تفسير اهل البیت علیهم السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه:حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -

عنوان و نام پديدآور:تفسیر اهل البیت علیهم السلام/ تالیف سیدمحمد حسینی بهارانچی.

مشخصات نشر:قم: انتشارات مطیع، 1393 -

مشخصات ظاهری:9ج.

شابک:280000 ريال: ج.1 978-600-7107-24-9 : ؛ ج.3 978-600-7107-56-0 : ؛ ج.4 978-600-7107-51-5 : ؛ 500000 ریال: ج.5 978-600-7107-83-6 : ؛ ج.6 978-600-9900-04-6 : ؛ ج.7 978-600-9900-08-4 : ؛ 1200000 ﷼: ج.8 978-600-9900-09-1 : ؛ ج.9 978-600-990014-5 :

يادداشت:ج. 4 و 6 - 8 (چاپ اول: 1397) (فیپا).

يادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1397).

يادداشت:ج.8 (چاپ اول: 1399)

يادداشت:ج.9 (چاپ اول: 1398) (فیپا).

یادداشت:کتابنامه.

مندرجات:ج.1. سوره مبارکه حمد و بقره.- ج.4. سوره های مبارکه یونس- هود - یوسف - رعد - ابراهیم - حجر- نحل و اسراء.- ج.5. سوره های مبارکه کهف - مریم سلام الله علیها- طه - انبیاء - حج - مومنون و نور.- ج.6. سوره های فرقان - شعراء - نمل - قصص - عنکبوت - روم - لقمان - سجده - احزاب و سبأ.- ج.7. سوره های فاطر - یس - صافات - ص - زمر - غافر - فصلت - شوری - زخرف - دخان - جاثیه -احقاف.- ج.8. سوره های مبارکه محمد صلی الله علیه و آله - فتح - حجرات - ق- ذاریات - طور- نجم - قمر - الرحمن- واقعه - حدید - مجادله - حشر - ممتحنه - صف - جمعه - منافقین - تغابن - طلاق - تحریم

موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14

Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century

رده بندی کنگره:BP98/ح3ت7 1393

رده بندی دیویی:297/179

شماره کتابشناسی ملی:4922990

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

جلد 1

اشاره

ص: 2

تفسیر اهل البیت علیهم السلام

(جلد1)

سوره مبارکه حمد و بقره

تالیف خادم اهل البیت علیهم السلام

ص: 3

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 4

فهرست

انگیزه تأليف ...19

توصیف قرآن از قرآن ...21

توصیف قرآن از روایات معصومین عليهم السلام ...22

تفسیر قرآن ...27

اختصاص علم قرآن به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ...29

مفسرین قرآن و کتب تفسير ...32

تعلیم و تعلم قرآن ...33

قرائت قرآن و آداب آن ...35

آداب قرائت قرآن ...36

آداب باطنی قرائت ...36

شفاعت قرآن در قیامت ...37

شروع در تفسیر و بیان آیات ...39

سورة الحمد ...41

آیات 1 - 7...41

لغات ...41

ترجمه ...42

تفسير اهل بیت عليهم السلام ... 42

پاداش قرائت سوره حمد ...61

سورة البقرة ...65

آیات 1 - 5...65

لغات ...65

ص: 5

ترجمه...66

تفسير اهل البيت عليهم السلام...66

قصه نماز ابوذر...69

شرایط قبولی زکات ...74

انکار فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام ...80

برای هدایت مخالفين، خود را به زحمت نیندازید...83

آیات 6 - 10...87

لغات ...87

ترجمه ...88

تفسير اهل بیت عليهم السلام...88

معجزات رسول خدا صلی الله علیه و آله ...89

نفاق و لجاجت راه هدایت را می بندد ...96

پیمان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام...97

فریب کاری های منافقین ...99

عجایبی از اکرام خداوند به امیرالمؤمنین علیه السلام ...101

آیات 11 – 15 ...108

لغات ...108

ترجمه ...109

تفسیر اهل بیت عليهم السلام....109

سخنان منافقین با اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله...111

آیات 16 - 20 ...116

لغات ...116

ترجمه ...117

تفسير اهل بیت عليهم السلام...118

تجارت دنیا و تجارت آخرت ...118

هراس منافقین از رسوایی ...123

آیات 21 - 25 ...129

الغات ...129

ترجمه ...130

ص: 6

تفسیر اهل بیت عليهم السلام...131

عجایبی از خلقت آسمان و زمین و... ...133

معجزه باقی وجاوید رسول خدا صلی الله علیه و آله ... 136

علت اختلاف معجزات پیامبران عليهم السلام...138

تقوا و ترس از دوزخ ...140

بشارت به مؤمنین به نعمت های بهشتی ...143

راه رسیدن به درجات عالیه بهشتی ...147

آیات 26 - 30...149

لغات ...149

ترجمه ...150

تفسیر اهل بیت عليهم السلام...151

مثل های خداوند برای روشن شدن حقیقت...151

واجب ترین صله رحم ...153

آثار قطع رحم و صله رحم ...157

غفلت و کفران عجیب ...159

وضعیت مؤمن و کافر در قبر...160

هدف از خلقت آسمان و زمین ...164

خلقت آدم و اعتراض ملائکه ...165

آیات 31 - 36 ...168

الغات ...168

ترجمه ...169

تفسیر اهل بیت عليهم السلام... 170

اعتراف ملائکه به دانش آدم علیه السلام...170

سجده نکردن ابلیس بر آدم ...176

فریب خوردن آدم و حوا...181

آیات 37 - 43...192

لغات ...192

ترجمه ...193

تفسیر اهل بیت عليهم السلام...194

ص: 7

کلماتی که آدم علیه السلام به وسيله آن ها توبه نمود ....194

تکذیب ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام ...200

پذيرفتن ولایت محمد و آل محمد عليهم السلام و بهشت ...201

ایمان به نبوت احمد و امامت ائمه صلوات الله عليهم أجمعين ...203

خیانت علمای یهود ...205

اهمیت وفای به عهد و پیمان ...206

نمازهای پنج گانه، کفاره گناهان ...209

فلسفه و حکمت نماز ...209

فلسفه وحکمت زکات ...210

خضوع و ذلت مؤمن در پیشگاه خداوند ...211

آیات 44 - 52 ...214

لغات ....214

ترجمه ...215

تفسیر اهل بيت عليهم السلام...216

چه کسانی حق امر به معروف و نهی از منکر دارند؟ ...216

اتمام حجت خداوند بر علمای یهود ....217

نکوهش از علمایی که به علم خود عمل نمی کنند...220

ارزش عقل و تعقل ...221

شفاعت از گنهکاران شيعه ...227

شکنجه های فرعون به بنی اسرائیل ...229

نجات بنی اسرائیل با توسل به محمد و آل محمد عليهم السلام...231

امتحان خداوند از بنی اسرائیل ...233

آیات 53 - 59...240

لغات...240

ترجمه ...241

تفسیر اهل بیت عليهم السلام... 242

کیفر پرستش غیرخدا...244

بهانه گیری بنی اسرائیل و عذاب الهی ...248

احترام به محمد و آل او عليهم السلام ویاک شدن از گناه ...252

ص: 8

عواقب گناه و مخالفت با خداوند ...254

آیات 60 - 62...256

لغات ...256

ترجمه ...257

تفسير اهل بیت عليهم السلام... 258

اجابت دعای موسی با توسل به محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين ...258

بهانه گیری و ذلت و بیچارگی ...261

معنای خوف و ترس از خداوند ...265

آیات 63 – 71 ...266

لغات...266

ترجمه ...268

تفسیر اهل بیت عليهم السلام ...269

پیمان خداوند از پیامبران وامت ها نسبت به ولایت و اطاعت از محمد و آل او عليهم السلام... 269

خیانت اصحاب سبت ...272

پاداش اعتقاد به مقام محمد و آل محمد عليهم السلام...275

بهانه گیری، کار را سخت کرد ...277

آثار توسل به محمد و آل محمد عليهم السلام...282

آیات 72 - 78 ...284

لغات ...284

ترجمه ...285

تفسير اهل بیت عليهم السلام...286

عبرت از احوال گذشتگان ...286

قساوت قلوب به سبب انکار فضائل محمد و آل محمد عليهم السلام...288

لجاجت های قوم يهود ...294

نفاق قوم یهود و مشرکین مکه ..296

نامه ابوجهل به رسول خدا صلی الله علیه و آله ...298

تقلید حرام و تقلید واجب ...303

آیات 79 - 86...307

لغات ...308

ص: 9

ترجمه ...309

تفسير اهل بیت عليهم السلام...310

گمراهی امت موسی و عیسی علیهما السلام به دست علمای فاسد ...310

خیال های باطل قوم يهود ...311

پاک شدن از گناه با ولایت على علیه السلام...313

خداوند از بنی اسرائیل درباره هشت چیز پیمان گرفت ...316

پیمان منع از خونریزی و تجاوز و فساد ...323

پاداش گریه و اندوه بر امام حسین علیه السلام...326

تبعید ابوذر به دست عثمان ...327

آیات 87 - 92 ...331

لغات ...331

ترجمه ...332

تفسیر اهل بيت عليهم السلام...333

مقایسه بین معجزات عيسی عليه السلام ومعجزات حضرت محمد صلی الله علیه و آله ...336

حديث حدائق و گریه رسول خدا صلی الله علیه و آله برای امیرالمؤمنین عليه السلام... 349

آیات 93 – 98...352

لغات ...353

ترجمه ....353

تفسیر اهل بیت عليهم السلام...354

محبت گوساله راه را بر آنان بست ...354

علاقه به مرگ نشانه راستی و درستی است ...355

قصه عجیبی از قوم یهود ...357

دشمنی با جبرئیل به خاطر دشمنی با على عليها السلام ...360

آیات 99 – 104 ...363

لغات ...363

ترجمه ...364

تفسير اهل بيت عليهم السلام...365

عناد و دشمنی يهود با رسول خدا و امیرالمؤمنين عليها السلام...365

قصه مسلمان شدن عبد الله بن سلام، عالم يهود ...367

ص: 10

یهودیان به جای تصديق رسول خدا صلی الله علیه و آله از سحر شیاطین پیروی کردند! ...370

ماجرای سحر شیاطین و ابطال آن به وسیله هاروت و ماروت ...371

توهین یهودیان به رسول خدا صلی الله علیه و آله...373

آیات 105 - 113...376

لغات ...377

ترجمه ...377

تفسیر اهل بیت عليهم السلام...378

نسخ شرایع پس از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله...381

معجزات عجیبی از رسول خدا صلی الله علیه و آله...383

جلوگیری یهود از گرایش مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله...387

برهان و جدال پسندیده و ناپسند ...392

آیات 114 - 123 ...397

لغات ...397

ترجمه ...398

تفسير اهل بیت صلی الله علیه و آله...399

ماجرای هجرت و خروج رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکّه ...399

نمازهای نافله در حال حرکت...402

تنزیه خداوند از صفات مخلوقین ...405

بهانه گیری های یهود و مشرکین ...407

التقاطی گری و میانه روی وسازش با دشمن ...408

حق تلاوت قرآن ...410

قیامت و روز بی پناهی و بیچارگی ...411

آیات 124 - 132...413

لغات ...413

ترجمه ...414

تفسیر اهل بیت عليهم السلام...415

سکّان داران دین خدا سابقه شرک ندارند...415

طواف کعبه و پاکی ظاهری و باطنی ...419

امنیت و برکات حرم الهی...422

ص: 11

بنای کعبه توسط ابراهیم و اسماعيل عليهما السلام...423

مرحومه از ذریه ابراهیم عليه السلام...427

ملت ابراهیم عليه السلام کیانند؟ ...430

آیات 133 - 141 ...433

لغات ...433

ترجمه ...435

تفسير اهل بیت عليهم السلام...436

اعتقادات حق را همواره به زبان اقرار کنید ...436

مقصود از «صبغة الله »...438

آیات 142 - 150 ...440

لغات ...441

ترجمه ...441

تفسير اهل بیت عليهم السلام...443

ماجرای تغییر قبله ...443

مقصود از امّت وسط ...445

فلسفه تغییر قبله ...447

کتمان حق در بین یهود و نصارا و مخالفين ...451

آیات 151 - 162 ...457

لغات ...457

ترجمه ...458

تفسیر اهل بیت عليهم السلام...459

برنامه تبلیغی رسول خدا صلی الله علیه و آله...459

معنای ««فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» ...460

استعانت از صبر و نماز ...464

شهدا زنده هستند ...465

برخی از نشانه های قیام حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف...466

فلسفه بين صفا و مروه ...469

کتمان فضائل امیرالمؤمنین عليه السلام...472

انکار نبوت رسول خدا و ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله عليهما... 473

ص: 12

آیات 163 – 172...476

لغات ...477

ترجمه ...478

تفسير اهل بیت عليهم السلام...479

معنای وحدانیت و یگانگی خداوند...479

شرک در ولایت481...

بهترین و سخت ترین عبادت خداوند ...485

پرهیز از دام های شیطان...486

نجات از شرارت های شیاطین ...490

آیات 173 - 177 ....492

لغات ...492

ترجمه ...493

تفسير اهل بیت عليهم السلام...494

احکام اضطرار...494

کیفر کتمان نشانه های حقانیت رسول خدا صلی الله علیه و آله...497

نتیجه کتمان حق ...498

دو قصه عجيب و عبرت انگیز ...501

ارزش های واقعی...504

آیات 178 - 186 ...510

لغات ...511

ترجمه ...512

تفسير اهل بیت عليهم السلام...513

قانون قصاص و دیه و عفو...513

وصیت هنگام مرگ ...516

فلسفه روزه ماه مبارک رمضان ...519

معذورین از روزه ...522

نزول قرآن در ماه مبارک رمضان ...524

وجوب روزه ماه مبارک رمضان ...525

افطار مسافر و مريض هدیه خداوند است ...527

ص: 13

معنای دعا و اجابت واستجابت ...529

آیات 187 – 194 ...533

لغات ...534

ترجمه ...534

آداب و حدود روزه ماه مبارک رمضان ...536

درامدهای غیرمشروع...539

تقویم تاریخ با حرکت ماه و خورشید...540

عادات و رسوم جاهلیت ...543

فلسفه و حکمت جنگ و قتال در اسلام ...545

عدالت در جنگ ....546

آیات 195 - 203...549

لغات ...550

ترجمه ...551

تفسير اهل بیت عليهم السلام...552

معنای القای درتهلکه ...552

وجوب حج و عمره ...554

احکام محصور و مصدود ...556

ماه های حج و آداب آن...559

ذکر خداوند در سرزمین مشعر الحرام ...560

انگیزه های متفاوت حجاج ...563

ایام تشریق در منی ...568

آیات 204 - 213...571

لغات ...572

ترجمه ...572

تفسير اهل بیت عليهم السلام...574

دروغگویی و ریاکاری منافقین ...574

فداکاری امیرالمؤمنین برای تحصیل رضای خدا...576

دخول در قلعه امن الهی...579

ص: 14

لغزش از قلعه امن الهی...580

اتمام حجت بر بنی اسرائیل ...582

حب دنیا و انحراف از مسیر حق ...583

آیات 214 - 220 ...586

لغات ...587

ترجمه ...588

تفسیر اهل بیت عليهم السلام...589

بهشت همراه با سختی هاست ...589

احکام انفاق ...591

وجوب جهاد و قتال ...593

قتال در ماه های حرام ...595

ایمان هجرت جهاد ...598

حرمت شراب و قمار...599

مراعات ایتام ...604

آیات 221 - 230 ...608

لغات ...609

ترجمه ...610

تفسير اهل بيت عليهم السلام...611

ازدواج با زنان اهل کتاب ...611

احکام بهره گیری از همسران ...615

احکام اصلاح بين مردم...620

احكام «ایلاء» ...622

احکام طلاق ....623

اقسام طلاق و احکام رجوع

احکام زن سه طلاقه ...627

آیات 231 - 237 ...633

لغات ...534

ترجمه ...635

تفسیر اهل بیت عليهم السلام...637

ص: 15

احکام طلاق رجعی ...537

از ازدواج مجدد زن ها جلوگیری نکنید ...639

احکام رضاع و دوران شیرخوارگی اطفال ...641

عده زنان شوهر مرده...643

احکام طلاق قبل از دخول ...646

آیات 238 - 245...648

لغات ...648

ترجمه ...648

تفسير اهل بیت عليهم السلام...650

مواظبت بر نمازها ...650

احکام نماز خوف ...652

ازدواج بعد از فوت همسر...654

فرار از مرگ سودی ندارد ...656

پاداش قرض به خدا...658

آیات 246 - 252...661

لغات...662

ترجمه ...663

تفسير اهل بیت عليهم السلام...664

گناه زیاد و سلطه ظالم ...664

ماجرای طالوت وجالوت و تابوت ...664

خداوند به خاطر خوبان بلا را از گنهکاران برطرف می کند ...671

آیات 253 - 257...673

لغات ...673

ترجمه ...674

تفسیر اهل بیت عليهم السلام..675.

فضیلت پیامبر اسلام بر سایر پیامبران عليهم السلام...675

درجات انفاق و بهترین آن ها ...678

آثار و برکات خواندن آية الكرسي...679

ولایت الله و یا ولایت شیطان ...683

ص: 16

آیات 258 - 264...689

لغات ...690

ترجمه ...691

تفسير اهل بیت عليهم السلام...692

احتجاج ابراهیم عليه السلام با نمرود ...692

نمونه ای از قیامت و معاد ...694

نمونه دیگری از قیامت و زنده شدن مردگان ...700

درجات انفاق ...703

انفاق مقبول وغير مقبول ...705

آیات 265 - 271...709

لغات ...710

ترجمه ...711

تفسیر اهل بيت عليهم السلام...712

نمونه ای از انفاق نیک و خالص ...712

بهترین را برای خدا بدهید ...713

وعده خدا و وعده شيطان ...715

خیر فراوان ...717

صدقات پنهان و صدقات آشکار...719

آیات 272 – 281...720

لغات ...721

ترجمه ...721

تفسير اهل بیت عليهم السلام...723

انفاق به فقرای عفيف ...723

آثار انفاق ...725

حرمت ربا بعد از بیان ...727

فرق بین ربا و صدقات ...729

توبه و یا جنگ با خدا! ...730

آخرین آیه ای که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد ...735

آیات 282 - 286 ...738

ص: 17

لغات ...739

ترجمه ...740

تفسیر اهل بیت عليهم السلام...741

احکام دین و بدهکاری ...741

فضیلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر پیامبران گذشته ...746

سلام مرا به آن سید ولی برسان ...769

ص: 18

انگیزه تأليف

پس از نوشتارهای پیشین در فکر فرو رفتم و با خود گفتم: عمر گذشت و قوا رو به تحلیل رفت و تو از قرآن که ثقل اکبر بود غافل شدی و بی بهره ماندی. خوب بود به قرآن نیز توجه می کردی و از دریاهای بی منتهای نورانی آن استفاده می نمودی و بهره هایی می بردی؟

از سویی دیدم بحمد الله تفسیرهای فراوانی برای قرآن نوشته شده است و بنده بی بضاعت چیز تازه ای ندارم، و از خداوند با توسلات به حضرات معصومین عليهم السلام. درخواست نمودم تا مرا از کتاب خود بهره مند نماید و برای عموم مردم تفسیری بنویسم و از خداوند نیز استمداد کردم که تا پایان این تفسیر به من مهلت بدهد و اثری در نوشتارم قرار دهد تا مردم از آن استفاده کنند. از این رو خداوند به فکر من انداخت که آیات قرآن را با سخنان اهل البيت عليهم السلام. تفسیر نمایم و نظر هیچ مفسری را جز در موارد ضروری دخالت ندهم. پس با استمداد از خداوند شروع نمودم.

و در ذیل همه آیات، روایاتی را یافتم که آیات قرآن را از جهت مفهوم و اسرار و بطون و شأن نزول و ذکر فضائل محمد و آل محمد - صلوات الله عليهم اجمعین - ومثالب دشمنانشان و مسائل اخلاقی و اعتقادی و فقهی و تاریخی و غیره روشن می نماید و در حد استفاده عموم ابهامی باقی نمی گذارد، بلکه باید بگویم روایات معصومین عليهم السلام. در ذیل برخی از آیات به قدری فراوان است که ناچار باید

ص: 19

خلاصه ای که حاوی همه آنهاست بیان شود تا از ملالت و تطويل پرهیز شده باشد.

لازم به ذکر است که در برخی از موارد همان گونه که اشاره شد ایجاب می نمود که به طور اختصار نظر برخی از اعلام از مفسرین بزرگوار مانند علی بن ابراهیم قمی، عیاشی، طبرسی، فیض کاشانی، طباطبایی و غیرهم را نیز در متن و یا پاورقی ذکر نمایم، رضوان الله علیهم اجمعین. و قبل از ترجمه آیات، لغات هر بخش را به فارسی ترجمه نمایم و ترجمه آیات را در حد امکان آمیخته به تفسیر نمایم و به نظر رسید که این شیوه علاوه بر سهولت کار، نویسنده را از خطر تفسیر به رأی دور می نماید و در ذائقه مردم نیز شیرین تر می باشد.

ولله الحمد أوّلاً وآخراً.

24 رجب 1433 ه- ق

خادم اهل البيت عليهم السلام.

سید محمد حسینی بهارانچی (سید قاسم)

ص: 20

توصیف قرآن از قرآن

اشاره

خداوند کتاب آسمانی خود را بسیار زیبا توصیف نموده و در آیه ای آن را برای مردم، هادی و بیّنات و فرقان معرفی نموده و می فرماید: «هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ»(1).

و در آیه دیگری، آن را هدایت و بیان و موعظه معرفی نموده و می فرماید: «هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ »(2).

و در آیه ای تبیان کل شیء وهدایت و رحمت و بشارت معرفی نموده و می فرماید: «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ»(3).

و در آیه ای آن را برهان و نور مبین معرفی نموده است و می فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا»(4).

و در آیه ای آن را نور و کتاب مبین و هادی به بهشت و نجات دهنده از ظلمات و صراط مستقیم معرفی نموده و می فرماید:« قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ *

ص: 21


1- بقره / 185.
2- آل عمران / 138.
3- نحل/89.
4- نساء/174.

يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ »(1).

و در آیه ای آن را موعظه و شفای صدور نامیده و می فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ »(2).

و در آیات فراوان دیگری قرآن را وسیله نجات و هدایت و بیان کننده هر خیری و هر امری معرفی نموده و می فرماید:«وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ»(3) ویا می فرماید : «وتِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ» (4).و تفسیر این آیات در جای خود بیان خواهد شد، اکنون مجال آن نیست.

توصیف قرآن از روایات معصومین علیهم السلام

در روایات و سخنان معصومین علیهم السلام نیز قرآن بهتر از هر چیزی معرفی شده است که به برخی از آن ها اشاره می شود:

1. رسول خدا صلی الله علیه و آله قرآن را به همراه با عترت و اهل بیت خود - دستگیره نجات امت معرفی نموده و در حدیث متواتر و مسلمی که شیعه و اهل تسنن نقل نموده اند می فرماید: «إِنِّي تَارِكُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي ، مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً عَلَىَّ الۡحَوۡضِ »(5).

مؤلف گوید: حدیث فوق از نظر معنا بين خاصه و عامه تواتر قطعی دارد، گرچه در الفاظ آن مختصر اختلافی وجود دارد و در برخی از روایات این گونه نقل شده که

ص: 22


1- مائده / 15 - 16.
2- يونس/ 57.
3- انعام / 59.
4- نحل/89.
5- غاية المرام، ص211؛ تفسير برهان، ج6/1.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « إنّي تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَينِ : الثَّقَلَ الأَكبَرَ وَالثَّقَلَ الأَصغَرَ، فَأَمَّا الأَكبَرُ فَكِتابُ رَبّي، وأمَّا الأَصغَرُ فَعِترَتي أهلُ بَيتي، فَاحفَظوني فيهِما؛ فَلَن تَضِلّوا ما تَمَسَّكتُم بِهِما.»(1)

یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من دو چیز گرانسنگ و گران بها را بعد از خود بین شما می گذارم، یکی ثقل اکبر و دیگری ثقل اصغر، اما ثقل اکبر کتاب پروردگار من است و اما ثقل اصغر عترت و اهل بیت من هستند، پس شما به خاطر من آن دو را حفظ کنید و تا زمانی که به آن دو تمشک کنید [و از آنان پیروی نمایید] هرگز گمراه نخواهید شد.

2. رسول خدا صلی الله علیه و آله قرآن را هادی و نجاتبخش و روشنگر حقایق و وسیله نجات از انحراف و ظلمت های جهل و نادانی و راهنمای بهشت و... معرفی نموده و می فرماید:

أیّها النَّاسِ ، إنّکم فی دَارِ هدنه ، وَ أَنْتُمْ علی ظَهْرِ سَفَرٍ ، وَ السیر بکم سریع ، وَ قَدْ رأیتم اللیل وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ یبلیان کلّ جدید ، وَ یقرّبان کلّ بعید ، وَ یأتیان بکلّ مَوْعُودِ ، فَأَعِدُّوا الْجَهَازَ لِبُعْدِ الْمَجَازِ . قَالَ : فَقَامَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ فَقَالَ : یا رَسُولَ اللَّهِ ، وَ مَا دَارَ الهدنه ؟ قَالَ : دَارُ بَلَاغٍ وَ انْقِطَاعَ ، فَإِذَا الْتَبَسَتْ علیکم الْفِتَنِ کقطع اللیل الْمُظْلِمِ فعلیکم بِالْقُرْآنِ ، فَإِنَّهُ شَافِعُ مُشَفَّعُ وَ مَاحِلُ مُصَدَّقُ ، وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إلی الجنه ، وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إلی النَّارِ ، وَ هُوَ الدلیل یدلّ علی خیر سبیل ، وَ هُوَ کتاب فیه تفصیل وَ وَ بیان وَ تحصیل ، وَ هُوَ الْفَصْلُ لیس بِالْهَزْلِ ، وَ لَهُ ظَهْرُ وَ بَطْنُ ، فَظَاهِرُهُ حکم وَ بَاطِنُهُ عَلِمَ ، ظَاهِرُهُ أنیق ، وَ بَاطِنُهُ عَمیقٌ لَهُ نُجُومُ وَ علی نُجُومِهِ نُجُومُ لَا تحصی عَجَائِبُهُ وَ لَا تبلی غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِكْمَةِ وَ دَلِيلُ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْيَبْلُغِ الصِّفَةَ نَظَرُهُ يَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ يَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَانِ التَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ البصیر کما يَمْشِي الْمُسْتَنِيرُ فِي الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَيْكُمْ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ التَّرَبُّصِ»(2).

ص: 23


1- بحارالأنوار، ج 27/89 از تفسیر عیاشی
2- کافی، ج 598/2

یعنی: ای مردم، شما در دار هدنه و صلح و آرامش و در راه سفر آخرت هستید و سریع به مقصد خود خواهید رسید، چراکه شما می بینید، شب و روز و سیر خورشید و ماه هر تازه ای را کهنه و هر دوری را نزدیک می کنند و هر موعودی را به وجود می آورند، پس شما برای سفر دور و دراز خود توشه آماده کنید.

مقداد عرضه داشت: یا رسول الله، مقصود از دار هدنه و صلح و آرامش چیست؟ فرمود: داری است که به نهایت می رسد و تمام می شود، پس هرگاه فتنه هایی مانند تاریکی شب، امر را بر شما مشتبه ساخت [و ندانستید که چه باید بکنید] بر شما باد به تمسک به قرآن، چرا که قرآن شفاعت کننده ای است که شفاعت او مقبول است و خصومت کننده ای است که ادعای اوپذیرفته است، و هر کس قرآن را جلوی خویش قرار بدهد [و از او پیروی نماید] قرآن او را به بهشت می رساند، و هر کس قرآن را پشت سر اندازد [و با آن مخالفت کند] قرآن او را به طرف دوزخ سوق می دهد. سپس فرمود:

قرآن راهنمایی است که اهل خود را به بهترین راه هدایت می نماید؛ و کتابی است دارای تفصیل و بیان او حق را از باطل جدا می سازد و حقایق را روشن می کند و باطل در آن راه پیدا نمی کند، قرآن را ظاهری و باطنی است، ظاهر آن حکم الهی است و باطن آن علم و دانش است، ظاهرش زیبا و باطنش عمیق است و از فهم عموم دور است آسمانش را ستارگانی است و بر بالای ستارگانش ستارگان دیگری است، عجایب آن قابل شمارش نیست و غرایب و شگفتی هایش کهنه نمی شود، چراغ هایی از هدایت در آن نهفته است و مشعل های حکمت آن فروزان است و آن دلیل و راهنمای معرفت و خداشناسی است، برای کسی که به حقیقت آن آشنا شود.

بنابراین باید کاوشگران، دیده خود را بگشایند و متفکران فکر خود را به کار

ص: 24

بگیرند تا از هلاکت نجات یابند و از افتادن در بیچارگی ها و هلاکت ها خلاص شوند، چرا که تفکر و اندیشه، مایه زندگی دل های بیناست، چنان که روشنایی، انسان ها را از تاریکی نجات می دهد، پس بر شما باد که به نیکی و مراقبت از دنیا بگذرید و کمتر به دنیا پایبند باشید و دنیا را برای خود جایگاه باقی ندانید].

مؤلف گوید: مع الأسف، قرآن آن گونه که باید بین ما مورد توجه باشد، مورد توجه نیست و آن گونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را ترغیب به قرآن نموده است، به آن توجه نمی شود. از این رو خداوند نگرانی رسول خود را درباره قرآن بیان نموده و می فرماید: «وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا »(1).

3. امام باقر علیه السلام نیز می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من نخستین کسی هستم که در قیامت بر خدای عزیز جبار وارد می شوم و سپس کتاب خدا و اهل بیت من وارد می شوند و تا این که امت من وارد می شوند، و من از امت خود سؤال خواهم نمود: شما با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردید؟ (2)

4. آری، رسول خدا صلی الله علیه و آله که از دنیا رحلت نمود مردم قرآن و اهل بیت و عترت پیامبر را کنار گذاردند و به هوس های دنیایی خود روی آوردند و چون اهل البيت علیهم السلام را کنار زدند قرآن را نیز کنار زدند و ندانستند که قرآن از اهل البيت علیهم السلام جدا نمی شود و فکر کردند، قرآن تنها، آنان را نجات می دهد، از این رو گفتند: «حسبنا کتاب الله» و این اساس انحراف و گمراهی آنان بود و تا

ص: 25


1- فرقان / 30.
2- فِي الْكَافِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَيَانِ ، عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام ؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَنَا أَوَّلُ وافي عَلَى الْعَزِيزِ الْجَبَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ كِتَابُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِي ثُمَّ أُمِّي ، ثُمَّ أَسْأَلُهُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِي. (کافی، ج2/ 600)

کنون نیز از این معنا غافل مانده اند، و به همین علت امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند هرگز امامت و خلافت حق آل ابی بکر و عمر و بنی امیه [و...] نیست و در نسل آنان و طلحه و زبیر نخواهد ماند، چراکه آنان کتاب خدا قرآن را کنار زدند و سنت های رسول خدا را باطل نمودند و احکام خدا را تعطیل کردند، در حالی که رسول خدا فرمود: قرآن مردم را هدایت می کند و از گمراهی و از کوری [و جهالت ] نجات می دهد و از لغزش ها حفظ می کند، و آن نوری است که تاریکی ها و بدعت ها را برطرف می نماید و مردم را از هلاکت حفظ می نماید و از گمراهی ها و فتنه ها نجات می دهد، و آنان را از دنیا به آخرت و به بهشت می رساند و سبب کمال دین شما می شود. تا این که فرمود: احدی از قرآن دور نشد [و به سراغ مرام های دیگر نرفت ]جز آن که به سوی آتش رفت. (1)

5. قرآن همان گونه که گذشت - برای مؤمنان و متیقن و صاحبان قلب های پاک و افراد مستقیم - هادی و نور و رحمت و برهان و ذکر و بیان و شفا و نجاتبخش و حافظ و صراط مستقیم و حق مبین و سبيل الله و راهنمای بهبهشت و زیباترین مخلوق خداست و کسی که اهل قرآن و عامل به آن باشد از هیچ چیزی هراس نخواهد داشت، از این رو امام سجاد علیه السلام می فرماید: «لومات مِنْ بَيْنِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا اسْتَوْحَشْتُ ، بَعْدَ أَنْ يَكُونَ الْقُرْآنُ مَعِي . وَ کان علیه السلام إِذَا قَرَأَ « مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ » یُکَرِرُهَا حَتَّیِ

ص: 26


1- فِي الْكَافِي أَبُو عَلِيِّ الْأَشْعَرِيِّ . . . عَنْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ : لَا وَ اللَّهُ لَا يَرْجِعُ الْأَمْرِ وَ الْخِلَافَةَ إِلَى آلِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ أَبَداً وَ لَا إِلَى بَنِي أُمَيَّةَ أَبَداً وَ لَا فِي وُلْدِ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ أَبَداً وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ تُبْدُوا الْقُرْآنِ وَ أَبْطَلُوا السُّنَنِ وَ عَطَّلُوا الْأَحْكَامِ ، وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ انَّ الْقُرْآنُ هُدًى مِنَ الضَّلَالِ وَ بَيَانُ مِنَ الْعَمَى واستقالة مِنِ الْعَثْرَةَ نُورُ مِنَ الظُّلْمَةِ وَ ضِيَاءٍ مِنَ الْأَحْدَاثِ وَ عِصْمَةً بَيْنَ الْهَلَكَةِ وَ رُشْدُ مِنِ الْغَوَايَةِ وَ بَيَانُ مِنَ الْفِتَنِ وَ بِلَا مِنَ الدُّنْيَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ فِيهِ كَمَالِ دینکم ، وَ مَا عَدَلَ أَحَدُ عَنِ الْقُرْآنِ إِلَّا إِلَى النَّارِ ( کافی، ج 600/2، ح8)

کاد أَنْ يَمُوتَ»(1).

یعنی: اگر همه مردم از مشرق تا مغرب بمیرند من هراس و وحشتی پیدا نمیکنم بعد از آن که قرآن همراه من باشد. زهری گوید: عادت آن حضرت این بود که چون جمله «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ »را قرائت می نمود، آن را به قدری تکرار می کرد که نزدیک بود نفس او قطع شود و از دنیا برود.

6. قرآن شفای قلب ها و هر بیماری جسمی می باشد و در روایات آمده که هر کس قرآن او را شفا ندهد، چیز دیگری او را شفا نخواهد داد. از این رو امام صادق علیه السلام از پدران خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که آن حضرت به کسی که بیماری سینه داشت فرمود: از قرآن شفا بگیر، چرا که خداوند می فرماید: «وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»(2).(3)

همان گونه که می فرماید:«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ »(4).

تفسير قرآن

تفسیر در لغت: «کشف الغطاء عن وجه المراد» است یعنی پرده برداشتن از مراد

متکلم است.

و در اصطلاح بیان مراد و مقصود از آیه قرآن است.

قبل از هر چیزی باید توجه نمود که آیات قرآن بلکه سخنان معصومین علیهم السلام را در موارد اجمال و تشابه - بدون مراجعه به سخنان آن بزرگواران و دقت در بیان و اعتبار آن ها نباید کسی به فکر و رأی و سلیقه شخصی خویش معنا کند وگرنه 1

ص: 27


1- کافی، ج 602/2 ، ح 13.
2- يونس/ 57.
3- کافی، ج2/ 600، ح 7. 4.
4- اسراء / 82.

مصداق روایات تفسیر به رأی خواهد بود و با این بیان کیفر کسانی که قرآن را پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله بدون مراجعه به اهل البيت علیهم السلام با فکر خود تفسیر نموده اند و هنوز نیز گرفتار آن هستند و توجه ندارند روشن می شود.

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان گوید: « واعلم أنه قد صح عن النبي صلی الله علیه و آله و عن الأئمة علیهم السلام أن تفسير القرآن لا يجوز إلا بالأثر الصحيح و النص الصريح».

سپس گوید: اهل سنت از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده اند که فرمود: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَأَصَابَ لَمْ يُؤْجَرْ وَ أَخْطَأَ». (1)یعنی، هرکس قرآن را با رأی و فکر خود تفسیر کند گرچه به حق تفسیر کرده باشد خطا کرده است.

زراره گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «ليس شيء أبعد من عقول الرجال من تفسير القرآن»(2) یعنی هیچ چیزی دورتر از عقول مردم، از تفسیر قرآن نیست [و تفسیر قرآن از هر چیزی دورتر از عقول مردم است] تا این که فرمود: [بسا] اول آیه درباره چیزی نازل شده است، و وسط آن درباره چیزی و آخر آن درباره چیز دیگری است. سپس فرمود: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ».

مؤلف گوید: امام باقر علیه السلام می خواهد بفرماید: تفسیر قرآن را از پاکانی مانند اهل البيت علیهم السلام باید بگیرید.

هشام بن سالم گويد: امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند و به حق تفسیر کرده باشد پاداشی نخواهد داشت و اگر خطا نموده باشد گناهکار خواهد بود.(3)

امام باقر علیه السلام فرمود: آنچه را می دانید [و از منبع صحیح گرفته اید] بگویید و آنچه1

ص: 28


1- بحار، ج 19/ 29؛ برهان، ج1/ 19؛ مجمع البیان، ج1/ 39.
2- تفسیر عیاشی، ج1/ 17.
3- همان.

را نمی دانید، بگویید: «الله أعلم» چرا که [بسا] شخصی آیه ای را معنا می کند و به واسطه آن بیش از فاصله بین زمین و آسمان سقوط می نماید.(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: «... مَن فَسَّرَ [بِرَأيِهِ] آيَةً مِن كِتابِ اللّهِ فَقَد كَفَرَ» (2)

و فرمود: «ما ضَرَبَ رَجُلٌ القُرآنَ بَعضَهُ بِبَعضٍ إلّاكَفَرَ».(3)

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ».(4) یعنی هرکس قرآن را با رأی و فکر خود تفسیر نماید، باید جایگاه خود را در آتش قرار بدهد.

اختصاص علم قرآن به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله

از روایات فوق و نظایر آن ها استفاده می شود که در آیات متشابه و مجمل باید به مبینین و مفسرین واقعی قرآن مراجعه نمود و نباید کسی از پیش خود در تفسیر قرآن چیزی بگوید و اگر روایت و اثری از آنان نبود باید بگوید: «الله أعلم» و از خود سخنی نگوید و به این معنا در قرآن نیز اشاره شده است و خداوند در آیه 7 آل عمران می فرماید: ««هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ...»یعنی اوست خدایی که این کتاب را بر تو فروفرستاد، برخی از آیات آن محکم و صریح و روشن است و آنها اساس این کتابند و برخی از آیات آن متشابه او تأويل پذیر است و کسانی که انحراف فکری دارند، برای فتنه جویی به دنبال تأويل [و دلخواه خود] هستند و از آیات متشابه

ص: 29


1- همان و رواه عنه صاحب البحار، ج 29/19
2- تفسیر عیاشی، ج1/ 18.
3- همان.
4- تفسیر صافی، ج1/ 35.

پیروی می کنند، در حالی که تأویل این آیات را جز خداوند و راسخان در علم [یعنی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اوصیای او علیهم السلام]کسی نمی داند...

در ذیل این آیه روایات متواتری در کتب خاضه [بلکه عامه] نقل شده که تأويل و تفسیر و مجمل و متشابه و ناسخ و منسوخ و عام و خاص قرآن، تنها نزد ائمه اهل البيت علیهم السلام است و قرآن را باید از آنان اخذ نمود و آنان منابع وحی و علوم قرآنند و جز آنان کسی به اسرار قرآن آگاه نیست، اکنون به روایات فریقین در تفسیر این آیه توجه می کنیم تا حقیقت برای ما روشن شود.

انس بن مالک گويد: رسول خدا صلی الله علیه و آله به على علیه السلام فرمود: یا علی! تو باید مردم را به تأويل قرآن آگاه سازی. امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشت: یا رسول الله ! من چگونه باید رسالت شما را بعد از شما به مردم ابلاغ نمایم؟ فرمود: تو باید تأويل قرآن را برای مردم بیان کنی [و به آن عمل نمایی].

اسحاق بن عمار گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: برای قرآن تأويل هایی است و زمان برخی از آنها آمده و زمان برخی خواهد آمد و هرگاه در زمان های یکی از امامان تأویلی باشد او آن را می داند.

داود بن جعفر گوید: شخصی در مکه به حضرت ابی الحسن [موسی بن جعفر علیه السلام]گفت: آیا شما کتاب خدا را تفسیر می کنی بدون آن که از کسی شنیده باشی؟! حضرت کاظم علیه السلام فرمود: قرآن قبل از آن که به دست مردم برسد بر ما نازل شده و قبل از آن که بر آنان تفسیر شود برای ما تفسير شده و ما حلال و حرام و ناسخ و منسوخ آن را می دانیم و ما می دانیم که هر آیه ای در چه شبی و درباره چه کسی نازل شده است و ما حكماء الله روی زمین هستیم...(1)

سیف بن عمیره گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: راسخون في العلم ما هستیم و ما

ص: 30


1- وسائل، ج 27/ 197.

هستیم که تأويل قرآن را می دانیم.(1)

برید بن معاویه گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: آیا مقصود از آیه ««بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»شمایید؟ فرمود: جز ما چه کسانی می توانند باشند؟!(2)

سماعة بن مهران گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند حلال و حرام دین و تأويل قرآن را به رسول خدا صلی الله علیه و آله تعلیم نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله علوم خود را کلّاً به على علیه السلام تعلیم کرد.(3)

امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ » ما هستیم و على علیه السلام اول ما می باشد.(4)

امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرموده اند: مقصود از آیه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا » ما هستیم و خداوند فقط ما را اراده نموده است .(5)

امام باقر علیه السلام نیز در تفسر آيه «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ ...» فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله افضل راسخون در علم است، [و پس از او ما هستیم راسخون در علم].(6)

و در تفسیر آیه «وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»فرمود: مقصود از «أولى الأمر» ائمه معصومین [ علیهم السلام]

هستند.(7)

ص: 31


1- همان.
2- همان، ص 198.
3- همان، ص 199.
4- همان، ص 200.
5- همان.
6- همان.
7- همان.

اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ... هرچه شما بخواهید در قرآن موجود است و اگر می خواهید از من سؤال کنید.(1)

مؤلف گوید: از مناظرات امیرالمؤمنین و ائمه دیگر به ویژه مناظرات امیرالمؤمنین و امام صادق و امام رضا علیهم السلام نیز استفاده می شود که علم به اسرار و تفسیر و تأويل قرآن نزد آنان بوده است و دیگران مانند علمای اهل سنت و خلفای بنی امیه و بنی مروان و بنی عباس و سایر مردم از آنان استفاده می کرده اند و ما در کتاب امام صادق و کتاب شهید خراسان و کتاب رهبران معصوم برخی از آنها را نقل نموده ایم.

مفسرین قرآن وكتب تفسير

همان گونه که از آیات و روایات گذشته استفاده شد و همه مفسرین شیعه نیز بر آن اتفاق دارند، در آیات مجمل و متشابه باید از بیانات معصومین علیهم السلام استفاده نمود و راه دیگری وجود ندارد که مفسر بتواند به اسرار و معانی این آیات پی ببرد و از تفسیر به رأی پرهیز نماید، مفسرین شیعه نیز در مقدمه تفاسیر خود به این معنا اشاره نموده اند و لكن مع الأسف دیده می شود که برخی از مفسرین نظر شخصی خود را نیز خواه موافق روایات و یا مخالف آن ها بیان می کنند و یا تفسیر روایی را در پایان ذکر می نمایند و یا نظرات مفترين عامه و خاصه را در ردیف تفسیر روایی بیان می کنند بلکه نظرات کسانی مانند عکرمه وقتاده و ضحاک و مقاتل وفخر رازی و سیوطی و امثال آن ها را که بعضا نزد خود اهل سنت كذاب و جقال شمرده شده اند را در ردیف نظر امام باقر و امام صادق و ائمه دیگر علیهم السلام قرار می دهند در حالی که ائمه علیهم السلام به ما فرموده اند: «اگر اثری از ما نیافتید توقف کنید و علم قرآن را

ص: 32


1- همان، ج 135/18

فقط از ما بگیرید و اگر آیه ای را که اجمال و تشابه دارد] از غير طريق ما تفسیر کرده باشید کافر و یا گنهکار شده اید». بنابراين اكثر تفاسیر دور از این خطا نیستند والله هو المسدّد و الهادي للصواب ولا حول ولا قوّة إلّا بالله العليّ العظيم

برخی نیز در این اواخر به نکته پردازی مشغول شده و از بیان روایات در ذیل آیات غافل مانده اند در حالی که همه می دانند، همان گونه که قرآن نور وهادی و مبین حقایق است، روایات معصومین علیهم السلام نیز نور و مبین اسرار قرآن است و هیچ سخن دیگری همتای آن ها نخواهد بود. از سویی امام صادق علیه السلام فرمود: اگر سخنان ما را بگیرید من ضامن نجات شمایم و اگر آنها را ترک کنید گمراه و هلاک خواهید شد « فَإِن أخَذتُم بِها رَشَدتُم ونَجَوتُم، وإن تَرَكتُموها ضَلَلتُم وهَلَكتُم، فَخُذوا بِها وأَنَا بِنَجاتِكُم زَعيمٌ»(1).

تعلیم و تعلم قرآن

در کتاب لألى الأخبار از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «القُرآنَ مَأدُبَةُ اللّهِ ؛ فَتَعَلَّموا مِن مَأدُبَتِهِ ما استَطَعتُم»(2) یعنی قرآن، خوان [و سفره] گسترده خداوند است و شما تا می توانید از علوم آن بهره بگیرید.

و در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین نقل شده که فرمود: «مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ وَ تَوَاضَعَ فِی الْعِلْمِ وَ عَلَّمَ عِبَادَ اللَّهِ وَ هُوَ یُرِیدُ بِهِ مَا عِنْدَ اللَّهِ لَمْ یَکُنْ فِی الْجَنَّهِ أَحَدٌ أَعْظَمُ ثَوَاباً مِنْهُ وَ لَا أَعْظَمُ مَنْزِلَهً مِنْهُ وَ لَمْ یَکُنْ فِی الْجَنَّهِ مَنْزِلَهٌ وَ لَا دَرَجَهٌ رَفِیعَهٌ وَ لَا نَفِیسَهٌ إِلَّا کَانَ لَهُ فِیهَا أَوْفَرُ النَّصِیبِ وَ أَشْرَفُ الْمَنَازِلِ».(3)

ص: 33


1- بحارالأنوار، ج 258/71 .
2- لألى الأخبار، باب 7، ص341.
3- همان.

یعنی: کسی که علوم قرآن را فرا بگیرد و در راه تعلم قرآن متواضع و فروتن باشد و سپس قرآن را به بندگان خدا بیاموزد و هدف او پاداش خدا باشد، ثواب و منزلت کسی در بهشت بالاتر از او نخواهد بود و در بهشت منزل و درجه ای بالاتر از درجه او نخواهد بود، جز آن که او در بالاترین جایگاه آن قرار خواهد داشت.

امام سجاد علیه السلام فرمود: «مَنْ تَعَلَّمَ مِنْهُ [اي من القرآن] حَرْفاً ظَاهِراً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ محى عَنْهُ عَشْرَ سَيِّئَاتٍ وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجَاتٍ » ثُمَّ قَالَ علیه السلام: « لَا أَقُولُ كُلِّ آيَةٍ وَ لَكِنْ كُلْ حَرْفِ بَاءٍ أَوْ تَاءٍ أَوْ شِبْهِهِمَا». یعنی: هر کس در ظاهر حرفی از قرآن را بیاموزد، خداوند ده حسنه برای او می نویسد و ده گناه از نامه عمل او پاک می کند و ده درجه به درجات او می افزاید. سپس فرمود: نمی گویم این ثواب ها برای یادگرفتن یک آیه از قرآن است، بلکه می گویم: برای یادگرفتن هر حرفی مانند «باء» و « تاء» و امثال اینها چنین ثوابی خواهد بود.(1)

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «مَنْ عَلَّمَ وَلَدَهُ الْقُرْآنَ فَکَأَنَّمَا حَجَّ الْبَیْتَ عَشَرَهَ آلَافِ حِجَّهٍ وَ اعْتَمَرَ عَشَرَهَ آلَافِ عُمْرَهٍ وَ أَعْتَقَ عَشَرَهَ آلَافِ رَقَبَهٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ وَ غَزَا عَشَرَهَ آلَافِ غَزْوَهٍ وَ أَطْعَمَ عَشَرَهَ آلَافِ مِسْکِینٍ مُسْلِمٍ جَائِعٍ وَ کَأَنَّمَا کَسَی عَشَرَهَ آلَافِ عَارٍ مُسْلِمٍ وَ یُکْتَبُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ یُمْحَی عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ وَ یَکُونُ مَعَهُ فِی قَبْرِهِ حَتَّی یُبْعَثَ وَ یَثْقُلُ مِیزَانُهُ وَ یُجَاوَزُ بِهِ عَلَی الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ لَمْ یُفَارِقْهُ الْقُرْآنُ حَتَّی یَنْزِلَ بِهِ مِنَ الْکَرَامَهِ أَفْضَلَ مَا یَتَمَنَّی».(2)

قرائت قرآن و آداب آن

اشاره

روایات فراوانی درباره فضیلت تلاوت قرآن و ختم آن، و قرائت از روی مصحف، و در نماز و ایستاده و نشسته و با صدای زیبا و حزین و با ترتیل و توجه و تدبر در

ص: 34


1- همان.
2- همان.

معانی آیات وارد شده است و ما آن روایات را در کتاب «در پناه قرآن» جمع آوری نمودیم و اکنون به برخی از آنها اشاره می کنیم.

مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: «مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ قَائِماً فِی صَلَاتِهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ مِائَهَ حَسَنَهٍ وَ مَنْ قَرَأَ فِی صَلَاتِهِ جَالِساً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ خَمْسِینَ حَسَنَهً وَ مَنْ قَرَأَ فِی غَیْرِ صَلَاتِهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ عَشْرَ حَسَنَاتٍ».(1)

یعنی: کسی که قرآن را در حال ایستاده در نماز خود بخواند خداوند به هر حرفی يکصد حسنه برای او می نویسد و کسی که در نماز نشسته قرآن بخواند خداوند به هر حرفی پنجاه حسنه برای او می نویسد و اگر در غیر نماز قرآن بخواند خداوند به هر حرفی ده حسنه برای او می نویسد.

ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: کسی که قرآن را در یک هفته از جمعه تا جمعه و یا بیشتر از آن در مه ختم کند و پایان آن جمعه باشد، برای او پاداش خواندن قرآن از نخستین جمعه دنیا تا آخرین جمعه آن نوشته می شود و اگردر سایر روزها نیز چنین کند همین پاداش را خواهد داشت.(2)

امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس در نماز ایستاده قرآن بخواند خداوند به اندازه هر حرفی یکصد حسنه به او پاداش می دهد. و اگر در نماز نشسته قرآن بخواند خداوند به اندازه هر حرفی پنجاه حسنه به او می دهد و اگر در غیر نماز قرآن بخواند به اندازه هر حرفی خداوند ده حسنه به او می دهد.(3)

آداب قرائت قرآن

آداب قرائت، بر دو قسم است، آداب ظاهری و آداب باطنی.

ص: 35


1- کافی، ج 611/2 .
2- همان، ص 612.
3- همان.

آداب ظاهری قرائت چند چیز است: 1. با طهارت و وضو قرآن بخواند؛ 2. با ادب و احترام قرآن بخواند؛ 3. با طمأنینه و حفظ حرمت قرآن، قرائت کند؛ 4. با ترتیل و شمرده قرآن بخواند چنان که خداوند می فرماید: «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا »؛ (1)5. با حالت حزن و سوز قرآن بخواند؛ 6. قبل از شروع در قرائت استعاذه کند [و أعوذ بالله من الشيطان الرجیم بگوید]؛ 7. پس از فراغ از قرائت بگوید: «صدق الله العلي العظيم و بلغ رسوله الكريم، اللهم انفعنا به و بارك لنا فيه و الحمد لله رب العالمين».

آداب باطنی قرائت

آداب باطنی قرائت نیز چند چیز است:

1. تأمل در آیات قرآن همان گونه که خداوند می فرماید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»؛ 2. تأمل در عظمت فرستنده قرآن؛ 3. پی بردن به عظمت قرآن و اعجاز آن؛ 4. لذت بردن از معنویت و شیرینی قرآن؛ 5. سعی در عمل به قرآن و پیروی از دستورات این کتاب آسمانی.

مؤلف گوید: برخی از مفسرین مقدمات زیادی برای شروع در تفسیر بیان نموده اند و ما به همین مختصر اکتفا نمودیم چراکه آن مقدمات در ذیل آیات، مورد بحث قرار خواهد گرفت، مانند اعجاز قرآن، تمسک به قرآن، انحصار اسرار قرآن به خاندان وحی، نزول اکثر قرآن درباره اهل البيت علیهم السلام، معنای آیات مجمل و متشابه قرآن، معنای تفسیر به رأی، عدم تحریف قرآن، معنای تبیان کل شیء بودن قرآن، معنای بطون و معانی فراوان آیات، كيفيت نزول قرآن، تمثل قرآن در قیامت و مهجوریت قرآن بین مسلمانان به ویژه بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ از

ص: 36


1- مزمل/4.

این رو از بیان و تفصیل آن مقدمات صرف نظر شد.

شفاعت قرآن در قیامت

از خداوند توفيق قرائت و تدبر و لذت بردن از قرآن را خواهانیم. از او می خواهیم، ما را از قرآن و عترت رسول خود صلی الله علیه و آله جدا نفرماید و تا زنده هستیم همواره از آنها پیروی کنیم و بهره مند باشیم، تا هرگز گمراه نشویم، چراکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: (...مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً) یعنی تا زمانی که شما به قرآن و عترت تمشک و توسل جویید و از آن ها پیروی کنید هرگز گمراه نخواهید شد.

از سویی روایات مسلم و متواتری به ما رسیده است که قرآن و عترت دو شفيع ما در قیامت خواهند بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت از امت خود نسبت به آنها سؤال خوهد نمود و همان گونه که گذشت ما نباید هیچ دانشی را مقدمبردانش قرآن و عترت بدانیم، چراکه هرحقیقتی در این دو نور الهی موجود است؛ و کسی که چیزی را بر قرآن و عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله مقدم کند در گمراهی قدم گذارده و قرآن او را به دوزخ سوق خواهد داد.

امام صادق علیه السلام فرمود: «شَرِّقُوا أَوْ غَرِّبُوا فِيهِ الْعِلْمُ عِنْدَنَا ...» یعنی اگر به شرق و غرب عالم بروید چیزی به دست نمی آورید، چراکه علوم الهی نزد ما نهفته است.

مؤلف گوید: به خدا پناه می بریم که رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت از ما به درگاه خداوند شکایت نماید و بفرماید: «يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»(1).

جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: قرآن در قیامت در زیباترین شکل می آید و چون مسلمانان او را می بینند، می گویند: این مرد از ماست؛ و چون پیامبران او را می بینند می گویند: او از ماست، و چون ملائکه مقرب خداوند او را می بینند،

ص: 37


1- فرقان / 30.

می گویند: او از ماست، تا این که قرآن مقابل خدای رب العزة می ایستد و می گوید: خدایا! فلانی فرزند فلانی در روزهای گرم و شب های دنیا مرا تلاوت می نمود ... پس خداوند به قرآن می فرماید: «أَدْخِلْهُمُ الْجَنَّةَ عَلَى مَنَازِلِهِمْ » و قرآن به مؤمن می گوید: « اقْرَأْ وَ ارقَة » یعنی قرآن را بخوان و خود را به درجات بهشتی برسان. پس مؤمن قرآن می خواند و به درجات بهشتی می رسد و هر کسی در آن روز، به اندازه بهره ای که از قرآن برده است به درجه خود می رسد.(1)

يونس بن عمار می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: روز قیامت برای هر کسی سه دفتر وجود دارد: 1. دفتر نعمت های الهی، 2. دفتر حسنات و اعمال خير، 3. دفتر گناهان. پس دفتر حسنات مقابل دفتر نعمت ها قرار می گیرد و نعمت های خدا همه حسنات را احاطه می کند و دفتر گناهان باقی می ماند و مؤمن را برای حساب احضار می کنند و به او می گویند: حسنات و اعمال نیک تو در مقابل نعمت ها قرار گرفت، اکنون برای گناهان خود چه داری؟ پس قرآن با زیباترین صورت مقابل مؤمن حاضر می شود و می گوید: خدایا من قرآن هستم، و این بنده مؤمن تو برای تلاوت من، خود را در رنج و زحمت قرار می داد و بسیاری از شب را به تلاوت من سپری می کرد و هنگام تهجد درنیمه شب با تلاوت من اشک می ریخت، پس تو او را خشنود کن همچنان که او مرا خشنود می نمود.

امام صادق علیه السلام می فرماید: در این وقت خداوند عزيز جبار می فرماید: ای بنده من، دست خود را باز کن و چون او دست خود را باز می کند، خداوند دست راست او را از رضوان و خشنودی خود پر می نماید، و دست چپ او را از رحمت خود پر می نماید، و سپس به او گفته می شود: بهشت برای تو مباح گردید، پس تو قرآن بخوان و به درجات آن صعود کن و مؤمن به هر آیه ای که قرائت می کند به

ص: 38


1- کافی، ج 601/2 .

درجه ای صعود می کند.(1)

امام صادق علیه السلام در پایان حدیثی می فرماید: خداوند روز قیامت به قرآن می گوید: سوگند به عزت و جلال و ارتفاع مكانم که امروز هر کس تو را گرامی داشته، من او را گرامی خواهم داشت و هر کس به تو اهانت نموده من به او اهانت خواهم نمود.(2)

شروع در تفسیر و بیان آیات

همان گونه که گذشت، تفسیر در مورد آیات مجمل و متشابه، پرده برداشتن از حقایق و اسرار و بطون این آیات است و این جز از راه وحی امکان پذیر نیست. از این رو تنها راه رسیدن به اسرار و معانی این گونه آیات استفاده از سخنان معصومین علیهم السلام است، گرچه برخی از سخنان معصومین علیهم السلام نیز به خاطر شرایط زمان، به صورت مجمل و یا متشابه نقل شده است و آن بزرگواران فرموده اند: بیان آنها را به ما واگذارید و شما از تفسیر و توجیه آن ها خودداری نمایید.

اکنون از خداوند منان صاحب رحمت بی پایان و فضل و احسان و کرامت و غفران و عفو و رضوان و أحسن التوابين لعباده المذنبین و مبدل سيّئائهم بالحسنات و المعروف بأنّه يقبل اليسير و يعطى الكثير و سبقت رحمته غضبه و يجزى القليل و يعفو عن الكثير، إلهٍ برّرحيم ودودٍ تحمد لعباده بالمن و الجود لا إله إلّا هو الرحمن الرحیم ذوالجلال والإكرام وسعت رحمته كلّ شيء و ليس كمثله شيء ولم يكن له كفواً أحد - درخواست می کنم و عاجزانه از او می خواهم تا مرا با فضل و کرم خود و به آبروی محمد و آل محمد - صوات الله عليهم أجمعين - عفو نماید، و به حق آن بزرگواران توفيق نوشتن تفسیری به زبان فارسی برای

ص: 39


1- همان، ص 602.
2- همان.

دوستان فارسی زبان عنایت فرماید و فهم آیات کتاب خود را با بیان اولیایش برای من آسان نماید و از لغزش و خطا دورم دارد و به صواب و حکمت آگاهم سازد و نور معرفت و فهم آیات قرآن و کلمات اولیای خود را به من عطا نماید و لحظه ای مرا به خود وانگذارد و اگر چنین کند به فضل و رحمت خود عمل کرده است و قال سبحانه:«فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ »،«وَ لَولَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ لَا تبعتم الشَّيْطَانِ» ، «وَ لَولَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ مَا زکی مِنکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً» وله الحمد واصباً دائماً و أولاً وآخراً لا انقطاع له ولا أمد.

ص: 40

سورة الحمد

آیات 1 -7

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (1)

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (2)

الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (3)مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4)

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5)اهْدِنَا

الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6)صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ

عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ (7)

لغات

حمد و مدح و شکر قریب المعنا هستند، و فرق بين حمد و شکر این است که حمد نقيض ذم است، چنان که مدح نقيض هجو است و شکر نقیض کفران است، و حمد بدون نعمت صحیح است ولكن شكر اختصاص به نعمت دارد، و بسا حمد به جای شکر استعمال می شود و گویند: «الحمد لله شكراً» یعنی الحمد الله، أشكر شكراً، و شکر، اعتراف به نعمت است همراه با تعظیم، و شکر، با قلب و زبان انجام می گیرد، و اصل آن با قلب است، و شکر زبانی برای نفي اتهام انکار و

ص: 41

کفران لازم است، واما مدح، سخنی است که حاکی از بزرگی ممدوح می باشد.و «ربّ» چند معنا دارد: 1. سید مطاع، 2. مالک، 3. مرتب، 4. مصلح، واستعمال رب اختصاص به خداوند دارد و در غیر او باید اضافه شود مانند: ربّ الدار و ربّ الضيعة و «عالمين» جمع عالم است و عالم جمع بدون مفرد است؛ و «رحمان و رحیم» دو صفت مشبهه است و رحمان صفت عام و اسم خاص است و رحیم اسم عام و وصف خاص به مؤمنین است چنان که گفته می شود: یا رحمان الدنيا ورحيم الآخرة و «دین» به معنای جزا و حساب است. و «هدایت» در لغت به معنای ارشاد و راهنمایی به چیزی است، و کسی که از جلو می رود و مردم را راهنمایی به راه صحیح می نماید را، هادی طریق گویند، و هدایت به معنای توفيق نیز آمده است، و هداک الملیک یعنی وفّقک، و «صراط» طريق وسیع و واضح را گویند، و « مستقیم» به معنای مستوی است و صراط مستقیم یعنی راه واضح و مستوی که اعوجاجی در آن نیست.

ترجمه

به نام خداوند بخشنده مهربان (1) حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است (2) او بخشنده و مهربان (3) و مالک روز جزا و قیامت است (4) خدایا ما تنها تو را می پرستیم و تنها از تویاری می جوييم (5) توما را به راه راست هدایت کن (6) راه کسانی که نعمت های خود را به آنان عطا نمودی، نه راه کسانی که مورد خشم و غضب توهستند، و نه راه کسانی که از صراط مستقیم دین توگمراهاند (7).

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

از امام صادق و امام رضا علیهما السلام نقل شده که می فرمایند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» به

ص: 42

اسم اعظم خداوند نزدیک تر از سیاهی چشم به سفیدی آن است.(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» از آیات سوره حمد است، و رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره آن را قرائت می نمود و آن را [ آیه ای] از سوره حمد می دانست و می فرمود: فاتحة الكتاب «السبع المثانی» است.(2)

اهل سنت نیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده اند که فرمود: هنگامی که سوره حمد را می خوانید، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را نیز بخوانید، چرا که سوره حمد امّ القرآن، و سبع المثانی است و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» یکی از آیات آن است.(3)

امام صادق علیه السلام می فرماید: خدا بکشد کسانی را که از روی عمد، بزرگ ترین آیه کتاب خدا را حذف نمودند و گمان کردند آشکار نمودن آن بدعت می باشد!!(4)

امام باقر علیه السلام می فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بهترین آیه کتاب خداست و آنان [یعنی اهل سنت] آن را دزدیدند.(5)

امام باقر علیه السلام می فرماید: اول هر کتابی که از آسمان نازل شده «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ

ص: 43


1- في التهذيب، عن الصادق علیه السلام، وفي العيون، وتفسير العياشي، عن الرضا علیه السلام: إنها أقرب إلى اسم الله الأعظم، من ناظر العين إلى بياضها. (تفسیر المیزان، ج22/1 )
2- وفي العيون، عن أمير المؤمنین علیه السلام. إنها من الفاتحة وإن رسول الله صلی الله علیه و آله كان يقرأها و بعدها آية منها، و يقول فاتحة الكتاب هي السبع المثاني. (همان)
3- فعن الدارقطني عن أبي هريرة قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : إذا قرأتم الحمد فاقرءوا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» ، فإنها أم القرآن والسبع المثاني، و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» إحدى آياتها. (همان)
4- وفي الخصال، عن الصادق علیه السلام قال: ما لهم ؟! قاتلهم الله، عمدوا إلى أعظم آية في کتاب الله، فزعموا أنها بدعة إذا أظهروها. (همان، ص 22 - 23)
5- وعن الباقر علیه السلام سرقوا أكرم آية في كتاب الله «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». (همان، ص 23)

الرَّحِيمِ»بوده است، و اگر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را گفتی نیازی به گفتن: «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم» نخواهی داشت، و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» تو را از خطرهای بین آسمان ها و زمین مستور و محفوظ خواهد نمود.(1)

امام صادق علیه السلام می فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» سزاوارتر از هر آیه ای است که بلند و آشکار قرائت شود، و این همان آیه ای است که خداوند درباره آن می فرماید:«وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً»(2) . و فرمود: بلند گفتن آن در نمازها واجب و لازم است.(3)

امام صادق علیه السلام فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را قبل از هر کاری ترک مکن، ولو شعری باشد.(4)

و فرمود: هر کس از شیعیان ما «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را ترک کند، خداوند برای او مشکلی ایجاد می کند، تا به یاد شكر وثنای الهی بیفتد و کفاره ترک «بِسْمِ اللَّهِ» او باشد.(5)

ص: 44


1- في الْكافي . . . عَنْ فُرَاتِ بَيْنَ أَحْنَفَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ يَقُولُ : أَوَّلُ کل کتاب نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ » فَإِذا قَرَأْتَ « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ » فلاتبالي ألاتستعيد ، وَ إِذا قَرَأْتَ « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ » تثك فِيمَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ . (کافی، ج 313/3)
2- القمي عنه علیه السلام : إنها أحق ما يجهر به وهي الآية التي قال الله عزوجل: «وَ إِذَا ذَكَرْتَ نيك فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً » . (تفسیر صافی، ج52/1 )
3- إن الإجهاربها في الصلاة واجب.
4- في الكافي... عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَا تَدَعْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- وَ إِنْ کَانَ بَعْدَهُ شِعْرٌ. (کافی، ج2/ 672)
5- عن الصادق علیه السلام: من تركها من شيعتنا، امتحنه الله بمكروه، لينبهه على الشكرو الثناء ويمحق عنه وصمة تقصيره عند تركه. (تفسیر صافی، ج52/1 )

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: هر کاری که قبل از آن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» گفته نشود، ناقص و ابتر خواهد ماند. راوی گوید: گفتم: آری، پدر و مادرم فدای شما باد! من هرگز آن را ترک نخواهم نمود. فرمود: اگر چنین کنی بهره مند و سعادتمند خواهی شد.(1)

حضرت عسکری علیه السلام می فرماید: (2) مقصود از «الله»خدای معبودی است که هر مخلوقی هنگام نیازها و مشکلات و سختی ها به او پناهنده می شود، و چون راه نجاتی نمی یابد، و از اسباب طبیعی ناامید می گردد از او کمک می خواهد و

ص: 45


1- قال أميرالمؤمنين علیه السلام إن رسول الله صلی الله علیه و آله حَدَّثَنِي عَنِ اللَّهِ جَلَّ عزوأنه قَالَ : كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَمْ يذكرفيه « بِسْمِ اللَّهِ » فَهُوَ أَبْتَرُ فَقُلْتُ : بَلَى بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي لَا أَ تَرَكَهَا بَعْدَهَا . قَالَ علیه السَّلَامُ . إِذَا تخطی بِذَلِكَ وَ تُسْعِدَ . (بحارالأنوار، ج 305/73 )
2- روي الصدوق الله في كتاب التوحيد، عَن الحَسَن بن عَلي بن مُحَمَد علیهما السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فَقَالَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی یُتَأَلَّهُ إِلَیْهِ عِنْدَ الْحَوَائِجِ وَ الشَّدَائِدِ کُلُّ مَخْلُوقٍ عِنْدَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ مِنْ کُلِّ مَنْ دُونَهُ وَ تَقَطُّعِ الْأَسْبَابِ مِنْ جَمِیعِ مَنْ سِوَاهُ یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ أَیْ أَسْتَعِینُ عَلَی أُمُورِی کُلِّهَا بِاللَّهِ الَّذِی لَا تَحِقُّ الْعِبَادَهُ إِلَّا لَهُ الْمُغِیثِ إِذَا اسْتُغِیثَ وَ الْمُجِیبِ إِذَا دُعِیَ وَ هُوَ مَا قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ علیه السلام یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دُلَّنِی عَلَی اللَّهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَکْثَرَ عَلَیَّ الْمُجَادِلُونَ وَ حَیَّرُونِی فَقَالَ لَهُ یَا عَبْدَ اللَّهِ هَلْ رَکِبْتَ سَفِینَهً قَطُّ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَهَلْ کُسِرَ بِکَ حَیْثُ لَا سَفِینَهَ تُنْجِیکَ وَ لَا سِبَاحَهَ تُغْنِیکَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُکَ هُنَالِکَ أَنَّ شَیْئاً مِنَ الْأَشْیَاءِ قَادِرٌ عَلَی أَنْ یُخَلِّصَکَ مِنْ وَرْطَتِکَ قَالَ نَعَمْ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام فَذَلِکَ الشَّیْ ءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَی الْإِنْجَاءِ حَیْثُ لَا مُنْجِیَ وَ عَلَی الْإِغَاثَهِ حَیْثُ لَا مُغِیثَ ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام وَ رُبَّمَا تَرَکَ بَعْضُ شِیعَتِنَا فِی افْتِتَاحِ أَمْرِهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- فَیَمْتَحِنُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَکْرُوهٍ لِیُنَبِّهَهُ عَلَی شُکْرِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ الثَّنَاءِ عَلَیْهِ وَ یَمْحَقَ عَنْهُ وَصْمَهَ تَقْصِیرِهِ عِنْدَ تَرْکِهِ قَوْلَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ». (توحید صدوق، ص230)

می گوید: از خدایی استعانت می کنم که او سزاوار پرستش است و او پاسخ هر بیچاره و دعاکننده ای را می دهد.

سپس فرمود: امام صادق علیه السلام در پاسخ مردی که گفت: «ای فرزند رسول خدا، اهل باطل مرا درباره خداوند متحیر نموده اند و شما مرا راهنمایی نمایید» فرمود: ای بنده خدا آیا سوار کشتی شده ای و آیا کشتی تو شکسته و در معرض هلاکت واقعی شده ای که راهی برای نجات تو نباشد؟ گفت: آری. فرمود: آیا در آن وقت قلب تو توجه به کسی پیدا کرد که تو را از آن ورطه و خطر نجات بدهد؟ گفت: آری. امام علیه السلام فرمود: او همان خدایی است که در وقت بیچارگی، قدرت بر نجات و فریاد رسی از هر بیچاره ای را دارد.

سپس فرمود: بسا برخی از شیعیان ما در شروع کار خود «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را نمی گویند و خداوند آنان را گرفتار مشکلی می نماید، تا به یاد شكر وثنای خداوند بیایند، و این گرفتاری کفارۂ تقصیر آنان نسبت به ترک«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» باشد.

حضرت عسکری علیه السلام نیز می فرماید:(1) مردی به حضرت زین العابدین علیه السلام عرضه 1.

ص: 46


1- وفيه: وقام رجل إلى علي بن الحسين علیهما السلام فَقالَ : أَخبِرنی عَن مَعنی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» . فَقالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهماالسلام : حَدَّثَنی أَبی ، عَن أَخیهِ الحَسَنِ، عَن أَبیهِ أمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام : أنَّ رَجُلاً قامَ إِلَیهِ فَقالَ : یا أَمیرَ المُؤمِنینَ ، أَخبِرنی عَن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» ما مَعناهُ ؟ فَقالَ : إِنَّ قَولَکَ : «اللّه » أَعظَمُ اسمٍ مِن أَسماءِ اللّهِ عز و جل ، وهُوَ الاِسمُ الَّذی لا یَنبَغی أن یُسَمّی بِهِ غَیرُ اللّهِ ، ولَم یَتَسَمَّ بِهِ مَخلوقٌ . فَقالَ الرَّجُلُ : فَما تَفسیرُ قَولِهِ : «اللّه » ؟ قالَ : هُوَ الَّذی یَتَأَلَّهُ إِلَیهِ عِندَ الحَوائِجِ وَالشَّدائِدِ کُلُّ مَخلوقٍ عِندَ انقِطاعِ الرَّجاءِ مِن جَمیعِ مَن هُوَ دونَهُ ، وتَقَطُّعِ الأَسبابِ مِن کُلِّ مَن سِواهُ ، وذلِکَ أنَّ کُلَّ مُتَرَئِّسٍ فی هذِهِ الدُّنیا ومُتَعَظِّمٍ فیها وإِن عَظُمَ غِناؤُهُ وطُغیانُهُ وکَثُرَت حَوائِجُ مَن دَونَهُ إِلَیهِ ، فَإِنَّهُم سَیَحتاجونَ حَوائِجَ لا یَقدِرُ عَلَیها هذَا المُتَعاظِمُ ، وکَذلِکَ هذَا المُتَعاظِمُ یَحتاجُ حَوائِجَ لا یَقدِرُ عَلَیها ، فَیَنقَطِعُ إِلَی اللّهِ عِندَ ضَرورَتِهِ وفاقَتِهِ ، حَتّی إِذا کَفی هَمَّهُ عادَ إِلی شِرکِهِ ، أما تَسمَعُ اللّهَ عز و جل : «قُلْ أَرَءَیْتَکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَهُ أَغَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ * بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِن شَاءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِکُونَ» فَقالَ اللّهُ عز و جل لِعِبادِهِ: أَیُّهَا الفُقَراءُ إِلی رَحمَتی، إِنّی قَد أَلزَمتُکُمُ الحاجَهَ إِلَیَّ فی کُلِّ حالٍ، وذِلَّهَ العُبودِیَّهِ فی کُلِّ وَقتٍ، فَإِلَیَّ فَافزَعوا فی کُلِّ أَمرٍ تَأخُذونَ فیهِ وتَرجونَ تَمامَهُ وبُلوغَ غایَتِهِ، فَإِنّی إِن أَرَدتُ أَن أُعطِیَکُم لَم یَقدِر غَیری عَلی مَنعِکُم، وإِن أَرَدتُ أَن أَمنَعَکُم لَم یَقدِر غَیری عَلی إِعطائِکُم، فَأَنَا أَحَقُّ مَن سُئِلَ وأَولی مَن تُضُرِّعَ إِلَیهِ، فَقولوا عِندَ افتِتاحِ کُلِّ أَمرٍ صَغیرٍ أَو عَظیمٍ . «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ» أَی أَستَعینُ عَلی هذَا الأَمرِ بِاللّهِ الَّذی لا یَحِقُّ العِبادَهُ لِغَیرِهِ ، المُغیثِ إِذَا استُغیثَ، وَالمُجیبِ إِذا دُعِیَ، الرَّحمنِ الَّذی یَرحَمُ، بِبَسطِ الرِّزقِ عَلَینَا، الرَّحیمِ بِنا فی أَدیانِنا ودُنیانا وآخِرَتِنا، خَفَّفَ عَلَینَا الدّینَ وجَعَلَهُ سَهلاً خَفیفا، وهُوَ یَرحَمُنا بِتَمَیُّزِنا مِن أَعدائِهِ.ثُمَّ قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن حَزَنَهُ أمرٌ تَعاطاهُ فَقالَ:«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ»و هُوَ مُخلِصٌ للّهِ ِ یُقبِلُ بِقَلبِهِ إلَیهِ،لَم یَنفَکَّ مِن إحدَی اثنَتَینِ:إمّا بُلوغِ حاجَتِهِ فِی الدُّنیا،و إمّا یُعَدُّ لَهُ عِندَ رَبِّهِ و یُدَّخَرُ لَدَیهِ،و ما عِندَ اللّهِ خَیرٌ و أبقی لِلمُؤمِنینَ.

داشت: معنای «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» چیست؟ فرمود: پدرم از برادر خود امام حسن از امیرالمؤمنین علیهم السلام نقل نمود که مردی به آن حضرت گفت: یا امیرالمؤمنین! معنای «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»چیست؟ امیرالمؤمنین علی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فرمود: «الله» بزرگ ترین نام خداوند است، و آن نامی است که سزاوار نیست جز خداوند کسی به آن نامیده شود. آن مرد گفت: تفسير «الله» چیست؟ فرمود: «الله» آن خدایی است که هر مخلوقی هنگام نیازها و سختی ها - که امید او از همه چیزها قطع می گردد - به او پناهنده می شود، چراکه هر بزرگی و رئیسی در دنیا گرچه خود را بی نیاز بداند و به طغیان رسیده باشد و مردم نیازهای خود را به او ارجاع دهند،

ص: 47

باز او و مردم دیگر، نیازهایی پیدا می کنند، که احدی جز خداوند نمی تواند نیاز آنان را برطرف نماید، از این رو هنگام نیاز و بیچارگی به او پناهنده می شوند، و چون خداوند نیاز آنان را برطرف می نماید، باز هم به شرک خود باز می گردند، همان گونه که خداوند در قرآن می فرماید:

«قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ *بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ »(1) از این رو خداوندمی فرماید: شما فقیر و نیازمند به رحمت من هستید، و من همواره شما را نیازمند به خود، و ذلیل در عبودیت خویش نمودم، پس شما در هر مشکلی و در هر بیچارگی به من پناه ببرید، تا من شما را نجات بدهم و نیازتان را برطرف نمایم، و اگر من اراده کنم که چیزی را به شما عطا نمایم، احدی نمی تواند شما را از آن منع نماید، و اگر بخواهم چیزی را از شما منع کنم احدی نمی تواند آن را به شما عطا نماید، پس سزاوار است که شما از من درخواست کنید و به من تضع نمایید، و هنگام شروع در هر امر کوچک و یا بزرگی بگویید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» یعنی من در کار خود از خدایی کمک می خواهم که پرستش مخصوص به اوست، و اوست که هر بیچاره ای را پناه می دهد و دعای او را اجابت می کند....

در تفسیر امام عسکری علیه السلام آمده: رحمانیت خداوند، نسبت به روزی مخلوق است و اوست که مواد رزق خود را از آنان قطع نمی کند گرچه از او اطاعت نکنند، و شامل همه خلق خدا نیز می شود، و رحيميت او مخصوص به مؤمنین است نسبت به سبک نمودن طاعات خود بر آنان.(2)

ص: 48


1- انعام / 40 -41.
2- قال الإمام العسکری علیه السلام: «الرَّحْمَنُ»:الْعَاطِفُ عَلَی خَلْقِهِ بِالرِّزْقِ لَا یَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ رِزْقِهِ وَ إِنِ انْقَطَعُوا عَنْ طَاعَتِهِ الرَّحِیمُ بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ فِی تَخْفِیفِهِ عَلَیْهِمْ طَاعَاتِهِ... .(بحارالأنوار، ج 183/4 )

امام صادق علیه السلام فرمود: «رحمن» اسم خاص خداوند است ولكن وصفرحمانیت او، مربوط به همه مخلوق است و «رحيم» نام عمومی است و هر کسی می تواند نام خود را رحیم قرار بدهد ولكن صفت رحیمیت خداوند مخصوص به مؤمنین است. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید: حضرت عیسی علیه السلام فرمود: خداوند، رحمن در دنیا و رحیم در آخرت است.(2)

امام صادق علیه السلام درباره حروف «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» می فرماید: باء اشاره به «بهاء الله» و سین اشاره به «سناء الله» و میم اشاره به «مجد الله» است. و خداوند: إلاه و معبود كل شيء است، او در دنیا رحمن به جميع خلق خود می باشد [و در آخرت تنها] رحیم به مؤمنین است.(3)

الْحَمْدُ لِلَّه

امیر المومنین علیه االسلام در تفسیر «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ »فرمود: خداوند برخی از نعمت های خود را به طور اجمال به بندگان خود معرفی نموده، چراکه آنان نمی توانند به همه نعمت های خداوند به طور تفصیل معرفت پیدا کنند، و نعمت های خداوند بیش از آن است کهبه طور تفصیل معرفت پیدا کنند، و نعمت های خداوند بیش از آن است کهبه شمار در آید و مردم از آنها آگاه شوند،

ص: 49


1- قال الصادق علیه السلام: الرَّحْمن اسمٌ خاصُّ لصفَهٍ عامَّهٍ و الرَّحِیمُ اسمٌ عامٌّ لصفَهٍ خاصَّهٍ .
2- و قال: قال عیسی بن مریم علیه السلام الرحمن: رحمن الدنيا، والرحيم: رحيم الآخرة.
3- وقال علیه السلام الْبَاءُ : بَهَاءُ اللَّهُ ، وَ السِّنِينَ : سَنَاءُ اللَّهُ ، وَ الْمِيمُ : مَجِّدِ اللَّهُ ، وَ اللَّهُ إِلَهُ کل شَيْ ءُ ، الرَّحِمُ بِجَمِيعِ خَلْقِهِ ، وَ الرَّحِيمُ بِالْمُؤْمِنِينَ خَاصَّةً. (تفسیر صافی ج81/1 عن الكافي والتوحيد والمعاني والعياشي)

از این رو خداوند به انان فرموده است:بگویید«الحمد الله علی ما أنعم علینا» یعنی ما خدا را بر نعمت هایی که به ما انعام نموده ستایش می کنیم .(1)

امام صادق علیه السلام می فرماید: اگر خداوند به بنده خود نعمتی بدهد-کوچ یا بزرگ-و او بگوید:« الحمدالله» به راستی شکر آن نعمت را انجام داده است.

رَبِّ الْعَالَمِينَ

امیرالمؤمنین علیه السلام در تفسير «رَبِّ الْعَالَمِينَ» می فرماید:(2) «رب العالمین» یعنی خداوندی که مالک و خالق و روزی دهنده همه مخلوق است، و اوست که روزی آنان را از راه هایی که گمان می برند و یا گمان نمی برند می رساند، و اوست که انسان ها و حیوانات را پرورش می دهد، و نیاز آنان را برطرف می کند، و بر آنان احاطه دارد، و تدبیر امور و مصالح آنان به دست اوست، و اوست که با قدرت خودہ

ص: 50


1- فی العیون و تفسیرالإمام علیه السلام عن المومنین علیهالسلام إنه سئل عن تفسیرها فقال:هُوَ أن عَرَّفَ عِبادَهُ بَعضَ نِعَمِهِ جُمَلاً،إذ لا یَقدِرونَ عَلی مَعرِفَهِ جَمیعِها بِالتَّفصیلِ،لِأَنَّها أکثَرُ مِن أن تُحصی أو تُعرَفَ،فَقالَ لَهُم:قولوا:«اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی ما أنعَمَ بِهِ عَلَینا».(بحارالأنوار، ج26،ص274، عنالعیون و تفسیرالامام)
2- في العيون وتفسير الامام علیه السلام عن أمير المؤمنين علیه السلام: يعني مالك الجماعات من كل مخلوق، وخالقهم وسائق أرزاقهم إليهم من حيث يعلمون ومن حيث لا يعلمون، يقلب الحيوانات في قدرته، ويغذوها من رزقه، ويحوطها بكنفه، ويدبر كلا منها بمصلحته، ويمسك الجمادات بقدرته، ويمسك ما اتصل منها عن التهافت، و المتهافت عن التلاصق، والسماء أن تقع على الأرض إلا بإذنه، والأرض أن تنخسف الابأمره. (تفسیر صافی، ج83/1)

جمادات را، از خطر تهافت و به هم ریختگی و برخورد با یکدیگر نگه می دارد، و آسمان را از فرو ریختن، و زمین را از خسف و جدا شدن، و فرو بردن مخلوق در درون خود، حفظ می نماید. و فواصل بين جمادات را حفظ می کند، و آسمان را از فرود آمدن بر زمین، و زمین را از خسف و جدا شدن نگاه می دارد جز آن که بخواهد عذابی نازل کند، و یا قیامت برپا شود و در آن صورت عالم و نظام خلقت به امر او فرو می ریزد.

الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

رسول خدا فرمود: خداوند یکصد (درجه) رحمت دارد و یک (درجه) رحمت خود را بین مخلوق خویش تقسیم نموده و آنان با این یک رحمت به یکدیگر ترحم و مهربانی می کنند. و حیوانات وحشی و غیر آنان به فرزندان خود مهر می ورزند، و نود و نه رحمت دیگر خود را ذخیره نموده تا با افزودن آن یک رحمت به آن ها در قیامت به بندگان خود ترحم نماید.(1)

به امام صادق علیه السلام گفته شد: در وصیت های لقمان چه بوده است؟ امام صادق علیه السلام فرمود: چیزهای عجیبی در آنها بوده و عجیب ترین آن ها این است که او به فرزند خود فرمود: آن گونه از خدا بترس که اگر عبادت جن و انس را کرده باشی او تو را عذاب کند، و آن گونه به او امیدوار باش که اگر گناهان جن وانس را کرده باشی او به تو ترځم نماید. سپس امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم می فرمود: هیچ بنده ..

ص: 51


1- عن النبي صلی الله علیه و آله إنّه قال: إنّ الله عزّوجّل مائة رحمة، أنزل منها واحدة إلى الأرض فقسّمها بين خلقه فبها يتعاطفون ويتراحمون، وأخّر تسعاً وتسعين لنفسه يرحم بها عباده يوم القيامة. وفي تفسير الإمام مفهوم ما في الروايتين عن أمير المؤمنین علیه السلام تفسیر صافی، ج51/1 ، عن کتاب حسن الظن بالله لابن أبي الدنيا، ص120)

مؤمنی نیست مگر آن که در قلب او دو نور نهفته است: نور ترس و نور امید، و این دو نور مساوی با یکدیگر می باشند به گونه ای که اگر هر کدام آن ها را با دیگری وزن کنند افزون بر او نخواهد بود.(1)

مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ

حضرت عسکری علیه السلام فرماید: «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» یعنی خدایی که قادر بر اقامه روز حساب و برپا نمودن قیامت است، و اوست که در قیامت به حق حکم می کند. سپس فرمود: دین در این آیه به معنای حساب است.(2)

مرحوم عیاشی در تفسیر خود از امام صادق علیه السلام نقل نموده که آن حضرت فراوان این آیه را «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» قرائت می نمود.(3)

در روایات اهل البيت علیهم السلام آمده که قرآن در سوره «حمد» خلاصه شده است و سوره «حمد» در «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »خلاصه شده است. و طبق این روایات جمله «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» یاد آور همه مسائل معاد است، و نماز گزاران با قرائت این آیه باید به یاد همه مواقف قیامت باشند، همان گونه که اولیای خداوند هنگام

ص: 52


1- في الكافي عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَهِ أَوْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا کَانَ فِی وَصِیَّهِ لُقْمَانَ قَالَ کَانَ فِیهَا الْأَعَاجِیبُ وَ کَانَ أَعْجَبَ مَا کَانَ فِیهَا أَنْ قَالَ لِابْنِهِ خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خِیفَهً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَکَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام کَانَ أَبِی یَقُولُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا [وَ] فِی قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِیفَهٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِدْ عَلَی هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِدْ عَلَی هَذَا. (کافی، ج 67/2 )
2- في تفسير الامام علیه السلام. يعني القادر على إقامته والقاضي فيه بالحق، والدين: الحساب. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 38)
3- روى العياشي: إن الصادق علیه السلام قرأه هذه الآية «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» ما لا يحصى.

قرائت این آیه، مضطرب و لرزان می شده اند.

حضرت عسکری علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می فرماید که آن حضرت فرمود: داناترین و زیرک ترین مردم کسی است، که خود را به حساب بکشد، و برای بعد از مرگ خود توشه فراهم نماید، و احمق ترین مردم کسی است، که از هوا و هوس خود پیروی کند، و با آمال و آرزوها، خود را طلبکار خدا بداند.(1)

در حدیث دیگری رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در دنیا از خود حساب بگیرید، قبل از آن که در قیامت به حساب شما رسیدگی شود، و در دنیا خود را وزن کنید، قبل از آن که در قیامت شما را وزن کنند و برای حضور در محضر الهی آماده شوید.(2)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: کسی که در دنیا از خود حساب بگیرد، سود می کند، و اگر غافل شود، زیان می کند، و اگر از حساب قیامت بترسد، ایمن می شود، و اگر عبرت بگیرد بینا می شود، و اگر بینا شود می فهمد، و کسی که بفهمد عالم خواهد بود .(3)

إِيَّاكَ نَعْبُدُ

امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند متعال به بندگان خود - که مورد نعمت او قرار گرفته اند - می فرماید: بگویید: ای خدایی که نعمت [ایمان و...] را به ما عطا 1

ص: 53


1- في تفسير الإمام علیه السلام عن النبي صلی الله علیه و آله، قال : أکْیَسُ الکَیِّسِینَ مَن حاسَبَ نَفْسَهُ وعَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ ، وأحْمَقُ الحَمْقی مَنْ أتْبَعَ نَفْسَهُ هَواهُ ، وتَمنّی علی اللّهِ الأمانِیَّ . (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 38؛ بحارالأنوار، ج 67، ص69)
2- قال النبي صلی الله علیه و آله: حاسِبوا أنْفُسَکُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا ، وزِنوها قَبلَ أنْ تُوزَنوا ، وتَجَهَّزوا للعَرْضِ الأکْبَرِ. (بحارالأنوار، ج 73٫67عن محاسبة التفس)
3- وفي نهج البلاغة: قال أميرالمؤمنین علیه السلام: مَن حاسَبَ نَفسَهُ رَبِحَ ، ومَن غَفَلَ عَنها خَسِرَ ، ومَن خافَ أمِنَ ، ومَنِ اعتَبرَ أبصَرَ ، ومَن أبصَرَ فَهِمَ ، ومَن فَهِمَ عَلِمَ. (نهج البلاغه، حکمت 208؛ بحارالأنوار، ج 73٫68 )

نمودی، ما تنها تو را می پرستیم، و با اخلاص و ذلت و خضوع تو را عبادت می کنیم و از ریا کاری و تظاهر به عبادت [وسمعه ] پرهیز می نماییم.(1)

امام صادق علیه السلام فرماید: یعنی ما هدف از عبادت جز رسیدن به قرب تونداریم، و همانند جاهلانی که از تو دورند، برای عوض و مزد، تو را عبادت نمی کنیم.(2)

وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ

امام عسکری علیه السلام می فرماید: مقصود از «وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» این است که ما به خدای خود می گوییم: ما برای اطاعت و عبادت و برای دفع شر دشمنان و جلوگیری از کید و مکر آنان و برای استقامت در دین خود تنها از تو کمک می خواهیم و به تو پناه می بریم.(3)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند، به سبب فاتحة الكتاب بر من منت نهاد و جبرئیل به من گفت: هر کس بگوید: «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» خداوند و اهل آسمان ها، او را تصدیق می کنند و «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» اخلاص در عبادت خداست «وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»

ص: 54


1- في تفسير الإمام العسکری علیه السلام. قال الله تعالى: قولوا یا أَیُّهَا الخَلقُ المُنعَمُ عَلَیهِم: إِیّاکَ نَعْبُدُ أَیُّهَا المُنعِمُ عَلَینا،نُطیعُکَ مُخلِصینَ مَعَ التَّذَلُّلِ وَالخُشوعِ بِلا رِیاءٍ ولا سُمعَهٍ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص39)
2- وفي رواية عن الصادق علیه السلام: يعني لانريد منك غيرك لانعبدك بالعوض والبدل كما يعبدك الجاهلون بك المغيبون عنك. (تفسیر صافی، ج53/1 ؛ تفسير الميزان ،ج38/1 )
3- في تفسير الإمام: يعني عَلِيُّ طاعتک وعبادتک وَ عَلِيِّ دَفَعَ شُرُورِ أعدائک وَرَدَ مکائدهم ، وَ الْمَقَامِ عَلَيَّ مَا أمرت به . (تفسیر صافی، ج53/1 ؛ تفسیر امام عسکری علیه السلام ص 41)

بهترین جمله ای است که بندگان خدا می توانند حوائج خود را به وسیله آن ازخداوند طلب نمایند. (1)

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ

امام صادق علیه السلام می فرماید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» یعنی خدایا ما را به راه محبت خود و بهشت هدایت نما، و از پیروی هوای نفس - که سبب گرفتاری ما می شود و از رأی و قیاس در مسائل دینی - که سبب هلاکت ما می شود - دور فرما.(2)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: یعنی، خدایا همان گونه که تا کنون توفيق اطاعت و بندگی خود را به ما داده ای، باز این توفیق را به ما عطا کن، تا در آینده نیز به اطاعت و بندگی تو مشغول باشیم.(3)

و نیز فرمود: صراط مستقیم در دنیا، آن راه مستقیم [دین ] است که از غلو [و اعتقاد به الوهیت غیر خدا] و تقصیر در معرفت [به اولیای خدا] دور باشد، و صراط مستقیم در آخرت، راه مؤمنین است به بهشت.

امام صادق علیه السلام می فرماید: صراط مستقیم، راه معرفت به خداوند است، و آن دو

ص: 55


1- قال رسول الله صلی الله علیه و آله: إن الله من علي بفاتحة الكتاب ... وقال لي جبرئیل: «ما قال مسلم قط «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» إلا صدقه الله و أهل سماواته و «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» إخلاص العبادة «وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» أفضل ما طلب به العباد حوائجهم» ... (تفسیر عیاشی، ج22/1 )
2- في المعانی و تفسير الإمام عن الصادق علیه السلام قال: يعني، أرشدنا للزوم الطريق المؤدي إلى محبتك و المبلغ إلى جنتك، و المانع من أن نتبع أهواءنا فنعطب، أو أن نأخذ بآرائنا فنهلك. (تفسیر صافی، ج53/1 ، معانی، ص33)
3- عن أميرالمؤمنين علیه السلام يعني، أدم لنا توفيقك الذي أطعناك به في ماضي أيامنا حتى نطيعك كذلك في مستقبل أعمارنا. (همان)

صراط است: 1. صراط مستقیم در دنیا، 2. صراط مستقیم در آخرت. اما صراط مستقیم دنیا، امام [معصوم ] واجب الاطاعة است، و هر کس در دنیا او را شناخته باشد و از او پیروی نموده باشد، از صراط قیامت که پلی است بر روی دوزخ، عبور خواهد نمود، و کسی که امام خود را در دنیا نشناخته باشد، به دوزخ سقوط خواهد نمود.(1)

امام صادق علیه السلام (همان گونه که در حدیث پیشین گذشت) می فرماید: مقصود از صراط مستقیم، امیرالمؤمنین علیه السلام است.(2)

ص: 56


1- في المعاني عن الصادق علیه السلام «الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»» هي الطريق إلى معرفة الله، و هما صراطان، صراط في الدنيا و صراط في الآخرة، فأما الصراط في الدنيا فهو الامام المفترض الطاعة، من عرفه في الدنيا واقتدى بهداه، مر على الصراط الذي هو جسر جهنم في الآخرة، ومن لم يعرفه في الدنيا زلت قدمه عن الصراط في الآخرة فتردى في نار جهنم. (تفسیر صافی، ج54/1 ؛ معاني الأخبار، ص 32 وفيها أخبار الباب كم)
2- قال الصادق علیه السلام الصراط [المستقیم] أمير المؤمنين علیه السلام. وفي رواية: و معرفته. وفي أخرى: معرفة الأمام، و في اخرى: نحن الصراط المستقیم. (تفسیر صافی، ج54/1 ؛ معاني الأخبار، ص 32) وفي تفسير الصافی: و المستفاد من الروايات: أن الإمام هو الصراط المستقيم، وأن من عرف الإمام يمشي سويا على الصراط المستقيم، و أن معرفته معرفة الصراط المستقيم، و المشي على الصراط المستقيم، و أن من عرف الإمام و مشى على صراطه سریعا أو بطيئا فاز بدخول الجنة سريعاً أو بطيئاً، ومن لم يعرف الإمام زلت قدمه على الصراط الذي هو جسر جهنم و تردي في النار. أعاذنا الله من النار و حشرنا مع محمد و آله الأطهار، صلوات الله عليهم ما دامت الليل والنهار هذا خلاصة ما ورد في الصراط مما وصل إلينا من الأخبار، كما سمعت و تسمع إن شاء الله .

و در روایت دیگری فرمود: مقصود از صراط مستقیم معرفت به امیرالمؤمنین علیه السلام است، و در روایت دیگری فرمود: مقصود، معرفت به امام علیه السلام است.

و در روایتی فرمود: «نَحْنُ الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ » یعنی، ماییم صراط مستقیم (دین خدا).

و در زیارت جامعه کبیره که از امام هادی علیه السلام نقل شده به این معنا تصریح شده و می فرماید: «أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ ....» یعنی، شما امامان صراط اقوم و پایدار دین خدایید.

و یا می فرماید: «إِلَى اللَّهِ تَدَّعُونَ ، وَ بِهِ تؤمون ، . . وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ » یعنی، شما مردم را به راه خدا دعوت می کنید ... تا این که می فرماید: شما مردم را به صراط و سبیل دین خدا ارشاد می کنید.

ویا می فرماید: «وَ بَرِئْتُ إلی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أعدائکم وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وأولیائهم والشیاطین وَ حِزْبِهِمُ والظالمین لکم والجاحدین لحقکم والمارقین مِنْ دینکم وولایتکم والغاصبین لإرثکم والشاکین فیکم المنحرفین عنکم...» یعنی، من به خدا پناه می برم از دشمنان شما و از جبت و طاغوت و شیاطین و حزب ستمگر آنان که منکر حق شمایند، و از ولایت شما جدا شده اند و غاصب ارث شما و شاک درباره شما و منحرف از راه شما هستند.

و یا می فرماید: «وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فِیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ...» یعنی حق با شما و در بین شماست و حق از شما به مردم می رسد، و شما اهل حق و معدن حق هستید.

همان گونه که گذشت، از روایات معصومین علیهم السلام استفاده می شود که امام علیه السلام صراط مستقیم است، و بر صراط مستقیم حرکت می کند، و معرفت به او، وارد شدن در صراط مستقیم است، و کسی که در دنیا، به امام زمان خود معرفت پیدا کند، و از او پیروی نماید، در قیامت نیز از صراط - که پلی است بر روی جهنم -

ص: 57

همان گونه خواهد گذشت. اگر با کندی حرکت نموده با کندی عبور خواهد نمود، واگر با سرعت حرکت نموده با سرعت حرکت خواهد نمود، و داخل بهشت خواهد شد، و کسی که در دنیا امام خود را نشناخته باشد، در قیامت قدم او بر صراط می لغزد، و در دوزخ فرود می آید. و بر آنچه گذشت روایاتی از معصومین علیهم السلام نقل شده که برخی را نقل نمودیم و به برخی نیز اشاره می کنیم.

امام صادق علیه السلام فرمود: صراط باریک تر از مو، و برنده تر از شمشیر است، و برخی از مردم مانند برق از آن عبور می کنند، و برخی مانند اسب سوار، و برخی مانند پیاده، و برخی افتان و خیزان حرکت می کنند، و برخی بر صراط آویزان هستند، و نیمی از بدنشان در آتش، و نیمی خارج از آتش است.(1)

و در روایت دیگری فرمود: صراط تاریک است، و مردم به اندازه نوری که دارند بر آن حرکت می نمایند.(2)

صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: خداوند ما را امرنموده که بگویید: «خدایا ما را به راه کسانی که به آنان نعمت خود را عطا نمودی هدایت فرما» یعنی توفیق باقی ماندن بردیانت و اطاعت از خود را به ما عطا فرما. سپس فرمود: مقصود از نعمت در این آیه مال و صحت بدن نیست، چراکه صاحبان مال و صحت بدن، بسا کافران و 1.

ص: 58


1- في تفسير القمي عن الصادق علیه السلام قال: الصراط أدق من الشعر، وأحد من السيف، فمنهم يمر عليه مثل البرق، و منهم يمر عليه مثل عدو الفرس، و منهم من يمر عليه ماشية، و منهم من يمر عليه حبوا، و منهم من يمر عليه متعلقا، فتأخذ النار منه شيئا، و تترك شيئا. (تفسیر صافی، ج54/1 عن تفسير القمی، ج29/1 )
2- وفي رواية عن الإمام علیه السلام قال: إن الصراط مظلم، يسعى الناس عليه على قدر أنوارهم. (همان)

فاسقان اند، و مقصود از کسانی که خداوند نعمت خود را به آنان عطا نموده، پیامبران و صديقين و شهدا و صالحین هستند، و کسی که از خدا و رسول او اطاعت کند در قیامت، هم نشین آنان خواهد بود، همان گونه که خداوند می فرماید: «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عليهم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» .(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مقصود از «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » شیعیان على علیه السلام هستند، و مقصود از نعمت، نعمت ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام است، و ما می گوییم: خدايا، ما را به راه آنان هدایت نما چراکه آنان گمراه و مورد غضب تو نیستند.(2)

امام صادق علیه السلام می فرماید: مقصود از «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ذرية اويند.(3)

مؤلف گوید: اختلافی در روایات فوق نیست، چراکه روایات در مقام بیان مصاديق «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » می باشد.

ص: 59


1- في المعاني وتفسير الامام عن أمير المؤمنین علیه السلام: أي قولوا: اهدنا صراط الذين أنعمت عليهم بالتوفيق لدينك وطاعتك لابالمال والصحة، فإنهم قد يكونون كفارا أو فساقا. وقال: هم الذين قال الله تعالى: (وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عليهم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً). (تفسیر صافی، ج55/1 ؛ معانی الاخبار، ص 36)
2- في معاني عن النبي صلی الله علیه و آله، قال: «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » شيعة علي علیه السلام، يعني أنعمت عليهم بولاية علي بن أبي طالب علیه السلام، لم تغضب عليهم ولم يضلوا. (معانی الأخبار، ص 36)
3- عن الصادق علیه السلام قال: «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » و محمد و ذريته. (تفسیر صافی، ج55/1 )

غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ

در تفسیر امام عسکری از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که فرمود: «مغضوب عليهم» قوم یهودند که خداوند درباره آنان می فرماید: «من لعنه الله وغضب عليها و ضالین» قوم نصارا هستند که خداوند درباره آنان می فرماید: «قدضلوا بين قبل وأضلوا كثيرة».(1)

و در تفسیر امام آمده که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هر کس کافر به خدا باشد، مغضوب عليهم و ضالین است. یعنی گمراه شده و راه خدا را نیافته و مورد خشم او قرار گرفته است.

و در معانی الاخبار صدوق از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: مقصود از الذين أنعمت عليهم و شیعیان على علیه السلام هستند، آنان از راه خدا گمراه نشده اند و مورد خشم او نیز قرار نگرفته اند (چراكه على علیه السلام به فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله : با حق است و حق با اوست و هر کجا او باشد حق همراه اوست).(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نموده که فرمود: مقصود از «مغضوب عليهم» دشمنان اهل البيت علیهم السلام [و دشمنان شیعیان

ص: 60


1- في المعاني و تفسير الإمام العن امیرالمؤمنین علیه السلام... قال: «غَيْرُ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ » هُمُ الْيَهُودِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِيهِمْ : « مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ » ، « وَ لَا الضَّالِّينَ » ، هُمُ النَّصَارَى الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِيهِمْ : « قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کثیرا » . وَ زَادَ فِي تَفْسِيرُ الْإِمَامِ علیه السلام . ثُمَّ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام : کل مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ فَهُوَ مغضوب عَلَيْهِ ، وَ ضَالُّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ. (تفسیر صافی، ج55/1 ؛ تفسیر امام، ص50)
2- في المعاني عن النبي صلی الله علیه و آله، قال: «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » شِيعَةُ عَلِيِّ علیه السلام یَعْنِي أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام لَمٍ يَغْضَبُ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يُضِلُّوا . (معانی الأخبار، ص36)

آنان] هستند، و مقصود از «ضالين» کسانی هستند که درباره امامت اهل البيت علیهم السلام شک دارند و امام خود را نشناخته اند.(1)

پاداش قرائت سوره حمد

رسول خدا می فرماید: سوره «ام الكتاب» بهترین سوره ای است که خداوند در کتاب خود نازل نموده است و آن شفای هر دردی است جز مرگ.(2)

امام باقر علیه السلام می فرماید: بیماری که با سوره حمد شفا نیابد با چیز دیگری شفا نخواهد یافت.(3)

امام صادق علیه السلام می فرماید: اگر هفتاد مرتبه سوره حمد را بر مرده ای بخوانی و او زنده شود عجیب نخواهد بود.(4)

و در روایتی آمده که سوره حمد از گنج های عرش الهی است.(5)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید(6): از رسول خدا شنیدم که می فرمود: خداوند

ص: 61


1- والقتي عنه علا. إن «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ » : النصاب، و «الضَّالِّينَ» : أهل الشكوك الذين لا يعرفون الإمام. (تفسیر صافی، ج55/1 )
2- في تفسير العياشي عن النبي صلی الله علیه و آله، قال: إن أم الكتاب أفضل سورة أنزلها الله في كتابه وهي شفاء من كل داء إلا السام يعني الموت. (تفسیر صافی، ج56/1 ؛ بحارالأنوار، ج 237/89 )
3- وفي الكافي عن الباقر علیه السلام قال: من لم يبرأه «الحمد» لم يبرأه شيء. (کافی، ج626/2 )
4- وعن الصادق علیه السلام لَوْ قَرَأْتَ الْحَمْدَ عَلَی مَیِّتٍ سَبْعِینَ مَرَّهً ثُمَّ رُدَّتْ فِیهِ الرُّوحُ مَا کَانَ عَجَباً. (کافی، ج623/2 )
5- وفي رواية : إن سورة الحمد من كنوز العرش. (تفسیر صافی، ج1/ 155)
6- و في العيون و تفسير الإمام علیه السلام عن الصادق علیه السلام عن آبائه عن أميرالمؤمنين علیهم السلام قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله يقول: قَالَ اللَّهُ ( عزّوجلّ ) : قِسْمَةُ فاتحه الکتاب بَینی وبَینَ عَبْدِي فَنِصْفُهَا لِي وَ نِصْفُهَا لِعَبْدِي وَ لِعَبْدِي مَا سَأَلَ إِذَا قَالَ الْعَبْدُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَدَأَ عَبْدِي بِاسْمِي حَقٌّ عَلَيَّ أَنْ أُتَمِّمَ لَهُ أُمُورَهُ وَ أُبَارِكَ لَهُ فِي أَحْوَالِهِ فَإِذَا قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَمِدَنِي عَبْدِي وَ عَلِمَ أَنَّ النِّعَمَ الَّتِي لَهُ مِنْ عِنْدِي وَ الْبَلَايَا الَّتِي انْدَفَعَتْ عَنْهُ بِتَطَوُّلِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي أُضِيفُ لَهُ نِعَمَ الدُّنْيَا إِلَى نَعِيمِ الْآخِرَةِ وَ أَدْفَعُ عَنْهُ بَلَايَا الْآخِرَةِ كَمَا دَفَعْتُ عَنْهُ بَلَايَا الدُّنْيَا فَإِذَا قَالَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَهِدَ لِي بِأَنِّي الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ أُشْهِدُكُمْ لَأُوَفِّرَنَّ مِنْ رَحْمَتِي حَظَّهُ وَ لَأُجْزِلَنَّ مِنْ عَطَائِي نَصِيبَهُ فَإِذَا قَالَ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أُشْهِدُكُمْ كَمَا اعترف أَنِّي أَنَا مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ، لَأُسَهِّلَنَّ يَوْمَ الْحِسَابِ حِسَابَهُ ، وتجاوزن عَنْ سَيِّئَاتِهِ ، فإا قَالَ : « إِيَّاكَ نَعْبُدُ » قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ : صَدَقَ عبيري إِيَّايَ يَعْبُدُ ، أُشْهِدُكُمْ الأثيبنه عَلَى عِبَادِهِ ثَوَاباً یغبطه کل مَنْ خَالَفَهُ فِي عِبَادَتِهِ لِي ، فَإِذَا قَالَ : ( وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: بِيَ اسْتَعَانَ عَبْدِي وَ لتجأ ، إِلَيَّ أُشْهِدُكُمْ عَيْنُهُ عَلَى أَمْرِهِ لَأُغِيثَنَّهُ فِي شَدَائِدِهِ ، وَ لآَخُذَنَّ بیده يَوْمَ نَوَائِبِهِ ، فَإِذَا قَالَ : « اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ » إِلَى آخِرِ السُّورَةِ ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ : هَذَا لِعَبْدِي ولعبيري مَا سَأَلَ ، فَقَدْ اشتجبت لِعَبْدِي وَ أَعْطَيْتُهُ مَا أَمَّلَ ، وَ آمَنْتُهُ مِمَّا مِنْهُ وَجِلَ. (تفسیر صافی، ج56/1 ؛ عیون اخبار الرضا علا ج 269/2 )

می فرماید: من سوره حمد را بین خود و بنده خود تقسیم نمودم، نصف آن برای من است، و نصف دیگر آن برای بنده من، و بنده من هرچه می خواهد به او داده می شود.

سپس فرمود: چون بنده خدا می گوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » خداوند می گوید: او کار خود را با نام من شروع نمود و بر من واجب است که امور او را کامل کنم و احوال او را مبارک نمایم. و چون می گوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ » خداوند می گوید: او مرا ستایش نمود و دانست که نعمت ها، از من است و من بلاها را از او دفع می کنم. پس ای ملائکه شاهد باشید که من نعمت های آخرت را نیز به او عطا

ص: 62

نمودم، و بلاهای آن را نیز از او دفع کردم. و چون می گوید: «الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» خداوند می گوید: او به رحمانیت و رحیمیت من شهادت داد، و من شما را گواه می گیرم که نعمت و عطای خود را بر او فراوان خواهم نمود. و چون می گوید: «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» خداوند می گوید: او اعتراف نمود که من مالک روز قیامت هستم، از این رو من حساب او را آسان، و حسنات او را قبول می نمایم و گناهان او را می آمرزم. و چون می گوید: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ » وخداوند می گوید:

بنده من راست می گوید، او مرا عبادت می کند، پس شما شاهد باشید که من پاداشی به او خواهم داد که همه مخالفین حسرت او را خواهند خورد. و چون می گوید: « وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» خداوند می گوید: او از من کمک خواست و به من پناه آورد پس شما شاهد باشید که من او را کمک خواهم نمود و در سختی ها به فریاد او خواهم رسید. و چون می گوید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ،صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ» خداوند می گوید: آنچه بنده من خواست به او عطا نمودم، و آنچه بخواهد و آرزو کند را به او عطا می کنم، و از هر چه هراس داشته باشد، او را ایمن خواهم نمود.

ص: 63

ص: 64

سورة البقرة

آیات 1 -5

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

الم (1)ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى

لِلْمُتَّقِينَ (2)الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ

وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (3)وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ

وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (4)أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5)

لغات

«ذلک» لفظ اشاره به دور است، و اصل آن «ذا» بوده و کاف برای خطاب است و «لام» برای تأکید است، چنان که «هذا» برای اشاره به نزدیک است، و «هذاک» برای خطاب است، و «کتاب» به معنای مکتوب است، مانند حساب که به معنای محسوب است، و «ریب» به معنای شک است، و گفته شده که بدترین شک را «ریب» گویند، و «هدی» مصدر هديته می باشد، و «هدایت» همان گونه که گذشت به معنای ارشاد و دلالت است، و «متقین» در اصل موتقین بوده و واو قلب به تاء شده و در تاء ادغام شده است، و آن از وقایه است، و اصل «تقوى» وقوا

ص: 65

بوده، و واو قلب به تاء شده است، مانند ثراث که اصل آن وراث بوده، و «اتقاه بالترس» یعنی به وسیله سپر خود را از دشمن حفظ نمود، و «غیب» چیزی است که از خوانش انسان پنهان است، مانند: معرفت به صنع و صفات خداوند، و نبوت حضرت خاتم صلی الله علیه و آله و قیام حضرت مهدی علیه السلام و رجعت و قیامت و حساب و بهشت و دوزخ؛ و «مفلحون» به معنای ناجون و فائزون است.

ترجمه

به نام خداوند بخشنده مهربان الم (1) این کتاب باعظمتی است و هیچ گونه شگی در آن نیست، و راهنما وهادی پرهیزگاران است (2) آنان که ایمان به غيب او حقایق پنهان می آورند، و نماز را برپا می کنند، و از آنچه ما روزی آنان نموده ایم، انفاق می نمایند (3) و به آنچه برتونازل شده ، وبه آنچه برپیامبران پیش از تونازل شده است ایمان می آورند، و به سرای قیامت يقين دارند (4) آنان مورد هدایت پروردگار خود هستند و رستگار می باشند (5)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

الم*ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ (بقره / 2-1)

حروف مقطعه قرآن از مجملات قرآن است و روایات گوناگونی درباره آنها نقل شده، گرچه این روایات نیز دارای معانی متفاوتی است.

امام عسکری علیه السلام می فرماید: مردم قریش و یهود [مکه] قرآن را تکذیب نمودند و گفتند: این ها سخنان سحرآمیز است و محمد تا خود این سخنان را بیان کرده او به خدای خود نسبت می دهد. از این رو خداوند در پاسخ آنان فرمود: «الم*ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ». یعنی ای محمد، به آنان بگو: کتابی که بر من نازل شده از همین حروفی است که شما با آنها سخن می گویید، مانند: الف

ص: 66

لام، میم و شما اگر راست می گویید، مانند آن را بگویید، و دیگران را نیز بر این عمل کمک بگیرید.

سپس خداوند در آیه دیگری [تحدی نموده و] می گوید: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا »

یعنی: به این مردم بگو: اگر همه جن و انس جمع شوند مانند این قرآن را نمی توانند بیاورند گرچه همدیگر را کمک دهند.

سپس می فرماید: ای محمد، این قرآن که با «الم» و حروف مقطعه شروع شده است، همان کتابی است که موسی و پیامبران بعد از او به بنی اسرائیل خبر داده اند و هرگز باطلی در آن راه پیدا نمی کند و آن فرستاده خدای حکیم و حمید است.

امام عسکری علیه السلام سپس در تفسير «لَا رَيْبَ فِيهِ» فرمود: بنی اسرائیل بین خود شکی نسبت به ظهور و حقانیت این کتاب ندارند، چرا که پیامبرانشان به آنان خبر داده اند که پیامبری مانند حضرت محمد ال مبعوث به رسالت خواهد شد و کتابی بر او نازل می شود که هیچ باطلی در آن راه پیدا نمی کند و نمی تواند آن را محو نماید، و همواره حضرت محمد و یاران او در حالات مختلف خود، آن را قرائت خواهند نمود.(1)

ص: 67


1- قال الإمام العسکری علیه السلام: كذبت قریش واليهود بالقرآن وقالوا: «سِحْرُ مبین » تَقُولُهُ . فقال الله عز وجل: «الم ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ» أي يا محمد، هذا الكتاب الذي أنزلته عليك هو الحروف المقطعة التي منها: ألف، لام، میم وهو بلغتكم و حروف هجائكم، «فأتوا بمثله إن كنتم صادقین» و استعينوا على ذلك بسائر شهدائكم. ثم بين أنهم لا يقدرون عليه بقوله: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا » ثم قال الله عزوجل: «الم» هو القرآن الذي افتتح بالم، هو «ذَلِكَ الْكِتَابُ» الذي أخبرت به موسی، و من بعده من الأنبياء، فأخبروا بني إسرائيل: أني سأنزل-[له] عليك يا محمد، کتابا [ عَرَبِيًّا ] عَزِيزاً ، لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ ، وَ لا مِنْ خَلْفَهُ ، تَنْزِيلُ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ . «لَا رَيْبَ فِيهِ» لا شك فيه لظهوره عندهم، كما أخبرهم أنبياؤهم: أن محمدا ينزل علیه کتاب لا يمحوه الباطل، يقرؤه هو و أمته على سائر أحوالهم. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص62)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: قرآن اهل تقوا را از گمراهی دور می نماید، یعنی قرآن راه های مختلف ضلالت و گمراهی را برای متقین بیان می کند و آنان از گمراهی نجات می یابند.

سپس فرمود: متقین کسانی هستند که از اعمال و راه های هلاکت وسفاهت دوری می کنند و هنگامی که به آنچه باید بدانند و یا عمل کنند آگاه می شوند، به موجب آنچه خشنودی و رضای خداوند است عمل می کنند.(1)

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «الم* ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ» فرمود: مقصود این است که در کتاب علی، شکی نیست.

سپس فرمود: «متقین» شیعیان ما هستند و آنان ایمان به غیب دارند و نماز را برپا می کنند و از آنچه ما تعلیم آنان نموده ایم به دیگران تعلیم می نمایندو علوم ما را بین مردم منتشر می سازند.](2)

ص: 68


1- هدى للمتقين قال الإمام العسکری علیه السلام: (القرآن) بيان من الضلالة للمتقين الذين يتقون الموبقات، و يتقون تسليط السفه على أنفسهم حتى إذا علموا ما يجب عليهم عمله (علمه) عملوا بما يوجب لهم رضاء ربهم. (تفسیر امام عسکری علی ص63)
2- قال الصادق علیه السلام في قوله: «الم، ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»: کتاب علي لا ريبفيه. وقال في قوله:«هُدًى لِلْمُتَّقِينَ» المتقون شيعتنا، الذين «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ »[یعنی] ومما علمناهم ينبئون. (تفسیر عیاشی، ص25)

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ(بقره / 3)

امام عسکری علیه السلام فرمود: مقصود از ایمان به غیب، ایمان به چیزهایی است که از حواس ظاهری مؤمن پنهان است، مانند ایمان به قیامت و حساب و بهشت و دوزخ و یگانگی خداوند و سایر چیزهایی که با حواس ظاهری مشاهده نمی شود مانند اعتقاد به پیامبران گذشته و.... .(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: ایمان به غیب، اقرار به قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه شریف است.(2)

امام عسکری علیه السلام فرمود: مقصود از «يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ» کامل نمودن رکوع و سجود و حفظ اوقات و حدود نماز و صیانت آن از فاسد شدن است.(3)

قصه نماز ابوذر

امام عسکری علیه السلام فرماید:(4) روزی ابوذر که از نیکان اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله

ص: 69


1- قال الإمام العسكري علیه السلام یعنی بما غاب عن حواسهم من الأمور التي يلزمهم الإيمان بها، کالبعث (والنشور ) و الحساب والجنة والنار، وتوحيد الله تعالى، وسائر ما لا يعرف بالمشاهدة، وإنما يعرف بدلائل قد نصبها الله عزوجل [عليها] کادم، وحواء، وإدريس، ونوح، وإبراهيم، والأنبياء و... (تفسیر امام عسکری علا، ص67)
2- عن أبي عبدالله عالا في قوله تعالى: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» قال: من أقر بقيام القائم أنه حق. (تفسیر نورالثقلین، ج31/1 )
3- قال الإمام العسكري علیه السلام في قوله:«وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ»، يعني بإتمام ركوعها و سجودها، وحفظ مواقيتها وحدودها، وصيانتها عما يفسدها وينقضها. (تفسیر امام عسکری علاي ص73)
4- قال الإمام العسكري علیه السلام .رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ مِنْ خِیَارِ أَصْحَابِهِ عِنْدَهُ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ فَجَاءَهُ ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِی غُنَیْمَاتٍ قَدْرَ سِتِّینَ شَاهً فَأَکْرَهُ أَنْ أَبْدُوَ فِیهَا وَ أُفَارِقَ حَضْرَتَکَ وَ خِدْمَتَکَ وَ أَکْرَهُ أَنْ أَکِلَهَا إِلَی رَاعٍ فَیَظْلِمَهَا وَ یُسِی ءَ رِعَایَتَهَا فَکَیْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ابْدُ فِیهَا فَبَدَا فِیهَا فَلَمَّا کَانَ فِی الْیَوْمِ السَّابِعِ جَاءَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا أَبَا ذَرٍّ قَالَ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ صلی الله علیه و آله مَا فَعَلَتْ غُنَیْمَاتُکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لَهَا قِصَّهً عَجِیبَهً قَالَ وَ مَا هِیَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ بَیْنَا أَنَا فِی صَلَاتِی إِذْ عَدَا الذِّئْبُ عَلَی غَنَمِی فَقُلْتُ یَا رَبِّ صَلَاتِی وَ یَا رَبِّ غَنَمِی فَآثَرْتُ صَلَاتِی عَلَی غَنَمِی وَ أَحْضَرَ الشَّیْطَانُ بِبَالِی یَا أَبَا ذَرٍّ أَیْنَ أَنْتَ إِذْ عَدَتِ الذِّئَابُ عَلَی غَنَمِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی فَأَهْلَکَتْهَا وَ مَا یَبْقَی لَکَ فِی الدُّنْیَا مَا تَعِیشُ بِهِ فَقُلْتُ لِلشَّیْطَانِ یَبْقَی لِی تَوْحِیدُ اللَّهِ تَعَالَی وَ الْإِیمَانُ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مُوَالاهُ أَخِیهِ سَیِّدِ الْخَلْقِ بَعْدَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ مُوَالاهُ الْأَئِمَّهِ الْهَادِینَ الطَّاهِرِینَ مِنْ وُلْدِهِ وَ مُعَادَاهُ أَعْدَائِهِمْ فَکُلُّ مَا فَاتَ مِنَ الدُّنْیَا بَعْدَ ذَلِکَ جَلَلٌ. فَأَقْبَلْتُ عَلَی صَلَاتِی فَجَاءَ ذِئْبٌ فَأَخَذَ حَمَلًا فَذَهَبَ بِهِ وَ أَنَا أَحُسُّ بِهِ إِذْ أَقْبَلَ عَلَی الذِّئْبِ أَسَدٌ فَقَطَعَهُ نِصْفَیْنِ وَ اسْتَنْقَذَ الْحَمَلَ وَ رَدَّهُ إِلَی الْقَطِیعِ ثُمَّ نَادَانِی یَا أَبَا ذَرٍّ أَقْبِلْ عَلَی صَلَاتِکَ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ وَکَّلَنِی بِغَنَمِکَ إِلَی أَنْ تُصَلِّیَ فَأَقْبَلْتُ عَلَی صَلَاتِی وَ قَدْ غَشِیَنِی مِنَ التَّعَجُّبِ مَا لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ تَعَالَی حَتَّی فَرَغْتُ مِنْهَا فَجَاءَنِی الْأَسَدُ وَ قَالَ لِی امْضِ إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَأَخْبِرْهُ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ أَکْرَمَ صَاحِبَکَ الْحَافِظَ لِشَرِیعَتِکَ وَ وَکَّلَ أَسَداً بِغَنَمِهِ یَحْفَظُهَا. فَعَجِبَ مَنْ حَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَدَقْتَ یَا أَبَا ذَرٍّ وَ لَقَدْ آمَنْتُ بِهِ أَنَا وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالَ بَعْضُ الْمُنَافِقِینَ هَذَا لَمُوَاطَاهٌ بَیْنَ مُحَمَّدٍ وَ أَبِی ذَرٍّ یُرِیدُ أَنْ یَخْدَعَنَا بِغُرُورِهِ وَ اتَّفَقَ مِنْهُمْ رِجَالٌ عِشْرُونَ رَجُلًا وَ قَالُوا نَذْهَبُ إِلَی غَنَمِهِ وَ نَنْظُرُ إِلَیْهَا إِذَا صَلَّی هَلْ یَأْتِی الْأَسَدُ فَیَحْفَظُ غَنَمَهُ فَیَتَبَیَّنُ بِذَلِکَ کَذِبُهُ. فَذَهَبُوا وَ نَظَرُوا وَ أَبُو ذَرٍّ قَائِمٌ یُصَلِّی وَ الْأَسَدُ یَطُوفُ حَوْلَ غَنَمِهِ وَ یَرْعَاهَا وَ یَرُدُّ إِلَی الْقَطِیعِ مَا شَذَّ عَنْهُ مِنْهَا حَتَّی إِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ نَادَاهُ الْأَسَدُ هَاکَ قَطِیعَکَ مُسَلَّماً وَافِرَ العَدَدِ سالِماً. ثُمَّ نَادَاهُمُ الْأَسَدِ : [ يا ] مَعَاشِرَ الْمُنَافِقِينَ أَنْكَرْتُمْ لِوَلِيِّ حِمْيَرَ وَ عَلِيٍّ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ وَ الْمُتَوَسِّلِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِهِمْ أَنْ يُسَخِّرَنِيَ [ اللَّهُ ] رَبِّي لِحِفْظِ غَنَمِهِ ، وَ الَّذِي أَكْرَمَ مُحَمَّداً وَ آلَهُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ لَقَدْ جَعَلَنِي اللَّهُ طَوْعَ يَدَيْ أَبِي ذَرٍّ حَتَّى لَوْ أَمَرَنِي بافتراسکم وَ هَلَاكِكُمْ لأهلكتکم وَ الَّذِي لَا يُخْلِفَ بِأَعْظَمَ مِنْهُ لؤ سَأَلَ اللَّهَ لحمد وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ علیم السلام أَنْ يُحَوِّلَ الْبِحَارَ دُهْنَ زَنْبَقٍ وَ بَانَ وَ الْجِبَالِ مشكا وَ عَنْبَراً وَ کافورا ، وَ قُضْبَانَ الْأَشْجَارِ قضب الزُّمُرُّدِ ، وَ الزَّبَرْجَدِ لَمَا مَنَعَهُ اللَّهُ تَعَالَى ذَلِكَ. فَلَمَّا جاءَ أبوذر إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ : يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ أَحْسَنْتَ طَاعَةَ اللَّهِ ، فَسَّرَ اللَّهُ لَكَ مَنْ يُطِيعُكَ فِي کف الْعَوَادِي عَنْكَ ، فَأَنْتَ بَيْنَ أَفْضَلُ مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَنَّهُ يُقِيمُ الصلوة (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص73؛ بحارالأنوار، ج 393/22 )

بود، نزد آن حضرت آمد و گفت: یا رسول الله، من شصت عدد گوسفند دارم و دوست می دارم آن ها را به صحرا و بیابان ببرم و از محضر شما دور شوم. از سویی دوست نمی دارم گوسفندان خود را به کسی بسپارم، چرا که می ترسم او از آنها محافظت نکند، چه باید بکنم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گوسفندان خود را به بیابان ببرد. پس ابوذر گوسفندان خود را به بیابان برد و پس از هفت روز خدمت رسول خدای صلی الله علیه و آله آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای اباذر، چه کردی؟ ابوذر گفت: لبیک یا رسول الله. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:گوسفندان را چه کردی؟ ابوذر گفت: یا رسول الله، قصه عجیبی برای آنان رخ داد! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چه قصه ای؟

ص: 70

ابوذر گفت: یا رسول الله، من مشغول نماز بودم، ناگهان گرگی به طرف گوسفندان من آمد. پس من گفتم: خدایا نماز را چه کنم؟ گوسفندان را چه کنم؟ پس نماز خود را بر گوسفندان مقدم نمودم و شیطان به خاطرم انداخت و گفت: ای ابوذر، اگر گرگ ها به گوسفندان حمله کنند و تو نماز خود را رها نکنی، گوسفندی برای تو نخواهد ماند که به واسطه آن معاش خود را تأمین کنی. پس من به شیطان گفتم: در آن صورت اقرار به یگانگی خداوند، و ایمان به رسول خدا صلی الله علیه و آله و ولایت برادر او علی بن ابی طالب علیه السلام که بهترین مردم بعد از اوست، و ولایت امامان پاک و راهنمایان بعد از او و بیزاری از دشمنان آنان برای من باقی خواهد ماند،و آنچه از دنیا از دست بدهم برای من آسان می باشد. پس به نماز خود ادامه دادم، و گرگی آمد و بره ای را گرفت و رفت، ناگهان دیدم شیری آمد و آن گرگ را دو نیم کرد و بره را گرفت و به گوسفندان من بازگرداند و به من گفت: ای اباذر، مشغول نماز خود باش، همانا خداوند مرا برای حفظ گوسفندان تو فرستاده است. پس من نماز خود را ادامه دادم و بسیار تعجب کردم، و چون از نماز فارغ شدم، آن شیر نزد من آمد و به من گفت: نزد حضرت محمد صلی الله علیه و آله باید بروی و به او خبر بدهی که خداوند صحابی تو (ابوذر) را که حافظ شریعت توست گرامی داشت و شیری را مأمور نمود که گوسفندان او را حفظ نماید.

پس اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله تعجب نمودند و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: راست گفتی ای ابوذر، به راستی من و علی و فاطمه و حسن و حسین به این معنا ایمان داریم.

ص: 71

پس برخی از منافقین گفتند: این چیزی است که بین محمد و ابوذر تبانی شده بود و محمد صلی الله علیه و آله می خواهد ما را فریب بدهد. پس عده ای از آنان متفق شدند و گفتند: ما نزد گوسفندان ابوذر می رویم تا ببینیم آیا هنگامی که او نماز می خواند، آن شیر برای حفظ گوسفندان او می آید و از گوسفندان او حفاظت می کند؟ و از این راه، کذب او را ثابت می کنیم. پس نزد ابوذر رفتند و دیدند آن شیر اطراف گوسفندان او می گردد تا نماز ابوذر تمام می شود و آن شیر به ابوذر می گوید: اکنون گوسفندان خود را سالم تحویل بگیر .

سپس آن شیر به منافقین می گوید: شما سخن دوست محمد و على و آل پاک او را انکار نمودید، همانا او به وسيله آنان به درگاه خدا متوسل شد، و خداوند مرا برای حفظ گوسفندان او فرستاد! سوگند به خدایی که محمد و آل پاک او را گرامی داشت، خداوند مرا در اختیار ابوذر قرار داده است، و اگر ابوذر به من دستور بدهد، من شما را هلاک خواهم نمود. سپس گفت: سوگند به خدایی که بزرگ تر از او

ص: 72

کسی برای سوگند نیست، اگر ابوذر خدا را به حق محمد و آل طیبین او - صلوات الله عليهم أجمعين - سوگند بدهد که او دریاها را برای او تبدیل به روغن یا من، واشجار نماید،و کوه ها را تبدیل به کافور و مشک و عنبر کند و درختان و نیها را تبدیل به زمرد و زبرجد نماید، خداوند خواسته او را رد نخواهد نمود.

سپس ابوذر خدمت رسول خدا آمد و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای ابوذر تو اطاعت خدا را به نیکی انجام دادی، و خداوند آن شیر را در بیابان به فرمان تو قرار داد، و تو از بهترین کسانی هستی که خداوند نسبت به نماز، آنان را ستوده است.

وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (بقره / 3)

امام عسکری علیه السلام در تفسیر آیه «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ» فرمود:(1) اهل تقوا از اموال و نیروی بدن و آبرو و اعتبار خود انفاق می نمایند، آنان اهل زکات و صدقه و تحمل آزار مردم هستند، و حقوق واجب خود را مانند: هزينه جهاد هنگام لزوم [و هنگام استحباب] و حقوق واجب دیگر را نیز مانند: نفقه خانواده و خویشان نزدیک و پدران و مادران پرداخت می کنند، نفقات مستحب را نیز مانند: احسان به

ص: 73


1- قَالَ الْإِمَامُ العسکري علیه السلام فی قَوْلِهِ تعالی : «ومما رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ » یعنی : مِنَ الْأَمْوَالِ والقوی وَ الْجَاهِ وَ الْمِقْدَارَ ، «يُنْفِقُونَ » یؤدون مِنَ الْأَمْوَالِ الزکاه ویجیزون بِالصَّدَقَاتِ ویحتملون الکل ویؤدون الْحُقُوقِ اللَّازِمَاتِ کالنفقه فِی الْجِهَادُ إِذَا لَزِمَ أَوِ اسْتُحِبَّ وکسائر النَّفَقَاتِ الْوَاجِبَاتِ علی الأهلین وذوی الْأَرْحَامِ وَ الْقَرَابَاتِ وَ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ النَّفَقَاتِ الْمُسْتَحَبَّاتِ عَلَی مَنْ لَمْ یَکُنْ فَرْضاً عَلَیْهِمُ النَّفَقَهُ مِنْ سَائِرِ الْقَرَابَاتِ، وَ کَالْمَعْرُوفِ بِالْإِسْعَافِ وَ الْقَرْضِ وَ الْأَخْذِ بِأَيْدِي الضُّعَفَاءِ وَ الضَّعِيفَاتِ وَ يُؤَدُّونَ مِنْ قُوَى الْأَبْدَانِ الْمَعُونَاتِ كَالرَّجُلِ يَقُودُ ضَرِيراً وَ يُنْجِيهِ مِنْ مَهْلَكَةٍ وَ يُعِينُ مُسَافِراً أَوْ غَيْرَ مُسَافِرٍ عَلَى حَمْلِ مَتَاعٍ عَلَى دَابَّةٍ قَدْ سَقَطَ عَنْهَا أَوْ كَدَفْعٍ عَنْ مَظْلُومٍ قَصَدَهُ ظَالِمٌ بِالضَّرْبِ أَوْ بِالْأَذَى. وَ يُؤَدُّونَ الْحُقُوقَ مِنَ الْجَاهِ بَعْدَ أَنْ يَدْفَعُوا بِهِ مِنْ عِرْضِ مَنْ يُظْلَمُ بِالْوَقِيعَةِ فِيهِ أَوْ يَطْلُبُوا حَاجَةً بِجَاهِهِمْ لِمَنْ قَدْ عَجَزَ عَنْهَا بِمِقْدَارِهِ وَ كُلُّ هَذَا إِنْفَاقٌ مِمَّا رَزَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص75 - 76)

خویشان دور، و کارهای خیر، و قرض دادن به نیازمندان، و دستگیری از ضعفا و کمک به افراد ناتوان و دفاع از ضعیف و مظلوم و آبرومند پرداختمی کنند، و همه این ها معنای «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ » است .

شرایط قبولی زکات

حضرت عسکری علیه السلام می فرماید:(1) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که زکات خود را

ص: 74


1- قَالَ الْإِمَامُ العسکري علیه السلام أما الزكاة قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَدَّی الزَّکَاهَ إِلَی مُسْتَحِقِّهَا وَ قَضَی الصَّلَاهَ عَلَی حُدُودِهَا وَ لَمْ یُلْحِقْ بِهِمَا مِنَ الْمُوبِقَاتِ مَا یُبْطِلُهُمَا جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَغْبِطُهُ کُلُّ مَنْ فِی تِلْکَ الْعَرَصَاتِ حَتَّی یَرْفَعَهُ نَسِیمُ الْجَنَّهِ إِلَی أَعْلَی غُرَفِهَا وَ عَلَالِیهَا بِحَضْرَهِ مَنْ کَانَ یُوَالِیهِ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ وَ مَنْ بَخِلَ بِزَکَاتِهِ وَ أَدَّی صَلَاتَهُ فَصَلَاتُهُ مَحْبُوسَهٌ دُوَیْنَ السَّمَاءِ إِلَی أَنْ یَجِی ءَ حِینُ زَکَاتِهِ فَإِنْ أَدَّاهَا جُعِلَتْ کَأَحْسَنِ الْأَفْرَاسِ مَطِیَّهً لِصَلَاتِهِ فَحَمَلَتْهَا إِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سِرْ إِلَی الْجِنَانِ وَ ارْکُضْ فِیهَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ فَمَا انْتَهَی إِلَیْهِ رَکْضُکَ فَهُوَ کُلُّهُ بِسَائِرِ مَا تَمَسُّهُ لِبَاعِثِکَ فَیَرْکُضُ فِیهَا عَلَی أَنَّ کُلَّ رَکْضَهٍ مَسِیرَهُ سَنَهٍ فِی قَدْرِ لَمْحَهِ بَصَرِهِ مِنْ یَوْمِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ حَتَّی یَنْتَهِیَ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِلَی ،حَتَّی یَنتَهِیَ [بِهِ] إِلَیَ حَیْثُ مَا شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی فَیَکُونُ ذَلِکَ کُلُّهُ لَهُ وَ مِثْلُهُ عَنْ یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ وَ أَمَامِهِ وَ خَلْفِهِ وَ فَوْقِهِ وَ تَحْتِهِ. وَ إِنْ بَخِلَ بِزَکَاتِهِ وَ لَمْ یُؤَدِّهَا أُمِرَ بِالصَّلَاهِ فَرُدَّتْ إِلَیْهِ وَ لُفَّتْ کَمَا یُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ ثُمَّ یُضْرَبُ بِهَا وَجْهُهُ وَ یُقَالُ لَهُ یَا عَبْدَ اللَّهِ مَا تَصْنَعُ بِهَذَا دُونَ هَذَا قَالَ فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا أَسْوَأَ حَالَ هَذَا وَ اللَّهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَ وَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِأَسْوَأَ حَالًا مِنْ هَذَا قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ رَجُلٌ حَضَرَ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَقُتِلَ مُقْبِلًا غَیْرَ مُدْبِرٍ وَ الْحُورُ الْعِینُ یَطَّلِعْنَ إِلَیْهِ وَ خُزَّانُ الْجِنَانِ یَتَطَلَّعُونَ وُرُودَ رُوحِهِ عَلَیْهِمْ وَ [إملاک السَّمَاءِ]أَمْلَاکُ الْأَرْضِ یَتَطَلَّعُونَ [إَلیَ] نُزُولَ حُورِ الْعِینِ إِلَیْهِ وَ الْمَلَائِکَهِ وَ خُزَّانِ الْجِنَانِ فَلَا یَأْتُونَهُ . فَتَقُولُ مَلَائِکَهُ الْأَرْضِ حَوَالَیْ ذَلِکَ الْمَقْتُولِ مَا بَالُ الْحُورِ [الْعِینِ] لَا یَنْزِلْنَ إِلَیْهِ وَ مَا بَالُ خُزَّانِ الْجِنَانِ لَا یَرِدُونَ عَلَیْهِ؟ فَیُنَادَوْنَ مِنْ فَوْقِ السَّمَاءِ السَّابِعَهِ یَا أَیَّتُهَا الْمَلَائِکَهُ انْظُرُوا إِلَی آفَاقِ السَّمَاءِ [وَ] دُوَیْنِهَا فَیَنْظُرُونَ فَإِذَا تَوْحِیدُ هَذَا الْعَبْدِ وَ إِیمَانُهُ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ صَلَاتُهُ وَ زَکَاتُهُ وَ صَدَقَتُهُ وَ أَعْمَالُ بِرِّهِ کُلُّهَا مَحْبُوسَاتٌ دُوَیْنَ السَّمَاءِ قَدْ طُبِّقَتْ آفَاقُ السَّمَاءِ کُلُّهَا کَالْقَافِلَهِ الْعَظِیمَهِ قَدْ مَلَأَتْ مَا بَیْنَ أَقْصَی الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ وَ مَهَابِّ الشَّمَالِ وَ الْجَنُوبِ تُنَادِی أَمْلَاکُ تِلْکَ الْأَثْقَالِ الْحَامِلُونَ لَهَا الْوَارِدُونَ بِهَا مَا بَالُنَا لَا تُفَتَّحُ لَنَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ لِنَدْخُلَ إِلَیْهَا بِأَعْمَالِ هَذَا الشَّهِیدِ فَیَأْمُرُ اللَّهُ بِفَتْحِ أَبْوَابِ السَّمَاءِ فَتُفْتَحُ ثُمَّ یُنَادِی یَا هَؤُلَاءِ الْمَلَائِکَهُ أَدْخِلُوهَا إِنْ قَدَرْتُمْ فَلَا تُقِلُّهُمْ أَجْنِحَتُهُمْ وَ لَا یَقْدِرُونَ عَلَی الِارْتِفَاعِ بِتِلْکَ الْأَعْمَالِ فَیَقُولُونَ یَا رَبَّنَا لَا نَقْدِرُ عَلَی الِارْتِفَاعِ بِهَذِهِ الْأَعْمَالِ فَیُنَادِیهِمْ مُنَادِی رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ یَا أَیُّهَا الْمَلَائِکَهُ لَسْتُمْ حُمَّالَ هَذِهِ الْأَثْقَالِ [الصَّاعِدِینَ بِهَا] إِنَّ حَمَلَتَهَا الصَّاعِدِینَ بِهَا مَطَایَاهَا الَّتِی تَرْفَعُهَا إِلَی دُوَیْنِ الْعَرْشِ ثُمَّ تُقِرُّهَا فِی دَرَجَاتِ الْجِنَانَ فَیَقُولُ الْمَلَائِکَهُ یَا رَبَّنَا مَا مَطَایَاهَا فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی: وَ مَا الَّذِی حَمَلْتُمْ مِنْ عِنْدِهِ فَیَقُولُونَ تَوْحِیدَهُ لَکَ وَ إِیمَانَهُ بِنَبِیِّکَ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی فَمَطَایَاهَا مُوَالاهُ عَلِیٍّ أَخِی نَبِیِّی وَ مُوَالاهُ الْأَئِمَّهِ الطَّاهِرِینَ فَإِنْ أَتَیتْ فَهِیَ الْحَامِلَهُ الرَّافِعَهُ الْوَاضِعَهُ لَهَا فِی الْجِنَانِ فَیَنْظُرُونَ فَإِذَا الرَّجُلُ مَعَ مَا لَهُ مِنْ هَذِهِ الْأَشْیَاءِ لَیْسَ لَهُ مُوَالاهُ عَلِیٍّ وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ آلِهِ وَ مُعَادَاهُ أَعْدَائِهِمْ فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِلْأَمْلَاکِ الَّذِینَ کَانُوا حَامِلِیهَا اعْتَزِلُوهَا وَ أَلْحِقُوا بِمَرَاکِزِکُمْ مِنْ مَلَکُوتِی لِیَأْتِیَهَا مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِحَمْلِهَا وَ وَضْعِهَا فِی مَوْضِعِ اسْتِحْقَاقِهَا فَتُلْحَقُ تِلْکَ الْأَمْلَاکُ بِمَرَاکِزِهَا الْمَجْعُولَهِ لَهَا ثُمَّ یُنَادِی مُنَادِی رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ یَا أَیَّتُهَا الزَّبَانِیَهُ تَنَاوَلِیهَا وَ حُطِّیهَا إِلی سَواءِ الْجَحِیمِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا لَمْ یَجْعَلْ لَهَا مَطَایَا مِنْ مُوَالاهِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ آلِهِ علیهم السلام. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَتُنَوَلَ تِلْکَ الْأَمْلَاکُ وَ یُقَلِّبُ اللَّهُ تِلْکَ الْأَثْقَالَ أَوْزَاراً وَ بَلَایَا عَلَی بَاعِثِهَا لِمَا فَارَقَهَا عَنْ مَطَایَاهَا مِنْ مُوَالاهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ نَادَتْ تِلْکَ الْمَلَائِکَهُ إِلَی مُخَالَفَتِهِ لِعَلِیٍّ علیه السلام وَ مُوَالاتِهِ لِأَعْدَائِهِ فَیُسَلِّطُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هِیَ فِی صُورَهِ الْأَسْوَدِ عَلَی تِلْکَ الْأَعْمَالِ وَ هِیَ کَالْغِرْبَانِ وَ الْقِرْقِسِ فَیَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِ تِلْکَ الْأَسْوَدِ نِیرَانٌ تُحْرِقُهَا وَ لَا یَبْقَی لَهُ عَمَلٌ إِلَّا أَحْبَطَ وَ یَبْقَی عَلَیْهِ مُوَالاتُهُ لِأَعْدَاءِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ جَحَدَهِ وَلَایَتِهِ فَیُقِرُّ ذَلِکَ فِی سَوَاءِ الْجَحِیمِ فَإِذَا هُوَ قَدْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُ وَ عَظُمَتْ أَوْزَارُهُ وَ أَثْقَالُهُ. فَهَذَا أَسْوَأُ حَالًا مِنْ مَانِعِ الزَّکَاهِ الَّذِی یَحْفَظُ الصَّلَاهَ (تفسیر امام عسکری علیه السلام ص 77؛ بحارالانوار، ج 27/ 187، ح 46)

به دست مستحق برساند، و نماز خود را با حدود آنانجام بدهد، و گناهانی که سبب باطل شدن نماز و زکات می شود را انجام ندهد همه اهل محشر در قیامت حسرت او را می خورند، و نسیم بهشت او را به بالاترین مقام بهشتی در محضر اولیای خدا - که آنان را دوست می داشته و [ولایتشان را پذیرفته بوده] است - می رساند.

و کسی که از پرداخت زکات بخل ورزد، و [تنها] نماز بخواند، نماز او حبس می شود و به آسمان بالا نمی رود تا زکات خود را بیاورد، پس اگر زکات خود را پرداخته باشد، زکات مرکب نماز او خواهد شد و او را به ساق عرش می رساند، و خداوند به او می فرماید: به طرف بهشت حرکت کن. پس او به اندازه هر چشم بر هم زدن از عمر دنیای خود تا قیامت، مسیر یک سال راه را طی می کند و به آن مقاماتی که خدا می خواهد می رسد... تا این که فرمود: و اگر از پرداخت زکات بخل ورزد، نماز او پذیرفته نمی شود و مانند لباس کهنه ای، پیچیده می شود، و به او بازمی گردد،و به صورت او زده می شود، و به او گفته می شود: ای بنده خدا، نماز

ص: 75

بدون زکات برای تو چه سودی دارد؟ پس اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: یا رسول الله، چه قدر حال چنین بندهای ناپسند و خطرناک است؟!

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا به شما بگویم بدتر از او کیست؟ گفتند: آری. فرمود: بدتر از او کسی است که در جهاد بادشمنان خدا کشته شود و پشت به دشمن نکرده باشد، و حورالعين و ملائکه و خران بهشتی منتظر روح او باشند، و ملائکه زمین بگویند: چه شده که حورالعين وخزان بهشت نمی توانند نزد او بروند؟ ناگهان از فوق آسمان هفتم ندا می رسد: ای ملائکه، به آفاق آسمانها بنگرید. پس ملائکه نظر می کنند و می بینند: توحید و ایمان این بنده به رسول خدا بی و نماز و زكات و صدقه و اعمال نیک او توقیف شده و درهای آسمان به روی آن ها بسته شده است، و ملائکه نمی توانند اعمال او را بالا ببرند، ومنادی پروردگار به آنان خطاب می کند:

ص: 76

بدون ولایت برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامان پاک بعد از او هیچ عملی از اعمال او بالا نمی رود، و آتشی می آید و اعمال او را می سوزاند، و هیچ عملی برای او نمی ماند، جز انکار ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام و پذیرفتن ولایت دشمنان او، از این رو در وسط دوزخ قرار می گیرد. سپس فرمود: حال این شخص بدتر از حال مانع زکات است. [خلاصه ترجمه حدیث جهت اختصار].

ص: 77

امام عسکری علیه السلام به دنبال حديث گذشته (1)می فرماید: سپس به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته شد: مستحق زکات کیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: زکات را به مستضعفین از شیعیان محمد و آل محمد که بصیرت [کاملی نسبت به ولایت امیرالمؤمنین و فرزندان او علیهم السلام ندارند بدهید و اما کسی که بصیرت کامل نسبت به ولایت ائمه علیهم السلام دارد و از دشمنان آنان بیزار است، او برادر دینی و به منزله رحم شماست و نباید از زکات و صدقه به او داده شود، چرا که دوستان و شیعیان ما از ما هستند و ما و آنان مانند جسد واحد هستیم و بر همه ما زکات و صدقه حرام است و شما باید به برادران شیعه خود که عارف به ولایت ما هستند آبرومند احسان کنید و شأن آنان را بالاتر از صدقه و زکات . که چرک اموال است بدانید.

سپس فرمود: آیا شما دوست می دارید کسی چرک بدن خود را بشوید و آب آن را بر بدن برادر خود بریزد؟ در حالی که چرک گناه بدتر از چرک بدن است. سپس فرمود: صدقات و زکات خود را به مخالفین که دشمن آل محمد صلی الله علیه و آله و دوستدار

ص: 78


1- قَالَ إِمَامُ العسکری علیه السلام: فَقِیلَ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَمَنْ یَسْتَحِقُّ اَلزَّکَاهَ قَالَ: اَلْمُسْتَضْعَفُونَ مِنْ شِیعَهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلَّذِینَ لَمْ تَقْوَ بَصَائِرُهُمْ. فَأَمَّا مَنْ قَوِیَتْ بَصِیرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ بِالْوَلاَیَهِ لِأَوْلِیَائِهِ وَ اَلْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِهِ مَعْرِفَتُهُ، فَذَاکَ أَخُوکُمْ فِی اَلدِّینِ، أَمَسُّ بِکُمْ رَحِماً مِنَ اَلْآبَاءِ وَ اَلْأُمَّهَاتِ اَلْمُخَالِفِینَ فَلاَ تُعْطُوهُ زَکَاهً وَ لاَ صَدَقَهً، فَإِنَّ مَوَالِیَنَا وَ شِیعَتَنَا مِنَّا، وَ کُلُّنَا کَالْجَسَدِ اَلْوَاحِدِ یَحْرُمُ عَلَی جَمَاعَتِنَا اَلزَّکَاهُ وَ اَلصَّدَقَهُ، وَ لْیَکُنْ مَا تُعْطُونَهُ إِخْوَانَکُمُ اَلْمُسْتَبْصِرِینَ: اَلْبِرَّ، وَ اِرْفَعُوهُمْ عَنِ اَلزَّکَوَاتِ وَ اَلصَّدَقَاتِ، وَ نَزِّهُوهُمْ عَنْ أَنْ تَصُبُّوا عَلَیْهِمْ أَوْسَاخَکُمْ، أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَغْسِلَ وَسَخَ بَدَنِهِ، ثُمَّ یَصُبَّهُ عَلَی أَخِیهِ اَلْمُؤْمِنِ إِنَّ وَسَخَ اَلذُّنُوبِ أَعْظَمُ مِنْ وَسَخِ اَلْبَدَنِ، فَلاَ تُوَسِّخُوا بِهَا إِخْوَانَکُمُ اَلْمُؤْمِنِینَ. وَ لاَ تَقْصِدُوا أَیْضاً بِصَدَقَاتِکُمْ وَ زَکَوَاتِکُمُ[ اَلْمُخَالِفِینَ ] اَلْمُعَانِدِینَ لِآلِ مُحَمَّدٍ ، اَلْمُحِبِّینَ لِأَعْدَائِهِمْ، فَإِنَّ اَلْمُتَصَدِّقَ عَلَی أَعْدَائِنَا [کَانَ] کَالسَّارِقِ فِی حَرَمِ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَرَمِی قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفُونَ مِنَ الْمُخَالِفِینَ الْجَاهِلِینَ لَا هُمْ فِی مُخَالَفَتِنَا مُسْتَبْصِرُونَ وَ لَا هُمْ لَنَا مُعَانِدُونَ قَالَ فَیُعْطَی الْوَاحِدُ مِنَ الدَّرَاهِمِ مَا دُونَ الدِّرْهَمِ وَ مِنَ الْخُبْزِ مَا دُونَ الرَّغِیفِ (تفسیر امام عسکری علیه السلام،ص77؛ بحارالأنوار، ج93/69)

دشمنان آنانند ندهید، چراکه زکات دادن به دشمنان ما همانند احسان به سارق در حرم خدا و در حرم من می باشد.

گفته شد: با مستضعفین آنان که شما را نشناخته اند و با ما نیز دشمنی ندارند

چه کنیم؟ فرمود: کمی به آنان احسان کنید.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اموال خود را پس از مصارف لازم - صرف هر کار خیری که به وسیله آن آبروی شما حفظ می شود و ازشر دشمنان وكلاب الناس - مانند شعرای درباری و بدگویان - مصون می مانید، صرف نمایید چراکه این ها نیز برای شما صدقه محسوب می شود. (1)

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ...» فرمود: مقصود از کتاب، على علیه السلام است، و شکی نیست که او هادی متقین یعنی شیعیان ماست، و مقصود از «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ» این است که آنچه ما تعلیم آنان داده ایم را آنان به دیگران خبر می دهند و آنچه از قرآن نزد ما آموخته اند را تلاوت می کنند... .(2)

ص: 79


1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله . ثُمَّ کلّ مَعْرُوفٍ بَعْدَ ذلک ، وَ مَا وقیتم بِهِ أعراضکم ، وَ صُنْتُمُوهَا عَنْ أَلسِنَة کِلَابِ النَّاسِ کَالشُّعَرَاءِ وَ الْوَقَّاعِینَ فِی الْأَعْرَاضِ تَکُفُّونَهُمْ فَهُوَ مَحْسُوبٌ لَکُمْ فِی الصَّدَقَاتِ. (همان)
2- في تفسير القمي عن أبي بصير عن أبي عبد الله علیه السلام قال: الكتاب على علیه السلام لا شك فيه «هُدًى لِلْمُتَّقِينَ» بیان لشيعتنا «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ ...وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ » قال: مما علمناهم ينبئون [يبثون] ومما علمناهم من القرآن يتلون........(تفسیر قمی، ج1/ 30)

وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(بقره/ 4) امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند پس از توصیف متقین، به اقامه کنندگان نماز، آنان را باز توصیف نموده و می فرماید آنان به آنچه بر تو و بر پیامبران قبل از تو نازل شده است، ایمان دارند یعنی آنان به تورات موسی علیه السلام وانجیل عیسی علیه السلام و زبور داوود علیه السلام وصحف ابراهيم علیه السلام و سایر کتاب هایی که خداوند بر پیامبران گذشته نازل نموده، ایمان دارند و آنها را حق و صدق و از ناحیه رب العالمين یعنی خدای عزیز و صادق و حکیم میدانند، و به آخرت و عالم پس از این عالم یقین دارند و شگی ندارند که در آخرت و قیامت، مردم پاداش اعمال نیک خود را بهتر از آنچه انجام داده اند و پاداش اعمال زشت خود را مطابق آنچه انجام داده اند، خواهند دید.(1)

انکار فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام

حضرت عسکری علیه السلام از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل نموده که فرمود: هر کس فضیلت و برتری امیرالمؤمنین علیه السلام را نسبت به همه اصحاب رسول خدا انکار کند به راستی تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و سایر کتاب هایی که بر پیامبران علیهم السلام نازل شده است را انکار نموده، چراکه مهم ترین چیزی که از ناحیه خداوند - بعد از توحید و نبوت - نازل شده، اعتراف به ولایت علی بن ابی طالب و اولاد پاک او علیه السلام است.(2)

ص: 80


1- تفسير امام عسکری، ص89.
2- قَالَ الْإِمَامُ العَسکَری علیه السلام [ وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ علیه السلام ] مَنْ دَفَعَ فَضْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام عَلَيَّ جَمِيعِ مِنْ بَعْدَ النَّبِيِّ ص فَقَدْ كَذَبَ بِالتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ صُحُفُ ابراهيم وَ سَائِرِ كُتُبِ اللَّهِ الْمَنْزِلَةِ ، فَإِنَّهُ مانزل شيءمنها إِلَّا وَ أَهُمُّ مَا فِيهِ بعدالأمر بِتَوْحِيدِ اللَّهُ تَعَالَى وَ الْإِقْرَارُ بِالنُّبُوَّةِ : الإعتراف بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِ علیه السلام (تفسیر امام عسکری ، ص88 - 89؛ تأويل الآيات، ج1/ 33) .

و نیز فرمود: اگر زاهد و عابدی، برتری و فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام را بر همه خلق خدا - جز پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله- انکار نماید، عمل او مانند شعله آتشی است که در میان باد تندی باشد و آن آتش اعمال او را - که مانند گیاه «حلفاء» است - آتش خواهد زد و چیزی از آن را باقی نخواهد گذارد.

سپس فرمود: مردی نزد حضرت زین العابدین علیه السلام آمد و گفت: چه می فرمایید درباره کسی که ایمان به آنچه برحضرت محمد صلی الله علیه و آله و بر پیامبران گذشته نازل شده آورده، و قيامت را باور دارد، و نماز می خواند و زکات می دهد و صله رحم می کند و اعمال نیک را انجام می دهد، ولكن می گوید: من نمیدانم حق [خلافت] با على است و یا با فلانی؟

حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود: تو چه می گویی درباره کسی که این اعمال خیر را انجام می دهد ولكن می گوید: من نمی دانم حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر است و یا مسیلمه پیامبر است؟ آیا فکر می کنی او از اعمال نیک خود بهره ای می برد؟ آن مرد گفت: بهره ای نمی برد. پس امام سجاد علیه السلام فرمود: رفیق تو نیز چنین است.(1)

ص: 81


1- قَالَ الْإِمَامُ العَسکَری علیه السلام: وَ لَقَدْ حَضَرَ رَجُلٌ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ: مَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ یُؤْمِنُ بِمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : وَ مَا أُنْزِلَ [عَلَی] مَنْ قَبْلَهُ، وَ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَهِ، وَ یُصَلِّی وَ یُزَکِّی، وَ یَصِلُ اَلرَّحِمَ، وَ یَعْمَلُ اَلصَّالِحَاتِ [وَ] لَکِنَّهُ مَعَ ذَلِکَ یَقُولُ: لاَ أَدْرِی اَلْحَقُّ لِعَلِیٍّ أَوْ لِفُلاَنٍ ؟ فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ : مَا تَقُولُ أَنْتَ فِی رَجُلٍ یَفْعَلُ هَذِهِ اَلْخَیْرَاتِ کُلَّهَا إِلاَّ أَنَّهُ یَقُولُ: لاَ أَدْرِی اَلنَّبِیُّ مُحَمَّدٌ أَوْ مُسَیْلَمَهُ ؟هَلْ یَنْتَفِعُ بِشَیْءٍ مِنْ هَذِهِ اَلْأَفْعَالِ ؟فَقَالَ: لاَ. قَالَ: فَکَذَلِکَ صَاحِبُکَ هَذَا، [فَ ] کَیْفَ یَکُونُ مُؤْمِناً بِهَذِهِ اَلْکُتُبِ مَنْ لاَ یَدْرِی أَ مُحَمَّدٌ اَلنَّبِیُّ أَمْ مُسَیْلَمَهُ اَلْکَذَّابُ ؟وَ کَذَلِکَ کَیْفَ یَکُونُ مُؤْمِناً بِهَذِهِ اَلْکُتُبِ وَ [بِالْآخِرَهِ] أَوْ مُنْتَفِعاً (بِشَیْءٍ مِنْ أَعْمَالِهِ) مَنْ لاَ یَدْرِی أَ عَلِیٌّ مُحِقٌّ؟ أَمْ فُلاَنٌ؟(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص89؛ بحارالأنوار، ج 285/68 ).

حضرت رضا علیه السلام فرمود: ایمان دارای چهار پایه و اساس است: 1. توکل بر خدای عزوجل، 2. رضا و خشنودی از تقدیر و قضای خداوند، 3. تسليم امر خدا و رسول او بودن، 4. تفويض و واگذاری امور به خداوند. (1)

و فرمود: ایمان افضل از اسلام است به یک درجه، و تقوا افضل از ایمان است به یک درجه، و يقين افضل از تقواست به یک درجه. سپس فرمود: چیزی بهتر از یقین بین فرزندان آدم تقسیم نشده است.(2)

امام باقر علیه السلام می فرماید: در برخی از سفرها گروهی از مسلمانان رسول خدا صلی الله علیه و آله را ملاقات نمودند و گفتند:«السلام عليك يا رسول الله .» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خود را معرفی کنید! گفتند: ما اهل ایمان هستیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حقیقت ایمان شما رو علامت و نشانه آن چیست؟ گفتند: «رضای به قضای خدا، و تفویض و تسلیم امور به خداوند». رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمود: اینان عالمان و حکیمانند و از حکمت او حلم نزدیک به پیامبرانند. سپس به آنان فرمود: اگر راست می گویید، چیزی که در آن ساکن نمی شوید را بنا نکنید، و چیزی را که نمی خورید جمع نکنید، و از خدایی که بازگشت شما به اوست بترسید.(3)

ص: 82


1- فی قرب اسناد قَالَ البَزَنطِیّ وَقالَ الرِّضَا عَلَیهِ السَّلام یَقُولُ:« الإِیمَانُ أربَعَهُ ارکَانٍ: التَّوَکُّلُ عَلَی الله عَزَّوَجَلَّ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ وَ التَّسلّیمُ لأِمرِ الله وَ التَّفوِیضُ إِلَی الله». قال عَبدٌ صَالِحٌ: «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ ... فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا ».
2- وقال: سمعته يقول: «الایمانَ أَفضَلُ مِنَ الإِسلامَ بِدَرَجَهٍ،وَالتَّقوی أَفضَلُ مِنَ الإیمانِ بِدَرَجَهٍ، وَالیَقِینَ أَفضَلُ مِنَ الإیمانِ بِدَرَجَهٍ وَلَم یُعطَ بَنُو آدَمَ أَفضَلَ مِنَ الیَقِینِ.». (قرب الاسناد، ص354؛ کافی، ج 51/2 ، تحف العقول، ص 445)
3- في الكافي عن أبي جعفر علیه السلام قال: بَیْنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی بَعْضِ أسْفَارِهِ إذْ لَقِیَهُ رَکْبٌ فَقَالُوا: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ! فَقَالَ: مَا أنْتُمْ؟ فَقَالُوا: نَحْنُ مُؤْمِنُونَ یَا رَسُولَ اللهِ! قَالَ: فَمَا حَقِیقَهُ إیمَانِکُمْ؟ قَالُوا: الرِّضَا بِقَضَاءِ اللهِ وَ التَّفْوِیضُ إلَی اللهِ وَ التَّسْلِیمُ لِأمْرِ اللهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: عُلَمَاءُ حُکَمَاءُ کَادُوا أنْ یَکُونُوا مِنَ الْحِکْمَهِ أنْبِیَاءَ فَإنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ فَلَا تَبْنُوا مَا لَا تَسْکُنُونَ وَ لَا تَجْمَعُوا مَا لَا تَأْکُلُونَ، وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِی إلَیْهِ تُرْجَعُونَ.(کافی، ج 53/2 )

أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (بقره/5)

برای هدایت مخالفين، خود را به زحمت نیندازید

امام صادق علیه السلام به ثابت بن سعيد فرمود: ای ثابت، شما را با این مردم [یعنی مخالفین] چه کار است؟ شما از ارشاد و هدایت آنان خودداری کنید، و آنان را به تشیع دعوت ننمایید، به خدا سوگند اگر اهل آسمان ها و اهل زمین جمع شوند و بخواهند کسی را هدایت کنند، اگر خداوند نخواسته باشد او هدایت شود، هدایت نخواهد شد، و اگر اهل آسمان ها و اهل زمین جمع شوند و بخواهند کسی را گمراه کنند، اگر خداوند نخواسته باشد او گمراه شود آنان نمی توانند او را گمراه نمایند.

سپس فرمود: از ارشاد و هدایت این مردم دست بردارید واحدی نگوید: این عموی من است و یا این برادر من است و یا پسرعموی من است و یا همسایه من است؛ چراکه خداوند اگر به بنده ای نظر خیر داشته باشد، روح او را پاک می کند، و چون روح او پاک شود، هر خوبی و خیری را می پذیرد و از هر زشتی و منکری پرهیز می کند، و سپس در قلب او کلمۂ خیری قرار می دهد و او سعادتمند می شود .(1)

رسول الله . قال : فما حقيقة إيمانگم؟ قالوا: الرضا بقضاء الله، والتفويض إلى الله، و التسليم لأمر الله . فقال ترشول الله ا لماء گماء، گادوا أن يځونوا من الحكمة أنبياء، فإن كنتم صايرين فتبوا ما لاتشون، ولاتجمعوا ما تأكلون، واتقوا الله الذي إليه ترجعون.

ص: 83


1- في الكافي عَنْ ثَابِتِ ابْنِ سعید قَالَ : قَالَ أَبُو عبدالله علیه السَّلَامُ یا ثَابِتٍ مالکم وَ لِلنَّاسِ؟ ، کفّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إلی أمرکم ، فَوَاللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الأرضین اجْتَمَعُوا علی أَنْ یهدوا عَبْداً یرید اللَّهُ ضَلَالَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا علی أَنْ یهدوه ، وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الأرضین اجْتَمَعُوا علی أَنْ یضلّوا عَبْداً یرید اللَّهِ هدایته مَا اسْتَطَاعُوا أَنْ یُضلُّوه ، کفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا یقول أَحَدُ : عمّی وأخی وَ ابْنِ عمّی وجاری ، فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خیراً طیّب رُوحَهُ فَلَا یسمع مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا منکراً إِلَّا أنکره ، ثُمَّ یقذف اللَّهِ فی قَلْبِهِ کلمه یجمع بِهَا أَمْرَهُ (همان، ج166/1)

و نیز فرمود: هنگامی که خداوند خیر بنده ای را بخواهد، در قلب او نقطه نوری قرار می دهد، و قلب او را می گشاید و ملکی برای هدایت و استقامت او می گمارد، و اگر خداوند به بنده ای ارادہ نیکی نداشته باشد، نقطه سیاهی در قلب او قرار می دهد، و قلب او را مسدود می نماید، و شیطانی را می گمارد تا او را گمراه نماید. سپس امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت نمود: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ»(1). (2)

امام صادق علیه السلام به شیعیان خود می فرماید: کار خود را برای خدا انجام بدهید نه برای مردم، چراکه هر کاری که برای خدا انجام بشود، خداوند می پذیرد، و هر کاری که برای مردم انجام بشود پذیرفته نمی شود.

سپس فرمود: در مسأله ولایت و تشیع با مردم نزاع نکنید، که دل ها و قلب های شما را مریض و بیمار می کند، چراکه خداوند به پیامبر خود می فرماید: «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ» (3) و می فرماید «أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» (4)شما این مردم را رها کنید، چراکه این مردم دین خود را از

ص: 84


1- انعام / 125.
2- وفيه عنه من قال:إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ إذَا أرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً نَکَتَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَهً مِنْ نُورٍ فَأضَاءَ لَهَا سَمْعُهُ وَ قَلْبُهُ، حَتَّی یَکُونَ أحْرَصَ عَلَی مَا فِی أیْدِیکُمْ مِنْکُمْ، وَ إذَا أرَادَ بِعَبْدٍ سُوءاً نَکَتَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَهً سَوْدَاءَ فَأظْلَمَ لَهَا سَمْعُهُ وَ قَلْبُهُ وَ وَکَّلَ بِهِ شَیْطَاناً یُضِلُّهُ. ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَهَ: «فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ . (کافی، ج1/ 166)
3- قصص / 56.
4- يونس/ 99.

پیشینیان خود گرفته اند، و شما دین خود را از رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفته اید.

تا این که فرمود: من از پدرم شنیدم که می فرمود: خداوند اگر برای کسی نوشته باشد که داخل در ولایت اهل البیت علیهم السلام بشود او سریع تر از پرنده ای که به لانه خود می رود به طرف ما خواهد آمد.(1)

فضیل بن یسار گوید: من و محمد بن مسلم خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم و گفتیم: ما را با این مردم چه کار؟ ما به شما اقتدا می کنیم، و سخن شما را می پذیریم، و تسلیم شما هستیم. به خدا سوگند هر که را شما دوست می دارید ما نیز او را دوست می داریم، و از هر که شما بیزارید ما نیز از او بیزار می باشیم، و از هر که شما اعراض می کنید ما نیز از او اعراض خواهیم نمود. پس امام صادق علیه السلام دست به دعا بلند نمود و فرمود: به خدا سوگند [دین ] حق همین است.(2)

مؤلف گوید: خداوند در آیاتی از قرآن «مفلحين» را توصیف نموده است، در آیه

ص: 85


1- في الكافي وَ عَنْ علی بْنِ عَقِبَهُ ، عَنْ أبیه قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ یقول : اجْعَلُوا أمرکم هَذَا لِلَّهِ ، وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاسِ ، فَإِنَّهُ مَا کان اللَّهِ فَهُوَ لِلَّهِ ، وَ مَا کان لِلنَّاسِ فَلَا یصعد إلی اللَّهُ، وَلَا تُخَاصِمُوا النَّاسَ لِدِینِکُمْ ؛ فَإِنَّ الْمُخَاصَمَهَ مَمْرَضَهٌ لِلْقَلْبِ ؛ إِنَّ اللّه َ تَعَالی قَالَ لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله : «إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ یَهْدِی مَن یَشَآءُ» وَقَالَ : «أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» ذَرُوا النَّاسَ ؛ فَإِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا عَنِ النَّاسِ ، وَإِنَّکُمْ أَخَذْتُمْ عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ، إِنِّی سَمِعْتُ أَبِی علیه السلام یَقُولُ : إِنَّ اللّه َ عَزَّ وَجَلَّ إِذَا کَتَبَ عَلی عَبْدٍ أَنْ یَدْخُلَ فِی هذَا الْأَمْرِ ، کَانَ أَسْرَعَ إِلَیْهِ مِنَ الطَّیْرِ إِلی وَکْرِهِ. (همان)
2- 2. في مختصر بصائر الدرجات عن فضيل بن يسار قال: دخلت على أبي عبدالله علیه السلام أنا و محمد بن مسلم فقلنا: ما لنا وللناس ؟! بكم نأتم وعنكم نأخذ ولكم والله نسلم، و من ولیتم و الله تولینا و من برئتم منه برئنا منه ومن كففتم عنه كففنا عنه، فرفع أبوعبدالله علیه السلام يده إلى السماء فقال: والله هذا هو الحق المبين. (مختصر بصائر الدرجات، ص 76)

157 اعراف می فرماید: «مفلحين و رستگاران کسانی هستند که از پیامبر امی - که وصف او را در تورات و انجیل و قرآن یافته اند به پیروی می کنند... و سپس می فرماید: آنان مفلحين و رستگارانند.

و نیز می فرماید: آنان که ایمان به این پیامبر آوردند و از او حمایت کردند و از نوری که همراه او بود [یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام] پیروی نمودند از رستگاران

خواهند بود.

امام باقر علیه السلام می فرماید: مقصود از «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ » در این آیه امیرالمؤمنین و ائمه بعد از او هستند. و خداوند کامل ترین توصیف مؤمنین رستگار را در اول سوره «مؤمنون» بیان نموده و می فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ*وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ *...».(1)

ص: 86


1- أقول: قال سبحانه في وصف المفلحين: (الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ . . إِلَى قَوْلِهِ : أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ). و في الكافي عن أبي عبد الله علیه السلام قال: النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَ « أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » قَالَ : الْوَفِيُّ هَذَا الْمَوْضِعِ ، علئ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام. و قال سبحانه: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ...».(الکافی، ج194/1)

آیات 6 - 10

اشاره

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (6)خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (7)وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ (8)يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ (9)فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ (10)

لغات

«کفر» خلاف شکر است چنان که «حمد» خلاف ذم است، کفر به معنای پوشاندن نعمت است و شکر آشکار نمودن آن است، و هرساتری را کافر گویند، و

«سيئ وسواء» به یک معناست، و «سیان» به معنای مثلان است، و «انذار» اعلام با تخويف و ترساندن است، و هر منذری اعلام کننده است و لكن هر اعلام کننده ای منذر نیست، و انذار و تخویف از اوصاف خداوند است، و مفعول دوم انذار با حرف باء و بدون آن آمده، مانند ««قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ»و «إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا »، و «ختم» به معنای طبع است، و ««خِتَامُهُ مِسْكٌ » یعنی آخر، و «ختم کتاب» مهر پایانی آن است، و «غشاوة» به معنای غطاء و پرده است، و «فؤاد» محل قلب و صدر محل فؤاد است، و گاهی به جای قلب، محل آن که فؤاد است گفته

ص: 87

می شود، مانند « لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ » و «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ » یعنی قلبک، و «عذاب » به معنای استمرار الم ودرد است، و «خدعه» به معنای اخفاء و ابهام است برخلاف حق، و «نفس» به معنای روح و تأکید و ذات آمده است، و «شعور» به معنای احساس و فطانت است، و «لا يشعرون» به معنای لایعلمون است.

ترجمه

ای رسول من! آنان که کافرشدند، خواه توانان را انذار کنی آواز عذاب خدا بترسانی و یا انذار نکنی، ایمان نخواهند آورد (6) خداوند بردل ها و گوش هایشان مهر زده و بر چشم هایشان پرده انداخته، و عذاب بزرگی در انتظار آن هاست (7) گروهی از مردم می گویند: ما به خدا وقيامت ایمان داریم و حال آن که ایمان نیاورده اند (8) آنان به گمان خود می خواهند خدا و مؤمنان را فریب بدهند، در حالی که جز خود را فريب نمی دهند و نمی فهمند (9) قلب های آنان بیمار است و خداوند بر بیماری آنان افزوده، و برای آنان عذاب دردناکی است، چراکه همواره دروغ می گویند (10)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

پإِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (بقره / 6)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: پس از آن که خداوند احوال مؤمنین را ذکر نمود و آنان را به خاطر اعتقاد به توحید و نبوت رسول خود حضرت محمد صلی الله علیه و آله و وصایت ولی خود حضرت على علیه السلام ستود، کافران و مخالفان را نیز یاد نمود و فرمود: آنان که کافر به خدا و معتقدات مؤمنین و یگانگی خداوند، و نبوت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله، و وصایت علی علیه السلام ولی خدا و وصی رسول او، و امامت امامان پاک و قوامین به مصالح خلق خدا شدند، چه تو آنان را انذار کنی و بترسانی، و یا انذارشان نکنی ایمان نخواهند آورد.

ص: 88

[و خداوند چون می دانسته آنان ایمان نمی آورند، رسول خود را از آن آگاه نموده

و فرموده است: «لَا يُؤْمِنُونَ»]. (1)

معجزات رسول خدا صلی الله علیه و آله

امام باقر علیه السلام می فرماید:(2) هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد مدینه شد، و آثار صدق و نشانه های حقانیت وپیامبری او آشکار گردید، یهودیان مدینه سخت به فکر حیله و نابودی و خاموش نمودن انوار و معجزات او افتادند، تا بلکه نور او خاموش و معجزات او را ابطال نمایند، و از کسانی که در مقام رد و تکذیب او برآمدند: 1. مالک بن صیف، 2. کعب بن اشرف، 3. حی بن اخطب، 4. ابولبابة بن عبد المنذر، 5. وشعبة، بودند. از این رو مالک بن صيف به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: ای محمد تو گمان می کنی رسول خدا هستی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این چنین خالق همه خلق فرموده است. مالک گفت: ای محمد ما ایمان به رسالت تو

ص: 89


1- قَالَ الإمَام علیه السّلام:لَمَّا ذَکَرَ[اللهُ] هَؤُلَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَدَحَهُمْ ذَکَرَ الْکَافِرِینَ الْمُخَالِفِینَ لَهُمْ فِی کُفْرِهِمْ فَقَالَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِمَا آمَنَ بِهِ هَؤُلَاءِ الْمُؤْمِنُونَ بِتَوْحِیدِ اللَّهِ وَ بِنُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ بِوَصِیِّهِ عَلِیٍّ وَلِیِّ اللَّهِ وَ وَصِیِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ الْأَئِمَّهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ خِیَارِ عِبَادِ اللَّهِ الْمَیَامِینِ الْقَوَّامِینَ بِمَصَالِحِ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَی «سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ» خَوَّفْتَهُمْ «أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ»لَمْ تُخَوِّفْهُمْ [فَهُم]لا یُؤْمِنُونَ [أَخْبَرَ عَنْ عِلْمِهِ فِیهِمْ وَ هُمُ الَّذِینَ قَدْ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ] . (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 91)
2- في تفسير العسکری علیه السلام.قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ علیهما السلام إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا قَدِمَ الْمَدِینَهَ وَ ظَهَرَتْ آثَارُ صِدْقِهِ وَ آیَاتُ حَقِّهِ وَ بَیِّنَاتُ نُبُوَّتِهِ کَادَتْهُ الْیَهُودُ أَشَدَّ کَیْدٍ وَ قَصَدُوهُ أَقْبَحَ قَصْدٍ یَقْصِدُونَ أَنْوَارَهُ لِیَطْمِسُوهَا وَ حُجَجَهُ لِیُبْطِلُوهَا وَ کَانَ مِمَّنْ قَصَدَهُ لِلرَّدِّ عَلَیْهِ وَ تَکْذِیبِهِ مَالِکُ بْنُ الصَّیْفِ وَ کَعْبُ بْنُ الْأَشْرَفِ وَ حُیَیُّ بْنُ أَخْطَبَ وَ جُدَیُّ بْنُ أَخْطَبَ وَ أَبُو یَاسِرِ بْنُ أَخْطَبَ وَ أَبُو لُبَابَهَ بْنُ عَبْدِ الْمُنْذِرِ وَ شُعْبَهُ فَقَالَ مَالِکٌ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا مُحَمَّدُ تَزْعُمُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَذَلِکَ قَالَ اللَّهُ خَالِقُ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ لَنْ نُؤْمِنَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ حَتَّی یُؤْمِنَ لَکَ هَذَا الْبِسَاطُ الَّذِی تَحْتَنَا وَ لَنْ نَشْهَدَ أَنَّکَ عَنِ اللَّهِ جِئْتَنَا حَتَّی یَشْهَدَ لَکَ هَذَا الْبِسَاطُ وَ قَالَ أَبُو لُبَابَهَ بْنُ عَبْدِ الْمُنْذِرِ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ یَا مُحَمَّدُ أَنَّکَ رَسُولُهُ وَ لَا نَشْهَدُ لَکَ بِهِ حَتَّی یُؤْمِنَ وَ یَشْهَدَ لَکَ هَذَا السَّوْطُ الَّذِی فِی یَدِی وَ قَالَ کَعْبُ بْنُ الْأَشْرَفِ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ لَنْ نُصَدِّقَکَ حَتَّی یُؤْمِنَ لَکَ هَذَا الْحِمَارُ وَ أَشَارَ لِحِمَارِهِ الَّذِی کَانَ رَاکِبَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّهُ لَیْسَ لِلْعِبَادِ الِاقْتِرَاحُ عَلَی اللَّهِ بَلْ عَلَیْهِمُ التَّسْلِیمُ لِلَّهِ وَ الِانْقِیَادُ لِأَمْرِهِ وَ الِاکْتِفَاءُ بِمَا جَعَلَهُ کَافِیاً أَ مَا کَفَاکُمْ أَنْ أَنْطَقَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ صُحُفَ إِبْرَاهِیمَ بِنُبُوَّتِی وَ دَلَّ عَلَی صِدْقِی وَ تَبَیَّنَ لَکُمْ فِیهَا ذِکْرَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ خَیْرِ مَنْ أَتْرُکُهُ عَلَی الْخَلَائِقِ بَعْدِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَأَنْزَلَ عَلَیَّ هَذَا الْقُرْآنَ الْبَاهِرَ لِلْخَلْقِ أَجْمَعِینَ الْمُعْجِزَ لَهُمْ عَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِهِ وَ أَنْ یَتَکَلَّفُوا شِبْهَهُ. وَأَمَّا هَذَا الَّذِی اقْتَرَحْتُمُوهُ فَلَسْتُ أَقْتَرِحُهُ عَلَی رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ بَلْ أَقُولُ إِنَّ مَا أَعْطَانِی رَبِّی مِنْ (دَلَالَهٍ هُوَ) حَسْبِی وَ حَسْبُکُمْ فَإِنْ فَعَلَ عَزَّ وَ جَلَّ مَا اقْتَرَحْتُمُوهُ فَذَاکَ زَائِدٌ فِی تَطَوُّلِهِ عَلَیْنَا وَ عَلَیْکُمْ وَ إِنْ مَنَعَنَا ذَلِکَ فَلِعِلْمِهِ -بِأَنَّ الَّذِی فَعَلَهُ کَافٍ فِیمَا أَرَادَهُ مِنَّا. قَالَ[الإمام الباقر علیه السلام]فَلَمَّا فَرَغَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ کَلَامِهِ هَذَا أَنْطَقَ اللَّهُ الْبِسَاطَ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ إِلَهاً وَاحِداً أَحَداً صَمَداً [حَیّاً]قَیُّوماً أَبَداً لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَهً وَ لَا وَلَداً وَ لَمْ یُشْرِکْ فِی حُکْمِهِ أَحَداً وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ یَا مُحَمَّدُ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَکَ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَکَ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ أَخُوکَ وَ وَصِیُّکَ وَ خَلِیفَتُکَ فِی أُمَّتِکَ وَ خَیْرُ مَنْ تَتْرُکُهُ عَلَی الْخَلَائِقِ بَعْدَکَ ،وَ أَنَّ مَنْ وَالاهُ فَقَدْ وَالاکَ وَ مَنْ عَادَاهُ فَقَدْ عَادَاکَ وَ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَکَ وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَاکَ وَ أَنَّ مَنْ أَطَاعَکَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ اسْتَحَقَّ السَّعَادَهَ بِرِضْوَانِهِ وَ أَنَّ مَنْ عَصَاکَ فَقَدْ عَصَی اللَّهَ وَ اسْتَحَقَّ أَلِیمَ الْعَذَابِ بِنِیرَانِهِ. قَالَ فَعَجِبَ الْقَوْمُ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ فَاضْطَرَبَ الْبِسَاطُ وَ ارْتَفَعَ وَ نَکَسَ مَالِکَ بْنَ الصَّیْفِ وَ أَصْحَابَهُ حَتَّی وَقَعُوا عَلَی رُءُوسِهِمْ وَ وُجُوهِهِمْ. ثُمَّ أَنْطَقَ اللَّهُ تَعَالَی الْبِسَاطَ ثَانِیاً فَقَالَ أَنَا بِسَاطٌ أَنْطَقَنِیَ اللَّهُ وَ أَکْرَمَنِی بِالنُّطْقِ بِتَوْحِیدِهِ وَ تَمْجِیدِهِ وَ الشَّهَادَهِ لِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ أَنَّهُ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ رَسُولُهُ إِلَی خَلْقِهِ وَ الْقَائِمُ بَیْنَ عِبَادِ اللَّهِ بِحَقِّهِ وَ إِمَامَهِ أَخِیهِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَزِیرِهِ وَ شَقِیقِهِ وَ خَلِیلِهِ وَ قَاضِی دُیُونِهِ وَ مُنْجِزِ عِدَاتِهِ وَ نَاصِرِ أَوْلِیَائِهِ وَ قَامِعِ أَعْدَائِهِ وَ الِانْقِیَادِ لِمَنْ نَصَبَهُ إِمَاماً وَ وَلِیّاً وَ الْبَرَاءَهِ مِمَّنِ اتَّخَذَهُ مُنَابِذاً وَ عَدُوّاً فَمَا یَنْبَغِی لِکَافِرٍ أَنْ یَطَأَنِی وَ لَا [أن]یَجْلِسَ عَلَیَّ إِنَّمَا یَجْلِسُ عَلَیَّ الْمُؤْمِنُونَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِسَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ وَ أَبِی ذَرٍّ وَ عَمَّارٍ قُومُوا فَاجْلِسُوا عَلَیْهِ فَإِنَّکُمْ بِجَمِیعِ مَا شَهِدَ بِهِ هَذَا الْبِسَاطُ لَمُؤْمِنُونَ فَجَلَسُوا ثُمَّ أَنْطَقَ اللَّهُ سَوْطَ أَبِی لُبَابَهَ...... (تفسیر امام عسکری علیه السلام ص 91 – 98)

نخواهیم آورد تا این فرشی که زیر پای ما قرار دارد به تو ایمان بیاورد، و شهادت به رسالت تو بدهد. سپس ابولبابه گفت: ما ایمان به رسالت تو نمی آوریم، و شهادت به آن نمی دهیم، تا این تازیانه ای که در دست من است به تو ایمان بیاورد و به رسالت تو شهادت بدهد. سپس کعب بن اشرف گفت: ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم و تو را تصديق نمی کنیم تا این الاغی که من سوار آن هستم به تو ایمان بیاورد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بندگان خدا نباید از خدای خود اقتراحات و خواسته های بیجا داشته باشند، بلکه باید تسلیم و مطیع امر او باشند، و به همان نشانه هایی که برای آنان قرار داده اکتفا نمایند.

سپس فرمود: آیا برای شما، شهادت تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهيم علیه السلام کافی نیست که به نبوت و پیامبری من و امامت برادر و وصیو خلیفه و بهترین خلق خدا بعد از من - یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام - اقرار نمایید؟! و آیا شما مشاهده نمی کنید که خداوند این قرآن - که همواره مخلوق خدا را مبهوت و

ص: 90

مغلوب خود نموده و آنان قدرت مقابله با او را ندارند و نمی توانند همانند او را بیاورند - را نشانه حقانیت من قرار داده است؟

سپس فرمود: من اقتراحات و خواسته های بیجای شما را از خدای خود مطالبه نمی کنم، بلکه می گویم: نشانه هایی که او قرار داده، برای من و شما کافی است، جز آن که خداوند از فضل خود بخواهد خواسته های شما را انجام بدهد.

و چون سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله به پایان رسید، خداوند آن بساط و فرش را به زبان آورد و گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ إِلَهاً وَاحِداً أَحَداً صَمَداً [حَیَّاً]قَیُّوماً أَبَداً لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَهً وَ لَا وَلَداً وَ لَمْ یُشْرِکْ فِی حُکْمِهِ أَحَداً وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ یَا مُحَمَّدُ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَکَ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَکَ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ أَخُوکَ وَ وَصِیُّکَ وَ خَلِیفَتُکَ فِی أُمَّتِکَ وَ خَیْرُ مَنْ تَتْرُکُهُ عَلَی الْخَلَائِقِ بَعْدَکَ وَ أَنَّ مَنْ وَالاهُ فَقَدْ وَالاکَ وَ مَنْ عَادَاهُ فَقَدْ عَادَاکَ وَ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَکَ وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَاکَ وَ أَنَّ مَنْ أَطَاعَکَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ اسْتَحَقَّ السَّعَادَهَ بِرِضْوَانِهِ وَ أَنَّ مَنْ عَصَاکَ فَقَدْ عَصَی اللَّهَ وَ اسْتَحَقَّ أَلِیمَ الْعَذَابِ بِنِیرَانِهِ»

ص: 91

پس همه آنان تعجب نمودند و به یکدیگر گفتند: «مَا هذا إِلاَّ سِحْرُ مُبِينُ » و آن بساط تکانی خورد و بالا رفت و مالک بن صيف و یاران او به صورت روی زمین افتادند،و باز خداوند آن بساط را به سخن آورد و گفت: خداوند مرا گرامی داشت و به سخن آورد تا به تمجید و یگانگی او ونبوت محمد پیامبر او صلی الله علیه و آله که آقای پیامبران و قائم به حق اوست، و امامت برادر و وصی و وزير وهمتا و خلیل و قاضی دیون و وعده های او، و ناصر اولیای او و نابود کننده دشمنان اوست، شهادت بدهم و مطيع امام و ولی بعد از او باشم، و از دشمنان او بیزاری جویم، از این رو سزاوار نیست که هیچ کافری بر روی من بنشیند و تنها مؤمن می تواند بر روی من بنشیند.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به سلمان و مقداد و ابوذر و عمار فرمود: شما برخیزید و بر روی این بساط بنشینید، چرا که شما به آنچه او به آن گواهی داد ایمان دارید پس آنان برخاستند و بر آن بساط نشستند. سپس خداوند تازیانه ابي لبابة بن عبد المنذر را به سخن درآورد و گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ خَالِقِ الْخُلُقِ ، وَ بَاسِطِ الرِّزْقِ ، وَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ ، وَ الْقَادِرُ عَلَيَّ كُلُّ شَيْ ءٍ . وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ يَا محمد عبده وَ رَسُولَهُ ، وَ صَفِيُّهُ وَ خَلِيلِهِ ، وَ حَبِيبِهِ وَ وَلِيُّهُ ونجيه جَعَلَكَ السفير بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عِبَادِهِ ، لينجي بِكَ السُّعَدَاءِ ، وَ يُهْلِكَ بِكَ الْأَشْقِيَاءِ . وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبِ الْمَذْكُورِ فِي الْمَلَإِ الأعلي بِأَنَّهُ سَيِّدُ الْخُلُقِ

ص: 92

بَعْدَكَ وَ أَنَّهُ الْمُقَاتِلُ عَلِيِّ تَنْزِيلُ كِتَابِكَ لِيَسُوقَ مُخَالِفِيهِ إِلَيَّ قَبُولِهِ طَائِعِينَ وَ كارِهِينَ . ثُمَّ الْمُقَاتِلُ بَعْدَ عَلِيٍّ تَأْوِيلَهُ الْمُحَرِّفِينَ الَّذِينَ غَلَبَةِ أَهْوَاؤُهُمْ عُقُولِهِمْ ، فحرفوا تَأْوِيلِ كِتَابِ اللَّهِ تَعَالِي وغيروه ، وَ السَّابِقُ إِلَيَّ رِضْوَانُ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ بِفَضْلِ عَطِيَّتُهُ وَ الْقَاذِفُ فِي نِيرَانِ اللَّهِ أَعْدَاءِ اللَّهِ بِسَيْفٍ نِقْمَتَهُ ، وَ الْمُؤْثِرِينَ لِمَعْصِيَتِهِ وَ مُخَالَفَتِهِ

قَالَ ثُمَّ انجذب السَّوْطُ [انحدر السوط]مِنْ يَدِ أَبِي لُبَابَةَ ، وَ جُذِبَ أبالبابة فَخَرَّ لِوَجْهِهِ ، ثُمَّ قَامَ بعدفجذبه السَّوْطِ فَخَرَّ لِوَجْهِهِ ، ثُمَّ لَمْ يَزَلْ كَذَلِكَ مِرَاراً حتي قَالَ أبولبابة وَيْلِي مَا لِي؟ ...»

یعنی تازیانه ابولبابه به سخن آمد و گفت: من شهادت می دهم که خدایی جز خدای خالق و رازق و مدبر و قادر نیست، و من شهادت می دهم که توای محمد، بنده و رسول و صفی و خلیل و حبيب و ولی و نجی خدا هستی و خداوند تورا سفیر بین خود و بندگان خود قرار داده تا به وسیله توسعادتمندان نجات یابند و اشقيا هلاک شوند. و من شهادت می دهم که علی بن ابی طالب علی در آسمان هفتم بعد از تو آقای خلق نامیده می شود و اوست که با تنزيل كتاب تو جنگ می کند و مخالفین تو را خواسته یا ناخواسته به اسلام دعوت می نماید و پس از تو نیز با تأويل قرآن با منحرفين از اسلام که عقول خود را مقهور هواهای نفسانی

ص: 93

خویش نموده و کتاب تو را تحریف و تغییر خواهند داد جنگ خواهد نمود و اوست که با فضل خداوند اولیای خدا را به رضوان خدا سوق می دهد، و دشمنان و معصیت کاران را با شمشیر خود به دوزخ می فرستد.

سپس تازیانه باز دست ابولبابه بیرون آمد و ابولبابه را بر زمین زد و چون ابولبابه برخاست با تازیانه او را بر زمین زد و این عمل چند مرتبه تکرار شد، و ابولبابه گفت: وای بر من، مرا چه می شود؟! پس خداوند تازیانه را به سخن درآورد و به ابولبابه گفت: ای ابولبابه ، خداوند مرا ناطق به توحید و تمجید خود قرار داد و مرا مشرف به تصديق به نبوت پیامبر خود محمد و ولایت بهترین خلق خود بعد از او و افضل اولیای خود نمود، او همسر سیده زنان عالم و مشرف به افضل جهاد و به بیتوته در بستر پیامبر است، او دشمنان خدا را با شمشیر انتقام خود ذلیل می کند، و حلال و حرام وشرايع و احکام را برای امت روشن می نماید.

سپس گفت: ای ابولبابه، سزاوار نیست هیچ کافری که مخالف محمد صلی الله علیه و آله است مرا درا ختیار بگیرد و من تو را رها نمی کنم و تو را خواهم کشت جز آن که به محمد ایمان بیاوری. پس ابولبابه گفت: ای تازیانه! من به جميع آنچه تو شهادت دادی اعتقاد دارم و ایمان می آورم. و چون چنین گفت، تازیانه در دست او قرار گرفت و گفت: حال که ایمان آوردی من در اختیار تو هستم ولكن خدا آگاه تر است به باطن وسريره تو، و اوست که به نفع تو یا به ضرر تو، در آن روز معلوم، حکم خواهد نمود...

سپس امام باقر علیه السلام فرمود: کعب بن اشرف نیز که بر الاغ خود سوار بود، الاغ، او را با سر بر زمین کوفت و او متألم شد، و چون باز بر الاغ خود سوار شد الاغ او را بر زمین کوفت، و هفت مرتبه این عمل تکرار شد، و در مرتبه هشتم خداوند الاغ را به سخن درآورد، و الاغ گفت: ای کعب بن اشرف، چه بد بنده ای هستی تو، که آیات الهی

ص: 94

را شنیدی و مشاهده کردی، و به آن ها کافر شدی؟! و من که الاغ هستم خداوند مرا گرامی داشت و موفق به توحید او شدم و اکنون می گویم:«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ خَالِقُ الْأَنَامِ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ سَیِّدُ أَهْلِ دَارِ السَّلَامِ...» یعنی شهادت می دهم به یگانگی خداوند که او خالق مردم و صاحب جلالت و کرامت است، و شهادت می دهم که محمد بنده و رسول او و آقای اهل بهشت و مبعوث و فرستاده خداست برای کسانی که در علم خدا سعادتمند و یا اهل شقاوت بوده اند، و من شهادت می دهم که خداوند به واسطه على بن ابی طالب هر که را بخواهد سعادتمند می کند، و موفق به پذیرفتن موعظه و تأدیب و پیروی از اوامر، و پرهیز از مناهی او می شود، و خداوند با شجاعت و شمشیر علی علیه السلام دشمنان محمد صلی الله علیه و آله را خوار می نماید و به دوزخ می فرستد و آن به خاطر سرکشی و ظلم و طغیان و کوری و حق نشناسی آنان نسبت به او می باشد.

سپس الاغ گفت: سزاوار نیست کافر بر من سوار شود، و جز کسی که مؤمن به خدا و رسالت پیامبر اوست و او را در جميع اقوال و افعال مانند منصوب نمودن برادر خود به خلافت تصديق نموده نباید سوار بر من شود. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به کعب بن اشرف فرمود: الاغ تو بهتر از تو است و نمی گذارد تو سوار بر او بشوی و باید او را به یکی از مؤمنین بفروشی.

کعب بن اشرف گفت: مرا در او حاجتی نیست بعد از آن که او سحر تو را تأييد

نمود. پس الاغ به او گفت: ای دشمن خدا، از آزار به محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله خودداری کن، به خدا سوگند اگر کراهت محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود من تو را می کشتم و پایمال می کردم و با دندان های خود سر از بدنت جدا می نمودم. پس کعب بن اشرف سر به زیر و ساکت شد و از آنچه از الاغ شنید بی تاب گردید، و با این وصف باز شقاوت بر او غالب شد [وایمان نیاورد] و ثابت بن قیس آن الاغ را به

ص: 95

يکصد دینار [درهم] از او خریداری نمود، و همواره سوار آن می شد، و خدمت رسول خدا می آمد و الاغ برای او نرم و سبک و ذلیل و کریم بود، و رسول خدا به او فرمود: ای ثابت، این الاغ مال تو باشد و تو به وسیله آن به دوستان خود کمک خواهی نمود.

امام باقر علیه السلام سپس فرمود: هنگامی که قوم يهود [با دیدن معجزات] ایمان نیاوردند و از نزد رسول خدا علیه السلام متفرق شدند خداوند آیات «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ...» را بر رسول خود نازل نمود.

خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(بقره/ 7)

نفاق و لجاجت راه هدایت را می بندد

امام عسکری علیه السلام می فرماید: مقصود از «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ ...» به این است که خداوند بر قلوب منافقین و گوش های آنان مهر می زند یعنی علامتی بر روی قلوب و گوش هایشان قرار می دهد که چون ملائکه مشاهده می کنند می فهمند که آنان ایمان نخواهند آورد، و بر چشمانشان نیز پرده ای قرار میدهد و آنان حقایق را آن گونه که باید ببینند نمی بینند و در گمراهی باقی می مانند، چراکه آنان توجه به وظایف خود نکردند و در فهم آنها تقصیر نمودند. و از این رو به خدا و رسول او ایمان نیاوردند، مانند کسی که پرده ای بر روی چشم او باشد و مقابل خود را نبینند. از این رو برای آنان در قیامت عذاب دردناکی خواهد بود و در دنیا نیز گرفتار عذاب خواهند بود.(1)

ص: 96


1- قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ « خَتَمَ اَللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَهٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ » قَالَ اَلْإِمَامُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَیْ وَسَمَهَا بِسِمَهٍ یَعْرِفُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ مَلاَئِکَتِهِ إِذَا نَظَرَ إِلَیْهَا بِأَنَّهُمُ اَلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ، « وَ عَلی سَمْعِهِمْ » کَذَلِکَ بِسِمَاتٍ. « وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَهٌ » وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ لَمَّا أَعْرَضُوا عَنِ اَلنَّظَرِ فِیمَا کَلَّفُوهُ وَ قَصَّرُوا فِیمَا أُرِیدَ مِنْهُمْ [وَ] جَهِلُوا مَا لَزِمَهُمُ مِنَ اَلْإِیمَانِ بِهِ، فَصَارُوا کَمَنْ عَلَی عَیْنَیْهِ غِطَاءٌ لاَ یُبْصِرُ [مَا] أَمَامَهُ.( تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 98؛ تفسیر نورالثقلین، ج 28/1 از احتجاج طبرسی)

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ (بقره/ 8)

پیمان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام

امام عسکری علیه السلام می فرماید: (1)هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم به

ص: 97


1- قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا أَوقَفَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فِی یَوْمِ الْغَدِیرِ مَوْقِفَهُ الْمَشْهُورَ الْمَعْرُوفَ ثُمَّ قَالَ یَا عِبَادَ اللَّهِ انْسُبُونِی فَقَالُوا أَنْتَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ أَ لَسْتُ أَوْلَی بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ (قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ صلی الله علیه و آله:مَولاکُم أَوْلَی بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ قَالُو بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ فَنَظَرَ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ یَقُولُ هُوَ ذَلِکَ صلی الله علیه و آله [وَ هُمْ] یَقُولُونَ ذَلِکَ ثَلَاثاً-. ثُمَّ قَالَ: أَلاَ [فَ ] مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ وَ أَوْلَی بِهِ، فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلاَهُ وَ أَوْلَی بِهِ، اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. ثُمَّ قَالَ: قُمْ یَا أَبَا بَکْرٍ ، فَبَایِعْ لَهُ بِإِمْرَهِ اَلْمُؤْمِنِینَ. فَقَامَ فَبَایَعَ لَهُ بِإِمْرَهِ اَلْمُؤْمِنِینَ. ثُمَّ قَالَ: قُمْ یَا عُمَرُ ، فَبَایِعْ لَهُ بِإِمْرَهِ اَلْمُؤْمِنِینَ. فَقَامَ فَبَایَعَ لَهُ بِإِمْرَهِ اَلْمُؤْمِنِینَ. ثُمَّ قَالَ بَعْدَ ذَلِکَ لِتَمَامِ (اَلتِّسْعَهِ، ثُمَّ لِرُؤَسَاءِ) اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ ، فَبَایَعُوا کُلُّهُمْ. فَقَامَ مِنْ بَیْنِ جَمَاعَتِهِمْ عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ ، فَقَالَ: بَخْ بَخْ لَکَ یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ ، أَصْبَحْتَ مَوْلاَیَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ. ثُمَّ تَفَرَّقُوا عَنْ ذَلِکَ، وَ قَدْ وُکِّدَتْ عَلَیْهِمُ اَلْعُهُودُ وَ اَلْمَوَاثِیقُ. ثُمَّ إِنَّ قَوْماً مِنْ مُتَمَرِّدِیهِمْ وَ جَبَابِرَتِهِمْ تَوَاطَئُوا بَیْنَهُمْ: لَئِنْ کَانَتْ لِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَائِنَهٌ، لَیَدْفَعُنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ عَنْ عَلِیٍّ وَ لاَ یَتْرُکُونَهُ لَهُ. فَعَرَفَ اَللَّهُ تَعَالَی ذَلِکَ مِنْ قِبَلِهِمْ وَ کَانُوا یَأْتُونَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ یَقُولُونَ: لَقَدْ أَقَمْتَ عَلَیْنَا أَحَبَّ (خَلْقِ اَللَّهِ) إِلَی اَللَّهِ وَ إِلَیْکَ وَ إِلَیْنَا، کَفَیْتَنَا بِهِ مَئُونَهَ اَلظَّلَمَهِ لَنَا وَ اَلْجَائِرِینَ فِی سِیَاسَتِنَا، وَ عَلِمَ اَللَّهُ تَعَالَی مِنْ قُلُوبِهِمْ خِلاَفَ ذَلِکَ، وَ مِنْ مُوَاطَاهِ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ أَنَّهُمْ عَلَی اَلْعَدَاوَهِ مُقِیمُونَ، وَ لِدَفْعِ اَلْأَمْرِ عَنْ مُسْتَحِقِّهِ مُؤْثِرُونَ. فَأَخْبَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُحَمَّداً عَنْهُمْ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ « وَ مِنَ اَلنّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ » اَلَّذِی أَمَرَکَ بِنَصْبِ عَلِیٍّ إِمَاماً، وَ سَائِساً لِأُمَّتِکَ وَ مُدَبِّراً « وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ » بِذَلِکَ، وَ لَکِنَّهُمْ یَتَوَاطَئُونَ عَلَی إِهْلاَکِکَ وَ إِهْلاَکِهِ، یُوَطِّنُونَ أَنْفُسَهُمْ عَلَی اَلتَّمَرُّدِ عَلَی عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِنْ کَانَتْ بِکَ کَائِنَهٌ .(تفسیر صافی، ج60/1 از تفسیر امام عسکری علیه السلام ص111 - 113)

اصحاب خود دستور داد تا با علی بن ابی طالب به عنوان امیرالمؤمنین بیعت کنند، ابوبکر و عمر و هفت نفر از مهاجرین و انصار برخاستند و با او بیعت نموند، و رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنان عهد و پیمان گرفت، و به آنان فرمود: مرا معرفی کنید. گفتند: شما محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف هستی. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای مردم، آیا من سزاوارتر به شما از خود شما نیستم؟ گفتند: آری یا رسول الله. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا مولای شما سزاوارتر به شما از خود شما نیست؟ گفتند: آری. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله نگاهی به آسمان کرد و فرمود:خدایا، تو شاهد باش. و این سؤال و این پاسخ سه مرتبه تکرار شد، و سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ثُمَّ قَالَ: أَلاَ [فَ ] مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ وَ أَوْلَی بِهِ، فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلاَهُ وَ أَوْلَی بِهِ، اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.» سپس فرمود: ای بوبکر برخیز، و با علی به عنوان امیرالمؤمنین بیعت کن. ابوبکر برخاست و با او به عنوان امیرالمؤمنین بیعت نمود. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله با دستور داد تا همه آن نه نفر از سران مهاجرین و انصار با او بیعت نمودند و عمر از بین آنان برخاست و گفت: « بَخٍ بَخٍ لَکَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ، أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَه.» و سپس متفرق شدند، و رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنان عهد و پیمان محکمی گرفت که بیعت خود را نقض نکنند، و از اطاعت علی بن ابی طالب علیه السلام سرپیچی ننمایند و او را همواره امیر و امام و فرمانده خود بدانند.]

و

ص: 98

تا این که گروهی از سران منافقین و جباران آنان تمرد نمودند و با همدیگر پیمان بستند، که اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، خلافت را از علی علیه السلام بگیرند ونگذارند او در مسند خلافت بنشیند، ولكن همین گروه پس از غدیر خم خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله می آمدند و می گفتند: «شما بهترین خلق خدا را بر ما حاکم نمودی، وما را از حاکمیت ظالمان و ستمگران نجات دادی» در حالی که خداوند نفاق آنان را می دانست و آنان بر عداوت و دشمنی خود نسبت به رسول خدا و اهل بیت او

صلوات الله علیهم اجمعین - اصرار داشتند، از این رو خداوند با این آیات از باطن آنان خبر داد و فرمود: ... «وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ» یعنی آنان ایمان ندارند بلکه با همدیگر متحد شده اند تا تو و اهل بیت و دوستان تو را اگر بتوانند از بین ببرند و از احکام خدا به ویژه خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام جلوگیری کنند.

يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ(بقره / 9)

فریب کاری های منافقین

در ادامه حدیث قبل، امام عسکری علیه السلام می فرماید:(1) سپس خداوند به پیامبر خود خبر داد و فرمود: آنان [یعنی منافقین] می خواهند خدای خود و مؤمنین را فریب بدهند و با آن ها خدعه نمایند، در حالی که جز خود را فریب نمی دهند و نمی فهمند.

امام عسکری علیه السلام از جدش موسی بن جعفر علي نقل نموده که فرمود: هنگامی که سخنان پنهانی منافقین و توطئه های آنان درباره امیرالمؤمنین به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، آن حضرت آنان را خواست و به آنان سرزنش و توبیخ نمود، و آنان

ص: 99


1- قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «یُخادِعُونَ اَللّهَ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ» قَالَ [الإمام]مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ عَلَیْهِم السَّلاَمُ فَاتَّصَلَ ذَلِکَ مِنْ مُوَاطَاتِهِمْ وَ قِیلِهِمْ فِی عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ سُوءِ تَدْبِیرِهِمْ عَلَیْهِ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَدَعَاهُمْ وَ عَاتَبَهُمْ فَاجْتَهَدُوا فِی اَلْأَیْمَانِ وَ قَالَ أَوَّلُهُمْ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا اِعْتَدَدْتُ بِشَیْءٍ کَاعْتِدَادِی بِهَذِهِ اَلْبَیْعَهِ وَ لَقَدْ رَجَوْتُ أَنْ یَفْسَحَ اَللَّهُ بِهَا [لِی] فِی اَلْجِنَانِ وَ یَجْعَلَنِی فِیهَا مِنْ أَفْضَلِ اَلنُّزَّالِ وَ اَلسُّکَّانِ وَ قَالَ ثَانِیهِمْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا وَثِقْتُ بِدُخُولِ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّجَاهِ مِنَ اَلنَّارِ إِلاَّ بِهَذِهِ اَلْبَیْعَهِ وَ اَللَّهِ مَا یَسُرُّنِی إِنْ نَقَضْتُهَا أَوْ نَکَثْتُ بَعْدَ مَا أَعْطَیْتُ مِنْ نَفْسِی مَا أَعْطَیْتُ وَ إِنْ کَانَ لِی طِلاَعَ مَا بَیْنَ اَلثَّرَی إِلَی اَلْعَرْشِ لَئَالِی رَطْبَهٌ وَ جَوَاهِرُ فَاخِرَهٌ وَ قَالَ ثَالِثُهُمْ وَ اَللَّهِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ لَقَدْ صِرْتُ مِنَ اَلْفَرَحِ بِهَذِهِ اَلْبَیْعَهِ مِنَ اَلسُّرُورِ وَ اَلْفَتْحِ مِنَ اَلْآمَالِ فِی رِضْوَانِ اَللَّهِ مَا أَیْقَنْتُ أَنَّهُ لَوْ کَانَتْ عَلَیَّ ذُنُوبُ أَهْلِ اَلْأَرْضِ کُلِّهَا لَمُحِّصَتْ عَنِّی بِهَذِهِ اَلْبَیْعَهِ وَ حَلَفَ عَلَی مَا قَالَ مِنْ ذَلِکَ وَ لَعَنَ مَنْ بَلَّغَ عَنْهُ رَسُولَ اَللَّهِ خِلاَفَ مَا حَلَفَ عَلَیْهِ تَتَابَعَ بِهَذَا اَلاِعْتِذَارِ مَنْ بَعْدَهُمْ مِنَ اَلْجَبَابِرَهِ وَ اَلْمُتَمَرِّدِینَ فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله «یُخادِعُونَ اَللّهَ» یَعْنِی یُخَادِعُونَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِإِبْدَائِهِمْ خِلاَفَ مَا فِی جَوَانِحِهِمْ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا کَذَلِکَ أَیْضاً اَلَّذِینَ سَیِّدُهُمْ وَ فَاضِلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ: «وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ» وَ مَا یَضُرُّونَ بِتِلْکَ اَلْخَدِیعَهِ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ فَاللَّهُ غَنِیٌّ عَنْهُمْ وَ عَنْ نُصْرَتِهِمْ وَ لَوْ لاَ إِمْهَالُهُ لَمَا قَدَرُوا عَلَی شَیْءٍ مِنْ فُجُورِهِمْ وَ طُغْیَانِهِمْ «وَ ما یَشْعُرُونَ» أَنَّ اَلْأَمْرَ کَذَلِکَ وَ أَنَّ اَللَّهَ یُطْلِعُ نَبِیَّهُ عَلَی نِفَاقِهِمْ وَ کَذِبِهِمْ وَ کُفْرِهِمْ وَ یَأْمُرُهُ بِلَعْنِهِمْ فِی لَعْنَهِ اَلظَّالِمِینَ اَلنَّاکِثِینَ وَ ذَلِکَ اَللَّعْنُ لاَ یُفَارِقُهُمْ فِی اَلدُّنْیَا یَلْعَنُهُمْ خِیَارُ عِبَادِ اَللَّهِ وَ فِی اَلْآخِرَهِ یُبْتَلَوْنَ بِشَدَائِدِ عِقَابِ اَللَّهِ ( تفسیر امام عسکری، ص114)

تأکید نمودند که ما ایمان داریم.

والی گفت: یا رسول الله من هیچ چیزی را مهم تر از این بیعت نمی دانم، و امید وارم که خداوند به سبب این بیعت قصرهای مرا در بهشت وسیع گرداند و جایگاه من در بهشت بهتر از همه بهشتیان باشد.

و دومی گفت: پدر و مادرم فدای شما ای رسول خدا، من با این بیعت اطمینان پیدا کردم به دخول در بهشت و نجات از دوزخ و به خدا سوگند اگر جواهرات دنیا از زمین تا عرش باشد و به من بدهند، من از این بیعت و عهد و پیمانی که بستم بازنمی گردم و بیعت خود را نمی شکنم.

و سومی گفت: یا رسول الله به خدا سوگند من از این بیعت بسیار خشنود شدم، به گونه ای که امیدوار به رضوان خداشدم، و يقين کردم که اگر گناهان اهل زمین به دوش من باشد با این بیعت بخشوده خواهد شد. سپس بر گفته خود سوگند یاد نمود و لعنت نمود بر کسی که برخلاف گفته او چیزی را به رسول خدا گزارش بدهد.

سپس منافقین و سران عرب و متمردین نیز همین گونه با رسول خدا صلی الله علیه و آله در

ص: 100

مورد بیعت خود با امیرالمؤمنین علیه السلام سخن گفتند. از این رو خداوند به رسول خود فرمود: «يُخَادِعُونَ اللَّهَ» ... یعنی آنان با سوگندهای خود می خواستند رسول خدا صلی الله علیه و آله را فریب بدهند و آنچه در باطن خود داشتند را پنهان نمایند. والذين آموا یعنی منافقین، مؤمنین و سید آنان امیرالمؤمنین علیه السلام را نیز می خواستند فریب دهند. «وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ» یعنی منافقین، خود را فریب دادند و فریبشان به خودشان بازگشت چراکه خداوند ازآنان بی نیاز است، و اگر مهلت به آنان نمیداد، قدرت بر طغیان و خیانت پیدا نمی کردند. «وَمَا يَشْعُرُونَ»یعنی آنان نمی فهمند که خداوند، آگاه از نفاق و کذب و کفر آنان است و پیامبر خود را آگاه می سازد، و او را مأمور به العن آنان می نماید و آنان در دنیا مبتلای به لعنت مؤمنین و در آخرت نیز مبتلای به عذاب الهی خواهند بود.

فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ (بقره/ 10 )

عجایبی از اکرام خداوند به امیرالمؤمنين علیه السلام

درادامه حدیث قبل، امام عسکری علیه السلام فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله بزرگواری نمود و سخنان منافقین را در ظاهر از آنان پذیرفت و باطن آنان را به خدا واگذار کرد، و

ص: 101

لكن جبرئیل آمد و گفت: ای محمد، خداوند على علیه السلام تو را سلام می رساند و می فرماید: این گروهی که تو دانستی آنان اهل نفاق و بیعت شکنی هستند و درباره على علیه السلام تصمیم مخالفت دارند، بگو جمع شوند تا عجایبی از اکرام خداوند را درباره على الا بينند، و برای آنان روشن شود که خداوند زمین ها و کوه ها و آسمان ها و سایر مخلوق خود را مطیع او قرار داده، و هنگامی که خداوند او را جانشین تو قرار دهد، همه آنان در خدمت او خواهند بود، تا آنان بدانند که على علیه السلام ولى خداست و نیازی به آنان ندارد، و اگر از آنان انتقام نمیگیرد به خاطر امر خداست، و امر خدا در هر چیزی نافذ و حکیمانه است.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد تا منافقین در دامنه کوهی از کوه های مدینه حاضر شدند و به على علیه السلام فرمود: یا على، خداوند این ها یعنی منافقین را امر نموده که تو را یاری و مساعدت کنند و کوشای در اطاعت تو باشند، و اگر از تو اطاعت کنند خیر آنان خواهد بود و از ملوک بهشت و متنعم در آن خواهند شد، و اگر با تو مخالفت کنند مخلد در دوزخ خواهند بود.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله [در آن بیابان ] به منافقین فرمود: شما بدانید که اگر از على عابر اطاعت کنید سعادتمند می شوید و اگر با او مخالفت کنید به شقاوت [و هلاکت] می رسید و خداوند او را از شما بی نیاز خواهد نمود، همان گونه که اکنون خواهید دید. سپس به على علیه السلام فرمود: یا علی، از پروردگار خود به آبروی محمد و آل طیبین او که تو خود بعد از محمد بهترین آنان هستی - بخواه تا خداوند این کوه ها را به آنچه تو می خواهی تبدیل نماید. پس امیرالمؤمنین علیه السلام از خداوند درخواست نمود، و آن کوه ها تبدیل به نقره شدند و به امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب نمودند: ای علی! وای وصی رسول خدای رب العالمين! خداوند ما را در اختیار تو قرار داده است، اگر می خواهی ما را برای امور خود انفاق کن، پس هرگاه تو ما را

ص: 102

بخوانی ما تورا اجابت خواهیم نمود.سپس آن کوه ها تبدیل به طلای سرخ شدند و همان سخنان را به امیرالمؤمنین علیه السلام گفتند، و سپس تبدیل به مشک و عنبر و جواهر و یاقوت شدند و هرکدام صدا زدند: يا أبا الحسن! ای برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله! ما در خدمت و اطاعت تو هستیم، هر دستوری به ما بدهی ما از تو اطاعت خواهیم نمود و به هرچه بخواهی ما تبدیل می شویم.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به منافقین فرمود: دیدید چگونه خداوند على علیه السلام را از شما و اموال شما بی نیاز نموده است؟ سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به على علیه السلام فرمود: یا علی، خدا را به حق محمد و آل پاک او که تو بعد از محمد آقای آنان هستی بخوان، تا خداوند برای تو درخت ها را تبدیل به مردان مسلح، و صخره ها را به مارها و درندگان و افعی ها تبدیل نماید. و چون امیرالمؤمنین علیه السلام دعا نمود، کوه ها و بیابان ها و میادین پر از نیروهای مسلح گردید که در مقابل یکی از آنان ده هزار مرد مسلح نمی توانستند مقاومت کنند، و نیز کوه ها و زمین ها از مارها و افعی ها و...... پر شدند و همه آنان به على علیه السلام خطاب می نمودند: یا علی، یا وصی رسول الله، خدا ما را در اختیارتو قرار داده و به ما دستور داده که از تو اطاعت نماییم و هرکه را بخواهی به هلاکت برسانیم، پس هرگاه دستوری به ما بدهی، ما از تو اطاعت خواهیم نمود.

سپس گفتند: یا على یا وصی رسول الله، برای تو نزد خداوند مقام بزرگی است و اگر از خدا بخواهی که همه اطراف زمین را یکجا مانند کیسه ای در اختیارتو قرار بدهد و یا آسمان را به زمین فرود آورد و یا زمین را به آسمان بالا ببرد و یا آب دریاها را که شور است، شیرین نماید و یا تبدیل به روغن کند، و یا آن ها را به هرچه تو خواهی تبدیل نماید، تو را اجابت خواهد نمود، و اگر بخواهی خداوند دریاها را منجمد کند و زمین را تبدیل به دریا کند او خواسته تو را انجام خواهد داد،

ص: 103

بنابراین از تمرد و سرپیچی منافقین و مخالفت آنان اندوهی به خود را مده، چراکه آنان هنگامی که از دنیا می روند مانند این است که در دنیا نبوده اند، و هنگامی که به آخرت و قیامت وارد می شوند مانند این است که همواره در آن می زیسته اند.

سپس فرمود: یا علی، خدایی که آنان را با داشتن کفر و فسق در دنیا مهلت داده همان خدایی است که فرعون ذوالأوتاد، و نمرود بن کنعان، و همه طاغیان و مدعیان الوهيت و طغیان گرترین آنان ابلیس را که رئیس اهل طغیان و ضلالت است مهلت داده است، و هرگز خداوند تو را و آنان را برای این دنیای فانی نیافریده، بلکه برای دار بقا آفریده است و شما [ به وسیله مرگ از خانه ای به خانه دیگری منتقل می شوید، و خداوند نیازی ندارد که رهبر و پیشوای مدبری برای این مردم بفرستد و لكن اراده نموده که شرافت و فضل تو را بر آنان آشکار سازد، او اگر می خواست آنان را هدایت می نمود.

سپس فرمود: منافقین با دیدن این معجزات بر بیماری نفاق و حسدشان افزودند، همان گونه که خداوند می فرماید: « فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ» یعنی قلوب مافقین پس از بیعت با امیرالمؤمنین علیه السلام بیماری بیشتری پیدا نمود تا جایی که با دیدن این معجزات قلوب آنان تیره تر گردید. و عذاب دردناکی در انتظار آنان خواهد بود و آن به خاطر این است که آنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را تکذیب نمودند و در سخنان خود نیز دروغگو بودند و می گفتند: ما بر بیعت و پیمان خود پای برجا هستیم (در حالی که دروغ می گفتند و منافق بودند).(1)

عواقب نفاق و خیانت

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که با مسلمانی در خرید و فروش غش و خیانت

ص: 104


1- همان،ص114-118

کند از ما نیست و روز قیامت با یهودیان محشور می شود، چرا که آنان بیش از دیگران به مسلمانان خیانت نمودند.(1)

و فرمود: کسی که شب را صبح کند و در قلب او غش و خیانتی نسبت به مسلمانان باشد همواره مورد خشم خدا خواهد بود تا توبه کند.(2)

و نیز فرمود: از ما نیست کسی که به مسلمانی خیانت کند، و یا به او ضرر برساند و یا با او مکر و خدعه نماید.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: مؤمن با برادر دینی خود غش و خیانت نمی کند و او را خوار او بی پناه نمی گذارد و او را متهم نمی کند و به او نمی گوید: من از تو بیزار هستم.(3)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که با برادر دینی خود غش و خیانت کند، خداوند برکت روزی را از او برمی دارد و راه معیشت را بر او می بندد و او را به خود واگذار می نماید.(4)

امام صادق علیه السلام در وصیت خود به عبدالله بن جندب فرمود:(5) کسی که با برادر دینی خود غش و خیانت بکند و او را تحقیر نماید و با او دشمن باشد، خداوند

ص: 105


1- في أمالي الصدوق، في مناهي النبي صلی الله علیه و آله مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فی شِراءٍ أوْ بَیعٍ فَلَیْسَ مِنّا، وَ یُحْشَرُ یَوْمَ الْقِیامَهِ مَعَ الْیَهُودِ لإنَّهُمْ أغَشُّ الْخَلْقِ لِلْمُسْلِمینَ . وَ قالَ علیه السلام : مَنْ باتَ وَ فِی قَلْبِهِ غِشٌّ لأِخیهِ الْمُسْلِمِ باتَ فی سَخَطِ اللّهِ وَ أصْبَحَ کَذلِکَ حَتّی یَتُوبَ. (مستدرک سفینه ، ج586/7 )
2- و في عيون أخبار الرضا علیه السلام عن آبائه علیهم السلام قال: قال النبي صلی الله علیه و آله: لیسَ مِنّا مَن غَشَّ مُسلِما أو ضَرَّهُ أوماکَرَهُ. (عیون اخبار الرضا ، ج29/2 )
3- وفي الخصال: الأربعمأة قال أميرالمؤمنين: الْمُؤْمِنُ لَا یَغُشُّ أَخَاهُ وَ لَا یَخُونُهُ وَ لَا یَخْذُلُهُ وَ لَا یَتَّهِمُهُ وَ لَا یَقُولُ لَهُ أَنَا مِنْکَ بَرِی ءٌ. (الخصال، ج 2/ 622)
4- و فی خطبة رسول الله صلی الله علیه و آله :الْمُؤْمِنُ لَا یَغُشُّ أَخَاهُ وَ لَا یَخُونُهُ وَ لَا یَخْذُلُهُ وَ لَا یَتَّهِمُهُ وَ لَا یَقُولُ لَهُ أَنَا مِنْکَ بَرِی ءٌ (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 286) .
5- و في وصية مولانا الصادق الا لعبدالله بن جندب: وَمَن غَشَّ اَخاهُ وَحَقَّرَهُ وَناواهُ جَعَلَ اللهُ النّارَ مَأواهُ (تحف العقول، ص303)

جایگاه او را آتش قرار خواهد داد.

امام کاظم علیه السلام فرمود: ملعون است کسی که برادر دینی خود را متهم کند، و یا به او خیانت کند و یا از او خیرخواهی نکند.(1)

آثار شوم نفاق

علامه مجلسی در کتاب شریف بحارالأنوار تحت عنوان «باب نفاق» آیات این بخش را ذکر نموده و سپس روایاتی را از معصومین علیهم السلام نقل کرده که به برخی از آنها اشاره می شود.

محمد بن فضیل گوید: من نامه ای به حضرت رضا علیه السلام [درباره برخی از منافقین] نوشتم و آن حضرت در پاسخ من نوشت: خداوند می فرماید: «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ ...إلى قوله سَبِیلاً»(2) . سپس فرمود: منافقین ارتباطی با عترت رسول خدا و مؤمنین و مسلمین ندارند، آنان ایمان را به زبان خود جاری می کنند و کفر و تکذیب (حق) را در باطن خود پنهان می دارند، لعنت خدا بر آنان باد. (3)

امام صادق علیه السلام فرمود: چهار چیز علامت نفاق است: قساوت قلب، جمود و

ص: 106


1- وقال الكاظم علیه السلام. مَلعونٌ مَنِ اتَّهَمَ أخاهُ،مَلعونٌ مَلعونٌ مَن غَشَّ أخاهُ،مَلعونٌ مَلعونٌ مَن لَم یَنصَح أخاهُ... (بحارالأنوار، ج 262/72 )
2- نساء / 142 - 143.
3- في البحار عن العياشي عن حمير بن الفضيل عن أبي الحسن الرضا علیه السلام قال : عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: کَتَبْتُ إِلَیْهِ أَسْأَلُهُ عَنْ مَسْأَلَهٍ فَکَتَبَ إِلَیَّ أَنَّ اللَّهَ یَقُولُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ إِلَی قَوْلِهِ سَبِیلًا(4) لَیْسُوا مِنْ عِتْرَهِ رَسُولِ اللَّهِ وَ لَیْسُوا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَیْسُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ یُظْهِرُونَ الْإِیمَانَ وَ یُسِرُّونَ الْکُفْرَ وَ التَّکْذِیبَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ. (تفسیر عیاشی، ج1/ 282)

خشکی چشم، اصرار بر گناه و حرص به دنیا.(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام درباره منافقین می فرماید: ای بندگان خدا، من شما را به تقوا سفارش می کنم، و از اهل نفاق برحذر میدارم، چراکه آنان گمراه و گمراه کننده اند...(2)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: اگر منافقین - لعنهم الله - تأویل این آیات را میدانستند آن ها را از قرآن حذف می کردند و لكن خداوند تبارک و تعالی حکم خود را اجرا می کند و حجت را بر آنان تمام می نماید همان گونه که می فرماید: ««قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ »(3).

سپس فرمود: خداوند بر روی چشمان آنان پرده ای قرار داد و قلبهای آنان را از تأمل در این آیات مسدود نمود، از این رو آنان این آیات را حذف نکردند و در مقام ابطال متشابهات نیز برنیامدند، چراکه آنان از فهم این آیات کورند و اهل سعادت بینا هستند.(4)

ص: 107


1- و فيه عن الإختصاص، قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: أَرْبَعٌ مِنْ عَلَامَاتِ النِّفَاقِ قَسَاوَهُ الْقَلْبِ وَ جُمُودُ الْعَیْنِ وَ الْإِصْرَارُ عَلَی الذَّنْبِ وَ الْحِرْصُ عَلَی الدُّنْیَا. (اختصاص، ص228)
2- وفي نهج البلاغة عن علي علیه السلام في خطبة يصف فيها المنافقين ... إلى قوله علیه السلام: أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ أُحَذِّرُکُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ- فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ... (نهج البلاغه، ج525/1 ، خطبه 192)
3- انعام / 149.
4- في الاحتجاج عن أمیرالمؤمنین علیه السلام قال: لَوْ عَلِمَ الْمُنَافِقُونَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ مَا عَلَیْهِمْ مِنْ تَرْکِ هَذِهِ الْآیَاتِ الَّتِی بَیَّنْتُ لَکَ تَأْوِیلَهَا لَأَسْقَطُوهَا ... وَ لَکِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ اسْمُهُ مَاضٍ حُکْمُهُ بِإِیجَابِ الْحُجَّهِ عَلَی خَلْقِهِ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی:«فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ »أَغْشَی أَبْصَارَهُمْ وَ جَعَلَ عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّهً عَنْ تَأَمُّلِ ذَلِکَ فَتَرَکُوهُ بِحَالِهِ وَ حَجَبُوا عَنْ تَأْکِیدِ الْمُلْتَبِسِ بِإِبْطَالِهِ فَالسُّعَدَاءُ یَنْتَبِهُونَ عَلَیْهِ وَ الْأَشْقِیَاءُ یَعْمَهُونَ عَنْهُ. (تفسير نورالثقلین، ج1/ 30)

آیات 11 – 15

اشاره

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11)أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ (12)وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ (13)وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (14)اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (15)

لغات

«افساد» احداث فساد است، و فساد، هر چیزی است که از استقامت و صلاح خارج شده باشد، و «أرض» محل استقرار حیوان است، و به پاهای اسب نیز ارض گفته می شود، چرا که بر آنها استقرار پیدا می کند. و «سفهاء» جمع سفیه است، و سفيه انسان جاهل ضعیف الرأي و قليل المعرفه نسبت به منافع و مضار را گویند. از این رو خداوند بچه ها و زن ها را در آیه ««وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا » سفها نامیده است. و بعضی گفته اند: سفیه به معنای عجول و ظلوم است که سخن خلاف حق می گوید، و در اخبار آمده که شارب الخمر سفیه است، و «لقاء» به معنای اجتماع و تقارب است، و «خلأ» نقيض ملا است و «خلوت إليه و معه» یعنی اجتمعت معه، و «یستهزؤن» یعنی يهزؤن. و « يمدهم» أی یزیدهم، و مد

ص: 108

به معنای زیاده است، و «طغیان» از طغی الماء به معنای تجاوز از حد است، و «طاغیه » جبار عنید است، و «یعمهون» جمله حالیه ازعمه به معنا تحیر است.

ترجمه

وهنگامی که به آنان یعنی منافقین گفته می شود: «در روی زمین فساد نكنيد» می گویند: «ما جزاهل اصلاح نیستیم.» (11) آگاه باشيد! آنان همان مفسدانند؛ ولی نمی فهمند (12) و هنگامی که به آنان گفته می شود: «ایمان بیاورید، همان گونه که مردم ایمان آوردند، می گویند: «آیا ما همانند ابلهان ایمان بیاوریم؟! آگاه باشید که آنان همان ابلهانند ولكن نمی دانند. (13) و هنگامی که مؤمنین را ملاقات می کنند [از روی نفاق ] می گویند: ما ایمان آوردیم و چون با شیاطین خود ملاقات می کنند می گویند: ما با شماییم! و ما فقط مؤمنان را استهزاء میکنیم. (14) [از این رو] خداوند آنان را استهزا می کند و در طغيان وكوری نگه می دارد.

تفسير اهل بيت علیهم السلام
اشاره

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (بقره/11)

امام عسکری از جد خود موسی بن جعفر علیهم السلام در تفسیر این آیه نقل نموده که فرمود: هنگامی که به ناکثین او بیعت شکنان] غدير گفته شد: «لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ» یعنی با شکستن بیعت خود، فکر مردم ضعیف را مشوش و دگرگون نکنید، و آنان را در دیانت متحير ننمایید. آنان گفتند: «إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ» یعنی ما هدفی جز اصلاح نداریم، چراکه ما نه دین محمد را قبول داریم و نه غیر آن را، بلکه ما در انتخاب دین متحیر هستیم، و در ظاهر دین محمد صلی الله علیه و آله، او را قبول می کنیم و به شریعت او اقرار می نماییم، و در باطن به خواسته های نفسانی و رفاه و آزادی خود - نسبت به دین محمد صلی الله علیه و آله و اطاعت از پسرعم او على علیه السلام- می اندیشیم، تا اگر او

ص: 109

پیروز شود آبرویی نزد او داشته باشیم، و اگر مغلوب و نابود شود، ما از دشمنان او آسوده باشیم.(1)

أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ(بقره/ 12)

سپس امام عسکری علیه السلام در تفسير آية «أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ» فرمود: آنان با اعمال و افکار و سخنانشان بین مردم فساد می کنند، و خداوند نفاق آنان را به پیامبر خود خبر می دهد و او آنان را لعنت می کند، و به امیرالمؤمنین و مسلمانان می فرماید: آنان را لعنت کنید، بلکه دشمنان مؤمنین نیز به آنان اعتماد نمی کنند، چراکه می ترسند با آنان نیز منافقانه برخورد کنند. بنابراین آنان نزد دشمنان اسلام نیز آبرویی ندارند، ولكن نمی فهمند.(2)

ص: 110


1- قَالَ الْإِمَامُ علیه السَّلَامُ : قَالَ الْعَالِمُ موسی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام: [وَ] إِذَا قِیلَ لِهَؤُلاَءِ اَلنَّاکِثِینَ لِلْبَیْعَهِ فِی یَوْمِ اَلْغَدِیرِ «لا تُفْسِدُوا فِی اَلْأَرْضِ» بِإِظْهَارِ نَکْثِ اَلْبَیْعَهِ لِعِبَادِ اَللَّهِ اَلْمُسْتَضْعَفِینَ فَتُشَوِّشُونَ عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ وَ تُحَیِّرُونَهُمْ فِی مَذَاهِبِهِمْ. «قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ»، لِأَنَّنَا لاَ نَعْتَقِدُ دِینَ مُحَمَّدٍ وَ لاَ نَعْتَقِدُ غَیْرَ دِینِ مُحَمَّدٍ وَ نَحْنُ فِی اَلدِّینِ مُتَحَیِّرُونَ فَنَحْنُ نَرْضَی فِی اَلظَّاهِرِ مُحَمَّداً بِإِظْهَارِ قَبُولِ دِینِهِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ نَقْضِی فِی اَلْبَاطِنِ عَلَی شَهَوَاتِنَا فَنُمَتَّعُ وَ نَتْرُکُهُ وَ نُعْتِقُ أَنْفُسَنَا مِنْ رِقِّ مُحَمَّدٍ وَ نَکُفُّهَا مِنْ طَاعَهِ اِبْنِ عَمِّهِ عَلِیٍّ لِکَیْ إِنْ أَبَّدَ أَمْرَهُ فِی اَلدُّنْیَا کُنَّا قَدْ تَوَجَّهْنَا عِنْدَهُ وَ إِنِ اِضْمَحَلَّ أَمْرُهُ کُنَّا قَدْ سَلَّمْنَا عَلَی أَعْدَائِهِ . (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص118)
2- قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ « أَلا إِنَّهُمْ هُمُ اَلْمُفْسِدُونَ » بِمَا یَقُولُونَ مِنْ أُمُورِ أَنْفُسِهِمْ لِأَنَّ اَللَّهَ تَعَالَی یُعَرِّفُ نَبِیَّهُ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نِفَاقَهُمْ، فَهُوَ یَلْعَنُهُمْ وَ یَأْمُرُ اَلْمُؤْمِنِینَ بِلَعْنِهِمْ، وَ لاَ یَثِقُ بِهِمْ أَیْضاً أَعْدَاءُ اَلْمُؤْمِنِینَ، لِأَنَّهُمْ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ یُنَافِقُونَهُمْ أَیْضاً، کَمَا یُنَافِقُونَ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ . فَلاَ یُرْفَعُ لَهُمْ عِنْدَهُمْ مَنْزِلَهٌ، وَ لاَ یَحُلُّونَ عِنْدَهُمْ مَحَلَّ أَهْلِ اَلثِّقَهِ. (همان، ص 119)

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ(بقره/ 12)

سخنان منافقین با اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله

امام عسکری علیه السلام می فرماید: امام کاظم علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: هنگامی که خوبان از مؤمنین - مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عمار - به بیعت شکنندگان غدیر می گویند: به رسول خدا و به جانشین او علی بن ابی طالب علیه السلام - که رسول خدا تا او را به جای خود قرار داد و مصالح دین و دنیای مردم را به او سپرد - ایمان بیاورید، و تسلیم امر امام خود باشید، آنان در پاسخ به هم کیشان خود از منافقین [نه به مؤمنین] می گفتند: آیا ما همانند سفها - یعنی سلمان و امثال او - که با اخلاص کامل ولایت امیرالمؤمنین را پذیرفته بودند - ایمان بیاوریم ؟! و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: آنان خود سفیه و ضعیف العقل هستند چراکه به حقانیت محمد صلی الله علیه و آله و آل او علیهم السلام پی نبردند، و امامت وصی او را نپذیرفتند و به حال تحير و هراس باقی ماندند و نمی دانند حق کجاست و پیروزی با که خواهد بود؟ آنان به علت نفاقی که داشتند، نه آبرویی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و مؤمنین برای آنان ماند و نه نزد یهود و سایر کفارن آری، منافقین این حقیقت را نمی دانند که آبرویی برای آنان نماند و خداوند پیامبر خود را به احوال آنان آگاه ساخت و آنان گرفتار نفرت همگان و لعنت خدا و رسول و مؤمنین شدند!!(1)

ص: 111


1- قَالَ الْإِمَامُ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام وَ إِذَا قِیلَ لِهَؤُلَاءِ النَّاکِثِینَ للْبَیْعَهَ[یعنی] قَالَ لَهُمْ خِیَارُ الْمُؤْمِنِینَ کَسَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ وَ عَمَّارٍ و: آمِنُوا بِرَسُولِ اللَّهِ وَ بِعَلِیٍّ الَّذِی وَقَفَهُ مَوْقِفَهُ وَ أَقَامَهُ مُقَامَهُ وَ أَنَاطَ مَصَالِحَ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا کُلَّهَا بِهِ .... فیَقُولُونَ لَهُمْ أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ یَعْنُونَ سَلْمَانَ وَ أَصْحَابَهُ- لِمَا أَعْطَوْا عَلِیّاً خَالِصَ وُدِّهِمْ ؟ ... قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ :أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْأَخِفَّاءُ الْعُقُولِ وَ الْآرَاءِ ،الَّذِینَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی أَمْرِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله حَقَّ النَّظَرِ فَیَعْرِفُوا نُبُوَّتَهُ وَ یَعْرِفُوا بِهِ صِحَّهَ مَا نَاطَهُ بِعَلِیٍّ علیه السلام مِنْ أَمْرِ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا حَتَّی بَقُوا لِتَرْکِهِمْ تَأَمُّلَ حُجَجِ اللَّهِ جَاهِلِینَ وَ صَارُوا خَائِفِینَ وَ جِلینَ مِنْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ ذَوِیهِ وَ مِنْ مُخَالِفِیهِمْ وَ لَا یُؤْمِنُونَ أَنْ یَنْقَلِبَ فَیَهْلِکُونَ مَعَهُ فَهُمُ السُّفَهَاءُ حَیْثُ لَا یَسْلَمُ لَهُمْ بِنِفَاقِهِمْ هَذَا لَا مَحَبَّهُ مُحَمَّدٍ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا مَحَبَّهُ الْیَهُودِ وَ سَائِرِ الْکَافِرِینَ لِأَنَّهُمْ بِهِ وَ بِهِمْ یُظْهِرُونَ لِمُحَمَّدٍ مِنْ مُوَالاتِهِ وَ مُوَالاهِ أَخِیهِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ مُعَادَاهِ أَعْدَائِهِمُ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی وَ النَّوَاصِبِ کَمَا یُظْهِرُونَ لَهُمْ مِنْ مُعَادَاهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیٍّ علیه السلام وَ مُعَادَاهِ أَعْدَائِهِمْ وَ بِهَذَا یُقَدِّرُونَ أَنَّ نِفَاقَهُمْ مَعَهُمْ کَنِفَاقِهِمْ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ علیهم السلام وَ لَکِنْ لَا یَعْلَمُونَ أَنَّ الْأَمْرَ لَیْسَ کَذَلِکَ فَإِنَّ اللَّهَ یُطْلِعُ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله عَلَی أَسْرَارِهِمْ فَیَخْسَأُهُمْ وَ یَلْعَنُهُمْ وَ یُسْقِطُهُمْ(همان؛ بحارالأنوار، ج 37/147)

وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ *اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (بقره / 15)

امام کاظم علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: هنگامی که منافقین و بیعت شکنان غدیر که با همدیگر پیمان مخالفت با علی بن ابی طالب علیه السلام و جلوگیری از خلافت او را بسته بودند - با مؤمنین ملاقات می نمودند به آنان می گفتند: ما به محمد صلی الله علیه و آله ایمان داریم و مقام علی و بیعت او را پذیرفته ایم و همانند شما مطیع او هستیم.

ولكن اولین نفر آنان تا نهمین شان هنگامی که در کوچه های مدینه به سلمان و یاران او برخورد می کردند از آنان اظهارنفرت می کردند و می گفتند: این ها یاران آن ساحر و رفیق او هستند. و مقصودشان حضرت محمد و على علیهما السلام بود. سپس به همدیگر می گفتند: مواظب سخنان خود باشید، مبادا برای یاران محمد از لابه لای سخنانتان اعتقاد ما نسبت به آنچه درباره علی گفته است روشن شود و سبب هلاکت شما گردد. پس اولین نفر آنان می گفت: ببینید من چگونه آنان را مسخره

ص: 112

می کنم و شر آنان را از شما باز می گردانم!

و چون آنان به سلمان برخورد می کردند، می گفتند: مرحبا به سلمان ابن الإسلام که حضرت محمد سيد انام درباره او فرمود: «اگر دین در ثریا باشد،فرزندان فارس آن را در خواهند یافت و سلمان افضل آنان است». و نیز درباره او فرمود: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ» و او را قرین جبرئیل نمود، همان گونه که جبرئیل در قصه كسا به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: «وَ أَنَّا مِنْكُمْ ؟» و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «وَ أَنْتَ مِنَّا » تا اینکه جبرئیل در ملکوت اعلی در بین ملائکه گفت: «مَنْ مِثْلِي بَخْ بَخْ ، وَ أَنَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ ؟» و به مقداد نیز از روی نفاق می گفتند: مرحبا بك يا مقداد، تو همان کسی هستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به على علیه السلام درباره تو فرمود: ای على مقداد برادر دینی توست، او به قدری تو را دوست می دارد که از شدت دوستی تو و دوستی دوستان تو و دشمنی با دشمنان تو، نزدیک است بدن او متلاشی شود ولكن ملائکه آسمان ها بیش از او تو را دوست می دارند، و بیش از او از دشمنان تو بیزار و خشمناک هستند، پس خوشا به حال تو، و خوشا به حال تو.

سپس فرمود: منافقین به ابوذر نیز [از روی نفاق] می گفتند: تو آن کسی هستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره تو فرمود: «مَا أَقَلَّتِ الغبراء وَ لَا أَظَلَّتْ الْخَضْرَاءِ عَلَى ذِي لَهْجَةً أَصْدَقُ مِنْ أَبِي ذَرٍّ » یعنی خورشید بر چیزی سایه نیفکنده که راستگوتر از ابوذر باشد. و چون به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته شد: خداوند به چه چیز ابوذر را فضیلت و شرافت داد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به علت این که ابوذر فراوان از برادرم على علیه السلام ستایش می نمود و فضائل او را بیان می کرد، و از بدگویان او بدگویی می نمود، و نسبت به دوستان او علاقه مند بود. از این رو خداوند او را از بهترین ساکنان بهشت و خذام بهشتی را فراوان در خدمت او قرار خواهد داد.

و به عمار نیز ,از روی نفاق ] گفتند: أَهْلًا وَ سَهْلًا وَ مَرْحَباً بِكَ يَا عَمَّارُ - تونيز به

ص: 113

سبب دوستی با برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله به مقامی رسیدی، با این که عبادت تو زیاد نیست و تو به واجبات و[برخی] مستحبات اکتفا می کنی و خود را به صیام روز و عبادت شب به زحمت نمی اندازی ... مَرْحَباً بِكَ ، همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را برادر باصفای علی علیه السلام و مدافع او دانست و درباره تو فرمود: «زود است که تو در راه محبت علی کشته شوی، و روز قیامت در زمره خوبان از اصحاب او محشور شوی، خدا به ما نیز توفیق اعمال تو و اعمال یاران و امثال تو که در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و برادر او على علیه السلام هستید را مرحمت کند، و ما نیز مانند شما دوستدار آنان باشیم و با دشمنانشان دشمن باشیم و سعادتمند شویم!

پس سلمان و یاران او در ظاهر - همان گونه که دستور الهی است به سخنان آنان را می پذیرفتند و از آنان می گذشتند. و اولی به رفقای خود می گفت: دیدید من چگونه آنان را به مسخره گرفتم و از شر آنان در امان ماندیم؟! پس بقیه به او می گفتند: تو همواره برای ما خیرخواه می باشی. پس او به آنان می گفت: شما نیز همانند من با آنان برخورد کنید، تا روزیبر آنان پیروز شوید، چرا که انسان عاقل باید غصه هایی را تحمل کند تا به فرصت هایی دست یابد.

سپس آنان نزد منافقین دیگر باز می گشتند و به آنان می گفتند: ما با شما هستیم و بر پیمان خود با شما - که اگر برای محمد صلی الله علیه و آله حادثه ای رخ دهد نگذاریم خلافت به على علیه السلام برسد – برقرار می باشیم و اگر می بینید ما با آنان اظهار موافقت می کنیم شما هراس نکنید . ما آنان را به استهزا گرفتیم.

از این رو خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «اَللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» .(1)

ص: 114


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص120 - 123.

آیات 16 - 20

اشاره

أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ (16)مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ (17)صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ (18)أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ (19)يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (20)

لغات

«اشتراء» در حقیقت به معنای استبدال است، و عرب به کسی که چیزی را انتخاب کند و غیر آن را رها نماید، می گوید: اشتراه در حالی که بیع و شرائی وجود ندارد، و «ربح» به معنای زیادی بر رأس المال است، و «تجارت» به معنای به دست آوردن سود معامله است، و عرب بسا ربح وسود را به تجارت نسبت می دهد و می گوید :«ربحوا فی تجارتهم » و یا «ربح بیعک و خسر بیعک»و مثل و مِثل و شَبَه و شِبه» به یک معناست، و «استوقد» طلب وقود است و «وقود» به معنای هیزم است، و «نار» به معنای جوهر سوزان است و اصل آن از نور می باشد

ص: 115

و «أضاء» لازم و متعدی استعمال شده است، و در آیه فوق متعدی می باشد، و «ظلمات» جمع ظلمت به معنای انتقاص حق است، و«وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا» یعنی لم تنقص منه، و «إبصار» ادراک با بصر است، و «صُم وبُكم و عمی» جمع أصم و أبكم و أعمی است و به معنای کری و گنگی و کوری مادرزایی می باشد. و « صَیّب» به معنای باران است و اصل آن صيوب بوده، و واو در تاء ادغام شده است مانند سید و جید و «سماء» به معنای آسمان است، و به هرچه بر ما سایه افکند سماء گفته می شود، و «خطف» به معنای ربودن است، و «قاموا» یعنی وقفوا، و «مشیت» به معنای اراده است.

ترجمه

آنان کسانی هستند که هدایت را فروخته، و گمراهی را خريده اند، از این رو تجارتشان سودی نداشته و آنان هدایت را از دست داده اند (16) مثل آنان (یعنی منافقين) مثل روشن شده، خداوند نور و روشنایی [اسلام و ایمان] را از آنان گرفته، و در تاریکی رهایشان ساخته و دیگر [از حقانیت اسلام] چیزی را نمی بینند (17) آنان [همانند کرو لال وكورند و به هدایت] بازنمی گردند (18) ويا مثل آنان همچون بارانی است که در شب تاریک همراه رعد و برق در بیابان ببارد، و آنان از ترس مرگ، انگشتان خود را در گوش گذارند تا صدای صاعقه را نشنوند و ,لكن] خداوند به کافران احاطه دارد (19) نزدیک است روشنایی (صاعقه) و برق (چون بیابان را روشن می کند) چشمانشان را برباید ، (از این رو) هنگامی که برق آسمان فضا را روشن می کند آنان به راه می افتند، و چون تاریک می شود می ایستند، واگرخدا بخواهد گوش و چشم را از آنان می گیرد (تا همواره در تاریکی باشند و حقایق را هرگزدرک نکنند) همانا خداوند برهرچیزی قادر و تواناست (20)

ص: 116

تفسیر اهل بیت علیهم السلام

أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ (بقره/16)

حضرت کاظم موسی بن جعفر علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: آنان - یعنی منافقین -به دین خدا را فروختند و در عوض آن کفر را گرفتند. از این رو تجارت آنان در آخرت سودی پیدا نکرد، چرا که آتش و انواع عذاب [دوزخ] را خریدند و بهشت را به جای آن دادند، یعنی اگر ایمان می آوردند بهشت برای آنان آماده شده بود. [بنابراین آنان بهشت را به دوزخ فروختند] و به راه حق هدایت نشدند.(1)

تجارت دنیا و تجارت آخرت

امام کاظم علیه السلام می فرماید: هنگامی که این آیه نازل شد، گروهی از مسلمانان نزد

ص: 117


1- قَالَ الْإِمَامُ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیهما السلام أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدی بَاعُوا دِینَ اللَّهِ وَ اعْتَاضُوا مِنْهُ الْکُفْرَ بِاللَّهِ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ أَیْ مَا رَبِحُوا فِی تِجَارَتِهِمْ فِی الْآخِرَهِ لِأَنَّهُمُ اشْتَرَوُا النَّارَ وَ أَصْنَافَ عَذَابِهَا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کَانَتْ مُعَدَّهً لَهُمْ لَوْ آمَنُوا وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ إِلَی الْحَقِّ وَ الصَّوَابِ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 125)| 2. وقال الكاظم علیه السلام؛ فَلَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الْآیَهَ حَضَرَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَوْمٌ فَقَالُوا :یَا رَسُولَ اللَّهِ سُبْحَانَ الرَّازِقِ أَ لَمْ تَرَ فُلَاناً کَانَ یَسِیرَ الْبِضَاعَهِ خَفِیفَ ذَاتِ الْیَدِ خَرَجَ مَعَ قَوْمٍ یَخْدُمُهُمْ فِی الْبَحْرِ -فَرَعَوْا لَهُ حَقَّ خِدْمَتِهِ وَ حَمَلُوهُ مَعَهُمْ إِلَی الصِّینِ وَ عَیَّنُوا لَهُ یَسِیراً مِنْ مَالِهِمْ قَسَّطُوهُ عَلَی أَنْفُسِهِمْ لَهُ وَ جَمَعُوهُ فَاشْتَرَوْا لَهُ [بِهِ] بِضَاعَهً مِنْ هُنَاکَ فَسَلِمَتْ فَرَبِحَ الْوَاحِدُ عَشَرَهً فَهُوَ الْیَوْمَ مِنْ مَیَاسِیرِ أَهْلِ الْمَدِینَهِ وَ قَالَ قَوْمٌ آخَرُونَ بِحَضْرَهِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَمْ تَرَ فُلَاناً کَانَتْ حَسَنَهً حَالُهُ کَثِیرَهً أَمْوَالُهُ جَمِیلَهً أَسْبَابُهُ وَافِرَهً خَیْرَاتُهُ مُجْتَمِعاً شَمْلُهُ أَبَی إِلَّا طَلَبَ الْأَمْوَالِ الْجُمَّهِ فَحَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلَی أَنْ تَهَوَّرَ فَرَکِبَ الْبَحْرَ فِی وَقْتِ هَیَجَانِهِ وَ السَّفِینَهُ غَیْرُ وَثِیقَهٍ وَ الْمَلَّاحُونَ غَیْرُ فَارِهِینَ إِلَی أَنْ تَوَسَّطَ الْبَحْرَ- فَلَعِبَتْ بِسَفِینَتِهِ رِیحٌ [عَاصِفٌ] فَأَزْعَجَتْهَا إِلَی الشَّاطِئِ وَ فَتَقَتْهَا فِی لَیْلٍ مُظْلِمٍ وَ ذَهَبَتْ أَمْوَالُهُ وَ سَلِمَ بِحَشَاشَتِهِ فَقِیراً وَقِیراً یَنْظُرُ إِلَی الدُّنْیَا حَسْرَهً. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِأَحْسَنَ مِنَ الْأَوَّلِ حَالًا وَ بِأَسْوَأَ مِنَ الثَّانِی حَالًا قَالُوا:بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَمَّا أَحْسَنُ مِنَ الْأَوَّلِ حَالًا فَرَجُلٌ اعْتَقَدَ صِدْقاً بِمُحَمَّدٍ [رَسُولِ اللَّهِ] وَ صِدْقاً بِإِعْظَامِ عَلِیٍّ أَخِی رَسُولِ اللَّهِ وَ وَلِیِّهِ وَ ثَمَرَهِ قَلْبِهِ وَ مَحَضَ طَاعَتَهُ فَشَکَرَ لَهُ رَبَّهُ وَ نَبِیَّهُ وَ وَصِیَّ نَبِیِّهِ فَجَمَعَ اللَّهُ تَعَالَی لَهُ بِذَلِکَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ رَزَقَهُ لِسَاناً لِآلَاءِ اللَّهِ تَعَالَی ذَاکِراً وَ قَلْباً لِنَعْمَائِهِ شَاکِراً وَ بِأَحْکَامِهِ رَاضِیاً وَ عَلَی احْتِمَالِ مَکَارِهِ أَعْدَاءِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ نَفْسَهُ مُوَطِّناً لَا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی سَمَّاهُ عَظِیماً فِی مَلَکُوتِ أَرْضِهِ وَ سَمَاوَاتِهِ وَ حَبَاهُ بِرِضْوَانِهِ وَ کَرَامَاتِهِ فَکَانَتْ تِجَارَهُ هَذَا أَرْبَحَ وَ غَنِیمَتُهُ أَکْثَرَ وَ أَعْظَمَ وَ أَمَّا أَسْوَأُ مِنَ الثَّانِی حَالًا فَرَجُلٌ أَعْطَی أَخَا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ بِبَیْعَتِهِ وَ أَظْهَرَ لَهُ مُوَافَقَتَهُ وَ مُوَالاهَ أَوْلِیَائِهِ وَ مُعَادَاهَ أَعْدَائِهِ ثُمَّ نَکَثَ بَعْدَ ذَلِکَ وَ خَالَفَ وَ وَالَی عَلَیْهِ أَعْدَاءَهُ فَخُتِمَ لَهُ بِسُوءِ أَعْمَالِهِ فَصَارَ إِلَی عَذَابٍ لَا یَبِیدُ وَ لَا یَنْفَدُ «قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ»(همان، ص 126)

رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: یا رسول الله منزه است خدای رازق، آیا شما فلانی را ندیدید که برای خدمت همراه تجار رفت و آنان او را به چین بردند و چیز کمی از اموال خود را تعیین نمودند و به نام او مخلوط با سرمایه تجارتی خود کردند و سهم او از آن تجارت ده برابر سود نمود و اکنون از ثروتمندان مدينه است؟

و گروه دیگری گفتند: یا رسول الله آيا فلانی را ندیدید که وضع مالی خوبی داشت و اموال فراوانی در اختیار او بود و به اعمال خیر زیادی موفق بود، و به خاطر حرص دنیا برای تجارت در زمان غير مناسبی- که دریا هیجان داشت - سوار کشتی غیرمطمئن شد و با ملاحان غیرمجربی وارد دریا شد و باد کشتی او را در شب تاریک به ساحل انداخت واموال او نابود شد و با ناتوانی و فقر و ذلت و حسرت بازگشت ؟!

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا می خواهید من شما را به حال کسی خبر بدهم که حال او بهتر از اولی باشد، و به حال کسی خبر بدهم که حال او بدتر از دومی باشد؟ گفتند: آری. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اما بهتر از اولی کسی است که ایمان و اعتقاد صادق و درستی نسبت به محمد رسول خدا داشته است و ولایت برادر رسول خدا و میوه قلب او و ولی او را پیدا کرده، از این رو خداوند ورسول خدا و وصی رسول خدا از او تشکر نموده اند، و خداوند نیز خیر دنیا و آخرت را برای او جمع نموده، و زبان ذاکر، و قلب شاکر به او داده است، و او را به احکام خود راضی، و بر آزار دشمنان محمد و آل صلی الله علیه و آله صابر و در ملکوت آسمان ها و زمین بزرگ نموده، و رضوان و کرامت خود را به او اعطا کرده است، البته تجارت چنین کسی سودآورتر و بیشتر و بزرگ تر از آن شخصی است که تجارت مالی نموده است.

ص: 118

و اما کسی که حال او بدتر از آن انسان ورشکسته دنیایی است، مردی است که با برادر محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت نموده و اظهار اطاعت از او، و دوستی با دوستان او و دشمنی با دشمنان او را کرده، و سپس بیعت خود را شکسته، و با برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت نموده، و ولایت دشمنان او را پذیرفته است، از این رو خداوند به اعمال و عبادات او مهر سيئات زده و به عذاب ابد رهسپار شده و در دنیا و آخرت زیانکار گردیده است، و این برای او خسران و زیان آشکاری خواهد بود...

مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ (بقره/ 18)

امام کاظم علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید:(1) متل منافقین (یعنی بیعت شکنان

ص: 119


1- في تفسير الإمام العسكري علیه السلام: قال الإمام علیه السلام عن أبيه عن جده رسول الله صلی الله علیه و آله: مَا مِنْ عَبْدٍ وَ لَا أَمَةٍ أُعْطِيَ بِيعَتْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ علیه السلام فِي الظَّاهِرُ ، وَ نَكَثَهَا فِي الْبَاطِنِ وَ أَقَامَ عَلِيِّ نِفَاقِهِ إِلَّا وَ إذاجاءه مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَهُ تَمَثَّلَ لَهُ إِبْلِيسَ وَ أَعْوَانُهُ ... وَ تَمَثَّلَ لَهُ أَيْضاً الْجِنَانِ وَ مَنَازِلِهِ فِيهَا لَوْ كَانَ بَقِيَ عَلَيَّ إِيمَانُهُ ، وَ وَفِيُّ بِبَيْعَتِهِ فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ انْظُرْ فَتِلْكَ الْجِنَانَ الَّتِي لَا يَقْدِرُ قَدْرَ سَرَّائِهَا [مسراتها]وَ بَهْجَتِهَا وَ سُرُورِهَا إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَانَتْ مُعَدَّةُ لَكَ ، فَلَوْ كُنْتُ بَقِيَتْ عَلَيَّ وَلَايَتَكَ لِأَخِي مُحَمَّدُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله كَانَ إِلَيْهَا مَصِيرُكَ يَوْمَ فَصَلِّ الْقَضَاءُ ، لَكِنَّكَ نَكَثَتْ وَ خَالَفْتَ فَتِلْكَ النِّيرَانِ وَ أَصْنَافِ عَذَابِهَا وزبانيتها ومرزباتها وأفاعيها الفاغرة أَفْوَاهُهَا ، وَ عَقَارِبَهَا النصابة أَذْنَابِهَا ، وسباعها الشائلة مَخَالِبَهَا ، وَ سَائِرِ أَصْنَافِ عَذَابِهَا هُوَ لَكَ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُكَ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَقُولُ: « يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً » فَقَبَّلْتُ ماأمرني والتزمت مِنْ مُوَالَاةِ عَلِيٍّ علیه السلام ماألزمني(تفسیر امام عسکری علیه السلام ص 131؛ بحارالأنوار، ج 18/24 و ج387/8 )

غدير) مثل کسی است که برای روشن شدن اطراف خود آتشی را روشن کند و چون اطراف خود را ببیند خداوند یکباره باد و یا بارانی بفرستد و آتش او را خاموش نماید و او در تاریکی [و ظلمت قرار بگیرد و چشم او جایی را نبیند] این چنین است مثل کسانی که منافقانه (در غدیر) با علی بن ابی طالب علیه السلام بیعت کردند و به یگانگی خداوند و نبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و ولایت وصي و وارث و خلیفه و... او شهادت دادند و اقرار نمودند و با این شهادت ها (احکام مسلمانان بر آنان جاری شد و) از مسلمانان ارث بردند و با آنان ازدواج نمودند و مسلمانان به سبب این شهادت ها چنین مسلمانی را دوست داشتند و از او حمایت کردند و او را برادر خود نامیدند و او از مصونیت های مسلمانان بهره مند شد.

ولكن هنگام مرگ، خداوند عالم که به اسرار مردم آگاه است و چیزی از او پوشیده نیست - آنان را به باطن و اسرار درونی مؤاخذه نمود و عذاب الهی آنان را گرفت و این معنای گرفتن نور و واقع شدن در تاریکی آخرت است که راهی برای خروج از آن نیست.

ص: 120

سپس خداوند می فرماید: «صُمٌّ» یعنی آنان کرانی هستند که با این حالت در عذاب دوزخ قرار می گیرند. «بُكْمٌ» یعنی گنگ هایی هستند که در طبقات دوزخ و آتش قرار می گیرند. «عُمْيٌ» یعنی آنان کورانی اند که در دوزخ قرار می گیرند، چنان که خداوند در آیه دیگری می فرماید: «وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا »(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر زن و مردی که [در ظاهر] با امیرالمؤمنین علیه السلام [در غدیر] بیعت کرد و در باطن بیعت خود را شکست و بر نفاق خود باقی ماند، هنگامی که ملک الموت خواست او را قبض روح کند، ابلیس و یاران او وآتش دوزخ و انواع آن، مقابل چشم و قلب و... او قرار می گیرند، و نیز بهشت و منازل بهشتی که اگر او به بیعت خود وفادار می بود، جایگاه او بود نیز مقابل او حاضر می شود. پس ملک الموت به او می گوید: بنگر این بهشت است که زیبایی و شیرینی و سرور آن را جز خداوند رب العالمین کسی نمی داند و اگر تو بر ولایت برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله باقی مانده بودی، به این نعمت ها و لذت ها می رسیدی و لکن تو بیعت خود را شکستی و با برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت نمودی پس بنگر آتش دوزخ و انواع عذاب آن را که... برای تو آماده شده و تو باید به آن عذاب های گوناگون منتقل شوی.

سپس فرمود: در چنین وقتی محتضر می گوید: «يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا »(2) یعنی ای کاش من راه رسول خدا صلی الله علیه و آله را [که پیروی از وصی او بود] می پیمودم و آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله به من امر نمود پذیرفته بودم، و به موالات على علیه السلام و دستورات او ملتزم شده بودم.

ص: 121


1- اسراء /97.
2- فرقان / 27.

ابراهیم بن ابی محمود گوید: به امام رضا علیه السلام گفتم: معنای آیه «وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ »چیست؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند را نمی توان توصیف به ترک نمود، ولكن هنگامی که او بداند این مردم از کفر وضلالت خود بازنخواهد گشت، به آنان کمک و لطف نخواهد نمود و آنان را به حال خود رها خواهد کرد. او در آن صورت گمراه و هلاک خواهند شد].(1)

أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ(بقره / 19)

هراس منافقین از رسوایی امام عسکری علیه السلام می فرماید:(2) سپس خداوند مثل دیگری برای منافقین و

ص: 122


1- في عيون الاخبار باسناده الى إبراهيم بن أبي محمود قال: سَأَلْتُ أباالحسن الرِّضَا علیه السَّلَامُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تعالی ( وَ ترکهم فی ظُلُمَاتِ لایبصرون ) فَقَالَ : إِنَّ اللَّهَ تبارک وَ تعالی لایوصف بالترک کما یوصف خَلْقِهِ ، وَ لکنّه متی عَلِمَ أَنَّهُمْ لایرجعون عَنْ الکفر وَ الضَّلَالِ ، مَنَعَهُمْ المعاونه وَ اللُّطْفِ وَ خلّی بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اِخْتِيَارِهِمْ .(تفسیر نورالثقلین، ج30/1 ، از کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام)
2- قَالَ الْإِمَامُ علیه السَّلَامَ ثُمَّ ضَرَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُنَافِقِينَ [ فَقَالَ ] : مَثَلُ مَا خُوطِبُوا بِهِ مِنْ هَذَا الْقُرْآنِ الَّذِی أَنْزَلَنَا عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدُ مُشْتَمِلًا عَلَی بَیَانِ تَوْحِیدِی وَ إِیضَاحِ حُجَّهِ نُبُوَّتِکَ، وَ الدَّلِیلِ الْبَاهِرِ عَلَی اسْتِحْقَاقِ أَخِیکَ عَلِیٍّ لِلْمَوْقِفِ الَّذِی وَقَفْتَهُ، وَ الْمَحَلِّ الَّذِی أَحْلَلْتَهُ، وَ الرُّتْبَهِ الَّتِی رَفَعْتَهُ إِلَیْهَا، وَ السِّیَاسَهِ الَّتِی قَلَّدْتَهُ إِیَّاهَا فِیهِ ، فَهِیَ «کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ» قَالَ: یَا مُحَمَّدُ! کَمَا أَنَّ فِی هَذَا الْمَطَرِ هَذِهِ الْأَشْیَاءَ وَ مَنِ ابْتُلِیَ بِهِ خَافَ فَکَذَلِکَ هَؤُلَاءِ فِی رَدِّهِمْ بَیْعَهَ عَلِیٍّ علیه السلام وَ خَوْفِهِمْ أَنْ تَعْثُرَ أَنْتَ یَا مُحَمَّدُ عَلَی نِفَاقِهِمْ کَمَنْ هُوَ فِی هَذَا الْمَطَرِ وَ الرَّعْدِ وَ الْبَرْقِ یَخَافُ أَنْ یَخْلَعَ الرَّعْدُ فُؤَادَهُ، أَوْ یَنْزِلَ الْبَرْقُ بِالصَّاعِقَهِ عَلَیْهِ،فَکَذَلِکَ هَؤُلَاءِ یَخَافُونَ أَنْ تَعْثُرَ عَلَی کُفْرِهِمْ فَتُوجِبَ قَتْلَهُمْ وَ اسْتِیصَالَهُمْ «یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ» کَمَا یَجْعَلُ هَؤُلَاءِ الْمُبْتَلُونَ بِهَذَا الرَّعْدِ وَ الْبَرْقِ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ لِئَلَّا یَخْلَعَ صَوْتُ الرَّعْدِ أَفْئِدَتَهُمْ، فَکَذَلِکَ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ إِذَا سَمِعُوا لَعْنَکَ لِمَنْ نَکَثَ الْبَیْعَهَ، وَ وَعِیدَکَ لَهُمْ إِذَا عَلِمْتَ أَحْوَالَهُمْ. «یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ»لِئَلَّا یَسْمَعُوا لَعْنَکَ وَ لَا وَعِیدَکَ فَتَغَیَّرَ أَلْوَانُهُمْ فَیَسْتَدِلُّ أَصْحَابُکَ أَنَّهُمُ الْمَعْنِیُّونَ بِاللَّعْنِ وَ الْوَعِیدِ، لِمَا قَدْ ظَهَرَ مِنَ التَّغْیِیرِ وَ الِاضْطِرَابِ عَلَیْهِمْ فَیَتَقَوَّی التُّهَمَهُ عَلَیْهِمْ فَلَا یَأْمَنُونَ هَلَاکَهُمْ بِذَلِکَ عَلَی یَدِکَ وَ حُکْمِکَ ثُمَّ قَالَ: «وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ»مُقْتَدِرٌ عَلَیْهِمْ وَ لَوْ شَاءَ أَظْهَرَ لَکَ نِفَاقَ مُنَافِقِیهِمْ، وَ أَبْدَی لَکَ أَسْرَارَهُمْ، وَ أَمَرَکَ بِقَتْلِهِمْ (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص132 - 133)

بیعت شکنان غدير زده است و می فرماید: ای رسول من مثل قرآنی که بر تو نازل شد - و آن مشتمل بر بیان توحید و معجزه نبوت توو دلیل روشنی بر استحقاق برادرت نسبت به مقام امامت و رهبری سیاسی که به عهده او قرار دادی بود - مل باران تندی است که همراه تاریکی و رعد و برق باشد.

یعنی ای محمد، همان گونه که هنگام باران تند، تاریکی ها و برق وجود دارد و کسی که گرفتار آن بشود هراس پیدا می کند، این منافقین و بیعت شکنان غدیر نیز چون بیعت خود با على علیه السلام را شکستند ترس و هراس دارند که تو از کفر و نفاق آنان آگاه شوی و کشتن آنان را واجب بدانی و آنان را نابود سازی و همان گونه که انسان های گرفتار رعد و برق، از ترس صاعقه و مرگ انگشتان خود را در گوش های خویش میکنند، تا صدای رعد و برق، دل های آنان را از جا نکند و هلاک نشوند، این منافقین نیز هنگامی که می شنوند تو لعنت بر بیعت شکنان می کنی و اعلان خطر و وعده عذاب به آنان می دهی، انگشتان خود را در گوش هایشان می کنند، تا لعنت تو را نشنوند و وعده عذاب تو به آنان نرسد. از این رو با شنیدن سخنان تو،

ص: 123

رنگ صورتشان تغییر می کند و انگشتانشان را در گوش می کنند تا وعده عذاب تو به آنان نرسد. از این رو با شنیدن سخنان تو، رنگ صورتشان تغییر می کند و اصحاب تو آنان را شناسایی می نمایند و آنان خود را در معرض هلاکت می بینند که مبادا تو حکم قتل آنان را صادر نمایی. سپس خداوند می فرماید: ««وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ »یعنی خداوند بر کافران قدرت و احاطه دارد و اگر بخواهد، نفاق منافقین را برای تو آشکار می سازد و اسرار آنان را فاش و تو را مأمور به قتل آنان می نماید.

يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ( بقره/ 20)

امام عسکری علیه السلام سپس فرمود:(1) مثل این منافقین متل مردمی است که چشمان

ص: 124


1- ثُمَّ قَالَ: «یَکادُ اَلْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ» وَ هَذَا مَثَلُ قَوْمٍ اُبْتُلُوا بِبَرْقٍ فَلَمْ یَغُّضُّوا عَنْهُ أَبْصَارَهُمْ، وَ لَمْ یَسْتُرُوا مِنْهُ وُجُوهَهُمْ لِتَسْلَمَ عُیُونُهُمْ مِنْ تَلَأْلُئِهِ، وَ لَمْ یَنْظُرُوا إِلَی اَلطَّرِیقِ اَلَّذِی یُرِیدُونَ أَنْ یَتَخَلَّصُوا فِیهِ بِضَوْءِ اَلْبَرْقِ، وَ لَکِنَّهُمْ نَظَرُوا إِلَی نَفْسِ اَلْبَرْقِ فَکَادَ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ. فَکَذَلِکَ هَؤُلاَءِ اَلْمُنَافِقُونَ، یَکَادُ مَا فِی اَلْقُرْآنِ مِنَ اَلْآیَاتِ اَلْمُحْکَمَهِ، اَلدَّالَّهِ عَلَی نُبُوَّتِکَ، اَلْمُوضِحَهِ عَنْ صِدْقِکَ، فِی نَصْبِ أَخِیکَ عَلِیٍّ علیه السلام إِمَاماً، وَ یَکَادُ مَا یُشَاهِدُونَهُ مِنْکَ - یَا مُحَمَّدُ - وَ مِنْ أَخِیکَ عَلِیٍّ مِنَ اَلْمُعْجِزَاتِ، اَلدَّالاَّتِ عَلَی أَنَّ أَمْرَکَ وَ أَمْرَهُ هُوَ اَلْحَقُّ اَلَّذِی لاَ رَیْبَ فِیهِ، ثُمَّ هُمْ - مَعَ ذَلِکَ - لاَ یَنْظُرُونَ فِی دَلاَئِلِ مَا یُشَاهِدُونَ مِنْ آیَاتِ اَلْقُرْآنِ، وَ آیَاتِکَ وَ آیَاتِ أَخِیکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ، یَکَادُ ذَهَابُهُمْ عَنِ اَلْحَقِّ فِی حُجَجِکَ یُبْطِلُ عَلَیْهِمْ سَائِرَ مَا قَدْ عَمِلُوهُ مِنَ اَلْأَشْیَاءِ اَلَّتِی یَعْرِفُونَهَا، لِأَنَّ مَنْ جَحَدَ حَقّاً وَاحِداً، أَدَّاهُ ذَلِکَ اَلْجُحُودُ إِلَی أَنْ یَجْحَدَ کُلَّ حَقٍّ، فَصَارَ جَاحِدُهُ فِی بُطْلاَنِ سَائِرِ اَلْحُقُوقِ عَلَیْهِ، کَالنَّاظِرِ إِلَی جِرْمِ اَلشَّمْسِ فِی ذَهَابِ نُورِ بَصَرِهِ. ثُمَّ قَالَ: «کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ» إِذَا ظَهَرَ مَا اِعْتَقَدُوا أَنَّهُ اَلْحُجَّهُ، مَشَوْا فِیهِ: ثَبَتُوا عَلَیْهِ، وَ هَؤُلاَءِ کَانُوا إِذَا أَنْتَجَتْ خُیُولُهُمُ اَلْإِنَاثَ، وَ نِسَاؤُهُمُ اَلذُّکُورَ، وَ حَمَلَتْ نَخِیلُهُمْ، وَ زَکَتْ زُرُوعُهُمْ، وَ نَمَتْ تِجَارَتُهُمْ، وَ کَثُرَتِ اَلْأَلْبَانُ فِی ضُرُوعِهِمْ، قَالُوا: یُوشِکُ أَنْ یَکُونَ هَذَا بِبَرَکَهِ بَیْعَتِنَا لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ، إِنَّهُ مَبْخُوتٌ ، مُدَالٌ [فَبِذَاکَ] یَنْبَغِی أَنْ نُعْطِیَهُ ظَاهِرَ اَلطَّاعَهِ، لِنَعِیشَ فِی دَوْلَتِهِ. «وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا» أَیْ إِذَا أَنْتَجَتْ خُیُولُهُمُ اَلذُّکُورَ، وَ نِسَاؤُهُمُ اَلْإِنَاثَ، وَ لَمْ یَرْبَحُوا فِی تِجَارَتِهِمْ، وَ لاَ حَمَلَتْ نَخِیلُهُمْ، وَ لاَ زَکَتْ زُرُوعُهُمْ، وَقَفُوا وَ قَالُوا: هَذَا بِشُؤْمِ هَذِهِ اَلْبَیْعَهِ اَلَّتِی بَایَعْنَاهَا عَلِیّاً، وَ اَلتَّصْدِیقِ اَلَّذِی صَدَّقْنَا مُحَمَّداً، وَ هُوَ نَظِیرُ مَا قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: یَا مُحَمَّدُ، «إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَهٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اَللّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ» . قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: «قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اَللّهِ» بِحُکْمِهِ اَلنَّافِذِ وَ قَضَائِهِ، لَیْسَ ذَلِکَ لِشُؤْمِی وَ لاَ لِیُمْنِی. ثُمَّ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لَوْ شاءَ اَللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ» حَتَّی لاَ یَتَهَیَّأَ لَهُمُ اَلاِحْتِرَازُ مِنْ أَنْ تَقِفَ عَلَی کُفْرِهِمْ، أَنْتَ وَ أَصْحَابُکَ اَلْمُؤْمِنُونَ، وَ تُوجِبُ قَتْلَهُمْ «إِنَّ اَللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» لاَ یُعْجِزُهُ شَیْءٌ (تفسیر امام عسکری ، ص 133؛ تفسير برهان، ج66/1 )

خود را در حال [رعد و] برق نبستند و صورت های خود را نپوشاندند، تا چشمانشان از نور برق سالم بماند و نگاه خود را در حال رعد و برق به زمین نینداختند، تا به واسطه برق راه را بیابند و نجات پیدا کنند! بلکه نگاه خود را متوجه برق نمودند و نزدیک بود برق چشمانشان را از بین ببرد، این منافقین نیز نزدیک است از آیات محکمه الهی که دلالت بر نبوت و صداقت تو - درباره نصب برادرت على علیه السلام به امامت - دارد و معجزاتی که از آیات قرآن و حقانیت توو برادرت علی علیه السلام مشاهده می کنند، یکباره از مسیر حق خارج شوند و حقايق دیگری را نیز که به آنها معتقد بوده اند، انکار کنند، چراکه هرکس یک حقیقت را انکار کند انکار آن یک حقیقت، او را به آنکار همه حقایق وامی دارد، مانند کسی که چون به جرم خورشید نگاه می کند، نور چشم خود را یکباره از دست می دهد.

ص: 125

و در تفسير «كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ »فرمود: انسانی که در تاریکی گرفتار رعد و برق می شود، به هر اندازه که به وسيله نور برق راه را ببیند حرکت می کند، و چون فضا تاریک می شود، توقف می نماید، این منافقین نیز، اگر در حکومت اسلامی خواسته هایشان برآورده شود، آن را حق می دانند وگرنه می گویند: این حوادث ناگوار از شومی نظام اسلامی است، برای مثال هنگامی که همسرانشان فرزند پسر بیاورند و استرانشان فرزند دختر بیاورند و نخلستان هایشان پربارشود و مزرعه هایشان برکت پیدا کند و تجارت هایشان سود آور باشد و شیر در پستان های حیواناتشان زیاد گردد، می گویند: این ها به برکت بیعت با على علیه السلام می باشد، وما باید در دولت او اظهار اطاعت کنیم، تا زندگی خوبی داشته باشیم.

«وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا» یعنی و هنگامی که استران منافقین فرزند پسر بیاورند و زنانشان فرزند دختر بیاورند و تجارتشان سودآور نشود و نخلستان ها و مزرعه هایشان بارور نگردد، توقف می کنند و می گویند: اینها از شومی بیعتی است که ما با علی کردیم، و گفته های محمد صلی الله علیه و آله را درباره او تصدیق نمودیم!! و این آیه نظیر آیه ««وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ » است و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ » یعنی به آنان بگو: همه امور از ناحیه حکم نافذ الهی و قضای اوست، نه به خاطر شومی و یا یمن است. سپس خداوند می فرماید: ««وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ » یعنی خداوند اگربخواهد گوش و چشم منافقین را از کار می اندازد تا نتوانند از روی نفاق - باطن خود را مستور نمایند و تو و اصحاب تو به کفر آنان آگاه شوید و کشتن آنان را واجب بدانید، و خداوند بر همه چیز قادر و تواناست.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله این سؤال شد: فردای قیامت نجات با چه عملی است؟ فرمود: نجات در این است که شما با خدا خدعه نکنید و خدا را فریب ندهید وگرنه او نیز

ص: 126

شما را فریب خواهد داد و روح ایمان را از شما خواهدگرفت و هر کس خدا را فریب بدهد، خود را فریب داده، اگر بفهمد. گفته شد: چگونه انسان خدای خود را فریب می دهد؟ فرمود: عبادت خدا را برای غیرخدا انجام می دهد؛ پس شما از خدا بترسید و ریاکاری نکنید که آن شرک به خداست.(1)

حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند متعال با کسی سخريه و استهزا و مکر و خدعه نمی کند و لکن به اهل خدعه و استهزا و سخريه، کیفر سخريه و استهزا و مکر و خدعه را می دهد، و خداوند منزه است از آنچه ظالمان درباره او می گویند.(2)

و در سخن دیگری در تفسیر «وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ» فرمود: خداوند را نمی توان توصیف به ترک نمود و لكن هنگامی که او بداند این مردم از کفر و ضلالت خود بازنخواهند گشت، به آنان کمک و لطفی نخواهد نمود، و آنان را به حال خود رها خواهد کرد [و این معنای ترک است].(3)

ص: 127


1- في كتاب ثواب الأعمال باسناده الى مسعدة بن زیاد عن جعفر بن محمد عن أبيه علیه السلام أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ سُئِلَ : فِیمَا اَلنَّجَاةُ غَداً ؟ فَقَالَ: إِنَّمَا اَلنَّجَاةُ فِی أَنْ لاَ تُخَادِعُوا اَللَّهَ فَیَخْدَعَکُمْ ، فَإِنَّهُ مَنْ یُخَادِعِ اَللَّهَ یَخْدَعْهُ وَ یَخْلَعْ مِنْهُ اَلْإِیمَانَ؛ وَ نَفْسَهُ یَخْدَعُ لَوْ یَشْعُرُ، قِیلَ لَهُ: فَکَیْفَ یُخَادِعُ اَللَّهَ؟ قَالَ : یَعْمَلُ بِمَا أَمَرَهُ اَللَّهُ ثُمَّ یُرِیدُ بِهِ غَیْرَهُ؛ فَاتَّقُوا اَللَّهَ فِی اَلرِّیَاءِ! فَإِنَّهُ اَلشِّرْکُ بِاللَّهِ . (تفسیر نورالثقلین، ج 29/1 از کتاب ثواب الأعمال)
2- قال الرضا علیه السلام إن اللهَ تَبارَکَ وتَعالی لا یَسخَرُ ولا یَستَهزِئُ ولا یَمکُرُ ولا یُخادِعُ، ولکِنَّ اللّهَ عز و جل یُجازیهِم جَزاءَ السُّخرِیَهِ،وجَزاءَ الاِستِهزاءِ،وجَزاءَ المَکرِ،وجَزاءَالخَدیعَهِ، تَعالَی اللّهُ عَمّا یَقولُ الظّالِمونَ عُلُوّاً کَبیراً. (تفسیر نورالثقلین، ج 30/1 ، از کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام)
3- تفسیر نورالثقلین، ج30/1 از عیون اخبار

آیات 21 - 25

اشاره

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (21)الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (22)وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (23)فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ (24)وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (25)

لغات

«خَلق» به معنای فغل با تدبیر و اندازه گیری و مطابق با حکمت است، و «خُلق وخليقه» به معنای طبع و طبیعت است، و «خَلاق» به معنای نصیب است، و «جَعل و خَلق و احداث» به یک معناست، چنان که «فِراش و بِساط ومِهاد» به یک معناست، و «سماء» را به خاطر علو آن سماء گویند، و هر چیزی که فوق چیز دیگری است را سماء گویند، و سمی فلان لفلاني اذا قصده عاليا عليه، و هر چیزی که بر روی زمین است را «بناء» گویند، و «نِد» به معنای مثل ودل می باشد، و

ص: 128

«إن» شرطيه در اینجا طبق عادت عرب آمده که می گوید: إن کنت إنسانا فافعل كذا، چراکه خداوند عالم است که آنان در ریب و شک می باشند، و «رب» شک با اتهام است، و «عبد» مملوک ذلیل است، و «تعبيد» به معنای تذلیل می باشد، چرا که عبد در مقابل مولای خود ذلیل است، و «سورة» به معنای منزلت رفيعه است و مأخوذ از سور البناء می باشد، و هر سوره ای از قرآن به منزله درجه رفيعه است و قاری نیز با قرائت آن به منزلت رفيعه ای می رسد، تا جایی که قرآن را ختم کند و بعضی گفته اند: سوره به معنای قطعه ای از قرآن است.

ترجمه

ای مردم، آفریدگار خود را بپرستید تا پرهیزکار شويد، همانا او شما وکسانی که پیش از شما بوده اند را آفریده است (21) او برای شما زمین را فرش، و آسمان را بنا و سقف قرار داده و برای شما از آسمان آبی فروفرستاده و به وسيله آن میوه ها [و انواع محصولات زمین] را رویانده و روزی شما قرار داده است، بنابراین شما نباید برای او همتایی [ومثل ومانندی] قرار بدهید، در حالی که شما می دانید [جزاو کسی شما را نیافریده و به شما روزی نمی دهد] (22) واگرشما درباره قرآنی که ما برنده خود نازل نموده ایم، شک و تردید دارید، یک سوره همانند آن را بیاورید، و دیگران را نیزبه کمک خود دعوت کنید اگر راست می گویید (23) واگرنمی توانید و هرگز نمی توانید، پس بترسید از آتشی که هیزم و گیرانه آن مردم [كافر] و سنگ ها و بت ها می باشد و برای کافران آماده شده است (24) [ای رسولم] به کسانی که ایمان آورده و اعمال نیک انجام داده اند بشارت بده که باغستان های بهشتی برای آنان آماده شده و نهرهایی از زیر آنان جاری است و هر زمان از میوه های آن ها استفاده کنند گویند: اینها همان میوه هایی است که قبلا به ما روزی داده شده [ولكن شيرين تر و بهتر است] و همواره برای آنان میوه های مشابه آورده می شود، و همسران پاکی برایشان آماده است، و آنان در آن نعمت ها جاودان خواهند بود (25)

ص: 129

تقسیر اهل بیت علیهم السلام
اشاره

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقره/2)

حضرت عسکری علیه السلام از حضرت زین العابدین علیه السلام نقل نموده که فرمود: مقصود از «النَّاسُ» همه انسان های مكلف از زمان آدم علیه السلام [تا قیامت] هستند. و مقصود از «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ» این است که اطاعت کنید و اجابت کنید پروردگار خود را همان گونه که فرموده است: بگویید: «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، وَ لَا شبية لَهُ ...» یعنی شما باید معتقد به یگانگی خداوند، و نداشتن شریک و مثل برای او باشید و او را عادل و بخشنده و حلیم و حکیم بدانید و حضرت محمد صلی الله علیه و آله را بنده و رسول او بدانید و آل آن حضرت را افضل از آل پیامبران دیگر بدانید و على علیه السلام را بهترین آل محمد و بدانید و اصحاب و یاران مؤمن رسول خدا صلی الله علیه و آله را بهتر از اصحاب همه پیامبران دیگر بدانید،[و امت رسول خدا صلی الله علیه و آله را افضل از همه امت ها بدانید].

سپس فرمود: مقصود از «الَّذِي خَلَقَكُمْ» این است که خداوند شما را از نطفه - که آب پستی است - آفرید و آن را تا مدت معینی در محل و قرار محکمی قرار داد و اندازه گیری های ظریف و معلومی برای آن تعیین نمود.

چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نطفه چهل رور در رحم مادر می ماند و سپس تبدیل به علقه او خون بسته می شود و پس از چهل روز تبدیل به مضغه او گوشت می شود و پس از چهل روز تبدیل به استخوان می شود و سپس گوشت بر آن روییده می شود و پس از آن پوست و مو پیدا می کند و سپس خداوند ملک ارحام را نزد او می فرستد و می گوید: اجل و عمل و رزق و شقاوت و سعادت او را بنویس. پس آن ملک می گوید: من از کجا بر او آگاه شوم؟ خداوند می فرماید:

ص: 130

احوال او را از قراء لوح محفوظ سؤال کن. (1)

و در تفسير «وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ» فرمود: خداوند می فرماید: خدایی را عبادت کنید که او شما و انسان های قبل از شما را آفرید، او سزاوار پرستش و عبودیت است نه چیزهایی که مشرکین می پرستند.

سپس فرمود: (2)«لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» دو معنا دارد [و هرد و مراد است]1. خداوند شما و .. 2.

ص: 131


1- [ قَالَ الْإِمَامُ علیه السَّلَامُ ] . قَالَ عَلِيُّ بْنُ اللحسین علیه السَّلَامُ في قَولِهِ تَعالی: «یا أَیُّهَا النّاسُ» یَعنی سائِرَ النّاسِ المُکَلَّفینَ مِن وُلدِ آدَمَ علیه السلام.«اُعْبُدُوا رَبَّکُمُ» أی أطیعوا رَبَّکُم مِن حَیثُ أمَرَکُم مِن أن تَعتَقِدوا أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ولا شَبیهَ،ولا مِثلَ [لَهُ]،عَدلٌ لا یَجورُ،جَوادٌ لا یَبخَلُ،حَلیمٌ لا یَعجَلُ،حَکیمٌ لا یَخطَلُ ،وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ صلی الله علیه و آله،وأنَّ آلَ مُحَمَّدٍ أفضَلُ آلِ النَّبِیّینَ،وأنَّ عَلِیّاً أفضَلُ آلِ مُحَمَّدٍ،وأنَّ أصحابَ مُحَمَّدٍ المُؤمِنینَ مِنهُم أفضَلُ صَحابَهِ المُرسَلینَ،[وأنَّ امَّهَ مُحَمَّدٍ أفضَلُ امَمِ المُرسَلینَ». ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ : «الذی خَلَقَکُمْ »، [ اعْبُدُوا الذی خلقکم ] مِنْ نطفه مِنْ مَاءٍ مهین ، فَجَعَلَهُ فی قَرَارِ مکین إلی قَدَرٍ مَعْلُومٍ فَقَدَّرَهُ ، فَنَعَمْ الْقَادِرُ اللَّهِ رَبِّ العالمین.قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ : إِنَّ النطفه تَثْبُتُ فی [ قَرارٍ ] الرَّحِمُ أربعین یوما نطفه ، ثُمَّ تصیر عَلَّقَهُ أربعین یوما ، ثُمَّ مضغه أربعین یوما ، ثُمَّ تَجْعَلُ ( بَعْدَهُ عِظاماً ) ، ثُمَّ تکسی لَحْماً ، ثُمَّ یلبس اللَّهِ فَوْقَهُ جُلِدَا ، ثُمَّ ینبت علیه شِعْراً ، ثُمَّ یبعث اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إلیه ملک الْأَرْحَامِ ، فیقال لَهُ : اکتب أَجَلِهِ ، وَ عَمَلِهِ ، وَ رِزْقِهِ ، وَ شقیّا یکون أَوْ سعیدا ، فیقول الملک : یا رَبِّ ! أنّی لی بِعِلْمٍ ذلک ؟ فیقال لَهُ : استمل ذلک مِنْ قُرَّاءِ اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ ، فیستملیه مِنْهُمْ(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 135)
2- ثُمَّ قالَ عَزَّ وجَلَّ «وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ» قالَ : وخَلَقَ الَّذینَ مِن قَبلِکُم مِن سائِرِ أصنافِ النّاسِ «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» قالَ : لَها وَجهانِ ، أحَدُهُما خَلَقَکُم وخَلَقَ الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم کُلَّکُم تَتَّقونَ ، أی لِتَتَّقوا کَما قالَ اللّهُ تَعالی : «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاءِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» وَالوَجهُ الآخَرُ : «اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ» ، أیِ اعبُدوهُ لَعَلَّکُم تَتَّقونَ النّارَ ، و«لَعَلَّ» مِنَ اللّهِ واجِبٌ ، لِأَنَّهُ أکرَمُ مِن أن یُعَنِّیَ عَبدَهُ بِلا مَنفَعَهٍ ویُطعِمَهُ فی فَضلِهِ ثُمَّ یُخَیِّبَهُ . ألا تَراهُ کَیفَ قَبُحَ مِن عَبدٍ مِن عِبادِهِ إذا قالَ لِرَجُلٍ : أخدِمنی لَعَلَّکَ تَنتَفِعُ بی وبِخِدمَتی ، ولَعَلّی أنفَعُکَ بِها ، فَیَخدِمُهُ ثُمَّ یُخَیِّبُهُ ولا یَنفَعُهُ ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ أکرَمُ فی أفعالِهِ وأبعَدُ مِنَ القَبیحِ فی أعمالِهِ مِن عِبادِهِ (همان، ص 139 - 142)

انسان های قبل از شما را آفرید، تا اهل تقوا شوید، همان گونه که می فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاءِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ». 2. عبادت کنید خدایی را که شما و انسان های قبل از شما را آفرید، تا از آتش [دوزخ] نجات یابید. سپس فرمود: ««لَعَلَّ» در این آیه به معنای ترجی و امید نیست، بلکه به معنای وجوب و لزوم است، [یعنی خدای خود را عبادت کنید تا از آتش دوزخ نجات یابید] چراکه خداوند کریم تر از آن است که به بنده خود امید بدهد و او را بی بهره نماید، آیا نمی بینید که اگر کسی به انسانی بگوید: «به من کمک کن تا شاید از من نفعی و بهره ای به تو برسد» اگر آن انسان به او خدمت کند و آن مخدوم او را بی بهره نماید، خداوند این عمل را از بنده خود زشت و قبیح می شمارد؟ و خداوند کریم تر از آن است که به بنده خود امیدی بدهد و او را ناامید نماید و عملی که از دیگران قبیح می داند، خود انجام بدهد. (بنابر این روایت، «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» می تواند متعلق به «اعْبُدُواْ» باشد، و می تواند متعلق به «خَلَقَکُمْ » باشد، و «تَتَّقُونَ» نیز می تواند به معنای روح تقوا باشد و می تواند به معناینجات از دوزخ باشد).

الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/22)

عجایبی از خلقت آسمان و زمین و...

حضرت عسکری علیه السلام از حضرت زین العابدين علیه السلام نقل نموده که می فرماید:(1)

ص: 132


1- عیون أخبار الرضا علیه السلام عن أبيه عن آبائه عن علي بن الحسين علیه السلام فِی قَوْلِهِ الله عَزَّ وَ جَلَ «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً» قَالَ جَعَلَهَا مُلَائِمَهً لِطَبَائِعِکُمْ مُوَافِقَهً لِأَجْسَادِکُمْ وَ لَمْ یَجْعَلْهَا شَدِیدَهَ الْحَمْیِ وَ الْحَرَارَهِ فَتُحْرِقَکُمْ وَ لَا شَدِیدَهَ الْبُرُودَهِ فَتُجْمِدَکُمْ وَ لَا شَدِیدَهَ طِیبِ الرِّیحِ فَتُصَدَّعَ هَامَاتُکُمْ وَ لَا شَدِیدَهَ النَّتْنِ فَتُعْطِبَکُمْ وَ لَا شَدِیدَهَ اللِّینِ کَالْمَاءِ فَتُغْرِقَکُمْ وَ لَا شَدِیدَهَ الصَّلَابَهِ فَتَمْتَنِعَ عَلَیْکُمْ فِی دُورِکُمْ وَ أَبْنِیَتِکُمْ وَ قُبُورِ مَوْتَاکُمْ وَ لَکِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ فِیهَا مِنَ الْمَتَانَهِ مَا تَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ تَتَمَاسَکُ عَلَیْهَا أَبْدَانُکُمْ وَ بُنْیَانُکُمْ وَ جَعَلَ فِیهَامَا تَنْقَادُ بِهِ لِدُورِکُمْ وَ قُبُورِکُمْ وَ کَثِیرٍ مِنْ مَنَافِعِکُمْ فَذَلِکَ جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً لَکُم. ثُمَّ قَالَ: «وَ السَّماءَ بِناءً» سَقْفاً مَحْفُوظاً مِنْ فَوْقِکُمْ یُدِیرُ فِیهَا شَمْسَهَا وَ قَمَرَهَا وَ نُجُومَهَا لِمَنَافِعِکُمْ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ یَعْنِی الْمَطَرَ یُنْزِلُهُ مِنْ عَلًی لِیَبْلُغَ قُلَلَ جِبَالِکُمْ وَ تِلَالَکُمْ وَ هِضَابَکُمْ وَ أَوْهَادَکُمْ ثُمَّ فَرَّقَهُ رَذَاذاً وَ وَابِلًا وَ هَطْلًا وَ طَلًّا لِتَنْشَفَهُ أَرَضُوکُمْ وَ لَمْ یَجْعَلْ ذَلِکَ الْمَطَرَ نَازِلًا عَلَیْکُمْ قِطْعَهً وَاحِدَهً فَیُفْسِدَ أَرَضِیکُمْ وَ أَشْجَارَکُمْ وَ زُرُوعَکُمْ وَ ثِمَارَکُمْ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ «فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ» یَعْنِی مِمَّا یُخْرِجُهُ مِنَ الْأَرْضِ رِزْقاً لَکُمْ «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً» أَیْ أَشْبَاهاً وَ أَمْثَالًا مِنَ الْأَصْنَامِ الَّتِی لَا تَعْقِلُ وَ لَا تَسْمَعُ وَ لَا تُبْصِرُ وَ لَا تَقْدِرُ عَلَی شَیْ ءٍ وَ «أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» أَنَّهَا لَا تَقْدِرُ عَلَی شَیْ ءٍ مِنْ هَذِهِ النِّعَمِ الْجَلِیلَهِ الَّتِی أَنْعَمَهَا عَلَیْکُمْ رَبُّکُمْ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی(عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2/ 125؛ تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 142؛ تفسیر نورالثقلین، ج34/1 )

«مقصود از «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» این است که خداوند زمین را برای شما ملایم و مناسب طبع شما و موافق با بدن های شما قرار داده است، نه آن را دارای حرارت شدید قرار داده که شما را بسوزاند و نه بسیار سرد قرار داده تا شما را منجمد نماید و نه دارای بوی خوش تندی قرار داده تا مغز و دماغ شما را از کار بیندازد و نه دارای بوی تند و متعفنی قرار داده تا شامه شما را از کار بازدارد، و نه بسیار نرم و روان همانند آب قرار داده تا شما را در آن غرق کند و نه بسیار سخت و باصلابت قرار داده تا شایسته کشاورزی و ساختن خانه و دفن اموات شما نباشد، بلکه خداوند از آن حکمتی که دارد زمین را برای شما دارای متانت و مناسب نیاز و قابل بهره برداری شما قرار داده است، به گونه ای که شما به آسانی بر روی آن حرکت می کنید و خانه های خود را بنا می نمایید و آن آماده تأمين همه نیازهای شما می باشد، از این رو خداوند می فرماید: ما زمین را برای شما فرش [و بستر تأمین نیازهای شما] قرار دادیم.

سپس می فرماید: «السَّماءَ بِناءً» یعنی ما آسمان را برای شما سقف محفوظی قرار دادیم و خورشید و ماه و ستارگان را برای تأمین نیازهای شما خلق نمودیم و به

ص: 133

گردش درآوردیم، سپس می فرماید: «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» یعنی ما باران را از آسمان برای شما فروفرستادیم تا به همه قسمت های روی زمین از قله ها و کوه ها و بلندی ها و پستی ها برسد و آن را به صورت متفرق و آرام [ با دانه های ریز] فرستادیم تا به وسیله آن همه روی زمین آبیاری بشود، و باران را یکجا و یک دفعه نفرستادیم تا زمین و اشجار و زراعت ها و میوه های شما را فاسد نماید. سپس می فرماید: «فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ» یعنی ما به وسیله باران میوه هایی را از زمین خارج نمودیم و آنها را روزی شما قرار دادیم.

«فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» یعنی حال که شما می دانید اینها نعمت هایی است که خداوند به شما عطا نموده، پس شریک و مثل و مانندی برای خدای خود قرار ندهید و در مقابل بت هایی که نه عقلی دارند و نه شنوایی ونه بینایی و نه کاری از آنان ساخته است، خضوع و پرستش نکنید، در حالی که می دانید این بت ها قدرت بر خلقت این نعمت ها را ندارند.

ص: 134

وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (بقره/ 12)

معجزه باقی و جاوید رسول صلی الله علیه و آله

حضرت کاظم علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: پس از آن که خداوند مثال هایی برای کافران و منکران نبوت و پیامبری رسول خدا صلی الله علیه و آله و دشمنان او از منافقین و منکرین ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام و معجزات آن حضرت به میان آورد و آیات و نشانه ها و معجزاتی را نیز بین مکه و مدینه درباره امیرالمؤمنین علیه السلام آشکار نمود و تأثیری در منافقین و کفار، جز سرکشی و تمرد و طغیان ایجاد نشد، خداوند به متمردين اهل مکه و طاغیان و سرکشان اهل مدینه فرمود:

«إِنْ كُنْتُمْ فِي ریب مِمَّا لَنَا عَلى عَبْدِنا ... »یعنی اگر شما درباره قرآنی که ما بر بنده خود محمد او فرستادیم شکی دارید و رسالت پیامبر ما را انکار می کنید، و معجزات او - مانند ابری که در سفرها بر سر او سایه می افکند، و کوه ها و درخت ها و سنگ هایی که به او سلام می کنند، و دفاع او از خود در مقابل کسانی که قصد کشتن او را داشتند و به دست او کشته شدند، و آن دو درختی که برای قضای حاجت او، کنار هم قرار گرفتند و سپس به جای خود بازگشتند، و صدا زدن آن حضرت درختی را و اطاعت آن درخت از او را نمی پذیرید، اگر قدرت دارید یک نفر را - که همانند محمد صلی الله علیه و آله باشد، و نزد هیچ استادی چیزی نخوانده و ننوشته باشد از سویی شما او را به خوبی می شناسید و در وطن و سفر از او آگاهی پیدا کرده اید و چهل سال بین شما می زیسته و یکباره علوم اولین و آخرین به او داده شده است را - بگویید: یک سوره همانند سوره های این قرآن را بیاورد، و با این عمل دروغگویی محمد صلی الله علیه و آله را به گمان خود ثابت نمایید، چراکه اگر این قرآن از ناحيه خداوند نباشد، در بین مردم نظیری برای آن یافت خواهد شد.

ص: 135

و شما ای ملت یهود وای ملت نصارا اگر شکی در آیین و شریعت محمد صلی الله علیه و آله و امامت و خلافت برادر و وصی او دارید و معجزات او را به مانند: سخن گفتن غذای مسموم، و سخن گفتن گرگ با او، و ناله نمودن درخت هنگام رفتن او بالای منبر، و جلوگیری خداوند از او نسبت به خوردن غذای مسموم یهود، و هلاک شدن یهود به سبب آن غذا، و فراوان شدن غذای اندک برای او را انکار می کنید، یک سوره همانند این قرآن را از تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهيم علیه السلام و کتب چهارده گانه [پیامبران] بیاورید، و هرگز شما در این کتاب های آسمانی یک سوره همانند قرآن را نخواهید یافت، و با این وصف چگونه شما می گویید: این قرآن ساخته و بافته محمد صلی الله علیه و آله است؟! در حالی که این قرآن از همه سخنان خدا در کتب آسمانی دیگر [و فضل او شیرین تر و زیباتر] است!!

سپس خداوند به جمعیت یهود و مسیحیان می فرماید: شما برای مقابله با قرآن هرکه را می خواهید به کمک خود دعوت کنید، و به مشرکین می فرماید: شما نیز بت های خود را به کمک خود بخوانید، و به نصارا و یهود می فرماید: شما نیز از منکرین دیگر که همانند شما اسلام را نپذیرفته اند کمک بخواهید، و به منافقین نیز می فرماید: ای کسانی که دشمن آل محمد صلی الله علیه و آله هستید، وای کسانی که دشمنان آنان را اعوان خود می دانید، اگر راست می گویید که محمد صلی الله علیه و آله این قرآن را از پیش خود درآورده و به خدای خود نسبت می دهد، و از پیش خود على علیه السلام را جانشین خود قرار داده و به امر خدا نبوده است و او را دروغگو پنداشته اید بیایید یک سوره همانند این قرآن را بیاورید، و اگر نتوانستید و هرگز نخواهید توانست، پس بترسید از آتش دوزخ که گیرانه و هیزم آن مردم و سنگ های کبریت زويا بت های سنگی است و برای کافران و آنان که سخن من و سخن پیامبر من را تکذیب می نمایند و دشمن وصی پیامبر من هستند آماده شده است، پس شما

ص: 136

باید از ناتوانی خود پی ببرید که این قرآن از ناحیه خداوند نازل شده است، و اگر این قرآن سخن مخلوق می بود شما قدرت معارضه با آن را پیدا می کردید.(1)

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ (بقره/ 124)

علت اختلاف معجزات پیامبران صلی الله علیه و آله

ابن سکیت به حضرت رضا علیه السلام گفت:(2) برای چه خداوند متعال موسی بن عمران علیه السلام را با [معجز ] عصا و ید بیضا و آلت سحر فرستاد؟ و عیسی علیه السلام را با [معجزه] طب [و شفا دادن بیماران لاعلاج؟] و محمد صلی الله علیه و آله را با [معجزۂ] کلام و خطابه ؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند متعال هنگامی که موسی علیه السلام را مبعوث به پیامبری نمود بیشتر اهل زمان او اهل سحر بودند. از این رو خداوند معجزه ای به موسی علیه السلام داد که در وسع و قدرت آنان نبود و سحرآنان را باطل نمود و حجت را بر آنان تمام کرد و خداوند عیسی علیه السلام را زمانی به پیامبری مبعوث نمود که مردم آن زمان گرفتار بیماری ها و آفت هایی بودند و نیاز به طبیب داشتند و خداوند معجزه پیامبر خود را چیزی قرار داد که آنان همانند آن را نداشتند و عیسی علیه السلام برای آنان به اذن خداوند مرده ها را زنده نمود و اکمه و ابرص را شفا داد و حجت را بر آنان تمام

ص: 137


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص 151.
2- إِنَّ اِبْنَ اَلسِّکِّیتِ قَالَ لِأَبِی اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِمَا ذَا بَعَثَ اَللَّهُ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ بِیَدِهِ اَلْبَیْضَاءِ وَ بِآیَهِ اَلسِّحْرِ وَ بَعَثَ عِیسَی بِآیَهِ اَلطِّبِّ وَ بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالْکَلاَمِ وَ اَلْخُطَبِ؟ فَقَالَ لَهُ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ - إِنَّ اَللَّهَ لَمَّا بَعَثَ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلاَمُ کَانَ اَلْغَالِبُ عَلَی أَهْلِ عَصْرِهِ اَلسِّحْرَ فَأَتَاهُمْ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ بِمَا لَمْ یَکُنْ فِی وُسْعِ اَلْقَوْمِ مِثْلُهُ وَ بِمَا أَبْطَلَ بِهِ سِحْرَهُمْ وَ أَثْبَتَ بِهِ اَلْحُجَّهَ عَلَیْهِمْ وَ إِنَّ اَللَّهَ بَعَثَ عِیسَی فِی وَقْتٍ قَدْ ظَهَرَتْ فِیهِ اَلزَّمَانَاتُ وَ اِحْتَاجَ اَلنَّاسُ إِلَی اَلطِّبِّ فَأَتَاهُمْ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ بِمَا لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُمْ مِثْلُهُ وَ بِمَا أَحْیَا لَهُمُ اَلْمَوْتَی وَ أَبْرَأَ اَلْأَکْمَهَ وَ اَلْأَبْرَصَ بِإِذْنِ اَللَّهِ وَ أَثْبَتَ بِهِ اَلْحُجَّهَ عَلَیْهِمْ وَ إِنَّ اَللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی وَقْتٍ کَانَ اَلْأَغْلَبُ عَلَی أَهْلِ عَصْرِهِ اَلْخُطَبَ وَ اَلْکَلاَمَ وَ أَظُنُّهُ قَالَ وَ اَلشِّعْرَ فَأَتَاهُمْ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ مِنْ مَوَاعِظِهِ وَ أَحْکَامِهِ مَا أَبْطَلَ بِهِ قَوْلَهُمْ وَ أَثْبَتَ بِهِ اَلْحُجَّهَ عَلَیْهِمْ - قَالَ فَمَا زَالَ اِبْنُ اَلسِّکِّیتِ یَقُولُ لَهُ وَ اَللَّهِ مَا رَأَیْتُ مِثْلَکَ قَطُّ فَمَا اَلْحُجَّهُ عَلَی اَلْخَلْقِ اَلْیَوْمَ؟ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَلْعَقْلُ یُعْرَفُ بِهِ اَلصَّادِقُ عَلَی اَللَّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ اَلْکَاذِبُ عَلَی اَللَّهِ فَیُکَذِّبُهُ فَقَالَ اِبْنُ اَلسِّکِّیتِ هَذَا وَ اَللَّهِ هُوَ اَلْجَوَابُ(عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج85/1 ؛ بحارالأنوار، ج 70/11؛ احتجاج، ج224/2 )

نمود، و خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را در زمانی مبعوث به پیامبری نمود که بیشتر مردم زمان او اهل سخن [و کلام زیبا و فصاحت و بلاغت شعر] بودند و خداوند با فرستادن قرآن و مواعظ و احکامی که در آن بود سخنان ظریف و شیرین آنان را باطل نمود و حجت را بر آنان تمام کرد.

ابن سکیت چند مرتبه گفت: به خدا سوگند تا کنون من کسی را مانند شما

ندیده بودم، سپس گفت: امروز حجت برای این مردم چیست؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: امروز عقل حجت بر این مردم است، تا به وسیله آن راستگو را از دروغگو تمیز بدهند، و راستگو را تصدیق نمایند و دروغگو را تکذیب کنند. این سکیت گفت: به خدا سوگند پاسخ حق همین است.

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: ... روزی با رسول خدا صلی الله علیه و آله به کوهی برخورد نمودیم. ناگهان من دیدم اشک از آن جاری است. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن کوه فرمود: برای چه گریه می کنی؟ کوه گفت: یا رسول الله، روزی حضرت عیسی عللا از من گذشت و او مردم را از آتشی می ترساند که گیرانه آن مردم و سنگ ها می باشد و من ترس آن دارم که از آن سنگ ها باشم. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: هراس مكن؛ آن کوهی که عیسی علیه السلام گفته گیرانه آتش دوزخ است کوه کبریت است. پس کوه

ص: 138

آرام شد و سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را پذیرفت.(1)

تقوا و ترس از دوزخ

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در تفسیر آیه شریفه ««وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا*وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» می فرماید: کسی که از خدا بترسد [و به طرف حرام و گناه نرود] خداوند دین او را حفظ می کند، و روزی او را از راه بی گمان می رساند.(2)

و فرمود: کسی که از عقوبت خدا بترسد، قدرت گذشت از دنیا را دارد.(3)

و فرمود: از خدا بترس، به گونه ای که او را می بینی، و اگر در ظاهرا او را نمی بینی او تو را می بیند. و اگر فکر می کنی که او تو را نمی بیند، کافر شده ای و اگر میدانی که او تو را می بیند و مقابل مردم حیا می کنی از گناه و در خلوت از خدای خود حیا نمی کنی به راستی خدای خود را کوچک تر از مخلوق او دانسته ای چراکه از نگاه او حیا نمی کنی !!(4)

امام صادق علیه السلام می فرماید: در سفارشات و وصیت های لقمان به فرزند خود عجایبی بوده است، و عجیب ترین آن ها این بوده که به فرزند خود فرموده است:

ص: 139


1- قال امیرالمؤمنین علیه السلام... وَ لَقَدْ مرزنا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله تا بِجَبَلٍ وَ إِذَا الدُّمُوعُ تَخْرُجُ مِنْ بَعْضِهِ فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا جَبَلُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَانَ الْمَسِیحُ مَرَّ بِی وَ هُوَ یُخَوِّفُ النَّاسَ بِنَارٍ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ فَأَنَا أَخَافُ أَنْ أَکُونَ مِنْ تِلْکَ الْحِجَارَهِ قَالَ لَهُ لَا تَخَفْ تِلْکَ حِجَارَهُ الْکِبْرِیتِ فَقَرَّ الْجَبَلُ وَ سَکَنَ وَ هَدَأَ وَ أَجَابَ لِقَوْلِهِ . ( احتجاج، ج326/1 ؛ بحارالأنوار، ج 40/10 ؛ تفسیر نورالثقلین، ج36/1 )
2- (فقه الرضا علیه السلام، ص 381)
3- همان.
4- فقه الرضا علیه السلام، ص382.

آن گونه از خدا بترس که اگر عبادت جن و انس را انجام داده باشی او تو را عذاب نماید و آن گونه به او امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را انجام داده باشی او به تو ترحم نماید.

از حديث فوق ظاهر می شود که هرکس که در هر شرایطی باشد، باید بین خوف و رجا یعنی ترس و امید قرار داشته باشد و هرگز به سبب عبادات و اعمال خیر خود غرور و محجبی پیدا نکند و به سبب گناهان و خطاها نیز یأس و ناامیدی پیدا نکند. ولا حول ولا قوة إلا بالله العلى العظيم.

امام صادق علیه السلام می فرماید: پدرم می فرمود: هیچ بندۂ مؤمنی نیست مگر آن که در قلب او دو نور وجود دارد: نور ترس و نور امید و اگر هرکدام آن ها را با دیگری موازنه کنند افزون بر دیگری نخواهد بود .(1)

یعنی مؤمن به همان اندازه که باید برای گناهان خود از خداوند هراس داشته باشد، به همان اندازه باید امیدوار به رحمت خدای خود باشد و خداوند به همان اندازه به او ترحم خواهد نمود.

امام صادق علیه السلام درباره علت خلود اهل بهشت در بهشت واهل دوزخ در دوزخ می فرماید: تنها علت خلود آنان نیت های آنان است، چراکه اهل دوزخ در دنیا نت داشتند که هرچه در دنیا بمانند همواره گناه و نافرمانی خدا را بکنند، اهل بهشت نیز نیت داشتند که هرچه در دنیا بمانند همواره عبادت و اطاعت

ص: 140


1- عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: مَا کَانَ فِی وَصِیَّهِ لُقْمَانَ؟ قَالَ: کَانَ فِیهَا الْأعَاجِیبُ وَ کَانَ أعْجَبَ مَا کَانَ فِیهَا أنْ قَالَ لِابْنِهِ: خَفِ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خِیفَهً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ وَ ارْجُ اللهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَکَ. ثُمَّ قَالَ أبُو عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ:«کَانَ أبِی یَقُولُ: إنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إلَّا [وَ]فِی قَلْبِهِ نُورَانِ: نُورُ خِیفَهٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِدْ عَلَی هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِدْ عَلَی هَذَا.(کافی،ج2/67)

خدا را بنمایند و به همین علت هر دو گروه در بهشت و دوزخ مخلد و جاودان خواهند بود؛ سپس امام صادق علیه السلام آیه شریفه «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ »(1) را تلاوت نمود و فرمود: شاکله به معنای نیت است. یعنی عمل هر کسی بر اساس نیت اوست.(2)

و در تفسیر آیه شریفه «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا »(3) آمده که امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره احوال متقین پس از دخول در بهشت سؤال نمود و رسول خدا پس از سخنانی فرمود: سپس اهل بهشت را داخل در چشمه ای در طرف چپ شجره طوبی می نمایند و آنان در آن چشمه که چشمه حیات است غسل می کنند و پس از آن مرگی برای آنان نمی باشد.(4)

امام صادق علیه السلام در تفسير «يَوْمَ الْحَسْرَةِ»می فرماید: « يوم الحسرة» روزی است که مرگ را می آورند و بین بهشت و دوزخ ذبح می کنند.(5)

ص: 141


1- اسراء / 84.
2- قَالَ أبُو عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ:إنَّمَا خُلِّدَ أهْلُ النَّارِ فِی النَّارِ لِأنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا أنْ لَوْ خُلِّدُوا فِیهَا أنْ یَعْصُوا اللهَ أبَداً وَ إنَّمَا خُلِّدَ أهْلُ الْجَنَّهِ فِی الْجَنَّهِ لِأنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا أنْ لَوْ بَقُوا فِیهَا أنْ یُطِیعُوا اللهَ أبَداً فَبِالنِّیَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَی : «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ». (کافی، ج85/2 )
3- مریم / 85.
4- تفسیر علی بن إبراهيم حديث طويل عند قوله تعالى: «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا » يذكر علیه السلام فيه أحوال المتقين بعد دخولهم الجنة وفيه ثم يرجعون الى عين اخرى عن يسار الشجرة فيغتسلون منها فهي عين الحيوة فلايموتون أبدا. (تفسیر نورالثقلین، ج 37/1 )
5- يَؤُمُّ الْحَسْرَةِ يَؤُمُّ يُؤْتَى بِالْمَوْتِ فَيَذْبَحُ . (بحارالأنوار، ج 345/8 )

وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(بقره/ 125)

بشارت به مؤمنين به نعمت های بهشتی

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: مقصود از «آمَنُوا» ایمان به خدا و ایمان به نبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و تصديق آن حضرت در اقوال و افعال و تصديق به امامت وصی او امیرالمؤمنین علیه السلام و اطاعت از او و اعتقاد به این که فرقی بین رسول خدا و امیرالمؤمنین علیهما السلام نیست مگر درنبوت و پیامبری و اعتقاد به این که بهشت مشروط به ولایت امیرالمؤمنین و فرزندان او علیهم السلام و بیزاری و دشمنی با مخالفين و دشمنان آنان است و آتش دوزخ از مردم برداشته نمی شود مگر به وسیله بیزاری از دشمنان امیرالمؤمنین و فرزندان او علیهم السلام.

سپس فرمود: مقصود از «عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» انجام واجبات و پرهیز از محرمات است. و مقصود از «كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ» این است که اهل بهشت چون از میوه های بهشتی می خورند می گویند: این ها همان میوه های دنیای ما، مانند سیب و به و انار است، جز آن که میوه های بهشتی در نهایت خوشبویی و لذت است و در بدن انسان تبدیل به کثافت و سودا و صفرا و خون و بلغم نمی شود بلکه تبدیل به عرق می شود و آن خوشبوتر از مشک و عنبر است. و مقصود از «وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا» این است که میوه های بهشتی کلا سالم و در نهایت خوشبویی ولذت است و مانند میوه های دنیا نیست که برخی نارس و برخی فاسد و برخی تلخ و ترش و امثال آن باشد. بلکه میوه های بهشتی « متفقات الألوان و مختلفات الطعوم» اند.

ص: 142

سپس فرمود: مقصود از «أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ» این است که همسران بهشتی از انواع آلودگی ها و زشتیها، پاکیزه اند و از حیض و نفاس و آلودگی های زنانه پاک و مطهراند، و ازآلودگی های اخلاقی نیز پاکیزه هستند و هرگز « ولاجات» یعنی اهل حیله و خدعه و «خراجات» یعنی کثیرالخروج از منزل و «دخالات وختالات و متغيرات» یعنی اهل دخالت و خیانت و تلون و تغییر حال و «فركات » یعنی اهل کینه و «ضحابات و یا ضخامات ] » یعنی اهل فریاد زدن بر شوهران و «عابات» یعنی اهل عیب جویی و عیب گویی، و «فحاشات » یعنی اهل فحش و توهین نیستند و از هر عیب و زشتی دور هستند.

و فرمود: مقصود از «وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» این است که اهل بهشت، در باغستان های بهشتی خالد و جاوید می باشند.(1)

ص: 143


1- قَالَ تَعَالَی: « وَ بَشِّرِ اَلَّذِینَ آمَنُوا » بِاللَّهِ وَ صَدَّقُوکَ فِی نُبُوَّتِکَ، فَاتَّخَذُوکَ نَبِیّاً وَ صَدَّقُوکَ فِی أَقْوَالِکَ وَ صَوَّبُوکَ فِی أَفْعَالِکَ، وَ اِتَّخَذُوا أَخَاکَ عَلِیّاً بَعْدَکَ إِمَاماً وَ لَکَ وَصِیّاً مَرْضِیّاً، وَ اِنْقَادُوا لِمَا یَأْمُرُهُمْ بِهِ وَ صَارُوا إِلَی مَا أَصَارَهُمْ إِلَیْهِ، وَ رَأَوْا لَهُ مَا یَرَوْنَ لَکَ إِلاَّ اَلنُّبُوَّهَ اَلَّتِی أَفْرَدْتَ بِهَا. وَ أَنَّ اَلْجِنَانَ لاَ تَصِیرُ لَهُمْ إِلاَّ بِمُوَالاَتِهِ وَ مُوَالاَهِ مَنْ یُنَصُّ لَهُمْ عَلَیْهِ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ وَ مُوَالاَهِ سَائِرِ أَهْلِ وَلاَیَتِهِ، وَ مُعَادَاهِ أَهْلِ مُخَالَفَتِهِ وَ عَدَاوَتِهِ. وَ أَنَّ اَلنِّیرَانَ لاَ تَهْدَأُ عَنْهُمْ، وَ لاَ تَعْدِلُ بِهِمْ عَنْ عَذَابِهَا إِلاَّ بِتَنَکُّبِهِمْ عَنْ مُوَالاَهِ مُخَالِفِیهِمْ، وَ مُؤَازَرَهِ شَانِئِیهِمْ. وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ مِنْ أَدَاءِ اَلْفَرَائِضِ وَ اِجْتِنَابِ اَلْمَحَارِمِ، وَ لَمْ یَکُونُوا کَهَؤُلاَءِ اَلْکَافِرِینَ بِکَ بَشِّرْهُمْ أَنَّ لَهُمْ جَنّاتٍ بَسَاتِینَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهارُ مِنْ تَحْتِ أَشْجَارِهَا وَ مَسَاکِنِهَا کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ تِلْکَ اَلْجِنَانِ مِنْ ثَمَرَهٍ مِنْ ثِمَارِهَا رِزْقاً وَ طَعَاماً یُؤْتَوْنَ بِهِ قالُوا هذَا اَلَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ فِی اَلدُّنْیَا فَأَسْمَاؤُهُ کَأَسْمَاءِ مَا فِی اَلدُّنْیَا مِنْ تُفَّاحٍ وَ سَفَرْجَلٍ وَ رُمَّانٍ وَ کَذَا وَ کَذَا. وَ إِنْ کَانَ مَا هُنَاکَ مُخَالِفاً لِمَا فِی اَلدُّنْیَا فَإِنَّهُ فِی غَایَهِ اَلطِّیبِ، وَ أَنَّهُ لاَ یَسْتَحِیلُ إِلَی مَا تَسْتَحِیلُ إِلَیْهِ ثِمَارُ اَلدُّنْیَا مِنْ عَذِرَهٍ وَ سَائِرِ اَلْمَکْرُوهَاتِ مِنْ صَفْرَاءَ وَ سَوْدَاءَ وَ دَمٍ وَ بَلْغَمٍ بَلْ لاَ یَتَوَلَّدُ مِنْ مَأْکُولِهِمْ إِلاَّ اَلْعَرَقُ اَلَّذِی یَجْرِی مِنْ أَعْرَاضِهِمْ أَطْیَبَ مِنْ رَائِحَهِ اَلْمِسْکِ. « وَ أُتُوا بِهِ » بِذَلِکَ اَلرِّزْقِ مِنَ اَلثِّمَارِ مِنْ تِلْکَ اَلْبَسَاتِینِ « مُتَشابِهاً » یُشْبِهُ بَعْضُهُ بَعْضاً بِأَنَّهَا کُلَّهَا خِیَارٌ لاَ رَذْلَ فِیهَا [وَ] بِأَنَّ کُلَّ صِنْفٍ مِنْهَا فِی غَایَهِ اَلطِّیبِ وَ اَللَّذَّهِ لَیْسَ کَثِمَارِ اَلدُّنْیَا [اَلَّتِی] بَعْضُهَا نِیٌّ، وَ بَعْضُهَا مُتَجَاوِزٌ لِحَدِّ اَلنَّضْجِ وَ اَلْإِدْرَاکِ إِلَی حَدِّ اَلْفَسَادِ مِنْ حُمُوضَهٍ وَ مَرَارَهٍ وَ سَائِرِ ضُرُوبِ اَلْمَکَارِهِ، وَ مُتَشَابِهاً أَیْضاً مُتَّفِقَاتِ اَلْأَلْوَانِ مُخْتَلِفَاتِ اَلطُّعُومِ. « وَ لَهُمْ فِیها » فِی تِلْکَ اَلْجِنَانِ « أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ » مِنْ أَنْوَاعِ اَلْأَقْذَارِ وَ اَلْمَکَارِهِ مُطَهَّرَاتٍ مِنَ اَلْحَیْضِ وَ اَلنِّفَاسِ، لاَ وَلاَّجَاتٍ وَ لاَ (خَرَّاجَاتٍ وَ لاَ دَخَّالاَتٍ وَ لاَ خَتَّالاَتٍ وَ لاَ مُتَغَایِرَاتٍ) وَ لاَ لِأَزْوَاجِهِنَّ فَرِکَاتٌ وَ لاَ صَخَّابَاتٍ وَ لاَ عَیَّابَاتٌ وَ لاَ فَحَّاشَاتٍ وَ مِنْ کُلِّ اَلْعُیُوبِ وَ اَلْمَکَارِهِ بَرِیَّاتٍ. « وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ » مُقِیمُونَ فِی تِلْکَ اَلْبَسَاتِینِ وَ اَلْجَنَّاتِ(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص202)

امام باقر علیه السلام می فرماید: هنگامی که اهل بهشت در بهشت واهل دوزخ در دوزخ مستقر می شوند، مرگ را به صورت گوسفندی می آورند و بین بهشت و دوزخ نگاه می دارند و سپس منادی خداوند با صدای بلند که به گوش همه اهل بهشت و اهل دوزخ می رسد فریاد می کند: ای اهل بهشت وای اهل دوزخ! پس همه آنان توجه می کنند، و به آنان گفته می شود: آیا مرگ را می شناسید؟ این همان مرگی است که شما در دنیا از آن هراس داشتید. پس اهل بهشت می گویند: خدایا مرگ را از ما دور کن. و اهل دوزخ می گویند: خدایا مرگ را به ما برسان. سپس مرگ را همانند گوسفند ذبح می کنند، و منادی می گوید: بدانید که مرگی برای شما پس از این نخواهد بود؛ پس اهل بهشت و اهل دوزخ يقين به خلود پیدا می کنند و اهل بهشت به قدری خشنود می شوند که اگر کسی در آن روز از خوشحالی می مرد آنان می مردند. سپس امام باقر علیه السلام این آیات را تلاوت نمود : «أفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ * إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ *لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ »(1) و اهل

ص: 144


1- صافات/ 58 - 61.

دوزخ نیز فریاد و صیحه می زنند که اگر کسی در آن روز از صیحه می مرد آنان می مردند و این معنای سخن خداست که می فرماید: «وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ»(1).(2)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای جمعیت شیعیان، از خدا بترسید و مبادا شما هیزم و گیرانه آتش دوزخ شوید، گرچه کافر به خدا نباشید، شما باید برای نجات از آتش دوزخ، از ظلم به برادران مؤمن خود پرهیز نمایید چراکه هر مؤمنی که به برادر مؤمن خود ظلم نماید، خداوندزنجیرهای آتشین دوزخ را بر او سنگین خواهد نمود، و از او برداشته نمی شود مگر با شفاعت ما و ما از او شفاعت نخواهیم نمود تا از برادر مؤمن او بخواهیم که از او بگذرد و اگر از او گذشت نمود ما از او شفاعت خواهیم کرد وگرنه فراوان در آتش خواهد ماند.(3)

ص: 145


1- مریم / 39.
2- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: لَا أَعْلَمُهُ ذَکَرَهُ إِلَّا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ إِذَا أَدْخَلَ اللَّهُ أَهْلَ الْجَنَّهِ الْجَنَّهَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جِی ءَ بِالْمَوْتِ فِی صُورَهِ کَبْشٍ حَتَّی یُوقَفَ بَیْنَ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ قَالَ ثُمَّ یُنَادِی مُنَادٍ یَسْمَعُ أَهْلُ الدَّارَیْنِ جَمِیعاً یَا أَهْلَ الْجَنَّهِ یَا أَهْلَ النَّارِ فَإِذَا سَمِعُوا الصَّوْتَ أَقْبَلُوا قَالَ فَیُقَالُ لَهُمْ أَ تَدْرُونَ مَا هَذَا هَذَا هُوَ الْمَوْتُ الَّذِی کُنْتُمْ تَخَافُونَ مِنْهُ فِی الدُّنْیَا قَالَ فَیَقُولُ أَهْلُ الْجَنَّهِ اللَّهُمَّ لَا تُدْخِلِ الْمَوْتَ عَلَیْنَا قَالَ وَ یَقُولُ أَهْلُ النَّارِ اللَّهُمَّ أَدْخِلِ الْمَوْتَ عَلَیْنَا قَالَ ثُمَّ یُذْبَحُ کَمَا تُذْبَحُ الشَّاهُ قَالَ ثُمَّ یُنَادِی مُنَادٍ لَا مَوْتَ أَبَداً أَیْقِنُوا بِالْخُلُودِ قَالَ فَیَفْرَحُ أَهْلُ الْجَنَّهِ فَرَحاً لَوْ کَانَ أَحَدٌ یَوْمَئِذٍ یَمُوتُ مِنْ فَرَحٍ لَمَاتُوا قَالَ ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَهَ «أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتِینَ إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولی وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ» قَالَ وَ یَشْهَقُ أَهْلُ النَّارِ شَهْقَهً لَوْ کَانَ أَحَدٌ یَمُوتُ مِنْ شَهِیقٍ لَمَاتُوا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ «أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَهِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ». (بحارالأنوار، ج 346/ 8)
3- وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): یَا مَعْشَرَ شِیعَتِنَا، اِتَّقُوا اَللَّهَ، وَ اِحْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا لِتِلْکَ اَلنَّارِ حَطَباً، وَ إِنْ [لَمْ] تَکُونُوا بِاللَّهِ کَافِرِینَ، فَتَوَقَّوْهَا بِتَوَقِّی ظُلْمِ إِخْوَانِکُمُ اَلْمُؤْمِنِینَ، وَ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ ظَلَمَ أَخَاهُ اَلْمُؤْمِنَ اَلْمُشَارِکَ لَهُ فِی مُوَالاَتِنَا إِلاَّ ثَقَّلَ اَللَّهُ فِی تِلْکَ اَلنَّارِ سَلاَسِلَهُ وَ أَغْلاَلَهُ، وَ لَمْ یَفُکَّهُ مِنْهَا إِلاَّ شَفَاعَتُنَا، وَ لَنْ نَشْفَعَ إِلَی اَللَّهِ إِلاَّ بَعْدَ أَنْ نَشْفَعَ لَهُ إِلَی أَخِیهِ اَلْمُؤْمِنِ، فَإِنْ عَفَا عَنْهُ شَفَعْنَا [له] وَ إِلاَّ طَالَ فِی اَلنَّارِ مَکْثُهُ»(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 204)
راه رسیدن به درجات عالیه بهشتی

امام سجاد علیه السلام فرمود: ای جماعت شیعیان، آگاه باشید که بهشت از شما فوت نخواهد شد، خواه سریع و خواه با فاصله و لکن برای رسیدن به درجات بهشتی بکوشید و بدانید که بالاترین درجه بهشتی و زیباترین قصرها و خانه های بهشتی، برای کسی است که بهتر و بیشتر در انجام خواسته های برادران مؤمن و کمک نمودن به آنان کوشا باشد، و به فقرای آنان رسیدگی کند.

سپس فرمود: بسا خداوند عزوجل به یک کلمه شیرین وزیبا که مؤمن با برادر دینی فقیر خود حرف می زند، بیش از یکصد هزار سال به بهشت نزدیک می شود، گرچه او از معذبین دوزخ باشد، پس شما احسان به برادران مؤمن خود را کوچک نشمارید، زود است که خداوند شما را بهره مند نماید و بدانید که هیچ عمل دیگری جای احسان به برادران دینی را نمی گیرد. (1)

ص: 146


1- قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام: مَعَاشِرَ شِیعَتِنَا أَمَّا الْجَنَّهُ فَلَنْ تَفُوتَکُمْ سَرِیعاً کَانَ أَوْ بَطِیئاً وَ لَکِنْ تَنَافَسُوا فِی الدَّرَجَاتِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ أَرْفَعَکُمْ دَرَجَاتٍ وَ أَحْسَنَکُمْ قُصُوراً وَ دُوراً وَ أَبْنِیَهً أَحْسَنُکُمْ فِیهَا إِیجَاباً لِإِخْوَانِهِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أکثرهم [أَکْثَرُکُمْ] مُوَاسَاهً لِفُقَرَائِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُقَرِّبُ الْوَاحِدَ مِنْکُمْ إِلَی الْجَنَّهِ بِکَلِمَهٍ یُکَلِّمُ بِهَا أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ الْفَقِیرَ بِأَکْثَرَ مِنْ مَسِیرِ مِائَهِ أَلْفِ عَامٍ فِی سَنَهٍ بِقَدَمِهِ وَ إِنْ کَانَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ بِالنَّارِ فَلَا تَحْتَقِرُوا الْإِحْسَانَ إِلَی إِخْوَانِکُمْ فَسَوْفَ یَنْفَعُکُمُ اللَّهُ تَعَالَی حَیْثُ لَا یَقُومُ مَقَامَ ذَلِکَ شَیْ ءٌ غَیْرُهُ. (همان؛ بحارالأنوار، ج 74/ 308)

شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: من از شما شنیده ام که می فرمودید: همه شیعیان ما با گناهانی که دارند در بهشت با ما هستند ؟! امام صادق علیه السلام فرمود: من به تو راست گفتم، به خدا سوگند همه آنان در بهشت [ با ما] هستند. گفتم: فدای شما بشوم، گناهان [آنان] بزرگ و فراوان است؟! فرمود: اما در قیامت همه شما شیعیان، با شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و یا وصی او در بهشت خواهید بود ولكن به خدا سوگند، من برای شما از بزرخ هراس دارم. گفتم: بزرخ چیست؟ فرمود: برزخ از مرگ تا قیامت است.(1)

ص: 147


1- عَنْ عَمْرِو بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): إِنِّی سَمِعْتُکَ وَأَنْتَ تَقُولُ کُلُّ شِیعَتِنَا فِی الْجَنَّهِ عَلَی مَا کَانَ فِیهِمْ، قَالَ(علیه السلام): صَدَقْتُکَ کُلُّهُمْ وَاللَّهِ فِی الْجَنَّهِ. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ الذُّنُوبَ کَثِیرَهٌ کَبَائِرُ، فَقَالَ(علیه السلام): أَمَّا فِی الْقِیَامَهِ فَکُلُّکُمْ فِی الْجَنَّهِ بِشَفَاعَهِ النَّبِیِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِیِّ النَّبِیِّوَلَکِنِّی وَاللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمْ فِی الْبَرْزَخِ، قُلْتُ: وَمَا الْبَرْزَخُ؟ قَالَ(علیه السلام) الْقَبْرُ مُنْذُ حِینِ مَوْتِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَه. (کافی، ج 242/3 )

آیات 26 - 30

اشاره

إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ (26)الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (27)كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (28)هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (29)وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (30)

لغات

« استحياء» از حیاء است و نقیض آن «قه» مانند «جده» از «وقح الرجل» به معنای کم حیایی است، و «ضرب» برای اکثر اعمال گفته می شود مانند ضرب در تجارت و ضرب في الأرض و ضرب في سبيل الله و ضرب المثل، و «بعوضه» پشه کوچک را گویند، و «نقض» نقيض ابرام است، و «عهد الله» یعنی وصیت خدا و امر او، و «عهد فلان إلى فلان بكذا» یعنی أمره وأوصاه به، مانند «أَلَمَ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ » و «میثاق» پیمان محکم ومورد وثوق است، و «قطع» جدا کردن چیزی

ص: 148

چیز دیگر است، و در اعراض نیز استعمال می شود چنان که گفته اند: قطع الجبل وقطع الكلام و قطع الرحم، و«أمر» دستور عالی به دانی می باشد، و «وصل» نقيض فصل است، و «خسران» به معنای نقصان است، و «خاسر و خسار» به معنای مالک است، و اصل «سران» به معنای از بین رفتن سرمایه است، و «استواء» به معنای اعتدال، و نقیض اعوجاج است و «ملائكة» جمع ملک است، و خلیفه و امام به یک معناست، جز این که خلیفه قائم مقام دیگری است، و امام، متقدم است. و «تفک» ریختن خون است، و «تسبیح» به معنای تنزیه خداوند از هر چیز ناپسندی است که شایسته خداوند نباشد، و «توح» مستحق تنزیه را گویند، «قدوس» مستحق تطهیر و تقدیس است، و نقیض آن تنجيس است، و «سبحان الله» به معنای «برائة الله من كل سوء » است.

ترجمه

خداوند (باکی ندارد و) حيانمی کند که (برای بیان حق و باطل) به یک پشه ويا

بزرگ تر از آن مثال بزند و کسانی که ایمان آورده اند می دانند که آن مثال را خداوند برای بیان حقی زده است و اما کافران (برای بهانه جویی) می گویند: خداوند از این مثال چه اراده کرده است که گروه زیادی را به سبب آن گمراه می کند و گروه زیادی را هدایت می نماید؟ و [لكن] خداوند جزفاسقين را به سبب آن گمراه نمیکند (26) همان کسانی که پیمان خدا را پس از پذیرفتن وا محکم ساختن شکستند، و پیمان ها و ارتباط هایی که او خواسته بود برقرار باشد را قطع نمودند و در روی زمین فساد کردند، حق آنان زیانکاران می باشند (27) شما چگونه به خدای خود کفرمی ورزید، در حالی که مردگانی بودید واو شما را زنده نمود و سپس او شما را می میراند، و بازشما را زنده خواهد نمود و شما به سوی او بازخواهید گشت؟! (28) او خدایی است که برای شما همه آنچه روی زمین است را آفريده، و سپس به خلقت آسمان ها پرداخته و آنها را هفت آسمان قرار داده و او به هر چیزی داناست (29) ای رسول من، به یاد بیاور زمانی را که

ص: 149

پروردگار توبه ملائکه فرمود: من در روی زمین برای خود جانشینی قرار خواهم داد. آنان گفتند: آیا می خواهی در روی زمین کسی را که فساد و خون ریزی می کند خلق بکنی؟ در حالی که ما تسبيح وتقدیس و ستایش تورا می کنیم؟! خداوند فرمود: من چیزهایی را می دانم که شما نمی دانید (30)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ (بقره/ 26)

مثل های خداوند برای روشن شدن حقیقت

حضرت عسکری علیه السلام می فرماید:(1) امام باقر در تفسیر این آیه فرمود: هنگامی که خداوند در قرآن برای روشن شدن حقیقت مل هایی را بیان نمود، مانند این که در سوره حج آیه 73 فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَابًا ...» و در سوره عنکبوت آیه 41 فرمود: «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ» و در این سوره بقره برای منافقین فرمود: «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ اَلَّذِي اِسْتَوْقَدَ نَاراً ...» و برای نعمت اسلام فرمود: «أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ اَلسَّمَاءِ ...» و كفار و منافقین و دشمنان

ص: 150


1- [قال الإمام علیه السلام]: قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام فَلَمَّا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ وَ ذَکَرَ الذُّبَابَ فِی قَوْلِهِ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً الْآیَهَ وَ لَمَّا قَالَ مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ وَ ضَرَبَ الْمَثَلَ فِی هَذِهِ السُّورَهِ بِالَّذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً وَ بِالصَّیِّبِ مِنَ السَّمَاءِ قَالَتِ النَّوَاصِبُ وَ الْکُفَّارُ وَ مَا هَذَا مِنَ الْأَمْثَالِ فَتُضْرَبَ یُرِیدُونَ بِهِ الطَّعْنَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ اللَّهُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی لَا یَتْرُکُ حَیَاءً أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا لِلْحَقِّ یُوضِحُهُ بِهِ عِنْدَ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ ما بَعُوضَهً مَا هُوَ بَعُوضَهُ الْمَثَلِ فَما فَوْقَها فَمَا فَوْقَ الْبَعُوضَهِ وَ هُوَ الذُّبَابُ یَضْرِبُ بِهِ الْمَثَلَ إِذَا عَلِمَ أَنَّ فِیهِ صَلَاحَ عِبَادِهِ وَ نَفْعَهُمْ(تفسیر امام عسکری علیه السلام ص 205)

اهل البيت علیهم السلام گفتند: این مثل ها برای چیست؟ «مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا ...» خداوند در پاسخ آنان فرمود: ای محمد، خدا از مل زدن برای اثبات حق و روشن نمودن حقیقت برای مؤمنین حیا نمی کند، گرچه مثل به چیز کوچکی مانند پشه و بزرگ تر از پشه مانند مگس باشد.

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً ...» فرمود: این آیه پاسخ کسانی است که گمان می کردند خداوند متعال بندگان خود را گمراه می کند و سپس آنان را برای گمراهی عذاب می نماید.(1)

و از آن حضرت نیز روایت شده که فرمود: علت این که خداوند در قرآن به بعوضة (یعنی پشه) مثل زده این است که پشه با حجم کوچکی که دارد، خداوند هرچه در بدن فیل - با آن بزرگی - آفریده در بدن او نیز آفریده است به اضافه دو شاخ که در فیل وجود ندارد، و خداوند خواسته است، مؤمنین را به ظرافت و عجایب خلقت و صنع خود آگاه سازد .(2)

ص: 151


1- قال الصادق علیه السلام: ان هذا القول من الله رد على من زعم أن الله تبارك وتعالى يضل العباد ثم يعذبهم على ضلالتهم. (تفسیر نورالثقلین، ج1/ 37)
2- في مجمع البيان روی عن الصادق علیه السلام انه قال، إنما ضرب الله المثل بالبعوضة لأن البعوضة على صغر حجمها خلق الله فيها جميع ما خلق في الفيل مع كبره وزيادة عضوين آخرين فأراد الله سبحانه أن ينبه بذلك المؤمنین علی لطف خلقه و عجیب صنعه. (مجمع البیان، نورالثقلین، ج1/ 38)

الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (بقره / 27)

واجب ترین صله رحم

امام باقر علیه السلام می فرماید:(1) سپس خداوند فاسقین و افراد خارج از دین و طاعت خود را توصیف می کند و می فرماید: «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ...» يعنی فاسقین یادشده کسانی هستند که پیمان ربوبیت خداوند و نبوت محمد صلی الله علیه و آله و امامت على بن ابی طالب علیه السلام و محبت و کرامت شیعیان محمد و على و احکام الهی را شکستند و نقض کردند و کسانی را که خداوند امر به وصل و ارتباط با آنان نموده بود، مانند ارحام و خویشان که باید حقوق آنان را ادا می کردند و از آنان دلجویی می نمودند را قطع کردند.

سپس فرمود: بالاترين و واجب ترین حق، حق رحم آل محمد صلی الله علیه و آله است چراکه

حق آنان به خاطر حضرت محمد صلی الله علیه و آله واجب شده است، همان گونه که حق

ص: 152


1- ثُمَّ وَصَفَ هَؤُلاَءِ اَلْفَاسِقِینَ اَلْخَارِجِینَ عَنْ دِینِ اَللَّهِ وَ طَاعَتِهِ مِنْهُمْ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «اَلَّذِینَ یَنْقُضُونَ» عَهْدَ اَللّهِ اَلْمَأْخُوذَ عَلَیْهِمْ لِلَّهِ بِالرُّبُوبِیَّهِ وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالنُّبُوَّهِ وَ لِعَلِیٍّ بِالْإِمَامَهِ وَ لِشِیعَتِهِمَا بِالْمَحَبَّهِ وَ اَلْکَرَامَهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ إِحْکَامِهِ وَ تَغْلِیظِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اَللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ مِنَ اَلْأَرْحَامِ وَ اَلْقَرَابَاتِ أَنْ یَتَعَاهَدُوهُمْ وَ یَقْضُوا حُقُوقَهُمْ وَ أَفْضَلُ رَحِمٍ وَ أَوْجَبُهُ حَقّاً رَحِمُ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَإِنَّ حَقَّهُمْ بِمُحَمَّدٍ کَمَا أَنَّ حَقَّ قَرَابَاتِ اَلْإِنْسَانِ بِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ مُحَمَّدٌ أَعْظَمُ حَقّاً مِنْ أَبَوَیْهِ کَذَلِکَ حَقُّ رَحِمِهِ أَعْظَمُ وَ قَطِیعَتُهُ أَفْظَعُ وَ أَفْضَحُ وَ «یُفْسِدُونَ فِی اَلْأَرْضِ» بِالْبَرَاءَهِ مِمَّنْ فَرَضَ اَللَّهُ إِمَامَتَهُ وَ اِعْتِقَادِ إِمَامَهِ مَنْ قَدْ فَرَضَ اَللَّهُ مُخَالَفَتَهُ أُولئِکَ أَهْلُ هَذِهِ اَلصِّفَهِ هُمُ اَلْخاسِرُونَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ لَمَّا صَارُوا إِلَی اَلنِّیرَانِ وَ حُرِمُوا اَلْجِنَانَ فَیَا لَهَا مِنْ خَسَارَهٍ أَلْزَمَتْهُمْ عَذَابَ اَلْأَبَدِ وَ حَرَمَتْهُمْ نَعِیمَ اَلْأَبَدِ. وَ قَالَ اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَلاَ وَ مَنْ سَلَّمَ لَنَا مَا لاَ یَدْرِیهِ ثِقَهً بِأَنَّا مُحِقُّونَ عَالِمُونَ لاَ نَقِفُ بِهِ إِلاَّ عَلَی أَوْضَحِ اَلْمَحَجَّاتِ سَلَّمَ اَللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ مِنْ قُصُورِ اَلْجَنَّهِ أَیْضاً مَا [لاَ یَعْلَمُ قَدْرَهَا هُوَ وَ لاَ] یُقَادِرُ قَدْرَهَا إِلاَّ خَالِقُهَا وَ وَاهِبُهَا [أَلاَ وَ] مَنْ تَرَکَ اَلْمِرَاءَ وَ اَلْجِدَالَ وَ اِقْتَصَرَ عَلَی اَلتَّسْلِیمِ لَنَا وَ تَرَکَ اَلْأَذَی فَإِذَا حَبَسَهُ اَللَّهُ تَعَالَی عَلَی اَلصِّرَاطِ فَجَاءَتْهُ اَلْمَلاَئِکَهُ تُجَادِلُهُ عَلَی أَعْمَالِهِ وَ تُوَافِقُهُ عَلَی ذُنُوبِهِ فَإِذَا اَلنِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَا مَلاَئِکَتِی عَبْدِی هَذَا لَمْ یُجَادِلْ وَ سَلَّمَ اَلْأَمْرَ لِأَئِمَّتِهِ فَلاَ تُجَادِلُوهُ وَ سَلِّمُوهُ فِی جِنَانِی إِلَی أَئِمَّتِهِ یَکُونُ مُنِیخاً فِیهَا بِقُرْبِهِمْ کَمَا کَانَ مُسَلِّماً فِی اَلدُّنْیَا لَهُمْ وَ أَمَّا مَنْ عَارَضَ بِلِمَ وَ کَیْفَ وَ نَقَضَ اَلْجُمْلَهَ بِالتَّفْصِیلِ قَالَتْ لَهُ اَلْمَلاَئِکَهُ عَلَی اَلصِّرَاطِ وَاقِفْنَا یَا عَبْدَ اَللَّهِ وَ جَادِلْنَا عَلَی أَعْمَالِکَ کَمَا جَادَلْتَ فِی اَلدُّنْیَا اَلْحَاکِمِینَ لَکَ [عَنْ] أَئِمَّتِکَ فَسَیَأْتِیهِمُ اَلنِّدَاءُ صَدَقْتُمْ بِمَا عَامَلَ فَعَامِلُوهُ أَلاَ فَوَاقِفُوهُ فَیُوَاقَفُ وَ یَطُولُ حِسَابُهُ وَ یَشْتَدُّ فِی ذَلِکَ اَلْحِسَابِ عَذَابُهُ فَمَا أَعْظَمَ هُنَاکَ نَدَامَتَهُ وَ أَشَدَّ حَسَرَاتِهِ لاَ تُنْجِیهِ هُنَاکَ إِلاَّ رَحْمَهُ اَللَّهِ إِنْ لَمْ یَکُنْ فَارَقَ فِی اَلدُّنْیَا جُمْلَهَ دِینِهِ وَ إِلاَّ فَهُوَ فِی اَلنَّارِ أَبَدَ اَلْآباِدِ (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص207) .

خویشان انسان به خاطر پدر و مادر انسان واجب شده است، در حالی که حق حضرت محمد صلی الله علیه و آله بزرگ تر از حق پدر و مادر است و حق خویشان او نیز بزرگ تر از حق خویشان پدر و مادر انسان می باشد و قطع رحم نمودن با آنان نیز زشت تر و خطرناک تر از قطع رحم با خویشان است.

سپس فرمود: «وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» برائت و بیزاری آنان از امام واجب الإطاعة و اعتقاد به امامت کسانی است که خداوند مخالفت با آنان را واجب نموده است. «هُمُ الْخَاسِرُونَ» یعنی به راستی این گروه اهل خسران و آتش و محرومیت از بهشت می باشند و چه خسارت و زیانی بزرگ تر از عذاب ابد و محرومیت از نعیم ابد می باشد ؟!

سپس امام باقر علیه السلام فرمود: آگاه باشید که اگر کسی تسلیم ما باشد و ما را اهل حق و عالم به حقایق دانسته باشد و بداند که ما او را جز به راه حق دعوت نمی کنیم و آنچه ما می گوییم را حق بداند، گرچه اسرار آن را نداند، خداوند متعال او را به بهشت و قصور آن خواهد رساند و قدر آن را جز او کسی نمی داند.

ص: 153

سپس فرمود: و هر کس تسلیم ما باشد و با ما مراء وجدال نکند، و از آزار و اذیت مال [و شیعیانمان ] خودداری بکند، هنگامی که خداوند او را روی صراط نگه می دارد و ملائکه درباره اعمال و گناهان او با او مجادله می کنند، ناگهان از ناحیه خداوند ندا می رسد: ای ملائکه این بنده من با امامان خود مجادله نکرد و تسلیم آنان بود، شما نیز با او مجادله و بحث نکنید، و او را در بهشت تسلیم امامان او بدهید، تا در کنار آنان شاد و مسرور باشد، همان گونه که او در دنیا تسلیم آنان بود و اما کسانی که با ما در دنیا معارضه نمودند و به ما چرا؟ و برای چه؟ گفتند، ملائکه بر روی صراط به آنان می گویند:

« اعمال خود را برای ما توضیح بدهید، همان گونه که شما در دنیا با راویان حدی امامان خود معارضه می کردید.» و سپس از ناحيه خداوند ندا می رسد: راست گفتید، آنان را نگهدارید و از آنان توضیح بخواهید. پس ملائکه آنان را نگاه می دارند و حسابشان طولانی می شود، و این حساب برای آنان عذابی خواهد بود، از این رو پشیمان می شوند و حسرت هایشان سخت می شود، و چیزی جز رحمت

خداوند نجاتبخش آنان نخواهد بود و این در صورتی است که هنگام مرگ از هیچ کدام از مراحل دیانت خود جدا نشده باشند وگرنه در عذاب ابد خواهند بود.

امام باقر علیه السلام سپس درباره آیة «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ...» فرمود:(1)

ص: 154


1- [ وَ ] قَالَ الْبَاقِرُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ يُقَالُ لِلْمُوفِي بِعُهُودِهِ فِي اَلدُّنْيَا فِي نُذُورِهِ وَ إِيمَانِهِ وَ مَوَاعِيدِهِ يَا أَيَّتُهَا الملائِكهُ وفي هَذَا اَلْعَبْدِ فِي اَلدُّنْيَا بِعُهُودِهِ فَأَوْفُوا لَهُ هُنَاكَ بِمَا وَ عُدْنَا وَ سَامِحُوهُ وَ لاَ تُنَاقِشُوهُ فَحِينَئِذٍ تُصَيِّرُهُ المَلائكُه إِلَيَّ الْجِنانُ وَ أَمَّا مَن قَطَعَ رَحِمَهُ فَإِن كانَ وَصَلَ رَحِمَ مُحَمَّدٍ وَ قَدْ قطع رحِمَ نَفْسِهِ شَفَعَ أَرْحَامُ مُحَمَّدٍ إِلَيَّ رَحِمَهُ و قَالُوا لَكَ مِنْ حَسَنَاتِنَا وَ طَاعَاتِنَا مَا شِئْتَ فَاعْفُ عَنْهُ فَيُعْطُونَهُ مِنْهَا مَا يَشَاءُ فَيَعْفُوا عَنْهُ وَ يُعَوِّضُ اَللَّهُ الْمُعْطِينَ وَ لاَ يَنْقُصُهُمْ وَ إِنْ كَانَ وَصَلَ أَرْحَامَ نَفْسِهِ وَ قَطَعَ أَرْحامَ مُحَمَّدٍ بِأَنْ جَحَدَ حُقُوقَهُمْ وَ دفعهمْ عَنْ وَاجِبِهِمْ وَ سُمِّيَ غيرُهم بِأَسْمَائِهِمْ وَ لَقب غَيْرَهُمْ بِأَلْقَابِهِمْ وَ نَبَذَ بِالْأَلْقَابِ الْقَبِيحِهِ مُخَالِفِيهِ مِنْ أَهْلِ وَلاَيَتِهِمْ قِيلَ لَهُ يَا عَبْدَ اَللَّهِ اِكْتَسَبْتَ عَدَاوَهُ آلَ مُحَمَّدٍ لصَداقهِ هَؤُلاَءِ فَاسْتَعِنْ بِهِمُ اَلْآنَ لِيُعِينُوكَ فَلاَ يَجِدُ مُعِيناً وَ لاَ مُغِيثاً وَ يَصِيرُ إِلَيَّ اَلْعَذَابُ اَلْأَلِيمُ اَلْمَهِينُ(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص208)

به عهد و پیمان های خود وفا می نموده و به نذرها و سوگندها و وعده های خود پای بند بوده، به ملائکه گفته می شود: ای ملائکه این بنده من در دنیا به عهد و پیمان خود وفادار بود، شما نیز امروز در مورد وعده های ما، با او مناقشه و سخت گیری نکنید و وعده های ما را برای او عملی کنید. پس ملائکه او را به بهشت می برند [و آسوده می شود] و اما کسی که با خویشان خود قطع رحم نموده باشد اگر با خویشان حضرت محمد صلی الله علیه و آله صله رحم نموده باشد، آل محمد صلی الله علیه و آله نزد خویشان او شفاعت می کنند و به آنان می گویند: از حسنات ما بگیرید و از او بگذرید، پس آنان هرچه می خواند می گیرند و از او می گذرند، و خداوند به عطاکنندگان عوض می دهد و از آنان چیزی کم نمی شود.

و اگر کسی نسبت به خویشان خود صله رحم کرده باشد، و لكن نسبت به ارحام حضرت محمد صلی الله علیه و آله قطع رحم نموده باشد و حقوق آنان را انکار کرده باشد و دیگران را به نام آناننامیده باشد و لقب های آل محمد صلی الله علیه و آله را به مخالفين آنان داده باشد و شیعیان آنان را نیز با القاب زشتی نام برده باشد، به او گفته خواهد شد: تو با پاکان آل محمد صلی الله علیه و آله دشمنی کردی، و اکنون باید از آنان کمک بخواهی تاتو را یاری کنند، ولكن او یاوری پیدا نمی کند و او را به عذاب دردناک و

ص: 155

خوارکننده ای می برند.

سپس امام باقر علیه السلام فرمود: اما کسانی که ما را با القاب و نام های خودمان بخوانند و دشمنان ما را به نام ها و القاب ما نخوانند به جز در حال تقیه و ضرورت که ما نیز در آن حال دشمنان خود را با القاب خویش صدا می زنیم و به سبب تقیه ای که شیعیان ما می کنند ما از خداوند پاداش فراوانی برای آنان طلب می کنیم - که همه دنیا در مقابل آن به اندازه خردلی است در بین آسمان ها و زمین و خداوند بیش از آن را به آنان خواهد داد. (1)

آثار قطع رحم و صله رحم

جميل بن دراج گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: مقصود از «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ » چیست؟ امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود ارحام و خویشان مردماست. سپس فرمود: خداوند عزوجل در این آیه امر به صله رحم نموده و آن را بزرگ دانسته است، مگر نمی بینی خداوند صله رحم را مقرون به امر به تقوا نموده است؟!(2)

ص: 156


1- قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام وَ مَنْ سَمَّانَا بِأَسْمَائِنَا وَ لَقَّبَنَا بِأَلْقَابِنَا وَ لَمْ یُسَمِّ أَضْدَادَنَا بِأَسْمَائِنَا وَ لَمْ یُلَقِّبْهُمْ بِأَلْقَابِنَا إِلَّا عِنْدَ الضَّرُورَهِ الَّتِی عِنْدَ مِثْلِهَا نُسَمِّیَ نَحْنُ وَ نُلَقِّبُ أَعْدَاءَنَا بِأَسْمَائِنَا وَ أَلْقَابِنَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ لَنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ اقْتَرِحُوا لِأَوْلِیَائِکُمْ هَؤُلَاءِ مَا تُغْنُونَهُمْ بِهِ فَنَقْتَرِحُ لَهُمْ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا یَکُونُ قَدْرُ الدُّنْیَا کُلُّهَا فِیهِ کَقَدْرِ خَرْدَلَهٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَیُعْطِیهِمُ اللَّهُ تَعَالَی إِیَّاهُ وَ یُضَاعِفُهُ لَهُمْ أَضْعَافاً مُضَاعَفَاتٍ. (همان)
2- عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَألْتُ أبَا عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنْ قَوْلِ اللهِ جَلَّ ذِکْرُهُ: «وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً » ؟! قَالَ: فَقَالَ هِیَ أرْحَامُ النَّاسِ. إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أمَرَ بِصِلَتِهَا وَ عَظَّمَهَا ألَا تَرَی أنَّهُ جَعَلَهَا مِنْهُ(کافی،ج2/150)

امام صادق علیه السلام می فرماید: مردی خدمت رسول خدا آمد و گفت: اهل بیت و خویشان من مصمم شده اند که بر من بشورند و به من دشنام بدهند و خویشی خود را با من قطع نمایند، آیا اجازه می دهید که من نیز با آنان قطع رابطه نمایم؟ فرمود: اگر چنین کنی، خداوند رحمت خود را از همه شما قطع خواهد نمود. آن مرد گفت: پس من چه باید بکنم؟ فرمود: تو باید با قاطع رحم صله رحم بکنی و به کسی که تو را محروم می کند احسان کنی و از کسی که به تو ظلم می کند بگذری و اگر چنین کنی نزد خداوند بر آنان حجت خواهی داشت او معذور خواهی بود].(1)

امام باقر علیه السلام فرمود: صله و ارتباط با خویشان، اعمال نیک انسان را پاک می کند و اموال را برکت می دهد و بلاها را دفع می کند و حساب قیامت راآسان می نماید و عمر انسان را طولانی می کند.(2)

امام صادق علیه السلام فرمود: صله با خویشان، اخلاق را نیکو می کند و سخاونت را زیاد می نماید و نفس او روح انسان را پاک می کند و روزی را زیاد می نماید و عمر را طولانی می کند.(3)

ص: 157


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام أَنَّ رَجُلاً أَتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَقَالَ : یَا رَسُولَ اللّهِ ، أَهْلُ بَیْتِی أَبَوْا إِلَا تَوَثُّباً عَلَیَّ وَقَطِیعَهً لِی وَشَتِیمَهً ، فَأَرْفُضُهُمْ. قَالَ :إِذاً یَرْفُضَکُمُ اللّهُ جَمِیعاً. قَالَ : فَکَیْفَ أَصْنَعُ؟ قَالَ : تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ ، وَتُعْطِی مَنْ حَرَمَکَ ، وَتَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَکَ ؛ فَإِنَّکَ إِذَا فَعَلْتَ ذلِکَ کَانَ لَکَ مِنَ اللّهِ عَلَیْهِمْ ظَهِیرٌ. (همان)
2- قال أبو جعفر علیه السلام: صِلَهُ الأَرحامِ تُزَکِّی الأَعمالَ،وتُنَمِّی الأَموالَ،وتَدفَعُ البَلوی،وتُیَسِّرُ الحِسابَ،وتُنسِئُ فِی الأَجَلِ.. (همان)
3- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: صِلَهُ الْأَرْحَامِ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُسَمِّحُ الْکَفَّ وَ تُطَیِّبُ النَّفْسَ وَ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ تُنْسِئُ فِی الْأَجَلِ. (همان، ص 151)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: رحم و امانت در روز قیامت در دو طرف صراط قرار دارند، هنگامی که مؤمن وصول به رحم واهل امانت بر صراط قرار می گیرد، صراط او را به بهشت می رساند و هنگامی که خائن به امانت و قاطع رحم بر صراط قرار می گیرد، هیچ عملی برای او سودمند نیست و صراط او را به آتش می افکند.(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: من نمیدانم چیزی عمر را زیاد کند، مگر صله رحم. سپس فرمود: عمر سه ساله با صله رحم سی و سه ساله می شود، و عمر سی و سه ساله با قطع رحم سه سال می شود [یعنی] خداوند عمر کسی که صله رحم می کند را ده برابر می کند و عمر قاطع رحم را نیز ده برابر کم می نماید.(2)

كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (بقره/ 28)

غفلت و کفران عجیب

امام عسکری علیه السلام می فرماید: رسول خدا و به کفار قریش و یهودیان فرمود: چگونه شما به خدای خود کفر می ورزید؟ در حالی که اگر از او اطاعت نمایید او شما را به راه حق هدایت می کند و از راه های گمراهی دور می دارد؟ آیا شما در

ص: 158


1- قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله: حافَتَا الصِّراطِ یَومَ القِیامَهِ الرَّحِمُ وَالأَمانَهُ،فَإِذا مَرَّ الوَصولُ لِلرَّحِمِ المُؤَدّی لِلأَمانَهِ،نَفَذَ إلَی الجَنَّهِ.وإذا مَرَّ الخائِنُ لِلأَمانَهِ القَطوعُ لِلرَّحِمِ،لَم یَنفَعهُ مَعَهُما عَمَلٌ،وتَکَفَّأَ پبِهِ الصِّراطُ فِی النّارِ. (همان، ص152)
2- الإمام الصادق علیه السلام: ما نَعلَمُ شَیئاً یَزیدُ فِی العُمُرِ إلّاصِلَهَ الرَّحِمِ،حَتّی إنَّ الرَّجُلَ یَکونُ أجَلُهُ ثَلاثَ سِنینَ فَیَکونُ وَصولاً لِلرَّحِمِ،فَیَزیدُ اللّهُ فی عُمُرِهِ ثَلاثینَ سَنَهً فَیَجعَلُها ثَلاثاً وثَلاثینَ سَنَهً،ویَکونُ أجَلُهُ ثَلاثاً وثَلاثینَ سَنَهً فَیَکونُ قاطِعاً لِلرَّحِمِ،فَیَنقُصُهُ اللّهُ ثَلاثینَ سَنَهً ویَجعَلُ أجَلَهُ إلی ثَلاثِ سِنینَ. (همان، ص 152 - 153)

پشت پدرها و رحم مادران خود نبودید و او شما را زندهنمود و به دنیا آورد؟ و پس از مدتی خواهید مرد، و در قبرها باز زنده خواهید شد؟ سپس فرمود: کسانی که نبوت حضرت محمد و امامت حضرت على علیه السلام[و فرزندان او را پذیرفته اند، در قبرها متنعم خواهند بود، و کسانی که کافر به نبوت حضرت محمد و امامت حضرت على علیه السلام بوده اند در قبرها معذب خواهند بود، و سپس شما در قیامت به [محضر] خدای خود بازخواهید گشت، یعنی قبل از قیامت در قبرها می میرید و سپس برای قیامت زنده می شوید و به ثواب و یا عقاب اعمال خود خواهید رسید.(1)

وضعيت مؤمن و کافر در قبر

به امام عسکری علیه السلام گفته شد: ای فرزند رسول خدا آیا در قبرعذاب و یا نعمتی هست؟ فرمود: سوگند به خدایی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به حق، پیامبر پاک و هادی و مهدی و... قرار داد و برادر او على علیه السلام را نیز به حق دارای فضیلت و مرضى و... قرار داد، قبر دارای عذاب و یا نعمت خواهد بود، و خداوند با نعمت های قبر، اولیا و دوستان خود را بهره مند خواهد کرد، و با عذاب قبر، بر دشمنان خود سخت خواهد گرفت. سپس فرمود: مؤمنیکه دوست محمد و آل طیبین او علیهم السلام باشد و

ص: 159


1- قَالَ الْإِمَامُ العَسکَري علیه السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِکُفَّارِ قُرَیْشٍ وَ الْیَهُودِ کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ الَّذِی دَلَّکُمْ عَلَی طُرُقِ الْهُدَی وَ جَنَّبَکُمْ إِنْ أَطَعْتُمُوهُ سُبُلَ الرَّدَی وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتاً فِی أَصْلَابِ آبَائِکُمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِکُمْ فَأَحْیَاکُمْ أَخْرَجَکُمْ أَحْیَاءً ثُمَّ یُمِیتُکُمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا وَ یُقْبِرُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ فِی الْقُبُورِ وَ یُنْعِمُ فِیهَا الْمُؤْمِنِینَ بِنُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ وَ وَلَایَهِ عَلِیٍّ وَ یُعَذِّبُ فِیهَا الْکَافِرِینَ بِهِمَا ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ فِی الْآخِرَهِ بِأَنْ تَمُوتُوا فِی الْقُبُورِ بَعْدُ ثُمَّ تُحْیَوْا لِلْبَعْثِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ تُرْجَعُونَ إِلَی مَا وَعَدَکُمْ مِنَ الثَّوَابِ عَلَی الطَّاعَاتِ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِیهَا وَ مِنَ الْعِقَابِ عَلَی الْمَعَاصِی إِنْ کُنْتُمْ مُقَارِفِیهَا. (تفسير امام عسکری علیه السلام، ص210)

علی بن ابی طالب علیه السلام را پس از حضرت محمد صلی الله علیه و آله امام خود بداند و به او اقتدا نماید و او را آقا و سید خود دانسته و سخنان او را تصديق نموده باشد و از او و از فرزندان پاک او در امور دین و سیاست اطاعت کرده باشد، هنگامی که مرگ او می رسد و حکم و قضای الهی بر او فرود می آید و ملک الموت واعوان او حاضر می شوند، او بالای سر خود حضرت محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله[ آقای پیامبران] را در یک طرف خود می بیند و على علیه السلام السيد الوصيين را در طرف دیگر خودمی بیند، و در پایین پای خود امام حسن علیه السلام سبط رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام حسین علیه السلام سید همه شهدا را می بیند و در اطراف خود نیز سادات از آل محمد علیهم السلام را می بیند.

سپس مؤمن علیل در آن حال آنان را صدا می زند و خداوند گوش های مردمی که در کنار او هستند را از شنیدن صدای او محجوب می نماید، و چشم های آنان را از دیدن ما اهل البيت و دیدن خواص ما محجوب می نماید، و این به خاطر این است که اطرافیان او از رنج هایی که می بینند پاداش بیشتری ببرند. پس مؤمن محتضر در آن حال به رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه دیگر خطاب می کند و می گوید: پدر و مادرم فدای شما باد ای رسول خدا وای وصی رسول خدا وای فرزندان رسول خدا؛ سپس به اصحاب و یاران نیک رسول خدا و امیرالمؤمنین و فرزندان او می گوید: مرحبا بكم، خوش آمدید، چقدر من آرزوی دیدار شما را داشتم، و چقدر اکنون با ملاقات شما مسرور شدم.

سپس می گوید: یا رسول الله اکنون ملک الموت نزد من حاضر شده است و شگی ندارم که او به خاطر شما و برادر شما حرمت و جلالت من را رعایت می کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: او همین گونه است که می گویی. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله با به ملک الموت می فرماید: وصیت خدا را نسبت به احسان به دوست و خادم ما و کسی که ما را بر دیگران مقدم می داشته است رعایت کن. ملک الموت می گوید: یا

ص: 160

رسول الله دستور بدهید او سر خود را بالا کند و ببیند خداوند در بهشت برای او چه نعمت هایی را آماده کرده است؟ پس رسول خدا عجل الله تعالی فرجه شریف به او می فرماید: به بالا نگاه کن. پس او به بالا نگاه می کند و نعمت هایی را می بیند که از حساب و ادراک خارج است، پس ملک الموت می گوید: چگونه من به کسی که پاداش او چنین است و محمد و آل او زوار او هستند ارفاق نکنم؟

سپس ملک الموت می گوید: یا رسول الله اگر خداوند سختی مرگ را برای رسیدن به این مقامات بهشتی قرار نداده بود من هرگز روح او را قبض نمی کردم و لكن خادم و دوست شما باید به شما و سایر پیامبران اقتدا کند که مرگ را به حکم الهی چشیدند. پس رسول خدا عجل الله تعالی فرجه شریف به ملک الموت می فرماید: ما برادر خود را به تو سپردیم از او خیرخواهی کن ... سپس پرده و حجاب از چشم مؤمن محتضر برداشته می شود، و چون محمد و آل محمد را که هنگام احتضار در کنار او بوده اند در آن جا می بیند به ملک الموت می گوید: هرچه زودتر مرا قبض روح کن و مرا به محمد و آل او ملحق نما چرا که من طاقت صبر بر دوری آنان را ندارم. پس ملک الموت مانند این که مویی را از آرد جدا کنند، به آسانی روح او را قبض می کند.

امام عسکری علیه السلام فرمود: شما فکر نکنید که مؤمن در آن حال در سختی و رنج به سر می برد، بلکه او در آسودگی و لذت می باشد؛ و چون او را داخل قبر می کنند، باز محمد و آل محمد - صلوات الله عليهم اجمعین - را می بیند، و چون نکیر و منکر نزد او می آیند به یکدیگر می گویند: اینان محمد و علی و حسن و حسین و صحابه نیک آنان هستند که نزد این مؤمن جمع شده اند و ما باید در مقابل آنان خضوع کنیم. پس وارد قبر می شوند و بر هرکدام آنان سلام می کنند و می گویند:

یا رسول الله چون شما به زیارت دوست خود آمده اید، و خداوند می خواسته

ص: 161

مقام او را نزد ملائکه آشکار سازد، ما شایسته نمیدانیم که سؤالی از او بکنیم و لكن چاره ای از امتثال امر الهی نیست. سپس به او می گویند: «مِنْ ربّک ؟ وَ مَا دینک ؟ وَ مَنْ نبیّک ؟ وَ مَنْ إمامک ؟ وَ مَا قبلتک ؟ وَ مَنْ أخوانک ؟ » پس او می گوید: اللَّهُ ربّی ، وَ مُحَمَّدُ نبیّی ، وَ علیّ وصیّی ، وَ مُحَمَّدُ إمامی ، وَ الکعبه قبلتی ، وَ الْمُؤْمِنُونَ الْمُوَالُونَ لِمُحَمَّدٍ وَ علیّ [ وَ آلِهِمَا ] وَ أولیائهما وَ الْمُعَادُونَ لأعدائهما إخوانی ،وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شریک لَهُ ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ، وَ أَنَّ أَخَاهُ علیّا ولیّ اللَّهُ ، وَ أَنَّ مَنْ نصبهم للإمامه مِنْ أطائب عِتْرَتِهِ ، وَ خیار ذرّیته خُلَفَاءُ الامه ، وَ وَلَّاهُ الْحَقِّ ، وَ الْقَوَّامُونَ بِالصِّدْقِ [بالْقُسْطُ] ، هَذَا حییت ، وَ علی هَذَا مِتُّ ، وَ علی هَذَا تَبْعَثُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تعالی ، وَ تکون مَعَ مَنْ تَتَوَلَّاهُ فی دَارِ کرامه اللَّهِ وَ مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ . »

سپس فرمود: واگر محتضر دشمن اولیای ما و دوست دشمنان ما باشد والقاب ما را به دشمنان ما بگويد، هنگامی که ملک الموت برای قبض روح او می آید، خداوند طاغوت هایی را که او دوست می داشته و امام خود می پنداشته را با انواع عذاب ها برای او ممثل می کند، به گونه ای که نزدیک است نگاه او به آنان او را هلاک نماید و همواره خداوند عذابی از آنان به او می رساند که طاقت تحمل آن را ندارد، و ملک الموت به او می گوید:

ای فاجروای کافر، تو اولیای خدا را رها کردی و دشمنان خدا را گرفتی؟!

پس [بدان که] امروز آنان تو را نجات نخواهند داد و تو راهی برای نجات خود نخواهی یافت، پس عذابی بر او وارد می شود که اگر کمترین آن را بر اهل دنیا تقسیم کنند همه آنان را هلاک خواهد نمود، و چون او را داخل قبر می برند، دری از بهشت به قبر او باز می شود و چون نعمت های بهشتی را می بیند، منکر و نکیر به او می گویند: ببین چگونه خود را از این نعمت ها محروم نموده ای ؟! سپس آن در بسته می شود. و دری از آتش دوزخ به قبر او باز

ص: 162

می شود، و از آن در عذاب دوزخ به او می رسد و او می گوید: خدایا قیامت را برای من بر پا مکن. (1)

هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره / 29)

هدف از خلقت آسمان و زمین

امیرالمؤمنین علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: خداوند مخلوقات روی زمین را آفرید تا شما از خلقت او عبرت بگیرید و به وسیله آن ها به رضوان خدا برسید و از عذاب او نجات یابید، سپس به خلقت آسمان ها پرداخت و آن ها را متقن و محکم و به صورت هفت آسمان مستوی و مستقیم قرار دارد، و او به هر چیزی دانا و عالم است، بنابراین، آنچه خداوند در روی زمین آفریده است، برای مصالح و نیازهای شما می باشد.(2)

امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ مردی از یهود که گفت: آسمان را برای چه آسمان می گویند؟ فرمود: به علت این که آسمان معدن آب است...(3)

ص: 163


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص210
2- قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السّلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً»لِتَعْتَبِرُو بِهِ وَ تَتَوَصَّلُو بِهِ إِلَيَّ رِضْوَانُهُ وَ تَتَوَقَّوْا [بِهِ] مِنْ عَذَابِ نِيرَانِهِ «ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ» فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ» 3 قالَ: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» لِتَعتَبِروا ولِتَتَوَصَّلوا بِهِ إلی رِضوانِهِ وتَتَوَقَّوا بِهِ مِن عَذابِ نیرانِهِ، «ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ» أخَذَ فی خَلقِها وإتقانِها، «فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ» ولِعِلمِهِ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِمَ المَصالِحَ،فَخَلَقَ لَکُم کُلَّ ما فِی الأَرضِ لِمَصالِحِکُم یا بَنی آدَمَ. (همان، ص215؛ عيون، ج12/2؛ بحار، ج 40/3)
3- أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لِمَ سُمِّیَتِ السَّمَاءُ سَمَاءً قَالَ لِأَنَّهَا وَسْمُ الْمَاءِ یَعْنِی مَعْدِنَ الْمَاءِ ... (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص215؛ تفسیر نورالثقلین، ج38/1 )

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (بقره/ 30)

خلقت آدم و اعتراض ملائکه

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه از امیرالمؤمنین علیه السلام ضمن حديث مفصلی نقل نموده که می فرماید: اشتباه ملائکه این بود که به خاطر عبادت خویش برخدا منت گذاردند و این سخن برخی از ملائکه بود که وضع اجنه را قبل از خلقت آدم علیه السلام روی زمین به فساد و خون ریزی دیده بودند، پس خداوند از آنان اعراض نمود و آدم را آفرید و نام ها را به او یاد داد و سپس به ملائکه فرمود: اگر راست می گویید، بگویید: آنها چیست؟ ملائکه گفتند: خدایا تو منزه از هر عیبی هستی، ما را دانشی نیست جز آنچه تو به ما تعلیم نموده ای، همانا تو علیم و حکیم هستی .(1)

ابوحمزه ثمالی در تفسیر خود از امام سجاد علی بن الحسين علیها السلام نقل نموده و گوید:(2) به آن حضرت عرضه داشتم: برای چه طواف هفت دور است؟ فرمود: برای این که خداوند تبارک و تعالی به ملائکه فرمود: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» و آنان سخن خدا را رد کردند و گفتند: «َتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ...» و تا آن زمان هفت هزار سال بود که خداوند آنان را از نور خود محجوب

ص: 164


1- تفسیر نورالثقلین، ج51/1
2- عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ لِمَ صَارَ الطَّوَافُ سَبْعَهَ أَشْوَاطٍ قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَالَ لِلْمَلَائِکَهِ «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً» فَرَدُّوا عَلَی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ قَالُوا «أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» قَالَ اللَّهُ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ وَ کَانَ لَا یَحْجُبُهُمْ عَنْ نُورِهِ فَحَجَبَهُمْ عَنْ نُورِهِ سَبْعَهَ آلَافِ عَامٍ فَلَاذُوا بِالْعَرْشِ سَبْعَهَ آلَافِ سَنَهٍ فَرَحِمَهُمْ وَ تَابَ عَلَیْهِمْ وَ جَعَلَ لَهُمُ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ الَّذِی فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَهِ فَجَعَلَهُ مَثَابَهً وَ أَمْناً وَ وَضَعَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ تَحْتَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ فَجَعَلَهُ «مَثابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً» فَصَارَ الطَّوَافُ سَبْعَهَ أَشْوَاطٍ وَاجِباً عَلَی الْعِبَادِ لِکُلِّ أَلْفِ سَنَهٍ شَوْطاً وَاحِداً (تفسیر ابوحمزه، ص108؛ علل الشرایع، ج2، باب 143، ص 406)

و ممنوع نکرده بود و چون این سخن را گفتند از نور الهی محجوب شدند [و دانستند که نباید چنین می گفتند، پس هفت هزار سال به عرش الهی پناهنده شدند و خداوند به آنان ترحم نمود و توبه آنان را پذیرفت و برای آنان بیت المعمور را که در آسمان چهارم قرار دارد محل پناهندگی قرار داد و کعبه و بیت الحرام خود را روی زمین مقابل آن قرار داد و آن را نیز برای بنی آدم محل پناهندگی وامن معين نمود. از این رو طواف برای بندگان خدا هفت دور واجب شد به جای هر هزار سال یک دور .

امام باقر علیه السلام می فرماید: ملائکه از روی تعصب گفتند: «أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ» و خداوند هفت سال آنان را از نور خود محجوب و ممنوع نمود، و آنان به عرش الهی پناهنده شدند و گفتند: «لبيك ذا المعارج لبيك» و خداوند توبه آنان را پذیرفت، و چون آدم نیز خطا کرد، گرد کعبه طواف نمود و به خدای خود پناهنده شد و خداوند توبه او را قبول کرد.(1)

و در کتاب کافی و تفسیر عیاشی از آن حضرت نقل شده که چون ملائکه آن سخن را گفتند، خداوند بر آنان خشم کرد و آنان از او درخواست توبه کردند و

ص: 165


1- قال الباقر علیه السلام: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا» إلى آخر الآية، كان ذلك من يعصي منهم، فاحتجب عنهم سبع سنين، فلاذوا بالعرش يلوذون يقولون: لبيك ذا المعارج لبيك، حتی تاب عليهم، فلما أصاب آدم الذنب طاف بالبيت حتى قبل الله منه. (تفسیر البرهان،ج 165/1 ؛تفسير الصافی، ج110/1 ؛ مستدرک الوسائل، ج 370/9 )

خداوند دستور داد تا گرد ضراح یعنی بیت المعمور طواف کنند و آنان هفت سال طواف نمودند و از گفته خود استغفار کردند و پس از آن خداوند توبه آنان را پذیرفت و از آنان راضی شد و این منشأ اصل طواف است و سپس خداوند کعبه را محاذی بیت المعمور قرار داد تا بنی آدم با طواف نمودن گرد آن توبه کنند و پاک شوند.(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: ملائکه از خداوند خواستند تا خلیفه خود را از ملائکه قرار بدهد و گفتند: ما تو را تقديس واطاعت می کنیم و مانند دیگران نیستیم و نافرمانی تو را نمی کنیم و چون خداوند پاسخ آنان را با آیه «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» داد، دانستند که از حدخود تجاوز نموده اند، از این رو استغفار کردند و به عرش الهی پناهنده شدند، پس خداوند به آدم - پس از هبوط به زمین به دستور داد تا روی زمین خانه ای برای خدا بنا کند و گناهکاران از بنی آدم به آن پناهنده شوند، همان گونه که ملائکه مقرب خدا به عرش پناهنده می شوند، سپس خداوند به ملائکه فرمود: من به مصالح بندگان خود داناتر از شمایم. امام صادق علیه السلام سپس فرمود: این است معنای آیه شریفه «أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» .(2)

ص: 166


1- وفي الكافي والعياشي عنه علیه السلام: فَغَضِبَ عَلَیْهِمْ، ثُمَّ سَألُوهُ التَّوْبَهَ فَأمَرَهُمْ أنْ یَطُوفُوا بِالضُّرَاحِ وَ هُوَ الْبَیْتُ الْمَعْمُورُ وَ مَکَثُوا یَطُوفُونَ بِهِ سَبْعَ سِنِینَ وَ یَسْتَغْفِرُونَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّا قَالُوا، ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ وَ رَضِیَ عَنْهُمْ، فَهَذَا کَانَ أصْلُ الطَّوَافِ، ثُمَّ جَعَلَ اللهُ الْبَیْتَ الْحَرَامَ حَذْوَ الضُّرَاحِ تَوْبَهً لِمَنْ أذْنَبَ مِنْ بَنِی آدَمَ وَ طَهُوراً لَهُمْ،لهم. تفسیر صافی، ج 73/1 نقل از کافی و تفسیر عیاشی)
2- عن أبي عبد الله علیه السلام قال: إن الملائكة سألت الله تعالى أن يجعل الخليفة منهم و قالوا نحن نقدسك ونطيعك ولانعصيك كغيرنا، قال: فلما أجيبوا بما ذكر في القرآن علموا أنهم تجاوزوا ما لهم فلاذوا بالعرش استغفارا، فامر الله تعالی آدم بعد هبوطه آن يبني له في الأرض بيت يلوذ به المخطئون كما لاذ بالعرش الملائكة المقربون، فقال الله تعالى للملائكة: إني أعرف بالمصلحة منكم. و هو معنى قوله : «أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ».

آیات 31 - 36

اشاره

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (31)قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (32)قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (33)وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ (35)فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ (36)

لغات

کلمه «آدم» یا از «أديم الأرض» یعنی خاک گرفته شده، و یا از «أدمه» به معنای رنگ و صفت، و به معنای اول اگر نکره باشد منصرف است و به معنای دوم غیر منصرف است، و أدمة به معنای سمره و گندم گون بودن است، و «عرضت المتاع للبيع عرضا» یعنی أظهرته للبيع، و «نباء» به معنای اعلام و اخبار است، و «نبأ» به معنای خبر است، و «أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هَؤُلَاءِ » یعنی أخبروني بها، و بسا به سه مفعول متعدی می شود مانند «أنبأت زیدا عمرا خير الناس»، و نبات نیز چنین است، و

ص: 167

«نبی» بدون همزه به معنای طریق واضح است. و «إحكام» به معنای اتقان است، و «حکیم» کسی است که مانع از فساد باشد، و «إبداء» به معنای إظهار است مانند اعلان، وضد ابداء کتمان است، وضد اظهار، إبطان است، وضد اعلان، اسرار است و «سجود» به معنای خضوع و تذلل است و در شرع مقدس عمل مخصوصی است در نماز، مانند رکوع و قنوت، و «رغد» زندگی وسیع بدون رنج است.

ترجمه

خداوند علم اسما [یعنی اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را کلا به آدم آموخت، آن گاه آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می گویید و [از آدم شایسته ترهستید] از این نام ها به من خبر بدهید (31) ملائکه گفتند: خدایا تومنزهی، ما جز آنچه توبه ما یاد داده ای چیزی را نمی دانیم و تویی دانا و حکیم (32) خداوند فرمود: ای آدم، توآنان را از اسامی و اسرار این موجودات آگاه کن . هنگامی که آدم آنان را آگاه کرد، خداوند به ملائکه فرمود: آیا به شما نگفتم که من غيب آسمان ها و زمین را می دانم؟! و به آنچه شما آشکار می کنید و یا پنهان می دارید آگاهم؟ (33) و[ای رسول من] به یاد آور زمانی را که ما به ملائکه گفتیم: به احترام آدم [در مقابل خدا] سجده کنید، پس همه ملائکه سجده کردند جزابلیس که سرباز زد و تكبرورزيد و سجده نکرد و او از پیش از کافران بود (34) و ما به آدم گفتيم: توو همسرت در بهشت ساکن شوید و از نعمت های آن با شادابی و هرگونه که می خواهید بهره مند شويد ولكن نزدیک آن شجره نشوید که از ظالمین به خود خواهید بود. پس شیطان انان را فریب داد و از بهشت [و نعمت های بهشتی] خارج نمود، و ما به آنان گفتيم: از مقام بهشتی خود فرود آیید و شما در روی زمین که کانون فساد و دشمنی هاست] با همدیگر دشمنی خواهید نمود و تا مدت معلومی زمین محل زندگی و بهره برداری شما خواهدبود.

ص: 168

تفسیر اهل بیت علیهم السلام
اشاره

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ*قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ *قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (بقره/21 - 33)

اعتراف ملائکه به دانش آدم علی

امام صادق علیه السلام می فرماید:(1) خداوند تبارک و تعالی نام های اولیای خود را به آدم علیه السلام تعلیم نمود و سپس آنان را - که به صورت ارواح بودند - برملائکه عرضه نمود و فرمود: اگر راست میگویید و خود را به سبب تسبیح و تقدیس خویش به خلافت و جانشینی من سزاوارتر از آدم می دانید بگویید: اینان کیانند؟ پس ملائکه گفتند: «سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» از این رو خداوند به آدم فرمود: «أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ...» یعنی ای آدم، تو نام آنان [و منزلتشان را به ملائکه خبر بده تا بدانند که مقام اولیا و حجت های الهی بالاتر از آنان است و چون آدم ملائکه را [به مقام اولیای الهی] آگاه نمود و ملائکه دانستند که آنان

ص: 169


1- في كتاب كمال الدين و تمام النعمة باسناده الى محمد بن زياد عن أيمن بن محرز عن الصادق جعفر بن محمد علیه السلام إن الله تبارك وتعالى علم آدم عليه السلام أسماء حجج الله كلها ثم عرضهم - وهم أرواح - على الملائكة فقال: «أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» بأنكم أحق بالخلافة في الأرض لتسبيحكم و تقديسكم من آدم، «قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» قال الله تبارك وتعالى: يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بها وقفوا على عظیم منزلتهم عند الله تعالى ذكره فعلموا أنهم أحق بأن يكونوا خلفاء الله في أرضه وحججه على بريته، ثم غيبهم عن أبصارهم واستعبدهم بولايتهم ومحبتهم، وقال لهم: «أَلَم أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما بِدُونٍ ومَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ». (تفسير نورالثقلین، ج 54/1 ،ص14)

نزد خداوند منزلت بزرگی دارند، و معلوم شد که آنان سزاوارتر از ملائکه هستند برای خلیفه و حجت الهی بودن در روی زمین. خداوند انوار اولیای خود را از ملائکه پنهان نمود و ولایت و محبت آنان را بر ملائکه واجب کرد و به ملائکه فرمود: «أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» ؟

على بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» گوید: مقصود از اسماء نام های کوه ها و دریاها، و دره ها و گیاهان و حیوانات است ... تا این که گوید: آدم اسماء [و اسرار] آن ها را تعلیم گرفت و خداوند آدم علیه السلام را حجت بر ملائکه قرار داد.(1)

امام عسکری علیه السلام (2) می فرماید: مقصود از «اسماء» در آیه «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» لها نام های پیامبران و نام های محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام و طبین از آل آنان و نام های خوبان از شیعیان و نام های دشمنان بزرگ آنان است و مقصود از «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ» عرضه نمودن اشباه و انوار محمد و على و امامان علیهم السلام بر ملائکه را از اسماء پیامبران و

ص: 170


1- في تفسير علي بن إبراهيم قوله «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» قال: أسماء الجبال و البحار والأودية والنبات، والحيوان، ... فجعل آدم عليه السلام حجة عليهم. (تفسیر نورالثقلین، ج1/ 47، از تفسیر علی بن ابراهیم قمی)
2- قال الإمام العسكري علیه السلام وعلم آدم الأسماء كلها أسماء أنبياء الله، و أسماء محمد صلی الله علیه و آله و علي وفاطمة والحسن والحسين، و الطيبين من آلهما علیه السلام ، وأسماء خیار شيعتهم وعتاة أعدائهم ثم عرضه يعني عرض محمد و عليا و الأئمة «عَلَى الْمَلَائِكَةِ» أي عرض أشباحهم وهم أنوار في الأظلة. «فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» إن جميعكم تسبحون و تقدسون وإن ترككم هاهنا أصلح من إيراد من بعدكم أي فكما لم تعرفوا غيب من [في] خلالكم فالحري أن لا تعرفوا الغيب الذي لم يكن، كما لا تعرفون أسماء أشخاص ترونها. قالت الملائكة: «سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ » [ العليم] بكل شيء، الحكيم المصيب في كل فعل. قال الله عز وجل: يا آدم أنبئ هؤلاء الملائكة بأسمائهم: أسماء الأنبياء والأئمة فلما أنبأهم فعرفوها أخذ عليهم العهد، و الميثاق بالإيمان بهم، والتفضيل لهم. قال الله تعالی عند ذلك: «أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» سرهما «وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» [و] ما كان يعتقده إبليس من الإباء على آدم إن أمر بطاعته، وإهلاكه إن سلط عليه. ومن اعتقادكم أنه لا أحد يأتي بعدكم إلا وأنتم أفضل منه. بل محمد و آله الطيبون أفضل منكم، الذين أنبأكم آدم بأسمائهم. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 217)

ائمه علیهم السلام آگاه نمود و آنان مقام پیامبران و ائمه علیهم السلام را شناختند، خداوند از ملائکه نسبت به پیامبران و ائمه علیهم السلام عهد و میثاق گرفت که به آنان ایمان داشته باشند، و آنان را بر خود فضیلت بدهند. سپس خداوند به ملائکه فرمود:

«أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ»؟ و مقصود از «وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» و کتمان ابلیس - در بین ملائکه است - نسبت به اعتقاد خود به این که اگر خداوند او را مأمور به اطاعت از آدم بکند، او از آدم اطاعت نکند بلکه اگر سلطه ای بر آدم پیدا کند او را هلاک نماید و نیز کتمان ملائکه است که اعتقاد داشتند: احدی پس از آنان نخواهد آمد که افضل از آنان باشد. از این رو خداوند به ملائکه فرمود: آری محمد و آل طیبین او افضل از شمایند و آنان همان کسانی هستند که آدم نام هایشان را به شما خبر داد [و شما منزلت و مقامشان را در ساق عرش یافتید].

ص: 171

نخستین خلقت خداوند

امام صادق علیه السلام می فرماید:(1) نخستین مخلوق خداوند پنج نفر بودند که خداوند آنان را از نور جلال خود آفرید و برای هرکدام نامی از نام های خود برگزید، او حمید بود و پیامبر خود را محمد نامید، او اعلی و امیرالمؤمنین علیه السلام را على نامید، او دارای اسماء الحسنی بود و از آن ها نام حسن و حسین را برگزید، او فاطر بود و از اسماء خود فاطمه را برگزید. و چون آنان را خلق نمود در سمت راست عرش قرارشان داد؛ پس ملائکه را از نور آفرید و ملائکه چون نظر به آن پنج وجود مبارک نمودند، شأن و مقام آنان را بزرگ یافتند و خداوند به آنان تلقین کرد که تسبیح خداوند را بگویند، چنان که از قول آنان در قرآن می فرماید: «وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ » (صافات، 165 - 166) و هنگامی که خداوند آدم - صلوات الله و سلامه عليه - را آفرید و او آن پنج وجود مبارک را در سمت راست عرش دید، عرضه داشت: خدایا تو را سوگند میدهم به حقی که بر آنان داری نام هایشان را به من تعلیم نمایی. خطاب شد: ای آدم نام های آنان نزد توامانت باشد، چراکه نام هایشان از اسرار من است و نباید بدون اجازه من کسی از آنها آگاه شود. آدم گفت: خدایا پذیرفتم. خطاب شد: ای آدم باید عهدی نزد من بسپاری که این

ص: 172


1- عن أبي عبد الله علیه السلام قال: إن الله تبارك و تعالی کان ولا شيء فخلق خمسة من نور جلاله و[جعل] لكل واحد منهم اسما من أسمائه المنزلة فهو الحميد وسمى [النبي] محمد صلی الله علیه و آله وهو الأعلى وسمى أمير المؤمنين عليا وله الأسماء الحسنی فاشتق منها حسنا و حسینا و هو فاطر فاشتق لفاطمة من أسمائه إسما فلما خلقهم جعلهم في الميثاق فإنهم عن يمين العرش و خلق الملائكة من نور فلما أن نظروا إليهم عظموا أمرهم وشأنهم ولقتوا التسبيح فذلك قوله: «وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ» فلما خلق الله تعالی آدم علیه السلام نظر إليهم عن يمين العرش فقال: يا رب من هؤلاء؟ قال: يا آدم! هؤلاء صفوتي و خاصتي خلقتهم من نور جلالي و شققت لهم اسما من أسمائي. قال: یا رب! فبحقك عليهم علمني أسماءهم؟ قال: یا آدم! فهم عندك أمانة سر من سري لا يطلع عليه غيرك إلا بإذني. قال: نعم يا رب . قال: يا آدم أعطني على ذلك العهد فأخذ عليه العهد ثم علمه أسماءهم «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاَئِكَةِ» ولم يكن علمهم بأسمائهم فقال: «أَنْبونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلاَءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ قَالُوا سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ اَلْعَلِيمُ الخيرِيه قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ» علمت الملائكة أنه مستودع و أنه مفضل بالعلم وأمروا بالسجود إذ كانت سجدتهم لأدم تفضيلا له وعبادة لله إذ كان ذلك بحق له و أبي إبليس الفاسق عن أمر ربه فقال: «مَا مَنَعَكَ أَلاَ تَسْجُدْ إِذْ أَمَرْتُكَ» قال: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ» قال: فقد فضلته عليك حيث أمر(ت) بالفضل للخمسة الذين لم أجعل لك عليهم سلطانا ولا من شيعتهم ليتبعهما فذلك استثناء اللعين «إِلاَّ عِبَادُكَ مِنْهُمُ اَلْمُخْلَصِينَ» وقال: «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ» و هم الشيعة. (تفسیر فرات کوفی، ص 56)

حقیقت را فاش نکنی؛ و خداوند با گرفتن عهد از آدم، نام آنان را به آدم تعلیم نمود.

سپس خداوند نام های آن پنج وجود مبارک را بر ملائکه عرضه نمود، و ملائکه از پیش نمی دانستند، از این رو به آنان فرمود:«أَنْبونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلاَءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» و ملائکه در پاسخ گفتند: «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إك أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ » پس خداوند به آدم فرمود: «أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ » و چون آدم نام آن پنج وجود مبارک را برای ملائکه روشن نمود، ملائکه دانستند که آدم امانت دار خداوند وعالم به اسماء مبارک آنان شده و به این سبب برملائکه فضیلت پیدا کرده است، از این رو ملائکه مأمور شدند که به آدم سجده کنند و سجده آنان تفضيل آدم و عبادت خداوند بود و حق نیز چنین بود. و لكن ابلیس فاسق، از امر خدا تمزد کرد و خداوند به او فرمود: «ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أُمَّتِكَ » ؟(1) و ابلیس [از روی تکبر] گفت:

ص: 173


1- اعراف/12

«أَنَا خَيْرُ مِنْهُ » یعنی من بهتر از آدم هستم و خداوند در پاسخ او فرمود: «من آدم را بر تو فضیلت دادم، چراکه آدم فضیلت و مقام آن پنج وجود مبارکی که من راهی برای تو در آنان و شیعیانشان قرار ندادم را پذیرفت. همان گونه که خداوند از قول ابلیس می فرماید: «إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ »(1) ويا می فرماید:«إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ »(2) و مقصود از آنها حضرت محمد و ائمه اهل البيت علیهم السلام و شیعیان آنان هستند.

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ (بقره/34)

تکبر ابلیس و کافرشدن او

از امام صادق علیه السلام سؤال شد:(3) آیا خطاب های خداوند، به گمراهان نیز بوده است؟ امام صادق علیه السلام فرمود: آری کفار نیز داخل خطاب بوده اند، چراکه خداوند به ملائکه فرمود تا به آدم سجده کنند و خطاب او به ملائکه و ابلیس بود و ابلیس با ملائکه در آسمان عبادت می کرد و ملائکه گمان می کردند که ابلیس از آنان است در حالی که او از آنان نبود و چون خداوند ملائکه را امر کرد که به آدم سجده کنند، حسد ابلیس آشکار شد و ملائکه دانستند که ابلیس از آنان نبوده است و نیز به امام صادق علیه السلام گفته شد: چگونه ابليس مأمور به سجده شد، در حالی که خداوند به ملائکه امر نمود تا به آدم سجده کنند؟! امام صادق علیه السلام فرمود:

ص: 174


1- حجر/ 40.
2- حجر/ 42.
3- عن أبي عبد الله علیه السلام قال: سئل عما ندب الله الخلق إليه أدخل فيه الضلالة؟ قال: نعم، و الكافرون دخلوا فيه لأن الله تبارك وتعالى أمر الملائكة بالسجود لآدم فدخل في أمره الملائكة وإبليس فإن إبليس كان من الملائكة في السماء يعبد الله و کانت. الملائكة تظن أنه منهم ولم يكن منهم فلما أمر الله الملائكة بالسجود الآدم علیه السلام أخرج ما كان في قلب إبليس من الحسد فعلم الملائكة عند ذلك أن إبليس لم يكن مثلهم فقيل له علیه السلام فكيف وقع الأمر على إبليس وإنما أمر الله الملائكة بالسجود لآدم فقال : كان إبليس منهم بالولاء ولم يكن من جنس الملائكة وذلك أن الله خلق خلق قبل آدم وكان إبليس منهم حاكما في الأرض فعتوا و أفسدوا وسفكوا الدماء فبعث الله الملائكة فقتلوهم وأسروا إبليس و رفعوه إلى السماء و كان مع الملائكة يعبد الله إلى أن خلق الله تبارك و تعالی آدم علیه السلام. (تفسير نورالثقلین، ج47/1 ؛ تفسیر قمی، ج35/1)

ابلیس به سبب دوستی و ارتباط با ملائکه از آنان محسوب می شد و لكن از

جنس ملائکه نبود بلکه از نژاد جت بود و علت آمدن او بين ملائکه این بود که خداوند قبل از آدم اجنه را خلق نموده بود و ابلیس از آنان بود و بر آنان در روی زمین حکومت می کرد و چون اجئه مشغول ظلم و خون ریزی شدند، خداوند ملائکه را فرستاد و ملائکه آنان را کشتند و ابلیس را اسیر گرفتند و به آسمان بردند و ابلیس همواره بین ملائکه خدا را عبادت می کرد تا این که خداوند آدم علیه السلام را خلق نمود.

سجده نکردن ابلیس برآدم

امام باقر علیه السلام در حدیث مفصلی می فرماید:(1) در کتاب امیرالمؤمنین علیه السلام یافتیم ... که پس از خلقت نسناس و فسادی که آنان روی زمین کردند خداوند آدم را آفرید و آدم چهل سال به صورت مصور باقی ماند و ابلیس ملعون هرچه بر او می گذشت می گفت: خدا این را برای چه آفریده است؟

ص: 175


1- إلى أن قال: فخلق الله آدم فبقي أربعين سنة مصورا فكان يمر به إبليس اللعين فيقول لأمر ما خلقت ؟ فقال العالم علیه السلام ، فقال إبليس: لئن أمرني الله بالسجود لهذا الأعصينه، قال: ثم نفخ فيه فلما بلغت الروح إلى دماغه عطس عطسة جلس منها فقال: الحمد لله، فقال الله تعالى: يرحمك الله. قال الصادق علیه السلام: فسبقت له من الله الرحمة. ثم قال الله تبارك وتعالى «لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا» له فأخرج إبليس ما كان في قلبه من الحسد فأبى أن يسجد فقال الله عز وجل: «ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ ؟ قَالَ : أَنَا خَيْرُ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» . (تفسیر قمی، ج41/1 )

امام باقر علیه السلام سپس می فرماید: هنگامی که ابلیس آدم را به صورت مصور ديد گفت: اگر خدا مرا امر کند که به او سجده کنم هرگز سجده نخواهم کرد؛ و چون در آدم روح دمیده شد و آدم عطسه نمود و نشست و گفت: «الحمد لله» و خدای تبارک و تعالی فرمود: « یرحمک الله». و رحمت خداوند شامل حال او شد و خداوند به ملائکه فرمود: به آدم سجده کنید، و ملائکه کلا به آدم سجده کردند، ابلیس سجده نکرد و حسد خود را آشکار نمود. پس خداوند به او فرمود: برای چه به آدم سجده نکردی؟ ابلیس گفت: من از آدم بهتر هستم، چراکه تو من را از آتش آفریدی و آدم را از خاک آفریدی !!

امام صادق علیه السلام می فرماید:(1) نخستین کسی که قیاس کرد ابلیس بود. او به خاطر تکبر، به آدم سجده نکرد و تکبر نخستین گناهی است که به سبب آن نافرمانی خداوند انجام گرفت. امام صادق علیه السلام سپس می فرماید: ابلیس به خداوند گفت: مرا از سجده به آدم معاف بدار تا در عوض آن، تو را آن چنان عبادت کنم که هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی تو را این اندازه عبادت نکرده باشند و خداوند در پاسخ

ص: 176


1- قال الصادق علیه السلام . فأول من قاس إبليس واستكبروالاستكبار هو أول معصية عصي الله بها قال: فقال إبليس: یا رب اعفني من السجود لآدم علیه السلام وأنا أعبدك عبادة لم يعبدکها ملك مقرب ولانبي مرسل قال الله تبارك وتعالى: لاحاجة لي إلى عبادتك إنما أريد أن أعبد من حيث أريد لا من حيث تريد فأبى أن يسجد فقال الله تعالی : فَاخْرُجْ مِنْها فإنک رَجِيمٍ وَ إِنْ علیک لَعْنَتِي إِلى يَوْمِ الدِّينِ ) فقال إبليس: یا رب کیف وأنت العدل الذي لاتجور فثواب عملي بطل؟ قال: «لاولكن اسأل من أمرالدنيا ما شئت ثوابا لعملك فأعطيتك» فأول ما سأل، البقاء إلى يوم الدين. فقال الله: قد أعطيتك قال سلطنی علی ولد آدم قال: قد سلطتك قال: أجرني منهم مجرى الدم في العروق قال قد أجريتك قال: ولايلد لهم ولد إلاويلد لي اثنان قال: و أراهم ولا يروني وأتصورلهم في كل صورة شئت فقال: قد أعطيتك قال: یا رب زدنی قال: قد جعلت لك في صدورهم أوطانا قال: رب حسبي فقال: إبليس عند ذلك «فبعتك لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ مَ لآتيهم مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ » . (تفسیر قمی، ج41/1 ؛ بحارالأنوار، ج 106/11 )

او فرمود: من نیازی به عبادت تو ندارم و من اراده کرده ام که آن گونه که می خواهم مرا عبادت کنند نه آن گونه که تو می خواهی و چون شیطان از سجده بر آدم امتناع نمود، خداوند به او فرمود: دور شو، که تو از درگاه من رانده شدی و تا قیامت لعنت من بر تو خواهد بود؛ ابلیس گفت:

خدایا چگونه با من چنین می کنی در حالی که تو عادل هستی و هرگز ظلم نمی کنی؟ آیا پاداش عمل من را باطل نمودی؟ خطاب شد: چنین نیست که فکر می کنی، تو از دنیا هرچه می خواهی از من سؤال کن تا من آن را پاداش عمل تو قرار بدهم. پس اول چیزی که ابلیس سؤال نمود زنده ماندن او تا قیامت بود و خداوند خواسته او را پذیرفت، سپس گفت: خدایا من را بر فرزندان آدم مسلط کن. خطاب شد تو را بر آنان مسلط نمودم. ابلیس گفت: مرا همانند خون در بدن آنان جاری کن خطاب شد: چنین کردم. ابلیس گفت: مقابل هر فرزندی که از آدم به دنیا می آید، دو فرزند از من به دنیا آید، این نیز اجابت شد، سپس گفت:

آنان مرا نبینند و لكن من آنان را ببینم و من به هر صورتی که بخواهم بتوانم بین آنان باشم. خطاب شد: خواسته های تو پذیرفته شد. ابلیس گفت: خدایا بیش از

ص: 177

این مرا بر آنان مسلط کن. خطاب شد: ما سینه های آنان را وطن تو قرار دادیم. پس ابلیس گفت: همین مرا بس باشد. و سپس گفت: «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ *إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»(1)، «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ »(2)یعنی خدایا به عزت تو سوگند که همه فرزندان آدم را گمراه خواهم نمود جز مخلصين را، و من از پیش روی آنان و پشت سر و از راست و از چپ، سراغ آنان خواهم رفت و تو بیشتر آنان را شاکر نخواهی یافت.

على بن جعفر گوید: از برادرم موسی بن جعفر علیهما السلام شنیدم که می فرمود:هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله(در خواب) ديد: تیم و عدی (یعنی اولی و دومی) و بنی امیه بر منبر او بالا رفته اند، سخت نگران شد، و خداوند برای آرامش او [سورة قدرو] آیه «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ » را نازل نمود و سپس به او وحی نمود: ای محمد! من امر کردم و از من اطاعت نشد، پس تو جزع مکن که درباره وصی خود به این مردم دستوراتی دادی و از تو اطاعت نشد!(3)

امام حسین علیه السلام می فرماید:(4) یکی از یهودیان شام به پدرم امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: ... خداوند ملائکه را امر نمود تا به آدم سجده کنند، آیا درباره محمد صلی الله علیه و آله چنین

ص: 178


1- ص/82- 83.
2- اعراف /17.
3- عن على بن جعفر قال: سمعت أبا الحسن علیه السلام يقول: لما رأى رسول الله صلی الله علیه و آله تیما و عديا و بني أمية يركبون منبره أفظعه فأنزل الله تبارك و تعالی قرآنا يتأسى به: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى» ثم أوحى اليه: يا محمد! إني أمرت فلم أطع فلا تجزع أنت إذا أمرت فلم تطع في وصيتك. (تفسیر نورالثقلین، ج48/1 )
4- في كتاب الاحتجاج للطبرسي علیه السلام روی عن موسی بن جعفر عن أبيه عن آبائه عن الحسين بن على علیهم السلام قال: إن يهوديا من يهود الشام وأحبارهم قال لعلي علیه السلام في کلام طويل. هذا آدم أسجد الله له ملائكته فهل فعل بمحمل شيئا من هذا؟ فقال له على علیه السلام. لقد كان كذلك ولئن أسجد الله لآدم ملائكته فإن سجودهم لم یکن سجود طاعة، إنهم عبدوا آدم من دون الله عزوجل ولكن اعترافا لآدم بالفضيلة، و رحمة من الله له و محمد صلی الله علیه و آله اعطى ما هو أفضل من هذا، إن الله عز وجل صلي في جبروته والملائكة بأجمعها، وتعبد المؤمنون بالصلوة عليه، فهذه زيادة له یا يهودي. (همان، ص 49)

کاری را کرد؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آری. سپس فرمود: اگر خداوند ملائکه را مأمور نمود که به آدم سجده کنند، سجده آنان اطاعت و عبادت و پرستش آدم نبود بلکه اقرار به مقام و منزلت او بود و رحمتی بود از خداوند برای او و لكن خداوند به حضرت محمد صلی الله علیه و آله بالاتر از این را عطا نمود، چراکه خداوند عزوجل در جبروت خود بر او صلوات و درود فرستاد و به همه ملائکه و مؤمنین نیز دستور داد تا بر او (و آل او) صلوات بفرستند، و این بالاتر از آن چیزی است که درباره آدم انجام داد.

حضرت رضا عله فرمود: ... خداوند ما را در صلب آدم قرار داد و به ملائکه فرمود تا به احترام ما به آدم سجده کنند و سجود آنان عبادت خدا و اکرام به آدم بود، به خاطر این که ما در صلب او بودیم و چگونه ما افضل از ملائکه نباشیم در حالی که ملائکه کلا در مقابل آدم سجده نمودند.(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آدم، آدم نامیده شد، چون او از أديم الارض یعنی ظاهر

ص: 179


1- في عيون الاخبار عن الرضا علیه السلام حديث طويل و فيه: إن الله تبارك و تعالی خلق آدم فأودعنا صلبه وأمر الملائكة بالسجود له تعظيما لنا وإكراما، وكان سجودهم لله تعالی عبودية، ولآدم إكراما وطاعة لكوننا في صلبه، فكيف لا نكون أفضل من الملائكة وقد سجدوا لآدم كلهم أجمعون. (همان؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام ج2/ 237)

آن آفریده شد و نام ابلیس در آسمان حارث بود او ابلیس به معنای ممنوع از رحمت خداست و نخستین کسی که کافر به خدا شد و کفر را ایجاد کرد ابلیس ملعون بود.(1)

وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ *فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ (بقره/ 36/36)

فریب خوردن آدم و حوا

امام عسکری علیه السلام می فرماید:(2) هنگامی که خداوند عزوجل ابلیس را به خاطر سجده نکردن به آدم لعنت نمود و ملائکه را به خاطر سجده کردن به آدم و اطاعت از امر خداوند اکرام نمود، آدم و حوا را دستور داد تا در بهشت ساکن شوند و از میوه های بهشتی بی حساب و بدون زحمت هرگونه که میخواهند بخورند و فرمود: «وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ» یعنی نزدیک این درخت - که درخت علم محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله است - نروند، چراکه خداوند آن درخت را مخصوص به آنان نموده و سایر خلق او حقی در آن ندارند، بنابراین آن درخت مخصوص حضرت محمد صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه و حسن و حسین - صلوات الله علیهم اجمعین -

ص: 180


1- في عيون الاخبار عن أمير المؤمنین علیه السلام حديث طويل و فيه: وسأله لم سمی آدم آدم؟ قال: لأنه خلق من أديم الأرض، وسأله عن اسم إبليس ما كان في السماء؟ فقال : كان اسمه الحارث، وسأله عن أول من كفر وأنشأ الكفر؟ فقال: إبليس لعنه الله. (تفسیر نورالثقلین، ج 49/1 )
2- قَالَ اَلْإِمَامُ العَسَکَری عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا لَعَنَ إِبْلِیسَ بِإِبَائِهِ، وَ أَکْرَمَ اَلْمَلاَئِکَهَ بِسُجُودِهَا لِآدَمَ ، وَ طَاعَتِهِمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِآدَمَ وَ حَوَّاءَ إِلَی اَلْجَنَّهِ وَ قَالَ: « یا آدَمُ اُسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ اَلْجَنَّهَ وَ کُلا مِنْها » مِنَ اَلْجَنَّهِ « رَغَداً » وَاسِعاً « حَیْثُ شِئْتُما » بِلاَ تَعَبٍ. [اَلشَّجَرَهُ اَلَّتِی نَهَی اَللَّهُ عَنْهَا، وَ أَنَّهَا شَجَرَهُ عِلْمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ :] « وَ لا تَقْرَبا هذِهِ اَلشَّجَرَهَ » [شَجَرَهَ اَلْعِلْمِ] شَجَرَهَ عِلْمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِم اَلَّذِینَ آثَرَهُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا دُونَ سَائِرِ خَلْقِهِ. فَقَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: « وَ لا تَقْرَبا هذِهِ اَلشَّجَرَهَ » شَجَرَهَ اَلْعِلْمِ فَإِنَّهَا لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَاصَّهً دُونَ غَیْرِهِمْ، وَ لاَ یَتَنَاوَلُ مِنْهَا بِأَمْرِ اَللَّهِ إِلاَّ هُمْ، وَ مِنْهَا مَا کَانَ یَتَنَاوَلُهُ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ بَعْدَ إِطْعَامِهِمُ اَلْمِسْکِینَ وَ اَلْیَتِیمَ وَ اَلْأَسِیرَ حَتَّی لَمْ یُحِسُّوا بَعْدُ بِجُوعٍ وَ لاَ عَطَشٍ وَ لاَ تَعَبٍ وَ لاَ نَصَبٍ. وَ هِیَ شَجَرَهٌ تَمَیَّزَتْ مِنْ بَیْنِ أَشْجَارِ اَلْجَنَّهِ . إِنَّ سَائِرَ أَشْجَارِ اَلْجَنَّهِ [کَانَ] کُلُّ نَوْعٍ مِنْهَا یَحْمِلُ نَوْعاً مِنَ اَلثِّمَارِ وَ اَلْمَأْکُولِ وَ کَانَتْ هَذِهِ اَلشَّجَرَهُ وَ جِنْسُهَا تَحْمِلُ اَلْبُرَّ وَ اَلْعِنَبَ وَ اَلتِّینَ وَ اَلْعُنَّابَ وَ سَائِرَ أَنْوَاعِ اَلثِّمَارِ وَ اَلْفَوَاکِهِ وَ اَلْأَطْعِمَهِ. فَلِذَلِکَ اِخْتَلَفَ اَلْحَاکُونَ لِتِلْکَ اَلشَّجَرَهِ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: هِیَ بُرَّهٌ. وَ قَالَ آخَرُونَ: هِیَ عِنَبَهٌ. وَ قَالَ آخَرُونَ: هِیَ تِینَهٌ. وَ قَالَ آخَرُونَ: هِیَ عُنَّابَهٌ. قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: « وَ لا تَقْرَبا هذِهِ اَلشَّجَرَهَ » تَلْتَمِسَانِ بِذَلِکَ دَرَجَهَ مُحَمَّدٍ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ ] فِی فَضْلِهِمْ، فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَی خَصَّهُمْ بِهَذِهِ اَلدَّرَجَهِ دُونَ غَیْرِهِمْ، وَ هِیَ اَلشَّجَرَهُ اَلَّتِی مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهَا بِإِذْنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أُلْهِمَ عِلْمَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ مِنْ غَیْرِ تَعَلُّمٍ، وَ مَنْ تَنَاوَلَ [مِنْهَا] بِغَیْرِ إِذْنِ اَللَّهِ خَابَ مِنْ مُرَادِهِ وَ عَصَی رَبَّهُ « فَتَکُونا مِنَ اَلظّالِمِینَ » بِمَعْصِیَتِکُمَا وَ اِلْتِمَاسِکُمَا دَرَجَهً قَدْ أُوثِرَ بِهَا غَیْرُکُمَا إِذَا أَرَدْتُمَاهَا بِغَیْرِ حُکْمِ اَللَّهِ .(تفسیر امام عسکری علیه السلام ص 221)

است، چراکه آنان طعام خود را به مسکین و يتیم و اسیر دادند و پس از آن، گرسنگی و تشنگی و زحمت و خستگی احساس نکردند، و آن درخت بین درختان بهشتی مشخص است، چراکه سایر درختان بهشت هرکدام دارای نوعی از میوه ها و خوردنی ها می باشند، و لكن این درخت دارای انواع میوه ها و خوراکی ها - مانند گندم و انگور و انجیر و عتاب و... می باشد، از این رو درباره این درخت به اختلاف سخن گفته می شود: برخی می گویند: آن درخت گندم بوده و برخی گویند: درخت عنبه بوده و برخی گویند: درخت انجیر بوده و برخی گویند: درخت عناب بوده است.

و خداوند به آدم و حوا فرموده است: شما نباید با نزدیک شدن به این درخت، خواهان مقام و درجه محمد و آل محمد ، باشید، چراکه خداوند فقط آنان را به این درجه مخصوص نموده، نه دیگران را، و آن درخت درختی است که هر کس با اذن خداوند از آن بخورد به علم اولین و آخرین ملهم می شود بدون آن که از کسی تعلم نماید و اگر کسی بدون اذن خداوند از این درخت بخورد زیانکار و عاصی پروردگار خود می شود و خداوند به آدم و حوا فرمود: از این درخت نخوريد، و خواهان درجه محمد [و آل محمد صلی الله علیه و آله] باشید، چرا که خداوند فقط آنان را به این درجه مخصوص نموده، نه دیگرانرا ، و آن درخت درختی است که هر کس با اذن خداوند از آن بخورد به علم اولین و آخرین ملهم می شود بدون آنکه از کسی تعلم نماید و اگر کسی بدون اذن خداوند از این درخت بخورد زیانکار و عاصی پروردگار خود می شود و خداوند به آدم و حوا فرمود : از این درخت نخورید، و خواهان درجه محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله نباشید وگرنه عاصی و ظالم خواهید بود.

ص: 181

وسوسه شیطان نسبت به آدم و حوا

امام عسکری علیه السلام می فرماید: شیطان با وسوسه و خدعه و به تردید انداختن آدم و حوا - از روی دشمنی - آنان را فریب داد و نخست نزد آدم آمد و به او گفت: خداوند شما را از خوردن آن شجره نهی نکرده، جز آن که شما ملک باشید، سپس گفت: «اگر از این درخت بخورید، عالم به غیب می شوید، و قدرتی پیدا می کنید که مخصوصین به قدرت از ناحیه خداوند دارا هستند، و از مخلدين در بهشت می شوید و مرگی برای شما نخواهد بود. سپس برای آنان سوگند یاد نمود و گفت: من خیرخواه شما هستم.

امام عسکری علیه السلام می فرماید: شیطان این سخنان را در حالی به آدم و حوا گفت، که خود را زیر چانه ماری پنهان نموده بود و آدم طلا گمان می کرد که آن مار با او سخن می گوید، و نمی دانست که شیطان خود را زیر چانه مار پنهان نموده است. پس آدم سخن مار را رد کرد و گفت: این ها فریب شیطان ملعون است، چگونه امکان دارد که خداوند به ما خیانت نموده باشد؟ و چگونه تو سوگند به نام خدا

ص: 182

می خوری و او را به خیانت و عدم خیرخواهی نسبت می دهی، در حالی که او اكرم الأكرمين است؟! سپس گفت: چگونه من به کاری دست بزنم که خداوند مرا از آن نهی کرده است و من در انجام آن حکمتی نمی بینم؟!

و چون شیطان از فریب آدم مأیوس شد، باز خود را در زیر چانه مار پنهان نمود و نزد حوا آمد و به او گفت: آیا می دانی که خداوند درختی که بر شما حرام کرده بود، به خاطر حسن طاعت و تعظیم شما از او، باز آن درخت را بر شما حلال نمود؟ و نشانه حلال شدن آن درخت برای شما این است که ملائکه ای که سایر حیوانات را از آن درخت منع می کنند، با شما کاریندارند و اگر تو، به آن درخت نزدیک شوی کسی از تو جلوگیری نمی کند و چون چنین دیدی بدان که خداوند آن درخت را برای شما حلال نموده است.

سپس گفت: من به تو بشارت میدهم که اگر تو قبل از آدم از این درخت بخوری بر آدم قدرت و سلطه خواهی داشت، و تو حاکم بر او خواهی شد و به او امر و نهی خواهی نمود. پس حوا گفت: من گفته تو را می آزمایم تا ببینم راست می گویی و یا دروغ می گویی؟

پس حوا به طرف شجرة منهیه رفت و چون ملائکه خواستند با حربه های خود از او جلوگیری کنند، خداوند به ملائکه وحی نمود: شما باید از کسانی که دارای عقل نیستند و عقل، آنان را از کار خلاف بازنمی دارد، جلوگیری کنید و اما کسی که دارای عقل و توان و تمیز و اختیار است را باید واگذار به عقل بکنید، چراکه من عقل را برای او حجت قرار دادم و با داشتن عقل اگر از من اطاعت بکند، مستحق ثواب خواهد بود، و اگر معصیت و نافرمانی بکند مستحق عقاب خواهد بود. پس ملائکه از حوا جلوگیری نکردند، و حوا گمان کرد خداوند به خاطر حلال شدن آن شجره از او جلوگیری نمی کند، از این رو پس از خوردن از آن شجره گفت: آن مار

ص: 183

راست گفت: و گمان می کرد که آن مار با او سخن گفته است و نمی دانست که شیطان این سخنان را به او گفته و او را فریب داده است، از این رو نگرانی پیدا نکرد و به آدم نیز گفت: آیا ندانستی که آن شجرة منهته برای ما حلال شده است؟ چراکه من از آن خوردم و ملائکه ای که مأمور به جلوگیریاز آن بودند، مرا منع نکردند و من نیز آسیبی از خوردن آن در خود ندیدم، پس آدم نیز فریب خورد و از آن شجرة منهيه تناول نمود و شیطان با وسوسه و فریب خود آنان را از بهشت خارج نمود. (1)

مرحوم صدوق در کتاب عیون با سند خود از عبد السلام بن صالح هروی نقل نموده که گوید: به حضرت رضا علیه السلام گفتم: ای فرزند رسول خدا، به من خبر دهید: شجرة منهته ای که آدم و حوا از آن خوردند چه درختی بوده؟ همانا مردم روایات مختلفی درباره آن نقل می کنند. برخی می گویند: درخت گندم بوده و برخی گویند: درخت انگور بوده و برخی گویند: درخت حسد بوده است؟! امام علیه السلام فرمود: همه آنچه گفته اند حق است. گفتم: معنای این اختلاف چیست؟ فرمود: ای اباصلت درخت بهشتی میوه های گوناگونی دارد و ممکن است درختی، درخت گندم باشد و در آن انگور نیز وجود داشته باشد، چراکه درخت های بهشت مانند درخت های دنیا (تک محصولی) نیستند.

سپس فرمود: هنگامی که خداوند آدم را گرامی داشت و به ملائکه دستور داد تا به او سجده کنند و سپس او را داخل بهشت نمود، آدم پیش خود گفت: آیا خداوند انسانی بهتر از من خلق کرده است؟ و خداوند به او خطاب نمود: ای آدم به ساق عرش نگاه کن. آدم سر خود را بالا نمود و به ساق عرش نگاه کرد و دید در آن نوشته شده: «لا إله إلا الله، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وعلى بن أبي طالب علیه السلام أمیرالمؤمنین،

ص: 184


1- تفسیر امام عسکری علیه السلام ص 222

و زوجته فاطمة سيدة نساء العالمين، والحسن والحسين سيدا شباب أهل الجنة». آدم علیه السلام گفت: خدایا این ها کیانند؟ خداوند عزوجل فرمود:

این ها فرزندان تو هستند و بهتر از تو و از همه خلق من هستند و اگر اینها نبودند، من تو را و بهشت و دوزخ را و آسمان و زمین را خلق نمیکردم. ای آدم مبادا به آنان به چشم حسد بنگری و منزلت آنان را آرزو کنی وگرنه شیطان بر تو مسلط خواهد شد [ پس آدم به آنان حسد ورزید] و از آن شجرة منهیه خورد. حوا نیز نسبت به فاطمه علیها السلام حسد ورزید، و او نیز از آن شجرة منهيه خورد و خداوند آنان را از بهشت خارج نمود و از جوار رحمت الهی به زمین هبوط نمودند. (1)

ص: 185


1- عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحِ الْهَرَوِيِّ قَالَ : قُلْتُ لِلرِّضَا علیه السلام یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنِ الشَّجَرَهِ الَّتِی أَکَلَ مِنْهَا آدَمُ وَ حَوَّاءُ مَا کَانَتْ فَقَدِ اخْتَلَفَ النَّاسُ فِیهَا فَمِنْهُمْ مَنْ یَرْوِی أَنَّهَا الْحِنْطَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَرْوِی أَنَّهَا الْعِنَبُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَرْوِی أَنَّهَا شَجَرَهُ الْحَسَدِ فَقَالَ کُلُّ ذَلِکَ حَقٌّ قُلْتُ فَمَا مَعْنَی هَذِهِ الْوُجُوهِ عَلَی اخْتِلَافِهَا فَقَالَ یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ شَجَرَهَ الْجَنَّهِ تَحْمِلُ أَنْوَاعاً فَکَانَتْ شَجَرَهَ الْحِنْطَهِ وَ فِیهَا عِنَبٌ وَ لَیْسَتْ کَشَجَرَهِ الدُّنْیَا وَ إِنَّ آدَمَ لَمَّا أَکْرَمَهُ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ بِإِسْجَادِ مَلَائِکَتِهِ لَهُ وَ بِإِدْخَالِهِ الْجَنَّهَ قَالَ فِی نَفْسِهِ هَلْ خَلَقَ اللَّهُ بَشَراً أَفْضَلَ مِنِّی فَعَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا وَقَعَ فِی نَفْسِهِ فَنَادَاهُ ارْفَعْ رَأْسَکَ یَا آدَمُ فَانْظُرْ إِلَی سَاقِ عَرْشِی فَرَفَعَ آدَمُ رَأْسَهُ فَنَظَرَ إِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَوَجَدَ عَلَیْهِ مَکْتُوباً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ زَوْجَتُهُ فَاطِمَهُ سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ فَقَالَ آدَمُ علیه السلام یَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ وَ هُمْ خَیْرٌ مِنْکَ وَ مِنْ جَمِیعِ خَلْقِی وَ لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُکَ وَ لَا خَلَقْتُ الْجَنَّهَ وَ النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ فَإِیَّاکَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَیْهِمْ بِعَیْنِ الْحَسَدِ فَأُخْرِجَکَ عَنْ جِوَارِی فَنَظَرَ إِلَیْهِمْ بِعَیْنِ الْحَسَدِ وَ تَمَنَّی مَنْزِلَتَهُمْ فَتَسَلَّطَ الشَّیْطَانُ عَلَیْهِ حَتَّی أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَهِ الَّتِی نُهِیَ عَنْهَا وَ تَسَلَّطَ عَلَی حَوَّاءَ لِنَظَرِهَا إِلَی فَاطِمَهَ علیها السلام بِعَیْنِ الْحَسَدِ حَتَّی أَکَلَتْ مِنَ الشَّجَرَهِ کَمَا أَکَلَ آدَمُ فَأَخْرَجَهُمَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ جَنَّتِهِ وَ أَهْبَطَهُمَا عَنْ جِوَارِهِ إِلَی الْأَرْضِ(عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج 274/2 )
حکمت فریب خوردن آدم و حوا

امام صادق علیه السلام می فرماید: حضرت موسی علیه السلام از خدای خود خواست که با آدم ملاقات کند و چون ملاقات انجام گرفت حضرت موسی به آدم علیهما السلام گفت: پدر جان، مگر خداوند با دست قدرت خود تو را نیافرید؟ و مگر از روح خود در تو ندمید؟ و مگر ملائکه را امر نکرد تا مقابل تو برای خدا سجده کنند؟ ومگر تو را امر نکرد که از آن درخت - یعنی شجرة منهيه - نخوری؟ پس برای چه نافرمانی کردی؟ آدم فرمود: ای موسی آیا تو در تورات ندیدی که خطای من از سی هزار سال پیش ثبت شده بود؟ موسی علیه السلام گفت: آری، و دیگر چیزی نگفت.

امام صادق علیه السلام فرمود: با این سخن آدم علیه السلام بر موسی علیه السلام غالب شد.(1)

عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: [در قصه آدم و شجرة منهیه و... ]خداوند به آدم امر کرد که از آن شجره نخورد و[لكن] نخواست که امتثال امر نماید و اگر خواسته بود او امتثال می نمود، به ابلیس نیز امر نمود تا به آدم سجده کند و [لكن] نخواست که او سجده کند و اگر می خواست او سجده می کرد. [و این معنای توفیق و عدم توفيق وتقدير وعدم تقدیر است، از سویی امور باید مطابق حکمت الهی انجام بگیرد..] (2)

ص: 186


1- عن أبي عبدالله علیه السلام قال: إن موسی علیه السلام سأل ربه أن يجمع بينه و بين آدم علیه السلام، فجمع فقال له موسى: يا أبت الم يخلقك بيده ونفخ فيك من روحه وأسجد لك ملائكته؟ وأمرك أن لا تأكل من الشجرة فلم عصيته؟ قال. یا موسی بكم وجدت خطيئتي قبل خلقي في التوراة ؟ قال: ثلثين الف سنة. قال. قال : فهو ذلك. قال الصادق علیه السلام فحج آدم موسی علیه السلام. (تفسیر نورالثقلین، ج52/1 )
2- عن عبد الله بن سنان عن أبي عبد الله علیه السلام قال: سمعته يقول: أمر الله ولم يشأ وشاء لم يأمر، امرإبليس أن يسجد لآدم وشاء أن لايسجد، ولوشاء لسجد. (همان)

امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از ذکر قصة آدم علیه السلام می فرماید: خداوند آدم را بعد از توبه، روی زمین آورد تا زمین با نسل او آباد شود و حجت بر بندگان خدا به وسیله آدم تمام شود.(1)

در نهج البلاغه آمده که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: ... خداوند سپس آدم را در خانه (دنیا) ساکن نمود و زندگی او را تأمین کرد و آفات را از او دور نمود و او را از ابلیس و دشمنی او برحذر داشت، و [لكن] دشمن او شیطان [ فرزندان] او را فریب داد و از همنشینی با ابرار دور نمود [و آنان] يقين را به شک، و عزم را به سستی، و ترس از خدا را، به شادی دنیا، و ندامت از گناه را، به غرور تبدیل کردند. و خداوند برای آدم راه توبه را وسیع نمود و رحمت خود را به او تلقین کرد و به او وعدۂ رسیدن به بهشت (عدن) را عطا نمود، از این رو او را به دار بلا آورد و نسل او فراوان شد.(2) المؤلف گوید: در برخی از احادیث آمده که خداوند پس از قبول شدن توبة آدم و توسل او به محمد و آل محمد - صلوات الله علیهم اجمعین - به آدم خطاب نمود: ای آدم اگر در همان زمانی که شیطان تو را وسوسه نمود، مرا به حق محمد وآل محمد سوگند داده بودی من تو را از فریب او نجات میدادم، ولكن باید قضای من مطابق علم من انجام می گرفت.]

ص: 187


1- في نهج البلاغة قال علیه السلام بعد أن ذكر آدم علیه السلام. فأهبطه بعد التوبة ليعمر أرضه بنسله، و اليقيم الحجة به على عباده. (همان، ج53/1 )
2- وفيه أيضا: ثم أسكن الله سبحانه آدم دارا أرغد فيها عيشته، وأمن فيها محلته و حذره إبليس و عداوته، فاغتره عدوه نفاسة عليه بدار المقام، و مرافقةالأبرار، فباع اليقين بشکه، و العزيمة بوهنه، واستبدل بالجزل و جلا، و بالاغترار ندما، ثم بسط الله سبحانه له في توبته، ولقاء كلمة رحمته، ووعده المرد إلى جئته، فأهبطه إلى دار البلية وتناسل الذرية. (تفسیر نورالثقلین، ج 53/1 )

امام صادق علیه السلام می فرماید: ... خداوند (پس از خطای آدم و حوا) به آنان فرمود: به زمین فرود آیید، همانا شما با همدیگر دشمنی خواهید نمود و در مدت کوتاهی در دنیا مستقر خواهید شد و بهره کمی از آن خواهید برد، تا قیامت برپا شود.(1)

امام صادق علیه السلام از پدران خود از امیرالمؤمنین علیهم السلام نقل نموده که فرمود: آدم و حوا تنها هفت ساعت از ایام دنیا در بهشت بودند و خداوند در همان روز آنان را از بهشت فروفرستاد.(2)

امام رضا علیه السلام می فرماید: هنگامی که خداوند آدم را از بهشت به زمین فرستاد و بر کوه ابوقبیس قرار گرفت، وحشت کرد و به خداوند شکایت نمود و گفت: خدایا صداهایی که من در بهشت می شنیدم در روی زمین نمی شنوم، پس خداوند یاقوت سرخی را فرستاد و آدم آن را در محل کعبه قرار داد و گرد آن طواف کرد و نور آن یاقوت تا اعلام و نشانه های حرم رسید و خداوند آن موضع را حرم قرار داد و آدم نشانه های حرم را به وسیله نور آن تعیین نمود و علامتگذاری کرد.(3)

ص: 188


1- عن الصادق علیه السلام كلام في المقام، وفي آخره فقال الله لهما: ««اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ » قال: إلى يوم القيامة. (همان)
2- عن جعفر بن محمد عن آبائه عن علي علیهم السلام قال : إنما كان لبث آدم و حوا في الجنة حتى خرجا منها سبع ساعات من أيام الدنيا حتى أهبطهما تعالى من يومهما ذلك. (همان، ص54)
3- في عيون الاخبارباسناده الى الرضا علیه السلام قال: ان الله تبارك وتعالى لما أهبط آدم علیه السلام من الجنة أهبط على أبي قبيس، فشكا إلى ربه عزوجل الوحشة فإنه لا يسمع ما كان يسمع في الجنة، فأهبط الله تعالی علیه یاقوتة حمراء، فوضعها في موضع البيت، فكان يطوف بها آدم علیه السلام وكان ضوئها يبلغ موضع الاعلام، فعلمت الاعلام على ضوئها [ فجعله الله حرما]. (همان)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هنگامی که آدم به امر خداوند به زمین هبوط نمود، حوا را نیز با خود آورد و لكن ابلیس و مار بدون همسر به زمین هبوط نمودند، از این رو ابلیس و مار با خود لواط می کردند و فرزندانشان از خود آنان به دنیا می آمدند و لكن آدم همسر داشت و فرزندان او از همسرش به دنیا میآمدند. پس خداوند به آدم و حوا فرمود: مار و ابلیس دشمنان شما هستند. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگامی که خداوند آدم را از بهشت به زمین آورد، یکصد و بیست نوع از خوراکی ها را همراه او فرستاد، چهل عدد آن ها، پوست و مغز آنها خورده می شد، و چهل عدد آن ها، تنها مغزشان خورده می شد، و چهل عدد آن ها، پوستشان خورده می شد و مغزشان خورده نمی شد، و نیز خورجینی از بذر هرکدام از گیاهان را همراه او فرستاد .(2)

امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: هنگامی که آدم علیه السلام روی زمین قرار گرفت، نیاز به آب و غذا پیدا کرد و به جبرئیل شکایت نمود، جبرئیل علیه السلام به او گفت: ای آدم باید کشاورزی بکنی. آدم ؟ گفت: دعایی را به من تعليم کن. جبرئیل گفت: بگو اللهم اكفني مؤنة الدنيا و كل هول دون الجنة و ألبسني العافية حتى نهنئني المعيشة».. یعنی خدایا مرا نسبته به مؤنه و نیازهای دنیا و هر وحشت و هراسی قبل از بهشت

ص: 189


1- قال رسول صلی الله علیه و آله ان إن الله عزوجل حين أمر آدم أن يهبط هبط آدم وزوجته، و هبط إبليس ولا زوجة له، وهبط الحية ولا زوج لها، فكان أول من يلوط بنفسه إبليس لعنه الله، فكانت ذريته من نفسه، وكذلك الحية وكانت ذرية آدم من زوجته، فأخبرهما أنهما عدوان لهما. (همان، ص55)
2- في كتاب الخصال عن أبي عبدالله علیه السلام قال: لما أهبط الله تعالی آدم من الجنة أهبط معه مائة وعشرين قضيبا، منها أربعون ما يؤكل داخلها وخارجها، وأربعون منها ما يؤكل داخلها ويرمى خارجها، وأربعون منها ما يؤكل خارجها ويرمي داخلها، وغرارة فيها بذر كل شيء من النبات. (همان، ص 56)

کفایت بفرما، و لباس عافیت را به من بپوشان تا زندگی من گوارا شود. (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود - که به منزله روایت است - گوید: آدم بر کوه صفا هبوط نمود و به این علت این کوه را کوه صفا گفتند که صفوة الله (یعنی حضرت آدم) بر آن نزول نمود و کوه مروه را نیز مروه گفتند به علت این که مرأه (یعنی حوا) برآن نزول نمود. سپس آدم علیه السلام چهل روز سجده نمود و از فراق بهشت گریه کرد، تا این که جبرئیل بر او نازل شد و به او گفت: ای آدم! آیا خداوند به دست قدرت خود تو را خلق نکرد؟ و آیا از روح خود در توند مید؟ و آیا به ملائکه دستور داد که بر تو سجده کنند؟ آدم گفت: آری. جبرئیل گفت: آیا خداوند تو را از خوردن آن شجره نهی نکرد؟ آدم گفت: آری. جبرئیل گفت: پس برای چه از خدای خود نافرمانی کردی؟ آدم گفت: ای جبرئیل ابلیس با نام خدا سوگند خورد و گفت: من از تو خیرخواهی می کنم و من گمان نمی کردم مخلوق خدا به نام خدا سوگند دروغ بخورد.(2)

ص: 190


1- في الكافي باسناده إلى مسمع عن أبي عبدالله علیه السلام قال: لما هبط آدم الى الأرض احتاج الى الطعام والشراب، فشكا الى جبرئيل فقال له جبرئیل: یا آدم کن حراثة قال: فعلمني دعاء قال: قل: «اللهم اكفني مؤنة الدنيا وكل هول دون الجنة و ألبسني العافية حتى تهنئني المعيشة». (تفسیر نورالثقلین، ج 56/1 )
2- قال علي بن ابراهيم القمي رحمة الله: فهبط آدم على الصفا وإنما سميت الصفا لأن صفوة الله نزل عليها ونزلت حواء على المروة وإنما سميت المروة لأن المرأة نزلت عليها فبقی آدم أربعين صباحا ساجد يبكي على الجنة فنزل عليه جبرئیل علیه السلام فقال: يا آدم! ألم يخلقك الله بيده و نفخ فيك من روحه وأسجد لك ملائكته؟ قال: بلی. قال: وأمرك أن لا تأكل من الشجرة فلم عصيته ؟! قال: يا جبرئیل! إن إبليس حلف لي بالله إنه لي ناصح و ما ظننت أن خلق يخلقه الله أن يحلف بالله كاذبة. (تفسير قمی، ج43/1 )

آیات 37 - 43

اشاره

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (37)قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (38)وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (39)يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (40)وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ (41)وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (42)وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ (43)

لغات

«تلقی» به معنای اخذ و گرفتن است، و اصل آن از «لقيت خيرا» است و متعدی به یک مفعول است، و «كلمات» جمع کلمه است و کلمه به هر چیز کم و زیادی اطلاق می شود، و «کلام» به جمله تألیفی گفته می شود، مانند «يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ » و «توبه و اقلاع و إنابه» در لغت به یک معناست، و ضد توبه اصرار به گناه است، و توصیف خداوند به «تواب » مبالغه در قبول توبه است، چراکه اصل توبه به معنای رجوع است. بنابراین، توبه بنده به معنای ندامت است و توبه خداوند به معنای قبول توبه است، و «هبوط» به معنای فرود از مقام عالی به دانی

ص: 191

است، و در هبوط از منزلت نیز استعمال می شود، و تابع به معنای تالی ودنباله رو می باشد، و مقابل آن «مقتدا» به معنای «سادة» یعنی پیشوا و صاحب منزلت است، و «خوف و جزع و فزع» به یک معناست، و نقیض خوف «أمن» است و «حزن و غم و هم» به یک معناست، و نقیض حزن سرور است، و معنای کفر و تکذیب گذشت، و «آیه» به معنای نشانه است چنان که خداوند می فرماید:«لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ » بينك و «ابن و ولد» به یک معناست و ولد به پسر و دختر گفته می شود به خلاف ابن که فقط به پسر گفته می شود، و «اسرائیل» یعنی يعقوب بن اسحاق بن ابراهیم، و بعضی گفته اند: « إسر» به معنای عبد و ایل به معنای الله است و به لغت عبری مانند عبدالله در عربی می باشد، و «ذکر» به معنای حفظ است، و ضد آن نسیان می باشد، و به معنای شرف نیز می آید مانند ««وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ »و به معنای کتاب خداوند به پیامبران، و به معنای نماز و دعا نیز آمده است، و «وَفَيْتَ وَ أَفَيْتَ» به یک معناست، و «عهد» به معنای وصیت است، و « رهبه» به معنای خوف است، وضد آن رغبت است، و «ثمن وعوض و بدل» نظائر همدیگرند، و موارد استعمال آنها متفاوت است چنان که ثمن را در بدل معامله استعمال می کنند و عوض مطلق است، و بدل، چیزی است که به جای چیز دیگری قرار می گیرد.

ترجمه

آدم (پس از فريب شيطان وندامت) از پروردگار خود کلماتی را دریافت کرد و با آن کلمات توبه نمود و خداوند توبه او را پذیرفت ، همانا او نسبت به هرگنهکاری بسیار توبه پذیر و مهربان است (37) ما به آدم و حوا و ... گفتیم: همگی از بهشت به روی زمین فرود آیید، پس اگراز ناحيه من دستوررا هدایتی برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند ترس واندوهی نخواهند داشت (38) و کسانی که کافر شوند و آیات ما را

ص: 192

تكذيب نمایند در دوزخ جاودان خواهند بود (39) ای بنی اسرائیل به یاد بیاورید نعمتی را که من به شما انعام نمودم و به پیمان (خود با) من وفا کنید، تا من نیزبه پیمان خود با شما وفا کنم، شما باید تنها از من بترسید (40) وبه آنچه من (برشما) نازل نموده ام ایمان بیاورید، چراکه این قرآن ، تورات و انجیل شما را تصدیق می کند، نکند شما اول كافر به این قرآن باشيد وآيات من را به بهای ناچیز(دنیا) بفروشید، شما تنها از مخالفت با من بترسید (41) ولباس حق را به باطل نپوشانید و دانسته حق را کتمان نکنید او برمردم پنهان ننماييد و نماز را به پای بداريد و زکات را بپردازید و همراه عبادت کنندگان وا ركوع کنندگان (عبادت و) ركوع كنيد (42)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ *قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/ 37 - 28)

کلماتی که آدم علیه السلام به وسیله آن ها توبه نمود

در تفسیر امام عسکری علیه السلام آمده که فرمود: آدم از پروردگار خود کلماتی راگرفت تا بگوید و آمرزیده شود و چون آن کلمات را به زبان جاری نمود خداوند توبه او را پذیرفت، او نسبت به همه بندگان خود بسیار توبه پذیر و مهربان است.(1)

امام باقر علیه السلام می فرماید: کلماتی که آدم از پروردگار خود گرفت و با آن ها توبه نمود و هدایت یافت، چنین بود: «سبحانك اللهم وبحمدك إتي علمت سوءا و ظلمت نفسي فاغفر لي إنك خير الغافرين، اللهم إنه لا إله إلا أنت سبحانك وبحمدك إلى عملت سوء و ظلمت نفسي فاغفر لي إنك خير الغافرين، اللهم لا إله إلا أنت سبحانك وبحمدك إني

ص: 193


1- قَالَ اللَّهُ تَعَالَی- فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ یَقُولُهَا فَقَالَهَا- فَتابَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِهَا إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ج1/ 224)

عملت سوءا، و ظلمت نفسي فاغفر لي إنك أنت الغفور الرحیم».(1)

حسن بن راشد گوید: هنگامی که از خواب بیدار شدی، کلماتی که آدم از پروردگار خود گرفت (و با آن ها توبه نمود) را بخوان و آن کلمات چنین است: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْارْحَمْنِی إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ » .(2)

امام صادق علیه السلام می فرماید: خداوند تبارک و تعالی در میثاق، ذرية آدم را براو عرضه نمود و آدم علیهما السلام به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برخورد نمود که تکیه بر علی علیه السلام عمل نموده بود و فاطمه علیها السلام در کنار آنان بود و حسن و حسین علیه السلام در کنار فاطمه بودند پس خداوند به آدم خطاب نمود: ای آدم مبادا به این ها از روی حسد نگاه کنی وگرنه تو را از جوار خود دور خواهم نمود و چون خداوند آدم را در بهشت ساکن نمود تمثال پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را به او نشان داد و آدم از روی حسد به آنان نگاه نمود. سپس خداوند ولایت آنان را بر او عرضه نمود و اوانکار کرد. از این رو از بهشت او را بیرون کرد و هنگامی که از حسد خود توبه کرد و به ولایت آنان اقرار نمود و خدا را به حق آن پنج وجود مبارک سوگند داد خداوند او را بخشید.

ص: 194


1- وعلمه الكلمات التي تلقاها من ربه وهي: «سبحانك اللهم وبحمدك إني علمت سوءا و ظلمت نفسي فاغفر لي إنك خير الغافرين، اللهم إنه لاإله إلا أنت سبحانك و بحمدك إني عملت سوءا و ظلمت نفسي فاغفر لي إنك خير الغافرين، اللهم لا إله إلا أنت سبحانك وبحمدك إني عملت سوءا، وظلمت نفسي فاغفر لي إنك أنت الغفور الرحیم». (تفسیر عیاشی، ج41/1 ؛ تفسیر قمی، ج44/1 ، عن الباقر علیه السلام)
2- قَالَ الْحَسَنُ بْنُ رَاشِدٍ: إِذَا اسْتَیْقَظْتَ مِنْ مَنَامِکَ فَقُلِ الْکَلِمَاتِ الَّتِی تَلَقَّی بِهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ- سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ- إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی- إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ. (بحارالأنوار، 195/73 )

سپس فرمود: و این است معنای آیه شریفه «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ یَقُولُهَا فَقَالَهَا فَتابَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِهَا إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ».(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: کلماتی که آدم از خدای خود گرفت و به وسیله آنها توجه نمود این کلمات است: «یا رب أسألك بحق محمد لماتبت على». پس به او خطاب شد: ای آدم تو محمد را از کجا شناختی؟ آدم گفت: من در بهشت دیدم که تو نام او را در سرادق اعظم خود نوشته بودی.

جابر می گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: باطن معنای آیه «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ » را برای من بیان نمایید! امام باقر علیه السلام فرمود: مقصود از «هدی» على علیه السلام است.(2)

امام باقر علیه السلام نیز می فرماید: عمر آدم، از ساعتی که خداوند او را آفرید، تا هنگامی که قبض روح شد، نهصد و سی سال بود و در مکه دفن شد. سپس فرمود: روز جمعه هنگام زوال روح در آدم علیه السلام دمیده شد و در همان روز خداوند او را در بهشت ساکن نمود و بیش از شش ساعت در بهشت نماند تا این که (با وسوسه شیطان) از خدای خود نافرمانی کرد و خداوند بعد از غروب آفتاد آدم و حوا را از بهشت اخراج نمود و آنان یک شب هم در بهشت نماندند.(3)

ص: 195


1- تفسیر عیاشی، ج41/1
2- عن علي علیه السلام قال: الكلمات التي تلقاها آدم من ربه، قال: يا رب، أسألك بحق محمد لما تبت علي قال: وما علمك بمحمد؟ قال: رأيته في سرادقك الأعظم مکتوبا وأنا في الجنة. (همان؛ بحارالأنوار، ج 51/5 ؛ تفسیر برهان، ج87/1 )
3- عن جابر، قال: سألت أبا جعفر علیه السلام عن تفسير هذه الآية «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ». قال: تفسیر الهدي علي علیه السلام. (تفسیر عیاشی، ج42/1؛ تفسیر برهان، ج89/1 ) 4. عن أبي جعفر علیه السلام قال: كان عمر آدم علیه السلام من يوم خلقه الله إلى يوم قبضه تسعمائة و ثلاثين سنة ودفن بمكة ونفخ فيه يوم الجمعة بعد الزوال ثم برأ زوجته من أسفل أضلاعه وأسكنه جنته من يومه ذلك فما استقر فيها إلاست ساعات من يومه ذلك حتى عصى الله وأخرجهما من الجنة بعد غروب الشمس وما بات فيها. (تفسیر قمی، ج45/1 )

ابن عباس می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هنگامی که آدم گرفتار آن خطا شد و از بهشت خارج گردید جبرئیل نزد او آمد و گفت: ای آدم (برای نجات خود خدا) را بخوان. آدم گفت: برادر جبرئیل چگونه او را بخوانم؟ جبرئیل گفت: بگو: «رَبِّ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْخَمْسَهِ الَّذِینَ تُخْرِجُهُمْ مِنْ صُلْبِی آخِرَ الزَّمَانِ إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ وَ رَحِمْتَنِی». آدم گفت: نام آنان را بگو تا خدا را با نام آنان بخوانم. جبرئیل گفت: بگو: «خدایا از تو مسئلت می کنم و تو را سوگند میدهم به حق محمد پیامبرت و به حق على وصی پیامبرت و به حق فاطمه دختر پیامبرت و به حق حسن و حسین دو سبط پیامبرت که توبه مرا بپذیری و به من ترحم نمایی» و چون آدم خدا را با این نام ها خواند خداوند توبه او را پذیرفت، چنان که می فرماید: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتِي فَتَابَ عَلَيْهِ». سپس فرمود: و هیچ بندۂ گرفتاری نیست که با اخلاص خدا را این گونه بخواند جز آن که خداوند دعای او را مستجاب خواهد نمود.(1)

ص: 196


1- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا نَزَلَتِ الْخَطِیئَهُ بِآدَمَ وَ أُخْرِجَ مِنَ الْجَنَّهِ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ یَا آدَمُ ادْعُ رَبَّکَ قَالَ یَا حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ مَا أَدْعُو قَالَ قُلْ رَبِّ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْخَمْسَهِ الَّذِینَ تُخْرِجُهُمْ مِنْ صُلْبِی آخِرَ الزَّمَانِ إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ وَ رَحِمْتَنِی فَقَالَ لَهُ آدَمُ یَا جَبْرَئِیلُ سَمِّهِمْ لِی قَالَ قُلِ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَ بِحَقِّ عَلِیٍّ وَصِیِّ نَبِیِّکَ وَ بِحَقِّ فَاطِمَهَ بِنْتِ نَبِیِّکَ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سِبْطَیْ نَبِیِّکَ إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ فَارْحَمْنِی (5) فَدَعَا بِهِنَّ آدَمُ فَتَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ مَکْرُوبٍ یُخْلِصُ النِّیَّهَ وَ یَدْعُو بِهِنَّ إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ. (تفسیر فرات کوفی، ص 58)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: هنگامی که آدم آن خطا و لغزش را انجام داد و به درگاه خداوند عذرخواهی نمود و گفت: «خدایا توبه مرا بپذير و عذر مرا قبول کن و مرا به آن مرتبه ای که قبلا داشتم بازگردان و مقام مرا نزد خود بالا ببر، چراکه آثار گناه و ذلت بر اعضای من آشکار گردیده است.» خداوند به او فرمود: ای آدم آیا به یاد نداری که من تو را امر کردم که هنگام سختی ها و شدائد، مرا به حق محمد و آل پاک او بخوانی؟ آدم عرض کرد: پروردگارا چنین است. خطاب شد: اکنون مرا به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین بخوان تا تو را اجابت نمایم و بیش از آنچه می خواهی به تو بدهم.

آدم گفت: خدایا! آیا منزلت آنان نزد تو آن قدر بلند است که با توسل به آنان توبه مرا قبول می کنی و گناه مرا می بخشی؟! در حالی که به ملائکه خود امر کردی تا به من سجده کنند و بهشت خود را بر من مباح نمودی و حوا را به من تزويج کردی و ملائکه مقرب خود را در خدمت من قرار دادی!!

خطاب شد: ای آدم ملائکه را به این علت گفتم که به تو تعظیم نمایند و برتو سجده کنند که تو ظرف آن انوار (مقدسه) بودی. و اگر تو قبل از این که گرفتار فریب شیطان بشوی و خطایی از تو سر بزند، از من خواسته بودی و مرا به حق آنها سوگند داده بودی تا تو را حفظ نمایم، و از فریب شیطان نجاتت بدهم، من دعای تو را مستجاب می نمودم ولكن در علم من گذشته بودکه برای تو این گونه تقدیر بشود، و الآن تو مرا به حق آنان بخوان تا خواسته تو را اجابت نمایم.

پس آدم علیه السلام گفت: «اللَّهُ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنِ وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ الهما تَفَضَّلْتَ بقبولي تويي وَ فراين لِي وإعادتي مِنْ كراماتيك إِلَى مرتبتيي » . پس خداوند عزوجل فرمود: «من توبه تو را پذيرفتم، و رضوان خود را به تو معطوف نمودم و نعمت های باطنی و ظاهری خود را به سوی تو فرستادم و

ص: 197

تو را از کرامت خود به مرتبه پیشین بازگرداندم و نصیب تو را از رحمت خود فراوان نمودم».

سپس حضرت عسکری علیه السلام فرمود: این است معنای آیه «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ یَقُولُهَا فَقَالَهَا فَتابَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِهَا إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ».(1)

ص: 198


1- قَالَ الإمام العسکری علیه السلام :فَلَمّا زَلَّت مِن آدَمَ الخَطیئَهُ وَاعتَذَرَ إلی رَبِّهِ عز و جل،قالَ:یا رَبِّ،تُب عَلَیَّ،وَاقبَل مَعذِرَتی،وأَعِدنی إلی مَرتَبَتی،وَارفَع لَدَیکَ دَرَجَتی،فَلَقَد تَبَیَّنَ نَقصُ الخَطیئَهِ وذُلُّها فی أعضائی وسائِرِ بَدَنی.قالَ اللّهُ تَعالی:یا آدَمُ ! أما تَذکُرُ أمری إیّاکَ أن تَدعُوَنی بِمُحَمَّدٍ وآلِهِ الطَّیِّبینَ عِندَ شَدائِدِکَ ودَواهیکَ وفِی النَّوازِلِ [الَّتی] تَبهَظُکَ قالَ آدَمُ:یا رَبِّ بَلی.قالَ اللّهُ عز و جل لَهُ:فَتَوَسَّل بِمُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ وفاطِمَهَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم خُصوصاً،فَادعُنی اجِبکَ إلی مُلتَمَسِکَ،وأَزدِکَ فَوقَ مُرادِکَ فَقَالَ آدَمُ یَا رَبِّ یَا إِلَهِی وَ قَدْ بَلَغَ عِنْدَکَ مِنْ مَحَلِّهِمْ أَنَّکَ بِالتَّوَسُّلِ إِلَیْکَ بِهِمْ تَقْبَلُ تَوْبَتِی وَ تَغْفِرُ خَطِیئَتِی وَ أَنَا الَّذِی أَسْجَدْتَ لَهُ مَلَائِکَتَکَ وَ أَبَحْتَهُ جَنَّتَکَ وَ زَوَّجْتَهُ حَوَّاءَ أَمَتَکَ وَ أَخْدَمْتَهُ کِرَامَ مَلَائِکَتِکَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یَا آدَمُ إِنَّمَا أَمَرْتُ الْمَلَائِکَهَ بِتَعْظِیمِکَ بِالسُّجُودِ لَکَ إِذْ کُنْتَ وِعَاءً لِهَذِهِ الْأَنْوَارِ وَ لَوْ کُنْتَ سَأَلْتَنِی بِهِمْ قَبْلَ خَطِیئَتِکَ أَنْ أَعْصِمَکَ مِنْهَا وَ أَنْ أُفَطِّنَکَ لِدَوَاعِی عَدُوِّکَ إِبْلِیسَ حَتَّی تَحْتَرِزَ مِنْهَا لَکُنْتُ قَدْ جَعَلْتُ لَکَ وَ لَکِنَّ الْمَعْلُومَ فِی سَابِقِ عِلْمِی یَجْرِی مُوَافِقاً لِعِلْمِی فَالْآنَ فَادْعُنِی بِهِمْ لِأُجِیبَکَ فَعِنْدَ ذَلِکَ قَالَ آدَمُ اللَّهُمَّ [بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ] بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ آلِهِمْ لَمَّا تَفَضَّلْتَ [عَلَیَ]بِقَبُولِ تَوْبَتِی وَ غُفْرَانِ زَلَّتِی وَ إِعَادَتِی مِنْ کَرَامَتِکَ إِلَی مَرْتَبَتِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ قَبِلْتُ تَوْبَتَکَ وَ أَقْبَلْتُ بِرِضْوَانِی عَلَیْکَ وَ صَرَفْتُ آلَائِی وَ نَعْمَائِی إِلَیْکَ وَ أَعَدْتُکَ إِلَی مَرْتَبَتِکَ مِنْ کَرَامَاتِی وَ وَفَّرْتُ نَصِیبَکَ مِنْ رَحَمَاتِی فَذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 225 - 226؛ تفسیر صافی، ج82/1 )

وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (بقره/39)

تکذیب ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام

امام عسکری علیه السلام می فرماید: مقصود از آیاتی که مردم آن ها را تکذیب نمودند و کافر شدند، آیاتی است که دلالت بر صدق حضرت محمد صلی الله علیه و آله نسبت به دستورات خداوند و اخبار امت های گذشته و ذكر فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام و فرزندان پاک او بعد از آن حضرت داشته است و مردم آن حضرت را در آنچه گذشت تکذیب نموده و کافر شده اند و به سبب آن در آتش دوزخ مخلد گردیده اند.(1)

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: مقصود از «وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا»ایمان نداشتن گروهی به ولایت و امامت امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام است.(2)

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (بقره/ 40)

پذیرفتن ولایت محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و بهشت

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: مقصود از «بَنِي إِسْرَائِيلَ» فرزندان

ص: 199


1- قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا الدَّالَّاتِ عَلَی صِدْقِ مُحَمَّدٍ عَلَی مَا جَاءَ بِهِ مِنْ أَخْبَارِ الْقُرُونِ السَّالِفَهِ وَ عَلَی مَا أَدَّاهُ إِلَی عِبَادِ اللَّهِ مِنْ ذِکْرِ تَفْضِیلِهِ لِعَلِیٍّ علیه السلام وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ خَیْرِ الْفَاضِلِینَ وَ الْفَاضِلَاتِ بَعْدَ مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْبَرِیَّاتِ- أُولئِکَ الدَّافِعُونَ لِصِدْقِ مُحَمَّدٍ فِی أَنْبَائِهِ وَ الْمُکَذِّبُونَ لَهُ فِی تَصْدِیقِهِ لِأَوْلِیَائِهِ عَلِیٍّ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ وَ الْمُنْتَجَبِینَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ «أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ ». (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 227)
2- عن أبي عبد الله علیه السلام.«وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا» قال: ولم يؤمنوا بولاية أميرالمؤمنين والأئمة علیه السلام. (تفسیر قمی، ج86/2 )

حضرت یعقوب اند.(1)

امام صادق علیه السلام می فرماید: مقصود از اسرائیل، يعقوب است و اسرائیل یعنی بنده خدا؛ چراکه «اسرا» به معنای عبد است، و «ایل» به معنای الله است.

و در سخن دیگری می فرماید: بنی اسرائیل تنها ما هستیم. و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «أنا عبدك إسمي أحمد وأنا عبدالله اسمي اسرائيل فما أمره فقد أمرني و ماعناه فقد عناني».(2)

امام عسکری علیه السلام در تفسیر «اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ» می فرماید:(3) یعنی به یاد بیاورید که من محمد صلی الله علیه و آله را بین شما مبعوث به رسالت نمودم و در شهر شما او را قرار دادم و زحمت سفر را برای دسترسی به او از شما برداشتم و علامات و نشانه های حقانیت و صدق او را بر شما آشکار کردم، تا حال او بر شما مشتبه و پوشیده نباشد.

و در تفسير «وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ»می فرماید: خداوند از امت های

ص: 200


1- قال الإمام علیه السلام: قال الله عز وجل: «يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ» يعني ولد يعقوب. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 227)
2- عن الصادق علیه السلام في حديث: يعقوب هو إسرائيل ومعنى إسرائيل عبد الله لأن إسرا هوالعبد وإيل هو الله عن الصادق علیه السلام أنه سئل عن قول الله «يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ» فقال هم نحن خاصة. وعن النبي صلی الله علیه و آله أنه سمع يقول: أنا عبدك إسمي أحمد وأنا عبد الله إسمي إسرائيل فما أمره فقد أمرني وما عناه فقد عناني. (تفسیر صافی، ج84/1 )
3- قَالَ الْإِمَامُ العَسکَری علیه السلام قَالَ اللَّهُ عَزَ وَ جَل «اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ» لَمَّا بَعَثْتُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله وَ أَقْرَرْتُهُ فِی مَدِینَتِکُمْ وَ لَمْ أُجَشِّمْکُمُپ الْحَطَّ وَ التَّرْحَالَ إِلَیْهِ وَ أَوْضَحْتُ عَلَامَاتِهِ وَ دَلَائِلَ صِدْقِهِ لِئَلَّا یَشْتَبِهَ عَلَیْکُمْ حَالُهُ. «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی» الَّذِی أَخَذَتْهُ عَلَی أَسْلَافِکُمْ أَنْبِیَاؤُهُمْ وَ أَمَرُوهُمْ أَنْ یُؤَدُّوهُ إِلَی أَخْلَافِهِمْ لَیُؤْمِنُنَّ بِمُحَمَّدٍ الْعَرَبِیِّ [الْقُرَشِیِّ] الْهَاشِمِیِّ الْمُبَانِ بِالْآیَاتِ الْمُؤَیَّدِ بِالْمُعْجِزَاتِ الَّتِی مِنْهَا أَنْ کَلَّمَتْهُ ذِرَاعٌ مَسْمُومَهٌ وَ نَاطَقَهُ ذِئْبٌ وَ حَنَّ إِلَیْهِ عُودُ الْمِنْبَرِ وَ کَثَّرَ اللَّهُ لَهُ الْقَلِیلَ مِنَ الطَّعَامِ وَ أَلَانَ لَهُ الصَّعْبَ مِنَ الْأَحْجَارِ وَ صَلُبَ لَهُ الْمِیَاهُ السَّیَّالَهُ وَ لَمْ یُؤَیِّدْ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَائِهِ بِدَلَالَهٍ إِلَّا وَ جَعَلَ لَهُ مِثْلَهَا أَوْ أَفْضَلَ مِنْهَا. وَ الَّذِی جَعَلَ مِنْ أَکْبَرِ آیَاتِهِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام شَقِیقَهُ وَ رَفِیقَهُ عَقْلُهُ مِنْ عَقْلِهِ وَ عِلْمُهُ مِنْ عِلْمِهِ [وَ حُکْمُهُ مِنْ حُکْمِهِ] مُؤَیِّدُ دِینِهِ بِسَیْفِهِ الْبَاتِرِ بَعْدَ أَنْ قَطَعَ مَعَاذِیرَ الْمُعَانِدِینَ بِدَلِیلِهِ الْقَاهِرِ وَ عِلْمِهِ الْفَاضِلِ وَ فَضْلِهِ الْکَامِلِ «أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» الَّذِی أَوْجَبْتُ بِهِ لَکُمْ نَعِیمَ الْأَبَدِ فِی دَارِ الْکَرَامَهِ وَ مُسْتَقَرِّ الرَّحْمَهِ «وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ» فِی مُخَالَفَهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَإِنِّی الْقَادِرُ عَلَی صَرْفِ بَلَاءِ مَنْ یُعَادِیکُمْ عَلَی مُوَافَقَتِی وَ هُمْ لَا یَقْدِرُونَ عَلَی صَرْفِ انْتِقَامِی عَنْکُمْ إِذَا آثَرْتُمْ مُخَالَفَتِی (تفسير امام عسکری علیه السلام، ص 227)

پیشین و پیامبران آنان پیمان گرفت و به آنان امر نمود که به محمد عربی [قرشی] هاشمی که دارای آیات و معجزات خواهد بود ایمان بیاورند و فرمود: از معجزات اوست: سخن گفتن ذراع گوسفند مسموم با او، و سخن گفتن گرگ با او، و ناله کردن چوب منبر از فراق او و زیاد شدن غذای کم برای او، و نرم شدن سنگ سخت برای او، و سخت شدن آب روان برای او، و خداوند برای هر پیامبری هر معجزه ای قرار داد مانند آن و یا افضل از آن را برای این پیامبر نیز قرار داد و از بزرگ ترین معجزات و نشانه های حقانیت او على بن ابی طالب علیه السلام است، او همتا و رفيق اوست و عقل او از عقل اوست و علم او از علم اوست و حلم او از حلم اوست و دین او با شمشير قاطع او برقرار خواهد بود و شمشیر او پس از قطع عذر و اتمام حجت، معاندین و دشمنان او را هلاک خواهد نمود.

و در تفسير «أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» فرمود: خداوند می فرماید: اگر شما به عهد خود وفا نمودید من نیز به آنچه برای شما واجب نموده ام - از بهشت و نعمت های ابدی ۔ وفا خواهم نمود.

ص: 201

و در تفسیر «وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ» فرمود: خداوند می فرماید: درباره مخالفت با محمد صلی الله علیه و آله از من بترسید، چراکه من قدرت دارم و شر دشمنان را از محمد صلی الله علیه و آله برطرف می کنم و دیگران قادر نیستند که از انتقام من نسبت به شما جلوگیری کنند.

بهواموا بما أن م قا لما معك ولا تكونوا أول كافر به

وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ (بقره/41)

ایمان به نبوت احمد و امامت ائمه صلوات الله عليهم اجمعين

امام عسکری علیه السلام می فرماید: این آیه خطاب به یهود است و می فرماید: ای یهودیان ایمان بیاورید به آنچه من بر محمد صلی الله علیه و آله نازل نمودم و نبوت او و امامت برادرش على علیه السلام و عترت پاک او را بپذیرید چراکه در کتاب تورات شما، موجود است که «محمد صلی الله علیه و آله پیامبر وسيد اولین و آخرین است، و او مؤید به سید الوصيين وخليفة رسول رب العالمين وفاروق این امت و باب مدینه حکمت و وصی رسول رحمت است.»

«وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا» یعنی آیات من را که شاهد نبوت محمد صلی الله علیه و آله و امامت على علیه السلام و پاکان از عترت اوست، به قیمت ناچیزی نفروشید و نبوت محمد وا و امامت علي وآل او را انکار نکنید و آنها را به دنیا نفروشید، چراکه [مال و ریاست] دنیا ولو فراوان باشد به نابودی می گراید و سبب خسارت و هلاکت انسان خواهد شد.

ص: 202

«وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ» یعنی از من بترسید و نبوت محمد صلی الله علیه و آله و امامت وصی او را کتمان و انکار نکنید، همانا شما اگر تقوا می داشتید نبوت این پیامبر و اوصیای او را که براهين واضحه و نشانه های روشنی برای آن ها در دست شماست و راه عذر شما را مسدود می کند را انکار نمی کردید.

سپس امام عسکری علیه السلام می فرماید: مخاطب این آیه یهودیان مدینه بوده اند که نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را انکار نمودند و به آن حضرت خیانت کردند و گفتند: «ما نمی دانیم که پیامبری به نام محمد خواهد آمد و می دانیم که وصی او على می باشد ولكن توآن پیامبر نیستی، و او [یعنی علی علیه السلام] نیز آن وصی نیست» پس خداوند لباس و کفش های آنان را به زبان آورد و بر علیه آنان شهادت دادند و هرکدامشان به آنان می گفتند: ای دشمن خدا تو دروغ می گویی، این محمد صلی الله علیه و آله همان محمد موعود است و وصى او على علیه السلام نیز همان وصی موعود است و اگر خداوند به ما اجازه بدهد ما شما را نابود و هلاک خواهیم نمود. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند یهودیان را مهلت خواهد داد، چراکه از صلب آنان افراد پاک و مؤمنی خارج خواهند شد.(1)

وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/42)

خیانت علمای یهود

امام عسکری علیه السلام می فرماید: این آیه خطاب به یهود است که لباس حق را به باطل خود پوشاندند و باطل را به حق آمیخته کردند و گفتند: محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست و على وصی اوست و لکن پانصد سال بعد خواهند آمد. پس رسول خدای صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: آیا راضی می شوید که تورات بین من و شما حاکم باشد؟

ص: 203


1- تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص228

گفتند: آری و تورات را آوردند و شروع کردند خلاف آنچه در تورات واقعی بود بخوانند. پس خداوند آن طوماری که در دست دو نفر قاری آنان بود و هرکدام یک طرف آن را گرفته بودند و می خواندند تبدیل به یک اژدهای دو سر نمود و هر سری از آن اژدها شروع کرد دست هر کدام از آن دو قاری را نیش بزند و فریاد آنان بلند شد، پس طومارهای دیگری از تورات که در بین آنان بود به سخن درآمدند و گفتند: این عذاب برای شما ادامه دارد تا وقتی که طومار تورات واقعی را بخوانید که در آن نبوت این پیامبر و صفات علی علیه السلام و امامت او طبق آنچه خداوند فرستاده ثبت شده است، پس آن دو قاری تورات حقیقی را قرائت نمودند و به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آوردند و اعتقاد به امامت على علیه السلام ولى خدا و وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله پیدا کردند، از این رو خداوند به آنان فرمود:«وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ».(1)

ص: 204


1- قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام خَاطَبَ اللَّهُ بِهَا قَوْماً یَهُوداً لَبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ بِأَنْ زَعَمُوا أَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نَبِیٌّ وَ أَنَّ عَلِیّاً وَصِیٌّ وَ لَکِنَّهُمَا یَأْتِیَانِ بَعْدَ وَقْتِنَا هَذَا بِخَمْسِمِائَهِ سَنَهٍ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَ تَرْضَوْنَ التَّوْرَاهَ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ حَکَماً قَالُوا بَلَی فَجَاءُوا بِهَا وَ جَعَلُوا یَقْرَءُونَ مِنْهَا خِلَافَ مَا فِیهَا فَقَلَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الطُّومَارَ الَّذِی مِنْهُ کَانُوا یَقْرَءُونَ وَ هُوَ فِی یَدِ قَارِءَیْنِ مِنْهُمْ مَعَ أَحَدِهِمَا أَوَّلُهُ وَ مَعَ الْآخَرِ آخِرُهُ فَانْقَلَبَ ثُعْبَاناً لَهَا رَأْسَانِ [وَ] تَنَاوَلَ کُلُّ رَأْسٍ مِنْهُمَا یَمِینَ مَنْ هُوَ فِی یَدِهِ وَ جَعَلَتْ جَعَلَ یُرَضِّضُهُ وَ یُهَشِّمُهُ وَ یَصِیحُ الرَّجُلَانِ وَ یَصْرُخَانِ وَ کَانَتْ هُنَاکَ طَوَامِیرُ أُخَرُ فَنَطَقَتْ وَ قَالَتْ لَا تَزَالانِ فِی هَذَا الْعَذَابِ حَتَّی تَقْرَءَا مَا فِیهَا مِنْ صِفَهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ نُبُوَّتِهِ وَ صِفَهِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ إِمَامَتِهِ عَلَی مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِا. فَقَرَءَا صَحِیحاً وَ آمَنَا بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ اعْتَقَدَا إِمَامَهَ عَلِیٍّ وَلِیِّ اللَّهِ وَ وَصِیِّ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ(تفسیر امام عسکری علیه السلام ص230)

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: بزرگان یهود مانند حی بن اخطب و کعب بن اشرف و امثال آنان، از یهودیان مدینه، از مردم درآمد سالانه داشتند، از این رو ترسیدند اگر یهود به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان بیاورند، درآمد آنان باطل شود و به این علت آیاتی از تورات که در آن ها رسول خدا صلی الله علیه و آله توصیف شده بود را تحریف نمودند تا بنی اسرائیل به آن حضرت ایمان نیاورند و درآمد آنان برقرار بماند و مراد از ثمن قلیل در آیه پیشین همین است.(1)

اهمیت وفای به عهد و پیمان

امام صادق علیه السلام فرمود: در سه چیز برای احدی جای عذر نیست: ادای امانت نسبت به نیکوکار و بدکار، وفای به عهد و پیمان نسبت به نیکوکار و بدکار، احسان و احترام به پدر و مادر نیکوکار و بدکار (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:(3) امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: برای اهل دیانت نشانه هایی است که به وسیله آن ها شناخته می شوند، 1. راستگویی، 2. ادای امانت، 3. وفای به عهد و پیمان، 4. صله و احسان به خویشان، 5. ترحم به ضعفا و بیچارگان،

ص: 205


1- روي عن أبي جعفر في هذه الآية قال : كان حي بن اخطب وكعب بن الأشرف و آخرون من اليهود لهم مأكلة على اليهود في كل سنة، فكرهوا بطلانها بأمر النبي صلی الله علیه و آله فحرفوا لذلك آيات، من التوراة فيها صفته وذكره، فذلك الثمن الذي أريد في الآية . (تفسیر نورالثقلین، ج 73/1 )
2- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ (کافی، ج 162/2)
3- عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ:قَالَ أمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلامُ: إنَّ لِأهْلِ الدِّینِ عَلَامَاتٍ یُعْرَفُونَ بِهَا: صِدْقَ الْحَدِیثِ، وَ أدَاءَ الْأمَانَهِ، وَ وَفَاءً بِالْعَهْدِ، وَ صِلَهَ الْأرْحَامِ، وَ رَحْمَهَ الضُّعَفَاءِ، وَ قِلَّهَ الْمُرَاقَبَهِ لِلنِّسَاءِ اوْ قَالَ:قِلَّهَ الْمُوَاتَاهِ لِلنِّسَاءِ وَ بَذْلَ الْمَعْرُوفِ، وَ حُسْنَ الْخُلُقِ، وَ سَعَهَ الْخُلُقِ، وَ اتِّبَاعَ الْعِلْمِ، وَ مَا یُقَرِّبُ إلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ زُلْفَی، طُوبَی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ - وَ طُوبَی شَجَرَهٌ فِی الْجَنَّهِ أصْلُهَا فِی دَارِ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ لَیْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إلَّا وَ فِی دَارِهِ غُصْنٌ مِنْهَا، لَا یَخْطُرُ عَلَی قَلْبِهِ شَهْوَهُ شَیْ ءٍ إلَّا أتَاهُ بِهِ ذَلِکَ، وَ لَوْ أنَّ رَاکِباً مُجِدّاً سَارَ فِی ظِلِّهَا مِائَهَ عَامٍ مَا خَرَجَ مِنْهُ، وَ لَوْ طَارَ مِنْ أسْفَلِهَا غُرَابٌ مَا بَلَغَ أعْلَاهَا حَتَّی یَسْقُطَ هَرِماً - ألَا فَفِی هَذَا فَارْغَبُوا، إنَّ الْمُؤْمِنَ مِنْ نَفْسِهِ فِی شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَهٍ، إذَا جَنَّ عَلَیْهِ اللیْلُ افْتَرَشَ وَجْهَهُ، وَ سَجَدَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَکَارِمِ بَدَنِهِ، یُنَاجِی الَّذِی خَلَقَهُ فِی فَکَاکِ رَقَبَتِهِ ألَا فَهَکَذَا کُونُوا (همان، ج 2/ 239 - 240)

6. کمتر به سخنان زن ها گوش فرادادن و از آنان اطاعت نمودن، 7. از کارهای خیر دریغ نکردن، 8. اخلاق نیک داشتن، 9. به دنبال دانش رفتن، 10. اسباب قرب و نزدیک شدن به خدا را فراهم نمودن.

سپس فرمود: پاداش صاحبان این اوصاف درخت طوبی و بازگشت نیک به خداوند خواهد بود. تا این که فرمود: طوبی درختی است در بهشت که اصل آن در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله است و هیچ مؤمنی در بهشت نیست مگر آن که شاخه ای از آن درخت بر فراز خانه او سرازیر است و به هر چیزی او مایل باشد و از قلب او بگذرد از آن شاخه دریافت می نماید و اگر سواره کوشایی یکصد سال زیر سایه آن حرکت کند به انتهای آن نخواهد رسید و اگر کلاغی از پایین آن پرواز کند، به بالای آن نمی رسد تا این که به واسطه پیری سقوط می نماید.

سپس فرمود: پس بر شما باد که خود را به چنین نعمت هایی برسانید، همانا مؤمن همواره به اصلاح خود مشغول است و مردم از او آزاری نمی بینند و چو شب فرا می رسد صورت خود را در پیشگاه خداوند بر خاک می ساید و با خالق خود مناجات می کند و از او می خواهد که از آتش دوزخ آزادش کند، همانا من شما را آگاهی می دهم که این گونه باشید.

ص: 206

وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ (بقره/ 43)

امام عسکری علیه السلام فرمود: مقصود از «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ» نمازهای واجب شبانه روزی است، که خداوند بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امت او واجب نموده است. سپس می فرماید: صلوات بر محمد و آل طیبین و طاهرين او علیهم السلام نیز واجب است.

و مقصود از «وآتوا الكوة زکات واجب اموال و زکات بدنها (یعنی زکات فطره) است و از زکات محسوب می شود، کمک شما به برادران دینی خود هنگامی که درخواست کمک نمایند.|

و فرمود: مقصود از «وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ» رکوع نماز و تواضع در پیشگاه خداوند با متواضعین است، و نیز اطاعت از اولیای خدا - یعنی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و على علیه السلام ولی خدا و ائمه بعد از آنان علیهم السلام که آقای برگزیدگان خدایند - خضوع و تواضع در پیشگاه خداوند می باشد.

نمازهای پنج گانه، کفاره گناهان

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که نمازهای پنج گانه شبانه روزی را بخواند خداوند گناهان بین آنها را از او می بخشد و مانند کسی خواهد بود که نهر آبی در کنار خانه او باشد و او هر شبانه روز پنج مرتبه خود را در آن شستشو بدهد و در آن صورت چرک هر گناهی از او برطرف می شود، جز گناهان هلاک کننده مانند: انکار نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و امامت امام علیه السلام و ظلم به برادران مؤمن و ترک تقیه که سبب آزار به خود و برادران مؤمن باشد.(1)

ص: 207


1- قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ صَلَّی الْخَمْسَ کَفَّرَ اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا بَیْنَ کُلِّ صَلَاتَیْنِ وَ کَانَ کَمَنْ عَلَی بَابِهِ نَهَرٌ جَارٍ یَغْتَسِلُ فِیهِ خَمْسَ مَرَّاتٍ- لَا تُبْقِی عَلَیْهِ مِنَ الذُّنُوبِ شَیْئاً إِلَّا الْمُوبِقَاتِ الَّتِی هِیَ جَحْدُ النُّبُوَّهِ أَوِ الْإِمَامَهِ أَوْ ظُلْمُ إِخْوَانِهِ الْمُؤْمِنِینَ أَوْ تَرْکُ التَّقِیَّهِ حَتَّی یُضِرَّ بِنَفْسِهِ وَ إِخْوَانِهِ الْمُؤْمِنِینَ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص231)

نویسنده گوید: بحث نماز و زكات و اهمیت و آثار و برکات و خطر انکار آنها در کتاب واجبات اسلام و محرمات اسلام بیان شده است، علاقه مندان می توانند به آن دو کتاب مراجعه فرمایند.

فلسفه و حکمت نماز

حضرت رضا علیه السلام درباره حکمت و فلسفه نماز می فرماید: اگر کسی بگوید: برای چه نماز بر مردم واجب شده است؟ در پاسخ او گفته می شود. به این علت که نماز اقرار به ربوبیت خداوند و مصلحت عامه مردم است، تا همواره اقرار به پروردگار خود بکنند و از پرستش غیر او پرهیز نمایند و در پیشگاه پروردگار خود با ذلت و ناچیزی و خضوع بایستند و به خطاهای خود اعتراف کنند و از خداوند بخواهند تا خطاهای گذشته آنان را ببخشد و در مقابل او هر شب و روز صورت به خاک بسایند و خدای خود را فراموش نکنند و از روی خشوع و ترس و ذلت درخواست تقویت دین و دنیای خود را داشته باشند و از فساد دوری نمایند و مدبر و خالق خویش را فراموش ننمایند وگرنه گرفتار غفلت و طغیان خواهند شد، از سویی یاد خدای آفریننده و ایستادن در مقابل او انسان را از گناهان و انواع فسادها دور می نماید.(1)

ص: 208


1- في عيون الاخبار في العلل التي ذكرها الفضل بن شاذان عن الرضا علیه السلام قال: فإن قال: فلم أمروا بالصلوة؟ قيل، لان الصلوة الإقرار بالربوبية وهوصلاح عام لان فيه خلع الأنداد والقيام بين يدي الجبار بالذل والاستكانة، والخضوع والاعتراف و طلب الإقالة من سالف الزمان، و وضع الجبهة على الأرض كل يوم وليلة، ويكون العبد ذاكرا لله تعالی غیر ناس له، ويكون خاشعا و جلا متذللا طالبا راغبا في الزيادة للدين والدنيا، مع ما فيه من الانزجار عن الفساد، وصار ذلك عليه في كل يوم و ليلة، لئلا ينسى العبد مدبره وخالقه، فيبطر ويطغى، وليكون في ذكر خالقه والقيام بين يدي ربه زجرا له عن المعاصي، وحاجزا و مانعا عن أنواع الفساد. (تفسير نورالثقلین، ج74/1 )
فلسفه و حکمت زکات

حضرت رضا علیه السلام در پاسخ به مسائل محمد بن سنان نوشت:(1) علت وجوب زکات این است که زکات برای تأمین فقر و پاک شدن اموال اغنیاست و خداوند عزوجل افراد سالم را تکلیف نموده تا افراد ناتوان و زمین گیر و مبتلا را تأمین نمایند، همان گونه که می فرماید: «لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ» (آل عمران / 186) یعنی «شما به طور حتم در اموال و انفس خود آزمایش خواهید شد» و امتحان در « اموال» به معنای پرداخت زکات است و امتحان در « أنفس» به معنای آمادگی برای صبر است، علاوه بر این که شکر نعمت های خداوند با پرداخت زکات انجام می شود، و آن سبب زیادی مال و رأفت و ترحم و توجه به فقرا و از کار افتاده ها و کمک به آنان در امر دین و دنیای آنان خواهد بود.

از سویی پرداخت زکات موعظه و عبرتی است برای اهل ثروت و متمکنین، چراکه ثروتمند مؤمن با کمک به فقرا و تأمین نیازهای آنان به یاد بیچارگی ونیازمندی آخرت خود می افتد و شاکر نعمت های الهی می شود و از خداوند با

ص: 209


1- في من لا يحضره الفقيه: وكتب الرضا علی بن موسی علیهما السلام الى محمد بن سنان فيما کتب اليه من جواب مسائله إن علة الزكاة من أجل قوت الفقراء وتحصين أموال الأغنياء، لأن الله عز و جل كلف أهل الصحة القيام بشأن أهل الزمانة والبلوى كما قال الله: «لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ» في أموالكم إخراج الزكاة، وفي أنفسكم توطين النفس على الصبر مع ما في ذلك من أداء شکر نعم الله عز وجل، والطمع في الزيادة مع ما فيه من الزيادة والرأفة والرحمة لأهل الضعف، والعطف على أهل المسكنة والحث لهم على المواساة وتقوية الفقراء والمعونة لهم على أمر الدين و هوعظة لأهل الغنى، وعبرة لهم ليستدلوا على فقر الآخرة بهم، وما لهم من الحث في ذلك على الشكر لله عز و جل لما خولهم وأعطاهم، والدعاء والتضرع والخوف من أن يصيروا مثلهم في أمور كثيرة، في أداء الزكاة والصدقات، وصلة الأرحام و اصطناع المعروف. (تفسیر نورالثقلین، ج 62/1 ، از من لا يحضره الفقيه صدوق رحمة الله)

تضرع و دعا می خواهد تا همانند آنان گرفتار فقر نشود و در ادای زکات و صدقات و رسیدگی به خویشان و انجام کارهای خیر کوتاهی نکند.

خضوع و ذلت مؤمن در پیشگاه خداوند

مفضل گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: از سخنانی که خداوند با پیامبر خود موسی علیه السلام مناجات نمود این بود که فرمود: ای فرزند عمران! دروغ می گوید کسی که گمان می کند مرا دوست می دارد و چون [نیمه] شب می رسد از من غافل می شود و با من مناجات نمی کند، آیا کسی که کسی را دوست می دارد، علاقه ندارد که با او خلوت کند؟ ای فرزند عمران من دوستان خود را می شناسم و چون شب فرا می رسد من چشم قلب آنان را باز می کنم و عقوبت خود را به آنان نشان می دهم، از این رو آنان مانند کسی که مرا مشاهده کند و خود را در محضر من ببیند با من سخن می گویند.

ای فرزند عمران! خشوع قلب خود را به من واگذار، وخضوع بدن خویش را مخصوص به من کن واشک چشم خود را در تاریکی شب به من واگذار و مرا بخوان و بدان که من به تو نزدیک هستم و تو را اجابت می کنم.(1)

ص: 210


1- عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کَانَ فِیمَا نَاجَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ علیه السلام أَنْ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ عِمْرَانَ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی فَإِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ نَامَ عَنِّی أَ لَیْسَ کُلُّ مُحِبٍّ یُحِبُّ خَلْوَهَ حَبِیبِهِ هَا أَنَا ذَا یَا ابْنَ عِمْرَانَ مُطَّلِعٌ عَلَی أَحِبَّائِی إِذَا جَنَّهُمُ اللَّیْلُ حَوَّلْتُ أَبْصَارَهُمْ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ مَثَّلْتُ عُقُوبَتِی بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ یُخَاطِبُونِّی عَنِ الْمُشَاهَدَهِ وَ یُکَلِّمُونِّی عَنِ الْحُضُورِ یَا ابْنَ عِمْرَانَ هَبْ لِی مِنْ قَلْبِکَ الْخُشُوعَ وَ مِنْ بَدَنِکَ الْخُضُوعَ وَ مِنْ عَیْنِکَ الدُّمُوعَ فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَ ادْعُنِی فَإِنَّکَ تَجِدُنِی قَرِیباً مُجِیباً (امالى صدوق، ص438؛ بحارالانوار، ج 329/13 ، ح 7)

امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ بندهای دست گدایی به درگاه خداوند عزيز جبار بالا نمی کند، جز آن که خداوند عزوجل حیا می کند که دست او را خالی برگرداند، بلکه از فضل رحمت خود چیزی در دست او می گذارد، از این رو هرگاه شما دست خود را به دعا بالا می برید پایین نیاورید تا بر سر و صورت خویش بکشید.(1)

امام باقر علیه السلام می فرماید: به خدا سوگند هیچ بندهای الحاح و اصرار در دعای خود نمی کند، جز آن که خداوند دعای او را مستجاب خواهد نمود.(2)

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند الحاح و اصرار مردم را به همدیگر [به خاطر نیازهایشان] دوست نمی دارد ولكن دوست می دارد که از او سؤال و درخواست شود.(3)

رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: خدا رحمت کند بنده ای را که در دعای خود با خداوند الحاح و اصرار داشته باشد خواه دعای او مستجاب شود و خواه مستجاب نشود؛

ص: 211


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا أَبْرَزَ عَبْدٌ یَدَهُ إِلَی اللَّهِ الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ إِلَّا اسْتَحْیَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرُدَّهَا صِفْراً حَتَّی یَجْعَلَ فِیهَا مِنْ فَضْلِ رَحْمَتِهِ مَا یَشَاءُ فَإِذَا دَعَا أَحَدُکُمْ فَلَا یَرُدَّ یَدَهُ حَتَّی یَمْسَحَ عَلَی وَجْهِهِ وَ رَأْسِهِ. (کافی، ج 471/2 )
2- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : لَا وَ اللَّهِ لايلخ عَبْدُ عَلَى اللَّهِ عزوجل إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ . (همان، ص475)
3- عَن أبی عَبدِاللّهِ علیه السلام: إنَّ اللّهَ کَرِهَ إِلحاحَ النّاسِ بَعضِهِم عَلی بَعضٍ فِی المَسأَلَهِ وأحَبَّ ذلِکَ لِنَفسِه ِ، إنَّ اللّهُ یُحِبُّ أن یُسأَلَ ویُطلَبَ ما عِندَهُ. (همان)

سپس این آیه را تلاوت نمود: «وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا» (1).(2)

امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که قلب یکی از شما رقت پیدا می کند [و حال دعا دارد] باید دعا کند، چراکه قلب چون رقت پیدا می کند خالص می شود.31(3)

ص: 212


1- مریم /48.
2- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَهً فَأَلَحَّ فِی الدُّعَاءِ اسْتُجِیبَ لَهُ أَوْ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَهَ: «وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسی أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا». (کافی، ج 475/2 ، ح6)
3- عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ:«إذَا رَقَّ أحَدُکُمْ فَلْیَدْعُ، فَإنَّ الْقَلْبَ لَا یَرِقُّ حَتَّی یَخْلُصَ». (همان، ص 477، ح5)

آیات 44 - 52

اشاره

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (44)وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ (45)الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (46)يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (47)وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ (48)وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ (49)وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (50)وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ (51)ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (52)

لغات

«بر و احسان و صله» در لغت به یک معناست چنان که گفته می شود: «فلان باز وصول محسن» و ضد بر، عقوق است، و فرق بين بز و خیر، این است که بر با قصد انجام می شود و خيراعم است، و «نسیان و سهو و غفلت» به یک معناست، و ضد نسیان تذکر و یادآوری است، و نسیان به معنای ترک نیز آمده است مانند «نَسُوا اَللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» یعنی ترکوا ذكر الله فخذلهم، و «تلاوت» به معنای قرائت است، و

ص: 213

« تلا يتلو» به معنای متابعت نیز آمده است، و فرق بين تلاوت و قرائت این است که قرائت جمع حروف است و تلاوت اتباع حروف است، و «عقل و فهم و معرفت و لب»به یک معناست، و ضد عقل حماقت است، و «صبر» كف نفس از هوا و هوس است، و به این خاطر ماه رمضان را ماه صبر گویند، و «قتل صبر» کشتن بعد از بستن است، و «خشوع و خضوع و تذلل و اخبات» نظائراند، و ضد خشوع تكبر است، و خضوع، در بدن است و خشوع در قلب است، و خشوع در صوت و بصر نیز آمده، مانند «خَاشِعَةٌ أَبْصَارُهُمْ» « وخشعت الأصوات» و «خاشع و متواضع و متذلل و مستکین» به یک معناست، و «يظنون» در این آیه به معنای یقین است، و «جزاء و مکافات و مقابله» به یک معناست، و «أخذ» خلاف اعراض است، و «قبول و انقیاد و طاعت و اجابت» متراد فند، و نقیض قبول امتناع است، و «شفاعت» از شفع به معنای جفت است، و مشفوع له كأنه از شفیع درخواست شفاعت می کند، و «شفاعت و وسیله و قربت و وصله» به یک معناست، و «عدل و حق و انصاف» به یک معناست، و نقیض دل جور است، و عدل در این آیه به معنای فدیه است و «نصرت و معونه و تقویت» نظائراند، و «انجاء و تنجيه و تلخيص» به یک معناست، و «نجات و خلاص و سلامت و تخلص» نیز به یک معناست، و اهل اعم از آل است، چراکه اهل البصره گفته می شود ولكن آل بصره گفته نمی شود، و «فرق» به معنای فصل بین دو چیز است، و «عفو وصفح و مغفرت و تجاوز» به یک معناست، و «عفو الله» محو ذنوب عبد است، و اصل عفو ترک است و «فَمَنْ فِي لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ» ای ترک له، والعفو ترك العقوبة، و عفو به معنای مال پاک و به معنای معروف نیز آمده است.

ترجمه

آیا مردم را به نیکی و (ایمان به پیامبری که صفات او را در تورات دیده اید) دعوت

ص: 214

می کنید، و خود را فراموش می نمایید؟! در حالی که شما کتاب آسمانی (تورات) را می خوانید؟! آیا تعقل نمی کنید؟! (44) از صبر(و روزه) و نماز کمک بگیرید، و نماز برای هرکسی سنگین است جزبرای خاشعان (45) آنان که يقين دارند خدای خود را ملاقات می کنند، و به سوی او بازمی گردند (46) ای بنی اسرائیل به یاد بیاورید نعمتی را که من برشما ارزانی داشتم و شما را برجهانيان فضیلت دادم (47) وبترسید از روزی که ، کسی به جای کسی مجازات نمی شود و شفاعت کسی (بدون اذن خداوند) پذیرفته نمی شود، و غرامتی از کسی قبول نمی شود، و مجرمین را یاوری نخواهد بود (48) و به یاد آورید زمانی را که ما شما را از آل فرعون نجات دادیم، آنان شما را به بدترین وضعیت شکنجه میکردند، آنان پسران شما را سر می بریدند و زنانتان را زنده میگذاردند و ما شما را (از فرعونيان) نجات دادیم و آل فرعون را مقابل چشم شما غرق کردیم (50) و به یاد آورید زمانی را که ما با موسی چهل شب (برای گرفتن فرمان ما) وعده گذاردیم و چون او به میعادگاه ما آمد شما گوساله را به جای خدای خود برگزیدید (و پرستش کردید) و در حق خود ستم کرديد (51) و سپس ما بعد از آن قصه شما را بخشیدیم تا شاید خدای خودرا شکرگزار باشید.

تفسير اهل بيت علیهم السلام
اشاره

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (بقره/ 44)

چه کسانی حق امر به معروف و نهی از منکر دارند؟

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: کسی که از هواهای نفسانی و از آفات و شهوات نفس خود خلاصی نیافته و شیطان را مغلوب نکرده و در پناه خداوند و توحید و عصمت او قرار نگرفته و امنیت الهی شامل او نشده است، صلاحیت امر به معروف و نهی از منکر ندارد، چرا که اگر دارای شرایط یادشده نباشد به هرچه امر بکند و یا از هر چه نهی بکند، حجت بر او خواهد بود و مردم از

ص: 215

او بهره ای نخواهند برد، همان گونه که خداوند می فرماید: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» و به او گفته می شود: ای خائن؟ آیا از خلق من چیزی را مطالبه می کنی که خود به سبب آن به خویشتن خیانت نمودی و از آن بی پروا بودی؟!(1)

اتمام حجت خداوند بر علمای یهود

امام عسکری علیه السلام می فرماید: این آیه خطاب به یهود است که مردم را به صدقات و ادای امانات امر می کردند و خود را فراموش می نمودند ... و آنان گروهی از رؤسای یهود و علمای آنان بودند که اموال صدقه و خیرات را از مردم می گرفتند و می خوردند و سپس عوام يهود را وامی داشتند تا بگویند: محمد صلی الله علیه و آله از حد خود تجاوز نموده و چیزی را ادعا می نماید که شایسته آن نیست و روزی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله اجتماع نمودند و تصمیم گرفتند تا بر سر رسول خدا بریزند و او را بکشند، و بزرگان آنان با عوامشان تبانی نمودند که چون با آن حضرت مجادله کنند و او را مغلوب نمایند، عوام آنان با شمشیر به آن حضرت حمله نمایند، پس رؤسای یهود به رسول خدا صلی الله علیه و آلهگفتند:

آیا شما گمان کرده ای که همانند موسی و پیامبران دیگر، رسول خدا هستی؟! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آری من گفته ام که رسول خدا هستم اما نگفته ام که نظیر موسی و سایر پیامبران دیگر هستم و من قدر خود را که خدا بزرگ نموده کوچک

ص: 216


1- قال الصادق علیه السلام: من لم ينسلخ من هواجسه ولم يتخلص من آفات نفسه و شهواتها، ولم يهزم الشيطان ولم يدخل في كنف الله تعالى وتوحيده وأمان عصمته، لا يصلح له الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر لأنه إذا لم يكن بهذه الصفة فكلما أظهر [امرا] يكون حجة عليه، ولا ينتفع الناس به، قال الله تعالى: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» ويقال له: يا خائن! أ تطالب خلقي بما خنت به نفسك، و أرخيت عنه عنانك؟ (تفسیر نورالثقلین، ج63/1 )

نمی کنم چراکه پروردگار من فرموده است: «ای محمد فضلیت تو بر جمیع پیامبران و مرسلین و ملائکه مقربین، مانند فضیلت من - که رب العزة هستم - می باشد بر جمیع خلق خود» و خداوند این چنین به موسی گفت، هنگامی که گمان کرد: خداوند او را بر جمیع خلق خود فضیلت داده است.

پس این سخنان بر یهود گران آمد و تصمیم قتل رسول خدا صلی الله علیه و آله را گرفتند، و چون شمشیرهای خود را از غلاف خارج کردند، دست های خویش را به پشت بسته دیدند و دست هایشان خشکید و قدرت حرکت از آنان گرفته شد و متحیر ماندند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: جزع و بی تابی نکنید چرا که خداوند خیر شما را خواسته و شما را از این عمل بازداشته تا نتوانید ولی او را از بین ببرید و شما را مهلت داده تا نشانه حقانیت پیامبر او محمد ، و وصی و برادر او على علیه السلام برای شما آشکار شود.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای جمعیت یهود بدانید که رؤسای شما کافرند و آنان اموال شما را به ناحق گرفته و حقوق شما را غصب نموده و در حق شما ظلم کرده اند. پس رؤسای یهود گفتند: آیا حجت و نشانه پیامبری تو و وصایت برادرت علت این ادعاهای باطلی است که می کنی و مردم را بر ما میشورانی؟!

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این گونه نیست که شما می گویید، بلکه اکنون خداوند عزوجل به پیامبر خود اجازه داده تا دستور بدهد، اموالی که شما از ضعفا گرفته اید و به آنان خیانت نموده اید ( با اعجاز) حاضر شود و دفاتر حسابتان نیز نزد او حاضر شوند و نیز کسانی که شما با آنان برای گرفتن اموال ضعفا تبانی نموده اید حاضر شوند و اعضا و جوارح شما و آنان شهادت بدهند که شما چه کرده اید.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای ملائکه پروردگار من! اکنون آن اموالی که علما و رؤسای یهود از عوام خود غصب نموده اند را حاضر کنید». ناگهان مردم دیدند

ص: 217

کیسه های درهم و دینار و لباس های غصب شده و حیوانات و اموال دیگری مقابل آنان فروریخت و سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دفاتر حساب این ستمگران که به فقرا ظلم کرده اند را نیز بیاورید.

ناگهان دفاتر حساب آنان فرود آمد و چون روی زمین قرار گرفت، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بگیرید این دفاتر را؛ پس آنان دفاتر را گرفتند و دیدند که سهم هر قومی از یهود در آنها نوشته شده است. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به ملائکه فرمود: ای ملائکه پروردگار من! زیر نام هرکدام از این مردم عوام بنویسید که چقدر از او غصب نموده اند؟ و چون نوشته شد، معلوم گردید که علما ورؤسای یهود، ده برابر آنچه به عوام یهود پرداخته اند را برای خود برداشته اند و به آنان خیانت کرده اند...

پس رسول خدا سهم هر کدام از عوام يهود را که حاضر بودند از آن اموال به طور کامل پرداخت نمود و سهم کسانی که غایب بودند را برای آنان فرستاد و اگر مرده بودند به وارثان آنان پرداخت نمود و رؤسای یهود رسوا شدند و برخی شقاوت بر آنان غلبه نمود (و ایمان نیاوردند) و برخی از عوامشان نیز به یهودیت باقی ماندند و برخی را خدا توفیق داد و ایمان آوردند، پس آن دسته از رؤسای یهود که علاقه به اسلام پیدا کردند به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: ای محمد ما شهادت می دهیم که تو همان پیامبر افضل و وصی و برادر تو على علیه السلام نیز همان وصی اجل واکمل است، و خداوند ما را به خاطر گناهانی که انجام داده بودیم رسوا نمود، آیا اگر توبه کنیم و خطاهای خویش را جبران نماییم چگونه خواهیم بود؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر چنین کنید، در بهشت رفقای ما هستند و در دنیا اهل دین خدا و برادران ما خواهید بود و خداوند روزی شما را وسیع می نماید و چندین برابر آنچه از مال دنیا از شما گرفته شد را به شما خواهد داد، و رسوایی شما را نیز از یاد مردم خواهد برد و احدی نامی از آن به میان نخواهد آورد. پس

ص: 218

رؤسای یهود گفتند: «إِنَّا نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، وَ أَنَّكَ يَا محمدعبده وَ رَسُولُهُ وَ صَفِيُّهُ وَ خَلِيلِهِ ، وَ أَنَّ عَلِيّاً أَخُوكَ وَ وَزِيرُكَ ، وَ الْقَيِّمُ بِدِينِكَ ، وَ النَّائِبِ عَنْكَ وَ الْمُقَاتِلُ دُونِكَ ، وَ هومنك بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ موسي إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدَكَ .» پس رسول خدا به آنان فرمود: اکنون شما رستگار شديد.(1)

نکوهش از علمایی که به علم خود عمل نمی کنند

مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» می فرماید: این آیه درباره سخن پردازها و خطبایی است که به گفته خود عمل نمی کنند. از این رو امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: بر هر منبری از آنان (یعنی اهل سنت) خطیب بلیغی بالا می رود و بر خدا و رسول او و کتاب او دروغ می گوید. (2)

امام باقر علیه السلام به خیثمه فرمود: به شیعیان ما بگو: بزرگ ترین حسرت در قیامت برای کسی است که عدالت را برای مردم توصیف نماید و خود خلاف آن را عمل کند.(3)

و نیز فرمود: شدید ترین عذاب در روز قیامت برای کسی است که عدالت را

برای مردم توصیف نماید و خود خلاف آن را عمل کند.(4)

ص: 219


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص 234 - 237
2- في تفسير علي بن إبراهيم و قوله: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» قال: نزلت في القصاص و الخطاب، وهو قول أميرالمؤمنین علیه السلام و علی کل منبر منهم خطیب مصقع يكذب على الله و على رسوله وعلى كتابه. (تفسیر نورالثقلین، ج63/1 )
3- و باسناده الى خيثمة قال: قال لي ابوجعفر علیه السلام: أبلغ شيعتنا أن أعظم الناس حسرةيوم القيامة من وصف عدلآثم خالفه إلى غيره. (همان، از کتاب کافی)
4- عن أبي عبد الله علیه السلام انه قال: من أشد الناس عذابا يوم القيامة من وصف عدلا و عمل بغيره. (همان، ص 64، از کتاب کافی)
ارزش عقل و تعقل

مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: هنگامی که خداوند عقل را آفرید او را به سخن آورد و سپس به او فرمود: از این سو بیا و او اطاعت نمود و فرمود: به آن سو بازگرد و او اطاعت نمود. سپس فرمود: به عزت و جلالم سوگند هیچ مخلوقی نزد من محبوب تر از تو نیست، و من تو را کامل نکردم مگر در کسانی که آنان را دوست میداشتم، آگاه باش که من تنها تو را امر می کنم و تنها تو را نهی می نمایم و تنها تو را کیفر می دهم و تنها تو را پاداش می دهم.(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: ای آدم من مأمور هستم که تو را مخیر نمایم تا یکی از سه چیز را انتخاب کنی، پس هرکدام را می خواهی انتخاب کن. آدم گفت: آن سه چیز کدام است ؟ جبرئیل گفت: عقل، حیا، دین. آدم گفت: من عقل راانتخاب کردم. پس جبرئیل به حیا و دین فرمود: شما به مکان خود بازگردید و او را رها کنید. حیا و دین گفتند: ما از ناحیه خداوند مأمور هستیم که از عقل جدا نشویم. جبرئیل گفت: به آنچه مأمور هستید عمل کنید و عروج نمود.(2)

ص: 220


1- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا خَلَقَ اَللَّهُ اَلْعَقْلَ اِسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَقْبِلْ! فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ! ثُمَّ قَالَ: وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکَ وَ لاَ أَکْمَلْتُکَ إِلاَّ فِیمَنْ أُحِبُّ ؛ أَمَا إِنِّی إِیَّاکَ آمُرُ وَ إِیَّاکَ أَنْهَی وَ إِیَّاکَ أُعَاقِبُ وَ إِیَّاکَ أُثِیبُ. ( کافی، ج10/1 )
2- عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَام قَالَ: هَبَطَ جَبْرَئِیلُ عَلَی آدَمَ عَلَیْهِ السَّلَام فَقَالَ: یَا آدَمُ! إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أُخَیِّرَکَ وَاحِدَهً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَیْنِ. فَقَالَ لَهُ آدَمُ: یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَا الثَّلَاثُ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَیَاءُ وَ الدِّینُ فَقَالَ آدَمُ إِنِّی قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ: لِلْحَیَاءِ وَ الدِّینِ انْصَرِفَا وَ دَعَاهُ. فَقَالَا: یَا جَبْرَئِیلُ! إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَکُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَیْثُ کَانَ قَالَ: فَشَأْنَکُمَا وَ عَرَجَ. (همان)

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام می گوید: به آن حضرت عرض کردم عقل چیست؟ فرمود: عقل چیزی است که به وسيله آن خدا عبادت می شود و بهشت به دست می آید. گفتم: پس آنچه در معاویه بود چه بود؟ فرمود: آن نكرا و حیله گری و شیطنت بود، و آن شبیه به عقل است و لكن عقل نیست. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که عاقل باشد دین دارد و کسی که دین داشته باشد، اهل بهشت خواهد بود.(2)

امام کاظم علیه السلام می فرماید: لقمان به فرزند خود فرمود: در مقابل حق تواضع کن تا عاقل ترین مردم باشی و بدان که آدم کیس و عاقل برای پذیرفتن حق کمیاب است و بدان که دنیا دریای عمیق و خطرناکی است و تو باید کشتی نجات خود را روی این دریای خطرناک تقوا قرار بدهی و... (3)

وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ (بقره/ 45)

امام عسکری علیه السلام می فرماید:(4) این آیه خطاب به همه یهودیان و کفار و مشرکین .

ص: 221


1- أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام ، قَالَ : قُلْتُ لَهُ : مَا الْعَقْلُ؟ قَالَ :«مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمنُ ، وَاکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ». قَالَ : قُلْتُ : فَالَّذِی کَانَ فِی مُعَاوِیَهَ؟ فَقَالَ :تِلْکَ النَّکْرَاءُ ، تِلْکَ الشَّیْطَنَهُ ، وَهِیَ شَبِیهَهٌ بِالْعَقْلِ وَلَیْسَتْ بِالْعَقْلِ. (همان، ص 11)
2- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَنْ کَانَ عَاقِلًا کَانَ لَهُ دِینٌ وَ مَنْ کَانَ لَهُ دِینٌ دَخَلَ الْجَنَّهَ.(همان)
3- عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَكَمِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو اَلْحَسَنِ مُوسَي بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام...إِنَّ لُقْمَانَ قَالَ لِابْنِهِ : تَوَاضَعْ للنّاستَکُنْ أَعْقَلَ النَّاسِ ، وَإِنَّ الْکَیِّسَ لَدَی الْحَقِّ یَسِیرٌ ، یَا بُنَیَّ، إِنَّ الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ قَدْ غَرِقَ فِیهَا عَالَمٌ کَثِیرٌ ، فَلْتَکُنْ سَفِینَتُکَ فِیهَا تَقْوَی اللّه (همان، ص16)
4- ثُمَّ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِسَائِرِ اَلْیَهُودِ وَ اَلْکَافِرِینَ اَلْمُظْهِرِینَ: « وَ اِسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ اَلصَّلاهِ » [أَیْ بِالصَّبْرِ] عَنِ اَلْحَرَامِ [وَ] عَلَی تَأْدِیَهِ اَلْأَمَانَاتِ، وَ بِالصَّبْرِ عَلَی اَلرِّئَاسَاتِ اَلْبَاطِلَهِ، وَ عَلَی اَلاِعْتِرَافِ لِمُحَمَّدٍ بِنُبُوَّتِهِ وَ لِعَلِیٍّ بِوَصِیَّتِهِ. « وَ اِسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ » عَلَی خِدْمَتِهِمَا، وَ خِدْمَهِ مَنْ یَأْمُرَانِکُمْ بِخِدْمَتِهِ عَلَی اِسْتِحْقَاقِ اَلرِّضْوَانِ وَ اَلْغُفْرَانِ وَ دَائِمِ نَعِیمِ اَلْجِنَانِ فِی جِوَارِ اَلرَّحْمَنِ، وَ مُرَافَقَهِ خِیَارِ اَلْمُؤْمِنِینَ، وَ اَلتَّمَتُّعِ بِالنَّظَرِ إِلَی عِزَّهِ مُحَمَّدٍ سَیِّدِ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ، وَ عَلِیٍّ سَیِّدِ اَلْوَصِیِّینَ وَ اَلسَّادَهِ اَلْأَخْیَارِ اَلْمُنْتَجَبِینَ، فَإِنَّ ذَلِکَ أَقَرُّ لِعُیُونِکُمْ، وَ أَتَمُّ لِسُرُورِکُمْ، وَ أَکْمَلُ لِهِدَایَتِکُمْ مِنْ سَائِرِ نَعِیمِ اَلْجِنَانِ . وَ اِسْتَعِینُوا أَیْضاً بِالصَّلَوَاتِ اَلْخَمْسِ، وَ بِالصَّلاَهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّیِّبِینَ (عَلَی قُرْبِ اَلْوُصُولِ إِلَی جَنَّاتِ اَلنَّعِیمِ ) . وَ إِنَّها أَیْ هَذِهِ اَلْفَعْلَهَ مِنَ اَلصَّلَوَاتِ اَلْخَمْسِ، وَ [مِنَ] اَلصَّلاَهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّیِّبِینَ مَعَ اَلاِنْقِیَادِ لِأَوَامِرِهِمْ وَ اَلْإِیمَانِ بِسِرِّهِمْ وَ عَلاَنِیَتِهِمْ وَ تَرْکِ مُعَارَضَتِهِمْ بِلِمَ وَ کَیْفَ لَکَبِیرَهٌ لَعَظِیمَهٌ إِلاّ عَلَی اَلْخاشِعِینَ اَلْخَائِفِینَ مِنْ عِقَابِ اَللَّهِ فِی مُخَالَفَتِهِ فِی أَعْظَمِ فَرَائِضِهِ(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 237)

(و مسلمین) است و مقصود از صبر، صبر از حرام و صبر بر ادای امانات و صبر از ریاست های باطل و صبر بر اعتراف به مقام نبوت رسول خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و صبر بر قبول امامت و خلافت وصى او على علیه السلام است. و نیز مقصود از صبر، صبر بر خدمت (و اطاعت از) رسول خدا و امیرالمؤمنین علیه السلام و خدمت (و اطاعت از) کسانی که آنان امر به خدمت (و اطاعتشان) می کنند می باشد و پاداش آن استحقاق رضوان و غفران الهی و نعمت های ابدی بهشت - درجوار خدای رحمان - و هم نشینی با خوبان از مؤمنین و لذت مشاهده نورانیت و عزت حضرت محمد صلی الله علیه و آله - سید اولین و آخرین - وعلى علیه السلام - سید وصيين - و نیکان وسادات برگزیده خداوند است؛ آری مشاهده عظمت و عزت محمد و آل محمد - صلوات الله عليهم اجمعین - در آن عالم از هر نعمتی شیرین تر و مسرت بخش تر است و آن بهترین وسیله است برای رسیدن به نعمت های دیگر بهشتی.

ص: 222

سپس می فرماید: مقصود از استعانت به نماز، کمک گرفتن از اقامه نمازهای پنج گانه واجب شبانه روزی است و کلمه «وَالصَّلَاةِ» شامل صلوات بر محمد و آل طیبین او نیز می شود (و آن سبب نزدیک شدن به درجات بهشتی خواهد بود). تا این که می فرماید: مقصود از جمله «وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ» نمازهای پنج گانه و صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام است، مشروط به انقياد و اطاعت از اوامر و دستورات آنان و ایمان به امور سری و آشکارشان و پرهیز از معارضه آنان و گفتن: برای چه و دلیل آن چیست؟ می باشد و مقصود از «الْخَاشِعِينَ» ترس از عذاب و عقاب و مخالفت خداوند است نسبت به بزرگترین واجبات اسلام (مانند نمازهای واجب و اطاعت از اولیای خداوند).

امام صادق علیه السلام می فرماید: صبر در این آیه به معنای روزه است.

و در سخن دیگری می فرماید: هنگامی که برای انسان پیش آمد سختی بشود باید روزه بگیرد (تا مشکل او حل شود)، همان گونه که خداوند می فرماید:«وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ» .(1)

امام رضا علیه السلام می فرماید: صبر بر بلا زیبا و نیکوست و افضل از آن صبر بر محارم (یعنی کارهای حرام) است.

و نیز می فرماید: روز قیامت منادی خداوند ندا می کند: صابران کجایند؟ پس عده ای سر بالا می کنند، و به آنان گفته می شود: بدون حساب داخل بهشت شوید، پس ملائکه آنان را ملاقات می کنند و می گویند: اعمال شما چه بوده است؟ و چون می گویند: «ما بر طاعت خدا و معصیت خدا صبر می کردیم»

ص: 223


1- عن الصادق علیه السلام. في هذه الآية أن الصبر الصيام. وقال علیه السلام. إذا نزلت بالرجل النازلة الشديدة فليصم فإن الله تعالى يقول:«وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ» يعني الصيام. (تفسیر صافی، ج87/1 )

ملائکه می گویند: چه نیکوست پاداش شما!(1)

الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره/ 46)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «يَظُنُّونَ» در این آیه به معنای «يُوقِنُونَ » است یعنی گمان آنان يقين است و مقصود از لقای پروردگار قیامت است.(2)

حضرت رضا علیه السلام می فرماید: مقصود از آن گنجی که در قصه موسی و خضر خداوند می فرماید: «وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ»(3) این جملات بوده است: «بسم اللّه الرَّحمنِ الرَّحِيمِ عَجَبٌ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفرَحُ وَ عَجَبٌ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدِيرِ كَيْفَ يَحْزَنُ وَ عَجَبٌ لِمَنْ رَأَيِ اَلدُّنْيَا و تقلُّبها بِأَهْلِهَا كَيْفَ يَرْكَنُ إِلَيْها... »؛ یعنی من تعجب می کنم از کسی که یقین به مرگ دارد، چگونه شاد می باشد و تعجب می کنم از کسی که یقین به تقدیر خداوند دارد، چگونه (برای روزی خود) اندوه پیدا می کند و تعجب می کنم از کسی که دنیا و بی اعتباری های آن را می بیند، چگونه بر آن اعتماد می کند و به آن دل می بندد.(4)

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (بقره / 47)

امام عسکری علیه السلام می فرماید:(5) مقصود از «نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ»نعمت نبوت

ص: 224


1- فقه الرضا علیه السلام، ص 368.
2- تفسیر صافی، ج87/1
3- کهف /82.
4- قَالَ إن أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ کَانَ فِی الْکَنْزِ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ«وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما» کَانَ فِیهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ عَجَبٌ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفرَحُ وَ عَجَبٌ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدِيرِ كَيْفَ يَحْزَنُ وَ عَجَبٌ لِمَنْ رَأَيِ اَلدُّنْيَا و تقلُّبها بِأَهْلِهَا كَيْفَ يَرْكَنُ إِلَيْها... .(تفسیر صافی، ج 257/3 )
5- قَالَ اَلْإِمَامُ علیه السلام قَالَ «اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ» أَنْ بَعَثْتُ مُوسَی وَ هَارُونَ إِلَی أَسْلَافِکُمْ بِالنُّبُوَّهِ فَهَدَیْنَاهُمْ إِلَی نُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ وَ وَصِیَّهِ (عَلِیٍّ) وَ إِمَامَهِ عِتْرَتِهِ الطَّیِّبِینَ وَ أَخَذْنَا عَلَیْکُمْ بِذَلِکَ الْعُهُودَ وَ الْمَوَاثِیقَ الَّتِی إِنْ وَفَیْتُمْ بِهَا کُنْتُمْ مُلُوکاً فِی جِنَانِهِ مُسْتَحِقِّینَ لِکَرَامَاتِهِ وَ رِضْوَانِهِ. «وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ» هُنَاکَ أَیْ فَعَلْتُهُ بِأَسْلَافِکُمْ فَفَضَّلْتُهُمْ دِیناً وَ دُنْیَا أَمَّا تَفْضِیلُهُمْ فِی الدِّینِ فَلِقَبُولِهِمْ نُبُوَّهَ مُحَمَّدٍ (وَ وَلَایَهَ عَلِیٍّ) وَ آلِهِمَا الطَّیِّبِینَ. وَ أَمَّا (َفْضِیلُهُمْ)فِی الدُّنْیَا فَبِأَنْ ظَلَّلْتُ عَلَیْهِمُ الْغَمَامَ وَ أَنْزَلْتُ عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَی وَ سَقَیْتُهُمْ مِنْ حَجَرٍ مَاءً عَذْباً وَ فَلَقْتُ لَهُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْتُهُمْ وَ أَغْرَقْتُ أَعْدَاءَهُمْ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمَهُ وَ فَضَّلْتُهُمْ بِذَلِکَ (عَلَی) عَالَمِی زَمَانِهِم الَّذِینَ خَالَفُوا طَرَائِقَهُمْ وَ حَادُوا عَنْ سَبِیلِهِمْ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (لَهُمْ) فَإِذَا کَنتَ (قَد)فَعَلْتُ هَذَا بِأَسْلَافِکُمْ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ لِقَبُولِهِمْ وَلَایَهَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَبِالْحَرِیِّ أَنْ أَزِیدَکُمْ فَضْلًا فِی هَذَا الزَّمَانِ إِذَا أَنْتُمْ وَفَیْتُمْ بِمَا آخُذُ مِنَ الْعُهُودِ وَ الْمَیثاقِ عَلَیْکُمْ(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص240؛ بحارالأنوار، ج 311/9 و ج 62/24 )

حضرت موسی و هارون است و خداوند می فرماید: نبوت آنان سبب هدایت شما شد و شما را به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و وصی او على علیه السلام و امامت عترت پاک اولا هدایت نمود و از شما (بنی اسرائیل) نسبت به ولایت آنان عهد و پیمان گرفت و فرمود: اگر به این عهد و میثاق من عمل کنید، ملوک و پادشاهان بهشت خواهید بود و مستحق رضوان و کرامت الهی خواهید شد.

«وأنّي فَضلُكُم عَلَى العالَمينَ» یعنی من در زمان موسی و هارون شما را از نظر دین و از نظر دنیا بر همه مردم زمانتان فضیلت دادم.

سپس فرمود: اما تفضيل آنان در دین، به خاطر پذیرفتن نبوت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و ولایت علی علیه السلام و اولاد پاک او علیهم السلام بوده است، و اما تفضيل آنان در دنیا به این بوده که خداوند می فرماید: من ابر را بر سر آنان سایه افکندم، و «من و سلوی» را برای آنان فرستادم و از وسط سنگ، آب گوارا برای آنان درآوردم و آنان را سیراب نمودم و دریای نیل را برای عبور آنان شکافتم و آنان را نجات دادم و دشمنانشان که فرعون و قوم او بودند را غرق نمودم و به این وسیله آنان را بر مردم زمانشان که از راه حق منحرف بودند فضیلت دادم. سپس خداوند به بنی اسرائیل می فرماید: حال که من

ص: 225

پیشینیان شما را در آن زمان به خاطر پذیرفتن ولایت محمد و آل او علیهم السلام فضیلت دادم، شما اکنون سزاوارترید که من فضل خود را بر شما بیفزایم مشروط به آن که به عهد و میثاق خود - درباره محمد و آل و محمد صوات الله علیهم اجمعین - وفادار باشید.

وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ(بقره / 48)

شفاعت از گنهکاران شیعه

امام صادق علیه السلام می فرماید: مقصود از «وَاتَّقُوا يَوْمًا» روز مرگ و مردن است که در آن روز شفاعت و فدا دادن برای محتضر سودی ندارد و اما در قیامت، ما اهل البيت همه گونه از شیعیانمان شفاعت خواهیم نمود. سپس فرمود: ما بر اعراف - که محلی است بین بهشت و دوزخ - قرار می گیریم یعنی محمد و على و فاطمه و حسن و حسین و پاکان از آل آنان علیهم السلام در آن محل حاضر می شویم و شیعیان خود را در عرصات قیامت می بینیم، پس هرکدام مقصر بوده باشند و در سختی قرار گرفته باشند، ما خوبان از شیعیانمان را به مانند سلمان و مقداد و ابی ذر و عمار و امثال آنان که در هر زمان از شیعیان ما می زیسته اند را می فرستیم و آنان مانند باز شکاری و امثال آن، آنها را از بین مردم بر می دارند و همانند عروسی که به زفاف می برند آنان را به بهشت خواهند برد و برای نجات دیگران از دوستانمان نیز خوبان از شیعیانمان را می فرستیم و آنان نیز همانند پرنده ای که

ص: 226

دانه خود را از روی زمین برمی دارد، از بین عرصات قیامت آنان را بر می گیرند و به بهشت می رسانند و نزد ما می آورند.

سپس فرمود: و چون یکی از شیعیان گنهکار ما را که دارای ولایت ما و اهل تقیه و رعایت حقوق برادران دینی خود بوده - می آورند، در مقابل او یکصد نفرتا یکصد هزار نفر از نصاب و دشمنان ما را قرار می دهند و به آن شیعه گفته می شود: اینها فدای تو می شوند و به جای تو به دوزخ می روند. پس مأمورین، گنهکاران شیعیان ما را به بهشت می برند، و نصاب و دشمنان ما را به جای آنان به دوزخ خواهند برد، همان گونه که خداوند می فرماید: «رُبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا- یعنی بالولایة- لَوْ كَانُوا مُسْلِمِينَ »؛(1) فِی اَلدُّنْیَا مُنْقَادِینَ لِلْإِمَامَهِ، لِیُجْعَلَ مُخَالِفُوهُمْ فِدَاءَهُمْ مِنَ اَلنَّارِ » یعنی در قیامت منکرین ولایت اهل البیت علیهم السلام آرزو می کنند که ای کاش در دنیا مسلمان و مطيع امام خود می بودند تا مخالفين آنان فدایشان بشوند و به جایشان به دوزخ بروند. (2)

ص: 227


1- حجر/ 2.
2- قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : وَ هَذَا [اَلْیَوْمُ] یَوْمُ اَلْمَوْتِ، فَإِنَّ اَلشَّفَاعَهَ وَ اَلْفِدَاءَ لاَ یُغْنِی عَنْهُ. فَأَمَّا فِی اَلْقِیَامَهِ، فَإِنَّا وَ أَهْلَنَا نَجْزِی عَنْ شِیعَتِنَا کُلَّ جَزَاءٍ، لَیَکُونَنَّ عَلَی اَلْأَعْرَافِ بَیْنَ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ « مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ وَ اَلطَّیِّبُونَ مِنْ آلِهِمْ» فَنَرَی بَعْضَ شِیعَتِنَا فِی تِلْکَ اَلْعَرَصَاتِ مِمَّنْ کَانَ مِنْهُمْ مُقَصِّراً فِی بَعْضِ شَدَائِدِهَا فَنَبْعَثُ عَلَیْهِمْ خِیَارَ شِیعَتِنَا کَسَلْمَانَ وَ اَلْمِقْدَادِ وَ أَبِی ذَرٍّ وَ عَمَّارٍ وَ نَظَائِرِهِمْ فِی اَلْعَصْرِ اَلَّذِی یَلِیهِمْ، ثُمَّ فِی کُلِّ عَصْرٍ إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ ، فَیَنْقَضُّونَ عَلَیْهِمْ کَالْبُزَاهِ وَ اَلصُّقُورِ وَ یَتَنَاوَلُونَهُمْ کَمَا تَتَنَاوَلُ اَلْبُزَاهُ وَ اَلصُّقُورُ صَیْدَهَا، فَیَزِفُّونَهُمْ إِلَی اَلْجَنَّهِ زَفّاً. وَ إِنَّا لَنَبْعَثُ عَلَی آخَرِینَ مِنْ مُحِبِّینَا مِنْ خِیَارِ شِیعَتِنَا کَالْحَمَامِ فَیَلْتَقِطُونَهُمْ مِنَ اَلْعَرَصَاتِ کَمَا یَلْتَقِطُ اَلطَّیْرُ اَلْحَبَّ، وَ یَنْقُلُونَهُمْ إِلَی اَلْجِنَانِ بِحَضْرَتِنَا. وَ سَیُؤْتَی بِالْوَاحِدِ مِنْ مُقَصِّرِی شِیعَتِنَا فِی أَعْمَالِهِ، بَعْدَ أَنْ قَدْ حَازَ اَلْوَلاَیَهَ وَ اَلتَّقِیَّهَ وَ حُقُوقَ إِخْوَانِهِ، وَ یُوقَفُ بِإِزَائِهِ مَا بَیْنَ مِائَهٍ وَ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ إِلَی مِائَهِ أَلْفٍ مِنَ اَلنُّصَّابِ فَیُقَالُ لَهُ: هَؤُلاَءِ فِدَاؤُکَ مِنَ اَلنَّارِ . فَیَدْخُلُ هَؤُلاَءِ اَلْمُؤْمِنُونَ اَلْجَنَّهَ ، وَ أُولَئِکَ اَلنُّصَّابُ اَلنَّارَ . وَ ذَلِکَ مَا قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:« رُبَما یَوَدُّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا-یَعْنِی بِالْوَلاَیَهِ-لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ » فِی اَلدُّنْیَا مُنْقَادِینَ لِلْإِمَامَهِ، لِیُجْعَلَ مُخَالِفُوهُمْ فِدَاءَهُمْ مِنَ اَلنَّارِ .(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 241 - 242؛ تفسیر صافی، ج88/1)

وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ (بقره/ 49 )

شکنجه های فرعون به بنی اسرائیل

امام عسکری علیه السلام می فرماید: این آیه خطاب به بنی اسرائیل است، و خداوند به آنان می فرماید: به یاد بیاورید که ما پیشینیان شما را که از خویشان فرعون بوده اند از ظلم آل فرعون نجات دادیم و آل فرعون شما را به کار می گرفتند و شکنجه می کردند.

سپس امام عسکری علیه السلام می فرماید: یکی از شکنجه های فرعون به بنی اسرائیل این بود که آنان را به کار بنایی و جابه جا کردن مصالح ساختمانی تکلیف می نمود و برای آن که فرار نکنند دستور می داد تا آنان را ببندند و با این حال مواد ساختمانی را از نردبان ها بالا ببرند، از این رو برخی از آنان سقوط می کردند و می مردند و یا زمین گیر می شدند و فرعونیان باکی از آن نداشتند، تا این که به موسی علیه السلام وحی شد: به آنان بگو: هیچ کاری را بدون صلوات بر محمد و آل طیبین او علیهم السلام شروع نکنند تا کارهای سخت برایشان آسان شود و چون بنی اسرائیل به این دستور عمل کردند، کار برای آنان آسان شد، و موسی علیه السلام دستور داد کسانی که به خاطرفراموش کردن صلوات سقوط نموده و یا زمین گیر شده اند صلوات را در باطن خود بگویند و یا اگر قدرت گفتن آن را ندارند برای آنان گفته شود پس به این

ص: 228

دستور عمل کردند و به پا خاستند و سالم ماندند.

و در تفسير «يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ» فرمود: (منجمین) به فرعون گفتند: در بنی اسرائیل فرزندی به دنیا خواهد آمد و هلاکت و زوال سلطنت تو، به دست او انجام خواهد گرفت، از این رو فرعون دستور داد تا هر فرزند پسری از بنیاسرائیل به دنیا می آید را ذبح کنند و بکشند و چون زن های باردار فرزندان خود را در معرض کشته شدن دیدند، برخی از آنان به آن قابله ای که مأمور آن ها بود رشوه دادند تا فرزند آنان را پنهان نماید و فرعونیان را از آن آگاه نسازند و چون به دنیا آمد او را به صحرا و یا غاری و یا مکان پنهانی قرار بدهد و ده مرتبه بالای سر او صلوات بر محمد و آل محمد - صلوات الله علیهم اجمعین - بفرستد تا خداوند ملکی را مأمور تربیت او نماید و با یک انگشت خود شیر به او بدهد و با انگشت دیگر غذای نرم و مناسبی به او بدهد تا نسل بنی اسرائیل برقرار بماند. از این رو بیشتر فرزندان بنی اسرائیل سالم ماندند، و نسل آنان منقرض نشد.

سپس فرمود: مقصود از «وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ» و این است که فرعونیان فرزندان دختر بنی اسرائیل را باقی می گذاردند و آنان را کنیزان خود قرار می دادند، پس بنی اسرائیل پریشان حال نزد موسی علیه السلام آمدند و گفتند: فرعونیان دختران و خواهران ما را مورد تجاوز قرار می دهند، و خداوند دستور داد تا اگر دختران بنی اسرائیل احساس چنین خطری را بکنند، بر محمد و آل محمد علیهم السلام صلوات بفرستند و خداوند به برکت صلوات آنان، فرعونیان را از این تجاوز جلوگیری نمود و آنان نمی توانستند به دختران بنی اسرائیل تجاوز بکنند.

از این رو خداوند می فرماید:«وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ» یعنی نجات شما از چنین خطر، نعمت بزرگی بوده از خداوند بر شما. (1)

ص: 229


1- تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 242

وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (بقره/ 50)

نجات بنی اسرائیل با توسل به محمد و آل محمد علیه السلام

امام عسکری علیه السلام در معنای این آیه می فرماید: ای بنی اسرائیل به یاد بیاورید زمانی را که ما (برای نجات شما از آل فرعون) آب دریا را باز نمودیم و راهی برای عبور شما در آن قرار دادیم و شما را از دریا نجات دادیم و فرعونیان را مقابل چشم شما غرق نمودیم.

سپس می فرماید: علت نجات بنی اسرائیل این بود که موسی علیه السلام هنگامی که با قوم خود به دریا رسیدند (و فرعونیان آنان را تعقیب می کردند) خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد: به بنی اسرائیل بگو: توحید مرا در قلب های خود تجدید کنید و به نبوت بهترین بندگان من حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ولایت علی علیه السلام برادر محمد صلی الله علیه و آله و پاکان از آل او علیهم السلام اعتراف نمایید و بگویید: «خدایا به آبروی آنان ما را از روی این آب عبور ده» و اگر چنین بگویید، آب برای شما تبدیل به زمین می شود. و چون موسی علیه السلام این خبر را به آنان داد، بنی اسرائیل گفتند:

آیا می خواهی ما را از آنچه می ترسیدیم (یعنی مرگ) باز گرفتار آن بکنی و ما را در این دریای عمیق بیندازی؟ در حالی که ما نمی دانیم چه بر سرمان خواهد آمد؟ پس یکی از بنی اسرائیل به نام «کالب بن يوحنا» که بر مرکب خود سوار بود و عرض دریا چهار فرسخ بود - به موسی علی گفت: ای پیامبر خدا آیا خدا امر کرده است که ما این کلمات را بگوییم و از آب عبور نماییم؟ موسی علیه السلام فرمود: آری. کالب گفت: اکنون شما نیز مرا به این عمل امر می کنی؟ فرمود: آری. پس کالب ایستاد و توحید خداوند و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ولایت علی بن ابی طالب و آل او علیه السلام را به قلب خود عبور داد و گفت:

«خدایا به آبروی آنان مرا از روی این آب عبور ده» و سپس با اسب خود بر آن آب

ص: 230

زد و آب برای او مانند زمین نرمی شد و عرض دریا را طی کرد و سپس بازگشت و نزد موسی علیه السلام آمد و به بنی اسرائیل گفت: از موسی علیه السلام اطاعت کنید و بدانید که این دعا کلید باز شدن درهای بهشت، و بسته شدن درهای دوزخ، و رسیدن ارزاق و روزی مردم، و سبب خوشنودی خدای رحمان و نگهبان و خلاق عالمیان است. پس بنی اسرائیل این سخنان را نپذیرفتند و گفتند: ما جز بر روی زمین حرکت نخواهیم کرد. از این رو خداوند به موسی علیه السلام وحی نمود :«أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ »(1)یعنی عصای خود را به دریا بزن و بگو: خدایا به آبروی محمد و آل پاک او دریا را بر ما بشکاف و چون موسی ما چنین گفت: دریا شکافته شد و زمین آن تا آخر ظاهر گردید و موسی علیه السلام به بنی اسرائیل فرمود: داخل شوید. بنی اسرائیل گفتند: زمین دریا گل آلود است و ما هراس داریم که در آن فروبریم و هلاک شویم.

پس خداوند به موسی علیه السلام فرمود: ای موسی بگو: «خدایا به حق محمد و آل پاک او زمین دریا را بخشکان» و چون موسی علیه السلام چنین گفت خداوند باد صبا را فرستاد و زمین دریا را خشکاند و موسی علیه السلام

به بنی اسرائیل فرمود: داخل دریا شوید. بنی اسرائیل گفتند: ای پیامبر خدا ما دوازده قبیله هستیم و اگر داخل دریا بشویم هر قبیله ای می خواهد از قبیله دیگر سبقت بگیرد و ایمن از اختلاف و نزاع نیستیم و اگر برای هر قبیله راه جداگانه ای باشد ایمن از اختلاف هستیم.

پس خداوند به موسی فرمود: با عصای خود دوازده مرتبه، در دوازده جای دریا بزن و بگو: «خدایا به آبروی محمد و آل پاک او علیهم السلام دوازده راه در دریا برای ما باز نما و زمین آنرا خشک کن. و چون دعای او مستجاب شد موسی علی به بنی اسرائیل فرمود: داخل دریا شوید. بنی اسرائیل گفتند: ما اگر از این راه ها داخل شویم از حال همدیگر آگاه نیستیم و هیچ قبیله ای نمی داند بر سر قبیله دیگر چه آمده است؟

ص: 231


1- شعراء /63.

پس خداوند به موسی علیه السلام فرمود: با عصای خود به هر قسمت از این آب ها بزن و بگو: خدایا به آبروی محمد و آل پاک او بین این آب ها روزنه هایی قرار بده تا بنی اسرائیل همدیگر را ببینند، این خواسته نیز انجام گرفت و بنی اسرائیل وارد دریا شدند و چون خارج گردیدند، فرعون وقوم او نیز داخل دریا شدند و چون خواستند از دریا خارج شوند خداوند دستور داد تا آب ها به هم پیوستند و فرعون وقوم او غرق شدند و بنی اسرائیل به آنان نگاه می کردند، چنان که خداوند می فرماید: «وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»

امام عسکری علیه السلام سپس فرمود: خداوند به بنی اسرائیل زمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرماید: خداوند با گذشتگان شما به خاطر حضرت محمد صلی الله علیه و آله این گونه عمل نمود و موسی علیه السلام نیز خدا را به حق آنان خواند تا پدران شما نجات یافتند، اکنون شما نیز عاقلانه فکر کنید و با دیدن محمد [و معجزاتی که از او مشاهده نمودید] به او و آل او ایمان بیاورید.(1)

وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ(بقره/ 51)

امتحان خداوند از بنی اسرائیل

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: حضرت موسی بن عمران به بنی اسرائیل همواره می گفت: اگر خداوند شما را نجات داد و دشمنان شما را هلاک نمود، من کتابی از طرف خداوند برای شما می آورم که مشتمل بر اوامر و نواهی و مواعظ وعبرت ها و مشتمل ها باشد و چون خداوند فرعونیان را هلاک نمود به موسی علیه السلام دستور داد تا برای مناجات به کوه طور برود و در پایین کوه، سی روز روزه بگیرد؛ و موسی علیه السلام گمان کرد که خداوند در پایان سی روز به او آن کتاب را خواهد.

ص: 232


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص245

داد، پس سی روز در پایین کوه روزه گرفت و چون روز آخر تمام شد، قبل از افطار مسواک نمود (تا با دهان پاک و خوشبو به مناجات پروردگار خود برود) پس خداوند به او وحی نمود: ای موسی آیا نمی دانی که بوی دهان روزه دار نزد من از بوی مشک بهتر است؟ اکنون ده روز دیگر روزه بگیر و هنگام افطار مسواک نکن؛ پس موسی علی چنین کرد و وعده خدا بر این بود که پس از چهل شب کتاب (تورات) را به موسی بدهد و خداوند کتاب تورات را به موسی علیه السلام داد.

از سویی سامری نزد ضعفای بنی اسرائیل آمد و گفت: موسی به شما وعده داد که تورات را پس از سی روز برای شما بیاورد و آن سی روز گذشته و به چهل شب و روز رسیده است و موسی خطا نموده و اکنون پروردگار شما آمده و می خواهد بگوید من خود می توانم خویش را به شما معرفی نمایم و شما را به سوی خود دعوت نمایم و نیازی نیست که من موسی را به سوی شما بفرستم.

سپس سامری گوساله ای که به دست خود ساخته بود را نزد مردم آورد و گفت: این خدای شماست. مردم گفتند: چگونه گوساله می تواند خدای ما باشد؟! سامری گفت: خداوند به وسیله این گوساله با شما سخن می گوید، همان گونه که به وسیله آن درخت با موسی سخن گفت، پس خدای شما در این گوساله است همان گونه که در آن درخت بود و با موسی سخن گفت و با این سخنان، مردم را فریب داد و گمراه نمود و مردم گوساله را پرستیدند. و چون موسی علیه السلام به قوم خود بازگشت، به گوساله گفت: آیا همان گونه که مردم گمان کرده اند پروردگار ما در تو قرار دارد؟ پس گوساله به امر الهی به سخن آمد و گفت: پروردگار ما اجل از آن است که در گوساله قرار بگیرد و یا در آن شجره قرار گرفته باشد و یا در مکان دیگری قرار بگیرد (چراکه او خالق مکان و هر موجودی است و هیچ چیزی نمی تواند حاوی او باشد) سپس گفت: ای موسی به خدا سوگند، گوساله جای

ص: 233

خداوند نیست ولكن سامری گوساله ای را درست کرد و پشت او را به دیوار قرار داد و سوراخی از دیوار به پشت گوساله باز نمود و برخی از مرده خودرا گفت تا دهان خود را به نشیمن گاه گوساله قرار بدهد و بگوید: «هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى»(1). سپس گوساله سامری به موسی علیه السلام گفت: علت این که مردم مرا پرستیدند و مرا خدای خود دانستند این بود که آنان از صلوات بر محمد و آل پاک او سستی می کردند و نبوت محمد و ولایت وصی او را انکار می نمودند و این عمل، آنان را واداشت که مرا خدای خود قرار بدهند.

از این رو خداوند در این آیه به بنی اسرائیل می فرماید: شما که می دانید خداوند گوساله پرستان را به خاطر سستی و بی اعتنایی به صلوات بر محمد و وصی او على (و آل آن حضرت علیه السلام) خوار و ذلیل نمود، چگونه نمی ترسید که خذلان و خواری بزرگ تری – به خاطر دشمنی با محمد و على - برای شما قرار بدهد؟! در حالی که شما اکنون حضرت محمد و على علیه السلام را مشاهده نمودید و حقانیت آنان بر شما ثابت گردید ؟!

سپس امام عسکری علیه السلام در تفسير «ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدُ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» فرمود: خداوند می فرماید: ما پیشینیان شما را به خاطر پرستش گوساله بخشیدم و آنان را عفو نمودیم، تا شاید شما بنی اسرائیل که در عصر حضرت محمد صلی الله علیه و آله هستید، بر نعمتی که ما بر شما و پیشینیان شما ارزانی داشتیم شاکر باشید، (و آیین این پیامبر را بپذیرید).

امام عسکری علیه السلام سپس فرمود: خداوند عزوجل به این خاطر آنان را بخشید که خدا را به محمد و آل پاک محمد صلی الله علیه و آله خواندند و ولایتشان را پذیرفتند.

نویسنده گوید: از این آیه و از آیه «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ

ص: 234


1- طه /88.

الرَّحِيمُ»(1)و آیات دیگری از قرآن که گذشت و خواهد آمد ظاهر می شود که هر کس خدا را به حق آنان سوگند بدهد، و حق آنان را شناخته باشد، خداوند او را نجات خواهد داد و دعای او را مستجاب می نماید و گناهان او را می آمرزد، برای نمونه به دو مورد آنها که در روایات شیعه و اهل سنت آمده اشاره می کنیم.

توسل به محمد و آل محمد علیهم السلام

صفوان جمال گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم دیدم که آن حضرت این آیه را تلاوت می نمود:«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» و سپس روی مبارک به من نمود و فرمود: ای صفوان خداوند متعال به آدم الهام نمود تا به عرش نگاه کند و چون آدم نور پنج نفر را دید که خدا را تسبیح و تقدیس می کنند عرضه داشت: خدایا این ها کیانند؟ خطاب شد: ای آدم اینها برگزیدگان از مخلوق من هستند و اگر وجود اینها نبود من بهشت و دوزخ را نمی آفریدم، همانا من بهشت را برای آنان و دوستانشان آفريدم و آتش را برای دشمنانشان آفریدم و اگر بنده ای از بندگان من به اندازه کوه های بزرگ گناه کرده باشد و سپس مرا به حق آنان سوگند بدهد (و به آبروی آنان به من توسل پیدا کند) من او را خواهم بخشید.

از این رو هنگامی که آدم در آن خطا واقع شد، عرضه داشت: خدایا به حق این اشباح (نورانی) مرا ببخش و خداوند به او وحی نمود: (حال که) تو توسل به برگزیدگان من پیدا کردی من تو را بخشیدم. آدم عرض کرد: خدایا تو را سوگند می دهم به آن مغفرتی که مرا به آن بخشیدی به من خبر دهی آنان کیانند؟ خطاب شد: ای آدم! آنان پنج نفر از فرزندان تو هستند و حق آنان نزد من بزرگ است و من

ص: 235


1- بقره / 37.

نام های آنان را از نام خود گرفتم، من محمود هستم و این محمد است و من على (أعلى ) هستم و این علت است و من فاطر هستم و این فاطمه است و من محسن هستم و این حسن است و من (قديم) الإحسان هستم و این حسین است.

سوگند به خداوند به حق علی علیه السلام

عبدالله بن مسعود گوید: روزی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدم و عرضه داشتم: ای رسول خدا حق را به من نشان ده تا از آن جدا نشوم.» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: داخل اتاق شو تا حق را ببینی. پس من داخل شدم و علی بن ابی طالب علیه السلام را دیدم که در حال نماز بود و در رکوع و سجود خود می گفت: «خدایا به حق بنده و رسول خود محمد صلی الله علیه و آله گنهکاران از شیعیان من را ببخش» پس خارج شدم تا این خبر را به رسول خدا صلی الله علیه و آله بدهم، ناگهان دیدم او نیز در حال نماز است و می گوید:

خدایا به حق بنده خود علی بن ابی طالب علیه السلام گنهکاران از امت من را ببخش» پس من از این سخن تعجب نمودم و مدهوش شدم و رسول خدا صلی الله علیه و آله سر مبارک خود را بالا نمود و فرمود: «ای عبدالله مسعود آیا بعد از ایمان، کافر شدی؟! گفتم : یا رسول الله هرگز کافر نشدم ولیکن دیدم على علیه السلام خدا را به حق شما سوگند می دهد و شما را نیز دیدم که خدا را به حق علی سوگند می دهید، از این رو متحير ماندم که کدام یک از شما در پیشگاه خداوند افضل هستید؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بنشین و چون من مقابل آن حضرت نشستم، فرمود: خداوند من و على را دو هزار سال قبل از خلقت این مردم که نه تقدیسی بود و نه تسبیحی - از نور عظمت خود آفرید و سپس از نور من آسمان ها وزمین را خلق کرد و به خدا سوگند من از آسمان ها و زمین افضل هستم، سپس نور على علیه السلام را خلق نمود و از آن عرش

ص: 236

کرسی را آفرید، در حالی که على علیه السلام افضل از عرش و کرسی می باشد، و سپس نور حسن علیه السلام را آفرید، و از نور او لوح و قلم را آفرید، در حالی که حسن علیه السلام افضل از لوح و قلم می باشد و سپس نور حسین علیه السلام را آفرید و از نور او بهشت و حورالعین را خلق نمود و به خدا سوگند حسین علیه السلام از بهشت و حورالعين افضل می باشد و سپس خداوند شرق و غرب عالم را در تاریکی فرو برد، از این رو ملائکه به درگاه خدا شکوه نمودند و از او خواستند تا آنان را از تاریکی نجات دهد. پس خداوند به کلمه ای تکلم نمود و از آن روح را آفرید و سپس کلمه دیگری تکلم نمود و از آن نور را آفرید و نور را به آن روح افزود و آن دو را مقابل عرش خود قرار داد و شرق و غرب عالم از آن روشن شد و آن نور فاطمه زهرا بود و چون عالم به واسطه او روشن شد او را زهرا نامید، چرا که از نور او آسمان ها را روشن نمود.

سپس فرمود: ای عبدالله مسعود چون قیامت برپا شود خداوند به علی بن ابی طالب و به من می فرماید: «هر که را خواهید داخل بهشت کنید و هر که را خواهید داخل آتش نمایید» همان گونه که خداوند می فرماید: «أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ»(1) و کافر کسی است که نبوت من را انکار کند و عنید کسی است که ولایت علی بن ابی طالب را انکار نماید، بنابراین، دوزخ و آتش مخصوص دشمنان اوست و بهشت مخصوص شیعیان و دوستان اوست.(2)

بشارت رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام

مرحوم مقدس اردبیلی در کتاب مجمع الفائده از کتاب بشارة المصطفى لشيعة على المرتضی تصنيف عالم بزرگوار و زاهد و باتقوا سید بن طاوس حسینی رحمة الله نقل

ص: 237


1- ق / 24.
2- الفضائل تأليف شاذان بن جبرئیل قمی، ص 128 - 129؛ بحارالأنوار، ج 43/40 .

نموده که گوید: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که بسیار شاد و مسرور بود وارد بر امیرالمؤمنین علیه السلام شد و پس از سلام و پاسخ، نشست و امیرالمؤمنین علیه السلام تعجب نمود و عرضه داشت: یا رسول الله من تا کنون مانند امروز شما را شاد و مسرور ندیده بودم ؟!

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: عزیزم آمده ام تو را بشارت بدهم. سپس فرمود: در همین ساعت جبرئیل بر من نازل شد و گفت: خدایت تو را سلام می رساند و می فرماید: « به على بشارت بده که شیعیان او از صالح و عاصی اهل بهشت خواهند بود» و چون امیرالمؤمنین علیه السلام این سخن را شنید در پیشگاه خداوند به خاک افتاد و سجده نمود و دست های مبارک خود را به طرف آسمان بالا برد و سپس فرمود: «من خدا را بر خود گواه می گیرم که نصف حسنات و اعمال نیک خود را به شیعیانم بخشیدم.» پس حضرت فاطمه علیها السلام نیز فرمود: «خدایا تو شاهد باش که من نیز نصف حسنات و کارهای نیک خود را به شیعیان علی بخشیدم.» سپس امام حسن و امام حسین علیهما السلام نیز چنین گفتند و پس از آنان رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «شما از من کریم تر نیستید، خدایا تو بر من گواه باش که من نیز نصف حسنات و کارهای نیک خود را به شیعیان علی بخشیدم.» پس خداوند به رسول خود وحی نمود: شما از من کریم تر نیستید، همانا من، جمیع گناهان شیعیان و دوستان على را بخشیدم.(1)

سپس مقدس اردبیلی گوید: در حدیث صحیحی از ابی شبل نقل شده که امام صادق علیه السلام به اصحاب خود فرمود: کسی که شما را با همین وضعی که دارید دوست بدارد داخل بهشت می شود گرچه اعتقاد او مانند اعتقاد شما نباشد.(2)

ص: 238


1- مجمع الفائده مقدس اردبیلی، ج514/2
2- مجمع الفائده، ج514/2 ؛ تهذیب شیخ طوسی در اواخر کتاب طهارت .

آیات 53 - 59

اشاره

وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (53)وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (54)وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (55)ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (56)وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (57)وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ (58)

لغات

«فرقان» مصدر فرقت بين المسيئين فرقا و فرقانا است، و هر چیزی که فارق بين دو چیز است را فرقان گویند، از این رو به کتاب خدا فرقان گفته می شود، چراکه فارق بين حق و باطل است، و روز جنگ بدر را خداوند فرقان نامیده، به خاطر این که خداوند در آن روز حق را از باطل جدا ساخت، و نیز نتیجه تقوا را خداوند

ص: 239

فرقان قرار داده، چراکه افراد با تقوا نیروی فارق بين حق و باطل پیدا می کنند،

چنان که خداوند می فرماید: ««وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا »و یا می فرماید: «وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»و یا می فرماید: «وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ» و « باری» به معنای خالق وصانع است، و «ایمان» به معنای تصدیق و باور است و «آمن» بالام وباء متعدی می شود مانند «آمن به» و «آمن له» و «رؤیت» به معنای ادراک با چشم است و به معنای علم و به معنای نظر و اعتقاد نیز آمده است، و «جهر و علامت و معاینه» نظائراند، و «جهر بكامه» یعنی أعلن بكلامه و ضد جهر سر است، و اصل معنای جهر ظهور است، و فرق بین جهرو رؤیت این است که جهر در مبصرات و مسموعات و محسوسات است و رؤیت بسا در خواب و یا در قلب است، و «صاعقه» یا آتشی است که از آسمان می آید مانند «فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ »و یا به معنای عذاب است مانند «أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ»و «بعث» به معنای حرکت دادن چیزی از محل خود می باشد مانند «بعثت فلانا لحاجتی» و روز قیامت را «يوم البعث» گویند، چراکه مردم از قبور خود در آن روز برای قیامت برانگیخته می شوند، و اصل «بعث» به معنای ارسال است، و «ظله وغمامه و ستر» نظائراند، و «ظل الشجر» یعنی سترها، و «لا أزال الله عنا ظل فلان» یعنی ستره، و به تاریکی شب نیز «ظل» گفته می شود و «من» به معنای احسان است و خداوند به بندگان خود مان است، و «من» که بر بنی اسرائیل نازل شد احسان خداوند بود و «سلوی» پرنده ای است و به او «بلدرچین» گویند، و «حطه» از حط به معنای وضع و خفض است یعنی پایین افتادن گناه از دوش گنهکار است.

ترجمه

(ای بنی اسرائیل به یاد بیاورید). زمانی را که ما به موسی کتاب و فرقان [یعنی چیزی

ص: 240

که وسیله تشخیص حق از باطل است را) دادیم، تا شاید شما هدایت شويد (53) و به یاد بیاورید زمانی را که موسی علیه السلام به قوم خود فرمود: شما با پرستش گوساله به خود ظلم کردید، پس توبه کنید و( توبه شما این است که) همدیگر را بکشید و این کار نزد خداوند برای شما بهترخواهد بود. و با این کارخدا توبه شما را پذیرفت و او بسیار مهربان و توبه پذیراست (54) و (به یاد بیاورید) زمانی را که شما به موسی علیه السلام گفتید: ما به توایمان نمی آوریم تا خدای خود را آشکار ببینیم و با این سخن صاعقه آمد و شما را گرفت (و هلاک شدید) و شما آن را مشاهده نمودید (55) سپس ما شما را زنده کردیم تا شاید شاکر باشید (56) ما ابررا برای شما سایبان قرار دادیم و (نعمت های خود را مانند) من (که نوعی از صمغ شیرین است) و سلوى (که نوعی از پرنده است) را برای شما فرستادیم (و گفتیم:) از نعمت های پاكيز ما بخوريد. (ولكن گروهی به خود ظلم کردند) و آنان به ما ظلم نکردند بلکه به خود ظلم نمودند (57) و به یاد بیاورید زمانی را که ما به شما گفتیم: در این قریه (وشهر بیت المقدس) وارد شوید و از نعمت های فراوان آن هرگونه که می خواهید بخورید و از درب (بیت المقدس) با خضوع وارد شوید و بگوييد: خداوندا گناهان ما را بريز و اگر چنين كنيد، ما از خطای شما می گذریم و به نیکوکاران شما پاداش بیشتری خواهیم داد (58) ولكن افراد ستمکار از روی استهزاء این سخن را به گونه دیگری تبدیل نمودند و ما برآنان عذابی از آسمان فرستادیم،

چراکه فاسق بودند (59)

تفسير اهل بيت علیهم السلام
اشاره

وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (بقره / 53)

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید:(1) یعنی «ای بنی اسرائیل به یاد

ص: 241


1- قَالَ اَلْإِمَامُ العسکری عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : وَ اُذْکُرُوا إِذْ آتَیْنا مُوسَی اَلْکِتابَ وَ هُوَ اَلتَّوْرَاهُ اَلَّذِی أَخَذَ عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ اَلْإِیمَانَ بِهِ وَ اَلاِنْقِیَادَ لِمَا یُوجِبُهُ وَ اَلْفُرْقانَ آتَیْنَاهُ أَیْضاً وَ هُوَ فَرْقُ به (مَا) بَیْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ وَ فَرْقُ (مَا) بَیْنَ اَلْمُحِقِّینَ وَ اَلْمُبْطِلِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمَّا أَکْرَمَهُمُ اَللَّهُ بِالْکِتَابِ وَ اَلْإِیمَانِ بِهِ وَ اَلاِنْقِیَادِ لَهُ أَوْحَی اَللَّهُ بَعْدَ ذَلِکَ إِلَی مُوسَی یَا مُوسَی هَذَا اَلْکِتَابُ قَدْ أَقَرُّوا بِهِ وَ قَدْ بَقِیَ اَلْفُرْقَانُ فَرَّقَ مَا بَیْنَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْکَافِرِینَ وَ اَلْمُحِقِّینَ وَ اَلْمُبْطِلِینَ فَجَدَّدَ عَلَیْهِمُ اَلْعَهْدَ بِهِ فَإِنِّی آلَیْتُ عَلَی نَفْسِی قَسَماً حَقّاً لاَ أَقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ إِیمَاناً وَ لاَ عَمَلاً إِلاَّ مَعَ اَلْإِیمَانِ بِهِ فَقَالَ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَا هُوَ یَا رَبِّ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَا مُوسَی تَأْخُذُ عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّ مُحَمَّداً خَیْرٌ اَلْبَشَرِ وَ سَیِّدُ اَلْمُرْسَلِینَ وَ أَنَّ أَخَاهُ وَ وَصِیُّهُ خَیْرُ اَلْوَصِیِّینَ وَ أَنَّ أَوْلِیَاءَهُ اَلَّذِینَ یُقِیمُهُمْ سَادَهُ اَلْخَلْقِ وَ أَنَّ شِیعَتَهُ اَلْمُنْقَادِینَ لَهُ اَلْمُسَلِّمِینَ لَهُ وَ لِأَوَامِرِهِ وَ نَوَاهِیهِ وَ لِخُلَفَائِهِ نُجُومُ اَلْفِرْدَوْسِ اَلْأَعْلَی وَ مُلُوکُ جِنَانِ عَدْنٍ . قَالَ فَأَخَذَ عَلَیْهِمْ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلاَمُ ذَلِکَ فَمِنْهُمْ مَنِ اِعْتَقَدَهُ حَقّاً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَعْطَاهُ بِلِسَانِهِ دُونَ قَلْبِهِ فَکَانَ اَلْمُعْتَقِدُ مِنْهُمْ حَقّاً یَلُوحُ عَلَی جَبِینِهِ نُورٌ مُبِینٌ وَ مَنْ أَعْطَاهُ بِلِسَانِهِ دُونَ قَلْبِهِ لَیْسَ لَهُ ذَلِکَ اَلنُّورُ فَذَلِکَ اَلْفُرْقَانُ اَلَّذِی أَعْطَاهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُوسَی وَ هُوَ فَرْقُ مَا بَیْنَ اَلْمُحِقِّینَ وَ اَلْمُبْطِلِینَ. ثُمَّ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ أَیْ لَعَلَّکُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ اَلَّذِی یُشَرَّفُ بِهِ اَلْعَبْدُ عِنْدَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ اِعْتِقَادُ اَلْوَلاَیَهِ کَمَا تُشَرَّفُ بِهِ أَسْلاَفُکُمْ.(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص252؛ بحارالأنوار، ج 13/ 233، ضمن حديث 43)

بیاورید زمانی را که ما به موسی علیه السلام کتاب تورات را دادیم، و از بنی اسرائیل آن زمان پیمان ایمان و اطاعت از موسی علیه السلام را گرفتیم و فرقان را نیز به او دادیم تا به وسیله آن حق از باطل تمیز داده شود و اهل حق نیز از اهل باطل جدا شوند و پس از آن که خداوند بنی اسرائیل را به کتاب و ایمان به آن واطاعت از موسی علیه السلام گرامی داشت، به موسی علیه السلام وحی نمود: «ای موسی! کتاب همین تورات است که بنی اسرائیل به آن اقرار نمودند، و اما فرقان فارق بين مؤمنین و کافرین، و اهل حق و اهل باطل است و تو باید نسبت به آن از بنی اسرائیل عهد و پیمان بگیری و من نیز سوگند یاد نموده ام که ایمان و عمل هیچ کسی را نپذیرم جز آن که به فرقان ایمان

ص: 242

آورده باشد».

موسی علیه السلام عرضه داشت: پروردگارا، فرقان چیست؟ خطاب شد: ای موسی باید از بنی اسرائیل پیمان بگیری که: محمد صلی الله علیه و آله بهترین پیامبران و آقای مرسلین (و خیرالبشر) می باشد و برادر او على علیه السلام نیز بهترین اوصيا است و اولیای او یعنی امامان بعد از او که مردم را به راه مستقیم هدایت می نمایند، آقا و سید خلق خدایند و شیعیان آنان نیز که اوامر و نواهی او را رعایت می کنند و تسلیم جانشینان او هستند، ستاره های فردوس اعلی و پادشاهان جنات عدن می باشند.

پس موسی علیه السلام این پیمان را بین بنی اسرائیل مطرح نمود، برخی آن را حق دانسته و به آن معتقد شدند و برخی تنها با زبان خود به آن اقرار نمودند و ایمان قلبی به آن پیدا نکردند و هر کدام از روی اعتقاد آن را پذیرفتند، نوری در پیشانی آنان ظاهر شد و هر کدام تنها به زبان اقرار کردند آن نور را نداشتند، و این همان فرقانی بود که خداوند عزوجل به موسی علیه السلام داد و به وسیله آن اهل حق از اهل باطل تمیز داده می شدند. سپس فرمود: «لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» یعنی ما فرقان را فرستادیم تا شما بنی اسرائیل بدانید: آن چیزی که سبب شرافت بنده نزد خداوند است اعتقاد به ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام می باشد و پیشینیان شما نیز با پذیرفتن ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام شرافت پیدا کردند.

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ(بقره/ 54)

کیفر پرستش غیرخدا

امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند به بنی اسرائیل زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله

ص: 243

می فرماید: به یاد بیاورید زمانی را که موسی علیه السلام به قوم خود - که گوساله را پرستیده بودند - گفت: شما به خویشتن ستم کردید و گوساله را خدای خود قرار دادید، پس توبه کنید و به خدای خود بازگردید، همانا او شما را آفرید و به صورت انسان قرار داد، از این رو باید برای قبول شدن توبه شما، کسانی که گوساله نپرستیده اند، گوساله پرستان را بکشند و این کشته شدن برای شما نزد خداوند بهتر از آن است که زنده بمانید و آمرزيده نشوید و سرانجام کار شما به آتش باشد و اگر کشته شوید، توبه شما پذیرفته می شود و خداوند کشته شدن را کفاره گناه شما قرار می دهد و بهشت جایگاه شما خواهد شد و قبل از آن که همه شما کشته شوید خداوند توبه شما را قبول خواهد نمود.سپس امام عسکری علیه السلام (در توضیح قصه پرستش گوساله) می فرماید: پس از آن که خداوند به دست موسی علیه السلام (همان گونه که گذشت) ماجرای گوساله را روشن نمود و گوساله را به سخن آورد و او شیطنت سامری را برای مردم برملا نمود و چون موسی ما دستور داد، کسانی که گوساله نپرستیده اند، گوساله پرستان را بکشند. بیشتر قوم موسی علیه السلام گفتند: ما گوساله نپرستیده ایم و از آن بیزاری جستند. پس خداوند به موسی علیه السلام فرمود: «این گوساله طلایی را به وسیله آهن بشکن و ذرات آن را به دریا بريز» و چون موسی چنین کرد، کسانی که گوساله پرستیده بودند از آب دریا آشامیدند و بینی و لب هایشان سیاه شد و به این وسیله گوساله پرستان شناخته شدند، پس خداوند دستور داد: آن دوازده هزار نفری که گوساله را نپرستیده بودند، با شمشیرهای برهنه به گوساله پرستان حمله کنند و آنان را به قتل برسانند. از سویی منادی موسی علیه السلام فریاد زد: «خدا لعنت کند کسی را که با دست و یا پای خود از کشته شدن جلوگیری کند، و خدا لعنت کند کسی را که مقتول خود را شناسایی نماید، تا اگر دوست و یا خویش او باشد از کشتن او

ص: 244

خودداری نماید و تنها غریبه ها را بکشد». پس گوساله پرستان تسلیم شدند، و کسانی که گوساله نپرستیده بودند گفتند: مصیبت ما از مصیبت گوساله پرستان سخت تر است، چراکه ما با دست خود پدران و مادران و فرزندان و برادران و خویشان خود را می کشیم، در حالی که ما گوساله پرست نبوده ایم . پس خداوند به موسی علیه السلام وحی نمود و فرمود:

من به این علت این ها را گرفتار کشتن پدران و مادران و... نمودم که از گوساله پرستان بیزاری جستند و با آنان اظهار دشمنی ننمودند و ارتباط خود را با آنان قطع نکردند، اکنون به آنان بگو: کسی که خدا را به حق محمد و آل پاک او علیهم السلام بخواند، کشتن گوساله پرستان برای او آسان خواهد شد، پس آنان این دعا را خواندند و کار برایشان آسان شد و چون کشته شدن گوساله پرستان ادامه یافت و کار برای گوساله پرستان سخت شد جمعیت بنی اسرائیل ششصد هزار نفر بودند و تنها دوازده هزار نفر آنان گوساله را نپرستیده بودند، خداوند توفیقی به آنان داد و به همدیگر گفتند: مگر خداوند توسل به محمد و آل محمد علی را وسیله نجات ما از گرفتاری ها و بلاها قرار نداده است؟ و مگر پیامبران گذشته به آنان توسل ننموده اند؟ پس برای چه ما به آنان توسل نجوييم تا نجات پیدا کنیم؟!

از این رو همه گوساله پرستان جمع شدند و به درگاه خدا ضجه و ناله نمودند و گفتند: «خدایا تو را سوگند می دهیم به آبروی محمد اکرم و على افضل و فاطمه افضل و حسن و حسین دو سبط آقای پیامبران و دو آقای جوانان بهشتی و به آبروی ذره پاک محمدی آل طه و پس، از ما بگذر و خطای ما را عفو کن و این کشتار را از ما بردار».

پس ندایی از آسمان به موسی علیه السلام رسید و خداوند به او فرمود: «از کشتار گوساله پرستان خودداری کن، چراکه برخی از بنی اسرائیل از من درخواستی کردند

ص: 245

و مرا سوگندی دادند، که اگر این سوگند را قبل از پرستش گوساله به من داده بودند من آنان را نجات میدادم» پس خداوند کشتار را از بنی اسرائیل برداشت و آنان حسرت می خوردند که ای کاش زودتر به یاد توسل به محمد و علیه السلام پاک او علیهم السلام افتاده بودیم، و خداوند ما را از این فتنه حفظ می نمود؟!(1)

مرحوم قمی رحمة الله در تفسیر خود گوید: هنگامی که موسی علیه السلام از میقات بازگشت و قوم خود را دید که گوساله پرستیده اند، پس از خشم و عتاب بر آنان گفت: «باید توبه کنید و همدیگر را بکشید.» آنان گفتند: چگونه همدیگر را بکشیم؟ فرمود: هر کسی با شمشیر خود در بیت المقدس حاضر شود و صورت خود را بپوشاند و کسی کسی را نشناسد و چون من بالای منبر رفتم شما همدیگر را بکشید. پس آنان که گوساله پرستیده بودند جمع شدند وعدد آنان هفتاد هزار نفر بود و چون موسی علیه السلام نماز جماعت را با آنان خواند و بالای منبر رفت آنان شروع به کشتن همدیگر نمودند، تا این که وحی به موسی علیه السلام رسید: توبه شما قبول شد، و دیگر کسی کسی را نکشد، در حالی که ده هزار نفر آنان کشته شده بودند.(2)

ص: 246


1- تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 255
2- والقمي: إن موسى لما رجع من الميقات وقد عبد قومه العجل قال لهم بعد الغضب عليهم والعتب لهم: «فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» قالوا: وكيف نقتل أنفسنا؟ قال لهم: ليعد كل واحد منكم إلى بيت المقدس ومعه سيف أوسکین فإذا صعدت المنبر تکونوا أنتم متلثمين لا يعرف أحدكم صاحبه فاقتلوا بعضكم بعضا فاجتمع الذين عبدوا العجل وكانوا سبعين ألفا فلما صلى بهم موسی علیه السلام و صعد المنبر أقبل بعضهم يقتل بعضا حتى نزل الوحي قل لهم: ياموسی ارفعوا القتل فقد تاب الله علیکم وكان قد قتل منهم عشرة آلاف. (تفسیر صافی، ج93/1 ، از تفسیر قمی)

وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ *ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (بقره/ 55 - 56)

بهانه گیری بنی اسرائیل و عذاب الهی

امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند به بنی اسرائیل زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: پدران شما در زمان موسی به موسی علیه السلام گفتند: «ما به تو ایمان نمی آوریم تا خدا را با چشم خود ببینیم» پس صاعقه و عذاب الهی آمد و آنان را هلاک نمود و سپس خداوند آنان را زنده کرد تا شاید خدا را شکر کنند و این گونه سخن نگویند و اگر آنان را زنده نمی کرد تا ابد گرفتار عذاب بودند.

سپس فرمود: علت این عذاب و صاعقه آسمانی این بود که موسی علیه السلام چون خواست از بنی اسرائیل پیمان ایمان به فرقان را برای محمد و آل او علیهم السلام ازبنی اسرائیل بگیرد و به وسیله آن اهل حق از اهل باطل مشخص شوند، به بنی اسرائیل فرمود: «شما باید نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امامت علی علیه السلام و امامت ائمه طاهرین از اولاد او را بپذیرید.» آنان گفتند:

ما ایمان نمی آوریم و این دستور را از ناحیه خداوند نمی دانیم، جز آن که خدا را عيانا و با چشمان خود ببینیم و او چنین خبری را به ما بدهد. از این رو صاعقه و عذاب به صورت آشکار بر آنان نازل شد و خداوند به موسی فرمود: من گرامی می دارم آن گروه از اولیای خود را که برگزیدگان مرا تصديق کنند، و باکی ندارم که دشمنان خود - یعنی کسانی که حق برگزیدگان مرا انکار می کنند - را عذاب نمایم.

پس حضرت موسی علیه السلام به آن گروه که گرفتا عذاب و صاعقه نشده بودند فرمود: شما چه می گویید؟ آیا مقام اولیا و برگزیدگان خدا را می پذیرید؟ و یا می خواهید گرفتار عذاب بشوید؟ آنان گفتند: ای موسی ما نمی دانیم برای چه صاعقه بر آنان

ص: 247

نازل شد؟ ممکن است به خاطر تو نبوده باشد و یک امر طبیعی بوده باشد، که عموم مردم گرفتار آن می شوند و اگر می گویی این صاعقه به خاطر این بوده که آنان دعوت تو را نسبت به پذیرفتن حق محمد و على و آل آنان رد کرده اند، اکنون پروردگار خود را به حق محمد و آل او - که ما را دعوت به قبول ولایت آنان می کنی - بخوان تا اینهایی که با صاعقه هلاک شدند را زنده کند و ما از آنان سؤال کنیم: شما به چه علت گرفتار عذاب صاعقه شديد؟

پس موسی علیه السلام خدای خود را به حق محمد و آل او خواند و خداوند آنان را زنده نمود و موسی علیه السلام به بنی اسرائیل فرمود: اکنون از آنان سؤال کنید: برای چه گرفتار صاعقه شدید؟ پس آنان گفتند: ای بنی اسرائیل علت این عذاب این بود که از اعتقاد به امامت على علیه السلام پس از اعتقاد به نبوت محمد صلی الله علیه و آله امتناع نمودیم و پس از مرگ، ملکوت خداوند و آسمان ها و عرش و کرسی و بهشت و دوزخ را دیدیم و در آن عالم کسی را عزیزتر از محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام ندیدیم و چون ما به سبب این صاعقه از دنیا رفتیم و ملائکه عذاب خواستند ما را به دوزخ ببرند، حضرت محمد و على علیهما السلام گفتند:

این ها را رها کنید چرا که دعا کننده ای خدا را به حق ما سوگند خواهد داد تا خداوند آنان را زنده کند. و این زمانی بود که هنوز ما را به هاویه دوزخ پرتاب نکرده بودند، پس ملائکه ما را نگاه داشتند تا با دعای موسی و توسل به محمد و آل طيبين او باز زنده شدیم.

امام عسکری علیه السلام فرمود: اکنون خداوند به بنی اسرائیل زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: حال که پیشینیان شما به برکت توسل به محمد و آل محمد علیهم السلام نجات یافتند، آیا شما بر خود واجب نمی دانید که از انکار چیزی که آنان به سبب آن

ص: 248

هلاک شدند دست بردارید و خود را گرفتار عذاب نکنید؟!(1)

وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ بقره / 57)

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: خداوند به بنی اسرائیل می فرماید: ای بنی اسرائیل به یاد بیاورید که ما (برای پیشینیان شما) ابر را در بیابان - برای نجات شما از حرارت خورشید و سردی ماه - بالای سر شما قرار دادیم و برای شما « من» یعنی ترنجبین (که از درختی می گرفتید) و «سلوى» (یعنی پرنده بلدرچین) که گوشت آن لذيذترین گوشت هاست را فرستادیم و گفتیم: روزی پاکیزه و طيب ما را بخورید و شکرگزار نعمت ما باشید و کسانی را که ما بزرگ دانسته ایم بزرگ بدانید و احترام کنید و به عهد و پیمان خود درباره محمد و آل پاک او عمل نمایید.

سپس خداوند از ظلم و پیمان شکنی بنی اسرائیل خبر می دهد و می فرماید: بنی اسرائیل با تبدیل آنچه ما آنان را به آن امر نموده بودیم و ترک عهد و پیمان خود به ما ظلم نکردند بلکه به خود ظلم کردند چراکه کفر کافر و ایمان مؤمن سود و زیانی برای ما ندارد.

سپس امام عسکری علیه السلام می فرماید: رسول خدا فرمود: «ای بندگان خدا بر شما باد به اعتقاد به ولایت ما اهل البيت و دوری از اختلاف و تفرقه، و بنگرید چگونه خداوند به شما وسعت خواهد داد و حجت را بر شما آشکار خواهد نمود تا به آسانی معرفت به حق پیدا کنید؟»

سپس فرمود: خداوند تقیه را وسیله نجات شما شیعیان از شر این خلق قرار داده است و اگر شما تبدیل و تغییری در (عمل به احکام خدا و) دیانت خود پیدا

ص: 249


1- تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص256؛ بحارالأنوار، ج 235/13 ، ح 43 و ج 26/ 328، ح 1.

کردید، خداوند راه توبه را برای شما باز گذارده و توبه شما را می پذیرد، پس همواره شاکر نعمت های خدا باشید. (1)

وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ*فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (بقره/ 58 - 59)

احترام به محمد و آل او علیهم السلام و پاک شدن از گناه

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: خداوند به بنی اسرائیل زمان رسول

ص: 250


1- قَالَ الْإِمَامُ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اذْکُرُوا یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ «إِذْ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ» لَمَّا کُنْتُمْ فِی التِّیهِ تَقِیکُمْ حَرَّ الشَّمْسِ وَ بَرْدَ الْقَمَرِ. «وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی» الْمَنُّ التَّرَنْجَبِینُ کَانَ یَسْقُطُ عَلَی شَجَرِهِمْ فَیَتَنَاوَلُونَهُ وَ السَّلْوَی السُّمَانَی أَطْیَبُ طَیْرٍ لَحْماً یَسْتَرْسِلُ لَهُمْ فَیَصْطَادُونَهُ. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (لَهُمْ): «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ» وَ اشْکُرُوا نِعْمَتِی وَ عَظِّمُوا مَنْ عَظَّمْتُهُ وَ وَقِّرُوا مَنْ وَقَّرْتُهُ مِمَّنْ أَخَذْتُ عَلَیْکُمُ الْعُهُودَ وَ الْمَوَاثِیقَ (لَهُمْ) مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ما ظَلَمُونا» لَمَّا بَدَّلُوا وَ قَالُوا غَیْرَ مَا (بِهِ) أُمِرُوا وَ لَمْ یَفُوا بِمَا عَلَیْهِ عُوهِدُوا لِأَنَ کُفْرَ الْکَافِرِ لَا یَقْدَحُ فِی سُلْطَانِنَا وَ مَمَالِکِنَا کَمَا أَنَّ إِیمَانَ الْمُؤْمِنِ لَا یَزِیدُ فِی سُلْطَانِنَا «وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» یَضُرُّونَ بِهَا لِکُفْرِهِمْ وَ تَبْدِیلِهِمْ. ثُمَّ (قَالَ علیه السلام) رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عِبَادَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ بِاعْتِقَادِ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ لَا تُفَرِّقُوا بَیْنَنَا وَ انْظُرُوا کَیْفَ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ حَیْثُ أَوْضَحَ لَکُمُ الْحُجَّهَ لِیُسَهِّلَ عَلَیْکُمْ مَعْرِفَهَ الْحَقِّ ثُمَّ وَسَّعَ لَکُمْ فِی التَّقِیَّهِ لِتَسْلَمُوا مِنْ شُرُورِ الْخَلْقِ ثُمَّ إِنْ بَدَّلْتُمْ وَ غَیَّرْتُمْ عَرَضَ عَلَیْکُمُ التَّوْبَهَ وَ قَبِلَهَا مِنْکُمْ فَکُونُوا لِنَعْمَاءِ اللَّهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 257؛ بحارالأنوار، ج 182/13 ؛ تفسیر برهان، ج101/1 )

خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: به یاد بیاورید زمانی را که ما به پیشینیان شما پس از نجات از سرگردانی در بیابان ها گفتیم: داخل شهر «اَریحا» - که از بلاد شام است - بشويد و از نعمت ها و غذاهای آن بدون زحمت هرگونه که می خواهید بخورید و چون مقابل درب «اريحا» می رسید، و مثال حضرت محمد صلی الله علیه و آله و على علیه السلام را می بینید، سجده کنید و در مقابل آنان تعظیم کنید و بیعت خود را با آنان تجدید نمایید و عهد و پیمان ولایت و دوستی با آنان را به یاد بیاورید، و بگویید:

«حِطَّةٌ» و سجده و تعظیم و اعتقاد به ولایت محمد و على علیهما السلام را سبب پاکی از گناهان و اعمال ناپسند خود بدانید و از خداوند به واسطه آنان درخواست مغفرت و آمرزش بکنید و اگر چنین کنید ما شما را می آمرزیم و از خطاهای گذشته شما می گذریم و بر پاداش محسنین شما [که خلافی نکرده اند و بر این اعتقاد بوده اند می افزاییم . و(لكن) برخی از بنی اسرائیل - که چنین اعتقادی را نداشتند - به خود ظلم کردند و به جای کلمه «حِطَّةٌ» چیز دیگری مانند «حِطَّةٌ» گفتند و در مقابل تمثال محمد و آل او علیهم السلام سجده ننمودند و از خداوند با کلمه «حِطَّةٌ» درخواست آمرزش نکردند، بلکه از عقب وارد آن درب شدند و به جای «حِطَّةٌ» گفتند:

«هطاً سمقاناً- أَيْ حِنْطَةٌ حَمْرَاءُ نَتَقَوَّتُهَا أَحَبُّ إِلَيْنَا مِنْ هَذَا الْفِعْلِ وهَذَا القَوْل.» یعنی گندم قرمزی باشد ما بخوریم برای ما بهتر از سجده کردن و گفتن این کلمات است. از این رو خداوند می فرماید: ما برای آنان که گفته ما را تبدیل و تغییر دادند و در مقابل محمد و على وآل طیبین آنان منقاد و مطیع نشدند، عذاب طاعون را فرستادیم و در فاصله کمتر از یک روز یکصد و بیست هزار نفر آنان مردند، چراکه خداوند می دانست آنان ایمان نخواهند آورد و توبه نخواهند کرد و کسانی را که خداوند می دانست توبه می کنند و یا از آنان فرزندان

ص: 251

مؤمنی به دنیا می آید و ولایت محمد و آل او علیهم السلام را قبول می کنند را ، با طاعون هلاک ننمود.(1)

ص: 252


1- قَالَ الْإِمَامُ العسکری عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اذْکُرُوا یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ «إِذْ قُلْنَا» لِأَسْلَافِکُمُ «ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْیَهَ» وَ هِیَ «أَرِیحَا» مِنْ بِلَادِ الشَّامِ وَ ذَلِکَ حِینَ خَرَجُوا مِنَ التِّیهِ «فَکُلُوا مِنْها» مِنَ الْقَرْیَهِ «حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَدا» وَاسِعاً بِلَا تَعَبٍ (وَ لا نَصَب)«وَ ادْخُلُوا الْبابَ» الْقَرْیَهَ «سُجَّداً» مَثَّلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی الْبَابِ مِثَالَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیٍّ علیه السلام وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَسْجُدُوا تَعْظِیماً لِذَلِکَ الْمِثَالِ وَ أَنْ یُجَدِّدُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ بَیْعَتَهُمَا وَ ذِکْرَ مُوَالاتِهِمَا وَ لِیَذْکُرُوا الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ الْمَأْخُوذَیْنِ عَلَیْهِمْ لَهُمَا «وَ قُولُوا حِطَّهٌ» أَیْ قُولُوا إِنَّ سُجُودَنَا لِلَّهِ تَعْظِیماً لِمِثَالِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ اعْتِقَادُنَا لِوَلَایَتِهِمَا حِطَّهٌ لِذُنُوبِنَا وَ مَحْوٌ لِسَیِّئَاتِنَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «نَغْفِرْ لَکُمْ» (أَیْ) بِهَذَا الْفِعْلِ «خَطایاکُمْ» السَّالِفَهَ وَ نُزِیلُ عَنْکُمْ آثَامَکُمُ الْمَاضِیَهَ «وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ» مَنْ کَانَ فِیکُمْ لَمْ یُقَارِفِ الذُّنُوبَ الَّتِی قَارَفَهَا مَنْ خَالَفَ الْوَلَایَهَ (وَ ثَبَتَ عَلَی مَا أَعْطَی اللَّهُ مِنْ نَفْسِهِ مِنْ عَهْدِ الْوَلَایَهِ) فَإِنَّا نَزِیدُهُمْ بِهَذَا الْفِعْلِ زِیَادَهَ دَرَجَاتٍ وَ مَثُوبَاتٍ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ «سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ». قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ» أَیْ لَمْ یَسْجُدُوا کَمَا أُمِرُوا وَ لَا قَالُوا مَا أُمِرُوا وَ لَکِنْ دَخَلُوهَا مِنْ مُسْتَقْبِلِیهَا بِأَسْتَاهِهِمْ وَ قَالُوا هنطا سمقانا أَیْ حِنْطَهٌ حَمْرَاءُ یُنَقُّونَهَا أَحَبُّ إِلَیْنَا مِنْ هَذَا الْفِعْلِ وَ هَذَا الْقَوْلِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا» غَیَّرُوا وَ بَدَّلُوا مَا قِیلَ لَهُمْ وَ لَمْ یَنْقَادُوا لِوَلَایَهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ آلِهِمَا الطَّیِّبِینَ «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» یَخْرُجُونَ عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ قَالَ وَ الرِّجْزُ الَّذِی أَصَابَهُمْ أَنَّهُ مَاتَ مِنْهُمْ بِالطَّاعُونِ فِی بَعْضِ یَوْمٍ مِائَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفاً وَ هُمْ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ تَعَالَی مِنْهُمْ أَنَّهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ وَ لَا یَتُوبُونَ وَ لَمْ یَنْزِلْ هَذَا الرِّجْزُ عَلَی مَنْ عَلِمَ أَنَّهُ یَتُوبُ أَوْ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِهِ ذُرِّیَّهٌ طَیِّبَهٌ یُوَحِّدُ اللَّهَ وَ یُؤْمِنُ بِمُحَمَّدٍ وَ یَعْرِفُ الْوَلَایَهَ لِعَلِیٍّ وَصِیِّهِ وَ أَخِیهِ.(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص260؛ بحارالأنوار، ج 183/13 )
عواقب گناه و مخالفت با خداوند

حضرت رضا علیه السلام می فرماید: هرچه مردم گناه های تازه ای که انجام نمی داده اند را انجام دهند خداوند نیز بلاهایی که نمی شناختند را برای آنان پیش می آورد.(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پنج چیز را اگر در زمانی درک کردید از آنها به خدا پناه ببرید: 1. عمل فاحشه و خلاف عفت اگر آشکار و علنی شود طاعون ويا بیماری های جدیدی بین مردم ظاهر خواهد شد، 2. اگر خیانت در ترازو و کم فروشی پیدا شود، مردم گرفتار فقر وسختی معیشت و ظلم سلطان خواهند شد، 3. اگر مردم زکات (و خمس) مال خود را نپرداختند قطعا از برکات آسمان و باران های نافع محروم خواهند شد و اگر چهارپایان نبودند بارانی از آسمان برای آنان نمی بارید، 4. اگر مردم عهد و پیمان خدا و رسول او صلی الله علیه و آله را بشکنند، خداوند دشمن را بر آنان مسلط خواهد نمود و او برخی از اموال و منابع آنان را خواهد گرفت، 5. اگر حکام و قضات حکم به غیر ما انزل الله بکنند، خداوند آنان را گرفتار نزاع و اختلاف خواهد نمود.(2)

امام صادق علیه السلام فرمود: گناهانی که نعمت را از انسان سلب می کند، ظلم و تجاوز به حقوق دیگران است و گناهانی که سبب ندامت و پشیمانی می شود، آدم کشی هاست و گناهی که سبب نقمت و گرفتاری می شود، ظلم است و

ص: 253


1- وسائل، ج2، کتاب جهاد، باب وجوب اجتناب الخطايا.
2- قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله: خَمْسٌ إنْ أدْرَکْتُمُوهُنَّ فَتَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْهُنَّ: لَمْ تَظْهَرِ الْفَاحِشَهُ فِی قَوْمٍ قَطُّ حَتَّی یُعْلِنُوهَا إلَّا ظَهَرَ فِیهِمُ الطَّاعُونُ وَ الْأوْجَاعُ الَّتِی لَمْ تَکُنْ فِی أسْلَافِهِمُ الَّذِینَ مَضَوْا، وَ لَمْ یَنْقُصُوا الْمِکْیَالَ وَ الْمِیزَانَ إلَّا أُخِذُوا بِالسِّنِینَ وَ شِدَّهِ الْمَئُونَهِ وَ جَوْرِ السُّلْطَانِ، وَ لَمْ یَمْنَعُوا الزَّکَاهَ إلَّا مُنِعُوا الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ لَوْ لَا الْبَهَائِمُ لَمْ یُمْطَرُوا، وَ لَمْ یَنْقُضُوا عَهْدَ اللهِ وَ عَهْدَ رَسُولِهِ إلَّا سَلَّطَ اللهُ عَلَیْهِمْ عَدُوَّهُمْ وَ أخَذُوا بَعْضَ مَا فِی أیْدِیهِمْ، وَ لَمْ یَحْکُمُوا بِغَیْرِ مَا أنْزَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إلَّا جَعَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَأْسَهُمْ بَیْنَهُمْ. (وسائل، ج 512/11 )

گناهی که پرده عصمت و حیا را پاره می کند، شرابخواری است و گناهی که ارزاق را حبس می کند، زنا است و گناهی که عمر انسان را کوتاه می کند، قطع رحم است و گناهی که دعا را بر می گرداند و عالم را برای انسان تیره می کند، عقوق پدر و مادر است. [و گناه فراوان و پیاپی، سب تکذیب آیات خدا خواهد شد.](1)

ص: 254


1- عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام قال: الذُّنوبُ التی تُغَیِّرُ النِّعَمَ البَغیُ، والذُّنوبُ التی تُورِثُ النَّدَمَ القَتلُ، والتی تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ، والتی تَهتِکُ السُّتُورَ شُربُ الخَمرِ، والتی تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا، والتی تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَهُ الرَّحِمِ، والتی تَرُدُّ الدُّعاءَ وتُظلِمُ الهواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ. (همان، ص 513)

آیات 60 - 62

اشاره

وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (60)وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ (61)إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (62)

لغات

« استسقاء» طلب کردن آب است، و «سقيته و أسقيته» به یک معناست، و

بعضی گفته اند: «أسقيته» دلالت و راهنمایی به آب است، و «انفجار» به معنای انشقاق و دو نیم شدن است، و «انبجاس» شکاف ضعیف است بنابراین انشقاق بعد از انجاس است، و «وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ » یعنی طغیان نکنید، و «عثا يعثو» شدت

ص: 255

طغیان و فساد است، و «دعاء» به معنای ندا و صدا زدن است، و کسی که دعا می کند خدای خود را ندا و صدا می زند، و فرق بین دعا و امر در رتبه است و « إنبات » اخراج نبات را گویند، و اصل آن ظهور است، و «بقل» گیاهی است که در بهار می روید و آن هر گیاهی است که ساق نداشته باشد، و «قثاء» به کسر وضم، به معنای خیار است و «فوم» گندم و نان است، و بعضی گفته اند: «فوم» همان سیر است، چراکه ابن عباس وابن مسعود «ثومها» خوانده اند، و «أدنی» ای أدون، و «ذلة» به معنای خواری است، و «مسکنة» مصدر مسکین به معنای فقر است، و «وَبَاءُوا بِغَضَبٍ»یعنی رجعوا إلى غضب، و «باء وا بخیر» نادر است و اکثرا «باء وا» در شر استعمال می شود، و «غضب الهی» به معنای انزال عقوبت به مغضوب عليه است (نعوذ بالله من غضبه)، و «نبی» از نبأ به معنای خبر است، و «تنبوء» به معنای ادعای نبوت است. و «هادوا» یعنی صاروا يهودا و دانوا باليهودية و «هاد يهود هودا» ای تاب، واشتقاقه من الهود ای التوبة ومنه قوله: «هُدْنَا إِلَيْكَ » یعنی تبنا إليك، و يهود، یهود نامیده شدند به خاطر توبه آنان از عبادت عجل، و یا منسوب به «يهوذا» بزرگ ترین فرزند یعقوب شدند و ذال در زبان عرب تبدیل به دال شده است، و یا «هادوا» به معنای مالوا عن الاسلام است، و چیزهای دیگری نیز گفته شده والله العالم، و «نصار» از ناصرة که قریه ای است که عیسی علیه السلام در آن ساکن بوده گرفته شده است، و یا از «مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ» گرفته شده است، و صابی به معنای کسی است که از دینی به دین دیگری برمی گردد، والله العالم.

ترجمه

و به یاد بیاورید زمانی را که موسی علیه السلام برای قوم خویش آب طلب نمود، پس ما به او گفتيم: عصای خویش را برآن سنگ بزن ، ناگاه دوازده چشمه آباز آن جوشيد، به گونه ای که هر طایفه ای (از دوازده طايفه بنى اسرائيل) چشمه آب خود را شناختند (و ما

ص: 256

به آنان گفتیم:) از روزي خداوند بخورید و بیاشامید، و روی زمین فساد نکنید (60) وبه یاد بیاورید زمانی را که به موسی علیه السلام گفتید: ما بریک نوع غذا اكتفا نمی کنیم، پس تواز پروردگار خود بخواه تا از آنچه در روی زمین می روید: از سبزیجات و خیار و سیرو عدس و پیاز برای ما فراهم شود. موسی علیه السلام گفت: آیا شما غذای پست تر را به جای غذای بهتر انتخاب می نمایید؟! اکنون وارد شهرشويد (زيرا) هرچه خواستید برای شما آماده است. (و به خاطراین بهانه جویی) مهرذلت ونیاز بربنی اسرائیل زده شد، و گرفتار غضب خدا شدند چرا که آنان به آیات خدا کفرمی ورزیدند و پیامبران خدا را به ناحق می کشتند، و این سیه روزی به خاطرنافرمانی خدا وتجاوز به حق دیگران بود (61) (وگرنه) کسانی که به پیامبراسلام ایمان آوردند و کسانی که به آیین یهود گرویدند، و کسانی که نصرانی بودند و یا پیروان يحيى علیه السلام بودند: هرکدام به خدا و قیامت ایمان آورند و مسلمان شوند و عمل شایسته انجام بدهند پاداش آنان نزد خدایشان می باشد و ترس و اندوهی برای آنان نیست (62)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (بقره / 60 )

اجابت دعای موسی با توسل به محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين

امام عسکری علیه السلام می فرماید:(1) قوم موسی علیه السلام در بیابان «تیه» تشنه شدند و با ضجه و ناله و گریه نزد موسی آمدند و گفتند: تشنگی ما را هلاک نمود به فریاد ما برس. پس موسی علیه السلام دست به دعا بلند نمود و گفت: «إِلَلهِم بِحَقِّ مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ

ص: 257


1- ثم قَالَ اللَّهُ عَزَ وَّ جَّل: «وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ» قَالَ: وَ اذْکُرُوا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ طَلَبَ لَهُمُ السَّقْیا لَمَّا لَحِقَهُمُ الْعَطَشُ فِی التِّیهِ وَ ضَجُّوا بِالْبُکَاءِ إِلَی مُوسَی وَ قَالُوا هَلَکْنَا بِالْعَطَشِ فَقَالَ مُوسَی «إِلَلهِم بِحَقِّ مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ بِحَقِّ عَلِیٍّ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ وَ بِحَقِّ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ سَیِّدِ الْأَوْلِیَاءِ وَ بِحَقِّ الْحُسَیْنِ أَفْضَلِ الشُّهَدَاءِ وَ بِحَقِّ عِتْرَتِهِمْ وَ خُلَفَائِهِمْ سَادَهِ الْأَزْکِیَاءِ لَمَّا سَقَیْتَ عِبَادَکَ هَؤُلَاءِ».فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی یَا مُوسَی «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ» فَضَرَبَهُ بِهَا فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ کُلُّ قَبِیلَهٍ مِنْ بَنِی أَبٍ مِنْ أَوْلَادِ یَعْقُوبَ مَشْرَبَهُمْ فَلَا یُزَاحِمُ الْآخَرِینَ فِی مَشْرَبِهِمْ. قَالَ اللَّهُ عَزَ وَّ جَّل: کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمُوهُ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ وَ لَا تَسْعَوْا فِیهَا وَ أَنْتُمْ مُفْسِدُونَ عَاصُونَ.قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ (أَ)قَامَ عَلَی مُوَالاتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ سَقَاهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ مَحَبَّتِهِ کَأْساً لَا یَبْغُونَ بِهِ بَدَلًا وَ لَا یُرِیدُونَ سِوَاهُ کَافِیاً وَ لَا کَالِیاً وَ لَا نَاصِراً وَ مَنْ وَطَّنَ نَفْسَهُ عَلَی احْتِمَالِ الْمَکَارِهِ فِی مُوَالاتِنَا جَعَلَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِی عَرَصَاتِهَا بِحَیْثُ یَقْصُرُ کُلُّ مَنْ تَضَمَّنُهُ تِلْکَ الْعَرَصَاتُ أَبْصَارُهُمْ عَمَّا یُشَاهِدُونَ مِنْ دَرَجَاتِهِمْ وَ إِنَّ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ لَیُحِیطُ بِمَا لَهُ مِنْ دَرَجَاتِهِ کَإِحَاطَتِهِ فِی الدُّنْیَا (لِمَا یَلْقَاهُ) بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ وَطَّنْتَ نَفْسَکَ عَلَی احْتِمَالِ الْمَکَارِهِ فِی مُوَالاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ مَکَّنَکَ مِنْ تَخْلِیصِ کُلِّ مَا تُحِبُّ تَخْلِیصَهُ مِنْ أَهْلِ الشَّدَائِدِ فِی هَذِهِ الْعَرَصَاتِ فَیَمُدُّ بَصَرَهُ فَیُحِیطُ ثُمَّ یَنْتَقِدُ مَنْ مِنْهُمْ أَحْسَنَ إِلَیْهِ أَوْ بَرَّهُ فِی الدُّنْیَا بِقَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ أَوْ رَدِّ غِیبَهٍ أَوْ حُسْنِ مَحْضَرٍ أَوْ إِرْفَاقٍ فَیَنْتَقِدُهُ مِنْ بَیْنِهِمْ کَمَا یَنْتَقِدُ الدِّرْهَمَ الصَّحِیحَ مِنَ الْمَکْسُورِ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ اجْعَلْ هَؤُلَاءِ فِی الْجَنَّهِ حَیْثُ شِئْتَ فَیُنْزِلُهُمْ جَنَّاتِ رَبِّنَا ثُمَّ یُقَالُ قَدْ جَعَلْنَا لَکَ وَ مَکَّنَّاکَ مِنْ لِقَاءِ مَنْ تُرِیدُ فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَیَرَاهُمْ فَیُحِیطُ بِهِمْ وَ یَنْتَقِدُهُمْ مِنْ بَیْنِهِمْ کَمَا یَنْتَقِدُ الدِّینَارَ مِنَ الْقُرَاضَهِ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ صَیِّرْهُمْ فِی النِّیرَانِ إِلَی حَیْثُ تَشَاءُ فَیُصَیِّرُهُمْ حَیْثُ یَشَاءُ مِنْ مَضَایِقِ النَّارِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی لِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْمَوْجُودِینَ فِی عَصْرِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَإِذَا کَانَ أَسْلَافُکُمْ إِنَّمَا دُعُوا إِلَی مُوَالاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَأَنْتُمْ (لَمَّا) شَاهَدْتُمُوهُمْ فَقَدْ وَصَلْتُمْ إِلَی الْغَرَضِ وَ الْمَطْلَبِ الْأَفْضَلِ إِلَی مُوَالاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَأَنْتُمُ الْآنَ فَتَقَرَّبُوا إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالتَّقَرُّبِ إِلَیْهِمْ وَ لَا تَتَقَرَّبُوا مِنْ سَخَطِهِ وَ لَا تَبَاعَدُوا مِنْ رَحْمَتِهِ بِالْإِزْرَاءِ عَنَّا.(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 261 - 263، ح 129)

وَ بِحَقِّ عَلِیٍّ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ وَ بِحَقِّ فَاطِمَهَ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ سَیِّدِ الْأَوْلِیَاءِ وَ بِحَقِّ الْحُسَیْنِ أَفْضَلِ الشُّهَدَاءِ وَ بِحَقِّ عِتْرَتِهِمْ وَ خُلَفَائِهِمْ سَادَهِ الْأَزْکِیَاءِ لَمَّا سَقَیْتَ عِبَادَکَ هَؤُلَاءِ».

و خداوند به موسی علیه السلام وحی نمود: «ای موسی عصای خود را بر این سنگ بزن » و چون موسی علیه السلام عصای خود را بر آن سنگ زد، دوازده چشمه آب از آن جاری شد و هر کدام از دوازده قبیله بنی اسرائیل که پدرانشان فرزندان يعقوب بودند چشمه مخصوص به خود را پیدا کردند و مزاحم همدیگر نشدند و خداوند به آنان فرمود: از رزق خدا بخورید و بیاشامید و روی زمین فساد نکنید.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که بر موالات ما اهل البيت پابرجا باشد خداوند چنان او را از آب محبت خود سیراب می کند که مثل و مانندی برای آن نخواهد بود و کسی که در راه ولایت ما بر سختی ها صبر کند خداوند در قیامت درجاتی به او می دهد که اهل قیامت از دیدن و مشاهدة درجات او عاجز می مانند و او چنان بر درجات خود احاطه دارد که گویی همه آن ها مقابل او قرار گرفته است. سپس به او گفته می شود:

ص: 258

«تو، به خاطر ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام صبر کردی و امروز خداوند تو را از همه سختی ها و شدائد قیامت نجات داد.» پس چشم می اندازد و همه درجات و مقامات خود را می بیند و سپس در صفحه قیامت می نگرد و هر کس به او احسان و کمکی کرده و یا غیبتی را از او دفع نموده و یا برخورد نیکو وارفاقی به او نموده است را شناسایی می کند و به او گفته می شود: این ها را با خود به هر کجای بهشت می خواهی ببر؛ سپس به او گفته می شود: اکنون به اهل دوزخ بنگر و به احوال آنان آگاه شو و هر کدام آنان را در هر منزلی از منازل دوزخ که می خواهی قرار ده؛ پس او دوزخیان را شناسایی می کند و هر کدام را در جایی از درکات دوزخ که می خواهد می فرستد.

سپس امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند به بنی اسرائیل زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: حال که پیشینیان شما را خداوند به موالات و دوستی با محمد و آل محمد - صلوات الله علیهم اجمعین - دعوت نموده، شما نیز که اکنون محمد و آل او علیهم السلام را مشاهده نمودید و به برکت آنان به مقصود خود رسیدید، با ولایت آنان به من تقرب پیدا کنید و از خشم من بهراسید و به سبب ( گناهان خود و) اعراض از محمد و آل او علیهم السلام از رحمت من دور نشوید.

ص: 259

وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ (بقره/ 61 )

بهانه گیری و ذلت و بیچارگی

امام عسکری علیه السلام می فرماید:(1) خداوند به بنی اسرائیل زمان حضرت محمد : می فرماید: به یاد بیاورید که پیشینیان شما به موسی علیه السلام گفتند: ما بریک نوع غذا - یعنی من و سلوى - قانع نیستیم و باید غذاهای دیگری بر آن افزوده شود و تو از خدای خود بخواه تا برای ما از زمین، خیار و سبزی و سیر و عدس و پیاز بروياند. موسی علیه السلام به آنان فرمود: آیا می خواهید غذای بهتر را بدهید و غذای پست تر را بگیرید؟ اگر چنین است باید داخل شهر مصر شوید، تا به خواسته خود برسید.

ص: 260


1- ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ « وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسي لَنْ نَصْبِرَ عَلِيِّ طَعَامٍ وَاحِدٍ » وَ اذْكُرُوا إِذْ قالَ أَسْلَافِكُمْ لَنْ نَصْبِرَ عَلِيِّ طَعَامٍ وَاحِدِ الْمَنِّ والسلوي ، وَ لَا بُدَّ لَنَا مِنَ خَلَطَ مَعَهُ . فَادعُ لَنا رَبّكَ يُخرِج لَنا مِمّا تُنبِتُ الأَرضُ مِن بَقلِها وَ قِثّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها. قالَ موسي «أَ تَستَبدِلُونَ ألّذِي هُوَ أَدني باِلذّيِ هُوَ خَيرٌ»يريد أتستدعون الأدني ليكون لكم بدلا من الأفضل ثم قال «اهبِطُوا مِصراً»[ من الأمصار] من هذاالتيه «فَإِنّ لَكُم ما سَأَلتُم» في المصر ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذلة»الجزية أخزوا بِهَا عندربهم وَ عندمؤمني عِبَادِهِ ، « وَ الْمَسْكَنَةِ » هِيَ الْفَقْرَ وَ الذِّلَّةِ « وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ » احْتَمَلُوا الْغَضَبُ وَ اللَّعْنَةُ مِنَ اللَّهِ « ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا » بِذَلِكَ أَ لِذِي لَحِقَهُمْ مِنِ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ احْتَمَلُوهُ مِنْ غَضَبِ اللَّهُ ، ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا « يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ » قَبْلَ أَنْ تُضْرَبَ عَلَيْهِمْ هَذِهِ الذِّلَّةَ والمسكنة«وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ» وَ كَانُوا يقتلونهم بِغَيْرِ حَقٍّ بِلَا جُرْمٍ كَانَ مِنْهُمْ إِلَيْهِمْ وَ لَا إِلَيَّ غَيْرِهِمْ « ذلِكَ بِما عَصَوْا » ذلِكَ الْخِذْلَانِ أَ لِذِي استولي عَلَيْهِمْ حتي فَعَلُوا الْآثَامِ الَّتِي مِنْ أَجْلِهَا ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ ، وباءوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ [ بِما عَصَوْا ] « وَ كانُوا يَعْتَدُونَ » [ أَيْ ] يتجاوزون أَمَرَ اللَّهُ إِلَيَّ أَمَرَ إِبْلِيسَ. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَلا فلاتفعلوا كمافعلت بَنُو إِسْرائِيلَ ، وَ لَا تَسْخَطُوا نِعَمِ اللَّهِ ، وَ لاتقترحوا عَلِيُّ اللَّهُ تَعَالِي ، وَ إذاابتلي أَحَدُكُمْ فِي رِزْقِهِ أومعيشته بِمَا لَا يُحِبُّ ، فلايحدس شَيْئاً يَسْأَلُهُ لَعَلَّ فِي ذَلِكَ حَتْفَهُ وَ هَلَاكِهِ ، وَ لَكِنَّ لِيُقِلَّ . « أَللَّهُمَّ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ إِنْ كَانَ ماكرهته مِنْ أَمْرِي هذاخيرا لِي ، وَ أَفْضَلُ فِي دِينِي ، فَصَبِّرْنِي عَلَيْهِ وَ قَوِّنِي عَلِيِّ احْتِمَالِهِ ، ونشطني لِلنُّهُوضِ بِثِقْلِ أعبائه وَ إِنْ كَانَ خِلَافِ ذَلِكَ خَيْراً [ لِي ] فَجِدَّ عَلَيَّ بِهِ ، وَ رَضِّنِي بِقَضَائِكَ عَلَيَّ كُلِّ حَالٍ فَلَكَ الْحَمْدِ » . فَإِنَّكَ إِذَا قُلْتَ ذَلِكَ قَدَرِ اللَّهِ [ لَكَ ] وَ يَسِّرْ لَكَ مَا هوخير (همان، ص 263)

سپس خداوند نتیجه بهانه گیری آنان را بیان می کند و می فرماید: « وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ...» یعنی نتیجه بهانه گیری آنان ذلت و خواری و فقر و خشم و لعنت خداوند شد، چرا که آنان به آیات الهی کافر شدند و پیامبران خدا را به ناحق کشتند و از فرمان خداوند سرپیچی کردند و به جای امتثال امر خداوند و اطاعت از او، امر ابلیس را اطاعت نمودند.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به بنی اسرائیل زمان خود فرمود: شما آگاه باشید و کاری که پدرانتان کردند را انجام ندهید و نعمت های خدا را از خود دور نکنید و از خدای خود درخواست های بی جا نداشته باشید و اگر تقديرات خداوند برخلاف میل شما بود و خداوند شما را در معیشت و روزی امتحان نمود درخواستی نکنید که سبب هلاکت شما بشود، و تنها بگویید: «خدایا ما تو را به آبروی محمد و آل پاک او سوگند می دهیم که اگر تقديرات توصلاح ماست و ما آن ها را خوش

ص: 261

نداریم، توفيق صبر و طاقت تحمل آن ها را به ما عطا کنی تا با نشاط و رضایت، مقدرات تو را تحمل کنیم و اگر مصلحت ما در چیز دیگری است، تو از کرم خود آن را به ما عطا کن و ما را در همه حالات به قضای خود راضی بفرما، «فلک الحمد». سپس فرمود: اگر این گونه با خدای خود سخن بگویید، خداوند تقديرات نیک و بهتری را برای شما انجام خواهد داد.

امام عسکری علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای بندگان خدا از فرو رفتن در گناه و ناچیز شمردن آن بترسید چراکه معصیت خداوند سبب خذلان و خواری بنده می شود و صاحب خود را در خطر بزرگ تری قرار می دهد و آن این است که خدا او را به خود واگذار می کند و او همواره گناه می کند و هراسی ندارد و پیاپی در خطر بزرگ تری قرار می گیرد تا جایی که گناه او را به انکار ولایت وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله و انکار نبوت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و انکار توحيد و الحاد و کفر وامی دارد؟!!(1)

«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/ 62)

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: مقصود از «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا» ایمان

ص: 262


1- ثُمَّ قَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: یَا عِبَادَ اَللَّهِ فَاحْذَرُوا اَلاِنْهِمَاکَ فِی اَلْمَعَاصِی وَ اَلتَّهَاوُنِ بِهَا فَإِنَّ اَلْمَعَاصِیَ یَسْتَوْلِی بِهَا اَلْخِذْلاَنُ عَلَی صَاحِبِهَا حَتَّی یُوقِعَهُ فِیمَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهَا، فَلاَ یَزَالُ یَعْصِی وَ یَتَهَاوَنُ وَ یَخْذُلُ وَ یُوقِعُ فِیمَا هُوَ أَعْظَمُ مِمَّا جَنَی حَتَّی یُوقِعَهُ فِی رَدِّ وَلاَیَهِ وَصِیِّ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ دَفْعِ نُبُوَّهِ نَبِیِّ اَللَّهِ ، وَ لاَ یَزَالُ أَیْضاً بِذَلِکَ حَتَّی یُوقِعَهُ فِی دَفْعِ تَوْحِیدِ اَللَّهِ، وَ اَلْإِلْحَادِ فِی دِینِ اَللَّهِ. (همان؛ مستدرک الوسائل، ج 313/2 )

به خدا و ایمان به نبوت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ولایت علی بن ابی طالب وامامان پاک از آل او علیهم السلام است و مقصود از «وَالَّذِينَ هَادُوا» قوم یهودند و مقصود از والتصاری و مسیحیان هستند که گمان کرده اند: همدیگر را برای حمایت از دین خدا یاری می کنند و مقصود از «والاین » کسانی هستند که گمان کرده اند: به دین محمد صلی الله علیه و آله گرویده و علاقه مند به آن هستند، در حالی که دروغ می گویند.

و مقصود از من آمن بالله به این است که هرکدام از گروه های یاد شده اگر از کفر خود دست بردارند و ایمان بیاورند، و از مسلمانان نیز هرکدام آنان در آینده عمر خویش در ایمان و عهد و پیمان خود نسبت به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امامت علی بن ابی طالب و امامان بعد از محمد و على علیهما السلام باقی بمانند و به عهد و پیمان خود با خلوص و حقیقت وفادار باشند و اعمال صالح و نیکو انجام بدهند، پاداش آنان نزد خداوند محفوظ خواهد بود و هیچ ترسی و اندوهی برای آنان نخواهد بود.(1)

ص: 263


1- ثُم قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا »بِاللَّهِ وَ بِمَا فَرَضَ الْإِیمَانَ بِهِ مِنْ نُبُوَّهِ نَبِیِّ اللَّهِ وَ وَلَایَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ آلِهِ «وَ الَّذِینَ هادُوا» یَعْنِی الْیَهُودَ «وَ النَّصاری» الَّذِینَ زَعَمُوا أَنَّهُمْ فِی دِینِ اللَّهِ مُتَنَاصِرُونَ «وَ الصَّابِئِینَ» الَّذِینَ زَعَمُوا أَنَّهُمْ صَبَوْا إِلَی دِینِ (اللَّهِ وَ هُمْ بِقَوْلِهِمْ) کَاذِبُونَ «مَنْ آمَنَ بِاللَّه»ِ مِنْ هَؤُلَاءِ هؤلاء الْکُفَّارِ وَ نَزَعَ عَنْ کُفْرِهِ وَ مَنْ آمَنَ مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُؤْمِنِینَ فِی مُسْتَقْبَلِ أَعْمَارِهِمْ وَ أَخْلَصَ وَ وَفَی بِالْعَهْدِ وَ الْمِیثَاقِ الْمَأْخُوذَیْنِ عَلَیْهِ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ خُلَفَائِهِمَا الطَّاهِرِینَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ مَن عَمِلَ صَالِحاً)مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُؤْمِنِینَ فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ ثَوَابُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ فِی الْآخِرَهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ هُنَاکَ حِینَ یَخَافُ الْفَاسِقُونَ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ إِذَا حَزِنَ الظَّالِمُونَ لِأَنَّهُمْ لَمْ یَعْمَلُوا مِنْ مَخَافَهِ اللَّهِ مَا یُخَافُ مِنْ فِعْلِهِ وَ لَا یَحْزَنُ لَهُ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام ص 264 - 265)
معنای خوف و ترس از خداوند

روزی امیرالمؤمنین علیه السلام از مردی آثار خوف و ترس دید و به او فرمود:(1) تو را چه می شود؟ آن مرد گفت: «من ازخدا می ترسم » امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: ای بنده خدا، از گناهان خود و عدل خداوند نسبت به مظالم مردم بترس و از خدای خود اطاعت کن و نافرمانی او را مکن و پس از آن از خدا مترس چراکه او به احدی ظلم نمی کند و بدون استحقاق، کسی را عذاب نمی نماید، جز آن که از بد عاقبتی بترسی که شاید در آینده انحراف پیدا بکنی و اگر بخواهی خدا تو را از بد عاقبتی ایمن بدارد، باید به فضل خداوند امیدوار باشی، چراکه اعمال خیر با توفیق و فضل الهی خواهد بود و اعمال بد نیز به خاطر بی توفیقی تو است که خدا تو را به خود واگذار نموده و به تو مهلت داده و تو را مؤاخذه نمی کند تا بر خطاهای خود بیفزایی و سپس ناگهان تو را خواهد گرفت و تو را کیفر خواهد نمود و این معنای استدراج است که خداوند می فرماید: «وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ*وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (183)»(2).]

ص: 264


1- وَ نَظَرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علِیٌّ) علیه السلام إِلَی رَجُلٍ (فَرَأی)أَثَّرَ الْخَوْفُ عَلَیْهِ فَقَالَ: مَا بَالُکَ؟ قَالَ: إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ خَفْ ذُنُوبَکَ وَ خَفْ عَدْلَ اللَّهِ عَلَیْکَ فِی مَظَالِمِ عِبَادِهِ وَ أَطِعْهُ فِیمَا کَلَّفَکَ وَ لَا تَعْصِهِ فِیمَا یُصْلِحُکَ ثُمَّ لَا تَخَفِ اللَّهَ بَعْدَ ذَلِکَ فَإِنَّهُ لَا یَظْلِمُ أَحَداً وَ لَا یُعَذِّبُهُ فَوْقَ اسْتِحْقَاقِهِ أَبَداً إِلَّا أَنْ تَخَافَ سُوءَ الْعَاقِبَهِ بِأَنْ تَغَیَّرَ أَوْ تَبَدَّلَ فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ یُؤْمِنَکَ اللَّهُ سُوءَ الْعَاقِبَهِ فَاعْلَمْ أَنَّ مَا تَأْتِیهِ مِنْ خَیْرٍ فَبِفَضْلِ اللَّهِ وَ تَوْفِیقِهِ وَ مَا تَأْتِیهِ مِنْ سُوءٍ فَبِإِمْهَالِ اللَّهِ وَ إِنْظَارِهِ إِیَّاکَ وَ حِلْمِهِ وَ عَفْوِهِ عَنْکَ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص265)
2- اعراف 182 - 1830

آیات 63 - 71

اشاره

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (63)ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ (64)وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ (65)فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ (66)وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ (67)قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ (68)قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ (69)قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ (70)قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ (71)

لغات

«میثاق» از وثیقه است که با سوگند و یا عهد و پیمان همراه باشد (و یا با گرو

ص: 265

گرفتن مال ) گرفته می شود، و «طور» در لغت به معنای کوه است، و بعضی گفته اند: طور نام آن کوهی است که موسی علیه السلام بر بالای آن با خداوند مناجات نمود، و «توليتم» یعنی أعرضتم و استدبرتم و جعلتموه خلف ظهوركم، و «خاسرين» کسانی هستند که سرمایه آنان از دست رفته باشد، و « الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ » مفعول علمتم است، و «سبت» روز شنبه را گویند، و بعضی گفته اند: سبت، مقداری از زمان را گویند، و به این علت روز شنبه را سبت گفته اند، و بعضی گویند: سبت به معنای قطع است و یهود کارهای خود را در آن قطع می کنند، و یا اصل سبت سکون است و یهود در آن روز استراحت می کنند، و آیه«وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً» یعنی راحة، و «قردة» جمع قرد است به معنای بوزینه، و «خاسئ» دور شده و مطرود را گویند و آن از «خسأت الكلب» است یعنی طردته، و «نکال» از نكل به معنای قید و لجام است و مفاد آن ارهاب و عقوبت می باشد، و « موعظه و وعظ» به معنای تخويف است، و «بقرة » گاو ماده را گویند، و «ثور» گاو نر را گویند، واصل معنای بقر، شق و شکافتن است، و «بقرت بطنه» یعنی شققته، و گاو چون زمین را شخم می زند به او بقر گویند، و «هزوا» از هر به معنای لعب و بازی وسخريه است، و «أعوذ بالله » یعنی ألجأ إلى الله من شر فلان و «فارض» گاو پیر و بزرگ را گویند، و اصل آن در لغت به معنای واسع است و گاو اگر فرزندان زیادی آورده باشد شکم او بزرگ خواهد بود، و «لحيته فارضة» يعنى عظيمة، و گاو بکر گاو کوچک است که کاری از او ساخته نیست، و «بکر» از حیوانات و بنی آدم شوهرندیده است، و اول هر چیزی را نیز بکر می گویند، و «ضربت بکر»، ضربت قاطعه را گویند که نیاز به دوم ندارد، و روایت شده که ضربات على بن ابی طالب علیه السلام بكر بوده و نیاز به ضربت دوم نداشته است، و «عوان» میان سال را گویند، و «فاقع لونها» یعنی شديدة الصفرة، و «لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ »

ص: 266

یعنی برای شخم زمین و آبکشی برای مزرعه رام نیست و «لا شِيَةَ فِيهَا » یعنی لا لون فيها من غيرها.

ترجمه
اشاره

(ای بنی اسرائیل) به یاد بیاورید زمانی را که ما از شما پیمان گرفتیم وکوه طور را بالای سرتان نگه داشتیم و گفتیم: آیات ما را با قوت بگیرید و معانی آنها را به یاد داشته باشید تا پرهیزگار شويد (63) سپس شما به آنها پشت کردید و اگر فضل و رحمت خدا برشما نبود زیانکار بوديد (64) به راستی شما حال کسانی که در روز شنبه از فرمان ما تخلف نمودند را دانستید و ما به آنان (در اثر آن تخلف) گفتیم: به صورت بوزینه های طرد شده در آیید (65) ما آن مجازات را درس عبرتی برای مردم آن زمان و نسل های بعدی و اندرزی برای پرهیزگاران قرار دادیم (66) به یاد آورید زمانی را که موسی علیه السلام به قوم خود گفت: خداوند شما را امر کرده تا گاوی را ذبح کنید. (و چیزی از آن را به آن مقتول بزنید تا زنده شود و قاتل خود را معرفی کند). بنی اسرائیل گفتند: ای موسی آیا تو ما را به مسخره گرفته ای؟ موسی علیه السلام گفت: به خدا پناه می برم که از جاهلان باشم (67) بنی اسرائیل گفتند: از خدای خود بخواه تا وضعیت آن گاو را روشن کند. موسی علیه السلام گفت: خدا می فرماید: آن گاو نه پیرفرسوده است و نه جوان ، بلکه میان سال می باشد و شما باید با سرعت مأموريت خود را انجام دهید (68) بنی اسرائیل گفتند: از خدای خود بخواه رنگ آن گاو چگونه باشد؟ موسی علیه السلام گفت: خدا می فرماید: آن گاو باید زرد روشن باشد و بینندگان را شاد و مسرور سازد (69) بنی اسرائل گفتند:از خدای خود بخواه آن گاو چگونه گاوی باشد چرا که آن برای ما ناشناخته است و اگرخدا بخواهد ما هدایت خواهیم شد (70) موسی علیه السلام گفت: خدا می فرماید: باید گاوی باشد که نه به درد شخم زدن ونه به درد آبکشی برای زراعت بخورد و باید سالم باشد و رنگ دیگری در آن نباشد. بنی اسرائیل گفتند: اکنون حق را گفتی. پس آن گاو را ذبح کردند، گرچه مایل به انجام آن نبودند (71)

ص: 267

تفسير اهل بیت علیهم السلام

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(بقره/ 62)

پیمان خداوند از پیامبران و امت ها نسبت به ولایت و اطاعت از محمد و آل او علیهم السلام

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید:(1) مقصود از «أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ» پیمانی است که خداوند از بنی اسرائیل برای عمل به تورات و فرقان یعنی ذکر محمد و على و آل پاک آنان علیهم السلام که بهترین خلق خدا و قوامین به حق هستند گرفت، تا به مقام آنان اقرار کنند، و پیامبر هر امتی تا قیامت باید به امت خود توصیه نماید که به محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان بیاورند و تسلیم او باشند و دستور او را درباره على ولی الله و جانشینان او اجرا نمایند و به نسل های پس از خود ابلاغ کنند. ولكن بنی اسرائیل تکبر نمودند و از پذیرفتن آن امتناع ورزیدند. از این رو خداوند می فرماید:

ص: 268


1- قَالَ الْإِمَامُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وّ جَّل لَهُمْ وَ إِذْ أَخَذْنا أَیْ وَ (اذْکُرُوا) «إِذْ أَخَذْنَا مِیثاقَکُمْ» وَ عُهُودَکُمْ أَنْ تَعْمَلُوا بِمَا فِی التَّوْرَاهِ وَ مَا فِی الْفُرْقَانِ الَّذِی أَعْطَیْتُهُ مُوسَی مَعَ الْکِتَابِ الْمَخْصُوصِ بِذِکْرِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ آلِهِمَا بِأَنَّهُمْ سَادَهُ الْخَلْقِ وَ الْقَوَّامُونَ بِالْحَقِّ وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ أَنْ تُقِرُّوا بِهِ وَ أَنْ تُؤَدُّوهُ إِلَی أَخْلَافِکُمْ وَ تَأْمُرُوهُمْ أَنْ یُؤَدُّوهُ إِلَی أَخْلَافِهِمْ إِلَی آخِرِ مُقَدَّرَاتِی فِی الدُّنْیَا لَیُؤْمِنُنَّ بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّ اللَّهِ وَ لَیُسْلِمُنَّ لَهُ مَا یَأْمُرُوهُمْ فِی عَلِیٍّ وَلِیِّ اللَّهِ عَنِ اللَّهِ وَ مَا یُخْبِرُهُمْ بِهِ مِنْ أَحْوَالِ خُلَفَائِهِ بَعْدَهُ الْقَوَّامِینَ بِحَقِّ اللَّهِ فَأَبَیْتُمْ قَبُولَ ذَلِکَ وَ اسْتَکْبَرْتُمُوهُ. «وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ» الْجَبَلَ أَمَرْنَا جَبْرَئِیلَ أَنْ یَقْطَعَ مِنْ «جَبَلِ فِلَسْطِینَ »قِطْعَهً عَلَی قَدْرِ مُعَسْکَرِ أَسْلَافِکُمْ فَرْسَخاً فِی فَرْسَخٍ فَقَطَعَهَا وَ جَاءَ بِهَا فَرَفَعَهَا فَوْقَ رُءُوسِهِمْ فَقَالَ مُوسَی علیه السلام لهم إِمَّا أَنْ تَأْخُذُوا بِمَا أُمِرْتُمْ بِهِ فِیهِ وَ إِمَّا أَنْ أُلْقِیَ عَلَیْکُمْ هَذَا الْجَبَلَ فَأُلْجِئُوا إِلَی قَبُولِهِ کَارِهِینَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ مِنَ الْعِنَادِ فَإِنَّهُ قَبِلَهُ طَائِعاً مُخْتَاراً ثُمَّ لَمَّا قَبِلُوهُ سَجَدُوا وَ عَفَّرُوا وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ عَفَّرَ خَدَّیْهِ لِإِرَادَهِ الْخُضُوعِ لِلَّهِ وَ لَکِنْ نَظَرَ إِلَی الْجَبَلِ هَلْ یَقَعُ أَمْ لَا وَ آخَرُونَ سَجَدُوا طَائِعِینَ مُخْتَارِینَ. (ثم قال علیه السلام)فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله احْمَدُوا اللَّهَ مَعَاشِرَ شِیعَتِنَا عَلَی تَوْفِیقِهِ إِیَّاکُمْ فَإِنَّکُمْ تُعَفِّرُونَ فِی سُجُودِکُمْ لَا کَمَا عَفَّرَهُ کَفَرَهُ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ لَکِنْ کَمَا عَفَّرَهُ خِیَارُهُمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّهٍ» مِنْ هَذِهِ الْأَوَامِرِ وَ النَّوَاهِی عَنْ هَذَا الْأَمْرِ الْجَلِیلِ مِنْ ذِکْرِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ آلِهِمَا الطَّیِّبِینَ «وَ اذْکُرُوا ما فِیهِ» فِیمَا آتَیْنَاکُمْ اذْکُرُوا جَزِیلَ ثَوَابِنَا عَلَی قِیَامِکُمْ بِهِ وَ شَدِیدُ عِقَابِنَا عَلَی إِبَائِکُمْ لَهُ «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» لِتَتَّقُوا الْمُخَالَفَهَ الْمُوجِبَهَ لِلْعَذَابِ فَتَسْتَحِقُّوا بِذَلِکَ جَزِیلَ الثَّوَابِ.(تفسیر امام عسکری علیه السلام ص266؛ بحارالأنوار ،ج 13/237 و ج 288/26)

ما کوه طور را بالای سر بنی اسرائیل نگه داشتیم و به جبرئیل دستور دادیم که قطعه ای از کوه فلسطین را جدا کند و بالای سرلشکر بنی اسرائیل - که یک فرسخ در یک فرسخ بوده اند - قرار بدهد و چون جبرئیل چنین کرد، موسی علیه السلام به قوم خود گفت: شما باید یا به دستوری که خدا به شما داده عمل کنید و یا این کوه بر سر شما فرو خواهد ریخت؛ از این رو بنی اسرائیل ناچار شدند یا سخن موسی علیه السلام را بپذیرند و یا کوه بر سر آنان فرود آید. پس ناچار به قبول آن شدند در حالی که کراهت داشتند، جز کسانی که خداوند آنان را از عناد و لجاجت مصون نموده بود و مطیع امر خدا و پیامبر او بودند.

امام عسکری علیه السلام می فرماید: بنی اسرائیل پس از پذیرفتن ولایت محمد و آل او علیهم السلام از روی کراهت سجده نمودند و صورت به خاک ساییدند و بیشتر آنان از ترس فرود آمدن کوه بر سرشان سجده کردند نه از روی خضوع، و گروهی (ناچیز) از آنان با اختیار خضوع و سجده نمودند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از بیان این قصه به پیروان و شیعیان خود فرمود: شما خدا را ستایش کنید که به شما توفیق داد که از روی خضوع صورت به خاک بسایید و سجده کنید نه مانند کار بنی اسرائیل که از ترس فرود آمدن کوه سجده نمودند.امام عسکری علیه السلام سپس فرمود: مقصود از آیة «خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ» دستوری است که خداوند درباره خضوع در مقابل محمد و آل او علیهم السلام به بنی اسرائیل داد و

ص: 269

احترام و ذکر محمد و آل او علیهم السلام را بر آنان واجب و لازم نمود و پاداش آن را بزرگ دانست، همان گونه که کیفر و عذاب امتناع از آن را نیز شدید و سخت قرار داد، از این رو در پایان آیه فرمود: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» یعنی در مقابل محمد و آل او علیهم السلام خضوع کنید تا از عقاب مخالفت با آنان نجات پیدا کنید.

ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ (بقره/ 64)

امام عسکری علیه السلام می فرماید:(1) خداوند به بنی اسرائیل می فرماید: پیشینیان شما پس از پیمانی که خداوند از آنان درباره اعتقاد به مقام محمد و آل او علیهم السلام گرفت و از انجام آن سرپیچی نمودند و به پیمان خود وفا نکردند و خداوند به آنان فرمود: اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و خداوند مهلت توبه و انابه به درگاه خود را به شما نداده بود و از خطای شما در دنیا و آخرت نمی گذشت، زیانکار می بودید و لكن خداوند به شما مهلت و توفیق توبه داد و شما توبه کردید، و افراد مؤمنی از نسل شما به وجود آمدند. امام عسکری علیه السلام سپس فرمود:

ص: 270


1- قال الامام علیه السلام قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (لَهُم) :ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ یَعْنِی تَوَلَّی أَسْلَافُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عَنِ الْقِیَامِ بِهِ وَ الْوَفَاءِ بِمَا عُوهِدُوا عَلَیْهِ فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ یَعْنِی عَلَی أَسْلَافِکُمْ لَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ بِإِمْهَالِهِ إِیَّاهُمْ لِلتَّوْبَهِ وَ إِنْظَارِهِمْ لِمَحْوِ الْخَطِیئَهِ بِالْإِنَابَهِ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ الْمَغْبُونِینَ قَدْ خَسِرْتُمُ الْآخِرَهَ وَ الدُّنْیَا لِأَنَّ الْآخِرَهَ فَسَدَتْ عَلَیْکُمْ بِکُفْرِکُمْ وَ الدُّنْیَا کَانَ لَا یَحْصُلُ لَکُمْ نَعِیمُهَا لِاخْتِرَامِنَا لَکُمْ وَ تَبْقَی عَلَیْکُمْ حَسَرَاتُ نُفُوسِکُمْ وَ أَمَانِیِّکُمُ الَّتِی قَدِ اقْتَطَعْتُمْ دُونَهَا وَ لَکُنَّا أَمْهَلْنَاکُمْ لِلتَّوْبَهِ وَ أَنْظَرْنَاکُمْ لِلْإِنَابَهِ أَیْ فَعَلْنَا ذَلِکَ بِأَسْلَافِکُمْ فَتَابَ مَنْ تَابَ مِنْهُمْ فَسَعِدَ وَ خَرَجَ مِنْ صُلْبِهِ مَنْ قُدِّرَ أَنْ یَخْرُجَ مِنْهُ الذُّرِّیَّهُ الطَّیِّبَهُ الَّتِی تَطَیَّبَ فِی الدُّنْیَا (بِاللَّهِ تَعَالَی) مَعِیشَتُهَا وَ تَشَرَّفَ فِی الْآخِرَهِ بِطَاعَهِ اللَّهِ مَرْتَبَتُهَا. وَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام أَمَا إِنَّهُمْ لَوْ کَانُوا دَعَوُا اللَّهَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ بِصِدْقٍ مِنْ نِیَّاتِهِمْ وَ صِحَّهِ اعْتِقَادِهِمْ مِنْ قُلُوبِهِمْ أَنْ یَعْصِمَهُمْ حَتَّی لَا یُعَانِدُوهُ بَعْدَ مُشَاهَدَهِ تِلْکَ الْمُعْجِزَاتِ الْبَاهِرَاتِ لَفَعَلَ ذَلِکَ بِجُودِهِ وَ کَرَمِهِ وَ لَکِنَّهُمْ قَصَرُوا فَآثَرُوا الْهُوَیْنَا وَ مَضَوْا مَعَ الْهَوَی فِی طَلَبِ لَذَّاتِهِمْ.(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 266)

امام حسین علیه السلام فرمود: اگر بنی اسرائیل با نیت صحیح و اعتقاد خالص خدا را به حق محمد و آل پاک او می خواندند خداوند آنان را با دیدن معجزات رسول خدا از عناد و دشمنی با آن حضرت و اهل بیت او حفظ می نمود ولكن آنان به خواسته های نفسانی خود روی آوردند و به دنبال لذت های دنیایی رفتند.

وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ (بقره/ 65 - 66)

خیانت اصحاب سبت

امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند به بنی اسرائیل زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: شما دانستید که پیشینیان شما را خداوند از صید کردن ماهی در روز شنبه نهی نمود و آنان حیله کردند و روز شنبه راه هایی از دریا به حوضچه های خود باز کردند و چون ماهی ها داخل آنها شدند، از بازگشت آنان جلوگیری نمودند و روز یکشنبه آنان را صید کردند و گفتند: ما روز شنبه صید ماهی نکردیم. از این رو خداوند آنان را مسخ نمود و به شکل بوزینه درآمدند و از هر خیری دور گردیدند و این عمل برای آنان سبب خواری و لعنت وعذاب و عبرت

ص: 271

مردم گردید.

حضرت زین العابدین علیه السلام می فرماید: اصحاب سبت مردمی بودند که در کنار دریا زندگی می کردند و خداوند و پیامبران او، آنان را از صید ماهی در روز شنبه نهی نمودند، پس آنان برای حلال نمودن حرام الهی، حوضچه هایی آماده کردند و راه هایی از دریا به آن ها باز نمودند، به گونه ای که ماهی ها داخل آن ها می شدند و لكن نمی توانستند به دریا بازگردند، از این رو ماهی ها طبق آمان الهی روز شنبه داخل حوضچه ها می شدند و چون شب می شد و می خواستند به دریا بازگردند راهی برای بازگشت نداشتند و بنی اسرائیل می گفتند: ما روز شنبه ماهی نگرفتیم. و آنان دروغ می گفتند، چراکه آنان در حقیقت روز شنبه ماهی ها را صید کرده بودند. و با این عمل مال و ثروتی به دست آوردند، و از جمعیت بنی اسرائیل که هشتاد وچند هزار نفر بودند، هفتاد هزار نفر آنان دست به چنین کاری زدند و بقیه به آنان اعتراض و انکار داشتند.

مؤلف گوید: تفصيل قصه آنان در سوره اعراف آیه 163 که می فرماید: «وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ ...» خواهد آمد در این آیه نیز خداوند می فرماید: گروهی از بنی اسرائیل اصحاب سبت را از عمل حرامی که انجام می دادند نهی کردند و خطر عذاب خدا و انتقام شدید او را به آنان گوشزد نمودند و لكن گروه بی تفاوتی به آنان پاسخ می دادند و می گفتند: شما برای چه کسانی را موعظه می کنید که خداوند آنان را هلاک خواهد نمود و یا به عذاب سختی مبتلا خواهند شد؟! و گروه اول در پاسخ می گفتند: ما می خواهیم در پیشگاه خداوند معذور باشیم از این رو به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عمل می کنیم تا خداوند ببیند که ما با آنان مخالفت نموده ایم و عمل آنان را زشت دانسته ایم از سویی شاید با موعظة ما از خدا بترسند و از انتقام خدا

ص: 272

پرهیز نمایند...(1)

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ (بقره/ 67)

پاداش اعتقاد به مقام محمد و آل محمد علیهم السلام

امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند به يهود مدينه فرمود: به یاد بیاورید زمانی را که حضرت موسی علیه السلام به پدران شما فرمود: خداوند به شما امر می کند که گاوی را ذبح کنید و بعضی از بدن او را به این مقتول (که نمی دانید قاتل او کیست) بزنید تا به اذن خداوند زنده شود و به شما خبر بدهد که قاتل او کیست؟

سپس فرمود: این قصه مربوط به زمانی است که آن مقتول روی زمین مانده بود و حضرت موسی علیه السلام دستور داد تا پنجاه نفر از خوبان قبیله ای که آن مقتول بين آنان افتاده بود، به خدای قوی شدید و مفضل محمد و آل طیبین او علیهم السلام - سوگند یاد کنند که ما او را نکشته ایم و قاتل او را نیز نمی شناسیم و اگر چنین سوگندی را خوردند دیه آن مقتول را بپردازند وگرنه باید قاتل او را معرفی کنند تا قصاص شود وگرنه در زندان تنگی محبوس شوند تا یا سوگند بخورند و یا اقرار کنند و قاتل را معرفی نمایند. بنی اسرائیل گفتند: آیا سوگندهای ما مانع از پرداخت دیه نمی شود؟ موسی علیه السلام فرمود: خیر، این حکم خداست.

امام عسکری علیه السلام فرمود: ماجرای این مقتول این بوده که زن زیبای صاحب کمال و جمال و حیا و فضیلتی در بنی اسرائیل خواستگاران فراوانی داشت، و سه نفر از عموزاده های او خواستگار او بودند، و او بهترین آنان را از جهت علم و حیا - پذیرفته بود تا با او ازدواج نماید، از این رو حسد آن دو پسرعموی دیگر سبب شد ..

ص: 273


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص 267 - 269.

تا پسرعموی مورد رضایت آن دختر را کشتند و جنازه او را شبانه در یکی از محله های پرجمعیت بنی اسرائیل انداختند و صبحگاه آمده بر سر وصورت زده و خاک بر سر ریخته و از بنی اسرائیل مطالبه قاتل او را نمودند، حضرت موسی علیه السلام بنی اسرائیل را جمع نمود و از آنان خواست تا قاتل را معرفی کنند و یا سوگند یاد کنند که او را نکشته اند و دیه او را بپردازند و آنان انکار نمودند و گفتند:

ما قاتل او نیستیم و قاتل را نیز نمی شناسیم، و خداوند این چنین بر آنان حکم نمود و بنی اسرائیل گفتند:

اگر ما باید دیه مقتول را بپردازیم، سوگند ما چه سودی دارد؟ و موسی علیه السلام در پاسخ آنان فرمود: كل سود و نفع در اطاعت از خداوند و پرهیز از مخالفت اوست. بنی اسرائیل گفتند: ما جنایتی نکرده ایم و اگر خداوند قاتل را معرفی می نمود ما از این خسارت نجات می یافتیم، پس تو از خدای خود بخواه تا قاتل را معرفی نماید و او کیفر خود را ببیند و برای دیگران عبرتی باشد. حضرت موسی علیه السلام فرمود: خداوند این گونه حکم این واقعه را بیان نموده است و من حق ندارم درخواست تغییر حکم او را بکنم، مگر شما نديديد خداوند صید ماهی را در روز شنبه ممنوع نمود و نیز گوشت شتر را بر شما حرام کرد و کسی حق نداشت حکم او را تغییر بدهد؟ از این رو ما باید تسلیم امر او باشیم. و چون موسی علیه السلام تصمیم گرفت که این حکم را بر آنان جاری کند، خداوند به او وحی نمود:

ای موسی خواسته آنان را بپذیر و از من بخواه تا قاتل را برای آنان معرفی نمایم و فقط قاتل کشته شود و بقیه از این تهمت و غرامت نجات یابند، چراکه من می خواهم با پذیرفتن خواسته آنان، روزی یکی از نیکان بنی اسرائیل را که اعتقاد به نیکی محمد و آل پاک او علیهم السلام دارد و محمد و علی علیهما السلام و آل پاک آنان را بر همه مردم و اهل عالم فضیلت میدهد را زیاد کنم و در این قضیه او را در دنیا بی نیاز

ص: 274

نمایم و این برخی از پاداش او باشد، به خاطر تعظیم به محمد و آل محمد علیهم السلام.

پس موسی علیه السلام به خدای خود گفت: خدایا قاتل را معرفی کن. خطاب شد: ای موسی به بنی اسرائیل بگو: خداوند قاتل را برای شما معرفی می کند مشروط به این که گاوی را ذبح کنید و برخی از آن را به آن مقتول بزنید تا زنده شود و قاتل خود را معرفی نماید، آیا چنین کاری را خواهید کرد؟ و اگر چنین کاری را نمی کنید به همان وظیفه ای که به شما گفته شد باید ملتزم باشید.(1)

امام صادق علیه السلام در تکمیل این قصه می فرماید: ... در بنی اسرائیل مردی صاحب یک گاو بود و فرزند صالحی داشت که اهل تجارت بود و گروهی آمدند تا مال او را خریداری کنند در حالی که کلید انبار او زیر سر پدرش بود و او به خواب رفته بود و این فرزند صالح نخواست خواب پدر را بر هم بزند از این رو از فروختن مال خود صرف نظر نمود و چون پدر از خواب بیدار شد به فرزند خود گفت: آیا مال خود را فروختی؟ فرزند گفت: کلید انبار زیر سر شما بود و من نخواستم شما را از خواب خوشی که داشتی بیدار نمایم. پدر گفت:

این گاو برای تو باشد به جای آن سودی که از تجارت خود نبردی. و خداوند خواست پاداش آن فرزند را بدهد از این رو به موسی فرمود: به بنی اسرائیل بگوید: باید گاو همین فرزند صالح را که به پدر خود نیکی نموده خریداری کنید و او را ذبح نمایید و برخی از آن را به آن مقتول بزنید تا زنده شود وقاتل خود را معرفی نماید. از این رو خداوند به موسی فرمود: به بنی اسرائیل بگو: خداوند شما را امر نموده تا گاوی را ذبح کنید. پس بنی اسرائیل تعجب نمودند و گفتند: «أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا» یعنی آیا ما را به مسخره گرفته ای؟ موسى علیه السلام فرمود: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ» یعنی من پناه به خدا می برم که از جاهلان باشم. سپس به آنان فرمود: مگر این نیست

ص: 275


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص 273.

که نطفه مرد و زن جان ندارند و چون برخورد به همدیگر می کنند خداوند از بین آن دو انسان زنده ای را می آفریند؟ و مگر خداوند بذر شما را در زمین بعد از متلاشی شدن و گندیدن زنده نمی کند و این گیاه ها و درخت های زیبا را از آن می رویاند؟

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ (بقره / 68 )

و چون بنی اسرائیل پاسخی نداشتند به موسی گفتند: از خدای خود بخواه که آن گاو چگونه باشد؟ و موسی علیه السلام از خدای خود سؤال نمود، و خداوند فرمود: آن گاو نه پیر فرسوده است و نه کوچک و ناتوان بلکه متوسط بین این دو می باشد. از این رو موسی علیه السلام به آنان فرمود: بروید امرخدا را اطاعت کنید وبی درنگ گاوی را ذبح نمایید.(1)

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ *قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ *قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ (بقره / 70-71)

بهانه گیری، کار را سخت کرد

امام عسکری علیه السلام می فرماید: بنی اسرائیل بهانه گیری کردند و گفتند: ای موسی

ص: 276


1- وفي رواية القمي: فعلموا أنهم قد أخطأوا قال إنه يقول بعد ما سأل ربه إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ وسط بَيْنَ ذَلِكَ بين الفارض والبكرفَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ إذا أمرتم به. (تفسیر صافی، ج1/ 100، از تفسیر قمی)

برای ما از خدای خود بخواه که رنگ آن گاوی که تو می خواهی ما آن را ذبح کنیم چگونه باشد؟ پس موسی علیه السلام سؤال نمود و در پاسخ آنان فرمود: خداوند می فرماید: آن گاو باید زرد خالص و شفاف باشد به گونه ای که بینندگان از زیبایی آن شاد شوند.

باز بنی اسرائیل گفتند: ای موسی از خدای خود بخواه آن گاو را بیشتر توصیف نماید. حضرت موسی علیه السلام از ناحیه خداوند به آنان فرمود: آن گاو نه برای شخم زدن رام است و نه برای آبکشی، او سالم از هر عیبی است و رنگ دیگری (جز آنچه گفته شد) ندارد. بنی اسرائیل گفتند: آیا خداوند ما را به ذبح چنین گاوی امر نموده است؟ فرمود: آری.

ولكن موسی علیه السلام از ابتدا آن گاو را برای آنان این چنین توصیف نکرده بود وگرنه نیازی به این سؤالات و پاسخ ها نبود بلکه موسی علیه السلام نخست به آنان فرمود: خداوند شما را به ذبح بقره ای امر نموده است و اگر آنان گاوی را به هر وصفی ذبح می کردند کفایت می نمود ( ولكن کار را بر خود سخت کردند و در نهایت با کراهت انجام دادند) و چون امر خداوند برای آنان روشن و مستقر گردید به جستجوی آن گاو رفتند و چنین گاوی را تنها نزد جوانی از بنی اسرائیل یافتند - که خداوند حضرت محمد و علی و پاکان از ذریه آنان را در خواب به او نشان داده بود و محمد و على علیهما السلام در خواب به او فرموده بودند: تو از دوستان و اولیای ما هستی و ما را بر همه اهل عالم فضیلت میدهی، از این رو ما می خواهیم بخشی از پاداش تو را در این عالم به توبرسانیم و چون بنی اسرائیل برای خریدن گاو تو آمدند، بدون امر مادرت آن را به آنان مفروش، چراکه خداوند به او قیمتی را تلقین می کند که سبب بی نیازی تو و فرزندانت خواهد شد. پس آن جوان خشنود شد . و چون بنی اسرائیل به او گفتند: گاو خود را به چه قیمت می فروشی؟ او گفت: به دو دینار

ص: 277

ولكن اختیار با مادرم می باشد. گفتند: ما به یک دینار راضی هستیم و چون از مادر خود سؤال کرد او گفت: به چهار دینار بنی اسرائیل گفتند به دو دینار مادر گفت: به هشت دینار و همین گونه مادر قیمت را دو برابر نمود تا قیمت آن رسید به این که بنی اسرائیل پوست بزرگ ترین گاو را پر از طلا کنند و به آن جوان بدهند، و با این قیمت معامله انجام گرفت و آن گاو را خريدند و ذبح کردند و دم او را به آن مقتول زدند و گفتند: خدایا به آبروی محمد و آل پاک او علیهم السلام این مرده را زنده کن تا بگوید قاتل او کیست؟ پس آن مرده زنده شد و ایستاد و گفت: «ای بنی اسرائیل این دو پسرعموی من به خاطر دخترعمویم بر من حسد بردند و مرا کشتند و جنازه مرا در محله این ها انداختند تا از آنان دیه بگیرند» پس موسی علیه السلام آن دو نفر را گرفت و به قتل رسانید.

امام عسکری علمی فرماید: قبل از پرداخت قیمت گاو هرچه دم او را به آن مقتول زدند زنده نشد و بنی اسرائیل گفتند: ای موسی وعده خدا چه شد؟ موسی علیه السلام فرمود: من راست گفتم ولكن امر امر خداست. پس به موسی علیه السلام وحی شد: ای موسی خلفی در وعده من نیست ولكن باید قیمت آن گاورا به آن جوان بپردازند تا من این مقتول را زنده کنم. پس بنی اسرائیل اموال خود را جمع آوری نمودند و خداوند پوست آن گاو را وسیع نمود به قدری که گنجایش پنج میلیون مثقال طلا را پیدا کرد. پس برخی از بنی اسرائیل هنگام زنده شدن آن مقتول به موسی علیه السلام گفتند:

ما نمی دانیم زنده شدن این مقتول و سخن گفتن او عجیب تر است و یا به دست آوردن این جوان چنین مال عظیمی را؟! از این رو خداوند به موسی علیه السلام وحی نمود: «ای موسی به بنی اسرائیل بگو: خدای شما می فرماید: هرکدام از شما که دوست می دارد من زندگی دنیای او را پاکیزه نمایم و جایگاه بهشتی او را بزرگ کنم

ص: 278

و در بهشت او را همنشین محمد و آل پاک او قرار دهم باید مثل این جوان عمل کند، چراکه این جوان چون از موسی علیه السلام وصف محمد صلی الله علیه و آله و علی و آل او علیهم السلام را شنید بر آنان درود و صلوات فرستاد و آنان را بر جمیع خلائق از جن و انس و ملائکه فضیلت داد و به این علت من این مال بزرگ را به او دادم تا به وسیله آن بهره مند شود و به دوستان خود نیز احسان نماید و بر دشمنان خویش نیز غالب شود.»

پس آن جوان به موسی علیه السلام گفت: ای پیامبر خدا چگونه من این اموال را حفظ نمایم؟ و چگونه از دشمنان و حشاد نجات پیدا کنم؟ حضرت موسی ملا فرمود: همان صلواتی که قبلا بر محمد و آل او علیهم السلام

این اموال را نصیب تو نمود، به برکت صلوات و اعتقاد صحیح تو نسبت به محمد و آل او علیهم السلام برای تو حفظ خواهد نمود.

پس آن جوان همواره برای حفظ آن اموال بر محمد و آل پاک او صلوات می فرستاد و خداوند، حشاد و سارقین و غاصبین را با لطف خود از آن اموال دور می کرد و آنان را گرفتار آفت و بلا می نمود.

سپس امام عسکری علیه السلام فرمود: و چون موسی علیه السلام این سخنان را به آن جوان فرمود، آن جوان مقتول که زنده شده بود خدای خود را چنین خواند: «خدایا من از تو مسئلت می نمایم به آنچه این جوان به وسیله آن از تو سؤال کرد و بر محمد و آل پاک او درود فرستاد و به وسیله آنان به درگاه تو - توسل نمود، مرا در دنیا زنده نگهداری و به ازدواج با دختر عمویم بهره مند کنی و شر دشمان و حساد را از من دورنمایی و در دنیا خیر فراوانی نصیب من بکنی و زندگی پاک و شیرینی را برای من ميسر نمایی

پس خداوند به موسی علیه السلام وحی نمود: ای موسی این جوان هنگامی که کشته

ص: 279

شد شصت سال از عمر او باقی مانده بود و من به خاطر توسل او به محمد و آل پاک او علیهم السلام هفتاد سال دیگر به آن افزودم و او یکصد و سی سال با سلامت حواش و قلب سالم و شهوات نیرومند، از حلال دنیا استفاده خواهد نمود و همسر او نیز همانند او زندگی خواهد نمود و با یکدیگر از دنیا خواهند رفت و در بهشت نیز متنعم خواهند بود، و اگر قاتل شقی او نیز همین گونه به من توسل نموده بود من او را از حسد مصون می نمودم و به روزی خود قانع می ساختم و اگر پس از گناه خود با چنین توسلی، توبه نموده بود و از من خواسته بود که او را رسوا نکنم، او را رسوا نمی کردم، و این مردم را از درخواست معلوم شدن قاتل منصرف می ساختم، و این جوان را نیز از راه دیگری همین اندازه بی نیاز می نمودم، و اگر پس از رسوایی نیز توبه کرده بود و این توسل را انجام داده بود تا من مردم را از یاد عمل او فراموشی بدهم و آنان او را از قصاص معاف بدارند و احدی او را به واسطه این عمل سرزنش نکند چنین می کردم و لكن لتوفيق ] توسل به محمد و آل او فضل من است و من به هر کس بخواهم این توفیق را میدهم و از هر کس بخواهم منع می کنم، وَ أَنَا ذُو الفَضلِ العَظيمِ وَ أَعْدَلُ بِالْمَنْعِ عَلَى مَنْ أَشَاءُ وَأَنَا الْعَزِيرُ الْحَكِيمُ.(1)

سپس حضرت عسکری علیه السلام در تفسیر آیه «فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ» فرمود: بنی اسرائیل به خاطر قیمت سنگین آن گاو نمی خواستند آن را ذبح نمایند و لكن الجاجتشان سبب شد تا چنین قیمتی را برای آن گاو بپردازند و اگر نخست یک گاو را بدون هیچ شرطی ذبح نموده بودند کافی بود از سویی آنان حضرت موسی علیه السلام را متهم (به کذب و کتمان واقع) نمودند و این نیز سبب سختگیری خداوند بر آنان شد. از این رو آنان پس از پرداخت قیمت گاو فقیر شدند و به موسی علیه السلام گفتند: قبيله ما فقیر و نیازمند شدند و به گدایی افتادند و ما به سبب

ص: 280


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص279 - 282

الجاجت هرچه داشتیم از دست دادیم، پس برای ما دعا کن تا خداوند به ما وسعت روزی بدهد.

آثار توسل به محمد و آل محمد علیهم السلام

حضرت موسی علیه السلام فرمود:(1) وای بر شما چقد کوردل شده اید؟ مگر شما قصه آن جوان که صاحب آن گاو بود را نشنیدید که سبب ثروت و بی نیازی او شد؟! و مگر دعای آن جوان مقتول را که زنده شد نشنیدید که سبب عمر طولانی و لذت دنیا و سعادت آخرت او شد؟! اکنون برای چه از دعای آنان غافل مانده اید و همانند آنان خدای خود را نمی خوانید و توسل به محمد و آل پاک او علیهم السلام پیدا نمی کنید تا خداوند شما را از فقرنجات بدهد و جبران خسارت های شما را بنماید؟! پس بنی اسرائیل دست به دعا بلند کردند و گفتند:

ص: 281


1- فَلَمَّا ذَبَحُوهَا قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: « فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ » فَأَرَادُوا أَنْ لاَ یَفْعَلُوا ذَلِکَ مِنْ عِظَمِ ثَمَنِ اَلْبَقَرَهِ، وَ لَکِنَّ اَللَّجَاجَ حَمَلَهُمْ عَلَی ذَلِکَ، وَ اِتِّهَامَهُمْ لِمُوسَی عَلَیْهِ السَّلاَمُ حَدَأَهُمْ عَلَیْهِ. [قَالَ:] فَضَجُّوا إِلَی مُوسَی عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَالُوا: اِفْتَقَرَتِ اَلْقَبِیلَهُ وَ دُفِعَتْ إِلَی اَلتَّکَفُّفِ وَ اِنْسَلَخْنَا بِلَجَاجِنَا عَنْ قَلِیلِنَا وَ کَثِیرِنَا فَادْعُ اَللَّهَ لَنَا بِسَعَهِ اَلرِّزْقِ. فَقَالَ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلاَمُ : وَیْحَکُمْ مَا أَعْمَی قُلُوبَکُمْ أَ مَا سَمِعْتُمْ دُعَاءَ اَلْفَتَی صَاحِبِ اَلْبَقَرَهِ وَ مَا أَوْرَثَهُ اَللَّهُ تَعَالَی مِنَ اَلْغِنَی أَ وَ مَا سَمِعْتُمْ دُعَاءَ [اَلْفَتَی] اَلْمَقْتُولِ اَلْمَنْشُورِ، وَ مَا أَثْمَرَ لَهُ مِنَ اَلْعُمُرِ اَلطَّوِیلِ وَ اَلسَّعَادَهِ وَ اَلتَّنَعُّمِ وَ اَلتَّمَتُّعِ بِحَوَاسِّهِ وَ سَائِرِ بَدَنِهِ وَ عَقْلِهِ لِمَ لاَ تَدْعُونَ اَللَّهَ تَعَالَی بِمِثْلِ دُعَائِهِمَا، وَ تَتَوَسَّلُونَ إِلَی اَللَّهِ بِمِثْلِ تَوَسُّلِهِمَا لِیَسُدَّ فَاقَتَکُمْ، وَ یَجْبُرَ کَسْرَکُمْ، وَ یَسُدَّ خَلَّتَکُمْ فَقَالُوا: اَللَّهُمَّ إِلَیْکَ اِلْتَجَأْنَا، وَ عَلَی فَضْلِکَ اِعْتَمَدْنَا، فَأَزِلْ فَقْرَنَا وَ سُدَّ خَلَّتَنَا بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ وَ اَلطَّیِّبِینَ مِنْ آلِهِمْ. فَأَوْحَی اَللَّهُ إِلَیْهِ: یَا مُوسَی قُلْ لَهُمْ: لِیَذْهَبَ رُؤَسَاؤُهُمْ إِلَی خَرِبَهِ بَنِی فُلاَنٍ، وَ یَکْشِفُوا فِی مَوْضِعِ کَذَا - لِمَوْضِعٍ عَیَّنَهُ - وَجْهَ أَرْضِهَا قَلِیلاً، ثُمَّ یَسْتَخْرِجُوا مَا هُنَاکَ، فَإِنَّهُ عَشَرَهُ آلاَفِ أَلْفِ دِینَارٍ، لِیَرُدُّوا عَلَی کُلِّ مَنْ دَفَعَ فِی ثَمَنِ هَذِهِ اَلْبَقَرَهِ مَا دَفَعَ، لِتَعُودَ أَحْوَالُهُمْ إِلَی مَا کَانَتْ [عَلَیْهِ] ثُمَّ لْیَتَقَاسَمُوا بَعْدَ ذَلِکَ مَا یَفْضُلُ وَ هُوَ خَمْسَهُ آلاَفِ أَلْفِ دِینَارٍ عَلَی قَدْرِ مَا دَفَعَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ فِی هَذِهِ اَلْمِحْنَهِ لِتَتَضَاعَفَ أَمْوَالُهُمْ جَزَاءً عَلَی تَوَسُّلِهِمْ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّیِّبِینَ، وَ اِعْتِقَادِهِمْ لِتَفْضِیلِهِمْ. فَذَلِکَ مَا قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: « وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فِیها... »

« اللّهُمَّ إِلَيْكَ الْتَجَأنَا وَعَلَى فَضْلِكَ اعتَمَدتا فَأنزِل فَقْرَنا وَ شُدَّ خَلتَنَا بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍ وَ فَاطِمَةَ وَالْحُسَيْنِ وَالْحُسَينِ وَ الطَّيِّبِينَ مِن آلِهِم علیهم السلام».

خداوند به موسی علیه السلام وحی نمود: ای موسی به رؤسای بنی اسرائیل بگو: به فلان خرابه بروند و فلان محل را از زمین حفر کنند، همانا ده هزار هزار دینار در آن نهفته است آن ها را برگیرند و به کسانی که قیمت آن گاو را پرداخت نموده اند بدهند تا احوال آنان مانند قبل بشود و پنج هزار دیگر را باز بین آنان تقسیم نمایند تا اموال آنان دوچندان گردد و این پاداش توسل آنان به محمد و آل پاک او و اعتقاد به تفضیل محمد و آل او بر دیگران باشد.

مؤلف گوید: این خلاصه قصه ای است که خداوند در آیه « وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فِیها... » بیان می نماید.

ص: 282

آیات 72 - 78

اشاره

وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (72)فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (73)ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (74)أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (75)وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (76)أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ (77)وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ (78)

لغات

«إذا رأتم» یعنی اختلفتم و اصل آن «تدارأتم» بوده و تا در دال پس از سکون ادغام شده است و همزة وصلی قبل از آن آمده تا ابتدای به ساکن نشود، واصل «درء» به معنای دفع است چنان که گفته می شود: «ادرأوا الحدود بالشبهات» و «یدرؤن بالحسنة السيئة»، و «قسوة» به معنای سنگدلی و دوری از لين و رحمت است و نقیض قسوه، رقت است و «شدت» به

ص: 283

معنای قوت جسمانی و صعوبت امر است، و «نهر» مجرای وسیع آب است، وجمع نهر، نهر است، و اصل «يشقق» يتشقق بوده و تاء در شین ادغام شده است، و «غفلت» به معنای سهو و فراموشی است، و تغافل غفلت از روی عمد است، و «طمع وأمل ورجاء» نظائراند، و نقیض آنها یأس است، و « فريق وطائفه» به یک معناست، و مفردی از لفظ خود ندارد، و «تحریف در کلام» تغییر کلمه از معنای خود می باشد، و «حديث وخبر ونبأ» نظائراند، و حدیث مشتق از حدوث و اخبار از حوادث است، و «فتح» به معنای باز کردن قفل و به معنای حکم و قضا نیز می باشد، و به معنای تعلیم و نصرت و فتح بلاد نیز آمده است، و «امی» به کسی گویند که قدرت نوشتن ندارد، و اشتقاق آن یا از ام است؛ چراکه به حال اول خود که از مادر متولد شده باقی مانده است، و یا از امت است یعنی مانند بقیه جماعت براصل عادت مردم باقی مانده است. و «اَمانی» جمع «أمنيه» است به معنای اعتقاد، و یا تمی ما ليس له، و یا تمنى مالا حقيقة له، مثل قولهم: هذا أمنيتی یعنی اعتقادی، و «ظن و مظنه» ترجیح یکی از دو طرف قضيه را گویند.

ترجمه

به یاد آوريد هنگامی را که شخصی را به قتل رسانیدید و سپس درباره (قاتل) آن نزاع کردید و خداوند آنچه را پنهان نمودید آشکار کرد (72) پس ما گفتيم: (گاوی را ذبح کنید و) بخشی از آن را به آن (مقتول) بزنید (تا زنده شود و قاتل خود را معرفی نماید) و این گونه خداوند مرده ها را زنده می نماید و آیات خود را به شما نشان می دهد تا شاید تعقل نماييد (73) سپس قلب های شما همانند سنگ و یا سخت تر از سنگ شد، چرا که از برخی از سنگ ها آب جاری می شود، و برخی از ترس خدا فرومی ریزند، و خدا از کار شما غافل نیست (74) آیا شما (مسمانان) انتظار دارید آنان (یعنی اهل کتاب) به آیین شما ایمان بیاورند؟ در حالی که آنان سخن خدا را شنیدند و فهمیدند و دانسته آن را

ص: 284

تحريف نمودند؟! (75) آنان مؤمنان را که ملاقات می کنند (در ظاهر) می گویند: ما ايمان آورده ایم؛ و چون با هم کیشان خود خلوت می کنند (به همدیگر) اعتراض می کنند و می گویند: برای چه مطالبی را که (درباره پیامبراسلام) خداوند برای شما بیان نموده برای مسلمانان بازگو می کنید، تا آنان در پیشگاه خداوند برشما حجت داشته باشند؟ آیا تعقل نمی کنید؟! (76) آیا آنان نمی دانند که خداوند آشکار و پنهان آنان را می داند؟! (77) [آری) برخی از آنان بی سواد هستند و کتاب خدا را جز(خيالات و) آروزهایی نمی دانند و تنها به گمان های خود تکیه می کنند (78)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ *فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(بقره/ 72 - 73)

عبرت از احوال گذشتگان

امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند در این آیه به بنی اسرائیل زمان رسول خود صلی الله علیه و آله می فرماید: به یاد بیاورید احوال پدرانتان را که خداوند به آنان فرمود: شما شخصی بی گناه را کشتید، و (درباره قاتل او) اختلاف پیدا کردید و خداوند آنچه پنهان می کردید را آشکار نمود. آری شما قاتل را معرفی نمی کردید و می خواستید حضرت موسی علیه السلام را در باطن تکذیب کنید و همواره از او بهانه می گرفتید تا بلکه نتواند به شما پاسخ بدهد و ما گفتیم : گاوی را ذبح کنید، و بعضی از او را به بدن مقتول بزنید تا زنده شود و قاتل خود را معرفی نماید و با این عمل معلوم شد که خداوند چگونه در دنیا و آخرت مرده ها را زنده می کند، چنان که خداوند با ملاقات آب مرد با آب زن در دنیا به نطفه ها حیات می دهد و در آخرت نیزبین دو نفخه صور از بحر مسجور که در قرآن به آن اشاره شده و می فرماید: «وَالْبَحْرِ

ص: 285

الْمَسْجُورِ »(1) آبی همانند منی مرد فرومی فرستد و چون بر زمین می بارد اموات زنده می شوند و خداوند این آیات و سایر آیات خود را که دلالت بر توحید و نبوت موسی علیه السلام و فضیلت حضرت محمد و آل او علیهم السلام دارد و فضل آنان را بر همه خلائق اثبات می نماید را به شما نشان می دهد، تا شاید تعقل کنید و عبرت بگیرید، و بدانید که خدایی که این عجایب را خلق می کند بدون حکمت دستور نمی دهد و برگزیدگان خود به مانند محمد و آل او علیهم السلام -را نیز بدون حکمت بر همه صاحبان عقل فضیلت نمی دهد.(2)

ص: 286


1- طور/6.
2- فَذَلِکَ مَا قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: « وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فِیها » اِخْتَلَفْتُمْ فِیهَا وَ تَدَارَأْتُمْ، أَلْقَی بَعْضُکُمُ اَلذَّنْبَ فِی قَتْلِ اَلْمَقْتُولِ عَلَی بَعْضٍ، وَ دَرَأَهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ ذَوِیهِ « وَ اَللّهُ مُخْرِجٌ » مُظْهِرٌ « ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ » مَا کَانَ مِنْ خَبَرِ اَلْقَاتِلِ، وَ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ مِنْ إِرَادَهِ تَکْذِیبِ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِاقْتِرَاحِکُمْ عَلَیْهِ مَا قَدَرْتُمْ أَنَّ رَبَّهُ لاَ یُجِیبُهُ إِلَیْهِ. « فَقُلْنا اِضْرِبُوهُ بِبَعْضِها » بِبَعْضِ اَلْبَقَرَهِ « کَذلِکَ یُحْیِ اَللّهُ اَلْمَوْتی » فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ کَمَا أَحْیَا اَلْمَیِّتَ بِمُلاَقَاهِ مَیِّتٍ آخَرَ لَهُ. أَمَّا فِی اَلدُّنْیَا فَیُلاَقِی مَاءُ اَلرَّجُلِ مَاءَ اَلْمَرْأَهِ فَیُحْیِی اَللَّهُ اَلَّذِی کَانَ فِی اَلْأَصْلاَبِ وَ اَلْأَرْحَامِ حَیّاً. وَ أَمَّا فِی اَلْآخِرَهِ فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَی یُنْزِلُ بَیْنَ نَفْخَتَیِ اَلصُّورِ بَعْدَ مَا یُنْفَخَ اَلنَّفْخَهُ اَلْأُولَی مِنْ دُوَیْنِ اَلسَّمَاءِ اَلدُّنْیَا مِنَ اَلْبَحْرِ اَلْمَسْجُورِ اَلَّذِی قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی [فِیهِ]« وَ اَلْبَحْرِ اَلْمَسْجُورِ » وَ هِیَ مَنِیٌّ کَمَنِیِّ اَلرِّجَالِ، فَیَمْطُرُ ذَلِکَ عَلَی اَلْأَرْضِ فَیَلْقَی اَلْمَاءُ اَلْمَنِیُّ مَعَ اَلْأَمْوَاتِ اَلْبَالِیَهِ فَیَنْبُتُونَ مِنَ اَلْأَرْضِ وَ یُحْیَوْنَ. ثُمَّ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: « وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ » سَائِرَ آیَاتِهِ سِوَی هَذِهِ اَلدَّلاَلاَتِ عَلَی تَوْحِیدِهِ وَ نُبُوَّهِ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلاَمُ نَبِیِّهِ، وَ فَضْلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَی اَلْخَلاَئِقِ سَیِّدِ إِمَائِهِ وَ عَبِیدِهِ، وَ تَبْیِینِهِ فَضْلَهُ وَ فَضْلَ آلِهِ اَلطَّیِّبِینَ عَلَی سَائِرِ خَلْقِ اَللَّهِ أَجْمَعِینَ. « لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ » [تَعْتَبِرُونَ وَ تَتَفَکَّرُونَ] أَنَّ اَلَّذِی یَفْعَلُ هَذِهِ اَلْعَجَائِبَ لاَ یَأْمُرُ اَلْخَلْقَ إِلاَّ بِالْحِکْمَهِ، وَ لاَ یَخْتَارُ مُحَمَّداً وَ آلَهُ إِلاَّ لِأَنَّهُمْ أَفْضَلُ ذَوِی اَلْأَلْبَابِ . (تفسیر امام- عسکری علیه السلام، ص282؛ بحارالأنوار، ج392/6 و 43/7 وج 266/13 وج60/ 358؛ تأويل الآيات، ج 67/1 )

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (بقره/ 74)

قساوت قلوب به سبب انکار فضائل محمد و آل محمد علیهم السلام

امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند - پس از بیان آیات و معجرات موسی علیه السلام و معجزاتی که بنی اسرائیل از حضرت محمد صلی الله علیه و آله دیدند و باز لجاجت کردند - به بنی اسرائیل می فرماید: [با انکار حقانیت موسی و مقام محمد صلی الله علیه و آله] تا قلب های شما همانند سنگ سخت شد و از خیر و رحمت دور گردید و همانند سنگ خشک شد و (خیری در آن نماند و) بی خاصیت شد، چراکه شما نه حق خدا را ادا می کنید، و نه زکات اموالتان را می دهید، و نه اهل کارهای خیر و احسان هستید، و نه اهل میهمان نوازی می باشید، و نه به فریاد گرفتارها و بیچاره ها می رسید، و نه (با همدیگر) با انسانیت معاشرت و معامله می کنید، از این رو قلوب شما سخت تر از سنگ می باشد، چرا که از بین برخی از سنگ ها بسا آب جاری می شود و برخی شکافته می شود و از بین آن ها آب ریزش می کند، و برخی از سنگ ها هنگامی که با نام خدا و نام اولیای او - یعنی محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و آل پاک آنان علیهم السلام - سوگند داده می شوند از خوف خداوند فرو می ریزند، در حالی که قلب های شما هیچ خیری ندارد، و خداوند از اعمال شما غافل نیست و مطابق عدل خود به شما پاداش می دهد و ظلمی به شما نخواهد نمود.

سپس امام عسکری علیهم السلام فرمود: این سرزنش ها مربوط به قوم یهود و دشمنان

ص: 287

اهل البیت علیهم السلام است و چون یهود هردو خطا را انجام دادند با خشونت بیشتری با آنان سخن گفته شده و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز آنان را توبیخ نموده است، از این رو بزرگان یهود و علمای آنان به رسول خدا صلی الله علیه و آلهگفتند: تو ما را هجو نمودی و بی مقدار معرفی کردی، و چیزی درباره قلب های ما گفتی که خدا می داند چنین نیست و در قلب های ما خیر فراوانی وجود دارد و ما اهل روزه و صدقه و کمک به فقرا هستیم!

رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ آنان فرمود: عمل خیر عملی است که برای خدا و مطابق دستور خدا انجام بگیرد، و اما عملی که همراه ريا و سمعه و دشمنی با رسول خدا صلی الله علیه و آله و بزرگی و تفاخر باشد، عمل خیر نیست بلکه شر خالص و وبال بر صاحب خود خواهد بود و خداوند اهل آن را عذاب سختی خواهد نمود.

پس قوم یهود گفتند: ای محمد اکنون که تو این گونه می گویی، ما اموال خود را فقط برای ابطال امرتو و جلوگیری از رسالت تو و متفرق نمودن مردم از گرد تو مصرف می کنیم و این برای ما جهاد بزرگ است و از خداوند امید پاداش بزرگ داریم و کمترین سخن ما این است که تو در ادعاهای خود با ما مساوی هستی و فضیلتی بر ما نداری.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای برادران يهود، ادعاهای اهل حق و اهل باطل یکسان است و لکن دلائل و حجت های الهی، حق و باطل را از یکدیگر جدا می کند و نفاق و خیانت اهل باطل و حقانیت اهل حق را روشن می سازد و شما بدانید که رسول خدا - محمد - نمی خواهد از جهل شما استفاده کند و بدون دلیل شما را موظف به تسلیم خود نماید ولكن او حجت خدا را برای شما روشن می کند، به گونه ای که نتوانید آن را رد کنید و قدرت امتناع از پذیرفتن آن را نداشته باشید، اکنون من به شما می گویم: اگر محمد نشانه و دلیلی (برای حقانیت اسلام) بیاورد

ص: 288

آیا شما باز شک می کنید و می گویید: او از پیش خود این سخن را می گوید و چیزی است که خود بافته و ساخته است؟ اکنون اگر شما نشانه و دلیلی از او مطالبه کنید (و معجزه ای را تعیین نمایید) و او خواسته شما را انجام بدهد نمی توانید بگویید: این چیزی است که او از پیش آماده کرده بوده و حیله ای است که به کار برده است. پس هر معجزه و نشانه ای که می خواهید طلب کنید، چرا که خداوند رب العالمين به من وعده داده است که خواسته های شما را انجام بدهد تا عذر کافران قطع شود و اهل ایمان بصیرت بیشتری پیدا کنند.

قوم یهود گفتند: اکنون ای محمد با انصاف سخن گفتی، و اگر طبق گفته خود نتوانی خواسته ما را برآورده کنی باید از ادعای پیامبری خود دست برداری و همانند دیگران تسلیم حکم تورات باشی.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حق بین ما و شما حاکم باشد، هرچه می خواهید

بخواهید!

قوم یهود گفتند: ای محمد تو گمان کردی که در قلب های ما توجهی به فقرا و ضعفا نیست و ما را علاقه ای به صرف مال برای ابطال باطل و احقاق حق نیست و این سنگ ها مطیع تر و نرم تر از قلب های ماست؟» اکنون این کوه ها مقابل ماست، پس تو بیا تا نزد برخی از آن ها برویم و تو از آنان بخواه تا شهادت به حقانیت تو بدهند و تو را تصدیق نمایند و ما را تکذیب کنند، پس اگر تو را تصديق نمودند، تو حق خواهی بود و بر ما لازم است که تو را تصديق نماییم و اگر تو را تکذیب کردند و یا سکوت نمودند و پاسخی به تو ندادند، بدان که تو در ادعای خود اهل باطل و عناد می باشی و از پیش خود ادعای پیامبری کرده ای.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آری بیایید تا نزد هر کدام از این کوه ها که شما مایلید برویم، تا من از او بخواهم، به حقانیت من شهادت بدهد. پس قوم یهود، رسول

ص: 289

خدا صلی الله علیه و آله را نزد بزرگ ترین کوهی که می دیدند بردند و گفتند: «ای محمد به این کوه بگو، تا به حقانیت تو گواهی بدهد!» پس رسول خدا به آن کوه فرمود: «ای کوه، من تو را به آبروی محمد و آل پاک او که با نام آنان خداوند عرش را بر دوش ملائكه هشت گانه سبک نمود، پس از آن که قادر بر حرکت دادن آن نبودند . گرچه آنان خلق کثیری بودند و عدد آنان را جز خداوند نمی داند - سوگند میدهم و تو را به حق محمد و آل پاک او که با نام آنان خداوند توبة آدم علیه السلام را قبول نمود و او را آمرزید و به مقام پیشین او بازگرداند، سوگند میدهم و تو را به حق محمد و آل پاک او که با نام آنان خداوند ادریس را در بهشت قرار داد و به مقام بلندی رسانید، سوگند می دهم که طبق دستور خداوند به حقانیت من گواهی بدهی و نیز به قساوت قلب های این قوم يهود و تکذیب آنان نسبت به سخن محمد - رسول خدا صلی الله علیه و آله ۔ شهادت بدهی!

پس آن کوه تکانی خورد و به خود لرزید و آب از آن جاری شد و فریاد کرد: ای محمد من شهادت می دهم که تو رسول خدای رب العالمين و سید همه خلق خدا هستی و گواهی میدهم که قلب های این قوم یهود همان گونه که تو، توصیف نموده ای از سنگ سخت تر است و خیری از آن ها بروز نمی کند، همان گونه که از سنگ ها آب جاری می شود، و شهادت می دهم که آنان در تکذیب نمودن تو دروغ می گویند چرا که آنان تو را به خوبی می شناسند و در حقیقت آنان خدا را تکذیب می نمایند.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن کوه فرمود: تو را به حق محمد و آل طیبین او - آن کسانی که به سبب آنان خدا نوح را از آن مصیبت بزرگ نجات داد و آتش را بر ابراهیم سرد و سلامت نمود و او را در وسط آتش بر روی تخت و فرش نیکویی نشاند، که آن طاغوت (یعنی نمرود) مانند آن را از هیچ پادشاهی ندیده بود و نیز

ص: 290

اطراف ابراهیم درختان سبز و خرمی را رویاند و انواع هواها را قرار داد، که جز در فصول چهارگانه سال یافت نمی شود - آیا خداوند تو را مأمور به اطاعت من نموده است؟ پس آن کوه گفت:

آری، من گواهی میدهم که آنچه تو گفتی حق است، و گواهی میدهم که اگر تو از خدا بخواهی که انسان های روی زمین را تبدیل به بوزینه و خنزیر کند و یا آنان را ملائکه قرار بدهد و یا آتش های دنیا را تبدیل به یخ کند و یا یخ ها را تبدیل به آتش نماید و یا آسمان را به زمین آورد و زمین را به آسمان ببرد و با مشارق و مغارب زمین را مانند صره و کیسه ای در اختیار تو قرار بدهد، چنین خواهد نمود و او اکنون زمین و آسمان و کوه ها و دریاها و سایر مخلوق خود مانند بادها و صاعقه ها و اعضای انسان ها و حیوانات را در اختیار تو قرار داده است و آنان مطيع تو خواهند بود و هر دستوری به آنان بدهی از تواطاعت خواهند نمود.

پس قوم یهود گفتند: ای محمد آیا شعبده بازی می کنی؟ و پیروان خود را پشت این کوه پنهان کرده ای تا آنان این گونه با ما سخن بگویند و ما ندانیم که آیا صدای آنان را می شنویم و یا صدای کوه را می شنویم؟ سپس گفتند: فریب این کارها را جز اصحاب و یاران کم عقل تو نمی خورند، و اگر راست می گویی از جای برخیز و در این محل بنشین و به این کوه بگو تا از جای خود کنده شود و نزد تو بیاید و چون نزد تو حاضر شود و ما آن را مشاهده کردیم به او بگو دو نصف شود و پایین او بالا برود و بالای او پایین قرار بگیرد تا ما بدانیم که این از ناحیه خداوند بوده و از توطئه تو و یارانت نبودهاست.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به قطعه ای از کوه فرمود: نزد من بیا. و چون آن قطعه کوه نزد آن حضرت آمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله مخاطب خود از یهود فرمود: این سنگ را بگیر و کنار گوش خود گذار تا آنچه قبلا از کوه شنیدی برای تو بازگو کند، چراکه این

ص: 291

نیز جزئی از آن کوه است. پس آن مرد قطعه سنگ را گرفت و نزدیک گوشخود برد و همان سخنانی که او از کوه شنیده بود را از آن شنید یعنی آن سنگ رسول خدا صلی الله علیه و آله را تصديق نمود و سخنان او را راجع به قلوب يهود و این که آنان اموال خود را به باطل، صرف جلوگیری از رسالت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تلاش می کنند و این کار سبب عذاب قیامت آنان خواهد شد را تأیید نمود.

تا این که رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن مرد فرمود: آیا سخنان این سنگ را شنیدی؟ و آیا کسی پشت این سنگ با تو سخن گفت؟ آن مرد گفت: خير ولكن خواسته من را درباره این که آن کوه زیر و بالا شود و دو نصف گردد و... انجام ندادی.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله در فضای وسیعی رفت و با صدای بلند فرمود: « یَا أَیُّهَا الْجَبَلُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الَّذِینَ بِجَاهِهِمْ وَ مَسْأَلَهِ عِبَادِ اللَّهِ بِهِمْ أَرْسَلَ اللَّهُ عَلَی قَوْمِ عَادٍ رِیحاً صَرْصَراً عَاتِیَهً تَنْزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَهٍ وَ أَمَرَ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَصِیحَ صَیْحَهً فِی قَوْمِ صَالِحٍ علیه السلام حَتَّی صَارُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ لَمَّا انْقَلَعْتَ مِنْ مَکَانِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ جِئْتَ إِلَی حَضْرَتِی هَذِهِ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی الْأَرْضِ بَیْنَ یَدَیْهِ - ».

امام عسکری علیه السلام می فرماید: پس از این سخنان، کوه لرزه ای پیدا کرد و همانند اسب آرامی، مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و پایه و اساس آن کنار دست مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفت و صدا زد یا رسول رب العالمين من سامع و مطيع شما هستم و اگر می خواهی، بینی این دشمنان را به خاک بمالی، هر دستوری داری بگو تا من اطاعت بکنم!

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این یهود [معاند] از من خواسته اند که به تو فرمان بدهم که از جای خود کنده شوی و دو نصف گردی، و بالای تو پایین قرار بگیرد و پایین تو بالا قرار بگیرد.

پس کوه گفت: یا رسول الله رب العالمين آیا مرا به چنین کاری امر می کنی؟ فرمود: آری. پس کوه از جای خود کنده شد و دونصف گردید، و بالای آن پایین

ص: 292

قرار گرفت و پایین آن بالا قرار گرفت، و سپس آن کوه به قوم یهود گفت: این که شما می بینید، کمتر از معجزات موسی علیه السلام نیست که شما به گمان خود به آن اعتقاد دارید؟

پس یهودی ها به همدیگر نگاه کردند و گفتند: راهی برای انکار این معجزه نیست. ولكن برخی از آنان گفتند: این مرد مبخوت است (یعنی دارای بخت و بهره است) و هرچه بخواهد برای او فراهم می شود، و عجایبی از او دیده می شود، شما فريب او را نخورید. پس آن کوه در پاسخ آنان گفت: ای دشمنان خدا، شما با سخنان خود نبوت موسی علیه السلام را نیز ابطال کردید. سپس گفت: شما چگونه به موسی نگفتید: تبدیل عصا به اژدها، و باز شدن راه در دريا، و قرار گرفتن کوه بالای سر شما - شانس تو بوده و این از عجایبی است که برای تو فراهم شده است و ما نباید فریب آن را بخوریم ؟! تا این که آن کوه آنان را مبهوت و محکوم نمود و حجت خدا را بر آنان تمام کرد. (1)

أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (بقره/ 75)

لجاجت های قوم يهود

امام عسکری علیه السلام می فرماید: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله با معجزات خود بر (رؤسای قوم) یهود پیروز شد و همه بهانه ها و عذرهای آنان را قطع نمود و آنان راهی برای اشکال و تشکیک در معجزات او نیافتند، مردم يهود گفتند: «ای محمد ما ایمان پیدا کردیم که تو رسول خدا و هادی مهدی هستی و برادرت على وصی تو و ولى خداست».

ص: 293


1- (تفسير امام عسکری علیه السلام، ص 287 - 290 )

و(لكن رؤسای یهود) هنگامی که با دیگران از یهود می نشستند به آنان می گفتند: اظهار ایمان ما به او (یعنی محمد صلی الله علیه و آله) به خاطر نجات از قدرت آنان است، تا نکند ما را از بین ببرند و ما که اظهار ایمان می کنیم، مسلمانان طبق اعتقاد خود اسرار خویش را بر ما آشکار می کنند و چیزی را از ما کتمان و پوشیده نمی دارند. از این رو ما اسرار آنان را به دشمنانشان می گوییم و آنان با کمک مادر زمان مناسب بر آنان می شورند». از سویی بزرگان قوم یهود، معجزات و نشانه های حقی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله می دیدند، از بقیه یهودی ها پنهان می داشتند، از این رو خداوند رسول خود را از اعتقادات باطل و اخلاق زشت و کتمان معجزات رؤسای يهود آگاه ساخت و به رسول خود و یاران او فرمود:

«أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ...»یعنی ای محمد آیا تو و اصحاب و یارانت امید دارید که قوم يهود ایمان بیاورند و گمان می کنید که آنان با معجزاتی که دیدند و شما آنان را مبهوت و مغلوب نمودید و آیات خدا را بر آنان آشکار ساختید، اسلام را بپذیرند و شما را تصديق کنند و اعتقاد باطنی داشته باشند و حقانیت شما را بر مردم یهود آشکار سازند؟ هرگز چنین فکری نکنید، چراکه (پدران) اینها از (بنی اسرائیل) کلام خدا را در پایین کوه طور شنیدند و اوامر و نواهی او را دانستند و چون بین مردم آمدند آن ها را تحریف نمودند و تغییر دادند، در حالی که خود می دانستند دروغ می گویند!!

سپس فرمود: و لكن (خوبان ) بنی اسرائیل هنگامی که با موسی علیه السلام به کوه طور رسیدند و سخن خدارا با موسی شنیدند و به اوامر و نواهی او آگاه شدند، در بازگشت به (علمای) بنی اسرائیل خبر دادند و بر آنان (یعنی علمای بنی اسرائیل) سخت شد که این خبر را به همه بنی اسرائیل برسانند، جز برخی از آنان که ایمان پیدا کرده بودند و در ایمان خود ثابت و صادق بودند و اما پدران و اسلاف این قوم

ص: 294

يهود - که با رسول خدا صلی الله علیه و آله با نفاق و دورویی برخورد نمودند - به بنی اسرائیل گفتند: خداوند به ما این چنین گفت و ما را نسبت به آنچه به شما گفتیم امر و نهی نمود و سپس گفتند: خداوند فرمود: اگر امر و نهی ما بر شما سخت و گران آمد باکی نیست که اوامر ما را امتثال نکنید و از نواهی ما نیز پرهیز نمایید. و این در حالی بود که می دانستند بر خدای خود دروغ می بندند.

وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (بقره/ 76)

نفاق قوم یهود و مشرکین مکه

خداوند باز نفاق و جهل آنان را آشکار ساخته و می فرماید:(1) «وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا...».

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: یهودی ها [پس از ایمان ظاهری] هنگامی که سلمان و مقداد و ابوذر و عمار را می دیدند به آنان می گفتند: ما نیز همانند شما به نبوت محمد صلی الله علیه و آله و امامت برادر او علی بن ابی طالب علیه السلام ايمان آورده ایم و على علیه السلام را برادر و وزیر و خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله بر امت و انجام دهنده

ص: 295


1- ثُمَّ أَظْهَرَ اللَّهُ (علی نِفَاقَهُمْ الْآخَرِ) مَعَ جَهْلِهِمْ. فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ :«وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا» کَانُوا إِذَا لَقُوا سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ عَمَّاراً قَالُوا آمَنَّا کَإِیْمَانِکُمْ إِیمَاناً بِنُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مَقْرُوناً (بِالْإِیمَانِ) بِإِمَامَهِ أَخِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ بِأَنَّهُ أَخُوهُ الْهَادِی وَ وَزِیرُهُ الْمُوَافِی (الموالی)وَ خَلِیفَتُهُ عَلَی أُمَّتِهِ وَ مُنْجِزُ عِدَتِهِ وَ الْوَافِی بِذِمَّتِهِ وَ النَّاهِضُ بِأَعْبَاءِ سِیَاسَتِهِ وَ قَیِّمُ الْخَلْقِ الذَّائِدُ لَهُمْ عَنْ سَخَطِ الرَّحْمَنِ الْمُوجِبُ لَهُمْ إِنْ أَطَاعُوهُ رِضَی الرَّحْمَنِ وَ أَنَّ خَلَفَاءَهُ مِنْ بَعْدِهِ هُمُ النُّجُومُ الزَّاهِرَهُ وَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَهُ وَ الشَّمُوسُ الْمُضِیئَهُ الْبَاهِرَهُ وَ أَنَّ أَوْلِیَاءَهُمْ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ وَ أَنَّ أَعْدَاءَهُمْ أَعْدَاءُ اللَّهِ. وَ یَقُولُ بَعْضُهُمْ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صَاحِبُ الْمُعْجِزَاتِ وَ مُقِیمُ الدَّلَالاتِ الْوَاضِحَاتِ هُوَ الَّذِی لَمَّا تَوَاطَأَتْ قُرَیْشٌ عَلَی قَتْلِهِ وَ طَلَبُوهُ فَقْداً لِرُوحِهِ أَیْبَسَ اللَّهُ أَیْدِیَهُمْ فَلَمْ تَعْمَلْ وَ أَرْجُلَهُمْ فَلَمْ تَنْهَضْ حَتَّی رَجَعُوا عَنْهُ خَائِبِینَ مَغْلُوبِینَ لَوْ شَاءَ مُحَمَّدٌ وَحْدَهُ قَتَلَهُمْ أَجْمَعِینَ وَ هُوَ الَّذِی لَمَّا جَاءَتْهُ قُرَیْشٌ وَ أَشْخَصَتْهُ إِلَی هُبَلَ لِیَحْکُمَ عَلَیْهِ بِصِدْقِهِمْ وَ کِذْبِهِ خَرَّ هُبَلُ لِوَجْهِهِ وَ شَهِدَ لَهُ بِنُبُوَّتِهِ وَ لِعَلِیٍّ أَخِیهِ بِإِمَامَتِهِ وَ لِأَوْلِیَائِهِ مِنْ بَعْدِهِ بِوِرَاثَتِهِ وَ الْقِیَامِ بِسِیَاسَتِهِ وَ إِمَامَتِهِ وَ هُوَ الَّذِی لَمَّا أَلْجَأَتْهُ قُرَیْشٌ إِلَی الشِّعْبِ وَ وَکَّلُوا بِبَابِهِ مَنْ یَمْنَعُ مِنْ إِیصَالِ قُوتٍ وَ مِنْ خُرُوجِ أَحَدٍ عَنْهُ خَوْفاً أَنْ یَطْلُبَ لَهُمْ قُوتاً غَذَّی هُنَاکَ کَافِرَهُمْ وَ مُؤْمِنَهُمْ أَفْضَلَ مِنَ الْمَنِّ وَ السَّلْوَی کُلَّمَا اشْتَهَی کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِنْ أَنْوَاعِ الْأَطْعِمَهِ الطَّیِّبَاتِ وَ مِنْ أَصْنَافِ الْحَلَاوَاتِ وَ کَسَاهُمْ أَحْسَنَ الْکِسْوَاتِ(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص291)

وعده ها و پرداخت کننده دیون و قیام کننده به سیاست ها، وسرپرستی از امت و دورکننده مردم از سخط و خشم خداوند می دانیم و امامان و خلفای بعد از او را نیز ستارگان روشن هدایت و ماه های نورانی و خورشید درخشنده می دانیم و دوستان آنان را دوستان خداوند و دشمنانشان را دشمنان خداوند می دانیم.

و برخی از یهود می گفتند: ما شهادت می دهیم که حضرت محمد صلی الله علیه و آله دارای معجزات و راهنمایی های روشن و آشکاری است، او همان پیامبری است که قریش برای کشتن او متحد شدند و چون به جستجوی او آمدند او را نیافتند و خداوند دست ها و پاهایشان را از کار انداخت و ناامید و مغلوب بازگشتند و اگر حضرت محمد اراده می نمود، به تنهایی می توانست همه آنان را به قتل برساند و او همان پیامبری است که قریش او را نزد بت هبل بردند تا حکم به صدق آنان و کذب آن حضرت بکند و لكن بت هبل مقابل او به رو افتاد و شهادت به نبوت او و امامت برادرش علی و امامان بعد از او داد و آنان را وارث وقائم به سیاست و امامت بعد از او دانست و او همان پیامبری است که قریش او را در شعب ابوطالب محبوس نمودند و بر درب شعب مأموری گماشتند که غذایی داخل

ص: 296

شعب نشود و احدی از آن خارج نگردد تا نکند برای آنان غذایی ببرد!! و لكن خداوند غذاهایی بهتر از «من و سلوی» و هرچه مایل به آن بودند از انواع غذاها و شیرینی جات و لباس های نیک را برای آنان فرستاد و...

نامه ابوجهل به رسول خدا صلی الله علیه و آله

امام عسکری علیه السلام می فرماید: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت نمود ابوجهل نامه ای به آن حضرت نوشت و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز به او پاسخ داد، از این رو علمای یهود به دنبال سخنان گذشته به این نامه - که نشانه حقانیت آن حضرت بوده است . اشاره نموده اند و می گویند:

او همان پیامبری است که چون فرستاده ابوجهل نامه تهدید آمیز و توهین آمیز ابوجهل را به آن حضرت داد، در آن نوشته بود: «ای محمد جنون و اختلال فکر، مگه را برای تو تنگ نمود و به يثرب (یعنی مدینه) رفتی، این بیماری از تو جدا نخواهد شد، تا تو را به هلاکت برساند و تو با این بیماری مدینه را نیز فاسد خواهی نمود و اهل آن را به آتش خود خواهی سوزاند و چیزی نمی گذرد که قریش حمله سختی به تو می کنند، و شر تو را از مردم کوتاه می نمایند و تو باید با فریب خوردگان خود و کسانی که ایمان به تو ندارند و از ترس جان خود و عیالاتشان به کمک تو درمی آیند - چراکه هراس دارند که اگر تو مغلوب شوی، دشمنان تو به آنان نیز رحم نکنند - آماده جنگ بشوی و با چنین مردمی با لشکر قریش روبه رو شوی و من با این سخنان، خود را نزد تو معذور قرار دادم (تا بلکه از این حرکت دست برداری) »

ص: 297

این نامه را فرستاده ابوجهل در مدینه مقابل اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و عموم کفار از یهود بنی اسرائیل و... قرائت نمود تا اصحاب آن حضرت را به وحشت اندازد و کفار را بر او بشوراند. و رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ، به آورنده نامه فرمود: آیا نامه خود را کامل نمودی و پیچیدی؟ او گفت: آری. رسول خدا فرمود: اکنون پاسخ آن را گوش کن: همانا ابوجهل مرا به حوادث تلخ و ناتوانی، تهدید می کند، در حالی که خدای رب العالمین به من وعده یاری و پیروزی می دهد و البته خبر خداوند صادق تر و سزاوارتر به قبول است.سپس فرمود:

بعداز وعده خداوند به نصرت و یاری محمد و تفضل وجود و کرم او، هرگز

محمد آسیبی از بدخواهان و خشم کنندگان بر او نخواهد دید. به ابوجهل بگو: ای ابوجهل، تو با اغوا و القای شیطان این نامه را تنظیم نمودی و من با الهام خداوند رحمان به تو پاسخ می دهم: ای ابوجهل بدان که بیست و نه روز دیگر جنگ بین ما و تو برقرار خواهد شد، و خداوند تو را در این جنگ به دست ضعیف ترین اصحاب من خواهد کشت و جسد کشته توو عتبه و شیبه و وليد و... از قریش، در چاه بدر خواهند افتاد و من هفتاد نفر از شما را خواهم کشت و هفتاد نفر را اسیر خواهم نمود و سپس با گرفتن فديه و عوض سنگینی آنان را آزاد خواهم نمود.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به گروهی از مؤمنین و یهود و نصارا و دیگرانی که حاضر بودند فرمود: آیا می خواهید محل کشته شدن آنان را بدانید؟ گفتند: آری. فرمود: بیایید تا نزد چاه بدر برویم - چرا که آن بیابان محل جنگ و بلای بزرگ است - تا من قدم خود را در جای کشته شدن آنان بگذارم، و شما پس از اتمام جنگ بیابید که جز آنچه می گویم نخواهد شد. پس کسی جز علی بن ابی طالب اظهار آمادگی نکرد و علی علیه السلام در پاسخ رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: آری بسم الله من آماده ام. و بقیه گفتند: ما نیاز به مرکب و وسایل سفر داریم و ما را امکان رفتن به منطقه بدر

ص: 298

نیست، چرا که تا آن جا چند روز راه است. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به یهودیان فرمود: شما چه می گویید؟ آنان نیز گفتند: ما در خانه های خود می مانیم و نیازی به دیدن آن نداریم، چراکه این ادعای محالی است که تو می کنی. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

برای رفتن به آن جا زحمتی برای شما نیست، چرا که خداوند با برداشتن یک قدم، شما را به آن منطقه می رساند.

پس مسلمانان مؤمن گفتند: رسول خدا صلی الله علیه و آله راست می گوید و ما می خواهیم به این معجزه تشرف پیدا کنیم. ولكن كفار و منافقین گفتند: ما این دروغ را آزمایش می کنیم تا عذر محمد قطع شود و ادعای کذب او به روشنی واضح شود و رسوا گردد.

امام عسکری علیه السلام می فرماید: آنان با برداشتن یک قدم خود را نزد چاه بدریافتند و تعجب نمودند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد چاه آمد و فرمود: چاه را علامت و مرکز قرار دهید و از چاه متر کنید تا فلان فاصله. و چون متر کردند فرمود: این جا محل کشته شدن ابوجهل است و فلان مرد انصاری ضربه ای به او می زند و سپس عبدالله بن مسعود که ضعیف ترین اصحاب من است او را می کشد. سپس فرمود:

از سمت دیگر چاه متر کنید و با فاصله های گوناگون محل کشته شدن دیگران را بیان نمود و فرمود: این جا محل کشته شدن عتبه و آن جا محل کشته شدن شیبه و آن جا محل کشته شدن ولید است و زود است که فلان وفلان ... وتا هفتاد نفر را شماره نمود و نام پدران و صفات آنان را بیان کرد و فرمود: این ها نیز اسیر خواهند شد.

سپس روی مبارک به جمعیت همراه نمود و فرمود: آیا از آنچه گفتم آگاه شديد؟ گفتند: آری. فرمود: آنچه گفتم پس از بیست و هشت روز (در روز بیست و نهم)

ص: 299

واقع خواهد شد و این وعده و قضای حتم الهی است، تا این که فرمود:

ای مسلمانان! وای یهودیان ! آنچه گفتم را مکتوب کنید. پس آنان گفتند: یا رسول الله شنیدیم و حفظ نمودیم و فراموش نخواهیم نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کتابت و نوشتن افضل و به یاد ماندنی تر است. اصحاب گفتند: در اینجا دوات و کتفی نیست! فرمود: اکنون ملائکه حضور دارند، پس فرمود: ای ملائکه پروردگار من! بنویسید این قصه را و در آستین هر کدام این مردم قرار بدهید. پس به مردم فرمود: در آستین های خود بنگرید و نوشته ها را خارج کنید و بخوانید. پس مردم دیدند در آستین هر کسی مکتوبی آماده شده و چون خواندند، دانستند که تمام قصه بدون کم و کاست و به همان ترتیب نوشته شده است. و رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: نوشته های خود را حفظ کنید، تا برای کافران شما حجت و برای مؤمنان شما شرف و افتخاری باشد. و این نوشته همراه آنان بود تا جنگ بدر به وقوع پیوست و آنان مشاهده نمودند که همان گونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده بود بدون هیچ کم و کاستی واقع شده است ... (1)

و چون برخی از یهود که همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند این قصه را برای مردم بازگو کردند، منافقان از یهود به آنان گفتند: آیا چیزی را به مردم خبر دادند که بر علیه شما باشد و مسلمانان شما را محکوم نمایند و حقانیت و صدق این پیامبر و امامت برادر او ثابت شود؟ و آنان فردای قیامت در پیشگاه خداوند بر شما حجتی داشته باشند و بگویند: شما حقانیت این پیامبر را دانستید و مشاهده کردید و به او ایمان نیاوردید و از او اطاعت نکردید؟!

حضرت عسکری علیه السلام می فرماید: یهودیان منافق، از جهالت و نادانی فکر کردند، اگر این خبر را منتشر نمی کردند، حجت الهی از راه های دیگری بر آنان تمام

ص: 300


1- تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص295.

نمیشد؟! از این رو خداوند در پایان این آیه می فرماید: «أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» یعنی آیا نمی فهمید که این قصه برای شما در پیشگاه خداوند حجت خواهد بود (خواه منتشر بکنید و یا منتشر نکنید).(1)

أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ (بقره / 77)

از این رو خداوند به آن گروه از یهود که می گفتند: نباید این قصه را منتشر می کردید می فرماید: آیا این ها نمی دانند که خداوند آشکار و پنهان آنان را می داند؟! و آنان در باطن دشمن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هستند و اگر اظهار ایمان می کنند برای نابود کردن او و یاران او می باشد؟! آنان می خواهند با اظهار ایمان خود اسرار مسلمانان را بدانند و نزد دشمنان او افشا نمایند در حالی که خداوند عالم به باطن آنان است و اسرار آنان را برای پیامبر خود آشکار می نماید.(2)

ص: 301


1- فَلَمَّا أَفْضَی بَعْضُ هَؤُلَاءِ الْیَهُودِ إِلَی بَعْضٍ قَالُوا أَیُّ شَیْ ءٍ صَنَعْتُمْ أَخْبَرْتُمُوهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ مِنَ الدَّلَالاتِ عَلَی صِدْقِ نُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ إِمَامَهِ أَخِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ بِأَنَّکُمْ کُنْتُمْ قَدْ عَلِمْتُمْ هَذَا وَ شَاهَدْتُمُوهُ فَلَمْ تُؤْمِنُوا بِهِ وَ لَمْ تُطِیعُوهُ. وَ قَدَّرُوا بِجَهْلِهِمْ إِنْ لَمْ یُخْبِرُوهُمْ بِتِلْکَ الْآیَاتِ لَمْ تَکُنْ لَهُ عَلَیْهِمْ حُجَّهٌ فِی غَیْرِهَا ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ «أَ فَلا تَعْقِلُونَ» أَنَّ هَذَا الَّذِی یُخْبِرُوهُمْ (بِهِ) مِمَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ مِنْ دَلَائِلِ نُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ حَجَّهٌ عَلَیْکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ. (همان، ص297)
2- قَالَ اَللَّهُ عزَّ وَّ جل: «أَ وَ لا یَعْلَمُونَ» یَعْنِی أَوَّلاً یَعْلَمُ هَؤُلاَءِ اَلْقَائِلُونَ لِإِخْوَانِهِمْ: «أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اَللّهُ عَلَیْکُمْ »: »أَنَّ اَللّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ» مِنْ عَدَاوَهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ یُضْمِرُونَهُ مِنْ أَنَّ إِظْهَارَهُمُ اَلْإِیمَانَ بِهِ أَمْکَنُ لَهُمْ مِنِ اِصْطِلاَمِهِ، وَ إِبَادَهِ أَصْحَابِهِ وَ ما یُعْلِنُونَ مِنَ اَلْإِیمَانِ ظَاهِراً لِیُؤْنِسُوهُمْ، وَ یَقِفُوا بِهِ عَلَی أَسْرَارِهِمْ فَیُذِیعُوهَا بِحَضْرَهِ مَنْ یَضُرُّهُمْ . (همان)

وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ (بقره / 78)

تقلید حرام و تقلید واجب

امام عسکری علیه السلام می فرماید: سپس خداوند فرمود: ای محمد برخی از این قوم يهود امی و بی سواد هستند و قدرت خواندن و نوشتن ندارند و همانند زمانی هستند که از مادر متولد شده اند. از این رو اطلاعی از کتاب آسمانی و تکذیب کننده آن ندارند، جز آن که برای آنان قرائت شود و گفته شود: این کتاب خدا و کلام خداست و اگر چیزی از کتاب خوانده شود تحریف آن را نمی شناسند «وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ» یعنی آنان به گفته علمای خود در تکذیب نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امامت حضرت على علیه السلام- تکیه می کنند و از آنان تقلید و پیروی می نمایند، در حالی که تقلید از علمای یهود (که از فساد و بی تقوایی آنان اطلاع دارند) برای آنان حرام است.

امام عسکری علیه السلام سپس در ذیل این آیه می فرماید: شخصی به امام صادق علیه السلام گفت: در صورتی که عوام يهود اطلاعی از کتاب خداوند ندارند و تنها به گفته علمای خود تکیه می کنند و راهی جز آن ندارند، چگونه خداوند از آنان مذمت نموده است؟! و آیا فرقی بین عوام يهود و عوام ما مسلمانان هست؟ در حالی که عوام ما نیز به گفته علمای خود تکیه می کنند؟ و اگر عوام یهود در اشتباه باشند، عوام ما نیز باید در اشتباه باشند؟!

امام صادق علیه السلام فرمود: بین عوام ما و علمای ما و عوام یهود و علمای آنان از یک جهت فرقی نیست و از یک جهت فرقی هست اما عدم فرق به این است که خداوند از عوام ما و عوام یهود ( در صورتی که علمای خود را شایسته ندانند) مذمت نموده و اما فرقی که بین عوام ما و عوام يهود هست این است که عوام یهود علمای خود را به کذب و دروغ صریح و حرام خواری و رشوه خواری و تغییر احکام

ص: 302

و تعصب شديد و ظلم و انجام محرمات شناخته بودند و می دانستند که آنان فاسق هستند و نباید به گفته آنان در دین خدا اعتماد نمایند و با این وصف به علمای خود اعتماد کردند، و به همین علت خداوند از آنان مذمت نموده است. چراکه آنان نباید به گفته چنین علمایی درباره حقانیت پیامبر خدا تکیه می کردند، بلکه باید از نزدیک وضع این پیامبر را بررسی می کردند و معجزات او را می دیدند تا حقیقت برای آنان روشن شود.

سپس فرمود: عوام ما نیز اگر از علمای خود فسق و گناه و تعضب شديد و دنیاطلبی و حرام خواری ببینند و از آنان پیروی کنند همانند عوام یهود خواهند بود.

تا این که فرمود: «فَأَمّا مَن كانَ مِنَ الفُقَهاءِ صائِناً لِنَفسِهِ ، حافِظاً لِدينِهِ مُخالِفاً عَلى هَواهُ ، مُطيعاً لِأَمرِ مَولاهُ فِلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدوهُ ، وذلِكَ لا يَكونُ إلّابَعضَ فُقَهاءِ الشّيعَةِ لا جَميعَهُم» .

یعنی، واما فقهایی که خویشتن دار (از خطا) و حافظ دین خود و مخالف هواهای نفسانی و مطیع امر مولای خویش باشند، عوام می توانند از آنان تقلید و پیروی نمایند و این خصلت ها تنها در برخی از فقهای شیعه وجود دارد نه در جميع آنان، چراکه اگر فقیهی اهل اعمال زشت و فحشا باشد، همانند فقهای عامه خواهد بود و مردم نباید درباره ما چیزی را از آنان بپذیرند، چراکه برای آنان احترام و کرامتی نیست، و اگر در آنچه از ما نقل می شود اختلاف و دگرگونی دیده شود علت آن این است که علمای فاسق سخنان ما را شنیده اند و از بی تقوایی و جهالتی که داشته اند آنها را تحریف نموده و مواضع آن را تغییر داده اند، و برخی از آنان از روی عمد بر ما دروغ بسته اند، تا به متاع دنیای خود برسند! در حالی که بهره ای که برده اند توشه دوزخ آنان شده است.

و برخی از آنان با ما دشمن بوده و چون راهی برای تضعیف ما نداشته

ص: 303

بعضی از علوم صحيح ما را یاد گرفته اند و به وسیله آن ها نزد شیعیان ما آبرو پیدا کرده اند، و لكن چندین برابر آن را به آنها افزوده اند، و نزد دشمنان ما به وسیله افزوده های خود از ما بدگویی می کنند! و گروهی از شیعیان ما - که اهل تسلیم هستند . فکر می کنند: اینها سخنان ماست، و با این گونه سخنان شیعیان ما را گمراه می نمایند، همانند این که خود گمراه شده اند و ما از آنان بیزار خواهیم بود، و ضرر این گونه علمای فاسد برای ضعفای شیعیان ما از لشگر یزید بن معاویه - برای کشتن امام حسین علیه السلام و اصحاب او - خطرناک تر خواهد بود، چراکه لشکر یزید تنها جان و مال شیعیان ما را گرفتند ولكن نتوانستند مقام و منزلت آنان را در پیشگاه خداوند بگیرند، اما علمای ناصبی و فاسق که دشمن ما هستند و خود را اهل ولایت ما نشان می دهند، در دل های ضعفای شیعیان ما شک و شبهه ایجاد می کند و آنان را گمراه و از راه حق منع می نمایند.

ولكن شکی نیست که خداوند از عوامی که قصدی جز صیانت از دین خود را ندارند و هدف آنان تعظيم ولى خداست، حمایت خواهد نمود و آنان را از دست چنین کافرهای تشکیک کننده ای، نجات خواهد داد و مؤمن صالحی را که اهل فکر صحیح باشد قرين او خواهد نمود تا او را به راه صحیح راهنمایی کند و خیر دنیا و آخرت برای او فراهم گردد، و خداوند آن عالم فاسد گمراه کننده را به لعنت دنیا و عذاب آخرت مبتلا خواهد نمود.

سپس امام عسکری علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بد ترین علمای امت من، کسانی هستند که مردم را از راه ما (اهل البيت ) گمراه می نمایند، و آنان دزدان و راهزن های راه ما هستند و دشمنان ما را با نام ما نامگذاری می کنند و القاب ما را به آنان می گویند و بر آنان درود می فرستند و در حالی که خود مستحق لعنت خدا هستند، ما را لعنت می کنند ولكن کرامات خداوند ما را احاطه نموده، و ما با

ص: 304

صلوات خداوند و صلوات ملائکه بر ما، از درود و صلوات آنان بی نیاز هستیم.

سپس فرمود: به امیرالمؤمنین علیه السلام گفته شد: بهترین خلق خدا بعد از ائمه هدی که چراغ های نورانی خداوند هستند - کیانند؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «علمای شایسته و صالح». گفته شد: بدترین خلق خدا بعد از ابلیس و فرعون و نمرود و کسانی که خود را با نام شما و القاب شما نامگذاری می کنند و اماکن شما را غصب نموده اند و در ممالک شما حکومت می کنند، کیانند؟ فرمود: «علمای فاسدی که باطلها را رواج می دهند و حقایق را کتمان می نمایند و خداوند درباره آنان فرموده است: «أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ *إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا ...»(1)

ص: 305


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص298.

آیات 79 - 86

اشاره

فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ (79) وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (80) بَلَى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (81) وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (82)وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (83)وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (84)ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (85)أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ (86)

ص: 306

لغات

«ویل» در لغت به معنای هلاکت وعذاب است، مانند «ويح و ویس» و به معنای تقبیح نیز آمده است مانند («وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ»و بعضی گفته اند: به معنای «حزن وهوان و خزی» نیز می باشد، و «کسب» عملی است که از آن سودی حاصل شود و یا ضرری دفع شود، و «مس» نظير لمس است، جز آن که در «لمسن» احساس وجود دارد، و «اخلاف» از خلف به معنای نقض عهد است، و «أخذ» ضد اعطاء است، و «قربی» مصدر قربت مئی رحم فلان، و «قرابة و قربا» دو مصدر دیگر، آن است، و «یتامی» جمع يتيم است، ويتيم کسی را گویند که پدر خود را از دست داده باشد، و تا قبل از بلوغ به او یتیم گفته می شود، و يتیم در انسان پدرمرده است و در غیر انسان مادر مرده می باشد، و «مسکین» از سکون است، كأنه قد أسكنه الفقر، و «سفک» به معنای صب و ریختن است و فعل آن «سفک الدم سفكا» می باشد، و «دماء» جمع دم است ودم، می ودنی بوده، و «نفس» از نفاسة به معنای جلالت است و نفس انسان نفیس ترین چیز اوست، و «دار» منزلی است که در آن بنا و ساختمان شده باشد، و منزل محل ارتحال و رفتن است، و «شهادت» از مشاهده به معنای اخبار از چیزی است که رؤیت شده باشد، و «تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ» یعنی تعاونون عليهم، و ظهير به معنای معین است، مانند والملايكه د «وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ » و «إثم» عمل قبیحی است که به سبب آن انسان ملامت می شود و نظیر آن «وزر» است و «عدوان» افراط در ظلم است و يقال عدا فلان في ظلمه، و «أساری» جمعی اسیر است و أسر به معنای اخذ به قهر و شدت است،

وأسره إذا شده، و «خزی» به معنای سختی و ذلت است و «تخفیف» نقيض تثقيل است.

ص: 307

ترجمه

وای برانان (يعني تحريف کنندگان تورات) که برای رسیدن به متاع ناچیزدنیا چیزی را با دست خود نوشتند و گفتند: این از طرف خداوند (نازل شده) است، پس وای برآنان نسبت به آنچه نوشتند و آنچه به دست آوردند (79) آنان گفتند: هرگز آتش دوزخ به ما نخواهد رسید جز چند روزی، به آنان بگو: آیا شما پیمانی از خدا گرفته اید؟! - که خداوند پیمان خود را برهم نخواهد زد؟ ویا چیزی که نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟ ! (80) آری کسانی که گناه میکنند و (آثار) گناه آنان را احاطه می کند همواره در آتش (دوزخ خواهند ماند (81) و آنان که ایمان آورده و عمل نیک انجام می دهند در بهشت جاودان خواهند بود (82) و(به یاد آورید) زمانی را که ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم (و گفتیم:) جز خدای خود را پرستش نکنید و به پدر و مادر و خویشان ويتيمان و مستمندان نیکی کنید و با مردم نیکوسخن بگوييد و نماز را به پا داريد و زکات را ادا کنید، و جزعده کمی از شما (از این دستورات) روگردانیدید و (از پیمان خود با خداوند) سرپیچی کردید (83) و به یاد آورید زمانی را که ما از شما پیمان گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و مردم را از خانه های خود اخراج نکنید و شما پذیرفتید و برآن گواه بوديد (84) سپس شما خون همدیگر را ريختيد و مردم را آواره کردید و با دشمنی و تجاوزتان ، برآنان سلطه پیدا کردید واگرآنان به صورت اسیربه شما بازگردند فديه آنان را به دشمن می دهید در حالی که اخراج آنان برشما حرام است، آیا به برخی از دستورات کتاب خدا ایمان دارید و به برخی کافرهستید؟ پس جزایاین کار شما جزذلت و خواری دنیا و سخت ترین عذاب قیامت نخواهد بود، و خداوند از اعمال شما غافل نمی باشد (85) آنان کسانی هستند که زندگی دنیا را با راز دست دادن آخرت خريدند. از این رو عذاب آنان تخفیف پیدا نمی کند، و (از هیچ راهی) یاری نخواهند شد (86)

ص: 308

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ(بقره/ 79)

گمراهی امت موسی و عیسی علیهما السلام به دست علمای فاسد

امام عسکری علیه السلام می فرماید:(1) این آیه در مذمت از (علمای) قوم یهود است که (برای گمراه کردن مردم و جلوگیری آنان از پذیرفتن پیامبر اسلام) از پیش خود صفاتی برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نوشتند و به مردم عوام گفتند: «این ها صفات آن پیامبری است که در آخرالزمان مبعوث به رسالت می شود» آنان به مردم عوام گفتند: « پیامبر آخرالزمان دارای بدنی بزرگ و شکمی وسیع و موهایی سرخ است » در حالی آن حضرت چنین صفاتی را نداشته است. و نیز گفتند: آن پیامبر پانصد سال پس از این خواهد آمد و هدف آنان این بود که ریاست خود را بر مردم ادامه بدهند و از آنان بهره های مادی داشته باشند، و از اطاعت و خدمت به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام و مخصوصین او نجات یابند.

از این رو خداوند درباره آنان فرمود: «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ» یعنی وای بر آنان، نسبت به این صفاتی که به دروغ برای این پیامبر بیان

ص: 309


1- قال الْإِمَامُ علیه السلام قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (هذا)لِقَوْمٍ مِنْ هَؤُلَاءِ الْیَهُودِ کَتَبُوا صِفَهً زَعَمُوا أَنَّهَا صِفَهُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ خِلَافُ صِفَتِهِ وَ قَالُوا لِلْمُسْتَضْعَفِینَ (منهم): هَذِهِ صِفَهُ النَّبِیِّ الْمَبْعُوثِ فِی آخِرِ الزَّمَانِ أَنَّهُ طَوِیلٌ عَظِیمُ الْبَدَنِ وَ الْبَطْنِ أَصْهَبُ الشَّعْرِ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله بِخِلَافِهِ وَ هُوَ یَجِی ءُ بَعْدَ هَذَا الزَّمَانِ بِخَمْسِمِائَهِ سَنَهٍ وَ إِنَّمَا أَرَادُوا بِذَلِکَ لِتَبْقَی لَهُمْ عَلَی ضُعَفَائِهِمْ رِئَاسَتُهُمْ وَ تَدُومَ لَهُمْ مِنْهُمْ إِصَابَاتُهُمْ وَ یَکُفُّوا أَنْفُسَهُمْ مَئُونَهَ خِدْمَهِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ (خِدْمَهِ عَلِیٍّ علیه السلام) وَ أَهْلِ خَاصَّتِهِ فَقَالَ اللَّهُ تعالی: «فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ» مِنْ هَذِهِ الصِّفَاتِ الْمُحَرَّفَاتِ الْمُخَالِفَاتِ لِصِفَهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیٍّ علیه السلام الشِّدَّهُ (لَهُمْ مِنَ) الْعَذَابِ فِی أَسْوَإِ بِقَاعِ جَهَنَّمَ وَ وَیْلٌ لَهُمْ الشِّدَّهُ مِنَ الْعَذَابِ ثَانِیَهً لَهُمْ مُضَافَهً إِلَی الْأُولَی مِمَّا یَکْسِبُونَهُ مِنَ الْأَمْوَالِ الَّتِی یَأْخُذُونَهَا إِذَا أَثْبَتُوا عَوَامَّهُمْ عَلَی الْکُفْرِ- بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الْجَحْدِ لِوَصِیَّهِ أَخِیهِ عَلِیٍّ وَلِیِّ اللَّهِ(تفسیر امام عسکری علیه السلام ، ص 302)

کردند و مردم را از ایمان به او دور نمودند، آنان به خاطر این عمل در بدترین مکان دوزخ با سخت ترین عذاب گرفتار خواهند شد، چراکه مردم عوام را بر کفر و انکار نبوت حضرت محمد و وصی او علی بن ابی طالب علیها السلام باقی نگه داشتند.

وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (بقره/ 80)

خیال های باطل قوم یهود امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: آن گروه از قوم یهود که اهل نفاق بودند و در ظاهر اظهار ایمان می نمودند و نفاق خود را پنهان می داشتند و به رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت او علیهم السلام پشت نموده بودند و گمان می کردند: گرفتاری ها و مشکلاتشان از ناحیه رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد، در پاسخ خویشان خود از مسلمانان که به آنان می گفتند: این نفاق برای شما خطرناک است و شما مورد خشم خدا خواهید شد و خداوند شما را عذاب خواهد نمود . می گفتند: «مدت عذاب ما چند روزی بیش نیست و سپس ما در بهشت متنعم خواهیم بود، از این رو به خاطر آن عذاب موقت خود را گرفتار مشکلات دنیا نمی کنیم» و خداوند در پاسخ این خیال باطل می فرماید:

ص: 310

«أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا» یعنی آیا شما پیمانی از خدا گرفته اید که عذاب شما بر (نفاق و) کفر به آیین محمد صلی الله علیه و آله و جلوگیری از او و از وصی او علی و سایر خلفای او علیهم السلام چند روزی بیش نباشد؟! در حالی که عذاب شما دائم خواهد بود، پس جرئت بر این گناهان (یعنی کفر به خدا و رسول او و اوصیای بعد از او) پیدا نکنید، و چیزی را که نمی دانید به خدای خود نسبت ندهید و ادعای آن را نکنید.(1)

ص: 311


1- قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قالُوا یَعْنِی الْیَهُودَ الْمُظْهِرِینَ لِلْإِیمَانِ الْمُسِرِّینَ لِلنِّفَاقِ الْمُدْبِرِینَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ ذَوِیهِ بِمَا یَظُنُّونَ أَنَّ فِیهِ عَطَبَهُمْ لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَهً وَ ذَلِکَ أَنَّهُ کَانَ لَهُمْ أَصْهَارٌ وَ إِخْوَهُ رَضَاعٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ یُسِرُّونَ کُفْرَهُمْ عَنْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ صَحْبِهِ وَ إِنْ کَانُوا بِهِ عَارِفِینَ صِیَانَهً لَهُمْ لِأَرْحَامِهِمْ وَ أَصْهَارِهِمْ قَالَ لَهُمْ هَؤُلَاءِ وَ لِمَ تَفْعَلُونَ هَذَا النِّفَاقَ الَّذِی تَعْلَمُونَ أَنَّکُمْ بِهِ عِنْدَ اللَّهِ مَسْخُوطٌ عَلَیْکُمْ مُعَذَّبُونَ أَجَابَهُمْ ذَلِکَ الْیَهُودُ بِأَنَّ مُدَّهَ ذَلِکَ الْعَذَابِ نُعَذَّبُ بِهِ لِهَذِهِ الذُّنُوبِ أَیَّاماً مَعْدُودَهً تَنْقَضِی ثُمَّ نُصِیرُ بَعْدُ فِی النِّعْمَهِ فِی الْجِنَانِ فَلَا نَتَعَجَّلُ الْمَکْرُوهَ فِی الدُّنْیَا لِلْعَذَابِ الَّذِی هُوَ بِقَدْرِ أَیَّامِ ذُنُوبِنَا فَإِنَّهَا تَفْنَی وَ تَنْقَضِی وَ نَکُونُ قَدْ حَصَّلْنَا لِذَاتِ الْحُرِّیَّهِ مِنَ الْخِدْمَهِ وَ لِذَاتِ نِعْمَهِ الدُّنْیَا ثُمَّ لَا نُبَالِی بِمَا یُصِیبُنَا بَعْدُ فَإِنَّهُ إِذَا لَمْ یَکُنْ دَائِماً فَکَأَنَّهُ قَدْ فَنِیَ. فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ یَا مُحَمَّدُ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً أَنَّ عَذَابَکُمْ عَلَی کُفْرِکُمْ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ دِفْعِکُمْ لِآیَاتِهِ فِی نَفْسِهِ وَ فِی عَلِیٍّ علیه السلام وَ سَائِرِ خُلَفَائِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ مُنْقَطِعٌ غَیْرُ دَائِمٍ بَلْ مَا هُوَ إِلَّا عَذَابٌ دَائِمٌ لَا نَفَادَ لَهُ فَلَا تَجْتَرُوا عَلَی الْآثَامِ وَ الْقَبَائِحِ مِنَ الْکُفْرِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِوَلِیِّهِ الْمَنْصُوبِ بَعْدَهُ عَلَی أُمَّتِهِ لِیَسُوسَهُمْ وَ یَرْعَاهُمْ سِیَاسَهَ الْوَالِدِ الشَّفِیقِ الرَّحِیمِ الْکَرِیمِ لِوَلَدِهِ وَ رِعَایَهِ الْحَدَبِ الْمُشْفِقِ عَلَی خَاصَّتِهِ فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَعْدَهُ فَلِذَلِکَ أَنْتُمْ بِمَا تَدَّعُونَ مِنْ فَنَاءِ عَذَابِ ذُنُوبِکُمْ هَذِهِ فِی حِرْزٍ أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ بَلَی أَنْتُمْ فِی أَیِّهِمَا ادَّعَیْتُمْ کَاذِبُونَ. (همان، ص 303 - 304 با تلخیص)

بَلَى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (بقره/ 81)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: گناهی که صاحبش را حاطه می کند، آن گناهی است که صاحب خود را از دین و ولایت خداوند خارج می کند و در سخط و خشم او قرار می دهد و آن شرک و کفر به خداوند و کفر به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام است، و هر کدام اینها گناهی است که اگر به صاحبش و یا به اعمال او احاطه پیدا کند اعمال او را باطل و او را مخلد در دوزخ می نماید، همان گونه که خداوند می فرماید: « ولي أضحاب الایر هم فيها الدون).

پاک شدن از گناه با ولایت على علیه السلام

رسول خدا صلی الله علیه و آله در تفسیر این آیه فرمود: ولایت علی علیه السلام عمل نیکی است که با بودن آن هیچ گناهی گرچه بزرگ باشد به صاحبش آسیب نمی رساند، جز گناهی که با مصائب دنیا و یا مقداری از عذاب آخرت پاک می شود و صاحب آن در نهایت، با شفاعت اولیای خدا (یعنی ائمه طاهرين علیهم السلام) نجات می یابد، چنان که ولایت و دوستی با دشمنان على علیه السلام نیز گناهی است که با بودن آن هیچ عمل نیکی برای صاحبش سودی ندارد، جز بهره های دنیایی مانند سلامتی بدن و وسعت مال، و لكن صاحب این گناه چون وارد قیامت میشود چیزی جز عذاب دائم برای او نخواهد بود.

سپس فرمود: کسی که ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام را انکار کند هرگز بهشت را نخواهد دید، جز آن وقتی که بهشت را به او نشان می دهند و به او می گویند: اگر ولایت على علیه السلام را پذیرفته بودی جایگاه و منزل تو این بود. و او در آن ساعت با دیدن بهشت پشیمانی و حسرت فراوانی پیدا می کند.

سپس فرمود: کسی که ولایت علی علیه السلام را پذیرفته باشد و از دشمنان او بیزار باشد، و تسلیم اولیای دین خود باشد، هرگز دوزخ و آتش را نخواهد دید، جز زمانی

ص: 312

که دوزخ را به او نشان می دهند و به او می گویند: اگر اعتقادات توجز این می بود، جایگاه تو این جا بود؛ آری برخی از مسرفین که گناه آنان به حد کفر نرسیده باشد داخل دوزخ می شوند و همانند این که انسان آلوده به حمام می رود و پاکیزه می شود، آنان نیز پاک می شوند و سپس با شفاعت اولیای خود نجات پیدا می کنند و داخل بهشت می شوند.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای جماعت شیعه از خدا بترسید (و از معصیت و گناه دوری کنید) چراکه گناه، شما را از بهشت دور می نماید، گرچه شما قطعة اهل بهشت هستید و بهشت از شما فوت نخواهد شد، پس بکوشید و به درجات بهشتی سبقت بگیرید. گفته شد: یا رسول الله آیا کسی از دوستان شما و دوستان على علیه السلام داخل دوزخ می شود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی کهبه واسطه مخالفت با محمد وعلى علیهما السلام و انجام محرمات و ظلم به مؤمنین خود را آلوده کرده باشد، و برخلاف دستورات آنان عمل نموده باشد، روز قیامت با آلودگی وارد خواهد شد، و محمد و على علیهما السلام به او می گویند: تو آلوده هستی و شایستگی هم نشینی با خوبان و آغوش حورالعين و ملائکه مقرب خدا را نداری و تا از آلودگی گناه پاک نشوی داخل بهشت نخواهی شد؛ پس او را در طبقه بالای دوزخ می برند و او به اندازه گناهان خود عذاب می شود (و سپس با شفاعت اولیای خدا داخل بهشت می گردد) و برخی برای پاک شدن از گناه، گرفتار سختی های قیامت می شوند، و سپس خوبان از شیعه همانند پرنده ای که دانه خود را از زمین برمی دارد آنان را از بین اهل محشر برمی گیرند (و به بهشت می برند) و برخی که گناه کمتری انجام داده اند، در دنیا گرفتار سختی ها و ظلم سلاطین و مشکلات دیگری مانند بیماری ها و... می شوند تا هنگام دخول در قبر پاک و طاهر باشند.

و برخی مرگشان فرا می رسد و هنوز گناهی بر آنها مانده است و به واسطه

ص: 313

:سختی جان دادن پاک می شوند، و برخی اگر چیزی از گناه بر آنان مانده باشد، به واسطه برخی از بیماری ها که سبب تنفر مردم از آنان می شود و ذلتی پیدا می کنند، پاک خواهند شد و اگر گناهان آنان بیش از این ها باشد، با سختی های قیامت پاک خواهند شد و اگر بیش از این ها باشد (همان گونه که گفته شد) او را در طبقه بالای دوزخ می برند و چون پاک می شود با شفاعت اولیای خداوند داخل بهشت می گردد و این گروه از دوستان ما بیشترین عذاب را خواهند داشت چراکه گناهان بیشتری انجام داده اند و آنان شیعیان ما نامیده نمی شوند بلکه دوستان ما هستند که با دشمنان ما دشمن بوده اند، و شیعیان ما کسانی هستند که پیرو ما باشند و به ما اقتدا نموده باشند.(1)

امام کاظم علیه السلام می فرماید: جز اهل كفر و منکرین خدا و اهل ضلالت و اهل شرک کسی در دوزخ مخلد نخواهد بود.(2)

امام صادق علیه السلام می فرماید: هرکس امامت امیرالمؤمنین علیه السلام را انکار کند مخلد در دوزخ خواهد بود.(3)

وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(بقره/ 82)

امام حسن مجتبی علیه السلام به شخصی که می گفت: من از شیعیان على علیه السلام هستم. فرمود: ای بنده خدا، تو از شیعیان على علیه السلام نیست، بلکه از دوستان او هستی و

ص: 314


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص305.
2- عن الكاظم علیه السلام لايخلد الله في النار إلا أهل الكفر والجحود وأهل الضلال والشرك. (تفسیر صافی، ج107/1)
3- عن أحدهما علیهما السلام قال: إذا جحدوا إمامة أميرالمؤمنين علیه السلام فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ. (همان)

شیعیان على علیه السلام کسانی هستند که خداوند درباره آنها می فرماید: «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ...».

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (بقره/83)

خداوند از بنی اسرائیل درباره هشت چیز پیمان گرفت

1. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: کسی که به واسطه عبادت خدا از دعا کردن باز بماند خداوند بهترین چیزی که به دعاکنندگان می دهد را به او خواهد داد.(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند به هیچ بندهای بالاتر از این انعام نکرده که در قلب او جز یاد خود را قرار نداده باشد.(2)

حضرت زهرا علیها السلام فرمود: کسی که عبادت خالص خود را به سوی خدا بفرستد، خداوند نیز بهترین مصلحت را برای او تقدیر می نماید.(3)

امام حسن علیه السلام می فرماید: کسی که تنها خدا را عبادت کند، خداوند همه چیز را به پرستش (یعنی اطاعت) او وا میدارد.(4)

ص: 315


1- قال رسول الله صلی الله علیه و آله قال: من شغلته عبادة الله عن مسألته أعطاه أفضل ما يعطي السائلين. (تفسیر صافی، ج 107/1 )
2- قال الصادق علیه السلام: ما أنعم الله على عبد أجل من أن لا يكون في قلبه مع الله غيره . (همان، ص 108)
3- مَنْ أَصْعَدَ إِلَی اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص327؛ بحارالأنوار، ج 184/71.
4- قال الحسن بن علي علیه السلام:مَنْ عَبَدَ اللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ کلَّ شَیء. (همان منابع)

امام حسین علیه السلام می فرماید: کسی که خدا را به حق عبادت کند، خداوند فوق نیاز و آرزوی او را به او خواهد داد.(1)

2. امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» فرمود: احسان به آنان این است که معاشرت و برخورد نیکویی با آنان داشته باشید، و آنان را مجبور نکنید که نیاز خود را به شما بگویند، گرچه بی نیاز باشند، چراکه خداوند می فرماید: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» .(2)

در تفسیر حضرت عسکری علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: بهترین پدر و مادر و احق به سپاس و تشگر، محمد صلی الله علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السلام هستند.

امیرالمؤمنین می فرماید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: من و على دو پدر این امت هستیم، و حق ما بر مردم بزرگ تر از حق پدر و مادر نسبی آنان است، چراکه اگر از ما اطاعت کنند ما آنان را از آتش نجات و به بهشت و دار قرار رهسپار می نماییم و به سبب عبودیت و بندگی خداوند هم نشین خوبان خواهند شد.

3. و در تفسير «وَذِي الْقُرْبَى » امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: مقصود خویشان پدر و مادر انسان است و همان گونه که خداوند بنی اسرائیل را امر به احسان به خویشان نموده و از آنان پیمان گرفته است شما نیز موظفید که به آنان (یعنی پدر و مادر) احسان کنید و نیز خداوند از شما امت محمد صلی الله علیه و آله پیمان گرفته که حق خویشان محمد یعنی امامان بعد از او و نیکان از ذریه او را رعایت کنید.

ص: 316


1- قال الحسين بن علي علیه السلام: مَن عَبَدَ اللّهَ حَقَّ عِبادَتِهِ،آتاهُ اللّهُ فَوقَ أمانِیِّهِ وکِفایَتِهِ. (همان منابع)
2- في الكافي سئل الصادق علیه السلام. ما هذا الإحسان؟ قال: أن تحسن صحبتهما وأن لا تكلفهما أن يسألاك شيئا مما يحتاجان إليه وإن كانا مستغنيين أليس الله يقول :«لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ». (تفسیر صافی، ج108/1 )

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که رعایت خویشان پدر و مادر خود را بکند خداوند در بهشت هزارهزار درجه به او می دهد. سپس آن درجات را تفسیر نمود و فرمود: و کسی که رعایت خویشان محمد و علی علیه السلام را بکند، خداوند از آن درجات و ثواب ها به قدری بر او می افزاید که محمد و على طلبان بر پدر و مادر نسبی او فضیلت دارند.(1)

4. امام عسکری علیه السلام در تفسير «وَالْيَتَامَى» فرمود: مقصود از «يتامی» کسانی هستند که پدران خود را که زندگی آنان را تأمین می کرده اند از دست داده اند. سپس فرمود: سخت تر از این یتیمان، یتیمانی هستند که از امام خود محروم مانده اند و نمی توانند از او استفاده بکنند و نمی دانند حکم او در مسائل دینی چیست؟ و هر کدام از شیعیان ما که عالم به علوم ما باشد و این گونه یتیمان را که

ص: 317


1- في تفسير الامام علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله،أفضل والديكم وأحقهما بشكركم محمد صلی الله علیه و آله و على علیه السلام وقال علي بن أبي طالب علیه السلام سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله أن يقول: أنا وعلي أبوا هذه الأمة و لحقنا عليهم أعظم من حق أبوي ولادتهم فانا ننقذهم أن أطاعونا من النار إلى دار القرار ونلحقهم من العبودية بخيار الأحرار «وَذِي الْقُرْبَى » وأن تحسنوا بقراباتهما لكرامتهما وقال أيضا: هم قراباتك من أبيك وأمك قيل لك اعرف حقهم كما أخذ العهد به على بني إسرائيل و أخذ علیکم معاشر أمة محمد صلی الله علیه و آله بمعرفة حق قرابات محمد الذين هم الأئمة بعده ومن يليهم بعد من خيار أهل دينهم. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من رعی حق قرابات أبويه أعطي في الجنة ألف ألف درجة ثم فتر الدرجات ثم قال ومن رعی حق قربی محمد و علي أوتي من فضائل الدرجات وزيادة المثوبات على قدر زیادة فضل محمد صلی الله علیه و آله و علي علیه السلام على أبوي نسبه. (تفسیر صافی، ج1، ص107 - 108)

نسبت به علوم ما آگاهی ندارند، راهنمایی و ارشاد کند و آنان را به علوم ما آشنا سازد در رفیق اعلای بهشت هم نشین با ما خواهد بود. سپس فرمود: این سخن را پدرم از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نمود.(1)

5. امام عسکری علیه السلام در تفسير مساکینی فرمود: مساکین کسانی هستند که به سبب ابتلا و فقر از حرکت و تلاش بازمانده اند؛ سپس فرمود: کسانی که از گوشه های مال خود به آنان کمک کنند، خداوند بهشت را برای آنان وسعت می دهد و به آمرزش و رضوان خدا می رسند.

سپس فرمود: برخی از دوستان رسول خدا صلی الله علیه و آله مساکینی هستند که کمک به آنان افضل از کمک به فقرا می باشد و آنان کسانی هستند که توان مبارزه با دشمن خود - که آنان را در دیانت سرزنش و تسفیه می کنند - را ندارند، و هر کس آنان را از نظر علمی و فقهی تقویت کند تا بر دشمنان خود - که در ظاهر ناصبی و دشمن ما هستند و در باطن ابلیس و پیروان او می باشند - پیروز شوند، خداوند آن مسکنت و بیچارگی را بر دشمنان آنان مسلط خواهد نمود تا نتوانند بندگان او را گمراه نمایند، و این قضای حتم الهی است و بر زبان رسول او صلی الله علیه و آله جاری شده است.(2)

ص: 318


1- ثم قال العسكري علیه السلام «وَالْيَتَامَى» الذين فقدوا آباءهم الكافين لهم أمورهم السائقين إليهم قوتهم وغذائهم المصلحين لهم ثم معاشهم. قال علیه السلام و أشد من يتم هذا اليتيم، من يتم عن إمامه ولا يقدر على الوصول إليه ولا يدري كيف حكمه فيما يبتلي به من شرائع دينه ألا فمن كان من شيعتنا عالم بعلومنا وهذا الجاهل بشريعتنا المنقطع عن مشاهدتنا يتيم في حجره ألا فمن هداه و أرشده وعلمه شریعتنا كان معنا في الرفيق الأعلى حدثني بذلك أبي عن آبائه عن رسول الله صلی الله علیه و آله (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 339 و 326)
2- ثم قال علیه السلام «وَالْمَسَاكِينِ» هم الذين سكن الضر والفقر حركتهم قال: ألا فمنواساهم بحواشي ماله وسع الله عليه جنانه و أنا له غفرانه و رضوانه. ثم قال علیه السلام: إن من محبي محمد، مساکین مواساتهم أفضل من مواساة مساکین الفقر وهم الذين سكنت جوارحهم وضعفت قواهم عن مقاتلة أعداء الله الذين يعيرونهم بدينهم و يسفهون أحلامهم، ألا فمن قواهم بفقهه وعلمه حتی أزال مسکنتهم ثم سلطهم على الأعداء الظاهرين من النواصب و على الأعداءالباطنين إبليس و مردته حتى يهزمونهم عن دين الله و يذود وهم عن أولياء رسول الله حول الله تعالى تلك المسكنة إلى شياطينهم وأعجزهم عن إضلالهم، قضى الله بذلك قضاء حقا على لسان رسول الله. (تفسیر صافی، ج109/1)

6. امام صادق علیه السلام در تفسير «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا»فرمود: خداوند می فرماید: با همه مردم خواه مؤمن و خواه مخالف نیکو سخن بگویید، اما مؤمنان را با صورت باز و شادمانی ملاقات کنید و مخالفان را با مدارا و ارفاق، تا بلکه به ایمان گرایش پیدا کنند و اگر امیدی به ایمان آنان نیست، شما از شر آنان نسبت به خود و برادران مؤمن خود جلوگیری کرده باشید.

سپس فرمود: مدارای با دشمنان خدا بهترین صدقه انسان است به خود و برادران دینی خود. تا این که فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در منزل خود بود و عبدالله بن ابی بن سلول (منافق ) اجازه دخول خواست و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: او بد برادر عشیره است برای ما ولكن به او اجازه دخول بدهید. و چون داخل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله او را جای داد و با صورت باز و خوشرویی با او سخن گفت، و چون خارج شد، عایشه گفت : یا رسول الله شما آن گونه درباره او فرمودید و این گونه با او برخورد کردید؟! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای عایشه بدترین مردم کسی است که مردم از ترس آزار او به او اکرام کنند. (1)

ص: 319


1- قال الصادق علیه السلام. «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا»كلهم مؤمنهم ومخالفهم أما المؤمنون فيبسط لهم وجهه و بشره و أما المخالفون فيكلمهم بالمداراة لاجتذابهم إلى الإيمان فإن ييأس من ذلك يكف شرورهم عن نفسه وإخوانه المؤمنين. ثم قال علیه السلام: إن مداراة أعداء الله من أفضل صدقة المرء على نفسه وإخوانه وكان رسول الله صلی الله علیه و آله في منزله إذ استأذن عليه عبد الله بن أبي بن سلول فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: بئس أخو العشيرة ائذنوا له فلما دخل أجلسه و بشر في وجهه فلما خرج قالت عائشة: یا رسول الله صلی الله علیه و آله قلت فيه ما قلت وفعلت فيه من البشر ما فعلت؟ فقال رسول الله صلی الله علیه و آله يا عويش يا حميراء إن شر الناس عند الله يوم القيامة من يكرم اتقاء شره. (همان)

امام باقر علیه السلام در تفسير آيه «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» می فرماید: بهترین سخنی که دوست می دارید به شما گفته شود، به مردم بگویید چراکه خداوند انسانی که فراوان لعنت و دشنام و توهین می نماید را دشمن می دارد و انسان حلیم و نرم خوو عفیف را دوست می دارد.(1)

7. «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ» امام عسکری علیه السلام می فرماید: مقصود از صلاة نمازهای واجب شبانه روزی و صلوات بر محمد و آل او در احوال مختلف زندگی است.

8. «وَآتُوا الزَّكَاةَ» امام عسکری علیه السلام می فرماید: یعنی زکات مال و زکات آبرو و زکات نیروی بدن خود را بپردازید، یعنی از مال خود با برادران مؤمن خود مواسات و کمک داشته باشید، و از جاه و آبروی خود برخی از نیازهای دیگر آنان را برآورده کنید و با قدرت بدن خود نیز برخی از نیازهای برادران مؤمن خود را برآورده کنید، مشروط به آن که با انجام آنچه گفته شد، معتقد به ولایت محمد و آل پاک او، و برائت از دشمنان آنان باشید، تا خداوند اعمال شما را پاک کند و چند برابر به شما پاداش بدهد.(2)

ص: 320


1- في الكافي و العياشي عن الباقر علیه السلام في هذه الآية «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» : أحسن ما تحبون أن يقال لكم فإن الله يبغض اللعان السباب الطعان على المؤمنين المتفحش السائل الملحف و يحب الحي الحليم الضعيف المتعفف. (همان)
2- قال الإمام علیه السلام: «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ» يعني الصلوات الخمس، وأقيموا أيضا الصلاة علی محمد و آل محمد الطيبين عند أحوال غضبكم ورضاكم، و شدتكم و رخائكم، وهمومكم المعلقة بقلوبكم. «وَآتُوا الزَّكَاةَ» من المال والجاه و قوة البدن: فمن المال مواساة إخوانك المؤمنین، و من الجاه إيصالهم إلى ما يتقاعسون عنه لضعفهم عن حوائجهم المترددة في صدورهم، و بالقوة معونة أخ لك قد سقط حماره أو جمله في صحراء أو طريق، وهو يستغيث فلا يغاث، تعينه حتى يحمل عليه متاعه، وتركبه وتنهضه حتى يلحق القافلة، وأنت في ذلك كله معتقد لموالاة محمد وآله الطيبين، فإن الله يزكي أعمالك ويضاعفها بموالاتك لهم، وبراءتك من أعدائهم. (تفسير برهان، ج1/ 267)

«ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ» امام عسکری علیه السلام می فرماید: این آیه مذمت از یهود است که خداوند به آنان می فرماید: پیشینیان شما از وفای به پیمان خود با خداوند اعراض نمودند و از آنان غافل شدند جز کمی از آنان.(1)

«وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ *ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ *أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ (بقره / 84-86)

پیمان منع از خونریزی و تجاوز و فساد

حضرت عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: خداوند به بنی اسرائیل زمان

ص: 321


1- ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ أَیُّهَا الْیَهُودُ عَنِ الْوَفَاءِ بِمَا نُقِلَ إِلَیْکُمْ مِنَ الْعَهْدِ الَّذِی أَدَّاهُ أَسْلَافُکُمْ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ عَنْ ذَلِکَ الْعَهْدِ تَارِکِینَ لَهُ غَافِلِینَ عَنْهُ. (تفسیر امام عسکری علی، ص327)

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: ای بنی اسرائیل، به یاد بیاورید زمانی را که ما از پیشینان شما به و هر کسی که این خبر به او می رسد - پیمان گرفتیم و گفتیم: خون همدیگر را نریزید و همدیگر را از خانه و شهر خود بیرون نکنید و شما اقرار نمودید و همانند پدرانتان پذیرفتید و بر آن شاهد بودید، سپس شما (مردم يهود) همدیگر را کشتید و عده ای را به ناحق و با زور از خانه و دیار خود خارج نمودید و با گناه و دشمنی و تعدی، برای انجام این کار، به همدیگر کمک کردید و اگر این اخراج شده ها را دشمنان به اسارت گرفته باشند، شما فدیه آنان را از مال خود می پردازید و از دشمن تحویل می گیرید، گرچه این عمل شما صحیح است ولكن اخراج آنان بر شما حرام بوده است، آیا به بعضی از کتاب [خدا] که فديه دادن باشد ایمان می آورید و به بعضی از آن که کشتن برادران و اخراج آنان باشد کافر هستید؟! پس خود بگویید کیفر کسانی که این گونه با برادران خود عمل می کنند چیست؟ آیا کیفر آنها جز ذلت و خواری در دنیا، و عذاب شديد و سخت قیامت است؟ البته خداوند از اعمال شما ۔ جماعت یهود - غافل نخواهد بود.

سپس خداوند قوم یهود را توصیف نموده و می فرماید: آنان کسانی هستند که آخرت خود را به ضلالت و زندگی دنیا فروختند و راضی شدند که بهشت از دست آنان برود و دنیا و بهره های آن را به دست بیاورند، از این رو در قیامت عذاب آنان تخفیف پیدا نمی کند و احدی آنان را یاری نخواهد کرد و از آنان دفاع نخواهد نمود.(1)

ص: 322


1- قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام «وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ» وَ اذْکُرُوا یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ حِینَ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ (أی أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ) عَلَی أَسْلَافِکُمْ وَ عَلَی کُلِّ مَنْ یَصِلُ إِلَیْهِ الْخَبَرُ بِذَلِکَ مِنْ أَخْلَافِهِمُ الَّذِینَ أَنْتُمْ مِنْهُمْ«لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ» لَا یَسْفِکُ بَعْضُکُمْ دِمَاءَ بَعْضٍ«وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ» مِنْ دِیارِکُمْ لَا یُخْرِجُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً مِنْ دِیَارِهِمْ«ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ» بِذَلِکَ الْمِیثَاقِ کَمَا أَقَرَّ بِهِ أَسْلَافُکُمْ وَ الْتَزَمْتُمُوهُ کَمَا الْتَزَمُوهُ وَ «أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ» بِذَلِکَ عَلَی أَسْلَافِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ. ثُمَّ أَنْتُمْ مَعَاشِرَ الْیَهُودِ- تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ یَقْتُلُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً-(عَلَيَّ إِخْرَاجُ مَنْ يُخْرِجُونَهُ مِنْ دِيَارِهِمْ) وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ غَضَباً وَ قَهْراً تظاهرون عَلَیْهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ تَظَاهَرَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً عَلَی إِخْرَاجِ مَنْ تُخْرِجُونَهُ مِنْ دِیَارِهِمْ وَ قَتْلِ مَنْ تَقْتُلُونَهُ مِنْهُمْ بِغَیْرِ حَقٍّ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ بِالتَّعَدِّی تَتَعَاوَنُونَ وَ تَتَظَاهَرُونَ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ یَعْنِی هَؤُلَاءِ الَّذِینَ تُخْرِجُونَهُمْ أَیْ تَرُومُونَ إِخْرَاجَهُمْ وَ قَتْلَهُمْ ظُلْماً أَنْ یَأْتُوکُمْ أُساری قَدْ أَسَرَهُمْ أَعْدَاؤُهُمْ وَ أَعْدَاؤُکُمْ- تُفادُوهُمْ مِنَ الْأَعْدَاءِ بِأَمْوَالِکُمْ «وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ» إِخْراجُهُمْ أَعَادَ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَ إِخْراجُهُمْ وَ لَمْ یَقْتَصِرْ عَلَی أَنْ یَقُولَ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ لِأَنَّهُ لَوْ قَالَ لَرَأَی أَنَّ الْمُحَرَّمَ إِنَّمَا هُوَ مُفَادَاتُهُمْ. ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ» وَ هُوَ الَّذِی أَوْجَبَ عَلَیْکُمُ الْمُفَادَاهَ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ وَ هُوَ الَّذِی حَرَّمَ عَلَیْکُمْ قَتْلَهُمْ وَ إِخْرَاجَهُمْ فَقَالَ فَإِذَا کَانَ قَدْ حَرَّمَ الْکِتَابُ قَتْلَ النُّفُوسِ وَ الْإِخْرَاجَ مِنَ الدِّیَارِ کَمَا فَرَضَ فِدَاءَ الْأُسَرَاءِ فَمَا بَالُکُمْ تُطِیعُونَ فِی بَعْضٍ وَ تَعْصُونَ فِی بَعْضٍ کَأَنَّکُمْ بِبَعْضٍ کَافِرُونَ وَ بِبَعْضٍ مُؤْمِنُونَ. ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ:«فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ» یَا مَعْشَرَ الْیَهُودِ- إِلَّا خِزْیٌ ذُلٌ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا جِزْیَهٌ تُضْرَبُ عَلَیْهِ وَ یُذَلُّ بِهَا وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ إِلَی جِنْسِ أَشَدِّ الْعَذَابِ یَتَفَاوَتُ ذَلِکَ عَلَی قَدْرِ تَفَاوُتِ مَعَاصِیهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ یَعْمَلُ هَؤُلَاءِ الْیَهُودُ. ثُمَّ وَصَفَهُمْ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاهَ الدُّنْیا بِالْآخِرَهِ رَضُوا بِالدُّنْیَا وَ حُطَامِهَا بَدَلًا مِنْ نَعِیمِ الْجِنَانِ الْمُسْتَحَقِّ بِطَاعَاتِ اللَّهِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ لَا یَنْصُرُهُمْ أَحَدٌ یَرْفَعُ عَنْهُمُ الْعَذَابَ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام ص 368)

سپس فرمود: هنگامی که این آیه درباره یهود نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمود: این گروه از یهود کسانی هستند که پیمان خود را با خدا

ص: 323

شکستند و پیامبران او را تکذیب کردند و اولیای او را کشتند. آیا مشابه آنان را از این امت به شما معرفی بکنم؟ اصحاب عرض کردند: آری. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گروهی از امت من خود را معتقد به آیین من می دانند، ولكن بهترین و پاک ترین ذرية من را می کشند و دین و شریعت و سنت های من را تغییر می دهند. آنان فرزندانم حسن و حسین علیهما السلام را می کشند، همان گونه که پیشینیان این یهود، زکریا و يحيى را کشتند، و شما آگاه باشید که خداوند قاتلان فرزندان مرا لعنت نموده همان گونه که ملت های پیشین یهود را لعنت نموده است.

سپس فرمود: خداوند قبل از قیامت فرزندم مهدی که از فرزندان حسين علیهما السلام علي است را مبعوث خواهد نمود و او ذرية قاتلین فرزندانم را به آتش می کشد و با شمشیرهای دوستان خود آنان را به دوزخ می فرستد.(1)

پاداش گریه و اندوه بر امام حسین علیه السلام

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای مردم، آگاه باشید که خداوند قاتلین امام حسین علیه السلام و دوستان و یاری کنندگان آنان و کسانی که از لعنت کردن به آنان بدون تقيه ساکت می مانند را لعنت نموده است.

و آگاه باشید که خداوند بر گریه کنندگان بر حسین و لعنت کنندگان به

ص: 324


1- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآیة فِی الْیَهُودِ (الَّذِینَ) نَقَضُوا عَهْدَ اللَّهِ وَ کَذَّبُوا رُسُلَ اللَّهِ وَ قَتَلُوا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ أَ فَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِمَنْ یُضَاهِیهِمْ مِنْ یَهُودِ هَذِهِ الْأُمَّهِ قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قَوْمٌ مِنْ أُمَّتِی یَنْتَحِلُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِی یَقْتُلُونَ أَفَاضِلَ ذُرِّیَّتِی وَ أَطَایِبَ أَرُومَتِی وَ یُبَدِّلُونَ شَرِیعَتِی وَ سُنَّتِی وَ یَقْتُلُونَ وَلَدَیَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ کَمَا قَتَلَ أَسْلَافُ الْیَهُودِ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَی أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ یَلْعَنُهُمْ کَمَا لَعَنَهُمْ وَ یَبْعَثُ عَلَی بَقَایَا ذَرَارِیِّهِمْ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَهِ هَادِیاً مَهْدِیّاً مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ یُحْرِفُهُمْ (بِسُیُوفِ أَوْلِیَائِهِ) إِلَی نَارِ جَهَنَّمَ . (همان، ص 369)

دشمنان او و خشم کنندگان بر آنان درود می فرستد.

و آگاه باشید که هر کس راضی به کشته شدن امام حسین علیه السلام بوده باشد با قاتلين او شریک خواهد بود.

و آگاه باشید، که قاتلین امام حسین علیه السلام و یاران و پیروان واقتداکنندگان به آنان، از دین خدا بیزار خواهند بود.

و آگاه باشید که خداوند به ملائکه مقرب خود دستور می دهد تا اشک های گریه کنندگان بر حسین علیه السلام را بگیرند و به خزینه های بهشت ببرند و با آب حيوان بیامیزند، تا طراوت و عطر آن ها هزار برابر شود.

و آگاه باشید که ملائکه اشک های کسانی را که از کشته شدن حسین علیه السلام شاد شده اند و بر آن خندیده اند را نیز می گیرند و در هاویه دوزخ می ریزند و با حمیم و صديد و غشاق و غسلین آمیخته می کنند تا حرارت و عذاب آن هزار برابر شود و به وسیله آن، دشمنان آل محمد صلی الله علیه و آله عذاب شوند.

پس ثوبان - یکی از دوستان آن حضرت به عرضه داشت: پدر و مادرم فدای شما باد ای رسول خدا قیامت کی برپا می شود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برای قیامت چه آماده کرده ای که از آن سؤال می کنی؟ ثوبان عرض کرد: یا رسول الله عمل زیادی آماده نکرده ام، جز آن که من خدا و رسول او را دوست می دارم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: محبت تو نسبت به رسول خدا چقدر است؟ ثوبان گفت: سوگند به خدایی که شما را به نبوت مبعوث نمود، محبت شما در قلب من به قدری است که اگر با شمشیرها قطعه قطعه شوم و با اژه ها بریده شوم و با مقراض ها ریزریز شوم و با آتش سوخته شوم و زیر سنگ های آسیاب له شوم، برای من آسان تر از این است که در قلب خود غش و خیانتی و یا دشمنی با شما و یا یکی از اهل بیت و اصحاب شما را پیدا کنم و محبوب ترین خلق خدا بعد از شما نزد من کسی است

ص: 325

که نزد شما محبوب تر باشد و مبغوض ترین آنان نزد من کسی است که شما را دوست نداشته باشد و یا با شما و محبوبین شما دشمن باشد و اگر خداوند این را از من قبول کند من سعادتمند شده ام و اگر عملی جز این را از من بخواهد، من عملی ندارم که به آن تکیه کنم و تنها عمل من این است که من همه شما را دوست می دارم ولكن طاقت اعمال و عبادات شما را ندارم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من تو را بشارت میدهم به نجات، چراکه روز قیامت هرکسی با محبوب خود محشور می شود. سپس فرمود: ای ثوبان اگر گناهان تواز زمین تا عرش را پر کرده باشد با این محبت و دوستی که نسبت به ما داری برطرف خواهد شد. (1)

تبعید ابوذر به دست عثمان

مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه «أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ» گوید: این آیه درباره ابوذرو آنچه عثمان بر سر او آورد نازل شده است و سبب نزول آن این بوده که عثمان چون دستور داد ابوذر را به ربذه تبعيد کنند، ابوذر در حالی که مریض و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه کرده بود نزد عثمان آمد و دید مقابل عثمان يکصد هزار درهم - که از برخی از نواحی حجاز برای او فرستاده بودند. قرار دارد و عده ای از اطرافیان او نگاه می کنند تا عثمان آن مال را بین آنان تقسیم کند. پس ابوذر به عثمان گفت:

این مال چیست؟ عثمان گفت: این ها یکصد هزار درهم است که برای ما فرستاده اند و من می خواهم به همین اندازه بر آن بیفزایم و سپس به مصرفی که می خواهم برسانم. ابوذر گفت: ای عثمان یکصد هزار درهم بیشتر است یا چهار دینار؟ عثمان گفت: یکصد هزار درهم. ابوذر گفت: به یاد داری که من و تو شبی

ص: 326


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص369 - 371.

خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدیم و بر او سلام کردیم و او را محزون و پریشان دیدیم و او پاسخ سلام ما را نداد و چون صبح فردا نزد او رفتیم او را خندان و شادمان دیدیم و من عرض کردم: یا رسول الله پدر و مادرم فدای شما باد، ما دیشب خدمت شما آمدیم و شما را محزون و پریشان دیدیم و اکنون شما را شاد و خندان می بینیم ؟! رسول خدا فرمود: آری، از بیت المال چهار دینار نزد من مانده بود و هنوز بین مسلمانان تقسیم نکرده بودم و ترسیدم مرگ من فرا رسد و این چهار دینار نزد من مانده باشد و امروز آنها را تقسیم کردم و راحت شدم. پس عثمان رو کرد به کعب الأحبار (عالم درباری خود) و به او گفت:

ای ابا اسحاق چه می گویی درباره کسی که زکات واجب خود را پرداخته باشد، آیا چیز دیگری بر او واجب است؟ کعب الأحبار گفت: چیزی بر او واجب نیست گرچه خشتی از طلا و خشتی از نقره را انباشته کرده باشد. پس ابوذر عصای خود را بالا برد و بر سر کعب الأحبار زد و فرمود: ای فرزند زن یهودی مشرک، تو را چه می رسد که در احکام مسلمین نظر بدهی؟! همانا سخن خدا صادق تر از سخن توست که می فرماید: «الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فبشرم بِعَذابٍ أَلِيمٍ . . . إِلَى قَوْلِهِ : قذوقوا مَا کنتم تَكْنِزُونَ»(1) پس عثمان گفت:

ای اباذر تو پیر و خرفت شده ای و عقل خود را از دست داده ای و اگر از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله نبودی من تو را می کشتم. ابوذر گفت: ای عثمان تو دروغ گفتی؟ وای بر تو! همانا حبیب من رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « آنان تو را نخواهند کشت و تو را از دین خارج نتوانند نمود»، اما عقل من هنوز باقی مانده به دلیل این که حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره توو قوم تو شنیدم و اکنون برای تو نقل می کنم. عثمان گفت: آن حديث چیست ؟

ص: 327


1- توبه /34 - 35

ابوذر گفت: آن حديث این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامی که آل أبي العاص به سی نفر برسند مال خدا را بین خود می گردانند و کتاب خدا را دگرگون می کنند و بندگان خدا را در وحشت و هراس قرار می دهند و به جنگ صالحین برمی خیزند و فاسقان را حزب خود قرار می دهند.» پس عثمان رو به اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله نمود و گفت: آیا شما چنین حدیثی را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده اید؟ گفتند: ما چنین حدیثی از رسول خدا نشنیده ایم. ابوذر گفت: علی [علیه السلام ] را بگویید بیاید. و چون على علیه السلام آمد، عثمان گفت: يا أبا الحسن، ببین این پیرمرد کذاب چه می گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای عثمان او را کذاب مخوان چراکه من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: «خورشید بر هیچ زمین سبز و خاکی سایه نیفکنده که در روی آن گوینده ای راستگوتر از ابوذر باشد.» پس اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله این سخن را تصدیق کردند و گفتند: على علیه السلام راست می گوید. ناگهان ابوذر گریان شد و گفت: وای بر شما، شما همگی چشم به این مال دوخته بودید و گمان کردید من بر رسول خدا صلی الله علیه و آله دروغ بستم...(1)

مؤلف گوید: عثمان ابوذر را غريبانه از مدينه تبعید نمودو امیرالمؤمنین علیه السلام با امام حسن و امام حسین علیهما السلام او را بدرقه نمود و فرمود: «یَا أَبَاذَرٍّ إنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَی دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَی دِینِکَ فَاتْرُکْ فِی أَیْدِیهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَیْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَیْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَی مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الأکْثَرُ حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الارَضین کَانَتَا عَلَی عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ، فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ

ص: 328


1- تفسیر صافی، ج111/1

مِنْهَا لَأَمِنُوکَ .»(1)

و در کافی نقل شده که امام حسن و امام حسین علیهما السلام و عقیل و عمار نیز ابوذر را دلداری دادند و ابوذر گفت: پدر و مادرم فدای این صورت ها باد و من هنگامی که شما را می بینم به یاد سفارشات رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به شما می افتم...(2)

ص: 329


1- نهج البلاغه، ج12/2 من كلامه رقم 130.
2- کافی، ج 207/8 .

آیات 87-92

اشاره

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ (87)وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ (88)وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ (89)بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ (90)وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (91)وَلَقَدْ جَاءَكُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ (92)

لغات

«قفينا» یعنی أردفنا و أتبعنا بعضهم خلف بعض، و اصل آن از قفا می باشد، چنان که گفته می شود: قفوت فلانا إذا صرت خلف قفاه، و «رسل» جمع رسول است، مانند صبر و شکر که جمع صبور و شکور است، و «أدناه» يعنى قويناه، و «قدس» به معنای طهر است و «تقدیس» به معنای تطهیر است، و توصیف

ص: 330

خداوند به «قدوس» به معنای طاهر و منزه از ولد و عمل خلاف عدل بودن است، و «بیت المقدس و بیت المقدس» یا مصدر و یا اسم مکان است، و «تقدیس» به معنای تطهیر است، چنان که خداوند درباره کعبه می فرماید: «طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ» و تطهیر کعبه به معنای دور کردن بت ها از آن است، و «هوی» به معنای شهوت است، از هوئ يهوى هوى، و «غلف» به ضم لام یعنی اوعية الخير والعلوم، و با سكون لام «غلف» یعنی غطاء، و «لعن» به معنای ابعاد و دورباش است، و «بس و نعم» دو فعل ماضی بر وزن فعل برای مدح و ذم هستند، و «اشتروا» از شراء به معنای بیع است و به معنای خریدن نیز می باشد، و «شریت» به معنای بعت و « اشتريت» به معنای ابتعت می باشد، و اصل «بغی» به معنای فساد است، و به معنای طلب نیز می آید، مانند «يبتغون العزة» و «بغاة العلم» و زانیه را بغی گویند چون طالب بغی و فساد است، و «اهانت» به معنای إذلال است، و «ماوراءه» یعنی مابعده و ماسواه، و «اسمعوا» یعنی اقبلوا، و «سمع الله لمن حمده» یعنی قبل الله حمد من حمده، و «أشرب قلبه حب كذا» یعنی سقی، و «أشربوا في قلوبهم العجل» یعنی شربوا في قلوبهم حب العجل.

ترجمه

ما به موسی کتاب (تورات) دادیم و پس از او پیا پی پیامبرانی را فرستادیم و به عیسی بن مريم (نیز) معجزات روشنی دادیم و او را با روح القدس تأييد نمودیم، آیا اگرهر پیامبرى (قانونی) برخلاف خواسته های نفسانی شما آورد، شما در برابر اوتکبرکرديد؟ گروهی را تکذیب کردید و گروهی را به قتل رسانیدید؟! (87) و (گروهی از شما به پیامبران خدا) گفتند: قلب های ما (نسبت به گفته شما) در غلاف است (وما سخن شما را نمی فهمیم) آری همین گونه است و خداوند آنان را به سبب كفرشان لعنت نموده ، از این رو کمی از آنان ایمان می آورند (88) و هنگامی که کتابی از ناحيه خداوند آمد و

ص: 331

هماهنگ با نشانه هایی بود که آنان با خود داشتند و از پیش نويد آن را می دادند و امید پیروزی برکفار را داشتند، چون آن کتاب (وآن پیامبر موعود) آمد با آن که او را شناخته بودند، به او کافر شدند! پس لعنت خدا بر کافرانباد (89) چه بد بود کار آنان که خود را فروختند و به جای آن، كفربه آنچه خدا نازل نموده بود را گرفتند و از روی دشمنی و حسادت گفتند: برای چه خداوند برای هرکه از بندگان خود بخواهد فضل خویش را فرومی فرستد؟! و با این سخن به خشمی دیگراز خشم خداوند گرفتار شدند، و کافران را عذاب خوارکننده ای خواهد بود (90) هنگامی که به آنان گفته شود: به آنچه خداوند نازل نموده ایمان بیاورید، می گویند: ما تنها به آنچه برخودمان نازل شده ایمان می آوریم، و به غيرآن كفرمی ورزند در حالی که آن حق است و با نشانه هایی که در اختیار دارند مطابق است، به آنان بگو: اگر راست می گویید (و به آنچه برشما نازل شده ایمان دارید) برای چه قبل از این، پیامبران خدا را میکشتيد؟! (91) همانا موسی با معجزات روشنی نزد شما آمد و شما پس از رفتن او به میقات، گوساله را خدای خود برگزیدید، و(در حق خود) ظلم کردید!! (92).

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ (بقره/87)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: این آیه خطاب به یهودیانی است که حضرت محمد صلی الله علیه و آله معجزاتی را (که قبلا گذشت) کنار کوه های مدینه به آنان نشان داد و آنان را توبیخ نمود. سپس می فرماید: مقصود از کتاب در این آیه تورات است که مشتمل بر احکام دین و ذکر فضائل محمد و علی و آل آنان، و امامت علی بن ابی طالب علیه السلام و امامان بعد از او و شرافت کسانی که تسلیم او هستند، و مذمت از

ص: 332

مخالفین او می باشد و خداوند می فرماید: ما بعد از موسی علیه السلام پیامبرانی را پیاپی فرستادیم و به عیسی بن مریم علیه السلام معجزات و نشانه های روشنی دادیم، مانند زنده نمودن مرده ها، شفادادن کورها و ابرص ها، خبردادن از آنچه مردم در خانه های خود ذخیره نموده اند، و تأیید نمودن او به وسیله روح القدس، یعنی جبرائیل علیه السلام که او را از روزنه خانه اش به آسمان برد و شبیهی به جای او قرار داد و کسانی (از يهود) که قصد قتل او را داشتند آن شخص را به گمان این که عیسی علیه السلام است، به قتل رساندند.(1)

مرحوم قمی در تفسیر خود از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: عیسی علیه السلام در آن شبی که خداوند او را به آسمان برد، اصحاب (خاص) خود را که دوازده نفر بودند جمع نمود، و به آنان فرمود: خداوند به من وحی نموده که در این ساعات مرا به آسمان ببرد و از (خباثت) يهوديان پاکم نماید، اکنون کدام یک از شما خود را به شكل من قرار می دهد تا کشته شود و به دار آویخته گردد و (در بهشت) در درجه من باشد؟ پس جوانی گفت: یا روح الله من چنین خواهم کرد. عیسی علیه السلام فرمود:

ص: 333


1- قَالَ الْإِمَامُ العسکری علیه السلام قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ یُخَاطِبُ هَؤُلَاءِ الْیَهُودَ الَّذِینَ أَظْهَرَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله الْمُعْجِزَاتِ لَهُمْ عِنْدَ تِلْکَ الْجِبَالِ وَ یُوَبِّخُهُمْ وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ التَّوْرَاهَ الْمُشْتَمِلَ عَلَی أَحْکَامِنَا وَ عَلَی ذِکْرِ فَضْلِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ وَ إِمَامَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ خُلَفَائِهِ بَعْدَهُ وَ شَرَفِ أَحْوَالِ الْمُسْلِمِینَ لَهُ وَ سُوءِ أَحْوَالِ الْمُخَالِفِینَ عَلَیْهِ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ جَعَلْنَا رَسُولًا فِی أَثَرِ رَسُولٍ وَ آتَیْنا أَعْطَیْنَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ الْآیَاتِ الْوَاضِحَاتِ (مثل):إِحْیَاءَ الْمَوْتَی وَ إِبْرَاءَ الْأَکْمَهِ وَ الْأَبْرَصِ وَ الْإِنْبَاءَ بِمَا یَأْکُلُونَ وَ بِمَا یَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِهِمْ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ هُوَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام وَ ذَلِکَ حِینَ رَفَعَهُ مِنْ رَوْزَنَهِ بَیْتِهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ أَلْقَی شِبْهَهُ عَلَی مَنْ رَامَ قَتْلَهُ فَقُتِلَ بَدَلًا مِنْهُ وَ قِیلَ هُوَ الْمَسِیحُ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 371)

پس تو همان هم نشین من خواهی بود.(1)

«أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ»... امام عسکری علیه السلام می فرماید: مقصود از این آیه این است که خداوند از بنی اسرائیل عهد و پیمان غلیظ گرفت که از پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیروی کنند و مطیع اولیای او باشند و آنان از این پیمان کراهت داشتند و نسبت به ایمان به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و اطاعت از او تکبر می ورزیدند، از این رو خداوند به آنان می فرماید: شما هر پیامبری را که دوست نمی داشتید، از ایمان به او تکبر کردید، برخی را مانند موسی و عیسی علیهما السلام تکذیب نمودید و برخی را مانند زکریا و یحیی کشتید و در این زمان نیز قصد کشتن محمد و على علیهما السلام را کردید و خداوند شما را ناامید نمود و کید و مکر شما را به خودتان بازگرداند.

امام عسکری علیه السلام سپس فرمود: (در این امت نیز) در شب عقبه (که رسول خدا صلی الله علیه و آله از جنگ تبوک باز می گشت) کافران و فاجران این امت قصد کشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله را داشتند و منافقین مدینه نیز قصد کشتن علی بن ابی طالب علیه السلام را داشتند، و خداوند از آنان جلوگیری نمود، و انگیزه آنان از کشتن على علیه السلام حسدی بود که از رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به على علیه السلام داشتند، چراکه رسول خدا صلی الله علیه و آله مقام او را بالا برده بود و منزلت او را بزرگ دانسته بود...(2)

ص: 334


1- عن أبي جعفر علیه السلام قال: إن عيسى علیه السلام وعد أصحابه ليلة رفعه الله إليه، فاجتمعوا إليه عند المساء وهم إثنا عشر رجلا فأدخلهم بيتا ثم خرج عليهم من عين في زاوية البيت وهوينفض رأسه من الماء، فقال إن الله أوحي إلى أنه رافعى إليه الساعة و مطهري من اليهود فأيكم يلقي عليه شبحي فيقتل ويصلب ويكون معي في درجتي؟ فقال شاب منهم: أنا يا روح الله ؟ قال : فأنت هوذا. (تفسیر قمی، ج93/1 )
2- «أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ» و أخذ عهودكم و مواثيقكم بما لا تحبون من اتباع النبي صلی الله علیه و آله و بذل الطاعة لأولياء الله استکبرتم على الإيمان و الاتباع فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ كموسی و عیسی وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ قتل أسلافكم زکریا و یحیی و أنتم رمتم قتل محمد و علي علیهما السلام فخيب الله سعيكم ورد کیدكم في نحوركم فمعنی تَقْتُلُونَ قتلتم كما تقول لمن توبخه ويلك لم تكذب ولا تريد ما يفعله بعدوإنما تريد لم فعلت وانت عليه موطن. ثم قال علیه السلام: ولقد رامت الفجرة الكفرة ليلة العقبة قتل رسول الله صلی الله علیه و آله على العقبة و رام من بقي من مردة المنافقين بالمدينة قتل علي بن أبي طالب علیه السلام فما قدروا على مغالبة ربهم حملهم على ذلك حسدهم لرسول الله صلی الله علیه و آله في على لما فخم أمره و عظم شأنه.... (تفسیر صافی، ج114/1 )
مقایسه بین معجزات عيسی علیه السلام ومعجزات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

امام عسکری علیه السلام می فرماید:(1) خداوند برای هیچ پیامبری از پیامبران گذشته نشانه و معجزه ای قرار نداد جز آن که برای حضرت محمد و على علیه السلام مثل آن و یا بزرگ تر از آن را قرار داد. گفته شد: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله چه معجزاتی خداوند برای حضرت محمد و على علیهما السلام قرار داد که همانند معجزات حضرت عیسی علیه السلام بود؟ در حالی که عیسی علیه السلام دارای معجزاتی مانند احیای اموات، شفا دادن نابیناها، شفا دادن بیماری های پیسی، و خبر دادن به آنچه مردم خورده بودند و یا در خانه های خود ذخیره نموده اند بود!

امام عسکری علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی با برادر خود على علیه السلام در مکه حرکت می نمود و عموی او ابولهب از پشت سر به او سنگ می زد و قدم های او را

ص: 335


1- قَالَ اَلْإِمَامُ العسکری عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَا أَظْهَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِیٍّ تَقَدَّمَ آیَهً إِلاَّ وَ قَدْ جَعَلَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیٍّ علیه السلام مِثْلَهَا وَ أَعْظَمَ مِنْهَا قِیلَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَیَّ شَیْ ءٍ جَعَلَ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ علیهما السلام مَا یَعْدِلُ آیَاتِ عِیسَی إِحْیَاءَ الْمَوْتَی وَ إِبْرَاءَ الْأَکْمَهِ وَ الْأَبْرَصِ وَ الْإِنْبَاءَ بِمَا یَأْکُلُونَ وَ مَا یَدَّخِرُونَ. قَالَ علیه السلام إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ یَمْشِی بِمَکَّهَ وَ أَخُوهُ عَلِیٌّ علیه السلام یَمْشِی مَعَهُ وَ عَمُّهُ أَبُو لَهَبٍ خَلْفَهُ یَرْمِی عَقِبَهُ بِالْأَحْجَارِ وَ قَدْ أَدْمَاهُ یُنَادِی مَعَاشِرَ قُرَیْشٍ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ فَاقْذِفُوهُ وَ اهْجُرُوهُ وَ اجْتَنِبُوهُ وَ حَرَّشَ عَلَیْهِ أَوْبَاشَ قُرَیْشٍ فَتَبِعُوهُمَا یَرْمُونَهُمَا بِالْأَحْجَارِ فَمَا مِنْهَا حَجَرٌ أَصَابَهُ إِلَّا أَصَابَ عَلِیّاً علیه السلام فَقَالَ بَعْضُهُمْ یَا عَلِیُّ أَ لَسْتَ الْمُتَعَصِّبَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ الْمُقَاتِلَ عَنْهُ وَ الشُّجَاعَ لَا نَظِیرَ لَکَ مَعَ حَدَاثَهِ سِنِّکَ وَ أَنَّکَ لَمْ تُشَاهِدِ الْحُرُوبَ مَا بَالُکَ لَا تَنْصُرُ مُحَمَّداً وَ لَا تَدْفَعُ عَنْهُ فَنَادَاهُمْ عَلِیٌّ علیه السلام: «مَعَاشِرَ أَوْبَاشِ قُرَیْشٍ لَا أُطِیعُ مُحَمَّداً بِمَعْصِیَتِی لَهُ لَوْ أَمَرَنِی لَرَأَیْتُمُ الْعَجَبَ وَ مَا زَالُوا یَتَّبِعُونَهُ حَتَّی خَرَجَ مِنْ مَکَّهَ فَأَقْبَلَتِ الْأَحْجَارُ عَلَی حَالِهَا تَتَدَحْرَجُ فَقَالُوا الْآنَ تَشْدَخُ هَذِهِ الْأَحْجَارُ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ نَتَخَلَّصُ مِنْهُمَا وَ تَنَحَّتْ قُرَیْشٌ عَنْهُ خَوْفاً عَلَی أَنْفُسِهِمْ مِنْ تِلْکَ الْأَحْجَارِ فَرَأَوْا تِلْکَ الْأَحْجَارَ قَدْ أَقْبَلَتْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ علیهما السلام کُلُّ حَجَرٍ مِنْهَا یُنَادِی السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ خَیْرَ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ وَ یَا خَلِیفَهَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ سَمِعَهَا جَمَاعَاتُ قُرَیْشٍ فَوَجَمُوا فَقَالَ عَشَرَهٌ مِنْ مَرَدَتِهِمْ وَ عُتَاتِهِمْ مَا هَذِهِ الْأَحْجَارُ تُکَلِّمُهُمَا وَ لَکِنَّهُمْ رِجَالٌ فِی حُفْرَهٍ بِحَضْرَهِ الْأَحْجَارِ قَدْ خَبَأَهُمْ مُحَمَّدٌ تَحْتَ الْأَرْضِ فَهِیَ تُکَلِّمُهُمَا لِتَغُرَّنَا وَ تَخْدَعَنَا فَأَقْبَلَتْ عِنْدَ ذَلِکَ أَحْجَارٌ عَشَرَهٌ مِنْ تِلْکَ الصُّخُورِ وَ تَحَلَّقَتْ وَ ارْتَفَعَتْ فَوْقَ الْعَشَرَهِ الْمُتَکَلِّمِینَ بِهَذَا الْکَلَامِ فَمَا زَالَتْ تَقَعُ بِهَامَاتِهِمْ وَ تَرْتَفِعُ وَ تُرَضِّضُهَا حَتَّی مَا بَقِیَ مِنَ الْعَشَرَهِ أَحَدٌ إِلَّا سَالَ دِمَاغُهُ وَ دِمَاؤُهُ مِنْ مَنْخِرَیْهِ وَ قَدْ تَخَلْخَلَ رَأْسُهُ وَ هَامَتُهُ وَ یَافُوخُهُ فَجَاءَ أَهْلُوهُمْ وَ عَشَائِرُهُمْ یَبْکُونَ وَ یَضِجُّونَ یَقُولُونَ أَشَدُّ مِنْ مُصَابِنَا بِهَؤُلاَءِ تَبَجُّحُ مُحَمَّدٍ وَ تَبَذُّخُهُ بِأَنَّهُمْ قُتِلُوا بِهَذِهِ اَلْأَحْجَارِ (فصار ذلک)آیَهً لَهُ وَ دَلاَلَهً وَ مُعْجِزَهً فَأَنْطَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَنَائِزَهُمْ (فقالت):صَدَقَ مُحَمَّدٌ وَ مَا کَذَبَ وَ کَذَبْتُمْ وَ مَا صَدَقْتُمْ وَ اِضْطَرَبَتِ اَلْجَنَائِزُ وَ رَمَتْ مَنْ عَلَیْهَا وَ سَقَطُوا اَلْأَرْضَ وَ نَادَتْ مَا کُنَّا لِنَنْقَادَ لِیُحْمَلَ عَلَیْنَا أَعْدَاءُ اَللَّهِ إِلَی عَذَابِ اَللَّهِ فَقَالَ أَبُو جَهْلٍ لَعَنَهُ اَللَّهُ إِنَّمَا سَحَرَ مُحَمَّدٌ هَذِهِ اَلْجَنَائِزَ کَمَا سَحَرَ تِلْکَ اَلْأَحْجَارَ وَ اَلْجَلاَمِیدَ وَ اَلصُّخُورَ حَتَّی وُجِدَ مِنْهَا مِنَ اَلنُّطْقِ مَا وُجِدَ فَإِنْ کَانَتْ قَتْلُ هَذِهِ اَلْأَحْجَارِ هَؤُلاَءِ لِمُحَمَّدٍ آیَهً لَهُ وَ تَصْدِیقاً لِقَوْلِهِ وَ تَبْیِیناً لِأَمْرِهِ فَقُولُوا لَهُ یَسْأَلُ مَنْ خَلَقَهُمْ أَنْ یُحْیِیَهُمْ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ قَدْ سَمِعْتَ اِقْتِرَاحَ اَلْجَاهِلِینَ وَ هَؤُلاَءِ عَشَرَهُ قَتْلَی کَمْ جُرِحْتَ بِهَذِهِ اَلْأَحْجَارِ اَلَّتِی رَمَانَا بِهَا اَلْقَوْمُ یَا عَلِیُّ؟ قَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ جُرِحْتُ أَرْبَعَ جِرَاحَاتٍ وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جُرِحْتُ أَنَا سِتَّ جِرَاحَاتٍ فَلْیَسْأَلْ کُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا رَبَّهُ أَنْ یُحْیِیَ مِنَ اَلْعَشَرَهِ بِقَدْرِ جِرَاحَاتِهِ فَدَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِسِتَّهٍ مِنْهُمْ فَنُشِرُوا وَ دَعَا عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِأَرْبَعَهٍ مِنْهُمْ فَنُشِرُوا ثُمَّ نَادَی اَلْمُحْیَوْنَ مَعَاشِرَ اَلْمُسْلِمِینَ إِنَّ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ شَأْناً عَظِیماً فِی اَلْمَمَالِکِ اَلَّتِی کُنَّا فِیهَا لَقَدْ رَأَیْنَا لِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِثَالاً عَلَی سَرِیرٍ عِنْدَ اَلْبَیْتِ اَلْمَعْمُورِ وَ عِنْدَ اَلْعَرْشِ وَ لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مِثَالاً عِنْدَ اَلْبَیْتِ اَلْمَعْمُورِ وَ عِنْدَ اَلْکُرْسِیِّ وَ أَمْلاَکُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْحُجُبِ وَ أَمْلاَکُ اَلْعَرْشِ یَحُفُّونَ بِهِمَا وَ یُعَظِّمُونَهُمَا وَ یُصَلُّونَ عَلَیْهِمَا وَ یَصْدُرُونَ عَنْ أَوَامِرِهِمَا وَ یُقْسِمُونَ عَلَی اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِحَوَائِجِهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ بِهِمَا فَآمَنَ مِنْهُمْ سَبْعَهُ نَفَرٍ وَ غَلَبَ اَلشَّقَاءُ عَلَی اَلْآخَرِینَ (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 373 - 376)

خونین نموده بود و به مرم می گفت: «این ساحر و كذاب است؛ او را بکشید و از او دوری نمایید» و اوباش قریش را بر او می شوراند و آنان نیز به او و على علیهما السلام سنگ می زدند و هر سنگی به او اصابت می نمود به على علیه السلام نیز اصابت می کرد. و بعضی به على ما می گفتند: مگر تو مدافع سخت او و شجاع بی نظیر -در سن جوانی - در جنگ ها نبودی؟ برای چه از حضرت محمد صلی الله علیه و آله دفاع نمی کردی؟ امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ آنان فرمود: من بدون اجازه او کاری نمی کنم ولكن اگر او به من دستوری بدهد شما چیز عجیبی راخواهید دید.

امام عسکری علیه السلام می فرماید: اوباش قریش سنگ به آن حضرت زدند تا از مکه خارج شد و سنگ ها همراه او می رفتند و اوباش مگه می گفتند: الآن این سنگ ها محمد و على [ علیه السلام] را نابود می کنند، و ما از آنها آسوده می شویم؛ از این رو مردم قریش فرار می کردند که آن سنگ ها به آنان اصابت نکنند، پس همه آنان دیدند که آن سنگ ها مقابل حضرت محمد و على علیهما السلام آمدند و هر کدام می گفتند:

«السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طالِبِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ وَ خَيْرَ اَلْخَلْقِ أَجْمَعِينَالسَلاَمُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ اَلْوَصِيِّينَ وَ يَا خَلِيفَهُ رَسُولِ

ص: 336

رَبِّ اَلْعَالَمِينَ.» و چون مردم قریش این سخنان را از آن سنگ ها شنیدند سکوت کردند و از شدت غیظ سخنی نگفتند. پس ده نفر از سران قریش گفتند: «این سخنان را سنگ ها نمی گویند بلکه محمد مردانی را در گودال هایی نزدیک آنها پنهان نموده و آنان این گونه با محمد و علی سخن می گویند، و او می خواهد ما را فریب بدهد».

پس سنگ هایی از ده قسمت از کوه ها جدا شدند و به صورت دایره بالای سر آن ده نفر قرار گرفتند و همان سخنان را تکرار نمودند و همواره بر سر هرکدام از آن ده نفر فرود آمدند تا سرهای آنان را کوبیدند و خون و دماغ سرشان از بینی هایشان جاری شد و سرهایشان شکافته و دگرگون شد و هلاک شدند، و خویشان آنان آمدند و صدای گریه و ناله آنان بلند شد و گفتند: سخت تر از این مصیبت این است که اکنون محمد و علی و پیروانشان از این حادثه شاد شدند و این برای آنان نشانه حقانیت و معجزه بود.

قریش عه خوفا على أنفسهم من تلك الأخجار، فرأوا تلك الأخجار قد أقبلت على محلي و علي علاٹا، گل حجر منها الجي: «السلام عليك يا محمد بن عبير الله بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف. السلام عليك يا علي بن أبي طالب بن عبير المطلب بن هاشم بن عبير ممتاف. السلام عليك يا شول رب العالمين. وخير الخلق أجمعين. السلام عليك يا سيد الوصيين و يا خليقة ترشول رب العالمين» و

بيعها جماعات قريش وكموا فقال عشرة من مرد تهم و مماتهم : ما هي الأحجار كليهما، ولهم رجال في حفرة بكرة الأخبار، قد خبأهم محمد تحت الأرض فهي تكليهما إنما و تير ممتا. فأقبل عند ذلك أجار عشرة من تلك الممځور وتلقت و ارتفعت فوق العشرة المتكلمينبهذا الكلام، فما الث تقع بهاماتهم و ترتفع و ترها حتى ما بقي من العشرة أحد إلا ال ماه و ماؤه من منتريه، و تخلل رأشة وهامه واوځه جاء أهلوهم و عشاؤهم يبون ويون، يقولون:

ص: 337

پس خداوند جنازه های آنان را به سخن آورد و آن جنازه ها گفتند: «محمد صلی الله علیه و آله و راست می گوید و شما دروغ می گویید.» سپس جنازه ها به لرزه درآمدند و خود را بر سر مردم قریش کوبیدند و صدا زدند: ما از شما اطاعت نمی کنیم و بار گناه دشمنان خدا را تحمل نمی کنیم. پس ابوجهل گفت: این نیز همانند سنگ ها و صخره ها، سحری از سحرهای محمد صلی الله علیه و آله است و اگر کشته شدن این ها به وسیله سنگ ها معجزه و نشانه حقانیت اوست به او بگویید از خدای خود بخواهد تا آنان زنده شوند.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: تو شنیدی سخن این جاهلان را و دیدی که آن ده نفر (به سبب آن سنگ ها) کشته شدند. اکنون جراحات تو به سبب سنگ هایی که به تو زدند چقدر است؟ فرمود: چهار جراحت است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من نیز شش جراحت پیدا کرده ام، پس هر کدام از ما از خدای خود می خواهیم که به عدد جراحاتمان این کشته ها را زنده نماید. پس با دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله شش نفر آنان زنده شدند و با دعای امیرالمؤمنین علیه السلام چهار نفر دیگر زنده شدند و این ده نفر که زنده شدند صدا زدند: ای مسلمانان بدانید که محمد و علی در این عالم مقام والایی دارند و ما محمد صلی الله علیه و آله را در این عالم بر

ص: 338

تختی نزد بیت المعمور و عرش دیدیم، و على علیه السلام را نیز بر تختی نزد بیت المعمور و کرسی دیدیم و ملائکه آسمان ها و حجاب و عرش را دیدیم که بر آنان احاطه نموده و به آنان تعظیم می کنند و بر آنان صلوات می فرستند و دستور آنان را اجرا می کنند و برای حوائج خود خدا را به حق آنان سوگند می دهند. پس هفت نفر از قریش ایمان آوردند و دیگران بر شقاوت خود باقیماندند.

وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ (بقره / 88)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: یهودیانی که معجزات پیشین را از رسول خدا صلی الله علیه و آله دیدند گفتند: «ای محمد قلب های ما ظرف خیر و علوم فراوانی است و با این وصف ما هیچ فضلی برای تو در هیچ کدام از کتاب های آسمانی و بر زبان هیچ پیامبری ندیدیدم.» و خداوند در رد سخن آنان می فرماید: قلوب آنان ظرف علوم نیست، بلکه آنان مورد لعنت خداوند هستند و از هر خیری دور می باشند. از

ص: 339

این رو ایمانشان ناچیز است و به برخی از آیات خدا ایمان می آورند و به برخی کافر می شوند و چون حضرت محمد صلی الله علیه و آله را تکذیب نمودند، تکذیب آنان به آیات و پیامبران الهی بیش از تصدیقشان می باشد.

سپس فرمود: اگر قرائت آیه، «غلف» باشد معنای آیه این است که «قلب های ما در غطا و پرده ای قرار گرفته و ما سخن توار نمی فهمیم» مانند آيه «وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ»(1) و هر دو قرائت حق است.

امام عسکری علیه السلام می فرماید: سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: ای جماعت يهود، شما با رسول و فرستاده خدای رب العالمين عناد می کنید و به حقانیت او اعتراف نمی کنید، چراکه از گناهان خود آگاه نیستند و فکر می کنید خداوند به سبب این عنادی که دارید شما را عذاب نخواهد نمود، در حالی که هرگز خداوند عذاب خود را از اهل عناد برنمی دارد .(2)

ص: 340


1- فصلت /5.
2- قال الإمام علیه السلام قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قالُوا «قُلُوبُنا غُلْفٌ» بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا ما یُؤْمِنُونَ قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ قالُوا یَعْنِی الْیَهُودَ الَّذِینَ أَرَاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْمُعْجِزَاتِ الْمَذْکُورَاتِ عِنْدَ قَوْلِهِ فَهِیَ کَالْحِجارَهِ الْآیَهَ قُلُوبُنَا غُلُفٌ أَوْعِیَهٌ لِلْخَیْرِ وَ الْعُلُومُ قَدْ أَحَاطَتْ بِهَا وَ اشْتَمَلَتْ عَلَیْهَا ثُمَّ هِیَ مَعَ ذَلِکَ لَا نَعْرِفُ لَکَ یَا مُحَمَّدُ فَضْلًا مَذْکُوراً فِی شَیْ ءٍ مِنْ کُتُبِ اللَّهِ وَ لَا عَلَی لِسَانِ أَحَدٍ مِنْ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی رَدّاً عَلَیْهِمْ بَلْ لَیْسَ کَمَا یَقُولُونَ أَوْعِیَهً لِلْعُلُومِ وَ لَکِنْ قَدْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ أَبْعَدَهُمُ مِنَ الْخَیْرِ فَقَلِیلًا ما یُؤْمِنُونَ قَلِیلٌ إِیمَانُهُمْ یُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ یَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَإِذَا کَذَّبُوا مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله فِی سَائِرِ مَا یَقُولُ فَقَدْ صَارَ مَا کَذَّبُوا بِهِ أَکْثَرَ وَ مَا صَدَّقُوا بِهِ أَقَلَّ وَ إِذَا قُرِئَ (غُلْفٌ) فَإِنَّهُمْ قَالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ فِی غِطَاءٍ فَلَا نَفْهَمُ کَلَامَکَ وَ حَدِیثَکَ نَحْوَ مَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی:« وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّهٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ» وَ کِلَا الْقِرَاءَتَیْنِ حَقٌّ وَ قَدْ قَالُوا بِهَذَا وَ بِهَذَا جَمِیعاً ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَعَاشِرَ الْیَهُودِ أَ تُعَانِدُونَ رَسُولَ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ تَأْبَوْنَ الِاعْتِرَافَ بِأَنَّکُمْ کُنْتُمْ بِذُنُوبِکُمْ مِنَ الْجَاهِلِینَ إِنَّ اللَّهَ لَا یُعَذِّبُ بِهَا أَحَداً وَ لَا یُزِیلُ عَنْ فَاعِلِ هَذَا عَذَابَهُ أَبَداً(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص1390 - 391)

وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ (بقره/89)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند از یهودیان مذمت نموده و می فرماید: هنگامی که کتابی مانند قرآن از طرف خداوند برای آنان نازل شد و آن کتاب هماهنگ با تورات بود، و در تورات آمده بود که محمد امی (امین) از فرزندان اسماعیل است و او مؤید به بهترین خلق خدا بعد از خود: علی بن ابی طالب ولی خدا می باشد، و یهودیان از پیش، ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به عنوان یک پیامبر مرسل انتظار می کشیدند و از خداوند می خواستند که آنان را با ایمان به آن پیامبر بر دشمنانشان پیروز نماید و به دشمنان خود از کار می گفتند: هنگامی که آن پیامبر موعود بیاید، ما به او ایمان می آوریم و بر شما پیروز خواهیم شد، و چون آن پیامبری که وصف او را در تورات دیده بودند، آمد و ( آنان او را همانند فرزندان خود می شناختند)، به او کافر شدند و به خاطر حسد و دشمنی با او، نبوت او را انکارنمودند، از این رو خداوند بر آنان لعنت نمود و فرمود: «فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ» (1)

ص: 341


1- قال الإمام علیه السلام ذَمَّ اللّهُ تَعالَى اليَهودَ فَقالَ :وَ لَمّا جاءَهُمْ يَعني هؤلاءِ اليَهودَ - الَّذينَ تَقَدَّمَ ذِكرُهُم وإخوانَهُم مِنَ اليَهودِ، جاءَهُم كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ القُرآنُ مُصَدِّقٌ ذلِكَ الكِتابُ لِما مَعَهُمْ مِنَ التَّوراةِ الَّتي بَيَّنَ فيها أنَّ مُحَمَّداً الاُمِّيَّ مِن وُلدِ إسماعيلَ، المُؤَيَّدَ بِخَيرِ خَلقِ اللّهِ بَعدَهُ، عَلِيٍّ وَلِيِّ اللّهِ، وَ كانُوا يَعني هؤُلاءِ اليَهودُ مِنْ قَبْلُ ظُهورِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله بِالرِّسالَةِ يَسْتَفْتِحُونَ يَسأَلونَ اللّهَ الفَتحَ وَالظَّفَرَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا مِن أعدائِهِم وَالمُناوينَ لَهُم، فَكانَ اللّهُ يَفتَحُ لَهُم ويَنصُرُهُم.قالَ اللّهُ تَعالى: فَلَمّا جاءَهُمْ جاءَ هؤُلاءِ اليَهودَ ما عَرَفُوا مِن نَعتِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله وصِفَتِهِ كَفَرُوا بِهِ وجَحَدوا نُبُوَّتَهُ حَسَداً لَهُ وبَغياً عَلَيهِ. قالَ اللّهُ عز و جل«فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ »

مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل نموده که آن حضرت در پاسخ شخصی که از این آیه سؤال نمود فرمود:(1)قومی (از یهود) بین حضرت عیسی علیه السلام و بین حضرت محمد (در مدینه) می زیستند و بت پرستان و مشرکین را تهدید می کردند و می گفتند: «پیامبری خواهد آمد و او بت های شما را خواهد شکست و شما را از بین خواهد برد» و چون رسول خدا و به نبوت مبعوث شد به او کافر شدند!!

مرحوم قمی نیز در تفسیر خود می فرماید: یهودیان (مدينه قبل از آمدن رسول خدا به عرب ها می گفتند: « نزدیک است پیامبری از مکه به رسالت مبعوث شود و به مدينه هجرت نماید و او آخرین پیامبر خدا و افضل از همه پیامبران است (و از نشانه های او این است که) در چشمان او حمره و قرمزی وجود دارد و بین دو شانه او مهر نبوت زده شده و کساء و عبایی به دوش می گیرد و به چند دانه خرما و پاره نانی قانع است و بر حماربی جهازی سوار می شود و خندان و قتال است و شمشیر خود را بر شانه اش می گذارد و باکی ندارد که با چه کسی روبه رو شود و سيطره او بین خف وحافر می رسد و ما به او ایمان می آوریم و شما را همانند قوم عاد خواهیم کشت».

جاء هؤلاء اليهود ما عرفوا من تغني محمد ولی و قته كفوا به وجحدوا بنوته خدا كه وبغيا عليه. قال الله وجل: (فلعنة الله على الكافرين . (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص383؛ بحارالأنوار، ج 181/9

؛ تفسیر برهان، ج126/1

)

ص: 342


1- وفي الكافي عن الصادق علیه السلام أنه سئل عن هذه الآية فقال: کان قوم فيما بين محمد صلی الله علیه و آله وعیسی وكانوا يتوعدون أهل الأصنام بالنبي ويقولون ليخرجن النبي فلیکسرن أصنامكم وليفعلن بكم كذا فلما خرج رسول الله صلی الله علیه و آله كفروا به. والقمي كانت اليهود يقولون للعرب قبل مجيء النبي صلی الله علیه و آله: أيها العرب هذا أوان نبي يخرج من مكة وكانت مهاجرته بالمدينة وهو آخر الأنبياء وأفضلهم في عينيه حمرة وبين كتفيه خاتم النبوة يلبس الشملة ويجتزئ بالكسرة والتميرات ويركب الحمار العري وهو الضحوك القتال يضع سيفه على عاتقه لايبالي من لاقي يبلغ سلطانه منقطع الخف والحافر لنقتلتكم به يا معشر العرب قتل عاد فلما بعث الله نبيه بهذه الصفة حسدوه وكفروا به كماقال الله وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ، الآية. (تفسیر صافی، ج 115/1 )

و چون خداوند پیامبر خود حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را با این صفات مبعوث به رسالت نمود قوم یهود نسبت به او حسد ورزیدند و به او کافر شدند، در حالی که قبلا آمدن او را وعده می دادند و مشرکین را تهدید می کردند!! (از این رو خداوند آنان را کافر معرفی نمود و به آنان لعنت کرد و فرمود: «فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ»).

بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ (بقره/ 90)

امام عسکری علیه السلام می فرماید:(1) خداوند در این آیه از (علمای) یهود مذمت نموده و آنان را نسبت به کفر به حضرت محمد صلی الله علیه و آله ملامت کرده چراکه آنان سعادت خود را به دنیا و هدایای مردم يهود فروختند و عذاب دائم الهی را خریدند، در حالی که خداوند به آنان امر نموده بود که با او معامله کنند، و با اطاعت از خداوند، نعمت های دائم آخرت را خریداری کنند، ولکن آنان با عداوت و

ص: 343


1- قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام ذَمَّ اللَّهُ تَعَالَی الْیَهُودَ وَ عَابَ فِعْلَهُمْ فِی کُفْرِهِمْ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَقَالَ «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ» أَیْ اشْتَرَوْهَا بِالْهَدَایَا وَ الْفُضُولِ الَّتِی کَانَتْ تَصِلُ إِلَیْهِمْ وَ کَانَ اللَّهُ أَمَرَهُمْ بِشِرَائِهَا مِنَ اللَّهِ بِطَاعَتِهِمْ لَهُ لِیَجْعَلَ لَهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَ الِانْتِفَاعَ بِهَا دَائِماً فِی نَعِیمِ الْآخِرَهِ فَلَمْ یَشْتَرُوهَا بَلِ اشْتَرَوْهَا بِمَا أَنْفَقُوهُ فِی عَدَاوَهِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِیَبْقَی لَهُمْ عِزُّهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ رِئَاسَتُهُمْ عَلَی الْجُهَّالِ وَ یَنَالُوا الْمُحَرَّمَاتِ وَ أَصَابُوا الْفُضُولَاتِ مِنَ السَّفَلَهِ وَ صَرَفُوهُمْ عَنْ سَبِیلِ الرَّشَادِ وَ وَقَفُوهُمْ عَلَی طُرُقِ الضَّلَالاتِ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَیْ بِمَا أَنْزَلَ عَلَی مُوسَی مِنْ تَصْدِیقِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ. قَالَ وَ إِنَّمَا کَانَ کُفْرُهُمْ لِبَغْیِهِمْ وَ حَسَدِهِمْ لَهُ لِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَیْهِ وَ هُوَ الْقُرْآنُ الَّذِی أَبَانَ فِیهِ نُبُوَّتَهُ وَ أَظْهَرَ بِهِ آیَتَهُ وَ مُعْجِزَتَهُ ثُمَّ قَالَ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ یَعْنِی رَجَعُوا وَ عَلَیْهِمُ الْغَضَبُ مِنَ اللَّهِ عَلَی غَضَبٍ فِی أَثَرِ غَضَبٍ وَ الْغَضَبُ الْأَوَّلُ حِینَ کَذَّبُوا بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ الْغَضَبُ الثَّانِی حِینَ کَذَّبُوا بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله قَالَ وَ الْغَضَبُ الْأَوَّلُ أَنْ جَعَلَهُمْ قِرَدَهً خَاسِئِینَ وَ لَعَنَهُمْ عَلَی لِسَانِ عِیسَی علیه السلام وَ الْغَضَبُ الثَّانِی حِینَ سَلَّطَ عَلَیْهِمْ سُیُوفَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَصْحَابِهِ وَ أُمَّتِهِ حَتَّی ذَلَّلَهُمْ بِهَا فَإِمَّا دَخَلُوا فِی الْإِسْلَامِ طَائِعِینَ وَ إِمَّا أَدَّوُا الْجِزْیَهَ صَاغِرِینَ دَاخِرِینَ (تفسیر امام عسکری علیه السلام ص 401)

دشمنی با رسول خدا صلی الله علیه و آله و صرف اموال خود در تضعیف آیین او و دور کردن عوام مردم از ایمان به آن حضرت، عذاب آخرت را برای خویش فراهم نمودند، به امید آن که عزت و ریاست آنان بر جهال باقی بماند و از محرمات الهی و فضولات دنیا لذت ببرند. از این رو خداوند درباره آنان می فرماید: « ما اشتروا به أنفسهم» یعنی به بد چیزی خود را فروختند.

سپس فرمود: کافر شدن [علمای] یهود به خاطر دشمنی و حسد آنان نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است، چراکه آنان دیدند خداوند رسول خود را به سبب قرآن فضیلت داده و نشانه های نبوت و معجزات او را آشکار نموده است. از این رو(علمای) یهود دو مرتبه مورد خشم خداوند قرار گرفتند: خشم اول خداوند بر آنان زمانی بود که عیسی علیه السلام را تکذیب نمودند و خداوند آنان را مسخ نمود و به صورت بوزینه و خوک درآمدند و خوار و ذلیل شدند و خداوند به زبان عیسی علیه السلام آنان را لعنت نمود و خشم دوم خداوند بر آنان زمانی بود که حضرت محمد صلی الله علیه و آله را تکذیب نمودند و خداوند شمشیرهای حضرت محمد صلی الله علیه و آله و آل او واصحاب و امت او را بر آنان مسلط نمود و آنان را ذلیل کرد، تا این که برخی با میل خود مسلمان شدند و برخی با ذلت، جزیه و مالیات دادند (و به کفر خود باقی ماندند و در قیامت به عذاب خوارکننده ای گرفتار خواهند شد).

ص: 344

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(بقره/91)

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: هنگامی که به مردم يهود یادشده گفته می شود: به آنچه خداوند (توسط پیامبرش) فرستاده و قرآنی که مشتمل بر حلال و حرام و فرائض و احکام الهی است ایمان بیاورید، آنان می گویند: ما تنها به تورات ایمان می آوریم. و به غیر تورات کفر می ورزیم؛ در حالی که قرآن حق است و آن ناسخ کتب قبل از خود می باشد. از این رو خداوند به پیامبر خود می فرماید: به آنان بگو: اگر شما تورات را قبول دارید، برای چه پیشینیان شما پیامبران خدا را می کشتند؟ پس شما به تورات نیز ایمان ندارید چراکه تورات کشتن پیامبران را حرام دانسته است.(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند (در این آیه) خبر داده که هر کس به قرآن ایمان

ص: 345


1- قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام وَ إِذَا قِیلَ لِهَؤُلَاءِ الْیَهُودِ الَّذِینَ تَقَدَّمَ ذِکْرُهُمْ :«آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ» عَلَی مُحَمَّدٍ مِنَ الْقُرْآنِ الْمُشْتَمِلِ عَلَی الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْفَرَائِضِ وَ الْأَحْکَامِ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا مِنَ التَّوْرَاهِ وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ یَعْنِی مَا سِوَاهُ لَا یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُوَ الْحَقُّ وَ الَّذِی یَقُولُ هَؤُلَاءِ الْیَهُودُ إِنَّهُ وَرَاءَهُ هُوَ الْحَقُّ لِأَنَّهُ هُوَ النَّاسِخُ لِلْمَنْسُوخِ الَّذِی تَقَدَّمَهُ اللَّهُ تَعَالَی. قَالَ اللَّهُ تَعَالَی :«قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ» وَ لِمَ کَانَ یَقْتُلُ أَسْلَافُکُمْ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ بِالتَّوْرَاهِ أَیْ (لَیْسَ فِی التَّوْرَاهِ الْأَمْرُ) بِقَتْلِ الْأَنْبِیَاءِ فَإِذَا کُنْتُمْ تَقْتُلُونَ الْأَنْبِیَاءَ فَمَا آمَنْتُمْ بِمَا أُنْزِلَ عَلَیْکُمْ مِنَ التَّوْرَاهِ لِأَنَّ فِیهَا تَحْرِیمَ قَتْلِ الْأَنْبِیَاءِ. (همان، ص 403)

نیاورد به تورات نیز ایمان نیاورده است؛ چراکه از بنی اسرائیل پیمان گرفته که به تورات و قرآن ایمان بیاورند و اگر کسی منکر یکی از این دو باشد، منکر دیگری نیز خواهد بود و خدا ایمان به یکی از آن ها را بدون ایمان به دیگر نمی پذیرد.

و نیز خداوند همان گونه که ایمان به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله را واجب نموده، ایمان به ولایت علی بن ابی طالب را نیز واجب نموده است. پس کسی که بگويد: من به نبوت محمد صلی الله علیه و آله ایمان دارم و به ولایت علی [ علیه السلام] کافر هستم، به نبوت محمد نیز ایمان نیاورده است.

سپس فرمود: هنگامی که خداوند همه خلایق را در قیامت جمع می کند،

منادی او در تعریف اهل ایمان و اهل کفر می گوید: «الله أكبر، الله أكبر» و منادی دیگری گوید: «با او در تکبیر همراهی کنید! پس کسانی که دهری و کمونیست بوده اند، گنگ می شوند و نمی توانند پاسخ بدهند و خداپرستان پاسخ می دهند. پس دهریه و کمونیست ها از بقیه مردم جدا می شوند. سپس منادی خداوند صدا می زند: «أشهد أن لا إله الا الله» و همه خلایق پاسخ می دهند جز مشرکین از مجوس و نصارا و بت پرستان که گنگ می شوند و نمی توانند پاسخ بدهند و جدا می شوند. سپس منادی خداوند صدا می زند: «أشهد أن محمدا رسول الله» پس همه مسلمانان آن را تکرار می کنند، جز یهود و نصارا و سایر مشرکین که گنگ می شوند و پاسخ نمی دهند. سپس منادی از انتها عرصات قیامت صدا می زند: کسانی که شهادت به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله دادند را به بهشت ببرید! ناگهان ندایی از ناحیه پروردگار می رسد (و خطاب می شود): چنین نیست و باید آنان را بازداشت کنید تا مورد سؤال واقع شوند. ملائکه می گویند:

خدایا برای چه آنان را بازداشت کنیم؟ خطاب می رسد: آنان را بازداشت کنید تا از ولایت علی بن ابی طالب و آل محمد علیهم السلام نیز سؤال شوند، چراکه آنان باید پس

ص: 346

از شهادت به نبوت محمد، شهادت به ولایت علی و فرزندان او نیز بدهند وگرنه شهادت به یگانگی من و نبوت محمد صلی الله علیه و آله برای آنان سودی نخواهد داشت. پس برخی از مسلمانان به دروغ می گویند: «ما نسبت به ولایت علی بن ابی طالب شهادت می دادیم و آل محمد علیهم السلام را دوست میداشتیم» و گمان می کنند که با این دروغ نجات پیدا می کنند، پس به آنان گفته می شود: اکنون ما از على علیه السلام درباره این ادعای (دروغین) شما سؤال می کنیم.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به على علیه السلام فرمود: تو به آنان خواهی گفت: بهشت، دوستان مرا می شناسد، و دوزخ نیز دشمنان مرا می شناسد، و هرکدام ازشما که راستگو باشد، بادها و نسیم های بهشتی او را به بهشت می برند و در بالاترین مقام بهشتی که هرگز رنج و زحمتی در آن نیست با فضل پروردگار او را جای می دهند. و هرکدام که دروغگو باشند، سموم و حمیم دوزخ او را برمی گیرند و به آتش جهنم داخل می کنند.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: از این رو تویاعلی قسمت کننده بهشت و دوزخ خواهی بود و به آتش می گویی: این از من، و این از تو.(1)

وَلَقَدْ جَاءَكُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ (بقره/92)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند به يهود بنی اسرائیل می فرماید: موسی علیه السلام با بينات ومعجزات نزد شما آمد و او محمد صلی الله علیه و آله را بر همه خلایق فضیلت و شرافت داد و به آمدن او و وصى او على علیه السلام و خلفای بعد از او علیهم السلام خبر داد و شما بعد از

ص: 347


1- تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص406؛ بحارالأنوار، ج 186/7 ، ح 48

رفتن موسی علیه السلام به کوه طور، با خلیفه او هارون مخالفت نمودید و گوساله را خدای خود برگزیدید و با این عمل به خود ظلم کردید و کافر شديد.(1)

حديث حدائق و گریه رسول خدا صلی الله علیه و آله برای امیرالمؤمنين علیه السلام

امام عسکری علیه السلام می فرماید: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در اطراف مدینه با امیرالمؤمنین علیه السلام راه می رفت و چون به باغستان زیبایی رسیدند، امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: یا رسول الله چه باغستان زیبایی است! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در بهشت برای تو بهتر از آن خواهد بود، تا این که به هفت باغستان برخورد نمودند و امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: چقدر باغستان زیبایی است! و رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: در بهشت برای تو بهتر از آن خواهد بود.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله گریه شدیدی نمود و امیرالمؤمنین علیه السلام نیز به خاطر گریه رسول خدا صلی الله علیه و آله گریه کرد و به رسول خدا عرض کرد: یا رسول الله، برای چه گریه می کنید؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای برادر من، ای ابوالحسن، کینه هایی در سینه های این مردم نسبت به تو هست که بعد از من ظاهر خواهند نمود!!

امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشت: یا رسول الله آیا با این کینه ها دین من سالم خواهد ماند؟ فرمود: آری دین تو سالم خواهد ماند. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر دین من سالم بماند، مرا باکی نیست. رسول خدا فرمود: به همین علت خداوند تو

ص: 348


1- الإمام علیه السلام قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ» ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ قَالَ الْإِمَامُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لِلْیَهُودِ الَّذِینَ تَقَدَّمَ ذِکْرُهُمْ وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ الدَّالَّاتِ عَلَی نُبُوَّتِهِ وَ عَلَی مَا وَصَفَهُ مِنْ فَضْلِ مُحَمَّدٍ وَ شَرَفِهِ عَلَی الْخَلَائِقِ وَ أَبَانَ عَنْهُ مِنْ خِلَافَهِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ وَصِیَّتِهِ وَ أَمْرِ خُلَفَائِهِ بَعْدَهُ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ إِلَهاً مِنْ بَعْدِهِ بَعْدَ انْطِلَاقِهِ إِلَی الْجَبَلِ وَ خَالَفْتُمْ خَلِیفَتَهُ الَّذِی نَصَّ عَلَیْهِ وَ تَرَکَهُ عَلَیْکُمْ وَ هُوَ هَارُونُ علیه السلام وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ کَافِرُونَ بِمَا فَعَلْتُمْ مِنْ ذَلِکَ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص408)

را همتای من و داعی به رضوان الله و غفران الله و معیار جدایی فرزندان شایسته از غیرشایسته و حامل لوا و پرچم محمد صلی الله علیه و آله در قیامت قرار داد و تو را در زیر لوای من قائد و جلودار پیامبران و مرسلین و کسانی که به بهشت برده می شوند قرار داد.

سپس فرمود: یا علی، اصحاب موسی با نبودن موسی علیه السلام گوساله پرست شدند و با خليفه موسی مخالفت نمودند و به سخن او گوش نکردند و زود است که امت من نیز بعد از من با تو مخالفت کنند و گوساله هایی را بپرستند، در حالی که تو خلیفه من بر آنان خواهی بود و آنان همانند قوم موسی علیه السلام که گوساله پرست شدند، گوساله پرست خواهند شد.

تا این که فرمود: آگاه باش که هر کس (امامت) تو را بپذیرد و از تو اطاعت کند، در رفيع اعلای بهشت با ما خواهد بود و هر کس بعد از من گوساله پرست شود و با تو مخالفت نماید و توبه نکند، با گوساله پرستان زمان موسی علیه السلام محشور خواهد شد و مخلد در جهنم خواهد بود.(1)

ص: 349


1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ قَدْ مَرَّ مَعَهُ بِحَدِیقَهٍ حَسَنَهٍ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام مَا أَحْسَنَهَا مِنْ حَدِیقَهٍ فَقَالَ یَا عَلِیُّ لَکَ فِی الْجَنَّهِ أَحْسَنُ مِنْهَا إِلَی أَنْ مَرَّ بِسَبْعِ حَدَائِقَ کُلَّ ذَلِکَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقُولُ مَا أَحْسَنَهَا وَ یَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَکَ فِی الْجَنَّهِ أَحْسَنُ مِنْهَا. ثُمَّ بَکَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بُکَاءً شَدِیداً فَبَکَی عَلِیٌّ علیه السلام لِبُکَائِهِ ثُمَّ قَالَ مَا یُبْکِیکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ یَا أَخِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ قَوْمٍ یُبْدُونَهَا لَکَ بَعْدِی قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام یَا رَسُولَ اللَّهِ فِی سَلَامَهٍ مِنْ دَیْنِی قَالَ فِی سَلَامَهٍ مِنْ دِینِکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِذَا سَلِمَ لِی دِینِی فَمَا یَسُوؤُنِی ذَلِکَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِذَلِکَ جَعَلَکَ اللَّهُ لِمُحَمَّدٍ تَالِیاً وَ إِلَی رِضْوَانِهِ وَ غُفْرَانِهِ دَاعِیاً وَ عَنْ أَوْلَادِ الرِّشْدَهِ وَ الْبَغْیِ بِحُبِّهِمْ لَکَ وَ بُغْضِهِمْ مُنْبِئاً وَ لِلِوَاءِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله یَوْمَ الْقِیَامَهِ حَامِلًا وَ لِلْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ الصَّائِرِینَ تَحْتَ لِوَائِی إِلَی جَنَّاتِ النَّعِیمِ قَائِداً یَا عَلِیُّ إِنَّ أَصْحَابَ مُوسَی اتَّخَذُوا بَعْدَهُ عِجْلًا فَخَالَفُوا خَلِیفَتَهُ وَ سَتَتَّخِذُ أُمَّتِی بَعْدِی عِجْلًا ثُمَّ عِجْلًا ثُمَّ عِجْلًا وَ یُخَالِفُونَک وَ أَنْتَ خَلِیفَتِی عَلَی هَؤُلَاءِ یُضَاهِئُونَ أُولَئِکَ فِی اتِّخَاذِهِمُ الْعِجْلَ أَلَا فَمَنْ وَافَقَکَ وَ أَطَاعَکَ فَهُوَ مَعَنَا فِی الرَّفِیقِ الْأَعْلَی وَ مَنِ اتَّخَذَ بَعْدِیَ الْعِجْلَ وَ خَالَفَکَ وَ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ زَمَانَ مُوسَی وَ لَمْ یَتُوبُوا فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ مُخَلَّدِینَ(همان؛ بحارالأنوار، ج 66/28 )

مرحوم علامه مجلسی گوید: حديث فوق متواتر و قطعی است و خاصه و عامه آن را با سندهای متعددی نقل کرده اند. تا این که گوید: احمد بن حنبل آن را در کتاب فضائل الصحابة، ج 651/2 ، ح1109 و حاکم نیشابوری در مستدرک، ج 139/3 و خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، ج 398/12 و خوارزمی در مناقب، ص 37 و ابن جوری در تذکرة الخواص، ص 45 و دیگران از مؤلفين اهل سنت آن را نقل نموده اند.

راوی حدیث فوق ابویعقوب يوسف بن محمد گوید: به امام عسکری علیه السلام گفتم:

آیا برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام معجزات و نشانه هایی همانند معجزات موسی علیه السلام بوده است؟ امام عسکری علیه السلام؟ فرمود: على علیه السلام نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله است و معجزات رسول خدا صلی الله علیه و آله معجزات على علیه السلام است و معجزات على علیه السلام نیز معجزات رسول خداست و خداوند هیچ معجزه ای به موسی علیه السلام و پیامبران دیگر نداد جز آن که به حضرت محمد صلی الله علیه و آله مثل آن و بزرگ تر از آن را داد...(1)

ص: 350


1- قَالَ أَبُو یَعْقُوبَ قُلْتُ لِلْإِمَامِ علیه السلام هَلْ کَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام آیَاتٌ تُضَاهِی آیَاتِ مُوسَی علیه السلام فَقَالَ علیه السلام عَلِیٌّ نَفْسُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ آیَاتُ رَسُولِ اللَّهِ آیَاتُ عَلِیٍّ علیه السلام وَ آیَاتُ عَلِیٍّ آیَاتُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَا آیَهٌ أَعْطَاهَا اللَّهُ مُوسَی علیه السلام وَ لَا غَیْرَهُ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَی اللَّهُ مُحَمَّداً مِثْلَهَا أَوْ أَعْظَمَ مِنْهَا... . (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص410؛ بحارالأنوار، ج 265/17 )

آیات 93 - 98

اشاره

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (93)قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (94)وَلَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (95)وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ (96)قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ (97)مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ (98)

لغات

«اسمعوا» یعنی اقبلوا، و «سمع الله لمن حمده» یعنی قبل الله حمد من حمده و «سمع الله» دعا و انشاء است و خبر نیست، و «أشربوا» از شرب است و شب و أشرب غيره، إذا حمله على الشرب، و «أشرب الزرع وأشرب قلبه حب كذا» یعنی شقى قلبه بحبه، و «شربوا في قلوبهم العجل» یعنی حب العجل، و «خالصة» مصدر است مانند عافية، واصل خلوص صفای باطن است از هر شائبه ای، و

ص: 351

خالصة منصوب به حالت است، و «وجه و صادقه و ألفاه» نظائراند، و وجدت الشيء إذ أصبته، و بعضی گفته اند: «وجدت» به معنای علمت است، و «حرص» شدت طلب را گویند، و جمع حريص حراص است، و «مودت»محبت شديدة است، و «تعمیر» به معنای طول عمر است و عمر از عمارة است و آن ضد خراب است، وعمر مدت زندگی را گویند، و «زحزحة» به معنای منع کردن و تنحيه است، و «بصیر» به معنای مصر و بیناست، چنان که سمیع به معنای مسمع و بدیع به معنای مبدع است، و «عذاب أليم» به معنای عذاب مؤلم است، و در نزد متکلمین «بصیر» به معنای مدرک ممبرات و به معنای انسانی است که آفتی ندارد و مبصرات را درک می کند، و سمیع نیز چنین است. و «جبرئیل و میکائیل لغت سریانی است، و «جبر» به معنای عبد است و «إيل» به معنای الله است، و

بشری و بشارت» خبر خوش را گویند، و «بشرة الوجه » اثر بشارت است.

ترجمه

به یاد بیاورید زمانی را که از شما (بنی اسرائيل ) پیمان گرفتیم وکوه طوررا بالای سرتان بردیم (و گفتیم): با تمام قدرت بگیرید دستورات ما را و عمل کنید و شما گفتید: شنیدیم و مخالفت نمودیم، (و به این علت بود که) دل های آنان به سبب كفرشان به محبت گوساله آمیخته شده بود، به آنان بگو: ايمان شما، بدفرمانی به شما داده ، اگر ایمان دارید (93) بگو: شما که می گویید: آخرت مخصوص شماست، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می گویید (94) و(لكن) با اعمالی که انجام داده اید، هرگز آرزوی مرگ نمی کنید و خدا به (اعمال) ستمگران آگاه است (95) وتوخواهی دید که آنان از مشركان حريص تربردنیا هستند و هرکدام آنان دوست دارد که هزار سال زنده بماند، گرچه عمرهزارساله، آنان را از عذاب نجات نخواهد داد و خدا به اعمال آنان آگاه است (96) به آنان بگو: هرکس دشمن جبرئيل باشد (دشمن خداست)چراکه او با اذن خداوند وحی خدا را بر قلب تو وارد می نماید و آنچه او می آورد با کتاب های آسمانی

ص: 352

هماهنگ است و برای مؤمنان هدایت و بشارت خواهد بود (97) هرکس دشمن خدا و ملائکه و پیامبران وجبرئیل و میکائیل باشد، کافر خواهد بود و خداوند دشمن کافران است (98)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (بقره/93)

محبت گوساله راه را بر آنان بست

امام عسکری علیه السلام می فرماید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خداوند متعال بنی اسرائیل زمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله را خطاب نموده و احوال پدران آنان که در زمان حضرت موسی علیه السلام می زیسته اند را یاد کرده و می فرماید: خداوند ازآنان درباره محمد و على و آل پاک آنان علیهم السلام که برای خلافت بر مردم برگزیده شده اند - عهد و میثاق گرفت تا مقام آنان و مقام اصحاب و شیعیان و سایر امت محمد صلی الله علیه و آله را بپذیرند، از این رو فرمود: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ» یعنی به یاد بیاورید که ما از پدران شما پیمان گرفتیم و چون از پذیرفتن مقام محمد و آل او علیه السلام (در باطن ) خودداری کردند، و به مقام آنان اعتراف ننمودند، ما کوه طور را بالای سر آنان قرار دادیم و گفتیم: با قدرت تمام و نیرویی که ما به شما داده ایم این پیمان را بپذیرید و اطاعت کنید؛ (ولكن بنی اسرائیل از لجاجتی که داشتند) گفتند: «ما با گوش خود شنیدیم و با قلب خود مخالفت و عصیان نمودیم». گرچه در ظاهر همه آنان با ذلت و خواری اظهار اطاعت کردند.

و این به خاطر آن بود که پرستش گوساله در قلوب آنان رسوخ نموده بود !!

ص: 353

سپس فرمود: هنگامی که موسی علیه السلام از کوه طور بازگشت و دید که بنی اسرائیل گوساله پرست شده اند، به آنان فرمود: چه کسانی گوساله پرستیده اند، تا من حكم خدا را درباره آنان اجرا نمایم؟ پس آنان از ترس عقوبت الهی هر کدام گفتند: ما گوساله نپرستیده ایم، دیگران پرستیده اند. از این رو موسی علیه السلام به سامری فرمود: به خدایی که می پرستیدی بنگر و ببین که ما آن را آتش می زنیم و خاکستر آن را به دریا می ریزیم و چون موسی علیه السلام با گوساله سامری چنین کرد، به آنان فرمود: از آب دریا بنوشید! پس کسانی که گوساله پرستیده بودند با نوشیدن آب دريا، لب ها و بینی هایشان سیاه شد و کسانی که گوساله نپرستیده بودند، گرچه سیاه چهره بودند، لب ها وبینی هایشان سفید گردید، و موسی علیه السلام به این وسیله حکم خدا را درباره آنان اجرا نمود.

سپس خداوند به حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرماید: به بنی اسرائیل زمان خود بگو: (با توجه به آنچه پیشینیان شما انجام دادند) چقدر شما در اعتقاد و ایمان خود سخیف و نکوهیده هستید که به نبوت محمد صلی الله علیه و آله، و امامت على علا و منزلت آنان و شیعیان آنان کفر می ورزید و خود را مؤمن به موسی ملا و کتاب تورات می دانید!؟ ...(1)

قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ *وَلَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (بقره/ 94 - 95)

علاقه به مرگ نشانه راستی و درستی است

امام عسکری علیه السلام از امام حسن مجتبی نقل می نماید که در تفسیر این آیه فرمود: خداوند چون يهود را (به خاطر لجاجت و نپذیرفتن مقام محمد و آل محمد علیهم السلام] .

ص: 354


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص436

توبيخ و سرزنش نمود و با معجزات روشنی نبوت و مقام حضرت محمد صلی الله علیه و آله السيد پیامبران و بهترین خلق خدا و امامت على علیه السلام سید و آقای اوصیا و بهترین خلق خدا بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامت ائمه پاک و معصوم بعد از آنان را اثبات نمود و عذری برای یهود باقی نگذارد، و آنان نتوانستند هیچ گونه دلیل و شبهه ای بر پیامبر خدا وارد کنند، باز به انکار و مخالفت خود ادامه دادند و گفتند: ما نمیدانیم تو چه می گویی؟! ولكن ما می گوییم: بهشت دربست مخصوص به ما می باشد و تو و على و اهل بیت شما و امت تو در آن راهی ندارید و خداوند ما را مبتلا و گرفتار به شما نموده و تنها ما بندگان مخلص و نیکوی خداوند هستیم و خداوند تنها دعای ما را مستجاب می نماید.

و چون این گونه سخن گفتند خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله فرمود: ای محمد به آنان بگو: «اگر آخرت و بهشت و نعمت های آن مخصوص به شماست و مردم دیگر مانند محمد و علی و امامان بعد از آنها و اصحاب محمد و مؤمنان دیگر این امت، راهی به آنها ندارند و شما گرفتار و مبتلای به محمد وذريه او شده اید و خداوند تنها دعای شما را می پذیرد؟ از خداوند برای مخالفین خود درخواست مرگ بکنید، چرا که محمد و على و پیروان آنان می گویند: ما اولیای خدا هستیم، نه دیگران، و دعای ما مستجاب می شود نه دعای دیگران. و شما که خود را اهل حق می دانید اگر راست می گویید، از خداوند برای مخالفین خود درخواست مرگ نمایید و بگویید: خدایا هرکدام از ما و مخالفين ما دروغ می گوید را هلاک کن، تا صادقین و راستگویان آسوده شوند و حجت شما نیز روشن گردد!؟ »

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: «هرکدام از شما چنین دعایی بکند، در همان ساعت هلاک خواهد شد. از سویی یهودیان می دانستند که دروغ می گویند، و محمد صلی الله علیه و آله و على علیه السلام و کسانی که آنان را تصدیق نموده اند، راستگو

ص: 355

هستند. از این رو چنین دعایی را نکردند و هرگز آرزوی مرگ نداشتند، چراکه با کفر به خداوند و به نبوت محمد رسول او صلی الله علیه و آله-و به امامت وصى او على و جانشینان او ائمه برگزیده خداوند، هرگز آرزوی مرگ نمی کردند و خداوند به ظالمان دانا و آگاه است.(1)

وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ (بقره / 96)

قصة عجیبی از قوم یهود

امام حسن علیه السلام فرمود: سپس خداوند به رسول خود صلی الله علیه و آله می فرماید: تو این یهودیان را حریص بر زندگی دنیا خواهی یافت بلکه آنان از مشرکان یعنی مجوس نیز حریص تر بر دنیا هستند، چراکه آنان در کفر خود فرو رفته، و می دانند که بهره ای در آخرت (جز عذاب ) نخواهند داشت و داخل بهشت نمی شوند.

سپس خداوند قوم یهود را توصیف نموده و می فرماید: هرکدام آنان آرزو دارد که هزار سال در دنیا زنده باشد؛ گرچه زندگی هزارساله، او را از عذاب نجات نخواهد داد و خداوند به اعمال آنان بینا و آگاه است و بر حسب اعمالشان آنان را کیفر می دهد و ظلمی به آنان نخواهد نمود.

امام حسن علیه السلام سپس می فرماید: و چو قوم یهود از آرزوی عمر هزارساله ترسیدند،و خداوند عذرهای آنان را قطع نمود، گروهی از آنان به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: حال اگر شما و وصی و برادرت على علیه السلام و مؤمنان مخلص دیگر شما، ، مورد عنایت خداوند هستید و دعای شما مستجاب می شود، به على علیه السلام بگویید: برای فرزند رئيس ما که فرزند زیبایی است و اکنون بیماری پیسی و جذام پیدا کرده است، و

ص: 356


1- تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 443.

چون بیماری او مسری است کسی نمی تواند نزدیک او برود و باید نان را بر سر نیزه ای بگذارند و به او بدهند دعا کند تا خداوند او را شفا بخشد؟

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: او را بیاورید، و رسول خدا صلی الله علیه و آله نگاهی به وضع فظيع و زشت و کریه او نمود و فرمود: یا ابا الحسن برای او دعای عافیت بخوان، همانا خداوند دعای تو را مستجاب خواهد کرد. پس امیرالمؤمنین علیه السلام در حق او دعا نمود، و آن جوان يكباره به حال سلامت و صحت و زیبایی پیشین خود بازگشت و رسول خدا صلی الله علیه و آله او فرمود: او را بیاورید، و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای جوان، ایمان بیاور به کسی که تو را از این بلا نجات داد. پس آن جوان ایمان آورد و ایمان او نیکو بود، و(لكن) پدر آن جوان به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: ای محمد تو به من ظلم کردی و فرزندم را گرفتی، ای کاش او همواره گرفتار پیسی و جذام می بود و مسلمان نمی شد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند بر خلاف خواسته تو او را از این آفت نجات داد و بهشت را برای او واجب گردانید. پس پدر آن جوان گفت: شفای فرزندم به خاطر تو وعلى نبود، بلکه وقت عافیت او رسیده بود و عافیت یافت. سپس گفت: اگر على [علیه السلام ] در دعای خیر، مستجاب الدعوة است، باید در دعای شر و نفرین نیز چنین باشد، پس به او بگو: از خدا بخواهد تا من گرفتار پیسی و جذام شوم، و من می دانم که با دعای او چنین نخواهم شد و این سخن را به این علت می گویم که این مردم ضعیف که فریب شما را خورده اند، بدانند که شفای فرزند من به خاطر دعای علی [ علیه السلام] نبوده است.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای یهودی از خدا بترس و سلامت و عافیت خود را قدر بدان و خود را گرفتار بلایی که طاقت آن را نداری مکن و شاکر نعمت خدا باش و بدان که هر کس کفران نعمت کند، نعمت از او سلب خواهد شد، و هر

ص: 357

کس شاکر باشد، نعمت را بر خود افزوده است. پس مرد یهودی گفت: شکرنعمت خدا این است که ما دشمن خدا و کسی که تهمت به خدا می زند را تکذیب کنیم و من می خواهم به فرزندم بفهمانم که شفای او به واسطه شما نبوده است.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله تبسم نمود و فرمود: ای یهودی، گیرم که عافیت و سلامت فرزند تو به واسطه دعای على علیه السلام نباشد، آیا اگر على علیه السلام دعا کند و تو گرفتار آن بلا بشوی، آیا باز می گویی: این بلا اتفاقی بوده و ارتباطی به دعای او ندارد؟ مرد یهودی گفت: چنین نخواهم گفت، چراکه این احتجاجی است که من در راه دین خدا با دشمن خدا می کنم و علی نیز با دعای خود بر من احتجاج می کند و خداوند حکیم تر از آن است که بندگان خود را گرفتار تصديق دروغگوها بکند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند هرگز مردم را گرفتار تلبیس در دین و تصدیق کاذب نخواهد نمود. پس مرد یهودی متحیر شد و راهی برای پاسخ دادن نداشت و گفت: اگر تو راست می گویی، به على علیه السلام بگو تا به من نفرین کند و من گرفتار آن بلای فرزندم بشوم. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: یا ابا الحسن این کافر دست از طغیان و سرکشی خود برنمی دارد، تو دعا کن تا آنچه او می خواهد را خداوند بر سر او بیاورد. پس امیرالمؤمنین علیه السلام به او نفرین نمود و او گرفتار بلای فرزند خود شد و صدای ناله واستغاثه او بلند گردید و گفت: ای محمد من دانستم که تو راست می گویی، پس از من بگذر و مرا نجات ده. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر خدا بداند که تو راست می گویی، تو را نجات خواهد داد و لكن او می داند که تو دست از انکار و کفر خود برنمیداری و بر کفر خود می افزایی و اگر می دانست که پس از نجات یافتن از این بلا ایمان خواهی آورد، تو را نجات می داد، چرا که او جواد و کریم است.

امام حسن علیه السلام می فرماید: آن مرد یهودی چهل سال گرفتار آن بلا بود و سبب

ص: 358

عبرت مردم گردیده بود و فرزند او هشتاد سال در عافیت و سلامت به سر برد و سبب عبرت مردم و ترغیب در ایمان و پرهیز از کفر و عصیان مردم شد.(1)

قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ(بقره/97)

دشمنی با جبرئیل به خاطر دشمنی با على علیه السلام

امام حسن علیه السلام می فرماید:(2) خداوند متعال قوم یهود را به خاطر دشمنی با جبرائیل مذمت و نکوهش نموده، چرا که جبرئیل حکم خدا را برخلاف خواسته يهود - اجرا می نموده، و نیز خداوند قوم یهود و دشمنان اهل البیت علیهم السلام را به خاطر دشمنی با جبرائیل و میکائیل و ملائکه ای که علی بن ابی طالب علیه السلام را برای نابودی کار کمک می کرده اند، مذمت و نکوهش نموده است. و دشمنی کفار و یهود نسبت به علی بن ابی طالب علیه السلام به این خاطر بوده که او با کمک جبرئیل و میکائیل و ملائکه دیگر،با شمشیر خود آنان را ذلیل نموده است.

از این رو خداوند به حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرماید: به آنان یعنی کفار و یهود و

ص: 359


1- تفسير امام عسکری علیه السلام ص445
2- قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ علیه السلام: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی ذَمَّ الْیَهُودَ فِی بُغْضِهِمْ لِجَبْرَئِیلَ الَّذِی کَانَ یُنَفِّذُ قَضَاءَ اللَّهِ فِیهِمْ بِمَا یَکْرَهُونَ وَ ذَمَّهُمْ أَیْضاً وَ ذَمَّ النَّوَاصِبَ فِی بُغْضِهِمْ لِجَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ مَلَائِکَهِ اللَّهِ النَّازِلِینَ لِتَأْیِیدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام عَلَی الْکَافِرِینَ حَتَّی أَذَلَّهُمْ بِسَیْفِهِ الصَّارِمِ فَقَالَ قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ مِنَ الْیَهُودِ لِرَفْعِهِ مِنْ بُخْتَ نَصَّرَ أَنْ یَقْتُلَهُ دَانِیَالُ مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ کَانَ جَنَاهُ بُخْتَ نَصَّرُ حَتَّی بَلَغَ کِتَابُ اللَّهِ فِی الْیَهُودِ أَجَلَهُ وَ حَلَّ بِهِمْ مَا جَرَی فِی سَابِقِ عِلْمِهِ وَ مَنْ کَانَ أَیْضاً عَدُوّاً لِجَبْرَئِیلَ مِنْ سَائِرِ الْکَافِرِینَ وَ مِنْ أَعْدَاءِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ النَّاصِبِینَ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی بَعَثَ جَبْرَئِیلَ لِعَلِیٍّ علیه السلام مُؤَیِّداً وَ لَهُ عَلَی أَعْدَائِهِ نَاصِراً وَ مَنْ کَانَ عَدُوّاً لِجَبْرَئِیلَ لِمُظَاهَرَتِهِ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً علیهما السلاموَ مُعَاوَنَتِهِ لَهُمَا وَ انْقِیَادِهِ لِقَضَاءِ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی إِهْلَاکِ أَعْدَائِهِ عَلَی یَدِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَإِنَّهُ یَعْنِی جَبْرَئِیلَ نَزَّلَهُ یَعْنِی نَزَّلَ هَذَا الْقُرْآنَ عَلی قَلْبِکَ یَا مُحَمَّدُ بِإِذْنِ اللَّهِ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ هُوَ کَقَوْلِهِ «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ» مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ نَزَّلَ هَذَا الْقُرْآنَ جَبْرَئِیلُ عَلَی قَلْبِکَ یَا مُحَمَّدُ مُصَدِّقاً مُوَافِقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَ کُتُبِ شِیثٍ وَ غَیْرِهِمْ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص449)

دشمنان اهل البيت علیه السلام بگو: هرکس دشمن جبرائیل باشد . به خاطر حمایت و کمک او به محمد صلی الله علیه و آله و على علیه السلام - (گناهکار خواهد بود چراکه) جبرائیل به اذن خداوند این قرآن را نازل نموده است، همان گونه که خداوند می فرماید:«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ *عَلَى قَلْبِكَ»(شعراء / 193 - 194) و در این جا نیز می فرماید: «فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ » على قلبك بإذن الله و از سویی قرآن موافق و هماهنگ با تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم علیه السلام و کتاب های شیث وغير او از پیامبران گذشته است و آنان را تصدیق و تأیید می نماید.

در تفسیر صافی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که آن حضرت درباره على علیه السلام فرمود:(1) جبرئیل در سمت راست اوست، و میکائیل در سمت چپ اوست، و اسرافیل پشت سر اوست، و ملک الموت پیش روی اوست، و خداوند از فوق عرش - با رضوان خود - به او توجه می کند و یاور اوست. پس یکی از نصاب و دشمنان او (از منافقین) گفت: من از خدا و جبرئیل و میکائیل وملائکه ای که این گونه باور اویند، بیزار هستم. و خداوند در پاسخ او فرمود:« مَنْ کَانَ عَدُوّاً لله

ص: 360


1- قال النبي صلی الله علیه و آله في علي علیه السلام جبرائيل عن يمينه و میکائیل عن يساره وإسرافيل من خلفه وملك الموت أمامه والله تعالى من فوق عرشه ناظر بالرضوان إليه ناصره قال بعض الناب انا أبرأ من الله وجبرائیل و میکائیل والملائكة الذين حالهم مع علي ما قاله محمد صلی الله علیه و آله فقال الله من كان عدوا لهؤلاء تعصبا على علي فان الله يفعل بهم ما يفعل العدو بالعدو. (تفسیر صافی، ج121/1 )

وَمَلائِكَتُهُ ...» یعنی هر کس از روی تعصب دشمن خدا و جبرئیل و... باشد، خداوند نیز همانند دشمن با او معامله خواهد نمود.

ص: 361

آیات 99 – 104

اشاره

وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُونَ (99)أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (100)وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (101)وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (102)وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (103)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ (104)

لغات

«آیه» به معنای علامتی است که در آن عبرت باشد، و یا علامتی که در آن حجت و نشانه حقانیت باشد، و «بینه» دلالت روشنی است که دروغ را از راست جدا می کند، و مأخوذ از «إبانه» است که چیزی را که به چیز دیگری اشتباه شده

ص: 362

روشن نماید، و «نبذ فريق» به معنای پرت کردن چیزی است با دست، ومنبوذ چیزی است که دور انداخته شده است، و «اِتبعه» یعنی اقتدى به، و «تَتْلُوا اَلشَّيَاطِينُ» يعني ما تتبع الشياطين، چراکه تالی به معنای تابع است، و به معنای قرائت نیز آمده مانند «تلوت کتاب الله» و در آیه «هُنَالِكَ تَبْلُوا كُلَّ نَفْسُ مَا أَسْلَفَتْ» یعنی تتبع، و «سحرو کهانت و حیله» نظائراند، و سحر خلاف واقع نشان دادن است، و آن عمل خفی و پنهانی است که سبب تخيل مسحور می شود و چیزی را خلاف واقع آن می بیند، و «مثوبت و ثواب و آجر» به یک معناست، و نقیض مثوبت عقوبت است، و اصل در ثواب، چیزی است که به انسان بازمی گردد و مکافات عمل اوست، و مراعات به معنای تفقد نمودن از کسی و یا چیزی است، و «مراعات و محافظت و مراقبت» به یک معناست، و نقیض مراعات اغفال و تغافل است و «رعى الله فلانا» یعنی حفظه وعرف حقه، و «نظرت الرجل» یعنی انتظرته وارتقبته.

ترجمه

(ای رسول من) به يقين ما نشانه ها و معجزات روشنی برای تو فرستادیم، وجز فاسقان کسی به آنها کفرنمی ورزد (99) آیا چنین نیست که [یهود] هربار پیمانی با ما بستند، گروهی از آنان، آن را شکستند ؟! آری بیشتر آنان ایمان نخواهند آورد (100) و هنگامی که رسولی از طرف خدا - با نشانه هایی که یهود با خود داشتند - نزد آنان آمد، گروهی (از علمای یهود) که کتاب آسمانی به آنان داده شده بود، کتاب خدا را پشت سر انداختند، گویی چیزی از آن نمی دانند!! (101) و از آنچه شیاطین در زمان سليمان بر مردم می خواندند پیروی کردند، در حالی که سليمان (با سحرشياطين) كافرنشد، و شیاطین کافر شدند و سحررا به مردم آموختند، و یهود نیز از آنچه برآن دو فرشته بابل (به نام) هاروت و ماروت نازل شد (و آنان راه ابطال سحررا به مردم می آموختند) پیروی364

ص: 363

کردند در حالی که آن دو فرشته به احدی سحررا تعلیم نمی کردند جز آن که به او میگفتند: «ما وسيله آزمایشیم پس تو(از انجام سحر پرهیزکن و) کافرمشو» ولكن يهود سحر را از آنان تعلیم می گرفتند و به وسيله آن بین زن و همسرش جدایی می انداختند، اگرچه آنان بدون اذن خداوند نمی توانستند به کسی آسیبی برستانند و آنان می دانستند که هرکس خريدار سحرباشد (و به آن عمل) کند. در آخرت بهره ای نخواهد داشت، و چه ناپسند بود چیزی که خود را به آن فروختند، اگر می دانستند (103) ای کسانی که ایمان آورده اید، (هنگامی که از پیامبر خدا مهلت می خواهید حرف دوپهلونزييد و) نگوييد: «راعنا» بلکه بگویید: «أنظرنا» و به دستور او عمل کنید (وگرنه کافر می شوید) و برای کافران عذاب دردناکی خواهد بود (104)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُونَ *أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (بقره/ 99-100)

عناد و دشمنی یهود با رسول خدا و امیرالمؤمنین علیهما السلام

امام عسکری علیه السلام می فرماید:(1) مقصود از آیات بینات، معجزاتی است که خداوند برای اثبات نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امامت برادر و وصی او علی بن ابی طالب علیه السلام قرار داد، و آن آیات نشان دهنده كفر کسانی بود که درباره رسول خدا و امیرالمؤمنین علیهما السلام شک کردند و یا تسلیم آنان نشدند، از این رو فرمود: «وَمَا يَكْفُرُ

ص: 364


1- قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ یَا مُحَمَّدُ آیاتٍ بَیِّناتٍ دَالَّاتٍ عَلَی صِدْقِکَ فِی نُبُوَّتِکَ مُبَیِّنَاتٍ عَنْ إِمَامَهِ عَلِیٍّ علیه السلام أَخِیکَ وَ وَصِیِّکَ وَ صَفِیِّکَ مُوضِحَاتٍ عَنْ کُفْرِ مَنْ شَکَّ فِیکَ أَوْ فِی أَخِیکَ أَوْ قَابَلَ أَمْرَ وَاحِدٍ مِنْکُمَا بِخِلَافِ الْقَبُولِ وَ التَّسْلِیمِ ثُمَّ قَالَ وَ ما یَکْفُرُ بِها بِهَذِهِ الْآیَاتِ الدَّالَّاتِ عَلَی تَفْضِیلِکَ وَ تَفْضِیلِ عَلِیٍّ علیه السلام بَعْدَکَ عَلَی جَمِیعِ الْوَرَی إِلَّا الْفاسِقُونَ الْخَارِجُونَ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ مِنَ الْیَهُودِ الْکَاذِبِینَ وَ النَّوَاصِبِ الْمُتَسَمِّینَ بِالْمُسْلِمِینَ(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص459)

بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُونَ» یعنی به این معجزات - که دلالت بر افضلیت تووافضلیت على علیه السلام بعد از تو بر همه عالم می کند - کافر نشدند مگر فاسقان -. که خارج از دین خدا و اطاعت از او می باشند، مانند (علمای) یهود که به مردم دروغ گفتند، و مانندنواصب و دشمنان اهل البیت علیهم السلام که خود را مسلمان می نامیدند.

سپس خداوند از یهودیان مذمت می نماید و می فرماید: «أوكلما عاهدوا عهد به فريق منهم) امام عسکری علیه السلام می فرماید: امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: این آیه در مقام مذمت از یهودیان یاد شده است که در مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله عناد و دشمنی نمودند و نیز در مقام مذمت از دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و آله است که با او پیمان شکنی نمودند و پس از پیمان اطاعت از او و از علی بن ابی طالب علیه السلام(در غدیر خم) پیمان خود را شکستند و با على علیه السلام مخالفت کردند و خداوند از احوال آینده آنان خبر داده است و می فرماید: «بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ» یعنی در آینده آنان به وعده های خود پای بند نیستند و از اعمال خود توبه نخواهند نمود، با این که نشانه ها و آیات و معجزات رسول خدا صلی الله علیه و آله وعلى علیه السلام را دیده اند!! (1)

ص: 365


1- قَالَ اَلْإِمَامُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: قَالَ اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ هُوَ یُوَبِّخُ هَؤُلاَءِ اَلْیَهُودَ اَلَّذِینَ تَقَدَّمَ ذِکْرُ عِنَادِهِمْ، وَ هَؤُلاَءِ اَلنُّصَّابُ اَلَّذِینَ نَکَثُوا مَا أَخَذَ مِنَ اَلْعَهْدِ عَلَیْهِمْ، فَقَالَ: «أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً» وَاثَقُوا وَ عَاقَدُوا لِیَکُونُوا لِمُحَمَّدٍ (صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) طَائِعِینَ، وَ لِعَلِیٍّ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) بَعْدَهُ مُؤْتَمِرِینَ، وَ إِلَی أَمْرِهِ صَائِرِینَ نَبَذَهُ نَبَذَ اَلْعَهْدَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ خَالَفَهُ. قَالَ اَللَّهُ: بَلْ أَکْثَرُهُمْ أَکْثَرُ هَؤُلاَءِ اَلْیَهُودِ وَ اَلنَّوَاصِبِ لا یُؤْمِنُونَ أَیْ فِی مُسْتَقْبَلِ أَعْمَارِهِمْ لاَ یُرَاعُونَ ، وَ لاَ یَتُوبُونَ مَعَ مُشَاهَدَتِهِمْ لِلْآیَاتِ، وَ مُعَایَنَتِهِمْ لِلدِّلاَلاَتِ. (همان، ص 465)
قصه مسلمان شدن عبدالله بن سلام، عالم يهود

امام عسکری علیه السلام از (پدرانش از) امام سجاد علیه السلام نقل نموده که فرمود: هنگامی که عبد الله بن سلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آورد و مسائلی را از رسول خدا صلی الله علیه و آله این سؤال نمود و آن حضرت به او پاسخ داد، عرضه داشت: یک سؤال دیگر در پایان مسائل خود دارم که سؤال بزرگ و نهایی من است و آن این است که آیا خلیفه بعد از شما و کسی که قاضی دیون شما و عمل کننده به وعده های شما و رد کننده امانات شماست و آیات معجزات شما را روشن می کند کیست؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اکنون اصحاب من نشسته اند، تو در بین آنان بنگر تا شخصی را که دارای چهره ای نورانی است را بیابی و چون او را یافتی بدان که او خلیفه و ولی عهد من است و این طومار و نوشته تو نیز به سخن درخواهد آمد و به تو خواهد گفت که او وصى من است و نیز اعضای بدن توشهادت خواهند داد که او وصی من است.

پس عبد الله بن سلام بين اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله گردش نمود و چشم او به على بن ابی طالب علیه السلام افتاد و دید که نور صورت او غالب بر نور خورشید است، از سویی طومار و اعضای بدن او نیز شهادت دادند و گفتند: ای عبدالله سلام، این على بن ابی طالب علیه السلام است که بهشت را با شیعیان خود و دوزخ را با دشمنان خود پر می کند، و دین خدا را به سرتاسر زمین می رساند و كفر را از اطراف زمین برطرف می نماید، پس تو، به ولایت او تمسک کن تا سعادتمند شوي و تسلیم او باش تا به

.کمال خود برسی .

پس عبدالله بن سلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشت: یا رسول الله این آقا همان وصیت تو است که در تورات به آمدن او وعده داده شده. سپس گفت: «وأَشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،وأَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ المُصطَفی،وأَمینُهُ المُرتَضی، و

ص: 366

أَمِیرُهُ عَلَی جَمِیعِ الْوَرَیوَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام أَخُوهُ وَ صَفِیُّهُ وَ وَصِیُّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِهِ الْمُنْجِزُ لِعِدَاتِهِ الْمُؤَدِّی لِأَمَانَاتِهِ الْمُوضِحُ لِآیَاتِهِ وَ بَیِّنَاتِهِ الدَّافِعُ لِلْأَبَاطِیلِ بِدَلَائِلِهِ وَ مُعْجِزَاتِهِ».

تا این که گفت: من گواهی میدهم که شما (یعنی رسول خدا و علی علیهما السلام) همان بزرگورانی هستید که حضرت موسی و پیامبران پیشین خداوند و اوصیای آنان بشارت آمدن شما را داده اند. سپس گفت: یا رسول الله حجت بر من کامل شد و راه عذر برای من بسته گردید و اگر من از شما جدا شوم عذری نخواهم داشت و اگر از شما حمایت نکنم خیری در من نخواهد بود.

سپس گفت: یا رسول الله، قوم یهود اهل تهمت و افترا هستند و اگر اطلاع از مسلمان شدن من پیدا کنند مرا به زشتی یاد خواهند نمود؛ اکنون شما مرا نزد خود پنهان کنید و آنان را بخواهید و درباره من از آنان سؤال نمایید تا سخن آنان را درباره من قبل از مسلمان شدن و بعد ازمسلمان شدن بشنوید.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله عبدالله بن سلام را در خانه خود پنهان داشت و سپس گروهی از قوم یهود را دعوت نمود و به آنان فرمود: مسلمان شوید؛ و چون از مسلمان شدن امتناع ورزیدند، فرمود: به چه کسی راضی می شوید که بین من و شما قضاوت کند؟ گفتند: به عبدالله بن سلام. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: او را چگونه می پندارید؟ گفتند: او رئیس و فرزند رئيس ما و آقای ما و فرزند آقای ما و عالم ما و فرزند عالم ما و اهل زهد و تقوا است، پدر او نیز اهل زهد و تقوا بوده است.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا اگر او به من ایمان بیاورد، شما نیز ایمان می آورید؟ گفتند: خدا نکند او به تو ایمان بیاورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله بازسخن خود را تکرار نمود و آنان نیز پاسخ خود را تکرار کردند. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به عبدالله سلام فرمود: بین ما بیا و آنچه خدا تو را به آن توفیق داد را بر آنان آشکار کن. پس عبد الله بن سلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد و گفت : «أَشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا

ص: 367

شَریکَ لَهُ،وأَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ ...» سپس گفت: نبوت این پیامبر در تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و سایر کتاب های آسمانی یاد شده است، همان گونه که امامت برادر او على ما نیز در آن کتاب ها یاد شده است. یهودیان چون این سخنان را از عالم خود عبدالله بن سلام شنیدند، گفتند: ای محمد، او سفیه و نادان و فرزند سفیه و نادان و پلید و فرزند پلید و فاسق و فرزند فاسق و جاهل و فرزند جاهل ما می باشد و چون او بین مانبود ما دوست نداشتیم غیبت او را بکنیم.

پس عبدالله بن سلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: یا رسول الله این همان چیزی است که من از آن هراس داشتم.

امام سجاد علیه السلام سپس فرمود: عبدالله بن سلام مسلمان وارسته ای شدو لكن همسایگان او از یهود سخت با او دشمن شدند، تا این که روزی بعد از اذان ظهر با چشم گریان در هوای گرم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله، یهودیان با من دشمنی می کنند و اموالی که من به آنان عاریه داده ام را شکسته اند و آنچه من از آنان عاریه گرفته ام را مطالبه می کنند و با همدیگر پیمان بسته اند که روابط خود را با من قطع نمایند، تا جایی که اهل و اولاد من نیز با من سخن نمی گویند و همه همسایگان من یهودی هستند و من در وحشت افتاده ام و فاصله بین من و شما زیاد است و من نمی توانم همواره نزد شما بیایم. رسول خدا صلی الله علیه و آله این سخنان را شنید و حال وحی بر او عارض شد و این آیه بر آن حضرت نازل گرديد:«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»(1)...(2)

ص: 368


1- مائده / 55.
2- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص460.

وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ *وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ (بقره/ 101 - 102)

یهودیان به جای تصدیق رسول خدا صلی الله علیه و آله از سحر شیاطین پیروی کردند!

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: هنگامی که قرآن از ناحیه خداوند نازل شد و مشتمل بر اوصافی بود که (علمای) قوم یهود و دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و آله از آن آگاه بودند، و آنان در تورات منزلت محمد و على علیهما السلام ووجوب ولایت آنان و ولایت اولیای آنان و برائت از دشمنانشان را دیده بودند، گروهی از یهود، کتاب تورات و کتاب های دیگر پیامبران علیهم السلام (که شاهد بر صدق نبوت این پیامبر صلی الله علیه و آله بود) را پشت سر انداختند و به آنها عمل نکردند و نسبت به حضرت محمد و على علیهما السلام حسد ورزیدند و فضائل آنان را که در کتب آسمانی یافته بودند انکار کردند و مانند کسی که اطلاعی از آنها نداشته باشد، اظهار عدم آگاهی نمودند در حالی که حقانیت آن را می دانستند.

تا این که فرمود: یهود به جای تصدیق پیامبران الهی، از سحر ساحران که توسط شیاطین در زمان حکومت حضرت سلیمان خوانده می شد پیروی کردند و گمان کردند که سلیمان با سحر و فریب و نیرنگ به قدرت رسیده است و خواستند با سحر از راه خدا و کتاب الهی جلوگیری کنند.

علت توجه یهود و دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و آله به سحر این بود که آنان چون فضائل علی بن ابی طالب علیه السلام را از آن حضرت شنیدند و معجزات آن دو بزرگوار را مشاهده کردند، به همدیگر گفتند: محمد با حیله و سحر و نیرنگ می خواهد به قدرت دست پیدا کند و بر ما مسلط شود و پس از خود نیز على علیه السلام را جانشین خویش قرار بدهد در حالی که آنچه می گوید از طرف خدا نیست، بلکه سخن اوست که به وسیله سحر و نیرنگ می خواهد به ما و ضعفای مردم وانمود کند که

ص: 369

او پیامبر خداست، همان گونه که قوی تر از آن را سلیمان بن داوود دردست داشت و به وسیله آن همه دنیا و جن و انس و شیاطین را در اختیار خود قرار داده بود و اگر ما نیز به برخی از سحر سلیمان دست پیدا کنیم، همانند محمد و على قدرت پیدا خواهیم نمود و می توانیم برای خود همان مقامی که محمد برای علی ادعا می کند را ادعا کنیم و در آن صورت از اطاعت از علی بی نیاز خواهیم بود.

از این رو خداوند همه يهود و نواصب (یعنی دشمنان محمد و آل محمد علیهم السلام) را مذمت نموده و می فرماید:«نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» یعنی قوم يهود کتاب خدا تورات - که امر به پذیرفتن ولایت حضرت محمد و على علیهما السلام نموده بود - را پشت سر انداختند و به آن عمل نکردند و از سحر شیاطین پیروی نمودند یعنی سحر را از آنان تعلیم گرفتند تا به گمان خود بتوانند بر آیین محمد صلی الله علیه و آله پیروز شوند، آنان می گفتند: سلیمان کافرو ساحر ماهری بوده است در حالی که خداوند می فرماید:«وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا».(1)

وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (بقره / 102)

ماجرای سحر شیاطین و ابطال آن به وسیله هاروت و ماروت

امام صادق علیه السلام می فرماید: بعد از حضرت نوح علیه السلام ساحران و فریب کاران، فراوان

ص: 370


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص472

شدند، از این رو خداوند دو ملک از ملائکه را نزد پیامبر آن زمان فرستاد تا سحر و راه ابطال آن را به آن پیامبر تعلیم دهند و آن پیامبر نیز به امر خداوند معنای سحر و راه ابطال آن را به مردم تعلیم دهد، تا از کید و مکر ساحران و فریب کاران جلوگیری شود پس آن پیامبر سحر و راه ابطال آن را به مردم تعلیم نمود، و آنان را از عمل به سحر برحذر داشت، مانند این که شخصی سمی را معرفی کند و راه معالجه مسموم را نیز بگوید و سفارش کند که این سم را به کسی نخورانید که تلف خواهد شد.

امام صادق علیه السلام سپس فرمود: آن پیامبر دستور داد تا آن دو ملک به شکل انسان بین مردم ظاهر شوند و آنچه را خداوند درباره سحر به آنان تعلیم نموده به مردم تعلیم بدهند، پس آن دو ملک بین مردم ظاهر شدند و سحر را به آنان تعلیم کردند و راه ابطال آن را نیز به آنان یاد دادند و به آنان سفارش نمودند و گفتند: «ما فتنه و وسیله آزمایش شما هستیم، پس شما مواظب باشید که کافر نشوید و با یاد گرفتن سحر دیگران را سحر نکنید» ولكن مردم با یاد گرفتن سحر به جای این که سحر ساحران را ابطال کنند، مردم را سحر نمودند و با سحرخود بین زن و شوهر را جدایی انداختند، گرچه بدون اذن خداوند نمی توانستند کاری بکنند اما خداوند آنان را مهلت داد و آزمایش نمود و آنان به کفر گرایش پیدا کردند و آن مردم خوب می دانستند که با این عمل بهره ای در آخرت (جز عذاب) نخواهند داشت و خود را به بهره ناچیز دنیا فروخته اند و عذاب را برای خود آماده کرده اند.

امام صادق علیه السلام در سخن دیگری می فرماید: آنان اعتقاد به آخرت و قیامت نداشتند و با نداشتن اعتقاد بهره ای در قیامت نخواهند داشت.(1)

ص: 371


1- قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: وَ کَانَ بَعْدَ نُوحٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) قَدْ کَثُرَ اَلسَّحَرَهُ وَ اَلْمُمَوِّهُونَ، فَبَعَثَ اَللَّهُ تَعَالَی مَلَکَیْنِ إِلَی نَبِیِّ ذَلِکَ اَلزَّمَانِ بِذِکْرِ مَا یَسْحَرُ بِهِ اَلسَّحَرَهُ، وَ ذِکْرِ مَا یُبْطِلُ بِهِ سِحْرَهُمْ، وَ یَرُدُّ بِهِ کَیْدَهُمْ، فَتَلَقَّاهُ اَلنَّبِیُّ عَنِ اَلْمَلَکَیْنِ، وَ أَدَّاهُ إِلَی عِبَادِ اَللَّهِ بِأَمْرِ اَللَّهِ، وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَقِفُوا بِهِ عَلَی اَلسِّحْرِ وَ أَنْ یُبْطِلُوهُ، وَ نَهَاهُمْ أَنْ یَسْحَرُوا بِهِ اَلنَّاسَ، وَ هَذَا کَمَا یُدَلُّ عَلَی اَلسَّمِّ مَا هُوَ، وَ عَلَی مَا یُدْفَعُ بِهِ غَائِلَهُ اَلسَّمِّ، ثُمَّ یُقَالُ لِمُتَعَلِّمِ ذَلِکَ: هَذَا اَلسَّمُّ فَمَنْ رَأَیْتَهُ سُمَّ فَادْفَعْ غَائِلَتَهُ بِکَذَا، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَقْتُلَ بِالسَّمِّ أَحَداً. ثُمَّ قَالَ: وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ وَ هُوَ أَنَّ ذَلِکَ اَلنَّبِیَّ أَمَرَ اَلْمَلَکَیْنِ أَنْ یَظْهَرَا لِلنَّاسِ بِصُورَهِ بَشَرَیْنِ، وَ یُعَلِّمَاهُمْ مَا عَلَّمَهُمَا اَللَّهُ تَعَالَی مِنْ ذَلِکَ وَ یَعِظَاهُمْ؛ فَقَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: «وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ» ذَلِکَ اَلسِّحْرَ وَ إِبْطَالَهُ حَتّی یَقُولا لِلْمُتَعَلِّمِ: إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ اِمْتِحَانٌ لِلْعِبَادِ؛ لِیُطِیعُوا اَللَّهَ تَعَالَی فِیمَا یَتَعَلَّمُونَ مِنْ هَذَا، وَ یُبْطِلُوا بِهِ کَیْدَ اَلسَّحَرَهِ، فَلاَ یَسْحَرُونَهُمْ . قَوْلُهُ تَعَالَی: فَلا تَکْفُرْ بِاسْتِعْمَالِ هَذَا اَلسِّحْرِ وَ طَلَبِ اَلْإِضْرَارِ بِهِ وَ دُعَاءِ اَلنَّاسِ إِلَی أَنْ یَعْتَقِدُوا (بِک) أَنَّکَ تُحْیِی وَ تُمِیتُ، وَ تَفْعَلُ مَا لاَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ إِلاَّ اَللَّهُ تَعَالَی، فَإِنَّ ذَلِکَ کُفْرٌ.(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 473؛ تفسیر صافی، ج1/ 125)

وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ *يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ (بقره / 102-104)

توهین یهودیان به رسول خدا صلی الله علیه و آله

امام عسکری از موسی بن جعفر علیه السلام نقل نموده که فرمود: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه آمد مهاجرین و انصار فراوان گرد او جمع شدند و مسائل زیادی را از آن حضرت سؤال کردند و با خطاب زیبایی که شایسته آن بزرگوار بود او را خطاب می نمودند، چراکه خداوند دستور احترام به او را در آیه«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ »(1) بیان نموده بود، رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز نسبت به آنان رحیم و مهربان بود و می کوشید تا آنان گرفتار حبط اعمال نشوند و اگر کسی با صدای بلند با او سخن می گفت، آن حضرت صدای خود را بلندتر می نمود، تا اعمال او

ص: 372


1- حجرات/2.

حبط نشود و روزی یکی از اعراب بادیه از پشت دیوار او را با صدای بلند صدا زد، و گفت: یا محمد. و رسول خدا صلی الله علیه و آله پاسخ او را با صدای بلندتر داد، تا گرفتار گناه و حبط اعمال نشود.

مرد اعرابی به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا رسول الله، توبه گنهکارتا چه زمانی پذیرفته می شود؟ رسول خدا فرمود: ای برادر عرب، راه توبه برای فرزندان آدم بسته نمی شود، تا زمانی که خورشید از مغرب طلوع کند، همان گونه که خداوند می فرماید: «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ )» سپس فرمود: مقصود از «بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ» طلوع خورشید از مغرب می باشد (و مقصود قیام حضرت مهدی علیه السلام است) که تا آن وقت اگر کسی ایمان به آن حضرت نیاورده باشد، پس از آن، ایمان او سودی نخواهد داشت.

امام کاظم علیه السلام سپس می فرماید: مسلمانان با کلمه «راعنا» رسول خدا صلی الله علیه و آله را خطاب می کردند و مقصود آنان این بود که مراعات ما را بکن و به سخن ما توجه کن همان گونه که ما به سخن شما توجه می کنیم و این احترامی بود که به آن بزرگوار می نمودند، و لکن در لغت و زبان يهود « راعنا» توهین و نفرین محسوب می شد، و یهودیان با خود گفتند: ما تا کنون در پنهانی او را دشنام می دادیم و اکنون با این کلمه آشکار او را دشنام می دهیم و چون روزی آن حضرت را با کلمه « راعنا» خطاب نمودند و مقصود آنان دشنام به آن حضرت بود، سعد بن معاذ انصاری مقصود آنان را دانست و گفت:

«ای دشمنان خدا لعنت خدا بر شما باد، آیا آمده اید رسول خدا صلی الله علیه و آله را دشنام می دهید و به ما وانمود می کنید که مانند ما با او سخن گفته اید ؟! به خدا سوگند

ص: 373

اگر پس از این یکی از شما این گونه با او سخن بگوید، گردن او را می زنم، و اگر این نبود که من دوست نمیدارم بدون اجازه او و بدون اجازه وصی او علی بن ابی طالب علیه السلام که قیم امور و نائب اوست در همه امور - کاری را انجام بدهم، الآن گردن کسی که این سخن از او صادر شد را می زدم. و خداوند این آیه را بر پیامبر خود صلی الله علیه و آله نازل نمود:«مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا »(1) و نیز این آیه را نازل نمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ »یعنی به جای «رعنا» بگویید: «انظرنا» چراکه با کلمه «رانا» دشمنان، به شما و به رسول خدا صلی الله علیه و آله دشنام می دهند وهنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله دستوری به شما می دهد، بشنوید و اطاعت کنید و بدانید که خداوند برای کار از يهود - که به رسول خدا صلی الله علیه و آله دشنام می دهند . عذاب دردناکی را آماده نموده است.(2)

ص: 374


1- نساء / 46.
2- تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص477.

آیات 105 - 113

اشاره

مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (105)مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (106)أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ (107)أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ (108)وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (109)وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (110)وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (111)بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (112)وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (113)

ص: 375

لغات

«مودت» به معنای محبت شدید است، و «اختصاص» به معنای، انفراد به چیزی است، و «خصه بالشيء» یعنی فضله به، و «نسخ» در لغت، ابطال چیزی و ابدال چیز دیگری به جای آن است و «نسخت الشمش الظل» یعنی أذهبته و حلت محله، و «أو ننسها» یعنی نمحو من القلوب رسمها، و «ولی» قائم به امری را گویند، مانند «ولي عهد المسلمین» یعنی قائم به امور مسلمین، و «دون الله» یعنی سوى الله و «نصیر» به معنای ناصر و مؤيد و مقوی می باشد، و «سؤال» به معنای طلب است، و «حسد» ارادۂ زوال نعمت از محسود است، و یا اندوه نسبت به آن است، و «غبطه» آرزوی داشتن آن نعمت است بدون اراده سلب آن نعمت از دیگری، و معنای یهود و نصارا گذشت، و «أسلم» دو استعمال دارد، 1. أسلمه إلى كذا ای صرفه إليه، مانند أسلمت الثوب إليه يعنی لباس را تحویل او دادم، 2. « أسلم» به معنای «أخلص له» و به این معناست آیه «وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ» یعنی خالصا له. و«قیامت» مصدر قام يقوم قیام است ولكن اسم علم شده برای روزی که مردم برای حساب از قبرها به پا می خیزند.

ترجمه

كفار - از مشركين واهل کتاب - دوست نمی دارند که از ناحيه خداوند برشما خيرو برکتی نازل شود، در حالی که خداوند رحمت خود را به هرکس بخواهد اختصاص می دهد و اوست صاحب رحمت بزرگ (105) ما هرحکمی را نسخ کنیم و یا نسخ آن را به تأخير اندازيم، حکمی بهتر از آن و یا مانند آن را می آوریم، آیا نمی دانی که خداوند برهر چیزی تواناست؟ (106) آیا نمی دانی که حکومت آسمانها و زمین مخصوص خداوند است و جزاو سرپرست و یاوری برای شما نیست ؟ (107) آیا می خواهید از این پیامبر همان درخواست (نامعقولی) را بکنید که پیش از این مردم از موسی کردند؟ [و با این

ص: 376

بهانه جوییها ایمان نیاورید] هرکس كفررا به جای ایمان بپذیرد، به يقين از راه راست منحرف وگمراه شده است (108) زیادی از اهل کتاب دوست می دارند که شما (مسلمانان) را به خاطر حسدی که از شما دارند پس از روشن شدن حق برای آنان - به كفر بازگردانند، پس شما باید از آنان بگذرید و آنان را نادیده بگیرید، تا خداوند امر خود را اجرا نماید، همانا او برهرچیزی تواناست (109) شما نماز را برپا بداريد و زكات را ادا کنید و آنچه برای خود از عمل خیرپیش فرستید، نزد خداوند می یابید و خداوند به اعمال شما بیناست (110) اهل کتاب گفتند: هرگز داخل بهشت نمی شود مگر یهودی یا نصرانی و این آرزو و پندار آنان است، به آنان بگو: اگر راست می گویید برهان ودليل خود را بیاورید (111) آری هرکس تسلیم خدا شود و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش موجود است و هراس واندوهی (برای چنین افراد) نخواهد بود (112) یهودیان گفتند: نصارا ارزشی ندارند ونصارا گفتند: یهودیان ارزشی ندارند؛ در حالی که آنان کتاب خدا را می خوانند و از آن آگاهی دارند و همانند این سخن را افراد نادان گفتند و خداوند در قیامت در مورد اختلافات آنان حکم خواهد نمود (113)

تفسير اهل بيت علیهم السلام
اشاره

مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ(بقره/ 105)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود: خداوند در این آیه یهود و نصاری و مشرکین و دشمنان (محمد و آل محمد) را مذمت و نکوهش نموده، و می فرماید: آنان از این که خداوند نام محمد صلی الله علیه و آله را می برد، و فضائل على علیه السلام را بیان می نماید خشم می کنند و دوست نمی دارند که از ناحیه خداوند برای شما خیری فرود آید، و در شرافت و فضائل محمد و آل طیبین او آیاتی نازل شود، و نیز دوست نمی دارند که از ناحیه خداوند معجزاتی برای آنان نازل شود، از

ص: 377

این رو آنان مردم خود را از بحث و سخن با رسول خدا صلی الله علیه و آله منع می کنند، مبادا معجزات آن حضرت را ببینند و به او ایمان بیاورند و به علمای خود اعتراض نمایند. در حالی که خداوند توفیق و رحمت خود را مخصوص به هر کس بخواهد می کند و او را موفق به دین اسلام و ولایت محمد و على علیهما السلام خواهد نمود و هرکس موفق به دین اسلام و ولایت محمد و علی بن ابی طالب علیهما السلام بشود، فضل بزرگ خداوند شامل حال او شده است.

علی بن موسی الرضا علیه السلام سپس فرمود: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله این آیه را برای اهل کتاب و مشرکین و دشمنان اهل البيت علیهم السلام خواند و آنان را منکوب نمود، گروهی از آنان جمع شدند و از روی دشمنی گفتند: «ای محمد تو چیزی را ادعا می کنی که در قلوب ما وجود ندارد وگرنه ما از این که از طرف خداوند - حجتی نازل شود و موظف به قبول و پیروی از آن باشیم امتناعی نداریم » رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر شما امروز با محمد صلی الله علیه و آله عناد و دشمنی می کنید (و سخن او را نمی پذیرید) در قیامت نیز با خدای رب العالمين عناد و ستیز خواهید نمود و در آن روز خداوند نامه های اعمال شما را به سخن درخواهد آورد و آنها اعمال شما را بازگو خواهند نمود و شما خواهید گفت که ملائکه حفظه به ما ظلم نموده اند و کاری که ما انجام نداده ایم را بر ما نوشته اند، در چنین وقتی خداوند اعضا و جوارح شما را به سخن خواهد آورد و آن ها بر علیه شما گواهی خواهند داد. آنان گفتند: تو شاهد حقانیت خود را به قیامت موکول می کنی و این کار دروغگویان است و اگر راست می گویی شاهد زنده ای از خود ما بیاور، تاما یقین به راستگویی تو پیدا کنیم و هرگز چنین کاری را نمی توانی بکنی، چراکه تواز دروغگویان هستی.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه فرمود: به اعضا و جوارح آنان بگو

ص: 378

تا بر علیه آنان گواهی بدهند. پس على علیه السلام به آنان اشاره نمود و همه جوارح و اعضای آنان شهادت دادند که آنان دوست نمی دارند از ناحیه خداوند بر امت محمد صلی الله علیه و آله خیری نازل شود و دلیل نبوت آن حضرت و امامت برادر او على علیه السلام باشد، از ترس آن که مبادا مردم عوام او را بپذیرند و علاقه آنان به علما و پیشوایانشان سست شود. از این رو در پاسخ رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند:

ما شهادت جوارح خود را که بر علیه ما شهادت می دهند نمی شنویم و نمی پذیریم. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: این مردم کسانی هستند که خداوند درباره آنان می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ *وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ » (1)پس تو در حق آنان نفرین کن تا هلاک شوند، و چون امیرالمؤمنین علیه السلام در حق آنان نفرین نمود، همان اعضا و جوارحی که بر علیه آنان شهادت داده بودند آنان را نابود کردند. و چون هلاک شدند گروه دیگری از یهود که حاضر بودند گفتند: ای محمد چقدر قساوت داری؟ آیا راضی شدی که همه آنان هلاک شوند؟!

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من نسبت به کسانی که مورد خشم خداوند واقع شدند، نمی توانم ارفاق نمایم. سپس فرمود: آگاه باشید که اگر آنان خدا را به حق محمد و علی و آل پاک آنان سوگند می دادند تا به آنان مهلت بدهد و نجات یابند، خداوند دعای آنان را مستجاب می نمود، چنان که درباره کسانی که گوساله پرست بودند چنین کرد و آنان را از کشته شدن نجات داد.(2)

ص: 379


1- يونس، 96 – 97
2- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص489

مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ *أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ (بقره/ 106 - 107)

نسخ شرایع پس از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله

امام عسکری علیه السلام از امام جواد علیه السلام نقل نموده که در تفسیر این آیه می فرماید: ما حكم هیچ آیه ای را برنمی داریم و نشانه حفظ آن را از قلب تو و قلب امت تو محو نمی کنیم، جز آن که آیه ای بهتر و اصلح به حال شما را می فرستیم و آیه دوم برای شما پاداش بیشتری نسبت به آن آیه منسوخه خواهد داشت.

سپس خداوند می فرماید: ای محمد آیا نمی دانی که خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست؟ و آیا نمی دانی که آسمان ها و زمین تحت قدرت و سیطره خداوند است؟ و اوست که عالم به تدبیر و مصالح آنهاست؟ و اوست که با دانش خود مصالح شما را تدبیر می نماید و جز خداوند کسی ولی و ناصر شما نیست و تنها اوست که عالم به مصالح و تدبیر امور شما می باشد و جز او کسی قادر و عالم به تدبیر اسمان ها و زمین نیست.

سپس خداوند به مردم یهود و تکذیب کنندگان رسول خدا صلی الله علیه و آلهو منکرین نسخ شرایع می فرماید: کسی جز خداوند ولى و قادر به مصالح شما نیست و تنها اوست که باید شما را یاری کند و عذاب را از شما دور نماید.

سپس امام جواد علیه السلام در شأن نزول این دو آیه می فرماید: خداوند رسول خود صلی الله علیه و آله را در مکه موظف نمود تا نمازهای خود را به طرف بیت المقدس بخواند و اگر امکان داشت کعبه را بین خود و بین بیت المقدس قرار بدهد و به طرف هردو نماز بخواند وگرنه به طرف بیت المقدس نماز بخواند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدت

ص: 380

سیزده سالی که در مکه بود به طرف بیت المقدس نماز می خواند و در مدينه نیز هفده ماه به طرف بیت المقدس نماز خواند، تا این که گروهی از یهودیان گفتند:

« به خدا سوگند محمد ندانست چگونه نماز بخواند تا این که به طرف قبله ما نماز خواند و عبادت خود را به روش ما انجام داده و چون این سخنان به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، بر آن حضرت سخت آمد و از نماز خواندن به طرف بیت المقدس کراهت پیدا نمود و دوست داشت تا به طرف کعبه نماز بخواند، از این رو جبرئیل نزد او آمد و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: من دوست می دارم که خداوند قبله من را کعبه قرار بدهد، چراکه من از گفته های یهود اذیت شدم؛ پس جبرئیل گفت: من اکنون از خدای تو می خواهم که او قبله تو را کعبه قرار بدهد و او خواسته تو را رد نخواهد نمود و چون دعای جبرئیل تمام شد و به آسمان رفت، فورا این آیه را آورد: «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ ...».(1)

پس یهودی ها گفتند:«مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا؟»(2) یعنی چه چیز آنان را قبله ای که بر آن بودند برگردانید؟ و خداوند در پاسخ آنان فرمود:«قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» یعنی خدایی که مالک مشرق و مغرب عالم است او پیامبر خود را به جانب کعبه بازگرداند و او هرکه را بخواهد به صراط مستقیم هدایت خواهد نمود تا به وسیله اطاعت از خداوند به بهشت برساند.

امام عسکری علیه السلام می فرماید: قومی از یهود به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: شما چهارده سال به طرف بیت المقدس نماز خواندی و اکنون آن را رها کردی و به طرف کعبه نماز می خوانی؟! آیا عمل اول تو حق بوده و این عمل باطل است؟ و یا

ص: 381


1- بقره /144.
2- بقره /142.

این حق است و آن باطل بوده است؟ ما به گفته تو اطمینان نداریم؛ شاید تا کنون تو در باطل بوده ای! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آن حق بوده و این نیزحق است، چنانکه خداوند می فرماید:«قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»...(1)

«أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ (بقره / 108)

معجزات عجیبی از رسول خدا صلی الله علیه و آله

امام جواد علیه السلام می فرماید: خداوند در این آیه به قوم یهود و کفار قریش می فرماید: شما می خواهید از این پیامبر بهانه گیری کنید و از او آیاتی را مطالبه کنید که صلاح و فساد خود را نسبت به آن ها نمی دانید؟ همان گونه که قوم موسی علیه السلام از موسی علیه السلام بهانه گیری کردند و گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ»(2) یعنی ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم تا خدای خود را با چشم ببینیم. پس عذاب صاعقه آمد و شما را گرفت. در حالی که موسی علیه السلام به شما فرمود: این بهانه گیری ها بعد از دیدن آیات و نشانه های حق، صلاح شما نیست و شما با این بهانه گیری ها کفر را به جای ایمان گرفتید و از راه مستقیم منحرف و گمراه شدید و به جای بهشت، راه دوزخ را پیمودید.

امام جواد علیه السلام سپس در شأن نزول این آیه می فرماید: ده نفر از یهود نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و هدف آنان این بود که از آن حضرت سؤالات آزمایشی و دردسرسازی بکنند. در این بین مردی از اعراب بادیه نشین درحالی که کیسه

ص: 382


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص 491
2- بقره / 55.

سربسته ای به دوش داشت وارد شد و گفت: ای محمد به آنچه من سؤال می کنم پاسخ بده. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای برادر عرب، قبل از تو این جماعت یهود از من سؤال نموده اند اگر اجازه می دهی نخست به آنان پاسخ بدهم! مرد اعرابی گفت: من مسافر و غریب هستم، باید نخست به من پاسخ بدهی. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آری تو به این خاطر سزاوارتری که به تو پاسخ بدهم، سؤال تو چیست؟ اعرابی گفت:

این یهودی ها دارای کتابی (مانند تورات) هستند و آن را حق می دانند ومن گمان می کنم آنان با تو در پنهانی توافقی انجام داده باشند، تا مردم را فریب بدهند از این رو من قانع نمی شوم مگر به یک معجزه روشن و آشکاری. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: علی بن ابی طالب علیه السلام کجاست؟ و چون على علیه السلام نزد آن حضرت آمد، اعرابی گفت: ای محمد با این جوان چه کاری داری که او را در بین مذاکره من با خود خبر کردی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای اعرابی تو معجزه روشن و آشکاری خواستی و او بیان روشن و علم کافی من است. من شهر علم هستم و او در این شهر است و هرکس طالب علم و حکمت باشد باید از در آن وارد شود.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله با صدای بلند فرمود: «ای بندگان خدا، هرکس بخواهد به آدم بنگرد در جلالت او، و به شيث بنگرد در حکمت او، و به ادریس بنگرد در بزرگواری و مهابت او، و به نوح بنگرد در شکر و عبادت او، و به ابراهیم بنگرد در دوستی و وفای او و به موسی بنگرد دردشمن ستیزی او، و به عیسی بنگرد در مؤمن دوستی و حسن معاشرت او، باید به این آقا یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام بنگرد.

پس با شنیدن این سخنان، مؤمنین شاد شدند و برایمانشان افزوده شد و

ص: 383

منافقان خشمگین شدند و بر نفاقشان افزوده شد. و اعرابی گفت: ای محمد تو پسرعم خود را ستایش نمودی، در حالی که شرف او شرف توست و عزت او عزت توست و من این چیزها را نمی پذیرم، جز آن که این «ضب» (یعنی سوسمار = مارمولک) شهادت به حقانیت تو و او بدهد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: او را از کیسه خود خارج کن تا به نبوت من و مقام برادرم على شهادت بدهد. اعرابی گفت: من با زحمت او را صید کرده ام و می ترسم که فرار کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هراس نداشته باش، او فرار نمی کند و به حقانیت ما شهادت خواهد داد. اعرابی گفت: می ترسم فرار کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر فرار کرد تو ما را تکذیب کن؛ او هرگز فرار نخواهد نمود، بلکه به حق گواهی خواهد داد و اگر فرار کرد تو او را رها کن و من عوض آن را به چیزی بهتر از او به تو خواهم داد.

پس اعرابی آن «ضب» را رها نمود و او مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاد و سپس صورت به خاک مالید و سر خود را بالا نمود و خداوند او را به سخن آورد و گفت:«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شریک لَهُ ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وصفیه ، وسید المرسلین ، وَ أَفْضَلُ الْخَلْقِ أجمعین ، وَ خَاتَمِ النبیین ، وَ قَائِدِ الْغُرِّ المحجلین ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ أخاک علی بْنِ أبی طَالِبٍ علی الْوَصْفِ الذی وَصَفْتُهُ ، وَ بِالْفَضْلِ الذی ذکرته ، وَأَنْ أولیاءه فی الْجِنَانِ مکرمون ، وَأَنْ أَعْدَاءَهُ فی النَّارِ یهانون (خالدون)».

پس مرد اعرابی در حالی که گریه می کرد گفت: یا رسول الله من نیز همانند این «ضب» شهادت به نبوت شما و... می دهم، و من چیزی را دیدم و شنیدم که راهی برای رد آن نیست. سپس مرد اعرابی به یهودیان گفت: وای بر شما، چه معجزه و نشانه ای بهتر از این می خواهید؟ شما راهی ندارید جز آن که ایمان بیاورید وگرنه همگی هلاک خواهید شد. پس جمعیت یهود کلا ایمان آوردند و به مرد اعرابی گفتند: برکت «ضب» تو برما بزرگ بود. و رسول خدا صلی الله علیه و آله به مرد اعرابی فرمود:

ص: 384

«ضب» خود را رها کن تا من عوض بهتری از آن را به تو بدهم، چراکه این «ضب » به خدا و رسول او و برادرم علی ایمان آورد و به حق شهادت داد و سزاوار نیست که اسیر تو باشد. پس آن ضب صدا زد: یا رسول الله مرا آزاد کن تا من به او عوض بدهم. اعرابی گفت: چه عوضی به من خواهی داد؟ ضب گفت: مرا نزد آن سوراخی که مرا از آن گرفتی ببر تا به توده هزار دینار و سیصد هزار درهم بدهم. اعرابی گفت: من چگونه می توانم از چنین مالی بهره مند شوم در حالی که حاضرین در جلسه این سخن را از ضب شنیدند و آنان قبل از من این مال را خواهند گرفت؟

پس آن ضب گفت: ای برادر عرب خداوند این مال را عوض من برای تو قرار داده است و اگر کسی قبل از تو بخواهد بگیرد خداوند او را هلاک خواهد نمود. پس مرد اعرابی که مردی ناتوان بود آهسته حرکت نمود و منافقین که در آن مجلس بودند زودتر نزد یک سوراخ ضب رفتند و چون دست خود را داخل آن کردند تا آن طلا و نقره ها را بردارند مار افعی آنان را نیش زد و کشته شدند و چون اعرابی آمد، آن افعی گفت:

بنگر چگونه خداوند مرا امر نمود که آنان را هلاک کنم و حافظ این مال باشم؟ پس برگیر این مال را و چون اعرابی آن مال را بیرون آورد و نتوانست به دوش بگیرد، آن افعی گفت: کمربند خود را باز کن و سر کسیه را با آن ببند و به دم من بیاویزتا من آن را به منزل تو برسانم و من نگهبان تو و مال تو خواهم بود و آن افعی همواره آن مال را برای اعرابی حفظ نمود تا اعرابی آن را صرف زراعت و باغ و بستان خود نمود وافعی پس از آن از او دور شد.(1)

ص: 385


1- تفسير امام عسکری علیه السلام، ص496 - 500.

إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ (بقره / 109)

جلوگیری یهود از گرایش مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: زیادی از اهل کتاب از آن حسد و کینه ای که نسبت به محمد و آل پاک او علیهم السلام داشتند شبهاتی بین مسلمانان القا می کردند و دوست می داشتند که مسلمانان را از ایمانی که به محمد و آل او علیهم السلام پیدا کرده بودند بازدارند و داخل در کفر نمایند در حالی که حقانیت اسلام و مقام آن بزرگواران با معجزاتی که از آنان مشاهده نموده بودند آشکار گردیده بود و خداوند متعال رسول خود و اصحاب او را امر نموده تا از جهالت آنان بگذرند و با آنان مقابله نکنند و سخنان باطل آنان را با دليل قاطع پاسخ بدهند، تا امر الهی ترک مکه بلکه جزيرة العرب شوند و در حال کفر در آنجا بمانند (تا بمیرند)، چراکه خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست و او صلاح بندگان خود را در مقابل قوم یهود مدارای با آنان و استدلال صحیح و محکوم نمودن آنان می داند.

امام عسکری علیه السلام سپس در شأن نزول آیه فوق می فرماید: هنگامی که مسلمانان در جنگ احد (در اثر ترک اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله) گرفتار شکست شدند، گروهی از یهودیان به عمار یاسر و حذيفة بن اليمان برخورد نمودند و گفتند: آیا دیدید در جنگ احد بر سر شما چه گذشت؟ همانا محمد صلی الله علیه و آله مانند دنیا طلبان آتش جنگ را می افروزد، گاه غالب می شود و گاه مغلوب می گردد (بنابراین او ارتباطی با خدا ندارد بلکه می خواهد پادشاهی بکند) پس شما از دین او بازگردید.

ص: 386

حذيفه به آنان گفت: خدا شما را لعنت کند، من پس از این با شما نخواهم نشست و به سخن شما گوش فرانخواهم داد، و به خاطر دینم از شما فرار خواهم نمود و سپس از آنان فرار نمود. و اما عمار به آنان گفت: ای جماعت یهود، بدانید که حضرت محمد در جنگ بدر به اصحاب خود فرمود: اگر صبر کنید پیروز خواهید شد و آنان صبر کردند (و از آن حضرت اطاعت نمودند) و پیروز شدند و در جنگ احد نیز به آنان فرمود: اگر صبر کنید، پیروز خواهید شد. و لكن آنان صبر نکردند و از دستور او تخلف نمودند و شکست خوردند و اگر اطاعت و صبر می داشتند پیروز می شدند. پس یهودیان گفتند:

ای عمار آیا اگر با این پاهای ناتوان خود از محمد صلی الله علیه و آله اطاعت کنی، محمد بر بزرگان قریش پیروز خواهد شد؟ عمار گفت: آری، به خدایی که جز او خدایی نیست و او محمد صلی الله علیه و آله را به حق مبعوث به نبوت نموده است، محمد صلی الله علیه و آله مرا چنان به فضیلت و حکمت ونبوت خود و منزلت برادر و وصی و بهترین مردم بعد از خود آگاه نموده است که من تسليم او و وصي او و ذريه پاک او می باشم و او به من فرموده است که در سختی ها و مهمات خدا را به حق آنان سوگند بدهم تا خداوند خواسته مرا اجابت نماید و من اعتقاد دارم که اگر با اعتقاد صحیح از او اطاعت کنم به خواسته خود خواهم رسید، حتی اگر او مرا امر کند که آسمان را به زمین آورم و یا زمین را به آسمان ببرم خداوند به من قدرت خواهد داد تا با همین پاهای ناتوانم چنین کاری را انجام بدهم.

یهودیان گفتند: ای عمار به خدا سوگند چنین نخواهد بود و محمد صلی الله علیه و آله نزد خداوند کوچک تر از این است و تو نیز نزد خدا و محمد صلی الله علیه و آله کوچک تر از آن هستی که بتوانی سنگی را که به اندازه چهل نفر باشد بلند کنی!!

پس عمار از یهودیان جدا شد و گفت: من حجت پروردگار خود را به شماابلاغ

ص: 387

نمودم و شما را نصیحت کردم و لكن شما نصیحت پذیر نیستید. سپس عمار نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای عمار خبر شما به من رسید، اما حذیفه به خاطر دین خود از شیطان و دوستانش فرار کرد، و او از بندگان صالح خداست. و اما توای عمار، از دین خدا حمایت کردی و از رسول خدا خیرخواهی نمودی، پس تو از مجاهدان با فضیلت در راه خدا هستی ...(1)

وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (بقره / 110)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: مقصود از «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ» این است که وضوی نماز و تكبيرات و قیام و قرائت و رکوع و سجود و حدود دیگر نماز را، کامل و صحیح انجام بدهید.

و مقصود از «وَآتُوا الزَّكَاةَ» این است که زکات را به مستحقین آن بدهید و به کافر و منافق و دشمن اهل البيت علیهم السلام ندهید، چراکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که زکات را به دشمنان ما بدهد، مانند این است که در حرم خدا دزدیکرده باشد. و مقصود از «وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ» این است که مال خود را در طاعت خدا صرف کنید و اگر مالی نداشتید، با آبروی خود به برادران مؤمن خویش احسان نمایید و مشکلات آنان را اصلاح کنید.

و در تفسير «تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ» فرمود: آنچه در راه خدا می دهید، در قیامت به خاطر محمد و على و آل آنان علیهم السلام برای شما سود مند خواهد بود و خداوند به سبب آن، گناهان شما را محو می نماید و حسنات و اعمال نیک شما را دوچندان می نماید

ص: 388


1- تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص515

و درجات شما را بالا می برد و خداوند از اعمال درونی و برونی شما آگاه است. و اعمال شما را بر حسب اعتقادات و نیت های شما پاداش می دهد، او مانند ملوک دنیا نیست که به اشتباه، عمل کسی را به دیگری نسبت بدهد و جنایت کسی را به دیگری منسوب نماید.

سپس فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: مفتاح ورود به نماز طهارت است، و تحریم آن تكبير است، و خروج و تحلیل آن تسليم است و هیچ نمازی بدون طهارت پذیرفته نمی شود، و هر صدقه ای که از حرام و خیانت باشد، صدقه نخواهد بود، و بزرگ ترین طهارت برای قبولی نماز و غیر نماز - که بدون آن پذیرفته نمی شود - ولايت محمد صلی الله علیه و آله آقای پیامبران، و ولایت علی علیه السلام آقای اوصیا، و ولایت و دوستی دوستان آنان، و دشمنی و بیزاری از دشمنان آنان است.(1)

ص: 389


1- قَالَ الْإِمَامُ عَلَيْهِ السَّلَامُ : « أَقِيمُوا الصَّلَاةِ » بِإِتْمَامِ وُضُوئِهَا وَ تَكْبِيرَاتِهَا وَ قیامها وَ قراءتهاو رکوعها وَ سجوها وَ حُدُودِهَا . « وَ آتُوا الزَّكَاةِ » مُسْتَحِقِّيهَا ، لا توتوها كَافِراً وَ لَا مناصبا . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: « الْمُتَصَدِّقَ عَلَى أَعْدَائِنَا کَالسَّارِقِ فِی حَرَمِ اللَّهِ» وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ مَالٍ تُنْفِقُونَهُ فِی طَاعَهِ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ مَالٌ فَمِنْ جَاهِکُمْ تَبْذُلُونَهُ لِإِخْوَانِکُمُ الْمُؤْمِنِینَ تَجُرُّونَ بِهِ إِلَیْهِمُ الْمَنَافِعَ وَ تَدْفَعُونَ بِهِ عَنْهُمُ الْمَضَارَّ. تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ یَنْفَعُکُمُ اللَّهُ تَعَالَی بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَیَحُطُّ بِهِ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یُضَاعِفُ بِهِ حَسَنَاتِکُمْ وَ یَرْفَعُ بِهِ دَرَجَاتِکُمْ- إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ عَالِمٌ لَیْسَ یَخْفَی عَلَیْهِ ظَاهِرُ فِعْلٍ وَ لَا بَاطِنُ ضَمِیرٍ فَهُوَ یُجَازِیکُمْ عَلَی حَسَبِ اعْتِقَادَاتِکُمْ وَ نِیَّاتِکُمْ وَ لَیْسَ هُوَ کَمُلُوکِ الدُّنْیَا الَّذِی یلبس یلْتبِسُ عَلَی بَعْضِهِمْ فَیَنْسُبُ فِعْلَ بَعْضٍ إِلَی غَیْرِ فَاعِلِهِ وَ جِنَایَهَ بَعْضٍهم إِلَی غَیْرِ جَانِیهِ فَیَقَعُ عِقَابُهُ وَ ثَوَابُهُ بِجَهْلِهِ بِمَا لبس (لَیْسَ) عَلَیْهِ بِغَیْرِ مُسْتَحِقِّهِ. وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : مِفْتَاحُ الصَّلَاةِ الطَّهُورِ ، وَ تَحْرِيمُهَا الْكَبِيرِ ، وَ تَحْلِيلُهَا التَّسْلِيمُ ، وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةً بِغَيْرِ طَهُورٍ ، وَ لَا صَدَقَةً مِنْ غُلُولٍ . وَ إِنَّ أَعْظَمَ طَهُورِ الصَّلَاةِ الَّتِي لَا يُقْبَلُ الصَّلَاةَ إِلَّا بِهِ ، وَ لَا شَيْ ءَ مِنَ الطَّاعَاتِ مَعَ فَقْدِهِ مُوَالَاةُ مُحَمَّدٍ ، وَ أَنَّهُ سَيِّدُ الْمُرْسَلِينَ ، وَ مُوَالَاةُ عَلَيَّ ، وَ أَنَّهُ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ مُوَالَاةُ أَوْلِيَائِهِمَا ، وَ مُعَادَاةُ أَعْدَائِهِمَا (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص520)

امام عسکری علیه السلام سپس درباره ثواب و پاداش وضو فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: هنگامی که بنده خدا برای وضو صورت خود را می شوید، گناهان صورت او می ریزد و هنگامی که دست های خود را می شوید، گناهان دست های او می ریزد و هنگامی که سر خود را مسح می کند، گناهان سر او می ریزد و هنگامی که پاهای خود را مسح می کند، گناهان پاهای او می ریزد...(1)

وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (بقره/ 111)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: قوم يهود گفتند: کسی جز یهود، داخل بهشت نمی شود. و نصارا گفتند: کسی جز نصارا، داخل بهشت نمی شود. و دهریه یعنی منکرین خداوند گفتند: چیزها همه از اول بوده و خواهد بود و اگر کسی جز این بگوید گمراه و خطاکار است. و ثنويه گفتند: نور و ظلمت عالم را تدبیرمی کنند و کسی که خلاف این را بگوید گمراه است. و مشرکان و بت پرستان گفتند: بت های ما، خدایان ما هستند و کسی که جز این را بگوید، گمراه است.

پس خداوند در پاسخ آنان فرمود: «تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ» یعنی این ها امیدها و آرزوهای

ص: 390


1- وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا تَوَضَّأَ فَغَسَلَ وَجْهَهُ تَنَاثَرَتْ (عَنْهُ) ذُنُوبُ وَجْهِهِ وَ إِذَا غَسَلَ یَدَیْهِ إِلَی الْمِرْفَقَیْنِ تَنَاثَرَتْ ذُنُوبُ یَدَیْهِ وَ إِذَا مَسَحَ رَأْسَهُ تَنَاثَرَتْ عَنْهُ ذُنُوبُ رَأْسِهِ وَ إِذَا مَسَحَ رِجْلَیْهِ أَوْ غَسَلَهُا لِلتَّقِیَّهِ تَنَاثَرَتْ عَنْهُ ذُنُوبُ رِجْلَیْهِ. (همان،ص521)

(بی اساس) آنان است، به آنان بگو: اگر راست می گویید، دلیل و برهانی برای سخنان خود بیاورید.(1)

برهان وجدال پسندیده و ناپسند

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند از جدال نیکو و صحيح نهی نکرده است، بلکه از جدال غير صحيح نهی نموده است،چنان که می فرماید:«وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»(2) و یا می فرماید: «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»(3) سپس فرمود: جدال نیکو و احسن، مقرون به دیانت است، و جدال غیر نیکو را خداوند بر شیعیان ما حرام نموده است، بنابراین جدال به طور کلی حرام نیست، بلکه جدال غیرنیکو و غير احسن حرام است، چنان که خداوند از قول یهود و نصارا می فرماید: «وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ». در این آیه خداوند، علم به صدق و ایمان یهود و نصارا را متوقف بر برهان و

ص: 391


1- قَالَ اَلْإِمَامُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : « وَ قالُوا » یَعْنِی اَلْیَهُودَ وَ اَلنَّصَارَی : قَالَتِ اَلْیَهُودُ « لَنْ یَدْخُلَ اَلْجَنَّهَ إِلاّ مَنْ کانَ هُوداً » أَیْ یَهُودِیّاً . وَ قَوْلُهُ « أَوْ نَصاری » یَعْنِی وَ قَالَتِ اَلنَّصَارَی : لَنْ یَدْخُلَ اَلْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ کَانَ نَصْرَانِیّاً . قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : وَ قَدْ قَالَ غَیْرُهُمْ: قَالَتِ اَلدَّهْرِیَّهُ : اَلْأَشْیَاءُ لاَ بَدْءَ لَهَا، وَ هِیَ دَائِمَهٌ، وَ مَنْ خَالَفَنَا فِی هَذَا ضَالٌّ مُخْطِئٌ [مُضِلٌّ] . وَ قَالَتِ اَلثَّنَوِیَّهُ : اَلنُّورُ وَ اَلظُّلْمَهُ هُمَا اَلْمُدَبِّرَانِ، وَ مَنْ خَالَفَنَا فِی هَذَا ضَلَّ. وَ قَالَ مُشْرِکُو اَلْعَرَبِ : إِنَّ أَوْثَانَنَا آلِهَهٌ، مَنْ خَالَفَنَا فِی هَذَا ضَلَّ . فَقَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: « تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ » اَلَّتِی یَتَمَنَّوْنَهَا « قُلْ » لَهُمْ « هاتُوا بُرْهانَکُمْ » عَلَی مَقَالَتِکُمْ « إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ». (همان، ص 526؛بحارالأنوار، ج 255/9 ؛ تفسير برهان، ج 143/1 )
2- عنکبوت /46.
3- نحل/ 125.

استدلال صحیح آنان نموده و برهان صحیح همان جدال بالتي هي احسن می باشد.

به امام صادق علیه السلام گفته شد: معنای جدال صحيح وجدال غیرصحیح چیست؟ امام علیه السلام فرمود: جدال غیرصحیح این است که تو سخن باطل طرف خود را با استدلال صحیحی که خداوند معین نموده پاسخ ندهی بلکه تنها حرف او را انکار نمایی و یا حرف حقی که او می خواهد دلیل باطل خود قرار بدهد را انکار نمایی از ترس آن که باطل او اثبات شود، چراکه تو راه ابطال باطل او را با دلیل صحیح نمیدانی، و این عمل بر شیعیان ما حرام و سبب شک و تردید ضعفای شیعه و (بدبینی و بستن راه به روی) مبطلين و منکرین حق خواهد شد، اما منکرین، ناتوانی این شخص را در استدلال، دلیل باطل بودن حرف او قرار می دهند، و اما ضعفای شیعه غصه مند خواهند شد که می بینند اهل حق مقابل اهل باطل مغلوب واقع شده است !!

واما جدال صحیح این است که در مقابل سخن باطل، استدلالی بشود که گوینده باطل و دیگران نتوانند آن را انکار نمایند، مانند استدلالی که خداوند در مقابل منکر معاد بیان نموده و می فرماید:«وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ »(1) و خداوند در پاسخ او به پیامبر خود می فرماید: به او بگو: « يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ *الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ»(2) در این آیه خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله می فرماید: به این کسی که استخوان پوسیده ای را در دست گرفته و

ص: 392


1- يس/78.
2- یس /79 – 80

می گوید: چگونه این استخوان پوسیده زنده می شود؟ بگو: آن خدایی که نخست او را آفريده به خوبی می تواند او را زنده کند، چراکه در خلقت اول او را از نیستی و عدم به وجود آورده است، و اعاده و زنده نمودن دوبارهاو آسان تر خواهد بود و او قادر بر هر چیزی است، چنان که او آتش را از میان درخت سبز برای شما خارج می نماید. از سویی خداوند که خالق آسمانها و زمین است، قطعا قادر بر زنده کردن دوباره آن استخوان پوسیده خواهد بود. سپس امام صادق علیه السلام فرمود: جدال صحیح این است، چراکه این استدلال راه عذری برای طرف باقی نمی گذارد...(1)

بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره / 12)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: مقصود از «بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ» کسانی هستند که با شنیدن و دیدن معجزات و نشانه های حق، به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان می آورند و در عمل نیز نیکوکار و اهل اعمال خیر می باشند و خداوند در روز قیامت پاداش آنان را خواهد داد و هنگامی که کفار از عذاب و آتش هراس پیدا می کنند آنان هراسی نخواهند داشت و هنگام مرگ نیز اندوهی پیدا نخواهند کرد و به آنان بشارت بهشت داده خواهد شد.(2)

ص: 393


1- تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص527؛ بحارالأنوار، ج 125/2
2- ثُمَّ قَالَ: «بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ» یَعْنِی کَمَا فَعَلَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ آمَنُوا بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا سَمِعُوا بَرَاهِینَهُ وَ حُجَجَهُ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فِی عَمَلِهِ لِلَّهِ فَلَهُ أَجْرُهُ ثَوَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ یَوْمَ فَصْلِ الْقَضَاءِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ حِینَ یَخَافُ الْکَافِرُونَ مَا یُشَاهِدُونَهُ مِنَ الْعَذَابِ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ عِنْدَ الْمَوْتِ لِأَنَّ الْبِشَارَهَ بِالْجِنَانِ تَأْتِیهِمْ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 543)

وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (بقره/ 12)

امام عسکری علیه السلام می فرماید:(1) یهود و نصارا با آن که تورات را می خواندند (و باید حقیقت برای آنان روشن می بود) همدیگر را به کفر و عدم ایمان نسبت دادند و این به علت تقلید از پدرانشان بود و اگر در آیات تورات تأمل و دقت می کردند به این ضلالت و گمراهی مبتلا نمی شدند، و این چنین خواهد بود حال کسانی که در حقایق ادیان دقت نمی کنند و همدیگر را تکفیر می نمایند و خداوند در قیامت بین آنان حکم خواهد نمود.

امام حسن مجتبی علیه السلام در شأن نزول این آیه می فرماید: گروهی از یهود و گروهی از نصارا نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و به آن حضرت گفتند: ای محمد بین ما حکم کن. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قصه شما چیست؟ یهودیان گفتند: «ما ایمان به خدای واحد حکیم و اولیای او داریم و نصارا بر دین حق نیستند.» نصارا نیز

ص: 394


1- قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْ ءٍ» مِنَ الدِّینِ بَلْ دِینُهُمْ بَاطِلٌ وَ کُفْرٌ «وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْ ءٍ» مِنَ الدِّینِ بَلْ دِینُهُمْ بَاطِلٌ وَ کُفْرٌ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ التوراة فَقَالَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ مُقَلِّدُون بِلَا حُجَّهٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ فَلَا یَتَأَمَّلُونَهُ لِیَعْمَلُوا بِمَا یُوجِبُهُ فَیَتَخَلَّصُوا مِنَ الضَّلَالَهِ ثُمَّ قَالَ «کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» الْحَقَّ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِیهِ مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ وَ هُمْ مُخْتَلِفُونَ کَقَوْلِ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَؤُلَاءِ یُکَفِّرُ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ یُکَفِّرُ هَؤُلَاءِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ» فِی الدُّنْیَا یُبَیِّنُ ضَلَالَهُمْ وَ فِسْقَهُمْ وَ یُجَازِی کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِقَدْرِ اسْتِحْقَاقِهِ. وَ قَالَ الْإِمَامُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام إِنَّمَا أُنْزِلَتِ الْآیَهُ لِأَنَّ قَوْماً مِنَ الْیَهُودِ وَ قَوْماً مِنَ النَّصَارَی جَاءُوا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالُوا یَا مُحَمَّدُ اقْضِ بَیْنَنَا فَقَالَ صلی الله علیه و آله قُصُّوا عَلَیَّ قِصَّتَکُمْ فَقَالَتِ الْیَهُودُ نَحْنُ الْمُؤْمِنُونَ بِالْإِلَهِ الْوَاحِدِ الْحَکِیمِ وَ أَوْلِیَائِهِ وَ لَیْسَتِ النَّصَارَی عَلَی شَیْ ءٍ مِنَ الدِّینِ وَ الْحَقِّ وَ قَالَتِ النَّصَارَی بَلْ نَحْنُ الْمُؤْمِنُونَ بِالْإِلَهِ الْوَاحِدِ الْحَکِیمِ وَ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَی شَیْ ءٍ مِنَ الدِّینِ وَ الْحَقِّ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کُلُّکُمْ مُخْطِئُونَ مُبْطِلُونَ فَاسِقُونَ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ أَمْرِهِ فَقَالَتِ الْیَهُودُ فَکَیْفَ نَکُونُ کَافِرِینَ وَ فِینَا کِتَابُ اللَّهِ التَّوْرَاهُ نَقْرَؤُهُ فَقَالَتِ النَّصَارَی کَیْفَ نَکُونُ کَافِرِینَ وَ لَنَا کِتَابُ اللَّهِ الْإِنْجِیلُ نَقْرَؤُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّکُمْ خَالَفْتُمْ أَیُّهَا الْیَهُودُ وَ النَّصَارَی کِتَابَ اللَّهِ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ فَلَوْ کُنْتُمْ عَامِلِینَ بِالْکِتَابَیْنِ لَمَا کَفَّرَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً بِغَیْرِ حُجَّهٍ لِأَنَّ کُتَبَ اللَّهِ أَنْزَلَهَا شِفَاءً مِنَ الْعَمَی(الغیّ خ ل) وَ بَیَاناً مِنَ الضَّلَالَهِ یَهْدِی الْعَامِلِینَ بِهَا إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ کِتَابُ اللَّهِ إِذَا لَمْ تَعْمَلُوا بِمَا کَانَ فِیهِ کَانَ وَبَالًا عَلَیْکُمْ وَ حُجَّهُ اللَّهِ إِذَا لَمْ تَنْقَادُوا لَهَا کُنْتُمْ لِلَّهِ عَاصِینَ وَ لِسَخَطِهِ مُتَعَرِّضِینَ (همان، ص 544)

گفتند: «بلکه ما ایمان به خدای واحد حکیم و اولیای او داریم و یهودیان بردین حق نیستند».

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همه شما اهل خطا و باطل و خارج از دین خدا و امراو هستید!! آنان گفتند: چگونه ما کافر هستیم، در حالی که تورات و انجیل بین ماست و ما آن ها را قرائت می نماییم؟!

رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: شما با کتاب تورات و انجیل مخالفت نموده اید و به آن ها عمل نکرده اید وگرنه بدون دلیل همدیگر را تکفیر نمی کردید، چراکه کتاب های آسمانی بیان و شفای از گمراهی است و کسانی که به آن ها عمل کنند به صراط مستقیم هدایت خواهند شد و چون شما به تورات و انجیل عمل نمی کنید، آن ها وبال و حجت خداوند بر شما خواهند بود و شما گنهکار و مورد خشم خدا خواهید بود.

ص: 395

آیات 114 - 123

اشاره

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (114)وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (115)وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ (116)بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (117)وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (118)إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ (119)وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ (120)الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (121)يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (122)وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ (123)

لغات

«منع و صد و حيلولة» به یک معناست، وضد منع اطلاق است، و «سعی و

ص: 396

ركض و عدو» نظائراند، و ضد سعی وقف و توقف است، و «يسعى على عياله» یعنی يكسب لهم، و «سعى للسلطان» یعنی برای سلطان صدقه وزکات جمع آوری می کند، و «خراب وهدم و نقض» نظائراند، و « مشرق و شرق» محل طلوع ماه و خورشید است، و «شرقت الشمس» إذا طلعت، وأشرقت یعنی أضاءت، و «مغرب» محل غروب آفتاب است، و «واسع» به معنای غنی است، به خاطر وسعت مقدورات او، و به معنای کثير الرحمة نیز می باشد، و «قانتون» به معنای مطیعون و به معنای نمازگزاران، و به معنای طول قيام در عبادت است، و از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال شد: «أي الصلاة أفضل» فرمود: «طول القنوت یعنی طول القيام»، و به معنای دعا نیز آمده مانند «أمن هو قانت آناء الليل ساجدا أو قائما» و «بديع» به معنای مبدع است با مبالغه، و «جحيم» آتش سوزان است. و «رضا» به معنای محبت و مودت، و به معنای «مرضى» آمده، و اصل آن «رضو» است، به دلیل رضوان، و «املتل و نحله و دیانت» به یک معناست، و «امتل الرجل» یعنی دخل في ملة الاسلام، و «املال» املاء الكتاب است تا نوشته شود، یعنی کسی بخواند و بگوید تا دیگری بنویسد.

ترجمه

آیا ستمكارتراز کسانی که مردم را از آمدن در مساجد - برای ذکرخدا - منع میکنند و برای تخریب مساجد می کوشند کیانند؟ چنين مردمی داخل مساجد نخواهند شد مگر با ترس و وحشت؛ بهره آنان در دنیا جزخواری و رسوایی، و در آخرت جزعذاب بزرگ نخواهد بود (114) مشرق و مغرب ( عالم) ملک خداوند است و شما به هرسور و کنید، رو به خدا کرده اید. خداوند وسعت دهنده و داناست (115) کافران گفتند: «خداوند برای خود فرزندی برگزیده» (در حالی که) او منزه از آن است (و نیازی به فرزند ندارد) آری آنچه در آسمان ها و زمین است از آن اوست و همه در برابر او خاضعاند (116) او پدید

ص: 397

آورنده آسمان ها و زمین است و هنگامی که فرمان ایجاد چیزی را بدهد آن چیزوجود می یابد (117) افراد نادان گفتند: چرا خدا با ما سخن نمی گوید؟ و چرا نشانه ای (از او) برای ما نمی آید؟ پیشینیان آنان نیز همین سخن را می گفتند، قلب هایشان مشابه یکدیگر است، ما نشانه ها را (به اندازه کافی) برای اهل یقین روشن ساخته ایم (118) به حق ما تو را بشیر و نذيرفرستادیم و از تونسبت به دوزخيان سؤال نخواهد شد (119) و هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد تا تواز خواسته های آنان پیروی کنی، به آنان بگو: تنها هدایت خدا، هدایت است (و من از او پیروی می کنم) و اگرتو، پس از آگاهی، از خواسته های آنان پیروی کنی، از ناحيه خداوند برای توهیچ نگهبان و یاوری نخواهد بود (120) به آنان که ما كتاب (تورات و انجیل) دادیم به حق آن را تلاوت می کنند و به پیامبر(ما) ایمان خواهند آورد و کسانی که به او کافرشوند، زیانکار خواهند بود (121) ای بنی اسرائیل به یاد بیاورید نعمتی را که من برشما ارزانی داشتم و شما را برجهانیان برتری و فضیلت دادم (122) وبترسید از روزی که هرگز کسی به کسی پاداش نمی دهد و از کسی عوضی وشفاعتی پذیرفته نیست و مردم یاوری نخواهند داشت (123)

تقسیر اهل بیت علیهم السلام
اشاره

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (بقره/ 114)

ماجرای هجرت و خروج رسول خدا از مکه صلی الله علیه و آله

امام سجاد علیه السلام می فرماید: هنگامی که خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را در مکه مبعوث به رسالت نمود و دعوت او را آشکار کرد و سخن او را به گوش مشرکین رساند و آنان را نسبت به پرستش بت، ملامت کرد، مشرکین مکه به خشم آمدند و با رسول خدا صلی الله علیه و آله به دشمنی برخاستند و مساجد یاران آن حضرت را تخریب

ص: 398

نمودند و مساجدی که در اطراف کعبه ساخته شده بود، و بر علیه مشرکین در آن ها تبلیغ می شد را با سرعت خراب نمودند، و سپس حضرت محمد صلی الله علیه و آله و یاران او را تحت فشار قرار دادند و آنان را مجبور کردند تا از مکه به مدینه هجرت نمایند، از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله روی مبارک خود را به کعبه بازگرداند و فرمود: «ای کعبه خدا میداند که من تو را دوست می دارم و اگر اهل مکه مرا اخراج نمی کردند من جز تو جایی را انتخاب نمی کردم و در کنار تو می ماندم و اکنون از مفارقت و جدایی از تو اندوهناکم».

. پس خداوند به رسول خود وحی نمود و جبرئیل به او فرمود: «ای محمد! خدای على اعلى، تو را سلام می رساند و می فرماید: زود است ما تو را باز با پیروزی و قدرت به این شهر بازگردانیم» همان گونه که در آیه دیگری می فرماید:«إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ»(1) یعنی، ای محمد! آن کسی که قرآن را بر تو فرض نمود، او با پیروزی تو را به مکه و میعادگاه خود بازخواهد گرداند؛ و چون رسول خدا این نوید را به اصحاب خود خبر داد، به گوش اهل مکه رسید و آنان این خبر را به استهزا گرفتند، خداوند به رسول خود صلی الله علیه و آله فرمود:

زود است که من تو را بر اهل مکه پیروز کنم و حکم خود را بر آنان اجرا نمایم، و زود است که مشرکان را از ورود به مکه منع نمایم و احدی از آنان نتوانند داخل مگه شود، مگر با ترس و وحشت و یا ناشناخته باشد، از ترس این که اگر شناخته شود کشته خواهد شد و چون برای رسول خدا صلی الله علیه و آله فتح مکه از قضای الهی گذشت و مکه فتح گردید، آن حضرت شخصی به نام «عتاب بن اسید» را که نوجوانی بود بر آنان امیر قرار داد و اهل مکه گفتند:

محمد صلی الله علیه و آله همواره ما را تحقیر می کند، و اکنون جوان هیجده ساله ای را امیر بر

ص: 399


1- قصص / 85.

ما قرار داده، در حالی که ما بزرگان مکه و خدام خانه خدا و همسایگان حرم امن او - بهترین بقعه روی زمین - هستیم!!

از سویی رسول خدا صلی الله علیه و آله دستورالعملی به «عتاب بن اسید» درباره اهل مکه نوشت و او را والی و استاندار مکه معرفی نمود و در ابتدای آن مرقوم نمود: (بسم الله الرحمن الرحيم) از محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله به همسایگان بیت الله و سگان حرم الهی:

اما بعد، هرکس از شما ایمان به خدا و رسول او محمد صلی الله علیه و آله داشته باشد و سخنان و اعمال او را تصديق نماید و به برادر او على علیه السلام نیز ایمان داشته باشد، و او را برگزیده و وصی او و بهترین خلق خدا بعد از او بداند و ولایت او را پذیرفته باشد، او از ما خواهد بود و به ما بازمی گردد و هر کس مخالف آنچه گفته شد باشد وعملی را - کم و یا زیاد از او نمی پذیرد و او را در دوزخ مخلد خواهد نمود ...(1)

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: مقصود از «مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اَللَّهِ » مشرکین قریش هستند که رسول خدا صلی الله علیه و آله را از دخول مکه و مسجد الحرام منع نمودند. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: مقصود از این آیه همه مساجد روی زمین است چراکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «جُعِلَتْ لِيَ اَلْأَرْضُ مَسْجِداً وَترابُهَا طَهُوراً» .(2)

ص: 400


1- تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص554.
2- «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ »هي مساجد خيار المؤمنین بمكة منعوهم من التعبد فيها بأن ألجأوا رسول الله صلی الله علیه و آله إلى الخروج عن مكة، وفي المجمع عن الصادق علیه السلام والقمي أنهم قريش حين منعوا رسول الله صلی الله علیه و آله دخول مكة والمسجد الحرام و عن زيد بن علي عن آبائه عن علي علیهم السلام أنه أراد جميع الأرض لقول النبي صلی الله علیه و آله: جعلت لي الأرض مسجدا و ترابها طهورا. (تفسیر صافی، ج134/1 )

مرحوم فیض از امام عسکری از امام سجاد علیه السلام نقل نموده که فرمود: برخی از منافقین و ضعفا - که همانند منافقین بودند- به قصد تخریب مساجد مدینه و تخریب همه مساجد دنیا را داشتند، و آنان همان کسانی بودند که در مدينه قصد کشتن على بن ابی طالب علیه السلام را نیز داشتند و در جنگ تبوک نیز در گردنه عقبه قصد کشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله را داشتند.(1)

وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (بقره / 115)

نمازهای نافله در حال حرکت

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: مشرق و مغرب عالم ملک خداست و اگر شما به امر او توجه کنید و از او اطاعت نمایید به هدف الهی خود رسیده اید و پاداش او را درک کرده اید. رسول خدا صلی الله علیه و آله(درباره تغییر قبله) فرمود: ای بندگان خدا، شما همانند مریض می مانید و خدای رب العالمین همانند طبيب است برای شما و صلاح مریض در آن چیزی است که طبيب برای او تدبیر می کند، نه در آنچه مريض اشتها دارد و بهانه گیری می کند، پس شما مصلحت امور خود را به خدا واگذار کنید و از او اطاعت نمایید، تا رستگار شوید ...(2)

ص: 401


1- قال علي بن الحسين علیه السلام: ولقد كان من المنافقين و الضعفاء أشباه المنافقين قصد إلى تخريب المساجد بالمدينة و تخریب مساجد الدنيا كلها بما هوا به من قتل علي علیه السلام بالمدينة و قتل رسول الله صلی الله علیه و آله في طريقهم إلى العقبة يعني في غزوة تبوك. (همان، ص135)
2- قال الامام علیه السلام :وأنزَلَ اللّهُ تَعالی «وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ» 1 أی إذا تَوَجَّهتُم بِأَمرِهِ،فَثَمَّ الوَجهُ الَّذی تَقصِدونَ مِنهُ اللّهَ، وَ تَأْمُلُونَ ثَوَابَهُ.ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ کَالْمَرْضَی وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ کَالطَّبِیبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَی فِیمَا یَعْلَمُهُ الطَّبِیبُ یُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِیمَا یَشْتَهِیهِ الْمَرِیضُ وَ یَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لَهُ أَمْرَهُ تَکُونُوا مِنَ الْفَائِزِینَ (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص495) اقول: انتهى ما في تفسير الإمام العسکری علیه السلام

مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود می فرماید: این آیه درباره نافله و نماز مستحبی است که از هر سو شما حرکت کنید می توانید بخوانید (و نیازی به قبله ندارد) و خداوند درباره نمازهای واجب فرموده است: «وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ»(1)یعنی نمازهای واجب را به طرف قبله بخوانید.(2)

صاحب مجمع البیان گوید: این معنا از ائمه اهل البیت علیهم السلام روایت شده است. و در تفسیر عیاشی از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: این آیه درباره نمازهای نافله است.

زراره می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا نماز در کشتی و محمل، در سفر یکسان است؟ فرمود: نافله را در کشتی و محمل به هر سو کشتی و محمل حرکت نمود با اشاره بخوان، ولكن برای نماز واجب باید پیاده شوی (و مقابل قبله) نماز بخوانی، جز آن که در خطر و خوف باشی که در آن صورت با اشاره نماز می خوانی و اما در کشتی تا بتوانی باید نماز واجب خود را ایستاده و روبه قبله بخوانی، چنان که حضرت نوح علیه السلام نماز واجب خود را در کشتی رو به قبله و ایستاده انجام داد... تا این که فرمود: همه اطراف برای نافله قبله است، چراکه خداوند می فرماید:

«فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ » فثم وجه الله لاى الله واسع عليم).(3)

ص: 402


1- بقره /144.
2- فإنها نزلت في صلاة النافلة فصلها حيث توجهت إذا كنت في سفر و أما الفرائض فقوله «وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ» يعني الفرائض لا تصليها إلا إلى القبلة. (تفسیر قمی، ج59/1 )
3- وفي المجمع مثله قال هذا هو المروي عن أئمتنا. والعياشي عن الباقر علیه السلام أنزل الله هذه الآية في التطوع خاصة «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ »وصلى رسول الله صلی الله علیه و آله المساء على راحلته أينما توجهت به حيث خرج إلى خيبر و حين رجع من مكة و جعل الكعبة خلف ظهره، قال: قال زرارة قلت لأبي عبد الله علیه السلام الصلاة في السفر و السفينة والمحمل سواء قال النافلة كلها سواء تومئ إيماء أينما توجهت دابتك وسفينتك و الفريضة تنزل بها عن المحمل إلى الأرض إلا من خوف فان خفت أومأت واما السفينة فصل فيها قائما و توخ القبلة بجهدك إن نوحا قد صلي الفريضة فيها قائما متوجها إلى القبلة وهي مطبقة عليهم ... ثم قال: كل ذلك قبلة للمتنقل إنه قال:«فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ». (تفسیر صافی، ج135/1 - 136)

روایات فراوان دیگری نیز به این معنا نقل شده است که به جهت اختصار از

نقل آن ها صرف نظر شد.

از امام صادق علیه السلام سؤال شد: شخصی بعد از فراغ از نماز می فهمد که نماز خود را به سمت راست و یا به سمت چپ قبله خوانده است. امام علیه السلام فرمود: نماز او صحیح است و مابین مشرق و مغرب قبله است. و فرمود: این آیه درباره قبله متحیر است که نمی داند قبله از کدام طرف است.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «وجه الله» حجت های خدا هستند که خداوند نام آنان را پس از نام خود و نام رسول خود ذکر نموده و اطاعت آنان را بر مردم واجب کرده است و می فرماید: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»).(1)

ص: 403


1- عن الصادق علیه السلام أنه سئل عن رجل يقوم في الصلاة ثم ينظر بعد ما فرغ فيرى أنه قد انحرف عن القبلة يمينا وشمالا فقال: قد مضت صلواته و ما بين المشرق والمغرب قبلة. وفي الفقيه عن الصادق عليه السلام أنه سئل عن رجل يقوم في الصلاة ثم ينظر بعد ما فرغ فيرى أنه قد انحرف عن القبلة يمينا وشمالا فقال قد مضت صلواته وما بين المشرق والمغرب قبلة. عن امیرالمؤمنین علیه السلام إن وجه الله هم الجج الذين قرنهم الله بنفسه وبرسوله و فرض على العباد طاعتهم مثل الذي فرض عليهم منها لنفسه. (همان، ص136)

وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ *بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (بقره/ 116 - 117)

تنزيه خداوند از صفات مخلوقین

از آیات قرآن استفاده می شود که (1)یهودیان، «عزير» را فرزند خدا دانستند و مسیحیان، عیسی علیه السلام را فرزند خدا دانستند، و مشرکان عرب ملائکه را دختران خدا دانستند، از این رو خداوند خود را تنزيه نمود و فرمود: «سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...».

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» می فرماید: خداوند با علم

ص: 404


1- «وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا» قالت اليهود عزیز ابن الله و قالت النصارى المسيح ابن الله وقالت مشركوا العرب الملائكة بنات الله سُبْحَانَهُ تنزيه له عن ذلك فانه يقتضي التشبيه والحاجة والفناء «بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» بل كله ملك له عزير و المسيح والملائكة و غيرهم كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ منقادون مقرون له بالعبودية طبعا و حيلة لا يمتنعون عن مشيئته وتكوينه فكيف يكونون مجانسين له و من حق الولد أن يجانس والده. «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» في الكافي عن الباقر علیه السلام في تفسيره: ابتدع الأشياء كلها بعلمه على غير مثال كان قبله فابتدع السموات و الأرض ولم يكن قبلهن سموات ولا أرضون أما تسمع لقوله تعالى: «وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ»وإذا قضی أمرآ أراد فعله و خلقه كما قال: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»لا بصوت يقرع ولا بنداء يسمع وإنما كلامه سبحانه فعل منه إنشاء و مثله لم يكن من قبل ذلك کائنا و لو كان قديما لكان إلها ثانيا كذا في نهج البلاغة قال يقول ولا يلفظ ویرید و لا یضمر. وفي الكافي والتوحيد عن الكاظم: الإرادة من المخلوق الضمير وما يبدو له بعد ذلك من الفضل واما من الله تعالى فإرادته للفعل احداثه لا غير ذلك لأنه لا يروي و لايهم ولا يتفکر وهذه الصفات منتفية عنه وهي من صفات الخلق فارادة الله هي الفعل لا غير ذلك «يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» بلا لفظ ولا نطق بلسان ولا همة ولا تفكر ولا كيف لذلك كما أنه لا كيف له. وفي رواية و «کن» منه صنع و ما يكون منه هو المصنوع. (تفسیر صافی، ج137/1 )

خود همه چیز را آفرید، بدون آن که مثالی قبل از خلقت آن ها وجود داشته باشد، چنان که او آسمان ها و زمین را قبل از آن که آسمان و زمینی وجود داشته باشد آفرید. مگر نشنیدی که می فرماید: ««وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ »؟

امام کاظم در تفسير «وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» می فرماید: اراده مخلوق امری است در باطن او که پس از آن فعلی از او صادر می شود، اما اراده خداوند نسبت به چیزی، مساوی با انجام آن چیز است. او می گوید: «کُن» یعنی اراده انجام آن کار را می کند، و بدون آن که لفظی و نطقی از او صادر شود، و یا کوششی بکند و یا فکری درباره آن کرده باشد انجام می گیرد.

در روایتی آمده که «کُن» از ناحیه خداوند مساوی با انجام است، «وما یکون » مساوی با انجام شده است.

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند هیچ درختی را خلق نکرد، مگر آن که میوه قابل خوردنی داشت و چون مردم گفتند: «اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا» ولد نصف آن ها بدون میوه شد و چون خدایی جز او را پرستیدند (برخی از آن ها) به جای میوه خار پیدا کردند. (1)

ص: 405


1- عن أبي عبد الله علیه السلام قال: لم يخلق الله شجرة إلاولها ثمرة تؤكل، فلما قال الناس. اتخذ الله ولدا ذهب نصف ثمرها. فلما اتخذوا مع الله إلها شاك الشجر. (نورالثقلین، ج100/1 )

وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ (بقره / 118)

بهانه گیری های یهود و مشرکین

این آیه درباره بهانه گیری های یهود و مشرکین است، همانند آیه سوره مدثر است که می فرماید:«بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتَى صُحُفًا مُنَشَّرَةً »(1) و یا درباره بنی اسرائیل می فرماید:«قَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً»(2)و یا از قول آنان می فرماید:«هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ»(3) . و از آیات قرآن ظاهر می شودکه بهانه گیری ها و مطالبات بیجایی که بنی اسرائیل داشته اند سبب گرفتاری و یا عذاب آنان شده است، مانند این که خداوند به دنبال آیه اخیر می فرماید:«إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ »(4)و یا به دنبال خواسته آنان که به موسی علیه السلام گفتند: «أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً» خداوند فرمود: «فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ»(5) و از این ماجراها روشن می شود که تسلیم و رضای به مقدرات خداوند همان گونه که در روایات آمده بهترین عبادت و عمل نیک مؤمن است .

إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ(بقره/ 119)

از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «وَلَا تُسْأَلُ» را با فتح تاء وجزم لام بخوانید

ص: 406


1- مدثر/ 52.
2- نساء /153.
3- مائده/112.
4- مائده / 115.
5- نساء /153.

(یعنی درباره اصحاب دوزخ سؤال مکن).

مؤلف گوید: در ذیل این آیه جز روایت فوق تفسیری دیده نشد، چراکه این آیه از آیات محکمات بوده و نیازی به تفسیر نداشته است.

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ (بقره/ 120)

التقاطی گری و میانه روی و سازش با دشمن

تردیدی نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای هدایت مردم، بسیار کوشا بوده است تا جایی که خداوند می فرماید: «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا »(1) ويا می فرماید: «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ»(2) و خداوند این شدت را کنترل نموده و می فرماید: «وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ ...» و در آیه قبل نیز فرمود: «وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ » و یا در سورة عبس می فرماید: انتظار ایمان آوردن ثروتمندان مغرور را نداشته باش و دل به آنان مبند و به مؤمنان فقیری که پذیرای دین خدا هستند بسنده کن. و می فرماید: «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى *فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى *وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى *وَأَمَّا مَنْ جَاءَكَ يَسْعَى *وَهُوَ يَخْشَى *فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى » (3).

از این آیات ظاهر می شود که اهل کتاب و ثروتمندان مترف و خوشگذران و دنیا طلب را هرچه بر آنان بخوانند سودی ندارد و اگر بهانه های آنان را برآورده کنند باز هدایت نخواهند شد. بنابراین نباید به امید هدایت آنان بود و کوچک ترین موافقتی با آنان کرد. از این رو خداوند در این آیه می فرماید: «وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ...

ص: 407


1- کهف /6.
2- توبه / 128.
3- عبس/5 - 10.

مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ». البته خطاب از باب «إِيَّاكِ أعني واسمَعي يا جارَةُ» می باشد و خداوند در حقیقت امت این پیامبر را به این خطاب مخاطب نموده است.

نکته قابل توجه این است که مشرکین و کفار و اهل کتاب بسا مسلمانان را فریب می دهند و می گویند: «شما چیزی از آیین ما را بپذیرید تا ما نیز آیین شما را بپذیریم» و خداوند از چنین چیزی نهی نموده و می فرماید: هرگز آنان از شما راضی نخواهند شد جز آن که شما به کیش آنان درآیید، چنان که در این آیه و آیه مباركه سورۂ کافرون این معنا مشهود است.

در تفسیر سورۂ کافرون آمده که عده ای از مشرکین به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: «شما بیایید با ما همراهی کنید و آنچه ما می پرستیم را بپرستید تا ما نیز آنچه شما می پرستید را بپرستیم و در آن صورت حق را دریافته ایم» و خداوند در پاسخ آنان با لحن شدید فرمود: «قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ *لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ *وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ *وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ *وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ *لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ»(1)

الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ *يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (بقره / 121 - 122)

حق تلاوت قرآن

ابوولاد گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال نمودم مقصود از آیه «اَلَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ اَلْكِتَابَ يَتْلُوهُ حَقٌ تِلاَوَتِهِ أُولَئِكَ يُؤُمُّونَ بِهِ ...» چیست؟ فرمود: مقصود ائمه

ص: 408


1- تفسیر صافی، ج 385/5

اهل البیت علیهم السلام است.(1)

صاحب تفسیر مجمع البیان نیز از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: حق تلاوت این است که قاری قرآن هنگام ذکر بهشت و دوزخ توقف کند و از خداوند درخواست بهشت نماید و از دوزخ به او پناه ببرد.(2)

امام صادق علیه السلام فرمود: قرآن عهد خداوند است به خلق خود، و سزاوار است که هر مسلمانی همواره در عهدنامه خداوند نگاه کند، و در هر روز پنجاه آیه از قرآن راقرائت نماید.(3)

امام سجاد علیه السلام فرمود: آیات قرآن گنج های الهی است، و سزاوار است هرگاه قرآن گشوده شود به دقت در آن نظر شود.(4)

وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ (بقره / 123)

قیامت و روز بی پناهی و بیچارگی

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: مقصود از این آیه این است که

ص: 409


1- عَنْ أبِي ولاد قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَجِل: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ» قَالَ: هُمُ اَلْأَئِمُّهُ علیه السلام. (کافی، ج215/1 )
2- روی عن أبی عبدالله علیه السلام: ان حق تلاوته هو الوقوف عند ذكر الجنة والنار، يسأل في الأولى، ويستعيذ من الاخرى. (تفسیر نورالثقلین، ج 101/1)
3- عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ:الْقُرْآنُ عَهْدُ اللهِ إلَی خَلْقِهِ فَقَدْ یَنْبَغِی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أنْ یَنْظُرَ فِی عَهْدِهِ، وَ أنْ یَقْرَأمِنْهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ خَمْسِینَ آیَهً. (کافی، ج609/2 )
4- عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلام یَقُولُ:«آیَاتُ الْقُرْآنِ خَزَائِنُ فَکُلَّمَا فُتِحَتْ خِزَانَهٌ یَنْبَغِی لَکَ أنْ تَنْظُرَ مَا فِیهَا. (همان)

بترسید از روز جان دادن و ساعت مرگ که هیچ کس نمی تواند از عذابی که شما مستحق آن هستید جلوگیری کند و نیز هیچ شفیعی نمی تواند مرگ شما را به تأخیر اندازد و کسی نمی تواند به جای شما بمیرد تا شما زنده بمانید.

امام صادق علیه السلام می فرماید: مقصود از این روز، روز مرگ و خروج از دنیاست و در آن روز، شفاعت و فدا برای کسی کارساز نیست و اما روز قیامت ما و خاندان ما از شیعیان خود کاملا دفاع خواهیم نمود و ما (یعنی محمد و على و فاطمه و حسن و حسین و پاکان از اهل البيت علیهم السلام) بر اعراف(بین بهشت و دوزخ) قرار می گیریم و شیعیان خود را در عرصه قيامت می بینیم و هر کدام از آنان که مقصر باشد و در سختی و شدائد قیامت قرار گرفته باشد، ما خوبان از شیعیان خود مانند سلمان و مقداد و ابوذر و عمار و امثال آنان را - که در هر عصری تا قیامت خواهند آمد - می فرستیم تا همانند باز شکاری آنان را از بین اهل محشر برگیرند و همانند عروس به بهشت داخل شوند و نیز دیگران از دوستان ما را که گرفتار شدائد قیامت هستند، به واسطه خوبان از شیعیانمان نجات می دهیم و آنان مانند کبوترانی که دانه خود را از روی زمین برمی دارند آنان را برمی دارند و در بهشت نزد ما می آورند. (1)

مؤلف گوید: علت این که در برخی از آیات و روایات شفاعت نفی شده و در برخی دیگر اثبات شده این است که اولا شفاعت مخصوص به شیعیان است و ثانيا مواقف برزخ و قیامت درباره شفاعت متفاوت است و تنافی بین آیات و روایات نیست و این موضوع در ذیل آیات شفاعت خواهد آمد، إن شاء الله.

ص: 410


1- تأويل الآيات، ج55/1

آیات 124 - 132

اشاره

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ (124وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ (125)وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (126)وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (127)رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (128)رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (129)»

«وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (130)إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (131)وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (132)

لغات

«ابتلاء» به معنای اختبار و آزمایش است، و «تمام و کمال و وفاء» نظائراند، و

ص: 411

ضد تمام نقصان است و «ذريه و نسل و ولد» نظائراند، و «بیت و مأوی و منزل» نظائراند، و دو مصرع شعر را یک بیت شعر گویند، و «مثابة» از ثاب يثوب مثابة و مثابا، إذ رجع، و مثابه در این آیه موضع رجوع است، وثاب إليه عقله یعنی رجع بعد عزوبه، و اصل مثابة، مثوبة بوده و واو قلب به الف شده است، و «مقام» محل قیام را گویند و جمع آن مقاوم است، و طائف به معنای دائر است، وطاف يطوف طوفا، إذا دار حول شيء، و طائف الجن و الشيطان چیزی را گویند که با وسوسه قلب را احاطه کند، و «عاكف» ملازم چیزی را گویند، و به همین سبب به معتکف در مسجد عاکف گویند، و «رکع» جمع راكع و«سجد» جمع ساجد است. و «رفع وإعلاء واصعاد» نظائراند، و نقیض رفع، وضع است، و نقیض اصعاد، انزال است، و «قواعد و اساس و ارکان» به یک معناست، و مفرد قواعد قاعده است، و اصل آن به معنای ثبوت و استقرار است، و «امرأة قاعدة» یعنی لم تتزوج او لم تحمل الولد او لم تحض، و «اسلام» به معنای انقياد و تسلیم است، و اسلام و ایمان به یک معناست چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ اللهِ الإسلام: » و « مناسک» به معنای متعبدات است.

ترجمه
اشاره

به یاد آور زمانی را که خداوند ابراهیم را به کلماتی آزمود و چون ابراهیم در امتحان خود کاملا موفق شد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: دودمان من نیزامام خواهند شد؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی رسد (124) و به یاد آور زمانی را که ما کعبه رامحل بازگشت (واجتماع) مردم وامن قرار دادیم (و به مردم گفتيم): مقام ابراهیم را برای نماز طواف خود برگزينيد، و از ابراهیم و اسماعیل پیمان گرفتیم تا خانه من را برای طائفين ومجاورین و راكعين و ساجدین پاکیزه نمایند (125) و به یاد آور که ابراهیم گفت: پروردگارا این شهر را امن

ص: 412

قرار ده واهل آن را که ایمان به خدا و قیامت دارند، از میوه ها روزی کن، و فرمود: کسی که کافرشود، من بهره کمی از دنیا به او می دهم و سپس او را به اجبار به عذاب میبرم و آن بدفرجامی است (126) و به یاد آور که ابراهیم و اسماعیل پایه های کعبه را بالا بردند و گفتند: پروردگارا این عمل را از ما بپذير، همانا توشنوا و دانا هستی (127) پروردگارا ما را تسلیم (فرمان) خود قرار ده، وازدودمان ما [نیز امتی تسلیم) قرارده، و شيوه عبادت

خود را به ما تعلیم ده وتوبة ما را بپذیر، همانا توپذیرنده توبه و مهربان هستی (128) پروردگارا پیامبری از بین فرزندان من برانگیز تا آیات تورا برآنان بخواند، و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد و (اخلاق) آنان را پاکیزه کند، همانا توغالب و حكیم هستی (129) جزافراد سفيه ونادان چه کسی از آیین و ملت ابراهیم روی می گرداند، ما ابراهیم را در دنیا برگزیدیم و او در آخرت از صالحان است (130) به یاد آور هنگامی را که پروردگارش به او فرمود: «تسلیم (پروردگار خود باش) ابراهیم گفت: من تسليم پروردگار جهانیان شدم (131) ابراهيم و يعقوب فرزندان خود را به این آیین وصیت نمودند (و هرکدام) به فرزندان خویش گفتند: خداوند این آیین را برای شما برگزيد، پس شما جزبا آيين اسلام از دنیا نروید (132) تفسير اهل بیت عال

تقسیر اهل بیت علیهم السلام

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ (بقره/ 124)

سکان داران دین خدا سابقه شرک ندارند

مفضل گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از کلمات، کلماتی است که آدم علیه السلام از پروردگار خود گرفت و به وسیله آن کلمات توبه نمود و گفت: «یَا رَبِّ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ» و خداوند توبه او را پذیرفت «فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ». مفضل می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: معنای

ص: 413

«فَأَتَمَّهُنَّ» چیست؟ فرمود: مقصود این است که ابراهیم علیه السلام آن کلمات را تا حضرت قائم علا به اتمام رساند و نام دوازده امام عالا را که به نفر آنان از فرزندان امام حسین هستند به زبان جاری نمود.(1)

در تفسیر مجمع البیان نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: مقصود از ابتلای ابراهیم علیه السلام این است که خداوند او را در خواب امتحان نمود و او مأمور به قربانی نمودن فرزند خود گردید و چون خداوند او را چنین یافت به او فرمود: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا». سپس خداوند سنت حنیفه (یعنی طهارت و پاکیزگی) را بر او نازل نمود وسنت حنيفه ده چیز است؛ پنج چیز در سر و پنج چیز در بدن است و آنچه در سر است: کوتاه کردن شارب، رها نمودن ریش، طم الشعر(یعنی کوتاه کردن مو) و مسواک و خلال دندان هاست. و آنچه در بقیه بدن سنت است: تراشیدن مو از بدن، ختنه کردن، گرفتن ناخن، غسل جنابت و تطهیر بدن با آب است. و این هاست حنیفیه ابراهیمی است و تا کنون بوده و نسخ نشده و نخواهد شد و تا قیامت نیز خواهد بود. از این رو خداوند به رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «واتَبِغ مِلَّةَ إبراهِيمَ حَنيفاً».(2)

ص: 414


1- عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ» مَا هَذِهِ الْکَلِمَاتُ قَالَ هِیَ الْکَلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَّهُ قَالَ یَا رَبِّ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ إِلَّا تُبْتَ «عَلَیَّ فَتَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» فَقُلْتُ لَهُ :یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا یَعْنِی عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ «فَأَتَمَّهُنَّ» قَالَ: یَعْنِی أَتَمَّهُنَّ إِلَی الْقَائِمِ علیه السلام اثْنَیْ عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَهً مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ. (تفسیر نورالثقلین، ج101/1 ؛ از خصال مرحوم صدوق)
2- في مجمع البیان روی عن الصادق علیه السلام: انه ما ابتلاه الله به في نومه من ذبح ولد اسمعيل أبي العرب، فأتمها إبراهيم وعزم عليها وسلم لأمر الله، فلما عزم قال الله تعالی ثوابا له لما صدق، وعمل بما أمر الله: إني جاعلك للناس إماما ثم أنزل الله عليه الحنيفية وهي الطهارة، وهي عشرة أشياء، خمسة في الرأس، وخمسة في البدن، فاما التي في الرأس: فأخذ الشارب وإعفاء اللحى، وطم الشعر، والسواك، و الخلال، فأما التي في البدن : فحلق الشعر من البدن، والختان، وتقليم الأظفار، و الغسل من الجنابة، والطهور بالماء، فهذه الحنيفية الطاهرة التي جاء بها إبراهيم عليه السلام، فلم تنسخ ولاتنسخ الى يوم القيامة، وهو قوله تعالى: «واتَبِغ مِلَّةَ إبراهِيمَ حَنيفاً». (تفسیر نورالثقلین، ج 101/1 از تفسیر قمی)

حضرت رضا عليه السلام ضمن حديث مفصلی می فرماید: مقام امامتی که خداوند بعد از نبوت و خلیل الرحمانی به ابراهيم - صلوات الله عليه و آله - داد، مرتبه و مقام سومی بود که خداوند به او داد و منزلت و فضیلت او را بالا برد و فرمود:«إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» و حضرت ابراهیم عليه السلام با سرور و شادی عرضه داشت:«وَمِنْ ذُرِّيَّتِي» یعنی آیا ذرية من نیز به این مقام خواهند رسید ؟ خطاب شد:«لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» یعنی مقام امامت که عهد من است، به ستمکاران نمی رسد. سپس فرمود: این آیه امامت هر ظالمی را تا قیامت ابطال نمود و امامت و رهبری مخصوص به پاکان و زبدگان از بندگان خداوند گرديد.(1)

امام صادق عليه السلام می فرماید: حضرت ابراهیم عليه السلام پیامبر بود و امام نبود تا زمانی که خداوند (او را به قربانی نمودن اسماعیل امتحان نمود و) به او فرمود:«إِنِّي جَاعِلُكَ

ص: 415


1- في عيون الاخبار باسناده الى الرضا عليه السلام حديث طويل يقول فيه عليه السلام : أن الإمامة خص الله عز وجل بها إبراهيم الخليل - صلوات الله عليه و آله - بعد النبوة والخلة، مرتبة ثالثة وفضيلة شرفه بها وأشار بها ذكره فقال عز وجل:«إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا». فقال الخليل عليه السلام سرورا بها «وَمِنْ ذُرِّيَّتِي؟» قال الله عزوجل:«لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» فأبطلت هذه الاية إمامة كل ظالم إلى يوم القيامة، وصارت في الصفوة. (همان، از عیون اخبار الرضا عليه السلام)

لِلنَّاسِ إِمَامًا». پس ابراهیم گفت:«وَمِنْ ذُرِّيَّتِي؟»یعنی آیا ذرية من نیز به امامت خواهند رسید؟ و خداوند در پاسخ او فرمود:«لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»یعنی عهد من (یعنی امامت بر مردم به کسی که بت پرست بوده و در مقابل بت سجده می کرده است، نخواهد رسید (یعنی چنین کسی برای امامت و رهبری مردم شایسته نیست).(1)

زید شام می گوید: از امام صادق عليه السلام شنیدم که می فرمود: خداوند متعال ابراهیم عليه السلام را نخست بنده خود برگزید و سپس او را پیامبر خود قرار داد و پس از آن او را رسول خود معرفی نمود و سپس او را خلیل خود خواند و پس از آن (که او را آزمود) به او فرمود:«إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»؛ و چون مقام امامت در چشم ابراهیم عليه السلام بزرگ آمد، گفت: «وَمِنْ ذُرِّيَّتِي؟» یعنی آیا از ذرية من نیز کسی به امامت خواهد رسید؟ خطاب آمد: عهد امامت به ظالمان نمی رسد. سپس امام صادق عليه السلام فرمود: هرگز سفیه و نادان امام تقی و پارسا نخواهد بود.(2)

امیرالمؤمنین عليه السلام ضمن حديث مفصلی می فرماید: کسی که سابقه کفر داشته است، نمی تواند به مقام پیامبران و اولیای خداوند راه پیدا کند، چراکه خداوند به

ص: 416


1- وقد کان إبراهیم نبیّاً ولیس بإمام ، حتّی قال الله : «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی» فقال الله : «لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» مَن عَبد صنماً أو وثناً لا یکون إماماً. (همان، ص 102 از کتاب کافی)
2- عن زید الشحّام قال : سمعت أبا عبداللَّه علیه السلام یقول : « إنّ اللَّه تبارک وتعالی اتّخذ ابراهیم عبداً قبل أن یتّخذه نبیّاً وانّ اللَّه اتّخذه نبیّاً قبل أن یتّخذه رسولاً وانّ اللَّه اتّخذه رسولاً قبل أن یتّخذه خلیلاً وانّ اللَّه اتّخذه خلیلاً قبل أن یجعله إماماً فلمّا جمع له الأشیاء « قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً » قال : فمن عظمها فی عین ابراهیم « قالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ »

ابراهیم عليه السلام فرمود: «لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» و ظالمین در این آیه به معنای مشرکین است و خداوند در آیه «إِنَّ اَلشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» شرک را ظلم بزرگ دانسته است، و ابراهیم علی چون دانست که عهد امامت به بت پرستان نمی رسد، به خدای خود گفت: «وَ ا جَنِّبني وَبُنِيَّ أنَّ نَعْبُدُ اَلْأَصْنَامَ» یعنی خدایا من و فرزندانم را از پرستش بت دور گردان.(1)

وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ (بقره / 125)

طواف کعبه و پاکی ظاهری و باطنی

امام صادق عليه السلام می فرماید: هنگامی که داخل مسجد الحرام شدی، مقابل کعبه دست به دعا بلند کن و بگو: «اللهم إني أشهدك أن هذا بيتك الحرام الذي جعلته مثابة للناس و أمنا مباركا وهدى للعالمين». یعنی خدایا من تو را گواه می گیرم که این خانه توست و تو آن را محل مراجعه مردم و امن و مبارک و هدایت برای عالمين قرار دادی.(2)

ص: 417


1- عن أمير المؤمنین عليه السلام حديث طويل يقول فيه: قد خطر على من ماته الكفر تقلد ما فوضه إلى أنبيائه و أوليائه بقوله لإبراهيم: «لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» ای المشرکین لأنه سمى الشرك ظلما بقوله «إِنَّ اَلشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» فلما علم إبراهيم أن عهد الله تبارك اسمه بالامامة لا ينال عبدة الأصنام، قال: «وَ ا جَنِّبني وَبُنِيَّ أنَّ نَعْبُدُ اَلْأَصْنَامَ». (همان، از احتجاج طبرسی)
2- في تهذيب الأحكام عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إذا دخلت المسجد فارفع يديك و استقبل البيت وقل: اللهم إني أشهدك أن هذا بيتك الحرام الذي جعلته مثابة للناس وأمنا مباركا وهدئ للعالمين. (همان، از تهذيب الأحكام)

امام باقر عليه السلا فرمود: ای جابر، بنده ای از بندگان خداوند (یعنی ابراهیم خلیل عليه السلام)قدم خود را بر سنگی گذارد و خداوند ما را امر نمود تا آن را محل نماز خود قرار بدهیم (و مقابل آن نماز طواف خود را بخوانیم ). (1)

امام باقر عليه السلام نیز فرمود: سه سنگ از بهشت فرود آمد: مقام ابراهیم، حجر بنی اسرائیل و حجرالأسود .(2)

امام صادق عليه السلام فرمود: احدی حق ندارد نماز طواف واجب را جز پشت مقام ابراهیم به جای دیگری بخواند، چراکه خداوند می فرماید: «وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى» إبراهيم مصلی و اگر نماز طواف واجب را در جایی دیگر بخوانی باید اعاده نمایی.(3)

امام صادق عليه السلام در تفسیر آیه «طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ ...» فرمود: سزاوار است که بنده خدا داخل مسجد الحرام نشود مگر طاهر باشد، و بدن خود را از عرق و آلودگی پاکیزه نموده و با طهارت و (غسل) وارد مسجد شود.(4)

و در سخن دیگری فرمود: هنگامی که حضرت ابراهیم عليه السلام کعبه را بنا نمود و

ص: 418


1- في كتاب التوحيد باسناده إلى عمرو بن شمر وعن جابر بن یزید الجعفي قال عليه السلام: قال محمد بن على الباقر عليه السلام ... ولقد وضع عبد من عباد الله قدمه على صخرة فأمرنا الله تعالى أن نتخذه مصلی. (تفسیر نورالثقلین، ج 103/1 از کتاب توحيد)
2- وروي عن أبي جعفر الباقر عليه السلام انه قال: نزلت ثلثة أحجارمن الجنة مقام إبراهيم و حجر بني إسرائيل، والحجر الأسود. (همان، از کتاب مجم البيان)
3- عن أبي عبدالله عليه السلام قال: ليس لأحد أن يصلي ركعتي طواف الفريضة إلا خلف المقام، لقول الله عزوجل: (و ا وا ن مقام إبراهيم مصلی) فإن صليتهما في غيره فعليك إعادة الصلوة. (همان، از تهذیب الأحکام)
4- في كتاب علل الشرائع عن أبي عبد الله عليه السلام : إن الله عز وجل يقول: «أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ» فينبغي للعبد أن لايدخل إلا وهو طاهرقد غسل عنه العرق والأذى وتطهر. (تفسیر نورالثقلین، ج104/1 از کتاب علل الشرایع)

مردم گرد آن (طواف کردند و) حج به جا آوردند، کعبه به خدای خود از نفس های مشرکین شکایت نمود و خداوند به او وحی کرد: آرام بگیر، همانا من در آخرالزمان مردمی را می فرستم (در کنار تو) که (اهل نظافت باشند و) مسواک و خلال نمایند.(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در هر شبانه روزی خداوند یکصد و بیست رحمت بر خانه خود می فرستد: شصت رحمت برای طواف کنندگان، چهل رحمت برای نمازگزاران و بیست رحمت برای نگاه کنندگان به کعبه.(2)

حضرت رضا عليه السلام می فرماید: علت نام گذاری طائف به طائف این است که چون ابراهیم عليه السلام از خداوند خواست که اهل مکه را از ثمرات و میوه ها روزی کند و خداوند به درخت «اردن» امر نمود تا با میوه های خود نزد کعبه آید و دور کعبه طواف نماید و سپس به جای خود که اکنون آن را طائف می گویند بازگردد. از این رو طائف را طائف گفته اند.(3)

ص: 419


1- في تفسير علي بن إبراهيم قال الصادق عليه السلام : لما بني إبراهيم عليه السلام البيت وحج الناس شکت الكعبة الى الله تبارك وتعالى ما تلقى من أنفاس المشركين، فأوحى الله إليها قری کعبتی فإنی أبعث في آخر الزمان قوما يتنظفون بقضبان الشجر ويتخللون.( همان، از تفسیر قمی)
2- في مجمع البيان قال رسول الله صلی الله علیه و آله قال: إن الله عز و جل في كل يوم وليلة عشرين و مائة رحمة تنزل على هذا البيت، ستون منها للطائفين، وأربعون للمصلين، و عشرون للناظرين. (تفسیر نورالثقلین، ج 104/1 از مجمع البيان)
3- في كتاب علل الشرائع أبي رحمة الله قال: حدثنا سعد بن عبد الله عن إبراهيم بن مهزیار عن أخيه على باسناده قال: قال ابوالحسن عليه السلام في الطائف: أتدري لم سمی الطائف؟ قلت: لا، قال: إن إبراهيم عليه السلام دعا ربه أن يرزق أهله من كل الثمرات، فقطع له قطعة من الأردن، فأقبلت حتى طافت بالبيت سبعا، ثم أقرها الله عز وجل في موضعها، فإنما سميت الطائف للطواف بالبيت. (همان، از کتاب علل الشرایع)

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (بقره 126)

امنیت و برکات حرم الهی

امام صادق عليه السلام می فرماید: هنگامی که حضرت ابراهیم عليه السلام از بنای کعبه و حج فارغ شد، به خدای خود گفت:«رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ». سپس فرمود: مقصود از «مِنَ الثَّمَرَاتِ» ثمرات قلوب است، یعنی خدایا آنان را محبوب مردم قرار ده و قلوب مردم را متمایل به آن کن تا همواره به مکه رفت و آمد کنند.(1). في تفسير علي بن إبراهيم حدثني ابي عن النضربن سويد عن هشام عن أبي عبدالله قال: إن إبراهيم كان نازلا في بادية الشام إلى أن قال: فقال إبراهيم عليه السلام لما فرغ من بناء البيت والحج قال:«رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ» قال:«مِنَ الثَّمَرَاتِ» و القلوب ای حببهم إلى الناس لينتابوا ويعودوا إليهم. (تفسیر نورالثقلین، ج104/1 از تفسیر قمی) (2)

ص: 420


1- في تفسير العياشي عن على بن الحسين عليهما السلام في قول إبراهيم عليه السلام:«رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ» إيانا عني بذلك وأولياؤه و شيعة وصيه، قال:«وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ» قال: عنی بذلك من جحد وصيه ولم يتبعه من أمته، وكذلك والله هذه الأمة. (تفسیر نورالثقلین، ج 104/1 از تفسیر عیاشی)
2- امام سجاد عليه السلام فرمود: مقصود از «مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ» ما هستیم و دوستان حضرت ابراهیم عليه السلام و شیعیان وصی او، و مقصود از «وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ» کسانی از امت ابراهیم عليه السلام هستند که وصی ابراهیم عليه السلام را نپذیرفتند و از او پیروی نکردند. سپس فرمود: به خدا سوگند این امت نیز همین گونه خواهند بود.

امام صادق عليه السلام در تفسیر «رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا» فرمود: کسی که به حرم پناهنده شود از خشم خدا ایمن خواهد بود، و هر پرنده و حیوان وحشی که داخل آن شود کسی حق ندارد او را تعقیب و یا اذیت و آزار نماید، تا این که از حرم خارج شود.(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه فرمود: خداوند هنگامی که آسمان ها و زمین را آفرید مگه را حرم خود قرار داد و مگه تا قیامت حرم الهی است و همواره احکام حرم را خواهد داشت، و حرم برای احدی قبل از من و بعد از من و حتی برای ساعتی از روز از حرمت و حرم بودن خارج نگردیده و حلال نشده و نخواهد شد.(2)

وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (بقره / 127)

بنای کعبه توسط ابراهیم و اسماعيل عليهما السلام

امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامی که اسماعیل به بلوغ رسید، خداوند ابراهیم عليه السلام را امر نمود تا کعبه را بنا نماید. پس ابراهیم عليه السلام گفت: پروردگارا، در چه محلی خانه تو را بنا کنم؟ فرمود: در همان محلی که قبه (یعنی حجر الأسود) را بر آدم فروفرستادم و از نور آن حرم روشن گردید. پس ابراهیم ندانست که محل قبه کجاست؛ چراکه کعبه تا قبل از طوفان نوح برقرار بود و چون طوفان شد، آب همه دنیا را فراگرفت و

ص: 421


1- روی عن الصادق عليه السلام من قوله: من دخل الحرم مستجیرا به فهو آمن من سخط الله عزوجل، ومن دخله من الوحش والطير كان آمن من أن يهاج أو يوذي حتى يخرج من الحرم. (تفسیر نورالثقلین، ج105/1 از مجمع البیان)
2- قال رسول الله صلی الله علیه و آله يوم فتح مكة: إن الله حرم مكة يوم خلق السموات والأرض فهي حرام إلى أن تقوم الساعة لم تحل لأحد قبلي، ولاتحل لأحد بعدي، ولم تحل لي إلا ساعة من النهار. (همان)

خداوند آن قبه را بالا برد و محل آن زیر آب نرفت. از این رو کعبه را بیت عتیق نامیدند؛ چراکه از غرق شدن نجات یافت. پس جبرئیل نازل شد وموضع کعبه را برای ابراهیم عليه السلام معین نمود و خداوند پایه های کعبه را برای ابراهیم از بهشت فروفرستاد و حجرالأسود، هنگامی که از ناحیه خداوند بر آدم عليه السلام فرود آمد بسیار سفید و نورانی بود و از برف سفیدتر بود و چون دست های کار با آن تماس پیدا کرد، سیاه شد.

امام صادق عليه السلام سپس می فرماید: حضرت ابراهیم عليه السلام شروع به ساختن کعبه نمود و اسماعیل عليه السلام از کوه ذی طوی برای او سنگ می آورد تا این که کعبه را نه متر بالا برد و جبرئیل عليه السلام محل حجرالاسود را به او نشان داد و ابراهیم عليه السلام حجرالأسود را در محل کنونی به دست خود نصب نمود و برای کعبه دو درب قرار داد؛ دری به طرف مشرق و دری به طرف مغرب، و آن دری که به طرف مغرب است مستجار نامیده شد. سپس ابراهيم عليه السلام از درخت اذخر سقف کعبه را پوشاند و هاجر عبای ابراهیم ما را بر در کعبه آویخت و ابراهیم و اسماعيل وهاجر عليهم السلام در داخل کعبه اسکان پیدا کردند.(1)

ص: 422


1- القمي عن الصادق عليه السلام قال: لما بلغ إسماعيل مبلغ الرجال أمر الله إبراهيم أن يبني البيت فقال: يا رب في أي بقعة؟ قال: في البقعة التي أنزلت بها على آدم القبة فأضاء لها الحرم فلم يدر إبراهيم في أي موضع يبنيه فإن القبة التي أنزلها الله على آدم کانت قائمة إلى أيام الطوفان أيام نوح فلما غرقت الدنيا رفع الله تلك القبة وبقي موضعها لم يغرق ولهذا سمي البيت العتيق لأنه أعتق من الغرق فبعث الله جبرائیل فخظ له موضع البيت فأنزل الله عليه القواعد من الجنة وكان الحجر لما أنزله الله على آدم أشد بياضا من الثلج فلما مسته أيدي الكفار اسود فبني إبراهيم عليه السلام البيت ونقل إسماعيل الحجر من ذي طوى فرفعه في السماء تسعة أذرع ثم دله على موضع الحجر فاستخرجه إبراهيم ووضعه في موضعه الذي هو فيه الآن فلما بنی جعل له بابين باب إلى المشرق وبابا إلى المغرب والباب الذي إلى المغرب يسمى المستجار ثم ألقى عليه الشجر الإذخر و علقت هاجر على بابه کساء كان معه وكانوا يكنون تحته. (تفسیر صافی، ج140/1 )

در کتاب کافی ضمن حدیثی آمده که امام صادق عليه السلام می فرماید: هنگامی که خداوند اجازه ساختن کعبه را به ابراهیم عليه السلام داد، ابراهیم به اسماعیل فرمود: خداوند مرا به بنای کعبه مأمور نموده است. پس ابراهیم و اسماعیل محل آن را جستجو نمودند تا به سنگ سرخی رسیدند، و خداوند به ابراهیم عليه السلام وحی نمود: کعبه را بر روی این سنگ بنا کن. سپس خداوند چهار ملک از ملائکه را فرستاد و آنان برای ابراهیم و اسماعیل سنگ جمع نمودند و به دست آنان دادند تا کعبه را دوازده ذراع بالا بردند و دو درب برای ورد و خروج آن قرار دادند و آستانه و قفل آهنی برای درهای آن نصب نمودند.(1)

در کتاب کافی نیز از امام باقر و یا امام صادق عليهما السلام نقل شده که فرمود: خداوند به ابراهیم عليه السلام دستور داد تا کعبه را بنا کند و پایه های آن را بالا ببرد و مناسک حج را به مردم تعلیم نماید. و چون ابراهیم و اسماعيل عليه السلام هر روز مقداری از آن را بالا بردند تا به محل حجر الأسود رسید، کوه ابوقبیس به ابراهیم عليه السلام خطاب نمود: تو امانتی نزد من داری. پس حجر الأسود را به او داد و ابراهیم عليه السلام آن را در جای خود نصب نمود.(2)

ص: 423


1- وفي الكافي عنه عليه السلام في حديث فلما أذن الله له في البناء قدم إبراهيم فقال: يا بني قد أمر الله ببناء الكعبة وكشفا عنها فإذا هو حجر واحد احمر فأوحى الله تعالى إليه ضع بناءها عليه وأنزل الله تعالى أربعة أملاك يجمعون إليه الحجارة والملائكة تناولهما حتى تمت اثنا عشر ذراعا وهيأ له بابين بابا يدخل منه وبابا يخرج منه و وضعا عليه عتبا وشرجا من حديد على أبوابه . (همان)
2- وفي الكافي عن أحدهما عليه السلام قال: إن الله تعالى أمر إبراهيم ببناء الكعبة وأن يرفع قواعدها و يري الناس مناسكهم فبني إبراهيم وإسماعيل البيت كل يوم ساقا حتى انتهى إلى موضع الحجر الأسود. قال أبوجعفر عليه السلام فنادی ابوقبیس إبراهيم: إن لك عندي وديعة فأعطاه الحجر فوضعه موضعه. (همان)

و درعلل الشرایع و تفسیر عیاشی از امام صادق عليه السلام نقل شده که فرمود: خداوند از بهشت حجر الأسود را برای آدم عليه السلام فرستاد و کعبه و خانه خدا، در سفید بود و خداوند آن را به آسمان برد و اساس آن روی زمین باقی ماند و خانه خدا که به آسمان بالا رفت محاذی کعبه قرار گرفت و هر روز هفتاد هزار ملک آن را زیارت می کردند و پس از آن تا آخر دنیا نوبتی برای آنان نبود. سپس خداوند به ابراهیم و اسماعیل دستور داد تا کعبه را از روی آن اساس بالا ببرند. (1)

در تفسیر مجمع البیان از امام باقر عليه السلام نقل شده که فرمود: اول کسی که زبان به عربیت گشود اسماعیل بود و ابراهیم در حال ساختن کعبه به عربی به اسماعیل می فرمود: «أعطني حجرا» و اسماعیل نیز به عربی می گفت: «یا أبت هاك حجرا» و ابراهیم کعبه را بنا می نمود و اسماعیل نیز به او سنگ میداد.(2)

ص: 424


1- وفي العلل والعياشي عن الصادق عليه السلام قال: إن الله عز وجل أنزل الحجر لآدم عليه السلام من الجنة و كان البيت درة بيضاء فرفعه الله إلى السماء و بقي اشه فهو بحيال هذا البيت يدخله كل يوم سبعون ألف ملك لا يرجعون إليه أبدا فأمر الله إبراهيم و إسماعيل ببنیان البيت على القواعد.
2- وفي المجمع عن الباقر عليه السلام إن إسماعيل أول من شق لسانه بالعربية و كان أبوه يقول وهما يبنیان: هاي أي أعطني حجر فيقول له إسماعيل بالعربية يا أبت هاك حجرة فإبراهيم يبني وإسماعيل يناوله.

رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ *رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (بقره/ 128 - 129)

امت مرحومه از ذریه ابراهیم عليه السلام

ابوعمرو زبیری گوید: به امام صادق عليه السلام گفتم: به من خبر دهید امت محمد صلی الله علیه و آله کیانند؟ امام عليه السلام فرمود:(1) امت محمد صلی الله علیه و آله تنها بنی هاشم هستند. گفتم: دلیل آن چیست؟ فرمود: دلیل آن آیه «وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ ..رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ ...»سپس فرمود: هنگامی که خداوند دعای ابراهیم و اسماعیل را مستجاب نمود و از ذريه آنان امت مسلمه را قرار داد و در آن امت رسولی را از آن امت مبعوث به رسالت نمود تا آیات او را بر مردم تلاوت کند و آنان را (از اخلاق بد) پاک نماید و کتاب و حکمت را به آنان تعلیم نماید. سپس فرمود: ابراهیم و اسماعیل خواسته دیگری نیز داشتند و آن این بود که از خداوند برای ذرية خود پاکی از گناه و دوری از شرک و عبادت بت ها را خواستار شدند تا امت ابراهیم و اسماعیل شایسته رهبری و امامت باشند. از این رو ابراهیم عليه السلام گفت:

ص: 425


1- في تفسير العياشي عن أبي عمرو الزبيري عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قلت: أخبرني عن أمة محمد صلی الله علیه و آله من هم؟ قال أمة محمد بنو هاشم خاصة. قلت: فما الحجة في أمة محمد إنهم أهل بيته الذين ذكرت دون غيرهم؟ قال قول الله:«وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ » فلما أجاب الله إبراهيم واسمعيل وجعل من ذريتهما أمة مسلمة، و بعث فيها رسولا منها یعنی من تلك الأمة يتلو عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة و ردف إبراهيم و اسمعیل دعوته الأولى بدعوته الأخرى و سئل تطهير من الشرك ومن عبادة الأصنام ليصح أمره فيهم ولا يتبعوا غيرهم، فقال: «وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ *رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» فهذه دلالة أنه لا يكون الأئمة و الأئمة المسلمة التي بعث فيها محمد صلی الله علیه و آله إلا من ذرية إبراهيم لقوله: «وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ ». (تفسیر نورالثقلین، ج 109/1 از تفسیر عیاشی)

«وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ *رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ » (1).

سپس فرمود: این آیه دلالت می کند که ائمه و امت مسلمه ای که حضرت محمدی صلی الله علیه و آله به پیامبری، بین آنان مبعوث به رسالت گردید جز از ذريه ابراهيم عليه السلام نبوده اند، چرا که ابراهیم عليه السلام به خدای خود فرمود: «وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ».

ابوعمر زبیری در حدیث دیگری از امام صادق عليه السلام نقل نموده که آن حضرت پس از سخنانی می فرماید:(2) خداوند در قرآن کسانی را که حق دعوت به دین او را به بعد از پیامبرش - داشته اند را یاد نموده و می فرماید:«وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ

ص: 426


1- ابراهیم / 35 - 36.
2- في الكافي باسناده الى أبي عمرو الزبيري عن أبي عبدالله عليه السلام حديث طويل يقول فيه الا ثم ذكر من أذن له في الدعاء إليه بعده وبعد رسوله في كتابه، فقال: «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » ثم أخبر عن هذه الأمة وممن هي وأنها من ذرية إبراهيم وذرية اسمعیل من سكان الحرم ممن لم يعبدوا غير الله قط الذين وجبت لهم الدعوة دعوة إبراهيم وإسمعيل من أهل المسجد، الذين أخبر عنهم في كتابه أنه «اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا». (تفسیر نورالثقلین، ج109/1 از کتاب کافی)

الْمُفْلِحُونَ »(1) و سپس درباره وضعیت این امت و انتساب آنان به ابراهیم و اسماعیل -که از سکان حرم بوده و هرگز جز خدا را پرستش ننموده اند - سخن گفته و می فرماید آنان با دعای ابراهیم و اسماعیل به دنیا آمده اند و خداوند در توصیفشان فرموده است: «الذين أذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا».

و در تفسیر علی بن ابراهیم قمی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: من با دعای جدم ابراهیم آفریده شدم.(2)

و در کتاب خصال از ابوامامه نقل شده که گوید: من به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: منشأ خلقت شما چیست؟ فرمود: من نتیجه دعای ابراهیم و بشارت عیسی عليهما السلام هستم و مادرم در خواب دید که نوری از او خارج گردید و قصرهای شام از آن نور روشن شد.(3)

وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ *إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ *وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (بقره / 130 - 132)

ملت ابراهیم عليه السلام کیانند؟

امام سجاد عليه السلام می فرماید: احدی جز ما و شیعیان ما بر ملت ابراهیم عليه السلام نخواهد

ص: 427


1- آل عمران /104.
2- في تفسير علي بن إبراهيم وأما قوله «وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ» شولا منهم » «الاية» فإنه يعنی ولد إسمعيل عليه السلام فلذلك قال رسول الله صلی الله علیه و آله: أنا دعوة أبي إبراهيم. (تفسیر نورالثقلین، ج 109/1 )
3- في كتاب الخصال عن أبي أمامة قال: قلت: يا رسول الله ما كان بدو أمرك ؟ قال : دعوة أبي إبراهيم و بشری عیسی ورأت أمي أنه خرج منها شيء أضاءت منه قصور الشام. (همان)

بود و سایر مردم از ملت ابراهیم عليه السلام بیزار می باشند.(1)

امام باقر عليه السلام ضمن حدیث مفصلی درباره اتصال وصیت از زمان آدم عليه السلام (به وصی خود و هر پیامبری به وصی و جانشین و فرزندان خود) می فرماید: خداوند به این معنا تصریح نموده و می فرماید: «وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ» و نیز می فرماید: «وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا»(2) یعنی ما او را راهنمایی نمودیم تا نبوت را در اهل بیت خود قرار دهد «ونوحاً هَدينا مِن قَبْلُ» یعنی نوح را نیز راهنمایی نمودیم تا نبوت را در اهل بیت خود قرار بدهد.(3)

امام صادق عليه السلام می فرماید: يعقوب و عیص دو برادر بودند و با همدیگر به دنیا آمدند جز آن که عیص قبل از یعقوب به دنیا آمد و یعقوب را به این علت يعقوب گفتند که بعد از برادر خود عیص به دنیا آمد...(4)

در تفسیر صافی از امام کاظم عليه السلام نقل شده که آن حضرت به بعضی از اصحاب

ص: 428


1- في المحاسن عن السجاد عليه السلام: ما أحد على ملة إبراهيم الانحن وشیعتنا وسائر الناس منها براء. (تفسیر صافی، ج142/1 از محاسن و درکافی از امام صادق عليه السلام نیز نقل شده است)
2- انعام / 84.
3- عن أبي جعفر محمد بن على الباقر عليه السلام حديث طويل ذكره في باب اتصال الوصية من لدن آدم عليه السلام يقول فيه عليه السلام وقال الله عزوجل:«وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ» و قوله:«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا» لنجعلها في أهل بيته «ونوحاً هَدينا مِن قَبْلُ» لنجعلها في أهل بيته. (تفسیر نورالثقلین، ج110/1 از کمال الدين صدوق)
4- في كتاب علل الشرائع باسناده إلى أبي عبد الله علي قال: كان يعقوب وعيص توأمين فولد عيص ثم ولد يعقوب، فسمى يعقوب لأنه خرج بعقب أخيه عيص. (همان از کتاب علل الشرایع)

خود فرمود: آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ »(1) را چگونه قرائت می کنید؟ او گفت:«وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ » قرائت می کنیم. امام عليه السلام فرمود: سبحان الله ! آیا خداوند اول آنان را مؤمن خطاب می کند و سپس اسلام را از آنان مطالبه می کند؟ در حالی که ایمان فوق اسلام است؟! آن شخص گفت: قرائت زید چنین است. امام عليه السلام فرمود: قرائت على عليه السلام که تنزيل واقعی قرآن است و همانی است که جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل نموده این گونه است: «وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ لِرَسُولُ اَللَّهِ ثُمَّ اَلْإِمَامُ مَنْ بَعْدَهُ»(2)

مؤلف گوید: این تفسیر مخصوص به آیة 102 آل عمران است و لکن در این آیه مقصود از دینی که ابراهیم عليه السلام به فرزندان خود سفارش نموده اسلام است و آن جمله اضافی و امثال آن از اسراری است که تنها در قرائت امیرالمؤمنین عليه السلام یافت می شود و رسول خدا صلی الله علیه و آله این اسرار را تنها به امیرالمؤمنین عليه السلام تعلیم نموده است و این به معنای تحریف قرآن نیست چنان که ما در جای خود بیان نموده ایم.

ص: 429


1- آل عمران /102.
2- و العياشي عن الكاظم عليه السلام أنه قال لبعض أصحابه: كيف تقرأ هذه الآية: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ» ماذا؟ قال: «مُسْلِمُونَ » فقال: سبحان الله ! يوقع عليهم الإيمان فيسميهم مؤمنين ثم يسألهم الإسلام والإيمان فوق الإسلام؟ قال: هكذا يقرأ في قراءة زيد. قال: إنما هي في قراءة علي - صلوات الله عليه - وهو التنزيل الذي نزل به جبرئیل علی محمد صلی الله علیه و آله قال: «إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ لرسول الله ثم الإمام من بعده». (تفسیر صافی، ج365/1 )

آیات 133 - 141

اشاره

أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (133)تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ (134)وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (135)قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (136)فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (137)صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ (138)قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ (139)أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (140)تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ (141)

لغات

«شهداء» جمع شهید و شاهد است و شاهد به معنای حاضر است،

ص: 430

«حضيرة » به معنای جماعت از مردم بین پنج تا ده نفر می باشد، و اصل آن از حضور خلاف غیبت است، و «امت» چند معنا دارد، 1. جماعت که در این آیه است، 2. قدوة وامام، چنان که خداوند می فرماید: ««إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ »، 3. به معنای زمان، چنان که در آیه «واذكُر بَعدَ أُمَّةٍ» آمده است، 4. به معنای اهل یک ملت، مانند: امت موسی و امت عیسی عليهما السلام و امت محمد صلی الله علیه و آله، واصل معنای امت قصد است، و «أمه» یعنی قصده، و «خلت» یعنی مضت،و اصل آن در لغت به معنای انفراد است، چنان که گویند: «خلا الرجل بنفسه» یعنی انفرد، و «حنیف» یعنی مایل به حق و خالص از ادیان باطل، و «حنيفية» یعنی استقامت بردین حنیف ابراهیمی و دوری از شرک، و در حدیثی آمده: « بهترین ادیان نزد خداوند دین حنیفیه سمحه (سهله) است و آن آئین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است، که در آن مشقت و تنگنایی وجود ندارد» و «اسباط » جمع سبط است، و آنان فرزندان اسرائیل یعنی یعقوب بن اسحاق بن ابراهيم اند و آنان دوازده سبط از دوازده فرزند يعقوب بوده اند، و حسن و حسین عليهما السلام نیز دو سبط رسول خدا و فرزندان اویند، و اسباط بنی اسرائیل دوازده نفر بوده اند و امامان بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز دوازده نفر هستند، و «شقاق» به معنای منازعة و محاربه است، و آن از شق است چراکه در منازعه و عداوت هرکدام از دو طرف در یک شق می باشند، و «کفایت» رسیدن به نهایت است، و يكفي و يجزي و كسبی به یک معناست و كفاك هذا یعنی حسبک هذا الأمر، و «صبغة الله» از صبغ است یعنی رنگ خدایی، و یهود و نصارا يصبغون اولادهم باليهودية والنصرانية يعنی به آنها تلقين يهوديت و نصرانیت می کردند، و چجاج و جدال و خصام به یک معناست، و اخلاص و افراد و اختصاص نظائراند، و ضد خالص مشوب است، و «أعلم وأعرف وأدرى» به یک معناست، و «أظلم و أجور وأعتی» نظائراند.

ص: 431

ترجمه

آیا هنگامی که مرگ يعقوب رسید شما حاضر بودید که او به فرزندان خود گفت: پس از من چه چیز را می پرستید؟ آنان گفتند: ما خدای توو خدای پدرانت ابراهیم و اسماعيل واسحاق - خدای یگانه - را می پرستیم وتسليم او خواهیم بود (133) آنان امتی بودند که به نتیجه اعمال خود رسیدند و شما نیز به نتیجه اعمال خود خواهید رسید و شما مسئول اعمال آنان نخواهید بود (134) [اهل کتاب ] گفتند: «یهودی یا مسیحی شوید تا هدایت یابید» بگو: ( آیین های تحریف شده و شرک آلود نمی تواند کسی را هدایت کند و) شما باید از آیین ابراهیم که ایمان خالص داشت و مشرک نبود پیروی کنید (135) به آنان بگوييد: ما به خدا و به آنچه برما نازل شده و آنچه بر ابراهيم واسماعيل و اسحاق ويعقوب واسباط (یعنی پیامبران از فرزندان یعقوب) نازل شده و آنچه بر موسی و عیسی و سایر پیامبران از ناحيه خداوند نازل شده ایمان آورده ایم، و فرقی میان آنان نمی گذاریم وما تسلیم فرمان خدا هستیم (136) (ای رسول من اگر آن» به آنچه شما ایمان آورده اید، ایمان بیاورند، هدایت یافته اند و اگرسرپیچی کنند، از حق جدا شده اند و خداوند شر آنان را از تودفع خواهد نمود و اوست شنوای دانا (137) رنگ خدایی (به خود بگیرید) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟! (و بگوييد:) ما تنها او را عبادت میکنیم (138) (به اهل کتاب بگو:) آیا درباره خداوند با ما مجادله می کنید؟! در حالی که او پروردگار ما و شماست و اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن شماست و ما بندگان مخلص او هستیم (139) آیا شما [ اهل کتاب ] میگویید: «ابراهيم واسماعيل و اسحاق ويعقوب واسباط ، يهودی یا نصرانی بوده اند»؟ آیا شما بهتر می دانید یا خدا؟؟ و آیا چه کسی ستمكارتراز کسی است که گواهی و شهادت الهی نزد اوست وکتمان می کند؟ همانا خداوند از اعمال شما غافل نخواهد بود (140) (به هرحال) آنان امتی بودند و درگذشتند. اعمالشان مربوط به خودشان بود واعمال شما نیز مربوط به شما خواهد بود، و شما مسئول اعمال آنان نخواهید بود (141)

ص: 432

تفسیر اهل بیت علیهم السلام
اشاره

أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ *تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ *وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ *قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (بقره / 133- 136)

اعتقادات حق را همواره به زبان اقرار کنید

جابر می گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: مقصود از آیة «إذ قال لبييير ما تعبدون من بغیری... چیست؟ فرمود: مقصود اقرار تا حضرت قائم علیه السلام است (یعنی هر پیامبر و امامی به فرزندان خود این گونه سفارش نموده و سفارش خواهد نمود و این آیه تا حضرت مهدی قائم علیه السلام جاری خواهد بود).(1)

در کتاب خصال نقل شده که امیرالمؤمنین علیه السلام به اصحاب خود فرمود: هنگامی که آیه «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ...» را قرائت نمودید بگویید: «آمنا بالله و ما أنزل إلينا و ما أنزل إلى إبراهيم وإسماعيل وإسحاق و یعقوب و الأسباط وما أوتي موسی و عیسی و.. و نحن له مسلمون».(2)

ص: 433


1- في تفسير العياشي عن جابر عن أبي جعفر علیه السلام قال: سألته عن تفسير هذه الآية من قول الله : إذ قال إني ما تعبدون من غيري قالوا نعبد إله وإلله آبائك إبراهيم و إسماعيل وإسحاق إلها واحدا قال: جرت في القائم علیه السلام. (تفسیر نورالثقلین، ج110/1 از تفسیر عیاشی)
2- في كتاب الخصال فيما علم أمير المؤمنين علیه السلام أصحابه، قال علیه السلام: إذا قرأتم: قولوا آمنا بالله فقولوا آمنا بالله حتى تبلغوا «الى قوله» مسلمون. (همان، ج110/1 از کتاب خصال)

البته معلوم است که اسماعیل علیه السلام از پدران يعقوب نبوده، بلکه عموی او بوده است، جز آن که عرب بسا احتراما عمو وجد را پدر می نامد چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ردوا على أبي» و مقصود او عباس عموی او بود. و در حدیثی آمده: «عم الرجل صنو أبيه».(1)

حنان بن سدير می گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: آیا فرزندان يعقوب پیامبر بودند؟ فرمود: پیامبر نبودند و لكن اسباط [یعنی] فرزندان پیامبران بودند و از دنیا خارج نشدند مگر با سعادت و خوشبختی؛ چراکه آنان توبه نمودند و کارهای خویش را جبران کردند.(2)

درخصال صدوق از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که آن حضرت به فرزندان خود فرمود: هنگامی که آیه «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ » را قرائت می کنید، بگویید: « آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» .(3)

و در کتاب من لا يحضره الفقیه نیز از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که آن حضرت در وصیت های خود به فرزند خویش محمد بن الحنفيه فرمود: خداوند بر زبان واجب نموده که به آنچه شخص در قلب خود معتقد است اقرار نماید، چنان که

ص: 434


1- تفسير مجمع البيان وصافي
2- عن حنان بن سديرعن أبيه عن أبي جعفر علیه السلام قال: قلت له: أكان ولد يعقوب أنبياء؟ قال لا ولكنهم كانوا أسباط أولاد الأنبياء ولم يكونوا فارقوا الدنيا إلاعداء، تابوا وتداركوا ما صنعوا. (تفسیر نورالثقلین، ج110/1 از مجمع البیان)
3- إذا قَرَأتُم: «قُولُوا ْ ءَامَنَّا بِاللَّهِ » فَقولوا: آمَنّا بِاللّهِ، حَتّی تَبلُغوا إلی قَولِه ِمُسْلِمُونَ. (خصال، ج629/2 حديث أربعمأة)

می فرماید: «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا...».(1)

صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ (بقره / 138)

مقصود از «صبغة الله»

امام باقر علیه السلام می فرماید: مقصود از «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ...» و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام هستند و پس از آنان در ائمه دیگران علیهم السلام جاری است، و مقصود از «فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا ...» مردم (یعنی عامه ) هستند، و خداوند درباره آنان فرموده است: «وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ...»(2)

امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از «فِي شِقَاقٍ» این است که اگر از علی و فاطمه و حسن و حسین رو گرداندند کافر خواهند بود.(3)

و نیز فرمود: مقصود از «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» صبغه اسلام است (و همه چیز مسلمان باید رنگ خدایی داشته باشد).(4)

ص: 435


1- من لا يحضره الفقیه، ج 129/2 ، باب 227، الفروض على الجوارح
2- في أصول الكافي باسناده الى سلام عن أبي جعفر علیه السلام في قوله تعالی: «آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا» قال: إنما عنى بذلك عليا علیه السلام و فاطمة والحسن والحسين، وجرت بعدهم في الأئمة علیهم السلام ثم يرجع القول من الله في الناس، فقال: فان آمنوا یعنى الناس بمثل ما آمنتم به یعنی عليا وفاطمة والحسن والحسين والأئمة ( علیهم السلام ففَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ». (تفسیر نورالثقلین، ج111/1 ، از اصول کافی)
3- في مجمع البيان وروي عن الصادق علیه السلام إنه قال: يعني في كفر. (همان، از مجمع البیان)
4- عن أبي عبد الله علیه السلام في قول الله عز وجل: «صبعة الله ومن أحسن من الله صلية) فقال : هي الإسلام. (همان، از معاني الأخبار)

و در سخن دیگری فرمود: مقصود از «صِبْغَةً الله ...»صبغ المؤمنين بالولاية في الميثاق» است یعنی مؤمنین به سبب پذیرفتن پیمان ولایت (محمد و آل محمد علیهم السلام) رنگ خدایی پیدا کردند (ومن أحسن من الله بق) یعنی رنگ خدایی از هر رنگی زیباتر است .(1)

قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ *أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (بقره / 139 - 140)

امام کاظم علیه السلام در تفسیر آیه «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ...» که در مذمت اهل کتاب نازل شده و آنان در تورات و انجیل بشارت آمدن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اوصاف او و وصی او را دیده بودند و کتمان نمودند و نیز در تفسیر آیه «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»(2) فرمود: اگر از تو شهادت خواستند (و تو ماجرای مورد نظر آنان را مشاهده نموده ای،) باید برای آنان شهادت بدهی (چراکه کتمان شهادت نزد خداوند از هر ظلمی بزرگ تر است).(3)

ص: 436


1- عن ابي عبد الله علیه السلام في قوله: «صبع اللير ومن أځ من الله بقة قال: صبغ المؤمنين بالولاية في الميثاق . (همان، از اصول کافی)
2- نساء / 58.
3- في عيون الاخبارباسناده إلى أبي الحسن موسی علیه السلام حديث طويل يقول فيه: وإن سئلت عن الشهادة فأدها، فإن الله تبارك وتعالى يقول،«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» وقال عزوجل: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ». (تفسیر نورالثقلین، ج 111/1، از کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام)

آیات 142 - 150

اشاره

سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (142)وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ (143)قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ (144)وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَمَا أَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ (145)الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (146)الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (147)وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (148)وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (149)وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ

ص: 437

وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (150)

لغات

«سفیه و جاهل وغبی» به یک معناست، و «ولاهم عنه» یعنی صرفهم وفتلهم عنه»، و «ولاهم عنه» خلاف «ولاهم إليه» است، و «متول عنه» به معنای خلاف یکدیگر است، و قبله مانند جلسة است، و «أمة وسطا» یعنی خیرا و عدلا، و بعضی گفته اند: «وسط من كل شيء» أعدله و أفضله، و در توصیف رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته شده: «كان من أوسط قومه» یعنی من خيارهم و أفضلهم»، و «عقبة» به معنای الكرة بعد الكرة و الركوب و المشي الى العقب است، و « ينقلب على عقبيه» یعنی يرجع على عقبيه، و «ضیاع» به معنای هلاکت و نابود شدن است، و «رأفت» به معنای مهربانی است، و «رؤيت» به معنای ادارک با چشم است، مانند ابصار، و به معنای علم نیز آمده است، و «تَقَلُّبُ وَجْهِكَ» به معنای تحول و تصرف و تحرک در جهات و اطراف است، و ضد «محبت» بغض است و ضد «رضا» سخط است، و «سخط» جایی گفته می شود که اراده انتقام باشد، و «شَطْرُ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرَامِ» یعنی تلقاه و نحوه، و «ممترین» یعنی شاکین، و «مراء» به معنای جدال است و «لِكُلِّ وَجْهِهِ» وجهه اسم متوجه است و جهت مصدر است، و «استباق» به معنای ابتدا و اسراع است.

ترجمه

به زودی مردم نادان خواهند گفت: چه چیز مسلمانان را از قبله ای که داشتند بازگرداند؟ به آنان بگو: مشرق و مغرب از آن خداست و خداوند هرکس را بخواهد به راه

ص: 438

راست هدایت می نماید (142) آری ما شما را امت وسط (و معتدل) قرار دادیم تا شما بر مردم گواه باشید و رسول خدا نیزبرشما گواه باشد، و ما آن قبله پیشین را برا توقرار ندادیم جز این که می خواستیم بدانیم چه کسی از پیامبرما پیروی می کند و چه کسی به جاهلیت بازمی گردد، گرچه این حکم (و این نماز) - جزبرای هدایت یافتگان - سنگین خواهد بود، و هرگز خداوند ايمان او نمازهای گذشته شما را ضایع نخواهد نمود؛ زیرا او به مردم رئوف و مهربان است (143) مانگاه انتظار تو را (برای تغییر قبله) می بینیم و ما تو را به سوی قبله ای که از آن خشنود میشوی ، بازمی گردانیم. پس توروی خود را به سوی مسجدالحرام بگردان و هرکجا که باشید روی خود را به طرف مسجدالحرام بگردانید. به آنان که کتاب آسمانی داده شد، به خوبی آن را حق می دانند، و خداوند از اعمال آنان غافل نیست (144) به خدایت سوگند که اگرتوهر آیه ای برای اهل کتاب بیاوری. آنان از قبله توپیروی نخواهند نمود؛ تونيز از قبله آنان پیروی نخواهی کرد و هیچ کدام آنان از قبله دیگری پیروی نخواهند نمود. واگرتوپس از این از هوس های آنان پیرویکنی از ظالمان خواهی بود (145) آنان که ما کتاب آسمانی به آنها دادیم، این پیامبر را همچون فرزندان خود می شناسند، و گروهی از آنان حق را کتمان می کنند در حالی که از آن آگاهند (146) فرمان تغيير قبله حكم حقی است از ناحيه پروردگار تو و توتردیدی در آن مکن (147) خداوند برهرامتی قبله ای قرار داده است، (و شما به جای گفتگودرباره آن) درنیکی های بریکدیگرسبقت بگیرید. هرکجا باشید خداوند همه شما را در قیامت حاضر می کند. او برهرچیزی تواناست (148) از هر سوخارج شدی (برای نماز) صورت خود را به طرف مسجدالحرام کن. این حکم حقی است از پروردگارتو، و هرگز خداوند از اعمال شما غافل نخواهد بود (149) و از هر سوخارج شدی صورت خود را به طرف مسجدالحرام کن، وهرکجا بودید صورت های خود را به طرف مسجدالحرام کنید، تا مردم (يهود )بر شما حجتی نداشته باشند، مگر آنان که ستمکار (ولجوج) هستند. پس شما از آنان هراس نکنید و از من بترسيد (و بدانید که) این تغيير قبله به خاطر آن بود که من نعمت خود را برشما کامل کنم تا شاید هدایت شوید (150)

ص: 439

تفسیر اهل بیت علیهم السلام
اشاره

سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ *وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا(بقره / 142 - 143)

ماجرای تغییر قبله

امام عسکری علیه السلام می فرماید: خداوند در مکه رسول خود صلی الله علیه و آله را امر نمود تا به طرف بیت المقدس نماز بخواند به گونه ای که کعبه بین او و بیت المقدس باشد، و اگر امکان پیدا نکرد، به طرف بیت المقدس نماز بخواند. از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله در سیزده سالی که در مکه بود چنین می کرد. در مدينه نیز هفده ماه و یا شانزده ماه به طرف بیت المقدس نماز خواند، تا این که گروهی از پیشینیان یهود گفتند: به خدا سوگند ما نمی دانیم چگونه شده که محمد[ صلی الله علیه و آله]نماز خود را به طرف قبله ما می خواند [و تابع ما گردیده است و قبله ای برای خود ندارد؟!] تا این که این سخنان بر رسول خدا صلی الله علیه و آله گران آمد و از قبل بیت المقدس کراهت پیدا نمود و دوست داشت که به طرف کعبه نماز بخواند. پس جبرئیل آمد و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: من دوست می دارم که خداوند قبله مرا کعبه قرار دهد، و من از سخنان یهود آزرده شده ام. جبرئیل گفت:

« از خدای خود بخواه تا قبله تو را کعبه قرار بدهد. همانا او خواسته تو را رد نخواهد نمود.» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دعا کرد و جبرئیل به آسمان رفت و بازگشت و به رسول خدا گفت: این آیات را بخوان: «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ ...» پس یهود با شنیدن این آیات گفتند: «مَا وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ اَلَّتِي كَانُوا

ص: 440

عَلَيْهَا؟» و خداوند زیباترین پاسخ را به آنان داد و فرمود: «قُل لِلَّهِ اَلْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ» یعنی او مالک مشرق و مغرب عالم است و تکلیف نمودن او نسبت به تغییر قبله مانند آن است که شما را از سویی به سوی دیگر تکلیف نماید، «يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ» یعنی اوست که هرکه را بخواهد به صراط مستقیم هدایت می نماید و او به مصالح بندگان خود آگاه تر است، و چون بندگان او از خدای خود اطاعت کنند، به سعادت و بهشت و نعمت های آن راه پیدا خواهند کرد. (1)

ص: 441


1- في كتاب الاحتجاج للطبرسی رحمة الله قال أبو محمد الحسن العسكري علیه السلام لما كان رسول الله صلی الله علیه و آله بمكة أمره الله تعالى أن يتوجه نحو البيت المقدس في صلوته، و يجعل الكعبة بينه و بينها إذا أمكن، وإذا لم يتمكن استقبل البيت المقدس کیف کان، فكان رسول الله صلی الله علیه و آله يفعل ذلك طول مقامه بها ثلثة عشرة سنة، فلما كان بالمدينة و كان متعبد باستقبال بیت المقدس استقبله وانحرف عن الكعبة سبعة عشر شهرا أو ستة عشر شهرا، و جعل قوم من مردة اليهود يقولون، والله ما ندري محمد كيف يصلي حتى صار يتوجه الى قبلتنا و يأخذ في صلوته بهدينا و نسکنا، واشتد ذلك على رسول الله ان لما اتصل به عنهم وكره قبلتهم، وأحب الكعبة، فجاء جبرئیل علیه السلام فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله: يا جبرئیل لوددت لو صرفني الله عن بیت المقدس إلى الكعبة، فقد تأذيت بما يتصل بي من قبل اليهود من قبلتهم، فقال جبرئیل علیه السلام: فاسأل ربك أن يحولك إليها فإنه لا يردك عن طلبتك ولا يخيبك من بغيتك، فلما استتم دعائه صعد جبرئیل ثم عاد من ساعته فقال اقرأ يا محمد «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ» الآيات. فقال اليهود عند ذلك: «مَا وَلاَّهُمْ عَنْ قَتَلَتِهِمْ اَلَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا» فأجابهم الله بأحسن جواب فقال:«قُل لِلَّهِ اَلْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ» و هو يملكها و تكليفه التحول من جانب إلى جانب كتحويله لكم من جانب إلى جانب آخر «يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»هو مصلحتهم وتؤديهم طاعتهم إلى جنات النعيم. (تفسیر نورالثقلین، ج 112/1 ، از احتجاج و تفسیر امام عسکری علیه السلام)
مقصود از امت وسط

دراصول کافی روایاتی درباره آیه «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ»نقل شده و در برخی از آنها آمده است که امام باقر علیه السلام می فرماید: امت وسط ماییم و در قیامت ما شاهد بر مردم هستیم و رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما شاهد و گواه خواهد بود.

و یا می فرماید: ... خداوند حکم نموده که بین مؤمنین اختلافی نباشد. از این رو خداوند آنان را شاهد بر مردم قرار داده است و در قیامت حضرت محمد صلی الله علیه و آله شاهد بر ما خواهد بود، و ما شاهد بر شیعیانمان خواهیم بود، و شیعیان ما شاهد بر مردم خواهند بود.(1)

علمای اهل سنت نیز مانند حسکانی در شواهد التنزيل از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نموده که فرمود: مقصود از آيه «لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ...» ما هستیم و رسول خدا صلی الله علیه و آله شاهد برما، و ما شاهد بر خلق

ص: 442


1- عن بريد العجلي قال: قلت لأبي جعفر علیه السلام قول الله تبارك وتعالى «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا» قال: نحن الأمة الوسطى، ونحن شهداء الله تبارك وتعالى على خلقه و حججه في أرضه. و باسناده إلى أبي جعفر الباقر عليه السلام حديث طويل وفيه يقول : ولقد قضى الأمر أن لا يكون بين المؤمنین اختلاف، ولذلك جعلهم شهداء على الناس ليشهد محمد صلی الله علیه و آله علينا، ولنشهد على شيعتنا وليشهد شیعتنا على الناس. (تفسير نورالثقلین، ج1/ 113، از اصول کافی)

حجت های خداوند در روی زمین هستیم، و خداوند درباره ما فرموده است:

«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا».(1)

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق می فرماید: اگر گمان کنی که خداوند از این آیه همه اهل قبله را اراده نموده است باید بگویی: «کسی که شهادتش در دنیا برای صاعی از خرما پذیرفته نیست، خداوند او را در قیامت گواه بر اعمال مردم قرار خواهد داد و شهادت او را در مقابل همه امت های گذشته قبول خواهد نمود.» و هرگز خداوند چنین نخواهد کرد و عموم مردم را شاهد بر اعمال کسانی که با دعای ابراهیم آفریده شدند(و پاک و معصوم هستند) قرار نخواهد داد، بلکه مقصود از امت وسط در این آیه بهترین امت هستند که خداوند در آیه «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ...»(2)به آنان اشاره نموده است.(3)

ص: 443


1- وروى الحاكم ابوالقاسم الحسكاني في كتاب شواهد التنزيل لقواعد التفضيل باسناده عن سلیم بن قیس الهلالي عن على علیه السلام: إن الله تعالى إيانا عني بقوله «لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ» فرسول الله صلی الله علیه و آله شاهد علينا، ونحن شهداء الله على خلقه، وحجته في أرضه، ونحن الذين قال الله تعالى:«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا». (همان، از شواهد التنزیل)
2- آل عمران /110.
3- عن أبي عمرو الزبيري عن أبي عبد الله علیه السلام قال: قال الله :«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا»فإن ظننت أن الله عني بهذه الآية جميع أهل القبلة من الموحدين افترى أن من لاتجوز شهادته في الدنيا على صاع من تمريطلب الله شهادته يوم القيامة، وتقبلها منه بحضرة جميع الأمم الماضية، كلالم يعن الله مثل هذا من خلقه، یعنى الأمة التي وجبت لها دعوة إبراهيم «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»وهم الأمة الوسطى وهم خير أمة أخرجت للناس. (همان، از تفسیر عیاشی)

وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ *قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ *وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَمَا أَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ (بقره/143 - 145)

فلسفه تغییر قبله

در کتاب احتجاج از تفسیر امام عسکری علیه السلام نقل شده که شخصی به آن حضرت عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، برای چه نخست قبله مسلمانان بیت المقدس بود (و سپس کعبه قبله آنان گردید)؟ امام علیه السلام فرمود: علت آن آزمایش و امتحان خداوند است که می فرماید: «وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا (یعنی بیت المقدس) «إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ» یعنی ما می دانستیم که قبله تغییر خواهد نمود و نخست قبله را [برای اهل مکه] بیت المقدس قرار دادیم، چراکه اهل مگه دوست می داشتند قبله آنان کعبه باشد، و خداوند می خواست آنان را امتحان نماید، و اهل مدینه دوست می داشتند که قبله آنان بیت المقدس باشد و خداوند آنان را نیز امتحان نمود و قبله را به طرف کعبه تغییر داد، تا معلوم شود چه کسانی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیروی می کنند و تسلیم امر او خواهند بود. سپس فرمود: مقصود از «وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ» این است که توجه به قبله بیت المقدس برای اهل مکه سنگین و ناگوار بود، و خداوند اهل مکه و مدینه را بر

ص: 444

خلاف خواسته آنان امتحان نمود.(1)

امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره صورت خود را به طرف آسمان می گرداند و خداوند از خواسته درونی او دانا بود (و می دانست که آن حضرت دوست می دارد کعبه قبله او باشد) از این رو فرمود: «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا».(2)

ابوبصیر به امام صادق و یا امام باقر علیهما السلام عرض می کند: قصة آية «سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ

ص: 445


1- في كتاب الإحتجاج للطبرسي رحمة الله متصلا بآخر الكلام السابق أعنى قوله علیه السلام و قصده الى مصالحكم قيل: يا بن رسول الله فلم أمر بالقبلة الأولى؟ فقال: لما قال عز وجل:«وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا»وهي بيت المقدس «إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ» إلا لنعلم ذلك منه وجودة بعد أن علمناه سیوجد وذلك أن هوى أهل مكة كان في الكعبة، فأراد الله أن يبين متبع محمد ممن خالفه باتباع القبلة التي كرهها، و محمد يأمر بها، ولما كان هوى أهل المدينة في بیت المقدس أمرهم بمخالفتها، والتوجه الى الكعبة، ليبين من يوافق محمد فيما يكرهه فهو يصدقه و يوافقه، ثم قال:«وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ» إنما كان التوجه إلى بيت المقدس في ذلك الوقت كبيرة إلا على من يهدی الله. فعرف أن الله يتعبد بخلاف ما يريده المرء، ليبتلى طاعته في مخالفة هواه. (تفسير نورالثقلین، ج114/1 ، از احتجاج و تفسیر امام عسکری علیه السلام)
2- في تهذيب الأحكام الطاطري عن محمد بن أبي حمزة عن ابن مسکان عن ابی بصيرعن أبي عبد الله علیه السلام قال: سألته عن قوله عز وجل:«وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ» أمره به؟ قال نعم، إن رسول الله صلی الله علیه و آله كان يقلب وجهه في السماء، فعلم الله عزوجل ما في نفسه،فقال: «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا». (همان، از کتاب تهذيب الأحكام)

مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ...إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» چیست؟ امام علیه السلام می فرماید: نخست خداوند پیامبر خود را مأمور نمود تا به طرف بیت المقدس نماز بخواند، همان گونه که می فرماید: «وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ ...» سپس فرمود: گروهی از قبیله بني الأشهل [در مسجد قبلتین] وارد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله شدند و آن حضرت دو رکعت نماز خود را به طرف بیت المقدس خوانده بود. پس به آنان گفته شد: پیامبر شما مأمور گردیده تا به طرف کعبه نماز بخواند. از این رو جماعت نمازگزار دگرگون شدند و زن ها به جای مردها و مردها به جای زن ها قرار گرفتند و دو رکعت باقی مانده نما را به طرف کعبه خواندند، و یک نماز به دو قبله خوانده شد، و به این خاطر، آن مسجد را مسجد قبلتین گفتند. (1)

مرحوم صدوق رحمة الله در کتاب من لا يحضره الفقيه نقل نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله سیزده سال در مکه به طرف بیت المقدس نماز خواند، و چون به مدنيه هجرت نمود، نوزده ماه نیز در مدینه به طرف بیت المقدس نماز خواند، تا این که یهود مدينه او را ملامت و سرزنش کردند و گفتند: تو به طرف قبله ما نماز می خوانی (و

ص: 446


1- وعنه عن وهيب عن أبي بصير عن أحدهما علیهما السلام في قوله «سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ » فقلت له: الله أمره أن يصلي إلى بيت المقدس؟ قال: نعم، ألا ترى أن الله تعالى يقول: «وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ» ؛ قال: إن بني عبد الأشهل أتوهم وهم في الصلوة وقد صلوا ركعتين إلى بيت المقدس، فقيل لهم إن نبيكم قد صرف الى الكعبة، فتحول النساء مكان الرجال، والرجال مكان النساء، وصلوا الركعتين الباقيتين إلى الكعبة، فصلوا صلوة واحدة إلى قبلتين، فلذلك سمى مسجدهم مسجد القبلتين. (همان، ص 115، از کتاب تهذیب الاحکام)

برای خود قبله ای نداری). پس رسول خدا علیه السلام سخت آزرده و اندوهگین شد و در نیمه های شب از اتاق خارج گردید و صورت مبارک خود را به طرف آسمان گردانید (و آرزو کرد که قبله او کعبه باشد). پس نماز صبح را (به طرف بیت المقدس) خواند و چون نماز ظهر را شروع نمود و دو رکعت آن را به طرف بیت المقدس خواند، جبرئیل علیه السلام آمد و گفت:

«قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ...». سپس جبرئیل دست آن حضرت را گرفت و او را به طرف کعبه بازگردانید و کسانی که پشت سر آن حضرت بودند نیز صورت های خود را به طرف کعبه برگردانیدند، تا این که زن ها به جای مردها و مردها به جای زن ها قرار گرفتند و نصف اول نماز را به طرف بیت المقدس خواندند، و دو رکعت باقی مانده را به طرف کعبه خواندند، و به این خاطر آن مسجد را مسجد قبلتین نامیدند. پس گروهی از مسلمانان به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: آیا آن مقدار از نماز را که ما به طرف بیت المقدس خواندیم ضایع شد؟! و در پاسخ آنان این آیه نازل شد: «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ»؛ یعنی نماز شما به طرف بیت المقدس ضایع نشد (و خداوند از شما قبول نمود.) (1)

ص: 447


1- في من لا يحضره الفقيه: وصلى رسول الله صلی الله علیه و آله إلى البيت المقدس بعد النبوة ثلث عشر سنة بمكة، وتسعة عشر شهرا بالمدينة، ثم عيرته اليهود فقالوا له: إنك تابع لقبلتنا، فاغتم لذلك غما شديدا، فلما كان في بعض الليل خرج الا يقلب وجهه في آفاق السماء، فلما أصبح صلى الغداة فلما صلى من الظهر ركعتين جاءه جبرئیل فقال له: «قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» الاية، ثم أخذ بيد النبي صلی الله علیه و آله، فحول وجهه الى الكعبة، وحول من خلفه وجوههم حتى قام الرجال مقام النساء و النساء مقام الرجال فكان أول صلوته إلى البيت المقدس و آخرها إلى الكعبة، و بلغ الخبر مسجدا بالمدينة و قد صلى أهله من العصر ركعتين، فحولوا نحو القبلة، فكانتأول صلوتهم الى البيت المقدس، وآخرها الى الكعبة، فسمي ذلك المسجد مسجد القبلتين، فقال المسلمون: صلوتنا الى بيت المقدس تضيع يا رسول الله ؟ فأنزل الله عزوجل: «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ» یعنی صلوتكم إلى بيت المقدس. (همان، از کتاب من لا يحضره الفقيه)

صاحب تفسیر مجمع البيان گوید: روایت شده که اهل کتاب پس از تغییر قبله به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: «ای محمد، تو از طرف خداوند مأمور به تغییر قبله نشده ای، بلکه از پیش خود یک بار، بیت المقدس را قبله خود قرار دادی و یک بار کعبه را قبله خود قرار دادی!» از این رو خداوند این آیه را نازل نمود و فرمود:«وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»یعنی اهل کتاب در تورات و انجیل خوانده اند و می دانند که این تغییر قبله حق است و از ناحیه خداوند انجام گرفته است.(1)

الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ *الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (بقره / 146-147)

کتمان حق در بین یهود و نصارا و مخالفین

مرحوم کلینی در اصول کافی با سند خود از امیرالمؤمنین علیه السلام در حديث مفصلی نقل نموده که آن حضرت در بخشی از آن می فرماید: «وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ »(2) يهود و نصارا هستند و خداوند درباره آنان می فرماید: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا

ص: 448


1- قال عز من قائل«وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»الآية. في مجمع البيان: روي أنهم قالوا عند التحويل ما أمرت بهذا يا محمد وإنما هو شيء تبتدعه من تلقاء نفسك مرة الى هنا و مرة إلى هنا، فأنزل الله هذه الآية وبين أنهم يعلمون خلاف ما يقولون. (همان، ص 116، از تفسیر مجمع البیان)
2- واقعه /9؛ بلد/19.

يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ» یعنی یهود و نصارا نبوت محمدی صلی الله علیه و آله و ولایت (على علیه السلام) را در تورات و انجیل دیده اند و آنان را همانند فرزندان خود در منازل خویش - می شناسند.

«وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ *الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ » یعنی گروهی از یهود و نصارا با این که نشانه های حضرت محمد صلی الله علیه و آله اش را به روشنی در تورات و انجیل دیده اند، نبوت او را انکار می نمایند در حالی که به خوبی می دانستند او پیامبر موعود آخرالزمان است. از این رو خداوند به پیامبر خود می فرماید: نبوت تو از ناحیه خداوند حق و مسلماست، مبادا تو از مهمترین و اهل تردید باشی!(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود با سند صحیح از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: آیه «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ ...» درباره یهود و نصارا نازل شد و آنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را با اوصافی که خداوند در تورات و انجیل و زبور از او یاد نموده بود همانند فرزندان خود می شناختند، چراکه خداوند در تورات و انجیل و زبور صفات حضرت محمد صلی الله علیه و آله وصفات اصحاب او و محل بعثت وهجرت او را برای آنان روشن نموده بود، چنان که در آیه دیگری می فرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ »(2). سپس

ص: 449


1- في أصول الكافي عن احمد بن محمد بن خالد عن أبيه رفعه عن محمد ابن داود الغنوي عن الأصبغ بن نباتة عن أمير المؤمنین علیه السلام حديث طويل ذكرته بتمامه في الواقعة، وفيه يقول علیه السلام: فأما أصحاب المشئمة فهم اليهود والنصارى، يقول الله عزوجل الَّذِينَ «الذین آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ» يعرفون محمدا و الولاية في التوراة والإنجيل، كما يعرفون أبنائهم في منازلهم، «وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ» أنك الرسول إليهم «فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ». (تفسیر نورالثقلین، ج196/1 ، از اصول کافی)
2- فتح/29.

فرمود: اینها اوصاف رسول خدا صلی الله علیه و آله و اوصاف اصحاب او است که در تورات و انجیل به آن ها تصریح شده است و چون خداوند او را مبعوث به رسالت نمود أهل کتاب به خوبی او را شناختند. «فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ »(1) یعنی چون پیامبری که شناخته بودند نزد آنان آمد به او کافر شدند.(2)

وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ *وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ *وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (بقره/ 148 - 150)

مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین با سند خود از عبدالعظیم حسنی نقل نموده که گوید: به حضرت جواد علیه السلام عرض کردم: «من امیدوارم که شما قائم

ص: 450


1- بقره /89.
2- في تفسير علي بن إبراهيم حدثني أبي عن ابی عمیرعن حماد عن حريز عن أبی عبدالله علیه السلام قال: نزلت هذه الاية في اليهود والنصارى يقول الله تبارك وتعالى «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ» یعنی رسول الله صلی الله علیه و آله «كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ» ؛ لأن الله عزوجل قد أنزل عليهم في التوراة والإنجيل والزبور صفة محمد صلی الله علیه و آله و صفة أصحابه ومبعثه و مهاجرته، وهو قوله تعالى:«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ » فهذه صفة رسول الله صلی الله علیه و آله في التوراة والإنجيل وصفة أصحابه، فلما بعثه الله عزوجل عرفه أهل الكتاب كما قال جل جلاله:«فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ » . (تفسیر نورالثقلین، ج 116/1 ، از تفسیر قمی)

اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله باشی و زمین را پر از عدل و داد نمایی، پس از آن که پر از ظلم شده باشد». امام جواد علیه السلام فرمود: ای عبد العظيم، همه ما قائم به امرخدا و هادی به دین او هستیم، ولكن آن قائمی که زمین را از کفر و انکار حق، پاک خواهد نمود و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، پس از آن که پر از ظلم و جور شده باشد، امامی است که ولادت او پنهان خواهد بود و مردم شخص او را نمی بینند و بردن نام او بر آنان حرام است و نام او نام رسول خدا صلی الله علیه و آله است و کنیه او کنیه رسول خداست. و او کسی است که زمین به امر خدا برای او در هم پیچیده می شود و هر مشکلی برای او آسان می گردد و یاران او همانند اصحاب بدر سیصد و سیزده نفر هستند که از دورترین نقاط زمین نزد او جمع می شوند، چنان که

خداوند می فرماید:

«أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ». و چون این عدد از اهل اخلاص، گرد او جمع می شوند خداوند امر او را آشکار خواهد نمود و چون عدد مورد نیاز او که ده هزار نفر خواهد بود، گرد او جمع می شوند او با اذن خداوند قیام خواهد کرد، و همواره دشمنان خدا را خواهد کشت، تا خداوند راضی شود.

عبدالعظیم حسنی گوید: به آن حضرت گفتم: چگونه می داند که خداوند از او راضی شده است؟ امام علیه السلام فرمود: خداوند رحمت را در قلب او وارد می کند، و چون داخل مدینه می شود، لات و عزی را از قبر خارج می کند و آنان را به آتش می کشد.

امام سجاد علیه السلام فرمود: کسانی که ناگهان از بسترهای خود ناپدید می شوند و گرد حضرت مهدی علیه السلام جمع می شوند مانند اصحاب بدر سیصد و سیزده نفر هستند که یک باره صبحگاه [نزد حضرت مهدی علیه السلام] جمع خواهند شد و آنان اصحاب (خاص) حضرت مهدی علیه السلام می باشند، چنان که خداوند می فرماید: «أَيْنَ452

ص: 451

مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا».(1)

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: به خدا سوگند من اکنون می بینم که حضرت مهدی [ علیه السلام] پشت خود را به حجرالأسود نموده و حق را آشکار می سازد. سپس فرمود: به خدا سوگند اوست مضطری که خداوند در قرآن می فرماید: «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ»(2) و اول کسی که با او بیعت می نماید جبرئیل خواهد بود و سپس آن گروه سیصد و سیزده نفر از مردها با او بیعت می نمایند. برخی از آنان با طی طریق و برخی یک باره از بسترهای خود (با طى الأرض) به او می رسند، چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام درباره

ص: 452


1- في كتاب كمال الدين و تمام النعمة باسناده الى سهل بن زياد عن عبد العظيم بن عبد الحسني قال: قلت لمحمد بن على بن موسی علیهما السلام : إني لأرجو أن تكون القائم من أهل بيت محمد صلی الله علیه و آله الذي يملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما. فقال علیه السلام: يا أبا القاسم ما منا إلا وهو قائم بأمر الله عز وجل وهاد إلى دين الله، ولكن القائم الذي يطهر الله عز وجل به الأرض من أهل الكفر والجحود، و يملأها عدلا و قسطا هو الذي تخفى على الناس ولادته، ويغيب عنهم شخصه، و يحرم عليهم تسميته، و هوسمی رسول الله و كنيه صلی الله علیه و آله وهو الذي تطوى له الأرض، و يذل له كل صعب يجتمع إليه أصحابه عدة أهل بدر ثلاثمائة و ثلثة عشر رجلا من أقاصى الأرض، و ذلك قول الله عز وجل:«أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ » فإذا اجتمعت له هذه العدة من أهل الإخلاص أظهر الله أمره فإذا أكمل له العقد وهو عشرة آلاف رجل خرج بإذن الله عزوجل فلا يزال يقتل أعداء الله حتى يرضى الله تعالى، قال عبد العظيم : فقلت له: يا سيدي كيف يعلم أن الله عز وجل قد رضي؟ قال: يلقى في قلبه الرحمة، فإذا دخل المدينة أخرج اللات والعزى فأحرقهما. (همان، ص 116 - 117، از کمال الدين)
2- نمل/62

آنان فرمود: «هم المفقودون عن فرشهم» و خداوند نیز درباره آنان فرموده است:«فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا» و مقصود از خیرات ولایت [آل محمد علیهم السلام] است.(1)

مؤلف گوید: آیات مربوط به قبله قبلا تفسیر شد و نیازی به تکرار آن ها نیست.

ص: 453


1- في تفسير علي بن إبراهيم حدثني أبي عن ابن ابی عمیر عن منصور بن يونس عن ابي خالد الكابلي قال: قال أبو جعفر علیه السلام: والله لكأني انظر الى القائم وقد استند ظهره الى الحجر ثم ينشد حقه إلى أن قال: هو والله المضطر في كتاب الله في قوله «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ» فیکون أول من يبايعه جبرئیل ثم الثلاثمأة و الثلاثة عشر رجلا، فمن كان بالمسير وافی، و من لم يبتل بالمسير فقد عن فراشه، وهو قول أمير المؤمنین علیه السلام هم المفقودون عن فرشهم وذلك قول الله :«فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ» قال: الخيرات الولاية. (تفسیر نورالثقلین، ج1/ 117، از تفسیر قمی)

آیات 151 - 162

اشاره

كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (151)فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ (152)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ (153)وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ (154)وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ (155)الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (156)أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (157)إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ (158)إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ (159)إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (160)إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ (161)خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ (162)

لغات

«كَمَا أَرْسَلْنَا» یعنی وجهنا رسولنا بالرسالة، «التلاوة» تلاوت، کلمات را با نظام

ص: 454

معینی دنبال همدیگر قرار دادن است، و «تلاه » یعنی تبعه، و «زکی فلان فلانا» یعنی طهره و قسه ومدحه، و «حکمت» دانشی است که به سبب آن، افعال صحیح و مستقیم انجام می شود، برخلاف خطور که فقط با قلب است، «وَاشْكُرُوا لِي» یعنی واشكروا نعمتی علیکم، و حقیقت شکر، اعتراف به نعمت است، و «وَلَا تَكْفُرُونِ» يعني لا تكفروا نعمتی علیکم، و کفر به معنای سترو پوشاندن نعمت وملازم نعمت خواهد بود، و مقصود کفر به صاحب نعمت نیست، و «سَبِيلِ اللَّهِ» به معنای طريق مرضات خداوند است، و «موت» به معنای بطلان حیات است، و «شعوره» ابتدای علم است که به وسیله حواش و مشاعر به دست می آید، و به همین علت به خداوند نسبت داده نمی شود، و به خداوند، عالم گفته می شود، و برخی گفته اند: «شعور» به معنای ادراک دقیق است و به همین علت شاعر را شاعر گویند، و «بلاء» به معنای اختبار همراه با خیر و شر و خوف است، و «مصیبت» به معنای مشقت و ضرر است، و اصل آن از اصابت است، و «صفا» سنگ نرم را گویند و آن از ماده صفو است، و «صفا يصفو» به معنای خالص است، و واو در صفوان، نشانه واوی بودن آن است، و «مروة» سنگ سخت را گویند که نرم باشد، و «شعائر» به معنای علامت ها و نشانه های اعمال است، و هر عبادتی مانند نماز و دعا و غیره را شعائر و نشانه های دین گویند، و مفرد آن شعيره است، و حج در لغت به معنای قصد است و مقصود قصد بيت الله است با اعمال مخصوصه.

ترجمه

(ما نعمت خود را برشما تمام کردیم) و پیامبری از خودتان برای (هدایت ) شما فرستادیم، تا آیات ما را برشما بخواند، و شما را پاکیزه سازد، و به شما کتاب و حکمت بیاموزد، و آنچه نمی دانید را به شما یاد بدهد (151) پس شما مرا یاد کنید تا من نیزشما

ص: 455

را یاد نمايم، و مرا شکر کنید و(نعمت های من را) کفران نکنید (152) ای کسانی که ایمان آورده اید! از صبر(و روزه) ونمازياری بگیرید، همانا خدا با صابران است (153) وبه آنان که در راه خدا کشته می شوند مرده نگوييد؛ همانا آنان زنده اند و شما نمی فهمید (154) ما شما را به وسيله ترس و گرسنگی و از بين رفتن مالها وجان ها و میوه ها آزمایش می نماييم (ای رسول من) توصابران را بشارت ده (155) آنان که چون مصیبتی به آن ها می رسد می گویند: «ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم» (156) درود و رحمت پروردگارشان بر آنان باد، آنان هدایت یافتگانند (157) صفا و مروه از شعائرالهی است، وهرکس حج یا عمرہ انجام دهد باکی نیست که بین آن دو طواف نماید و کسی که کار نیک انجام دهد خداوند نسبت به عمل او آگاه وقدردان است (158) کسانی که دلائل روشن هدایت ما را که درکتاب برای مردم فرو فرستاده ایم کتمان نمايند مورد لعنت خدا ولعنت کنندگان خواهند بود (159) جز کسانی که توبه کنند واعمال (بد) خود را جبران نمایند و حقایق را برای مردم آشکارسازند، پس من توبه آنان را می پذیرم ومن توبه پذیر ومهربانم (160) کسانی که با کفراز از دنیا رفتند لعنت خدا و ملائکه و همه مردم برآنان خواهد بود (161) وهمواره مورد لعنت و در عذاب الهی هستند و عذاب آنان کم نخواهد شد ومهلتی به آنان داده نمی شود و خداوند نظررحمتی به آنان نمی کند (162).

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ *فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ (بقره/152 - 151 )

برنامه تبلیغی رسول خدا صلی الله علیه و آله

در این آیه و چند آیه دیگر، خداوند دستورالعمل تبلیغی پیامبر خود را بیان نموده است، چنان که در اول سوره جمعه می فرماید:«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ

ص: 456

يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ » و یا در آیه 129 سوره بقره می فرماید:«رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ » و یا درسورة آل عمران آیه 164 می فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ » و در همه این آیات تلاوت آیات الهی و بیان توحید و خداشناسی اولین تبلیغ آن حضرت بیان شده چنان که در اولین سخن خود به مردم فرموده است: «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» و پس از مسأله توحید، مسأله تزكيه و تعلیم کتاب و حکمت همزمان وظیفه آن حضرت بوده است، چرا که تزکیه در آیه بقره بعد از تعلیم کتاب و حکمت آمده و در آیه جمعه قبل از تعلیم کتاب و حکمت آمده است.

معنای «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ»

رسول خدا در تفسیر آیه «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ» ؛ می فرماید: ملک کاتب اعمال، اول روزو اول شب، عمل بنی آدم را می نویسد و شما باید در اول روزو آخر آن عمل خیری انجام بدهید تا خداوند اعمالی که بین این دو انجام میدهید را ببخشد إن شاء الله (و ذاکر وشاکر خدا باشید) همان گونه که می فرماید: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ».(1)

سماعة بن مهران می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا برای شکر حدی هست؟ فرمود: آری گفتم: حد آن چیست؟ فرمود: حد آن این است که هرکدام از شما بگوید: «الحمد لله على كل نعمتي أنعمها على» یعنی خدا را شکر وستایش می کنم به

ص: 457


1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ الْمَلَکَ یَنْزِلُ بِصَحِیفَتِهِ أَوَّلَ النَّهَارِ وَ آخِرَ النَّهَارِ فَیَکْتُبُ فِیهَا عَمَلَ ابْنِ آدَمَ فَأَمْلُوا فِی أَوَّلِهَا خَیْراً وَ فِی آخِرِهَا خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَغْفِرُ لَکُمْ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ. (تفسیر عیاشی، ج1/ 67، ح119)

تمام شکر و ستایش برهر نعمتی که به من عطا نموده است. سپس فرمود: این ستایش کننده اگر حقی از شما در مال او هست، باید بپردازد (تا حمد و ستایش او پذیرفته شود). سپس امام صادق علیه السلام فرمود: یکی از انواع شکراین است که (چون بر مرکب خود سوار می شود) بگوید: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي سَخَّرْ لَنَا هَذَا» و سپس آیات دیگری را نیز قرائت نمود.(1)

امام صادق علیه السلام فرمود : کفر در کتاب خدا پنج معنا دارد و یکی از آن ها به معنای ناسپاسی وکفران نعمت های خداوند است چنان که خداوند از قول حضرت سلیمان می فرماید: «هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَشْكَرُوا أَمْ أَكْفُرُ ...» و یا می فرماید: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»و یا می فرماید: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ». (2)

امام باقر علیه السلام می فرماید: تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نمونه ذکر کثیری است که خداوند می فرماید: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» [و یا می فرماید: ««يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا»](3)

امام صادق علیه السلام ضمن سخن مفصلی می فرماید: به خدا سوگند هرکدام از مؤمنین که خدا را یاد کند، خداوند نیز به یاد او خواهد بود. ( وامور او را اصلاح خواهد نمود) سپس فرمود: بدانید که احدی از مؤمنین خدای خود را یاد نمی کند،

ص: 458


1- عَنْ إسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَنْ أبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ: هَلْ لِلشُّکْرِ حَدٌّ إذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ کَانَ شَاکِراً؟ قَالَ:«نَعَمْ». قُلْتُ: مَا هُوَ؟ قَالَ:«یَحْمَدُ اللهَ عَلَی کُلِّ نِعْمَهٍ عَلَیْهِ فِی أهْلٍ وَ مَالٍ، وَ إنْ کَانَ فِیمَا أنْعَمَ عَلَیْهِ فِی مَالِهِ حَقٌّ أدَّاهُ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ : «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ »وَ مِنْهُ قَوْلُهُ تَعَالَی: «رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ »... .(تفسیر عیاشی، ج1/ 67، ح120؛ بحارالانوار، ج19/ 16؛ تفسير برهان، ج1/ 163)
2- تفسیرعیاشی، ج1/ 67؛ بحارالانوار، ج 15/ 136؛ تفسير برهان، ج166/1
3- تفسیر عیاشی، ج1/ 67؛ تفسیر برهان، ج / 166.

جز آن که خداوند او را به خیر و خوبی یاد خواهد کرد، پس شما باید برای خدا (وبه خاطر نعمت های او) در اطاعت از او کوشا باشید.(1)

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَلَذِكرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» می فرماید: ذکر خداوند به وسیله نماز، بزرگ تر از ذکر اوست درغیر نماز؛ مگر نمی بینی که خداوند می فرماید:«فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ » (و یا می فرماید: «وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكرِي»)(2).

رسول خدا ت ضمن سفارشاتی که به امیرالمؤمنین علیه السلام نمود فرمود: سه چیز

است که این امت طاقت آن ها را ندارند :

1. مواسات مالی با برادران دینی

2. انصاف با آنان

3. یاد و ذکر خداوند در همه حالات؛ سپس فرمود: مقصود من از یاد خداوند گفتن « سبحان و الحمد لله ولا إله إلا الله والله أكبر» نیست، بلکه مقصود من این است که چون حرامی برای او آماده شود از خدا بترسید و آن را ترک نماید. (و اگر واجبی برای او پیش آید انجام دهد)(3).

ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: آنچه از طرف خداوند می آید

ص: 459


1- تفسیر نورالثقلین، ج1/ 118، ح 431 - از روضه کافی
2- عن أبي جعفر الا في قوله:«وَلَذِكرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» يقول: ذكر الله لأهل الصلاة أكبر من ذكرهم إياه ألا ترى أنه يقول: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ ». (تفسیر نورالثقلین،ج1/ 118، ح 431 - از تفسیر قمی)
3- یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ لَا تُطِیقُهَا هَذِهِ الْأُمَّهُ الْمُوَاسَاهُ لِلْأَخِ فِی مَالِهِ وَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَی کُلِّ حَالٍ وَ لَیْسَ هُوَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لَکِنْ إِذَا وَرَدَ عَلَی مَا یَحْرُمُ عَلَیْهِ خَافَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَهُ وَ تَرَکَهُ. (تفسیر نورالثقلین، ج1/ 118، ح 432 - ازکتاب خصال)

وقضا و نعمت است و مؤمن باید دربلاصابر ودرقضا تسلیم ودرنعمت شاکر باشد(1).

ابوحمزه ثمالی گوید: امام سجاد علیه السلام فرمود: هرکس بگوید: «الحمد لله» شکر همه نعمت های خدا را انجام داده است(2)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: همه جا به یاد خدا باشید و اگر چنین کنید او با شما خواهد بود(3)

و فرمود: شکر هر نعمتی این است که از حرام های در کنار آن پرهیز نمایی(4).

خداوند به موسی علیه السلام وحی فرمود: حق شکر من این است که بنده اعتراف به ناتوانی از ادای شکر من بکند.(5)

ص: 460


1- عَنِ أبی حمزة الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: الْعَبْدُ بَیْنَ ثَلَاثَهٍ بَلَاءٍ وَ قَضَاءٍ وَ نِعْمَهٍ فَعَلَیْهِ فِی الْبَلَاءِ مِنَ اللَّهِ الصَّبْرُ فَرِیضَهً وَ عَلَیْهِ فِی الْقَضَاءِ مِنَ اللَّهِ التَّسْلِیمُ فَرِیضَهً وَ عَلَیْهِ فِی النِّعْمَهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الشُّکْرُ فَرِیضَهً. (تفسیر نورالثقلین، ج 1/ 118، ح 434 - از کتاب خصال)
2- عن أبي حمزة الثمالي عن علی بن الحسين علیهما السلام ومن قال: الْحَمْدُ لِلّهِ فَقَدْ أدّی شُکْرَ کُلِّ نِعْمَهٍ لِلّه تعالی. (تفسیر نورالثقلین، ج1/ 119، ح 437 - از خصال)
3- وفيما علم أمير المؤمنين علیه السلام أصحابه، اذكروا الله في كل مكان وانه معکم. (همان، ح438)
4- عن أمير المؤمنین علیه السلام في حديث له: وشكركل نعمة الورع عما حرم الله تعالی. (همان، ح 439)
5- فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ عزّ و جلّ إِلَى مُوسَى(علیه السلام) يَا مُوسَى اشْكُرْنِي حَقَّ شُكْرِي فَقَالَ يَا رَبِّ وَ كَيْفَ أَشْكُرُكَ حَقَّ شُكْرِكَ وَ لَيْسَ مِنْ شُكْرٍ أَشْكُرُكَ بِهِ إِلَّا وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ؟ قَالَ يَا مُوسَى الْآنَ شَكَرْتَنِي حِينَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِكَ مِنِّي. (کافی،ج98/2 )

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ (بقره/153)

استعانت از صبر و نماز

فضیل گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: ای فضیل چون شیعیان ما را دیدی سلام ما را به آنها برسان و بگو: کاری از من برای شما ساخته نیست مگر آن که با تقوا و ورع باشید، پس زبان های خود را حفظ کنید و به دیگران آزار نرسانید و بر شما باد به صبر و نماز، همانا خدا با صابران است (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از صبر در این آیه روزه است(2).

امام رضا علیه السلام می فرماید: کلیه آیاتی که با «أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» شروع شده است در حق ما می باشد (3)

ابن عباس گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر آیه ای که با يَا «أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» شروع شده است، علی بن ابی طالب علی در رأس آن وامير آن و نخستین آن می باشد. (یعنی او بهترین مصداق ایمان آورندگان است.)

اهل سنت از ابن عباس نقل کرده اند که هر آیه ای از قرآن که با «أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» نازل شده است، علی بن ابی طالب علیه السلام ( فرد عالی و) بزرگ و امیر آن است(4)

ص: 461


1- عَنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ لِی یَا فُضَیْلُ أَبْلِغْ مَنْ لَقِیتَ مِنْ مَوَالِینَا عَنَّا السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ إِنِّی لَا أُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً إِلَّا بِالْوَرَعِ فَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاهِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ. (تفسیر عیاشی، ج1/ 68، ح123؛ بحارالانوار، ج20/ 60)
2- عن أبي عبد الله علیه السلام: الصبر هو الصوم . (تفسیر عیاشی، ج1/ 87 ح 124)
3- مناقب ابن شهر آشوب، ص 3، ح 53 از صحيفة الرضا علیه السلام.
4- عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ مَا فِي اَلْقُرْآنِيِّ آيَةٌ «الَّذِينَ آمَنُوا وعَمِلُوا الصّالِحاتِ»إِلاَّ عَلِيٌ أَميرُها وَشَرِيفُها. (بحارالأنوار، ج 107/36 ، ح55)

وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ (بقره/ 154)

شهدا زنده هستند

مرحوم کلینی در کافی از امام صادق علیه السلام نقل نمود که آن حضرت ضمن حدیثی به يونس بن ظبيان فرمود: هنگام قبض روح مؤمنین حضرت محمد وعلى و فاطمه و حسن و حسین - صلوات الله عليهم أجمعين - و ملائکه مقرب خداوند نزد آنان حاضر می شوند و چون خداوند آنان را قبض روح می نماید، روح آنان در قالبی همانند قالب دنیایی قرار می گیرد، و آنان ( زنده هستند و) می خورند و می آشامند و اگر کسی آنان را به بیند، با همان شکل دنیایی، آنان را می شناسد.(1)

شیخ طوسی نیز در کتاب تهذيب از امام صادق علیه السلام نقل نموده که آن حضرت به ابوبصیر فرمود: ارواح مؤمنین در بهشت (برزخ )درشکل جسمانی شان هستند و اگر تو آن روح را ببینی خواهی گفت: او فلانی است(2)

احمد بن حنبل، مسلم، نسایی وحاکم در کتاب های خود روایتی را با سند صحیح از انس بن مالک از رسول خدا نقل نموده اند که فرمود: مرد مؤمن بهشتی را (در برزخ) می آورند و خداوند عزوجل به او می فرماید: منزل توچگونه است؟ او می گوید: پروردگارا! منزل من بهترین منزل است. خطاب می شود: این منزل بر تو مبارک باشد. مرد مؤمن می گوید: «خدایا مرا به دنیا بازگردان تا در راه تو ده بارکشته شوم» چرا که او فضیلت شهادت را دیده است. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله

ص: 462


1- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام سُبْحَانَ اللَّهِ الْمُؤْمِنُ أَکْرَمُ عَلَی اللَّهِ مِنْ أَنْ یَجْعَلَ رُوحَهُ فِی حَوْصَلَهِ طَیْرٍ یَا یُونُسُ إِذَا کَانَ ذَلِکَ أَتَاهُ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ الْمَلَائِکَهُ الْمُقَرَّبُونَ علیه السلام فَإِذَا قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَیَّرَ تِلْکَ الرُّوحَ فِی قَالَبٍ کَقَالَبِهِ فِی الدُّنْیَا فَیَأْکُلُونَ وَ یَشْرَبُونَ فَإِذَا قَدِمَ عَلَیْهِمُ الْقَادِمُ عَرَفُوهُ بِتِلْکَ الصُّورَهِ الَّتِی کَانَتْ فِی الدُّنْیَا. (کافی، ج / 3/ 245 ح 6)
2- تهذیب شیخ، ج1/ 466 ح 1526 و 1527.

فرمود: مردی از جهنميان را نیز می آورند و خداوند به او می فرماید: منزل تو چگونه است ؟ آن مرد می گوید: پروردگارا! منزل من بد ترین منزل است. پس به او خطاب می شود : آیا حاضری در مقابل آن به اندازه زمین طلا بپردازی [تا نجات یابی؟] آن مرد می گوید: آری. و خداوند به او می فرماید: دروغ گفتی، چرا که من کمتر از آن را از توز در دنیا خواستم وانفاق نکردی(1).

أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (بقره / 157)

برخی از نشانه های قیام حضرت مهدی علیه السلام

محمد بن مسلم گوید: امام صادق علیه السلام درتأويل آية «أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» فرمود: برای قائم ما نشانه هایی است. گفتم: فدای شما شوم آن نشانه ها چیست؟ فرمود: مؤمنین قبل از قیام حضرت مهدی علیه السلام گرفتار خوف و ترس از پادشاهان بنی فلان خواهند شد، و مقصود از «وَ اَلْجُوعُ» گرانی و بالا رفتن قیمت هاست و مقصود از «و تقص من الأموال» کساد تجارت و بازارو قلت سود و درآمد است و مقصود از « و نقص من الأنفس» مرگ شایع و ناگوار است و مقصود از «ونقص من الثمرات» کم بودن سود کشاورزی و کم بودن برکت میوه هاست و مقصود از وبر الابرين صبر مؤمنین هنگام قیام حضرت قائم علیه السلام است.

سپس امام صادق علیه السلام فرمود: ای محمد بن مسلم آنچه گفته شد تأویل این آیه است و خداوند می فرماید:«وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» 3.(2).(3)

ص: 463


1- مسند احمد، ج 3/ 239، سنن النبی صلی الله علیه و آله ج 6/ 36، مستدرک حاکم، ج 2/ 75.
2- آل عمران /7.
3- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِالله جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام أَنَّهُ قَالَ إِنَّ قُدَّامَ قِیَامِ الْقَائِمِ عَلَامَاتٍ بَلْوَی مِنَ الله تَعَالَی لِعِبَادِهِ المؤْمِنِینَ قُلْتُ وَ مَا هِیَ؟ قَالَ ذَلِکَ قَوْلُ الله عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرِینَ»قَالَ «لَنَبْلُوَنَّکُمْ» یَعْنِی الْمُؤْمِنِینَ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ مِنْ مُلُوکِ بَنِی فُلَانٍ فِی آخِرِ سُلْطَانِهِمْ «وَ الْجُوعِ» بِغَلَاءِ أَسْعَارِهِمْ «وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ» فَسَادِ التِّجَارَاتِ وَ قِلَّهِ الْفَضْلِ فِیهَا «وَ الْأَنْفُسِ» قَالَ مَوْتٌ ذَرِیعٌ«وَ الثَّمَراتِ» قِلَّهِ رَیْعٍ مَا یُزْرَعُ وَ قِلَّهِ بَرَکَهِ الثِّمَارِ «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» عِنْدَ ذَلِکَ بِخُرُوجِ الْقَائِمِ علیه السلام ثُمَّ قَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ هَذَا تَأْوِیلُهُ. إِنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»(ینابیع الموده، ج435/3؛ غیبت نعمانی، ص250)

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: بدون شک قبل از قیام حضرت مهدی علیه السلام سالی خواهد آمد که مردم در آن گرفتار گرسنگی و ترس شدید از کشته شدن و کمبود اموال و مرگ زودرس و کمبود میوه ها خواهند شد، چنان که خداوند می فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ».(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله در تفسير«الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ »فرمود: خداوند تبارک وتعالی می فرماید: «من دنیا را فیضا (قرضا) به بندگان خود عطا نمودم، پس هرکسی چیزی از آن را به من قرض بدهد من ده برابر تا هفتصد برابر و بیشتر به او عوض میدهم، و کسی که چیزی از آن را به من قرض ندهد ومن قهرا از او بگیرم (و اوصابر باشد) من سه چیز به او می دهم که اگر یکی از

ص: 464


1- عَنْ أبِي بَصِيرٍ، قَالَ: قَالَ أبُو عَبْدِ اللهِ عليه السلام: لاَ بُدَّ أنْ يَكُونَ قُدَّامَ الْقَائِم سَنَةٌ تَجُوعُ فِيهَا النَّاسُ، وَيُصِيبُهُمْ خَوْفٌ شَدِيدٌ مِنَ الْقَتْل، وَنَقْصٌ مِنَ الأمْوَال وَالأنْفُس وَالثَّمَرَاتِ، فَإنَّ ذَلِكَ فِي كِتَابِ اللهِ لَبَيَّنٌ، ثُمَّ تَلاَ هَذِهِ الآيَةَ:«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»(غیبت نعمانی، ص250-251، باب نشانه های قبل از قیام مهدی)

آن ها را به ملائکه خودم بدهم خشنود خواهد شد» همان گونه که می فرماید: «الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» تا آن جا که می فرماید: «وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ».(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند می فرماید: من نعمتی را به بنده مؤمنم ارزانی می کنم و به او می بخشم وسپس از او قرض می خواهم، پس اگر به من بدون چشم داشت قرض بدهد، من یکصد هزار برابر و بیشتر به او پاداش میدهم، و اگر به من قرض ندهد و من نعمت خود را به زور از او بگیرم و او صابر باشد، من درعوض سه خلصت به او عطا می کنم که اگر نسبت به یکی از آن ها ملائکه خود را اختبار نمایم آن را انتخاب خواهند نمود سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله این آیه را تلاوت نمود:

«الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ» .(2)

ص: 465


1- قال رسول الله صلی الله علیه و آله: قال الله تبارك وتعالى: إني أعطيت الدنيا بين عبادي قرضا، فمن أقرضني منها قرضة، أعطيته لكل واحدة منهن عشر إلى سبع مائة ضعف، وما شئت، فمن لم يقرضني منها قرض فأخذتها منه قسرا فصبر، أعطيته ثلاث خصال، لو أعطيت واحدة منهن ملائکتی رضوا بها. ثم قال: «الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ- إلى قوله - وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ». (تفسیر عیاشی، ج68/1، ح 126)
2- قال رسول الله قال: قال الله صلی الله علیه و آله: عبدي المؤمن، إن خولته وأعطيته ورزقته و استقرضته، فإن أقرضنی عفوا أعطيته مكان الواحد مائة ألف فما زاد، وإن لايفعل أخذته قسرا بالمصائب في ماله، فإن يصبر أعطيته ثلاث خصال، إن أخير الواحدة منهن ملائكتي اختاروها. ثم تلاهذه الآية:«الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ- إلى قوله - الْمُهْتَدُونَ». (تفسیر عیاشی، ج69/1 ، ح129)

إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ (بقره/ 158)

فلسفه بين صفا و مروه

امام صادق علیه السلام می فرماید: صفا و مروه به این علت صفا و مروه نامیده شد که آدم « مصطفی» بر صفا فرود آمد و همسر او حوا بركوه مروه فرود آمد، چنان که خداوند می فرماید:«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ»(1) ومروه از این رو مروه نامیده شد که «مرأه » یعنی زن بر آن فرود آمد.(2)

امام صادق علیه السلام نیز فرمود: چون ابراهیم علیه السلام اسماعیل علیه السلام را در کنار کعبه رها کرد اسماعیل که کودکی بیش نبود تشنه شد و در بین صفا و مروه درختی وجود نداشت پس مادرش هاجر بر روی کوه صفا ایستاد و گفت: آیا در این وادی کسی هست؟ و چون پاسخی نشنید به کوه مروه رفت و گفت: آیا در این وادی کسی هست؟ و چون پاسخی نشنید باز بالای کوه صفا رفت و همان سخن را تکرار نمود و این عمل هفت بار تکرار شد، و خداوند آن را سنت قرارداد (تا حجاج ومعتمرین هفت مرتبه بین کوه صفا و مروه سعی کنند) سپس جبرئیل نزد هاجر آمد و گفت: توکیستی؟ هاجر گفت: من مادر اسماعیل هستم. جبرئیل گفت : ابراهیم شما را به چه کسی واگذارده است ؟ هاجر گفت: من همین سؤال را از ابراهیم علیه السلام نمودم و او فرمود: من

ص: 466


1- آل عمران / 33.
2- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سُمِّیَ الصَّفَا صَفًا لِأَنَّ الْمُصْطَفَی آدَمَ هَبَطَ عَلَیْهِ فَقُطِعَ لِلْجَبَلِ اسْمٌ مِنِ اسْمِ آدَمَ علیه السلام یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ هَبَطَتْ حَوَّاءُ عَلَی الْمَرْوَهِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتِ الْمَرْوَهُ مَرْوَهً لِأَنَّ الْمَرْأَهَ هَبَطَتْ عَلَیْهَا فَقُطِعَ لِلْجَبَلِ اسْمٌ مِنِ اسْمِ الْمَرْأَهِ. (علل الشرایع، ج 431/2 - 432، باب 165)

شما را به خداوند عزوجل واگذار نمودم. جبرئیل گفت: او شما را به کسی واگذار نموده که او شما را کفایت خواهد نمود ....

سپس امام صادق علیه السلام فرمود: آن کودک (تشنه) یعنی اسماعیل با پایش زمین را سایید وچشمه زمزم زیر آن جوشید وهاجر( پس از ناامیدی) از مروه، به سوی کودک خود بازگشت و از ترس آن که آب جاری شود با شتاب آب را مهار نمود و اطراف آن را خاک ریخت، و چون پرندگان، آن آب را دیدند گرد آن آمدند و کاروانی از یمن که از آن محل عبور میکرد چون پرواز پرندگان را به دور آن محل دیدند، نزد اسماعیل آمدند و درخواست آب کردند وهاجر به آنان آب داد و آنان به هاجرو اسماعیل غذا دادند و خداوند به این وسیله روزی آنان را فراهم نمود.(1)

ص: 467


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام قَالَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام لَمَّا خَلَّفَ إِسْمَاعِیلَ بِمَکَّهَ عَطِشَ الصَّبِیُّ فَکَانَ فِیَما بَیْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَهِ شَجَرٌ فَخَرَجَتْ أُمُّهُ حَتَّی قَامَتْ عَلَی الصَّفَا فَقَالَتْ هَلْ بِالْوَادِی مِنْ أَنِیسٍ؟ فَلَمْ یجِبْهَا أَحَدٌ فَمَضَتْ حَتَّی انْتَهَتْ إِلَی الْمَرْوَهِ فَقَالَتْ هَلْ بِالْوَادِی مِنْ أَنِیسٍ؟ فَلَمْ یجَبْها ثُمَّ رَجَعَتْ إِلَی الصَّفَا وَقَالَتْ ذَلِکَ حَتَّی صَنَعَتْ ذَلِکَ سَبْعا فَأَجْرَی اللّه ُ ذَلِکَ سُنَّهً وَأَتَاهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ لَهَا مَنْ أَنْتِ؟ فَقَالَتْ أَنَا أُمُّ وَلَدِ إِبْرَاهِیمَ فقَالَ لَهَا إِلَی مَنْ تَرَکَکُمْ فَقَالَتْ أَمَا لَئِنْ قُلْتَ ذَاکَ لَقَدْ قُلْتُ لَهُ حَیْثُ أَرَادَ الذَّهَابَ یَا إِبْرَاهِیمُ إِلَی مَنْ تَرَکْتَنَا فَقَالَ إِلَی اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ فَقَالَ: جَبْرَئِیلُ علیه السلام لَقَدْ وَکَلَکُمْ؟ إِلَی کَافٍ ...فَفَحَصَ الصَّبِیُّ بِرِجْلِهِ فَنَبَعَتْ زَمْزَمُ قَالَ فَرَجَعَتْ مِنَ الْمَرْوَهِ إِلَی الصَّبِیِّ وَقَدْ نَبَعَ الْمَاءُ فَأَقْبَلَتْ تَجْمَعُ التُّرَابَ حَوْلَهُ مَخَافَهَ أَنْ یَسِیحَ الْمَاءُ وَلَوْ تَرَکَتْهُ لَکَانَ سَیْحا قَالَ فَلَمَّا رَأَتِ الطَّیْرُ الْمَاءَ حَلَّقَتْ عَلَیْهِ فَمَرَّ رَکْبٌ مِنَ الْیَمَنِ فَلَمَّا رَأَوُا الطَّیْرَ قَالُوا مَا حَلَّقَتِ الطَّیْرُ إِلاَّ عَلَی مَاءٍ فَأَتَوْهُمْ فَسَقَوْهُمْ مِنَ الْمَاءِ فَأَطْعَمُوهُمُ الرَّکْبُ مِنَ الطَّعَامِ وَأَجْرَی اللّه ُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُمْ بِذَلِکَ رِزْقا وَکَانَ النَّاسُ یَمُرُّونَ بِمَکَّهَ فَیُطْعِمُونَهُمْ مِنَ الطَّعَامِ وَیَسْقُونَهُمْ مِنَ الْمَاء. (علل الشرایع، ج432/2 ، باب 166، ح1)

مرحوم کلینی درکتاب کافی روایت نموده که از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا سعی بین صفا و مروه واجب است؟ امام صادق علیه السلام فرمود: آری واجب است. سؤال کننده گفت: مگر خداوند می فرماید: «فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا»عليه أن يطير بهما؟ 4 امام صادق علیه السلام فرمود: این آیه درباره عمره قضا بوده است و ماجرای آن از این قرار بوده که رسول خدا صلی الله علیه و آله با مشرکان شرط کرده بود که آنان بت ها که در بین صفا و مروه گذارده بودند را بردارند (تا آن حضرت واصحاب او عمره خود را انجام بدهند) و مردی از اصحاب آن حضرت به کاری مشغول شد و تاخیر نمود تا مشرکان بت ها را بازگرداندند و چون این خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، این آیه نازل شد:«إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا» [واجازه طواف به آن مرد صحابی داده شد.](1)

مرحوم عیاشی از حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: بت هایی بر روی صفا و مروه بوده و مردم چون به حج می رفتند نمی دانستند چه باید بکنند؟ تا این که این آیه نازل شد و مردم دانستند که باید سعی خود را انجام بدهند، تا این که (مکه فتح شد و) رسول خدا صلی الله علیه و آله به حج رفت و بت ها را دور انداخت.(2)

ص: 468


1- سُئِلَ أبُو عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنِ السَّعْیِ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَهِ فَرِیضَهٌ أمْ سُنَّهٌ؟ فَقَالَ: فَرِیضَهٌ. قُلْتُ: أوَ لَیْسَ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما »قَالَ: «کَانَ ذَلِکَ فِی عُمْرَهِ الْقَضَاءِ إنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ شَرَطَ عَلَیْهِمْ أنْ یَرْفَعُوا الْأصْنَامَ مِنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَهِ فَتَشَاغَلَ رَجُلٌ وَ تَرَکَ السَّعْیَ حَتَّی انْقَضَتِ الْأیَّامُ وَ أُعِیدَتِ الْأصْنَامُ فَجَاءُوا إلَیْهِ فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ إنَّ فُلَاناً لَمْ یَسْعَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَهِ وَ قَدْ أُعِیدَتِ الْأصْنَامُ فَأنْزَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: « «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما» » أیْ وَ عَلَیْهِمَا الْأصْنَامُ. (کافی، ج 435/4 ، ح8)
2- قال أبوعبدالله علیه السلام في خبر حماد بن عثمان: إنه كان على الصفا والمروة أصنام، فلما أن حج الناس لم يدروا كيف يصنعون، فأنزل الله هذه الآية، فكان الناس يسعون والأصنام على حالها، فلما حج النبي صلی الله علیه و آله رمی بها. (تفسیر عیاشی، ج89/1، ح136)

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ *إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (بقره/ 159 - 160)

كتمان فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام

امام صادق علیه السلام فرمود: این آیه در شأن على علیه السلام نازل شده است (و مقصود از کتمان بینات وهدایت، کتمان فضائلی است که خداوند درباره على علا نازل نموده و مردم را نسبت به مقام او هدایت کرده و کتمان کنندگان دشمنان اهل البيت علیهم السلام هستند.)(1)

امام صادق علیه السلام نیز فرمود: مقصود از لاعنون و لعنت کنندگان ما هستیم.(2)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: به امیرالمؤمنین علیه السلام گفته شد: بهترین خلق خدا بعد از ائمه هدی و مصابيح الدجی کیانند؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: علمای شایسته اند. گفته شد: بدترین خلق خدا بعد از ابليس وفرعون و قوم ثمود وکسانی که حق شما را غصب نمودند و خود را به القاب شما ملقب کردند کیانند؟ فرمود: علمای فاسدی هستند که باطل ها را برای مردم (به اسم حق) آشکار می نمایند و حقایق را انکار وکتمان می کنند و خداوند درباره آنان می فرماید: «أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ »(3)

ص: 469


1- تفسیر عیاشی، ج1/ 71؛ بحارالانوار، ج88/1 ؛ البرهان، ج170/1 .
2- تفسیر صافی، ج155/1
3- قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مَنْ خَیْرُ خَلْقِ اللَّهِ بَعْدَ أَئِمَّهِ الْهُدَی وَ مَصَابِیحِ الدُّجَی؟ قَالَ الْعُلَمَاءُ إِذَا صَلَحُوا قِیلَ وَ مَنْ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ بَعْدَ إِبْلِیسَ وَ فِرْعَوْنَ وَ نُمْرُودَ وَ بَعْدَ الْمُتَسَمِّینَ بِأَسْمَائِکُمْ وَ بَعْدَ الْمُتَلَقِّبِینَ بِأَلْقَابِکُمْ وَ الْآخِذِینَ لِأَمْکِنَتِکُمْ وَ الْمُتَأَمِّرِینَ فِی مَمَالِکِکُمْ؟ قَالَ الْعُلَمَاءُ إِذَا فَسَدُوا هُمُ الْمُظْهِرُونَ لِلْأَبَاطِیلِ الْکَاتِمُونَ لِلْحَقَائِقِ وَ فِیهِمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» (تفسیر صافی، ج1/ 155 - از تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص302، ح 144)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: زمانی که بدعت ها در امت من آشکار می شود برهر عالمی واجب است که علم خود را (برای رد آن بدعت ها) آشکارسازد و اگر چنین نکند لعنت خدا بر او خواهد بود. (1)

امام عسکری مطلا می فرماید: مقصود من از این آیه این است که اگر از کتمان حقایق توبه کنند و اعمال گذشته خویش را اصلاح نمایند و حقایق را همان گونه که بوده است برای مردم آشکارسازند و فضائلی که از اولیای خدا کتمان کرده اند را اظهار نمایند و ویژگی های حضرت محمد صلی الله علیه و آله و على الا را آشکار کنند، خداوند توبه آنان را می پذیرد همان گونه که توبه هر توبه کننده ای را می پذیرد.(2)

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ(بقره/ 161 - 162)

انکار نبوت رسول خدا و ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله عليهما

امام عسکری علیه السلام می فرماید: مقصود از «کفروا» نپذیرفتن وانکارنبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام است و اگر مردم این گونه بمیرند کافر

ص: 470


1- رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فی امَّتی فَلیُظهِرِ العالِمُ عِلمَهُ ، فَمَن لَم یَفعَل فَعَلَیهِ لَعنَهُ اللّهِ . (تفسیر صافی، ج1/ 155 - از تفسیر قمی)
2- قَالَ اَلْإِمَامُ العسکری عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: « إِنَّ اَلَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ اَلْبَیِّناتِ » مِنْ صِفَهِ مُحَمَّدٍ وَ صِفَهِ عَلِیٍّ وَ حِلْیَتِهِ « وَ اَلْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنّاهُ لِلنّاسِ فِی اَلْکِتابِ » [قَالَ:] وَ اَلَّذِی أَنْزَلْنَاهُ مِنْ [بَعْدِ] اَلْهُدَی، هُوَ مَا أَظْهَرْنَاهُ مِنَ اَلْآیَاتِ عَلَی فَضْلِهِمْ وَ مَحَلِّهِمْ. (تفسیر امام عسکری عل، ص570، ح333)

مرده اند و لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر آنان خواهد بود ودرلعنت وآتش دوزخ همواره قرار خواهند داشت و عذاب آنان کم نمی شود و حتی برای یک روزو یک ساعت از عذاب و شکنجه نجات پیدا نمی کنند!!(1)

امام عسکری علیه السلام از علی بن الحسین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می نماید که فرمود: ملک الموت هنگام قبض روح، کتمان کنندگان اوصاف محمد - رسول خدا صلی الله علیه و آله- وانکارکنندگان فضیلت على ولي الله با بدترین منظره و زشت ترین چهره ظاهر می شود، و نیز شیاطینی که او را گمراه می کرده اند گرد او جمع می شوندوسپس ملک الموت می گوید: «ای نفس خبیث که با انکارنبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و امامت جانشین او علی بن ابی طالب علیه السلام به پروردگارت کافر شدی، من به تو مژده لعنت و خشم خدا را می دهم وسپس به او می گوید: سر خود را بالا کن و بنگرو چون او می نگرد، در زیر عرش الهی حضرت محمد صلی الله علیه و آله را بر روی تختی مقابل عرش خدای رحمان، وعلى علیه السلام را بر تختی مقابل او و سایر ائمه علیهl السلام را بردرجات عالیه در حضور او می بیند و سپس بهشت را می بیند که درهای آن گشوده و کاخها وقصرها و منازلی را می بیند که آرزومندان از درک آنها قاصرند و ملک الموت به او می گوید: اگرتو ولایت محمد صلی الله علیه و آله را می داشتی اکنون روح توعروج می نمود و

ص: 471


1- قال الإمام العسکری علیه السلام إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام قَالَ اللَّهُ تَعَالَی إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِاللَّهِ فِی رَدِّهِمْ نُبُوَّهَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ وَلَایَهَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام وَ آلِهِمَا علیهم السلام وَ ماتُوا عَلَی کُفْرِهِمْ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللَّهِ یُوجِبُ اللَّهُ تَعَالَی لَهُمُ الْبُعْدَ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ السَّحْقَ مِنَ الثَّوَابِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ الْمَلَائِکَهِ یَلْعَنُونَهُمْ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ کُلٌّ یَلْعَنُهُمْ لِأَنَّ کُلًّا مِنَ الْمَأْمُورِینَ الْمُنْتَهِینَ یَلْعَنُونَ الْکَافِرِینَ وَ الْکَافِرُونَ أَیْضاً یَقُولُونَ لَعَنَ اللَّهُ الْکَافِرِینَ فَهُمْ فِی لَعْنِ أَنْفُسِهِمْ أَیْضاً خالِدِینَ فِیها فِی اللَّعْنَهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ یَوْماً وَ لَا سَاعَهً وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ لَا یُؤَخَّرُونَ سَاعَهً إِلَّا یَحِلُ بِهِمُ الْعَذَابُ. (همان، ص 572، ح 334)

منزلگاه تو بهشت می بود و چون ولایت آنان را نپذیرفتی و مخالف آنان بودی، از درک محضرشان محروم شدی؛ سپس حجاب های دوزخ کنار می رود و او جهنم را با بلاها و مصیبت ها و عقرب ها و مارها وافعی ها و انواع عذاب ها و غل و زنجیرهای آن، مشاهده می کند، و به او گفته می شود: اکنون منزلگاه تو آن جاست، سپس شیاطین که او را می فریفته اند در برابر او ظاهر می شوند و آنان نیز همراه او دردوزخ به غل و زنجیر کشیده می شوند، و مرگ او همراه با شدید ترین حسرت و بزرگ ترین تأسف خواهد بود.(1)

ص: 472


1- قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ هَؤُلَاءِ الْکَاتِمِینَ لِصِفَهِ (محمد)رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الْجَاحِدِینَ لِحِلْیَهِ عَلِیٍّ وَلِیِّ اللَّهِ إِذَا أَتَاهُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ أَرْوَاحَهُمْ أَتَاهُمْ بِأَفْظَعِ الْمَنَاظِرِ وَ أَقْبَحِ الْوُجُوهِ فَیُحِیطُ بِهِمْ عِنْدَ نَزْعِ أَرْوَاحِهِمْ مَرَدَهُ شَیَاطِینِهِمْ الَّذِینَ کَانُوا یَعْرِفُونَهُمْ ثُمَّ یَقُولُ مَلَکُ الْمَوْتِ أَبْشِرِی أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْخَبِیثَهُ الْکَافِرَهُ بِرَبِّهَا بِجَحْدِ نُبُوَّهِ نَبِیِّهَا صلی الله علیه و آله وَ إِمَامَهِ عَلِیٍّ وَصِیِّهِ علیه السلام بِلَعْنَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ غَضَبٍ ثُمَّ یَقُولُ ارْفَعْ رَأْسَکَ وَ طَرْفَکَ وَ انْظُرْ (فینظر)فَیَرَی دُونَ الْعَرْشِ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَلَی سَرِیرٍ بَیْنَ یَدَیْ عَرْشِ الرَّحْمَنِ وَ یَرَی عَلِیّاً علیه السلام عَلَی کُرْسِیٍّ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ سَائِرَ الْأَئِمَّهِ علیهم السلام عَلَی مَرَاتِبِهِمُ الشَّرِیفَهِ بِحَضْرَتِهِ ثُمَّ یَرَی الْجِنَانَ قَدْ فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَ یَرَی الْقُصُورَ وَ الدَّرَجَاتِ وَ الْمَنَازِلَ الَّتِی تَقْصُرُ عَنْهَا أَمَانِیُّ الْمُتَمَنِّینَ فَیَقُولُ لَهُ لَوْ کُنْتَ لِأَوْلِیَائِکَ مُوَالِیاً کَانَتْ رُوحُکَ یُعْرَجُ بِهَا إِلَی حَضْرَتِهِمْ وَ کَانَ یَکُونُ مَأْوَاکَ فِی تِلْکَ الْجِنَانِ وَ کَانَتْ تَکُونُ مَنَازِلُکَ فِیهَا و أولیاؤک وَ أُولَئِکَ مُجَاوِرُوکَ وَ مُقَارِبُوکَ فَانْظُرْ فَیُرْفَعُ حُجُبُ الْهَاوِیَهِ فَیَرَاهَا بِمَا فِیهَا مِنْ بَلَایَاهَا وَ دَوَاهِیهَا وَ عَقَارِبِهَا وَ حَیَّاتِهَا وَ أَفَاعِیهَا وَ صُرُوفِ عَذَابِهَا وَ نَکَالِهَا فَیُقَالُ لَهُ فَتِلْکَ إِذاً مَنَازِلُکَ ثُمَّ تَمَثَّلُ لَهُ شَیَاطِینُهُ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ کَانُوا یُغْوُونَهُ وَ یَقْبَلُ مِنْهُمْ مُقَرَّنِینَ هُنَاکَ فِی الْأَصْفَادِ وَ الْأَغْلَالِ فَیَکُونُ مَوْتُهُ بِأَشَدِّ حَسْرَهٍ وَ أَعْظَمِ أَسَفٍ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص572، ح335)

آیات 163 - 172

اشاره

وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ (163)إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (164)وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ (165)إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ (166)وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ (167)يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (168)إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (169)وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ (170)وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ (171)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (172)

ص: 473

لغات

«واحد» چیزی است که قابل تقسیم نمی باشد، و «خلق» به معنای احداث چیزی است بر اندازه و تقدیری بدون آن که از چیز دیگری برآورده شده باشد، از این رو استعمال آن بر غیر خداوند صحیح نباشد، و «خلق» به معنای مخلوق نیز استعمال شده (و آن اسم مصدر خواهد بود) و «سماوات» جمع سماء است و به هر سقفی سماء گفته می شود با قرینه و اگر مطلق گفته شود همان آسمان است، و «سماوات» به اعتبار تعدد آن هاست و «أرضین» به اعتبار مناطق زمین است. بنابراین «سماوات» جنس نیست و لكن «أرضين» جنس زمین است و به خاطر مناطق آن جمع بسته می شود، و «اختلاف» نقیض اتفاق است و از تخلف گرفته شده، چراکه شب و روز پشت سر همدیگر قرار دارند، و یا از باب اختلاف جنس آن هاست، چراکه از نظر ادراک اختلاف دارند و شب، تاریکی پس از روز است و یا از باب عدم و ملکه است، چراکه روز به معنای نور وسیع است و شب عدم آن است، و ««فلک» به معنای کشتی است و مفرد و جمع آن یکسان است، و «سماء» به معنای سقف است، چنان که خداوند می فرماید: «وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ (32)» و «بحر» به معنای شکاف وسيع آب است که وسیع تر از نهر می باشد، و «منفعت» به معنای لذت و سرور هر چیزی است که موجب لذت و سرور شود، و نفع و خیر و حظ نظائراند، و «دابة » از دبب است و هر جنبنده ای که روی زمین راه می رود را دابه گویند، و آنداد وأشباه و امثال نظائراند، و آنداد جمع بند است، و اصل نذ مثل است، و «تبرأ» یعنی تباعد و تولی، و «تبرأ الله من المشرکین» یعنی باعدهم من رحمته لعداوتهم، و «أسباب» به معنای وصلات است و به همین علت طناب را سبب گویند، چراکه سبب اتصال می شود.

ص: 474

ترجمه

ومعبود شما، معبود یگانه ای است که جز او هیچ معبودی نیست، (و اوست) بخشایشگر مهربان (163) راستی که در آفرينش آسمانها و زمین، و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، و کشتی هایی که در دریا روانند با آن چه به مردم سود می رساند، و (همچنین) آبی که خدا از آسمان فرو فرستاده، و با آن ، زمین را پس از مردنش زنده گردانیده، و در آن هرگونه جنبندهای پراکنده کرده، و(نيز در) گردانیدن بادها، وابری که میان آسمان و زمین آرمیده است، برای گروهی که می اندیشند، واقعا نشانه هایی گویا وجود دارد (164) و برخی از مردم، در برابر خدا، همانندهایی (برای او) برمی گزینند، و آنها را چون دوستی خدا، دوست می دارند؛ ولی کسانی که ایمان آورده اند، به خدا محبت بیشتری دارند. کسانی که با برگزیدن بت ها، به خود ستم نموده اند اگر میدانستند هنگامی که عذاب را مشاهده کنند تمام نیروها از آن

خداست ، و خدا سخت كيفراست (هرگزبت نمی پرستیدند) (165) آنگاه که پیشوایان از پیروان بیزاری جویند؛ وعذاب را مشاهده کنند، و پیوندها بریده گردد (166) و پیروان میگویند: «کاش برای ما بازگشتی بود تا همان گونه که (آنان) از ما بیزاری جستند اما نیز از آنان بیزاری می جستیم.» این گونه خداوند، کارهایشان را - که برآنان مایه حسرت هاست - به ایشان می نمایاند، و از آتش بیرون آمدنی نیستند (167) ای مردم، از آن چه در زمین است، حلال و پاکیزه را بخورید، و از گام های شیطان پیروی مکنید که او دشمن آشكار شماست (168) [او] شما را فقط به بدی و زشتی فرمان می دهد، و(وا میدارد) تا برخدا، چیزی را که نمی دانید بربندید (169) و چون به آنان گفته شود: «از آن چه خدا نازل کرده است پیروی کنید»؛ میگویند: «نه، بلکه از چیزی که پدران خود را بر آن یافته ایم، پیروی می کنیم.» آیا هرچند پدرانشان چیزی را درک نمی کرده و به راه صواب نمی رفته اند باز هم درخور پیروی هستند (170) ومثل كافران چون مثل کسی است که حیوانی را که جزصدا و ندایی مبهم، چیزی نمی شنود بانگ می زند. (آری، آنان) كرند، لالند، کورند. (و) درنمی یابند. (171) ای کسانی که ایمان آورده اید، از نعمت های پاکیزه ای که روزی شما کرده ایم، بخورید و خدا را شکرکنید

ص: 475

اگر تنها او را می پرستید (172)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ *إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (بقره/ 162 - 164)

معنای وحدانیت و یگانگی خداوند

هشام بن حکم گوید: امام کاظم علیه السلام به من فرمود: خداوند ادله و براهین حق را با نیروی عقل تکمیل نمود و پیامبران علیهم السلام را با ادله روشن همراه ساخت و آنان را به ربوبیت خود راهنمایی کرد و فرمود: «وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ *إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ»(1)

ابوهاشم جعفری گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم معنای «واحد» چیست؟ فرمود: یعنی تمام زبان ها قائل به وحدانیت خداوند هستند. [وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ](2)

ص: 476


1- عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام :یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَکْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ وَ نَصَرَ النَّبِیِّینَ بِالْبَیَانِ وَ دَلَّهُمْ عَلَی رُبُوبِیَّتِهِ بِالْأَدِلَّهِ فَقَالَ «وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ. إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ...» (کافی، ج10/1، ح 12)
2- عَنْ أَبِی هَاشِمٍ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ اَلثَّانِیَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَا مَعْنَی اَلْوَاحِدِ؟ قَالَ: اَلْمُجْتَمَعُ عَلَیْهِ جَمِیعُ اَلْأَلْسُنِ بِالْوَحْدَانِیَّهِ (معانی الاخبار، ص 5، حا؛ توحید، ص182، ح1)

ابوهاشم جعفری گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم : معنای «واحد» چیست؟ فرمود: این که تمام زبان ها قائل به وحدانیت او می باشند همان گونه که خداوند می فرماید:«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ » یعنی اگر از آنان بپرسی چه کسی آنان راآفریده؟ مسلما خواهند گفت: خداوند آنان را آفریده است.(1)

مرحوم صدوق در کتاب توحيد نقل می کند که در جنگ جمل مردی اعرابی به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! آیا شما خدا را یگانه میدانید؟» پس برخی از اصحاب آن حضرت او را نکوهش نموده و گفتند: مگر نمی بینی امیرالمؤمنین سرگرم جنگ است؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: او را رها کنید، چرا که خواسته او همان چیزی است که ما از این مردم می خواهیم. سپس فرمود: ای اعرابی، سخن در یگانگی خداوند چهارصورت دارد: دو صورت آن برخدا روا نیست و دو صورت دیگر آن صحیح است، و آن دو صورتی که برخدا روا نیست یکی این است که گوینده از «واحد» عدد اراده کند و این بر خداوند صحیح نیست؛ زیرا خداوند «واحدی» است که دومی ندارد، همان گونه که گفتن: «هو ثالث ثلاثة» كفر است. و دیگر این که مقصود اواز «واحد» فردی از نوع باشد مانند این که می گویند: فلانی یکی از مردم است این نیز بر خداوند روا نیست زیرا که خدا را به دیگران تشبیه نموده است و خداوند به چیزی تشبیه نمی شود، سپس فرمود: و اما آن دو صورت دیگری که در مورد خداوند صحیح است یکی این است که

ص: 477


1- عَنْ أَبِی هَاشِمٍ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ اَلثَّانِیَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَا مَعْنَی اَلْوَاحِدِ؟ قَالَ: اَلْمُجْتَمَعُ عَلَیْهِ جَمِیعُ اَلْأَلْسُنِ بِالْوَحْدَانِیَّهِ، کقوله: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ». (کافی، ج192/1 ، ح12)

مقصود گوینده از «واحد» این باشد که خداوند یگانه است و مثل و مانندی ندارد و دوم این که بگويد: خداوند تک معنایی (واحدی المعنی) است و وهم و فکر کسی به او راه پیدا نمی کند و این چنین است که پروردگارما.(1)

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ *إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ *وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ (بقره/ 165 - 167)

شرک در ولایت

جابرگوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: به خدا سوگند آنان: دوستداران

ص: 478


1- إِنَّ أَعْرَابِیّاً قَامَ یَوْمَ الْجَمَلِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ تَقُولُ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ قَالَ فَحَمَلَ النَّاسُ عَلَیْهِ وَقَالُوا یَا أَعْرَابِیُّ أَ مَا تَرَی مَا فِیهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ؟ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام دَعُوهُ فَإِنَّ الَّذِی یُرِیدُهُ الْأَعْرَابِیُّ هُوَ الَّذِی نُرِیدُهُ مِنَ الْقَوْمِ ثُمَّ قَالَ یَا أَعْرَابِیُّ إِنَّ الْقَوْلَ فِی أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ عَلَی أَرْبَعَهِ أَقْسَامٍ فَوَجْهَانِ مِنْهَا لا یَجُوزُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَوَجْهَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَأَمَّا اللَّذَانِ لا یَجُوزَانِ عَلَیْهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ وَاحِدٌ یَقْصِدُ بِهِ بَابَ الْأَعْدَادِ فَهَذَا مَا لا یَجُوزُ لِأَنَّ مَا لا ثَانِیَ لَهُ لا یَدْخُلُ فِی بَابِ الْأَعْدَادِ أَ مَا تَرَی أَنَّهُ کَفَرَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ ثَالِثُ ثَلاثَهٍ وَقَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ مِنَ النَّاسِ یُرِیدُ بِهِ النَّوْعَ مِنَ الْجِنْسِ فَهَذَا مَا لا یَجُوزُ لِأَنَّهُ تَشْبِیهٌ وَجَلَّ رَبُّنَا عَنْ ذلِکَ وَتَعَالَیوَأَمَّا الْوَجْهَانِ اللَّذَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ لَیْسَ لَهُ فِی الْأَشْیَاءِ شِبْهٌ کَذَلِکَ رَبُّنَا وَقَوْلُ الْقَائِلِ إِنَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَحَدِیُّ الْمَعْنَی یَعْنِی بِهِ أَنَّهُ لا یَنْقَسِمُ فِی وُجُودٍ وَلا عَقْلٍ وَلا وَهْمٍ کَذَلِکَ رَبُّنَا عَزَّ وَجَلَّ. (توحید صدوق، ص83، ح3)

فلانی وفلانی هستند که آن ها را به جای امامی که خدا تعیین نموده بود برگزیدند، از این رو خداوند درباره آنان فرمود: «وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» و سپس امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا سوگندای جابر! آنان امامان ظالم و ستمگر هستند و پیروان شان نیز همانند آنان خواهند بود.(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: منادی خداوند در روز قیامت صدا می زند: جانشین خداوند در روی زمین کجاست؟ پس داود علیه السلام قیام می کند و خداوند به او می فرماید: گرچه تو جانشین خدا بر روی زمین بوده ای ولكن مقصود ما تو نیستی. سپس منادی خداوند صدا می زند: جانشین خداوند بر روی زمین کجاست؟ و امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام قیام می کند و ندایی از جانب خداوند عزوجل می آید و به مردم گفته می شود: ای مردم! این علی بن ابی طالب جانشین خداوند در روی زمین وحجت او بر بندگانش می باشد، پس هرکس دردنیا به ریسمان او چنگ زده بوده به دنبال او بهشت می رود، سپس از ناحیه خداوند عزوجل به مردم ندا می شود: «آگاه باشید هرکس دردنیا از هر امامی پیروی نموده است در آخرت نیز همراه او خواهد رفت» پس مردم از امامان باطل خود بیزاری می جویند و امامان باطل نیز از آنان بیزاری می جویند، چنان که خداوند می فرماید: «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا

ص: 479


1- عَنْ جَابِرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ «مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ» قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ أَوْلِیَاءُ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ اتَّخَذُوهُمْ أَئِمَّهً دُونَ الْإِمَامِ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلِذَلِکَ قَالَ «وَ لَوْ یَرَی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذابِ. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ. وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّهً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ» ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام هُمْ وَ اللَّهِ یَا جَابِرُ أَئِمَّهُ الظَّلَمَهِ وَ أَشْیَاعُهُمْ.(کافی، ج374/1 ، ح11)

مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ»(1)

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ»به جابر فرمود: آنان دوستداران فلانی وفلانی وفلانی هستند که آنان را به جای امامی که خداوند برای مردم تعیین کرده بود برگزیدند و خداوند درباره آنان می فرماید: «وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا» جابر می گوید: سپس امام باقر علیه السلام فرمود: ای جابر به خدا سوگند، آنان امامان ظلم و جور و پیروان ایشان هستند.(2)

ص: 480


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَیْنَ خَلِیفَهُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ؟ فَیَقُومُ دَاوُدُ النَّبِیُّ علیه السلام فَیَأْتِی النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَسْنَا إِیَّاکَ أَرَدْنَا وَ إِنْ کُنْتَ لِلَّهِ تَعَالَی خَلِیفَهً ثُمَّ یُنَادِی ثَانِیَهً أَیْنَ خَلِیفَهُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ فَیَقُومُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَیَأْتِی النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ! هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ خَلِیفَهُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ فَمَنْ تَعَلَّقَ بِحَبْلِهِ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَلْیَتَعَلَّقْ بِحَبْلِهِ فِی هَذَا الْیَوْمِ یَسْتَضِی ءُ بِنُورِهِ وَ لْیَتَّبِعْهُ إِلَی الدَّرَجَاتِ الْعُلَی مِنَ الْجَنَّاتِ قَالَ فَیَقُومُ النَّاسُ الَّذِینَ قَدْ تَعَلَّقُوا بِحَبْلِهِ فِی الدُّنْیَا فَیَتَّبِعُونَهُ إِلَی الْجَنَّهِ ثُمَّ یَأْتِی النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَلَا مَنِ ائْتَمَ بِإِمَامٍ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَلیَتَّبِعْهُ إِلَی حَیْثُ یَذْهَبُ بِهِ فَحِینَئِذٍ تَبَرَّأَ« الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّهً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ». (امالی مفید، ص 285، ح 3)
2- عن جابر قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله:«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ» قال: فقال هم أولياء فلان وفلان وفلان اتخذوهم أئمة من دون الإمام الذي جعل الله للناس إماما فلذلك قال الله تبارك وتعالى ولو يرى الذين ظلموا إذ يرون العذاب أن القوة لله جميعا وأ الله يريد العذاب إذ تبرأ الذين اثبعوا من الذين اتبعوا إلى قوله «وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا» قال: ثم قال أبوجعفر علیه السلام والله يا جابر هم أئمة الظلم وأشياعهم. (تفسیر عیاشی، ج91/1 ، ح142)

منصور بن حازم گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّار» فرمود: دشمنان على علیه السلام، همان کسانی هستند که تا ابد در آتش دوزخ باقی می مانند. (1)

مؤلف گوید: در تفسیر آیه «كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ »معنای دیگری نیز از ائمه معصومین علیهl السلام رسیده است که باید به آن اشاره شود.

امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از این آیه این است که شخصی اموال خود را از روی بخل، در راه طاعت خدا انفاق نمی کند و برای وارثانی می گذارد که اگر در طاعت خدا صرف کنند، او در قیامت حسرت می خورد که پاداش انفاق مال او در نامه دیگران است، و اگر در معصیت خدا صرف کنند او آنان را تقویت بر معصیت خدا نموده است، و در هر صورت برحسرت او افزوده می شود.(2)

امام باقر علیه السلام می فرماید: مقصود از این آیه شخصی است که اموالی را به دست می آورد و آنها را در هیچ امر خیری مصرف نمی کند، و دیگران این اموال را به ارث

ص: 481


1- عن منصور بن حازم قال: قلت لأبي عبد الله علیه السلام:«وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّار» قال: أعداء علي علاهم المخلدون في النار أبدا الآبدين و دهر الداهرين. (تفسیر عیاشی، ج91/1، ح 146)
2- عن عثمان بن عیسی عمن حدثه عن أبي عبد الله علیه السلام في قول الله:«كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ » قال : هو الرجل يدع المال لا ينفقه في طاعة الله بخلا ثم يموت فيدعه لمن هو يعمل به في طاعة اللهأو في معصيته، فإن عمل به في طاعة الله رآه في ميزان غيره فزاده حسرة وقد كان المال له، أو من عمل به في معصية الله قواه بذلك المال حتى أعمل به في معاصي الله. (تفسیر عیاشی، ج91/1 ، ح144؛ بحارالانوار، ج 102/15 )

می برند و در کارخیر و نیکی مصرف می کنند و او اموال خود را در قیامت درنامه عمل دیگران می بیند و حسرت می خورد.(1)

يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (بقره / 168)

بهترین و سخت ترین عبادت خداوند

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: عبادت، هفتاد جزء است و برترین آنها طلب حلال است.(2) امام باقر علیه السلام فرمود: هیچ انسانی نیست مگر آن که خداوند عزوجل رزق او را از راه حلال همراه با عافیت واجب (ومقدر) نموده و راه حرامی را نیز برای او باز نموده است پس اگراو رزق خود را از راه حرام به دست آورد، خداوندبه همان اندازه از رزق حلال اوکم خواهد نمود سپس فرمود: خداوند رزق دیگری نیز جز رزق مقدر برای بنده خود قرار داده است و آن از راه تفضل و مزيد فضل فراوان اوست، چنان که می فرماید: «وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»(3).(4)

ص: 482


1- عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ » قَالَ: «هُوَ الرَّجُلُ یَدَعُ مَالَهُ لَا یُنْفِقُهُ فِی طَاعَهِ اللهِ بُخْلًا، ثُمَّ یَمُوتُ فَیَدَعُهُ لِمَنْ یَعْمَلُ فِیهِ بِطَاعَهِ اللهِ أوْ فِی مَعْصِیَهِ اللهِ، فَإنْ عَمِلَ بِهِ فِی طَاعَهِ اللهِ رَآهُ فِی مِیزَانِ غَیْرِهِ فَرَآهُ حَسْرَهً وَ قَدْ کَانَ الْمَالُ لَهُ، وَ إنْ کَانَ عَمِلَ بِهِ فِی مَعْصِیَهِ اللهِ قَوَّاهُ بِذَلِکَ الْمَالِ حَتَّی عَمِلَ بِهِ فِی مَعْصِیَهِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (کافی، ج 42/4 ، ح2)
2- قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:الْعِبَادَهُ سَبْعُونَ جُزْءاً وَ أفْضَلُهَا جُزْءاً طَلَبُ الْحَلَالِ. (تهذيب شیخ، ج 324/6 ، ح891)
3- نساء / 37.
4- عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَیْسَ مِنْ نَفْسٍ إِلَّا وَ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَهَا رِزْقاً حَلَالًا یَأْتِیهَا فِی عَافِیَهٍ وَ عَرَضَ لَهَا بِالْحَرَامِ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ فَإِنْ هِیَ تَنَاوَلَتْ شَیْئاً مِنَ الْحَرَامِ قَاصَّهَا مِنَ الْحَلَالِ الَّذِی فَرَضَ لَهَا وَ عِنْدَ اللَّهِ سِوَاهُمَا فَضْلٌ کَثِیرٌ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ». (کافی، ج 80/5، ح2)

امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود به نام مصادف (که بر حلال صبر نکرده بود) فرمود: «یا مصادف مجالدة السيوف أهون من طلب الحلال»(1). یعنی ای مصادف، مقابل شمشیر رفتن آسان تر از به دست آوردن حلال است.

ولكن رسول خدا صلی الله علیه و آله به عروة بارقی که همان عمل مصادف را انجام داده بود و سود و سرمایه را بازگردانده بود به خاطر رعایت حلال وحرام فرمود: بارك الله في صفقة يمينک.(2)

پرهیز از دام های شیطان

در تفسیر آیه «وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» و روایاتی نقل شده و ائمه معصومین علیهم السلام مواردی از پیروی از شیطان را بیان نموده اند که برای تنبه به برخی از آن ها اشاره می شود.

امام صادق علیه السلام درباره مردی که سوگند یاد نموده بود که فرزند خود را قربانی کند، فرمود: این از اعمال شیطانی است.(3)

امام صادق علیه السلام به منصور بن حازم فرمود: آیا ماجرای طارق را که در شهر مدینه برده فروشی می کرد شنیده ای؟! او نزد امام باقر علیه السلام آمد و عرض کرد:

ص: 483


1- قال الصادق علیه السلام :یَا مُصَادِفُ مُجَالَدَهُ السُّیُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ. (همان، ج 161/5 )
2- مجمع الفائده، ج 158/8 ؛مستدرک، ج 245/13 ، ح15260.
3- سَأَلْتُ أَبَا عبدالله علیه السَّلَامُ عَنْ رَجُلٍ حَلَفَ أَنْ ینحر وَلَدِهِ . فَقَالَ : ذلک مِنْ خُطُوَاتِ الشیطان . (تهذيب شیخ طوسی، ج288/8 ، ح 1063)

ای اباجعفر! من در حال نابودی هستم، چرا که سوگند به طلاق همسرم و آزادی غلامم خورده ام. وامام باقر علیه السلام به او فرمود: این عمل توازاعمال شیطانی است. (1)

امام صادق علیه السلام درباره مردی که می گفت: «فلان چیز هزار سال بر من حرام باشد، و اگر آن را انجام دهم هزار قربانی برمن واجب باشد» فرمود: این قسم از اعمال شیطانی است.(2)

امام صادق علیه السلام درباره زنی که بر خود عهد کرده بود «اگر با خواهر خود سخن بگوید، تمام اموالش را قربانی کند و تمام غلامان و کنیزان خود راآزاد نماید» فرمود: اگر با خواهرش سخن بگوید چیزی براونیست و این عهد و مانند آن از اعمال شیطانی است.(3)

عبدالله بن سنان گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردی از (برادران من) مبتلای به وسواس درا وضو و نماز است و او مرد عاقلی است؟ امام صادق علیه السلام فرمود: چگونه او عاقل است در حالی که از شیطان اطاعت می کند؟ سپس فرمود: تو از او سؤال کن برای چه چنین کاری را می کند؟ او در جواب تو خواهد گفت: کار

ص: 484


1- عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَ مَا سَمِعْتَ بِطَارِقٍ إِنَّ طَارِقاً کَانَ نَخَّاساً بِالْمَدِینَهِ فَأَتَی أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ إِنِّی هَالِکٌ إِنِّی حَلَفْتُ بِالطَّلَاقِ وَ الْعَتَاقِ وَ النُّذُورِ فَقَالَ لَهُ یَا طَارِقُ إِنَّ هَذِهِ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ . (همان، ص 287، ح 1058)
2- (کافی، ج 441/7 ، ح12)
3- عن أبا عبد الله علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ امْرَأَهٍ جَعَلَتْ مَالَهَا هَدْیاً وَ کُلَّ مَمْلُوکٍ لَهَا حُرّاً إِنْ کَلَّمَتْ أُخْتَهَا أَبَداً قَالَ تُکَلِّمُهَا وَ لَیْسَ هَذَا بِشَیْ ءٍ إِنَّمَا هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ. (تفسیر عیاشی، ج92/1، ح 146)

او عمل شیطانی و از ناحیه شیطان است. (یعنی او خود می داند که این وسوسه ها از ناحيه شيطان است.)(1)

امام صادق علیه السلام می فرماید: مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله من هلاک شدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا شیطان خبيث نزد تو آمد و گفت: چه کسی تو را آفرید؟ و چون تو گفتی: خدا مرا آفرید، او گفت: خدا را چه کسی آفرید؟ آن مرد گفت: آری به خدا سوگند همین گونه بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این (وحشت و اضطراب تو) محض ایمان است. و درسخن دیگری فرمود: شیطان چون از راه اعمال نمی تواند برشما چیره شود از راه اعتقاد می خواهد شما را به لغزش و انحراف وابدارد، پس هرگاه چنین فکری برای شما رخداد، خدا را یاد کنید. چرا که خداوند می فرماید: ««إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ »)(2).

ص: 485


1- عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: ذَکَرْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ رَجُلاً مُبْتَلًی بِالْوُضُوءِ وَ اَلصَّلاَةِ ،وَ قُلْتُ هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ؛ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ :وَ أَیُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ یُطِیعُ اَلشَّیْطَانَ؟ فَقُلْتُ لَهُ: وَ کَیْفَ یُطِیعُ اَلشَّیْطَانَ ؟فَقَالَ : سَلْهُ هَذَا اَلَّذِی یَأْتِیهِ مِنْ أَیِّ شَیْءٍ هُوَ ؟ فَإِنَّهُ یَقُولُ لَکَ : مِنْ عَمَلِ اَلشَّیْطَانِ. (کافی، ج12/1، ح10)
2- عن أبي جعفر علیه السلام قال: إنَّ رجُلاً أتی رسولُ اللّهِ صلی اللّه علیه و آله فقالَ: یا رسولَ اللّهِ إنّنی نافَقتُ، فقال: واللّهِ، ما نافَقتَ ولو نافَقتَ ما أتَیتَنی تُعلِمُنی، ما الّذی رابَکَ؟ أظُنُّ العَدُوَّ الحاضِرَ (3)أتاکَ فقالَ لَکَ: مَن خَلَقَکَ؟ فقُلتَ: اللّهُ خَلَقَنی، فقالَ لَکَ: مَن خَلَقَ اللّهَ؟ قالَ: إی والّذی بَعَثَکَ بالحَقِّ لَکانَ کَذا. فقالَ: إنّ الشَّیطانَ أتاکُم مِن قِبَلِ الأعمالِ فلَم یَقوَ علَیکُم، فأتاکُم مِن هذا الوَجهِ لِکَی یَستَزِلَّکُم، فإذا کانَ کذلکَ فلْیَذکُرْ أحَدُکُم اللّهَ وَحدَهُ. (کافی، ج2/ 425، ح5)

إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ *وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ *وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: مقصود از «إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ » شیطان است که شما را به بدی یعنی نپذیرفتن مذهب حق وانکار رسالت بهترین مخلوقات خداوند حضرت محمد و ولایت بهترین اولیای خداوند پس از رسول خدا [علی بن ابی طالب علیه السلام ] امر می نماید، و شما را نیز امر می کند که بر خلاف امر خداوند چیزی را که نمی دانید بگویید او معتقد شوید یعنی به امامت کسی که خداوند او را شایسته امامت ندانسته و او سخت ترین دشمن خدا و کافرترین مردم است، معتقد شويد!!(1)

هشام بن حکم گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: ای هشام! خداوند تبارک و تعالی در کتاب خود به عاقلان واهل فهم مژده داده و فرموده است: «فَبَشِّرْ عبابي الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ » یعنی ای رسول من بر کسانی که سخنان را استماع می کنند واتعقل می نمایند و از بهترین آن ها پیروی می کنند، بشارت ده. سپس هشام آن حديث طولانی را ذکر می کند، تا آن جا که امام باقر علیه السلام می فرماید: خداوند کسانی که اهل فکر و تعقل نیستند را نکوهش نموده و می فرماید: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا».

ص: 486


1- وَ یَأْمُرُکُمْ بِمُخَالَفَهِ أَفْضَلِ النَّبِیِّینَ وَ مُعَانَدَهِ أَشْرَفِ الْوَصِیِّینَ إِنَّما یَأْمُرُکُمْ الشَّیْطَانُ بِالسُّوءِ بِسُوءِ الْمَذْهَبِ وَ الِاعْتِقَادِ فِی خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ جُحُودِ وَلَایَهِ أَفْضَلِ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ بَعْدَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ بِإِمَامَهِ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ فِی الْإِمَامِ حَظّاً وَ مَنْ جَعَلَهُ مِنْ أَرَاذِلِ أَعْدَائِهِ وَ أَعْظَمِهِمْ کُفْراً (بِهِ). (تفسیر امام عسکری علیه السلام ، ص581، ح342)

على بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه «وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ » گوید: مثل سخن کافران مثل حیوانی است که جز صدا و ندایی را نمی شنود، یعنی زمانی که صاحب حیوانات، حیوانات خود را می راند آن ها صدای او را می شنوند، ولكن نمی دانند که او چه می خواهد، کفار نیز این چنین هستند، یعنی اگر برایشان قرآن بخوانی و یا ایمان را بر آنان عرضه داری، همانند حیوانات چیزی از آن نمی فهمند.(صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ- یعنی آنان کران وگنگ ها وکورانند،(از این رو تعقل) و فهمی ندارند)(1)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (بقره / 172)

نجات از شرارت های شیاطین

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: یعنی ای کسانی که به یگانگی خداوند، ونبوت محمد رسول الله، وامامت على ولى الله، ایمان آورده اید، از طيباتی که ما روزی شما کرده ایم استفاده کنید و شکر خدا را به جای آورید، و بر ولایت محمد صلی الله علیه و آله و على علیه السلام پایدار باشید و اگر شما در ولایت خود نسبت به آنان پایدار بودید، ما شما را از شرارت های شیاطین سرکش نگاه خواهیم داشت، چرا که شما هرگاه با ولایت محمد صلی الله علیه و آله و على علیه السلام تجديد عهد نمایید، ولایت آنان بر شیاطین سرکش و مورد لعنت خدا، تجدید می شود، و خداوند شما را از نفخات (دمیدن ها) ونفثات (فوت کردن های) آنان محافظت می کند، و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله این مطلب را بیان نمود برخی گفتند: ای رسول خدا! منظور از نفخات شیاطین چیست ؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همان چیزی که آنان هنگام خشم و غضب درانسان می دمند و موجبات نابودی و هلاکت او را فراهم می کنند.

ص: 487


1- تفسير برهان - از تفسیر عیاشی، ج73/1

سپس فرمود: آیا می دانید شدید ترین چیزی که آنان در انسان می دمند چیست؟ پس خود فرمود : آن چیز این است که آنان به انسان القا می کنند: «که آیا در میان این امت کسی هست که از اهل بیت برتر و بافضیلت تر و یا هم ردیف آنان باشد» ولكن به خدا سوگند چنین نیست چرا که خداوند متعال محمد و آل او را از تمام امت آسمان را بالای زمین قرار داده و نور خورشید و ماه را بر نور ستاره سهیل افزونی بخشیده است .

سپس فرمود: و از نفثات شیاطین این است که «آیا پس از قرآن چیزی وجود دارد که از ذكر ما اهل بیت و درود برما، شفادهنده تر باشد؟» درحالی که خداوند متعال ذكر ما اهل بیت را شفای دل ها، و صلوات بر ما را عامل پاک شدن از گناهان و پاک سازی باطنها از عیوب، وچند برابر شدن پاداش اعمال نیک قرارداده است.(1)

امام عسکری علیه السلام در تفسير «إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ» فرمود: خدای متعال می فرماید: اگر شما خدای خود را می پرستید باید با پیروی نمودن از کسانی که خداوند شما را به پیروی آنان امر نموده مانند محمد و على و جانشینان پاک آنان علیهم السلام ۔ شکر نعمت خداوند را به جای آوريد.(2)

ص: 488


1- قَالَ اَلْإِمَامُ العسکری عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: « یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا » بِتَوْحِیدِ اَللَّهِ، وَ نُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ رَسُولِ اَللَّهِ وَ بِإِمَامَهِ عَلِیٍّ وَلِیِّ اَللَّهِ: « کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اُشْکُرُوا لِلّهِ » عَلَی مَا رَزَقَکُمْ مِنْهَا بِالْمُقَامِ عَلَی وَلاَیَهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ لِیَقِیَکُمُ اَللَّهُ تَعَالَی بِذَلِکَ شُرُورَ اَلشَّیَاطِینِ اَلْمُتَمَرِّدَهِ عَلَی رَبِّهَا عَزَّ وَ جَلَّ، فَإِنَّکُمْ کُلَّمَا جَدَّدْتُمْ عَلَی أَنْفُسِکُمْ وَلاَیَهَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَجَدَّدُ عَلَی مَرَدَهِ اَلشَّیَاطِینِ لَعَائِنُ اَللَّهِ، وَ أَعَاذَکُمُ اَللَّهُ مِنْ نَفَخَاتِهِمْ وَ نَفَثَاتِهِمْ. (تفسير برهان - از تفسیر امام عسکری علا، ص584، ح348)
2- قَالَ اَلْإِمَامُ العسکری عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: « إِنْ کُنْتُمْ إِیّاهُ تَعْبُدُونَ » [أَیْ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ] فَاشْکُرُوا نِعْمَهَ اَللَّهِ بِطَاعَهِ مَنْ أَمَرَکُمْ بِطَاعَتِهِ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ خُلَفَائِهِمُ اَلطَّیِّبِینَ. (تفسير برهان - از تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص585، ح 349)

آیات 173 - 177

اشاره

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (173)إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (174)أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ (175)ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ (176)لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (177)

لغات

«إهلال» در هنگام ذبح حیوان، بلند گفتن «بسم الله» است و مشرکین به جای « بسم الله» نام بت های خود را بلند می گفتند، و «هلال» ماه شب اول ماه را گویند؛ چراکه با دیدن آن مردم صدای خود را بلند می کنند، و «محرم» نیز صدای خود را

ص: 489

هنگام شروع احرام به «لبیک» بلند می کند، و «استهلال صبی» بلند شدن صدای اوست هنگام ولادت و هنگام اضطرار، و «اضطرار» کاری است که انسان چاره ای از آن ندارد مانند گرسنگی انسان که چاره ای از آن نیست، و «بغی» به معنای طلب (ظلم) است و «عاد» از عادی به معنای تجاوز از حد مجاز است، و «بطن» به معنای شکم است و به معنای باطن، وخلاف ظاهر نیز آمده است، و «بطن از عرب» جمعیت کمتر از قبیله است، و «اختلاف» حرکت به سوی تفرق است، و اختلاف به معنای تفاوت نیز آمده است، و «شقاق» و «مشاقه به معنای جدا شدن یکی از دیگری از روی عداوت و دشمنی است، و «پر» به معنای احسان و ارتباط از روی نیکی است، و به معنای صدق و ایمان و تقوی نیز آمده است و «بر» خلاف بحر است و فرق بين مسکین و فقیر در لغت و کلمات فقها محل اختلاف است و گروهی گفته اند: مسکین کسی است که تهی دست و ناتوان از تلاش باشد و فقیر کسی است که مالی دارد ولكن او را کفایت نمی کند، و بعضی عکس این را گفته اند، و «ابن سبیل» کسی است که در سفر تهی دست شده باشد، گرچه در وطن خود بی نیاز باشد و به چنین کسی زکات داده می شود، و «رقاب» جمع رقبه است و به انسان نیز اطلاق می شود، و «بأساء و بوس» به معنای فقر است، و «ضراء» به معنای بیماری است.

ترجمه

(خداوند)، تنها مردار و خون و گوشت خوک و آن چه را که (هنگام سربریدن) نام غیر خدا برآن برده شده، برشما حرام گردانیده است. (ولی) کسی که (برای حفظ جان خود به خوردن آنها] ناچار شود، در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد براو گناهی نیست، زیرا خدا آمرزنده و مهربان است (173) کسانی که آن چه را خداوند از کتاب نازل کرده، پنهان می دارند و بدان بهای ناچیزی به دست می آورند، آنان جزآتش در

ص: 490

شکم های خویش فرونبرند. و خدا روز قیامت با ایشان سخن نخواهد گفت، و پاکشان نخواهد کرد، و عذابی دردناک خواهند داشت (174) آنان همان کسانی هستند که گمراهی را به (بهای) هدایت ، و عذاب را به (ازای )آمرزش خريدند، پس به راستی چه اندازه باید بر آتش شکیبا باشند! (175) چرا که خداوند کتاب (تورات) را به حق نازل کرده است، و کسانی که درباره کتاب (خدا) با یکدیگر به اختلاف پرداختند، در ستیزهای دور و درازند (176) نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و (یا) مغرب بگردانید، بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورد، و مال خود را با وجو دوست داشتنش، به خویشاوندان ويتيمان و بینوایان و در راه ماندگان وگدایان و در(راه آزاد کردن) بندگان بدهد، و نماز را برپای دارد، و زكات را بدهد، و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند؛ و درسختی و زیان، و به هنگام جنگ شكيبايانند؛ آنانند کسانی که راست گفته اند، و آنان همان پرهیزگارانند (177)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (بقره / 173)

احکام اضطرار

امام صادق علیه السلام در تفسیر (في اضری باغ و عاډ) فرمود: مقصود از «باغ» شکارچی و مقصود از «عاد» دزد است و این دو درصورت اضطرارمجاز به خوردن میته و مردار نیستند و نماز خود را نیز (در سفر شکار و دزدی) نباید شکسته بخوانند.(1)

ص: 491


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ» قَالَ الْبَاغِی بَاغِی الصَّیْدِ وَ الْعَادِی السَّارِقُ لَیْسَ لَهُمَا أَنْ یَأْکُلَا الْمَیْتَهَ إِذَا اضْطُرَّا إِلَیْهَا هِیَ حَرَامٌ عَلَیْهِمَا لَیْسَ هِیَ عَلَیْهِمَا کَمَا هِیَ عَلَی الْمُسْلِمِینَ وَ لَیْسَ لَهُمَا أَنْ یُقَصِّرَا فِی الصَّلَاهِ(کافی، ج 438/3 ، ح 7)

و در روایت دیگری از آن حضرت نقل شده که فرمود: باغی کسی است که به جنگ امام علیه السلام قيام کند و عادی کسی است که راهزنی می کند، و خوردن مرداربر آنان (در صورت اضطرار) حلال نیست.(1)

و در روایت دیگری از آن حضرت نقل شده که فرمود: مقصود از باغی، ظالم و

مقصود از عادی غاصب است.(2)

ابوبصیر می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: انسان مضطر نباید شراب بنوشد چرا که شراب فایده ای جز شر وفساد ندارد و شفابخش نخواهد بود و اگر کسی بنوشد هلاک خواهد شد، بنابراین انسان مضطر حق ندارد قطرای از شراب را بنوشد.(3)

مرحوم عیاشی در تفسیر خود از یکی از اصحاب اماميه نقل نموده که گوید: زنی نزد عمربن خطاب آمد و گفت: ای امیرالمؤمنين من مرتکب زنا شده ام، حد خدا را بر من جاری کن. پس عمر دستور سنگسارکردن او را صادر نمود، و على ما که در آن مجلس حضور داشت فرمود: از او بپرس چگونه مرتکب زنا شده ای؟ آن زن گفت: «من دربیابانی تشنه بودم و خیمه ای را دیدم که مردی اعرابی در آن بود و چون من از او درخواست آب کردم گفت: اگر خود را در اختیار من می گذاری، من به

ص: 492


1- الْبَاغِی الَّذِی یَخْرُجُ عَلَی الْإِمَامِ وَ الْعَادِی الَّذِی یَقْطَعُ الطَّرِیقَ لَا تَحِلُّ لَهُ الْمَیْتَهُ. (معاني الأخبار، ص 213، ح1)
2- قال علیه السلام الباغي الظالم، والعادي الغاصب. (تفسیر عیاشی، ج 74/1 ، ح151)
3- عن أبي بصير قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام يقول: المضطر لا يشرب الخمر لأنها لا تزيده إلا شر فإن شربها قتلته فلا يشربن منها قطرة. (تفسیر عیاشی، ج74/1 ، ح 152)

تو آب میدهم. پس من از او فرار کردم ولكن شدت تشنگی من به جایی رسید که چشمانم به گودی رفت و قدرت سخن گفتن نداشتم و چون به این حد از تشنگی رسیدم نزد آن مرد رفتم و او به من آب داد و با من زنا نمود.»

پس امیرالمؤمنین علیه السلام به عمر فرمود: این زن از مصادیق آیه «فَمَنْ أَضَرَّ غیر باغٍ وَ عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ » است و زناکار وستمکار نیست و باید او را رها کنی. پس عمر او را رها نمود و گفت: اگر على علیه السلام نمی بود عمر هلاک می شد.(1)

محمد بن مسلم گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: شخصی نابینا شده و اطبا گفته اند یک ماه و یا چهل روز باید به پشت بخوابی تا تو را معالجه کنیم و این گونه باید نماز خود را بخوانی. امام علیه السلام فرمود: باید همین گونه نماز بخواند سپس فرمود: «فَمَنْ أَضَرَّ غیر باغٍ وَ عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ ». (2)

ص: 493


1- عن بعض أصحابنا قال: أتت امرأة إلى عمر فقالت: يا أمير المؤمنين إني فجرت فأقم في حد الله، فأمر برجمها و كان علي أمير المؤمنین علیه السلام حاضرة قال: فقال له: سلها كيف فجرت؟ قالت: كنت في فلاة من الأرض أصابني عطش شديد فرفعت لي خيمة فأتيتها فأصبت فيها رجلا أعرابيا فسألته الماء، فأبى علي أن يسقيني إلا أن أمكنه من نفسي، فوليت عنه هاربة فاشتد بي العطش حتی غارت عيناي وذهب لساني، فلما بلغ ذلك مني أتيته فسقاني ووقع علي، فقال له علي علیه السلام عن هذه التي قال الله: «فَمَنْ أَضَرَّ غیر باغٍ وَ لا عادٍ» وهذه غير باغية ولا عادية فخل سبيلها، فقال عمر: لولا علي لهلك عمر. (تفسیر عیاشی، ج74/1 ، ح 155)
2- عن محمد بن مسلم قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن الرجل و المرأة يذهب بصره فيأتيه الأطباء فيقولون، نداويك شهرا أو أربعين ليلة، مستلقيا كذلك تصلی، فرخص في ذلك وقال: «فَمَنْ أَضَرَّ غیر باغٍ وَ عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ ». (تفسير نورالثقلین، ج154/1 ، ح500)

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (بقره/ 174)

کیفر کتمان نشانه های حقانيت رسول خدا صلی الله علیه و آله

امام حسن عسکری علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید:(1) خداوند در توصیف کسانی که فضائل ما اهل بیت را کتمان می کنند می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ» و این آیه شامل انکارمقام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و برتری او بر تمام پیامبران، وانکار برتری علی علیه السلام بر تمام اوصیا و جانشیان پیامبران می شود، و خداوند می فرماید: با این انکاردشمنان محمد وعلى علیهما السلام ثمن قليل و بهره اندکی از دنیا را به دست آوردند و ریاستی را در این دنیا بر بندگان نادان خدا پیدا کردند، از این رو خداوند درباره آنان می فرماید: «ُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ» یعنی آنان مالی که به وسيله انکار فضایل محمد وعلى علیهما السلام به دست آوردند و خوردند درحقیقت آتش خورده اند، و خداوند در قیامت نظر رحمت به آنان نخواهد نمود بلکه به آنان لعنت و نفرین خواهد کرد و آنان را خوار می نماید و می فرماید: شما چه بندگان بدی

ص: 494


1- قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی صِفَهِ الْکَاتِمِینَ لِفَضْلِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ» الْمُشْتَمِلِ عَلَی ذِکْرِ فَضْلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله عَلَی جَمِیعِ النَّبِیِّینَ وَ فَضْلِ عَلِیٍّ علیه السلام عَلَی جَمِیعِ الْوَصِیِّینَ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ بِالْکِتْمَانِ ثَمَناً قَلِیلًا یَکْتُمُونَهُ لِیَأْخُذُوا عَلَیْهِ عَرَضاً مِنَ الدُّنْیَا یَسِیراً وَ یَنَالُوا بِهِ فِی الدُّنْیَا عِنْدَ جُهَّالِ عِبَادِ اللَّهِ رِئَاسَهً قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِلَّا النَّارَ» بَدَلًا مِنْ إِصَابَتِهِمُ الْیَسِیرَ مِنَ الدُّنْیَا لِکِتْمَانِهِمُ الْحَقَّ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ بِکَلَامٍ خَیْرٍ بَلْ یُکَلِّمُهُمُ بِأَنْ یَلْعَنَهُمْ وَ یُخْزِیَهُمْ وَ یَقُولُ بِئْسَ الْعِبَادُ أَنْتُمْ غَیَّرْتُمْ تَرْتِیبِی وَ أَخَّرْتُمْ مَنْ قَدَّمْتُهُ وَ قَدَّمْتُمْ مَنْ أَخَّرْتُهُ وَ وَالَیْتُمْ مَنْ عَادَیْتُهُ وَ عَادَیْتُمْ مَنْ وَالَیْتُهُ «وَ لا یُزَکِّیهِمْ» مِنْ ذُنُوبِهِمْ لِأَنَّ الذُّنُوبَ إِنَّمَا تَذُوبُ وَ تَضْمَحِلُّ إِذَا قَرَنَ بِهَا مُوَالاهُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ علیهما السلام فَأَمَّا مَا یَقْرِنُ مِنْهَا بِالزَّوَالِ عَنْ مُوَالاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَتِلْکَ ذُنُوبٌ تَتَضَاعَفُ وَ أَجْرَامٌ تَتَزَایَدُ وَ عُقُوبَاتُهَا تَتَعَاظَمُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ مُوجَعٌ فِی النَّارِ.(تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص 587، ح352)

هستید، شما چیزی را که من مرتب نمودم برهم زدید و آن که را مقدم داشتم مؤخر نمودید و آن که را مؤخرساختم مقدم دانستید، و آن که را من دوست داشتم شما دشمن داشتید؟!

سپس امام عسکری علیه السلام در تفسير «وَلَا يُزَكِّيهِمْ» فرمود: خداوند آنان را از گناه پاک نخواهد نمود، زیرا گناهان تنها با موالات و دوستی محمد صلی الله علیه و آله و على علیه السلام و خاندان پاک آنان محو و زدوده می شود، و گناهانی که به این وسیله زدوده و محو نشود دو چندان و بزرگ تر خواهد شد، و عذاب دردناکی در دوزخ برای صاحبان آنان خواهد بود.

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند در روز قیامت با سه نفر سخن نخواهد گفت و آنان را از گناه پاک نخواهد کرد و عذاب دردناکی خواهند داشت، 1. پیرمرد زناکاری 2. مرد بی غیرت وديوث، 3. زنی که در بستر همسرش با دیگران زنا کند.(1)

أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ *ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ (بقره / 175 - 176)

نتیجه کتمان حق

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: آنان به خاطر انجام اعمالی که می دانند

ص: 495


1- عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ:ثَلَاثَهٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ لَا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ ألِیمٌ: الشَّیْخُ الزَّانِی؛ وَ الدَّیُّوثُ؛ وَ الْمَرْأهُ تُوطِئُ فِرَاشَ زَوْجِهَا. )دعائم الاسلام، ج 448/2 ، ح1570)

عاقبت آن آتش جهنم است، فراوان باید در آتش صبرکنند. (1)

ودرسخن دیگری در تفسیر این آیه فرمود: آنان در برابر آتش جهنم چه گستاخ و بی باک اند ؟!(2)

ودرسخن دیگری فرمود: آنان چه قدر به انجام اعمال اهل جهنم، مشتاقند (3)؟!؟

امام عسکری علیه السلام فرمود:(4) «ذلک» یعنی آن عذابی که بر آنان واجب شد، به سبب گناهان و جرمی بود که مرتکب شدند و از موالات و دوستی بهترین مخلوق خدا پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله دوری کردند و به حق او اعتراف ننمودند.

و در تفسير «ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ» فرمود: خداوند این قرآن را به حق نازل نمود، و در آن به کسانی که با اهل حق مخالفت کنند و از راستگویان (یعنی خاندان نبوت ) دوری نمایند و از فاسقان پیروی کنند وعده های حتمی و تخلف ناپذیری داده است. چنان که می فرماید: «وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ» یعنی آنانکه به قرآن ایمان نیاوردند و برخی گفتند: اینها سحرو جادوست و برخی آن را شعر نامیدند و برخی آن را پیش گویی دانستند و از حقیقت دورشدند.

ص: 496


1- عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النّارِ» فَقَالَ:مَا أصْبَرَهُمْ عَلَی فِعْلِ مَا یَعْلَمُونَ أنَّهُ یُصَیِّرُهُمْ إلَی النَّارِ. (کافی، ج 2/ 268، ح2)
2- مجمع البیان، ج480/1
3- ما أعملهم بأعمال أهل النار. (همان)
4- قَالَ الْإِمَامُ العسکری علیه السلام قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی صِفَهِ الْکَاتِمِینَ لِفَضْلِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ الْمُشْتَمِلِ عَلَی ذِکْرِ فَضْلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله عَلَی جَمِیعِ النَّبِیِّینَ وَ فَضْلِ عَلِیٍّ علیه السلام عَلَی جَمِیعِ الْوَصِیِّینَ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ بِالْکِتْمَانِ ثَمَناً قَلِیلًا یَکْتُمُونَهُ لِیَأْخُذُوا عَلَیْهِ عَرَضاً مِنَ الدُّنْیَا یَسِیراً وَ یَنَالُوا بِهِ فِی الدُّنْیَا عِنْدَ جُهَّالِ عِبَادِ اللَّهِ رِئَاسَهً قَالَ اللَّهُ تَعَالَی أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِلَّا النَّارَ بَدَلًا مِنْ إِصَابَتِهِمُ الْیَسِیرَ مِنَ الدُّنْیَا لِکِتْمَانِهِمُ الْحَقَّ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ بِکَلَامٍ خَیْرٍ بَلْ یُکَلِّمُهُمُ بِأَنْ یَلْعَنَهُمْ وَ یُخْزِیَهُمْ وَ یَقُولُ بِئْسَ الْعِبَادُ أَنْتُمْ غَیَّرْتُمْ تَرْتِیبِی وَ أَخَّرْتُمْ مَنْ قَدَّمْتُهُ وَ قَدَّمْتُمْ مَنْ أَخَّرْتُهُ وَ وَالَیْتُمْ مَنْ عَادَیْتُهُ وَ عَادَیْتُمْ مَنْ وَالَیْتُهُ وَ لا یُزَکِّیهِمْ مِنْ ذُنُوبِهِمْ لِأَنَّ الذُّنُوبَ إِنَّمَا تَذُوبُ وَ تَضْمَحِلُّ إِذَا قَرَنَ بِهَا مُوَالاهُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ علیهما السلام فَأَمَّا مَا یَقْرِنُ مِنْهَا بِالزَّوَالِ عَنْ مُوَالاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَتِلْکَ ذُنُوبٌ تَتَضَاعَفُ وَ أَجْرَامٌ تَتَزَایَدُ وَ عُقُوبَاتُهَا تَتَعَاظَمُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ مُوجَعٌ فِی النَّارِ أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدی أَخَذُوا الضَّلَالَهَ عِوَضاً عَنِ الْهُدَی وَ الرَّدَی فِی دَارِ الْبَوَارِ بَدَلًا مِنَ السَّعَادَهِ فِی دَارِ الْقَرَارِ وَ مَحَلِّ الْأَبْرَارِ وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَهِ اشْتَرَوُا الْعَذَابَ الَّذِی اسْتَحَقُّوا بِمُوَالاتِهِمْ لِأَعْدَاءِ اللَّهِ بَدَلًا مِنَ الْمَغْفِرَهِ الَّتِی کَانَتْ تَکُونُ لَهُمْ لَوْ وَالَوْا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَی عَمَلٍ یُوجِبُ عَلَیْهِمْ عَذَابَ النَّارِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ یَعْنِی ذَلِکَ الْعَذَابَ الَّذِی وَجَبَ عَلَی هَؤُلَاءِ بِآثَامِهِمْ وَ أَجْرَامِهِمْ لِمُخَالَفَتِهِمْ لِإِمَامِهِمْ وَ زَوَالِهِمْ عَنْ مُوَالاهِ سَیِّدِ خَلْقِ اللَّهِ بَعْدَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ أَخِیهِ وَ صَفِیِّهِ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ نَزَّلَ الْکِتَابَ الَّذِی تَوَعَّدَ فِیهِ مَنْ خَالَفَ الْمُحِقِّینَ وَ جَانَبَ الصَّادِقِینَ وَ شَرَعَ فِی طَاعَهِ الْفَاسِقِینَ نَزَلَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ أَنَّ مَا یُوعَدُونَ بِهِ یُصِیبُهُمْ وَ لَا یُخْطِئُهُمْ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِی الْکِتابِ فَلَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّهُ سِحْرٌ وَ بَعْضُهُمْ إِنَّهُ شِعْرٌ وَ بَعْضُهُمْ إِنَّهُ کِهَانَهٌ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ مُخَالَفَهٍ بَعِیدَهٍ عَنِ الْحَقِّ کَانَ الْحَقُّ فِی شِقٍّ وَ هُمْ فِی شِقٍّ غَیْرِهِ یُخَالِفُهُ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام هَذَا أَحْوَالُ مَنْ کَتَمَ فَضَائِلَنَا وَ جَحَدَ حُقُوقَنَا، وَ سَمَّی بِأَسْمَائِنَا، وَ لَقَّبَ بِأَلْقَابِنَا، وَ أَعَانَ ظَالِمَنَا عَلَی غَصْبِ حُقُوقِنَا، وَ مَالَأَ عَلَیْنَا أَعْدَاءَنَا، وَ اَلتَّقِیَّهُ عَلَیْکُمْ لاَ تُزْعِجُهُ، وَ اَلْمُخَالَفَهُ عَلَی نَفْسِهِ وَ مَالِهِ وَ حَالِهِ لاَ تَبْعَثُهُ. فَاتَّقُوا اَللَّهَ مَعَاشِرَ شِیعَتِنَا، لاَ تَسْتَعْمِلُوا اَلْهُوَیْنَا وَ لاَ تَقِیَّهَ عَلَیْکُمْ، وَ لاَ تَسْتَعْمِلُوا اَلْمُهَاجَرَهَ وَ اَلتَّقِیَّهُ تَمْنَعُکُمْ، وَ سَأُحَدِّثُکُمْ فِی ذَلِکَ بِمَا یَرْدَعُکُمْ وَ یَعِظُکُمْ: دَخَلَ عَلَی أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ رَجُلاَنِ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَوَطِئَ أَحَدُهُمَا عَلَی حَیَّهٍ فَلَدَغَتْهُ، وَ وَقَعَ عَلَی اَلْآخَرِ فِی طَرِیقِهِ مِنْ حَائِطٍ عَقْرَبٌ فَلَسَعَتْهُ وَ سَقَطَا جَمِیعاً فَکَأَنَّهُمَا لِمَا بِهِمَا یَتَضَرَّعَانِ وَ یَبْکِیَانِ، فَقِیلَ لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ، فَقَالَ: دَعُوهُمَا، فَإِنَّهُ لَمْ یَحِنْ حِینُهُمَا، وَ لَمْ تَتِمَّ مِحْنَتُهُمَا، فَحُمِلاَ إِلَی مَنْزِلَیْهِمَا، فَبَقِیَا عَلِیلَیْنِ أَلِیمَیْنِ فِی عَذَابٍ شَدِیدٍ شَهْرَیْنِ. ثُمَّ إِنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) بَعَثَ إِلَیْهِمَا، فَحُمِلاَ إِلَیْهِ، وَ اَلنَّاسُ یَقُولُونَ: سَیَمُوتَانِ عَلَی أَیْدِی اَلْحَامِلِینَ لَهُمَا. فَقَالَ لَهُمَا: کَیْفَ حَالُکُمَا؟ قَالاَ: نَحْنُ بِأَلَمٍ عَظِیمٍ، وَ فِی عَذَابٍ شَدِیدٍ. قَالَ لَهُمَا: اِسْتَغْفِرَا اَللَّهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ أَدَّاکُمَا إِلَی هَذَا، وَ تَعَوَّذَا بِاللَّهِ مِمَّا یُحْبِطُ أَجْرَکُمَا، وَ یُعْظِمُ وِزْرَکُمَا. قَالاَ: وَ کَیْفَ ذَلِکَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ؟ فَقَالَ عَلِیٌّ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): مَا أُصِیبَ وَاحِدٌ مِنْکُمَا إِلاَّ بِذَنْبِهِ، أَمَّا أَنْتَ یَا فُلاَنُ - وَ أَقْبَلَ عَلَی أَحَدِهِمَا - فَتَذْکُرُ یَوْمَ غَمَزَ عَلَی سَلْمَانَ اَلْفَارِسِیِّ (رَحِمَهُ اَللَّهُ) فُلاَنٌ وَ طَعَنَ عَلَیْهِ لِمُوَالاَتِهِ لَنَا، فَلَمْ یَمْنَعْکَ مِنَ اَلرَّدِّ وَ اَلاِسْتِخْفَافِ بِهِ خَوْفٌ عَلَی نَفْسِکَ وَ لاَ عَلَی أَهْلِکَ وَ لاَ عَلَی وُلْدِکِ وَ مَالِکَ، أَکْثَرُ أَصَابَکَ فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ یُزِیلَ اللَّهُ مَا بِکَ فَاعْتَقِدْ أَنْ لَا تَرَی مُزْرِئاً عَلَی وَلِیٍّ لَنَا تَقْدِرُ عَلَی نُصْرَتِهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ إِلَّا نَصَرْتَهُ إِلَّا أَنْ تَخَافَ عَلَی نَفْسِکَ وَ أَهْلِکَ وَ وُلْدِکَ وَ مَالِکَ وَ قَالَ لِلْآخَرِ فَأَنْتَ أَ تَدْرِی لِمَا أَصَابَکَ مَا أَصَابَکَ قَالَ لَا قَالَ أَ مَا تَذْکُرُ حَیْثُ أَقْبَلَ قَنْبَرٌ خَادِمِی وَ أَنْتَ بِحَضْرَهِ فُلَانٍ الْعَاتِی فَقُمْتَ إِجْلَالًا لَهُ لِإِجْلَالِکَ لِی فَقَالَ لَکَ أَ وَ تَقُومُ لِهَذَا بِحَضْرَتِی فَقُلْتَ لَهُ وَ مَا بَالِی لَا أَقُومُ وَ مَلَائِکَهُ اللَّهِ تَضَعُ لَهُ أَجْنِحَتَهَا فِی طَرِیقِهِ فَعَلَیْهَا یَمْشِی فَلَمَّا قُلْتَ هَذَا لَهُ قَامَ إِلَی قَنْبَرٍ وَ ضَرَبَهُ وَ شَتَمَهُ وَ آذَاهُ وَ تَهَدَّدَنِی وَ أَلْزَمَنِی الْإِغْضَاءَ عَلَی قَذًی فَلِهَذَا سَقَطَتْ عَلَیْکَ هَذِهِ الْحَیَّهُ فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ یُعَافِیَکَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ هَذَا فَاعْتَقِدْ أَنْ لَا تَفْعَلَ بِنَا وَ لَا بِأَحَدٍ مِنْ مَوَالِینَا بِحَضْرَهِ أَعْدَائِنَا مَا یُخَافُ عَلَیْنَا وَ عَلَیْهِمْ مِنْهُ أَمَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ مَعَ تَفْضِیلِهِ لِی لَمْ یَکُنْ یَقُومُ لِی عَنْ مَجْلِسِهِ إِذَا حَضَرْتُهُ کَمَا کَانَ یَفْعَلُهُ بِبَعْضِ مَنْ لَا یَقِیسُ مِعْشَارَ جُزْءٍ مِنْ مِائَهِ أَلْفِ جُزْءٍ مِنْ إِیجَابِهِ لِی لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ ذَلِکَ یَحْمِلُ بَعْضَ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَلَی مَا یَغُمُّهُ وَ یَغُمُّنِی وَ یَغُمُّ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَدْ کَانَ یَقُومُ لِقَوْمٍ لَا یَخَافُ عَلَی نَفْسِهِ وَ لَا عَلَیْهِمْ مِثْلَ مَا خَافَهُ عَلَیَّ لَوْ فَعَلَ ذَلِکَ بِی(بحارالأنوار، ج 235/26 - 238، ح2)

سپس فرمود: حضرت علی بن الحسین علیه السلام می فرمود: این ها اوصاف کسانی است که فضائل ما را کتمان و حقوق ما را انکار کرده اند و دیگران را با نام و لقب های ما می خوانند و غاصبین حقوق ما را یاری می کنند و با دشمنان ما همدست شده اند، درحالی که تقیه ای ندارند و از جان و مال خود نمی ترسند.

سپس فرمود: ای شیعیان ما! تقوای الهی را پیشه کنید و در جایی که تقیه ای بر شما نیست، با مخالفین ما رفق و مدارا نکنید و در جاهایی که تقیه شما را از فتنه نجات می دهد، برای مصون ماندن، به مکان دیگری مهاجرت ننمايد.

ص: 497

دو قصه عجيب و عبرت انگیز

تا این که فرمود: من برای شما ماجرایی را نقل می کنم تا موجب مصون ماندن و پند و نصیحتی برای شما باشد و آن ماجرا از این قرار است که دونفر از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام یکی از آنان ماری را لگد کرده بود و ماربه او نیش زده بود و دیگری را عقرب گزیده بود و هردوسخت درفشار بودند و گریه می کردند، امیرالمؤمنین علیه السلام به اصحاب خود فرمود: آنان را به حال خود واگذاريد تا رنج خود را ببینند. پس آنان را به خانه هایشان بردند و به مدت دو ماه درعذاب شدیدی باقی ماندند، سپس امیرالمؤمنین علیه السلام به دنبال آنان فرستاد و آنان را نزد آن حضرت آوردند در حالی که مردم می گفتند: آنان روی دست مردم خواهند مرد؛ پس امیرالمؤمنین علیه السلام به آنان فرمود: حالتان چطور است؟ و آنان عرض کردند: ما، درعذاب و درد عظیمی هستیم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

از خداوند نسبت به گناهان خود که شما را به این عذاب گرفتار نموده توبه کنید و از آن چه پاداش شما را ضایع نموده و بارگناه را بر شما افزایش می دهد به خدا پناه ببرید. آنان گفتند: چه ارتباطی بین گناهان ما و این ماجرا وجود دارد؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: شما به خاطر گناهانتان به این مصیبت گرفتار شده اید.

ص: 498

تا این که آن حضرت روی مبارک خود را به یکی از آنان نمود و فرمود: آیا به یاد می آوری که فلان شخص به سلمان فارسی با گوشه چشم اشاره کرد و چون سلمان ما را دوست می داشت او به سلمان طعنه وزخم زبان زد و تو با آن که ترسی نداشتی وتقيه ای برای تونبود به خاطر خجالت از آن شخص از سلمان دفاع نکردی و جوابی به آن مخالف ندادی و او را حقیر نشمردی؟! و به این علت گرفتار این مصیبت شدی، اکنون اگر می خواهی خداوند این درد را از تو برطرف نماید، باید باور داشته باشی که نباید به دوستان ما به چشم حقارت بنگری وهرگاه توانایی یاری آنان را داشتی باید از آنان دفاع کنی مگر آن که در تقیه باشی و برجان و خانواده و یا فرزندان و مال خود هراس داشته باشی.

سپس به آن دیگری فرمود: اماتو، آیا میدانی برای چه گرفتاراین مصیبت شده ای؟ آن مرد عرض کرد: خیر نمی دانم. امام علیه السلام فرمود: آیا به یاد می آوری که نزد فلان ظالم ستمگر و سرکش بودی و چون قنبروارد شد تو به احترام اور احترام به من از جای خود برخاستی؟ و آن مرد سرکش به توگفت: آیا در مقابل من به او احترام می کنی و مقابل او قیام می کنی؟! وتوا رعایت تقیه را نکردی و به او گفتی: چرا در مقابل او به پا خیزم و به او احترام نکنم در حالی که ملائکه بالشان را بر سر راه او

ص: 499

پهن می کنند و او بر روی بال های ملائکه راه می رود؟ و چون تو این گونه سخن گفتی او برخاست و قنبر را دشنام داد و او را کتک زد و به او آزار و اذیت رسانید واو و من را تهدید کرد و به قدری برمن سخت گرفت که من مانندکسی که خاری در چشم او باشد، خانه نشین شدم، و تو به خاطر این عمل گرفتار آن عقرب شدی، و اگر می خواهی شفا یابی، باید باور داشته باشی که نباید نسبت به ما و دوستان ما در حضوردشمنان مان عملی انجام بدهی که موقعیت ما به خطر افتد.

سپس فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله با آن که مرا بر دیگران برتری میداد هنگامی که به محضرش می رسیدم از جای خود برنمی خاست درحالی که هنگام حضور بعضی که یک دهم از یکصد هزار فضیلتی که در من است را نداشت از جای خود برمی خاست، زیرا که او می دانست که اگر به خاطر من از جای خود برخیزد دشمنان خدا به من و مؤمنین دیگر آزار خواهند رسانید.

ص: 500

لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (بقره/ 177)

ارزش های واقعی

امام عسکری صلی الله علیه و آله از امام سجاد علیه السلام نقل می فرماید که فرمود: یهود می گفتند: ما نماز فراوانی به سوی قبله خود بیت المقدس خوانده ایم و در بینما کسانی هستند که شب را تا به صبح به طرف بیت المقدس نماز می خوانند و آن قبله موسی علیه السلام بوده و او ما را امرکرده که آن را قبله خود قرار بدهیم. ونصارا نیز همین سخن را می گفتند، وهمه يهود و نصارا (بعد از تغییر قبله به مسلمانان) می گفتند: آیا خدا عباداتی که ما به سوی بیت المقدس انجام داده ایم را به خاطر محمد صلی الله علیه و آله و برادر او على علیه السلام که فکر می کنند، قبله آنان کعبه است، باطل قرار می دهد؟ پس خداوند این آیه را نازل نمود و به پیامبر خود فرمود: به آنان بگو: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا ...» یعنی به آنان بگو: عمل نیکی که شما به واسطه آن به بهشت می رسید واستحقاق غفران و رضوان خدا را پیدا می کنید، این نیست که شما «نصاری» به طرف مشرق روکنید و یا شما «یهودیان» به طرف مغرب رونمایید و با امر خدا مخالفت کنید، و ولي خدا را دشمن بدارید. بلکه عمل نیک این است که به خدا و قیامت و ملائکه وكتاب خدا و پیامبران ایمان بیاورید و مال خود را با علاقه ای که به آن دارید برای خدا به مستمندان از خویشان پیامبر صلی الله علیه و آله و یتیمان و مساکین و در راه مانده ها و نجات

ص: 501

برده ها بدهید و ...(1)

ص: 502


1- قَالَ الْإِمَامُ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا» الْآیَهَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا فَضَّلَ عَلِیّاً علیه السلام وَ أَخْبَرَ عَنْ جَلَالَتِهِ عِنْدَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَبَانَ عَنْ فَضَائِلِ شِیعَتِهِ وَ أَنْصَارِ دَعْوَتِهِ وَ وَبَّخَ الْیَهُودَ وَ النَّصَارَی عَلَی کُفْرِهِمْ وَ کِتْمَانِهِمْ لِذِکْرِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا السَّلَامُ فِی کُتُبِهِمْ بِفَضَائِلِهِمْ وَ مَحَاسِنِهِمْ فَخَرَّتِ الْیَهُودُ وَ النَّصَارَی عَلَیْهِمْ فَقَالَتِ الْیَهُودُ قَدْ صَلَّیْنَا إِلَی قِبْلَتِنَا هَذِهِ الصَّلَاهَ الْکَثِیرَهَ وَ فِینَا مَنْ یُحْیِی اللَّیْلَ صَلَاهً إِلَیْهَا وَ هِیَ قِبْلَهُ مُوسَی الَّتِی أَمَرَنَا بِهَا وَ قَالَتِ النَّصَارَی قَدْ صَلَّیْنَا إِلَی قِبْلَتِنَا هَذِهِ الصَّلَاهَ الْکَثِیرَهَ وَ فِینَا مَنْ یُحْیِی اللَّیْلَ صَلَاهً إِلَیْهَا وَ هِیَ قِبْلَهُ عِیسَی علیه السلام الَّتِی أَمَرَنَا بِهَا وَ قَالَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنَ الْفَرِیقَیْنِ أَ تَرَی رَبَّنَا یُبْطِلُ أَعْمَالَنَا هَذِهِ الْکَثِیرَهَ وَ صَلَاتَنَا إِلَی قِبْلَتِنَا لِأَنَّا لَا نَتَّبِعُ مُحَمَّداً عَلَی هَوَاهُ فِی نَفْسِهِ وَ أَخِیهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی یَا مُحَمَّدُ قُلْ لَیْسَ الْبِرَّ الطَّاعَهَ الَّتِی تَنَالُونَ بِهَا الْجِنَانَ وَ تَسْتَحِقُّونَ بِهَا الْغُفْرَانَ وَ الرِّضْوَانَ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ بِصَلَاتِکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ یَا أَیُّهَا النَّصَارَی وَ قِبَلَ الْمَغْرِبِ یَا أَیُّهَا الْیَهُودُ وَ أَنْتُمْ لِأَمْرِ اللَّهِ مُخَالِفُونَ وَ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ مُغْتَاظُونَ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ یَعْنِی بِأَنَّهُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الْفَرْدُ الصَّمَدُ یُعَظِّمُ مَنْ یَشَاءُ وَ یُکْرِمُ مَنْ یَشَاءُ وَ یُهِینُ مَنْ یَشَاءُ وَ یُذِلُّهُ لَا رَادَّ لِأَمْرِهِ وَ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ آمَنَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ یَوْمِ الْقِیَامَهِ الَّتِی أَفْضَلُ مَنْ یُوَافِیهَا مُحَمَّدٌ سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ بَعْدَهُ عَلِیٌّ أَخُوهُ وَ صَفِیُّهُ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ الَّتِی لَا یَحْضُرُهَا مِنْ شِیعَهِ مُحَمَّدٍ أَحَدٌ إِلَّا أَضَاءَتْ فِیهَا أَنْوَارُهُ فَسَارَ فِیهَا إِلَی جَنَّاتِ النَّعِیمِ هُوَ وَ إِخْوَانُهُ وَ أَزْوَاجُهُ وَ ذُرِّیَّاتُهُ وَ الْمُحْسِنُونَ إِلَیْهِ وَ الدَّافِعُونَ فِی الدُّنْیَا عَنْهُ وَ لَا یَحْضُرُهَا مِنْ أَعْدَاءِ مُحَمَّدٍ أَحَدٌ إِلَّا غَشِیَتْهُ ظُلُمَاتُهَا فَیَصِیرُ فِیهَا إِلَی الْعَذَابِ الْأَلِیمِ هُوَ وَ شُرَکَاؤُهُ فِی عَقْدِهِ وَ دِینِهِ وَ مَذْهَبِهِ وَ الْمُتَقَرِّبُونَ کَانُوا فِی الدُّنْیَا إِلَیْهِ لِغَیْرِ تَقِیَّهٍ لَحِقَتْهُمْ وَ الَّتِی تُنَادِی الْجِنَانُ فِیهَا إِلَیْنَا إِلَیْنَا أَوْلِیَاءَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ علیهما السلام وَ شِیعَتَهُمَا وَ عَنَّا عَنَّا أَعْدَاءَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ علیهما السلام وَ أَهْلَ مُخَالَفَتِهِمَا وَ تُنَادِی النِّیرَانُ عَنَّا عَنَّا أَوْلِیَاءَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ شِیعَتَهُمَا وَ إِلَیْنَا إِلَیْنَا أَعْدَاءَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ شِیعَتَهُمَا یَوْمَ تَقُولُ الْجِنَانُ یَا مُحَمَّدُ وَ یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَمَرَنَا بِطَاعَتِکُمَا وَ أَنْ تَأْذَنَا فِی الدُّخُولِ إِلَیْنَا مَنْ تُدْخِلَانِهِ فَامْلَئَانَا بِشِیعَتِکُمَا مَرْحَباً بِهِمْ وَ أَهْلًا وَ سَهْلًا وَ تَقُولُ النِّیرَانُ یَا مُحَمَّدُ وَ یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنَا بِطَاعَتِکُمَا وَ أَنْ یُحْرَقَ بِنَا مَنْ تَأْمُرَانِنَا بِحَرْقِهِ فَامْلَئَانَا بِأَعْدَائِکُمَا وَ الْمَلائِکَهِ وَ مَنْ آمَنَ بِالْمَلَائِکَهِ أَنَّهُمْ عِبَادٌ مَعْصُومُونَ لا یَعْصُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ وَ إِنَّ أَشْرَفَ أَعْمَالِهِمْ فِی مَرَاتِبِهِمُ الَّتِی قَدْ رُتِّبُوا فِیهَا مِنَ الثَّرَی إِلَی الْعَرْشِ الصَّلَاهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ وَ اسْتِدْعَاءُ رَحْمَهِ اللَّهِ وَ رِضْوَانِهِ لِشِیعَتِهِمُ الْمُتَّقِینَ وَ اللَّعْنُ لِلْمُتَابِعِینَ لِأَعْدَائِهِمُ الْمُجَاهِرِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ الْمُجَاهِرِینَ وَ الْکِتابِ وَ یُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ اللَّهُ مُشْتَمِلًا عَلَی ذِکْرِ فَضْلِ مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَ عَلِیٍّ الْمَخْصُوصِ بِمَا لَمْ یُخَصَّ بِهِ أَحَدٌ مِنَ الْعَالَمِینَ وَ عَلَی ذِکْرِ فَضْلِ مَنْ تَبِعَهُمَا وَ أَطَاعَهُمَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ بُغْضِ مَنْ خَالَفَهُمَا مِنَ الْمُعَانِدِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ النَّبِیِّینَ وَ آمَنَ بِالنَّبِیِّینَ أَنَّهُمْ أَفْضَلُ خَلْقِ اللَّهِ أَجْمَعِینَ وَ أَنَّهُمْ کُلَّهُمْ دَلُّوا عَلَی فَضْلِ مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَ فَضْلِ عَلِیٍّ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ وَ فَضْلِ شِیعَتِهِمَا عَلَی سَائِرِ الْمُؤْمِنِینَ بِالنَّبِیِّینَ وَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا لِفَضْلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ مُعْتَرِفِینَ وَ لَهُمَا بِمَا خَصَّهُمَا اللَّهُ بِهِ مُسَلِّمِینَ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَعْطَی مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله مِنَ الشَّرَفِ وَ الْفَضْلِ مَا لَمْ تَسْمُ إِلَیْهِ نَفْسُ أَحَدٍ مِنَ النَّبِیِّینَ إِلَّا نَهَاهُ اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ وَ زَجَرَهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ آلِهِمَا الطَّیِّبِینَ فَضْلَهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ فَضَّلَ مُحَمَّداً بِفَاتِحَهِ الْکِتَابِ عَلَی جَمِیعِ النَّبِیِّینَ مَا أَعْطَاهَا أَحَداً قَبْلَهُ إِلَّا مَا أَعْطَی سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ مِنْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فَرَآهَا أَشْرَفَ مِنْ جَمِیعِ مَمَالِکِهِ کُلِّهَا الَّتِی أُعْطِیَهَا فَقَالَ یَا رَبِّ مَا أَشْرَفَهَا مِنْ کَلِمَاتٍ إِنَّهَا لَآثَرُ مِنْ جَمِیعِ مَمَالِکِیَ الَّتِی وَهَبْتَهَا لِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یَا سُلَیْمَانُ وَ کَیْفَ لَا تَکُونُ کَذَلِکَ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ وَ لَا أَمَهٍ سَمَّانِی بِهَا إِلَّا أَوْجَبْتُ لَهُ مِنَ الثَّوَابِ أَلْفَ ضِعْفِ مَا أَوْجَبْتُ لِمَنْ تَصَدَّقَ بِأَلْفِ ضِعْفِ مَمَالِکِکَ یَا سُلَیْمَانُ هَذِهِ سُبْعُ مَا أَهَبُهُ لِمُحَمَّدٍ سَیِّدِ النَّبِیِّینَ تَمَامَ فَاتِحَهِ الْکِتَابِ إِلَی آخِرِهَا فَقَالَ یَا رَبِّ أَ تَأْذَنُ لِی أَنْ أَسْأَلَکَ تَمَامَهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یَا سُلَیْمَانُ اقْنَعْ بِمَا أَعْطَیْتُکَ فَلَنْ تَبْلُغَ شَرَفَ مُحَمَّدٍ وَ إِیَّاکَ وَ أَنْ تَقْتَرِحَ عَلَی دَرَجَهِ مُحَمَّدٍ وَ فَضْلِهِ وَ جَلَالِهِ فَأُخْرِجَکَ عَنْ مُلْکِکَ کَمَا أَخْرَجْتُ آدَمَ عَنْ مُلْکِ الْجِنَانِ لَمَّا اقْتَرَحَ دَرَجَهَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ فِی الشَّجَرَهِ الَّتِی أَمَرْتُهُ أَنْ لَا یَقْرَبَهَا یَرُومُ أَنْ یَکُونَ لَهُ فَضْلُهَا وَ هِیَ شَجَرَهٌ أَصْلُهَا مُحَمَّدٌ- وَ أَکْبَرُ أَغْصَانِهَا عَلِیٌّ وَ سَائِرُ أَغْصَانِهَا آلُ مُحَمَّدٍ عَلَی قَدْرِ مَرَاتِبِهِمْ وَ قُضْبَانُهَا شِیعَتُهُ وَ أُمَّتُهُ عَلَی مَرَاتِبِهِمْ وَ أَحْوَالِهِمْ إِنَّهُ لَیْسَ لِأَحَدٍ مِثْلُ دَرَجَاتِ مُحَمَّدٍ فَعِنْدَ ذَلِکَ قَالَ سُلَیْمَانُ یَا رَبِّ قَنِّعْنِی بِمَا رَزَقْتَنِی فَأَقْنَعَهُ فَقَالَ یَا رَبِّ سَلَّمْتُ وَ رَضِیتُ وَ قَنِعْتُ وَ عَلِمْتُ أَنْ لَیْسَ لِأَحَدٍ مِثْلُ دَرَجَاتِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ أَعْطَی فِی اللَّهِ الْمُسْتَحِقِّینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی حُبِّهِ لِلْمَالِ وَ شِدَّهِ حَاجَتِهِ إِلَیْهِ یَأْمُلُ الْحَیَاهَ وَ یَخْشَی الْفَقْرَ لِأَنَّهُ صَحِیحٌ شَحِیحٌ ذَوِی الْقُرْبی أَعْطَی قَرَابَهَ النَّبِیِّ الْفُقَرَاءَ هَدِیَّهً وَ بِرّاً لَا صَدَقَهً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَجَلَّهُمْ عَنِ الصَّدَقَهِ وَ آتَی قَرَابَهَ نَفْسِهِ صَدَقَهً وَ بِرّاً وَ عَلَی أَیِّ سَبِیلٍ أَرَادَ وَ الْیَتامی وَ آتَی الْیَتَامَی مِنْ بَنِی هَاشِمٍ الْفُقَرَاءَ بِرّاً لَا صَدَقَهً وَ آتَی یَتَامَی غَیْرِهِمْ صَدَقَهً وَ صِلَهً وَ الْمَساکِینَ مَسَاکِینَ النَّاسِ وَ ابْنَ السَّبِیلِ الْمُجْتَازَ الْمُنْقَطَعَ بِهِ لَا نَفَقَهَ مَعَهُ وَ السَّائِلِینَ الَّذِینَ یَتَکَفَّفُونَ وَ یَسْأَلُونَ الصَّدَقَاتِ وَ فِی الرِّقابِ الْمُکَاتَبِینَ یُعِینُهُمْ لِیُؤَدُّوا فَیُعْتَقُوا قَالَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ یَحْتَمِلُ الْمُوَاسَاهَ فَلْیُجَدِّدِ الْإِقْرَارَ بِتَوْحِیدِ اللَّهِ وَ نُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ لْیَجْهَرْ بِتَفْضِیلِنَا وَ الِاعْتِرَافِ بِوَاجِبِ حُقُوقِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ بِتَفْضِیلِنَا عَلَی سَائِرِ النَّبِیِّینَ وَ بِتَفْضِیلِ مُحَمَّدٍ عَلَی سَائِرِ النَّبِیِّینَ وَ مُوَالاهِ أَوْلِیَائِنَا وَ مُعَادَاهِ أَعْدَائِنَا وَ الْبَرَاءَهِ مِنْهُمْ کَائِناً مَنْ کَانُوا آبَاءَهُمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ ذَوِی قَرَابَاتِهِمْ وَ مَوَدَّاتِهِمْ فَإِنَّ وَلَایَهَ اللَّهِ لَا تُنَالُ إِلَّا بِوَلَایَهِ أَوْلِیَائِهِ وَ مُعَادَاهِ أَعْدَائِهِ وَ أَقامَ الصَّلاهَ قَالَ وَ الْبِرُّ بِرُّ مَنْ أَقَامَ الصَّلَاهَ بِحُدُودِهَا وَ عَلِمَ أَنَّ أَکْبَرَ حُدُودِهَا الدُّخُولُ فِیهَا وَ الْخُرُوجُ عَنْهَا مُعْتَرِفاً بِفَضْلِ مُحَمَّدٍ سَیِّدِ أَنْبِیَائِهِ وَ عَبِیدِهِ وَ الْمُوَالاهِ لِسَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ وَ أَفْضَلِ الْأَتْقِیَاءِ عَلِیٍّ سَیِّدِ الْأَبْرَارِ وَ قَائِدِ الْأَخْیَارِ وَ أَفْضَلِ أَهْلِ دَارِ الْقَرَارِ بَعْدَ النَّبِیِّ الزَّکِیِّ الْمُخْتَارِ وَ آتَی الزَّکاهَ الْوَاجِبَهَ عَلَیْهِ لِإِخْوَانِهِ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ یُزَکِّیهِ فَزَکَاهَ بَدَنِهِ وَ عَقْلِهِ وَ هُوَ أَنْ یَجْهَرَ بِفَضْلِ عَلِیٍّ وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ آلِهِ إِذَا قَدَرَ وَ یَسْتَعْمِلَ التَّقِیَّهَ عِنْدَ الْبَلَایَا إِذَا عَمَّتْ وَ الْمِحَنِ إِذَا نَزَلَتْ وَ لِأَعْدَائِنَا إِذَا غَلَبُوا أَوْ یُعَاشِرَ عِبَادَ اللَّهِ بِمَا لَمْ یَثْلِمْ دِینَهُ وَ لَا یَقْدَحُ فِی عِرْضِهِ وَ بِمَا یَسْلَمُ مَعَهُ دِینُهُ وَ دُنْیَاهُ فَهُوَ اسْتِعْمَالُ التَّقِیَّهِ یُوَفِّرُ نَفْسَهُ عَلَی طَاعَهِ مَوْلَاهُ وَ یَصُونُ عِرْضَهُ الَّذِی فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ صِیَانَتَهُ وَ یَحْفَظُ عَلَی نَفْسِهِ أَمْوَالَهُ الَّتِی جَعَلَهَا اللَّهُ لَهُ قِیَاماً وَ لِدِینِهِ وَ عِرْضِهِ وَ بَدَنِهِ قَوَاماً وَ لَعَنَ الْمَغْضُوبَ عَلَیْهِمُ الْآخِذِینَ مِنَ الْخِصَالِ بِأَرْذَلِهَا وَ مِنَ الْخِلَالِ بِأَسْخَطِهَا لِدَفْعِهِمُ الْحُقُوقَ عَنْ أَهْلِهَا وَ تَسْلِیمِهِمُ الْوِلَایَاتِ إِلَی غَیْرِ مُسْتَحِقِّهَا ثُمَّ قَالَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا قَالَ وَ مِنْ أَعْظَمِ عُهُودِهِمْ أَنْ لَا یَسْتُرُوا مَا یَعْلَمُونَ مِنْ شَرَفِ مَنْ شَرَّفَهُ اللَّهُ تَعَالَی وَ فَضْلِ مَنْ فَضَّلَهُ اللَّهُ وَ أَنْ لَا یَضَعُوا الْأَسْمَاءَ الشَّرِیفَهَ عَلَی مَنْ لَا یَسْتَحِقُّهَا مِنَ الْمُقَصِّرِینَ وَ الْمُسْرِفِینَ الضَّالِّینَ الَّذِینَ ضَلُّوا عَمَّنْ دَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِدَلَالاتِهِ وَ اخْتَصَّهُ بِکَرَامَاتِهِ الْوَاصِفِینَ لَهُ بِخِلَافِ صِفَاتِهِ وَ الْمُنْکِرِینَ لِمَا عَرَفُوا مِنْ دَلَالاتِهِ وَ عَلَامَاتِهِ الَّذِینَ سَمَّوْا بِأَسْمَائِهِمْ مَنْ لَیْسُوا بِأَکْفَائِهِمْ مِنَ الْمُقَصِّرِینَ الْمُتَمَرِّدِینَ ثُمَّ قَالَ وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ یَعْنِی فِی مُحَارَبَهِ الْأَعْدَاءِ وَ لَا عَدُوَّ یُحَارِبُهُ أَعْدَی مِنْ إِبْلِیسَ وَ مَرَدَتِهِ یَهْتِفُ بِهِ وَ یَدْفَعُهُ وَ إِیَّاهُمْ بِالصَّلَاهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ وَ الضَّرَّاءِ الْفَقْرُ وَ الشِّدَّهُ وَ لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنْ فَقْرِ مُؤْمِنٍ یَلْجَأُ إِلَی التَّکَفُّفِ مِنْ أَعْدَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ یَصْبِرُ عَلَی ذَلِکَ وَ یَرَی مَا یَأْخُذُهُ مِنْ مَالِهِمْ مَغْنَماً یَلْعَنُهُمْ بِهِ وَ یَسْتَعِینُ بِمَا یَأْخُذُهُ عَلَی تَجْدِیدِ ذِکْرِ وَلَایَهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ حِینَ الْبَأْسِ عِنْدَ شِدَّهِ الْقِتَالِ یَذْکُرُ اللَّهَ وَ یُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَی عَلِیٍّ وَلِیِّ اللَّهِ وَ یُوَالِی بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ وَ یُعَادِی کَذَلِکَ أَعْدَاءَ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أُولئِکَ أَهْلُ هَذِهِ الصِّفَاتِ الَّتِی ذَکَرَهَا الْمَوْصُوفُونَ بِهَا الَّذِینَ صَدَقُوا فِی إِیمَانِهِمْ وَ صَدَّقُوا أَقَاوِیلَهُمْ بِأَفَاعِیلِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ لِمَا أُمِرُوا بِاتِّقَائِهِ مِنْ عَذَابِ النَّارِ وَ لِمَا أُمِرُوا بِاتِّقَائِهِ مِنْ شُرُورِ النَّوَاصِبِ الْکُفَّارِ (تفسیر امام عسکری علیه السلام ص 591، ح 353)

ص: 503

ص: 504

امام باقر و امام صادق علیهما السلام می فرمایند: ذوي القربی خویشان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند

ص: 505

امام صادق صلی الله علیه و آله فرمود: فقیر کسی است که نیازمند است و از مردم سؤال نمی کند، و مسکین حال سخت تری دارد، و بائس حال سخت تر از مسکین دارد.(1)

امام باقر صلی الله علیه و آله فرمود : « ابن السبيل» کسی است که در راه مانده باشد (گرچه دروطن خود فقیر نباشد) (2)

امام صادق صلی الله علیه و آله فرمود: مقصود از «وفي الرقاب» برده ای است که با مولای خود قرارداد بسته که پولی را برای آزادی خود بدهد تا آزاد شود ولکن از پرداخت آن عاجز مانده است (و یکی از مصارف زکات همین است).(3)

ص: 506


1- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ» قَالَ الْفَقِیرُ الَّذِی لَا یَسْأَلُ النَّاسَ وَ الْمِسْکِینُ أَجْهَدُ مِنْهُ وَ الْبَائِسُ أَجْهَدُهُمْ فَکُلُّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْکَ فَإِعْلَانُهُ أَفْضَلُ مِنْ إِسْرَارِهِ وَ کُلُّ مَا کَانَ تَطَوُّعاً فَإِسْرَارُهُ أَفْضَلُ مِنْ إِعْلَانِهِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا یَحْمِلُ زَکَاهَ مَالِهِ عَلَی عَاتِقِهِ فَقَسَمَهَا عَلَانِیَهً کَانَ ذَلِکَ حَسَناً جَمِیلًا(کافی، ج 501،3 ، ح 16)
2- مجمع البیان، ج487/1
3- تهذيب شیخ طوسی، ج275/8 ، ح 1002.

آیات 178 - 186

اشاره

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ (178)وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (179)كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ (180)فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (181)فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (182)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (183)أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (184)شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (185)

ص: 507

وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (186)

لغات

«كتب » به معنای فض و واجب شدن است، و اصل «کتابت» به معنای خطی است که دلالت بر معنایی داشته باشد و به این خاطر به آن فرض گفته می شود، و قصاص ومقاصة ومعاوضة و مبادله نظائراند، و قص اثره ای تلاه شيئا بعد شیء و «قصاص» به دنبال جنایت می آید، و بعضی گفته اند: قصاص این است که مثل آنچه کرده بر سر او بیاورند، و «حر» نقيض عبد است، و حر از هر چیزی، گرامی آن است، و «تحریر کتابت» مرتب نمودن حروف آن است، و «عفو» به معنای ترک است، و «عفت الدار» ای ترکت حتی درست، و عفو از معصیت ترک عقوبت آن است، و جمع اخ، اخوة است اگر از یک پدر باشند و اگر مادر آنان یکی باشد جمع آن اخوان است، و «أداء و تأدية» به معنای پرداخت و رساندن کامل حق است، و «معروف»عدالت غیرقابل انکار است که ظلمی در آن نیست، و «حق» عملی است که قابل انکار نیست، و «جت» به معنای جور و انحراف از حق است، و «صوم» به معنای امساک است، از این رو به سکوت صوم گویند، چراکه آن امساک از کلام است و صوم در شرع مقدس امساک معینی است، و «سفر» در لغت به معنای کشف است، و انسفرت الإبل يعني انكشفت، و «عدة» به معنای معدود است، و «طوق» به معنای طاقت است، و «طوقه» یعنی ألبسه الطوق، و هر چیز دائره ای را طوق گویند، و «رمضان» به معنای شدت حرارت خورشید و غیر آن است، و بعضی گفته اند رمضان یکی از نام های خداوند است، و روایت شده که نگویید: رمضان آمد بلکه بگویید: ماه رمضان آمد، و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده

ص: 508

که فرمود: کسی که ماه رمضان را برای خدا روزه بگیرد گناهان گذشته و آینده او آمرزیده می شود.

ترجمه

ای افرادی که ایمان آورده اید! حکم قصاص در مورد کشتگان، برشما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، وبرده در برابر برده، وزن در برابر زن، پس اگر کسی از سوی برادر (دینی) خود، چیزی به او بخشیده شود، (و حکم قصاص او، تبدیل به خونبها گردد)، باید از راه پسندیده پیروی کند. (و صاحب خون، حال پرداخت کننده دیه را در نظر بگیرد.) و او ا قاتل نیز، به نیکی دیه را (به ولی مقتول) بپردازد (و در آن، مسامحه نکند.) این، تخفیف و رحمتی است از ناحیه پروردگار شما! و کسی که بعد از آن، تجاوز کند، عذاب دردناکی خواهد داشت (178). و برای شما در قصاص، حیات و زندگی است، ای صاحبان خرد! شاید شما تقوا پیشه کنید (179). برشما نوشته شده: «هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگرچیز خوبی (مالی) از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند! این حقی است بر پرهیزکاران !» (180). پس کسانی که بعد از شنیدنش آن را تغييردهند، گناه آن، تنها بر کسانی است که آن (وصیت) را تغییر می دهند خداوند، شنوا و داناست (181). و کسی که از انحراف وصیت کننده (وتمايل يك جانبه اوبه بعض ورثه)، یا از گناه او (که مبادا وصیت به کار خلافی کند) بترسد، و میان آنها را اصلاح دهد، گناهی بر او نيست (و مشمول حکم تبدیل وصیت نمی باشد.) خداوند، آمرزنده و مهربان است (182). ای افرادی که ایمان آورده اید! روزه برشما نوشته شده ، همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد تا پرهیزکار شوید (183). چند روز معدودی را (باید روزه بداريد!) وهرکس از شما بیمار یا مسافر باشد تعدادی از روزهای دیگر را (روزه بدارد) و بر کسانی که روزه برای آنها طاقت فرساست (همچون بیماران مزمن، و پیرمردان وپیرزنان،) لازم است کفاره بدهند: مسکینی را اطعام کنند و کسی که کار خیری انجام دهد، برای او بهتر است و روزه داشتن برای شما بهتراست اگر بدانید! (184). (روزه، در چند روز معدود)

ص: 509

ماير رمضان است ماهی که قرآن ، برای راهنمایی مردم، ونشانه های هدایت، وفرق میان حق و باطل ، درآن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن کس که بیمار یا در سفراست، روزهای دیگری را به جای آن، روزه بگیرد! خداوند، راحتی شما را می خواهد، نه زحمت شما را! هدف این است که این روزها را تکمیل کنید و خدا را براینکه شما را هدایت کرده ، بزرگ بشمريد باشد که شکرگزاری کنید! (185). و هنگامی که بندگان من، از تودرباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می خواند، پاسخ میگویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند) ! (186)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ(بقره/ 178)

قانون قصاص و دیه و عفو

امام باقرو یا امام صادق علیه السلام درباره قصاص فرمود: اگر شخص آزادی، غلام مملوکی را بکشد نباید او را بکشند بلکه باید به شدت او را کتک بزنند و دیه آن غلام را از او بگیرند.(1)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ» به فرمود: سزاوار است کسی که حق قصاص دارد، اگر می خواهد دیه بگیرد بر برادر دینی خود سخت گیری نکند و سزاوار است کسی که بدهکار دیه است اگر توانایی مالی دارد در پرداخت آن کوتاهی نکند و با احسان و نیکی دین خود

ص: 510


1- کافی، ج 304/7

را ادا کند.(1)

و در تفسیر «فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ» فرمود: این مربوط به کسی است که به جای قصاص دیه می پذیرد و یا عفو می کند و یا با چیزی مصالحه می نماید و سپس ظالمانه قاتل را به قتل می رساند، از این رو خداوند می فرماید: عذاب الیم و دردناکی برای او خواهد بود.(2)

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى» فرمود ... اگر مردی زنی را بکشد و اولیای مقتول تقاضای قصاص بکنند باید نصف دیه مرد را به قاتل بپردازند و سپس او را قصاص نمایند.(3)

امام صادق علیه السلام فرمود: آية «کُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ» مخصوص به مؤمنین است و برای همه مسلمانان نیست.(4)

امام سجاد علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: این خطاب به امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله است و خداوند به آنان می فرماید: قصاص برای شما موجب حیات و زندگی است چرا که هرکس بخواهد کسی را بکشد چون می داند قصاص خواهد شد، از کشتن برادر دینی خود صرفنظر می نماید و این سبب حیات و زنده ماندن او و زنده ماندن کسی که اراده قتل او را داشت و زنده ماندن مردم دیگر خواهد بود و هنگامی که مردم بدانند آدمکشی قصاص دارد از ترس قصاص جرات برقتل نمی کنند از این رو خداوند می فرماید «يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» یعنی ای

ص: 511


1- همان، ص 358، ح2.
2- همان، ص 359، ح 3.
3- عن أبي عبد الله علیه السلام... إن قتل رجل امرأة فأراد أولياء المقتول أن يقتلوا أدوا نصف دیته إلى أهل الرجل. (تفسیر عیاشی، ج94/1 ، ح158)
4- عن أبي عبد الله علیه السلام أهي جماعة المسلمين قال: هي للمؤمنين خاصة. (تفسير عیاشی، ج75/1 ، ح 159)

صاحبان عقل قصاص مایه حیات شماست ...

سپس فرمود: ای بندگان خدا این قصاص در برابر کسانی است که شما آنان را در دنیا می کشید و روح آنان را ازبدن شان جدا می سازید، آیا می خواهید من شما را از قتلی که بزرگ تر از این است و خداوند قصاص بزرگ تری برای قاتل آن قرار داده است خبر بدهم؟ عرض کردند آری ای فرزند رسول خدا. پس امام سجاد علیه السلام فرمود: بزرگ تر از این قتل، قتلی است که قابل جبران نیست و مقتول دیگر زنده نخواهد شد. عرض کردند: آن چیست؟ فرمود: آن این است که کسی مردم را از نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام گمراه سازد و آنان را به راهی غیر از راه خداوند بکشاند، و به پیروی از راه دشمنان على علیه السلام و اعتقاد به امامت آنان وا بدارد و از اعتقاد به امامت على و حق او و فضل او باز دارد، و این قتلی است که مقتول اوقاتل را برای ابد در آتش جهنم مخلد و جاوید خواهد کرد وكيفر قاتل و مقتول عذاب ابد خواهد بود.(1)

ص: 512


1- بِالْإِسْنَادِ المتقدم عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام: فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَی- «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حیاة» الْآیَهَ- وَ لَکُمْ یَا أُمَّهَ مُحَمَّدٍ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ لِأَنَّ مَنْ هَمَّ بِالْقَتْلِ فَعَرَفَ أَنْ یُقْتَصَّ مِنْهُ فَکَفَّ لِذَلِکَ عَنِ الْقَتْلِ کَانَ حَیَاهً لِلَّذِی کَانَ هَمَّ بِقَتْلِهِ وَ حَیَاهً هذا الجافی (الْجَانِی) الَّذِی أَرَادَ أَنْ یَقْتُلَ وَ حَیَاهً لِغَیْرِهِمَا مِنَ النَّاسِ إِذَا عَلِمُوا أَنَّ الْقِصَاصَ وَاجِبٌ لَا یَجْسُرُونَ عَلَی الْقَتْلِ مَخَافَهَ الْقِصَاصِ یا أُولِی الْأَلْبابِ أُوْلِی الْعُقُولِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ثُمَّ قَالَ علیه السلام عِبَادَ اللَّهِ هَذَا قِصَاصُ قَتْلِکُمْ لِمَنْ تَقْتُلُونَهُ فِی الدُّنْیَا وَ تُفْنُونَ رُوحَهُ أَ وَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِأَعْظَمَ مِنَ الْقَتْلِ وَ مَا یُوَجِّهُ اللَّهُ عَلَی قَاتِلِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْ هَذَا الْقِصَاصِ؟ قَالُوا بَلَی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ أَعْظَمُ مِنْ هَذَا الْقَتْلِ أَنْ یَقْتُلَهُ قَتْلًا لَا یَنْجَبِرُ وَ لَا یَحْیَا بَعْدَهُ أَبَداً قَالُوا مَا هُوَ؟ قَالَ أَنْ یُضِلَّهُ عَنْ نُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ وَلَایَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ یَسْلُکَ بِهِ غَیْرَ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یُغْرِیَهُ بِاتِّبَاعِ طَرَائِقِ أَعْدَاءِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِمْ وَ دَفْعِ عَلِیٍّ عَنْ حَقِّهِ وَ جَحْدِ فَضْلِهِ وَ أَلَّا یُبَالِیَ بِإِعْطَائِهِ وَاجِبَ تَعْظِیمِهِ فَهَذَا هُوَ الْقَتْلُ الَّذِی هُوَ تَخْلِیدُ الْمَقْتُولِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً مُخَلَّداً أَبَداً فَجَزَاءُ هَذَا الْقَتْلِ مِثْلُ ذَلِکَ الْخُلُودِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ(احتجاج، ج50/2 )

كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ (بقره / 180)

وصيت هنگام مرگ

یکی از دوستان امیرالمؤمنین علیه السلام بیمار بود و به آن حضرت عرض کرد: آیا من باید برای خویشان خود وصیت کنم؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: تو با داشتن هفتصد درهم و یا ششصد درهم نیاز به وصیت برای خویشان خود نداری چرا که مال فراوانی نداری.(1)

امام صادق علیه السلام از پدران خود از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نمود که فرمود: کسی که هنگام مرگ برای خویشان غیر وارث خود وصیت نکند، عمل خود را با معصیت و گناه ختم نموده است.(2)

محمد بن مسلم می گوید: از امام باقر علیه السلام سؤال کردم: آیا کسی می تواند برای وارث خود وصیت بکند؟ فرمود: آری. و سپس این آیه را تلاوت نمود «إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ» .(3)

امام باقر علیه السلام فرمود: هرکس برای غیر وارث خود کوچک یا بزرگ وصیت

ص: 513


1- روي عن علي علیه السلام أنه دخل على مولى له في مرضه وله سبعمائة أو ستمائة درهم فقال: ألا أوصي؟ فقال: لا إن الله سبحانه قال: «إِنْ تَرَكَ خَيْرًا» وليس لك كثير مال. (مجمع البیان، ج 493/1 )
2- روى السكوني عن أبي عبد الله عن أبيه عن علي علیهم السلام قال: من لم يوص عند موته لذوي قرابته ممن لا يرث فقد ختم عمله بمعصية. (همان، ص 494)
3- کافی، ج 10/7، ح5.

معروف و پسندیده و دور از منکر و ظلم - بنماید باید به وصیت او عمل شود.(1)

عمار بن مروان گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: برای آیه «إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ» حد محدودی هست؟ فرمود: آری. عرض کردم: حد آن چیست؟ فرمود:کمتر آن سدس و بیشتر آن ثلث است.(2)

محمد بن مسلم گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردی وصیت نمود که اموال او را در راه خدا بدهند؟ امام علیه السلام فرمود: باید به هرکسی که برای او وصیت نموده بدهید، گرچه یهودی یا مسیحی باشد، چرا که خداوند می فرماید: «فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ».(3)

اما صادق علیه السلام درباره کسی که وصیت به حج کرده بود و وصی او آن مال را صرف کار دیگری نمود فرمود: وصی باید غرامت بدهد و از مال خود به همان اندازه صرف حج نماید چرا که خداوند می فرماید: «فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ» (4)

از امام صادق علیه السلام درباره مردی که چیزی برای او وصیت شده بود و پیش از آن که آن را بگیرد از دنیا رفته بود، فرمود: به دنبال وارث وولي او بگرد و آن مال را به دست او برسان چرا که خداوند می فرماید: «فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ» راوی می گوید: عرض کردم: او اهل فارس است و مسلمان شده و نامی برای او نیست و ما ولی او را نیز نمی شناسیم؟ حضرت فرمود: تلاش کن تا ولی او را پیدا کنی، پس اگر او را نیافتی و خداوند از تلاش تو آگاه شد، آن مال را از طرف آن

ص: 514


1- تفسير برهان، ج2/ 178.
2- کافی، ج 11/7، ح 4.
3- همان، ص14، ح 2.
4- همان، ص 22، ح 2.

میت صدقه بده.(1)

فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (بقره/ 182)

على بن ابراهیم قمی در تفسیر خود از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: هنگامی که مسلمانی وصیتی می کند بر وصى (و وارث) او حرام است که وصیت او را تغییر بدهد، بلکه باید طبق آن چه او وصیت نموده عمل کند، جز آن که وصیت کننده بر خلاف امر خدا وصیت کرده باشد و به وارث خود ظلم نموده باشد، و در آن صورت بروصی جایز است که وصیت او را به حق بازگرداند، مانند این که مردی وصیت کند که امال اورا به بعضی از ورثه او بدهند و بقیه ورثه را از ارث محروم نمایند، و در این صورت بروصی جایز است که وصیت او را به حق بازگرداند (و مطابق قانون ارث اموال او را تقسیم نماید) و این معنای «جنفا أو اثما» می باشد، سپس فرمود: «جنف» این است که مایل به برخی از ورثه باشد و مایل به برخی نباشد و «اثم» این است که وصیت کند مال او را صرف آتش پرستی و یا ساختن شراب نمایند و در این صورت وصی نباید به این گونه وصیت ها عمل کند.(2)

ص: 515


1- عن أبي عبد الله علیه السلام قال: سألته عن رجل أوصي له بوصية فمات قبل أن يقبضها و لم يترك عقبا قال: اطلب له وارثا أو مولی فادفعها إليه، فإن الله يقول:«فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ» قلت: إن الرجل كان من أهل فارس دخل في الإسلام لم يسم ولا يعرف له ولي، قال: اجهد أن يقدر له على ولي فإن لم تجده وعلم الله منك الجهد تتصدق بها. (تفسیر عیاشی، ج1/ 77، ح 171)
2- قال الصادق علیه السلام: إذا أوصى الرجل بوصية فلا يحل للوصي أن يغير وصيته يوصيها، بل يمضيها على ما أوصى، إلا أن يوصي بغير ما أمر الله فيعصي في الوصية و يظلم فالموصى إليه جائز له أن يرده إلى الحق مثل رجل يكون له ورثة فيجعل المال كله البعض ورثته و يحرم بعضا فالوصي جائز له أن يرده إلى الحق وهو قوله:«جَنَفًا أَوْ إِثْمًا» فالجنف الميل إلى بعض ورثته دون بعض و الإثم أن يأمر بعمارة بيوت النيران واتخاذ المسكر فيحل للوصي أن لا يعمل بشيء من ذلك. (تفسیر قمی، ج65/1 )

ذیل حدیث فوق امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا» فرمود: اگر کسی در وصیت خود از ثلث تجاوز کند (وصی می تواند وصیت او را به ثلث بازگرداند.)(1)

در روایت دیگری فرمود: خداوند این اختیار را به وصی داده که اگر وصیت به امر پسندیده و معروفی نباشد و موصی از حق منحرف شده باشد، او می تواند وصیت را به امر پسندیده ای تغییر بدهد، چرا که خداوند می فرماید:«فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ علیه».(2)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ «بقره / 183 »

فلسفه روزه ماه مبارک رمضان

امام حسن مجتبی می فرماید: یکی از مسائلی که یهودیان از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال کردند این بود که مردی از یهود به آن حضرت گفت: ای محمد برای چه خداوند برامت تو سی روز روزه واجب نموده و بر امت های پیشین بیش از آن واجب نموده است؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به خاطر این که آدم هنگامی که از آن

ص: 516


1- همان.
2- محمد بن يعقوب: عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن رجاله، قال: إن الله عزوجل أطلق للموصى إليه أن يغير الوصية إذا لم يكن بالمعروف، و كان فيها حيف، و يردها إلى المعروف، لقوله عز وجل:«فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ». (کافی، ج 20/7، ح1)

شجرة منهيه خورد، سی روز در شکم او باقی ماند، از این رو خداوند برذرية اوسی روز گرسنگی و تشنگی را واجب نمود، و آن چه بین آن می خورند تفضل الهی است بر آنان، و آدم که چنین کرد خداوند بر امت من نیز چنین واجب نمود.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله این آیه را تلاوت کرد «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ» مرد یهودی گفت: راست گفتی ای محمد، اکنون بگو: پاداش روزه ماه رمضان چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ مؤمنی ماه رمضان را برای خدا روزه نمی گیرد جز آن که خداوند هفت پاداش به او می دهد. 1. حرام دربدن او ذوب می شود، 2. به رحمت خدا نزدیک می گردد، 3. کفاره گناه پدرخود آدم را می پردازد، 4. سختی مرگ برای او آسان می شود، 5. از گرسنگی و تشنگی قیامت ایمن خواهد بود، 6. از دوزخ نجات می یابد و داخل بهشت می شود، 7. خداوند از میوه های بهشت به او اطعام می کند. مرد یهودی گفت:راست گفتی ای محمد. (1)

ص: 517


1- عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه فَقالُوا : یا مُحَمَّدٍ . . . فأخبرنی لِأَیِّ شَیْ ءٍ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الصَّوْمَ عَلَی أُمَّتِکَ بِالنَّهَارِ ثَلَاثِینَ یَوْماً وَ فَرَضَ عَلَی الْأُمَمِ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِنَّ آدَمَ لَمَّا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَهِ بَقِیَ فِی بَطْنِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَی ذُرِّیَّتِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ الَّذِی یَأْکُلُونَهُ تَفَضُّلٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ کَانَ عَلَی آدَمَ فَفَرَضَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَی أُمَّتِی ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هَذِهِ الْآیَهَ «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَامَهَا فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَصُومُ شَهْرَ رَمَضَانَ احْتِسَاباً إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَ خِصَالٍ أَوَّلُهَا یَذُوبُ الْحَرَامَ مِنْ جَسَدِهِ وَ الثَّانِیَهُ یَقْرُبُ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ وَ الثَّالِثَهُ یَکُونُ قَدْ کَفَّرَ خَطِیئَهَ أَبِیهِ آدَمَ وَ الرَّابِعَهُ یُهَوِّنُ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْخَامِسَهُ أَمَانٌ مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ السَّادِسَهُ یُعْطِیهِ اللَّهُ بَرَاءَهً مِنَ النَّارِ وَ السَّابِعَهُ یُطْعِمُهُ اللَّهُ مِنْ طَیِّبَاتِ الْجَنَّهِ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ(امالی صدوق، ص260، ح1)

امام صادق علیه السلام فرمود: روزه ماه رمضان بر امت های پیشین واجب نبوده است، بلکه بر انبیا و پیامبران واجب بوده و خداوند به این امت تفضل نموده و روزه ماه رمضان را بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و بر امت او واجب کرده است.(1)

امام صادق علیه السلام درسخن دیگری فرمود: آية «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ »مخصوص به مؤمنین است.(2)

امام صادق علیه السلام فرمود: لذت ندا وخطاب الهی در مورد روزه (و غیر روزه) زحمت و رنج عبادت را برطرف می نماید.(3)

و در حدیث معروف آمده که: «الصوم جنة من النار» یعنی روزه سپری است در مقابل آتش دوزخ. و در حدیث دیگری آمده که : « من لم يستطع الباه فليصم فإن الصوم وجاء» یعنی هرکس غریزه شهوت به او فشار می آورد و ازدواج برای او فراهم نمی شود باید برای کنترل غریزه روزه بگیرد.(4)

ص: 518


1- عن حَفصِ بنِ غِیاثِ النَّخعیّ: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللَّهِ علیه السلام یَقولُ : إنَّ شهرَ رَمَضانَ لَم یَفرِضِ اللَّهُ صِیامَهُ علی أحَدٍ من الاُمَمِ قَبلَنا، فَقلتُ لَهُ : فقولُ اللَّهِ عَزَّوجلَّ :«یا أیُّها الذین آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الّذینَ مِن قَبلِکُم» ؟! قالَ : إنّما فَرَضَ اللَّهُ صیامَ شَهرِ رَمَضانَ علی الأنبیاءِ دُونَ الاُمَمِ، فَفَضَّلَ اللَّهُ بهِ هذِهِ الاُمَّهَ، وجَعَلَ صیامَهُ فَرضاً علی رسولِ اللَّهِ صلی اللَّه علیه وآله وعلی اُمَّتِهِ . (الفقیه، ج 19/2، ح 1844)
2- تفسیر عیاشی، ج97/1 ، ح175؛ تفسیر برهان، ج 180/2
3- وفي المجمع عنه علیه السلام قال: لذة التداء أزال تعب العبادة والعناء. (تفسیر صافی، ج318/1، از مجمع البیان)
4- المجازات النبوتية ، ص 85.

أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/ 184)

معذورین از روزه

در تفسیر عیاشی از محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسافرت روزه نمی گرفت نه روزه واجب ونه روزه مستحب. سپس فرمود: مخالفین دروغ می گویند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفر روزه می گرفته است، چرا که آیة (فن گات بينكم مريضا أو على قبر قعده ممن أيام أخر هنگامی نازل شد که رسول خدا صلی الله علیه و آله در منطقه «كراع الغميم» (که تا مدینه یکصد و هفتاد میل فاصله داشت) نازل شد و هنگام طلوع فجر بود، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله ظرف آبی طلب نمود و از آن نوشید و دستور داد تا مردم نیز افطار نمودند، پس گروهی گفتند: » اکنون روز شد وای کاش ما این روز را روزه می گرفتیم» و رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را عصاة (و متمردين) نامید و همواره به این نام معروف بودند تا رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود.(1)

امام سجاد علیه السلام فرمود: اهل تستن درباره روز؛ مريض ومسافر اختلاف نموده اند، گروهی می گویند مريض و مسافر باید روزه بگیرند، وگروهی می گویند مختارند، اگر خواستند، روزه بگیرند و اگر نخواستند روزه نگیرند و اماما ((خاندان نبوت) می گوییم: باید روزه نگیرند، و اگر کسی در سفر و بیماری روزه بگیرد (گناه کرده و) باید قضای آن را انجام بدهد چرا که خداوند می فرماید: «فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ».؟ (2)

ص: 519


1- تفسیر صافی، ج219/1
2- عن عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قال: ... أمَّا صَوْمُ السَّفَرِ وَ الْمَرَضِ، فَإنَّ الْعَامَّهَ قَدِ اخْتَلَفَتْ فِی ذَلِکَ فَقَالَ قَوْمٌ: یَصُومُ وَ قَالَ آخَرُونَ: لَا یَصُومُ وَ قَالَ قَوْمٌ: إنْ شَاءَ صَامَ وَ إنْ شَاءَ أفْطَرَ وَ أمَّا نَحْنُ فَنَقُولُ: یُفْطِرُ فِی الْحَالَیْنِ جَمِیعاً، فَإنْ صَامَ فِی السَّفَرِ أوْ فِی حَالِ الْمَرَضِ فَعَلَیْهِ الْقَضَاءُ فَإنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ: یَقُولُ «وَ مَنْ کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیّامٍ أُخَرَ»(کافی، ج 86/4، ح1)

ابوبصیر می گوید: از امام صادق علیه السلام درباره حد مرض وبیماری که با وجود آن نباید روزه گرفت سؤال نمودم و آیه «فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ» را قرائت کردم.

و امام علیه السلام فرمود: خداوند حد آن را به خود مکلف واگذار نموده، اگر ضعف و ناتوانی (شدید) احساس کند باید روزه نگیرد . همان گونه که مسافر روزه نمی گیرد - و اگر در خود توانایی احساس نماید باید روزه بگیرد.(1)

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ» فرمود: مقصود پیرمرد سالخورده و کسی است که عطش شدید پیدا می کند. و در مورد آیه «فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا »نیز فرمود: مقصود مریض و بیمار ذوالعطاش است.(2)

امام صادق علیه السلام فرمود : کسی که در ماه رمضان مریض شود و روزه نگیرد و سپس سلامت یابد و قضا نکند تا به ماه رمضان برسد باید روزه خود را قضا کند و برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد.(3)

ص: 520


1- عن أبي بصير قال سألت أبا عبد الله علیه السلام: عن حد المرض الذي يجب على صاحبه فيه الإفطار كما يجب عليه في السفر في قوله:«فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ»قال: هو مؤتمن علیه مفوض إليه فإن وجد ضعفا فليفطر، وإن وجده قوة فليصم كان المريض على ما كان. (تفسیر عیاشی، ج81/1 ، ح188)
2- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ :«وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَهٌ طَعامُ مِسْکِینٍ» قَالَ الشَّیْخُ الْکَبِیرُ وَ الَّذِی یَأْخُذُهُ الْعُطَاشُ وَ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً» قَالَ مِنْ مَرَضٍ أَوْ عُطَاشٍ. (کافی، ج 116/4 ، ح1)
3- عن الصادق علیه السلام: و على الذين يطيقونه فدية من مرض في شهر رمضان فأفطر ثم صح فلم يقض ما فاته حتى جاء شهر رمضان آخر فعليه أن يقتضي ويتصدق لكل يوما مدا من طعام. (مجمع البیان، ج 10/2 - 11)

شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ (بقره/185)

نزول قرآن در ماه مبارک رمضان

امام صادق علیه السلام فرمود: ماه ها(ی اسلامی) نزد خداوند در کتاب خدا به هنگام خلقت آسمان ها و زمین - دوازده ماه بوده است و نخست آن ها شهر الله عزوجل - ماه رمضان - است و قلب ماه رمضان شب قدر است و قرآن درشب اول ماه رمضان نازل شده است و ماه رمضان با نزول قرآن شروع گردیده است.(1)

حفص بن غیاث می گوید: من به امام صادق علیه السلام درباره این آیه گفتم: قرآن از اول آن تا آخردرمدت بیست سال نازل شد؟ امام علیه السلام فرمود: قرآن جملة واحدة درماه رمضان در بیت المعمور( به قلب مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله) نازل شد و سپس درطول بیست سال تدریج بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل گردید.

سپس فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: صحف ابراهيم علیه السلام در اولین شب از ماه رمضان نازل شد و تورات در شب ششم ماه رمضان نازل شد و انجیل درشب سیزدهم ماه رمضان نازل شد وزبور داود علیه السلام درشب هیجدهم ماه رمضان نازل شد و قرآن درشب بیست و سوم ماه رمضان نازل شد.(2)

ص: 521


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» فَغُرَّهُ الشُّهُورِ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیْلَهُ الْقَدْرِ وَ نَزَلَ الْقُرْآنُ فِی أَوَّلِ لَیْلَهٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَاسْتَقْبِلِ الشَّهْرَ بِالْقُرْآنِ کافی، ج 65/4 ،ح1
2- عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ» وَ إِنَّمَا أُنْزِلَ فِی عِشْرِینَ سَنَهً بَیْنَ أَوَّلِهِ وَ آخِرِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام نَزَلَ الْقُرْآنُ جُمْلَهً وَاحِدَهً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَی الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ نَزَلَ فِی طُولِ عِشْرِینَ سَنَهً ثُمَّ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله نَزَلَتْ صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ فِی أَوَّلِ لَیْلَهٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أُنْزِلَتِ التَّوْرَاهُ لِسِتٍّ مَضَیْنَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أُنْزِلَ الْإِنْجِیلُ لِثَلَاثَ عَشْرَهَ لَیْلَهً خَلَتْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أُنْزِلَ الزَّبُورُ لِثَمَانِیَهَ عَشَرَ خَلَوْنَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أُنْزِلَ الْقُرْآنُ فِی ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ (همان، ج 628/2، ح6)

امام باقر علیه السلام فرمود: نگویید: این رمضان است و رمضان رفت و رمضان آمد، چرا که رمضان نامی از نام های خداوند است و صحیح نیست که بگویید: رمضان آمد و رمضان رفت و آمدن و رفتن مربوط به مخلوق زوال پذیر است ولكن بگویید: ماه رمضان آمد و یا ماه رمضان رفت و ماه را اضافه به رمضان کنید و ماه رمضان ماهی است که قرآن درآن نازل شده است و خداوند آن را مثل عید قرار داده است.(1)

از امام صادق علیه السلام سؤال شد: فرق بین قرآن و فرقان چیست؟ فرمود: قرآن نام کل کتاب خداست و فرقان نام آیات محکم و واجب العمل است.(2)

فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ(بقره / 185)

وجوب روزه ماه مبارک رمضان

عبید بن زراره گوید: آیه «فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ» را برای امام صادق علیه السلام

ص: 522


1- عَنْ أبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: کُنَّا عِنْدَهُ ثَمَانِیَهَ رِجَالٍ فَذَکَرْنَا رَمَضَانَ فَقَالَ: لَا تَقُولُوا: هَذَا رَمَضَانُ، وَ لَا ذَهَبَ رَمَضَانُ، وَ لَا جَاءَ رَمَضَانُ، فَإنَّ رَمَضَانَ اسْمٌ مِنْ أسْمَاءِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَجِیءُ وَ لَا یَذْهَبُ، وَ إنَّمَا یَجِیءُ وَ یَذْهَبُ الزَّائِلُ، وَ لَکِنْ قُولُوا: شَهْرُ رَمَضَانَ، فَإنَّ الشَّهْرَ مُضَافٌ إلَی الاسْمِ وَ الاسْمُ اسْمُ اللهِ عَزَّ ذِکْرُهُ، وَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ جَعَلَهُ مَثَلًا وَ عِیداً. (همان، ج 69/4، ح2)
2- سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْقُرْآنِ وَ الْفُرْقَانِ أَ هُمَا شَیْئَانِ أَوْ شَیْ ءٌ وَاحِدٌ فَقَالَ علیه السلام الْقُرْآنُ جُمْلَهُ الْکِتَابِ وَ الْفُرْقَانُ الْمُحْکَمُ الْوَاجِبُ الْعَمَلِ بِهِ. (همان، ج 461/2 ، ح11)

تلاوت نمودم، فرمود: معنای این آیه بسیار روشن است، کسی که ماه رمضان را شاهد باشد و آن را درک کند باید روزه بگیرد، و کسی که مسافر ا(و یا مریض باشد) نباید روزه بگیرد.(1)

ابن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام سؤال نمود ماه رمضان می رسد و من در خانه خود هستم وسپس مسافرت می نمایم؟ امام علیه السلام فرمود: خداوند می فرماید: «قمن شهد منكم الشهر فليضمه) پس کسی که در بین خانواده خود باشد و ماه رمضان برسد حق ندارد به مسافرت برود مگر سفر حج و یا عمره و یا برای دریافت مالی که از تلف آن هراس داشته باشد.(2)

ابوبصیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدای شما شوم، ماه رمضان می رسد و من برخی از آن را روزه می گیرم و سپس نیت می کنم که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام بروم و در آن صورت در رفتن به زیارت و بازگشت و در کنار قبر او چند روزی می مانم و روزه نمی گیرم؟ فرمود: نزد قبر آن حضرت بمان و روزه نگیر. عرض کردم: فدای شما شوم آیا این عمل افضل است و یا ماندن در وطن و روزه گرفتن؟ امام علیه السلام فرمود: زیارت جدم افضل است، مگرتودرکتاب خدا نمی خوانی:«فَمَنْ

ص: 523


1- عُبَيْدُ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ قَوْلِ اللَّهِ عروجل : « فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فليه » ، قَالَ : مَا أَبْيَنَهَا مَنْ شَهِدَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ سَافَرَ لَا يَصُمْهُ . (همان، ج126/4 ، ح1)
2- قلت لأبي عبد الله علیه السلام: إن ابن أبي يعفور أمرني أن أسألك عن مسائل فقال: وما هي قال: يقول لك: إذا دخل شهر رمضان وأنا في منزلي إلى أن أسافر قال: إن الله يقول: «فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ» فمن دخل عليه شهر رمضان وهو في أهله فليس له أن يسافر إلا لحج أو عمرة أو في طلب مال يخاف تلفه. (تفسیر عیاشی، ج80/1، ح 186)

شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ». (1)

امام صادق علیه السلام فرمود: «فليصمه» یعنی باید ماه رمضان را روزه بگیرد، و روزه مربوط به دهان است و روزه دارنباید سخنی جز سخن خیر بگوید(2).

یُریدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (بقره / 185)

افطار مسافر و مریض هدیه خداوند است

درکتاب کافی و علل الشرایع از امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: خداوند بر مریض ها و مسافرهای امت من ترحم وتصدق نموده و در سفرو بیماری دستور افطار روزه و شکسته خواندن نماز داده است. آیا شما دوست می دارید که صدقه او را رد کنید؟(3)

در کتاب خصال از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: خداوند از کرامتی که بر ما دارد، به من و امت من هدیه ای داده که به هیچ امت دیگری نداده است. اصحاب آن حضرت عرض کردند: هدیه او چیست یا رسول الله ؟ فرمود: افطار در

ص: 524


1- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَدْخُلُ عَلَیَّ شَهْرُ رَمَضَانَ فَأَصُومُ بَعْضَهُ فَیَحْضُرُنِی نِیَّهُ زِیَارَهِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَأَزُورُهُ وَ أُفْطِرُ ذَاهِباً وَ جَائِیاً أَوْ أُقِیمُ حَتَّی أُفْطِرَ وَ أَزُورُهُ بَعْدَ مَا أُفْطِرُ بِیَوْمٍ أَوْ یَوْمَیْنِ؟ فَقَالَ أَقِمْ حَتَّی تُفْطِرَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَهُوَ أَفْضَلُ؟ قَالَ نَعَمْ أَ مَا تَقْرَأُ فِی کِتَابِ اللَّهِ «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ»؟ (تهذیب شیخ طوسی، ج 4/ 316 ح 961)
2- قال أبو عبد الله «فَلْيَصُمْهُ» قال: الصوم فوه لا يتكلم إلا بالخير. (تفسیر عیاشی، 1/ 100، ح188)
3- (علل الشرایع، ج382/2 )

سفر وشکسته خواندن نماز درسفر و هر کس در سفر چنین نکند هدیه خدا را رد نموده است.(1)

مرحوم صدوق درکتاب فقیه از حضرت رضا علیه السلام نقل نموده که فرمود: علت این که تکبير درنماز عید فطر بیشتر از نمازهای دیگر است این است که تکبير تعظیم و تمجید خداوند است برهدایت وعافیتی که به بنده خود داده، همان گونه که می فرماید: «وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ».

در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: در (عید) فطر تکبیراتی است ولكن مستحب است. راوی گوید: گفتم: آن تکبیرات چیست؟ فرمود: پس از نماز مغرب و عشای شب عید فطر و پس از نماز صبح عید و پس از نماز عید فطر. گفتم : چگونه بگویم : فرمود: بگو: «الله أكبر الله أكبر لا إله إلا الله و الله أكبر الله أكبر ولله الحمد الله أكبر على ما هدانا» چنان که خداوند می فرماید: «وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ(یعنی الصيام) وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ».(2)

امام باقر علیه السلام فرمود: مقصود از «یسر» امیرالمؤمنین است و مقصود از «عسر» فلان و فلان است، پس هرکس از فرزندان آدم باشد در ولایت فلان وفلان داخل نمی شود

ص: 525


1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: إِنَّ اللَّهَ عز و جل أَهْدَی إِلَیَّ وَ إِلَی أُمَّتِی هَدِیَّهً لَمْ یُهْدِهَا إِلَی أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ کَرَامَهً مِنَ اللَّهِ لَنَا قَالُوا وَ مَا ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْإِفْطَارُ فِی السَّفَرِ وَ التَّقْصِیرُ فِی الصَّلَاهِ فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ رَدَّ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَدِیَّتَهُ. (همان، ح1)
2- عن سعید النقّاش :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام لی : أما إنَّ فِی الفِطرِ تَکبیرا ولکِنَّهُ مَستورٌ ، قالَ : قُلتُ : وأینَ هُوَ؟ قالَ : فی لَیلَهِ الفِطرِ فِی المَغرِبِ وَالعِشاءِ الآخِرَهِ ، وفی صَلاهِ الفَجرِ ، وفی صَلاهِ العیدِ ، ثُمَّ یُقطَعُ . قالَ : قُلتُ : کَیفَ أقولُ؟ قالَ : تَقولُ : «اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبَرُ ، لا إلهَ إلَا اللّهُ وَاللّهُ أکبَرُ ، اللّهُ أکبَرُ وللّهِ الحَمدُ ، اللّهُ أکبَرُ عَلی ما هَدانا» ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : « وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّهَ » یَعنِی الصِّیامَ « وَلِتُکَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ » . ( کافی، ج 4/ 166، ح1)

(و آنان را پیشوای خود نمی داند).(1)

وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (بقره/ 186)

معنای دعا و اجابت واستجابت

روایت شده که مردی از اعراب بادیه نشین به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: آیا خدا نزدیک به ماست تا با او راز کنیم و یا از ما دور است تا او را صدا بزنیم؟ پس این آیه نازل شد(2).

و در مناجات سید الشهداء علیه السلام آمده که می فرماید: «إلهي ما أقربك مني وأبعدني عنك وما أرأفك بي فما الذي يحجبني عنك؟ وإنما يجد قربه من بده كأنه يراه» (3).

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «أعبد الله كأنك تراه فإن لم تكن تراه فإنه يراك»(4).

ص: 526


1- عن الثمالي عن أبي جعفر علیه السلام في قول الله: «یُریدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ » قال: اليسر علي علیه السلام، وفلان وفلان العسر، فمن كان من ولد آدم لم يدخل في ولاية فلان وفلان.(تفسیر عیاشی، ج82/1 ، ح191)
2- عن أبي جعفر علیه السلام قال:مَکتوبٌ فِی التَّوراهِ الَّتی لَم تُغَیَّر أنَّ موسی علیه السلام سَأَلَ رَبَّهُ فَقالَ : یا رَبِّ ، أقَریبٌ أنتَ مِنّی فَاُناجِیَکَ ، أم بَعیدٌ فَاُنادِیَکَ فَأَوحی إلَیهِ : یا موسی ، أنَا جَلیسُ مَن ذَکَرَنی . فَقالَ موسی : فَمَن فی سِترِکَ یَومَ لا سِترَ إلّا سِترُکَ؟ فَقالَ : الَّذینَ یَذکُرونی فَأَذکُرُهُم ، ویَتَحابّونَ فِیَّ فَاُحِبُّهُم ، فَاُولئِکَ الَّذینَ إذا أرَدتُ أن اُصیبَ أهلَ الأَرضِ بِسوءٍ ذَکَرتُهُم فَدَفَعتُ عَنهُم بِهِم . (کافی، ج 2/ 496، ح 4)
3- وفي مناجاة سيد الشهداء - عليه الصلاة والسلام - : إلهي ما أقربك مني وأبعدني عنك وما أرأفك بي فما الذي يحجبني عنك وإنما يجد قربه من عبده كأنه يراه.
4- قال نبينا صلی الله علیه و آله : أعبد الله كأنك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك. (تفسیر صافی، ج1/ 67)

امام صادق علیه السلام در تفسير و إذا سألك عبادي عيني.. که فرمود: معنای ایمان داشتن به خداوند در این آیه این است که بدانند، او قادربر اجابت دعا وعطای به آنان است.

احمد بن محمد بن أبي نصر گوید:(1) به امام کاظم علیه السلام گفتم: فدای شما شوم من سال هایی است که حاجتی را از خداوند طلب نموده ام و از تأخیر اجابت آن در قلب من چیزی وارد شده؟! امام علیه السلام فرمود: ای احمد بترس از آن که شیطان برتو مسلط شود و تو را نا امید نماید.

سپس فرمود: امام باقر علیه السلام می فرمود: خداوند اجابت دعای مؤمن را به خاطر این که صدای او را دوست می دارد به تأخیر می اندازد. تا این که فرمود: به خدا سوگند تأخیر اجابت مؤمنین نسبت به خواسته های دنیای آنان مصلحت وخیر آنهاست، چرا که دنیا ارزشی ندارد و سزاوار است که مؤمن همان گونه که در سختی دعا می کند، در رفاه و آسایش نیز دعا کند، واگر حاجت او برآورده شد از دعا غافل نشود، چرا که دعا نزد خداوند منزلت بالایی دارد.

سپس امام کاظم علیه السلام به احمد بن محمد بن ابی نصر فرمود: بر تو باد به صبرو طلب حلال و صله رحم و دورباش از دشمنی و بدگویی از مردم، همانا ما اهل

ص: 527


1- عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر :قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ ! إنّی قَد سَأَلتُ اللّهَ حاجَهً مُنذُ کَذا وکَذا سَنَهً ، وقَد دَخَلَ قَلبی مِن إبطائِها شَیءٌ .فَقالَ علیه السلام : یا أحمَدُ ! إیّاکَ وَالشَّیطانَ أن یَکونَ لَهُ عَلَیکَ سَبیلٌ حَتّی یُقَنِّطَکَ ، إنَّ أبا جَعفَرٍ علیه السلام کانَ یَقولُ : إنَّ المُؤمِنَ یَسأَلُ اللّهَ عز و جل حاجَهً ، فَیُؤَخِّرُ عَنهُ تَعجیلَ إجابَتِهِ حُبّا لِصَوتِهِ وَاستِماعِ نَحیبِهِ . ثُمَّ قالَ : وَاللّهِ ، ما أخَّرَ اللّهُ عز و جل عَنِ المُؤمِنینَ ما یَطلُبونَ مِن هذِهِ الدُّنیا خَیرٌ لَهُم مِمّا عَجَّلَ لَهُم فیها ، وأیُّ شَیءٍ الدُّنیا إنَّ أبا جَعفَرٍ علیه السلام کانَ یَقولُ : یَنبَغی لِلمُؤمِنِ أن یَکونَ دُعاؤُهُ فِی الرَّخاءِ نَحوا مِن دُعائِهِ فِی الشِّدَّهِ ، لَیسَ إذا اُعطِیَ فَتَرَ ، فَلا تَمَلَّ الدّعاءَ ؛ فَإِنَّهُ مِنَ اللّهِ عز و جل بِمَکانٍ ، وعَلَیکَ بِالصَّبرِ ، وطَلَبِ الحَلالِ ، وصِلَهِ الرَّحِمِ ، وإیّاکَ ومُکاشَفَهَ النّاسِ ؛ فَإِنّا أهلَ البَیتِ نَصِلُ مَن قَطَعَنا ، ونُحسِنُ إلی مَن أساءَ إلَینا ، فَنَری وَاللّهِ فی ذلِکَ العاقِبَهَ الحَسَنَهَ .إنَّ صاحِبَ النِّعمَهِ فِی الدُّنیا إذا سَأَلَ فَاُعطِیَ ، طَلَبَ غَیرَ الَّذی سَأَلَ ، وصَغُرَتِ النِّعمَهُ فی عَینِهِ ، فَلا یَشبَعُ مِن شَیءٍ . وإذا کَثُرَتِ النِّعَمُ ، کانَ المُسلِمُ مِن ذلِکَ عَلی خَطَرٍ ؛ لِلحُقوقِ الَّتی تَجِبُ عَلَیهِ ، وما یُخافُ مِنَ الفِتنَهِ فیها ، أخبِرنی عَنکَ ، لَو أنّی قُلتُ لَکَ قَولاً ، أکُنتَ تَثِقُ بِهِ مِنّی فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ إذا لَم أثِق بِقَولِکَ فَبِمَن أثِقُ ، وأنتَ حُجَّهُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ قالَ : فَکُن بِاللّهِ أوثَقَ ، فَإِنَّکَ عَلی مَوعِدٍ مِنَ اللّهِ ، ألَیسَ اللّهُ عز و جل یَقولُ : «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» وقالَ : «لاَ تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ» وقالَ : «وَاللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَهً مِّنْهُ وَفَضْلاً» فَکُن بِاللّهِ عز و جل أوثَقَ مِنکَ بِغَیرِهِ ، ولا تَجعَلوا فی أنفُسِکُم إلاّ خَیرا ؛ فَإِنَّهُ مَغفورٌ لَکُم(کافی، ج2/ 488، ح1)

بیتی هستیم که با قاطع رحم صله می کنیم و به کسی که به ما ظلم کرده احسان می کنیم و به خدا سوگند در این عمل عافیت نیکی به دست می آوریم.

سپس فرمود: صاحب نعمت در دنیا هنگامی که چیزی از خدا سؤال کند و به او داده شود باز چیز دیگری را طلب می کند و نعمت خدا در نظر او ناچیز می شود و از هیچ چیزی سیر نمی شود و هنگامی که نعمت برای او فراوان شود، وظیفه ادای حقوق و امتحان الهی پیشمی آید و فتنه هایی برای او خواهد بود.

تا این که فرمود: بگو بدانم آیا اگر من به تو وعده ای بدهم به من اطمینان داری که به وعده خود عمل کنم؟ احمد بن ابی نصرگوید: گفتم: اگر به شما اطمینان نداشته باشم به چه کسی اطمینان دارم، درحالی که شما حجت خدا هستید؟ امام علیه السلام فرمود: پس تو باید به خدایی که به تو وعده اجابت دعا داده است اطمینان بیشتری داشته باشی، آیا خداوند نفرموده: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»؟ و آیا نفرموده است: ( لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ » و آیا

ص: 528

نفرموده است: « وَ اللَّهُ يعدکم مِغْفَرَهُ مِنْهُ وَ فَضْلًا » پس به خدای خود بیش از همه امیدوار باش، و نسبت به خداوند جز خوبی فکر نکنید، تا او شما را مورد مغفرت خود قرار بدهد.

ص: 529

آیات 187 - 194

اشاره

أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (187)وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (188)يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (189)وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (190)وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ (191)فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (192)وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ (193)الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (194)

ص: 530

لغات

«رفث» به معنای جماع است، و «لباس» چیزی است که بدن را می پوشاند و هر پوشاننده ای را لباس گویند، چنان که گفته می شود: «لبس السيف بالحلية» و عرب زن را لباس و ازار می نامد، و «اختیان» به معنای خیانت است و «خائنة الأعين» به معنای نگاه دزدی است، و «باشروهن» یعنى ألصقوا البشرة بالبشرة، و « ابتغاء» به معنای طلب است، و مراد از «خيط أبيض» سفیدی صبح است، و مراد از «خيط أسود» سیاهی شب است و اول روز طلوع فجر ثانی است که نور افقی وسیعی دارد، و «أهله» جمع هلال است و از «استهل الصبي حين الولادة» گرفته شده است، و «أهل القوم بالحج» هنگامی گفته می شود که حجاج صدای خود را به لبیک بلند می کنند، و «هلال ماه» روزهای اول ماه را گویند که ماه به صورت دائره نشده است و «معتدين» متجاوزین از حد را گویند و «عدا طوره » یعنی جاوز حده، و «ثقفتموهم» یعنی وجدتموهم، و «فتنة» به معنای اختبار و امتحان است، و به معنای بلا و عذاب نیز آمده است، و به معنای صد از دین نیز آمده مانند «وَ اِحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اَللّهُ إِلَيْكَ »، و فتنه در آیه«وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ » شرک است و «وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ » يعنى الإذعان لله أو الإسلام لله. و «شهر حرام» ماهی است که قتال در آن حرام است، و «مات» جمع حرمت به معنای چیزهایی است که حفظ آنها واجب و هتک آن ها حرام است، و «حرام» چیزی است که انجام آن ممنوع است، و «قصاص» انتقام گرفتن از ظالم برای مظلوم است، و «اعتدی علیه» و «عدا عليه» به یک معناست.

ترجمه
اشاره

در شب های روزه ، همخوابگی با زنانتان برشما حلال گردیده است. آنان برای شما

ص: 531

لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید. خدا می دانست که شما با خودتان ناراستی میکرديد، پس توجه شما را پذیرفت و از شما درگذشت. پس، اکنون (در شب های ماه رمضان میتوانید) با آنان همخوابگی کنید، و آن چه را خدا برای شما مقرر داشته طلب كنيد. وبخوريد و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سياه [شب] بر شما نمودار شود؛ سپس روزه را تا (فرا رسیدن) شب به اتمام رسانید. و در حالی که در مساجد معتكف هستید (با زنان) درنیامیزید. این است حدود احکام الهی ! پس (زنهار به قصد گناه) بدان نزدیک نشوید. این گونه، خداوند آیات خود را برای مردم بیان می کند، باشد که پروا پیشه کنند (187) واموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید، و به عنوان رشوه قسمتی از آن را به قضات مدهید تا بخشی از اموال مردم را به گناه

بخوريد، در حالی که خودتان هم خوب می دانید (188) درباره (حكمت) هلال ها(ی ماه) از تو می پرسند ، بگو: «آنها [شاخص ] گاه شماری برای مردم و(موسم) حج اند.» و نیکی آن نیست که از پشت خانه ها درآیید، بلکه نیکی آن است که کسی تقوا پیشه کند، و به خانه ها از در ورودي آنها درآیید، و از خدا بترسید، باشد که رستگار گردید (189) و در راه خدا، با کسانی که با شما می جنگند، بجنگید، وإلی از اندازه درنگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمی دارد؛ (190) وهرکجا برایشان دست یافتید آنان را بکشید، و همان گونه که شما را بیرون راندند، آنان را بیرون برانيد، چرا که فتنه شرک از قتل بدتر است، با این همه در کنار مسجدالحرام با آنان جنگ مکنيد، مگر آن که با شما در آن جا به جنگ درآیند، پس اگر با شما جنگیدند، آنان را بکشید، که کیفر کافران چنین است (191) واگربازایستادند، البته خدا آمرزنده مهربان است (192) با آنان بجنگید تا دیگرفتنه ای نباشد، و دین، مخصوص خدا شود. پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز برستمکاران روا نیست (193) این ماه حرام دربرابر آن ماه حرام است، و(هتک) حرمت ها قصاص دارد. پس هرکس برشما تعدی کرد، همان گونه که بر شما تعدی کرده، براو تعدی کنید و از خدا پروا بدارید و بدانید که خدا با تقواپیشگان است (194)

ص: 532

تفسیر اهل بیت علیهم السلام

أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ...(بقره/ 187)

آداب و حدود روزه ماه مبارک رمضان

ابن ابی عمیر از حماد از حلبی نقل نموده که گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: مقصود از «حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود» چیست؟ فرمود: سفیدی روز (هنگام طلوع فجر) از سیاهی شب است...(1)

ابوبصیر گوید: از امام باقر یا امام صادق علیه السلام درباره این آیه سؤال نمودم فرمود: این آیه درباره خوات بن جبیر انصاری نازل شده که در ماه رمضان در خندق با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مشغول کار بود و قبل از نزول این آیه هرکس قبل از افطار کردن به خواب می رفت حرام بود که چیزی بخورد و یا بیاشامد تا روزبعد را روزه بگیرد . و چون شب شد، خوات به خانه آمد و به اهل خود گفت: آیا طعامی نزد شما هست که من بخورم؟ خانواده او گفت: نخواب تا برای تو طعامی آماده کنم. پس خوات (که) خسته بود به دیواری تکیه داد و خواب او را ربود و به او گفتند: به خواب رفتی؟

ص: 533


1- عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ فَقَالَ: بَیَاضُ النَّهَارِ مِنْ سَوَادِ اللَّیْلِ قَالَ وَ کَانَ بِلَالٌ یُؤَذِّنُ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ ابْنُ أُمِّ مَکْتُومٍ وَ کَانَ أَعْمَی یُؤَذِّنُ بِلَیْلٍ وَ یُؤَذِّنُ بِلَالٌ حِینَ یَطْلُعُ الْفَجْرُ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِذَا سَمِعْتُمْ صَوْتَ بِلَالٍ فَدَعُوا الطَّعَامَ وَ الشَّرَابَ فَقَدْ أَصْبَحْتُمْ. ( کافی، ج 18/4، ح 3)

گفت: آری وآن شب را گذراند و صبحگاه وارد خندق شد و (از ناتوانی) غش نمود و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله او را چنین دید و از حال او باخبر شد، این آیه نازل گردید. «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ».(1)

در روایتی آمده که امام علیه السلام می فرماید: «الحي الأي) همان فجر صبح است که شکی در آن نیست.(2)

و در روایت دیگردرتهذيب از امام صادق علیه السلام نقل شده که شخصی به آن حضرت عرض کرد: آیا شب ماهرمضان غذا بخورم تا وقتی که شک در طلوع فجر دارم؟ امام علیه السلام فرمود: بخور تا وقتی که یقین به طلوع فجر پیدا کنی.

ودرتهذیب وكافی و تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که به آن حضرت گفته شد: دو نفر درشب ماه رمضان به جستجوی فجر قیام می کنند و یکی از آنان می گوید: این فجر صادق است. و دیگری می گوید: من چیزی را نمی بینم. پس امام علیه السلام فرمود: آن کس که يقين به فجر ندارد می تواند بخورد و آن که گمان کرده فجر

ص: 534


1- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلی نِسائِکُمْ» الْآیَهَ، فَقَالَ نَزَلَتْ خَوَّاتِ بْنِ جُبَیْرٍ الْأَنْصَارِیِ وَ کَانَ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی الْخَنْدَقِ وَ هُوَ صَائِمٌ فَأَمْسَی وَ هُوَ عَلَی تِلْکَ الْحَالِ وَ کَانُوا قَبْلَ أَنْ تَنْزِلَ هَذِهِ الْآیَهُ إِذَا نَامَ أَحَدُهُمْ حُرِّمَ عَلَیْهِ الطَّعَامُ وَ الشَّرَابُ فَجَاءَ خَوَّاتٌ إِلَی أَهْلِهِ حِینَ أَمْسَی فَقَالَ هَلْ عِنْدَکُمْ طَعَامٌ فَقَالُوا لَا لَا تَنَمْ حَتَّی نُصْلِحَ لَکَ طَعَاماً فَاتَّکَأَ فَنَامَ فَقَالُوا لَهُ قَدْ فَعَلْتَ قَالَ نَعَمْ فَبَاتَ عَلَی تِلْکَ الْحَالِ فَأَصْبَحَ ثُمَّ غَدَا إِلَی الْخَنْدَقِ فَجَعَلَ یُغْشَی عَلَیْهِ فَمَرَّ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَلَمَّا رَأَی الَّذِی بِهِ أَخْبَرَهُ کَیْفَ کَانَ أَمْرُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ الْآیَهَ: «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ» . (همان، ح 4)
2- وقال في خبر آخر: وهو الفجر الذي لا شك فيه. (تفسیر نورالثقلین، ج173/1 ، ح600)

را دیده است، حرام است چیزی بخورد، چرا که خداوند می فرماید:«وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ...».(1)

در تفسیر جوامع از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: غذا خوردن درشب ماه رمضان برای کسی که بعد از مغرب به خواب برود درصد راول حرام بوده، همان گونه که مسأله زناشویی در شب و روز ماه رمضان حرام بوده است و مردی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله به نام مطعم بن جبیر درشب ماه رمضان قبل از افطار به خواب رفت و روز بعد به خندق رفت تا خندق را حفر کند و در اثر گرسنگی غش نمود و نیز گروهی از جوان ها مخفیانه در شب های ماه رمضان عمل زناشویی انجام دادند، و پس از آن این آیه نازل شد و خداوند زناشویی در شب وافطار بعد از خواب را حلال نمود و فرمود: «عَفا عَنْكُمْ

».

و در مجمع البیان نقل شده که عمر گفت: «یا رسول الله من معذرت می خواهم که درشب ماه رمضان با همسر خود همبستر شدم.» و پس از او گروهی دیگر نیز به این عمل اعتراف نمودند و سپس این آیه نازل شد(2).

ص: 535


1- عن سماعة بن مهران قال: سألته عن رجلين قاما فنظرا الى الفجر فقال أحدهما: هو ذا وقال الآخر ما أرى شيئا؟ قال: فيأكل الذي لم يستبن له الفجر، وقد حرم على الذي زعم انه رأى الفجر، ان الله عز وجل يقول:«وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ». (همان، ص 174، ح 603)
2- في الجوامع عن الصادق علیه السلام قال: كان الأكل محرما في شهر رمضان بالليل بعد التوم و كان التكاح حرام بالليل والنهار و كان رجل من أصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله يقال له مطعم بن جبیر نام قبل أن يفطر وحضر حفر الخندق فأغمي عليه و كان قوم من الشبان ينكحون بالليل سرا في شهر رمضان فنزلت الآية فأحل النكاح بالليل والأكل بعد النوم فذلك قوله: «عَفا عَنْكُمْ » . (تفسیر صافی، ج1/ 170 - از تفسیر جوامع، ج186/1 )

وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/ 188)

درآمدهای غیرمشروع

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: قریش با خانواده و مال همدیگر قمار می کردند و خداوند در این آیه آنان را از این عمل نهی نموده است.(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: ای ابا بصیر خداوند می دانسته که در این امت حکام جائر وستمگری خواهند آمد و تو بدان که مقصود از حام در این آیه، حکام عدل نیست. سپس فرمود: ای ابابصیر اگر کسی مدیون باشد و تو او را دعوت کنی که نزد حکام عدل بیاید و او بخواهد تو را نزد حکام جور ببرد، تا به نفع او حکم کنند، او از کسانی خواهد بود که برای بیان حکم خدا به طاغوت مراجعه نموده است و خداوند مراجعه به طاغوت ها را حرام کرده و می فرماید:«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ»(2). (3)

ص: 536


1- عن أبي عبد الله علیه السلام قال: كانت قريش تقامر الرجل باهله وماله فنهاهم الله عزو جل عن ذلك. (کافی، ج 5/ 122ح1)
2- نساء / 60.
3- عن ابي بصير قال: قلت لأبي عبد الله علیه السلام: قول الله عز وجل في كتابه: «وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ»؟ فقال : يا أبا بصير! إن الله عز وجل، قد علم أن في الامة حكام يجورون، أما! إنه لم يعن حكام أهل العدل، ولكنه عني حكام أهل الجور. یا ابا محمد! إنه لو كان لك على رجل حق، فدعوته الى حكام اهل العدل، فأبى عليك إلا أن يرافعك الى حكام أهل الجور، ليقضوا له، لكان ممن حاكم الى الطاغوت، وهو قول الله عز وجل:أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ (کافی، ج 411/7 ح 3)

سماعة می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: شخصی مالی در اختیار دارد که تنها از آن معاش خود را تأمین می کند و دینی نیز به عهده اوست، آیا با آن مال عيال خود را تأمین کند و منتظر باشد که برای ادای دین خود مال دیگری را به دست آورد. و یا از مردم برای ادای دین خود قرضی بگیرد؟ امام علیه السلام فرمود: با آن مالی که دارد، دین خود را ادا کند و اموال مردم را نگیرد، مگر آن که به اندازه آن، مالی اندوخته باشد، چرا که خداوند می فرماید: «وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ».(1)

يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ...(بقره / 189)

تقویم تاریخ با حرکت ماه و خورشید

مرحوم شیخ طوسی درکتاب تهذیب از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه نقل نموده که فرمود: ماه ها برای تعیین زمان شروع روزه و پایان آن و تعیین زمان حج مسلمانان است(2).

در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: مقصود از «أهله» ماه ها می باشد و هنگامی که تو ماه را (در شب اول ماه رمضان) دیدی روزه بگیر و چون در

ص: 537


1- عن سماعة قال: قلت لأبي عبد الله علیه السلام: الرجل يكون عنده الشيء تبلغ به و عليه الدين أيطعمه عياله حتى يأتيه الله بميسرة فيقضي دينه، أو يستقرض على ظهره؟ فقال: يقضي بما عنده دينه، ولا يأكل أموال الناس إلا وعنده ما يؤدي إليهم حقوقهم، إن الله يقول:«وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ». (تفسیر عیاشی، ج1/ 104 ح 208)
2- عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السَّلَامُ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ : ( قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ ) قَالَ : لِصَوْمِهِمْ وَ فِطْرِهِمْ وَ حَجِّهِمْ. (تهذيب شیخ، ج 4/ 166 ح 472)

شب اول ماه شوال ماه را دیدی روزه نگیر. راوی گوید: به آن حضرت گفتم: اگر ماه بیست و نه روز باشد، آیا باید من قضای آن یک روز دیگر را بگیرم؟ فرمود: خیر، مگر آن که سه نفر عادل شهادت بدهند که یک شب زودتر ماه را دیده اند.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود گويد: مواقيت دو قسم است: مشهوره و مبهمه ومواقیت مشهوره چند چیزاست : 1. چهارماه حرام، که خداوند می فرماید: «مِنْهَا أَرْبَعَةُ حَرَّمَ » 2. دوازده ماه سال که اول آن ها محترم و آخر آن ها ذوالحجة است و ماه های حرام، رجب وذوالقعدة وذوالحجة ومحترم است وقتال در آنها حرام می باشد و کیفر گناه و ثواب عبادات وحسنات در آن ها مضاعف خواهد بود، 3. ماه های سیاحت و آن ها بیست روز از آخر ذی حجه و ماه محرم و صفرو ربيع الأول وده روز اول ربیع الثانی می باشند که خداوند مشرکین مکه را در آنها مهلت داد و فرمود: «فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ »، 4. ماه های حج، و آن ها شوال و ذوالقعدة وذو الحجة است، و کسی که در غیر این ماه ها عمره به جا آورد خواه نیت ماندن برای حج را داشته باشد و خواه نداشته باشد، عمرة او عمره تمتع نخواهد بود چرا که در ماه های حج داخل مگه نشده است، و خداوند فرموده است: « الْحَجُّ أَشْهُرُ مَعْلُوماتُ »، 5. ماه رمضان.

واما مواقیت مبهمه که باید به انتظار آن بود برای چند چیز است 1. عده طلاق و آن سه طهر است اگر زن حیض ببیند و اگر حیض نبیند سه ماه است، 2. عده وفات و آن چهارماه و ده روزاست، 3. عده طلاق زن باردار، وضع حمل اوست،

ص: 538


1- عن زيد أبي أسامة قال سئل أبو عبد الله علیه السلام عن الأهلة، قال: هي الشهور فإذا رأيت الهلال فصم وإذا رأيته فأفطر، قلت: أرأيت إن كان الشهر تسعة وعشرين أيقضي ذلك اليوم قال: لا إلا أن تشهد ثلاثة عدول فإنهم إن شهدوا أنهم رأوا الهلال قبل ذلك فإنه يقضي ذلك اليوم. (تفسیر عیاشی، ج1/ 104 ح 208)

4. عده ایلاء - یعنی قسم بر ترک وطی زوجه - وآن چهارماه است، 5 و 6. کفاره ظهار و كفاره قتل خطایی دو ماه روزه پیاپی می باشد، 7. روزه های درحج برای کسی که قربانی نیافته است و آنها سه روز در حج وهفت روز در بازگشت از حج است، 8. كفارة قسم و آن سه روز روزه است، 9. ماه ها در اجل دیون نیز مورد نیاز است و اینها مواقيت معروفه و مبهمه ای است که خداوند در قرآن از آنها یاد نموده و می فرماید: «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ»(1).

ص: 539


1- وقوله:«يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ» فإن المواقيت منها معروفة مشهورة في أوقات معروفة، ومنها مبهمة فأما المواقیت المعروفة المشهورة فأربعة، الأشهر الحرم التي ذكرها الله في قوله «مِنْهَا أَرْبَعَةُ حَرَّمَ » والاثنا عشر شهرا التي خلقها الله تعرف بالهلال، أولها المحرم وآخرها ذو الحجة، و الأربعة الحرم رجب مفرد و ذو القعدة و ذو الحجة والمحرم متصلة، حرم الله فيها القتال، و يضاعف فيها الذنوب و كذلك الحسنات، وأشهر السياحة معروفة وهي عشرون من شهر ذي الحجة والمحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر(ون) من شهر ربيع الآخر، وهي التي أحل الله فيها قتال المشركين في قوله: فسيحوا في الأرض أربعة أشهر وأشهر الحج معروفة، وهي شوال و ذو القعدة وذو الحجة وإنما صارت أشهر الحج لأنه من اعتمر في هذه الأشهر في شوال أو في ذي القعدة أو في ذي الحجة ونوى أن يقيم بمكة حتى يحج فقد «تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ »، و من اعتمر في غير هذه الأشهر ثم نوى أن يقيم إلى الحج أو لم ينو فليس هو ممن «تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ » لأنه لم يدخل مكة في أشهر الحج فسمى هذه أشهر الحج فقال الله تبارك وتعالى «الْحَجُّ أَشْهُرُ مَعْلُوماتُ » و شهر رمضان معروف، وأما المواقيت المبهمة التي إذا حدث الأمر وجب فيها انتظار تلك الأشهر فعدة النساء في الطلاق، و المتوفى عنها زوجها، فإذا طلقها زوجها فإن كانت تحيض تعتد الأقراء التي قال الله عز وجل، وإن كانت لا تحيض تعتد بثلاثة أشهر بيض لا دم فيها، و عدة المتوفى عنها زوجها أربعة أشهر وعشرا، وعدة المطلقة الحبلی أن تضع ما في بطنها و عدة الإيلاء أربعة أشهر، وكذلك في الديون إلى الأجل الذي يكون بينهم او شهرين متتابعين في الظهار و صيام شهرين متتابعين في كفارة قتل الخطا و عشرة أيام للصوم في الحج لمن لم يجد الهدي، وصيام ثلاثة أيام في كفارة اليمين واجب، فهذه المواقیت المعروفة والمبهمة التي ذكرها الله عز وجل في كتابه«يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ». (تفسیر قمی، ج1/ 67)

وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (بقره / 189)

عادات و رسوم جاهلیت

امام باقر علیه السلام می فرماید: مردم [زمان جاهلیت ] هنگامی که محرم می شدند از درهای خانه های خویش وارد نمی شدند، بلکه از پشت خانه های خود راهی باز می کردند و از آن وارد و خارج می شدند و خداوند آنان را در این آیه از این عادت نهی نموده است (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: اوصیای پیامبران «أبواب الله» و درهای رسیدن به خدا هستند و اگر آنان نبودند خداوند شناخته نمی شد و خداوند به واسطه آنان حجت را بر مردم تمام می نماید (2).

امام باقر علیه السلام فرمود: ما حجت های خداوند وباب الله ولسان الله و وجه الله وعین

ص: 540


1- وى عن الباقر علیه السلام إنه قال: كان المحرمون لا يدخلون بيوتهم من أبوابها و لكنهم كانوا ينقبون في ظهر بيوتهم أي في مؤخرها نقبا يدخلون ويخرجون منه فنهوا عن التدين. (مجمع البیان، ج2/ 27)
2- قال أبو عبد الله علیه السلام :الأَوصِیاءُ هُم أبوابُ اللّهِ عز و جل الَّتی یُؤتی مِنها،ولَولاهُم ما عُرِفَ اللّهُ عز و جل،وبِهِمُ احتَجَّ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی عَلی خَلقِهِ. (کافی، ج1/ 149ح 2)

الله وولاة ونمایندگان خدا بر مردم هستیم(1).

امیرالمؤمنین علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: ماییم خانه هایی که خداوند فرموده است: از در خانه ها وارد شوید سپس فرمود: ما باب الله و بيوت الله هستیم که خداوند فرموده است از آنها وارد شوید، پس هرکس با ما بیعت کند و به ولایت ما اقرار نماید، از در خانه های الهی وارد شده است و هرکس با ما مخالفت کند و دیگران را بر ما مقدم نماید و فضیلت بدهد، خانه ها را از پشت وارد شده است(2).

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: آل محمد علیه السلام تا قیامت ابواب الله وسبيل الله ودعوت کنندگان و پیشوایان و راهنمایان به بهشت هستند.

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: برای رسیدن به هر چیزی از راه صحیح آن باید وارد شد(3)

و فرمود: کسی که به سوی آل محمد علیه السلام بیاید، وارد چشمه زلال علم خداوند شده و آن تمام نخواهد شد. سپس فرمود: خداوند اگر می خواست خود را به مردم نشان می داد تا از باب او وارد شوند ولكن او آل محمد علیه السلام را ابواب رسیدن به (مرضات) خود قرار داده و فرموده است: «وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا...»(4).

ص: 541


1- (بصائر الدرجات، ص75، ح 1)
2- قال علي علیه السلام نَحْنُ الْبُیُوتُ الَّتِی أَمَرَ اللَّهُ أَنْ تُؤْتَی مِنْ أَبْوَابِهَا نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ بُیُوتُهُ الَّتِی یُؤْتَی مِنْهُ فَمَنْ تَابَعَنَا وَ أَقَرَّ بِوَلَایَتِنَا فَقَدْ أَتَی الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ مَنْ خَالَفَنَا وَ فَضَّلَ عَلَیْنَا غَیْرَنَا فَقَدْ أَتَی الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا. (احتجاج، ص 338)
3- عن جابر بن يزيد عن أبي جعفر علیه السلام في قوله:«وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا» الآية قال: يعني أن يأتي الأمر من وجهها أي الأمور كان. (تفسیر عیاشی، ج1/ 105 ح 212)
4- قال علي علیه السلام: نحن الأعراف نعرف أنصارنا بسيماهم، و نحن الأعراف الذين لا يعرف الله إلا بسبيل معرفتنا و نحن الأعراف نوقف يوم القيامة بين الجنة والنار فلا يدخل الجنة إلا من عرفنا و عرفناه، ولا يدخل النار إلا من أنكرنا و أنكرناه وذلك قول الله عز و جل. لو شاء لعرف الناس نفسه حتى يعرفوا حده و يأتونه من بابه، جعلنا أبوابه و صراطه و سبیله و بابه الذي يؤتي منه. (تفسیر المیزان، ج 145/8 ) و رواه بصائرالدرجات ص519 عن أبي جعفر الباقر علیه السلام مع اختلاف یسير

وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ *وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ *فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ *وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ (بقره/ 190-193)

فلسفه و حکمت جنگ و قتال در اسلام

امام باقر علیه السلام فرمود: مقصود از فتنه در «حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ» شرک به خداست(1).

امام صادق علیه السلام در معنای «لَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ» فرمود: مقصود از ظالمين فرزندان قاتلین امام حسین علیه السلام هستند.2

عبد السلام هروی گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: ای فرزند رسول خدا چه می فرمایید درباره حدیثی که از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرموده است: هنگامی که حضرت قائم آل محمد علیه السلام قيام می نماید او فرزندان قاتلین امام حسین علیه السلام را به سبب عمل پدرانشان خواهد کشت؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: آن حديث صحيح است. گفتم: پس معنای آیه « وَ تِيرٍ وازِرَةُ وِزْرَ أُخْرى » چیست؟

ص: 542


1- عن الحسن بياع الهروي يرفعه عن أحدهما في قوله: «فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ» قال: إلا على ذرية قتلة الحسين علیه السلام. (تفسیر عیاشی، ج82/1 ، ح214؛ تفسير برهان، ج190/1 )

فرمود: خداوند در جميع سخنان خود صادق است، ولكن فرزندان قاتلین امام حسین علیه السلام به عمل پدران خود راضی میشوند و به آن افتخار می نمایند وهرکس به انجام عملی راضی شود مانند این است که آن عمل را انجام داده باشد. |

سپس فرمود: «اگر مردی در مشرق کشته شود و شخصی که در مغرب است به کشتن او راضی شود، شخص راضی نزد خداوند با قاتل شریک خواهد بود و حضرت مهدی علیه السلام هنگامی که قیام می کند، فرزندان قاتلین امام حسین علیه السلام را تنها به خاطر رضایت از اعمال پد را نشان خواهد کشت...»(1) .

الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ(بقره/ 194)

عدالت در جنگ

معاوية بن عمارگوید: از امام صادق علیه السلام درباره کسی که مردی را در غیر حرم کشته و سپس داخل حرم شده است سؤال نمودم؟ فرمود: نباید در حرم او را بکشند بلکه باید به او آب و غذا داده نشود و چیزی به او نفروشند تا از حرم خارج .

ص: 543


1- عَنْ عَبْدِالسَّلامِ بْنِ صالِحِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأبِی الْحَسَنِ الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلامُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ! مَا تَقُولُ فِی حَدِیثٍ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلامُ أنَّهُ قَالَ:إذَا خَرَجَ الْقَائِمُ قَتَلَ ذَرَارِیَّ قَتَلَهِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ بِفِعَالِ آبَائِهَا؟فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلامُ:هُوَ کَذَلِکَ فَقُلْتُ: وَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری»مَا مَعْنَاهُ؟ قَالَ:صَدَقَ اللهُ فِی جَمِیعِ أقْوَالِهِ، وَ لَکِنْ ذَرَارِیُّ قَتَلَهِ الْحُسَیْنِ یَرْضَوْنَ بِفِعَالِ آبَائِهِمْ وَ یَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أتَاهُ وَ لَوْ أنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ بِالْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِی عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِیکَ الْقَاتِلِ وَ إنَّمَا یَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ عَلَیْهِ السَّلامُ إذَا خَرَجَ، لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: بِأیِّ شَیْ ءٍ یَبْدَأُ الْقَائِمُ مِنْکُمْ إذَا قَامَ؟ قَالَ:یَبْدَأُ بِبَنِی شَیْبَهَ فَیَقْطَعُ أیْدِیَهُمْ لِأنَّهُمْ سُرَّاقُ بَیْتِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (علل الشرایع، ج1/ 229، ح1)

شود وحد خدا را بر او جاری نمایند. گفتم: چه می فرمایید درباره کسی که در حرم سرقت کند و یا کسی را بکشد ؟ فرمود: درحرم حد خدا بر او جاری می شود، چرا که حرمت حرم را حفظ نکرده است و خداوند می فرماید: «فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ» سپس فرمود: این شخص در حرم ظلم کرده است و خداوند می فرماید: «لا عُدْوانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ ».(1)

علاء بن رزین گوید: از امام علیه السلام سؤال کردم: آیا مسلمانان می توانند در ماه حرام با مشرکان جنگ کنند؟ امام علیه السلام فرمود:(2) اگر مشرکین شروع به جنگ کرده باشند و حرمت ماه حرام را حفظ نکرده باشند مسلمانان می توانند در ماه حرام با آنان جنگ کنند، چرا که خداوند می فرماید: « الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصُ » و رومیان نیز در این مسأله همانند مشرکانند، چرا که آنان نیز حرمتی برای ماه حرام نمیدانند و در ماه حرام شروع به جنگ می کنند. سپس فرمود: مشرکان (مکه) قبلا برای ماه حرام حق وحرمتی قائل بودند و چون ماه حرام را برای خود حلال

ص: 544


1- عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَألْتُ أبَا عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنْ رَجُلٍ قَتَلَ رَجُلًا فِی الْحِلِّ ثُمَّ دَخَلَ الْحَرَمَ فَقَالَ: لَا یُقْتَلُ وَ لَا یُطْعَمُ وَ لَا یُسْقَی وَ لَا یُبَایَعُ وَ لَا یُؤْوَی حَتَّی یَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ فَیُقَامَ عَلَیْهِ الْحَدُّ قُلْتُ: فَمَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ قَتَلَ فِی الْحَرَمِ أوْ سَرَقَ؟ قَالَ: یُقَامُ عَلَیْهِ الْحَدُّ فِی الْحَرَمِ صَاغِراً إنَّهُ لَمْ یَرَ لِلْحَرَمِ حُرْمَهً، وَ قَدْ قَالَ اللهُ تَعَالَی :«فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ» فَقَالَ: «هَذَا هُوَ فِی الْحَرَمِ»فَقَالَ: «فَلا عُدْوانَ إلّا عَلَی الظّالِمِینَ». (کافی، ج 227/4 ، ح2)
2- عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْفُضَیْلِ قَالَ: سَألْتُهُ عَنِ الْمُشْرِکِینَ أیَبْتَدِئُهُمُ الْمُسْلِمُونَ بِالْقِتَالِ فِی الشَّهْرِ الْحَرَامِ؟ فَقَالَ:إذَا کَانَ الْمُشْرِکُونَ یَبْتَدِءُونَهُمْ بِاسْتِحْلَالِهِ، ثُمَّ رَأی الْمُسْلِمُونَ أنَّهُمْ یَظْهَرُونَ عَلَیْهِمْ فِیهِ؛ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «اَلشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ» وَ الرُّومُ فِی هَذَا بِمَنْزِلَهِ الْمُشْرِکِینَ لِأنَّهُمْ لَمْ یَعْرِفُوا لِلشَّهْرِ الْحَرَامِ حُرْمَهً وَ لَا حَقّاً، فَهُمْ یَبْتَدِئُونَ بِالْقِتَالِ فِیهِ، وَ کَانَ الْمُشْرِکُونَ یَرَوْنَ لَهُ حَقّاً وَ حُرْمَهً فَاسْتَحَلُّوهُ وَ اسْتُحِلَّ مِنْهُمْ وَ أهْلُ الْبَغْیِ یُبْتَدَءُونَ بِالْقِتَالِ. أَقُولُ وَ تَقَدَّمَ مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ وَ يَأْتِي مَا يَدُلُّ عَلَيْهِ . (وسائل، ج 70/15 ، ح 20006)

دانستند، خداوند نیز جنگ با آنان را در ماه حرام حلال قرارداد واگر مشرکان متجاوز و ستمگر در ماه حرام شروع به جنگ نمایندمسلمانان به جنگ با آنان برمی خیزند.

ص: 545

آیات 195 - 203

اشاره

وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (195)وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (196)الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ (197)لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ (198)ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (199)فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ (200)وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ

ص: 546

حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (201)أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ (202)وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (203)

لغات

«الإنفاق» انفاق این است که کسی چیزی را از مال خود خارج کند و در ملک دیگری وارد نماید، و «إلقاء» انداختن چیزی به طرف پایین است، و ألقى إليه مسألة، يعنی طرح علیه مسألة، و «تهلكة و هلاکت و هلاک» به یک معناست، و اصل هلاک به معنای ضایع شدن است، و در کلام عرب مصدری بر وزن «تهلكة» وجود ندارد، و «إحسان» به معنای نفع رسانی می باشد، و در معنای «حسن» باید نفع وجود داشته باشد، از این رو به عقاب گرچه صحیح باشد احسان نمی گویند، و قبلا معنای حج و عمره در ذیل آیه «فمن حج البيت أو اعتمر» گذشت، و «إحصار» به معنای منع است و محصور به معنای ممنوع است، و «آخره» یعنی عرضه للحصر، و «حصر حصرا» إذاعي في الكلام یعنی در سخن ناتوان شد، و حصیر به معنای بخیل و به معنای حبس آمده و محصور به معنای محبوس آمده، و «هدی» از هدیه است، و «أهديت الهدي إلى بيت الله» یعنی قربانی خود را به بیت خدا هدیه نمودم و واحد هذي هديه است مثل تمر و تمرة و جمع هدی هی بر وزن فعیل است مانند عبد و عبید، و «خلق» به معنای تراشیدن سر است، و «أذى» چیزی را گویند که انسان از آن آذيت ببيند، واصل أذيت به معنای ضرر است، و «شک» جمع نسيكة به معنای ذبيحة است و جمع آن نسائک است مانند صحیفه وصحائف و صحل، و «نسک» به معنای عبادت

ص: 547

است و رجل ناسک یعنی عابد، و «تمتع» به معنای التذاذ واستمتاع است، ومتعه حج این است که در ماه های حج، عمره به جا بیاورد و سپس از احرام خارج شود و باز محرم به احرام حج شود، بدون رفتن به میقات یعنی بین دو احرام محل شود.

ترجمه

و در راخدا، انفاق کنيد! و (باترك انفاق) ، خود را به دست خود، به هلاکت نيفكنيد؟ ونیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست می دارد (195). وحج و عمره را برای خدا به اتمام برسانید؛ واگرمحصور شديد، (و مانعی مانند ترس از دشمن یا بیماری، اجازه نداد که پس از احرام بستن ، وارد مکه شويد،) آنچه از قربانی فراهم شود (ذبح کنید، و از احرام خارج شويد)! وسرهای خود را نتراشید، تا قربانی به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود) ! واگرکسی (از شما بيمار بود، و یا ناراحتی در سر داشت، (وناچار بود سرخود را بتراشد) ، باید فديه وكفاره ای از قبیل روزه یا صدقه یا گوسفندی بدهد؛ و هنگامی که از بیماری و دشمن) در امان بوديد، هرکس با ختم عمره، حج را آغاز کند، آنچه از قربانی برای او میتراست (ذبح کند) ؛ و هركه نيافت، سه روز در ایام حج، وهفت روز هنگامی که باز می گردید، روزه بدارد! این، ده روز کامل است. (البته) این برای کسی است که خانواده او، نزد مسجد الحرام نباشد (اهل مکه و اطراف آن نباشد). و از خدا بپرهیزید. و بدانید که او، سخت کيفراست ! (196). حج، در ماه های معینی است! و کسانی که با بستن احرام، و شروع به مناسک حج، حج را بر خود فرض کرده اند، باید بدانند که در حج، آمیزش جنسی با زنان، و گناه و جدال نیست! و آنچه از کارهای نیک انجام دهید، خدا آن را می داند. و زاد و توشه تهیه کنید، که بهترین زاد و توشه، پرهیزکاری است ! و از من بپرهیزید ای خردمندان ! (197). گناهی برشما نیست که از فضل پروردگارتان (و از منافع اقتصادی در ایام حج) طلب کنید (که یکی از منافع حج، پی ریزي يك قتصاد صحيح است). وهنگامی که از « عرفات» کوچ کردید، خدا را نزد « مشعرالحرام» یاد کنید! او را یاد کنید همان طور که

ص: 548

شما را هدایت نمود و قطعا شما پیش از این، از گمراهان بوديد (198). سپس از همان جا که مردم کوچ میکنند، (به سوی سرزمین منی) کوچ کنید! و از خداوند، آمرزش بطلبيد، که خدا آمرزنده مهربان است ! (199). و هنگامی که مناسبي (حج) خود را انجام دادید، خدا را یاد کنید، همانند یاد آوری از پدرانتان (آن گونه که رسم آن زمان بود)، بلکه از آن هم بیشترا (در این مراسم، مردم دو گروهند:) بعضی از مردم میگویند: «خداوندا! به ما در دنیا، (نیکی) عطا کن!» ولی در آخرت ، بهره ای ندارند (200). و بعضی می گویند: «پروردگارا! به ما در دنیا (نیکی) عطا کن ! و در آخرت نیز(نیکی) مرحمت فرما! و ما را از عذاب آتش نگاه دار!» (201). آنها از کار و دعای خود، نصيب و بهره ای دارند و خداوند، سريع الحساب است. (202). و خدا را در روزهای معینی یاد کنید! (روزهای 11 و 12 و 13 ماه ذی حجه). وهرکس شتاب کند، (و ذکرخدا را) در دو روز انجام دهد، گناهی بر او نيست، وهرکه تأخيركند، (و سه روز انجام دهد نیز) گناهی براونیست برای کسی که تقوا پیشه کند. و از خدا بپرهیزید! و بدانید شما به سوی او محشور خواهید شد! (203)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ(بقره/195)

معنای القای در تهلکه

امام صادق علیه السلام می فرماید: اگر کسی یکجا تمام اموال خود را انفاق نماید (و خود را تهی دست قرار بدهد) هیچ توفیقی به دست نیاورده است، چرا که خداوند می فرماید: «وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» و منظور از محسنین در این آیه اهل اعتدال و میانه روی هستند.(1)

ص: 549


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَنْفَقَ مَا فِی یَدَیْهِ فِی سَبِیلٍ مِنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَا کَانَ أَحْسَنَ وَ لَا وُفِّقَ أَ لَیْسَ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی: «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَهِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» یَعْنِی الْمُقْتَصِدِینَ (کافی، ج 53/4 ، ح7)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: (در مواقع تقيه) اطاعت از سلطان جور واجب است و اگر کسی از او اطاعت نکند از خداوند اطاعت ننموده و مورد نهی خدا خواهد بود چرا که خداوند می فرماید: «وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ».(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که مؤمن عمل خود را نیکو(و صحيح و از روی اعتدال واقتصاد) قرار می دهد، خداوند پاداش او را تا هفتصدبرابر زیاد می کند چنان که می فرماید: «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ یشاء » سپس فرمود: شما به خاطر چنین ثوابی اعمال خود را نیکو قرار بدهید. گفته شد: نیکو بودن عمل به چیست؟ فرمود: هنگامی که نماز می خوانی رکوع و سجود آن را نیکو قرار بده و هنگامی که روزه می گیری از چیزهایی که روز تو را فاسد می کند دوری کن و هنگامی که حج می روی از محرمات حج و عمرہ دوری کن و هر عملی که انجام میدهی برای خدا و پاک انجام بده.(2) (و خلاصه این که انجام محرمات و ترک واجبات القای در تهلکه است. برای مثال - همان گونه که در روایات آمده به کسی که موظف به

ص: 550


1- عن رَسُولِ اللَّه صلی الله علیه و آله: طاعَةُ السّلْطانِ واجِبَةٌ وَ مَنْ تَرَک طاعَةَ السّلْطانِ، فَقَدْ تَرَک طاعَةَ اللَّهِ عَزّ وَ جَلّ، وَ دَخَلَ فی نَهْیهِ. أنّ اللَّهَ عَزّ وَ جَلّ یقُولُ: «وَ لا تُلْقُوا بأَیدیکمْ الَی التَّهْلُکةِ». (امالی صدوق، ص 418، ح20) 2
2- عن عمر بن يونس قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام يقول: إذا أحسن المؤمن عمله ضاعف الله (له) عمله بكل حسنة سبعمائة ضعف، فذلك قول الله : «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ یشاء » فأحسنوا أعمالكم التي تعملونها لثواب الله قلت: وما الإحسان قال: إذا صلیت فأحسن رکوع و سجودك، وإذا صمت فتوق [كل] ما فيه فساد صومك وإذا حججت فتوق كل ما يحرم عليك في حجتك و عمرتك، قال: و كل عمل تعمله فليكن نقيا من الدنس. (تفسیر عیاشی، ج146/1 ، ح 478)

جهاد با دشمن است اگر در این وظیفه کوتاهی کند القای در تهلکه است و اگر طبق وظیفه بجنگد و کشته شود هرگز القای در تهلکه نیست).

وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ...(بقره/196)

وجوب حج و عمره

امام باقر علیه السلام فرمود: حج به معنای فلاح و رستگاری است و «حج فلان ای افلح فلان.»(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از تمامیت حج و عمره انجام صحیح آن ها و پرهیز از محرمات احرام است و مقصود از حج اكبر وقوف به عرفه و رمی جماراست و حج اصغر عمره است. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید: این آیه دلالت می کند که حج و عمره واجب است.(3)

و فرمود:عمره همانند حج برافراد مستطیع واجب است چرا که خداوند

ص: 551


1- عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام لِمَ سُمِّیَ الْحَجُّ حَجّاً قَالَ حَجَّ فُلَانٌ أَیْ أَفْلَحَ فُلَانٌ. (علل الشرایع، ج411/2 ، باب 148، ح1)
2- عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَهَ قَالَ: کَتَبْتُ إلَی أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ بِمَسَائِلَ بَعْضُهَا مَعَ ابْنِ بُکَیْرٍ وَ بَعْضُهَا مَعَ أبِی الْعَبَّاسِ فَجَاءَ الْجَوَابُ بِإمْلَائِهِ سَألْتُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً » یَعْنِی بِهِ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَهَ جَمِیعاً لِأنَّهُمَا مَفْرُوضَانِ وَ سَألْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَهَ لِلّهِ » قَالَ: یَعْنِی بِتَمَامِهِمَا أدَاءَهُمَا وَ اتِّقَاءَ مَا یَتَّقِی الْمُحْرِمُ فِیهِمَا وَ سَألْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی: «اَلْحَجِّ الْأَکْبَرِ » مَا یَعْنِی بِالْحَجِّ الْأکْبَرِ؟ فَقَالَ: «الْحَجُّ الْأکْبَرُ الْوُقُوفُ بِعَرَفَهَ وَ رَمْیُ الْجِمَارِ وَ الْحَجُّ الْأصْغَرُ الْعُمْرَهُ. (کافی، ج 264/4 ، ح1)
3- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَهَ لِلّهِ قَالَ هُمَا مَفْرُوضَتَانِ. (تهذیب، ج 5/ 459، ح1593)

می فرماید: «و أتموا الحج و العمرة له ) گفته شد: آیا حج تمتع کفایت ازعمره می کند؟ فرمود: آری.(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: تمامیت حج و عمره به این است که در احرام آنها از جماع وفسوق وجدال پرهیز شود و فرمود: هنگامی که محرم شدی بر تو باد به تقوای خدا و فراوان خدای خود را یاد کن و از سخن زیاد پرهیزکن مگر سخن خیری باشد. سپس فرمود: از تمامیت حج و عمره این است که انسان زبان خود را از هر سخنی حفظ کند مگر سخن خیری باشد، همان گونه که خداوند می فرماید: «فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ »(2) امام باقر علیه السلام فرمود: تمامیت حج ملاقات با امام است.(3)

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر حج به جا آوردی باید حج خود را به زیارت ما ختم کنی چرا که زیارت ما سبب تمامیت حج تو خواهد بود .(4)

ص: 552


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْعُمْرَهُ وَاجِبَهٌ عَلَی الْخَلْقِ بِمَنْزِلَهِ الْحَجِّ مَنِ اسْتَطَاعَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَهَ لِلَّه»ِ وَ إِنَّمَا نَزَلَتِ الْعُمْرَهُ بِالْمَدِینَهِ وَ أَفْضَلُ الْعُمْرَهِ عُمْرَهُ رَجَبٍ. (علل الشرایع، ج 408/2 ، ح1)
2- تفسیر صافی - ازکافی 3.
3- و في الكافي عنه علیه السلام قال:إذَا أحْرَمْتَ فَعَلَیْکَ بِتَقْوَی اللهِ وَ ذِکْرِ اللهِ کَثِیراً وَ قِلَّهِ الْکَلَامِ إلَّا بِخَیْرٍ، فَإنَّ مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَهِ أنْ یَحْفَظَ الْمَرْءُ لِسَانَهُ إلَّا مِنْ خَیْرٍ، کَمَا قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَإنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ : «فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ ». و فيه عن الباقر علیه السلام قال: تَمامُ الحَجِّ لِقاءُ الإِمامِ. (تفسیر صافی، ج174/1 - از کتاب کافی، ج338/4 ، ح3)
4- عن جعفر بن محمد علیهما السلام قال: إذا حَجَّ أحَدُکُم فَلیَختِم حَجَّهُ بِزِیارَتِنا،لِأَنَّ ذلِکَ مِن تَمامِ الحَجِّ. (علل الشرایع، ج2/ 459، ح1)

فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (بقره / 196)

احکام محصور و مصدود

از روایات معصومین علیهم السلام ظاهر می شود که مقصود از «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ» این است که حاجی پس از محرم شدن «محصور» یعنی مریض شود و یا « مصدود» یعنی دشمن از او جلوگیری کند و نتواند به مکه برود.

در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: « محصور» مریض است و « مصدود» کسی است که مشرکان وغیر آنان او را از رفتن به مکه باز می دارند، همان گونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله و اصحاب او را از رفتن به مکه باز داشتند، و برای «مصدود» زن حلال است ولكن برای «محصور» حلال نیست.(1)

امام باقر علیه السلام فرمود: «مصدود» در همان مکانی که ممنوع گردیده است بایدقربانی خود را ذبح کند تا زن ها برای او حلال شوند ولكن «محصور، باید قربانی خود را به من بفرستد و با کاروانیان برای ذبح قربانی خود وعده کند و چون قربانی او به محل خود رسید و ذبح گردید. او در همان مکان از احرام خارج شود و اگر در

ص: 553


1- عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ:الْمَحْصُورُ غَیْرُ الْمَصْدُودِ؛ الْمَحْصُورُ الْمَرِیضُ، وَ الْمَصْدُودُ الَّذِی یَصُدُّهُ الْمُشْرِکُونَ کَمَا رَدُّوا رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أصْحَابَهُ لَیْسَ مِنْ مَرَضٍ، وَ الْمَصْدُودُ تَحِلُّ لَهُ النِّسَاءُ وَ الْمَحْصُورُ لَا تَحِلُّ لَهُ النِّسَاءُ. (کافی، ج 369/4 ، ح3)

خود احساس سلامت و توان نمود و گمان کرد که می تواند به قافله برسد باید حرکت کند و اگر قبل از ذبح قربانی به مکه رسید باید به احرام خود باقی بماند تا همه مناسک را انجام بدهد و قربانی خویش را ذبح کند و در آن صورت حج او صحيح است و چیزی بر او نیست ولكن اگر وارد مکه شود و قربانی او ذبح شده باشد باید سال آینده به حج و یا عمره برود. گفته شد: اگر قبل از رسیدن به مکه در حال احرام بمیرد چه حکمی دارد؟ امام علیه السلام فرمود: باید در سال بعد برای او حجی انجام گیرد.(1)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ» فرمود: هنگامی که حاجی بعد از احرام محصور و مریض می شود باید قربانی خود را (همان گونه که گذشت) به مکه بفرستد، پس اگر قبل از آن که قربانی او ذبح شود در سر او بیماری پیدا شود و نتواند صبر کند باید در همان محل گوسفندی را ذبح کند و یا سه روز روزه بگیرد و یا صدقه بدهد یعنی به شش نفر فقیر هرکدام نصف صاع صدقه بدهد (و از احرام خارج شود.) (2)

و درکافی و تفسیر عیاشی آمده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حج به یکی از اصحاب خود به نام کعب بن عجزه برخورد نمود و او محرم بود و شپش از سر او می ریخت، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: آیا در آزار هستی؟ عرض کرد: آری. پس این آیه نازل شد: «فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ» و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود تا سرخود را بتراشد و سه روز روزه بگیرد و یا به شش مسکین صدقه بدهد یعنی به هر کدام دو مذ طعام بدهد و یا گوسفندی را ذبح کند. او در انتخاب هرکدام به فرموده امام صادق الا مختار خواهد بود و مقصود از «نسک» در آیه گوسفند است.)(3)

ص: 554


1- تهذيب شیخ طوسی، ج 423/5 ، ح 147، تفسیر صافی، ج174/1
2- تفسیر صافی، ج 175/5 - از کتاب کافی
3- تفسیر صافی، ج175/1

امام صادق علیه السلام در تفسير «فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ» فرمود: «متمتع اگر گوسفند قربانی برای خود نیافت باید در روز هفتم و هشتم و نهم ذی الحجه روزه بگیرد» گفته شد: او شاید روزهشتم وارد مکه شده باشد؟ امام علیه السلام فرمود: او بعد از ایام تشریق سه روز روزه می گیرد. گفته شد: اگر قافله به او مهلت ندهند تا در مکه روزه بگیرد چه باید بکند؟ فرمود: «روز حرکت از مکه را در مکه روزه بگیرد و دو روز دیگر را در سفر» گفته شد: او مسافر خواهد بود؟ فرمود: مگر او روز عرفه مسافر نبود؟ سپس فرمود: ما خانواده از کتاب خدا سخن می گوییم که می فرماید: «فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ» یعنی در ماه ذى الحجه در مکه «وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ» یعنی وهفت روز در بازگشت از حج (1).

امام صادق علیه السلام در تفسير «ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» فرمود: هر کس فاصله او تا مکه جنوبا وشمالا وشرقا وغربا بیش از هیجده میل (شانزده فرسخ) نباشد نمی تواند حج تمتع انجام بدهد مانند « مر» و امثال آن (که فاصله آن تا مکه یک مرحله است.)

امام باقر علیه السلام فرمود: این آیه مربوط به اهل مکه است و حج تمتع و عمره برای آنان نیست. گفته شد: حد آن چیست؟ فرمود: چهل و هشت میل از همه اطراف مکه

ص: 555


1- عَنْ رِفَاعَهَ بْنِ مُوسَی قَالَ: سَألْتُ أبَا عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنِ الْمُتَمَتِّعِ لَا یَجِدُ الْهَدْیَ؟ قَالَ: «یَصُومُ قَبْلَ التَّرْوِیَهِ بِیَوْمٍ وَ یَوْمَ التَّرْوِیَهِ وَ یَوْمَ عَرَفَهَ» قُلْتُ: فَإنَّهُ قَدِمَ یَوْمَ التَّرْوِیَهِ؟ قَالَ: یَصُومُ ثَلَاثَهَ أیَّامٍ بَعْدَ التَّشْرِیقِ قُلْتُ: لَمْ یُقِمْ عَلَیْهِ جَمَّالُهُ؟ قَالَ: یَصُومُ یَوْمَ الْحَصْبَهِ وَ بَعْدَهُ یَوْمَیْنِ قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا الْحَصْبَهُ؟ قَالَ: یَوْمُ نَفْرِهِ قُلْتُ: یَصُومُ وَ هُوَ مُسَافِرٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ، ألَیْسَ هُوَ یَوْمَ عَرَفَهَ مُسَافِراً، إنَّا أهْلُ بَیْتٍ نَقُولُ ذَلِکَ لِقَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : «فَصِیامُ ثَلاثَهِ أَیّامٍ فِی الْحَجِّ »یَقُولُ فِی ذِی الْحِجَّهِ». (کافی، ج 506/4 ، ح1)

جز عسفان وذات عرق و این دو محل مصداق «حاضرى المسجد الحرام» اند.(1)

الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ (بقره / 197)

ماه های حج و آداب آن

امام صادق و امام باقر علیهما السلام در عده ای از روایات فرموده اند: «أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ» ماه های شوال وذي القعدة وذي الحجة است «وليس لأحد أن يحج فيما سواهن ومن أحرم الحج في غير أشهر الحج فلاحج له».(2) یعنی احدی حق ندارد در غیر ماه های حج احرام ببندد و اگر چنین کند حج او حج نخواهد بود.

و در کتاب کافی و تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: مقصود از من «فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ» تلبيه واشعارو تقلید است و هر کدام را انجام بدهد وارد حج شده است و فرمود: مقصود از « رفث» جماع است. و مقصود از «فسوق » كذب و دروغ و فحش است. و مقصود از «جدال» گفتن: لا والله ولي والله است. و در روایت کافی آمده که فرمود: کفارۂ جدال یک گوسفند است و كفارة فسوق یک گاو است وکفارۂ جماع فساد حج است.(3)

ص: 556


1- عن زرارة قال: سألت أبا جعفر علیه السلام عن قول الله: «ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» ، قال: هو لأهل مكة ليست لهم متعة ولا عليهم عمرة. قلت: وما حد ذلك؟ قال: ثمانية وأربعين ميلا من نواحي مكة، كل شيء دون عسفان ودون ذات عرق فهو من حاضري المسجد الحرام. (تفسیر عیاشی، ج93/1 ، ح 247)
2- عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ »شَوَّالٌ وَ ذُو الْقَعْدَهِ وَ ذُو الْحِجَّهِ لَیْسَ لِأَحَدٍ أَنْ یَحُجَّ فِیمَا سِوَاهُنَّ. (کافی، ج 289/4 ، ح1)
3- قَالَ أبُو عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ: «إذَا أحْرَمْتَ فَعَلَیْکَ بِتَقْوَی اللهِ وَ ذِکْرِ اللهِ کَثِیراً وَ قِلَّهِ الْکَلَامِ إلَّا بِخَیْرٍ، فَإنَّ مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَهِ أنْ یَحْفَظَ الْمَرْءُ لِسَانَهُ إلَّا مِنْ خَیْرٍ، کَمَا قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَإنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ : «فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ » وَ الرَّفَثُ الْجِمَاعُ؛ وَ الْفُسُوقُ الْکَذِبُ وَ السِّبَابُ؛ وَ الْجِدَالُ قَوْلُ الرَّجُلِ: لَا وَ اللهِ،(تهذیب، ج296/5 ، ح 1003)

محمد بن مسلم گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: اگر شخص محرم بگوید: به جانم سوگند آیا جدال نموده است؟ فرمود: این گونه سوگندها جدال نیست و سوگند حرام سوگندی است که با نام خدا باشد و بگوید: به خدا سوگند و یا نه به خدا سوگند.(1)

مؤلف گوید: احادیث این بحث فراوان است و آن چه بیان شد خلاصه ای از

آنها بود و برای تفصیل بیشتر باید به کتب فقهی مراجعه شود .

لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ (بقره / 198)

ذکر خداوند در سرزمين مشعر الحرام

امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از « فَضْلاً مِنْ ربکم » به دست آوردن مال وتأمين معاش است و هنگامی که حاجی از اعمال و مناسک حج فارغ شد و از احرام خارج گردید، می تواند در موسم حج به تجارت و خرید و فروش بپردازد.

جابر از امام باقر وائمه دیگر از نقل نموده که فرمودند: مردم قبلا تجارت و خرید و فروش را در حج حرام می دانستند و خداوند در این آیه تصریح نموده که تجارت و خرید و فروش در موسم حج حرام نیست . (2)

ص: 557


1- عن محمد بن مسلم عن أحدهما عن رجل محرم قال لرجل: لا لعمري، قال: ليس ذلك بجدال إنما الجدال والله و بلى والله. (تفسیر عیاشی، ج115/1 ، ح 264)
2- عن أبي عبد الله علیه السلام في قول الله : «لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ»يعني الرزق إذا أحل الرجل من إحرامه وقضی نسکه فلیشتر و ليبع في الموسم. (تفسیر عیاشی، ج1/ 115)

اما باقر علیه السلام در سخن دیگری می فرماید مقصود از «لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ..» یعنی باکی نیست که پس از اعمال حج از خدای خود درخواست مغفرت و آمرزش کنید.(1)

امام عسکری علیه السلام می فرماید: «فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ...» یعنی هنگامی که از عرفات حرکت کردید و به مزدلفه (ومشعرالحرام) رسیدید، نعمت های ظاهری و باطنی خدا را یاد کنید و برسید و آقای پیامبران صلی الله علیه و آله و وصی او علی بن ابی طالب علیه السلام سيد و آقای اصفیا درود و صلوات بفرستید چرا که او شما را به دین خود و ایمان به رسول خدا صلی الله علیه و آله هدایت نموده است و قبل از آن شما در گمراهی بوده اید(2).

ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (بقره / 199)

امام باقر علیه السلام می فرماید: قریش وهم سوگندهای آنان با مردم دیگر در عرفات وقوف نمی کردند و از عرفات به مشعر افاضه نمی نمودند و می گفتند: ما اهل حرم خدا هستیم و از حرم خدا خارج نمی شویم از این رو در مشعر وقوف می کردند و از مشعر به من می آمدند و خداوند (در این آیه) آنان را امر نموده که در عرفات وقوف بکنند و سپس از عرفات به مشعر افاضه کنند(3).

ص: 558


1- مجمع البیان، ج 2/ 47.
2- قَالَ الْإِمَامُ العسکری علیه السلام قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لِلْحُجَّاجِ «فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ» وَ مَضَیْتُمْ إِلَی الْمُزْدَلِفَهِ «فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ» بِآلَائِهِ وَ نَعْمَائِهِ وَ الصَّلَاهِ عَلَی مُحَمَّدٍ سَیِّدِ أَنْبِیَائِهِ وَ عَلَی عَلِیٍّ سَیِّدِ أَصْفِیَائِهِ وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ لِدِینِهِ وَ الْإِیمَانِ بِرَسُولِهِ وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ عَنْ دِینِهِ قَبْلَ أَنْ یَهْدِیَکُمْ إِلَی دِینِهِ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص607، ح358)
3- تفسیر صافی، ج1/ 177 - از مجمع البیان.

در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام ضمن اخباری این معنا نقل شده است وامام صادق علیه السلام می فرماید: مقصود از «الناس» ابراهیم و اسماعیل و اسحاق وکسان دیگری هستند که از عرفات به مشعر افاضه می نموده اند . (1)

امام حسین علیه السلام می فرماید: ناس ما خانواده هستیم .

امام صادق علیه السلام ضمن بیان حدیث حج رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله صبحگاه با اصحاب خود (از منی) به عرفات آمد در حالی که عادت قریش این بود که در مشعر الحرام وقوف می کردند و از آن جا به منا افاضه می نمودند و مردم را از وقوف به مشعر منع می کردند، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله برای وقوف حرکت نمود و قریش دوست می داشتند که او در مشعرالحرام وقوف نماید و همانند آنان از مشعر به منى افاضه نماید، پس خداوند این آیه را نازل نمود «ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّه» و مقصود از ناس ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و پیامبران ومؤمنین بعد از آنان هستند.(2)

مؤلف گوید: روایات درذیل این آیه فراوان است و خلاصه همه آنها چیزی بود

که نقل شد.

ص: 559


1- وفي المجمع عن الباقر علیه السلام: كانت قريش وحلفاؤهم من الحمس لا يقفون مع الناس بعرفات ولا يفيضون منها و يقولون نحن أهل حرم الله تعالى فلا نخرج من الحرم فيقفون بالمشعر ويفيضون منه فأمرهم الله أن يقفوا بعرفات و يفيضوا منه. (تفسیر صافی، ج235/1 ، ح 199)
2- عن علي قال سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله: «ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ» قال: كانت قريش يفيض من المزدلفة في الجاهلية يقولون: نحن أولى بالبيت من الناس، فأمرهم الله أن يفيضوا من حيث أفاض الناس من عرفة. (تفسير صافی، ج1/ 177؛ تفسیر عیاشی، ج1/ 97، ح 266)

فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ *وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ *أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ (بقره / 200-202)

انگیزه های متفاوت حجاج

امام باقر علیه السلام می فرماید: (قریش وامثال آنان از) مردم مکه عادت داشتند که پس از اعمال حج (در ایام تشریق) گرد هم جمع می شدند و مفاخر پدران خود و آثار آنان را بر می شمردند و از تاریخ زندگی و حقوق آنان یاد می کردند، از این رو خداوند آنها را امر نمود که در چنین مکانی به جای شمردن آثار و مفاخر پدران خود، خدای خود را یاد کنند بلکه شایسته است که بیش از آن به یاد خداوند و نعمت های ظاهری و باطنی او باشند. چرا که حق خداوند از حق پدران آنان بزرگ تر ونعمت های او بیشتر می باشد.(1)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً»فرمود: حسنه

ص: 560


1- وفي المجمع عن الباقر علیه السلام كانوا إذا فرغوا من الحج يجتمعون هناك يعدون مفاخر آبائهم ومآثرهم ويذكرون أيامهم القديمة و أياديهم الجسيمة فأمرهم الله سبحانه أن يذكروه مکان ذکر آبائهم في هذا الموضع أو أشد ذكرا أو يزيدوا على ذلك بأن يذكروا نعم الله سبحانه و يعدوا آلاءه و يشكروا نعمائه لأن آبائهم وإن كانت لهم عليهم أياد ونعم فنعم الله سبحانه عليهم أعظم وأياديه عندهم أفخم ولأنه سبحانه المنعم بتلك المآثر والمفاخر علی آبائهم وعليهم في الناس من يقول فإن الناس من بين مقل لا يطلب بذكره الا الدنيا و مكثر يطلب به خير الدارين فيكونوا من المكثرين تینا آتينا اجعل إيتاءنا ومنحتنا في الدنيا خاصة وما له في الآخرة من خلاق نصیب وحظ لأن همه مقصور على الدنيا لا يعمل للآخرة عملا ولا يطلب منها خيرا. (تفسیر صافی، ج1/ 178 - از مجمع البیان)

درآخرت، به معنای رضوان الله و بهشت است وحسنه دردنیا، وسعت روزی و معاش وحسن خلق دردنیاست (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: حسنه در دنیا، زن صالحه است و در آخرت حورالعين بهشتی است و «عَذَابَ النَّارِ» زن ناشایسته [وبد زبان و بد اخلاق] است(2).

امام عسکری علیه السلام فرمود: مقصود از «أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا» این است که خواننده این دعا از نصیب و ثواب دنیا و آخرت بهره مند خواهند شد(3).

امام صادق علیه السلام می فرماید: شخصی از پدرم - پس از بازگشت از موقف [عرفات ] - سؤال کرد: آیا به نظر شما خداوند دعای همه این مردم را اجابتمی کند؟ پدرم فرمود: هیچ کس در این موقف (عرفات) وقوف نمی کند، مگر آن که خداوند او را می بخشد خواه مؤمن باشد و خواه کافر، جز آن که آمرزش آنان سه گونه است 1. اگر مؤمن باشد، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد و او را از آتش دوزخ آزاد می کند، چنان که می فرماید: «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ»، 2. کسی که خداوند گناهان گذشته او را می بخشد و به او گفته می شود: «در باقیمانده عمر خود نیکوکار باش» چنان که می فرماید: «فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ» یعنی

ص: 561


1- عن عبد الأعلى قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله : «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» قال رضوان الله و الجنة في الآخرة والسعة في المعيشة وحسن الخلق في الدنيا. (تفسیر عیاشی، ج98/1 ، ح 274)
2- عن أمير المؤمنين علیه السلام: في الدنيا المرأة الصالحة وفي الآخرة الحوراء وعذاب النار المرأة السوء و قيل الحسنة في الدنيا العلم والعبادة وفي الآخرة الجنة، وعذاب النار الشهوات والذنوب المؤدية اليها. (تفسیر صافی، ج1/ 179)
3- همان

کسی که قبل از گذشتن از موقف بمیرد گناهی بر او نخواهد بود و کسی که مرگ او به تأخیر افتد گناهی بر او نیست و نیز کسی که از کبائر پرهیز کند گناهی بر او نخواهد بود.

واما عامه و مخالفين ما می گویند: «معنای «فَمَنْ تَعَجَّلَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ» این است که اگر حاجی در «نفر» اول (یعنی روز 12 ذیحجه) از منی خارج شود گناهی بر او نیست و اگر در «نفر» دوم (یعنی روز 13 ذیحجه) خارج شود نیز گناهی بر او نیست اگر از صید پرهیز نموده باشد. در حالی که تو میدانی که خداوند پس از خروج از احرام صید را حلال نموده و فرموده است: «وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا » ولكن عامه می گویند: «وَ إِذَا حللثم فَاتَّقُوا الصَّيْدِ ». 3. کافری که برای زینت و هوس های دنیایی در موقف عرفات آمده باشد او نیز اگر از کفر و شرک خود توبه کند خداوند گناهان گذشته او را می بخشد و اگر بدون توجه به حال شرک و نفاق باقی بماند خداوند پاداش وقوف او را در عرفات از دنیا می دهد، چنان که می فرماید: «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ*أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (1).(2)

ص: 562


1- هود / 15.
2- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبِی بَعْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ الْمَوْقِفِ فَقَالَ أَ تَرَی یُخَیِّبُ اللَّهُ هَذَا الْخَلْقَ کُلَّهُ فَقَالَ أَبِی مَا وَقَفَ بِهَذَا الْمَوْقِفِ أَحَدٌ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مُؤْمِناً کَانَ أَوْ کَافِراً إِلَّا أَنَّهُمْ فِی مَغْفِرَتِهِمْ عَلَی ثَلَاثِ مَنَازِلَ مُؤْمِنٌ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ أَعْتَقَهُ مِنَ النَّارِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ«رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ أُولئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ» وَ مِنْهُمْ مَنْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ قِیلَ لَهُ يغني من مات قبل أن يمضي فلا إثم علي و من تأځ فلا إثم عليه لمن اتقى الكبائر و أما أَحْسِنْ فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِکَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ«فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ» یَعْنِی مَنْ مَاتَ قَبْلَ أَنْ یَمْضِیَ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّقَی الْکَبَائِرَ وَ أَمَّا الْعَامَّهُ فَیَقُولُونَ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ یَعْنِی فِی النَّفْرِ الْأَوَّلِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ یَعْنِی لِمَنِ اتَّقَی الصَّیْدَ أَ فَتَرَی أَنَّ الصَّیْدَ یُحَرِّمُهُ اللَّهُ بَعْدَ مَا أَحَلَّهُ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ فِی تَفْسِیرِ الْعَامَّهِ مَعْنَاهُ وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاتَّقُوا الصَّیْدَ وَ کَافِرٌ وَقَفَ هَذَا الْمَوْقِفَ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ إِنْ تَابَ مِنَ الشِّرْکِ فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِهِ وَ إِنْ لَمْ یَتُبْ وَفَّاهُ أَجْرَهُ وَ لَمْ یَحْرِمْهُ أَجْرَ هَذَا الْمَوْقِفِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ«مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاهَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» (کافی، ج 4/ 521 ح 10)

محمد بن مسلم می گوید: امام باقر علیه السلام در تفسير «فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا» فرمود: بین مردم جاهلیت مرسوم بوده که از پدران خود زیاد یاد می کردند و می گفتند: پدرم چنین و چنان بود.(1)

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود: در جاهلیت مردم به پدران خود سوگند می خوردند و می گفتند: «کلاو أبیک» و«بلي وأبیک» پس به آنان امرشد که بگویند: «لا والله» و «بلى والله» (2).

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از امیرالمؤمنین علیه السلام در تفسير «وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ» نقل نموده که فرمود: خداوند حساب همه خلق خود را دفع انجام خواهد داد، همان گونه که رزق آنان را دفع می دهد(3).

ص: 563


1- عن محمد بن مسلم قال: سألت أبا جعفر علیه السّلام فی قول الله: «فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا» قال: کان الرجل فی الجاهلیه یقول: کان أبی وکان أبی فأنزلت هذه الآیه فی ذلک
2- عن زرارة عن أبي جعفر علیه السلام قال سألته عن قوله: «فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا» قال: إن أهل الجاهلية كان من قولهم كلا و أبيك، بلى و أبيك، فأمروا أن يقولوا لا والله و بلى والله. (تفسیر عیاشی، ح 1/ 117 ح 273)
3- روي عن أمير المؤمنین علیه السلام أنه قال: معناه أنه يحاسب الخلق دفعة كما يرزقهم دفعة. (مجمع البیان، ج 52/2 )

مرحوم فیض در تفسیر صافی می فرماید: در روایت دیگری وارد شده که خداوند حساب همه خلایق را در مقدار چشم برهم زدن انجام خواهد داد.(1)

در تفسیر امام عسکری علیه السلام آمده که می فرماید: علت اینکه خداوند در یک لحظه حساب همه خلایق را در قیامت انجام می دهد این است که هیچ چیزی توجه او را از چیزدیگر مشغول نمی کند و هیچ محاسبه ای توجه او را از محاسبه دیگر باز نمی دارد و هنگامی که حساب یک نفر را می کند حساب همه خلایق را نیز خواهد نمود چنان که می فرماید: «مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ»(2).

وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (203)(بقره/ 203)

ایام تشریق درمنی

امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از «أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ» ایام تشریق (یعنی 11-12-13 ذی حجه) است و مردم (جاهلیت ) هنگامی که در منی قرار می گرفتند بعد از انجام قربانی با همدیگر تفاخر می کردند وهرکدام به دیگری می گفت: پدرم چنین و چنان کرد. پس خداوند به آنان فرمود: همانند این که پدران خود را یاد می کنید

ص: 564


1- يحاسب الخلائق كلهم علی کثرتهم و كثرة أعمالهم في مقدار لمح البصر كما ورد في الخبر. (تفسیر صافی، ج1/ 179)
2- وفي تفسير الامام لأنه لا يشغله شأن عن شأن ولا محاسبة عن محاسبة فإذا حاسب واحد فهو في تلك الحالة محاسب للكل يتم حساب الكل بتمام حساب الواحد وهو كقوله: «مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ» و يأتي في سورة الأنعام ما يقرب منه. (همان)

خدا را به یاد آورید بلکه بیش از آن به یاد خدا و ذکر او باشید. سپس امام صادق علیه السلام فرمود: بگویید: «الله أكبر، الله أكبر، لا إله إلا الله والله أكبر ولله الحمد، الله أكبر على ما هدانا، الله أكبر على ما رزقنا من بهيمة الأنعام»(1)

محمد بن مسلم گوید: از امام صادق علیه السلام در تفسير «وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ» سؤال نمودم فرمود: تکبیر در ایام تشریق برای کسانی که در منی هستند از بعد از نماز ظهر روز عید قربان تا بعد از نماز صبح روز سیزدهم می باشد و در شهرهای دیگر، از بعد از نماز ظهر عید قربان تا بعد از ده نماز می باشد...(2)

ابوایوب گوید: به امام صادق علیه السلام در شب دوازدهم ذی حجه - عرض کردم: من می خواهم زود از منی خارج شوم در چه ساعتی خارج شوم؟ امام علیه السلام فرمود: اما روز دوازدهم نباید خارج شوی تا ظهر شود، و اما روز سیزدهم هنگامی که خورشید تابید خارج می شوی «على بركة الله» چرا که خداوند می فرماید: «فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ» و اگر خداوند «وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ» را نفرموده بود همه مردم روز دوازدهم از منی کوچ می کردند(3).

ص: 565


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:«وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُوداتٍ» قَالَ هِیَ أَیَّامُ التَّشْرِیقِ کَانُوا إِذَا أَقَامُوا بِمِنًی بَعْدَ النَّحْرِ تَفَاخَرُوا فَقَالَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ کَانَ أَبِی یَفْعَلُ کَذَا وَ کَذَا فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ:«فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً» قَالَ وَ التَّکْبِیرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَی مَا هَدَانَا اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَی مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِیمَهِ الْأَنْعَامِ. (کافی، ج4/ 516 ح3)
2- مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ فَاتَتْهُ رَکْعَهٌ مَعَ الْإِمَامِ مِنَ الصَّلَاهِ أَیَّامَ التَّشْرِیقِ قَالَ یُتِمُّ صَلَاتَهُ ثُمَّ یُکَبِّرُ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ التَّکْبِیرِ بَعْدَ کُلِّ صَلَاهٍ فَقَالَ کَمْ شِئْتَ إِنَّهُ لَیْسَ شَیْ ءٌ مُوَقَّتٌ یَعْنِی فِی الْکَلَامِ . (کافی، ج 4/ 516ح5)
3- عَنْ أبِی أیُّوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ: إنَّا نُرِیدُ أنْ نَتَعَجَّلَ السَّیْرَ وَ کَانَتْ لَیْلَهُ النَّفْرِ حِینَ سَألْتُهُ فَأیَّ سَاعَهٍ نَنْفِرُ فَقَالَ لِی: أمَّا الْیَوْمَ الثَّانِیَ فَلَا تَنْفِرْ حَتَّی تَزُولَ الشَّمْسُ وَ کَانَتْ لَیْلَهُ النَّفْرِ، وَ أمَّا الْیَوْمَ الثَّالِثَ فَإذَا ابْیَضَّتِ الشَّمْسُ فَانْفِرْ عَلَی بَرَکَهِ اللهِ، فَإنَّ اللهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ یَقُولُ : «فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ »فَلَوْ سَکَتَ لَمْ یَبْقَ أحَدٌ إلَّا تَعَجَّلَ وَ لَکِنَّهُ قَالَ : «وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ»(کافی، ج 4/ 519 ح1)

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر محرم در حال احرام صید کند نمی تواند درنفر اول یعنی روز دوازدهم از منی خارج شود و نیز کسی که در نفراول خارج می شود نباید صید کند تا مردم از منی خارج شوند چنان که خداوند می فرماید: «فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّقَى » یعنی «لِمَنِ اتَّقَى الصيد»(1).

ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر«فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّقَى » فرمود: به خدا سوگند مقصود از این آیه شمایید؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و فرمود: بر ولايت على علیه السلام ثابت نمی مانند مگر متقون (2).

امام باقر علیه السلام فرمود: نفر اول مربوط به کسی است که در احرام خود از صید و زناشویی و دروغ و قسم وآنچه خداوند در احرام او حرام نموده بوده پرهیز کرده باشد(3).

ص: 566


1- وسائل، ج 14، ح 19196.
2- عن أبي حمزة الثمالي عن أبي جعفر علیه السلام في قوله: «فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ » الآية، قال: أنتم والله هم، إن رسول الله صلی الله علیه و آله قال : لا يثبت على ولاية علي علیه السلام إلا المتقون. (تفسیر عیاشی، ج1/ 119، ح 286)
3- عن أبي جعفر علیه السلام في قوله:«فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّقَى » منهم الصيد واتقى الرفث والفسوق والجدال و ما حرم الله عليه في إحرامه. (تفسیر عیاشی، ج99/1، ح280)

آیات 204 - 213

اشاره

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ (204)وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ (205)وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ (206)وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (207)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (208)فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (209)هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (210)سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَمَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (211)زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (212)كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (213)

ص: 567

لغات

(اعجاب و عجب) سرور معجب است از چیزی استحسانا له وذلک إذا تعجب من شدة حسنه، و «ألد» شديد الخصومة را گویند، و «لده يلده» إذا غلبه في الخصومة، و «خصام» جمع الخصم، و قيل مصدر کالمخاصمة، و «تولی» به معنای انحراف از چیزی به خلاف جهت اوست، و «سعی» به معنای عمل و کوشش است، و «إفساد» به معنای اضرار بدون استحقاق و مصلحت است، و «إهلاک » کاری است که به سبب آن نفى انتفاع شود، و «حرث» به معنای زرع است، و «نسل» به معنای عقب و دودمان است، مانند این که «ناس» نسل آدم اند، و «اتقاء» پرهیز از خسران است، و «إتقاء الله» پرهیز از عذاب اوست، و «عزت» قدرت غیر قابل شکست است، و «مهاد» به معنای جایگاه است، و «شراء» به معنای فروختن و خریدن آمده و در قرآن فقط به معنای فروختن است، مانند « وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ » و «رضا» ضد سخط است، و «كافة» به معنای جمیعا منصوب به حالت است، و «زل الرجل» إذا أذنب، و زل عن الطريق يعنى لم يستعصم، و «عزيز» القدير الذي لا يعجزه شيء، واصل العزة الإمتناع، و «هَلْ يَنْظُرُونَ » یعنی هل ينتظرون، وأصل النظر، الطلب لإدراك الشيء، و نظر با قلب به معنای فکر است و نظر با چشم، انتظار دیدن است، و «ظلل» جمع طلة به معنای سایبان است، از این رو سحاب را ظله گویند، و «غمام» به معنای سحاب است و آن ابر سفیدی است که سایه می شود از نور خورشید، و «تزیین و تحسین» به یک معناست وزینت اسم مصدر است، و «زین» خلاف شين است، و «امت» به معنای ملت و دین است.

ترجمه
اشاره

و از مردم، کسانی هستند که گفتار آنان، در زندگی دنیا مايه اعجاب تو می شود (در ظاهر، اظهار محبت شدید می کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه می گیرند. (این در

ص: 568

حالی است که) آنان، سرسخت ترین دشمنانند (204). (نشانه آن، این است که) هنگامی که روی برمی گردانند (و از نزد توخارج می شوند)، در راه فساد در زمین، کوشش می کنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود می سازند (با اینکه می دانند) خدا فساد را دوست نمی دارد (205). وهنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسيد!» (لجاجت آنان بیشتر می شود)، ولجاجت و تعصب ، آنها را به گناه می کشاند. آتش دوزخ برای آنان کافی است و چه بدجایگاهی است! (206). بعضی از مردم (با ایمان وفداکار، همچون على علیه السلام در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبران صلی الله علیه و آله)، جان خود را به خاطرخشنودی خدا می فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است (207). ای کسانی که ایمان آورده اید همگی در صلح و آشتی درآيد! و از گامهای شیطان، پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست (208). واگر بعد از این همه نشانه های روشن، که برای شما آمده است، لغزش کرديد (و گمراه شديد)، بدانيد (از چنگال عدالت خدا، فرار نتوانید کرد) که خداوند، توانا و حکیم است (209). آیا (پیروان فرمان شیطان ، پس از این همه نشانه ها و برنامه های روشن) انتظار دارند که خداوند و فرشتگان، در سایه هایی از ابرها به سوی آنان بیایند (و دلايل تازه ای در اختیارشان بگذارند؟! با اینکه چنین چیزی محال است !) و همه چیز انجام شده، و همه کارها به سوی خدا بازمی گردد (210). از بنی اسرائیل بپرس: «چه اندازه نشانه های روشن به آنها دادیم؟» (ولی آنان، نعمتها و امکانات مادی و معنوی را که خداوند در اختیارشان گذاشته بود، در راه غلط به کار گرفتند.) و کسی که نعمت خدا را، پس از آن که به سراغش آمد، تبدیل کند و (در مسيرخلاف به کار گیرد، گرفتار عذاب شديد الهی خواهد شد) که خداوند شديد العقاب است (211). زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد با ايمان را (که گاهی دستشان تھی است)، مسخره میکنند در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند (چرا که ارزشهای حقیقی در آنجا آشکار می گردد، وصورت عینی به خود می گیرد) و خداوند، هرکس را بخواهد بدون حساب روزی می دهد (212). مردم (در آغاز) يك دسته بودند (و تضادی در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا570

ص: 569

شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بيم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت می کرد، با آنها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد با ایمان، در آن اختلاف نکردند) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دريافت داشته بودند، و نشانه های روشن به آنها رسیده بود، به خاطرانحراف از حق و ستمگری ، در آن اختلاف کردند. خداوند، آنهایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. (اما افراد بی ایمان، هم چنان در گمراهی واختلاف، باقی ماندند.) وخدا، هرکس را بخواهد، به راه راست هدایت میکند (213).

تفسير اهل بیت علیهم السلام

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ *وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ *وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ (بقره / 204 - 206)

دروغگویی و ریاکاری منافقین

امام عسکری علیه السلام در تفسیر این سه آیه به طور خلاصه می فرماید: مقصود از «مَنْ يُعْجِبُكَ» کسی است که با اظهار دیانت و اسلام و نشان دادن زهد واحسان، می خواهد خود را در قلب تو بزرگ و با شرافت جلوه دهد، و مقصود از «وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ » این است که برای تو، به نام خداسوگند می خورد که او مخلص و مؤمن واهل احسان می باشد، و مقصود از «وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ » این است که او دشمن سرسختی است برای توو مسلمانان و با زبانبازی می خواهد خود را نیکو نشان بدهد، ولكن چون از نزد تو می رود، سعی می کند تا با کفر و ظلم باطنی خود، روی زمین فساد کند و زراعت و حیوانات ( ونعمت های دیگر خداوند را) از بین ببرد و

ص: 570

چون به او گفته می شود: از خدا بترس، تکبر وجهالت، او را به گناه وا می دارد وظلم وشر خود را افزون می کند، از این رو خداوند می فرماید: «فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ»(1) .

آنچه گفته شد، در تفسير برهان از امیرالمؤمنین و امام کاظم و امام صادق و امام باقر علیهم السلام از کتاب کافی وتفسیر عیاشی نقل شده است(2)

مرحوم طبرسی از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: مقصود از «حرث » دین است و مقصود از «نسل» مردم هستند. (یعنی این منافق مفسد می خواهد دین خدا و مسلمانان را تباه نماید)(3).

ص: 571


1- قَالَ الْإِمَامُ علیه السلام فَلَمَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْآیَهِ الْمُتَقَدِّمَهِ لِهَذِهِ الْآیَاتِ بِالتَّقْوَی سِرّاً وَ عَلَانِیَهً أَخْبَرَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله أَنَّ فِی النَّاسِ مَنْ یُظْهِرُهَا وَ یُسِرُّ خِلَافَهَا وَ یَنْطَوِی عَلَی مَعَاصِی اللَّهِ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ بِإِظْهَارِهِ لَکَ الدِّینَ وَ الْإِسْلَامَ وَ یُزَیِّنُهُ بِحَضْرَتِکَ بِالْوَرَعِ وَ الْإِحْسَانِ- وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فِی قَلْبِهِ بِأَنْ یَحْلِفَ لَکَ بِأَنَّهُ مُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ مُصَدِّقٌ لِقَوْلِهِ بِعِلْمِهِ- وَ إِذا تَوَلَّی عَنْکَ أَدْبَرَ- سَعی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها وَ یَعْصِی بِالْکُفْرِ الْمُخَالِفِ لِمَا أَظْهَرَ لَکَ وَ الظُّلْمِ الْمُبَایِنِ لِمَا وَعَدَ مِنْ نَفْسِهِ بِحَضْرَتِکَ وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ بِأَنْ یُحْرِقَهُ أَوْ یُفْسِدَهُ- وَ النَّسْلَ بِأَنْ یَقْتُلَ الْحَیَوَانَاتِ فَیَنْقَطِعَ نَسْلُهُ- وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ لَا یَرْضَی بِهِ وَ لَا یَتْرُکُ أَنْ یُعَاقِبَ عَلَیْهِ. وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ لِهَذَا الَّذِی یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ اتَّقِ اللَّهَ وَ دَعْ سُوءَ صَنِیعِکَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ الَّذِی هُوَ مُحْتَقِبُهُ فَیَزْدَادُ إِلَی شَرِّهِ شَرّاً وَ یُضِیفُ إِلَی ظُلْمِهِ ظُلْماً- فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ جَزَاءً لَهُ عَلَی سُوءِ فِعْلِهِ وَ عَذَاباً- وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ تَمْهِیدُهَا وَ یَکُونُ دَائِماً فِیهَا. (تفسیر صافی، ج1/ 181؛ تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص619، ح 362)
2- کافی، ج 8/ 289 ح 435، تفسیر عیاشی، ج1/ ص 119 - 120 ، تفسير برهان، ج2/ 205.
3- تفسير برهان، ج2/ 205.

مرحوم علی بن ابراهیم قمی نیز این معنی را نقل نموده و سپس گوید: این آیه درباره خلیفه دوم نازل شده است، و برخی گفته اند: درباره معاویه نازل شده است (1).

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (بقره / 207)

فداکاری امیرالمؤمنین برای تحصیل رضای خدا

حکیم بن جبیر گوید: امام سجاد علیه السلام فرمود: این آیه درباره امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شد، هنگامی که او در «ليلة المبيت» در بستر رسول خدا خوابید و رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت نمود(2)

از طریق اهل سنت نیز این حدیث نقل شده است و موفق بن احمد با سند خود آن را از حکیم بن جبیر از علی بن الحسین علیه السلام نقل نموده و در ذیل آن آمده است:

علی بن ابی طالب علیه السلام نخستین کسی بود که جان خود را به خداوند فروخت (و این آیه درباره او نازل شد)(3)

ابوذر می گوید: عمر بن خطاب دستور داد (برای تعیین خلیفه بعد از خود )على علیه السلام وعثمان وطلحه و زبیر وعبد الرحمان بن عوف وسعدبن ابی وقاص در خانه ای جمع شوند - ودرب خانه را بر خود ببندند و از بین خود خلیفه مورد نظر خویش را تعیین نمایند و تنها تا سه روز این مشاوره ادامه پیدا کند، پس اگر پنج نفر

ص: 572


1- وقوله: «هَلْ يَنْظُرُونَ وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ » قال: الحرث في هذا الموضع الدين، والنسل الناس، و نزلت في فلان و يقال في معاوية. (تفسیر قمی، ج71/1 )
2- عن حکیم بن جبير، عن علي بن الحسين علیه السلام في قول الله عز وجل:« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ». قال: نزلت في علي علیه السلام حین بات على فراش رسول الله صلی الله علیه و آله. (امالی شیخ طوسی، ص 446، ح996)
3- شواهد التنزیل، ج132/1

از آنان بر یک نفر توافق نمودند و یک نفر دیگر مخالف بود او را بکشند و اگر چهارنفر بریک نفر توافق نمودند و دو نفر دیگر مخالف بودند آن دو نفر باید کشته شوند و چون همه آنان بر یک نفر توافق نمودند، او خلیفه است و حرفی در آن نیست (وبه گمان خود خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله را تعیین نمودند) اميرالمؤمنین علیه السلام به آنان فرمود: من دوست می دارم که به سخن من گوش فرا دهید و اگر آن را حق دانستید بپذیرید واگرباطل دانستید انکارنماييد. آنان گفتند: سخن شما چیست؟ پس امیرالمؤمنین علیه السلام برخی از فضائل خویش را بیان نمود و آنان سخن او را تأیید نمودند تا این که فرمود: آیا در بین شما کسی هست که درباره او آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ »نازل شده باشد؟ سپس فرمود: آیا کسی جز من در «ليلة المبیت» در بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله خوابید و جان خود را فدای رسول خدا صلی الله علیه و آله نمود؟ گفتند: خیر(1)

انس بن مالک گوید: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای هجرت به مدینه - با ابوبکر به طرف غار ثور رفت، به على علیه السلام فرمود تا در بستر او بخوابد وآن برد (یمانی رسول خدا صلی الله علیه و آله) را بر روی خود بکشد، پس امیرالمؤمنین علیه السلام درحالی که خود را آماده کشته شدن نموده بود، در بستر آن حضرت خوابید و قریش (نیمه شب از خانه های خود برای کشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج شدند و از دیوار وارد خانه آن حضرت گردیدند و چون خواستند شمشیرهای خود را بر او وارد کنند . در حالی که شکی نداشتند که او حضرت محمد صلی الله علیه و آله است - با یکدیگر گفتند: او را بیدار کنید تا طعم کشته شدن وشمشیرهای ما را بالای سر خود ببیند، و هنگامی که دیدند

ص: 573


1- عن ابن عباس، قال: بات علي علیه السلام ليلة خرج رسول الله صلی الله علیه و آله عن المشركين على فراشه ليعمي على قريش، وفيه نزلت هذه: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ. (امالی شیخ طوسی، ص 252، ح 43/451 )

على علیه السلام در بستر او خوابیده است منصرف شدند و در جستجوی رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتند و خداوند این آیه را در شأن امیرالمؤمنین علیه السلام نازل نمود «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ » (1).

در تفسیر ثعلبی، وملحمة ابن عقبه، وفضائل العشرة ابوالسعادات، واخبار غزالی و ... از اهل سنت و ابن بابویه قمی و ابن شاذان و کلینی و طوسی وابن عقده و برقی و ... از علمای شیعه، از ابن عباس وابی رافع وهندبن ابی هاله از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: خداوند به جبرئیل و میکائیل وحی نمود: من شما را برادر قرار دادم وعمر یکی از شما را بیش از دیگری تعیین نمودم اکنون کدامیک از شما برادر خویش را بر خود مقدم می دارد و برای مردن آماده می شود؟ پس جبرئیل و میکائیل هیچ کدام آماده مرگ نشدند و خداوند به آنان وحی نمود: آیا شما نمی خواهید مانند ولی من علی بن ابی طالب علیه السلام باشید که من بین او و بین پیامبرم محمد صلی الله علیه و آله اخوت و برادری قرار دادم و او پیامبر من را بر خود مقدم نمود و در بستر او خوابید تا کشته شود و جان برادر او محفوظ بماند؟! پس شما باید به زمین بروید و او را از شر دشمنانش حفظ نمایید. پس جبرئیل و میکائیل به زمین آمدند و جبرئیل بالای سر على علیه السلام نشست و میکائیل پایین پای او نشست و جبرئیل شروع به سخن کرد و گفت:

ص: 574


1- عن أنس بن مالك، قال: لما توجه رسول الله صلی الله علیه و آله إلى الغار ومعه أبو بكر، أمر النبي صلی الله علیه و آله عليا علیه السلام أن ينام على فراشه، و يتغشی ببردته، فبات علي علیه السلام موطنا نفسه على القتل، وجاءت رجال من قریش، من بطونها، يريدون قتل رسول الله صلی الله علیه و آله فلما أرادوا أن يضعوا عليه أسيافهم، لا يشكون أنه محمد صلی الله علیه و آله، فقالوا: أيقظوه، ليجد ألم القتل، ويرى السيوف تأخذه فلما أيقظوه و رأوه عليا تركوه، وتفرقوا في طلب رسول الله صلی الله علیه و آله، فأنزل الله عز وجل: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ » . ( امالی شیخ طوسی ص 446، ح 4/998)

«بخ بخ من مثلک یابن أبي طالب، و الله يباهی بک الملائكة؛ یعنی به به به تو ای پسر ابوطالب، چراکه خداوند به مثل تو برملائکه مباهات می نماید» سپس خداوند این آیه را نازل نمود«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ »(1).

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ *فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ«بقره / 208 - 209)

دخول در قلعه امن الهی

امام باقر علیه السلام فرمود: مقصود از «سلم» ولایت ما خانواده است (2).

امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از «سلم» ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام است، و مقصود از «وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ» پیروی نمودن از غیر اوست(3)

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: آیا میدانی «سلم» چیست؟ گفتم: شما داناترید. فرمود: «سلم» ولایت امیرالمؤمنين واوصیای بعد از او (علیهم السلام) هستند و طوات الشيطان ) به خدا سوگند ولایت فلانی وفلانی است(4).

ص: 575


1- مناقب ابن شهر آشوب، ج2/ 64؛ شواهد التنزیل، ج1/ 96، تفسير برهان، ج2/ ح 11؛ العمدة لابن بطريق، ص239، ح 367.
2- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» قَالَ فِی وَلَایَتِنَا. (کافی، ج1/ 417، ح 29)
3- ينابيع المودة، ص250 و ج 287/2
4- عن أبي بصير قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام يقول: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ» قال: أتدري ما السلم؟ قال: قلت: أنت أعلم، قال: ولاية علي و الأئمة الأوصياء من بعده، قال: وخطوات الشيطان والله ولاية فلان و فلان. (تفسیر عیاشی، ج102/1، ح 294)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آگاه باشید که دانش آدم وهمه پیامبران و فضائل آنان تا حضرت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله درعترت و اهل بیت آن حضرت جمع شده است، پس شما را به کجا می برند و شما به کجا می روید؟ ای کسانی که از صلب اصحاب کشتی نوح به دنیا آمده اید، بدانید که کشتی نوح برای شما مثلی می باشد و همان گونه که در زمان نوح هرکس وارد کشتی نوح شد نجات یافت، ما نیز کشتی نجات این امت هستیم و هرکس به طرف ما بیاید و ولایت ما را بپذیرد نجات خواهد یافت وگرنه هلاک خواهد شد، پس وای بر کسانی که از عترت و اهل بیت پیامبرشان صلی الله علیه و آله جدا شوند، چرا که مثل اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بین شما مثل اصحاب کهف و باب حطة بنی اسرائیل و باب السلام است و همه شما باید داخل یلم و سلامت شوید و از خطوات شیطان پیروی نکنید(1).

فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ *هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (بقره / 209 - 210)

لغزش از قلعه امن الهی

امام عسکری علیه السلام می فرماید: «... فَإِنْ زَلَلْتُمْ» یعنی اگر از مسیر صلح وصلاح و اسلام و پذیرفتن ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام که شرط ایمان است - لغزش پیدا کردید، بدانید که اعتقاد به نبوت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با انکار ولایت علی بن ابی طالب سودیبرای شما ندارد، همان گونه که اعتقاد به توحید و یگانگی خداوند، با انکار نبوت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سودی نخواهد داشت.

ص: 576


1- قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ جَمِیعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِیُّونَ إِلَی خَاتَمِ النَّبِیِّینَ عِنْدِی وَ عِنْدَ عِتْرَهِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ فَأَیْنَ یُتَاهُ بِکُمْ بَلْ أَیْنَ تَذْهَبُونَ. (بحارالأنوار، ج 8/89، ح 7)

سپس فرمود: مقصود از «مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ» و سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره امامت علی بن ابی طالب علیه السلام است، و مقصود از «فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» این است که خداوند قادر و تواناست که مخالفین دین و تکذیب کنندگان پیامبرش را مجازات نماید و کسی نمی تواند از او جلوگیری کند، همان گونه که قادر است به مؤمنین و پیروان پیامبر خود، پاداش [ بزرگ ] عطا فرماید ... سپس فرمود: على بن الحسین علیه السلام می فرمود: على علیه السلام به وسیله این آیه و آیات دیگری در روز شورای سقیفه در مقابل غاصبين خلافت احتجاج نمود، گرچه آنان به خود زیان رساندند و خداوند على علیه السلام را همانند کعبه امام مردم قرارداد و همان گونه که مردم باید به طرف کعبه نماز بخوانند، در امور دین خود نیز باید از على علیه السلام پیروی کنند ...(1).

مرحوم صدوق درکتاب عیون از حضرت رضا علیه السلام در تفسیر آیه «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ» فرمود: این آیه این گونه نازل شده است: «هل ينظرون إلا أن يأتيهم الله بالملائكة في كل من الغمام» و درباره آیه (وجاء ربك والملك صقاضا) فرمود: خداوند را نباید توصیف به آمدن و رفتن و انتقال از مکانی به مکان دیگر نمود و مقصود این آیه این است که «وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا ».(2)

ص: 577


1- «فَإِنْ زَلَلْتُمْ» عَنِ السِّلْمِ وَ الْإِسْلَامِ الَّذِی تَمَامُهُ بِاعْتِقَادِ وَلَایَهِ عَلِیٍّ علیه السلام لَا یَنْفَعُ الْإِقْرَارُ بِالنُّبُوَّهِ مَعَ جَحْدِ إِمَامَهِ عَلِیٍّ علیه السّلام کَمَا لَا یَنْفَعُ الْإِقْرَارُ بِالتَّوْحِیدِ مَعَ جَحْدِ النُّبُوَّهِ إِنْ زَلَلْتُمْ «مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْکُمُ الْبَیِّناتُ» مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ وَ فَضِیلَتِهِ وَ آتَاکُمُ الدَّلَالاتِ الْوَاضِحَاتِ الْبَاهِرَاتِ عَلَی أَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله الدَّالَّ عَلَی إِمَامَهِ عَلِیٍّ علیه السّلام نَبِیُّ صِدْقٍ وَ دِینَهُ دِیْنُ حَقٍ «فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» عَزِیزٌ قَادِرٌ عَلَی مُعَاقَبَهِ الْمُخَالِفِینَ لِدِینِهِ وَ الْمُکَذِّبِینَ لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله لَا یَقْدِرُ أَحَدٌ عَلَی صَرْفِ انْتِقَامِهِ مِنْ مُخَالِفِیهِ وَ قَادِرٌ عَلَی إِثَابَهِ الْمُوَافِقِینَ لِدِینِهِ وَ الْمُصَدِّقِینَ لِنَبِیِّهِ لَا یَقْدِرُ أَحَدٌ عَلَی صَرْفِ ثَوَابِهِ عَنْ مُطِیعِیهِ. (تفسیر امام عسکری علیه السلام ص629ح 366)
2- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ :سَأَلتُ الرِّضا عَلِیَّ بنَ موسی علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «کَلَا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ » فَقالَ : إِنَّ اللّهَ تَعالی لا یوصَفُ بِمَکانٍ یَحُلُّ فیهِ فَیُحجَبَ عَنهُ فیهِ عِبادُهُ ، ولکِنَّهُ عز و جل یَعنی أَنَّهُم عَن ثَواب رَبِّهِم مَحجوبونَ . وسَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ جَاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا » ، فَقالَ : إِنَّ اللّهَ عز و جل لا یوصَفُ بِالمَجیءِ وَالذَّهابِ ، تَعالی عَنِ الاِنتِقالِ ، إِنَّما یَعنی بِذلِکَ : وجاءَ أَمرُ رَبِّکَ وَالمَلَک صَفّا صَفّا . وسَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «هَلْ یَنظُرُونَ إِلَا أَن یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فِی ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَئِکَهُ» قالَ : یَقولُ : هَل یَنظُرونَ إِلّا أَن یَأتِیَهُمُ اللّهُ بِالمَلائِکَهِ فی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ(عیون اخبار الرضا عله السلام، ج1/ 115 ح 19)

مرحوم عیاشی از ابوحمزه نقل نموده که امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ» فرمود: ای اباحمزه! گویی من قائم اهل بیت خود را می بینیم که به فراز نجف شما حرکت می نماید و پرچم رسول خدا صلی الله علیه و آله را به اهتزاز در می آورد و در آن وقت ملائکه روز جنگ بدر، براو فرود می آیند، و در کوفه بر فاروق، درقبه ای از نورنازل می شود. سپس فرمود: و مقصود از «وَقُضِيَ الْأَمْرُ» این است که هنگام ظهور آن حضرت (توسط امیرالمؤمنین علیه السلام) بر بینی کافران، داغ زده می شود (1).

سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَمَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (بقره / 211)

اتمام حجت بر بنی اسرائیل

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: خداوند آیات و نشانه های روشن و فراوانی برای هدایت بنی اسرائیل فرستاد و برخی از آنان ایمان آوردند و

ص: 578


1- عن أبي حمزة عن أبي جعفر علیه السلام قال: قال: يا أبا حمزة كأني بقائم أهل بيتي قد علا نجفكم، فإذا علا فوق نجفكم نشر راية رسول الله صلی الله علیه و آله، فإذا نشرها انحطت عليه ملائكة بدن. (تفسیر عیاشی، ج103/1 ، ح 302)

برخی آیات خدا را انکار کردند و برخی اقرار نمودند و برخی تغییر دادند. سپس فرمود: «وَمَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ»(1).

و در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که آن حضرت این آیه را چنین قرائت می نمود. «كَمْ آتَيْنَاهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ فمنهم من آمن ومنهم من جحد ومنهم من أقر و منهم من بدل» .(2)

زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ *كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (بقره/ 112 - 213)

حب دنیا و انحراف از مسیر حق

در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود:مقصود از «ناس» دراین آیه مردمی هستند که قبل از نوح می زیسته اند. سؤال شد: آیا آنان هدایت یافته بودند؟ فرمود: خیر، بلکه گمراه بودند (وقضه آنان از این قرار بود که)

ص: 579


1- عن أبي بصير عن أبي عبد الله علیه السلام في قوله:«سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ» فمنهم من آمن و منهم من جحد ومنهم من أقر ومنهم من أنكر ومنهم من بدل بنعمة الله . (تفسیر عیاشی، ج1/ 122 ح 304)
2- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُوا الشَّیَاطِینُ» بِوَلَایَهِ الشَّیَاطِینِ «عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَانَ» وَ یَقْرَأُ أَیْضاً «سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَمْ آتَیْنَاهُمْ مِنْ آیَهٍ بَیِّنَهٍ» فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ جَحَدَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَقَرَّ وَ مِنْهُمْ مَنْ بَدَّلَ «وَ مَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَهَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» . (کافی، ج 290/8 ح 440)

چون آدم و فرزند او صالح علیهما السلام از دنیا رفتند، جانشین صالح، شیث علیه السلام به پیامبری رسید اما نمی توانست دین خدا را که آدم و فرزند او صالح بر آن بودند اظهار نماید، چرا که قابیل او را تهدید به قتل نموده بود، همان گونه که برادرش هابیل را به قتل رسانید، از این رو شیث علیه السلام با تقیه وكتمان دین خدا به سر می برد و روز به روز بر گمراهی مردم افزوده می شد، تا این که شیث علیه السلام و کسانی که همراه او بودند به جزیره ای در میان دریا رفتند و آزاد، خدا را پرستش نمودند و خداوند اراده نمود تا پیامبرانی را برای هدایت آنان بفرستد.

سپس فرمود: اگر این سؤال از مخالفين ما بشود می گویند: خداوند دست از هدایت مردم برداشته بوده و در مقام هدایت آنان نبوده است و البته دروغ می گویند، چرا که مسأله هدایت مردم چیزی است که خداوند هرسال (درشب قدر) به آن حکم می نماید، چنان که می فرماید: «فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ»(1) یعنی در آن شب قدرا هر کاری به گونه ای فيصله داده می شود و خداوند در آن شب، برهر سختی و رفاه و نزول باران و ... که تقدیر نموده حکم می نماید.

راوی حدیث مسعدة بن صدقه گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا مردمی که قبل از پیامبران می زیسته اند، هدایت یافته بودند یا درگمراهی بودند؟ امام علیه السلام فرمود: آنان هدایت نشده بودند، بلکه برفطرت و سرشت خداپرستی و توحید که خداوند آنان را برآن خلق نموده بود بودند، وهدایت نشده بودند تا این که خداوند آنان را هدایت نمود. سپس فرمود: مگر سخن ابراهیم علیه السلام را نشنیدی که فرمود: «فلَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ»(2) یعنی اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود ازگمراهان می بودم و عهد و پیمان عالم ذر را

ص: 580


1- دخان / 4.
2- انعام / 77.

فراموش می کردم)(1).

مؤلف گوید: روایات دیگری نیز در تفسیر عیاشی و غیره در ذیل این آیه نقل شده که به همین معنا اشاره دارد و الله الموفق.

ص: 581


1- عن مسعدة عن أبي عبد الله علیه السلام في قول الله: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ» فقال: كان ذلك قبل نوح، قيل: فعلى هدى كانوا قال: بل كانوا ضلالا، وذلك أنه لما انقرض آدم وصلح ذريته بقي شيث وصيه لا يقدر على إظهار دين الله الذي كان عليه آدم و صالح ذريته، وذلك أن قابيل تواعده بالقتل كما قتل أخاه هابيل، فسار فيهم بالتقية والكتمان، فازدادوا كل يوم ضلالا حتى لم يبق على الأرض معهم إلا من هو سلف و لحق الوصي بجزيرة في البحر يعبد الله، فبدا لله تبارك وتعالى أن يبعث الرسل ولوسئل هؤلاء الجهال لقالوا: قد فرغ من الأمر و کذبوا إنما (هي) شيء يحكم به الله في كل عام، ثم قرأ «فِيها يُفْرَقُ کل أَمْرٍ حَكِيمٍ » فيحكم الله تبارك و تعالى ما يكون في تلك السنة من شدة أو رخاء أو مطر أو غير ذلك قلت: أفضلا كانوا قبل النبيين أم على هدي قال: لم يكونوا على هدى كانوا على فطرة الله التي فطرهم عليها«لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ » ، ولم يكونوا اليهتدوا حتى يهديهم الله أما تسمع يقول إبراهيم «لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي ريمي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ» أي ناسيا للميثاق. (تفسیر عیاشی، ج123.1 ح 309)

آیات 214 - 220

اشاره

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ (214)يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (215)كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (216)يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (217)إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (218)يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (219)فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ

ص: 582

الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (220)

لغات

«زلزلة» به معنای شدت حرکت است، و «زلزال» بلای تکان دهنده همراه با شدت حرکت است، و جمع آن «زلازل» است، و اصل آن از «زل الشيء عن مكانه می باشد و به خاطر حرف اضافه معنا نیز زیادتی پیدا کرده است، و «زلزلة» تکرار حرکت است، مانند صر و صرصر، وصل و صلصل، و «هو کُره لكم» «کُره» به معنای مشقت و تحمل چیزی است که نفس از آن کراهت دارد، چه بر او تحميل بشود یا نشود، و «کَره» به فتح به معنای تحمل مشقت است و ممکن است چیزی بر انسان تحمیل شود که بر او مشقت نداشته باشد، و بعضی گفته اند: «کَره و کُره» به یک معناست، مانند ضَعف و ضُعف، و «خیر» نقيض شر است، و «خیر» نفع نیکوست و «شر» ضرر قبیح است، و «صد و منع و صرف» به یک معناست، و « غيره عن أمر» یعنی منعه عنه، و «لا يزالون» نفی در نفی است، یعنی یدومون على القتال، وما زال یعنی دام، و «حبط عمل الرجل و أحبطه الله إحباطا» یعنی عمل او ضایع و هلاک گردید، و «مهاجرة » به معنای قطع مواصلت است، و «جاهد العدو مجاهدة و جهادا» یعنی حمل نفسه على المشقة في قتاله، و «رجاء» به معنای آرزو می باشد، و اصل «خمر» به معنای ستر است، و «خمرت الإناء» یعنی غطيته، وخمار به معنای متعة است، و لعل تسمية المسكر بالخمر لكونه يستر العقل، و «میسر» به معنای قمار است، و اصل آن از «سر» است و یاسر به معنای واجب است، و در قمار یکی از دو مقامر چیزی را بر صاحب خود واجب می نماید، و بعضی گفته اند: از سر به معنای آسانی گرفته شده است، و «عفو» به معنای ترک و به معنای وسط است.

ص: 583

ترجمه

آیا پنداشته اید که داخل بهشت خواهید شد؟ درحالی که هنوز(سختی هایی) مانند آنچه برسرامت های پیشین شما آمده برسرشما نیامده است؟ آنان مبتلای به سختی وزيان ووحشت تکان دهنده ای شدند تا جایی که پیامبرآنان و پیروان او گفتند: پیروزی ونصرت الهی کی خواهد آمد؟! آگاه باشید که نصرت خداوند نزدیک است (214) از توسؤال می کنند چه چیزدر راه خدا بدهیم (وبر چه کسانی انفاق کنیم) ؟ به آنان بگو: بهترین انفاق شما (باید) به پدرومادروخويشان ويتيمان وفقرا و مستمندان و در راه ماندگان باشد، و آنچه شما از مال خود انفاق کنید (ويا هرعمل خیر دیگری را انجام بدهید)، خداوند می داند (215) جهاد وقتال (در راه خدا) برشما واجب شده است درحالی که برای شما ناگوار است، و بسا شما از چیزی کراهت دارید و آن خیرشماست و یا چیزی را دوست می دارید و آن برای شما زیانبار است و مصلحت شما را تنها خدا می داند، و شما (مصالح واقعی خود را) نمی دانید (216) (ای رسول من از تودرباره جنگ در ماه حرام (یعنی ماه هایی که جنگ در آنها حرام است مانند ماه رجب ومحرم وذی القعده وذي الحجه)سؤال می کنند، بگو: جنگ در ماه محرم گناهی بزرگ است ولكن بستن راه خدا وکفر ورزیدن به او و جلوگیری از(حج و) مسجدالحرام واخراج اهل آن نزد خداوند بزرگ تر است ، وفتنه (وشرک) بزرگ تر از کشتار است، و همواره (مشركان) با شما می جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند، و کسانی از شما که از دین خود بازگردند ودرحال كفربمیرند، اعمالشان در دنیا وآخرت تباه می شود، ودرآتش (دوزخ) ماندگار خواهند بود (217) ترجمه: حقا کسانی که ایمان آورده اند و کسانی که در راه خدا هجرت نمودند و جهاد کردند امیدوار به رحمت خداوند خواهند بود و خداوند آمرزنده و مهربان است (218) (ای رسول من) درباره شراب وقمار از توسؤال میکنند، به آنان بگو: دراین دو چیز گناه بزرگی است ، و(لكن) برای مردم منافع وسودهایی در آن ها هست وگناه آن ها بزرگ تر از سود آن هاست و از تو می پرسند که چه چیزانفاق کنند؟ به آنان بگو: باید به مقدار متوسط بين اقتارواسراف باشد. این گونه خداوند

ص: 584

آیات خود را برای شما بیان می کند، (تعقل و) تفكرنماييد (219) (ای رسول من) درباره يتيمان از توسؤال می کنند، بگو: به صلاح آنان کارکردن بهتراست، واگربا آنان همزیستی داشتید و آنان را داخل زندگی خود نمودید آنها برادران (دینی) شمایند و خداوند مفسد (وخيانتكار) را ازدرستکاربازمی شناسد، واگرخدا می خواست شما را به سختی و دشواری می انداخت ، همانا خداوند توانا و حکیم است (220)

تفسير اهل بيت علیهم السلام
اشاره

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ (بقره / 214)

بهشت همراه با سختی هاست

در تفسیر عیاشی از معافی بن سلیمان نقل شده که گوید: هنگامی که ولید بن عبد الملک بن مروان کشته شد، گروهی از شیعیان وحشت نمودند تا این که ما نزد امام صادق علیه السلام رفتیم و آن حضرت فرمود: چه شده که شما درغیر موسم حج و عمره از وطن خود خارج شده اید؟ پس یکی از آنان عرض کرد: علت آن این بود که خداوند ولید را هلاک نمود و اهالی شام متفرق وگرفتار اختلاف شدند!! امام صادق علیه السلام فرمود: شما درباره آنان چیزی نمی دانید. وسپس برخی از احوالات آنان

را بیان نمود و فرمود:

شما امروز در امنیت به سر می برید به گونه ای که از خانه خود خارج می شوید و نیاز خود را برآورده می نمایید و بازسالم به خانه خویش باز می گردید، درحالی که مسلمانان قبل از شما که دارای عقاید شما بودند، اگر یکی از آنان از خانه خود برای کاری خارج می شد او را می گرفتند و دست و پایش را قطع می کردند و بدن او را با

ص: 585

اره می بریدند و بر تنه درخت خرما به دار می آویختند و اجازه نمی دادند که بردین و مذهب خود باقی باشد.

سپس امام صادق علیه السلام سخن خود را قطع نمود و این آیه را تلاوت کرد: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ...»(1).

در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که آن حضرت این آیه را چنین تلاوت می نمود «وَزُلْزِلُوا ثُم زُلْزِلُوا...»(2)

و در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده که فرمود: « حُفَّتْ الْجَنَّةِ بِالْمَكَارِهِ وَ حُفَّتْ النَّارِ بِالشَّهَوَاتِ .» یعنی بهشت آمیخته به سختی ها، و دوزخ و آتش آمیخته به شهوات ولذت هاست(3).

ص: 586


1- عن محمد بن سنان قال: حدثني المعافي بن إسماعيل قال لما قتل الوليد خرج من هذه العصابة نفر بحيث أحدث القوم قال: فدخلنا على أبي عبد الله علیه السلام فقال: ما الذي أخرجکم من غير الحج والعمرة قال : فقال القائل منهم الذي شتت الله من كلمة أهل الشام وقتلهم خليفتهم، واختلافهم فيما بينهم قال: قال ما تجدون أعينكم إليهم فأقبل يذكر حالاتهم أليس الرجل منكم يخرج من بيته إلى سوقه فيقضي حوائجه ثم يرجع لم يختلف إن كان لمن كان قبلكم أتی هو على مثل ما أنتم عليه ليؤخذ الرجل منهم، فيقطع يديه و رجليه و ينشر بالمناشير و يصلب على جذع النخلة ولا يدع ما كان عليه، «ثم ترك هذا الكلام ثم انصرف إلى آية من كتاب الله أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ» . (تفسیر عیاشی، ج1/ 124 ح 310)
2- عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقْرَأُ ، وَ « زُلْزِلُوا ثُمَّ زُلْزِلُوا » حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ . (کافی، ج 8، ح439)
3- إن رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: حُفَّتِ الْجَنَّهُ بِالْمَکَارِهِ وَ حُفَّتِ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.(بحارالأنوار، ج 78/67 )

يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ(بقره/ 215)

احکام انفاق

خداوند درباره حليت آن مالی که انفاق می شود فرموده است: «ولاتيمموا الخبيث بالطيب» (یعنی مال پاک و حلال را در راه خدا بدهید و مالی که آمیخته به حرام است را در راه خدا ندهید و در اینجا در پاسخ کسانی که باید به آنان انفاق بشود، می فرماید: مراعات ترتیب را بکنید و نخست به پدر و مادرانفاق کنید و سپس به خویشان و یتیمان و فقرا و در راه ماندگان و درآيه «ويَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا العَفوَ» درباره مقدار انفاق سؤال شده است و خداوند می فرماید: «قل العفو» و عفو به معنای وسط می باشد و وسط، متوسط بین اقتار و اسراف است.

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «ويَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا العَفوَ» فرمود: العفو الوسط .

و در تفسیر علی بن ابراهیم آمده که عفو متوسط بين اقتار و اسراف است.

ودر آیه شریفه «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا »(1) به این معنا نیز اشاره شده است. و در آیه شریفه «وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا »(2) نیز به این معنا اشاره شده است.

شخصی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشت: یا رسول الله من به چه کسی احسان کنم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به مادرت. آن شخص گفت: پس از او به چه کسی احسان کنم؟ فرمود: به مادرت. بازگفت: سپس به چه کسی احسان نمايم؟فرمود:

ص: 587


1- فرقان / 67.
2- اسراء/ 29.

به مادرت. و بازگفت: پس از او به چه کسی احسان کنم؟ فرمود به پدرت(1).

امام صادق علیه السلام می فرماید: شخصی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرضه داشت: یا رسول الله اهل بیت و خویشان من بر آزار و اذیت و جدایی از من و توهین به من اجتماع نموده اند، آیا من نیز از آنان جدا شوم و با آنان قطع رحم کنم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگرتونیز چنین کنی، خداوند همه شما را رها خواهد نمود، و رحمت خود را از شما قطع خواهد کرد سؤال کرد: پس چه باید بکنم؟ فرمود: با کسی که با تو قطع رحم نموده صله واحسان کن، و به کسی که تو را محروم نموده عطا و احسان کن، و از کسی که به تو ظلم کرده عفوكن، و اگر چنین کنی تو بر آنان پیروز خواهی بود (و روز قیامت در مقابل آنان حجتی خواهی داشت.)(2)

و درباره «وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ ...» از روایات استفاده می شود که پس از احسان به پدر و مادر و خویشان ویتامی و مساکین وابن السبيل، هيچ عمل خیری بهتر از برآوردن حاجت مؤمن نیست چرا که امام صادق علیه السلام به مفضل فرمود: ... کسی که حاجت برادر مؤمن خود را برآورده کند خداوند در قیامت یکصد هزار حاجت او را برآورده خواهد نمود که اول آنها دخول در بهشت است ...(3)

ص: 588


1- عن أبي عبد الله علیه السلام جاءَ رجُلٌ إلَی النَّبیِّ صلی اللّه علیه و آله فقالَ: یا رسولَ اللّهِ، مَن أبَرُّ؟ قالَ: اُمَّکَ، قالَ: ثُمّ مَن؟ قالَ: اُمَّکَ، قالَ: ثُمَّ مَن؟ قالَ: اُمَّکَ، قالَ: ثُمّ مَن؟ قالَ: أباکَ. (کافی،ج159/2 ، ح 9)
2- عن إسحاق بن عمار قَالَ :قَالَ بَلَغَنِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّ رَجُلًا أَتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَهْلُ بَیْتِی أَبَوْا إِلَّا تَوَثُّباً عَلَیَّ وَ قَطِیعَهً لِی وَ شَتِیمَهً فَأَرْفُضُهُمْ؟ قَالَ إِذاً یَرْفُضَکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً قَالَ فَکَیْفَ أَصْنَعُ قَالَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ تُعْطِی مَنْ حَرَمَکَ وَ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَکَ فَإِنَّکَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ کَانَ لَکَ مِنَ اللَّهِ عَلَیْهِمْ ظَهِیرٌ.(کافی، ج150/2 ، ح2)
3- عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ لِی یَا مُفَضَّلُ اسْمَعْ مَا أَقُولُ لَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ الْحَقُّ وَ افْعَلْهُ وَ أَخْبِرْ بِهِ عِلْیَهَ إِخْوَانِکَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا عِلْیَهُ إِخْوَانِی قَالَ الرَّاغِبُونَ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِ إِخْوَانِهِمْ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ مَنْ قَضَی لِأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَهً قَضَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ- یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِائَهَ أَلْفِ حَاجَهٍ مِنْ ذَلِکَ أَوَّلُهَا الْجَنَّهُ وَ مِنْ ذَلِکَ أَنْ یُدْخِلَ قَرَابَتَهُ وَ مَعَارِفَهُ وَ إِخْوَانَهُ الْجَنَّهَ بَعْدَ أَنْ لَا یَکُونُوا نُصَّاباً وَ کَانَ الْمُفَضَّلُ إِذَا سَأَلَ الْحَاجَهَ أَخاً مِنْ إِخْوَانِهِ قَالَ لَهُ أَ مَا تَشْتَهِی أَنْ تَکُونَ مِنْ عِلْیَهِ الْإِخْوَانِ (کافی، ج192/2 ، ح1)

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (بقره / 216)

وجوب جهاد و قتال

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: جهاد بر همه مسلمانان واجب است، زیرا خداوند می فرماید:«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ» واگر گروهی از مسلمانان به جهاد بروند و نیاز برطرف شود، از بقیه مردم جهاد ساقط خواهد بود، و هرگاه نیاز به یاری و کمک آنان بود، باید همگی به یاری مجاهدین بروند تا نیاز آنان تأمین شود، ولكن واجب نیست همه مردم به جهاد بروند همان گونه که خداوند می فرماید: «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً »(1) آری اگر از ناحیه دشمن هجوم ناگهانی رخ دهد و به همه مردم نیاز باشد، بر یکایک مردم جهاد واجب خواهد بود، چنان که خداوند می فرماید: «انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (2)یعنی سبکبار وگرانبار بسیج شوید و با مال و جانتان در راه خدا جهاد کنید(3)

مؤلف گوید: روایات فراوانی درباره فضيلت جهاد و پاداش آن وارد شده و ما به

ص: 589


1- توبه / 122.
2- توبه / 41.
3- دعائم الاسلام، ج1/ 341.

برخی از آنها اشاره می کنیم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: جبرئيل مرا به چیزی بشارت داد که چشم من روشن و قلب من شاد گردید و آن این بود که فرمود: هرکس از امت تودر راه خدا به جهاد برود و قطره بارانی بر سر او بريزد ویا سردردی پیدا کند، خداوند برای او پاداش شهادت می نویسد.(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: «الجهاد أفضل الأشياء بعد الفرائض» یعنی بعد از انجام فرائض و واجبات، جهاد بهترین چیزهاست(2)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «للجنة باب يقال له باب المجاهدين ...» یعنی بهشت را دری است به نام «باب المجاهدين» و چون اهل جهاد به طرف آن می روند آن دربه روی آنان گشوده است و آنان با تکیه به شمشیرهای خود وارد بهشت می شوند و ملائکه به آنان خوش آمد می گویند، درحالی که مردم در قیامت (در موقف حساب) مانده اند ...(3)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: جهاد دری از درهای بهشت است و خداوند آن را به روی اولیای خود باز نموده است و از کرامت خود به آنها این است که اجازه ورود،

ص: 590


1- قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:خُیُولُ الْغُزَاهِ فِی الدُّنْیَا خُیُولُهُمْ فِی الْجَنَّهِ وَ إنَّ أرْدِیَهَ الْغُزَاهِ لَسُیُوفُهُمْ، وَ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم: أخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلامُ بِأمْرٍ قَرَّتْ بِهِ عَیْنِی وَ فَرِحَ بِهِ قَلْبِی، قَالَ: یَا مُحَمَّدُ! مَنْ غَزَا مِنْ أُمَّتِکَ فِی سَبِیلِ اللهِ فَأصَابَهُ قَطْرَهٌ مِنَ السَّمَاءِ أوْ صُدَاعٌ کَتَبَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ شَهَادَهً. (کافی، ج 3/5، ح3)
2- عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قال:الْجِهَادُ أفْضَلُ الْأشْیَاءِ بَعْدَ الْفَرَائِضِ. (کافی، ج 4/5، ح 4)
3- قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم:لِلْجَنَّهِ بَابٌ یُقَالُ لَهُ: بَابُ الْمُجَاهِدِینَ یَمْضُونَ إلَیْهِ فَإذَا هُوَ مَفْتُوحٌ، وَ هُمْ مُتَقَلِّدُونَ بِسُیُوفِهِمْ وَ الْجَمْعُ فِی الْمَوْقِفِ وَ الْمَلَائِکَهُ تُرَحِّبُ بِهِمْ، ثُمَّ قَالَ: فَمَنْ تَرَکَ الْجِهَادَ ألْبَسَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذُلًّا وَ فَقْراً فِی مَعِیشَتِهِ وَ مَحْقاً فِی دِینِهِ؛ إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أغْنَی أُمَّتِی بِسَنَابِکِ خَیْلِهَا وَ مَرَاکِزِ رِمَاحِهَا. (کافی، ج 2/5، ح1)

به آنان داده شده و آن نعمتی است که او برای آنان ذخیره نموده است ...(1).

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خداوند جهاد را بر مردها و زن ها واجب نموده است و جهاد مرد این است که مال و جان خود را در راه خدا بدهد وجهاد زن این است که بر آزار شوهر وغیرت های بیجای او صبر کند.

و در حدیث دیگری آمده که جهاد زن این است که خوب شوهرداری کند(2).

يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (بقره / 217)

قتال در ماه های حرام

مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود گويد: علت نزول این آیه این بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از هجرت به مدينه گروه های مسلحی را در راه های منتهی به مگه قرارداد تا سر راه قافله تجارتی قریش را بگیرند، از این رو عبد الله بن جحش را با عده ای به نخیله یعنی بستان بنی عامر فرستاد تاقافله تجارتی قریش که از طائف به طرف مکه حرکت می کرد و متاع آن کشمش وادام (یعنی نان خورش) وگندم بود را بگیرند پس آنان آن قافله را در محلی که بارانداخته بودند یافتند، و رئيس قافله

ص: 591


1- قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ وَ سَوَّغَهُمْ کَرَامَهً مِنْهُ لَهُمْ وَ نِعْمَهٌ ذَخَرَهَا. (کافی، ج 4/5، ح6)
2- وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ :جِهادُ المَرأَهِ حُسنُ التَّبَعُّلِ. (کافی، ج9/5، ح1)

عمرو بن عبدالله حضرمي حليف عتبة بن ربیعه بود و چون او رئیس قافله مدينه عبد الله بن جحش را دید، ترسید و با همراهان خود آماده جنگ شدندو با خود گفتند:

اصحاب محمد صلی الله علیه و آله برای جنگ با ما آمده اند. ولكن عبدالله جحش به همراهان خود دستور داد پیاده شوند و سرهای خود را بتراشند و چون چنین کردند عبدالله حضرمی گفت: این ها برای جنگ با ما نیامده اند بلکه برای عبادت آمده اند و خطری برای ما ندارند. و چون آنها مطمئن شدند و سلاح های خود را کنار گذاردند عبد الله بن جحش به آنان حمله برد وحضرمی و یاران او را کشت و قافله را در اختیار گرفت و به مدينه آورد و این قصه در روز اول ماه رجب که از ماه های حرام است واقع شد (و آنان فکر می کردند در روز آخر ماه جمادی الثانيه واقع شده است) از این رو مسلمانان اموال قافله را تصرف نکردند چرا که جنگ در ماه حرام واقع شده بود.

از سویی قریش در نامه ای به رسول خدا صلی الله علیه و آله نوشتند: شما ماه حرام را محترم ندانسته اید و در ماه حرام جنگ و خونریزی نموده اید و اموال مردم را تصاحب کرده اید! از سوی دیگر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همین سخن را به آن حضرت عرضه داشتند و گفتند: آیا جنگ وقتال در ماه حرام حلال است؟! پس خداوند این آیه را نازل نمود و مفاد آن این است که قتال در ماه حرام، حرام و بزرگ است و لكن ای رسول من! آنچه قریش درباره تو انجام دادند و تو را از مسجد الحرام ممنوع نمودند و به خدای خود کافر شدند و تو را از مکه اخراج کردند بزرگ تر بود. و فتنه یعنی کفر بالله بزرگ تر از قتل و خونریزی می باشد. و سپس این آیه نازل شد:« الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا

ص: 592

اعْتَدَى عَلَيْكُمْ»(1).

و برخی گفته اند: رسول خدا صلی الله علیه و آله عبدالله بن جحش ویاران او را فرستاد تا اخباری از قریش کشف نمایند و آنان را به جنگ و قتال امر نفرمود(2).

ص: 593


1- قال القمي رحمة الله في تفسيره: كان سبب نزولها أنه لما هاجر رسول الله صلی الله علیه و آله إلى المدينة بعث السرايا إلى الطرقات التي تدخل مكة تتعرض لعير قریش، حتى بعث عبد الله بن جحش في نفر من أصحابه إلى نخلة، وهي بستان بني عامر ليأخذوا عير قریش حين أقبلت من الطائف عليها الزبيب و الأدم و الطعام، فوافوها وقد نزلت العير و فيهم عمر بن عبد الله الحضرمي و كان حليفة لعتبة بن ربيعة، فلما نظر الحضرمي إلىعبد الله بن جحش وأصحابه فزعوا و تهيئوا للحرب وقالوا هؤلاء أصحاب محمد، فأمر عبد الله بن جحش أصحابه أن ينزلوا و يحلقوا رءوسهم، فنزلوا فحلقوا رءوسهم فقال ابن الحضرمي هؤلاء قوم عباد ليس علينا منهم بأس، فلما اطمأنوا و وضعوا السلاح حمل عليهم عبد الله بن جحش فقتل ابن الحضرمي وأفلت أصحابه وأخذوا العير بما فيها وساقوها إلى المدينة و كان ذلك في أول يوم من رجب من الأشهر الحرم، فعزلوا العير وما كان عليها ولم ينالوا منها شيئا، فكتبت قريش إلى رسول الله صلی الله علیه و آله أنك استحللت الشهر الحرام وسفكت فيه الدم وأخذت المال وكثر القول في هذا، و جاء أصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله فقالوا: يا رسول الله أيحل القتل في الشهر الحرام فأنزل الله «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ...»قال القتال في الشهر الحرام عظیم ولكن الذي فعلت قريش بك يا محمد صلی الله علیه و آله من الصد عن المسجد الحرام والكفر بالله وإخراجك منها هو أكبر عند الله والثنه يعني الكفر بالله أكبر من الممثل ثم أنزلت:« الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ». (تفسیر قمی، ج71/1 و 72)
2- تفسير اطیب البیان، ج1/ 417

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ(بقره/ 218)

ایمان هجرت جهاد

برخی گفته اند: این آیه در پایان قصه عبدالله بن جحش ویاران او و کشتن ابن حضرمی در روز اول ماه رجب - به دنبال گمان عده ای که می گفتند: اگر عبدالله بن جحش ویاران او گناهی نکرده باشند، پاداشی نخواهند داشت - نازل شده است(1).

مؤلف گوید: از آیات و روایات استفاده می شود که جهاد وهجرت به دارالاسلام در صورت وجوب، بزرگ ترین واجب الهی است و کسی که به خاطر اموردنیایی از آن ها اعراض نماید باید منتظر عذاب الهی باشد و چنین کسی در پیشگاه خداوند هیچ ارزشی نخواهد داشت چنان که خداوند می فرماید«قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ »(2).

یعنی ای رسول من به آنان بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خویشان واموالی که جمع کرده اید و تجارتی که از کساد آن هراس دارید و خانه هایی که دل به آن ها بسته اید، نزد شما از خدا و رسول او و جهاد در راه خدا محبوب تر است منتظر عذاب خدا باشید تا امرالهی برشما فرود آید و خداوند فاسقان را هدایت نخواهد نمود.

ص: 594


1- تفسیر صافی، ج1/ 187.
2- توبه / 24.

ویا می فرماید:«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا»(1). یعنی آنان که ایمان آوردند و برای خدا (از مکه به مدینه) هجرت نمودند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد نمودند و آنان که (مسلمانان را در مدینه ) پناه دادند و یاری کردند اولیای یکدیگر هستند و کسانی که ایمان آوردند وهجرت نکردند ولایتی بین يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (بقره/ 219)

حرمت شراب و قمار

در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: شراب منشأ هرگناه و کلید هر شروفسادی است، و خداوند برای هرشروفسادی قفل هایی قرار داده و کلید های آن ها را شراب قرارداده است. سپس فرمود: خداوند معصیت نشده به چیزی که سخت تر از شراب او چیزهای مست کننده دیگر باشد، و به سبب شراب بسا نماز واجب ترک می شود و شرابخوار به مادر و خواهرودختر خود تجاوز می کند و نمی فهمد، و فرمود: شراب از ترک نماز بدتر است، چرا که شرابخواربا نوشیدن شراب خدای خود را نمی شناسد. و فرمود: در ماه رمضان خداوند همه را می بخشد جز سه نفر را، 1. شرابخوار، 2. صاحبان بدعت، 3. صاحب شاهين. گفتم: شاهین چیست؟ فرمود: شطرنج است(2) .( روایات مربوط به شراب خواری

ص: 595


1- انفال / 72.
2- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ شُرْبُ الْخَمْرِ شَرٌّ أَمْ تَرْکُ الصَّلَاهِ فَقَالَ شُرْبُ الْخَمْرِ ثُمَّ قَالَ أَ وَ تَدْرِی لِمَ ذَاکَ قَالَ لَا قَالَ لِأَنَّهُ یَصِیرُ فِی حَالٍ لَا یَعْرِفُ مَعَهَا رَبَّهُ. عَنْ أبی جعفروأبی عَبْدِ اللَّهِ علیهما السَّلَامُ قَالَا : إِنَّ الْخَمْرَ رَأْسُ کل إِثْمٍ . عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ الْخَمْرَ رَأْسُ کُلِّ إِثْمٍ. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الشُّرْبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ وَ مُدْمِنُ الْخَمْرِ کَعَابِدِ وَثَنٍ وَ إِنَّ الْخَمْرَ رَأْسُ کُلِّ إِثْمٍ وَ شَارِبَهَا مُکَذِّبٌ بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی لَوْ صَدَّقَ کِتَابَ اللَّهِ حَرَّمَ حَرَامَهُ. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَهَا أَوْ قَالَ مَفَاتِیحَ تِلْکَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ. عَنْ أبِی بَصِیرٍ عَنْ أحَدِهِمَا عَلَیْهِمَا السَّلامُ: قَالَ إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلْمَعْصِیَهِ بَیْتاً ثُمَّ جَعَلَ لِلْبَیْتِ بَاباً ثُمَّ جَعَلَ لِلْبَابِ غَلَقاً ثُمَّ جَعَلَ لِلْغَلَقِ مِفْتَاحاً فَمِفْتَاحُ الْمَعْصِیَهِ الْخَمْرُ. عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی اَلْبِلاَدِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَا عُصِیَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَیْءٍ أَشَدَّ مِنْ شُرْبِ اَلْخَمْرِ إِنَّ أَحَدَهُمْ لَیَدَعُ اَلصَّلاَهَ اَلْفَرِیضَهَ وَ یَثِبُ عَلَی أُمِّهِ وَ أُخْتِهِ وَ اِبْنَتِهِ وَ هُوَ لاَ یَعْقِلُ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ رَفَعَهُ قَالَ: قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِنَّکَ تَزْعُمُ أَنَّ شُرْبَ الْخَمْرِ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا وَ السَّرِقَهِ فَقَالَ علیه السلام نَعَمْ إِنَّ صَاحِبَ الزِّنَا لَعَلَّهُ لَا یَعْدُوهُ إِلَی غَیْرِهِ وَ إِنَّ شَارِبَ الْخَمْرِ إِذَا شَرِبَ الْخَمْرَ زَنَی وَ سَرَقَ وَ قَتَلَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَرَکَ الصَّلَاهَ. (کافی، ج 402/6 ، ح1 - 8)

فراوان است. برخی از آن ها را در پاورقی مشاهده می کنید.)

و فرمود: با هرچه قمار شود میسر است، و مشاحن صاحب بدعت است و او از مسلمانان نیست. (1)

امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند دین هیچ پیامبری را تکمیل نکرد مگر آن که در آیین او شراب را حرام نمود و همواره شراب (درهمه ادیان) حرام بوده است ...(2).

ص: 596


1- تفسیر صافی، ج 248/1
2- عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ أنَّهُ قَالَ: مَا بَعَثَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیّاً قَطُّ إلَّا وَ فِی عِلْمِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ أنَّهُ إذَا أکْمَلَ لَهُ دِینَهُ کَانَ فِیهِ تَحْرِیمُ الْخَمْرِ وَ لَمْ تَزَلِ الْخَمْرُ حَرَاماً إنَّ الدِّینَ أنَّمَا یُحَوَّلُ مِنْ خَصْلَهٍ إلَی أُخْرَی فَلَوْ کَانَ ذَلِکَ جُمْلَهً قُطِعَ بِهِمْ دُونَ الدِّینِ(کافی، ج395/6، ح1)

مهدی عباسی معروف به هارون الرشید به امام کاظم علیه السلام گفت: آیا شراب در کتاب خدا حرام شده است؟ سپس گفت: مردم می گویند: خداوند از آن نهی نموده ولكن حرام نشده است؟ امام علیه السلام فرمود: شراب درکتاب خدا حرام شده است هارون گفت: در کدام آیه ؟ فرمود: درآیة «قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ»(1)سپس فرمود: مقصود از « مَا ظَهَرَ» زنای آشکار است و زن هایی در جاهلیت دارای پرچم فحشا بوده اند. و مقصود از «مَا بَطَنَ» زنای با همسر پد راست، چرا که مردم جاهلیت قبل از اسلام و آمدن رسول خدا صلی الله علیه و آله با همسران پدران خود که مادران آنان نبودند ازدواج می کردند و خداوند آن را حرام نمود. و مقصود از «الْإِثْمَ» شراب است و خداوند درباره حرمت شراب در آیه دیگری می فرماید:«يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ» و «إثم» در کتاب خدا شراب و قمار است ...(2).

ص: 597


1- اعراف (33).
2- سَأَلَ المَهدِيُّ أبَا الحَسَنِ عليه السلام عَنِ الخَمرِ، هَل هِيَ مُحَرَّمَةٌ في كِتابِ اللّهِ عز و جل فَإِنَّ النّاسَ إنَّما يَعرِفونَ النَّهيَ عَنها ولا يَعرِفونَ التَّحريمَ لَها فَقَالَ لَهُ أبُو الْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلامُ: بَلْ هِیَ مُحَرَّمَهٌ فِی کِتَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَا أمِیرَالْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ لَهُ: فِی أیِّ مَوْضِعٍ هِیَ مُحَرَّمَهٌ فِی کِتَابِ اللهِ جَلَّ اسْمُهُ؟ یَا أبَا الْحَسَنِ فَقالَ: قَولُ اللّهِ عز و جل: قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ، فَأَمّا قَولُهُ: ما ظَهَرَ مِنْها يَعنِي الزِّنا المُعلَنَ ونَصبَ الرّاياتِ الَّتي كانَت تَرفَعُها الفَواجِرُ لِلفَواحِشِ فِي الجاهِلِيَّةِ، وأمّا قَولُهُ عز و جل: وَ ما بَطَنَ يَعني ما نَكَحَ مِنَ الآباءِ؛ لِأَنَّ النّاسَ كانوا قَبلَ أن يُبعَثَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا كانَ لِلرَّجُلِ زَوجَةٌ وماتَ عَنها، تَزَوَّجَها ابنُهُ مِن بَعدِهِ إذا لَم تَكُن امَّهُ - فَحَرَّمَ اللّهُ عز و جل ذلِكَ. وأمَّا اَلْإِثْمَ فَإِنَّها الخَمرَةُ بِعَينِها، وقَد قالَ اللّهُ عز و جل في مَوضِعٍ آخَرَ: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ فَأَمَّا الإِثمُ في كِتابِ اللّهِ فَهِيَ الخَمرَةُ وَالمَيسِرُ،(کافی، ج 6/ 306 ح 1)

جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: هنگامی که آیه «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ »(1) نازل شد، برخی از مردم به رسول خدا عرض کردند: «میسر» چیست؟ فرمود: هر چه با آن قمار انجام شود میسر است، حتی با كعاب (یعنی نرد) و با گردو، اگر بازی و برد و باخت کنند قمارو میسر است. پرسیدند، «انصاب» چیست؟ فرمود: مقصود حیواناتی است که برای بت هایشان قربانی می کنند. گفتند: «أزلام» چیست؟ فرمود: تیرهایی است که بر روی آن سوگند می خورند(2)

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ»فرمود: هرچه با آن قمار شود میسر است و هر مایع مست کننده ای حرام است(3)

امام سجاد علیه السلام فرمود: شراب از شش چیز تهیه می شود: خرما، کشمش، گندم، جو، عسل و ذرت (4).

ص: 598


1- مائده/90.
2- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی اللله علیه و آله إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْمَیْسِرُ فَقَالَ کُلُّ مَا تُقُومِرَ بِهِ حَتَّی الْکِعَابُ وَ الْجَوْزُ قِیلَ فَمَا الْأَنْصَابُ قَالَ مَا ذَبَحُوهُ لآِلِهَتِهِمْ قِیلَ فَمَا الْأَزْلَامُ قَالَ قِدَاحُهُمُ الَّتِی یَسْتَقْسِمُونَ بِهَا. (کافی، ج 5/ 122 ح 2) 3
3- علي بن جعفر بن محمد عن أبيه عن أخيه موسى عن أبيه جعفر علیه السلام قال: النرد و الشطرنج من الميسر. (تفسیر عیاشی، ج1/ 125 ح 312)
4- عن علي بن الحسين علیه السلام قال: الخمر من ستة أشياء التمر و الزبيب، والحنطة. و الشعير، والعسل، والذرة. (همان، ح 313)

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ» فرمود: عفو به معنای وسط (یعنی متوسط بين اقتار و اسراف) است(1).

و در سخن دیگری درباره آیه فوق از آن حضرت سؤال شد فرمود: «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا » سپس فرمود: این آیه پس از آن آیه نازل شده است (یعنی آیه «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا» بعد از آیه «وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ» نازل شده و اعتدال در انفاق را بیان نموده است) و عفو به معنای حد وسط است(2).

مؤلف گوید: تفسیر این آیه در ذیل آیه 215 گذشت، و روایاتی درباره اقتصاد در

انفاق آمده که به برخی از آنها اشاره می شود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که در زندگی خود میانه رو باشد خداوند او را روزی می دهد و کسی که اهل تبذير واسراف باشد او را محروم می نماید .(3)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اقتصاد و میانه روی، مال کم را برکت می دهد.

و فرمود: کسی که به خوبی اقتصاد را رعایت نکند، اسراف او را هلاک

خواهد نمود(4)

و فرمود: کسی که با اقتصاد زندگی کند همواره بی نیاز خواهد بود.

ص: 599


1- عن جميل بن دراج عن أبي عبد الله علیه السلام قال: سألته عن قوله «وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ» قال: العفو الوسط. (همان، ح 314)
2- عن عبد الرحمن قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قوله:«وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ» قال: «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا » قال: هذه بعد هذه هي الوسط. (همان، ح 315)
3- قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: مَنِ اقتَصَدَ فی مَعیشَتِهِ رَزَقَهُ اللّهُ، ومَن بَذَّرَ حَرَمَهُ اللّهُ. (کافی، ج4/ 54)
4- نهج البلاغه، ج 4/ 34.

عبد الرحمان گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: معنای آیه «وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ»چیست؟ فرمود: معنای آن این آیه است«وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا » يعني الوسط (1).

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (بقره/ 220)

مراعات ایتام

در تفسیر قمی از امام صادق علیه السلام نقل شده که چون آیه «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا»(2) نازل شد، هرکسی یتیمی نزد او بود، او را از زندگی خود خارج نمود، و سپس مردم نسبت به خارج نمودن يتيمان از خانه خود، از رسول خدا صلی الله علیه و آله این سؤال نمودند و این آیه نازل شد.

در تفسیر مجمع البيان امام صادق از پدرخود امام باقر علیهما السلام نقل نموده که فرمود: هنگامی که آیة « وَ آتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ » نازل شد، مردم از زندگی با یتیمان کراهت پیدا کردند و این برای یتیمان سخت شد از این رو نزد رسول خدا شکوه نمودند و این آیه نازل شد(3)

درکتاب کافی و تفسیر عیاشی امام صادق علیه السلام در معنای «قُلْ إِصْلاحُ لَهُمْ خَيْرُ ...» فرمود: مقداری از اموال يتيم ها - که به قدرنیازشان باشد- با مقداری از مال خود - که به اندازه نیازتو است را به مخلوط می کنی و با یتیم زندگی می کنی. راوی می گوید: گفتم: اگر یتیم ها برخی صغیر و برخی کبیر باشند و برخی لباس بیشترو

ص: 600


1- وسائل، ج 21/ 554.
2- نساء/10.
3- تفسیر صافی، ج1/ 189.

بهتری نیاز داشته باشند و یا بعضی از آنان از سهم غذای دیگری بخورد و اموالشان مساوی باشد من چه کنم ؟ امام علیه السلام فرمود: در مورد لباس، هرکدام قیمت لباس خود را می پردازد و اما در مورد خوارک، همگی بر سر یک سفره می نشینند و بسا صغیر همانند کبیر غذا می خورد(1).

و در روایت دیگری فرمود: چیزی از اموال یتیمان را کم نکند (و برای خود بر

ندارد) که آتش خواهد بود.

و در کافی وتفسیر عیاشی نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده که به آن حضرت گفته شد: ما میهمان براد رمان در خانه ایتام می شویم و بر روی فرش آنان می نشینیم و خادم آنان برای ما آب وغذا می آورد که آمیخته به مال ایتام است، نظر شما چیست؟ امام علیه السلام فرمود: اگر در رفتن شما به خانه ایتام منفعت و بهره ای برای آنان باشد باکی نیست و اگر برای آنان ضرر وزیان داشته باشد، حرام خواهد بود. سپس آیه «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ »(2) راتلاوت نمود و فرمود: این مسأله برای شما پوشیده نیست و خداوند فرموده است: «وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ» (3). ..

ص: 601


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ«وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ» فَقَالَ ذَلِکَ رَجُلٌ یَحْبِسُ نَفْسَهُ عَنِ الْمَعِیشَهِ فَلَا بَأْسَ أَنْ یَأْکُلَ بِالْمَعْرُوفِ إِذَا کَانَ یُصْلِحُ لَهُمْ أَمْوَالَهُمْ فَإِنْ کَانَ الْمَالُ قَلِیلًا فَلَا یَأْکُلْ مِنْهُ شَیْئاً قَالَ قُلْتُ أَ رَأَیْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُکُمْ قَالَ تُخْرِجُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ بِقَدْرِ مَا یَکْفِیهِمْ وَ تُخْرِجُ مِنْ مَالِکَ قَدْرَ مَا یَکْفِیکَ ثُمَّ تُنْفِقُهُ قُلْتُ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانُوا یَتَامَی صِغَاراً وَ کِبَاراً وَ بَعْضُهُمْ أَعْلَی کِسْوَهً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُهُمْ آکَلُ مِنْ بَعْضٍ وَ مَالُهُمْ جَمِیعاً فَقَالَ أَمَّا الْکِسْوَهُ فَعَلَی کُلِّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ ثَمَنُ کِسْوَتِهِ وَ أَمَّا [أَکْلُ] الطَّعَامِ فَاجْعَلُوهُ جَمِیعاً فَإِنْ الصَّغِیرَ یُوشِکُ أَنْ یَأْکُلَ مِثْلَ الْکَبِیرِ.. (کافی، ج 5/ 130 ح 5)
2- قيامة /14.
3- عن الكاهلي قال: كنت عند أبي عبد الله علیه السلام فسأله رجل ضرير البصر فقال: إنا ندخل على أخ لنا في بيت أيتام معهم خادم لهم، فنقعد على بساطهم و نشرب من مائهم، ويخدمنا خادمهم، و ربما أطعمنا فيه الطعام من عند صاحبنا و فيه من طعامهم فما ترى أصلحك الله فقال: قد قال الله :«بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ »فأنتم لا يخفى عليكم وقد قال الله: «وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ» إلی «لَأَعْنَتَكُمْ»ثم قال: إن يكن دخولكم عليهم فيه منفعة لهم فلا بأس، وإن كان فيه ضرر فلا. (تفسير صافی، ج1/ 289، تهذیب شیخ، ج339/6 ح 947، تفسیر عیاشی، ج1/ 126 ح320)

در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه ««وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ» نقل شده که فرمود: کسی که از اموال يتيم مراقبت می کند، اگر در مضیقه باشد می تواند به طور متعارف (و عادلانه) از مال یتیم بخورد، و اگر مال يتيم ناچیز باشد، نباید ذره ای از آن را تصرف کند. راوی گوید: گفتم: معنای وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدَّيْنِ » چیست؟ فرمود: از مال آنان به اندازه نیازشان و از مال خود به اندازه نیازت جدا می کنی و سپس همگی مصرف می کنید ...(1).

امام باقر علیه السلام می فرماید: مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله برادرم از دنیا رفت و فرزندان او یتیم شدند و او تنها گوسفندان و چهار پایانی را باقی

ص: 602


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:«وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ» فَقَالَ ذَلِکَ رَجُلٌ یَحْبِسُ نَفْسَهُ عَنِ الْمَعِیشَهِ فَلَا بَأْسَ أَنْ یَأْکُلَ بِالْمَعْرُوفِ إِذَا کَانَ یُصْلِحُ لَهُمْ أَمْوَالَهُمْ فَإِنْ کَانَ الْمَالُ قَلِیلًا فَلَا یَأْکُلْ مِنْهُ شَیْئاً قَالَ قُلْتُ أَ رَأَیْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:«وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُکُمْ» قَالَ تُخْرِجُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ بِقَدْرِ مَا یَکْفِیهِمْ وَ تُخْرِجُ مِنْ مَالِکَ قَدْرَ مَا یَکْفِیکَ ثُمَّ تُنْفِقُهُ قُلْتُ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانُوا یَتَامَی صِغَاراً وَ کِبَاراً وَ بَعْضُهُمْ أَعْلَی کِسْوَهً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُهُمْ آکَلُ مِنْ بَعْضٍ وَ مَالُهُمْ جَمِیعاً فَقَالَ أَمَّا الْکِسْوَهُ فَعَلَی کُلِّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ ثَمَنُ کِسْوَتِهِ وَ أَمَّا [أَکْلُ] الطَّعَامِ فَاجْعَلُوهُ جَمِیعاً فَإِنْ الصَّغِیرَ یُوشِکُ أَنْ یَأْکُلَ مِثْلَ الْکَبِیرِ. (کافی، ج 5/ 130 ح 5)

گذارده است؟ آیا من می توانم از آن ها استفاده بکنم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر حوض علوفه آن ها را کاهگل و تعمیر می کنی، و چهارپایان او را که فرار کرده اند باز می گردانی و به چرا می بری، می توانی از شیر آن ها بنوشی، اما نباید همه شیر آنها را بدوشی که برای بچه های چهارپایان چیزی نماند. سپس فرمود: «وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ»(1).

محمد بن مسلم گوید: امام باقر علیه السلام [درذیل روایت دیگری ] فرمود: «وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ»(2). یعنی کسی که غنی و بی نیاز است نباید از مال یتیم بخورد و کسی که فقیر و نیازمند است باید به اندازه نیاز بخورد و سپس این آیه را تلاوت نمود: «وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ» (3).

مؤلف گوید: آنچه نقل شد حاصل تمام روایاتی است که درباره خوردن اموال یتیم وارد شده است. و بعضی از روایات گذشته در ترجمه تقدم و تأخر پیدا کرده و برخی ترجمه نشده و برخی از ترجمه ها بدون متن آمده ولكن همه آنها در کتب حدیث موجود است.

ص: 603


1- عن أبي جعفر علیه السلام قال: جاء رجل إلى النبي صلی الله علیه و آله فقال: يا رسول الله إن أخي هلك و ترك أيتاما ولهم ماشية فما يحل لي منها فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: إن کنت تلیط حوضها و ترد ناديتها و تقوم على رعيتها فاشرب من ألبانها غير مجتهد ولا ضار بالولد «وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ». (تفسیر عیاشی، ج1/ 126 ح 321)
2- نساء / 6.
3- عن محمد بن مسلم قال: سألته عن الرجل بيده الماشية لابن أخ له يتيم في حجره أ يخلط أمرها بأمر ماشيته قال: فإن كان يليط حوضها و يقوم على هنأتها و يرد نادتها فليشرب عن ألبانها غير مجتهد للحلاب ولا مضر بالولد، ثم قال: «وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ».( تفسیر عیاشی، ج1/ 127 ح 322)

آیات 221 - 230

اشاره

وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (221)وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ (222)نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (223)وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (224)لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ (225)لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (226)وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلَاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (227)وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (228)الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا

ص: 604

يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (229)فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (230)

لغات

«نکاح» به عقد نکاح گفته می شود و به عمل زناشویی نیز گفته می شود، و بعضی گفته اند: اصل لغت به معنای زناشویی بوده است و در اثر کثرت استعمال به عقد نیز نکاح گفته اند، و «نکح نکح» به معنای ازدواج کردن است، و «أنكح» به معنای به ازدواج درآوردن دختران و پسران است، و «محيض» مصدر حاضت المرأة حيضا و محیضا و محاضا است، و «اعتزال» به معنای تنخی و دوری کردن است، و اعتزال والی به معنای دوری او از ولایت است، و «ظهر» خلاف دنس و چرکی است و به معنای اسمی و وصفی استعمال می شود، مانند « وَ أَنْزَلْنا الْمَاءُ ماءً طَهُوراً » و «تطهرت المرأه طهورا حسنا»، و « عرضة» چیز را گویند که صلاحیت برای کاری داشته باشد، مانند این که گویند: «هذه المرأة عرضة للنكاح، و الدابه عرضة للسفر» یعنی معدة له، و يمين وقسم وحلف به یک معناست، و «لغو» کلامی را گویند که فائده ای در آن نباشد، و «ألغى الكلمة» إذا طرحها، و «لاغية » کلمه زشت را گویند، و «ایلاء» به معنای قسم بر ترک وطی زوجه است و «قروء» جمع قرء است، و «أقرأت المرأة» إذا حاضت، و «قرء» به معنای طهر نیز آمده است، و «بعولة» جمع بعل به معنای زوج است، و زوج را بعل گویند؛

ص: 605

چراکه او علو برزن دارد به خاطر مالکیت بضع او، و بعل الرجل یعنی استعلی تكبرا، و «امساک خلاف اطلاق است، و ممسک به معنای بخیل است، و

«تسريح» به معنای اطلاق است.

ترجمه

با زنان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان بیاورند، وکنیزمؤمن بهتراز زن آزاد مشرک است، هرچند زیبایی اوشما را به شگفت آورده باشد، و به مردان مشرک زن ندهيد تا ایمان بیاورند، برده مؤمن بهتر از مرد آزاد مشرک است، گرچه شما را به شگفت آورد، (چرا که) آنان شما را به (طرف) آتش دعوت می کنند، و خداوند شما را به بهشت وآمرزش دعوت می نماید، او آیات خود را برای مردم بیان می کند، تا شاید متذكر شوند (221) ای رسول من از تودرباره حيض (وعادت ماهیانه زنان) سؤال می کنند، بگو: آن رنج (و بیماری) است پس شما در آن حالت از (آميزش با) زنان کناره گیری کنید، تا پاک شوند و چون پاک شدند (و غسل کردند). همان گونه که خدا به شما امر نموده با آنان آمیزش کنید، خداوند توبه کنندگان وپاکیزگان را دوست می دارد (222) زنان شما کشتزارشما هستند، پس شما هرزمان که می خواهید به کشتزارخود وارد شوید، و برای آخرت خود توشه ای پیش فرستيد، وازخدا بترسيد، وبدانيد که او را ملاقات خواهید نمود، و(ای رسول من) مؤمنین را بشارت ده (223) و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرارندهید تا (به این بهانه) از نیکوکاری وپرهیزکاری واصلاح بين مردم خودداری کنید همانا خداوند شنوا و داناست (224) خداوند شما را به سوگندهای لغوتان مؤاخذه نمی کند و لكن شما را به آنچه از روی عمد دردل های خود عزم نموده اید مؤاخذه خواهد نمود و خداوند آمرزنده و حکیم است (225) کسانی که سوگند برترک همبستری با زن های خود می خورند، چهارماه است ، پس اگر به آتشی رو آورند خداوند آمرزنده و مهربان است (226) واگرتصمیم طلاق گرفتند خداوند شنوا و داناست (227) زن های طلاق داده شده باید به مدت سه پاکی انتظار بکشند، واگربه خدا وقيامت ایمان دارند، نباید آنچه خداوند در رحم آنان آفریده است را کتمان کنند و شوهرانشان سزاوارترند که در

ص: 606

زمان عده به آنان بازگردند، اگرهدف شان آشتی واصلاح باشد و همان گونه که مردان بر آنان حقوقی دارند آنان نیز بر مردان حقوقی دارند و مردان را فضیلتی است برزنها و خداوند عزيزو حکیم است (228) طلاق (رجعی) دوبار است و پس از آن یا مرد باید با همسر خود به خوبی زندگی کند ویا او را به شایستگی (طلاق دهد و) آزاد نماید (وگرنه گناهکار خواهد بود) و برای شما حلال نیست که پس از طلاق چیزی از مهری که به آنان داده اید پس بگیرید، مگر آن که (طرفين) دربه پاداشتن حدود خدا بيمناک باشند واگر چنین بود، زن می تواند (برای نجات خود) چیزی بدهد (تا او را طلاق بدهند) وگناهی بر آنان نیست و این است حدود الهی وشما نباید از ان تجاوز کنید، و کسانی که از حدود الهی تجاوز کنند ستمکار خواهند بود (229) و اگر(شوهر برای بار سوم) او را طلاق گفت، پس از آن، دیگر(آن زن) برای او حلال نیست، تا این که با شوهری غیر از او ازدواج کند (و با او همخوابگی نماید). پس اگر(شوهردوم) وی را طلاق گفت، اگرآن دو(همسر سابق) پندارند که حدود خدا را برپا می دارند، گناهی برآن دو نیست که به یکدیگر بازگردند. واینها حدود لاحكام الهی است که آن را برای قومی که می دانند، بیان میکند (230)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(بقره/ 221)

ازدواج با زنان اهل کتاب

حسن بن جهم گوید: حضرت رضا علیه السلام به من فرمود: ای ابامحمد آیا مردی که همسر مسلمان دارد، می تواند با زن مسیحی ازدواج کند؟ عرض کردم: فدای شما شوم پاسخ من در محضر شما چه معنایی دارد؟ فرمود: تو نظر خود را بگو، چرا که

ص: 607

نظر توهمان نظر ماست، عرض کردم: جایز نیست مردی که همسر مسلمان دارد با زن مسیحی ازدواج کند، فرمود: دلیل آن چیست؟ عرض کردم سخن خداوند که می فرماید: «وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ» فرمود: نظرتودرباره آیه«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ»(1) چیست؟ عرض کردم: این آیه به وسیله آیه «وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ» نسخ شده است. پس امام علیه السلام لبخندی زد و سکوت نمود(2)

در تفسیر مجمع البیان نیز آمده که ابوالجارود از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: آیه «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ» به وسیله آیه «وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ» و آیة «وَ لَا تُمْسِكُوا يَعْصِمُ الْكَوافِرِ

» نسخ شده است(3).

مؤلف گوید: و عجیب آن است که در تفسیر صافی از تفسیر قمی نقل شده که آیه «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ» ناسخ آیه «وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ» می باشد!!(4).

ص: 608


1- مائده / 5.
2- عَنِ الْحَسَنِ بْنِ جَهْمٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ یَتَزَوَّجُ نَصْرَانِیَّهً عَلَی مُسْلِمَهٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا قَوْلِی بَیْنَ یَدَیْکَ قَالَ لَتَقُولَنَّ فَإِنَّ ذَلِکَ یُعْلَمُ بِهِ قَوْلِی قُلْتُ لَا یَجُوزُ تَزْوِیجُ النَّصْرَانِیَّهِ عَلَی مُسْلِمَهٍ وَ لَا غَیْرِ مُسْلِمَهٍ قَالَ وَ لِمَ قُلْتُ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ«وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّی یُؤْمِنَ» قَالَ فَمَا تَقُولُ فِی هَذِهِ الْآیَهِ- وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ قُلْتُ فَقَوْلُهُ«وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ» نَسَخَتْ هَذِهِ الْآیَهَ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ سَکَتَ. (کافی، ج5/ 357 ح 6)
3- تفسیر نورالثقلین، ج1/ 177.
4- القمي هي منسوخة بقوله تعالى في سورة المائدة: «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ » إلى قوله«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» قال فنسخت هذه الآية له «وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ» و نزلت قوله: «وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا»على حاله لم ينسخ لأنه لا يحل للمسلم أن ينكح المشرك و يحل له أن يتزوج المشركة من اليهود والنصارى وكذلك قاله النعماني في كتابه و كلاهما عدا قوله تعالى:«وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ» في منسوخ النصف من الآيات و يأتي تمام الكلام فيه. (تفسیر صافی، ج1/ 190)

برخی از مفترين گویند: بین آیات یاد شده تعارض وتنافی نیست و نسخی نیز

واقع نشده است.

صاحب تفسير أطيب البيان گوید: همه مسلمانان اجماع واتفاق دارند که ازدواج با مشرک حرام است چرا که خداوند می فرماید: «وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ...» و اخبار فراوانی نیز دلالت بر آن دارد، و مراد از مشرک کافر و هرکسی است که بت و امثال آن را می پرستد، واما ازدواج با اهل کتاب مانند یهود و نصاری ومجوس محل اختلاف است و اخبار نیز در این باره مختلف است و منشأ اختلاف استفاده از آیات شریفه قرآن است. (همان گونه که گذشت).

تا این که گوید: «تحقیق این است که بین آیات شریفه یاد شده تنافی و تباینی نیست تا نیاز به التزام به نسخ شویم بلکه جمع بین آنها ممکن است، زیرا لفظ مشرک و مشرکات گرچه به دلیل آیه «وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ»و آیه «وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ»و آیه «وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ»(1). و آیات دیگر شامل يهود و نصاری می شود ولكن تسمية اهل کتاب به نام مشرکین در قرآن ظاهر نیست، بنابراین آیه بقره«وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ...» در بیان تحریم ازدواج با مشرکات غیر اهل کتاب است و آیة مائده «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي

ص: 609


1- نساء / 171.

أَخْدَانٍ»(1) حليت زنان محصنة أهل کتاب را با شرائط مذکور بیان می کند.

ثانيا برفرض که «المشركات» شامل اهل کتاب هم بشود، لفظ نکاح در آیه «وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ...» ظهوردردوام دارد، و در آیه مائده لفظ نکاح نیست و مجرد حليت ذکر شده است و در مقام بیان حلیت هم نیست که اطلاق داشته باشد بلکه في الجمله اثبات حليت می کند و قدرمتيقن آن عقد موقت است به قرینه «إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» که تعبیر به اجرت و مزد نموده است و اگر بگوئیم: آیه بقره مطلق است و شامل عقد موقت نیز می شود آیه مائده مقيد آن خواهد بود، واما راجعه به قسمت دوم آیه بقره که دال بر حرمت ازدواج زن مسلمان با مرد مشرک است آیه مائده مخالفتی با آن ندارد.

واما آیه ممتحنه«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنْفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنْفَقُوا ذَلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ »(2) قسمت اول آن کاملا صراحت دارد که زن مؤمنه را به مرد کافر نمی توان تزويج نمود و زنان کاراگر مسلمان شوند نباید به شوهران کافر خود بازگردانده شوند و این قسمت با آیه بقره کاملا موافقت دارد و با آیه مائده نیز منافاتی ندارد.

واما جمله «لَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ» ممکن است نهی از بقای بر ازدواج سابق زنان کافره اعم از مشرکه وكتابته باشد چنان که در تفسیر قمی از امام باقر علیه السلام درذیل این آیه روایت شده که فرمود: «هرکس زن کافره ای نزد او باشد باید اسلام را بر او عرضه کند و اگر پذیرفت ازدواج او ادامه خواهد یافت و همسر او خواهد بود وإلا همسراو نخواهد بود و غریبه حساب می شود، از این رو خداوند می فرماید: «وَلَا

ص: 610


1- مائده/ 5.
2- ممتحنه / 10.

تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ. بنابراین ظهوری در منع از ازدواج ابتدایی زن های اهل کتاب ندارد». تا این که گوید: وبالجمله: از همه آیات استفاده می شود که زن مؤمن را نمی توان به مرد کافر تزويج نمود خواه مشرک باشد و خواه اهل کتاب باشد، و نیز مسلمان نمی تواند زن کافره را به عقد دائم خود درآورد چه آن زن مشرک باشد و چه اهل کتاب باشد و زن مشرک را حتی به عقد موقت نیز نمی توان در آورد و لكن مسلمان می تواند زن کتابیه یعنی یهودیه یا نصرانیه را به عقد موقت خود در آورد ...(1).

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ *نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (بقره/ 222 - 223)

احکام بهره گیری از همسران

در کتاب کافی نقل شده که از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا مرد از همسر خود در حال حیض چه بهره ای می تواند ببرد؟ امام علیه السلام فرمود: هر بهره ای را می تواند ببرد مگر عمل زناشویی را.

و در روایت دیگری آمده که هر بهره ای را می تواند ببرد مگر از محل خون

(حيض).

ودر کافی نیز نقل شده که از آن حضرت سؤال شد: آیا اگرزن پاک شده و هنوز غسل حیض نکرده است همسر او می تواند با او عمل زناشویی انجام بدهد؟

ص: 611


1- تفسير اطیب البیان، ج2/ 436 تا 439.

امام علیه السلام فرمود: اگر همسر او بی تاب است، باید او را امرکند تا محل خون را بشوید و سپس با او عمل زناشویی انجام بدهد.

و در روایتی فرمود: بهتر است صبر کند تا او غسل حیض ویا تیمم نماید(1).

از امام صادق علیه السلام از تفسیر آیه شریفه «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ» سؤال شد: آیا مرد می تواند در ایام حیض از عقب با همسر خود آمیزش کند؟ امام علیه السلام فرمود: اگر همسر او راضی باشد مانعی ندارد. راوی می گوید: گفتم: پس معنای آیه «فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ» چیست؟ امام علیه السلام فرمود: این (که خداوند می فرماید: از فرج با همسر خود آمیزش کنید) مربوط به زمانی است که می خواهید فرزندی از او به دست آورید وگرنه خداوند فرموده است: «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ»(2).

عبدالله بن ابی یعفورگوید: از امام صادق علیه السلام درباره همبستر شدن مرد با زن خود از عقب سؤال کردم، فرمود: مانعی ندارد و سپس این آیه را تلاوت نمود «نِسَاؤُكُمْ

ص: 612


1- في الكافي سئل عن الصادق علیه السلام ما يحل لصاحب المرأة الحائض منها فقال كل شيء ما عدا القبل بعينه. وفي رواية فليأتها حيث شاء ما اتقی موضع الدم. والأخبار في هذا المعنى عنهم علیهم السلام كثيرة. فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يعني فاطلبوا الولد من حيث أمركم الله كذا عن الصادق علیه السلام كما يأتي، وأريد بحيث أمركم الله المأتي الذي أمركم به و حلله لكم وإنما استفيد طلب الولد من لفظة من. وفي الكافي عن الصادق علیه السلام في المرأة ينقطع عنها دم الحيض في آخر أيامها قال إذا أصاب زوجها شبق فليأمرها فلتغسل فرجها ثم يمسها إن شاء قبل أن تغتسل (تفسیر صافی، ج190/1 - 191 از کافی، ج 5/ 538، ح1)
2- تهذیب شیخ، ج 414/7 ح 1660 و 1657.

حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ»(1).

ولكن در برخی از روایات آمده که مقصود از «أَنَّى شِئْتُمْ» زمان همبستر شدن است و همبستر شدن از عقب حرام است، مانند روایت زراره از امام باقر علیه السلام که فرمود: «أَنَّى شِئْتُمْ مِن قَبل»(2)

ابوبصیر می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا مرد می تواند از عقب با همسر خود همبستر شود؟ پس امام علیه السلام اظهار کراهت نمود و فرمود: «و ایاکم و محاش النساء» (يعنى أدبارهن) و سپس فرمود: معنای آیه «ِنسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ» این است که شما هر ساعت و هر زمانی، می توانید با همسران خود از جلو آمیزش کنید(3).

معمر بن خلاد گوید: حضرت رضا علیه السلام به من فرمود: مخالفين ما درباره آمیزش با زنان از عقب چه می گویند؟ عرض کردم: شنیده ام اهل مدینه آن را جایز می دانند. فرمود: یهودیان می گفتند: اگر کسی از عقب با همسر خود آمیزش کند فرزند او احول ولوچ به دنیا می آید. از این رو خداوند در پاسخ آنان فرمود: «ِنسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ» یعنی از پشت یا جلو ولکن درفرج نه درنشیمن.

ص: 613


1- عن عبد الله بن أبي يعفور قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام: عن إتيان النساء في أعجازهن قال: لا بأس ثم تلا هذه الآية «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ». (تفسیر عیاشی، ج1/ 130 ح 330؛ بحارالأنوار، ج 98/23 )
2- عن زرارة عن أبي جعفر علیه السلام قال: سألته عن قول الله :«نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ» قال: من قبل. (تفسیر عیاشی، ج1/ 130 ح 334)
3- عن أبي بصير عن عبد الله علیه السلام قال: سألته عن الرجل يأتي أهله في دبرها، فكره ذلك و قال: وإياكم ومحاش النساء وقال : إنما معنى «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ». (تفسیر عیاشی، ج1/ 130 ح 335؛ بحارالأنوار، ج 98/23 )

این روایت از امام حسن مجتبی واز امام صادق علیهما السلام نیز نقل شده است (1).

مؤلف گوید: حدود سی روایت درباره جواز و عدم جواز آمیزش با زن از عقب (یعنی دبر) وارد شده است و در بین آن ها روایات صحیح زیاد دیده می شود و به سختی می شود وجه جمعی برای آن ها پیدا نمود از این رو فقها نیز اختلاف پیدا کرده اند و بعضی گفته اند: هردودسته روایت را می توان به روایت اول که می فرماید: اگر زن راضی بودجایز است و اگر راضی نبود جایز نیست تقیید نمود. (از این رو در بعضی از روایات آمده «لاتؤذها» والله العالم.

«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ».

در کتاب کافی و تفسیر عیاشی نقل شده که جميل بن دراج گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»فرمود: مردم مسلمان قبل از نزول این آیه به وسیله پنبه و سنگ محل بول و غائط خود را تطهیر می کردند، و سپس دستور وضو (و شتسشوی با آب ) - که روش پسندیده است - آمد و رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد تا مردم با آب خود را تطهیرو پاک نمایند و خود نیز چنین می نمود و پس از آن آیه «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» نازل شد(2)

ص: 614


1- عن معمر بن خلاد عن أبي الحسن الرضا علیه السلام أنه قال: أي شيء يقولون في إتيان النساء في أعجازهن؟ قلت: بلغني أن أهل المدينة لا يرون به بأسا، قال: إن اليهود كانت تقول : إذا أتى الرجل من خلفها خرج ولده أحول، فأنزل الله «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ» يعني من خلف أو قدام خلافا لقول اليهود، ولم يعن في أدبارهن عن الحسن بن علي عن أبي عبد الله علیهما السلام مثله. (تفسیر عیاشی، ج1/ 130 ح 334)
2- عَنْ جمیل بْنِ دَرَّاجٍ ، عَنْ أبی عَبْدِ اللَّهِ علیه السَّلَامُ قَالَ : فی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجِلَ:« إِنَّ اللَّهَ یحب التوابین ویحب المتطهرین» قَالَ کان النَّاسِ یستنجون بالکرسف وَ الْأَحْجَارَ ، ثُمَّ أُحْدِثَ الْوَضُوءُ وَ هُوَ خُلُقُ کریم فَأَمَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ صَنَعَهُ ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ فی کتابه :« إِنَّ اللَّهَ یحب التوابین ویحب المتطهرین» (کافی، ج3/ 18 ح 13)

رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمود: ... اگر شما گناه نکنید و توبه و استغفار ننمایید خداوند خلق دیگری را خواهد آفريد، تا گناه کنند و پس از آن توبه واستغفار نمایند و خداوند آنان را بیامرزد. سپس فرمود: مؤمن همواره آزموده می شود وگناه می کند و توبه می نماید و خداوند توبه او را می پذیرد، از این رو فرموده است :«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» و نیز فرموده است: «اسْتَغْفِرُوا ربکم ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ »(1).

امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند از توبه بنده خود بیش از کسی که در شب تاریک زاد و توشه و راحله خود را گم کرده باشد و سپس پیدا کند (و از مرگ نجات یابد) خشنود می شود (2).

وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (بقره / 224)

احکام اصلاح بين مردم

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: اگر دعوت شديد، تا بین دو نفر را اصلاح

ص: 615


1- فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:...وَ لَوْ لَا أنَّکُمْ تُذْنِبُونَ فَتَسْتَغْفِرُونَ اللهَ لَخَلَقَ اللهُ خَلْقاً حَتَّی یُذْنِبُوا ثُمَّ یَسْتَغْفِرُوا اللهَ فَیَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ، إنَّ الْمُؤْمِنَ مُفَتَّنٌ تَوَّابٌ، أمَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ » وَ قَالَ: «اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ». (کافی، ج 424/2 )
2- عَنْ أبِی عُبَیْدَهَ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَمِعْتُ أبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ یَقُولُ:إنَّ اللهَ تَعَالَی أشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَهِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَ زَادَهُ فِی لَیْلَهٍ ظَلْمَاءَ فَوَجَدَهَا فَاللَّهُ أشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَهِ عَبْدِهِ مِنْ ذَلِکَ الرَّجُلِ بِرَاحِلَتِهِ حِینَ وَجَدَهَا. (همان، ص435، ح8)

دهید نگویید: من سوگند یاد کرده ام که از این گونه کارها نکنم(1).

ودرسخن دیگری فرمود: با نام خدا سوگند نخورید، چه راستگو باشیدو چه دروغگو (2)

امام صادق علیه السلام به سدیر صیرفی فرمود: ای سدیر! کسی که با نام خدا به دروغ سوگند یاد کند کافر شده است و اگر راستگو باشد گنهکار شده است چرا که خداوند می فرماید: «وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ»(3).(4)

از امام باقر و امام صادق علیهما السلام در تفسیر این آیه نقل شده که فرمودند: این آیه مربوط به کسی است که بین دو نفر را اصلاح می دهد و بارگناه بین آنان را به دوش می گیرد(5)

محمد بن مسلم گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: مقصود این است که کسی سوگند یاد کند که با برادر و یا مادر و یا ارحام دیگر خود سخن نگوید(6).

ص: 616


1- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عزوجل: «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ» قال: إِذَا دُعِيتَ لِصُلْحٍ بَيْنَ اثْنَيْنِ فَلَا تَقُلْ عَلَيَّ يَمِينٌ أَلَّا أَفْعَلَ. (همان، ص 210، ح 6)
2- أبَا عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ یَقُولُ: «لَا تَحْلِفُوا بِاللَّهِ صَادِقِینَ وَ لَا کَاذِبِینَ فَإنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «وَ لا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَهً لِأَیْمانِکُمْ ». (همان، ج 7/ 434، ح1)
3- بقره / 223.
4- اختصاص شیخ مفید، ص 25، چاپ اعلمی.
5- عن أبي جعفر و أبي عبد الله علیهما السلام: «وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ» قالا: هو الرجل يصلح بين الرجل فيحمل ما بينهما من الإثم. (تفسیر عیاشی، ج1/ 131 ح 338)
6- عن منصور بن حازم عن أبي عبد الله بالا و محمد بن مسلم عن أبي جعفر الا في قول الله: «وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمَانِكُمْ» قال: يعني الرجل يحلف أن لا يكلم أخاه وما أشبه ذلك أو لا يكلم أمه. (همان، ح 339)

لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ (بقره / 225)

مسعدة بن صدقه گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: مقصود از «لغو» این است که کسی بگوید: «لاوالله و بلى والله» و قصد جدی برای سوگند نداشته باشد، (و معامله ای را ثبت نکند)(1).

در تفسیر عیاشی از ابی الصباح نقل شده که گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیراین آیه فرمود: مقصود این است که کسی بگوید: «لا والله، وبلى والله» وقصد سوگند نداشته باشد و با قرار و معامله ای را نخواهد اثبات نمايد(2). لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلَاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (بقره/ 226 - 227)

احکام «ایلاء»

على بن ابراهیم قمی از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: «ایلاء» این است که مرد سوگند یاد کند بر ترک مجامعت با همسر خود، پس اگرزن صبرکند، حق او خواهد بود و اگر از مرد خود نزد امام وحاكم شکایت کند، حاکم آن مرد را چهار ماه مهلت میدهد، و پس از آن به او می گوید: یا باید به همسر خود بازگردی ویا او را

ص: 617


1- عن مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عزوجل « لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ » قَالَ اللَّغْوُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّهِ وَ لَا يَعْقِدُ عَلَى شَيْ ءٍ . (کافی، ج 243/7 ح 1)
2- عن أبي الصباح قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله « لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ » قال: هولا والله و بلى والله وكلا والله، لا يعقد عليها أو لا يعقد على شيء. (تفسیر عیاشی، ج1/ 131 ح 341)

طلاق بدهی و اگر امتناع نمود، او را برای همیشه حبس می نماید.(1)

و در کافی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده که فرموده اند: اگر مرد برترک مجامعت با همسر خود سوگند بخورد، زن تا چهار ماه حق ندارد سخنی بگوید، و مرد را نیزگناهی نیست و اگر چهارماه بگذرد و مرد با همسر خود همبستر نشود وزن راضی باشد و سخنی نگوید، گناهی بر مرد نیست، و اگر زن پس از چهار ماه به امام و حاکم شرعی شکایت کند، حاکم به آن مرد می گوید: یا باید به همسر خود بازگردی و با او مجامعت کنی و یا او را طلاق بدهی وطلاق این است که همسر خود را رها کند تا حیض شود و پاک گردد و سپس او را طلاق بدهد و در عده طلاق -که سه طهراست - مرد حق رجوع به همسر خود را دارد، و این معنای ایلائی است که در کتاب خدا و سنت رسول او صلی الله علیه و آله آمده است(2)

روایات دربحث «ایلاء» زیاد است و خلاصه همه آنها آنچه است که دردو حدیث فوق بیان شد. و احکام و فروعات آن در رسائل فقهيه به طور مبسوط بيان گردیده است.

ص: 618


1- عن أبي عبد الله علیه السلام قال: الإيلاء هو أن يحلف الرجل على امرأته ألا يجامعها فإن صبرت عليه فلها أن تصبر، فإن رفعته إلى الإمام أنظره أربعة أشهر ثم يقول له بعد ذلك إما أن ترجع إلى المناكحة وإما أن تطلق وإلا حبستك أبدا. (تفسیر قمی، ج73/1 )
2- وفي الكافي عنه وعن أبيه علیهما السلام انهما قالا: إذا آلى الرجل أن لا يقرب امرأته فلیس لها قول ولا حق في الأربعة أشهر ولا إثم عليه في كفه عنها في الأربعة أشهر فان مضت الأربعة أشهر قبل أن يمسها فسكتت و رضیت فهو في حل وسعة فان رفعت أمرها قيل له إما أن تفيء فتمسها واما أن تطلق و عزم الطلاق أنيخلى عنها فإذا حاضت و طهرت طلقها وهو أحق برجعتها ما لم تمض ثلاثة قروء فهذا الإيلاء أنزله الله تبارك و تعالى في كتابه وسنة رسول الله صلی الله علیه و آله. (تفسیر صافی، ج1/ 193)

وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا(بقره / 228)

احکام طلاق

از روایات استفاده می شود که «قرء» به معنای طهرو پاکی زن از آلودگی ماهیانه اوست؛ و سه طهر، با رؤیت اولین قطره خون حیض سوم کامل می شود و زن از عده خارج می گردد؛ سه «قرء»، مربوط به زنی است که صاحب عادت معينه باشد واما زنی که صاحب عادت نیست عده او سه ماهاست.

محمد بن مسلم گوید: از امام باقر علیه السلام درباره مردی که همسر خود را طلاق داده بود، سؤال کردم: آن زن چگونه و در چه زمانی از شوهر خود جدا می شود وعده او کامل می گردد؟ فرمود: هنگامی که حیض سوم را ببیند..

زراره می گوید: امام باقر فرمود: زن مطلقه (صاحب عادت) هنگامی که اولین قطره خون حیض سوم را می بیند عده او تمام می شود و همسر او حق رجوع به او را ندارد) (1)

عبدالرحمان بن ابی عبدالله گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: زن مطلقه هنگامی که حیض سوم را می بیند از عده خارج می شود و مالک خود می گردد (و مرد حق رجوع به او را ندارد)(2).

زراره نیز می گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «أقراء» به معنای اطهار است، و «قرء» ما

ص: 619


1- عن أبي جعفر علیه السلام قال: المطلقة تبين عند أول قطرة من الحيضة الثالثة. (همان، ح 357)
2- عن محمد بن مسلم قال: سألت أبا جعفر علیه السلام في رجل طلق امرأته متى تبين منه، قال: حين يطلع الدم من الحيضة الثالثة. (تفسیر عیاشی، ج115/1 ، ح355)

بین دو حیض را می گویند (1).

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسير ولا يحل له أن يكن ما خلق الله في أحايره) فرمود: یعنی زنهای مطلقه (وغير مطلقه) حق ندارند فرزندی که از شوهر خود در رحم دارند را کتمان نمایند، تا شوهرانشان از حمل آنان آگاه نباشند و نتوانند بعد از طلاق به آنان رجوع نمایند، درحالی که شوهران آنان قبل از وضع حمل حق دارند که از طلاق خود رجوع نمایند (2)

وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (بقره/ 228)

مرحوم صدوق در کتاب فقیه از محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: چندین حق بر او دارد: زنی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت : یا رسول الله حق مرد بر همسر خود چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله

فرمود: 1. از او اطاعت کند، 2. نافرمانی از اونکند، 3. بدون اجازه او (از مال او) صدقه ندهد، 4. بدون اجازه او روزه مستحبی نگیرد، 5. از بهره گیری او جلوگیری نکند، گرچه بر پشت شتری باشد، 6. بدون اجازه او از خانه خارج نشود، و اگر بدون اجازه همسر خود از خانه خارج شود، ملائکه آسمان و ملائکه زمین وملائكه غضب وملائكه رحمت او را لعنت می کنند تا هنگامی که به خانه بازگردد؛ آن زن گفت: یا رسول الله چه کسی بیش از

ص: 620


1- قال أبو جعفر علیه السلام: الأقراء هي الأطهار، قال: القرء ما بين الحيضتين. (همان، ح359)
2- عن أبي عبد الله علیه السلام في قوله: وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ يعني لا يحل لها أن تكتم الحمل إذا طلقت و هي حبلى، و الزوج لا يعلم بالحمل، فلا يحل لها أن تكتم حملها وهو أحق بها في ذلك الحمل ما لم تضع. (همان، ح 356)

همه بر مرد حق دارد؟ فرمود: پدراو. آن زن گفت: چه کسی بیش از همه برزن حق دارد؟ فرمود: همسر او. آن زن گفت: در مقابل حقوقی که شوهر من برمن دارد، من چه حقوقی براو دارم؟ فرمود: حقوق تویک صدم حق او نیست. آن زن گفت: سوگند به خدایی که تو را به حق به پیامبری مبعوث نموده است، هرگز اجازه نمی دهم که با مردی ازدواج کنم و او چنین حقوقی را بر من پیدا کند(1).

مرحوم کلینی درکتاب کافی می فرماید: (باب حق المرأة على الزوج) وسپس

روایاتی در ذیل آن بیان نموده که به برخی از آنها اشاره می شود.

اسحاق بن عمارگوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: حق زن بر شوهر خود چیست که اگر انجام بدهد مرد نیکوکاری خواهد بود؟ امام علیه السلام فرمود: باید غذا و پوشاک او را تأمین کند و اگر خطا و جهالتی انجام داد از او بگذرد، (تا همسر نیکی برای او بوده باشد)(2).

ص: 621


1- في الفقيه سئل الصادق علیه السلام عن حق المرأة على زوجها قال يشبع بطنها و یکسو جثتها وإن جهلت غفر لها. و فيه وفي الكافي عن الباقر علیه السلام قال جاءت امرأة إلى رسول الله صلی الله علیه و آله فقالت یا رسول الله ما حق الزوج على المرأة فقال لها أن تطيعه ولا تعصيه ولا تتصدق من بيته بشيء إلا باذنه ولا تصوم تطوعا الاباذنه ولا تمنعه نفسها وإن كانت على ظهر قتب ولا تخرج من بيتها الا باذنه فان خرجت بغیر اذنه لعنتها ملائكة السماء و ملائكة الأرض و ملائكة الغضب و ملائكة الرحمة حتى ترجع الى بيتها فقالت یا رسول الله من أعظم الناس حقا على الرجل قال والده قالت فمن أعظم الناس حقا على المرأة قال زوجها قالت فمالي من الحق عليه مثل ما له علي قال لا ولا من كل مائة واحد فقالت والذي بعثك بالحق نبيا لا يملك رقبتي رجل ابدا. (تفسیر صافی، ج1/ 258)
2- عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا حَقُّ الْمَرْأَهِ عَلَی زَوْجِهَا الَّذِی إِذَا فَعَلَهُ کَانَ مُحْسِناً قَالَ یُشْبِعُهَا وَ یَکْسُوهَا وَ إِنْ جَهِلَتْ غَفَرَ لَهَا وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام کَانَتِ امْرَأَهٌ عِنْدَ أَبِی علیه السلام تُؤْذِیهِ فَیَغْفِرُ لَهَا. (کافی، ج 5/ 510، ح1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: جبرئیل به قدری به من نسبت به زن سفارش نمود که من گمان کردم: طلاق دادن زن شایسته نیست مگر آن که کار خلاف عفتی انجام داده باشد.(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: درباره دو ضعیف از خدا بترسید، 1. يتيم ها، 2.زن ها. سپس فرمود: زن ها باید پوشیده و مستور باشند «وإنما هن عورة»(2).

مؤلف گوید: زیباترین سخن درباره حق زن کلام خداست که می فرماید:

«وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ».

یعنی با آنان نیکو و پسندیده زندگی و معاشرت داشته باشید.

الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (بقره / 229)

اقسام طلاق و احکام رجوع

آری طلاق دادن زن تا دو مرتبه حلال است و مرد در عده طلاق (رجعی) می تواند همسر خود را بازگیرد و با او ادامه زندگی بدهد و اگر چنین نکرد و مدت عده به پایان رسید حقی به او ندارد جز آن که آن زن راضی به ازدواج مجدد باشد، خلاصه این که اگر مرد در عده طلاق اول مراجعه نمود و باز همسر خود را طلاق داد

ص: 622


1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَوْصَانِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام بِالْمَرْأَهِ حَتَّی ظَنَنْتُ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی طَلَاقُهَا إِلَّا مِنْ فَاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ.. (کافی، ج 5/ 512، ح6)
2- عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ:اتَّقُوا اللهَ فِی الضَّعِیفَیْنِ یَعْنِی بِذَلِکَ الْیَتِیمَ وَ النِّسَاءَ وَ إنَّمَا هُنَّ عَوْرَهٌ. (کافی، ج 511/5 ، ح3)

و باز در عده طلاق دوم مراجعه نمود گناهی نکرده است، ولكن اگر برای مرتبه سوم باز طلاق بدهد گناه کرده و حق رجوع ندارد، مگر آن که آن زن پس از عده طلاق سوم با مرد دیگری ازدواج نماید و آن مرد با او همبستر شود و سپس او را طلاق بدهد و عده او بگذرد و آن زن راضی شود که باز با همسر پیشین خود ازدواج نماید. و این ماجرا اگر سه مرتبه تکرار شود، آن زن برای همیشه بر آن مرد اول حرام خواهد بود، آنچه گفته شد حاصل آیات و روایاتی است که در تفسیر آیات، وارد شده و فقهای شیعه طبق آن فتوا داده اند و ما یکی از روایات این مسأله را برای روشن شدن معنای این آیه نقل می کنیم.

ابوبصیر می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: زنی که پس از طلاق، برای شوهر خود هرگز حلال نمی شود تا با مرد دیگری ازدواج کند، زنی است که مرد، او را طلاق بدهد و سپس رجوع کند، و باز طلاق بدهد و باز رجوع کند، و اگر بار سوم او را طلاق بدهد، آن زن بر شوهر خود حرام می شود مگر آن که با مرد دیگری ازدواج دائم نماید (و آن مرد دوم با او همبستر شود و سپس او را طلاق بدهد، وعده او بگذرد) چرا که خداوند می فرماید: «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ» طلاق سوم است. سپس امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند فرموده است: «فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ » یعنی اگر بار سوم همسر خود را طلاق داد برای او حلال نمی شود تا این که آن زن با مرد دیگری ازدواج کند و اگر مرد دوم او را طلاق داد (پس از گذشت عده) بازآن زن می تواند با شوهر پیشین خود ازدواج نمايد(1).

ص: 623


1- عن أبي بصير عن أبي عبد الله علیه السلام قال: المرأة التي لا تحل لزوجها حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجَةُ غَيْرَةُ التي يطلق ثم يراجع ثم يطلق ثم يراجع ثم يطلق الثالثة، فلا تحل له .. حتى تنکح زوجا يره إن الله جل وعز يقول: «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ»والتسريح هو التطليقة الثالثة. (تفسیر عیاشی، ج116/1 ، ح 361)

«وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا...»

این قسمت مربوط به این است که مهريه زن باید به او پرداخت شود و مرد نمی تواند پس از طلاق چیزی از آن را پس بگیرد،گرچه مهریه سنگین و به اندازه قنطارباشد، بلکه اگر زن و مرد چیزی را به همدیگر بخشیده باشند نمی توانند از بخشش خود بازگردند، چرا که خداوند می فرماید:«وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا». آری اگر زن با میل و رضایت خود چیزی از مهر خویش را ببخشد، حلال و گوارا خواهد بود چنان که خداوند می فرماید: «إِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا »

زراره می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: نباید مرد چیزی را که به همسر خود می بخشد و می دهد، پس بگیرد و نیز زن نباید چیزی را که به همسر خود می بخشد پس بگیرد، چرا که خداوند می فرماید: «فلا تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا» (آری اگر با رضایت باشد مانعی ندارد) چنان که خداوند می فرماید: «فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا » واین شامل مهره و بخشش نیز می شود(1).

إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ» .

این قسمت مربوط به طلاق خلع و مبارات است و حاصل آن این است که اگر بإحساني »

ص: 624


1- عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: إنَّمَا الصَّدَقَهُ مُحْدَثَهٌ إنَّمَا کَانَ النَّاسُ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَنْحَلُونَ وَ یَهَبُونَ وَ لَا یَنْبَغِی لِمَنْ أعْطَی لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَیْئاً أنْ یَرْجِعَ فِیهِ قَالَ: «وَ مَا لَمْ یُعْطَ لِلَّهِ وَ فِی اللهِ فَإنَّهُ یُرْجَعُ فِیهِ نِحْلَهً کَانَتْ أوْ هِبَهً حِیزَتْ أوْ لَمْ تُحَزْ، وَ لَا یَرْجِعُ الرَّجُلُ فِیَما یَهَبُ لِامْرَأتِهِ وَ لَا الْمَرْأهُ فِیَما تَهَبُ لِزَوْجِهَا حِیزَ أوْ لَمْ یُحَزْ ألَیْسَ اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ: «وَ لَا تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئاً وَ قَالَ: فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْ ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً وَ هَذَا یَدْخُلُ فِی الصَّدَاقِ وَ الْهِبَهِ (تهذیب، ج152/9 ، ح 624)

ترس این باشد که زندگی خانواده با رعایت حدود ودستورات الهی ادامه پیدا نکند، مانعی نیست که زن چیزی از مهر، و یا همه مهر خود را بدهد تا مرد او را طلاق خلعی و یا مباراتی بدهد و دیگر مرد بر زن حقی نداشته باشد و این عمل برای هردو جایز و حلال خواهد بود.

امام صادق علیه السلام می فرماید: طلاق خلعی این است که زن به مرد بگوید: من به هیچ سوگندی درباره تو وفا نمی کنم، و بدون اجازه تو از خانه خارج می شوم، و در بستر توبا دیگران همبستر می شوم، وباتو آمیزش نخواهم نمود. ویا بگوید: از دستورات تو پیروی نمی کنم تا مرا طلاق بدهی. در این صورت بر مرد حلال است که همه مهریه و اموالی که به او بخشیده است را پس بگیرد و او را طلاق خلعی بدهد یعنی هنگامی که هر دو به طلاق راضی شدند، مرد می تواند او را در حال پاکی وحضور شهود (عادل) طلاق بدهد، واین طلاق، باین و غیرقابل رجوع خواهد بود، و اگر هردو راضی شوند باز می توانند با همدیگر ازدواج نمایند ...(1).

«تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ».

محمد بن مسلم گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: خداوند بر مرد زناکار خشم دارد و مجازات وحد او را یکصد ضربه شلاق قرارداده است و هرکس مورد خشم خدا باشد و به جای توبه و بازگشت از گناه گناهان بیشتری انجام بدهد،

ص: 625


1- عن أبي بصير عن أبي عبد الله علیه السلام قال: سألته عن المختلعة كيف يكون خلعها؟ فقال: لا يحل خلعها حتى تقول: والله لا أبرلك قسما ولا أطيع لك أمرآ ولأوطئن فراشك و لأدخلت عليك بغير إذنك فإذا هي قالت ذلك حل خلعها، وحل له ما أخذ منها من مهرها و ما زاد، وهو قول الله «فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ» وإذا فعل ذلك فقد بانت منه بتطليقة وهي أملك بنفسها، إن شاءت نكحته، وإن شاءت فلا فإن نكحته فهي عنده على ثنتين. (تفسیر عیاشی، ج117/1 ، ح 367)

من از او بیزار هستم وآية «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا» به همین معناست (1).

فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (بقره/ 230)

احکام زن سه طلاقه

در کتاب کافی نقل شده که به امام صادق علیه السلام گفته شد: مردی همسر خود را سه بوده تا برای شوهر اول حلال شود، پس مردی با آن زن ازدواج موقت نموده آیا بعد از گذشت ازدواج موقت آن مرد اول می تواند با آن زن ازدواج نماید؟ امام صادق علیه السلام فرمود: آن زن با ازدواج موقت برای مرد اول حلال نمی شود و باید با مرد دوم ازدواج دائم نماید (و آن مرد با او همبستر شود و سپس او را طلاق بدهد و پس از گذشت عده طلاق آن مرد اول می تواند با او ازدواج نماید).

ابوبصیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: کدام زنی است که پس از طلاق، با شوهر خود نمی تواند ازدواج کند تا مرد دیگری با او ازدواج نماید؟ - امام علیه السلام فرمود: او زنی است که او را طلاق دهند و سپس همسراو، درعده، رجوع کند و سپس او را

ايا

.. عن محمد بن مسلم عن أبي جعفر علیه السلام في قول الله تبارك وتعالی: «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» فقال: إن الله غضب على الزاني فجعل له جلد مائة فمن غضب عليه فزاد فأنا إلى الله منه بريء، فذلك قوله «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا». (همان، ح 368)

ص: 626


1- عَنِ الْحَسَنِ الصیقل قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ طَلَاقاً لَا تَحِلُّ لَهُ حتی تنکح زَوْجاً غَيْرَهُ وَ يُزَوِّجَهَا رَجُلُ مُتْعَةً أَ يَحِلُّ لَهُ أَنْ يَنْكِحَهَا ؟ قَالَ : لَا حَتَّى تَدْخُلَ فِي مِثْلِ مَا خَرَجَتْ مِنْهُ . (کافی، ج 5/ 425 ح 2)

طلاق بدهد و باز در عده، به او رجوع کند و سپس برای بار سوم او را طلاق بدهد (که در این صورت این زن اگر با غیر شوهر اول خود ازدواج نکند و شیرینی آمیزش با او را آن شوهردوم نچشد، بر شوهر اول خود حلال نمی شود)(1).

مؤلف گوید: روایات در این مسأله فراوان است و به خاطر اختصار به همین اندازه بسنده شد.

ص: 627


1- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْمَرْأَهُ الَّتِی لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ قَالَ هِیَ الَّتِی تُطَلَّقُ ثُمَّ تُرَاجَعُ ثُمَّ تُطَلَّقُ ثُمَّ تُرَاجَعُ ثُمَّ تُطَلَّقُ فَهِیَ الَّتِی لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ و قال هِیَ الَّتِی تُطَلَّقُ ثُمَّ تُرَاجَعُ ثُمَّ تُطَلَّقُ ثُمَّ تُرَاجَعُ ثُمَّ تُطَلَّقُ فَهِیَ الَّتِی لَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ وَ قَالَ الرَّجْعَهُ بِالْجِمَاعِ وَ إِلَّا فَإِنَّمَا هِیَ وَاحِدَهٌ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْمَرْأَهُ الَّتِی لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ قَالَ هِیَ الَّتِی تُطَلَّقُ ثُمَّ تُرَاجَعُ ثُمَّ تُطَلَّقُ ثُمَّ تُرَاجَعُ ثُمَّ تُطَلَّقُ الثلاثة فَهِیَ الَّتِی لَا تَحِلُّ لِزَوْجِهَا حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُوَ یَذُوقَ عُسَیْلَتَهَا. (کافی، ج6/ 76 ح2 و 3)

آیات 231 - 237

اشاره

وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (231)وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (232)وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (233)وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (234)وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ

ص: 628

سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ (235)لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ (236)وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (237)

لغات

«أجل» به معنای پایان مدت و عاقبت امور است، و مراد از «معروف» در این جا چیزی است که عقل و شرع آن را صحیح می داند، و نقیض آن منکر است که عقل و شرع آن را صحیح نمی داند، و «عضل» به معنای حبس و یا منع است، و بعضی گفته اند: به معنای ضیق و سختی است، و امر معضل یعنی کاری که به خاطر سختی غیرقابل انجام است، و «عضل المرأة بعلها عضلا»، إذا منعها من التزویج ظلمة، و «رضع» مکیدن پستان را گویند، و «أرضعت المرأة فهى مرضعة» یعنی زن فرزند خود را شیر داد، و «رضع و رضاعة» مصادر آن است، و «حول» به معنای یک سال است، و «كسوة» مصدر كسوته می باشد، و به معنای لباس نیز می آید، و «تکلیف» به معنای الزام به عمل شاق است، و تكلف به معنای تحمل کار سخت است، و مقابل آن «سعة» به معنای وسع و طاقت است، و «وصال» به معنای فطام و جدا شدن مولود از شیر است، و «فصيلة الرجل» فرزند آن مرد است، و اصل لغت به معنای فراق و جدایی است، و «تشاور» مأخوذ از شور به

ص: 629

معنای به دست آوردن عسل است، و « مشورت» به معنای استخراج رأی و نظر دیگران است، و «یذر و يدع و يترک» به یک معناست و «یذر » ماضی ندارد، و «تربص» به معنای انتظار است، و «أجل» انتهای مدت است و «خبير» عالم به

خبر را گویند، و «تعريف» ضد تصريح است و «خطبة» خواستگاری است و «خطبه» به معنای وعظ است، و «الإكنان» الستر للشيء والكن الستر و الفرق: أن في الإكنان الإضمار في النفس، و «الكن» في معنى الصون و « بيض مكنون» یعنی بيض مستورة، و «السر» على ثلاثة أوجه: الإخفاء في النفس، و الشرف في الحسب، و الجماع في الفرج، و «العزم» عقد القلب على أمر تفعله، وفي الحديث: «خیر الأمور عزائمها» یعنی ما أكدت عزمك عليه، و «العقدة » از عقد به معنای بستن و گره زدن است، و «عقد اليمين» به معنای سوگند جدی در مقابل یمین لغو است، و «موسع » کسی را گویند که دارای وسعت مالی است، و «مقتر» خلاف آن است، و « أوسع الرجل» إذا كثر ماله واتسعت حاله وأقتر الرجل إذا افتقر و قتره إذا ضيقه في الإنفاق .

ترجمه

هنگامی که شما زنان را طلاق داديد وعده آنان به پایان رسید، آنان را یا به نیکی نگهدارید و یا آزادشان کنید و با آزاروزیان رساندن، آنان را نگه ندارید تا به حقوقشان تعدی کنید، و هرکس چنین کند به خود ستم کرده ، و آیات خدا را به مسخره نگیرید، و نعت های خدا وكتا وحكمت را که برشما فروفرستاده بیاد بیاورید، و از خدا بترسید و بدانید که او به هر چیزیداناست (231) هنگامی که عده زنها تمام می شود، آنان را از ازدواج - (با همسران پیشین) که عاقلانه با آنها توافق پیدا کرده اند - منع نكيد او مشکلی برسرراه آنان ایجاد نمایید این موعظه ای است ازناحية [خداوند] به کسانی که ایمان به خدا وقيامت دارند و شما باید خیرخواه برادران و خواهران دینی خود

ص: 630

باشید) و این برای پاکی وطهارت باطن شما (ازهرچیزی) مؤثرتر خواهد بود و خداوند (مصالح شما را )می داند و شما (مصالح خود را نمی دانید) (232) مادران اگربخواهند دوران شیرخوارگی را کامل کنند باید فرزندان خود را دوسال تمام (قمری) شیر بدهند و پدران باید خوراک و پوشاک آنان (= مادران) را به شایستگی تأمین نمایند، وهیچکس جز به اندازه توان مكلف نیست، وهیچ مادری نباید به سبب فرزند خود زیانی ببیند، و هیچ پدری نیز نباید به خاطر فرزندش زیانی ببند، وهمين تكليف به عهده وارث نیز می باشد (یعنی وارث باید خوراک و پوشاک مادر را در ایام شیردادن تأمین نماید) و اگر (پدر و مادر) بخواهند با رضایت وصوا بدید یکدیگرکودک را زودتر از شیربازگیرند گناهی بر آنان نیست، و اگر شما بخواهید برای فرزندان خود دایه ای بگیرید گناهی بر شما نیست، به شرط آن که اجرت آن دایه را به شایستگی بپردازید و از خدا بترسيد و بدانید که اوبه کرده های شما بیناست (233) کسانی که فوت می کنند و همسرانی بر جای می گذارند، همسران آنان باید چهارماه وده روزعده نگهدارند (وبا کسی ازدواج نکنند) و چون مدت عده به پایان رسید باکی نیست که آنان درباره خود عاقلانه تصمیم بگیرند و خداوند به آنچه شما انجام می دهید آگاه است (234) (در مورد زن های مطلقه قبل از گذاشتن عده) تعريض شما به خواستگاری از آنان ويا آنچه درباطن شما نسبت به آنان می گذرد، باکی برشما نیست و خداوند می داند که شما آن زنهای مطلقه را، در یاد خود می آوريد، ولكن نباید با آنان قرار ووعده سری بگذاريد، جز آن کسی که سخن پسندیده ای را مطرح کنید و نباید عقد زناشویی را تعیین کنید، تا زمانی که عده آنان سرآید (و قرارداد عقد نکاح بلامانع شود) و بدانید خداوند از باطن شما آگاه است، پس شما باید از مخالفت او در هراس باشید، و بدانید که خداوند آمرزنده و بردبار است (235) گناهی برشما نیست اگرهمسران خود را قبل از آن که با آنانهمبستر شويد و مهری برای آنان تعيين كنيد، طلاق گوييد (جز آن که) باید به طور شایسته آنان را از مهری بهره مند نماييد: توانگربه اندازه توان خود وتنگدست به اندازه وسع خود واین حقی است که به عهده نیکوکاران است (236) اگرهمسران خود را قبل از همبسترشدن با آنان طلاق دهید و مهری برای آنان تعیین نموده اید، نصف آن مهر را باید به آنان

ص: 631

بدهید، جز آن که بگذرند و یا کسی که پیوند نکاح به دست اوست بگذرد و عفوكند و عفو وگذشت شما، به تقوا نزدیک تر است و شما نباید از احسان به یکدیگر خودداری کنید، خداوند به اعمال شما بینا وآگاه است (237)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/ 231)

احکام طلاق رجعی

مؤلف گوید: توضیح این آیه قبلا بیان شد.

امام صادق علیه السلام در تفسیر «وَ لَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا» می فرماید: مقصود از ضرارو تعدی به زن در این آیه این است که مرد او را طلاق بدهد و قبل از تمام شدن عده به او مراجعه کند و سپس او را طلاق بدهد و این عمل را سه مرتبه تکرار کند. (تا آن زن بر او حرام گردد)(1).

زراره و حمران فرزندان اعين، ومحمد بن مسلم گویند از امام باقر و امام صادق علیه السلام سؤال کردیم معنای «وَ لَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا» چیست؟ فرمودند: این است که مردی همسر خود را طلاق بدهد و چون عده او نزدیک به پایان می رسد باز

ص: 632


1- عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا قَالَ الرَّجُلُ یُطَلِّقُ حَتَّی إِذَا کَادَتْ أَنْ یَخْلُوَ أَجَلُهَا رَاجَعَهَا ثُمَّ طَلَّقَهَا یَفْعَلُ ذَلِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَنَهَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ ذَلِکَ. (من لا يحضره الفقیه، ج3/ 501، ح4761)

به او مراجعه کند و سپس او را طلاق دهد و باز رجوع کند و باز طلاق بدهد و او را رها کند، و خداوند او را در این آیه از این عمل نهی نموده است، جز آن که هدف از رجوع در عده، زندگی کردن با آن زن باشد)(1).

امیرالمؤمنین علیه السلام در تفسیر «وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا» فرمود: در تورات نوشته شده: کسی که صبح کند و به خاطر دنیای خود، محزون و غمگین باشد، از قضا وتقدير الهی خشمگین شده است و کسی که صبح کند و به خاطر مصیبتی که بر او وارد شده شکوه نماید، از خدای خود شکوه نموده است و کسی که در مقابل غنی و ثروتمندی به خاطر ثروت او تواضع کند دو سوم دین خود را از دست داده است و کسی که قرآن بخواند، و سپس داخل آتش شود او دوزخی باشد. او از کسانی بوده که آیات الهی را به استهزاء وسخره گرفته، و کسی که اهل مشورت نباشد پشیمان می شود و فقر مرگ بزرگ است(2).

ص: 633


1- عن زرارة و حمران ابني أعين و محمد بن مسلم عن أبي جعفر وأبي عبد الله علیهما السلام قالوا: سألناهما عن قوله ولا تموه ضرار لتغدوا فقالا: هو الرجل يطلق المرأة تطليقة واحدة ثم يدعها حتى إذا كان آخر عدتها راجعها ثم يطلقها أخرى فيتركها مثل ذلك (فنهيه) ذلك. عن الحلبي عن أبي عبد الله علیه السلام قال: سألته عن قول الله «وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا» قال: الرجل يطلق حتى إذا كادت أن يخلو أجلها راجعها ثم طلقها ثم راجعها يفعل ذلك ثلاث مرات فنهى الله عنه. (تفسیر عیاشی، ج1/ 119، ح 378 و 377 )
2- عن عمرو بن جميع رفعه إلى أمير المؤمنين علیه السلام قال: مكتوب في التوراة من أصبح على الدنيا حزينا فقد أصبح لقضاء الله ساخطا، و من أصبح يشكو مصيبة نزلت به فقد أصبح يشكو الله، و من أتی غنیا فتواضع لغنائه ذهب الله بثلثي دينه، ومن قرأ القرآن من هذه الأمة ثم دخل النار فهو ممن كان يتخذ آیات اللير هزوا و من لم يستشر يندم و الفقر الموت الأكبر. (تفسیر عیاشی، ج120/1 ، ح 379)

وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (بقره/232)

از ازدواج مجدد زن ها جلوگیری نکنید

مؤلف گوید: این آیه می تواند خطاب به همسران پیشین باشد که پس از طلاق دوست نمی دارند همسرانشان با دیگران ازدواج نمایند و می تواند خطاب به اولیا و خویشان زن های مطلقه باشد، که دوست نمی دارند آنان با همسران پیشین ویا افراد دیگری ازدواج نمایند و یا خطاب به این دو دسته و همه مردم دیگر باشد، که از ازدواج زنهای مطلقه (ویا شوهر از دست داده) جلوگیری و بهانه تراشی می نمایند، والله العالم.

در ذیل این آیه روایتی دیده نشد، جز روایاتی که درباره خیرخواهی و اصلاح امور

زن و شوهر وارد شده است و یا روایاتی که در مذمت و نکوهش از اخلال در زندگی زن و شوهر و برهم زدن کانون و نظام خانواده وارد شده است که به برخی از آنها اشاره می شود.

امیرالمؤمنين علیه السلام (درباره اصلاح بین مردم) می فرمود: اصلاح بین دو نفر (مسلمان ) نزد من بهتر از آن است که دو دیناردر راه خدا انفاق نمایم.

سپس فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله تو می فرمود: اصلاح بین مردم بهتر از یک سال نمازو

روزه است (و یا بهتر از سرتاسرنمازها و روزه هاست)(1).

ص: 634


1- كان أمير المؤمنين علیه السلام يقول:لَأَنْ أُصْلِحَ بَيْنَ اثْنَيْنِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِدِينَارَيْنِ قال رسول الله صلی الله علیه و آله: إصْلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أفْضَلُ مِنْ عَامَّهِ الصَّلاهِ وَالصَّوْمِ. (ثواب الاعمال، ص 148)

رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره کسی که از برادر مسلمان خود فریاد رسی کند و او را از غم و اندوه و مصیبت خارج نماید فرمود: خداوند برای او ده حسنه می نویسد و ده درجه به درجات او می افزاید و پاداش آزاد نمودن ده برده به او می دهد وده بلا را از او برطرف می کند و در قیامت برای او حق شفاعت از ده نفر را قرار میدهد(1).

امیرالمؤمنین علیه السلام در وصیت نامه خویش - پس از ضربت ابن ملجم - به فرزندان و اهل خود و همه کسانی که نوشته او به آنان می رسد فرمود: من همه شما را به اصلاح ذات البين سفارش می کنم، چرا که از جد شما رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: «اصلاح بین مردم از یک سال نماز و روزه (و یا از سرتاسرنماز و روزه ها) بهتر است ...»(2) .

امیرالمؤمنین علیه السلام پس از جنگ جمل بالای منبر رفت و به اصحاب عایشه فرمود: توبه کنید از این که شیطان شما را بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله به جنگ با ولی امرو صاحب علم رسول خدا صلی الله علیه و آله واداشت و شما برای تفریق و اختلاف بین مسلمانان وافساد بین آنان مجتمع شدید، همانا خداوند پذیرای توبه است و از سیئات شما اگر توبه کنید می گذرد و از اعمال شما آگاه است(3).

ص: 635


1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَغَاثَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ حَتَّی یُخْرِجَهُ مِنْ هَمٍّ وَ کُرْبَهٍ وَ وَرْطَهٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجَاتٍ وَ أَعْطَاهُ ثَوَابَ عِتْقِ عَشْرِ نَسَمَاتٍ وَ دَفَعَ عَنْهُ عَشْرَ نَقِمَاتٍ وَ أَعَدَّ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَشْرَ شَفَاعَاتٍ. (همان)
2- نَهْجُ الْبَلَاغَةِ فِي وَصِيَّتِي علیه السلام نِدٍّ وَفَاتِهِ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنُ علیهما السلام. اُوصيكُما وجَميعَ وَلَدي وأَهلي ومَن بَلَغَهُ كِتابي بِ... صَلاحِ ذاتِ بَينِكُم، فَإِنّي سَمِعتُ جَدَّكُما صلى الله عليه و آله يَقولُ : «صَلاحُ ذاتِ البَينِ أفضَلُ مِن عامَّةِ الصَّلاةِ وَالصِّيامِ. (نهج البلاغة ، ج3/ 77)
3- أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لَمَّا انْقَضَتِ الْقِصَّهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَبَیْنَ طَلْحَهَ وَالزُّبَیْرِ وَعَائِشَهَ بِالْبَصْرَهِ ، صَعِدَ الْمِنْبَرَ ...ثُمَّ قَالَ :یَا أَیُّهَا النَّاسُ ... وَتُوبُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبِیحِ مَا اسْتَفَزَّکُمُ الشَّیْطَانُ مِنْ قِتَالِ وَلِیِّ الْأَمْرِ وَأَهْلِ الْعِلْمِ بَعْدَ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَمَا تَعَاوَنْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ تَفْرِیقِ الْجَمَاعَهِ وَتَشَتُّتِ الْأَمْرِ وَفَسَادِ صَلَاحِ ذَاتِ الْبَیْنِ ؛ إِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ ...، وَیَعْفُو عَنِ السَّیِّئَاتِ ، وَیَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ (کافی، ج 8/ 256 - 257)

وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (بقره / 233)

احکام رضاع و دوران شیرخوارگی اطفال

امام صادق علیه السلام فرمود: باید نفقه زن مطلقه باردار داده شود تا وضع حمل کند و پس از وضع حمل، او برای شیر دادن به فرزند خود مقدم بردایه های دیگر است، چرا که خداوند می فرماید:«لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ» .

سپس امام صادق علیه السلام در شأن نزول این آیه می فرماید: درگذشته (یعنی زمان جاهلیت) هنگامی که مردی می خواست با همسر خود مجامعت بکند، همسر او دست خود را بالا می نمود و می گفت: نمی گذارم با من همبستر شوی چرا که می ترسم فرزندی پیدا کنم (وکشته شود) و(بسا) مرد نیز به همسر خود می گفت: با توهمبستر نمیشوم، چرا که می ترسم (دختری) بیاوری و من او را بکشم. از این رو خداوند نهی نمود از اینکه زن و شوهر به یکدیگر این گونه آزار برسانند. سپس فرمود: واما جمله «وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ»

ص: 636

به این معناست که مادرکودک نباید به سبب آن کودک آزار ببیند، و فرزند او را از او بگیرند و به دایه ای بدهند تا او را شیر بدهد، از سویی مادر حق ندارد بیش از دو سال به فرزند خود شیر بدهد (واجرت بگیرد) و اما اگر پدرومادرکودک قبل از دو سال بخواهند، فرزند خود را از شیر باز بگیرند مانعی نیست(1).

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مردی از دنیا برود و فرزند شیرخواری از او بماند، وارث حق ندارد آن کودک را از مادر او بگیرد، بلکه باید اجرت متعارف شیردادن را به او بدهد و آن کودک نزد مادر بماند تا به سن بلوغ برسد و وصی باید، اموال پدر او را به او تحویل بدهد(2).

مؤلف گوید: روایات در ذیل این آیه فراوان است و خلاصه آنها بیان شد.

ص: 637


1- عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: «الْحُبْلَی الْمُطَلَّقَهُ یُنْفَقُ عَلَیْهَا حَتَّی تَضَعَ حَمْلَهَا وَ هِیَ أحَقُّ بِوَلَدِهَا إنْ تُرْضِعْهُ بِمَا تَقْبَلُهُ امْرَأهٌ أُخْرَی إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: لا تُضَارَّ والِدَهٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ قَالَ: کَانَتِ الْمَرْأهُ مِنَّا تَرْفَعُ یَدَهَا إلَی زَوْجِهَا إذَا أرَادَ مُجَامَعَتَهَا فَتَقُولُ لَا أدَعُکَ لِأنِّی أخَافُ أنْ أحْمِلَ عَلَی وَلَدِی وَ یَقُولُ الرَّجُلُ لَا أُجَامِعُکِ إنِّی أخَافُ أنْ تَعْلَقِی فَأقْتُلَ وَلَدِی فَنَهَی اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ أنْ تُضَارَّ الْمَرْأهُ الرَّجُلَ وَ أنْ یُضَارَّ الرَّجُلُ الْمَرْأهَ وَ أمَّا قَوْلُهُ: «وَ عَلَی الْوارِثِ مِثْلُ ذلِکَ فَإنَّهُ نَهَی أنْ یُضَارَّ بِالصَّبِیِّ أوْ یُضَارَّ أُمُّهُ فِی رَضَاعِهِ وَ لَیْسَ لَهَا أنْ تَأْخُذَ فِی رَضَاعِهِ فَوْقَ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ وَ إنْ أرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا قَبْلَ ذَلِکَ کَانَ حَسَناً وَ الْفِصَالُ هُوَ الْفِطَامُ(103/6 ح 3)
2- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی رَجُلٍ مَاتَ وَ تَرَکَ امْرَأَهً وَ مَعَهَا مِنْهُ وَلَدٌ فَأَلْقَتْهُ عَلَی خَادِمٍ لَهَا فَأَرْضَعَتْهُ ثُمَّ جَاءَتْ تَطْلُبُ رَضَاعَ الْغُلَامِ مِنَ الْوَصِیِّ فَقَالَ لَهَا أَجْرُ مِثْلِهَا وَ لَیْسَ لِلْوَصِیِّ أَنْ یُخْرِجَهُ مِنْ حَجْرِهَا حَتَّی یُدْرِکَ وَ یَدْفَعَ إِلَیْهِ مَالَهُ(کافی، ج6 /41 ح 7)

وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (بقره/234)

عده زنان شوهرمرده

در تفسیر عیاشی از محمد بن مسلم ودرکافی از محمد بن سليمان نقل شده که گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: فدای شما شوم برای چه عده زن مطلقه سه حیض (در صورت داشتن عادت معينه) ويا سه ماه در صورت نداشتن عادت معينه است، ولكن عده زنی که شوهر او از دنیا رفته باشد چهار ماه و ده روز است؟ امام علیه السلام فرمود: اما این که عده مطلقه سه حیض است، برای پاک شدن رحم اوست از فرزند، واما عده زنی که شوهر او از دنیا رفته و باید (چهارماه و ده روز صبر کند تا بتواند با دیگری ازدواج نماید) به این خاطر است ، که خداوند در «ایلاء » به نفع زن ها چهارماه بیشتر به مرد اجازه نداده که از همبستر شدن با عیال خود امتناع نماید از این رو در وفات همسرشان نیز از آنان خواسته که چهارماه و ده روز صبر کنند و سپس ازدواج نمایند، و این به خاطر این است که خدا می داند، زن ها بیش از چهارماه نمی توانند بدون همسر باشند و بیش از این طاقت بر ترک جماع ندارند(1).

ص: 638


1- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْهَیْثَمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الثَّانِیَ علیه السلام کَیْفَ صَارَتْ عِدَّهُ الْمُطَلَّقَهِ ثَلَاثَ حِیَضٍ أَوْ ثَلَاثَهَ أَشْهُرٍ وَ عِدَّهُ الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً قَالَ أَمَّا عِدَّهُ الْمُطَلَّقَهِ فَثَلَاثُ حِیَضٍ أَوْ ثَلَاثَهُ أَشْهُرٍ فَلِاسْتِبْرَاءِ الرَّحِمِ مِنَ الْوَلَدِ وَ أَمَّا الْمُتَوَفَّی عَنْهَا زَوْجُهَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ شَرَطَ لِلنِّسَاءِ شَرْطاً فَلَمْ یُحَابِهِنَّ فِیهِ وَ فِیمَا شَرَطَهُ عَلَیْهِنَّ بَلْ شَرَطَ عَلَیْهِنَّ مِثْلَ مَا شَرَطَ لَهُنَّ فَأَمَّا مَا شَرَطَ لَهُنَّ فَإِنَّهُ جَعَلَ لَهُنَّ فِی الْإِیلَاءِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ ذَلِکَ غَایَهُ صَبْرِ النِّسَاءِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَهِ أَشْهُرٍ فَلَمْ یُجِزْ لِلرَّجُلِ أَکْثَرَ مِنْ أَرْبَعَهِ أَشْهُرٍ فِی الْإِیلَاءِ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ ذَلِکَ غَایَهُ صَبْرِ النِّسَاءِ عَنِ الرِّجَالِ وَ أَمَّا مَا شَرَطَ عَلَیْهِنَّ فَقَالَ عِدَّتُهُنَ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً یَعْنِی إِذَا تُوُفِّیَ عَنْهَا زَوْجُهَا فَأَوْجَبَ عَلَیْهَا إِذَا أُصِیبَتْ بِزَوْجِهَا وَ تُوُفِّیَ عَنْهَا مِثْلَ مَا أَوْجَبَ عَلَیْهَا فِی حَیَاتِهِ إِذَا آلَی مِنْهَا وَ عَلِمَ أَنَّهُ غَایَهُ صَبْرِ الْمَرْأَهِ أَرْبَعَهُ أَشْهُرٍ فِی تَرْکِ الْجِمَاعِ فَمِنْ ثَمَّ أَوْجَبَ عَلَیْهَا وَ لَهَ(تفسير عیاشی، ج1/ 841 ح 390، کافی، ج6/ 113 ح1)

درکافی از محمد بن مسلم نقل شده که گوید: زنی نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: آیا زن بعد از فوت شوهر خود می تواند در خانه دیگری بخوابد؟ امام علیه السلام فرمود: در زمان جاهلیت زن ها بعد از فوت شوهرانشان یکسال در خانه آنان می ماندند و چون خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث به رسالت نمود، بر ناتوانی زن ها ترحم نموده و عده آنان را چهارماه و ده روز قرارداد و شما بر این نیز صبر نداريد! (1)

وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ (بقره/ 235)

امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از «لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا» این است که در پنهانی با زن مطلقه قرار مجامعت وعمل زناشویی نگذارید. و مقصود از «إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا» خواستگاری برای ازدواج حلال است ولكن این کار قبل از گذشتن عده نکاح قبلی نباید انجام بگیرد(2).

ص: 639


1- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَهٌ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام تَسْتَفْتِیهِ فِی الْمَبِیتِ فِی غَیْرِ بَیْتِهَا وَ قَدْ مَاتَ زَوْجُهَا فَقَالَ إِنَّ أَهْلَ الْجَاهِلِیَّهِ کَانَ إِذَا مَاتَ زَوْجُ الْمَرْأَهِ أَحَدَّتْ عَلَیْهِ امْرَأَتُهُ اثْنَیْ عَشَرَ شَهْراً فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله رَحِمَ ضَعْفَهُنَّ فَجَعَلَ عِدَّتَهُنَّ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً وَ أَنْتُنَّ لَا تَصْبِرْنَ عَلَی هَذَا.. (کافی، ج 6/ 117 ح10)
2- عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: سَألْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً قَالَ:«هُوَ الرَّجُلُ یَقُولُ لِلْمَرْأهِ قَبْلَ أنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا: أُوَاعِدُکِ بَیْتَ آلِ فُلَانٍ لِیُعَرِّضَ لَهَا بِالْخِطْبَهِ وَ یَعْنِی بِقَوْلِهِ:«إِلاّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً» التَّعْرِیضَ بِالْخِطْبَهِ «وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَهَ النِّکاحِ حَتّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ»(کافی، ج5/ 434 ح 1)

-مؤلف گوید: آنچه نقل شد مفاد چندین روایت است که از ترجمه آن ها صرف

نظر شد.

لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ (بقره/ 236)

امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که همسر خود را قبل از همبستر شدن با او طلاق گوید و مهری برای او تعیین نکرده باشد باید مهر مناسب شأن او را به او بدهد و اگر مهری برای او تعیین نموده بوده است، باید نصف آن را به او بدهد و طلاق او قابل رجوع نیست(1).

محمد بن مسلم می گوید: امام باقر علیه السلام درباره کسی که همسر خود را قبل از همبستر شدن با او طلاق می دهد فرمود: قبل از طلاق باید او را از مهری بهره مند نماید، چنان که خداوند می فرماید: اگر توانگر است، به اندازه توان خود و اگر دست تنگ است به اندازه توان خود مهر او را بدهد(2).

ص: 640


1- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ تَتَزَوَّجُ إِنْ شَاءَتْ مِنْ سَاعَتِهَا وَ إِنْ کَانَ فَرَضَ لَهَا مَهْراً فَلَهَا نِصْفُ الْمَهْرِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فَرَضَ لَهَا مَهْراً فَلْیُمَتِّعْهَا. (کافی، ج6/ 106ح1)
2- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُرِیدُ أَنْ یُطَلِّقَ امْرَأَتَهُ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا قَالَ یُمَتِّعُهَا قَبْلَ أَنْ یُطَلِّقَهَا فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَالَ وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ. (تهذیب، ج 8/ 142 ح 492)

حفض بن بختری گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا اگرکسی همسر خود را طلاق بدهد، باید او را بهره مند نماید؟ فرمود: آری آیا دوست نمی دارد که از محسنین واز متقين باشد؟(1)

وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ( بقره / 237)

احکام طلاق قبل از دخول

امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که مرد همسر خود را قبل از همبستر شدن با او طلاق می دهد آن زن از او جدا می شود وآن مرد نمی تواند به او مراجعه کند و در همان ساعت آن زن می تواند با دیگری ازدواج نماید، پس اگر مهری برای او تعیین نموده، باید نصف آن را به او بدهد و اگر مهری برای او تعیین نکرده است، باید بهره ای (به اندازه توان خود) به او بدهد(2).

ودرسخن دیگری فرمود: اگر مهری برای او تعیین نموده باید نصف آن را به او

بدهد وگرنه باید (نصف) مهرالمثل را به او بدهد.

سپس فرمود: مقصود از «أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ» پدر و برادروکسی است

ص: 641


1- عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ - فِی الرَّجُلِ یُطَلِّقُ امْرَأتَهُ أیُمَتِّعُهَا؟ قَالَ: نَعَمْ أمَا یُحِبُّ أنْ یَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ أمَا یُحِبُّ أنْ یَکُونَ مِنَ الْمُتَّقِینَ. (کافی، ج6/ 104، ح 1)
2- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ تَتَزَوَّجُ إِنْ شَاءَتْ مِنْ سَاعَتِهَا وَ إِنْ کَانَ فَرَضَ لَهَا مَهْراً فَلَهَا نِصْفُ الْمَهْرِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فَرَضَ لَهَا مَهْراً فَلْیُمَتِّعْهَا. (کافی، ج6/ 106، ح ، تفسير برهان، ج2/ 228 ح 1)

که اختیار امور آن زن به دست اوست و برای او می فروشد و می خرد، چنین کسی اگر از مهر آن زن گذشت کند روا خواهد بود (1).

امام صادق علیه السلام در تفسير «وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ» فرمود: زمان سختی بر این مردم خواهد آمد، که هرکسی نسبت به آنچه در دست دارد عضوض و بخیل است و گذشت و احسان را از یاد برده است، چنین مردمی اموال افراد مضطر و بیچاره را خریداری می کنند و به فکر حل مشکل آنان نیستند در حالی که خداوند می فرماید: «وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ»(2).

امام صادق علیه السلام در روایت دیگری می فرماید» پدر و برادر و کسی که اختیار نکاح به دست اوست، باید از طرف آن زن مطلقه وکیل در قبض مهر باشند وگرنه حق ندارند چیزی از آن را به زوج ببخشند، چنان که حق ندارند كل مهر را ببخشند، جز آن که آن مطلقه بچه ای بوده باشد دردامن پدرکه در آن صورت نیازی به وکالت نیست. (و پدر، ولی قهری او خواهد بود) (3).

مؤلف گوید: روایات فراوان دیگری در ذیل آیه فوق نقل شدهاست که خلاصه

همه آن ها آنچه است که ذکر شد.

ص: 642


1- عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا قَالَ عَلَیْهِ نِصْفُ الْمَهْرِ إِنْ کَانَ فَرَضَ لَهَا شَیْئاً وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فَرَضَ لَهَا فَلْیُمَتِّعْهَا عَلَی نَحْوِ مَا یُمَتَّعُ مِثْلُهَا مِنَ النِّسَاءِ قَالَ وَ قَالَ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَهُ النِّکاحِ قَالَ هُوَ الْأَبُ وَ الْأَخُ وَ الرَّجُلُ یُوصَی إِلَیْهِ وَ الرَّجُلُ یَجُوزُ أَمْرُهُ فِی مَالِ الْمَرْأَهِ فَیَبِیعُ لَهَا وَ یَشْتَرِی لَهَا فَإِذَا عَفَا فَقَدْ جَازَ. (کافی، ج 6/ 106، ح 3)
2- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: یَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ یَعَضُّ کُلُّ امْرِئٍ عَلَی مَا فِی یَدَیْهِ وَ یَنْسَی الْفَضْلَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ یَنْبَرِی فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ قَوْمٌ یُعَامِلُونَ الْمُضْطَرِّینَ هُمْ شِرَارُ الناس. (تهذیب، ج 7/ 18 ح 80)
3- تهذیب، ج 6/ 215 ح 507.

آیات 238 - 245

اشاره

حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ (238)فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (239)وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (240)وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ (241)كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (242)أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ (243)وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (244)مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (245)

لغات

«حفظ» به معنای ضبط چیزی است در نفس به گونه ای که فراموش نشود، و نسیان خلاف آن است، و «وسطی» مؤنث أوسط است و آن به معنای چیزی است که به طور اعتدال بین دو چیز قرار گرفته باشد، و «قنوت» در لغت به معنای دوام برامر واحد است، و بعضی گفته اند: «قنوت» به معنای طاعت و یا به معنای دعاست که در حال قيام انجام گیرد. و «فلان يقنت على الدعاء» یعنی يدعو

ص: 643

عليه دائما، و «رجالا»، جمع راجل است و راجل کسی را گویند که بر روی پای خود باشد خواه راه برود و خواه ایستاده باشد، و «ركبان» جمع راكب است مانند فرسان که جمع فارس است، و هر چیزی که بالای چیز دیگری قرار گرفته باشد به او راکب گفته می شود، و «ألم ترا» یعنى ألم تعلم، و «قرض» به معنای جدا کردن بخشی از مال است برای پرداخت، و قرض الشيء يقرضه إذا قطعه ببنانه، و «أقرضه» إذا أعطاه ما يتجازاه منه، و«قرض» اسم مصدر است، و «تضعیف و مضاعفة و إضعاف» به معنای زیاده بر اصل است به صورت دو برابر و یا چند برابر. و «ضعفت القوم» إذا كثرتهم، وضعف خلاف قوت است، و قبض خلاف بسط است، و قبض انسان هنگامی است که ملک الموت روح انسان را می گیرد و ملک الموت را قابض الأرواح گویند، و « بَسَطَ يَبْسُطُ بَسْطاً » خلاف قبض است و «بساط » زمین وسیع را گویند.

ترجمه

برنمازها و نماز وسطی (یعنی نماز میانه ) مواظبت کنید وخاشعانه وخاضعانه برای خدا به پا خیزید (238) اگردرحال خوف و ترس از دشمن بودید در حال راه رفتن و سواره نماز بخوانید و چون ایمن شديد همان گونه که خدا به شما تعلیم داده است نمازبخوانید (239) کسانی از شما که مرگشان فرا می رسد، وهمسرانی برجای می گذارند، باید برای همسران خود وصيت بكنند، که آنان را تا يكسال بهره مند نمایند ورازخانه شوهرا بیرون نکنند واگرخود بیرون روند باکی نیست که به طور شایسته درباره خود تصمیم بگیرند، همانا خداوند توانا و حکیم است (240) مردهای باتقوا باید همسران خود را بهره مند نمایند (241) خداوند این چنین آیات خود را برای شما بیان می کند تا شاید تعقل نماييد (242) ای رسول من آیا توازحال کسانی که از ترس مرگ، از خانه های خود خارج شدند و آنان هزاران خانواده بودند، باخبرنشدی؟ (آنان از ترس طاعون ازدیارخود فرار کردند و) خداوند به آنان فرمود: بمیرد، و سپس (به درخواست

ص: 644

حزقیل پیغمبرع) آنان را زنده نمود (تا سبب عبرت باشند) همانا خداوند صاحب کرم و احسان به مردم است ولكن بیشتر مردم شكرگذار نیستند (243) در راه خدا جنگ و قتال كنید و بدانید که خداوند شنوا و داناست (244) کیست که به خدای خود قرض نیکوبدهد تا خداوند پاداش او را فراوان بدهد همان خداوند به بعضی تنگی زندگی و به بعضیا گشایش می دهد و شما به سوی او باز خواهید گشت (245)

تفسير اهل بيت علیهم السلام
اشاره

حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ(بقره/ 238)

مواظبت بر نمازها

زراره گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «صلاة وسطی» نماز ظهر است و آن نخستین نمازی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در وسط روز خوانده است و وسط نمازهایی است که در روز بین نماز صبح و نماز عصر خوانده می شود.

امام باقر علیه السلام سپس می فرماید: این آیه در روز جمعه در حالی نازل شد که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حال سفر بود، از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله در پایان آن قنوت خواند و آن را به حال خود (به صورت دو رکعت) دروطن ودرسفر رها نمود و برای کسی که در وطن باشد (و نماز جمعه نخواند) دو رکعت به آن افزود، و نماز جمعه را دو رکعت قرارداد، به خاطر آن که دو خطبه آن به جای دو رکعت خواهد بود، بنابراین کسی که در روز جمعه نماز ظهر را بدون جماعت (جمعه) بخواند باید چهار ركعت بخواند همانند روزهای غیر جمعه که چهار رکعت می خواند.

و فرمود: مقصود از « قانتین» مطیعین و راغبین است(1).

ص: 645


1- عَنْ زُرَارَهَ قَالَ: سَألْتُ أبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ عَمَّا فَرَضَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الصَّلَاهِ فَقَالَ؟خَمْسُ صَلَوَاتٍ فِی اللیْلِ وَ النَّهَارِ فَقُلْتُ: فَهَلْ سَمَّاهُنَّ وَ بَیَّنَهُنَّ فِی کِتَابِهِ؟ قَالَ:نَعَمْ.قَالَ اللهُ تَعَالَی لِنَبِیِّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ: «أَقِمِ الصَّلاهَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ » وَ دُلُوکُهَا: زَوَالُهَا. فَفِیمَا بَیْنَ دُلُوکِ الشَّمْسِ إلَی غَسَقِ اللیْلِ أرْبَعُ صَلَوَاتٍ سَمَّاهُنَّ اللهُ وَ بَیَّنَهُنَّ وَ وَقَّتَهُنَّ وَ غَسَقُ اللیْلِ: هُوَ انْتِصَافُهُ. ثُمَّ قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً فَهَذِهِ الْخَامِسَهُ. وَ قَالَ اللهُ تَعَالَی فِی ذَلِکَ «أَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهارِ» وَ طَرَفَاهُ الْمَغْرِبُ وَ الْغَدَاهُ. «وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ وَ هِیَ صَلَاهُ الْعِشَاءِ الْآخِرَهِ. وَ قَالَ تَعَالَی: «حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاهِ الْوُسْطی» وَ هِیَ صَلَاهُ الظُّهْرِ، وَ هِیَ أوَّلُ صَلَاهٍ صَلَّاهَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ هِیَ وَسَطُ النَّهَارِ، وَ وَسَطُ الصَّلَاتَیْنِ بِالنَّهَارِ صَلَاهِ الْغَدَاهِ وَ صَلَاهِ الْعَصْرِ. وَ فِی بَعْضِ الْقِرَاءَهِ حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاهِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِینَ قَالَ: وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ یَوْمَ الْجُمُعَهِ وَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فِی سَفَرِهِ فَقَنَتَ فِیهَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ تَرَکَهَا عَلَی حَالِهَا فِی السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ، وَ أضَافَ لِلْمُقِیمِ رَکْعَتَیْنِ وَ إنَّمَا وُضِعَتِ الرَّکْعَتَانِ اللتَانِ أضَافَهُمَا النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ یَوْمَ الْجُمُعَهِ لِلْمُقِیمِ لِمَکَانِ الْخُطْبَتَیْنِ مَعَ الْإمَامِ، فَمَنْ صَلَّی یَوْمَ الْجُمُعَهِ فِی غَیْرِ جَمَاعَهٍ فَلْیُصَلِّهَا أرْبَعَ رَکَعَاتٍ کَصَلَاهِ الظُّهْرِ فِی سَائِرِ الْأیَّامِ (کافی، ج 271/3 )

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: نماز « وسطی» نماز ظهر است و آن نخستین نمازی است که خداوند بر رسول خدا با نازل نموده است (1).

محمد بن سنان گويد: امام صادق علیه السلام این آیه را چنین قرائت نمود «حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ»(2).

زراره و محمد بن مسلم گویند: از امام باقر علیه السلام درباره این آیه سؤال نمودیم، فرمود: صلاة وسطی نماز ظهر است و در آن ساعت خداوند نماز جمعه را واجب نمود و آن

ص: 646


1- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ یَعْنِی الْمُرَادِیَّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ صَلَاةُ الْوُسْطَی صَلَاةُ الظُّهْرِ وَ هِیَ أَوَّلُ صَلَاةٍ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله. (معانی الاخبار، ص331، ح1)
2- حدثني أبي عن النضر بن سويد عن ابن سنان عن أبي عبد الله علیه السلام أنه قرأ «حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى» صلاة العصر «وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ». (تفسیر قمی، و ج79/1 )

ساعتی است که بنده مسلمان هر چه از خدا بخواهد خداوند به او می دهد(1).

و فرمود:«وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ» اقبال به نماز و محافظت بر وقت آن است به گونه ای که هیچ چیزی او را از نماز بازندارد(2).

عبدالله بن کثیر گوید: امام صادق علیه السلام ( درتأویل این آیه) فرمود: مقصود از صلوات، رسول خدا و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام هستند و مقصود از «وسطی» امیرالمؤمنین علیه السلام است و مقصود از «وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ» اطاعت از ائمه علیهم السلام است. و فرمود: «قنوت» کسی را گویند، که در حال قيام درنماز فراوان دعا کند(3).

فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (بقره / 239)

احکام نماز خوف

امام صادق علیه السلام می فرماید: (درجنگ صفین) روزی امیرالمؤمنین علیه السلام ویارانش

ص: 647


1- عن زرارة و محمد بن مسلم أنهما سألا أبا جعفر علیه السلام عن قول الله :«حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى» قال: صلاة الظهر وفيها فرض الله الجمعة و فيها الساعة التي لا يوافقها عبد مسلم فيسأل خيرا إلا أعطاه الله إياها. (تفسیر عیاشی، ج1/ 127، ح 417)
2- عن أبي عبد الله علیه السلام قال الصلاة الوسطى الظهر«وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ» إقبال الرجل على صلاته و محافظته على وقتها حتى لا يلهيه عنها ولايشغله شيء. (همان، ح 418)
3- عن أبي عبد الله علیه السلام في قوله: «حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ» قال: الصلاة رسول الله و أمير المؤمنين وفاطمة والحسن والحسين و الوسطى أمير المؤمنين «وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ» طائعين للأئمة. (تفسیر عیاشی، ج1/ 128، ح 421)

نتوانستند نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را بخوانند از این رو امیرالمؤمنین علیه السلام به اصحاب خود دستور داد تا به جای نماز تسبیح وتكبير وتهليل بگویند، چرا که خداوند می فرماید: «فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا» و آنان به دستور آن حضرت درحال راه رفتن و سوار بودن بر اسب ها این گونه نماز می خواندند (1).

حلبی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: در جنگ صفین اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام یک شبانه روز نتوانستند نماز خود را طبق معمول بخوانند(2).

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود: در صورت ترس و وحشت از حیوان درنده و یا دزد (و...) به جای نماز تکبیر بگویند و با سر خود (برای رکوع و سجده) اشاره نمایند(3)

مؤلف گوید: نماز خوف و شرایط آن در کتب فقهه بیان شده است و آنچه موافق نظر همه فقهاست این است که اگر امکان دارد رو به قبله تكبيرة الإحرام بگوید و به جای هر رکعت یک مرتبه تسبیحات اربع را بخواند و چون نماز خوف شکسته است برای هر نماز بعد از تكبيرة الإحرام دو مرتبه تسبیحات را بگوید و برای نماز مغرب سه مرتبه بگوید و رکوع و سجود را با اشاره انجام دهد و در برخی

ص: 648


1- عن أبي عبد الله علیه السلام قال: فات أمير المؤمنين والناس يوما بصفين يعني صلاة الظهر والعصر والمغرب والعشاء، فأمرهم أمير المؤمنین علیه السلام أن يسبحوا و يكبروا و يهللوا، قال: وقال الله: «فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا» فأمرهم علي علیه السلام فصنعوا ذلك ركبانا و رجالا. (تفسیر عیاشی، ج1/ 128، ح 423)
2- همان.
3- عن عبد الرحمن (بن أبي عبد الله) عن أبي عبد الله علیه السلام قال: سألته عن قول الله : «فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا» كيف يفعل وما يقول و من يخاف سبعة أو لصا كيف يصلي؟ قال: يكبر ويومئ إيماء برأسه. (تفسیر عیاشی، ج1/ 128، ح 424)

از روایات به گفتن تکبیر اکتفا شده است و بعضی گفته اند اگر از دنده و دزد می ترسد و یا در حال غرق شدن و یا زیر دیوار رفتن باشد نیز همین گونه عمل نماید.

وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (بقره/ 240)

ازدواج بعد از فوت همسر

در تفسیر عیاشی و مجمع البيان ضمن روایاتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: در صدر اسلام کسی که از دنیا می رفت تا یکسال همسر او را در خانه شوهر نگاه می داشتند و از مال شوهر، نفقه او پرداخت می شد و سپس بدون ارث از خانه شوهر اخراج می شد ولكن پس از نزول آیه ارث زن از شوهر، این آیه نسخ شد، وزن پس از مرگ شوهر از سهم الارث خود تأمین شد.

امام باقر علیه السلام می فرماید: این آیه به وسيله آیه عده وفات که خداوند می فرماید: «يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا» و آیات ارث نسخ گردید. (یعنی مدت تربص، و نفقه یک سال، با آیه میراث نسخ شد(1).

وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ *كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (بقره/241 - 242)

بین آیه فوق و آیه 236 که می فرماید: «لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ »

ص: 649


1- عن ابن أبي عمير عن معاوية قال: سألته عن قول الله «وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ»قال: منسوخة نسختها آية «يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا» و نسختها آية الميراث. (همان، ص 129، ح 426)

حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ» تنافی به نظر نمی رسد و روایات پیشین نیز همانند ظاهر آیه در مورد زنهای مطلقه ای بود که مهری برای آن ها تعیین نشده بود و روایات دلالت داشت که باید زوج اگر توان مند ویا ناتوان است به اندازه توان خود او را بهره مند نماید و در این آیه به طورکلی می فرماید: باید زنان مطلقه را بهره مند نمایند و در کتاب فقیه نیز مرحوم صدوق رحمة الله از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: بهره مند نمودن زن های مطلقه واجب است، خواه با آنان همبستر شده باشند و یا نشده باشند، و این بهره ومتاع باید قبل از طلاق انجام شود (1)(و این غیر از مهریه آنهاست).

امام صادق علیه السلام می فرماید: اگر مردی که همسر خود را طلاق داده، توان مالی داشته باشد، باید همسر خود را با پرداخت چیزهایی مانند غلام و کنیز بهره مند کند و اگر توان مالی نداشته باشد، به وسیله مقداری گندم و کشمش ولباس و درهم او را بهره مند کند. سپس فرمود: حسن بن علی علیهما السلام همسر مطلقه خود را به وسیله کنیز بهره مند نمود و هیچ زنی را طلاق نداد مگر آن که او را بهره مند نمود(2)

مؤلف گوید: این مسأله در بین فقها مورد اختلاف واقع شده است. بعضی گفته اند: این آیه مربوط به مطلقات غیرمدخول بها وغير مفروض المهر است و بقیه مطلقات مهر المسمی و یا مهر المثل می گیرند و اگر مدخوله نباشند نصف

ص: 650


1- تفسیر صافی، ج1/ 204.
2- عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ » قَالَ: مَتَاعُهَا بَعْدَ مَا تَنْقَضِی عِدَّتُهَا «عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ وَ کَیْفَ لَا یُمَتِّعُهَا؟ وَ هِیَ فِی عِدَّتِهَا تَرْجُوهُ وَ یَرْجُوهَا وَ یُحْدِثُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَیْنَهُمَا مَا یَشَاءُ.وَ قَالَ: إذَا کَانَ الرَّجُلُ مُوَسَّعاً عَلَیْهِ مَتَّعَ امْرَأتَهُ بِالْعَبْدِ وَ الْأمَهِ وَ الْمُقْتِرُ یُمَتِّعُ بِالْحِنْطَهِ وَ الشَّعِیرِ وَ الزَّبِیبِ وَ الثَّوْبِ وَ الدَّرَاهِمِ وَ إنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلامُ مَتَّعَ امْرَأهً لَهُ بِأمَهٍ وَ لَمْ یُطَلِّقِ امْرَأهً إلَّا مَتَّعَهَا. (کافی، ج 6/ 105 ح3)

آن را می گیرند و لكن «المطلقات» جمع با الف و لام است و شامل همه اقسام طلاق می شود و امکان دارد که این «متاع معروف» زائد بر مهر و مستحب باشد و لكن در احادیث آمده که امام مجتبی علیه السلام به همه زن های خود بعد از طلاق متاعی مانند غلام و کنیز و امثال آن ها می داد و بعید است همه آن زن ها غیرمدخوله بوده باشند، و الله العالم.

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ (بقره / 243)

فرار از مرگ سودی ندارد

در کتاب کافی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده که در تفسیر این آیه می فرمایند: آنها از اهالی یکی از شهرهای شام بودند و جمعیت شان هفتاد هزار خانواده بود و هر چند وقت یکبار مبتلای به طاعون می شدند و چون احساس خطر می کردند، ثروتمندانشان از شهر می گریختند و فقرایشان به خاطر فقر باقی می ماندند و بیشتر آنان به سبب طاعون می مردند و کسانی که از شهر خارج می شدند کمتر گرفتار طاعون می گردیدند و ثروتمندان می گفتند:

اگر ما اگر از شهر خارج نمی شدیم، گرفتار طاعون می گشتیم. و فقرا میگفتند: ما نیز اگر شهر خارج می شدیم کمتر گرفتار طاعون می گشتیم. از این رو تصمیم گرفتند، هنگام طاعون همگی از شهر خارج شوند، تا از طاعون نجات یابند، و چون چنین کردند و همگی از شهر خارج شدند و به شهر خرابه ای رسیدند که اهل آن به سبب طاعون هلاک شده بودند- و در آن شهر مستقر شدند خداوند به آنان خطاب نمود: همگی بمیرید. پس همه آنان در یک لحظه مردند و در کنار راه پوسیده شدند، و مردم استخوان های آنان را در یکجا جمع نمودند، تا این که حزقیل پیغمبر از آن راه

ص: 651

عبور نمود و چون وضعیت آنان را دید گریست و گفت:

خدایا اگر تو بخواهی، آنان را زنده خواهی نمود و آنان بلاد تو را آباد خواهند کرد و فرزندان مؤمنی به دنیا خواهند آورد و همراه بندگان دیگرت تو را عبادت خواهند نمود. پس خداوند به حزقیل فرمود: تو این گونه دوست می داری؟ حزقیل گفت: آری آنان را زنده کن. پس خداوند به حزقیل فرمود: چنین بگو (و اسم اعظم را بر زبان جاری کن) و چون حزقیل اسم اعظم را بر زبان جاری نمود، دید استخوان ها پرواز کردند و آن مردم زنده شدند و به همدیگر نگاه می کردند و تكبير وتهليل و تسبیح خدا را می گفتند. در آن هنگام حزقیل گفت: خدایا من گواهی میدهم که تو برهر چیزی قادر و توانا هستی(1).

ص: 652


1- عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ وَغَیْرِهِ ، عَنْ بَعْضِهِمْ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ؛ وَبَعْضِهِمْ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام :فِی قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ : «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ» فَقَالَ إِنَّ هؤُلَاءِ أَهْلُ مَدِینَهٍ مِنْ مَدَائِنِ الشَّامِ ، وَکَانُوا سَبْعِینَ أَلْفَ بَیْتٍ ، وَکَانَ الطَّاعُونُ یَقَعُ فِیهِمْ فِی کُلِّ أَوَانٍ ، فَکَانُوا إِذَا أَحَسُّوا بِهِ خَرَجَ مِنَ الْمَدِینَهِ الْأَغْنِیَاءُ لِقُوَّتِهِمْ ، وَبَقِیَ فِیهَا الْفُقَرَاءُ لِضَعْفِهِمْ ، فَکَانَ الْمَوْتُ یَکْثُرُ فِی الَّذِینَ أَقَامُوا ، وَیَقِلُّ فِی الَّذِینَ خَرَجُوا ، فَیَقُولُ الَّذِینَ خَرَجُوا : لَوْ کُنَّا أَقَمْنَا لَکَثُرَ فِینَا الْمَوْتُ ، وَیَقُولُ الَّذِینَ أَقَامُوا : لَوْ کُنَّا خَرَجْنَا لَقَلَّ فِینَا الْمَوْتُ قَالَ فَاجْتَمَعَ رَأْیُهُمْ جَمِیعا أَنَّهُ إِذَا وَقَعَ الطَّاعُونُ فِیهِمْ وَأَحَسُّوا بِهِ خَرَجُوا کُلُّهُمْ مِنَ الْمَدِینَهِ ، فَلَمَّا أَحَسُّوا بِالطَّاعُونِ خَرَجُوا جَمِیعا ، وَتَنَحَّوْا عَنِ الطَّاعُونِ حَذَرَ الْمَوْتِ ، فَسَارُوا فِی الْبِلَادِ مَا شَاءَ اللّهُ .ثُمَّ إِنَّهُمْ مَرُّوا بِمَدِینَهٍ خَرِبَهٍ قَدْ جَلَا أَهْلُهَا عَنْهَا ، وَأَفْنَاهُمُ الطَّاعُونُ ، فَنَزَلُوا بِهَا ، فَلَمَّا حَطُّوا رِحَالَهُمْ وَاطْمَأَنُّوا بِهَا ، قَالَ لَهُمُ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ : مُوتُوا جَمِیعا ، فَمَاتُوا مِنْ سَاعَتِهِمْ ، وَصَارُوا رَمِیما یَلُوحُ ، وَکَانُوا عَلی طَرِیقِ الْمَارَّهِ ، فَکَنَسَتْهُمُ الْمَارَّهُ ، فَنَحَّوْهُمْ وَجَمَعُوهُمْ فِی مَوْضِعٍ ، فَمَرَّ بِهِمْ نَبِیٌّ مِنْ أَنْبِیَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ یُقَالُ لَهُ : حِزْقِیلُ ، فَلَمَّا رَأی تِلْکَ الْعِظَامَ بَکی وَاسْتَعْبَرَ ، وَقَالَ : یَا رَبِّ ، لَوْ شِئْتَ لَأَحْیَیْتَهُمُ السَّاعَهَ کَمَا أَمَتَّهُمْ ، فَعَمَرُوا بِلَادَکَ ، وَوَلَدُوا عِبَادَکَ ، وَعَبَدُوکَ مَعَ مَنْ یَعْبُدُکَ مِنْ خَلْقِکَ . فَأَوْحَی اللّهُ تَعَالی إِلَیْهِ : أَفَتُحِبُّ ذلِکَ؟ قَالَ : نَعَمْ یَا رَبِّ فَأَحْیِهِمْ» .قَالَ : «فَأَوْحَی اللّهُ _ عَزَّ وَجَلَّ إِلَیْهِ : أَنْ قُلْ کَذَا وَکَذَا ، فَقَالَ الَّذِی أَمَرَهُ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ یَقُولَهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : وَهُوَ الِاسْمُ الْأَعْظَمُ ، فَلَمَّا قَالَ حِزْقِیلُ ذلِکَ الْکَلَامَ ، نَظَرَ إِلَی الْعِظَامِ یَطِیرُ بَعْضُهَا إِلی بَعْضٍ ، فَعَادُوا أَحْیَاءً یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ ، یُسَبِّحُونَ اللّهَ عَزَّ ذِکْرُهُ وَیُکَبِّرُونَهُ وَیُهَلِّلُونَهُ ، فَقَالَ حِزْقِیلُ عِنْدَ ذلِکَ : أَشْهَدُ أَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ قَالَ عُمَرُ بْنُ یَزِیدَ : فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام فِیهِمْ نَزَلَتْ هذِهِ الْایَهُ(کافی، ج 8/ 198 ح 237)

امام صادق علیه السلام درسخن دیگری می فرماید: خداوند آنان را به دنیا بازگرداند و آنان در خانه های خود ساکن شدند و زندگی نمودند و ازدواج کردند و تا زمانی که خدا می خواست زنده ماندند و سپس (با اجل های خود) مردند(1). وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ *مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (بقره / 244 - 245)

پاداش قرض به خدا

يونس بن ظبيان گويد: امام صادق علیه السلام می فرمود: هیچ چیزی نزد خداوند محبوب تر از صلة دراهم (و دادن هدیه) به امام علیه السلام نیست، و خداوند دراهم او پول هایی که به امام داده می شودرا در بهشت همانند کوه (بزرگ) قرار

ص: 653


1- عن حمران بن أعين عن أبي جعفر علیه السلام قال: قلت له: حدثني عن قول الله:«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ» ثم أحياهم قلت: أحياهم حتى نظر الناس إليهم ثم أماتهم من يومهم أو ردهم إلى الدنيا حتى سكنوا الدور وأكلوا الطعام و نكحوا النساء قال: بل ردهم الله حتى سكنوا الدور و أكلوا الطعام و نکحوا النساء ولبثوا بذلك ما شاء الله ثم ماتوا بآجالهم. (تفسير عیاشی، ج1/ 130 ح 433)

می دهد. چنان که در کتاب خود می فرماید: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً» و سپس فرمود: به خدا سوگند این پاداش مربوط به صله به امام علیه السلام است(1).

ابو ايوب خرازگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: هنگامی که آیة «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا»(2) بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدایا بیش از این عطا کن. پس خداوند آیه «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»(3) را نازل نمود، و رسول خدا صلی الله علیه و آله باز فرمود: خدایا بیش از این عطا کن. و خداوند آیه «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً» را نازل نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله دانست که چیزکثیر نزد خداوند شماره و نهایت ندارد(4).

سليمان بن مهران گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: معنای «وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ» این

ص: 654


1- عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ وَ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ قَالا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ مَا مِنْ شَیْ ءٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ مِنْ إِخْرَاجِ الدَّرَاهِمِ إِلَی الْإِمَامِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَیَجْعَلُ لَهُ الدِّرْهَمَ فِی الْجَنَّهِ مِثْلَ جَبَلِ أُحُدٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ فِی کِتَابِهِ مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَهً قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ فِی صِلَهِ الْإِمَامِ خَاصَّهً. (کافی، ج1/ 537، ح 2)
2- نمل/89.
3- انعام /160.
4- عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها» قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اللَّهُمَّ زِدْنِی فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اللَّهُمَّ زِدْنِی فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَهً» فَعَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّ الْکَثِیرَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یُحْصَی وَ لَیْسَ لَهُ مُنْتَهَی. (معانی الاخبار ص 397 ح 54)

است که خداوند عطای خود را به بعضی (که اهل عطا هستند) سرازیر می کند واز بعضی که بخیل هستند منع می نماید (1).

ص: 655


1- عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ» فَقَالَ یَعْنِی مِلْکَهُ لَا یَمْلِکُهَا مَعَهُ أَحَدٌ وَ الْقَبْضُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی فِی مَوْضِعٍ آخَرَ الْمَنْعُ وَ الْبَسْطُ مِنْهُ الْإِعْطَاءُ وَ التَّوْسِیعُ کَمَا قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» یَعْنِی یُعْطِی وَ یُوَسِّعُ وَ یَمْنَعُ وَ یُضَیِّقُ وَ الْقَبْضُ مِنْهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی وَجْهٍ آخَرَ الْأَخْذُ فِی وَجْهِ الْقَبُولِ مِنْهُ کَمَا قَالَ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ أَیْ یَقْبَلُهَا مِنْ أَهْلِهَا وَ یُثِیبُ عَلَیْهَا قُلْتُ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ» قَالَ الْیَمِینُ الْیَدُ وَ الْیَدُ الْقُدْرَهُ وَ الْقُوَّهُ یَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ السَّمَوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِقُدْرَتِهِ وَ قُوَّتِهِ «سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ». (توحید صدوق، ص161، ح2)

آیات 246 - 252

اشاره

أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (246)وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (247)وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (248)فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ (249)وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (250)فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ

ص: 656

وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ (251)تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (252)

لغات

«ملا» به معنای گروه اشراف از مردم است، و «ملا الرجل ملاءة فهو ملئ بالأمر» إذا أمكنه القيام به، واصل لغت به معنای اجتماع است، و اشراف را به این خاطر ملا گویند که به شرافت کامل رسیده اند و یا به خاطر این که هیبت آنان سینه ها را پر می کند، و «اصطفاه» در اصل اصتفاه بوده و به معنای اختاره می باشد، و «بسطة» به معنای فضیلت در جسم و مال است، و «تابوت» لغت عموم اعراب است و «تابوه» لغت انصار است، و «سکينة» اسم مصدرو به معنای سکون و آرامش است، و «فصل» به معنای قطع است، و فصل بالجنود ای ساربهم و قطعهم عن موضعهم، و «جنود» جمع جند است، و جند الجنود أي جمعهم، و «ظرف الماء واقترف» یعنی أخذ منه غرفة، و«مغرفة» آلت برداشتن آب است، و «الجواز» المرور، و «طاقت» به معنای قوت است، و «فئه» به معنای طائفه است، و جمع آن فئون و فئات است، و «بروز» به معنای ظهور است، و «إفراغ» به معنای فروریختن چیزی است با سرعت که چیزی از آن نماند، و«وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا» یعنی خاليا من الصبر، و «تثبیت» قرار دادن چیزی است در مکان خود، و « أثبت حجته» ای أقامها، و «رجل ثبت» یعنی ثقة مأمون فيما يرويه، و «هزم» به معنای دفع است، و هزمهم یعنی دفعهم و غلبهم، و «تلاوت» به معنای خواندن کلمات به دنبال همدیگر است، و «حق» این است که چیزی در جای خود قرار بگیرد بدون آن که تغییری در آن رخ بدهد، و «رسالت» به معنای به دوش گرفتن

ص: 657

کلامی است برای رساندن به مردم و «مرسلين» صاحبان رسالت الهی هستند.

ترجمه

ای رسول من آیا از وضعیت سران بنی اسرائیل بعد از موسی خبرنيافتی هنگامی که آنان به پیامبری از پیامبران خود گفتند: پادشاهی برای ما تعيين کن تا در راه خدا جنگ وجهاد کنیم و آن پیامبر(یعنی اشموئيل) به آنان گفت: آیا فکرنمیکنید که اگرجهاد بر شما واجب شود از آن امتناع خواهید ورزید؟ آنان گفتند: «چگونه ما در راه خدا جهاد نمی کنیم؟ درحالی که ما از دیار خود رانده و از فرزندان خود جدا شده ایم؟» وهنگامی که جهاد برآنان واجب شد - جزاندکی از آنان - از جهاد در راه خدا روگرداندند، و خداوند از حال ستمکاران آگاه است (246) و پیامبر آنان به آنها فرمود: خداوند طالوت را برای شما پادشاه قرارداده است . بنی اسرائیل گفتند: او چگونه می تواند سلطان برما باشد؟ درحالی که ما ازاوسزاوارتربه ملک و سلطنت هستیم، از سویی به اوثروت ومالی داده نشده است. پیامبرشان فرمود: خداوند او را ازبین شما برگزيده ، وبرعلم و نیروی بدنی او افزوده وخداوند ملک خود را به هرکس بخواهد می دهد همانا خداوند وسعت دهنده و داناست (247) پیامبرشان به آنان فرمود: نشانه ملک طالوت این است که تابوت (موسی ع) که درآن سكينه الهی و بقیه ای از آثار آل موسى وآل هارون است، نزد شما خواهد آمد و ملائکه آن را حمل خواهند نمود و در این ماجرا نشانه (حقی) برای شما خواهد بود اگر ایمان داشته باشید (248) هنگامی که طالوت با لشکریان خود بیرون شد، به بنی اسرائیل گفت: خداوند شما را با نوشیدن از آب نهری خواهد آزمود، پس هرکس از آن بنوشد از پیروان من نیست؛ وهرکس ننوشد از پیروان من است - مگر کسی که کفی از آن برگیرد - پس همه آنان از آن نهر نوشیدند، مگر اندکی از ایشان، از این روهنگامی که طالوت و کسانی که به اوايمان آورده بودند از آن نهرگذشتند (بقيه مردم که از آن نهرنوشیده بودند) گفتند: امروز ما طاقت جنگ با جالوت وجنود او را نداریم و آنان که (از آن نهر ننوشیده بودند) و يقين به ملاقات پروردگار خود داشتند گفتند: بسا گروه کمی - با اذن بر گروه زیادی غالب شده اند و خداوند با صابران

ص: 658

(249) وهنگامی که با جالوت وسپاهیانش روبروشدند گفتند: خدایا صبری بردل های ما فرو ريزوقدم های ما را استوارگردان وما را برگروه کافران پیروزفرما (250) پس با اذن خداوند آنان را شکست دادند وداود جالوت را کشت و خداوند به او حكمت و پادشاهی داد و از آنچه می خواست به او آموخت. واگرخداوند برخی از مردم را به وسيله برخی دیگردفع نمی کرد، قطعا زمين فاسد وتباه می شد ولكن خداوند نسبت به همه جهانیان تفضل دارد (251) آنچه گذشت آیات الهی بود که ما به حق برای توتلاوت نمودیم، و به راستی تواز پیامبران ومرسلین هستی (252)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (بقره / 246)

گناه زیاد و سلطه ظالم

تفصیل این قصه در تفسیر قمی از امام باقر علیه السلام نقل شده است و ما متن آن را برای روشن شدن این آیات ترجمه می کنیم.

امام باقر علیه السلام می فرماید: بنی اسرائیل بعد از حضرت موسی علیه السلام به گناه و معصیت روی آوردند و دین خدا را تغییر دادند و در مقابل پروردگار خود سرکشی نمودند، تا این که پیامبر آنان «ارمیا» آنان را امرونهی نمود و آنان از او اطاعت نکردند، از این رو خداوند جالوت را که از قبطیان بود بر آنان مسلط نمود وجالوت به آن ها ظلم می کرد و مردان شان را می کشت و از شهر و دیار اخراجشان می نمود و اموالشان را می گرفت و زنانشان را به خدمت وامی داشت، پس آنان نزد آن پیامبر آمدند و گفتند:

ص: 659

« از خدای خود بخواه تا پادشاهی برای ما قرار بدهد و ما در راه خدا با دشمنانمان بجنگیم» و در آن زمان در بنی اسرائیل نبوت وسلطنت در یک خانواده نبود از این رو گفتند: پادشاهی برای ما قرار بده تا ما با او در راه خدا (با دشمنانمان ) جنگ کنیم؛ پیامبر آنان فرمود: «هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا» یعنی «آیا گمان نمی کنید که چون قتال برشما واجب شود از آن امتناع ورزید؟» و چون خداوند قتال را بر آنان واجب نمود، همان گونه که پیامبرشان خبر داده بود، از قتال با دشمن، خودداری کردند جزکمی از آنان وچون پیامبرشان فرمود: «خداوند "طالوت" را پادشاه شما قرارداده»، خشمگین شدند و گفتند:

چگونه او برما حکومت خواهد نمود، درحالی که ما سزاوارتر از او به حکومت هستیم؛ از سویی او دارای ثروت و مالی نیست ؟!» و در آن زمان نبوت در فرزندان لاوی وملک و پادشاهی در فرزندان يوسف بود وطالوت ازفرزندان «ابن یامین» برادر يوسف - از ناحیه مادر- بود، وطالوت نه از فرزندان نبوت بود و نه از فرزندان بیت پادشاهی بود، پس پیامبر آنان فرمود: «خداوند طالوت را برای شما برگزیده و نیروی علم و قدرت بدن به او داده و خداوند ملک و سلطنت خود را به هرکس بخواهد می دهد و اوست وسعت دهنده دانا وطالوت از نظر نیروی بدنی و دانش و علم از جمیع مردم بزرگ تر و قوی تر است جز آن که او فقیر می باشد» پس مردم سخن او را نپذیرفتند و از او بدگویی نمودند و گفتند: طالوت، مال و ثروتی ندارد(1).

ص: 660


1- حدثني أبي عن النضر بن سويد عن يحيى الحلبي عن هارون بن خارجة عن أبي بصير عن أبي جعفر علیه السلام أن بني إسرائيل بعد موسی علیه السلام عملوا المعاصي وغيروا دين الله و عتوا عن أمر ربهم، و كان فيهم نبي يأمرهم و ينهاهم فلم يطيعوه، و روي أنه أرميا النبي، فسلط الله عليهم جالوت، وهو من القبط فأذلهم وقتل رجالهم و أخرجهم من ديارهم وأموالهم واستعبد نساءهم، ففزعوا إلى نبيهم وقالوا سل الله أن يبعث «لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»، و كانت النبوة في بني إسرائيل في بيت و الملك و السلطان في بيت آخر لم يجمع الله لهم الملك و النبوة في بيت واحد، فمن ذلك قالوا «ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا...» و قوله «وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا» فغضبوا من ذلك وقالوا «أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ» و و كانت النبوة في ولدلاوي والملك في ولد يوسف، و كان طالوت من ولد بنیامین أخي يوسف لأنه لم يكن من بيت النبوة ولا من بيت المملكة، فقال لهم نبيهم «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» و کان أعظمهم جسما و كان شجاعا قويا و كان أعلمهم إلا أنه كان فقيرا فعابوه بالفقر فقالوا: «وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ» ، ف«وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ». (تفسیر قمی، ج81/1 )

وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ *وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (بقره / 247 - 248)

ماجرای طالوت وجالوت و تابوت

امام باقر علیه السلام سپس می فرماید: مقصود از تابوت آن صندوقی است که خداوند برای موسی علیه السلام نازل نمود و مادر موسی علیه السلام موسی را در آن قرار داد و به رود نیل انداخت و بنی اسرائیل همواره از آن تبرک می جستند و چون وفات موسي علیه السلام فرا رسید، موسی الواح تورات و زره خود و آنچه از نشانه های نبوت داشت را در آن قرار داد و به وصی خود یوشع سپرد و این تابوت بین بنی اسرائیل بود (و از آن تبرک می جستند) و چون به گناه و معصیت روی آوردند و به تابوت توهین کردند،

ص: 661

خداوند تابوت را بالا برد، و چون از پیامبر خود درخواست سلطان و پادشاه نمودند و خداوند طالوت را برای آنان برگزید تا بتوانند با دشمنان خود جنگ کنند و(به عنوان نشانه ) تابوت را به آنان بازگردانید، چنان که می فرماید:«إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ» سپس فرمود: مقصود از «بقية من ربکم» ذره پیامبران است(1).

در تفسیر عیاشی از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که فرمود: در آن تابوت الواح موسی و طشتی که در آن قلوب پیامبران شسته می شد وجود داشت.

در تفسیر قمی از آن حضرت نقل شده که فرمود: سکینه نسیم بهشتی بوده و صورت آن همانند صورت انسان بوده است و هنگامی که تابوت را مقابل مسلمانان و كفار قرار می دادند، اگر کسی بر تابوت مقدم می شد، بازنمی گشت تا کشته شود و یا مغلوب گردد و کسی که از تابوت بازمی گشت کافر می شد و امام او را می کشت.

در کتاب معانی الاخبار نقل شده که از امام کاظم علیه السلام سوال شد: تابوت موسی علیه السلام چگونه و چه اندازه بوده است؟ امام کاظم علیه السلام فرمود: سه ذراع دردو ذراع بوده است. گفته شد: در آن تابوت چه بوده است؟ فرمود: «عصای موسی و سکینه» گفته شد: سکینه چه بوده است؟ فرمود: روح الله بوده که تکلم می نموده، و هرگاه

ص: 662


1- وكان التابوت الذي أنزل الله على موسى فوضعته فيه أمه و ألقته في اليم، فكان في بني إسرائيل يتبركون، به فلما حضر موسى الوفاة وضع فيه الألواح وما كان عنده من آيات النبوة و أودعه يوشع وصيه، فلم يزل التابوت بينهم حتى استخفوا به و كان الصبيان يلعبون به في الطرقات فلم يزل بنو إسرائيل في عزو شرف ما دام التابوت عندهم فلما عملوا بالمعاصي و استخفوا بالتابوت رفعه الله عنهم فلما سألوا النبي بعث الله طالوت علیهم يقاتل معهم رد الله عليهم التابوت و قوله «فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ» فإن التابوت كان يوضع بين يدي العدو و بين المسلمين فيخرج منه ريح طيبة لها وجه كوجه الإنسان. (تفسیر قمی، ج1/ 81 - 82)

بنی اسرائیل درباره چیزی اختلاف می نموده اند، با آنان سخن می گفته و از اراده آنان خبر می داده است.

در تفسیر مجمع البیان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود: سکینه چیزی بوده که نسیم بهشتی از آن می وزیده و صورت آن همانند صورت انسان بوده است.

از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: همان گونه که سلاح برای ما نشانه امامت است و هرکدام از ما امامان سلاح به دست او داده شود نشانه امامت اوست، تابوت نیز برای پیامبران بنی اسرائیل نشانه نبوت آنان بوده است و هر خانواده ای که تابوت را به درخانه خود می یافت، نشانه پیامبری او بود (1).

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ *وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ *فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ *تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ

در تفسیر عیاشی آمده که امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیات فرمود: داود چهار

ص: 663


1- عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: سَأَلْتُهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا کَانَ تَابُوتُ مُوسَی وَ کَمْ کَانَ سَعَتُهُ قَالَ ثَلَاثُ أَذْرُعٍ فِی ذِرَاعَیْنِ قُلْتُ مَا کَانَ فِیهِ قَالَ عَصَا مُوسَی وَ السَّکِینَهُ قُلْتُ وَ مَا السَّکِینَهُ قَالَ رُوحُ اللَّهِ یَتَکَلَّمُ کَانُوا إِذَا اخْتَلَفُوا فِی شَیْ ءٍ کَلَّمَهُمْ وَ أَخْبَرَهُمْ بِبَیَانِ مَا یُرِیدُونَ. (معاني الأخبار، ص 284، ح2)

برادر و پدری پیرداشت و برای چراندن گوسفندان پدر در شهر خود می ماند، تا این که طالوت سربازان خود را به صف نمود و پدرداود فرزند کوچک تر خود داود را فرا خواند و به او گفت: «ای فرزندم با براد رانت با این وسایلی که فراهم ساخته ایم همراه شوتا بردشمنان پیروزگردید»، داود که مردی کوتاه قامت و سبزه گون وكم موو دارای قلبی پاک بود، وارد میدان نبرد شد و دو لشکر به یکدیگر نزدیک شدند.

امام صادق علیه السلام فرمود: داود در بین راه به سنگی عبور نمود و آن سنگ به او گفت: ای داود مرا با خود ببرو به وسیله من جالوت را بکش، چرا که من برای قتل او آفریده شدم. داود آن سنگ را برداشت و در میان خورجین خود در کنار سنگ هایی که به وسیله «قلاب سنگ» ازگله خود دفاع می نمود قرار داد، و چون وارد سپاه شد، شنید که مردم، سپاه جالوت را بزرگ می شمارند، از این رو به آنان فرمود: برای چه او را بزرگ می شمارید؟! به خدا سوگند اگرمن او را ببینم او را خواهم کشت. پس این سخن به گوش طالوت رسید، وطالوت به او گفت:

ای جوان قدرت و توان توچه مقدار است؟ داود گفت: روزی شیری به طرف یکی از گوسفندانم میدوید، پس من خود را رساندم وسرش را گرفتم و گوسفندم را از دهانش جدا کردم. پس طالوت دستور داد تا زره فراخی بیاورند و چون زره را به گردن او انداختند، به اندازه او بود وطالوت و بنی اسرائیل تعجب نمودند، در این هنگام طالوت گفت: به خدا سوگند چیزی نمانده است که خداوند جالوت را به دست وی هلاک نماید، و چون صبح شد لشکریان گرد طالوت جمع شدند و دو سپاه مقابل همدیگر قرار گرفتند، پس داود گفت: جالوت را به من نشان دهید و چون او را دید آن سنگ را در« قلاب سنگ» خود قرارداد و چون پرتاب نمود به وسط چشمان جالوت اصابت کرد و در سر او فرو رفت و از مرکب به زیر افتاد، پس مردم گفتند:

ص: 664

داود جالوت را کشت. از این رو مردم داود را به پادشاهی پذیرفتند و دیگر یادی از طالوت به میان نیامد و بنی اسرائیل گرد داود جمع شدند و خداوند کتاب زبور را بر داود نازل نمود و آهن را به دست او نرم کرد به گونه ای که با آهن هرچه را می خواست می ساخت و خداوند به کوه ها و پرندگان دستور داد تا با وی درتسبیح خداوند هماهنگ شوند، و خداوند صدای زیبایی به او داد که احدی مانند او نبود، او در پنهانی در بین بنی اسرائیل زندگی می کرد، و در عبادت نیروی فراوانی داشت(1).

ص: 665


1- عن محمد الحلبي عن أبي عبد الله علیه السلام قال: كان داود وإخوة له أربعة و معهم وهو أصغرهم فقال: يا بني اذهب إلى إخوتك بهذا الذي قد صنعناه لهم يتقوون به على عدوهم و كان رجلا قصيرا أزرق قليل الشعر طاهر القلب فخرج وقد تقارب القوم بعضهم من بعض. (فذكر) عن أبي بصير قال: سمعته يقول: فمر داود على حجر فقال الحجر: يا داود خذني فاقتل بي جالوت، فإني إنما خلقت لقتله، فأخذه فوضعه في مخلاته التي تكون فيها حجارته التي كان يرمي بهاعن غنمه بمقذافه فلما دخل العسكر سمعهم يتعظمون أمر جالوت فقال لهم داود: ما تعظمون من أمره فو الله لئن عاينته لأقتلنه فتحدثوا بخبره حتى أدخل على طالوت، فقال: يا فتی و ما عندك من القوة و ما جربت من نفسك قال: كان الأسد يعدو على الشاة من غنمي فأدركه فأخذ برأسه فأفك لحييه عنها فأخذها من فيه، قال: فقال: ادع لي بدرع سابغة قال: فأتي بدرع فقذفها في عنقه فتملأ منها حتى راع طالوت و من حضره من بني إسرائيل، فقال طالوت: والله لعسى الله أن يقتله به، قال: فلما أن أصبحوا و رجعوا إلى طالوت والتقى الناس، قال داود: أروني جالوت فلما رآه أخذ الحجر فجعله في مقذافه فرماه فصك به بين عينيه فدمغه و نكس عن دابته و قال الناس: قتل داود جالوت و ملکه الناس حتى لم يكن يسمع لطالوت ذكر، واجتمعت بنو إسرائيل على داود وأنزل الله عليه الزبور و علمه صنعة الحديد فلينه له وأمر الجبال والطير يسبحن معه، قال: ولم يعط أحد مثل صوته، فأقام داود في بني إسرائيل مستخفيا و أعطي قوة في عبادته. (تفسیر عیاشی، ج1/ 134، ح 445)

ابوبصیر گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي» فرمود: همه آنان از آن نهر آب نوشیدند جزسیصد و سیزده نفر از مردان و برخی مشتی از آن آب را گرفتند و نوشیدند و برخی اصلا از آن آب ننوشیدند، و چون وارد میدان جنگ شدند، کسانی که مشتی از آن آب را نوشیده بودند گفتند: «لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ» و کسانی که اصلا از آن آب ننوشیده بودند گفتند: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ»(1).

حماد بن عثمان گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت قائم آل محمد صلی الله علیه و آله نیرویی کمتر از «فئة » قيام نخواهد نمود و جمعیت «فئة » کمتر از ده هزار نفر نخواهد بود (2).

وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ(بقره/ 251)

خداوند به خاطر خوبان بلا را از گنهکاران برطرف می کند

در تفسیر عیاشی و کافی نقل شده که يونس بن ظبيان گويد: امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند به خاطر نمازگزاران از شیعیان ما، بلا را از شیعیان غیر نمازگزار ما

ص: 666


1- عن أبي بصير عن أبي جعفر علیه السلام في قول الله «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي» إلا ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا، منهم من اغترف و منهم من لم يشرب، فلما برزوا قال الذين اغترفوا «لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ» وقال الذين لم يغترفوا «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ». تفسیر عیاشی، ج1/ 133، ح443)
2- قال أبو عبد الله : علیه السلام يخرج القائم علیه السلام في أقل من الفئة ولا يكون الفئة أقل من عشرة آلاف. (تفسیر عیاشی، ج1/ 134، ح 444)

برطرف می نماید، و اگر همه آنان نماز را ترک کنند هلاک خواهند شد، و خداوند به خاطر زکات دهندگان از شیعیان ما، بلا را از آنان که زکات نمی دهند برطرف می کند و اگر همه آنان زکات ندهند هلاک خواهند شد، و خداوند به خاطر شیعیان حج گذار ما، بلا را از کسانی که حج بجا نمی آورند برطرف می کند، و اگر همه آنان حج بجا نیاورند، هلاک خواهند شد و این معنای آیه شریفه قرآن است که می فرماید:«وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ» سپس فرمود: به خداسوگند این آیه فقط درباره شما شیعیان نازل شده است نه غیر شما (1).

در تفسیر مجمع البیان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: اگر عبادت کنندگان واهل رکوع و بچه های شیرخواروحيوانات اهل چرا نبودند، خداوند به سرعت بر شما عذاب می فرستاد.

ونیز فرمود: خداوند به خاطر صلاحیت یک مرد صالح، فرزندان و فرزندان فرزندان او (واهل) و خانه های اطراف او را در صلاح وحفظ خود قرار می دهد، تا زمانی که آن مرد صالح بین آنان باشد(2).

ص: 667


1- عن أبي عبد الله علیه السلام قال: إن الله يدفع بمن يصلي من شیعتنا عمن لا يصلي من شیعتنا، ولو أجمعوا على ترك الصلاة لهلكوا، وإن الله يدفع بمن يصوم منهم عمن لا يصوم من شیعتنا ولو أجمعوا على ترك الصيام لهلكوا وإن الله يدفع بمن يزكي من شیعتنا عمن لا يزكي عن شيعتنا و لو أجمعوا على ترك الزكاة لهلكوا وإن الله يدفع بمن يحج من شیعتنا عمن لا يحج من شیعتنا ولو أجمعوا على ترك الحج الهلكوا، وهو قول الله تعالى: «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ» فوالله ما أنزلت إلا فيكم ولا عنى بها غيركم). (تفسیر عیاشی، ج1/ 135، ح 446)
2- في المجمع عن النبي صلی الله علیه و آله: لولا عباد ركع و صبيان رضع و بهائم رتع لصب عليكم العذاب صبا. وعنه صلی الله علیه و آله: إن الله يصلح بصلاح الرجل المسلم وولده و ولد ولده واهل دویرته و دويرات حوله لا يزالون في حفظ الله ما دام فيهم. (تفسیر صافی، ج1/ 211)

آیات 253 - 257

اشاره

تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ (253)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (254)اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ (255)لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (256)اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (257)

لغات

«بيع» به معنای استبدال متاع در مقابل ثمن و قیمت است و ضد آن شراء است، و «خلة» مودت خالص را گویند، و «خليل» خالص در مودت را گویند،

ص: 668

«خلة» به معنای خصلت است، و «خلة» به معنای غلاف شمشیر است، و «حی» آن ذاتی است که همه مدرکات را درک می کند، و «قيوم» قووم بوده و اجتماع دو واو سبب ادغام و تبدیل به یاء می شود، و «قیام» نیز قیوام بوده و واو تبدیل به الف شده است، و وزن آن فعال است، و «سنة» خواب خفیف است که آن را نعاس می نامند، و (ولا يؤوده حفظهما يعني لا يثقله، چراکه حفظ آسمان ها و زمین برای خداوند کار آسانی است و «وسع فلان الشیء» یعنی احتمله وأطاقه و أمکنه القيام به، و «کرسی» هر چیزی را گویند که بر آن تکیه می شود، و گفته می شود: «کرسی پادشاه از کجا تا کجاست» یعنی محدوده قدرت و حکومت او از آن جاتا آن جاست و «علق» به معنای اقتدار است، و «علو» با کسر وضم خلاف فل است، وعلا فلان في الأرض یعنی تجبر كما قال سبحانه: (إن فرعون علا في الأرض ) ای تجبر، والله تعالى العالي المتعالی ای القادر القاهر الذي لا يعجزه شیء، و فلان من محلية الناس يعني من أشرافهم، و «العظیم» یعنی عظیم الشأن و المعظم، و «رشد» نقيض غن است، و غواية طريقه هلاکت است، و «غوی» به معنای خاب و خیر است، و «ولی» به معنای قرب بدون فصل است، و این معنای اولویت از دیگران است، و «والی» کسی را گویند که تدبیر امور مردم را می کند، و «مولی» نیز تدبیر امور عبد می نماید، و «طاغوت» صاحب طغیان را گویند.

ترجمه

ظما برخی از پیامبران را بر برخی دیگربرتری دادیم، برخی از آنان (مانند موسی ع) کلیم خدا شد و(خداوند با او سخن گفت) و خداوند درجات بعضی را بالا برد وما به عیسی بن مریم دلائل (وبينات) روشن دادیم و او را به وسيله روح القدس تأييد نمودیم واگر خدا می خواست امت های پیامبران - با علامات ونشانه های حقی که برای آنان آمد - به کشتاریکدیگرنمی پرداختند ولكن (دراثر) اختلاف برخی ایمان آوردند و برخی کفر ورزيدند واگرخدا می خواست، آنان با یکدیگر جنگ نمی کردند، جز این که خداوند

ص: 669

آنچه را می خواهد انجام می دهد (253) ای کسانی که ایمان آورده اید! از آنچه ما روزی شما کرده ایم، انفاق کنید، پیش از آن که روزی فرا رسید که در آن روزنه دادوستدی هست ونه رفاقت و دوستی ونه شفاعتي وكافران حقا ستمکاران (به خود) هستند (254) خداست که معبودی جز او نيست واوزنده و پایداراست و چرت وخوابی، او را نمی گیرد و آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، چه کسی می تواند بدون اذن او شفاعت کند، او همه امور گذشته و آینده را می داند و مردم احاطه به علم او پیدا نمی کنند، جز آن که اولاز راه وحی) دانشی به آنان بدهد، قدرت وعلم او آسمانها و زمین را احاطه نموده وحفظ آسمانها و زمین برای اوسنگین نیست و اوست (خدای) بلند مرتبه و بزرگ (255) در(پذیرش) دین اجبار و اکراهی نیست و راه از بيراهه برای مردم آشکارشده است ، پس هرکس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ایمان آورد، به يقين به دستگیره استوار ومحکم و ناگسستنی چنگ زده است و خداوند شنوا و داناست (256) خداوند ولی (و سرور) اهل ایمان است و آنان را از تاریکی ها (وظلمت های گمراهی) به نورا (هدایت) می برد (ولكن) کسانی که کافر شدند، اوليا (وسرپرستان) همان طاغوت ها (وگناهکارانند) که آنان را از نورا (هدایت) به تاریکی (گمراهی) می برند، آنان اهل آتش ومخلد (وجاويد) در آن می باشند (257)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ (بقره / 252)

فضیلت پیامبر اسلام بر سایر پیامبران علیهم السلام

در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که به امیرالمؤمنین

ص: 670

(صلوات الله عليه) فرمود: خداوند مخلوقی را خلق نکرده که افضل وگرامی تر از من - نزد او -باشد. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: من عرض کردم: یا رسول الله آیا شما از جبرئیل افضل هستید؟ فرمود: خداوند متعال پیامبران مرسل خود را بر ملائکه مقرب خود فضیلت داد و من را بر همه پیامبران و مرسلین فضیلت داد و بعد از من يا على تو و امامان بعد از تو برهمه پیامبران و ملائکه فضیلت دارید و ملائکه خدام ما وخدام دوستان ما هستند (1).

در کتاب کافی از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: از این آیه استفاده می شود که اصحاب حضرت محمد صلی الله علیه و آله پس از او اختلاف پیدا کردند، برخی ایمان داشتند و برخی کافر شدند.

در تفسیر عیاشی نقل شده که شخصی در جنگ جمل به امیرالمؤمنين علیه السلام عرض کرد: اصحاب جمل، تکبیر گفتند ما نیز تکبیر گفتیم، آنان «لا إله إلا الله» گفتند، ما نیز گفتیم، آنان نماز خواندند، ما نیز نماز خواندیم، پس برای چه ما با آنان جنگ می کنیم ؟! امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: به خاطر آیه «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ»سپس فرمود: مقصود از « الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ » ما هستیم، و مقصود از «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ» نیز ماییم و مقصود از «وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ» آنان اند.

و در روایت دیگری فرمود: هنگامی که اختلاف (بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله)رخ داد

ص: 671


1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّی وَ لَا أَکْرَمَ عَلَیْهِ مِنِّی قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَوْ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ صلی الله علیه و آله یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ الْمُرْسَلِینَ عَلَی مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ فَضَّلَنِی عَلَی جَمِیعِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِی لَکَ یَا عَلِیُّ وَ لِلْأَئِمَّهِ علیهم السلام مِنْ بَعْدِکَ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَهَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّینَا. (تفسیر صافی، ج1/ 212؛ عيون، ج2/ 237، ح22)

ما به خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و کتاب خدا و به حق سزاوارتر بودیم، بنابراین ماییم اهل ایمان و آنان هستند اهل كفروخداوند با مشيت و اراده خود قتال با آنان را [ازما] خواسته است(1).

اصبغ بن نباته گوید: من در جنگ جمل درکنار امیرالمؤمنین علیه السلام بودم که مردی مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام ایستاد و گفت: یا امیرالمؤمنین اهل جمل همانند ما الله اکبر ولا إله إلا الله گفتند و همانند ما نماز خواندند. سپس گفت: در این صورت برای چه ما با آنان می جنگیم؟ امیرالمؤمنین علیه السلام؟ فرمود: به خاطر آیه «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ ... وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ» سپس فرمود: مقصود از «الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ» ما هستیم و مقصود از «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ» ما هستیم و مقصود از «وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ» آنان هستند. پس آن مرد گفت: به خدای کعبه سوگند آنان کافر شدند و سپس به لشکر عایشه حمله کرد و عده ای را کشت تا کشته شد، خدا او را رحمت کند(2).

ص: 672


1- سئل عن أمير المؤمنين علیه السلام يوم الجمل کبر القوم وكبرنا وهلل القوم و هللنا و صلی القوم وصلينا فعلی ما نقاتلهم فتلا هذه الاية ثم قال نحن الذين من بعدهم و قال فنحن الذين آمنا وهم الذين كفروا. (تفسیر صافی، ج1/ 212)
2- عن الأصبغ بن نباتة قال: كنت واقفا مع أمير المؤمنين علي بن أبي طالب علیه السلام يوم الجمل. فجاء رجل حتى وقف بين يديه فقال: يا أمير المؤمنین! كبر القوم و كبرنا و هلل القوم و مللنا و صلی القوم وصلينا فعلام نقاتلهم فقال: على هذه الآية «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ» فنحن الذين من بعدهم «مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ» فنحن الذين آمنا و هم الذين كفروا، فقال الرجل: كفر القوم ورب الكعبة ثم حمل فقاتل حتى قتل رحمه الله. (تفسیر عیاشی، ج1/ 136 ح 448)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (بقره / 254)

درجات انفاق و بهترین آنها

امام باقر علیه السلام می فرماید: مقصود از انفاق دراین آیه: انفاق برواجب النفقه مانند غلامان و کنیزان (و ...) است. سپس می فرماید: از خدا بترسید درباره آن دو ضعیف یعنی همسران و یتیمان - همانا آنان باید محفوظ و پوشیده باشند(1).

حضرت رضا علیه السلام می فرماید: شخصی دو دینار با خود آورده بود و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: می خواهم این دو دینار را در راه خدا بدهم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا پدر و مادر تو و یا یکی از آنان زنده اند؟ گفت: آری. فرمود: بهتر است که صرف آنان بکنی. پس او رفت و باز دو دینار دیگر آورد و گفت: به دستور شما عمل کردم اکنون این دو دینار را می خواهم در راه خدا بدهم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا فرزند داری؟ گفت: آری فرمود: بهتر است آنها را به فرزند خود انفاق کنی. پس آن مرد رفت و بازد و دینار دیگر با خود آورد و گفت: این ها را می خواهم در راه خدا انفاق کنم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بهتر است که بر همسر خود انفاق کنی. پس آن مرد رفت و با دو دینار دیگر آمد و گفت: می خواهم این ها را در راه خدا بدهم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا خادم داری ؟ گفت : آری. فرمود: بهتر است آنها را به خادم خود بدهی. پس آن شخص رفت و با دو دینار دیگر آمد و گفت: این ها را می خواهم در راه خدا بدهم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اکنون آن ها را در راه خدا انفاق کن و بدان که

ص: 673


1- عن محمد بن علي علیهما السلام، أنه قال «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ» قال مما رزقكم الله على ما فرض الله عليكم فيما ملكت أيمانكم، واتقوا الله في الضعيفين يعني النساء و اليتيم وإنما هم عورة. (امالی شیخ طوسی، ص370)

این پست ترین انفاق تو خواهد بود (1).

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ(بقره/ 255)

آثار و برکات خواندن آية الكرسي

امام صادق علیه السلام می فرماید: ابوذر به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: بهترین آیه ای که بر شما نازل شده کدام است؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آية الكرسی». سپس فرمود: آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه در مقابل کرسی مانند حلقه ای است که در یک بیابان وسیع قرارگرفته باشد و فضیلت عرش بر کرسی مانند فضیلت آن ..

ص: 674


1- عن أبي الحسن الرضا علیه السلام قال:أتی رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ صلی اللّه علیه و آله بِدینارَینِ ، فَقالَ :یا رَسولَ اللّهِ ، اریدُ أن أحمِلَ بِهِما فی سَبیلِ اللّهِ .قالَ :ألَکَ والِدانِ أو أحَدُهُما ؟ قالَ :نَعَم.قالَ :اِذهَب فَأَنفِقهُما عَلی والِدَیکَ ؛ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ أن تَحمِلَ بِهِما فی سَبیلِ اللّهِ .فَرَجَعَ فَفَعَلَ .فَأَتاهُ بِدینارَینِ آخَرَینِ ، قالَ :قَد فَعَلتُ ، وهذانِ دینارانِ اریدُ أن أحمِلَ بِهِما فی سَبیلِ اللّهِ .قالَ :ألَکَ وَلَدٌ ؟ قالَ :نَعَم.قالَ علیه السلام:فَاذهَب فَأَنفِقهُما عَلی وَلَدِکَ ؛ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ أن تَحمِلَ بِهِما فی سَبیلِ اللّهِ .فَرَجَعَ فَفَعَلَ .فَأَتاهُ بِدینارَینِ آخَرَینِ ، فَقالَ :یا رَسولَ اللّهِ ، قَد فَعَلتُ ، وهذانِ دینارانِ آخَرانِ اریدُ أن أحمِلَ بِهِما فی سَبیلِ اللّهِ .فَقالَ :ألَکَ زَوجَهٌ ؟ قالَ :نَعَم.قالَ :أنفِقهُما عَلی زَوجَتِکَ ؛ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ أن تَحمِلَ بِهِما فی سَبیلِ اللّهِ .فَرَجَعَ وفَعَلَ .فَأَتاهُ بِدینارَینِ آخَرَینِ ، فَقالَ :یا رَسولَ اللّهِ ، قَد فَعَلتُ ، وهذانِ دینارانِ اریدُ أن أحمِلَ بِهِما فی سَبیلِ اللّهِ .فَقالَ :ألَکَ خادِمٌ ؟ قالَ :نَعَم.قالَ :اِذهَب فَأَنفِقهُما عَلی خادِمِکَ ؛ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ مِن أن تَحمِلَ بِهِما فی سَبیلِ اللّهِ .فَفَعَلَ .فَأَتاهُ بِدینارَینِ آخَرَینِ ، فَقالَ :یا رَسولَ اللّهِ ، وهذِهِ دینارانِ اریدُ أن أحمِلَ بِهِما فی سَبیلِ اللّهِ .فَقالَ :اِحمِلهُما وَاعلَم بِأَنَّهُما لَیسا بِأَفضَلِ دینارَیکَ. (تھذیب شیخ طوسی، ج 171/6 )

بیابان بر آن حلقه است(1).

حماد بن عیسی گوید: امام صادق علیه السلام را دیدم که پای مبارک روی ران خود انداخته و نشسته بود، پس مردی به آن حضرت گفت: فدای شما شوم، این گونه نشستن مکروه است. امام علیه السلام فرمود: چنین نیست، آری یهودیان گفتند: هنگامی که خداوند از خلقت آسمان ها و زمین فارغ شد، این گونه بر کرسی نشست تا استراحت کند. و خداوند در پاسخ آنان فرمود: «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ» و او هرگز متوركا ننشست و هرگز برای استراحت پاهای خود را روی هم نینداخت، همان گونه که یهودیان گفتند (همان، ح 452)(2)

معاوية بن عمارگوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» فرمود: مقصود از «شافعین» ما هستیم(3)

اصبغ بن نباته گوید: مردی از امیرالمؤمنین علیه السلام از معنای آیه «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» سؤال نمود امام علیه السلام فرمود: آسمان ها و زمین و آنچه خداوند در

ص: 675


1- عن محسن بن المثنی عمن ذكره عن أبي عبد الله علیه السلام قال: قال أبو ذر: یا رسول الله ! ما أفضل ما أنزل عليك؟ قال: آية الكرسي، ما السماوات السبع والأرضون التبع في الكرسي إلا كحلقة ملقاة بأرض بلاقع وإن فضله على العرش كفضل الفلاة على الحلقة . (تفسیر عیاشی، ج1/ 137، ح455)
2- عن حماد عنه قال: رأيته جالسا متورکا برجله على فخذه، فقال (له رجل عنده جعلت فداك) هذه جلسة مكروه فقال: لا إن اليهود قالت: إن الرب لما فرغ من خلق السماوات والأرض جلس على الكرسي هذه الجلسة ليستريح فأنزل الله «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ» لم يكن متوركا كما كان.
3- عن معاوية بن عمار عن أبي عبد الله علیه السلام قال: قلت: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ» قال: نحن أولئك الشافعون. (همان، ص 136، ح450)

آن ها خلق نموده، در کرسی قرار دارد، وکرسی را با اذن خداوند - چهارملک حمل می کنند، یکی از آنان به صورت انسان است و آن گرامی ترین صورت است نزد خداوند، و همواره به درگاه خداوند دعا وتضرع دارد، و برای بنی آدم درخواست رزق و شفاعت می کند و ملک دوم به صورت گاو است که آقای چهارپایان می باشد. و همواره او از خداوند برای چهارپایان طلب روزی و شفاعت می نماید و ملک سوم به صورت شاهین است و اوآقای پرندگان است و همواره دعا و تضرع می نماید و از خداوند برای پرندگان درخواست روزی و شفاعت می کند و ملک چهارم به صورت شیر است و او آقای درندگان است، او نیز به درگاه خداوند دعا و تضرع می نماید و از خداوند برای حیوانات درنده درخواست روزی و شفاعت می کند و چون بنی اسرائیل گوساله را خدای خود دانستند و او را پرستش کردند، آن ملکی که به صورت گاو بود و دارای زیباترین صورت بود سر به زیر شد و از خداوند حیا نمود که مردم او را به جای خداوند پرستش کردند و هراس پیدا نمود که عذابی بر او نازل شود.

سپس امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: درخت نیز قبلا بدون شاخه و برگ بود تا این که مردم برای خداوند فرزندی قائل شدند، درحالی که خداوند منه از آن است که دارای فرزندی باشد و نزدیک بود به سبب این اعتقاد آسمانها و زمین دگرگون شود وکوه ها ویران گردد و در آن هنگام درخت به خود لرزید و از ترس آن که عذابی بر او نازل شود، دارای خارو خس گردید.

(سپس فرمود: این وضعیت حیوانات واشجاربود نسبت به شرک به خدا تا چه رسد به مردمی که سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله را تغییر دادند و وصیت آن حضرت را نسبت به حق على علیه السلام وامامان دیگر انکار کردند و از آنان روی گرداندند، آیا این مردم نمی ترسند که عذابی بر آنان نازل شود؟ سپس این آیه را تلاوت نمود: «الَّذِينَ

ص: 676

بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ *جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ »(1) سپس فرمود: به خدا سوگند ماییم نعمت هایی که خداوند به بندگان خود انعام نموده، و به سبب ما رستگار شد، هرکس رستگارشد (2)

مفضل گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: عرش و کرسی چیست؟ فرمود: یک

ص: 677


1- ابراهيم / 28 - 29
2- عن الأصبغ بن نباتة أن عليا علیه السلام الاسئل عن قول الله عزوجل «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ و» قال: السماوات والأرض وما فيهما من مخلوق في جوف الكرسي وله أربعة أملاك يحملونه بإذن الله (فأما الملك الأول) ففي صورة الآدميين وهي أكرم الصور على الله وهو يدعو الله و يتضرع إليه ويطلب الشفاعة والرزق البني آدم (و الملك الثاني) في صورة الثور و هو سيد البهائم و هو يطلب إلى الله و يتضرع إليه و يطلب الشفاعة والرزق لجميع البهائم (و الملك الثالث) في صورة النسر و هو سيد الطير وهو يطلب إلى الله و يتضرع إليه ويطلب الشفاعة و الرزق لجميع الطير (و الملك الرابع) في صورة الأسد وهو سيد السباع وهو يرغب إلى الله ويطلب الشفاعة والرزق لجميع السباع، ولم يكن في هذه الصور أحسن من الثور و لا أشد انتصابا منه حتى اتخذ الملأ من بني إسرائيل العجل إلها، فلما عكفوا عليه و عبدوه من دون الله خفض الملك الذي في صورة الثور رأسه استحياء من الله أن عبد من دون الله شيء يشبهه و تخوف أن ينزل به العذاب، ثم قال علیه السلام : إن الشجر لم يزل حصيدا كله حتی دعي للرحمن ولد أعز الرحمن وجل أن يكون له ولد، فكادت «السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا »، فعند ذلك اقشعر الشجر وصارله شوك حذار أن ينزل به العذاب، فما بال قوم غيروا سنة رسول الله صلی الله علیه و آله وعدلوا عن وصيته في حق علي و الأئمة علیهم السلام ولا يخافون أن ينزل بهم العذاب ثم تلا هذه الآية «الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ» ثم قال نحن و الله نعمة الله التي أنعم الله بها على عباده وبنا فاز من فاز. (تفسیر قمی، ج85/1 )

عنای عرش: جمله خلق است و کرسی ظرف آن است و معنای دیگر آن: عرش علمی است که خداوند پیامبران و مرسلین واوصیای آنان را به آن آگاه نموده است وکرسی علمی است که احدی از پیامبران و مرسلین و اوصیای آنان علیهم السلام را به آن آگاه ننموده است(1).

در مجمع البيان وجوامع طبرسی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرموده: من از پیامبر شما، رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که بالای منبر فرمود: کسی که آية الكرسي را بعد از نمازهای واجب بخواند، مانعی برای او از دخول در بهشت نیست مگر مرگ و بر آن مواظبت نمی کند مگر مؤمن صديق و يا مؤمن عابد، و کسی که قبل از داخل شدن در بستر خواب، آية الكرسی را بخواند، خداوند او و همسایگان و همسایه های همسایگان او و خانه های اطراف او را حفظ خواهد نمود(2).

لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ *اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (بقره/ 257)

ولایت الله و یا ولایت شیطان

عبدالله بن ابی یعفورگوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: من با این مردم (یعنی اهل

ص: 678


1- عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْعَرْشِ وَ الْکُرْسِیِّ مَا هُمَا فَقَالَ الْعَرْشُ فِی وَجْهٍ هُوَ جُمْلَهُ الْخَلْقِ وَ الْکُرْسِیُّ وِعَاؤُهُ وَ فِی وَجْهٍ آخَرَ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِی أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ وَ الْکُرْسِیُّ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِی لَمْ یُطْلِعْ عَلَیْهِ أَحَداً مِنْ أَنْبِیَائِهِ وَ رُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ علیهم السلام (معانی الاخبار ص 29 ح 1)
2- تفسیر صافی، ج1/ 214؛ مستدرک الوسائل، ج 5/ 66، ح 5374.

سنت) رفت آمد دارم و تعجب می کنم از مردمی که به امامت شما اعتقاد ندارند و ولایت شما را نپذیرفته اند و امامت و ولایت فلان وفلان را پذیرفته اند و اهل امانت و وفا و صداقت و درستی هستند، و کسانی که امامت شما را پذیرفته اند و اهل ولایت شمایند (بعضا) آن گونه اهل امانت و وفا و صداقت نیستند ؟! عبدالله بن ابی یعفور گوید: امام صادق علیه السلام با شنیدن سخنان من، برآشفت و نشست و با عصبانیت و خشم به من فرمود: دین ندارد کسی که ولایت امام جائر وظالمی که از ناحیه خدا تعیین نشده است را پذیرفته باشد و باکی نیست بر کسانی که ولایت امام عادلی را که از ناحیه خداوند تعیین شده است پذیرفته اند.

گفتم: آیا آنان دین ندارند و بر اینان باکی نیست؟ فرمود: آری آنان دین ندارند و بر اینان باکی نیست. سپس فرمود: مگر توسخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «الله ولين الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات إلى الور» یعنی خداوند مؤمنین اهل ولایت ائمه معصومین علیهم السلام را به خاطر پذیرفتن ولایت امام عادل من عند الله از تاریکی های گناهان به نورتوبه و آمرزش وارد می کند؟ سپس فرمود: خداوند درباره آنان نیز فرموده است: (والبنين كفوا أولياؤهم الطاغوث يخرجوهم من الثور إلى الظلمات و مقصود از این آیه آن است که آنان نخست بر نور اسلام بودند و چون ولایت هرامام جائری را -که از ناحیه خداوند نبود - پذیرفتند از نور اسلام خارج شدند و در ظلمات کفر داخل گردیدند از این رو خداوند آتش را همانند کاربر آنان واجب نمود و برای همیشه در دوزخ و آتش خواهند بود(1).

ص: 679


1- عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ أبِی یَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ: إنِّی أُخَالِطُ النَّاسَ فَیَکْثُرُ عَجَبِی مِنْ أقْوَامٍ لَا یَتَوَلَّوْنَکُمْ وَ یَتَوَلَّوْنَ فُلَاناً وَ فُلَاناً، لَهُمْ أمَانَهٌ وَ صِدْقٌ وَ وَفَاءٌ، وَ أقْوَامٌ یَتَوَلَّوْنَکُمْ لَیْسَ لَهُمْ تِلْکَ الْأمَانَهُ وَ لَا الْوَفَاءُ وَ الصِّدْقُ قَالَ: فَاسْتَوَی أبُو عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ جَالِساً فَأقْبَلَ عَلَیَّ کَالْغَضْبَانِ ثُمَّ قَالَ:لَا دِینَ لِمَنْ دَانَ اللهَ بِوَلَایَهِ إمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللهِ، وَ لَا عَتْبَ عَلَی مَنْ دَانَ بِوَلَایَهِ إمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللهِ. قُلْتُ: لَا دِینَ لِأُولَئِکَ وَ لَا عَتْبَ عَلَی هَؤُلَاءِ قَالَ:نَعَمْ لَا دِینَ لِأُولَئِکَ، وَ لَا عَتْبَ عَلَی هَؤُلَاءِ». ثُمَّ قَالَ:ألَا تَسْمَعُ لِقَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ:«اَللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ »یَعْنِی مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إلَی نُورِ التَّوْبَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ لِوَلَایَتِهِمْ کُلَّ إمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللهِ، وَ قَالَ : «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ » إنَّمَا عَنَی بِهَذَا أنَّهُمْ کَانُوا عَلَی نُورِ الْإسْلَامِ فَلَمَّا أنْ تَوَلَّوْا کُلَّ إمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَرَجُوا بِوَلَایَتِهِمْ إیَّاهُ مِنْ نُورِ الْإسْلَامِ إلَی ظُلُمَاتِ الْکُفْرِ، فَأوْجَبَ اللهُ لَهُمُ النَّارَ مَعَ الْکُفَّارِ «أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ »(کافی، ج1/ 375، ح 3)

عبدالله بن عباس گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرکس دوست می دارد، به دستگیره ناگسستنی چنگ بزند باید به ولایت براد رو وصى من علی بن ابی طالب علیه السلام چنگ بزند، چرا که هر کس او را دوست بدارد و ولایت او را بپذیرد هلاک نخواهد شد، و هرکس بغض ودشمنی او را داشته باشد، نجات نخواهد یافت(1).

حذيفة بن اسید گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای حذيفه حجت خدا بر شما بعد از من على بن ابی طالب علیه السلام است وکافر شدن به (مقام) او، کافر شدن به خداست و شرک به او (یعنی دیگران را در ردیف او قرار دادن) شرک به خداست و شک درباره (امامت و خلافت) او شک درباره خداست، و الحاد و انکار او، الحاد و انکار خداست، و ایمان به او، ایمان به خداست، چرا که او برادر رسول خدا و وصی او و امام امت او وحبل الله متين وعروة الوثقی و دستگیره محکمی است که هرگز پاره و قطع نمی شود و زود است که دو گروه از امت من درباره اوهلاک شوند و او را گناهی نباشد. 1. گروهی که درباره او غلو کنند (و او را خدا بدانند) 2. گروهی که مقام او را

ص: 680


1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَتَمَسَّکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَی الَّتِی لَا انْفِصَامَ لَهَا فَلْیَتَمَسَّکْ بِوَلَایَهِ أَخِی وَ وَصِیِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ لَا یَهْلِکُ مَنْ أَحَبَّهُ وَ تَوَلَّاهُ وَ لَا یَنْجُو مَنْ أَبْغَضَهُ وَ عَادَاهُ. (معانی الاخبار، ص 368، ح1)

انکار نمایند (و او را امام وخليفه بلافصل من ندانند).

سپس فرمود: ای حذيفه از على علیه السلام جدا مشو که از من جدا خواهی شد و با او مخالفت مکن که با من مخالفت خواهی کرد، همانا على از من است و من از على هستم، هرکس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است، و هر کس او را خشنود کند مرا خشنود نموده است(1).

فضل بن شاذان از حضرت رضا از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرموده: زود است که بعد از من فتنه تاریکی رخ دهد و راه نجات از آن این است که انسان به دستگیره محکم چنگ بزند؛ گفته شد: یا رسول الله دستگیره محکم چیست؟ فرمود: پذیرفتن ولایت سید اوصیا؛ گفته شد: سید اوصیا کیست؟ فرمود:امیرالمؤمنین است؛ گفته شد: امیرالمؤمنین کیست؟ فرمود: برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام است (2).

ص: 681


1- عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ أَسِیدٍ الْغِفَارِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَا حُذَیْفَهُ إِنَّ حُجَّهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ بَعْدِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ الْکُفْرُ بِهِ کُفْرٌ بِاللَّهِ وَ الشِّرْکُ بِهِ شِرْکٌ بِاللَّهِ وَ الشَّکُّ فِیهِ شَکٌّ فِی اللَّهِ وَ الْإِلْحَادُ فِیهِ إِلْحَادٌ فِی اللَّهِ وَ الْإِنْکَارُ لَهُ إِنْکَارٌ لِلَّهِ وَ الْإِیمَانُ بِهِ إِیمَانٌ بِاللَّهِ لِأَنَّهُ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ وَ وَصِیُّهُ وَ إِمَامُ أُمَّتِهِ وَ مَوْلَاهُمْ وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ الْعُرْوَهُ الْوُثْقَی الَّتِی لَا انْفِصامَ لَها وَ سَیَهْلِکُ فِیهِ اثْنَانِ وَ لَا ذَنْبَ لَهُ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُقَصِّرٌ یَا حُذَیْفَهُ لَا تُفَارِقَنَّ عَلِیّاً فَتُفَارِقَنِی وَ لَا تُخَالِفَنَّ عَلِیّاً فَتُخَالِفَنِی إِنَّ عَلِیّاً مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ مَنْ أَسْخَطَهُ فَقَدْ أَسْخَطَنِی وَ مَنْ أَرْضَاهُ فَقَدْ أَرْضَانِی. (امالى صدوق، ص 264، ح 3/282)
2- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله :سَیَکُونُ بَعْدِی فِتْنَهٌ مُظْلِمَهٌ النَّاجِی فِیهَا مَنْ تَمَسَّکَ بِعُرْوَهِ اللَّهِ الْوُثْقَی فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْعُرْوَهُ الْوُثْقَی قَالَ وَلَایَهُ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قِیلَ وَ مَنْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ مَوْلَی الْمُسْلِمِینَ وَ إِمَامُهُمْ بَعْدِی قِیلَ وَ مَنَ مَوْلَی الْمُسْلِمِینَ قَالَ أَخِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (بحارالأنوار، ج 307/37، ح 37)

امام باقر علیه السلام فرمود: کسی که یک مرتبه آية الكرسی را بخواند خداوند هزار مکروه و گرفتاری دنیا وهزار مکروه وگرفتاری آخرت را از او برطرف می نماید، که آسان ترین گرفتاری دنیای او فقر باشد و آسان ترین گرفتاری آخرت او عذاب قبر باشد(1).

امام صادق علیه السلام فرمود: آیا به شما خبر بدهم که رسول خدا این صلی الله علیه و آله هنگام رفتن در بستر خواب چه می خواند؟ محمد بن مروان می گوید: عرض کردم: آری. فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام رفتن در بستر خواب آية الكرسی را قرائت می نمود و سپس می فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ كَفَرْتُ بِالطَّاغُوتِ اللَّهُمَّ احْفَظْنِي فِي مَنَامِي وَفِيُّ قطتي » یعنی با نام خدا، به خدا ایمان آوردم و با نام خدا به طاغوت کافر شدم، خدایا در خواب و بیداری مرا حفظ فرما(2).

در تفسیر عیاشی از عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: هر چیزی را جای بلندی است و جای بلند قرآن «آية الكرسي» می باشد و هر کسی که یک مرتبه آن را بخواند خداوند هزار مکروه دنیا و هزار مکروه آخرت او را برطرف خواهد نمود که کوچکترین مکروه دنیای او فقر و تنگدستی باشد و کوچکترین مکروه آخرت او عذاب قبر باشد. سپس فرمود: من به وسیله قرائت آية الكرسی به

ص: 682


1- عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي القدام قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرِ الْبَاقِرَ علیه السلام ؛مَن قَرَأَ آيَةَ الكُرسِيِّ مَرَّةً صَرَفَ اللّهُ عَنهُ ألفَ مَكروهٍ مِن مَكارِهِ الدُّنيا، وألفَ مَكروهٍ مِن مَكارِهِ الآخِرَةِ ، وأيسَرُ مَكروهِ الدُّنيا الفَقرُ، وأيسَرُ مَكروهِ الآخِرَةِ عَذابُ القَبرِ. (امالى صدوق ص158، ح 6)
2- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: قَالَ أبُو عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ:ألَا أُخْبِرُکُمْ بِمَا کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ إذَا أوَی إلَی فِرَاشِهِ قُلْتُ: بَلَی، قَالَ:کَانَ یَقْرَأُ آیَهَ الْکُرْسِیِّ وَ یَقُولُ: بِسْمِ اللهِ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ کَفَرْتُ بِالطَّاغُوتِ اللَّهُمَّ احْفَظْنِی فِی مَنَامِی وَ فِی یَقَظَتِی. (کافی، ج536/2 ، ح4)

درجات بهشتی صعود می کنم (1).

امام صادق علیه السلام می فرماید: آية الكرسی را بخوان و در هر روزی که خواهی حجامت کن ...(2).

امام هشتم علیه السلام می فرماید: اگر می خواهی مال تو محفوظ بماند، آية الكرسی را بخوان و آن را بنویس ودروسط آن قرار ده و نیز این آیه را بنویس و در بین آن قرارده «وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ» (3).

شیخ طوسی رحمة الله در کتاب النهایه می فرماید: در حال تخلى (ودستشویی کردن) قرآن نباید خوانده شود مگر آية الكرسي(4).

رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «قل هو الله أحد) را بخوان چرا که آن نور قرآن است و بر تو باد به خواندن آية الكرسی، چرا که در هر حرفی از آن هزار برکت و هزار رحمت نهفته است. و فرمود: کسی که پس از هر نماز واجب آية الكرسي بخواند، نمازاو قبول می شود و در امان وعصمت خدا خواهد بود(5).

ص: 683


1- عن عبد الحميد بن فرقد عن جعفر بن محمد علیهما السلام قال: قالت الجن: إن لكل شيء ذروة و ذروة القرآن آية الكرسي. (تفسیر عیاشی، ج136/1 ، ح 449)
2- فقه الرضا علیه السلام، ص394، ح 113.
3- فقه الرضا علیه السلام، ص400.
4- الفصول المهمة للحر العاملی، ص319.
5- دعوات راوندی، ص 84، ح214

آیات 258 - 264

اشاره

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (258)أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (259)وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (260)مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (261)الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (262)قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ (263)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ

ص: 684

الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (264)

لغات

«بُهِت» مجهول بَهُتَ و بَهِتَ و بَهَتَ است و افصح بَهَتَ است، و بَهَت الرجل بهتا إذا انقطع و تحير، و بَهت به معنای خیرت خصم است هنگامی که حجت بر او تمام شود، و «أتأخذونه بهتانا» یعنی کذب و به ادعای کذب چیزی را گرفتن است، و «وَ هِيَ خاوِيَةُ عَلى عُرُوشِها » یعنی سقف آن خانه ها بر زمین فرو ریخته و دیوارهای آنها باقی مانده است، و هربنایی را عرش گویند و «عريش مكة» خانه های آن را گویند، و «عرش» به معنای تخت نیز آمده است چراکه آن از اطراف خود بالاتر است، و «لبث» به معنای مکث است، و « لَمْ تسنه » یعنی لم يتغير، و «نشز» جای بلند از زمین را گویند، و «اطمأن إليه» إذا وثق به، و «طائر الإنسان» عمل اوست از خوب و بد، و «النبت» الحشيش و كل ما ينبت من الأرض، و«من» از منت است و آن گفتن حرفی و عملی است که عمل خیر را کم ارزش می نماید، و اصل «من» به معنای قطع است، و «أذئ» به معنای ضرری است که زود به دیگری می رسد، و «خوف» توقع ضرر است و «حزن » اندوهی است که بر انسان دشوار می باشد، و «رئاء الناس» از رؤیت است و ریاکار عمل خود را برای دیدن مردم انجام می دهد، و «صفوان» جمع صفوانه است مانند سعدان و سعدانة و آن به معنای سنگ صاف است، و «تراب» به معنای خاک است، و «ترائب» استخوان های سینه را گویند، و « وابل» باران شدید را گویند، و وبیل به معنای شدید است، و «وبال» سوء عاقبت است، و اصل لغت به معنای شدت است، و «صلد» سنگ بسیار صاف و املس است، و زمین صلد زمینی است که به خاطر سختی گیاه در آن نمی روید، و به بخیل نیز صلد گویند.

ص: 685

ترجمه

آیا از حال آن پادشاهی که به سبب (غرور) ملک و پادشاهی با ابراهیم علیه السلام محاجه و ستیز می کرد با خبرنشدی؟ آن گاه که ابراهیم علیه السلام به او فرمود: پروردگار من همان کسی است که زنده می کند و می میراند و آن پادشاه (مغرور) گفت: من نیز زنده می کنم و میمیرانم. ابراهیم علیه السلام فرمود: خداوند خورشید را از مشرق (بيرون) می آورد، توآن را از مغرب (بيرون) بياور پس آن کافرمبهوت ماند (ولايق هدایت نبود) و خداوند مردم ستمکار را هدایت نمی کند (258) (بازاز کسانی که از احيا و زنده شدن اموات درتعجب و شگفت بود) عزير(يا دانيال و يا ارميا) بود که برقریه ای (شهری) که همه ساختارش فرو ریخته بود عبور نمود و (با خود) گفت: چگونه خداوند اهل این ویران کده را پس از میراندنشان زنده می کند؟! پس خداوند او را يکصدسال میراند وسپس زنده نمود وبه او فرمود: چقدر است که مرده ای؟ او گفت:یک روز و يا پاره ای از روزا (خداوند به او) فرمود: بلکه يکصدسال است که مردهای واگرباور نداری به خوراک ونوشیدنی خود بنگر که طعم و رنگ آن تغییر نکرده است وبه الاغ خود بنگر که چگونه متلاشی شده است، این ماجرا برای آن است که (تو بدانی خداوند چگونه مرده ها را زنده می کند و) ما تورا نشانه ای از حق قرار بدهیم تا مردم نیزبدانند خداوند چگونه مرده ها را زنده می نماید. اکنون بنگرکه ما چگونه استخوان ها(ی مرده ها) را پیوند می دهیم وسپس گوشت برآنها می پوشانیم، و چون مسأله (زنده شدن مرده ها برای او) آشکار گردید گفت: اکنون دانستم که خداوند برهرچیزی تواناست (259) ای رسول من بیاد بیاور زمانی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده، چگونه مردگان را زنده می کنی؟ خداوند فرمود: مگر ایمان نیاورده ای؟ ابراهیم گفت: آری ولكن می خواهم قلبم مطمئن شود. خداوند فرمود: چهار پرنده را برگیرو آنها را نزد خود ریزریزکن، سپس هر قسمتی از آن ها را برسرکوهی قرارده، آن گاه آنها را فراخوان ، آنان با شتاب نزد تو خواهند آمد و بدان که خداوند توانا و حکیم است (260) مثل کسانی که اموال و اصدقات خود را در راه خدا انفاق میکنند مثل دانه ای است که هفت خوشه بروياند و

ص: 686

درهرخوشه ای يکصد دانه باشد و خداوند برای هرکس بخواهد چند برابر می کند و خداوند گشایش دهنده و داناست (261) کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند و پس از آن منت و آزاری (برفقرا) ندارند، پاداششان نزد خداوند محفوظ است، و هراس واندوهی برای آنان نخواهد بود(262) گفتارنیک و پسندیده (در برابر فقرا) وگذشت [از آنان ] بهتراز صدقه ای است که به دنبال آن آزارابه فقيرا باشد و خداوند بینیازوحليم وبردباراست (263) ای کسانی که ایمان آورده اید صدقه های خود را با منت و آزار باطل نکنید، همانند کسی که مال خود را برای خودنمایی انفاق کند وبه خدا وقيامت ایمان نداشته باشد، مثل چنین کسی مثل سنگ خارایی است که بر روی آن خاکی نشسته باشد و رگبار(بارانی) برآن ببارد و آن را صاف وصلد قراردهد (این ریاکاران نیز) از آنچه انفاق نموده اند بهره ای نمی برند و خداوند کافران را هدایت نخواهد نمود (264)

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (بقره/ 258)

احتجاج ابراهیم علیه السلام با نمرود

امام صادق علیه السلام می فرماید: حضرت ابراهیم علیه السلام با قوم خود درباره بت پرستی و خدایان دروغین مخاصمه کرد. و با آنان مخالفت نمود تا این که نزد نمرود آمد و با او درباره پرستش بتها مخاصمه کرد و به نمرود فرمود: پروردگار من کسی است که زنده می کند و می میراند. نمرود گفت: من نیز زنده می کنم و می میرانم.

ابراهيم علیه السلام فرمود: خداوند خورشید را از مشرق (بیرون) می آورد، تو (اگرمی توانی) آن را از مغرب (بیرون) آور. پس نمرود که کافر به خدا بود متحیر و مبهوت گردید (و

ص: 687

قابلیت هدایت را نداشت و خداوند ستمکاران را هدایت نخواهد نمود .

در تفسیر عیاشی حتان بن سدير از یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل نموده که گوید: اما صادق علیه السلام فرمود:« إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً یوم القیامة لِسَبْعَةِ نَفَرٍ أَوَّلُهُمُ ابْنَ آدَمَ الذی قَتَلَ أَخَاهُ وَ نُمْرُودَ الذی حَاجٍّ إبراهیم فی رَبَّهُ ...» یعنی سخت ترین عذاب در قیامت برای هفت نفر است: 1. قابیل که برادر خود هابیل را کشت، 2. نمرود بن کنعان که با ابراهیم درباره خداوند جدال نمود، 3. مردی از یهود که مردم را به دین یهود واداشت، 4. مردی از نصاری که مردم را به دین نصرانیت واداشت، 5. وفرعون که می گفت: من خدایشمایم، 6 و 7. اولی و دومی از این امت(1)

على بن ابراهیم قمی در تفسیر خود گوید: هنگامی که نمرود ابراهیم ما را در آتش انداخت و خداوند آتش را برای او سرد و سلامت نمود نمرود گفت: ای ابراهیمی پرودگارتو کیست؟ ابراهیم علیه السلام فرمود: پروردگار من کسی است که زنده می کند و می میراند نمرود گفت: من نیز زنده می کنم و می میرانم. ابراهیم علیه السلام فرمود: تو چگونه زنده می کنی و می میرانی؟ نمرود گفت: دو نفر را که محکوم به اعدام هستند می آورم و یکی از آنان را آزاد می کنم و دیگری را می کشم، در آن صورت اولی را زنده

1. عن أبي عبد الله علیه السلام قال: خالف إبراهيم علیه السلام قومه وعاب آلهتهم حتى أدخل على نمرود فخاصمهم، فقال إبراهيم: «رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ». (تفسیر عیاشی، ج1/ 139، ح 464)

ص: 688


1- عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً یَوْمَ الْقِیَامَهِ لَسَبْعَهُ نَفَرٍ: أَوَّلُهُمُ ابْنُ آدَمَ الَّذِی قَتَلَ أَخَاهُ، وَ نُمْرُودُ الَّذِی حَاجَّ إِبْراهِیمَ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی رَبِّهِ، وَ اثْنَانِ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ هَوَّدَا قَوْمَهُمَا وَ نَصَّرَاهُمَا، وَ فِرْعَوْنُ الَّذِی قَالَ: أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی ، وَ اثْنَانِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ . (خصال، ص346؛ تفسير عیاشی، ج140/1 ، ح 465)

کرده ام و دومی را میرانده ام.

ابراهیم علیه السلام فرمود: اگر راست می گویی آنکه را کشته ای زنده کن. سپس فرمود: از این بگذر، همانا خدای من خورشید را از مشرق بیرون می آورد، تو آن را از مغرب بیرون بیاور. پس نمرود مبهوت و متحیر ماند، همان گونه که خداوند می فرماید:«فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ» یعنی نمرود که کافر بود مبهوت شد و پاسخی نداد، چرا که میدانست خورشید قبل از او وجود داشته است (و او را قدرتی بر آن نیست)(1).

أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (بقره / 259)

نمونه ای از قیامت و معاد

در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: ارمیای پیامبر را خداوند

ص: 689


1- قوله : «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ» فإنه لما ألقي نمرود إبراهيم علیه السلام في النار و جعلها الله عليه بردا وسلاما قال نمرود يا إبراهيم من ربك قال ربي الذي يخيي وميث، قال نمرود: أنا أحيي وأميت فقال له إبراهيم: كيف تحيي وتميت؟ قال: إلى برجلين ممن قد وجب عليهما القتل فأطلق عن واحد و قتل واحدا فأكون قد أحييت وأمت، فقال إبراهيم: إن كنت صادقا فأحي الذي قتلته، ثم قال: دع هذا فإن ربي يأتيني بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فكان كما قال الله عزو جل:«فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ»أي انقطع و ذلك أنه علم أن الشمس أقدم منه. (تفسير قمی، ج94/1 )

برای بنی اسرائیل مبعوث نمود و به او فرمود: به بنی اسرائیل بگو: کدام شهری را من پاک تر وگرامی تر داشتم؟ و بهترین اشجار را در آن غرس نمودم؟ و آن را از هر(كافر) غریبی پاک کردم و(اهل) آن شهر نافرمانی کردندو من به آن خاطر خرنوب (ویا خروب) را برای آنان رویاندم؟ (خروب مانند تنور به معنای درخت تیغ دار است) و چون ارمیای پیامبر این سخنان را به بنی اسرائیل گفت آنان خندیدند و استهزا نمودند وارمیا از آنان به درگاه خداوند شکایت نمود و خداوند به او وحی کرد: به آنان بگو: «مقصود از آن شهر بیت المقدس است و مقصود از درخت ها بنی اسرائیل اند که من سلطه هر جباری را از آنان دورنمودم و آنان با من مخالفت نمودند و به گناهان روی آوردند و اکنون در این شهر کسی را بر آنان مسلط خواهم نمود که خون آن ها را بریزد و اموالشان را بگیرد و اگر به درگاه من گریه و ناله کنند به آنان رحم نخواهم نمود و اگر دعا کنند دعای آنان را مستجاب نمی کنم، بلکه آنان را از هم خواهم گسیخت وسرزمین شان را دگرگون خواهم کرد و یکصد سال اینگونه خواهند ماند و سپس آن سرزمین را آباد خواهم نمود.»

و چون ارمیا این سخنان را به آنان فرمود، علمای آنان عجز و لابه کردند و گفتند: ای رسول خدا گناه ما چیست؟ ما که اهل گناه نبوده ایم، برای چه ما را همانند آنان قرار داده است ؟! وتو برای ما از خدای خود سؤال کن ما چه کرده ایم که باید همانند آنان باشیم ؟! پس ارمیا هفت روز روزه گرفت ووحی بر او نازل نشد وسپس هفت روز دیگر روزه گرفت و وحی بر او نازل نشد و چون هفت روز سوم را روزه گرفت، خداوند به او وحی نمود: اگر درباره آنان با من سخن بگویی صورت تو را به پشت بر می گردانم.

سپس فرمود: به آنان بگو: علت این مجازات این است که شما منکر و گناه را دیدید و انکار ونهی از آن نکردید. از این رو خداوند بخت نصر را بر آنان مسلط نمود

ص: 690

و او آنچه تودیدی را با آنان کرد.

سپس بخت نصر ارمیا را خواست و به او گفت: تو به بنی اسرائیل خبر داده ای که من با آنان چه خواهم نمود، اکنون اگر می خواهی با همراهان خود نزد من باش وگرنه از بین بنی اسرائیل خارج شو. ارمیا گفت: من از بین آنان خارج می شوم از این رو مقداری از انجیر و آب میوه با خود برداشت و از بین آنان خارج شد و چون از دور نگاهی به بنی اسرائیل نمود و دید مرده های آنان روی زمین انباشته شده است گفت: «أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا» یعنی، چگونه خداوند پس از مرگ، آنان را زنده می نماید. « ... فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ» یعنی خداوند یکصد سال او را میراند.

سپس فرمود: خداوند او را صبحگاه میراند و پس از یکصد سال قبل از غروب خورشید زنده نمود و اول عضوی که از او زنده نمود چشم های او بود که همانند دو پوست تخم مرغ آفریده شد و سپس به او گفته شد: چه مقدار از عمرتوگذشت؟ او گفت: یک روز و چون دید هنوز خورشید غروب ننموده است گفت: بلکه شاید نصف روز. پس خداوند به او فرمود: بلکه يکصد سال است که مرده ای، اکنون به طعام و نوشیدنی خود بنگر که تغییری نکرده و به الاغ خود بنگرکه تبدیل به خاک گردیده و این برای ایناست که ما می خواهیم تو را برای مردم نشانه ای از قدرت خود قرار بدهیم پس ببین چگونه استخوان های تو را پیوند می کنیم و سپس با گوشت می پوشانیم؟ پس ارمیا نگاه کرد به استخوان های خود و دید که چگونه به همدیگر پیوند می شود و عروق بین آن ها جاری می گردد و چون خلقت او کامل گردید و به پا خاست گفت: «أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ » یعنی دانستم که خداوند بر هر چیزی تواناست(1).

ص: 691


1- عن أبي عبد الله علیه السلام في قول الله : «أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا» فقال: إن الله بعث على بني إسرائيل نبيا يقال له أرميا، فقال: قل لهم ما بلد تنقيته من کرائم البلدان، وغرس فيه من کرائم الغرس و نقيته من كل غريبة فأخلف فأنبت خرنوبا قال: فضحكوا و استهزء وا به فشکاهم إلى الله، قال: فأوحى الله إليه أن قل لهم إن البلد بیت المقدس والغرس بنو إسرائيل تنقيته من كل غريبة و نحيت عنهم كل جبار فأخلفوا فعملوا بمعاصي الله فلأسلطن عليهم في بلدهم من يسفك دماءهم و يأخذ أموالهم، فإن بكوا إلي فلم أرحم بكاءهم وإن دعوا لم أستجب دعاءهم (فشلتهم و فشلت ) ثم لأخربنها مائة عام ثم لأعمرنها، فلما حدثهم جزعت العلماء فقالوا: يا رسول الله ما ذنبنا نحن ولم نكن نعمل بعملهم فعاود لنا ربك، فصام سبعا فلم يوح إليه شيء فأكل أكلة ثم صام سبعين فلم يوح إليه شيء فأكل أكلة ثم صام سبعا فلما أن كان يوم الواحد و العشرين أوحى الله إليه لترجعن عما تصنع أتراجعني في أمر قضيته أو لأردن وجهك على دبرك ثم أوحى إليه قل لهم: لأنكم رأيتم المنكر فلم تنكروه، فسلط الله عليهم بخت نصر فصنع بهم ما قد بلغك، ثم بعث بخت نصر إلى النبي فقال: إنك قد نبئت عن ربك و حدثتهم بما أصنع بهم فإن شئت فأقم عندي فيمن شئت وإن شئت فاخرج فقال: لا بل أخرج فتزود عصيرا و تینا و خرج، فلما أن غاب مد البصر التفت إليها فقال:«أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ» أماته غدوة و بعثه عشية قبل أن تغيب الشمس وكان أول شيء خلق منه عيناه في مثل غرقى البيض ثم قيل له: «كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا» فلما نظر إلى الشمس لم تغب قال: «أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا» قال: فجعل ينظر إلى عظامه كيف يصل بعضها إلى بعض ويرى العروق كيف تجري، فلما استوى قائما قال: «أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ». (تفسير عیاشی، ج1/ 140، ح 466)

درکتاب احتجاج از امام صادق علیه السلام نقل شده که زندیق و منکر خدایی از آن حضرت سؤال نمود ... وگفت: آیا بهتر نبود که خداوند هر یکصد سال اموات را

ص: 692

زنده می نمود، تا ما از آنان سؤال کنیم از آنچه بر آنان گذشته و بدانیم که احوال شان چگونه است ؟ تا مردم یقین حاصل کنند و از شک و خیانت قلوب نجات یابند؟ امام صادق علیه السلام به او فرمود: سخن توسخن منکرین رسالت پیامبران و تکذیب کنندگان آنان است در حالی که پیامبران احوال مردگان را خبر دادند و خداوند نیز از زبان پیامبران در کتاب خود از احوال مردگان ما را خبر داده است، آیا کسی از خداوند و پیامبرانش راستگوتر است؟

سپس فرمود: از کسانی که مردند و باز به دنیا بازگشتند، اصحاب کهف بودند که خداوند آنان را سیصد و نه سال میراند و سپس در دوران مردمی که منکر بعث و قیامت بودند زنده نمود، تا حجت بر آنان تمام شود و به قدرت خداوند آگاه کردند و بدانند که قیامت حق است و نیز خداوند ارمیای پیغمبر را که به مرده های بیت المقدس - که بخت النصر کشته بود و روی زمین مانده بودند - نگاه کرد و گفت: چگونه خداوند این ها را زنده می کند؟«أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا» خداوند يکصدسال او را میراند و سپس او را زنده نمود و خود به اعضای بدن خویش نگاه می کرد که چگونه به همدیگر پیوسته می شوند و گوشت بر استخوان های او می روید و مفاصل وعروق او پیوند پیدا می کنند و چون خلقت او کامل شد و نشست، گفت: «أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ »(1).

ص: 693


1- و في الاحتجاج: إن زنديقا سأل عن الصادق علیه السلام مسائل منها انه قال: قَالَ فَلَوْ أَنَّ اَللَّهَ رَدَّ إِلَیْنَا مِنَ اَلْأَمْوَاتِ فِی کُلِّ مِائَهِ عَامٍ وَاحِداً لِنَسْأَلَهُ عَمَّنْ مَضَی مِنَّا إِلَی مَا صَارُوا وَ کَیْفَ حَالُهُمْ وَ مَا ذَا لَقُوا بَعْدَ اَلْمَوْتِ وَ أَیُّ شَیْءٍ صُنِعَ بِهِمْ- لَعَمِلَ اَلنَّاسُ عَلَی اَلْیَقِینِ وَ اِضْمَحَلَّ اَلشَّکُّ وَ ذَهَبَ اَلْغِلُّ عَنِ اَلْقُلُوبِ قَالَ إِنَّ هَذِهِ مَقَالَهُ مَنْ أَنْکَرَ اَلرُّسُلَ وَ کَذَّبَهُمْ وَ لَمْ یُصَدِّقْ بِمَا جَاءُوا بِهِ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ إِذْ أَخْبَرُوا وَ قَالُوا إِنَّ اَللَّهَ أَخْبَرَ فِی کِتَابِهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی لِسَانِ أَنْبِیَائِهِ حَالَ مَنْ مَاتَ مِنَّا أَ فَیَکُونُ أَحَدٌ أَصْدَقَ مِنَ اَللَّهِ قَوْلاً وَ مِنْ رُسُلِهِ وَ قَدْ رَجَعَ إِلَی اَلدُّنْیَا مِمَّا مَاتَ خَلْقٌ کَثِیرٌ مِنْهُمْ أَصْحَابُ اَلْکَهْفِ أَمَاتَهُمُ اَللَّهُ ثَلاَثَمِائَهِ عَامٍ وَ تِسْعَهً ثُمَّ بَعَثَهُمْ فِی زَمَانِ قَوْمٍ أَنْکَرُوا اَلْبَعْثَ لِیَقْطَعَ حُجَّتَهُمْ وَ لِیُرِیَهُمْ قُدْرَتَهُ وَ لِیَعْلَمُوا أَنَّ اَلْبَعْثَ حَقٌّ وَ أَمَاتَ اَللَّهُ أَرْمِیَا اَلنَّبِیَّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ اَلَّذِی نَظَرَ إِلَی خَرَابِ بَیْتِ اَلْمَقْدِسِ وَ مَا حَوْلَهُ- حِینَ غَزَاهُمْ بُخْتَنَصَّرُ وَ قَالَ »أَنّی یُحْیِی هذِهِ اَللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اَللّهُ مِائَهَ عامٍ« ثُمَّ أَحْیَاهُ وَ نَظَرَ إِلَی أَعْضَائِهِ کَیْفَ تَلْتَئِمُ وَ کَیْفَ تُلْبَسُ اَللَّحْمَ وَ إِلَی مَفَاصِلِهِ وَ عُرُوقِهِ کَیْفَ تُوصَلُ فَلَمَّا اِسْتَوَی قَاعِداً قَالَ «أَعْلَمُ أَنَّ اَللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ »(احتجاج، ج2، ص88؛ نور الثقلین، ج275/1 ح1086)

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البيان گويد: مقصود از «الذى مر على قرية» «عزیر» است همان گونه که از امام صادق علیه السلام نقل شده است و برخی گفته اند: مقصود «ارمیا» است و آن از امام باقر علیه السلام نقل شده است. سپس گوید: از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود: «عزیر» چون از خانواده خود خارج شد همسر او آبستن بود و عزیر پنجاه سال داشت، پس خداوند یکصد سال او را میراند و چون به اهل خود بازگشت فرزند او یکصد سال داشت و او پنجاه ساله بود و فرزند از پدر

خود بزرگ تر بود و این از آیات الهی است (1).

مرحوم فیض در تفسیر خود گوید: اخبار در این ماجرا مختلف است و شاید این قصه چند بار رخ داده است والله العالم.

ص: 694


1- ذكر جماعة من أهل العلم أن ابن الكواء قال لعلي علیه السلام يا أمير المؤمنین، ما ولد أكبر من أبيه من أهل الدنيا؟ قال: نعم، أولئك ولد عزیز، حين مر على قرية خربة وقد جاء من ضيعة له، تحته حمار، و معه شنة فيها تين، وكوز فيه عصير، فمر على قرية خربة، فقال: «أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ» و فتوالد ولده و تناسلوا، ثم بعث الله إليه فأحياه في المولد الذي أماته فيه، فأولئك ولده أكبر من أبيهم. (مجمع البیان، ج 2/ 174؛ تفسیر برهان، ج 3/ 249؛ نورالثقلین، ج275/1 ، ح1086)

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (بقره / 260)

نمونه دیگری از قیامت و زنده شدن مردگان

على بن محمد بن جهم گوید: من در مجلس مأمون حضور داشتم که مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله مگر این نیست که شما می گویید پیامبران معصوم هستند؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: آری. پس مأمون سؤالاتی از آیات قرآن کرد و از سؤالات او این بود که گفت معنای آیه «رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي» چیست؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند به ابراهیم وحی نمود: من یکی از بندگان خود را خليل خویش قرار خواهم داد و اگر او از زنده کردن اموات از من سؤال کند، او را پاسخ خواهم داد. پس در قلب ابراهیم خطور نمود که خود، خلیل خدا خواهد بود، از این رو برای این که بداند او خلیل خدا خواهد بود گفت:«رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى...» و خداوند به او فرمود:

چهار پرنده را بگیر و درهم بکوب و هر جزئی از آن ها را بر سر کوهی قرارده و سپس آنان را صدا بزن تا با سرعت نزد تو آیند و بدان که خداوند عزیز و حکیم است. پس ابراهیم علیه السلام پرنده شاهین و مرغابی وطاووس و خروس را گرفت و(ذبح نمود و) آنها را قطعه قطعه و مخلوط نمود و هر قسمتی از آن ها را بر سر کوهی از کوه های دهگانه قرارداد و منقارهای آن ها را به دست گرفت و سپس آن ها را با اسم صدا زد و آب و دانه برای شان آماده نمود، پس یکباره دید اجزای هر پرنده ای با سرعت پرواز کرد و به بدن خود ملحق شد و تا گردن آماده شد و ابراهیم منقار آنان را رهانمود و منقارها

ص: 695

به بدن های آنان ملحق گردید و پرواز نمودند و نزد ابراهیم نشستند و از دانه ها و آب خوردند و به ابراهیم گفتند: ای پیامبر خدا، توما را زنده کردی خدا تو را زنده کند. ابراهیم علیه السلام فرمود: بلکه خدا زنده می کند و می میراند و اوست که برهر چیزی تواناست. پس مأمون گفت: بارك الله فيك يا أبا الحسن (1).

صفوان بن يحيی گوید: به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم: آیا حضرت ابراهیم علیه السلام در قلب خود شک داشته که فرموده:گفت:«أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى» و خداوند در پاسخ او فرموده است: «أَوَلَمْ تُؤْمِنْ؟» فرمود: ابراهیم شک نداشته است بلکه می خواسته بر

ص: 696


1- عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی علیهما السلام فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَیْسَ مِنْ قَوْلِکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ مَعْصُومُونَ؟ قَالَ بَلَی قَالَ: ... فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام:«رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی» قَالَ الرِّضَا علیه السلام إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی کَانَ أَوْحَی إِلَی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام أَنِّی مُتَّخِذٌ مِنْ عِبَادِی خَلِیلًا إِنْ سَأَلَنِی إِحْیَاءَ الْمَوْتَی أَجَبْتُهُ فَوَقَعَ فِی نَفْسِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام أَنَّهُ ذَلِکَ الْخَلِیلُ فَقَالَ «رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی» عَلَی الْخُلَّهِ قالَ «فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» فَأَخَذَ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام نَسْراً وَ بَطّاً وَ طَاوُساً وَ دِیکاً فَقَطَّعَهُنَّ وَ خَلَطَهُنَ ثُمَّ جَعَلَ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنَ الْجِبَالِ الَّتِی حَوْلَهُ وَ کَانَتْ عَشَرَهً مِنْهُنَّ جُزْءاً وَ جَعَلَ مَنَاقِیرَهُنَّ بَیْنَ أَصَابِعِهِ ثُمَّ دَعَاهُنَّ بِأَسْمَائِهِنَّ وَ وَضَعَ عِنْدَهُ حَبّاً وَ مَاءً فَتَطَایَرَتْ تِلْکَ الْأَجْزَاءُ بَعْضُهَا إِلَی بَعْضٍ حَتَّی اسْتَوَتِ الْأَبْدَانُ وَ جَاءَ کُلُّ بَدَنٍ حَتَّی انْضَمَّ إِلَی رَقَبَتِهِ وَ رَأْسِهِ فَخَلَّی إِبْرَاهِیمُ علیه السلام عَنْ مَنَاقِیرِهِنَّ فَطِرْنَ ثُمَّ وَقَعْنَ فَشَرِبْنَ مِنْ ذَلِکَ الْمَاءِ وَ الْتَقَطْنَ مِنْ ذَلِکَ الْحَبِّ وَ قُلْنَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَحْیَیْتَنَا أَحْیَاکَ اللَّهُ فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام بَلِ اللَّهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ قَالَ الْمَأْمُونُ بَارَکَ اللَّهُ فِیکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ. (عیون اخبار الرضا عاف، ج1/ 176، ج1، چاپ اعلمی)

یقین خود بیفزاید(1).

در کتاب کافی و تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: هنگامی که ابراهیم، ملکوت آسمان ها و زمین را دید (و به حقايق آنها پی برد) نگاه به مرداری کرد که در ساحل دریا قرار گرفته بود و نصف آن در آب و نصف دیگر آن در خشکی بود و درندگان دریا می آیند و از آن قسمت داخل آب می خورند و چون باز می گردند به همدیگر حمله می کنند و برخی دیگری را می خورند و درندگان زمینی نیز همین گونه از آن مردار می خورند و سپس به همدیگر حمله می کنند و همدیگر را می خورند پس ابراهیم علیه السلام از این وضعیت تعجب نمود و گفت:«رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى»؟...(2).

عبد الرحمان بن سیا به گوید: زنی به من وصیت کرد و گفت: «از ثلث مالم دین فرزند برادرم را پرداخت کن و جزئی از آن را به فلانی بده» پس من از ابن ابی لیلای

ص: 697


1- (عيون، ج 176/2 )
2- فی الکافی و العیاشی عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ:فلَمَّا رَأی إبْرَاهِیمُ عَلَیْهِ السَّلامُ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأرْضِ الْتَفَتَ فَرَأی رَجُلًا یَزْنِی فَدَعَا عَلَیْهِ فَمَاتَ، ثُمَّ رَأی آخَرَ فَدَعَا عَلَیْهِ فَمَاتَ حَتَّی رَأی ثَلَاثَهً فَدَعَا عَلَیْهِمْ فَمَاتُوا، فَأوْحَی اللهُ عَزَّ ذِکْرُهُ إلَیْهِ یَا إبْرَاهِیمُ إنَّ دَعْوَتَکَ مُجَابَهٌ فَلَا تَدْعُ عَلَی عِبَادِی، فَإنِّی لَوْ شِئْتُ لَمْ أخْلُقْهُمْ. إنِّی خَلَقْتُ خَلْقِی عَلَی ثَلَاثَهِ أصْنَافٍ: عَبْداً یَعْبُدُنِی لَا یُشْرِکُ بِی شَیْئاً فَأُثِیبُهُ؛ وَ عَبْداً یَعْبُدُ غَیْرِی فَلَنْ یَفُوتَنِی؛ وَ عَبْداً عَبَدَ غَیْرِی فَأُخْرِجُ مِنْ صُلْبِهِ مَنْ یَعْبُدُنِی. ثُمَّ الْتَفَتَ فَرَأی جِیفَهً عَلَی سَاحِلِ الْبَحْرِ نِصْفُهَا فِی الْمَاءِ وَ نِصْفُهَا فِی الْبِرِّ تَجِیءُ سِبَاعُ الْبَحْرِ فَتَأْکُلُ مَا فِی الْمَاءِ، ثُمَّ تَرْجِعُ فَیَشُدُّ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ فَیَأْکُلُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ تَجِیءُ سِبَاعُ الْبَرِّ فَتَأْکُلُ مِنْهَا فَیَشُدُّ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ فَیَأْکُلُ بَعْضُهَا بَعْضاً.فَعِنْدَ ذَلِکَ تَعَجَّبَ إبْرَاهِیمُ عَلَیْهِ السَّلامُ مِمَّا رَأی، وَ قَالَ: «رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی » ... (تفسیر صافی، ج1/ 223؛ کافی، ج305/8 ، ح 473)

قاضی درباره جزء سؤال کردم او گفت: «وصیت او بی فایده است و من معنای جزء را نمی دانم». پس من قصه را به امام صادق علیه السلام عرضکردم و امام فرمود: ابن ابی لیلا دروغ گفته است وصیت آن زن صحیح است و جزء به معنای عشر است همان گونه که خداوند به ابراهیم علیه السلام فرمود: «ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا» و آن کوه ها ده عدد بوده و ابراهیم برسر هرکوهی عشری از پرندگان را قرار داده است، بنابراین یک عشراز ثلث مال آن زن را باید به شخصی که برای او وصیت نموده بدهی(1).

مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (بقره / 261)

درجات انفاق

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام گوید: امام علیه السلام فرمود: «هنگامی که بنده مؤمن عمل خود را به نیکی انجام دهد خداوند پاداش او را چند برابر تا هفتصد برابر (و بیشتر) قرار می دهد، همان گونه که می فرماید: «وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ» سپس فرمود: پس شما به خاطر پاداش خیر و نیکوی خداوند باید اعمال خود را نیکوکنید». پس من به آن حضرت عرض کردم: معنای نیک بودن عمل چیست؟ فرمود: هنگامی

ص: 698


1- عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَیَابَهَ قَالَ: إنَّ امْرَأهً أوْصَتْ إلَیَّ فَقَالَتْ: ثُلُثِی یُقْضَی بِهِ دَیْنِی وَ جُزْءٌ مِنْهُ لِفُلَانَهَ، فَسَألْتُ عَنْ ذَلِکَ ابْنَ أبِی لَیْلَی فَقَالَ: مَا أرَی لَهَا شَیْئاً مَا أدْرِی مَا الْجُزْءُ.فَسَألْتُ عَنْهُ أبَا عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ بَعْدَ ذَلِکَ وَ خَبَّرْتُهُ کَیْفَ قَالَتِ الْمَرْأهُ، وَ مَا قَالَ ابْنُ أبِی لَیْلَی. فَقَالَ: «کَذَبَ ابْنُ أبِی لَیْلَی؛ لَهَا عُشْرُ الثُّلُثِ إنَّ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ أمَرَ إبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ السَّلامُ فَقَالَ:اِجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً وَ کَانَتِ الْجِبَالُ یَوْمَئِذٍ عَشَرَهً وَ الْجُزْءُ هُوَ الْعُشْرُ مِنَ الشَّیْ ءِ. (تفسیر عیاشی، ج1/ 144، ح 474؛ بحارالأنوار، ج 250/23 )

که نماز می خوانی رکوع و سجود خود را نیکو انجام ده و هنگامی که روزه می گیری از چیزهایی که روزه را فاسد می کند دوری کن و هنگامی که به حج میروی از آنچه در حج و عمره حرام است دوری کن. سپس فرمود: وهرعملی برای خدا انجام میدهی باید از هر چرکی و آلودگی پاک باشد(1).

مرحوم طبرسی صاحب مجمع البیان گوید: از امام صادق علیه السلام روایت شده کهاین آیه مربوط به همه انفاقات است.

سپس گوید: بعضی گفته اند این آیه مخصوص به جهاد است و اما درغیر جهاد خداوند می فرماید: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» سپس گوید از عبدالله عمرنقل شده که گوید: هنگامی که آیه «وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ» نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خدایا به امت من بیش از این عنایت کن» و خداوند فرمود:«مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله باز فرمود: به امت من بیش از این عنایت کن و خداوند فرمود :«إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ »(2).(3)

ص: 699


1- أحمد بن محمد بن خالد البرقي: عن ابن محبوب، عن عمر بن يزيد، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام يقول : إذا أحسن العبد المؤمن عمله ضاعف الله تعالی عمله، لكل حسنة سبع مائة، وذلك قول الله :« وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ فأحسنوا أعمالکم التی تعملونها لثواب الله». فقلت له: وما الإحسان؟ قال: فقال: إذا صليت فأحسن رکوع و سجودك، وإذا صمت فتوق كل ما فيه فساد صومك، وإذا حججت فتوق ما يحرم عليك في حج و عمرتك قال: و كل عمل تعمله لله فليكن نقيا من الدنس. (محاسن برقی، ص254، ح 283)
2- زمر/ 10.
3- مجمع البیان، ج1/ 180.

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ *قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ *يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (بقره/264 - 262 )

انفاق مقبول و غیرمقبول

علی بن ابراهیم قمی از امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود: هر کس به مؤمنی احسانی بکند و سپس با سخن خود او را آزار نماید و یا منتی براو گذارد، احسان و صدقه خود را باطل نموده است همان گونه که خداوند درباره آن ملی بیان نموده و می فرماید: «كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ» و سپس فرمود: کسی که نسبت به فقیری که به او احسان نموده است منت واذيت فراوان داشته باشد صدقه و احسان او باطل می شود همان گونه که گرد و خاک روی صخره و صفوان به وسیله باران در بیابان برطرف می شود و چیزی از آن باقی نمی ماند و خداوند این مثل را برای کسی زده است که در حق کسی عمل خیر واحسانی بکند و سپس منت و آزار به او بدهد(1).

ص: 700


1- قال الصادق علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من أسدى إلى مؤمن معروفا ثم آذاه بالكلام أو من عليه فقد أبطل الله صدقته ثم ضرب الله فيه مث؟ فقال: «كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ» وقال:من أكثر منه وأذاه لمن يتصدق علیه بطلت صدقته كما يبطل التراب الذي يكون على صفوان، والصفوان الصخرة الكبيرة التي تكون على مفازة فيجيء المطر فيغسل التراب عنها و يذهب به، فضرب الله هذا المثل لمن اصطنع معروفا ثم أتبعه بالمن والأذى. (تفسیر قمی، ج91/1 )

امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ چیزی نزد من بهتر از این نیست که به کسی احسانی کرده باشم و او باز از من درخواست احسان کند و من به او احسان نمایم، چرا که دیده ام اگر احسان دوم انجام نشود شکر احسان اول قطع می شود. سپس فرمود: خداوند مثل کسانی که اموال خود را برای خشنودی خدا و دور از منت و آزارانفاق می کنند را بیان نموده و می فرماید: «وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ».

امام صادق علیه السلام می فرماید: یعنی مثل آنان مثل جنت و بستانی است که در جای بلندی قرار گرفته باشد و باران فراوانی بر آن ببارد و میوه های دو چندان به بار آورد، این گونه است پاداش کسی که مال خود را در راه خدا انفاق کند ...(1).

امام صادق علیه السلام سپس فرمود: و کسی که مال خود را در راه خدا انفاق نماید و سپس بر آن که انفاق نموده منت گذارد، خداوند مثل او را چنین بیان نموده است:

ص: 701


1- وقال الصادق علیه السلام: ما شيء أحب إلي من رجل سلف مني إليه يد أتبعته أختها و أحسنت بهاله لأني رأيت منع الأواخر يقطع لسان شكر الأوائل، ثم ضرب مثل المؤمنين «وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ » قال «مَثَلُهُمْ کمثل جُنَّةُ » أي بستان في موضع مرتفع «أَصابَها وابِلُ » أي مطر «فَاتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ » أي يتضاعف ثمرها كما يتضاعف أجر من أنفق ماله. (همان، ص 92)

«أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ»سپس فرمود: مقصود از «إعصار»باد( های تند) است و کسی که با صدقه خود منت برفقیرگذارد مثل او مثل کسی است که پیرمرد وضعیف باشد و فرزندان ضعیفی نیز داشته باشد و باغستان فراوان و پر از میوه ای داشته باشد و باد (تندی) و یا آتشی بیاید و همه مال او را آتش بزند و نابود کند(1).

در تفسیر عیاشی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده که فرمودند: مقصود از «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى» آزار به محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله است. و این تأویل این آیه است و آیه درباره عثمان نازل شده است.

و در روایت دیگری فرمودند: این آیه درباره عثمان نازل شد و شامل معاویه و

پیروان او نیز گردید (2).

ص: 702


1- قال الصادق علیه السلام: فمن أنفق ماله ابتغاء مرضات الله ثم امتن على من تصدق علیه كان كما قال الله «أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ» قال الإعصار الرياح، فمن امتن على من تصدق عليه كمن كان له جئة كثيرة الثمار وهو شيخ ضعيف له أولاد صغار ضعفاء فتجيء ريح أونار فتحرق ماله كله. (همان)
2- عن أبي جعفر علیه السلام في قوله: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى»المحمد و آل محمد صلی الله علیه و آله هذا تأويل قال: أنزلت في عثمان. عن أبي عبد الله علیه السلام في قوله: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى» إلى قوله: «لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا» ؛ قال «صفوان» أي حجر فرو «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ ِئَاءَ النَّاسِ» فلان وفلان وفلان و معاوية وأشياعهم. (تفسير عیاشی، ج1/ 167 ح 483 و 484؛ بحارالأنوار، ج 217/9 ؛ تفسیر برهان، ج254/1 )

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از آیه«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى» تا «لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا» فلان وفلان وفلان و معاویه و پیروان او هستند(1).

ص: 703


1- عن سلام بن المستنير عن أبي جعفر علیه السلام قال في قوله:«وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» قال: أنزلت في علي علیه السلام (تفسیر عیاشی، ج1/ 167 ح485)

آیات 265 - 271

اشاره

وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (265)أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (266)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ (267)الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (268)يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (269)وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ (270)إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئَاتِكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (271)

ص: 704

لغات

«ربوة » با حرکات سه گانه راء ورباوة به معنای رابیه و مکان بلند است، و «ضعف الشیء» مثلاه، و «طل» باران ریز را گویند، و «طلل» اسم هر شخصی است، و «اطلال» به معنای اشراف بر چیزی است و «طلة الرجل» امرأته، واصل طل به معنای باران است، و «جنت» به معنای باغستان پر از درخت است، و «نخل» جمع نخلة است و مؤنث و مذکر آن یکسان است، و «إعصار» به معنای غباری است که فضا را گرفته باشد، و «لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ» یعنی لا تعمدوا ولا تقصدوا الردي من المال، و «یم» به معنای لجه و دریا می باشد، و «خبيث» به معنای ردی و پست است، و «اغماض در بیع » کم کردن قیمت است به خاطر پستی متاع و اصل لغت به معنای خفاء است، و «فقر» به معنای حاجت وضد غنا می باشد و « فاقرة » به معنای داهيه ومصیبت است، و فرق بین وعد و وعید این است که وعید فقط در شر استعمال می شود و وعد در شر و خیر استعمال می شود ولكن اگر مطلق گفته شود مخصوص به خیر است، و «فحشاء» به معنای فحش و زشتی می باشد و به معنای معاصی نیز آمده است و به بخیل نیز فاحش گفته می شود، و «نذر» قراردادی است که انسان بر خود برای انجام کاری با شرط و یا بدون شرط واجب می نماید و عقد آن این است که بگوید: «لله على كذا...» و اصل لغت نذر به معنای خوف است، و «نصار» جمع نصیر است مانند شریف و اشراف، و «نصیر» معین انسان در مقابل دشمن است، و فرق بين صدقه و زکات این است که زکات انفاق واجب است و صدقه ممکن است مستحب باشد، و «إخفاء» به معنای ستر است، و «فی» به معنای اظهار است، و خفی يخفى خفية يعني أظهره، و «ابداء» و اظهار و اعلان به یک معناست، چنان که اخفاء و اسرار و اغماض نیز به یک معناست.

ص: 705

ترجمه

ومثل (صدقات) کسانی که اموال خود را برای خشنودی خدا وتثبيت (ایمان و روح) خویش انفاق می کنند مثل باغی است که در جای بلندی قرار گرفته باشند و باران تندی برآن ببارد و محصول آن دو چندان شود واگرباران تندی نبارد باران ریزی برآن ببارد، وخداوند به آنچه شما می کنید بیناست (265) آیایکی از شما دوست می دارد که باغی از درخت خرما وانگور داشته باشد و از زیر آن ها نهرهایی روان باشد وهمه ثمرات و میوه ها در آنها برای او آماده شده باشد و او در حال ضعف و پیری ودارای فرزندانی ضعیف باشد و ناگهان گردبادی آتشین برآن رسد و يكباره آتش بگیرد؟ (این مثل کسانی است که مال خود را از روی ریا و خودنمایی انفاق نماييد (266) ای کسانی که ایمان آورده اید، از چیزهای پاکیزه ای که به دست می آورید و از آنچه ما برای شما از زمین خارج میکنیم (برای ما) انفاق کنید و از مال های ناپاک وحرامی که برای خود - جزدرحال اغماض - نمی پسنديد، در راه خدا انفاق نکنید، و بدانید که خداوند بی نیاز (از شما) و ستوده است (267) شیطان به شما نويد فقروتنگدستی می دهد و شما را به فحشا و عمل زشت امرمیکند، و خداوند به شما نويد آمرزش واحسان می دهد، وخداوند وسعت دهنده (روزی) وداناست (268) خداوند به هرکس که بخواهد حکمت (وفهم حقایق) را می دهد و به هرکس حكمت داده شود به يقين خيرفراوانی به او داده شده است وجزصاحبان عقل (وحکمت) کسی آگاه ومتنبه نخواهد بود (269) هرچه را شما انفاق میکنید و یا نذر می نمایید خداوند از آن آگاه است وستمکاران را ياو رو پناهی نخواهد بود (270) اگرصدقات (خود) را آشکار کنید کارخوبی است و اگر آنها را در پنهانی به فقرا بدهید برای شما بهتر خواهد بود و خداوند (به سبب) برخی از گناهان شما را می بخشد و خداوند از اعمال شما باخبراست (271)

ص: 706

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ *أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (بقره / 165-166)

نمونه ای از انفاق نیک و خالص

امام باقر علیه السلام می فرماید: آیة «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» درباره على علیه السلام نازل شده است (1).

و در روایت دیگری امام صادق علیه السلام فرمود: آیه فوق درباره کسانی است که مال خود را برای خشنودی خداوند انفاق می کنند وافضل آنان امیرالمؤمنین علیه السلام است(2)

مؤلف گوید: تفسیر این دو آیه در روایات پیشین بیان شد.

ص: 707


1- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السَّلَامُ قَالَ : قَوْلِهِ : « وَ مِنَ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالِهِمْ » ( قَالَ ) : نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ . (شواهد التنزیل، ج1/ 104 ح 144)
2- عن سلام بن المستنير عن أبي جعفر علیه السلام قال في قوله «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» قال: أنزلت في علي علیه السلام عن أبي بصير عن أبي عبد الله علیه السلام قال: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» قال: علي أمير المؤمنين أفضلهم، وهو ممن ينفق ماله ابتغاء مرضات الله . (تفسیر عیاشی، ج1/ 165، ح 486 - 485)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ (بقره/ 267)

بهترین را برای خدا بدهید

حاصل این آیه این است که ما باید بهترین و پاکترین مال خود را در راه خداوند بدهیم بلکه به مقتضای آیه «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ » از آنچه دوست می داریم در راه خدا بدهیم تا خداوند نیز پاداش ما را چیزی قرار بدهد که دوست می داریم.

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که دستور داد مردم زکات خرماها را بدهند گروهی از مردم خرماهای پستی را برای پرداخت زکات آوردند که به آن ها جعرود و معافاره می گفتند و این نوع از خرما هسته بزرگ وگوشت کمی داشت و برخی آن ها را زکات خرماهای جید و عالی خود قرار دادند، از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از آنان قبول نکنید و این آیه نازل شد «وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ...».

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ» فرمود: مردم در زمان جاهلیت درآمدهای ناپاک و حرامی داشتند و چون مسلمان شدند می خواستند این گونه اموال را در راه خداوند بدهند و خداوند فرمود: جزاموال طيب و حلال از آنان پذیرفته نیست(1).

ص: 708


1- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ » قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا أَمَرَ بِالنَّخْلِ أَنْ یُزَکَّی یَجِی ءُ قَوْمٌ بِأَلْوَانٍ مِنْ تَمْرٍ وَ هُوَ مِنْ أَرْدَی التَّمْرِ یُؤَدُّونَهُ مِنْ زَکَاتِهِمْ تَمْراً یُقَالُ لَهُ الْجُعْرُورُ وَ الْمِعَافَأْرَهُ قَلِیلَهَ اللِّحَاءِ عَظِیمَهَ النَّوَی وَ کَانَ بَعْضُهُمْ یَجِی ءُ بِهَا عَنِ التَّمْرِ الْجَیِّدِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَا تَخْرُصُوا هَاتَیْنِ التَّمْرَتَیْنِ وَ لَا تَجِیئُوا مِنْهَا بِشَیْ ءٍ وَ فِی ذَلِکَ نَزَلَ «وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ» (کافی، ج 4/ 48 ح 9)

امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله در تفسیر این آیه فرمود: صدقه و(زكات) اگر از کسب حرام به دست آمده باشد به درگاه خداوند پذیرفته نمی شود (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: اهل مدينه زکات فطره خود را از خرمای جعرود و معافاره - که دارای هسته های بزرگ وگوشت کمی بود و طعم تلخی داشت . به مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ...» (2).

ص: 709


1- عن أبي بصير قال: سألت أبا عبد الله «وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ» قال: كان رسول الله صلی الله علیه و آله إذا أمر بالتخل أن يزگی يجيء قوم بألوان من التمر هو من أردى التمر يؤدونه عن زكاتهم، تمر يقال له الجعرور و المعیفارة، قليلة اللحاء عظيمة النوى فكان بعضهم يجيء بها عن التمر الجيد، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله لا تخرصوا هاتین و لا تجيئوا منها بشيء وفي ذلك أنزل الله «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ»إلى قوله «إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ» والإغماض أن يأخذ هاتين التمرين من الثمر، وقال: لا يصل إلى الله صدقة من کسب حرام. (تفسیر عیاشی، ج1/ 168 ح489)
2- عن إسحاق بن عمار عن جعفر بن محمد علیهما السلام قال: كان أهل المدينة يأتون بصدقة الفطر إلى مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله و فيه عذق يسمى الجعرور و عذق يسمی معافارة، کانا عظیم نواهما، رقیق لحاهما، في طعمها مرارة، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله للخارص: لا تخرص عليهم هذين اللونين لعلهم يستحيون لا يأتون بهما، فأنزل الله«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ» إلى قوله «تُنْفِقُونَ». (تفسیر عیاشی، ج1/ 149، ح169 ح 493)

ابراهیم نخعی گوید: پیرزنی را دیدم که صبحگاه درخانه خود مشغول ریسندگی بود و او را ام بکرمی گفتند پس من به او گفتم: آیا وقت آن نرسیده که دست از این کار بکشی؟ او گفت: چگونه دست از آن بردارم در حالی که از امیرالمؤمنين علیه السلام شنیدم که می فرمود: این از کسب های پاک است (1).

الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (بقره/ 268)

وعده خدا و وعده شيطان

ابوعبدالرحمان گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: بسا من محزون و غمگین می شوم و علت آن را نمی دانم و بسا مسرور و شادمان می شوم و علت آن را نمیدانم ؟ امام علیه السلام فرمود: در کنار هرکسی یک شیطان و یک ملک وجود دارد، و شادی او از آن ملک است و اندوه او از آن شیطان است، همان گونه که خداوند می فرماید: «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ...»(2).

ص: 710


1- عن محمد بن خالد الضبي قال: مر إبراهيم النخعي على امرأة وهي جالسة على باب دارها بكرة و كان يقال لها أم بكر، و في يدها مغزل تغزل به، فقال: يا أم بكر أما كبرت ألم يأن لك أن تضعي هذا المغزل فقالت، و كيف أضعه و سمعت علي بن أبي طالب أمير المؤمنین علیه السلام يقول: هومن طيبات الكسب. (همان، ص 150، ح494)
2- عَنْ أَبِی عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : إِنِّی رُبَّمَا حَزِنْتُ فَلاَ أَعْرِفُ فِی أَهْلٍ وَ لاَ مَالٍ وَ لاَ وَلَدٍ، وَ رُبَّمَا فَرِحْتُ فَلاَ أَعْرِفُ فِی أَهْلٍ وَ لاَ مَالٍ وَ لاَ وَلَدٍ. فَقَالَ: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ وَ مَعَهُ مَلَکٌ وَ شَیْطَانٌ ، فَإِذَا کَانَ فَرَحُهُ کَانَ مِنْ دُنُوِّ اَلْمَلَکِ مِنْهُ، وَ إِذَا کَانَ حَزَنُهُ کَانَ مِنْ دُنُوِّ اَلشَّیْطَانِ مِنْهُ، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: «اَلشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ اَلْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اَللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اَللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ ».(علل الشرایع، ج 116/1 ، ج1، چاپ اعلمی)

هارون بن خارجه گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من بسا شاد هستم و علتی برآن نمی دانم و بسا غمگین هستم وسبب آن را نمیدانم؟ امام علیه السلام فرمود: آری شیطان در قلب تو رخنه می کند و تو را سرزنش می نماید و می گوید: اگر این کار نزد خدا پسندیده بود، خداوند دشمن را بر تو مسلطنمی کرد و تو را نیازمند به او نمی نمود آیا تو می خواهی آنچه برسر دیگران آمده است برسرتو بیاید؟ سپس فرمود: این ها علت آن اندوهی است که تو پیدا می کنی، واما علت فرح و شادی تواین است که آن ملک نیز در قلب تو رخنه می کند و می گوید: اگر خداوند دشمن را برتو مسلط نموده و تو را نیازمند به او کرده است، مدت آن کوتاه است و من تو را از ناحيه خداوند بشارت به آمرزش و احسان میدهم. همان گونه که خداوند می فرماید: «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (1).

ص: 711


1- عن هارون بن خارجة عن أبي عبد الله علیه السلام قال: قلت له: إني أفرح من غير فرح أراه في نفسي ولا في مالي ولا في صديقي، وأحزن من غير حزن أراه في نفسي ولا في مالي ولا في صديقي. قال: نعم، إن الشيطان يلم بالقلب فيقول: لو كان لك عند الله خيرا ما أراك عليك عدوك ولا جعل بك إليه حاجة هل تنتظر إلا مثل الذي انتظر الذين من قبلك فهل قالوا شيئا، فذاك الذي يحزن من غير حزن و أما الفرح فإن الملك يلم بالقلب فيقول: إن كان الله أراك عليك عدوك وجعل بك إليه حاجة، فإنما هي أيام قلائل أبشر بمغفرة من الله وفضل وهو قول الله : «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا». (تفسیر عیاشی، ج150/1 ، ح495)

يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (بقره / 269)

خیر فراوان

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: مقصود از حکمت اطاعت از خداوند و معرفت به امام است. و درسخن دیگری فرمود: مقصود از حکمت معرفت امام و پرهیز از گناهان بزرگی است که خداوند نسبت به آنها عذاب و دوزخ را واجب نموده است(1).

سلیمان بن خالد گوید: درباره این آیه از امام صادق علیه السلام سؤال نمودم فرمود: حکمت به معنای معرفت و تفقه در دین است، پس هرکدام از شما که فقیه (و دانای به معارف دین) باشد حکیم خواهد بود و مرگ فقیه برای شیطان از هر چیزی محبوب تر است(2).

امام صادق علیه السلام فرمود: حکمت نور معرفت و میراث تقوی و میوه صدق است و اگر من بگویم: خداوند نعمتی بزرگ تر و بالاتر و ارزشمندتر از حکمت به بندگان خود نداده است صحیح گفته ام چرا که می فرماید: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ»(3).

ص: 712


1- عن أبو بصیرٍ عن أبی عبد الله علیه السلام فی قولِ اللَّهِ عز و جل: «ومَن یُؤْتَ الحِکْمَهَ فَقَد اُوتیَ خَیراً کَثیراً» فقال: هِی طاعَهُ اللَّهِ ومَعرِفَهُ الإمامِ. (کافی، ج1/ 142، ح 11 و ج2/ 216)
2- عن سليمان بن خالد قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله: «وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا» فقال: إن الحكمة المعرفة والتفقه في الدين، فمن فقه منكم فهو حكيم، وما من أحد يموت من المؤمنين أحب إلى إبليس من فقيه. (تفسير عیاشی، ج1/ 171، ح498)
3- قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : اَلْحِکْمَهُ ضِیَاءُ اَلْمَعْرِفَهِ وَ مِیرَاثُ اَلتَّقْوَی وَ ثَمَرَهُ اَلصِّدْقِ وَ مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ عَلَی عَبْدٍ مِنْ عِبَادِهِ نِعْمَهً أَنْعَمَ وَ أَعْظَمَ وَ أَرْفَعَ وَ أَجْزَلَ وَ أَبْهَی مِنَ اَلْحِکْمَهِ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: یُؤْتِی اَلْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ «یُؤْتَ اَلْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا اَلْأَلْبابِ» (بحارالأنوار، ج215/1 ، ح 26)

در تفسیر مجمع البیان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: خداوند متعال به من قرآن عطا نمود و همانند قرآن حکمت عطا کرد و هر خانه ای که حکمت درآن نباشد خراب خواهد بود. سپس فرمود: غافل مباشید و (در دین خود) فقيه وعالم شوید و با جهل و نادانی از دنیا نروید.(1)

در کتاب خصال از آن حضرت نقل شده که فرموده: مهم ترین حکمت، ترس از

خداوند است.(2)

و درخصال وكافی از آن حضرت نقل شده که روزی در یکی از سفرهای خود با

گروه سواره ای برخورد نمود و آنان گفتند: السلام علیک یا رسول الله و رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: شما چگونه مردمی هستید؟ گفتند: ما اهل ایمان هستیم. فرمود: حقیقت ایمانتان چیست؟ گفتند: رضای به قضای خدا و تسليم امراو بودن و واگذار نمودن کارها به او.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: اینان حکیمانی هستند که از حکمت نزدیک به پیامبران می باشند. سپس فرمود: اگر راست می گویید، چیزی که در آن ساکن نمی شوید را بنا نکنید و اموالی را که نمی خورید جمع نکنید و از خدایی که به او بازگشت می کنید بترسید(3).

ص: 713


1- مجمع البیان.
2- وَ فِی فَاتِحَهِ اَلزَّبُورِ رَأْسُ اَلْحِکْمَهِ خَشْیَهُ اَللَّهِ. (منية المريد، ص154)
3- عَنْ أبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ:بَیْنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی بَعْضِ أسْفَارِهِ إذْ لَقِیَهُ رَکْبٌ فَقَالُوا: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ! فَقَالَ: مَا أنْتُمْ؟فَقَالُوا: نَحْنُ مُؤْمِنُونَ یَا رَسُولَ اللهِ! قَالَ: فَمَا حَقِیقَهُ إیمَانِکُمْ؟ قَالُوا: الرِّضَا بِقَضَاءِ اللهِ وَ التَّفْوِیضُ إلَی اللهِ وَ التَّسْلِیمُ لِأمْرِ اللهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:عُلَمَاءُ حُکَمَاءُ کَادُوا أنْ یَکُونُوا مِنَ الْحِکْمَهِ أنْبِیَاءَ فَإنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ فَلَا تَبْنُوا مَا لَا تَسْکُنُونَ وَ لَا تَجْمَعُوا مَا لَا تَأْکُلُونَ، وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِی إلَیْهِ تُرْجَعُونَ(تفسير صافی، ج2/ 228؛ کافی، ج 52/2 ، ح1)

وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ *إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئَاتِكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (بقره / 270 - 271)

صدقات پنهان و صدقات آشکار

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسير «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ ...» فرمود: مقصود از صدقات در این آیه زکات نیست چرا که صله واحسان به خویشان زکات محسوب نمی شود.

و در سخن دیگری فرمود: زکات آشکار پرداخت می شود، نه پنهانی و مقصود از این آیه صدقه ای است که انسان برای خود می دهد.(1)

و فرمود: صدقه در شب ، آتش خشم خدا را خاموش می کند ...(2).

ص: 714


1- عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ«إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ» قَالَ یَعْنِی الزَّکَاهَ الْمَفْرُوضَهَ قَالَ قُلْتُ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ قَالَ یَعْنِی النَّافِلَهَ إِنَّهُمْ کَانُوا یَسْتَحِبُّونَ إِظْهَارَ الْفَرَائِضِ وَ کِتْمَانَ النَّوَافِلِ. (کافی، ج60/4 ، حا وج499/3 و 509)
2- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام ...وَ صَدَقَهَ اللَّیلِ تُطفی غَضَبَ الرَّبِّ . (کافی، ج 2/ 157، ح32)

آیات 272 - 281

اشاره

لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ (272)لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (273)الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (274)الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (275)يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ (276)إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (277)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (278)فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ (279)وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (280)وَاتَّقُوا يَوْمًا

ص: 715

تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ (281)

لغات

«احصار» منع دیگری است از تصرف و حرکت، و «حصر» ممنوعیت به خاطر مرض و حاجت و یا ترس است و «محصور» به معنای ممنوع است و در تفسیر آیه « فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ » گذشت، و «ضرب» به معنای راه رفتن روی زمین است، و «سماء و سمو» علامتی است که از آن به چیزی پی برده می شود، و «تعقف» ترک سؤال است وقف عن الشيء إذا تركه، و «الحاف» به معنای الحاح و اصرار در سؤال است، و «ربا» به معنای زيادة است، وأربى الرجل إذا عامل في الربا، و «تبط» و خط به معنای دگرگونی است و به کسی که وارد کاری می شود و راه آن را نمی داند می گویند: يخبط خبط عشواء، و به معنای دیوانه شدن و شبه جنون نیز می آید، و «خباط» دردی است مانند جنون و « بفلان مس» ای جنون، و«سلف» به معنای تقدم است، و «أمم سالفه» امم ماضیه را گویند، و «محق» به معنای کم شدن و نقصان حالا بعد حالي است، و محقه الله يعنى أهلکه و تلف حالا بعد حال، و «أثيم» متمادی در اثم است یعنی کسی که همواره گناه می کند، و «نظرة» به معنای تأخیر و مهلت دادن است که به آن انظار گفته می شود، و «میسرة و ميسور» به معنای یسار و غنا و وسعت مال است.

ترجمه

برتو واجب نیست که آنان هدایت شوند، بلكه خداوند هرکس را بخواهد هدایت می کند. و آنچه شما از مال خود انفاق میکنید (پاداش آن) مخصوص خودتان خواهد بود. وانفاق شما نباید جز برای خشنودی خدا باشد، و آنچه انفاق میکنید پاداش آن را می یابید و به شما ظلمی نخواهد شد (272)[(صدقات وانفاقات خود را) مصرف

ص: 716

فقرایی بکنید که در راه خدا گرفتار شده اند و به این خاطرنمی توانند مالی را به دست بیاورند، افراد بی اطلاع آنان را به خاطرعفتی که دارند بی نیاز می پندارند وتواز صورت های آنان تعقف را میشناسی، آنان با اصرار از مردم سؤال نمی کنند، و آنچه شما به آنان انفاق کنید خداوند به آن داناست (273) کسانی که اموال خود را در شب و روزوآشکار و پنهان انفاق می کنند پاداش آنان نزد پروردگارشان محفوظ است وترس واندوهی نخواهند داشت (274) کسانی که ربا می خورند (از گور) برنمی خیزند مگرمانند برخاستن کسی که براثر تماس شیطان با او، آشفته سروجن زده شده است (وديوانه گردیده) و این به خاطر این است که (رباخوارها) می گویند: دادوستد (نیز) همانند رباست درحالی که خداوند دادوستد را حلال نموده و ربا را حرام کرده است ، پس به هرکس موعظه خدا رسیده واودست از ربا برداشته ، گذشته های او عفوشده است ، وهرکس با شنديدن آیات ربا توبه نکرده و باز به عمل خود ادامه داده است، درآتش دوزخ مخلد وجاوید خواهد بود (275) خداوند (مال) ربایی را نابود میکند و صدقات را برکت می دهد (وثواب آن ها را دوچندان میکند) و خداوند هیچ ناسپاس گنهکاری را دوست نمی دارد (276) به راستی کسانی که ایمان آورده اند وکارهای نیک انجام دادند و نماز را به پا داشتند و زکات را پرداخت نمودند، پاداش آنان نزد خداوند است، و هراس و اندوهی نخواهندداشت (277) ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسيد و اگر واقعا به خدا ایمان دارید، آنچه از ربا باقی مانده است را رها کنید. (278) واگر چنين نکردید، باید با خدا و رسول اواعلان جنگ کنید، و اگر توبه کردید، اصل سرمایه های خود را بگیرید (تا) نه ظلم کنید ونه ظلم ببینید (297) واگر(بدهکار) درسختی و تنگدستی باشد، باید به او مهلت بدهید، تا گشایش پیدا کند واگرشما (پاداش گذشت را) بدانید، گذشت از بدهکار (تنگدست) برای شما بهتر خواهد بود (280) وبترسید از روزی که در آن روز به خدا باز می گردید و سپس هرکسی پاداش آنچه کرده است را دریافت می کند و درباره ظلمی نخواهد شد (281)

ص: 717

تفسير اهل بیت علیهم السلام
اشاره

لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ *لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (بقره/ 272 - 273)

انفاق به فقرای عفيف

على بن ابراهیم قمی گوید: مقصود از «يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» و «لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا » کسانی هستند که راضی به تقديرات خدا هستند و در دیانت خود آبرومند به سر می برند و از کسی سؤال نمی کنند و اگر سؤال کنند، اصرار در سؤال نمی کنند، در حالی که قدرت بر تحصیل مال ندارند، از این رو کسانی که آنان را نمی شناسند فکر می کنند آنان از اغنیا هستند(1).

مرحوم طبرسی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: این آیه درباره اصحاب صفه نازل شد و آنان جمعیتی نزدیک به چهارصد نفر بودند که به مدینه هجرت نمودند ودر مدينه خانه و خویشاوندی نداشتند که به آنان پناه ببرند از این رو درکنار مسجد زندگی می کردند و می گفتند: ما درهرجنگی شرکت خواهیم نمود و خداوند به مردم نسبت به آنان سفارش نمود، از این رو مردم اگرغذای اضافه ای ..

ص: 718


1- و قوله «ِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا» فهم الذين لا يسألون الناس إلحافة من الراضين والمتجملين في الدين الذين لا يسألون الناس إلحافا ولا يقدرون أن يضربوا في الأرض ف«يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ»عن السؤال. (تفسیر قمی، ج1/ 93)

داشتند برای آنان می فرستادند.(1)

امام باقر علیه السلام می فرماید خداوند از کسی که اصرار در سؤال می کند خشم دارد .(2)

حضرت رضا علیه السلام فرمود: «إِنَّ اَللَّهَ يُبْغِضُ اَلْقِيلَ وَالْقَالَ وإِضاعَةِ المالي وَكَثْرَةِ السُّوالِ ».

یعنی خداوند از نزاع وجدال و ضایع کردن مال وسؤال زیاد خشم دارد.

در تفسیر قمی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: فقرا کسانی هستند که با داشتن نیازو مخارج عيالات از مردم سؤال نمی کنند، چنان که خداوند می فرماید: «لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ...» و « مساکین» از کارافتاده ها هستند مانند نابیناها وافراد لنگ و جذامی و انواع زمین گیرهای مرد و زن و بچه ها ...(3).

ص: 719


1- ورواه الكلبي عن ابن عباس وهم (یعنی أصحاب الصفة) نحو من أربعمائة رجل و قالوا: نخرج في كل سرية يبعثها رسول الله فحث الله الناس عليهم و كان الرجل إذا أكل وعنده فضل أتاهم به إذا أمسى. (مجمع البیان، ج2/ 202؛ تفسیر عیاشی، ج1/ 171 )
2- قَالَ أبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ:إذَا حَدَّثْتُکُمْ بِشَیْ ءٍ فَاسْألُونِی عَنْ کِتَابِ اللهِ. ثُمَّ قَالَ فِی حَدِیثِهِ:إنَّ اللهَ نَهَی عَنِ الْقِیلِ وَ الْقَالِ وَ فَسَادِ الْمَالِ وَ کَثْرَهِ السُّؤالِ. (تهذيب الاحکام، ج 7/ 231)
3- في تفسير علي بن إبراهيم: قيل للصادق علیه السلام: منهم؟ فقال: الفقراء هم الذين لا يسألون و عليهم مؤنات من عيالهم والدليل على انهم هم الذين لا يسألون قول الله عز وجل في سورة البقرة: «لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ...» و المساكين هم أهل الزمانة من العميان و العرجان و المجذومين و جميع أصناف الزمني الرجال والنساء والصبيان .... (تفسیر نورالثقلین، ج 2/ 230؛ تفسیر قمی، ج298/1 )

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/ 274)

آثار انفاق

امام صادق علیه السلام در آیه «وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ »(1) و آیه فوق فرمود: مقصود از انفاق در این آیه زکات نیست(2).

علی بن موسی الرضا علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نمود که فرمود: این آیه درباره

ص: 720


1- معارج/24
2- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ مَعَنَا بَعْضُ أَصْحَابِ الْأَمْوَالِ فَذَکَرُوا الزَّکَاهَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ الزَّکَاهَ لَیْسَ یُحْمَدُ بِهَا صَاحِبُهَا وَ إِنَّمَا هُوَ شَیْ ءٌ ظَاهِرٌ إِنَّمَا حَقَنَ بِهَا دَمَهُ وَ سُمِّیَ بِهَا مُسْلِماً وَ لَوْ لَمْ یُؤَدِّهَا لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاهٌ وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ فِی أَمْوَالِکُمْ غَیْرَ الزَّکَاهِ؟ فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ وَ مَا عَلَیْنَا فِی أَمْوَالِنَا غَیْرُ الزَّکَاهِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ «وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ. لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» قَالَ قُلْتُ مَا ذَا الْحَقُّ الْمَعْلُومُ الَّذِی عَلَیْنَا؟ قَالَ هُوَ الشَّیْ ءُ یَعْمَلُهُ الرَّجُلُ فِی مَالِهِ یُعْطِیهِ فِی الْیَوْمِ أَوْ فِی الْجُمْعَهِ أَوْ فِی الشَّهْرِ قَلَّ أَوْ کَثُرَ غَیْرَ أَنَّهُ یَدُومُ عَلَیْهِ وَ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ» قَالَ هُوَ الْقَرْضُ یُقْرِضُهُ وَ الْمَعْرُوفُ یَصْطَنِعُهُ وَ مَتَاعُ الْبَیْتِ یُعِیرُهُ وَ مِنْهُ الزَّکَاهُ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ لَنَا جِیرَاناً إِذَا أَعَرْنَاهُمْ مَتَاعاً کَسَرُوهُ وَ أَفْسَدُوهُ فَعَلَیْنَا جُنَاحٌ إِنْ نَمْنَعْهُمْ فَقَالَ لَا لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ إِنْ تَمْنَعُوهُمْ إِذَا کَانُوا کَذَلِکَ قَالَ قُلْتُ لَهُ «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً» قَالَ لَیْسَ مِنَ الزَّکَاهِ. قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ: «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَهً» قَالَ لَیْسَ مِنَ الزَّکَاهِ قَالَ فَقُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلّ: «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ » قَالَ لَیْسَ مِنَ الزَّکَاهِ وَ صِلَتُکَ قَرَابَتَکَ لَیْسَ مِنَ الزَّکَاهِ. (کافی، ج 3/ 499 ح 9)

على علیه السلام نازل شده است (1).

ابواسحاق گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام (روزی) تنها چهاردرهم داشت و جز آن، مالی نداشت پس یک درهم آن را در شب و یک درهم آن را در روز و یک درهم آن را در پنهانی و یک درهم آن را آشکارا، در راه خدا انفاق نمود و چون این خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید به او فرمود: یا علی برای چه چنین کردی؟ امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: می خواستم وعده خدا محقق شود. پس این آیه درباره او نازل شد(2).

شیخ مفید در کتاب اختصاص از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که آن حضرت به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا شب گذشته عملی انجام دادی؟ امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشت: برای چه سؤال می فرمایید؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند درباره تو به چهار معنای بلند اشاره نموده است. امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: پدرومادرم فدای شما باد، من چهاردرهم داشتم، یک درهم آن را در شب و یک درهم آن را در روز و یک درهم آن را آشکارا و یک درهم آن را در پنهانی در راه خدا دادم. رسول خدا فرمود: خداوند نیز این آیه را درباره تونازل نمود: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»(3).

ص: 721


1- عَنْ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ : نَزَلَتْ هَذِهِ الأیة «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً» فِي عَلِيٍّ . (عيون، ج2/ 67 ح 255)
2- تفسیر عیاشی، ج1/ 171 ح 3؛ شواهد التنزیل، ح 109/1 ح 155.
3- قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا عَلِیُّ مَا عَمِلْتَ فِی لَیْلَتِکَ قَالَ وَ لِمَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ نَزَلَتْ فِیکَ أَرْبَعَهُ مَعَالِیَ قَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی کَانَتْ مَعِی أَرْبَعَهُ دَرَاهِمَ فَتَصَدَّقْتُ بِدِرْهَمٍ لَیْلًا وَ بِدِرْهَمٍ نَهَاراً وَ بِدِرْهَمٍ سِرّاً وَ بِدِرْهَمٍ عَلَانِیَهً قَالَ فَإِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ فِیکَ «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَهً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ». (اختصاص شیخ مفید، ص150)

این روایت درکتب اهل سنت نیز نقل شده است، چنان که خوارزمی درمناقب ص 198 و قندوزی درینابیع الموده ص92 وابن مغازلی در مناقب ص 280 و دیگران از اهل سنت نیز این روایت را درکتب مناقب نقل کرده اند.

الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (275بقره / 275)

حرمت ربا بعد از بیان

در تفسیر قمی و مجمع البیان از امام صادق علیه السلام، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: هنگامی که من (در شب معراج) به آسمان رفتم، مردمی را دیدم که یکی از آنان چون می خواست برخیزد نمی توانست از زمین بلند شود، ازبس شکم او بزرگ بود، پس من به جبرئیل گفتم: این ها کیانند؟ جبرئیل گفت: این ها رباخوارها هستند. ناگهان دیدم همانند آل فرعون هر صبح و شام بر آنان آتش فرو می ریزد و می گویند: خدایا قیامت چه وقت برپا می شود؟!(1)

در تفسیر عیاشی ج152/1 ، ح 503 نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود: رباخوار از دنیا نمی رود تا این که شیطان او را جن زده و دیوانه می کند(2).

ص: 722


1- عن أبي عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله... ثم مضيت فإذا أنا بأقوام يريد أحدهم أن يقوم فلا يقدر من عظم بطنه، فقلت: من هؤلاء يا جبرئيل؟ قال: هؤلاء «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ» فإذا هم مثل آل فرعون يعرضون على النار غدوا و عشیا يقولون: ربنا متى تقوم الساعة؟ (تفسیر قمی، ج2/ 7؛ تفسير برهان، ج 3/ 258)
2- والعياشي عن شهاب بن عبد ربه قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام يقول: آكل الربا لا يخرج من الدنيا حتى يتخبطه الشيطان. (تفسیر صافی، ج1/ 230؛ تفسیر کنز الدقائق، ج 664/1 )

مؤلف گوید: ربا یا در معامله است و یا در قرض و ربای معاملی این است که جنس مکیل و موزون را به مثل خود با زیاده بفروشند، و ربای قرضی این است که مالی را قرض بدهد و شرط کند که قرض گیرنده هنگام پرداخت چیزی بر آن بیفزاید.

امام صادق علیه السلام فرمود: ربا این است که درهم ها را به دو برابر بفروشد و یاگندم را به دو برابر آن بفروشد.

ونیز فرمود: ربا)ی معاملی) جزدر اموالی که با کیل و وزن فروخته می شود نیست (1).

محمد بن مسلم گوید: مردی از اهل خراسان مال او از ربا فراوان شده بود و فقها به او گفته بودند: خداوند چیزی را از توقبول نمی کند، تا اموال ربایی را به صاحبانش بازگردانی. پس او نزد امام باقر علیه السلام آمد و چون قصه خود را بیان نمود امام باقر علیه السلام به او فرمود: راه نجات تو در قرآن بیان شده است و خداوند می فرماید: «فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّه» سپس فرمود: موعظه به معنای توبه است(2)

ص: 723


1- عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَهَ قَالَ: سَمِعْتُ أبَا عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ یَقُولُ:لَا یَکُونُ الرِّبَا إلَّا فِیمَا یُکَالُ أوْ یُوزَنُ. (تهذيب شیخ طوسی، ج 7/ 18 ح 74)
2- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ دَخَلَ رَجُلٌ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ قَدْ عَمِلَ بِالرِّبَا حَتَّی کَثُرَ مَالُهُ ثُمَّ إِنَّهُ سَأَلَ الْفُقَهَاءَ فَقَالُوا لَیْسَ یُقْبَلُ مِنْکَ شَیْ ءٌ إِلَّا أَنْ تَرُدَّهُ إِلَی أَصْحَابِهِ فَجَاءَ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَصَّ عَلَیْهِ قِصَّتَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام مَخْرَجُکَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَی اللّهُ» وَ الْمَوْعِظَهُ التَّوْبَهُ(تهذیب شیخ طوسی، ج 15/7 ، ح68)

مؤلف گوید: روایت فوق درباره کسی است که حرمت ربا به گوش او نرسیده

باشد وگرنه باید اموالی را که از ربا به دست آورده به صاحبانش بازگرداند.

زراره گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: ربا(ی معاملی) تنها در اجناس کیلی و وزنی می باشد(1).

يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ (بقره / 276)

فرق بین ربا و صدقات

زراره می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: خداوند می فرماید: «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ» در حالی که من می بینم رباخوار بر مال او افزوده می شود؟! امام صادق علیه السلام فرمود: چه چیزی نابود کننده تر از یک درهم رباست که دین رباخوار را نابود می کند و اگر توبه کند مال او از بین می رود و نیازمند می گردد؟(2).

در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: خداوند متعال می فرماید: من برای هر عملی مأموری قرار داده ام تا آن را دریافت کند جز صدقه را که خود از بنده ام دریافت می نمایم و بسا بنده من دانه خرما و یا پاره ای از آن را صدقه میدهد و من آن را همانند بچه شتری که شما تربیت می کنید تربیت می کنم و روزقیات

ص: 724


1- عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَهَ قَالَ: سَمِعْتُ أبَا عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ یَقُولُ:لَا یَکُونُ الرِّبَا إلَّا فِیمَا یُکَالُ أوْ یُوزَنُ. (کافی، ج 5/ 146 ح 10، تهذیب، ج 17/7 ، ح74)
2- عَنْ سَمَاعَهَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ «یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ» وَ قَدْ أَرَی کُلَّ مَنْ یَأْکُلُ الرِّبَا یَرْبُو مَالُهُ فَقَالَ فَأَیُّ مَحْقٍ أَمْحَقُ مِنْ دِرْهَمٍ رِبًا یَمْحَقُ الدِّینَ وَ إِنْ تَابَ ذَهَبَ مَالُهُ وَ افْتَقَرَ( تهذیب، ج 19/7 ح 83)

بنده من آن را مانند کوه احد و بزرگ تر از آن مشاهده می کند (1).

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ*يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ *فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ *وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/ 277 - 280)

توبه و یا جنگ با خدا!

امام باقر علیه السلام می فرماید: ولید بن مغیره در زمان جاهلیت ربا می گرفت و چون از دنیا رفت هنوز از قبيله ثقيف مقداری از ربا طلب داشت و فرزند او خالدبن ولید پس از مسلمان شدن می خواست طلب پدر خود را دریافت کند و این آیه نازل شد(2).

على بن ابراهیم قمی گوید: هنگامی که آیه «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا... » نازل شد، خالد بن ولید برخاست و به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت : قبيلة ثقيف به پدرم ربا بدهکارند و پدرم هنگام مرگ به من وصيت نمود که طلب او را از آنان بگیرم. پس

ص: 725


1- عن أبي عبد الله علیه السلام قال: إن الله يقول: ليس من شيء إلا وكلت به من يقبضه غيري إلا الصدقة، فإني أتلقفها بيدي تلقفا (حتى) أن الرجل والمرأة يتصدق بالتمرة و بشق تمرة فأربيها له كما يربي الرجل فلوه و فصيله فيلقاني يوم القيامة وهي مثل أحد و أعظم من أحد. (تفسیر عیاشی، ج1/ 172 ح 509؛ عدة الداعی، ص60)
2- في المجمع عن الباقر علیه السلام، أن الوليد بن المغيرة كان يربي في الجاهلية وقد بقي له بقايا على ثقيف فأراد خالد بن الوليد المطالبة بها بعد أن أسلم فنزلت. (مجمع البیان، ج 2/ 210؛ تفسیر صافی، ج303/1 )

آیه «وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا» نازل شد(1).

امام صادق علیه السلام فرمود:گناه یک درهم از ربا نزد خداوند بیش از هفتاد زنای با محارم درکعبه است سپس فرمود: ربا هفتاد جزء است وگناه یک جزء آن مانند این است که کسی با مادر خود در کعبه زنا کند(2)

مرحوم شیخ طوسی با سند خود از حلبی از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: کلیه رباهایی که مردم از روی جهالت خورده اند و سپس توبه کرده اند، اگر توبه آنان از روی حقیقت بوده باشد (ودیگر سراغ ربا نروند) بخشوده است. سپس فرمود: کسی که از پدرخود مالی را به ارث به دست آورد و بداند که در بین مال او مال ربایی بوده و مخلوط با مال التجاره او شده است، بر او باکی نیست ولكن اگر مال معینی را بداند که مال ربایی است، باید اصل مال پدر را بردارد و آن زیاده (یعنی ربا) را به صاحبش بازگرداند(3).

ص: 726


1- والقمي لما نزلت «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا» قام خالد بن الوليد فقال: يا رسول الله ربا أبي في ثقيف وقد أوصاني عند موته بأخذه فأنزل الله: «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» و فاعلموا بها من أذن بالشيء إذا علم به و قرئ بمد الألف و کسر الذال من الإيذان بمعنى الاعلام فإنهم إذا علموا أعلموا بدون العكس فهو آكد و التنكير للتعظيم. (تفسیر قمی، ج1/ 100)
2- في الكافي عن الصادق علیه السلام درهم ربا أشد عند الله من سبعين زنية كلها بذات محرم و زاد القمي في بيت الله الحرام و قال الزبوا سبعون جزءا أيسره مثل أن ينكح الرجل أمه في بيت الله الحرام. (تفسیر قمی، ج101/1 )
3- عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع کُلُّ رِبًا أَکَلَهُ النَّاسُ بِجَهَالَهٍ ثُمَّ تَابُوا فَإِنَّهُ یُقْبَلُ مِنْهُمْ إِذَا عُرِفَ مِنْهُمُ التَّوْبَهُ وَ قَال لَوْ اَنَّ رَجُلاً وَرِثَ مِنْ اَبیهِ مالاً وَ قَدْ عَرَفَ اَنَّ فی ذلِکَ الْمالِ رِبا وَلکِنْ قَدِ اخْتَلَطَ فِی التِّجارَهِ بِغَیْرِهِ حَلالٍ کانَ حَلالاً طَیِّبا فَلْیَأْکُلْهُ وَ اِنْ عَرَفَ مِنْهُ شَیْئا إنَّهُ رِبا فَلْیَأْخُذْ رَأْسَ مالِهِ وَلْیَرُدَّ الرِّبا الزِّيَادَةُ. (تهذیب، ج 16/7 ح69 ؛ تفسیر برهان، ج3/260 ح 7)

ودرسخن دیگری امام صادق علیه السلام می فرماید: مردی نزد پدرم امام باقر علیه السلام آمد و گفت : مالی از راه ارث به من رسیده است و من میدانم که صاحب آن اهل ربا بوده ومن یقین دارم که دراین مال ربا وجود دارد و چون چنین چیزی را می دانم، این مال برای من گوارا نیست و من از فقهای عراق وحجاز این مسأله را سؤال نموده ام و آنان گفته اند: این مال برای تو حلال نیست؟ پس پدرم امام باقر علیه السلام به او فرمود: اگر عین مال ربایی را می شناسی و صاحب آن را می دانی اصل مال را بردارو آن ربا را به صاحبش بازگردان و اگر مال ربایی با مال دیگر مخلوط گردیده است، برای تو حلال و گوارا خواهد بود و مال تو می باشد ولكن تو-مانند صاحب مال - رباخواری مکن، همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله رباهای گذشته را بر مردم حلال نمود و فرمود: پس از تحریم ربا، رباخواری نکنید، پس کسی که جاهل به اصل ربا بوده باشد و يا عين ربا را نمی شناسد، برای او باکی نیست(1).

«وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».

مرحوم کلینی درکتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: رسول

ص: 727


1- عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ:أتَی رَجُلٌ أبِی فَقَالَ: إنِّی وَرِثْتُ مَالًا وَ قَدْ عَلِمْتُ أنَّ صَاحِبَهُ الَّذِی وَرِثْتُهُ مِنْهُ قَدْ کَانَ یَرْبُو وَ قَدْ أعْرِفُ أنَّ فِیهِ رِبًا وَ أسْتَیْقِنُ ذَلِکَ وَ لَیْسَ یَطِیبُ لِی حَلَالُهُ لِحَالِ عِلْمِی فِیهِ، وَ قَدْ سَألْتُ فُقَهَاءَ أهْلِ الْعِرَاقِ وَ أهْلِ الْحِجَازِ فَقَالُوا: لَا یَحِلُّ أکْلُهُ فَقَالَ أبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ: إنْ کُنْتَ تَعْلَمُ بِأنَّ فِیهِ مَالًا مَعْرُوفاً رِبًا وَ تَعْرِفُ أهْلَهُ فَخُذْ رَأْسَ مَالِکَ وَ رُدَّ مَا سِوَی ذَلِکَ، وَ إنْ کَانَ مُخْتَلِطاً فَکُلْهُ هَنِیئاً مَرِیئاً فَإنَّ الْمَالَ مَالُکَ وَ اجْتَنِبْ مَا کَانَ یَصْنَعُ صَاحِبُهُ، فَإنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم قَدْ وَضَعَ مَا مَضَی مِنَ الرِّبَا وَ حَرَّمَ عَلَیْهِمْ مَا بَقِیَ فَمَنْ جَهِلَهُ وَسِعَ لَهُ جَهْلُهُ حَتَّی یَعْرِفَهُ فَإذَا عَرَفَ تَحْرِیمَهُ حَرُمَ عَلَیْهِ وَ وَجَبَتْ عَلَیْهِ فِیهِ الْعُقُوبَهُ إذَا رَکِبَهُ کَمَا یَجِبُ عَلَی مَنْ یَأْکُلُ الرِّبَا. (تهذیب، ج 16/7 ح 70)

خدا صلی الله علیه و آله روزی بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبران خدا علیهم السلام فرمود: ای مردم حاضرین به غايبين خبر دهند و آگاه باشند که هرکس بدهکار معسر و دست تنگی را مهلت بدهد، بر خداوند است که در هر روزی برای او به اندازه مالی که طلب دارد صدقه بنویسد، تا زمانی که او دین خود را پرداخت نماید. سپس امام صادق علیه السلام آیه «وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ» را تلاوت نمود و فرمود: چنین کسی که معسر و دست تنگ است را شما باید به او صدقه بدهید، و اگر چنین کنید برای شما بهتر خواهد بود، چنان که خداوند می فرماید: «وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»(1).

یکی از اصحاب حضرت رضا علیه السلام گوید: شخصی به حضرت رضا علیه السلام گفت: فدای شما شوم خداوند در کتاب خود می فرماید: «فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ» معنا وحد این نظره و مهلت چیست؟ و چه باید کرد با کسی که مال مردم را گرفته و صرف زندگی خانواده خود نموده و اکنون نه تجارتی دارد که بتواند به سبب آن مال مردم را پرداخت کند ونه از کسی طلبی دارد که صبر کند تا طلب او وصول شود و ... حضرت رضا علیه السلام فرمود: باید صاحب مال صبر کند تا امام علیه السلام از او آگاه شود و بدهی او را از سهم زکات - که برای بدهکار تعیین شده است - بپردازد، به شرط آن که آن مال را در راه حلال مصرف کرده باشد و اگر در راه حرام مصرف کرده باشد، حقی بر .

ص: 728


1- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْمِنْبَرَ:ذَاتَ یَوْمٍ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی أَنْبِیَائِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ لِیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِبَ أَلَا وَ مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِراً کَانَ لَهُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ صَدَقَهٌ بِمِثْلِ مَالِهِ حَتَّی یَسْتَوْفِیَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع- وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَهٍ فَنَظِرَهٌ إِلی مَیْسَرَهٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُعْسِرٌ فَتَصَدَّقُوا عَلَیْهِ بِمَالِکُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ. ( کافی، ج 35/4 ح 4)

امام علیه السلام ندارد. پس من گفتم: دراین صورت طلبکاربیچاره چه باید بکند که نمیداند آیا در راه حلال مصرف نموده است و یا در راه حرام؟ فرمود: باید به هر صورت مال خود را از او بگیرد(1).

امام صادق علیه السلام می فرماید: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمود: هرکس می خواهد از شعله آتش دوزخ نجات پیدا کند باید: یا به بدهکار معسر خود مهلت بدهد و یا از او بگذرد (2).

امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در یکی از روزهای گرم تابستان فرمود: کسی که دوست می دارد در روز قیامت - که سایه ای جز سایه عرش خدا نیست- در زیر سایه عرش خدا باشد، باید یا بر بدهکار معسر خود صبر کند و یا از مال خود بگذرد(3).

ص: 729


1- عن عمر بن سليمان عن رجل من أهل الجزيرة قال سأل الرضا علیه السلام رجل فقال له: جعلت فداك إن الله تبارك وتعالى يقول: «فَنَظِرَهٌ إِلی مَیْسَرَهٍ» فأخبرني عن هذه النظرة التي ذكرها الله لها حد يعرف إذا صار هذا المعسر لا بد له من أن ينظر و قد أخذ مال هذا الرجل و أنفق على عياله وليس له غلة ينتظر إدراكها، ولا دين ينتظر محله، ولا مال غائب ينتظر قدومه. قال: نعم ينتظر بقدر ما ينتهي خبره إلى الإمام فيقضي عنه ما عليه من سهم الغارمين إذا كان أنفقه في طاعة الله، فإن كان أنفقه في معصية الله فلا شيء له على الإمام، قلت: فمال هذا الرجل الذي ائتمنه وهولا يعلم فيم أنفقه في طاعة الله أو معصيته قال: يسعى له في ماله فيرده و هو صاغر (تفسیر عیاشی، ج1/ 155، ح521)
2- عن أبي عبد الله علیه السلام أن أبا اليسر رجل من الأنصار من بني سليمة، قال رسول الله صلی الله علیه و آله قال: أيكم يحب أن ينفصل من فور جهنم؟ فقال القوم: نحن یا رسول الله، فقال: من أنظر غريما أو وضع لمعسر. (تفسیر عیاشی، ج1/ 154، ح 515)
3- عن أبي عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله في يوم حار: من سره أن يظله الله في ظل عرشه يوم لا ظل إلا ظله فلينظر غريما أو ليدع لمعسر. (تفسیر عیاشی، ج1/ 154، ح 517)

امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند روز قیامت گروهی را از زیر عرش خود مبعوث می نماید در حالی که صورت هایشان از نورولباسشان از نورو محاسن شان از نور است و بر تخت هایی از نور نشسته اند و مردم گمان می کنند آنان پیامبرانند و يا شهیدانند، پس ندایی از زیر عرش می رسد و گوینده ای می گوید: اینان پیامبران و شهدا نیستند بلکه کسانی هستند که بر مؤمنین سختگیری نمی کرده اند و بدهکار خود را مهلت می داده اند تا توانایی پیدا کند(1).

وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ (بقره/ 281)

آخرین آیه ای که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد

ابن عباس گوید: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از جنگ حنین بازگشت و سوره فتح نازل شد، فرمود: «یا علی بن ابیطالب و یا فاطمة! «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا »

ابن عباس گوید: سپس آیه «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ »نازل شد و پس از آن شش ماه رسول خدا صلی الله علیه و آله زندگی نمود و چون از مدینه برای حجة الوداع به طرف مکه حرکت کرد در بین راه آیه «يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي

ص: 730


1- عن أبي جعفر علیه السلام قال: يبعث الله قوما من تحت العرش يوم القيامة وجوههم من نور، ولباسهم من نور، و رياشهم من نور جلوس على كراسي من نور، قال: فيشرف الله لهم على الخلق فيقولون: هؤلاء الأنبياء فينادي مناد من تحت العرش: هؤلاء ليسوا بأنبياء قال: فيقولون: هؤلاء شهداء قال فينادي مناد من تحت العرش ليس هؤلاء شهداء و لكن هؤلاء قوم پیسرون على المؤمنين و ينظرون المعسر حتی ییسر (تفسیر عیاشی، ج1/ 154 ح 518)

الْكَلَالَةِ...» نازل شد و آن آیه صیف نامیده شد و چون به عرفه رسید آیه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» ديمه نازل شد و پس از هشتاد و یک روز آیات ربا بر آن حضرت نازل شد و پس از آن آية «وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ» و نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از آن بیست و یک روز در دنیا زندگی کرد (1).

امیرالمؤمنین علیه السلام فراوان به اصحاب خود می فرمود:(2) خدا شما را رحمت کند، آماده سفر آخرت خود باشید، و علایق خود را به دنیا کم کنید، و بهترین زاد و توشه ای که در اختیار دارید را در راه خدا بدهید چرا که شما گردنه های سخت و منازل وحشتناکی در پیش رو دارید و باید در آنها وارد شوید و مورد سؤال واقع شوید. سپس فرمود: بدانید که چنگال های مرگ به شما نزدیک است، و چنین

ص: 731


1- عن ابن عباس، قال: لما أقبل رسول الله صلی الله علیه و آله من غزوة حنين، وأنزل الله سورة الفتح، قال: يا علي بن أبي طالب، و یا فاطمة ف«إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ...» إلى آخر السورة. وقال السدي وابن عباس: ثم نزل «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» الآية، فعاش بعدها ستة أشهر، فلما خرج إلى حجة الوداع نزلت عليه في الطريق «يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ » الآية، فسميت آية الصيف، ثم نزل عليه وهو واقف بعرفة «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» فعاش بعدها واحدا وثمانين يوما، ثم نزلت عليه آیات الربا، ثم نزل بعدها «وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ» و هي آخر آية نزلت من السماء ،فعاش بعدها واحدا و عشرين يوما. (تفسير برهان، ج 3/ 261 ح 1)
2- من کلام لأمیر المومنین علیه السلام علیه السلام کان کثیرا ینادی أصحابه:تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَهَ(العَرجَةَ) عَلَی الدُّنْیَا وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزَّادِ فَإِنَّ أَمَامَکُمْ عَقَبَهً کَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَخُوفَهً مَهُولَهً لاَ بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَیْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلاَحِظَ الْمَنِیَّهِ نَحْوَکُمْ (دائبة)دَانِیَهٌ وَ کَأَنَّکُمْ بِمَخَالِبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِیکُمْ وَ قَدْ دَهَمَتْکُمْ فِیهَا مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ (مضلعات) مُعْضِلاَتُ الْمَحْذُورِ.فَقَطِّعُوا عَلاَئِقَ الدُّنْیَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَی(نهج البلاغه، ج183/2 ، کلام 204)

می نماید که شما زیر چنگال مرگ می باشید...

ص: 732

آیات 282 - 286

اشاره

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (282)وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ (283)لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (284)آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا

ص: 733

وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ (285)لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (286)

لغات

«داینت الرجل مدانة» و «تداين الرجلان» یعنی با او معامله با دین نمودم و از او گرفتم و یا به او دادم، و «دنت و أنت» یعنی از او قرض گرفتم و «أدنت الرجل» یعنی به او قرض دادم، و «املال» به معنای املاء و نوشتن است، و املی علیه نیز به همین معناست، و «بخس» کم دادن از روی ظلم است، و «ثمن بخس» قیمت ناقص است، و «سفیه» به معنای جاهل است و اصل ته به معنای خفت عقل است، و جاهل را سفیه گویند به خاطر سبکی عقل او، و «أبي يأبی» به معنای امتناع و خودداری کردن است، و «ضلال» به معنای هلاکت است چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضلالي وَ سُعُرٍ » و بعضی گفته اند ضلال به معنای گم شدن است مانند « أَ ذَا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ » و «أم» به معنای ملامت است، و «قسط» به معنای عدل است، و أقسط إذا عدل، و «قسط یقسط قسوطا» به معنای جور و ظلم است، چنان که خداوند می فرماید: « وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لجهم حَطَباً » و «قسط» به معنای چه و سهم نیز آمده است، و «رهنت عند الرجل رهنا» إذا وضعته عنده، و قول النبي صلی الله علیه و آله: «يفلق الرهن» فمعناه أن يقول الراهن: إن جئتک بنکاکه إلى شهر وإلا فهولک بالدين وهذا باطل بلاخلاف، و «وسع» مادون طاقت است یعنی انسان در تنگنا قرار نمی گیرد، و «أخطأنا» یعنی کسبنا خطيئة، و

ص: 734

«أخطأو خطأ» به یک معناست ولكن أخطأ در مورد گناه و غیرگناه استعمال می شود و خطأ فقط در مورد گناه استعمال می شود، و «اصر» در لغت به معنای نقل و سنگینی است و به معنای عهد نیز آمده است، و آصار جمع اصر است، و « آصرة» به معنای صله رحم است، و هرچه وسیله ارتباط باشد به آن اصر گفته می شود، و اصل لغت به معنای عطف است.

ترجمه
اشاره

ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که (معامله ای کردید و قرارداد) دین و

طلبکاری بین شما تا مدت معینی پیدا شد، آن را مکتوب کنید، ونويسنده و كاتب عادلی - همان گونه که خدا به اوتعلیم نموده - آن را بنویسید و نباید از نوشتن آن خودداری کند (بلکه) بر او لازم است که بنویسد و بر بدهکار نیز واجب است که امضا کند و از خدا بترسد وهنگام پرداخت چیزی از آن را کم نکند،واگربدهکارسفيه و يا ضعیف باشد و یا نتواند امضا کند باید ولی او با رعایت عدالت از طرف او امضا کند ودومرد (عادل ) باید برآن گواه باشند واگردو مرد عادل نبود یک مرد وزن عادل که مورد رضایت شما هستند، برآن گواه باشند، تا اگر یکی از آن دو(زن ) فراموش نمود آن ازن دیگری وی را یادآوری کند و چون آن شهود وگواهان دعوت (به ادای شهادت) می شوند نباید امتناع ورزند، و شما نباید از مکتوب نمودن دين وبدهکاری تا سرآمد مدت چه کم باشد و چه زياد ملالت پیدا کنید، این کارنزد خداوند عادلانه تر واستوارتر ومانع از ترديد وشک خواهد بود، مگر آن که دادوستد نقدی باشد و شما نخواهید آن را خاتمه دهید درآن صورت نیازی به نوشتن ندارد و(لكن) هرگاه معامله ای کردید برای آن شاهدانی بگیرید وكاتب وشاهد نباید زیانی ببینند و اگر كاتب وشاهد زیانی ببینند برای شما گناه خواهد بود و از خدا بترسيد (و خیانت نکنید) تا خداوند (حقایق را) به شما نیاموزد و خداوند به هرچیزی داناست (282) واگردرحال سفربوديد وكاتبی نیافتيد، وثيقه (و مالی را به عنوان گرو) بگیرید و اگر برخی از شما شخصی را به امانتداری پذیرفت باید

ص: 735

امانت گیرنده از خدا بترسد وامانت را به صاحبش بازگرداند، و نباید شهادتی را کتمان کنید و کسی که شهات (خود را) کتمان کند، قلب اوگنهكار خواهد بود و خداوند به اعمال شما دانا وآگاه است (283) آنچه در آسمان ها و زمین است، از آن خداست واگر شما آنچه درباطن دارید را (از خوب وبد) آشکارو یاپنهان سازید، خداوند نسبت به آن ها به شما جزا خواهد بود، پس اوهرکه را بخواهد می بخشد وهرکه را بخواهد عذاب می کند، و خداوند برهرچیزی تواناست (284) رسول (خدا) به آنچه براونازل شده است ایمان دارد مؤمنان (نيز) همگی به خدا و ملائکه و کتاب های او و پیامبران او، ایمان آورده اند لوگويند: ما فرقی بین پیامبران خدا نمی گذاریم (و همه آنان را فرستادگان خدا می دانیم ونیز گویند.) (285) خدایا ما امرتورا اجابت واطاعت نمودیم وآمرزش تورا می طلبیم پروردگارا بازگشت ما به سوی تواست، آنچه انسان عمل نیک انجام دهد برای اوست وآنچه عمل ناشایسته انجام دهد برای اوست ، پروردگارا اگرما نسيان و خطایی کردیم از ما مؤاخذه مكن، وبارسنگین (تكليف را) بردوش ما قرار مده، همان گونه که بردوش پیشینیان ما قراردادی ، پروردگارا (عقوبتها) و چیزهایی که ما طاقت آن را نداريم بردوش ما مگذارو از گناهانمان بگذروما را ببخش (و عيوب ما را بپوشان وما را رسوا مکن) وبه ما ترحم نما همانا تویی مولای ما، پس ما را برملت های کفر پیروزفرما (286)

تفسير اهل بيت علیهم السلام

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا(بقره/ 282)

احکام دین و بدهکاری

در تفسیر صافی از کتاب علل الشرایع صدوق از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:

ص: 736

خداوند نام های پیامبران و مقدار عمرهرکدام از آنان را بر آدم عرضه نمود و آدم چون برخورد به نام داود کرد و عمر او را در دنیا چهل سال دید، گفت: خدایا چه قدر عمر داود اندک است و عمر من زیاد است؟! سپس گفت: خدایا اگرمن سی سال از عمر خود را بر عمر داود بیفزایم، آیا تو برای او ثبت خواهی کرد؟ خطاب شد: آری. پس آدم گفت: من سی سال از عمر خود را بر عمر او افزودم و تو برای او ثبت کن واز عمر من بكاه.

امام باقر علیه السلام می فرماید: با این درخواست خداوند طبق قانون « يَمحُو اللَّهُ ما يَشاءُ وَيُثْبِتُ وعِندَهُ امُّ الكِتابِ» سی سال از عمر آدم را کاست و بر عمر داود افزود و چون (طبق این قرارداد) عمر آدم به پایان رسید و ملک الموت برای قبض روح او آماده شد، آدم گفت: ای ملک الموت سی سال دیگر به عمر من باقی است. ملک الموت گفت: مگر آن را به فرزند خود داود نبخشیدی؟ واز عمر خودنکاستی وتودرآن روز در بیابان «دخیاء» بودی؟! آدم گفت: من چنین چیزی را به یاد ندارم. ملک الموت گفت: ای آدم انکارنکن، مگرتو از خدای خود نخواستی که سی سال از عمر تو را برای داود ثبت کند و از عمرتو بکاهد و خداوند نیز چنین کرد و آن را درکتاب ذکر ثبت نمود ؟! آدم گفت: صبر کن تا به یاد آورم.

امام باقر علیه السلام می فرماید: آدم راستگو بود و نمی خواست حقی را انکار کند ولكن فراموش کرده بود. از این رو از آن روز خداوند به بندگان خود امر نمود تا اگر معامله و دینی بین آنان پیدا می شود آن را مکتوب نمایند تا فراموشی وانکاری رخ ندهد.

این روایت در کتاب کافی نیز با مختصر اختلاف نقل شده است و در روایت کافی آمده که آدم چهل سال از عمر خود را به داود بخشید و نیز آمده که پس از انکار آدم جبرئیل و میکائیل بر آدم شهادت دادند، و سپس ملک الموت او را

ص: 737

قبض روح نمود(1).

مؤلف گوید: این آیه بزرگ ترین آیه از آیات قرآن است و روایت شده که این سوره

دارای پانصد حکم از احکام الهی است(2).

ص: 738


1- في العلل عن الباقر علیه السلام: ان الله عز وجل عرض على آدم اسماء الأنبياء وأعمارهم قال فمر بآدم اسم داود النبي فإذا عمره في العالم أربعون سنة فقال آدم: یا رب ما أقل عمر داود وما أكثر عمري؟ يارب: ان انا ازددت داود ثلاثين سنة أتثبت ذلك له؟ قال: نعم يا آدم. قال: فائي قد زدته من عمري ثلاثين سنة فأنفذ ذلك و أثبتهاله عندك واطرحها من عمري. قال أبو جعفر علیه السلام. فأثبت الله عزوجل لداود في عمره ثلاثين سنة و كانت له عند الله مثبتة فذلك قوله عزو جل:« يَمحُو اللَّهُ ما يَشاءُ وَيُثْبِتُ وعِندَهُ امُّ الكِتابِ»، قال: فمحا الله ما كان عنده مثبتة لآدم وأثبت لداود ما لم يكن عنده مثبتا، قال: فمضى عمر آدم فهبط ملك الموت لقبض روحه فقال له آدم: يا ملك الموت، انه قد بقي من عمري ثلاثون سنة. فقال له ملك الموت: يا آدم! ألم تجعلها لابنك داود النبي وطرحتها من عمرك حين عرض عليك أسماء الأنبياء من ذريتك و عرضت عليك أعمارهم وأنت يومئذ بوادي الذخياء، فقال له آدم: ما اذكر هذا؟ قال: فقال له ملك الموت: يا آدم! لا تجحد ألم تسأل الله عز وجل أن يثبته لداود و يمحوها من عمرك فأثبتها لداود في الزبور و محاها من عمرك في الذكر. قال آدم: حتى أعلم ذلك، قال أبوجعفر علیه السلام وكان آدم صادق قال لم يذكر ولم يجحد فمن ذلك اليوم أمر الله تبارك و تعالی العباد أن يكتبوا بينهم إذا تداينوا و تعاملوا إلى أجل لأجل نسیان آدم وجحوده ما على نفسه . وفي الكافي ما يقرب منه في روايتين على اختلاف في عدد ما يزيد على عمر داود وزاد شهادة جبرائیل و میکائیل علی آدم. (تفسیر صافی، ج1/ 233)
2- فقد روي في الخبر: أن في سورة البقرة خمس مائة حكم. (تفسیر قمی، ج94/1 )

إِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى(بقره/ 282) امام صادق علیه السلام در تفسیر قإن كان الي عليه الحق فيها أو ضعيفا) فرمود: سفيه کسی است که درهم را به چند برابر آن می خرد و ضعیف، آدم نادان و ابله و بی خرد را گویند(1).

و در روایت دیگری فرمود: سفيه شارب الخمر است و ضعیف کسی است که

مالی را به دو برابر قیمت می خرد(2).

ص: 739


1- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَأَلَهُ أَبِی وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ قَالَ الِاحْتِلَامُ قَالَ فَقَالَ یَحْتَلِمُ فِی سِتَّ عَشْرَهَ وَ سَبْعَهَ عَشَرَ وَ نَحْوِهَا فَقَالَ: إِذَا أَتَتْ عَلَیْهِ ثَلَاثَ عَشْرَهَ سَنَهً کُتِبَتْ لَهُ الْحَسَنَاتُ وَ کُتِبَتْ عَلَیْهِ السَّیِّئَاتُ وَ جَازَ أَمْرُهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً فَقَالَ وَ مَا السَّفِیهُ؟ فَقَالَ الَّذِی یَشْتَرِی الدِّرْهَمَ بِأَضْعَافِهِ قَالَ وَ مَا الضَّعِیفُ؟ قَالَ الْأَبْلَهُ. (تهذیب، ج9/ 182ح731)
2- عن ابن سنان قال: قلت لأبي عبد الله علیه السلام: متى يدفع إلى الغلام ماله؟ قال: إذا بلغ و أونس منه رشد، ولم يكن سفيها أو ضعيفا. قال: قلت: فإن منهم من يبلغ خمس عشرة سنة و ست عشرة سنة ولم يبلغ. قال: إذا بلغ ثلاث عشرة سنة جاز أمره إلا أن يكون سفيها أو ضعيفا، قال: قلت: وما السفيه و الضعيف؟ قال : السفيه الشارب الخمر، و الضعيف الذي يأخذ واحد بإثنين. (تفسیر عیاشی، ج1/ 155، ح 52)

وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ »(بقره/ 282)

امام صادق علیه السلام در تفسير«وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا» فرمود: هنگامی که تو را دعوت به شهادت (و یا تحمل شهادت) می کنند باید اجابت نمایی(1).

وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ (بقره / 283)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ» فرمود: اگر کاتبی نبود که دین را مکتوب کند باید از بدهکارگرو بگیرد و اگر به او اطمینان کرد و گرونگرفت، باید بدهکاراز خدا بترسید و خیانت نکند(2).

امام باقر علیه السلام می فرماید: رسول خدا در تفسير «وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» و فرمود: کسی که شهادت را کتمان کند، و یا شهادت دروغی بدهد تا (مال مسلمانی را هدر بدهد و یا) خونی را پایمال کند، هنگامی که وارد قیامت

ص: 740


1- عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا » فَقَالَ: «لَا یَنْبَغِی لِأحَدٍ إذَا دُعِیَ إلَی الشَّهَادَهِ یَشْهَدُ عَلَیْهَا. (تهذيب ، ج275/6 ، ح752)
2- تفسیر عیاشی، ج1/ 176 ح 526.

می شود صورت او سیاه و تاریک و خراشیده است و همه خلایق او را به اسم و نسبت می شناسند و فرمود: مقصود از «آثم قلبه» این است که قلب اوکافر

خواهد بود(1).

لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ *آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ *لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ(بقره/ 284 - 286)

فضيلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر پیامبران گذشته

درکتاب احتجاج، ج314/1 از موسی بن جعفر علیه السلام از پدرانش ازامیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که آن حضرت در سخنان طولانی خود با مردی از یهود که فضائل پیامبران گذشته را بیان می کرد و امیرالمؤمنین علیه السلام

ص: 741


1- روی جَابِرٍ عَنْ أبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و سلم: «مَنْ کَتَمَ شَهَادَهً أوْ شَهِدَ بِهَا لِیُهْدِرَ لَهَا بِهَا دَمَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أوْ لِیَزْوِیَ مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أتَی یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ لِوَجْهِهِ ظُلْمَهٌ مَدَّ الْبَصَرِ وَ فِی وَجْهِهِ کُدُوحٌ تَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ مَنْ شَهِدَ شَهَادَهَ حَقٍّ لِیُحْیِیَ بِهَا حَقَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أتَی یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ لِوَجْهِهِ نُورٌ مَدَّ الْبَصَرِ تَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ. ثُمَّ قَالَ أبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ: «أ لَا تَرَی أنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ: «وَ أَقِیمُوا الشَّهادَهَ لِلّهِ. (فقیه، ج 35/3 ح 115؛ برهان، ج 3/ 264 ح 2)

می فرمود:(1) «پیامبر اسلام دارای فضیلتی بالاتر از آنان است.» مرد یهودی گفت: خداوند برای سلیمان باد را مسخر نمود و باد او را از شهری به شهر دیگری می برد و رفتن به آن شهر یک ماه راه بود و بازگشت از آن نیز یک ماه راه بود؟

ص: 742


1- روی فی الإحتجاج رُوِیَ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام أَنَّ یَهُودِیّاً مِنْ یَهُودِ الشَّامِ وَ أَحْبَارِهِمْ کَانَ قَدْ قَرَأَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ صُحُفَ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام وَ عَرَفَ دَلَائِلَهُمْ جَاءَ إِلَی مَجْلِسٍ فِیهِ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ فِیهِمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام وَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ أَبُو مَعْبَدٍ الْجُهَنِیُّ فَقَالَ یَا أُمَّهَ مُحَمَّدٍ مَا تَرَکْتُمْ لِنَبِیٍّ دَرَجَهً وَ لَا لِمُرْسَلٍ فَضِیلَهً إِلَّا نَحَلْتُمُوهَا نَبِیَّکُمْ فَهَلْ تُجِیبُونِّی عَمَّا أَسْأَلُکُمْ عَنْهُ؟ فَکَاعَ الْقَوْمُ عَنْهُ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام نَعَمْ مَا أَعْطَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیّاً دَرَجَهً وَ لَا مُرْسَلًا فَضِیلَهً إِلَّا وَ قَدْ جَمَعَهَا لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ زَادَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَلَی الْأَنْبِیَاءِ أَضْعَافاً مُضَاعَفَهً فَقَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَهَلْ أَنْتَ مُجِیبُنِی قَالَ لَهُ نَعَمْ سَأَذْکُرُ لَکَ الْیَوْمَ مِنْ فَضَائِلِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا یُقِرُّ اللَّهُ بِهِ َعْیُنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَکُونُ فِیهِ إِزَالَهٌ لِشَکِّ الشَّاکِّینَ فِی فَضَائِلِهِ إِنَّهُ عَلَیْهِ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ کَانَ إِذَا ذَکَرَ لِنَفْسِهِ فَضِیلَهً قَالَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا أَذْکُرُ لَکَ فَضَائِلَهُ غَیْرَ مُزْرٍ بِالْأَنْبِیَاءِ وَ لَا مُنْتَقِصٍ لَهُمْ وَ لَکِنْ شُکْراً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی مَا أَعْطَی مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله مِثْلَ مَا أَعْطَاهُمْ وَ مَا زَادَهُ اللَّهُ وَ مَا فَضَّلَهُ عَلَیْهِمْ فَقَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فَأَعِدَّ لَهُ جَوَاباً فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام هَاتِ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ هَذَا آدَمُ علیه السلام أَسْجَدَ اللَّهُ لَهُ مَلَائِکَتَهُ فَهَلْ فَعَلَ بِمُحَمَّدٍ شَیْئاً مِنْ هَذَا فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کذَلِکَ وَ لَئِنْ أَسْجَدَ اللَّهُ لآِدَمَ مَلَائِکَتَهُ فَإِنَّ سُجُودَهُمْ لَمْ یَکُنْ سُجُودَ طَاعَهٍ أَنَّهُمْ عَبَدُوا آدَمَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنِ اعْتَرَفُوا لآِدَمَ بِالْفَضِیلَهِ وَ رَحْمَهً مِنَ اللَّهِ لَهُ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی صَلَّی عَلَیْهِ فِی جَبَرُوتِهِ وَ الْمَلَائِکَهَ بِأَجْمَعِهَا وَ تَعَبَّدَ الْمُؤْمِنِینَ بِالصَّلَاهِ عَلَیْهِ فَهَذِهِ زِیَادَهٌ لَهُ یَا یَهُودِیُّ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ آدَمَ علیه السلام تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ بَعْدِ خَطِیئَتِهِ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَزَلَ فِیهِ مَا هُوَ أَکْبَرُ مِنْ هَذَا مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ أَتَی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» إِنَّ مُحَمَّداً غَیْرُ مُوَافٍ فِی الْقِیَامَهِ بِوِزْرٍ وَ لَا مَطْلُوبٍ فِیهَا بِذَنْبٍ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا إِدْرِیسُ علیه السلام رَفَعَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَکَاناً عَلِیّاً وَ أَطْعَمَهُ مِنْ تُحَفِ الْجَنَّهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ قَالَ فِیهِ «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ» فَکَفَی بِهَذَا مِنَ اللَّهِ رِفْعَهً وَ لَئِنْ أُطْعِمَ إِدْرِیسُ مِنْ تُحَفِ الْجَنَّهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ فَإِنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله أُطْعِمَ فِی الدُّنْیَا فِی حَیَاتِهِ بَیْنَمَا یَتَضَوَّرُ جُوعاً فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ بِجَامٍ مِنَ الْجَنَّهِ فِیهِ تُحْفَهٌ فَهَلَّلَ الْجَامُ وَ هَلَّلَتِ التُّحْفَهُ فِی یَدِهِ وَ سَبَّحَا وَ کَبَّرَا وَ حَمَّدَا فَنَاوَلَهَا أَهْلَ بَیْتِهِ فَفَعَلَ الْجَامُ مِثْلَ ذَلِکَ فَهَمَّ أَنْ یُنَاوِلَهَا بَعْضَ أَصْحَابِهِ فَتَنَاوَلَهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ لَهُ کُلْهَا فَإِنَّهَا تُحْفَهٌ مِنَ الْجَنَّهِ أَتْحَفَکَ اللَّهُ بِهَا وَ إِنَّهَا لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِنَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍّ فَأَکَلَ صلی الله علیه و آله وَ أَکَلْنَا مَعَهُ وَ إِنِّی لَأَجِدُ حَلَاوَتَهَا سَاعَتِی هَذِهِ فَقَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَهَذَا نُوحٌ علیه السلام صَبَرَ فِی ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَعْذَرَ قَوْمَهُ إِذْ کُذِّبَ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله صَبَرَ فِی ذَاتِ اللَّهِ وَ أَعْذَرَ قَوْمَهُ إِذْ کُذِّبَ وَ شُرِّدَ وَ حُصِبَ بِالْحَصَی وَ عَلَاهُ أَبُو لَهَبٍ بِسَلَا شَاهٍ فَأَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَی جَابِیلَ مَلَکِ الْجِبَالِ أَنْ شُقَّ الْجِبَالَ وَ انْتَهِ إِلَی أَمْرِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ إِنِّی قَدْ أُمِرْتُ لَکَ بِالطَّاعَهِ فَإِنْ أَمَرْتَ أَنْ أُطْبِقَ عَلَیْهِمُ الْجِبَالَ فَأَهْلَکْتُهُمْ بِهَا قَالَ صلی الله علیه و آله إِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَهً رَبِّ اهْدِ أُمَّتِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ وَیْحَکَ یَا یَهُودِیُّ إِنَّ نُوحاً لَمَّا شَاهَدَ غَرَقَ قَوْمِهِ رَقَّ عَلَیْهِمْ رِقَّهَ الْقَرَبَهِ وَ أَظْهَرَ عَلَیْهِمْ شَفَقَهً فَقَالَ «رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی» فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اسْمُهُ «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» أَرَادَ جَلَّ ذِکْرُهُ أَنْ یُسَلِّیَهُ بِذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله لَمَّا عَلَنَتْ مِنْ قَوْمِهِ الْمُعَانَدَهُ شَهَرَ عَلَیْهِمْ سَیْفَ النَّقِمَهِ وَ لَمْ تُدْرِکْهُ فِیهِمْ رِقَّهُ الْقَرَابَهِ وَ لَمْ یَنْظُرْ إِلَیْهِمْ بِعَیْنِ مَقْتٍ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ نُوحاً دَعَا رَبَّهُ فَهَطَلَتْ لَهُ السَّمَاءُ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ قَالَ لَهُ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ کَانَتْ دَعْوَتُهُ دَعْوَهَ غَضَبٍ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله هَطَلَتْ لَهُ السَّمَاءُ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ رَحْمَهً إِنَّهُ صلی الله علیه و آله لَمَّا هَاجَرَ إِلَی الْمَدِینَهِ أَتَاهُ أَهْلُهَا فِی یَوْمِ جُمُعَهٍ فَقَالُوا لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ! احْتَبَسَ الْقَطْرُ وَ اصْفَرَّ الْعُودُ وَ تَهَافَتَ الْوَرَقُ فَرَفَعَ یَدَهُ الْمُبَارَکَهَ حَتَّی رُئِیَ بَیَاضُ إِبْطَیْهِ وَ مَا تُرَی فِی السَّمَاءِ سَحَابَهٌ فَمَا بَرِحَ حَتَّی سَقَاهُمُ اللَّهُ حَتَّی إِنَّ الشَّابَّ الْمُعْجَبَ بِشَبَابِهِ لَتَهُمُّهُ نَفْسُهُ فِی الرُّجُوعِ إِلَی مَنْزِلِهِ فَمَا یَقْدِرُ مِنْ شِدَّهِ السَّیْلِ فَدَامَ أُسْبُوعاً فَأَتَوْهُ فِی الْجُمُعَهِ الثَّانِیَهِ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ تَهَدَّمَتِ الْجُدُرُ وَ احْتَبَسَ الرَّکْبُ وَ السَّفْرُ فَضَحِکَ عَلَیْهِ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ وَ قَالَ هَذِهِ سُرْعَهُ مَلَالَهِ ابْنِ آدَمَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ حَوَالَیْنَا وَ لَا عَلَیْنَا اللَّهُمَّ فِی أُصُولِ الشِّیحِ وَ مَرَاتِعِ الْبُقَعِ فَرُئِیَ حَوَالَیِ الْمَدِینَهِ الْمَطَرُ یَقْطُرُ قَطْراً وَ مَا یَقَعُ فِی الْمَدِینَهِ قَطْرَهٌ لِکَرَامَتِهِ صلی الله علیه و آله عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا هُودٌ علیه السلام قَدِ انْتَصَرَ اللَّهُ لَهُ مِنْ أَعْدَائِهِ بِالرِّیحِ فَهَلْ فَعَلَ لمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله شَیْئاً مِنْ هَذَا قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذِکْرُهُ قَدِ انْتَصَرَ لَهُ مِنْ أَعْدَائِهِ بِالرِّیحِ یَوْمَ الْخَنْدَقِ إِذْ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ رِیحاً تَذْرُو الْحَصَی وَ جُنُوداً لَمْ یَرَوْهَا فَزَادَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَلَی هُودٍ بِثَمَانِیَهِ آلَافِ مَلَکٍ وَ فَضَّلَهُ عَلَی هُودٍ بِأَنَّ رِیحَ عَادٍ رِیحُ سَخَطٍ وَ رِیحَ مُحَمَّدٍ رِیحُ رَحْمَهٍ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها» قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا صَالِحٌ أَخْرَجَ اللَّهُ لَهُ نَاقَهً جَعَلَهَا لِقَوْمِهِ عِبْرَهً قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ إِنَّ نَاقَهَ صَالِحٍ لَمْ تُکَلِّمْ صَالِحاً وَ لَمْ تُنَاطِقْهُ وَ لَمْ تَشْهَدْ لَهُ بِالنُّبُوَّهِ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله بَیْنَمَا نَحْنُ مَعَهُ فِی بَعْضِ غَزَوَاتِهِ إِذَا هُوَ بِبَعِیرٍ قَدْ دَنَا ثُمَّ رَغَا فَأَنْطَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ فُلَاناً اسْتَعْمَلَنِی حَتَّی کَبِرْتُ وَ یُرِیدُ نَحْرِی فَأَنَا أَسْتَعِیذُ بِکَ مِنْهُ فَأَرْسَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی صَاحِبِهِ فَاسْتَوْهَبَهُ مِنْهُ فَوَهَبَهُ لَهُ وَ خَلَّاهُ وَ لَقَدْ کُنَّا مَعَهُ فَإِذَا نَحْنُ بِأَعْرَابِیٍّ مَعَهُ نَاقَهٌ لَهُ یَسُوقُهَا وَ قَدِ اسْتَسْلَمَ لِلْقَطْعِ لِمَا زُوِّرَ عَلَیْهِ مِنَ الشُّهُودِ فَنَطَقَتْ لَهُ النَّاقَهُ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ فُلَاناً مِنِّی بَرِی ءٌ وَ إِنَّ الشُّهُودَ یَشْهَدُونَ عَلَیْهِ بِالزُّورِ وَ إِنَّ سَارِقِی فُلَانٌ الْیَهُودِیُّ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ تَیَقَّظَ بِالاعْتِبَارِ عَلَی مَعْرِفَهِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَحَاطَتْ دَلَالَتُهُ بِعِلْمِ الْإِیمَانِ بِهِ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ أُعْطِیَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ قَدْ تَیَقَّظَ بِالاعْتِبَارِ عَلَی مَعْرِفَهِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَحَاطَتْ دَلَالَتُهُ بِعِلْمِ الْإِیمَانِ بِهِ وَ تَیَقَّظَ إِبْرَاهِیمُ وَ هُوَ ابْنُ خَمْسَ عَشْرَهَ سَنَهً وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله کَانَ ابْنَ سَبْعِ سِنِینَ قَدِمَ تُجَّارٌ مِنَ النَّصَارَی فَنَزَلُوا بِتِجَارَتِهِمْ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَهِ فَنَظَرَ إِلَیْهِ بَعْضُهُمْ فَعَرَفَهُ بِصِفَتِهِ وَ نَعْتِهِ وَ خَبَرِ مَبْعَثِهِ وَ آیَاتِهِ صلی الله علیه و آله فَقَالُوا لَهُ یَا غُلَامُ مَا اسْمُکَ؟ قَالَ مُحَمَّدٌ قَالُوا مَا اسْمُ أَبِیکَ؟ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ -قَالُوا مَا اسْمُ هَذِهِ وَ أَشَارُوا بِأَیْدِیهِمْ إِلَی الْأَرْضِ قَالَ الْأَرْضُ قَالُوا وَ مَا اسْمُ هَذِهِ وَ أَشَارُوا بِأَیْدِیهِمْ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ السَّمَاءُ قَالُوا فَمَنْ رَبُّهُمَا قَالَ اللَّهُ ثُمَّ انْتَهَرَهُمْ وَ قَالَ أَ تُشَکِّکُونَنِی فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَیْحَکَ یَا یَهُودِیُّ لَقَدْ تَیَقَّظَ بِالاعْتِبَارِ عَلَی مَعْرِفَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَ کُفْرِ قَوْمِهِ إِذْ هُوَ بَیْنَهُمْ یَسْتَقْسِمُونَ بِالْأَزْلَامِ وَ یَعْبُدُونَ الْأَوْثَانَ وَ هُوَ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قَالَ الْیَهُودِیُّ- فَإِنَّ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام حُجِبَ عَنْ نُمْرُودَ بِحُجُبٍ ثَلَاثَهٍ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حُجِبَ عَمَّنْ أَرَادَ قَتْلَهُ بِحُجُبٍ خَمْسٍ فَثَلَاثَهٌ بِثَلَاثَهٍ وَ اثْنَانِ فَضْلٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ یَصِفُ أَمْرَ مُحَمَّدٍ ص-«وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا» فَهَذَا الْحِجَابُ الْأَوَّلُ «وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا» فَهَذَا الْحِجَابُ الثَّانِی «فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ» فَهَذَا الْحِجَابُ الثَّالِثُ ثُمَّ قَالَ « إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ حِجاباً مَسْتُوراً» فَهَذَا الْحِجَابُ الرَّابِعُ ثُمَّ قَالَ «فَهِیَ إِلَی الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ» فَهَذِهِ حُجُبٌ خَمْسَهٌ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام قَدْ بَهَتَ الَّذِی کَفَرَ بِبُرْهَانِ نُبُوَّتِهِ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أَتَاهُ مُکَذِّبٌ بِالْبَعْثِ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ هُوَ أُبَیُّ بْنُ خَلَفٍ الْجُمَحِیُّ مَعَهُ عَظْمٌ نَخِرٌ فَفَرَکَهُ ثُمَّ قَالَ یَا مُحَمَّدُ «مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ» فَأَنْطَقَ اللَّهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله بِمُحْکَمِ آیَاتِهِ وَ بَهَتَهُ بِبُرْهَانِ نُبُوَّتِهِ فَقَالَ «یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ» فَانْصَرَفَ مَبْهُوتاً قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا إِبْرَاهِیمُ جَذَّ أَصْنَامَ قَوْمِهِ غَضَباً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله قَدْ نَکَسَ عَنِ الْکَعْبَهِ ثَلَاثَمِائَهٍ وَ سِتِّینَ صَنَماً وَ نَفَاهَا مِنْ جَزِیرَهِ الْعَرَبِ وَ أَذَلَّ مَنْ عَبَدَهَا بِالسَّیْفِ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا إِبْرَاهِیمُ علیه السلام قَدْ أَضْجَعَ وَلَدَهُ وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ لَقَدْ أُعْطِیَ إِبْرَاهِیمُ بَعْدَ الْإِضْطجَاعِ الْفِدَاءَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُصِیبَ بِأَفْجَعَ مِنْهُ فَجِیعَهً إِنَّهُ وَقَفَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَی عَمِّهِ حَمْزَهَ أَسَدِ اللَّهِ وَ أَسَدِ رَسُولِهِ وَ نَاصِرِ دِینِهِ وَ قَدْ فُرِّقَ بَیْنَ رُوحِهِ وَ جَسَدِهِ فَلَمْ یُبَیِّنْ عَلَیْهِ حُرْقَهً وَ لَمْ یُفِضْ عَلَیْهِ عَبْرَهً وَ لَمْ یَنْظُرْ إِلَی مَوْضِعِهِ مِنْ قَلْبِهِ وَ قُلُوبِ أَهْلِ بَیْتِهِ لِیُرْضِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِصَبْرِهِ وَ یَسْتَسْلِمَ لِأَمْرِهِ فِی جَمِیعِ الْفِعَالِ وَ قَالَ صلی الله علیه و آله لَوْ لَا أَنْ تَحْزَنَ صَفِیَّهُ لَتَرَکْتُهُ حَتَّی یُحْشَرَ مِنْ بُطُونِ السِّبَاعِ وَ حَوَاصِلِ الطَّیْرِ وَ لَوْ لَا أَنْ یَکُونَ سُنَّهً بَعْدِی لَفَعَلْتُ ذَلِکَ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام قَدْ أَسْلَمَهُ قَوْمُهُ إِلَی الْحَرِیقِ فَصَبَرَ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّارَ عَلَیْهِ بَرْداً وَ سَلَاماً فَهَلْ فَعَلَ بِمُحَمَّدٍ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله لَمَّا نَزَلَ بِخَیْبَرَ سَمَّتْهُ الْخَیْبَرِیَّهُ فَسَتَرَ اللَّهُ السَّمَّ فِی جَوْفِهِ بَرْداً وَ سَلَاماً إِلَی مُنْتَهَی أَجَلِهِ فَالسَّمُّ یُحْرِقُ إِذَا اسْتَقَرَّ فِی الْجَوْفِ کَمَا أَنَّ النَّارَ تُحْرِقُ فَهَذَا مِنْ قُدْرَتِهِ لَا تُنْکِرْهُ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا یَعْقُوبُ علیه السلام أُعْظِمَ فِی الْخَیْرِ نَصِیبُهُ إِذْ جُعِلَ الْأَسْبَاطُ مِنْ سُلَالَهِ صُلْبِهِ وَ مَرْیَمُ ابْنَهُ عِمْرَانَ مِنْ بَنَاتِهِ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أَعْظَمُ فِی الْخَیْرِ نَصِیباً مِنْهُ إِذْ جُعِلَ فَاطِمَهُ علیها السلام سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنْ بَنَاتِهِ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ مِنْ حَفَدَتِهِ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ یَعْقُوبَ علیه السلام قَدْ صَبَرَ عَلَی فِرَاقِ وَلَدِهِ حَتَّی کَادَ یَحْرُضُ مِنَ الْحُزْنِ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ کَانَ حُزْنُ یَعْقُوبَ حُزْناً بَعْدَهُ تَلَاقٍ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله قُبِضَ وَلَدُهُ إِبْرَاهِیمُ قُرَّهُ عَیْنِهِ فِی حَیَاهٍ مِنْهُ وَ خَصَّهُ بِالاخْتِبَارِ لِیُعَظِّمَ لَهُ الِادِّخَارَ فَقَالَ صلی الله علیه و آله تَحْزَنُ النَّفْسُ وَ یَجْزَعُ الْقَلْبُ وَ إِنَّا عَلَیْکَ یَا إِبْرَاهِیمُ لَمَحْزُونُونَ وَ لَا نَقُولُ مَا یُسْخِطُ الرَّبَّ فِی کُلِّ ذَلِکَ یُؤْثِرُ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ وَ الِاسْتِسْلَامَ لَهُ فِی جَمِیعِ الْفِعَالِ فَقَالَ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا یُوسُفُ علیه السلام قَاسَی مَرَارَهَ الْفُرْقَهِ وَ حُبِسَ فِی السِّجْنِ تَوَقِّیاً لِلْمَعْصِیَهِ فَأُلْقِیَ فِی الْجُبِّ وَحِیداً قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله قَاسَی مَرَارَهَ الْغُرْبَهِ وَ فَارَقَ الْأَهْلَ وَ الْأَوْلَادَ وَ الْمَالَ مُهَاجِراً مِنْ حَرَمِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمْنِهِ فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ کَآبَتَهُ وَ اسْتِشْعَارَهُ الْحُزْنَ أَرَاهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اسْمَهُ رُؤْیَا تُوَازِی رُؤْیَا یُوسُفَ علیه السلام فِی تَأْوِیلِهَا وَ أَبَانَ لِلْعَالَمِینَ صِدْقَ تَحْقِیقِهَا فَقَالَ «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لا تَخافُونَ» وَ لَئِنْ کَانَ یُوسُفُ علیه السلام حُبِسَ فِی السِّجْنِ فَلَقَدْ حَبَسَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَفْسَهُ فِی الشِّعْبِ ثَلَاثَهَ سِنِینَ وَ قَطَعَ مِنْهُ أَقَارِبُهُ وَ ذَوُو الرَّحِمِ وَ أَلْجَئُوهُ إِلَی أَضْیَقِ الْمَضِیقِ فَلَقَدْ کَادَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ کَیْداً مُسْتَبِیناً إِذْ بَعَثَ أَضْعَفَ خَلْقِهِ فَأَکَلَ عَهْدَهُمُ الَّذِی کَتَبُوهُ بَیْنَهُمْ فِی قَطِیعَهِ رَحِمِهِ وَ لَئِنْ کَانَ یُوسُفُ علیه السلام أُلْقِیَ فِی الْجُبِّ فَلَقَدْ حَبَسَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَفْسَهُ مَخَافَهَ عَدُوِّهِ فِی الْغَارِ حَتَّی قَالَ «لِصَاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا» وَ مَدَحَهُ اللَّهُ بِذَلِکَ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَهَذَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ علیه السلام آتَاهُ اللَّهُ التَّوْرَاهَ الَّتِی فِیهَا حُکْمٌ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ أَعْطَی مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله سُورَهَ الْبَقَرَهِ وَ الْمَائِدَهِ بِالْإِنْجِیلِ وَ طَوَاسِینَ وَ طه وَ نِصْفَ الْمُفَصَّلِ وَ الْحَوَامِیمَ بِالتَّوْرَاهِ وَ أَعْطَی نِصْفَ الْمُفَصَّلِ وَ التَّسَابِیحَ بِالزَّبُورِ وَ أَعْطَی سُورَهَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ بَرَاءَهً بِصُحُفِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام وَ صُحُفِ مُوسَی علیه السلام وَ زَادَ اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله السَّبْعَ الطِّوَالَ وَ فَاتِحَهَ الْکِتَابِ وَ هِیَ السَّبْعُ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنُ الْعَظِیمُ وَ أَعْطَی الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ مُوسَی علیه السلام نَاجَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی طُورِ سَیْنَاءَ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ لَقَدْ أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله عِنْدَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهی فَمَقَامُهُ فِی السَّمَاءِ مَحْمُودٌ وَ عِنْدَ مُنْتَهَی الْعَرْشِ مَذْکُورٌ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَلَقَدْ أَلْقَی اللَّهُ عَلَی مُوسَی علیه السلام مَحَبَّهً مِنْهُ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ لَقَدْ أَعْطَی اللَّهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ لَقَدْ أَلْقَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ مَحَبَّهً مِنْهُ فَمَنْ هَذَا الَّذِی یَشْرَکُهُ فِی هَذَا الِاسْمِ إِذْ تَمَّ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الشَّهَادَهُ فَلَا تَتِمُّ الشَّهَادَهُ إِلَّا أَنْ یُقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ یُنَادَی بِهِ عَلَی الْمَنَابِرِ فَلَا یُرْفَعُ صَوْتٌ بِذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا رُفِعَ بِذِکْرِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مَعَهُ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ لَقَدْ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی أُمِّ مُوسَی لِفَضْلِ مَنْزِلَهِ مُوسَی علیه السلام عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ لَقَدْ لَطَفَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لِأُمِّ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بِأَنْ أَوْصَلَ إِلَیْهَا اسْمَهُ حَتَّی قَالَتْ أَشْهَدُ وَ الْعَالَمُونَ أَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله مُنْتَظَرٌ وَ شَهِدَ الْمَلَائِکَهُ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ أَنَّهُمْ أَثْبَتُوهُ فِی الْأَسْفَارِ وَ بِلُطْفٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَاقَهُ إِلَیْهَا وَ وَصَلَ إِلَیْهَا اسْمَهُ لِفَضْلِ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَهُ حَتَّی رَأَتْ فِی الْمَنَامِ أَنَّهُ قِیلَ لَهَا إِنَّ مَا فِی بَطْنِکِ سَیِّدٌ فَإِذَا وَلَدْتِهِ فَسَمِّیهِ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله فَاشْتَقَّ اللَّهُ لَهُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ فَاللَّهُ مَحْمُودٌ وَ هَذَا مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ قَدْ أَرْسَلَهُ اللَّهُ إِلَی فِرْعَوْنَ وَ أَرَاهُ الْآیَهَ الْکُبْری قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أَرْسَلَهُ إِلَی فَرَاعِنَهٍ شَتَّی مِثْلَ أَبِی جَهْلِ بْنِ هِشَامٍ وَ عُتْبَهَ بْنِ رَبِیعَهَ وَ شَیْبَهَ وَ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ وَ النَّضْرِ بْنِ الْحَارِثِ وَ أُبَیِّ بْنِ خَلَفٍ وَ مُنَبِّهٍ وَ نُبَیْهٍ ابْنَیِ الْحَجَّاجِ وَ إِلَی الْخَمْسَهِ الْمُسْتَهْزِءِینَ الْوَلِیدِ بْنِ الْمُغِیرَهِ الْمَخْزُومِیِّ وَ الْعَاصِ بْنِ وَائِلٍ السَّهْمِیِّ وَ الْأَسْوَدِ بْنِ عَبْدِ یَغُوثَ الزُّهْرِیِّ وَ الْأَسْوَدِ بْنِ الْمُطَّلِبِ وَ الْحَرِثِ بْنِ الطَّلَالَة فَأَرَاهُمُ الْآیَاتِ «فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقّ»ُ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ لَقَدِ انْتَقَمَ اللَّهُ لِمُوسَی علیه السلام مِنْ فِرْعَوْنَ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ لَقَدِ انْتَقَمَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِنَ الْفَرَاعِنَهِ فَأَمَّا الْمُسْتَهْزِءُونَ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» فَقَتَلَ اللَّهُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِغَیْرِ قِتْلَهِ صَاحِبِهِ فِی یَوْمٍ وَاحِدٍ فَأَمَّا الْوَلِیدُ بْنُ الْمُغِیرَهِ فَمَرَّ بِنَبْلٍ لِرَجُلٍ مِنْ خُزَاعَهَ قَدْ رَاشَهُ وَ وَضَعَهُ فِی الطَّرِیقِ فَأَصَابَهُ شَظِیَّهٌ مِنْهُ فَانْقَطَعَ أَکْحَلُهُ حَتَّی أَدْمَاهُ فَمَاتَ وَ هُوَ یَقُولُ قَتَلَنِی رَبُّ مُحَمَّدٍ وَ أَمَّا الْعَاصُ بْنُ وَائِلٍ السهمی فَإِنَّهُ خَرَجَ فِی حَاجَهٍ لَهُ إِلَی مَوْضِعٍ فَتَدَهْدَهَ تَحْتَهُ حَجَرٌ فَسَقَطَ فَتَقَطَّعَ قِطْعَهً قِطْعَهً فَمَاتَ وَ هُوَ یَقُولُ قَتَلَنِی رَبُّ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ أَمَّا الْأَسْوَدُ بْنُ عَبْدِ یَغُوثَ فَإِنَّهُ خَرَجَ یَسْتَقْبِلُ ابْنَهُ زَمْعَهَ فَاسْتَظَلَّ بِشَجَرَهٍ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَأَخَذَ رَأْسَهُ فَنَطَحَ بِهِ الشَّجَرَهَ فَقَالَ لِغُلَامِهِ امْنَعْ عَنِّی هَذَا فَقَالَ مَا أَرَی أَحَداً یَصْنَعُ بِکَ شَیْئاً إِلَّا نَفْسَکَ فَقَتَلَهُ وَ هُوَ یَقُولُ قَتَلَنِی رَبُّ مُحَمَّدٍ وَ أَمَّا الْأَسْوَدُ بْنُ الْمُطَّلِبِ فَإِنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله دَعَا عَلَیْهِ أَنْ یُعْمِیَ اللَّهُ بَصَرَهُ وَ أَنْ یُثْکِلَهُ وُلْدَهُ فَلَمَّا کَانَ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ خَرَجَ حَتَّی صَارَ إِلَی مَوْضِعٍ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ بِوَرَقَهٍ خَضْرَاءَ فَضَرَبَ بِهَا وَجْهَهُ فَعَمِیَ وَ بَقِیَ حَتَّی أَثْکَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وُلْدَهُ وَ أَمَّا الْحَرِثُ بْنُ الطَّلَاطِلَهِ فَإِنَّهُ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ فِی السَّمُومِ فَتَحَوَّلَ حَبَشِیّاً فَرَجَعَ إِلَی أَهْلِهِ فَقَالَ أَنَا الْحَارِثُ فَغَضِبُوا عَلَیْهِ فَقَتَلُوهُ وَ هُوَ یَقُولُ قَتَلَنِی رَبُّ مُحَمَّدٍ وَ رُوِیَ أَنَّ الْأَسْوَدَ بْنَ الْحَارِثِ أَکَلَ حُوتاً مَالِحاً فَأَصَابَهُ الْعَطَشُ فَلَمْ یَزَلْ یَشْرَبُ الْمَاءَ حَتَّی انْشَقَّ بَطْنُهُ فَمَاتَ وَ هُوَ یَقُولُ قَتَلَنِی رَبُّ مُحَمَّدٍ کُلُّ ذَلِکَ فِی سَاعَهٍ وَاحِدَهٍ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ کَانُوا بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالُوا لَهُ یَا مُحَمَّدُ نَنْتَظِرُ بِکَ إِلَی الظُّهْرِ فَإِنْ رَجَعْتَ عَنْ قَوْلِکَ وَ إِلَّا قَتَلْنَاکَ فَدَخَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فِی مَنْزِلِهِ فَأَغْلَقَ عَلَیْهِ بَابَهُ مُغْتَمّاً لِقَوْلِهِمْ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام عَنِ اللَّهِ سَاعَتَهُ فَقَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ السَّلَامُ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَقُولُ «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ» یَعْنِی أَظْهِرْ أَمْرَکَ لِأَهْلِ مَکَّهَ وَ ادْعُهُمْ إِلَی الْإِیمَانِ قَالَ یَا جَبْرَئِیلُ کَیْفَ أَصْنَعُ بِالْمُسْتَهْزِءِینَ وَ مَا أَوْعَدُونِی قَالَ لَهُ «إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» قَالَ یَا جَبْرَئِیلُ کَانُوا السَّاعَهَ بَیْنَ یَدَیَّ قَالَ قَدْ کُفِیتَهُمْ فَأَظْهَرَ أَمْرَهُ عِنْدَ ذَلِکَ وَ أَمَّا بَقِیَّتُهُمْ مِنَ الْفَرَاعِنَهِ فَقُتِلُوا یَوْمَ بَدْرٍ بِالسَّیْفِ وَ هَزَمَ اللَّهُ الْجَمْعَ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ قَدْ أُعْطِیَ الْعَصَا فَکَانَ تَحَوَّلُ ثُعْبَاناً قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّ رَجُلًا کَانَ یُطَالِبُ أَبَا جَهْلِ بْنَ هِشَامٍ بِدَیْنِ ثَمَنِ جَزُورٍ قَدِ اشْتَرَاهُ فَاشْتَغَلَ عَنْهُ وَ جَلَسَ یَشْرَبُ فَطَلَبَهُ الرَّجُلُ فَلَمْ یَقْدِرْ عَلَیْهِ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْمُسْتَهْزِءِینَ مَنْ تَطْلُبُ قَالَ عَمْرَو بْنَ هِشَامٍ یَعْنِی أَبَا جَهْلٍ لِی عَلَیْهِ دَیْنٌ قَالَ فَأَدُلُّکَ عَلَی مَنْ یَسْتَخْرِجُ الْحُقُوقَ قَالَ نَعَمْ فَدَلَّهُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ کَانَ أَبُو جَهْلٍ یَقُولُ لَیْتَ لِمُحَمَّدٍ إِلَیَّ حَاجَهً فَأَسْخَرَ بِهِ وَ أَرُدَّهُ فَأَتَی الرَّجُلُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ بَلَغَنِی أَنَّ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ عَمْرِو بْنِ هِشَامٍ حَسَنٌ وَ أَنَا أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَیْهِ فَقَامَ مَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَتَی بَابَهُ فَقَالَ لَهُ قُمْ یَا أَبَا جَهْلٍ فَأَدِّ إِلَی الرَّجُلِ حَقَّهُ وَ إِنَّمَا کَنَّاهُ أَبَا جَهْلٍ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَقَامَ مُسْرِعاً حَتَّی أَدَّی إِلَیْهِ حَقَّهُ فَلَمَّا رَجَعَ إِلَی مَجْلِسِهِ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَعَلْتَ ذَلِکَ فَرَقاً مِنْ مُحَمَّدٍ؟ قَالَ وَیْحَکُمْ أَعْذِرُونِی إِنَّهُ لَمَّا أَقْبَلَ رَأَیْتُ عَنْ یَمِینِهِ رِجَالًا بِأَیْدِیهِمْ حِرَابٌ تَتَلَأْلَأُ وَ عَنْ یَسَارِهِ ثُعْبَانَانِ تَصْطَکُّ أَسْنَانُهُمَا وَ تَلْمَعُ النِّیرَانُ مِنْ أَبْصَارِهِمَا لَوِ امْتَنَعْتُ لَمْ آمَنْ أَنْ یَبْعَجُوا بِالْحِرَابِ بَطْنِی وَ یَقْضَمَنِی الثُّعْبَانَانِ هَذَا أَکْبَرُ مِمَّا أُعْطِیَ ثُعْبَانٌ بِثُعْبَانِ مُوسَی علیه السلام وَ زَادَ اللَّهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله ثُعْبَاناً وَ ثَمَانِیَهَ أَمْلَاکٍ مَعَهُمُ الْحِرَابُ وَ لَقَدْ کَانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یُؤْذِی قُرَیْشاً بِالدُّعَاءِ فَقَامَ یَوْماً فَسَفَّهَ أَحْلَامَهُمْ وَ عَابَ دِینَهُمْ وَ شَتَمَ أَصْنَامَهُمْ وَ ضَلَّلَ آبَاءَهُمْ فَاغْتَمُّوا مِنْ ذَلِکَ غَمّاً شَدِیداً فَقَالَ أَبُو جَهْلٍ وَ اللَّهِ لَلْمَوْتُ خَیْرٌ لَنَا مِنَ الْحَیَاهِ فَلَیْسَ فِیکُمْ مَعَاشِرَ قُرَیْشٍ أَحَدٌ یَقْتُلُ مُحَمَّداً فَیُقْتَلَ بِهِ فَقَالُوا لَهُ لَا قَالَ فَأَنَا أَقْتُلُهُ فَإِنْ شَاءَتْ بَنُو عَبْدِ الْمُطَّلِبِ قَتَلُونِی بِهِ وَ إِلَّا تَرَکُونِی قَالُوا إِنَّکَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِکَ اصْطَنَعْتَ إِلَی أَهْلِ الْوَادِی مَعْرُوفاً لَا تَزَالُ تُذْکَرُ بِهِ قَالَ إِنَّهُ کَثِیرُ السُّجُودِ حَوْلَ الْکَعْبَهِ فَإِذَا جَاءَ وَ سَجَدَ أَخَذْتُ حَجَراً فَشَدَخْتُهُ بِهِ فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَطَافَ بِالْبَیْتِ أُسْبُوعاً ثُمَّ صَلَّی وَ أَطَالَ السُّجُودَ فَأَخَذَ أَبُو جَهْلٍ حَجَراً فَأَتَاهُ مِنْ قِبَلِ رَأْسِهِ فَلَمَّا أَنْ قَرُبَ مِنْهُ أَقْبَلَ فَحْلٌ مِنْ قِبَلِ رَسُولِ اللَّهِ فَاغِراً فَاهُ نَحْوَهُ فَلَمَّا أَنْ رَآهُ أَبُو جَهْلٍ فَزِعَ مِنْهُ وَ ارْتَعَدَتْ یَدُهُ وَ طَرَحَ الْحَجَرَ فَشَدَخَ رِجْلَهُ فَرَجَعَ مُدْمًی مُتَغَیِّرَ اللَّوْنِ یُفِیضُ عَرَقاً فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ مَا رَأَیْنَا کَالْیَوْمِ قَالَ وَیْحَکُمْ أَعْذِرُونِی فَإِنَّهُ أَقْبَلَ مِنْ عِنْدِهِ فَحْلٌ فَکَادَ یَبْتَلِعُنِی فَرَمَیْتُ بِالْحَجَرِ فَشَدَخْتُ رِجْلِی قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ مُوسَی علیه السلام قَدْ أُعْطِیَ الْیَدَ الْبَیْضَاءَ فَهَلْ فُعِلَ بِمُحَمَّدٍ شَیْ ءٌ مِنْ هَذَا قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّ نُوراً کَانَ یُضِی ءُ عَنْ یَمِینِهِ حَیْثُمَا جَلَسَ وَ عَنْ یَسَارِهِ أَیْنَمَا جَلَسَ وَ کَانَ یَرَاهُ النَّاسُ کُلُّهُمْ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ مُوسَی علیه السلام قَدْ ضُرِبَ لَهُ فِی الْبَحْرِ طَرِیقٌ فَهَلْ فُعِلَ بِمُحَمَّدٍ شَیْ ءٌ مِنْ هَذَا فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا خَرَجْنَا مَعَهُ إِلَی حُنَیْنٍ فَإِذَا نَحْنُ بِوَادٍ یَشْخُبُ فَقَدَّرْنَاهُ فَإِذَا هُوَ أَرْبَعَ عَشْرَهَ قَامَهً فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ الْعَدُوُّ مِنْ وَرَائِنَا وَ الْوَادِی أَمَامَنَا کَمَا قالَ أَصْحابُ مُوسی «إِنَّا لَمُدْرَکُونَ» فَنَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّکَ جَعَلْتَ لِکُلِّ مُرْسَلٍ دَلَالَهً فَأَرِنِی قُدْرَتَکَ وَ رَکِبَ صلی الله علیه و آله فَعَبَرَتِ الْخَیْلُ لَا تَنْدَی حَوَافِرُهَا وَ الْإِبِلُ لَا تَنْدَی أَخْفَافُهَا فَرَجَعْنَا فَکَانَ فَتْحُنَا فَتْحاً قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ مُوسَی علیه السلام قَدْ أُعْطِیَ الْحَجَرَ «فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً» قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله لَمَّا نَزَلَ الْحُدَیْبِیَهَ وَ حَاصَرَهُ أَهْلُ مَکَّهَ قَدْ أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَصْحَابَهُ شَکَوْا إِلَیْهِ الظَّمَأَ وَ أَصَابَهُمْ ذَلِکَ حَتَّی الْتَفَّتْ خَوَاصِرُ الْخَیْلِ فَذَکَرُوا لَهُ صلی الله علیه و آله ذَلِکَ فَدَعَا بِرَکْوَهٍ یَمَانِیَّهٍ ثُمَّ نَصَبَ یَدَهُ الْمُبَارَکَهَ فِیهَا فَتَفَجَّرَتْ مِنْ بَیْنِ أَصَابِعِهِ عُیُونُ الْمَاءِ فَصَدَرْنَا وَ صَدَرَتِ الْخَیْلُ رِوَاءً وَ مَلَأْنَا کُلَّ مَزَادَهٍ وَ سِقَاءٍ وَ لَقَدْ کُنَّا مَعَهُ بِالْحُدَیْبِیَهِ وَ إِذَا ثَمَّ قَلِیبٌ جَافَّهٌ فَأَخْرَجَ علیه السلام سَهْماً مِنْ کِنَانَتِهِ فَنَاوَلَهُ الْبَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ فَقَالَ لَهُ اذْهَبْ بِهَذَا السَّهْمِ إِلَی تِلْکَ الْقَلِیبِ الْجَافَّهِ فَاغْرِسْهُ فِیهَا فَفَعَلَ ذَلِکَ فَتَفَجَّرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَهَ عَیْناً مِنْ تَحْتِ السَّهْمِ وَ لَقَدْ کَانَ یَوْمُ الْمِیضَاهِ عِبْرَهً وَ عَلَامَهً لِلْمُنْکِرِینَ لِنُبُوَّتِهِ کَحَجَرِ مُوسَی حَیْثُ دَعَا بِالْمِیضَاهِ فَنَصَبَ یَدَهُ فِیهَا فَفَاضَتْ بِالْمَاءِ وَ ارْتَفَعَ حَتَّی تَوَضَّأَ مِنْهُ ثَمَانِیَهُ آلَافِ رَجُلٍ وَ شَرِبُوا حَاجَتَهُمْ وَ سَقَوْا دَوَابَّهُمْ وَ حَمَلُوا مَا أَرَادُوا قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ مُوسَی علیه السلام قَدْ أُعْطِیَ «الْمَنَّ وَ السَّلْوَی» فَهَلْ أُعْطِیَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَظِیرَ هَذَا قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَلَّ لَهُ الْغَنَائِمَ وَ لِأُمَّتِهِ وَ لَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلَهُ فَهَذَا أَفْضَلُ مِنَ الْمَنِّ وَ السَّلْوَی ثُمَّ زَادَهُ أَنْ جَعَلَ النِّیَّهَ لَهُ وَ لِأُمَّتِهِ عَمَلًا صَالِحاً وَ لَمْ یَجْعَلْ لِأَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ ذَلِکَ قَبْلَهُ فَإِذَا هَمَّ أَحَدُهُمْ بِحَسَنَهٍ وَ لَمْ یَعْمَلْهَا کُتِبَتْ لَهُ حَسَنَهٌ وَ إِنْ عَمِلَهَا کُتِبَتْ لَهُ عَشَرَهٌ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ مُوسَی علیه السلام قَدْ ظُلِّلَ عَلَیْهِ الْغَمَامُ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ قَدْ فُعِلَ ذَلِکَ لِمُوسَی علیه السلام فِی التِّیهِ وَ أُعْطِیَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أَفْضَلَ مِنْ هَذَا إِنَّ الْغَمَامَهَ کَانَتْ تُظَلِّلُهُ مِنْ یَوْمَ وُلِدَ إِلَی یَوْمَ قُبِضَ فِی حَضَرِهِ وَ أَسْفَارِهِ فَهَذَا أَفْضَلُ مِمَّا أُعْطِیَ مُوسَی علیه السلام قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَهَذَا دَاوُدُ قَدْ أَلَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ الْحَدِیدَ فَعَمِلَ مِنْهُ الدُّرُوعَ قَالَ لَهُ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ إِنَّهُ لَیَّنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ الصُّمَّ الصُّخُورَ الصِّلَابَ وَ جَعَلَهَا غَاراً وَ لَقَدْ غَارَتِ الصَّخْرَهُ تَحْتَ یَدِهِ بِبَیْتِ الْمَقْدِسِ لِینَهً حَتَّی صَارَتْ کَهَیْئَهِ الْعَجِینِ قَدْ رَأَیْنَا ذَلِکَ وَ الْتَمَسْنَاهُ تَحْتَ رَایَتِهِ قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا دَاوُدُ بَکَی عَلَی خَطِیئَتِهِ حَتَّی سَارَتِ الْجِبَالُ مَعَهُ لِخَوْفِهِ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّهُ کَانَ إِذَا قَامَ إِلَی الصَّلَاهِ سُمِعَ لِصَدْرِهِ وَ جَوْفِهِ (أَزِیزٌ) کَأَزِیزِ )کَأَزیر)الْمِرْجَلِ عَلَی الْأَثَافِیِّ مِنْ شِدَّهِ الْبُکَاءِ وَ قَدْ أَمَّنَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عِقَابِهِ فَأَرَادَ أَنْ یَتَخَشَّعَ لِرَبِّهِ بِبُکَائِهِ وَ یَکُونَ إِمَاماً لِمَنِ اقْتَدَی بِهِ وَ لَقَدْ قَامَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ عَشْرَ سِنِینَ عَلَی أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ حَتَّی تَوَرَّمَتْ قَدَمَاهُ وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ یَقُومُ اللَّیْلَ أَجْمَعَ حَتَّی عُوتِبَ فِی ذَلِکَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی» بَلْ لِتَسْعَدَ بِهِ وَ لَقَدْ کَانَ یَبْکِی حَتَّی یُغْشَی عَلَیْهِ فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَیْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ غَفَرَ لَکَ «مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ»؟ قَالَ بَلَی أَ فَلَا أَکُونُ عَبْداً شَکُوراً وَ لَئِنْ سَارَتِ الْجِبَالُ وَ سَبَّحَتْ مَعَهُ لَقَدْ عَمِلَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِذْ کُنَّا مَعَهُ عَلَی جَبَلِ حِرَاءَ إِذْ تَحَرَّکَ الْجَبَلُ فَقَالَ لَهُ قِرَّ فَلَیْسَ عَلَیْکَ إِلَّا نَبِیٌّ وَ صِدِّیقٌ شَهِیدٌ فَقَرَّ الْجَبَلُ مُجِیباً لِأَمْرِهِ وَ مُنْتَهِیاً إِلَی طَاعَتِهِ وَ لَقَدْ مَرَرْنَا مَعَهُ بِجَبَلٍ وَ إِذَا الدُّمُوعُ تَخْرُجُ مِنْ بَعْضِهِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَا یُبْکِیکَ یَا جَبَلُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَانَ الْمَسِیحُ مَرَّ بِی وَ هُوَ یُخَوِّفُ النَّاسَ من نَارٍ «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ» فَأَنَا أَخَافُ أَنْ أَکُونَ مِنْ تِلْکَ الْحِجَارَهِ قَالَ لَهُ لَا تَخَفْ تِلْکَ حِجَارَهُ الْکِبْرِیتِ فَقَرَّ الْجَبَلُ وَ سَکَنَ وَ هَدَأَ وَ أَجَابَ لِقَوْلِهِ صلی الله علیه و آله قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا سُلَیْمَانُ أُعْطِیَ مُلْکاً لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّهُ هَبَطَ إِلَیْهِ مَلَکٌ لَمْ یَهْبِطْ إِلَی الْأَرْضِ قَبْلَهُ وَ هُوَ مِیکَائِیلُ فَقَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ عِشْ مَلِکاً مُنْعَماً وَ هَذِهِ مَفَاتِیحُ خَزَائِنِ الْأَرْضِ مَعَکَ وَ تَسِیرُ مَعَکَ جِبَالُهَا ذَهَباً وَ فِضَّهً لَا یَنْقُصُ لَکَ فِیمَا ادُّخِرَ لَکَ فِی الْآخِرَهِ شَیْ ءٌ فَأَوْمَأَ إِلَی جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَ کَانَ خَلِیلَهُ مِنَ الْمَلَائِکَهِ فَأَشَارَ إِلَیْهِ أَنْ تَوَاضَعْ فَقَالَ بَلْ أَعِیشُ نَبِیّاً عَبْداً آکُلُ یَوْماً وَ لَا آکُلُ یَوْمَیْنِ وَ أَلْحَقُ بِإِخْوَانِی مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مِنْ قَبْلِی فَزَادَهُ اللَّهُ تَعَالَی الْکَوْثَرَ وَ أَعْطَاهُ الشَّفَاعَهَ وَ ذَلِکَ أَعْظَمُ مِنْ مُلْکٍ مِنْ أَوَّلِهَا إِلَی آخِرِهَا سَبْعِینَ مَرَّهً وَ وَعَدَهُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ أَقْعَدَهُ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی الْعَرْشِ فَهَذَا أَفْضَلُ مِمَّا أُعْطِیَ سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ علیه السلام قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا سُلَیْمَانُ قَدْ سُخِّرَتْ لَهُ الرِّیَاحُ فَسَارَتْ فِی بِلَادِهِ «غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ» فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّهُ أُسْرِیَ بِهِ «مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی» مَسِیرَهَ شَهْرٍ وَ عُرِجَ بِهِ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ مَسِیرَهَ خَمْسِینَ أَلْفَ عَامٍ فِی أَقَلَّ مِنْ ثُلُثِ لَیْلَهٍ حَتَّی انْتَهَی إِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَدَنَا بِالْعِلْمِ فَتَدَلَّی فَدُلِّیَ لَهُ مِنَ الْجَنَّهِ رَفْرَفٌ أَخْضَرُ وَ غَشَی النُّورُ بَصَرَهُ فَرَأَی عَظَمَهَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِفُؤَادِهِ وَ لَمْ یَرَهَا بِعَیْنِهِ فَکَانَ کَقَابِ قَوْسَیْنِ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أَوْ أَدْنی ف

ص: 743

ص: 744

ص: 745

ص: 746

ص: 747

ص: 748

ص: 749

ص: 750

ص: 751

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آری سلیمان چنین بودولكن خداوند به حضرت محمد صلی الله علیه و آله مقام بالاتری داد چرا که خداوند او را از مسجد الحرام به مسجد اقصی که فاصله آنها یک ماه راه بود - در فاصله کمی منتقل نمود و از مسجد اقصی به ملکوت آسمان ها برد، در حالی که مسیر آن پنجاه هزار سال بود و در کمتر از یک سوم از شب آن حضرت به ساق عرش رسید و به علم الهی نزدیک شد ودرختان بهشتی بر سر او سایه افکندند و نوری بر چشمان او احاطه نمود و با قلب خود عظمت پروردگار خویش را دید، نه با چشم خود، وقرب او به خداوند همان گونه که می فرماید: «قَابُ قَوْسَيْنِ أَوْ أُدْنِيَ» بود و خداوند به بنده خود آنچه که می خواست وحی نمود «فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أُوحِيَ» و از آیاتی که به او وحی شد این آیه بود که در سوره بقره آمده است «لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ ...»

ص: 752

سپس فرمود: این آیه قبلا بر پیامبران دیگر از آدم تا قبل از بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و وبر امت های آنان عرضه شد و آنان از پذیرفتن آن دوری نمودند ولكن رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را پذیرفت و بر امت خویش نیز عرضه نمود و آنان نیز پذیرفتند و چون خداوند پذیرفتن آنان را دید و دانست که آنان طاقت آن را ندارند، با رسول خود در ساق عرش کلام خویش را تکرار نمود تا بفهمد که امت او طاقت آن را ندارند، از این رو به رسول خود صلی الله علیه و آله خطاب نمود:«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» و رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ از ناحیهخود وامت خود گفت: « وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» پس خداوند فرمود: «حال که پذیرفتند، برای آن ها بهشت و آمرزش خواهد بود.» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشت: خدایا اکنون که نعمت غفران و بهشت را به اتت من عطا نمودی، ما غفران و آمرزش تو را طلب می کنیم و بازگشت ما به تو خواهد بود «غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ »

ص: 753

پس خداوند فرمود: ما خواسته تو و امت تو را اجابت نمودیم. سپس فرمود: حال که تو و امت تواین آیه را با آن سختی وسنگینی که داشت پذیرفتید و من بر امت های پیشین عرضه نمودم و آنان نپذیرفتند، بر من حق ولازم است که این بار سنگین را از امت تو بردارم. از این رو فرمود: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ(من خیر) وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ(من شر)» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخن عرضه داشت: حال که به من و امت من این گونه تفضل نمودی، نعمت خود را بر من بیفزا. خطاب شد: آنچه می خواهی بخواه. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشت: «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا» و خداوند فرمود:

من به خاطر تو، امت تو را نسبت به خطا ونسيان مؤاخذه نمی کنم در حالی که امت های پیشین اگر دستورات من را به فراموشی می سپردند، درهای کیفرو عذاب بر آنان گشوده می شد و من این کیفر را از امت تو برداشتم» .

ونیزامت های پیشین اگر خطایی می کردند، مؤاخذه وكيفر می شدند و من به

خاطر تو، این مؤاخذه را از آنان برداشتم.

ص: 754

رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشت: حال که چنین عطایی به من فرمودی، برعطای خود بیفزا. خطاب شد: درخواست کن.

رسول خدا عرضه صلی الله علیه و آله داشت: «رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا» و مقصود از «اصرا» سختی هایی است که بر امت های پیشین بوده است. پس خداوند خواسته رسول خود را اجابت کرد و فرمود: «من از امت توسختی های امت های پیشین را برداشتم چرا که من نماز آنان را جز در معابدی که برای آنان تعیین نموده بودم نمی پذیرفتم، گرچه آن معابد به آنان دور بود، در حالی که من همه زمین را برای امت تو محل عبادت و مسجد قرار دادم و خاک را برای آن ها پاک کننده نمودم».

ونیز امت های پیشین اگر بدن های شان نجس می شد باید آن را مقراض

می کردند و من آب را برای امت تو پاک کننده قراردادم.

ونیزامت های پیشین قربانی های خود را باید به دوش می گرفتند و به بیت المقدس می آوردند و نشان قبول شدن قربانی آنان این بود که هرکس قربانی او قبول می شد، من آتشی می فرستادم و آن آتش قربانی او را می خورد و صاحب آن شاد می شد که قربانی او قبول شده است و هرکس قربانی او چنین نمی شد با آه و ناله باز می گشت درحالی که من محل قربانی های امت تو را شکم های فقرا و مساکین قراردادم وهرکس قربانی او پذیرفته شود من در قیامت چندین برابر به او پاداش میدهم واگر قربانی کسی را نپذیرم سختی های دنیا را از او بر می دارم.

ونیز امت های پیشین وقت نمازهایشان در نیمه های شب وبين روز بود و این برای آنان سخت و دشوار بود و من این سختی را از امت تو برداشتم و نمازهای آنان

ص: 755

را در اطراف شبانه روز و ساعت های نشاط آنان قراردادم.

ونیز بر امت های پیشین پنجاه نماز در پنجاه وقت واجب نمودم واین از آصارو مشکلات آنان بود و من این مشکل را از امت تو برداشتم و پنج نماز در پنج وقت بر آنان واجب نمودم واین پنج نماز را (با نافله های شبانه روزی که پنجاه و یک رکعت می باشد و پاداش آن را) پاداش پنجاه نماز دادم.

ونیز امت های پیشین اگر یک کارنیک انجام می دادند یک پاداش داشتند و اگر یک کاربد (و یک گناه) انجام می دادند یک کیفر داشتند و این نیزبرای آنان از سختی ها بود و من آن را از امت تو برداشتم و برای آنان پاداش یک کارنیک را ده برابر و پاداش یک کارناشایست (وگناه) را یک برابر قراردادم.

ونیزدر انتهای پیشین اگرکسی کار خوبی را نیت می کرد و انجام نمیداد چیزی بر او نوشته نمی شد و اگر آن را انجام میداد یک پاداش برای او نوشته می شد، درحالی که اگر کسی از امت تو نیت انجام کار خوبی را بکند یک پاداش برای او خواهد بود، گرچه آن کار را انجام ندهد و اگر انجام بدهد ده پاداش برای او خواهد بود.

ونیز درامت های پیشین اگر کسی نیت گناهی را می کرد و آن را انجام نمیداد چیزی براو نوشته نمی شد و اگر انجام میداد یک کیفر برای او بود، در حالی که اگر یکی از افت تو نيت گناهی را بکند و آن را انجام ندهد برای او یک پاداش نوشته می شود.

ص: 756

ونیز امت های پیشین اگر گناهی می کردند گناه آنان بر درب خانه هایشان نوشته می شد و شرط توبه آنان این بود که باید از بهترین طعامی که دوست می داشتند پرهیز کنند. و من این را از امت تو برداشتم و توبه آنان را بین خود و آنان (مستور) قرار

ص: 757

دادم و بدون عقوبت، توبه آنان را پذیرفتم.

و نیز در امت های پیشین بسا کسی یکصد سال و یا پنجاه سال و یا هشتاد سال توبه می کرد و من توبه او را نمی پذیرفتم تا این که عقوبتی بر او قرار می دادم، در حالی که اگر یکی از امت تو بیست سال و یا سی سال و یا چهل سال و یا یکصد سال گناه بکند و سپس به اندازه چشم برهم زدن تائب ونادم شود، من همه گناهان او را می بخشم». .

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشت: حال که تو این گونه برامت من لطف فرموده ای، برلطف خود بیفزا. خطاب شد: «هرچه می خواهی بخواه». رسول خدای صلی الله علیه و آله عرضه داشت: «رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ» خطاب شد: «خواسته تو اجابت شد و من همه بلاهای بزرگ امت های گذشته را از امت تو برداشتم وکسی را فوق طاقت او مكلف نکردم. پس رسول خدا عرضه داشت: «وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا » خطاب شد: خواسته تو را درباره تائبين اجابت نمودم».

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشت: «فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ». خطاب شد: امت تو روی زمین (عزیز است و آنان) همچون خال سفیدی دربدن گاو سیاه اند، آنان قوی و توانمند و پیروز هستند و دیگران را به خدمت می گیرند و درخدمت (و استعمار) کسی قرار نمی گیرند و این به خاطر مقام و ارجی است که تو نزد من داری و بر من حق ولازم است که دین تو را بر همه ادیان پیروز و غالب نمایم تا این که در شرق و غرب زمین دینی جزدین تو حاکم نباشد و اگردینی باشد، اهل آن به اهل دین تو جزیه و مالیات بدهند...».

ص: 758

ص: 759

ص: 760

ص: 761

ص: 762

در کتاب کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: عقوبت چهارچیز را خداوند از امت من برداشته است: 1. خطا و اشتباه، 2. فراموشی و نسیان، 3. چیزی که بر آن اکراه و اجبار شوند، 4. عملی که طاقت آن

ص: 763

را نداشته باشند، همان گونه که می فرماید: «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ»و نیز می فرماید: «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ»(1).(2)

سلام مرا به آن سید ولی برسان

امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود مردی از يهود وارد مدينه شد و سؤالاتی از امیرالمؤمنین علیه السلام نمود و یکی از سؤالات او این بود که گفت: نخستین سخنی که پیامبرتان در معراج گفت چه بود؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: نخستین سخن او این بود: «آمن الرسول ما أنزل إليه من ربه) مرد یهودی گفت: مقصود من این نبود. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «والمؤمون گل آمن بالله ). مرد یهودی گفت: مقصود من این نبود. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: از چیزی که مستورو پوشیده است سؤال مکن. مرد یهودی گفت: باید بگویی وگرنه تو آن (وصی پیامبر) نیستی. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

حال که رها نمی کنی به تو می گویم: رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که از نزد پروردگار خود بازگشت - وحجاب ها از مقابل چشم او برداشته شده بود . قبل از آن که به موضع جبرئیل برسد، ملکی او را صدا زد و گفت: با احمد! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: لبیک. پس آن ملک گفت: خداوند تو را سلام می رساند و می فرماید: «سلام من را به

ص: 764


1- نحل/ 106.
2- عَنْ أَبِی دَاوُدَ اَلْمُسْتَرِقِّ قَالَ حَدَّثَنِی عَمْرُو بْنُ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : رُفِعَ عَنْ أُمَّتِی أَرْبَعُ خِصَالٍ خَطَأُهَا وَ نِسْیَانُهَا وَ مَا أُکْرِهُوا عَلَیْهِ وَ مَا لَمْ یُطِیقُوا وَ ذَلِکَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَهَ لَنا بِهِ » وَ قَوْلُهُ «إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ ». (کافی، ج 2/ 462، ح 1)

آن سید ولی برسان» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:سید ولی کیست؟ آن ملک گفت: على بن ابی طالب علیه السلام است. پس آن مرد یهودی گفت: راست گفتی به خدا سوگند من این مطلب را در کتاب پدرم یافتم. و آن مرد یهودی از فرزندان داود علیه السلام بود(1).

ص: 765


1- عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْمُؤَدِّبِ عَنْ أَبِیهِ وَ کَانَ مُؤَدِّباً لِبَعْضِ وُلْدِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ: لَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دَخَلَ الْمَدِینَهَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ دَاوُدَ عَلَی دِینِ الْیَهُودِیَّهِ فَرَأَی السِّکَکَ خَالِیَهً فَقَالَ لِبَعْضِ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَا حَالُکُمْ فَقِیلَ لَهُ تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ الدَّاوُدِیُّ أَمَا إِنَّهُ تُوُفِّیَ الْیَوْمَ الَّذِی هُوَ فِی کِتَابِنَا ثُمَّ قَالَ فَأَیْنَ النَّاسُ فَقِیلَ لَهُ فِی الْمَسْجِدِ فَأَتَی الْمَسْجِدَ فَإِذَا أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ وَ أَبُو عُبَیْدَهَ بْنُ الْجَرَّاحِ وَ النَّاسُ قَدْ غَصَّ الْمَسْجِدُ بِهِمْ فَقَالَ أَوْسِعُوا حَتَّی أَدْخُلَ وَ أَرْشِدُونِی إِلَی الَّذِی خَلَّفَهُ نَبِیُّکُمْ فَأَرْشَدُوهُ إِلَی أَبِی بَکْرٍ فَقَالَ لَهُ إِنَّنِی مِنْ وُلْدِ دَاوُدَ عَلَی دِینِ الْیَهُودِیَّهِ وَ قَدْ جِئْتُ لِأَسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَهِ أَحْرُفٍ فَإِنْ خُبِّرْتُ بِهَا أَسْلَمْتُ فَقَالُوا لَهُ انْتَظِرْ قَلِیلًا وَ أَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام مِنْ بَعْضِ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَقَالُوا لَهُ عَلَیْکَ بِالْفَتَی فَقَامَ إِلَیْهِ فَلَمَّا دَنَا مِنْهُ قَالَ لَهُ أَنْتَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام أَنْتَ فُلَانُ بْنُ دَاوُدَ قَالَ نَعَمْ فَأَخَذَ عَلَی یَدِهِ وَ جَاءَ بِهِ إِلَی أَبِی بَکْرٍ فَقَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ إِنِّی سَأَلْتُ هَؤُلَاءِ عَنْ أَرْبَعَهِ أَحْرُفٍ فَأَرْشَدُونِی إِلَیْکَ لِأَسْأَلَکَ قَالَ اسْأَلْ قَالَ مَا أَوَّلُ حَرْفٍ کَلَّمَ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ نَبِیَّکُمْ لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ وَ رَجَعَ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ وَ خَبِّرْنِی عَنِ الْمَلَکِ الَّذِی زَحَمَ نَبِیَّکُمْ وَ لَمْ یُسَلِّمْ عَلَیْهِ وَ خَبِّرْنِی عَنِ الْأَرْبَعَهِ الَّذِینَ کَشَفَ عَنْهُمْ مَالِکٌ طَبَقاً مِنَ النَّارِ وَ کَلَّمُوا نَبِیَّکُمْ و خَبِّرْنِی عَنْ مِنْبَرِ نَبِیِّکُمْ أَیُّ مَوْضِعٍ هِیَ مِنَ الْجَنَّهِ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام أَوَّلُ مَا کَلَّمَ اللَّهُ بِهِ نَبِیَّنَا صلی الله علیه و آله قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ قَالَ لَیْسَ هَذَا أَرَدْتُ قَالَ فَقَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ قَالَ لَیْسَ هَذَا أَرَدْتُ قَالَ اتْرُکِ الْأَمْرَ مَسْتُوراً قَالَ لِتُخْبِرْنِی أَ وَ لَسْتَ أَنْتَ هُوَ قَالَ أَمَّا إِذْ أَبَیْتَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا رَجَعَ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ وَ الْحُجُبُ تُرْفَعُ لَهُ قَبْلَ أَنْ یَصِیرَ إِلَی مَوْضِعِ جَبْرَئِیلَ علیه السلام نَادَاهُ مَلَکٌ یَا أَحْمَدُ قَالَ لَبَّیْکَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ اقْرَأْ عَلَی السَّیِّدِ الْوَلِیِّ مِنَّا السَّلَامَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنِ السَّیِّدُ الْوَلِیُّ؟ فَقَالَ الْمَلَکُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَجِدُ ذَلِکَ فِی کِتَابِ أَبِی(غیبت نعمانی، ص99، ح30؛ تفسیر برهان، ج 3/ 267 ح 5)

در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده که آن حضرت در تفسير «وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ » فرمود: بر خداوند حقیق و شایسته است که داخل بهشت نکند کسی را که در قلب او مثقال حبه ای از خردل از محبت آن دو را در دل داشته باشد(1).

در کتاب ثواب الأعمال از امام سجاد علیه السلام نقل شده که می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که چهار آیه از اول سوره بقره وآية الكرسي و دو آیه بعد از آن وسه آیه آخر سوره بقره را بخواند هیچ چیز ناگواری درجان ومال او رخ نخواهد داد و شیطان به او نزدیک نخواهد شد و قرآن را فراموش نخواهد نمود(2).

جابر گويد: امام سجاد علیه السلام فرمود: خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله فرمود: من به توو امت توگنجی از گنجهای عرش خود را عطا نمودم و آن سوره حمد و پایان سوره بقره است.

واز رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: خداوند در آیه (در آخر سوره بقره نازل نمود که از گنج های عرش است و خداوند آن دو آیه را به دست قدرت

ص: 766


1- عن سعدان عن رجل عن أبي عبد الله علیه السلام في قوله: «وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ » قال: حقيق علىالله أن لا يدخل الجنة من كان في قلبه مثقال حبة من خردل من حبهما. (تفسیر عیاشی، ج1/ 156، ح 528؛ تفسير برهان، ج 3/ 267 ح 6)
2- في ثواب الأعمال عن السجاد علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله قال: من قرأ أربع آيات من أول البقرة وآية الكرسي و آيتين بعدها و ثلاث آيات من آخرها لم ير في نفسه وماله شيئا يكرهه ولا يقربه الشيطان ولا ينسى القرآن. (تفسیر صافی، ج1/ 241؛ کافی، ج621/2 ، ح5)

خود دو هزار سال قبل از خلقت مردم نوشت وهرکس بعد از نماز عشا این دو آیه را بخواند این دو آیه از نماز شب او را بی نیاز می کنند(1).

مرحوم صدوق با سند خود در ذیل روایت مفصلی از جابر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود: من از جهت خلق و خلق به آدم شبیه ترم و ابراهیم به من شبیه تر است... و خداوند به من فرمود: من به تو و امت تو گنجی از گنج های عرش خود را عطا نمودم وآن فاتحة الكتاب و خاتمه سوره بقره است....(2)

ص: 767


1- وعن جابر عنه صلی الله علیه و آله قال في حديث قال: قال الله تبارك و تعالی و أعطيت لك ولأمتك کنزا من كنوز عرشي فاتحة الكتاب وخاتمة سورة البقرة. وروي عنه صلی الله علیه و آله: انزل الله آيتين من كنوز الجنة كتبهما الرحمن بيده قبل أن يخلق الخلق بألفي سنة من قرأهما بعد العشاء الآخرة أجزأتاه عن قيام الليل. (تفسير صافی، ج1/ 241)
2- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَنَا أَشْبَهُ النَّاسِ بِآدَمَ وَ إِبْرَاهِیمُ أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقُهُ وَ خُلْقُهُ وَ سَمَّانِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ عَشَرَهَ أَسْمَاءٍ وَ بَیَّنَ اللَّهُ وَصْفِی وَ بَشَّرَ بِی عَلَی لِسَانِ کُلِّ رَسُولٍ بَعَثَهُ إِلَی قَوْمِهِ وَ سَمَّانِی وَ نَشَرَ فِی التَّوْرَاهِ اسْمِی وَ بَثَّ ذِکْرِی فِی أَهْلِ التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ عَلَّمَنِی کِتَابَهُ وَ رَفَعَنِی فِی سَمَائِهِ وَ شَقَّ لِیَ اسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ فَسَمَّانِی مُحَمَّداً وَ هُوَ مَحْمُودٌ وَ أَخْرَجَنِی فِی خَیْرِ قَرْنٍ مِنْ أُمَّتِی وَ جَعَلَ اسْمِی فِی التَّوْرَاهِ أحید وَ هُوَ مِنَ التَّوْحِیدِ فَبِالتَّوْحِیدِ حَرَّمَ أَجْسَادَ أُمَّتِی عَلَی النَّارِ وَ سَمَّانِی فِی الْإِنْجِیلِ أَحْمَدَ فَأَنَا مَحْمُودٌ فِی أَهْلِ السَّمَاءِ وَ جَعَلَ أُمَّتِیَ الْحَامِدِینَ وَ جَعَلَ اسْمِی فِی الزَّبُورِ ماح مَحَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِی مِنَ الْأَرْضِ عِبَادَهَ الْأَوْثَانِ وَ جَعَلَ اسْمِی فِی الْقُرْآنِ مُحَمَّداً فَأَنَا مَحْمُودٌ فِی جَمِیعِ الْقِیَامَهِ فِی فَصْلِ الْقَضَاءِ لَا یَشْفَعُ أَحَدٌ غَیْرِی وَ سَمَّانِی فِی الْقِیَامَهِ حَاشِراً یُحْشَرُ النَّاسُ عَلَی قَدَمَیَّ وَ سَمَّانِیَ الْمُوقِفَ أُوقِفُ النَّاسَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ وَ سَمَّانِیَ الْعَاقِبَ أَنَا عَقِبُ النَّبِیِّینَ لَیْسَ بَعْدِی رَسُولٌ وَ جَعَلَنِی رَسُولَ الرَّحْمَهِ وَ رَسُولَ التَّوْبَهِ وَ رَسُولَ الْمَلَاحِمِ وَ الْمُقَفِّیَ قَفَّیْتُ النَّبِیِّینَ جَمَاعَهً وَ أَنَا الْقَیِّمُ الْکَامِلُ الْجَامِعُ وَ مَنَّ عَلَیَّ رَبِّی وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ قَدْ أَرْسَلْتُ کُلَّ رَسُولٍ إِلَی أُمَّتِهِ بِلِسَانِهَا وَ أَرْسَلْتُکَ إِلَی کُلِّ أَحْمَرَ وَ أَسْوَدَ مِنْ خَلْقِی وَ نَصَرْتُکَ بِالرُّعْبِ الَّذِی لَمْ أَنْصُرْ بِهِ أَحَداً وَ أَحْلَلْتُ لَکَ الْغَنِیمَهَ وَ لَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلَکَ وَ أَعْطَیْتُ لَکَ وَ لِأُمَّتِکَ کَنْزاً مِنْ کُنُوزِ عَرْشِی فاتِحَهَ الکِتابِ، وخاتِمَهَ سُورَهِ البَقَرَهِ، وجَعَلْتُ لَکَ ولأُمّتِکَ الأرضَ کُلَّها مَسجِداً وتُرابَها طَهُوراً، وأعْطَیْتُ لَکَ ولأُمَّتِکَ التَّکْبیرَ، وقَرَنْتَ ذِکْرَکَ بِذِکْری حَتّی لاَ یَذْکُرَنی أحَدٌ مِنْ أمّتِکَ إلاّ ذَکَرَکَ مَعَ ذِکْری، فَطُوبی لَکَ یا مُحَمَّدُ ولأُمّتِکَ(علل الشرایع، ج1/ 128، ح3)

مؤلف گوید: مقصود از دو آیه فوق الذکر، دو آیه «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ»تا آخر سوره است.

***

با لطف الهی جلد اول تفسير اهل البیت علیهم السلام تا آخر سوره بقره به اتمام رسید. والله الموقق وله الحمد أولا وآخرا.

ص: 768

جلد 2

مشخصات کتاب

سرشناسه:حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -

عنوان و نام پديدآور:تفسیر اهل البیت علیهم السلام/ تالیف سیدمحمد حسینی بهارانچی.

مشخصات نشر:قم: انتشارات مطیع، 1393 -

مشخصات ظاهری:9ج.

شابک:280000 ريال: ج.1 978-600-7107-24-9 : ؛ ج.3 978-600-7107-56-0 : ؛ ج.4 978-600-7107-51-5 : ؛ 500000 ریال: ج.5 978-600-7107-83-6 : ؛ ج.6 978-600-9900-04-6 : ؛ ج.7 978-600-9900-08-4 : ؛ 1200000 ﷼: ج.8 978-600-9900-09-1 : ؛ ج.9 978-600-990014-5 :

يادداشت:ج. 4 و 6 - 8 (چاپ اول: 1397) (فیپا).

يادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1397).

يادداشت:ج.8 (چاپ اول: 1399)

يادداشت:ج.9 (چاپ اول: 1398) (فیپا).

یادداشت:کتابنامه.

مندرجات:ج.1. سوره مبارکه حمد و بقره.- ج.4. سوره های مبارکه یونس- هود - یوسف - رعد - ابراهیم - حجر- نحل و اسراء.- ج.5. سوره های مبارکه کهف - مریم سلام الله علیها- طه - انبیاء - حج - مومنون و نور.- ج.6. سوره های فرقان - شعراء - نمل - قصص - عنکبوت - روم - لقمان - سجده - احزاب و سبأ.- ج.7. سوره های فاطر - یس - صافات - ص - زمر - غافر - فصلت - شوری - زخرف - دخان - جاثیه -احقاف.- ج.8. سوره های مبارکه محمد صلی الله علیه و آله - فتح - حجرات - ق- ذاریات - طور- نجم - قمر - الرحمن- واقعه - حدید - مجادله - حشر - ممتحنه - صف - جمعه - منافقین - تغابن - طلاق - تحریم

موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14

Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century

رده بندی کنگره:BP98/ح3ت7 1393

رده بندی دیویی:297/179

شماره کتابشناسی ملی:4922990

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

تفسیر اهل البیت علیهم السلام (جلد 2)

سوره های مبارکه آل عمران ،نساء،مائده

تالیف خادم اهل البیت علیهم السلام

سیّد محمّد حسینی(بهارانچی)

ص: 4

الحمد لله ربّ العالمین وصلواته الدآئمة علی خاتم النّبییّن و علی اله الائمّة المیامین و الاوصیآء المرضیّین، سیّما الامام المنتظر و الحجّة الثّاني عشر روحي و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدآء، سميّ المصطفی و کنيّ المرتضی، الّذي یملاء الله به الارض قسطًا وعدلًا، کما ملئت ظلمًا و جورًا، و لعنة الله الدآئمة علی اعدآئهم و مخالفیهم و منکري فضآئلهم و امامتهم اجمعین الی یوم الدّین.

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

سوره آل عمران

سوره ی آل عمران [3]، آیات 1 الى 5 17

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 6 20

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 7 22

سوره ی آل عمران [3]، آیات 8 الى 9 27

سوره ی آل عمران [3]، آیات 10 الى 13 29

سوره ی آل عمران [3]، آیات 14 الى 17 31

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 18 35

سوره ی آل عمران [3]، آیات 19 الی 20 40

سوره ی آل عمران [3]، آیات 21 الی 22 43

سوره ی آل عمران [3]، آیات 23 الی 25 46

سوره ی آل عمران [3]، آیات 26 الی 27 48

سوره ی آل عمران [3]، آیات 28 الی 29 50

ص: 7

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 30 52

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 31 56

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 32 61

سوره ی آل عمران [3]، آیات 33 الی 34 65

سوره ی آل عمران [3]، آیات 35 الی 44 72

سوره ی آل عمران [3]، آیات 45 الی 51 85

سوره ی آل عمران [3]، آیات 52 الی 54 92

سوره ی آل عمران [3]، آیات 55 الی 58 95

سوره ی آل عمران [3]، آیات 59 الی 60 100

سوره ی آل عمران [3]، آیات 61 الی 63 103

سوره ی آل عمران [3]، آیات 64 الی 66 110

سوره ی آل عمران [3]، آیات 67 الی 69 112

سوره ی آل عمران [3]، آیات 70 الی 76 116

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 77 119

سوره ی آل عمران [3]، آیات 78 الی 79 123

سوره ی آل عمران [3]، آیات 80 الی 82 125

سوره ی آل عمران [3]، آیات 83 الی 85 130

سوره ی آل عمران [3]، آیات 86 الی 91 133

سوره ی آل عمران [3]، آیات 92 الی 95 136

سوره ی آل عمران [3]، آیات 96 الی 97 142

سوره ی آل عمران [3]، آیات 98 الی 101 157

ص: 8

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 102 160

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 103 162

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 104 171

سوره ی آل عمران [3]، آیات 105 الی 110 178

سوره ی آل عمران [3]، آیات 111 الی 115 185

سوره ی آل عمران [3]، آیات 116 الی 119 188

سوره ی آل عمران [3]، آیات 120 الی 122 190

سوره ی آل عمران [3]، آیات 123 الی 129 196

سوره ی آل عمران [3]، آیات 130 الی 136 205

سوره ی آل عمران [3]، آیات 137 الی 143 214

سوره ی آل عمران [3]، آیات 144 الی 145 222

سوره ی آل عمران [3]، آیات 146 الی 148 228

سوره ی آل عمران [3]، آیات 149 الی 155 233

سوره ی آل عمران [3]، آیات 156 الی 158 238

سوره ی آل عمران [3]، آیات 159 الی 161 240

سوره ی آل عمران [3]، آیات 162 الی 164 247

سوره ی آل عمران [3]، آیات 165 الی 168 250

سوره ی آل عمران [3]، آیات 169 الی 175 253

سوره ی آل عمران [3]، آیات 176 الی 179 259

سوره ی آل عمران [3]، آیات 180 الی 183 261

سوره ی آل عمران [3]، آیات 184 الی 186 266

ص: 9

سوره ی آل عمران [3]، آیات 187 الی 189 273

سوره ی آل عمران [3]، آیات 190 الی 195 275

سوره ی آل عمران [3]، آیات 196 الی 200 281

سوره نساء

سوره ی نساء [4]، آیه ی 1 289

سوره ی نساء [4]، آیات 2 الی 4 299

سوره ی نساء [4]،آیات 5 الی 6 306

سوره ی نساء[4]، آیات 7 الی 8 312

سوره ی نساء [4]، آیات 9 الی 10 314

سوره ی نساء [4]، آیه ی 11 319

سوره ی نساء [4]، آیات 11 الی 14 323

سوره ی نساء [4]، آیات 15 الی 18 328

سوره ی نساء [4]، آیه ی 19 334

سوره ی نساء [4]، آیات 20 الی 22 337

سوره ی نساء [4]، آیات 23 الی 24 339

سوره ی نساء [4]، آیات 25 الی 28 346

سوره ی نساء [4]، آیات 29 الی 30 348

سوره ی نساء [4]، آیه ی 31 352

سوره ی نساء [4]، آیات 32 الی 33 356

سوره ی نساء [4]، آیات 34 الی 35 359

ص: 10

سوره ی نساء [4]، آیات 36 الی 39 365

سوره ی نساء [4]، آیات 40 الی 42 369

سوره ی نساء [4]، آیه ی 43 374

سوره ی نساء [4]، آیات 44 الی 46 380

سوره ی نساء [4]، آیه ی 47 383

سوره ی نساء [4]، آیه ی 48 385

سوره ی نساء [4]، آیات 49 الی 50 388

سوره ی نساء [4]، آیات 51 الی 57 390

سوره ی نساء [4]، آیه ی 58 396

سوره ی نساء [4]، آیه ی 59 398

سوره ی نساء [4]، آیات 60 الی 63 408

سوره ی نساء [4]، آیات 64 الی 68 411

سوره ی نساء [4]، آیات 69 الی 70 416

سوره ی نساء [4]، آیات 71 الی 74 420

سوره ی نساء [4]، آیات 75 الی 76 423

سوره ی نساء [4]، آیات 77 الی 79 426

سوره ی نساء [4]، آیات 80 الی 83 431

سوره ی نساء [4]، آیات 84 الی 85 436

سوره ی نساء [4]، آیه ی 86 441

سوره ی نساء [4]، آیات 87 الی 91 446

سوره ی نساء [4]، آیات 92 الی 93 452

ص: 11

سوره ی نساء [4]، آیه ی 94 456

سوره ی نساء [4]، آیات 95 الی 96 458

سوره ی نساء [4]، آیات 97 الی 100 461

سوره ی نساء [4]، آیات 101 الی 104 468

سوره ی نساء [4]، آیات 105 الی 113 474

سوره ی نساء [4]، آیه ی 114 479

سوره ی نساء [4]، آیات 115 الی 121 481

سوره ی نساء [4]، آیات 122 الی 124 487

سوره ی نساء [4]، آیات 125 الی 126 490

سوره ی نساء [4]، آیات 127 الی 130 495

سوره ی نساء [4]، آیات 131 الی 135 502

سوره ی نساء [4]، آیات 136 الی 139 507

سوره ی نساء [4]، آیات 140 الی 143 509

سوره ی نساء [4]، آیات 144 الی 147 517

سوره ی نساء [4]، آیات 148 الی 152 521

سوره ی نساء [4]، آیات 153 الی 158 524

سوره ی نساء [4]، آیات 159 الی 162 529

سوره ی نساء [4]، آیات 163 الی 166 534

سوره ی نساء [4]، آیات 167 الی 170 539

سوره ی نساء [4]، آیات 171 الی 175 540

سوره ی نساء [4]، آیه ی 176 545

ص: 12

سوره مائده

سوره ی مائده [5]، آیه ی 1 551

سوره ی مائده [5]، آیه ی 2 554

سوره ی مائده [5]، آیه ی 3 557

سوره ی مائده [5]، آیات 4 الی 5 570

سوره ی مائده [5]، آیات 6 الی 7 575

سوره ی مائده [5]، آیات 8 الی 11 583

سوره ی مائده [5]، آیات 12 الی 14 587

سوره ی مائده [5]، آیات 15 الی 16 589

سوره ی مائده [5]، آیات 17 الی 20 594

سوره ی مائده [5]، آیات 21 الی 26 599

سوره ی مائده [5]، آیات 27 الی 32 606

سوره ی مائده [5]، آیات 33 الی 34 613

سوره ی مائده [5]، آیات 35 الی 37 617

سوره ی مائده [5]، آیات 38 الی 40 622

سوره ی مائده [5]، آیات 41 الی 43 627

سوره ی مائده [5]، آیات 44 الی 45 632

سوره ی مائده [5]، آیات 46 الی 47 637

سوره ی مائده [5]، آیات 48 الی 50 639

سوره ی مائده [5]، آیات 51 الی 54 642

سوره ی مائده [5]، آیات 55 الی 56 648

ص: 13

سوره ی مائده [5]، آیات 57 الی 63 657

سوره ی مائده [5]، آیات 64 الی 66 661

سوره ی مائده [5]، آیه ی 67 666

سوره ی مائده [5]، آیات 68 الی 71 669

سوره ی مائده [5]، آیات 72 الی 77 672

سوره ی مائده [5]، آیات 78 الی 81 676

سوره ی مائده [5]، آیات 82 الی 86 680

سوره ی مائده [5]، آیات 87 الی 89 685

سوره ی مائده [5]، آیات 90 الی 92 689

سوره ی مائده [5]، آیه ی 93 694

سوره ی مائده [5]، آیات 94 الی 96 697

سوره ی مائده [5]، آیات 97 الی 100 700

سوره ی مائده [5]، آیات 101 الی 102 704

سوره ی مائده [5]، آیات 103 الی 105 708

سوره ی مائده [5]، آیات 106 الی 108 712

سوره ی مائده [5]، آیات 109 الی 115 715

سوره ی مائده [5]، آیات 116 الی 120 724

منابع

منابع 733

ص: 14

سوره آل عمران

اشاره

محلّ نزول: مدینه منوّره -- عدد آیات: 200 آیه

آثار و برکات قرائت

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند به هر حرفی از آن امان از دوزخ به او عطا میکند و این سوره را اگر با زعفران بنویسند و بر زنی که باردار نمی شود همراه کنند، باردار خواهد شد؛و اگر بر درختی که میوه و یا برگ او می ریزد بیاویزند، میوه و برگ خود را نگه می دارد .(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی بقره و آل عمران را بخواند، این دو سوره روز قیامت مانند دو قطعه ابر بر سر او سایه می افکنند.(2)

ص: 15


1- 1.. و روی عن النّبیّ(صلی الله علیه و آله)، انّه قال: من قرا هذه السورة اعطاه الله بکل حرف امانًا من حرّ جهنّم، و ان کتبت بزعفران و علقت على امراة لم تحمل، حملت باذن الله تعالى، و ان علقت على نخل او شجر یرمی ثمره او ورقه،امسک باذن الله تعالى. [تفسیر برهان، ج 1، ص 594]
2- 2.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَال: مَنْ قَرَاَ الْبَقَرَةَ وَ آلَ عِمْرَانَ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تُظِلَّانِهِ عَلَى رَاْسِهِ مِثْلَ الْغَمَامَتَیْنِ اَوْ مِثْلَ الْغَیَابَتَیْنِ. [همان]

ص: 16

سوره ی آل عمران [3]، آیات 1 الى 5

متن:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

ال-ٓمٓ اللهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَ اَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ اْلاِنْجیلَ مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنّاسِ وَ اَنْزَلَ الْفُرْقانَ اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا بِآیاتِ اللهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ اللهُ عَزیزٌ ذُو انْتِقامٍ اِنَّ اللهَ لاٰ یَخْفى عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی اْلاَرْضِ وَ لَا فِی السَّمآءِ

لغات:

تاویل «الم» در سوره ی بقره گذشت. امام صادق(علیه السلام) فرمود: معنای آن «اَنَا اللهُ الْمَجٖیدُ؛منم خدای مجید» است. روایت شده که «حیّ قیّوم» اسم اعظم خداوند؛ و «فرقان»

به معنای آیات محکمه و یا فارق بین حق و باطل و یا نامی از نام های قرآن است؛ و «هدی»

به معنای هادی می باشد.

ص: 17

ترجمه:

الف، لام، میم (1) معبودی [به حق] جز آن [خدای] حیّ قیّوم [زنده و پاینده] نیست(2) [ای رسول من!] خداوند [به تدریج] این کتاب را به حقّ بر تو نازل نمود و آن مؤیّدو مصدّق کتاب های قبل از او است. خداوند تورات و انجیل را (3) نیز که هادی مردم بودند [یک باره] قبل از تو فرو فرستاد و فرقان را [که فارق بین حق و باطل است بر تو]فرو فرستاد؛ آنان که به آیات خدا کافر شدند عذاب سختی خواهند داشت و خداوند عزیز [و صاحب قدرت و انتقام]است.(4) به راستی چیزی در آسمان و زمین بر خداوند پوشیده نیست. (5)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

سفیان بن سعید گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: معنای «الم» چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:

معنای «الم» اوّل سوره ی بقره «اَنَا اللَّهُ الْمَلِكُ» است؛ و معنای «الم» آل عمران «اَنَا اللَّهُ الْمَجِیدُ» است.(1)

عبد الله بن سنان گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی معنای آیه ی فوق سوال نمودم.

امام(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «فرقان» هر امر محکم است؛ و مقصود از کتاب، کل قرآن است که پیامبران گذشته آن را تصدیق کرده اند.(2)

ص: 18


1- 3.. اَمَّا «الم» فِی اَوَّلِ الْبَقَرَةِ فَمَعْنَاهُ اَنَا اللَّهُ الْمَلِکُ وَ اَمَّا «الم» فِی اَوَّلِ آلِ عِمْرَانَ فَمَعْنَاهُ اَنَا اللَّهُ الْمَجِیدُ.[معانی الاخبار، ص 122]
2- 4.. قال(علیه السلام): «الفرقان: هو کل امر محکم، و الکتاب: هو جملة القرآن، الذی یصدّقه من کان قبله من الانبیاء». [تفسیر قمّی، ج 1، ص 104]

در تفسیر عیّاشی نیز از عبد الله بن سنان نقل شده که گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی قرآن و فرقان سوال کردم. امام(علیه السلام) فرمود:

قرآن همه ی کتاب و اخبار آینده است؛ و فرقان هر آیه ی محکمی است که باید به آن عمل شود.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر آیه ی محکمی که در قرآن است، فرقان محسوب می شود؛ و مقصود از «كتاب»قرآنی است که همه ی پیامبران قبلی آن را تایید می نموده؛ به این کتاب ایمان داشته و آن را تایید کرده اند.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

قرآن به این سبب«فرقان»نامیده شد که آیات و سوره های آن به صورت متفرّق نازل گردید و مانند تورات و انجیل و زبور یکجا در الواح و اوراق نازل نشد.(3)

امام سجّاد(علیه السلام) هنگام ختم قرآن می فرمود:

وَ فُرْقَانًا فَرَقْتَ بِهِ بَیْنَ حَلَالِكَ وَ حَرَامِكَ، وَ قُرْآنًا اَعْرَبْتَ بِهِ عَنْ شَرَائِعِ اَحْكَامِك.(4)

ص: 19


1- 5.. فقال(علیه السلام): «القرآن: جملة الکتاب، و الفرقان: المحکم الواجب العمل به». [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 20، ح 2؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 270]
2- 6.. قال(علیه السلام): «الفرقان: هو کل امر محکم، و الکتاب: هو جملة القرآن، الذی یصدّقه من کان قبله من الانبیاء». [تفسیر برهان، ج 3، ص 270]
3- 7.. قَالَ لِاَنَّهُ مُتَفَرِّقُ الْآیَاتِ وَ السُّوَرِ اُنْزِلَتْ فِی غَیْرِ الْاَلْوَاحِ وَ غَیْرُهُ مِنَ الصُّحُفِ وَ التَّوْرَاةِ وَ الْاِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ اُنْزِلَتْ کُلُّهَا جُمْلَةً فِی الْاَلْوَاحِ وَ الْوَرَق. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 258؛ از علل الشرائع، ج 2، ص 470]
4- 8.. تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 258. صحیفه ی سجّادیه: دعای 42: وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ(علیه السلام) عِنْدَ خَتْمِ الْقُرْآنِ.

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

تورات در شب ششم ماه رمضان؛ و انجیل در شب دوازدهم و زبور در شب هجدهم و قرآن در شب قدر نازل گردید.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 6

متن:

هُوَ الَّذی یُصَوِّرُكُمْ فِی الْاَرْحامِ كَیْفَ یَشاءُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ

ترجمه:

اوست خدایی که شما را آن گونه که می خواهد در رحم ها شکل می دهد و معبودی جز او نیست و او عزیز و غالب و حکیم است. (6)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که خداوند بنده ای را می خواهد خلق نماید، از بین پدران او تا حضرت آدم صورت و شکلی را انتخاب می کند و او را به آن صورت خلق می نماید؛ بنابراین هیچ پدری نباید بگوید:«برای چه این فرزند شباهت به من و پدران من ندارد؟»(2)

ص: 20


1- 9.. نَزَلَتِ التَّوْرَاةُ فِی سِتٍّ مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ نَزَلَ الْاِنْجِیلُ فِی اثْنَتَیْ عَشْرَةَ لَیْلَةً مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ نَزَلَ الزَّبُورُ فِی لَیْلَةِ ثَمَانِیَ عَشَرَةَ مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ نَزَلَ الْقُرْآنُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 259. کافی، ج 4، ص 157]
2- 10.. اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اِذَا اَرَادَ اَنْ یَخْلُقَ خَلْقًا جَمَعَ کُلَّ صُورَةٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اَبِیهِ اِلَى آدَمَ ثُمَّ خَلَقَهُ عَلَى صُورَةِ اَحَدِهِمْ فَلَا یَقُولَنَّ اَحَدٌ هَذَا لَایُشْبِهُنِی وَ لَایُشْبِهُ شَیْئًا مِنْ آبَائِی. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 259؛ از علل الشرائع، ج 1، ص 103]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مردی از انصار نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «این زن همسر و دختر عموی من است و من جز خوبی از او چیزی نمی دانم و اکنون فرزندی برای من به دنیا آورده

که بسیار سیاه چهره و دارای بینی بزرگ و موهای کوتاه و پیچیده می باشد و هیچ شباهتی به دایی های خود و پدران من ندارد؟!»

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آن زن فرمود: تو چه می گویی؟ آن زن گفت: «سوگند به خدایی که شما را به حق مبعوث به نبوّت نموده،من کسی را تا کنون به خود راه نداده ام.»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مدّتی سر مبارک خود را پایین انداخت و سپس روی به آسمان کرد و به آن مرد فرمود: «ای مرد! بدان که احدی به دنیا نمی آید جز آن که بین او و بین آدم نود و نه رگ ارتباطی قرار دارد؛ و چون نطفه در رحم قرار می گیرد، آن رگ های ارتباطی اضطرابی پیدا می کند و از خداوند درخواست می کند تا شکل آن فرزند را تعیین

نماید و آن چه تو می بینی، از اجداد پیشین این فرزند می باشد. سپس به آن زن فرمود:«فرزند خود را بگیر». آن زن گفت: «یا رسول الله! شما مرا از اتهام نجات دادی!»(1)

ص: 21


1- 11.. اَتَى رَجُلٌ مِنَ الْاَنْصَارِ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ هَذِهِ ابْنَةُ عَمِّی وَ امْرَاَتِی لَااَعْلَمُ اِلَّا خَیْرًا وَ قَدْ اَتَتْنِی بِوَلَدٍ شَدِیدِ السَّوَادِ مُنْتَشِرِ الْمَنْخِرَیْنِ جَعْدٍ قَطَطٍ اَفْطَسِ الْاَنْفِ لَااَعْرِفُ شِبْهَهُ فِی اَخْوَالِی وَ لَافِی اَجْدَادِی فَقَالَ لِامْرَاَتِهِ مَا تَقُولِینَ قَالَتْ لَاوَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ نَبِیًّا مَا اَقْعَدْتُ مَقْعَدَهُ مِنِّی مُنْذُ مَلَکَنِی اَحَدًا غَیْرَهُ قَالَ فَنَکَسَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِرَاْسِهِ مَلِیًّا ثُمَّ رَفَعَ بَصَرَهُ اِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ اَقْبَلَ عَلَى الرَّجُلِ فَقَالَ یَا هَذَا اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَحَدٍ اِلَّا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ آدَمَ تِسْعَةٌ وَ تِسْعُونَ عِرْقًا کُلُّهَا تَضْرِبُ فِی النَّسَبِ فَاِذَا وَقَعَتِ النُّطْفَةُ فِی الرَّحِمِ اضْطَرَبَتْ تِلْکَ الْعُرُوقُ تَسْاَلُ اللَّهَ الشُّبْهَةَ لَهَا فَهَذَا مِنْ تِلْکَ الْعُرُوقِ الَّتِی لَمْ یُدْرِکْهَا اَجْدَادُکَ وَ لَااَجْدَادُ اَجْدَادِکَ خُذْ اِلَیْکَ ابْنَکَ فَقَالَتِ الْمَرْاَةُ فَرَّجْتَ عَنِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 259؛ فروع کافی، ج 5، ص 562]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

رحم زن چهار روزنه دارد و در هر روزنه ای که نطفه ی مرد وارد شود، فرزند از آن روزنه

به وجود خواهد آمد.

و در روایت دیگری فرمود:

خداوند برای رحم چهار ظرف قرار داده است؛ و اگر نطفه در ظرف اوّل قرار بگیرد، برای پدر خواهد بود [و آثار و اخلاق و شکل پدر را پیدا می کند]؛ و اگر در ظرف دوم قرار بگیرد، برای مادر می باشد؛ و اگر در ظرف سوم قرار بگیرد، شباهت به عموها پیدا می کند و اگر در ظرف چهارم قرار بگیرد، شباهت به خالوها [و دایی ها]پیدا می کند.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 7

متن:

هُوَ الَّذی اَنْزَلَ عَلَیْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَاَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَاْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَاْویلَهُ اِلّاَ اللهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ كُلُّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّكَّرُ اِلّا اُولُوا اْلاَلْبابِ

ص: 22


1- 12.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ لِلرَّحِمِ اَرْبَعَةَ سُبُلٍ فِی اَیِّ سَبِیلٍ سَلَکَ فِیهِ الْمَاءُ کَانَ مِنْهُ الْوَلَدُ وَاحِدٌ وَ اثْنَانِ وَ ثَلَاثَةٌ وَ اَرْبَعَةٌ وَ لَایَکُونُ اِلَى سَبِیلٍ اَکْثَرُ مِنْ وَاحِدٍ؛ و عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ لِلرَّحِمِ اَرْبَعَةَ اَوْعِیَةٍ فَمَا کَانَ فِی الْاَوَّلِ فَلِلْاَبِ وَ مَا کَانَ فِی الثَّانِی فَلِلْاُمِّ وَ مَا کَانَ فِی الثَّالِثِ فَلِلْعُمُومَةِ وَ مَا کَانَ فِی الرَّابِعِ فَلِلْخُئُولَةِ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 260؛ کافی، ج 6، ص 17، بَابُ اَکْثَرِ مَا تَلِدُ الْمَرْاَةُ]
لغات:

«آیات محكمات»یعنی آیاتی که محکم و محفوظ ازاجمال است.«امّ»به معنای اصل است که افراد دیگر به آن باز می گردند. «متشابهات» آیاتی است که احتمال وجهین و یا وجوهی در آن ها می رود. «زَیْغ» انحراف از حق به باطل و بدعت است. «فتنه» به معنای آزمایش و به معنای باطل آمده. «ابتغاء الفتنة» طلب واقع شدن مردم در باطل است.

«راسخون در علم» الثابتون فیه.

ترجمه:

اوست خدایی که این کتاب را بر تو فرو فرستاد،برخی از آیات آن محکم[و صریح و روشن] است و آن ها اساس این کتاب اند و برخی از آیات متشابهات [و تاویل پذیرند] و کسانی که انحراف فکری دارند، برای فتنه جویی به دنبال تاویل [دلخواه خود] هستند و از این آیات متشابه پیروی می کنند، در حالی که تاویل این آیات را جز خداوند و راسخان در علم [یعنی پیامبر و اوصیای او] کسی نمی داند و راسخان در علم می گویند: ما به این کتاب ایمان داریم و همه ی آیات آن از سوی پروردگارمان نازل شده است. [آری] جز افراد عاقل بیدار و متذکّر نخواهند شد. (7)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود: «ما راسخان در علم هستیم و ما تاویل قرآن را می دانیم.»(1)

ص: 23


1- 13.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَاْوِیلَهُ. [کافی، ج 1، ص 166؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 270]

امام باقر(علیه السلام) و یا امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ ما یَعْلَمُ تَاْویلَهُ اِلّاَ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم»

فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) افضل راسخین در علم است و خداوند تنزیل و تاویل جمیع آیاتی که بر او نازل نموده را به او تعلیم کرده است و هرگز خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را بی اطّلاع از تاویل آیات نمی گذارد و اوصیای بعد از او نیز از تاویل آیات الهی آگاهند و دیگران از خاندان نبوّت اگر عالم به تاویل آیات نباشند، به «راسخون فی العلم» مراجعه می کنند و از تاویل آیات آگاه می شوند؛ چنان که خداوند درباره ی آنان می فرماید:«یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا».

سپس فرمود:

قرآن، آیات خاصّ، عام، محکم، متشابه، ناسخ و منسوخ دارد و تنها راسخون در علم از آن ها آگاهند.(1)

سلیم بن قیس گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در سخنان خود به معاویه فرمود:

قرآن حقّ و نور و هدایت و شفای اهل ایمان است و کسانی که ایمان ندارند «فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى» یعنی در گوش هایشان سنگینی [و بستگی] وجود دارد و دل هاشان از فهم آن کور است.

سپس فرمود:

ای معاویه! خداوند هیچ گروهی از گم راهان و دعوت کنندگان به باطل و آتش

ص: 24


1- 14.. فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اَفْضَلُ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیعَ مَا اَنْزَلَ عَلَیْهِ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ التَّاْوِیلِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُنْزِلَ عَلَیْهِ شَیْئًا لَمْ یُعَلِّمْهُ تَاْوِیلَهُ وَ اَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ یَعْلَمُونَهُ کُلَّهُ وَ الَّذِینَ لَایَعْلَمُونَ تَاْوِیلَهُ اِذَا قَالَ الْعَالِمُ فِیهِمْ بِعِلْمٍ فَاَجَابَهُمُ اللَّهُ بِقَوْلِهِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ الْقُرْآنُ خَاصٌّ وَعَامٌّ وَمُحْکَمٌ وَمُتَشَابِهٌ وَ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ فَالرَّاسِخُونُ فِی الْعِلْمِ یَعْلَمُونَهُ. [همان]

را از یاد نبرده و به آنان پاسخ داده و مردم را از پیروی آنان منع نموده است؛ و آیاتی از قرآن را در رد آنان نازل نموده و آن آیات را گروهی می دانند و گروهی نسبت به آن ها جاهل و نادانند.

من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: هیچ آیه ای از قرآن نیست مگر آن که ظاهری دارد و باطنی دارد و هیچ حرفی از قرآن نیست مگر آن که حد و حدودی دارد و هر حدّی سرآغازی دارد و قرآن را ظاهری است و تاویلی است و تاویل آن را جز خداوند و راسخون در علم نمی دانند.

خداوند ائمّه و پیشوایان را امر نموده تا بگویند: «آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّكَّرُ اِلَّا اُولُوا الْاَلْبابِ» و مردم باید تسلیم ما باشند وعلم قرآن را از ما بگیرند،همان گونه که خداوند فرموده است: «وَ لَوْ رَدُّوهُ اِلَى الرَّسُولِ وَ اِلى اُولِی الْاَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»؛ یعنی اگر برای فهم آیات قرآن به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)و اولی الامر [یعنی جانشینان آن حضرت(صلی الله علیه و آله)]مراجعه کنند،حقیقت آیات و بطون آن ها را نزد آنان خواهند یافت.(1)

ص: 25


1- 15.. یَا مُعَاوِیَةُ اِنَ الْقُرْآنَ حَقٌ وَ نُورٌ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ وَ شِفَاءٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى یَا مُعَاوِیَةُ اِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ لَمْ یَدَعْ صِنْفًا مِنْ اَصْنَافِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ اِلَى النَّارِ اِلَّا وَ قَدْ رَدَّ عَلَیْهِمْ وَ احْتَجَّ عَلَیْهِمْ فِی الْقُرْآنِ وَ نَهَى [فِیهِ] عَنِ اتِّبَاعِهِمْ وَ اَنْزَلَ فِیهِمْ قُرْآنًا قَاطِعًا نَاطِقًا عَلَیْهِمْ قَدْ عَلِمَهُ مَنْ عَلِمَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ وَ اِنِّی سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّه(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ لَیْسَ مِنَ الْقُرْآنِ آیَةٌ اِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا مِنْهُ حَرْفٌ اِلَّا وَ أنّ لَهُ تَاْوِیلٌ وَ ما یَعْلَمُ تَاْوِیلَهُ اِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ، الرَّاسِخُونَ نَحْنُ آلُ مُحَمَّدٍ وَ اَمَرَ اللَّهُ سَائِرَ الْاُمَّةِ اَنْ یَقُولُوا آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ اِلَّا اُولُوا الْاَلْبابِ وَ اَنْ یُسَلِّمُوا لَنَا [وَ یَرُدُّوا عِلْمَهُ اِلَیْنَا] وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ وَ لَوْ رَدُّوهُ اِلَى الرَّسُولِ وَ اِلى اُولِی الْاَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ. [کتاب سلیم بن قیس هلالی: ص 180؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 270]

برید بن معاویة بن عجلی گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «وَ ما یَعْلَمُ تَاْوِیلَهُ اِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم» فرمود:

تاویل کل آیات قرآن را جز خدا و راسخونِ در علم، کسی نمی داند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)افضل راسخون در علم قرآن است و خداوند تنزیل و تاویل همه ی قرآن را به او

آموخته است و اوصیا و جانشینان او نیز بعد از او، تنزیل و تاویل همه ی آیات قرآن را می دانند. از این روی کسانی که عالم به تاویل قرآن نبودند گفتند: «ما چه باید بکنیم که به تاویل و اسرار قرآن آگاهی نداریم؟» و خداوند در پاسخ آنان فرمود که باید بگویند: «یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» سپس فرمود: «قرآن دارای خاصّ و عام و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه است، و تنها راسخون در علم از آن ها آگاهند.»(1)

در تفسیر عیّاشی و کافی کلینی; در تفسیر آیه ی«هُوَ الَّذِی اَنْزَلَ عَلَیْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ» نقل شده که امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«آیاتٌ مُحْكَمات» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و «اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ» فلان و فلان و فلان هستند و«فَاَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغ» یاران و اهل ولایت آنانند که خداوند در وصف آنان فرموده است: «فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَاْوِیلِه».

ص: 26


1- 16.. قالَ: یَعْنِی لَایَعْلَمُ تَاْوِیلَ الْقُرْآنِ کُلِّهِ اِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ فَرَسُولُ اللَّهِ اَفْضَلُ الرَّاسِخِینَ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ جَمِیعَ مَا اَنْزَلَ عَلَیْهِ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ التَّاْوِیلِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ مُنْزِلًا عَلَیْهِ شَیْئًا لَمْ یُعَلِّمْهُ تَاْوِیلَهُ وَ اَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ یَعْلَمُونَهُ کُلَّهُ فَقَالَ الَّذِینَ لَایَعْلَمُونَ مَا نَقُولُ اِذَا لَمْ نَعْلَمْ تَاْوِیلَهُ فَاَجَابَهُمُ اللَّهُ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ الْقُرْآنُ لَهُ خَاصٌّ وَ عَامٌّ وَ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ وَ مُحْکَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ فَالرَّاسِخُونُ فِی الْعِلْمِ یَعْلَمُونَه. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 187؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 271]

و در حدیث کافی، امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آیات منسوخه از متشابهات است و آیات محکمه از ناسخات است.(1)

علی بن ابراهیم قمی; در تفسیر خود گوید:

مقصود از «زَیْغ» در آیه ی «فَاَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغ»، شکّ است؛ همان گونه که خداوند می فرماید: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا...».(2)

سماعة بن مهران گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

شما آیه ی «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا» را زیاد تکرار کنید و فکر نکنید که از زَیْغ [یعنی لغزش] در امان هستید.(3)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 8 الى 9

متن:

رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهّابُ رَبَّنا اِنَّكَ جامِعُ النّاسِ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فیهِ اِنَّ اللهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ

ص: 27


1- 17.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَى هُوَ الَّذِی اَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْکِتابِ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ الْاَئِمَّةُ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ قَالَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَاَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ اَصْحَابُهُمْ وَ اَهْلُ وَلَایَتِهِمْ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَاْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَاْوِیلَهُ اِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ الْاَئِمَّةُ(علیهم السلام). [تفسیر برهان، ج 3، ص 270؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 185؛ اصول کافی، ج 1، ص 415]
2- 18.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 105؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 271
3- 19.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): اَکْثِرُوا مِنْ اَنْ تَقُولُوا رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا وَ لَاتَاْمَنُوا الزَّیْغَ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 187]
ترجمه:

[راسخون در علم و افراد عاقل گویند:] پروردگارا! پس از آن که ما را هدایت کردی قلوب

ما را[از ایمان به خود]منحرف مکن و از جانب خود رحمتی بر ما ارزانی کن همانا تو بسیار بخشنده ای (8) پروردگارا تو در روزی که شکّی در آن نیست مردم را جمع خواهی نمود، به راستی خداوند در وعده ها[ی خود] تخلف نمی کند. (9)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

هشام بن حکم گوید: موسی بن جعفر(علیهما السلام) به من فرمود:

ای هشام! خداوند درباره ی صالحین و نیکان گوید:آنان[به پرودرگار خود پناه می برند و] می گویند: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهّابُ» چرا که آنان دانستند که دل ها دچار لغزش می شود و به کوری باز می گردد.

سپس فرمود:

حقّا کسی که در آیات الهی و نشانه های خداوند نیندیشد، از او نمی هراسد و قلب او معرفت و ثبات ایمان پیدا نمی کند و این حالت برای کسی حاصل نمی شود،مگر آن که گفتار او کردارش را تایید کند و باطن او آیینه ی ظاهرش باشد، چرا که خداوند راه به دست آوردن عقل باطنی هر کسی را، اعمال ظاهری او قرار داده است؛ [و از حسن عمل هر کسی، حسن باطن و عقل او آشکار می گردد.](1)

ص: 28


1- 20.. یَا هِشَامُ! اِنَ اللَّهَ حَکَى عَنْ قَوْمٍ صَالِحِینَ اَنَّهُمْ قَالُوا رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهَّابُ حِینَ عَلِمُوا اَنَّ الْقُلُوبَ تَزِیغُ وَ تَعُودُ اِلَى عَمَاهَا وَ رَدَاهَا اِنَّهُ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ مَنْ لَمْ یَعْقِلْ عَنِ اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ یَعْقِلْ عَنِ اللَّهِ لَمْ یَعْقِدْ قَلْبَهُ عَلَى مَعْرِفَةٍ ثَابِتَةٍ یُبْصِرُهَا وَ یَجِدُ حَقِیقَتَهَا فِی قَلْبِهِ وَ لَایَکُونُ اَحَدٌ کَذَلِکَ اِلَّا مَنْ کَانَ قَوْلُهُ لِفِعْلِهِ مُصَدِّقًا وَ سِرُّهُ لِعَلَانِیَتِهِ مُوَافِقًا لِاَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ اسْمُهُ لَمْ یَدُلَّ عَلَى الْبَاطِنِ الْخَفِیِّ مِنَ الْعَقْلِ اِلَّا بِظَاهِرٍ مِنْهُ وَ نَاطِقٍ عَنْه. [اصول کافی، ج 1، ص 18؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 272]B

سوره ی آل عمران [3]، آیات 10 الى 13

متن:

اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ اَمْوالُهُمْ وَ لا اَوْلادُهُمْ مِنَ اللهِ شَیْئًا وَ اُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النّارِ كَدَاْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاَخَذَهُمُ اللهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللهُ شَدیدُ الْعِقابِ قُلْ لِلَّذینَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ اِلى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ قَدْ كانَ لَكُمْ آیَةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللهِ وَ اُخْرى كافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَاْیَ الْعَیْنِ وَ اللهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ اِنَّ فی ذلِكَ لَعِبْرَةً ِلاُولِی اْلاَبْصارِ

لغات:

«وقود النار» یعنی هیزم آتش، و وقود به معنای گیرانه ی آتش است. «دَاْب» به معنای شاْن است. «حشر»به معنی جمع با سَوق و با اجبار است.«تُحشرون» یعنی آنان را جمع می کنند و به طرف جهنّم سوق می دهند، از این رو به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حاشر گویند چرا

که او آنان را به جهنّم سوق می دهد. «جهنّم» نامی از نام های آتش است. «مهاد» به معنای قرار است و آن خوابگاه است و معنای «فئة» در تفسیر آیه ی «كم من فئة قلیلة» گذشت. «التقاء» و تلاقی و اجتماع به یک معناست. «تایید» به معنای تقویت است.«عِبرة» به معنای آیه و نشانه است، و «عَبرة» به معنای اشک است.

ترجمه:

حقّا کسانی که کافر شدند،اموال و اولادشان نتوانستند در پیشگاه خداوند برای آنان

ص: 29

کارساز باشند و آنان هیزم دوزخ شدند (10) همانند آل فرعون و کسانی که قبل از آنان بودند و آیات ما را تکذیب کردند و خداوند آنان را به سبب گناهان شان گرفت و کیفر خداوند [بر آنان] سخت خواهد بود (11) ای رسول من! به کافران بگو: زود است که شما

[نیز] مغلوب شوید و ره سپار دوزخ گردید و آن [برای شما] بدجایگاهی خواهد بود (12)

به راستی در برخورد دو گروه [یعنی لشکر اسلام با لشکر قریش در جنگ بدر درس عبرتی

بود و] گروهی در راه خدا می جنگیدند و گروه دیگر کافر بودند و آنان [مومنان] را دو برابر

[جمعیّت خود]می دیدند و خداوند هر گروهی را بخواهد یاری می کند و این عبرتی است

برای صاحبان بینش (13)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

علی بن ابراهیم قمی; در تفسیر خود گوید:

مقصود از «وَ اُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النّارِ» علمای یهود هستند [که تورات را تحریف نمودند و نشانه های پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را از مردم دور داشتند] و خداوند آنان را گیرانه و هیزم دوزخ قرار خواهد داد؛و مقصود از«كَدَاْبِ آلِ فِرْعَوْنَ»عمل خاندان و درباریان فرعون است[که فرزندان پسر را برای جلوگیری از آمدن موسی(علیه السلام) می کشتند.]سپس گوید:

آیه ی «قُلْ لِلَّذینَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ اِلى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ» بعد از جنگ بدر نازل شد و هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جنگ بدر بازگشت نزد قبیله ی یهود

به نام قینقاع رفت و در آن جا بازاری بود به نام بازار نبط و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آن بازار نزد یهودیان رفت و به آنان فرمود: آیا باخبر شدید که چه بر سر قبیله ی قریش آمد در حالی که نفرات و سلاح آنان از شما بیشتر بود؟ پس شما ایمان بیاورید [تا آن گونه گرفتار نشوید.]

ص: 30

آنان در پاسخ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: ای محمّد! تو ما را با قریش مقایسه مکن و جنگیدن با ما را مانند جنگیدن با آنان فکر مکن، به خدا سوگند اگر به جنگ ما بیایی خواهی دید که با مردان شجاعی روبه رو شده ای.

پس جبرییل نازل شد و گفت: ای محمّد(صلی الله علیه و آله)! «قُلْ لِلَّذینَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ اِلى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ... اِنَّ فی ذلِكَ لَعِبْرَةً ِلاُولِی اْلاَبصٰارِ».(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 14 الى 17

متن:

زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ اْلاَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ قُلْ اَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلاَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ اَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا اِنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النّارِ الصّابِرینَ وَ الصّادِقینَ وَ الْقانِتینَ وَ الْمُنْفِقینَ وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِاْلاَسْحارِ

لغات:

«شهوات» جمع شهوت به معنی شوق و اشتیاق به خواسته ی نفسانی است.«قناطیر» جمع قنطار به معنای مال فراوان است، و اصل آن از قنطرة به معنای پل می باشد. «مقنطرة» یعنی محصّله و جمع آوری شده. «خیل مسومة» یعنی معلمّة او المرعیّة. «انعام» یعنی شتر و گوسفند و گاو. «قانتین» یعنی مطیعین.

ص: 31


1- 21.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 100.
ترجمه:

علاقه ی به زن ها و فرزندان و اموال فراوان از زر و سیم [طلا و نقره]و اسب های نشان دار و چهارپایان و کشت زارها برای مردم! زینت داده شده و [لکن] این ها بهره های دنیایی است و فرجام نیکو [و عاقبت نیک] نزد خداوند [با تحصیل خشنودی او] خواهد بود(14) [ای رسول من!] به آنان بگو: آیا من شما را به بهتر از این ها خبر بدهم؟آری[بهتر از نعمت های دنیایی] برای کسانی است که تقوا پیشه نموده و نزد پروردگار خود در باغستان های بهشتی که جویبارها در زیر آن ها جاری است همواره متنعّم باشند و با همسران نیکو و پاکیزه و رضوان و خشنودی خدا به سر ببرند و خداوند به [احوال] بندگان خود بیناست. (15) آنان [بندگانی هستند که] می گویند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم پس تو از گناهانمان بگذر و ما را از عذاب آتش نگهدار (16) اینان بندگان صابر و شکیبا و راست گو و فرمان بردار و انفاق کننده و اهل استغفار در سحرهایند. (17)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ...»

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هیچ لذّتی در دنیا و آخرت برای مردم! شیرین تر و لذّت بخش تر از زن ها نیست همان گونه که خداوند می فرماید: «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ...»سپس فرمود:

اهل بهشت نیز در بهشت لذّتی بهتر از لذّت زناشویی نمی برند،حتی لذّت خوردن و آشامیدن برای آنان به اندازه ی لذّت زناشویی نیست.(1)

ص: 32


1- 22.. عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ: مَا تَلَذَّذَ النَّاسُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ بِلَذَّةٍ اَکْثَرَ لَهُمْ مِنْ لَذَّةِ النِّسَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ» اِلَى آخِرِ الْآیَةِ ثُمَّ قَالَ اِنَّ اَهْلَ الْجَنَّةِ مَا یَتَلَذَّذُونَ بِشَیْءٍ فِی الْجَنَّةِ بِاَشْهَى عِنْدَهُمْ مِنَ النِّکَاحِ لَا طَعَامٍ وَ لَاشَرَاب. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 187]B

مرحوم طبرسی در تفسیر خود از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که می فرمایند:

«قناطیر»جمع قنطار است و قنطار به معنای پوست گاو نری است که پر از طلا باشد.(1)

اهل سنّت از ابن عبّاس نقل کرده اند که گفته است:

آیه ی «قُلْ اَ اُنَبِّئُكُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذلِكُمْ» تا آخر آیات درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حمزه

و عبیدة بن حارث نازل شده است.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس در نماز وتر خود هفتاد مرتبه بگود:«أستغفر الله و أتوب الیه»و یک سال به آن ادامه بدهد، خداوند او را در زمره ی «مستغفرین بالاسحار» قرار می دهد و عفو خداوند و بهشت برای او واجب می شود.(3)

مفضّل گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم:

فدای شما شوم! بسا نماز شب از من فوت می شود آیا بعد از نماز صبح تا خورشید طلوع نکرده است می توانم نماز شب بخوانم؟

ص: 33


1- 23.. القنطار ملا مسک ثور ذهبًا. [مجمع البیان، ج 2، ص 253]
2- 24.. نَزَلَتْ فِی عَلِیٍ وَ حَمْزَةَ وَ عُبَیْدَةَ بْنِ الْحَارِث. [تفسیر طبری، ص 245، ح 11؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 272]
3- 25.. مَنْ قَالَ فِی وَتْرِهِ اِذَا اَوْتَرَ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ سَبْعِینَ مَرَّةً وَ وَاظَبَ عَلَى ذَلِکَ حَتَّى تَمْضِیَ سَنَةٌ کَتَبَهُ اللَّهُ عِنْدَهُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْاَسْحارِ وَ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ الْمَغْفِرَةُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. [خصال صدوق، ج 2، ص 581؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 273]

حضرت فرمود:

آری، ولکن این خبر را به خانواده ی خود مده تا آنان این عمل را سنّت قرار ندهند و سخن خداوند که می فرماید: «الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْاَسْحارِ» باطل نشود.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از«وَ اَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ»زنان بهشتی هستند که نه حیض می بینند و نه حدثی و بول و غایتی از آنان خارج می شود.(2)

مرحوم کلینی در کتاب کافی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

نخستین چیزی که به سبب آن نافرمانی خدا انجام گرفت، شش چیز بود:

1. حبّ دنیا؛ 2. حبّ ریاست؛ 3. حبّ طعام؛ 4. حبّ خواب؛ 5. حبّ راحت؛6. حبّ زن ها.(3)

اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

فتنه در سه چیز است: 1. حبّ زن ها و آن شمشیر شیطان است؛ 2. شرابخواری و آن آلت صید شیطان است؛ 3. حبّ دینار و درهم و آن تیر شیطان است.

ص: 34


1- 26.. عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ تَفُوتُنِی صَلَاةُ اللَّیْلِ فَاُصَلِّی الْفَجْرَ فَلِی اَنْ اُصَلِّیَ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ مَا فَاتَنِی مِنْ صَلَاةٍ وَ اَنَا فِی مُصَلَّایَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَقَالَ نَعَمْ وَ لَکِنْ لَاتُعْلِمْ بِهِ اَهْلَکَ فَتَتَّخِذَهُ سُنَّةً فَیَبْطُلُ قَوْلُ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْاَسْحار.[تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 88، ح17؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 273]
2- 27.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ لَهُمْ فِیها اَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ قَالَ لَایَحِضْنَ وَ لَایُحْدِثْنَ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 187؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 273]
3- 28.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): اِنَّ اَوَّلَ مَا عُصِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ سِتٌّ حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ النِّسَاءِ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 266؛ اصول کافی، ج 2، ص 289]

سپس فرمود:

کسی که [بیش از اندازه] زن ها را دوست بدارد، از زندگی خود بهره ای نمی برد؛و کسی که نوشابه های حرام را دوست بدارد، بهشت برای او حرام خواهد بود؛و کسی که درهم و دینار را دوست داشته باشد، بنده ی دنیا خواهد بود.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 18

متن:

شَهِدَ اللهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ

لغات:

«شهادت» اخبار از چیزی است که مشاهده شده باشد، و یا به منزله ی مشاهده باشد.«قائمًا بالقسط» یعنی مقیمًا للعدل فی امور خلقه. «عزیز» کسی است که شکست ناپذیر باشد. «حكیم» کسی است که در عدالت او خلل و شبهه ای نیست، و عزیز اگر حکیم نباشد خطرناک خواهد بود. «اولو العلم» به فرموده ی امام باقر(علیه السلام) پیامبران و اوصیا(علیهم السلام) هستند.

ص: 35


1- 29.. قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام): الْفِتَنُ ثَلَاثٌ حُبُّ النِّسَاءِ وَ هُوَ سَیْفُ الشَّیْطَانِ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ هُوَ فَخُّ الشَّیْطَانِ وَ حُبُّ الدِّینَارِ وَ الدِّرْهَمِ وَ هُوَ [هُمْ] سَهْمُ الشَّیْطَانِ فَمَنْ اَحَبَّ النِّسَاءَ لَمْ یَنْتَفِعْ بِعَیْشِهِ وَ مَنْ اَحَبَّ الْاَشْرِبَةَ حَرُمَتْ عَلَیْهِ الْجَنَّةُ وَ مَنْ اَحَبَّ الدِّینَارَ وَ الدِّرْهَمَ فَهُوَ عَبْدُ الدُّنْیَا. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 266؛ خصال، ج 1، ص 113]
ترجمه:

خداوند که همواره قائم به قسط و عدل است، گواهی می دهد که جز او معبودی نیست، فرشتگان و صاحبان دانش نیز گواهی می دهند که جز خدای توانا و حکیم،معبودی نیست.

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

واجباتی بر ائمّه است که بر شیعیان آنان نیست و بر شیعیان ما نیز واجباتی است که بر ما نیست؛ بر آنان واجب است که از ما سوال کنند.

سپس فرمود:

مقصود از «اُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ»، امام است.(1)

جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

خداوند در این آیه شهادت به یگانگی خود داده و ملائکه را گرامی داشته و آنان نیز موفق به تسلیم پروردگار خود شده و او را تصدیق و شهادت به یگانگی او داده اند.

سپس فرمود:

مقصود از «وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ» پیامبران و اوصیا هستند که قیام به قسط و عدالت می نمایند و این معنای ظاهر این آیه است و لکن مراد از قسط در ظاهر عدل است و عدل در باطن امیرالمؤمنین(علیه السلام) می باشد.(2)

ص: 36


1- 30.. عَلَى الْاَئِمَّةِ مِنَ الْفَرَائِضِ مَا لَیْسَ عَلَى شِیعَتِهِمْ وَ عَلَى شِیعَتِنَا مَا لَیْسَ عَلَیْنَا اَمَرَهُمُ اللَّهُ اَنْ یَسْاَلُونَّا. [بصائر الدّرجات، ص56]؛ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ الامام [تفسیر برهان، ج 3، ص 273]
2- 31.. عن جابر قال: سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن هذه الآیة: شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. قال ابو جعفر(علیه السلام): شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ،فانّ اللّه تبارک و تعالى یشهد بها لنفسه و هو کما قال، فامّا قوله:وَ الْمَلائِکَةُ، فانّه اکرم الملائکة بالتّسلیم له بهم و صدّقوا و شهدوا کما شهد لنفسه، و امّا قوله: وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ، فانّ اولی العلم الانبیاء و الاوصیاء و هم قیام بالقسط، و القسط هو العدل فی الظاهر،و العدل فی الباطن امیر المؤمنین(علیه السلام). [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 188؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 273]B

سعید بن جبیر گوید:

قریش سیصد و شصت بت بر کعبه آویخته بودند و چون این آیه نازل شد همه ی آن ها از کعبه فروریختند و در پیشگاه خدا سجده نمودند.(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

ما صاحبان ذکر و صاحبان علم هستیم و حلال و حرام خدا نزد ماست.(2)

مرحوم صدوق با سند خود از محمّد بن عثمان عمری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) [از وکلای امام زمان(علیه السلام)]نقل نموده که گوید:

هنگامی که حضرت مهدی(علیه السلام) به دنیا آمد، نور او به آسمان بالا رفت و در پیشگاه

خداوند سجده نمود و سپس سر مبارک بالا نمود و این آیه را تلاوت کرد:«شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ».(3)

ص: 37


1- 32.. تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 189.
2- 33.. سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ: «نَحْنُ اُولُو الذِّکْر وَ نَحْنُ اُولُو الْعِلْمِ، وَ عِنْدَنَا الْحَلَالُ وَ الْحَرَام». [مختصر بصائر الدّرجات، ص 67. طبق برنامه ی نور، مختصر البصائر، ص 210]
3- 34.. سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِیَّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ یَقُول: لَمَّا وُلِدَ الْخَلَفُ الْمَهْدِیُّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ سَطَعَ نُورٌ مِنْ فَوْقِ رَاْسِهِ اِلَى عَنَانِ السَّمَاءِ ثُمَّ سَقَطَ لِوَجْهِهِ سَاجِدًا لِرَبِّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ ثُمَّ رَفَعَ رَاْسَهُ وَ هُوَ یَقُولُ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ اِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْاِسْلامُ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 267؛ کمال الدین، ج 2، ص 433]

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هنگامی که حضرت مهدی(علیه السلام)به دنیا آمد دست های مبارک خود را روی زمین قرار داد و سر مبارک به طرف آسمان بالا نمود.

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

حضرت مهدی(علیه السلام) هنگامی که دستان خود را روی زمین می گذارد همه ی علومی

که از آسمان به زمین نازل شده را دریافت می کند و چون سر مبارک را به آسمان بالا می کند منادی خداوند از عرش الهی و افق اعلی او را با نام و نام پدر صدا می زند و می گوید: «ای محمّد بن الحسن! پایدار باش تا ثابت باشی، ما تو را برای مسوولیّت بزرگی آفریدیم همانا تو برگزیده و صاحب سرّ و مخزن علم من و امین وحی من و خلیفه ی من در روی زمین هستی و من رحمت خود را برای تو و دوستان تو واجب نمودم و بهشت خود را به شما بخشیدم و کنیزان خود را بر شما حلال نمودم، سوگند به عزّت و جلالم که دشمنان تو را به سخت ترین عذاب معذّب خواهم نمود گر چه در دنیا رحمت و رزق من واسع است و به همه ی مردم می رسد.»

چون صدای منادی به پایان رسد حضرت مهدی(علیه السلام) در حالی که دستان مبارکش

روی زمین و سر مبارکش را به آسمان بالا نموده، این آیه را تلاوت می نماید: «شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ»؛ و چون این آیه را تلاوت نمود خداوند علوم اوّل و علوم آخر را به او عطا نماید و او مستحق برکات روحافزون شب قدر باشد.(1)

ص: 38


1- 35.. تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 267.

در تفسیر مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) از پدرانش از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نقل شده که فرمود:

هنگامی که خداوند اراده نمود، فاتحة الکتاب و آیة الکرسی و شهد الله...و«قل اللهمّ مالك الملك...» را تا «بغیر حساب» نازل نماید، این آیات به عرش پناهنده شدند و بین آن ها و بین خداوند حجابی نبود و به خدای خود گفتند: پروردگارا می خواهی ما را بین گناهکاران و به دار ذنوب بفرستی؟ در حالی که ما معلقات به طهور و مقام قدس هستیم؟!

پس خداوند به آنان فرمود: به عزّت و جلالم سوگند، هر بنده ای که شما را پس از هر نماز بخواند من او را گرچه گناهکار باشد در حظیرة القدس بهشتی ساکن خواهم نمود و گر نه در هر روزی هفتاد مرتبه به او نظر رحمت می کنم و گر نه در هر روزی هفتاد حاجت او را برآورده خواهم نمود که کم ترین آن ها آمرزش گناهان او باشد و گر نه او را از شرّ هر دشمنی حفظ می کنم و بر دشمن او پیروز می نمایم و چیزی او را از دخول در بهشت منع نمی کند مگر مرگ [و چون بمیرد اهل بهشت خواهد بود].(1)

ص: 39


1- 36.. رَوَى جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) اَنَّهُ قَالَ: لَمَّا اَرَادَ اللَّهُ اَنْ یُنْزِلَ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ وَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَ شَهِدَ اللَّهُ و قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ اِلَى قَوْلِهِ بِغَیْرِ حِسابٍ تَعَلَّقْنَ بِالْعَرْشِ وَ لَیْسَ بَیْنَهُنَّ وَ بَیْنَ اللَّهِ حِجَابٌ وَ قُلْنَ یَا رَبِّ تُهْبِطُنَا اِلَى دَارِ الذُّنُوبِ وَ اِلَى مَنْ یَعْصِیکَ وَ نَحْنُ مُعَلَّقَاتٌ بِالطَّهُورِ وَ بِالْقُدْسِ فَقَالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا مِنْ عَبْدٍ قَرَاَکُنَّ فِی دُبُرِ کُلِ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ اِلَّا اَسْکَنْتُهُ حَظِیرَةَ الْقُدْسِ عَلَى مَا کَانَ فِیهِ وَ اِلَّا نَظَرْتُ اِلَیْهِ بِعَیْنِیَ الْمَکْنُونَةِ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ نَظْرَةً وَ اِلَّا قَضَیْتُ لَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ حَاجَةً اَدْنَاهَا الْمَغْفِرَةُ وَ اِلَّا اَعَذْتُهُ مِنْ کُلِّ عَدُوٍّ وَ نَصَرْتُهُ عَلَیْهِ وَ لَایَمْنَعُهُ دُخُولَ الْجَنَّةِ اِلَّا اَنْ یَمُوت. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 268]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 19 الی 20

متن:

اِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللهِ اْلاِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ اِلّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَكْفُرْ بِآیاتِ اللهِ فَاِنَّ اللهَ سَریعُ الْحِسابِ فَاِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ اَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ وَ اْلاُمِّیِّینَ ءَاَسْلَمْتُمْ فَاِنْ اَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ اِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّما عَلَیْكَ الْبَلاغُ وَ اللهُ بَصیرٌ بِالْعِبادِ

لغات:

«دین» در این آیه معنای طاعت است، اصل آن به معنای جزاست، و طاعت را دین گویند به خاطر این که دلیل برای جزاست، و «دَین» نیز مانند جزاست در وجوب قضا.«اسلام» ازسلم و تسلیم است، و دِین دخول در سِلْم و سلامت است، بنابراین اسلام ادای طاعات با سلامت و دور از خیانت است،و اسلام و ایمان نزد ما به یک معناست و در اصطلاح روایات اسلام اقرار به شهادتین است و ایمان اعتقاد به اصول و اقرار به شهادتین است،بنابراین اسلام اعمّ از ایمان است، چرا که معصومین(علیهم السلام) به شیعیان خود مسلمان و مومن گویند و به غیر آنان فقط مسلم و مسلمان می گویند.«اختلاف»در ادیان به معنای اختلاف در عقائد است،و اختلاف در چیزهای دیگر به معنای اختلاف ذاتی است. «بغی» طلب علوّ و سلطه است با ظلم. «امّیّین» مشرکین مکّه اند و مکّه امّ القری می باشد، و به آن امّیین گویند چرا که صاحب کتاب نیستند، والله العالم.

ص: 40

ترجمه:

دین [حق] نزد خداوند همان اسلام است و اهل کتاب [در پذیرش اسلام] اختلاف پیدا نکردند مگر بعد از آن که [یقین و] علم به [حقانیّت] اسلام برای آنان حاصل شد و آن به خاطر حسدی بود که بین آنان وجود داشت و هر کس به آیات خداوند کافرشود [باید بداند که] خداوند سریع الحساب است. (11) [ای رسول خدا] اگر [اهل کتاب] با تو لجاجت کردند به آنان بگو: من به خدای خود و پیروانم روی کردم.[و ای رسول من!] به اهل کتاب و امییّن [یعنی اهل مکّه] بگو: آیا اسلام را پذیرفتید؟ پس اگر اسلام را پذیرفتند [و تسلیم امر خدا شدند] هدایت یافته اند و گر نه تو وظیفه ای جز ابلاغ نداری و خداوند به بندگان [خود] بینا و آگاه است. (20)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

محمّد بن مسلم گوید:امام صادق(علیه السلام)فرمود:«مقصود از اسلام در آیه،ایمان است .»(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از اسلام، تسلیم نسبت به ولایت علیّ بن ابی طالب(علیهما السلام) است.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند ایمان را یک درجه بر اسلام فضیلت داده است؛ همان گونه که کعبه را یک درجه بر مسجد الحرام فضیلت داده است.(3)

ص: 41


1- 37.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ اِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْاِسْلامُ فَقَالَ یَعْنِی الدِّینُ فِیهِ الْاِیمَانُ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 189]
2- 38.. الْبَاقِرُ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ اِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْاِسْلامُ قَالَ التَّسْلِیمُ لِعَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ بِالْوَلَایَة. [مناقب، ج 3، ص 95؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 274]
3- 39.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ اللَّهَ فَضَّلَ الْاِیمَانَ عَلَى الْاِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ کَمَا فَضَّلَ الْکَعْبَةَ عَلَى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ بِدَرَجَة. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 108]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

من اسلام را به گونه ای معرّفی خواهم نمودکه احدی پس از من این چنین معرّفی نخواهد نمود.

سپس فرمود:

اسلام به معنای تسلیم؛ و تسلیم به معنای یقین؛ و یقین به معنای تصدیق؛و تصدیق اقرار است و اقرار، اداء است و اداء عمل است؛ و مومن دین خود را از خدا می گیرد و ایمان مومن در عمل او شناخته می شود و کفر کافر به انکار او شناخته می شود.

سپس فرمود:

ای مردم!بسیار مواظب دین[و ایمان]خود باشید؛چرا که گناه با داشتن دین قابل بخشوده شدن هست و لکن عمل نیک با نداشتن دین[و ایمان]پذیرفته نیست.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اسلام قبل از ایمان است و با اسلام مردم از یک دیگر ارث می برند و ازدواج می نمایند و [لکن]به وسیله ی ایمان[در قیامت]به پاداش می رسند.(2)

ص: 42


1- 40.. اَنَّهُ قَالَ لَاَنْسُبَنَ الْاِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهَا اَحَدٌ قَبْلِی وَ لَایَنْسُبْهَا اَحَدٌ بَعْدِی الْاِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِیمُ،وَ التَّسْلِیمُ هُوَ الْیَقِینُ، وَ الْیَقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ، فَالتَّصْدِیقُ هُوَ الْاِقْرَارُ، وَ الْاِقْرَارُ هُوَ الْاَدَاءُ، وَ الْاَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ وَ الْمُؤْمِنُ مَنْ اَخَذَ دِینَهُ عَنْ رَبِّهِ اِنَّ الْمُؤْمِنَ یُعْرَفُ اِیمَانُهُ فِی عَمَلِهِ وَ اِنَّ الْکَافِرَ یُعْرَفُ کُفْرُهُ بِاِنْکَارِهِ، یَا اَیُّهَا النَّاسُ دِینَکُمْ دِینَکُمْ فَاِنَّ السَّیِّئَةَ فِیهِ خَیْرٌ مِنَ الْحَسَنَةِ فِی غَیْرِهِ، وَ اِنَّ السَّیِّئَةَ فِیهِ تُغْفَرُ، وَ اِنَّ الْحَسَنَةَ فِی غَیْرِهِ لَاتُقْبَلُ. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 108؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 274]
2- 41.. فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): ...اِنَّ الْاِسْلَامَ قَبْلَ الْاِیمَانِ وَ عَلَیْهِ یَتَوَارَثُونَ وَ یَتَنَاکَحُونَ وَ الْاِیمَانُ عَلَیْهِ یُثَابُون. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 269؛ اصول کافی، ج 1، ص 176]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

اسلام شریک با ایمان نیست و [لکن] ایمان شریک با اسلام است و اسلام و ایمان در گفتار و عمل جمع می شوند و همان گونه که کعبه داخل مسجد الحرام است و مسجد الحرام داخل در کعبه نیست؛ اسلام نیز داخل در ایمان است و لکن ایمان داخل در اسلام نیست؛ از این روی خداوند می فرماید: «قالَتِ الْاَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا اَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْاِیمانُ فِی قُلُوبِكُم» و سخن خدا راست ترین سخن ها است.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 21 الی 22

متن:

اِنَّ الَّذینَ یَكْفُرُونَ بِآیاتِ اللهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقِّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَاْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلیمٍ اُولئِكَ الَّذینَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ

ترجمه:

حقّا کسانی که به آیات خدا کافر شدند و پیامبران او و کسانی که امر به [معروف و]

ص: 43


1- 42.. وَ الْاِسْلَامُ لَایَشْرَکُ الْاِیمَانَ وَ الْاِیمَانُ یَشْرَکُ الْاِسْلَامَ وَ هُمَا فِی الْقَوْلِ وَ الْفِعْلِ یَجْتَمِعَانِ کَمَا صَارَتِ الْکَعْبَةُ فِی الْمَسْجِدِ وَ الْمَسْجِدُ لَیْسَ فِی الْکَعْبَةِ وَ کَذَلِکَ الْاِیمَانُ یَشْرَکُ الْاِسْلَامَ وَ الْاِسْلَامُ لَایَشْرَکُ الْاِیمَانَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ قالَتِ الْاَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا اَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْاِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَصْدَقُ الْقَوْل. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 269]

عدالت می کردند را به ناحق کشتند، به عذاب دردناکی بشارت ده (21)اعمال آنان در دنیا و آخرت تباه و برای آنان یاورانی نخواهد بود (22)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان از ابوعبیده جرّاح نقل نموده که گوید:به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفتم: «ای رسول خدا! در قیامت عذاب چه کسی سخت تر خواهد بود؟»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیه ی فوق را تلاوت نمود و فرمود:

کسی که پیامبر و یا آمر به معروف و ناهی از منکری را بکشد.

سپس فرمود:

ای ابا عبیده! بنی اسراییل در ساعت اوّل روزی چهل و سه پیامبر را کشتند و هنگامی که یکصد و دوازده نفر از عبّاد بنی اسراییل نسبت به آنان امر به معروف و نهی از منکر نمودند، در پایان آن روز آنان را نیز کشتند؛ و در این آیه خداوند آنان را یاد نموده است.(1)

سلیم بن قیس هلالی گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن سخنان خود به معاویه فرمود:

ای معاویه، ما خانواده ای هستیم که خداوند آخرت را برای ما انتخاب نموده و راضی نشده که دنیا پاداش ما باشد...

ص: 44


1- 43.. روى ابو عبیدة بن الجراح، قال: قلت: یا رسول الله! ای الناس اشد عذابا یوم القیامة؟ قال: «رجل قتل نبیا او رجلا امر بمعروف او نهى عن منکر» ثم قرا(علیه السلام): وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَاْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ ثم قال(علیه السلام): «یا ابا عبیدة، قتلت بنو اسراییل ثلاثة و اربعین نبیا من اوّل النهار فی ساعة واحدة،فقام مائة رجل و اثنا عشر رجلا من عباد بنی اسراییل،فامروا من قتلهم بالمعروف و نهوهم عن المنکر، فقتلوا جمیعا فی آخر النهار فی ذلک الیوم، و هو الذی ذکره الله». [مجمع البیان، ج 2، ص 262]

سپس فرمود:

زکریّای پیامبر را قوم او با ارّه بریدند ویحیی بن زکریا که قوم خود را به خدا دعوت می کرد را نیز قوم او کشتند و همواره اولیای شیطان با اولیای رحمان در جنگ بوده اند،چنان که خداوند می فرماید: «اِنَّ الَّذینَ یَكْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقِّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَاْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلیمٍ».(1)

یونس بن ظبیان از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که می فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند می فرماید:

وای بر کسانی که دین را ابزار رسیدن به دنیا قرار می دهند؛ و وای بر کسانی که آمرین به عدل را می کشند، و وای بر کسانی که مومن در بین آنان [ناچار است] با تقیّه زندگی کند. آیا به من افترا و تهمت می زنید و یا به من جسور شده اید؟!همانا من به ذات خود سوگند یاد نموده ام که آنان را به گونهای در امتحان و آزمایش قرار بدهم که حلیمان و حکیمان شان در حیرت و تعجّب قرار بگیرند.(2)

ص: 45


1- 44.. یَا مُعَاوِیَةُ اِنَّا اَهْلُ بَیْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْیَا وَ لَمْ یَرْضَ لَنَا الدُّنْیَا ثَوَابًا وَ قَدْ سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اَنْتَ وَ وَزِیرُکَ وَ صُوَیْحِبُکَ یَقُولُ اِذَا بَلَغَ بَنُو اَبِی الْعَاصِ ثَلَاثِینَ رَجُلًا اتَّخَذُوا کِتَابَ اللَّهِ دَخَلًا وَ عِبَادَ اللَّهِ خَوَلًا وَ مَالَ اللَّهِ دُوَلًا یَا مُعَاوِیَةُ اِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ زَکَرِیَّا نُشِرَ بِالْمِنْشَارِ وَ یَحْیَى ذُبِحَ وَ قَتَلَهُ قَوْمُهُ وَ هُوَ یَدْعُوهُم اِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ ذَلِکَ لِهَوَانِ الدُّنْیَا عَلَى اللَّهِ اِنَّ اَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ قَدِیمًا حَارَبُوا اَوْلِیَاءَ الرَّحْمَنِ قَالَ اللَّهُ اِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَاْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلِیم. [کتاب سلیم بن قیس، ص 181]
2- 45.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَیْلٌ لِلَّذِینَ یَخْتِلُونَ الدُّنْیَا بِالدِّینِ وَ وَیْلٌ لِلَّذِینَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَاْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ وَ وَیْلٌ لِلَّذِینَ یَسِیرُ الْمُؤْمِنُ فِیهِمْ بِالتَّقِیَّةِ اَ بِی یَغْتَرُّونَ اَمْ عَلَیَّ یَجْتَرِءُونَ فَبِی حَلَفْتُ لَاُتِیحَنَّ لَهُمْ فِتْنَةً تَتْرُکُ الْحَلِیمَ مِنْهُمْ حَیْرَانَ.[اصول کافی، ج 2، ص 299؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 274]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 23 الی 25

متن:

اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذینَ اُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْكِتابِ یُدْعَوْنَ اِلى كِتابِ اللهِ لِیَحْكُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلّى فَریقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ ذلِكَ بِاَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ اِلّا اَیّامًا مَعْدُوداتٍ وَ غَرَّهُمْ فی دینِهِمْ ما كانُوا یَفْتَرُونَ فَكَیْفَ اِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لارَیْبَ فیهِ وَ وُفِّیَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ

لغات:

«نصیب»به معنای حظّ و بهره ی از چیزی است،و به معنای سهم معیّنی است برای صاحب آن. «حكم» به معنای دستوری است که حق را از باطل جدا می کند و اصل آن از حَکَمة به معنای منع است. «غُرور» به معنای طمع بیجاست، و «غَرور» شیطان است که مردم را مغرور می نماید، و «غارّ» غافل است و «غرّارة» دنیاست که فراوان مردم را فریب می دهد، و «غَرَر» به معنای خطر است. «افتراء» به معنی کذب است. «كَیفَ» برای سوال است، یعنی «فکیف حالهم اذا جمعناهم».

ترجمه:

[ای رسول من!] آیا ندیدی [علمای] اهل کتاب را که بهره ای از کتاب [تورات] به آنان داده شد و هنگامی که دعوت به کتاب خدا شدند تا بین آنان حکم نماید، گروهی از آنان پشت می کنند و از حکم خدا اعراض می نمایند؟(23)و این به خاطر این است که می گویند: هرگز آتش به ما نخواهد رسید، مگر چند روزی، آنان در این افتراهای

ص: 46

خود به دین خویش مغرور شده اند (24) چگونه خواهد بود حال آنان زمانی که ما آنان را برای روزی که شکّی در آن نیست جمع خواهیم نمود و در آن روز هر کسی به آن چه کرده،

پاداش داده می شود و ظلمی به آنان نخواهد شد. (25)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

روایت شده:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داخل مدرس و جلسهی آنان [یهودیان] شد و آنان را دعوت به اسلام نمود، پس برخی از آنان به او گفتند: «شما بر چه آیینی هستی؟» حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود: «من بر آیین و ملّت ابراهیم(علیه السلام) هستم.» پس آنان گفتند: «ابراهیم بر دین یهود بود.» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: «تورات بین من و شما حاکم باشد و آنان نپذیرفتند.»

و روایت شده:

نخستین پرچمی که روز قیامت بالا می رود، پرچم یهود است و خداوند آنان را مقابل اهل محشر مفتضح و رسوا می کند؛ و سپس دستور می دهد تا آنان را به دوزخ ببرند.(1)

ص: 47


1- 46.. قیل إن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) دخل مدرسهم فدعاهم فقال له بعضهم على ایّ دین انت قال على ملّة ابراهیم(علیه السلام) فقالوا انّ ابراهیم کان یهودیًّا فقال ان بیننا و بینکم التوراة فابوا. روی انّ اوّل رایة ترفع یوم القیامة من رایات الکفر رایة الیهود فیفضحهم اللَّه على رؤوس الاشهاد ثم یامرهم الى النار. [تفسیر صافی، ج 1، ص 252]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 26 الی 27

متن:

قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِی الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِكَ الْخَیْرُ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ

لغات:

«نَزْع»به معنای جدا کردن چیزی از چیز دیگر است.«ایلاج»به معنای ادخال است.«ولیجة و بطانة» به معنای محل سرّ و ارتباط های پنهانی است.

ترجمه:

[ای رسول من!] بگو: خدایا تویی مالک ملک [هستی] به هر کس بخواهی قدرت و ملک می دهی و از هر کس بخواهی باز می ستانی و به هر کس بخواهی عزّت می دهی و هر کس را خواهی ذلّت می دهی و خیر به دست توست و تو بر هر چیزی توانایی (26) شب را در روز می بری و روز را به شب در می آوری و زنده را از مرده خارج می کنی و مرده را از زنده خارج می کنی و هر کس را بخواهی بدون حساب روزی می دهی (27)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

داود بن فرقد گوید: به امام صادق(علیه السلام)گفتم:«آیا خداوند به بنی امیّه ملک و سلطنت نداد چنانکه میفرماید: «قُلِ اللّٰهُمَّ مالِکُ الْمُلْکِ...»؟

ص: 48

امام(علیه السلام) فرمود:

این گونه نیست که مردم فکر می کنند؛ همانا خداوند ملک را به ما داد و بنی امیّه از ما گرفتند و این مانند آن است که کسی مالک لباسی باشد و دیگری آن لباس را به زور از او بگیرد و در آن صورت گیرنده ی لباس مالک آن نخواهد بود.(1)

مرحوم صدوق نقل نموده که از امام حسن عسکری(علیه السلام) سوال شد: «مرگ چیست؟» امام(علیه السلام) فرمود: «مرگ، تصدیق به چیزی است که وجود نداشته باشد.» سپس فرمود:

پدرم از جدم از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود: «مومن هنگامی که می میرد

در حقیقت نمرده؛ و میّت و مرده،کافر است.همانگونه که خداوند می فرماید:«تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ» یعنی: خداوند مومن را از کافر و کافر را از مومن خارج می کند.»(2)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل نموده که فرمودند:معنای این آیه این است که خداوند مومن را از کافر و کافر را از مومن خارج می کند.(3)

ص: 49


1- 47.. عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُ اللَّهِ: قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ، فَقَدْ آتَى اللَّهُ بَنِی اُمَیَّةَ الْمُلْکَ فَقَالَ: لَیْسَ حَیْثُ یَذْهَبُ النَّاسُ اِلَیْهِ اِنَّ اللَّهَ آتَانَا الْمُلْکَ وَ اَخَذَهُ بَنُو اُمَیَّةَ بِمَنْزِلَةِ الرَّجُلِ یَکُونُ لَهُ الثَّوْبُ وَ یَاْخُذُهُ الْآخَرُ فَلَیْسَ هُوَ لِلَّذِی اَخَذَه. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 189]
2- 48.. سُئِلَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنِ الْمَوْتِ مَا هُوَ فَقَالَ هُوَ التَّصْدِیقُ بِمَا لَایَکُونُ. حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الصَّادِقِ7 قَالَ: اِنَّ الْمُؤْمِنَ اِذَا مَاتَ لَمْ یَکُنْ مَیِّتًا فَاِنَّ الْمَیِّتَ هُوَ الْکَافِرُ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِ یَعْنِی الْمُؤْمِنَ مِنَ الْکَافِرِ وَ الْکَافِرَ مِنَ الْمُؤْمِنِ. [معانی الاخبار، ص290]
3- 49.. قیل: انّ معناه یخرج المومن من الکافر و الکافر من المؤمن. و روی ذلک عن ابی جعفر(علیه السلام) و ابی عبد اللّه(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 2، ص 171]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 28 الی 29

متن:

لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرینَ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِكَ فَلَیْسَ مِنَ اللهِ فی شَیْءٍ اِلّا اَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ یُحَذِّرُكُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَ اِلَى اللهِ الْمَصیرُ قُلْ اِنْ تُخْفُوا ما فی صُدُورِكُمْ اَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللهُ وَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلاَرْضِ وَ اللهُ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ

لغات:

«اولیاء» می تواند به معنای دوست باشد، و می تواند به معنای ولایت وحکومت باشد، و به هر معنایی باشد، مومنان نباید کفّار را ولیّ خود بدانند،و آیه اشاره دارد که تا مومنان هستند نباید کسی کفّار را ولیّ و سرپرست خود قرار بدهد و گر نه ارزشی نزد خداوند نخواهد داشت،جز آن که تقیّه ای وجود داشته باشد و در این آیه کمال ترهیب و اعلان خطر انجام گرفته است، چنان که نسبت به اولیای خدا و پیروان آنان پایان آیات اعلان راْفت و دوستی شده است، و چون «بطانة و ولیجة» درونی و در باطن است می فرماید «خدا باطن و ظاهر شما را می داند».

ترجمه:

مومنان نباید کافران را به جای مومنان و مسلمانان دوست خود بگیرند و هر کس چنین کند در پیشگاه خداوند ارزشی ندارد، مگر آن که از آنان در تقیّه و هراس باشند،همانا خداوند شما را از [عقوبت] خود می ترساند و بازگشت همه به سوی او خواهد بود (28)

ص: 50

[ای رسول من به آنان که با کافران و دشمنان اسلام ارتباط دوستی برقرار می نمایند]بگو:

اگر باطن خود را بپوشانید و یا آشکار کنید، خداوند [از آن چه در باطن های شماست] آگاه

است،[بلکه]او از آن چه در آسمان ها و زمین است آگاه است و بر هر چیزی تواناست. (29)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

آیات فراوانی در قرآن آمده که ارتباط و دوستی با کفّار و یهود و نصاری را ممنوع و حرام و مساوی با عدم ایمان شمرده است و اساسا قانون «الحبّ فی الله والبغض فی الله» اصل مهمّی از اصول ایمان است، از این رو خداوند می فرماید:«لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى اَوْلِیاءَ» و یا می فرماید: «لا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ اَوْ اَبْناءَهُم...» و اهمیّت این معنا از جمله ی «یُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اِلَى اللَّهِ الْمَصیرُ» و جمله ی «وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِكَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فی شَیْءٍ» ظاهر می شود، هم چنان که اهمیّت ترک تقیّه نیز از این آیات و روایات ظاهر می شود.

امام صادق(علیه السلام)از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نقل نموده که فرمود:

ایمان ندارد کسی که تقیّه ندارد؛ چرا که خداوند می فرماید: «اِلّا اَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً» .(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز به برخی از اصحاب خود فرمود:

من تو را امر می کنم که برای دین خود تقیّه کنی،چرا که خداوند می فرماید:«لایَتَّخِذِالْمُؤْمِنُونَ الْكافِرینَ اَوْلِیاءَ».سپس فرمود: و من تو را سخت بر حذر می دارم که تقیّه نکنی و خود را به هلاکت اندازی و در آن صورت خون خود و خون برادران خود را ریخته باشی و خود و برادران خود را از نعمت های خدا

ص: 51


1- 50.. کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ لَااِیمَانَ لِمَنْ لَاتَقِیَّةَ لَهُ وَ یَقُولُ قَالَ اللَّهُ اِلَّا اَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاة. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 190؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 275]

محروم کنی و آنان را در دست دشمنان شان ذلیل نمایی، در حالی که خداوند دستور داده که آنان را عزیز نمایی.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

تقیّه، سپر خداست بین خود و بین مخلوق خود.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

تقیّه در هر چیزی است که فرزند آدم مضطرّ به آن بشود و خداوند به خاطر تقیّه آن چیز را بر او حلال نموده است.(2)

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 30

متن:

یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرًا وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ اَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ اَمَدًا بَعیدًا وَ یُحَذِّرُكُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَ اللهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ

ص: 52


1- 51.. وَ آمُرُکَ اَنْ تَسْتَعْمِلَ التَّقِیَّةَ فِی دِینِکَ فَاِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ اِلَّا اَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاة»...وَ اِیَّاکَ ثُمَ اِیَّاکَ اَنْ تَتَعَرَّضَ لِلْهَلَاکِ اَوْ اَنْ تَتْرُکَ التَّقِیَّةَ الَّتِی اَمَرْتُکَ بِهَا فَاِنَّکَ شَائِطٌ بِدَمِکَ وَ دِمَاءِ اِخْوَانِکَ مُعَرِّضٌ لِنِعَمِکَ وَ نِعَمِهِمْ لِلزَّوَالِ مُذِلٌّ لَهُمْ فِی اَیْدِی اَعْدَاءِ دِینِ اللَّهِ وَ قَدْ اَمَرَکَ اللَّهُ بِاِعْزَازِهِمْ... [تفسیر صافی، ج 1، ص 253]
2- 52.. قَالَ: التَّقِیَّةُ تُرْسُ اللَّهِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ. قَالُوا سَمِعْنَا اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ التَّقِیَّةُ فِی کُلِ شَیْءٍ یُضْطَرُّ اِلَیْهِ ابْنُ آدَمَ فَقَدْ اَحَلَّهُ اللَّهُ لَهُ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 253؛ اصول کافی، ج 2، ص 220]
لغات:

«اَمَد»به معنای غایت بعید و مسافت و فاصله ی زیاد است،و اَمَد و غایت و نهایت نظایرند. «و یحذّركم الله نفسه» اعلان خطر بلیغ است نسبت به تولّی و ارتباط دوستی با دشمنان، چنان که دوستی با اولیای خداوند از اسباب مسلم نجات است، و از این آیه روشن می شود که اساس دین همان حبّ و بغض و تولّی و تبرّی می باشد.

ترجمه:

[ای رسول من به این مردم بگو: قیامت]روزی است که هر کسی عمل خود را از خوب وبد مقابل خود حاضر می بیند و [آرزو می کند و] دوست می دارد که بین او و اعمال بد او فاصلهی زیادی باشد و خدوند شما را از کیفر خود برحذر می دارد و او به بندگان خود رئوف و مهربان است.

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم کلینی در کتاب کافی با سند خود از سعید بن مسیّب نقل نموده که گوید:همواره حضرت زین العابدین(علیه السلام) در هر روز جمعه ای در مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را موعظه می نمود و سخنان او را مردم حفظ می کردند و می نوشتند؛ و چنین می فرمود:ای مردم! از خدا بترسید و بدانید که بازگشت شما به او خواهد بود، و هر کس عملی در دنیا انجام داده باشد خوب یا بد،عمل خود را در قیامت خواهد دید و آرزو می کند که بین او و عمل بد او فاصله زیادی باشد و خداوند شما را از عقوبت و کیفر خود می ترساند.

سپس می فرمود:

وای بر تو ای فرزند آدم که غافل مانده ای و خداوند از تو غافل نخواهد بود. ای فرزند

ص: 53

آدم،بدان که اجل تو سریع تر از هر چیزی به تو می رسد و چیزی نمانده که امر خدا بیاید و اجل تو فرا برسد و ملک الموت روح تو را قبض کند و تو تنها وارد خانه ی قبر شوی و باز در قبر روح به بدن تو بازگردد و آن دو ملک برای سوال و امتحان سخت تو یک باره به قبر تو هجوم آورند و نخستین سوال آنان از تو سوال از پروردگار تو است که او را می پرستیده ای.

سپس درباره ی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) از تو سوال می کنند؛ و از دین تو و کتاب تو و امام تو و از عمر تو سوال می کنند که در چه راهی تباه نمودی و از مال تو سوال می کنند

که از کجا به دست آوردی و در چه راهی مصرف نمودی؟

پس خود را آماده کن و در احوال خود فکر کن و قبل از این امتحان و سوال،جواب خود را آماده کن. پس اگر تو مومن و عارف به دین و پیرو صادقین و اولیای خدا(علیهم السلام)

و اهل ولایت آنان باشی، خداوند هنگام مرگ اعتقاد صحیح را به تو تلقین خواهد نمود و زبان تو را به سخن حق و پاسخ درست گویا خواهد کرد و از طرف خداوند به تو بشارت به بهشت و رضوان الهی داده خواهد شد و ملائکه با روح و ریحان به استقبال تو خواهند آمد.

اگر چنین نباشی زبان تو گره خواهد خورد و حجّت تو باطل خواهد شد و از پاسخ صحیح عاجز خواهی ماند و به تو بشارت عذاب داده می شود و ملائکه عذاب با آب های جوشان و عذاب دوزخ نزد تو خواهند آمد.(1)

ص: 54


1- 53.. فروع کافی، ج 8، ص 72؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 275. B أقول: و المتن هذه قال(علیه السلام): اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا اَنَّکُمْ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ «تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ» فِی هَذِهِ الدُّنْیَا «مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرًا وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ اَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ اَمَدًا بَعِیدًا وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ». وَیْحَکَ یَا ابْنَ آدَمَ الْغَافِلَ وَ لَیْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ [یَا ابْنَ آدَمَ اِنَّ اَجَلَکَ اَسْرَعُ شَیْءٍ اِلَیْکَ قَدْ اَقْبَلَ نَحْوَکَ حَثِیثًا یَطْلُبُکَ وَ یُوشِکُ اَنْ یُدْرِکَکَ وَ کَاَنْ قَدْ اَوْفَیْتَ اَجَلَکَ وَ قَبَضَ الْمَلَکُ رُوحَکَ وَ صِرْتَ اِلَى قَبْرِکَ وَحِیدًا فَرَدَّ اِلَیْکَ فِیهِ رُوحَکَ وَ اقْتَحَمَ عَلَیْکَ فِیهِ مَلَکَانِ] نَاکِرٌ وَ نَکِیرٌ لِمُسَاءَلَتِکَ وَ شَدِیدِ امْتِحَانِکَ. اَلَا وَ اِنَّ اَوَّلَ مَا یَسْاَلَانِکَ عَنْ رَبِّکَ الَّذِی کُنْتَ تَعْبُدُهُ وَ عَنْ نَبِیِّکَ الَّذِی اُرْسِلَ اِلَیْکَ و عَنْ دِینِکَ الَّذِی کُنْتَ تَدِینُ بِهِ وَ عَنْ کِتَابِکَ الَّذِی کُنْتَ تَتْلُوهُ وَ عَنْ اِمَامِکَ الَّذِی کُنْتَ تَتَوَلَّاهُ ثُمَّ عَنْ عُمُرِکَ فِیمَا کُنْتَ اَفْنَیْتَهُ وَ مَالِکَ مِنْ اَیْنَ اکْتَسَبْتَهُ وَ فِیمَا اَنْتَ اَنْفَقْتَهُ. فَخُذْ حِذْرَکَ وَ انْظُرْ لِنَفْسِکَ وَ اَعِدَّ الْجَوَابَ قَبْلَ الِامْتِحَانِ وَ الْمُسَاءَلَةِ وَ الِاخْتِبَارِ. فَاِنْ تَکُ مُؤْمِنًا عَارِفًا بِدِینِکَ مُتَّبِعًا لِلصَّادِقِینَ مُوَالِیًا لِاَوْلِیَاءِ اللَّهِ لَقَّاکَ اللَّهُ حُجَّتَکَ وَ اَنْطَقَ لِسَانَکَ بِالصَّوَابِ وَ اَحْسَنْتَ الْجَوَابَ وَ بُشِّرْتَ بِالرِّضْوَانِ وَ الْجَنَّةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اسْتَقْبَلَتْکَ الْمَلَائِکَةُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّیْحَانِ؛ وَ اِنْ لَمْ تَکُنْ کَذَلِکَ تَلَجْلَجَ لِسَانُکَ وَ دَحَضَتْ حُجَّتُکَ وَ عَیِیتَ عَنِ الْجَوَابِ وَ بُشِّرْتَ بِالنَّارِ وَ اسْتَقْبَلَتْکَ مَلَائِکَةُ الْعَذَابِ بِنُزُلٍ مِنْ حَمِیمٍ وَ تَصْلِیَةِ جَحِیمٍ.

سپس می فرمود:

ای فرزند آدم! بدان که پس از آن در قیامت مصیبتِ سخت تر و وحشتناک تری خواهی داشت که قلب ها را به درد می آورد و قیامت روزی است که همه ی مردم برای آن جمع میکند و آن روز مشهود است که خداوند اوّلین و آخرین را درآن روز جمع خواهد نمود و آن روزِ دمیدن در صور و خارج شدن مردم از قبرهاست و آن روز آزفه است که جان ها به لب می رسد و آن روزی است که از هر لغزشی بازخواست می شود و کسی به جای دیگری مواخذه نمی شود و معذرتی از کسی پذیرفته نخواهد شد و راهی برای توبه نیست و تنها به اعمال خوب پاداش

خوب و به اعمال بد پاداش بد داده می شود و هر کس از مومنین مثقال ذرّه ای عمل نیک انجام داده باشد آن را می یابد و به پاداش خود می رسد...(1)

ص: 55


1- 54.. همان. B وَ اعْلَمْ یَا ابْنَ آدَمَ اَنَّ مِنْ وَرَاءِ هَذَا اَعْظَمَ وَ اَفْظَعَ وَ اَوْجَعَ لِلْقُلُوبِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ «ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ» یَجْمَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ ذَلِکَ یَوْمٌ «یُنْفَخُ فِی الصُّورِ» وَ تُبَعْثَرُ فِیهِ الْقُبُورُ وَ ذَلِکَ یَوْمُ الْآزِفَةِ - «اِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ کاظِمِینَ» وَ ذَلِکَ یَوْمٌ لَاتُقَالُ فِیهِ عَثْرَةٌ وَ لَایُؤْخَذُ مِنْ اَحَدٍ فِدْیَةٌ وَ لَاتُقْبَلُ مِنْ اَحَدٍ مَعْذِرَةٌ وَ لَالِاَحَدٍ فِیهِ مُسْتَقْبَلُ تَوْبَةٍ لَیْسَ اِلَّا الْجَزَاءَ بِالْحَسَنَاتِ وَ الْجَزَاءَ بِالسَّیِّئَاتِ فَمَنْ کَانَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ عَمِلَ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا مِثْقَالَ ذَرَّةٍ مِنْ خَیْرٍ وَجَدَهُ وَ مَنْ کَانَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ عَمِلَ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا مِثْقَالَ ذَرَّةٍ مِنْ شَرٍّ وَجَدَهُ...

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 31

متن:

قُلْ اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْكُمُ اللهُ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ

لغات:

«محبّت»به معنای اراده ی خوبی به مراد و یا متعلّق مراد است، مانند این که می گویی: احبّ زیدا و احبّ اکرام زید؛و«محبّة الله»و دوستی خداوند نسبت به بنده،اراده ی ثواب است نسبت به او، و «محبّة العبد لله» اراده ی طاعت خداوند است به خاطر دوستی با او،و اطاعت از شیطان به خاطر محبّت به او نیست بلکه به خاطر محبّت و شهوت به گناهی است که او به آن امر می کند.

ترجمه:

[ای رسول من به مردم] بگو: اگر خدا را دوست می دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهان تان را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است.

ص: 56

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

خداوند در کتاب محکم خود می فرماید: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما اَرْسَلْناكَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا»(1) در این آیه خداوند اطاعت از پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را همراه اطاعت خود و معصیت او را همراه معصیت خود قرار داده است، و این دلیل بر آن است که خداوند اطاعت مردم را تفویض به او نموده و او را نسبت به کسانی که از خدا اطاعت و یا نافرمانی می کنند شاهد قرار داده، و این معنا

را در چند آیه از قرآن بیان نموده است چنان که درترغیب بر اطاعت و تصدیق و قبول دعوت پیامبر خود(صلی الله علیه و آله)می فرماید: «قُلْ اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ». بنابراین پیروی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) محبّت خداست و خشنودی اوسبب آمرزش گناهان وکمال رستگاری و وجوب بهشت است، چنان که اعراض و دشمنی با او سبب دشمنی با خدا و خشم و سخط او خواهد بود و بنده در آن صورت اهل آتش می باشد چنان که خداوند می فرماید:«وَ مَنْ یَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْاَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ»(2) و مقصود از کفر در این آیه انکار نبوّت و نافرمانی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است.(3)

ص: 57


1- 55.. سوره ی نسا، آیه ی 80.
2- 56.. سوره ی هود، آیه ی 17.
3- 57.. وَ قَالَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما اَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا»،فَقَرَنَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِهِ وَ مَعْصِیَتَهُ بِمَعْصِیَتِهِ فَکَانَ ذَلِکَ دَلِیلًا عَلَى مَا فَوَّضَ اِلَیْهِ وَ شَاهِدًا لَهُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَهُ وَ عَصَاهُ وَ بَیَّنَ ذَلِکَ فِی غَیْرِ مَوْضِعٍ مِنَ الْکِتَابِ الْعَظِیمِ فَقَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی التَّحْرِیضِ عَلَى اتَّبَاعِهِ وَ التَّرْغِیبِ فِی تَصْدِیقِهِ وَ الْقَبُولِ بِدَعْوَتِهِ قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ فَاتِّبَاعُهُ(صلی الله علیه و آله) مَحَبَّةُ اللَّهِ وَ رِضَاهُ غُفْرَانُ الذُّنُوبِ وَ کَمَالُ الْفَوْزِ وَ وُجُوبُ الْجَنَّةِ وَ فِی التَّوَلِّی عَنْهُ وَ الْاِعْرَاضِ مُحَادَّةُ اللَّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ وَ الْبُعْدُ مِنْهُ مُسْکِنُ النَّارِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ: «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْاَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ» یَعْنِی الْجُحُودَ بِهِ وَ الْعِصْیَانَ لَه. [فروع کافی، ج 8، ص 26؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 276] B

امام صادق(علیه السلام) صحیفه ای را به اصحاب خود نشان داد که در آن نوشته شده بود:

بدانید که اگر خداوند به بنده ی خود نظر خیری داشته باشد، نسبت به پذیرش اسلام شرح صدر و سینه ی بازی به او می دهد و در آن هنگام زبان او به حق گویا می شود و قلب او با حق پیوند می خورد و به دستورات اسلام عمل می کند و هنگامی که خداوند چنین چیزهایی را برای او جمع نمود اسلام او کامل می شود و چون از دنیا می رود نزد خداوند از مسمانان واقعی خواهد بود.

اگر خداوند به بنده ای نظر خیر نداشته باشد، او را به خود وا می گذارد و سینه ی او را از پذیرش حق تنگ خواهد نمود و اگر حقّی بر زبان او جاری شود، قلب او بر آن ثابت نیست از این رو به آن عمل نخواهد نمود و هنگامی که با این حالت بمیرد،نزد خداوند از منافقین خواهد بود و آن چه از حقّ بر زبان او جاری شده و اعتقاد به آن نداشته و توفیق انجام آن را پیدا نکرده برای او حجّت خواهد بود».

سپس فرمود:

پس شما از خدا بترسید و از او بخواهید تا سینه های شما را برای پذیرش اسلام باز نماید و زبان های شما را به حق گویا نماید، تا با این حالت بمیرید و خداوند شما را با صالحان محشور کند و لا قوّة الّا بالله و الحمد لله ربّ العالمین.

تا این که فرمود:

و هر کس دوست بدارد که بداند خداوند او را دوست می دارد، باید از خدا اطاعت کند و از ما نیز پیروی نماید، آیا سخن خدا را به پیامبر خود نشنیده است که می فرماید: «قُلْ اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُم»؟

ص: 58

تا این که فرمود:

به خدا سوگند هیچ بنده ای از خدا اطاعت نمی کند، جز آن که خداوند اطاعت ما را شرط اطاعت او از خود قرار می دهد، و به خدا سوگند هیچ بنده ای از ما اطاعت نمی کند جز آن که خداوند او را دوست می دارد، و هیچ بنده ای از اطاعت ما سرپیچی نمی کند جز آن که او ما را دشمن می دارد و نافرمانی خدا را خواهد نمود و کسی که با نافرمانی خدا بمیرد، خداوند او را خوار و ذلیل می کند و با صورت او را به آتش می افکند؛ و الحمد لله ربّ العالمین.(1)

ص: 59


1- 58.. وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ اِذَا اَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْرًا شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْاِسْلامِ فَاِذَا اَعْطَاهُ ذَلِکَ اَنْطَق لِسَانَهُ بِالْحَقِّ وَ عَقَدَ قَلْبَهُ عَلَیْهِ فَعَمِلَ بِهِ فَاِذَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِکَ تَمَّ لَهُ اِسْلَامُهُ وَ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ اِنْ مَاتَ عَلَى ذَلِکَ الْحَالِ مِنَ الْمُسْلِمِینَ حَقًّا وَ اِذَا لَمْ یُرِدِ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْرًا وَکَلَهُ اِلَى نَفْسِهِ وَ کَانَ صَدْرُهُ ضَیِّقًا حَرَجًا فَاِنْ جَرَى عَلَى لِسَانِهِ حَقٌّ لَمْ یُعْقَدْ قَلْبُهُ عَلَیْهِ وَ اِذَا لَمْ یُعْقَدْ قَلْبُهُ عَلَیْهِ لَمْ یُعْطِهِ اللَّهُ الْعَمَلَ بِهِ فَاِذَا اجْتَمَعَ ذَلِکَ عَلَیْهِ حَتَّى یَمُوتَ وَ هُوَ عَلَى تِلْکَ الْحَالِ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْمُنَافِقِینَ وَصَارَ مَا جَرَى عَلَى لِسَانِهِ مِنَ الْحَقِّ الَّذِی لَمْ یُعْطِهِ اللَّهُ اَنْ یُعْقَدَ قَلْبُهُ عَلَیْهِ وَ لَمْ یُعْطِهِ الْعَمَلَ بِهِ حُجَّةً عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ سَلُوهُ اَنْ یَشْرَحَ صُدُورَکُمْ لِلْاِسْلَامِ وَ اَنْ یَجْعَلَ اَلْسِنَتَکُمْ تَنْطِقُ بِالْحَقِّ حَتَّى یَتَوَفَّیکُمْ وَ اَنْتُمْ عَلَى ذَلِکَ وَ اَنْ یَجْعَلَ مُنْقَلَبَکُمْ مُنْقَلَبَ الصَّالِحِینَ قَبْلَکُمْ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ.. وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* وَ مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَعْلَمَ اَنَّ اللَّهَ یُحِبُّهُ فَلْیَعْمَلْ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ لْیَتَّبِعْنَا اَ لَمْ یَسْمَعْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهِ لَایُطِیعُ اللَّهَ عَبْدٌ اَبَدًا اِلَّا اَدْخَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی طَاعَتِهِ اتِّبَاعَنَا وَ لَاوَ اللَّهِ لَایَتَّبِعُنَا عَبْدٌ اَبَدًا اِلَّا اَحَبَّهُ اللَّهُ وَ لَاوَ اللَّهِ لَایَدَعُ اَحَدٌ اتِّبَاعَنَا اَبَدًا اِلَّا اَبْغَضَنَا وَ لَاوَ اللَّهِ لَایُبْغِضُنَا اَحَدٌ اَبَدًا اِلَّا عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ مَاتَ عَاصِیًا لِلَّهِ اَخْزَاهُ اللَّهُ وَ اَکَبَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِی النَّارِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین. [فروع کافی، ج 8، ص 13؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 276]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آیا دین چیزی جز محبّت است و سپس فرمود:خداوند می فرماید:«قُلْ اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّه»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

من بر کسانی از این امّت که حقّ ما را شناخته باشند امید نجات دارم، جز برای سه نفر: 1. کسی که حامی سلطان ستم گر باشد. 2. کسی که هواپرست باشد.3. کسی که گناه علنی و آشکار انجام بدهد.

سپس این آیه را تلاوت نمود:

«قُلْ اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّه».(2)

برید عجلی گوید: خدمت امام باقر(علیه السلام) بودم که مردی از خراسان با پای پیاده وارد

شد و پاهای خود را نشان داد که پاره شده بود و عرض کرد: «به خدا سوگند محبّت شما

خانواده مرا این گونه به این جا آورده است.»

امام باقر(علیه السلام) به او فرمود:

به خدا سوگند اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند او را با ما محشور خواهد نمود؛و آیا دین جز محبّت و دوستی است؟ خداوند می فرماید: «قُلْ اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّه» و می فرماید: «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ اِلَیْهِمْ».

ص: 60


1- 59.. قَالَ لِی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): هَلِ الدِّینُ اِلَّا الْحُبُّ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّه. [خصال، ص 21]
2- 60.. ثُمَّ قَالَ اِنِّی لَاَرْجُو النَّجَاةَ لِمَنْ عَرَفَ حَقَّنَا مِنْ هَذِهِ الْاُمَّةِ اِلَّا لِاَحَدِ ثَلَاثَةٍ صَاحِبِ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ صَاحِبِ هَوًى وَ الْفَاسِقِ الْمُعْلِنِ. ثُمَّ تَلَا: قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ. [فروع کافی، ج 8، ص 128]

سپس فرمود: «آیا دین جز محبّت و دوستی است؟!»(1)

به امام صادق(علیه السلام) گفته شد:

فدای شما شوم، ما به نام های شما و اجداد شما نام گذاری شده ایم. آیا این برای ما نفعی دارد؟

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آری! به خدا سوگند، آیا دین،چیزی جز محبّت است؟ آری خداوند فرموده است: «قُلْ اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّه».(2)

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 32

متن:

قُلْ اَطیعُوا اللهَ وَ الرَّسُولَ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْكافِرینَ

لغات:

«اطاعت» پیروی از داعی است نسبت به آن چه امر می کند و یا ارادهی اوست همراه

ص: 61


1- 61.. وَ عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْعِجْلِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) اِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ قَادِمٌ مِنْ خُرَاسَانَ مَاشِیًا فَاَخْرَجَ رِجْلَیْهِ وَ قَدْ تَغَلَّفَتَا وَ قَالَ اَمَا وَ اللَّهِ مَا جَاءَنِی مِنْ حَیْثُ جِئْتُ اِلَّا حُبُّکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ اللَّهِ لَوْ اَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ الدِّینُ اِلَّا الْحُبُّ اِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ الْآیَةَ وَ قَالَ «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ اِلَیْهِمْ» وَ هَلِ الدِّینُ اِلَّا الْحُب.[تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 190]
2- 62.. عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قِیلَ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ اِنَّا نُسَمِّی بِاَسْمَائِکُمْ وَ اَسْمَاءِ آبَائِکُمْ فَیَنْفَعُنَا ذَلِکَ فَقَالَ اِی وَ اللَّهِ وَ هَلِ الدِّینُ اِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 191؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 277]

با محبّت داعی و آمر، مانند اطاعت از خدا و اولیای او و یا محبّت چیزی که داعی او را به آن امر می کند مانند اطاعت از شیطان نسبت به حبّ دنیا و شهوات.

ترجمه:

[ای رسول من!]بگو:خدا و رسول را اطاعت کنید،پس اگر روی گردان شدند،قطعا خداوند کافران را دوست نمی دارد.

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

در کتاب تحف العقول آمده که عدّه ای از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن حضرت را در تقسیم غنایم متّهم نمودند و گفتند:او ناعادلانه غنایم را تقسیم نموده است.پس امیر المؤمنین(علیه السلام) خطبه ای خواند و فرمود:

ما پروردگار و ولیّ نعمت خود را می ستاییم و نعمت های ظاهری و باطنی را تنها از ناحیه ی خدا می دانیم، او این نعمت ها را به ما بخشیده تا بر ما لطف کند و منّتی بر ما گزارد و ما را بیازماید که آیا سپاس گزاریم و یا ناسپاسیم، و هر کس شاکر و سپاس گزار باشد خداوند نعمت خود را بر او می افزاید و هر کس ناسپاسی کند او را عذاب خواهد نمود.

من شهادت می دهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و شریکی برای او نیست و او غنیّ و بی نیاز است؛و گواهی می دهم که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)بنده و فرستاده ی اوست و به سبب او به مردم و شهرها و چهارپایان و جانوارن رحمت خدا می رسد و خدا به برکت او بر ما منّت و تفضّل می نماید.(1)

ص: 62


1- 63.. اَمَّا بَعْدُ اَیُّهَا النَّاسُ فَاِنَّا نَحْمَدُ رَبَّنَا وَ اِلَهَنَا وَ وَلِیَّ النِّعْمَةِ عَلَیْنَا ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً بِغَیْرِ حَوْلٍ مِنَّا وَ لَاقُوَّةٍ اِلَّا امْتِنَانًا عَلَیْنَا وَ فَضْلًا لِیَبْلُوَنَا اَ نَشْکُرُ اَمْ نَکْفُرُ فَمَنْ شَکَرَ زَادَهُ وَ مَنْ کَفَرَ عَذَّبَهُ. B وَ اَشْهَدُ اَنْ لَااِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ اَحَدًا صَمَدًا.وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ بَعَثَهُ رَحْمَةً لِلْعِبَادِ وَ الْبِلَادِ وَ الْبَهَائِمِ وَ الْاَنْعَامِ نِعْمَةً اَنْعَمَ بِهَا وَ مَنًّا وَ فَضْلًا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ.

سپس فرمود:

بهترین مردم نزد خداوند در عظمت و منزلت مطیع ترین و داناترین آنان در اطاعت از خدا و رسول و پیروی از کتاب و سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) می باشند، اکنون این کتاب خدا و این عهد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و سیره ی اوست و کسی جاهل به آن نیست،مگر نادان و یا مخالف و یا معاند باشد و خداوند می فرماید: «یا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوبًا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقاكُم.»(1)بنابراین اهل تقوا دارای شرافت و کرامت و مورد محبّت خدا هستند و نیز خداوند درباره ی اطاعت کنندگان از خدا و رسول خود می فرماید: «اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ

فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیم»و نیز می فرماید:«اَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْكافِرِین».(2)

ص: 63


1- 64.. سوره ی حجرات، آیه ی 13.
2- 65.. فَاَفْضَلُ النَّاسِ اَیُّهَا النَّاسُ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً وَ اَعْظَمُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ خَطَرًا اَطْوَعُهُمْ لِاَمْرِ اللَّهِ وَ اَعْمَلُهُمْ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ اَتْبَعُهُمْ لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اَحْیَاهُمْ لِکِتَابِ اللَّهِ فَلَیْسَ لِاَحَدٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عِنْدَنَا فَضْلٌ اِلَّا بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ وَ اتِّبَاعِ کِتَابِهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله). هَذَا کِتَابُ اللَّهِ بَیْنَ اَظْهُرِنَا وَ عَهْدُ نَبِیِّ اللَّهِ وَ سِیرَتُهُ فِینَا لَایَجْهَلُهَا اِلَّا جَاهِلٌ مُخَالِفٌ مُعَانِدٌ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ اللَّهُ یا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوبًا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقاکُمْ فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ فَهُوَ الشَّرِیفُ الْمُکْرَم الْمُحَبُّ وَ کَذَلِکَ اَهْلُ طَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِ اللَّهِ یَقُولُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ وَ قَالَ اَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ.

سپس با صدای بلند فرمود:

ای مهاجرین و ای انصار و ای جمعیّت مسلمانان! آیا شما با اسلام خود بر خدا و رسول او منّت می گذرید؟! در حالی که خدا و رسول او بر شما منت دارند، اگر در اسلام خود صادق باشید...؟

تا این که فرمود:

و امّا این غنایم نسبت به همه ی مجاهدین یکسان و بالسویّه است و خداوند آن را تقسیم نموده و آن ها مال الله است و شما عباد الله و مسلمان هستید و این کتاب خداست که ما به آن اقرار داریم و به حقانیّت آن گواهی می دهیم و مسلمان هستیم؛ و این عهد و سیره ی پیامبر ماست که می دانید، پس شما باید تسلیم دستور خدا و رسول او باشید.

رحمت خدا بر شما باد و هر کس راضی به حکم خدا نیست به هر راهی می خواهد برود، چرا که عامل به طاعت خدا و حاکم به حکم خدا از کسی هراسی ندارد.چنان که خداوند می فرماید: «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون» و می فرماید:«اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» از خدای خود مسالت می کنیم که ما و شما را از اهل طاعت خود قرار بدهد و رغبت ما و شما را به وعده های خود معطوف نماید، شما شنیدید آن چه من گفتم؛ و من برای خود و شما از خداوند درخواست مغفرت و آمرزش می نمایم.(1)

ص: 64


1- 66.. ثُمَّ صَاحَ بِاَعْلَى صَوْتِهِ: یَا مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْاَنْصَارِ وَ یَا مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ اَ تَمُنُّونَ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ بِاِسْلَامِکُمْ وَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ الْمَنُّ عَلَیْکُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقِین... فَاَمَّا هَذَا الْفَیْ ءُ فَلَیْسَ لِاَحَدٍ فِیهِ عَلَى اَحَدٍ اَثَرَةٌ قَدْ فَرَغَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَسْمِهِ فَهُوَ مَالُ اللَّهِ وَ اَنْتُمْ عِبَادُ اللَّهِ الْمُسْلِمُونَ وَ هَذَا کِتَابُ اللَّهِ بِهِ اَقْرَرْنَا وَ عَلَیْهِ شَهِدْنَا وَ لَهُ اَسْلَمْنَا وَ عَهْدُ نَبِیِّنَا بَیْنَ اَظْهُرِنَا فَسَلِّمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَمَنْ لَمْ یَرْضَ بِهَذَا فَلْیَتَوَلَّ کَیْفَ شَاءَ فَاِنَّ الْعَامِلَ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ الْحَاکِمَ بِحُکْمِ اللَّهِ لَاوَحْشَةَ عَلَیْهِ اُولَئِکَ الَّذِینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ نَسْاَلُ اللَّهَ رَبَّنَا وَ اِلَهَنَا اَنْ یَجْعَلَنَا وَ اِیَّاکُمْ مِنْ اَهْلِ طَاعَتِهِ وَ اَنْ یَجْعَلَ رَغْبَتَنَا وَ رَغْبَتَکُمْ فِیمَا عِنْدَهُ اَقُولُ مَا سَمِعْتُمْ وَ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِی وَ لَکُمْ. [تحف العقول، ص 183؛ بحار الانوار، ج 32، ص 20]B

سوره ی آل عمران [3]، آیات 33 الی 34

متن:

اِنَّ اللهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ اِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ ذُرّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ

لغات:

«اصطفاء»به معنای انتخاب و اختیار است،و«اصطفاء و اختیار و اجتباء»نظایرند،و اصطفاء، افتعال از صفوة است و صافی نقیّ از کدورت است، و خداوند خلوص باطن اولیای خود را تشبیه به صفای ظاهر نموده یعنی پیامبران از پلیدی دور هستند.معنای «آل» و «ذریّة» در ذیل آیه ی «واذ نجّیناكم من آل فرعون» و آیه ی «قال ومن ذریّتی» بیان شد.

ترجمه:

به یقین خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را برگزید و آنان را بر جهانیان برتری

داد، فرزندانی که برخی از [نسل] بعض دیگرند و خداوند شنوا و داناست.

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

شیخ طوسی در کتاب امالی با سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل نموده که آن حضرت

این آیه را این چنین قرائت می نمود: «اِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ اِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ

ص: 65

وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَى الْعَالَمِینَ». سپس فرمود: «مخالفین، «آل محمّد(علیهم السلام)» را از این آیه حذف نمودند.»(1)

مرحوم طبرسی نیز گوید:

قرائت اهل بیت(علیهم السلام)«آل محمّد علی العالمین» است.(2)

مامون الرّشید به حضرت رضا(علیه السلام) عرض کرد: «آیا خدا عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را بر سایر امّت فضیلت داده است؟» حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: «آری، خداوند در کتاب خود آنان را بر سایر امّت فضیلت داده است.» مامون گفت: «در کدام آیه؟»

امام(علیه السلام) فرمود:

در آیه ی «اِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ اِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ * ذُرّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ».(3)

سپس فرمود:

عترت داخل در آل ابراهیم اند؛ چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)از فرزندان ابراهیم است و به دعای او [که گفت:«وَ اجْنُبْنی وَ بَنِیَّ اَنْ نَعْبُدَ اْلاَصْنامَ»]پیامبر و اهل بیت او(علیهم السلام) به دنیا آمدند؛ و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز نقل شده که فرمود: «اَنَا دَعْوَةُ اَبِی اِبْرَاهِیم».

ص: 66


1- 67.. قَالَ: سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) یَقُولُ: کَانَ یَقْرَاُ: «اِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ اِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَى الْعَالَمِینَ» قَالَ: هَکَذَا اُنْزِلَتْ. [امالی، ج 1، ص 306]
2- 68.. وَ فِی قِرَاءَةِ اَهْلِ الْبَیْت: وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَى الْعَالَمِینَ. [مجمع البیان، ج 2، ص 287]
3- 69.. فَقَالَ الْمَاْمُونُ هَلْ فَضَّلَ اللَّهُ الْعِتْرَةَ عَلَى سَائِرِ النَّاسِ فَقَالَ اَبُو الْحَسَنِ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَبَانَ فَضْلَ الْعِتْرَةِ عَلَى سَائِرِ النَّاسِ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ فَقَالَ لَهُ الْمَاْمُونُ وَ اَیْنَ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ اِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ اِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.

برخی از علمای اهل تسنّن نیز مانند ثعلبی از ابی وائل نقل کرده که گوید:

در قرآن عبد الله بن مسعود چنین قرائت شده:«انّ الله اصطفی آدم و نوحًا و آل ابراهیم وَ آل محمّد علی العالمین».(1)

محمّد بن قطبی گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

مردم از سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر درباره ی علی(علیه السلام) غافل شدند، چنان که از قصّه ی مشربهی امّ ابراهیم غافل شدند. آنان در مشربهی امّ ابراهیم به عیادت

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند وچون علی(علیه السلام) وارد شد و خواست به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزدیک شود، او را جا ندادند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چون دید آنان، جا برای علی(علیه السلام) باز نمی کنند، صدا زد: ای مردم! برای علی جا باز کنید.

سپس دست علی(علیه السلام) را گرفت و او را بر روی بستر خود نشاند و فرمود: ای مردم!

این ها اهل بیت من هستند، آیا شما با بودن من به آنان توهین می کنید؟!

سپس فرمود:

به خدا سوگند، اگر من از بین شما بروم،خدا از شما غایب نخواهد بود.همانا روح و راحت و رضوان و شادی و بشارت و دوستی و محبّت برای کسی خواهد بود که ولایت علی(علیه السلام) را بپذیرد و به او اقتدا نماید و تسلیم او و اصیای بعد از او باشد.

چنین کسانی را من قطعا در شفاعت خود داخل خواهم نمود؛چرا که آنان پیروان من هستند و کسی که پیرو من باشد از من خواهد بود، همانند این که پیروان ابراهیم از ابراهیم اند و ابراهیم(علیه السلام) از من است و دین او دین من است و دین من دین

ص: 67


1- 70.. قَالَ قَرَاْتُ فِی مُصْحَفِ عَبْدِ اللَّهِ [وَ] هُوَ ابْنُ مَسْعُودٍ اِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ اِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَى الْعَالَمِین. [شواهد التنزیل، ج 1، ص 118]

اوست و سنّت او سنّت من است و فضل او از فضل من است و من افضل از او هستم و فضل من از فضل اوست و فضل او از فضل من است و تصدیق سخن من تصدیق سخن خداوند است که می فرماید: «ذُرّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ».

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این سخنان را در مشربه ی امّ ابراهیم هنگامی که مردم از او عیادت نمودند فرمود.(1)

ابوحمزه ثمالی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که نبوّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) پایان یافت و عمر او به آخر رسید خداوند به او وحی نمود: ای محمّد! تو وظیفه ی نبوّت خود را انجام دادی و عمر تو به پایان

رسید، پس ایمان و اسم اعظم و میراث علم و آثار نبوّت را در ذریّه خود قرار ده

ص: 68


1- 71.. قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): یَقُولُ النَّاسُ غَفَلُوا قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی عَلِیٍّ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ کَمَا غَفَلُوا یَوْمَ مَشْرَبَةِ اُمِّ اِبْرَاهِیمَ اَتَاهُ النَّاسُ یَعُودُونَهُ فَجَاءَ عَلِیٌّ(علیه السلام) لِیَدْنُوَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَلَمْ یَجِدْ مَکَانًا فَلَمَّا رَاَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اَنَّهُمْ لَایُوَسِّعُونَ لِعَلِیٍّ(علیه السلام) نَادَى یَا مَعْشَرَ النَّاسِ فَرِّجُوا لِعَلِیٍّ. ثُمَّ اَخَذَ بِیَدِهِ فقعده [فَقَعَدَ] مَعَهُ عَلَى فِرَاشِهِ ثُمَّ قَالَ یَا مَعْشَرَ النَّاسِ هَؤُلَاءِ اَهْلُ بَیْتِی تَسْتَخِفُّونَ بِهِمْ وَ اَنَا حَیٌّ بَیْنَ ظَهْرَانَیْکُمْ؟! اَمَّا وَ اللَّهِ لَئِنْ غِبْتُ عَنْکُمْ فَاِنَّ اللَّهَ لَایَغِیبُ عَنْکُمْ اِنَّ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ الْبِشْرَ وَ الْبِشَارَةَ وَ الْحُبَّ وَ الْمَحَبَّةَ لِمَنِ ائْتَمَّ بِعَلِیٍّ وَ وَلَایَتِهِ وَ سَلَّمَ لَهُ وَ لِلْاَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ. حَقًّا لَاُدْخِلَنَّهُمْ فِی شَفَاعَتِی لِاَنَّهُمْ اَتْبَاعِی وَ مَنْ تَبِعَنِی فَاِنَّهُ مِنِّی مَثَلٌ جَرَى فِی مَنِ اتَّبَعَ اِبْرَاهِیمَ لِاَنِّی مِنْ اِبْرَاهِیمَ وَ اِبْرَاهِیمُ مِنِّی دِینُهُ دِینِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی وَ فَضْلُهُ مِنْ فَضْلِی وَ اَنَا اَفْضَلُ مِنْهُ وَ فَضْلِی لَهُ فَضْلٌ تَصْدِیقُ قَوْلِی قَوْلُهُ تَعَالَى ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله). وثبت قَدِمَ فِی مَشْرَبَةِ اُمِّ اِبْرَاهِیمَ حِینَ عَادَهُ النَّاسُ فِی مَرَضِهِ قَالَ هَذَا. [بصائر الدّرجات، ج 1، ص 65، باب 23؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 191]

و میراث نبوّت را قطع مکن، همان گونه که من از زمان آدم تا کنون قطع نکرده ام و خانه های انبیا و پیامبران از آن قطع نشده است.

سپس فرمود:

و این معنای آیه ی «اِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ اِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَى

الْعَالَمِینَ * ذُرّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ» است و خداوند تا کنون علم را از بین مردم برنداشته و جهل را به جای آن قرار نداده و امر رسالت را به کسی جز ملک مقرّب و یا نبی مرسل نسپرده و همواره رسولانی از ملائکه را امر نموده و آنان را به آن چه دوست می داشته امر کرده و از آن چه دوست نمی داشته نهی نموده است و این گونه دانش خود را به پیامبران و برگزیدگان و اعوان و [اوصیای] آنان و ذریّه پیامبران یکی پس از دیگری رسانده است.

چنان که می فرماید: «فَقَدْ آتَیْنا آلَ اِبْراهیمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْكًا عَظیمًا»و مقصود از «كتاب» نبوّت است و مقصود از «حكمت» حکمای از پیامبران و برگزیدگان است و مقصود از «ملك عظیم» برگزیدگان یعنی ائمّه هداتند و همه این ها مراد از «ذُرّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ» است و آنان بقیّه و عاقبة و حافظین میثاق نامیده می شوند و [تنها] علما و ولاة امر، حقّ استنباط علم و هدایت [مردم] را دارند.(1)

ص: 69


1- 72.. لَمَّا قَضَى مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) نُبُوَّتَهُ وَ اسْتُکْمِلَتْ اَیَّامُهُ اَوْحَى اللَّهُ یَا مُحَمَّدُ قَدْ قَضَیْتَ نُبُوَّتَکَ وَ اسْتَکْمَلْتَ اَیَّامَکَ فَاجْعَل الْعِلْمَ الَّذِی عِنْدَکَ مِنَ الْاِیمَانِ وَ الِاسْمِ الْاَکْبَرِ وَ مِیرَاثِ الْعِلْمِ وَ آثَارِ عِلْمِ النُّبُوَّةِ فِی الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ فَاِنِّی لَمْ اَقْطَعِ الْعِلْمَ وَ الْاِیمَانَ وَ الِاسْمَ الْاَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ مِنَ الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ کَمَا لَمْ اَقْطَعْهَا مِنْ بُیُوتَاتِ الْاَنْبِیَاءِ الَّذِینَ کَانُوا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اَبِیکَ آدَمَ. B وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ اِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ وَ اِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ تَعَالَى لَمْ یَجْعَلِ الْعِلْمَ جَهْلًا وَ لَمْ یَکِلْ اَمْرَهُ اِلَى اَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ لَااِلَى مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَ لَااِلَى نَبِیٍّ مُرْسَلٍ وَ لَکِنَّهُ اَرْسَلَ رُسُلًا مِنْ مَلَائِکَتِهِ فَقَالَ لَهُ کَذَا وَ کَذَا یَاْمُرُهُمْ بِمَا یَجِبُ وَ یَنْهَاهُمْ عَمَّا یُکْرَهُ فَقَصَّ عَلَیْهِ اَمْرَ خَلْقِهِ بِعِلْمٍ فَعَلِمَ ذَلِکَ الْعِلْمَ وَ عَلَّمَ اَنْبِیَاءَهُ وَ اَصْفِیَاءَهُ مِنَ الْاَنْبِیَاءِ وَ الْاَعْوَانِ وَ الذُّرِّیَّةِ الَّتِی بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ. فَذَلِکَ قَوْلُهُ فَقَدْ آتَیْنا آلَ اِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا فَاَمَّا الْکِتَابُ فَهُوَ النُّبُوَّةُ وَ اَمَّا الْحِکْمَةُ فَهُمُ الْحُکَمَاءُ مِنَ الْاَنْبِیَاءِ فِی الصَّفْوَةِ وَ اَمَّا الْمُلْکُ الْعَظِیمُ فَهُمُ الْاَئِمَّةُ الْهُدَاةُ فِی الصَّفْوَةِ وَ کُلُّ هَؤُلَاءِ مِنَ الذُّرِّیَّةِ الَّتِی بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ الَّتِی جَعَلَ فِیهِمُ الْبَقِیَّةَ وَ فِیهِمُ الْعَاقِبَةُ وَ حِفْظُ الْمِیثَاقِ حَتَّى یَنْقَضِیَ الدُّنْیَا وَ لِلْعُلَمَاءِ وَ لِوُلَاةِ الْاَمْرِ الِاسْتِنْبَاطُ لِلْعِلْمِ وَ الْهِدَایَة. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 111؛ بحار الانوار، ج 23، ص 226]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

روح و راحت و رحمت و شکوفایی و یسیر و یسار و رضا و رضوان و نجات و رستگاری و تقرّب به خدا و محبّت خدا و رسول او، برای کسی است که علی(علیه السلام) را دوست بدارد و به اوصیای او اقتدا کند و بر من واجب است که آنان را داخل در شفاعت خود نمایم و بر پروردگار من حق است که دعای من را درباره ی آنان اجابت نماید، چرا که دوستان علی، پیروان من هستند و کسی که از من پیروی کند از من خواهد بود...(1)

ص: 70


1- 73.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الرَّوْحُ وَ الرَّاحَةُ وَ الرَّحْمَةُ وَ النُّصْرَةُ وَ الْیُسْرُ وَ الْیَسَارُ وَ الرِّضَا وَ الرِّضْوَانُ وَ الْمَخْرَجُ وَ الْفَلْجُ وَ الْقُرْبُ وَ الْمَحَبَّةُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ لِمَنْ اَحَبَّ عَلِیًّا وَ ائْتَمَّ بِالْاَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ حَقًّا عَلَیَّ اَنْ اُدْخِلَهُمْ فِی شَفَاعَتِی وَ حَقٌّ عَلَى رَبِّی اَنْ یَسْتَجِیبَ لِی فِیهِمْ لِاَنَّهُمْ اَتْبَاعِی وَ مَنْ تَبِعَنِی فَاِنَّهُ مِنِّی مَثَلُ اِبْرَاهِیمَ جَرَى فِیَّ لِاَنَّهُ مِنِّی وَ اَنَا مِنْهُ وَ دِینُهُ دِینِی وَ دِینِی دِینُهُ وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی وَ سُنَّتِی سُنَّتُهُ وَ فَضْلِی فَضْلُهُ وَ اَنَا اَفْضَلُ مِنْهُ وَ فَضْلِی لَهُ فَضْلٌ وَ ذَلِکَ تَصْدِیقُ قَوْلِ رَبِّی «ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیم». [تفسیر عیّاشی،ج 1، ص 192]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

کسی که گمان کند رشته وحی تمام شده است دروغ گفته،چرا که مشیّت و اراده خداوند [نسبت به هدایت مردم] ادامه دارد و او درباره ی مخلوق خود هر چه بخواهد اراده می کند، از این رو می فرماید: «ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»

سپس فرمود:

برنامه هدایت خداوند و نبوّت پیامبران تا آخر عالم تغییر نمی کند و آخر آن مانند اوّل آن است و اوّل آن مانند آخر آن است،پس اگر به شما خبر داده شود که در آینده رسالت معیّنی خواهد بود، همان گونه واقع خواهد شد و شکّی در آن نیست.(1)

امام باقر(علیه السلام) از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

چه می شود برخی از این مردم را که چون آل ابراهیم و آل عمران را یاد می کنند شاد می شوند و اگر آل محمّد رایاد کنند حال آنان دگرگون می شود و از آن خوش ندارند؟! سوگند به ذات مقدّس خدایی که جان محمّد به دست اوست اگر یکی از آنان عمل هفتاد پیامبر را انجام داده باشد، روز قیامت خداوند از او قبول نخواهد نمود تا ولایت من و ولایت علی بن ابی طالب (علیهما السلام) را با خود بیاورد.(2)

ص: 71


1- 74.. عن الرضا عن ابی جعفر(علیه السلام) من زعم انه قد فرغ من الامر فقد کذب لان المشیة لله فی خلقه یرید ما یشاء و یَفْعَلُ ما یُرِیدُ،قال الله«ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»آخرها من اولها و اولها من آخرها، فاذا اخبرتم بشی ء منها بعینه انه کائن و کان فی غیره منه فقد وقع الخبر على ما اخبرتم عنه. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 192]
2- 75.. عَنِ الْبَاقِرِ عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا بَالُ اَقْوَامٍ اِذَا ذَکَرُوا آلَ اِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ اسْتَبْشَرُوا وَ اِذَا ذَکَرُوا آلَ مُحَمَّدٍ اشْمَاَزَّتْ قُلُوبُهُمْ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَوْ اَنَّ اَحَدَهُمْ وَافَى بِعَمَلِ سَبْعِینَ نَبِیًّا یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ حَتَّى یُوَافِیَ بِوَلَایَتِی وَ وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِب(علیهما السلام).[تفسیر برهان، ج 3، ص 279]

در کتاب معانی الاخبار نقل شده که از امام صادق(علیه السلام)درباره ی معنای آل محمّد (صلی الله علیه و آله) سوال شد.

امام(علیه السلام) فرمود:

آل محمّد صلوات الله علیهم کسانی هستند که خداوند ازدواج آنان را با آن حضرت حرام نموده است.

و نیز فرمود:

آل محمّد صلوات الله علیهم ذریّه ی اویند؛و آل بیت او، ائمّه و جانشینان اویند؛و عترت او، اصحاب کسا هستند؛ و امّت او، مومنانی هستند که رسالت او را تصدیق نموده و به قرآن و عترت او تمسّک کرده اند؛ و عترت و اهل بیت او، کسانی هستند که خداوند درباره ی آنان فرمود: الَّذِینَ اَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیرًا، و قرآن و عترت دو خلیفه ی رسول خدا بعد از او هستند.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 35 الی 44

متن:

اِذْ قالَتِ امْرَاَتُ عِمْرانَ رَبِّ اِنّی نَذَرْتُ لَكَ ما فی بَطْنی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنّی اِنَّكَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ فَلَمّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ اِنّی وَضَعْتُها اُنْثى وَ اللهُ اَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ

ص: 72


1- 76.. اِنَّمَا آلُ مُحَمَّدٍ مَنْ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مُحَمَّدٍ نِکَاحَهُ. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَنْ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) قَالَ ذُرِّیَّتُهُ فَقُلْتُ اَهْلُ بَیْتِهِ قَالَ الْاَئِمَّةُ الْاَوْصِیَاءُ فَقُلْتُ مَنْ عِتْرَتُهُ قَالَ اَصْحَابُ الْعَبَاءِ فَقُلْتُ مَنْ اُمَّتُهُ قَالَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ صَدَقُوا بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُتَمَسِّکُونَ بِالثَّقَلَیْنِ اللَّذَیْنِ اُمِرُوا بِالتَّمَسُّکِ بِهِمَا کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِهِ اَهْلِ بَیْتِهِ الَّذِینَ اَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیرًا وَ هُمَا الْخَلِیفَتَانِ عَلَى الْاُمَّةِ بَعْدَهُ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 257؛ معانی الاخبار، ص93]

الذَّكَرُ كَاْلاُنْثى وَ اِنّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ اِنّی اُعیذُها بِكَ وَ ذُرّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ اَنْبَتَها نَباتًا حَسَنًا وَ كَفَّلَها زَكَرِیّا كُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَكَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقًا قالَ یا مَرْیَمُ اَنّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ اِنَّ اللهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ هُنالِكَ دَعا زَكَرِیّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْكَ ذُرّیَّةً طَیِّبَةً اِنَّكَ سَمیعُ الدُّعاءِ فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلّی فِی الْمِحْرابِ اَنَّ اللهَ یُبَشِّرُكَ بِیَحْیى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللهِ وَ سَیِّدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِیًّا مِنَ الصّالِحینَ قالَ رَبِّ اَنّى یَكُونُ لی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْكِبَرُ وَ امْرَاَتی عاقِرٌ قالَ كَذلِكَ اللهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ قالَ رَبِّ اجْعَلْ لی آیَةً قالَ آیَتُكَ اَلاّ تُكَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَةَ اَیّامٍ اِلّا رَمْزًا وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثیرًا وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ اْلاِبْكارِ وَ اِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ یا مَرْیَمُ اِنَّ اللهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمینَ یا مَرْیَمُ اقْنُتی لِرَبِّكِ وَ اسْجُدی وَ ارْكَعی مَعَ الرّاكِعینَ ذلِكَ مِنْ اَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیهِ اِلَیْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَیْهِمْ اِذْ یُلْقُونَ اَقْلامَهُمْ اَیُّهُمْ یَكْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَیْهِمْ اِذْ یَخْتَصِمُونَ

لغات:

«محرّر»در لغت دو معنا دارد: 1. مسلوب الحریّة لخدمة المسجد یعنی او را وقف خدمت به مسجد نمودن. 2. ماخوذ از تحریر کتاب، چنان که گفته می شود:حرّرت الکتاب تحریرًا یعنی اصلحته. «تقبّل» گرفتن و پذیرفتن با رضایت است، و اصل تقبّل از مقابله است. «وَضْع» به معنای حطّ و روی زمین قرار دادن است، و «وضع حمل زن» به معنای به دنیا آوردن فرزند است. «كفیل و كافل» کسی را گویند که تربیت و مؤنه کسی را تقبّل می کند، و «كفیل» به معنای ضامن شخص نیز آمده است. «محراب» محل نماز امام جماعت است و آن شریف ترین محل مسجد می باشد، و بعضی گفتهاند: محراب

ص: 73

از حرب گرفته شده، چرا که آن محل حرب و جنگ با شیطان است. «سیّد» یعنی صاحب

سودةٍ وعظمةٍ». «حصور» یعنی ممتنع از جماع و یا من یکتم سرّه. «عاقر» از زن ها و مردها

کسی را گویند که فرزند نمی آورد.«غلام»به جوانی گویند که طالب نکاح باشد،یعنی سنّ او در حد نیاز به نکاح رسیده باشد. «أوحی الله إلیه» یعنی «أرسل إلیه».

ترجمه:

[ای رسول من بیاد بیاور] زمانی را که همسر عمران [مادر مریم] گفت: پروردگارا! آن چه

من در شکم خود داردم نذر [خانه] تو کردم تا آزاد [از مشاغل دنیا] باشد [و تو را پرستش

کند] پس تو او را از من بپذیر همانا تو شنوا و دانایی (35) و چون فرزندش را به دنیا آورد

گفت: پروردگارا! من دختر زاییدم و خداوند به آن چه او زاییده بود داناتر بود و پسر مانند

دختر نیست و من نام او را مریم نهادم و او و فرزندانش را از شرّ شیطان رجیم در پناه تو قرا

دادم (36) پس خدایش مریم را به نیکی قبول نمود و او را نیکو پرورش نمود و زکریّا را

سرپرست او قرار داد. و هر بار زکریّا در محراب بر مریم وارد می شد، نزد او طعامی [آماده]

می یافت و می گفت: ای مریم! این طعام از کجا برای تو بوده؟ او در پاسخ می گفت: این از

جانب خداست و خداوند به هر کس بخواهد روزی بی شماری می دهد (37) از این روی زکریّا پروردگار خویش را خواند و گفت:خدایا فرزند پاک و پسندیده ای به من عطا کن، همانا تو شنونده [و اجابت کننده ی] دعایی (38) و هنگامی که او در محراب نماز می خواند ملائکه به او گفتند: خداوند تو را به یحیی بشارت می دهد و او تصدیق کننده ی کلمة الله [عیسی(علیه السلام)] و انسانی بززگوار و با تقوا و پیامبری از صالحین و نیکان است. (39) زکریّا گفت: پروردگارا! چگونه مرا فرزندی خواهد بود،در حالی که من پیر شده ام و همسرم نازا می باشد؟! [آن فرشته] گفت: [کار پروردگار تو] چنین است و خداوند هر کاری را بخواهد می کند (40) زکریّا گفت: پروردگارا! برای من نشانه ای قرار ده.

ص: 74

فرمود: نشانه این است که سه روز جز با اشاره با مردم سخن نگویی و پروردگار خویش را فراوان یاد کنی و صبح و شب او را تسبیح گویی (41)و بیاد آور زمانی را که فرشتگان به مریم گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاک نمود و بر زنان جهان فضیلت و برتری

داد (42) ای مریم! اطاعت از فرمان خدای خویش کن و سجده کن و با رکوع کنندگان

رکوع کن (43) [ای رسول من!] آن چه گفته شد از اخبار غیبی بود و ما آن ها را به تو وحی

نمودیم و گرنه در آن وقتی که آنان برای تکفّل مریم قلم های خود را [برای قرعه به آب]

می افکندند تا کدام یک از مریم سرپرستی کنند،تو نزد آنان نبودی و نیز هنگامی که کشمکش می کردند تو نزد آنان نبودی. (44)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مقصود از«امراة عمران»همسر عمران بن ماثان مادر مریم بتول جده ی عیسی دختر«قافوذا» می باشد و نام او «حنّه» بوده همان گونه که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.

در کتاب کافی از امام کاظم(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت به مرد نصرانی فرمود:

نام مادر مریم مرثا بوده و به زبان عربی«وَهیبَة»می شود.(1)

در تفسیر قمّی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند به عمران وحی نمود: من به تو پسری خواهم بخشید که سالم و مبارک باشد و ابکم و ابرص را شفا دهد و با اذن خداوند مرده را زنده کند و من او را پیامبری برای بنی اسراییل قرار می دهم. پس عمران این خبر را به همسر خود حَنَّه مادر مریم داد و چون او باردار شد، پیش خود گفت: او پسر خواهد بود. و چون فرزند خود را به دنیا آورد گفت: خدایا من دختری به دنیا آوردم و فرزند پسر مانند

ص: 75


1- 77..فَقَالَ اَبُو اِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) اَمَّا اُمُ مَرْیَمَ فَاسْمُهَا مَرْثَا وَ هِیَ وَهِیبَةُ بِالْعَرَبِیَّة. [تفسیر صافی، ج 1، ص 257؛ اصول کافی، ج 1، ص 479]

فرزند دختر نیست و دختر نمی تواند پیامبر باشد [او فکر می کرد آن فرزند موعود،مریم است، در حالی که چنین نبود] و چون خداوند عیسی(علیه السلام) را به مریم داد [معلوم شد که] او فرزندی بوده که خداوند بشارت او را به عمران داده است.(1)

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هرگاه ما درباره ی یکی از شما خبری دادیم و آن خبر درباره ی فرزند او و یا فرزندِ فرزند او انجام گرفت از ما گلایه و انکاری نکنید [ما دروغ به شما نگفته ایم، همان گونه که خداوند به عمران دروغ نگفت].(2)

ص: 76


1- 78.. فان الله تبارک و تعالى اوحى الى عمران انی واهب لک ذکرا یبرئ الاکمه و الابرص و یحیی الموتى باذن الله، فبشر عمران زوجته ذلک فحملت، فقالت رَبِّ اِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا للمحراب، و کانوا اذا نذروا نذرا جعلوا ولدهم للمحراب فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ اِنِّی وَضَعْتُها اُنْثى وَ اللَّهُ اَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْاُنْثى و انت وعدتنی ذکرا وَ اِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ اِنِّی اُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ فوهب الله لمریم عیسى(علیه السلام).
2- 79.. قَالَ وَ حَدَّثَنِی اَبِی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ اِنْ قُلْنَا لَکُمْ فِی الرَّجُلِ مِنَّا قَوْلًا فَلَمْ یَکُنْ فِیهِ کَانَ فِی وَلَدِهِ اَوْ وَلَدِ وَلَدِهِ فَلَا تُنْکِرُوا ذَلِکَ [تفسیر صافی، ج 1، ص 257؛ تفسیر قمّی، ج 1، ص 100] شبیه در کافی، مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ جَمِیعًا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ اللَّهَ تَعَالَى اَوْحَى اِلَى عِمْرَانَ اَنِّی وَاهِبٌ لَکَ ذَکَرًا سَوِیًّا مُبَارَکًا یُبْرِئُ الْاَکْمَهَ وَ الْاَبْرَصَ وَ یُحْیِی الْمَوْتَى بِاِذْنِ اللَّهِ وَ جَاعِلُهُ رَسُولًا اِلَى بَنِی اِسْرَائِیلَ فَحَدَّثَ عِمْرَانُ امْرَاَتَهُ حَنَّةَ بِذَلِکَ وَ هِیَ اُمُّ مَرْیَمَ فَلَمَّا حَمَلَتْ کَانَ حَمْلُهَا بِهَا عِنْدَ نَفْسِهَا غُلَامٌ فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ اِنِّی وَضَعْتُها اُنْثى... وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْاُنْثى اَیْ لَایَکُونُ الْبِنْتُ رَسُولًا یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ اللَّهُ اَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ فَلَمَّا وَهَبَ اللَّهُ تَعَالَى لِمَرْیَمَ عِیسَى کَانَ هُوَ الَّذِی بَشَّرَ بِهِ عِمْرَانَ وَ وَعَدَهُ اِیَّاهُ فَاِذَا قُلْنَا فِی الرَّجُلِ مِنَّا شَیْئًا وَ کَانَ فِی وَلَدِهِ اَوْ وَلَدِ وَلَدِهِ فَلَا تُنْکِرُوا ذَلِکَ.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

[قانون]فرزند«محرّر»این است که باید در کنیسه و معبد بماند واز آن جا خارج نشود و[خادم آن معبد باشد]و مادر مریم هنگامی که مریم را به دنیا آورد به خدای خود گفت: خدایا من دختری به دنیا آوردم و پسر مانند دختر نیست چرا که دختر حیض می شود و باید ازمسجد خارج شود و«محرّر»یعنی فرزند پسر از مسجد خارج نمی شود.(1)

و از امام باقر(علیه السلام) یا امام صادق(علیه السلام) نقل است که فرمودند:

مادر مریم به خدای خود گفت: من فرزندی که در شکم داشتم را نذر کردم خادم مسجد و کنیسه باشد و به مردم خدمت کند و پسر مانند دختر نیست و من متحیّر مانده ام که چه باید بکنم. و مریم خادم مسجد بود تا بزرگ شد و زکریّا(علیه السلام) مامور گردید تا حجابی و اتاقی مخصوص برای او آماده کند.(2)

«وَ اِنّی اُعیذُها بِكَ وَ ذُرّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر آیه ی «وَ اِنّی اُعیذُها بِكَ وَ ذُرّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ» فرمود:

هیچ مولودی به دنیا نمی آید جز آن که شیطانی در حین ولادت با او تماس پیدا می کند و به همین علّت آن مولود صدای خود را به گریه بلند می کند، جز مریم

ص: 77


1- 80..و عن الصادق صلوات اللَّه علیه ان المحرّر یکون فی الکنیسة لا یخرج منها فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ اِنِّی وَضَعْتُها اُنْثى وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْاُنْثى ان الانثى تحیض فتخرج من المسجد و المحرّر لا یخرج من المسجد. [تفسیر صافی، ج 1، ص 258]
2- 81.. و عن احدهما(علیهما السلام) نذرت ما فی بطنها للکنیسة ان یخدم العباد و لیس الذکر کالانثى فی الخدمة قال نشبت و کانت تخدمهم و تناوئهم حتى بلغت فامر زکریا ان یتخذ لها حجابًا دون العباد.[تفسیر صافی، ج 1، ص 258]

و فرزند او [که از پیش در پناه خدا قرار گرفتند].(1)

و روایت شده که «حنّه» چون مریم را به دنیا آورد، او را در پارچه ای پیچید و به مسجد آورد و نزد احبار و بزرگان بنی اسراییل گذارد و گفت:

این مولود را بگیرید و در حفظ او بشتابید چرا که او برای مسجد نذر شده است و او فرزند امام شما و صاحب قربان شماست.

این را به این خاطر گفت که فرزندان ماثان، سران بنی اسراییل و پادشاهان آنان بودند.

پس زکریا گفت:

من سزاوارتر به اویم چرا که خاله ی او نزد من است، پس سخن او را نپذیرفتند و گفتند: باید قرعه بزنیم وآنان بیست و هفت نفر بودند پس همگی نزد نهری رفتند و قلم های خود را در آن نهر انداختند و قلم زکریّا روی آب قرار گرفت و بقیّه در زیر آب پنهان شد، از این رو زکریّا متکفّل سرپرستی مریم گردید.(2)

در روایات اهل بیت(علیهم السلام) آمده که همسر زکریّا خواهر مریم بود نه خاله ی او چنان که قمّی و عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده اند.(3)

ص: 78


1- 82.. وَ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) مَا مِنْ مَوْلُودٍ یُولَدُ اِلَّا وَ الشَّیْطَانُ یَمَسُّهُ حِینَ یُولَدُ فَیَسْتَهِلُّ مِنْ مَسِّهِ اِلَّا مَرْیَمَ وَ ابْنَهَا. [همان]
2- 83..روی ان حنّة لمّا ولدتها لفّتها فی خرقة و حملتها الى المسجد و وضعت عند الاحبار و قالت دونکم هذه النذرة فتنافسوا فیها لانها کانت بنت امامهم و صاحب قربانهم فان بنی ماثان کانت رؤوس بنی اسراییل و ملوکهم فقال زکریا انا احقّ بها عندی خالتها فابوا الا القرعة و کانوا سبعة و عشرین فانطلقوا الى نهر فالقوا فیه اقلامهم فطفا قلم زکریا و رسبت اقلامهم فتکفّلها. [تفسیر صافی، ج 1، ص 258]
3- 84.. اقول: و فی روایة اصحابنا انّ زوجة زکریا کانت اختها لا خالتها. [همان]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

حضرت مریم زیباترین زن [زمان خود] بود و چون به نماز می ایستاد از نور او محراب نورانی می شد، و حضرت زکریّا بر او وارد شد و دید میوه ی زمستان در تابستان و میوه ی تابستان در زمستان نزد او آماده است. پس به او گفت: «اَنَّى لَكِ هذا» این میوه ها از کجا برای تو آماده می شود؟ و مریم گفت: «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» این ها از ناحیه خداوند می آید. و چون زکریّا چنین دید از خدای خود درخواست فرزند نمود.(1)

در تفسیر امام عسکری(علیه السلام) آمده که حضرت زکریا(علیه السلام) با خود گفت:

خدایی که می تواند میوه ی زمستان را در تابستان و میوه ی تابستان را در زمستان برای مریم آماده کند، می تواند فرزندی به من عطا کند، گر چه من پیرمردی باشم و همسرم نیز نازا باشد.

در این جا بود که زکریّا از پروردگار خود درخواست فرزند نمود و گفت:

«رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً اِنَّكَ سَمِیعُ الدُّعاءِ».(2)

ص: 79


1- 85.. عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: وَ کَانَتْ اَجْمَلَ النِّسَاءِ وَ کَانَتْ تُصَلِّی فَتُضِی ءُ الْمِحْرَابَ لِنُورِهَا فَدَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا فَاِذَا عِنْدَهَا فَاکِهَةُ الشِّتَاءِ فِی الصَّیْفِ وَ فَاکِهَةُ الصَّیْفِ فِی الشِّتَاءِ فَقَالَ اَنَّى لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَهُنَالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ اِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی اِلَى مَا ذَکَرَ اللَّهُ مِنْ قِصَّةِ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَى. [تفسیر صافی، ج 1، ص 259؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص170]
2- 86.. قال الامام(علیه السلام):...قَالَ [زَکَرِیَّا] عِنْدَ ذَلِکَ فِی نَفْسِهِ: اِنَّ الَّذِی یَقْدِرُ اَنْ یَاْتِیَ مَرْیَمَ بِفَاکِهَةِ الشِّتَاءِ فِی الصَّیْفِ، وَ فَاکِهَةِ الصَّیْفِ فِی الشِّتَاءِ، لَقَادِرٌ اَنْ یَهَبَ لِی وَلَدًا وَ اِنْ کُنْتُ شَیْخًا، وَ کانَتِ امْرَاَتِی عاقِرًا، فَ هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ فَقَالَ: رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً اِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 259]

«كُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَكَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقًا قالَ یا مَرْیَمُ اَنَّى لَكِ هذا»

در تفسیر صافی از تفسیر عیّاشی نقل شده که امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

حضرت فاطمه(علیها السلام) برای علی(علیه السلام) کارِ خانه و طبخ نان و نظافت و... را ضمانت نمود و علی(علیه السلام) نیز برای فاطمه(علیها السلام) کارهای خارج خانه، مانند آوردن هیزم و تهیّه ی غذا و... را ضمانت کرد تا این که روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) [به خانه آمد و] به فاطمه(علیها السلام) فرمود: آیا طعامی داری که برای من بیاوری؟ حضرت زهرا(علیها السلام) عرض کرد: سوگند به خدایی که حقّ تو را بزرگ نموده، سه روز است ما طعامی نداشته ایم و گر نه از شما پذیرایی می کردم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: برای چه مرا با خبر نکردی؟! فاطمه(علیها السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرا نهی نمود که از شما چیزی را طلب کنم و به من فرمود: «از پسر عمّت چیزی طلب مکن اگر چیزی آورد بگیر و گرنه از او درخواستی مکن.»(1)

امام باقر(علیه السلام) سپس می فرماید:

پس از آن امیرالمؤمنین(علیه السلام) از خانه خارج شد و از مردی یک دینار قرض گرفت [تا برای اهل بیت خود غذایی تهیّه نماید]پس مقداد را دید و به او فرمود: برای چه در این ساعت روز [و شدّت گرما] از خانه خارج شده ای؟ مقداد گفت: سوگند به خدایی که حقّ تو را یا امیرالمؤمنین بزرگ دانسته من به خاطر گرسنگی از خانه بیرون آمدم.امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: من نیز به همین علّت از

ص: 80


1- 87.. اِنَّ فَاطِمَةَ(علیه السلام) ضَمِنَتْ لِعَلِیٍّ(علیه السلام) عَمَلَ الْبَیْتِ وَ الْعَجِینَ وَ الْخُبْزَ وَ قَمَّ الْبَیْتِ وَ ضَمِنَ لَهَا عَلِیٌّ(علیه السلام)مَا کَانَ خَلْفَ الْبَابِ نَقْلَ الْحَطَبِ وَ اَنْ یَجِی ءَ بِالطَّعَامِ فَقَالَ لَهَا یَوْمًا یَا فَاطِمَةُ هَلْ عِنْدَکِ شَیْءٌ قَالَتْ وَ الَّذِی عَظَّمَ حَقَّکَ مَا کَانَ عِنْدَنَا مُنْذُ ثَلَاثٍ اِلَّا شَیْءٌ آثَرْتُکَ بِهِ قَالَ اَ فَلَا اَخْبَرْتِنِی قَالَتْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) نَهَانِی اَنْ اَسْاَلَکَ شَیْئًا فَقَالَ لَاتَسْاَلِی ابْنَ عَمِّکِ شَیْئًا اِنْ جَاءَکِ بِشَیْءٍ عَفْوًا وَ اِلَّا فَلَا تَسْاَلِیهِ.

خانه خارج شده ام و دیناری را به قرض گرفته ام و تو را بر خود مقدّم می نمایم. پس دینار را به مقداد داد.

چون به خانه آمد دید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته و فاطمه(علیها السلام) مشغول نماز است و ظرف غذای سرپوشیده ای بین آنان است و چون فاطمه(علیها السلام) از نماز فارغ شد و سرپوش را از غذا برداشت. امیرالمؤمنین(علیه السلام) دید آن ظرف پر از نان و گوشت است پس به فاطمه(علیها السلام) فرمود: «اَنَّى لَكِ هذا» این غذا از کجا برای تو آماده شده است؟!

فاطمه(علیها السلام) فرمود: «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ».

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)به امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:آیا می خواهی قصّه ای همانند قصّه تو و فاطمه(علیها السلام) را برای تو بگویم؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) عرض کرد: آری، رسول خدا(صلی الله علیه و آله). فرمود: زکریّا و مریم هنگامی که زکریّا وارد بر مریم شد و در کنار محراب غذایی را مشاهده نمود و گفت: «یا مَرْیَمُ اَنَّى لَكِ هذا»؟! مریم گفت:

«هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ».(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

از آن ظرف غذا امیرالمؤمنین(علیه السلام) و خانواده ی او یک ماه خوردند و تمام نشد

ص: 81


1- 88.. قَالَ فَخَرَجَ(علیه السلام) فَلَقِیَ رَجُلًا فَاسْتَقْرَضَ مِنْهُ دِینَارًا ثُمَّ اَقْبَلَ بِهِ وَ قَدْ اَمْسَى فَلَقِیَ الْمِقْدَادَ بْنَ الْاَسْوَدِ فَقَالَ لِلْمِقْدَادِ مَا اَخْرَجَکَ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ قَالَ الْجُوعُ وَ الَّذِی عَظَّمَ حَقَّکَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ فَهُوَ اَخْرَجَنِی وَ قَد اسْتَقْرَضْتُ دِینَارًا وَ سَاُؤْثِرُکَ بِهِ فَدَفَعَهُ اِلَیْهِ فَاَقْبَلَ فَوَجَدَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) جَالِسًا وَ فَاطِمَةَ تُصَلِّی وَ بَیْنَهُمَا شَیْءٌ مُغَطًّى فَلَمَّا فَرَغَتْ اَحْضَرَتْ ذَلِکَ الشَّیْ ءَ فَاِذَا جَفْنَةٌ مِنْ خُبْزٍ وَ لَحْمٍ قَالَ یَا فَاطِمَةُ اَنَّى لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اَ لَااُحَدِّثُکَ بِمَثَلِکَ وَ مَثَلِهَا قَالَ بَلَى قَالَ مَثَلُ زَکَرِیَّا اِذْ دَخَلَ عَلَى مَرْیَمَ الْمِحْرَابَ فَوَجَدَ عِنْدَها رِزْقًا قالَ یا مَرْیَمُ اَنَّى لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ

و اکنون آن نزد ما می باشد و حضرت قائم [صلوات الله علیه]نیز از آن خواهد خورد.(1)

این روایت در کتاب کافی به صورت دیگری نقل شده و اهل سنّت نیز آن را به صورت سومی نقل نموده اند و زمخشری و بیضاوی و غیر این دو نیز این روایت را در تفاسیر خود آورده اند.

«وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِكُم»(2)

امام عسکری(علیه السلام) در ذیل آیه «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِكُم» می فرماید:

خداوند هیچ بچّه ای را در ردیف مردان کامل العقول قرار نداده، جز چهار بچّه را: 1. عیسی بن مریم 2. یحیی بن زکریا 3. امام حسن مجتبی 4. امام حسین سیّد الشهداء علیهم الصلاة و السّلام.

سپس امام عسکری(علیه السلام) قصّه ی آنان را ذکر نموده و می فرماید:

نخستین تصدیق یحیی نسبت به عیسی این بود که حضرت زکریّا که متکفّل مریم بود و او را در صومعه ای قرار داده بود و جز او کسی از مریم سرکشی نمی کرد، و فقط زکریّا نرد بانی می گذارد و به صومعه ی مریم سر می زد و چون پایین می آمد قفلی بر صومعه می زد و روزنه ای کوچک برای تنفّس از بالای صومعه او باز گذارده بود. و هنگامی که دید مریم باردار شده است بسیار ناراحت و غمگین شد و پیش خود گفت:جز من احدی با مریم تماسّ نداشته است و اکنون من در بین بنی اسراییل مفتضح خواهم شد و آنان شک نمی کنند که من او را

باردار نموده ام.

ص: 82


1- 89.. فَاَکَلُوا مِنْهَا شَهْرًا وَ هِیَ الْجَفْنَةُ الَّتِی یَاْکُلُ مِنْهَا الْقَائِمُ(علیه السلام) وَ هُوَ عِنْدَنا.[تفسیر صافی، ج 1، ص 259]
2- 90.. سوره ی بقره، آیه ی 282.

از این رو نزد همسر خود آمد و قصّه را به او گفت و همسر زکریّا گفت: هراس مکن چرا که خداوند جز خیر و نیکی درباره ی تو نخواهد نمود. سپس گفت: مریم را نزد من بیاور تا از احوال او جویا شوم. و چون زکریّا، مریم را نزد او آورد خداوند پاسخ صحیح را برای مریم آسان نمود.

چون مریم وارد بر خواهر بزرگ خود که همسر زکریّا بود شد، همسر زکریّا در مقابل او به پا نخواست و به او احترام نکرد. پس خداوند به یحیی که در شکم او بود اجازه ی سخن داد و یحیی در شکم مادر با دست خود مادر را فشار داد و گفت: ای مادر! در مقابل مریم که سیّده ی زن های عالم است و فرزند او که سیّد مردان عالم است به پا نمی خیزی؟

پس همسر زکریّا در مقابل مریم به پا خواست و یحیی نیز که در شکم او بود در مقابل عیسی سجده نمود و این نخستین تصدیق یحیی نسبت به عیسی بود از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله)می فرماید:«اِنَّهُمَا سَیِّدا شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ اِلَّا مَا کَانَ مِنِ ابْنَیِ الْخَالَةِ عیسی ویحیی». یعنی حسن و حسین دو آقای جوانان بهشتی هستند جز دو پسر خاله عیسی و یحیی [که آنان نیز دو آقای جوانان اهل بهشت هستند.](1)

ص: 83


1- 91.. فَاِنَّ اللَّهَ تَعَالَى مَا اَلْحَقَ صِبْیَانًا بِرِجَالٍ کَامِلِی الْعُقُولِ اِلَّا هَؤُلَاءِ الْاَرْبَعَةَ: عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ، وَ یَحْیَى بْنَ زَکَرِیَّا، وَ الْحَسَنَ، وَ الْحُسَیْنَ(علیهم السلام). B وَ قَالَ: وَ کَانَ اَوَّلُ تَصْدِیقِ یَحْیَى بِعِیسَى(علیه السلام) اَنَّ زَکَرِیَّا کَانَ لَایَصْعَدُ اِلَى مَرْیَمَ فِی تِلْکَ الصَّوْمَعَةِ غَیْرُهُ، یَصْعَدُ اِلَیْهَا یُسَلِّمُ، فَاِذَا نَزَلَ اَقْفَلَ عَلَیْهَا، ثُمَّ فَتَحَ لَهَا مِنْ فَوْقِ الْبَابِ کُوَّةً صَغِیرَةً یَدْخُلُ عَلَیْهَا مِنْهَا الرِّیحُ. فَلَمَّا وَجَدَ مَرْیَمَ قَدْ حَبِلَتْ سَاءَهُ ذَلِکَ، وَ قَالَ فِی نَفْسِهِ: مَا کَانَ یَصْعَدُ اِلَى هَذِهِ اَحَدٌ غَیْرِی وَ قَدْ حَبِلَتْ، الْآنَ اَفْتَضِحُ فِی بَنِی اِسْرَائِیلَ، لَایَشُکُّونَ اَنِّی اَحْبَلْتُهَا. فَجَاءَ اِلَى امْرَاَتِهِ، فَقَالَ لَهَا ذَلِکَ، فَقَالَتْ: یَا زَکَرِیَّا لَاتَخَفْ فَاِنَّ اللَّهَ لَایَصْنَعُ بِکَ اِلَّا خَیْرًا، وَ ائْتِنِی بِمَرْیَمَ اَنْظُرْ اِلَیْهَا، وَ اَسْاَلْهَا عَنْ حَالِهَا. فَجَاءَ بِهَا زَکَرِیَّا اِلَى امْرَاَتِهِ، فَکَفَى اللَّهُ مَرْیَمَ مَئُونَةَ الْجَوَابِ عَنِ السُّؤَالِ. وَ لَمَّا دَخَلَتْ اِلَى اُخْتِهَا وَ هِیَ الْکُبْرَى وَ مَرْیَمُ الصُّغْرَى لَمْ تَقُمْ اِلَیْهَا امْرَاَةُ زَکَرِیَّا فَاَذِنَ اللَّهُ لِیَحْیَى وَ هُوَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ فَنَخَسَ بِیَدِهِ فِی بَطْنِهَا وَ اَزْعَجَهَا وَ نَادَى اُمَّهُ: تَدْخُلُ اِلَیْکِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ، مُشْتَمِلَةً عَلَى سَیِّدِ رِجَالِ الْعَالَمِینَ. فَلَا تَقُومِینَ اِلَیْهَا! فَانْزَعَجَتْ، وَ قَامَتْ اِلَیْهَا، وَ سَجَدَ یَحْیَى وَ هُوَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ لِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ. فَذَلِکَ اَوَّلُ تَصْدِیقِهِ لَهُ، فَذَلِکَ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی الْحَسَنِ وَ فِی الْحُسَیْنِ (علیه السلام) اِنَّهُمَا سَیِّدا شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ اِلَّا مَا کَانَ مِنِ ابْنَیِ الْخَالَةِ «عِیسَى وَ یَحْیَى». [تفسیر صافی، ج 1، ص 260]

«قالَ رَبِّ اجْعَلْ لی آیَةً قالَ قالَ آیَتُكَ اَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ اَیَّامٍ اِلّاَ رَمْزًا»

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «قالَ رَبِّ اجْعَلْ لی آیَةً قالَ آیَتُكَ اَلاّ تُكَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَةَ اَیّامٍ اِلّا رَمْزًا» فرمود:

هنگامی که زکریّا از خدای خود خواست که فرزندی به او عطا کند و ملائکه بشارت آن فرزند را به او دادند. زکریّا دوست داشت که بداند آیا این صوت از ناحیه ی خداوند است؟! پس خداوند به او وحی نمود: نشانهی آن این است که تو سه روز نمی توانی سخن بگویی و چون چنین دید دانست که جز خداوند قادر بر آن نخواهد بود. از این رو خداوند از قول او می فرماید: «رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً»

و زکریّا در آن سه روز به جای سخن با سر اشاره می نمود.(1)

ص: 84


1- 92.. عن الصادق(علیه السلام) قال: انّ زکریّا لمّا دعا ربّه ان یهب له ولدًا فنادته الملائکة بما نادته به احبّ ان یعلم انّ ذلک الصوت من اللَّه. فاوحى الیه انّ آیة ذلک ان یمسک لسانه عن الکلام ثلاثة ایام فلمّا امسک لسانه و لم یتکلم علم انّه لا یقدر على ذلک الا اللَّه و ذلک قول اللَّه رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً.[تفسیر الصافی،ج 1، ص 335] و عن احدهما(علیهما السلام): فَکَانَ یُومِئُ بِرَاْسِه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 261]

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه ی «یا مَرْیَمُ اقْنُتی لِرَبِّكِ وَ اسْجُدی وَ ارْكَعی مَعَ الرّاكِعینَ» گوید:

نزول آیه «اركعی واسجدی» بوده و در آن تقدیم و تاخیر واقع شده است.

و در علل الشرائع از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

حضرت فاطمه(علیها السلام) را به این خاطر محدَّثَه گویند که ملائکه همانند مریم از آسمان براوفرود می آمدند وهمانند مریم به اوخطاب می کردند:«یَا فَاطِمَةُ، انَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ یَا فَاطِمَةُ اقْنُتِی لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِی وَ ارْكَعِی مَعَ الرَّاكِعِینَ»

فاطمه(علیها السلام) نیز با آنان سخن می گفت و شبی به آنان فرمود: مگر مریم بنت عمران سیّده ی زنان عالمین نیست؟ پس ملائکه گفتند: مریم سیّده ی زنان عالم خود بود و خداوند تو را سیّده ی زنان عالم خود و عالم او و سیّده ی زنان اوّلین و آخرین قرار داده است.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 45 الی 51

متن:

اِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ یا مَرْیَمُ اِنَّ اللهَ یُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ

ص: 85


1- 93.. قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ اِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ(علیه السلام) مُحَدَّثَةً لِاَنَّ الْمَلَائِکَةَ کَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِیهَا کَمَا تُنَادِی مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ یَا فَاطِمَةُ اللَّهُ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ یَا فَاطِمَةُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ. فَتُحَدِّثُهُمْ وَ یُحَدِّثُونَهَا فَقَالَتْ لَهُمْ ذَاتَ لَیْلَةٍ اَ لَیْسَتِ الْمُفَضَّلَةُ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَقَالُوا اِنَّ مَرْیَمَ کَانَتْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَکِ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِکِ وَ عَالَمِهَا وَ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِین. [تفسیر صافی، ج 1، ص 262؛ علل الشرائع، ج 1، ص 182]

وَجیهًا فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ وَ یُكَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ كَهْلًا وَ مِنَ الصّالِحینَ قالَتْ رَبِّ اَنّى یَكُونُ لی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ اِذا قَضى اَمْرًا فَاِنَّما یَقُولُ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ وَ یُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ اْلاِنْجیلَ وَ رَسُولًا اِلى بَنی اِسْرائیلَ اَنّی قَدْ جِئْتُكُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ اَنّی اَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَاَنْفُخُ فیهِ فَیَكُونُ طَیْرًا بِاِذْنِ اللهِ وَ اُبْرِىُ اْلاَكْمَهَ وَ اْلاَبْرَصَ وَ اُحْیِ الْمَوْتى بِاِذْنِ اللهِ وَ اُنَبِّئُكُمْ بِما تَاْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِكُمْ اِنَّ فی ذلِكَ َلآیَةً لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ مُصَدِّقًا لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ ِلاُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیْكُمْ وَ جِئْتُكُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللهَ وَ اَطیعُونِ اِنَّ اللهَ رَبّی وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ

لغات:

«مسیح» فعیل به معنای مفعول است و معنای آن ممسوح از اقذار و پلیدی هاست، و بعضی گفته اند:مسیح به معنای صِدّیق و «مِسّیح» باکسر میم و تشدید سین بر وزن شرّیر به معنای دجّال است.«وجیه»به معنای کریم به سائل است.«جاه»به معنای منزلت عالی است.«كهل» به کسی گویند که سنّ او بین پیر و جوان باشد.«حكمت و حكم»به یک معناست.«اكمه وكَمَه»به معنای کوری است.«ادّخار»از باب افتعال به معنای ذخیره نمودن است.«تصدیق» در چیزی گفته می شود که نزد تصدیق کننده مبرهن و مستدلّ باشد، به خلاف تقلید که پذیرفتن بدون دلیل است، از این رو ما مصدِّق پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)هستیم و لکن مقلّد او نیستیم. «احلال» به معنای اطلاق است، خلاف تحریم که به معنای منع از فعل است. «استقامة» خلاف اعوجاج است.

ص: 86

ترجمه:

یعنی:[ای رسول من!]بیاد بیاور زمانی را که فرشتگان به مریم گفتند:خداوند تو را به کلمه ای از جانب خود بشارت می دهد و نام او مسیح فرزند مریم است و او در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبین [درگاه خداوند] است. (45) او در گهواره و بزرگسالی با مردم سخن می گوید و از صالحان و نیکان است.(46)مریم گفت:پروردگارا چگونه من فرزندی خواهم داشت در حالی که هیچ انسانی با من تماس نداشته است؟ خداوند فرمود: چنین است [کار] خدا او آن چه می خواهد را خلق می کند وهنگامی که اراده انجام چیزی را بکند تنها می گوید: «کن» و آن چیز وجود پیدا می کند (47) و خداوند به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل را تعلیم می نماید (48) و او را به پیامبری به سوی بنی اسراییل می فرستد و او به بنی اسراییل خواهد گفت: من از جانب پروردگارتان برای شما معجزه ای آوردهام، من از گِل برای شما (چیزی) به شکل پرنده می سازم و سپس در آن می دمم و آن به اذن خدا پرنده ای می شود و من به اذن خدا نابینای مادرزاد و انسان دارای پیسی را شفا می دهم و به اذن خدا مردگان را زنده می نمایم و شما را از آن چه می خوریدو در خانه هایتان ذخیریه می کنید خبر می دهم و حقّا برای شما در این معجزات اگرمومن باشید عبرتی خواهد بود(49)و نیز[عیسی(علیه السلام)] گوید: من آمده ام تا تورات را که قبل از من آمده تصدیق نمایم و برخی از چیزهایی که برای شما حرام شده است را حلال نمایم و من از جانب پروردگارتان برای شما نشانه و معجزه ای آورده ام،پس از خدا بترسید و از من اطاعت نمایید(50)همانا خداوند پروردگار من و شماست پس او را بپرستید و این است صراط مستقیم. (51)

ص: 87

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ یا مَرْیَمُ اِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهًا

فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

عیسی(علیه السلام)فقط پیامبربنی اسراییل ومرکزومحل پیامبری او بیت المقدّس بود.(2)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ی فوق می فرماید: عیسی(علیه السلام) به بنی اسراییل می فرمود:

من رسول خدایم و برای هدایت شما آمده ام[و معجزه من این است که]من با گِل برای شما شکل پرنده ای درست می کنم و با اذن خدا در آن می دمم و او زنده می شود؛ و من کور و ابرص را شفا می دهم.

بنی اسراییل به او گفتند: ما کار تو را جز سحر نمی دانیم و تو باید معجزه ای به ما نشان بدهی که بدانیم تو راست می گویی. عیسی(علیه السلام) به آنان فرمود: آیا اگر من به شما خبر دهم به آن چه خورده اید و آن چه در خانه های خود پنهان نموده اید، باور می کنید که من راست گو هستم؟ گفتند: آری. سپس عیسی(علیه السلام) به آنان فرمود: تو فلان چیز و فلان چیز را خورده ای و یا آشامیده ای، و یا فلان چیز را برداشته ای.پس برخی از بنی اسراییل او را صادق دانسته و به او ایمان آوردند و برخی او را تکذیب نمودند و کافر شدند، و هر کس به او ایمان می آورد نشانه ای در او دیده می شد.(3)

ص: 88


1- 94.. سوره ی آل عمران، آیه ی 45.
2- 95.. اِنَّ اللَّهَ اَرْسَلَ عِیسَى اِلَى بَنِی اِسْرَائِیلَ خَاصَّةً وَ کَانَتْ نُبُوَّتُهُ بِبَیْتِ الْمَقْدِسِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 263]
3- 96.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ وَ اُنَبِّئُکُمْ بِما تَاْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ فَاِنَّ عِیسَى(علیه السلام) کَانَ یَقُولُ لِبَنِی اِسْرَائِیلَ: اِنِّی رَسُولُ اللَّهِ اِلَیْکُمْ وَ اَنِّی اَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَاَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِاِذْنِ اللَّهِ وَ اُبْرِئُ الْاَکْمَهَ وَ الْاَبْرَصَ، الْاَکْمَهُ هُوَ الْاَعْمَى. B قَالُوا: مَا نَرَى الَّذِی تَصْنَعُ اِلَّا سِحْرًا فَاَرِنَا آیَةً نَعْلَمُ اَنَّکَ صَادِقٌ قَالَ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ اَخْبَرْتُکُمْ «بِما تَاْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ» یَقُولُ مَا اَکَلْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ قَبْلَ اَنْ تَخْرُجُوا وَ مَا ذَخَرْتُمُ اللَّیْلَ، تَعْلَمُونَ اَنِّی صَادِقٌ قَالُوا نَعَمْ فَکَانَ یَقُولُ لِلرَّجُلِ اَکَلْتَ کَذَا وَ کَذَا وَ شَرِبْتَ کَذَا وَ کَذَا وَ رَفَعْتَ کَذَا وَ کَذَا فَمِنْهُمْ مَنْ یَقْبَلُ مِنْهُ فَیُؤْمِنُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یُنْکِرُ فَیَکْفُرُ، وَ کَانَ لَهُمْ فِی ذَلِکَ آیَةٌ اِنْ کَانُوا مُؤْمِنِینَ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 263؛ تفسیر قمّی، ج 1، ص 102]

در کتاب کافی و تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که از ایشان سوال شد:

آیا عیسی بن مریم کسی را بعد از مرگ زنده نموده است که در دنیا سال هایی زندگی کند و روزی بخورد؟!

حضرت(علیه السلام) فرمود:

آری،حضرت عیسی(علیه السلام) دوستی داشت که با صداقت بود و برای خدا با او دوستی می نمود و عیسی(علیه السلام) همواره نزد او می رفت تا این که مدّتی او را ندید و چون به دیدن او رفت،مادر او گفت:ای رسول خدا،فرزندم از دنیا رفت.حضرت عیسی(علیه السلام) فرمود: آیا دوست می داری او را ببینی؟ او گفت: آری. حضرت عیسی(علیه السلام) فرمود: پس من فردا نزد تو می آیم تا او را با اذن خدا، برای تو زنده کنم.

حضرت عیسی(علیه السلام)روز بعد نزد او آمد و گفت:بیا تا نزد قبر او برویم.پس عیسی(علیه السلام)نزد قبر او ایستاد ودعایی کرد و آن مرد از قبر خارج شد و چون مادر فرزند خود را زنده دید، گریه کرد و آن فرزند نیز گریه نمود و عیسی(علیه السلام) به حال آنان ترحّم نمود و به آن دوست خود فرمود: آیا دوست می داری با مادرت در دنیا زنده باشی؟ او گفت: یا نبیّ الله آیا زندگی همراه با رزق و روزی و ماندن در دنیا را می فرمایی؟و یا زنده ماندن بدون رزق و روزی و عمر را می فرمایی؟ حضرت عیسی(علیه السلام) فرمود: زندگی با رزق و روزی، و بیست سال عمر و ازدواج و پیدا

ص: 89

کردن فرزند را می گویم. پس عیسی(علیه السلام) آن دوست خود را تحویل مادر نمود؛ و او

بیست سال در دنیا زنده بود، ازدواج کرد و فرزندی از او به دنیا آمد.(1)

مرحوم فیض پس از نقل این روایت می گوید: این گونه معجزات از پیامبر ما(صلی الله علیه و آله) نیز بیشتر و عجیب تر صادر شده است همان گونه که در کتاب احتجاج از امام حسین(علیه السلام) و در کتاب توحید از حضرت رضا(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی نقل شده که می فرمایند:

مردم قریش نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)جمع شدند و از او خواستندکه برای آنان مرده ها را زنده نماید. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امیرالمؤمنین(علیه السلام) را فرمود تا با آنان به قبرستان برود و به اموات آنان با صدای بلند بگوید: ای فلان و ای فلان و نام یکایک آن اموات را ببرد و به آن ها بگوید: «محمّد(صلی الله علیه و آله) به شما می گوید: به اذن خدا به پا خیزید.»

ص: 90


1- 97.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اَنَّهُ سُئِلَ هَلْ کَانَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اَحْیَا اَحَدًا بَعْدَ مَوْتِهِ حَتَّى کَانَ لَهُ اَکْلٌ وَ رِزْقٌ وَ مُدَّةٌ وَ وَلَدٌ فَقَالَ نَعَمْ اِنَّهُ کَانَ لَهُ صَدِیقٌ مُوَاخٍ لَهُ فِی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ کَانَ عِیسَى(علیه السلام) یَمُرُّ بِهِ وَ یَنْزِلُ عَلَیْهِ وَ اِنَّ عِیسَى غَابَ عَنْهُ حِینًا ثُمَّ مَرَّ بِهِ لِیُسَلِّمَ عَلَیْهِ فَخَرَجَتْ اِلَیْهِ اُمُّهُ فَسَاَلَهَاعَنْهُ فَقَالَتْ مَاتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ اَفَتُحِبِّینَ اَنْ تَرَاهُ قَالَتْ نَعَمْ فَقَالَ لَهَا فَاِذَا کَانَ غَدًا فَآتِیکِ حَتَّى اُحْیِیَهُ لَکِ بِاِذْنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى. فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ اَتَاهَا فَقَالَ لَهَا انْطَلِقِی مَعِی اِلَى قَبْرِهِ فَانْطَلَقَا حَتَّى اَتَیَا قَبْرَهُ فَوَقَفَ عَلَیْهِ عِیسَى (علیه السلام) ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَانْفَرَجَ الْقَبْرُ وَ خَرَجَ ابْنُهَا حَیًّا فَلَمَّا رَاَتْهُ اُمُّهُ وَ رَآهَا بَکَیَا فَرَحِمَهُمَا عِیسَى(علیه السلام)فَقَالَ لَهُ عِیسَى اَ تُحِبُّ اَنْ تَبْقَى مَعَ اُمِّکَ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ بِاَکْلٍ وَ رِزْقٍ وَ مُدَّةٍ اَمْ بِغَیْرِ اَکْلٍ وَ لَارِزْقٍ وَ لَامُدَّةٍ فَقَالَ لَهُ عِیسَى(علیه السلام) بِاَکْلٍ وَ رِزْقٍ وَ مُدَّةٍ وَ تُعَمَّرُعِشْرِینَ سَنَةً وَ تَزَوَّجُ وَ یُولَدُ لَکَ قَالَ نَعَمْ اِذًا قَالَ فَدَفَعَهُ عِیسَى اِلَى اُمِّهِ فَعَاشَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ تَزَوَّجَ وَ وُلِدَ لَهُ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 263؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 198؛ فروع کافی، ج 8، ص 337]

پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) اموات را این گونه خطاب نمود و آنان به پا خواستند در حالی که خاک از سر وصورت خود برطرف می کردند و مردم قریش نزد آنان آمدند و سوالات خود را از آنان کردند و گفتند: حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) به پیامبری مبعوث شده است و آنان گفتند: ما دوست می داشتیم که او را درک می کردیم و به او ایمان می آوردیم.

سپس حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)افراد نابینا وابرص ودیوانگان را نیز شفا می داد و چهار پایان و حیوانات و پرندگان و جنّیان و شیاطین با او سخن می گفتند.(1)

در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که آن حضرت درتفسیر آیه ی«وَ مُصَدِّقًا لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ ِلاُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیْكُمْ» فرمود:

بین داودوعیسی بن مریم(علیهم السلام)چهار صدسال فاصله بودوحضرت عیسی(علیه السلام )مبعوث به شریعت توحید و اخلاص و آن چه نوح و ابراهیم و موسی(علیهم السلام)به آن وصیّت نموده بودند، بود؛ و بر عیسی(علیه السلام) انجیل نازل شد و میثاقی که از پیامبران گرفته شده بود [درباره ی محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمّد(علیهم السلام)] از او نیز گرفته شده

ص: 91


1- 98.. قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) لَقَدِ اجْتَمَعَتْ قُرَیْشٌ اِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَسَاَلُوهُ اَنْ یُحْیِیَ لَهُمْ مَوْتَاهُمْ فَوَجَّهَ مَعَهُمْ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِبٍ(علیهما السلام) فَقَالَ لَهُ اذْهَبْ اِلَى الْجَبَّانَةِ فَنَادِ بِاَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ الرَّهْطِ الَّذِینَ یَسْاَلُونَ عَنْهُمْ بِاَعْلَى صَوْتِکَ یَا فُلَانُ وَ یَا فُلَانُ وَ یَا فُلَانُ یَقُولُ لَکُمْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قُومُوا بِاِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. فَقَامُوا یَنْفُضُونَ التُّرَابَ عَنْ رُءُوسِهِمْ فَاَقْبَلَتْ قُرَیْشٌ تَسْاَلُهُمْ عَنْ اُمُورِهِمْ ثُمَّ اَخْبَرُوهُمْ اَنَّ مُحَمَّدًا قَدْ بُعِثَ نَبِیًّا وَ قَالُوا وَدِدْنَا اَنَّا اَدْرَکْنَاهُ فَنُؤْمِنُ بِهِ وَ لَقَدْ اَبْرَاَ الْاَکْمَهَ وَ الْاَبْرَصَ وَ الْمَجَانِینَ وَ کَلَّمَهُ الْبَهَائِمُ وَ الطَّیْرُ وَ الْجِنُّ وَ الشَّیَاطِین... [تفسیر صافی، ج 1، ص 264؛ توحید شیخ صدوق، ص423؛ احتجاج، ج 2، ص 419]

بود و در کتاب او [انجیل] اقامه نماز و امر به معروف و نهی از منکر و حرام شمردن حرام ها و حلال شمردن حلال ها واجب شده بود.

در انجیل نیز مواعظ وعبرت ها واجب شده بود و[لکن]قصاص و احکام حدود و قانون ارث در آن نبود و برخی از احکامی که بر امّت موسی(علیه السلام) در تورات واجب و یا حرام شده بود [مانند شحوم و ثروب یعنی پی های رقیق و ماهی و گوشت شترو صید ماهی در روز شنبه] بر امّت عیسی(علیه السلام) تخفیف داده شده بود، چنان که خداوند از قول عیسی(علیه السلام) در قرآن ما می فرماید: «وَ لِاُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْكُمْ»و عیسی(علیه السلام) امّت خود را امر نموده بود تا به تورات و انجیل مومن باشند.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 52 الی 54

متن:

فَلَمّا اَحَسَّ عیسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ اَنْصاری اِلَى اللهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ اَنْصارُاللهِ آمَنّا بِاللهِ وَ اشْهَدْ بِاَنّا مُسْلِمُونَ رَبَّنا آمَنّا بِما اَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدینَ وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللهُ وَ اللهُ خَیْرُ الْماكِرینَ

ص: 92


1- 99.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: کَانَ بَیْنَ دَاوُدَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ(علیه السلام) اَرْبَعُمِائَةِ سَنَةٍ وَ کَانَ شَرِیعَةُ عِیسَى اَنَّهُ بُعِثَ بِالتَّوْحِیدِ وَ الْاِخْلَاصِ وَ بِمَا اَوصِیَ بِهِ نُوحٌ وَ اِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَى(علیه السلام) وَ اُنْزِلَ عَلَیْهِ الْاِنْجِیلُ وَ اُخِذَ عَلَیْهِ الْمِیثَاقُ الَّذِی اُخِذَ عَلَى النَّبِیِّینَ وَ شُرِّعَ لَهُ فِی الْکِتَابِ اِقَامُ الصَّلَاةِ مَعَ الدِّینِ وَ الْاَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَحْرِیمُ الْحَرَامِ وَ تَحْلِیلُ الْحَلَالِ. وَ اُنْزِلَ عَلَیْهِ فِی الْاِنْجِیلِ مَوَاعِظُ وَ اَمْثَالٌ وَ لَیْسَ فِیهَا قِصَاصٌ وَلَااَحْکَامُ حُدُودٍ وَلَافَرْضُ مَوَارِیثَ وَ اُنْزِلَ عَلَیْهِ تَخْفِیفُ مَا کَانَ نَزَلَ عَلَى مُوسَى(علیه السلام) فِی التَّوْرَاةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ فِی الَّذِی قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِبَنِی اِسْرَائِیلَ وَ لِاُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَ اَمَرَ عِیسَى مَنْ مَعَهُ مِمَّنِ اتَّبَعَهُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اَنْ یُؤْمِنُوا بِشَرِیعَةِ التَّوْرَاةِ وَ الْاِنْجِیل. [تفسیر صافی، ج 1، ص 264؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 198]
لغات:

«اِحساس» به معنای ادراک با قوّه ی حس است، و «حسّ» به معنای قتل نیز آمده است، و به معنای عطف و لطف و رقّت نیز آمده است. «انصار» جمیع نصیر است مانند اَشراف که جمع شریف است. «حواری» از حور به معنای شدّت بیاض است. «شاهد» به معنای خبردهنده از چیزی است از روی مشاهدة. «مكر» به معنای التفاف و پیچیده بودن است، و شجر ملتفّ یعنی درخت پرشاخ و برگ، و فرق بین مکر و حیله این است که حیله با ظرافت بدون اضرار است و مکر ظرافت با اضرار به غیر است.

ترجمه:

و چون عیسی از بنی اسراییل احساس کفر نمود،گفت: یاران من در راه خدا کیانند؟ حواریّین گفتند: ما یاران [دین] خداییم و به خدا ایمان آورده ایم و تو گواه باش که ما مسلمان هستیم (52) پروردگارا به آن چه تو نازل نمودی ما ایمان آوردیم و از پیامبر تو پیروی کردیم، پس تو ما را در زمره ی گواهان بنویس (53) و [دشمنان] مکر و حیله کردند و خداوند بهترین مکر کنندگان است. (54)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

خداوند مکر و حیله نمی کند؛ ولی حیله و فریب مردم را با حیله و فریب پاسخ می دهد.(1)

ص: 93


1- 100.. قَالَ: وَ سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ عَنْ قَوْلِهِ اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ عَنْ قَوْلِهِ وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ عَنْ قَوْلِهِ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ؟ فَقَالَ: اِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَایَسْخَرُ وَ لَایَسْتَهْزِئُ وَ لَایَمْکُرُ وَ لَایُخَادِعُ وَ لَکِنَّهُ تَعَالَى یُجَازِیهِمْ جَزَاءَ السُّخْرِیَّةِ وَ جَزَاءَ الِاسْتِهْزَاءِ وَ جَزَاءَ الْمَکْرِ و الْخَدِیعَةِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوًّا کَبِیرًا. [عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 115]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از«فَلَمَّا اَحَسَّ عِیسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ»این است که عیسی(علیه السلام)دید و شنیدکه آنان کافر شدند.(1)

فضّال گوید به امام رضا(علیه السلام) گفتم:

برای چه حواریّون، حواریّون نامیده شدند؟

حضرت فرمود:

به نظر این مردم به خاطر این که آنان شوینده ی لباس ها بودندوآن ها را از چرک وپلیدی پاکیزه و خالص می کردند و از نظر ما، به این خاطر حواریّون نامیده شدند که درون خود و دیگران را با پند و اندرز،از آلودگی گناه پاک می کردند.(2)

امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

مقصود از«شاهدین»در«فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ»ما هسیتم،که برای پیامبران نسبت به امّت هایشان شهادت می دهیم.(3)

و در کتاب توحید صدوق از حضرت رضا(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«حواریّون» دوازده نفر از یاران حضرت عیسی(علیه السلام) بودند و افضل و اعلم آنان

ص: 94


1- 101.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى فَلَمَّا اَحَسَّ عِیسى مِنْهُمُ الْکُفْرَ اَیْ لَمَّا سَمِعَ وَ رَاَى اَنَّهُمْ یَکْفُرُونَ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 265؛ تفسیر قمّی، ج 1، ص 103]
2- 102..قُلْتُ لِاَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام ) لِمَ سُمِّیَ الْحَوَارِیُّونَ الْحَوَارِیِّینَ قَالَ اَمَّا عِنْدَ النَّاسِ فَاِنَّهُمْ سُمُّوا حَوَارِیِّینَ لِاَنَّهُمْ کَانُوا قَصَّارِینَ یُخَلِّصُونَ الثِّیَابَ مِنَ الْوَسَخِ بِالْغَسْلِ وَهُوَاسْمٌ مُشْتَقٌّ مِنَ الْخُبْزِ الْحُوَارِ وَ اَمَّا عِنْدَنَا فَسُمِّیَ الْحَوَارِیُّونَ الْحَوَارِیِّینَ لِاَنَّهُمْ کَانُوا مُخْلَصِینَ فِی اَنْفُسِهِمْ وَ مُخْلِصِینَ لِغَیْرِهِمْ مِنْ اَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْکِیرِ. [علل الشرائع، ص 101، باب72 چاپ اعلمی]
3- 103.. وَ عَنْهُ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَى فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ قَالَ نَحْنُ هُمْ نَشْهَدُ لِلرُّسُلِ عَلَى اُمَمِهَا.

«الوقا» بود.(1) [و حواری، از حوراست و آن در لغت به معنای سفیدی خالص است و در این آیه مقصود مرد خالص و پاک است.]

حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

مردم آنان را به این علّت حواریّون می گفتند که شغل آنان شستن لباس و برطرف نمودن چرک آن بود.(2)

مرحوم قمّی در تفسیر خود از آن حضرت(علیه السلام) نقل نموده که عیسی(علیه السلام) به یاران خود فرمود:

«یهود می خواهند مرا بکشند؛کدام یک از شما حاضرید که به شکل من درآیید و کشته شوید و در بهشت با من باشید؟»پس جوانی پذیرفت و مردم یهوداو را به گمان عیسی(علیه السلام) کشتند و به دار آویختند.(3)

این قصّه شبیه خوابیدن امیرالمؤمنین(علیه السلام) به جای پیامبر(صلی الله علیه و آله) در لیلة المبیت است.

سوره ی آل عمران [3]، آیات 55 الی 58

متن:

اِذْ قالَ اللهُ یا عیسى اِنّی مُتَوَفِّیكَ وَ رافِعُكَ اِلَیَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذینَ كَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذینَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذینَ كَفَرُوا اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ ثُمَّ اِلَیَّ مَرْجِعُكُمْ فَاَحْكُمُ بَیْنَكُمْ

ص: 95


1- 104.. قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) عَلَى الْخَبِیرِ سَقَطْتَ اَمَّا الْحَوَارِیُّونَ فَکَانُوا اثْنَیْ عَشَرَ رَجُلًا وَ کَانَ اَفْضَلُهُمْ وَ اَعْلَمُهُمْ اَلُوقَا.
2- 105.. همان.
3- 106.. فَقَالَ اِنَّ اللَّهَ اَوْحَى اِلَیَّ اَنَّهُ رَافِعِی اِلَیْهِ السَّاعَةَ وَ مُطَهِّرِی مِنَ الْیَهُودِ فَاَیُّکُمْ یُلْقَى عَلَیْهِ شَبَحِی فَیُقْتَلُ وَ یُصْلَبُ وَ یَکُونُ مَعِی فِی دَرَجَتِی، فَقَالَ شَابٌّ مِنْهُمْ اَنَا یَا رُوحَ اللَّهِ قَالَ فَاَنْتَ هُوَ ذا...،ثُمَّ قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) اِنَّ الْیَهُودَ جَاءَتْ فِی طَلَبِ عِیسَى(علیه السلام) مِنْ لَیْلَتِهِمْ...وَ اَخَذُوا الشَّابَّ الَّذِی اُلْقِیَ عَلَیْهِ شَبَحُ عِیسَى فَقُتِلَ وَ صُلِبَ. [تفسیر القمّی، ج 1، ص 103]

فیما كُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ فَاَمَّا الَّذینَ كَفَرُوا فَاُعَذِّبُهُمْ عَذابًا شَدیدًا فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ وَ اَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ اُجُورَهُمْ وَ اللهُ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَیْكَ مِنَ اْلآیاتِ وَ الذِّكْرِ الْحَكیمِ

لغات:

«انّی متوفّیك»یعنی مستوفی اجلک وعاصمک من قتلهم الی اجلک المسمّی،اومتسلّمک من الارض، او قابضک الی غیر موتٍ. «رافعك الیّ» یعنی الی سمائی و مقرّ ملائکتی. «مطهّرك من الذین كفروا» یعنی من سوء جوارهم.

ترجمه:

[ای رسول من!]به یاد بیاور هنگامی را که خداوند به عیسی(علیه السلام)فرمود:ای عیسی!

من جان تو را دریافت می کنم و به سوی خود بالا می برم و تو را از[آلایش و آزار]کسانی که کفر ورزیدند پاک می نمایم و پیروان تو را تا قیامت فوق کافران قرارمی دهم وسپس بازگشت همه ی شما به سوی من خواهد بود و من نسبت به آن چه در آن اختلاف کرده ایدحکم خواهم نمود (55) پس کافران را در دنیا و آخرت سخت عذاب خواهم کرد و برای آنان یاوری نخواهد بود (56) و امّا به کسانی که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند پاداش کامل می دهم و خدا ستم کاران را دوست نمی دارد (57) [ای رسول من!] آن چه برای تو تلاوت نمودیم، آیات و ذکر محکم [و حکیمانه] ماست. (58)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

حضرت عیسی(علیه السلام) در شبی که خداوند او را به آسمان برد یاران خود را که دوازده

ص: 96

نفر بودند در خانه ای جمع نمود و سپس از چشمه ای در گوشه ی آن خانه بر آنها وارد شد و چون سر از آب درآورد، فرمود: خدا به من وحی نمود که در این ساعت مرا به سوی خود ببرد و از[شرّ]یهود پاکم کند، پس کدام یک از شما مایل است که به شکل من درآید و او را بکشند و به دار بیاویزند؟ و در بهشت در درجه من و هم نشین من باشد؟ پس جوانی گفت: یا روح الله، من آماده هستم. حضرت عیسی(علیه السلام) فرمود: پس تو همان هستی.

سپس به آنان فرمود: یک نفر از شما قبل از این که این شب صبح شود دوازده مرتبه به من کافر خواهد شد. پس مردی از آنان گفت: یا نبی الله، او من می باشم.حضرت عیسی(علیه السلام) فرمود: آیا در خود چنین چیزی را احساس می کنی؟ اگر چنین است تو او خواهی بود.

سپس فرمود: شما بعد از من سه گروه خواهید شد، دو گروه از شما گم راه و اهل افترای بر خدا و اهل آتش خواهند بود و یک گروه که پیرو شمعون هستند، صادق در دین خدا و در بهشت خواهند بود. سپس خداوند عیسی را به آسمان برد و مردم به او نگاه می کردند.

امام باقر(علیه السلام) سپس فرمود:

در همان شب یهودیان به جستجوی عیسی(علیه السلام) آمدند و آن مردی که عیسی(علیه السلام)فرموده بود: «او تا صبح دوازده مرتبه به من کافر می شود»را گرفتند و نیز آن جوانی

که شباهت به عیسی(علیه السلام) داشت را کشتند و به دار آویختند و آن مرد نیز دوازده

مرتبه به عیسی(علیه السلام) کافر شد.(1)

ص: 97


1- 107.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ اِنَّ عِیسَى(علیه السلام) وَعَدَ اَصْحَابَهُ لَیْلَةً رَفَعَهُ اللَّهُ اِلَیْهِ، فَاجْتَمَعُوا اِلَیْهِ عِنْدَ الْمَسَاءِ وَ هُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا فَاَدْخَلَهُمْ بَیْتًا ثُمَّ خَرَجَ عَلَیْهِمْ مِنْ عَیْنٍ فِی زَاوِیَةِ الْبَیْتِ وَ هُوَ یَنْفُضُ رَاْسَهُ مِنَ الْمَاءِ، فَقَالَ اِنَّ اللَّهَ اَوْحَى اِلَیَّ اَنَّهُ رَافِعِی اِلَیْهِ السَّاعَةَ وَ مُطَهِّرِی مِنَ الْیَهُودِ فَاَیُّکُمْ یُلْقَى عَلَیْهِ شَبَحِی فَیُقْتَلُ وَ یُصْلَبُ وَ یَکُونُ مَعِی فِی دَرَجَتِی، فَقَالَ شَابٌّ مِنْهُمْ اَنَا یَا رُوحَ اللَّهِ قَالَ فَاَنْتَ هُوَ ذَا. B فَقَالَ لَهُمْ عِیسَى(علیه السلام): اَمَا اِنَّ مِنْکُمْ لَمَنْ یَکْفُرُ بِی قَبْلَ اَنْ یُصْبِحَ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ کَفْرَةً، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْهُمْ اَنَا هُوَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَقَالَ عِیسَى اِنْ تُحِسَّ بِذَلِکَ فِی نَفْسِکَ فَلْتَکُنْ هُوَ. ثُمَّ قَالَ لَهُمْ عِیسَى(علیه السلام) اَمَا اِنَّکُمْ سَتَفْتَرِقُونَ بَعْدِی عَلَى ثَلَاثِ فِرَقٍ فِرْقَتَیْنِ مُفْتَرِیَتَیْنِ عَلَى اللَّهِ فِی النَّارِ وَ فِرْقَةٍ تَتْبَعُ شَمْعُونَ صَادِقَةً عَلَى اللَّهِ فِی الْجَنَّةِ ثُمَّ رَفَعَ اللَّهُ عِیسَى اِلَیْهِ مِنْ زَاوِیَةِ الْبَیْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ اِلَیْهِ. ثُمَّ قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام)اِنَّ الْیَهُودَ جَاءَتْ فِی طَلَبِ عِیسَى(علیه السلام)مِنْ لَیْلَتِهِمْ فَاَخَذُوا الرَّجُلَ الَّذِی قَالَ لَهُ عِیسَى(علیه السلام) اِنَّ مِنْکُمْ لَمَنْ یَکْفُرُ بِی مِنْ قَبْلِ اَنْ یُصْبِحَ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ کَفْرَةً وَ اَخَذُوا الشَّابَّ الَّذِی اُلْقِیَ عَلَیْهِ شَبَحُ عِیسَى فَقُتِلَ وَ صُلِبَ وَ کَفَرَ الَّذِی قَالَ لَهُ عِیسَى(علیه السلام) تَکْفُرُ قَبْلَ اَنْ تُصْبِحَ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ کَفْرَة. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 111]

در کتاب کمال الدین از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که در حدیثی فرمود:

خداوند عیسی بن مریم(علیهما السلام) را به نبوّت مبعوث نمود و نور و علم و حکمت و همه ی علوم پیامبران قبل از او را به او داد و انجیل را بر او افزود و رسالت او را مخصوص

به بنی اسراییل[ساکن]بیت المقدّس نمود وعیسی(علیه السلام)آنان را به کتاب خدا و حکمت و ایمان به خدا و رسول اودعوت کرد و بیشتر آنان به علّت طغیان و کفری که داشتند دعوت او را اجابت نکردند، از این رو عیسی(علیه السلام) خدای خود را سوگند داد و در حقّ آنان نفرین نمود.

پس گروهی از آنان به صورت شیاطین مسخ شدند تا برای دیگران عبرتی باشد و این نیز سبب طغیان وکفر آنان شد؛تا این که عیسی(علیه السلام)به بیت المقدّس آمد و سی و سه سال آنان را دعوت نمود و ترغیب به وعده های خدا کرد تا این که مردم یهود به جستجوی او آمدند تا او را بکشند و گفتند: ما او را شکنجه می کنیم و زنده به گور می نماییم.

ص: 98

برخی ادعا کردند که او را کشته اند وبه دار آویخته اند؛در حالی که خداوند از آنان جلوگیری نمود و فکر کردند عیسی(علیه السلام) را کشته اند در حالی که نتوانستند کاری از پیش ببرند. چرا که اگر توانسته بودند سخن خدا که می فرماید: «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ اِلَیْهِ» تکذیب می شد.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

امر[مرگ]هیچ پیامبری از پیامبران و حجّت های الهی بر مردم مشتبه نشد مگر امر عیسی(علیه السلام)چرا که عیسی(علیه السلام)زنده از زمین بالا رفت و بین آسمان و زمین قبض روح شد و سپس به آسمان برده شد و روح او به او بازگشت، همان گونه که خداوند می فرماید: «اِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسى اِنِّی مُتَوَفِّیكَ وَ رافِعُكَ اِلَیَ وَ مُطَهِّرُكَ».

خداوند از قول عیسی(علیه السلام) در روز قیامت حکایت می کند که می گوید: «وَ كُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی كُنْتَ اَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ اَنْتَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ شَهِید »(2)

ص: 99


1- 108.. بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ(علیه السلام) وَ اسْتَوْدَعَهُ النُّورَ وَ الْعِلْمَ وَ الْحِکْمَةَ وَ جَمِیعَ عُلُومِ الْاَنْبِیَاءِ قَبْلَهُ وَ زَادَهُ الْاِنْجِیلَ وَ بَعَثَهُ اِلَى بَیْتِ الْمَقْدِسِ اِلَى بَنِی اِسْرَائِیلَ یَدْعُوهُمْ اِلَى کِتَابِهِ وَ حِکْمَتِهِ وَ اِلَى الْاِیمَانِ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَاَبَى اَکْثَرُهُمْ اِلَّا طُغْیَانًا وَ کُفْرًا فَلَمَّا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ دَعَا رَبَّهُ وَ عَزَمَ عَلَیْهِ.فَمَسَخَ مِنْهُمْ شَیَاطِینَ لِیُرِیَهُمْ آیَةً فَیَعْتَبِرُوا فَلَمْ یَزِدْهُمْ ذَلِکَ اِلَّا طُغْیَانًا وَ کُفْرًا فَاَتَى بَیْتَ الْمَقْدِسِ فَمَکَثَ یَدْعُوهُمْ وَ یُرَغِّبُهُمْ فِیمَا عِنْدَ اللَّهِ ثَلَاثًا وَ ثَلَاثِینَ سَنَةً حَتَّى طَلَبَتْهُ الْیَهُودُ وَ ادَّعَتْ اَنَّهَا عَذَّبَتْهُ وَ دَفَنَتْهُ فِی الْاَرْضِ حَیًّا. وَ ادَّعَى بَعْضُهُمْ اَنَّهُمْ قَتَلُوهُ وَ صَلَبُوهُ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَجْعَلَ لَهُمْ سُلْطَانًا عَلَیْهِ وَ اِنَّمَا شُبِّهَ لَهُمْ وَ مَا قَدَرُوا عَلَى عَذَابِهِ وَ دَفْنِهِ وَ لَاعَلَى قَتْلِهِ وَ صَلْبِهِ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ اِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ اِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمْ یَقْدِرُوا عَلَى قَتْلِهِ وَ صَلْبِهِ لِاَنَّهُمْ لَوْ قَدَرُوا عَلَى ذَلِکَ کَانَ تَکْذِیبًا لِقَوْلِهِ تَعَالَى بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ اِلَیْهِ بَعْدَ اَنْ تَوَفَّاه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 266؛ کمال الدین صدوق، ج 1، ص 225]
2- 109.. فَاِنَّهُ مَا شُبِّهَ اَمْرُ اَحَدٍ مِنْ اَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ حُجَجِهِ لِلنَّاسِ اِلَّا اَمْرُ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ(علیه السلام) وَحْدَهُ لِاَنَّهُ رُفِعَ مِنَ الْاَرْضِ حَیًّا وَ قُبِضَ رُوحُهُ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْاَرْضِ ثُمَّ رُفِعَ اِلَى السَّمَاءِ وَ رُدَّ عَلَیْهِ رُوحُهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى اِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسى اِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ اِلَیَ وَ مُطَهِّرُکَ. B وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ حِکَایَةً لِقَوْلِ عِیسَى(علیه السلام) یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ اَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ اَنْتَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِید. [سوره ی مائده، آیه ی 117؛عیون، ج 2، ص 193]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

حضرت عیسی(علیه السلام) هنگامی که به آسمان برده شد لباس پشمینی در بدن او بود که رشته و بافته و دوخته ی مادر او مریم بود و چون به آسمان رفت ندا شد: ای عیسی! زینت دنیا را از خود دور کن.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 59 الی 60

متن:

اِنَّ مَثَلَ عیسى عِنْدَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرینَ

لغات:

«خلقه من تراب»یعنی من غیر اب ولا امٍّ،و این تشبیه غریب به اغرب است تا جای سوال باقی نماند. «كن فیكون» امر تکوینی است و آن ملازم با وجود است. «الحقّ من ربّك»یعنی «هذا الحق من ربّک»، و یا الحق مبتدا و خبر آن من ربّک است. «لاتكن من الممترین» از باب «ایّاك اعنی واسمعی یا جاره» است.

ص: 100


1- 110.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: رُفِعَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ(علیه السلام) بِمِدْرَعَةِ صُوفٍ مِنْ غَزْلِ مَرْیَمَ وَ مِنْ نَسْجِ مَرْیَمَ وَ مِنْ خِیَاطَةِ مَرْیَمَ فَلَمَّا انْتَهَى اِلَى السَّمَاءِ نُودِیَ یَا عِیسَى اَلْقِ عَنْکَ زِینَةَ الدُّنْیَا.
ترجمه:

حقّا مَثَل عیسی(علیه السلام) نزد خداوند[در خلقت]مَثَل آدم است که خداوند او را از خاک آفرید و سپس به او گفت: باش و او وجود یافت (59) آن چه گذشت حقیقتی بود از ناحیه ی

پرودرگار تو، پس مبادا تو از تردیدکنندگان باشی (60)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که گروهی از نصارای نجران خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند، علمای بزرگ شان مانند اهتم و عاقب و سیّد بین آنان بودند و چون وقت نماز آنان رسید ناقوس شان به صدا درآمد و نماز خود را در مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)شروع کردند. پس اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آن حضرت(صلی الله علیه و آله) عرض کردند: یا رسول الله! در مسجد شما ناقوس می زنند؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: با آنان کاری نداشته باشید.

پس نصاری بعد از انجام نماز خود، خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: شما ما را به چه چیز دعوت می کنید؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «به این که به یگانگی خدا و رسالت من شهادت بدهید و بدانید که عیسی(علیه السلام) بنده و مخلوق خداست و همانند انسان های دیگر سخن می گوید و می خورد و می آشامد.»

چون نصاری گفتند: پدر عیسی(علیه السلام) کیست؟ وحی بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد و خداوند فرمود: به آنان بگو: شما درباره ی آدم چه می گویید؟ آیا او بنده ی خدا و مخلوق او نبود؟و آیا او غذا نمی خورد و نمی آشامید وحدث و ازدواج نداشت؟نصاری گفتند: آری. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: پدر آدم که بود؟ و آنان مبهوت و محکوم شدند و این آیه نازل شد: «اِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ»

ص: 101

[و چون نصاری باز لجات نمودند]رسول خدا(صلی الله علیه و آله)[همان گونه که قرآن می فرماید] فرمود: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» اِلَى قَوْلِهِ «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِینَ» یعنی بیایید با من مباهله کنید[یعنی همگی به درگاه خدا بنالیم] و بگوییم: «خدایا دروغ گوی از ما را هلاک کن»پس اگر من صادق بودم لعنت [و عذاب] بر شما نازل شود و اگر من کاذب و دروغ گو بودم،لعنت [و عذاب] بر من نازل شود.

پس نصاری گفتند:با انصاف با ما سخن گفتی؛و با رسول خدا(صلی الله علیه و آله)قرار مباهله

گذاردند و چون به خانه های خود رفتند عاقب و سیّد و اهتم که علما و رؤسای آنان بودند گفتند: اگر او با اصحاب خود با ما مباهله کند او پیامبر نیست و ما با او مباهله می کنیم، و اگر با اهل بیت و خواصّ خود با ما مباهله کند، ما با او مباهله نمی کنیم، چون او اهل بیت خود را در خطر قرار نمی دهد، مگر آن که صادق باشد.پس نصاری آماده ی مباهله شدند و صبحگاه در محل موعود جمع گردیدند و دیدند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)با امیر المؤمنین و فاطمه زهرا و حسن و حسین(علیهم السلام) آمده است از این رو سوال کردند: این ها کیانند؟ و به آنان گفته شد: این جوان وصیّ و داماد و پسر عمّ او علیّ بن ابی طالب(علیهما السلام) است و این زن دختر او فاطمه است و این دو کودک حسن و حسین(علیهما السلام) فرزندان اویند و چون چنین شنیدند متفرّق شدند و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: ما را از مباهله معاف کن ما به تو مالیات و جزیه می دهیم.پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)با پرداخت جزیه و مالیات با آنان مصالحه نمود؛و این آیه نازل شد:«اِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ».(1)

ص: 102


1- 111..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اَنَّ نَصَارَى نَجْرَانَ لَمَّا وَفَدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ کَانَ سَیِّدُهُمْ الْاَهْتَمَ وَ الْعَاقِبَ وَ السَّیِّدَ وَ حَضَرَتْ صَلَاتُهُمْ فَاَقْبَلُوا یَضْرِبُونَ بِالنَّاقُوسِ وَ صَلَّوْا، فَقَالَ اَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَذَا فِی مَسْجِدِکَ؟ فَقَالَ دَعُوهُمْ. B فَلَمَّا فَرَغُوا دَنَوْا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالُوا اِلَى مَا تَدْعُونَ. فَقَالَ اِلَى شَهَادَةِ «اَنْ لَااِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَ اَنِّی رَسُولُ اللَّهِ وَ اَنَّ عِیسَى عَبْدٌ مَخْلُوقٌ یَاْکُلُ وَ یَشْرَبُ وَ یُحْدِثُ» قَالُوا فَمَنْ اَبُوهُ فَنَزَلَ الْوَحْیُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ قُلْ لَهُمْ مَا تَقُولُونَ فِی آدَمَ(علیه السلام) اَ کَانَ عَبْدًا مَخْلُوقًا یَاْکُلُ وَ یَشْرَبُ وَ یَنْکِحُ فَسَاَلَهُمُ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالُوا نَعَمْ، فَقَالَ فَمَنْ اَبُوهُ فَبُهِتُوا فَبَقُوا سَاکِتِینَ فَاَنْزَلَ اللَّهُ اِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ الْآیَةَ. وَ اَمَّا قَوْلُهُ فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ اِلَى قَوْلِهِ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَبَاهِلُونِی فَاِنْ کُنْتُ صَادِقًا اُنْزِلَتِ اللَّعْنَةُ عَلَیْکُمْ وَ اِنْ کُنْتُ کَاذِبًا نَزَلَتْ عَلَیَّ. فَقَالُوا اَنْصَفْتَ فَتَوَاعَدُوا لِلْمُبَاهَلَةِ،فَلَمَّا رَجَعُوا اِلَى مَنَازِلِهِمْ قَالَ رُؤَسَاؤُهُمْ السَّیِّدُ وَ الْعَاقِبُ وَ الْاَهْتَمُ اِنْ بَاهَلَنَا بِقَوْمِهِ بَاهَلْنَاهُ، فَاِنَّهُ لَیْسَ بِنَبِیٍّ وَ اِنْ بَاهَلَنَا بِاَهْلِ بَیْتِهِ خَاصَّةً فَلَا نُبَاهِلُهُ فَاِنَّهُ لَایُقْدِمُ عَلَى اَهْلِ بَیْتِهِ اِلَّا وَ هُوَ صَادِقٌ. فَلَمَّا اَصْبَحُوا جَاءُوا اِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَعَهُ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ(علیهم السلام)،فَقَالَ النَّصَارَى مَنْ هَؤُلَاءِ فَقِیلَ لَهُمْ هَذَا ابْنُ عَمِّهِ وَ وَصِیُّهُ وَ خَتَنُهُ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَ هَذِهِ بِنْتُهُ فَاطِمَةُ وَ هَذَانِ ابْنَاهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ(علیهم السلام)، فَعَرَفُوا وَ قَالُوا لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) نُعْطِیکَ الرِّضَى فَاعْفُنَا مِنَ الْمُبَاهَلَةِ. فَصَالَحَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَى الْجِزْیَةِ وَ انْصَرَفُوا.[تفسیر قمّی، ج 1، ص 104]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 61 الی 63

متن:

فَمَنْ حَاجَّكَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَاَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكاذِبینَ اِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ ما مِنْ اِلهٍ اِلّاَ اللهُ وَ اِنَّ اللهَ لَهُوَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّ اللهَ عَلیمٌ بِالْمُفْسِدینَ

ص: 103

لغات:

«تعالوا»یعنی جیئوا و هلمّوا.«ابتهال»یا به معنای لعنت کردن است،یعنی بیایید تا به دروغ گو لعنت کنیم، چرا که بَهَلَه الله، یعنی لعنه الله، و علیه بهلة الله، یعنی علیه لعنة الله، و یا به معنای نفرین کردن ودرخواست هلاکت برای دیگری است و لعنت به معنای دوری از رحمت خداوند است، به خاطر معصیت او، از این رو نباید به کسی که گناهی نکرده است لعنت شود، مانند لعنت به طفل و حیوان و امثال این ها.

ترجمه:

هر کس درباره ی حقانیت اسلام پس از دانشی که برای تو حاصل شد با تو جدال کند،بگو: بیایید تا ما و ما فرزندان و زنان و کسانی که به منزله ی جان ما هستند را خبر کنیم و سپس به درگاه خدا مباهله و تضرّع نماییم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار بدهیم(61)این همان سرگذشت حقیقی [عیسی(علیه السلام)] است و هیچ معبودی جز خدای یگانه نیست

و تنها خدا، توانا و حکیم است.(62)و اگر[آنان]از پذیرش حقّ روی گرداندند،خداونداز [اعمال] مفسدین آگاه است. (63)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

عامر بن سعید گوید: پدرم می گفت:

من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی علی(علیه السلام) سه فضیلت شنیدم که اگر یکی از آن ها برای من می بود، بهتر از هر مال نفیسی بود تا این که گوید: من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هنگامی که در برخی از جنگ ها علی(علیه السلام) را در مدینه به جای خود گماشت و علی(علیه السلام)عرضه داشت:یا رسول الله! شما مرا در کنار زن ها و بچّه ها [و معذورین از جهاد] قرار دادی؟ شنیدم که به علی(علیه السلام) فرمود: آیا راضی

ص: 104

نمی شوی که برای من همانند هارون باشی نسبت به موسی، جز آن که بعد از من پیامبری نخواهد بود؟!

فضیلت دوم این که: در جنگ خیبر[که برخی فرماندهی جنگ را گرفتند وبا شکست بازگشتند] رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد

که خدا و رسول، او را دوست می دارند [و او نیز خدا و رسول را دوست می دارد]و چون همه ی ما انتظار می کشیدیم که این افتخار نصیب ما شود، فرمود: علی(علیه السلام) را بگویید نزد من بیاید.

پس علی(علیه السلام) در حالی که چشم او بیمار بود نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و آن حضرت آب دهان مبارک خود را به چشم او مالید و پرچم اسلام را به دست او داد و چشم او بهبود یافت [و با پیروزی کامل و شکست دشمن بازگشت].

فضیلت سوم این که چون این آیه نازل شد:«فَمَنْ حَاجَّكَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، علی و فاطمه و حسن و حسین((علیهم السلام)) را طلب نمود [تا با نصارای نجران مباهله نماید] و فرمود: خدایا این ها اهل بیت من هستند.(1)

ص: 105


1- 112.. قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ9 یَقُولُ لِعَلِیٍّ(علیه السلام) ثَلَاثًا، فَلَاَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النِّعَمِ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقُولُ لِعَلِیٍّ، وَ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، تُخَلِّفُنِی مَعَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْیَانِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): اَ مَا تَرْضَى اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى اِلَّا اَنَّهُ لَانَبِیَّ بَعْدِی. وَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ یَوْمَ خَیْبَرَ: لَاُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ. قَالَ: فَتَطَاوَلْنَا لَهَا، قَالَ: ادْعُوا لِی عَلِیًّا، فَاَتَى عَلِیٌّ اَرْمَدَ الْعَیْنَیْنِ. فَبَصَقَ فِی عَیْنَیْهِ، وَ دَفَعَ اِلَیْهِ الرَّایَةَ فَفُتِحَ عَلَیْهِ. وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ «نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ» دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلِیًّا وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَنًا وَ حُسَیْنًا(علیهم السلام) وَ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ اَهْلِی. [امالی شیخ طوسی، ج 1، ص 313؛ صحیح مسلم،ج 4، ص 1871؛ مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 185 ؛ رواه الخوارزمی فی المناقب، ص 59]

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

همه ی امّت خوب یا بد اتّفاق دارند که در قصّه ی نصارای نجران هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آنان را به مباهله دعوت نمود، در زیر کسای یمانی، جز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) کسی نبود و خداوند این آیه را نازل نمود: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ» و مقصود از «اَبْناءَنا» حسن و حسین8 است و مقصود از «نِساءَنا» فاطمه(علیها السلام) است و مقصود از «اَنْفُسَنا»علی(علیه السلام) است.(1)

ابوذر گوید:

عمر دستور داد [بعد از خود] علی(علیه السلام) و عثمان و طلحه و زبیر و عبد الرحمان بن عوف و سعد بن ابی وقّاص در خانه ای جمع شوند و در بر روی خود ببندند و درباره ی تعیین خلیفه با هم مشورت کنند و سه روز به آنان مهلت داد و گفت:«اگر پنج نفر آنان درباره ی شخصی اتّفاق نمودند و یک نفر مخالفت نمود او را بکشند، و اگر چهار نفر آنان درباره ی شخصی اتّفاق نمودند و دو نفر دیگر مخالفت کردند آن دو نفر را بکشند.»

ص: 106


1- 113.. فَقَالَ لِمَ لَاتَنْهَوْنَ شِیعَتَکُمْ عَنْ قَوْلِهِمْ لَکُمْ: «یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ» وَ اَنْتُمْ وُلْدُ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ اِنَّمَا هِیَ وِعَاءٌ وَ الْوَلَدُ یُنْسَبُ اِلَى الْاَبِ لَااِلَى الْاُمِّ... فَقُلْتُ اجْتَمَعَتِ الْاُمَّةُ بِرُّهَا وَ فَاجِرُهَا اَنَّ حَدِیثَ النَّجْرَانِیِّ حِینَ دَعَاهُ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) اِلَى الْمُبَاهَلَةِ لَمْ یَکُنْ فِی الْکِسَاءِ اِلَّا النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله)وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ (علیه السلام)فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى:فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَاَنْفُسَکُمْ فَکَانَ تَاْوِیلُ اَبْنَائِنَا الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ نِسَائِنَا فَاطِمَةَ وَ اَنْفُسِنَا عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِبٍ(علیهما السلام). [اختصاص شیخ مفید، ص56؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 286]

چون همه ی آنان[به ناچار]بر یک نفر اتّفاق کردند، علی بن ابی طالب(علیهما السلام) به آنان فرمود: من دوست می دارم سخنی را از من بشنوید و اگر حق بود آن را بپذیرید و اگر باطل بود نپذیرید. آنان گفتند: سخن خود را بگو. پس علی(علیه السلام) یکایک فضایل خود را بیان نمود و آنان اعتراف کردند و یکی از سخنان او این بود که فرمود:آیا در بین شما جز من کسی هست که آیه ی مباهله درباره ی او و همسر و فرزندان او نازل شده باشد؟! و خداوند او را نفس رسول خود قرار داده باشد؟! گفتند: خیر.(1)

علی بن ابراهیم قمّی با سند خود از موسی بن جعفر(علیهما السلام) نقل نموده که هارون الرّشید گفت:

چگونه شما می گویید:ما ذریّه ی رسول خداییم؟!در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرزند پسری به جای نگذارد و تنها دختری از او باقی ماند و شما فرزندان دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستید و فرزند دختر فرزند محسوب نمی شود؟

پس موسی بن جعفر(علیهما السلام) به او فرمود:

من تو را سوگند می دهم به آن خویشی که با ما داری و به حقّ صاحب این قبر، مرا از این سوال معاف بداری.

ص: 107


1- 114.. اَنَّ عَلِیًّا (علیه السلام) وَ عُثْمَانَ وَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرَ وَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ وَ سَعْدَ بْنِ اَبِی وَقَّاصٍ، اَمَرَهُمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ اَنْ یَدْخُلُوا بَیْتًا وَ یُغْلِقُوا عَلَیْهِمْ بَابَهُ، وَ یَتَشَاوَرُوا فِی اَمْرِهِمْ، وَ اَجَّلَهُمْ ثَلَاثَةَ اَیَّامٍ، فَاِنْ تَوَافَقَ خَمْسَةٌ عَلَى قَوْلٍ وَاحِدٍ وَ اَبَى رَجُلٌ مِنْهُمْ، قُتِلَ ذَلِکَ الرَّجُلُ، وَ اِنْ تَوَافَقَ اَرْبَعَةٌ وَ اَبَى اثْنَانِ قُتِلَ الِاثْنَانِ. فَلَمَّا تَوَافَقُوا جَمِیعًا عَلَى رَاْیٍ وَاحِدٍ، قَالَ لَهُمْ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ (علیه السلام): اِنِّی اُحِبُّ اَنْ تَسْمَعُوا مِنِّی مَا اَقُولُ، فَاِنْ یَکُنْ حَقًّا فَاقْبَلُوهُ، وَ اِنْ یَکُنْ بَاطِلًا فَاَنْکِرُوهُ. قَالُوا: قُلْ... قَالَ: فَهَلْ فِیکُمْ اَحَدٌ اَنْزَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) فِیهِ وَ فِی زَوْجَتِهِ وَ وَلَدَیْهِ آیَةَ الْمُبَاهَلَةِ، وَ جَعَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) نَفْسَهُ نَفْسَ رَسُولِهِ، غَیْرِی قَالُوا: لَا. [امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 163؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 286]

هارون الرّشید گفت:

باید برای من دلیل این مساله را بیان کنی چرا که شما فرزندان علی(علیه السلام)هستید و همان گونه که به من رسیده است؛ تو امام و پیشوای شیعیان خود هستی و من دست از تو بر نمی دارم تا هر چه را از تو سوال می کنم دلیل آن را از کتاب خدا برای من بگویی چرا که شما فرزندان علی ادعا می کنید که علوم قرآن کلّا نزد شما موجود است و تاویل هر «الف» و «واو» آن را می دانید.

موسی بن جعفر(علیهما السلام) می فرماید: به او گفتم: «اجازه می دهی پاسخ تو را بگویم؟» هارون گفت: «بگو»؛ امام(علیه السلام) فرمود:

اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ «وَ وَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ كُلًّا هَدَیْنا وَ نُوحًا هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ اَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَكَرِیَّا وَ یَحْیى وَ عِیسى»

سپس گفت:«ٖای امیر المؤمنین!پدر عیسی کیست؟»هارون گفت:«او پدر نداشته است.»امام(علیه السلام) فرمود:

خدا عیسی را از ناحیه ی مادر او مریم ملحق به پیامبران و از ذریّه ی آنان دانسته؛ و خداوند ما را نیز از ناحیه ی مادرمان فاطمه(علیها السلام) از ذریّه ی پیامبر خود(صلی الله علیه و آله)

قرار داده است.

سپس فرمود:«آیا بیش از این برای تو بگویم ای امیر المؤمنین؟»هارون گفت:«بگو»؛ امام (علیه السلام) فرمود:

خداوند [در آیه ی مباهله] می فرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَاَبْناءَكُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَكُمْ وَاَنْفُسَنا وَاَنْفُسَكُمْ» و احدی در این مساله اختلاف ندارد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگام مباهله با نصاری، تنها علی

ص: 108

بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) را در زیر کسا جا داد و شکی نیست که مقصود از «ابناءنا» حسن و حسین(علیهما السلام)اند و مقصود از «نساءنا»، فاطمه(علیها السلام)است و مقصود از «انفسنا» علی بن ابی طالب(علیهما السلام) است.(1)

در روایات فریقین آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

سوگند به خدایی که جان من به دست اوست، عذاب، بالای سر نصارای نجران

ص: 109


1- 115.. فَقَالَ: لِمَ لَاتَنْهَوْنَ شِیعَتَکُمْ عَنْ قَوْلِهِمْ لَکُمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ اَنْتُمْ وُلْدُ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ اِنَّمَا هِیَ وِعَاءٌ وَ الْوَلَدُ یُنْسَبُ اِلَى الْاَبِ لَااِلَى الْاُمِّ. فَقُلْتُ: اِنْ رَاَى اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ! اَنْ یُعْفِیَنِی مِنْ هَذِهِ الْمَسْاَلَةِ فَعَلَ. فَقَالَ: لَسْتُ اَفْعَلُ اَوْ اَجَبْتَ. فَقُلْتُ: فَاَنَا فِی اَمَانِکَ اَلَّا تصیبنی [یُصِیبَنِی] مِنْ آفَةِ السُّلْطَانِ شیئا [شَیْءٌ]. فَقَالَ: لَکَ الْاَمَانُ. قُلْتُ اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، وَ وَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلًّا هَدَیْنا وَ نُوحًا هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَاَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى وَ عِیسى. فَمَنْ اَبُو عِیسَى؟ فَقَالَ: لَیْسَ لَهُ اَبٌ اِنَّمَا خُلِقَ مِنْ کَلَامِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رُوحِ الْقُدُسِ. فَقُلْتُ: اِنَّمَا اُلْحِقَ عِیسَى بِذَرَارِیِّ الْاَنْبِیَاءِ(علیه السلام)مِنْ قِبَلِ مَرْیَمَ وَ اُلْحِقْنَا بِذَرَارِیِّ الْاَنْبِیَاءِ مِنْ قِبَلِ فَاطِمَةَ (علیه السلام) لَامِنْ قِبَلِ عَلِیٍّ(علیه السلام). فَقَالَ: اَحْسَنْتَ یَا مُوسَى. زِدْنِی مِنْ مِثْلِهِ. فَقُلْتُ:اجْتَمَعَتِ الْاُمَّةُ بِرُّهَا وَ فَاجِرُهَا اَنَّ حَدِیثَ النَّجْرَانِیِّ حِینَ دَعَاهُ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) اِلَى الْمُبَاهَلَةِ لَمْ یَکُنْ فِی الْکِسَاءِ اِلَّا النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله)وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ(علیه السلام) فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ فَکَانَ تَاْوِیلُ اَبْنَائِنَا الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ نِسَائِنَا فَاطِمَةَ وَ اَنْفُسِنَا عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام). فَقَالَ: اَحْسَنْتَ. [عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 78]

بود و اگر با من مباهله می کردند به شکل میمون و خوک مسخ می شدند و بیابان برای آنان آتش می شد وهمه ی آنان حتی پرندگان روی درختان می سوختند و سال بر نصاری نمی گذشت تا همه ی آنان هلاک می شدند.

از این روی خداوند پس از اݥݥین آیه می فرماید: «اِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُ وَ ما مِنْ اِلهٍ اِلَّا اللَّهُ وَ اِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِین».(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 64 الی 66

متن:

قُلْ یا اَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا اِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ اَلاّ نَعْبُدَ اِلّاَ اللهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئًا وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضًا اَرْبابًا مِنْ دُونِ اللهِ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِاَنّا مُسْلِمُونَ یا اَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فی اِبْراهیمَ وَ ما اُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ اْلاِنْجیلُ اِلّا مِنْ بَعْدِهِ اَفَلا تَعْقِلُونَ ها اَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فیما لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فیما لَیْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللهُ یَعْلَمُ وَ اَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ

ص: 110


1- 116..وَقَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ یُلَاعِنُونِّی لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِیرَ وَ اضْطَرَمَ الْوَادِی عَلَیْهِمْ نَارًا وَ لَمَا حَالَ الْحَوْلُ عَلَى النَّصَارَى حَتَّى یَهْلِکُوا کُلُّهُمْ. [تاویل الایات، ص 117] وَ فِی رِوَایَةِ الثَّعْلَبِیِّ زِیَادَةٌ فِی آخِرِ حَدِیثِهِ وَ هِیَ:قَالَ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ اِنَّ الْعَذَابَ قَدْ تَدَلَّى عَلَى اَهْلِ نَجْرَانَ وَ لَوْ لَاعَنُوا لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِیرَ وَ لَاضْطَرَمَ عَلَیْهِمُ الْوَادِی نَارًا وَ لَاسْتَاْصَلَ اللَّهُ نَجْرَانَ وَ اَهْلَهُ حَتَّى الطَّیْرَ عَلَى الشَّجَرِ وَ لَمَا حَالَ الْحَوْلُ عَلَى النَّصَارَى کُلِّهِمْ حَتَّى هَلَکُوا فَاَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى اِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُ وَ ما مِنْ اِلهٍ اِلَّا اللَّهُ وَ اِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِین. [بحار الانوار، ج 35، ص 262؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 290]
لغات:

«كلمة» به معنای کلامی است که در آن شرح قصّه ای باشد گر چه طولانی باشد، از این روی عرب به قصیده کلمه گوید.«سواء»به معنای عدل است، و بعضی گفتهاند: «سواء» به معنای مستوی است و مصدر به جای اسم فاعل قرار گرفته است. «ارباب» جمع ربّ به معنای مالک و یا به معنای صاحب اختیار است،چنان که ربّ البیت و«ربّنا الرحمان الرحیم»گفته می شود. «حِجاج» متضمّن حجّت و شبه آن است. «جدال» به معنای پیچاندن خصم و کشاندن او به مذهب خود می باشد،و ممکن است با استدلال صحیح همراه نباشد،و«حجّت» به معنای بیان صحیح برای صحّت مقال است، و دلیل نیز به همین معناست.

ترجمه:

ای رسول من، به اهل کتاب بگو: بیایید تا در آن چه با هم دیگر مشترک هستیم با هم باشیم و جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم وبرخی ازما برخی دیگر را به خدایی انتخاب نکنیم و تنها «الله» را خدای خود بدانیم. پس اگر[از این پیشنهاد]روی گردان شدند، بگویید: شما شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما]. (64) ای اهل کتاب برای چه درباره ی ابراهیم محاجّه و جدال می کنید، در حالی که تورات و انجیل پس از او نازل شده است؟ آیا تعقّل نمی کنید؟(65)گیرم جدال شما در آن چه آگاهی به آن دارید درست باشد،برای چه در چیزی که آگاهی به آن ندارید [و زمان آن را درک نکرده اید] جدال می کنید؟! در حالی که خداوند [به اسرار و حقایق امور] آگاه است و شما آگاه نیستید. (66)

ص: 111

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از«كلمه»در این آیه شهادت به یگانگی خدا وگفتن:لا اله الاّ الله و محمّد رسول الله (صلی الله علیه و آله)و اعتقاد به این که عیسی(علیه السلام)بنده خداست وهمانند آدم

مخلوق خدا می باشد، است.(1)

در تفسیر مجمع البیان نقل شده:

چون آیه ی «اتَّخَذُوا اَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ اَرْبابًا مِنْ دُونِ اللَّه»(2)نازل شد عدّی بن حاتم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)گفت:یا رسول الله!ما رهبان و احبار را نمی پرستیم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا آنان برای شما چیزهایی را حلال و یا حرام نمی کردند و شما به گفته ی آنان عمل کردید؟ عدّی بن حاتم گفت: آری. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:این همان پرستش غیر خداست.(3)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 67 الی 69

متن:

ما كانَ اِبْراهیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لكِنْ كانَ حَنیفًا مُسْلِمًا وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكینَ اِنَّ اَوْلَى النّاسِ بِاِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اللهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ لَوْ یُضِلُّونَكُمْ وَ ما یُضِلُّونَ اِلّا اَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ

ص: 112


1- 117.. روی عن جعفر بن محمّد(علیهما السلام): «انّ الکلمة هاهنا هی شهادة ان لا اله الّا الله، و انّ محمّدًا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و انّ عیسى عبد الله، و انّه مخلوق کآدم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 292]
2- 118.. سوره ی توبه، آیه ی 31.
3- 119.. تفسیر صافی، ج 1، ص 269؛ مجمع البیان، ج 2، ص 314.
لغات:

«اولی» افعل تفضیل است،به معنای سزاوارتر به خوبی و حقّانیّت و تقدّم بر دیگری.

«اتّباع»به معنای پیروی از عمل و اعتقاد دیگری است، و اتّباع ماموم از امام پیروی از امام است در افعال نماز.و«وَدَّت»یعنی تمنّت و در ماضی و حال و استقبال استعمال می شود، در حالی که محبّت و اراده فقط برای استقبال است. و «لَوْ» در گذشته استعمال می شود به خلاف «إنْ» که برای استقبال است.

ترجمه:

ابراهیم(علیه السلام)نه یهودی بود و نه نصرانی[نه یهودی بودکه به طرف مغرب نماز بخواند

و نه نصرانی بود که به طرف مشرق نماز بخواند] بلکه او [پیامبری خالص بود و] از مشرکان نبود (67) به راستی نزدیک ترین مردم به ابراهیم،کسانی بوده اند که از او پیروی می کرده اند و این پیامبر و کسانی که [به او] ایمان آورده اند نیز نزدیک تر و سزاوارتر به ابراهیم هستند و خداوند ولیّ مومنان است.(68)گروهی از اهل کتاب دوست می دارند تا شما را گم راه کنند و جز خود را گم راه نمی کنند و نمی فهمند. (69)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

روایت شده که:

مردم یهود ونصاری درباره ی ابراهیم(علیه السلام)اختلاف داشتند وهرکدام می گفتند:ابراهیم از ماست.پس نزاع خود را نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)بردند واین آیه نازل شد:«یا اَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فی اِبْراهیمَ وَ ما اُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْاِنْجیلُ اِلّاَ مِنْ بَعْدِهِ اَفَلا تَعْقِلُون» یعنی: یهودیّت و نصرانیّت با نزول تورات و انجیل بر موسی و عیسی(علیهما السلام) به وجود آمد و ابراهیم هزار سال قبل از موسی بود و عیسی دو هزار سال بعد از ابراهیم

ص: 113

بود. [پس چگونه شما ابراهیم(علیه السلام) را از خود می دانید؟ آیا تعقّل نمی کنید و ادعای

محال می نمایید؟!](1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«حنیف» یعنی کسی که خالص است و بت نمی پرستد و تنها خدا را می پرستد.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

ابراهیم نه یهودی است که به طرف مغرب نماز بخواند و نه نصرانی است که به طرف مشرق نماز بخواند، بلکه او حنیف و مسلمان و بر دین محمّد(صلی الله علیه و آله)بود و به طرف کعبه نماز می خواند.(3)

امام صادق(علیه السلام)به برخی از اصحاب خود فرمود:«به خدا سوگند،شما از آل محمّد(علیهم السلام)هستید.» راوی گوید: «عرض کردم: فدای شما شوم، آیا راستی از آنان هستیم؟» حضرت(علیه السلام) فرمود: «آری. به خدا سوگند از آنان هستید و این جمله را سه مرتبه تکرار نمود.» پس نگاهی به من نمود و من نیز به او نگاه کردم، سپس فرمود:

ای عمر بن یزید! خدا در کتاب خود می فرماید: «اِنَ اَوْلَى النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ

ص: 114


1- 120.. قیل تنازعت الیهود و النصارى فی ابراهیم و زعم کل فریق انه منهم فترافعوا الى رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله)فنزلت و المعنى ان الیهودیة و النصرانیة حدثت بنزول التوراة و الانجیل على موسى و عیسى و کان ابراهیم قبل موسى بالف سنة و عیسى بالفین سنة فکیف یکون علیهما اَ فَلا تَعْقِلُونَ فتدّعون المحال. [تفسیر صافی، ج 1، ص 270]
2- 121.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَنِیفًا مُسْلِمًا قَالَ خَالِصًا مُخْلِصًا لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ عِبَادَةِ الْاَوْثَانِ. [اصول کافی، ج 2، ص 15]
3- 122.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) ما کانَ اِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا لَایَهُودِیًّا یُصَلِّی اِلَى الْمَغْرِبِ وَ لَانَصْرَانِیًّا یُصَلِّی اِلَى الْمَشْرِقِ وَ لکِنْ کانَ حَنِیفًا مُسْلِمًا یَقُولُ کَانَ حَنِیفًا مُسْلِمًا عَلَى دِینِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). [تفسیر صافی، ج 1، ص 270؛ بحارالانوار، ج 12، ص 11]

اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُ الْمُؤْمِنِین».(1)

عبد الله بن سلیمان صیرفی گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که در تفسیر آیه ی «اِنَ اَوْلَى النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ -- وَ هذَا النَّبِیُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُ الْمُؤْمِنِین» فرمود:

به خدا سوگند، شما بر دین ابراهیم و منهاج او هستید، و شما از همه ی مردم به اوسزاوارتر و نزدیک تر هستید.(2)

و در سخن دیگری فرمود: «ائمّه و پیروان آنان از ابراهیم(علیه السلام) هستند.»(3)

زمخشری در کتاب ربیع الابرار از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل نموده که فرمود:«سزاوارتر

و نزدیک تر به پیامبران کسانی هستندکه به آیین آنان داناترند.»سپس این آیه را تلاوت نمود: «اِنَّ اَوْلَى النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا»

سپس فرمود:

ولیّ محمّد(صلی الله علیه و آله) کسی است که از خدا اطاعت کند؛ گر چه نسبت او از آن حضرت دور باشد و دشمن محمّد(صلی الله علیه و آله) کسی است که نافرمانی خدا را بکند گر چه قرابت او به پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله)نزدیک باشد.(4)

ص: 115


1- 123..قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ فَقُلْتُ مِنْ اَنْفُسِهِمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ نَعَمْ وَ اللَّهِ مِنْ اَنْفُسِهِمْ ثَلَاثًا ثُمَّ نَظَرَ اِلَیَّ وَ نَظَرْتُ اِلَیْهِ فَقَالَ یَا عُمَرُ اِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ «اِنَ اَوْلَى النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُ الْمُؤْمِنِین. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 113؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 291]
2- 124.. قَالَ اَنْتُمْ وَ اللَّهِ عَلَى دِینِ اِبْرَاهِیمَ وَ مِنْهَاجِهِ وَ اَنْتُمْ اَوْلَى النَّاسِ بِه. [تفسیر برهان، ج 3، ص 291]
3- 125.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَى اِنَ اَوْلَى النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا قَالَ هُمُ الْاَئِمَّةُ(علیه السلام) وَ مَنِ اتَّبَعَهُمْ. [اصول کافی، ج 1، ص 416]
4- 126..وَ قَالَ(علیه السلام) اِنَّ اَوْلَى النَّاسِ بِالْاَنْبِیَاءِ اَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ ثُمَّ تَلَا[ع]اِنَّ اَوْلَى النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الْآیَةَ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام)اِنَّ وَلِیَ مُحَمَّدٍ مَنْ اَطَاعَ اللَّهَ وَاِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ وَ اِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَى اللَّهَ وَ اِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُه. [ربیع الابرار، ج 3، ص 560]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 70 الی 76

متن:

یا اَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآیاتِ اللهِ وَ اَنْتُمْ تَشْهَدُونَ یا اَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذی اُنْزِلَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ وَ لا تُؤْمِنُوا اِلّا لِمَنْ تَبِعَ دینَكُمْ قُلْ اِنَّ الْهُدى هُدَى اللهِ اَنْ یُؤْتى اَحَدٌ مِثْلَ ما اُوتیتُمْ اَوْ یُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ اِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللهُ واسِعٌ عَلیمٌ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ وَ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ مَنْ اِنْ تَاْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ اِلَیْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ اِنْ تَاْمَنْهُ بِدینارٍ لا یُؤَدِّهِ اِلَیْكَ اِلّا ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِمًا ذلِكَ بِاَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی اْلاُمِّیِّینَ سَبیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ بَلى مَنْ اَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَاِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ

لغات:

«طائفة»به معنای جماعت است،و اصل آن یا مانند«رُفقة»است که شان آن سیرو طواف در بلاد به صورت اجتماع می باشد، و یا مانند جماعت است که به صورت حلقه جمع باشند و دور آنان طواف شود.«وجه النهار»اوّل روز را گویندکه مردم با آن مواجه می شوند، و اوّل هر چیزی را وجه آن می نامند.«قنطار» در اوّل همین سوره بیان شد.«دینار»دنّار بوده و یکی از نون ها تبدیل به یا شده است به خاطر کثرت استعمال، و جمع آن «دنانیر» است. «اوفی» لغت اهل حجاز است، و «وَفّی» لغت اهل نجد است. «دُمتَ و دِمتَ» نیز دو لغت است مانند «مُتّ و مِتّ».

ص: 116

ترجمه:

ای اهل کتاب،برای چه شما به آیات خداوند کفر می ورزید،در حالی که[حقّانیّت آن ها را ] مشاهده می کنید؟(70)ای اهل کتاب برای چه حق را آمیخته به باطل می کنید وحق را کتمان می نمایید، در حالی که می دانید؟ (71) جماعتی از اهل کتاب [به هم کیشان خود] گفتند: در اوّل روز به آن چه بر مومنان [و پیروان محمّد] نازل شده است،ایمان بیاورید و در پایان روز انکار کنید تا آنان [از اسلام] بازگردند (72) [و نیز گفتند:] و جز به کسی که از دین شما پیروی کند ایمان نیاورید. [ای رسول من!] به آنان بگو:هدایت، هدایت خداست [و از ناحیه ی او خواهد بود و علمای یهود به مردم می گفتند:دین محمّد(صلی الله علیه و آله) را تضعیف کنید و به آن اعتراف نکنید] مبادا [ثابت شود که] همانند آن چه به شما داده شده از آیین موسی(علیه السلام) به آنان نیز داده شده است و یا مسلمانان بتوانند در پیشگاه خداوند حقانیّت اسلام را بر شما ثابت نمایند. به آنان بگو: تفضّل به دست خداوند است او فضل خود را به هر کس بخواهد عنایت می کند و اوست صاحب فضل و رحمت بزرگ (74) برخی از اهل کتاب را اگر مال فراوانی نزد او امانت گذاری او آن مال را به تو بازخواهد گرداند و برخی را اگر دیناری نزد او امانت گذاری، آن دینار را به تو باز نخواهد گرداند، جز آن که بر سر او به پا ایستاده باشی و این به این خاطر است که آنان [به گمان خود] گفتند: [آقایی مخصوص ماست و] مسلمانان بر ما سلطه و قدرتی نخواهند داشت در حالی که بر خدا دروغ می بندند و خود می دانند (75) آری هر کس به عهد خود وفا کند و تقوا پیشه نماید، خداوند متّقین را دوست می دارد. (76)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه ی «یا اَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَ بِالْباطِلِ» گوید:

ص: 117

مقصود این است که اهل کتاب اوصاف و نشانه های پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را در تورات دیده بودند و می دانستند که او همان پیامبر موعود است و لکن کتمان می کردند.(1)

و در تفسیر آیه ی«وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذِی اُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ -- وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» گوید، امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدینه آمد نخست به طرف بیت المقدّس نماز می خواند و مردم یهود درشگفت بودند و هنگامی که خداوند قبله پیامبر خود را هنگام نماز ظهر به طرف کعبه قرار داد، آنان خشمگین شدند و به مردم یهود گفتند: «محمّد(صلی الله علیه و آله) نماز صبح را به طرف قبله ما خوانده است»وشما باید به دستوری که او اوّل روز داشته و به طرف قبله ما نماز خوانده ایمان بیاورید و به آن چه در آخر روز به آن عمل نموده و نماز خود را به طرف کعبه خوانده است کافر شوید، تا بلکه او از قبله ی خود دست بردارد و به قبله ی ما توجّه نماید.(2)

ص: 118


1- 127.. و قوله: (یا اَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) ای تعلمون ما فی التوراة من صفة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و تکتمونه و قوله: (وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذِی اُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ) قال: نزلت فی قوم من الیهود قالوا آمنّا بالذی جاء به محمّد بالغداة و کفرنا به بالعشی.
2- 128.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)لَمَّا قَدِمَ الْمَدِینَةَ وَ هُوَ یُصَلِّی نَحْوَ بَیْتِ الْمَقْدِسِ اُعْجِبَ الْیَهُودُ مِنْ ذَلِکَ فَلَمَّا صَرَفَهُ اللَّهُ عَنْ بَیْتِ الْمَقْدِسِ اِلَى الْبَیْتِ الْحَرَامِ وَجَدَتْ وَ کَانَ صُرِفَ الْقِبْلَةَ صَلَاةَ الظُّهْرِ فَقَالُوا: صَلَّى مُحَمَّدٌ الْغَدَاةَ وَ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا فَآمِنُوا بِالَّذِی اُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَجْهَ النَّهَارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ، یَعْنُونَ الْقِبْلَةَ حِینَ اسْتَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ اِلَى قِبْلَتِنَا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 271]

علی بن ابراهیم در تفسیر آیه ی«وَ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ مَنْ اِنْ تَاْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ اِلَیْك...»گوید که یهودیان می گفتند:

برای ما مانعی نیست و حلال است که اموال امیّین[و مسلمانان]را بگیریم[چرا که در تورات برای آنان حرمتی نیست]. از این رو خداوند در ردّ آنان می فرماید: «یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ».(1)

در تفسیر مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که آن حضرت(صلی الله علیه و آله) هنگام قرائت آیه ی «لَیْسَ عَلَیْنا فِی اْلاُمِّیِّینَ سَبیلٌ» فرمود:

دروغ گفتند دشمنان خدا،چرا که همه ی احکام جاهلیّت زیر قدم های من است،مگر[قانون] امانت که نسبت به نیک و بد باید رعایت شود.(2)

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 77

متن:

اِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَ اَیْمانِهِمْ ثَمَنًا قَلیلًا اُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ وَ لا یُكَلِّمُهُمُ اللهُ وَ لا یَنْظُرُ اِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَكِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ

ص: 119


1- 129.. فَاِنَّ الْیَهُودَ قَالُوا یَحِلُ لَنَا اَنْ نَاْخُذَ مَالَ الْاُمِّیِّینَ وَ الْاُمِّیُّونَ الَّذِینَ لَیْسَ مَعَهُمْ کِتَابٌ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَقَالَ: (وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُون). [تفسیر برهان، ج 3، ص 292]
2- 130..و فی المجمع عن النّبیّ (صلی الله علیه و آله): لمّا قرا هذه الآیة قال کذب اعداء اللَّه ما من شی ء کان فی الجاهلیة الّا و هو تحت قدمی الّا الامانة فانّها مؤدّات الى البرّ و الفاجر. [تفسیر صافی، ج 1، ص 272]
لغات:

«یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ» یعنی یبیعون الایمان بالنّبی(صلی الله علیه و آله) و یاخذون مکانه ثمنًا قلیلًا و هو عرض الدنیا و متاعها. «ایمانهم» یعنی بما خلفوا به من قولهم: والله لنؤمننّ به ولننصرنّه.«لاخلاق لهم: یعنی لانصیب لهم فی الاخرة. «لایزكّیهم» یعنی لایثنی علیهم و لایخلّصهم.

ترجمه:

کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهای ناچیزی می فروشند،در آخرت برای آنان بهره ای نیست و خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمی گوید و نظر رحمت به آنان نمی کند و پاک شان نمی گرداند و عذاب دردناکی برای آنان خواهد بود. (77)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که با سوگند خود مال برادر دینی خویش را تصاحب کند، چون از دنیا می رود خداوند بر او خشمگین خواهد بود. و سپس فرمود: خداوند این معنا را در آیه ی «اِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ اَیْمانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلًا» بیان نموده است.

راوی گوید: پس از این سخنان یک باره اشعث بن قیس گفت:

این آیه درباره ی من نازل شد؛چرا که من با کسی درباره ی مالی نزاع داشتم [و اوشاهدی نداشت] و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: تو باید سوگند بخوری و من سوگند

[دروغ] خوردم و مال را گرفتم.(1)

ص: 120


1- 131.. عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)، قَالَ: مَنْ حَلَفَ یَمِینًا یَقْتَطِعُ بِهَا مَالَ اَخِیهِ لَقِیَ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانٌ، فَاَنْزَلَ اللَّهُ تَصْدِیقَ ذَلِکَ فِی کِتَابِهِ «اِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ اَیْمانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلًا». قَالَ: فَبَرَزَ الْاَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ فَقَالَ: فِیَّ نَزَلَتْ، خَاصَمْتُ اِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَضَى عَلَیَّ بِالْیَمِینِ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 292؛ امالی شیخ طوسی، ص358]

عدیّ بن حاتم گوید:

امرا القیس با مردی از حضرموت درباره ی زمینی نزاع داشت ونزاع خود را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آوردند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدّعی فرمود: شاهد داری؟ او گفت: ندارم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: پس او که منکر است با قسم خود مال را می گیرد. پس مدّعی گفت: در آن صورت به خدا سوگند زمین من را [به ناحق] می گیرد!

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر او [به دروغ سوگند بخورد و] مال تو را بگیرد، خداوند در قیامت نظر رحمت به او نمی کند و او را پاک نمی نماید و عذاب دردناکی خواهد

داشت.پس آن مرد با شنیدن این آیه زمین را به مدّعی بازگرداند.(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره ی یهود و نصاری نازل شده است که با عمل نکردن به عهد وپیمان خود[نسبت به حقانیّت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] و سوگندهای دروغی که خوردند [و گفتند: این آن پیامبر موعود نیست] بهره ی ناچیز دنیا را به دست آوردند و [لکن] در آخرت نصیبی نخواهند داشت و خداوند به آنان نظر رحمت نمی کند و آنان را [از گناه] پاک نخواهد نمود و عذاب دردناکی خواهند داشت.

سپس فرمود:

مقصود از«خلاق»نصیب است و کسی که در آخرت نصیب و بهره ای ندارد چگونه می تواند داخل بهشت شود؟!(2)

ص: 121


1- 132..اخْتَصَمَ اِمْرَؤُ الْقَیْسِ وَ رَجُلٌ مِنْ حَضْرَمَوْتَ اِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)فِی اَرْضٍ، قَالَ:اَلَکَ بَیِّنَةٌ قَالَ:لَا. قَالَ: فَیَمِینُهُ قَالَ: اِذَنْ وَ اللَّهِ یَذْهَبُ بِاَرْضِی قَالَ:اِنْ ذَهَبَ بِاَرْضِکَ بِیَمِینِهِ، کَانَ مِمَّنْ لَایَنْظُرُ اللَّهُ اِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَ لَایُزَکِّیهِ، وَ لَهُ عَذَابٌ اَلِیمٌ. قَالَ: فَفَزِعَ الرَّجُلُ، وَ رَدَّهَا اِلَیْهِ.
2- 133.. وَ اَنْزَلَ فِی الْعَهْدِ اِنَ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ اَیْمانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلًا اُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ اِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلِیمٌ وَ الْخَلَاقُ النَّصِیبُ فَمَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ فِی الْآخِرَةِ فَبِاَیِّ شَیْءٍ یَدْخُلُ الْجَنَّة. [اصول کافی، ج 2، ص 27؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 293]B

عبد الله بن ابی یعفور گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند به سه گروه از این مردم درقیامت نظر رحمت نمی کند وآنان را ازگناه پاک نمی نماید و عذاب دردناکی برای آنان خواهد بود: 1. کسی که به دروغ خود را امام «من عند الله» بداند. 2. کسی که امامت امام «من عند الله» را انکار نماید. 3. کسی که بگوید: فلانی و فلانی بهره و نصیبی از اسلام داشته اند.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) به اصحاب خود فرمود: «آیا می خواهید بدانید بزرگ ترین زنا کدام

است؟» گفتند: «آری.» حضرت(علیه السلام) فرمود:

این که زنی با مردی زنا کند و از او فرزندی بیاورد و به عهده ی شوهر خود قرار دهد.به چنین زنی خداوند در قیامت نظر رحمت نمی کند و او را از گناه پاک نمی نماید و برای او عذاب دردناکی خواهد بود.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند به سه گروه در قیامت نظر رحمت نمی کند و آنان را از گناه پاک نمی کند و عذاب سختی بر آنان خواهد بود. 1. مرد دیّوث. 2. کسی که فحّاش باشد و به او فحش بدهند [و باکی نداشته باشد.] 3. کسی که با بی نیازی، گدایی کند.(3)

ص: 122


1- 134.. قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ ثَلَاثَةٌ لا یَنْظُرُ اللَّهُ اِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلِیمٌ مَنِ ادَّعَى اِمَامَةً مِنَ اللَّهِ لَیْسَتْ لَهُ وَ مَنْ جَحَدَ اِمَامًا مِنَ اللَّهِ وَ مَنْ قَالَ اِنَّ لِفُلَانٍ وَ فُلَانٍ فِی الْاِسْلَامِ نَصِیبا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 202]
2- 135.. قَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام): اَ لَااُخْبِرُکُمْ بِاَکْبَرِ الزِّنَى قَالُوا بَلَى یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ هِیَ الْمَرْاَةُ تَفْجُرُ وَ لَهَا زَوْجٌ فَتَاْتِی بِوَلَدٍ فَتُلْزِمُهُ زَوْجَهَا فَتِلْکَ الَّتِی لَایُکَلِّمُهَا اللَّهُ وَ لَایَنْظُرُ اِلَیْهَا وَ لَایُزَکِّیهَا وَ لَهَا عَذَابٌ اَلِیم.[تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 203؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 293]
3- 136.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) ثَلَاثَةٌ لا یَنْظُرُ اللَّهُ اِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلِیمٌ الدَّیُّوثُ مِنَ الرِّجَالِ وَ الْفَاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ وَ الَّذِی یَسْاَلُ النَّاسَ وَ فِی یَدِهِ ظَهْرُ غِنًى.[تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 202؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 293]B

سوره ی آل عمران [3]، آیات 78 الی 79

متن:

وَ اِنَّ مِنْهُمْ لَفَریقًا یَلْوُونَ اَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْكِتابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ما كانَ لِبَشَرٍ اَنْ یُؤْتِیَهُ اللهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنّاسِ كُونُوا عِبادًا لی مِنْ دُونِ اللهِ وَ لكِنْ كُونُوا رَبّانِیِّینَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ

لغات:

«لَیْ»در«یَلْوُونَ اَلْسِنَتَهُمْ» به معنای پیچاندن است،ولویت یده، اذافتلتها،ولویّت الغریم، اذا مطلته حقّه،و در حدیث آمده:«لیّ الواجد ظلم».«اَلْسِنة» جمع لسان است.فرق بین «حسبتُ و زعمتُ» این است که زعمت در یقین و مظنّه استعمال می شود،و «حسبت» فقط در مظنّه استعمال می شود و به معنای یقین استعمال نمی شود. «بَشَر» بر قلیل و کثیر استعمال می شود و به منزله ی مصدر است مانند خَلْق. «ربّانی» منسوب به ربّ است، و ربّ، مدبّر امور مردم و مصلح امور آنان است، و «عالم ربّانیّ» کسی است که با علم خود امور مردم را اصلاح می نماید.

ترجمه:

همانا از میان آنان [یعنی یهود] گروهی هستند که زبان های خود را به [خواندن] کتاب

ص: 123

[تحریف شده تورات]می پیچانند تا تو گمان کنی که آن ها از کتاب[آسمانی]است درحالی که از کتاب آسمانی نیست و آنان می گویند: «این ها از ناحیه ی خداست» در حالی که از ناحیه ی خدا نیست و بر خدا دروغ می بندند و خود می دانند. (78)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر آیه ی اوّل گوید:

علمای یهود همواره به مردم چیزی را می گفتند که در تورات نبود از این رو خداوند آنان را تکذیب نمود.

و در تفسیر آیه ی دوم گوید:

عیسی(علیه السلام)هرگز به مردم نگفت:من شما را خلق نمودم پس شما باید بنده ی من باشید [و بنده ی خدا نباشید].و لکن به آنان گفت: شما باید ربّانی و الهی باشید.[یعنی علمای ربّانی به شما گفته شود].(1)

مرحوم صدوق در کتاب عیون از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

مرا بالاتر از مرتبه ای که دارم بالا نبرید،چرا که خداوند مرا قبل از آن که پیامبر قراربدهد، عبد خود قرار داده است.

سپس این آیه را تلاوت نمود:

«ما كانَ لِبَشَرٍ اَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَ یَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبادًا لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ كُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُون»(2)

ص: 124


1- 137.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 114.
2- 138.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): لَاتَرْفَعُونِی فَوْقَ حَقِّی فَاِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ تَعَالَى اتَّخَذَنِی عَبْدًا قَبْلَ اَنْ یَتَّخِذَنِی نَبِیًّا قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى ما کانَ لِبَشَرٍ اَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ...[تفسیر صافی، ج 1، ص 273؛ عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 201]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

دو گروه درباره ی من هلاک شدند،در حالی که من گناه و تقصیری نداشتم،یکی دوست افراط گرا[که مرا خدا می پندارد]و دیگری دشمن مبغض و افراطگرا[که مقام مرا انکار می کند]و من از او بی زاری می جویم و به خدا پناه می برم از کسانی که درباره ی ما غلوّ می کنند و ما را از حد عبودیّت بالاتر می برند، همانند عیسی(علیه السلام)که از نصاری برائت می جست.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 80 الی 82

متن:

وَ لا یَاْمُرَكُمْ اَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِیِّینَ اَرْبابًا اَیَاْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ اِذْ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ اِذْ اَخَذَ اللهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ ءَاَقْرَرْتُمْ وَ اَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ اِصْری قالُوا اَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ اَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشّاهِدینَ فَمَنْ تَوَلّى بَعْدَ ذلِكَ فَاُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ

لغات:

«اَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِیِّینَ اَرْبابًا» یعنی تعتقدون بانّ الملائکة والنّبییّن اربابًا وآلهةً. «اِذْ اَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ» معنای «میثاق» قبلًا گفته شد، و میثاق خداوند

ص: 125


1- 139.. قَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) یَهْلِکُ فِیَّ اثْنَانِ وَ لَاذَنْبَ لِی مُحِبٌّ مُفْرِطٌ وَ مُبْغِضٌ مُفَرِّطٌ وَ اَنَا اَبْرَاُ اِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مِمَّنْ یَغْلُو فِینَا وَ یَرْفَعُنَا فَوْقَ حَدِّنَا کَبَرَاءَةِ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ(علیه السلام) مِنَ النَّصَارَى. [تفسیر صافی، ج 1، ص 274؛ عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 201]

از پیامبران پیشین این بوده که به امّت های خود بشارت آمدن این پیامبر را بدهند و آنان را امر به تصدیق و یاری او نمایند و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «از امّت های پیشین پیمان گرفته شد که به دستورات دین و آیین پیامبر بعد از خود عمل کنند و آنان به این پیمان وفا نکردند.»

ترجمه:

و هرگز او [یعنی عیسی(علیه السلام)] به شما امر نمی کند که ملائکه و پیامبران را به خدایی

بگیرید، آیا او شما را به کفر امر می کند پس از آن که سر به فرمان خدا نهاده اید؟!(80)و به یاد بیاور هنگامی را که خداوند از [امّت های] پیامبران پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمت دادم و سپس پیامبری آمد و نبوّت و دین شما را تصدیق کرد، به او ایمان بیاورید و در یاری او بکوشید، سپس فرمود: آیا اقرار کردید و پیمان من را پذیرفتید؟ گفتند: آری، اقرار کردیم. فرمود: پس گواه باشید و من نیز گواه خواهم بود (81) پس کسانی که از آن [پیمان] باز تابیدند حقّا فاسقان خواهند بود (82).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

[پیش از اسلام در بین بنی اسراییل]گروهی ملائکه را می پرستیدند وگروهی ازنصاری گمان کرده بودند که عیسی(علیه السلام) خدای آنان است و مردم یهود می گفتند:عزیر فرزند خداست و خداوند در ردّ سخن آنان فرمود: «وَ لا یَاْمُرَكُمْ اَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِیِّینَ اَرْبابًا اَیَاْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ اِذْ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ».(1)

ص: 126


1- 140.. تفسیر صافی، ج 1، ص 274؛ تفسیر قمّی، ج 1، ص 106

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند از همه ی امّت های پیامبران پیمان گرفت که پیامبر خود[محمّد(صلی الله علیه و آله)] را تصدیق کنند و به آیین او عمل نمایند و[لکن]آنان به پیمان خود وفا نکردندو زیادی از شرایع و دستورات دین خود را ترک و زیادی از آن ها را تحریف و تغییر دادند.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

خداوند از پیامبران گذشته پیمان گرفت که به امّت های خود خبر آمدن پیامبرما حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را بدهند و اوصاف و نشانه های او را برای آنان بیان کنند و بشارت آمدن او را به آنان بدهند و آنان را به تصدیق و ایمان به او امر نمایند.(2)

و نیز فرمود:

خداوند از زمان آدم تا نبوّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) هیچ پیامبری را مبعوث به

رسالت نکرد مگر آن که از او پیمان گرفت که اگر در زمان او حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) مبعوث به رسالت گردید به او ایمان بیاورد و او را یاری نماید و از امّت خویش نیز

برای او پیمان بگیرد.(3)

ص: 127


1- 141.. وَ قَالَ الصَّادِق(علیه السلام): وَ اِذْ اَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ اُمَمِ النَّبِیِّینَ بِتَصْدِیقِ نَبِیِّهَا وَ الْعَمَلِ بِمَا جَاءَهُمْ بِهِ وَ اَنَّهُمْ خَالَفُوهُ بَعْدَ مَا جَاءَ وَ مَا وَفَوْا بِهِ وَ تَرَکُوا کَثِیرًا مِنْ شَرَائِعِهِ وَ حَرَّفُوا کَثِیرًا مِنْهَا.[تفسیر صافی، ج 1، ص 274؛ بحار الانوار، ج15، ص 176]
2- 142.. و فی المجمع عن امیر المؤمنین (علیه السلام): ان اللَّه تعالى اخذ المیثاق على الانبیاء قبل نبیّنا ان یخبروا اممهم بمبعثه و نعته و یبشّروهم به و یامروهم بتصدیقه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 274؛ بحار الانوار، ج15، ص 176]
3- 143.. وَ قَدْ رُوِیَ عَنْ عَلِیٍّ(علیه السلام) اَنَّهُ قَالَ: لَمْ یَبْعَثِ اللَّهُ نَبِیًّا آدَمَ وَ مَنْ بَعْدَهُ اِلَّا اَخَذَ عَلَیْهِ الْعَهْدَ عَلَى إنْ بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّدًا وَ هُوَ حَیٌّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ وَ لَیَنْصُرَنَّهُ وَ اَمَرَهُ بِاَنْ یَاْخُذَ الْعَهْدَ بِذَلِکَ عَلَى قَوْمِهِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 274؛ بحار الانوار، ج 11، ص 13]

در تفسیر قمّی و عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند هیچ پیامبری را از زمان آدم و بعد از او به پیامبری مبعوث ننموده جز آن که او [در زمان رجعت]به دنیا باز خواهد گشت و امیرالمؤمنین(علیه السلام)را یاری خواهد نمود، چنان که خداوند می فرماید «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ» یعنی به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایمان خواهد آورد «و لَتَنْصُرُنَّ» یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام) را یاری خواهد نمود.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن کلام مفصّلی می فرماید:

خداوند از حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و از من پیمان گرفت که ما هم دیگر را یاری کنیم و من محمّد(صلی الله علیه و آله) را یاری نمودم و در رکاب او با دشمنان جنگ کردم و دشمنان او را کشتم و به عهد و پیمان خود با خداوند وفا نمودم و پیامبرِ او را یاری کردم

و هیچکدام از پیامبران و مرسلین مرا یاری نکردند و از دنیا رفتند و زود است که[در رجعت] مرا یاری کنند و من مالک مشرق و مغرب عالم شوم و خداوند پیامبران خود را [در رجعت] از آدم تا حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) زنده خواهد نمود.

آنان در رکاب من،شمشیر های خود را بر سر مخالفین من از جنّ و انس خواهندزد و چه شگفت انگیز خواهد بود که خداوند مرده ها را زنده می کند وگروهگروه لبّیک گویان می گویند:«لبیّك یا داعی الله» و در کوفه با شمشیرهای خود بر سرکفّار و جبّاران و پیروان آنان از اوّلین و آخرین می زنند تا خداوند وعده ی خود را محقّق نماید، چنان که می فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْاَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئًا.»(2)

ص: 128


1- 144.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیًّا مِنْ لَدُنْ آدَمَ فَهَلُمَ جَرًّا اِلَّا وَ یَرْجِعُ اِلَى الدُّنْیَا وَ یَنْصُرُ [ُ وَ یَنْصُرُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) و] اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام). وَ هُوَ قَوْلُهُ «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ» یَعْنِی بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ«لَتَنْصُرُنَّ» اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام). [همان. تفسیر قمّی، ج 1، ص 106 و ص247؛ برهان، ج 2، ص 609، ذیل سوره اعراف، آیه ی 172]
2- 145.. سوره ی نور، آیه ی 55

سپس فرمود:

در آن هنگام مردم تنها خدا را خواهند پرستید و تقیّه ای نخواهد بود، و برای من رجعت هایی خواهد بود و من صاحب الرجعات و الکرّات و الصولات و النقمات هستم و برای من دولت های عجیبی خواهد بود...(1)

و در تفسیر قمّی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر آیه ی «اَ اَقْرَرْتُمْ وَ اَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ اِصْرِی» فرمود:

خداوند در عالم ذرّ به آنان فرمود:آیا اقرار کردید وعهد مرا پذیرفتید؟پس آنان[یعنی پیامبران و امّت های آنان]گفتند:ما اقرار کردیم و خداوند به ملائکه فرمود:شما شاهد باشید.(2)

ص: 129


1- 146.. عن الباقر (علیه السلام) قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام):وَ اِنَّ اللَّهَ اَخَذَ مِیثَاقِی مَعَ مِیثَاقِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) بِالنُّصْرَةِ بَعْضِنَا لِبَعْضٍ، فَقَدْ نَصَرْتُ مُحَمَّدًا(صلی الله علیه و آله) وَ جَاهَدْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ، وَ قَتَلْتُ عَدُوَّهُ، وَ وَفَیْتُ لِلَّهِ بِمَا اَخَذَ عَلَیَّ مِنَ الْمِیثَاقِ وَ الْعَهْدِ وَ النُّصْرَةِ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)، وَ لَمْ یَنْصُرْنِی اَحَدٌ مِنْ اَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ ذَلِکَ لِمَا قَبَضَهُمُ اللَّهُ اِلَیْهِ، وَ سَوْفَ یَنْصُرُونَنِی وَ یَکُونُ لِی مَا بَیْنَ مَشْرِقِهَا اِلَى مَغْرِبِهَا، وَ لَیَبْعَثَنَّهُمُ اللَّهُ اَحْیَاءً مِنْ آدَمَ اِلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)، کُلِّ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ، یَضْرِبُونَ بَیْنَ یَدَیَ بِالسَّیْفِ هَامَ الْاَمْوَاتِ وَ الْاَحْیَاءِ وَ الثَّقَلَیْنِ جَمِیعًا. فَیَا عَجَبَاهْ وَکَیْفَ لَااَعْجَبُ مِنْ اَمْوَاتٍ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ اَحْیَاءً یُلَبُّونَ زُمْرَةً زُمْرَةً بِالتَّلْبِیَةِ:لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ، قَدِ انْطَلَقُوا بِسِکَکِ الْکُوفَةِ، قَدْ شَهَرُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ لَیَضْرِبُونَ بِهَا هَامَ الْکَفَرَةِ، وَ جَبَابِرَتِهِمْ وَ اَتْبَاعِهِمْ مِنْ جَبَابِرَةِ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ حَتَّى یُنْجِزَ اللَّهُ مَا وَعَدَهُمْ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ:(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْاَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا) اَیْ یَعْبُدُونَنِی آمِنِینَ، لَایَخَافُونَ اَحَدًا فِی عِبَادَتِی، لَیْسَ عِنْدَهُمْ تَقِیَّةٌ. وَ اِنَّ لِیَ الْکَرَّةَ بَعْدَ الْکَرَّةِ، وَ الرَّجْعَةَ بَعْدَ الرَّجْعَةِ، وَ اَنَا صَاحِبُ الرَّجَعَاتِ وَ الْکَرَّاتِ، وَ صَاحِبُ الصَّوْلَاتِ وَ النَّقِمَاتِ، وَ الدُّولَاتِ الْعَجِیبَات...[تفسیر صافی، ج 1، ص 274؛ مختصر البصائر، ص131]
2- 147 .. فی تفسیر القمی عن الصادق(علیه السلام): ثُمَ قَالَ لَهُمْ فِی الذَّر: (اَ اَقْرَرْتُمْ وَ اَخَذْتُمْ عَلى ذلِکُمْ اِصْرِی)اَیْ عَهْدِی (قالُوا اَقْرَرْنا قالَ) اللَّهُ لِلْمَلَائِکَة (فَاشْهَدُوا وَ اَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِین). [همان از تفسیر قمّی، ج 1، ص 107؛ بحار الانوار، ج 11، ص 25]B

و در مجمع از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند به پیامبران گذشته و امّت های آنان[در عالم ذرّ] فرمود: آیا اقرار [به مقام محمّد و آل او(علیهم السلام) ] کردید وعهد مرا پذیرفتید؟ آنان یعنی پیامبران و امّت ها گفتند: ما اقرار کردیم به آن چه مامور به آن شدیم. پس خداوند به پیامبران فرمود: شما باید بر امّت های خود شاهد باشید، من نیز بر شما و امّت ها شاهد هستم.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 83 الی 85

متن:

اَفَغَیْرَ دینِ اللهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ اِلَیْهِ یُرْجَعُونَ قُلْ آمَنّا بِاللهِ وَ ما اُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما اُنْزِلَ عَلى اِبْراهیمَ وَ اِسْماعیلَ وَ اِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ اْلاَسْباطِ وَ ما اُوتِیَ مُوسى وَ عیسى وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ اَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اْلاِسْلامِ دینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ

لغات:

«اَفَغَیْرَ دینِ اللَّهِ یَبْغُونَ» تبغون نیز قرائت شده، و تقدیم مفعول برای تاکید بر انکار عمل

ص: 130


1- 148.. و فی المجمع عن امیر المؤمنین (علیه السلام) (قالَ اَ اَقْرَرْتُمْ) و اختم العهد بذلک على اممکم (قالُوا) ای قال الانبیاء و اممهم (اَقْرَرْنا) بما امرتنا بالاقرار به (قال) اللَّه (فَاشْهَدُوا) بذلک على اممکم (وَ اَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ) علیکم و على اممکم. [همان]

آنان است.«طَوْعًا وَ كَرْهًا»یعنی طائین بالنظر الی الحجج وکارهین بالسیف.«غیرالاسلام» یعنی غیر الانقیاد لله و توحیده.

ترجمه:

آیا آنان[دینی]جز دین خدا را می جویند؟در حالی که اهل آسمان ها و زمین،خواسته یا ناخواسته تسلیم اویند و به سوی او بازخواهند گشت (83) بگو: ما به خدا و آن چه بر ما نازل شده و آن چه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده و آن چه بر موسی و عیسی و پیامبران[دیگر]از جانب پروردگارشان نازل شده است ایمان آورده ایم و بین هیچ کدام آنان فرقی نمی گذاریم و ما تسلیم خداوند هستیم (84) و هر کس جز اسلام دین دیگری را بپذیرد از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران خواهد بود. (85)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «وَ لَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ» فرمود:

مقصود توحید آنان نسبت به خدای می باشد.(1)

و در روایت دیگری فرمود:

این آیه مربوط به زمان قیام حضرت مهدی(علیه السلام) است که در همه ی نقاط روی زمین

شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)داده خواهد شد. (2)

ابن بکیر گوید:از موسی بن جعفر(علیهما السلام)درباره ی آیه ی«وَ لَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا» سوال نمودم، فرمود:

ص: 131


1- 149.. قَالَ: هُوَ تَوْحِیدُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلّ. [توحید صدوق، ص26؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 296]
2- 150.. قَالَ(علیه السلام): اِذَا قَامَ الْقَائِمُ لَایَبْقَى اَرْضٌ اِلَّا نُودِیَ فِیهَا شَهَادَةُ اَنْ لَااِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ.[تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 206]

این آیه درباره ی حضرت مهدی(علیه السلام)نازل شده و آن حضرت چون قیام می کند اسلام را بر یهود و نصاری و صابئین و کفّار و اهل ارتداد در شرق و غرب زمین عرضه می نماید و کسانی که از روی میل مسلمان شوند آنان را امر به نماز و زکات و وظائف دیگر مسلمانان می نماید و کسانی که مسلمان نشوند گردن آنان را می زند تا در شرق و غرب عالم کسی جز گوینده ی «لا اله الّا الله» نماند.

پس من گفتم:

فدای شما شوم، جمعیّت دنیا زیاد است، چگونه همه ی آنان را می کشد؟فرمود:

خدا اگر بخواهد زیاد را کم و کم را زیاد می نماید.(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«اَفَغَیْرَ دینِ اللَّهِ یَبْغُونَ» یعنی آیا جز این دین خدا را طلب می کنید؟ همانا من از شما خواستم که به نبوّت محمّد و امامت وصیّ او علی(علیه السلام) اقرار کنید. سپس می فرماید: «وَ لَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا» یعنی در مقابل این آیین اهل آسمان و زمین خواسته یا ناخواسته تسلیم خواهند بود. [یعنی در رجعت از ترس شمشیر]

ص: 132


1- 151.. عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ قَالَ سَاَلْتُ اَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام)عَنْ قَوْلِهِ وَ لَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا قَالَ اُنْزِلَتْ فِی الْقَائِمِ(علیه السلام)اِذَا خَرَجَ بِالْیَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الصَّابِئِینَ وَالزَّنَادِقَةِ وَ اَهْلِ الرِّدَّةِ وَ الْکُفَّارِ فِی شَرْقِ الْاَرْضِ وَغَرْبِهَا فَعَرَضَ عَلَیْهِمُ الْاِسْلَامَ فَمَنْ اَسْلَمَ طَوْعًا اَمَرَهُ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ مَا یُؤْمَرُ بِهِ الْمُسْلِمُ وَ یَجِبُ لِلَّهِ عَلَیْهِ وَ مَنْ لَمْ یُسْلِمْ ضَرَبَ عُنُقَهُ حَتَّى لَایَبْقَى فِی الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ اَحَدٌ اِلَّا وَحَّدَ اللَّهَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ اِنَّ الْخَلْقَ اَکْثَرُ مِنْ ذَلِکَ فَقَالَ اِنَّ اللَّهَ اِذَا اَرَادَ اَمْرًا قَلَّلَ الْکَثِیرَ وَ کَثَّرَ الْقَلِیلَ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 207؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 296.]

سپس خداوند پیامبر خود را امر به اقرار به پیامبران و کتب آسمانی نموده و می فرماید: ای محمّد بگو:«قُلْ آمَنّا بِاللَّهِ وَ ما اُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما اُنْزِلَ عَلى اِبْراهیمَ... وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 86 الی 91

متن:

كَیْفَ یَهْدِی اللهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ ایمانِهِمْ وَ شَهِدُوا اَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ اُولئِكَ جَزاؤُهُمْ اَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النّاسِ اَجْمَعینَ خالِدینَ فیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ اِلّاَ الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ اَصْلَحُوا فَاِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا بَعْدَ ایمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ اُولئِكَ هُمُ الضّالُّونَ اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ اَحَدِهِمْ مِلْ ءُ اْلاَرْضِ ذَهَبًا وَ لَوِ افْتَدى بِهِ اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ

لغات:

«خلود» در لغت طول مکث است چنان که گفته می شود: خُلِّدَ فلان فی السجن،

ص: 133


1- 152.. ثم قال «اَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ» قال: ا غیر هذا الذی قلت لکم أن تقرّوا بمحمّد و وصیّه «وَ لَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا» ای فرقا من السیف. ثمّ امر نبیّه بالاقراربالانبیاء و الرسل و الکتب فقال: «قُلْ» یا محمّد «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما اُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما اُنْزِلَ عَلى اِبْراهِیمَ وَ اِسْماعِیلَ وَ اِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْاَسْباطِ وَ ما اُوتِیَ مُوسى وَ عِیسى وَ ما اوتی النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ اَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون» [تفسیر قمّی، ج 1، ص 115؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 297]

و فرق بین خُلود و دَوام این است که خلود مقتضی طول مکث است و دوام به معنای دائم و ابد است و به همین علّت خداوند موصوف به دوام است و لکن خلود کفّار دردوزخ به معنای دوام است و خلافی در آن نیست.«انظار»به معنای تاخیر و مهلت دادن است، تا بنده در کار خود اندیشه کند، و فرق بین انظار و «امهال» این است که امهال مهلت دادن برای این است که بنده بتواند اعمال خود را به آسانی انجام بدهد.«ملیء الارض» از «مَلأ» به معنای پر بودن ظرف است. «رجل ملیءٌ بالامر و هو رجل املا به من غیره» به همین معناست، بنابراین ملئ اسم مقدار است برای ظرف که پر شده است؛ و «مَلَؤ» به معنای جمعیّت است. «فِدیة» به معنای بدل است، برای آزاد شدن چیزی و یا کسی که مجرم بوده و می خواهند او را آزاد کنند، و «افتداء» افتعال از فدیه است، و فِداء بالکسر با مدّ است و فَدا با فتح با قصر است.

ترجمه:

چگونه خداوند گروهی را هدایت می کند که بعد از ایمان وگواهی به حقّانیت پیامبرو آمدن نشان ها [و معجزات و علامات حقبانیّت او] کافر شدند؟! همانا خداوند مردم ستم کار را هدایت نخواهد نمود (86) پاداش چنین کسانی لعنت خدا و جمیع ملائکه و مردم خواهد بود (87) این گروه همواره مورد لعنت [و عذاب] هستند و عذاب آنان تخفیف پیدا نمی کند و خداوند نظر رحمت به آنان نخواهد نمود (88) مگر کسانی که توبه کنند و [گذشته های خود را] اصلاح نمایند و خداوند آمرزنده و مهربان است. (89) کسانی که بعد از ایمان [به خدا] کافر شدند و سپس بر کفر خود افزودند هرگز توبه ی آنان پذیرفته نخواهد شد و حقّا گم راه شده اند (90) به راستی کسانی که کافر شدند و به حال کفر مردند [هرگز آمرزیده نخواهند شد]و اگر یکی از آنان زمین را پر از طلا داشته باشد و برای نجات خود بدهد هرگز از او پذیرفته نمی شود و برای آنان عذاب دردناکی خواهد بود و در قیامت حامی و یاوری نخواهند داشت. (91)

ص: 134

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه ی«وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ...»گوید:

این آیه از محکمات است و خداوند سپس فرموده است: «الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ»(1) و این آیه درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم نسبت به ولایت او کافر شدند و خداوند درباره ی آنان فرمود: «كَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ اِیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا اَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» و باز خداوند درباره ی آنان فرمود: «اُولئِكَ جَزاؤُهُمْ اَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ اَجْمَعِینَ * خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ» تا آیه ی «اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ اَلِیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ» و همه ی این آیات درباره ی

دشمنان آل محمّد(علیهم السلام) است.(2)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان در تفسیر آیه ی «كَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ اِیمانِهِمْ»

تا «اِلَّا الَّذِینَ تابُوا» گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ص: 135


1- 153 .. سوره ی بقره، آیه ی 27.
2- 154.. و قال علی بن ابراهیم: و قوله: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ فانّه محکم، ثمّ ذکر الله:الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ فی امیر المؤمنین(علیه السلام) و کفروا بعد الرسول، فقال: کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ اِیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا اَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللَّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ * اُولئِکَ جَزاؤُهُمْ اَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ اَجْمَعِینَ* خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ* اِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ اَصْلَحُوا فَاِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ* اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ اِیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ اُولئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ* اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ اَحَدِهِمْ مِلْ ءُ الْاَرْضِ ذَهَبًا وَ لَوِ افْتَدى بِهِ اُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ اَلِیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ»فهذه کلها فی اعداء آل محمّد(صلی الله علیه و آله).[تفسیر قمّی،ج 1، ص 115؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 297]

این آیات درباره ی مردی از انصار نازل شد که به او حرث بن سوید بن صامت می گفتند. او شخصی به نام مخدر بن زیاد بلوی را غافل گیر کرده و کشته و فرار کرده و مرتد شده بود؛ و چون به مکّه رسیده بود پشیمان گردیده و از خویشان خود در مدینه خواسته بود که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوال کنند: آیا توبه ای برای او هست؟!

چون آنان از آن حضرت سوال کردند، این آیات تا «اِلَّا الَّذِینَ تابُوا» نازل شد.پس مردی از قوم او این آیات را نزد او برد و گفت: من می دانم تو راست می گویی و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از تو راست گوتر است و خداوند از همه راست گوتر است. سپس به مدینه بازگشت و توبه نمود و اسلام او نیکو بود.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 92 الی 95

متن:

لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَاِنَّ اللهَ بِهِ عَلیمٌ كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلاًّ لِبَنی اِسْرائیلَ اِلّا ما حَرَّمَ اِسْرائیلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ اَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ

ص: 136


1- 155.. الطبرسی فی (مجمع البیان)، فی قوله: کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ اِیمانِهِمْ الى قوله تعالى اِلَّا الَّذِینَ تابُوا قیل: نزلت الآیات فی رجل من الانصار یقال له: الحارث بن سوید بن الصامت، و کان قتل المجذر بن زیاد البلوی غدرا و هرب، و ارتد عن الاسلام، و لحق بمکة، ثم ندم فارسل الى قومه ان یسالوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) هل لی من توبة؟ فسالوا، فنزلت الآیات الى قوله: اِلَّا الَّذِینَ تابُوا فحملها الیه رجل من قومه،فقال:انی لاعلم انک لصدوق،و ان رسول الله (صلی الله علیه و آله) اصدق منک، و ان الله تعالى اصدق الثلاثة. و رجع الى المدینة، و تاب و حسن اسلامه. قال الطبرسی: و هو المروی عن ابی عبد الله(علیه السلام). [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 297؛ مجمع البیان، ج 2، ص 338]

قُلْ فَاْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها اِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ فَمَنِ افْتَرى عَلَى اللهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَاُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ قُلْ صَدَقَ اللهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفًا وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكینَ

لغات:

«بِرّ»به معنای وسعت[نظر و احسان به دیگران]است،و«بَرّ»خلاف بحر است،و فرق بین «بِرّ» و «خَیر» این است که برّ نفع و اصل به غیر است با قصد و نیّت، و خیر، خیر است گر چه از روی سهو واقع شود، و ضدّ بِرّ، عقوق است و ضدّ خیر، شرّ است. «اِفتراء» نسبت کذب است، و آن از «فَری» به معنای قطع است، و مقصود در این آیه نسبت دروغ دادن به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است به این بیان که آن حضرت به چیزی که خدا امر نکرده امر نموده،و چیزی را که خدا واجب نکرده واجب نموده است! در حالی که او را خداوند توصیف نموده و فرموده است: «ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * اِنْ هُوَ اِلّا وَحْیٌ یُوحى».

ترجمه:

هرگز به نیکوکاری نمی رسید تا از آن چه دوست می دارید انفاق کنید و آن چه را انفاق کنید خداوند به آن آگاه است. (92) همه ی خوراکی ها برای فرزندان اسراییل حلال بود جز آن چه اسراییل [یعنی یعقوب] قبل از نزول تورات بر خود حرام نموده بود، بگو: اگر [جز این است و] شما راست می گویید تورات را بیاورید و تلاوت کنید(93)پس هر کس پس از آن بر خدا دروغ ببندد به راستی ستم کار خواهد بود (94) بگو: خداوند به راستی سخن گفت و شما باید از آیین حق ابراهیمی پیروی کنید [چرا که] او از مشرکان نبود. (95)

ص: 137

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

یونس بن ظبیان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آیه ی «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» را «حتی تنفقوا ما تحبّون» قرائت کنید.(1)

ابو ولّاد حنّاط گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

معنای «احسان» در آیه ی «وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانًا» چیست؟

حضرت(علیه السلام) فرمود:

احسان به آنان این است که نیکو با آنان معاشرت کنید و آنان را ناچار نکنید که نیاز خود را به شما بگویند، گر چه از نظر مالی بی نیاز باشند. سپس فرمود: مگر این نیست که خداوند می فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ».(2)

مفضّل گوید:روزی خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم ومالی که همراه داشتم نزد ایشان گذاردم. امام(علیه السلام) فرمود: «این چیست؟» گفتم: «این هدیه ی دوستان و بردگان شماست.»حضرت فرمود:

«ای مفضّل! این چیزها را من به خاطر نیاز نمی پذیرم و نیازی به آن ها ندارم و اگر می پذیرم به خاطر این است که می خواهم آنان پاک شوند.»

ص: 138


1- 156.. عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ [کذا فی اکثر النسخ و فی سورة آل عمران آیه ی 92. و لعله فی الحدیث «حَتَّى تُنْفِقُوا ما تُحِبُّونَ» کما یقرا فی بعض النسخ ای جمیع ما تحبّون.] هَکَذَا فَاقْرَاْهَا. [فروع کافی، ج 8، ص 183؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 297]
2- 157.. عَنْ اَبِی وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانًا) مَا هَذَا الْاِحْسَانُ فَقَالَ الْاِحْسَانُ اَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ اَنْ لَاتُکَلِّفَهُمَا اَنْ یَسْاَلَاکَ شَیْئًا مِمَّا یَحْتَاجَانِ اِلَیْهِ وَ اِنْ کَانَا مُسْتَغْنِیَیْنِ اَ لَیْسَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ. [اصول کافی، ج 2، ص 126؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 297]

سپس فرمود:

از پدرم شنیدم که می فرمود: کسی که یک سال بر او بگذرد و از مال خود چیزی کم یا زیاد به ما صله نکرده باشد، خداوند در قیامت نظر رحمت به او نخواهد نمود، جز آن که او را عفو نماید.

سپس فرمود:

ای مفضّل!صله و احسان به ما از واجباتی است که خداوند در کتاب خود بر شیعیان ما واجب نموده است، همان گونه که می فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» و ماییم برّ و تقوا و راه هدایت و باب تقوا و هرگز دعای ما از خداوند محجوب و ممنوع نخواهد شد.

شما باید بر دستورات حلال و حرام خود[که از ناحیه ی ما به شما رسیده است]اکتفا کنید چرا که نسبت به آن ها مورد سوال خواهید شد و هرگز از احدی از فقها[ی عامّه]سوالی نکنید که بی فایده خواهد بود و بسا علم آن از شما پنهان شده باشد.(1)

ص: 139


1- 158.. عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَوْمًا وَ مَعِی شَیْءٌ فَوَضَعَتْهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ مَا هَذَا فَقُلْتُ هَذِهِ صِلَةُ مَوَالِیکَ وَ عَبِیدِکَ. قَالَ فَقَالَ لِی یَا مُفَضَّلُ اِنِّی لَاَقْبَلُ ذَلِکَ وَ مَا اَقْبَلَ مِنْ حَاجَةٍ بِی اِلَیْهِ وَ مَا اَقْبَلُهُ اِلَّا لِیَزْکُوا بِهِ. ثُمَّ قَالَ سَمِعْتُ اَبِی(علیه السلام) یَقُولُ مَنْ مَضَتْ لَهُ سَنَةٌ لَمْ یَصِلْنَا مِنْ مَالِهِ قَلَّ اَوْ کَثُرَ لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ اِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ اِلَّا اَنْ یَعْفُوَ اللَّهُ عَنْهُ. ثُمَّ قَالَ یَا مُفَضَّلُ اِنَّهَا فَرِیضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ عَلَى شِیعَتِنَا فِی کِتَابِهِ اِذْ یَقُولُ(لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ) فَنَحْنُ الْبِرُّ وَ التَّقْوَى وَ سَبِیلُ الْهُدَى وَ بَابُ التَّقْوَى. لَایُحْجَبُ دُعَاؤُنَا عَنِ اللَّهِ اقْتَصِرُوا عَلَى حَلَالِکُمْ وَ حَرَامِکُمْ فَسَلُوا عَنْهُ وَ اِیَّاکُمْ اَنْ تَسْاَلُوا اَحَدًا مِنَ الْفُقَهَاءِ عَمَّا لَایعینکم [یَعْنِیکُمْ] وَ عَمَّا سَتَرَ اللَّهُ عَنْکُمْ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 207؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 289]

علی بن ابراهیم قمی; در تفسیر آیه ی «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» گوید:

یعنی هرگز به ثواب و پاداش خداوند نمی رسید تا حقّ آل محمّد(علیهم السلام) را از خمس

و انفاق و غنایم جنگی به آنان رد نمایید.(1)

مرحوم طبرسی در تفسیر آیه ی فوق از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

مقصود این است که انسان بخیل و اهل دنیا و جمع ثروت[با علاقه ای که به مال دنیا دارد] مال خود را در راه خدا [به مستمندان و...] بدهد.(2)

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که ایشان همواره شیرینی در راه خدا می داد و می فرمود:

چون چیزی نزد من محبوب تر از آن نیست آن را در راه خدا می دهم.(3)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِی اِسْرائِیلَ اِلَّا ما حَرَّمَ اِسْرائِیلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ اَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراة» فرمود:

اسراییل[یعقوب]هنگامی که گوشت شتر می خورد درد مفاصل پیدا می کرد [وجع الخاضرة] از این رو گوشت شتر را بر خود حرام نمود و این قبل از نزول تورات بود و چون تورات نازل شد،حضرت یعقوب گوشت شتر را بر خود حرام نکرد و لکن نمی خورد.(4)

ص: 140


1- 159.. ثم قال «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» ای لن تنالوا الثواب حتى تردّوا على آل محمّد حقّهم من الخمس و الانفال و الفی ء. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 119؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 298]
2- 160.. ان النّبی(صلی الله علیه و آله) سئل عن هذه الآیة، فقال: «هو ان ینفق العبد المال و هو شحیح یامل الدنیا، و یرجو الغنى، و یخاف الفقر». [مجمع البیان، ج 2، ص 343]
3- 161.. اَنَّهُ کَانَ یَتَصَدَّقُ بِالسُّکَّرِ فَقِیلَ لَهُ اَ تَتَصَدَّقُ بِالسُّکَّرِ؟فَقَالَ:نَعَمْ اِنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ اَحَبَّ اِلَیَّ مِنْهُ فَاَنَا اُحِبُّ اَنْ اَتَصَدَّقَ بِاَحَبِّ الْاَشْیَاءِ اِلَیَّ. [فروع کافی، ج 4، ص 61؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 298]
4- 162..اِنَّ اِسْرَائِیلَ کَانَ اِذَا اَکَلَ مِنْ لَحْمِ الْاِبِلِ هَیَّجَ عَلَیْهِ وَجَعَ الْخَاصِرَةِ فَحَرَّمَ عَلَى نَفْسِهِ لَحْمَ الْاِبِلِ وَ ذَلِکَ قَبْلَ اَنْ تَنْزِلَ التَّوْرَاةُ فَلَمَّا نَزَلَتِ التَّوْرَاةُ لَمْ یُحَرِّمْهُ وَ لَمْ یَاْکُلْهُ.[فروع کافی، ج 5، ص 306؛تفسیر برهان، ج 1، ص 298]

عبد الله بن ابی یعفور گوید: از امام صادق(علیه السلام)نسبت به آیه ی«كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا

لِبَنِی اِسْرائِیلَ اِلَّا ما حَرَّمَ اِسْرائِیلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ اَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراة» سوال کردم، فرمود:

یعقوب هنگامی که گوشت شتر می خورد بیماری مفاصل پیدا می کرد، از این رو گوشت شتر را بر خود حرام نموده بود و این قبل از نزول تورات بود و چون تورات نازل شد، یعقوب(علیه السلام) گوشت شتر را حرام ننمود و نخورد.(1)

علی بن ابراهیم; گوید:

حضرت یعقوب بیماری مفاصل داشت و گوشت شتر را بر خود حرام نموده بود، پس مردم یهود گفتند: گوشت شتر در تورات حرام است و خداوند در پاسخ آنان فرمود: «فَاْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها اِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ»چرا که یعقوب گوشت شتر را بر خود حرام نموده بود،نه بر مردم .(2)

و در تفسیر آیه ی«قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ اِبْراهِیمَ حَنِیفًا وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِین»امام حسین (علیه السلام) می فرماید:

من احدی را نمی دانم که بر ملت و آیین ابراهیم باشد، جز ما و شیعیان ما.(3)

ص: 141


1- 163.. عن ابْنُ اَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: (کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلًّا لِبَنِی اِسْرائِیلَ اِلَّا ما حَرَّمَ اِسْرائِیلُ عَلى نَفْسِهِ) قَال: اِنَّ اِسْرَائِیلَ کَانَ اِذَا اَکَلَ لُحُومَ الْاِبِلِ هَیَّجَ عَلَیْهِ وَجَعَ الْخَاصِرَةِ فَحَرَّمَ عَلَى نَفْسِهِ لَحْمَ الْاِبِلِ وَ ذَلِکَ مِنْ قَبْلِ اَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ فَلَمَّا اُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ لَمْ یُحَرِّمْهُ وَ لَمْ یَاْکُلْه. [عیّاشی، ج 1، ص 208؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 298]
2- 164.. قال: ان یعقوب کان یصیبه عرق النسا فحرم على نفسه لحم الجمل فقال الیهود ان لحم الجمل محرّم فی التوراة، فقال لهم: (فَاْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها اِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) انّما حرم هذا اسراییل على نفسه و لم یحرّمه على الناس و هذا حکایة عن الیهود و لفظه لفظ الخبر. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 115]
3- 165.. سَمِعْتُ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ(علیه السلام) یَقُول: مَا اَعْلَمُ اَحَدًا عَلَى مِلَّةِ اِبْرَاهِیمَ اِلَّا نَحْنُ وَ شِیعَتَنَا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 208]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 96 الی 97

متن:

اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَكَّةَ مُبارَكًا وَ هُدًى لِلْعالَمینَ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ اِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا وَ للَّهِِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنِیُّ عَنِ الْعالَمینَ

لغات:

«اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ»اوّل هر چیزی ابتدای آن است و مبتدا ممکن است برای آن آخری نباشد، چرا که واحد اوّل ابتدای عدد است و آخری برای آن نیست، و نیز نعمت های بهشتی اوّلی دارد و نهایتی برای آن ها نیست، و ممکن است ابتدا و مبتدا برای آن آخری باشد. «بكّة» به معنای ازدحام است، و بکّة و کعبه محل ازدحام است به خاطر طواف حول کعبه، و بعضی گفته اند: کعبه را بکّه گویند به خاطر این که گردون جبّاران را اگر اراده سویی به آن بکنند می شکند، و بکّ به معنای دقّ العنق است، و امّا مکّه ممکن است بکّه بوده و باء تبدیل به میم شده باشد و اصل «بركت» به معنای ثبوت است،و برکت ثبوت خیر است به سبب نموّ و زیادی خیر، و «تبارك الله» نیز به خاطر ثبوت ذات الهی است که لم یزل و لا یزال است و این صفت مخصوص به اوست.

ترجمه:

تردیدی نیست که نخستین خانه ای که [برای مرکزیّت توحید] در روی زمین قرار داده شد، کعبه بود و آن برای همه ی مردم عالم وسیله ی برکت و هدایت می باشد (96) و در آن نشانه های روشن [حقانیّت] همانند مقام ابراهیم(علیه السلام) وجود دارد و کسی که داخل

ص: 142

آن شود در امان خواهد بود و بر کسانی که استطاعت دارند واجب است برای خدا حج به جا

آورند و هر کس کافر شود خداوند [از او و] از همه ی اهل عالم بی نیاز خواهد بود. (97)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که خداوند خواست زمین را خلق کند بادها را امر نمود تا بر روی آب بوزند و موجی ایجاد شود و بر روی آب کفی جمع شود. سپس خداوند آن کف را در محل بیت خود جمع نمود و آن را کوهی از کف قرار داد و سپس زمین را از زیرآن گسترش داد. از این رو خداوند می فرماید: «اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبارَكًا»(1)

عبد الله بن سنان گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

مقصود از «آیات» در آیه ی «فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ» چیست؟

حضرت(علیه السلام) فرمود:

مقصود مقام ابراهیم(علیه السلام) است که اثر قدم او در سنگ مانده، و حجر الاسود، و منزل اسماعیل[یعنی حجر اسماعیل(علیه السلام)]از آیات است.(2)

ص: 143


1- 166..عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)قَالَ:لَمَّا اَرَادَ اللَّهُ اَنْ یَخْلُقَ الْاَرْضَ اَمَرَ الرِّیَاحَ فَضَرَبْنَ وَجْهَ الْمَاءِ حَتَّى صَارَ مَوْجًا ثُمَّ اَزْبَدَ فَصَارَ زَبَدًا وَاحِدًا فَجَمَعَهُ فِی مَوْضِعِ الْبَیْتِ ثُمَّ جَعَلَهُ جَبَلًا مِنْ زَبَدٍ ثُمَّ دَحَا الْاَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکا.[فروع کافی، ج 4، ص 189؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 289]
2- 167.. قال: سالت ابا عبد الله (علیه السلام)عن قول الله: اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ* فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ ما هذه الآیات البینات؟قال:«مقام ابراهیم(علیه السلام) حیث قام على الحجر فاثرت فیه قدماه، و الحجر الاسود، و منزل اسماعیل». [فروع کافی، ج 4، ص 223؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 229]

معاویه ی بن عمار گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

من در مکّه [و مسجد الحرام] می خواهم نماز بخوانم و می بینم که مقابل من زن قرار دارد و یا زن حرکت می کند.

حضرت فرمود:

مانعی نیست؛و به همین علّت«مکه»را «بکّه»می گویند که زن و مرد در آن جا ازدحام می کنند. (1)

عبد الله بن سنان گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

مقصود از«آمنًا»در آیه ی«وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا»امنیّت بیت الله است و یا امنیّت حرم است؟

حضرت(علیه السلام) فرمود:

هر کس از مردم و حیوانات وحشی پناه به حرم ببرد، او از سخط خداوند در امان است تا زمانی که ناچار به خروج از حرم شود. [و چون خارج می شود حدّ الهی بر او جاری می شود و یا او را صید می کنند.](2)

و در حدیث دیگری فرمود:

هنگامی که بنده ای در غیر حرم جنایتی انجام بدهد و فرار کند و داخل حرم شود،کسی حق ندراد او را دنبال کند؛ جز آن که باید او را از بازار خرید و فروش

ص: 144


1- 168.. قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّه(علیه السلام) اَقُومُ اُصَلِّی بِمَکَّةَ وَ الْمَرْاَةُ بَیْنَ یَدَیَّ جَالِسَةٌ اَوْ مَارَّةٌ فَقَالَ لَابَاْسَ اِنَّمَا سُمِّیَتْ بَکَّةَ لِاَنَّهَا تُبَکُّ فِیهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاء [فروع کافی، ج 4، ص 526؛ تفسیر برهان،ج 1، ص 299]
2- 169.. سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا الْبَیْتَ عَنَى اَمِ الْحَرَمَ قَالَ مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ النَّاسِ مُسْتَجِیرًا بِهِ فَهُوَ آمِنٌ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنَ الْوَحْشِ وَ الطَّیْرِ کَانَ آمِنًا مِنْ اَنْ یُهَاجَ اَوْ یُؤْذَى حَتَّى یَخْرُجَ مِنَ الْحَرَم. [فروع کافی، ج 4، ص 226]

منع کنند و آب و غذا به او ندهند و با او سخن نگویند تا از حرم خارج شود و او را مواخذه کنند و اگر در حرم جنایتی را انجام بدهد، در حرم حد خدا را بر او جاری می کنند، چرا که حرمت حرم را نگاه نداشته است.(1)

عبد الخالق صیقل گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

معنای آیه ی «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا» چیست؟

حضرت(علیه السلام) فرمود:

سوالی از من کردی که تا کنون کسی چنین سوالی را از من نکرده بود؛الّا ما شاء الله.سپس فرمود:

کسی که به زیارت این خانه [کعبه] بیاید و بداند که آن خانه ی خداست و خداوند به مردم امر کرده که به زیارت آن بروند، اگر به خوبی حقّ ما را شناخته باشد، در دنیا و آخرت [از عذاب و کیفر الهی]ایمن خواهد بود.(2)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

آیه ی«وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا»درباره ی قائم ما اهلالبیت است؛و کسی که با او بیعت کند و از یاران او باشد، ایمن خواهد بود.(3)

ص: 145


1- 170..قَالَ اِذَا اَحْدَثَ الْعَبْدُ فِی غَیْرِ الْحَرَمِ جِنَایَةً ثُمَّ فَرَّ اِلَى الْحَرَمِ لَمْ یَسَعْ لِاَحَدٍ اَنْ یَاْخُذَهُ فِی الْحَرَمِ وَ لَکِنْ یُمْنَعُ مِنَ السُّوقِ وَ لَایُبَایَعُ وَ لَایُطْعَمُ وَ لَایُسْقَى وَ لَایُکَلَّمُ فَاِنَّهُ اِذَا فُعِلَ ذَلِکَ، یُوشِکُ اَنْ یَخْرُجَ فَیُؤْخَذَ وَ اِذَا جَنَى فِی الْحَرَمِ جِنَایَةً اُقِیمَ عَلَیْهِ الْحَدُّ فِی الْحَرَمِ لِاَنَّهُ لَمْ یَرْعَ لِلْحَرَمِ حُرْمَةً. [اصول کافی، ج 1، ص 226]
2- 171.. قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا فَقَالَ: لَقَدْ سَاَلْتَنِی عَنْ شَیْءٍ مَا سَاَلَنِی اَحَدٌ اِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ مَنْ اَمَّ هَذَا الْبَیْتَ وَ هُوَ یَعْلَمُ اَنَّهُ الْبَیْتُ الَّذِی اَمَرَهُ اللَّهُ بِهِ وَ عَرَفَنَا اَهْلَ الْبَیْتِ حَقَّ مَعْرِفَتِنَا کَانَ آمِنًا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة. [فروع کافی، ج 4، ص 45؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 299]
3- 172.. فَقَالَ: یَا اَبَا بَکْر (سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ اَیَّامًا آمِنِینَ) فَقَالَ: مَعَ قَائِمِنَا اَهْلَ الْبَیْتِ وَ اَمَّا قَوْلُهُ:(وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا) فَمَنْ بَایَعَهُ وَ دَخَلَ مَعَهُ وَ مَسَحَ عَلَى یَدِهِ وَ دَخَلَ فِی عَقْدِ اَصْحَابِهِ کَانَ آمِنا[علل الشرایع، ج 2، ص 100]B

عبد الله بن سنان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کعبه را به این خاطر«بكّة»گویند که مردم در اطراف آن و داخل آن گریه می کنند.(1)

و در حدیث دیگری فرمود:

مکّه را به این خاطر «بکّه» می گویند، که مردم هم دیگر را گرد آن فشار می دهند.(2)

زراره گوید: از امام باقر(علیه السلام) سوال شد:

آیا قبل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم به حجّ می رفتند؟

حضرت(علیه السلام) فرمود:

آری، این مردم نمی دانند که از زمان آدم(علیه السلام) و نوح(علیه السلام) و سلیمان(علیه السلام)، جنّ و انس و پرندگان به زیارت این خانه می آمده اند.

سپس فرمود:

موسی(علیه السلام) بر شتر سرخی سوار شد و به حج آمد و لبیّک لبیّک گفت؛ همان گونه

که خداوند می فرماید:«اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبارَكًا وَ هُدىً لِلْعالَمِین».(3)

ص: 146


1- 173.. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لِمَ سُمِّیَتِ الْکَعْبَةُ بَکَّةَ فَقَالَ لِبُکَاءِ النَّاسِ حَوْلَهَا وَ فِیهَا. [علل الشرائع، ج 2، ص 100]
2- 174.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّمَا سُمِّیَتْ مَکَّةُ بَکَّةَ لِاَنَّ النَّاسَ یَتَبَاکُّونَ فِیهَا. [علل الشرائع، ج 2، ص 101]
3- 175..قَالَ:سُئِلَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام)عَنِ الْبَیْتِ اَ کَانَ یُحَجُّ اِلَیْهِ قَبْلَ اَنْ یُبْعَثَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ نَعَمْ لَایَعْلَمُونَ اَنَّ النَّاسَ قَدْ کَانُوا یَحُجُّونَ وَ نُخْبِرُکُمْ اَنَّ آدَمَ وَ نُوحًا وَ سُلَیْمَانَ قَدْ حَجُّوا الْبَیْتَ بِالْجِنِّ وَ الْاِنْسِ وَ الطَّیْرِ وَ لَقَدْ حَجَّهُ مُوسَى عَلَى جَمَلٍ اَحْمَرَ یَقُولُ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ فَاِنَّهُ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدىً لِلْعالَمِین. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 210]
معنای کعبه و حرم و مکّه و بکّه

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مکّه کل شهر را می گویند و بکّه حجر الاسود را می گویند که مردم گرد آن هم دیگررا فشار می دهند.(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

بکّه محل بیت است و مکّه حرم است که خداوند درباره ی آن می فرماید: «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا».(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

در زیر بنای کعبه دو سنگ یافت شد که در روی یکی از آن دو نوشته شده بود:«اِنِّی اَنَا اللَّهُ ذُو بَكَّةَ خَلَقْتُهَا یَوْمَ خَلَقْتُ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضَ- وَ یَوْمَ خَلَقْتُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ خَلَقْتُ الجَبَلَیْنِ وَ حَفَفْتُهُمَا بِسَبْعَةِ اَمْلَاكٍ حَفِیفًا»و در روی دیگری نوشته شده بود: «هَذَا بَیْتُ اللَّهِ الْحَرَامُ بِبَكَّةَ تَكَفَّلَ اللَّهُ بِرِزْقِ اَهْلِهِ مِنْ ثَلَاثَةِ سُبُلٍ مُبَارَكٌ لَهُمْ فِی اللَّحْمِ وَ الْمَاءِ اَوَّلُ مَنْ نَحَلَهُ اِبْرَاهِیمُ».(3)

ص: 147


1- 176.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَکَّةُ جُمْلَةُ الْقَرْیَةِ وَ بَکَّةُ مَوْضِعُ الْحَجَرِ الَّذِی یَبُکُّ النَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 210]
2- 177.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ بَکَّةَ مَوْضِعُ الْبَیْتِ وَ اِنَّ مَکَّةَ الْحَرَمُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا.[همان]
3- 178.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّهُ وَجَدَ فِی حَجَرٍ مِنْ حَجَرَاتِ الْبَیْتِ مَکْتُوبًا «اِنِّی اَنَا اللَّهُ ذُو بَکَّةَ خَلَقْتُهَا یَوْمَ خَلَقْتُ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضَ وَ یَوْمَ خَلَقْتُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ خَلَقْتُ الجَبَلَیْنِ وَ حَفَفْتُهُمَا بِسَبْعَةِ اَمْلَاکٍ حَفِیفًا» وَ فِی حَجَرٍ آخَرَ: «هَذَا بَیْتُ اللَّهِ الْحَرَامُ بِبَکَّةَ تَکَفَّلَ اللَّهُ بِرِزْقِ اَهْلِهِ مِنْ ثَلَاثَةِ سُبُلٍ مُبَارَکٌ لَهُمْ فِی اللَّحْمِ وَ الْمَاءِ اَوَّلُ مَنْ نَحَلَهُ اِبْرَاهِیمُ(علیه السلام)».[تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 210]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که داخل مکّه و مسجد الحرام شود و حقّ و حرمت ما را همانند حرمت و حقّ کعبه و حرم شناخته باشد خداوند گناهان او را می آمرزد و امر دنیا و آخرت او را اصلاح می نماید همان گونه که می فرماید:«و هر کس داخل آن بشود در امان خواهد بود.»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) به شخصی که درباره ی آیه ی «اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ

مُبارَكًا وَ هُدىً لِلْعالَمِین» سوال کرد و گفت: آیا کعبه اوّلین بیت روی زمین است؟ فرمود:

قبل از آن نیز بیوتی روی زمین بوده است و لکن اوّلین بیتی که برای مردم! محل برکت و هدایت و رحمت بوده کعبه است.

سپس فرمود:

اوّل کسی که کعبه را بنا نمود ابراهیم(علیه السلام)بود وسپس قبیله ی جُرهم ازعرب آن را بنا نمودند و باز خراب شد و عمالقه آن را بنا کرند و باز خراب شد و قریش آن را بنانمودند.(2)

در تفسیر عیّاشی نقل شده که منصور دوانیقی می خواست منازل اطراف مسجدالحرام را داخل مسجد نماید و صاحبان آن ها راضی نمی شدند؛ و از امام صادق(علیه السلام)سوال نمود.

ص: 148


1- 179.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَنْ اَتَى الْکَعْبَةَ فَعَرَفَ مِنْ حَقِّنَا وَ حُرْمَتِنَا مَا عَرَفَ مِنْ حَقِّهَا وَ حُرْمَتِهَا لَمْ یَخْرُجْ مِنْ مَکَّةَ اِلَّا وَ قَدْ غُفِرَ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ کَفَاهُ اللَّهُ مَا اَهَمَّهُ مِنْ اَمْرِ دُنْیَاهُ وَ آخِرَتِه، و هو قوله «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا». [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 212؛ محاسن، ج 1، ص 69]
2- 180 .. وَ سُئِلَ عَلِیٌّ(علیه السلام) «اَ هُوَ اَوَّلُ بَیْتٍ؟ قَالَ: لَاقَدْ کَانَ قَبْلَهُ بُیُوتٌ لَکِنَّهُ اَوَّلُ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ». وَ اَوَّلُ مَنْ بَنَاهُ اِبْرَاهِیمُ(علیه السلام)، ثُمَّ بَنَاهُ قَوْمٌ مِنَ الْعَرَبِ، ثُمَّ مِنْ جُرْهُمَ ثُمَّ هُدِمَ فَبَنَتْهُ الْعَمَالِقَةُ، ثُمَّ هُدِمَ فَبَنَاهُ قُرَیْشٌ. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 43]

آن حضرت(علیه السلام) فرمود:

خداوند می فرماید:«اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبارَكًا»چون کعبه اوّل ساخته شده اطراف آن مربوط به او خواهد بود.(1)

در کتاب خصال از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مکّه پنج اسم دارد: 1. امّ القری 2. مکّه 3. بکّه 4. بسّاسه؛ یعنی هلاک کننده؛ چرا که هر کس در آن ظلم و طغیان کند خداوند او را اخراج و هلاک می نماید.

5. امّ رحم یعنی مادر مهربان، چرا که هر کس به آن پناه ببرد به او ترحّم می شود.(2)

این حدیث را صدو ق در کتاب فقیه نیز مرسلا نقل نموده؛ و در آن کتاب از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند حجر الاسود را برای آدم از بهشت نازل نمود و آن به صورت درّ سفیدی بود و خداوند آن را به آسمان برد و آن مقابل این بیت قرار دارد و هر روز هفتاد هزار ملک داخل آن می شوند و چون خارج می شوند هرگز به آن باز نمی گردند و خداوند ابراهیم و اسماعیل را امر نمود تا کعبه را بر بنیان اولیّه ی آن بنا کنند.(3)

ص: 149


1- 181.. طَلَبَ اَبُو جَعْفَرٍ اَنْ یَشْتَرِیَ مِنْ اَهْلِ مَکَّةَ بُیُوتَهُمْ اَنْ یَزِیدَهُ فِی الْمَسْجِدِ فَاَبَوْا فَاَرْغَبَهُمْ فَامْتَنَعُوا فَضَاقَ بِذَلِکَ فَاَتَى اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ اِنِّی سَاَلْتُ هَؤُلَاءِ شَیْئًا مِنْ مَنَازِلِهِمْ وَاَفْنِیَتِهِمْ لِتَزِیدَ فِی الْمَسْجِدِ وَقَدْ مَنَعُونِی ذَلِکَ فَقَدْ غَمَّنِی غَمًّا شَدِیدًا فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لِمَ یَغُمُّکَ ذَلِکَ وَ حُجَّتُکَ عَلَیْهِمْ فِیهِ ظَاهِرَةٌ فَقَالَ وَ بِمَا اَحْتَجُّ عَلَیْهِمْ فَقَالَ بِکِتَابِ اللَّهِ فَقَالَ فِی اَیِّ مَوْضِعٍ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکًا.[تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 208]
2- 182.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اَسْمَاءُ مَکَّةَ خَمْسَةٌ اُمُّ الْقُرَى وَ مَکَّةُ وَ بَکَّةُ وَ الْبَسَّاسَةُ کَانُوا اِذَا ظَلَمُوابِهَا بَسَّتْهُمْ اَیْ اَخْرَجَتْهُمْ وَ اَهْلَکَتْهُمْ وَ اُمُّ رُحْمٍ کَانُوا اِذَا لَزِمُوهَا رُحِمُو. [خصال، ج 1، ص 278]
3- 183.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَ الْبَیْتُ الْعَتِیقَ قَالَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَ الْحَجَرَ الْاَسْوَدَ لآِدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ کَانَ الْبَیْتُ دُرَّةً بَیْضَاءَ فَرَفَعَهُ اللَّهُ اِلَى السَّمَاءِ وَ بَقِیَ اُسُّهُ فَهُوَ بِحِیَالِ هَذَا الْبَیْتِ یَدْخُلُهُ کُلَّ یَوْمٍ سَبْعُونَ اَلْفَ مَلَکٍ لَایَرْجِعُونَ اِلَیْهِ اَبَدًا فَاَمَرَ اللَّهُ اِبْرَاهِیمَ وَ اِسْمَاعِیلَ یَبْنِیَانِ عَلَى الْقَوَاعِدِ. [علل الشرائع، ج 2، ص 398]B

و در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

موضع و محل کعبه محل نورانی بود ونور آن مانند نور خورشید و ماه بود و چون قابیل برادر خود هابیل را کشت آن محل سیاه شد وچون آدم به زمین آمد خداوند زمین را بالا برد تا آدم (علیه السلام) همه ی روی زمین را مشاهده نمود و خداوند به او فرمود: همه ی زمین برای تو می باشد. پس آدم عرض کرد: پروردگارا این محل نورانی چیست؟ خطاب شد: این حرم من است در روی زمین و بر تو لازم است که هر روز هفتصد بار گرد آن طواف بکنی.(1)

سپس مرحوم فیض; در تفسیر آیه ی «فِیهِ آیاتٌ بَیِّنات» گوید:

از آیات و نشانه های حقانیّت کعبه این است که هر جبّاری قصد سویی به آن نموده خداوند او را هلاک کرده است، مانند اصحاب فیل و غیره...

تا این که گوید:

مقام ابراهیم(علیه السلام)نیز از آیات بیّنات است چرا که اثر قدم ابراهیم(علیه السلام) بر آن دیده می شود وامّا آیه بودن حجر الاسود این است که پیامبران واوصیا از آن عجایبی دیده اند و حجر الاسود هنگامی که از بهشت برای آدم فرستاده شد [او ملکی از ملائکه مقرّب خدا بود و] به صورت سنگی سفید و نورانی بود و خداوند

ص: 150


1- 184.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: کَانَ مَوْضِعُ الْکَعْبَةِ رَبْوَةً مِنَ الْاَرْضِ بَیْضَاءَ تُضِی ءُ کَضَوْءِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ حَتَّى قَتَلَ ابْنَا آدَمَ اَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ فَاسْوَدَّتْ فَلَمَّا نَزَلَ آدَمُ رَفَعَ اللَّهُ لَهُ الْاَرْضَ کُلَّهَا حَتَّى رَآهَا ثُمَّ قَالَ هَذِهِ لَکَ کُلُّهَا قَالَ یَا رَبِّ مَا هَذِهِ الْاَرْضُ الْبَیْضَاءُ الْمُنِیرَةُ قَالَ هِیَ فِی اَرْضِی وَ قَدْ جَعَلْتُ عَلَیْکَ اَنْ تَطُوفَ بِهَا کُلَّ یَوْمٍ سَبْعَمِائَةِ طَوَافٍ. [فروع کافی، ج 4، ص 189؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 279]

میثاق و پیمان خود را از مردم به او سپرده بودواو روز قیامت خواهد آمد و برای او زبان و دو چشم می باشد و مردم او را می شناسند و او برای کسانی که به حج رفته اند و به میثاق خود عمل کرده اند شهادت خواهد داد و بر انکار منکرین نیز گواهی خواهد داد و این معنا در روایاتی نقل شده است.

در عدّه ای از روایات آمده که حجر الاسود برای بعضی از معصومین(علیهم السلام)مانند امام سجّاد(علیه السلام)هنگامی که با عموی خود محمّد بن حنفیّه در مساله ی امامت نزاع داشت، شهادت داد؛و در روایاتی نیز آمده که حجر الاسود هنگام نصب تسلیم غیر معصوم نمی شد و این قصّه بارها مشاهده شده است،

و امّا آیه و نشانه بودن حِجر اسماعیل به این خاطر است که در این نقطه برای هاجر پس از بیچارگی و اضطرار و جستجوی آب، آب از زمین جوشید و اسماعیل و هاجر سیراب شدند [و آن آب تا کنون مورد استفاده حجّاج است].

وامّا آیه و بیّنه بودن مقام ابراهیم به این خاطر است که قدم ابراهیم در آن اثرگذارده و ابراهیم (علیه السلام) بر روی آن ایستاده و کعبه را بنا نموده و طول آن از کوه ها بالاتر بوده است چنان که در سوره ی حج خواهد آمد.

و امّا آیه و بیّنه بودن حجر اسماعیل که به آن منزل اسماعیل(علیه السلام) نیز گفته می شود به این خاطر است که گفته شد آب زمزم به سبب او پیدا شد و علّت این که خداوند تنها نام مقام ابراهیم(علیه السلام) را برده است این است که آن تا کنون روشن ترین آیه و نشانه بوده و هست.

و در کتاب کافی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقام ابراهیم(علیه السلام) نخست در کنار کعبه بوده است و مردم در زمان جاهلیّت آن را در محل فعلی آوردند و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مکّه را فتح نمود آن را به جای اوّل

ص: 151

خود باز گرداندوهمواره در جای اصلی خود بود؛ تا این که عمر بن خطّاب در زمان حکومت خود ازمردم سوال کرد:چه کسی جای مقام ابراهیم(علیه السلام)را در زمان جاهلیّت می داند؟ پس مردی طنابی را آورد و گفت: «من فاصله مقام را در آن زمان تا کعبه با این طناب اندازه گیری کرده ام»؛ و عمر مقام را باز به محلی که در زمان جاهلیّت قرار داشته بوده بازگرداند و هنوز در همان محل قرار دارد.(1)

امام صادق(علیه السلام)به ابوحنیفه فرمود:«معنای «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنًا»چیست؟» ابوحنیفه گفت:«مقصود، امنیّت کعبه است.»امام(علیه السلام)فرمود:«آیا هنگامی که حجّاج با منجنیق عبد الله بن زبیر را از کعبه خارج نمود و کشت، او ایمن بود؟» پس ابو حنیفه ساکت ماند؛ و گفت: «شما چه می فرمایید؟» امام(علیه السلام) فرمود: «کسی که با قائم ما بیعت کند و از اصحاب و یاوران او باشد، ایمن خواهد بود.»(2)

ص: 152


1- 185..قال الباقر(علیه السلام):کَانَ مَوْضِعُ الْمَقَامِ الَّذِی وَضَعَهُ اِبْرَاهِیمُ(علیه السلام)،عِنْدَ جِدَارِ الْبَیْتِ،فَلَمْ یَزَلْ هُنَاکَ حَتَّى حَوَّلَهُ اَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ اِلَى الْمَکَانِ الَّذِی هُوَ فِیهِ الْیَوْمَ فَلَمَّا فَتَحَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله)مَکَّةَ رَدَّهُ اِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِی وَضَعَهُ اِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) فَلَمْ یَزَلْ هُنَاکَ اِلَى اَنْ وَلِیَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَسَاَلَ النَّاسَ مَنْ مِنْکُمْ یَعْرِفُ الْمَکَانَ الَّذِی کَانَ فِیهِ الْمَقَامُ، فَقَالَ رَجُلٌ: اَنَا قَدْ کُنْتُ اَخَذْتُ مِقْدَارَهُ بِنِسْعٍ فَهُوَ عِنْدِی فَقَالَ: ائْتِنِی بِهِ فَاَتَاهُ بِهِ فَقَاسَهُ ثُمَّ رَدَّهُ اِلَى ذَلِکَ الْمَکَان. [تفسیر صافی، ج 1، ص 280]
2- 186.. قال الصادق(علیه السلام) لابی حنیفة: انّک تفسّر القرآن؟ قال: نعم. فَقَالَ یَا اَبَا حَنِیفَةَ: اَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا اَیْنَ ذَلِکَ مِنَ الْاَرْضِ قَالَ الْکَعْبَةُ قَالَ اَ فَتَعْلَمُ اَنَ الْحَجَّاجَ بْنَ یُوسُفَ حِینَ وَضَعَ الْمَنْجَنِیقَ عَلَى ابْنِ الزُّبَیْرِ فِی الْکَعْبَةِ فَقَتَلَهُ کَانَ آمِنًا فِیهَا؟ قَالَ فَسَکَت...ال قوله(علیه السلام): وقول الله: (سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ اَیَّامًا آمِنِینَ) فَقَالَ مَعَ قَائِمِنَا اَهْلَ الْبَیْتِ وَ اَمَّا قَوْلُهُ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنًا فَمَنْ بَایَعَهُ وَ دَخَلَ مَعَهُ وَ مَسَحَ عَلَى یَدِهِ وَ دَخَلَ فِی عَقْدِ اَصْحَابِهِ کَانَ آمِنا. [علل الشرائع، ج 1، ص 91]

امام صادق(علیه السلام) فرمود: «کسی که در یکی از دو حرم بمیرد از فزع اکبر قیامت ایمن خواهد بود [خواه صالح باشد و خواه فاجر]»(1) و فرمود: «کسی که در یکی از دو حرم مدینه و مکّه از دنیا برود، روز قیامت از آمنین خواهد بود و کسی که بین دو حرم از دنیا برود نامه عمل او باز نمی شود و حسابی نخواهد داشت و کسی که درحرم دفن شود ایمن از فزع اکبر خواهد بود.»(2)

«وَ للَّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللَّهَ غَنِیُّ عَنِ الْعالَمینَ (97)»

از این آیه و آیه «وَ اَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ للَّهِ» و روایات فراوان و فتاوای فقهای فریقین و اتّفاق آنان وجوب حج استفاده می شود. بلکه اصل وجوب حج از ضروریّات دین است؛ عمره نیز همانند حج برای کسانی که استطاعت آن را داشته باشند واجب می باشد و چون اصل وجوب حج و عمره از ضروریّات دین است،نیازی به بیان ادلّه ی وجوب نیست علاوه بر این که بنای نویسنده در این تفسیر ورود در مباحث فقهی نیست از این رو در این موضوع فقط روایات مربوط به استطاعت حجّ و خطر ترک آن و روایاتی که حجّ را بر متمکّنین همه ساله واجب می داند و ثواب و پاداش تکرار حجّ و عمره و حجّ مقبول و غیر مقبول و عرفان حجّ و امثال این ها بیان می شود و از تکرار روایات نیز پرهیز خواهد شد، انشاء الله.

علی بن جعفر از برادر خود موسی بن جعفر(علیهما السلام)نقل نموده که فرمود:«خداوند عزّ و جلّ حج را همه ساله بر متمکّنین و اهل ثروت واجب نموده است چنان که می فرماید:«وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ».

ص: 153


1- 187.. مَنْ مَاتَ فِی اَحَدِ الْحَرَمَیْنِ اَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الْاَکْبَرِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. [من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 139]
2- 188.. و من مات فی احد الحرمین بعثه الله من الآمنین. و قال: و من مات بین الحرمین لم ینشر له دیوان. [تفسیر صافی، ج 1، ص 280 و281]

علی بن جعفر گوید:گفتم:«آیا اگر ما حج به جا نیاوریم کافر خواهیم بود؟» حضرت فرمود: «این گونه نیست و لکن اگر کسی بگوید: این حکمْ، حکمِ خدا نیست، کافر خواهد بود. »(1)

امام صادق(علیه السلام)در تفسیر آیه ی فوق فرمود: «مقصود حج و عمره است چرا که حج و عمره واجب می باشند.»(2)حلبی گوید:به امام صادق(علیه السلام)گفتم:«مقصود از«سبیل»چیست؟»حضرت (علیه السلام)فرمود:«مالی داشته باشد که بتواند حج برود.»گفتم:«اگر هزینه ی حج را کسی تقبّل کند و انسان از قبول آن حیا کند و حج نرود،چگونه است؟»حضرت فرمود:«برای چه حیا کند؟ او باید قبول کند، گر چه بر الاغ دم بریده ای سوار شود و اگر بتواند مقداری از راه را پیاده و مقداری را سواره برود،حج بر او واجب خواهد بود.»(3)

محمّد بن یحیی خثعمی گوید: حفص کناسی به امام صادق(علیه السلام) گفت: «معنای «استطاعت» چیست؟» امام(علیه السلام) فرمود: «استطاعت این است که بدن او

ص: 154


1- 189.. قَالَ: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْحَجَّ عَلَى اَهْلِ الْجِدَةِ فِی کُلِّ عَامٍ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ» قَالَ قُلْتُ فَمَنْ لَمْ یَحُجَّ مِنَّا فَقَدْ کَفَرَ قَالَ لَاوَ لَکِنْ مَنْ قَالَ لَیْسَ هَذَا هَکَذَا فَقَدْ کَفَر. [فروع کافی، ج 4، ص 265؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 302]
2- 190.. قَالَ کَتَبْتُ اِلَى اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) بِمَسَائِلَ بَعْضُهَا مَعَ ابْنِ بُکَیْرٍ وَ بَعْضُهَا مَعَ اَبِی الْعَبَّاسِ فَجَاءَ الْجَوَابُ بِاِمْلَائِهِ سَاَلْتَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ«وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبِیلًا» یَعْنِی بِهِ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ جَمِیعًا لِاَنَّهُمَا مَفْرُوضَان. [همان]
3- 191.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ«وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبِیلًا» مَا السَّبِیلُ قَالَ اَنْ یَکُونَ لَهُ مَا یَحُجُّ بِهِ قَالَ قُلْتُ مَنْ عُرِضَ عَلَیْهِ مَا یَحُجُّ بِهِ فَاسْتَحْیَا مِنْ ذَلِکَ اَ هُوَ مِمَّنْ یَسْتَطِیعُ اِلَیْهِ سَبِیلًا قَالَ نَعَمْ مَا شَاْنُهُ یَسْتَحِی وَ لَوْ یَحُجُّ عَلَى حِمَارٍ اَبْتَرَ فَاِنْ کَانَ یُطِیقُ اَنْ یَمْشِیَ بَعْضًا وَ یَرْکَبَ بَعْضًا فَلْیَحُجَّ. [فروع کافی، ج 4، ص 226]

سالم باشد و راه باز باشد و زاد و توشه ای نیز داشته باشد،چنین کسی مشمول آیه ی «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبِیلا» می باشد.»(1)

امام صادق(علیه السلام)در سخن دیگری فرمود:«مردم [یعنی اهل تسنّن]درباره ی استطاعت چه می گویند؟»گفته شد:«آنان می گویند:«استطاعت»با داشتن زاد و راحله حاصل می شود.» امام صادق(علیه السلام) فرمود: پدرم امام باقر(علیه السلام) با شنیدن این سخن فرمود: «اگر چنین باشد و تنها زاد و راحله سبب استطاعت بشود، مردم هلاک خواهند شد، چرا که اگر صاحب زاد و راحله به حج برود باید در بازگشت برای خود و خانواده اش گدایی بکند.» گفته شد: «پس استطاعت چگونه حاصل می شود؟» حضرت فرمود: «باید مالی داشته باشد که با مقداری از آن به حجّ برود و بقیّه ی آن را برای نفقه ی خانواده ی خود بگذارد.»

سپس فرمود:«آیا نمی بینید که خداوند زکات را برکسی واجب نموده که مالک دویست درهم باشد[و یک چهلم آن را برای زکات بپردازد].»(2)

ص: 155


1- 192.. قَالَ: مَنْ کَانَ صَحِیحًا فِی بَدَنِهِ مُخَلًّى سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَهُوَ مِمَّنْ یَسْتَطِیعُ الْحَجَّ اَوْ قَالَ مِمَّنْ کَانَ لَهُ مَالٌ فَقَالَ لَهُ حَفْصٌ الْکُنَاسِیُّ فَاِذَا کَانَ صَحِیحًا فِی بَدَنِهِ مُخَلًّى سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَلَمْ یَحُجَّ فَهُوَ مِمَّنْ یَسْتَطِیعُ الْحَجَّ قَالَ نَعَم. [فروع کافی، ج 4، ص 267؛تفسیر برهان، ج 1، ص 302]
2- 193..سُئِلَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام ) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبِیلًا فَقَالَ مَا یَقُولُ النَّاسُ قَالَ فَقِیلَ لَهُ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ قَالَ فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَدْ سُئِلَ اَبُو جَعْفَر(علیه السلام)عَنْ هَذَا فَقَالَ هَلَکَ النَّاسُ اِذًا لَئِنْ کَانَ مَنْ کَانَ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ قَدْرَ مَا یَقُوتُ عِیَالَهُ وَ یَسْتَغْنِی بِهِ عَنِ النَّاسِ یَنْطَلِقُ اِلَیْهِ فَیَسْلُبُهُمْ اِیَّاهُ لَقَدْ هَلَکُوا فَقِیلَ لَهُ فَمَا السَّبِیلُ قَالَ فَقَالَ السَّعَةُ فِی الْمَالِ اِذَا کَانَ یَحُجُّ بِبَعْضٍ وَ یُبْقِی بَعْضًا یَقُوتُ بِهِ عِیَالَهُ اَ لَیْسَ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ الزَّکَاةَ فَلَمْ یَجْعَلْهَا اِلَّا عَلَى مَنْ یَمْلِکُ مِائَتَیْ دِرْهَمٍ. [فروع کافی، ج 4، ص 267؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 302]

زراره می گوید:امام صادق(علیه السلام)فرمود:«اسلام بر پنج چیز پایهگذاری شده است؟1. نماز 2. زکات 3. حج 4. روزه 5. ولایت.»

گفتم: «کدام یک افضل است؟» حضرت فرمود: «ولایت[امام] افضل است؛چرا که آن کلید آن هاست و والی [امام معصوم] راهنمای آن هاست.»

گفتم: «پس از ولایت کدام افضل است؟» حضرت فرمود: «نماز؛ چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود: نماز عمود دین شماست.»

گفتم:«پس از آن کدام افضل است؟»حضرت فرمود:«زکات؛چرا که خداوند آن رابعد از نماز ذکر کرده است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: زکات گناهان را پاک می کند.»

گفتم:«پس از آن کدام افضل است؟»حضرت فرمود:«حج،چرا که خداوند می فرماید:«وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ»

و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود:یک حجّ مقبول بهتر از بیست نماز نافله است و کسی که یک طواف بکند و شماره ی آن را حفظ نماید و نماز آن را نیکو انجام بدهد، آمرزیده می شود.»گفتم:«پس از حج افضل کدام است؟»حضرت(علیه السلام) فرمود: «روزه» گفتم: «برای چه روزه آخر قرار گرفته است؟»حضرت فرمود:«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «روزه [برای مومن] سپری است در مقابل آتش دوزخ...»(1)

ص: 156


1- 194.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)قَالَ:بُنِیَ الْاِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ اَشْیَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَالصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ. B قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ:وَ اَیُّ شَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ اَفْضَلُ؟ قَالَ: الْوَلَایَةُ اَفْضَلُ، لِاَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِنَّ. قُلْتُ:ثُمَّ الَّذِی یَلِی ذَلِکَ فِی الْفَضْلِ؟فَقَالَ:الصَّلَاةُ،اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: الصَّلَاةُ عَمُودُ دِینِکُمْ. قَالَ قُلْتُ:ثُمَّ الَّذِی یَلِیهَا فِی الْفَضْلِ؟قَالَ:الزَّکَاةُ،لِاَنَّهَا قَرَنَهَا بِهَا وَ بَدَاَ بِالصَّلَاةِ قَبْلَهَا؛وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الزَّکَاةُ تُذْهِبُ الذُّنُوبَ. قُلْتُ وَ الَّذِی یَلِیهَا فِی الْفَضْلِ؟ قَالَ: الْحَجُّ. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ: وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ؛وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(علیه السلام) لَحَجَّةٌ مَقْبُولَةٌ خَیْرٌ مِنْ عِشْرِینَ صَلَاةً نَافِلَةً وَ مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَیْتِ طَوَافًا اَحْصَى فِیهِ اُسْبُوعَهُ وَ اَحْسَنَ رَکْعَتَیْهِ غُفِرَ لَهُ وَ قَالَ فِی یَوْمِ عَرَفَةَ وَ یَوْمِ الْمُزْدَلِفَةِ. مَا قَالَ قُلْتُ: فَمَا ذَا یَتْبَعُهُ؟ قَالَ: الصَّوْمُ.قُلْتُ: وَ مَا بَالُ الصَّوْمِ صَارَ آخِرَ ذَلِکَ اَجْمَعَ؟ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهُ(علیه السلام):الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ...[تفسیر عیّاشی،ج 1، ص 214؛تفسیر برهان، ج 1، ص 303]

در کافی و تهذیب از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هر کس بدون حج بیمرد ومانعی از حج مانند گرفتاری و بیماری و ممنوعیّت نداشته است، باید یا یهودی بمیرد و یا نصرانی.رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نیز در وصیّت خود به امیر المؤمنین(علیه السلام) چنین فرمود.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 98 الی 101

متن:

قُلْ یا اَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآیاتِ اللهِ وَ اللهُ شَهیدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ قُلْ یا اَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجًا وَ اَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِنْ تُطیعُوا فَریقًا مِنَ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ یَرُدُّوكُمْ بَعْدَ ایمانِكُمْ كافِرینَ وَ كَیْفَ تَكْفُرُونَ وَ اَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْكُمْ آیاتُ اللهِ وَ فیكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِیَ اِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ

ص: 157


1- 195.. وقال(علیه السلام): یَا عَلِیُّ تَارِکُ الْحَجِّ وَ هُوَ مُسْتَطِیعٌ کَافِرٌ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ» یَا عَلِیُّ مَنْ سَوَّفَ الْحَجَ حَتَّى یَمُوتَ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَهُودِیًّا اَوْ نَصْرَانِیّا. [من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 368؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 282]
لغات:

«بغیة»به معنای طلب است،و«بغاك» یعنی طلبک.«عَوَج»با فتح واو و عین به معنای میل و انحراف هر چیزی است که در جایی قرار گرفته باشد و «عِوَج» میل و انحراف از راه مستقیم دین است در سخن و یا میل و انحراف از راه مستقیم است در روی زمین و به این معناست قول خداوند که می فرماید: «لا تَرى فیها عِوَجًا وَ لا اَمْتًا» یعنی زمین پس از زلزله ی قیامت چنان صاف و مسطح می شود که تو در آن هیچ پست و بلندی نمی بینی. «طاعت» موافقت با اراده ی دیگری است در عمل. «اجابت» موافقت با خواسته ی دیگری است. «اعتصام» به معنای امتناع است و «لاعاصم الیوم» یعنی لا مانع و عصام به معنای حبل و ریسمان است، چرا که به وسیله ی آن عصمت حاصل می شود.

ترجمه:

بگو:ای اهل کتاب برای چه به آیات الهی کفر می ورزید؟ در حالی که خداوند شاهد و گواه بر اعمال شماست؟(98) بگو:ای اهل کتاب برای چه از راه خدا [و دین او] جلوگیری می کنید؟ و راه اهل ایمان را انحراف از حق می پندارید؟ در حالی که خود شاهد بر حقّانیّت آن هستید و خداوند غافل از اعمال شما نیست؟ (99) ای کسانی که ایمان آورده اید [بدانید که] اگر از گروهی از اهل کتاب پیروی بکنید آنان شما را پس از ایمان، به کفر خواهند برگرداند (100) و چگونه کافر می شوید در حالی که آیات خدا بر شما خوانده می شود و رسول او بین شما حضور دارد؟ [آری] هر کس به خدا [و دین او] تمسّک کند [و به او پناه ببرد] حقّا به صراط مستقیم هدایت شده است. (101)

ص: 158

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

در شان نزول این آیات گفته شده که: این آیات درباره ی گروهی از مسلمانان دو قبیلهی اوس و خزرج نازل شده که با هم دیگر سخن می گفتند و ساش بن قیس یهودی به آنان برخورد نمود و نسبت به برادری و الفت آنان حسد برد و خشمگین شد از این رو جوانی از یهود را نزد آنان فرستاد و آن جوان یهودی آنان را به یاد اختلافات گذشته آنان انداخت و گفت: آیا شما روز بغاث را به یاد دارید؟ و آنان را به نزاع و درگیری مشغول نمود تا این که شروع به مفاخره و دشمنی نمودند و شمشیرهای خود را آماده کردند و جمعیّت زیادی جمع شدند [و نزدیک بود که خون هم دیگر را بریزند.]

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اصحاب او به آنان برخوردند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا همانند زمان جاهلیّت با هم دیگر سخن می گویید در حالی که من بین شما هستم و خداوند به برکت اسلام، شما را گرامی داشت و مسایل زمان جاهلیّت را از شما قطع نمود و دل های شما را با هم دیگر مهربان نمود؟! پس آنان دانستند که این تحریک و وسوسه شیطان و کید دشمن بوده است.

از این رو سلاح را انداختند واستغفار کردند و با هم دیگر معانقه نمودند و همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفتند؛ [و خداوند در این آیات به قصّه آنان اشاره نموده و با لطف خود و به برکت رسول خویش آنان را از اختلاف و بازگشت به جاهلیّت نجات داده است.](1)

در کتاب معانی الاخبار از حسین اشقر نقل شده که گوید از هشام بن حکم پرسیدم: «معنای سخن شما که می گویید: امام باید حتما معصوم باشد چیست؟»

ص: 159


1- 196 .. تفسیر صافی، ج 1، ص 284.

هشام بن حکم گوید: من سوال او را ازامام صادق(علیه السلام) پرسیدم و امام(علیه السلام) فرمود:

معصوم کسی است که با عنایت خداوند از همه ی محرّمات پرهیز می کند، چنان که خداوند می فرماید:«وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّٰهِ فَقَدْ هُدِیَ اِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.»(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 102

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لاٰتَمُوتُنَّ اِلّٰا وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ

لغات:

«تقاة» از«وقیت» است و «وقایة و وقاة» به معنای نگهداری خود و دیگری از خطر است و «وقاهم الله» یعنی خداوند آنان را از خطر گناه حفظ نمود؛ و «حقّ تقوا» بازنگشتن به گناه اوّل است، تا با تقوا و پرهیز از محرّمات و انجام واجبات دین مومن حفظ شود، و مسلمان از دنیا برود، چرا که گناه اگر ادامه پیدا کند کدورت ها باطن را آلوده می کند و کار آدم بی تقوا به جایی می رسدکه«لاٰیرجع إلی خیر أَبدًا»چنان خداوند در آیه ی مبارکه ی دیگری می فرماید : «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذینَ اَساؤُا السُّواى اَنْ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُن»(2)

ص: 160


1- 197..قُلْتُ لِهِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ مَا مَعْنَى قَوْلِکُمْ اِنَّ الْاِمَامَ لَایَکُونُ اِلَّا مَعْصُومًا فَقَالَ سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ؟ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ اِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.[معانی الاخبار، ص 132]
2- 198.. سوره ی روم، آیه ی 10.
ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا بترسید، حق ترسیدن و بکوشید که جز مسلمان از دنیا نروید [و بکوشید که همواره تسلیم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اوصیای او(علیهم السلام) باشید.]

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

یعنی از خدا اطاعت کنید و نافرمانی او را نکنید و خدا را فراموش ننمایید و شکر او را انجام بدهید و نعمت های او را کفران نکنید [و آن ها را در راه صحیح و طبق دستور او مصرف نمایید.](1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام)در تفسیر این آیه فرمود: «به خدا سوگند جز اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هیچ کس به این آیه عمل نکرده است.» سپس فرمود: «ماییم که خدا را یاد می کنیم و او را فراموش نمی نماییم و ما شاکر او هستیم و هرگز به او کفر نمی ورزیم و ما از او اطاعت می کنیم و نافرمانی او را نمی نماییم.» سپس فرمود: «هنگامی که این آیه نازل شد، اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله)گفتند:ما طاقت عمل کردن به این آیه را نداریم. پس این آیه نازل شد: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» یعنی تا می توانید تقوای خدا را رعایت کنید «وَ اسْمَعُوا وَ اَطیعُوا» یعنی گوش کنید و تسلیم امامان خود باشید.»(2)

ص: 161


1- 199.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اتَّقُوا اللَّهَ حَقَ تُقاتِهِ قَالَ یُطَاعُ فَلَا یُعْصَى وَ یُذْکَرُ فَلَا یُنْسَى وَ یُشْکَرُ فَلَا یُکْفَر. [معانی الاخبار، ص240]
2- 200.. قَالَ سَاَلْتُ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِبٍ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَ تُقاتِهِ) قَالَ وَ اللَّهِ مَا عَمِلَ بِهَذَا غَیْرُ اَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ نَحْنُ ذَکَرْنَا اللَّهَ فَلَا نَنْسَاهُ وَ نَحْنُ شَکَرْنَاهُ فَلَا نَکْفُرُهُ وَ نَحْنُ اَطَعْنَاهُ فَلَا نَعْصِیهِ فَلَمَّا اُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ قَالَتِ الصَّحَابَةُ لَانُطِیقُ ذَلِکَ فَاَنْزَلَ اللَّهُ فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ قَالَ وَکِیعٌ یَعْنِی مَا اَطَقْتُمْ ثُمَّ قَالَ وَ اسْمَعُوا مَا تُؤْمَرُونَ وَ اَطِیعُوا یَعْنِی اَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اَهْلَ بَیْتِهِ فِیمَا یَاْمُرُونَکُمْ بِه. [مناقب، ج 2، ص 177]

حسین بن خالد گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: «آیه ی «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ

حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ اِلّا وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»چگونه خوانده می شود؟»حضرت فرمود:«کدام کلمه ؟» گفتم :کلمه ی «مسلمون». حضرت فرمود: «خدا منزّه است که آنان را به ایمان خطاب کند و سپس اسلام را از آنان مطالبه کند، در حالی که درجه ایمان فوق اسلام است!» گفتم: «در قرائت زید چنین است؟» حضرت فرمود: «امّا در قرائت علی(علیه السلام) که قرائت جبرییل بر محمّد(صلی الله علیه و آله) است«الّا و انتم مُسَلِّمُونَ»است،یعنی شما باید تسلیم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)و سپس تسلیم امامان بعد از او باشید.»(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 103

متن:

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْوانًا وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ یُبَیِّنُ اللهُ لَكُمْ آیاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

لغات:

«حَبْل»به معنای طناب و ریسمانی است که به وسیله ی آن انسان به نجات و یا خواسته ی خود می رسد مانند نجات از چاه و امثال آن، و «حَبل الله» اولیای خداوند هستند که به وسیله ی آنان می توان به نجات و مقصد عالی و سعادت رسید.

ص: 162


1- 201..عن الحسین بن خالد قال: قال ابو الحسن الاول: کَیْفَ تَقْرَاُ هَذِهِ الْآیَةَ (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ اِلَّا وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)مَا ذَا قُلْتُ مُسْلِمُونَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ یُوقِعُ عَلَیْهِمُ الْاِیمَانَ فَسَمَّاهُمْ مُؤْمِنِینَ ثُمَّ یَسْاَلُهُمُ الْاِسْلَامَ وَ الْاِیمَانُ فَوْقَ الْاِسْلَامِ قُلْتُ هَکَذَا یُقْرَاُ فِی قِرَاءَةِ زَیْدٍ قَالَ اِنَّمَا هِیَ فِی قِرَاءَةِ عَلِیٍ(علیه السلام) وَ هُوَ التَّنْزِیلُ الَّذِی نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلُ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) اِلَّا وَ اَنْتُمْ مُسَلِّمُونَ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ الْاِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ.[تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 217]
ترجمه:

همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را به یاد آورید آن گاه که دشمن هم دیگر بودید و خداوند به قلب های شما الفت و مهربانی داد و شما با نعمت او برادر شدید و شما در لب پرتگاه آتش بودید و خداوند شما را نجات داد، این گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان می کند، تا شاید هدایت شوید (103).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

حضرت زین العابدین(علیه السلام) می فرماید:

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)با اصحاب خود در مسجد نشسته بود ناگهان به اصحاب خود فرمود: اکنون مردی از این در وارد می شود که اهل بهشت است و سوال او متین می باشد، و از چیز بی فایده سوال نمی کند.

پس مردی بلند قامت شبیه به مردان مصری وارد شد و سلام کرد و نشست و گفت:یا رسول الله!من از خدای خود شنیده ام که در یکی از آیات قرآن می فرماید:«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا» آیا این «حبل الله» که ما باید به آن اعتصام بجوییم و از گرد آن متفرّق نشویم چیست؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اندکی سر به زیر انداخت و سپس با دست مبارک خود به علیّ بن ابی طالب(علیهما السلام) اشاره نمود و فرمود: این همان «حبل الله» است که هر کس به آن تمسّک جوید،در دنیا و آخرت در دین خود عصمت خواهد یافت؛و گم راه نخواهد شد.

پس آن مرد پرید و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در بغل گرفت و گفت: «اعتصمت بحبل الله

و حبل رسوله» و سپس از خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرخّص شد.

پس یکی از اصحاب عرض کرد: یا رسول الله! آیا من خود را به او برسانم و از او

ص: 163

بخواهم تا در حقّ من دعا کند؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر چنین [کاری] کنی خوب است.

پس آن مرد صحابی خود را به او رساند و از او خواست که برای او استغفار نماید و آن مرد به او گفت: آیا تو آن چه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود و آن چه من گفتم را فهمیدی؟

مرد صحابی گفت: آری. آن مرد گفت: اگر تو متمسّک به آن باشی، خدا تو را ببخشد و اگر متمسّک به آن نمی شوی خدا تو را نبخشد و نیامرزد.(1)

محمّد بن ابراهیم نعمانی در کتاب غیبت خود با سند خویش از جابر بن عبد الله انصاری نقل نموده که گوید:

گروهی از اهل یمن نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و آن حضرت قبلا به اصحاب خود فرموده بودند: اهل یمن به طرف شما آمده اند و با صدای بِس بِس شتران شان را به سوی شما می رانند.

ص: 164


1- 202..قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام):کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذَاتَ یَوْمٍ جَالِسًا وَ مَعَهُ اَصْحَابُهُ فِی الْمَسْجِدِ فَقَالَ یَطْلُعُ عَلَیْکُمْ مِنْ هَذَا الْبَابِ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ یَسْاَلُ عَمَّا یَعْنِیهِ فَطَلَعَ رَجُلٌ طُوَالٌ یُشْبِهُ بِرِجَالِ مُضَرَ فَتَقَدَّمَ فَسَلَّمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ جَلَسَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ اِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِیمَا اَنْزَلَ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلا تَفَرَّقُوا فَمَا هَذَا الْحَبْلُ الَّذِی اَمَرَنَا اللَّهُ بِالاعْتِصَامِ بِهِ وَ اَلَّا نَتَفَرَّقَ عَنْهُ فَاَطْرَقَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَلِیًّا ثُمَّ رَفَعَ رَاْسَهُ وَ اَشَارَ بِیَدِهِ اِلَى عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) وَ قَالَ هَذَا حَبْلُ اللَّهِ الَّذِی مَنْ تَمَسَّکَ بِهِ عُصِمَ بِهِ فِی دُنْیَاهُ وَ لَمْ یَضِلَّ بِهِ فِی آخِرَتِهِ فَوَثَبَ الرَّجُلُ اِلَى عَلِیٍّ(علیه السلام)فَاحْتَضَنَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ وَ هُوَ یَقُولُ اعْتَصَمْتُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلِ رَسُولِهِ ثُمَّ قَامَ فَوَلَّى وَ خَرَجَ فَقَامَ رَجُلٌ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ اَلْحَقُهُ فَاَسْاَلُهُ اَنْ یَسْتَغْفِرَ لِی؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله):اِذًا تَجِدُهُ مُوَفَّقًا. فَقَالَ: فَلَحِقَهُ الرَّجُلُ فَسَاَلَهُ اَنْ یَسْتَغْفِرَ اللَّهَ لَهُ فَقَالَ لَهُ اَ فَهِمْتَ مَا قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)وَ مَا قُلْتُ لَهُ؟قَالَ:نَعَمْ.قَالَ:«فَاِنْ کُنْتَ مُتَمَسِّکًا بِذَلِکَ الْحَبْلِ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکَ وَ اِلَّا فَلَا یَغْفِرُ اللَّهُ لَک». [غیبت نعمانی، ص26؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 306]

جابر می گوید: هنگامی که آنان بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شدند، ایشان فرمود:

این ها مردمی هستند دارای قلب های لطیف و ایمان راسخ و یکی از آنان به نام منصور با هفتاد هزار نفر قیام خواهد نمود و به کمک جانشین من و جانشین وصیّ من خواهد آمد و نیام شمشیرهای آنان پوست است.

اصحاب عرض کردند:«یا رسول الله!وصیّ تو کیست؟»حضرت فرمود:«همان کسی که خداوند در قرآن به شما دستور داده است که به او بپیوندید [و از او جدا نشوید] «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا».

گفتند:«یا رسول الله!برای ما روشن بفرمایید این ریسمان خدا«حبل الله»چیست؟»حضرت فرمود:«این همان ریسمانی است که خداوند می فرماید:«اِلّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النّاسِ» (1) همانا ریسمان خدا کتاب او قرآن است و ریسمان از جانب مردم جانشین من است.»

گفتند: «ای رسول خدا! جانشین شما کیست؟» حضرت فرمود: «همان کسی که خداوند درباره ی او فرموده است: «اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى مَا فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللَّهِ».(2)

گفتند: «ای رسول خدا منظور از «جنب الله» کیست؟» حضرت فرمود: «همان کسی که خداوند درباره ی او می فرماید:«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلًا»(3) یعنی روزی که ظالم دست های خود را می گزد و می گوید: ای کاش من همراه پیامبر، راهی را انتخاب کرده بودم [و از وصیّ او پیروی نموده بودم.»پس آنان گفتند: «یا رسول الله! ما شما را سوگند می دهیم به حق خدایی که شما را به پیامبری مبعوث نموده به ما بگویید وصیّ شما کیست همانا ما مشتاق دیدار او هستیم.»

ص: 165


1- 203.. سوره ی آل عمران، ص112.
2- 204.. سوره ی زمر، آیه ی 56.
3- 205.. سوره ی فرقان، آیه ی 37.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

او کسی است که خداوند او را نشانه قرار داده برای کسانی که به دنبال علامت و نشانه باشند،و اگر شما از روی حقیقت به او بنگرید او را خواهید شناخت که او جانشین من است، هم چنان که دانستید من پیامبر شمایم. پس داخل جمعیّت شوید و به چهره ها نگاه کنید و قلب های شما به هر کس مایل شد،او همان وصیّ و جانشین من است،زیرا خداوند می فرماید:

«فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوی اِلَیْهِمْ»(1)

پس ابو عامر اشعری از بین اشعری ها و ابو غرّه خولانی از میان خولانی ها و ظبیان و عثمان بن قیس از بین بنی القیس و عرفه دوسی از بین دوسی ها و لاحق بن علاقه برخاستند و داخل جمعیّت شدند و چهره ها را براندازی کردند و دست امیرالمؤمنین(علیه السلام) را گرفتند و گفتند: «قلب های ما مشتاق این آقا می باشد.»

آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: «شما نخبگان خدایید که جانشین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را قبل از آن که معرّفی شود شناختید.»

سپس فرمود: «شما از کجا دانستید که او همان جانشین من است؟»

پس صدای آنان به گریه بلند شد و گفتند:

یا رسول الله! ما چون به این جمعیّت نگاه کردیم، قلوب ما به هیچ کدام آن ها اشتیاق پیدا نکرد و لکن چون این آقا را دیدیدم قلب هایمان لرزید و دل هایمان مطمئن شد و جگرهایمان جوشید و چشمان مان اشک بار گردید و سینه هایمان شکافت و چنان محبّت او در قلوب ما وارد شد که گویی او پدر ماست و ما فرزندان او هستیم.

ص: 166


1- 206.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 37.

آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود:«وَ ما یَعْلَمُ تَاْویلَهُ اِلّاَ اللَّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ »(1) سپس فرمود:«جایگاه شما جایگاه کسی است که در نیکی سبقت گرفته است و شما از آتش دوزخ دور هستید.»

جابر گوید:

این چند نفر که نام شان برده شد بر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)ثابت ماندند و دررکاب آن حضرت(علیه السلام)در صفّین به شهادت رسیدند.خدا آنان را رحمت نماید،چراکه پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)از قبل آنان را به بهشت بشارت داده بود و فرموده بود:شما در رکاب علی(علیه السلام) به شهادت خواهید رسید.(2)

ص: 167


1- 207.. سوره ی آل عمران، آیه ی 7.
2- 208.. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: وَفَدَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اَهْلُ الْیَمَنِ فَقَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) جَاءَکُمُ اَهْلُ الْیَمَنِ یَبُسُّونَ بَسِیسًا فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ قَوْمٌ رَقِیقَةٌ قُلُوبُهُمْ رَاسِخٌ اِیمَانُهُمْ وَ مِنْهُمُ الْمَنْصُورُ یَخْرُجُ فِی سَبْعِینَ اَلْفًا یَنْصُر خَلَفِی وَ خَلَفَ وَصِیِّی حَمَائِلُ سُیُوفِهِمْ الْمِسْکُ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ وَصِیُّکَ فَقَالَ هُوَ الَّذِی اَمَرَکُمُ اللَّهُ بِالاعْتِصَامِ بِهِ فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ بَیِّنْ لَنَا مَا هَذَا الْحَبْلُ فَقَالَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ اِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ فَالْحَبْلُ مِنَ اللَّهِ کِتَابُهُ وَ الْحَبْلُ مِنَ النَّاسِ وَصِیِّی فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ وَصِیُّکَ فَقَالَ هُوَ الَّذِی اَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا جَنْبُ اللَّهِ هَذَا فَقَالَ هُوَ الَّذِی یَقُولُ اللَّهُ فِیهِ وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا هُوَ وَصِیِّی وَ السَّبِیلُ اِلَیَّ مِنْ بَعْدِی فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ بِالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ نَبِیًّا اَرِنَاهُ فَقَدِ اشْتَقْنَا اِلَیْهِ فَقَالَ هُوَ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ آیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ الْمُتَوَسِّمِینَ فَاِنْ نَظَرْتُمْ اِلَیْهِ نَظَرَ مَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ اَوْ اَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ عَرَفْتُمْ اَنَّهُ وَصِیِّی کَمَا عَرَفْتُمْ اَنِّی نَبِیُّکُمْ فَتَخَلَّلُوا الصُّفُوفَ وَ تَصَفَّحُوا الْوُجُوهَ فَمَنْ اَهْوَتْ اِلَیْهِ قُلُوبُکُمْ فَاِنَّهُ هُوَ لِاَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی اِلَیْهِمْ اَیْ اِلَیْهِ وَ اِلَى ذُرِّیَّتِهِ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ فَقَامَ اَبُو عَامِرٍ الْاَشْعَرِیُّ فِی الْاَشْعَرِیِّینَ وَ اَبُو غِرَّةَ الْخَوْلَانِیُّ فِی الْخَوْلَانِیِّینَ وَ ظَبْیَانُ وَ عُثْمَانُ بْنُ قَیْسٍ فِی بَنِی قَیْسٍ وَ عُرَنَةُ الدَّوْسِیُ فِی الدَّوْسِیِّینَ وَ لَاحِقُ بْنُ عِلَاقَةَ فَتَخَلَّلُوا الصُّفُوفَ وَ تَصَفَّحُوا الْوُجُوهَ وَ اَخَذُوا بِیَدِ الْاَنْزَعِ الْاَصْلَع الْبَطِینِ وَ قَالُوا اِلَى هَذَا اَهْوَتْ اَفْئِدَتُنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) اَنْتُمْ نَجَبَةُ اللَّهِ حِینَ عَرَفْتُمْ وَصِیَّ رَسُولِ اللَّهِ قَبْلَ اَنْ تُعَرَّفُوهُ فَبِمَ عَرَفْتُمْ اَنَّهُ هُوَ فَرَفَعُوا اَصْوَاتَهُمْ یَبْکُونَ وَ یَقُولُونَ یَا رَسُولَ اللَّهِ نَظَرْنَا اِلَى الْقَوْمِ فَلَمْ تَحِنَّ لَهُمْ قُلُوبُنَا وَ لَمَّا رَاَیْنَاهُ رَجَفَتْ قُلُوبُنَا ثُمَّ اطْمَاَنَّتْ نُفُوسُنَا وَ انْجَاشَتْ اَکْبَادُنَا وَ هَمَلَتْ اَعْیُنُنَا وَ انْثَلَجَتْ صُدُورُنَا حَتَّى کَاَنَّهُ لَنَا اَبٌ وَ نَحْنُ لَهُ بَنُونَ فَقَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) وَ ما یَعْلَمُ تَاْوِیلَهُ اِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ اَنْتُمْ مِنْهُمْ بِالْمَنْزِلَةِ الَّتِی سَبَقَتْ لَکُمْ بِهَا الْحُسْنَى وَ اَنْتُمْ عَنِ النَّارِ مُبْعَدُونَ قَالَ فَبَقِیَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ الْمُسَمَّوْنَ حَتَّى شَهِدُوا مَعَ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) الْجَمَلَ وَ صِفِّینَ فَقُتِلُوا بِصِفِّینَ رَحِمَهُمُ اللَّهُ وَ کَانَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله)بَشَّرَهُمْ بِالْجَنَّةِ وَ اَخْبَرَهُمْ اَنَّهُمْ یَسْتَشْهِدُونَ مَعَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیهما السلام). [غیبت نعمانی، ص35؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 305]B

سیّد رضی در کتاب «خصائص امیرالمؤمنین(علیه السلام)» از حضرت کاظم(علیه السلام) نقل کرده که فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بیماری آخر عمر شریف خود خطبه ای خواند و فرمود:«عمویم عبّاس را خبر کنید.»پس عبّاس و امیرالمؤمنین(علیه السلام ) آمدند و او را به مسجد آوردند و او نشسته نماز خواند. و سپس او را بالای منبر بردند و جمیع اهل مدینه از مهاجرین و انصار جمع شدند، حتی دختران جوان به مسجد آمدند و در آن حال بعضی گریه می کردند و بعضی فریاد می زدند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ساعتی خطبه می خواند و ساعتی سکوت می نمود و در بین سخنان خود فرمود:

ای جماعت مهاجرین و انصار و ای کسانی که در این ساعت از جنّ و انس در این جا حاضر شده اید، سخنان من را حاضرین به غایبین برسانند و همه ی شما آگاه باشید که من به جای خود در بین شما کتاب خدا که در آن نور و هدایت و بیان کننده ی واجبات خدا و حجّت خداست بر شما و حجّت من و حجّت ولیّ من است را قرار دادم، و نیز در بین شما به جای خود آن نشانه بزرگ و عَلَم دین و نور هدایت و روشنایی حقّ: علیّ بن ابی طالب(علیهما السلام)را نیز قرار دادم.

ص: 168

او حبل الله و ریسمان الهی است که خداوند می فرماید:«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْوانًا وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آیاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ».

سپس فرمود:

ای مردم!این علی بن ابی طالب(علیهما السلام)است،هر کس او را دوست داشته باشد و امروز و فردا ولایت او را پذیرا باشد، حقّا به آن عهد و پیمانی که خدا از او گرفته است وفا نموده و هر کس با او عداوت و دشمنی داشته باشد و امروز و فردا او را به خشم آورد روز قیامت هنگامی که [در محضر خدا] حاضر می شود کر و کور خواهد بود و حجّتی برای [نجات]خود نزد خداوند نخواهد داشت.(1)

ص: 169


1- 209..عن موسى بن جعفر عن ابیه،عن آبائه،عن الحسین بن علی، عن ابیه علی بن ابی طالب(علیهم السلام) [فی احتجاجه على] یهودی یخبره عما اوتی الانبیاء من الفضایل، و یاتیه امیر المؤمنین بما اوتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بما هو افضل مما اوتی الانبیاء من الفضایل،فَکَانَ فِیمَا ذَکَرَ مِنْ خُطْبَتِهِ اَنْ قَالَ: یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْاَنْصَارِ وَ مَنْ حَضَرَ فِی یَوْمِی هَذَا وَ فِی سَاعَتِی هَذِهِ مِنَ الْاِنْسِ وَ الْجِنِّ لِیُبَلِّغْ شَاهِدُکُمْ غَائِبَکُمْ اَلَا اِنِّی قَدْ خَلَّفْتُ فِیکُمْ کِتَابَ اللَّهِ فِیهِ النُّورُ وَ الْهُدَى وَ الْبَیَانُ لِمَا فَرَضَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مِنْ شَیْءٍ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ حُجَّتِی وَ حُجَّةُ وَلِیِّی،وَ خَلَّفْتُ فِیکُمُ الْعَلَمَ الْاَکْبَرَ عَلَمَ الدِّینِ وَ نُورَ الْهُدَى وَ ضِیَاءَهُ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ اَلَا وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ فَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ اِذْ کُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْوانًا وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَاَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ، اَیُّهَا النَّاسُ هَذَا عَلِیٌّ مَنْ اَحَبَّهُ وَ تَوَلَّاهُ الْیَوْمَ وَ بَعْدَ الْیَوْمِ فَقَدْ اَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاهُ وَ اَبْغَضَهُ الْیَوْمَ وَ بَعْدَ الْیَوْمِ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ اَصَمَّ وَ اَعْمَى لَاحُجَّةَ لَهُ عِنْدَ اللَّه.[خصائص امیر المؤمنین، ص56؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 306]

جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خاندان محمّد صلوات الله علیهم اجمعین ریسمان خداوند هستند و خداوند امر نموده تا مردم به آن چنگ بزنند و فرموه است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعًا وَ لاتَفَرَّقُوا».(1)

علی ابن ابراهیم قمّی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «وَ لا تَفَرَّقُوا» فرمود:

خداوند تبارک و تعالی می دانست که آنان پس از پیامبر او(صلی الله علیه و آله)متفرّق می شوند و اختلاف پیدا می کنند، از این رو آنان را از اختلاف بر حذر داشت، همان گونه که امّت های گذشته را از اختلاف و تفرّق درباره ی ولایت محمّد و آل محمّد(علیهم السلام) نهی نمود و فرمود: همگی ولایت آنان را بپذیرید و متفرّق نشوید.(2)

مرحوم کلینی با سند خود از محمّد بن سلیمان از پدرش از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

به خدا سوگند، جبرییل این آیه را این گونه خواند و بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل نمود: «وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها بِمُحَمَّدٍ».

امام صادق(علیه السلام)نیز این گونه آن را قرائت نمود.(3)

ص: 170


1- 210.. عن جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: آلُ مُحَمَّدٍ: هُمْ حَبْلُ اللَّهِ الَّذِی اُمِرَ بِالاعْتِصَامِ بِهِ فَقَالَ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 217]
2- 211.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ وَ لا تَفَرَّقُوا قَالَ اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلِمَ اَنَّهُمْ سَیَفْتَرِقُونَ بَعْدَ نَبِیِّهِمْ وَ یَخْتَلِفُونَ فَنَهَاهُمْ عَنِ التَّفَرُّقِ کَمَا نَهَى مَنْ کَانَ قَبْلَهُمْ فَاَمَرَهُمْ اَنْ یَجْتَمِعُوا عَلَى وَلَایَةِ آلِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ لَایَتَفَرَّقُوا. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 116]
3- 212..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام ) قَوْلُهُ تَعَالَى وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَاَنْقَذَکُمْ مِنْها بِمُحَمَّدٍ هَکَذَا وَ اللَّهِ نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). [فروع کافی، ج8، ص 183؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 307]

ابن هارون می گوید: هر گاه امام صادق(علیه السلام) نام پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به زبان جاری می نمود، می فرمود: «پدر و مادرم و جانم و خانواده ام فدای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باد.»

سپس می فرمود:

«من تعجّب می کنم که چگونه عرب ها ما را روی سر خود قرار نمی دهند؟ [و احترام بالایی به ما نمی کنند؟] در حالی که خداوند در قرآن فرموده است: «وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها».

سپس فرمود:

به خدا سوگند آنان به وسیله ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نجات پیدا کردند.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیه ی 104

متن:

وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ اِلَى الْخَیْرِ وَ یَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

لغات:

«امّت»در لغت از«امّ»به معنای قصد گرفته شده و دارای هشت معنا میباشد:1. جماعت 2. پیروان پیامبران 3. قدوة و پیشتازان که جماعت از آنان پیروی می کنند4. دین و ملت به دلیل آیه ی انا وجدنا آباءنا علی امّة 5. به معنای حین و زمان،

ص: 171


1- 213.. عَنِ ابْنِ هَارُونَ قَالَ: کَانَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اِذَا ذُکِرَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ بِاَبِی وَ اُمِّی وَ نَفْسِی وَ قَوْمِی وَ عَشِیرَتِی عَجَبٌ لِلْعَرَبِ کَیْفَ لَاتَحْمِلُنَا عَلَى رُءُوسِهَا وَ اللَّهُ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَاَنْقَذَکُمْ مِنْها فَبِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اللَّهِ اُنْقِذُوا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 2128]

به دلیل آیه ی وادکر بعد امّة وآیه ی الی امّةٍ معدودةٍ 6. به معنای قامت به دلیل استعمال«رجل حسن الامّة» یعنی حسن القامة 7. به معنای نعمت 8. به معنای امّ یعنی قصد.

ترجمه:

باید گروهی از شما [مسلمانان] مردم را دعوت به خیر و خوبی بکنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان به راستی رستگار خواهند بود.

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

این آیه مخصوص به حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و پیروان اوست و آنان باید مردم را به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند.(1)

در کتاب کافی از مسعدة بن صدقة نقل شده که گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که در پاسخ شخصی که گفت: «آیا امر به معروف و نهی از منکر بر جمیع این امّت واجب است؟» فرمود: «چنین نیست.» گفته شد: «برای چه؟» فرمود:

تنها امر به معروف و نهی از منکر بر کسی واجب است که قوی و مطاع و عالم به معروف و منکر باشد، نه بر ضعیف و ناتوانی که منکر و معروف را نمی شناسد و می خواهد از حق دفاع کند و در باطل واقع می شود، از این رو خداوند در کتاب خود می فرماید: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ اِلَى الْخَیْرِ وَ یَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» و این حکم مخصوص به گروه خاصّی است و عمومیّت ندارد، چنان که خداوند در آیه ی دیگری نیز می فرماید: «وَ مِنْ قَوْمِ

ص: 172


1- 214..وَ فِی رِوَایَةِ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)فِی قَوْلِهِ«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ اِلَى الْخَیْرِ»فَهَذِهِ الْآیَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ تَابَعَهُمْ یَدْعُونَ اِلَى الْخَیْرِ وَ یَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 116]

مُوسى اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» یعنی از بین قوم موسی تنها گروهی هستند که مردم را به حق راهنمایی می کنند و به حق داوری می نمایند. و خداوند در این آیه نفرموده: بر تمام قوم موسی(علیه السلام) چنین وظیفه ای هست...(1)

مرحوم طبرسی در تفسیر خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از كُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» ائمّه(علیهم السلام) می باشند و خداوند می فرماید: شما بهترین امامانی هستید که برای مردم تعیین شدید.(2)

از امام صادق(علیه السلام) سوال شد:

آیا حدیثی که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: «بهترین جهاد کلمه عدلی است که در مقابل پیشوای ستم گر گفته شود»صحیح است و معنای آن چیست؟امام صادق(علیه السلام) فرمود:

این در صورتی است که آن آمر و ناهی اهل معرفت باشد و آن پیشوای ستم گر از او بپذیرد و الّا نباید امر و نهی کند.(3)

ص: 173


1- 215.. سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ وَ سُئِلَ عَنِ الْاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ اَ وَاجِبٌ هُوَ عَلَى الْاُمَّةِ جَمِیعًا فَقَالَ لَافَقِیلَ لَهُ وَ لِمَ قَالَ اِنَّمَا هُوَ عَلَى الْقَوِیِّ الْمُطَاعِ الْعَالِمِ بِالْمَعْرُوفِ مِنَ الْمُنْکَرِ لَاعَلَى الضَّعِیفِ الَّذِی لَا یَهْتَدِی سَبِیلًا اِلَى اَیٍّ مِنْ اَیٍّ یَقُولُ مِنَ الْحَقِّ اِلَى الْبَاطِلِ وَ الدَّلِیلُ عَلَى ذَلِکَ کِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْلُهُ وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ اِلَى الْخَیْرِ وَ یَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَهَذَا خَاصٌّ غَیْرُ عَامٍّ کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ وَ لَمْ یَقُلْ عَلَى اُمَّةِ مُوسَى وَ لَاعَلَى کُلِّ قَوْمِهِ وَ هُمْ یَوْمَئِذٍ اُمَمٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ الْاُمَّةُ وَاحِدَةٌ فَصَاعِدًا. [فروع کافی، ج 5، ص 60؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 218]
2- 216.. مجمع البیان، ج 2، ص 358.
3- 217..قَالَ مَسْعَدَةُ وَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ وَ سُئِلَ عَنِ الْحَدِیثِ الَّذِی جَاءَ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) اِنَّ اَفْضَلَ الْجِهَادِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ اِمَامٍ جَائِرٍ مَا مَعْنَاهُ قَالَ هَذَا عَلَى اَنْ یَاْمُرَهُ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ وَ هُوَ مَعَ ذَلِکَ یُقْبَلُ مِنْهُ وَ اِلَّا فَلَا. [فروع کافی، ج 5، ص 60]

و فرمود:

امر به معروف و نهی از منکر را یا به مومن می کنند که پند پذیر باشد و یا به جاهلی که پذیرای دانش باشد و امّا صاحب شمشیر و تازیانه را نباید امر و نهی نمود.(1)

و در تفسیر قمّی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

این آیه مربوط به آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین و پیروان آنان است و آنان مردم را دعوت به راه خیر و امر به معروف و نهی از منکر می نمایند.(2)

و در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

شما باید از حرام و منکر نهی کنید و خود نیز از آن پرهیز نمایید.(3)

سپس فرمود:

نهی از منکر کردن شما مشروط به این است که خود از منکر پرهیز کرده باشید و خدا لعنت کند آمرین به معروف را که خود معروف را ترک می کنند و ناهین از منکر را که خود منکر را انجام می دهند.(4)

ص: 174


1- 218.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اِنَّمَا یُؤْمَرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یُنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ مُؤْمِنٌ فَیَتَّعِظُ اَوْ جَاهِلٌ فَیَتَعَلَّمُ وَ اَمَّا صَاحِبُ سَوْطٍ اَوْ سَیْفٍ فَلَا. [فروع کافی، ج 5، ص 61]
2- 219.. همان حدیث 175 است.
3- 220..وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَنَاهَوْا عَنْهُ فَاِنَّمَا اُمِرْتُمْ بِالنَّهْیِ بَعْدَ التَّنَاهِى.[نهج البلاغه، خطبه105 و من خطبة له (علیه السلام) فی بعض صفات الرسول الکریم و تهدید بنی امیة و عظة الناس]
4- 221.. وَ قَالَ(علیه السلام) فِی خُطْبَةٍ لَهُ: فَاِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ رَاجِعُونَ ظَهَرَ الْفَسَادُ فَلَا مُنْکِرٌ مُغَیِّرٌ وَ لَازَاجِرٌ مُزْدَجِرٌ لَعَنَ اللَّهُ الْآمِرِینَ بِالْمَعْرُوفِ التَّارِکِینَ لَهُ وَ النَّاهِینَ عَنِ الْمُنْکَرِ الْعَامِلِینَ بِهِ. [نهج البلاغه، 129 و من خطبة له(علیه السلام) فی ذکر المکاییل و الموازین؛ وسائل الشیعه، ج16، ص 151؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 286]

وَ اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

دراین بخش از آیه خداوند آمرین به معروف وناهین از منکر را مخصوص به فلاح و رستگاری دانسته است و معلوم است که آن منزلت بزرگی است، از اینرو در روایات گذشته فرمودند: این وظیفه امامان معصوم: و پیروان آنان است، اکنون پاداش و ثواب این دو واجب الهی و کیفر ترک آن را از سخنان ائمّه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین می شنویم:

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

امر به معروف و نهی از منکر دو مخلوق خدا هستند و هر کس آنان را یاری کند خداوند او را عزیز خواهد نمود و هر کس آن ها را خوار و سبک بشمارد خداوند او را خوار و ذلیل خواهد نمود.(1)

در کتاب تهذیب از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

همواره مردم [مسلمان] در خیر و خوبی به سر می برند اگر امر به معروف و نهی از منکر و تعاون به خیر داشته باشند و اگر چنین نکنند برکات از آنان قطع می شود و خداوند بعضی از آنان را بر بعضی دیگر مسلّط می کند و برای آنان در روی زمین و در آسمان یاوری نخواهد بود.(2)

و در کافی و تهذیب از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

در آخر الزمان مردمی خواهند آمد که پیشوایان آنان اهل ریای در عبادت

ص: 175


1- 222.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): الْاَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ خُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ فَمَنْ نَصَرَهُمَا اَعَزَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللَّهُ. [فروع کافی، ج 5، ص 59]
2- 223..وَ رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله)اَنَّهُ قَالَ:لَایَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى فَاِذَا لَمْ یَفْعَلُوا ذَلِکَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَکَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِی الْاَرْضِ وَ لَافِی السَّمَاءِ. [تهذیب الاحکام، ج 6، ص 181]

و ناپخته و نادان اند و هیچ امر به معروف ونهی از منکری را بر خود واجب نمی دانند جز آن که ضرری برای آنان نداشته باشد و همواره خود را از انجام این وظیفه معذور می دانند و به دنبال لغزش های علما و فساد علم آنان هستند.و به نماز و روزه وعبادات دیگر عمل می کنند تا زمانی که ضرر مالی و جانی نداشته باشند واگر نماز آسیبی به اموال و امور دیگر دنیای آنان وارد کند آن را رها می کنند،همان گونه که بزرگترین و بهترین واجب خدا،امر به معروف و نهی از منکر را رها می کنند.

سپس فرمود:

امر به معروف و نهی از منکر دو واجب بزرگ خداوند هستند و به سبب آن ها واجبات دیگر برقرار می ماند.

تا این که فرمود:

در چنین زمانی غضب و خشم خداوند بر مردم کامل می شود و عقاب و کیفر او همه را فرا می گیر و خوبان در خانه های فجّار و صغار در خانه های کبار هلاک می شوند.

سپس فرمود:

امر به معروف و نهی از منکر راه پیامبران و روش صالحان است و دو واجب بزرگ خداوند است و با انجام آن ها واجبات دیگر برقرار می می ماند وامنیّت حاکم می شود و درآمدها حلال می گردد و مظالم به صاحبانش باز می گردد و زمین آباد می شود و حق مظلوم گرفته می شود و امور مردم پایدار و مستقیم می ماند.

سپس فرمود:

شما [باید نخست] با قلوب خود انکار منکر بکنید و سپس با زبان خود نهی

ص: 176

از منکر بکنید و با سخن خود اهل منکر را زمین بزنید و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت کننده ای نهراسید. پس اگر آنان نصیحت پذیر بودند و به حق بازگشتند کسی بر آنان حقّ تعرّض ندارد و حقّ انکار و تعرّض نسبت به کسانی است که به مردم ظلم می کنند و در روی زمین به ناحق فساد می نمایند و برای چنین کسانی عذاب دردناکی خواهد بود...(1)

امام باقر(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

خداوند به پیامبر خود شعیب(علیه السلام) وحی نمود: من می خواهم یکصد هزار نفر از امّت تو را عذاب کنم چهل هزار از اشرار و شصت هزار از اخیار.

شعیب عرضه داشت: خدایا! اشرار را به خاطر گناهان شان عذاب می کنی، اخیار و خوبان را برای چه عذاب می نمایی؟ خداوند به او حی نمود: من خوبان

ص: 177


1- 224.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ یُتَّبَعُ فِیهِمْ قَوْمٌ مُرَاءُونَ یَتَقَرَّءُونَ وَ یَتَنَسَّکُونَ حُدَثَاءُ سُفَهَاءُ لَا یُوجِبُونَ اَمْرًا بِمَعْرُوفٍ وَ لَانَهْیًا عَنْ مُنْکَرٍ اِلَّا اِذَا اَمِنُوا الضَّرَرَ یَطْلُبُونَ لِاَنْفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَ الْمَعَاذِیرَ یَتَّبِعُونَ زَلَّاتِ الْعُلَمَاءِ وَ فَسَادَ عَمَلِهِمْ یُقْبِلُونَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ مَا لَایَکْلِمُهُمْ فِی نَفْسٍ وَ لَامَالٍ وَ لَوْ اَضَرَّتِ الصَّلَاةُ بِسَائِرِ مَا یَعْمَلُونَ بِاَمْوَالِهِمْ وَ اَبْدَانِهِمْ لَرَ فَضُوهَا کَمَا رَفَضُوا اَسْمَى الْفَرَائِضِ وَ اَشْرَفَهَا اِنَّ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ، هُنَالِکَ یَتِمُّ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ فَیَعُمُّهُمْ بِعِقَابِهِ فَیُهْلَکُ الْاَبْرَارُ فِی دَارِ الْفُجَّارِ وَ الصِّغَارُ فِی دَارِ الْکِبَارِ. اِنَّ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِیلُ الْاَنْبِیَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَاْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْاَرْضُ وَ یُنْتَصَفُ مِنَ الْاَعْدَاءِ وَ یَسْتَقِیمُ الْاَمْرُ فَاَنْکِرُوا بِقُلُوبِکُمْ وَ الْفِظُوا بِاَلْسِنَتِکُمْ وَ صُکُّوا بِهَا جِبَاهَهُمْ وَ لَاتَخَافُوا فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ، فَاِنِ اتَّعَظُوا وَ اِلَى الْحَقِّ رَجَعُوا فَلَا سَبِیلَ عَلَیْهِم «اِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْاَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ اُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ اَلِیم» [فروع کافی، ج 5، ص 56؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 387]

را به خاطر این که با معصیت کاران سازش نموده اند وبرای خشم من خشم نکرده اند، عذاب می کنم.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 105 الی 110

متن:

وَ لا تَكُونُوا كَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَاَمَّا الَّذینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ اَكَفَرْتُمْ بَعْدَ ایمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ وَ اَمَّا الَّذینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفی رَحْمَةِ اللهِ هُمْ فیها خالِدُونَ تِلْكَ آیاتُ اللهِ نَتْلُوها عَلَیْكَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللهُ یُریدُ ظُلْمًا لِلْعالَمینَ وَ للَّهِِ ما فِی السَّماواتِ وَ مَا فِی اْلاَرْضِ وَ اِلَى اللهِ تُرْجَعُ اْلاُمُورُ كُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لَوْ آمَنَ اَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَیْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ اَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ

لغات:

«بیّنات» دلالت و نشانه های روشن را گویند. «تبیّض و تسوّد» به معنای سفید شدن صورت و سیاه شدن آن به واسطه ی نور [ایمان] و ظلمت [کفر و عصیان] است [و به وسیله ی آن نور و یا ظلمت، نامه ی عمل و مقابل رو و طرف راست و چپ روشن و یا تاریک میشود. «ارادة» درباره ی خداوند به معنای عمل است یعنی خداوند به

ص: 178


1- 225..قَالَ:وَ اَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَى شُعَیْبٍ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) اَنِّی مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِکَ مِائَةَ اَلْفٍ اَرْبَعِینَ اَلْفًا مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّینَ اَلْفًا مِنْ خِیَارِهِمْ فَقَالَ(علیه السلام) یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْاَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْاَخْیَارِ فَاَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیْهِ دَاهَنُوا اَهْلَ الْمَعَاصِی وَ لَمْ یَغْضَبُوا لِغَضَبِی. [فروع کافی، ادامه همان ح قبل؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 287]

احدی از اهل عالم ظلم نمی کند.«رجوع امر به خداوند»به معنای قدرت خداوند بر مجازات مردم بر عمل خوب و بد آنان است.«خیر امّة»و یا خیر ائمّة در تفسیر علی بن ابراهیم نشانه ی این است که امر به معروف و نهی از منکر بهترین فرائض الهی است،و در روایت آمده: «هما أَسْمَی الفرائض و اشرفها و بها تقام الفرائض».

ترجمه:

شما مانند کسانی نباشید که پس از آمدن دلایل روشن[و روشن شدن حق برای آنان] پراکنده شدند و با هم اختلاف پیدا کردند و برای آنان عذاب بزرگی خواهد بود(105)روزی که صورت هایی سفید و صورت هایی سیاه است و به سیاه رویان گفته می شود: آیا بعد از ایمان کافر شدید؟ پس بچشید عذاب موعود را به خاطر کافر بودنتان (106) و امّا سفیدرویان در رحمت خداوند [و بهشت موعود] جاوید خواهند بود (107) این ها آیات خدا بود که ما به حق بر تو تلاوت نمودیم و خداوند به احدی از اهل عالم اراده ی ظلم ندارد (108) آن چه در آسمان ها و زمین است ملک خداوند است و همه ی امور به خدا باز می گردد(109)شما بهترین امّتی هستید که برای هدایت مردم خارج شدید [چرا که] شما امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خداوند ایمان آورده اید و اگر اهل کتاب ایمان می آوردند برای آنان بهتر بود [و لکن] برخی از آنان ایمان آورده اند و بیشترشان فاسق اند. (110)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج با سند خود از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در یکی از سخنان خود پس از خلافت فرمود:

هنگامی که ابوبکر روز جمعه اوّلین روز ماه رمضان برای اوّلین بار مشغول خواندن

ص: 179

خطبه شد، ابیّ بن کعب انصاری برخاست و گفت: به خدا سوگند خدا شما را به حال خود وانگذارده، بلکه برای شما علامت حق وراهنمایی نصب نموده، تا حلال خود را بر شما حلال نماید و حرام خود را بر شما حرام نماید و اگر شما از او پیروی کنید اختلافی نخواهید داشت و به هم دیگر پشت نخواهید نمود و با هم جنگ نمی کنید و از یک دیگر بی زاری نمی جویید.

سپس گفت:

به خدا سوگند،شما پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)پیمان او را شکستید و درباره ی عترت او اختلاف پیدا کردید و اگر این مساله از کسی که آگاه نیست سوال شود او خواهد گفت که شما از حقیقت دور شده اید و خود را به نشنیدن زده اید و فکر کرده اید که اختلاف رحمت است، چه خیال خامی کرده اید!! در حالی که کتاب خدا شما را از این عمل برحذر داشته است همان گونه که می فرماید: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ»از سویی قرآن ما را از اختلاف شما خبر داده و می فرماید: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النّاسَ اُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفینَ*اِلّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»(1)یعنی«همواره در اختلافند مگر کسانی که مورد رحمت خدا باشند و برای همین [رحمت] خداوند آنان را آفریده است» و مقصود از این آیه خاندان محمّد صلوات الله علیهم اجمعین می باشند.

سپس گفت:

من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که به علی(علیه السلام) می فرمود: یا علی تو و پیروانت به فطرت [توحید] پایدار خواهید بود و دیگران از آن بی بهره خواهند بود.

ص: 180


1- 226.. سوره ی هود، آیات 118 و 119.

سپس گفت:

ای مردم! چرا سخن پیامبر خود را گوش نکردید؟ مگر او به شما خبر نداده بودکه شما از جانشین و امین و وزیر و برادر و دوست او که از همه ی شما برتر است جدا خواهید شد و پیمان او را خواهید شکست؟!

همانا علی(علیه السلام) قلبًا از همه ی شما پاک تر و در اسلام از همه ی شما جلوتر و دانش او که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آموخته از همه ی شما بیش تر است،چرا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میراث خود را به او داد و درباره ی دشمنانش به او سفارش نمود و او را جانشین خود در بین امّت قرار داد و اسرار خود را نزد او سپرد. پس علی(علیه السلام) تنها جانشین او و از همه ی شما سزاوارتر به اوست. او پیشوای اوصیا و جانشین خاتم الانبیاست. او از همه ی اهل تقوا برتر و مطیع ترین بنده ی خدای ربّ العالمین است، شما در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ولایت علی(علیه السلام) را بر مومنان پذیرفتنید.

سپس گفت:

من شما را از خطر بزرگی بیم دادم و حجّت را بر شما تمام نمودم و نصیحت خود را به شما کردم...(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

مقصود از«فَاَمَّا الَّذینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ اَكَفَرْتُمْ بَعْدَ ایمانِكُمْ»کسانی از این امّت هستند که [بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)]اهل بدعت ها و هواپرستی ها وآرای باطل شدند.(2)

ص: 181


1- 227.. احتجاج طبرسی، ص 114.
2- 228.. فی المجمع عن امیر المؤمنین(علیه السلام) هُم اهل البدع و الاهواء و الآراء الباطلة من هذه الامة. [مجمع البیان، ج 2، ص 358]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

سوگند به خدایی که جان من به دست اوست، گروهی از اصحاب من نزد کوثر بر من وارد می شوند و چون من آنان را می بینم از من جدا می شوند [و به دوزخ می روند] و من به خدای خود می گویم: این ها اصحاب من بوده اند!! و به من گفته می شود: تو نمی دانی که آنان بعد تو چه بدعت هایی ایجاد کردند و مرتدّ شدند و به جاهلیّت بازگشتند.

این حدیث را ثعلبی نیز در تفسیر خود نقل کرده است.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود از ابوذر نقل نموده که گوید:

هنگامی که آیه ی «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

روز قیامت... و مضمون همان حدیث قبل را بیان فرمود.(2)

ص: 182


1- 229.. قَالَ: اَلَا وَ اِنَّهُ سَیَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ مِنْکُمْ رِجَالٌ فَیُدْفَعُونَ عَنِّی، فَاَقُولُ رَبِّ اَصْحَابِی، فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اِنَّهُمْ اَحْدَثُوا بَعْدَکَ وَ غَیَّرُوا سُنَّتَکَ فَاَقُولُ سُحْقًا سُحْقًا. تفسیر قمّی، ذیل آِیه 67مائده؛ [تفسیر صافی، ج 1، ص 288]روى البخارى [ج 8 ص 119 ط الامیریة و فی الرقاق باب فی الحوض] عن عبد اللّه بن مسعود عن النّبیّ(صلی الله علیه و آله)انه قال: انا فرطکم على الحوض و لیرفعنّ معى رجال منکم ثمّ لیختلجنّ دونى فاقول: یا ربّ اصحابى فیقال: انّک لا تدرى ما احدثوا بعدک؟! و روى کثیر من حفاظ القوم عدّة روایات بهذا المضمون فراجع کتبهم.
2- 230.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): یَرِدُ عَلَیَّ اُمَّتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى خَمْسِ رَایَاتٍ، فَرَایَةٌ مَعَ عِجْلِ هَذِهِ الْاُمَّةِ فَاَسْاَلُهُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِالثَّقَلَیْنِ مِنْ بَعْدِی فَیَقُولُونَ اَمَّا الْاَکْبَرُ فَحَرَّفْنَاهُ وَنَبَذْنَاهُ وَرَاءَ ظُهُورِنَا وَ اَمَّا الْاَصْغَرُ فَعَادَیْنَاهُ وَ اَبْغَضْنَاهُ وَ ظَلَمْنَاهُ، فَاَقُولُ رِدُوا النَّارَ ظِمَاءً مُظْمَئِینَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُکُمْ، ثُمَّ یَرِدُ عَلَیَّ رَایَةٌ مَعَ فِرْعَوْنِ هَذِهِ الْاُمَّةِ، فَاَقُولُ لَهُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِالثَّقَلَیْنِ مِنْ بَعْدِی فَیَقُولُونَ اَمَّا الْاَکْبَرُ فَحَرَّفْنَاهُ وَ مَزَّقْنَاهُ وَ خَالَفْنَاهُ وَ اَمَّا الْاَصْغَرُ فَعَادَیْنَاهُ وَ قَاتَلْنَاهُ، فَاَقُولُ رِدُوا النَّارَ ظِمَاءً مُظْمَئِینَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُکُمْ، ثُمَّ تَرِدُ عَلَیَّ رَایَةٌ مَعَ سَامِرِیِّ هَذِهِ الْاُمَّةِ فَاَقُولُ لَهُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِالثَّقَلَیْنِ مِنْ بَعْدِی فَیَقُولُونَ اَمَّا الْاَکْبَرُ فَعَصَیْنَاهُ وَ تَرَکْنَاهُ وَ اَمَّا الْاَصْغَرُ فَخَذَلْنَاهُ وَ ضَیَّعْنَاهُ وَ صَنَعْنَا بِهِ کُلَّ قَبِیحٍ فَاَقُولُ رِدُوا النَّارَ ظِمَاءً مُظْمَئِینَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُکُمْ ثُمَّ تَرِدُ عَلَیَّ رَایَةُ ذِی الثُّدَیَّةِ مَعَ اَوَّلِ الْخَوَارِجِ وَ آخِرِهِمْ فَاَسْاَلُهُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِالثَّقَلَیْنِ مِنْ بَعْدِی فَیَقُولُونَ اَمَّا الْاَکْبَرُ فَفَرَّقْنَاهُ [فَمَزَّقْنَاهُ] وَ بَرِئْنَا مِنْهُ وَ اَمَّا الْاَصْغَرُ فَقَاتَلْنَاهُ وَ قَتَلْنَاهُ، فَاَقُولُ رِدُوا النَّارَ ظِمَاءً مُظْمَئِینَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُکُمْ، ثُمَّ تَرِدُ عَلَیَّ رَایَةٌ مَعَ اِمَامِ الْمُتَّقِینَ وَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ وَ قَائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ وَصِیِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، فَاَقُولُ لَهُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِالثَّقَلَیْنِ مِنْ بَعْدِی فَیَقُولُونَ اَمَّا الْاَکْبَرُ فَاتَّبَعْنَاهُ وَاَطَعْنَاهُ وَ اَمَّا الْاَصْغَرُ فَاَحْبَبْنَاهُ وَوَالَیْنَاهُ وَ وَازَرْنَاهُ وَ نَصَرْنَاهُ حَتَّى اُهْرِقَتْ فِیهِمْ دِمَاؤُنَا، فَاَقُولُ رِدُوا الْجَنَّةَ رِوَاءً مَرْوِیِّینَ مُبْیَضَّةً وُجُوهُکُمْ ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَاَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ اَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ اِیمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ وَ اَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فِیها خالِدُون» [تفسیر القمّی، ج 1، ص 110؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 288]B

امام صادق(علیه السلام)در تفسیر آیه ی«كُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»[پس از آن که شخصی این آیه را قرائت نمود]فرمود:آیا تو فکر می کنی بهترین امّت کسانی هستند که امیر المؤمنین و حسن و حسین و فرزندان او(علیهم السلام) را کشتند؟!

پس قرائت کننده گفت: «فدای شما شوم مگر چگونه نازل شده است؟»

حضرت فرمود:«این گونه نازل شده:«كُنْتُمْ خَیْرَ اَئِمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»سپس فرمود:مگرنمی بینی خداوند آنان را ستوده و می فرماید: «تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»؟!(1)

ص: 183


1- 231..عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ قُرِئَتْ عِنْدَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) «کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)«خَیْرُ اُمَّةٍ»یَقْتُلُونَ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ(علیه السلام)فَقَالَ الْقَارِئُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کَیْفَ نَزَلَتْ قَالَ نَزَلَتْ«کُنْتُمْ خَیْرَ اَئِمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» اَ لَاتَرَى مَدْحَ اللَّهِ لَهُمْ «تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّه».[تفسیر قمّی، ج 1، ص 10؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 389]B

و در تفسیر عیّاشی نیز از آن حضرت نقل شده که فرود:

در قرائت علی(علیه السلام) «كُنْتُمْ خَیْرَ اَئِمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» آمده و مقصود آل محمّد(علیهم السلام) هستند.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

این آیه فقط درباره ی حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)و اوصیای او، نازل شده است.و خداوند می فرماید:«انْتُمْ خَیْرَ اَئِمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»سپس فرمود: «به خدا سوگند، جبرییل این آیه را این گونه نازل نموده است و مقصود از آن فقط محمّد(صلی الله علیه و آله) و اوصیای اویند.»(2)

و در سخن دیگری فرمود:

مقصود از امّت کسانی هستند که با دعای ابراهیم(علیه السلام)به دنیا آمدند و آنان«امّت وسطی»و«خیر امّة اخرجت للناس» هستند.(3)

ص: 184


1- 232..عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ بَعْضِ اَصْحَابِهِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: فِی قِرَاءَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ قَالَ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 195؛ همان]
2- 233.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّمَا اُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)فِی الْاَوْصِیَاءِ خَاصَّةً فَقَالَ[اَنْتُمْ]کنتم خَیْرُ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ هَکَذَا وَ اللَّهِ نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) وَ مَا عَنَى بِهَا اِلَّا مُحَمَّدًا وَ اَوْصِیَاءَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِم [همان]
3- 234.. ِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ قَالَ یَعْنِی الْاُمَّةَ الَّتِی وَجَبَتْ لَهَا دَعْوَةُ اِبْرَاهِیمَ فَهُمُ الْاُمَّةُ الَّتِی بَعَثَ اللَّهُ فِیهَا وَ مِنْهَا وَ اِلَیْهَا وَ هُمُ الْاُمَّةُ الْوُسْطَى وَ هُمْ خَیْرُ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاس. [تفسیر صافی، ج 1، ص 290]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 111 الی 115

متن:

لَنْ یَضُرُّوكُمْ اِلّا اَذًى وَ اِنْ یُقاتِلُوكُمْ یُوَلُّوكُمُ اْلاَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ اَیْنَ ما ثُقِفُوا اِلّا بِحَبْلٍ مِنَ اللهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِاَنَّهُمْ كانُوا یَكْفُرُونَ بِآیاتِ اللهِ وَ یَقْتُلُونَ اْلاَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا یَعْتَدُونَ لَیْسُوا سَواءً مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللهِ آناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ یَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ اُولئِكَ مِنَ الصّالِحینَ وَ ما یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ یُكْفَرُوهُ وَ اللهُ عَلیمٌ بِالْمُتَّقینَ

لغات:

«آناء اللیل»اشاره ی به تهجّد آنان در شب به تلاوت قرآن و سجود و رکوع است،«آناء و آنات» به معنای ساعات شب است مانند «و اطراف النهار» که به معنای اوّل و آخر روز است چرا که اوّل و آخر روز نوعًا وقت عبادت و نماز است. «مسارعة» به معنای مبادره و سرعت است، و فرق بین سرعت و عجله این است که سرعت شتاب و تقدّم جایز و پسندیده است، و ضدّ آن «ابطاء» و کندی است و آن مذموم است. «عجله» تقدّم و سبقت غیر ستوده و مذموم است و ضدّ آنان «اناة» است و آن پسندیده و محمود است.

ص: 185

ترجمه:

هرگز اهل کتاب[با کارشکنی های خود]زیانی جز آزار[اندکی]به شما نخواهند رساند و اگر با شما جنگ کنند[از ترس جان خود]پشت به شما می کنند و کسی آنان را یاری نخواهد نمود (111) هرکجا باشند ذلّت بر آنان ثبت شده است، جز آن که در پناه خدا [و کتاب او] و یا در پناه ولیّ خدا[امیرالمؤمنین(علیه السلام)]باشند،آنان به خشم خدا بازگشتند و بیچارگی و بینوایی برای آنان به خاطر کفر به آیات خدا و کشتن پیامبران به ناحق و عصیان و تجاوز به حق دیگران ثبت شده است. (112) [ولکن] همه ی آنان یکسان نیستند، چرا که برخی از آنان درستکارند و آیات خدا را در نیمه های شب تلاوت می کنند و سجده می نمایند (113) این گروه ایمان به خدا و قیامت دارند و امر به معروف و نهی از منکر می نمایند و در کارهای خیر سبقت می گیرند و از صالحان و نیکانند (114) آنان هر کار نیکی انجام بدهند درباره ی آنان ناسپاسی نمی شود و خداوند به اهل تقوا عالم می باشد. (115)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ اَیْنَ ما ثُقِفُوا اِلّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النّاسِ» فرمود:

مقصود از«حبل من الله»کتاب خدا قرآن است و مقصود از«وحبل من الناس»علی بن ابی طالب صلوات الله علیهما است.(1)

ص: 186


1- 235.. عَنْ عِدَّةٍ مِنْ اَصْحَابِنَا رَفَعُوهُ اِلَى اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَى اِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ، قَالَ: الْحَبْلُ مِنَ اللَّهِ کِتَابُ اللَّهِ وَ الْحَبْلُ مِنَ النَّاسِ هُوَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِب(علیهما السلام). [تفسیر صافی، ج 1، ص 290؛ تفسیر عیّاشی، ذیل آِیه فوق، ج 1، ص 196]

علی بن ابراهیم قمی; در تفسیر خود گوید:

مقصود از آیه ی فوق عهد و پیمان از ناحیه ی خدا و عهد و پیمان از ناحیه ی رسول خداست هم چنان که در تفسیر «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا»گذشت و معنای«ریسمان خدا» قرآن است و معنای ریسمان از جانب مردم،جانشین رسول خدا(صلی الله علیه و آله)است و مقصود از«وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْكَنَةُ»گرسنگی آنان است.(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ یَقْتُلُونَ اْلاَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ» فرمود:

به خدا سوگند، آنان را با شمشیر نکشند، بلکه راز آنان را فاش کردند و آنان کشته شدند.(2)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «فَلَنْ یُكْفَرُوهُ» فرمود:

عمل نیک مومن مورد سپاس مردم قرار نمی گیرد و مردم نسبت به اوناسپاس اند از این رو عمل خیر او به آسمان می رود و لکن بین مردم منتشر نمی شود ولکن کافر مشکور است یعنی کار خیر او بین مردم منتشر می شود و لکن به آسمان نمی رود و پذیرفته نمی شود.(3)[و در این آیه مقصود این است که عمل مومن پیش خدا ضایع نمی شود.]

ص: 187


1- 236.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 118.
2- 237.. ٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَقْتُلُونَ الْاَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍ فَقَالَ اَمَا وَ اللَّهِ مَا قَتَلُوهُمْ بِاَسْیَافِهِمْ وَ لَکِنْ اَذَاعُوا سِرَّهُمْ وَ اَفْشَوْا عَلَیْهِمْ فَقُتِلُوا. [اصول کافی، ج 2، ص 375؛ محاسن، ص256؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 219]
3- 238.. قَالَ اِنَ الْمُؤْمِنَ مُکَفَّرٌ وَ ذَلِکَ اَنَّ مَعْرُوفَهُ یَصْعَدُ اِلَى اللَّهِ تَعَالَى فَلَا یَنْتَشِرُ فِی النَّاسِ وَ الْکَافِرَ مَشْهُورٌ وَ ذَلِکَ اَنَّ مَعْرُوفَهُ لِلنَّاسِ یَنْتَشِرُ فِی النَّاسِ وَ لَایَصْعَدُ اِلَى السَّمَاء.[علل الشرائع،ج 2، ص 560؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 291]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 116 الی 119

متن:

اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ اَمْوالُهُمْ وَ لا اَوْلادُهُمْ مِنَ اللهِ شَیْئًا وَ اُولئِكَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ فی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا كَمَثَلِ ریحٍ فیها صِرُّ اَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ فَاَهْلَكَتْهُ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللهُ وَ لكِنْ اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا یَاْلُونَكُمْ خَبالًا وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ اَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی صُدُورُهُمْ اَكْبَرُ قَدْ بَیَّنّا لَكُمُ اْلآیاتِ اِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ها اَنْتُمْ اُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا یُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّهِ وَ اِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنّا وَ اِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْكُمُ اْلاَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِكُمْ اِنَّ اللهَ

عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

لغات:

«اغنی عنه» یعنی ضرری را از او دفع نمود که اگر چنین نمی کرد ضرر به او می رسید، و «و اغنی عنه بكذا» یعنی او را به این وسیله بی نیاز نمود، و «غنا» به معنای داشتن چیزی است که نیاز را برطرف کند،و غنای خداند به معنای قدرت و عدم حاجت اوست.«اصحاب النار» به خاطر ملازم نار بودن آنان است،و مصاحبه به معنای ملازمه است،و اصل«نار»از نور است، و آن جسم لطیف دارای نور و حرارت است. «بطانة» خواصّ کسی را گویند که اسرار او نزد آنان است، و آن از بطانة الثوب که لباس زیرین است گرفته شده و نقیض آن «ظِهارة» است، و مفرد و جمع و مذکّر و مؤنّث آن یکسان است «خَبال» به معنای شرّ و فساد است، و «خبل» که به معنای مجنون

ص: 188

است به خاطر فساد عقل اوست.«عَنَت»به معنای مشقّت است و آیه ی«وَ لَو شاءَ اللهُ لاَعنَتَكُم» به همین معناست. «عضّ» به معنای چیزی را به دندان گرفتن است.«انامل» جمع «أنملة»، بندهای سر انگشتان را گویند.

ترجمه:

[از اهل کتاب]کسانی که کفر ورزیدند هرگز اموال و اولاد آنان نمی توانند چیزی از عذاب خدا را از آنان دفع کنند و آنان اهل آتشند و در آن جاوید خواهند ماند(116)مَثَل آن چه آنان در این دنیا انفاق می کنند[و می خواهند دین خدا و پیامبر او را تضعیف کنند]همانند بادی است که در آن سرمای سختی باشد و به کشتزار قومی برسد و آن را نابود کند و[در آن صورت] خدا به آنان ستم نکرده بلکه آنان به خود ستم کرده اند (117) ای کسانی که ایمان آورده اید از غیر خود دوست و همراه نگیرید، همانا آنان از هیچ ظلمی درباره ی شما کوتاهی نمی کنند [بلکه] آرزو می کنند که شما در رنج بسر ببرید، دشمنی آنان با شما از سخنانشان آشکار است و آن چه[از خیانت]در سینه های خود پنهان می کنند بزرگ تر است،ما نشانه های دشمنی آنان را برای شما بیان کردیم اگر تعقّل نمایید(118)اکنون شما آنان را دوست می دارید و آنان شما را دوست نمی دارند،در حالی که شما به همه ی کتاب آسمانی اعتقاد دارید، آنان چون با شما ملاقات می کنند می گویند: ما ایمان آورده ایم و چون با هم خلوت می کنند از شدّت خشمی که بر شما دارند سر انگشتان خود را می گزند، به آنان بگو: با این خشم بمیرید، همانا خداوند به راز سینه ها[ی شما] آگاه است. (119)

ص: 189

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مولف گوید:

آیات این بخش از محکمات قرآن است و احوال دشمنان اسلام از یهود و غیره را بیان می کند از این رو روایتی در ذیل این آیات نقل نشده است و لکن برخی از لغات این آیات نیاز به توضیح دارد و ما به آن ها اکتفا خواهیم نمود.

«الصِرّ»:بَرْدٌ شَدٖیدٌ.«البطانة»هی الولیجة و ولیجة الرجل:خاصّته و من یتّخذه معتمدًا علیه والولیجة: کل شیء ادخلته فی شیء ولیس منه والرجل یکون فی القوم ولیس منهم فهو ولیجة فیهم.(1)

«لا یَاْلُونَكُمْ خَبالًا»ای لا یقصرون لکم فی الفساد، والعنَتَ: المشقّة و شدّة الضرر. و بطانة الرجل: الذی یعرّفه الرجل اسراره ثقةً به، شبّه ببطانة الثوب.(2)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 120 الی 122

متن:

اِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ اِنْ تُصِبْكُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لایَضُرُّكُمْ كَیْدُهُمْ شَیْئًا اِنَّ اللهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ وَ اِذْ غَدَوْتَ مِنْ اَهْلِكَ تُبَوِّىُ الْمُؤْمِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ اِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ اَنْ تَفْشَلا وَ اللهُ وَلِیُّهُما وَ عَلَى اللهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

لغات:

«كید و مكیدة» به معنای مکر و حیله و قرار دادن طرف در سختی و مکروه است

ص: 190


1- 239.. مجمع البیان.
2- 240.. تفسیر صافی.

و اصل آن از مشقّت است.«یكید بنفسه»یعنی خود را در مشقّت و هلاکت قرار داد.«تَبَوّءِ المؤمنین»یعنی توضعهم مواضعهم للقتال و توطّنهم فیها.«مباءة»به معنای مراحل و محل راحت و رجوع به مستقرّ می باشد.«بوّأت بالذنب»یعنی رجعت به محتملًا له.«فَشَل»به معنای ترس و جبن است، و «فَشِل» به کسر شین به معنای انسان ضعیف است.

ترجمه:

اگر[از ناحیه ی خداوند]به شما نعمتی[از پیروزی و وحدت و..]برسد برای آنان ناگوار خواهد بود و اگر محنت [و گرفتاری و اختلاف و شکست] پیدا کنید آنان خشنود می شوند [این نشانه دشمنی آنان با شماست] و اگر شما [بر این دشمنیها] صبر و تقوا پیشه کنید آنان هیچ آسیبی به شما نمی رسانند [چرا که صبر مفتاح پیروزی است] و خداوند به اعمال آنان احاطه دارد (120) به یاد بیاور آن هنگام را که صبح گاه از خانه بیرون آمدی و برای جنگ با مشرکان مومنان را آماده نمودی [و نظام جنگ و جهاد را برقرار کردی] و خداوند شنوا و داناست. (121) به یاد بیاور زمانی را که دو گروه از اصحاب تو سست شدند و خداوند ولیّ آنان بود و مومنان باید بر خدا توکّل نمایند (122).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

در تفسیر قمّی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت در شان نزول آیه ی «وَ اِذْ

غَدَوْتَ مِنْ اَهْلِكَ» فرمود:

قریش از مکّه برای جنگ با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حرکت نمودند و پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای آماده نمودن لشکر اسلام از مدینه خارج شد [و در احد با اصحاب خود مستقر گردید.]

ص: 191

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

علّت جنگ اُحُد این بود که قریش چون با شکست بزرگی در جنگ بدر به مکّه بازگشت و هفتاد کشته و هفتاد اسیر به جای گذارد، ابوسفیان به مردم قریش گفت: نگذارید زن ها بر کشته ها گریه کنند چرا که به سبب گریه حزن و اندوه و عداوت آنان نسبت به محمّد(صلی الله علیه و آله) از بین می رود. از این رو هنگام حرکت برای جنگ اُحُد به زن ها اجازه گریه دادند و با سه هزار نیروی سواره و دو هزار پیاده به طرف مدینه آمدند و زن ها را نیز با خود آوردند.

چون این خبر به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)رسید،او نیز اصحاب خود را جمع نمود و آنان را به جهاد امرکرد.و بعضی از منافقین مانند عبد الله بن ابیّ گفت:«یا رسول الله!از مدینه خارج نشوید تا ما از خانه های خود با آنان جنگ کنیم و همه مسلمانان از خود دفاع کنند و هر ضعیف و ناتوانی در بازارها و بام های خانه ها مشغول جنگ شوند و اگر ما در خانه های خود بمانیم پیروز خواهیم شد و اگر بیرون برویم شکست خواهیم خورد».سعد بن معاذ و دیگران از قبیله اوس گفتند:«یا رسول الله!ما در زمانی که مشرک بودیم و بت می پرستیدیم قبایل عرب قدرت جنگ با ما را نداشتند تا چه رسد امروز که مسلمان شده ایم و شما بین ما هستید و ما هیچ پیشنهادی را جز حرکت به طرف دشمن نمی پذیریم چرا که هر کس کشته شود شهید است و هر کس زنده بماند مجاهد فی سبیل الله است».

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)این رای را پذیرفت و با گروهی از اصحاب خود از مدینه خارج شد تا محل جنگ را آماده کند، همان گونه که خداوند می فرماید:«وَ اِذْ غَدَوْتَ مِنْ اَهْلِكَ تُبَوِّىُ الْمُؤْمِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ...» از سویی عبد الله بن

ص: 192

ابیّ و گروهی از قبیله خزرج که رای او را پسندیده بودند تخلف نمودند و در مدینه باقی ماندند،تا این که قریش به منطقه اُحد رسیدند ورسول خدا(صلی الله علیه و آله)اصحاب خود را آماده نمود و آنان هفتصد نفر بودند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)عبد الله بن جبیر را با پنجاه نفر تیرانداز بر در شعب کوه احد گماشت و فرمود: این محل کمین گاه دشمن است و شما باید در هر صورت چه ما پیروز شویم و چه شکست بخوریم این محل را ترک نکنید.

از سویی ابو سفیان خالد بن ولید را با دویست سوار در کمین آنان قرار داد و گفت: هنگامی که ما درگیر شدیم شما از این شعب وارد شوید و از پشت به مسمانان حمله کنید.

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اصحاب خود را آماده ی جنگ نمود و پرچم اسلام را به دست امیرالمؤمنین(علیه السلام)داد و آن حضرت با انصار بر مشرکین حمله بردند و شکست سختی به آنان دادند و اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله)خود را در متن نیروی دشمن قرار دادند پس خالد بن ولید با دویست سوار با عبد الله بن جبیر و یارانش که پنجاه نفر بودند حمله کرد و چون مواجه با تیرهای اصحاب عبد الله بن جبیر شدند بازگشتند.

وچون اصحاب عبد الله بن جبیر شکست لشکر قریش را دیدند به عبد الله گفتند:دیگران مشغول جمع کردن غنایم هستند و ما در این جا محروم مانده ایم. پس عبد الله به آنان گفت: از خدا بترسید همانا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ما دستور داده که از این مکان دور نشویم و لکن آنان نپذیرفتند و یکی یکی از آن محل [یعنی تپه رمات] پایین آمدند تا این که تنها دوازده نفر با عبد الله باقی ماندند.

ص: 193

پس خالد بن ولید با یاران خود به آنان حمله کردند و همه را کشتند و از پشت به نیروهای اسلام حمله نمودند و این در حالی بود که پرچم قریش به دست طلحه بن ابی طلحه بود و امیرالمؤمنین(علیه السلام)او را کشت و مسافح بن طلحه پرچم را برداشت و امیرالمؤمنین(علیه السلام) او را کشت تا این که نه نفر از عبد الدار کشته شدند و پرچم را غلامی به نام صَوأَب برداشت و امیرالمؤمنین(علیه السلام) خود را به او رساند و دست راست او را قطع نمود و او پرچم را به دست چپ خود داده و آن حضرت دست چپ او را نیز قطع نمود و او پرچم را با دو دست بریده ی خود گرفت و به سینه چسبانید و رو به ابوسفیان کرد و گفت: آیا من در بین بنی عبد الدار معذور شدم؟ پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضربتی بر سر او زد و او را کشت و پرچم به زمین افتاد و عَمْرَه دختر علقمه کنانیه آن را برداشت.

از آن سو خالد بن ولید از پشت به لشکر اسلام هجوم برد و قریش چون پرچم خود را بالا دیدند جمع شدند واصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرار کردند و به کوه ها و هر سو متفرّق شدند و شکست سختی برای اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله)پیش آمد.و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین دید صورت مبارک خود را باز نمود و به اصحاب خود فرمود: کجا می روید؟ من رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستم آیا از خدا و رسول او فرار می کنید؟! از سویی هند دختر عتبه در وسط لشکر قریش ایستاده بود و هر کس از قریش فرار می کرد به او می گفت: «بیا این میل و سرمه را بگیر و به چشم خود بمال، همانا تو زن هستی»

در این میان،حمزه(علیه السلام)عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله)چون به لشکر قریش حمله می کرد همه ی آنان فرار می کردند. پس هند همسر ابوسفیان به غلام جبیر بن مطعم که وحشی نام داشت وعده داد که اگر محمّد(صلی الله علیه و آله) و یا علی(علیه السلام) و یا حمزه(علیه السلام)

ص: 194

را بکشی من جوایزی به تو خواهم داد. پس وحشی گفت: من محمّد(صلی الله علیه و آله) را نمی توانم بکشم چرا که گروهی گرد او هستند،علی(علیه السلام)را نیز نمی توانم بکشم چرا که او در جنگ هوشیار است.از این رو برای حمزه(علیه السلام)کمین کرد و چون دید او در کنار نهری به زمین افتاد،نیزه خود را در بدن او فرو برد پس حمزه(علیه السلام)نتوانست برخیزد.و وحشی شکم او را پاره کرد و جگر او را بیرو آورد و به هند داد و او به دهان گرفت و خداوند آن را در دهان او سخت گردانید و نتوانست به دندان بگیرد و دور انداخت. و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود:خداوند ملکی را مامور کرد و او آن را به بدن حمزه (علیه السلام) ملحق نمود. پس هند بدن حمزه را مثله نمود و گوش ها و دست ها و پاهای او را قطع کرد.

و در آن ساعت کسی در کنار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جز علیّ بن ابی طالب(علیهما السلام) و ابودجانه باقی نمانده بود.و هر چه گروهی از قریش به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)حمله می کردند امیرالمؤمنین(علیه السلام)آنان را دفع می نمود تا این که شمشیر او شکست و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ذوالفقار را به او داد. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خود را به ناحیه ای از احد رساند و در آن جا توقّف نمود و جنگ از یک سو ادامه داشت و همواره امیرالمؤمنین(علیه السلام) با لشکر قریش جنگید تا این که هفتاد جراحت در صورت و سر و دست ها و بدن و پاهای او پیدا شد و جبرییل گفت: ای محمّد!حقّا این مواسات است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود:او از من است و من از او هستم.امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

در این حال رسول خدا(صلی الله علیه و آله)جبرییل را دید که بین آسمان و زمین بر تختی از طلا نشسته و می گوید: «لا سیف الّا ذوالفقار و لا فتی الّا علیّ».(1)

ص: 195


1- 241.. وَ سَمِعُوا مُنَادِیًا یُنَادِی مِنَ السَّمَاءِ«لَا سَیْفَ اِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَافَتَى اِلَّا عَلِیٌّ»فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ: «هَذِهِ وَ اللَّهِ الْمُوَاسَاةُ یَا مُحَمَّدُ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) «لِاَنِّی مِنْهُ وَ هُوَ مِنِّی»وَ قَالَ جَبْرَئِیلُ «وَ اَنَا مِنْکُمَا».[تفسیر قمّی، ج 1، ص 110؛ ذیل آیه ی «اِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْاَنْ تَفْشَلا»]B

روایت شده که سبب شکست مسلمانان در جنگ اُحُد این بود که ابلیس فریاد کرد:«محمّد (صلی الله علیه و آله) کشته شد...» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آن ساعت در بین مردم پنهان بود و او را نمی دیدند.(1)

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود گوید:

مقصود از «اِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ اَنْ تَفْشَلا»عبد الله بن ابیّ و اصحاب و قوم او هستند.

و در مجمع البیان از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده است که:

مقصود بنو سلمة و بنو حارثه حیّان از انصار بودند که ضعف و ناتوانی و ترس پیدا کردند و برای جنگ خارج نشدندورسول خدا(صلی الله علیه و آله)را یاری نکردند وخداوند می فرماید : «وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ».(2)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 123 الی 129

متن:

وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ بِبَدْرٍ وَ اَنْتُمْ اَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ اِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ

ص: 196


1- 242.. و روی ان سبب انهزامه نداء ابلیس فیهم ان محمّدًا (صلی الله علیه و آله) و سلم قد قتل و کان النّبی، فی زحام الناس و کانوا لا یرونه. [تفسیر صافی، ج 1، ص292]
2- 243.. و فی المجمع عنهما (علیهما السلام) هما بنو سلمة و بنو حارثة حیّان من الانصار. و قیل هما بنو سلمة من الخزرج و بنو الحارثة من الاوس و کانا جناحی العسکر اَنْ تَفْشَلا ان تجبنا و تضعفا وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما ناصرهما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ فلیعتمدوا علیه فی الکفایة.

اَلَنْ یَكْفِیَكُمْ اَنْ یُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلینَ بَلى اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَاْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمینَ وَ ما جَعَلَهُ اللهُ اِلّا بُشْرى لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ اِلّا مِنْ عِنْدِ اللهِ الْعَزیزِ الْحَكیمِ لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ كَفَرُوا اَوْ یَكْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ لَیْسَ لَكَ مِنَ اْلاَمْرِ شَیْءٌ اَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ اَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَاِنَّهُمْ ظالِمُونَ وَ للَّهِِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلاَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ

لغات:

«بَدر»منطقه ی بدر بین مکّه و مدینه است، و به علّت آن را بدر گفتند که درآن جا آبی بود از مردی به نام بدر و منطقه به نام او ثبت شده است. و بعضی گفتهاند: بدر به معنای تمام است و هر چیز تمام و کامل را بدر گویند،و بدر آسمان به خاطر تمام بودن آن است.«كفاك هذا الامر»یعنی حسبک،و فرق بین اکتفا و استغناء این است که«اكتفاء»تامین نیاز است و«استغناء» به معنای تامین نیاز و وسعت است. «اِمداد» به معنای کمک پیاپی می باشد، و «مدّ در سیر» به معنای استمرار در سیر است، و یقال:مدّه فی الشرّ و امّده فی الخیر. «اصل الفور» به معنای فور قدر و غلیان آن است، وفورة الغضب جوش آمدن خشم است، و«فوّاره» فوران آب است، و «جاء علی الفور» یعنی تا مطلب گرم بود آ» د، و بعضی گفته اند: فور و فوری به معنای به سرعت به طرف مقصد رفتن است.

ترجمه:

تردیدی نیست که خداوند شما را در جنگ بدر با آن که ناتوان بودید یاری نمود، پس از خدا بترسید تا شاکر باشید (122) به یاد بیاور هنگامی را که تو [ای رسول من!]

ص: 197

به مومنان می گفتی: آیا برای شما کافی نیست که خداوند سه هزار نفر از ملائکه را به کمک شما بفرستد؟(123)آری اگر صبر کنید وپرهیزکار باشید و آنان یک باره بر شما بتازند خداوند پنچ هزار از ملائکه را با سیمای خاصّ به کمک شما خواهد فرستاد (125) و این کمک و امداد را خداوند جز برای بشارت و اطمینان قلوب شما انجام نمی دهدو[گر نه همواره] یاری و کمک تنها از ناحیه خداوند عزیز و حکیم است.(126) و این یاری خداوند برای این بود که عدّه ای از دشمنان کشته و اسیر شوند و صولت آنان شکسته شود و با حال شکست و نا امیدی به محل خود بازگرداند (127) این در اختیار تو نیست که خدا آنان را ببخشد و یا عذاب کند چرا که آنان ستم کار هستند (128) و آن چه در آسمان ها و زمین است ملک خداست و همه ی چیزها به امر اوست، او هر که را بخواهد می بخشد و هر که را بخواهد عذاب می کند و او بخشنده و مهربان است. (129)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه ی «وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ اَنْتُمْ اَذِلَّةٌ» فرمود:

آنان ذلیل نبودند در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین آنان بود! و نزول این آیه چنین بوده است: «و انتم ضعفاء».(1)

ابوبصیر این آیه را نزد امام صادق(علیه السلام) «وَ اَنْتُمْ اَذِلَّةٌ» قرائت نمود، و امام(علیه السلام) فرمود:

این گونه این آیه نازل نشده است، بلکه نزول آن چنین بوده: «وانتم قلیل».(2)

ص: 198


1- 244.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَا کَانُوا اَذِلَّةً وَ فِیهِمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اِنَّمَا نَزَلَ «لَقَدْ نَصَرَکُمْ بِبَدْرٍ وَ اَنْتُمْ ضُعَفَاء.[تفسیر قمّی، ذیل آیه، ج 1، ص 132]
2- 245.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قَرَاْتُ عِنْدَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ اَنْتُمْ اَذِلَّةٌ فَقَالَ مَهْ لَیْسَ هَکَذَا اَنْزَلَهَا اللَّهُ اِنَّمَا نَزَلَتْ وَ اَنْتُمْ قَلِیل. [تفسیر صافی، ج 1، ص 295؛ تفسیر عیّاشی]

و در روایت دیگری فرمود:

هرگز خداوند رسول خود(صلی الله علیه و آله) را ذلیل ننموده است.(1)

مرحوم فیض گوید:

در زیادی از اخبار اهلالبیت(علیهم السلام) آمده که مسلمانان در جنگ بدر فقط 313 نفر بوده اند.

در تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

ملائکه ای که در جنگ بدر به کمک مسلمانان آمدند دارای عمّامه های سفید بودند،«مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمینَ».(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آن ملائکه ای که در جنگ بدر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)را یاری کردند هنوز به آسمان نرفته و نخواهند رفت تا حضرت صاحب الامر(علیه السلام) را یاری نمایند و آنان پنج هزار نفر هستند.(3)

امام باقر(علیه السلام) آیه ی «لَیْسَ لَكَ مِنَ اْلاَمْرِ شَیْءٌ اَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ اَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَاِنَّهُمْ ظالِمُونَ»را چنین قرائت نمود:«ان تتوب علیهم او تعذّبهم».(4)

ص: 199


1- 246.. عن عبد الله بن سنان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال ساله ابی عن هذه الآیة «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ اَنْتُمْ اَذِلَّةٌ» قال: لیس هکذا انزله الله ما اذل الله رسوله قط انما انزلت و انتم قلیل. [همان]
2- 247.. عن ابی جعفر(علیه السلام) قال کانت على الملائکة العمائم البیض المرسلة یوم بدر.[تفسیر العیّاشی، ج 1، ص 196]
3- 248..عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)قَالَ:اِنَّ الْمَلَائِکَةَ الَّذِینَ نَصَرُوا مُحَمَّدًا(صلی الله علیه و آله) یَوْمَ بَدْرٍ فِی الْاَرْضِ مَا صَعِدُوا بَعْدُ وَ لَایَصْعَدُونَ حَتَّى یَنْصُرُوا صَاحِبَ هَذَا الْاَمْرِ وَ هُمْ خَمْسَةُ آلَاف. [تفسیر صافی، ج 1، ص 295]
4- 249..عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) اَنَّهُ قَرَاَ «لَیْسَ لَکَ مِنَ الْاَمْرِ شَیْءٌ اَنْ تَتُوبَ عَلَیْهِمْ اَوْ تُعَذِّبَهُمْ فَاِنَّهُمْ ظَالِمُونَ». [تفسیر عیّاشی]

و در روایت دیگری آمده که چون شخصی این آیه را «لَیْسَ لَكَ مِنَ اْلاَمْرِ شَیْءٌ» قرائت نمود، امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آری، به خدا سوگند «انّ له من الامر شیئًا و شیئًا و شیئًا».

سپس فرمود:

تو اشتباه فهمیده ای و من به تو خبر می دهم که خداوند هنگامی که به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) فرمود، ولایت علی(علیه السلام) را اظهار کند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به فکر دشمنی قوم خود نسبت به او افتاد چرا که خداوند علی(علیه السلام)را در جمیع خصلت ها بر آنان فضیلت داد و حسد آنان نسبت به علی(علیه السلام)کار را بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)سخت نمود،از این رو خداوند به او فرمود:«لَیْسَ لَكَ مِنَ اْلاَمْرِ شَیْءٌ» یعنی امر ولایت علی(علیه السلام)به دست خداست و اوست که می خواهد علی(علیه السلام ) را وصیّ و ولیّ امر خود بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار بدهد.

سپس امام باقر(علیه السلام) به آن شخص فرمود:

چگونه می توان گفت:«لیس له من الامر شیء»در حالی که خداوند حلال و حرام را به او تفویض نموده و می فرماید: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».(1)

ص: 200


1- 250.. عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ: قَرَاْتُ عِنْدَ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الْاَمْرِ شَیْءٌ» قَالَ: بَلَى وَ اللَّهِ اِنَّ لَهُ مِنَ الْاَمْرِ شَیْئًا وَ شَیْئًا وَ شَیْئًا وَ لَیْسَ حَیْثُ ذَهَبْتَ وَ لَکِنِّی اُخْبِرُکَ اَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا اَمَرَ نَبِیَّهُ(صلی الله علیه و آله) اَنْ یُظْهِرَ وَلَایَةَ عَلِیٍّ(علیه السلام) فَکَّرَ فِی عَدَاوَةِ قَوْمِهِ لَهُ وَ مَعْرِفَتِهِ بِهِمْ وَ ذَلِکَ لِلَّذِی فَضَّلَهُ اللَّهُ بِهِ عَلَیْهِمْ فِی جَمِیعِ خِصَالِهِ کَانَ اَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)وَ بِمَنْ اَرْسَلَهُ وَ کَانَ اَنْصَرَ النَّاسِ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ اَقْتَلَهُمْ لِعَدُوِّهِمَا وَ اَشَدَّهُمْ بُغْضًا لِمَنْ خَالَفَهُمَا وَ فَضَّلَ عِلْمَهُ الَّذِی لَمْ یُسَاوِهِ اَحَدٌ وَمَنَاقِبَهُ الَّتِی لَا تُحْصَى شَرَفًا فَلَمَّا فَکَّرَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) فِی عَدَاوَةِ قَوْمِهِ لَهُ فِی هَذِهِ الْخِصَالِ وَ حَسَدِهِمْ لَهُ عَلَیْهَا ضَاقَ عَنْ ذَلِکَ فَاَخْبَرَ اللَّهُ اَنَّهُ لَیْسَ لَهُ مِنْ هَذَا الْاَمْرِ شَیْءٌ اِنَّمَا الْاَمْرُ فِیهِ اِلَى اللَّهِ اَنْ یُصَیِّرَ عَلِیًّا(علیه السلام) وَصِیَّهُ وَ وَلِیَّ الْاَمْرِ بَعْدَهُ فَهَذَا عَنَى اللَّهُ وَ کَیْفَ لَایَکُونُ لَهُ مِنَ الْاَمْرِ شَیْءٌ وَ قَدْ فَوَّضَ اللَّهُ اِلَیْهِ اَنْ جَعَلَ مَا اَحَلَّ فَهُوَ حَلَالٌ وَ مَا حَرَّمَ فَهُوَ حَرَامٌ قَالَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 197]B

و در سخن دیگری امام باقر(علیه السلام) فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله)حریص بر این بود که علی(علیه السلام)بعد از او ولیّ و امیر مردم باشد و کسی با او نزاع نکند و لکن خداوند چنین چیزی را نخواسته بود[یعنی نخواسته بود که منازعی برای علی(علیه السلام) نباشد] از این رو خداوند به رسول خود(صلی الله علیه و آله)فرمود: «لیس لك من الامر شیء یا محمّد الامر الیّ فی علیّ وفی غیره».

سپس فرمود:

ای محمّد! آیا من در کتاب خود بر تو نازل نکردم: «الم * اَحَسِبَ النّاسُ اَنْ یُتْرَكُوا اَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ...» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کار علی(علیه السلام) را به خدا واگذار نمود.(1)

مولف گوید:

در صدر آیات این بخش سخن از جنگ بدر و نزول ملائکه برای یاری رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به میان آمده از این رو باید اشاره ای به ماجرای جنگ بدر و پیروزی مسلمانان و شکست لشکر قریش بشود.

ص: 201


1- 251.. عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام): قَالَ قُلْتُ لَهُ فَسِّرْ لِی عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) لَیْسَ لَکَ مِنَ الْاَمْرِ شَیْءٌ فَقَالَ: اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)کَانَ حَرِیصًا عَلَى اَنْ یَکُونَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام)مِنْ بَعْدِهِ عَلَى النَّاسِ خَلِیفَةَ وَکَانَ عِنْدَ اللَّهِ خِلَافُ ذَلِکَ فَقَالَ وَ عَنَى بِذَلِکَ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَ:«الم اَ حَسِبَ النَّاسُ اَنْ یُتْرَکُوا اَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ» قَالَ فَرَضِیَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِاَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل. [تفسیر صافی، ج 1، ص 296]
ماجرای جنگ بدر

جنگ بدر در سال دوم هجری در روز هفدهم ماه رمضان واقع شد و در شب هفدهم لشکر اسلام با لشکر مشرکین در منطقه بدر مقابل یک دیگر قرار گرفتند.در این جنگ سه هزار ملک در آن شب از آسمان نازل شدند، هزار نفر تحت فرماندهی جبرییل بودند و هزار نفر تحت فرماندهی میکاییل و هزار نفر تحت فرماندهی اسرافیل و در روایات آمده که آنان دارای عمّامه های سفید بودند که دو تحت الحنک داشت یکی از جلو و دیگری از پشت.

و در روایات آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در شب اوّل جنگ بدر فرمود:

چه کسی امشب برای ما از چاه بدر آب می آورد؟

پس احدی جرئت آن را نداشت چرا که هوا بسیار سرد و تاریک بود و باد شدیدی می وزید و مردم از مشرکین نیز هراس داشتند.آری علی(علیه السلام)فقط اظهار آمادگی نمود و مشکی با خود برداشت و به طرف چاه بدر رفت و چون طنابی با خود نداشت داخل چاه رفت و مشک خود را پر از آب نمود و خارج شد؛ و چون خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

آمد آن حضرت فرمود: «برای چه این قدر آمدن تو طولانی شد؟»

امیرالمؤمنین(علیه السلام) عرضه داشت:

بادهای سختی در راه می وزید و من سه مرتبه ناچار شدم که بنشینم تا هوا آرام شود.رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

آری، باد اوّل جبرییل بود با هزار ملک و باد دوم میکاییل بود با هزار ملک و باد سوم اسرافیل بود با هزار ملک و آنان مامور بودند که بر تو سلام کنند و سپس به یاری تو بیایند.(1)

ص: 202


1- 252..عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ قَالَ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)عَلِیًّا فِی غَزْوَةِ بَدْرٍ اَنْ یَاْتِیَهُ بِالْمَاءِ حِینَ سَکَتَ اَصْحَابُهُ عَنْ اِیرَادِهِ فَلَمَّا اَتَى الْقَلِیبَ وَ مَلَاَ الْقِرْبَةَ الْمَاءَ فَاَخْرَجَهَا جَاءَتْ رِیحٌ فَهَرَقَتْهُ ثُمَّ عَادَ اِلَى الْقَلِیبِ وَ مَلَاَ الْقِرْبَةَ فَاَخْرَجَهَا فَجَاءَتْ رِیحٌ فَاَهْرَقَتْهُ وَ هَکَذَا فِی الثَّالِثَةِ فَلَمَّا کَانَتِ الرَّابِعَةُ مَلَاَهَا فَاَتَى بِهَا النَّبِیَّ فَاَخْبَرَ بِخَبَرِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اَمَّا الرِّیحُ الْاُولَى فَجَبْرَئِیلُ فِی اَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ سَلَّمُوا عَلَیْکَ وَ الرِّیحُ الثَّانِیَةُ مِیکَائِیلُ فِی اَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ سَلَّمُوا عَلَیْکَ وَ الرِّیحُ الثَّالِثَةُ اِسْرَافِیلُ فِی اَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ سَلَّمُوا عَلَیْکَ وَ فِی رِوَایَةٍ وَ مَا اَتَوْکَ اِلَّا لِیَحْفَظُوکَ. [مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 243]B

از این رو گفته اند: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یک شب سه هزار و سه فضیلت پیدا کرد و سیّد حمیری شاعر مخلص اهلالبیت(علیهم السلام) در این باره گوید:

ذَاکَ الَّذِی سَلَّمَ فِی لَیْلَةٍ

عَلَیْهِ مِیکَالُ وَ جِبْرِیلُ

مِیْکَالُ فِی اَلْفٍ وَ جِبْرِیلُ فِی

اَلْفٍ وَ یَتْلُوهُمْ سَرَافِیلُ

لَیْلَةَ بَدْرٍٍ مَدَدًا اُنْزِلُوا

کَاَنَّهُمْ طَیْرٌ اَبَابِیلُ

فَسَلَّمُوا لَمَّا اَتَوْا حَذْوَهُ

وَ ذَاکَ اِعْظَامٌ وَ تَبْجِیل

و آیه ی«اَلَنْ یَكْفِیَكُمْ اَنْ یُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلینَ»مربوط به جنگ بدر است و دلالت دارد که ملائکه صورت انسان پیدا کردند و نزول و هبوط و عروج داشتند، همان گونه که به صورت انسان بر حضرت ابراهیم و لوط(علیهما السلام) برای بشارت به اسحاق و هلاک نمودن قوم لوط(علیه السلام) نازل شدند و نیز بر داود(علیه السلام) برای امتحان او و نیز دو ملک هاروت و ماروت برای جلوگیری از سحر ساحران آمدند و ملک فطرس با چهار هزار ملک برای تبرّک و یاری امام حسین(علیه السلام) آمدند و نزول آنان طبق روایات برای حمایت از امام زمان حضرت بقیة الله؟عج؟ ادامه خواهد داشت.(1)

حاصل این که آیات زیادی درباره ی جنگ بدر نازل شده است و در برخی از

ص: 203


1- 253.. تفسیر اطیب البیان، ج 3، ص 237.

آن ها اشاره به جنگ اُحُد نیز شده است و لکن در این آیه فقط،کلمه ی بدر ذکر شده و در آیات دیگر احوال مشرکین و وضع مسلمانان و ابتلائات آنان و یاری خداوند بیان شده است مانند آیات 12 و 13 آل عمران:«قُلْ لِلَّذینَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ اِلى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ * قَدْ كانَ لَكُمْ آیَةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ اُخْرى كافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ

مِثْلَیْهِمْ رَاْیَ الْعَیْنِ وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ اِنَّ فی ذلِكَ لَعِبْرَةً ِلاُولِی اْلاَبْصارِ» و آیه ی 77 و 78 نساء: «اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذینَ قیلَ لَهُمْ كُفُّوا اَیْدِیَكُمْ وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمّا كُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ اِذا فَریقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْیَةِ اللَّهِ اَوْ اَشَدَّ خَشْیَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا اَخَّرْتَنا اِلى اَجَلٍ قَریبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ وَ اْلآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتیلًا * اَیْنَما تَكُونُوا یُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ وَ اِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلُّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَكادُونَ یَفْقَهُونَ حَدیثًا» و آیات 1 تا 9 سوره ی انفال: «یَسْئَلُونَكَ عَنِ اْلاَنْفالِ... الی قوله: وَ اِذْ یَعِدُكُمُ اللَّهُ اِحْدَى الطّائِفَتَیْنِ اَنَّها لَكُمْ... الی قوله: اِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ... الی قوله:اِذْ یُوحی رَبُّكَ اِلَى الْمَلائِكَةِ اَنّی مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا سَاُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلاَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ... الی قوله: فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَنًا ا... اِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَكُمُ الْفَتْحُ وَ اِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَ اِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْكُمْ فِئَتُكُمْ شَیْئًا وَ لَوْ كَثُرَتْ وَ اَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنین»

و آیات 36 تا 38 و 41 تا 51 و 67 تا 71 این سوره نیز مربوط به جنگ بدر است و نیز آیه ی 19 سوره ی حج درباره ی این جنگ می باشد که هر کدام در جای خود بیان خواهد شد.

و علّت امدادهای غیبی خداوند در این جنگ این بوده که مسلمانان در سال دوم

ص: 204

هجری بسیار در مضیقه مالی بودند و نیروی مومن شایسته ای که بتوانند مقابل کفّار و مشرکین مکّه قرار بگیرند نداشتند چرا که پس از هجرت به مدینه اموالشان به دست

مشرکین قرار گرفته بود از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را بسیج نمود تا با قافله مشرکین که برای تجارت، به طرف مکّه باز می گشتند و اموال زیادی در اختیار آنان بود روبه رو شوند و آن اموال را به جای اموال خود بگیرند و این منتهی به جنگ بدر شد و گر نه مسلمانان در این جنگ تنها دو عدد اسب و هفتاد شتر در اختیار داشتند و در لشکر قریش چهار صد اسب و نیروی رزمی فراوانی بود از این رو مشرکین نیروی مسلمانان را ناچیز دیدند و خداوند در این جنگ پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را با نیروهای غیبی مدد نمود و از مسلمانان تنها چهارده نفر کشته شدند و از مشرکین هفتاد نفر از سران کشته شدند و هفتاد نفر اسیر گردیدند و این از عبرت های تاریخ به شمار رفت.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 130 الی 136

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَاْكُلُوا الرِّبَوا اَضْعافًا مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی اُعِدَّتْ لِلْكافِرینَ وَ اَطیعُوا اللهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ وَ سارِعُوا اِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلاَرْضُ اُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الْكاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ وَ الَّذینَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلّاَ اللهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ اُولئِكَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلاَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ نِعْمَ اَجْرُ الْعامِلینَ

ص: 205


1- 254.. بحار الانوار، ج19، ص 203 تا ص 224 و ص 225 تا ص367.
لغات:

«كَظْم»به معنای محکم کردن و بستن سر مشک است،و«كظمت القِرْبة»یعنی مشک را پر از آب کردم و سر آن را بستم، و به این خاطر به کسی که خشم و اندوه او را پر کرده،کظیم و مکظوم گویند،و«كاظم»به کسی گویند که خشم خود را فرو می برد و انتقام نمی گیرد، و فرق بین غیظ و غضب این است که غضب ضدّ رضا است و به معنای اراده ی انتقام از کسی است که مستحق غضب و انتقام می باشد و غیظ چنین نیست، چرا که غیظ هیجان طبع به خاطر برخورد با معاصی و... می باشد، و لذا غضب الله علی الکفّار صحیح است و لکن غیاظ من الکفّار صحیح نیست. «فاحشة» از فحش به معنای قُبح عظیم است، و هر چه از حد خود بگذرد را فاحش گویند. «اصرار» از شدّت است، و «صَرّ» و «صُرّة» سرمای شدید است، و اصرار بر گناه شدّت ارتباط با آن است، و بعضی گفتهاند: اصل اصرار از ثبات است و ادامه گناه ثابت ماندن بر آن است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید،چند برابر،ربا خواری نکنید و از خدا بترسید تا شاید رستگار شوید(130)و بترسید از آتشی که برای کافران آماده شده است.(131)و از خداو رسول او اطاعت کنید تا شاید به شما ترحّم شود(132)و برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن آسمان ها و زمین است و برای اهل تقوا آماده شده بکوشید (133) اهل تقوا کسانی اند که اموال خود را در سختی و آسایش انفاق می کنند و خشم خود را فرو می برند و از مردم گذشت می کنند و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد (134) آنان که چون عمل زشتی انجام دهند و یا به خود ستم کنند،خدا را به یاد می آورند و نسبت به گناهان خود استغفار می نمایند؛ آیا جز خداوند، کسی می تواند گناهان را ببخشد؟! و افرادی که دانای به زشتی گناه شده اند [و توبه نموده اند] باز به گناهان [پیشین] خود روی نمی آورند (135) پاداش چنین کسانی آمرزش خداوند و

ص: 206

بهشتی خواهد بود که نهرهایی در زیر آن جاری است و آنان در آن جاوید خواهند بود و این نیکو پاداشی است برای عمل کنندگان (136)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند رباخوار و ربادهنده و کاتب و دو شاهد آن را لعنت نموده است...(1)

در تفسیر قمّی آمده که شخصی به امام صادق(علیه السلام) گفت:

خداوند می فرماید:«یَمْح-َقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ»(2) و ما می بینیم که مال رباخوار فراوان می شود؟!

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر مال او زیاد می شود، دین او نابود می گردد.(3)

امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود:

گناه یک درهم از ربا نزد خداوند بزرگ تر از هفتاد زنا می باشد که همه آن ها با محارم در داخل کعبه انجام شود.(4)

ص: 207


1- 255.. وَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) لَعَنَ اللَّهُ عَشْرًا آکِلَ الرِّبَا وَ مُؤْکِلَهُ وَ کَاتِبَهُ وَ شَاهِدَهُ وَ الْمُحَلِّلَ لَهُ وَ الْوَاشِمَ وَ الْمُتَوَشِّمَ وَ مَانِعَ الزَّکَاة [جامع الاخبار، ص 145، الفصل السادس و المائة فی الربا؛ سفینة البحار «رَبَوَ» از امالی صدوق ص 435، وَ قَالَ(علیه السلام) اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَعَنَ آکِلَ الرِّبَا وَ مُوکِلَهُ وَ کَاتِبَهُ وَ شَاهِدَیْه.]
2- 256..سوره ی بقره، آیه ی276.
3- 257.. قَالَ قِیلَ لِلصَّادِقِ(علیه السلام) قَدْ نَرَى الرَّجُلَ یُرْبِی وَ مَالُهُ یَکْثُرُ فَقَالَ: یَمْحَقُ اللَّهُ دِینَهُ وَ اِنْ کَانَ مَالُهُ یَکْثُر. [تفسیر قمّی، ذیل آیه یمحق الله الربا.]
4- 258..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: دِرْهَمٌ مِنْ رِبًا اَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ سَبْعِینَ زَنْیَةً بِذَاتِ مَحْرَمٍ فِی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ، قَالَ اِنَ لِلرِّبَا سَبْعِینَ جُزْءًا اَیْسَرُهُ اَنْ یَنْکِحَ الرَّجُلُ اُمَّهُ فِی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 94]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که ربا بخورد خداوند به همان اندازه شکم او را از آتش جهنّم پر می کند و اگربه وسیله ی ربا مالی را به دست بیاورد [و با آن عمل خیری انجام بدهد] خداوند هیچ عملی را از او نمی پذیرد و تا زمانی که قیراطی از ربا نزد او باشد مورد لعنت خدا و ملائکه خواهد بود.(1)

و فرمود: «بدترین درآمدها درآمد از راه رباست.»(2)

و در تفسیر مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

علّت تحریم ربا این است که مردم رو به مکارم اخلاق بیاورند و به برادران خود قرض بدهند و اگر بدهکار در سختی بود به او مهلت بدهند و چیزی افزون از مال خود از اونخواهند. (3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای اصلاح دین و دنیای اصحاب خود فرمود:

«سارِعُوا اِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلاَرْضُ اُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ»و سپس فرمود:«به بهشت نمی رسید مگر با رعایت تقوا.»(4)

ص: 208


1- 259..وَ قَالَ(صلی الله علیه و آله) مَنْ اَکَلَ الرِّبَا مَلَاَ اللَّهُ بَطْنَهُ نَارَ جَهَنَّمَ بِقَدْرِ مَا اَکَلَ فَاِنْ کَسَبَ مِنْهُ مَالًا لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَى شَیْئًا مِنْ عَمَلِهِ وَ لَمْ یَزَلْ فِی لَعْنَةِ اللَّهِ وَ مَلَائِکَتِهِ مَا دَامَ مَعَهُ قِیرَاط. [جامع الاخبار، ص 145 الفصل السادس و المائة فی الربا]
2- 260.. قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) شَرُّ الْمَکَاسِبِ کَسْبُ الرِّبَا. [جامع الاخبار، همان. سفینة البحار، ج 3، ص 296]
3- 261..و فی مجمع البیان، و وجه تحریم الرّبا، هو المصلحة الّتی علمها اللّه و ذکر فیه وجوه: منها ان یدعو الى مکارم الاخلاق بالاقراض و انظار المعسر من غیر زیادة. و هو المرویّ عن ابی عبد اللّه(علیه السلام). [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 322] وَ سُئِلَ(علیه السلام) لِمَ حَرَّمَ الرِّبَا فَقَالَ هُوَ الْمَصْلَحَةُ الَّتِی عَلِمَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ الْفَصْلُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْبَیْعِ وَ لِاَنَّهُ یَدْعُو اِلَى الْعَدْلِ وَ یَحُضُّ عَلَیْهِ وَ لِاَنَّهُ یَدْعُو اِلَى مَکَارِمِ الْاَخْلَاقِ بِالْاِقْرَاضِ وَ انْتِظَارِ الْمُعْسِر. [مناقب، ج 4، ص 264]
4- 262..قال:«سارِعُوا اِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ اْلاَرْضُ اُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ»فَاِنَّکُمْ لَنْ تَنَالُوهَا اِلَّا بِالتَّقْوَى. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 323؛ خصال، ج 2، ص 632]B

و فرمود:«مقصود از«سارِعُوا اِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»سرعت بر انجام واجبات است.»(1)

امام جعفر صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی«وَ الْكاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»فرمود:«هیچ بنده ای از بندگان خدا خشم خود را فرو نمی برد جز آن که

خداوند بر عزّت او در دنیا و آخرت می افزاید.»(2)

و در سخنی دیگر فرمود:«خداوند قلب او را در قیامت از خشنودی خود پر می نماید.»(3)

و فرمود:

اگر در کسی سه خصلت باشد خصلت های ایمان در او کامل شده است: 1. کسی که بر ظلم [برادران دینی خود] صبر کند؛ 2. کسی که برای خدا خشم خود را فرو ببرد؛ 3. کسی که عفو و گذشت داشته باشد.

سپس فرمود:

چنین کسی را خداوند بدون حساب داخل بهشت می کند و به او حقّ شفاعت جمعیّتی مانند دو قبیله ی بزرگ عرب: ربیعه و مضر را می دهد.(4)

ص: 209


1- 263.. فی مجمع البیان«وَ سارِعُوا اِلى مَغْفِرَةٍ»و اختلف فی ذلک فقیل:سارعوا الى اداء الفرایض عن علىّ بن ابی طالب(علیه السلام).[همان]
2- 264.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَا مِنْ عَبْدٍ کَظَمَ غَیْظًا اِلَّا زَادَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِزًّا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ وَ اَثَابَهُ اللَّهُ مَکَانَ غَیْظِهِ ذَلِکَ. [همان از اصول کافی، ج 2، ص 110]
3- 265.. قَالَ حَدَّثَنِی مَنْ سَمِعَ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ مَنْ کَظَمَ غَیْظًا وَ لَوْ شَاءَ اَنْ یُمْضِیَهُ اَمْضَاهُ اَمْلَاَ اللَّهُ قَلْبَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ رِضَاه. [همان]
4- 266.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: ثَلَاثُ خِصَالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ اسْتَکْمَلَ خِصَالَ الْاِیمَانِ مَنْ صَبَرَ عَلَى الظُّلْمِ وَ کَظَمَ غَیْظَهُ وَ احْتَسَبَ وَ عَفَى وَ غَفَرَ کَانَ مِمَّنْ یُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسَابٍ وَ یُشَفِّعُهُ فِی مِثْلِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 323؛ خصال، ج 1، ص 104]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله)در تفسیر آیه ی«وَ الْكاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»فرمود:«چنین کسانی در امّت من کمیاب اند مگر آنان که مورد عصمت خدا باشند و لکن در امّت های پیشین فراوان بوده اند.»(1)

روایت شده که:

کنیز امام سجّاد(علیه السلام)برای وضو آب روی دست آن حضرت می ریخت ناگهان ظرف آب رها شد و دست مبارک آن حضرت را پاره کرد و چون امام(علیه السلام) به او نظر نمود، کنیز گفت:خداوند می فرماید:«وَ الْكاظِمینَ الْغَیْظَ»پس امام(علیه السلام)به او فرمود:خشم خود را فرو بردم.

کنیز گفت:خداوند می فرماید:«وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ»و امام(علیه السلام)فرمود:[تو را عفو نمودم] خدا از تو بگذرد.

کنیز گفت:«وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»و امام(علیه السلام)به او فرمود: من تو را در راه خدا آزاد نمودم به هر کجا می خواهی برو.(2)

امام صادق(علیه السلام)در تفسیر آیه ی«وَ الَّذینَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ» فرمود:

ص: 210


1- 267.. و فی مجمع البیان (مجمع البیان 1/ 505): روی انّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله قال: انّ هؤلاء فی امّتی قلیل الّا من عصمه اللّه ، و قد کانوا کثیرا فی الامم الماضیه [التی مضت][همان]
2- 268.. فِی الْمَجْمَعِ (ج 2 ص 505) رُوِیَ اَنَّ جَارِیَةً لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) جَعَلَتْ تَسْکُبُ عَلَیْهِ الْمَاءُ لِیَتَهَیَّاَ لِلصَّلَاةِ فَسَقَطَ الْاِبْرِیقُ مِنْ یَدِهَا فَشَجَّهُ فَرَفَعَ رَاْسَهُ اِلَیْهَا فَقَالَتْ لَهُ الْجَارِیَةُ اِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَالْکاظِمِینَ الْغَیْظَ فَقَالَ لَهَا کَظَمْتُ غَیْظِی قَالَتْ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ قَالَ عَفَا اللَّهُ عَنْکِ قَالَتْ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ قَالَ فَاذْهَبِی فَاَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّه [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 324؛ بحار الانوار، ج 71، ص 398]

هنگامی که این آیه نازل شد ابلیس بر بالای یکی از کوه های مکّه به نام کوه ثور رفت و با صدای بلند فرزندان خود را طلب نمود و چون گرد او جمع شدند گفتند: ای آقای ما برای چه ما را صدا زدی؟ ابلیس گفت: این آیه نازل شده [و مردم را به استغفار دعوت نموده و وعده ی عفو به آنان داده است] شما چه می توانید بکنید؟

پس یکی از بزرگان از فرزندان ابلیس گفت:من چنین و چنان می کنم و ابلیس گفت:تو این گونه نمی توانی [مردم را از این وعده خدا محروم کنی] دیگری نیز برخاست و چیزی گفت و ابلیس گفت:تو نیز نمی توانی.تا این که وسواس خنّاس گفت: من می توانم. ابلیس گفت: از چه راهی؟ وسواس خنّاس گفت: آنان را به وعده ی رحمت خدا و امید آمرزش امیدوار می کنم تا وارد گناه شوند و چون وارد گناه شدند استغفار را از یاد آنان می برم.

پس ابلیس گفت:تو توانایی آن را داری و او را تا قیامت مامور به این کار نمود.(1)

قصّه ی جوان گنهکار و آمرزش خداوند

در کتاب امالی صدوق;در تفسیر آیه ی«وَ الَّذینَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّٰهَ...» از عبد الرحمان بن غنم دوسی نقل شده که گوید: معاذ بن جبل با چشم

ص: 211


1- 269.. عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام)قَالَ:لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ وَ الَّذِینَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ صَعِدَ اِبْلِیسُ جَبَلًا بِمَکَّةَ یُقَالُ لَهُ ثَوْرٌ فَصَرَخَ بِاَعْلَى صَوْتِهِ بِعَفَارِیتِهِ فَاجْتَمَعُوا اِلَیْهِ فَقَالُوا یَا سَیِّدَنَا لِمَ دَعَوْتَنَا قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فَمَنْ لَهَا فَقَامَ عِفْرِیتٌ مِنَ الشَّیَاطِینِ فَقَالَ اَنَا لَهَا بِکَذَا وَ کَذَا قَالَ لَسْتَ لَهَا فَقَامَ آخَرُ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِکَ فَقَالَ لَسْتَ لَهَا فَقَالَ الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ اَنَا لَهَا قَالَ بِمَا ذَا قَالَ اَعِدُهُمْ وَ اُمَنِّیهِمْ حَتَّى یُوَاقِعُوا الْخَطِیئَةَ فَاِذَا وَاقَعُوا الْخَطِیئَةَ اَنْسَیْتُهُمُ الِاسْتِغْفَارَ فَقَالَ اَنْتَ لَهَا فَوَکَّلَهُ بِهَا اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.[تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 324؛ امالی صدوق]

گریان وارد بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شد و پس از ادای سلام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ای معاذ برای چه گریه می کنی؟»

معاذ گفت:«یا رسول اللهجوان زیبایی بر جوانی خود مانند مادر فرزند مرده گریه می کند و اجازه ی دخول می خواهد.»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «بگو داخل شود.»

چون داخل شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای جوان برای چه گریه می کنی؟»

جوان گفت:«چگونه گریه نکنم در حالی که من گناهانی کرده ام که اگر خدا بخواهد به برخی از آن ها مرا مواخذه کند مستحقّ دوزخ خواهم بود و من می دانم که او چنین خواهد

نمود و هرگز مرا نخواهد بخشید.»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «آیا به خدا مشرک شده ای؟»

جوان گفت: «پناه به خدا می برم که به خدای خود مشرک باشم.»

فرمود: «آیا بی گناهی را کشته ای؟»

جوان گفت: «کسی را نکشته ام.»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «خدا گناهان تو را می بخشد گر چه مانند کوه های بزرگ باشد.»

جوان گفت: «گناهان من از کوه ها بزرگ تر است.»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود:«خداوند گناهان تو را می بخشد گرچه به اندازه ی سر تاسر زمین و دریاها و رمل ها و درخت ها و مردم و مخلوق روی زمین باشد.»

جوان گفت: «گناهان من بیش از این هاست.»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود:«خداوند گناهان تو را می بخشد گرچه به اندازه ی آسمان ها و ستاره ها و عرش و کرسی باشد.»

ص: 212

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر«وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»فرمود:«اصرار این است که کسی گناهی را انجام بدهد و استغفار نکند و در فکر توبه نیز نباشد.»(1)

ابوبصیر می گوید: امام صادق(علیه السلام) می فرمود: «به خدا سوگند خداوند هیچ طاعتی را از بنده خود قبول نمی کند،اگر بر یکی از گناهان اصرار داشته باشد.»(2)

و در سخن دیگری فرمود:

با اصرار، هیچ گناهی صغیر نیست و با استغفار هیچ گناه کبیره ای وجود نخواهد داشت.(3)

و فرمود:«با اصرار بر گناه کسی از گناه خارج نمی شود کما این که بدون اقرار به گناه

کسی آمرزیده نمی شود.»(4)

و فرمود:«هیچ بنده ای از گناه خود پشیمان نمی شود جز آن که خداوند قبل از استغفار،او را می بخشد و هیچ نعمتی به بنده ای داده نمی شود که او آن را داده ی خدا بنداند، مگرآن که خداوند او را می آمرزد قبل از آن که شکر و حمد خدا را به جای آورد.»(5)

ص: 213


1- 270.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ قَالَ الْاِصْرَارُ اَنْ یُذْنِبَ الذَّنْبَ فَلَا یَسْتَغْفِرَ اللَّهَ وَ لَایُحَدِّثَ نَفْسَهُ بِالتَّوْبَةِ فَذَلِکَ الْاِصْرَارُ. [تفسیر نور الثقلین؛ کافی، ج 2، ص 288]
2- 271.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ لَاوَ اللَّهِ لَایَقْبَلُ اللَّهُ شَیْئًا مِنْ طَاعَتِهِ عَلَى الْاِصْرَارِ عَلَى شَیْءٍ مِنْ مَعَاصِیهِ. [همان]
3- 272.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَاصَغِیرَةَ مَعَ الْاِصْرَارِ وَ لَاکَبِیرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ. [همان]
4- 273..عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ اِنَّهُ وَ اللَّهِ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْبٍ بِاِصْرَارٍ وَ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْبٍ اِلَّا بِاِقْرَارٍ. [همان از کافی، ج 2، ص 426]
5- 274.. عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ مَا مِنْ عَبْدٍ اَذْنَبَ ذَنْبًا فَنَدِمَ عَلَیْهِ اِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ اَنْ یَسْتَغْفِرَ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ نِعْمَةً فَعَرَفَ اَنَّهَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ اَنْ یَحْمَدَهُ. [همان از کافی، ج 2، ص 427]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 137 الی 143

متن:

قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسیرُوا فِی اْلاَرْضِ فَانْظُروا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبینَ هذا بَیانٌ لِلنّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقینَ وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَنْتُمُ اْلاَعْلَوْنَ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ اِنْ یَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ اْلاَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللهُ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ وَ لِیُمَحِّصَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْكافِرینَ اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَعْلَمِ اللهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ یَعْلَمَ الصّابِرینَ وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ اَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَاَیْتُمُوهُ وَ اَنْتُمْ تَنْظُرُونَ

لغات:

«سنّت» طریقه و روشی است که از ناحیه ی خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله) تعین شده تا مردم به آن اقتدا کنند و اصل«سنّت»استمرار در جهتی است.«سنّ الماء»یعنی آب را ازظرف سرازیر نمود،و«سَنَّ السكّین»یعنی کارد را فشار داد تا ببرد،و«سُنَن»جمع سنّت و «سَنَن» استمرار طریقه و روش است. «عاقبت» به معنای پایان کار و نتیجه ی عمل است، و آخرت به این معنا نیست. «موعظه» سخنی است که قلب را نرم می کند و انسان از خطر پرهیز می کند؛ و بعضی گفتهاند:«موعظة»سخنی است که سبب رغبت به خیر و پرهیز از گناه و خطا باشد، و فرق بین تمنّی و اراده این است که اراده از افعال قلوب است و تمنّی سخن گوینده است که می گوید:ای کاش آن گونه نبود و ای کاش چنین نبود.

ص: 214

ترجمه:

قبل از شما سنت هایی[از ناحیه ی خداوند درباره ی امّت های پیشین]گذشت.پس شما روی زمین به گردید و عاقبت تکذیب کنندگان [پیامبران خدا] را بیابید (137) این قرآن برای همه ی مردم بیان است و برای متّقین، هدایت و موعظه است.(138) پس شما [به خاطر جنگ اُحُد از جهاد]سست نشوید و[به خاطر کشته های خود]اندوهی پیدا نکنید در حالی که شما شاْن بالایی[نسبت به دشمنان تان] دارید اگر مومن باشید(139) اگر شما جراحت [و دردی در احد]پیدا کردید،دشمنان شما نیز همانند شمابودند و ما این ایّام [پیروزی و شکست]را بین مردم تبادل می کنیم تا [آزمایشی برای آنان باشد و] اهل ایمان شناخته شوند و گروهی را خداوند به فیض شهادت برساند و خدا ستم کاران را دوست نمی دارد (140) و این برای این است که خداوند اهل ایمان را پاک کند و کافران را هلاک نماید (141) آیا شما گمان کرده اید که داخل بهشت می شوید بدون آن که وضع مجاهدان و صابران شما روشن شود؟! (142) شما از پیش آرزوی شهادت می کردید و اکنون آن را مشاهده نمودید. (143)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هشام بن عبد الملک به پدرم امام باقر(علیه السلام) گفت: چگونه علی(علیه السلام) ادعای علم غیب می کرد در حالی که به خدا سوگند هیچ کس بر علم خدا آگاه نیست؟! پس پدرم به او فرمود:

خداوند بر پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) کتابی فرستاد و در آن کتاب دانش هر چه بوده و خواهد بود را تا قیامت بیان نمود،چنان که در آیه ی«وَ نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ تِبْیانًا لِكُلِّ شَیْءٍ» و آیه ی «هذا بَیانٌ لِلنّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقینَ» و آیه ی «وَ كُلَّ شَیْءٍ

ص: 215

اَحْصَیْناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ »و آیه ی«ما فَرَّطْنا فِی الْكِتابِ مِنْ شَیْءٍ»وآیه ی«وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ اْلاَرْضِ اِلّا فی كِتابٍ مُبینٍ» این معنا را روشن بیان نموده است.

و به رسول خود(صلی الله علیه و آله) نیز وحی نمود که دانش هر چیز پنهان و آشکاری را از علی(علیه السلام)دریغ ندارد و همه ی آن ها را به علی(علیه السلام) بگوید و به او دستور داد تا پس از او قرآن را جمع آوری نماید و مراسم غسل وتکفین او را علی(علیه السلام) انجام بدهد نه دیگران...

تا این که فرمود:علی از من است و من از علی هستم...و به اصحاب خود فرمود: علی(علیه السلام) با تفسیر و تاویل قرآن می جنگد و من با تنزیل قرآن جنگیدم و فرمود: تفسیر و تاویل قرآن کلّا نزد علی(علیه السلام)می باشد[و این مخصوص به اوست]وبه همین خاطربه اصحاب خود فرمود: «اقضاكم علیّ»و عمر نیز بارها گفت: «لولا علیّ لهلك عمر».(1)

ص: 216


1- 275.. فَقَالَ لَهُ هِشَامٌ: اِنَّ عَلِیًّا کَانَ یَدَّعِی عِلْمَ الْغَیْبِ، وَ اللَّهُ لَمْ یُطْلِعْ عَلَى غَیْبِهِ اَحَدًا فَمِنْ اَیْنَ ادَّعَى ذَلِکَ؟ فَقَالَ اَبِی: اِنَّ اللَّهَ (جَلَّ ذِکْرُهُ) اَنْزَلَ عَلَى نَبِیِّهِ کِتَابًا بَیَّنَ فِیهِ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، فِی قَوْلِهِ:وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ.وَفِی قَوْلِهِ: کُلَّ شَیْءٍ اَحْصَیْناهُ فِی اِمامٍ مُبِینٍ. وَ فِی قَوْلِهِ:ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ. وَ فِی قَوْلِهِ:وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْاَرْضِ اِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ. وَ اَوْحَى اللَّهُ (تَعَالَى) اِلَى نَبِیِّهِ(علیه السلام) اَنْ لَایُبْقِیَ فِی غَیْبِهِ وَ سِرِّهِ وَ مَکْنُونِ عِلْمِهِ شَیْئًا اِلَّا یُنَاجِی بِهِ عَلِیًّا، فَاَمَرَهُ اَنْ یُؤَلِّفَ الْقُرْآنَ مِنْ بَعْدِهِ، وَ یَتَوَلَّى غُسْلَهُ وَ تَکْفِینَهُ وَ تَحْنِیطَهُ مِنْ دُونِ قَوْمِهِ، وَ قَالَ لِاَصْحَابِهِ: حَرَامٌ عَلَى اَصْحَابِی وَ اَهْلِی اَنْ یَنْظُرُوا اِلَى عَوْرَتِی غَیْرَ اَخِی عَلِیٍّ، فَاِنَّهُ مِنِّی وَ اَنَا مِنْهُ، لَهُ مَا لِی وَ عَلَیْهِ مَا عَلَیَّ، وَ هُوَ قَاضِی دَیْنِی وَ مُنْجِزٌ مَوْعِدِی. ثُمَّ قَالَ لِاَصْحَابِهِ: عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ یُقَاتِلُ عَلَى تَاْوِیلِ الْقُرْآنِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِیلِهِ. وَ لَمْ یَکُنْ عِنْدَ اَحَدٍ تَاْوِیلُ الْقُرْآنِ بِکَمَالِهِ وَ تَمَامِهِ اِلَّا عِنْدَ عَلِیٍّ (علیه السلام)، وَ لِذَلِکَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِاَصْحَابِهِ: اَقْضَاکُمْ عَلِیٌّ، اَیْ هُوَ قَاضِیکُمْ. وَ قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: لَوْ لَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ. اَ فَیَشْهَدُ لَهُ عُمَرُ وَ یَجْحَدُ غَیْرُهُ؟! [دلایل الامامة، ص105]

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه ی «اِنْ یَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ...»گوید:

قریش پس از جنگ اُحُد و بازگشت به طرف مکّه توطئه کردند و تصمیم گرفتند که بازگردند و به مدینه حمله کنند.

از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «چه کسی از شما برای ما خبر از قریش می آورد.»پس احدی پاسخ نداد، جز علی(علیه السلام) که عرض کرد: «من از آنان برای شما خبر خواهم آورد.»

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر دیدی آنان بر شتران خود سوارند، مقصد آنان مکّه است؛و اگر دیدی بر اسبان خود سوارند، مقصد آنان مدینه است.»

سپس فرمود:«به خدا سوگند اگر قصد مدینه داشته باشند،با خدا به جنگ آنان خواهم رفت.»

پس علی(علیه السلام) با تمام زخم ها و دردهایی که داشت خود را به قریش رساند و دید آنان بر شتران خود سوارند و اسب ها را رها کرده اند. پس نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و این خبر را به او داد.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«آنان قصد مکّه دارند.»از سویی جبرییل پس از ورود رسول خدا(صلی الله علیه و آله)به مدینه بر آن حضرت(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت:

«ای محمّد!خداوند به تو دستور می دهد که آنان را تعقیب کنی و تنها کسانی که زخمی هستند با تو حرکت کنند.»

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این خبر را به مهاجرین و انصار رساند و فرمود:

ما مامور به تعقیب قریش هستیم و هر کس زخمی ندارد باید در مدینه بماند.

ص: 217

پس زخمی ها بر زخم های خود مرحم گذاردند و آماده ی حرکت شدند و این آیه نازل شد:

«وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ اِنْ تَكُونُوا تَاْلَمُونَ فَاِنَّهُمْ یَاْلَمُونَ كَما تَاْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُونَ» و فرمود: «اِنْ یَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ...».

و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به منطقه ی حمراء الاسد [هشت میلی مدینه] رسید، قریش در منطقه ی روحاء بودند و عکرمة بن ابی جهل و حارث بن هشام و عمرو بن عاص و خالد بن ولید می گفتند:

بر می گردیم و به مدینه حمله می کنیم؛ چرا که ما بزرگان آنان را کشته ایم.

پس مردی از مدینه نزد آنان آمد و گفت: «من محمّد و یارانش را در حمراء الاسد دیدم که با جدیّت به دنبال شما بودند.»

پس ابوسفیان گفت: «ما بر آنان با ظلم و ستم پیروز شدیم و به آنان ظلم کردیم و به خدا

سوگند هیچ قوم ستم کاری پیروز نخواهد شد.»

سپس به نعیم بن مسعود اشجعی که می خواست برای تهیّه ی غذا برای خانواده ی خود به مدینه برود گفت:«آیا می توانی به حمراء الاسد بروی و محمّد و یارانش را بیابی و کاری بکنی که آنان از ما دست بردارند؟ اگر چنین کنی من به اندازه ی ده شتر بار خرما و انگور خشک به تو خواهم داد.

نعیم گفت:«آری چنین کاری را می توانم بکنم.»پس فردای آن روز به حمراء الاسد رفت و به یاران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: «به دنبال چه هستید؟»

گفتند: «به دنبال لشکر قریش.»

نعیم گفت:«برگردید که هم پیمانان قریش و عقب مانده ها به کمک لشکر قریش آمده اند و به زودی به طرف شما خواهند آمد.»

ص: 218

پس اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله)گفتند:«خداوند ما را کفایت می کند و او بهترین حامی ماست؛ و ما باکی از لشکر قریش نداریم.»

و جبرییل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت:

ای محمّد(صلی الله علیه و آله)! بازگرد، همانا خداوند قریش را ترسانید و آنان به طرف مکّه رفتند و باز نخواهند گشت.

آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدینه بازگشت و خداوند این آیات را بر او فرستاد:

«الَّذینَ اسْتَجابُوا للَّهِِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما اَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ اَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا اَجْرٌ عَظیمٌ * الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ»[یعنی نعیم بن مسعود]«اِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ ایمانًا وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ(173)فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظیمٍ (174)»

و چون اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جنگ اُحُد به مدینه بازگشتند، به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: «شما وعده ی پیروزی به ما دادید و این چه بود که بر سر ما آمد؟!»پس این آیه نازل شد:

«اَوَ لَمّا اَصابَتْكُمْ مُصیبَةٌ قَدْ اَصَبْتُمْ مِثْلَیْها قُلْتُمْ اَنّى هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِكُمْ»(1)

یعنی:«آیا هنگای که به شما مصیبتی رسید[در جنگ اُحُد]ودربدرشما دو برابر آن رابر دشمن خود وارد کردید، گفتید: برای چه این مصیبت به ما رسید؟بگو: آن از ناحیه ی خودتان بود [که از دستور پیبامبرتان پیروی نکردید].»

سپس گوید:

اصل ماجرا این بود که در جنگ بدر هفتاد نفر از قریش کشته شدند و هفتاد نفر اسیر شدند و اسیران نیز باید کشته می شدند؛ امّا انصار به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض

ص: 219


1- 276.. سوره ی آل عمران، آیه ی 165.

کردند:«شما آنان را به ما ببخشید و ما فدیه ی آنان را می گیریم.»پس جبرییل نازل شد و گفت: «خداوند اجازه داده که آنان را آزاد کنید و فدیه بگیرید به شرط آن که در سال آینده به تعداد آنان [در احد] شهید شوید.»

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)این شرط را به آنان اعلان نمود و آنان راضی شدند و گفتند:«امسال فدیه می گیریم و تقویت می شویم و در سال آینده به همان اندازه شهید می شویم و داخل بهشت می گردیم.»

پس فدیه گرفتند و آنان را آزاد نمودند و در جنگ اُحُد هفتاد نفر از یاران آن حضرت(صلی الله علیه و آله) شهید شدند و این آیه نازل شد: «اَوَ لَمّا اَصابَتْكُمْ مُصیبَةٌ قَدْ اَصَبْتُمْ مِثْلَیْها قُلْتُمْ اَنّى هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِكُمْ»یعنی:«این همان است که شما در روز بدر آن را پذیرفتید.»(1)

امام صادق(علیه السلام)در تفسیر«وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَمْح-َقَ الْكافِرینَ»فرمود:به خدا سوگند غربال می شوید و جز به اندازه ی «اندر» از شما باقی نمی ماند.

گفتم: «اندر [و یا بیدر] چیست؟»

حضرت(علیه السلام) فرمود:

«اندر»این است که شخصی غذای آغشته به خاک را وارد خانه خود کند وهنگام استفاده همواره خاک ها را از آن جدا کند و مقداری را کنار ریزد و باز در آن خاک باشد و باز مقداری را که آمیخته به خاک است دور ریزد و این کار را سه بار تکرار کند تا مقدار کمی از غذای سالم برای او باقی بماند.(2)

ص: 220


1- 277.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 131.
2- 278.. عَنِ الْوَشَّاءِ بِاِسْنَادٍ لَهُ یُرْسِلُهُ اِلَى اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ وَ اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ حَتَّى لَایَبْقَى مِنْکُمْ اِلَّا الْاَنْدَرُ قُلْتُ وَ مَا الْاَنْدَرُ قَالَ الْبَیْدَرُ وَ هُوَ اَنْ یَدْخُلَ الرَّجُلُ قُبَّةَ الطَّعَامِ یُطَیِّنُ عَلَیْهِ ثُمَّ یُخْرِجُهُ وَ قَدْ تَاَکَّلَ بَعْضُهُ فَلَا یَزَالُ یُنَقِّیهِ ثُمَّ یُکِنُّ عَلَیْهِ یُخْرِجُهُ حَتَّى یَفْعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى یَبْقَى مَا لَایَضُرُّهُ شَیْءٌ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 322]B

امام صادق(علیه السلام)در تفسیر آیه ی«اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ یَعْلَمَ الصّابِرینَ» فرمود:

خداوند قبل آن که چیزی را در عالم ذرّ خلق کند داناتر به آن است،او قبل از آفرینش،مجاهد و غیر مجاهد مردم را می داند و مرگ آنان را نیز می داند و لکن مرگ آنان را تا زنده هستند بر ایشان آشکار نمی کند.(1)

امام باقر(علیه السلام)در تفسیر آیه ی«وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ اَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَاَیْتُمُوهُ وَ اَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» فرمود:

هنگامی که در جنگ بدر خداوند مقامات شهدا را به مومنین خبر داد، آنان علاقه به شهادت در راه خدا پیدا کردند و گفتند: خدایا قتال و جهادی برای ما قرار بده تا در آن به شهادت برسیم و به مقامات شهدا نایل شویم پس خداوند جنگ اُحُد را برای آنان پیش آورد و [لکن] آنان جز عدّه ی کمی به گفته خود ثابت نماندند[در حالی که قبلا آرزوی شهادت داشتند.] (2)

ص: 221


1- 279.. عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ قَالَ اِنَّ اللَّهَ هُوَ اَعْلَمُ بِمَا هُوَ مُکَوِّنُهُ قَبْلَ اَنْ یُکَوِّنَهُ وَ هُمْ ذَرٌّ وَ عَلِمَ مَنْ یُجَاهِدُ مِمَّنْ لَایُجَاهِدُ کَمَا عَلِمَ اَنَّهُ یُمِیتُ خَلْقَهُ قَبْلَ اَنْ یُمِیتَهُمْ وَ لَمْ یُرِهِمْ مَوْتَى وَ هُمْ اَحْیَاء. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 233]
2- 280..وَ فِی رِوَایَةِ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)فِی قَوْلِهِ:«وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ اَنْ تَلْقَوْهُ الْآیَةَ» فَاِنَّ الْمُؤْمِنِینَ لَمَّا اَخْبَرَهُمُ اللَّهُ بِالَّذِی فَعَلَ بِشُهَدَائِهِمْ یَوْمَ بَدْرٍ وَ مَنَازِلِهِمْ مِنَ الْجَنَّةِ رَغِبُوا فِی ذَلِکَ فَقَالُوا اللَّهُمَّ اَرِنَا الْقِتَالَ نَسْتَشْهِدُ فِیهِ فَاَرَاهُمُ اللَّهُ اِیَّاهُ فِی یَوْمِ اُحُدٍ فَلَمْ یَثْبُتُوا اِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْهُمْ، فَذَلِکَ قَوْلُهُ: «وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ اَنْ تَلْقَوْه».[تفسیر قمّی، ج 1، ص 126]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 144 الی 145

متن:

وَ ما مُحَمَّدٌ اِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللهُ الشّاكِرینَ وَ ما كانَ لِنَفْسٍ اَنْ تَمُوتَ اِلّا بِاِذْنِ اللهِ كِتابًا مُؤَجَّلًا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ اْلآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشّاكِرینَ

لغات:

«محمّد»از حمد گرفته شده، و تحمید فوق حمد است، بنابراین «محمّد» جامع همه ی محامد است و خداوند پیامبر و حبیب خود را به دو اسم از اسماء خود یعنی محمّد و احمد گرامی داشته. حسان بن ثابت درباره ی آن حضرت گوید:

الم تر أنّ الله أرسل عبده

ببرهانه و الله أعلى و أمجد

فشقّ له من اسمه لیجلّه

فذو العرش محمود و هذا محمّد

نبیّ أتانا بعد یأسٍ و فترةٍ

من الرسل و الاوثان فی الارض تعبد

ترجمه:

محمّد(صلی الله علیه و آله)جز فرستاده ی خدا نیست،قبل از او نیز پیامبرانی آمده و در گذشته اند،آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود شما[از اعتقاد خود دست بر می دارید و] به جاهلیّت باز می گردید؟ هر کس چنین کند هرگز زیانی به خدا نمی رساند و به زودی خداوند شاکرین و سپاس گزاران [نعمت های خود]را پاداش خواهد داد (144) هیچ جنبنده ای جز به

فرمان خدا نخواهد مرد و هر که را سرنوشت معیّنی است. هر کس پاداش دنیا را بخواهد

ص: 222

ما به او می دهیم و هر کس پاداش آخرت را بخواهد ما به او می دهیم و ما به زودی به سپاس گزاران پاداش خواهیم داد. (145)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم کلینی در کتاب کافی با سند خود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مردم بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از اسلام برگشتند و مرتد شدند، مگر سه نفر: مقداد بن اسود کندی، ابوذرّ غفاری و سلمان فارسی، رحمت خدا و برکات او بر آنان باد.

سپس فرمود:

و پس از مدّت کوتاهی عدّهای از مردم به اسلام بازگشتند و آن سه نفر معیار حق قرار گرفتند و از بیعت[با ابوبکر]امتناع ورزیدند تا زمانی که امیرالمؤمنین(علیه السلام)را به اجبار برای بیعت بردند، از این رو خداوند می فرماید: «وَ ما مُحَمَّدٌ اِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ».(1)

ابی المقدام گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم:

عامّه [یعنی اهل تسنّن]گویند: هنگامی که مردم بر بیعت با ابوبکر اتّفاق کردند، کار آنان مورد رضایت خدا قرار گرفت و خداوند امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) را بعد از رحلت

آن حضرت(صلی الله علیه و آله) در فتنه قرار نداد.

ص: 223


1- 281.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: کَانَ النَّاسُ اَهْلَ رِدَّةٍ بَعْدَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله)اِلَّا ثَلَاثَةً فَقُلْتُ وَ مَنِ الثَّلَاثَةُ فَقَالَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْاَسْوَدِ وَ اَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَرَفَ اُنَاسٌ بَعْدَ یَسِیرٍ وَ قَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ دَارَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحَى وَ اَبَوْا اَنْ یُبَایِعُوا حَتَّى جَاءُوا بِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)مُکْرَهًا فَبَایَعَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى وَ ما مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَ فَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِین» [فروع کافی، ج 8، ص 245]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آیا آنان قرآن را نمی خوانند که خداوند می فرماید:«وَ ما مُحَمَّدٌ اِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ»؟

گفتم: «آنان این آیه را به گونه ی دیگری تفسیر می کنند.»

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آیا خداوند از امّت های پیشین خبر نداده که آنان بعد از پیامبر خود با داشتن نشانه های روشن اختلاف نمودند چنان که می فرماید:«وَ آتَیْنا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ اَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ اَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى اَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَریقًا كَذَّبْتُمْ وَ فَریقًا تَقْتُلُون».(1)

ابن عبّاس گوید:امیرالمؤمنین(علیه السلام)در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)می فرمود :خداوند می فرماید:

«وَ ما مُحَمَّدٌ اِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ» و به خدا سوگند ما بعد از هدایت خدا به جاهلیّت باز نمی گردیم

ص: 224


1- 282.. قَالَ:قُلْتُ لِاَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)اِنَّ الْعَامَّةَ یَزْعُمُونَ اَنَّ بَیْعَةَ اَبِی بَکْرٍ حَیْثُ اجْتَمَعَ النَّاسُ کَانَتْ رِضًا لِلَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَفْتِنَ اُمَّةَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ اَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) اَ وَ مَا یَقْرَءُونَ کِتَابَ اللَّهِ اَوَ لَیْسَ اللَّهُ یَقُولُ وَ ما مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَ فَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ اِنَّهُمْ یُفَسِّرُونَ عَلَى وَجْهٍ آخَرَ فَقَالَ اَ وَ لَیْسَ قَدْ اَخْبَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْاُمَمِ اَنَّهُمْ قَدِ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ حَیْثُ قَالَ وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ اَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لکِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ وَ فِی هَذَا مَا یُسْتَدَلُّ بِهِ عَلَى اَنَّ اَصْحَابَ مُحَمَّدٍ9 قَدِ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ. [سوره ی بقره، آیه ی 253؛ فروع کافی، ج 8، ص 270]

و من بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به خاطر دین خود جنگ خواهم نمود تا مرگم فرا رسد، به خدا سوگند، من برادر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و پسر عمّ و وارث او هستم و کسی از من سزاوارتر به او نیست.(1)

و در تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مردم بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)از دین خدا مرتدّ شدند[چرا که خلافت امیر المؤمنین(علیه السلام) را انکار نمودند] مگر سه نفر: مقداد، ابوذر و سلمان، و پس از مدّت کوتاهی عدّه ای بازگشتند و معیار حق همان سه نفر بودند که از بیعت [با ابوبکر] خودداری کردند تا زمانی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به اجبار برای بیعت از خانه بیرون بردند و این چیزی است که خداوند به آن خبر داده و می فرماید:«وَ ما مُحَمَّدٌ اِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ».(2)

عبد الصّمد بن بشیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آیا می دانید رسول خدا(صلی الله علیه و آله)از دنیا رحلت نمود ویا کشته شد؟چرا که خداوند می فرماید: «اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ»؟

ص: 225


1- 283..عَنْ عِکْرِمَةَ،عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ:اَنَّ عَلِیًّا (علیه السلام)کَانَ یَقُولُ فِی حَیَاةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «وَ ما مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَ فَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ» وَ اللَّهِ لَانَنْقَلِبُ عَلَى اَعْقَابِنَا بَعْدَ اِذْ هَدَانَا اللَّهُ، وَ اللَّهِ لَئِنْ مَاتَ اَوْ قُتِلَ لَاُقَاتِلَنَّ عَلَى مَا قَاتَلَ عَلَیْهِ حَتَّى اَمُوتَ، وَ اللَّهِ اِنِّی لَاَخُوهُ وَ ابْنُ عَمِّهِ، وَ وَارِثُهُ، فَمَنْ اَحَقُّ بِهِ مِنِّی. [امالی، شیخ طوسی، ج 2، ص 116]
2- 284..عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: کَانَ النَّاسُ اَهْلَ رِدَّةٍ بَعْدَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله)اِلَّا ثَلَاثَةً فَقُلْتُ وَ مَنِ الثَّلَاثَةُ قَالَ الْمِقْدَادُ وَ اَبُوذَرٍّ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ ثُمَّ عَرَفَ اُنَاسٌ بَعْدَ یَسِیرٍ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ دَارَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحَى وَ اَبَوْا اَنْ یُبَایِعُوا حَتَّى جَاءُوا بِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) مُکْرَهًا فَبَایَعَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ وَ ما مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِین. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 223]

سپس فرمود: «آن دو نفر او را مسموم نمودند.»

پس ما گفتیم:«آن دو و پدران شان بدترین خلق خدا بوده اند.»(1)

در کتاب احتجاج نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خطبه ی غدیر فرمود:

ای مردم! من شما را بیم می دهم و انذار می کنم، همانا من رسول خدایم بین شما و قبل از من پیامبرانی آمده اند، آیا اگر من بمیرم و یا کشته شوم شما به جاهلیّت باز می گردید؟! پس بدانید که هر کس بعد از من به جاهلیّت بازگردد، آسیبی به خدا نمی رساند و زود است که خداوند به شکر گزاران پاداش نیکویی بدهد، اکنون آگاه باشید که بعد از من علی(علیه السلام) [در آیه ی فوق] موصوف به شکر و صبر است و فرزندان او نیز موصوف به شکر و صبر هستند.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ضمن کلام طولانی خود فرمود:

این گونه نیست که هر کس از اهل قبله،اقرار به شهادتین بکند مومن باشد،چرا که منافقین نیز اقرار به شهادتین می کنند و لکن اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)را نسبت به آن چه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی اهل بیت خود از آنان پیمان گرفت و دین خدا

و عزائم و براهین نبوّت خود را به وصیّ خویش سپرد، انکار نمودند و در باطن خود از آن کراهت داشتند و آن چه را که پیامبرشان در این باره تاکید و اصرار به آن

ص: 226


1- 285.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: تَدْرُونَ مَاتَ النَّبِیُّ اَوْ قُتِلَ اِنَّ اللَّهَ یَقُولُ اَ فَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِکُمْ فَسُمَّ قَبْلَ الْمَوْتِ اِنَّهُمَا سَقَتَاهُ فَقُلْنَا اِنَّهُمَا وَ اَبُوهُمَا شَرُّ مَنْ خَلَقَ اللَّه.[تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 224]
2- 286.. قال: مَعَاشِرَ النَّاسِ اُنْذِرُکُمْ اَنِّی رَسُولُ اللَّهِ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِیَ الرُّسُلُ اَ فَاِنْ مِتُّ اَوْ قُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ اَلَا وَ اِنَ عَلِیًّا هُوَ الْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَ الشُّکْرِ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدِی مِنْ صُلْبِه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 304؛ احتجاج، ج 1، ص 62]

داشت [و از آنان بیعت گرفت]نقض کردند[و عهد و پیمان خود را شکستند.]خداوند این موضوع را به پیامبر خود خبر داد و فرمود: «وَ ما مُحَمَّدٌ اِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ».(1)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ اْلآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشّاكِرینَ» فرمود:

امیرالمؤمنین(علیه السلام)در جنگ اُحُد شصت جراحت بر بدن او وارد شد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله)ام سلیم و امّ عطیّه را امر نمود تا جراحات او را معالجه کنند و آنان گفتند: ما هر زخمی را از او معالجه می کنیم [و می دوزیم] جراحت دیگری از بدن او باز می شود و ما بر جان او هراس داریم. تا این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با گروهی از مسلمانان

به عیادت او آمدند و دیدند جای سالمی در بدن او نیست پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)شروع نمود و با دست مبارک خود بر بدن اومالید و فرمود:مردی که در راه خدا چنین

مصائبی را ببیند به راستی در پیشگاه خداوند معذور[و به وظیفه ی خود عمل کرده]است. و دست مبارک آن حضرت به هر جراحتی کشیده می شد سالم می گردید.پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«الحمد لله که من از جنگ فرار نکردم و به دشمن پشت ننمودم» از این رو خداوند

ص: 227


1- 287.. قال: وَ لَیْسَ کُلُّ مَنْ اَقَرَّ اَیْضًا مِنْ اَهْلِ الْقِبْلَةِ بِالشَّهَادَتَیْنِ کَانَ مُؤْمِنًا اِنَّ الْمُنَافِقِینَ کَانُوا یَشْهَدُونَ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ وَ یَدْفَعُونَ عَهْدَ رَسُولِ اللَّهِ بِمَا عَهِدَ بِهِ مِنْ دِینِ اللَّهِ وَ عَزَائِمِهِ وَ بَرَاهِینِ نُبُوَّتِهِ اِلَى وَصِیِّهِ وَ یُضْمِرُونَ مِنَ الْکَرَاهَةِ لِذَلِکَ وَ النَّقْضِ لِمَا اَبْرَمَهُ مِنْهُ عِنْدَ اِمْکَانِ الْاَمْرِ لَهُمْ فِیمَا قَدْ بَیَّنَهُ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ بِقَوْلِهِ فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا وَ بِقَوْلِهِ وَ ما مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَ فَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِکُم. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 333؛ احتجاج، ج 1، ص 248]

در این آیات دو مرتبه از او تشکّر نموده و می فرماید:«وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشّاكِرینَ»و «وَ سَنَجْزِی الشّاكِرینَ».(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 146 الی 148

متن:

وَ كَاَیِّنْ مِنْ نَبِیِّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ كَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما اَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللهُ یُحِبُّ الصّابِرینَ وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ اِلّا اَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ اِسْرافَنا فی اَمْرِنا وَ ثَبِّتْ اَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرینَ فَآتاهُمُ اللهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ اْلآخِرَةِ وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ

ص: 228


1- 288.. فی المجمع عن الباقر 7 انه اصاب علیًا (علیه السلام) یوم اُحد ستون جراحة و ان النّبی(صلی الله علیه و آله)امر ام سلیم و ام عطیة ان تداویاه فقالتا انا لا نعالج منه مکانًا الا انفتق مکان و قد خفنا علیه و دخل رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) و المسلمون یعودونه و هو قرحة واحدة فجعل یمسحه بیده و یقول ان رجلًا لقی هذا فی اللَّه فقد ابلى و اعذر فکان القرح الذی یمسحه رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) یلتئم فقال علی(علیه السلام) الحمد للَّه اذ لم افر و لم اُول الدبر فشکر اللَّه له ذلک فی موضعین من القرآن و هو قوله وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 305] تَفْسِیرِ الْقُشَیْرِیِّ قَالَ اَنَسُ بْنُ مَالِکٍ: اِنَّهُ اُتِیَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِعَلِیٍّ وَ عَلَیْهِ نَیِّفٌ وَ سِتُّونَ جِرَاحَةً. قَالَ اَبَانُ: اَمَرَ النَّبِیُّ اُمَّ سُلَیْمٍ وَ اُمَّ عَطِیَّةَ اَنْ تُدَاوِیَاهُ فَقَالَتَا قَدْ خِفْنَا عَلَیْهِ فَدَخَلَ النَّبِیُّ وَ الْمُسْلِمُونَ یَعُودُونَهُ وَ هُوَ قَرِحَةٌ وَ اَخَذَهُ فَجَعَلَ النَّبِیُّ یَمْسَحُهُ بِیَدِهِ وَ یَقُولُ اِنَ رَجُلًا لَقِیَ هَذَا فِی اللَّهِ لَقَدْ اُبْلِیَ وَ اَعْذَرَ فَکَانَ یَلْتَئِمُ فَقَالَ عَلِیٌّ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ اَفِرَّ وَ لَمْ اُوَلِّ الدُّبُرَ. فشکر الله تعالى له ذلک فی موضعین من القرآن و هو قوله تعالى: (سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ) (و سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِین). [مناقب آل ابی طالب(علیهم السلام)؛ج 2، ص 120]
لغات:

«وَهْن» به معنای ضعف [روحی] است،و پس از آن که می فرماید: «و ما ضعفوا» به خاطر این است که انکسار روح سبب انکسار جسم و ناتوانی جسم است،و اصل ضعف نقصان قوّه است. «استكانة» از کینه است. «بات بكینة» یعنی بنیّةٍ سیّئةٍ.«اسراف» تجاوز از حد است، و افراط نظیر آن است، و ضدّ این دو تقتیر است.

ترجمه:

چه بسیار از پیامبرانی که در رکاب آنان افراد پاک فراوانی جنگیدند و به خاطر سختی هایی که در راه خدا دیدند ضعیف و سست نشدند و تسلیم دشمن نگردیدند و خداوند صابران را دوست می دارد (146) و آنان سختی نداشتند جز آن که می گفتند: خدایا از گناهان و اسراف ما بگذر و قدم های ما را [در راه خود] ثابت نگهدار و ما را بر کافران پیروز گردان (147) از این رو خداوند پاداش دنیا و اجر نیکوی آخرت را به آنان عطا نمود همانا خداوند نیکو کاران را دوست می دارد (148).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

ربیّون، ده هزار نفر را گویند.(1)

امام صادق(علیه السلام) این آیه را چنین قرائت می نمود:

«وَ كَاَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قُتِلَ [قاتل] مَعَهُ رِبِّیُّونَ كَثِیرٌ» و می فرمود: ربّیون، هزارها و هزارها هستند.

ص: 229


1- 289.. و فی المجمع عن الباقر(علیه السلام) الربیون عشرة آلاف. [تفسیر صافی]

سپس می فرمود:«آری به خدا سوگند کشته می شدند.»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

خداوند در آیه ی«فَما وَهَنُوا لِما اَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ»می خواهد این گونه بیان بفرماید:که اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در احد کشته می شد همان گونه که شیطان فریاد زد نباید سبب ضعف و سستی مسلمانان می شد همان گونه که با کشته شدن پیامبران گذشته امّت ها ضعیف نشدند.(2)

مرحوم شیخ مفید در کتاب اختصاص درباره ی حدیث هفتاد فضیلت ویژه ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) که احدی با او در آن فضایل شریک نبوده با سند خود از ابن داب نقل نموده که آن حضرت(علیه السلام) هرگز اهل سسستی و تسلیم نبود.

سپس گوید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام)هنگامی که از جنگ اُحُد بازگشت هشتاد جراحت بر بدن او وارد شده بود به گونه ای که جراحت را به جراحت می دوختند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

به عیادت او آمد و او را همانند گوشت آمیخته به خودن دید از این رو گریان شد

ص: 230


1- 290..عن مَنْصُورُ بْنُ الْوَلِیدِ الصَّیْقَلُ اِنَّهُ سَمِعَ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام)قَرَاَ وَ کَاَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قُتِلَ[قاتل]مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ قَالَ اُلُوفٌ وَ اُلُوفٌ ثُمَّ قَالَ اِی وَ اللَّهِ یُقْتَلُون. [تفسیر صافی،ج 1، ص 306]
2- 291..قال ابو علی الطبرسی: من اسند الضمیر الذی فی «قتل» الى «نبی»، فالمعنى: کم من نبی قتل قبل ذلک النّبی، و کان مع ذلک النّبی جماعة کثیرة، فقاتل اصحابه بعده و ما وهنوا و ما فتروا. و قال: فعلى هذا یکون النّبی المقتول و الذین معه لا یهنون، بین الله سبحانه لو کان قتل النّبی(صلی الله علیه و آله) کما ارجف بذلک یوم احد، لما اوجب ذلک ان یضعفوا و یهنوا، کما لم یهن من کان مع الانبیاء بقتلهم. قال: و هو المروی عن ابی جعفر [تفسیر صافی، ج 1، ص 306؛ تفسیر برهان، ذیل آِیه از تفسیر مجمع البیان]

و به او فرمود مردی که این گونه در راه خدا مصیبت ببیند بر خدا حق است که پاداش او را آن گونه بدهد.

پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حالی که گریه می کرد در پاسخ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:پدر و مادر فدای شما باد، من خدا را شکر می کنم که خدا از من ندید که به شماپشت کنم و فرار نمایم.

سپس فرمود:

پدر و مادرم فدای شما باد، برای چه من از شهادت محروم مانده ام؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود: ان شاء الله شهادت به تو خواهد رسید.

سپس فرمود:

ابو سفیان قرار[جنگ مجدد]خود را منطقه حمراء الاسد قرار داد[به این خاطر من شما را به آن جا بسیج نمودم].

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

پدر و مادرم فدای شما باد،اگر من به قدری مجروح بودم که روی دست های مردم! قرار می گرفتم هرگز از شما تخلّف نمی کردم.

پس این آیه نازل شد:

«وَكَاَیِّنْ مِنْ نَبِیِّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ كَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما اَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُواوَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصّابِرینَ.»

سپس گوید:

و قبل از این،آیه ی«وَ ما كانَ لِنَفْسٍ اَنْ تَمُوتَ اِلّا بِاِذْنِ اللَّهِ كِتابًا مُؤَجَّلًا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ اْلآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشّاكِرینَ» درباره ی او نازل شد.

ص: 231

تا این که گوید:

پس از آن امیرالمؤمنین(علیه السلام) از جراحات خود شکایتی ننمود و لکن آن دو نفری که از ناحیه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای معالجه جراحات آن حضرت(علیه السلام) مامور شده بودند، نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: یا رسول الله! ما بر حال او هراس داریم چرا که زخم ها به زخم ها دوخته می شود و او درد خود را کتمان می کند.سپس گوید:

هنگامی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) از دنیا رحلت نمود، یک هزار اثر جراحت در بدن او از سر تا قدم وجود داشت! صلوات الله و سلامه علیه.(1)

ص: 232


1- 292..قال المفید;: اِنَّهُ انْصَرَفَ مِنْ اَحَدٍ وَ بِهِ ثَمَانُونَ جِرَاحَةً یَدْخُلُ الْفَتَائِلُ مِنْ مَوْضِعٍ وَ یَخْرُجُ مِنْ مَوْضِعٍ فَدَخَلَ عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)عَائِدًا وَ هُوَ مِثْلُ الْمُضْغَةِ عَلَى نَطْعٍ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)بَکَى فَقَالَ لَهُ اِنَّ رَجُلًا یُصِیبُهُ هَذَا فِی اللَّهِ لَحَقٌّ عَلَى اللَّهِ اَنْ یَفْعَلَ بِهِ وَیَفْعَلَ فَقَالَ مُجِیبًا لَهُ وَ بَکَى بِاَبِی اَنْتَ وَ اُمِّی الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَرَنِی وَلَّیْتُ عَنْکَ وَ لَافَرَرْتُ بِاَبِی وَ اُمِّی کَیْفَ حُرِمْتُ الشَّهَادَةَ قَالَ اِنَّهَا مِنْ وَرَائِکَ اِنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله):اِنَّ اَبَا سُفْیَانَ قَدْ اَرْسَلَ مَوْعِدَةُ بَیْنِنَا وَ بَیْنِکُمْ حَمْرَاءَ الْاَسَدِ فَقَالَ بِاَبِی اَنْتَ وَ اُمِّی وَ اللَّهِ لَوْ حُمِلْتُ عَلَى اَیْدِی الرِّجَالِ مَا تَخَلَّفْتُ عَنْکَ قَالَ فَنَزَلَ الْقُرْآنُ وَ کَاَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما اَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ وَ نَزَلَتِ الْآیَةُ فِیهِ قَبْلَهَا وَ ما کانَ لِنَفْسٍ اَنْ تَمُوتَ اِلَّا بِاِذْنِ اللَّهِ کِتابًا مُؤَجَّلًا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ ثُمَّ تَرْکُ الشِّکَایَةِ فِی اَلَمِ الْجِرَاحَةِ شَکَتِ الْمَرْاَتَانِ اِلَى رَسُولِ اللَّهِ9 مَا یَلْقَى وَ قَالَتَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ خَشِینَا عَلَیْهِ مِمَّا تَدْخُلُ الْفَتَائِلُ فِی مَوْضِعِ الْجِرَاحَاتِ مِنْ مَوْضِعٍ اِلَى مَوْضِعٍ وَ کِتْمَانُهُ مَا یَجِدُ مِنَ الْاَلَمِ قَالَ فَعُدَّ مَا بِهِ مِنْ اَثَرِ الْجِرَاحَاتِ عِنْدَ خُرُوجِهِ مِنَ الدُّنْیَا فَکَانَتْ اَلْفَ جِرَاحَةٍ مِنْ قَرْنِهِ اِلَى قَدَمِهِ(علیه السلام). [اختصاص شیخ مفید، ص158؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 32]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 149 الی 155

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِنْ تُطیعُوا الَّذینَ كَفَرُوا یَرُدُّوكُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ بَلِ اللهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ خَیْرُ النّاصِرینَ سَنُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِما اَشْرَكُوا بِاللهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطانًا وَ مَاْواهُمُ النّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظّالِمینَ وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللهُ وَعْدَهُ اِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِاِذْنِهِ حَتّى اِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی اْلاَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما اَراكُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ یُریدُ الدُّنْیا وَ مِنْكُمْ مَنْ یُریدُ اْلآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَكُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْكُمْ وَ اللهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ اِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى اَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوكُمْ فی اُخْراكُمْ فَاَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمِّ

لِكَیْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا ما اَصابَكُمْ وَ اللهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ ثُمَّ اَنْزَلَ عَلَیْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ اَمَنَةً نُعاسًا یَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ اَهَمَّتْهُمْ اَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ اْلاَمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ اِنَّ اْلاَمْرَ كُلَّهُ للَّهِِ یُخْفُونَ فی اَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَكَ یَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ اْلاَمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فی بُیُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ كُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ اِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِیَبْتَلِیَ اللهُ ما فی صُدُورِكُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فی قُلُوبِكُمْ وَ اللهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ اِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ اِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللهُ عَنْهُمْ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ حَلیمٌ

لغات:

«طاعت» موافقت با اراده ی مطاع و مرغّب در فعل است. «اجابت» نیز موافقت با

ص: 233

اراده است بدون ترغیب،و بعضی گفته اند:«طاعت»موافقت با امر آمر است.«سلطان»در این جا به معنای حجّت و برهان است و اصل آن قوّه است، و سلطان به معنای قوّه و به معنای برهان است، به خاطر قوّت برهان بر دفع باطل. «القاء» انداختن چیزی از اعیان است، مانند «و القی الالواح» و یا «فالقوا حبالهم» و در غیر اعیان نیز استعمال می شود مانند «سَنُلْقی فی قلبو الذین كفروا الرعب» و یا «و القیت علیك محبّةً». «اذ تحسّونهم» حسّ به معنای کشتن با استیصال است، و اصل آن از حساس است، مانند «هل تحسّ منهم من احدٍ» و قتل را به این خاطر حسّ گویند که حسّ را باطل می کند. «فَشَل» به معنای جبن و ترس است. «تُصعِدون» با ضمّ تاء و کسر عین به معنای حرکت از جایی به جای دیگر است و با فتح تا و عین به معنای بالا رفتن است چرا که فراریان احد از کوه ها بالا رفتند. «انحدار» به معنای رجوع است. «لا تلوون علی احدٍ» یعنی لا تعرجون علی احدٍ» و این نشانه شکست و منهزم شدن است.«نُعاس»به معنای خواب آلودگی است چنان که گفته شده شمشیر ازدست آنان می افتاد.«ضرب فی الارض»به معنای سیر در روی زمین است.«غزّیً»جمع غازی به معنای جنگجو و جهادگر است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید،اگر از کافران اطاعت کنید،آنان شما را به جاهلیّت باز می گردانند و زیانکار خواهید شد(149)بلکه باید از خداوندی که مولای شماست اطاعت نمایید و او بهترین یاور شما خواهد بود (150) به زودی ما [برای پیروزی شما] در دل های کافران ترس و هراس خواهیم انداخت، چرا که آنان بدون دلیل به خدای خود مشرک شده اند و جایگاه آنان آتش است و چه بدجایگاهی است برای ستم کاران (151) به راستی خداوند [در جنگ اُحُد] آنگاه که شما با اذن خدا دشمنان خود را

ص: 234

می کشتید وعده ی خود را برای شما محقّق نمود و این بود تا شما سست شدید و [به خاطر

غنایم جنگ] نزاع پیدا کردید و فرمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را عصیان نمودید و این بعد از آن بود که خداوند غنایمی را که دوست می داشتید به شما نشان داد و [در اثر آن نافرمانی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] برخی از شما دنیا را خواستید و برخی آخرت را و سپس خداوند برای آن که شما را بیازماید از تعقیب دشمنان منصرف تان نمود و از شما درگذشت، همانا خداوند نسبت به مومنان تفضّل و مرحمت دارد (152) به یاد بیاورید زمانی را که شما برای گریز از دشمن به کوه ها بالا می رفتید و به احدی توجّه نمی کردید درحالی که پیامبر شما را فرا می خواند و به این خاطر خداوند اندوهی بر اندوه شما افزود تا [به خود بیایید] و بر آن چه از دست داده اید و بلایی که دیده اید محزون نباشید و خداوند به

اعمال شما دانا و آگاه است. (153) سپس خداوند بعد از آن اندوه، آرامشی برای گروهی از شما فرو فرستاد و خواب سبکی بر شما چیره شد و گروهی فقط به فکر جان خود بودند و به خدای خود همانند زمان جاهلیت گمان ناحق می بردند و می گفتند:آیا ما را در این جنگ بهره ای از پیروزی هست؟به آنان بگو:همه امور مخصوص به خداست[یعنی شکست و پیروزی ما به دست خداست] آنان [یعنی منافقین] چیزی را در دل های خود پنهان می کردند و برای تو آشکار نمی کردند، آنان می گفتند: اگر ما به حق می بودیم نباید کشته می شدیم به آنان بگو: اگر شما در خانه های خود هم می ماندید، کسانی که شهادت برای آنان نوشته شده بود قطعا با پای خویش به قتلگاه خود می شتافتند و این صحنه ها برای این است که خداوند شما را آزمایش کند و آن چه در سینه های شماست آشکار شود و خداوند به آن چه در سینه هاست آگاه است. (154) به راستی آنان که هنگام روبه رو شدن دو لشکر پشت به دشمن نمودند شیطان آنان را به خاطر برخی از اعمال ناپسندشان گم راه نمود و خداوند از آنان درگذشت و او آمرزنده و حلیم است. (155)

ص: 235

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

مقصود از«اِنْ تُطیعُوا الَّذینَ كَفَرُوا»عبد الله بن ابیّ منافق است که با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به احد آمد و چون مسلمانان شکست خوردند به آنان گفت: بازگردید و به همان آیین پیشین خود [یعنی بت پرستی] پایدار باشید.

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «سَنُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ كَفَرُوا الرُّعْبَ» قریش و مشرکین مکّه اند؛ و مقصود از «وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ» وعده خداوند به پیروزی مسلمانان در احد می باشد.«اِذْ تَحُسُّونَهُمْ» یعنی«اذ تقتلونهم»؛و مقصود از«حَتّى اِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی اْلاَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ»عصیان اصحاب از عبد الله بن جبیر است که از او نافرمانی کردند؛ و مقصود از «مِنْ بَعْدِ ما اَراكُمْ ما تُحِبُّونَ» همان شهادت و کشته شدن در راه خداست که آنان از پیش دوست می داشتند؛ و مقصود از «مِنْكُمْ مَنْ یُریدُ الدُّنْیا» متخلّفین از دستور عبد الله بن جبیر هستند؛ و مقصود از «وَ مِنْكُمْ مَنْ یُریدُ اْلآخِرَةَ» عبد الله بن جبیر و پیروان اویند که در شعب باقی ماندند و به شهادت رسیدند.

سپس خداوند فراریان از جنگ اُحُد را یاد می کند و می فرماید: «اِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى اَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوكُمْ فی اُخْراكُمْ».

در روایت ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر «فَاَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمِّ» فرمود:غم و اندوه اوّل شکست و کشته شدن بود، و اندوه دوم مسلّط شدن خالد بن ولید بر آنان بود.

ص: 236

مقصود از«ما فاتَكُمْ»غنیمت بوده و مقصود از «ما اَصابَكُمْ»کشته شدن عبد الله بن جبیر و پیروان او بوده است.(1)

در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

در جنگ اُحُد دست های رسول خدا(صلی الله علیه و آله)شکست و مردم به کوه ها فرا کردند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آنان را صدا می زد«فاثابهم غَمًّا بِغَمِّ» و سپس خداوند نعاس را بر آنان نازل نمود.

حسین بن ابی العلا گوید:پرسیدم:«نعاس چیست؟»حضرت(علیه السلام)فرمود:«خواب»؛ و چون بیدار شدند گفتند: «ما کافر شدیم.»؛ از سویی ابو سفیان بالای کوه اُحُد رفت و بت هبل را بالا برد و گفت:«اعلی هبل»و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«الله اعلی و اجل» و در آن روز دست های رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و دندان مبارک او شکست و فرمود: «خدایا! تو به من وعده پیروزی دادی و اگر پیروزی حاصل نشود کسی تو را پرستش نخواهد نمود.» سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «آبی بیاور»؛ومحاسن خود را با آن آب شست.(2)

ص: 237


1- 293.. وَ فِی رِوَایَةِ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ فَاَثابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍ: فَاَمَّا الْغَمُّ الْاَوَّلُ فَالْهَزِیمَةُ وَ الْقَتْلُ، وَ اَمَّا الْغَمُّ الْآخَرُ فَاِشْرَافُ خَالِدِ بْنِ الْوَلِیدِ عَلَیْهِم [تفسیر برهان؛ تفسیر قمّی]
2- 294..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)وَ ذَکَرَ یَوْمَ اُحُدٍ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کُسِرَتْ رَبَاعِیَتُهُ اِنَّ النَّاسَ وَلَّوْا مُصْعِدِینَ فِی الْوَادِی وَ الرَّسُولُ یَدْعُوهُمْ فِی اُخْرَاهُمْ فَاَثَابَهُمْ غَمًّا بِغَمٍّ ثُمَّ اَنْزَلَ عَلَیْهِمُ النُّعَاسَ فَقُلْتُ النُّعَاسُ مَا هُوَ قَالَ الْهَمُّ فَلَمَّا اسْتَیْقَظُوا قَالُوا کَفَرْنَا وَ جَاءَ اَبُو سُفْیَانَ فَعَلَا فَوْقَ الْجَبَلِ بِاِلَهِهِ هُبَلَ فَقَالَ اعْلُ هُبَلُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)یَوْمَئِذٍ اللَّهُ اَعْلَى وَ اَجَلُّ فَکُسِرَتْ رَبَاعِیَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اشْتَکَتْ لِثَتُهُ وَ قَالَ: نَنْشُدُکَ یَا رَبِّ مَا وَعَدْتَنِی فَاِنَّکَ اِنْ شِئْتَ لَمْ تُعْبَدْ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَا عَلِیُّ اَیْنَ کُنْتَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَزِقْتُ الْاَرْضَ فَقَالَ ذَاکَ الظَّنُّ بِکَ فَقَالَ یَا عَلِیُّ ائْتِنِی بِمَاءٍ اَغْسِلْ عَنِّی. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 225؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 321]

عیّاشی از زراراه و حمران و محمّد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق(علیهما السلام) نقل نموده که آن حضرت(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «اِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا» فرمود:

این آیه درباره ی عقبة بن عثمان و عثمان بن سعد نازل شده است.(1)

هشام بن سالم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که مردم در جنگ اُحُد از گرد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پراکنده شدند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله)با صدای بلند فرمود:«خداوند به من وعده داده که دین من را بر همه ی ادیان غالب نماید.»پس دونفراز منافقین گفتند:«حال که شکست خورده ایم،ما را مسخره می کند!» [و نام آن دو منافق را راوی برده است].(2)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 156 الی 158

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذینَ كَفَرُوا وَ قالُوا ِلاِخْوانِهِمْ اِذا ضَرَبُوا فِی اْلاَرْضِ اَوْ كانُوا غُزًّى لَوْ كانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللهُ ذلِكَ حَسْرَةً فی قُلُوبِهِمْ وَ اللهُ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللهِ اَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ وَ لَئِنْ مُتُّمْ اَوْ قُتِلْتُمْ َلاِلَى اللهِ تُحْشَرُونَ

ص: 238


1- 295.. عَنْ اَحَدِهِمَا(علیهما السلام) فِی قَوْلِهِ اِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا فَهُوَ عُقْبَةُ بْنُ عُثْمَانَ وَ عُثْمَانُ بْنُ سَعْد. [تفسیر برهان، ج 1، ص 225]
2- 296.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا انْهَزَمَ النَّاسُ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) یَوْمَ اُحُدٍ نَادَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اِنَّ اللَّهَ قَدْ وَعَدَنِی اَنْ یُظْهِرَنِی عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْمُنَافِقِینَ وَ سَمَّاهُمَا فَقَدْ هُزِمْنَا وَ یَسْخَرُ بِنَا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 225]
لغات:

«ضرب فی الارض»سیر در روی زمین است،و اصل آن ضرب با دست است،و«غُزًّی»جمع غازی مانند ضُرَّب و ضارب و طُلّب و طالب است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید،مانند کافران[و منافقان]نباشیدکه درباره ی برادران مومن خود که در سفر جنگ و یا در جبهه کشته شدند گفتند: اگر آنان به جنگ و جبهه نرفته بودند و نزد ما بودند نمی مردند و کشته نمی شدند. گفته ی آنان سبب شد تا خداوند در دل های آنان حسرتی قرار بدهد، در حالی که خداست که زنده می کند و می میراند و خداست که به اعمال شما آگاه است. (156) حقّا اگر شما در راه خدا کشته شوید و یا بمیرید مغفرت و آمرزش و رحمت خدا برای شما بهتر از اموالی است که آنان جمع می کنند (157) و حقّا اگر بمیرید و یا کشته شوید به سوی خدا باز خواهید گشت. (158)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

جابر بن یزید گوید:از امام باقر(علیه السلام)درباره ی آیه ی«وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ اَوْ مُتُّمْ»سوال نمودم؛و آن حضرت به من فرمود:«آیا تو می دانی«سبیل الله»چیست؟»گفتم:«نه والله، جز آن که از شما بشنوم.» حضرت(علیه السلام) فرمود: «سبیل الله، علی(علیه السلام) و ذریّه ی اویند و کسی که در راه ولایت آنان کشته شود، در راه خدا کشته شده است.»

سپس فرمود:«احدی ایمان به این آیه پیدا نمی کند مگر آن که برای او[پاداش] کشته شدن و پاداش مردن خواهد بود؛ چرا که هر کس کشته شود باز زنده می شود تا بمیرد و اگر بمیرد باز زنده می شود تا کشته شود.»(1)

ص: 239


1- 297..عَنْ جَابِرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ اَوْ مُتُّمْ قَالَ فَقَالَ اَ تَدْرِی مَا سَبِیلُ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لَاوَ اللَّهِ اِلَّا اَنْ اَسْمَعَهُ مِنْکَ قَالَ سَبِیلُ اللَّهِ هُوَ عَلِیٌّ(علیه السلام) وَ ذُرِّیَّتُهُ وَ سَبِیلُ اللَّهِ مَنْ قُتِلَ فِی وَلَایَتِهِ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَنْ مَاتَ فِی وَلَایَتِهِ مَاتَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ. B عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ اَوْ مُتُّمْ فَقَالَ: «یَا جَابِرُ اَ تَدْرِی مَا سَبِیلُ اللَّهِ»؟ قُلْتُ: لَاوَ اللَّهِ اِلَّا اِذَا سَمِعْتُ مِنْکَ، فَقَالَ:«الْقَتْلُ فِی سَبِیلِ عَلِیٍّ(علیه السلام) وَ ذُرِّیَّتِهِ، فَمَنْ قُتِلَ فِی وَلَایَتِهِ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَ لَیْسَ مِنْ اَحَدٍ یُؤْمِنُ بِهَذِهِ الْآیَةِ اِلَّا وَ لَهُ قَتْلَةٌ وَ مَیْتَةٌ، اِنَّهُ مَنْ قُتِلَ یُنْشَرُ حَتَّى یَمُوتَ، وَ مَنْ مَاتَ یُنْشَرُ حَتَّى یُقْتَلَ» [تلفیق از دو حدیث] [معانی الاخبار، ص167؛ مختصر بصائر الدرجارت، ص25]

در تفسیر عیّاشی جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت درباره ی آیه ی «وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ اَوْ مُتُّمْ»فرمود:«آیا تو می دانی«سبیل الله»چیست؟»جابر گوید:گفتم: «من چیزی نمی دانم جز آن که از شما بشنوم.»

حضرت فرمود:«سبیل الله،علی(علیه السلام)و ذریّه ی اویندوکسی که در راه ولایت آنان کشته شود و یا بمیرد،در راه خدا مرده است.»(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 159 الی 161

متن:

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلاَمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَوَكِّلینَ اِنْ یَنْصُرْكُمُ اللهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ اِنْ یَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ

ص: 240


1- 298..عَنْ جَابِرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: (وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ اَوْ مُتُّمْ) قَالَ اَتَدْرِی یَا جَابِرُ مَا سَبِیلُ اللَّهِ فَقُلْتُ لَاوَ اللَّهِ اِلَّا اَنْ اَسْمَعَهُ مِنْکَ قَالَ سَبِیلُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَ ذُرِّیَّتُهُ فَمَنْ قُتِلَ فِی وَلَایَتِهِ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَنْ مَاتَ فِی وَلَایَتِهِ مَاتَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَیْسَ مَنْ یُؤْمِنُ مِنْ هَذِهِ الْاُمَّةِ اِلَّا وَ لَهُ قِتْلَةٌ وَ مِیتَةٌ. قَالَ: اِنَّهُ مَنْ قُتِلَ یُنْشَرُ حَتَّى یَمُوتَ وَ مَنْ مَاتَ یُنْشَرُ حَتَّى یُقْتَل. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 225]

وَ عَلَى اللهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ وَ ما كانَ لِنَبِیِّ اَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَاْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثُمَّ تُوَفّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ

لغات:

«فظّ غلیظ القلب»به معنای جفاکار قسیّ القلب است.«فظاظة»خشونت کلام است و اصل «فظاظة»جفوة یعنی جفا کاری و حق ناشناسی است،و«فضّ»به ضاد به معنای جدایی و تفریق است، و «اِنفضاض» به معنای تفرّق است. «مشاورة و شِوار» مشورت کردن است، و «شاورت فلانًا» یعنی رای خود را با او اظهار نمودم و رای او را شنیدم.«عزم» به معنای عقد قلب است درباره ی چیزی که بخواهی به آن عمل کنی، و عزیمت نیز به همین معناست، و «عزمت علیك» به معنای اقسمت علیک نیز آمده است.«توكّل» اظهار عجز و اعتماد به غیر است، و توکّل بر خدا تفویض امر است به او. «غلول» به معنای خیانت است، و «غِلّ» به منای حِقْد و کینه است.

ترجمه:

[ای رسول من!]تو،به برکت الهی برای مردم!نرم خوی[و مهربان]شدی و اگر تندخو و سخت دل می بودی قطعا آنان از اطراف تو پراکنده می شدند،پس تو از آنان بگذر و برایشان استغفار کن و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی،بر خدا توکّل کن، چرا که خداوند توکّل کنندگان را دوست می دارد (159) اگر خدا شما را یاری کند هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد و اگر او دست از یاری شما بردارد چه کسی شما را یاری خواهد نمود؟! مومنان باید تنها بر خدا توکّل نمایند (160) هیچ پیامبری خیانت نمی کند و هر کس خیانت ورزد، روز قیامت با خیانت خود خواهد آمد و هر کسی کیفر عمل خود را دریافت می کند و ظلمی به آنان نخواهد شد (161)

ص: 241

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

عبد الله بن فضل هاشمی گوید:از امام صادق(علیه السلام)از تفسیر آیه ی«وَ ما تَوْفِیقِی اِلَّا بِاللَّهِ»(1)وآیه«اِنْ یَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ اِنْ یَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ»

سوال نمودم، فرمود:

هنگامی که بنده از امر خدا اطاعت می کند و عمل او مطابق و موافق امر خداوند است، آن بنده موفق شمرده می شود و هنگامی که بنده ای اراده ی گناه می کند و خداوند از گناه او جلوگیری می کند و او آن گناه را انجام نمی دهد،ترک آن گناه،توفیق خدا بوده است و هرگاه خداوند از گناه بنده ی خود جلوگیری نکند تا او مرتکب آن گناه شود خداوند او را خوار نموده و یاری نکرده است [و بدون توفیق بوده].(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

یکی از اعراب بادیه نشین نزد یکی از قبیله ی بنی عامر آمد و سراغ رسول خدا(صلی الله علیه و آله)را گرفت و مردم به او گفتند: آن حضرت به گردش رفته پس او را نیافت و باز گفتند او به منی رفته و باز او را نیافت تا گفتند او در عرفات است و در عرفات

ص: 242


1- 299.. سوره ی هود، آیه ی 88.
2- 300..قَالَ فَقُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ ما تَوْفِیقِی اِلَّا بِاللَّهِ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ اِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ فَقَالَ اِذَا فَعَلَ الْعَبْدُ مَا اَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مِنَ الطَّاعَةِ کَانَ فِعْلُهُ وِفْقًا لِاَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُمِّیَ الْعَبْدُ بِهِ مُوَفَّقًا وَ اِذَا اَرَادَ الْعَبْدُ اَنْ یَدْخُلَ فِی شَیْءٍ مِنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَحَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَیْنَهُ وَ بَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَةِ فَتَرَکَهَا کَانَ تَرْکُهُ لَهَا بِتَوْفِیقِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ وَ مَتَى خَلَّى بَیْنَهُ وَ بَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَةِ فَلَمْ یَحُلْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا حَتَّى یَرْتَکِبَهَا فَقَدْ خَذَلَهُ وَ لَمْ یَنْصُرْهُ وَ لَمْ یُوَفِّقْهُ. [توحید صدوق، ص 242؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 323]

گفتند: او در مشعر الحرام است و چون او را در مشعر الحرام یافت،گفت:پیامبر را برای من توصیف کنید تا او را بشناسم، مردم گفتند: هنگامی که تو او را وسط مردم دیدی از جلالت او می فهمی که او پیامبر است. اعرابی گفت: او را برای من توصیف کنید تا نخواهم از کسی سوال کنم. پس مردم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را برای او توصیف نمودند و گفتند: او چنین و چنان است.

پس اعرابی آمد و چون نگاهش به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) افتاد و ایشان را شناخت چوب دستی خود را بالای سر شتر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار داد، مردم به او گفتند: چرا گستاخی می کنی؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: او را رها کنید او مردی عاقل و داناست.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)به او فرمود:چه می خواهی؟ اعرابی گفت: نامه های شما به ما رسیده که فرموده ای:نماز را به پا دارید و زکات را پرداخت کنید و به حجّ خانه ی خدا بروید و غسل جنابت انجام بدهید، اکنون قوم من مرا نزد شما فرستاده اند و من می خواهم شما را سوگند بدهم و می ترسم که عصبانی شوید.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من خشمگین نمی شوم، من کسی هستم که خداوند در تورات و انجیل مرا محمّد و رسول و مجتبی و مصطفی نامیده است و البته کسی که اهل فحش و فریاد زدن در بازار نیست پاسخ بدی را، به بدی نمی دهد بلکه پاسخ بدی را به خودبی می دهد. پس تو هر چه می خواهی از من بپرس، من کسی هستم که خداوند در قرآن در وصف او گفته است: «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» بنابراین هر چه می خواهی از من بپرس.

اعرابی گفت:آیا آن خداوندی که آسمان ها را بدون ستون آفریده او تو را به پیامبری فرستاده است؟!رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود: آری، او مرا فرستاده است.

اعرابی گفت: من تو را سوگند می دهم به آن خدایی که آسمان ها را برافراشته آیا او

ص: 243

بر تو کتاب[قرآن]نازل نموده؟!و تو را به نماز و زکات دستور داده است؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری.

اعرابی گفت:«پس ما به خدا و پیامبرانش وکتابش و به قیامت و بعث و نشور و میزان و موقف حلال و حرام کلّا ایمان می آوریم».و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)برای او استغفار نمود و در حقّش دعا کرد.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هیچ تنهایی وحشتناک تر از عجب و خودپسندی نیست و هیچ یاوری بهتر از مشورت نیست. (2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

کسی که اصرار بر رای خود داشته باشد هلاک می شود و کسی که با دیگران مشورت کند با عقول آنان شریک شده است.(3)

و فرمود:

مشورت عین هدایت است و کسی که به رای خود متّکی باشد خود را در خطر انداخته است.(4)

ص: 244


1- 301.. تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 227؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 323.
2- 302..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)عَنْ آبَائِهِ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله)قَالَ:قَالَ لِعَلِیٍّ (علیه السلام) یَا عَلِیُّ اُوصِیکَ بِوَصِیَّةٍ فَاحْفَظْهَا عَنِّی فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ اَوْصِ فَکَانَ فِی وَصِیَّتِهِ اَنْ قَالَ... وَ لَاوَحْدَةَ اَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَامُظَاهَرَةَ اَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ [تفسیر صافی از المحاسن، ج 1، ص 17]
3- 303.. وَ قَالَ(علیه السلام) مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَاْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا. [تفسیر صافی، از نهج البلاغه: کلمات قصار: 163]
4- 304.. وَ قَالَ(علیه السلام): وَ الِاسْتِشَارَةُ عَیْنُ الْهِدَایَةِ وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَاْیِه [تفسیر صافی، از نهج البلاغه، ص 207]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

با کسانی که از خدا می ترسند[و اهل تقوا هستند] مشورت کن.(1)

حضرت جواد(علیه السلام) به علی بن مهزیار نوشت:

از فلانی برای من مشورت کن و صلاح مرا از او بخواه چرا که او مصالح شهر خودو بر خورد با سلاطین را می داند و مشورت مبارک است و سپس این آیه را که خداوند می فرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلاَمْرِ» تلاوت نمود و فرمود: مشورت طلب خیر است.(2)

و در تفسیر قمّی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر آیه ی «وَ مَنْ یَغْلُلْ یَاْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ» فرمود:

کسی که در دنیا خیانت کند،روز قیامت خیانت خود را در دوزخ می بیند و او را تکلیف می کنند تا داخل دوزخ برود و خیانت خود را از دوزخ خارج نماید.(3)

ص: 245


1- 305..عَنْ سُفْیَانَ الثَّوْرِیِّ قَالَ:لَقِیتُ الصَّادِقَ بْنَ الصَّادِقِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام)فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَوْصِنِی، فَقَالَ لِی: یَا سُفْیَانُ... وَ شَاوِرْ فِی اَمْرِکَ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل. [تفسیر صافی از خصال شیخ صدوق، ج 1، ص 169]
2- 306.. عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ: کَتَبَ اِلَیَّ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) اَنْ سَلْ فُلَانًا یُشِیرُ عَلَیَّ وَ یَتَخَیَّرُ لِنَفْسِهِ فَهُوَ یَعْلَمُ مَا یَجُوزُ فِی بَلَدِهِ وَ کَیْفَ یُعَامِلُ السَّلَاطِینَ فَاِنَّ الْمَشُورَةَ مُبَارَکَةٌ قَالَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ فَاِنْ کَانَ مَا یَقُولُ مِمَّا یَجُوزُ کُنْتُ اُصَوِّبُ رَاْیَهُ وَ اِنْ کَانَ غَیْرَ ذَلِکَ رَجَوْتُ اَنْ اَضَعَهُ عَلَى الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ اِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ قَالَ یَعْنِی الِاسْتِخَارَة. [تفسیر صافی، ج 1، ص 210]
3- 307.. وَ فِی رِوَایَةِ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ: ما کانَ لِنَبِیٍّ اَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَاْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ صَدَقَ اللَّهُ لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَجْعَلَ نَبِیًّا غَالًّا وَ مَنْ یَغْلُلْ یَاْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مَنْ غَلَ شَیْئًا رَآهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی النَّارِ ثُمَّ یُکَلَّفُ اَنْ یَدْخُلَ اِلَیْهِ فَیُخْرِجَهُ مِنَ النَّارِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 311]

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود گوید:

آیه ی«وَ ما كانَ لِنَبِیِّ اَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَاْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ»در جنگ بدر نازل شد و سبب نزول آن این بود که در بین غنایم قطیفه ی سرخی بود ومفقودگردید و یکی از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله)گفت: قطیفه چه شده است؟ و من گمانم این است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آن را گرفته باشد.پس خداوند این آیه را نازل نمود و مردی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: فلانی قطیفه ای را برداشته و در فلان محل زیر خاک نموده است. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد تا آن محل را حفر کردند و قطیفه را بیرون آوردند.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رضایت مردم را نمی توان به دست آورد و زبان های آنان را نمی شود کنترل نمود.سپس فرمود:

آیا این مردم در جنگ بدر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را درباره ی آن قطیفه حمرا متّهم نکردند و خداوند آن را آشکار نمود و پیامبر خود را از این اتهام پاک کرد؟! و سپس این آیه

را تلاوت فرمود: «وَ ما كانَ لِنَبِیِّ اَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَاْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ».(2)

ص: 246


1- 308.. وَ اَمَّا قَوْلُهُ وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ اَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَاْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَاِنَّ هَذِهِ نَزَلَتْ فِی حَرْبِ بَدْرٍ، وَ هِیَ مَعَ الْآیَاتِ الَّتِی فِی الْاَنْفَالِ فِی اَخْبَارِ بَدْرٍ، وَ قَدْ کُتِبَتْ فِی هَذِهِ السُّورَةِ مَعَ اَخْبَارِ اُحُدٍ، وَ کَانَ سَبَبُ نُزُولِهَا اَنَّهُ کَانَ فِی الْغَنِیمَةِ الَّتِی اَصَابُوهَا یَوْمَ بَدْرٍ قَطِیفَةٌ حَمْرَاءُ فَفُقِدَتْ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ اَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا لَنَا لَانَرَى الْقَطِیفَةَ مَا اَظُنُّ اِلَّا اَنَ رَسُولَ اللَّهِ اَخَذَهَا،فَاَنْزَلَ اللَّهُ فِی ذَلِکَ، وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ اَنْ یَغُلَ... الخ. فَجَاءَ رَجُلٌ اِلَى رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ اِنَّ فُلَانًا غَلَّ قَطِیفَةً فَاَخْبَاَهَا هُنَالِکَ، فَاَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِحَفْرِ ذَلِکَ الْمَوْضِعِ فَاَخْرَجَ الْقَطِیفَةَ. [تفسیر القمّی، ج 1، ص 127]
2- 309.. قَالَ عَلْقَمَةُ فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ(علیه السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اِنَّ النَّاسَ یَنْسُبُونَنَا اِلَى عَظَائِمِ الْاُمُورِ وَ قَدْ ضَاقَتْ بِذَلِکَ صُدُورُنَا فَقَالَ(علیه السلام) یَا عَلْقَمَةُ اِنَّ رِضَا النَّاسِ لَایُمْلَکُ وَ اَلْسِنَتَهُمْ لَاتُضْبَطُ وَ کَیْفَ تَسْلَمُونَ مِمَّا لَمْ یَسْلَمْ مِنْهُ اَنْبِیَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّه... اَ لَمْ یَنْسُبُوهُ یَوْمَ بَدْرٍ اِلَى اَنَّهُ اَخَذَ لِنَفْسِهِ مِنَ الْمَغْنَمِ قَطِیفَةً حَمْرَاءَ حَتَّى اَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَطِیفَةِ وَ بَرَّاَ نَبِیَّهُ(صلی الله علیه و آله) مِنَ الْخِیَانَةِ وَ اَنْزَلَ بِذَلِکَ فِی کِتَابِهِ وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ اَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَاْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَة [تفسیر صافی، ج 1، ص 310 و 311؛ الامالی (للصدوق)، النص، ص 104]B

سوره ی آل عمران [3]، آیات 162 الی 164

متن:

اَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللهِ وَ مَاْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللهِ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ اِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولًا مِنْ اَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ اِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ

لغات:

«باءَ» یعنی رَجَع، و «باءَ بذنبه یَبوء» اذا رجع به، و «بوّاته منزلًا» یعنی هیّاته له.«سَخَط» از ناحیه خداوند،اراده ی عقاب است برای مستحق عقاب،و«غیظ»هیجان نفس است و بر خداوند گفته نمی شود.و«مصیر» به معنای مرجع است، و مرجع بازگشت به حال قبل است، و انقلاب بازگشت به خلاف حال قبل است، از این رو گفته نمی شود «رجع الطین خَزَفا» و «درجة» به معنای مرتبه و منزلت است، و ترقّی در علم درجه ی بعد از درجه یعنی منزلت بعد از منزلت است مانند پله های نردبان. «منّ» به معنای قطع است، و به معنای نعمت نیز می باشد.

ص: 247

ترجمه:

آیا کسی که از خشنودی خدا پیروی می کند مانند کسی است که به خشم خدا باز گشته و جایگاهش جهنّم خواهد بود؟وچه بد بازگشتی است برای او(162)آنان را درجاتی است نزد خداوند و خداوند به آن چه می کنند بیناست.(163)به راستی خداوند بر مومنان منت نهاد و پیامبری از خودشان درمیان آنان مبعوث نمود تا آیات خدا را برای آنان بخواند و[از آلودگی های اخلاقی] پاک شان کند و کتاب خدا و حکمت[های دین] را به آنان بیاموزد و حقّا آنان پیش از آن در گم راهی آشکاری بودند. (164)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

عمّار ساباطی گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه ی «اَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ» سوال نمودم، فرمود:

مقصود از«اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ»ائمّه:هستند.سپس فرمود: به خدا سوگند، ای عمّار،آنان معیار درجات مومنین اند و خداوند مومنین را به سبب ولایتی که نسبت به ما دارند پاداش اعمال شان را دو چندان می کند و درجات آنان را بالا می برد!!(1)

عمّار بن مروان گوید: من درباره ی آیه ی فوق از امام صادق(علیه السلام) سوال نمودم.

حضرت فرمود:

به خدا سوگند، «اَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ» ائمّه: هستند و مومنین به سبب ولایتشان

ص: 248


1- 310.. عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَاْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ هُمُ الْاَئِمَّةُ وَ هُمْ وَ اللَّهِ یَا عَمَّارُ دَرَجَاتٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ بِوَلَایَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ اِیَّانَا یُضَاعِفُ اللَّهُ لَهُمْ اَعْمَالَهُمْ وَ یَرْفَعُ اللَّهُ لَهُمُ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى. [اصول کافی، ج 1، ص 356]

نسبت به ما درجاتی پیدا می کنند وپاداش اعمال شان را خداوند دو چندان می کند و درجات آنان را بالا می برد.

سپس فرمود:

ای عمّار!به خدا سوگند مقصود از«كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَاْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ» کسانی هستند که حقّ علیّ بن ابی طالب(علیهما السلام) و حقّ ما ائمّه اهلالبیت را انکار نمودند و به سخط و خشم خدا بازگشتند.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

مقصود از درجات در آیه ی«هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ»درجاتی است که فاصله هر کدام با دیگری به اندازه ی فاصله بین زمین و آسمان است(2)

علی بن ابراهیم قمی; گوید:

آیه ی«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ اِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولًا» مربوط به آل محمّد(علیهم السلام) است.(3)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

سه خصلت است که اگر در کسی یافت شود و یا یکی از آن ها در او یافت شود

ص: 249


1- 311.. عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ اَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَاْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ فَقَالَ هُمْ الْاَئِمَّةُ وَ اللَّهِ یَا عَمَّارُ دَرَجاتٌ لِلْمُؤْمِنِینَ عِنْدَ اللَّهِ وَ بِمُوَالاتِهِمْ وَ بِمَعْرِفَتِهِمْ اِیَّانَا یُضَاعِفُ اللَّهُ لِلْمُؤْمِنِینَ حَسَنَاتِهِمْ وَ یَرْفَعُ لَهُمُ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى وَ اَمَّا قَوْلُهُ یَا عَمَّارُ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ اِلَى قَوْلِهِ الْمَصِیرُ فَهُمْ وَ اللَّهِ الَّذِینَ جَحَدُوا حَقَّ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) وَ حَقَّ الْاَئِمَّةِ مِنَّا اَهْلَ الْبَیْتِ فَبَاءُوا لِذَلِکَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 229]
2- 312.. وَ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) اَنَّهُ ذَکَرَ قَوْلَ اللَّهِ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ الدَّرَجَةُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ اِلَى الْاَرْض. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 229]
3- 313.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 129.

در قیامت زیر سایه ی عرش خدا قرار خواهد گرفت، روزی که سایه ی رحمتی جز سایه ی رحمت خدا نیست: 1. کسی که هر چه برای خود می خواهد برای مردم! نیز بخواهد. 2. کسی که قدمی برندارد و حرکتی نکند تا بداند در آن خشنودی خداو یا خشم او هست. 3. کسی که تا عیوب خود را برطرف نکند عیب کسی را نگوید و چنین کسی همواره مشغول به عیوب خود خواهد بود.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 165 الی 168

متن:

اَوَ لَمّا اَصابَتْكُمْ مُصیبَةٌ قَدْ اَصَبْتُمْ مِثْلَیْها قُلْتُمْ اَنّى هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِكُمْ اِنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ ما اَصابَكُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِاِذْنِ اللهِ وَ لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنینَ وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَ نافَقُوا وَ قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ اَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالًا لاَتَّبَعْناكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ یَوْمَئِذٍ اَقْرَبُ مِنْهُمْ لِْلایمانِ یَقُولُونَ بِاَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ وَ اللهُ اَعْلَمُ بِما یَكْتُمُونَ الَّذینَ قالُوا ِلاِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ اَطاعُونا ما قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ اَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ اِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ

ص: 250


1- 314.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثَلَاثُ خِصَالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ اَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ کَانَ فِی ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَوْمَ لَاظِلَّ اِلَّا ظِلُّهُ رَجُلٌ اَعْطَى النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ مَا هُوَ سَائِلُهُمْ لَهَا وَ رَجُلٌ لَمْ یُقَدِّمْ رِجْلًا وَ لَمْ یُؤَخِّرْ اُخْرَى حَتَّى یَعْلَمَ اَنَّ ذَلِکَ لِلَّهِ فِیهِ رِضًى اَوْ سَخَطٌ وَ رَجُلٌ لَمْ یَعِبْ اَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِعَیْبٍ حَتَّى یَنْفِیَ ذَلِکَ الْعَیْبَ مِنْ نَفْسِهِ فَاِنَّهُ لَایَنْفِی مِنْهَا عَیْبًا اِلَّا بَدَا لَهُ عَیْبٌ وَ کَفَى بِالْمَرْءِ شُغُلًا بِنَفْسِهِ عَنِ النَّاسِ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 337؛ اصول کافی، ج 2، ص 174]
لغات:

«فَادرؤا»یعنی فَادفَعوا و«مصیبت»در آیه ی اوّل کشته شدن هفتاد شهید احد است و مقصود از «اصبتم مثلیها»هفتاد کشته و هفتاد اسیری است که در بدر از دشمن گرفته شد.«انّی هذا» اشاره به اعتراض برخی است که در احد، گفتند: «رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وعده پیروزی داد در حالی که ما شکست خوردیم» و «قل هو من عند انفسكم» پاسخ آن اعتراض است که شما گفتید: اسیران را نمی کشیم و در سال آینده به اندازه ی آنان کشته می شویم. «یوم التقی الجمعان» روز جنگ اُحُد است.

ترجمه:

آیا شما که[در جنگ اُحُد]هفتاد شهید داشتید و در بدر دو برابر آن را از دشمن گرفتید،باز گفتید: برای چه ما هفتاد شهید دادیم؟!ای رسول من، به آنان بگو: این به خاطر خودتان بود [که در جنگ اُحُد از فرمان پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) تخلف نمودید و یا پس از جنگ

بدر درخواست آزادی اسرا را نمودید و فدیه گرفتید]و خداوند بر هر چیزی تواناست.(165)

آن چه در روز[جنگ اُحُد]با رو برو شدن دو سپاه بر سر شما آمد با اذن خدا و برای روشن شدن وضع مومنین (166) و منافقین بود [چرا که] به منافقین گفته شد: بیایید در راه خدا بجنگید و یا از خود دفاع کنید و آنان [درجواب پیامبر(صلی الله علیه و آله)] گفتند: اگر ما

احساس نیاز نمودیم از تو حمایت خواهیم نمود. آنان در آن روز به کفر نزدیک تر از ایمان

بودند،آنان به زبان های خود چیزی را می گویند که در قلوب آنان نیست وخدا به آن چه آنان پنهان می کنند داناتر است. (167) آنان [منافقین] کسانی بودند که از شرکت در جنگ خودداری نمودند و به برادران خود [که علاقه به شهادت داشتند] گفتند اگر آنان که کشته شدند از ما پیروی نموده بودند کشته نمی شدند، به آنان بگو: اگر راست می گویید مرگ را از خود دور کنید. (168)

ص: 251

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) فرمود

مسلمانان در جنگ بدر از لشکر ابوسفیان هفتاد نفر را کشتند و هفتاد نفر را اسیر کردند و چون جنگ اُحُد فرارسید هفتاد نفر از آنان شهید شدند و به این خاطر غمگین شدند و گفتند: «انّی هذا»وخداوند در پاسخ آنان فرمود:«قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِكُمْ».یعنی این به خاطر آن است که در جنگ بدر نسبت به اسرا که باید کشته می شدند فدیه گرفتن را انتخاب نمودید.(1)

مرحوم قمّی در تفسیر خود گوید:

حکم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)در اسرای بدر اعدام بود و لکن انصار به آن حضرت گفتند:یا رسول الله!آنان را به ما ببخش واعدام نکن تا ما به خاطر آنان از دشمن فدیه بگیریم. پس جبرییل(علیه السلام) نازل شد و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: خداوند فدیه گرفتن را برای آنان حلال نمود مشروط به آن که در سال آینده [در جنگ اُحُد] هفتاد نفر از آنان شهید شوند و چون این خبر را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان داد،گفتند: ما راضی هستیم که در این سال از مشرکین فدیه بگیریم و نیروی مالی پیدا بکنیم و در سال آینده هفتاد نفر از ما شهید شویم و به بهشت برویم. و چون چنین کردند و هفتاد نفر آنان در جنگ اُحُد شهید شدند، به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: شما به ما وعده ی پیروزی می دادید،

ص: 252


1- 315 .. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی قَوْلِ اللَّهِ اَ وَ لَمَّا اَصابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ قَدْ اَصَبْتُمْ مِثْلَیْها قَالَ کَانَ الْمُسْلِمُونَ قَدْ اَصَابُوا بِبَدْرٍ مِائَةً وَ اَرْبَعِینَ رَجُلًا قَتَلُوا سَبْعِینَ رَجُلًا وَ اَسَرُوا سَبْعِینَ فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ اُحُدٍ اُصِیبَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ سَبْعُونَ رَجُلًا قَالَ فَاغْتَمُّوا بِذَلِکَ فَاَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اَ وَ لَمَّا اَصابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ قَدْ اَصَبْتُمْ مِثْلَیْها. [تفسیر صافی، ج 1، ص 311 و رواه فی المجمع عن امیرالمؤمنین(علیه السلام)]

برای چه هفتاد نفر از ما شهید شدند؟! پس این آیه نازل شد «اَوَ لَمّا اَصابَتْكُمْ مُصیبَةٌ قَدْ اَصَبْتُمْ مِثْلَیْها قُلْتُمْ اَنّى هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِكُمْ».(1) [این حدیث با مضامینش چندین بار تکرار شده است]

سوره ی آل عمران [3]، آیات 169 الی 175

متن:

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ اَمْواتًا بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضْلٍ وَ اَنَّ اللهَ لا یُضیعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنینَ الَّذینَ اسْتَجابُوا للَّهِِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما اَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ اَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا اَجْرٌ عَظیمٌ الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ ایمانًا وَ قالُوا حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللهِ وَ اللهُ ذُو فَضْلٍ عَظیمٍ اِنَّما ذلِكُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ اَوْلِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ

ص: 253


1- 316.. و کان الحکم فی الاسارى یوم بدر القتل فقامت الانصار فقالوا یا رسول اللَّه هبهم لنا و لا تقتلهم حتّى نفادیهم فنزل جبرائیل فقال: انّ اللَّه قد اباح لهم الفداء ان یاخذوا من هؤلاء القوم و یطلقوهم على ان یستشهد منهم فی عام قابل بعدد من یاخذون منه فداء فاخبرهم رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) بهذا الشرط فقالوا: قد رضینا به ناخذ العام الفداء من هؤلاء و نتقوى به و یقتل منّا فی عام قابل بعدد من ناخذمنه الفداء و ندخل الجنة فاخذوا منهم الفداء و اطلقوهم فلمّا کان یوم اُحد قتل من اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله)سبعون فقالوا:یا رسول اللَّه ما هذا الذی اصابنا و قد کنت تعدنا النصر؟!فانزل اللَّه(اَ وَ لَمَّا اَصابَتْکُمْ) الآیة الی قوله: (هُوَ مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِکُمْ) ای بما اشترطتم یوم بدر [تفسیر صافی، ج 1، ص 312؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 325]
لغات:

«البشارة»اصل بشارت از بَشَره است،چرا که شادی از آن مشاهده می شود.«لحقت»و الحقت به یک معناست، و الحقت متعدّی به یک مفعول است، و برخی گفته اند: لحقت به معنای ملحق شدن است و الحقت به معنای ملحق نمودن است. «نعمت» منفعت و بهره ای است که نیاز به شکر دارد. «استجاب و اجاب» به یک معناست،و بعضی گفتهاند: «استجاب» طلب اجابت است، و «اجاب» فعل اجابت است. «قرح»به معنای جرح است، و اصل آن به معنای خالص از کدورت است، و «ماء قراح» یعنیماء خالص، و «قراح از زمین» زمینی است که از شوره زاری و امثال آن خالص باشد.«حسبنا الله» یعنی کفانا الله، و اصل آن از حساب است، و «حُسبان» به معنای مظنّه است.«وكیل» به معنای حفیظ است، و برخی گفتهاند: به معنای ولیّ و قائم به تدبیر است.

ترجمه:

هرگز گمان نبرید که کشته شدگان در راه خدا[در جنگ بدر و احد]مرده اند بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگار خود روزی می خورند(169)آنان شادمانند که خداوند آنان را از فضل خود عطا نموده و به کسانی که هنوز به آنان ملحق نشده اند بشارت می دهند که برای آنان هراس و اندوهی نخواهد بود (170) آنان بشارت به نعمت و فضل خداوند می دهند و می گویند: خدا پاداش مومنان را ضایع نخواهد نمود (171) آنان که امر خداو رسول او را --بعد از آن که جراحت هایی در بدن هایشان بود-- اجابت نمودند، برای آن گروه از آنان که اهل احسان و تقوا بودند پاداش بزرگی خواهد بود(172) کسانی که مردم[منافق مانند نعیم بن مسعود] به آنان گفتند: «دشمن، خود را برای [جنگ] با شما آماده نموده، پس شما باید از آنان هراس کنید» و بر ایمان شان افزوده شد و گفتند: خدا ما را بس است و او نیکو وکیل و یاوری است برای ما (173) پس آنان با نعمت و فضل خدا

ص: 254

[از جنگ بدر]بازگشتند در حالی که آسیبی ندیدند وبه دنبال رضوان و خشنودی خدا بودند و خداوند صاحب فضل و رحمت بزرگی است.(174)و آن کسی که دوستان خدا را می ترساند[یعنی نعیم بن مسعود]به راستی شیطان بود وشما نباید از آنان هراس کنید بلکه باید از من هراس کنید اگر ایمان داشته باشید (175).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم کلینی از برید عجلی از امام باقر(علیه السلام)ومرحوم علی بن ابراهیم قمّی از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» نقل کرده اند که این دو بزرگوار فرموده اند:

به خدا سوگند آنان شیعیان مایند که چون ارواح آنان در بهشت قرار می گیرند و با کرامت الهی روبه رو می شوند و یقین می کنند که بر حق و بر دین خدا بوده اند، به مومنین دیگری که در دنیا هستند و به آنان ملحق نشده اند بشارت می دهند و می گویند: هرگز برای شما هراس و اندوهی نخواهد بود.(1)

مرحوم کلینی با سند خود از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که روزی آن حضرت به ابوبکر فرمود:

گمان مکن کسانی که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه آنان زنده هستندو نزد پروردگار خود روزی می خورند.

ص: 255


1- 317.. عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ شِیعَتُنَا حِینَ صَارَتْ اَرْوَاحُهُمْ فِی الْجَنَّةِ وَ اسْتَقْبَلُوا الْکَرَامَةَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمُوا وَ اسْتَیْقَنُوا اَنَّهُمْ کَانُوا عَلَى الْحَقِّ وَ عَلَى دِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اسْتَبْشَرُوا بِمَنْ لَمْ یَلْحَقْ بِهِمْ مِنْ اِخْوَانِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَاهُمْ یَحْزَنُونَ.[تفسیر برهان، ج 1، ص 325؛ تفسیر صافی،ج 1، ص 313؛ اصول کافی، ج 8، ص 156]

سپس به او فرمود:

بدان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شهید از دنیا رفت، و به خدا سوگند او نزد تو خواهد آمد،پس تو به وجود او یقین کن، چرا که شیطان نمی تواند به شکل او درآید.

سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) دست او را گرفت [و به مسجد قبا برد] و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را به او نشان داد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود:

ای ابوبکر، ایمان به علی و به یازده فرزند او بیاور،چرا که آنان همانند من هستند[در مقام و فضیلت]جز در نبوّت و پیامبری و تو باید توبه کنی از این کاری که کرده ای چرا که تو را حقّی نسبت به آن نیست. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)رفت و ابوبکر ایشان را ندید .(1)

در تفسیر عیّاشی از جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مردی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آمد و گفت:من علاقه شدیدی به جهاد در راه خدا دارم.رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود: در راه خدا جهاد کن،اگر کشته شوی درپیشگاه خدا زنده هستی و روزی می خوری و اگر در راه جهاد بمیری پاداش تو بر خدا خواهد و اگر سالم بازگردی از گناهان خود بیرون آمده ای و به خدای خود نزدیک شده ای.سپس فرمود: این است تفسیر آیه ی«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ اَمْواتًا بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ».(2)

ص: 256


1- 318.. اَنَّ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ لِاَبِی بَکْرٍ یَوْمًا لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اَمْواتًا بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا(صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ مَاتَ شَهِیدًا وَ اللَّهِ لَیَاْتِیَنَّکَ فَاَیْقِنْ اِذَا جَاءَکَ فَاِنَّ الشَّیْطَانَ غَیْرُ مُتَخَیِّلٍ بِهِ فَاَخَذَ عَلِیٌّ بِیَدِ اَبِی بَکْرٍ فَاَرَاهُ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لَهُ یَا اَبَا بَکْرٍ آمِنْ بِعَلِیٍّ وَ بِاَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ اِنَّهُمْ مِثْلِی اِلَّا النُّبُوَّةَ وَ تُبْ اِلَى اللَّهِ مِمَّا فِی یَدِکَ فَاِنَّهُ لَاحَقَّ لَکَ فِیهِ قَالَ ثُمَّ ذَهَبَ فَلَمْ یُر. [همان؛ کافی، ج 1، ص 533]
2- 319.. عن جابر عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: اَتَى رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ اِنِّی رَاغِبٌ نَشِیطٌ فِی الْجِهَادِ قَالَ فَجَاهِدْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَاِنَّکَ اِنْ تُقْتَلْ کُنْتَ حَیًّا عِنْدَ اللَّهِ تُرْزَقُ وَ اِنْ مِتَّ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُکَ عَلَى اللَّهِ وَ اِنْ رَجَعْتَ خَرَجْتَ مِنَ الذُّنُوبِ اِلَى اللَّهِ هَذَا تَفْسِیرُ وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اَمْواتًا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 325؛ و تفسیر صافی، ج 1، ص 313]B

در تفسیر مجمع از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

آیه ی«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ اَمْواتًا»درباره ی شهدای بدر و اُحُد نازل شده است.(1)

مولف گوید:

برخی از روایاتِ مربوط به جنگ بدر و احد درذیل آیات پیش گذشت و ما به برخی ازروایات دیگری که در ذیل این آیات آمده اشاره می کنیم.

در تفسیر مجمع البیان از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از«ناس»در آیه ی «الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ» نعیم بن مسعود اشجعی است[که مسلمانان را از لشکر قریش می ترساند و می گفت: «اِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ» و مقصود او ابوسفیان و یاران او بود.(2)

و فرمود:

این آیات در جنگ بدر صغرا نازل شد و قصّه آن این است که ابوسفیان پس ازجنگ اُحُد به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)گفت:ای محمّد!قرار جنگ ما،بدر صغرا در سال آینده باشد اگر شما مایل باشی. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: قرار ما همین باشد.

چون سال بعد رسید ابو سفیان با مشرکین مکّه حرکت نمود و چون به منطقه ی ظهران یک منزلی مکّه رسید خداوند ترس را بر او مسلّط نمود و چون خواست به

ص: 257


1- 320.. نزلت فی شهداء بدر واحد معًا کذا فی المجمع عن الباقر(علیه السلام). [تفسیر صافی، ج 1، ص 313]
2- 321..«الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ»یعنی نعیم بن مسعود الاشجعی کذا فی المجمع عنهما(علیهما السلام)«اِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ» یعنی ابا سفیان اصحابه

مکّه بازگردد به نعیم بن مسعود اشجعی که از عمره باز می گشت گفت: من با محمّد (صلی الله علیه و آله) در بدر صغرا وعده کرده ام و لکن این سال سال بی آبی است و ما باید در سالی بیاییم که آب و گیاه و شیر وجود داشته باشد، از سویی اگر من خارج نشوم و محمّد (صلی الله علیه و آله)برای جنگ با من خارج شود برای من شکست خواهد بود و سبب جرات محمّد(صلی الله علیه و آله) خواهد شد.

پس تو آنان را از جنگ منصرف کن و من به تو وعده می دهم که سهیل بن عمر ده شتر به تو بدهد.

پس نعیم به مدینه آمد و چون دید مردم آماده ی جنگ با ابوسفیان می شوند به آنان گفت: شما سخت در اشتباهید چرا که در همین نزدیکی لشکر قریش بر سر شما می ریزد وکسی را سالم نمی گذارند جز آن که فرار کند آیا با این وضعیّت می خواهید برای جنگ با قریش در موسم آماده شوید؟! به خدا سوگند احدی از شما نجات نخواهد یافت.

پس برخی از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله)ازجنگ منصرف شدند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود:سوگند به خدایی که جان من به دست اوست،من به تنهایی برای جنگ آماده می شوم. پس ترسوها بمانند و شجاعان آماده شوند.سپس فرمود: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ».

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)با اصحاب خود از مدینه خارج شدند و به بدر صغرا که به آن«ماء بنی كنانه»می گفتند --و آن محل در زمان جاهلیّت بازار بود و هشت روز در سال محل خرید وفروش بود -- رسیدند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)در آن محل مستقر شد، در حالی که ابوسفیان از ظهران (جحفه) به مکّه بازگشته بود و اهل مکّه به لشکر ابوسفیان می گفتند: «شما لشکر سویق هستید» و چون رسول

ص: 258

خدا(صلی الله علیه و آله)مشرکین را در بدر صغرا نیافتند در ظهران که بازار بود مشغول تجارت شدند وسود دو چندانی به دست آوردند و با سلامت به مدینه بازگشتند.از این رو خداوند می فرماید: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظیمٍ».(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 176 الی 179

متن:

وَ لا یَحْزُنْكَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْكُفْرِ اِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللهَ شَیْئًا یُریدُ اللهُ اَلاّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی اْلآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ اِنَّ الَّذینَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِاْلاِیْمانِ لَنْ یَضُرُّوا اللهَ شَیْئًا وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ وَ لایَحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا اَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلاَنْفُسِهِمْ اِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا اِثْمًا وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ ما كانَ اللهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلى ما اَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّى یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ ما كانَ اللهُ لِیُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لكِنَّ اللهَ یَجْتَبی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ اِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ اَجْرٌ عَظیمٌ

لغات:

«اِملاء»اِطاله مدّت و زمان طولانی است.«ملا»به معنای دهر و روزگار است.«مَلوان»به معنای شب و روز است به خاطر طولانی بودن ادامه ی شب و روز.

ترجمه:

ای رسول من، از این که [می بینی] مردم در کفر سرعت می کنند غمگین مشو،

ص: 259


1- 322.. تفسیر صافی، ج 1، ص 315.

آنان هرگز به خدا آسیبی نمی رسانند و خدا می خواهد برای آنان بهره ای در آخرت نباشد و عذاب بزرگی داشته باشند. (176) به راستی آنان که [ایمان خود را از دست دادند و] کفر را خریداری کردند هرگز آسیبی به خدا نمی رسانند و برای آنان عذاب دردناکی خواهد بود (177) گمان مکن کسانی که کافر شدند و ما به آنان مهلت دادیم خیر آنان باشد، ما آنان را مهلت دادیم تا بر گناه خود بیفزایند و برای آنان عذاب خوار کننده ای خواهد بود (178) خداوند مومنین را این گونه که شما هستید [و منافق و مخلص شما معلوم نیست] رها نخواهد نمود تا خبیث را از طیّت جدا سازد و این گونه نیست که خداوند شما را از غیب آگاه سازد و لکن خداوند برخی از رسولان خود را بر می گزیند [و به او وحی می کند و برخی از اسرار را به او می گوید] پس شما به خدا و پیامبران او ایمان بیاورید و اگر به خدا و پیامران او [از روی حقیقت] ایمان بیاورید و تقوا داشته باشید برای شما پاداش بزرگی خواهد بود (179).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

محمّد بن مسلم گوید:به امام باقر(علیه السلام)گفتم:«آیا برای کافر مرگ بهتر است یا زنده ماندن؟»فرمود:«مرگ برای مومن و کافر بهتر است.»گفتم:«برای چه؟»حضرت فرمود: «به خاطر این که خداوند نسبت به مومنین می فرماید:«وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلاَبْرارِ»ونسبت به کافران می فرماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا اَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلاَنْفُسِهِمْ اِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا اِثْمًا وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ».(1)

ص: 260


1- 323.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ اَخْبِرْنِی عَنِ الْکَافِرِ الْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ اَمِ الْحَیَاةُ فَقَالَ الْمَوْتُ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ وَ الْکَافِرِ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ لِاَنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْاَبْرارِ وَ یَقُولُ وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِاَنْفُسِهِمْ اِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا اِثْمًا وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 326]

عجلان بن صالح گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

روزها و شب ها تمام نخواهد شد تا منادی از آسمان ندا کند: ای اهل باطل جدا شوید[از اهل حق] پس اهل باطل از اهل حق جدا می شوند.

گفتم:

خدا شما را به صلاح بدارد، آیا پس از آن باز اهل باطل با اهل حق آمیخته می شوند؟

حضرت فرمود:

هرگز!چرا که خداوند می فرماید:«ما كانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلى ما اَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّى یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ»(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 180 الی 183

متن:

وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرُّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ للَّهِِ میراثُ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ لَقَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْلَ الَّذینَ قالُوا اِنَّ اللهَ فَقیرٌ وَ نَحْنُ اَغْنِیاءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ اْلاَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَریقِ ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ اَیْدیكُمْ وَ اَنَّ اللهَ لَیْسَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبیدِ الَّذینَ قالُوا اِنَّ اللهَ عَهِدَ اِلَیْنا اَلاّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّى یَاْتِیَنا

ص: 261


1- 324.. عَنْ عَجْلَانَ اَبِی صَالِحٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ لَاتَمْضِی الْاَیَّامُ وَ اللَّیَالِی حَتَّى یُنَادِیَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ یَا اَهْلَ الْحَقِّ اعْتَزِلُوا یَا اَهْلَ الْبَاطِلِ اعْتَزِلُوا فَیَعْزِلُ هَؤُلَاءِ مِنْ هَؤُلَاءِ وَ یَعْزِلُ هَؤُلَاءِ مِنْ هَؤُلَاءِ قَالَ قُلْتُ اَصْلَحَکَ اللَّهُ یُخَالِطُ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ بَعْدَ ذَلِکَ النِّدَاءِ قَالَ کَلَّا اِنَّهُ یَقُولُ فِی الْکِتَابِ ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلى ما اَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّب. [همان]

بِقُرْبانٍ تَاْكُلُهُ النّارُ قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ

لغات:

«سَمِعَ یَسمَعُ سَمْعًا»به معنای شنیدن با گوش است،و لکن خداوند بدون نیاز به گوش وقوّه ی حسّ می شنود،و«سمیع» شنونده مسموعات است، و سمیع بودن خداوند و بصیر بودن او زائد بر ذات حیّ و قیوم او نیست و سمیع بودن او به معنای علم به مسموعات است، و هر چیز ناگواری به انسان برسد، انسان آن را چشیده است، و هر چیز شیرین و لذّت بخشی نیز اگر به او برسد، آن را چشیده است، چنان که در روایت آمده: «حتی تذوقی من عسیلته و یذوق من عسیلتك» و این کنایهی زیبایی است از عمل زناشویی. «حریق» به معنای آتش است. «قربان» مصدر است مانند عدوان و خسران و قربان هر کار خیری را گویند که سبب تقرّب به خدا شود. «زُبَر» جمع زبور است، و هر کتابی که در آن حکمت باشد زبور نامیده می شود، و کتاب داود را زبور گویند به خاطر پندهای فراوانی که در آن است.

ترجمه:

کسانی که نسبت به آن چه خدا از فضل خود به آنان داده،بخل می ورزند، هرگز گمان نکنند که بخل ورزیدن برای آنان خوب است، بلکه شرّ [و خطرناک] است. به زودی مالی را که به آن بخل ورزیده اند در قیامت به گردنشان می آویزند و [آنان باید بدانند که] خدا [در نهایت] وارث آسمان ها و زمین است و او به اعمال آنان آگاه است. (180) به راستی خداوند سخن کسانی که گفتند: خدا نیازمند است و

ص: 262

ما بی نیازیم را شنید،و به زودی ما آن چه آنان گفتند و[خطاهای دیگرشان مانند]کشتن پیامبران شان به ناحق را خواهیم نوشت و به آنان خواهیم گفت:عذاب سوزان[دوزخ را بچشید ، این عذاب به خاطر اعمال پیشین شماست و گر نه خداوند ذرّه ای به بندگان خود ظلم نمی کند(182)آنان مردمی بودند که می گفتند:«خدا با ما پیمان بسته که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم تا او برای ما قربانی بیاورد و آن قربانی را آتش [آسمانی به نشانه ی قبولی] بسوزاند». به آنان بگو: قبل از من پیامبرانی با نشانه ها [و معجزات] روشنی آمدند و آن چه شما گفتید را نیز به شما نشان دادند،پس برای چه آنان را کشتید اگر راست می گویید ؟! (183)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

محمّد بن مسلم گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی«سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ» فرمود:

هیچ کس از پرداخت زکات خودداری نمی کند مگر آن که خداوند زکات را در قیامت اژدهایی از آتش قرار می دهد و به گردنش طوق می شود و او را نیش خواهد زد تا حساب قیامت تمام شود.(1)

ایوب بن راشد گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

مار قرعاء [یعنی افعی] به گردن مانع زکات می پیچد و دماغ او را می خورد، چنان

ص: 263


1- 325.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَا مِنْ اَحَدٍ یَمْنَعُ مِنْ زَکَاةِ مَالِهِ شَیْئًا اِلَّا جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثُعْبَانًا مِنْ نَارٍ مُطَوَّقًا فِی عُنُقِهِ یَنْهَشُ مِنْ لَحْمِهِ حَتَّى یَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ ثُمَّ قَالَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَعْنِی مَا بَخِلُوا بِهِ مِنَ الزَّکَاةِ. [فروع کافی، ج 3، ص 502؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 327]

که خداوند می فرماید: «سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ».(1)

امام صادق(علیه السلام)از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نقل نموده که فرمود:

هر کس شتر و یا گاو و یا گوسفند داشته باشد و زکات آن ها را ندهد تا روز قیامت در صحرای خشک و دور افتاده ای قرار می گیرد و آن حیوانی که شاخ دارد با شاخ خود به او می زند و آن که دندان دارد با دندان خود او را گاز میگیرد و آن که سم دارد او را زیر سمّ خود له می کند، تا خدا حساب خلایق را انجام بدهد و هر کس صاحب درخت خرما و کشت گندم و جو و درخت انگور باشد و زکات آن ها را ندهد روز قیامت زمین با هفت طبقه آن به گردنش آویخته می شود!(2)

یوسف طاطری گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مال مانع زکات روز قیامت به شکل افعی آتشین می شود و آن،دو دُم دارد و به گردن مانع زکات می پیچد و به او گفته می شود: از او جدا مشو همان گونه که او در دنیا از تو جدا نمی شد چنان که خداوند می فرماید: «سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ».(3)

ص: 264


1- 326.. عَنْ اَیُّوبَ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)یَقُولُ مَانِعُ الزَّکَاةِ یُطَوَّقُ بِحَیَّةٍ قَرْعَاءَ وَتَاْکُلُ مِنْ دِمَاغِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَة. [فروع کافی، ج 3، ص 505؛تفسیر برهان، ج 1، ص 327]
2- 327.. عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ(علیهم السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا مِنْ ذِی زَکَاةِ مَالٍ اِبِلٍ وَ لَابَقَرٍ وَ لَاغَنَمٍ یَمْنَعُ زَکَاةَ مَالِهِ اِلَّا اُقِیمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِقَاعٍ قَفْرٍ یَنْطَحُهُ کُلُّ ذَاتِ قَرْنٍ بِقَرْنِهَا وَ یَنْهَشُهُ کُلُّ ذَاتِ نَابٍ بِاَنْیَابِهَا وَ یَطَؤُهُ کُلُّ ذَاتِ ظِلْفٍ بِظِلْفِهَا حَتَّى یَفْرُغَ اللَّهُ مِنْ حِسَابِ خَلْقِهِ وَ مَا مِنْ ذِی زَکَاةِ مَالٍ نَخْلٍ وَ لَازَرْعٍ وَ لَاکَرْمٍ یَمْنَعُ زَکَاةَ مَالِهِ اِلَّا قُلِّدَتْ اَرْضُهُ فِی سَبْعَةِ اَرَضِینَ یُطَوَّقُ بِهَا اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 231]
3- 328.. وَ عَنْ یُوسُفَ الطَّاطَرِیِّ عَمَّنْ سَمِعَ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ وَ ذَکَرَ الزَّکَاةَ فَقَالَ الَّذِی یَمْنَعُ الزَّکَاةَ یُحَوِّلُ اللَّهُ مَالَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُجَاعًا مِنْ نَارٍ لَهُ رِیمَتَانِ فَیُطَوِّقُهُ اِیَّاهُ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ: الْزَمْهُ کَمَا لَزِمَکَ فِی الدُّنْیَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ (سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ) الْآیَة. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 232]

علی بن ابراهیم قمی;در تفسیر آیه ی«لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذینَ قالُوا اِنَّ اللَّهَ فَقیرٌ وَ نَحْنُ اَغْنِیاءُ »گوید:

به خدا سوگند آنان خدا را ندیدند تا بدانند او فقیر و یا غنیّ است و لکن اولیای او را که فقیر دیدند گفتند: اگر خدا غنیّ می بود اولیای خود را غنی و بی نیاز می نمود و به این خاطر بر خدا افتخار نمودند!!(1)

و در تفسیر آیه ی«الَّذینَ قالُوا اِنَّ اللَّهَ عَهِدَ اِلَیْنا اَلاّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّى یَاْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَاْكُلُهُ

النّارُ» گوید:

گروهی از یهودیان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)گفتند:ما به شما ایمان نمی آوریم تا به ما نشان بدهی که قربانی تو را آتش آسمانی بلعید و این به خاطراین بود که در بنی اسراییل طشتی بود که آنان قربانی خود را در آن می گذاردند و نشانه ی قبولی آن قربانی این بود که آتشی از آسمان می آمد و آن را می سوزاند.از این رو به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)گفتند: ما به تو ایمان نمی آوریم تا تو نیز چنین کاری را بکنی. و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: به آنان بگو: قبل از من پیامبرانی با نشانه های روشن و با این خواسته ی شما آمدند، اگر راست می گویید برای چه آنان را کشتید؟!(2)

مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خدا قدریّه و خوارج را لعنت کند، و خدا مرجئه را لعنت کند، و خدا مرجئه را لعنت کند [قدریّه کسانی اند که می گویند همه چیز اندازه گیری شده و قابل تغییر نیست و مرجئه جبریّه اند].

راوی گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: «برای چه مرجئه را دو مرتبه لعنت کردید؟»

ص: 265


1- 329.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 134.
2- 330.. همان.

حضرت فرمود:

به خاطر این که این ها می گویند اگر مومنین ما را بکشند لباس های آنان تا قیامت از خون ما رنگین است و همین سخن را قوم یهود به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند و خداوند در پاسخ آنان فرمود: «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ».

سپس فرمود:

بین بنی اسراییل و یهود مدینه، پانصد سال فاصله بود و چون یهود مدینه به گفته ی پدران خود راضی بودند خداوند به آن ها نیز نسبت قتل داد.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 184 الی 186

متن:

فَاِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنیرِ كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ اِنَّما تُوَفَّوْنَ اُجُورَكُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ اُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا اِلّا مَتاعُ الْغُرُورِ لَتُبْلَوُنَّ فی اَمْوالِكُمْ وَ اَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذینَ اَشْرَكُوا اَذًى كَثیرًا وَ اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَاِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْاُمُورِ

ص: 266


1- 331..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَعَنَ اللَّهُ الْقَدَرِیَّةَ لَعَنَ اللَّهُ الْخَوَارِجَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُرْجِئَةَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُرْجِئَةَ قَالَ قُلْتُ لَعَنْتَ هَؤُلَاءِ مَرَّةً مَرَّةً وَ لَعَنْتَ هَؤُلَاءِ مَرَّتَیْنِ قَالَ اِنَّ هَؤُلَاءِ یَقُولُونَ اِنَّ قَتَلَتَنَا مُؤْمِنُونَ فَدِمَاؤُنَا مُتَلَطِّخَةٌ بِثِیَابِهِمْ اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ اِنَّ اللَّهَ حَکَى عَنْ قَوْمٍ فِی کِتَابِهِ اَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى یَاْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَاْکُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ قَالَ کَانَ بَیْنَ الْقَاتِلِینَ وَ الْقَائِلِینَ خَمْسُمِائَةِ عَامٍ فَاَلْزَمَهُمُ اللَّهُ الْقَتْلَ بِرِضَاهُمْ مَا فَعَلُوا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 332]
لغات:

«الزُبُر»در بخش پیشین گذشت.«فاز»از فوز به معنای رستگاری و نجات از هلاکت است، تاویل فوز دوری از مکروه و رسیدن به مطلوب است؛و«مفازة» به معنای محل نجات است. «متاع غرور» یعنی بهره های فریبنده دنیا که سبب فریب و تمایل به دنیا می شود. «اِبلاء» به معنای امتحان است. «من عزم الامور» یعنی ممّا بان رشده و صوابه و وجب علی العاقل العزم علیه، و بعضی گفتهاند: «عزم امور» محکم امور است.

ترجمه:

[ای رسول من!]اگر[اهل کتاب و مشرکین]تو را تکذیب نمودند[بدان که آنان]پیامبران قبل از تو را نیز با داشتن معجزات و کتاب های آسمانی آشکاری تکذیب نمودند (184) هر موجود زنده ای مرگ را خواهد چشید و شما [پس از مرگ] پاداش خود را کاملًا دریافت خواهید نمود و هر کس از آتش دور شود و داخل بهشت گردد به راستی رستگار شده است، و زندگی دنیا جز بهره [ناچیز] فریبنده ای نیست (185) و شما قطعا نسبت به اموال و جان هایتان آزموده خواهید شد و شما از کسانی که قبل از شما کتاب به آنان داده شد؛ و از مشرکین نیز آزارهای فراوانی خواهید دید؛ و اگر صبر پیشه کنید و پرهیزکار باشید آن نشانه استواری و عزم ثابت شما می باشد. (186)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از«بیّنات و زبر»کتب انبیاء و نبوّتشان و«كتاب منیر» حلال و حرام است.(1)

ص: 267


1- 332.. وَ فِی رِوَایَةِ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ فَاِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ جاؤُ بِالْبَیِّناتِ هِیَ الْآیَاتُ وَ الزُّبُرِ وَ هِیَ کُتُبُ الْاَنْبِیَاءِ بِالنُّبُوَّةِ وَ الْکِتابِ الْمُنِیرِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ.[تفسیر قمّی، ج 1، ص 135]

و در تفسیر صافی آمده است:

«البینات»:المعجزات،و الزبر:الحِکَم والمواعظ و الزواجر،والکتاب المنیر:الشرایع والاحکام .(1)

مرحوم عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در تفسیر آیه ی «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»فرمود:«کسی که کشته شود مرگ را نچشیده است.سپس فرمود:او باید به ناچار به دنیا بازگردد تا مرگ را بچشد.»(2)

روایات این موضوع در ذیل آیه ی «اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ» از همین سوره گذشت.

و در کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

همه ی اهل زمین خواهند مُرد و احدی باقی نخواهد ماند؛ و سپس اهل آسمان ها خواهند مُرد و کسی باقی نخواهد ماند، مگر ملک الموت و حاملین عرش و جبرییل و میکاییل. پس ملک الموت می آید و در پیشگاه خداوند می ایستد و خداوند که آگاه تر از اوست به او می فرماید: چه کسی باقی مانده است؟ ملک الموت می گوید: خدایا جز ملک الموت و حاملین عرش و جبرییل و میکاییل کسی باقی نمانده است. پس خداوند به او می فرماید: به جبرییل

و میکاییل بگو بمیرند. در این هنگام حاملین عرش می گویند: خدایا! جبرییل و میکاییل دو رسول و دو امین تو هستند. چگونه امر به مردن آنان می کنی؟! خداوند می فرماید: من حکم کرده ام که هر صاحب روحی بمیرد. پس ملک الموت در پیشگاه پروردگار خود می ایستد و به او گفته می شود: چه کسی باقی مانده

ص: 268


1- 333..فَقَالَ: لَیْسَ مَنْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ کَمَنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ اِنَّ مَنْ قُتِلَ لَابُدَّ اَنْ یَرْجِعَ اِلَى الدُّنْیَا حَتَّى یَذُوقَ الْمَوْتَ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 318]
2- 334.. تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 234.

است؟ ملک الموت می گوید: خدایا جز حاملین عرش و ملک الموت کسی باقی نمانده است. پس خطاب می رسد: به حاملین عرش نیز بگو: بمیرند.

امام صادق(علیه السلام) سپس می فرماید:

در این حال ملک الموت محزون وغمگین در پیشگاه خداوند می ایستد وسر به زمین می اندازد و به او گفته می شود: چه کسی باقی مانده است؟ در حالی که او آگاه تر از ملک الموت است؛ و ملک الموت عرضه می دارد:خدایا!جز ملک الموت کسی باقی نمانده است. پس به او خطاب می شود: ای ملک الموت! بمیر؛ و او می میرد. و خداوند با دست قدرت خود زمین را می گیرد و می فرماید:کجایند کسانی که برای من شریک قرارمی دادند وجزمن خدایی را می پرستیدند ؟! (1)

در مجالس شیخ طوسی; از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نقل شده که خداوندمی فرماید:

سوگند به عزّت و جلالم هر کس از بندگانم علی(علیه السلام)را دوست بدارد [و ولایت او را پذیرفته باشد]او را از آتش دوزخ دور می کنم و داخل بهشت می نمایم و هر کس از بندگانم او را دشمن بدارد، من دشمن او خواهم بود و او را داخل آتش دوزخ می کنم و دوزخ بد بازگشتی است برای او!(2)

ص: 269


1- 335.. تفسیر صافی، ج 1، ص 318.
2- 336.. قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَنْ اَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ اَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍعَنْ اَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) عَنْ جَبْرَئِیلَ عَنْ مِیکَائِیلَ عَنْ اِسْرَافِیلَ عَنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ اَنَّهُ قَالَ:اَنَا اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا اَنَا... فَبِعِزَّتِی حَلَفْتُ وَ بِجَلَالِی اَقْسَمْتُ اَنَّهُ لَایَتَوَلَّى عَلِیًّا عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی اِلَّا زَحْزَحْتُهُ عَنِ النَّارِ وَ اَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ لَایُبْغِضُهُ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی وَ یَعْدِلُ عَنْ وَلَایَتِهِ اِلَّا اَبْغَضْتُهُ وَ اَدْخَلْتُهُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْمَصِیر. [تفسیر صافی، ج 1، ص 319؛ امالی صدوق، ص 223]

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خوبان شما با سخاوت های شمایند وبدان شما بخیل های شمایند و نشانه ی خالص بودن ایمان احسان به برادران دینی و کوشش در انجام حاجات آنان است و کسی که اهل احسان به برادران دینی خود باشد، خداوند رحمان او را دوست می دارد و بینی شیطان به خاک مالیده می شود و این عمل برای او سبب نجات از دوزخ و دخول در بهشت خواهد بود.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رحلت نمود و هنوز بدن او دفن نشده بود جبرییل وارد خانه ی علی و فاطمه و حسن و حسین: شد و گفت: السّلام علیکم یا اهل بیت الرحمة «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ اِنَّما تُوَفَّوْنَ اُجُورَكُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ اُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا اِلّا مَتاعُ الْغُرُورِ».

سپس گفت:

هر مصیبتی که در راه خدا پیش آید خداوند صاحب آن را تسلیت می دهد و آن چه از دست داده است را جبران می کند، پس شما به خدا اعتماد کنید و به او امیدوار باشید و مصیبت زده کسی است که از پاداش مصیبت بی بهره بماند.

سپس گفت:

این آخرین قدمی است که من به دنیا گذاردم.

ص: 270


1- 337.. عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ خِیَارُکُمْ سُمَحَاؤُکُمْ وَ شِرَارُکُمْ بُخَلَاؤُکُمْ وَ مِنْ خَالِصِ الْاِیمَانِ الْبِرُّ بِالْاِخْوَانِ وَ السَّعْیُ فِی حَوَائِجِهِمْ وَ اِنَّ الْبَارَّ بِالْاِخْوَانِ لَیُحِبُّهُ الرَّحْمَنُ وَ فِی ذَلِکَ مَرْغَمَةٌ لِلشَّیْطَانِ وَ تَزَحْزُحٌ عَنِ النِّیرَانِ وَ دُخُولُ الْجِنَان. [تفسیر صافی، ج 1، ص 319]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

صدای جبرییل شنیده شد و شخص او دیده نشد.(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ اُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ» فرمود:

هنگامی که قیامت برپا می شود حضرت خاتم النّبییّن(صلی الله علیه و آله) را صدا می زنند و حلّهای از گُل به او پوشانده می شود و در سمت راست عرش قرار می گیرد.

سپس ابراهیم(علیه السلام) را صدا می زنند و به او حلّه ی سفیدی پوشیده می شود و در سمت چپ عرش قرار می گیرد.

سپس علی(علیه السلام)را صدا می زنند وحلّه ای ازگُل به او پوشیده می شود ودرسمت راست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار می گیرد.

سپس اسماعیل(علیه السلام)را صدا می زنند وحلّه ی سفیدی به او پوشانده می شود و درسمت چپ ابراهیم(علیه السلام) قرار می گیرد.

سپس امام حسن(علیه السلام)را صدا می زنند وحلّه ای از گُل به او پوشانده می شود و درسمت راست امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرار می گیرد.

سپس امام حسین(علیه السلام)را صدا می زنند وبه او حلّه ای ازگُل پوشانده می شود ودرسمت راست امام حسن(علیه السلام) قرار می گیرد.

سپس ائمّه(علیهم السلام) را صدا می زنند و حلّه هایی از گُل به آنان پوشانده می شود و هر

ص: 271


1- 338..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ جَاءَهُمْ جَبْرَئِیلُ وَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله)مُسَجًّى وَ فِی الْبَیْتِ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا اَهْلَ بَیْتِ الرَّحْمَةِ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ اِلَى مَتاعُ الْغُرُورِ اِنَّ فِی اللَّهِ عَزَاءً مِنْ کُلِّ مُصِیبَةٍ وَ دَرَکًا مِنْ کُلِّ مَا فَاتَ وَ خَلَفًا مِنْ کُلِّ هَالِکٍ فَبِاللَّهِ فَثِقُوا وَ اِیَّاهُ فَارْجُوا اِنَّمَا الْمُصَابُ مَنْ حُرِمَ الثَّوَابَ وَ هَذَا آخِرُ وَطْئِی مِنَ الدُّنْیَا قَالَ قَالُوا فَسَمِعْنَا صَوْتًا فَلَمْ نَرَ شَخْصا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 233]

کدام در سمت راست دیگری قرار می گیرند.سپس شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام)را صدا می زنند و آنان مقابل آن بزرگواران قرار می گیرند.

سپس حضرت فاطمه(علیها السلام) و زن های از ذریّه و شیعیان او را صدا می زننند و آنان بدون حساب وارد بهشت می شوند. سپس ندایی از زیر عرش از ناحیه ی خداوند ربّ العزّة و افق اعلی بلند می شود و منادی می گوید:ای محمّد!چه نیکوست پدر تو ابراهیم(علیه السلام) و چه نیکوست برادر تو علیّ بن ابی طالب(علیهما السلام) و چه نیکویند دو سبط تو حسن و حسین(علیهما السلام) و چه نیکوست جنین تو محسن(علیه السلام) و چه نیکویند امامان بزرگوار از ذریّه ی تو سپس نام یکایک آنان برده می شود و گفته می شود: بهترین شیعیان، شیعیان تواند.

سپس ندا می شود:آگاه باشید[ای اهل محشر]که محمّد و وصیّی او و دو سبط او حسن و حسین و امامان از ذریّه ی او همان فائزین و رستگارانند.و سپس آنان را روانه ی بهشت می کنند و این است معنای آیه ی«فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ اُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ».(1)

ص: 272


1- 339.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ اِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یُدْعَى مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) فَیُکْسَى حُلَّةً وَرْدِیَّةً ثُمَّ یُقَامُ عَلَى یَمِینِ الْعَرْشِ ثُمَّ یُدْعَى بِاِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) فَیُکْسَى حُلَّةً بَیْضَاءَ فَیُقَامُ عَنْ یَسَارِ الْعَرْشِ، ثُمَّ یُدْعَى بِعَلِیٍّ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَیُکْسَى حُلَّةً وَرْدِیَّةً فَیُقَامُ عَلَى یَمِینِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ یُدْعَى بِاِسْمَاعِیلَ فَیُکْسَى حُلَّةً بَیْضَاءَ فَیُقَامُ عَلَى یَسَارِ اِبْرَاهِیمَ، ثُمَّ یُدْعَى بِالْحَسَنِ(علیه السلام)فَیُکْسَى حُلَّةً وَرْدِیَّةً فَیُقَامُ عَلَى یَمِینِ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) ثُمَّ یُدْعَى بِالْحُسَیْنِ(علیه السلام) فَیُکْسَى حُلَّةً وَرْدِیَّةً فَیُقَامُ عَلَى یَمِینِ الْحَسَنِ(علیه السلام)ثُمَّ یُدْعَى بِالْاَئِمَّةِ فَیُکْسَوْنَ حُلَلًا وَرْدِیَّةً وَ یُقَامُ کُلُّ وَاحِدٍ عَلَى یَمِینِ صَاحِبِهِ، ثُمَّ یُدْعَى بِالشِّیعَةِ فَیَقُومُونَ اَمَامَهُمْ ثُمَّ یُدْعَى بِفَاطِمَةَ وَ نِسَائِهَا مِنْ ذُرِّیَّتِهَا وَ شِیعَتِهَا فَیَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسَابٍ،ثُمَّ یُنَادِی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّةِ وَ الْاُفُقِ الْاَعْلَى نِعْمَ الْاَبُ اَبُوکَ یَا مُحَمَّدُ وَ هُوَ اِبْرَاهِیمُ وَ نِعْمَ الْاَخُ اَخُوکَ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام ) وَ نِعْمَ السِّبْطَانِ سِبْطَاکَ وَ هُمَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ نِعْمَ الْجَنِینُ جَنِینُکَ وَ هُوَ مُحَسِّنٌ وَ نِعْمَ الْاَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ وَ هُمْ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ، وَ نِعْمَ الشِّیعَةُ شِیعَتُکَ اَلَا اِنَّ مُحَمَّدًا وَ وَصِیَّهُ وَ سِبْطَیْهِ وَ الْاَئِمَّةَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ هُمُ الْفَائِزُونَ ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِمْ اِلَى الْجَنَّةِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ: «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ اُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ». [تفسیر قمّی، ج 1، ص 135؛ تفسیر برهان، ج 1، ص328] B

سوره ی آل عمران [3]، آیات 187 الی 189

متن:

وَ اِذْ اَخَذَ اللهُ میثاقَ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلیلًا فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَفْرَحُونَ بِما اَتَوْا وَ یُحِبُّونَ اَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ وَ لِلهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ وَ اللهُ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ

لغات:

«نَبَذوه وراء ظهورهم»کنایه از نادیده گرفتن و بی اعتنایی به چیزی است.«اشتروا به ثمنًا قلیلًا»نیز کنایه از بی ارزش دانستن بیان حقایق دین و کتاب خدا و فروختن آن به متاع و ثمن ناچیز دنیاست، و چون در این معامله خسارت بزرگی است، خداوند می فرماید: «فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ» یعنی چه بد معامله ای کردند. «بِمَفازَةٍ من العذاب» یعنی بنجاةِ منه، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از یهود درباره ی چیزی از تورات سوال نمود و علمای یهود خلاف آن چه در تورات بود را گفتند، و به این خاطر خشنود بودند که حقیقت را اظهار نکردند.

ص: 273

ترجمه:

ای رسول من!به یاد آور زمانی را که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت تا[مقام محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمّد(علیهم السلام) را] برای مردم! بیان کنند و آن را کتمان ننمایند و آنان این پیمان را پشت سر انداختند و در برابر آن بهای ناچیزی به دست آوردند و چه بد معامله ای کردند (187) گمان مبر کسانی که به کرده های خود شادمانند و دوست می دارند که به آن چه نکرده اند مورد ستایش قرار گیرند راه نجاتی از عذاب داشته باشند [بلکه] برای آنان عذاب دردناکی خواهد بود (188) سلطنت آسمان ها و زمین مخصوص خداست و او بر هر چیزی توانا می باشد (189).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

خداوند از [پیامبران و]اهل کتاب درباره ی محمّد و آل محمّد(علیهم السلام)پیمان گرفت

که چون ظاهر شوند مقام آنان را برای مردم!بیان کنند و هرگز کتمان نکنند و لکن اهل کتاب این پیمان را پشت سر انداختند.(1)

علی بن ابراهیم قمیّ گوید:

آیه ی«لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَفْرَحُونَ بِما اَتَوْا وَ یُحِبُّونَ اَنْ یُحْمَدُوا» دباره ی منافقین نازل شده که دوست می دارند نسبت به کاری که نکرده اند ستایش شوند.(2)

ص: 274


1- 340.. وَ فِی رِوَایَةِ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ: وَ اِذْ اَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ وَ ذَلِکَ اَنَّ اللَّهَ اَخَذَ مِیثَاقَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتَابَ فِی مُحَمَّدٍ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ اِذَا خَرَجَ وَ لَایَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ یَقُولُ نَبَذُوا عَهْدَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 135]
2- 341.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 135.

امام باقر(علیه السلام)در تفسیر«فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ» فرمود:

یعنی گمان مکن آنان[یعنی منافقین]با عذاب خدا فاصله ای دارند چرا که برای آنان عذاب دردناکی خواهد بود.(1)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 190 الی 195

متن:

اِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ َلآیاتٍ ِلاُولِی اْلاَلْبابِ الَّذینَ یَذْكُرُونَ اللهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَكَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ رَبَّنا اِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ اَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ اَنْصارٍ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیًا یُنادی لِْلایمانِ اَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلاَبْرارِ رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ اِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اَنّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذینَ هاجَرُوا وَ اُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ اُوذُوا فی سَبیلی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا َلاُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ َلاُدْخِلَنَّهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلاَنْهارُ ثَوابًا مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ اللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ

لغات:

«لآیاتٍ ِلاُولِی اْلاَلْبابِ»لُبّ به معنای عقل است و اصل لبّ به معنای خالص است و لبّ از هر چیزی خالص آن است، و خالص و بهترین چیز انسان عقل اوست.

ص: 275


1- 342.. وَ فِی رِوَایَةِ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَوْلُهُ فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ یَقُولُ بِبَعِیدٍ مِنَ الْعَذَابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلِیمٌ. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 136]

«سبحانك»یعنی تنزیهًا لک من أن تکون خلقتهما ای السماوات و الارض باطلًا لانّه لا یلیق بصفاتک. «ابرار» جمع بَرّ است،و «بَرّ» کسی است که خداوند به خاطر عبادت به او نیکی می کند تا او راضی شود، و اصل «بِرّ» به معنای وسعت است، و «بَرّ» واسع از زمین است و آن خلاف بحر است، و «بِرّ» عمل صالح و صله ی رحم است، و «بُرّ» به معنای گندم است. «ضاع الشیء ضیاعًا» یعنی هلک، و اوضاع و ضیّع به یک معناست، و «هاجَرَ» از هجر ضدّ وصل است، و «تهجّر الرجل» یعنی تشبّه بالمهاجرین.

ترجمه:

به راستی در آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف شب و روز، برای خردمندان[و عاقلان] نشانه هایی [قانع کننده]است.(190)آنان که خدا را ایستاده و نشسته و در حالی که به پهلو خوابیده اند، یاد می کنند و در خلقت و آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند و می گویند: پروردگارا تو این ها را بیهوده نیافریده ای و تو [از کار بیهوده] منزّهی،پس تو ما را از آتش [دوزخ]در امان بدار(191)پروردگارا!تو هر که را داخل آتش ببری خوار و رسوایش کرده ای و ظالمان را یاوری نخواهد بود (192) پروردگارا! ما شنیدیم که منادی [تو] ندای ایمان داد و گفت: به پروردگار خود ایمان بیاورید و ما ایمان آوردیم، پس تو گناهان ما را ببخش و ما را از بدی هایمان پاک گردان و در زمره ی نیکان بمیران (193)پروردگارا! آن چه توسّط پیامبرانت به ما وعده دادی را به ما عطا کن و ما را در روز قیامت خوار و رسوا مکن ،تو وعده های خود را خلف نخواهی نمود(194)پس خداوند دعای آنان را اجابت نمود و فرمود: من عمل هیچ عمل کنندهای را زن یا مرد ضایع نمی کنم و شما از یک دیگر هستید، پس آنان که هجرت کردند و از خانه های خود اخراج شدند و در راه من آزار دیدند و قتال کردند و کشته شدند، من آنان را از گناه پاک خواهم کرد و آنان را داخل بهشت هایی خواهم نمود که در

ص: 276

زیرآن ها نهرهایی جاری است و این پاداش،ازناحیه ی خدا است وپاداش نیکو فقط نزد خداوند است. (195)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «وَ مَنْ كانَ فی هذِهِ اَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ اَعْمى وَ اَضَلُّ سَبیلا»(1) فرمود:

کسی که خلقت آسمان ها و زمین و گردش شب و روز و فلک و خورشد وماه و آیات عجیب دیگر، او را راهنمایی نکند که ورای این ها اموری بزرگ تر [و عجایبی پیچیده تر] است، او در آخرت نیز کور و گم راه تر خواهد بود.(2)

حسن بن صیقل گوید:از امام صادق(علیه السلام)درباره ی حدیث«تفكّر ساعةٍ خیر من قیام لیلة» سوال کردم و گفتم: «چگونه باید تفکّر نماید؟»

حضرت فرمود:

هنگامی که به خرابهها و خانه های خالی از سکنه نگاه می کند بگوید:کسانی که شما را بنا کردند و در شما ساکن بودند کجا رفتند؟ چرا شما با ما سخن نمی گویید؟(3)

ص: 277


1- 343.. سوره ی الاسراء، آیه ی 72
2- 344.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ اَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ اَعْمى وَ اَضَلُّ سَبِیلًا قَالَ مَنْ لَمْ یَدُلَّهُ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ وَ اخْتِلَافُ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ دَوَرَانُ الْفَلَکِ وَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ الْآیَاتُ الْعَجِیبَاتُ عَلَى اَنَّ وَرَاءَ ذَلِکَ اَمْرًا اَعْظَمَ مِنْهُ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ اَعْمى وَ اَضَلُّ سَبِیلًا قَالَ فَهُوَ عَمَّا لَمْ یُعَایِنْ اَعْمَى وَ اَضَلُّ. [تفسیر نور الثقلین، به نقل از توحید صدوق، ص455]
3- 345.. عَنْ اَبَانٍ عَنِ الْحَسَنِ الصَّیْقَلِ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَمَّا یَرْوِی النَّاسُ اَنَّ تَفَکُّرَ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ قِیَامِ لَیْلَةٍ قُلْتُ کَیْفَ یَتَفَکَّرُ قَالَ یَمُرُّ بِالْخَرِبَةِ اَوْ بِالدَّارِ فَیَقُولُ اَیْنَ سَاکِنُوکِ اَیْنَ بَانُوکِ مَا بَالُکِ لَاتَتَکَلَّمِینَ. [اصول کافی، ج 2، ص 45]

امام صادق(علیه السلام)می فرماید:امیرالمؤمنین(علیه السلام)می فرمود:

با تفکّر قلب خود را بیدار کن و در شب برای سجده ی در پیشگاه خداوند از بستر جدا شو و از خدای خود بترس.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

تفکّر انسان [مومن] را علاقه مند به نیکی و عمل به آن می کند.(2)

ابن عبّاس گوید: گروهی از مردم در ذات خدا فکر می نمودند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود:

درباره ی مخلوق خدا فکر کنید و درباره ی ذات خداوند فکر نکنید؛چرا که شما قدرت فهم آن را ندارید [و گم راه می شوید].

تا این که گوید روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دید عدّه ای فکر می کنند.حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود: «برای چه سخن نمی گویید؟» گفتند: «ما درباره ی مخلوق خدا فکر می کنیم.» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «این گونه فکر کنید و لکن در ذات خداوند فکر نکنید.»(3)

هجرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از مکّه به مدینه

از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده است:

این آیات -- یعنی آیات آخر سوره ی آل عمران -- درباره ی علی(علیه السلام) و جماعتی از

ص: 278


1- 346.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ کَانَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) یَقُولُ نَبِّهْ بِالتَّفَکُّرِ قَلْبَکَ وَ جَافِ عَنِ اللَّیْلِ جَنْبَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ رَبَّکَ. [اصول کافی، ج 2، ص 45]
2- 347.. قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام): اِنَّ التَّفَکُّرَ یَدْعُو اِلَى الْبِرِّ وَ الْعَمَلِ بِهِ. [اصول کافی، ج 2، ص 45]
3- 348.. فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): «تفکروا فی خلق الله، و لا تفکروا فی الله، فانکم لم تقدروا قدره». خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ذَاتَ یَوْمٍ عَلَى قَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ فَقَالَ مَا لَکُمْ تَتَکَلَّمُونَ فَقَالُوا نَتَفَکَّرُ فِی خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ وَ کَذَلِکَ فَافْعَلُوا تَفَکَّرُوا فِی خَلْقِهِ وَ لَاتَتَفَکَّرُوا فِیه. [الدر المنثور، ج 2، ص 409؛ المحجّة البیضاء، ج 8، ص 193]

اصحاب او نازل شد و قصّه ی آنان این بود که:چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله)بعد از رحلت ابوطالب(علیه السلام) از ناحیه ی خداوند مامور به هجرت به مدینه شد و قریش سوگند یاد کرده بودند که نیمه شب بر سر او بریزند و یک باره او را بکشند تا قاتل او معلوم

نشود و بنی هاشم نتوانند او را قصاص کنند و خداوند به او امر نمود تا علی(علیه السلام) را به جای خود بخواباند و شبانه از مکّه به طرف مدینه هجرت نماید.

پس آن حضرت(صلی الله علیه و آله) دستور خدا را عمل نمود و علی(علیه السلام) را در بستر خود خواباند و به او سفارش نمود که همسران آن حضرت[و فاطمیّات و ضعفای ازمهاجرین ]را با خود به مدینه بیاورد،و چون مشرکین مکّه علی(علیه السلام)را در بستر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)دیدند بازگشتند و خداوند عهد و پیمان شان را باطل نمود وامیرالمؤمنین (علیه السلام) با همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) و فاطمیّات [و بقیّه مهاجرین] به طرف مدینه حرکت نمود.

و چون ابوسفیان از این ماجرا آگاه شد، با همراهان خود به دنبال آنان آمد تا آن ها را به مکّه بازگرداند و غلام خود را که مردی شجاع بود به طرف آنان فرستاد تا امیرالمؤمنین(علیه السلام) و همراهان او را نگهدارد تا او یعنی ابوسفیان برسد. پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمود:برگرد به طرف مولای خود و گر نه تو را خواهم کشت و چون بازنگشت امیر المؤمنین(علیه السلام) با یک ضربت سر از بدن او جدا نمود و به راه خود ادامه داد.

ابو سفیان آمد و کشته غلام خود را روی زمین دید و خود را به علی(علیه السلام) رساند و گفت: یا علی، غلام مرا کشتی و بدون اجازه ما دختر عموهای ما را از مکّه خارج می کنی؟! امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمود: من با اجازه ی کسی که حق اجازه دارد آنان را خارج می نمایم و تو هر چه می خواهی بکن.

ص: 279

پس ابوسفیان با یاران خود با امیرالمؤمنین(علیه السلام) درگیر شدند و کاری از پیش نبردند و با ناکامی به مکّه بازگشتند.

پس امیرالمؤمنین(علیه السلام)با اصحاب خود به طرف مدینه آمدند ولکن یاران اوبه واسطه ی درگیری و جنگ از حرکت بازمانده بودند و امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: تا توقّف کردند و استراحت نمودند و در همان مکان نماز خود را به اندازه ی توان خواندند و روی زمین قرار گرفتند و تا صبح ذکر خدا را می گفتند و حمد و شکر او را به جای می آوردند؛ و امیرالمؤمنین(علیه السلام) آنان را به مدینه نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورد و جبرییل قبل از رسیدن آنان به مدینه حکایت حال آن ها را برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیان نمود و آیات آخر سوره ی آل عمران را درباره ی آنان نازل نمود.

و چون امیرالمؤمنین(علیه السلام)به مدینه رسید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: خداوند درباره ی تو و همراهانت این آیات را نازل کرد.(1)

ابوحمزه ی ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مادامی که مومن مشغول ذکر خدا باشد در حال نماز خواهد بود خواه ایستاده و خواه نشسته و خواه خوابیده باشد، چرا که خداوند می فرماید: «الَّذینَ یَذْكُرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلى جُنُوبِهِمْ..»(2)

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود گوید:

مقصود از «مُنادِیًا یُنادی لِلایمانِ اَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ

ص: 280


1- 349.. تفسیر برهان، ج 1، ص 332.
2- 350..عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ(علیهما السلام) قَالَ لَایَزَالُ الْمُؤْمِنُ فِی صَلَاةٍ مَا کَانَ فِی ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَائِمًا کَانَ اَوْ جَالِسًا اَوْ مُضْطَجِعًا اِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّار. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 235]

عَنّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلاَبْرارِ*رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ اِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ»رسول خدا(صلی الله علیه و آله)می باشد و مقصود از«فَالَّذینَ هاجَرُوا وَ اُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ»امیرالمؤمنین(علیه السلام)و سلمان و ابوذروعمّار هستندکه خداوند در وصف آنان می فرماید: «وَ اُوذُوا فی سَبیلی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا َلاُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ».(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

معنای آیه ی «الَّذینَ یَذْكُرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلى جُنُوبِهِمْ» این است که انسان سالم باید ایستاده و نشسته نماز بخواند و مریض باید نشسته و یا خوابیده نماز بخواند و حال آن که به خاطر ناتوانی نشسته نماز می خواند از مریض سخت تر است.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از«وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ اَنْصارٍ»کسانی هستند که اعتقاد به ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)

ندارند و به آنان منسوب نمی شوند. [از این رو در قیامت یاوری ندارند.](3)

سوره ی آل عمران [3]، آیات 196 الی 200

متن:

لایَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذینَ كَفَرُوا فِی الْبِلادِ مَتاعٌ قَلیلٌ ثُمَّ مَاْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ

ص: 281


1- 351.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 136.
2- 352..عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلى جُنُوبِهِمْ قَالَ الصَّحِیحُ یُصَلِّی قَائِمًا وَ قُعُودًا الْمَرِیضُ یُصَلِّی جَالِسًا وَ عَلى جُنُوبِهِمْ الَّذِی یَکُونُ اَضْعَفَ مِنَ الْمَرِیضِ الَّذِی یُصَلِّی جَالِسًا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 234؛ فروع کافی، ج 3، ص 411]
3- 353.. عَنِ ابْنِ ظَبْیَانَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ اَنْصارٍ قَالَ مَا لَهُمْ مِنْ اَئِمَّةٍ یُسَمُّونَهُمْ بِاَسْمَائِهِمْ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 235]

لكِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلاَنْهارُ خالِدینَ فیها نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ ما عِنْدَ اللهِ خَیْرٌ لِْلاَبْرارِ وَ اِنَّ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْكُمْ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْهِمْ خاشِعینَ للَّهِِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللهِ ثَمَنًا قَلیلًا اُولئِكَ لَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ اِنَّ اللهَ سَریعُ الْحِسابِ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

لغات:

«غُرور»خیال و سرور باطل و خلاف واقع است،و«غَرَر»به معنای خطر است،و فرق بین غَرَر و خطر این است که «غَرَر» و غُرور» کلّا قبیح است، چرا که غرور ترک جزم و اطمینان است، و «خَطَر» در بعضی از مواضع نیکوست چنان که گفته می شود: «له خطر عظیم یعنی منزلة عظیمة» و یا گفته می شود:رجل خطیر یعنی عظیم. «متاع» بهره و نفع ناپایدار است، مانند مال زیاد و ریاست و فرزند و... «مهاد» محل قرار و زندگی انسان است. «ابرار» جمع بَرّ است به معنای نیکویی چنان که گفته میشود: «بررت والدی» و خداوند دربارهی عیسی (علیه السلام) می فرماید: «و بَرًّا بوالدتی». «خشوع» به معنای خضوع باطن و قلب است، و «خضوع» تذلّل با جوارح است، و اصل خشوع به معنای سهولت است. «رِباط» به معنای مرزبانی است، و به معنای طناب نیز آمده است، و اصل رباط اسب سواری و مقابله با دشمن است.

ترجمه:

مبادا رفت و آمد [و جنب و جوش] کافران در شهرها تو را شیفته آنان کند و فریب شان را بخوری (196) [چرا که] این بهره ی ناچیز دنیاست و سپس جایگاه

ص: 282

آنان دوزخ خواهد بود و آن بد جایگاهی است برای آنان (197) و لکن برای کسانی که اهل تقوای پروردگار خود هستند باغستان های بهشتی خواهد بود و در زیر آن باغستان ها نهرهایی جاری است و آنان برای همیشه در آن ها جاویدند و این[شروع] پذیرایی خداوند است و برای نیکان نزد خداوند نعمت های بهتری خواهد بود(198)و البتّه از میان اهل کتاب کسانی هستند که به خدا و به آن چه بر شما نازل شده و به آن چه بر آنان نازل شده است ایمان دارند و در برابر خداوند خاشع اند و آیات الهی را به بهای ناچیز[دنیا]نمی فروشند و چنین کسانی پاداش [نیکویی] نزد خداوند خواهند داشت و خداوند سریع الحساب است. (199) ای کسانی که ایمان آورده اید! صابر باشید و ایستادگی کنید و مرزها را نگهداری نمایید و از خدای خود پروا داشته باشید تا رستگار شوید (200)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه ی «وَ اِنَّ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْكُمْ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْهِمْ خاشِعینَ للَّهِ» گوید:

آنان گروهی از یهود و نصاری بودند که اسلام آوردند و نجاشی و یاران او از آنان بوده اند .(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» می فرماید:

مقصود، صبر بر واجبات و صبر بر مصائب و ارتباط با ائمّه(علیهم السلام) است.(2)

ص: 283


1- 354.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 136.
2- 355.. عَنْ اَبِی السَّفَاتِجِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»قَالَ اصْبِرُوا عَلَى الْفَرَائِضِ وَ صابِرُوا عَلَى الْمَصَائِبِ وَ رابِطُوا عَلَى الْاَئِمَّةِ(علیهم السلام ).[اصول کافی، ج 2، ص 66]

امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

مقصود از«اصْبِرُوا»صبر بر مصائب است و مقصود از«وَ صابِرُوا» صبر بر تقیّه است و مقصود از«رابِطُوا»ارتباط با امام(علیه السلام) است.(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

بر انجام واجبات و آزار دشمن صبر کنید و با امام منتظر[یعنی حضرت مهدی(علیه السلام)] رابطه بر قرار کنید.(2)

امام رضا(علیه السلام) فرمود:

روز قیامت ندا می شود: صابران کجایند؟پس گروه زیادی آماده می شوند.سپس ندا می شود: متصبّرون کجایند؟ و گروه زیادی آماده می شوند. سپس فرمود: صابرون کسانی هستند که بر واجبات صبر می کنند و متصبّرون کسانی هستند که بر اجتناب از معاصی صبر می کنند.(3)

یعقوب سرّاج گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

آیا امکان دارد زمین خالی از [امام] عالمی از شما بشود که زنده و آشکار باشد و مردم بتوانند به او مراجعه بکنند و حلال و حرام خود را از او سوال نمایند؟

ص: 284


1- 356..عَنْ اَبِی حَمْزَةَ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا فَقَالَ اصْبِرُوا عَلَى الْمَصَائِبِ وَ صَابِرُوهُمْ عَلَى التَّقِیَّةِ وَ رَابِطُوا عَلَى مَنْ تَقْتَدُونَ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ. [معانی الاخبار، ص 369]
2- 357.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ(علیهما السلام) فِی مَعْنَى قَوْلِهِ تَعَالَى: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» قَالَ اصْبِرُوا عَلَى اَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ صابِرُوا عَدُوَّکُمْ وَ رابِطُوا اِمَامَکُمُ الْمُنْتَظَرَ.[غیبت نعمانی، ص 132]
3- 358.. عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: اِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یُنَادِی مُنَادٍ اَیْنَ الصَّابِرُونَ فَیَقُومُ فِئَامٌ مِنَ النَّاسِ ثُمَّ یُنَادِی اَیْنَ الْمُتَصَبِّرُونَ، فَیَقُومُ فِئَامٌ مِنَ النَّاسِ، قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا الصَّابِرُونَ قَالَ: عَلَى اَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ الْمُتَصَبِّرُونَ عَلَى اجْتِنَابِ الْمَحَارِمِ. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 137]

حضرت فرمود:

هرگز زمین خالی از وجود امام نمی شود واین چیزی است که در کتاب خدا آمده و خداوند می فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»و مقصود این است که بر پایداری دین خود صابر باشید و در مقابل دشمنان خود نیز [به وسیله تقیّه] صابر باشید و با امام خود نیز نسبت به آن چه شما را به آن امر می کند و بر شما واجب می نماید، ارتباط [نزدیک] داشته باشید.(1)

در تفسیر مجمع البیان از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از«رابِطُوا» انجام نمازهای واجب و انتظار نمازها یکی بعد از دیگری می باشد، چرا که امروز مرابطه [معهود] وجود ندارد.(2)

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

انتظار نماز بعد از نماز از «مرابطه» محسوب می شود.(3)

ص: 285


1- 359..عَنْ یَعْقُوبَ السَّرَّاجِ، قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)تَخْلُو الْاَرْضُ مِنْ عَالِمٍ مِنْکُمْ حَیٍّ ظَاهِرٍ، یَفْزَعُ اِلَیْهِ النَّاسُ فِی حَلَالِهِمْ وَحَرَامِهِمْ؟فَقَالَ:«لَا یَا اَبَا یُوسُفَ وَ اِنَّ ذَلِکَ لَبَیِّنٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَوْلُهُ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا اصْبِرُوا عَلَى دِینِکُمْ، وَ صَابِرُوا عَدُوَّکُمْ، وَ رَابِطُوا اِمَامَکُمْ فِیمَا اَمَرَکُمْ وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ» [مختصر بصائر الدّرجات، ص 8؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 237]
2- 360.. و فی المجمع عن امیر المؤمنین صلوات اللَّه و سلامه علیه: رابِطُوا الصلوات قال: ای انتظروها واحدة بعد واحدة لان المرابطة لم تکن حینئذ.
3- 361.. عَنْ اَبِی ذَرٍّ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) فِی وَصِیَّتِهِ لَهُ قَالَ:... یَا اَبَا ذَرٍّ اَ تَعْلَمُ فِی اَیِّ شَیْءٍ اُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؟ قُلْتُ: لَا. قَالَ: فِی انْتِظَارِ الصَّلَاةِ خَلْفَ الصَّلَاةِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 324]

ص: 286

سوره نساء

اشاره

محلّ نزول: مدینه -- عدد آیات: 177 آیه(1)

آثار و برکات قرائت

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمود:

کسی که در هر روز جمعه[و یا در هر هفته]سوره ی نساء را بخواند،از فشار قبر ایمن خواهد بود.(2)

ص: 287


1- 362.. این سوره کلّا در مدینه نازل شده؛ جز دو آیه از آن که مورد اختلاف واقع شده است. 1. آیهی «اِنَّ اللَّهَ یَاْمُرُکُمْ اَنْ تُؤَدُّوا اْلاَماناتِ اِلى اَهْلِها» 2. آیهی «یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتیکُمْ فِی الْکَلالَةِ»؛ و بعد از سورهی ممتحنه نازل شده است.
2- 363.. عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(صلی الله علیه و آله) قَالَ: مَنْ قَرَاَ سُورَةَ النِّسَاءِ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ اُومِنَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 241؛ ثواب الاعمال، ص 105]

ص: 288

سوره ی نساء [4]، آیه ی 1

متن:

یا اَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثیرًا وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ اْلاَرْحامَ اِنَّ اللهَ كانَ عَلَیْكُمْ رَقیبًا

لغات:

«بَثَّ»به معنای نَشَر است چنان که خداوند میفرماید:«كالفراش المبثوث».«رقیب» به معنای ترقّب و انتظار است، و «رقیب» فعیل به منای فاعل است یعنی کسی که حافظ و نگهبان است و چیزی بر او پوشیده نیست.

ترجمه:

ای مردم! از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید، و همسرش را نیز از او آفرید،

ص: 289

و از آن دو مردان و زنان فراوان را پراکنده نمود،بترسید،و از خدایی که با نام او از هم دیگر

درخواست می کنید[نیز]هراس کنید و نسبت به[حقوق] خویشان خود [نیز] از خدا بترسید همانا خداوند همواره ناظر بر شما خواهد بود. (1)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند آدم را از آب و گِل خلق نمود، از این رو همّت مردها در آب و گِل می باشد.و حوّا را از آدم آفرید، از این رو همّت زن ها [و علاقه آنان] به مردان است و شما باید آنان را با ماندن در خانه ها مصون نمایید.(1)

در کتاب فقیه و علل الشرائع صدوق نقل شده که از امام صادق(علیه السلام) سوال شد: «خلقت حوّا چگونه بوده است؟»وگفته شد:«گروهی[از اهل سنّت]می گویند:خداوندحوّا را از ضلع چپ آدم(علیه السلام) آفرید؟»امام صادق(علیه السلام) فرمود: «منزّه است خداوند از چنین نسبتی.»

سپس فرمود:

کسی که چنین سخنی را می گوید، فکر می کند خداوند قدرت نداشته که برای آدم همسری از راه دیگر خلق کند تا راه طعنه ی دشمنان بسته شود و نگویند: «آدم با خود ازدواج نموده! چرا که حوّا از پهلوی چپ او آفریده شده است؟»

سپس فرمود:

برای چه چنین سخنی را می گویند؟ خداوند بین ما و آنان حکم کند.

ص: 290


1- 364..قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اِنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ مِنَ الْمَاءِ وَ الطِّینِ فَهِمَّةُ آدَمَ فِی الْمَاءِ وَ الطِّینِ وَ اِنَّ اللَّهَ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ فَهِمَّةُ النِّسَاءِ فِی الرِّجَالِ فَحَصِّنُوهُنَّ فِی الْبُیُوت. [تفسیر صافی، ج 1، ص 324؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 241]

تا این که فرمود:

خداوند هنگامی که آدم را از گِل آفرید و ملائکه را امر نمود تا به او سجده کنند خواب را بر او مسلّط نمود و سپس حوّا را خلق فرمود و او را در کنار آدم قرار داد تا زن همواره تابع مرد باشد. پس حوّا تکان خورد و آدم از خواب بیدار شد و به حوّا خطاب شد: «از آدم فاصله بگیر.» چون آدم حوّا را دید که او انسان زیبایی است جز آن که زن می باشد، به او گفت: «تو کیستی؟» حوّا گفت: «خداوند همان گونه که می بینی مرا نیز آفرید.»

پس آدم به خدای خود عرضه داشت: «خدایا! این انسان زیبا کیست که مرا به خود شیفته نموده است؟»خطاب شد: «ای آدم! این کنیز من حوّا است. آیا دوست می داری که در کنار تو باشد و با تو اُنس بگیرد و از تو اطاعت کند؟» آدم گفت: «آری اگر چنین لطفی بفرمایی من تا زنده هستم حمد و شکر تو را به جای می آورم.» خطاب شد: «باید او را از من خواستگاری بکنی؛ او کنیز من است و تو می توانی او را همسر خود قرار دهی و او شهوت تو را تامین کند.» پس خداوند شهوت به همسر را به آدم داد و قبلا معرفت به هر چیزی را به او تعلیم نموده بود.

پس آدم گفت:«خدایا!من او را از تو خواستگاری می کنم،آیا مهر او چیست؟»خطاب شد:«مهر او این است که معالم و معارف دینی را به او تعلیم بدهی.» آدم گفت:«چنین خواهم نمود.» خطاب شد: «من نیز او را به تو تزویج نمودم. پس او را بگیر.»

پس آدم به حوّا گفت:«بیا طرف من.»وحوّا گفت:«بلکه تو به طرف من بیا.»پس خداوند آدم را امر نمود تا او به طرف حوّا برود؛ و اگر جز این بود، زن ها از مردها خواستگاری می کردند و این قصّه ی [آدم و] حوّا می باشد.

ص: 291

از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در پاسخ شخصی که گفت:

خداوند حوّا را از چه چیز آفرید؟

حضرت(علیه السلام) فرمود:

این مردم [یعنی اهل سنّت] چه می گویند؟

راوی گوید که گفتم:

آنان می گویند که خداوند حوّا را از ضلعی از ضلع های آدم آفرید.

حضرت فرمود:

دروغ می گویند، مگر خدا عاجز بود که او را از چیز دیگری بیافریند.

سپس فرمود:

پدرم از پدرانش از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من خبر داد که آن حضرت فرمود: خدای تبارک و تعالی با دست قدرت خود مقداری از خاک را برگرفت و مخلوط نمود و از آن آدم را خلق نمود و از باقیمانده ی آن خاک،حوّا را خلق نمود.(1)

در روایتی آمده که فرمود:

حوّا را خداوند از باطن آدم خلق نمود و یا از شمال او آفرید و یا از گلی که از سمت چپ او باقی مانده بود آفرید.(2)

ص: 292


1- 365.. سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام)مِنْ اَیِّ شَیْءٍ خَلَقَ اللَّهُ حَوَّاءَ فَقَالَ اَیُّ شَیْءٍ یَقُولُ هَذَا الْخَلْقُ قُلْتُ یَقُولُونَ اِنَّ اللَّهَ خَلَقَهَا مِنْ ضِلْعٍ مِنْ اَضْلَاعِ آدَمَ فَقَالَ کَذَبُواکَانَ یُعْجِزُهُ اَنْ یَخْلُقَهَا مِنْ غَیْرِ ضِلْعِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ اَیِّ شَیْءٍ خَلَقَهَا فَقَالَ اَخْبَرَنِی اَبِی عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَبَضَ قَبْضَةً مِنْ طِینٍ فَخَلَطَهَا بِیَمِینِهِ وَ کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِینٌ فَخَلَقَ مِنْهَا آدَمَ وَ فَضَلَتْ فَضْلَةٌ مِنَ الطِّینِ فَخَلَقَ مِنْهَا حَوَّاء. [تفسیر صافی، ج 1، ص 324]
2- 366.. و فی العلل عنه(علیه السلام) خلق اللَّه آدم من طین و من فضلته و بقیته خلقت حواء، B و فی روایة اخرى خلقت من باطنه و من شماله و من الطینة التی فضلت من ضلعه الایسر.عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ: خُلِقَتْ حَوَّاءُ مِنْ قُصَیْرَا جَنْبِ آدَمَ وَ الْقُصَیْرَا هُوَ الضِّلْعُ الْاَصْغَرُ وَ اَبْدَلَ اللَّهُ مَکَانَهُ لَحْما. عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) قَالَ: خُلِقَتْ حَوَّاءُ مِنْ جَنْبِ آدَمَ وَ هُوَ رَاقِد. [تفسیر عیّاشی]

مرحوم فیض پس از نقل روایات فوق می گوید:

بین روایات تنافی وجود ندارد به خاطر این که روایتی که می گوید:حوّا از ضلع چپ آدم آفریده شده صحیح است و آیه شریفه نیزکه می فرماید:«یا اَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» نیز مؤیّد آن است و معنای آن این است که حوّا از باقی مانده ی گِلی که از سمت چپ آدم باقی مانده بود، خلق شد از این رو مردها یک ضلع کم تر از زنها دارند.در کتاب علل الشرایع از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که شخصی به ایشان گفت:شروع نسل بنی آدم چگونه بوده است؟

سپس گفت:

عدّه ای از این مردم [یعنی اهل سنّت] می گویند: خداوند به آدم وحی نمود«دختران خود را به پسران خود تزویج کن» و این مردم با ازدواج خواهر با برادر به وجود آمده اند؟

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند از چنین چیزی منزّه است.(1)

سپس فرمود:

آیا این گوینده می خواهد بگوید که خداوند، دوستان و بندگان پاک و برگزیدگان خود، پیامبران و مرسلین و مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات را از راه حرام به وجود آورده و نمی توانسته آنان را از راه حلال به وجود آورد؟!

ص: 293


1- 367.. سبحان الله تعالی عن ذلک علوّا کبیرًا.

در حالی که از آنان[در عالم ذرّ]میثاق و پیمان گرفته که رعایت حلال و پاکی را بکنند؟!

سپس فرمود:

به خدا سوگند،به من خبر داده شده که برخی از چهارپایان هستند که اگر ناشناخته با خواهر خود مجامعت کند، چون می فهمد، آلت خود را با دندان خویش می کند و می میرد.(1)

و در روایت دیگری آمده که امام(علیه السلام) با تاکید فراوان نسبت به حرمت ازدواج برادر و خواهر می فرماید:

گروهی از این مردم از خانه های پیامبران دورشدند ودانش خود را از راهی که نباید می گرفتند، گرفتند؛ از این رو همان گونه که می بینید گرفتار جهالت و گم راهی شدند!(2)

ص: 294


1- 368.. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سُئِلَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) کَیْفَ بَدَاَ النَّسْلُ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ(علیه السلام) فَاِنَّ عِنْدَنَا اُنَاسًا یَقُولُونَ اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اَوْحَى اِلَى آدَمَ(علیه السلام) اَنْ یُزَوِّجَ بَنَاتِهِ مِنْ بَنِیهِ وَ اِنَّ هَذِهِ الْخَلْقَ کُلَّهُمْ اَصْلُهُ مِنَ الْاِخْوَةِ وَ الْاَخَوَاتِ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَى عَنْ ذَلِکَ عُلُوًّا کَبِیرًا یَقُولُ مَنْ یَقُولُ هَذَا اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ اَصْلَ صَفْوَةِ خَلْقِهِ وَ اَحِبَّائِهِ وَ اَنْبِیَائِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ مِنْ حَرَامٍ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنَ الْقُدْرَةِ مَا یَخْلُقُهُمْ مِنَ الْحَلَالِ وَ قَدْ اَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَى الْحَلَالِ وَ الطُّهْرِ الطَّیِّبِ وَ اللَّهِ لَقَدْ تَبَیَّنْتُ اَنَّ بَعْضَ الْبَهَائِمِ تَنَکَّرَتْ لَهُ اُخْتُهُ فَلَمَّا نَزَا عَلَیْهَا وَ نَزَلَ کُشِفَ لَهُ عَنْهَا وَ عَلِمَ اَنَّهَا اُخْتُهُ اَخْرَجَ غُرْمُولَهُ ثُمَّ قَبَضَ عَلَیْهِ بِاَسْنَانِهِ ثُمَّ قَلَعَهُ ثُمَّ خَرَّ مَیِّتا. [علل الشرائع، ج 1، ص 17]
2- 369 ..سُئِلَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ بَدْءِ النَّسْلِ مِنْ آدَمَ کَیْفَ کَان... فَکَیْفَ الْاِنْسَانُ فِی اِنْسِیَّتِهِ وَ فَضْلِهِ وَ عِلْمِهِ غَیْرَ اَنَّ جِیلًا مِنْ هَذَا الْخَلْقِ الَّذِی تَرَوْنَ رَغِبُوا عَنْ عِلْمِ اَهْلِ بُیُوتَاتِ اَنْبِیَائِهِمْ وَ اَخَذُوا مِنْ حَیْثُ لَمْ یُؤْمَرُوا بِاَخْذِهِ فَصَارُوا اِلَى مَا قَدْ تَرَوْنَ مِنَ الضَّلَالِ وَ الْجَهْلِ بِالْعِلْمِ.[تفسیر صافی، ج 1، ص 326؛ علل الشرائع، ج 1، ص 19]

در ذیل برخی از این روایات آمده که فرمود:

این گونه سخن، تقویت عمل مجوس است و استدلال آنان را _ که ازدواج با محارم را حلال می دانند -- اثبات می کند، خدا هلاک کند کسانی را که این سخنان را می گویند.

سپس فرمود:

برای آدم هفتاد بار فرزند به دنیا آمد و در هر بار یک پسر و یک دختر به دنیا آمد تا این که قابیل، هابیل را کشت و آدم(علیه السلام)، برای هابیل سخت پریشان شد و پانصد سال از مجامعت با حوّا عاجز ماند.سپس پریشانی او برطرف گردید و با حوّا مجامعت نمود وخداوند شیث را به او عطا نمود؛ و اسم شیث «هبة الله» بود و او نخستین وصیّ از آدمییّن در روی زمین بود.

سپس خداوند به آدم یافِث را عطا نمودوچون این دو برادر بزرگ شدند و خداوند خواست نسل آدم را زیاد نماید _ با توجّه به این که قلم تقدیر الهی بر حرمت ازدواج خواهر با برادر گذشته بود _ خداوند عصر روز پنج شنبه حوریّه ای از بهشت را به نام «نَزله» نزد آدم فرستاد و فرمود: ای آدم او را به شیث تزویج کن؛ٰ و روز بعد نیز حوریّه ای به نام «مُنزلَه را فرستاد و فرمود: او را به یافث تزویج کن. و از شیث فرزند پسری به دنیا آمد و از یافث فرزند دختری به دنیا آمد.

چون آن ها بزرگ شدند، خداوند به آدم دستور داد تا دختر یافث را به پسر شیث تزویج نماید و با این ازدواج برگزیدگان خدا _ از پیامبران و مرسلین _ به وجود آمدند و معاذ الله که به گفته ی آنان خواهران با برادران خود ازدواج کرده باشند.(1)

ص: 295


1- 370.. ثم قال: مَا اَرَادَ مَنْ یَقُولُ هَذَا وَ شِبْهَهُ اِلَّا تَقْوِیَةَ حُجَجِ الْمَجُوسِ فَمَا لَهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ثُمَّ اَنْشَاَ یُحَدِّثُنَا کَیْفَ کَانَ بَدْءُ النَّسْلِ مِنْ آدَمَ وَ کَیْفَ کَانَ بَدْءُ النَّسْلِ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ فَقَالَ اِنَّ آدَمَ(علیه السلام)وُلِدَ لَهُ سَبْعُونَ بَطْنًا فِی کُلِّ بَطْنٍ غُلَامٌ وَ جَارِیَةٌ اِلَى اَنْ قُتِلَ هَابِیلُ فَلَمَّا قَتَلَ قَابِیلُ هَابِیلَ جَزِعَ آدَمُ عَلَى هَابِیلَ جَزَعًا قَطَعَهُ عَنْ اِتْیَانِ النِّسَاءِ فَبَقِیَ لَایَسْتَطِیعُ اَنْ یَغْشَى حَوَّاءَ خَمْسَمِائَةِ عَامٍ ثُمَّ تَخَلَّى مَا بِهِ مِنَ الْجَزَعِ عَلَیْهِ فَغَشِیَ حَوَّاءَ فَوَهَبَ اللَّهُ لَهُ شَیْثًا وَحْدَهُ لَیْسَ مَعَهُ ثَانٍ وَ اسْمُ شَیْثٍ هِبَةُ اللَّهِ وَ هُوَ اَوَّلُ مَنْ اُوصِیَ اِلَیْهِ مِنَ الْآدَمِیِّینَ فِی الْاَرْضِ ثُمَّ وُلِدَ لَهُ مِنْ بَعْدِ شَیْثٍ یَافِثُ لَیْسَ مَعَهُ ثَانٍ فَلَمَّا اَدْرَکَا وَ اَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ یُبْلِغَ بِالنَّسْلِ مَا تَرَوْنَ وَ اَنْ یَکُونَ مَا قَدْ جَرَى بِهِ الْقَلَمُ مِنْ تَحْرِیمِ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْاَخَوَاتِ عَلَى الْاِخْوَةِ اَنْزَلَ بَعْدَ الْعَصْرِ فِی یَوْمِ الْخَمِیسِ حَوْرَاءَ مِنَ الْجَنَّةِ اسْمُهَا نَزْلَةُ فَاَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ اَنْ یُزَوِّجَهَا مِنْ شَیْثٍ فَزَوَّجَهَا مِنْهُ ثُمَّ اَنْزَلَ بَعْدَ الْعَصْرِ مِنَ الْغَدِ حَوْرَاءَ مِنَ الْجَنَّةِ اسْمُهَا مَنْزِلَةُ فَاَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ اَنْ یُزَوِّجَهَا مِنْ یَافِثَ فَزَوَّجَهَا مِنْهُ فَوُلِدَ لِشَیْثٍ غُلَامٌ وَ وُلِدَتْ لِیَافِثَ جَارِیَةٌ فَاَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ حِینَ اَدْرَکَا اَنْ یُزَوِّجَ بِنْتَ یَافِثَ مِنِ ابْنِ شَیْثٍ فَفَعَلَ فَوُلِدَ الصَّفْوَةُ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ مِنْ نَسْلِهِمَا وَ مَعَاذَ اللَّهِ اَنْ یَکُونَ ذَلِکَ عَلَى مَا قَالُوا مِنَ الْاِخْوَةِ وَ الْاَخَوَات [همان]B

در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که به آن حضرت(علیه السلام) گفته شد:

گروهی از مردم گمان کرده اند که آدم دختر خود را به پسر خود تزویج نموده است.امام(علیه السلام) فرمود:

آری چنین چیزی را گفته اند؛ و لکن آیا تو نمی دانی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر من می دانستم که آدم(علیه السلام) دختر خویش را به پسر خویش تزویج نموده، من نیز دخترم زینب را به پسرم قاسم تزویج می نمودم و از دین آدم پیروی می کردم.(1)

ص: 296


1- 371.. عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ اِنَّ النَّاسَ یَزْعُمُونَ اَنَّ آدَمَ زَوَّجَ ابْنَتَهُ مِنِ ابْنِهِ فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَدْ قَالَ النَّاسُ ذَلِکَ وَ لَکِنْ یَا سُلَیْمَانُ اَ مَا عَلِمْتَ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ لَوْ عَلِمْتُ اَنَ آدَمَ زَوَّجَ ابْنَتَهُ مِنِ ابْنِهِ لَزَوَّجْتُ زَیْنَبَ مِنَ الْقَاسِمِ وَ مَا کُنْتُ لِاَرْغَبَ عَنْ دِیْنِ آدَم. [تفسیر صافی، ج 1، ص 327]

مولف گوید:

روایات دیگری نیز به همین معنا با اختلاف عبارات وخصوصیّات نقل شده و ما به خاطر اختصار از ذکر آن ها صرف نظر نمودیم. ضمنًا اخبار مخالف این معنا حمل بر تقیّه شده است.

«وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ اْلاَرْحامَ اِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَیْكُمْ رَقیبًا»

گفته شده که«تساءلون«تتساءلون»بوده و تاء برای تخفیف حذف شده است؛و بین

مردم متداول بوده و هست که به هم دیگر می گویند: «أسألك بالله» و یا می گویند: «أسألك

بالله وبالرحم».

مرحوم قمّی در تفسیر خود گوید:

«یُساءلون یوم القیامة عن التقوى هل اتقیتم، و عن الارحام هل وصلتموها؟»

و این معنا در کافی و تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود این است که خداوند امر به صله ی رحم نموده و آن را بزرگ دانسته و در کنار امر به تقوا قرار داده است.(1)[یعنی تقوای خدا و صله ی رحم را از یاد نبرید و آن را بزرگ بدانید].و

در کتاب کافی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

صِلُوا اَرْحَامَكُمْ وَ لَوْ بِالتَّسْلِیمِ و سپس این آیه را تلاوت نمود.(2)

و دربارهی «رحم آل محمّد صلوات الله علیهم اجمیعن» امام رضا(علیهما السلام) می فرماید:

رحم آل محمّد، ائمّه صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین هستند و آنان معلق

ص: 297


1- 372..[عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْاَرْحامَ اِنَ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا قَالَ فَقَالَ هِیَ اَرْحَامُ النَّاسِ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَمَرَ بِصِلَتِهَا وَ عَظَّمَهَا اَ لَاتَرَى اَنَّهُ جَعَلَهَا مِنْهُ. [اصول کافی، ج 2، ص 150]
2- 373.. اصول کافی، ج 2، ص 124.

به عرش الهی می باشند و می فرمایند: خدایا هر که ما را صله کند، رحمت خود را به او نزدیک کن و هر که از ما جدا شود تو رحمت خود را از او دور کن.

سپس فرمود: «و پس از آنان قانون صله رحم در ارحام مومنین جاری خواهد بود.» و سپس این آیه را تلاوت نمود:«وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ اْلاَرْحامَ اِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَیْكُمْ رَقیبًا». (1)

و در کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) از آن حضرت نقل شده که فرمود:

خداوند سه چیز را با سه چیز مقرون نموده است:

1. نماز را با زکات، پس کسی که نماز بخواند و زکات ندهد نماز او قبول نمی شود.

2.شکر خود را مقرون به شکر پدر ومادر نموده است،پس کسی که از پدر و مادرخود تشکّر نکند، خدا را نیز شکر نکرده است.

3.خداوند تقوای خود را مقرون به صله ی رحم نموده است،پس کسی که صله ی رحم نکند تقوا ندارد.(2)

و آن حضرت از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که در معراج مرا به آسمان بردند، رحم را دیدم که معلق به عرش خدا بود و از رحم دیگری شکایت می نمود. پس من به او گفتم: بین تو و او چند پدر

ص: 298


1- 374.. عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: اِنَ رَحِمَ آلِ مُحَمَّدٍ الْاَئِمَّةِ(علیه السلام) لَمُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْشِ تَقُولُ اللَّهُمَّ صِلْ مَنْ وَصَلَنِی وَ اقْطَعْ مَنْ قَطَعَنِی ثُمَّ هِیَ جَارِیَةٌ بَعْدَهَا فِی اَرْحَامِ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْاَرْحامَ. [تفسیر صافی؛ اصول کافی، ج 2، ص 56]
2- 375..عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ اُخْرَى اَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ یُزَکِّ لَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتَهُ وَ اَمَرَ بِالشُّکْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَیْنِ فَمَنْ لَمْ یَشْکُرْ وَالِدَیْهِ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ وَ اَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ یَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ یَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ. [عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ص 234]

فاصله بوده است؟او گفت: چهل پدر بین من و او فاصله بوده است.(1)

ابن عبّاس گوید:

آیه ی«وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ اْلاَرْحامَ اِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَیْكُمْ رَقیبًا»درباره ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله)و اهل بیت و خویشان آن حضرت نازل شد.از این رو هر رابطه خویشاوندی نسبی و یا سببی جز خویشاوندی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خاندانش قطع خواهد شد.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه ی فوق گوید:

در روز قیامت درباره ی تقوا و صله ی رحم از شما سوال خواهد شد که آیا تقوا و صلهی رحم را رعایت نمودید؟!(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «رقیب» در آیه ی «اِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَیْكُمْ رَقیبًا» محافظ است.(4)

سوره ی نساء [4]، آیات 2 الی 4

متن:

وَ آتُوا الْیَتامى اَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَاْكُلُوا اَمْوالَهُمْ اِلى اَمْوالِكُمْ اِنَّهُ كانَ حُوبًا كَبیرًا وَ اِنْ خِفْتُمْ اَلاّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَاِنْ خِفْتُمْ اَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً اَوْ ما مَلَكَتْ اَیْمانُكُمْ ذلِكَ

ص: 299


1- 376.. عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا اُسْرِیَ بِی اِلَى السَّمَاءِ رَاَیْتُ رَحِمًا مُتَعَلِّقَةً بِالْعَرْشِ تَشْکُو رَحِمًا اِلَى رَبِّهَا فَقُلْتُ لَهَا کَمْ بَیْنَکِ وَ بَیْنَهَا مِنْ اَبٍ فَقَالَتْ نَلْتَقِی فِی اَرْبَعِینَ اَبًا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 329]
2- 377.. مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 168.
3- 378.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 138.
4- 379.. و فی روایة ابی الجارود الرقیب الحفیظ. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 138]

اَدْنى اَلاّ تَعُولُوا وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنیئًا مَریئًا

لغات:

«حوب»به معنای اثم و گناه است،و«حوبة» به معنای حزن و اندوه است،و تَحَوَّبَ به معنای تَحزَّنَ است، و «حوباء» به معنای روح است. «قسط» به معنای عدل است، و فرق بین قسط و عدالت گذشت،و«نحلة» یعنی عطیّة بلا عوض. «هنیئًا مریئًا» یعنی سائغًا من غیر عصٍّ. «ان لا تعولوا» یعنی ان لا تمیلوا، و «عال الرجل یعول عَولًا و عیالةً» یعنی مال و جار، و «عول در فرائض»یعنی نقص در سهام ارث،و «عال یعیل عیلةً» یعنی احتاج و بعضی گفته اند: «عال العیالَ» یعنی أَمانَهم (من المَؤْمَنَة) و به این معناست «اِبدأ بمن تعول» یعنی ابدأ بمن تمونه. «صِداق و صَدُق و صَدُقة» به معنای مهر است و «هَنَأنی الطعام» ای صار لی دواءً و علاجًا شافیًا.

ترجمه:

اموال یتیمان را به آنان بازدهید و مال پاک آنان را با مال ناپاک خود عوض[و مخلوط] نکنید و اموال آنان را همراه با اموالتان مخورید که این گناهی بزرگ است. (2)و اگر می ترسید که [با ازدواج] با دختران یتیم نتوانید رعایت عدالت بکنید، از زنان دیگر دو یا سه و یا چهار عدد بگیرید و اگر [باز] می ترسید که به عدالت عمل نکنید به یک زن آزاد و یا به آن چه می خواهید از کنیزان اکتفا بکنید و این بهتر از انحراف از عدالت است. (3) و مهر زنان تان را از روی محبّت و طیب خاطر بپردازید و اگر آنان با رضایت کامل چیزی از مهر خود را گذشت نمودند برای شما گوارا خواهد بود (4).

ص: 300

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید:روایت شده:«هنگامی که آیه ی«وَ آتُوا الْیَتامى اَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَاْكُلُوا اَمْوالَهُمْ اِلى اَمْوالِكُمْ اِنَّهُ كانَ حُوبًا كَبیرًا»نازل شد، مردم از زندگی با یتیمان کراهت پیدا کردند و نگهداری یتیمان برای آنان سخت شد، از این رو خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)از این مشکل شکایت نمودند و این آیه نازل شد: «وَ یَسْئَلُونَكَ عَنِ الْیَتامى قُلْ اِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَ اِنْ تُخالِطُوهُمْ فَاِخْوانُكُم.»(1)

سپس گوید: «این معنا از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده است.»(2)

سماعة می گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

توبه ی کسی که مال یتیمی را خورده باشد، چیست؟

فرمود:

باید مال یتیم را به اهل او بازگرداند؛چرا که خداوند می فرماید:«اِنَّ الَّذینَ یَاْكُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْمًا اِنَّما یَاْكُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرًا» و نیز می فرماید:«اِنَّهُ كانَ حُوبًا كَبیرًا».(3)

ص: 301


1- 380.. سوره ی بقره، آیه ی220.
2- 381.. الطبرسی ابو علی: روی انه لما نزلت هذه الآیة کرهوا مخالطة الیتامى، فشقّ ذلک علیهم، فشکوا ذلک الى رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فانزل الله سبحانه وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْیَتامى قُلْ اِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَ اِنْ تُخالِطُوهُمْ فَاِخْوانُکُمْ الآیة. [مجمع البیان، ج 3، ص 10]
3- 382..عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَالَ:سَاَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ اَکَلَ مَالَ الْیَتِیمِ هَلْ لَهُ تَوْبَةٌ فَقَالَ یُؤَدِّی اِلَى اَهْلِهِ لِاَنَّ اللَّهَ یَقُولُ اِنَّ الَّذِینَ یَاْکُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْمًا اِنَّما یَاْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا وَ قَالَ اِنَّهُ کانَ حُوبًا کَبِیرا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 244]

سماعة گوید: امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام) فرمودند:

«حُوبًا كَبیرًا»چیزهایی است که زمین در قیامت از درون خود بیرون می ریزد.(1)

امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) می فرمایند:

مقصود از«وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبیثَ بِالطَّیِّبِ»این است که حلال اموال خود را _ به واسطه ی زیاد گرفتن و یا مرغوب تر گرفتن از مال یتیم _حرام نکنید.(2)

«وَاِنْ خِفْتُمْ اَلاّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ»هشام بن حکم گوید: ابن ابی العوجای کافر به من گفت:

بین این آیه و آیه ی «وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا كُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ»تنافی و ناسازگاری وجود دارد؛ و هرگز حکیم چنین سخنی را نمی گوید. پس من پاسخی به او ندادم و در مدینه نزد امام صادق(علیه السلام) رفتم و چون قصّه ی خود را گفتم، امام(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «فَاِنْ خِفْتُمْ اَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً» عدالت در نفقه است؛ و مقصود از آیه ی «وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا كُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ» عدالت در محبّت و دوستی است.

چون این پاسخ را به ابن ابی العوجا گفتم، او به من گفت:

تو این پاسخ را از حجاز آورده ای.(3)

ص: 302


1- 383.. عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)اَوْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام)اِنَّهُ کانَ حُوبًا کَبِیرًا. قَالَ(علیه السلام) هُوَ مِمَّا یَخْرُجُ مِنَ الْاَرْضِ مِنْ اَثْقَالِهَا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 244]
2- 384..و قال الشیبانی فی (نهج البیان)،فی قوله تعالى:وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ،قال ابن عبّاس:لاتتبدلّوا الحلال من اموالکم بالحرام من اموالهم لاجل الجودة و الزیادة فیه، قال: و هو المرویّ عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام). [تفسیر برهان، ج 1، ص 339]
3- 385.. سَاَلَ ابْنُ اَبِی الْعَوْجَاءِ هِشَامَ بْنَ الْحَکَمِ فَقَالَ لَهُ اَ لَیْسَ اللَّهُ حَکِیمًا قَالَ بَلَى وَ هُوَ اَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ قَالَ فَاَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَاِنْ خِفْتُمْ اَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً اَ لَیْسَ هَذَا فَرْضًا قَالَ بَلَى قَالَ فَاَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ اَیُّ حَکِیمٍ یَتَکَلَّمُ بِهَذَا فَلَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ جَوَابٌ فَرَحَلَ اِلَى الْمَدِینَةِ اِلَى اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ یَا هِشَامُ فِی غَیْرِ وَقْتِ حَجٍّ وَ لَاعُمْرَةٍ؟ قَالَ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ لِاَمْرٍ اَهَمَّنِی اِنَّ ابْنَ اَبِی الْعَوْجَاءِ سَاَلَنِی عَنْ مَسْاَلَةٍ لَمْ یَکُنْ عِنْدِی فِیهَا شَیْءٌ قَالَ وَ مَا هِیَ قَالَ فَاَخْبَرَهُ بِالْقِصَّةِ فَقَالَ لَهُ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)اَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَاِنْ خِفْتُمْ اَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً یَعْنِی فِی النَّفَقَةِ وَ اَمَّا قَوْلُهُ وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ یَعْنِی فِی الْمَوَدَّةِ قَالَ فَلَمَّا قَدِمَ عَلَیْهِ هِشَامٌ بِهَذَا الْجَوَابِ وَ اَخْبَرَهُ قَالَ وَ اللَّهِ مَا هَذَا مِنْ عِنْدِکَ. [فروع کافی، ج 5، ص 429 _ 362]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر کسی چهار زن بگیرد و یکی از آنان را طلاق بدهد، قبل از تمام شدن عدّه ی او نمی تواند زن پنجمی رابگیرد؛چراکه نطفه ی مرد[در یک زمان]نباید درپنج رحم ریخته شود.(1)

محمّد بن سنان در بین سوالات مکتوب خود به حضرت رضا(علیه السلام) نوشت:

برای چه مرد می تواند با چهار زن ازدواج کند؛ و زن بیش از یک شوهر حق ندارد؟

امام(علیه السلام) در پاسخ او نوشت:

علّت این است که مرد با داشتن چهار زن، فرزندان او منسوب به اوست؛ و لکن زن اگر بیش از یک شوهر داشته باشد، معلوم نیست فرزند او منسوب به کدام یک از شوهران اوست و دراین صورت انساب و مواریث و خویشان دگرگون می شوند.(2)

ص: 303


1- 386.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِذَا جَمَعَ الرَّجُلُ اَرْبَعًا فَطَلَّقَ اِحْدَاهُنَّ فَلَا یَتَزَوَّجِ الْخَامِسَةَ حَتَّى تَنْقَضِیَ عِدَّةُ الْمَرْاَةِ الَّتِی طَلَّقَ وَ قَالَ لَایَجْمَعِ الرَّجُلُ مَاءَهُ فِی خَمْس. [فروع کافی، ج 5، ص 429]
2- 387.. اَنَّ الرِّضَا(علیه السلام) کَتَبَ اِلَیْهِ فِیمَا کَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ عِلَّةُ تَزْوِیجِ الرَّجُلِ اَرْبَعَ نِسْوَةٍ وَ تَحْرُمُ اَنْ تَتَزَوَّجَ الْمَرْاَةُ اَکْثَرَ مِنْ وَاحِدٍ لِاَنَّ الرَّجُلَ اِذَا تَزَوَّجَ اَرْبَعَ نِسْوَةٍ کَانَ الْوَلَدُ مَنْسُوبًا اِلَیْهِ وَ الْمَرْاَةُ لَوْ کَانَ لَهَا زَوْجَانِ اَوْ اَکْثَرُ مِنْ ذَلِکَ لَمْ یُعْرَفِ الْوَلَدُ لِمَنْ هُوَ اِذْ هُمُ الْمُشْتَرِکُونَ فِی نِکَاحِهَا وَ فِی ذَلِکَ فَسَادُ الْاَنْسَابِ وَ الْمَوَارِیثِ وَ الْمَعَارِف. [علل الشرائع، ص 219]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

در هر چیزی اسراف هست؛ جز در زن ها. چرا که خداوند می فرماید:«فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» از سویی مرد می تواند از کنیزان بدون محدودیّت استفاده کند.(1)

«وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنیئًا مَریئًا»

مرحوم صدوق در کتاب فقیه از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هر کس با زنی ازدواج کند و نیّت پرداخت مهریّه ی او را نداشته باشد، نزد خداوند زانی [زناکار] خواهد بود.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

سزاوارترین شروطی که شما باید به آن پای بند باشید، مهریّه ی زنان است.(3)

ص: 304


1- 388.. عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَمَّنْ اَخْبَرَهُ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: فِی کُلِّ شَیْءٍ اِسْرَافٌ اِلَّا فِی النِّسَاءِ قَالَ اللَّهُ فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ (وَ قَالَ وَ اُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ) وَ قَالَ وَ اُحِلَّ لَکُمْ مَا مَلَکَتْ اَیْمَانُکُم. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 244]
2- 389.. قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) مَنْ تَزَوَّجَ امْرَاَةً وَ لَمْ یَنْوِ اَنْ یُوَفِّیَهَا صَدَاقَهَا فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ زَانٍ.[تفسیر صافی،ج 3،ص 399؛رواه الکلینی فی الصحیح هکذا:«فى الرجل یتزوج المراة و لا یجعل فی نفسه ان یعطیها مهرها فهو زنی(«مَنْ تَزَوَّجَ الْمَرْاَةَ وَ لَایَجْعَلُ فِی نَفْسِهِ اَنْ یُعْطِیَهَا مَهْرَهَا فَهُوَ زِنًى.کافی،ج 5،ص 383» ) ای فهو کالزنا فی العقوبة و اذا ادى بعد ذلک لعله لا یعاقب بنیته.]
3- 390.. قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) اِنَ اَحَقَ الشُّرُوطِ اَنْ یُوفَى بِهَا مَا اسْتَحْلَلْتُمْ بِهِ الْفُرُوجَ. [تفسیر صافی، ج 3، ص 399]

مرحوم فیض می فرماید که ظاهر آیه خطاب به ازواج [و شوهران]است و در مجمع البیان از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خطاب به اولیای دختران است چرا که عادت بوده هنگامی که مردی دختر خود را به کسی تزویج می نموده مهر او را می گرفته و به آن دختر نمی داده و خداوند در این آیه از آن نهی نموده است.(1)

سپس گوید که روایت شده:

برخی از مردم دوست نمی داشتند که هدیّه و بخشش همسر خود را بپذیرند و این آیه می فرماید: «اگر آنان چیزی از مهریّه خود را با رضایت به شما بخشیدند برای شما حلال و گوارا خواهد بود.»(2)

و در مجمع و تفسیر عیّاشی آمده که مردی به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: «من از درد شکم رنج می برم.» امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمود: «آیا همسر داری؟» گفت: «آری.»

حضرت(علیه السلام) فرمود:

«از او بخواه که چیزی از مال خود را با رضایت به تو ببخشد؛ سپس با آن مال عسل تهیّه کن و آن عسل را با آب باران آمیخته کن و بخور؛ چرا که خداوند در قرآن می فرماید: «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكًا»(3) و می فرماید: «یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنَّاس»و می فرماید:«فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنیئًا مَریئًا». و چون برکت و شفا و گوارا بودن جمع شود تو شفا خواهی یافت.

ص: 305


1- 391.. فی مجمع البیان وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً اختلف فیمن خوطب بقوله «وَ آتُوا النِّساءَ» فقیل هم الاولیاء، لان الرجل منهم کان اذا زوج امة اخذ صداقها دونها فنهاهم الله عن ذلک و هو المروی عن الباقر(علیه السلام) رواه ابو الجارود عنه. [تفسیر صافی، ج 1، 331]
2- 392.. روی انّ اناسًا کانوا یتاثّمون ان یقبل احدهم من زوجته شیئًا مما ساق الیها فنزلت.
3- 393.. سوره ی ق، آیه ی 9.

آن مرد به دستور امیرالمؤمنین(علیه السلام) عمل نمود و شفا یافت.(1)

در کافی با سند صحیح از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

بخشش مرد به زن و بخشش زن به مرد قابل برگشت نیست؛ چرا که خداوند می فرماید: «وَ لا یَحِلُّ لَكُمْ اَنْ تَاْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئا» و می فرماید: «فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنیئًا مَریئًا» و این شامل مهریّه و بخشش های دیگر می شود.(2)

سوره ی نساء [4]، آیات 5 الی 6

متن:

وَ لاتُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَكُمُ الَّتی جَعَلَ اللهُ لَكُمْ قِیامًا وَ ارْزُقُوهُمْ فیها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتّى اِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَاِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا اِلَیْهِمْ اَمْوالَهُمْ وَ لا تَاْكُلُوها اِسْرافًا وَ بِدارًا اَنْ یَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقیرًا فَلْیَاْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَاِذا دَفَعْتُمْ اِلَیْهِمْ اَمْوالَهُمْ فَاَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ كَفى بِاللهِ حَسیبًا

ص: 306


1- 394.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ اَبِیهِ(علیه السلام)قَالَ:جَاءَ رَجُلٌ اِلَى اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَقَالَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لِی وَجَعٌ فِی بَطْنِی فَقَالَ لَهُ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) لَکَ زَوْجَةٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ اسْتَوْهِبْ مِنْهَا طَیِّبَةً بِهِ نَفْسُهَا مِنْ مَالِهَا ثُمَّ اشْتَرِ بِهِ عَسَلًا ثُمَّ اسْکُبْ عَلَیْهِ مِنْ مَاءِ السَّمَاءِ ثُمَّ اشْرَبْهُ فَاِنِّی اَسْمَعُ اللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکًا وَ قَالَ یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُهُ فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ وَ قَالَ تَعَالَى فَاِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَرِیئًا شُفِیتَ اِنْ شَاءَ اللَّهُ قَالَ فَفَعَلَ ذَلِکَ فَشُفِی.[تفسیر صافی،ج 1، ص 331؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 244]
2- 395.. وَ لَایَرْجِعُ الرَّجُلُ فِیمَا یَهَبُ لِامْرَاَتِهِ وَ لَاالْمَرْاَةُ فِیمَا تَهَبُ لِزَوْجِهَا حِیزَ اَوْ لَمْ یُحَزْ اَ لَیْسَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ وَ لَاتَاْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئًا وَ قَالَ فَاِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَرِیئًا وَ هَذَا یَدْخُلُ فِی الصَّدَاقِ وَ الْهِبَةِ. [فروع کافی، ج7، ص 30]
لغات:

«ایناس» به معنای دیدن و ابصار است چنان که در «آنس من جانب الطور نارًا» آمده و به معنای الفت نیز آمده چنان که گفته می شود: «آنَستَ به اُنسًا» یعنی آلفته. «اسراف» به معنای تجاوز از حد است و می تواند به معنای افراط باشد و می تواند به معنای تفریط و تقصیر باشد، و اگر به معنای افراط باشد اَسرَفَ یُسرِفُ اٍسرافًا گفته می شود و اگر به معنای تفریط و تقصیر باشد سَرَفَ یَسرفُ سَرفًا گفته میشود.«بدار»به معنای مبادرة است و اصل بدار از ابتلاء است و ماه را هنگامی بدر می گویند که پر از نور باشد و «بدرة» را بدره گویند به خاطر امتلای آن از مال، و «حسیب» به معنای کافی می باشدو حسبی الربّ من المربوبین یعنی کفانی من غیره.

ترجمه:

اموال خود را که خداوند وسیله قوام زندگی شما قرار داده به سفیهان و افراد نادان ندهید و [لکن]با آن اموال خوراک و پوشاکشان را تامین کنید و با آنان به نیکی سخن بگویید (5) و یتیمان را بیازمایید و چون به سنّ ازدواج رسیدند اگر در آنان رشد فکری یافتید اموال شان را به آنان رد کنید و اموال آنان را از ترس آن که بزرگ شوند[و مطالبه کنند]با شتاب و اسراف نخورید و[کسانی که یتیم داری می کنند]اگر غنیّ و بی نیازند از مال یتیم [مزدی] بر ندارند و اگر فقیر و نیازمندند به اندازه ی متعارف از مال یتیم بخورند و هنگامی که اموال یتیمان را به آنان باز می گردانید شاهد و گواه بگیریدو [گرچه] خداوند برای حسابرسی کافی است. (6)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَكُمُ» زنان و فرزندان اند و اگر مردی بداند که زن

ص: 307

و فرزندش نادان و فاسد اند نباید آن دو را بر مال خود که خداوند وسیله ی قوام زندگی او قرار داده است مسلّط گرداند، بلکه باید[مال را در اختیار خود قرار بدهد و] از آن خوراک و پوشاک زن و بچّه خود را تامین کند و با آنان به نیکی سخن بگوید و اگر وعده ای به آنان می دهد به وعده ی خود وفا کند.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

شما نباید سخن شراب خوار را تصدیق کنید و اگر خواستگاری کرد نباید دختر خود را به او بدهید و اگر مریض شد نباید به عیادت او بروید و اگر مُرد نباید کنار جنازه ی او حاضرشوید و نباید او را امین بدانید و اگر کسی امانتی نزد او بگذارد و او آن را تباه کند بر خدا نیست که برای او جبران نماید و پاداشی به او بدهد؛ چرا که خداوند می فرماید:«وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَكُمُ».سپس فرمود: چه سفیهی،سفیه تر از شراب خوار است؟(2)

ابی الجارود گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

اگر من درباره ی چیزی سخنی گفتم، دلیل آن را از کتاب خدا از من طلب کنید.

پس روزی آن حضرت فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از قیل و قال؛ و فاسدکردن مال؛ و سوال زیاد نهی نموده است.

ص: 308


1- 396..وَ فِی رِوَایَةِ اَبِی الْجَارُودِعَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَکُمُ» فَالسُّفَهَاءُ النِّسَاءُ وَ الْوَلَدُ، اِذَا عَلِمَ الرَّجُلُ اَنَّ امْرَاَتَهُ سَفِیهَةٌ مُفْسِدَةٌ وَ وَلَدَهُ سَفِیهٌ مُفْسِدٌ لَایَنْبَغِی لَهُ اَنْ یُسَلِّطَ وَاحِدًا مِنْهُمَا عَلَى مَالِهِ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ لَهُ قِیامًا یَقُولُ مَعَاشًا قَالَ: «وَ ارْزُقُوهُمْ فِیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا» الْمَعْرُوفُ الْعُدَّة. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 139]
2- 397..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9 شَارِبُ الْخَمْرِ لَاتُصَدِّقُوهُ اِذَا حَدَّثَ وَ لَاتُزَوِّجُوهُ اِذَا خَطَبَ وَ لَاتَعُودُوهُ اِذَا مَرِضَ وَ لَاتَحْضُرُوهُ اِذَا مَاتَ وَ لَاتَاْتَمِنُوهُ عَلَى اَمَانَةٍ فَمَنِ ائْتَمَنَهُ عَلَى اَمَانَةٍ فَاَهْلَکَهَا فَلَیْسَ عَلَى اللَّهِ اَنْ یُخْلِفَ عَلَیْهِ وَ لَااَنْ یَاْجُرَهُ عَلَیْهَا،لِاَنَّ اللَّهَ یَقُولُ:«وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَکُمُ» وَ اَیُّ سَفِیهٍ اَسْفَهُ مِنْ شَارِبِ الْخَمْرِ. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 139]

و چون به آن حضرت گفته شد: «این ها در کجای کتاب خداست؟» فرمود:

خداوند می فرماید: «لا خَیْرَ فی كَثیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ اِلّاَ مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ اَوْ مَعْرُوفٍ اَوْ اِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاس» و می فرماید: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَكُمُ الَّتی جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِیامًا» و می فرماید: «لا تَسْئَلُواعَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُم».(1)

مرحوم صدوق در کتاب فقیه از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

زن را نباید وصیّ قرارداد،چرا که خداوند می فرماید:«وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَكُمُ».(2)

سپس فرمود:

مال خود را به شرابخوار و به زن ها مسپار و چه سفیهی سفیه تر از شراب خوار است.

مرحوم صدوق گوید:

مقصود این است که زن را نباید وصیّ قرار داد و کسی که زنی را وصیّ قرار بدهد بر او واجب است که بر انجام آن وصیّت همّت گمارد. [تا آن وصیّت به انجام برسد](3)

ص: 309


1- 398..عَنْ اَبِی الْجَارُودِ قَالَ قَالَ اَبُوجَعْفَرٍ(علیه السلام) اِذَا حَدَّثْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَاسْاَلُونِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ فِی بَعْضِ حَدِیثِهِ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)نَهَى عَنِ الْقِیلِ وَ الْقَالِ وَ فَسَادِ الْمَالِ وَ کَثْرَةِ السُّؤَالِ فَقِیلَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَیْنَ هَذَا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ قَالَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ اِلَّا مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ اَوْ مَعْرُوفٍ اَوْ اِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ قَالَ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیامًا وَ قَالَ لا تَسْئَلُوا عَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُم. [اصول کافی، ج 1، ص 48]
2- 399.. رَوَى السَّکُونِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) الْمَرْاَةُ لَایُوصَى اِلَیْهَا لِاَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَکُم. [من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 168]
3- 400.. وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ سُئِلَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَکُمُ قَالَ لَاتُؤْتُوهَا شَارِبَ الْخَمْرِ وَ لَاالنِّسَاءَ ثُمَّ قَالَ وَ اَیُّ سَفِیهٍ اَسْفَهُ مِنْ شَارِبِ الْخَمر. [همان]

«وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتّى اِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَاِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا اِلَیْهِمْ اَمْوالَهُمْ»مرحوم علی بن ابراهیم قمّی درباره ی فقه این آیه گوید:

هر کس مالی از یتیم در دست اوست نباید آن مال را به یتیم بدهد تا او به حدّ بلوغ و نکاح برسد و محتلم شود و حدود الهی و واجبات بر او ثابت گردد و نباید بعد از بلوغ سفیه باشد و مال خود راضایع نماید ونباید شرابخوار و زناکار باشد و هنگامی که رشد و استعداد حفظ مال خود را پیدا می کند باید مال او را به او تحویل بدهد و حق ندارد مال یتیم را به بهانه ی این که او هنوز بزرگ نشده است، نزد خود نگهدارد.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

نشانه ی رشد یتیم این است که مال خود را حفظ نماید.(2)

و در سخن دیگری می فرماید:

یتیم هنگامی که محتلم شود و دارای رشد اجتماعی باشد و بتواند مال خود را حفظ کند باید مال او را به او تحویل بدهند و اگر یتیم، سفیه و یا ضعیف فکری بود و رشد او معلوم نشد نباید مال او را به او تحویل بدهند.(3)

ص: 310


1- 401.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 131.
2- 402.. وَ قَدْ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) اَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَاِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا اِلَیْهِمْ اَمْوالَهُمْ قَالَ اِینَاسُ الرُّشْدِ حِفْظُ الْمَال.[تفسیر برهان،ج 1،ص 343؛من لا یحضره الفقیه،ج 4، ص 232]
3- 403.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ انْقِطَاعُ یُتْمِ الْیَتِیمِ الِاحْتِلَامُ وَ هُوَ اَشُدُّهُ وَ اِنِ احْتَلَمَ وَ لَمْ یُؤْنَسْ مِنْهُ رُشْدُهُ وَ کَانَ سَفِیهًا اَوْ ضَعِیفًا فَلْیُمْسِکْ عَنْهُ وَلِیُّهُ مَاله. [تفسیر برهان، ج 1، ص 343؛ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 220]

و در سخن دیگری فرمود:

دختر یتیم هنگامی که ازدواج می کند، ولایت وصیّ از او قطع می شود.(1)

و در تفسیر «وَ مَنْ كانَ فَقیرًا فَلْیَاْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ» فرمود:

کسی که سرپرستی یتیمی را می کند وخودنیازمند است می تواند به اندازه ی نیاز بدون اسراف، از مال یتیم بردارد و اگر خود درآمدی دارد و نیازی به مال یتیم ندارد نباید از مال او چیزی بردارد.(2)

مرحوم طبرسی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

اگر نیازداردبه اندازه ی نیاز خود از مال یتیم قرض بردارد و سپس به او باز گرداند.(3)

ص: 311


1- 404.. عَنْ عِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَاَلْتُهُ عَنِ الْیَتِیمَةِ مَتَى یُدْفَعُ اِلَیْهَا مَالُهَا قَالَ اِذَا عَلِمْتَ اَنَّهَا لَاتُفْسِدُ وَلَاتُضَیِّعُ فَسَاَلْتُهُ اِنْ کَانَتْ قَدْ تَزَوَّجَتْ فَقَالَ اِذَا تَزَوَّجَتْ فَقَدِ انْقَطَعَ مُلْکُ الْوَصِیِّ عَنْهَا. [همان]
2- 405..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ کانَ فَقِیرًا فَلْیَاْ کُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَقَالَ مَنْ کَانَ یَلِی شَیْئًا لِلْیَتَامَى وَ هُوَ مُحْتَاجٌ لَیْسَ لَهُ مَا یُقِیمُهُ فَهُوَ یَتَقَاضَى اَمْوَالَهُمْ وَ یَقُومُ فِی ضَیْعَتِهِمْ فَلْیَاْکُلْ بِقَدَرٍ وَ لَایُسْرِفْ وَ اِنْ کَانَ ضَیْعَتُهُمْ لَاتَشْغَلُهُ عَمَّا یُعَالِجُ لِنَفْسِهِ فَلَا یَرْزَاَنَّ مِنْ اَمْوَالِهِمْ شَیْئا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 343؛ فروع کافی، ج 5، ص 129]
3- 406.. و قال الطبرسی فی قوله تعالى:وَ مَنْ کانَ فَقِیرًا فَلْیَاْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ:معناه:من کان فقیرا فلیاخذ من مال الیتیم قدر الحاجة و الکفایة على جهة القرض، ثمّ یردّ علیه ما اخذ [منه اذا وجد] قال: و هو المرویّ عن الباقر(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 1، ص 345؛ مجمع البیان، ج 3، ص 17]

سوره ی نساء [4]، آیات 7 الی 8

متن:

لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ اْلاَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ اْلاَقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ اَوْ كَثُرَ نَصیبًا مَفْرُوضًا وَ اِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ اُولُوا الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساكینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا

لغات:

فرق بین فرض و وجوب این است که فرض فارض می خواهد و لکن وجوب نیاز به موجب ندار و لذا گفته می شود وَجَبَ الثواب و وجب العوض علی الله تعالی و فرض علی الله صحیح نیست، و اصل فرض به معنای ثبوت است، و اصل وجوب به معنای وقوع است، و وجب الحائط یعنی وقع، و وجب الحق اذا وقع سببه. و «قولًا معروفًا» یعنی قولًا حَسَنًا چنان که در آیه ی «قولوا للنّاس حسنًا» آمده است.

ترجمه:

برای[بازماندگان از خویشان]مردان نصیبی است از مال پدر و مادر و خویشان دیگر[ی که از دنیا می روند] و مالی به جای می گذارند و برای زن ها نیز نصیبی است از مال پدر و مادر و خویشانی که مالی به جای می گذارند چه کم باشد و چه زیاد و این بهره ی لازمی است برای آنان (7) و چون [کسی از دنیا می رود و] خویشان و یتیمان و مستمندان هنگام قسمت مال جمع می شوند باید آنان را از [مال میّت] بهرهمند کنید و با آنان به نیکی سخن بگویید. (8)

ص: 312

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این آیه [یعنی آیه ی «وَ اِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ اُولُوا الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساكینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ»] از محکمات آیات است و منسوخ نشده است.(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آیه ی «وَ اِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ اُولُوا الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساكینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ» به آیات ارث منسوخ شده است.(2)

علی بن ابراهیم گوید:

این دو آیه به وسیله ی آیات ارث مانند «یُوصیكُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ اْلاُنْثَیَیْنِ» منسوخ شده است.

مولف گوید:

برخی از مفسّرین مانند طبرسی و دیگران در جمع بین این دو دسته روایات گفته اند:«روایات نسخ را باید حمل بر نسخ وجوب و روایات عدم نسخ را حمل بر جواز و استحباب نمود و در آن صورت بین روایات منافاتی نخواهد بود.» والله العالم.

مرحوم سید هاشم بحرانی گوید:

اصولیّون اختلاف دارندکه آیا نسخ وجوب، مقتضی نسخ جواز هست یا نیست؟ و کسانی که می گویند: مقتضی نسخ جواز نیست، گویند: وجوب، اذن در فعل

ص: 313


1- 407.. قال ابو علی الطبرسی: اختلف الناس فی هذه الآیة على قولین: احدهما انها محکمة غیر منسوخة. قال: و هو المروی عن الباقر (علیه السلام). [تفسیر برهان، ذیل آیه.]
2- 408.. وَ فِی رِوَایَةٍ اُخْرَى عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ اِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ اُولُوا الْقُرْبى قَالَ نَسَخَتْهَا آیَةُ الْفَرَائِض. [همان]

و منع از ترک است و نسخ وجوب نهی از ترک را بر می دارد و اذن در فعل باقی می ماند و اقتضای جواز دارد.

سوره ی نساء [4]، آیات 9 الی 10

متن:

وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرّیَّةً ضِعافًا خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدیدًا اِنَّ الَّذینَ یَاْكُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْمًا اِنَّما یَاْكُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرًا

لغات:

«ضِعاف» جمع ضعیف و ضعیفه است. «سَدید» به معنای سالم از خَلَل و فساد است، و «سدّد الشیء اذا قوّمه»و«سَدّ» به معنای رَدم و بستن است، و «سِداد» به معنای صواب است. «صَلْی» به معنای لزوم است. «سعیر» به معنای مسعورة یعنی شعله ور شده است، و «سَعر» اشتعال نار است، و «سِعر سوق» به معنای نرخ بازار است لاستعارها فی النفاق.

ترجمه:

باید کسانی که می ترسند فرزندان [یتیم و] ضعیفی از آنان باقی بماند [و از فرزندان او سرپرستی نکنند]از خداوند[درباره ی آزار و خوردن مال یتیم]بترسند و سخن سدید و درستی [درباره ی یتیمان]بگویند(9)حقّا کسانی که اموال یتیمان را به ناحق و ظلم می خورند [در حقیقت] آتش می خورند و زود است که به آتش سوزان [دوزخ] برسند (10)

ص: 314

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند درباره ی خوردن مال یتیم دو کیفر و عقوبت قرار داده است: 1. عقوبت آخرت که آتش دوزخ است. 2. عقوبت دنیا که در آیه ی «وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرّیَّةً...» بیان نموده است و مقصود از این آیه این است که خداوند می فرماید: من ظلمی که او بر سر یتیمان مردم آورده است را بر سر یتیمان او می آورم.(1)

عجلان بن ابی صالح گوید: درباره ی خوردن مال یتیم از امام صادق(علیه السلام) سوال نمودم.

حضرت(علیه السلام) فرمود:

خوردن مال یتیم راخداونددرآیه ی«اِنَّ الَّذینَ یَاْكُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْمًا اِنَّما یَاْكُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرًا» بیان نموده است.

سپس بدون آن که من سوالی از آن حضرت(علیه السلام) کنم، فرمود:

کسی که یتیمی را تامین کند تا او بی نیاز شود خداوند بهشت را برای او واجب خواهد نمود همان گونه که آتش را برای خورنده ی مال یتیم واجب نموده است.(2)

ص: 315


1- 409..قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اَوْعَدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِی مَالِ الْیَتِیمِ بِعُقُوبَتَیْنِ اِحْدَاهُمَا عُقُوبَةُ الْآخِرَةِ النَّارُ وَ اَمَّا عُقُوبَةُ الدُّنْیَا فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافًا خافُوا عَلَیْهِمْ الْآیَةَ یَعْنِی لِیَخْشَ اَنْ اَخْلُفَهُ فِی ذُرِّیَّتِهِ کَمَا صَنَعَ بِهَؤُلَاءِ الْیَتَامَى. [تفسیر برهان، ج 1، ص 345؛ فروع کافی، ج 5، ص 128]
2- 410.. عَنْ عَجْلَانَ اَبِی صَالِحٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ اَکْلِ مَالِ الْیَتِیمِ فَقَالَ هُوَ کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «اِنَّ الَّذِینَ یَاْکُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْمًا اِنَّما یَاْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا» ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) مِنْ غَیْرِ اَنْ اَسْاَلَهُ مَنْ عَالَ یَتِیمًا حَتَّى یَنْقَطِعَ یُتْمُهُ اَوْ یَسْتَغْنِیَ بِنَفْسِهِ اَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ الْجَنَّةَ کَمَا اَوْجَبَ النَّارَ لِمَنْ اَکَلَ مَالَ الْیَتِیمِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 346؛ فروع کافی، ج 5، ص 128]

احمد بن محمّد بن ابی نصر گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم:

شخصی مال یتیم در دست اوست و چون نیاز پیدا می کند مال یتیم را مصرف می کند تا به او بازگرداند؟

امام(علیه السلام) فرمود:

نباید در مال یتیم تصرّف کند، مگر آن که نیّت جبران داشته باشد و اگر نیّت جبران نداشته باشد، همان چیزی خواهد بود که خداوند می فرماید: «اِنَّ الَّذینَ یَاْكُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْمًا اِنَّما یَاْكُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرًا».(1)

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خداوند درباره ی آکل مال یتیم ظلمًا می فرماید:«اِنَّ الَّذینَ یَاْكُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْمًا اِنَّما یَاْكُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرًا»یعنی اگر کسی مال یتیم را بخورد روز قیامت چون به صفحه قیامت وارد می شود آتش در شکم او شعله ور است و شعله ی آن از دهانش خارج می شود و اهل محشر می شناسند که او آکل مال یتیم است.(2)

ص: 316


1- 411.. عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی نَصْرٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) عَنِ الرَّجُلِ یَکُونُ فِی یَدِهِ مَالٌ لِاَیْتَامٍ فَیَحْتَاجُ اِلَیْهِ فَیَمُدُّ یَدَهُ فَیَاْخُذُهُ وَ یَنْوِی اَنْ یَرُدَّهُ فَقَالَ لَایَنْبَغِی لَهُ اَنْ یَاْکُلَ اِلَّا الْقَصْدَ وَ لَایُسْرِفُ فَاِنْ کَانَ مِنْ نِیَّتِهِ اَنْ لَایَرُدَّهُ عَلَیْهِمْ فَهُوَ بِالْمَنْزِلِ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ اِنَّ الَّذِینَ یَاْکُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْمًا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 346؛ فروع کافی، ج 5، ص 128]
2- 412.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: وَ اَنْزَلَ فِی مَالِ الْیَتِیمِ مَنْ اَکَلَهُ ظُلْمًا اِنَّ الَّذِینَ یَاْکُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْمًا اِنَّما یَاْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا وَ ذَلِکَ اَنَّ آکِلَ مَالِ الْیَتِیمِ یَجِی ءُ یَوْم الْقِیَامَةِ وَ النَّارُ تَلْتَهِبُ فِی بَطْنِهِ حَتَّى یَخْرُجَ لَهَبُ النَّارِ مِنْ فِیهِ حَتَّى یَعْرِفَهُ کُلُّ اَهْلِ الْجَمْعِ اَنَّهُ آکِلُ مَالِ الْیَتِیم. [تفسیر برهان، ج 1، ص 346، اصول کافی، ج 2، ص 28 در کافی محمّد بن سالم است.]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هنگامی که من [برای معراج] به آسمان رفتم گروهی را دیدم که آتش وارد دهان آنان می شد و از عقب آنان خارج می گردید، پس به جبرییل گفتم: این ها کیانند؟!جبرییل گفت: این ها کسانی هستند که مال یتیم را به ناحق می خورند.(1)

محمّد بن سنان گوید: حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

حرمت خوردن مال یتیم عواقب و مفاسدی دارد: کسی که مال یتیمی را بخورد کمک به قتل آن یتیم نموده است، زیرا که یتیم قدرت دفاع و تامین معاش و مصالح خود را ندارد و کسی را نیز ندارد که همانند پدر و مادر، او را کفایت کندو هر کس مال او را بخورد مانند این است که سبب قتل و فقر او شده باشد، از این رو خداوند درباره ی کیفر او می فرماید: «وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرّیَّةً ضِعافًا خافُوا عَلَیْهِمْ».

سپس فرمود: حضرت ابوجعفر [امام باقر(علیه السلام)] فرمود:

خداوند کیفر آکل [خورنده ی]مال یتیم را دوچیز قرار داده است:1. عقوبت دنیا،2. عقوبت آخرت. و تحریم اکل مال یتیم برای حفظ یتیم و استقلال اوست و کسی که از خوردن مال یتیم پرهیز کند، فرزندان او گرفتار یتیمی و بیچارگی نمی شوند و یتیمان پس از بزرگ شدن از او انتقام نمی گیرند وکینه و عداوت بین یتیمان و آکل مال آنان ایجاد نمی گردد.(2)

ص: 317


1- 413.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا اُسْرِیَ بِی اِلَى السَّمَاءِ رَاَیْتُ قَوْمًا تُقْذَفُ فِی اَجْوَافِهِمُ النَّارُ وَ تَخْرُجُ مِنْ اَدْبَارِهِمْ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ یَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَاْکُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْما. [تفسیر برهان، ج 1، ص 346]
2- 414.. اَنَّ اَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) کَتَبَ اِلَیْهِ فِیمَا کَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ حَرَّمَ اَکْلَ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْمًا لِعِلَلٍ کَثِیرَةٍ مِنْ وُجُوهِ الْفَسَادِ اَوَّلُ ذَلِکَ اِذَا اَکَلَ مَالَ الْیَتِیمِ ظُلْمًا فَقَدْ اَعَانَ عَلَى قَتْلِهِ اِذِ الْیَتِیمُ غَیْرُ مُسْتَغْنٍ وَ لَامُحْتَمِلٍ لِنَفْسِهِ وَ لَاقَائِمٍ بِشَاْنِهِ وَ لَالَهُ مَنْ یَقُومُ عَلَیْهِ وَ یَکْفِیهِ کَقِیَامِ وَالِدَیْهِ فَاِذَا اَکَلَ مَالَهُ فَکَاَنَّهُ قَدْ قَتَلَهُ وَ صَیَّرَهُ اِلَى الْفَقْرِ وَ الْفَاقَةِ مَعَ مَا خَوَّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْعُقُوبَةِ فِی قَوْلِهِ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْتَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافًا خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ؛ وَ لِقَوْلِ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام): اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَعَدَ فِی اَکْلِ مَالِ الْیَتِیمِ عُقُوبَتَیْنِ عُقُوبَةً فِی الدُّنْیَا وَ عُقُوبَةً فِی الْآخِرَةِ فَفِی تَحْرِیمِ مَالِ الْیَتِیمِ اسْتِبْقَاءُ الْیَتِیمِ وَ اسْتِقْلَالُهُ بِنَفْسِهِ وَ السَّلَامَةُ لِلْعَقِبِ اَنْ یُصِیبَهُ مَا اَصَابَهُمْ لِمَا وَعَدَ اللَّهُ فِیهِ مِنَ الْعُقُوبَةِ مَعَ مَا فِی ذَلِکَ مِنْ طَلَبِ الْیَتِیمِ بِثَاْرِهِ اِذَا اَدْرَکَ وَ وُقُوعِ الشَّحْنَاءِ وَ الْعَدَاوَةِ وَ الْبَغْضَاءِ حَتَّى یَتَفَانَوْا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 346؛ علل الشرائع، ج 2، ص 481]B

از امام کاظم(علیه السلام) سوال شد:

کم ترین مقداری که از مال یتیم خورده شود و خورنده قصد پرداخت آن را نداشته باشد و سبب خوردن آتش شود چیست؟

امام(علیه السلام)فرمود:اگر نیّت پرداخت آن را نداشته باشد،کم و زیاد آن فرقی ندارد.(1)

ابوبصیر گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم:

خدا شما را صلاحیّت دهد،کم ترین چیزی که بنده را داخل آتش می کند چیست؟ حضرت فرمود: این که یک درهم از مال یتیم را بخور. سپس فرمود: و ماییم یتیم.(2)

مولف گوید:

این روایت بزرگ ترین هشدار را می دهد که ندادن خمس آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین همانند خوردن مال یتیم است، گر چه احتمال می رود که با توجّه به اخبار تحلیل این گونه روایات مربوط به غیر شیعیان باشد، والله العالم.

ص: 318


1- 415.. عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام)... کَمْ اَدْنَى مَا یَکُونُ مِنْ مَالِ الْیَتِیمِ اِذَا هُوَ اَکَلَهُ وَ هُوَ لَایَنْوِی رَدَّهُ حَتَّى یَکُونَ یَاْکُلُ فِی بَطْنِهِ نَارًا؟ قَالَ: قَلِیلُهُ وَ کَثِیرُهُ وَاحِدٌ اِذَا کَانَ مِنْ نَفْسِهِ نِیَّتُهُ اَلَّا یَرُدَّهُ اِلَیْهِم. [تفسیر برهان، ج 1، ص 347]
2- 416.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) اَصْلَحَکَ اللَّهُ مَا اَیْسَرُ مَا یَدْخُلُ بِهِ الْعَبْدُ النَّارَ قَالَ مَنْ اَکَلَ مِنْ مَالِ الْیَتِیمِ دِرْهَمًا وَ نَحْنُ الْیَتِیمُ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 347]

سوره ی نساء [4]، آیه ی 11

متن:

یُوصیكُمُ اللهُ فی اَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ اْلاُنْثَیَیْنِ فَاِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ اِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ ِلاَبَوَیْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَكَ اِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ فَاِنْ لَمْ یَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ اَبَواهُ فَلاُمِّهِ الثُّلُثُ فَاِنْ كانَ لَهُ اِخْوَةٌ فَلاُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصی بِها اَوْ دَیْنٍ

لغات:

«یوصیكم الله» یعنی یأمرکم و یعهد إلیکم. «حظّ» به معنای بهره و سهم است.

ترجمه و خلاصه ارث پدر یا مادر با فرزندان:

خداوند شما را درباره ی [ارث]فرندانتان سفارش می نماید که برای مرد دو برابر زن ارث خواهد بود(11)اگر وارث پدر و یا مادر و یک دختر باشد،دختر نصف مال میّت را بالفرض یکششم می برد و پدر یا مادر نیز بالفرض می برد و بقیّه چهار قسمت می شودو مطابق سهام به آنان باز می گردد [یعنی سه چهارم به دختر باز می گردد و یک چهارم به پدر و یا مادر بر می گردد] و اگر وارث یک دختر و پدر و مادر باشد، مال میّت شش قسمت می شود و پدر و مادر هر کدام یک ششم می برند وسهم باقی مانده پنج قسمت می شود: سه قسمت به دختر داده می شود و دو قسمت به پدر و مادر. و اگر وارث دو دختر و پدر و مادر باشد، مال میّت شش قسمت می شود: چهار قسمت را دو دختر می گیرند ویک قسمت را پدر یا مادر می گیرد و یک قسمت باقی مانده را پنج قسمت

ص: 319

می کنند،چهار قسمت آن را دو دختر می گیرند ویک قسمت باقی مانده را پدر یا مادرمی گیرد و اگر وارث چند دختر باشد نیز دو ثلث مال را می گیرند و پدر و مادر با بودن فرزند یک ششم می گیرند و اگر میّت فرزندی نداشته باشد مادر ثلث را فرضا می برد و پدر بقیّه را ردًّا می برد و اگر میّت برادرانی داشته باشد مادر یک ششم می برد و ارث بعد از دین و وصیّت تقسیم می شود. (11)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

حمزة بن حمران گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)ازدنیا رحلت نمود،وارث او چه کسی بود؟ حضرت فرمود:

[فقط] فاطمه(علیها السلام) وارث او بود و فاطمه(علیها السلام) متاع بیت و لوازم جنگ و کلیّه آن چه متعلّق به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود را مالک شد.(1)

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

علی(علیه السلام)وارث علم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)بود و فاطمه(علیها السلام)وارث ترکه و اموال او بود.(2)

مرحوم عیّاشی از امام باقر و یا امام صادق(علیهما السلام) نقل نموده که فرمود:

حضرت فاطمه(علیها السلام)پس از رحلت پدر خود نزد ابوبکر آمد ومیراث پدر خود را طلب نمود. ابوبکر به او گفت: پیامبران خدا برای خویشان خود ارثی نمی گذارند [و آن چه از آنان بماند مربوط به مسلمانان است.]

ص: 320


1- 417.. عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَنْ وَرِثَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ فَاطِمَةُ(علیه السلام)وَ وَرِثَتْهُ مَتَاعَ الْبَیْتِ وَ الْخُرْثِیَ وَ کُلَّ مَا کَانَ لَهُ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 348؛ فروع کافی،ج 7، ص 86]
2- 418.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: وَرِثَ عَلِیٌّ(علیه السلام) عِلْمَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ وَرِثَتْ فَاطِمَةُ(علیه السلام) تَرِکَتَهُ. [تفسیربرهان، ج 1، ص 348؛ فروع کافی، ج 7، ص 86]

پس فاطمه(علیها السلام) به او فرمود: آیا به خدا کافر شدی و کتاب خدا را تکذیب نمودی

که می فرماید: «یُوصیكُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ اْلاُنْثَیَیْنِ»؟!(1)

محمّد بن سنان گوید:امام رضا(علیه السلام)در پاسخ سوال از ارث زن ومرد برای من نوشت:

علّت این که زن نصف مرد ارث می برد این است که زن ازشوهر مهرمی گیرد ومرد پرداخت کننده ی آن است؛ از این رو خداوند سهم مرد را در ارث دو برابر قرار داده؛ چنان که می فرماید: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْض»(2)و(3)

و در سخن دیگری به یونس بن عبد الرحمان فرمود:

خداوند مردها رابرزن ها یک درجه فضیلت داده،از سویی زن ها نان خور همسران خود هستند.(4)

ص: 321


1- 419.. عَنْ اَحَدِهِمَا قَالَ: اِنَّ فَاطِمَةَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا انْطَلَقَتْ اِلَى اَبِی بَکْرٍ فَطَلَبَتْ مِیرَاثَهَا مِنْ نَبِیِّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ. فَقَالَ: اِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ لَایُوَرِّثُ. فَقَالَتْ: اَ کَفَرْتَ بِاللَّهِ وَ کَذَّبْتَ بِکِتَابِهِ؟ قَالَ اللَّهُ: یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْن. [تفسیر برهان، ج 1، ص 347]
2- 420.. سوره ی النساء، آیه ی 34
3- 421.. قال محمّد بن سنان: اَنَّ اَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) کَتَبَ اِلَیْهِ فِیمَا کَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ: عِلَّةُ اِعْطَاءِ النِّسَاءِ نِصْفَ مَا یُعْطَى الرِّجَالُ مِنَ الْمِیرَاثِ لِاَنَّ الْمَرْاَةَ اِذَا تَزَوَّجَتْ اَخَذَتْ وَ الرَّجُلُ یُعْطِی فَلِذَلِکَ وُفِّرَ عَلَى الرِّجَالِ وَ عِلَّةٌ اُخْرَى فِی اِعْطَاءِالذَّکَرِ مِثْلَیْ مَا تُعْطَى الْاُنْثَى لِاَنَّ الْاُنْثَى فِی عِیَالِ الذَّکَرِ اِنِ احْتَاجَتْ وَ عَلَیْهِ اَنْ یَعُولَهَا وَ عَلَیْهِ نَفَقَتُهَا وَ لَیْسَ عَلَى الْمَرْاَةِ اَنْ تَعُولَ الرَّجُلَ وَ لَاتُؤْخَذُ بِنَفَقَتِهِ اِنِ احْتَاجَ فَوُفِّرَ عَلَى الرَّجُلِ لِذَلِکَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى:«الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَبِما اَنْفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِم». [تفسیر برهان، ج 1، ص 347؛ علل الشرایع، ج 2، ص 570]
4- 422.. عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ کَیْفَ صَارَالرَّجُلُ اِذَا مَاتَ وَوُلْدُهُ مِنَ الْقَرَابَةِ سَوَاءٌ تَرِثُ النِّسَاءُنِصْفَ مِیرَاثِ الرِّجَالِ وَ هُنَّ اَضْعَفُ مِنَ الرِّجَالِ وَ اَقَلُّ حِیلَةً فَقَالَ لِاَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَ الرِّجَالَ عَلَى النِّسَاءِ بِدَرَجَةٍ وَ لِاَنَّ النِّسَاءَ یَرْجِعْنَ عِیَالًا عَلَى الرِّجَالِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 348؛ فروع کافی، ج 7، ص 86]

ابن ابی العوجای کافر به احول گفت:

برای چه[در اسلام]زن مسکین و ضعیف باید یک سهم از ارث را ببرد و مرد دوسهم ببرد؟!

امام صادق(علیه السلام) در پاسخ او فرمود:

به خاطر این که بر زن جهاد و نفقه و معقله[دیه عاقله و مهریه]واجب نیست.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

نخستین چیزی که از مال میّت برداشته می شود،کفن است و سپس دین و بدهکاری و سپس وصیّت و پس از این ها مال بین وارث تقسیم می شود.(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

دین و بدهکاری میّت قبل ازوصیّت پرداخت می شود وپس از آن به وصیّت عمل می شود و سپس ارث تقسیم می شود و این صریح کتاب الهی است.(3)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خداوند پدر و مادر را با همه ی اهل ارث سهیم دانسته و سهم آنان را کم تر از سدس

ص: 322


1- 423.. عَنِ الْاَحْوَلِ قَالَ:قَالَ لِی ابْنُ اَبِی الْعَوْجَاءِ مَا بَالُ الْمَرْاَةِ الْمِسْکِینَةِ الضَّعِیفَةِ تَاْخُذُ سَهْمًا وَاحِدًاوَ یَاْخُذُ الرَّجُلُ سَهْمَیْنِ قَالَ فَذَکَرَ بَعْضُ اَصْحَابِنَا لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ اِنَّ الْمَرْاَةَ لَیْسَ عَلَیْهَا جِهَادٌ وَ لَانَفَقَةٌ وَ لَامَعْقُلَةٌ وَ اِنَّمَا ذَلِکَ عَلَى الرِّجَالِ وَ لِذَلِکَ جَعَلَ لِلْمَرْاَةِ سَهْمًا وَاحِدًا وَ لِلرَّجُلِ سَهْمَیْنِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 348؛ فروع کافی، ج 7، ص 85]
2- 424.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اَوَّلُ شَیْءٍ یُبْدَاُ بِهِ مِنَ الْمَالِ الْکَفَنُ ثُمَّ الدَّیْنُ ثُمَّ الْوَصِیَّةُ ثُمَّ الْمِیرَاثُ.[تفسیر برهان، ج 1، ص 349؛ فروع کافی، ج 7، ص 23]
3- 425.. قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) اِنَّ الدَّیْنَ قَبْلَ الْوَصِیَّةِ ثُمَّ الْوَصِیَّةَ عَلَى اَثَرِ الدَّیْنِ ثُمَّ الْمِیرَاثَ بَعْدَ الْوَصِیَّةِ فَاِنَّ اَوْلَى الْقَضَاءِ کِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.[تفسیر برهان،ج 1،ص 350؛من لا یحضره الفقیه،ج 4، ص 193]

قرار نداده است.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

فرزند میّت و برادران او سبب زیاد شدن و کم شدن ارث می شوند.(2)

و در سخن دیگری فرمود:

اَخ و اُخت حاجب از ثلث نمی شوند بلکه اخوین و یا اخ و اختین حاجب می شوند، چرا که خداوند می فرماید:«فَاِنْ كانَ لَهُ اِخْوَةٌ فَلاُمِّهِ السُّدُسُ».(3)

فضل بن عبدالملک گوید:از امام صادق(علیه السلام)درباره ی ارث اُمّ و اُختین سوال نمودم.

حضرت فرمود:

اُمّ با اُختین ثلث می برد؛چرا که خداوند فرموده است«فَاِنْ كانَ لَهُ اِخْوَةٌ فَلاُمِّهِ السُّدُسُ»و نفرموده: «فان كان له اخوات».(4)

سوره ی نساء [4]، آیات 11 الی 14

متن:

آباؤُكُمْ وَ اَبْناؤُكُمْ لاتَدْرُونَ اَیُّهُمْ اَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَریضَةً مِنَ اللهِ اِنَّ اللهَ كانَ عَلیمًا

ص: 323


1- 426.. عَنْ سَالِمٍ الْاَشَلِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اَدْخَلَ الْوَالِدَیْنِ عَلَى جَمِیعِ اَهْلِ الْمَوَارِیثِ فَلَمْ یَنْقُصْهُمَا مِنَ السُّدُس [تفسیر برهان، ج 1، ص 350]
2- 427.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: الْوَلَدُ وَ الْاِخْوَةُ هُمُ الَّذِینَ یُزَادُونَ وَ یَنْقُصُون. [همان]
3- 428.. عَنْ اَبِی الْعَبَّاسِ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ لَایَحْجُبُ مِنَ الثُّلُثِ الْاَخُ وَ الْاُخْتُ حَتَّى یَکُونَا اَخَوَیْنِ اَوْ اَخًا وَ اُخْتَیْنِ فَاِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فَاِنْ کانَ لَهُ اِخْوَةٌ فَلِاُمِّهِ السُّدُس. [تفسیر برهان،ج 1، ص 350]
4- 429..عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ اُمٍّ وَ اُخْتَیْنِ قَالَ لِلْاُمِّ الثُّلُثُ لِاَنَّ اللَّهَ یَقُولُ فَاِنْ کانَ لَهُ اِخْوَةٌ وَ لَمْ یَقُلْ فَاِنْ کَانَ لَهُ اَخَوَاتٌ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 350]

حَكیمًا وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ اَزْواجُكُمْ اِنْ لَمْ یَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَاِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصینَ بِها اَوْ دَیْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَكْتُمْ اِنْ لَمْ یَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَاِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِها اَوْ دَیْنٍ وَ اِنْ كانَ رَجُلٌ یُورَثُ كَلالَةً اَوِ امْرَاَةٌ وَ لَهُ اَخٌ اَوْ اُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَاِنْ كانُوا اَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصى بِها اَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارِّ وَصِیَّةً مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَلیمٌ حَلیمٌ تِلْكَ حُدُودُ اللهِ وَ مَنْ یُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلاَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ وَ مَنْ یَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نارًا خالِدًا فیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ

لغات:

«كلالة» در اصل به معنای احاطه است. «اكلیل» به معنای کلاه است چرا که سر را احاطه می کند و بعضی گفته اند:«كلالة» ما ترکه الانسان وراء ظهره می باشد، و رجل کلالة و امراة کلالة و قوم کلالة به معنای مصدر است و تثنیه و جمع و مذکّر و مؤنّث آن یکسان است، و کلالة در این آیه مصدر و منصوب به حالیّت است، و کان تامّه می باشد یعنی اگر مردی یافت شود که نسبتِ او به صورت کلاله باشد، و عامل آن «یُرَث» می باشد، و ممکن است منصوب به خبریّت باشد و کان ناقصه و یُورِث فعل معلوم باشد،وکسی که«یُورَثُ»را مجهول خوانده باشد کلالة منصوب به حالیّت خواهد بود چنان که«غیر مضارّ»نیز منصوب به حالیّت است. «حدود» جمع حد است و حد به معنای حاجز و مانع بین دو چیز می باشد، و اصل حد به معنای منع و فصل است، و فوز و فلاح به یک معناست.

ص: 324

ترجمه:

شما نمی دانید کدام یک از پدران و فرزندانتان برای شما سودمندتراند این[قانون ارث] دستور واجبی است از ناحیه خداوند و خدا دانا و حکیم است. (11) اگر همسران شما از دنیا بروند و فرزندی نداشته باشند، نصف مال آنان [به ارث] به شما می رسد و اگر فرزند داشته باشند، یک ربع مال آنان به شما می رسد و این بعد از انجام وصیّت و پرداخت بدهی آنان است و اگر شما فرزندی نداشته باشید آنان یک چهارم از شما ارث می برند و اگر فرزند داشته باشید یک هشتم از مال شما را به ارث می برند و این بعد از انجام وصیّت و پرداخت بدهی شما می باشد، و اگر [میّت] مرد و یا زنی باشد که خواهر یا برادر از او ارث می برند؛ و یک برادر یا یک خواهر دارد، سهم هر کدام یک ششم است [اگر برادر و خواهر مادری باشند] و اگر بیش از یک نفر باشند، آن ها در یک سوم شریکند، و این پس از انجام وصیّتی است که به آن سفارش شده و بعد از پرداخت دین است، مشروط به آن که [میّت به سبب وصیّت و اقرار به دین] به ورثه ضرر نزند، این سفارش خداست، و خدا دانا و حلیم است. (12) این ها مرزهای الهی است و هر کس از خدا و رسول او اطاعت کند [و قوانین خدا را محترم بشمارد] خداوند او را در باغستان های بهشتی وارد می کند که نهرها از پای درختانش جاری است و در آن ها جاوید خواهد بود واین رستگاری بزرگی است. (13) و هر کس از خدا و پیامبرش نافرمانی کند و از حدود و مرزهای خدا تجاوز نماید، خداوند او را داخل آتشی می کند که در آن جاودانه خواهد بود و برای او مجازات خوار کننده ای می باشد. (14)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم کلینی در تفسیر آیه ی«آباؤُكُمْ وَ اَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ اَیُّهُمْ اَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا»از یکی

ص: 325

از یاران نیک امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که گوید:

من در مدینه با زنی ازدواج نمودم وچون خدمت امام صادق(علیه السلام)رفتم؛به من فرمود: آن زن را چگونه یافتی؟ گفتم: همه چیز او خوب بود؛ جز آن که به من خیانت نمود. امام(علیه السلام) فرمود: چه خیانتی به تو کرد؟ گفتم: او دختری به دنیا آورد. امام(علیه السلام) فرمود: آیا به خاطر این از او کراهت داری، در حالی که خداوند می فرماید:«آباؤُكُمْ وَ اَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ اَیُّهُمْ اَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا»؟(1)

بکیر بن اعین گوید: به امام صادق(علیه السلام) [دباره ی کلاله] گفتم:

اگر زنی از دنیا برود و وارث او شوهر و برادران مادری وخواهران پدری او باشند[سهام آنان] چگونه خواهد بود؟

امام(علیه السلام) فرمود:

مال شش قسمت می شود، و شوهر نصف آن مال را می برد و برادران و خواهران مادری ثلث آن را به طور مساوی می برند و یک سهم باقی مانده برای برادران و خواهران پدری است و باید برادر دو برابر خواهر ببرد [طبق قانون«فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ اْلاُنْثَیَیْنِ»].

سپس فرمود:

سهام عول ندارد و سهم زوج کم تر از نصف نیست و برادران [و خواهران] مادری نیز ثلث خود را می برند، چرا که خداوند می فرماید: «فَاِنْ كانُوا اَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِی الثُّلُثِ».

ص: 326


1- 430.. عَنْ ثِقَةٍ حَدَّثَهُ مِنْ اَصْحَابِنَا قَالَ: تَزَوَّجْتُ بِالْمَدِینَةِ فَقَالَ لِی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) کَیْفَ رَاَیْتَ قُلْتُ مَا رَاَى رَجُلٌ مِنْ خَیْرٍ فِی امْرَاَةٍ اِلَّا وَ قَدْ رَاَیْتُهُ فِیهَا وَ لَکِنْ خَانَتْنِی فَقَالَ وَ مَا هُوَ قُلْتُ وَلَدَتْ جَارِیَةً قَالَ لَعَلَّکَ کَرِهْتَهَا اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ آباؤُکُمْ وَ اَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ اَیُّهُمْ اَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 350؛ فروع کافی، ج6، ص 4]

سپس فرمود:

مقصود خداوند از آیه ی «وَ اِنْ كانَ رَجُلٌ یُورَثُ كَلالَةً اَوِ امْرَاَةٌ وَ لَهُ اَخٌ اَوْ اُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَاِنْ كانُوا اَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِی الثُّلُثِ» فقط اخوه و اخوات امّی می باشد.

و فرمود:

مقصود خداوند در آخرسوره ی نساء که می فرماید:«یُفْتیكُمْ فِی الْكَلالَةِ اِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ اُخْتٌ»اخت پدر و مادری و یا اخت پدری است که نصف ترکه را به ارث می برد. (1)

عیّاشی نیز این روایت را از بکیر بن اعین از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از«وَ اِنْ كانَ رَجُلٌ یُورَثُ كَلالَةً اَوِ امْرَاَةٌ وَ لَهُ اَخٌ اَوْ اُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَاِنْ كانُوا اَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِی الثُّلُثِ» فقط برادران و خواهران مادری میّت می باشند.(2)

ص: 327


1- 431.. عَنْ عُمَرَ بْنِ اُذَیْنَةَ عَنْ بُکَیْرِ بْنِ اَعْیَنَ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) امْرَاَةٌ تَرَکَتْ زَوْجَهَا وَ اِخْوَتَهَا لِاُمِّهَا وَ اِخْوَتَهَا وَ اَخَوَاتِهَا لِاَبِیهَا فَقَالَ لِلزَّوْجِ النِّصْفُ ثَلَاثَةُ اَسْهُمٍ وَ لِلْاِخْوَةِ مِنَ الْاُمِّ الثُّلُثُ الذَّکَرُ وَ الْاُنْثَى فِیهِ سَوَاءٌ وَ بَقِیَ سَهْمٌ فَهُوَ لِلْاِخْوَةِ وَ الْاَخَوَاتِ مِنَ الْاَبِ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ لِاَنَّ السِّهَامَ لَاتَعُولُ وَ لَایُنْقَصُ الزَّوْجُ مِنَ النِّصْفِ وَ لَاالْاِخْوَةُ مِنَ الْاُمِّ مِنْ ثُلُثِهِمْ لِاَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فَاِنْ کانُوا اَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ وَ اِنْ کَانَتْ وَاحِدَةٌ فَلَهَا السُّدُسُ وَ الَّذِی عَنَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی قَوْلِهِ وَ اِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً اَوِ امْرَاَةٌ وَ لَهُ اَخٌ اَوْ اُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَاِنْ کانُوا اَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ اِنَّمَا عَنَى بِذَلِکَ الْاِخْوَةَ وَ الْاَخَوَاتِ مِنَ الْاُمِّ خَاصَّةً وَ قَالَ فِی آخِرِ سُورَةِ النِّسَاءِ یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ اِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ اُخْتٌ یَعْنِی اُخْتًالِاُمٍّ وَ اَبٍ اَوْ اُخْتًا لِاَبٍ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها اِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 351؛ فروع کافی، ج 7، ص 101]
2- 432.. وَ اَمَّا الَّذِی عَنَى اللَّهُ فِی قَوْلِهِ وَ اِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً اَوِ امْرَاَةٌ وَ لَهُ اَخٌ اَوْ اُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَاِنْ کانُوا اَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ اِنَّمَا عَنَى بِذَلِکَ الْاِخْوَةَ وَ الْاَخَوَاتِ مِنَ الْاُمِّ خَاصَّةً. [تفسیر برهان، ج 1، ص 352]B

سوره ی نساء [4]، آیات 15 الی 18

متن:

وَ اللاّتی یَاْتینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ اَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَاِنْ شَهِدُوا فَاَمْسِكُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتّى یَتَوَفّاهُنَّ الْمَوْتُ اَوْ یَجْعَلَ اللهُ لَهُنَّ سَبیلًا وَ اللَّذانِ یَاْتِیانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما فَاِنْ تابا وَ اَصْلَحا فَاَعْرِضُوا عَنْهُما اِنَّ اللهَ كانَ تَوّابًا رَحیمًا اِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ فَاُولئِكَ یَتُوبُ اللهُ عَلَیْهِمْ وَ كانَ اللهُ عَلیمًا حَكیمًا وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّى اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ اِنّی تُبْتُ اَْلآنَ وَ لاَ الَّذینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفّارٌ اُولئِكَ اَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابًا اَلیمًا

لغات:

«لاتی و تواتی»جمع اَلَّتی می باشد.و اصل«توبة»به معنای رجوع است وحقیقت آن ندامت و پشیمانی از کار زشت و گناه و عزم بر ترک می باشد. «اَعتدنا» به معنای اَفعلنا می باشد و اصل آن از عتاد به معدّة است و می تواند «اَعتدنا» به معنای هیّئنا باشد.

ترجمه:

زنانی از شما که زنا انجام بدهند و شما چهار شاهد[عادل]بر عمل آنان بیابید باید آنان را در خانه های خود محبوس کنید تا مرگ آنان فرارسد و یا خداوند راهی برای آنان

ص: 328

قرار بدهد[مانند رجم و تازیانه](15)و اگر دختر و پسری از شما [باکره باشند] و زنا بکنند

باید آنان را آزار بدهید تا توبه کنند واگر توبه نمودند و به صلاح بازگشتند آنان را رها کنید،

همانا خداوند توبه پذیر و مهربان است. (16) و توبه خداوند تنها برای کسانی است که از

روی جهالت گناهی را انجام بدهند وفورًا توبه نمایند وخداوند توبه چنین کسانی را می پذیرد و او دانا و حکیم است.(17)و توبه ی کسانی که گناهی را انجام می دهند و چون مرگ آنان فرا می رسد می گویند:الآن توبه کردیم، پذیرفته نیست و کسانی نیز که با کفر بمیرند توبه ای برای آنان نیست و ما برای آنان عذاب دردناکی را آماده کرده ایم. (18)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

سوره ی نور کلاَ بعد از سوره ی نساء نازل شده به دلیل این که خداوند در سوره ی نساء می فرماید: «وَ اللاّتی یَاْتینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ» [و این آیه منسوخ شد به آیه ی سوره ی نور چرا که] خاوند در سوره ی نور می فرماید: «سُورَةٌ اَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ اَنْزَلْنا فیها آیاتٍ بَیِّناتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * الزَّانِیَةُ وَ الزَّانی فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَاْخُذْكُمْ بِهِما رَاْفَةٌ فی دینِ اللَّهِ اِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنینَ».(1)

ص: 329


1- 433.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَال وَ سُورَة النُّورِ اُنْزِلَتْ بَعْدَ سُورَةِ النِّسَاءِ وَ تَصْدِیقُ ذَلِکَ اَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَ عَلَیْهِ فِی سُورَةِ النِّسَاءِ وَ اللَّاتِی یَاْتِینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ اَرْبَعَةً مِنْکُمْ فَاِنْ شَهِدُوا فَاَمْسِکُوهُنَ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَ الْمَوْتُ اَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا وَ السَّبِیلُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سُورَةٌ اَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ... [تفسیر برهان، ج 1، ص 352؛ اصول کافی، ج 2، ص 33]

مرحوم عیّاشی با سند خود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

آیه ی«وَ اللاّتی یَاْتینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ اَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَاِنْ شَهِدُوافَاَمْسِكُو هُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتّى یَتَوَفّاهُنَّ الْمَوْتُ اَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبیلًا» منسوخ شده است.

راوی گوید: گفتم: «چگونه بوده است؟»

حضرت(علیه السلام) فرمود:

در آن زمان اگر زن زنا می کرد و چهار شاهد بر آن شهادت می دادند، آن زن را داخل اطاقی می کردند و با او سخن نمی گفتند و نزد او نمی رفتند و آب و غذای او را می دادند تا مرگ او فرا رسد.

گفتم:

معنای «وَ اللَّذانِ یَاْتِیانِها مِنْكُمْ» چیست؟

حضرت(علیه السلام) فرمود:

مقصود این است که اگر دختر بکری به مردی زنا بدهد، آنان را حبس می کنند، پس اگر توبه نمودند و خود را اصلاح کردند از آنان می گذرند «اِنَّ اللَّهَ كانَ تَوّابًا رَحیمًا».(1)

ص: 330


1- 434.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ وَ اللَّاتِی یَاْتِینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ اِلَى سَبِیلًا قَالَ هَذِهِ مَنْسُوخَةٌ قَالَ قُلْتُ کَیْفَ کَانَتْ قَالَ کَانَتِ الْمَرْاَةُ اِذَا فَجَرَتْ فَقَامَ عَلَیْهَا اَرْبَعَةُ شُهُودٍ اُدْخِلَتْ بَیْتًا وَ لَمْ تُحَدَّثْ وَ لَمْ تُکَلَّمْ وَ لَمْ تُجَالَسْ وَ اُوتِیَتْ فِیهِ بِطَعَامِهَا وَ شَرَابِهَا حَتَّى تَمُوتَ قُلْتُ فَقَوْلُهُ اَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا قَالَ جَعَلَ السَّبِیلَ الْجَلْدَ وَ الرَّجْمَ وَ الْاِمْسَاکَ فِی الْبُیُوتِ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ وَ الَّذانِ یَاْتِیانِها مِنْکُمْ قَالَ یَعْنِی الْبِکْرَ اِذَا اَتَتِ الْفَاحِشَةَ الَّتِی اَتَتْهَا هَذِهِ الثَّیِّبُ فَآذُوهُما قَالَ یُحْبَسُ فَاِنْ تابا وَاَصْلَحا فَاَعْرِضُوا عَنْهُما اِنَّ اللَّهَ کانَ تَوَّابًا رَحِیما. [تفسیر برهان، ج 1، ص 353]

مرحوم طبرسی از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل نموده که فرموده اند:

آیه ی«وَ اللاّتی یَاْتینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ»به آیه ی سوره ی نورکه می فرماید:«الزَّانِیَةُ وَ الزَّانی فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ» نسخ شده است.(1)

سپس گوید: «جمهور مفسّرین نیز چنین گفته اند.»

«اِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ فَاُولئِكَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلیمًا حَكیمًا (17)»

جمیل بن درّاج گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

هنگامی که جان به گلو می رسد، برای عالم توبه ای نیست.

سپس فرمود:

اِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ.(2)

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) به من فرمود:

ای محمّد بن مسلم! مومن هنگامی که توبه می کند، گناهان او بخشیده می شود و باید برای آینده ی خود بکوشد. سپس فرمود: پذیرفته شدن توبه مخصوص به مومن [شیعه] است.

محمّد بن مسلم گوید:گفتم:گرچه باز به گناه بازگردد وتوبه و استغفار نماید؟!امام (علیه السلام) فرمود:

آیا تو فکر می کنی که اگر باز مومن گناهی بکند وتوبه نماید خداوند توبه ی او را

نمی پذیرد؟

ص: 331


1- 435.. فی مجمع البیان و حکم هذه الایة منسوخ عند جمهور المفسرین و هو المروی عن ابى جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام).
2- 436.. سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ اِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَاهُنَا وَ اَشَارَ بِیَدِهِ اِلَى حَلْقِهِ لَمْ یَکُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ ثُمَّ قَرَاَ اِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَة. [اصول کافی، ج 1، ص 47]

گفتم:

آیا اگر همواره کار او چنین باشد؛و یا پیاپی گناه بکند وتوبه نماید،خداوند توبه ی او را می پذیرد؟

امام(علیه السلام) فرمود: آری، هرگاه مومن توبه و استغفار نماید و پشیمان شود خداوند نیز او را می آمرزد، چرا که خداوند غفور و رحیم است و توبه ی بنده ی خود را می پذیرد و از

گناهان او می گذرد؛و تو باید بترسی از این که مومنین را از رحمت خدا نا امید نمایی.(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

اگر مومن، مبتلای به فتنه و کفر شود و سپس توبه کند چیزی از اعمال گذشته او از بین نمی رود و اعمال او به سبب کفر باطل نمی شود.(2)

مرحوم صدوق در کتاب فقیه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که آن حضرت در خطبه ای فرمود:

کسی که یک سال قبل از مرگ خود توبه کند، خداوند توبه ی او را می پذیرد.

ص: 332


1- 437..عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: یَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ ذُنُوبُ الْمُؤْمِنِ اِذَا تَابَ مِنْهَا مَغْفُورَةٌ لَهُ فَلْیَعْمَلِ الْمُؤْمِنُ لِمَا یَسْتَاْنِفُ بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ اَمَا وَ اللَّهِ اِنَّهَا لَیْسَتْ اِلَّا لِاَهْلِ الْاِیمَانِ قُلْتُ فَاِنْ عَادَ بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ عَادَ فِی التَّوْبَةِ؟ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ اَ تَرَى الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ یَنْدَمُ عَلَى ذَنْبِهِ وَ یَسْتَغْفِرُ مِنْهُ وَ یَتُوبُ ثُمَّ لَایَقْبَلُ اللَّهُ تَوْبَتَهُ قُلْتُ فَاِنَّهُ فَعَلَ ذَلِکَ مِرَارًا یُذْنِبُ ثُمَّ یَتُوبُ وَ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَقَالَ کُلَّمَا عَادَ الْمُؤْمِنُ بِالاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَةِ عَادَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ اِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ... وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ فَاِیَّاکَ اَنْ تُقَنِّطَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ رَحْمَةِ الله. [تفسیر برهان، ج 1، ص 353؛ اصول کافی، ج 2، ص 434]
2- 438.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ کَانَ مُؤْمِنًا فَعَمِلَ خَیْرًا فِی اِیمَانِهِ ثُمَّ اَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ فَکَفَرَ ثُمَّ تَابَ بَعْدَ کُفْرِهِ کُتِبَ لَهُ وَ حُوسِبَ بِکُلِّ شَیْءٍ کَانَ عَمِلَهُ فِی اِیمَانِهِ وَ لَایُبْطِلُهُ الْکُفْرُ اِذَا تَابَ بَعْدَ کُفْرِهِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 353؛ اصول کافی، ج 2، ص 469]

سپس فرمود:یک سال زیاد است،کسی که یک ماه قبل از مرگ خود توبه کند،خداوند توبه ی او را می پذیرد. سپس فرمود:

یک ماه نیز زیاد است؛کسی که یک روز قبل از مرگ خود توبه کند خداوند توبه ی او را می پذیرد. سپس فرمود:

یک روز نیز زیاد است،کسی که یک ساعت قبل رسیدن جان به گلوی او توبه کند، خداوند توبه ی او را می پذیرد.(1)

سپس گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه ی «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّى اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ» سوال شد.

امام(علیه السلام) فرمود:این وقتی است که احوال آخرت و آن عالم را مشاهده می کند.(2)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَة» فرمود:

هر گناهی که بنده انجام می دهد گر چه عالم به گناه بودن آن باشد باز از روی جهالت انجام داده چرا که خود را در خطر نافرمانی خدا قرار داده است از این رو یوسف(علیه السلام) به برادران خود فرمود: «قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ اَخیهِ اِذْ اَنْتُمْ جاهِلُون» و چون آنان خود را در خطر گناه قرار دادند، یوسف آنان را جاهل نامید.(3)

ص: 333


1- 439.. وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا مَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِسَنَةٍ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ اِنَّ السَّنَةَ لَکَثِیرَةٌ مَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِشَهْرٍ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ اِنَّ الشَّهْرَ لَکَثِیرٌوَمَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِجُمْعَةٍ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ اِنَّ الْجُمْعَةَ لَکَثِیرَةٌ وَ مَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِیَوْمٍ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ وَ اِنَّ یَوْمًا لَکَثِیرٌ وَ مَنْ تَابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِسَاعَةٍ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ وَ اِنَّ السَّاعَةَ لَکَثِیرَةٌ وَ مَنْ تَابَ وَ قَدْ بَلَغَتْ نَفْسُهُ هَذِهِ وَ اَهْوَى بِیَدِهِ اِلَى حَلْقِهِ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 353؛ فقیه، ج 1، ص 133]
2- 440 .. وَ سُئِلَ الصَّادِقُ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ اِنِّی تُبْتُ الْآنَ قَالَ ذَاکَ اِذَا عَایَنَ اَمْرَ الْآخِرَةِ. [همان]
3- 441.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ... اِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ یَعْنِی کُلَّ ذَنْبٍ عَمِلَهُ الْعَبْدُ وَ اِنْ کَانَ بِهِ عَالِمًا فَهُوَ جَاهِلٌ حِینَ خَاطَرَ بِنَفْسِهِ فِی مَعْصِیَةِ رَبِّهِ وَ قَدْ قَالَ فِی ذَلِکَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَحْکِی قَوْلَ یُوسُفَ لِاِخْوَتِهِ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ اَخِیهِ اِذْ اَنْتُمْ جاهِلُونَ فَنَسَبَهُمْ اِلَى الْجَهْلِ لِمُخَاطَرَتِهِمْ بِاَنْفُسِهِمْ فِی مَعْصِیَةِ اللَّه.[تفسیر برهان، ج 1، ص 354]B

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که جان به گلو می رسد، برای عالم توبه نیست و برای جاهل توبه هست.(1)

سوره ی نساء [4]، آیه ی 19

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَكُمْ اَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهًا وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ اِلّا اَنْ یَاْتینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَاِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى اَنْ تَكْرَهُوا شَیْئًا وَ یَجْعَلَ اللهُ فیهِ خَیْرًا كَثیرًا

لغات:

«تعضلوهنّ»از عَضل به معنای تضییق و منع از ازدواج میباشد، و اصل آن از امتناع است. «فاحشة»مصدر است مانند عافیة و عاقبة.و «فحش» سخن زشت و قبیح را گویند. «معاشرة» به معنای مصاحبه و عِشرة است.و «معروف» کار پسندیده و عقلانی را گویند.

ص: 334


1- 442.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: اِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَذِهِ وَ اَهْوَى بِیَدِهِ اِلَى حَنْجَرَتِهِ لَمْ یَکُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ وَ کَانَتْ لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 354]
ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید،برای شما حلال نیست که با اکراه[و جلوگیری از ازدواج

دختران یتیم مردم که در اختیار شما هستند]وارث آنان بشوید و نیز نباید به همسران خود فشار بیاورید تا ناچار شوند و مقداری از مهریّه خود را به شما بدهند [تا آنان را طلاق بدهید] جز آن که زنای آشکاری انجام داده باشند و باید با آنان به نیکی معاشرت کنید و اگر از آنان کراهت دارید [بدانید که] بسا شما از چیزی کراهت دارید و خداوند در آن خیر فراوانی قرار خواهد داد (19)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

[در زمان جاهلیت]اگر مردی دختر یتیمی از خویشان خود را نگهداری می کرد، او را از ازدواج منع می نمود تا او بمیرد و از ارث او بهره مند شود.

و در تفسیر آیه ی «وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ» فرمود:

[در جاهلیّت] مرد همسر خود را می زد تا او مقداری از مهر خود را به او ببخشد و آزاد

شود و خداوند از این عمل نهی نمود.(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

در جاهلیت و ابتدای مسلمان شدن قبایل عرب اگر پدر و دوست و حامی کسی

ص: 335


1- 443.. عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ: «لا یَحِلُّ لَکُمْ اَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهًا وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَ» قَالَ: الرَّجُلُ تَکُونُ فِی حِجْرِهِ الْیَتِیمَةُ فَیَمْنَعُهَا مِنَ التَّزْوِیجِ لِیَرِثَهَا بِمَا تکُونُ قَرِیبَةً لَهُ قُلْتُ: «وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَ»؟ قَالَ الرَّجُلُ تَکُونُ لَهُ الْمَرْاَةُ فَیَضْرِبُهَا حَتَّى تَفْتَدِیَ مِنْهُ فَنَهَى اللَّهُ عَنْ ذَلِک.[تفسیر برهان، ج 1، ص 354]

از دنیا می رفت، همسر او متعلّق به او می شد و لباس خود را بر سر عیال دوست و یا عیال پدر خود می انداخت و مالک و وارث نکاح او می بود با همان مهریه ای که دوست او و یا پدر او برای همسر خود قرار داده بود، چنان که مال او را نیز مالک می شد، از این رو هنگامی که ابو قیس بن اسلت از دنیا رفت، فرزند او محصن بن ابی قیس لباس خود را بر عیال پدر خود کبیشه انداخت و مالک نکاح او شد و لکن او را رها نمود و نفقه او را نپرداخت و آن زن نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: یا رسول الله! شوهرم ابو قیس از دنیا رفت و فرزند او مالک نکاح من شد و او نزد من نمی آید و نفقه ای به من نمی دهد و مرا نیز رها نمی کند تا به خانواده ام باز گردم. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: به خانه ی خود بازگرد تا اگر خداوند درباره ی تو وحی نازل نمود، من به تو خبر بدهم. پس این آیه نازل شد: «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ اِلّا ما قَدْ سَلَفَ اِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتًا وَ ساءَ سَبیلًا» پس آن زن به اهل خود بازگشت.

و درمدینه زن هایی بودند مانند کبیشه که مردانی مالک آن ها شده بودند و درباره ی آنان این آیه نازل شد: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَكُمْ اَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهًا».(1)

مرحوم طبرسی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

این آیه درباره ی کسانی است که درجاهلیّت چون می دیدند همسر آنان با مرد دیگری زنا کرده او را نگاه می داشتند و منتظر مرگ او بودند تا از او ارث ببرند.(2)

ص: 336


1- 444.. تفسیر برهان، ج 1، ص 355.
2- 445..ابو علی الطبرسی: و قیل: نزلت فی الرجل یحبس المراة عنده، لا حاجة له الیها، و ینتظر موتها حتى یرثها. قال: و روی ذلک عن ابی جعفر (علیه السلام). [همان]

سوره ی نساء [4]، آیات 20 الی 22

متن:

وَ اِنْ اَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ اِحْداهُنَّ قِنْطارًا فَلا تَاْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا اَتَاْخُذُونَهُ بُهْتانًا وَ اِثْمًا مُبینًا وَ كَیْفَ تَاْخُذُونَهُ وَ قَدْ اَفْضى بَعْضُكُمْ اِلى بَعْضٍ وَ اَخَذْنَ مِنْكُمْ میثاقًا غَلیظًا وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ اِلّا ما قَدْ سَلَفَ اِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتًا وَ ساءَ سَبیلًا

لغات:

«قِنْطار» مال فراوان را گویند، و بعضی گفتهاند: قنطار این است که پوست گاوی را پر از

طلا کنند، و بعضی گفته اند: قنطار دیه یک انسان است و در اوّل سوره ی آلعمران معنای

قنطار گذشت.«بُهتان» به معنای نسبت دروغ است،و به معنای تحیّر نیز آمده،چنان که خداوند میفرماید:«فَبُهت الذی كفر»بنابراین بهتان کذب و دروغی است که به خاطربزرگی، طرف را متحیّر می نماید. «افضاء» به معنای وصول با ملامسه است، و اصل آن از فضا به معنای اتّساع است، و نکاح به معنای عقد و به معنای وطی و عمل زناشویی آمده است. «مَقْت» به معنای خشم از امر قبیح است.

ترجمه:

و اگر خواستید همسر خود را به همسر دیگری تبدیل کنید ومهر یکی از آنان را قنطار[یعنی مال فراوان] قرار داده اید نباید چیزی از آن را پس بگیرید، آیا به ناحق و از روی گناه آشکار می خواهید آن را بگیرید؟ (20) و چگونه چیزی از مهر زن ها را پس می گیرید در حالی که با آنان مباشرت نموده اید و آنان از شما میثاق غلیظ گرفته اند [و میثاق همان

ص: 337

عقد نکاح است و غلیظ نطفه ای است که مرد در رحم زن می ریزد](21)و با همسران پدران خود ازدواج نکنید و نسبت به گذشته باکی بر شما نیست و ازدواج با همسر پدر، فاحشه [و زنا] و موجب خشم خدا و راه ناشایستی است. (22)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

برید گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه ی «وَ اَخَذْنَ مِنْكُمْ میثاقًا غَلیظًا» سوال نمودم.حضرت فرمود: میثاق کلمه ای است که با آن عقد نکاح انجام می شود و غلیظ نطفه

مرد است که در رحم زن ریخته می شود.(1)

در تفسیر عیّاشی ازعمرو بن یزید نقل شده که گوید به امام صادق(علیه السلام) گفتم:آیا جایز است کسی بیش از مهر السنّه مهر قرار بدهد؟

امام(علیه السلام) فرمود:

بیش از مهر السنه مهر نیست بلکه نحل و عطا است و باید پرداخت شود، چرا که خداوند می فرماید: «وَ آتَیْتُمْ اِحْداهُنَّ قِنْطارًا فَلا تَاْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا» تا این که فرمود:مهر زن های مومنه پانصد درهم است و آن مهر السنة است و بسا کم تر از آن می شود و لکن بیش از آن مهر السنّة نیست...(2)

ص: 338


1- 446.. سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ اَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقًا غَلِیظًا» قَالَ: الْمِیثَاقُ هِیَ الْکَلِمَةُ الَّتِی عُقِدَ بِهَا النِّکَاحُ وَ اَمَّا قَوْلُهُ غَلِیظًا فَهُوَ مَاءُ الرَّجُلِ یُفْضِیهِ اِلَى امْرَاَتِهِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 355؛ فروع کافی، ج 5، ص 560]
2- 447.. عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اَخْبِرْنِی عَمَّنْ تَزَوَّجَ عَلَى اَکْثَرَ مِنْ مَهْرِ السُّنَّةِ اَیَجُوزُ ذَلِکَ قَالَ اِذَا جَازَ مَهْرَ السُّنَّةِ فَلَیْسَ هَذَا مَهْرًا اِنَّمَا هُوَ نُحْلٌ لِاَنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ اِنْ... آتَیْتُمْ اِحْداهُنَّ قِنْطارًا فَلا تَاْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا اِنَّمَا عَنَى النُّحْلَ وَ لَمْ یَعْنِ الْمَهْرَ اَ لَاتَرَى اَنَّهَا اِذَا اَمْهَرَهَا مَهْرًا ثُمَّ اخْتَلَعَتْ (کَانَ لَهُ اَنْ یَاْخُذَ الْمَهْرَ کَامِلًا) فَمَا زَادَ عَلَى مَهْرِ السُّنَّةِ فَاِنَّمَا هُوَ نُحْلٌ کَمَا اَخْبَرْتُکَ فَمِنْ ثَمَّ وَجَبَ لَهَا مَهْرُ نِسَائِهَا لِعِلَّةٍ مِنَ الْعِلَلِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 355]

مرحوم طبرسی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

«میثاق غلیط»پیمانی است که از زوج حین عقد نکاح گرفته می شود و آن امساک به معروف و یا تسریح به احسان است [یعنی زوج یا باید همسر خود را با معاشرت نیکو نگه بدارد و یا اگر مورد رضایت او نیست او را طلاق بدهد و راضی نماید].(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه ی«وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ اِلّا ما قَدْ سَلَفَ اِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتًا وَ ساءَ سَبیلًا» نهی از عرب های زمان جاهلیّت است که با همسران پدران خود ازدواج می کردند. [چنان که در قصّه ی کبیشه گذشت](2)

سوره ی نساء [4]، آیات 23 الی 24

متن:

حُرِّمَتْ عَلَیْكُمْ اُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ اَخَواتُكُمْ وَ عَمّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ اْلاَخِ وَ بَناتُ اْلاُخْتِ وَ اُمَّهاتُكُمُ اللاّتی اَرْضَعْنَكُمْ وَ اَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ اُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللاّتی فی حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللاّتی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَاِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْكُمْ وَ حَلائِلُ اَبْنائِكُمُ الَّذینَ مِنْ اَصْلابِكُمْ وَ اَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ اْلاُخْتَیْنِ اِلّا ما قَدْ سَلَفَ اِنَّ اللهَ كانَ غَفُورًا رَحیمًا وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ اِلّا ما مَلَكَتْ اَیْمانُكُمْ كِتابَ اللهِ عَلَیْكُمْ وَ اُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ اَنْ تَبْتَغُوا بِاَمْوالِكُمْ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَریضَةً وَ لاجُناحَ عَلَیْكُمْ فیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَةِ اِنَّ اللهَ كانَ عَلیمًا حَكیمًا

ص: 339


1- 448.. الطبرسی: المیثاق الغلیظ هو العهد الماخوذ على الزوج حالة العقد من امساک بمعروف او تسریح باحسان. قال: و هو المروی عن ابی جعفر(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 1، ص 356]
2- 449.. تفسیر برهان، ج 1، ص 356.
لغات:

«ربائب»جمع ربیبة به معنای مربوبة دختر همسر است از شوهر دیگر مانند قتیله، و حکم ربیبه با ازدواج با مادر او بر قرار میشود و تربیت و حِجْر قید غالبی است.«خبیر» به معنای شاهد و خابر است. «حلائل» جمع حلیله به معنای محلله مشتق از حلال است، و بعضی گفته اند: «حلائل» از حلول است، چرا که در کنار هم دیگر هستند. «مُحصَن و مُحصَنة» به مرد و زنی گویند که دارای همسر باشند، و «احصَنَ الرجل» یعنی تزوّج. «مسافحه و سفاح» به معنای زنا می باشد، و بعضی گفته اند: «سفاح و مسافحه» عادت به زنا و دوری نکردن از آن است.

ترجمه:

بر شما حرام شد:[ازدواج با]مادران تان و دختران تان و خواهران تان و عمّه هایتان و خاله هایتان و دختران برادران تان ودختران خواهران تان ومادران وخواهران رضاعی تان ومادران همسران تان و ربائب تان [یعنی دختران همسران تان]که در دامن خود دارید [و پرورش می دهید] و با مادران آنان هم بستر شده اید و اگر با مادران آنان هم بستر نشده اید باکی نیست که با آنان ازدواج کنید؛ و بر شما حرام شد همسران فرزندان تان که از نطفه ی شما به وجود آمده اند؛ و جمع نمودن دو خواهر نیز بر شما حرام شد [جز آن که یکی از آنان را طلاق بدهید و یا از دنیا برود] و آن چه قبل از اسلام انجام داده اید از شما بخشوده شد، همانا خداوند بخشنده و مهربان است. (23) و [نیز ازدواج با] زن های شوهردار، بر شما حرام شد جز کنیزانی که خریداری می کنید و این [محرّمات] نوشته خداوند است بر شما و زن های دیگر بر شما حلال است مشروط به آن که با پرداخت مال خود [به عنوان مهریّه] با آنان ازدواج کنید و از گناه محفوظ بمانید و از راه زنا [و خلاف قانون] آنان را انتخاب نکنید. بنابراین،

ص: 340

با زن هایی که ازدواج[موقّت]می نمایید و از آنان بهره مند می شوید باید مهریّه ی آنان را بپردازید و باکی نیست که بعد از قرار ازدواج درباره ی مهریّه به مبلغی به توافق برسید، همانا خداوند دانا و حکیم است. (24)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم کلینی با سند خود از از امام باقر و یا امام صادق(علیهما السلام) نقل نموده که فرمود:

اگر همسران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر دیگران حرام نمی بودند و خداوند نفرموده بود: «وَ ما كانَ لَكُمْ اَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا اَنْ تَنْكِحُوا اَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ اَبَدًا اِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیما» باز امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) به خاطر آیه ی «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ اِلّا ما قَدْ سَلَفَ» نمی توانستند با همسران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ازدواج نمایند، چرا که ازدواج با همسران جدّ صحیح نیست.(1)

امام کاظم(علیه السلام) در جواب هارون الرّشید که می گفت:

شما فرزندان علی(علیه السلام)هستید و برای چه مردم شما را فرزندان پیامبر می نامند؟فرمود: اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) زنده شود و از دختر تو خواستگاری کند، آیا تو دختر خود را به او می دهی؟ هارون گفت: افتخار می کنم و می دهم.

امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

و لکن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دختر من خواستگاری نمی کند و من نیز دختر خود را به او تزویج نمی کنم.

ص: 341


1- 450.. عَنْ اَحَدِهِمَا(علیه السلام) اَنَّهُ قَالَ: لَوْ لَمْ یَحْرُمْ عَلَى النَّاسِ اَزْوَاجُ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما کانَ لَکُمْ اَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا اَنْ تَنْکِحُوا اَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ اَبَدًا حَرُمْنَ عَلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ وَ لَایَصْلُحُ لِلرَّجُلِ اَنْ یَنْکِحَ امْرَاَةَ جَدِّه.[تفسیر برهان، ج 1، ص 356؛ فروع کافی، ج 5، ص 420]

هارون گفت: «برای چه؟» امام(علیه السلام) فرمود: «به خاطر این که او جدّ من است و جدّ تو نیست.» هارون گفت: «احسنت یا موسی!»(1)

مولف گوید:

روایات دیگری نیز به این معنا نقل شده است و ما از ذکر آن ها صرف نظر نمودیم.«فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَریضَةً»

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) و در تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که این آیه را این گونه قرائت نموده اند:

«فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ -- إِلی أَجَلٍ مُسمًّی -- فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَریضَةً».

اهل سنّت نیز از جماعتی از صحابه این قرائت را روایت نموده اند.(2)

در کافی و تفسیرعیّاشی از امام باقر(علیه السلام)نقل شده که در تفسیر «فیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَةِ» فرمود:

مدّت عقد موقّت چون تمام بشود باکی نیست که باز [بدون عدّه] به همان مبلغ یا کم تر و یا بیشتر مهری تعیین کنند و مرد به همسر موقّت خود بگوید: «استحللتك

ص: 342


1- 451.. بِاِسْنَادِهِ رَفَعَهُ اِلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(علیهما السلام) اَنَّهُ قَالَ: لَمَّا دَخَلْتُ عَلَى الرَّشِیدِ... ثُمَّ قَالَ: «لِمَ جَوَّزْتُمْ لِلْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ اَنْ یَنْسُبُوکُمْ اِلَى رَسُولِ اللَّهِ9 وَ یَقُولُونَ لَکُمْ یَا بَنِی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اَنْتُمْ بَنُوعَلِیٍّ وَ اِنَّمَا یُنْسَبُ الْمَرْءُ اِلَى اَبِیهِ وَ فَاطِمَةُ اِنَّمَا هِیَ وِعَاءٌ وَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) جَدُّکُمْ مِنْ قِبَلِ اُمِّکُمْ» فَقُلْتُ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوْ اَنَّ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) نُشِرَ فَخَطَبَ اِلَیْکَ کَرِیمَتَکَ هَلْ کُنْتَ تُجِیبُهُ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ لِمَ لَااُجِیبُهُ بَلْ اَفْتَخِرُ عَلَى الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ وَ قُرَیْشٍ بِذَلِک، فَقُلْتُ لَهُ لَکِنَّهُ(صلی الله علیه و آله) لَایَخْطُبُ اِلَیَّ وَ لَااُزَوِّجُهُ فَقَالَ وَ لِمَ فَقُلْتُ لِاَنَّهُ(صلی الله علیه و آله) وَلَدَنِی وَ لَمْ یَلِدْکَ فَقَالَ اَحْسَنْتَ یَا مُوسَى. [تفسیر برهان، ج 1، ص 356؛ عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 84]
2- 452.. عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَالَ: اِنَّمَا نَزَلَتْ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَ اِلَى اَجَلٍ مُسَمًّى فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَ فَرِیضَة. [تفسیر صافی، ج 1، ص 346؛ فروع کافی، ج 5، ص 449]

باجل آخر»و لکن برای دیگری صحیح نیست که بدون گذشتن عدّه با او عقد موقّت بخواند. [و عدّه ی آن دو حیض است].(1)

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

عقد موقت در قرآن آمده و سنّت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر آن جاری بوده است(2).

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: حضرت علی(علیه السلام) همواره می فرمود:

اگر پسرک خطّاب متعه را حرام نکرده بود، جز انسان شقی کسی زنا نمی کرد.

آری، عمر خطّاب گاهی با کمال جرات می گفت: «متعتان كانتا محللّتان علی عهد رسول الله و أنا أحرّمهما و معاقب علیهما: متعة الحج و متعة النساء.»

و گاهی می گفت:

ثلاث كن ّعلی عهد رسول الله وأنا محرّمهنّ و معاقب علیهنّ: متعة الحج ومتعة النساء

و حیّ علی خیر العمل فی الأذان.(3)

و در کتاب کافی نیز نقل شده که عبد الله بن عمیر لیثی خدمت امام باقر(علیه السلام) آمد

و گفت:«شما درباره ی متعه چه می فرمایید؟»

ص: 343


1- 453.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی الْمُتْعَةِ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لاجُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ قَالَ لَابَاْسَ بِاَنْ تَزِیدَهَا وَ تَزِیدَکَ اِذَا انْقَطَعَ الْاَجَلُ فِیمَا بَیْنَکُمَا تَقُولُ اسْتَحْلَلْتُکِ بِاَجَلٍ آخَرَ بِرِضًى مِنْهَا وَ لَاتَحِلُّ لِغَیْرِکَ حَتَّى یَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا وَ عِدَّتُهَا حَیْضَتَان. [همان از تفسیر عیّاشی]
2- 454.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: الْمُتْعَةُ نَزَلَ بِهَا الْقُرْآنُ وَ جَرَتْ بِهَا السُّنَّةُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).[فروع کافی، ج 5، ص 449]
3- 455..عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ [قَالَ] جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)اَنَّهُمْ غَزَوْا مَعَهُ فَاَحَلَّ لَهُمُ الْمُتْعَةَ وَ لَمْ یُحَرِّمْهَا وَ کَانَ عَلِیٌّ(علیه السلام) یَقُولُ لَوْ لَامَا سَبَقَنِی بِهِ ابْنُ الْخَطَّابِ یَعْنِی عُمَرَ مَا زَنَى اِلَّا شَقِیٌّ وَ کَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ یَقُولُ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ اِلَى اَجَلٍ مُسَمّىً فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ وَ هَؤُلَاءِ یَکْفُرُونَ بِهَا وَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اَحَلَّهَا وَ لَمْ یُحَرِّمْهَا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 347]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خدا آن را درکتاب خود حلال نموده و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نیز آن را حلال دانسته و آن تا قیامت حلال خواهد بود. عبد الله بن عمیر گفت:

آیا شما جرات می کنید که بگویید:متعه حلال است در حالی که عمر آن را حرام نموده است؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود: ما باکی از آن نداریم. عبد الله بن عمیر گفت:

من پناه به خدا می برم که شما چیزی را که عمر حرام نموده، حلال بدانید.امام باقر (علیه السلام) فرمود:

اکنون تو بر اعتقاد امام خود عمر، باقی باش و من بر اعتقاد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهم بود و اگر می خواهی من با تو ملاعنه و مباهله می کنم که حق، همان است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است و باطل همان است که امام تو گفته است.

عبد الله بن عمیر گفت:

آیا شما دوست می دارید که زن ها و دختران و خواهران و دختر عموهای شما عقد موقّت انجام بدهند؟

امام باقر(علیه السلام)با شنیدن نام زن ها و دختر عمّه های خود، روی مبارک از او گرداند.(1)

ص: 344


1- 456.. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: جَاءَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَیْرٍ اللَّیْثِیُّ اِلَى اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ مَا تَقُولُ فِی مُتْعَةِ النِّسَاءِ فَقَالَ اَحَلَّهَا اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ عَلَى لِسَانِ نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) فَهِیَ حَلَالٌ اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَقَالَ یَا اَبَا جَعْفَرٍ مِثْلُکَ یَقُولُ هَذَا وَ قَدْ حَرَّمَهَا عُمَرُ وَ نَهَى عَنْهَا فَقَالَ وَ اِنْ کَانَ فَعَلَ قَالَ اِنِّی اُعِیذُکَ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِکَ اَنْ تُحِلَّ شَیْئًا حَرَّمَهُ عُمَرُ قَالَ فَقَالَ لَهُ فَاَنْتَ عَلَى قَوْلِ صَاحِبِکَ وَ اَنَا عَلَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَهَلُمَّ اُلَاعِنْکَ اَنَّ الْقَوْلَ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اَنَّ الْبَاطِلَ مَا قَالَ صَاحِبُکَ قَالَ فَاَقْبَلَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَیْرٍ فَقَالَ یَسُرُّکَ اَنَّ نِسَاءَکَ وَ بَنَاتِکَ وَ اَخَوَاتِکَ وَ بَنَاتِ عَمِّکَ یَفْعَلْنَ قَالَ فَاَعْرَضَ عَنْهُ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) حِینَ ذَکَرَ نِسَاءَهُ وَ بَنَاتِ عَمِّهِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 346؛ فروع کافی، ج 5، ص 449]

در کتاب کافی نقل شده که ابو حنیفه به مومن طاق گفت:

تو درباره ی متعه چه می گویی؟ آیا گمان می کنی حلال است؟

مومن طاق گفت: آری حلال است. ابو حنیفه گفت:

پس مانع چیست که شما به زنان خود نمی گویید چنین کنند و درآمدی کسب نمایند؟! مومن طاق گفت:

چنین نیست که هر درآمدی گر چه حلال باشد، هر کسی آن را انتخاب کند، چرا که مردم نظرات و همّت های متفاوتی دارند.

سپس گفت:

ای ابوحنیفه! تو درباره ی نبیذ [آب جو] چه می گویی؟ آیا آن را حلال می دانی؟

ابو حنیفه گفت: «آری.» مومن طاق گفت:

پس تو را چه مانع است که زنان خود را در شرابخانه ها ببری و آنان فروشنده شراب

باشند و درآمدی از آن کسب نمایند؟!(1)

ابوحنیفه به امام صادق(علیه السلام) گفت: نظر شما درباره ی متعه چیست؟

امام(علیه السلام) فرمود:

سبحان الله، آیا قرآن نخوانده ای که می فرماید: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَریضَةً»؟

ابوحنیفه گفت:به خدا سوگند،من اکنون این آیه را می شنوم و تاکنون نشنیده بودم.(2)

ص: 345


1- 457.. تفسیر صافی، ج 1، ص 347.
2- 458..عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا حَنِیفَةَ یَسْاَلُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْمُتْعَةِ فَقَالَ اَیَّ الْمُتْعَتَیْنِ تَسْاَلُ قَالَ سَاَلْتُکَ عَنْ مُتْعَةِ الْحَجِّ فَاَنْبِئْنِی عَنْ مُتْعَةِ النِّسَاءِ اَ حَقٌّ هِیَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ اَ مَا قَرَاْتَ کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً فَقَالَ اَبُو حَنِیفَةَ وَ اللَّهِ فَکَاَنَّهَا آیَةٌ لَمْ اَقْرَاْهَا قَطُّ. [فروع کافی، ج 5، ص 449]

در کتاب فقیه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

از ما نیست کسی که ایمان به رجعت ما نداشته باشد و عقد متعه[یعنی عقد موقّت] ما را حلال نداند.(1)

سوره ی نساء [4]، آیات 25 الی 28

متن:

وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا اَنْ یَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ اَیْمانُكُمْ مِنْ فَتَیاتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللهُ اَعْلَمُ بِایمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِاِذْنِ اَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَیْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ اَخْدانٍ فَاِذا اُحْصِنَّ فَاِنْ اَتَیْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِكَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَ اَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَكُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ یُریدُ اللهُ لِیُبَیِّنَ لَكُمْ وَ یَهْدِیَكُمْ سُنَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ یَتُوبَ عَلَیْكُمْ وَ اللهُ عَلیمٌ حَكیمٌ وَ اللهُ یُریدُ اَنْ یَتُوبَ عَلَیْكُمْ وَ یُریدُ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ اَنْ تَمیلُوا مَیْلًا عَظیمًا

یُریدُ اللهُ اَنْ یُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَ خُلِقَ اْلاِنْسانُ ضَعیفًا

لغات:

«طول» به معنای غنا و بینیازی است، و ماخوذ از طُول خلاف قصر است، و غنا تشبیه به طُول شده به خاطر این که به وسیله ی آن انسان به جاهای بلندی دست پیدا

ص: 346


1- 459..قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام):لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِکَرَّتِنَا وَ یَسْتَحِلَّ مُتْعَتَنَا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 347؛ من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 458]

می کند، و «تطوّل» به معنای تفضّل و احسان است و «تطاول» بزرگی کردن بر دیگری است

مانند استطالة.«فتی و فتاة»پسر و دختر جوان را گویند و به کنیز«فتاة»گویند گر چه عجوزه باشد.«خِدن»به معنای دوست است و جمع آن اخدان می باشد. «عَنَت» به معنای سختی و شدّت زندگی است، و بعضی گفته اند: «عَنَت» به معنای هلاکت است.

ترجمه:

و هر کس از شما توانایی مالی نداشته باشد که با زنان آزاد پاکدامن و با ایمان ازدواج کند، می تواند با کنیزان جوان با ایمانی که خریداری می کند، همبستر شود و خداند به ایمان شما داناتر است و شما [از نظر ایمان] از هم دیگرید، پس شما آنان را با اجازه ی خانوادشان به همسری خود درآورید و مهرشان را به شایستگی بپردازید [مشروط به آن که] اهل زنا نباشند و پاکدامن باشند و در پنهانی اهل دوست گیری نباشند و چون به ازدواج شما درآمدند اگر مرتکب زنا شدند برآنان نیمی از حد زنای زن های آزاد خواهد بود و این [زناشویی با کنیزان] برای کسی است که هراس از گناه داشته باشد و اگر صبر کنید [و با کنیزان ازدواج نکنید] برای شما بهتر خواهد بود و خداوند بخشنده و مهربان است. (25) خداوند می خواهد حقایق را برای شما روشن نماید و شما را به سنت های پیشین آشنا سازد و توبه ی شما را بپذیرد، او دانا و حکیم است. (26) خدا وند می خواهد توبه ی شما را بپذیرد [تا گرفتار گناه و عذاب نشوید] و [لکن] کسانی که از شهوات پیروی می کنند می خواهند شما به انحراف بزرگی گرفتار شوید (27) خداوند می خواهد بر شما آسان بگیرد [و شما گرفتار سختی ها نشوید]

و [لکن] انسان ضعیف آفریده شده است. (28)

ص: 347

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مولف گوید:

آیات فوق مربوط به ازدواج با کنیزان مومنه و غیر مومنه است که در صورت ضرورت با اذن صاحبان شان می توان با آنان ازدواج نمود و باید مهریّه آنان به خود بیپرداخت شود و اهل زنا و رفیق دوستی نباشند، و چون ازدواج می کنند اگر عمل زنا انجام بدهند نصف حد زن های آزاد بر آنان جاری می شود و در هر صورت بهتر است با آنان ازدواج صورت نگیرد و احصان آنان به معنای داشتن شوهر است؛ آن چه گفته شد، مفاد روایاتی است که در ذیل این آیات وارد شده است و چون موضوع عبد و کنیز در این زمان منتفی است از ذکر روایات آن صرف نظر شد.

سوره ی نساء [4]، آیات 29 الی 30

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَاْكُلُوا اَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ اِلّا اَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا اَنْفُسَكُمْ اِنَّ اللهَ كانَ بِكُمْ رَحیمًا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِكَ عُدْوانًا وَ ظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلیهِ نارًا وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللهِ یَسیرًا

لغات:

«باطل» به معنای خلاف حق و حرام وغیر مباح و به معنای ظلم استعمال شده است.

«عدوان» تجاوز از حق است، و «ظلم» عمل ناپسند و خلاف عدل را گویند و شامل عدوان

نیز می شود بنابراین ظلم اعمّ از عدوان است. «یسیر» به معنای هیّن و آسان است.

ص: 348

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال هم دیگر را به باطل [و بدون قانون] نخورید، مگرآن که داد و ستدی همراه با رضایت باشد و هم دیگر را نکشید[و خود را نیز نکشید]همانا خداوند به شما مهربان است. (29) و هر کس از روی ظلم و دشمنی آدمکشی کند به زودی ما او را به آتش می رسانیم و این کار بر خداوند آسان است. (30)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

موضوع پرهیز از مال حرام موضوع بسیار وسیع و پرماجرا و عبادت بزرگی است و رعایت نکردن آن سبب پذیرفته نشدن عبادات و اعمال خیر است از این رو رعایت آن بر همه عبادات مقدّم و لازم خواهد بود.

شیخ طوسی در کتاب تهذیب با سند خود از ابوایّوب از سلمه نقل نموده که گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

بسا یکی از ما [شیعیان] مالی دارد و از آن معاش می کند و به عهده ی او بدهکاری و دینی است، آیا مال خود را صرف معاش خویش نماید تا خداوند به او گشایشی دهد و یا در زمانی که درآمدی یافت نمی شود از مردم قرض بگیرد و یا گدایی کند و صدقات مردم را بپذیرد؟

امام(علیه السلام) فرمود:

باید با مالی که دارد دین خود را بپردازد و اموال مردم را نگیرد جز آن که مالی داشته باشد که به وسیله ی آن، مال مردم را پرداخت نماید، چرا که خداوند می فرماید:«لا تَاْكُلُوا اَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ اِلّا اَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ».

سپس فرمود:

و از مردم چیزی قرض نگیرد مگر آن که توان پرداخت آن را داشته باشد و گر نه

ص: 349

گدایی بهتر از قرض گرفتن از مردم است؛ جز آن که ولیّ او پس از او قرض او را بپردازد.

سپس فرمود:

هر کدام از ما از دنیا برود، خداوند برای او ولیّی قرار داده است که وعده ها و دیون او را می پردازد.(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی فوق فرمود:

مقصود از «بِالْباطِلِ» قمار است و مقصود از «وَ لا تَقْتُلُوا اَنْفُسَكُمْ» این است که خود را در دسترس دشمن قرار بدهد و کشته شود و خداوند از این عمل نهی نموده است.(2)

ص: 350


1- 460.. عَنْ اَبِی اَیُّوبَ عَنْ سَلَمَةَ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الرَّجُلُ مِنَّا یَکُونُ عِنْدَهُ الشَّیْ ءُ یَتَبَلَّغُ بِهِ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ اَ یُطْعِمُهُ عِیَالَهُ حَتَّى یَاْتِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِیُسْرِهِ فَیَقْضِیَ دَیْنَهُ اَوْ یَسْتَقْرِضُ عَلَى ظَهْرِهِ فِی خُبْثِ الزَّمَانِ وَ شِدَّةِ الْمَکَاسِبِ اَوْ یَقْبَلُ الصَّدَقَةَ قَالَ یَقْضِی بِمَا عِنْدَهُ دَیْنَهُ وَ لَایَاْکُلْ اَمْوَالَ النَّاسِ اِلَّا وَ عِنْدَهُ مَا یُؤَدِّی اِلَیْهِمْ حُقُوقَهُمْ اِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ لا تَاْکُلُوا اَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ اِلَّا اَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لَایَسْتَقْرِضْ عَلَى ظَهْرِهِ اِلَّا وَ عِنْدَهُ وَفَاءٌ وَ لَوْ طَافَ عَلَى اَبْوَابِ النَّاسِ فَرَدُّوهُ بِاللُّقْمَةِ وَ اللُّقْمَتَیْنِ وَ التَّمْرَةِ وَ التَّمْرَتَیْنِ اِلَّا اَنْ یَکُونَ لَهُ وَلِیٌّ یَقْضِی مِنْ بَعْدِهِ وَ لَیْسَ مِنَّا مِنْ مَیِّتٍ یَمُوتُ اِلَّا جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَلِیًّا یَقُومُ فِی عِدَتِهِ وَ دَیْنِهِ فَیَقْضِی عِدَتَهُ وَ دَیْنَهُ. [تهذیب، شیخ طوسی، ج 1، ص 185؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 363]
2- 461.. عَنْ اَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ اَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَاْکُلُوا اَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ قَالَ عَنَى بِذَلِکَ الْقِمَارَ وَ اَمَّا قَوْلُهُ وَ لا تَقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ عَنَى بِذَلِکَ الرَّجُلَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ یَشُدُّ عَلَى الْمُشْرِکِینَ فِی مَنَازِلِهِمْ فَیُقْتَلُ فَنَهَاهُمُ اللَّهُ عَنْ ذَلِک. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 361؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 363]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی جبیره ای که بر دست شکسته است، سوال کردم: آیا چنین کسی باید وضو بگیرد، و اگر جنب باشد چگونه باید غسل کند؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کفایت می کند که دست خود را در وضو و غسل بر روی جبیره بکشد.

به آن حضرت(صلی الله علیه و آله) عرض کردم:

اگر جنب باشد و از شدّت سرما از استعمال آب بترسد، چه باید بکند؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ من این آیه را قرائت نمود:

وَ لا تَقْتُلُوا اَنْفُسَكُمْ اِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحیمًا.(1)

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «لاتَاْكُلُوا اَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ» فرمود:

مقصود از باطل: ربا و قما و کم فروشی و ظلم است.(2)

و در روایت دیگری از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود، قمار و مال حرام و ربا و سوگندها[ی دروغ] است.(3)

ص: 351


1- 462.. عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنِ الْجَبَائِر تَکُونُ عَلَى الْکَسِیرِ کَیْفَ یَتَوَضَّاُ صَاحِبُهَا وَ کَیْفَ یَغْتَسِلُ اِذَا اَجْنَبَ قَالَ یُجْزِیهِ الْمَسْحُ بِالْمَاءِ عَلَیْهَا فِی الْجَنَابَةِ وَ الْوُضُوءِ. قُلْتُ فَاِنْ کَانَ فِی بَرْدٍ یَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ اِذَا اَفْرَغَ الْمَاءَ عَلَى جَسَدِهِ فَقَرَاَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)وَ لا تَقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ اِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیمًا.[تفسیر عیّاشی،ج 1، ص 262؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 363]
2- 463.. الطبرسی فی قوله: بِالْباطِلِ، قولان: احدهما انه الربا، و القمار، و البخس، و الظلم. قال: و هو المروی عن الباقر(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 3، ص 68]
3- 464.. و فی (نهج البیان): عن الباقر و الصادق(علیهما السلام) انه القمار، و السحت، و الربا، و الایمان. [تفسیر برهان، ج 1، ص 364]

سوره ی نساء [4]، آیه ی 31

متن:

اِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَریمًا

لغات:

«اجتناب» مباعده و دوری از چیزی را گویند،و«اَجنبیّ»نیز به خاطر دوری اوست،و«جنابت»نیز به معنای دوری است.«نكفّر عنكم سیّئاتكم»یعنی نغفر لکم ما سوی ذلک. «مدخلًا كریمًا» یعنی اِدخالًا مع الکرامة.

ترجمه:

اگر شما از گناهان بزرگی که ممنوع شده اید،پرهیز نمایید ما گناهان دیگر را برشما

می بخشیم و شما را در جایگاهی ارجمند داخل خواهیم نمود. (31)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: مقصود از «كبائر» در این آیه، گناهی است که خداوند وعده ی عذاب بر آن ها داده است.(1)

ص: 352


1- 465.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیمًا قَالَ الْکَبَائِرُ الَّتِی اَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا النَّارَ. [اصول کافی، ج 2، ص 276]
انجام گناهان کبیره درباره ی اهل بیت(علیهم السلام)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

بزرگ ترین گناهان کبیره هفت چیز است:1. شرک به خدای بزرگ؛ 2.آدم کشی به ناحق؛ 3. خوردن مال یتیم [از روی ظلم]؛ 4. آزار و عقوق والدین؛ 5. نسبت زنا دادن به زن های پاکدامن؛ 6. فرار از جنگ؛ 7. انکار ضروری اسلام.

سپس فرمود:

شرک به خدای بزرگ این است که شما می دانید خداوند چه آیاتی را درباره ی ما نازل نموده، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز درباره ی ما چه فرمود؟ در حالی که مردم سخن خدا و رسول او را ردّ نمودند و انکار کردند [و دیگران را به جای ما قرار دادند و این شرک به خدای بزرگ است].

و امّا کشتن انسان بی گناه، کشتن امام حسین(علیه السلام) و یاران اوست.

و امّا خوردن اموال یتیمان این است که مردم اموال ما را [از خمس و غنایم] گرفتند و به ما ظلم نمودند.

و امّا«عقوق والدین»این است که خداوند فرمود:«النَّبِیُّ اَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ اَزْواجُهُ اُمَّهاتُهُم» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را پدر آنان نامید و مردم نسبت به ذریّه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ظلم کردند و عاق پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شدند.

امّا «قذف محصنات» این است که آنان بالای منبر های خود، حضرت فاطمه(علیها السلام)

را قذف نمودند.

و امّا «فرار از جنگ» این است که با امیرالمؤمنین(علیه السلام) بدون کراهت بیعت نمودند

و سپس [در جنگ او با دشمن] فرار کردند و او را تنها گذاردند.

و اما «انكار ما انزل الله [یعنی انکار ضروری اسلام]» این بود که حقّ ما را انکار

ص: 353

نمودند [و ولایت ما را نپذیرفتند] و این ها چیزهایی است که احدی نمی تواندانکار کند و خداوند می فرماید: «اِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَریمًا».(1)

محمّد بن ابی عمیر گوید: از موسی بن جعفر(علیهما السلام) شنیدم که فرمود:

به خدا سوگند،کسی در دوزخ مخلّد نخواهد شد،مگر اهل کفر و جحود وگم راهی و شرک، و مومنین اگر از کبائر پرهیز نمایند، از گناهان صغیره و آنان سوال نمی شود چنان که خداوند می فرماید:«اِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَریمًا ».(2)

در کتاب کافی از ابن محبوب نقل شده که گوید:

گروهی ازشیعیان نامه ای درباره ی کبائر و عدد آن ها به من دادند تا به امام کاظم (علیه السلام) بدهم.

ص: 354


1- 466.. تهذیب الاحکام، ج 4، ص 149؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 364.
2- 467.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اَکْبَرُ الْکَبَائِرِ سَبْعٌ الشِّرْکُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ* عَزَّ وَ جَلَ اِلَّا بِالْحَقِّ* وَ اَکْلُ اَمْوَالِ الْیَتَامَى وَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ اِنْکَارُ مَا اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَمَّا الشِّرْکُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ فَقَدْ بَلَغَکُمْ مَا اَنْزَلَ اللَّهُ فِینَا وَ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَرَدُّوهُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ اَمَّا قَتْلُ النَّفْسِ الْحَرَامِ فَقَتْلُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) وَ اَصْحَابِهِ وَ اَمَّا اَکْلُ اَمْوَالِ الْیَتَامَى فَقَدْ ظُلِمْنَا فَیْئَنَا وَ ذَهَبُوا بِهِ وَ اَمَّا عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فِی کِتَابِهِ النَّبِیُّ اَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ اَزْواجُهُ اُمَّهاتُهُمْ وَ هُوَ اَبٌ لَهُمْ فَعَقُّوهُ فِی ذُرِّیَّتِهِ وَ فِی قَرَابَتِهِ وَ اَمَّا قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ فَقَدْ قَذَفُوا فَاطِمَةَ(علیه السلام) عَلَى مَنَابِرِهِمْ وَ اَمَّا الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ فَقَدْ اَعْطَوْا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) الْبَیْعَةَ طَائِعِینَ غَیْرَ مُکْرَهِینَ ثُمَّ فَرُّوا عَنْهُ وَ خَذَلُوهُ وَ اَمَّا اِنْکَارُ مَا اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ اَنْکَرُوا حَقَّنَا وَ جَحَدُوا لَهُ وَ هَذَا مِمَّا لَایَتَعَاجَمُ فِیهِ اَحَدٌ وَ اللَّهُ یَقُولُ اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیما.[تفسیر برهان، ج 1، ص 364؛ تهذیب الاحکام، ج 4، ص 149]

امام(علیه السلام) در پاسخ آنان نوشت:

کبائر گناهانی است که خداوند درباره ی آن ها وعده ی عذاب داده است و کسی که از آن ها پرهیز کند،اگر مومن [و شیعه] باشد، خداوند گناهان دیگر او را می بخشد، و کبائر هفتگانه که وعده ی عذاب نسبت به آن ها داده شده است، چنین می باشد: 1. قتل نفس حرام؛ 2. عقوق والدین، 3. رباخواری، 4. تعرّب بعد از هجرت [یعنی دور شدن از مراکز دینی] 5. خوردن مال یتیم از روی ظلم، 6. نسبت زنا دادن به زن های پاکدامن، 7. فرار از جنگ .(1)

در تفسیر عیّاشی از میسر نقل شده که گوید: من و علقمه حضرمی و ابو احسان عجلی و عبد الله بن عجلان منتظر قدوم امام باقر(علیه السلام) بودیم. پس آن حضرت(علیه السلام) بر ما

وارد شد و فرمود:

مرحبًا و اهلًا، به خدا سوگند من از بوی شما شاد می شوم و شما بر دین خدا هستید.

پس علقمه گفت:آیا کسی که بر دین خدا باشد، شما گواهی می دهید که او اهل بهشت است؟

پس امام(علیه السلام) مقداری تامّل نمود؛ و سپس فرمود:

خود را نورانی کنید و اگر شما از کبائر پرهیز کنید، من برای شما گواهی بهشت می دهم.

ص: 355


1- 468.. عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: کَتَبَ مَعِی بَعْضُ اَصْحَابِنَا اِلَى اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) یَسْاَلُهُ عَنِ الْکَبَائِرِ کَمْ هِیَ وَ مَا هِیَ فَکَتَبَ: الْکَبَائِرُ: مَنِ اجْتَنَبَ مَا وَعَدَ اللَّهُ عَلَیْهِ النَّارَ کَفَّرَ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ اِذَا کَانَ مُؤْمِنًا وَ السَّبْعُ الْمُوجِبَاتُ: قَتْلُ النَّفْسِ الْحَرَامِ وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ_ وَ اَکْلُ الرِّبَا_وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ وَ اَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْف[تفسیر برهان،ج 1، ص 364؛ اصول کافی، ج 2، ص 276]

پس ما گفتیم: گناهان کبیره چیست؟ حضرت(علیه السلام) فرمود:

کبائر در کتاب علی(علیه السلام) هفت چیز است؟

گفتیم: فدای شما شویم، آن ها را برای ما شماره کنید. حضرت(علیه السلام) فرمود:

1. شرک به خدای بزرگ 2. خوردن مال یتیم 3. خوردن ربا بعد از بیان حرمت4. عقوق والدین 5. فرار از جنگ 6. کشتن مومن 7. نسبت زنا دادن به زن های پاکدامن.

پس ما گفتیم: هیچ کدام از ما چنین اعمالی را انجام نداده ایم. حضرت(علیه السلام) فرمود:

پس شما اهل بهشت خواهید بود.(1)

سوره ی نساء [4]، آیات 32 الی 33

متن:

وَ لاتَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ اللهَ كانَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلیمًا وَ لِكُلِّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ اْلاَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ اَیْمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ اِنَّ اللهَ كانَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ شَهیدًا

ص: 356


1- 469.. عَنْ مُیَسِّرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: کُنْتُ اَنَا وَ عَلْقَمَةُ الْحَضْرَمِیُّ وَ اَبُو حَسَّانَ الْعِجْلِیُّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَجْلَانَ نَنْتَظِرُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَخَرَجَ عَلَیْنَا فَقَالَ مَرْحَبًا وَ اَهْلًا وَ اللَّهِ اِنِّی لَاُحِبُّ رِیحَکُمْ وَ اَرْوَاحَکُمْ وَ اِنَّکُمْ لَعَلَى دِینِ اللَّهِ فَقَالَ عَلْقَمَةُ فَمَنْ کَانَ عَلَى دِینِ اللَّهِ تَشْهَدُ اَنَّهُ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ قَالَ فَمَکَثَ هُنَیْهَةً ثُمَّ قَالَ نَوِّرُوا اَنْفُسَکُمْ فَاِنْ لَمْ تَکُونُوا قَرَفْتُمُ الْکَبَائِرَ فَاَنَا اَشْهَدُ قُلْنَا وَ مَا الْکَبَائِرُ قَالَ هِیَ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَلَى سَبْعٍ قُلْنَا فَعُدَّهَا عَلَیْنَا جُعِلْنَا فِدَاکَ قَالَ الشِّرْکُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ اَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ وَ اَکْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ قَتْلُ الْمُؤْمِنِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ قُلْنَا مَا مِنَّا اَحَدٌ اَصَابَ مِنْ هَذِهِ شَیْئًا قَالَ فَاَنْتُمْ اِذًا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 263؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 364]
لغات:

«تمنّی» امید و انتظار بیجا را گویند بر خلاف «اراده» که تصمیم انجام چیز است که قابل انجام باشد، و شهوت و اراده به گذشته تعلق نمی گیرد و لکن تمنّی به گذشته و آینده تعلق پیدا می کند، و بعضی گفته اند: تمنّی از مقوله کلام و سخن است، و اصل «مولی» از _ ولِیَ الشیء یلیه ولایةً است، و ولایت اتّصال چیزی به چیزی است بدون فاصله، و «مولی» به چند معنا آمده است: 1. مُعتق. 2. مُعتَق. 3. پسر عمّ4. ورثه. 5. حلیف. 6. ولیّ. 7. سیّد، 8. مطاع، 9. اولا و احق به چیزی، و اصل در همه معانی همین معنای آخر است و در حدیث آمده: «ایّما اِمراةٍ نكحت بغیر اذن مولاها» یعنی بغیر اذن من هو اَولی بالعقد علیها و «اَیْمان» جمع یمین است و یمین معانی متعدّدی دارد: 1. قَسَم، 2. دست راست، 3. قوّت، و اصل معنای آن یمین جارحه یعنی دست راست است.

ترجمه:

بپرهیزید از این که نسبت به داده ی خدا و تفضّلات او به بعضی دون بعضی آرزویی داشته باشید،چرا که مردها را نصیبی از کرده های آنان هست و زن ها را نیز نصیبی از کرده های آنان هست و خداوند به هر چیزی داناست. (33) ما برای آن چه پدر و مادر و خویشان دیگر پس از مرگ می گذارند وارثانی قرار دادیم، پس شما سهم آنان را بپردازید، همانا خداوند بر هر چیزی گواه است. (33)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

در تفسیر مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر«وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ

اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ...» فرمود:

ص: 357

یعنی نباید یکی از شما بگوید:«ای کاش آن چه به فلان شخص _ از مال و نعمت و همسر نیک _ داده شده به من داده شده بود» چرا که این حسد خواهد بود و لکن مانعی نیست که بگوید: خدایا مثل آن را به من نیز عطا کن.(1)

در کتاب خصال از امام صادق(علیه السلام) از پدرانش از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که آرزوی مشروع و مورد رضای خدا داشته باشد، از دنیا نمی رود تا به آن آرزو برسد. (2)

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که از فضل خداوند سوال نکند، فقیر خواهد شد.(3)

حسن بن محبوب گوید: درباره ی آیه ی«وَ الَّذینَ عَقَدَتْ اَیْمانُكُمْ» از امام رضا(علیه السلام) سوال کردم. آن حضرت فرمود: مقصود از این آیه، ائمّه(علیهم السلام) هستند و خداوند نسبت به آنان از شما پیمان گرفته است.(4)

ص: 358


1- 470.. الطبرسی، فی معنى الآیة: ای لا یقتل احدکم لیت ما اعطی فلان من [المال و] النعمة، و المراة الحسناء کان لی، فان ذلک یکون حسدا، و لکن یجوز ان یقول: اللهم اعطنی مثله. قال: و هو المروی عن ابی عبد الله(علیه السلام). [تفسیر برهان، ذیل آِیه]
2- 471.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ تَمَنَّى شَیْئًا وَ هُوَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِضًى لَمْ یَخْرُجْ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّى یُعْطَاهُ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 352؛ خصال: ج 1، ص 4]
3- 472..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)،قَالَ:«مَنْ لَمْ یَسْاَلِ اللَّهَ_ عَزَّ وَ جَلَّ_ مِنْ فَضْلِهِ، افْتَقَرَ».[تفسیر صافی،ج 1، ص 352؛ فروع کافی، ج 4، ص 299]
4- 473..عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْاَقْرَبُونَ وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ اَیْمانُکُمْ قَالَ اِنَّمَا عَنَى بِذَلِکَ الْاَئِمَّةَ(علیه السلام) بِهِمْ عَقَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَیْمَانَکُمْ. [اصول کافی، ج 1، ص 168؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 266؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 366]

زراره می گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ اْلاَقْرَبُونَ» خویشان وارث میّت هستند؛ و مقصود ازآیه اولیای نعمت نیست و اولای به میّت خویشان نزدیک تر به میّت هستند و آنان وارث میّت خواهند بود.(1)

سوره ی نساء [4]، آیات 34 الی 35

متن:

الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما اَنْفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِمْ فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللهُ وَ اللاّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَاِنْ اَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبیلًا اِنَّ اللهَ كانَ عَلِیًّا كَبیرًا وَ اِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ اَهْلِهِ وَ حَكَمًا مِنْ اَهْلِها اِنْ یُریدا اِصْلاحًا یُوَفِّقِ اللهُ بَیْنَهُما اِنَّ اللهَ كانَ عَلیمًا خَبیرًا

لغات:

«قَوّام و قَیِّم و قیّام» به معنای مبالغه و کثرت در قیمومت و سرپرستی است. «قُنوت» دوام طاعت است. اصل «نشوز» به معنای ترفّع و بلند پروازی است. «هَجر» به معنای ترک است. «ضُجوع» به معنای به پشت خوابیدن است و ضَجَع ضُجوعًا و اضطجع یعنی استلقی للنوم. «بُغیة» به معنای طلب است. «شقاق» به معنای مخالفت و

ص: 359


1- 474.. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْاَقْرَبُونَ قَالَ اِنَّمَا عَنَى بِذَلِکَ اُولِی الْاَرْحَامِ فِی الْمَوَارِیثِ وَ لَمْ یَعْنِ اَوْلِیَاءَ النِّعْمَةِ فَاَوْلَاهُمْ بِالْمَیِّتِ اَقْرَبُهُمْ اِلَیْهِ مِنَ الرَّحِمِ الَّتِی تَجُرُّهُ اِلَیْهَا. [تهذیب، ج 9، ص 268]

دشمنی است،و اصل آن«شَقّ»به معنای دو نیم شدن است. «توفیق» به معنای موافقت است، و به معنای لطف الهی برای انجام طاعات و به معنای اصلاح بین دو چیز نیز آمده است.

ترجمه:

مردها قَیِّم و سرپرست زن هایند به خاطر این که خداوند برخی از آنان را بر برخی فضیلت داده است و به خاطر انفاقی که مردان بر زنان می کنند، آری زنان شایسته_ به خاطر حفظ خداوند _ فرمان بردار و حافظ اسرارند و زنانی که شما از نشوز و نافرمانی آنان هراس دارید نخست آنان را نصیحت کنید و گر نه از آنان در بستر دوری جویید و گر نه آنان را با کتک تادیب نمایید، پس اگر از شما اطاعت نمودند، سرزنشی بر آنان نیست همانا خداوند بزرگ و بلند مرتبه است.(34)و اگر از شقاق و جدایی زن و شوهری هراس دارید، داوری، از طرف مرد، و داوری از طرف زن، بفرستید[تا بین آنان را اصلاح بدهند]و اگر این دو داور،اراده ی اصلاح داشته باشند خداوند بین آنان اصلاح و سازگاری قرار خواهد داد، آری خداوند دانا و آگاه است. (35)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم شیخ درتهذیب از ابراهیم بن محرز نقل نموده که از امام باقر(علیه السلام) سوال شد: مردی به همسر خود گفت: اختیار تو به دست تو است. امام(علیه السلام) فرمود: چگونه امکان دارد چنین باشد، در حالی که خداوند می فرماید: «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ». سپس فرمود: سخن آن مرد، سخن ناصحیحی است.(1)

ص: 360


1- 475.. عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحْرِزٍ قَالَ: سَاَلَ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) رَجُلٌ وَ اَنَا عِنْدَهُ فَقَالَ رَجُلٌ قَالَ لِامْرَاَتِهِ اَمْرُکِ بِیَدِکِ قَالَ اَنَّى یَکُونُ هَذَا وَ اللَّهُ یَقُولُ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ لَیْسَ هَذَا بِشَیْءٍ. [تهذیب، ج 8، ص 88]

مرحوم صدوق در کتاب علل الشرائع از امام حسن(علیه السلام)نقل نموده که فرمود:گروهی از یهودیان نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و اعلم آنان ضمن سوالات خود گفت: فضیلت مرد بر زن چیست؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

همانند فضیلت آسمان بر زمین وفضیلت آب برخاک است وآب است که زمین را زنده می کند و اگر مرد نمی بود خداوند زن را خلق نمی نمود؛ از این رو خداوند می فرماید:«الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما اَنْفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِمْ».

مرد یهودی گفت: برای چه خداوند مردها را بر زن ها فضیلت داده است؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند آدم را از گل آفرید و از باقی مانده ی آن حوّا را آفرید و اوّل مردی که از زن اطاعت نمود، آدم بود و به این سبب خداوند او را از بهشت خارج نمود.

سپس فرمود: خداوند فضیلت مرد را بر زن در دنیا بیان نموده است، آیا نمی بینی زن ها حیض می شوند و به خاطر آلودگی نمی توانند عبادت کنند و مردها چنین آلودگی ندارند؟ مرد یهودی گفت: راست گفتی ای محمّد(صلی الله علیه و آله).(1)

ص: 361


1- 476.. قَالَ جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ اِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَسَاَلَهُ اَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَکَانَ فِیمَا سَاَلَهُ اَنْ قَالَ لَهُ مَا فَضْلُ الرِّجَالِ عَلَى النِّسَاءِ فَقَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) کَفَضْلِ السَّمَاءِ عَلَى الْاَرْضِ وَ کَفَضْلِ الْمَاءِ عَلَى الْاَرْضِ فَالْمَاءُ یُحْیِی الْاَرْضَ وَ بِالرِّجَالِ تُحْیَا النِّسَاءُ لَوْ لَاالرِّجَالُ مَا خُلِقَتِ النِّسَاءُ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما اَنْفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِمْ قَالَ الْیَهُودِیُّ لِاَیِّ شَیْءٍ کَانَ هَکَذَا فَقَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ مِنْ طِینٍ وَ مِنْ فَضْلَتِهِ وَ بَقِیَّتِهِ خُلِقَتْ حَوَّاءُ وَ اَوَّلُ مَنْ اَطَاعَ النِّسَاءَ آدَمُ فَاَنْزَلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الْجَنَّةِ وَ قَدْ بَیَّنَ فَضْلَ الرِّجَالِ عَلَى النِّسَاءِ فِی الدُّنْیَا اَ لَاتَرَى اِلَى النِّسَاءِ کَیْفَ یَحِضْنَ وَ لَایُمْکِنُهُنَّ الْعِبَادَةُ مِنَ الْقَذَارَةِ وَ الرِّجَالُ لَایُصِیبُهُمْ شَیْءٌ مِنَ الطَّمْثِ قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّد. [علل الشرائع، ص 227]B

در همان کتاب نقل شده که حضرت رضا(علیه السلام) در پاسخ محمّد بن سنان که درباره ی

میراث زن سوال نموده بود، فرمود:

علّت این که زن نصف ارث مرد را می برد، این است که هنگام ازدواج زن گیرنده مهر است و مرد دهنده آن است و دیگر این که زن عیال و نان خور مرد است و بر مرد واجب است که نفقه او را تامین کند، و بر زن چنین چیزی واجب نیست از این رو خداوند ارث مرد را دو برابر قرار داده است و می فرماید: «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ».(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از«قانتات»مطیعات است.(2)

«وَ اِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ اَهْلِهِ وَ حَكَمًا مِنْ اَهْلِها»

علی بن ابی حمزه گوید: از عبد صالح یعنی موسی بن جعفر(علیهما السلام) درباره ی این آیه

سوال نمودم.

ص: 362


1- 477.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ اَنَّ اَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) کَتَبَ اِلَیْهِ فِیمَا کَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ عِلَّةُ اِعْطَاءِ النِّسَاءِ نِصْفَ مَا یُعْطَى الرِّجَالُ مِنَ الْمِیرَاثِ لِاَنَّ الْمَرْاَةَ اِذَا تَزَوَّجَتْ اَخَذَتْ وَ الرَّجُلُ یُعْطِی فَلِذَلِکَ وُفِّرَ عَلَى الرِّجَالِ وَ عِلَّةٌ اُخْرَى فِی اِعْطَاءِ الذَّکَرِ مِثْلَیْ مَا تُعْطَى الْاُنْثَى لِاَنَّ الْاُنْثَى فِی عِیَالِ الذَّکَرِ اِنِ احْتَاجَتْ وَ عَلَیْهِ اَنْ یَعُولَهَا وَ عَلَیْهِ نَفَقَتُهَا وَ لَیْسَ عَلَى الْمَرْاَةِ اَنْ تَعُولَ الرَّجُلَ وَ لَاتُؤْخَذُ بِنَفَقَتِهِ اِنِ احْتَاجَ فَوُفِّرَ عَلَى الرَّجُلِ لِذَلِکَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما اَنْفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِم.[علل الشرائع، ص 293]
2- 478..وَ فِی رِوَایَةِ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام) فِی قَوْلِهِ «قانِتاتٌ» یَقُولُ مُطِیعَات. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 145]

حضرت(علیه السلام) فرمود:

آن دو داور و دو حَکَم باید با زوجین شرط کنند که اگر صلاح دیدند آنان را جدا کنند [و طلاق بدهند]و اگر صلاح دیدند دستور ادامه ی زندگی بدهند.(1)

امام صادق(علیه السلام) در پاسخ حلبی فرمود:

حکمان بدون اجازه زوجین حقّ طلاق ندارند، جز آن که با آنان شرط کنند: اگر ما صلاح دیدیم طلاق می دهیم و اگر صلاح ندیدیم باید ادامه ی زندگی بدهید، و در این صورت نظر آنان در طلاق و یا ادامه ی زندگی جایز و پذیرفته خواهد بود.(2)

سماعه گوید:از امام صادق(علیه السلام)درباره ی این آیه سوال نمودم. حضرت(علیه السلام) فرمود:

اگر حَکَمان با زوجین شرط کنند که اختیار طلاق و ادامه ی زندگی با صلاح دید آنان باشد و زوجین این شرط را بپذیرند، این اختیار را خواهند داشت و لکن باید زوجه در حال پاکی باشد و زوج در آن پاکی با او همبستر نشده باشد.

سپس از آن حضرت(علیه السلام) سوال شد:

اگر یکی از حکمین بگوید:«نظر من طلاق است»ودیگری بگوید: «نظر من ادامه ی زندگی است، چه باید کرد؟»

ص: 363


1- 479..عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی حَمْزَةَ قَالَ: سَاَلْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ(علیه السلام)عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:«وَ اِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ اَهْلِهِ وَ حَکَمًا مِنْ اَهْلِها» فَقَالَ: یَشْتَرِطُ الْحَکَمَانِ اِنْ شَاءَا فَرَّقَا وَ اِنْ شَاءَا جَمَعَا فَفَرَّقَا اَوْ جَمَعَا جَازَ. [فروع کافی، ج 6، ص 146]
2- 480.. عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ اَهْلِهِ وَ حَکَمًا مِنْ اَهْلِها قَالَ لَیْسَ لِلْحَکَمَیْنِ اَنْ یُفَرِّقَا حَتَّى یَسْتَاْمِرَا الرَّجُلَ وَ الْمَرْاَةَ وَ یَشْتَرِطَا عَلَیْهِمَا اِنْ شِئْنَا جَمَعْنَا وَ اِنْ شِئْنَا فَرَّقْنَا فَاِنْ جَمَعَا فَجَائِزٌ فَاِنْ فَرَّقَا فَجَائِز [فروع کافی، ج 6، ص 146]

امام(علیه السلام)فرمود: اگر زوجین خواهان طلاق باشند، طلاق جایز است.(1)

مولف گوید: حدیث فوق با دو حدیث قبل از آن منافات ندارد، چرا که در این حدیث شرط قبلی نشده و زوجین اجازه ی طلاق نداده اند.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی زنی که همسر او با او و اهل او شرط نموده بود که اگر

همسر دیگری بگیرد؛ و یا کنیزی خریداری کند؛ و همسر پیشین خود را رها کند، طلاق محسوب شود؛ فرمود: حکم خدا و شرط او پیش از شرط شما می باشد و آن مرد موظّف به طلاق نیست؛ اگر خواست طلاق می دهد و اگر نخواست ادامه ی زندگی می دهد.

سپس آن حضرت(علیه السلام)آیه ی«فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ»

و آیه ی«اُحِلَّ لَكُمْ ما مَلَكَتْ اَیْمانُكُمْ»و آیه ی«وَاللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ -- وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ--فَاِنْ اَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا اِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیًّا كَبِیرًا» را تلاوت نمود.(2)

ص: 364


1- 481.. عَنْ اَبِی اَیُّوبَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ اَهْلِهِ وَ حَکَمًا مِنْ اَهْلِها اَ رَاَیْتَ اِنِ اسْتَاْذَنَ الْحَکَمَانِ فَقَالا لِلرَّجُلِ وَ الْمَرْاَةِ اَ لَیْسَ قَدْ جَعَلْتُمَا اَمْرَکُمَا اِلَیْنَا فِی الْاِصْلَاحِ وَ التَّفْرِیقِ فَقَالَ الرَّجُلُ وَ الْمَرْاَةُ نَعَمْ فَاَشْهَدَا بِذَلِکَ شُهُودًا عَلَیْهِمَا اَ یَجُوزُ تَفْرِیقُهُمَا عَلَیْهِمَا قَالَ نَعَمْ وَ لَکِنْ لَایَکُونُ اِلَّا عَلَى طُهْرٍ مِنَ الْمَرْاَةِ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ مِنَ الزَّوْجِ قِیلَ لَهُ اَ رَاَیْتَ اِنْ قَالَ اَحَدُ الْحَکَمَیْنِ قَدْ فَرَّقْتُ بَیْنَهُمَا وَ قَالَ الْآخَرُ لَمْ اُفَرِّقْ بَیْنَهُمَا فَقَالَ لَایَکُونُ تَفْرِیقٌ حَتَّى یَجْتَمِعَا جَمِیعًا عَلَى التَّفْرِیقِ فَاِذَا اجْتَمَعَا عَلَى التَّفْرِیقِ جَازَ تَفْرِیقُهُمَا. [فروع کافی، ج 6، ص 146]
2- 482.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قَضَى اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فِی امْرَاَةٍ تَزَوَّجَهَا رَجُلٌ وَ شَرَطَ عَلَیْهَا وَ عَلَى اَهْلِهَا اِنْ تَزَوَّجَ عَلَیْهَا امْرَاَةً اَوْ هَجَرَهَا اَوْ اَتَى عَلَیْهَا سُرِّیَّةً فَاِنَّهَا طَلِقٌ فَقَالَ شَرْطُ اللَّهِ قَبْلَ شَرْطِکُمْ اِنْ شَاءَ وَفَى بِشَرْطِهِ وَ اِنْ شَاءَ اَمْسَکَ امْرَاَتَهُ وَ نَکَحَ عَلَیْهَا وَ تَسَرَّى عَلَیْهَا وَ هَجَرَهَا اِنْ اَتَتْ سَبِیلَ ذَلِکَ قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ وَ قَالَ اُحِلَّ لَکُمْ مَا مَلَکَتْ اَیْمَانُکُمْ وَ قَالَ وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَاِنْ اَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا اِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیرًا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 266]B

سوره ی نساء [4]، آیات 36 الی 39

متن:

وَ اعْبُدُوا اللهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئًا وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانًا وَ بِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساكینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَكَتْ اَیْمانُكُمْ اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُورًا الَّذینَ یَبْخَلُونَ وَ یَاْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَ یَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اَعْتَدْنا لِلْكافِرینَ عَذابًا مُهینًا وَ الَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ رِئاءَ النّاسِ وَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لا بِالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ مَنْ یَكُنِ الشَّیْطانُ لَهُ قَرینًا فَساءَ قَرینًا وَ ما ذا عَلَیْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ اَنْفَقُوا مِمّا رَزَقَهُمُ اللهُ وَ كانَ اللهُ بِهِمْ عَلیمًا

لغات:

«جار»از«جاوَرَ یُجاوِرُ مُجاوَرَةً و جِوارًا»به معنای همسایه است واصل آن از عدول است و «جارعن الطریق و جار السهم،اذا عدل عن القصد،و«استجار بالله»یعنی سَأَلَهَ العُدول عن النار.«جار ذی القربی»یعنی القریب من القربیٰ.و«جار الجنب»همسایه دور است،و «جُنُب» به معنای متباعد از اهل است.و«مختال»به معنای متکبّر است.و«فخور» به معنای متطاول و خلاف شکور است. «بخل» مشقّت اعطاء است، و بعضی گفته اند:

ص: 365

به معنای منع واجب است،چرا که اسم مذمومی است و جز بر مرتکب کبیره گفته نمی شود. «شُحّ» شدّة بخل است و ضدّ آن جود است. «قرین» به معنای هم نشین است و اصل آن از اقتران است، و هر کسی را از قرین او بشناسید «عن المرء لاتسال و ابصر قرینه _ فانّ القرین بالمقارن یَقتَدی.»

ترجمه:

خدا را پرستش کنید و چیزی را با او شریک ندانید و به پدر و مادر خود احسان کنید و به خودیشان و به یتیمان و به مساکین و فقرا و به همسایگان خویش و به همسایگانه بیگانه و به هم نشین درکنار خود وبه کسی که در راه مانده و به بردگان خود نیکی کنید،همانا خداوند متکبّران و فخرفروشان را دوست نمی دارد (36) آنان که بخل می ورزند و دیگران را نیز به بخل امر می کنند و آن چه را خداوند از فضل خود به آنان داده کتمان می نمایند، و ما برای کافران عذاب خوار کننده ای را آماده کرده ایم (37) و کسانی که اموالشان را برای خوش آمد مردم انفاق می کنند و به خدا و قیامت ایمان ندارند [پاداشی نخواهند داشت] و هر کس شیطان قرین و یار او باشد چه بد قرینی [برای خود برگزیده] است. (38) و چه مانع است آنان را، اگر به خدا و قیامت ایمان بیاورند و از آن چه خداوند روزی آنان نموده انفاق کنند؟! البتّه خداوند همواره به اعمال آنان دانا و آگاه است. (39)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) دو پدر [این امّت] هستند.

ابوبصیر گوید: به آن حضرت گفتم: این معنا در کجای کتاب خدا آمده است؟

ص: 366

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

در آیه ی «وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئًا وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانًا».(1)

ابن شهر آشوب نیز از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود: من و علیّ دو پدر این امّت هستیم و لعنت خدا بر کسی باد که عاق والدین خود شود.(2)

محمّد بن جریر بن خالد طبری در کتاب مناقب از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نقل نموده که آن حضرت به علی(علیه السلام) فرمود: چند چیز را بین مردم اعلان کن:

1.آگاه باشید هر کس در اجرت اجیر خود ظلم کند، لعنت خدا بر او باد. 2. آگاه باشید هر کس ولایت غیر از ولیّ خود [که از طرف خداوند تعیین شده است] را بپذیرد، لعنت خدا بر او باد. 3. آگاه باشید هر کس به پدر و مادر خود دشنام بدهد، لعنت خدا بر او باد.

و چون علی(علیه السلام)این اعلان را انجام داد، عمر با عدّه ای نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند:

آیا تفسیری برای این جملات هست؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری، تفسیر آن ها این است که خداوند می فرماید: «قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا اِلّاَ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» و هر کس در اجرت ما ظلم کند، لعنت خدا بر او باد.

ص: 367


1- 483.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ اَحَدُ الْوَالِدَیْنِ وَ عَلِیٌّ الْآخَرُ فَقُلْتُ اَیْنَ مَوْضِعُ ذَلِکَ فِی کِتَابِ اللَّهِ قَالَ قَرَاَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 267]
2- 484.. قال النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): اَنَا وَ اَنْتَ اَبَوَا هَذِهِ الْاُمَّةِ فَعَلَى عَاقِ وَالِدَیْهِ لَعْنَةُ اللَّه. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 105]

سپس فرمود:

خداوند می فرماید: «النَّبِیُّ اَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ اَزْواجُهُ اُمَّهاتُهُم»و هر کس من مولای اویم، علی(علیه السلام) نیز مولای اوست، بنابراین هر کس ولایت غیر او و غیر ذریّه ی او را بپذیرد، لعنت خدا بر او باد.

سپس فرمود:

من شما را گواه می گیرم که من و علی دو پدر مومنان هستیم و هر کس یکی از ما را دشنام بدهد، لعنت خدا بر او باد.

و چون مردم متفرّق شدند، عمر به اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در این روز بیش از روز غدیر و غیر آن درباره ی ولایت علی(علیه السلام) تاکید نمود.

خبّاب بن ارت گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نوزده روز قبل از رحلت خود از دنیا این سخنان را بیان فرمود.(1)

ص: 368


1- 485..عَنْ جَدِّهِ(علیه السلام) اَنَّ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ: اَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ9 اَنْ اَخْرُجَ فَاُنَادِیَ فِی النَّاسِ اَلَا مَنْ ظَلَمَ اَجِیرًا اَجْرَهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ اَلَا مَنْ تَوَالَى غَیْرَ مَوَالِیهِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ اَلَا وَ مَنْ سَبَّ اَبَوَیْهِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ قَالَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فَخَرَجْتُ فَنَادَیْتُ فِی النَّاسِ کَمَا اَمَرَنِی النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله)فَقَالَ لِی عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ هَلْ لِمَا نَادَیْتَ بِهِ مِنْ تَفْسِیرٍ فَقُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ اَعْلَمُ قَالَ فَقَامَ عُمَرُ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ اَصْحَابِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) فَدَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالَ عُمَرُ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ لِمَا نَادَى عَلِیٌّ مِنْ تَفْسِیرٍ قَالَ نَعَمْ اَمَرْتُهُ اَنْ یُنَادِیَ اَلَا مَنْ ظَلَمَ اَجِیرًا اَجْرَهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَقُولُ قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا اِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى فَمَنْ ظَلَمَنَا فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ اَمَرْتُهُ اَنْ یُنَادِیَ مَنْ تَوَالَى غَیْرَمَوَالِیهِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَقُولُ النَّبِیُّ اَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ فَمَنْ تَوَالَى غَیْرَ عَلِیٍ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ اَمَرْتُهُ اَنْ یُنَادِیَ مَنْ سَبَّ اَبَوَیْهِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ اَنَا اُشْهِدُ اللَّهَ وَ اُشْهِدُکُمْ اَنِّی وَ عَلِیًّا اَبَوَا الْمُؤْمِنِینَ فَمَنْ سَبَّ اَحَدَنَا فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ فَلَمَّا خَرَجُوا قَالَ عُمَرُ یَا اَصْحَابَ مُحَمَّدٍ مَا اَکَّدَ النَّبِیُّ لِعَلِیٍّ فِی الْوَلَایَةِ فِی غَدِیرِ خُمٍّ وَ لَافِی غَیْرِهِ اَشَدَّ مِنْ تَاْکِیدِهِ فِی یَوْمِنَا هَذَا قَالَ خَبَّابُ بْنُ الْاَرَتِّ کَانَ هَذَا الْحَدِیثُ قَبْلَ وَفَاةِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) بِتِسْعَةَ عَشَرَ یَوْمًا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 369]

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ» همراه در سفر است.ومقصود از«ابْنِ السَّبیلِ»کسانی هستند که در بین راه در سفر از تو کمک می خواهند. و مقصود از «ما مَلَكَتْ اَیْمانُكُمْ» اهل و خادم است.

سپس گوید:

خداوند در جمله ی «اَعْتَدْنا لِلْكافِرینَ عَذابًا مُهینًا» بخیل را کافر دانسته است.

تا این که گوید:

خداوند در آیه ی«الَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ رِئاءَ النّاسِ وَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»منافقین را توصیف نموده است،

سوره ی نساء [4]، آیات 40 الی 42

متن:

اِنَّ اللهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ اِنْ تَكُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ اَجْرًا عَظیمًا فَكَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهیدًا یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّى بِهِمُ اْلاَرْضُ وَ لایَكْتُمُونَ اللهَ حَدیثًا

لغات:

«ظلم» وضع چیزی است در غیر موضع خود، و بعضی گفته اند: «ظلم» به معنای انتقاص و ناقص دادن است، به دلیل آیه ی «و لم تظلم منه شیئًا»، و «ظلمة» نیز انتقاص نور است. اصل «مثقال» از ثقل است، و متاع سفر اگر سنگین باشد به آن ثقل گفته می شود.

ص: 369

ترجمه:

خداوند متعال ذرّه ای ستم نمی کند و اگر [مردم برای او] عمل نیکی انجام دهند مزد آن را دو چندان می نماید و از جانب خود پاداش بزرگی [به آنان] می دهد (40) پس چگونه خواهد بود [حال آنان] روزی که ما از هر امّتی گواهی برای آنان می آوریم و تو را [نیز] برای این مردم گواه خواهیم آورد(41) در آن روز کافران و کسانی که از پیامبر [ما] نافرمانی کردند دوست می دارند که [نابود شوند و] با زمین یکسان باشند و در آن روز هیچ سخنی را نمی توانند از خدا پنهان کنند(42).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «فَكَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ» فرمود:

این آیه منحصر به امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) است و در هر قرنی امامی از ما شاهد بر آنان خواهد بود و آن حضرت در هر قرنی شاهد بر ما [اهلالبیت:] می باشد.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

اوصیای پیامبر(صلی الله علیه و آله) همان اصحاب صراط اند که بر صراط می ایستند و تنها کسانی بهشت می روند که اهل البیت: آنان را هنگام اخذ میثاق شناخته باشند و خداوند نیز در کتاب خود آنان را توصیف نموده و می فرماید: «وَ عَلَى الْاَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِیماهُمْ».

ص: 370


1- 486.. عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیدًا قَالَ نَزَلَتْ فِی اُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) خَاصَّةً فِی کُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ اِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَیْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) شَاهِدٌ عَلَیْنَا. [اصول کافی، ج 1، ص 146؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 369]

سپس فرمود:

اوصیای پیامبر(صلی الله علیه و آله)همان گواهان بر اولیا و دوستان خود هستند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گواه بر آنان است و خداوند برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اوصیای او از مردم پیمان اطاعت گرفته است، از این رو نبوّت پیامبر بر آنان ثابت شده است همان گونه که خداوند می فرماید:«فَكَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیدا».(1)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نمود که فرمود:

یا علی، روز قیامت پیامبر، برای هر امّتی گواهی آماده می کند و او گواه، وصیّ پیامبر هر امّتی خواهد بود و تو را نیز خداوند گواه بر امّت من قرار می دهد.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در توصیف قیامت فرمود:

خداوند مردم را در قیامت یکجا جمع می کند و احدی جرئت بر سخن ندارد جز آن که از طرف خداوند ماذون باشد و به صواب سخن بگوید: «اِلّاَ مَنْ اَذِنَ لَهُ

ص: 371


1- 487.. عن امیر المؤمنین(علیه السلام)، قال: فَالْاَوْصِیَاءُ هُمْ اَصْحَابُ الصِّرَاطِ وُقُوفًا عَلَیْهِ، لَایَدْخُلُ الْجَنَّةَ اِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لَایَدْخُلُ النَّارَ اِلَّا مَنْ اَنْکَرَهُمْ وَ اَنْکَرُوهُ، لِاَنَّهُمْ عُرَفَاءُ اللَّهِ عَرَّفَهُمْ عَلَیْهِمْ عِنْدَ اَخْذِهِ الْمَوَاثِیقَ عَلَیْهِمْ، وَ وَصَفَهُمْ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ وَ عَلَى الْاَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ وَ هُمُ الشُّهَدَاءُ عَلَى اَوْلِیَائِهِمْ، وَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) الشَّهِیدُ عَلَیْهِمْ، اَخَذَ لَهُمْ مَوَاثِیقَ الْعِبَادِ بِالطَّاعَةِ، وَ اَخَذَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ بِالطَّاعَةِ، فَجَرَتْ نُبُوَّتُهُ عَلَیْهِمْ، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیدا. [مختصر البصائر، ص 402]
2- 488.. عن ابی بصیر، قال: سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله: فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیدًا؟ قال: «یاتی النّبی(صلی الله علیه و آله) یوم القیامة من کل امة بشهید، بوصی نبیها،و اوتی بک یا علی شهیدا على امتی یوم القیامة». [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 268]

الرَّحْمنُ وَ قالَ صَوابا»پس پیامبران احضار می شوند وازآنان سوال خواهد شد،چنان که خداوند به حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «فَكَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیدا»و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)گواه و شاهد برشهدا یعنی پیامبران خواهد بود.(1)

علی بن ابراهیم قمّی درتفسیر آیه ی«یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّى بِهِمُ اْلاَرْضُ وَ لا یَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدیثًا» گوید:

در روز قیامت غاصبین خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام)آرزو می کنند و می گویند:ای کاش در آن روزی که در سقیفه بنی ساعده جمع شدند و خلافت را غصب کردند زمین آنان را بلعیده بود و آن چه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی علی(علیه السلام) فرمود را کتمان نمی کردند!(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام)درخطبه ای که در آن هول و وحشت قیامت را بیان می کند،

می فرماید:

در آن روزخداوند دهان ها را مهر می زند واحدی از مردم[یعنی منافقین و دشمنان اسلام] با زبان نمی توانند سخن بگویند و دست ها و پاها و پوست بدن ها را خدا به سخن در می آورد و آن ها بر اعمال صاحبانشان گواهی می دهند و چیزی را از خدا پنهان نمی دارند «وَ لا یَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدیثًا».(3)

ص: 372


1- 489.. قَالَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فِی صِفَةِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ یَجْتَمِعُونَ فِی مَوْطِنٍ یُسْتَنْطَقُ فِیهِ جَمِیعُ الْخَلْقِ فَلَا یَتَکَلَّمُ اَحَدٌ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صَوَابًا فَیُقَامُ الرُّسُلُ فَیُسْاَلُ فَذَلِکَ قَوْلُهُ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیدًا وَ هُوَ الشَّهِیدُ عَلَى الشُّهَدَاءِ وَ الشُّهَدَاءُ هُمُ الرُّسُلُ(علیه السلام). [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 268؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 370]
2- 490.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 147.
3- 491.. عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فِی خُطْبَةٍ یَصِفُ هَوْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ خُتِمَ عَلَى الْاَفْوَاهِ فَلَا تَکَلَّمُ وَ قَدْ تَکَلَّمَتِ الْاَیْدِی وَ شَهِدَتِ الْاَرْجُلُ وَ نَطَقَتِ الْجُلُودُ بِمَا عَمِلُوا فَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 268]B

و در احتجاج ازامیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل شده که ضمن بیان احوال اهل موقف می فرماید:

پیامبران احضار می شوند و از آنان درباره ی انجام رسالت شان سوال می شود و آنان می گویند: ما دستورات خدا را به امّت های خود ابلاغ نمودیم. و چون از امّت ها سوال می شود _ چنان که خداوند می فرماید:«فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلین»_امّت ها انکار می کنند و می گویند: «ما جاءَنا مِنْ بَشیرٍ وَ لانَذیر» پس پیامبران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را گواه می گیرند و آن حضرت شهادت به صدق رسولان خدا می دهد وامّت ها را تکذیب می نماید و می فرماید: «جاءَكُمْ بَشیرٌ وَ نَذیرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیر» یعنی او قادر است که جوارح شما را علیه شما به زبان درآورد و نیز خداوند می فرماید: «فَكَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهیدًا» و منافقین از ترس آن که بر دهان شان مهر زده شود و جوارح شان علیه آنان سخن بگویند، نمی توانند شهادت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را رد کنند.

سپس فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نیزدرقیامت بر علیه منافقین و کفّار امّت خود شهادت به کفر و عناد و نقض عهود و تغییر سنت های دین خود را می دهد، و گواهی می دهد که آنان به اهل بیت او ستم کردند و به جاهلیّت بازگشتند و مرتد شدند و همانند امّت های پیشین به پیامبران خود ظلم و خیانت نموده اند، پس همه ی آنان اعتراف می کنند و می گویند: «قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ كُنَّا قَوْمًا ضالِّین».(1)

ص: 373


1- 492.. قَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام):... فَیُقَامُ الرُّسُلُ فَیُسْاَلُونَ عَنْ تَاْدِیَةِ الرِّسَالَةِ الَّتِی حَمَلُوهَا اِلَى اُمَمِهِمْ وَ تُسْاَلُ الْاُمَمُ فَتَجْحَدُ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ فَیَقُولُونَ ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ فَتَسْتَشْهِدُ الرُّسُلُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَیَشْهَدُ بِصِدْقِ الرُّسُلِ وَ تَکْذِیبِ مَنْ جَحَدَهَا مِنَ الْاُمَمِ فَیَقُولُ لِکُلِّ اُمَّةٍ مِنْهُمْ بَلَى فَقَدْ جاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ اَیْ مُقْتَدِرٌ عَلَى شَهَادَةِ جَوَارِحِکُمْ عَلَیْکُمْ بِتَبْلِیغِ الرُّسُلِ اِلَیْکُمْ رِسَالاتِهِمْ کَذَلِکَ قَالَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیدًا فَلَا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّ شَهَادَتِهِ خَوْفًا مِنْ اَنْ یَخْتِمَ اللَّهُ عَلَى اَفْوَاهِهِمْ وَ اَنْ تَشْهَدَ عَلَیْهِمْ جَوَارِحُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ وَ یَشْهَدُ عَلَى مُنَافِقِی قَوْمِهِ وَ اُمَّتِهِ وَ کُفَّارِهِمْ بِاِلْحَادِهِمْ وَ عِنَادِهِمْ وَ نَقْضِهِمْ عَهْدَهُ وَ تَغْیِیرِهِمْ سُنَّتَهُ وَ اعْتِدَائِهِمْ عَلَى اَهْلِ بَیْتِهِ وَ انْقِلَابِهِمْ عَلَى اَعْقَابِهِمْ وَ ارْتِدَادِهِمْ عَلَى اَدْبَارِهِمْ وَ احْتِذَائِهِمْ فِی ذَلِکَ سُنَّةَ مَنْ تَقَدَّمَهُمْ مِنَ الْاُمَمِ الظَّالِمَةِ الْخَائِنَةِ لِاَنْبِیَائِهَا فَیَقُولُونَ بِاَجْمَعِهِمْ رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنَّا قَوْمًا ضالِّینَ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 399؛ کتاب احتجاج طبرسی، ج 1، ص 242]

و در تفسیر مجمع البیان روایت شده که عبد الله بن مسعود این آیه را خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرائت نمود و آن حضرت(صلی الله علیه و آله) گریان شد.(1)

سوره ی نساء [4]، آیه ی 43

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ اَنْتُمْ سُكارى حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لاجُنُبًا اِلّا عابِری سَبیلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَ اِنْ كُنْتُمْ مَرْضى اَوْ عَلى سَفَرٍ اَوْ جاءَ اَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ اَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ اَیْدیكُمْ اِنَّ اللهَ كانَ عَفُوًّا غَفُورًا

لغات:

«قَرِبَ یَقرَبُ» متعدّی است و «قَرُبَ یَقرُبُ» لازم است، و «قَرِبَ الماء یقربه» اذا ورده،

ص: 374


1- 493.. همان.

و«سُكر»از سِکربه معنای بستن راه آب است و با سکر و مستی راه معرفت بسته می شود،و «سكرة الموت»بیهوشی وقت مرگ است.«رجل جنب»یعنی مردی که دارای جنابت است، و مذکّر و مؤنّث و مفرد و جمع آن یکسان است.«عابر»از عبور است.«غائط»جای پایین و مطمئن را گویند، و چون مردم در چنین جایی قضای حاجت می کردند تا کسی آنان را نبیند کم کم به حدث غائط گفتند. «لمس» تماس با دست بوده و سپس استعمال در مطلق تماس شده است. «تیمّم» به معنای قصد است. «صعید» زمین بدون درخت و گیاه را گویند و به معنای ما یصعد علیه است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید،در حال مستی[و خواب آلودگی] به نماز نه ایستید تا بدانید [با خدای خود] چه می گویید و در حال جنابت نیز [برای نماز وارد مسجد نشوید و] به نماز نه ایستید جز این که در حال عبور باشید تا غسل کنید و اگر مریض بودید [و آب برای شما خطر داشت و یا دسترسی به آن نداشتید] و یا در سفر بودید [و آب یافت نشد] و یا یکی از شما از محل استنجا بازگشت و یا با زنان همبستر شدید و آب نیافتید [تا غسل کنید و یا وضو بگیرید] بر روی خاک پاک تیمّم نمایید و صورت و دست هایتان را مسح نمایید همانا خداوند اهل گذشت و بخشش است. (43)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

در کتاب کافی و علل الشرائع و تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از«وَ اَنْتُمْ سُكارى»این است که درحال خستگی و کسالت و سنگینی به نماز نایستید که این ها از خصلت های نفاق است و خداوند شما را نهی نموده که درحال مستی خواب و خواب آلودگی نماز بخوانید.(1)

ص: 375


1- 494..قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام):وَ لَاتَقُمْ اِلَى الصَّلَاةِ مُتَکَاسِلًا وَ لَامُتَنَاعِسًا وَ لَامُتَثَاقِلًا فَاِنَّهَا مِنْ خِلَالِ النِّفَاقِ فَاِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ نَهَى الْمُؤْمِنِینَ اَنْ یَقُومُوا اِلَى الصَّلَاةِ وَ هُمْ سُکَارَى یَعْنِی سُکْرَ النَّوْم. [فروع کافی، ج 3، ص 299]B

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود:

مقصود از «وَ اَنْتُمْ سُكارى» خواب آلودگی است.(1)

و در تفسیر مجمع البیان از امام کاظم(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود: مستی شراب است و این آیه قبل از تحریم شراب نازل شده است و با تحریم شراب منسوخ گردیده است.

مولف گوید:

این روایت مطابق روایت عامّه است که می گویند: این آیه درباره ی کسی نازل شد که در حال مستی در نماز خود گفت: «اعبد ما تعبدون»

و عیّاشی نیز از امام کاظم(علیه السلام) نقل نموده که:

این آیه قبل از تحریم شراب نازل شده است.(2)

از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه سوال شد و آن حضرت(علیه السلام) فرمود:

مقصود مستی خواب است و خداوند می فرماید: با خواب آلودگی وارد نماز نشوید تا بدانید در رکوع و سجود و تکبیرتان چه می گویید.

سپس فرمود:

معنای آیه این است، نه آن چه زیادی از مردم [اهل سنّت] می گویند و گمان می کنند: مومنین شراب می خورده اند و به نماز می ایستاده اند در حالی که مومن شراب نمی خورد و مست نمی شود.

ص: 376


1- 495.. عَنْ اَبِی اُسَامَةَ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ اَنْتُمْ سُکارى فَقَالَ سُکْرُ النَّوْمِ. [تفسیر برهان، ذیل آیه؛ فروع کافی، ج 3، ص 371]
2- 496.. عَنْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ اَنْتُمْ سُکارى قَالَ هَذَا قَبْلَ اَنْ یُحَرَّمَ الْخَمْرُ.

مرحوم فیض می فرماید:

آیه می تواند اعمّ از مستی شراب و مستی خواب باشد چرا که احکام تدریجًا نازل شده است و نیازی به اعتقاد به نسخ نمی باشد و منافاتی بین روایات نیست.(1)

«وَ لا جُنُبًا اِلّا عابِری سَبیلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا»

مرحوم صدوق در علل الشرائع و عیّاشی در تفسیر خود از امام باقر(علیه السلام) و مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده اند که:

حائض و جنب نباید داخل مسجد بشوند_جز عبورًا _مگر مسجد الحرام و مسجد النّبی(صلی الله علیه و آله)که عبورًا نیز نمی توان داخل آن ها شد تا زمانی که غسل کنند.(2)

برخی از مفسّرین گفته اند:

در آیه گذشته لفظ صلاة در دو معنا استعمال شده است یکی اقامه نماز به قرینه«حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» و دیگری محل نماز یعنی مسجد، به قرینه ی «وَ لا جُنُبًا اِلّا عابِری سَبیلٍ» و اخبار نیز موافق این معناست همان گونه که گذشت.(3)

ص: 377


1- 497.. عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ اَنْتُمْ سُکارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ قَالَ لَاتَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَ اَنْتُمْ سُکَارَى یَعْنِی سُکْرَ النَّوْمِ یَقُولُ وَ بِکُمْ نُعَاسٌ یَمْنَعُکُمْ اَنْ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ فِی رُکُوعِکُمْ وَ سُجُودِکُمْ وَ تَکْبِیرِکُمْ وَ لَیْسَ کَمَا یَصِفُ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ یَزْعُمُونَ اَنَّ الْمُؤْمِنِینَ یَسْکَرُونَ مِنَ الشَّرَابِ وَ الْمُؤْمِنُ لَایَشْرَبُ مُسْکِرًا وَ لَایَسْکَر. [تفسیر صافی، ج 1، ص 357]
2- 498.. عَنْ جَمِیلٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْجُنُبِ یَجْلِسُ فِی الْمَسَاجِدِ قَالَ لَاوَ لَکِنْ یَمُرُّ فِیهَا کُلِّهَا اِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص. [فروع کافی، ج 3، ص 50]
3- 499.. تفسیر صافی، ج 1، ص 358.

«وَ اِنْ كُنْتُمْ مَرْضى اَوْ عَلى سَفَرٍ اَوْ جاءَ اَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ اَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا

ماءً فَتَیَمَّمُوا»

مولف گوید:

از برخی از مفسّرین تعجّب است که فرموده اند: قید «مرضی» و قید «علی سفر» زاید است در حالی که عدم وجدان آب شامل عدم وجدان شرعی نیز می شود و برای مریض عدم وجدان شرعی است و برای مسافر عدم وجدان عرفی است و قید «ولم تجدوا ماءً» به همه ی جملات پیشین می خورد و روایات نیز گویای همین است.

امام باقر(علیه السلام) در توصیف تیمّم دو کف دست های خود را روی زمین زد و سپس بر

صورت و دست های خود کشید و ذراعین را مسح نکرد.(1)

امام صادق(علیه السلام) نیز در توصیف تیمّم دو کف دست های خود را بر زمین زد و سپس

بالا برد و غبار آن ها را بر طرف نمود و پیشانی و دست های خود را هر کدام یک مرتبه مسح نمود.(2)

ودر روایت دیگری آمده که پس از مسح پیشانی با کف هر کدام از دست ها پشت دیگری را مسح نمود.(3)

ص: 378


1- 500.. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنِ التَّیَمُّمِ فَضَرَبَ بِیَدَیْهِ الْاَرْضَ ثُمَّ رَفَعَهُمَا فَنَفَضَهُمَا ثُمَّ مَسَحَ بِهِمَا جَبْهَتَهُ وَ کَفَّیْهِ مَرَّةً وَاحِدَةً. [تهذیب الاحکام، ج 1، ص 208]
2- 501.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اَنَّهُ وَصَفَ التَّیَمُّمَ فَضَرَبَ بِیَدَیْهِ عَلَى الْاَرْضِ ثُمَ رَفَعَهُمَا فَنَفَضَهُمَا ثُمَّ مَسَحَ عَلَى جَبِینِهِ وَ کَفَّیْهِ مَرَّةً وَاحِدَةً. [تهذیب الاحکام، ج 1، ص 212]
3- 502.. عَنِ الْکَاهِلِیِّ قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنِ التَّیَمُّمِ قَالَ فَضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى الْبِسَاطِ فَمَسَحَ بِهَا وَجْهَهُ ثُمَ مَسَحَ کَفَّیْهِ اِحْدَاهُمَا عَلَى ظَهْرِ الْاُخْرَى. [تهذیب الاحکام، ج 1، ص 207]

و از حضرت رضا(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

تیمّم با دو ضربت انجام می شود یک ضربت برای مسح صورت و یک ضربت برای مسح دست ها.(1)

و در روایتی امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

برای وضو یک ضربت و برای غسل جنابت دو ضربت لازم است و چون به آب رسیدی اگر جنب بوده ای باید غسل کنی وگرنه باید وضو بگیری.(2)

زمخشری در کتاب ربیع الابرار گوید:

خداوند درباره ی شراب سه آیه نازل نمود: «یَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما اِثْمٌ كَبیرٌ و...». و با شنیدن این آیه برخی از مسلمانان شراب را ادامه دادند و برخی ترک کردند تا این که مردی شراب نوشید و در نماز هزیان گفت پس آیه ی «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ اَنْتُمْ سُكارى»نازل شد و باز گروهی از مسلمانان شراب می نوشیدند حتی عمر شراب نوشید و چون مست شد،ریش شتری را گرفت وسرِعبد الرحمن بن عوف را شکست وسپس نشست و بر کشته های مشرکین جنگ بدر نوحه سرایی نمود و به اشعاد اسود بن یعفر تمثّل جست که می گوید:

من الفتیان و الشرب الکرام

و کائن بالقلیب قلیب بدر

ص: 379


1- 503.. عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: التَّیَمُّمُ ضَرْبَةٌ لِلْوَجْهِ وَ ضَرْبَةٌ لِلْکَفَّیْنِ. [تفسیر صافی؛ تهذیب الاحکام، ج 1، ص 210]
2- 504.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ کَیْفَ التَّیَمُّمُ قَالَ هُوَ ضَرْبٌ وَاحِدٌ لِلْوُضُوءِ وَ الْغُسْلِ مِنَ الْجَنَابَةِ تَضْرِبُ بِیَدِکَ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ تَنْفُضُهُمَا نَفْضَةً لِلْوَجْهِ وَ مَرَّةً لِلْیَدَیْنِ وَ مَتَى اَصَبْتَ الْمَاءَ فَعَلَیْکَ الْغُسْلُ اِنْ کُنْتَ جُنُبًا وَ الْوُضُوءُ اِنْ لَمْ تَکُنْ جُنُبًا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 359؛ تهذیب الاحکام: ج 1، ص 210]

و کیف حیاة اصداء وهام؟!

ا یوعدنا ابن کبشة ان سنحیا

و ینشرنی اذا بلیت عظامی؟!

ایعجز ان یرد الموت عنی

بانی تارک شهر الصیام

الا من مبلغ الرحمن عنی

و قل لله یمنعنی طعامی

فقل لله یمنعنی شرابی

و چون این خبر به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)رسید در حالی که عبای او روی زمین کشیده می شد با حال خشم خارج شد و با چیزی که در دست داشت خواست بر سر عمر بکوبد.پس عمر گفت:

من از خشم خدا و خشم رسول او به خدا پناه می برم.

پس خداوند این آیه را نازل نمود«اِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ اَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهُون»

صاحب تفسیربرهان پس ازنقل این قصّه گوید:ببین چگونه اعلام اهل سنّت وضع پیشوای خود را بیان می کنند! سپس گوید: به خدا پناه می برم از هوسرانی.(1)

سوره ی نساء [4]، آیات 44 الی 46

متن:

اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذینَ اُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْكِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یُریدُونَ اَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ وَ اللهُ اَعْلَمُ بِاَعْدائِكُمْ وَ كَفى بِاللهِ وَلِیًّا وَ كَفى بِاللهِ نَصیرًا مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیًّا بِاَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْنًا فِی الدِّینِ وَ لَوْ اَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَیْرًا لَهُمْ وَ اَقْوَمَ وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ اِلّا قَلیلًا

ص: 380


1- 505.. تفسیر برهان، ج 1، ص 370؛ ربیع الابرار، ج 4، ص 51.
لغات:

«عداوت»دوری از نصرت است و ضدّ آن ولایت است و آن نزدیکی به نصرت است، و «بغض»اراده ی اهانت است و ضدّ آن محبّت و اراده اکرام و احترام است.«كفایت» تامین نیاز و حاجت است، و «اكتفا و استغناء» اظهار بینیازی و قناعت است. «نصرت و معونه» زیادی قوّت است، و ضدّ آن خذلان، و منع نصرت و معونه سبب خذلان است. «لَیّ» پیچاندن است، و لویت الغریم إذا مطلّته، و «الوی بهم الدهر» إذا أفناهم.

ترجمه:

آیا ندیدی کسانی [از عالم نماها] را که بهره ای از کتاب به آنان داده شده و هدایت را به ضلالت فروختند، هدف آنان گم راه نمودن شماست و خداوند به دشمنان شما داناتر است و برای سرپرستی و یاری شما کافیست (44) برخی از یهودیان [برای گم راه کردن مردم] کلمات [کتاب خدا] را جابجا و تحریف می کنند و به قصد طعنه زدن در دین با پیچاندن زبان خود [از روی استهزاء] می گویند: «شنیدیم و نافرمانی کردیم و بشنو [که کاش] ناشنوا گردی» و می گویند: «راعِنا» [و این کلمه در عربی یعنی به ما التفات کن و لکن به زبان عبری یعنی خبیث ما] و اگر [از روی صداقت] می گفتند: شنیدیم و فرمان بردیم و بشنو و به ما بنگر برای آنان بهتر و درست تر بود و لکن آنان را خداوند به خاطر کفرشان لعنت نمود و جز کمی از آنان، ایمان نخواهند آورد. (45)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام عسکری(علیه السلام) می فرماید: موسی بن جعفر(علیهما السلام) درباره ی آیه ی «مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا» فرمود:

با کلمه ی «راعِنا» مسلمانان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را خطاب می نمودند و معنای آن

ص: 381

این بود که مراعات احوال ما را بکن و به سخن ما گوش فرا ده همان گونه که ما به سخن شما گوش فرا می دهیم و لکن در لغت یهود و کلام عبری به منای «بشنو ناشنوا شوی» بود و یهود چون دیدند مسلمانان با این کلمه پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را خطاب می کنند، با هم دیگر گفتند: ما تا کنون در پنهانی به او دشمنام می دادیم و اکنون بیایید تا آشکارا به او دشنام بدهیم و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را با کلمه «راعنا» خطاب نمودند و مقصودشان دشنام به آن حضرت بود. سعد بن معاذ انصاری فهمید و به آنان گفت: «ای دشمنان خدا، لعنت خدا بر شما باد، آیا آشکارا به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دشنام می دهید و فکر می کنید ما نمی فهمیم؟ به خدا سوگند اگر یکبار دیگر این سخن را از شما بشنوم گردنتان را می زنم و اگر نبود که باید از آن حضرت و وصیّ او اجازه بگیرم اکنون گردن تان را می زدم. پس خداوند این آیه را بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل نمود و به مسلمانان نیز دستور داده شد که از این کلمه استفاده نکنند و این آیه نازل شد: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرینَ عَذابٌ اَلٖیم»(1)و(2)

ص: 382


1- 506.. سوره ی البقرة، آیه ی 104.
2- 507..وَ قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام): وَ کَانَتْ هَذِهِ اللَّفْظَةُ: راعِنا مِنْ اَلْفَاظِ الْمُسْلِمِینَ الَّذِینَ یُخَاطِبُونَ بِهَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُونَ: رَاعِنَا، اَیْ ارْعَ اَحْوَالَنَا، وَ اسْمَعْ مِنَّا کَمَا نَسْمَعُ مِنْکَ، وَ کَانَ فِی لُغَةِ الْیَهُودِ مَعْنَاهَا: اسْمَعْ، لَاسَمِعْتَ. فَلَمَّا سَمِعَ الْیَهُودُ، الْمُسْلِمِینَ یُخَاطِبُونَ بِهَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُونَ: رَاعِنَا وَ یُخَاطِبُونَ بِهَا، قَالُوا: اِنَّا کُنَّا نَشْتِمُ مُحَمَّدًا اِلَى الْآنِ سِرًّا، فَتَعَالَوُا الْآنَ نَشْتِمُهُ جَهْرًا. B وَ کَانُوا یُخَاطِبُونَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ یَقُولُونَ: رَاعِنَا، وَ یُرِیدُونَ شَتْمَهُ. فَفَطَنَ لَهُمْ سَعْدُ بْنُ مُعَاذٍ الْاَنْصَارِیُّ، فَقَالَ: یَا اَعْدَاءَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ لَعْنَةُ اللَّهِ، اَرَاکُمْ تُرِیدُونَ سَبَّ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ تَوَهَّمُونَا اَنَّکُمْ تَجُرُّونَ فِی مُخَاطَبَتِهِ مَجْرَانَا، وَ اللَّهِ لَاسَمِعْتُهَا مِنْ اَحَدٍ مِنْکُمْ اِلَّا ضَرَبْتُ عُنُقَهُ، وَ لَوْ لَا اَنِّی اَکْرَهُ اَنْ اَقْدِمَ عَلَیْکُمْ قَبْلَ التَّقَدُّمِ وَ الِاسْتِئْذَانِ لَهُ وَ لِاَخِیهِ وَ وَصِیِّهِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) الْقَیِّمِ بِاُمُورِ الْاُمَّةِ نَائِبًا عَنْهُ فِیهَا، لَضَرَبْتُ عُنُقَ مَنْ قَدْ سَمِعْتُهُ مِنْکُمْ یَقُولُ هَذَا. فَاَنْزَلَ اللَّهُ:یَا مُحَمَّدُ مِنَ الَّذِینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیًّا بِاَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْنًا فِی الدِّینِ اِلَى قَوْلِهِ فَلا یُؤْمِنُونَ اِلَّا قَلِیلًا. [تفسیر امام عسکری(علیه السلام)، ص 478؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 372]

سوره ی نساء [4]، آیه ی 47

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقًا لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها اَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنّا اَصْحابَ السَّبْتِ وَ كانَ اَمْرُ اللهِ مَفْعُولًا

لغات:

«طمس» از بین بردن اثر است.«ادبار»جمع دُبُر است و اصل آن دَبر است، و دابر پشت سر کسی حرکت کردن است، «و اللیل اذا ادبر» یعنی اذا تبع النهار و «تدبیر» توجّه به عواقب

امور استف و قصّه اصحاب است گذشت.

ترجمه:

ای کسانی که به شما کتاب داده شد!به آن چه ما فرو فرستادیم وهماهنگ با کتاب شماست ایمان بیاورید،پیش از آن که[در قیامت]چهره هایی را دگرگون کنیم وبه پشت بازگردانیم و یا آنان را همانند اصحاب سَبت لعنت نماییم و [بدانید که] امر خدا همواره انجام گرفته [و انجام خواهد گرفت] (47).

ص: 383

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرمود:

جبرییل این آیه را بر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) این گونه نازل نمود: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ اُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا فِی عَلِیٍّ نُورًا مُبِینًا».(1)

جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

این آیه بر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) این گونه نازل شد: «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ اُوتُوا الْكِتَابِ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا فِی عَلِیٍّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُم...».(2)

ودر تفسیر مجمع از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر «مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا

فَنَرُدَّها عَلى اَدْبارِها» فرمود:

مقصود این است که صورت های آنان را دگرگون می کنیم و راه هدایت بر آنان بسته می شود و صورت هایشان به پشت باز می گردد و به گم راهی باز می گردندبه گونه ای که هرگز رستگار نخواهند شد. [و طمس ازاله صورت و محو خطوط و شکل است.](3)

مولف گوید:

این آیه درباره ی هلاکت لشکر سفیانی در بیدا تفسیر شده و از آن لشکر دو نفر

ص: 384


1- 508.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) بِهَذِهِ الْآیَةِ هَکَذَا یا اَیُّهَا الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا فِی عَلِیٍ نُورًا مُبِینا. [اصول کافی، ج 1، ص 345؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 373]
2- 509.. قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) هَکَذَا یَا اَیُّهَا الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتَابَ آمِنُوا بِمَا اَنْزَلْتُ فِی عَلِی. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 271]
3- 510.. فی مجمع البیان... نطمسها عن الهدى فنردها على ادبارها فی ضلالتها ذما لها بانها لا تفلح ابدا و رواه ابو الجارود عن ابى جعفر(علیه السلام).

باقی خواهند ماند که صورتهایشان به عقب باز می گردد و یکی از آنان به نام مبشّر به دست حضرت بقیّه الله صلوات الله علیه هدایت خواهد شد. و روایت مربوط به لشکر سفیانی و درگیری آنان با لشکری از خراسان و هلاکت شان در بیدا بین مکّه و مدینه بسیار مفصل است و ما روایات مربوط به حوادث قیام حضرت مهدی(علیه السلام) را در کتاب «دولة المهدی» بیان نموده ایم. شیخ مفید نیز در کتاب اختصاص صفحه ی 256 آن را نقل نموده و در کتاب غیبت نعمانی نیز صفحه ی 278 حدیث 37 نقل شده است.

سوره ی نساء [4]، آیه ی 48

متن:

اِنَّ اللهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدِ افْتَرى اِثْمًا عَظیمًا

لغات:

«یُشرك بالله»یعنی یجعل لله شریکًا،و«افتری»یعنی اختلق،و«افریته»اذا قطعته علی وجه الافساد، و «فریته فریًا» اذا قطعته علی وجه الاصلاح.

ترجمه:

خداوند گناه شرک را نمی بخشد و گناهان پایین تر را برای هر کس بخواهد می بخشد و هر کس برای خدا شریک قرار بدهد به حق گناه بزرگی انجام داده است. (48)

ص: 385

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

هشام گوید:به امام صادق(علیه السلام)گفتم:آیا «وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ» شامل گناهان کبیره

می شود؟

فرمود: «آری.»(1)

مرحوم صدوق در کتاب فقیه نقل کرده که از امام صادق(علیه السلام) سوال شد:

آیا گناهان کبیره داخل در «لِمَنْ یَشاءُ» می شود؟

فرمود:آری،او اگر بخواهد می بخشد و اگر نخواهد کیفر می کند.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

مومن بر هر حالی و در هر روزی و ساعتی بمیرد، صدّیق و شهید است.

و من از حبیب خود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود:

اگر مومن هنگامی که از دنیا می رود گناهان او به اندازه ی گناهان اهل زمین باشد، مرگ او کفّاره ی آن گناهان خواهد بود.

سپس فرمود:

هر کس از روی اخلاص «لا اِلهَ اِلّا الله» بگوید از شرک دور خواهد بود و کسی که مشرک به خدا نباشد و از دنیا برود داخل بهشت می شود. سپس این آیه را تلاوت نمود: «اِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ یَشاءُ»، و فرمود:یا علیّ، مشروط به آن که از دوستان و شیعیان تو باشد.

ص: 386


1- 511.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ دَخَلَتِ الْکَبَائِرُ فِی الِاسْتِثْنَاءِ قَالَ نَعَم. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 147]
2- 512..وَ سُئِلَ الصَّادِقُ(علیه السلام)عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ هَلْ تَدْخُلُ الْکَبَائِرُ فِی مَشِیئَةِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ ذَاکَ اِلَیْهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِنْ شَاءَ عَذَّبَ عَلَیْهَا وَ اِنْ شَاءَ عَفَا. [فقیه، ج 3، ص 376]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتم:

آیا این مخصوص شیعیان من خواهد بود؟

فرمود: آری به خدا سوگند مخصوص شیعیان تو خواهد بود و آنان از قبرهای خود خارج شده و می گویند: «لَا اِلهَ اِلَّا اللَّه، محمّدٌ رسولُ الله، علیّ بن ابی طالب حُجَّةُ الله».پس حلّه های سبزی از بهشت آورده و هر کدام آنان می پوشند و تاج ملک و کرامت بر سر آنان گذاشته می شود و سپس بر اسب هایی سوار می شوند و به بهشت پرواز می نمایند.

سپس این آیه را تلاوت نمود:

«لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْاَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا یَوْمُكُمُ الَّذی كُنْتُمْ تُوعَدُون»(1)و(2)

ص: 387


1- 513.. سوره ی الانبیاء، آیه ی 103
2- 514..عَنْ اَبِیهِ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام)قَالَ:مَنْ مَاتَ یَوْمَ الْخَمِیسِ بَعْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ اِلَى یَوْمِ الْجُمُعَةِ وَقْتَ الزَّوَالِ وَکَانَ مُؤْمِنًا اَعَاذَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ وَ قَبِلَ شَفَاعَتَهُ فِی مِثْلِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ وَ مَنْ مَاتَ یَوْمَ السَّبْتِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَمْ یَجْمَعِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْیَهُودِ فِی النَّارِ اَبَدًا وَ مَنْ مَاتَ یَوْمَ الْاَحَدِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَمْ یَجْمَعِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّصَارَى فِی النَّارِ اَبَدًا وَ مَنْ مَاتَ یَوْمَ الِاثْنَیْنِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَمْ یَجْمَعِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اَعْدَائِنَا مِنْ بَنِی اُمَیَّةَ فِی النَّارِ اَبَدًا وَ مَنْ مَاتَ یَوْمَ الثَّلَاثَاءِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَنَا فِی الرَّفِیقِ الْاَعْلَى وَ مَنْ مَاتَ یَوْمَ الْاَرْبِعَاءِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَقَاهُ اللَّهُ نَحْسَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ اَسْعَدَهُ بِمُجَاوَرَتِهِ وَ اَحَلَّهُ دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لَایَمَسُّهُ فِیهَا نَصَبٌ وَ لَایَمَسُّهُ فِیهَا لُغُوبٌ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) الْمُؤْمِنُ عَلَى اَیِّ الْحَالاتِ مَاتَ وَ فِی اَیِّ یَوْمٍ وَ سَاعَةٍ قُبِضَ فَهُوَ صِدِّیقٌ شَهِیدٌ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ لَوْ اَنَّ الْمُؤْمِنَ خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا وَ عَلَیْهِ مِثْلُ ذُنُوبِ اَهْلِ الْاَرْضِ لَکَانَ الْمَوْتُ کَفَّارَةً لِتِلْکَ الذُّنُوبِ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) مَنْ قَالَ لَااِلَهَ اِلَّا اللَّهُ بِاِخْلَاصٍ فَهُوَ بَرِی ءٌ مِنَ الشِّرْکِ وَ مَنْ خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا لَایُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئًا دَخَلَ الْجَنَّةَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ اِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ شِیعَتِکَ وَ مُحِبِّیکَ یَا عَلِیُّ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا لِشِیعَتِی قَالَ اِی وَ رَبِّی اِنَّهُ لِشِیعَتِکَ وَ اِنَّهُمْ لَیَخْرُجُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ قُبُورِهِمْ وَ هُمْ یَقُولُونَ لَااِلَهَ اِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ حُجَّةُ اللَّهِ فَیُؤْتَوْنَ بِحُلَلٍ خُضْرٍ مِنَ الْجَنَّةِ وَ اَکَالِیلَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ تِیجَانٍ مِنَ الْجَنَّةِ وَ نَجَائِبَ مِنَ الْجَنَّةِ فَیَلْبَسُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ حُلَّةً خَضْرَاءَ وَ یُوضَعُ عَلَى رَاْسِهِ تَاجُ الْمُلْکِ وَ اِکْلِیلُ الْکَرَامَةِ ثُمَّ یَرْکَبُونَ النَّجَائِبَ فَتَطِیرُ بِهِمْ اِلَى الْجَنَّةِ لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْاَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُون. [فقیه، ج 4، ص 495]B

در تفسیر عیّاشی از جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از «اِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَكَ بِهِ» کفر به ولایت علی(علیه السلام) است و مقصود از

«وَیَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ یَشاءُ»کسانی هستند که ولایت علی(علیه السلام)را پذیرفته اند .(1)

ابو العبّاس گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

کم ترین شرک انسان چیست؟

حضرت فرمود: این که از پیش خود رای [و رهبری] را انتخاب بکند و دوستی و دشمنی

خود را بر اساس محبّت آن قرار بدهد.(2)

سوره ی نساء [4]، آیات 49 الی 50

متن:

اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذینَ یُزَكُّونَ اَنْفُسَهُمْ بَلِ اللهُ یُزَكّی مَنْ یَشاءُ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلًا انْظُرْ كَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللهِ الْكَذِبَ وَ كَفى بِهِ اِثْمًا مُبینًا

ص: 388


1- 515.. عن جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال اما قوله: «اِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ» یعنی انه لا یغفر لمن یکفر بولایة علیٍّ و امّا قوله: «وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ» یعنی لمن والى علیًّا(علیه السلام) [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 272]
2- 516.. وَ عَنْ اَبِی الْعَبَّاسِ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ اَدْنَى مَا یَکُونُ بِهِ الْاِنْسَانُ مُشْرِکًا فَقَالَ مَنِ ابْتَدَعَ رَاْیًا فَاَحَبَّ عَلَیْهِ وَ اَبْغَضَ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 272]
لغات:

«جٍبت»لغت عربی نیست و مشتقاتی در زبان عرب ندارد، و لغت حبشی می باشد و به معنای ساحر است.«طاغوت»به معنای طاغی و طغیان کننده است.«لعنت» دور کردن از رحمت خداوند است به خاطر معصیت خدا، از این رو لعنت به چهارپایان و مجانین و اطفال جایز نیست.

ترجمه:

آیا توجّه نکردی به کسانی[مانند یهود و نصارا]که خویشتن را پاک و آراسته پنداشته اند [و می گویند: ما فرزندان خدا و دوستان اوییم و یا می گویند: کسی جز یهود و نصاری بهشت نمی رود در حالی که چنین نیست] بلکه خداوند هر که را بخواهد پاک می گرداند و آنان به اندازه ی نخ روی هسته ی خرما ظلم نخواهند شد (49) ببین چگونه به خدا دروغ می بندند و [برای هلاکت آنان] همین بس که این یک گناه آشکاری می باشد. (50)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

در تفسیر مجمع از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

این آیه درباره ی یهود و نصاری نازل شد که می گفتند: «ما فرزندان خدا و دوستان اوییم» [و می گفتند: «جز یهود و نصارا» دیگران داخل بهشت نمی شوند.](1)

در تفسیر قمّی آمده که:

آنان کسانی هستند که [بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] خود را «صدّیق» و «فاروق» و «ذی النورین» دانستند.(2)

ص: 389


1- 517.. اَ لَمْ تَرَ اِلَى الَّذِینَ یُزَکُّونَ اَنْفُسَهُمْ نزلت فی الیهود و النصارى حیث قالوا نحن ابناء اللَّه و احبّاؤه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 362]
2- 518.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 148.

سپس گوید:

فتیل آن پوست نازکی است که بر روی هسته ی خرما می باشد.

و مقصود ازجمله«انْظُرْ كَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ»آن سه نفری هستند که خلافت امیر المؤمنین(علیه السلام) را غصب نمودند.(1)

سوره ی نساء [4]، آیات 51 الی 57

متن:

اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذینَ اُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْكِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ كَفَرُوا هؤُلاءِ اَهْدى مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلًا اُولئِكَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَ مَنْ یَلْعَنِ اللهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصیرًا اَمْ لَهُمْ نَصیبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَاِذًا لا یُؤْتُونَ النّاسَ نَقیرًا اَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ اِبْراهیمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْكًا عَظیمًا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعیرًا اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلیهِمْ نارًا كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ

بَدَّلْناهُمْ جُلُودًا غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ اِنَّ اللهَ كانَ عَزیزًا حَكیمًا وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلاَنْهارُ خالِدینَ فیها اَبَدًا لَهُمْ فیها اَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلیلًا

ص: 390


1- 519.. اَ لَمْ تَرَ اِلَى الَّذِینَ یُزَکُّونَ اَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ قَالَ هُمُ الَّذِینَ سَمَّوْا اَنْفُسَهُمْ بِالصِّدِّیقِ وَ الْفَارُوقِ وَ ذِی النُّورَیْنِ قَوْلُهُ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا قَالَ الْقِشْرَةُ الَّتِی تَکُونُ عَلَى النَّوَاةِ ثُمَّ کَنَّى عَنْهُمْ فَقَالَ انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةُ. [همان]
لغات:

«نقیر»از نقر به معنای دانه ی کوچک و نقطه است، و «منقار» از همین معناست، چرا که آن آلت برداشتن دانه است،و «نقیر» ظرفی از چوب بوده که دانه ها را در آن جمع می کرده اند و در فارسی به آن قلّک گویند.«حَسَد»آرزوی زول نعمت از دیگری است وآن خلاف غبطه است و غبطة آرزوی مثل آن نعمت است از خداوند به خاطر سرور از نعمت خدا به دیگری، و به همین علّت حسد مذموم است و غبطه مذموم نیست. «سعیر» از سَعر به معنای روشن کردن آتش است و به روشن کردن آتش جنگ و یا هر شرّی سَعر و اِسعار گفته می شود. «اصلیته النار» یعنی القیته فیها، و «صَلَیتُهُ» ا اذا شویته و شاة مصلّیة یعنی مشوّیة. «تبدیل» به معنای تغییر است و به معنای جابه جایی نیز آمده است. «ظلّ» در اصل به معنای ستر است، و ظلّ به معنای سایه نیز آمده است، و به شب نیز ظلّ گفته می شود، و «ظلّة» به معنای ستره است.

ترجمه:

آیا ندیدی کسانی را که بهره ای از کتاب[خدا]به آنان داده شد و [لکن] به جبت و طاغوت ایمان آورده اند؟!و می گویند:راه کافران بهتر از راه مومنان است؟!(51)این ها کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت نموده و هر کس را خدا لعنت کند،تو یاوری برای او نخواهی یافت (52) آیا آنان بهره ای از قدرت دارند؟و اگر می داشتند[هم]کم ترین کمک را به مردم نمی کردند (53) بلکه نسبت به مردم به خاطر داده های خدا حسد می ورزند، به راستی ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت و ملک عظیمی دادیم (54) پس برخی از آنان به کتاب خدا [و پیامبر او] ایمان آوردند و برخی از کتاب خدا[و پیامبر او] جلوگیری کردند و جهنّم سوزان برای آنان کافی است. (55) به راستی کسانی که به آیات ما کافر شدند ما آنان را به آتش خواهیم

ص: 391

برد و هر چه پوست بدن هایشان بریان شود ما پوست دیگری به جای آنها قرار می دهیم تا عذاب[ما]را بچشند همانا خداوند عزیز[و صاحب قدرت]و حکیم است.(56)و کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند را ما به زودی داخل باغستان های بهشتی می نماییم که از زیر آن ها نهرهایی جاری است و تا ابد در آن ها باقی خواهند بود و همسران پاکی [نیز] برای آنان خواهد بود و ما آنان را در سایه ی رحمت خود داخل خواهیم نمود. (57)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مولف گوید: آیات فوق جز آیه ی آخر دو گونه تفسیر شده است:

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیات درباره ی یهود نازل شده هنگامی که مشرکین عرب از آنان سوال کردند: آیا دین ما بهتر است و یا دین محمّد(صلی الله علیه و آله)؟ و یهود گفتند: دین شما بهتر است.

روایات زیادی نقل شده که این آیات درباره ی غاصبین خلافت آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین نازل شده است چرا که آنان پس از غصب خلافت نسبت به منزلت اهلالبیت(علیهم السلام) حسد می ورزیدند.

در تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

جبت و طاغوت،فلان و فلان هستند.(1)

ص: 392


1- 520..عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) فَسَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: «اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ» قَالَ: فَکَانَ جَوَابَهُ اَنْ قَالَ: اَ لَمْ تَرَ اِلَى الَّذِینَ اُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ فُلَانٍ وَ فُلَان.

مرحوم فیض پس از نقل این روایت می فرماید:

جبت در اصل اسم بت بوده است و سپس به هر معبودی جز خداوند جبت گفته اند و طاغوت به هر شیطان و هر معبود باطلی گفته می شود.(1)

در کتاب کافی از برید عجلی نقل شده که گوید: من درباره ی آیه ی «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَطیعُوا اللَّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی اْلاَمْرِ مِنْكُمْ» از امام باقر(علیه السلام) سوال کردم.

آن حضرت در پاسخ من فرمود:

«اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذینَ اُوتُوا نَصیبًا مِنَ الْكِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ كَفَرُوا هؤُلاءِ اَهْدى مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلًا».

سپس فرمود:

این ها کسانی اند که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «اُولئِكَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصیرًا».

تا این که فرمود:

مقصود از«اَمْ لَهُمْ نَصیبٌ مِنَ الْمُلْكِ» امامت و خلافت است که خداوند می فرماید: اگر خلافت به دست طاغوت ها بیفتند نقیری [از اموال بیت المال را] به اهلالبیت نخواهند داد.

سپس فرمود:

مقصود از ناس ما هستیم و نقیر نخ باریک بین هسته ی خرما را گویند.

و فرمود:

مقصود از «ناس» در آیه ی «اَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» ما هستیم و این مردم به خاطر امامتی که خداوند از فضل خود به ما عطا نموده

ص: 393


1- 521.. تفسیر صافی، ج 1، ص 361.

به ما حسد می ورزند وخداوند می فرماید:«فَقَدْ آتَیْنا آلَ اِبْراهیمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْكًا عَظیمًا» یعنی «ما در آل ابراهیم پیامبران و امامان قرار دادیم» و چگونه است که مردم مقام آل ابراهیم و آل او را انکار نمی کنند و مقام آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را انکار می کنند؟!(1)

مومن طاق گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از«كتاب»در آیه ی«فَقَدْ آتَیْنا آلَ اِبْراهیمَ الْكِتابَ» نبوّت است و مقصود از«حكمت» فهم و قضاوت است و مقصود از «ملك عظیم» وجوب اطاعت است.(2)

در کتاب احتجاج از حفص بن غیاث نقل شده که گوید:

ابن ابی العوجا در مسجد الحرام به امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه ی «كُلَّما نَضِجَتْ

جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُودًا غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ» می گفت: «پوست های جدید چه گناهی دارند که باید عذاب شوند؟»

ص: 394


1- 522.. عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ فَکَانَ جَوَابُهُ اَ لَمْ تَرَ اِلَى الَّذِینَ اُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ اَهْدى مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا یَقُولُونَ لِاَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ اِلَى النَّارِ هؤُلاءِ اَهْدى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ سَبِیلًا اُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیرًا اَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ یَعْنِی الْاِمَامَةَ وَ الْخِلَافَةَ فَاِذًا لا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیرًا نَحْنُ النَّاسُ الَّذِینَ عَنَى اللَّهُ وَ النَّقِیرُ النُّقْطَةُ الَّتِی فِی وَسَطِ النَّوَاةِ اَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ نَحْنُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ عَلَى مَا آتَانَا اللَّهُ مِنَ الْاِمَامَةِ دُونَ خَلْقِ اللَّهِ اَجْمَعِینَ فَقَدْ آتَیْنا آلَ اِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا یَقُولُ جَعَلْنَا مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْاَنْبِیَاءَ وَ الْاَئِمَّةَ فَکَیْفَ یُقِرُّونَ بِهِ فِی آلِ اِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) وَ یُنْکِرُونَهُ فِی آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) [تفسیر برهان، ج 1، ص 375؛ اصول کافی، ج 1، ص 159]
2- 523.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَالَ:قُلْتُ: قَوْلُهُ:«فَقَدْ آتَیْنا آلَ اِبْراهِیمَ الْکِتابَ» قَالَ: النُّبُوَّةَ، قُلْتُ: وَ الْحِکْمَةَ قَالَ: الْفَهْمَ وَ الْقَضَاءَ قُلْتُ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا قَالَ: الطَّاعَةَ الْمَفْرُوضَةَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 376]

و امام(علیه السلام) به او فرمود:

این ها به اعتباری همان پوست های اوّلی است و به اعتباری آن ها نیست.

ابن ابی العوجا گفت: با مثالی از دنیا مساله راتوضیح دهید. امام(علیه السلام) فرمود:

اگر کسی خشتی را گل کند و خشت دیگری با آن بسازد، خشت دوم ذاتًا همان خشت اوّل است و لکن صورةً خشت جدیدی است. [بنابراین پوست جدیدی که بر بدن های دوزخیان می روید ذاتًا همان پوست قدیمی است که سوخته شده است.(1)

امام صادق(علیه السلام) درباره ی «اَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ» فرمود:

آنان آلودگی حیض و فضولات ندارند.(2)

ص: 395


1- 524.. حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ الْقَاضِی، قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ سَیِّدِ الْجَعَافِرَةِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) لَمَّا اَقْدَمَهُ الْمَنْصُورُ، فَاَتَاهُ ابْنُ اَبِی الْعَوْجَاءِ، وَ کَانَ مُلْحِدًا، فَقَالَ لَهُ: مَا تَقُولُ فِی هَذِهِ الْآیَةِ «کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُودًا غَیْرَها»، هَبْ هَذِهِ الْجُلُودَ عَصَتْ فَعُذِّبَتْ، فَمَا بَالُ الْغَیْرِیَّةِ فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): وَیْحَکَ هِیَ هِیَ، وَ هِیَ غَیْرُهَا. قَالَ: اَعْقِلْنِی هَذَا الْقَوْلَ. فَقَالَ لَهُ: اَ رَاَیْتَ لَوْ اَنَّ رَجُلًا عَمَدَ اِلَى لَبِنَةٍ فَکَسَرَهَا، ثُمَّ صَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ وَ جَبَلَهَا، ثُمَّ رَدَّهَا اِلَى هَیْئَتِهَا الْاُولَى، اَ لَمْ تَکُنْ هِیَ هِیَ، وَ هِیَ غَیْرُهَا فَقَالَ: بَلَى، اَمْتَعَ اللَّهُ بِکَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 379، امالی طوسی، ج 1، ص 1] وَ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ: شَهِدْتُ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ ابْنُ اَبِی الْعَوْجَاءِ یَسْاَلُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ7 عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُودًا غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ مَا ذَنْبُ الْغَیْرِ؟ قَالَ وَیْحَکَ هِیَ هِیَ وَ هِیَ غَیْرُهَا قَالَ فَمَثِّلْ لِی ذَلِکَ شَیْئًا مِنْ اَمْرِ الدُّنْیَا قَالَ نَعَمْ اَ رَاَیْتَ لَوْ اَنَّ رَجُلًا اَخَذَ لَبِنَةً فَکَسَرَهَا ثُمَّ رَدَّهَا فِی مَلْبَنِهَا فَهِیَ هِیَ وَ هِیَ غَیْرُهَا [احتجاج، ج 2، ص 354]
2- 525.. وَ سُئِلَ الصَّادِقُ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ فِیها اَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ قَالَ الْاَزْوَاجُ الْمُطَهَّرَةُ اللَّائِی لَمْ یَحِضْنَ وَ لَایُحْدِثْنَ. [همان از فقیه.]

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند پس از مذمّت از طاغوت ها و پیروان آنان، از اهل ایمان و اهل ولایت آل محمّد(صلی الله علیه و آله)نام برده ومی فرماید:«وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ» .(1)

سوره ی نساء [4]، آیه ی 58

متن:

اِنَّ اللهَ یَاْمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدُّوا اْلاَماناتِ اِلى اَهْلِها وَ اِذا حَكَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ اَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ اِنَّ اللهَ نِعِمّا یَعِظُكُمْ بِهِ اِنَّ اللهَ كانَ سَمیعًا بَصیرًا

لغات:

«أداء و تأدیة»به معنای رساندن حق به صاحب آن است.«سمیع و بصیر» قادر بر شنیدن و دیدن مسموعات و مبصرات را گویند، از این رو خداوند را سمیع و بصیر می گویند و سامع و مبصر نمی گویند، چرا که سامع و مبصر کسی است که دارای آلت سمع و بصر باشد، و خداوند از آن منزّه است.

ترجمه:

خداوند به شما امر می کند تا امانات را به صاحبانش بازگردانید و هنگامی که بین مردم حکم می کنید به عدالت حکم کنید خداوند چه نیکو شما راپند می دهد، به راستی او شنوا و بیناست. (58)

ص: 396


1- 526.. همان.
تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

برید عجلی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود خداوند از ادای امانت ماییم، چرا که هر کدام از ما امامان باید کتاب ها و علوم و سلاحی که نزد او به امانت سپرده شده است را به امام بعد از خود تحویل بدهد و به عدل حکم نماید.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) نیز فرمود:

این خطاب به ائمّه ی اهلالبیت از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است که هر امامی باید در پایان عمر خود امامت را به امام بعد از خود تحویل بدهد و به دیگری تحویل ندهد. (2)

این معنا در روایات زیادی بیان شده است گر چه در سایر امانات مردم نیز جاری است و هر صاحب امانتی باید امانت مردم را به صاحبانش بازگرداند.

در تفسیر مجمع البیان از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که فرموده اند:

این آیه شامل هر گونه امانتی می شود، خواه امانت های خدا باشد، مانند اوامر و نواهی او و خواه امانت های بندگان او از مال و غیر مال که مردم نزد برادران دینی خود می سپارند. (3)

ص: 397


1- 527.. عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ اِنَّ اللَّهَ یَاْمُرُکُمْ اَنْ تُؤَدُّوا الْاَماناتِ اِلى اَهْلِها وَ اِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ اَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ قَالَ: اِیَّانَا عَنَى اَنْ یُؤَدِّیَ الْاَوَّلُ اِلَى الْاِمَامِ الَّذِی بَعْدَهُ الْکُتُبَ وَ الْعِلْمَ وَ السِّلَاحَ وَ اِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ اَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ الَّذِی فِی اَیْدِیکُم [تفسیر برهان، ج 1، ص 379؛ اصول کافی، ج 1، ص 376]
2- 528.. عَنْ اَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَاَلْتُ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِنَّ اللَّهَ یَاْمُرُکُمْ اَنْ تُؤَدُّوا الْاَماناتِ اِلى اَهْلِها قَالَ: هُمُ الْاَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)اَنْ یُؤَدِّیَ الْاِمَامُ الْاَمَانَةَ اِلَى مَنْ بَعْدَهُ وَ لَایَخُصَّ بِهَا غَیْرَهُ وَ لَایَزْوِیَهَا عَنْه. [همان]
3- 529.. و فی المجمع: انها فی کل من ائتمن امانة من الامانات امانات اللَّه و اوامره و نواهیه و امانات عباده فیما یاتمن بعضهم بعضًا من المال و غیره و هو المرویّ عن ابى جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام).

و در عدّه ای از روایات اهلالبیت(علیهم السلام) آمده که فرموده اند:

نگاه به طول رکوع و سجده کسی نکنید چرا که این چیزی است که بر آن عادت کرده است، و اگر ترک کند وحشت خواهد نمود و لکن به راست گویی و ادای امانت و وفای به عهد و پیمان او بنگرید.(1)

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

اگر قاتل علی(علیه السلام) امانتی نزد من بگذارد و یا از من مشورتی بخواهد _ و من بپذیرم _امانت او را به او بازخواهم گرداند.(2)

سوره ی نساء [4]، آیه ی 59

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی اْلاَمْرِ مِنْكُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ اِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ ذلِكَ خَیْرٌ وَ اَحْسَنُ تَاْویلًا

لغات:

«اَطیعُوا اللَّهَ»یعنی الزموا طاعة الله سبحانه فیما امرکم به ونهاکم عنه.و«طاعة الرسول و طاعة أولی الامر» طاعة الله، لقوله سبحانه: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ» وقوله:

ص: 398


1- 530.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): لَاتَنْظُرُوا اِلَى طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَاِنَّ ذَلِکَ شَیْءٌ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِکَ وَ لَکِنِ انْظُرُوا اِلَى صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ اَدَاءِ اَمَانَتِهِ. [اصول کافی، ج 2، ص 105]
2- 531.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی وَصِیَّةٍ لَهُ اعْلَمْ اَنَّ ضَارِبَ عَلِیٍّ(علیه السلام) بِالسَّیْفِ وَ قَاتِلَهُ لَوِ ائْتَمَنَنِی وَ اسْتَنْصَحَنِی وَ اسْتَشَارَنِی ثُمَّ قَبِلْتُ ذَلِکَ مِنْهُ لَاَدَّیْتُ اِلَیْهِ الْاَمَانَةَ. [فروع کافی، ج 5، ص 132]

«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» وقوله: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * اِنْ هُوَ اِلّاَ وَحْیٌ یُوحى» و مقصود از«أولی الأمر»حکّام و امراء و علما نیستند بلکه به فرموده ی امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) مقصود ائمّه از آل محمّد علیهم السّلام اند که خداوند طاعت

آنان را همانند طاعت خود و طاعت رسول خود واجب نموده است، و وجوب طاعت علی الاطلاق تنها برای معصوم می باشد که مامون از خطا و انحراف است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا و پیامبر و کسانی که بر شما ولایت دارند اطاعت

کنید و اگر درباره ی چیزی نزاع و اختلاف پیدا کردید، اگر ایمان به خدا و روز قیامت دارید اختلاف و نزاع خود را به خدا و رسول او بازگردانید [و از آنان راه حلّ اختلاف خود را بخواهید] این برای شما بهتر و نیکوتر خواهد بود (59).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

در کتاب کافی و تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند از این آیه فقط ما را اراده نموده است و همه ی مومنین را تا قیامت امر کرده تا از ما اطاعت کنند.(1)

و در کتاب کافی نقل شده که از حضرت صادق(علیه السلام) سوال شد: اوصیایی که خداوند اطاعت آنان را واجب نموده کیانند؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آنان همان کسانی هستند که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «اَطیعُوا اللَّهَ وَ اَطیعُوا

ص: 399


1- 532..عَنِ ابْنِ اُذَیْنَةَ عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ:سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ...قَالَ(علیه السلام):قَالَ الله لِلنَّاسِ «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ» اِیَّانَا عَنَى خَاصَّةً، اَمَرَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ بِطَاعَتِنَا. [اصول کافی، ج 1، ص 276؛ تفسیر عیّاشی ذیل آیه.]

الرَّسُولَ وَ اُولِی اْلاَمْرِ مِنْكُمْ» و نیز می فرماید: «اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ

یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ».(1)

و در کافی و تفسیر عیّاشی نیز از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

این آیه درباره ی علی بن ابی طالب و امام حسن و امام حسین علیهم الصلاة والسّلام نازل شده است. به آن حضرت گفته شد:

مردم [یعنی اهل سنّت] می گویند: برای چه خداوند نام علی و اهل بیت او را در کتاب خود نبرده است؟

امام صادق(علیه السلام) فرمود که به آنان بگویید:

نماز نیز در قرآن نازل شده و خداوند نفرموده سه رکعت و یا چهار رکعت است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای مردم! تفسیر نموده است، زکات نیز در قرآن نازل شده و خداوند نفرموده چه مقدار باید زکات پرداخت شود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای مردم! تفسیر نموده است. حجّ نیز در قرآن نازل شده و خداوند نفرموده هفت دور طواف کنید و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای مردم! تفسیر نموده است، و آیه ی «اَطیعُوا اللَّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی اْلاَمْرِ مِنْكُمْ» را نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: درباره ی علی و حسن و حسین(علیهم السلام) نازل شده است.

و نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: من کنت مولاه فعلیّ مولاه

و نیز فرموده است: «اُوصِیكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ اَهْلِ بَیْتِی فَاِنِّی سَاَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ لَایُفَرِّقَ

بَیْنَهُمَا حَتَّى یُورِدَهُمَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَاَعْطَانِی ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ اَعْلَمُ مِنْكُمْ...»

ص: 400


1- 533.. ِعَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ اَبِی الْعَلَاءِ قَالَ: ذَکَرْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلَنَا فِی الْاَوْصِیَاءِ اِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 364]

یعنی من شما را به کتاب خدا و اهل بیت خود سفارش می کنم و من ازخدا خواسته ام که بین قرآن و اهل بیت من جدایی نیندازد تا کنار کوثر مرا ملاقات نمایند و خداوند دعای من را اجابت نموده و نیز فرمود: شما چیزی به اهل بیت من یاد ندهید چرا که آنان از شما داناترند. و فرمود: «آنان هرگز شما را از مسیر حق و هدایت خارج نمی کنند و در باطل داخل نمی نمایند.»

سپس فرمود:

اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سکوت می نمود و اهل بیت خود را معرّفی نمی کرد، آل عبّاس و آل عقیل و آل فلان و آل فلان می گفتند: ما اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) هستیم و لکن خداوند در کتاب خود برای تصدیق و تایید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا» و اهل بیت آن حضرت در این آیه[طبق روایات فریقین]علیّ و حسن و حسین و فاطمه صلوات الله و سلامه

علیهم اجمعین می باشند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آنان را دربیت امّ سلمه زیر کسا برد

و فرمود: خدایا برای هر پیامبری اهل وثقلی است و اینان اهل بیت من و ثقل من می باشند. امّ سلمه عرض کرد:آیا من از اهل بیت شما نیستم؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: تو اهل خیر و سعادت هستی و لکن این ها اهل بیت و ثقل من می باشند.(1)

ص: 401


1- 534.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ فَقَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ اِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِ عَلِیًّا وَ اَهْلَ بَیْتِهِ(علیه السلام) فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ: قُولُوا لَهُمْ: اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ اللَّه لَهُمْ ثَلَاثًا وَ لَااَرْبَعًا حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَیْهِ الزَّکَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ لَهُمْ مِنْ کُلِّ اَرْبَعِینَ دِرْهَمًا دِرْهَمٌ حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ یَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا اُسْبُوعًا حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ وَ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی عَلِیٍّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ قَالَ(صلی الله علیه و آله) اُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ اَهْلِ بَیْتِی فَاِنِّی سَاَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ لَایُفَرِّقَ بَیْنَهُمَا حَتَّى یُورِدَهُمَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَاَعْطَانِی ذَلِکَ وَ قَالَ لَاتُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ اَعْلَمُ مِنْکُمْ وَ قَالَ اِنَّهُمْ لَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ یُدْخِلُوکُمْ فِی بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَلَمْ یُبَیِّنْ مَنْ اَهْلُ بَیْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ تَصْدِیقًا لِنَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا فَکَانَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَةُ(علیه السلام) فَاَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ9 تَحْتَ الْکِسَاءِ فِی بَیْتِ اُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ اَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ اَهْلُ بَیْتِی وَ ثَقَلِی فَقَالَتْ اُمُّ سَلَمَةَ اَ لَسْتُ مِنْ اَهْلِکَ فَقَالَ اِنَّکِ اِلَى خَیْرٍ وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ اَهْلِی وَ ثِقْلِی... [تفسیر صافی، ج 1، ص 364؛ اصول کافی، ج 1، ص 286]B

از امام صادق(علیه السلام) سوال شد:

پایه ها و اساس اسلام چیست که با بودن آن ها عمل انسان پاک و پذیرفته می باشد و نداشتن چیزهای دیگر آسیبی به انسان نمی رساند؟

امام(علیه السلام) فرمود:

شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و اقرار به حقّانیت

آن چه او از ناحیه خداوند آورده است و پرداخت زکات و پذیرفتن ولایت آل محّمد(صلی الله علیه و آله) که خداوند به آن امر نموده است، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «مَنْ مَاتَ وَ لَا یَعْرِفُ اِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً» از سویی خداوند متعال می فرماید:«اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُمْ» وعلی(علیه السلام) نخستین امام و ولی امر بعد از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)بود و سپس امام حسن و امام حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی تا آخرین امام[از ائمّه اهلالبیت(علیهم السلام)]و بدون امام زمین هرگز صلاحیّت بقا ندارد...(1)

ص: 402


1- 535.. عَنْ عِیسَى بْنِ السَّرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) حَدِّثْنِی عَمَّا بُنِیَتْ عَلَیْهِ دَعَائِمُ الْاِسْلَامِ اِذَا اَنَا اَخَذْتُ بِهَا زَکَى عَمَلِی وَ لَمْ یَضُرَّنِی جَهْلُ مَا جَهِلْتُ بَعْدَهُ فَقَالَ شَهَادَةُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ الْاِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ حَقٌّ فِی الْاَمْوَالِ مِنَ الزَّکَاةِ وَ الْوَلَایَةُ الَّتِی اَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا وَلَایَةُ آلِ مُحَمَّدٍ9 فَاِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ مَنْ مَاتَ وَ لَایَعْرِفُ اِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ فَکَانَ عَلِیٌّ(علیه السلام) ثُمَّ صَارَ مِنْ بَعْدِهِ الْحَسَنُ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ الْحُسَیْنُ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ هَکَذَا یَکُونُ الْاَمْرُ اِنَّ الْاَرْضَ لَاتَصْلُحُ اِلَّا بِاِمَام... [تفسیر صافی، ج 1، ص 365؛ اصول کافی، ج 2، ص 21]B

در کتاب معانی الاخبار از سلیم بن قیس هلالی نقل شده که گوید از امیرالمؤمنین(علیه السلام) سوال شد: کم ترین چیزی که سبب گم راهی انسان است، چیست؟

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

این که نداند امام واجب الاطاعة و حجّت خدا در روی زمین و شاهد بر خلق او کیست؟! سوال کننده گفت: یا امیر المؤمنین! حجّت های خدا روی زمین کیانند؟

حضرت(علیه السلام) فرمود:

آنان که خداوند اطاعت شان را مقرون به اطاعت خود و اطاعت رسول خود نموده و می فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُمْ».

سلیم می گوید: پس من سر مبارک امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بوسه زدم و گفتم:

مرا آگاه کردی و اندوهم را برطرف نمودی و هر شکّی را از قلب من بیرون کردی.(1)

ص: 403


1- 536.. عن سلیم بن قیس هلالی عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ7 قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا اَدْنَى مَا یَکُونُ بِهِ الرَّجُلُ ضَالًّا قَالَ اَنْ لَایَعْرِفَ مَنْ اَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلَایَتَهُ وَ جَعَلَهُ حُجَّتَهُ فِی اَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ قُلْتُ فَمَنْ هُمْ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ الَّذِینَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِیِّهِ فَقَالَ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ قَالَ فَقَبَّلْتُ رَاْسَهُ وَ قُلْتُ اَوْضَحْتَ لِی وَ فَرَّجْتَ عَنِّی وَ اَذْهَبْتَ کُلَّ شَکٍّ کَانَ فِی قَلْبِی. [تفسیر صافی، ج 1، ص 365؛ از معانی الاخبار، ص 394]

مرحوم صدوق در کتاب اکمال الدین از جابر بن عبد الله انصاری نقل نموده که گوید: هنگامی که آیه ی«یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُمْ» نازل شد، من به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه داشتم:

یا رسول الله! ما خدا و رسول را شناختیم، آیا اولی الامر کیانند که اطاعت از آنان را خداوند مقرون به اطاعت شما قرار داده است؟

حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود:

ای جابر! آنان خلفا و جانشینان من هستند و آنان بعد از من پیشوایان مسلمانانند و اوّل آنان علی بن ابی طالب(علیهما السلام) است و سپس حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی صلوات الله علیهم و تو ای جابر محمّد بن علی(علیهما السلام) را درک خواهی نمود و نام او در تورات باقر است و چون او را دیدی سلام مرا به او برسان.

و پس از او [امام] صادق جعفر بن محمّد و سپس موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و سپس هم نام من محمّد و هم کنیه ی من [ابوالقاسم]حجّت خدا در روی زمین و باقیمانده ی اولیای او در بین بندگانش، فرزند حسن بن علی [عسکری] صلوات الله علیهم است و او کسی است که خداوند به دست او شرق و غرب عالم را فتح خواهد نمود و اوست که از چشم شیعیان ودوستان خود غایب می شود و چنان غیبتی خواهد داشت که بر امامت او باقی نمی ماند مگر کسانی که خداوند قلوب آنان را آزموده باشد.

جابر گوید: به آن حضرت(صلی الله علیه و آله) گفتم:

آیا شیعیان او در زمان غیبت از او بهره ای می برند؟

ص: 404

حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود: سوگند به آن خدایی که مرا مبعوث به نبوّت نمود، آنان از نور او استفاده می کنند واز ولایت او در زمان غیبت بهره مند می شوند، همان گونه که مردم از خورشید هنگامی که پشت ابر پنهان است بهره مند می شوند.

سپس فرمود:

ای جابر! آن چه گفتم از اسرار الهی و علم مخزون او بود و تو باید از مردم پنهان بداری جز کسانی که اهل آن باشند.(1)

در کتاب توحید صدوق از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خدا را با [آثار قدرت و عظمت] خدا بشناسید و پیامبر را با [معارفی که در] رسالت [اوست] بشناسید و «اولی الامر» را با معروف و عدل و احسان بشناسید.(2)

ص: 405


1- 537.. عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیَّ یَقُولُ لَمَّا اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ اُولُو الْاَمْرِ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِکَ فَقَالَ(علیه السلام) هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَ اَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ بَعْدِی اَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَاِذَا لَقِیتَهُ فَاَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حُجَّةُ اللَّهِ فِی اَرْضِهِ وَ بَقِیَّتُهُ فِی عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ذَاکَ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَى یَدَیْهِ مَشَارِقَ الْاَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاکَ الَّذِی یَغِیبُ عَنْ شِیعَتِهِ وَ اَوْلِیَائِهِ غَیْبَةً لَایَثْبُتُ فِیهَا عَلَى الْقَوْلِ بِاِمَامَتِهِ اِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْاِیمَانِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ یَقَعُ لِشِیعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ فِی غَیْبَتِهِ فَقَالَ(علیه السلام) اِی وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ اِنَّهُمْ یَسْتَضِیئُونَ بِنُورِهِ وَ یَنْتَفِعُونَ بِوَلَایَتِهِ فِی غَیْبَتِهِ کَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ اِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَابٌ یَا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَکْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ فَاکْتُمْهُ اِلَّا عَنْ اَهْلِه [تفسیر صافی، ج 1، ص 365؛ کمال الدین، ج 1، ص 254]
2- 538.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وَ اُولِی الْاَمْرِ بِالْاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْعَدْلِ وَ الْاِحْسَانِ. [توحید صدوق، ص286؛ اصول کافی، ج 1، ص 85]

در کتاب علل الشرایع از آن حضرت(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

اطاعت از کسی که نافرمانی خدا را نموده واجب نیست و تنها اطاعت از خدا و رسول او و والیان امر[که خداوند امر به اطاعت آن ها نموده]واجب است وخداوند تنها اطاعت از پیامبر را واجب نموده است چرا که او معصوم و پاک است و مردم را به معصیت خدا امر نمی کند، و اولی الامر نیز که اطاعتشان واجب شده به همین علّت است.(1)

«فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ»

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

این آیه این چنین نازل شد:«فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ والی اولی الأمر منكم»(2)

در کافی و تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که این آیه را چنین قرائت نمود:

فإن خفتم تنازعًا فی أمرٍ فردّوه الی الله و إلی الرسول وإلی أولی الأمر منكم.

سپس فرمود:

این آیه چنین نازل شده و گر نه امکان ندارد امر به اطاعت از اولی الامر بشود و مردم مجاز به نزاع باشند، چرا که این آیه خطاب به کسانی است که خداوند به آنان فرموده: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُمْ».(3)

ص: 406


1- 539.. قال امیرالمؤمنین(علیه السلام):لَاطَاعَةَ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ اِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْاَمْرِ وَ اِنَّمَا اَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِاَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَایَاْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ اِنَّمَا اَمَرَ بِطَاعَةِ اُولِی الْاَمْرِ لِاَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَاْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 366]
2- 540.. حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ نَزَلَتْ «فَاِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَارْجِعُوهُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَى الرَّسُولِ وَ اِلَى اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ». [تفسیر قمّی، ذیل آیه]
3- 541.. قال ابوجعفر:...ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ اِیَّانَا عَنَى خَاصَّةً اَمَرَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ بِطَاعَتِنَا فَاِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعًا فِی اَمْرٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَى الرَّسُولِ وَ اِلَى اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ کَذَا نَزَلَتْ وَ کَیْفَ یَاْمُرُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ وُلَاةِ الْاَمْرِ وَ یُرَخِّصُ فِی مُنَازَعَتِهِمْ اِنَّمَا قِیلَ ذَلِکَ لِلْمَاْمُورِینَ الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 366؛ اصول کافی، ج 1، ص 276]B

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در عهدنامه ی خود به مالک اشتر فرمود:

اگر مساله ای از امور مهمّه و دور از فهم تو بود و بر تو سنگین و مشتبه شد، بدان که خداوند به کسانی که آنان را دوست می داشته فرموده است:«اَطیعُوا اللَّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی اْلاَمْرِ مِنْكُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ»و ارجاع و ردّ الی الله، عمل به محکم آیات کتاب اوست و ردّ الی الرسول، عمل به سنّت قطعی اوست.(1)

در احتجاج از حسین بن علی(علیهما السلام) نقل شده که در خطبه ی خود به مردم فرمود:

شما باید از ما اطاعت کنید و اطاعت از ما بر شما واجب شده است، چرا که اطاعت از ما مقرون به اطاعت ازخدا و رسول اوست، چنان که خداوند می فرماید:«اَطیعُوا اللَّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی اْلاَمْرِ مِنْكُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» و نیز می فرماید: «وَ لَوْ رَدُّوهُ اِلَى الرَّسُولِ وَ اِلى اُولِی اْلاَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ اِلّا قَلیلًا».(2)

ص: 407


1- 542..قال امیرالمؤمنین (علیه السلام) فی عهده الی الاشتر: وَ ارْدُدْ اِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ مَا یُضْلِعُکَ مِنَ الْخُطُوبِ وَ یَشْتَبِهُ عَلَیْکَ مِنَ الْاُمُورِ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ [سُبْحَانَهُ] تَعَالَى لِقَوْمٍ اَحَبَّ اِرْشَادَهُمْ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ فَالرَّدُّ اِلَى اللَّهِ الْاَخْذُ بِمُحْکَمِ کِتَابِهِ وَالرَّدُّاِلَى الرَّسُولِ الْاَخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَیْرِ الْمُفَرِّقَة.[نهج البلاغه، نامه ی 53 به مالک اشتر]
2- 543.. قال الحسین بن علی(علیه السلام): فَاَطِیعُونَا فَاِنَ طَاعَتَنَا مَفْرُوضَةٌ اَنْ کَانَتْ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ مَقْرُونَةً قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُول... [تفسیر صافی، ج 1، ص 367]

مولف گوید:

روایات در ذیل آیه ی فوق فراوان است و ما برخی از آن ها را به اختصار نقل نمودیم، طالبین می توانند به تفسیر برهان و نور الثقلین و عیّاشی و کافی و غیره مراجعه فرمایند، ما نیز در کتاب «آیات الفضایل» ذیل آیه ی فوق، روایات را با ترجمه ی فارسی نقل نموده ایم.

سوره ی نساء [4]، آیات 60 الی 63

متن:

اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ اَنَّهُمْ آمَنُوا بِما اُنْزِلَ اِلَیْكَ وَ ما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ یُریدُونَ اَنْ یَتَحاكَمُوا اِلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ اُمِرُوا اَنْ یَكْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ اَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعیدًا وَ اِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا اِلى ما اَنْزَلَ اللهُ وَ اِلَى الرَّسُولِ رَاَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا فَكَیْفَ اِذا اَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ اَیْدیهِمْ ثُمَّ جاؤُكَ یَحْلِفُونَ بِاللهِ اِنْ اَرَدْنا اِلّا اِحْسانًا وَ تَوْفیقًا اُولئِكَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللهُ ما فی قُلُوبِهِمْ فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی اَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلیغًا

لغات:

«طاغوت»به معنای شدّت طغیان است،و هر کسی را که مردم بپرستند طاغوت نامیده می شود، از این رو به بتها طاغوت گفته می شود، و هر کس بر خلاف حکم خداوند حکم کند نیز طاغوت نامیده می شود. اصل «ضلالت» هلاکت است به خاطر عدول از راه حق، و ضلالت ضدّ هدایت به طریق حق است. «تعالوا» از علوّ به معنای ارتفع الیّ است.«صددت» به معنای اعرضت ومنعت آمده است بنابراین

ص: 408

به معنای لازم و متعدّی استعمال شده است مانند:رجعت انا و رجعت غیری.«حَلفْ»به معنای قَسَم است،و «حلیف» هم قَسَم را گویند. «قول بلیغ» سخنی است که معنای فراوانی را می رساند.

ترجمه:

آیا نظر کردی به کسانی که گمان می کنند به آن چه بر تو و بر پیامبران قبل از تو نازل شده است، ایمان آورده اند و می خواهند نزاع و داوری خود را نزد طاغوت ببرند، با آن که به آنان امر شده: کافر به طاعوت باشند؟ و [لکن] شیطان می خواهد آنان را به گم راهی دوری ببرد (60)و هنگامی که به آنان[یعنی منافقین مانند زبیر]گفته می شود: به دستورات خدا و رسول او روی آورید،منافقان را خواهی دید که روی خود را کاملًا از تو بر می گردانند(61) چگونه خواهد بود حال آنان هنگامی که در اثر مخالفت با تو گرفتار شوند و سپس نزد تو آیند و سوگند یاد کنند که ما از مراجعه به طاغوت هدفی جز احسان و اصلاح نداشتیم (62) آنان کسانی هستند که خداوند از قلوبشان آگاه است، پس تو از آنان اعراض کن و آنان را موعظه نما و سخن رسای خود را به آنان برسان [تا برای آنان حجّتی باشد]. (63)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این ها آیاتی است که تاویل آن ها در قیامت رخ می دهد و تنزیل آن ها این است که منافقین در مورد غصب خلافت برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوگند یاد می کنند که هدف ما از تغییر محل خلافت [و غصب آن از امیرالمؤمنین(علیه السلام)] جز احسان و اصلاح نبوده است.

ص: 409

سپس گوید: دلیل بر این معنا روایتی است که از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که فرموده اند: به خدا سوگند مقصود از مصیبت در این آیه خسف منافقین و فرورفتن آنان در زمین است هنگام ملاقات شان با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در کوثر، چنان که خداوند می فرماید:

كَیْفَ اِذا اَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ اَیْدیهِمْ ثُمَّ جاؤُكَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ اِنْ اَرَدْنا اِلّا اِحْسانًا وَ تَوْفیقًا.(1)

سپس علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از«اُولئِكَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللَّهُ ما فی قُلُوبِهِمْ»عداوت ودشمنی منافقین باعلی(علیه السلام) می باشد و مقصود از «فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی اَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلیغًا» این است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حجّت را در دنیا بر آنان تمام کند و امر آنان را به قیامت واگذارد.(2)

از حضرت رضا(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر «فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی اَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلیغًا» فرمود:

مقصود این است که ای رسول من شقاوت و عذاب آخرت بر آنان[یعنی غاصبین خلافت] ثبت شده و تو فقط با سخن بلیغ خود حجّت را بر آنان تمام کن.(3)

عبد الله نجاشی گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «اُولئِكَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللَّهُ ما فی

قُلُوبِهِمْ فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی اَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلیغًا» فرمود:

ص: 410


1- 544.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالا: الْمُصِیبَةُ هِیَ الْخَسْفُ وَ اللَّهِ بِالْمُنَافِقِینَ عِنْدَ الْحَوْض.
2- 545.. تفسیر برهان، ج 1، ص 387.
3- 546.. عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الْاَوَّلِ(علیه السلام)[موسی بن جعفر الکاظم(علیهما السلام)]فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:«اُولئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللَّهُ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ» فَقَدْ سَبَقَتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَةُ الشَّقَاءِ وَ سَبَقَ لَهُمُ الْعَذَابُ، وَ قُلْ لَهُمْ فِی اَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغًا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 388؛ فروع کافی، ج 8، ص 184]

مقصود فلان و فلان می باشند.(1)

و در تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «فَكَیْفَ اِذا اَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ اَیْدیهِمْ» فرمود: به خدا سوگند، مقصود از مصیبت خسف فاسقین [و منافقین] است نزد حوض کوثر.(2)

سوره ی نساء [4]، آیات 64 الی 68

متن:

وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذْنِ اللهِ وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّابًا رَحیمًا فَلا وَ رَبِّكَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَكِّمُوكَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیمًا وَ لَوْ اَنّا كَتَبْنا عَلَیْهِمْ اَنِ اقْتُلُوا اَنْفُسَكُمْ اَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِكُمْ ما فَعَلُوهُ اِلّا قَلیلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ اَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ لَكانَ خَیْرًا لَهُمْ وَ اَشَدَّ تَثْبیتًا وَ اِذًا َلآتَیْناهُمْ مِنْ لَدُنّا اَجْرًا عَظیمًا وَ لَهَدَیْناهُمْ صِراطًا مُسْتَقیمًا

لغات:

«فیما شجر بینهم» شَجَر الامر شَجَرًا و شُجورًا _اذا اختلط، «و شاجَرَه فی الامر» اذا نازعه،

ص: 411


1- 547.. عن عبد الله بن النجاشی، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول فی قول الله: اُولئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللَّهُ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فِی اَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغًا: «یَعْنِی وَ اللَّهِ فُلَانًا وَ فُلَانا». [همان]
2- 548.. عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: فَکَیْفَ اِذا اَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ اَیْدِیهِمْ، قال: «الخسف و الله عند الحوض بالفاسقین». [همان]

و «تشاجروا» ای تنازعوا، کتداخل الشجر بالتفافه، و اصل «الحرج» الضیق، و «ولا حرج»

یعنی و لا ضیق،و قیل:لا اثم،و قال الطبرسی:«لا یَجِدُوا فی اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا»یعنی شکًّا فی انّ ما قاله النّبی(صلی الله علیه و آله) حقّ من عند الله.

ترجمه:

ما هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر برای آن که مردم_با توفیق الهی _از او اطاعت نمایند، و اگر آنان هنگامی که به خود ستم کردند،نزد تو آمده بودندو از خدا طلب آمرزش می کردند و رسول خدا نیز برای آنان طلب آمرزش می نمود، قطعا خدا را پذیرنده ی توبه و مهربان می یافتند (64) به پروردگارت سوگند، آنان ایمان پیدا نمی کنند مگر آن که در اختلافات خود تو را حاکم قرار بدهند و از حکم تو در دلهایشان تنگی [و ناراحتی] احساس نکنند و کاملًا تسلیم تو باشند (65) و اگر ما بر آنان واجب می نمودیم که خود را بکشید و یا از خانه های خود خارج شوید، چنین دستوری را انجام نمی دادند جز اندکی از آنان، و اگر آنان به آن چه موعظه شدند عمل می کردند قطعا برای آنان بهتر می بود و در ثبات قدم ایشان موثّرتر بود (66) و در آن صورت ما از پیش خود پاداش بزرگی به آنان می دادیم (67) و قطعا آنان را به راه راست و صراط مستقیم هدایت می نمودیم. (68)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خداوند در کتاب خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) را خطاب نموده است.

پس من گفتم:

در کجای کتاب خود او را خطاب نموده است؟

ص: 412

حضرت فرمود:

در این آیه «وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّابًا رَحیمًا * فَلا وَ رَبِّكَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَكِّمُوكَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ».[یعنی جمله ی «جاؤُكَ»خطاب به امیرالمؤمنین(علیه السلام)است ونیز جمله ی«یُحَكِّمُوكَ»خطاب به اوست ]و مقصود از «فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ» آن عقد و قراردادی است که منافقین و غاصبین خلافت بین خود مقرّر نمودند که «اگر خدا، محمّد(صلی الله علیه و آله) را از دنیا ببرد، هرگز نگذارند خلافت در خانواده ی بنی هاشم بماند».

و خداوند در این آیه خطاب به امیرالمؤمنین(علیه السلام) سوگند یاد کرده که آنان ایمان نخواهند آورد جز آن که از آن عهد و قرار خود بازگردند و استغفار کنند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز برای آنان استغفار نماید و حکومت را به دست اهلش بدهند و او را حاکم بدانند و تسلیم محض او باشند ودرباطن خود نیز کراهتی نداشته باشند[و لکن چنین نخواهند کرد...].(1)

این تاویل در عدّه ای از روایات صحیحه وارد شده است و لکن اکثر مفسّرین به علّت تقیّه در تفاسیر خود نقل نکرده اند.

ص: 413


1- 549.. عَنْ زُرَارَةَ اَوْ بُرَیْدٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ: لَقَدْ خَاطَبَ اللَّهُ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فِی کِتَابِهِ قَالَ قُلْتُ فِی اَیِّ مَوْضِعٍ قَالَ فِی قَوْلِهِ وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا. فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ فِیمَا تَعَاقَدُوا عَلَیْهِ لَئِنْ اَمَاتَ اللَّهُ مُحَمَّدًا اَلَّا یَرُدُّوا هَذَا الْاَمْرَ فِی بَنِی هَاشِمٍ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْقَتْلِ اَوِ الْعَفْوِ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیما. [اصول کافی، ج 1، ص 391؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 390؛ تفسیر نور الثقلین، ذیل آیه، ج 1، ص 511؛ تاویل الایات الطاهرة، ذیل آیه، ج 1، ص 139؛ تفسیر عیّاشی، ذیل آیه]

مرحوم عیّاشی از عبد الله نجاشی نقل نموده که گوید:از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که

فرمود:به خدا سوگند مقصود از«فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ»در آیه ی«اُولئِكَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللَّهُ ما فی قُلُوبِهِمْ فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی اَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلیغًا» فلان و فلان هستند.

و نیز فرمود:

به خدا سوگند مقصود از آیه ی«وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّابًا رَحیمًا»

حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) هستند. تا این که فرمود:

به خدا سوگند مقصود از«یُحَكِّمُوكَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ»شخص علی(علیه السلام)است و مقصود از «ثُمَّ لا یَجِدُوا فی اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمّا قَضَیْتَ» خطاب به رسول خداست و مقصود از قضاوت، حکم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ولایت علی(علیه السلام) است و مقصود از «وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیمًا» تسلیم آنان نسبت به علی بن ابی طالب(علیهما السلام) است.(1)

در برخی از روایات آمده:

مقصود از این آیات، تسلیم در مقابل حکم خدا و حکم رسول اوست.

چنان که امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند اگر مردم ایمان به خدای یکتا بیاورند و نماز را برپا کنند و زکات

ص: 414


1- 550.. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ النَّجَاشِیِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ اُولئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللَّهُ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فِی اَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغًا یَعْنِی وَ اللَّهِ فُلَانًا وَ فُلَانًا وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلَّا لِیُطاعَ بِاِذْنِ اللَّهِ اِلَى قَوْلِهِ تَوَّابًا رَحِیمًا یَعْنِی وَ اللَّهِ النَّبِیَّ وَ عَلِیًّا بِمَا صَنَعُوا اَیْ لَوْ جَاءُوکَ بِهَا یَا عَلِیُ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ بِمَا صَنَعُوا وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) هُوَ وَ اللَّهِ عَلِیٌّ بِعَیْنِهِ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ عَلَى لِسَانِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ یَعْنِی بِهِ وَلَایَةَ عَلِیٍّ(علیه السلام) وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا لِعَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیهما السلام) [تفسیر برهان، ج 1، ص 391]

را بدهند و[لکن]تسلیم[امر خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله)]نباشند،مشرک خواهندبود. سپس این آیه را تلاوت نمود:«فَلا وَ رَبِّكَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَكِّمُوكَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیمًا»(1).

و در سخن دیگری فرمود:

به خدا سوگند اگر مردمی خدای یگانه را عبادت کنند و نماز را برپا بدارند، و زکات را پرداخت نمایند و به حجّ خانه ی خدا بورند و ماه رمضان را روزه بگیرند و سپس نسبت به چیزی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انجام داده راضی نباشند و یا بگویند برای چه چنین و چنان کرد؟ مشرک خواهند بود. سپس این آیه را تلاوت نمود: «فَلا وَ رَبِّكَ لایُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَكِّمُوكَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیمًا. »و فرمود: «بر شما باد به تسلیم».(2)

«وَلَوْ اَنّا كَتَبْنا عَلَیْهِمْ اَنِ اقْتُلُوا اَنْفُسَكُمْ اَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِكُمْ ما فَعَلُوهُ اِلّا قَلیلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ اَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ لَكانَ خَیْرًا لَهُمْ وَ اَشَدَّ تَثْبیتًا»

این آیه درباره ی نشانه های تسلیم و اطاعت محض از حکم خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله)

ص: 415


1- 551.. عَنْ سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ وَ اللَّهِ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ اَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ ثُمَّ لَمْ یُسَلِّمُوا لَکَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیما. [تفسیر برهان، ج 1، ص 390؛ مختصر البصائر، ج 1، ص 222؛ بصائر الدّرجات فی فضایل آل محمّد(علیهم السلام)، ج 1، ص 521]
2- 552.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَوْ اَنَّ قَوْمًا عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ وَ اَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَووُا الزَّکَاةَ وَ حَجُّوا الْبَیْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَیْءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ اَوْ صَنَعَهُ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) اَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِی صَنَعَ اَوْ وَجَدُوا ذَلِکَ فِی قُلُوبِهِمْ لَکَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» ثُمَّ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): فَعَلَیْکُمْ بِالتَّسْلِیمِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 391]

است؛ چنان که امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

اگر اهل خلاف [در مساله ی خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام)] به آن چه رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آنان را موعظه نمود گوش فرا می دادند و عمل می کردند، خیر آنان بود و سبب

تثبیت ایمان شان می گردید.

سپس فرمود:

«ثُمَّ لا یَجِدُوا فی اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیمًا».(1)

امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) می فرماید:

این آیه این چنین نازل شده است:«وَ لَوْ اَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ فی علی لَكانَ خَیْرًا لَهُمْ» یعنی اگر اهل خلاف به آن چه رسول خدا(صلی الله علیه و آله)از ناحیه ی خداوند درباره ی علی(علیه السلام) به آنان موعظه نمود عمل کرده بودند، برای آنان نیکو و سعادتبخش می بود.(2)

سوره ی نساء [4]، آیات 69 الی 70

متن:

وَ مَنْ یُطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ

وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ اُولئِكَ رَفیقًا ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللهِ وَ كَفى بِاللهِ عَلیمًا

ص: 416


1- 553..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):«وَ لَوْ اَنَّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ اَنِ اقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ»سَلِّمُوا لِلْاِمَامِ تَسْلِیما«اَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ» رِضًا لَه «ما فَعَلُوهُ اِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ» اَنَّ اَهْلَ الْخِلَاف «فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خَیْرًا لَهُمْ وَ اَشَدَّ تَثْبِیتًا» وَ فِی هَذِهِ الْآیَة: «ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ»مِنْ اَمْرِ الْوَالِی «وَ یُسَلِّمُوا» لله الطَّاعَة «تَسْلِیمًا». [فروع کافی، ج 8، ص 184]
2- 554.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: هَکَذَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ وَ لَوْ اَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ فِی عَلِیٍ لَکانَ خَیْرًا لَهُمْ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 391 و 392؛ اصول کافی، ج 1، ص 424]
لغات:

«الصدّیق» المداوم و الملازم علی التصدیق بما یوجبه الحق، او الملازم للصدق.

«الشهداء» جمع شهید وهو المقتول فی سبیل الله، و قیل: الشهادة هی الصبر علی ما امر الله به من قتال عدوّه. «الصالح» من استقامت نفسه بحسن عمله. «الرفیق» الصاحب وهو مشتقّ من الرفق فی العمل. «یهیّیء لكم من امركم مرفقًا» ای رفقًا یصلح به امرکم. «الفضل» فی اصل اللغة هو الزیادة علی المقدار الذی یستحقّ بمثل عمله.

ترجمه:

هر جمعیّتی[از مومنین]که از خدا و رسول اطاعت نمایند، در کنار پیامبران و صدّیقین و شهدا و صالحین خواهند بود که خداوند نعمت خود را به آنان ارزانی داشته است و چه نیکو رفیقانی هستند [برای آنان] (69) و این تفضّلی است از ناحیه ی خداوند و خدا کافی است که بداند [چه کسانی دارای استحقاق چنین تفضّلی هستند] (70).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

یکی از انصار نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: یا رسول الله! من طاقت فراق شما را ندارم وبسا داخل منزل خود می شوم و به یاد شما می افتم و دست از کار خود می کشم و نزد شما می آیم و از محبّتی که به شما دارم به چهره ی شما نگاه می کنم واز این رو به یاد قیامت افتادم که شما داخل بهشت خواهید شد و در بالاترین مقام بهشتی قرار می گیرید و من نمی توانم شما را ببینم ای رسول خدا؟! پس این آیه نازل شد: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ». پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن مرد را خواست و این آیه را برای او تلاوت نمود و به او بشارت داد.(1)

ص: 417


1- 555..عَنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ابنا [ابْنَیْ] عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ، عَنْ اَبِیهِمَا عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیهم السلام)،قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مِنَ الْاَنْصَارِ اِلَى النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله)،فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا اَسْتَطِیعُ فِرَاقَکَ،وَ اِنِّی لَاَدْخُلُ مَنْزِلِی فَاَذْکُرُکَ، فَاَتْرُکُ ضَیْعَتِی وَ اُقْبِلُ حَتَّى اَنْظُرَ اِلَیْکَ حُبًّا لَکَ، فَذَکَرْتُ اِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وَ اُدْخِلْتَ الْجَنَّةَ فَرُفِعْتَ فِی اَعْلَى عِلِّیِّینَ، فَکَیْفَ لِی بِکَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَنَزَلَتْ «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفِیقًا» فَدَعَا النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) الرَّجُلَ، فَقَرَاَهَا عَلَیْهِ، وَ بَشَّرَهُ بِذَلِکَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 392؛ امالی شیخ طوسی، ص621]B

ابو الصباح کنانی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

با رعایت ورع و تقوا ما را کمک دهید،چرا که اگر یکی از شما با ورع و تقوا خدا را ملاقات نماید، برای او نزد خداوند گشایشی خواهد بود و خداوند می فرماید:

«وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ».

سپس فرمود:

پیامبر(صلی الله علیه و آله) از ماست و صدّیق از ماست و شهدا و صالحین از ما هستند.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مومن دو گونه است:1.مومنی که برای خدا به شرائط ایمان خود عمل می کند،چنین مومنی هم نشین پیامبران و صدّیقین و شهدا و صالحین خواهد بود و چه نیکو رفقایی خواهد داشت، این گونه مومن در قیامت نیاز به شفاعت ندارد بلکه به او حقّ شفاعت داده می شود و سختی های دنیا و آخرت را نمی بیند.2. مومنی که اهل خطا و لغزش است و مانند ساق ذرغ باد او را از هر طرف حرکت

ص: 418


1- 556.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: اَعِینُونَا بِالْوَرَعِ فَاِنَّهُ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْکُمْ بِالْوَرَعِ کَانَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ فَرَجًا وَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفِیقًا» فَمِنَّا النَّبِیُّ وَ مِنَّا الصِّدِّیقُ وَ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 426؛ اصول کافی، ج 2، ص 78]

می دهد،چنین مومنی سختی های دنیا و آخرت را می بیند و از او شفاعت می شود و سعادتمند خواهد بود.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

بر خداوند حقّ است که ولیّ ما را هم نشین پیامبران و صدّیقین و شهدا و صالحین قرار بدهد و آنان نیکو هم نشینانی هستند.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

صدّیقون [معروف] سه نفر هستند: علی بن ابی طالب(علیهما السلام)، حبیب نجّار و مومن

آلفرعون.

و در سخن دیگری فرمود:

هر امّتی را صدّیق و فاروقی است و صدّیق و فاروق این امّت علی بن ابی طالب(علیهما السلام)است.(3)

ص: 419


1- 557.. عَنْ خَضِرِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنَانِ مُؤْمِنٌ وَفَى لِلهِ بِشُرُوطِهِ الَّتِی شَرَطَهَا عَلَیْهِ فَذَلِکَ مَعَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفِیقًا وَ ذَلِکَ مَنْ یَشْفَعُ وَ لَایُشْفَعُ لَهُ وَ ذَلِکَ مِمَّنْ لَاتُصِیبُهُ اَهْوَالُ الدُّنْیَا وَ لَااَهْوَالُ الْآخِرَةِ وَ مُؤْمِنٌ زَلَّتْ بِهِ قَدَمٌ فَذَلِکَ کَخَامَةِ الزَّرْعِ کَیْفَمَا کَفَاَتْهُ الرِّیحُ انْکَفَاَ وَ ذَلِکَ مِمَّنْ تُصِیبُهُ اَهْوَالُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ یُشْفَعُ لَهُ وَ هُوَ عَلَى خَیْرٍ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 426؛ اصول کافی، ج 2، ص 248]
2- 558.. عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: حَقٌّ عَلَى اللَّهِ اَنْ یَجْعَلَ وَلِیَّنَا رَفِیقًا لِلنَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفِیقا. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 426]
3- 559..قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)الصِّدِّیقُونَ ثَلَاثَةٌ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَ حَبِیبٌ النَّجَّارُ وَ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْن. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِکُلِّ اُمَّةٍ صِدِّیقٌ وَ فَارُوقٌ وَ صِدِّیقُ هَذِهِ الْاُمَّةِ وَ فَارُوقُهَا عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ(علیهما السلام). [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 427؛ خصال، ج 1، ص 184؛ عیون، ج 2، ص 13]

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

ای ابا محمّد! خداوند شما را در کتاب خود یاد نموده است و می فرماید: «فَاُولئِكَ مَعَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ»و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دراین آیه مصداق نبیّین است و ما صدّیقون و شهدا هستیم و شما صالحین و شایستگانید، پس شما خود را به صلاح آراسته کنید همان گونه که خدا شما را صالحین نامیده است.(1)

مولف گوید:

روایات فراوانی در ذیل این آیه نقل شده است و ما خلاصه ی همه ی آن ها را نقل نمودیم.

سوره ی نساء [4]، آیات 71 الی 74

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ اَوِ انْفِرُوا جَمیعًا وَ اِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ لَیُبَطِّئَنَّ فَاِنْ اَصابَتْكُمْ مُصیبَةٌ قالَ قَدْ اَنْعَمَ اللهُ عَلَیَّ اِذْ لَمْ اَكُنْ مَعَهُمْ شَهیدًا وَ لَئِنْ اَصابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللهِ لَیَقُولَنَّ كَاَنْ لَمْ تَكُنْ بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَهُ مَوَدَّةٌ یا لَیْتَنی كُنْتُ مَعَهُمْ فَاَفُوزَ فَوْزًا عَظیمًا فَلْیُقاتِلْ فی سَبیلِ اللهِ الَّذینَ یَشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِاْلآخِرَةِ وَ مَنْ یُقاتِلْ فی سَبیلِ اللهِ فَیُقْتَلْ اَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتیهِ اَجْرًا عَظیمًا

ص: 420


1- 560.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ اَبِیهِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ اَبُو بَصِیرٍ...فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّه:... یَا اَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُن اُولئِکَ رَفِیقًا فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)فِی الْآیَةِ النَّبِیُّونَ وَ نَحْنُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ اَنْتُمُ الصَّالِحُونَ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ کَمَا سَمَّاکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 393]
لغات:

«تبطئه»به معنای تاخیر انداختن چیزی و طول دادن مدّت عمل است، و «ابطاء»نیز به همین معناست. «شریت» به معنای فروختن است و «اشتریت» به معنای خریدن است؛ و «یَشْرون» به معنای یبیعون است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید، سلاح خود را برگیرید و گروه گروه و یا همگی روانه میدان

رزم شوید(71)البتّه برخی از شما کندی می کند و اگر در جنگ آسیبی به شما برسدمی گوید خدا بر من انعام نمود که در جنگ شرکت نکردم (72) و اگر غنیمتی به شما برسد، گویی بین شما و او رابطه دوستی نبوده و می گوید: ای کاش من نیز با آنان بودم، و به رستگاری [و نوای] بزرگی می رسیدم (73) باید کسانی که دنیا را به آخرت فروخته اند در راه خدا جهاد و قتال نمایند، و هر کس در راه خدا جنگ کند و کشته شود و یا غالب و پیروز گردد، زود است که ما پاداش بزرگی به او بدهیم (74).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم طبرسی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

اسلحه را حِذر می گویند به خاطر این که آلت حَذَر و پرهیز از دشمن است.

و در تفسیر «فَانْفِرُوا ثُباتٍ اَوِ انْفِرُوا جَمیعًا» فرمود: ثُبات مربوط به سرایا و گروه هاست و جمیع مربوط به لشکرهای بزرگ است.(1)

ص: 421


1- 561.. فی مجمع البیان قوله: خذوا حذرکم قیل فیه قولان الى قوله و الثانی ان معناه خذوا اسلحتکم سمى الاسلحة حذرا لانها الآلة التی بها یتقى الحذروهو المروی عن ابى جعفر(علیه السلام).قال: و روی عن ابی جعفر(علیه السلام) : ان المراد بالثبات: السرایا، و بالجمیع: العسکر.[تفسیر برهان، از مجمع البیان]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خطاب به مومنین در آیه ی«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا... فَاَفُوزَ فَوْزًا عَظیمًا»صوری است و مخاطبین مومنین نیستند.

سپس فرمود:

اگر جمله ی«قَدْ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ اِذْ لَمْ اَكُنْ مع رسول الله»را اهل آسمان ها و اهل زمین بگویند، مشرک خواهند بود.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

بالای هر نیکی، نیکی هست تا هنگامی که مومن در راه خدا کشته شود و چون در راه خدا کشته شود، بعد از آن نیکی و برّی تصوّر نمی شود.(2)

و فرمود:

کسی که در راه خدا کشته شود، خداوند گناهان او را به او نشان نمی دهد.(3)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند برای شهید هفت خصلت قرار داده است: 1. اوّلین قطره ی خون او که روی زمین می ریزد همه ی گناهانش بخشوده می گردد. 2. هنگام شهادت، سر او

ص: 422


1- 562.. عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قال: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» فَسَمَّاهُمْ مُؤْمِنِینَ وَ لَیْسُوا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ وَ لَاکَرَامَةَ. قَالَ: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ اَوِ انْفِرُوا جَمِیعًا»اِلَى قَوْلِهِ: «فَاَفُوزَ فَوْزًا عَظِیمًا» وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ السَّمَاءِ وَ الْاَرْضِ قَالُوا قَدْ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ اِذْ لَمْ اَکُنْ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَکَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ وَ اِذَا اَصَابَهُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ قَالَ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَاُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّه. [تفسیر برهان، ج 1، ص 393]
2- 563.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): فَوْقَ کُلِّ [ذِی] بِرٍّ بَرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَاِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ وَ اِنَّ فَوْقَ کُلِّ عُقُوقٍ عُقُوقًا حَتَّى یَقْتُلَ الرَّجُلُ اَحَدَ وَالِدَیْهِ فَاِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَلَیْسَ فَوْقَهُ عُقُوقٌ. [اصول کافی، ج 2، ص 384]
3- 564.. همان.

در دامن همسرش حور العین خواهد بود، و دو نفر از حور العین غبار از صورت اوپاک می کنند و به او می گویند: خوش آمدی و او نیز به آنان چنین می گوید.

3. لباس بهشتی به او می پوشانند. 4. بوی بسیار خوشی از او ساطع می شودو خزّان بهشتی به سرعت می آیندو از بوی او می گیرند. 5. در حال شهادت منزل خود را در بهشت می بیند. 6. به روح او گفته می شود: با سرعت به هر کجای بهشت می خواهی داخل شود. 7. شهید هنگام شهادت به وجه الله نظر می نماید و آن سبب راحتی هر پیامبر و شهیدی خواهد بود.(1)

سوره ی نساء [4]، آیات 75 الی 76

متن:

وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ اَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصیرًا الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ كَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطّاغُوتِ فَقاتِلُوا اَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ اِنَّ كَیْدَ الشَّیْطانِ كانَ ضَعیفًا

ص: 423


1- 565.. قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): لِلشَّهِیدِ سَبْعُ خِصَالٍ مِنَ اللَّهِ: اَوَّلُ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِهِ مَغْفُورٌ لَهُ کُلُّ ذَنْبٍ وَ الثَّانِیَةُ یَقَعُ رَاْسُهُ فِی حَجْرِ زَوْجَتَیْهِ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ وَ تَمْسَحَانِ الْغُبَارَ عَنْ وَجْهِهِ تَقُولَانِ مَرْحَبًا بِکَ وَ یَقُولُ هُوَ مِثْلَ ذَلِکَ لَهُمَا وَ الثَّالِثَةُ یُکْسَى مِنْ کِسْوَةِ الْجَنَّةِ وَ الرَّابِعَةُ یَبْتَدِرُهُ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ بِکُلِّ رِیحٍ طَیِّبَةٍ اَیُّهُمْ یَاْخُذُهُ مَعَهُ وَ الْخَامِسَةُ اَنْ یُرَى مَنْزِلَتَهُ وَ السَّادِسَةُ یُقَالُ لِرُوحِهِ اسْرَحْ فِی الْجَنَّةِ حَیْثُ شِئْتَ وَ السَّابِعَةُ اَنْ یَنْظُرَ فِی وَجْهِ اللَّهِ وَ اِنَّهَا لَرَاحَةٌ لِکُلِّ نَبِیٍّ وَ شَهِیدٍ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 371؛ تهذیب: ج 6، ص 122]
لغات:

«وِلْدان»جمع وَلَد است مانند خَرَب و خربان.«قریة»به محلی گویند که اهل آن ظالم و گنه کار باشندو اگر صالح باشند به آن محل بلد و شهر گویند چنان که خداوند دراین آیات میفرماید: یَقُولُونَ رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ اَهْلُها و نیز میفرماید: وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ اَقْصَى الْمَدینَةِ و می فرماید: وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكات».معنای طاغوت گذشت. «كید» به معنای سعی در فساد همراه با حیله است.

ترجمه:

چرا شما در راه خدا و[نجات]مردان و زنان و کودکان ناتوان که [از بیپچارگی] می گویند: «خدایا ما را از این قریه و شهری که اهلش ظالمند خارج کن»نمی جنگید،و [نیز آنان ازبیچارگی] می گویند: خدایا برای ما از ناحیه ی خود سرپرست و یاوری قرار داده (75) آنان که ایمان آورده اند در راه خدا می جنگند و آنان که کافر شده اند در راه طاغوت می جنگند پس شما با یاران شیطان بجنگید [و بدانید] که کید و نیرنگ شیطان ضعیف است. (76)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

این آیه مذمّت و نکوهش از کسانی است که از مسلمانان بی پناه مکّه در صدر اسلام حمایت نکردند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از رحلت خدیجه(علیها السلام) و ابوطالب(علیه السلام) از دنیا، ناچار به هجرت به مدینه گردید.(1)

ص: 424


1- 566.. تفسیر قمّی.

حضرت سجّاد(علیه السلام) می فرماید:

حضرت خدیجه(علیها السلام) یک سال قبل از هجرت از دنیا رفت و حضرت ابوطالب(علیه السلام)یک سال پس از خدیجه از دنیا رفت و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خدیجه و ابوطالب(علیهما السلام) را از دست داد، بسیار غمگین شد و بر جان خود از کفّار قریش هراس پیدا کرد از این رو به جبرییل شکایت نمود و خداوند به او وحی نمود: ای محمّد! باید از این قریه[مکّه]که اهل آن به تو ستم می کنند به مدینه هجرت نمایی چرا که امروزدر مکّه برای تو حامی و یاوری نیست و[چون به مدینه هجرت می کنی]باید با مشرکین به جنگ برخیزی از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به طرف مدینه هجرت نمود.(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مستضعفین _از مردان و زنان و فرزندان_که می گویند:«رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ اَهْلُها...» ما هستیم.(2)

علی بن ابراهیم قمی; گوید:

مقصود از «الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ» مومنین از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله)هستند و مقصود از«وَ الَّذینَ كَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطّاغُوتِ»مشرکین مکّه هستند که برای حمایت از بت هایشان با مسلمانان می جنگیدند.(3)

ص: 425


1- 567.. عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) قَالَ: کَانَتْ خَدِیجَةُ مَاتَتْ قَبْلَ الْهِجْرَةِ بِسَنَةٍ وَ مَاتَ اَبُو طَالِبٍ بَعْدَ مَوْتِ خَدِیجَةَ بِسَنَةٍ فَلَمَّا فَقَدَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ9 شَنَاَ الْمُقَامَ بِمَکَّةَ وَ دَخَلَهُ حُزْنٌ شَدِیدٌ وَ اَشْفَقَ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ کُفَّارِ قُرَیْشٍ فَشَکَا اِلَى جَبْرَئِیلَ ذَلِکَ فَاَوْحَى اللَّهُ اِلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ اخْرُجْ مِنَ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ اَهْلُها وَ هَاجِرْ اِلَى الْمَدِینَةِ فَلَیْسَ لَکَ الْیَوْمَ بِمَکَّةَ نَاصِرٌ وَ انْصِبْ لِلْمُشْرِکِینَ حَرْبًا فَعِنْدَ ذَلِکَ تَوَجَّهَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اِلَى الْمَدِینَة. [تفسیر برهان، ج 1، ص 394]
2- 568.. عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: «الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ اَهْلُها» الى نَصِیرًا، قال: «نحن اولئک» [همان]
3- 569.. تفسیر برهان، ج 1، ص 394.

سوره ی نساء [4]، آیات 77 الی 79

متن:

اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذینَ قیلَ لَهُمْ كُفُّوا اَیْدِیَكُمْ وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمّا كُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ اِذا فَریقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْیَةِ اللهِ اَوْ اَشَدَّ خَشْیَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا اَخَّرْتَنا اِلى اَجَلٍ قَریبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ وَ اْلآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لاتُظْلَمُونَ فَتیلًا اَیْنَما تَكُونُوا یُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ وَ اِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللهِ وَ اِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلُّ مِنْ عِنْدِ اللهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَكادُونَ یَفْقَهُونَ حَدیثًا ما اَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَ ما اَصابَكَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ اَرْسَلْناكَ لِلنّاسِ رَسُولًا وَ كَفى بِاللهِ شَهیدًا

لغات:

«بروج» جمع برج است و اصل لغت به معنای ظهور است چنان که گفته می شود:«تبرّجت المراة» اذا اظهرت محاسنها. «مُشَیَّدة» بنای زیبا و بلند را گویند، و «شاد بناءه»اذا رفعه، و «اشاد بذكره» یعنی رفع ذکره. «فقه» به معنای فهم است، و فَقَه الرجل یعنی فَهِم، و اسم مصدر آن فقیه است، و در اصطلاح متداول، فقیه به کسی گفته می شود که عالم به علوم دین باشد، و «تفقّه» به معنای تعلم فقه است.

ترجمه:

آیا ندیدی کسانی را که [در مکّه] به آنان گفته شد: دست از جنگ بازدارید و نماز بخوانید و زکات بدهید [و گلایه می کردند] و چون [در مدینه] جنگ بر آنان واجب

ص: 426

شد، ناگهان گروهی از آنان از مردم [یعنی مشرکین مکّه] ترسیدند مانند ترسیدن از خدا و یا سخت تر از آن و گفتند: خدایا برای چه [اکنون] قتال و جنگ را بر ما واجب نمودی؟ چرا ما را تا مدّت کوتاهی مهلت ندادی؟ بگو: بهره ی دنیا اندک است و برای اهل تقوا آخرت بهتر است و در آخرت به اندازه ی نخ وسط هسته ی خرما به آنان ظلم نخواهد شد (77) هر کجا باشید مرگ شما را در می یابد گر چه در برج های استوار [خود را پنهان کرده] باشید [اینان مردمی هستند که]اگر پیش آمد نیکی برای آنان رخ دهد می گویند: این از ناحیه ی خداست و اگر پیش آمد بدی رخ دهد می گویند:از ناحیه ی تو است به آنان بگو:همه از جانب خداست. آیا این مردم را چه شده است که نمی خواهند سخن حقّی را بفهمند؟! (78) [ای انسان] هر چه از خوبی ها به تو می رسد از ناحیه ی خداست و هر چه از بدی ها به تو می رسد از ناحیه ی توست [ای رسول من!] ما تو را پیامبری برای این مردم فرستادیم و خدا کافی است که شاهد بر تو و آنان باشد. (79)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

علی بن ابراهیم قمّی; گوید:

این آیات قبل از هجرت در مکّه نازل شد و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله)به مدینه هجرت نمود و قتال و جهاد واجب شد آیه ی «كُفُّوا اَیْدِیَكُمْ وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ...»نسخ گردید، از این رو اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به هراس افتادند و این آیه نازل شد: «اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذینَ قیلَ لَهُمْ [بمكة] كُفُّوا اَیْدِیَكُمْ وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ» چرا که آنان در مکّه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اجازه می خواستند که با مشرکین قتال کنند و خداوند به آنان فرمود: «كُفُّوا اَیْدِیَكُمْ وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» و چون در مدینه خداوند قتال و جهاد را بر آنان واجب نمود، گفتند: «رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ

ص: 427

عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا اَخَّرْتَنا اِلى اَجَلٍ قَریبٍ» و خداوند در پاسخ آنان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ وَ اْلآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى».(1)

آیات فوق در روایات با صلح امام حسن و قتال امام حسین(علیهما السلام) نیز تطبیق شده است.

محمّد بن مسلم می گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند، آیه ی «اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذینَ قیلَ لَهُمْ كُفُّوا اَیْدِیَكُمْ وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» درباره ی اطاعت از امام [حسن(علیه السلام)]نازل شد و چون در زمان امام حسین(علیه السلام) قتال و جنگ [و حمایت از آن حضرت] واجب گردید مردم گفتند:«رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا اَخَّرْتَنا اِلى اَجَلٍ قَریبٍ» و مقصود آنان تاخیر جنگ تا زمان قیام حضرت مهدی(علیه السلام) بود [که شکستی در آن وجود ندارد.].(2)

امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید:

آیه ی«كُفُّوا اَیْدِیَكُمْ وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ»درباره ی حسن بن علی(علیهما السلام)نازل شد و خداوند او را امر به صبر و ترک جنگ نمود و آیه ی «فَلَمّا كُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ» درباره ی حسین بن علی(علیهما السلام) نازل شد و خداوند بر او و بر همه ی اهل زمین واجب نمود که در کنار امام خود با دشمن او قتال نمایند.(3)

ص: 428


1- 570.. تفسیر برهان، ج 1، ص 395.
2- 571.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: وَ اللَّهِ، لَلَّذِی صَنَعَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ(علیه السلام) کَانَ خَیْرًا لِهَذِهِ الْاُمَّةِ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَ اللَّهِ لَقَدْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ«اَ لَمْ تَرَ اِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا اَیْدِیَکُمْ وَ اَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ»اِنَّمَا هِیَ طَاعَةُ الْاِمَامِ وَ طَلَبُوا الْقِتَالَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ مَعَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام)قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا اَخَّرْتَنا اِلى اَجَلٍ قَرِیبٍ ... نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ اَرَادُوا تَاْخِیرَ ذَلِکَ اِلَى الْقَائِمِ(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 1، ص 394؛ فروع کافی، ج 8، ص 330]
3- 572.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ: «کُفُّوا اَیْدِیَکُمْ وَ اَقِیمُوا الصَّلاةَ» قَالَ نَزَلَتْ فِی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ(علیه السلام) اَمَرَهُ اللَّهُ بِالْکَفِّ قَالَ قُلْتُ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ قَالَ نَزَلَتْ فِی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى اَهْلِ الْاَرْضِ اَنْ یُقَاتِلُوا مَعَه. [تفسیر برهان، ج 1، ص 395]B

و در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر آیه ی فوق فرمود:یعنی کفّوا السنتکم _ زبان های خود را حفظ کنید.(1)

سپس فرمود:

معنای آیه این است که: «آیا راضی نمی شوید نماز را اقامه کنید وزکات را پرداخت

نمایید و از قتال خودداری نمایید و سخن نگویید و داخل بهشت شوید؟!»(2)

و از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت نیز به اصحاب خود فرمود:

به خدا سوگند این آیه [یعنی آیه ی «كُفُّوا اَیْدِیَكُمْ وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ»] مربوط به شما نیز می باشد.(3)

«وَ اِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ»امام کاظم(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

خداوند می فرماید: ای فرزند آدم، خواستن تو و گفتن تو با خواست من است و تو با قدرت من واجبات من را انجام می دهی و با نعمت من توان صبر بر مصائب

ص: 429


1- 573.. عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «اَ لَمْ تَرَ اِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا اَیْدِیَکُمْ» قَالَ یَعْنِی کُفُّوا اَلْسِنَتَکُمْ. [اصول کافی، ج 2، ص 114]
2- 574.. عَنْ مَالِکٍ الْجُهَنِیِّ قَالَ: قَالَ لِی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَا مَالِکُ اَ مَا تَرْضَوْنَ اَنْ تُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَ تُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَ تَکُفُّوا وَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ [فروع کافی، ج 8، ص 146]
3- 575..عَنِ الْفُضَیْلِ قَالَ:دَخَلْتُ مَعَ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُتَّکِئٌ عَلَیَّ فَنَظَرَ اِلَى النَّاسِ وَ نَحْنُ عَلَى بَابِ بَنِی شَیْبَةَ فَقَال:... یَا فُضَیْلُ اَ مَا تَرْضَوْنَ اَنْ تُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَ تُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَ تَکُفُّوا اَلْسِنَتَکُمْ وَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ ثُمَّ قَرَاَ: «اَ لَمْ تَرَ اِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا اَیْدِیَکُمْ وَ اَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ»اَنْتُمْ وَ اللَّهِ اَهْلُ هَذِهِ الْآیَةِ.همان حدیث فضیل است احتمالا[تفسیر صافی، ج 1، ص 372؛ فروع کافی، ج 8، ص 289]

را پیدا می کنی و آن چه از خوبی به تو برسد از ناحیه ی خداست و آن چه از بدی به تو برسد از ناحیه ی توست و من به حسنات تو سزاوارتر از تو هستم و تو سزاوارتر به گناهان خود هستی چرا که مردم حقّ مواخذه ی از من را ندارند و لکن من حقّ مواخذه ی آنان را دارم.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) نیز گوید:

خداوند به بنده ی خود می فرماید:تو،به گناهانت سزاوارتر از من هستی چرا که تو گناهان را با همان نیرویی که من در تو قرار دادم انجام می دهی.(2)

مولف گوید:

بین آیه ی«وَ اِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلُّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» و آیه ی بعد از آن که می فرماید: «ما اَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما اَصابَكَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ» تنافی وجود ندارد، چرا که آیه ی اوّل مربوط به مقدّرات الهی مانند صحّت و سلامت و امنیت و وسعت رزق و خوف و بیماری و گرسنگی و سختی و امثال این هاست و همه ی این ها از ناحیه ی خداوند است و خداوند بندگان خود را به وسیله ی آن ها می آزماید و برای هر کدام از

ص: 430


1- 576.. عَنْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: ابْنَ آدَمَ بِمَشِیَّتِی کُنْتَ اَنْتَ الَّذِی تَشَاءُ وَ تَقُولُ وَ بِقُوَّتِی اَدَّیْتَ اِلَیَّ فَرَائِضِی وَ بِنِعْمَتِی قَوِیتَ عَلَى مَعْصِیَتِی مَا اَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا اَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ ذَاکَ اَنِّی اَوْلَى بِحَسَنَاتِکَ مِنْکَ وَ اَنْتَ اَوْلَى بِسَیِّئَاتِکَ مِنِّی وَ ذَاکَ اَنِّی لَااُسْاَلُ عَمَّا اَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُون. [تفسیر برهان، ج 1، ص 395]
2- 577.. وَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُ فَقُلْتُ: اللَّهُ فَوَّضَ الْاَمْرَ اِلَى عِبَادِهِ؟ قَالَ: اللَّهُ اَعَزُّ مِنْ ذَلِکَ. قُلْتُ: فَاَجْبَرَهُمْ عَلَى الْمَعَاصِی؟ قَالَ: اللَّهُ اَعْدَلُ وَ اَحْکَمُ مِنْ ذَلِکَ. ثُمَّ قَالَ: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: یَا ابْنَ آدَمَ اَنَا اَوْلَى بِحَسَنَاتِکَ مِنْکَ وَ اَنْتَ اَوْلَى بِسَیِّئَاتِکَ مِنِّی، عَمِلْتَ الْمَعَاصِیَ بِقُوَّتِیَ الَّتِی جَعَلْتُهَا فِیکَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 395]

آنان تقدیری مطابق مصلحت و آن چه اقتضای عمل اوست انجام می دهد؛و آیه ی دوم مربوط به اعمال بندگان خدا مانند واجبات و محرّمات و اعمال خیرو شرّی است که در انجام و ترک آن ها آثاری در دنیا و آخرت خواهد بود و به عمل مکلف باز می گردد و هر دو معنا در روایات معصومین: آمده است و آنان فرموده اند:

حسنات در کتاب خدا دو صورت دارد:

یکی مربوط به مقدّرات الهی است مانند صحّت و بیماری و امنیّت و وسعت روزی و خداوند آن ها را حسنات نامیده است و دیگری مربوط به اعمال نیک و پاداش آن هاست چنان که خداوند می فرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها».(1)

و سیّئات نیز در کتاب خدا دو صورت دارد:

برخی مربوط به مقدّرات الهی است مانند گرسنگی و سختی و ترس و مصیبت و این ها از ناحیه ی خداوند است گر چه به اعتباری معلول اعمال و اخلاق مکلف نیز می باشد؛ و برخی مربوط به اعمال اختیاری مردم است چنان که خداوند می فرماید: «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ» یا می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ اَساءَ فَعَلَیْها».(2)

بنابراین هیچ گونه تنافی واختلافی بین آیات فوق نیست.

سوره ی نساء [4]، آیات 80 الی 83

متن:

مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللهَ وَ مَنْ تَوَلّى فَما اَرْسَلْناكَ عَلَیْهِمْ حَفیظًا وَ یَقُولُونَ طاعَةٌ فَاِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَیَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَیْرَ الَّذی تَقُولُ وَ اللهُ یَكْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ فَاَعْرِضْ

ص: 431


1- 578.. همان.
2- 579.. همان.

عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ وَ كَفى بِاللهِ وَكیلًا اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافًا كَثیرًا وَ اِذا جاءَهُمْ اَمْرٌ مِنَ اْلاَمْنِ اَوِ الْخَوْفِ اَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ اِلَى الرَّسُولِ وَ اِلى اُولِی اْلاَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَیْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ اِلّا قَلیلًا

لغات:

«تبییت» به معنای تدبیر در شب است، و «بیات و تبییت» شبانه به دشمن حمله کردن است. و «وكیل» کسی را گویند که قائم به تدبیر عمل خود باشد. «تدبّر» به معنای توجّه به عاقبت امور است،و«تدابر»جدا شدن از هم دیگر و پشت کردن به هم دیگر است،و «دبّر القوم دبارًا»یعنی هلکوا لانّهم یذهبون فی جهة الادبار، و فرق بین تدبّر و تفکّر این است که تدبّر، توجّه به عاقبت امور است و تفکّر توجّه به دلایل امور است. و «اختلاف» به معنای جدایی و پشت به هم دیگر کردن است. و «اذاعة» در اصل لغت به معنای تفریق بین مومنین و افشای اسرار است، و اذاعة و اشاعة و افشاء و اعلان و اظهار نظایرند، و ضدّ آن ها اسرار و اخفا و کتمان است. و اصل معنای «استنباط» استخراج است.

ترجمه:

هر کس از رسول [خدا] اطاعت کند از خدا اطاعت نموده و هر کس [از فرمان او] روی گرداند ما تو را برای حفظ او نفرستادیم (80) آنان [به تو] می گویند: ما فرمانبرداریم و چون از نزد تو خارج می شوند جمعی از آنان شبانگاه به غیر آن چه تو گفته ای تدبیر می کنند و خداوند تدبیر شبانه آنان را ثبت می کند، پس تو از آنان روی برتاب و بر خدا توکّل کن و خدا برای کمک به تو کافیست (81) آیا آنان در [معانی]

ص: 432

قرآن نمی اندیشند [که] اگر از جانب غیر خدا می بود قطعا در آن اختلاف فراوانی می یافتند؟! (82) و چون خبری [سرّی] حاکی از ایمنی و یا خطر به آنان می رسد آن را منتشر می سازند و اگر آن را [فقط] به پیامبر و اولیای امر خود ارجاع می نمودند قطعا اولیای امور به اسرار آن پی می بردند [و برای آنان بیان می کردند]؛ و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود شما از شیطان پیروی می کردید، جز اندکی. (83)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

زراره می گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مرتبه عالی [دیانت] و کلید رسیدن به حقایق و باب هر خیری و خشنودی خداوند، معرفت و اطاعت از امام [معصوم:] است، چرا که خداوند می فرماید:

«مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلّى فَما اَرْسَلْناكَ عَلَیْهِمْ حَفیظًا».

سپس فرمود:

آگاه باشید که اگر مردی شب را به عبادت و روز را به روزه به سر ببرد و همه ی مال خود را در راه خدا صدقه بدهد و همه ساله به حجّ برود و معرفت به ولیّ خدا نداشته باشد تا از او پیروی کند، حقّی بر خدا پیدا نمی کند و از اهل ایمان نخواهد بود.

سپس فرمود:

اما اهل معرفت به امام، اگر نیکوکار باشند، خداوند آنان را با فضل خود داخل بهشت خواهد نمود.(1)

ص: 433


1- 580.. عن زرارة، عن ابی جعفر (علیه السلام)، قال: ذِرْوَةُ الْاَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْاَشْیَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ الطَّاعَةُ لِلْاِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما اَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا». اَمَا لَوْ اَنَّ رَجُلًا قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَةَ وَلِیِّ اللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ اَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ اِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِهِ وَ لَاکَانَ مِنْ اَهْلِ الْاِیمَانِ ثُمَّ قَالَ اُولَئِکَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ یُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 396؛ اصول کافی، ج 2، ص 19]B

ابو اسحاق نحوی گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

خداوند پیامبر خود را بر محبّت خویش تادیب نمود و به او فرمود:«اِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم»، سپس امر امّت را به او تفویض کرد و به مردم فرمود: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» و نیز فرمود: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّه» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)امر [ولایت] را به علی(علیه السلام) و ائمّه بعد از او واگذارد و شما ولایت آنان را پذیرفتید و دیگران انکار کردند.

سپس فرمود:

به خدا سوگند ما شما را به خاطر این که ما را پذیرفته اید و به خاطر این که اگر ما سخن بگوییم شما نیز سخن می گویید و اگر خاموش باشیم شما نیز خاموش می شوید، دوست می داریم و ما واسطه ی بین شما و خداوند هستیم.

تا این که فرمود:

به خدا سوگند، خداوند برای احدی از مخالفین شما خیری قرار نداده است.(1)

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از آیه ی «اِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضى مِنَ الْقَوْلِ» فلان و فلان و ابوعبیده ی جرّاح

ص: 434


1- 581.. عَنْ اَبِی اِسْحَاقَ النَّحْوِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ: اِنَّ اللَّهَ اَدَّبَ نَبِیَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ: «اِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» قَالَ: ثُمَّ فَوَّضَ اِلَیْهِ الْاَمْرَ فَقَالَ: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» وَ قَالَ: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ» وَ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَوَّضَ اِلَى عَلِیٍّ(علیه السلام) وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّکُمْ اَنْ تَقُولُوا اِذَا قُلْنَا وَ اَنْ تَصْمُتُوا اِذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا جَعَلَ لِاَحَدٍ مِنْ خَیْرٍ فِی خِلَافِ اَمْرِنَا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 396؛ اصول الستة عشر، ج 1، ص 171]

است؛(1) و خداوند به پیامبر خود درباره ی آنان می فرماید: «فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكیلًا».

«وَ اِذا جاءَهُمْ اَمْرٌ مِنَ اْلاَمْنِ اَوِ الْخَوْفِ اَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ اِلَى الرَّسُولِ وَ اِلى اُولِی اْلاَمْرِ مِنْهُمْ

لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ»

محمّد بن عجلان گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

خداوند اقوامی را نسبت به افشا نمودن اسرار ملامت نموده و می فرماید: «وَ اِذا جاءَهُمْ اَمْرٌ مِنَ اْلاَمْنِ اَوِ الْخَوْفِ اَذاعُوا بِهِ» پس شما از افشای اسرار دیگران پرهیز نمایید.(2)

در کتاب کافی و تفسیر عیّاشی از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که فرمودند:

خداوند مردم رادر آیه ی«وَ لَوْ رَدُّوهُ اِلَى الرَّسُولِ وَ اِلى اُولِی اْلاَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» ارجاع به اولی الامر نموده و اطاعت آنان را واجب دانسته است و آنان ائمّه[ی اهلالبیت(علیهم السلام)] هستند.(3)

ص: 435


1- 582.. عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى:«اِذْ یُبَیِّتُونَ ما لایَرْضى مِنَ الْقَوْلِ»قَالَ:یَعْنِی فُلَانًا وَ فُلَانًا وَ اَبَا عُبَیْدَةَ بْنَ الْجَرَّاحِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 396؛ فروع کافی، ج 8، ص 334]
2- 583.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَیَّرَ اَقْوَامًا بِالْاِذَاعَةِ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ اِذا جاءَهُمْ اَمْرٌ مِنَ الْاَمْنِ اَوِ الْخَوْفِ اَذاعُوا بِهِ» فَاِیَّاکُمْ وَ الْاِذَاعَةَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 396؛ اصول کافی، ج 2، ص 369؛ محاسن برقی، ج 1، ص 256]
3- 584.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ»وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لَوْ رَدُّوهُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَى الرَّسُولِ وَ اِلى اُولِی الْاَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» فَرَدَّ الْاَمْرَ اَمْرَ النَّاسِ اِلَى اُولِی الْاَمْرِ مِنْهُمُ الَّذِینَ اَمَرَ بِطَاعَتِهِمْ وَ بِالرَّدِّ اِلَیْهِم. [تفسیر برهان، ج 1، ص 397]

امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه ی «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ اِلّا قَلیلًا» فرمود:

مقصود از «فَضْلُ اللَّهِ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و مقصود از «وَ رَحْمَتُهُ» ولایت ائمّه(علیهم السلام) است.(1)

امام کاظم(علیه السلام) نیز فرمود:

«فَضْلُ اللَّهِ» پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است و «وَ رَحْمَتُهُ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(2)

سوره ی نساء [4]، آیات 84 الی 85

متن:

فَقاتِلْ فی سَبیلِ اللهِ لا تُكَلَّفُ اِلّا نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَسَى اللهُ اَنْ یَكُفَّ بَاْسَ الَّذینَ كَفَرُوا وَ اللهُ اَشَدُّ بَاْسًا وَ اَشَدُّ تَنْكیلًا مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَكُنْ لَهُ نَصیبٌ مِنْها وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئَةً یَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها وَ كانَ اللهُ عَلى كُلِّ شَیْءٍ مُقیتًا

لغات:

«نَكل»به معنای قید است، و نَکَّل به ونَدَّد به و شَرَّد به نظایرند و اصل نکول به معنای امتناع معلول از خوف است، و نکول از یمین، خودداری از قسم خوردن به خاطر ترس از عقوبت است، و «شفاعت» از شفع ضدّ وتر است و شفیع کسی است

ص: 436


1- 585.. عَنْ زُرَارَةَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ حُمْرَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالا: «لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ» قَالا: فَضْلُ اللَّهِ رَسُولُهُ وَ رَحْمَتُهُ وَلَایَةُ الْاَئِمَّةِ(علیهم السلام).
2- 586.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَیْلٍ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ» قَالَ: الْفَضْلُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ رَحْمَتُهُ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 1، ص 398]

که برای نجات مجرم وساطت می کند، و شفیع در مِلک نیز کسی است که سهم شریک را به ملک خود می افزاید،و در کیفیّت شفاعت پیامبر در قیامت اختلاف است و اکثر امّت گویند:آن حضرت برای گنه کاران امّت خود که دارای اعتقاد صحیح هستند شفاعت می نماید، و «كِفل» به معنای نصیب است، و کِفل نیز به معنای مثل است و «كفالت نفس و مال» به این معناست.

ترجمه:

[ای رسول من!] در راه خدا پیکار کن؛ تو تنها تکلیف خویش را داری، و مومنین را به جهاد و مبارزه دعوت کن، امید است خداوند شرّ کافران را [از تو] برطرف نماید و [بدان که] انتقام و کیفر خدا سخت تر [از دشمنان] خواهد بود (84) هر کس شفاعت نیکی کند بهره و نصیبی برای او خواهد بود و هر کس شفاعت ناپسندی کند برای او نیز سهمی خواهد بود و خداوند همواره بر هر چیزی تواناست. (85)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند رسول خود(صلی الله علیه و آله) را تکلیفی نمود که احدی از خلق خود را این چنین تکلیف ننمود، خداوند او را تکلیف نمود که به تنهایی در مقابل همه ی دشمنان خود قیام کند، گر چه نیروی رزمنده ای برای او نباشد و چنین تکلیفی را خداوند به کسی قبل از او و بعد از او نکرده و نخواهد کرد.

سپس امام صادق(علیه السلام) این آیه را تلاوت نمود: «فَقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ اِلّا نَفْسَكَ»و فرمود:

خداوند آن چه برای خود قرار داده بود برای او نیز قرار داد مانند این که برای خود

ص: 437

فرمود:«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها»وبرای او نیز فرمود:[«من صلّی علیه صلی الله علیه عشر صلوات]و برای صلوات بر رسول خود(صلی الله علیه و آله) ده حسنه قرار داد.(1)

سلیمان بن خالد گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

مردم [یعنی مخالفین] می گویند: اگر علی(علیه السلام) حقّی می داشت، برای چه دریافت

نکرد؟!

امام(علیه السلام) فرمود:

خداوند با نداشتن یاور کسی را مامور به گرفتن حقّ خود نکرده است؛ جز پیامبر(صلی الله علیه و آله) را که به او فرمود: «فَقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ اِلّا نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ» و این مخصوص رسول خداست و برای دیگران فرموده است: «اِلّاَ مُتَحَرِّفًا لِقِتالٍ اَوْ مُتَحَیِّزًا اِلى فِئَةٍ» در حالی که برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یاوری در آن روز نبود تا او را کمک نماید.(2)

ص: 438


1- 587.. َّ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): اِنَّ اللَّهَ کَلَّفَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا لَمْ یُکَلِّفْهُ اَحَدًا مِنْ خَلْقِهِ کَلَّفَهُ اَنْ یَخْرُجَ عَلَى النَّاسِ کُلِّهِمْ وَحْدَهُ بِنَفْسِهِ اِنْ لَمْ یَجِدْ فِئَةً تُقَاتِلُ مَعَهُ وَ لَمْ یُکَلِّفْ هَذَا اَحَدًا مِنْ خَلْقِهِ قَبْلَهُ وَ لَابَعْدَهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ: «فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ اِلَّا نَفْسَکَ» ثُمَّ قَالَ: وَ جَعَلَ اللَّهُ اَنْ یَاْخُذَ لَهُ مَا اَخَذَ لِنَفْسِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها وَ جُعِلَتِ الصَّلَاةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِعَشْرِ حَسَنَاتٍ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 398؛ فروع کافی، ج 8، ص 274]
2- 588.. عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: قَوْلُ النَّاسِ لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ اِنْ کَانَ لَهُ حَقٌّ فَمَا مَنَعَهُ اَنْ یَقُومَ بِهِ؟. قَالَ: فَقَالَ: اِنَّ اللَّهَ لَمْ یُکَلِّفْ هَذَا اِلَّا اِنْسَانًا وَاحِدًا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)،قَالَ:«فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ اِلَّا نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ» فَلَیْسَ هَذَا اِلَّا لِلرَّسُولِ. وَ قَالَ لِغَیْرِهِ: «اِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتالٍ اَوْ مُتَحَیِّزًا اِلى فِئَةٍ» فَلَمْ یَکُنْ یَوْمَئِذٍ فِئَةٌ یُعِینُونَهُ عَلَى اَمْرِه. [تفسیر برهان؛ تفسیر عیّاشی]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که این آیه بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، او شخصًا در سریّه ها با دشمن می جنگید.(1)

و نیز می فرماید:

پس از نزول این آیه، شجاع ترین مردم در سختی های جنگ به پیامبر(صلی الله علیه و آله) پناه

می برد.(2)

«مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَكُنْ لَهُ نَصیبٌ مِنْها وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئَةً یَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

کسی که مردم را امر به معروف و یا نهی از منکر نماید و یا آنان را ارشاد به عمل خیری کند، شریک عامل به معروف خواهد بود؛ و کسی که مردم را به کار زشتی امر کند و یا آنان را نسبت به آن کار زشت راهنمایی نماید،شریک عامل به شرّ و کار زشت خواهد بود.(3)

ص: 439


1- 589.. عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: مَا سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) شَیْئًا قَطُّ فَقَالَ لَااِنْ کَانَ عِنْدَهُ اَعْطَاهُ وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ قَالَ: یَکُونُ اِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ لَاکَافَاَ بِالسَّیِّئَةِ قَطُّ وَ مَا اَلْقَى سَرِیَّةً مُذْ نَزَلَتْ عَلَیْهِ «فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا تُکَلَّفُ اِلَّا نَفْسَکَ» اِلَّا وَلِیَ بِنَفْسِه. [تفسیر برهان؛ تفسیر عیّاشی]
2- 590.. اَبَانٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَمَّا نَزَلَتْ علی رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) «لا تُکَلَّفُ اِلَّا نَفْسَکَ» قَالَ: کَانَ اَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ لَاذَ بِرَسُولِ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلَام. [تفسیر برهان، ج 1، ص 398]
3- 591 .. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَنْ اَمَرَ بِمَعْرُوفٍ اَوْ نَهَى عَنْ مُنْکَرٍ اَوْ دَلَّ عَلَى خَیْرٍ اَوْ اَشَارَ بِهِ فَهُوَ شَرِیکٌ وَ مَنْ اَمَرَ بِسُوءٍ اَوْ دَلَّ عَلَیْهِ اَوْ اَشَارَ بِهِ فَهُوَ شَرِیکٌ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 375؛ خصال صدوق: ج 1، ص 138]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که برای برادر دینی خود در غیاب او دعای خیری بکند، در حقّ او مستجاب خواهد شد و ملک مامور به ثبت کار خیر به او می گوید: برای تو دو برابر آن چه برای برادر خود خواستی، خواهد بود. سپس فرمود:

و این معنای آیه ی «یَكُنْ لَهُ نَصیبٌ مِنْها» است.(1)

امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که ملائکه می شنوند که مومن به برادر خود دعا می کند و او را به خیر و خوبی یاد می نماید، به او می گویند: تو خوب برادری هستی برای برادر خود که پشت سر او دعای خیر به او می کنی و او را به خوبی یاد می نمایی، همانا خداوند دو برابر آن چه برای او خواستی را به تو عطا نمود و دو برابر آن چه از خوبی برای او گفتی را برای تو گفت و تو بر برادر خود فضیلت پیدا کردی.

و هنگامی که ملائکه می شنوندکه شخصی پشت سر برادر خود بدگویی می کند و به او نفرین می نماید، می گویند: تو چه بد برادری هستی برای برادر خود. سپس به ملک پوشاننده ی زشتی ها می گویند: گناه او را بپوشانید و به آن شخص گویند: بس کن و خدا را ستایش کن که او عیوب تو را پوشانده است و بدان که خدا به بنده ی خود داناتر از تو است!!(2)

ص: 440


1- 592.. و فی الجوامع: عن الصّادق(علیه السلام): من دعا لاخیه المسلم بظهر الغیب، استجیب له، و قال له الملک: و لک مثلاه. فذلک النّصیب. [تفسیر صافی، ج 1، ص 375]
2- 593.. عَنْ ثُوَیْرٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) یَقُولُ: اِنَّ الْمَلَائِکَةَ اِذَا سَمِعُوا الْمُؤْمِنَ یَدْعُو لِاَخِیهِ الْمُؤْمِنِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ اَوْ یَذْکُرُهُ بِخَیْرٍ قَالُوا: نِعْمَ الْاَخُ اَنْتَ لِاَخِیکَ تَدْعُو لَهُ بِالْخَیْرِ وَ هُوَ غَائِبٌ عَنْکَ وَ تَذْکُرُهُ بِخَیْرٍ قَدْ اَعْطَاکَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِثْلَیْ مَا سَاَلْتَ لَهُ وَ اَثْنَى عَلَیْکَ مِثْلَیْ مَا اَثْنَیْتَ عَلَیْهِ وَ لَکَ الْفَضْلُ عَلَیْهِ وَ اِذَا سَمِعُوهُ یَذْکُرُ اَخَاهُ بِسُوءٍ وَ یَدْعُو عَلَیْهِ قَالُوا لَهُ: بِئْسَ الْاَخُ اَنْتَ لِاَخِیکَ کُفَّ اَیُّهَا الْمُسَتَّرُ عَلَى ذُنُوبِهِ وَ عَوْرَتِهِ وَ ارْبَعْ عَلَى نَفْسِکَ وَ احْمَدِ اللَّهَ الَّذِی سَتَرَ عَلَیْکَ وَ اعْلَمْ اَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَعْلَمُ بِعَبْدِهِ مِنْکَ. [اصول کافی، ج 2، ص 508]B

سوره ی نساء [4]، آیه ی 86

متن:

وَ اِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها اَوْ رُدُّوها اِنَّ اللهَ كانَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ حَسیبًا

لغات:

«تحیّت»به معنای سلام است،و حیّ یُحَیّی تحیّةً یعنی سَلَّمَ یُسَلِمِ تَسلیمًا،و اصل تحیّت به معنای حیات و بقاء است.

ترجمه:

هنگامی که بر شما تحیّت و درودی فرستاده شد،شما بهتر از آن را پاسخ بدهید ویا همان گونه پاسخ بدهید، همانا خداوند حساب هر چیزی را خواهد نمود.

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) می فرمایند: مقصود از تحیّت در این آیه اعمّ از سلام و غیر سلام از احسان ها و تحیّت های دیگر است.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که یکی از شما عطسه می کند شما به او تحیّت بفرستید و بگویید:

ص: 441


1- 594..الطبرسی،قال: ذکر علی بن ابراهیم فی تفسیره عن الصادقین(علیهما السلام): اَنَّ الْمُرَادَ بِالتَّحِیَّةِ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ اِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ» السَّلَامُ وَ غَیْرُهُ مِنَ الْبِرِّ وَ الْاِحْسَان. [تفسیر برهان، ج 1، ص 399]

«رحمكم الله»و او بگوید:«یغفر الله لكم و یرحمكم الله»چنان که خداوند می فرماید:«وَ اِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها اَوْ رُدُّوها».(1)

و نیز فرمود:

هر کس قبل از سلام کردم شروع به سخن کند، پاسخ او را ندهید.

و فرمود:

قبل از شروع به سخن سلام کنید و هر کس بدون سلام شروع به سخن کند، پاسخ او را ندهید.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند می فرماید:بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد.(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: علی(علیه السلام) همواره می فرمود:

خشم نکنید و کسی را نیز به خشم درنیاورید و با صدای بلند سلام کنید و پاکیزه سخن بگویید و هنگامی که مردم در خواب هستند شما نماز بخوانید تا با سلام و تحیّت داخل بهشت شوید.سپس برای اصحاب خود این آیه را تلاوت نمود:«السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِن» .(4)

ص: 442


1- 595..عن ابی عبد الله(علیه السلام)،قال:حدثنی ابی، عن آبائه(علیهم السلام)، عن امیر المؤمنین(علیه السلام): اِذَا عَطَسَ اَحَدُکُمْ فَسَمِّتُوهُ قُولُوا: یَرْحَمُکَ اللَّهُ وَ هُوَ یَقُولُ لَکُمْ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ یَرْحَمُکُمْ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ اِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها اَوْ رُدُّوها. [خصال، ج 2، ص 633]
2- 596.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَنْ بَدَاَ بِالْکَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِیبُوهُ. وَ قَالَ:ابْدَءُوا بِالسَّلَامِ قَبْلَ الْکَلَامِ فَمَنْ بَدَاَ بِالْکَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِیبُوهُ. [اصول کافی، ج 2، ص 644]
3- 597..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ: اِنَّ الْبَخِیلَ مَنْ یَبْخَلُ بِالسَّلَامِ. [همان]
4- 598.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِذَا سَلَّمَ اَحَدُکُمْ فَلْیَجْهَرْ بِسَلَامِهِ لَایَقُولُ سَلَّمْتُ فَلَمْ یَرُدُّوا عَلَیَّ وَ لَعَلَّهُ یَکُونُ قَدْ سَلَّمَ وَ لَمْ یُسْمِعْهُمْ فَاِذَا رَدَّ اَحَدُکُمْ فَلْیَجْهَرْ بِرَدِّهِ وَ لَایَقُولُ الْمُسَلِّمُ: سَلَّمْتُ فَلَمْ یَرُدُّوا عَلَیَّ ثُمَّ قَال:َ کَانَ عَلِیٌّ(علیه السلام) یَقُولُ لَاتَغْضَبُوا وَ لَاتُغْضِبُوا اَفْشُوا السَّلَامَ وَ اَطِیبُوا الْکَلَامَ وَ صَلُّوا بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ بِسَلَامٍ ثُمَّ تَلَا(علیه السلام) عَلَیْهِمْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ». [همان]B

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) به گروهی برخورد نمود و بر آنان سلام کرد و آنان در پاسخ او گفتند: علیک السّلام و رحمة الله و برکاته و مغفرته و رضوانه. پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) به آنان فرمود: برای ما بیش از آن چه ملائکه برای پدر ما ابراهیم گفتند، نگویید، ملائکه گفتند: «رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَیْكُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ».(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

السّلام علیکم ده پاداش دارد و السّلام علیکم و رحمة الله بیست پاداش دارد و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته سی پاداش دارد.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

پاسخ سلام سه نفر باید با صیغه ی جمع داده شود: 1. کسی که عطسه می کند به او گفته می شود: «یرحمكم الله» گر چه کسی با او نباشد. 2. کسی که بر دیگری سلام می کند بگوید: «السّلام علیكم» 3. کسی که به دیگری دعا می خواهد بکند، بگوید: «عافاكم الله» گرچه یک نفر باشد، چرا که [در باطن] دیگری با او هست.(3)

ص: 443


1- 599.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: مَرَّ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ(علیه السلام) بِقَوْمٍ فَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ فَقَالُوا: عَلَیْکَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ فَقَالَ لَهُمْ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام): لَاتُجَاوِزُوا بِنَا مِثْلَ مَا قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ لِاَبِینَا اِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) اِنَّمَا قَالُوا: رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ. [همان]
2- 600.. عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْمُنْذِرِ قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ: مَنْ قَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَهِیَ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ مَنْ قَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ فَهِیَ عِشْرُونَ حَسَنَةً وَ مَنْ قَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ فَهِیَ ثَلَاثُونَ حَسَنَة. [تفسیر برهان، ج 1، ص 399؛ اصول کافی، ج 2، ص 645]
3- 601.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: ثَلَاثَةٌ تُرَدُّ عَلَیْهِمْ رَدَّ الْجَمَاعَةِ وَ اِنْ کَانَ وَاحِدًا عِنْدَ الْعُطَاسِ یُقَالُ یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ مَعَهُ غَیْرُهُ وَ الرَّجُلُ یُسَلِّمُ عَلَى الرَّجُلِ فَیَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ الرَّجُلُ یَدْعُو لِلرَّجُلِ فَیَقُولُ: عَافَاکُمُ اللَّهُ وَ اِنْ کَانَ وَاحِدًا فَاِنَّ مَعَهُ غَیْرَهُ. [همان]B

و نیز فرمود:

باید کوچک بر بزرگ و عابر بر قاعد و قلیل بر کثیر سلام کند.(1)

و فرمود:

اگر گروهی وارد بر جمعیّتی شدند،یک نفر آنان سلام کند کافیست و از آن جمعیّت نیز اگر یک نفر پاسخ بدهد کافی است.(2)

و فرمود:

نهایت تحیّت نسبت به مقیم و صاحب خانه مصافحه است و نهایت سلام و تحیّت نسبت به مسافر معانقه است.(3)

و فرمود:

اگر کسی در حال نماز به شما سلام کرد در پاسخ او بگویید:سلام علیکم ونگویید: علیکم السّلام، همان گونه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ عمّار چنین فرمود [و لکن نباید صدای خود را در حال نماز بلند کند].(4)

ص: 444


1- 602.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: یُسَلِّمُ الصَّغِیرُ عَلَى الْکَبِیرِ وَ الْمَارُّ عَلَى الْقَاعِدِ وَ الْقَلِیلُ عَلَى الْکَثِیرِ. [همان]
2- 603..عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَالَ:اِذَا مَرَّتِ الْجَمَاعَةُ بِقَوْمٍ اَجْزَاَهُمْ اَنْ یُسَلِّمَ وَاحِدٌ مِنْهُمْ وَ اِذَا سَلَّمَ عَلَى الْقَوْمِ وَ هُمْ جَمَاعَةٌ اَجْزَاَهُمْ اَنْ یَرُدَّ وَاحِدٌ مِنْهُمْ. [اصول کافی، ج 2، ص 647]
3- 604.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ مِنْ تَمَامِ التَّحِیَّةِ لِلْمُقِیمِ الْمُصَافَحَةَ وَ تَمَامِ التَّسْلِیمِ عَلَى الْمُسَافِرِ الْمُعَانَقَةَ. [اصول کافی، ج 2، ص 646]
4- 605..عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُسَلَّمُ عَلَیْهِ وَ هُوَ فِی الصَّلَاةِ قَالَ یَرُدُّ سَلامٌ عَلَیْکُمْ* وَ لَایَقُولُ وَ عَلَیْکُمُ السَّلَامُ فَاِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کَانَ قَائِمًا یُصَلِّی فَمَرَّ بِهِ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ عَمَّارٌ فَرَدَّ عَلَیْهِ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) هَکَذَا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 400؛ فروع کافی، ج 3، ص 367] B عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِذَا سَلَّمَ عَلَیْکَ الرَّجُلُ وَ اَنْتَ تُصَلِّی قَالَ تَرُدُّ عَلَیْهِ خَفِیًّا کَمَا قَالَ.[تهذیب، ج 2، ص 332]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

بر یهود و نصاری و مجوس و بت پرستان و بر کسانی که بر سر سفره ی شراب نشسته اند و بر صاحب شطرنج و نرد و مخنّث[کسی که مفعول واقع می شود]و بر شاعری که زنان پاکدامن را قذف می کند و بر نماز گذار، سلام نکنید چرا که نماز گزار نمی تواند پاسخ بدهد، و سلام مستحبّ است و پاسخ واجب است و نیز بر رباخوار و بر کسی که در حال تخلّی نشسته و بر کسی که در حمّام است و بر کسی که آشکار گناه می کند، سلام نکنید.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

کسی که بر فقیری بگذرد و سلامی به او بکند، کم تر از سلامی که بر غنی می کند، روز قیامت خداوند بر او خشمگین خواهد بود.(2)

انس بن مالک گوید:

یکی از کنیزان امام حسن(علیه السلام) شاخه گلی به دست آن حضرت داد و امام(علیه السلام) او را

ص: 445


1- 606.. عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ(علیه السلام) قَالَ: لَاتُسَلِّمُوا عَلَى الْیَهُودِ وَ لَاعَلَى النَّصَارَى وَ لَاعَلَى الْمَجُوسِ وَ لَاعَلَى عَبَدَةِ الْاَوْثَانِ وَ لَاعَلَى مَوَائِدِ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ لَاعَلَى صَاحِبِ الشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ وَ لَاعَلَى الْمُخَنَّثِ وَ لَاعَلَى الشَّاعِرِ الَّذِی یَقْذِفُ الْمُحْصَنَاتِ وَ لَاعَلَى الْمُصَلِّی وَ ذَلِکَ لِاَنَّ الْمُصَلِّیَ لَایَسْتَطِیعُ اَنْ یَرُدَّ السَّلَامَ لِاَنَّ التَّسْلِیمَ مِنَ الْمُسَلِّمِ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدَّ عَلَیْهِ فَرِیضَةٌ وَ لَاعَلَى آکِلِ الرِّبَا وَ لَاعَلَى رَجُلٍ جَالِسٍ عَلَى غَائِطٍ وَ لَاعَلَى الَّذِی فِی الْحَمَّامِ وَ لَاعَلَى الْفَاسِقِ الْمُعْلِنِ بِفِسْقِهِ. [همان تفسیر برهان؛ خصال، ج 2، ص 484]
2- 607.. عَنْ فَضْلِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: مَنْ لَقِیَ فَقِیرًا مُسْلِمًا فَسَلَّمَ عَلَیْهِ خِلَافَ سَلَامِهِ عَلَى الْاَغْنِیَاءِ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 425؛ عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 52]

آزاد نمود و فرمود:«انتِ حرّة لوجه الله»پس علّت آن را سوال کردم و امام(علیه السلام) فرمود:خداوند ما را در آیه ی «وَ اِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها اَوْ رُدُّوها» این گونه ادب

نموده وتحیّت بهتر این است که من او را آزاد نمایم.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) همانند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر زن ها سلام می کرد و لکن بر دختر جوان سلام نمی کرد و می فرمود:

می ترسم صدای او مرا تحریک کند و بیش از پاداش سلام آسیب ببینم.(2)

سوره ی نساء [4]، آیات 87 الی 91

متن:

اللهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّكُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللهِ حَدیثًا فَما لَكُمْ فِی الْمُنافِقینَ فِئَتَیْنِ وَ اللهُ اَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا اَتُریدُونَ اَنْ تَهْدُوا مَنْ اَضَلَّ اللهُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلًا وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ اَوْلِیاءَ حَتّى یُهاجِرُوا فی سَبیلِ اللهِ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیرًا اِلّاَ الَّذینَ یَصِلُونَ اِلى قَوْمٍ بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ اَوْ جاؤُكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ اَنْ یُقاتِلُوكُمْ اَوْ یُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَسَلَّطَهُمْ

ص: 446


1- 608..وَ قَالَ اَنَسٌ:حَیَّتْ جَارِیَةٌ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بِطَاقَةِ رَیْحَانٍ فَقَالَ لَهَا: اَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ فَقُلْتُ لَهُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ: اَدَّبَنَا اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ: «اِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها» الْآیَةَ وَ کَانَ اَحْسَنَ مِنْهَا اِعْتَاقُهَا. [همان؛ مناقب آل ابی طالب(علیه السلام)،ج 4، ص 18]
2- 609.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ اَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ اَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ: اَتَخَوَّفُ اَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ اَکْثَرُ مِمَّا اَطْلُبُ مِنَ الْاَجْرِ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 436؛ اصول کافی، ج 2، ص 648]

عَلَیْكُمْ فَلَقاتَلُوكُمْ فَاِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوكُمْ وَ اَلْقَوْا اِلَیْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَیْهِمْ سَبیلًا سَتَجِدُونَ آخَرینَ یُریدُونَ اَنْ یَاْمَنُوكُمْ وَ یَاْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّما رُدُّوا اِلَى الْفِتْنَةِ اُرْكِسُوا فیها فَاِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوكُمْ وَ یُلْقُوا اِلَیْكُمُ السَّلَمَ وَ یَكُفُّوا اَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ اُولئِكُمْ جَعَلْنا لَكُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطانًا مُبینًا

لغات:

«وَ اللَّهُ اَرْكَسَهُمْ»ارکاس به معنای ردّ است.«حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ»حصر به معنای ضیق و تنگی است و هر کس از چیزی خسته و ناتوان شود به او گفته می شود: حَصِرَ منه.«اعتزال» به معنای دوری کردن از جیزی است، و معتزله را به این علت معتزله گفتند که از مجلس درس حسن بصری دوری جستند. «خطاء» با قصر و مدّ مقابل صواب و درستی است، و «أخطأ فی الأمر» یعنی لم یصب الصواب فیه، و «خاطئة» به معنای گناه است.

ترجمه:

خدایی که جز او خدایی نیست، قطعا شما را در قیامت جمع خواهد نمود و تردیدی در آن نیست، آیا سخن چه کسی راست تر از سخن خداست؟ (87) چه شده است شما را که درباره ی منافقان دو دسته شده اید در حالی که خداوند آنان را به سزای کارشان سرنگون [و هلاک] نموده است؟ آیا شما می خواهید کسانی را که خدا گم راه نموده هدایت نمایید؟ در حالی که خدا هر که را در گم راهی واگذارد، تو راه هدایتی برای او نخواهی یافت (88) آنان دوست می دارند همان گونه که خود کافر شدند شما نیز کافر شوید و با آنان یکسان باشید، از آن رو شما با آنان ارتباط

ص: 447

دوستی بر قرار نکنید تا این که در راه خدا هجرت نمایند،پس اگر[از اسلام] روی برتافتند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید و از آنان دوست و یاوری نگیرید. (89) مگر کسانی که با هم پیمانان شما پیوند داشته باشند و یا نزد شما بیایند و از جنگیدن با شما و یا جنگیدن با قوم خود سینه هایشان به تنگ آمده باشد، البته اگر خدا می خواست آنان را بر شما مسلّط می نمود و با شما می جنگیدند، پس اگر آنان از شما کنارهگیری کردند و جنگی نخواستند بکنند و خواستند با شما طرح صلح و دوستی بر قرار نمایند، دیگر خدا برای شما حقّ جنگیدن با آنان را قرار نداده است. (90) و به زودی گروهی دیگر را خواهید یافت که می خواهند از شما و از قوم خود آسوده خاطر باشند [آنان کسانی هستند که] هر بار در فتنه واقع شوند باز سر در آن فرو می برند، پس اگر ازشما کناره گیری نکردند و پیشنهاد صلح ندادند و دست از شما برنداشتند آنان را بگیرید و هر کجا یافتید به قتل برسانید همانا خدا شما را بر آنان قدرت و سلطه آشکاری داده است. (91)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«فَما لَكُمْ فِی الْمُنافِقینَ فِئَتَیْنِ وَ اللَّهُ اَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا»

در تفسیر مجمع از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: این آیه درباره گروهی نازل شد که از مکّه به مدینه آمدند و اظهار اسلام نمودند و سپس به مکّه بازگشتند و اظهار شرک نمودند و سپس برای تجارت،اموال مشرکین را به یمامه بردند،از این رو بین مسلمانان اختلاف ایجاد شد، برخی گفتند: آن ها مومن هستند و ما با آنان جنگ نمی کنیم و برخی گفتند: مشرک هستند و این آیه درباره ی نقاق آنان نازل شد.(1)

ص: 448


1- 610.. ابو علی الطبرسی: اختلفوا فی من نزلت هذه الآیة فیه، فقیل: نزلت فی قوم قدموا المدینة من مکة فاظهروا للمسلمین الاسلام، ثم رجعوا الى مکة لانهم استوخموا المدینة فاظهروا الشرک، ثم سافروا ببضائع المشرکین الى الیمامة فاراد المسلمون ان یغزوهم فاختلفوا، فقال بعضهم: لا نفعل فانهم مومنون، و قال آخرون: انهم مشرکون، فانزل الله فیهم الآیة، قال: و هو المروی عن ابی جعفر(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 1، ص 401؛ تفسیر مجمع البیان]B

«وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ اَوْلِیاءَ»

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

شیاطین انسی حیله ها و مکرها و فریب هایی دارند و با هم دیگر وسوسه می کنند تا بلکه اگر بتوانند اهل حق را از راه خدا و دین او که مورد تایید الهی است بازگردانند و آنان را همانند خود در شک و انکار و تکذیب اهل حق قرار بدهند همان گونه که خداوند در توصیف آنان می فرماید: «وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً».(1)

از این رو خداوند مسلمانان را از ارتباط و دوستی با آنان نهی نموده گرچه در ظاهر ایمان بیاورند، جز آن که در راه خدا [به مدینه] هجرت نمایند و حقیقتًا ایمان بیاورند و اگر از ایمان [واقعی] و هجرت امتناع ورزیدند خداوند می فرماید:

«فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» یعنی آنان را هرکجا یافتید بکشید.

«اِلّاَ الَّذینَ یَصِلُونَ اِلى قَوْمٍ بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ»

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از این آیه هلال بن عویم اسلمی است که خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد

ص: 449


1- 611.. عَنْ اِسْمَاعِیلَ بْنِ مَخْلَدٍ السَّرَّاجِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: خَرَجَتْ هَذِهِ الرِّسَالَةُ مِنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اِلَى اَصْحَابِه:... وَ اِنَ لِشَیَاطِینِ الْاِنْسِ حِیلَةً وَ مَکْرًا وَ خَدَائِعَ وَ وَسْوَسَةً بَعْضِهِمْ اِلَى بَعْضٍ یُرِیدُونَ اِنِ اسْتَطَاعُوا اَنْ یَرُدُّوا اَهْلَ الْحَقِّ عَمَّا اَکْرَمَهُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّظَرِ فِی دِینِ اللَّهِ الَّذِی لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ شَیَاطِینَ الْاِنْسِ مِنْ اَهْلِهِ اِرَادَةَ اَنْ یَسْتَوِیَ اَعْدَاءُ اللَّهِ وَ اَهْلُ الْحَقِّ فِی الشَّکِّ وَ الْاِنْکَارِ وَ التَّکْذِیبِ فَیَکُونُونَ سَوَاءً کَمَا وَصَفَ اللَّهُ تَعَالَى فِی کِتَابِهِ مِنْ قَوْلِهِ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً. [تفسیر صافی؛ فروغ کافی، ج 8، ص 11]

و از طرف قبیله خود با آن حضرت پیمان بست «که آزار و ظلمی نداشته باشندو آن حضرت نیز متعرّض آنان نشود» از این رو خداوند از تعرّض به آنان نهی نمود.(1)

«اَوْ جاؤُكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ اَنْ یُقاتِلُوكُمْ اَوْ یُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ»

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

این آیه درباره ی قبیله بنی مدلج نازل شد که نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آمدند و گفتند:«قد حصرت صدورنا ان نشهد انک رسول الله فلسنا معک ولا مع قومنا علیک» یعنی «سینه های ما تنگ است و ما نمی توانیم شهادت به رسالت شما بدهیم از این رو نه از شما حمایت می کنیم و نه به دشمنان شما از قوم خود کمک می دهیم» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با آنان پیمان بست که تا هنگامی که با اعراب درگیر است متعرّض آنان نشود و پس از آن آنان را به اسلام دعوت کند اگر اجابت نکردند با آنان جنگ نماید.(2)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «فَاِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوكُمْ وَ اَلْقَوْا اِلَیْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَیْهِمْ سَبیلًا» فرمود:

ص: 450


1- 612.. فی المجمع عن الباقر(علیه السلام) هو هلال بن عویم الاسلمی واثق عن قومه رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله)و قال فی موادعته:على ان لا نحیف یا محمّد من اتانا ولا تحیف من اتاک فنهى اللَّه سبحانه ان یعرض لاحد عهد الیهم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 378؛ مجمع البیان]
2- 613.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «اَوْ جاؤُکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ اَنْ یُقاتِلُوکُمْ اَوْ یُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ» قَالَ: نَزَلَتْ فِی بَنِی مُدْلِجٍ لِاَنَّهُمْ جَاءُوا اِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالُوا اِنَّا قَدْ حَصِرَتْ صُدُورُنَا اَنْ نَشْهَدَ اَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ فَلَسْنَا مَعَکَ وَ لَامَعَ قَوْمِنَا عَلَیْکَ قَالَ قُلْتُ کَیْفَ صَنَعَ بِهِمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ وَاعَدَهُمْ اِلَى اَنْ یَفْرُغَ مِنَ الْعَرَبِ ثُمَّ یَدْعُوهُمْ فَاِنْ اَجَابُوا وَ اِلَّا قَاتَلَهُمْ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 378]

سیره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)قبل از نزول سوره ی برائت این بود که جز با کسانی که با او به جنگ برخیزند با کسی جنگ نمی کرد و این آیه در همین معنا نازل شده ست و لکن هنگامی که سوره ی برائت نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مامور گردید تا با مشرکین جنگ کند خواه به جنگ با او قیام کنند و خواه نکنند؛ جز کسانی که روز فتح مکّه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با آنان تا مدتّی قرار داد صلح امضا نموده بود، مانند صفوان بن امیّه و سهیل بن عمرو... حدیث طولانی است و کامل آن در سوره ی برائت خواهد آمد.(1)

«سَتَجِدُونَ آخَرینَ یُریدُونَ اَنْ یَاْمَنُوكُمْ وَ یَاْمَنُوا قَوْمَهُمْ»

امام صادق(علیه السلام)می فرماید:

این آیه درباره ی [منافقین مانند] عیینة بن حصین فزاریّ نازل شد که بلادشان گرفتار بی آبی گردید و او خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و با آن حضرت پیمان بست که در بطن نخل [بین مکّه و طائف] زندگی کنند و متعرّض آن حضرت نشود و آزاری نکند و لکن او مرد منافق و ملعونی بود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را «الاحمق المطاع» نامیده بود[و او رئیس قبیله فزاریّ بود.](2)

ص: 451


1- 614.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَال: فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَایُقَاتِلُ اَحَدًا قَدْ تَنَحَّى عَنْهُ وَ اعْتَزَلَهُ حَتَّى نَزَلَتْ عَلَیْهِ سُورَةُ الْبَرَاءَةِ وَ اَمَرَهُ اللَّهُ بِقَتْلِ الْمُشْرِکِینَ مَنِ اعْتَزَلَهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْتَزِلْهُ اِلَّا الَّذِینَ قَدْ کَانَ عَاهَدَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ اِلَى مُدَّةٍ، مِنْهُمْ صَفْوَانُ بْنُ اُمَیَّةَ وَ سُهَیْلُ بْنُ عَمْرٍو [همان از تفسیر قمّی]
2- 615..نَزَلَتْ فِی عُیَیْنَةَ بْنِ حُصَیْنٍ الْفَزَارِیِّ اَجْدَبَتْ بِلَادُهُمْ، فَجَاءَ اِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ وَادَعَهُ عَلَى اَنْ یُقِیمَ بِبَطْنِ نَخْلٍ، وَ لَایَتَعَرَّضَ لَهُ وَ کَانَ مُنَافِقًا مَلْعُونًا وَ هُوَ الَّذِی سَمَّاهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)الْاَحْمَقَ الْمُطَاعَ فِی قَوْمِه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 380؛ مجمع و تفسیر قمّی]

مولف گوید:

عیینة بن حصین و قبیله اش چون منافق و شرور بودند خداوند سخت از آنان مذمّت کرده و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را امر به دستگیری و کشتن آنان نموده و به آن حضرت وعده ی نصرت داده است.

سوره ی نساء [4]، آیات 92 الی 93

متن:

وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ اَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِنًا اِلّا خَطًَا وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطًَا فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ اِلى اَهْلِهِ اِلّا اَنْ یَصَّدَّقُوا فَاِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوِّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ اِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ اِلى اَهْلِهِ وَ تَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللهِ وَ كانَ اللهُ عَلیمًا حَكیمًا وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فیها وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ اَعَدَّ لَهُ عَذابًا عَظیمًا

لغات:

«خطاء»خلاف صواب است،و اَخطَاَ فی الامر ای لم یصب الصواب،و«خَطْا وخَطْاة و خاطٍئَة» به معنای گناه و ذنب است. «تحریر» از حریّت است و آن آزاد نمودن عبد است.

ترجمه:

هرگز نباید مومنی، مومن دیگری را بکشد مگر آن که از روی خطا باشد و هر کس مومنی

را از روی خطا بکشد باید بنده ی مومنی را آزاد نماید و دیه و خون بهای او را به خانواده اش

پرداخت نماید، مگر این که آنان گذشت کنند و اگر مقتول مومن و از دشمنان شما باشد

ص: 452

[قاتل]باید فقط بنده ای آزاد نماید[و پرداخت دیه لازم نیست]و اگر[مقتول]از هم پیمانان شما باشد [قاتل] باید به خانواده او خون بها بدهد و بنده ی مومنی را نیز آزاد کند و اگر بندهای نیافت باید دو ماه پیوسته روزه بگیرد و این توبه او از جانب خدا خواهد بود و خداوند دانا و حکیم است. (92) و هر کس از روی عمد مومنی را بکشد کیفر او دوزخ است و در آن جاوید خواد ماند و خداوند بر او خشم و لعنت خواهد داشت و عذاب بزرگی برای او آماده نموده است. (93)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این آیه درباره ی عیّاش بن ابی ربیعه مخزومی برادر مادری ابوجهل نازل شد. نامبرده مسلمان شد و بعد از مسلمان شدن، مرد مسلمانی را که آگاهی از اسلام او نداشت کشت و مقتول حارث بن یزید معروف به ابو نبیشه عامری بود و عیّاش بعد از هجرت در حرّه او را کشت و او و ابوجهل از کسانی بودند که قبل از هجرت عیّاش را شکنجه می دادند.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

بنده ای که در هر کفّاره ای آزاد می شود نیاز به مومن بودن ندارد جز کفّاره ی قتل که خداوند می فرماید:«فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ»یعنی باید اقرار به ایمان داشته باشد وبالغ نیز باشد. (2)

ص: 453


1- 616.. فی المجمع، عن الباقر (علیه السلام): نزلت فی عیاش بن ابی ربیعة المخزومی اخی ابی جهل لانه کان اسلم و قتل بعد اسلامه رجلًا مسلمًا و هو لم یعلم باسلامه و کان المقتول الحارث بن یزید ابو بنیشة العامری قتله بالحرة بعد الهجرة و کان احد من رده عن الهجرة و کان یعذب عیاشًا مع ابی جهل. [تفسیر صافی، ج 1، ص 380؛ تفسیر مجمع]
2- 617.. عَنْ مَعْمَرِ بْنِ یَحْیَى عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یُظَاهِرُ مِنِ امْرَاَتِهِ یَجُوزُ عِتْقُ الْمَوْلُودِ فِی الْکَفَّارَةِ فَقَالَ: کُلُ الْعِتْقِ یَجُوزُ فِیهِ الْمَوْلُودُ اِلَّا فِی کَفَّارَةِ الْقَتْلِ فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ» یَعْنِی بِذَلِکَ مُقِرَّةً قَدْ بَلَغَتِ الْحِنْثَ. [تفسیر صافی؛ کافی الکافی (ط الاسلامیة)، ج 7، ص 463]B

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

همین که مسلمان زاده باشد مومن محسوب می شود.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

اگر مسلمانی در سرزمین شرک باشد ومسلمانان[ناشناخته]او را بکشند و سپس امام (علیه السلام) از آن آگاه شود باید بنده ی مومنی به جای آن آزاد شود همان گونه که خداوند می فرماید: «فَاِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوِّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» و در روایت عیّاشی آمده: دیه ای برای او نیست.(2)

«فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ»

امام صادق(علیه السلام) می فرماید

اگر بر کسی روزه ی دو ماه پیوسته واجب شده باشد و در بین ماه اوّل بدون عذر و یا به واسطه ی بیماری افطار نماید باید از سربگیرد و اگر در ماه دوم وارد شده باشد و عذری برای او پیش آید و افطار کند لازم نیست از سر بگیرد بلکه بقیّه ی ماه دوم را باید تکمیل نماید.(3)

ص: 454


1- 618..وَ عَنْ کُرْدَوَیْهِ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام)فِی قَوْلِهِ:«فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ» کَیْفَ تُعْرَفُ الْمُؤْمِنَةُ قَالَ عَلَى الْفِطْرَةِ. [همان از تفسیر عیّاشی]
2- 619.. رَوَى ابْنُ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ اَصْحَابِهِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی رَجُلٍ مُسْلِمٍ کَانَ فِی اَرْضِ الشِّرْکِ فَقَتَلَهُ الْمُسْلِمُونَ ثُمَ عَلِمَ بِهِ الْاِمَامُ بَعْدُ فَقَالَ یُعْتِقُ مَکَانَهُ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَاِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 381؛ فقیه، ج 4، ص 147]
3- 620.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَطْعِ صَوْمِ کَفَّارَةِ الْیَمِینِ وَ کَفَّارَةِ الظِّهَارِ وَ کَفَّارَةِ الْقَتْلِ فَقَالَ اِنْ کَانَ عَلَى رَجُلٍ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ فَاَفْطَرَ اَوْ مَرِضَ فِی الشَّهْرِ الْاَوَّلِ فَاِنَّ عَلَیْهِ اَنْ یُعِیدَ الصِّیَامَ وَ اِنْ صَامَ الشَّهْرَ الْاَوَّلَ وَ صَامَ مِنَ الشَّهْرِ الثَّانِی شَیْئًا ثُمَّ عَرَضَ لَهُ مَا لَهُ فِیهِ عُذْرٌ فَاِنَّ عَلَیْهِ اَنْ یَقْضِیَ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 381؛ فروع کافی، ج 4، ص 139]B

«وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فیها»

از امام صادق(علیه السلام) سوال شد: آیا اگر مومنی، مومن دیگری را عمدًا بکشد، توبه ای برای او هست؟ امام(علیه السلام) فرمود:

اگر به خاطر ایمان، او را کشته است توبه ای برای او نیست و اگر به خاطر خشم و دشنام و امور دنیایی بوده است با قصاص توبه او پذیرفته می شود و اگر معلوم نباشد، او را نزد اولیای مقتول می برند پس اگر اقرار به قتل نمود و آنان از قصاص گذشت نمودند باید دیه قتل را به آنان بپردازد و یک بنده آزاد کند و دو ماه پیوسته روزه بگیرد و شصت فقیر را غذا بدهد تا توبه او نزد خدا پذیرفته شود.(1)

و فرمود:

همواره مومن در دین خود در وسعت است تا وقتی که خون حرامی را نریخته باشد.

سپس فرمود: کسی که عمدًا مومنی را بکشد موفق به توبه نمی شود.(2)

ص: 455


1- 621.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْمُؤْمِنِ یَقْتُلُ الْمُؤْمِنَ مُتَعَمِّدًا اَ لَهُ تَوْبَةٌ فَقَالَ اِنْ کَانَ قَتَلَهُ لِاِیمَانِهِ فَلَا تَوْبَةَ لَهُ وَ اِنْ کَانَ قَتَلَهُ لِغَضَبٍ اَوْ لِسَبَبِ شَیْءٍ مِنْ اَمْرِ الدُّنْیَا فَاِنَّ تَوْبَتَهُ اَنْ یُقَادَ مِنْهُ وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ عُلِمَ بِهِ انْطَلَقَ اِلَى اَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ فَاَقَرَّ عِنْدَهُمْ بِقَتْلِ صَاحِبِهِمْ فَاِنْ عَفَوْا عَنْهُ فَلَمْ یَقْتُلُوهُ اَعْطَاهُمُ الدِّیَةَ وَ اَعْتَقَ نَسَمَةً وَ صَامَ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ وَ اَطْعَمَ سِتِّینَ مِسْکِینًا تَوْبَةً اِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 382؛ فروع کافی، ج7، ص 276؛ تفسیر عیّاشی]
2- 622.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَایَزَالُ الْمُؤْمِنُ فِی فُسْحَةٍ مِنْ دِینِهِ مَا لَمْ یُصِبْ دَمًا حَرَامًا وَ قَالَ لَایُوَفَّقُ قَاتِلُ الْمُؤْمِنِ مُتَعَمِّدًا لِلتَّوْبَةِ. [همان، فروع کافی، ج 7، ص 272]

و فرمود:

کسی که مومنی را به خاطر دینش بکشد او همان کسی است که خداوند در قرآن فرموده است: «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فیها وَ اَعَدَّ لَهُ عَذابًا عَظیمًا»

گفته شد: بسا کسی در اثر نزاع و اختلاف کسی را می کشد؟فرمود:این آن قتل عمدی نیست که خداوند در قرآن فرموده است: «فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ».(1)

سوره ی نساء [4]، آیه ی 94

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا ضَرَبْتُمْ فی سَبیلِ اللهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ اَلْقى اِلَیْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ كَثیرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللهُ عَلَیْكُمْ فَتَبَیَّنُوا اِنَّ اللهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرًا

لغات:

«عرض الحیاة الدنیا» به جمیع بهرههای دنیا عَرَض حاضر گویند، هر بهرهی ناچیز و چیز کوتاه مدّت را نیز عرض گویند، و به هر چیز عارض و رخداد تازه نیز عرض

ص: 456


1- 623.. عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ [خالِدًا فِیها]قَالَ:مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا عَلَى دِینِهِ فَذَلِکَ الْمُتَعَمِّدُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّوَ جَلَّ وَ اَعَدَّ لَهُ عَذابًا عَظِیمًا قُلْتُ: فَالرَّجُلُ یَقَعُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الرَّجُلِ شَیْءٌ فَیَضْرِبُهُ بِسَیْفِهِ فَیَقْتُلُهُ قَالَ: لَیْسَ ذَلِکَ الْمُتَعَمِّدَ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 382؛ فروع کافی،ج 7، ص 275؛ عیّاشی؛ معانی الاخبار، ص 380]

گویند. «تبتغون» به معنای تطلبون است. «مغانم» جمع مَغنَم به معنای مال غنیمت گرفته شده است، و «مغانم عند الله» بهره های کامل و داتم است و آن ها خلاف «عرض الحیاة الدنیا» می باشد.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که برای جهاد در راه خدا حرکت نمودید به دقّت کار خود را بررسی کنید و به کسی که به شما سلام می کند [و تسلیم شما می شود و اظهار اسلام می نماید] نگویید: تو [در باطن] ایمان نیاورده ای [و او را بکشید] و بخواهید مال دنیا را به دست بیاورید، چرا که نزد خدا غنیمت های فراوانی [از دنیا] هست، البتّه شما قبل از اسلام چنین بودید و خداوند بر شما منت نهاد [و فرمود: مال دنیا را هدف خود قرار ندهید] پس [عبرت بگیرید] و کار خود را با دقّت بررسی کنید، چرا که خداوند از اعمال شما آگاه است. (94)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:این آیه هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)از غزوه ی خیبر بازگشت نازل شد و علّت آن این بود که رسول پس از غزوه ی خیبر اسامة بن زید را با لشکری به بعضی از نواحی فدک فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت نماید. پس او در قریه ای به مردی از یهودیان به نام مرداس بن نهیک فدکی برخورد نمود که مسلمان شده بود

و چون لشکر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دید اموال و خانواده خود را در کنار کوه برد و به طرف لشکر اسلام آمد و گفت: «أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أنّ محمّدًا رسول الله».

پس اسامه نیزه ای به او زد و او را به قتل رسانید[و اموال و اهل او را گرفت]وچون بازگشت و قصّه ی او را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خبر داد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا کسی که

ص: 457

می گفت:لا إله إلّا الله، محمّد رسول الله»را کشتی؟!اسامه گفت:او از ترس کشته شدن چنین می گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چگونه پرده از قلب او برنداشتی؟! تو، نه

گفته ی او را پذیرفتی و نه از باطن او خبر یافتی؟! پس اسامه سوگند یاد کرد که پساز این هیچ گوینده ی«لا اله الا الله، محمّد رسول الله» را نکشد از این رو در جنگ های امیر المؤمنین(علیه السلام) شرکت نکرد و این آیه درباره ی او نازل شد: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ اَلْقى

اِلَیْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا».(1)

مرحوم فیض می فرماید:

این روایت دلیل بر نفاق اسامه است و او به خاطر مال دنیا مرداس را کشته بود و سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی او و تخلّف او از اطاعت امیرالمؤمنین(علیه السلام) با توجّه به این که می دانسته اطاعت از او واجب است دلیل نفاق اوست.

سوره ی نساء [4]، آیات 95 الی 96

متن:

لایَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ غَیْرُ اُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللهُ الْمُجاهِدینَ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدینَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ اَجْرًا عَظیمًا دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ كانَ اللهُ غَفُورًا رَحیمًا

لغات:

«ضَرَر» به معنای نقصان است، و هر بلا و آفت و زیانی را ضَرَر گویند. «درجة» به معنای

ص: 458


1- 624.. تفسیر صافی، ج 1، ص 383.

منزلت است،و«درّجته الی كذا»یعنی منزلت او را به تدریج بالا بردم همانند نردبانی که از درجه ای به درجه ی بالاتری بالا می روند، و «درّج الرجل» یعنی مضی لسبیله و مات لانّه صار الی منزله الآخرة.

ترجمه:

از جنگ نشسته گان از مومنین،و مجاهدین در راه خدا با مال و جان خود _ یکسان نیستند جز معذورین از جهاد و خداوند مجاهدان در را خدا _ با مال و جان خود _را برقاعدین فضیلت داده و به همه ی آنان خداوند نوید نیک داده است و مجاهدان را بر قاعدان فضیلت داده و پاداش بزرگی برای آنان مقرّر نموده است. (95) و این [برای مجاهدان] درجات و مغفرت و رحمت است و خداوند همواره بخشنده و مهربان است. (96)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

صاحب مجمع البیان گوید:

این آیه درباره ی کعب بن مالک و مرارة بن ربیع و هلال بن امیّة نازل شد که در جنگ تبوک از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تخلف نمودند و خداوند معذورین را استثنا نمود و مقصود [از معذورین] عبد الله بن امّ مکتوم نابینا بوده و این را ابوحمزه ثمالی در تفسیر خود روایت کرده است.(1)

از زید بن ثابت روایت شده که گوید:

در فضیلت مجاهدین بر قاعدین استثنایی جز برای معذورین نشده است

ص: 459


1- 625.. فی المجمع نزلت فی کعب بن مالک من بنی سلمة و مرارة بن ربیع من بنی عمرو بن عوف و هلال بن امیة من بنی واقف تخلفوا عن رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلم یوم تبوک و عذر اللَّه اولی الضرر و هو عبد اللَّه بن ام مکتوم قال: رواه ابو حمزة الثمالی فی تفسیره. [تفسیر صافی، ج 1، ص 383]

و عبد الله بن امّ مکتوم نابینا بود و در حالی که گریه می کرد نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آمد و گفت: یا رسول الله! کسانی که قدرت بر جهاد ندارند چه باید بکنند؟و در همان حال باز بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وحی نازل شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: جمله ی «غَیْرُ اُولِی الضَّرَرِ» را نیز قرائت کنید.

سپس فرمود:

سوگند به خدایی که جان من به دست اوست من از پیش می دیدم که این قسمت به آیه افزوده می شود.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [در یکی از جنگ ها به اصحاب خود] فرمود:

به راستی افرادی در مدینه به جای ماندند که [به سبب نیّت های پاک خود پاداش جهاد را بردند و] شما هر قدمی که بر می دارید و از هر بیابانی که می گذرید آنان نیز با شما خواهند بود و آنان کسانی هستندکه دارای نیّت های صحیح و علاقه به جهاد بودند و به سبب ناتوانی و یا مشکل دیگری نتوانستند با ما همراه شوند.(2)

صاحب تفسیر مجمع البیان گوید:

روایت شده که خداوند مجاهدان را هفتاد درجه بر غیر مجاهدان فضیلت داده که بین هر درجه تا درجه ی دیگر هفتاد سال می باشد که اسب تندرو طی نماید.(3)

ص: 460


1- 626.. تفسیر صافی، ج 1، ص 383.
2- 627.. فی الجوامع عن النّبی(صلی الله علیه و آله): لقد خلفتم فی المدینة اقوامًا ما سرتم مسیرًا و لا قطعتم وادیًا الا کانوا معکم و هم الذین صحت نیاتهم ونصحت جیوبهم وهوت افئدتهم الى الجهاد و قد منعهم من المسیر ضررٌ او غیره وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَى الْقاعِدِینَ اَجْرًا عَظِیمًا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 384]
3- 628.. فی المجمع: جاء فی الحدیث ان اللَّه سبحانه فضل المجاهدین على القاعدین سبعین درجة بین کل درجتین مسیرة سبعین خریفًا للفرس الجواد الضمیر. [تفسیر صافی، ج 1، ص 384]B

سوره ی نساء [4]، آیات 97 الی 100

متن:

اِنَّ الَّذینَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمی اَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفینَ فِی اْلاَرْضِ قالُوا اَلَمْ تَكُنْ اَرْضُ اللهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَاُولئِكَ مَاْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیرًا اِلّاَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لایَهْتَدُونَ سَبیلًا فَاُولئِكَ عَسَى اللهُ اَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللهُ عَفُوًّا غَفُورًا وَ مَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللهِ یَجِدْ فِی اْلاَرْضِ مُراغَمًا كَثیرًا وَ سَعَةً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرًا اِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللهِ وَ كانَ اللهُ غَفُورًا رَحیمًا

لغات:

«توفّی» به معنای قبض و دریافت است، و «توفّیت الشیء و استوفیته» یعنی آن چیز را قبض و دریافت نمودم، و «وفات» به معنای مرگ است، چرا که در آن حال روح میّت قبض می شود، و «توفّی» به معنای احصاء نیز آمده است. «ماوی» به معنای مرجع و منزلگاه است. «استضعاف» ضعیف شمردن چیز است، و «مستضعف» ضعیف شده است.

ترجمه:

هنگامی که فرشتگان در حال ظلم وستم جان ستم کاران را می گیرند به آنان

ص: 461

می گویند:شما در انجام چه کاری بودید؟! آنان می گویند: ما مستضعفین روی زمین بودیم. ملائکه می گویند: آیا زمین خدا وسیع نبود که [از بین مستکبران] مهاجرت کنید [و در دیار دیگری به عبادت خدا و انجام وظائف خود مشغول بشوید؟!] پس جایگاهشان دوزخ خواهد بود و آن بد سرانجامی است. (97) جز مستضعفین از مردان و زنان و فرزندانی که حیله و چاره ای نیابند و راهی برای نجات خود نجویند (98)پس امید است که خداوند از آنان بگذرد و او همواره اهل گذشت و عفو است.(99)و کسی که در راه خدا[و برای انجام فرمان او] مهاجرت کند برای خود در روی زمین اقامتگاه های فراوان و گشایشی خواهد یافت و کسی که از خانه ی خود به قصد مهاجرت به سوی خدا و رسول او خارج شود و مرگ او فرا رسد پاداش او بر خدا خواهد بود واو بخشنده و مهربان است. (100)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از«اِنَّ الَّذینَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمی اَنْفُسِهِمْ»کسانی هستندکه درمکّه مسلمان شدند و هنگام هجرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هجرت به مدینه نکردند و آن ها: قیس بن فاکهه و حارث بن زمعه و قیس بن ولید بن مغیره و ابو العاص بن منبّه بن حجّاج و علی بن امیّة بن خلف بوده اند.(1)

ص: 462


1- 629.. «فَاُولئِکَ مَاْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیرًا» قیل: نزلت فی اناس من مکة اسلموا و لم یهاجروا حین کانت الهجرة واجبة. و فی المجمع و العیّاشی عن الباقر (علیه السلام): هم قیس بن الفاکهة بن المغیرة و الحارث بن زمعة بن الاسود و قیس بن الولید بن المغیرة و ابو العاص بن منبه بن الحجاج و علی بن امیة بن خلف.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی کسانی است که از امیرالمؤمنین(علیه السلام) کناره گیری کردند و با دشمنان او به جنگ برنخاستند و ملائکه هنگام مرگ به آنان گفتند: فیم کنتم...(1)

مرحوم فیض می گوید:

منافاتی بین دو روایت فوق نیست چرا که روایت اوّل تفسیر است و روایت دوم [تطبیق و] تاویل است.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

کسی که گوش او حق را شنیده و قلب او آن را حفظ نموده و حجّت بر او تمام شده است را نمی توان مستضعف [فکری] نامید.(2)

از امام صادق(علیه السلام) سوال شد: مستضعفین کیانند؟ امام(علیه السلام) با حال فزع فرمود:

آیا شما احدی را دیده ایدکه مستضعف باشدچه کسی می تواند مستضعف باشد؟به خدا سوگند اعتقاد صحیح را دختران جوان،درحجله ها وسقّاهای مدینه برای یک دیگر تعریف نمودند؟!(3)

ص: 463


1- 630.. تفسیر صافی، ج 1، ص 387.
2- 631.. و من خطبة له(علیه السلام) (188) فی الوصیة بامور:...وَ لَایَقَعُ اسْمُ الِاسْتِضْعَافِ عَلَى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ فَسَمِعَتْهَا اُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 387]
3- 632.. عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السِّمْطِ الْبَجَلِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): مَا تَقُولُ فِی الْمُسْتَضْعَفِینَ؟ فَقَالَ لِی شَبِیهًا بِالْفَزِعِ: فَتَرَکْتُمْ اَحَدًا یَکُونُ مُسْتَضْعَفًا وَ اَیْنَ الْمُسْتَضْعَفُونَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ مَشَى بِاَمْرِکُمْ هَذَا الْعَوَاتِقُ اِلَى الْعَوَاتِقِ فِی خُدُورِهِنَّ وَ تُحَدِّثُ بِهِ السَّقَّایَاتُ فِی طَرِیقِ الْمَدِینَةِ. B ثمّ قال الفیض: المستضعف عند اکثر الاصحاب من لا یعرف الامام و لا ینکره و لا یوالى احدا بعینه و قال ابن ادریس: هو من لا یعرف اختلاف الناس فی المذاهب و لا یبغض اهل الحق على اعتقادهم و هذا اوفق باحادیث هذا الباب و اظهر لان العالم بالخلاف و الدلایل اذا توقف لا یقال له مستضعف و لعل فزعه علیه السّلام باعتبار ان سفیان کان من اهل الاذاعة لهذا الامر. فلذلک قال على سبیل الانکار: «فترکتم احدا یکون مستضعفا»یعنى ان المستضعف من لا یکون عالما بالحق و الباطل و ما ترکتم احدا على هذا الوصف لافشائکم امرنا حتّى تحدثت النساء و الجواری فی خدورهن و السقایات فی طریق المدینة و انما خص العواتق بالذکر و هی الجاریة اوّل ما ادرکت لانهن اذا علمن مع کمال استتار هن فعلم غیرهن به اولى (لح). [تفسیر صافی؛ کافی الکافی، ج 2، ص 405]

به امام کاظم(علیه السلام) گفته شد:

ضعفا کیانند؟

آن حضرت در پاسخ نوشت:

الضعیف من لم ترفع له حجّة ولم یعرف الاختلاف فاذا عرف الاختلاف فلیس بضعیف.(1)

مرحوم فیض در پایان می فرماید:

از آیه استفاده می شود که هر کس در مکانی نتواند دین خود را برقرار کند واجب است که از آن مکان هجرت نماید.

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

هر کس به خاطردینش و لو به اندازه ی یک وجب از محلی به محل دیگری فرار کند، بهشت برای او واجب می شود.(2)

ص: 464


1- 633 .. تفسیر صافی، ج 1، ص 387.
2- 634.. وَ رَوَى الْحَسَنُ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) اَنَّهُ قَالَ: مَنْ فَرَّ بِدِینِهِ مِنْ اَرْضٍ اِلَى اَرْضٍ وَ اِنْ کَانَ شِبْرًا مِنَ الْاَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ وَ کَانَ رَفِیقَ اِبْرَاهِیمَ وَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا. [همان از مجموعه ورام، ج 1، ص 33]

«اِلّاَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَالْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلًا»مولف گوید:

خداوند این گروه از مستضعفین را که گرفتار دست ستم کارانند و راهی برای نجات خود نمی یابند معذور دانسته است. از این رو امام باقر(علیه السلام) می فرماید:« مستضعف کسی است که راه فرار و حیله ای برای نجات از کفر و رسیدن به ایمان ندارد [و درها به روی او بسته شده است] مانند بچّه ها و مردها و زنانی که بیش از بچّه ها عقل ندارند.»(1)

و در حدیث دیگری از آن حضرت سوال شد: آنان کیانند؟

حضرت فرمود: آنان همسران و فرزندان شمایند...(2)

و در بعضی از رویات آماده که امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آنان کسانی اند که قلم [تکلیف] از آنان برداشته شده است.(3)

ص: 465


1- 635.. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنِ الْمُسْتَضْعَفِ فَقَالَ هُوَ الَّذِی لَایَسْتَطِیعُ حِیلَةً یَدْفَعُ بِهَا عَنْهُ الْکُفْرَ وَ لَایَهْتَدِی بِهَا اِلَى سَبِیلِ الْاِیمَانِ لَایَسْتَطِیعُ اَنْ یُؤْمِنَ وَ لَایَکْفُرَ قَالَ وَ الصِّبْیَانُ وَ مَنْ کَانَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ عَلَى مِثْلِ عُقُولِ الصِّبْیَانِ. [تفسیر صافی؛ اصول کافی، ج 2، ص 404]
2- 636..عَنْ اِسْمَاعِیلَ الْجُعْفِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنِ الدِّینِ الَّذِی لَایَسَعُ الْعِبَادَ جَهْلُهُ فَقَالَ الدِّینُ وَاسِعٌ وَ لَکِنَّ الْخَوَارِجَ ضَیَّقُوا عَلَى اَنْفُسِهِمْ مِنْ جَهْلِهِمْ...قُلْتُ:فَهَلْ سَلِمَ اَحَدٌ لَایَعْرِفُ هَذَا الْاَمْرَ فَقَالَ:لَا اِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ قُلْتُ: مَنْ هُمْ؟ قَالَ: نِسَاؤُکُمْ وَ اَوْلَادُکُمْ... [تفسیر صافی؛ اصول کافی، ج 2، ص 405]
3- 637.. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام)عَنِ الْمُسْتَضْعَفِ فَقَالَ:هُوَ الَّذِی لَایَهْتَدِی حِیلَةً اِلَى الْکُفْرِفَیَکْفُرَوَلَا یَهْتَدِی سَبِیلًا اِلَى الْاِیمَانِ لَایَسْتَطِیعُ اَنْ یُؤْمِنَ وَ لَایَسْتَطِیعُ اَنْ یَکْفُرَ فَهُمُ الصِّبْیَانُ وَ مَنْ کَانَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ عَلَى مِثْلِ عُقُولِ الصِّبْیَانِ مَرْفُوعٌ عَنْهُمُ الْقَلَمُ. [تفسیر صافی؛ اصول کافی، ج 2، ص 404]

و در روایت دیگری فرمود:

آنان دختران نادان در حجله ها و خدمتکارانند که شما به آنان می گویید: نماز بخوان و او نماز می خواند و چیزی جز گفته ی شما را نمی داند و یا خادمی که از شهری به شهر دیگری برده می شود و چیزی جز گفته ی شما را نمی داند، و یا پیر نزدیک به مرگ و یا بچه ی خردسال. (1)

امام صادق(علیه السلام) در تعریف مستضعفین فرمود:

لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَلا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا فَقَالَ لَا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً اِلَى النَّصْبِ فَیَنْصِبُونَ وَ لَا یَهْتَدُونَ سَبِیلَ اَهْلِ الْحَقِّ فَیَدْخُلُونَ فِیهِ وَ هَؤُلَاءِ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِاَعْمَالٍ حَسَنَةٍ وَ بِاجْتِنَابِ الْمَحَارِمِ الَّتِی نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهَا وَ لَا یَنَالُونَ مَنَازِلَ الْاَبْرَارِ.(2)

«وَ مَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی اْلاَرْضِ مُراغَمًا كَثیرًا وَ سَعَةً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرًا اِلَى اللَّهِ»

در تفسیر مجمع از ابوحمزه ثمالی نقل شده که گوید:

هنگامی که آیه ی هجرت نازل شد یکی از مسلمانان مکّه به نام جند بن ضمره[جندع بن ضمرة]که شدیدًا مریض بود گفت: به خدا سوگند من از کسانی نیستم که معذور از هجرت باشم و من در خود نیرویی احساس می کنم و راه مدینه را نیز می دانم. پس به فرزندان خود گفت: به خدا سوگند من داخل مکّه نمی مانم

ص: 466


1- 638..عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنِ الْمُسْتَضْعَفِینَ فَقَالَ: الْبَلْهَاءُ فِی خِدْرِهَا وَالْخَادِمُ تَقُولُ لَهَا:صَلِّی فَتُصَلِّی لَاتَدْرِی اِلَّا مَا قُلْتَ لَهَا وَالْجَلِیبُ الَّذِی لَا یَدْرِی اِلَّا مَا قُلْتَ لَهُ وَ الْکَبِیرُ الْفَانِی وَ الصَّبِیُّ الصَّغِیرُ هَؤُلَاءِ الْمُسْتَضْعَفُونَ وَ اَمَّا رَجُلٌ شَدِیدُ الْعُنُقِ جَدِلٌ خَصِمٌ یَتَوَلَّى الشِّرَى وَ الْبَیْعَ لَاتَسْتَطِیعُ اَنْ تَغْبُنَهُ فِی شَیْءٍ تَقُولُ هَذَا مُسْتَضْعَفٌ؟ لَاوَ لَاکَرَامَةَ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 387؛ معانی الاخبار، ص203]
2- 639.. تفسیر صافی، ج 1، ص 388؛ معانی الاخبار، ص 201.

و باید از مکّه خارج شوم و می ترسم که در مکّه بمیرم[وترک هجرت کرده باشم]پس فرزندانش او را بر روی سریری گذاردند و از مکّه خارج نمودند و چون به تنعیم رسید از دنیا رحلت نمود و این آیه درباره ی او نازل شد.(1)

محمّد بن ابی عمیر گوید:

زراره فرزند خود«عبید»را به مدینه فرستاد تا درباره ی امامت موسی بن جعفر وعبد الله افطس باخبر شود و قبل از بازگشت «عبید» زراره از دنیا رفت.

محمّد بن ابی عمیر گوید:

محمّد بن حکیم به من گفت:من قصّه ی زراره را به امام کاظم(علیه السلام)عرض کردم.امام (علیه السلام) فرمود: من امیدوارم که زراره مشمول آیه ی «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرًا اِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحیمًا»باشد.(2)

مولف گوید:

روایات فوق باذکر سند در تفسیر عیّاشی ج 1،ص 97،ح 251 و 252؛ و در تفسیر برهان، جلد 1، صفحه ی 406 تا 409 بیان شده؛ و ما خلاصه ی آن ها را با حذف سند و مکرّرات بیان نمودیم.

ص: 467


1- 640.. [تفسیر صافی، ج 1، ص 388؛ تفسیر مجمع البیان]
2- 641 .. عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ قَالَ: وَجَّهَ زُرَارَةُ ابْنَهُ عُبَیْدًا اِلَى الْمَدِینَةِ یَسْتَخْبِر لَهُ خَبَرَ اَبِی الْحَسَنِ وَ عَبْدِ اللَّهِ فَمَاتَ قَبْلَ اَنْ یَرْجِعَ اِلَیْهِ ابْنُهُ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی عُمَیْرٍ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ حَکِیمٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی الْحَسَنِ الْاَوَّلِ(علیه السلام) فَذَکَرْتُ لَهُ زُرَارَةَ وَ تَوْجِیهَ ابْنِهِ عُبَیْدٍ اِلَى الْمَدِینَةِ فَقَالَ اَبُو الْحَسَنِ: اِنِّی لَاَرْجُو اَنْ یَکُونَ زُرَارَةُ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ: وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرًا اِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللَّه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 388؛ تفسیر عیّاشی]

سوره ی نساء [4]، آیات 101 الی 104

متن:

وَ اِذا ضَرَبْتُمْ فِی اْلاَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْكُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ اِنْ خِفْتُمْ اَنْ یَفْتِنَكُمُ الَّذینَ كَفَرُوا اِنَّ الْكافِرینَ كانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبینًا وَ اِذا كُنْتَ فیهِمْ فَاَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْیَاْخُذُوا اَسْلِحَتَهُمْ فَاِذا سَجَدُوا فَلْیَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ وَ لْتَاْتِ طائِفَةٌ اُخْرى لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَكَ وَ لْیَاْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ اَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذینَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ اَسْلِحَتِكُمْ وَ اَمْتِعَتِكُمْ فَیَمیلُونَ عَلَیْكُمْ مَیْلَةً واحِدَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْكُمْ اِنْ كانَ بِكُمْ اَذًى مِنْ مَطَرٍ اَوْ كُنْتُمْ مَرْضى اَنْ تَضَعُوا اَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ اِنَّ اللهَ اَعَدَّ لِلْكافِرینَ عَذابًا مُهینًا فَاِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللهَ قِیامًا وَ قُعُودًا وَ عَلى جُنُوبِكُمْ فَاِذَا اطْمَاْنَنْتُمْ فَاَقیمُوا الصَّلاةَ اِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنینَ كِتابًا مَوْقُوتًا وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ اِنْ تَكُونُوا تَاْلَمُونَ فَاِنَّهُمْ یَاْلَمُونَ كَما تَاْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللهِ ما لایَرْجُونَ وَ كانَ اللهُ عَلیمًا حَكیمًا

لغات:

«المهاجرة» المفارقة، و اصل مهاجرت از هَجر ضدّ وَصل است. «مراغِم» به کسی گویند که مضطرب در بلاد و مذهب باشد،و اصل آن از«رُغام»به معنای تراب است، و «راغمت فلانًا» یعنی هاجرته ولم ابال رغم انفه و ان لصق بالتراب انفه، و «ارغم الله أنفه» ألصقته بالتراب، و بعضی گفته اند: اصل آن ذلّت و شدّت است، و مراغم به کسی گویند که از دشمنی قصد اذلال رفیق خود را داشته باشد،و در حدیث آمده:«اذا صلّی احدكم فیلزم جبینه و انفه الارض حتی یخرج منه الرُغم» ای

ص: 468

حتی یذلّ و یخضع لله تعالی،و«ارغم الله انفه»ای اذلّه.«فتّنت الرجل»ای ادخلته فی الفتنة فهو مفتون.و«اسلحة» جمع سلاح است وسلاح اسم هر چیزی است که به وسیله ی آن مردم در جنگ از خود دفاع می کنند. «لا جناح» یعنی لا منع علیکم. «اِیمانّ الشّیء» یعنی سکن. «الوهن» الضعیف.«الالم» الوجع.«الرجاء» یکون بمعنی الخوف مثل قوله: «ما لكم لا ترجون لله وقارا» یعنی مالکم لاتخافون الله، و العلة انّ الرجاء بمعنی الامل و قد یخاف ان لا یتمّ.

ترجمه:

هنگامی که در روی زمین سفر کردید و هراس داشتید که از ناحیه ی کافران به شما آسیبی برسد [و غافل گیر شوید] باکی نیست که نماز خود را کوتاه کنید، چرا که کافران دشمن آشکاری برای شما می باشند (101) [ای رسول من!] و اگر تو بین آنان بودی و بر آنان نماز خواندی، باید گروهی از آنان با تو به نماز به ایستند و سلاح خود را برگیرند و چون سجده نمودند [و نماز خویش را کامل کردند] پشت سر شما قرار گیرند و گروه دیگری که نماز نخوانده اند، بیایند و با تو نماز بخوانند و آنان[نیز]باید سلاح برگرفته باشند[چرا که] کافران آرزو می کنند که شما از سلاح و ابزار جنگی خود غافل شوید و آنان یک باره بر شما بتازند و اگر از باران و یا بیماری در رنج باشید باکی نیست که سلاح بر زمین گذارید و [لکن] باید مواظب[آسیب دشمن]باشید،همانا خداوند برای کافران عذاب خفّت باری آماده نموده است. (102) و چون نماز خود را به پایان رساندید خدا را در حال ایستاده و نشسته و خوابیده یاد کنید و هنگامی که از خطر دشمن آسوده شدید نماز خود را [همانند همیشه] اقامه نمایید همانا نماز در اوقات معیّنی بر مومنان واجب شده است. (103) و هرگز از جستجوی دشمن سست نشوید و اگر شما [در جنگ] آسیب و رنجی می بینید

ص: 469

آنان[یعنی دشمنان]نیزآسیب و رنجی می بینند[جز آن که]شما ازخدای خود امید پاداش دارید و آنان چنین امیدی را ندارند و خداوند دانا و حکیم است. (104)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

زراره گوید:از امام باقر(علیه السلام)درباره ی نماز خوف و نماز مسافر سوال نمودم و گفتم: آیا این دو نماز شکسته می شود؟

حضرت فرمود:

آری شکسته می شود و نماز خوف سزاوارتر به شکسته شدن است.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: نماز در سفر دو رکعت است جز نماز مغرب و قبل از نماز مسافرو بعد از آن چیزی نیست.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هفت طایفه نباید [در سفر] نماز خود را شکسته بخوانند:

1.دوره گردی که برای جمع آوری زکات مسافرت می کند.2. فرمانداری که در محدوده ی امارت خود می گردد. 3. تاجری که برای تجارت خود از این شهر به آن شهر می رود. 4. دامداری که برای چرای دام خود مسافرت می کند. 5. بادیه نشینی که به دنبال باران و مناطق سبز گردش می نماید. 6. صیادی که برای تفریح و تفرّج به دنبال صید می رود. 7. محارب و راه زنی که اموال مردم را به زور می گیرد.(3)

ص: 470


1- 642.. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام)عَنْ صَلَاةِ الْخَوْفِ وَ صَلَاةِ السَّفَرِ تُقْصَرَانِ جَمِیعًا قَالَ:نَعَمْ وَ صَلَاةُ الْخَوْفِ اَحَقُّ اَنْ تُقْصَرَ مِنْ صَلَاةِ السَّفَرِ لَیْسَ فِیهِ خَوْفٌ. [تهذیب شیخ، ج 2، ص 13]
2- 643.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: الصَّلَاةُ فِی السَّفَرِ رَکْعَتَانِ لَیْسَ قَبْلَهُمَا وَ لَابَعْدَهُمَا شَیْءٌ اِلَّا الْمَغْرِبَ ثَلَاثٌ. [فروع کافی، ج 3، ص 458؛ برهان از تهذیب، ج 2، 13]
3- 644.. عَنْ جَعْفَرٍ بن محمّد عَنْ اَبِیهِ(علیهما السلام)قَالَ: سَبْعَةٌ لَایُقَصِّرُونَ الصَّلَاةَ الْجَابِی یَدُورُ فِی جِبَایَتِهِ وَ الْاَمِیرُ الَّذِی یَدُورُ فِی اِمَارَتِهِ وَ التَّاجِرُ الَّذِی یَدُورُ فِی تِجَارَتِهِ مِنْ سُوقٍ اِلَى سُوقٍ وَ الرَّاعِی وَ الْبَدَوِیُّ الَّذِی یَطْلُبُ مَوَاضِعَ الْقَطْرِ وَ مَنْبِتَ الشَّجَرِ وَ الرَّجُلُ یَطْلُبُ الصَّیْدَ یُرِیدُ بِهِ لَهْوَ الدُّنْیَا وَ الْمُحَارِبُ الَّذِی یَقْطَعُ السَّبِیلَ. [تهذیب، ج 3، ص 214]B

زراره و محمّد بن مسلم گویند:

به امام باقر(علیه السلام) گفتیم: نماز مسافر چگونه و چه مقدار است؟

حضرت فرمود:

خداوند می فرماید: «وَ اِذا ضَرَبْتُمْ فِی اْلاَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْكُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ» و این آیه نماز شکسته را در سفر همانند نماز تمام در وطن واجب نموده است.

زراره می گوید: گفتیم:

خداوند فرموده است:«فَلَیْسَ عَلَیْكُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ»یعنی باکی نیست که نماز خود را شکسته بخوانید و نفرموده است: حتمًا در سفر نماز خود را شکسته بخوانید همانند این که در وطن باید نماز خود را تمام بخوانید.

امام(علیه السلام) فرمود:

مگر خداوند درباره ی سعی صفا و مروه نفرموده است:«اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما» آیا شما نمی بینید که سعی بین صفا و مروه واجب است ورسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز آن را واجب دانسته است؟! تقصیر ونماز شکسته نیز درسفر چنین است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آن را واجب نموده است.

زراره می گوید که گفتم:

آیا اگر کسی در سفر نماز خود را چهار رکعت بخواند باید اعاده کند؟ فرمود: اگر آیه را با تفسیر آن شنیده باشد باید اعاده کند و گر نه اعاده لازم نیست،

ص: 471

بنابراین همه ی نماز ها _ جز نماز مغرب که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را در سفر و وطن به حال خود واگذارد _ در سفر شکسته است.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مسافت سفر برای شکسته شدن نماز [و افطار روزه] برید تا برید است و آن بیست و چهار میل است.(2)

مولف گوید:

هر سه میل یک فرسخ است و مسافت سفر هشت فرسخ می باشد.

«وَ اِذا كُنْتَ فیهِمْ فَاَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ»

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در جنگ ذات الرقاع اصحاب خود را دو قسمت نمود یک فرقه

ص: 472


1- 645.. رُوِیَ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ اَنَّهُمَا قَالا: قُلْنَا لِاَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام): مَا تَقُولُ فِی الصَّلَاةِ فِی السَّفَرِکَیْفَ هِیَ وَ کَمْ هِیَ؟ فَقَالَ: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «وَ اِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْاَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ» فَصَارَ التَّقْصِیرُ فِی السَّفَرِ وَاجِبًا کَوُجُوبِ التَّمَامِ فِی الْحَضَرِ. قَالا:قُلْنَا: اِنَّمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ» وَ لَمْ یَقُلْ: افْعَلُوا، فَکَیْفَ اَوْجَبَ ذَلِکَ کَمَا اَوْجَبَ التَّمَامَ فِی الْحَضَرِ؟ فَقَالَ(علیه السلام): اَوَ لَیْسَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ:«فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»اَ لَاتَرَوْنَ اَنَّ الطَّوَافَ بِهِمَا وَاجِبٌ مَفْرُوضٌ لِاَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَکَرَهُ فِی کِتَابِهِ وَ صَنَعَهُ نَبِیُّهُ(علیه السلام) وَ کَذَلِکَ التَّقْصِیرُ فِی السَّفَرِ شَیْءٌ صَنَعَهُ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَکَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ فِی کِتَابِهِ. قَالا: قُلْنَا لَهُ: فَمَنْ صَلَّى فِی السَّفَرِ اَرْبَعًا اَیُعِیدُ اَمْ لَا؟ قَالَ: اِنْ کَانَ قَدْ قُرِئَتْ عَلَیْهِ آیَةُ التَّقْصِیرُ وَ فُسِّرَتْ لَهُ فَصَلَّى اَرْبَعًا اَعَادَ وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ قُرِئَتْ عَلَیْهِ وَ لَمْ یَعْلَمْهَا فَلَا اِعَادَةَ عَلَیْه. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 157؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 401؛ فقیه، ج 1، ص 434]
2- 646.. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَى الْکَاهِلِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ فِی التَّقْصِیرِ فِی الصَّلَاةِ: بَرِیدٌ فِی بَرِیدٍ اَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ مِیلًا. [تهذیب ج 3، ص 207؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 410]

را مقابل دشمن قرار داد و فرقه ی دیگر،پشت سر آن حضرت به نماز ایستادند و آن حضرت تکبیرة الاحرام گفت و آنان به او اقتدا نمودند و پس از سجده ها نماز خود را تمام کردند و به جای گروه دیگر رفتند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حال قیام ایستادتا گروه دوم آمدند و به آن حضرت اقتدا کردند و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سلام داد آنان

برخاستند و رکعت باقیمانده ی نماز خود را خواندند و بر هم دیگر سلام دادند، همان گونه که خداوند به رسول خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وَ اِذا كُنْتَ فیهِمْ فَاَقَمْتَ لَهُمُ

الصَّلاةَ...»(1)

سپس فرمود:

«این همان نماز خوفی است که خداوند رسول خود را به آن امر نموده است، و هر کس نماز مغرب را در حال خوف بخواند باید گروه اوّل در رکعت اوّل اقتدا کنند و در سجده از امام جدا شوند و امام باید صبر کند و به ایستد تا گروه دوم بیایند و دو رکعت باقیمانده را با او بخوانند.

و در روایت دیگری فرمود:

این آیه هنگامی نازل شد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از طرف حدیبیّه به طرف مکّه حرکت نمود و چون این خبر به قریش رسید آنان خالد بن ولید را با دویست سواره به طرف

ص: 473


1- 647..عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام)اَنَّهُ قَالَ:صَلَّى النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله)بِاَصْحَابِهِ فِی غَزَاةِ ذَاتِ الرِّقَاعِ فَفَرَّقَ اَصْحَابَهُ فِرْقَتَیْنِ فَاَقَامَ فِرْقَةً بِاِزَاءِ الْعَدُوِّ وَ فِرْقَةً خَلْفَهُ فَکَبَّرَ وَ کَبَّرُوا فَقَرَاَ فَاَنْصَتُوا فَرَکَعَ وَ رَکَعُوا فَسَجَدَ وَ سَجَدُوا ثُمَّ اسْتَمَرَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَائِمًا فَصَلَّوْا لِاَنْفُسِهِمْ رَکْعَةً ثُمَّ سَلَّمَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ ثُمَّ خَرَجُوا اِلَى اَصْحَابِهِمْ فَقَامُوا بِاِزَاءِ الْعَدُوِّ وَجَاءَ اَصْحَابُهُمْ فَقَامُوا خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ کَبَّرَ فَکَبَّرُوا وَ قَرَاَفَاَ نْصَتُوا وَ رَکَعَ فَرَکَعُوا وَ سَجَدَ فَسَجَدُوا ثُمَّ جَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَتَشَهَّدَ ثُمَّ سَلَّمَ عَلَیْهِمْ فَقَامُوا ثُمَّ قَضَوْا لِاَنْفُسِهِمْ رَکْعَةً ثُمَّ سَلَّمَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْض. [فقیه، ج 1، ص 293؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 411]

آن حضرت فرستادند تا در کوه ها با او روبه رو شوند، و در بین راه وقت نماز ظهر رسید و بلال اذان گفت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با اصحاب خود مشغول نماز شدندو خالد بن ولید گفت: اگر در این حال به آنان حمله کنیم پیروز می شویم چرا که آنان نماز خود را قطع نمی کنند و لکن در این نزدیکی نماز دیگری دارند که نور چشم آنان است و چون داخل نماز شدند ما به آنان حمله می کنیم. پس جبرییل نازل شد و دستور نماز خوف را به آن حضرت داد و این آیه نازل شد: «وَ اِذا كُنْتَ فیهِمْ فَاَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ...».(1)

«اِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنینَ كِتابًا مَوْقُوتًا»

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

یعنی کتابًا مفروضًا و مقصود این نیست که اگر وقت آن بگذرد، ادا نشده باشد و اگر چنین باشد باید حضرت سلیمان به خاطر تاخیر نماز هلاک شده باشد و لکن مقصود این است که چون به یاد نماز آمد نماز خود را بخواند.(2)

سوره ی نساء [4]، آیات 105 الی 113

متن:

اِنّا اَنْزَلْنا اِلَیْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَیْنَ النّاسِ بِما اَراكَ اللهُ وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنینَ خَصیمًا وَ اسْتَغْفِرِ اللهَ اِنَّ اللهَ كانَ غَفُورًا رَحیمًا وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذینَ یَخْتانُونَ

ص: 474


1- 648.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 157؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 411.
2- 649.. وَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام): قَوْلُ اللَّهِ: «اِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتابًا مَوْقُوتًا»قَالَ: یَعْنِی کِتَابًا مَفْرُوضًا وَ لَیْسَ یَعْنِی وَقْتًا وَقَّتَهَا اِنْ جَازَ ذَلِکَ الْوَقْتُ ثُمَّ صَلَّاهَا لَمْ تَکُنْ صَلَاتُهُ مُؤَدَّاةً لَوْ کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ لَهَلَکَ سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ حِینَ صَلَّاهَا لِغَیْرِ وَقْتِهَا وَ لَکِنَّهُ مَتَى مَا ذَکَرَهَا صَلَّاهَا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 300؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 412]

اَنْفُسَهُمْ اِنَّ اللهَ لایُحِبُّ مَنْ كانَ خَوّانًا اَثیمًا یَسْتَخْفُونَ مِنَ النّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ اِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطًا ها اَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا فَمَنْ یُجادِلُ اللهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ اَمْ مَنْ یَكُونُ عَلَیْهِمْ وَكیلًا وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا اَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللهَ یَجِدِ اللهَ غَفُورًا رَحیمًا وَ مَنْ یَكْسِبْ اِثْمًا فَاِنَّما یَكْسِبُهُ عَلى نَفْسِهِ وَ كانَ اللهُ عَلیمًا حَكیمًا وَ مَنْ یَكْسِبْ خَطیئَةً اَوْ اِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَریئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتانًا وَ اِثْمًا مُبینًا وَ لَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَیْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ اَنْ یُضِلُّوكَ وَ ما یُضِلُّونَ اِلّا اَنْفُسَهُمْ وَ ما یَضُرُّونَكَ مِنْ شَیْءٍ وَ اَنْزَلَ اللهُ عَلَیْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ

تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللهِ عَلَیْكَ عَظیمًا

لغات:

«سوء» عمل قبیح و زشتی است که صاحب آن مواجه با زشتی آن می شود، و «رجل سوء» یعنی مردی که عادت و شان او این است که با مردم به زشتی برخورد کند، و «سیّئة» نقیض حسنه است.«یَجِد»از وجدان و ادراک است،چنان که گفته می شود:«وجدت الضالّة وِجدانًا» و «وَجَدتُ» به معنای علمت نیز آمده است، و وجود ضدّ عدم است، چرا که عدم به واسطه وجود ظاهر می شود و«كَسب»عملی است که به سبب آن نفعی به دست می آید و یا ضرری دفع می شود، از این رو خداوند به آن توصیف نمی شود. «همّت طائفة»: «همّ» چیزی است که انسان بر انجام آن میکوشد، و «همّت» نیز به همین معناست، و «هُمام» ملک عظیم است. «نجوی» کلام سرّی است بین دو نفر و بیشتر.

ص: 475

ترجمه:

ما این کتاب را به حق بر تو نازل نمودیم، تا بین مردم مطابق آن چه خدا به تو آموخته است حکم نمایی و نباید حامی خیانتکاران باشی (105) و از خداوند آمرزش بخواه همانا او بخشنده و مهربان است. (106) و از کسانی که به خودیشتن خیانت می کنند دفاع مکن چرا که خداوند خیانت گران و اهل گناه را دوست نمی دارد (107) آنان [خیانت های خود را] از مردم پنهان می دارند و از خداوند پنهان نمی دارند در حالی که او توطئه های شبانه آنان _ که بر خلاف رضای خدا انجام می دهند_را می داند و با آنان است وخداوند همواره به کرده های آنان احاطه دارد(108)شما همان کسانی هستید که برای زندگی دنیا[ی خود]از آنان حمایت کردید، آیا در قیامت چه کسی [می تواند]از آنان حمایت نماید؟! (109) هر کس کار بدی را انجام بدهد و یا به خویشتن ستم کند و سپس از خداوند درخواست آمرزش نماید، خدا را بخشنده و مهربان خواهد یافت (111) و هر کس خطا و یا گناهی را مرتکب شود و سپس آن را به بی گناهی نسبت بدهد حقّا بهتان و گناه آشکاری را به دوش گرفته است. (112) و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود حتمًا گروهی از آنان در گم راه نمودن تو می کوشیدند و آنان جز خویشتن را گم راه نخواهند نمود و هرگز به تو آسیبی نخواهند رساند و خداوند بر تو کتاب و حکمت فرستاد و تو را به آن چه نمی دانستی عالم نمود و همواره فضل خدا بر تو بزرگ خواهد بود. (113)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند هیچ چیزی را خداوند به احدی از خلق خود واگذار ننموده [و ولایتی در آن به او نداده] مگر به رسول خود(صلی الله علیه و آله) و ائمّه ی معصومین: [که

ص: 476

به آنان ولایت مطلقه بر امور مردم را عطا نموده است] از این رو می فرماید:«اِنّا اَنْزَلْنا اِلَیْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَیْنَ النّاسِ بِما اَراكَ اللَّهُ»واین[ولایت]در اوصیای اونیز جاری است. (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

سبب نزول آیه فوق این بوده که گروهی از قوم بنی ابیزق از منافقین انصار مدینه به نام های بشیر، بشر و مبشّر از دیوارخانه عموی قتادة نعمان بدری وارد خانه اوشدند و غذایی که او برای خانواده خود آماده کرده بود را همراه شمشیر و زره ی او سرقت نمودند و قتاده از عمل آنان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شکایت نمود از سویی بنی ابیزق به قتاده گفتند: این کار کار لبید بن سهل [از مومنین] است و چون لبید از این تهمت آگاه شد، شمشیر خود را برگرفت و به بنی ابیزق گفت: آیا به من نسبت سرقت می دهید در حالی که شما سزاوارتر به آن می باشید و از منافقین هستید و شما کسانی هستید که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توهین می کردید و مانند قریش او را آزار می نمودید، اکنون اگر این نسبت را ثابت نکنید من شمشیر خود را بر شما وارد خواهم نمود.

پس بنی ابیزق منافقانه او را آرامش دادند و به او گفتند: تو از چنین نسبتی دور هستی و سپس مرد بلیغی را به نام اسید بن عروه نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرستادند و اوبه آن حضرت گفت: یا رسول الله! قتادة بن نعمان از یکی از اقوام ما سرقت کرده و آنان را به این کار متّهم نموده است. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) غمگین شد و به قتاده فرمود: آیا تو چنین کاری را کرده ای؟! و شدیدًا او را ملامت نمود.

ص: 477


1- 650.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): لَاوَ اللَّهِ مَا فَوَّضَ اللَّهُ اِلَى اَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ اِلَّا اِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اِلَى الْاَئِمَّةِ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «اِنَّا اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما اَراکَ اللَّهُ»وَهِیَ جَارِیَةٌ فِی الْاَوْصِیَاءِ(علیه السلام).[تفسیر برهان؛ اصول کافی، ج 1، ص 267]

پس قتاده غمگین شد و به عموی خود گفت:ای کاش مرده بودم و با سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)مواجه نمی شدم. تا این که عموی قتاده گفت: ما به خدا پناه می بریم و این آیات بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد.(1)

سلیمان بن جعفری گوید: امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

مقصود از آیه ی«اِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطًا»فلانی و فلانی و ابوعبیده ی جرّاح است.(2)

عطاء همدانی نیز این روایت را از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده است.(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «اِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضى مِنَ الْقَوْلِ» فرمود:

خداوند قصّه کسانی که بعد ازرحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)برای برقرار کردن باطل خود سخنانی را بر خلاف رضای خدا شبانگاه بین خود می گفتند و تغییروتبدیل وتحریف هایی را در روز انجام میدادند را در این آیه بیان نموده است، همان گونه که [علمای] یهود و نصاری پس از موسی و عیسی برای رسیدن به اهداف خود تورات و انجیل و احکام الهی را تغییر و تحریف نمودند.(4)

ص: 478


1- 651.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 159؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 413.
2- 652..عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ:سَمِعْتُ اَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: «اِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضى مِنَ الْقَوْلِ» قَالَ: یَعْنِی فُلَانًا وَ فُلَانًا وَ اَبَا عُبَیْدَةَ بْنَ الْجَرَّاحِ. [فروع کافی، ج 8، ص 334]
3- 653.. تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 301.
4- 654.. قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی بعض کلامه: قَدْ بَیَّنَ اللَّهُ تَعَالَى قِصَصَ الْمُغَیِّرِینَ بِقَوْلِهِ: لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِاَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا وَ بِقَوْلِهِ: وَ اِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یَلْوُونَ اَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ وَ بِقَوْلِهِ: اِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضى مِنَ الْقَوْلِ بَعْدَ فَقْدِ الرَّسُولِ مِمَّا یُقِیمُونَ بِهِ اَوَدَبَاطِلِهِمْ حَسَبَ مَا فَعَلَتْهُ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى بَعْدَ فَقْدِ مُوسَى وَ عِیسَى مِنْ تَغْیِیرِ التَّوْرَاةِ وَالْاِنْجِیلِ وَ تَحْرِیفِ الْکَلِمِ عَنْ مَوَاضِعِه [تفسیر صافی ، ج 1، ص 394؛ احتجاج طبرسی، ج 1، ص 209]

سوره ی نساء [4]، آیه ی 114

متن:

لا خَیْرَ فی كَثیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ اِلّا مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ اَوْ مَعْرُوفٍ اَوْ اِصْلاحٍ بَیْنَ النّاسِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ فَسَوْفَ نُؤْتیهِ اَجْرًا عَظیمًا

لغات:

لغات این بخش در بخش قبلی گذشت.

ترجمه:

در بسیاری از سخنان نجوایی و در گوشی آنان خیری نیست،مگر کسانی که [به هم دیگر ] امر به صدقه و یا کار خیر و یا اصلاح بین مردم بکنند و کسی که برای به دست آوردن خشنودی خداوند این گونه سخن بگوید، ما پاداش بزرگی به او خواهیم داد.

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

حلبی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند تمحّل را درقرآن بر شما واجب نموده است.گفتم: فدای شما شوم تمحّل چیست؟ حضرت فرمود:

تمحّل این است که تودر مقابل برادرت چهره ای شاد تروگشادتر داشته باشی چنان که خداوند می فرماید: «لا خَیْرَ فی كَثیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ اِلّا مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ».(1)

ص: 479


1- 655.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ اللَّهَ فَرَضَ التَّمَحُّلَ فِی الْقُرْآنِ قُلْتُ: وَ مَا التَّمَحُّلُ جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ قَالَ: اَنْ یَکُونَ وَجْهُکَ اَعْرَضَ مِنْ وَجْهِ اَخِیکَ فَتَمَحَّلْ لَهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ: «لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ» الْآیَةَ وَ فِی کِتَابِ الْمُؤْمِنِ وَ اِنِ ابْتُلِیَ فَاَعْطِهِ وَ تَحَمَّلْ عَنْهُ وَ اَعِنْهُ.[تفسیر قمّی، ج 1، ص 160]B

امیرالمؤمنین(علیه السلام) به اصحاب خود فرمود:

خداوند همان گونه که درمال شما زکات قرار داده، برای جاه و مقام شما نیز زکاتی قرارداده است [و شما باید زکات آبرو و مقام خود را نیز بپردازید].(1)

ابی الجارود گوید: امام باقر(علیه السلام) به ما فرمود:

هرگاه من حدیثی برای شما خواندم،نمونه آن را از قرآن از من طلب کنید.پس روزی آن حضرت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نمود که آن حضرت «از قیل و قال و فاسد نمودن مال و سوال فراوان نهی نموده است» و به او گفته شد: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، در کجای قرآن این سخنان آمده است؟

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خداوند در قرآن فرموده است:«لا خَیْرَ فی كَثیرٍمِنْ نَجْواهُمْ اِلّا مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ بِصَدَقَةٍ اَوْ مَعْرُوفٍ اَوْ اِصْلاحٍ بَیْنَ النّاسِ» و نیز فرموده است: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَكُمُ الَّتی جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِیامًا» و نیز فرموده است: «لا تَسْئَلُوا عَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ».(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: مقصود از«اَوْ مَعْرُوفٍ»قرض می باشد.(3)

ص: 480


1- 656.. همان.
2- 657.. عَنْ اَبِی الْجَارُودِ قَالَ: قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام):اِذَا حَدَّثْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَاسْاَلُونِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ. ثُمَّ قَالَ فِی بَعْضِ حَدِیثِهِ:اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)نَهَى عَنِ الْقِیلِ وَ الْقَالِ وَ فَسَادِ الْمَالِ وَکَثْرَةِ السُّؤَالِ. فَقِیلَ لَهُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اَیْنَ هَذَا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ؟ قَالَ: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ اِلَّا مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ اَوْ مَعْرُوفٍ اَوْ اِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ»وَ قَالَ:«وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیامًا» وَ قَالَ: «لا تَسْئَلُوا عَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُم». [اصول کافی، ج 1، ص 60]
3- 658.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: «لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ اِلَّا مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ اَوْ مَعْرُوفٍ» قَالَ: یَعْنِی بِالْمَعْرُوفِ الْقَرْض. [فروع کافی، ج 4، ص 34؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 30]

سوره ی نساء [4]، آیات 115 الی 121

متن:

وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدى وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیرًا اِنَّ اللهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعیدًا اِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ اِلّا اِناثًا وَ اِنْ یَدْعُونَ اِلّا شَیْطانًا مَریدًا لَعَنَهُ اللهُ وَ قالَ َلاَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصیبًا مَفْرُوضًا وَ َلاُضِلَّنَّهُمْ وَ َلاُمَنِّیَنَّهُمْ وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّكُنَّ آذانَ اْلاَنْعامِ وَ َلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرانًا مُبینًا یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلّا غُرُورًا اُولئِكَ مَاْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لایَجِدُونَ عَنْها مَحیصًا

لغات:

«شٍقاق»خلاف و جدایی با عداوت است،و«فلان شقّ عصا المسلمین» یعنی فارق جماعتهم، و «شِقّ» به معنای نصف است، و اصل آن از شَقّ به معنای قطع است،و عداوت و دشمنی بین دو نفر را «مشاقّة» گویند چرا که یکی از آن دو طرف به خاطر عداوت، خود را از دیگری جدا نموده است. «نولّه ما تولّی» : از وَلی به معنای قرب است یعنی نقرّ به بما تقرّب الیه، و مرید و مارد و متمرّد نظایرند، و مَرید به معنای انسان سرکش و خارج از طاعت مولا است، و «امرد» مردی است که املس و بدون ریش است. «لعن» به معنای دورباش از رحمت الهی است. «فرض و فریضة» عمل واجب را گویند که خداوند آن را حتم و قطع نموده. «تبتیك» و «بتك» به معنای تشقیق

ص: 481

و تقطیع است.«محیص»به معنای محل عدول است، و «لایجدون عنها محیصًا» یعنی لایجدون عن العذاب عدولًا.

ترجمه:

کسی که بعد از روشن شدن راه هدایت برای او، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جدا شود و راه غیر مومنان را پیش گیرد، ما وی را بدانچه به آن روی آورده وا میگذاریم و او را به

دوزخ می رسانیم و آن بدبازگشتی است برای او(115)خداوند گناه شرک را نمی بخشدو غیر از آن را برای هر کس بخواهد می بخشد و هر کس شرک به خدا بیاورد حقّا به گم راهی دوری رسیده است. (116) مشرکان به جای پرستش خداوند جز بت ها را نمی پرستند و جز شیطان سرکش را نمی خوانند (117) خدا او را لعنت کند، او گفت: من از میان بندگانت سهمی را بر خواهم گرفت(118)و آنان را سخت گم راه و دچارآرزوهای دور و دراز خواهم نمود [تا جایی که] آنان را وادار می کنم تا گوش های حیوانات را شکاف دهند و خلقت خدا را دگرگون کنند و هر کس به جای خدا شیطان را ولیّ خود قرار بدهد زیان آشکاری نموده است.(119)[آری]شیطان به آنان وعده می دهد و به آرزوها مشغول شان می کند و وعده های او جز فریب نخواهد بود. (129) جایگاه پیروان شیطان دوزخ خواهد بود و راه نجاتی از آن نخواهند داشت. (121)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر و یا امام صادق(علیهما السلام) می فرماید:

هنگامی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) به کوفه آمد، مردم نزد او آمدند و گفتند:«برای ما امامی در ماه رمضان[برای نماز تراویح]تعیین کن[و چون نماز تراویح از بدعت های عمر بود و نماز مستحبّی را نباید به جماعت بخوانند] امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «نماز های مستحبّی ماه رمضان را به جماعت

ص: 482

نخوانید».و امامی برای آنان تعیین نکرد از این رو[صدای واعمراه آنان بلند شد و]گفتند: باید گریه کنید و بگویید:«وا رمضاناه«پس حارث اعور با عدّه ای از مردم نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و عرض کرد: یا امیر المؤمنین، مردم [به خاطر نماز تراویح] ضجّه و ناله می زنند و از سخن شما رنجش پیدا کرده اند!!

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

آنان را آزاد بگذارید تا هر که را می خواهند انتخاب کنند تا برای آنان [نمازهای مستحبّی را] امامت نماید و سپس فرمود: «وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدى وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیرًا».(1)

یکی از انصار گوید: با اشعث کندی و جریر عجلی [از منافقین] سوار اسب بودیم و چون از کوفه خارج شدیم سوسماری به ما برخورد نمود. پس اشعث و جریر از روی استهزا گفتند: «السّلام علیک یا امیر المؤمنین.» هدف شان توهین به آن حضرت(علیه السلام)بود. پس من نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمدم و سخن آنان را بازگو نمودم.

آن حضرت(علیه السلام) فرمود:

بگذار همان سوسمار در قیامت امام آنان باشد مگر نشنیدی که خداوند می فرماید:«وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدى وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیرًا»(2)

ص: 483


1- 659.. عَنْ اَحَدِهِمَا(علیه السلام) قَالَ:لَمَّا کَانَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فِی الْکُوفَةِ اَتَاهُ النَّاسُ فَقَالُوا اجْعَلْ لَنَا اِمَامًا مِنَّا فِی رَمَضَانَ فَقَالَ: لَاوَ نَهَاهُمْ اَنْ یَجْتَمِعُوا فِیهِ فَلَمَّا اَمْسَوْا جَعَلُوا یَقُولُونَ ابْکُوا فِی رَمَضَانَ وَا رَمَضَانَاهْ فَاَتَاهُ الْحَارِثُ الْاَعْوَرُ فِی اُنَاسٍ فَقَالَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ضَجَّ النَّاسُ وَ کَرِهُوا قَوْلَکَ فَقَالَ عِنْدَ ذَلِکَ: دَعُوهُمْ وَ مَا یُرِیدُونَ لِیُصَلِّیَ بِهِمْ مَنْ شَاءُوا ثُمَّ قَالَ: فَمَنْ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیرا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 302؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 415]
2- 660..عَنْ رَجُلٍ مِنَ الْاَنْصَارِ قَالَ: خَرَجْتُ اَنَا وَ الْاَشْعَثُ الْکِنْدِیُّ وَ جَرِیرٌ الْبَجَلِیُّ حَتَّى اِذَا کُنَّا بِظَهْرِ کُوفَةَ بِالْفَرَسِ، مَرَّ بِنَا ضَبٌّ فَقَالَ الْاَشْعَثُ وَ جَرِیرٌ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ خِلَافًا عَلَى عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فَلَمَّا خَرَجَ الْاَنْصَارِیُّ قَالَ لِعَلِیٍّ(علیه السلام) فَقَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام): دَعْهُمَا فَهُوَ اِمَامُهُمَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ اَ مَا تَسْمَعُ اِلَى اللَّهِ وَ هُوَ یَقُولُ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى. [همان]B

«اِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ اِلّا اِناثًا وَ اِنْ یَدْعُونَ اِلّا شَیْطانًا مَریدًا»

محمّد بن اسحاق رازی گوید:یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام)وارد بر آن حضرت(علیه السلام) شد و گفت:

«السّلام علیك یا امیر المؤمنین».

پس امام صادق(علیه السلام) به احترام امیرالمؤمنین(علیه السلام) از جای خود برخاست و فرمود:

خاموش باش این اسم فقط به امیرالمؤمنین(علیه السلام)باید گفته شودوجز اوکسی صلاحیّت آن را ندارد و خداوند او را این چنین نامیده است و هر کس جز او به این نام خوانده شود و راضی به آن بشود منکوح [ومابون] خواهد بود و اگر از پیش چنین نبوده به آن مبتلا خواهد شد چنان که خداوند در کتاب خود می فرماید:

«اِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ اِلّا اِناثًا وَ اِنْ یَدْعُونَ اِلّا شَیْطانًا مَریدًا».

گفتم: پس قائم(علیه السلام) شما را به چه چیز صدا می زنند؟

فرمود که می گویند:

«السّلام علیك یا بقیّة الله، السّلام علیك یابن رسول الله».(1)

ص: 484


1- 661..عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ الرَّازِیِّ عَنْ رَجُلٍ سَمَّاهُ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ:السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَامَ عَلَى قَدَمَیْهِ فَقَالَ مَهْ هَذَا اسْمٌ لَایَصْلُحُ اِلَّا لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ سَمَّاهُ [الله] بِهِ وَ لَمْ یُسَمَّ بِهِ اَحَدٌ غَیْرُهُ فَرَضِیَ بِهِ اِلَّا کَانَ مَنْکُوحًا وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ بِهِ ابْتُلِیَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ: «اِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ اِلَّا اِناثًا وَ اِنْ یَدْعُونَ اِلَّا شَیْطانًا مَرِیدًا» قَالَ: قُلْتُ: فَمَا ذَا یُدْعَى بِهِ قَائِمُکُمْ قَالَ یُقَالُ لَهُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 302؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 416]

«یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلّا غُرُورًا»

جابر گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

ابلیس اوّل کسی بود که نوحه سرایی کرد و اوّل کسی بود که آوازه خوانی کرد و اوّل کسی بود که حدی و سرود خواند.

سپس فرمود:هنگامی که آدم از آن شجره ی منهیّه خورد، ابلیس آوازه خوانی کرد و چون از بهشت هبوط نمود، حدی و سرود خواند و چون روی زمین مستقرّ شد برای او نوحه خوانی کرد و نعمت های بهشت را به یاد او آورد.

پس آدم(علیه السلام)به خدای خود عرضه داشت: «خدایا این همان کسی است که تو بین من و او دشمنی قرار دادی و من در بهشت بر او غالب نشدم و اکنون نیز اگر مرا یاری نکنی بر او غالب نخواهم شد». پس خطاب شد: ای آدم ما برای تو گناه را یک گناه می نویسیم و عمل نیک را ده برابر تا هفتصد برابر پاداش می دهیم. آدم عرضه داشت: بیش از این به من تفضّل کن. خطاب شد: فرزندی از تو به دنیا نمی آید مگر آن که من دو ملک را برای حفظ او می گمارم. آدم عرضه داشت: بیش از این تفضّل کن. خطاب شد: تا وقتی که روح در بدن تو [و فرزندان تو]باشد، توبه ی شما پذیرفته است.آدم عرضه داشت: خدایا بیش از این تفضّل کن. خطاب شد: من گناهان تو [و فرزندان تو]را می بخشم و باکی ندارم. آدم گفت: همین مرا بس است.

پس ابلیس گفت:خدایا تو آدم را بر من فضیلت دادی و اگر بر من تفضّل نکنی قدرت بر او پیدا نمی کنم.خطاب شد:در مقابل هر فرزندی که از آدم به دنیا بیاید،ما به تو دو فرزند می دهیم. ابلیس گفت:بیش از این عطا کن. خطاب شد: تو همانند خون در عروق او جاری خواهی شد. ابلیس گفت: بیش از این عطا کن. خطاب شد: ما مسکن تو و ذریّه ی تو را سینه های بنی آدم قرار دادیم. ابلیس گفت: بیش از

ص: 485

این عطا کن. خطاب شد: «یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلّا غُرُورًا».(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که آیه ی «وَ الَّذینَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلّاَ اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»نازل شدابلیس بر کوه ثوردر مکّه بالا رفت و با صدای بلند فرزندان خود را صدا زد و آنان گرد او جمع شدند و گفتند: ای آقای ما، برای چه مارا خواندی؟ ابلیس گفت: این آیه نازل شده است کدام یک از شما می توانید در مقابل آن باشید؟ پس عفریتی از شیاطین گفت: من در مقابل آن می ایستم. ابلیس گفت: چگونه؟ او گفت: چنین و چنان می کنم. ابلیس گفت: تو قدرت آن را نداری. دیگری نیز همین گونه گفت و ابلیس گفت: تو قدرت آن را نداری تا این که وسواس خنّاس گفت: من قدرت آن را دارم. ابلیس گفت: چگونه؟ وسواس خنّاس گفت: «اعدهم و امنّیهم» یعنی آنان را با وعده ها و امیدهای کاذب وارد گناه می کنم و سپس استغفار را از یاد آنان می برم. ابلیس گفت: تو قدرت آن را داری و او را تا قیامت بر این کار گماشت.(2)

ص: 486


1- 662.. تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 303.
2- 663.. قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام): لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: «وَ الَّذِینَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ»صَعِدَ اِبْلِیسُ جَبَلًا بِمَکَّةَ یُقَالُ لَهُ ثَوْرٌ فَصَرَخَ بِاَعْلَى صَوْتِهِ بِعَفَارِیتِهِ فَاجْتَمَعُوا اِلَیهِ فَقَالُوا:سَیِّدَنَا لِمَ دَعَوْتَنَا؟قَالَ:نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ،فَمَنْ لَهَا؟قَالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الشَّیْطَانِ: اَنَا لَهَا بِکَذَا وَ کَذَا، قَالَ: لَسْتَ لَهَا، فَقَامَ آخَرُ فَقَالَ: مِثْلَ ذَلِکَ قَالَ: لَسْتَ لَهَا، قَالَ الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ: اَنَا لَهَا، قَالَ: بِمَا ذَا؟ قَالَ: اَعِدُهُمْ وَ اُمَنِّیهِمْ حَتَّى یُوَاقِعُوا الْخَطِیئَةَ فَاِذَا وَاقَعُوا الْخَطِیئَةَ اَنْسَیْتُهُمُ الِاسْتِغْفَارَ فَقَالَ: اَنْتَ لَهَا فَوَکَّلَهُ بِهَا اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة. [تفسیر صافی، ج 1، ص 396؛ مجالس]

سوره ی نساء [4]، آیات 122 الی 124

متن:

وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلاَنْهارُ خالِدینَ فیها اَبَدًا وَعْدَ اللهِ حَقًّا وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللهِ قیلًا لَیْسَ بِاَمانِیِّكُمْ وَ لا اَمانِیِّ اَهْلِ الْكِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللهِ وَلِیًّا وَ لا نَصیرًا وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولئِكَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لایُظْلَمُونَ نَقیرًا

لغات:

«امانی»جمع اُمنیّة به معنای خیال و آرزوی امنیّت و رسیدن به بهره و لذّت است.«نقیر» آن نخ در وسط هسته ی خرما و یا آن پوست نازک اطراف آن است.

ترجمه:

ما آنان که ایمان آوردند و اعمال نیک انجام دادند را به زودی به باغستان های بهشتی که نهرهایی در زیر آن هاست داخل خواهیم نمود وآنان تا ابد در آن باغستان ها جاوید خواهند بود و این وعده ی حق خداوند است و چه کسی از خدا راست گوتر است.(122)پاداش و کیفر ما به دلخواه شما و اهل کتاب نیست، کسی که عمل ناشایسته ای انجام بدهد، کیفر خود را خواهد دید و یار و یاوری جز خدا نخواهد یافت. (123) و هر مرد و زنی که اعمال نیک انجام بدهند و مومن باشند داخل بهشت خواهند شد و به اندازه ی نقیری به آنان ظلم نمیشود. (124)

ص: 487

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

علی بن ابراهیم قمّی گوید:«نقیر»نخ باریکی است که در وسط هسته ی خرماست.امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که آیه ی«مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ»نازل شد، برخی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفتند: «این سخت ترین آیه است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: «آیا شما نسبت به اموال و جان ها و فرزندان خود گرفتار مصیبت نشده اید؟» گفتند:«آری.» حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند به سبب همین مصیبت ها [و صبر شما] حسنات برای شما می نویسد و گناهان شما را محو می نماید!!(1)

اسماعیل فرزند امام صادق(علیه السلام) به پدر خود عرض کرد:

پدرجان چه می فرمایی درباره ی گنه کاران از شیعه و غیر شیعه؟

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«لَیْسَ بِاَمانِیِّكُمْ وَ لا اَمانِیِّ اَهْلِ الْكِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ».[یعنی کیفر خدا تابع امید و آرزوی شما و اهل کتاب نیست، هر کس عمل بدی انجام بدهد کیفر آن را خواهد دید].(2)

ص: 488


1- 664.. عن ابی جعفر (علیه السلام)، قال: «لما نزلت هذه الآیة مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ قال بعض اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما اشدها من آیة! فقال لهم رسول الله(صلی الله علیه و آله): اما تبتلون فی اموالکم و فی انفسکم و ذراریکم؟ قالوا: بلى.قال: هذا مما یکتب الله لکم به الحسنات،و یمحو به السیئات» [تفسیر برهان، ج 1، ص 416]
2- 665.. عَنْ اَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا(علیه السلام) یُحَدِّثُ عَنْ اَبِیهِ اَنَّ اِسْمَاعِیلَ قَالَ لِلصَّادِقِ(علیه السلام): یَا اَبَتَاهْ، مَا تَقُولُ فِی الْمُذْنِبِ مِنَّا وَ مِنْ غَیْرِنَا؟ فَقَالَ(علیه السلام): «لَیْسَ بِاَمانِیِّکُمْ وَ لا اَمانِیِّ اَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِه». [تفسیر صافی، ج 1، ص 397؛ عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 235]

در تفسیر مجمع البیان از ابوهریره نقل شده که گوید:

هنگامی که این آیه نازل شد،ما محزون و گریان شدیم و گفتیم:یا رسول الله! این آیه راهی برای [نجات] ما باقی نگذارده است!

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

سوگند به خدایی که جان من به دست قدرت اوست، این آیه همین گونه نازل شده است،و لکن من به شما بشارت می دهم و می گویم:شما به ما نزدیک شوید و استقامت کنید[در دیانت خود]و در آن صورت هر مصیبتی به شما برسد خداوند کفّاره ی خطای شما قرار می دهد حتی اگر تیغی به پای شما برود کفّاره گناه شما خواهد بود.(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

خداوند اگر بخواهد بنده ای را گرامی بدارد و او گناه کرده باشد او را مبتلای به فقر و نیازمندی می نماید و اگر با او چنین نکند مرگ را بر او سخت می کند، تا او را از گناه پاک نماید...(2)

ص: 489


1- 666.. و فی المجمع عن ابی هریرة قال: لما نزلت هذه الآیة بکینا و حزنا و قلنا: یا رسول اللَّه ما ابقت هذه الآیة من شی ء فقال اما و الذی نفسی بیده انها لَکمَا نزلت، و لکن ابشروا و قاربوا و سددوا انه لا یصیب احدًا منکم مصیبة الا کفّر اللَّه بها خطیئته حتى الشوکة یشاکها احدکم فی قدمه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 397؛ تفسیر عیّاشی]
2- 667.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اِذَا کَانَ مِنْ اَمْرِهِ اَنْ یُکْرِمَ عَبْدًا وَ لَهُ ذَنْبٌ ابْتَلَاهُ بِالسُّقْمِ فَاِنْ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ لَهُ ابْتَلَاهُ بِالْحَاجَةِ فَاِنْ لَمْ یَفْعَلْ بِهِ ذَلِکَ شَدَّدَ عَلَیْهِ الْمَوْتَ لِیُکَافِیَهُ بِذَلِکَ الذَّنْبِ قَالَ: وَ اِذَا کَانَ مِنْ اَمْرِهِ اَنْ یُهِینَ عَبْدًا وَ لَهُ عِنْدَهُ حَسَنَةٌ صَحَّحَ بَدَنَهُ فَاِنْ لَمْ یَفْعَلْ بِهِ ذَلِکَ وَسَّعَ عَلَیْهِ فِی رِزْقِهِ فَاِنْ هُوَ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ بِهِ هَوَّنَ عَلَیْهِ الْمَوْتَ لِیُکَافِیَهُ بِتِلْکَ الْحَسَنَةِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 398؛ اصول کافی، ج 2، ص 444]

و در روایتی از امام باقر یا امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که فرمود:

اگر خداوند بنده ای را دوست بدارد و او گناه بکند، او را گرفتار بلایی می کند تا به یاد استغفار بیفتد و اگر بنده ای را دوست نداشته باشد و آن بنده گناه بکند، نعمت خود را بر او می افزاید تا استغفار را فراموش کند.(1)

سوره ی نساء [4]، آیات 125 الی 126

متن:

وَ مَنْ اَحْسَنُ دینًا مِمَّنْ اَسْلَمَ وَجْهَهُ للَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفًا وَ اتَّخَذَ اللهُ اِبْراهیمَ خَلیلًا وَ للَّهِِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلاَرْضِ وَ كانَ اللهُ بِكُلِّ شَیْءٍ مُحیطًا

لغات:

«خلیل»مشتقّ از خُلّه بضمّ خاء به معنای محبّت است،و یا از«خَلَّة» بفتح خاء به معنای حاجت است و استعمال در صدیق و صداقت به خاطر این است که هر کدام از متصادقین خَلَل دیگری را برطرف می نماید و یا هر کدام دیگری را از اسرار خود مطلّع می کند، و بعضی گفته اند: خلیل مخصوص به محبّت است.

ترجمه:

دین چه کسی بهتر از دین مسلمانی است که تسلیم خدا و نیکوکار باشد و از دین حنیف [و خالص] ابراهیم پیروی نماید؟ در حالی که خداوند ابراهیم را خلیل

ص: 490


1- 668.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): اِنَّ اللَّهَ اِذَا اَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْرًا فَاَذْنَبَ ذَنْبًا اَتْبَعَهُ بِنَقِمَةٍ وَ یُذَکِّرُهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ اِذَا اَرَادَ بِعَبْدٍ شَرًّا فَاَذْنَبَ ذَنْبًا اَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ لِیُنْسِیَهُ الِاسْتِغْفَار. [اصول کافی، ج 2، ص 452]

خود برگزیده است؟(125)آن چه در آسمان ها و در روی زمین است ملک خداوند می باشد و او همواره به هر چیزی احاطه [و قدرت] دارد. (126)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

حضرت ابراهیم(علیه السلام)نخستین کسی بود که خداوند برای او رمل ها را تبدیل به آرد نمود و قصّه ی او این بود که ابراهیم(علیه السلام) به دیدن دوست و خلیل مصری خود رفت تا طعامی از او به قرض بگیرد، و چون او را در منزل خود نیافت خوش نداشت که الاغ خود را خالی برگرداند از این رو خرجین الاغ را پر از رمل نمود و به خانه آمد و از ساره حیا نمود و الاغ را رها کرد و داخل اطاق شد و خوابید. پس ساره سراغ خرجین رفت و آن را پر از آرد عالی دید و از آن نانی تهیّه نمود و مقابل ابراهیم(علیه السلام) گذارد.

حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: از کجا آرد پیدا کردی؟! ساره گفت: این نان از همان

آردی است که شما از دوست و خلیل مصری خود گرفته بودی. ابراهیم(علیه السلام) فرمود: این از ناحیه ی خلیل من بود و لکن مصری نبود.از این رو او را خلیل الله نامیدند.پس ابراهیم از آن نان خورد و شکر خدا را به جای آورد.(1)

ص: 491


1- 669..عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ اِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) هُوَ اَوَّلُ مَنْ حُوِّلَ لَهُ الرَّمْلُ دَقِیقًا، وَ ذَلِکَ اَنَّهُ قَصَدَ صَدِیقًا لَهُ بِمِصْرَ فِی قَرْضِ طَعَامٍ، فَلَمْ یَجِدْهُ فِی مَنْزِلِهِ فَکَرِهَ اَنْ یَرْجِعَ بِالْحِمَارِ خَالِیًا فَمَلَاَ جِرَابَهُ رَمْلًا، فَلَمَّا دَخَلَ مَنْزِلَهُ خَلَّى بَیْنَ الْحِمَارِ وَ بَیْنَ سَارَةَ، اسْتِحْیَاءً مِنْهَا وَ دَخَلَ الْبَیْتَ وَ نَامَ، فَفَتَحَتْ سَارَةُ عَنْ دَقِیقٍ اَجْوَدَ مَا یَکُونُ، فَخَبَزَتْ وَ قَدَّمَتْ اِلَیْهِ طَعَامًا طَیِّبًا، فَقَالَ اِبْرَاهِیمُ: مِنْ اَیْنَ لَکِ هَذَا؟ قَالَتْ: مِنَ الدَّقِیقِ الَّذِی حَمَلْتَهُ مِنْ عِنْدَ خَلِیلِکَ الْمِصْرِیِّ، فَقَالَ اِبْرَاهِیمُ: اَمَا اِنَّهُ خَلِیلِی وَ لَیْسَ بِمِصْرِیٍّ، فَلِذَلِکَ اُعْطِیَ الْخَلَّةَ فَشَکَرَ اللَّهَ وَ حَمِدَهُ وَ اَکَلَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 417؛ تفسیر قمّی، ج 1، ص 160]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند ابراهیم(علیه السلام) را خلیل خود برگزید چرا که او فراوان در مقابل خدا سجده می نمود.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) از پدرش از جدش روایت نموده که فرمود:

خداوند به این علّت ابراهیم(علیه السلام) را خلیل خود خواند که او از کسی جز خدا چیزی نخواست و هیچ سایلی را نیز محروم نکرد.(2)

حضرت عسکری(علیه السلام) فرمود:

خداوند به این خاطر ابراهیم(علیه السلام)را خلیل خود برگزید که فراوان بر حضرت محمّد

و اهل بیت او (صلی الله علیهم اجمعین) صلوات می فرستاد.(3)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند ابراهیم(علیه السلام) را خلیل خود قرار نداد مگر برای اطعام طعام و نماز شب او. (4)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که خداوند ابراهیم(علیه السلام) را خلیل خود قرار داد، ملک الموت به صورت

ص: 492


1- 670.. عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ قَالَ: قُلْتُ: لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ اِبْراهِیمَ خَلِیلًا قَالَ: لِکَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَى الْاَرْض. [همان؛ علل الشرائع، ص 48]
2- 671.. عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: سَمِعْتُ ابی [اَبَا] عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یُحَدِّثُ عَنْ اَبِیهِ(علیه السلام) اَنَّهُ قَالَ: اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ اِبْراهِیمَ خَلِیلًا لِاَنَّهُ لَمْ یَرُدَّ اَحَدًا وَ لَمْ یَسْاَلْ اَحَدًا غَیْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.[همان؛ معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 247 (از همان علل الشرائع نقل کرده است)]
3- 672.. عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیَّ(علیه السلام) یَقُولُ: اِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ اِبْراهِیمَ خَلِیلًا لِکَثْرَةِ صَلَاتِهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ:. [تفسیر برهان، ج 1، ص 417؛ علل الشرائع، ص 49]
4- 673.. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ: مَا اتَّخَذَ اللَّهُ اِبْراهِیمَ خَلِیلًا اِلَّا لِاِطْعَامِهِ الطَّعَامَ وَ صَلَاتِهِ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَام. [همان]

جوانی سفید رو با لباس سفید در حالی که قطره های آب و روغن از سر او می ریخت وارد خانه ابراهیم شد و چون ابراهیم وارد خانه شد ملک الموت به استقبال او رفت،از سویی ابراهیم مرد صاحب غیرتی بود و چون از خانه خارج می شد درب خانه را می بست و کلید آن را با خود می برد و چون آن مرد را در داخل خانه خود دید فرمود: چه کسی تو را داخل خانه ی من نموده است؟ عزرائیل گفت: مالک خانه خدا مرا داخل نموده است.

ابراهیم فرمود: البتّه او سزاواتر به من است اکنون بگو تو کیستی؟ عزارائیل گفت:من ملک الموت هستم. پس ابراهیم وحشت نمود و فرمود: آیا برای قبض روح من آمده ای؟ عزرائیل گفت: خیر و لکن خداوند یکی از بندگان خویش را خلیل خود برگزیده و من آمده ام به او بشارت بدهم. ابراهیم فرمود: آن بنده کیست تا من تا آخر عمر خدمت گزار او باشم؟عزرائیل گفت: آن تویی.پس ابراهیم وارد بر ساره شد و گفت:خداوند مرا خلیل خود قرار داده است .(1)

ص: 493


1- 674.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا اتَّخَذَ اللَّهُ اِبْراهِیمَ خَلِیلًا اَتَاهُ بِبِشَارَةِ الْخُلَّةِ مَلَکُ الْمَوْتِ فِی صُورَةِ شَابٍّ اَبْیَضَ عَلَیْهِ ثَوْبَانِ اَبْیَضَانِ یَقْطُرُ رَاْسُهُ مَاءً وَ دُهْنًا فَدَخَلَ اِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) الدَّارَ فَاسْتَقْبَلَهُ خَارِجًا مِنَ الدَّارِ وَ کَانَ اِبْرَاهِیمُ رَجُلًا غَیُورًا وَ کَانَ اِذَا خَرَجَ فِی حَاجَةٍ اَغْلَقَ بَابَهُ وَ اَخَذَ مِفْتَاحَهُ فَخَرَجَ ذَاتَ یَوْمٍ فِی حَاجَةٍ وَ اَغْلَقَ بَابَهُ ثُمَّ رَجَعَ فَفَتَحَ بَابَهُ فَاِذَا هُوَ بِرَجُلٍ قَائِمٍ کَاَحْسَنِ مَا یَکُونُ مِنَ الرِّجَالِ فَاَخَذَتْهُ الْغَیْرَةُ وَ قَالَ لَهُ یَا عَبْدَ اللَّهِ: مَا اَدْخَلَکَ دَارِی؟ فَقَالَ: رَبُّهَا اَدْخَلَنِیهَا. فَقَالَ اِبْرَاهِیمُ» رَبُّهَا اَحَقُّ بِهَا مِنِّی، فَمَنْ اَنْتَ؟ قَالَ: اَنَا مَلَکُ الْمَوْتِ. قَالَ: فَفَزِعَ اِبْرَاهِیمُ وَ قَالَ: جِئْتَنِی لِتَسْلُبَنِی رُوحِی؟ فَقَالَ» لَاوَ لَکِنِ اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْدًا خَلِیلًا فَجِئْتُ بِبِشَارَتِهِ. فَقَالَ اِبْرَاهِیمُ: فَمَنْ هَذَا الْعَبْدُ لَعَلِّی اَخْدُمُهُ حَتَّى اَمُوتَ؟ قَالَ: اَنْتَ هُوَ. قَالَ: فَدَخَلَ عَلَى سَارَةَ فَقَالَ: اِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَنِی خَلِیلا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 417؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 304]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خلیل الله از«خَلّة»به معنای فقر و نیازمندی است و ابراهیم(علیه السلام) را به این علّت خلیل الرحمان گویند که خود را تنها فقیر و نیازمند به خدا و بی نیاز از غیر او می دانسته است به دلیل این که چون خواستند او را با منجنیق در آتش بیندازند خداوند جبرائیل را فرستاد و جبرییل او را در هوا ملاقات نمود و به او گفت: هر کاری داری بگو، خداوند مرا برای یاری تو فرستاده است. ابراهیم فرمود: حسبی الله و نعم الوکیل من به غیر او نیازی ندارم و از غیر او سوال نخواهم نمود. از این رو خداوند او را خلیل و فقیر خود نامید و به او خلیل الرحمان گفته شد.(1)

در برخی از روایات آمده که ملائکه به هم دیگر گفتند:

خداوند از نطفه برای خود خلیل برگزیده و ملک عظیمی به او داده است، پس خداوند به آنان فرمود: شما بهترین خود را انتخاب کنید و آنان جبرییل و میکاییل را انتخاب کردند و آنان در روزی که ابارهیم گوسفندان خود را جمع نموده بود و گوسفندان او.. فراوان بودند بالای سر او آمدند و با صدای زیبایی گفتند: «سبّوح قدّوس» و دیگری گفت: ربّنا و ربّ الملائكة والروح» و ابراهیم گفت:

ص: 494


1- 675.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): اِنَّهُمَا لَنْ یَشْتَبِهَا لِاَنَّ قَوْلَنَا اِبْرَاهِیمُ خَلِیلُ اللَّهِ فَاِنَّمَا هُوَ مُشْتَقٌ مِنَ الْخَلَّةِ وَ الْخَلَّةُ اِنَّمَا مَعْنَاهَا الْفَقْرُ وَ الْفَاقَةُ فَقَدْ کَانَ خَلِیلًا اِلَى رَبِّهِ فَقِیرًا وَ اِلَیْهِ مُنْقَطِعًا وَ عَنْ غَیْرِهِ مُتَعَفِّفًا مُعْرِضًا مُسْتَغْنِیًا وَ ذَلِکَ لَمَّا اُرِیدَ قَذْفُهُ فِی النَّارِ فَرُمِیَ بِهِ فِی الْمَنْجَنِیقِ فَبَعَثَ اللَّهُ جَبْرَئِیلَ فَقَالَ لَهُ: اَدْرِکْ عَبْدِی فَجَاءَ فَلَقِیَهُ فِی الْهَوَاءِ فَقَالَ لَهُ: کَلِّفْنِی مَا بَدَا لَکَ فَقَدْ بَعَثَنِیَ اللَّهُ لِنُصْرَتِکَ فَقَالَ اِبْرَاهِیمُ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ اِنِّی لَااَسْاَلُ غَیْرَهُ وَ لَاحَاجَةَ لِی اِلَّا اِلَیْهِ فَسَمَّاهُ خَلِیلَهُ اَیْ فَقِیرَهُ وَ مُحْتَاجَهُ وَ الْمُنْقَطِعَ اِلَیْهِ عَمَّنْ سِوَاه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 399؛ احتجاج]

یکبار دیگر بگویید نصف مال من برای شما باشد.سپس گفت:یکبار دیگربگویید تا مال و فرزند و خود را در اختیار شما قرار بدهم. پس ملائکه گفتند:«هذا هو الكرم، هذا هو الكرم»سپس منادی خداوند از عرش صدا زد: «الخلیل موافق لخلیله».(1)

سوره ی نساء [4]، آیات 127 الی 130

متن:

وَ یَسْتَفْتُونَكَ فِی النِّساءِ قُلِ اللهُ یُفْتیكُمْ فیهِنَّ وَ ما یُتْلى عَلَیْكُمْ فِی الْكِتابِ فی یَتامَى النِّساءِ اللاّتی لا تُؤْتُونَهُنَّ ما كُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ اَنْ تَنْكِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ اَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامى بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَاِنَّ اللهَ كانَ بِهِ عَلیمًا وَ اِنِ امْرَاَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزًا اَوْ اِعْراضًا فَلا جُناحَ عَلَیْهِما اَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحًا وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ اُحْضِرَتِ اْلاَنْفُسُ الشُّحَّ وَ اِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَاِنَّ اللهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرًا وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا كُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها

ص: 495


1- 676.. قال الغزالی فی کتابه المسمى بسر العالمین: قد ورد فی لطائف الحکایات: ان الملائکة قال بعضهم لبعض:اتخذ ربنا من نطفة خلیلا و قد اعطاه ملکا عظیما جزیلا،فاوحى اللَّه تعالى الى الملائکة اعمدوا على ازهدکم و رئیسکم فوقع الاتفاق على جبرییل و میکاییل فنزلا الى ابراهیم(علیه السلام) فی یوم جمع غنمه و کان لابراهیم(علیه السلام) اربعة آلاف راعیا و اربعة آلاف کلبا فی عنق کل کلب طوق وزن من من ذهب احمر و اربعون الف غنمة حلابة و ما شاء اللَّه من الخیل و الجمال فوقف الملکان فی طرفی الجمع فقال احدهما بلذاذة صوت: سبّوح قدّوس، فجاوبه الثانی: رب الملائکة و الروح، فقال: اعیداها و لکما نصف مالی، ثم قال: اعیداها و لکما مالی و ولدی و جسدی فنادت ملائکة السماوات هذا هو الکرم هذا هو الکرم فسمعوا منادیا من العرش یقول: الخلیل موافق لخلیله. [تفسیر صافی، ج 1، ص 400؛ الوافی، ج 26، ص 334]

كَالْمُعَلَّقَةِ وَ اِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَاِنَّ اللهَ كانَ غَفُورًا رَحیمًا وَ اِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللهُ كُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ وَ كانَ اللهُ واسِعًا حَكیمًا

لغات:

«اِستفتاء و استقضاء»به یک معناست،و «قاضیته» یعنی از او درخواست طلب خود را نمودم، و «افتی فی المسالة» یعنی حکم مساله را بیان نمود، و «استفتاه» یعنی از او درخواست فتوا نمود. «نشوز» در همین سوره گذشت. «شُحّ» افراط در حرص به مال و غیر مال است، چنان که گفته می شود: «هو شحیح بمودّتك» یعنی حریص بدوامها و لا یقال فی ذلک بخیل، و لکن بخل اختصاص به مال دارد. «استطاعة و قوّة و قدرة»نظایرند. «سَعَه» خلاف ضیق است، و «واسع» از صفات پروردگار است و «واسع الرحمة» و «واسع العطاء» و «واسع المكرمة» استعمال می شود چنان که خداوند می فرماید: «و رحمتی وسعت كل شیءٍ» و بعضی گفته اند: خداوند «واسع المقدور» است. و «كلًا من سعته» یعنی من قدرته و وسعه.

ترجمه:

از تو درباره ی [احکام و حقوق]زنان سوال می کنند،بگو: خداوند درباره ی آنان به شما پاسخ می دهد و نیز درباره ی آن چه در قرآن به ایتام زنان برای شما تلاوت می شود و شما حقوق واجب شان را نمی دهید و [لکن] مایل هستید که با آنان ازدواج نمایید و نیز درباره ی کودکان صغیر و ناتوان و درباره ی یتیمان و رعایت عدالت بین آنان خداوند شما را سفارش می نماید و [نیز به شما اعلان می شود که] هر عمل خیری انجام بدهید خداوند از آن آگاه است [پس غافل نشوید و حقوق صاحبان

ص: 496

حق را ضایع نکنید](127)و اگر زنی از نشوز و[بی مبالاتی و]بی مهری شوهرش هراس داشته باشد، مانعی نیست که با یک دیگر صلح کنند [و از برخی از حقوق خود صرف نظر نمایند] و صلح و آشتی بهتر[از سرسختی و گرفتن همه حقوق]است[اگر چه]مردم[مطابق خواسته های نفسانی خود، نسبت به گذشت و صلح] بخل می ورزند [و تن به صلح و آشتی نمی دهند] و اگر شما رعایت احسان و تقوا را بکنید خداوند به کار شما آگاه است [و پاداش نیکی به شما خواهد داد] (128) شما هرگز نمی توانید [نسبت به علاقه و محبّت درونی خود] در میان همسرانتان عدالت برقرار کنید هر چند کوشا باشید و [لکن] به کلی علاقه و محبّت خود را به یکسو نبرید و دیگری را به صورت زنی بلا تکلیف درنیاورید و اگر راه صلح و تقوا پیشه کنید خداوند آمرزنده و مهربان است. (129) و اگر [راهی برای اصلاح نباشد و] از هم جدا شوند [و به طلاق منتهی شود] خداوند هر کدام آنان را با گشایش [و فضل] خویش بی نیاز خواهد نمود و خداوند گشایش دهنده و حکیم است. (130)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مردم زمان جاهلیّت اعتقاد داشتند که برای فرزند پسر اگر کوچک باشد و برای زن به طور کلی ارثی نباید داده شود و می گفتند: ما به کسانی که قدرت جنگ و دفاع از حریم خود را ندارند ارث نمی دهیم از این رو خداوند آیات ارث را در اوّل این سوره نازل نمود و در این جا نیز در پاسخ آنان فرمود: «وَ ما یُتْلى عَلَیْكُمْ فِی الْكِتابِ فی یَتامَى النِّساءِ اللاّتی لا تُؤْتُونَهُنَّ ما كُتِبَ لَهُنَّ».

و در تفسیر قمّی پس از آن آمده که:

مردم جاهلیّت این عمل را اعتقاد نیکویی می دانستند و چون خداوند قانون ارث

ص: 497

را بیان نمود آنان سخت تعجّب نمودند و گفتند: باید برویم خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و این موضوع را با او در میان بگذاریم تا شاید قانون عوض شود و یا تغییر یابد

پس خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: آیا دختر نصف مال پدر و برادر خود را به ارث می برد؟ و آیا فرزند خردسال وارث پدر و مادر خود خواهد بود؟ در حالی

که قدرت بر اسب سواری و به دست آوردن غنیمت را ندارد و به جنگ دشمن نمی تواند برخیزد؟!رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ آنان فرمود: دستور خدا همین است. (1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)سوال شد:ارث زن ها چه مقدار است؟ و خداوند در آیات ارث پاسخ داد و فرمود: ارث زن از شوهر خود با داشتن فرزند یک هشتم، و گرنه یک چهارم است.(2)

«وَ تَرْغَبُونَ اَنْ تَنْكِحُوهُنَّ»

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

عادت مردم [قبل از اسلام] این بود که اگر دختر یتیمه ی زشت رو و ناقص العقلی را در دامن خود پرورش می دادند علاقه داشتند که با او ازدواج نمایند

ص: 498


1- 677.. وَ قَوْلُهُ: «وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ» فَاِنَّ اَهْلَ الْجَاهِلِیَّةِ کَانُوا لَایُوَرِّثُونَ الصَّبِیَّ الصَّغِیرَ وَ لَاالْجَارِیَةَ مِنْ مِیرَاثِ آبَائِهِمْ شَیْئًا وَ کَانُوا لَایُعْطُونَ الْمِیرَاثَ اِلَّا لِمَنْ یُقَاتِلُ وَ کَانُوا یَرَوْنَ ذَلِکَ فِی دِینِهِمْ حَسَنًا، فَلَمَّا اَنْزَلَ اللَّهُ فَرَائِضَ الْمَوَارِیثِ وَجِدُوا مِنْ ذَلِکَ وَجْدًا شَدِیدًا، فَقَالُوا: انْطَلِقُوا اِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَنُذَکِّرَهُ ذَلِکَ لَعَلَّهُ یَدَعُهُ اَوْ یُغَیِّرُهُ فَاَتَوْهُ، فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ: لِلْجَارِیَةِ نِصْفُ مَا تَرَکَ اَبُوهَا وَ اَخُوهَا وَ یُعْطَى الصَّبِیُّ الصَّغِیرُ الْمِیرَاثَ وَ لَیْسَ اَحَدٌ مِنْهُمَا یَرْکَبُ الْفَرَسَ وَ لَایَحُوزُ الْغَنِیمَةَ وَ لَایُقَاتِلُ الْعَدُوَّ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): بِذَلِکَ اُمِرْت. [تفسیر صافی، ج 1، ص 400؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 418؛ تفسیر قمّی]
2- 678.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ: «وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ» فَاِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سُئِلَ عَنِ النِّسَاءِ مَا لَهُنَّ مِنَ الْمِیرَاثِ؟ فَاَنْزَلَ اللَّهُ الرُّبُعَ وَ الثُّمُن. [تفسیر قمّی]

و مال او را به او نمی دادند تا کسی به خاطر مال او با او ازدواج ننماید،از این رو از ازدواج او با دیگران جلوگیری می کردندومنتظر مرگ او بودند تا مال او را به ارث بردارند و خداوند از این عمل در این آیه نهی نموده است.(1)

«فَلا جُناحَ عَلَیْهِما اَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحًا»

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

این آیه درباره ی زنی است که شوهرش از او کراهت پیدا کرده و به او می گوید:من می خواهم تو را طلاق بدهم و آن زن می گوید:چنین نکن،چرا که من مورد شماتت[و سرشکستگی] واقع می شوم و لکن مرا نگهدار و از حقوق من هر چه می خواهی کم کن و این همان صلحی است که خداوند می فرماید: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِما اَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحًا».(2)

«وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا كُلَّ الْمَیْلِ»

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از این عدالت که خداند می فرماید: شما هرگز نمی توانید بین همسران

ص: 499


1- 679..وَ قَوْلُهُ: «وَ ما یُتْلى عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فِی یَتامَى النِّساءِ» فَاِنَّ الرَّجُلَ کَانَ یَکُونُ فِی حَجْرِهِ یَتِیمَةٌ فَتَکُونُ ذَمِیمَةً اَوْ سَاقِطَةً یَعْنِی حَمْقَاءَ فَیَرْغَبُ الرَّجُلُ عَنْ اَنْ یُزَوِّجَهَا وَ لَایُعْطِیهَا مَالَهَا فَیَنْکِحَهَا غَیْرُهُ مِنْ اَخْذِ مَالِهَا وَ یَمْنَعُهَا النِّکَاحَ وَ یَتَرَبَّصُ بِهَا الْمَوْتَ لِیَرِثَهَا فَنَهَى اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ[تفسیر صافی، ج 1، ص 401؛ تفسیر قمّی]
2- 680.. عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ اِنِ امْرَاَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزًا اَوْ اِعْراضًا» فَقَالَ: هِیَ الْمَرْاَةُ تَکُونُ عِنْدَ الرَّجُلِ فَیَکْرَهُهَا فَیَقُولُ لَهَا: اِنِّی اُرِیدُ اَنْ اُطَلِّقَکِ فَتَقُولُ لَهُ: لَاتَفْعَلْ اِنِّی اَکْرَهُ اَنْ تُشْمَتَ بِی وَ لَکِنِ انْظُرْ فِی لَیْلَتِی فَاصْنَعْ بِهَا مَا شِئْتَ وَ مَا کَانَ سِوَى ذَلِکَ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ لَکَ وَ دَعْنِی عَلَى حَالَتِی فَهُوَ قَوْلُهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِما اَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحًا» وَ هُوَ هَذَا الصُّلْحُ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 401؛ کافی؛ تفسیر عیّاشی؛ تفسیر قمّی]

خود رعایت کنید این است که نمی توانید آنان را یکسان دوست بدارید.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

مقصود این است که در همه امور از جیع وجوه نمی توانید مساوات بین آنان قراربدهید گر چه بسیار بکوشید چرا که این در اختیار و قدرت شما نیست و چنین تکلیفی را ندارید و نسبت به آن نیز مواخذه نخواهید شد.(2)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که آن حضرت بین همسران خود رعایت مساوات می نمود و می فرمود:

خدایا من این مقدار توانستم بین آنان مساوات برقرار کنم، پس تو من را نسبت به آن چه نمی توانم و تو بر آن توانا هستی ملامت مکن.(3)

در کتاب کافی از هشام بن حکم نقل شده که گوید:

ابن ابی العوجای ملحد [یعنی مادّی] به من گفت: آیا خدا حکیم نیست؟

گفتم: آری او احکم الحاکمین است.

ابن ابی العوجا گفت:

پس چگونه او در یک آیه می فرماید:«فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَاِنْ خِفْتُمْ اَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً» و در آیه ی دیگری می فرماید: وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا كُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ» آیا کدام حکیمی

ص: 500


1- 681.. تفسیر صافی، ج 1، ص 401؛ کافی؛ تفسیر عیّاشی؛ تفسیر قمّی
2- 682.. و فی المجمع عنهما(علیهما السلام): ان معناه التسویة فی کل الامور من جمیع الوجوه وَ لَوْ حَرَصْتُمْ على ذلک کل الحرص فان ذلک لیس الیکم و لا تملکونه و لا تکلفونه و لا تؤاخذون به.
3- 683.. فی المجمع عن النّبی(صلی الله علیه و آله): انه کان یقسم بین نسائه و یقول: اللهم هذه قسمتی فیما املک فلا تلمنی فیما تملک و لا املک فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ بترک المستطاع [تفسیر صافی، ج 1، ص 401]

این چنین سخن می گوید؟!پس من جوابی به او ندادم تا به مدینه رفتم و خدمت امام صادق (علیه السلام)رسیدم و آن حضرت(علیه السلام) به من فرمود: در غیر فصل حج وعمره به مدینه آمده ای؟! پس من قصّه ی خود را با ابن ابی العوجا بیان کردم.

آن حضرت(علیه السلام) فرمود:

آیه ی اوّل مربوط به نفقه است و آیه ی دوم مربوط به محبّت است.

و چون این پاسخ را به ابن ابی العوجا گفتم؛ او گفت:

به خدا سوگند این پاسخ از تو نیست.(1)

مولف گوید:

نظیر این قصّه بین ابوجعفر احول و یکی از مادّیین در تفسیر برهان روایت شده است.(2)

ص: 501


1- 684.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ: سَاَلَ ابْنُ اَبِی الْعَوْجَاءِ هِشَامَ بْنَ الْحَکَمِ فَقَالَ لَهُ: اَ لَیْسَ اللَّهُ حَکِیمًا؟ قَالَ: بَلَى وَ هُوَ اَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ. قَالَ: فَاَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَاِنْ خِفْتُمْ اَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً» اَ لَیْسَ هَذَا فَرْضًا؟ قَالَ: بَلَى. قَالَ: فَاَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ» اَیُّ حَکِیمٍ یَتَکَلَّمُ بِهَذَا فَلَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ جَوَابٌ فَرَحَلَ اِلَى الْمَدِینَةِ اِلَى اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ: یَا هِشَامُ فِی غَیْرِ وَقْتِ حَجٍ وَ لَاعُمْرَةٍ؟قَالَ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ لِاَمْرٍ اَهَمَّنِی، اِنَّ ابْنَ اَبِی الْعَوْجَاءِ سَاَلَنِی عَنْ مَسْاَلَةٍ لَمْ یَکُنْ عِنْدِی فِیهَا شَیْءٌ. قَالَ: وَ مَا هِیَ؟ قَالَ: فَاَخْبَرَهُ بِالْقِصَّةِ فَقَالَ لَهُ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): اَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ:«فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَاِنْ خِفْتُمْ اَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً» یَعْنِی فِی النَّفَقَةِ وَ اَمَّا قَوْلُهُ: «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ» یَعْنِی فِی الْمَوَدَّةِ. قَالَ: فَلَمَّا قَدِمَ عَلَیْهِ هِشَامٌ بِهَذَا الْجَوَابِ وَ اَخْبَرَهُ قَالَ: وَ اللَّهِ مَا هَذَا مِنْ عِنْدِکَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 420؛ کافی الکافی، ج 5، ص 363]
2- 685.. تفسیر برهان، ج 1، ص 420.

سوره ی نساء [4]، آیات 131 الی 135

متن:

وَ للَّهِِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلاَرْضِ وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ اِیّاكُمْ

اَنِ اتَّقُوا اللهَ وَ اِنْ تَكْفُرُوا فَاِنَّ للَّهِِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلاَرْضِ وَ كانَ اللهُ غَنِیًّا حَمیدًا وَ للَّهِِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلاَرْضِ وَ كَفى بِاللهِ وَكیلًا اِنْ یَشَاْ یُذْهِبْكُمْ اَیُّهَا النّاسُ وَ یَاْتِ بِآخَرینَ وَ كانَ اللهُ عَلى ذلِكَ قَدیرًا مَنْ كانَ یُریدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ كانَ اللهُ سَمیعًا بَصیرًا یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ للَّهِِ وَ لَوْ عَلى اَنْفُسِكُمْ اَوِ الْوالِدَیْنِ وَ اْلاَقْرَبینَ اِنْ یَكُنْ غَنِیًّا اَوْ فَقیرًا فَاللهُ اَوْلى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى اَنْ تَعْدِلُوا وَ اِنْ تَلْوُوا اَوْ تُعْرِضُوا فَاِنَّ اللهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرًا

لغات:

«قِسط و اِقساط» به معنای عدالت است، و «اقسَطَ الرجل اقساطًا» اذا عدل و اتی بالقِسط، و «قَسَطَ الرجل یَقسِط قُسوطًا» اذا جار، و «اقسَطَ الرجل» اقام الشیء علی حقیقته فی التعدیل. «قوّام» مبالغه در قیام به چیزی است، کانّه عادت بر آن دارد. «تلووا» از «لَیّ» به معنای دفع است، یقال: «لَوَیتَ فلانًا حقّه» اذا دفعته و مطّلته، و در حدیث آمده که لَیُّ الواجد ظلم» یعنی بدهکاری که توانایی دارد و مال مردم را نمیدهد ظالم است.

ترجمه:

آن چه در آسمان ها و زمین است از آن خداست، ما اکیدًا به اهل کتاب قبل از

ص: 502

شما و به شما سفارش به تقوا نمودیم و اگر کافر شوید خدا مالک آسمان ها و زمین است و او [از مخلوق خود] بی نیاز و ستوده است. (131) آن چه در آسمان ها و زمین است از آن خداست و خدا کافی است که حافظ [شما] باشد (132) ای مردم! اگر خدا بخواهد شما را از میان می برد و دیگران را به جای شما می آورد و خداوند بر چنین کاری تواناست. (133) هر کس بهره های دنیا را بخواهد،بهره های دنیا و آخرت نزد خداوند است و او شنوا و بیناست. (134) ای کسانی که ایمان آورده اید همواره کوشای در [حکم به] عدالت و گواهان[حکم]خدا باشیدگر چه[در ظاهر]به زیان خود و پدر و مادر و خویشان خود گواهی بدهید چرا که اگر او [= کسی که به زیان او گواهی داده اید] غنی یا فقیر باشد خداوند سزاوارتر است که از او حمایت نماید، پس شما از هوا و هوس خود پیروی نکنید و منحرف نشوید و اگر حق را تحریف نمایید و یا از اظهار آن خودداری کنید خداوند به کار شما آگاه است. (135)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

بهترین و لازم ترین وصیّت ها این است که تو خدای خود را فراموش نکنی و همواره به یاد او باشی و نافرمانی او را نکنی و در همه ی حالات او را بپرستی و به نعمت های او مغرور نشوی و همواره شاکر او باشی و خود را از زیر سایه رحمت و عظمت و جلال او خارج نکنی که گم راه خواهی شد و در میدان هلاکت قرار خواهی گرفت [آری نباید از خدای خود جدا شوی] گر چه بلاها و مصائب بر تو هجوم آورد و تو در آتش آن ها بسوزی.

سپس فرمود:

بدان که بلاهای خدا آمیخته به کرامت های ابدیّه اوست و چیزی نمی گذرد که

ص: 503

بلاها و اندوه ها موجب خشنودی و تقرّب به او خواهد شد و این موفقیّت بزرگی است برای کسانی که دانا و موفق به آن باشند.

سپس فرمود:مردی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)درخواست موعظه نمود و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: هرگز خشم مکن چرا که خشم تو، منازعه ی با خداست.

آن مرد گفت: بیش از این مرا موعظه کن. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

بپرهیز از کاری که سبب عذرخواهی تو شود، چرا که در آن نوعی از شرک قرار دارد.

آن مرد گفت: بیش از این مرا موعظه کن. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چون نماز می خوانی با نماز وداع کن که آن وسیله ی تقرّب تو به خدا خواهد بود.

آن مرد گفت: بیش از این مرا موعظه کن. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: از خدا حیان کن همان گونه که از همسایگان صالح خود حیا می کنی تا بر یقین تو افزوده شود.

سپس فرمود:

خداوند وصیّت های اوّلین و آخرین را در یک خصلت جمع نموده و آن تقوای الهی است چنان که می فرماید: «لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ اِیّاكُمْ اَنِ اتَّقُوا اللَّهَ» و در این آیه همه عبادات نیک و رسیدن به درجات و مقامات عالیه جمع شده است و به وسیله تقوا هر کسی به حیات طیّبه و انس دائم با خدا نایل شده است چنان که خداوند می فرماید: «اِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ * فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیكٍ مُقْتَدِرٍ».(1)

ص: 504


1- 686.. قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام): اَفْضَلُ الْوَصَایَا وَ اَلْزَمُهَا اَنْ لَاتَنْسَى رَبَّکَ وَ اَنْ تَذْکُرَهُ دَائِمًا وَ لَاتَعْصِیَهُ وَ تَعْبُدَهُ قَاعِدًا وَ قَائِمًا وَ لَاتَغْتَرَّ بِنِعْمَتِهِ وَ اشْکُرْهُ اَبَدًا وَ لَاتَخْرُجْ مِنْ تَحْتِ اَسْتَارِ رَحْمَتِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ جَلَالِهِ فَتَضِلَّ وَ تَقَعَ فِی مَیْدَانِ الْهَلَاکِ وَ اِنْ مَسَّکَ الْبَلَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ اَحْرَقَتْکَ نِیرَانُ الْمِحَنِ وَ اعْلَمْ اَنَّ بَلَایَاهُ مَحْشُوَّةٌ بِکَرَامَاتِهِ الْاَبَدِیَّةِ وَ مِحَنَهُ مُورِثَةٌ رِضَاهُ وَ قُرْبَهُ وَ لَوْ بَعْدَ حِینٍ فَیَا لَهَا مِنْ اَنْعُمٍ لِمَنْ عَلِمَ وَ وُفِّقَ لِذَلِکَ. B رُوِیَ اَنَّ رَجُلًا اسْتَوْصَى رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَال(صلی الله علیه و آله): لَاتَغْضَبْ قَطُّ فَاِنَّ فِیهِ مُنَازَعَةَ رَبِّکَ فَقَالَ: زِدْنِی. فَقَالَ(صلی الله علیه و آله): اِیَّاکَ وَ مَا تَعْتَذِرُ مِنْهُ فَاِنَّ فِیهِ الشِّرْکَ الْخَفِیَّ فَقَالَ:زِدْنِی فَقَالَ(صلی الله علیه و آله):صَلِّ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ فَاِنَّ فِیهِ الْوُصْلَةَ وَ الْقُرْبَى.فَقَالَ:زِدْنِی.فَقَالَ(صلی الله علیه و آله): اسْتَحْیِ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتِحْیَاءَکَ مِنْ صَالِحِی جِیرَانِکَ فَاِنَّ فِیهَا زِیَادَةَ الْیَقِینِ، وَ قَدْ اَجْمَعَ اللَّهُ تَعَالَى مَا یَتَوَاصَى بِهِ الْمُتَوَاصُونَ مِنَ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فِی خَصْلَةٍ وَاحِدَةٍ وَ هِیَ التَّقْوَى، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ اِیَّاکُمْ اَنِ اتَّقُوا اللَّهَ» وَ فِیهِ جِمَاعُ کُلِّ عِبَادَةٍ صَالِحَةٍ وَ بِهِ وَصَلَ مَنْ وَصَلَ اِلَى الدَّرَجَاتِ الْعُلَى وَ الرُّتَبِ الْقُصْوَى وَ بِهِ عَاشَ مَنْ عَاشَ بِالْحَیَاةِ الطَّیِّبَةِ وَ الْاُنْسِ الدَّائِمِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ: «اِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِر». [تفسیر برهان، ج 1، ص 420؛ مصباح الشریعة]

«مَنْ كانَ یُریدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ»

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

حکما و فقها هنگامی که به هم دیگر مکاتبه می نمودند سه چیز را تذکّر می دادند که چهارمی ندشت: 1. هر کس همّت او آخرت او باشد خداوند دنیای او را اصلاح خواهد نمود. 2. هر کس باطن خود را اصلاح کند خداوند ظاهر او را نیز اصلاح خواهد کرد. 3. هر کس بین خود و خدای خود را اصلاح نماید خداوند بین او و بین مردم را اصلاح خواهد نمود. (1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

دنیا یا طالب انسان است و یا مطلوب اوست، کسی که طالب دنیا باشد مرگ طالب اوست تا او را از دنیا خارج نماید و کسی که طالب آخرت باشد دنیا طالب او خواهد بود تا رزق او را به او برساند.(2)

ص: 505


1- 687.. قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام): کَانَتِ الْفُقَهَاءُ وَ الْحُکَمَاءُ اِذَا کَاتَبَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا کَتَبُوا بِثَلَاثٍ لَیْسَ مَعَهُنَّ رَابِعَةٌ مَنْ کَانَتِ الْآخِرَةُ هَمَّهُ کَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَنْ اَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ اَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِیَتَهُ وَ مَنْ اَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ اَصْلَحَ اللَّهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 403؛ کافی؛ خصال]
2- 688.. عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) قَالَ: الدُّنْیَا طَالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتَّى یُخْرِجَهُ مِنْهَا وَ مَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیَا حَتَّى تُوَفِّیَهُ رِزْقَهُ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 403؛ فقیه، ج4، ص 409]B

«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ للَّهِِ وَ لَوْ عَلى اَنْفُسِكُمْ اَوِ الْوالِدَیْنِ وَ اْلاَقْرَبینَ»

ابن سوید سابی گوید:

از حضرت کاظم(علیه السلام) درباره ی شهادت و گواهی برای مردم! سوال نمودم.

و آن حضرت در پاسخ من نوشت:

شهادت را برای خدا[به حقّ]ادا کن گر چه به ضرر خود و پدر مادر و خویشان تو باشد و اگر بر برادرت بیم آسیبی داشتی شهادت مده.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مومن بر برادر مومن خود هفت حق واجب دارد و واجب ترین آن ها این است که حق بگوید [و شهادت به حق بدهد] گرچه به زیان خود و پدر و مادر او باشد، بنا بر این نباید به خاطر آنان از حق منحرف شود.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «اِنْ تَلْوُوا» تبدیل و تغییر شهادت است و مقصود از«اَوْ تُعْرِضُوا»کتمان شهادت است.(3)

ص: 506


1- 689.. عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ السَّائِیِّ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ: کَتَبَ اَبِی فِی رِسَالَتِهِ اِلَیَّ وَ سَاَلْتُهُ عَنِ الشَّهَادَاتِ لَهُمْ قَالَ: فَاَقِمِ الشَّهَادَةَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَوْ عَلَى نَفْسِکَ اَوِ الْوالِدَیْنِ اَوِ الْاَقْرَبِینَ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ فَاِنْ خِفْتَ عَلَى اَخِیکَ ضَیْمًا فَلَا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 421؛ تهذیب شیخ: ج 6، ص 276]
2- 690.. قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): اِنَّ عَلَى الْمُؤْمِنِ سَبْعَ حُقُوقِ، فَاَوْجَبُهَا اَنْ یَقُولَ الرَّجُلُ حَقًّا وَ اِنْ کَانَ عَلَى نَفْسِهِ اَوْ عَلَى وَالِدَیْهِ فَلَا یَمِیلُ لَهُمْ عَنِ الْحَق. [تفسیر برهان، ج 1، ص 421؛ تفسیر قمّی]
3- 691.. الطبرسی: قیل: معناه: اِنْ تَلْوُوا ای تبدلوا الشهادة، اَوْ تُعْرِضُوا ای تکتموها. قال: و هو المروی عن ابی جعفر(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 1، ص 421؛ تفسیر مجمع البیان]

سوره ی نساء [4]، آیات 136 الی 139

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذی نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذی اَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَكْفُرْ بِاللهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعیدًا اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْرًا لَمْ یَكُنِ اللهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبیلًا بَشِّرِ الْمُنافِقینَ بِاَنَّ لَهُمْ عَذابًا اَلیمًا الَّذینَ یَتَّخِذُونَ الْكافِرینَ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ ا یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَاِنَّ الْعِزَّةَ للَّهِِ جَمیعًا

لغات:

اصل «بشارت» خبر مسرّت آمیز با شادی است، و در غیر بشارت نیز استعمال شده است. اصل «عزّت» به معنای شدّت است، و به زمین سخت زمین شدیده گویند، و «عزیز» به قوی منیع گویند به خلاف ذلیل.

ترجمه:

ای کسانی که [به ظاهر] ایمان آورده اید [به راستی] به خدا و رسول او و کتابی که بر او نازل کرد وکتابی که از پیش[بر پیامبران]نازل نمود،ایمان بیارید و هر کس به خدا و ملائکه و کتاب های خدا و پیامبران او و روز قیامت کافر شود سخت گم راه شده است. (136) و کسانی که ایمان آوردند و باز کافر شدند و سپس ایمان آوردند و باز کافر شدند و سپس بر کفر خود افزودند، خداوند آنان را نمی آمرزد و هدایت نخواهد نمود (137) [ای رسول من!] به منافقین بشارت ده که عذاب دردناکی برای آنان

ص: 507

خواهد بود (138)آنان که به جای مومنین با کافران دوستی برقرار می کنند، آیا آنان از [ناحیه ی]کافران طالب عزّت هستند؟![حقّا اشتباه کرده اند و]هر عزّتی از ناحیه ی خداوند خواهد بود. (139)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام)در تفسیر آیه ی«اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْرًا لَمْ یَكُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ» فرمود:

این آیه درباره ی فلان فلان و فلان نازل شد که نخست اقرار به رسالت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمودند و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «من كنت مولاه فعلیّ مولاه» و ولایت علی(علیه السلام) بر آنان عرضه شد، کافر شدند. سپس هنگام اخذ بیعت برای امیرالمؤمنین(علیه السلام). به امر خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله). در ظاهر به ولایت او اقرار نمودند و با او بیعت کردند و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رحلت نمود بیعت خود را شکستند و کافر شدند و سپس با بیعت گرفتن اجباری از کسانی که با امیرالمؤمنین(علیه السلام) [در غدیر] بیعت کرده بودند بر کفر خود افزودند و اثری از ایمان در آنان باقی نماند.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی کسانی نازل شد که نخست در ظاهر اقرار به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمودند و او را تصدیق نکردند. سپس با نامه ای که بین خود نوشتند و پیمان بستند که

ص: 508


1- 692.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ: «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ» قَالَ: نَزَلَتْ فِی فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ آمَنُوا بِالنَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) فِی اَوَّلِ الْاَمْرِ وَ کَفَرُوا حَیْثُ عُرِضَتْ عَلَیْهِمُ الْوَلَایَةُ حِینَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ ثُمَّ آمَنُوا بِالْبَیْعَةِ لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) ثُمَّ کَفَرُوا حَیْثُ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَلَمْ یَقِرُّوا بِالْبَیْعَةِ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْرًا بِاَخْذِهِمْ مَنْ بَایَعَهُ بِالْبَیْعَةِ لَهُمْ فَهَؤُلَاءِ لَمْ یَبْقَ فِیهِمْ مِنَ الْاِیمَانِ شَیْءٌ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 404؛ تفسیر نور الثقلین، ج 465]

هرگز نگذارند خلافت در اهل بیت آن حضرت قرار بگیرد،کافر شدند و چون آیه ولایت نازل شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)از آنان برای امیر المؤمنین بیعت و پیمان اطاعت گرفت باز در ظاهر اقرار کردند و ایمان آوردند و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رحلت نمود [و خلافت را غصب کردند] باز کافر شدند و بر کفر خود افزودند.(1)

امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) فرموده اند:

این آیه درباره ی عبد الله بن ابی سرح نازل شد که عثمان او را به مصر فرستاد.(2)

و در روایت دیگری آمده:

این آیه درباره ی کسی است که شراب را حرام بداند و آن را بنوشد و زنا را حرام بداند و انجام بدهد و زکات را واجب بداند و پرداخت نکند.(3)

مولف گوید:

تطبیق آیه بر موارد فوق امتناعی ندارد بلکه این آیه امکان تطبیق با موارد دیگری را نیز دارد. والله العالم.

سوره ی نساء [4]، آیات 140 الی 143

متن:

وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِی الْكِتابِ اَنْ اِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یُكْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَاُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ اِنَّكُمْ اِذًا مِثْلُهُمْ اِنَّ اللهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ

ص: 509


1- 693.. تفسیر صافی، ج 1، ص 404.
2- 694.. و فی روایة اخرى عنهما(علیهما السلام): نزلت فی عبد اللَّه بن ابی سرح الذی بعثه عثمان الى مصر.
3- 695.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْرًا»مَنْ زَعَمَ اَنَ الْخَمْرَ حَرَامٌ ثُمَ شَرِبَهَا وَ مَنْ زَعَمَ اَنَّ الزِّنَا حَرَامٌ ثُمَّ زَنَى وَ مَنْ زَعَمَ اَنَّ الزَّکَاةَ حَقٌّ وَ لَمْ یُؤَدِّهَا. [همان]

وَ الْكافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعًا الَّذینَ یَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَاِنْ كانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللهِ قالُوا اَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَ اِنْ كانَ لِلْكافِرینَ نَصیبٌ قالُوا اَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْكُمْ وَ نَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فَاللهُ یَحْكُمُ بَیْنَكُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللهُ لِلْكافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلًا اِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ اِذا قامُوا اِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى یُراؤُنَ النّاسَ وَ لا یَذْكُرُونَ اللهَ اِلّا قَلیلًا مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِكَ لا اِلى هؤُلاءِ وَ لا اِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلًا

لغات:

«تربّص» به معنای انتظار است. «استحواز» به معنای غلبه و استیلا است،و«حاذ الحمار» اذا استولی علیها و جمعها. «جازها» نیز به همین معناست، و به همین معناست «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَاَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ». «ذبذبته فتذبذب» یعنی حرّکته فتحرّک، و «مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِكَ لا اِلى هؤُلاءِ وَ لا اِلى هؤُلاءِ» یعنی مردّدین و متحرّکین بین الامرین یعنی بین الحقّ و الباطل.

ترجمه:

خداوند در کتاب خود بر شما حکم نموده: که اگر شنیدید [گروهی] به آیات خداوند کفر می ورزند و به آن ها استهزا می کنند، با آنان [ادامه ی سخن ندهید و در کنار آنان ننشینید تا در سخن دیگری وارد شوند و اگر با آنان بنشینید همانند آن ها خواهید بود و خداوند همه ی منافقان و کافران را در جهنّم جمع خواهد نمود (140) منافقان کسانی اند که همواره انتظار نابودی شما را می کشند و اگر خداوند پیروزی نصیب شما کند، آنان می گویند: آیا ما با شما نبودیم؟ و اگر پیروزی نصیب کافران شود به کافران می گویند:

ص: 510

آیا ما شما را به مبارزه و تسلیم نشدن در برابر مومنان تشویق نمی کردیم؟[و خود را شریک

آنان نیز می دانند!]آری خداوند در قیامت بین شما [و آنان] حکم خواهد نمود،و هرگز خداوند راهی برای سلطه ی کافران بر مومنان قرار نداده است. (141) به راستی منافقان [به گمان خود] می خواهند خدا را فریب بدهند در حالی که او آنان را فریب می دهد [و نمی فهمند] آنان با کسالت به نماز می ایستند و با مردم [مومن] ریاکاری می کنند و خدا را _ جز اندکی _ یاد نمی کنند (142) آنان [افراد بی هدفی هستند] نه در صف مومنانند و نه در صف کافران اند و هر کس را خدا گم راه نماید هرگز تو راه نجاتی برای او نخواهی یافت. (143)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

شعیب عقرقوفی گوید:از امام صادق(علیه السلام)درباره ی آیه«وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِی الْكِتابِ

اَنْ اِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُكْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَاُ بِها» سوال نمودم فرمود:

مقصود این است که اگر دیدی کسی حقایق را انکار و تکذیب می کند و به ائمّه(علیهم السلام) توهین می نماید باید از کنار او برخیزی و با او هم نشین نشوی،هر که خواهد باشد. (1)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

خداوند بر گوش واجب نموده که محرّمات خدا را استماع نکند و از آن ها اعراض نماید و به سخنانی که موجب خشم خداوند است گوش فراندهد، همان گونه

ص: 511


1- 696.. عَنْ شُعَیْبٍ الْعَقَرْقُوفِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ اَنْ اِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَاُ بِها» اِلَى آخِرِ الْآیَةِ، فَقَالَ: اِنَّمَا عَنَى بِهَذَا اِذَا سَمِعْتُمُ الرَّجُلَ الَّذِی یَجْحَدُ الْحَقَّ وَ یُکَذِّبُ بِهِ وَ یَقَعُ فِی الْاَئِمَّةِ فَقُمْ مِنْ عِنْدِهِ وَ لَاتُقَاعِدْهُ کَائِنًا مَنْ کَانَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 44]

که می فرماید:«وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِی الْكِتابِ اَنْ اِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُكْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَاُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ».

سپس فرمود:

خداوند موضع نسیان و فراموشی را جدا نموده و می فرماید:«وَ اِمّا یُنْسِیَنَّكَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ».(1)

محمّد بن عاصم گوید: حضرت رضا(علیه السلام) به من فرمود:

ای محمّد بن عاصم! من شنیده ام که تو با گروه واقفیّه مجالست می کنی؟

گفتم:

آری فدای شما شوم، من با آنان مجالست دارم و لکن مخالف آنان هستم.

حضرت(علیه السلام) فرمود:

با آنان هم نشین مشو، چرا که خداوند می فرماید: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِی الْكِتابِ اَنْ اِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُكْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَاُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ»

سپس فرمود:

مقصود از«آیات»،اوصیا[ی پیامبر(صلی الله علیه و آله)]هستند و مقصود از «والذین كفروا» واقفیّه اند.(2)

ص: 512


1- 697.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ:... وَ فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ اَنْ یَتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ اِلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ اَنْ یُعْرِضَ عَمَّا لَایَحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ وَ الْاِصْغَاءِ اِلَى مَا اَسْخَطَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ فِی ذَلِکَ: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ اَنْ اِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَاُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ ثُمَّ اسْتَثْنَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْضِعَ النِّسْیَانِ فَقَالَ: «وَ اِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ». [تفسیر برهان، ج 1، ص 423؛ اصول کافی، ج 2، ص 33]
2- 698.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَاصِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا(علیه السلام) یَقُولُ: یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَاصِمٍ، بَلَغَنِی اَنَّکَ تُجَالِسُ الْوَاقِفَةَ، قُلْتُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ، اُجَالِسُهُمْ وَ اَنَا مُخَالِفٌ لَهُمْ. قَالَ: لَاتُجَالِسْهُمْ فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ اَنْ «اِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَاُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ اِنَّکُمْ اِذًا مِثْلُهُمْ» یَعْنِی بِالْآیَاتِ الْاَوْصِیَاءَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِهَا الْوَاقِفَة. [تفسیر برهان، ج 1، ص 423؛ رجال کشّی]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند ایمان را بر اعضای بدن فرزند آدم واجب نموده و بین آن ها تقسیم کرده است و هر عضوی بخشی از ایمان را داراست که عضو دیگر دارای آن نیست از این رو خداوند بر گوش واجب نموده که از شنیدن حرام ها دوری نماید، چنان که می فرماید: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِی الْكِتابِ اَنْ اِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُكْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَاُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ» سپس حالت نسیان و فراموشی را استثنا نموده و می فرماید: «وَ اِمّا یُنْسِیَنَّكَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ» و یا می فرماید: «فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ»و یا می فرماید: «قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ * وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» و یا می فرماید: «وَ اِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ اَعْرَضُوا عَنْهُ» و یا می فرماید:«وَ اِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرامًا» و این چیزی است که خداوند بر گوش واجب نموده و آن را سهم ایمان او قرار داده است بنابراین نباید کسی با گوش خود حرام بشنود

و این چیزی است که خدا بر او واجب نموده و از ایمان اوست.(1)

ص: 513


1- 699.. عَنْ اَبِی عَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَرَضَ الْاِیمَانَ عَلَى جَوَارِحِ بَنِی آدَمَ وَ قَسَمَهُ عَلَیْهَا فَلَیْسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَةٌ اِلَّا وَ قَدْ وُکِّلَتْ مِنَ الْاِیمَانِ بِغَیْرِ مَا وُکِّلَتْ اُخْتُهَا فَمِنْهَا اُذُنَاهُ اللَّتَانِ یَسْمَعُ بِهِمَا فَفَرَضَ عَلَى السَّمْعِ اَنْ یَتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ اِلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ اَنْ یُعْرِضَ عَمَّا لَایَحِلُّ لَهُ فِیمَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ وَ الْاِصْغَاءِ اِلَى مَا سَخِطَ اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ فِی ذَلِکَ: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ _ اِلَى قَوْلِهِ: _ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» ثُمَّ اسْتَثْنَى مَوْضِعَ النِّسْیَانِ فَقَالَ: «وَ اِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»وَ قَالَ:«فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ» اِلَى قَوْلِهِ: «اُولُوا الْاَلْبابِ» وَ قَالَ:«قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» وَ قَالَ تَعَالَى: «وَ اِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ اَعْرَضُوا عَنْهُ» وَ قَالَ: «وَ اِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرامًا» فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى السَّمْعِ مِنَ الْاِیمَانِ وَ لَایُصْغَى اِلَى مَا لَایَحِلُّ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ مِنَ الْاِیمَانِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 423؛ تفسیر عیّاشی]B

«لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلًا»

اباصلت هروی گوید: حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

مقصود از این آیه این است که خداوند برای کافران حجّتی نسبت به مومنین قرار نداده است نه این که آنان را مسلّط بر مومنین نکرده چرا که کافران بسا پیامبران را کشته اند و لکن نتوانسته اند حجّت و دلیل آنان را از بین ببرند.(1)

«اِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ»

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

خداوند موصوف به خدعه نمی شود و مقصود از آیه ی فوق این است که خداوند

ص: 514


1- 700.. عَنْ اَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا(علیه السلام):... یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ فِیهِمْ قَوْمًا یَزْعُمُونَ اَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ(علیه السلام) لَمْ یُقْتَلْ وَ اَنَّهُ اُلْقِیَ شِبْهُهُ عَلَى حَنْظَلَةَ بْنِ اَسْعَدَ الشَّامِیِّ وَ اَنَّهُ رُفِعَ اِلَى السَّمَاءِ کَمَا رُفِعَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ(علیه السلام)وَ یَحْتَجُّونَ بِهَذِهِ الْآیَةِ«وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» فَقَالَ: کَذَبُوا عَلَیْهِمْ غَضَبُ اللَّهِ وَ لَعْنَتُهُ وَ کَفَرُوا بِتَکْذِیبِهِمْ لِنَبِیِّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی اِخْبَارِهِ: بِاَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ(علیه السلام) سَیُقْتَلُ وَ اللَّهِ لَقَدْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ(علیه السلام) وَ قُتِلَ مَنْ کَانَ خَیْرًا مِنَ الْحُسَیْنِ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ(علیه السلام) وَ مَا مِنَّا اِلَّا مَقْتُولٌ وَ اِنِّی وَ اللَّهِ لَمَقْتُولٌ بِالسَّمِّ بِاغْتِیَالِ مَنْ یَغْتَالُنِی اَعْرِفُ ذَلِکَ بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ اِلَیَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اَخْبَرَهُ بِهِ جَبْرَئِیلُ عَنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ عَزَّ وَ جَلَ وَ اَمَّا قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ: «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا»فَاِنَّهُ یَقُولُ: لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِکَافِرٍ عَلَى مُؤْمِنٍ حُجَّةً وَ لَقَدْ اَخْبَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ کُفَّارٍ قَتَلُوا النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ مَعَ قَتْلِهِمْ اِیَّاهُمْ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُمْ عَلَى اَنْبِیَائِهِ(علیه السلام) سَبِیلًا مِنْ طَرِیقِ الْحُجَّةِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 423؛ عیون، ج 2، ص 220]

کیفر خدعه را برای آنان قرار می دهد.[و آن این است که به کفر و تکذیب دین و اولیای خدا مبتلا می شوند].(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوال شد:

فردای قیامت چه عملی سبب نجات خواهد بود؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

نجات در قیامت به این است که با خدا خدعه نکنید تا خدا کیفر خدعه به شما بدهد، چرا که هر کس با خدا خدعه کند خدا نیز با او خدعه می کند و ایمان را از او سلب می نماید و او خود را فریب داده اگر بفهمد.

گفته شد: چگونه انسان با خدا خدعه و فریب انجام می دهد؟ حضرت فرمود:

به دستور خدا عمل می کند و هدف او دیگری است پس شما از ریا بترسید که آن شرک به خدا خواهد بود و روز قیامت به ریا کار گفته می شود: ای کافر و ای فاجر و ای غادر و ای خاسر عمل تو از بین رفت و پاداش تو باطل شد و امروز بهره ای برای تو نیست و تو باید پاداش خود را از کسی که برای او عبادت کردی بگیری.(2)

ص: 515


1- 701.. عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ اَبِیهِ عَنِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَى(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ: «سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ» وَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ: «اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» وَ عَنْ قَوْلِهِ: «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ» وَ عَنْ قَوْلِهِ: «یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ» فَقَالَ: اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَایَسْخَرُ وَ لَایَسْتَهْزِئُ وَ لَایَمْکُرُ وَ لَایُخَادِعُ وَ لَکِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یُجَازِیهِمْ جَزَاءَ السُّخْرِیَّةِ وَ جَزَاءَ الِاسْتِهْزَاءِ وَ جَزَاءَ الْمَکْرِ وَ الْخَدِیعَةِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوًّا کَبِیرا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 424؛ عیون، ج 1، ص 115]
2- 702.. عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): سُئِلَ فِیمَ النَّجَاةُ غَدًا؟ قَالَ: اِنَّمَا النَّجَاةُ فِی اَنْ لَاتُخَادِعُوا اللَّهَ فَیَخْدَعَکُمْ فَاِنَّهُ مَنْ یُخَادِعِ اللَّهَ یَخْدَعْهُ وَ یَنْزِعْ مِنْهُ الْاِیمَانَ وَ نَفْسَهُ تخدع [یَخْدَعُ] و لَوْ بشعرة [یَشْعُرُ] قِیلَ لَهُ: فَکَیْفَ یُخَادِعُ اللَّهَ قَالَ: یَعْمَلُ بهما [بِمَا] اَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ یُرِیدُ بِهِ غَیْرَهُ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِی الرِّیَاءِ فَاِنَّهُ الشِّرْکُ بِاللَّهِ اِنَّ الْمُرَائِیَ یُدْعَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِاَرْبَعَةِ اَسْمَاءٍ یَا کَافِرُ یَا فَاجِرُ یَا غَادِرُ یَا خَاسِرُ حَبِطَ عَمَلُکَ وَ بَطَلَ اَجْرُکَ فَلَا خَلَاصَ لَکَ الْیَوْمَ فَالْتَمِسْ اَجْرَکَ مِمَّنْ کُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 424؛ ثواب الاعمال، ص301]B

«وَ اِذا قامُوا اِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى یُراؤُنَ النّاسَ»

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

با حال کسالت [و بی حالی و خستگی] و خواب آلودگی و سنگینی به نماز مشغول نشوید چرا که این ها موجب نفاق می شود و خداوند مومنان را نهی نموده که با حال خواب آلودگی نماز بخوانند چنان که از منافقان مذمّت نموده و می فرماید: «وَ اِذا قامُوا اِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى یُراؤُنَ النّاسَ وَ لایَذْكُرُونَ اللَّهَ اِلّا قَلیلًا».(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هر کس در پنهانی ذکر خدا را بگوید، از کسانی خواهد بود که فراوان ذکر خدا نموده است بر خلاف منافقین که آشکارا ذکر خدا می گویند، و خداوند درباره ی آنان می فرماید: «یُراؤُنَ النّاسَ وَ لا یَذْكُرُونَ اللَّهَ اِلّا قَلیلًا».(2)

ص: 516


1- 703.. قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام): اِذَا قُمْتَ فِی الصَّلَاةِ فَعَلَیْکَ بِالْاِقْبَالِ عَلَى صَلَاتِکَ فَاِنَّمَا یُحْسَبُ لَکَ مِنْهَا مَا اَقْبَلْتَ عَلَیْهِ وَ لَاتَعْبَثْ فِیهَا بِیَدِکَ وَ لَابِرَاْسِکَ وَ لَابِلِحْیَتِکَ وَ لَاتُحَدِّثْ نَفْسَکَ وَ لَاتَتَثَاءَبْ وَ لَاتَتَمَطَّ وَ لَاتُکَفِّرْ فَاِنَّمَا یَفْعَلُ ذَلِکَ الْمَجُوسُ وَ لَاتَلَثَّمْ وَ لَاتَحْتَفِزْ وَ لَاتَفَرَّجْ کَمَا یَتَفَرَّجُ الْبَعِیرُ وَ لَاتُقْعِ عَلَى قَدَمَیْکَ وَ لَاتَفْتَرِشْ ذِرَاعَیْکَ وَ لَاتُفَرْقِعْ اَصَابِعَکَ فَاِنَّ ذَلِکَ کُلَّهُ نُقْصَانٌ مِنَ الصَّلَاةِ وَ لَاتَقُمْ اِلَى الصَّلَاةِ مُتَکَاسِلًا وَ لَامُتَنَاعِسًا وَ لَامُتَثَاقِلًا فَاِنَّهَا مِنْ خِلَالِ النِّفَاقِ فَاِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ نَهَى الْمُؤْمِنِینَ اَنْ یَقُومُوا اِلَى الصَّلَاةِ وَ هُمْ سُکَارَى یَعْنِی سُکْرَ النَّوْمِ وَ قَالَ لِلْمُنَافِقِینَ: «وَ اِذا قامُوا اِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ اِلَّا قَلِیلا». [تفسیر برهان، ج 1، ص 424؛ فروع کافی، ج 3، ص 299]
2- 704.. قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام): مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی السِّرِّ فَقَدْ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا اِنَّ الْمُنَافِقِینَ کَانُوا یَذْکُرُونَ اللَّهَ عَلَانِیَةً وَ لَایَذْکُرُونَهُ فِی السِّرِّ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ اِلَّا قَلِیلًا». [تفسیر صافی، ج 1، ص 406؛ اصول کافی، ج 2، ص 501]

سوره ی نساء [4]، آیات 144 الی 147

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْكافِرینَ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ اَتُریدُونَ اَنْ تَجْعَلُوا للَّهِِ عَلَیْكُمْ سُلْطانًا مُبینًا اِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْكِ اْلاَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیرًا اِلّاَ الَّذینَ تابُوا وَ اَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللهِ وَ اَخْلَصُوا دینَهُمْ للَّهِِ فَاُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللهُ الْمُؤْمِنینَ اَجْرًا عَظیمًا ما یَفْعَلُ اللهُ بِعَذابِكُمْ اِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ كانَ اللهُ شاكِرًا عَلیمًا

لغات:

«سلطان» به معنای حجّت آمده و به معنای صاحب سلطه و قدرت نیز آمده است،و به همین علّت به امیر نیز سلطان گویند. اصل «الدَرَك» حبل و ریسمانی است که به وسیله ی آن دلو در چاه می رود و خارج می شود و چون در دوزخ طبقاتی است و اسفل و اعلایی دارد قسمت پایین آن را درک اسفل یعنی پایین ریسمان دوزخ گویند، و جمع «دَرَك» اَدراک و دُروک است، و جمع «دَرْك» اَدرُک است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید، کافران را به جای مومنان دوست نگیرید، آیا می خواهید خداوند بر شما حجّت آشکاری داشته باشد؟ (144) به راستی منافقان در پایین ترین طبقه آتش [دوزخ] قرار دارند و تو برای آنان یاور و پناهی نخواهی یافت (145) جز آنان که توبه نمودند و [خطاهای خود را] اصلاح کردند و به ریسمان خدا [و ولیّ او] چنگ زدند

ص: 517

[و تمسّک نمودند] و دین خود را [با اطاعت از ولیّ خدا] خالص نمودند و در این صورت

آنان با مومنان خواهند بود و زود است که خداوند به مومنان پاداش بزرگی بدهد (146)

اگر شما ایمان به خدا داشته باشید و شاکر [نعمت های] او باشید او شما را عذاب نخواهد

نمود و او همواره نسبت به [مومنان از] شما شاکر [و قدردان] و دانا خواهد بود. (147)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام سجّاد(علیه السلام) [درباره ی نشانه های منافق] فرمود:

منافق مردم را [از بدی ها] نهی می کند و خود [از آن ها] پرهیز نمی کند و به آن چه می گوید عمل نمی کند و چون به نماز می ایستد [به این سو و آن سو] التفات می نماید و چون به رکوع می رود خود را جمع می کند و چون شب می شود همّت او غذای شب است گر چه روزه نبوده است و چون صبح می شود همّت او خواب است گر چه سحر خیز نبوده است، و چون سخن می گوید دروغ می گوید و اگر او را امین دانستی به تو خیانت می کند و چون از تو جدا می شود، غیبت تو را می کند و اگر با تو وعده کند تخلف می نماید.(1)

امام صادق(علیه السلام) در سخن مفصّلی فرمود:

منکرین همان مکذّبین اند و مکذّین همان منافقین اند و خداوند در سخن حقّ خود فرموده است: «اِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْكِ اْلاَسْفَلِ مِنَ النّارِ».(2)

ص: 518


1- 705.. عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ الْمُنَافِقَ یَنْهَى وَ لَایَنْتَهِی وَ یَاْمُرُ بِمَا لَایَاْتِی وَ اِذَا قَامَ اِلَى الصَّلَاةِ اعْتَرَضَ قُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا الِاعْتِرَاضُ قَالَ: الِالْتِفَاتُ وَ اِذَا رَکَعَ رَبَضَ یُمْسِی وَ هَمُّهُ الْعَشَاءُ وَ هُوَ مُفْطِرٌ وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ النَّوْمُ وَ لَمْ یَسْهَرْ اِنْ حَدَّثَکَ کَذَبَکَ وَ اِنِ ائْتَمَنْتَهُ خَانَکَ وَ اِنْ غِبْتَ اغْتَابَکَ وَ اِنْ وَعَدَکَ اَخْلَفَکَ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 469؛ اصول کافی، ج 2، ص 396]
2- 706.. عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی حدیث طویل یقول فیه: وَ اعْلَمُوا اَنَّ الْمُنْکِرِینَ هُمُ الْمُکَذِّبُونَ وَ اَنَّ الْمُکَذِّبِینَ هُمُ الْمُنَافِقُونَ وَ اَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِلْمُنَافِقِینَ وَ قَوْلُهُ الْحَقُ: «اِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْاَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرا». [تفسیر نور الثقلین، ج 1، 470؛ روضه ی کافی]B

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله)در سخن مفصّلی فرمود: ای مردم! بعد از من پیشوایانی خواهند آمد که مردم را به سوی آتش دعوت می کنند و در قیامت یاوری نخواهند داشت.

سپس فرمود:

ای مردم! خدا و من از آنان بی زار خواهیم بود و آنان و پیروان و حامیانشان در پایین ترین طبقات دوزخ خواهند بود و آن بدجایگاهی است برای متکبّران.(1)

در تفسر «ویل» در آیه ی «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبینَ» روایت شده که:

«ویل» چاهی است در قعر جهنّم که آتش جهنّم از آن شعله ور می شود و در قعر آن چاه تابوتی است که در آن چهارده نفر معذّب می باشند، هفت نفر ازامّت های پیشین مانند شدّاد و نمرود و فرون و... و هفت نفر از اوائل این امّت مانند اوّلی و دومی و سومی و هم کیشان آنان؛ و خلاصه این که هر چه ظلم و عناد و کفر و تعدّی و نفاق بیشتر باشد عذاب سخت تر خواهد بود و در بهشت نیز هر چه ایمان و اخلاق و تقوا و اعمال صالحه بهتر باشد درجات مومن بالاتر خواهد بود تا به درجه ی اعلا برسد و آن مخصوص محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین می باشد.(2)

آری مقام وسیله در بهشت بالاترین مقام بهشتی است و چاه ویل در دوزخ بدترین مکان دوزخ است.

ص: 519


1- 707.. قال النّبیّ(صلی الله علیه و آله): مَعَاشِرَ النَّاسِ اِنَّهُ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدِی اَئِمَّةٌ یَدْعُونَ اِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ مَعَاشِرَ النَّاسِ اِنَّ اللَّهَ وَ اَنَا بَرِیئَانِ مِنْهُمْ مَعَاشِرَ النَّاسِ اِنَّهُمْ وَ اَنْصَارُهُمْ وَ اَتْبَاعُهُمْ وَ اَشْیَاعُهُمْ فِی الدَّرْکِ الْاَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِین. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 470؛ احتجاج]
2- 708.. تفسیر اطیب البیان، ج 4، ص 250.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:

در دوزخ تابوتی از آتش وجود دارد که در آن شش نفر از اوّلین و شش نفر از آخرین قرار دارند و آن در چاه ویل و در قعر جهنّم است و بر آن تابوت قفلی است و بر در آن چاه سنگی است و چون خداوند اراده می کند که جهنّم را شعله ور کند آن سنگ را از روی آن چاه کنار می زند...

و من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوال کردم:

اهل آن تابوت کیانند؟

آن حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود:

از اوّلین قاببل و فرعون و کسی که با ابراهیم محاجّه کرد و دو نفر از بنی اسراییل یکی گم راه کننده ی یهود و دیگری گم راه کننده ی نصاری و ششمین آنان ابلیس است و از آخرین دجّال و صاحبان صحیفه اند که در نامه ی خود پیمان بستند که با تو دشمنی کنند بعد از من[وهرگز نگذارند خلافت به دست تو برسد...(1)

ص: 520


1- 709..قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ: اِنَّ تَابُوتًا مِنْ نَارٍ فِیهِ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا سِتَّةٌ مِنَ الْاَوَّلِینَ وَ سِتَّةٌ مِنَ الْآخِرِینَ فِی جُبٍّ فِی قَعْرِ جَهَنَّمَ فِی تَابُوتٍ مُقَفَّلٍ عَلَى ذَلِکَ الْجُبِّ صَخْرَةٌ فَاِذَا اَرَادَ اللَّهُ اَنْ یُسَعِّرَ جَهَنَّمَ کَشَفَ تِلْکَ الصَّخْرَةَ عَنْ ذَلِکَ الْجُبِّ فَاسْتَعَرَتْ جَهَنَّمُ مِنْ وَهَجِ ذَلِکَ الْجُبِّ وَ مِنْ حَرِّهِ قَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) فَسَاَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اَنْتُمْ شُهُودٌ بِهِ عَنِ الْاَوَّلِینَ فَقَالَ اَمَّا الْاَوَّلُونَ فَابْنُ آدَمَ الَّذِی قَتَلَ اَخَاهُ وَ فِرْعَوْنُ الْفَرَاعِنَةِ وَ الَّذِی حَاجَّ اِبْراهِیمَ فِی رَبِّهِ وَ رَجُلَانِ مِنْ بَنِی اِسْرَائِیلَ بَدَّلَا کِتَابَهُمْ وَ غَیَّرَا سُنَّتَهُمْ اَمَّا اَحَدُهُمَا فَهَوَّدَ الْیَهُودَ وَ الْآخَرُ نَصَّرَ النَّصَارَى [وَ اِبْلِیسُ سَادِسُهُمْ] وَ فِی الْآخِرِینَ الدَّجَّالُ وَ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةُ اَصْحَابُ الصَّحِیفَةِ وَ الْکِتَابِ وَ جِبْتُهُمْ وَ طَاغُوتُهُمُ الَّذِی تَعَاهَدُوا عَلَیْهِ وَ تَعَاقَدُوا عَلَى عَدَاوَتِکَ یَا اَخِی وَ تظاهرون [تَظَاهَرُوا] عَلَیْکَ بَعْدِی هَذَا وَ هَذَا حَتَّى سَمَّاهُمْ وَ عَدَّهُمْ لَنَا. [کتاب سلیم بن قیس، ص 162]

سوره ی نساء [4]، آیات 148 الی 152

متن:

لا یُحِبُّ اللهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلّا مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللهُ سَمیعًا عَلیمًا اِنْ تُبْدُوا خَیْرًا اَوْ تُخْفُوهُ اَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَاِنَّ اللهَ كانَ عَفُوًّا قَدیرًا اِنَّ الَّذینَ یَكْفُرُونَ بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ اَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ اَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِكَ سَبیلًا اُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا وَ اَعْتَدْنا لِلْكافِرینَ عَذابًا مُهینًا وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اَحَدٍ مِنْهُمْ اُولئِكَ سَوْفَ یُؤْتیهِمْ اُجُورَهُمْ وَ كانَ اللهُ غَفُورًا رَحیمًا

ترجمه:

خداوند دوست ندارد کسی با سخنان آشکار خود بدی ها[ی دیگران]را اظهار نماید مگر کسی که مظلوم واقع شده باشد و خداوند شنوا و داناست.(148)اگر شما عمل خیر [خود] را آشکار و یا پنهان نمایید و یا از بدی ها[ی دیگران] بگذرید، خداوند آمرزنده و تواناست. (149)کسانی که به خدا و پیامبران او کافر شدند و همواره می خواهند بین خدا و پیامبران او جدایی بیندازند و می گویند: «ما به برخی از دستورات دین] ایمان می آوریم و به برخی کافر می شویم» و می خواهند میان این [دو] برای خود راهی انتخاب کنند (150) به راستی آنان کافر می باشند و ما برای کافران عذاب خوار کننده ای آماده کرده ایم (151) و کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند و فرقی بین پیامبران او نمی گذارند، زود است که ما پاداش آنان را بدهیم و خداوند بخشنده و مهربان است. (152)

ص: 521

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از«لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلّا مَنْ ظُلِمَ»این است که نباید کسی برای دفاع از خود توسل به [درشتی و] دشنام دادن نماید، آری اگر کسی مظلوم واقع شده باشد مانعی نیست که از راه صحیح از خود دفاع کند و صدای خویش را درشت نماید.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که گروهی را ضیافت کند و ضیافت او ناپسند باشد میهمانان او حق دارند چیزی درباره ی او بگویند و او را سرزنش نمایند [و این مصداق مظلومیّت است].(2)

و نیز فرمود:

«جهر بالقول» همان بدگویی و غیبت کردن است.(3)

و نیز در تفسیر «من ظلم» روایت شده است:

اگر کسی از شما تملّق بگوید و عمل خیری که در شما نیست را به شما نسبت بدهد از او قبول نکنید و او را تکذیب نمایید، چرا که با این عمل به شما ظلم کرده است.(4)

ص: 522


1- 710.. فی مجمع البیان، المرویّ عن ابی جعفر(علیه السلام): لا یحبّ اللّه الشّتم فی الانتصار الّا من ظلم، فلا باس له ان ینتصر ممّن ظلمه بما یجوز الانتصار به فی الدّین. [تفسیر برهان، ج 1، ص 425؛ تفسیر مجمع البیان]
2- 711.. عَنِ الْفَضْلِ بْنِ اَبِی قُرَّةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ: «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلَّا مَنْ ظُلِمَ» قَالَ: مَنْ اَضَافَ قَوْمًا فَاَسَاءَ ضِیَافَتَهُمْ فَهُوَ مِمَّنْ ظَلَمَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمْ فِیمَا قَالُوا فِیهِ. [تفسیر العیّاشی]
3- 712.. اَبُو الْجَارُودِ عَنْهُ(علیه السلام) قَالَ: الْجَهْرُ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اَنْ یُذْکَرَ الرَّجُلُ بِمَا فِیهِ.
4- 713.. رُوِیَ فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَى: «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلَّا مَنْ ظُلِمَ» اَنَّهُ اِنْ جَاءَکَ رَجُلٌ وَ قَالَ فِیکَ مَا لَیْسَ فِیکَ مِنَ الْخَیْرِ وَ الثَّنَاءِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَلَا تَقْبَلْهُ مِنْهُ وَ کَذِّبْهُ فَقَدْ ظَلَمَک. [تفسیر برهان، ج 1، ص 425]B

مولف گوید:

از روایات معصومین: استفاده می شود که اگر کسی از مومنی ظلمی ببیند و از اوبگذرد خداوند نیز در قیامت از او گذشت خواهد نمود، چنان که می فرماید:«وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا اَلا تُحِبُّونَ اَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ»

«اِنَّ الَّذینَ یَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ اَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ»

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از این آیه کسانی هستند که به رسالت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اقرار نمودند و مقام امیرالمؤمنین(علیه السلام) را انکار کردند و می خواستند بین این دو راهی برای خود باز کنند و به خیر و سعادت برسند [و خداوند این عمل را کفر به خدا و رسول او معرّفی

نمود].(1)

مولف گوید:

مفسّرین نوعًا این آیات را در مذمّت از اهل کتاب مانند یهود و نصاری دانسته اند که پیامبران قبل از موسی را پذیرفتند و پیامبران پس از پیامبر خود را نپذیرفتند مانند این که قوم یهود پیامبران قبل از موسی را پذیرفتند و پیامبر پس از او یعنی عیسی را نپذیرفتند و نیز نصاری پیامبران قبل از عیسی را پذیرفتند و پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را نپذیرفتند. و لکن دلیلی بر این تفسیر نیست و احتمال می رود که آیات فوق در مذمّت از کسانی باشد که در این امّت بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به بعضی از آیات الهی و دستورات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایمان آوردندو برخی را همان گونه

ص: 523


1- 714.. [تفسیر برهان، ج 1، ص 425؛ تفسیر قمّی]

که گذشت انکار نمودند و گفتند:«نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ»و راهی جز راه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را پیمودند و آنان همان منافقین در آیات پیشین هستند و در مقابل آنان

خداوند مومنین راستین را معرّفی می نماید و می فرماید: «وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اَحَدٍ مِنْهُمْ» و مفسّر گرانقدر مرحوم علی بن ابراهیم همان گونه که گذشت همین معنا را از آیات استفاده نموده است و شاید اطلاق این آیات شامل هر دو معنا بشود. والله العالم.

سوره ی نساء [4]، آیات 153 الی 158

متن:

یَسْئَلُكَ اَهْلُ الْكِتابِ اَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ كِتابًا مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَاَلُوا مُوسى اَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا اَرِنَا اللهَ جَهْرَةً فَاَخَذَتْهُمُ الصّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ وَ آتَیْنا مُوسى سُلْطانًا مُبینًا وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمیثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدًا وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِی السَّبْتِ وَ اَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقًا غَلیظًا فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآیاتِ اللهِ وَ قَتْلِهِمُ اْلاَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللهُ عَلَیْها بِكُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ اِلّا قَلیلًا وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْیَمَ بُهْتانًا عَظیمًا وَ قَوْلِهِمْ اِنّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَى ابْنَ

مَرْیَمَ رَسُولَ اللهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ اِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفی شكِّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ اِلّاَ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقینًا بَلْ رَفَعَهُ اللهُ اِلَیْهِ وَ كانَ اللهُ عَزیزًا حَكیمًا

ص: 524

لغات:

«لا تعدوا فی السبت»:عَدی علیک اللصّ _ اشَدَّ العَدو و العُدوان _ اذا سرقک و ظلمک و «عَدا یعدوا» اذا جاوز، یقال: «ما عدوت ان زُرتك» ای ما جاوزت ذلک. «البهتان» الکذب العظیم الذی یتحیّر فیه من شدّته و عظمته. معنای «مسیح» در سوره ی آل عمران گذشت.

ترجمه:

[ای رسول من!]اهل کتاب از تو می خواهند تا کتابی از آسمان [یکجا] بر آنان نازل کنی [و این چیز تازه ای نیست] آنان از موسی بزرگتر از این را خواستند و گفتند: «خدا را آشکارا به ما نشان ده» و به خاطر ظلم شان عذاب صاعقه آنان را گرفت» و مردند و باز خداوند آنان را زنده نمود] سپس با آن همه دلایل روشن گوساله سامری را [به خدایی] برگزیدند و ما از آنان عفو نمودیم و به موسی برهان آشکاری دادیم (153)[و برای این که ایمان بیاورند] ما کوه طور را بر فراز آنان برافراشتیم و از آنان پیمان گرفتیم و گفتیم: «(برای قبولی توبه خود) از در [بیت المقدّس] با خضوع درآیید» و [نیز] به آنان گفتیم: «در روز شنبه تعدّی نکنید» [و از ماهی گیری دست بردارید] و از آنان [در برابر همه ی این ها] پیمان محکمی گرفتیم (154) و [لکن] به خاطر پیمان شکنی آنان و به خاطر انکار آیات الهی و کشتن پیامبران به ناحق و به خاطر سخن آنان از روی استهزا که دل های ما در غلاف است [و ما سخنان پیامبر خدا را درک نمی کنیم] رانده ی درگاه خدا شدند و خداوند به سبب کفرشان بر دل های آنان مهر [کفر] زد و جز کمی از آنان ایمان نمی آورند (155) و [نیز] به خاطر کفرشان و تهمت بزرگی که به مریم زدند (156) و گفتند: «ما عیسی بن مریم رسول خدا را کشتیم» و [البتّه] آنان او را نکشتند و به دار نیاویختند و لکن بر آنان مشتبه شد و آنان که درباره ی

ص: 525

او اختلاف کردند در شکّ ماندند و علم به آن پیدا نکردند مگر آن که از گمان خود پیروی نمودند و[گر نه]به یقین او را نکشتند(157)بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد و او توانا و حکیم است. (158)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

در تفسیر مجمع البیان روایت شده:

جماعتی از علمای یهود مانند کعب بن اشرف و دیگران به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: «اگر تو پیامبر هستی باید یک کتاب کامل برای ما از آسمان نازل کنی همان گونه

که برای موسی تورات نازل شد» و به دنبال سخنان آنان این آیات نازل شد.(1)

مولف گوید:

شرح این آیات ضمن روایات مفصّلی در سوره ی بقره در تفسیر آیه ی «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً» آیه ی 55 و آیه ی «اِذْ اَخَذْنا میثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ» آیه62 و آیه ی «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدًا وَ قُولُوا حِطَّةٌ»آیه ی 58 و آیه ی«وَ اِذْ واعَدْنا مُوسى اَرْبَعینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ» آیه ی51 و آیه ی «لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ» آیه ی65، بیان شد و نیاز به تکرار نیست جز نکاتی که در این آیات نیاز به تذکّر دارد.

1.کل این آیات در مذمّت از قوم یهود و دشمنی ها و بهانه گیری ها و تحریف ها و پیمان شکنی ها و خیانت ها و کفر آنان است.

2. مفسّرین در معنای آیه ی«تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ كِتابًا مِنَ السَّماءِ»سخنان مختلفی دارند،برخی می گویند: مراد این است که یهودیان گفتهاند: قرآن همانند تورات یک باره بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شود. و برخی می گویند: مقصود این است

ص: 526


1- 715.. تفسیر صافی، ج 1، ص 409؛ مجمع البیان.

که به صورت مکتوب همانند تورات بر او نازل شود. و برخی می گویند: یهود درخواست کردند که کتاب دیگری جز قرآن یک باره بر او نازل شود. و برخی می گویند: توقّع یهود این بوده که ورق های قرآن از آسمان بر او ریزش کند. و شاید مقصود این باشد که گفته اند: کتابی از آسمان نازل کنی که در آن خطاب به یهود نموده باشد که به این پیامبر ایمان بیاورید. والله العالم.

3.از آیه ی«اَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً»و آیه ی«ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ»و آیات دیگر ظاهر می شود که قوم یهود اهل عناد و بهانه گیری بوده و این سبب کفر آنان شده است و بدترین عمل آنان تحریف تورات و تکذیب پیامبران بوده است و نصاری نیز همین گونه بوده اند و سخنان آنان درباره ی خداوند و پیامبران او به قدری زشت و کفر آمیز است که انسان حیا می کند آن ها را به رشته تحریر درآورد.

4.در تفسیر آیه ی «وَ قَوْلِهِمْ اِنّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» در روایات آمده که:

یهود حضرت عیسی(علیه السلام) را با حواریّین گرفتند و حبس نمودند و شبی که بنا بود فردای آن حضرت عیسی(علیه السلام) را به قتل برسانند نصاری از عیسی و حوارییّن حمایت نکردند بلکه او را انکار نمودند و در چنگال یهود گذاردند و فرار کردند و خداوند کسی را شبیه عیسی(علیه السلام) قرار داد و عیسی را به آسمان برد.

و اختلاف است که شبیه عیسی آیا از خود یهود بوده که قصد قتل او را داشته اند؟ و یا یکی از حوارییّن پذیرفته است که برای حفظ عیسی و نجات او کشته شود و به دار آویخته گردد؟ در تفسیر برهان در ذیل آیه ی «اِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسى اِنّی مُتَوَفِّیكَ وَ رافِعُكَ اِلَیَّ»(1)

ص: 527


1- 716.. سوره ی آل عمران، آیه ی 55.

حمران بن اعین از امام باقر(علیه السلام) روایت نموده که خلاصه اش این است:

که در آن شبی که عیسی(علیه السلام) گرفتار یهود شد دوازده نفر از اصحابش با او بودند و عیسی(علیه السلام) به آنان خبر داد که شما فردا صبح به من کافر می شوید و من امشب به آسمان می روم و کدام یک از شما حاضر می شود که شبیه من شود و کشته گردد و من نجات یابم؟ پس جوانی گفت: من می پذیرم و یهود او را کشتند و به دار آویختند...»

و لکن یهود می گویند:

خود عیسی کشته شد و او را به دار آویختند و نصاری می گویند:عیسی(علیه السلام)خبرداد: من سه شب و سه روز در دل زمین هستم چنان که یونس سه شب و سه روز در دل ماهی بود و سپس بیرون می آیم و به آسمان می روم...(1)

از جمله ی «وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ»و جمله ی«اِنَّهُمْ لَفی شَكِّ مِنْهُ» و جمله ی «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ اِنْ یَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَّ» ظاهر می شود که یهود شخصی که شبیه عیسی(علیه السلام)بوده است را کشتند و به دار آویختند و خداوند عیسی(علیه السلام) را به آسمان برد و مراد از «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ اِلَیْهِ» این است که خداوند او را زنده در جوار رحمت خود به آسمان چهارم _ محل بیت المعمور _ برد، چنان که خداوند درباره ی ادریس می فرماید: «وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ اِدْریسَ اِنَّهُ كانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا * وَ رَفَعْناهُ مَكانًا عَلِیًّا»(2).

مولف گوید:

شبیه این قصّه،قصّه ی لیلة المبیت وخوابیدن امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بستر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.

ص: 528


1- 717.. تفسیر اطیب البیان، ج 4، ص 263.
2- 718.. سوره ی مریم، آیات 56-57.

سوره ی نساء [4]، آیات 159 الی 162

متن:

وَ اِنْ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ اِلّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَكُونُ عَلَیْهِمْ شَهیدًا فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ اُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبیلِ اللهِ كَثیرًا وَ اَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ اَكْلِهِمْ اَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ اَعْتَدْنا لِلْكافِرینَ مِنْهُمْ عَذابًا اَلیمًا لكِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما اُنْزِلَ اِلَیْكَ وَ ما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقیمینَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ اُولئِكَ سَنُؤْتیهِمْ اَجْرًا عَظیمًا

ترجمه:

احدی از اهل کتاب نیست مگر آن که قبل از مرگ خود، به او [حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)و یا حضرت عیسی بن مریم(علیهما السلام)] ایمان خواهند آورد و او روز قیامت گواه بر آنان خواهد بود (159) ما به خاطر ظلمی که از یهود صادر شد و به خاطر این که آنان فراوان از راه خدا [و دین او از مردم] جلوگیری می کردند نعمت های پاک و حلال را بر آنان حرام نمودیم(160)و نیز به خاطر ربا خواری آنان _ که از آن نهی شده بودند _ و خوردن مال مردم به ناحق، ما آنان را کیفر دادیم و برای کافران شان عذاب دردناکی آماده نمودیم (161)و لکن علمای راستین و مومنان آنان به آن چه بر تو و بر پیامبران پیشین نازل شده، ایمان آوردند و ما نمازگزاران و زکات دهندگان و مومنان به خدا و قیامت را به زودی پاداشی بزرگ خواهیم داد (162)

ص: 529

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

شهر بن حوشب گوید: حجّاج به من گفت: «آیه ای از قرآن مرا متحیّر نموده است.»گفتم: «کدام آیه؟» حجّاج گفت: «آیه ی «وَ اِنْ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ اِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَكُونُ عَلَیْهِمْ شَهیدًا». چرا که من بسا اهل کتاب را می کشم و در حال جان دادن به او نگاه می کنم و او سخنی نمی گوید.» پس من به او گفتم: «ای امیر! چنین نیست که تو فکر کرده ای!» حجاج گفت: «مگر معنای آیه چیست؟»

گفتم:

معنای آیه این است که عیسی(علیه السلام)قبل از قیامت به دنیا باز می گردد و همه ی ملّت های یهود و غیر یهود قبل از مرگ به او ایمان می آورند و عیسی(علیه السلام) پشت سر حضرت مهدی(علیه السلام) نماز خواهد خواند.

حجّاج گفت: «این معنا را از کجا آورده ای؟» گفتم:

محمّد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب صلوات الله علیهم برای من حدیث نمود.

حجّاج گفت: «این معنا را تو از چشمه ی زلال حقیقت گرفته ای.»(1)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

هر کس از هر دینی باشد از اوّلین و آخرین هنگام مرگ، رسول خدا و امیر المؤمنین صلوات الله علیهما را خواهد دید.(2)

ص: 530


1- 719.. تفسیر صافی، ج 1، ص411.
2- 720.. عَنْ جَابِرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ: «وَ اِنْ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ اِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا» قَالَ: لَیْسَ مِنْ اَحَدٍ مِنْ جَمِیعِ الْاَدْیَانِ یَمُوتُ اِلَّا رَاَى رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ حَقًّا مِنَ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 411]

امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) می فرمایند:

حرام است هیچ روحی از جسد خود خارج شود تا محمّد و علی صلوات الله علیهما و آلهما را ببیند.(1)

از امام صادق(علیه السلام)درباره ی این آیه «وَ اِنْ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ» سوال شد، امام(علیه السلام) فرمود:

این آیه مخصوص به ما می باشد و هیچ کس از فرزندان فاطمه(علیها السلام) از دنیا نمی رود

مگر آن که اقرار به امامت امام زمان خود خواهد نمود چنان که برادران یوسف به مقام یوسف اقرار نمودند و گفتند: «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَیْنا».(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود این است که همه ی اهل کتاب هنگام مرگ به نبوّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)[و ضلالت خود] اعتراف خواهند نمود.(3)

جابر از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه نقل نموده که فرمود:

احدی از اوّلین و آخرین از جمیع ادیان از دنیا نمی رود جز آن که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را هنگام مرگ خواهد دید و حقانیّت آنان را خواهد پذیرفت.

ص: 531


1- 721.. و فی الجوامع عنهما(علیهما السلام): حرام على روح ان تفارق جسدها حتى ترى محمّدًا و علیًا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 411]
2- 722..عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: «وَ اِنْ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ اِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» فَقَالَ: هَذِهِ نَزَلَتْ فِینَا خَاصَّةً اِنَّهُ لَیْسَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ یَمُوتُ وَ لَایَخْرُجُ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّى یُقِرَّ لِلْاِمَامِ وَ بِاِمَامَتِهِ کَمَا اَقَرَّ وُلْدُ یَعْقُوبَ لِیُوسُفَ حِینَ قَالُوا: «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا». [تفسیر صافی؛ تفسیر عیّاشی]
3- 723.. عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ فِی عِیسَى(علیه السلام): «وَ اِنْ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ اِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا» فَقَالَ: اِیمَانُ اَهْلِ الْکِتَابِ اِنَّمَا هُوَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). [تفسیر برهان، ج 1، ص 426]

مولف گوید:

این مفاد همان روایتی است که امیرالمؤمنین(علیه السلام)به حارث همدانی وعده داد و فرمود: هر کس از دنیا می رود چه مومن و چه کافر هنگام مرگ مرا خواهد دید و من به آتش خواهم گفت که نزدیک دوستان من نرود و تو نیز از آنان هستی هراسی نداشته باش.

مرحوم سیّد حمیری این حدیث را به نظم درآورده و گفته است:

کَمْ ثَمَّ اُعْجُوبَةٍ لَهُ حَمَلَا

قَوْلُ عَلِیٍّ لِحَارِثٍ عَجَبٌ

مِنْ مُؤْمِنٍ اَوْ مُنَافِقٍ قُبُلًا

یَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی

بِنَعْتِهِ وَ اسْمِهِ وَ مَا فَعَلَا

یَعْرِفُنِی طَرْفُهُ وَ اَعْرِفُهُ

فَلَا تَخَفْ عَثْرَةً وَ لَا زَلَلًا

وَ اَنْتَ عِنْدَ الصِّرَاطِ تَعْرِفُنِی

تَخَالُهُ فِی الْحَلَاوَةِ الْعَسَلَا

اَسْقِیکَ مِنْ بَارِدٍ عَلَى ظَمَاٍ

دَعِیهِ لَا تَقْبَلِی الرَّجُلَا

اَقُولُ لِلنَّارِ حِینَ تُعْرَضُ لِلْعَرْضِ

حَبْلًا بِحَبْلِ الْوَصِیِّ مُتَّصِلا

دَعِیهِ لَا تَقْرَبِیهِ اِنَّ لَهُ

«فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ اُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ كَثیرًا»عبد الله بن ابی یعفور گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس روی زمینی گندم بکارد و گندم او رشد نکند و یا زرع او آمیخته با جو باشد این در اثر ظلمی است که در رابطه با زمین و یا کشاورزان و کارگران داشته است چرا که خداوند می فرماید: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ اُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ كَثیرًا» [یعنی خداوند بنی اسراییل را در اثر ظلم و جلوگیری آنان از دین خدا از خوردن گوشت شتر و گاو و گوسفند ممنوع نمود.

ص: 532

امام صادق(علیه السلام) سپس فرمود:

اسراییل [یعنی یعقوب(علیه السلام) قبل از تحریم]هنگامی که گوشت شتر می خورد درد

خاضره[درد تهیگاه یا درد پهلو]بر او فشار می آورد از این رو گوشت شتر را بر خود حرام نمود و این قبل از نزول تورات بود و چون تورات نازل شد گوشت شتر را بر خود حرام نکرد و نخورد.(1)

مولف گوید:

روایت فوق در تفسیر قمّی و تفسیر عیّاشی(2) نیز با اختلاف مختصری نقل شده است و از آن استفاده می شود که هر کس ظلم کند آثار دنیوی خود را قبل قیامت خواهد دید، اعادنا الله منه.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«الظلم ظلمات یوم القیامة»؛ یعنی ظلم در روز قیامت [برای ظالم] سبب ظلمت و تاریکی خواهد بود.

ص: 533


1- 724.. عَنِ ابْنِ اَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)یَقُولُ: مَنْ زَرَعَ حِنْطَةً فِی اَرْضٍ فَلَمْ تُزَکِّ اَرْضَهُ وَ زَرْعَهُ وَ خَرَجَ زَرْعُهُ کَثِیرَ الشَّعِیرِ فَبِظُلْمٍ عَمِلَهُ فِی مِلْکِ رَقَبَةِ الْاَرْضِ اَوْ بِظُلْمٍ لِمُزَارِعِهِ وَ اَکَرَتِهِ لِاَنَّ اللَّهَ یَقُولُ: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ اُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیرًا» یَعْنِی لُحُومَ الْاِبِلِ وَ شُحُومَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ هَکَذَا اَنْزَلَهَا اللَّهُ فَاقْرَءُوهَا هَکَذَا وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُحِلَّ شَیْئًا فِی کِتَابِهِ ثُمَّ یُحَرِّمَهُ بَعْدَ مَا اَحَلَّهُ وَ لَایُحَرِّمَ شَیْئًا ثُمَّ یُحِلَّهُ بَعْدَ مَا حَرَّمَهُ قُلْتُ: وَ کَذَلِکَ اَیْضًا قَوْلُهُ: «وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُما» قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: فَقَوْلُهُ: «اِلَّا ما حَرَّمَ اِسْرائِیلُ عَلى نَفْسِهِ» قَالَ: اِنَّ اِسْرَائِیلَ کَانَ اِذَا اَکَلَ مِنْ لَحْمِ الْاِبِلِ هَیَّجَ عَلَیْهِ وَجَعَ الْخَاصِرَةِ فَحَرَّمَ عَلَى نَفْسِهِ لَحْمَ الْاِبِلِ وَ ذَلِکَ مِنْ قَبْلِ اَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ فَلَمَّا نَزَلَتِ التَّوْرَاةُ لَمْ یُحَرِّمْهُ وَ لَمْ یَاْکُلْهُ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 427؛ فروع کافی، ج 5، ص 306]
2- 725.. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 310، ح 303.

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «انّ ربّك لبالمرصاد» فرمود:

مرصاد گردنه ای است بر روی صراط که هیچ بنده ی ظالمی از آن نمی تواند عبور کند.

و فرمود:

خداوند می فرماید:سوگند به عزّت و جلالم که اگر مظلومی در حقّ ظالم نفرین کند و خود همان ظلم را به دیگری کرده باشد دعای او را مستجاب نخواهم نمود.[در حالی که دعای مظلوم را خداوند مستجاب می نماید.]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که مال مومنی را به نا حق غصب کند، خداوند رحمت خود را از او بر می گرداند و به اعمال خوب و بد او خشم دارد و اعمال خیر او نوشته نمی شود تا توبه کند و مال مردم را به صاحبش بازگرداند.(1)

سوره ی نساء [4]، آیات 163 الی 166

متن:

اِنّا اَوْحَیْنا اِلَیْكَ كَما اَوْحَیْنا اِلى نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَوْحَیْنا اِلى اِبْراهیمَ وَ اِسْماعیلَ وَ اِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ اْلاَسْباطِ وَ عیسى وَ اَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُودَ زَبُورًا وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْكَ وَ كَلَّمَ اللهُ مُوسى تَكْلیمًا رُسُلًا مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاّ یَكُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللهُ عَزیزًا حَكیمًا لكِنِ اللهُ یَشْهَدُ بِما اَنْزَلَ اِلَیْكَ اَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِكَةُ یَشْهَدُونَ وَ كَفى بِاللهِ شَهیدًا

ص: 534


1- 726.. [الرسالة السعدیّة للعلامة الحلّی، ص150]
لغات:

مقصود از «والاسباط» فرزندان یعقوب(علیه السلام)اند گر چه همه آنان پیامبر نبوده اند، و بعضی گفته اند: اسباط فرزندان اسحاق بوده اند و آنان مانند فرزندان اسماعیل قبایلی بوده اند و در بین آنان پیامبرانی مانند یوسف و داود و سلیمان و موسی و عیسی مبعوث به رسالت شده اند، و ممکن است مقصود از وحی به آنان وحی به پیامبران آنان بوده باشد، چنان که گفته می شود: «ارسلت الی بنی تمیم» و مقصود وجوه آنان باشد، و الله العالم، و مقصود از «زَبور» کتاب داود است، و در قرائت حمزه «زُبور» به ضمّ زاء آمده و ممکن است جع «زَبور» به فتح باشد.

ترجمه:

[ای رسول من!]ما به تو وحی فرستادیم همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از نوح وحی فرستادیم و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط [یعنی پیامبران از فرزندان یعقوب] و به عیسی و ایّوب و یونس و هارون و سلیمان نیز وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم (163) و[نیز] به پیامبرانی که به یاد تو آوردیم و پیامبرانی که هنوز برای تو به یاد نیاورده ایم وحی فرستادیم [پیامبران یاد شده مانند زکریّا و یحیی و الیاس و ذاالکفل و لوط و شعیب و ادریس و هود و صالح و...]و پیامبرانی را نیز ما برای تو به یاد نیاوردیم، خداوند با موسی نیز سخن گفت [و او را کلیم خود قرار داد] (164) [آری آنان] پیامبرانی بودند بشارت دهنده و بیم دهنده [و خداوند این پیامبران را فرستاد] تا مردم حجّتی در برابر خداوند نداشته باشند و خداوند عزیز و حکیم است. (165) [مردم نبوّت تو را انکار می کنند و] لکن خداوند شهادت می دهد به [حقانیّت] آن چه بر تو نازل نموده است و او با علم خود نازل نموده و ملائکه شاهد آن بوده اند و گواهی خداوند برای تو کافی ست. (167)

ص: 535

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) ضمن سخنان طولانی فرمود:

برخی از پیامبران در پنهانی رسالت خود را انجام می دادند از این رو نامشان همانند پیامبران دیگر در قرآن ذکر نشده است و به همین علّت خداوند می فرماید: «رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْكَ» یعنی ما نام پیامبرانی که در پنهانی رسالت خود را انجام می داده اند را برای تو نبردیم، همان گونه که نام پیامبران آشکار را بردیم...(1)

امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)در تفسیر«اِنّا اَوْحَیْنا اِلَیْكَ كَما اَوْحَیْنا اِلى نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ» فرمودند:

خداوند به رسول خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «ما به تو وحی فرستادیم همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی فرستادیم» بنابراین هر چه خداوند به پیامبران پیشین

وحی فرستاده نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جمع شده است.(2)

ابو حمزه ی ثمالی گوید:

امام باقر(علیه السلام)آیه ی«لكِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ» را این چنین قرائت نمود: «لكِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ بِما اَنْزَلَ اِلَیْكَ فی علیّ اَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِكَةُ یَشْهَدُونَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهیدًا» یعنی خداوند گواهی می دهد به آن چه درباره ی علی(علیه السلام) بر تو نازل نمود، او به علم خود

ص: 536


1- 727.. قال الباقر(علیه السلام): وَ کَانَ مِنْ بَیْنَ آدَمَ وَ نُوحٍ مِنَ الْاَنْبِیَاءِ مُسْتَخْفِینَ وَ لِذَلِکَ خَفِیَ ذِکْرُهُمْ فِی الْقُرْآنِ فَلَمْ یُسَمَّوْا کَمَا سُمِّیَ مَنِ اسْتَعْلَنَ مِنَ الْاَنْبِیَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعِینَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ» یَعْنِی لَمْ اُسَمِّ الْمُسْتَخْفِینَ کَمَا سَمَّیْتُ الْمُسْتَعْلِنِینَ مِنَ الْاَنْبِیَاء. [تفسیر برهان، ج 1، ص427؛ فروع کافی، ج 8، ص 113]
2- 728.. عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ وَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: «اِنِّی اَوْحَیْتُ اِلَیْکَ کَمَا اَوْحَیْتُ اِلَى نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ» فَجُمِعَ لَهُ کُلُّ وَحْیٍ. [تفسیر برهان، ج 1، ف ص427]

درباره ی او[اسراری را]نازل نمود و ملائکه نیز گواه برآنند و شهادت و گواهی خدا کافی است.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [درباره ی جامعیّت قرآن نسبت به کتب انبیاء:] فرمود:

خداوند سوره های طولانی[مانند بقره و آل عمران و..[را به جای تورات به من داد و سوره های مئین [صدتایی و بیشتر] را به جای انجیل به من داد و مثانی [یعنی سوره ی حمد] را به جای زبور به من داد و مرا به مفصّلات [از سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله) تا آخر قرآن] که شصت و هشت سوره است فضیلت داد و قرآن مهیمن و حافظ کتاب های آسمانی است...(2)

«وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلیمًا»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند با موسی در سه شبانه روز _ بدون این که آب و غذایی بخورد _ یکصد و بیست و چهار هزار کلمه سخن گفت و چون موسی بین بنی اسراییل آمد و سخنان آنان را شنید به خشم آمد چرا که سخنان خداوند برای او بسیار شیرین و زیبا افتاده بود.(3)

ص: 537


1- 729.. تفسیر برهان، ج 1، فص 428.
2- 730.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): اُعْطِیتُ السُّوَرَ الطِّوَالَ مَکَانَ التَّوْرَاةِ وَ اُعْطِیتُ الْمِئِینَ مَکَانَ الْاِنْجِیلِ وَ اُعْطِیتُ الْمَثَانِیَ مَکَانَ الزَّبُورِ وَ فُضِّلْتُ بِالْمُفَصَّلِ ثَمَانٌ وَ سِتُّونَ سُورَةً وَ هُوَ مُهَیْمِنٌ عَلَى سَائِرِ الْکُتُبِ وَ التَّوْرَاةُ لِمُوسَى وَ الْاِنْجِیلُ لِعِیسَى وَ الزَّبُورُ لِدَاوُدَ. [تفسیر صافی، ج 111، ص413]
3- 731.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَاجَى مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ(علیه السلام) بِمِائَةِ اَلْفِ کَلِمَةٍ وَ اَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِینَ اَلْفَ کَلِمَةٍ فِی ثَلَاثَةِ اَیَّامٍ وَ لَیَالِیهِنَّ مَا طَعِمَ فِیهَا مُوسَى وَ لَاشَرِبَ فِیهَا فَلَمَّا انْصَرَفَ اِلَى بَنِی اِسْرَائِیلَ وَ سَمِعَ کَلَامَهُمْ مَقَتَهُمْ لِمَا کَانَ وَقَعَ فِی مَسَامِعِهِ مِنْ حَلَاوَةِ کَلَامِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 413]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

خداوند با موسی سخن گفت امّا نه با جوارح و ادوات مانندلب و زبان و دهان چرا که او منزّه از صفات مخلقین است.(1)

و در احتجاج روایت شده که یهود به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: «موسی بهتر از تو بوده است.» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «برای چه؟» گفتند: «به خاطر این که خدا با موسی چهار هزار کلمه سخن گفت و با تو سخن نگفت.» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «خداوند بهتر از آن را به من داد.» گفتند: «آن چه بود؟»

حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند می فرماید: «سُبْحانَ الَّذی اَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَى الْمَسْجِدِ اْلاَقْصَى »(2)

و سپس قصّه ی معراج خود را برای آنان بیان فرمود و تمام قصه در سوره ی بنی اسراییل و اسراء خواهد آمد.

ص: 538


1- 732.. فَقَالَ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ:... کَلَّمَ مُوسى تَکْلِیمًا بِلَا جَوَارِحَ وَ اَدَوَاتٍ وَ لَاشَفَةٍ وَ لَالَهَوَاتٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَنِ الصِّفَاتِ فَمَنْ زَعَمَ اَنَّ اِلَهَ الْخَلْقِ مَحْدُودٌ فَقَدْ جَهِلَ الْخَالِقَ الْمَعْبُودَ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 413؛ توحید، ص 78]
2- 733.. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:...قَالَتِ الْیَهُودُ: مُوسَى خَیْرٌ مِنْکَ. قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): وَ لِمَ؟ قَالُوا: لِاَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَلَّمَهُ بِاَرْبَعَةِ آلَافِ کَلِمَةٍ وَ لَمْ یُکَلِّمْکَ بِشَیْءٍ فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله): لَقَدْ اُعْطِیتُ اَنَا اَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ. قَالُوا: وَ مَا ذَاکَ؟ قَالَ(صلی الله علیه و آله): هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «سُبْحانَ الَّذِی اَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَى الْمَسْجِدِ الْاَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ» وَ حُمِلْتُ عَلَى جَنَاحِ جَبْرَئِیلَ حَتَّى انْتَهَیْتُ اِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فَجَاوَزْتُ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى عِنْدَها جَنَّةُ الْمَاْوى... [تفسیر صافی، ج 1، ص 413؛ احتجاج]

سوره ی نساء [4]، آیات 167 الی 170

متن:

اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالًا بَعیدًا اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ یَكُنِ اللهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ طَریقًا اِلّا طَریقَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها اَبَدًا وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللهِ یَسیرًا یا اَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَیْرًا لَكُمْ وَ اِنْ تَكْفُرُوا فَاِنَّ للَّهِِ ما فِی السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ وَ كانَ اللهُ عَلیمًا حَكیمًا

ترجمه:

به راستی آنان که کافر شدند و مردم را از راه خدا بازداشتند در مسیر دوری از گم راهی افتادند (167) و آنان که کافر شدند و [به خود و آل محمّد(علیهم السلام)] ظلم کردند هرگز خداوند آنان را نخواهد بخشید و به هیچ راهی [از راه های خیر] آنان را هدایت نخواهد نمود (168) جز راه جهنّم که تا ابد در آن خواهند ماند و این امر برای خدا آسان است. (169) ای مردم! آن پیامبری که انتظارش را می کشیدید حق را از جانب پروردگارتان برای شما آورده است پس به او ایمان بیاورید که برای شما بهتر خواهد بود و اگر کافر شوید [زیانی به خدا نمی رسد] و خدا مالک آسمان ها و زمین است و او دانا و حکیم می باشد (170)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

جبرییل آیه ی «اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» را این گونه نازل نمود:

ص: 539

«اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ ظَلَمُوا آل محمّد حقّهم لَمْ یَكُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ طَریقًا اِلّاطَریقَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها اَبَدًا وَكانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ یَسیرًا»و نیز فرمود:آیه ی«یا اَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ» این گونه نازل شد: «یا اَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فی ولایة علیّ فَآمِنُوا خَیْرًا لَكُمْ وَ اِنْ تَكْفُرُوا فَاِنَّ للَّهِِ ما فِی السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ».(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

امام صادق(علیه السلام) آیه ی فوق را چنین قرائت نمود: «اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ ظَلَمُوا آل محمّد حقّهم لَمْ یَكُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ».(2)

در تفسیر مجمع البیان نیز از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ بولایة من امر الله بولایته.(3)

سوره ی نساء [4]، آیات 171 الی 175

متن:

یا اَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللهِ اِلّاَ الْحَقَّ اِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللهِ وَ كَلِمَتُهُ اَلْقاها اِلى مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ لاتَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیْرًا لَكُمْ اِنَّمَا اللهُ اِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ اَنْ یَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلاَرْضِ وَ كَفى بِاللهِ وَكیلًا لَنْ یَسْتَنْكِفَ الْمَسیحُ اَنْ یَكُونَ عَبْدًا للَّهِِ وَ لاَالْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ یَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یَسْتَكْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ اِلَیْهِ جَمیعًا فَاَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ اُجُورَهُمْ وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اَمَّا

ص: 540


1- 734.. تفسیر برهان، ج 1، ص 428؛ کافی؛ تفسیر عیّاشی.
2- 735.. همان؛ از تفسیر قمّی.
3- 736.. همان؛ از تفسیر مجمع البیان.

الَّذینَ اسْتَنْكَفُوا وَ اسْتَكْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذابًا اَلیمًا وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللهِ وَلِیًّا وَ لانَصیرًا یا اَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ اَنْزَلْنا اِلَیْكُمْ نُورًا مُبینًا فَاَمَّا الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدیهِمْ اِلَیْهِ صِراطًا مُسْتَقیمًا

لغات:

«غلوّ»به معنای تجاوز از حد است، و غَلا فی الدین یغلو غُلُوًّا» یعنی تجاوز عن حدود الدین، و غلا بسهمه غُلوًّا اذا رمی به اقصی الغایة.اصل لغت«مسیح»به معنای ممسوح است و خداوند او را به خاطر پاکی از گناه و آلودگی هایی که در مردم وجود دارد مسیح نامیده است، و دجّال نیز مسیح نامیده شده چرا که یکی از چشمان او ممسوح و نابینا می باشد، و عیسی(علیه السلام) ممسوح البدن از گناه و پلیدی ها بوده، چنان که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده است. «استنكاف» به معنای دوری کردن است، و اصل آن از «نَكَفتُ الدَمع» یعنی بر طرف نمودن اشک از چشم است. «استكبار» طلب کبر و بزرگی بدون استحقاق است، چرا که کبریایی مخصوص خداوند است. «برهان» به معنای شاهد به حق و یا بیان حق با دلیل است.«اعتصام»به معنای عصمت و امتناع از شرّ و فساد است و عصمت خداوند، دفع شرّ از بنده است چنان که در آیه «وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس» آمده، و یا به معنای لطف خداوند است به بنده ی خود که او را قدرتی می دهد تا از معاصی پرهیز نماید.

ترجمه:

ای اهل کتاب، در دین خود غلوّ [و زیاده روی] نکنید و درباره ی خداوند جز به حق

ص: 541

سخن نگویید، همانا مسیح _ عیسی بن مریم(علیهما السلام). فقط فرستاده ی خدا و کلمه و روح [و مخلوق] اوست که او را به مریم القا نموده است پس شما به خدا و پیامبران او ایمان بیاورید و نگویید: سه خدا داریم [اب، ابن و روح القدس] از این سخن، خودداری کنید که خیر شما خواهد بود، خدا فقط یکی است و او منزّه است از این که فرزندی داشته باشد، همانا آن چه در آسمان ها و زمین است از آن اوست و او برای تدبیر آن ها کافیست (171) هرگز مسیح و ملائکه مقرّب [خدا] ابایی از بنده ی خدا بودن ندارند و هر کس از عبادت و بندگی خدا روی برتابد و تکبّر کند به زودی خداوند آنان را در قیامت نزد خود جمع خواهد نمود (172) و خداوند به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، پاداش کامل می دهد و از فضل خود بر آنان می افزاید و امّا کسانی که از عبادت خدا امتناع ورزیدند و تکبّر نمودند خداوند عذاب دردناکی به آنان خواهد نمود و جز خدا سرپرست و یاوری برای خود نخواهند یافت (173) ای مردم! به راستی برای شما از ناحیه ی خداوند دلیل آشکار و روشنی آمد و ما نور آشکاری برای شما فرستادیم (174) پس کسانی که به خدا ایمان آوردند و به [کتاب آسمانی و اولیای] او چنگ زدند، زود است که خداوند آنان را در رحمت و فضل خود داخل کند و به صراط مستقیم خود هدایتشان نماید (175).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

مسیح(علیه السلام) را به این خاطر مسیح گفتند که ممسوح البدن بود از چرکی ها و گناهان

[یعنی بدن او به سبب مسحی که با او شد از آلودگی ها و گناهان دور شد].(1)

ص: 542


1- 737.. سمّی المسیح لانّه ممسوح البدن من الادناس و الآثام، کما روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) [تفسیر برهان، ج 1، ص 428؛ تفسیر مجمع]

حمران بن اعین گوید: از امام صادق(علیه السلام) از تفسیر «وَ رُوحٌ مِنْهُ» سوال نمودم، فرمود:

مقصود از «وَ رُوحٌ مِنْهُ» چیزی است که خدا در آدم(علیه السلام) و عیسی(علیهما السلام) خلق نمود و روح خدا یعنی مخلوق خدا.(1)

مولف گوید:

عجیب این است که مسیحیان چون پدری برای عیسی نیافتند او را فرزند خدا دانستند و خداوند در چندین آیه از قرآن به آنان پاسخ داده است:

1.«اِنَّ مَثَلَ عیسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ» 2.«یا اَهْلَ

الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ اِلّاَ الْحَقَّ اِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ اَلْقاها اِلى مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ» اطلاق کلمه بر پیامبران و اولیای خدا ثابت و مسلّم است چنان که فرموده اند: نحن کلمات الله التامات بلکه همه ی عالم کلمات الهی هستند و کلمه به معنای منبیء و مخبر ما فی الضمیر است و پیامبران و اوصیای آنان مظهر تامّ الهیّه اند و جمله «وَ رُوحٌ مِنْهُ» به خاطر نفخ روح از ناحیه ی خداوند است، چنان که می فرماید: «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» از این رو عیسی(علیه السلام) را روح الله نامیده اند. 3. در همین آیات نیز در پاسخ آنان می فرماید: «وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیْرًا لَكُمْ» و در سوره ی مائده آیه ی 73 می فرماید: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذینَ قالُوا اِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ» یعنی کافر شدند کسانی که گفتند: [سه خدا داریم عیسی و مریم و خدا] و خدا را سومی قرار دادند، از این رو خداوند قول به تثلثیث

را کفر دانسته است و می فرماید: «اِنَّمَا اللَّهُ اِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ اَنْ یَكُونَ لَهُ وَلَدٌ» و یا می فرماید: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُوًا اَحَدٌ». 4.در همین آیات نیز میفرماید:

ص: 543


1- 738.. عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ رُوحٌ مِنْهُ» قَالَ: هِیَ رُوحُ اللَّهِ مَخْلُوقَةٌ خَلَقَهَا اللَّهُ فِی آدَمَ وَ عِیسَى. [تفسیر برهان، ج 1، ص 428]

«لَنْ یَسْتَنْكِفَ الْمَسیحُ اَنْ یَكُونَ عَبْدًا للَّهِِ وَ لاَ الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ» چرا که استنکاف از عبودیّت مربوط به فرعون ها و نمرود ها و طاغوت های هر زمانی است و هرگز پیامبری مانند حضرت مسیح از عبادت خدا و عبودیّت او استنکاف ندارد بلکه افتخار او بندگی خداوند است و پیامبران دیگر نیز چنین بوده اند، از این رو پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

كَفَانِی عِزًّا اَنْ تَكُونَ لِی رَبًّا وَ كَفَانِی فَخْرًا اَنْ اَكُونَ لَكَ عَبْدًا. ما نیز شبانه روزی می گوییم:«و اشهد انّ محمّدًا عبده و رسوله اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد».

و چون ملت مسیح چنین تهمت و نسبت ناروا و کفر آمیزی را به حضرت مسیح دادندخداوند برای تقریر مساله و توبیخ آنان به حضرت مسیح می گوید: «ءَاَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونی وَ اُمِّیَ اِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ» و حضرت مسیح با شرمساری عرضه می دارد: «سُبْحانَكَ ما یَكُونُ لی اَنْ اَقُولَ ما لَیْسَ لی بِحَقِّ اِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ لا اَعْلَمُ ما فی نَفْسِكَ اِنَّكَ اَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ * ما قُلْتُ لَهُمْ اِلّا ما اَمَرْتَنی بِهِ اَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبّی وَ رَبَّكُمْ».

«یا اَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ اَنْزَلْنا اِلَیْكُمْ نُورًا مُبینًا»

مقصود از «برهان» یا دلیل قاطغ غیر قابل انکار است ویا وجود مبارک شخص رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است و یا قرآن مجید و حکیم است که آن نیز مشتمل بر نور و برهان قاطع و مصالح دنیوی و اخروی انسان است و خطر دارین را از او دفع خواهد نمود و این آیه خطاب به همه ی انسان های روی زمین می باشد.

عبد الله بن سلیمان گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: «مقصود از این آیه چیست؟»

حضرت(علیه السلام) فرمود:

«برهان» حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است و «نور» علی(علیه السلام)است.

ص: 544

گفتم:«صراط مستقیم کیست؟»حضرت(علیه السلام) فرمود: «صراط مستقیم» نیز علی(علیه السلام) است.(1)

علی بن ابراهیم قمی گوید:

«نور مبین» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و مقصود از «فَاَمَّا الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا

بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ» کسانی هستند که به ولایت امیر المؤمنین(علیه السلام)

و ائمّه(علیهم السلام) تمسّک نموده اند.(2)

سوره ی نساء [4]، آیه ی 176

متن:

یَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللهُ یُفْتیكُمْ فِی الْكَلالَةِ اِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ اُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ وَ هُوَ یَرِثُها اِنْ لَمْ یَكُنْ لَها وَلَدٌ فَاِنْ كانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمّا تَرَكَ وَ اِنْ كانُوا اِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ اْلاُنْثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللهُ لَكُمْ اَنْ تَضِلُّوا وَ اللهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ

لغات:

معنای «كلالة» در اوّل سوره بیان شد. «استفتاء» سوال از حکم است، و «افتی فی المسالة» یعنی حکم مساله را بیان نمود، و فتوی و استفتاء قبلًا بیان شد.

ص: 545


1- 739.. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): قَوْلُهُ: «قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ اَنْزَلْنا اِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینًا» قَالَ: الْبُرْهَانُ مُحَمَّدٌ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ النُّورُ عَلِیٌّ(علیه السلام). قَالَ: قُلْتُ لَهُ: «صِراطًا مُسْتَقِیمًا» قَالَ: الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ عَلِیٌّ(علیه السلام).
2- 740.. تفسیر برهان، ج 1، ص 429.
ترجمه:

[ای رسول من!]از تو درباره ی حکم کلاله [یعنی خواهران و برادران ابوینی یا ابی میّت که جز آن ها وارثی ندارد] سوال می کنند، بگو: خداوند می فرماید: اگر مردی بمیرد و فرزندی

ندارد جز یک خواهر، آن خواهر نصف مال او را به ارث می برد و اگر خواهری از دنیا برود

و وارث او یک برادر باشد او تمام مال او را به ارث می برد، اگر آن میّت فرزندی نداشته باشد

و اگر وارث آن برادر، دو خواهر [ابوینی یا ابی] باشند دو سوم اموال میّت را به ارث می برند

و اگر وارثان میّت جمعی از برادران و خواهران[ابوینی و یا ابی]باشند سهم هر برادر به اندازه ی سهم دو خواهر خواهد بود، خداوند[احکام دین خود را]برای شما بیان می کند تا گم راه نشوید و او به هر چیزی داناست. (176)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

در اوّل این سوره، آیه ی 12، نیز خداوند ارث کلاله را بیان نمود و فرمود:

«وَ اِنْ كانَ رَجُلٌ یُورَثُ كَلالَةً اَوِ امْرَاَةٌ وَ لَهُ اَخٌ اَوْ اُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَاِنْ كانُوا اَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِی الثُّلُثِ» در حالی که در این آیه برای یک خواهر نصف و برای دو خواهر دو ثلث بیان شده است؟!

در پاسخ این سوال باید گفت:

آیه ی 12 مربوط به خواهر امّی است و این آیه مربوط به خواهر و برادر ابوینی یا ابی است، و ارث آنان طبق فرموده ی امام صادق(علیه السلام) همین گونه است، البتّه خواهران و برادران در طبقه ی دوم با نبودن ابوین و اولاد ارث می برند و با اجداد و جدات ارث می برند و ارث آنان یا بالفرض است و یا بالنصیب و خداوند در این آیه ارث بالفرض آنان را ذکر نموده و حاصل دو آیه این است که اگر اخوة و اخوات امّی باشند نصیب مادرشان را می برند چنان که در آیه ی 12 بیان شده است و در آن جا

ص: 546

گفته شد: اگر یک نفر باشند سدس می برند و اگر دو نفر و بیشتر باشند ثلث می برند و تقسیم آن بالسویّه است و فرقی بین مرد و زن نیست. و امّا اگر خواهران ابوینی باشند و یا با نبودن ابوینی ابی باشند در این آیه ارث آنان بیان شده است و حاصل آن در ترجمه ی آیه بیان شد آری آن چه از سهام آنان باقی بماند بالردّ [یعنی بالنصیب] به آنان باز می گردد و تفصیل بیشتر در کتب فقهیّه بیان شده است.

ما برای تبرّک به نقل یک روایت اکتفا می نماییم:

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

اگر مردی بمیرد و وارث او تنها یک خواهر باشد مطابق آیه ی [176 سوره ی نساء] نصف مال میّت را به ارث می برد همان گونه که اگر میّت یک دختر می داشت نصف مال او را به ارث می برد و نصف دیگر را بسبب خویشی به او می دهند در صورتی که میّت وارث دیگری [در این طبقه نداشته باشد] و اگر وارث میّت یک برادر باشد او همه ی مال میّت را به ارث می برد چنان که خداوند می فرماید: «وَ هُوَ یَرِثُها اِنْ لَمْ یَكُنْ لَها وَلَدٌ» و اگر وارث میّت دو خواهر باشند دو ثلث مال او را به ارث می برند و ثلث باقیمانده را با خویشی [ردًّا] می برند و اگر وارث میّت گروهی از خواهران و برادران او باشند اموال میّت را همانند دختران و پسران میّت بین خود تقسیم می کنند و آن چه گفته شد در صورتی است که برای میّت فرزند یا پدر و مادر و همسری نباشد.(1)

ص: 547


1- 741.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: اِذَا مَاتَ الرَّجُلُ وَ لَهُ اُخْتٌ تَاْخُذُ نِصْفَ الْمِیرَاثِ بِالْآیَةِ کَمَا تَاْخُذُ الِابْنَةُ لَوْ کَانَتْ وَ النِّصْفُ الْبَاقِی یُرَدُّ عَلَیْهَا بِالرَّحِمِ اِذَا لَمْ یَکُنْ لِلْمَیِّتِ وَارِثٌ اَقْرَبَ مِنْهَا فَاِنْ کَانَ مَوْضِعَ الْاُخْتِ اَخٌ اَخَذَ الْمِیرَاثَ کُلَّهُ بِالْآیَةِ لِقَوْلِ اللَّهِ وَ هُوَ یَرِثُها اِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ فَاِنْ کانت [کَانَتَا] اُخْتَیْنِ اَخَذَتَا الثُّلُثَیْنِ بِالْآیَةِ وَ الثُّلُثَ الْبَاقِیَ بِالرَّحِمِ وَ اِنْ کانُوا اِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ وَ ذَلِکَ کُلُّهُ اِذَا لَمْ یَکُنْ لِلْمَیِّتِ وَلَدٌ اَوْ اَبَوَانِ اَوْ زَوْجَة. [تفسیر برهان، ج 1، ص 429]

ص: 548

سوره مائده

اشاره

محلّ نزول: مدینه منوّره -- عدد آیات: 120 آیه(1)

آثار و برکات قرائت

شیخ صدوق از ابیالجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هر کس سوره ی مائده را در هر پنجشنبه بخواند، ایمان او آمیخته به ظلم نمی شود و به خدای خود مشرک نخواهد شد.(2)

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نمود که فرمود:

سوره ی مائده دو ماه یا سه ماه قبل از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد. (3)

ص: 549


1- 742.. این سوره جز آیه ی سوم یعنی آیه ی «الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ..» که در عرفات در حجة الوداع نازل شده بقیّه در مدینه بعد از سوره ی فتح نازل شده است. معروف بین قرّاء آن است که 120 آیه می باشد؛ و بعضی 123 و بعضی 125 آیه دانسته اند.
2- 743.. عَنْ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ قَرَاَ سُورَةَ الْمَائِدَةِ فِی کُلِّ یَوْمِ خَمِیسٍ لَمْ یَلْتَبِسْ اِیمَانُهُ بِظُلْمٍ وَ لَمْ یُشْرِکْ بِهِ اَبَدًا. [تفسیر برهان؛ ثواب الاعمال، ص105؛ تفسیر اطیب البیان]
3- 744.. قَالَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ نَزَلَتِ الْمَائِدَةُ قَبْلَ اَنْ یُقْبَضَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) بِشَهْرَیْنِ اَوْ ثَلَاثَةٍ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 430؛ تفسیر عیّاشی]

ص: 550

سوره ی مائده [5]، آیه ی 1

متن:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَوْفُوا بِالْعُقُودِ اُحِلَّتْ لَكُمْ بَهیمَةُ اْلاَنْعامِ اِلّا ما یُتْلى عَلَیْكُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَاَنْتُمْ حُرُمٌ اِنَّ اللهَ یَحْكُمُ ما یُریدُ

لغات:

«وفا بعهده واوفی» به یک معناست، و «اوفی» لغت اهل حجاز و لغت قرآن است.«عقود» جمع عقد به معنای مقصود است، و فرق بین عقد و عهد این است که عقد به معنای شدّ است و بین دو نفر می باشد و عهد ممکن است از یک نفر باشد، و اصل عقد به معنای وصل است. «بهیمة» به معنای حیوان چهارپا می باشد، زجّاج گفته است: هر زنده ای که شعور و تمیز ندارد بهیمه است. «حُرُم» جمع حرام است کما یقال: رجل حرام و قوم حُرُم.

ص: 551

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید به عقود و قرار داد های خود وفا کنید، همانا چهارپایان و جنین آن ها برای شما حلال شده است مگر حیواناتی که [حرام بودن آن ها] برای شما بیان خواهد شد و مگر صید در حال احرام، خداوند به آن چه بخواهد حکم می نماید (1)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هر کجا در قرآن «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» آمده، در تورات به جای آن، «یا ایّها المساكین» آمده است.(1)

ابن عبّاس گوید:

هیچ آیه ای مصدّر به «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» نازل نشده مگر آن که علی(علیه السلام) امیر و بهترین آنان است و خداوند در آیات فراوانی اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را مورد عتاب و نکوهش قرار داده و لکن علی(علیه السلام) را همواره به خوبی یاد کرده است.(2)

این روایت از طریق اهل تسنّن نیز نقل شده است.(3)

در کتاب صحیفة الرضا(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت فرمود:

هر آیه ای که در قرآن با خطاب «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» نازل شده در حقّ ما

ص: 552


1- 745.. قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ لَیْسَ فِی الْقُرْآنَ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِلَّا وَ فِی التَّوْرَاةِ یَا اَیُّهَا الْمَسَاکِینُ. [تفسیر برهان؛ تفسیر عیّاشی]
2- 746.. عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: مَا نَزَلَتْ آیَةُ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِلَّا وَ عَلِیٌّ شَرِیفُهَا وَ اَمِیرُهَا وَ لَقَدْ عَاتَبَ اللَّهُ اَصْحَابَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فِی غَیْرِ مَکَانٍ وَ مَا ذَکَرَ عَلِیًّا اِلَّا بِخَیْرٍ.
3- 747.. مناقب الخوارزمی، 198.

اهل البیت(علیهم السلام)می باشد.(1) و در تورات نیز هر کجا «یا ایّها النّاس» آمده درباره ی ما می باشد.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «اَوْفُوا بِالْعُقُودِ» وفای به [کلیّه ی] عهد و پیمان ها است.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله)در ده موضع از مردم درباره ی خلافت علی(علیه السلام) پیمان گرفت و سپس خداوند این آیه را نازل نمود: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَوْفُوا بِالْعُقُودِ» یعنی ای اهل ایمان به پیمانی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی خلافت علی(علیه السلام) از شما گرفت وفادار باشید.(3)

«اُحِلَّتْ لَكُمْ بَهیمَةُ اْلاَنْعامِ»

زراره و محمّد بن مسلم گویند: امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «اُحِلَّتْ لَكُمْ بَهیمَةُ اْلاَنْعامِ» فرمودند:

هنگامی که جنین در شکم حیوانات حلال گوشت مو و یا کرک پیدا می کند تذکیه او تذکیه ی مادر اوست و با حلال شدن مادر جنین در شکم او نیز حلال می شود از این رو امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمود: آن را خریداری کنید.(4)

ص: 553


1- 748..وَ فِی صَحِیفَةِ الرِّضَا(علیه السلام): لَیْسَ فِی الْقُرْآنِ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِلَّا فِی حَقِّنَا وَ لَافِی التَّوْرَاةِ یَا اَیُّهَا النَّاسُ اِلَّا فِینَا.
2- 749.. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُهُ اَوْفُوا بِالْعُقُودِ قَالَ بِالْعُهُود. [تفسیر برهان]
3- 750.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ: یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَوْفُوا بِالْعُقُودِ قَالَ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَقَدَ عَلَیْهِمْ لِعَلِیٍّ بِالْخِلَافَةِ فِی عَشَرَةِ مَوَاطِنَ، ثُمَّ اَنْزَلَ اللَّهُ «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَوْفُوا بِالْعُقُودِ الَّتِی عُقِدَتْ عَلَیْکُمْ لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 1، ص 431؛ تفسیر عیّاشی]
4- 751.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَحَدَهُمَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الْاَنْعامِ فَقَالَ الْجَنِینُ فِی بَطْنِ اُمِّهِ اِذَا اَشْعَرَ وَ اَوْبَرَ فَذَکَاتُهُ ذَکَاةُ اُمِّهِ فَذَلِکَ الَّذِی عَنَى اللَّهُ تَعَالَى. B عَنْ زُرَارَةَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ اُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الْاَنْعامِ قَالَ هِیَ الْاَجِنَّةُ الَّتِی فِی بُطُونِ الْاَنْعَامِ وَ قَدْ کَانَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) یَاْمُرُ بِبَیْعِ الْاَجِنَّة. [تفسیر برهان، ج 1، ص 431]

مولف گوید:

این معنا در چند روایت از کتب معتبره نقل شده است چنان که طبرسی در تفسیر مجمع البیان از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل نموده که فرموده اند: «مقصود از «بَهیمَةُ اْلاَنْعامِ» جنین هایی است که در شکم حیوانات حلال گوشت مو پیدا کرده اند و زنده هستند و با ذبح مادرانشان حلال می شوند.»(1)

سوره ی مائده [5]، آیه ی 2

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْیَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْوانًا وَ اِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَ آنُ قَوْمٍ اَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى اْلاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ شَدیدُ الْعِقابِ

لغات:

«شعائر» جمع شعیرة به معنای اَعلام و نشانه های حج و اعمال آن است و از «شَعَر فلان بهذا الامر» یعنی علم به می باشد، و مشاعر نشانه های حسّی حج است،

ص: 554


1- 752.. المروی عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام): «ان المراد بذلک اجنة الانعام التی تؤخذ من بطون امهاتها اذا اشعرت، و قد ذکیت الامهات و هی حیة فذکاتها ذکاة امهاتها». [تفسیر برهان، ج 1، ص 432]

و بعضی گویند: شعائر جمع شعیرة است و شعیرة و علامة و آیة نظایرند. «حَلال و حِلّ»به معنای مباح است که فعل و ترک آن یکسان است، و حریم چاه اطراف آن را گویند، و حُرُم به معنای احرام است، و أَحرم الرجل یعنی صار مُحرِمًا او دخل فی الشهر الحرام،و حَرَمیّ منسوب به حَرَم را گویند. «هَدْی» حیوانی است که به حَرَم اهدا می شود. «قلائد» جمع قلّاده است و آن چیزی است که به گردن قربانی می اندازند. «آمین البیت»یعنی قاصدین حرم. «لا یجرمنّكم» یعنی لا یحملنّکم. و «شنآن» به معنای دشمنی است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید، شعائر الهی [و مراسم حج] را محترم بدانید[و به آن ها بی حرمتی نکنید] و ماه حرام و قربانی های بی نشان و نشاندار را نیز محترم بدانید و به قاصدین بیت محترم[الهی]که طالب فضل و رضوان خدایند حرمت نهید و تا از احرام خارج نشده اید صید نکنید و دشمنی با کسانی که [در سال حدیبیّه] شما را از دخول به مسجد الحرام منع کردند سبب نشود که به آنان تعدّی و ظلم نمایید، و در راه خیر و تقوا به هم دیگر کمک کنید و برای گناه و تعدّی به دیگران [هرگز] به هم دیگر کمک نکنید و از خدا بترسید که [عذاب و] کیفر او شدید است. (2)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره ی مردی از بنی ربیعه نازل شد و عادت عرب ها این بود که سعی بین صفا و مروه را از شعائر الله نمی دانستند از این رو سعی بین صفا و مروه نمی کردند و نیز به حجاج بیت الله احترام نمی نمودند و خداوند آنان را از این عمل نهی نموده است.(1)

ص: 555


1- 753.. وَ قَالَ الطَّبْرِسِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ(صلی الله علیه و آله): نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی رَجُلٍ مِنْ بَنِی رَبِیعَةَ یُقَالُ لَهُ الْحُطَمُ. و قال الفراء: کَانَتْ [عَامَّةُ] عادة الْعَرَبِ لَاتَرَى الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنَ الشَّعَائِرِ وَ لَایَطُوفُونَ بَیْنَهُمَا فَنَهَاهُمُ اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ، ثُمَّ قَالَ وَ هُوَ الْمَرْوِیُّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) [تفسیر برهان، ج 1، ص 432]B

امام باقر(علیه السلام) نیز می فرماید:

این آیه منسوخ به «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» نشده است [چنان که اکثر مفسّرین آن را منسوخ می دانند] بلکه هیچ آیه ی دیگری نیز از این سوره منسوخ نشده است چرا که ابتدای به جنگ در ماه حرام [مانند رجب، ذی قعده، ذی حجه و محرّم] جایز نیست جز آن که آنان شروع به جنگ نمایند.(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى اَلاّ تَعْدِلُوا» یعنی دشمنی با قریش در جنگ حدیبیّه نباید شما را به تعدّی و ظلم به آنان وا بدارد بلکه باید تعاون به نیکی و تقوا داشته باشید و از تعاون به گناه و دشمنی پرهیز نمایید. تا این که گوید: «سپس این آیه به وسیله آیه ی «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» نسخ شده است.»(2)

مولف گوید:

قول به نسخ بر خلاف روایت است و نمی توان گفت: ناسخ قبل از منسوخ نازل شده چرا که این آیه بعد از سوره ی نساء و توبه نازل شده است، از سویی آیه ی «وَ لایَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى اَلاّ تَعْدِلُوا» مربوط به ماه های حرام است و خداوند می فرماید: «فَاِذَا انْسَلَخَ اْلاَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» بنابراین بین دو آیه تنافی نیست.

ص: 556


1- 754.. «ما نسخ من هذه السورة شی ء و لا من هذه الآیة، لانه لا یجوز ان یبتدا المشرکون فی الاشهر الحرم بالقتال الا اذا قاتلوا. ثم قال الطبرسی: و هو المروی عن ابی جعفر(علیه السلام). [همان]
2- 755.. تفسیر برهان؛ قمی.

سوره ی مائده [5]، آیه ی 3

متن:

حُرِّمَتْ عَلَیْكُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزیرِ وَ ما اُهِلَّ لِغَیْرِ اللهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطیحَةُ وَ ما اَكَلَ السَّبُعُ اِلّا ما ذَكَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ اَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِاْلاَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ اْلاِسْلامَ دینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ ِلاِثْمٍ فَاِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ

لغات:

«اهلال»بلند کردن صدا را گویند، و «استهلال صبیّ» صدای گریه اوست هنگام خارج شدن از شکم مادرو «اِهلال مُحرِم به حجّ و یا عمرة» صدای لبّیک اوست و هلال ماه را به این سبب هلال گویند که هنگام دیدن آن صداها بلند می شود. «مُنخَنِقَة» حیوان خفه شده است. «موقوذة» حیوای است که او را می زنند تا بمیرد. «متردّیة» حیوانی است که از جای بلندی او را پایین می اندازند تا بمیرد. «نطیحة» حیوانی است که با حیوان دیگری شاخ به شاخ می شود تا بمیرد. «تذكیة» بریدن چهار رگ بزرگ حیوان و حلقوم است و آن را ذبح شرعی گویند و حیوان با این عمل حلال می شود. «مَخمَصَة» از خُمص البطون به معنای گرسنگی شدید است. «متجانف» متمایل به اثم و گناه را گویند و آن از «جَنَفَ القوم» یعنی مالوا الی الاثم می باشد.

ص: 557

ترجمه:

[ای مومنان]گوشت مردار و خون و گوشت خوک و حیوانی که با نام غیر خدا ذبح شود و حیوانی که خفه شده و با زجر کشته شده و حیوانی که با پرت شدن از بلندی و یا با ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشد و باقیمانده ی حیوانی که درنده او را خورده مگر آن که زنده مانده باشد و آن را ذبح کنید و حیوانی که برای بت ها ذبح شده باشد، بر شما حرام شده است و نیز حیوانی که به وسیله چوبه های بخت آزمایش کشته شود حرام است و همه ی آن چه ذکر شد فسق و گناه است امروز کافران از [شکست] آیین شما مایوس شده اند پس شما از آنان هراس نکنید و از مخالفت من [یعنی پروردگار خود] بترسید، من امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را برشما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین [جاودانی] برای شما راضی شدم پس کسانی که در گرسنگی باشند و متمایل به گناه نباشند مانعی نیست که از گوشت های حرام و مردار بخورند، همانا خداوند بخشنده و مهربان است. (3)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مولف گوید:

قبل از هر چیز باید به این نکته توجّه شود که منافقین و دشمنان امیرالمؤمنین(علیه السلام) از ترس آن که آیات مربوط به خلافت آن حضرت و قصّه غدیر برای مردم! تداعی شود و خلافت غاصبانه آنان مورد انکار و تهدید قرار بگیرد. جمله ی «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دینِكُمْ» و جمله ی «الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ اْلاِسْلامَ دینًا» را که بعد از آیه ی «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» بوه و در در روز هجدهم ذی حجّه سال دهم هجرت

ص: 558

نازل شده است و هیچ ارتباطی با جملات این آیه ندارد را به دنبال جمله ی «وَ اَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِاْلاَزْلامِ» و جمله ی «فَمَنِ اضْطُرَّ فی مَخْمَصَةٍ» قرار داده اند، فویل لهم مما عملوا وویل لهم ممّا یکسبون و ویل للمکذّبین الضالّین المضلّین.

یکی از مفسّرین با توجه به این خیانت گوید: دلیل این جابه جایی چند چیز است:

1.آیات مشابه این آیه درباره ی حرام بودن حیوانات میته وخون و گوشت خوک و تذکیه های غیر شرعی می باشد مانند آیه ی 172 بقره «اِنَّما حَرَّمَ عَلَیْكُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزیرِ وَ ما اُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَاِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» و آیه ی 145 انعام «قُلْ لا اَجِدُ فی ما اُوحِیَ اِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلى طاعِمٍ یَطْعَمُهُ اِلّا اَنْ یَكُونَ مَیْتَةً اَوْ دَمًا مَسْفُوحًا اَوْ لَحْمَ خِنزیرٍ فَاِنَّهُ رِجْسٌ اَوْ فِسْقًا اُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لاعادٍ فَاِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحیمٌ» و آیه ی 115 نحل «اِنَّما حَرَّمَ عَلَیْكُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزیرِ وَ ما اُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَاِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» و این آیات دارای چنین جملاتی نیست و برای هر کسی معلوم است که این احکام و محرّماتی که در این آیات بیان شده سبب یاس کفّار و اکمال دین و اتمام نعمت بر مردم نیست و بسیار واضح است که یاس کفّار و اکمال دین و اتمام نعمت همان گونه که در حدیث غدیر و غیر آن مطرح شده است مربوط به یک مساله مهمّ و اساسی می باشد که ضامن بقای دین باشد مانند ولایت امیر المؤمنین و اولاد طاهرین آن حضرت که بقای دین وابسته به آن است و خداوند در آیه ی تبلیغ می فرماید: «وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ».

2. اخبار خود اهل سنّت نیز این مساله را روشن می کند چرا که علمای اهل سنّت مانند خوارزمی و حموینی و ابونعیم و دیگران از صاحبان مناقب و...

ص: 559

گویند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر خم دست علی(علیه السلام) را به قدری بلند نمود که زیر بغل او نمایان شد و فرمود: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه...» و پس از اتمام خطبه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حسّان بن ثابت شاعر آن حضرت اشعاری در این رابطه سرود و جمعیّت یک صد و بیست هزار نفری غدیر متفرّق نشدند تا آیه ی «الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی» نازل شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اللَّهُ اَكْبَرُ عَلَى اِكْمَالِ الدِّینِ وَ اِتْمَامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِرِسَالَتِی وَ بِوِلَایَةِ عَلِیٍّ مِنْ بَعْدِی»

3.اخبار متواتری که در کتب شیعه ثبت شده و بزرگانی مانند علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود و صدوقین در کتب خود ودوطبرسی در مجمع البیان واحتجاج و شیخ طوسی در امالی و عیّاشی در تفسیر خود و سلیم بن قیس هلالی کوفی در کتاب خود و کلینی در کافی و... این اخبار را با سندهای متّصل و صحیح نقل کرده اند و در غایة المرام و بحار الانوار و الغدیر و کتب مفصّل دیگر این اخبار جمع آوری شده است و شان نزول آیه ی اکمال دین و اتمام نعمت در این اخبار بیان شده است و لکن عمی من عمی و ابصر من ابصر و الحکم لله و هو احکم الحاکمین.

سپس گوید:

اشکال کرده اند: مگر دین اسلام قبل از این روز [یعنی روز غدیر] ناقص و غیر مرضیّ بوده که در این روز کامل و مرضی شده است؟!

جواب: دین اسلام عبارت از مجموعه ی عقائد حقّه و اخلاق فاضله و احکام شرعیّه است و تا آخرین حکم الهی نیاید دین خدا تمام و کامل نمی شود به ویژه مساله ولایت که به منزله روح است در کالبد پیکر اسلام و اگر کسی معتقد به جمیع عقاید حقّه و متخلّق به جمیع اخلاق فاضله

ص: 560

و متعبّد به جمیع عبادات باشدواعتقاد به ولایت ولیّ خدا نداشته باشد اسلام او مانند مرده ی بدون روح است و مانند نمازی است که دارای آداب باشد جز قصد قربت.

اشکال دیگری کرده اند که کفّار در روز غدیر از چه چیز مایوس شدند؟

جواب: کفّار فکر می کردند که عظمت و پیش رفت اسلام وابسته به وجود شخص رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و انتظار داشتند که پس از رحلت آن حضرت(صلی الله علیه و آله) از دنیا چون او فرزند پسری ندارد که جایگزین او باشد اگر به مسلمانان حمله کنند آنان به جاهلیّت و کفر بازخواهند گشت و لکن با آن چه در غدیر دیدند نا امید شدند و دانستند که با تعیین جانشینی مانند امیرالمؤمنین(علیه السلام) فکر خامی کرده اند و اگرامیر المؤمنین(علیه السلام)پس از غصب خلافت در مقام معارضه و جنگ با آنان برنیامد و خانه نشین شد برای این بود که اختلاف بین مسلمانان ایجاد نشود و کفّار نتوانند به اسلام حمله کنند و اساس دین را بر هم بزنند از این رو فرمود: «صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی اری تراثی نهبًا...» صلوات الله و سلامه علیه و لعنة الله علی اعدائه و غاصبی حقّه. (1)

آیه ی فوق انواع ذبح های زمان جاهلیّت را بیان نموده و حکم میته و مردار را بر آن ها جاری دانسته است چرا که اکثر آن ها همراه با شکنجه حیوان بوده و برخی برای احترام به بت ها انجام می گرفته و برخی به منزله قمار بلکه نوعی از قمار بوده است و در هیچ کدام هنگام ذبح نام خدا برده نمی شده است، اکنون به جملات این آیه که برای نوع مردم مانوس نیست، می پردازیم.

ص: 561


1- 756.. خلاصهای همراه با تکمیل و اضافات از تفسیر اطیب البیان، ج 4، ص 295.

«ما اُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطیحَةُ»

«ما اُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ» حیوانی است که هنگام سربریدن نام غیر خدا یعنی نام بت ها بر او گفته شده است.

«الْمُنْخَنِقَةُ» حیوانی است که به جای ذبح او را خفه کرده باشند.

«الْمَوْقُوذَةُ»حیوانی است که به جای ذبح سنگ و چوب و امثال آن به او زده اند تا مرده است.

«النَّطیحَةُ» حیوانی است که در اثر شاخ به شاخ شدن با حیوان دیگری بمیرد.

«ما اَكَلَ السَّبُعُ» باقی مانده ی حیوانی است که درّندگان خورده اند.

«اَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِاْلاَزْلامِ»حیواناتی که در جاهلیّت به طریق قمار تقسیم می کرده اند و درروایت عبد العظیم از حضرت جواد(علیه السلام) آمده که ده نفر یک شتر می خریدند و ده رقعه

به نام های گوناگونی می نوشتند و هفت نفر اوّل به نام هر کدام درمی آمد معاف از پول

دادن بودند و سه نفر آخر باید قیمت شتر را بپردازند و از آن نخورند.

و «استقسام» به معنای تقسیم کردن است و«ازلام»به معنای قرعه زدن است و این مورد به علّت قمار حرام شده است.

«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ اْلاِسْلامَ دینًا»

مولف گوید:

روایات غدیر و خطبه ی غدیریّه در ذیل آیه ی «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ» خواهد آمد و در این جا اکتفا می کنیم به برخی از خصوصیّات و اهمیّت و عظمت روز غدیر و بالله التوفیق و له الحمد و المنّة.

ص: 562

قصّه ی غدیر بین عامّه و خاصّه متواتر و قطعی است، ابن جوزی که شیخ السنّة نامیده شده گوید:

علمای اهل سیره اتّفاق دارند که قصِّه غدیر بعد از بازگشت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از حجّة الوداع در روز هجدهم ذی الحجّة واقع شده است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اصحاب خود را که یکصد و بیست هزار نفر بودند جمع نمود و به آنان فرمود: «من كنت مولاه فعلیّ مولاه...».(1)

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج پس از ذکر خطبه ی غدیر گوید:

چون خطبه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر به پایان رسید، مردم مرد زیبا و با جلالتی را دیدند که معطّر و خوش بو بود و می گفت: من تا کنون حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را ندیده بودم که این گونه برای پسر عمّ خود از مردم بیعت بگیرد و او در این روز پیمانی از مردم برای او گرفت که احدی از آن پیمان خارج نخواهد شد؛ مگر این که کافر به خدای بزرگ و رسول او(صلی الله علیه و آله) باشد. پس وای [و صد وای] بر کسی که این پیمان را نقض نماید.

پس عمر با دیدن او و شنیدن سخنانش تعجّب نمود و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)گفت: آیا شما سخنان این مرد را شنیدید؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا ای عمر تو او را شناختی؟! عمر گفت: من او را نشناختم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: او روح الامین جبرائیل بود و تو باید بترسی که این بیعت و پیمان را برهم بزنی و اگر چنین کنی خدا و رسول و ملائکه و مومنین از تو بی زار خواهند بود.(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آخرین فریضه ی الهی که خداوند بر پیامبرش نازل نمود ولایت [امیر المؤمنین(علیه السلام)

ص: 563


1- 757.. تفسیر برهان، ج 1، ص 446.
2- 758.. تفسیر برهان، ج 1، ص 44؛ احتجاج.

و اولاد طاهرین او(علیهم السلام)] بود و پس از انجام آن خداوند فرمود:«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ اْلاِسْلامَ دینًا» و پس از آن فریضه ای از طرف خداوند نازل نشد تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رحلت نمود.(1)

و امّا از طرق اهل سنّت نیز حدیث غدیر متواتر و قطعی است و تفصیل آن را مرحوم علامه امینی رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف «الغدیر» بیان نموده است ما نیز در چندین کتاب بالاخصّ کتاب آیات الفضایل و کتاب مژده های رحمت در قرآن به طور اختصار قصّه غدیر را نقل نموده ایم و متن خطبه ی غدیر را با ترجمه فارسی با تصحیح کامل در یک کتاب مستقل قرار دادیم و در این جا نیز از کتاب مناقب موفق بن احمد خوارزمی معروف به خطیب خوارزمی که از بزرگترین علمای اهل سنّت است نقل می کنیم.

او در کتاب مناقب با سند خود از ابوسعید خدری نقل نموده که گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله)در روز غدیر خم دستور داد تا زیر آن درخت را نظافت نمودند و آن روز، روز پنچشنبه بود و مردم را جمع نمود و بازوی علی(علیه السلام) را گرفت و بالا برد تا مردم سفیدی زیر بغل او را دیدند [و سپس فرمود: «من كنت مولاه فعلیّ مولاه] و از یک دیگر جدا نشدند تا این آیه نازل شد: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ اْلاِسْلامَ دینًا»

ص: 564


1- 759..عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)قَالَ:آخِرُ فَرِیضَةٍ اَنْزَلَهَا اللَّهُ تَعَالَى الْوَلَایَةُ ثُمَّ لَمْ یُنْزِلْ بَعْدَهَا فَرِیضَةً ثُمَّ نَزَّلَ الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ بِکُرَاعِ الْغَمِیمِ فَاَقَامَهَا رَسُولُ اللَّهِ بِالْجُحْفَةِ فَلَمْ یُنْزِلْ بَعْدَهَا فَرِیضَة.[تفسیر برهان، ج 1، ص 444؛ تفسیر عیّاشی]

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

الله اكبر علی اكمال الدین و اتمام النعمة و رضی الربّ برسالتی والولایة لعلیّ.

سپس فرمود: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».

پس حسان بن ثابت شاعر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت:

یا رسول الله اجازه بدهید تا من اشعاری در این رابطه بگویم.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: با عنایت خدا و برکت او بگو.

حسان گفت: ای بزرگان قریش بشنوید شهادت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را.

سپس گفت: ینادیهم...(1)

ابن مغازلی شافعی نیز در مناقب خود از ابوهریره [از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] نقل نموده: هر کس روز هجدهم ذی حجّه را روزه بگیرد خداوند پاداش روزه ی شصت ماه را به او می دهد.

ص: 565


1- 760..عن ابی سعید الخدری، انه قال: ان النّبی یوم دعا الناس الى غدیر خم امر بما کان تحت الشجرة من الشوک فقم، و ذلک یوم الخمیس، یوم دعا الناس الى علی(علیه السلام) و اخذ بضبعه، ثم رفعها حتى نظر الناس الى بیاض ابطیه(صلی الله علیه و آله)، ثم لم یفترقا حتى نزلت هذه الآیة: الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دِینًا فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتی و الولایة لعلی» ثم قال: «اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله». فقال حسان بن ثابت: ا تاذن لی یا رسول الله ان اقول ابیاتا؟ فقال: «قل ببرکة الله تعالى» فقال حسان بن ثابت: یا معشر مشیخة قریش اسمعوا شهادة رسول الله(صلی الله علیه و آله). ثم قال: بخم و اسمع بالنّبی منادیا ینادیهم یوم الغدیر نبیهم فقالوا و لم یبدوا هناک التعامیا یقول: فمن مولاکم و ولیّکم؟ و لاتجدن منّا لک الیوم عاصیا الهک مولانا و انت ولینا رضیتک من بعدی اماما و هادیا فقال له قم یا علی فاننی [مناقب محمّد بن سلیمان کوفی، ج 1، ص 118]

سپس گوید:

و این روز، روز غدیر خم است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آن برای علی(علیه السلام) از مردم بیعت گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره...» و عمر بن خطّاب به علی(علیه السلام) گفت: «بخٍّ بخٍّ لك یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی كل مومن و مؤمنة» و خداوند این آیه را نازل نمود: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ اْلاِسْلامَ دینًا».(1)

سلیم بن قیس گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مقابل لشکر خود از مهاجرین و انصار بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:

ای مردم! فضایل من بیش از شماره و احصا می باشد برخی از آن ها در کتاب خدا آمده و برخی را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیان نموده است، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ * اُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» را خداوند درباره ی پیامبران و اوصیا نازل نمود و من افضل پیامبرانم و علی وصیّ من افضل اوصیا است.

پس هفتاد نفر از اهل بدر از مهاجرین و انصار مانند ابوهیثم بن تیهان و خالد بن زید و ابو ایّوب انصاری و عمّار بن یاسر و... برخاستند و گفتند: ما شهادت می دهیم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنین فرمود.

ص: 566


1- 761.. عَنْ اَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ مَنْ صَامَ یَوْمَ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ صِیَامَ سِتِّینَ شَهْرًا وَ هُوَ یَوْمُ غَدِیرِ خُمٍّ لَمَّا اَخَذَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ اَ لَسْتُ اَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ بَخْ بَخْ لَکَ یَا ابْنَ اَبِی طَالِبٍ اَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ فَاَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُم. [تفسیر برهان، ج 1، ص 445]

سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

من شما را سوگند می دهم که آن چه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیده اید و می دانید

درباره ی آیات ذیل و سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیان کنید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَطیعُوا اللَّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی اْلاَمْرِ مِنْكُمْ» و «اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» و «وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ

وَ لاَ الْمُؤْمِنینَ وَلیجَةً».

پس مردم در آن روز گفتند:

یا رسول الله! آیا این آیات مخصوص به برخی از مومنین است و یا مربوط به همه ی آنان است؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند پیامبر خود را امر نمود تا ولاة امر را برای مردم! تفسیر نماید همان گونه که نماز و زکات و روزه و حج را برای آنان تفسیر نمود.

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر خم مرا منصوب به ولایت نمود و فرمود:

خداوند مرا به رسالتی امر نمود که سینه ی من از آن تنگ شد و گمان کردم که مردم مرا تکذیب خواهند کرد. پس خداوند مرا تهدید نمود که اگر این رسالت را انجام ندهی تو را عذاب خواهم نمود.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را با صدای بلند دعوت نمود تا برای نماز ظهر جمع شدند و پس از نماز فرمود: ای مردم! خداوند مولای من است و من مولای مومنین

هستم و من سزاوارتر به مومنین از خود آنانم سپس فرمود: «من كنت مولاه فعلیّ مولاه.

اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.

ص: 567

پس سلمان برخاست و گفت:

یا رسول الله! مقصود از ولایت علی(علیه السلام) چیست؟

حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانند ولایت من بر مومنین و بر هر کس من ولایت دارم علی(علیه السلام) نیز همین گونه بر او ولایت دارد. و خداوند این آیه را نازل نمود

«الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ اْلاِسْلامَ دینًا».

سلمان گفت:

یا رسول الله! آیا این آیات فقط درباره ی علی(علیه السلام) نازل شده است؟

حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری، این آیات درباره ی او و اوصیای او تا قیامت نازل شده است.سلمان گفت: یا رسول الله! آنان را برای من نام ببرید.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

یکی از آنان برادرم علی است که وزیر وخلیفه من بر امّتم و ولیّ هر مومن و مومنه است و پس از او یازده امام خلیفه ی من خواهند بود و آنان فرزندم حسن و فرزندم حسین و پس از حسین، نُه امام از فرزندان حسین من یکی پس از دیگری امام خواهند بود و شما بدانید که قرآن با آنان است و آنان با قرآنند و از قرآن جدا نخواهند شد تا در کنار حوض کوثر مرا ملاقات کنند.

پس دوازده نفر از اصحاب بدر برخاستند و گفتند:

ما شهادت می دهیم که این سخنان را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بدون هیچ کم وکاستی فرمود.

سپس بقیّه ی آن هفتاد نفر نیز همانند آنان شهادت دادند و گفتند:

آن دوازده نفر بهتر از ما حفظ کرده اند.

پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: راست گفتید، مردم در حفظ یکسان نیستند.

ص: 568

پس چهار نفرازآن دوازده نفر به نام های ابوهیثم بن تیهان وابو ایّوب انصاری و عمّار و خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین برخاستند و گفتند:

ما سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در روز غدیر هنگامی که علی(علیه السلام) در کنار او بود حفظ کرده ایم که فرمود: «ای مردم! خداوند امر نموده که من امام بعد از خود و وصیّ و خلیفه ی خود را از اهل بیت خویش تعیین نمایم و مرا امر نموده تا من امامی که او اطاعتش را بر مردم در قرآن واجب نموده جانشین خود قرار بدهم و شما را نیز امر نموده که ولایت او را بپذیرید و از او اطاعت نمایید. و من به خاطر هراسی که از منافقین داشته ام این وظیفه را به تاخیر انداخته [و از خداوند مهلت خواسته]ام و اکنون خداوند مرا باز امر نموده تا این وظیفه را انجام بدهم و گر نه او مرا عقاب خواهد نمود.»

سپس فرمود:

ای مردم!خداوند شما را در قرآن امر به نماز نمود و من نماز را برای شما بیان نمودم وزکات و روزه و حج را نیز واجب نمود و من آن ها را برای شما بیان کردم و او در کتاب خود شما را به ولایت امر نموده و اکنون من شما را گواه می گیرم که ولایت [بعد از من] مخصوص به علی(علیه السلام)وفرزندان من و او می باشد و بعد از او فرزندم حسن و سپس فرزندم حسین و سپس نه نفر از فرزندان حسین ولیّ شما خواهند بود. و آنان از قرآن جدا نیستند [و قرآن از آنان جدا نیست] تا در کنارکوثر مرا ملاقات نمایند.

سپس فرمود:

ای مردم! من شما را نسبت به امام و ولیّ و هادی و مهدی شما بعد از خود آگاه نمودم و او علی بن ابی طالب(علیهما السلام) است او بین شما همانند من خواهد بود،

ص: 569

پس شما امر امت را به عهده ی او قرار بدهید و در جمیع امور خود از او اطاعت نمایید چرا که جمیع علومی که خداوند به من تعلیم نموده، نزد او موجود است و خداوند مرا امر نموده که جمیع علوم خود را به او تعلیم نمایم و اکنون من به شما می گویم که او به جمیع علوم من داناست و شما باید علوم اسلامی را از او سوال کنید و از او تعلیم بگیرید و اوصیای او نیز همانند او هستند، پس شما به آنان چیزی را تعلیم ندهید و بر آنان مقدّم نشوید و از امر آنان تخلف نکنید چرا که آنان با حقّ می باشند و حقّ نیز با آنان است، و آنان از حقّ جدا نیستند و حقّ نیز از آنان جدا نیست.(1)

سوره ی مائده [5]، آیات 4 الی 5

متن:

یَسْئَلُونَكَ ما ذا اُحِلَّ لَهُمْ قُلْ اُحِلَّ لَكُمُ الطَّیِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَكُمُ اللهُ فَكُلُوا مِمّا اَمْسَكْنَ عَلَیْكُمْ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللهِ عَلَیْهِ وَ اتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ سَریعُ الْحِسابِ الْیَوْمَ اُحِلَّ لَكُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ حِلُّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلُّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ اِذا آتَیْتُمُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی اَخْدانٍ وَ مَنْ یَكْفُرْ بِاْلایمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ

لغات:

«طیّبات» جمع طیّت به معنای حلال و یا به معنای لذیذ است. «جوارح به معنای کواسب صید از طیر و سباع است، چرا که با صید خود برای صاحبان خویش کسب

ص: 570


1- 762.. تفسیر برهان، ج 1، ص 444.

می کنند.«جَرَحَ فلان اهله خیرًا»و«فلان جارحة اهله» ای کاسبهم، به قرینه مکلبین،و «مكلبین» صاحبان کلب را گویند که آنان را برای صید تربیت می کنند، و در روایات آمده که صید کلب غیر معلّم نخور جز آن که زنده باشد و آن را ذبح کنی.

ترجمه:

[ای رسول من!]از تو سوال می کنند: چه چیزهایی برای آنان حلال شده است؟ تو بگو:هر آن چه طیّب و پاکیزه باشد بر شما حلال شده است و آن چه سگ های شکاری که شما با نام خدا آنان را [برای صید حیوانات حلال گوشت می فرستید و برای شما می گیرند [نیز] حلال است و از خدا بترسید که خداوند سریع الحساب است. (4) امروز چیزهای طیّب و پاکیره برای شما حلال شده است و [نیز] طعام اهل کتاب برای شما و طعام شما برای آنان حلال است و زنان پاکدامن از مسلمانان و زنان اهل کتاب نیز اگر پاکدامن باشند، برای شما حلالند و باید مهر آنان را بپردازید و اهل زنا و دوست گرفتن نباشند [و در پنهانی بر خلاف قانون با آنان به خاطر غریزه دوست نشوید] و کسی که پس از ایمان کافر شود، عمل او حبط و تباه خواهد شد و در قیامت از زیانکاران خواهد بود. (5)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

در چند روایت آمده که مقصود از «طَعامُ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ حِلُّ لَكُمْ» حبوبات است و طعام در این آیه اطلاق ندارد و مفاد آیه این است که می توانید حبوبات را از آنان به هرکیفیّت مشروعی بگیرید، چرا که آنان اگر به شرایط ذمّه عمل بکنند جان و مال شان همانند مسلمانان محفوظ است، بر خلاف مشرکین که جان و مال شان محترم نیست و خداوند فرموده است: «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ»(1)و یا فرموده است: «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكینَ كَافَّةً كَما یُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً»(2)

ص: 571


1- 763.. سوره ی توبه، آیه ی 5.
2- 764.. سوره ی توبه، آیه ی36. B عَنْ قُتَیْبَةَ الْاَعْشَى قَالَ: سَاَلَ رَجُلٌ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ اَنَا عِنْدَهُ فَقَالَ لَهُ الْغَنَمُ یُرْسَلُ فِیهَا الْیَهُودِیُّ وَ النَّصْرَانِیُّ فَتَعْرِضُ فِیهَا الْعَارِضَةُ فَیَذْبَحُ اَ نَاْکُلُ ذَبِیحَتَهُ فَقَالَ اَبُو عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) لَاتُدْخِلْ ثَمَنَهَا مَالَکَ وَ لَاتَاْکُلْهَا فَاِنَّمَا هُوَ الِاسْمُ وَ لَایُؤْمَنُ عَلَیْهِ اِلَّا مُسْلِمٌ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى الْیَوْمَ اُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ فَقَالَ لَهُ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) کَانَ اَبِی(علیه السلام) یَقُولُ اِنَّمَا هُوَ الْحُبُوبُ وَ اَشْبَاهُهَا. [تفسیر برهان؛ فروع کافی، ج 6، ص 240 و 264 و 263]

و امّا مساله ی ازدواج مسلمان با اهل کتاب که در آیه ی «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ» آمده، تردیدی نیست که ازدواج با اهل کتاب به طور دائم جایز نیست کما این که تزویج به آنان دائمًا و منقطعا حرام است و امّا ازدواج مسلمان با زن های اهل کتاب به طور موقّت محل اختلاف است و از روایات همان گونه که گذشت جواز آن استفاده می شود و از جملات بعد مانند «اِذا آتَیْتُمُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ» بازاین معنا استفاده می شود چرا که اجرت مربوط به متعه است چنان که فرموده اند: «هنّ مستاجرات».

و امّا معنای «وَ مَنْ یَكْفُرْ بِاْلایمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی اْلآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ» این خطاب

به مومنین است چرا که کافر عملی ندارد تا حبط شود ومقصود این است که مومن اگر ایمان به وجوب و یا حرمت چیزی داشته و رعایت وجوب و حرمت آن را نکند به ایمان خود کافر شده است، والله العالم.

«فَكُلُوا مِمّا اَمْسَكْنَ عَلَیْكُمْ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ»

از روایات استفاده می شود که صید به وسیله حیوانات درّنده در صورتی حلال است که زنده مانده باشند وذبح شرعی بشوند و لکن اگر صید به وسیله ی کلب معلم یعنی سگ تعلیم دیده باشد و هنگام فرستادن سگ بسم الله گفته شود حلال خواهد بود گر چه زنده نمانده باشد.

ص: 572

ابوبکر حضرمی گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی صید بازها و شاهین ها و سگ ها

و پلنگ ها سوال نمودم.

حضرت فرمود:

از آن ها نخور مگر آن که [آنان زنده مانده باشند و] تو به دست خود آنان را سربریده باشی و یا سگ شکاری آن را صید نموده باشد گر چه او را خفه کرده باشد چرا که خداوند می فرماید: «وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمّا اَمْسَكْنَ عَلَیْكُمْ».(1)

روایات دیگری نیز در این معنا نقل شده که از ذکر آن ها صرف نظر شد.

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی فوق فرمود:

آن چه سگ شکاری برای شما صید می کند اگر با نام خدا او را فرستاده اید حلال است مگر آن که از آن خورده باشد و اگر قبل از رسیدن تو به صید، سگ شکاری چیزی از آن را خورده باشد، تو نباید از آن بخوری.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «طَعامُ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ حِلُّ لَكُمْ» عدس و نخود و حبوبات دیگراست. (3)

زراره گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

آیه ی«وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ»به سبب آیه ی«وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» منسوخ شده است.(4)

ص: 573


1- 765.. تفسیر برهان، ج 1، ص 447.
2- 766.. همان، ص 448.
3- 767.. همان، ص 449.
4- 768.. همان، ص 449.

حسن بن جهم گوید:حضرت رضا(علیه السلام) به من فرمود: «تو چه می گویی درباره ی مردی که با داشتن همسر مسلمان با زن نصرانی ازدواج نماید؟» گفتم: «من در مقابل شما چه می توانم بگویم؟»فرمود:«باید بگویی.»گفتم: «ازدواج بازن نصرانی کلّا صحیح نیست.» حضرت فرمود: «برای چه؟» گفتم: به خاطر آیه ی «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتّى یُؤْمِنَّ». حضرت(علیه السلام) فرمود: «درباره ی آیه ی «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ» چه می گویی؟» گفتم: «این آیه به وسیله ی «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ» نسخ شده است.» پس حضرت رضا(علیه السلام) تبسم نمود و ساکت شد.(1)

«وَ مَنْ یَكْفُرْ بِاْلایمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ»

ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود، کفر به ولایت علی(علیه السلام) است وعلی(علیه السلام) ایمان است و این معنا بطن قرآن می باشد.(2)

جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

مقصود، کفر به ولایت علی(علیه السلام) است و چنین کسی در قیامت از زیان کاران است.(3)

ص: 574


1- 769.. عَنِ الْحَسَنِ بْنِ جَهْمٍ قَالَ: قَالَ لِی اَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) یَا اَبَا مُحَمَّدٍ مَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ یَتَزَوَّجُ نَصْرَانِیَّةً عَلَى مُسْلِمَةٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا قَوْلِی بَیْنَ یَدَیْکَ قَالَ لَتَقُولَنَّ فَاِنَّ ذَلِکَ یُعْلَمُ بِهِ قَوْلِی قُلْتُ لَا یَجُوزُ تَزْوِیجُ النَّصْرَانِیَّةِ عَلَى مُسْلِمَةٍ وَ لَاغَیْرِ مُسْلِمَةٍ قَالَ وَ لِمَ قُلْتُ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّى یُؤْمِنَ قَالَ فَمَا تَقُولُ فِی هَذِهِ الْآیَةِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ قُلْتُ فَقَوْلُهُ وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ نَسَخَتْ هَذِهِ الْآیَةَ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ سَکَت. [تفسیر برهان، ج 1، ص 449؛ فروع کافی، ج 5، ص 257]
2- 770.. عَنْ اَبِی حَمْزَةَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْاِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ قَالَ تَفْسِیرُهَا فِی بَطْنِ الْقُرْآنِ یَعْنِی مَنْ یَکْفُرْ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌّ هُوَ الْاِیمَان. [تفسیر برهان، ج 1، ص 449؛ بصائر الدّرجات، ص 88]
3- 771.. عَنْ اَبِی حَمْزَةَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْاِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ قَالَ تَفْسِیرُهَا فِی بَطْنِ الْقُرْآنِ یَعْنِی مَنْ یَکْفُرْ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌّ هُوَ الْاِیمَان. [تفسیر برهان، ج 1، ص 450؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 326]B

عبید بن زراره گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

مقصود ترک عملی است که به آن اقرار نموده و آن این است که [مثلًا بدون هیچ عذری مانند مریضی و گرفتاری] نماز نخواند.(1)

مولف گوید:

روایات دیگری نیز در این معنا نقل شده که از ذکر آن ها صرف نظر شد.

سوره ی مائده [5]، آیات 6 الی 7

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا قُمْتُمْ اِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ اَیْدِیَكُمْ اِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ اَرْجُلَكُمْ اِلَى الْكَعْبَیْنِ وَ اِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَ اِنْ كُنْتُمْ مَرْضى اَوْ عَلى سَفَرٍ اَوْ جاءَ اَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ اَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ اَیْدیكُمْ مِنْهُ ما یُریدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ یُریدُ لِیُطَهِّرَكُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْكُمْ وَ میثاقَهُ الَّذی واثَقَكُمْ بِهِ اِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ اَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

ص: 575


1- 772.. عَنْ عُبَیْدٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْاِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ قَالَ تَرْکُ الْعَمَلِ الَّذِی اَقَرَّ بِهِ مِنْ ذَلِکَ اَنْ یَتْرُکَ الصَّلَاةَ مِنْ غَیْرِ سُقْمٍ وَ لَاشُغُلٍ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 450؛ اصول کافی، ج 2، ص 285]
لغات:

«جنابت و جُنُب» به معنای بُعد و بعید است، و «جُنُب» شامل مفرد و تثنیه و جمع و مذکّر و مؤنّث می شود، و «فاطّهروا» به معنای فتطهّروا می باشد و تا در طا ادغام شده است. «غائط» جای منخفض و گود را گویند، و این تسمیه حال به اسم محل است. «لا مستم النساء» کنایه از جماع و عمل زناشویی است ودر هیچ جای قرآن تصریح به اسم عمل زناشویی نشده است، بلکه با کنایه و یا ملازمه به آن اشاره شده، و تانیث ذات الصدور به اعتبار آن معانی می باشد که در قلوب و صدور وارد می شود.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که برای نماز قیام می کنید، صورت ها و دست های خود را تا آرنج بشویید و سرها و پاهای خود را تا کعبین [یعنی آخر روی پاها] مسح کنید و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا مسافر بودید و یا یکی از شما از محل غایط [یعنی محل قضای حاجت] بازگشته بود و یا با زن ها تماس جنسی پیدا کرده اید و [برای غسل و یا وضو]آبی نیافتید،برروی زمین پاکی تیمّم کنید و صورت ها و دست های خود را مسح نمایید، خداوند نمی خواهد شما در مشقّت و رنج قرار بگیرید بلکه او می خواهد شما را پاک کند و نعمت خود را بر شما تمام نماید تا شاید شکر گذار او باشید (6) و به یاد آورید نعمت خدا [را که بر شما عنایت نموده] و پیمانی را که از شما گرفته است، در آن زمان که گفتید: شنیدیم و اطاعت نمودیم» و از مخالفت خدا بترسید [چرا که] خداوند از باطن شما آگاه است. (7)

ص: 576

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

ابن بکیر گوید:به امام صادق(علیه السلام)گفتم:معنای«اِذا قُمْتُمْ اِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ اَیْدِیَكُمْ اِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ اَرْجُلَكُمْ اِلَى الْكَعْبَیْنِ» چیست؟

حضرت(علیه السلام) فرمود: یعنی هنگامی که از خواب برخاستید و خواستید نماز بخوانید.

گفتم: آیا خواب وضو را باطل می کند؟

حضرت فرمود: آری باطل می کند؛ اگر گوش و چشم از کار بیفتند.(1)

غالب بن هذیل گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم:

آیا «وَ اَرْجُلَكُمْ» را باید به جرّ بخوانیم و یا به نصب؟

حضرت7 فرمود: به جرّ باید بخوانید.(2)و(3)

هیثم بن عروه گوید:از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه ی «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ اَیْدِیَكُمْ اِلَى الْمَرافِقِ» سوال نمودم و گفتم: آیا دست ها را در وضو از پشت دست تا مرفق باید شست؛

و دست خود را از پایین کشیدم تا به مرفق رسید.

حضرت(علیه السلام) فرمود:

تنزیل آیه این گونه نیست؛ بلکه تنزیل آیه این گونه است «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ

ص: 577


1- 773.. عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ قَالَ:قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَوْلُهُ تَعَالَى اِذا قُمْتُمْ اِلَى الصَّلاةِ مَا یَعْنِی بِذَلِکَ اِذَا قُمْتُمْ اِلَى الصَّلَاةِ قَالَ اِذَا قُمْتُمْ مِنَ النَّوْمِ قُلْتُ یَنْقُضُ النَّوْمُ الْوُضُوءَ فَقَالَ نَعَمْ اِذَا کَانَ یَغْلِبُ عَلَى السَّمْعِ وَ لَایَسْمَعُ الصَّوْتَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 450؛ تهذیب، ج 1، ص 7]
2- 774.. عَنْ غَالِبِ بْنِ الْهُذَیْلِ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ اَرْجُلَکُمْ اِلَى الْکَعْبَیْنِ عَلَى الْخَفْضِ هِیَ اَمْ عَلَى النَّصْبِ قَالَ بَلْ هِیَ عَلَى الْخَفْضِ. [همان]
3- 775.. یعنی باید عطف به «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ» بشود نه عطف به «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ»؛ بنابراین آیه صریح در مسح رجلین است و وجهی برای شستن پاها نیست. وروایات دیگر نیز دالّ بر همین است.

اَیْدِیَكُمْ من الْمَرافِقِ»؛ و سپس ایستاد و دست خود را از مرفق تا سر انگشتان کشید.(1)و(2)

زراره می گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقدار شستن صورت که بیش از آن پاداشی ندارد و کم تر از آن گناه است، فاصله بین انگشت ابهام و سبّابه و انگشت وسط است از محل روییدن موی سر تا چانه [طولًا و عرضًا] و بیش از این صورت محسوب نمی شود.

زراره گوید: گفتم:

آیا این طرف و آن طرف پیشانی نیز مربوط به صورت است؟

حضرت(علیه السلام) فرمود: «چنین نیست.»(3)

مرحوم صدوق نیز این روایت را از زراره نقل نموده و در ذیل آن آمده که زراره گوید:گفتم: آیا جاهایی از صورت که به سبب مو پوشانده شده است باید شسته شود؟

ص: 578


1- 776.. عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ عُرْوَةَ التَّمِیمِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ اَیْدِیَکُمْ اِلَى الْمَرافِقِ فَقُلْتُ هَکَذَا وَ مَسَحْتُ مِنْ ظَهْرِ کَفِّی اِلَى الْمِرْفَقِ فَقَالَ لَیْسَ هَکَذَا تَنْزِیلُهَا اِنَّمَا هِیَ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ اَیْدِیَکُمْ مِنَ الْمَرَافِقِ ثُمَّ اَمَرَّ یَدَهُ مِنْ مِرْفَقِهِ اِلَى اَصَابِعِهِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 451؛ فروع کافی، ج 3، ص 28]
2- 777.. این قرائت نیز صریح در سیره ی اهل البیت(علیهم السلام) در وضو می باشد و نیاز به هیچ توجیهی نیست.
3- 778.. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ اَخْبِرْنِی عَنْ حَدِّ الْوَجْهِ الَّذِی یَنْبَغِی لَهُ اَنْ یُوَضَّاَ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الْوَجْهُ الَّذِی اَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى بِغَسْلِهِ الَّذِی لَایَنْبَغِی لِاَحَدٍ اَنْ یَزِیدَ عَلَیْهِ وَ لَایَنْقُصَ مِنْهُ اِنْ زَادَ عَلَیْهِ لَمْ یُؤْجَرْ وَ اِنْ نَقَصَ مِنْهُ اَثِمَ مَا دَارَتْ عَلَیْهِ السَّبَّابَةُ وَ الْوُسْطَى وَ الْاِبْهَامُ مِنْ قُصَاصِ الرَّاْسِ اِلَى الذَّقَنِ وَ مَا جَرَتْ عَلَیْهِ الْاِصْبَعَانِ مِنَ الْوَجْهِ مُسْتَدِیرًا فَهُوَ مِنَ الْوَجْهِ وَ مَا سِوَى ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ الْوَجْهِ قُلْتُ الصُّدْغُ لَیْسَ مِنَ الْوَجْهِ قَالَ لَا.[فروع کافی، ج 3، ص 27]

حضرت(علیه السلام)فرمود:نیاز نیست که با دقّت آب را زیر موها برسانید؛ چرا که آب خود جاری می شود.(1)

زراره و بکیر در دو روایت از امام باقر(علیه السلام) کیفیت وضو گرفتن را همان گونه که در بین شیعه معمول است، نقل نموده اند.

محمّد بن مسلم نیز از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

گوش ها در وضو نه از صورت محسوب می شوند [که شستن آن ها واجب باشد] و نه از سر محسوب می شوند [که مسح آن ها واجب باشد].

سپس امام صادق(علیه السلام) درباره ی مسح فرمود:

جلوی سر و روی پاها را مسح کن و پای راست را قبل ازپای چپ مسح کن.(2)

و نیز زراره و بکیر فرزندان اعین گویند: ما از امام باقر(علیه السلام) درباره ی وضوی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوال نمودیم. آن حضرت فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: طشتی و یا ظرف بزرگی را از آب پر کنید و سپس دست راست خود را در آب فرو برد و کفی برداشت و بر پیشانی خود ریخت [و صورت خود را با آن شست] سپس با دست چپ خود کفی برداشت و بر مرفق و آرنج دست راست خود ریخت و تا سر انگشتان را با آن شست و آب را از پایین به مرفق بالا نبرد. سپس با دست راست خود کفی از آب برداشت و بر ذراع و مرفق دست چپ ریخت و آن را از مرفق به پایین مانند دست راست شست

ص: 579


1- 779.. قَالَ زُرَارَةُ قُلْتُ لَهُ اَ رَاَیْتَ مَا اَحَاط بِهِ الشَّعْرُ فَقَالَ کُلُّ مَا اَحَاطَ بِهِ مِنَ الشَّعْرِ فَلَیْسَ عَلَى الْعِبَادِ اَنْ یَطْلُبُوهُ وَ لَایَبْحَثُوا عَنْهُ وَ لَکِنْ یُجْرَى عَلَیْهِ الْمَاءُ. [فقیه، ج 1، ص 28]
2- 780.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: الْاُذُنَانِ لَیْسَا مِنَ الْوَجْهِ وَ لَامِنَ الرَّاْسِ قَالَ وَ ذُکِرَ الْمَسْحُ فَقَالَ امْسَحْ عَلَى مُقَدَّمِ رَاْسِکَ وَ امْسَحْ عَلَى الْقَدَمَیْنِ وَ ابْدَاْ بِالشِّقِّ الْاَیْمَن. [تفسیر برهان، ج 1، ص 451 و 452؛ فروع کافی، ج 3، ص 26، 29 و 30]

و از باقی مانده ی آب کف دست های خود[جلوی]سرو روی پاهای خود را مسح نمود، بدون آن که دست های خود را در آب فرو ببرد و فرمود: خداوند می فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا قُمْتُمْ اِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ اَیْدِیَكُمْ اِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ اَرْجُلَكُمْ اِلَى الْكَعْبَیْنِ»

سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که وضو گیرنده مقداری از سر و روی پاها را از سر انگشتان تا کعبین مسح نماید کفایت خواهد نمود.

زراره گوید: ما گفتیم: کعبین کجاست؟

حضرت فرمود: این جاست و به مفصل [یعنی آخر روی پاها] اشاره نمود...

پس ما گفتیم: آیا یک غرفه ی آب برای صورت و یک غرفه برای هر کدام از دست ها کافی است؟ حضرت فرمود: «آری.»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در زمان خلافت عمر [که گفته بود بر روی کفش مسح پاها را انجام بدهید] با آنان مخالفت نمود و آنان]یعنی عمر و پیروانش] گفتند: ما رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدیم که مسح پاها را از روی کفش انجام می داد. پس امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:قبل از سوره ی مائده دیدید و یا بعد از آن؟گفتند:به یاد نداریم.امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: و لکن من به یاد دارم و می دانم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بعد از نزول سوره ی مائده بر روی خفّین [یعنی کفش ها] مسح نکرد.

سپس فرمود:

من مسح بر پشت الاغ را بهتر از مسح روی کفش می دانم. سپس این آیه را

ص: 580


1- 781.. تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 237.

تلاوت نمود:«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا قُمْتُمْ اِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ اَیْدِیَكُمْ اِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ اَرْجُلَكُمْ اِلَى الْكَعْبَیْنِ».(1)

زراره گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی تیمّم سوال نمودم.

حضرت فرمود:

عمّار یاسرنزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آمد وگفت:من جنب شدم و آبی نداشتم؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چه کردی ای عمّار؟ عمّار گفت: لباس های خود را بیرون کردم، و بدن خود را به خاک مالیدم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: کار الاغ را انجام داده ای! سپس فرمود: خداوند می فرماید: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ اَیْدیكُمْ مِنْهُ»؛ سپس دو دست خود را بر زمین زد و تا پایین ابروها کشید و سپس با کف دستان خود پشت دستانش را مسح نمود و نخست دست راست خود را مسح نمود.(2)

ص: 581


1- 782.. عَنْ اَبِی بَکْرِ بْنِ حَزْمٍ قَالَ: تَوَضَّاَ رَجُلٌ فَمَسَحَ عَلَى خُفَّیْهِ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ فَصَلَّى فَجَاءَ عَلِیٌّ(علیه السلام) فَوَطَاَ عَلَى رَقَبَتِهِ فَقَالَ وَیْلَکَ تُصَلِّی عَلَى غَیْرِ وُضُوءٍ فَقَالَ اَمَرَنِی عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ قَالَ فَاَخَذَ بِیَدِهِ فَانْتَهَى بِهِ اِلَیْهِ فَقَالَ انْظُرْ مَا یَرْوِی هَذَا عَلَیْکَ وَ رَفَعَ صَوْتَهُ فَقَالَ نَعَمْ اَنَا اَمَرْتُهُ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَسَحَ قَالَ قَبْلَ الْمَائِدَةِ اَوْ بَعْدَهَا قَالَ لَااَدْرِی قَالَ فَلِمَ تُفْتِی وَ اَنْتَ لَاتَدْرِی سَبَقَ الْکِتَابُ الْخُفَّیْن [تفسیر برهان، ج 1، ص 453]
2- 783.. وَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنِ التَّیَمُّمِ فَقَالَ اِنَّ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ اَتَى رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ اَجْنَبْتُ وَ لَیْسَ مَعِی مَاءٌ فَقَالَ فَکَیْفَ صَنَعْتَ یَا عَمَّارُ قَالَ نَزَعْتُ ثِیَابِی ثُمَّ تَمَعَّکْتُ عَلَى الصَّعِیدِ فَقَالَ هَکَذَا یَصْنَعُ الْحِمَارُ اِنَّمَا قَالَ اللَّهُ فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ اَیْدِیکُمْ مِنْهُ ثُمَّ وَضَعَ یَدَیْهِ جَمِیعًا عَلَى الصَّعِیدِ ثُمَّ مَسَحَهُمَا ثُمَّ مَسَحَ مِنْهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ اِلَى اَسْفَلِ حَاجِبَیْهِ ثُمَّ دَلَکَ اِحْدَى یَدَیْهِ بِالْاُخْرَى عَلَى ظَهْرِ الْکَفِّ بَدَاَ بِالْیُمْنَى. [تفسیر برهان، ج 1، ص 454؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 331]

زراره می گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خداوند در وطن وضو را واجب نمود و درحال سفر و بیماری و ضرورت به جای وضو، تیمّم را قرار داد و فرمود:«وَ اِنْ كُنْتُمْ مَرْضى اَوْ عَلى سَفَرٍ اَوْ جاءَ اَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ اَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ اَیْدیكُمْ مِنْهُ».(1)

عبد العلی مولا آل سام گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

ناخن من در اثر زمین خوردن کنده شده و من پارچه ای بر آن بستم.چگونه باید وضو بگیرم؟

حضرت فرمود:

این گونه چیزها از کتاب خدا معلوم می شود؛ چرا که خداوند می فرماید:«ما جَعَلَ عَلَیْكُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ».(2)پس تو بر همان پارچه مسح کن.

«وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَ میثاقَهُ الَّذی واثَقَكُمْ بِهِ»

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مراد از میثاقی که خداوند از آنان گرفت، همان پیمانی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

ص: 582


1- 784.. وَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ فَرَضَ اللَّهُ الْغَسْلَ عَلَى الْوَجْهِ وَ الذِّرَاعَیْنِ وَ الْمَسْحَ عَلَى الرَّاْسِ وَ الْقَدَمَیْنِ فَلَمَّا جَاءَ حَالُ السَّفَرِ وَ الْمَرَضِ وَ الضَّرُورَةِ وَضَعَ اللَّهُ الْغَسْلَ وَ اَثْبَتَ الْغَسْلَ مَسْحًا فَقَالَ وَ اِنْ کُنْتُمْ مَرْضى اَوْ عَلى سَفَرٍ اَوْ جاءَ اَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ اَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ اِلَى وَ اَیْدِیکُمْ مِنْه [همان]
2- 785..عَنْ عَبْدِ الْاَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَثَرْتُ فَانْقَطَعَ ظُفُرِی فَجَعَلْتُ عَلَى اِصْبَعِی مَرَارَةً فَکَیْفَ اَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ قَالَ تُعْرَفُ هَذَا وَ اَشْبَاهُهُ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ امْسَحْ عَلَیْهِ.[تفسیر برهان، ج 1، ص 454؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 331]

درباره ی محرّمات خداوند و کیفیّت طهارت و ولایت[امیرالمؤمنین(علیه السلام)و فرزندان او(علیهم السلام)] و چیزهای دیگر از آنان گرفت.(1)

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر این آیه گوید:

مقصود پیمان ولایتی است که[در غدیر]از آنان گرفته شد و گفتند: «سمعنا و اطعنا»و سپس پیمان شکنی نمودند.

تا این که گوید:

مقصود از«فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ» پیمان شکنی آنان نسبت به امیر المؤمنین(علیه السلام) است چنان که مقصود از «الْكَلِمَ» در آیه ی «جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ» نیز ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و دلیل بر این که مقصود از «الْكَلِمَ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است آیه ی «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِیَةً فی عَقِبِهِ»

می باشد که مراد امامت [بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] است.(2)

سوره ی مائده [5]، آیات 8 الی 11

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامینَ للَّهِِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى اَلّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ عَظیمٌ وَ الَّذینَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا

ص: 583


1- 786.. وَ فِی الْمَجْمَعِ عَنِ الْبَاقِرِ(علیه السلام) اَنَّ الْمُرَادَ بِالْمِیثَاقِ مَا بَیَّنَ لَهُمْ فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ مِنْ تَحْرِیمِ الْمُحَرَّمَاتِ وَ کَیْفِیَّةِ الطَّهَارَةِ وَ فَرْضِ الْوَلَایَةِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ. [مجمع البیان، ج 3، ص 290]
2- 787.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 171.

بِآیاتِنا اُولئِكَ اَصْحابُ الْجَحیمِ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْكُمْ اِذْ هَمَّ قَوْمٌ اَنْ یَبْسُطُوا اِلَیْكُمْ اَیْدِیَهُمْ فَكَفَّ اَیْدِیَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ عَلَى اللهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

لغات:

«لایَجرمنّكم» یعنی لا یدخلنّکم فی الجُرم. «وَعَدتُ الرجل» وعده ی خیر است،و «اَوعَدتُ الرَّجل» وعده ی شرّ است، و آیه ی «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا...» دلالت بر خیر دارد، از این رو بعد از آن می فرماید: «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ عَظیمٌ». «ذكر» به معنای حضور معنا در ذهن و به معنای قول و سخن گفتن نیز آمده است، و «تذكّر» طلب معناست نه طلب قول و سخن. «هَمَّ بالامر» به معنای حدیث نفس کردن است، و «هَمّ» به معنای غمّ و اندوه نیز آمده است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید، همواره برای خدا قیام کنید و به عدالت گواهی بدهید و دشمنی با گروهی، شما را به گناه و ترک عدالت واندارد و به عدالت عمل کنید که به تقوا و پرهیزکاری نزدیک تر خواهد بود و از [نافرمانی]خدا بترسید که خدا به اعمال شما آگاه است. (8) خداوند به کسانی که ایمان آورده و اعمال نیک انجام داده اند وعده ی آمرزش و پاداش بزرگ داده است. (9) و آنان که کافر شدند و آیات ما را تکذیب نمودند اهل دوزخ خواهند بود (10) ای کسانی که ایمان آورده اید نعمت های خدا را بیاد بیاورید، آن زمان که گروهی [از دشمنان] می خواستند بر شما مسلّط شوند [و به شما آزار رسانند] و خداوند دست آنان را از شما کوتاه نمود و شما باید از [مخالفت] خدا بترسید [آری] مومنان باید بر خدا توکّل نمایند. (11)

ص: 584

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

عبد الله بن ابی یعفور گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: از چه راهی عدالت مرد بین

مسلمانان شناخته می شود تا شهادت او به نفع آنان و یا به ضرر آنان پذیرفته شود؟

حضرت فرمود:

از این که او را مستور و عفیف ببینید [و گناه آشکاری از او دیده نشود] و شکم و فرج و دست و زبان خود را [از حرام] حفظ نماید و از گناهان کبیره ای که خداوند درباره ی آن ها وعده ی عذاب و آتش داده پرهیز نماید، مانند شرابخواری و زنا و ربا و ظلم به پدر و مادر و فرار از جنگ و غیر این ها و نشانه همه این ها این است که از همه عیوب پوشیده باشد و بر مردم حرام باشد که از لغزش های پنهانی او تفتیش نمایند، بلکه بر آنان واجب باشد که او را تزکیه کنند و عدالت او را اظهار نمایند و نیز باید مقیّد به اوقات نماز های پنجگانه و انجام آن ها باشد و در جماعت مسلمانان حاضر شود و اگر از مردم محل او سوال کنند، آنان بگویند: ما جز خوبی از او ندیده ایم و در این صورت شهادت و عدالت او ثابت خواهد بود.(1)

ص: 585


1- 788.. رُوِیَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ اَبِی یَعْفُورٍ قَالَ قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) بِمَ تُعْرَفُ عَدَالَةُ الرَّجُلِ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ حَتَّى تُقْبَلَ شَهَادَتُهُ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ فَقَالَ اَنْ تَعْرِفُوهُ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ کَفِّ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ وَ الْیَدِ وَ اللِّسَانِ وَ تُعْرَفُ بِاجْتِنَابِ الْکَبَائِرِ الَّتِی اَوْعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا النَّارَ مِنْ شُرْبِ الْخُمُورِ وَ الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عُقُوقِ الْوَالِدَیْنِ وَ الْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ وَ الدَّلَالَةُ عَلَى ذَلِکَ کُلِّهِ اَنْ یَکُونَ سَاتِرًا لِجَمِیعِ عُیُوبِهِ حَتَّى یَحْرُمَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ مِنْ عَثَرَاتِهِ وَ عُیُوبِهِ وَ تَفْتِیشُ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ وَ یَجِبَ عَلَیْهِمْ تَزْکِیَتُهُ وَ اِظْهَارُ عَدَالَتِهِ فِی النَّاسِ وَ یَکُونَ مَعَهُ التَّعَاهُدُ لِلصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ اِذَا وَاظَبَ عَلَیْهِنَّ وَ حَفِظَ مَوَاقِیتَهُنَّ بِحُضُورِ جَمَاعَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ اَنْ لَایَتَخَلَّفَ عَنْ جَمَاعَتِهِمْ فِی مُصَلَّاهُمْ اِلَّا مِنْ عِلَّةٍ فَاِذَا کَانَ کَذَلِکَ لَازِمًا لِمُصَلَّاهُ عِنْدَ حُضُورِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ فَاِذَا سُئِلَ عَنْهُ فِی قَبِیلَتِهِ وَ مَحَلَّتِهِ قَالُوا مَا رَاَیْنَا مِنْهُ اِلَّا خَیْرا... [الفقیه، ج 3، ص 39]

مولف گوید:

این معنای عدالت شرعی و فقهی است و به این معنا در روایات زیادی اشاره شده است چنان که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «من عامل الناس فلم... وجبت اخوته.»

روایت فوق از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز نقل شده است با مختصر تغییر عبارت.

یعنی هر کس در معاشرت خود با مردم به آنان ظلم نکند و دروغ نگوید و هنگامی که وعده می کند خلف وعده نکند چنین کسی مروّت و مردانگی او کامل و عدالتش آشکار و اخوّت و برادری با او واجب و غیبت از او حرام خواهد بود.(1)

مولف گوید:

مفاد این روایت عدالت معاشرتی و اخلاقی نیز محسوب می شود و همه ی این ها نمودار های ظاهری است و عدالت باطنی این است که انسان متخلّق به اوصاف یاد شده باشد نه متظاهر به آن ها باشد ولا حول ولا قوّة الا بالله العلیّ العظیم.

«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ اِذْ هَمَّ قَوْمٌ اَنْ یَبْسُطُوا اِلَیْكُمْ اَیْدِیَهُمْ فَكَفَّ

اَیْدِیَهُمْ عَنْكُمْ»

مفسّرین در این که مقصود از «اِذْ هَمَّ قَوْمٌ اَنْ یَبْسُطُوا اِلَیْكُمْ اَیْدِیَهُمْ» کیانند، اختلاف دارند و سخنان گوناگونی را گفته اند که هیچ کدام مدرک صحیحی ندارد، آری مرحوم علی بن ابراهیم قمّی که سخن او مورد اعتماد همه است، و در زمان معصومین(علیهم السلام) تفسیر

خود را نوشته است می گوید:

مقصود: مشرکین مکّه هستند که قبل از فتح مکّه سخت در دشمنی با مسلمانان

ص: 586


1- 789.. عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ: مَنْ عَامَلَ النَّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ کَانَ مِمَّنْ حُرِّمَتْ غِیبَتُهُ وَ کَمَلَتْ مُرُوءَتُهُ وَ ظَهَرَ عَدْلُهُ وَ وَجَبَتْ اُخُوَّتُهُ. [اصول کافی، ج 2، ص 239]

و آزار به آنان می کوشیدند و خداوند با صلح حدیبیّه و فتح مکّه شرّ آنان را از مسلمانان برطرف نمود.

سوره ی مائده [5]، آیات 12 الی 14

متن:

وَ لَقَدْ اَخَذَ اللهُ میثاقَ بَنی اِسْرائیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقیبًا وَ قالَ اللهُ اِنّی مَعَكُمْ لَئِنْ اَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَیْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ اَقْرَضْتُمُ اللهَ قَرْضًا حَسَنًا لَاُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ َلاُدْخِلَنَّكُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلاَنْهارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لاتَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ اِلّا قَلیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ وَ مِنَ الَّذینَ قالُوا اِنّا نَصارى اَخَذْنا میثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ فَاَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ سَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللهُ بِما كانُوا یَصْنَعُونَ

لغات:

«میثاق» به معنای یمین و سوگند با تاکید است. «نقیب» از نَقْب» به معنای سوراخ وسیع است؛ و «نقیب قوم» کسی است که اسرار آنان را بداند، مانند عریف، و «نقابه» عمل نقیب را گویند. «عزّرتموهم» از تعزیر به معنای توقیر و تعظیم است. «ضلال و ضلالت» حرکت بر غیر مسیر هدایت است. «سَواء» وسط هر چیزی را گویند.

«قسوة و قساوت» خلاف لیّن و رقّت است. «اِغراء» مسلّط کردن کسی بر دیگری می باشد.

«اَغریت زیدًا بگذا» و «اَغرینا بینهم العداوة» یعنی جعلنا العداة ملاصقًا بهم.

ص: 587

ترجمه:

به راستی خداوند از بنی اسراییل پیمان [اطاعت و بندگی] گرفت و ما از آنان دوازده نقیب [و سرپرست و شاهد و امین» برانگیختیم و خداوند به آنان گفت: اگر نماز را برپای بدارید و زکات را بپردازید و به پیامبران من ایمان بیاورید و آنان را یاری کنید و به خدا قرض نیکو بدهید [و به نیازمندان کمک کنید] من با شما هستم [و شما را یاری میکنم]و گناهان تان را می بخشم و شما را در باغستان های بهشتی که نهرهایی در زیر آن ها جاریاست وارد می نمایم و اگر هر کدام از شما پس از این کافر شود به راستی از صراط مستقیم منحرف گردیده است. (12) و ما آنان را به خاطر پیمان شکنی لعنت نمودیم و قلب هایشان را سخت قرار دادیم [چرا که] آنان کلمات خدا [و ولایت محمّد و آل محمّد(علیهم السلام)] را تحریف و جابه جا کردند و آن بهره و حظّی که به آنان گفته شده بود را از یاد بردند و تو [ای رسول من!] همواره از خیانت های آنان آگاه می شوی جز عدّه ی کمی [که اهل خیانت نیستند] پس تو از آنان درگذر و صرف نظر کن. همانا خداوند نیکوکاران را دوست می دارد (13) ما از کسانی که می گفتند: ما نصرانی [و یاوران مسیح] هستیم [نیز] پیمان [ولایت محمّد و آل محمّد(علیهم السلام) و اقرار به مقام آنان را] گرفتیم و آنان [نیز] آن بهره و حظّی که به آنان گفته شده بود را به فراموشی سپردند از این رو ما تا قیامت بین آنان دشمنی و کینه قرار دادیم و زود است که خداوند [در قیامت] آنان را از نتیجه ی اعمال شان آگاه سازد (14).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ» فرمود:

مقصود از «حظّ» درک قیام حضرت مهدی؟عج؟ است و زود است که متذکّر آن بشوند و گروهی از نصاری در خدمت آن حضرت؟عج؟ قرار بگیرند و از

ص: 588

یاران او باشند. [حضرت عیسی(علیه السلام) نیز از آسمان نزول خواهد نمود و در خدمت

او خواهد بود و به او اقتدا خواهد کرد.](1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه ی «... فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ ...» به وسیله ی آیه ی «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» نسخ شده است.(2)

سوره ی مائده [5]، آیات 15 الی 16

متن:

یا اَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَكُمْ كَثیرًا مِمّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ كَثیرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبینٌ یَهْدی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّورِ بِاِذْنِهِ وَ یَهْدیهِمْ اِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ

ترجمه:

ای اهل کتاب، رسول ما برای [هدایت] شما آمده او برای شما چیزهای فراوانی از کتاب [تورات و انجیل] را که مخفی نموده اید بیان خواهد نمود و از بسیاری از خطاهای

ص: 589


1- 790.. عَنْ اَبِی الرَّبِیعِ الشَّامِیِّ قَالَ: قَالَ لِی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَاتَشْتَرِ مِنَ السُّودَانِ اَحَدًا فَاِنْ کَانَ لَابُدَّ فَمِنَ النُّوبَةِ فَاِنَّهُمْ مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا اِنَّا نَصارى اَخَذْنا مِیثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ اَمَا اِنَّهُمْ سَیَذْ کُرُونَ ذَلِکَ الْحَظَّ وَ سَیَخْرُجُ مَعَ الْقَائِمِ(علیه السلام) مِنَّا عِصَابَةٌ مِنْهُمْ وَ لَاتَنْکِحُوا مِنَ الْاَکْرَادِ اَحَدًا فَاِنَّهُمْ جِنْسٌ مِنَ الْجِنِّ کُشِفَ عَنْهُمُ الْغِطَاءُ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 454؛ فروع کافی، ج 5، ص 352]
2- 791.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 172.

[دیگر] شما در می گذرد، همانا برای شما از ناحیه ی خداوند [به برکت این پیامبر] نور و کتاب آشکاری آمده است. (15) و خداوند به برکت آن [پیامبر و یا کتاب] کسانی را که [او را اطاعت کنند] و رضای او را بخواهند، به راه های سلامت [و امنیّت و بهشت] هدایت خواهند نمود و آنان را با اذن خود از تاریکی ها خارج و به نور هدایت داخل خواهد کرد و به صراط مستقیم هدایت شان می کند. (16)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر«یُبَیِّنُ لَكُمْ كَثیرًا مِمّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ كَثیرٍ»گوید:

یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چیزهای فراوانی که علمای یهود [درباره ی اوصاف پیامبر(صلی الله علیه و آله) و آمدن او] از تورات پنهان نموده بودند را بیان خواهد نمود و چیزهای فراوانی را نیز آشکار نخواهد نمود.(1)

در تفسیر مجمع از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «وَ لا یَحْزُنْكَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْكُفْرِ» در همین سوره نقل شده که فرمود:

زن و مردی از اشراف یهودیان خیبر که دارای همسر بودند زنا کردند و علمای یهود از سنگسار کردن آنان کراهت داشتند، از این رو نامه ای به یهودیان مدینه نوشتند تا این مساله را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوال کنند به امید آن که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور سنگسار کردن آنان را ندهد پس گروهی مانند کعب بن اشرف و کعب بن اسید و شعبة بن عمرو و مالک بن صیف و... نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند:

ای محمّد! حکم زنای زن و مردی که دارای همسر بوده اند، چیست؟

ص: 590


1- 792.. تفسیر صافی، ج 1، ص 431.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «آیا شما به قضا و حکم من راضی می شوید؟» گفتند: «آری.»

پس جبرییل دستور رجم را آورد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان خبر داد و آنان نپذیرفتند.

جبرییل گفت:

ابن صوریای یهودی را بین خود و آنان قرار ده. و ابن صوریا را برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توصیف نمود. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به بزرگان یهود فرمود:

آیا شما جوان سفیدروی اعور [لوچ] را که در فدک زندگی می کند و نام او ابن صوریا است می شناسید؟ گفتند: «آری.»

حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمود: او در بین شما چگونه است؟

گفتند: او اعلم علمای یهود در روی زمین است؛ و از همه ی یهود به آن چه بر موسی(علیه السلام) نازل شده داناتر است.

حضرت فرمود: «پس او را حاضر کنید»؛ و چون ابن صوریا حاضر شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود:

من تو را به خدایی که جز او خدایی نیست و او تورات را بر موسی نازل نموده است و دریا را برای شما شکافته سوگند می دهم، آیا شما در تورات قانون سنگسار نمودن زناکار را یافته اید؟

ابن صوریا گفت: آری، به همان خدایی که مرا به نام او سوگند دادی قانون رجم و سنگسار نمودن در تورات موجود است و اگر نمی ترسیدم که خدای تورات که مرا به نام او سوگند دادی من را به واسطه دروغ و تحریف به آتش بسوزاند اعتراف نمی کردم و لکن ای محمّد! به من خبر ده که در کتاب تو قانون سنگسار چگونه است؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هنگامی که چهار شاهد عادل شهادت به زنا بدهند و دیده باشند که همانند

ص: 591

میلی که در سرمه دان داخل و خارج می شود دخول و خروج حاصل شده است؛ رجم و سنگسار واجب می شود.

ابن صوریا گفت:

در تورات موسی(علیه السلام) نیز همین گونه از طرف خدا نازل شده است.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

شما اوّلین بار چگونه با این حکم خدا مخالفت نمودید؟

ابن صوریا گفت:

هرگاه اشراف ما زنا می کردند ما آن ها را رها می کردیم؛ و هرگاه ضعفا زنا می کردند ما حد را بر آنان جاری می نمودیم. از این رو زنا در بین اشراف ما فراوان شد تا این که پسر عموی پادشاه زنا کرد و ما او را سنگسار نکردیم؛ و چون مرد دیگری زنا کرد و پادشاه خواست او را سنگسار کند، خویشان او گفتند: اوّل باید پسر عموی خود را سنگسار نمایی و سپس این مرد را.

پس بزرگان یهود گفتند: بیایید تا یک کیفر سبک تری قرار بدهیم و همه در آن یکسان باشند.پس قانون جلد و تحمیم را وضع نمودیم؛ و آن این است که چهل تازیانه به زناکاران زده شود و سپس صورت آنان را سیاه کنند و بر الاغی سوارشان نمایند و سرهای آنان را به طرف ما تحت حمار قرار بدهند و آنان را بین مردم بگردانند و این کیفر را به جای سنگسار قرار دادند.

پس مردم یهود به ابن صوریا گفتند:

چه زود پرده از روی کار ما برداشتی و تو اهل آن ستایش های ما نیسیتی و ما چون نمی خواستیم از تو غیبت و بدگویی کنیم، از این رو تو را به نیکی یاد کردیم.

ص: 592

ابن صوریا گفت:

محمّد مرا به تورات سوگند داد و گر نه این اسرار را به او نمی گفتم.

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد تا آن دو نفر را کنار درب مسجد سنگسار نمودند و فرمود:

خدایا! من نخستین کسی هستم که حکم تو را احیا نمودم در حالی که قوم یهود حکم تو را از بین برده بودند.

و خداوند این آیه را نازل نمود:

یا اَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَكُمْ كَثیرًا مِمّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ كَثیر.

و ابن صوریا برخاست و دست بر زانوهای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گذارد و گفت:

من به خدا و تو پناه می برم که نسبت به آن چه ماموری از ما عفو کنی، افشاگری ننمایی.

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از آنان صرف نظر نمود.(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «نور» در آیه ی «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبینٌ» امیر المؤمنین و ائمّه(علیهم السلام) می باشند. [و به واسطه آنان خداوند مردم را هدایت می نماید].(2)

و در زیارت جامعه نیز می خوانیم: «وانتم نور الاخیار وهداة الابرار».

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «یا اَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَكُمْ كَثیرًا مِمّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ» فرمود:

ابلیس چهار مرتبه فریاد زد: 1. هنگامی که لعنت شد 2. هنگامی که به زمین هبوط

ص: 593


1- 793.. تفسیر صافی، ج 1، ص 431.
2- 794.. تفسیر صافی، ج 1، ص 432.

نمود. 3. هنگامی که رسول خدا حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) در زمان فترت رسل و نبودن هیچ پیامبری مبعوث به رسالت شد. 4. هنگامی که سوره ی امّ الکتاب نازل شد... (1)

سوره ی مائده [5]، آیات 17 الی 20

متن:

لَقَدْ كَفَرَ الَّذینَ قالُوا اِنَّ اللهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ قُلْ فَمَنْ یَمْلِكُ مِنَ اللهِ شَیْئًا اِنْ اَرادَ اَنْ یُهْلِكَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ اُمَّهُ وَ مَنْ فِی اْلاَرْضِ جَمیعًا وَ للَّهِِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ اللهُ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ اَبْناءُ اللهِ وَ اَحِبّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ اَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ للَّهِِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ اِلَیْهِ الْمَصیرُ یا اَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ اَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشیرٍ وَ لا نَذیرٍ فَقَدْ جاءَكُمْ بَشیرٌ وَ نَذیرٌ وَ اللهُ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْكُمْ اِذْ جَعَلَ فیكُمْ اَنْبِیاءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَ آتاكُمْ ما لَمْ یُؤْتِ اَحَدًا مِنَ الْعالَمینَ

لغات:

«اَحِباء» جمع حبیب است، و حُبّ به معنای دوستی و محبّت است، و به معنای

ص: 594


1- 795.. وَ قَالَ اِنَّ اِبْلِیسَ رَنَّ اَرْبَعَ رَنَّاتٍ اَوَّلُهُنَّ یَوْمَ لُعِنَ وَ یَوْمَ اُهْبِطَ اِلَى الْاَرْضِ وَ حَیْثُ بُعِثَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ حِینَ اُنْزِلَتْ اُمُّ الْکِتَابِ وَ نَخَرَ نَخْرَتَیْنِ حِینَ اَکَلَ آدَمُ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ حِینَ اُهْبِطَ مِنَ الْجَنَّةِ. [بحار الانوار، ج 11، ص 145؛ قصص الانبیاء]

اراده و شهوت نیز آمده است، مانند «احبّ استقامة امورک و احبّ جاریتی. «فَترة»به معنای سکون و سستی است، و «فترة رسل» فاصله و انقطاع بین پیامبران است، و «فترة الماء» انقطاعه عمّا کان علیه من البرودة.

ترجمه:

به یقین کافر شدند کسانی که گفتند:خدا همان مسیح فرزند مریم است[ای رسول من!] به آنان بگو: اگر خدا بخواهد مسیح و مادرش مریم و همه ی اهل زمین را هلاک کند چه کسی می تواند مانع او شود؟ (آری) حکومت آسمان ها و زمین و آن چه بین آن هاست از آن خداست، او هر چه را بخواهد خلق می کند و بر هر چیزی تواناست. (17) یهود و نصاری گفتند:» ما فرزندان خدا و دوستان اوییم» به آنا ن بگو: پس برای چه خداوند شما را به خاطر گناهان تان عذاب می نماید؟ بلکه شما نیز انسانی هستید از مخلوقات او، و او هر کس را بخواهد [و شایسته باشد] می بخشد و هر کس را بخواهد [و سزاوار باشد ] عذاب می کند و حکومت آسمان ها و زمین و آن چه بین آن هاست از اوست و بازگشت همه به سوی او خواهد بود (18) ای اهل کتاب! پیامبر ما در زمان فترت رسل [و نبودن هیچ پیامبر] برای بیان حقایق بین شما آمد تا شما نگویید: بشیر ونذیری برای ما نیامد. و خداوند بر هر چیزی تواناست. (19) بیاد آورید زمانی را که موسی به قوم خود گفت: ای مردم! نعمت خدا را به یاد آورید او پیامبرانی بین شما قرار داد و شمارا پادشاهان [روی زمین] گردانید و به شما چیزهایی داد که به احدی از جهانیان نداده بود. (20)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم کلینی با سند خود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت فرمود:

فترت رسل [یعنی فاصله بین عیسی(علیه السلام) و حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)] پانصد سال بوده؛

ص: 595

[و در این فاصله مردم به انواع انحرافات و فسادهای اخلاقی و اعتقادی مانند شرک و بت پرستی گرایش پیدا کرده بودند و خداوند پیامبر خود را در چنین زمانی به نبوّت مبعوث نمود!](1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكًا» این است که خداوند در زمان های پیشین نبوّت و سلطنت را در یک خانواده قرار نمی داد و لکن برای پیامبر خود نبوّت و سلطنت را جمع نمود.(2)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «اِذْ جَعَلَ فیكُمْ اَنْبِیاءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكًا» فرمود:

مقصود از «اَنْبِیاءَ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ابراهیم و اسماعیل و ذریّه ی اوست.

و مقصود از «مُلُوكًا» ائمّه: هستند. راوی گوید: گفتم: چه ملکی خداوند به شما داده است؟ فرمود: ملک جنّت و ملک رجعت.(3)

ص: 596


1- 796.. عَنْ اَبِی الرَّبِیعِ قَالَ: حَجَجْنَا مَعَ اَبِی جَعْفَرٍ... فَجَاءَ نَافِعٌ حَتَّى اتَّکَاَ عَلَى النَّاسِ ثُمَّ اَشْرَفَ عَلَى اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ اِنِّی قَرَاْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْاِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ قَدْ عَرَفْتُ حَلَالَهَا وَ حَرَامَهَا وَ قَدْ جِئْتُ اَسْاَلُکَ عَنْ مَسَائِلَ لَایُجِیبُ فِیهَا اِلَّا نَبِیٌّ اَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ اَوِ ابْنُ نَبِیٍّ قَالَ فَرَفَعَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) رَاْسَهُ فَقَالَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ. فَقَالَ: اَخْبِرْنِی کَمْ بَیْنَ عِیسَى وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مِنْ سَنَةٍ قَالَ اُخْبِرُکَ بِقَوْلِی اَوْ بِقَوْلِکَ قَالَ اَخْبِرْنِی بِالْقَوْلَیْنِ جَمِیعًا قَال: اَمَّا فِی قَوْلِی فَخَمْسُمِائَةِ سَنَةٍ وَ اَمَّا فِی قَوْلِکَ فَسِتُّمِائَةِ سَنَةٍ.[فروع کافی، ج 8، ص 120]
2- 797.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 172.
3- 798.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِ، عَنْ اَبِیهِ، قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ اِذْ جَعَلَ فِیکُمْ اَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکًا. فَقَالَ: «الْاَنْبِیَاءُ: رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اِبْرَاهِیمُ وَ اِسْمَاعِیلُ وَ ذُرِّیَّتُهُ، وَ الْمُلُوکُ: الْاَئِمَّةُ(علیه السلام)» قَالَ: فَقُلْتُ: وَ اَیَّ مُلْکٍ اُعْطِیتُمْ؟ قَالَ: «مُلْکَ الْجَنَّةِ وَ مُلْکَ الْکَرَّةِ». [مختصر بصائر الدّرجات، ص28؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 455]

«وَ آتاكُمْ ما لَمْ یُؤْتِ اَحَدًا مِنَ الْعالَمینَ»

مقصود از نعمت هایی که به احدی از جهانیان جز به بنی اسراییل داده نشده: شاید نزول منّ و سلوی و انفجار دوازده چشمه ازمیان سنگ ها و شکاف دوازده جادّه در دریا و حرکت ابرها بالای سر بنی اسراییل و هلاکت فرعونیان در دریا و نجات بنی اسراییل با شکاف دریا و به دست آوردن ذخائر فرعونیان و امثال این ها باشد، گرچه بنی اسراییل بالاخصّ قوم یهود پس از بعثت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تا کنون گرفتار ذلّت و خواری شدند همان گونه که خداوند می فرماید: «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ» و علّت آن کبر و جحود و تکذیب آنان نسبت به آن حضرت و آیین او بوده است. از این رو خداوند می فرماید: «وَ باءُو بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ». و در اوائل سوره ی بقره، لجاجت ها و بهانه گیری های آنان گذشت.

مولف گوید:

دو سوال در پایان این آیات باقی می ماند:

1.این که آیا در زمان فترت رسل بین حضرت عیسی(علیه السلام) و پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) پیامبری و حجّتی از طرف خدا نبوده است؟ و یا بوده و لکن آشکار نبوده و آنان در تقیّه و پنهانی به سر می برده اند؟

2.آیا با نبودن حجّت خدا و یا آشکار نبودن او،مردم_بالاخصّ معذورین _مانند افراد نابینا و ناتوان و کسانی که درحال تقیّه نتوانسته اند به آن حجّت پنهان خداوند دست پیدا کنند، چه تکلیفی خواهند داشت و با آنان چه خواهد شد؟

سوال دیگری نیز مطرح می شود که اساسا خداوند با افرادی که در فترت رسل زندگی می کرده اند و یا شعور و عقلی نداشته اند مانند اطفال و دیوانگان و ابلهان و... در قیامت چه خواهد نمود؟.

ص: 597

در پاسخ سوال یک، مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین گوید:

مقصود از فترت رسل بین عیسی و پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) این است که بین آنان رسول و نبیّ و وصیّ آشکاری نبوده همان گونه که بین پیامبران گذشته بوده است، چنان که قرآن دلالت دارد که خداوند پیامبر خود را در زمانی که هیج پیامبر آشکار و رسولی نبوده فرستاده است و لکن پیامبران و پیشوایانی بوده اند که در پنهانی و تقیّه زندگی می کرده اند، مانند خالد بن سنان عبسی که شکّی در پیامبری او نیست و روایات عامّه و خاصّه بر آن دلالت دارد و بین او و پیامبر ما پانصد سال فاصله بوده است.

و امّا پاسخ سوال دو و سه، در عدّه ای از روایات معتبره داده شده که به یکی از آن ها اشاره می شود.

مرحوم کلینی در کتاب کافی از زراه نقل نموده که گوید به امام باقر(علیه السلام) گفتم:

آیا از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی اطفال [و مجانین و قصّر و...] سوالی شد؟

حضرت فرمود: آری، سوال شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند از حال آنان آگاه است.

سپس امام باقر(علیه السلام) به زراره فرمود: آیا تو می دانی معنای این جمله چیست؟ زراره گفت:«نمی دانم.»

امام(علیه السلام) فرمود:

معنای آن این است که خداوند در قیامت اطفال و کسانی که در فترت رسل مرده اند و سالخورده گانی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را درک نموده اند و عقلی نداشته اند و کرها و گنگ های لایعقل و دیوانگان و ابلهان لایعقل را جمع می کند و آنان بر خدای خود احتجاج می نمایند که ما معذور بوده ایم و

ص: 598

خداوند ملکی از ملائکه را بر آنان مبعوث می نماید و آتشی افروخته می شود و ملکی از ناحیه ی خداوند به آنان می گوید: پروردگار شما به شما امر نموده که داخل این آتش شوید. پس هر کدام آنان داخل آن آتش شود، آتش برای او سرد و سلامت خواهد شد و هر کدام تخلّف کنند داخل آتش می شوند.(1)

سوره ی مائده [5]، آیات 21 الی 26

متن:

یا قَوْمِ ادْخُلُوا اْلاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی كَتَبَ اللهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى اَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ قالُوا یا مُوسى اِنَّ فیها قَوْمًا جَبّارینَ وَ اِنّا لَنْ نَدْخُلَها حَتّى یَخْرُجُوا مِنْها فَاِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَاِنّا داخِلُونَ قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذینَ یَخافُونَ اَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَاِذا دَخَلْتُمُوهُ فَاِنَّكُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللهِ فَتَوَكَّلُوا اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ قالُوا یا مُوسى اِنّا لَنْ نَدْخُلَها اَبَدًا ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ اَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا اِنّا هاهُنا قاعِدُونَ قالَ رَبِّ اِنّی لا اَمْلِكُ اِلّا نَفْسی وَ اَخی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقینَ قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ اَرْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی اْلاَرْضِ فَلا تَاْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقینَ

ص: 599


1- 799.. عَنْ زُرَارَةَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ هَلْ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنِ الْاَطْفَالِ فَقَالَ قَدْ سُئِلَ فَقَالَ اللَّهُ اَعْلَمُ بِمَا کَانُوا عَامِلِینَ ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَةُ هَلْ تَدْرِی قَوْلَهُ اللَّهُ اَعْلَمُ بِمَا کَانُوا عَامِلِینَ قُلْتُ لَاقَالَ لِلَّهِ فِیهِمُ الْمَشِیئَةُ اِنَّهُ اِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْاَطْفَالَ وَ الَّذِی مَاتَ مِنَ النَّاسِ فِی الْفَتْرَةِ وَ الشَّیْخَ الْکَبِیرَ الَّذِی اَدْرَکَ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ لَایَعْقِلُ وَ الْاَصَمَّ وَ الْاَبْکَمَ الَّذِی لَایَعْقِلُ وَ الْمَجْنُونَ وَ الْاَبْلَهَ الَّذِی لَایَعْقِلُ وَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ یَحْتَجُّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَبْعَثُ اللَّهُ اِلَیْهِمْ مَلَکًا مِنَ الْمَلَائِکَةِ فَیُؤَجِّجُ لَهُمْ نَارًا ثُمَّ یَبْعَثُ اللَّهُ اِلَیْهِمْ مَلَکًا فَیَقُولُ لَهُمْ اِنَّ رَبَّکُمْ یَاْمُرُکُمْ اَنْ تَثِبُوا فِیهَا فَمَنْ دَخَلَهَا کَانَتْ عَلَیْهِ بَرْدًا وَ سَلَامًا وَ اُدْخِلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا دَخَلَ النَّارَ. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 501]
لغات:

«تقدیس» به معنای تطهیر است، و «تسبیح الله و تقدیسه» تنزیه او از ولد و صاحب و ظلم و کذب می باشد. «جبّارین» جمع جبّار به معنای شکست ناپذیر است، و «جبّار» از مردم کسی است که مردم را به خواسته خود وادار می کند، و «جبّار» درباره ی خداوند صفت مدح و تعظیم است و درباره ی مردم صفت مذمّت است، چرا که مردم را حق جباریّت نیست. و «یتیهون» از تیه به معنای تحیّر است، و «ارض تیهاء» زمینی است که در ان تحیّر پیدا می شود. «آسی» به معنای حزن و اندوه است و فعل آن اَسیٰ یَاْسی می باشد.

ترجمه:

[حضرت موسی(علیه السلام) پس از نجات بنی اسراییل از فرعونیان فرمود:] ای مردم! خدا بر شما واجب نموده که داخل سرزمین مقدّس [یعنی شامات] شوید و به عقب بازنگردید [و عقب نشینی نکنید] که زیانکار خواهید شد (21) بنی اسراییل گفتند: ای موسی، در سرزمین مقدّس گروهی [نیرومند و] جبّار ساکن هستند و ما هرگز داخل آن نمی شویم تا آنان خارج شوند و اگر خارج شوند ما وارد خواهیم شد (22) [و] دو نفر از مردان خدا ترس که خداوند به آنان نعمت [عقل و ایمان و شجاعت] داده بود [به بنی اسراییل] گفتند: اگر شما یک باره وارد شهرشوید غالب خواهید شد واگر ایمان دارید بر خدا توکّل نمایید (23) [بنی اسراییل] گفتند: ای موسی تا آنان داخل شهر باشند ما هرگز داخل شهر [مقدّس] نخواهیم شد، پس تو با پروردگار خود با آنان بجنگید و ما این جا نشسته ایم (24) موسی(علیه السلام) گفت: پروردگارا [تو میدانی که] من فقط اختیار خود و برادرم را دارم پس تو میان ما و این قوم فاسق جدایی بینداز (25) [پس] خداوند [به موسی] فرمود: [به خاطر این تمرّد] این سرزمین [مقدّس] تا

ص: 600

چهل سال بر آنان حرام شد[و هرگز نمی توانند داخل آن بشوند]و در بیابان سرگردان خواهند بود پس تو به خاطر این مردم فاسق غمگین مباش (26)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از«اْلاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ»شام است.[که خداوند آن را مسکن بنی اسراییل قرار داد].

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند به بنی اسراییل فرمود: داخل ارض مقدّس شوید و چون آنان داخل نشدند خداوند ارض مقدّس را بر آنان [تا چهل سال] حرام نمود [و آنان در بیابان تیه سرگردان بودند] و فرزندان آنان نیز داخل آن نشدند [تا مردند] و فرزندان پیامبران و یا فرزندان فرزندان آنان داخل آن شدند.(1)

خداوند واجب نموده بود که داخل شوند و خداوند [در اثر تمرّد بنی اسراییل از دستور او] تا چهل سال از ورود بنی اسراییل به آن جلوگیری نمود.(2)

ص: 601


1- 800.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَحَدِهِمَا عَلَیْهِمَا السَّلَامُ... قَالَ فَقَدْ قَالَ اللَّهُ: ادْخُلُوا الْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ فَلَمْ یَدْخُلُوهَا وَ دَخَلَهَا الْاَبْنَاءُ اَوْ قَالَ اَبْنَاءُ الْاَبْنَاء. [تفسیر صافی، ج 1، ص 433] عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لِی اِنَّ بَنِی اِسْرَائِیلَ قَالَ لَهُمْ ادْخُلُوا الْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ فَلَمْ یَدْخُلُوهَا حَتَّى حَرَّمَهَا عَلَیْهِمْ وَ عَلَى اَبْنَائِهِمْ وَ اِنَّمَا دَخَلَهَا اَبْنَاءُ الْاَبْنَاءِ.
2- 801.. عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ وَ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیهما السلام) عَنْ قَوْلِهِ یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ قَالَ کَتَبَهَا لَهُمْ ثُمَّ مَحَاهَا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 433] B عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ اَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ ادْخُلُوا الْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ قَالَ کَتَبَهَا لَهُمْ ثُمَّ مَحَاهَا ثُمَّ کَتَبَهَا لِاَبْنَائِهِمْ فَدَخَلُوهَا وَ اللَّهُ یَمْحُو ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتاب. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا انْتَهَى بِهِمْ مُوسَى اِلَى الْاَرْضِ الْمُقَدَّسَةِ قَالَ لَهُمْ «ادْخُلُوا الْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى اَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ» وَ قَدْ کَتَبَهَا اللَّهُ لَهُمْ... فَلَمَّا اَبَوْا اَنْ یَدْخُلُوهَا حَرَّمَهَا اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَتَاهُوا فِی اَرْبَعِ فَرَاسِخَ اَرْبَعِینَ سَنَةً «یَتِیهُونَ فِی الْاَرْضِ فَلا تَاْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ». [تفسیر برهان؛ اختصاص شیخ مفید، ص265]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آن دو مرد مومن و خدا ترسی که خداوند به آنان نعمت ایمان و استقامت داده بود [و به بنی اسراییل گفتند: اگر ایمان دارید یک باره داخل شهر شوید و غالب خواهید شد] عموزاده های موسی یعنی یوشع بن نون و کالب بن یافنّا بودند.(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود:سوگند به خدایی که جان من به دست قدرت اوست شما نیز سنت ها و روش های امّت های پیشین را خواهید داشت و شما بدون هیچ کم و کاستی به سنت های بنی اسراییل عمل خواهید نمود.

امام باقر(علیه السلام) سپس فرمود:

حضرت موسی(علیه السلام)به قوم خود که ششصد هزار نفر بودند، فرمود: خدا واجب نموده

که شما داخل ارض مقدّسه شوید و آنان سخن موسی(علیه السلام)را نپذیرفتند و هارون و فرزندان او و یوشع بن نون و کالب بن یافنّا تسلیم امر خدا شدند و بقیّه از امر الهی تمرّد نمودند و خداوند آنان را فاسق نامید و به موسی فرمود: بر حال آنان تاسّف مخور. تا این که بنی اسراییل چهل سال در بیابان آواره شدند [و نمی توانستند داخل ارض مقدّس بشوند.

ص: 602


1- 802.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِینَ یَخافُونَ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا اَحَدُهُمَا یُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَ الْآخَرُ کَالِبُ بْنُ یَافَنَّا قَالَ وَ هُمَا ابْنَا عَمِّه. [تفسیر عیّاشی؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 434]

این امّت نیز پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دستور خدا پیروی نکردند جز علی و حسن و حسین علیهم الصلاة والسّلام و سلمان و مقداد و ابوذر...(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

شام چه خوب سرزمینی است و مردم آن چه بد مردمی هستند و بدترین بلاد، مصر است و آن زندان کسانی است که خداوند بر آنان خشم نموده است و دخول بنی اسراییل به مصر به خاطر معصیت آنان بود چرا که خداوند به آنان فرمود: داخل

ارض مقدّس یعنی شام بشوید و چون داخل نشدند چهل سال در بیابان مصر سرگردان شدند و پس از چهل سال چون توبه کردند به ارض مقدّس بازگشتند.(2)

ص: 603


1- 803.. عَنْ حَرِیزٍ عَنْ بَعْضِ اَصْحَابِهِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَتَرْکَبُنَّ سَنَنَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ حَتَّى لَاتُخْطِئُونَ طَرِیقَهُمْ وَ لَایُخْطِئُکُمْ سُنَّةُ بَنِی اِسْرَائِیلَ ثُمَّ قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ فَرَدُّوا عَلَیْهِ وَ کَانُوا سِتَّمِائَةِ اَلْفٍ فَقَالُوا یا مُوسى اِنَّ فِیها قَوْمًا جَبَّارِینَ وَ اِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى یَخْرُجُوا مِنْها فَاِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَاِنَّا داخِلُونَ قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِینَ یَخافُونَ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا اَحَدُهُمَا یُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَ الْآخَرُ کَالِبُ بْنُ یَافَنَّا قَالَ وَ هُمَا ابْنَا عَمِّهِ فَقَالا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَاِذا دَخَلْتُمُوهُ اِلَى قَوْلِهِ اِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ قَالَ فَعَصَى اَرْبَعُونَ اَلْفًا وَ سَلَّمَ هَارُونُ وَ ابْنَاهُ وَ یُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَ کَالِبُ بْنُ یَافَنَّا فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ فَاسِقِینَ فَقَالَ فَلا تَاْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ فَتَاهُوا اَرْبَعِینَ سَنَةً لِاَنَّهُمْ عَصَوْا فَکَانَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا قُبِضَ لَمْ یَکُنْ عَلَى اَمْرِ اللَّهِ اِلَّا عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ اَبُو ذَرٍّ فَمَکَثُوا اَرْبَعِینَ حَتَّى قَامَ عَلِیٌّ فَقَاتَلَ مَنْ خَالَفَه [تفسیر صافی، ج 1، ص 434]
2- 804.. عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ کَانَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ نِعْمَ الْاَرْضُ الشَّامُ وَ بِئْسَ الْقَوْمُ اَهْلُهَا وَ بِئْسَ الْبِلَادُ مِصْرُ اَمَا اِنَّهَا سِجْنُ مَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ دُخُولُ بَنِی اِسْرَائِیلَ مِصْرَ اِلَّا مِنْ سَخَطٍ وَ مَعْصِیَةٍ مِنْهُمْ لِلَّهِ لِاَنَّ اللَّهَ قَالَ ادْخُلُوا الْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ یَعْنِی الشَّامَ فَاَبَوْا اَنْ یَدْخُلُوهَا فَتَاهُوا فِی الْاَرْضِ اَرْبَعِینَ سَنَةً فِی مِصْرَ وَ فَیَافِیهَا ثُمَّ دَخَلُوهَا بَعْدَ اَرْبَعِینَ سَنَة. [تفسیر صافی، ج 1، ص 435]

امام صادق(علیه السلام) پس از بیان قصّه تمّرد بنی اسراییل از دستور موسی(علیه السلام) و گرفتاری آنان در بیابان مصر به مدّت چهل سال، می فرماید:

بنی اسراییل در این چهل سال هر شب هنگام عشا ندای کوچ می دادند و بارسفر می بستند و حرکت می کردند [تا داخل ارض مقدّس شوند و خداوند به زمین امر می نمود تا بازگردد و آنان را به جای اوّل خودشان قرار بدهد از این رو چون صبح می شد خود را درمنازل پیشین خود می دیدند و به هم دیگر می گفتند: راه را گم کرده اید و این چنین بودند تا [توبه کردند و] خداوند [بعد از چهل سال] به آنان اجازه دخول داد.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

موسی کلیم الله در بیابان «تیه» از دنیا رفت و ندایی از آسمان بلند شد: موسی از دنیا رحلت نمود و کیست آن انسانی که نمیرد؟(2)

ص: 604


1- 805.. عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ اَبِی الْعَلَاءِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: ذَکَرَ اَهْلَ مِصْرَ وَ ذَکَرَ قَوْمَ مُوسَى وَ قَوْلَهُمْ فَاذْهَبْ اَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا اِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ فَحَرَّمَهَا اللَّهُ عَلَیْهِمْ اَرْبَعِینَ سَنَةً وَ تَیَّهَهُمْ فَکَانَ اِذَا کَانَ الْعِشَاءُ اَخَذُوا فِی الرَّحِیلِ وَ نَادَوُا الرَّحِیلَ الرَّحِیلَ الْوَحَا الْوَحَا فَلَمْ یَزَالُوا کَذَلِکَ حَتَّى تَغِیبَ الشَّفَقُ حَتَّى اِذَا ارْتَحَلُوا وَ اسْتَوَتْ بِهِمُ الْاَرْضُ قَالَ اللَّهُ لِلْاَرْضِ دِیرِی بِهِمْ فَلَمْ یَزَالُوا کَذَلِکَ حَتَّى اِذَا اَسْحَرُوا وَ قَارَبَ الصُّبْحُ قَالُوا اِنَّ هَذَا الْمَاءُ قَدْ اَتَیْتُمُوهُ فَانْزِلُوا فَاِذَا اَصْبَحُوا اِذَا اَبْنِیَتُهُمْ وَ مَنَازِلُهُمُ الَّتِی کَانُوا فِیهَا بِالْاَمْسِ فَیَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضِ یَا قَوْمِ لَقَدْ ضَلَلْتُمْ وَ اَخْطَاْتُمُ الطَّرِیقَ فَلَمْ یَزَالُوا کَذَلِکَ حَتَّى اَذِنَ اللَّهُ لَهُمْ فَدَخَلُوهَا وَ قَدْ کَانَ کَتَبَهَا لَهُم. [تفسیر صافی، ج 1، ص 435]
2- 806.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَاتَ دَاوُدُ النَّبِیُّ(علیه السلام) یَوْمَ السَّبْتِ مَفْجُوءًا فَاَظَلَّتْهُ الطَّیْرُ بِاَجْنِحَتِهَا وَ مَاتَ مُوسَى کَلِیمُ اللَّهِ(علیه السلام)فِی التِّیهِ فَصَاحَ صَائِحٌ مِنَ السَّمَاءِ مَاتَ مُوسَى (علیه السلام) وَ اَیُّ نَفْسٍ لَاتَمُوتُ. [تفسیر صافی؛ فروع کافی، ج 3، ص 111]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

موسی وهارون در بیابان«تیه»مردند و هارون قبل از موسی از دنیا رفت.(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

هنگامی که موسی خواست از بنی اسراییل مفارقت کند و از دنیا رحلت نمایدبنی اسراییل وحشت نمودند و گفتند: اگر موسی از بین ما برود عذاب بر ما نازل می شود. پس به موسی گفتند: از خدا بخواه تا خدا توبه ی ما را قبول نماید.(2)

«قالُوا یا مُوسى اِنَّ فیها قَوْمًا جَبّارینَ»

برخی از مفسّرین گفته اند:

علّت داخل نشدن بنی اسراییل به ارض مقدّسه این بوده که حضرت موسی(علیه السلام)

دوازده نقیب از دوازه سبط بنی اسراییل انتخاب نمود تا از اوضاع داخل ارض مقدّسه اطّلاع یابند و به او خبر بدهند پس آنان داخل شهر شدند و دیدند مردم آن بسیار قوی و باعظمت هستند و چون به موسی خبر دادند موسی(علیه السلام) فرمود:این خبر را به بنی اسراییل ندهید تا هراس پیدا نکنند و لکن تنها دو نفر این خبر را کتمان نمودند و آنان یوشع بن نون و کالب بن یوفنّا بودند و بقیّه افشا نمودند و بنی اسراییل از دخول به ارض مقدّسه هراس پیدا کردند.(3)

ص: 605


1- 807.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَال: قُلْتُ: فَاَیُّهُمَا مَاتَ قَبْلَ صَاحِبِهِ قَالَ مَاتَ هَارُونُ قَبْلَ مُوسَى(علیه السلام) وَ مَاتَا جَمِیعًا فِی التِّیهِ، قُلْتُ فَکَانَ لِمُوسَى وَلَدٌ قَالَ لَاکَانَ الْوَلَدُ لِهَارُونَ وَ الذُّرِّیَّةُ لَهُ. [تفسیر صافی؛ تفسیر قمّی]
2- 808.. تفسیر قمّی.
3- 809.. تفسیر اطیب البیان، ج 4، ص 336

سوره ی مائده [5]، آیات 27 الی 32

متن:

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ اِذْ قَرَّبا قُرْبانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ اَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ اْلآخَرِ قالَ لِاَقْتُلَنَّكَ قالَ اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقینَ لَئِنْ بَسَطْتَ اِلَیَّ یَدَكَ لِتَقْتُلَنی ما اَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ اِلَیْكَ ِلاَقْتُلَكَ اِنّی اَخافُ اللهَ رَبَّ الْعالَمینَ اِنّی اُریدُ اَنْ تَبُوءَ بِاِثْمی وَ اِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ اَصْحابِ النّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظّالِمینَ فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ اَخیهِ فَقَتَلَهُ فَاَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرینَ فَبَعَثَ اللهُ غُرابًا یَبْحَثُ فِی اْلاَرْضِ لِیُرِیَهُ كَیْفَ یُواری سَوْاَةَ اَخیهِ قالَ یا وَیْلَتى اَعَجَزْتُ اَنْ اَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَاُوارِیَ سَوْاَةَ اَخی فَاَصْبَحَ مِنَ النّادِمینَ مِنْ اَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَنی اِسْرائیلَ اَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا

بِغَیْرِ نَفْسٍ اَوْ فَسادٍ فِی اْلاَرْضِ فَكَاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا وَ مَنْ اَحْیاها فَكَاَنَّما اَحْیَا النّاسَ جَمیعًا وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اِنَّ كَثیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِی اْلاَرْضِ لَمُسْرِفُونَ

لغات:

«قربان»،وسیله ی قرب به خداوند است؛ومصادیق آن اعمال خیر و موجبات خشنودی اوست.

ترجمه:

[ای رسول من!] داستان فرزندان آدم را به درستی برای مردم! بخوان، زمانی که آن دو[یعنی هابیل و قابیل برای اثبات حقانیّت خود هر کدام] عمل نیکی انجام دادند و از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد [از این رو به خاطر حسد به برادر خود] گفت:

ص: 606

به خدا سوگند تو را خواهم کشت[برادر دیگر]گفت:[مرا گناهی نیست]خداوند تنها اعمال متّقین را می پذیرد.(27) اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی من هرگز دست به کشتن تو دراز نمی کنم همانا من از خدای ربّ العالمین می ترسم (28) من می خواهم تا تو بار گناه من و خود را به دوش بگیری و از دوزخیان شوی و این کیفر سزای ستم کاران است. (29) پس نفس سرکش، او را ترغیب به کشتن برادر خود نمود و چون او را کشت از زیانکاران گردید (30) پس خداوند کلاغی را فرستاد و زمین را زیر و رو کرد تا به او نشان دهد چگونه بدن برادر خود را دفن نماید، پس گفت: وای بر من! آیا من عاجزتر از این کلاغ هستم که جسد برادر خود را دفن نمایم؟! و سرانجام از عمل خود پشیمان گردید (31) از این رو ما بر بنی اسراییل مقرّر نمودیم که هر کس انسان بی گناهی را بکشد که نه انسانی را کشته و نه فسادی در روی زمین کرده، مانند آن خواهد بود که همه ی انسان ها را کشته باشد و هر کس انسانی را از مرگ نجات دهد مانند آن خواهد بود که همه انسان ها را زنده نموده باشد، (آری) پیامبران ما، معجزات و دلایل روشنی برای مردم! آوردند و [لکن] بسیاری از آنان پس از [دیدن] آن معجزات و نشانه ها روی زمین تعدّی و اسراف کردند (32).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مولف گوید:

قبلًا در سوره ی نساء سخن از کیفیّت ازدیاد نسل بنی آدم به میان آمد و سخنان کسانی که می گویند: برادران و خواهران ا زدو بطن با هم دیگر ازدواج نمودند به سختی در روایات تقبیح شد اکنون نیز درباره ی علّت قتل هابیل به دست قابیل گفته اند: «قابیل و هابیل در دو بطن بوده اند و آدم(علیه السلام) می خواسته خواهر هر کدام را به دیگری تزویج نماید و چون خواهر قابیل زبیا

ص: 607

بوده و خواهر هابیل زشت بوده است قابیل حَسَد نموده وبرادر خود را کشته است»و عجیب این است که در تفسیر مجمع البیان این قصّه به امام باقر(علیه السلام) نسبت داده شده است!

در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت در ذیل حدیثی که در سوره ی نساء نقل شد به راوی می فرماید:

تو حیا نمی کنی که چنین چیزی را به پیامبر خدا _ مثل آدم _ نسبت بدهی؟!

تا این که از آن حضرت سوال شد: برای چه قابیل، هابیل را کشت؟

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خاطر وصیّت آدم به هابیل. سپس فرمود:

خدای متعال به آدم وحی نمود تا وصیّت و اسم اعظم خدا را نزد هابیل بسپارد در حالی که قابیل بزرگ تر از هابیل بود و چون این خبر به قابیل رسید خشمگین شد و گفت: من سزاوارتر بودم که وصیّت و اسم اعظم خدا نزد من باشد و خداوند به آدم وحی نمود: به آنان بگو هر کدام قربانی انجام بدهند [تا معلوم شود کدام یک نزد خدا عزیزترند] و چون انجام دادند قربانی هابیل پذیرفته شد و این سبب حسد قابیل گردید و به این علّت برادر خود را کشت.(1)

ص: 608


1- 810.. عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ اِنَّ النَّاسَ یَزْعُمُونَ اَنَّ آدَمَ زَوَّجَ ابْنَتَهُ مِنِ ابْنِهِ فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَدْ قَالَ النَّاسُ ذَلِکَ وَ لَکِنْ یَا سُلَیْمَانُ اَ مَا عَلِمْتَ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ لَوْ عَلِمْتُ اَنَّ آدَمَ زَوَّجَ ابْنَتَهُ مِنِ ابْنِهِ لَزَوَّجْتُ زَیْنَبَ مِنَ الْقَاسِمِ وَ مَا کُنْتُ لِاَرْغَبَ عَنْ دِیْنِ آدَمَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ اِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ اَنَّ قَابِیلَ اِنَّمَا قَتَلَ هَابِیلَ لِاَنَّهُمَا تَغَایَرَا عَلَى اُخْتِهِمَا فَقَالَ لَهُ یَا سُلَیْمَانُ تَقُولُ هَذَا اَ مَا تَسْتَحْیِی اَنْ تَرْوِیَ هَذَا عَلَى نَبِیِّ اللَّهِ آدَمَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَفِیمَ قَتَلَ قَابِیلُ هَابِیلَ فَقَالَ فِی الْوَصِیَّةِ ثُمَّ قَالَ لِی یَا سُلَیْمَانُ اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اَوْحَى اِلَى آدَمَ اَنْ یَدْفَعَ الْوَصِیَّةَ وَ اسْمَ اللَّهِ الْاَعْظَمَ اِلَى هَابِیلَ وَ کَانَ قَابِیلُ اَکْبَرَ مِنْهُ فَبَلَغَ ذَلِکَ قَابِیلَ فَغَضِبَ فَقَالَ اَنَا اَوْلَى بِالْکَرَامَةِ وَ الْوَصِیَّةِ فَاَمَرَهُمَا اَنْ یُقَرِّبَا قُرْبَانًا بِوَحْیٍ مِنَ اللَّهِ اِلَیْهِ فَفَعَلَا فَقَبِلَ اللَّهُ قُرْبَانَ هَابِیلَ فَحَسَدَهُ قَابِیلُ فَقَتَلَه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 436]B

امام باقر(علیه السلام) بعد از ذکر قربان هابیل و قابیل می فرماید:

در آن زمان قربان [یعنی عمل نیک] هر کسی اگر پذیرفته می شد آتش آن را میبلعید و چون قابیل دید آتش قربان هابیل را بلعید او خانهای پر از آتش را برای پرستش قرار داد و آن اوّلین بیت آتش بود که بنا شد و گفت: من این آتش را می پرستم تا قربان من را قبول نماید.

تا این که شیطان نزد او آمد و گفت: حال که قربان هابیل پذیرفته شد و از تو پذیرفته نشد اگر هابیل را نکشی فرزندان او بر فرزندان تو فخر خواهند نمود.

پس قابیل هابیل را کشت و چون نزد آدم آمد،آدم به او فرمود: هابیل چه شد؟وقابیل گفت: من نمی دانم چه شد. مگر تو مرا نگهبان او قرار دادی؟ پس آدم به جستجوی هابیل رفت و جنازه ی او را پیدا کرد و گفت: لعنت بر زمینی که خون هابیل را قبول کرده است و گریان شد و چهل شب برای او گریه کرد.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از امام سجّاد(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت بعد از بیان

قربان هابیل و قابیل [و حسد قابیل نسبت به هابیل] فرمود:

ص: 609


1- 811.. عَنْ اَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) قَال: وَ کَانَ الْقُرْبَانُ اِذَا قُبِلَ تَاْکُلُهُ النَّارُ فَعَمَدَ قَابِیلُ اِلَى النَّارِ فَبَنَى لَهَا بَیْتًا وَ هُوَ اَوَّلُ مَنْ بَنَى لِلنَّارِ الْبُیُوتَ وَ قَالَ لَاَعْبُدَنَّ هَذِهِ النَّارَ حَتَّى یُتَقَبَّلَ قُرْبَانِی ثُمَّ اِنَّ عَدُوَّ اللَّهِ اِبْلِیسَ قَالَ لِقَابِیلَ اِنَّهُ قَدْ تُقُبِّلَ قُرْبَانُ هَابِیلَ وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ قُرْبَانُکَ فَاِنْ تَرَکْتَهُ یَکُونُ لَهُ عَقِبٌ یَفْتَخِرُونَ عَلَى عَقِبِکَ فَقَتَلَهُ قَابِیلُ فَلَمَّا رَجَعَ اِلَى آدَمَ(علیه السلام) قَالَ لَهُ یَا قَابِیلُ اَیْنَ هَابِیلُ فَقَالَ مَا اَدْرِی وَ مَا بَعَثْتَنِی لَهُ رَاعِیًا فَانْطَلَقَ آدَمُ فَوَجَدَ هَابِیلَ مَقْتُولًا فَقَالَ لُعِنْتِ مِنْ اَرْضٍ کَمَا قَبِلْتِ دَمَ هَابِیلَ فَبَکَى آدَمُ عَلَى هَابِیلَ اَرْبَعِینَ لَیْلَة. [تفسیر صافی، ج 1، ص 437؛ اکمال الدین؛ کافی]

قابیل نمی دانست چگونه برادر خود را بکشد تا این که ابلیس آمد و به او گفت: سر او را بین دو سنگ قرار ده و آن ها را بر هم دیگر بکوب.

و چون قابیل برادر خود را کشت نمی دانست با جنازه ی او چه باید بکند؟ پس دو کلاغ آمدند و با هم دیگر جنگیدند و یکی از آنان دیگری را کشت و سپس زمین را با منقار و پاهای خود گود نمود و رفیق خود را دفن کرد و قابیل با دیدن این منظره گفت: «آیا من از کلاغ عاجزتر هستم» پس او نیز برادر خود را دفن نمود و از آن روز سنّت شد که مردم اموات خود را داخل زمین دفن نمایند.

تا این که آدم چهل شبانه روز بر هابیل گریه کرد و خداوند به او وحی نمود:ما فرزندی به جای هابیل به تو خواهیم بخشید و حوّا پسری نیکو و پاکیزه به دنیا آورد و چون هفت روز گذشت، خداوند به آدم فرمود: ای آدم این بخشش من بود به تو نام او را «هبة الله» قرار ده. و آدم او را «هبة الله» نامید.(1)

مرحوم عیّاشی نیز از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند قابیل بن آدم را مقابل خورشید قرار داده و تا قیامت خورشید او را از مشرق به مغرب می برد و به عذاب زمهریر و حمیم جوشان معذّب خواهد بود و چون قیامت برسد او داخل آتش خواهد شد.(2)

طاوس یمانی به امام باقر(علیه السلام) عرض کرد: آیا شما می دانید در چه روزی ثلث مردم مردند؟

ص: 610


1- 812.. تفسیر صافی، ج 1، ص 437.
2- 813.. عَنْ جَابِرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ قَابِیلَ بْنَ آدَمَ مُعَلَّقٌ بِقُرُونِهِ فِی عَیْنِ الشَّمْسِ تَدُورُ بِهِ حَیْثُ دَارَتْ فِی زَمْهَرِیرِهَا وَ حَمِیمِهَا اِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَاِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ صَیَّرَهُ اللَّهُ اِلَى النَّار. [تفسیر صافی؛ عیّاشی]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هیچ گاه تا کنون ثلث مردم نمرده اند و مقصود تو ربع مردم است.

طاووس گفت: «چطور؟» حضرت فرمود:

آدم و حوّا و هابیل و قابیل چهار نفر بودند و هابیل که کشته شد،ربع جمعیّت کشته شدند. سپس امام(علیه السلام) به طاوس یمانی فرمود: آیا تو می دانی خداوند با قابیل چه کرد؟

طاووس گفت: «نمی دانم.»

حضرت(علیه السلام) فرمود:

او همواره تا قیامت معلق به خورشید است و آب جوشان بر او ریخته می شود.(1)

«مِنْ اَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَنی اِسْرائیلَ اَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ اَوْ فَسادٍ فِی اْلاَرْضِ فَكَاَنَّما

قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا»

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

کسی که مومنی را بکشد خداوند همه ی گناهان مقتول را بر قاتل ثبت می نماید و مقتول از گناه پاک می شود، چنان که خداوند از قول هابیل می فرماید: «اِنّی اُریدُ اَنْ تَبُوءَ بِاِثْمی وَ اِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ اَصْحابِ النّارِ».(2)

ص: 611


1- 814.. قَالَ لَهُ طَاوُسٌ یَا اَبَا جَعْفَرٍ هَلْ تَدْرِی اَیَّ یَوْمٍ مَاتَ ثُلُثُ النَّاسِ؟ فَقَالَ یَا اَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ لَمْ یَمُتْ ثُلُثُ النَّاسِ قَطُّ اِنَّمَا اَرَدْتَ رُبُعَ النَّاسِ قَالَ وَ کَیْفَ ذَلِکَ؟ قَالَ کَانَ آدَمُ وَ حَوَّاءُ وَ قَابِیلُ وَ هَابِیلُ فَقَتَلَ قَابِیلُ هَابِیلَ فَذَلِکَ رُبُعُ النَّاسِ قَالَ صَدَقْتَ قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام)هَلْ تَدْرِی مَا صُنِعَ بِقَابِیلَ ؟ قَالَ لَاقَالَ عُلِّقَ بِالشَّمْسِ یُنْضَحُ بِالْمَاءِ الْحَارِّ اِلَى اَنْ تَقُومَ السَّاعَة. [تفسیر صافی، ج 1، ص 438؛ احتجاج]
2- 815.. عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ اَسْلَمَ عَنْهُ قَالَ قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا اَثْبَتَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَیْهِ جَمِیعَ الذُّنُوبِ وَ بَرِئَ الْمَقْتُولُ مِنْهَا وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى اُرِیدُ اَنْ تَبُوءَ بِاِثْمِی وَ اِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ اَصْحابِ النَّار. [تفسیر صافی، ج 1، ص 436؛ ثواب الاعمال، ص278]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

در جهنّم بیابانی است که اگر کسی همه ی مردم را بکشد در آن جا قرار می گیرد:گفته شد: [این جزای کسی است که یک نفر را کشته باشد و] اگر دو نفر را کشته باشد چه خواهد شد؟ فرمود: عذاب او دو برابر می شود.(1)

«وَ مَنْ اَحْیاها فَكَاَنَّما اَحْیَا النّاسَ جَمیعًا»

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از احیای نفس نجات دادن انسانی است از غرق شدن سوختن و زیر دیوار رفتن و طعمه ی درّنده شدن و یا تکفّل و تامین نمودن او تا بی نیاز شود و یا نجات دادن او از فقر و افضل از همه ی این ها نجات دادن او از ضلالت و گم راهی به هدایت و رستگاری است.

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید: مقصود نجات انسانی است از سوختن و غرق شدن. گفته شد:

اگر کسی انسانی را از گم راهی به هدایت برساند چگونه است؟

حضرت فرمود:

این معنا تاویل بزرگ این آیه است.(2)

ص: 612


1- 816.. وَ رُوِیَ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ اَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ اَوْ فَسادٍ فِی الْاَرْضِ فَکَاَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا قَالَ هُوَ وَادٍ فِی جَهَنَّمَ لَوْ قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا کَانَ فِیهِ وَ لَوْ قَتَلَ نَفْسًا وَاحِدَةً کَانَ فِیهِ. وَ رُوِیَ اَنَّهُ یُوضَعُ فِی مَوْضِعٍ مِنْ جَهَنَّمَ اِلَیْهِ یَنْتَهِی شِدَّةُ عَذَابِ اَهْلِهَا لَوْ قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا لَکَانَ اِنَّمَا یَدْخُلُ ذَلِکَ الْمَکَانَ قِیلَ فَاِنَّهُ قَتَلَ آخَرَ قَالَ یُضَاعَفُ عَلَیْه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 438؛ فقیه: ج 4، ص 94]
2- 817.. عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ وَ مَنْ اَحْیاها فَکَاَنَّما اَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا قَالَ مِنْ حَرَقٍ اَوْ غَرَقٍ قُلْتُ فَمَنْ اَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ اِلَى هُدًى قَالَ ذَاکَ تَاْوِیلُهَا الْاَعْظَمُ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 439؛ اصول کافی، ج 2، ص 210؛ تفسیر عیّاشی]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که انسانی را از ضلالت و گم راهی به هدایت و رستگاری برساند او را زنده کرده است و اگر انسانی را از هدایت به گم راهی بکشد او را کشته است.(1)

و فرمود:

کسی که به انسانی آب بدهد در جایی که آب یافت می شود، مانند آن است که بنده ای را در راه خدا آزاد نموده باشد و اگر در جایی که آب یافت نمی شود، به انسانی آب بدهد مانند این است که انسانی را زنده کرده باشد و کسی که انسانی را زنده کند مانند این است که همه ی انسان ها را زنده نموده باشد.(2)

سوره ی مائده [5]، آیات 33 الی 34

متن:

اِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی اْلاَرْضِ فَسادًا اَنْ یُقَتَّلُوا اَوْ یُصَلَّبُوا اَوْ تُقَطَّعَ اَیْدیهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ اَوْ یُنْفَوْا مِنَ اْلاَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ اِلّاَ الَّذینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ اَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا اَنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ

ص: 613


1- 818.. عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ فَکَاَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَ مَنْ اَحْیاها فَکَاَنَّما اَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا قَالَ مَنْ اَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ اِلَى هُدًى فَکَاَنَّمَا اَحْیَاهَا وَ مَنْ اَخْرَجَهَا مِنْ هُدًى اِلَى ضَلَالٍ فَقَدْ قَتَلَهَا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 439؛ کافی، ج 2، ص 210]
2- 819.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ سَقَى الْمَاءَ فِی مَوْضِعٍ یُوجَدُ فِیهِ الْمَاءُ کَانَ کَمَنْ اَعْتَقَ رَقَبَةً وَ مَنْ سَقَى الْمَاءَ فِی مَوْضِعٍ لَایُوجَدُ فِیهِ الْمَاءُ کَانَ کَمَنْ اَحْیَا نَفْسًا وَ مَنْ اَحْیَا نَفْسًا فَکَاَنَّما اَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 439؛ فروع کافی، ج 4، ص 57]
لغات:

«نَفی»در اصل لغت به معنای اهلاک و اعدام است، و به معنای طرد و تبعید نیز آمده است. «خِزی» به معنای خواری و ذلّت و رسوایی است.

ترجمه:

منحصرا کیفر کسانی که با خدا و رسول او به جنگ بر می خیزند،و برای فساد،در روی زمین می کوشند، این است که یا اعدام شوند و یا به دار آویخته گردند و یا دست و پاهای آنان بر خلاف یک دیگر قطع شود و یا [از منطقه ی خود] تبعید گردند، این رسوایی [و کیفر] دنیای آنان است و در آخرت نیز عذاب بزرگی برای آنان خواهد بود (33) مگر کسانی که پیش از دست یافتن شما به آنان توبه کنند، پس بدانید خداوند [توبه پذیر و] آمرزنده و مهربان است. (34)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

گروهی از قبیله بنی ضبّه وارد بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)شدند در حالی که مریض بودند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: نزد من بمانید تا چون بهبود پیدا کردید من شما را [برای دفاع از مسلمانان] در یک سریّه ای اعزام نمایم آنان گفتند: ما را به خارج مدینه بفرست. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را به محل نگهداری شترهایی که از زکات جمع آوری شده بودند، فرستاد و فرمود: «از بول آن ها [برای شفا] و از شیر آن ها [به جای غذا] استفاده کنند» و لکن آنان پس از بهبود یافتن سه نفر از مامورین حفظ اموال زکات را کشتند و شترهای زکات را به غارت بردند.

ص: 614

چون خبر به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسید آن حضرت علی بن ابی طالب(علیهما السلام) را به دنبال آنان فرستاد و علی(علیه السلام) آنان را در بیابانی نزدیک به یمن یافت که متحیبّر مانده بودند و نمی توانستند از آن جا کوچ کنند پس آنان را اسیر نمود و نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورد و این آیه نازل شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای آنان مجازات قطع دست راست و پای چپ را انتخاب نمود.(1)

جمیل بن درّاج گوید: از امام صادق(علیه السلام)درباره ی این آیه سوال نمودم و گفتم:کیفر محارب کدام یک از این حدود است؟

حضرت فرمود:

این در اختیار امام است. اگر بخواهد قطع می کند و اگر بخواهد تبعید می کند و اگر بخواهد به دار می آویزد و اگر بخواهد می کشد.

گفتم: ٖبه کجا تبعید می نماید؟ حضرت فرمود: از شهری به شهر دیگری.

سپس فرمود:

علی(علیه السلام) دو نفر را از کوفه به بصره تبعید نمود.(2)

ص: 615


1- 820.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَدِمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ قَوْمٌ مِنْ بَنِی ضَبَّةَ مَرْضَى فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اَقِیمُوا عِنْدِی فَاِذَا بَرَاْتُمْ بَعَثْتُکُمْ فِی سَرِیَّةٍ فَقَالُوا اَخْرِجْنَا مِنَ الْمَدِینَةِ فَبَعَثَ بِهِمْ اِلَى اِبِلِ الصَّدَقَةِ یَشْرَبُونَ مِنْ اَبْوَالِهَا وَ یَاْکُلُونَ مِنْ اَلْبَانِهَا فَلَمَّا بَرَءُوا وَ اشْتَدُّوا قَتَلُوا ثَلَاثَةً مِمَّنْ کَانُوا فِی الْاِبِلِ فَبَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَبَعَثَ اِلَیْهِمْ عَلِیًّا(علیه السلام) فَهُمْ فِی وَادٍ قَدْ تَحَیَّرُوا لَیْسَ یَقْدِرُونَ اَنْ یَخْرُجُوا مِنْهُ قَرِیبًا مِنْ اَرْضِ الْیَمَنِ فَاَسَرَهُمْ وَ جَاءَ بِهِمْ اِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ عَلَیْهِ اِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْاَرْضِ فَسادًا اَنْ یُقَتَّلُوا اَوْ یُصَلَّبُوا اَوْ تُقَطَّعَ اَیْدِیهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ اَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْاَرْضِ فَاخْتَارَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْقَطْعَ فَقَطَعَ اَیْدِیَهُمْ وَ اَرْجُلَهُمْ مِنْ خِلَافٍ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 465؛ فروع کافی، ج 7، ص 245]
2- 821.. عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْاَرْضِ فَسادًا اَنْ یُقَتَّلُوا اَوْ یُصَلَّبُوا اَوْ تُقَطَّعَ اَیْدِیهِمْ اِلَى آخِرِ الْآیَةِ فَقُلْتُ اَیُّ شَیْءٍ عَلَیْهِمْ مِنْ هَذِهِ الْحُدُودِ الَّتِی سَمَّى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ ذَلِکَ اِلَى الْاِمَامِ اِنْ شَاءَ قَطَعَ وَ اِنْ شَاءَ صَلَبَ وَ اِنْ شَاءَ نَفَى وَ اِنْ شَاءَ قَتَلَ قُلْتُ النَّفْیُ اِلَى اَیْنَ قَالَ یُنْفَى مِنْ مِصْرٍ اِلَى مِصْرٍ آخَرَ وَ قَالَ اِنَّ عَلِیًّا(علیه السلام) نَفَى رَجُلَیْنِ مِنَ الْکُوفَةِ اِلَى الْبَصْرَةِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 465؛ فروع کافی، ج 7، ص 245]B

عبید الله بن اسحاق مدائنی گوید: از حضرت رضا(علیه السلام) درباره ی این آیه سوال شد:

چه عملی که محارب با خدا و رسول انجام بدهد سزاوار این کیفرهای چهارگانه خواهد شد؟

حضرت فرمود:

هنگامی که با خدا و رسول او به جنگ برخیزد و در فساد و اخلال بکوشد و کسی را بکشد، کشته خواهد شد و اگر بکشد و مال مردم را به غارت بگیرد، او را می کشد و به دار می آویزند، و اگر فقط مال مردم را به غارت بگیرد و کسی را نکشد دست پای او خلاف یک دیگر قطع می شود، و اگر شمشیر خود را برهنه کند و به جنگ خدا و رسول او بیاید و روی زمین فساد نماید و کسی را نکشد و مالی را به غارت برندارد تبعید خواهد شد.

گفتم: «تبعید او چگونه خواهد بود؟»

فرمود:از آن شهری که در آن خیانت کرده، به شهر دیگری تبعید می شود و به اهل شهر

مکاتبه می شود: او تبعیدی است با او هم نشین نشوید و چیزی به او نفروشید و با او ازدواج

نکنید و هم غذا نشوید. پس به مدّت یک سال با او چنین خواهد شد. و اگر به شهر دیگری

رفت به آنان نیز آن چه گذشت مکاتبه خواهد شد تا یک سال تمام شود.

گفتم: اگر به دیار شرک داخل شود، چه خواهد شد؟

فرمود: مسلمانان با اهل دیار شرک جنگ خواهند نمود.(1)

ص: 616


1- 822.. عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ اِسْحَاقَ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْاَرْضِ فَسادًا اَنْ یُقَتَّلُوا الْآیَةَ فَمَا الَّذِی اِذَا فَعَلَهُ اسْتَوْجَبَ وَاحِدَةً مِنْ هَذِهِ الْاَرْبَعِ فَقَالَ اِذَا حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ سَعَى فِی الْاَرْضِ فَسَادًا فَقَتَلَ قُتِلَ بِهِ وَ اِنْ قَتَلَ وَ اَخَذَ الْمَالَ قُتِلَ وَ صُلِبَ وَ اِنْ اَخَذَ الْمَالَ وَ لَمْ یَقْتُلْ قُطِعَتْ یَدُهُ وَ رِجْلُهُ مِنْ خِلَافٍ وَ اِنْ شَهَرَ السَّیْفَ فَحَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ سَعَى فِی الْاَرْضِ فَسَادًا وَ لَمْ یَقْتُلْ وَ لَمْ یَاْخُذِ الْمَالَ یُنْفَى مِنَ الْاَرْضِ قُلْتُ کَیْفَ یُنْفَى وَ مَا حَدُّ نَفْیِهِ قَالَ یُنْفَى مِنَ الْمِصْرِ الَّذِی فَعَلَ فِیهِ مَا فَعَلَ اِلَى مِصْرٍ غَیْرِهِ وَ یُکْتَبُ اِلَى اَهْلِ ذَلِکَ الْمِصْرِ اَنَّهُ مَنْفِیٌّ فَلَا تُجَالِسُوهُ وَ لَاتُبَایِعُوهُ وَ لَاتُنَاکِحُوهُ وَ لَاتُؤَاکِلُوهُ وَ لَاتُشَارِبُوهُ فَیُفْعَلُ ذَلِکَ بِهِ سَنَةً فَاِنْ خَرَجَ مِنْ ذَلِکَ الْمِصْرِ اِلَى غَیْرِهِ کُتِبَ اِلَیْهِمْ بِمِثْلِ ذَلِکَ حَتَّى تَتِمَّ السَّنَةُ قُلْتُ فَاِنْ تَوَجَّهَ اِلَى اَرْضِ الشِّرْکِ لِیَدْخُلَهَا قَالَ اِنْ تَوَجَّهَ اِلَى اَرْضِ الشِّرْکِ لِیَدْخُلَهَا قُوتِلَ اَهْلُهَا. [تفسیر برهان، ج 1، ص 466؛ فروع کافی، ج 7، ص 246]B

مولف گوید:

آیه ی فوق از آیات الاحکام است و فقها فراوان درباره ی آن بحث نموده اند لطفا به کتب استدلالی و آیات الاحکام مراجعه شود.

سوره ی مائده [5]، آیات 35 الی 37

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا لَوْ اَنَّ لَهُمْ ما فِی اْلاَرْضِ جَمیعًا وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ یُریدُونَ اَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ

لغات:

«اِتقّاء» در لغت به معنای مانع شدن بین دو چیز است، چنان که گفته می شود:

ص: 617

«اِتقی السیف بالترس» و «اتّقوا الغریم بحقّه». «وسیلة» از توسّلت الیه یعنی تقرّبت الیه است، و وَسَل الیه، یعنی تقرّب الیه، و وسیله به معنای وصلة و قربة است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید از [مخالفت] خدا بترسید و برای تقرّب به او وسیله ای طلب کنید و در راه [رضای] او بکوشید تا شاید رستگار شوید (35) به یقین آنان که کافر شدند اگر دو برابر همه ی آن چه روی زمین است را داشته باشند و همه را برای نجات از عداب روز قیامت بدهند از آنان پذیرفته نخواهد شد و عذاب دردناکی برای آنان خواهد بود (36) [آری آنان] پیوسته می خواهند از دوزخ خارج شوند وخارج نخواهند شد و برای آنان عذاب پایداری خواهد بود. (37)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

مقصود از «وسیله» در آیه ی «وَ ابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسیلَةَ» امامان از فرزندان حسین اند و هر کس از آنان اطاعت کند از خدا اطاعت نموده و هر کس از آنان نافرمانی کند از خدا نافرمانی کرده، آنان «عروة الوثقی» و دستگیرهها ی نجات و وسیله ی [تقرّب] به خدا می باشند.(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید: «وَ ابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسیلَةَ» یعنی تقرّبوا الیه بالامام.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: من هستم آن وسیله ای که خداوند می فرماید: «وَ ابْتَغُوا اِلَیْهِ

الْوَسیلَةَ».(2)

ص: 618


1- 823.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْاَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) مَنْ اَطَاعَهُمْ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ هُمُ الْوَسِیلَةُ اِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 440]
2- 824.. وَ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ ابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ اَنَا وَسِیلَتُهُ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 469]
حدیث وسیله

ابوسعید خدری گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هرگاه از خدا مسألتی داشتید، برای من از او وسیله را طلب کنید.

پس ما به آن حضرت گفتیم: «وسیله چیست؟»

حضرت فرمود:

وسیله مقام و درجه من [و علی] است در بهشت و آن دارای هزار درجه است و بین هر کدام تا دیگری فاصله دویدن یک ماه اسب است و بین آن درجات جوهر و زبرجد و یاقوت و طلا و نقره قرار دارد و چون خداوند این مقام وسیله را در قیامت مقابل درجات پیامبران قرار می دهد مانند ماه بین ستارگان خواهد بود. و در آن روز هر پیامبر و صدّیق و شهیدی گوید: خوشا به حال این دو بنده ی خدا چه قدر آنان نزد خداوند عزیز می باشند؟!

و از ناحیه ی خداوند ندا می رسد و همه ی پیامبران و صدّیقین و شهدا و مومنین می شنوند و ندا کنندهای می گوید:

این حبیب من محمّد(صلی الله علیه و آله) است و این ولیّ من علی(علیه السلام) است. خوشا به حال کسی که علی(علیه السلام) را دوست بدارد و وای بر کسی که او را دشمن بدارد و تکذیب نماید.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود:

یا علی! هر کس در آن روز تو را دوست داشته باشد شاد می شود و چهره ی او سفید می گردد و قلب او مسرور خواهد شد و هر کس دشمن تو باشد و به جنگ با تو برخاسته باشد و حقّ تو را انکار نموده باشد در آن روز چهره ی او سیاه می گردد و قدم های او می لرزد.

ص: 619

سپس دو ملک از ملائکه نزد من می آیند یکی از آنان رضوان، خازن بهشت است و دیگری مالک، خازن دوزخ است. پس رضوان نزدیک من می آید و می گوید: «السّلام علیك یا احمد»

و من می گویم:

«السّلام علیك یا ایّها الملك»تو کیستی و چقدر صورت تو زیباست و بوی تو طیّب است؟! پس او می گوید:

من،رضوان، خازن بهشت هستم و این ها کلیدهای بهشت است که خداوند ربّ العزّة برای تو فرستاده است،. پس بگیر ای احمد.

و من می گویم: من از پروردگار خود قبول نمودم. ستایش او را که مرا به این کرامت فضیلت داده است.

سپس من کلیدهای بهشت را به دست برادرم علی بن ابی طالب(علیهما السلام) می دهم و رضوان باز می گردد.

سپس مالک دوزخ نزد من می آید و می گوید:«السّلام علیك یا احمد»و من در جواب او می گویم: «السّلام علیك ایّها الملك»؛ چقدر صورت تو قبیح و زشت است و دیدن تو غیرپسندیده است؟

پس او می گوید:

من مالک وخازن دوزخ هستم و این ها کلیدهای دوزخ است که خداوند ربّ العزّة برای تو فرستاده؛ پس بگیر ای احمد.

و من می گویم:

من از پروردگار خود قبول نمودم. ستایش او را که مرا به این کرامت فضیلت داده است.

سپس من کلیدهای دوزخ را نیز به برادرم علیّ بن ابی طالب(علیهما السلام) می دهم. و مالک باز می گردد؛ و علی(علیه السلام) مالک بهشت و دوزخ می گردد و بر کنار دوزخ می ایستد در حالی که

ص: 620

شعله های دوزخ بالا می رود و نعره او بلند می شود و حرارت او شدید می گردد و علی(علیه السلام) مهار او را گرفته است و دوزخ می گوید: یا علی! از من دور شود که نور تو شعله های من را خاموش نموده.

و علی(علیه السلام) می فرماید: آرام بگیر ای جهنّم.

سپس به او دستور می دهد و می فرماید: این دشمن مرا بگیر و این دوست مرا رها کن.و جهنّم در آن روز از هر کسی نسبت به علی(علیه السلام) مطیع تر خواهد بود و به دستورات او عمل خواهد نمود.(1)

اصبع بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

در بهشت دو [قصر] از لؤلؤ می باشد که به انتهای عرش می رسند یکی از آن ها سفید است و دیگری زرد است و در هر کدام آن ها هفتاد هزار غرفه می باشد و درهای آن ها از عرق واحد است [و یکسان] خواهد بود. و آن قصر لؤلؤ و سفید مقام وسیله است و مخصوص محمّد و اهل بیت او [صلوات الله علیهم اجمعین] می باشد و آن قصر لؤلؤ و زرد مخصوص ابراهیم و اهل بیت او [(علیهم السلام)] است.(2)

«یُریدُونَ اَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنْها»

ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود: دشمنان علی(علیه السلام) همان مخلّدین در آتش هستند که خداوند می فرماید: «وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنْها».(3)

ص: 621


1- 825.. تفسیر برهان، ج 1، ص 469؛ معانی الاخبار، ص116.
2- 826.. عن الاصبغ بن نباتة، عَنْ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ فِی الْجَنَّةِ لُؤْلُؤَتَانِ اِلَى بُطْنَانِ الْعَرْشِ اِحْدَاهُمَا بَیْضَاءُ وَ الْاُخْرَى صَفْرَاءُ فِی کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا سَبْعُونَ اَلْفَ غُرْفَةٍ اَبْوَابُهَا وَ اَکْوَابُهَا مِنْ عِرْقٍ وَاحِدٍ فَالْبَیْضَاءُ الْوَسِیلَةُ لِمُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ وَ الصَّفْرَاءُ لِاِبْرَاهِیمَ وَ اَهْلِ بَیْتِه. [تفسیر برهان، ج 1، ص 470؛ مجمع البیان، ج 3، ص 327]
3- 827..: عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ، قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ؟. قَالَ: اَعْدَاءُ عَلِیٍّ(علیه السلام) هُمُ الْمُخَلَّدُونَ فِی النَّارِ اَبَدَ الْآبِدِینَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرِینَ.

منصور بن حازم گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

مقصود از آیه ی «وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنْها» کیانند؟ حضرت فرمود:

دشمنان علی(علیه السلام) همان مخلّدین در آتش اند، ابد الابدین و دهر الداهرین. [لعنة الله علیهم اجمعین](1)

سوره ی مائده [5]، آیات 38 الی 40

متن:

وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا اَیْدِیَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالًا مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَزیزٌ حَكیمٌ فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ اَصْلَحَ فَاِنَّ اللهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ اَلَمْ تَعْلَمْ اَنَّ اللهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللهُ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ

لغات:

«سِرقت»گرفتن مال غیر در پنهانی بدون حق است. «نَكال» به معنای عقوبت است.«اَصْلَحَ»در این آیه به معنای ردّ مال و پرهیز از تبعات آن است. «یتوب علیه» یعنی یقبل توبته.

ترجمه:

دست های مرد و زن دزد را به عنوان کیفر الهی [از بن انگشتان] قطع کنید. همانا

ص: 622


1- 828.. عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ قَالَ اَعْدَاءُ عَلِیٍّ هُمُ الْمُخَلَّدُونَ فِی النَّارِ اَبَدَ الْآبِدِینَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرِین. [تفسیر برهان، ج 1، ص 470؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 346]

خداوند دارای قدرت و حکمت است. (38) و هر کس پس از ظلم خود توبه کند[و خطاهای خود را] جبران نماید خداوند توبه او را می پذیرد، او بخشنده و مهربان است. (39) آیا نمی دانی که قدرت و سلطنت آسمان ها و زمین مخصوص خداوند است و او هر که را بخواهد عذاب می کند و هر که را بخواهد می بخشد و بر هر چیزی تواناست؟

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

از امام صادق(علیه السلام) سوال شد: دست دزد را برای چه مقدار مال قطع می کنند؟

حضرت فرمود:

به خاطر یک ربع دینار [یعنی یک چهارم مثقال شرعی طلا] قطع می کنند. [و با نقره محاسبه نمی شود]

گفته شد: اگر کم تر از ربع دینار سرقت کند با او چه می کنند؟ و آیا سارق محسوب می شود؟

حضرت فرمود: هر کس از مسلمانی چیزی را از داخل حرز بدزدد، نزد خدا سارق محسوب می شود و لکن قطع دست مربوط به یک ربع دینار و بیشتر از آن است و اگر برای کم تر از ربع دینار دست قطع شود، تو عموم مردم را مقطوع الید خواهی دید.(1)

ص: 623


1- 829.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی کَمْ یُقْطَعُ السَّارِقُ فَقَالَ فِی رُبُعِ دِینَارٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ فِی دِرْهَمَیْنِ فَقَالَ فِی رُبُعِ دِینَارٍ بَلَغَ الدِّینَارُ مَا بَلَغَ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ اَ رَاَیْتَ مَنْ سَرَقَ اَقَلَّ مِنْ رُبُعِ دِینَارٍ هَلْ یَقَعُ عَلَیْهِ حِینَ سَرَقَ اسْمُ السَّارِقِ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ سَارِقٌ فِی تِلْکَ الْحَالِ فَقَالَ کُلُّ مَنْ سَرَقَ مِنْ مُسْلِمٍ شَیْئًا قَدْ حَوَاهُ وَ اَحْرَزَهُ فَهُوَ یَقَعُ عَلَیْهِ اسْمُ السَّارِقِ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ السَّارِقُ وَ لَکِنْ لَایُقْطَعُ اِلَّا فِی رُبُعِ دِینَارٍ اَوْ اَکْثَرَ وَ لَوْ قُطِعَتْ یَدُ السَّارِقِ فِیمَا هُوَ اَقَلُّ مِنْ رُبُعِ دِینَارٍ لَاَلْفَیْتَ عَامَّةَ النَّاسِ مُقَطَّعِینَ. [فروع کافی، ج 7، ص 221؛ تهذیب، ج 10، ص 384؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 470]

و در سخن دیگری فرمود:

قطع دست از انتهای چهار انگشت است و انگشت ابهام قطع نمی شود و هنگامی که [برای بار دوم] باز دزدی کند پای چپ او از وسط قدم قطع می شود و کف پا را قطع نمی کنند و اگر باز تکرار نمود زندانی می شود و اگر در زندان دزدی کرد کشته می شود.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) هرگاه دست سارق را قطع می کرد، ابهام و کف دست را باقی

می گذارد و می فرمود:

اگر او توبه کند باید بتواند وضو بگیرد چنان که خداوند می فرماید: «فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ اَصْلَحَ فَاِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ اِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ».(2)

امام جواد(علیه السلام) فرمود:

قطع دست سارق باید از بن انگشتان باشد و کف دست باقی بماند چرا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: سجده باید بر هفت عضو بدن انجام شود: صورت و دو کف دست ها و انگشتان دو پاها و دو سر زانوها و اگر دست سارق از مچ و یا از آرنج قطع شود دستی برای او باقی نمی ماند تا سجده کند در حالی که خداوند می فرماید:

ص: 624


1- 830.. وَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ اَنَّهُ قَالَ اِذَا اُخِذَ السَّارِقُ فَقُطِعَ وَسَطُ الْکَفِّ فَاِنْ عَادَ قُطِعَتْ رِجْلُهُ مِنْ وَسَطِ الْقَدَمِ فَاِنْ عَادَ اسْتُودِعَ السِّجْنَ فَاِنْ سَرَقَ فِی السِّجْنِ قُتِل. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 347]
2- 831.. عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ عَامَّةِ اَصْحَابِهِ یَرْفَعُهُ اِلَى اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) اَنَّهُ کَانَ اِذَا قَطَعَ السَّارِقَ تَرَکَ الْاِبْهَامَ وَ الرَّاحَةَ فَقِیلَ لَهُ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) تَرَکْتَ عَامَّةَ یَدِهِ قَالَ فَقَالَ لَهُمْ فَاِنْ تَابَ فَبِاَیِّ شَیْءٍ یَتَوَضَّاُ لِاَنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا اَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالًا مِنَ اللَّهِ ... فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ اَصْلَحَ فَاِنَّ اللَّهَ... غَفُورٌ رَحِیم [تفسیر صافی، ج 1، ص 441]

«وَ اَنَّ الْمَساجِدَ للَّهِ»یعنی محل های سجده و اعضای هفتگانه مخصوص خداوند است،و آن چه مربوط به خداست نباید قطع شود.

این خلاصه حدیث است و تفصیل آن در کتب فقهیّه بحث شده است.(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

امیر المؤمنین حکم نمود تا سارق را در مرتبه اوّل دست راست او را قطع کنند و در مرتبه ی دوم پای چپ او را قطع کنند و اگر مرتبه ی سوم دزدی کرد او را زندان کنند و پای راست را رها می کرد تا با آن راه برود و قضای حاجت نماید و دست چپ را نیز رها می نمود تا با آن غذا بخورد و خود را بشوید و می فرمود: من حیا می کنم

ص: 625


1- 832.. عَنْ زُرْقَانَ صَاحِبِ ابْنِ اَبِی دُوَادٍ وَ صَدِیقِهِ بِشِدَّةٍ قَالَ: رَجَعَ ابْنُ اَبِی دُوَادٍ ذَاتَ یَوْمٍ مِنْ عِنْدِ الْمُعْتَصِمِ وَ هُوَ مُغْتَمٌّ فَقُلْتُ لَهُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ وَدِدْتُ الْیَوْمَ اَنِّی قَدْ مِتُّ مُنْذُ عِشْرِینَ سَنَةً قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ لِمَ ذَاکَ قَالَ لِمَا کَانَ مِنْ هَذَا الْاَسْوَدِ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الْیَوْمَ بَیْنَ یَدَیْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ کَیْفَ کَانَ ذَلِکَ قَالَ اِنَّ سَارِقًا اَقَرَّ عَلَى نَفْسِهِ بِالسَّرِقَةِ وَ سَاَلَ الْخَلِیفَةَ تَطْهِیرَهُ بِاِقَامَةِ الْحَدِّ عَلَیْهِ فَجَمَعَ لِذَلِکَ الْفُقَهَاءَ فِی مَجْلِسِهِ وَ قَدْ اَحْضَرَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ فَسَاَلَنَا عَنِ الْقَطْعِ فِی اَیِّ مَوْضِعٍ یَجِبُ اَنْ یُقْطَع... فَالْتَفَتَ اِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ(علیه السلام) فَقَالَ مَا تَقُولُ فِی هَذَا یَا اَبَا جَعْفَرٍ فَقَالَ قَدْ تَکَلَّمَ الْقَوْمُ فِیهِ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ دَعْنِی مِمَّا تَکَلَّمُوا بِهِ اَیُّ شَیْءٍ عِنْدَکَ قَالَ اَعْفِنِی عَنْ هَذَا یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ اَقْسَمْتُ عَلَیْکَ بِاللَّهِ لَمَّا اَخْبَرْتَ بِمَا عِنْدَکَ فِیهِ فَقَالَ اَمَّا اِذَا اَقْسَمْتَ عَلَیَّ بِاللَّهِ اِنِّی اَقُولُ اِنَّهُمْ اَخْطَئُوا فِیهِ السُّنَّةَ فَاِنَّ الْقَطْعَ یَجِبُ اَنْ یَکُونَ مِنْ مَفْصِلِ اُصُولِ الْاَصَابِعِ فَیُتْرَکُ الْکَفُّ قَالَ وَ مَا الْحُجَّةُ فِی ذَلِکَ قَالَ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ السُّجُودُ عَلَى سَبْعَةِ اَعْضَاءٍ الْوَجْهِ وَ الْیَدَیْنِ وَ الرُّکْبَتَیْنِ وَ الرِّجْلَیْنِ فَاِذَا قُطِعَتْ یَدُهُ مِنَ الْکُرْسُوعِ اَوِ الْمِرْفَقِ لَمْ یَبْقَ لَهُ یَدٌ یَسْجُدُ عَلَیْهَا وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ یَعْنِی بِهِ هَذَا الْاَعْضَاءَ السَّبْعَةَ الَّتِی یُسْجَدُ عَلَیْهَا فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ اَحَدًا وَ مَا کَانَ لِلَّهِ لَمْ یُقْطَعْ قَالَ فَاَعْجَبَ الْمُعْتَصِمَ ذَلِکَ وَ اَمَرَ بِقَطْعِ یَدِ السَّارِقِ مِنْ مَفْصِلِ الْاَصَابِعِ دُونَ الْکَفِّ قَالَ ابْنُ اَبِی دُوَادٍ قَامَتْ قِیَامَتِی وَ تَمَنَّیْتُ اَنِّی لَمْ اَکُ حَیّا... [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 348]

از خدا که در مرتبه ی سوم دست و پای سارق را به گونه ای قطع کنم که هیچ بهره ای نتواند ببرد و لکن او را زندان می کنم تا زمانی که بمیرد.

و فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سارق را بعد از قطع دست و پا [همان گونه که گفته شد] رها می نمود [و چیزی از بدن او را قطع نمی کرد].(1)

«فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ اَصْلَحَ فَاِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ»

امام صادق و یا امام باقر(علیهما السلام) درباره ی مردی که سرقت کرده بود و یا شراب خورده بود و یا زنا کرده بود و کسی از او آگاه نشده بود و توبه کرده بود و جبران نموده بود، فرمود:

هنگامی که به صلاح بازگشت و اعمال نیک از او دیده شد حد بر او جاری نمی شود.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سارق را بگیرد و از او بگذرد حدی بر او جاری نمی شود و اگر او را نزد امام(علیه السلام)ببرد امام دست او را قطع می کند اگر چه بگوید: من او را بخشیدم.

ص: 626


1- 833.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قَضَى اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فِی السَّارِقِ اِذَا سَرَقَ قَطَعْتُ یَمِینَهُ وَ اِذَا سَرَقَ مَرَّةً اُخْرَى قَطَعْتُ رِجْلَهُ الْیُسْرَى ثُمَّ اِذَا سَرَقَ مَرَّةً اُخْرَى سَجَنْتُهُ وَ تَرَکْتُ رِجْلَهُ الْیُمْنَى یَمْشِی عَلَیْهَا اِلَى الْغَائِطِ وَ یَدَهُ الْیُسْرَى یَاْکُلُ بِهَا وَ یَسْتَنْجِی بِهَا وَ قَالَ اِنِّی لَاَسْتَحْیِی مِنَ اللَّهِ اَنْ اَتْرُکَهُ لَایَنْتَفِعُ بِشَیْءٍ وَ لَکِنِّی اَسْجُنُهُ حَتَّى یَمُوتَ فِی السِّجْنِ وَ قَالَ مَا قَطَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ سَارِقٍ بَعْدَ یَدِهِ وَ رِجْلِهِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 442]
2- 834 .. عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ اَحَدِهِمَا(علیه السلام) فِی رَجُلٍ سَرَقَ اَوْ شَرِبَ الْخَمْرَ اَوْ زَنَى فَلَمْ یُعْلَمْ بِذَلِکَ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْخَذْ حَتَّى تَابَ وَ صَلَحَ فَقَالَ اِذَا صَلَحَ وَ عُرِفَ مِنْهُ اَمْرٌ جَمِیلٌ لَمْ یُقَمْ عَلَیْهِ الْحَدُّ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی عُمَیْرٍ قُلْتُ فَاِنْ کَانَ اَمْرًا قَرِیبًا لَمْ یُقَمْ قَالَ لَوْ کَانَ خَمْسَةَ اَشْهُرٍ اَوْ اَقَلَّ مِنْهُ وَ قَدْ ظَهَرَ اَمْرٌ جَمِیلٌ لَمْ یُقَمْ عَلَیْهِ الْحُدُودُ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 442؛ فروع کافی، ج 7، ص 250]

سپس فرمود: بخشش باید قبل از بردن نزد امام باشد؛ چرا که خداوند می فرماید: «الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ».(1)

و در این معنا روایاتی است و تحقیق آن ها در کتب فقهیّه خواهد بود.

سوره ی مائده [5]، آیات 41 الی 43

متن:

یا اَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْكَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْكُفْرِ مِنَ الَّذینَ قالُوا آمَنّا بِاَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرینَ لَمْ یَاْتُوكَ یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ اِنْ اُوتیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ اِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اللهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللهِ شَیْئًا اُولئِكَ الَّذینَ لَمْ یُرِدِ اللهُ اَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ اَكّالُونَ لِلسُّحْتِ فَاِنْ جاؤُكَ فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ اَوْ اَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ اِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوكَ شَیْئًا وَ اِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ وَ كَیْفَ یُحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فیها حُكْمُ اللهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما اُولئِكَ بِالْمُؤْمِنینَ

لغات:

«سمّاعون للكذب» یعنی قابلون له کما یقال: لا تستمع من فلانِ قوله ای لا تقبل قوله

ص: 627


1- 835.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ اَخَذَ سَارِقًا فَعَفَا عَنْهُ فَذَاکَ لَهُ فَاِنْ رُفِعَ اِلَى الْاِمَامِ قَطَعَهُ فَاِنْ قَالَ الَّذِی سُرِقَ مِنْهُ اَنَا اَهَبُ لَهُ لَمْ یَدَعْهُ الْاِمَامُ حَتَّى یَقْطَعَهُ اِذَا رُفِعَ اِلَیْهِ وَ اِنَّمَا الْهِبَةُ قَبْلَ اَنْ یُرْفَعَ اِلَى الْاِمَامِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ فَاِذَا انْتَهَى الْحَدُّ اِلَى الْاِمَامِ فَلَیْسَ لِاَحَدٍ اَنْ یَتْرُکَه. [همان]

و منه سمع الله لمن حمده، ای تقبّل الله منه حمده، و «سمّاع» به معنای جاسوس است.«فتنة» به معنای اختبار است، و اصل فتنة به معنای تخلیص است چنان که گفته می شود: فتنت الذهب فی النار ای خلّصته من الغشّ. «سُحت» از سَحَتَه و اسحته به معنای استأصله می باشد، و حرام را سُحت گویند، چرا که مسحوت البرکة می باشد. امیر المؤمنین(علیه السلام) در تفسیر «اَكّالُونَ لِلسُّحْتِ» فرمود: سحت این است که کسی برای برادر دینی خود حاجتی را برآورده کند و سپس هدیّه او را بپذیرد.

ترجمه:

ای پیامبر! نباید کسانی که به طرف کفر شتاب می کنند و [منافقانه] می گویند: ایمان آوردیم و قلب هایشان ایمان نیاورده و نیز کسانی که از قوم یهود به سخنان تو با دقّت گوش فرا می دهند تا راهی برای تکذیب تو بیابند، تو را غمگین کنند[چرا که]آنان جاسوس های دیگرانند که از طرف تو نیامده اند،آنان سخنان را از معنای اصلیش تغییر می دهند و می گویند: اگر آن چه ما می خواهیم [محمّد] حکم نمود بپذیرید و گر نه از او دوری کنید و [تو بدان که] هر که را خدا بخواهد [به خاطر گناهانش] مجازات نماید، تو نمی توانی در برابر خداوند از او دفاع کنی و آنان کسانی هستند که خدا نخواسته دل هایشان را پاک کند [از این رو] در دنیا رسوایی خواهند داشت و در آخرت نیز برای آنان عذاب بزرگی خواهد بود (41) آنان با دقّت به سخنان تو گوش فرا می دهند تا[بهانه ای پیدا کنند و]تو را تکذیب نمایند،آنان فراوان مال حرام می خورند، و لکن اگر نزد تو آمدند بین آنان به حق داوری کن و یا آنان را رها کن و اگر آنان را نپذیرفتی هرگز به تو آسیبی نخواهند رساند و اگر حکم کردی به عدالت و حق حکم کن [چرا که] خداوند عدالت پیشگان را دوست می دارد (42) و چگونه تو را به حکم و داوری می پذیرند؟! در حالی که تورات نزد آنان است و

ص: 628

حکم خدا در آن موجود است و [چرا پس از داوری تو] آنان به حکم تو پشت می کنند [آری] آنان مومن نیستند!! (43)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

علّت نزول این آیِات این بوده که در مدینه دو قبیله از یهودیان از نسل هارون به نام های بنی النضیر و بنی قریظه زندگی می کردند بنی قریظه هفتصد نفر بودند و بنی النضیر هزار نفر و دارای اموال بیشتر و احوال بهتری بودند و همه ی آنان هم پیمانان عبد الله بن ابیّ منافق بودند و عادتشان این بود که اگر قتلی بین این دو قبیله رخ می داد اگر مقتول از بنی النضیر بود به قصاص اکتفا نمی کردند و راضی نمی شدند و دیه نیز می خواستند و اگر مقتول از بنی قریظه بود تنها قصاص انجام می شد و در این باره مشاجراتی رخ داده بود و نزدیک بود به کشتار منتهی شود تا این که بنی قریظه راضی شدند که قراردادی بنویسند که اگر قاتل از بنی النضیر بود او را بر شتری سوارر کنند و صورت او را به طرف دم شتر قرار بدهند و او را آمیخته به گِل سیاه متعفّن نمایند و نصف دیه را بپردازد و اگر قاتل از بنی قریظه بود دیه کامل بدهند و قاتل نیز کشته شود.

این بود تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدینه هجرت نمود و دو قبیله بزرگ مدینه اوس و خزرج مسلمان شدند و قوم یهود ضعیف گردیدند و یکی از بنی قریظه یک نفر از بنی

النضیر را کشت و بنی النضیر گفتند: دیه مقتول را بدهید و قاتل را نیز بفرستید تا او را بکشیم. بنی قریظه گفتند: این حکم تورات نیست و شما به زور بر ما تحمیل کرده اید و شما باید یا دیه بگیرید و یا قصاص کنید و گر نه اکنون محمّد(صلی الله علیه و آله) را حاکم قرار می دهیم.

ص: 629

پس بنی النضیر نزد عبد الله بن ابیّ منافق رفتند و به او گفتند: تو از محمّد سوال کن که او شرط و قرارداد ما را نقض نکند. عبد الله بن ابیّ گفت: باید شخصی را بفرستید که شاهد حکم محمّد باشد تا اگر طبق خواسته ی شما حکم نمود بپذیرید و گر نه حکم او را قبول نکنید.

پس شخصی را همراه عبد الله ابیّ فرستادند و عبد الله به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)عرضه داشت: این دو قبیله _ بنی قریضه و بنی النضیر _ درباره ی قصاص قرار دادی نوشته اند و به امضا رسیده است و اکنون می خواهند شما آن قرار داد را نقض نکنی چرا که بنی النضیر صاحب قدرت و مال و سلاح و جمعیّت بیشتری هستند و خطر این هست که جنگی بین آنان رخ بدهد. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اندوهگین شد و پاسخی به او نداد و جبرییل این آیات را بر آن حضرت نازل نمود و خداوند فرمود: «یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ» یعنی عبد الله بن ابیّ و بنی النضیر حکم تورات را تحریف نمودند و مقصود از «وَ اِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا» یعنی عبد الله بن ابیّ به بنی النضیر گفت: اگر محمّد(صلی الله علیه و آله) مطابق خواسته شما حکم نکرد، از او نپذیرید.(1)

«اَكّالُونَ لِلسُّحْتِ»

از آیات فوق استفاده می شود که علّت عدم تشرّف علمای یهود و نصاری به اسلام ناپاکی آنان به خاطر این دو چیز بوده که خداوند می فرماید: «سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ اَكّالُونَ لِلسُّحْتِ» و در حقیقت اساس و ریشه ی عدم توفیق حبّ دنیا بوده که پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود:

حُبُ الدُّنْیَا رَاْسُ كُلِّ خَطِیئَة.

ص: 630


1- 836.. تفسیر صافی؛ تفسیر برهان؛ تفسیر قمّی، ج 1، ص 175.

از امام صادق(علیه السلام) سوال شد: «سحت» چیست؟ فرمود:

رشوه گرفتن برای [تغییر] حکم [خدا].(1)

و در روایت دیگری فرمود:

«سحت» گرفتن پول مردار و سگ [غیر شکاری و ماشیه و دار] و پول شراب و زنا و رشوه و اجرت کاهن است.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«سحت»هر مالی است که از امام(علیه السلام)به خیانت گرفته شود و نیز مال یتیم و مانندآن سحت است و سحت انواع فراوانی دارد: اجرت زنا، پول شراب و نبیذ مست کننده و ربا [بعد از اعلان حرمت] و امّا رشوه در حکم کفر به خدای بزرگ و رسول اوست.(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «اَكّالُونَ لِلسُّحْتِ» فرمود:

سحت این است که شخصی حاجت برادر دینی خود را انجام بدهد و سپس هدیه او را بپذیرد.(4)

ص: 631


1- 837.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَاَلْتُهُ عَنِ السُّحْتِ فَقَالَ الرِّشَا فِی الْحُکْم. [تفسیر صافی، ج 1، ص 444؛ فروع کافی، ج 5، ص 127]
2- 838.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: السُّحْتُ ثَمَنُ الْمَیْتَةِ وَ ثَمَنُ الْکَلْبِ وَ ثَمَنُ الْخَمْرِ وَ مَهْرُ الْبَغِیِّ وَ الرِّشْوَةُ فِی الْحُکْمِ وَ اَجْرُ الْکَاهِنِ. [همان]
3- 839.. عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنِ الْغُلُولِ قَالَ کُلُّ شَیْءٍ غُلَّ مِنَ الْاِمَامِ فَهُوَ سُحْتٌ وَ اَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ وَ شِبْهُهُ سُحْتٌ وَالسُّحْتُ اَنْوَاعٌ کَثِیرَةٌ مِنْهَا اُجُورُ الْفَوَاجِرِ وَ ثَمَنُ الْخَمْرِ وَ النَّبِیذِ الْمُسْکِرِ وَ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ فَاَمَّا الرِّشَا فِی الْحُکْمِ فَاِنَّ ذَلِکَ الْکُفْرُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِرَسُولِهِ ص. [همان]
4- 840.. عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ اَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ الَّذِی یَقْضِی لِاَخِیهِ الْحَاجَةَ ثُمَّ یَقْبَلُ هَدِیَّتَهُ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 444]

مولف گوید: شکی نیست که ریشه ی ناپاکی ها و انحرافات و بی توفیقی ها و... خوردن مال حرام است و اگر کسی بخواهد از حرام نجات یابد، باید احتیاط کند و از شبهات پرهیزنماید و گر نه به فرموده ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد ربا و حرام می شود و نمی فهمد. ولاحول و لا قوة الّا بالله العلی العظیم.

سوره ی مائده [5]، آیات 44 الی 45

متن:

اِنّا اَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فیها هُدًى وَ نُورٌ یَحْكُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذینَ اَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبّانِیُّونَ وَ اْلاَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللهِ وَ كانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لاتَشْتَرُوا بِآیاتی ثَمَنًا قَلیلًا وَمَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما اَنْزَلَ اللهُ فَاُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ وَكَتَبْنا عَلَیْهِمْ فیها اَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ اْلاَنْفَ بِاْلاَنْفِ وَ اْلاُذُنَ بِاْلاُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما اَنْزَلَ اللهُ فَاُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ

لغات:

«ربّانیّون»یعنی علمای بصیر به سیاست و تدبیر امور مردم.«احبار»جمع حِبر نیز به معنای عالم مشتقّ از تحبیر و تحسین است، بنابراین عالم کسی است که خوبی ها را تحسین و زشتی ها را تقبیح می کند.

ترجمه:

ما تورات را، که در آن هدایت و نور بود، فرستادیم تا پیامبران، که تسلیم امر خدا

ص: 632

بودند، برای قوم یهود طبق آن حکم نمایند و نیز علما و دانشمندان الهی آن چه از آن می دانند و بر آن گواه بوده اند را برای مردم![بخوانند و]داوری نمایند، بنابراین شما [به خاطر داوری بر طبق آیات الهی] از مردم هراسی نداشته باشید و از [نافرمانی] من بترسید و آیات من را به بهای ناچیزی نفروشید و کسانی که طبق آن چه خدا نازل نموده، حکم نکنند کافر خواهند بود. (44) و ما در تورات بر بنی اسراییل مقرّر نمودیم [که در مورد جنایات] جان در مقابل جان و چشم در مقابل چشم و بینی در مقابل بینی و گوش در مقابل گوش و دندان در مقابل دندان قصاص شود و جراحت ها نیز قصاص داشته باشد و اگر کسی از قصاص بگذرد کفّاره ی گناهان او محسوب شود،و کسانی که طبق دستور خدا حکم نکنند ستم کار خواهند بود. (45)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آیه ی«اِنّا اَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فیها هُدًى وَ نُورٌ یَحْكُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذینَ اَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبّانِیُّونَ وَ اْلاَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ» درباره ی ما نازل شده است.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «الرَّبّانِیُّونَ» ائمّه(علیهم السلام) اند که مرتبه ی آنان پایین تر از پیامبران است و آنان با دانش خود مردم را تربیت و آشنای به معارف دین می کنند.

و مقصود از «اْلاَحْبارُ» علما هستند که مرتبه ی آنان پایین تر از ربّانیّون است از این رو خداوند درباره ی آنان فرموده است: «بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ» یعنی علما علومی را از کتاب خدا یاد گرفتند و بر [حقّانیّت]

ص: 633


1- 841.. قَالَ: قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام): فِینَا نَزَلَت. [تفسیر برهان، ج 1، ص 475؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 351]

آن ها گواه بودند و اعتقاد داشتند و نفرمود: «بما حملوا منه» یعنی آنان علم خود را از خدا نگرفتند.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که درباره ی دو درهم به ناحق حکم کند و بر حکم ناحق خود [مردم را] اجبار نماید مصداق آیه ی «وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ» خواهد بود.(2)

امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) فرمودند:

کسی که درباره ی دو دهم به ناحق حکم کند و دارای قدرت و شلاق باشد به آن چه بررسول خدا(صلی الله علیه و آله)نازل شده،کافر گردیده است.(3)

ص: 634


1- 842.. عَنْ اَبِی عَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اَنَّ مِمَّا اسْتُحِقَّتْ بِهِ الْاِمَامَةُ التَّطْهِیرَ وَ الطَّهَارَةَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعَاصِی الْمُوبِقَةِ الَّتِی تُوجِبُ النَّارَ ثُمَّ الْعِلْمَ الْمُنَوِّرَ بِجَمِیعِ مَا یَحْتَاجُ اِلَیْهِ الْاُمَّةُ مِنْ حَلَالِهَا وَ حَرَامِهَا وَ الْعِلْمَ بِکِتَابِهَا خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ وَ الْمُحْکَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ وَ دَقَائِقِ عِلْمِهِ وَ غَرَائِبِ تَاْوِیلِهِ وَ نَاسِخِهِ وَ مَنْسُوخِهِ قُلْتُ وَ مَا الْحُجَّةُ بِاَنَّ الْاِمَامَ لَایَکُونُ اِلَّا عَالِمًا بِهَذِهِ الْاَشْیَاءِ الَّذِی ذَکَرْتَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ فِیمَنْ اَذِنَ اللَّهُ لَهُمْ فِی الْحُکُومَةِ وَ جَعَلَهُمْ اَهْلَهَا اِنَّا اَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ اَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْاَحْبارُ فَهَذِهِ الْاَئِمَّةُ دُونَ الْاَنْبِیَاءِ الَّذِینَ یُرَبُّونَ النَّاسَ بِعِلْمِهِمْ وَ اَمَّا الْاَحْبَارُ فَهُمُ الْعُلَمَاءُ دُونَ الرَّبَّانِیِّینَ ثُمَّ اَخْبَرَ فَقَالَ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ وَ لَمْ یَقُلْ بِمَا حُمِّلُوا مِنْهُ. [تفسیر برهان، تفسیر عیّاشی]
2- 843.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ حَکَمَ فِی دِرْهَمَیْنِ بِحُکْمِ جَوْرٍ ثُمَّ جَبَرَ عَلَیْهِ کَانَ مِنْ اَهْلِ هَذِهِ الْآیَةِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ یَجْبُرُ عَلَیْهِ فَقَالَ یَکُونُ لَهُ سَوْطٌ وَ سِجْنٌ فَیَحْکُمُ عَلَیْهِ فَاِذَا رَضِیَ بِحُکُومَتِهِ وَ اِلَّا ضَرَبَهُ بِسَوْطِهِ وَ حَبَسَهُ فِی سِجْنِهِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 445؛ فروع کافی، ج 7، ص 408]
3- 844.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ حَکَمٍ عَنِ ابْنِ اَبِی یَعْفُورٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالا مَنْ حَکَمَ فِی دِرْهَمَیْنِ بِغَیْرِ مَا اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّنْ لَهُ سَوْطٌ اَوْ عَصًا فَهُوَ کَافِرٌ بِمَا اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). [همان]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه ی «اَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ- وَ الْاَنْفَ بِالْاَنْفِ وَ الْاُذُنَ بِالْاُذُنِ - وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاص» با آیه ی «كُتِبَ عَلَیْكُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى - الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْاُنْثى بِالْاُنْثى» نسخ شده است و «وَ الْجُرُوحَ قِصاص» نسخ نشده است.(1)

زراره گوید: امام صادق یا امام باقر(علیهما السلام) فرمود:

«اَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ»محکمه است.(2)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفّارَةٌ لَهُ» فرمود:

به اندازه ای که عفو و گذشت می کند، گناهان او بخشوده می شود.(3)

و در روایت دیگری فرمود:

اگر از جنایت عمدی بگذرد[به همان اندازه] بخشوده می شود.(4)

امام صادق(علیه السلام) درباره ی مردی که همسر خود را عمدًا کشته بود، فرمود:

اولیای مقتول می توانند نصف دیه را به اولیای قاتل بدهند و او را بکشند و می توانند نصف دیه را بگیرند و قاتل را رها کنند.

ص: 635


1- 845.. تفسیر صافی، ج 1، ص 446؛ تفسیر قمّی.
2- 846..عَنْ اَحَدِهِمَا(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْاَنْفَ بِالْاَنْفِ الْآیَةَ قَالَ هِیَ مُحْکَمَةٌ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 477؛ تهذیب، ج 10، ص 183]
3- 847.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ قَالَ یُکَفَّرُ عَنْهُ مِنْ ذُنُوبِهِ بِقَدْرِ مَا عَفَا مِنْ جِرَاحٍ اَوْ غَیْرِه. [فروع کافی، ج 7، ص 358]
4- 848..عَنْ مُعَلًّى اَبِی عُثْمَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ قَالَ یُکَفَّرُ عَنْهُ مِنْ ذُنُوبِهِ عَلَى قَدْرِ مَا عَفَا عَنِ الْعَمْد [تفسیر صافی، ج 1، ص 446؛ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 108]

و درباره ی زنی که عمدًا شوهر خود را کشته بود، فرمود:

اولیای مقتول تنها می توانند قاتل را بکشند، چرا که هیچ کس بیش از جنایت بر نفس خود جنایتی نمی تواند انجام بدهد.(1)

و فرمود:

زن و مرد در دیه جراحات تا ثلث[کل دیه] مساوی هستند و چون از ثلث بالا روددیه زن نصف دیه مرد خواهد بود.(2)

«وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ»

ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

آیا اگر دندان و ذراع عمدا شکسته شود، قصاص دارد یا دیه؟

حضرت(علیه السلام) فرمود: قصاص دارد.

گفتم: اگر دیه را دو برابر بدهند چگونه است؟

ص: 636


1- 849.. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ فِی رَجُلٍ قَتَلَ امْرَاَةً مُتَعَمِّدًا فَقَالَ اِنْ شَاءَ اَهْلُهَا اَنْ یَقْتُلُوهُ وَ یُؤَدُّوا اِلَى اَهْلِهِ نِصْفَ الدِّیَةِ وَ اِنْ شَاءُوا اَخَذُوا نِصْفَ الدِّیَةِ خَمْسَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ قَالَ فِی امْرَاَةٍ قَتَلَتْ زَوْجَهَا مُتَعَمِّدًا فَقَالَ اِنْ شَاءَ اَهْلُهُ اَنْ یَقْتُلُوهُ قَتَلُوهَا وَ لَیْسَ یَجْنِی اَحَدٌ اَکْثَرَ مِنْ جِنَایَتِهِ عَلَى نَفْسِهِ. [فروع کافی، ج 7، ص 299؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 477]
2- 850.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: فِی رَجُلٍ یَقْتُلُ الْمَرْاَةَ مُتَعَمِّدًا فَاَرَادَ اَهْلُ الْمَرْاَةِ اَنْ یَقْتُلُوهُ قَالَ ذَلِکَ لَهُمْ اِذَا اَدَّوْا اِلَى اَهْلِهِ نِصْفَ الدِّیَةِ وَ اِنْ قَبِلُوا الدِّیَةَ فَلَهُمْ نِصْفُ دِیَةِ الرَّجُلِ وَ اِنْ قَتَلَتِ الْمَرْاَةُ الرَّجُلَ قُتِلَتْ بِهِ وَ لَیْسَ لَهُمْ اِلَّا نَفْسُهَا وَ قَالَ جِرَاحَاتُ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ سَوَاءٌ سِنُّ الْمَرْاَةِ بِسِنِّ الرَّجُلِ وَ مُوضِحَةُ الْمَرْاَةِ بِمُوضِحَةِ الرَّجُلِ وَ اِصْبَعُ الْمَرْاَةِ بِاِصْبَعِ الرَّجُلِ حَتَّى تَبْلُغَ الْجِرَاحَةُ ثُلُثَ الدِّیَةِ فَاِذَا بَلَغَتْ ثُلُثَ الدِّیَةِ اُضْعِفَتْ دِیَةُ الرَّجُلِ عَلَى دِیَةِ الْمَرْاَةِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 477؛ فروع کافی، ج 7، ص 300]

حضرت(علیه السلام) فرمود:

اگر او را راضی کنند مانعی ندارد.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی جراحت های بدن حکم قصاص نمود و فرمود:اگر مجروح به دیه راضی شود باید به او دیه داده شود.(2)

امام صادق یا امام باقر(علیهما السلام) فرمودند:

اگر دست کسی شکسته شود و بهبود یابد قصاص ندارد بلکه باید دیه داده شود.(3)

سوره ی مائده [5]، آیات 46 الی 47

متن:

وَ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِعیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقًا لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَیْناهُ اْلاِنْجیلَ فیهِ هُدًى وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقًا لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقینَ وَ لْیَحْكُمْ اَهْلُ اْلاِنْجیلِ بِما اَنْزَلَ اللهُ فیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما اَنْزَلَ اللهُ فَاُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ

ص: 637


1- 851.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: سَاَلْتُهُ عَنِ السِّنِّ وَ الذِّرَاعِ یُکْسَرَانِ عَمْدًا اَ لَهُمَا اَرْشٌ اَوْ قَوَدٌ فَقَالَ قَوَدٌ قَالَ قُلْتُ فَاِنْ اَضْعَفُوا الدِّیَةَ فَقَالَ اِنْ اَرْضَوْهُ بِمَا شَاءَ فَهُوَ لَه. [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 528؛ فروع کافی، ج 7، ص 320]
2- 852.. عَنْ اِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَضَى اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فِیمَا کَانَ مِنْ جِرَاحَاتِ الْجَسَدِ اَنَّ فِیهَا الْقِصَاصَ اَوْ یَقْبَلَ الْمَجْرُوحُ دِیَةَ الْجِرَاحَةِ فَیُعْطَاهَا. [همان]
3- 853.. عَنْ اَحَدِهِمَا(علیه السلام) فِی رَجُلٍ کَسَرَ یَدَ رَجُلٍ ثُمَّ بَرَاَتْ یَدُ الرَّجُلِ قَالَ لَیْسَ فِی هَذَا قِصَاصٌ وَ لَکِنْ یُعْطَى الْاَرْشَ. [همان]
لغات:

«قَفو» از قفاه یقفوه» به معنای دنبال کسی حرکت کردن است. «آثار» جمع اَثَر و یقفو اَثَره یعنی یتّبعه، و تقفیة اتبّاع و به دنبال رفتن است، و «آثار القوم» اعمال باقیماندهی آنان است. «وعظ» و موعظة یعنی جلوگیری از کار خلاف و تشویق به کار خیر.

ترجمه:

ما در پی پیامبران پیشین عیسی بن مریم را فرستاده ایم در حالی که او توراتِ قبل ازخود را تصدیق نمود و ما به او انجیل را دادیم که در آن هدایت و نور بود و او تورات را که قبل از آن بود تصدیق نمود و انجیل هدایت و موعظه ای بود برای پرهیزکاران (46) باید اهل انجیل [و پیروان مسیح] به آن چه خداوند در انجیل نازل نموده حکم نمایند و کسانی که به آن چه خداوند نازل نموده حکم نمی کنند فاسق خواهند بود (47).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق و یا امام باقر(علیهما السلام) فرمود:

تردیدی نیست که ابوبکر به خاطر دشمنی و حسدی که از بنی هاشم و آل محمّد داشت حق آنان را نداد، در حالی که خداوند می فرماید: «وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» و ابوبکر اوّل کسی بود که به آل محمّد(علیهم السلام) ظلم نمود و حقّ آنان را منع نمود و مردم را بر آنان مسلّط کرد و چون خواست از دنیا برود عمر را بدون مشورف و شورا و رضایت آل محمّد(علیهم السلام) به جای خود تعیین نمود. عمر نیز به سیره ی ابوبکر عمل کرد و حقّ آل محمّد(علیهم السلام)را منع نمود.(1)

ص: 638


1- 854..عَنْ اَحَدِهِمَا(علیهما السلام)، قَالَ: قَدْ فَرَضَ اللَّهُ فِی الْخُمُسِ نَصِیبًا لِآلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَاَبَى اَبُو بَکْرٍ اَنْ یُعْطِیَهُمْ نَصِیبَهُمْ حَسَدًا وَ عَدَاوَةً، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ، وَ کَانَ اَبُو بَکْرٍ اَوَّلَ مَنْ مَنَعَ آلَ مُحَمَّدٍ(علیهم السلام) حَقَّهُمْ وَ ظَلَمَهُمْ، وَ حَمَلَ النَّاسَ عَلَى رِقَابِهِمْ، وَ لَمَّا قُبِضَ اَبُو بَکْرٍ اسْتَخْلَفَ عُمَرَ عَلَى غَیْرِ شُورَى مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ لَارِضًى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ، فَعَاشَ عُمَرُ بِذَلِکَ لَمْ یُعْطِ آلَ مُحَمَّدٍ(علیهم السلام) حَقَّهُمْ وَ صَنَعَ مَا صَنَعَ اَبُو بَکْرٍ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 477]B

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که درباره ی دو درهم به غیر «ما اَنْزَلَ اللَّهُ» حکم کند مشمول آیه ی «وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِكَ هُمُ الْكافرونَ» خواهد بود.

امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) فرمودند:

هر کس درباره ی دو درهم به غیر«ما اَنْزَلَ اللَّهُ»حکم کند و صاحب قدرت و شلاق باشد، کافر به ما انزل الله علی محمّد(صلی الله علیه و آله) می باشد.(1)

سوره ی مائده [5]، آیات 48 الی 50

متن:

وَ اَنْزَلْنا اِلَیْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ بِما اَنْزَلَ اللهُ وَ لا تَتَّبِعْ اَهْواءَهُمْ عَمّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلِّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجًا وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَجَعَلَكُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِیَبْلُوَكُمْ فی ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ اِلَى اللهِ مَرْجِعُكُمْ جَمیعًا فَیُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ وَ اَنِ احْكُمْ بَیْنَهُمْ بِما اَنْزَلَ اللهُ وَ لا تَتَّبِعْ اَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ اَنْ یَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما اَنْزَلَ اللهُ اِلَیْكَ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ اَنَّما یُریدُ اللهُ اَنْ یُصیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ اِنَّ كَثیرًا مِنَ النّاسِ لَفاسِقُونَ اَفَحُكْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ

ص: 639


1- 855.. تفسیر صافی، ج 1، ص 445.
لغات:

«مُهَیمن» در اصل مُؤَیمن بوده و همزه قلب به هاء شده. «شریعة» به معنای طریقت است و اصل آن طریق و راهی است که به آب رسیده می شود و «شریعة دین» راهی است که به وسیله آن به دین و حیات ابدی رسیده می شود.«منهاج»طریق مستمر است.«اِستباق» سبقت گرفتن از دیگری است، و «اِستبقا الباب» یعنی یوسف و زلیخا به درب خانه از هم دیگر سبقت گرفتند.

ترجمه:

و ما این کتاب [قرآن] را به حق بر تو نازل نمودیم در حالی که او کتاب های [آسمانی] قبل از خود را تصدیق می کند و با آن ها هماهنگ است و نگهبان و حاکم بر آن هاست، پس تو بین آنان طبق آن چه خدا نازل نموده حکم کن و از هوا و هوس های آنان پیروی مکن و از احکام الهی روی مگردان، ما برای هر کدام از شما [پیامبران و امّت ها] آیین و طریقه ی روشنی قرار دادیم؛ و اگر خدا می خواست همه ی شما را امّت واحدی قرار می داد و لکن خدا می خواهد نسبت به آن چه به شما داده شما را بیازماید، پس شما در کارهای خیر سبقت بگیرید [چرا که] بازگشت همه شما به خداست و او شما را نسبت به آن چه اختلاف داشتید آگاه خواهد نمود (48)و تو در میان آنان [اهل کتاب] طبق آن چه خدا بر تو نازل نموده حکم کن و از هوس های آنان پیروی مکن و از آن ها برحذر باش مبادا آنان تو را نسبت به برخی از آن چه خدا بر تو نازل نموده منحرف نمایند؛و اگر آنان از حکم تو روی گرداندند بدان که خداوند می خواهد آنان را به برخی از گناهان شان مواخذه نماید و [بدان که] بسیاری از مردم فاسقند (49) آیا آنان حکم جاهلیّت را از تو می خواهند؟ در حالی که حکم خدا برای کسانی که اهل ایمان باشند، بهتر از هر حکمی است. (50)

ص: 640

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم کلینی و عیّاشی از سلیمان بن خالد از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده اند که فرمود:

سوگند یهودی و نصرانی و مجوسی به غیر لفظ«الله» پذیرفته نیست چرا که خداوند می فرماید: «فَاحْكُمْ بَیْنَهُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ».(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

قاضی ها چهار گروه اند، سه گروه آنان در آتش اند و یک گروه در بهشت اند: 1. کسی که قضاوت و حکم به جور و ظلم بکند و بداند، در آتش خواهد بود. 2. کسی که حکم به حق بکند و نداند، او نیز در آتش خواهد بود. 3. کسی که حکم به ظلم بکند و نداند، او نیز در آتش خواهد بود. 4. کسی که حکم به حق بکند و حق را بداند، در بهشت خواهد بود.

و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

حکم یا حکم خداست و یا حکم جاهلیّت است، و کسی که به حکم خدا حکم نکند،[یعنی مطابق موازین شرع مقدّس حکم نکرده باشد] حکم او حکم جاهلیّت خواهد بود.(2)

ص: 641


1- 856.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَایُحْلَفُ الْیَهُودِیُّ وَ لَاالنَّصْرَانِیُّ وَ لَاالْمَجُوسِیُّ بِغَیْرِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّه [تفسیر برهان، ج 1، ص 478]
2- 857.. عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ اَبِیهِ رَفَعَهُ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: الْقُضَاةُ اَرْبَعَةٌ ثَلَاثَةٌ فِی النَّارِ وَ وَاحِدٌ فِی الْجَنَّةِ رَجُلٌ قَضَى بِجَوْرٍ وَ هُوَ یَعْلَمُ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ رَجُلٌ قَضَى بِجَوْرٍ وَ هُوَ لَایَعْلَمُ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ رَجُلٌ قَضَى بِالْحَقِّ وَ هُوَ لَایَعْلَمُ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ رَجُلٌ قَضَى بِالْحَقِّ وَ هُوَ یَعْلَمُ فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ وَ قَالَ(علیه السلام) الْحُکْمُ حُکْمَانِ حُکْمُ اللَّهِ وَ حُکْمُ الْجَاهِلِیَّةِ فَمَنْ اَخْطَاَ حُکْمَ اللَّهِ حَکَمَ بِحُکْمِ الْجَاهِلِیَّةِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 478؛ فروع کافی، ج 7، ص 407]

ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

حکم دو گونه است: حکم خدا و حکم جاهلیّت و خداوند می فرماید: «وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ».

سپس فرمود:

من گواهی می دهم که زید بن ثابت در فرائض [و میراث] طبق جاهلیّت حکم نموده است. (1)

سوره ی مائده [5]، آیات 51 الی 54

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى اَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَاِنَّهُ مِنْهُمْ اِنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ فَتَرَى الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى اَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللهُ اَنْ یَاْتِیَ بِالْفَتْحِ اَوْ اَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى ما اَسَرُّوا فی اَنْفُسِهِمْ نادِمینَ وَ یَقُولُ الَّذینَ آمَنُوا اَهؤُلاءِ الَّذینَ اَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ اَیْمانِهِمْ اِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فَاَصْبَحُوا خاسِرینَ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَاْتِی اللهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ اَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ اَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللهُ واسِعٌ عَلیمٌ

ص: 642


1- 858.. عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: الْحُکْمُ حُکْمَانِ حُکْمُ اللَّهِ وَ حُکْمُ الْجَاهِلِیَّةِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ وَ اشْهَدُوا عَلَى زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ لَقَدْ حَکَمَ فِی الْفَرَائِضِ بِحُکْمِ الْجَاهِلِیَّةِ. [همان]
لغات:

«اِتخاذ»به معنای اعتماد بر چیزی است برای رسیدن به مراد، و اصل آن«اِءتخاذ»است و همزه بدل به تا شده و در تا ادغام شده است، مانند اتّعاد که از وَعد است، و «اخذ» وجوهی دارد: اَخذ، کتاب گرفتن است و اخذ قربان، قبول آن است، و اخذه الله من مامنه یعنی اهلکه. «ذِلّ» با کسر ذال ضدّ صعوبت است و با ضمّ ذال ضدّ عزّت است چنان که گفته می شود:ذَلول بیّن الذِل و ذلیل بیّن الذُلّ، و الاوّل من اللین و الثانی من الهوان، و عزّت به معنای شدّت نیز آمده است و اصل لغت به معنای امتناع است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! یهود و نصاری را برای خود دوست [و تکیه گاه] قرارندهید، آنان دوستان و اولیای هم دیگرند و هر کس از شما با آنان ارتباط دوستی برقرار کند، از آنان خواهد بود. تردیدی نیست که خداوند گروه ستم کاران را هدایت نخواهد نمود (51) و [لکن] تو می بینی کسانی را که قلب هایشان بیمار است و در دوستی با آنان بر هم دیگر پیشی می گیرند و می گویند:ما می ترسیم حادثه ای برای ما رخ دهد [و نیازمند به کمک آنان باشیم] و چه بسا خداوند پیروزی و یا حادثه ای را از ناحیه ی خود پیش بیاورد و آنان نسبت به آن چه در باطن خود پنهان می داشتند پشیمان شوند (52) و اهل ایمان [نسبت به منافقان] می گویند: آیا اینان همان کسانی هستند که با نهایت تاکید سوگند یاد می کردند که ما حامی شما هستیم و[اکنون]اعمال شان[در اثر نفاق]نابود شد و از زیانکاران گردیدند؟ (53) ای کسانی که ایمان آورده اید، هر کدام از شما که مرتد شود [و از دین خود بازگردد به خدا آسیبی نمی رساند] زود است که خداوند گروهی را بیاورد و آنان را دوست بدارد

ص: 643

و آنان نیز او را دوست بدارند ودرمقابل مومنین ذلیل باشند و در مقابل کفّار عزیز و قدرتمند باشند و در راه خدا جهاد کنند و از ملامت هیچ ملامت کننده ای هراس ننمایند و این فضل خداست که به هر که بخواهد عطا می کند، او دارای فضل [و رحمت] گسترده و دانا می باشد (54).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه ی«فَتَرَى الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى اَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ» گوید:

این سخن عبد الله بن ابیّ [منافق] است که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: حکم و قرارداد بنی النضیر را که به بنی قریظه می گفتند: «ما باید از شما هم دیه بگیریم و هم قصاص کنیم» و بنی قریظه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را به حکمیّت پذیرفته بودند] نقض نکن چرا که اگر چنین کنی جنگی رخ خواهد داد و خداوند در پاسخ او فرمود: «فَعَسَى اللَّهُ اَنْ یَاْتِیَ بِالْفَتْحِ اَوْ اَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى ما اَسَرُّوا فی اَنْفُسِهِمْ نادِمینَ».(1)

داود رقّی گوید:

من در محضر امام صادق(علیه السلام)بودم که شخصی از آن حضرت پرسید: مقصود از آیه ی «فَعَسَى اللَّهُ اَنْ یَاْتِیَ بِالْفَتْحِ اَوْ اَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى ما اَسَرُّوا فی اَنْفُسِهِمْ نادِمینَ»چیست؟ امام(علیه السلام) فرمودند:

این اذن خداست در هلاکت بنی امیّه و آنان پس از هفت روز از کشتن و آتش زدن زید هلاک خواهند شد.(2)

ص: 644


1- 859.. تفسیر برهان، ج 1، ص 478.
2- 860..عَنْ دَاوُدَ الْبَرْقِیِّ قَالَ:سَاَلَ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)رَجُلٌ وَ اَنَا حَاضِرٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ فَعَسَى اللَّهُ اَنْ یَاْتِیَ بِالْفَتْحِ اَوْ اَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى ما اَسَرُّوا فِی اَنْفُسِهِمْ نادِمِینَ فَقَالَ اَذِنَ فِی هَلَاکِ بَنِی اُمَیَّةَ بَعْدَ اِحْرَاقِ زَیْدٍ سَبْعَةَ اَیَّام. [تفسیر برهان، ج 1، ص 478]B

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هر کس دارای ولایت آل محمّد صلوات الله علیهم باشد و آنان را به خاطر خویشی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مقدّم بر همه مردم بداند از آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین باشد نه آن که حقیقتًا از آنان باشد بلکه به خاطر دوستی و پیروی او از آنان، آز آل محمّد علیهم السلام) محسوب می شود، چنان که خداوند در کتاب خود [درباره ی کسانی که از یهود و نصاری پیروی می کنند] می فرماید: «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَاِنَّهُ مِنْهُمْ» و یا ابراهیم(علیه السلام) فرمود: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَاِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَاِنَّكَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».(1)

روایت شده که عبادة بن صامت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت:

من دوستان زیادی از یهود دارم ولکن به خدا و رسول او پناه می برم که بر دوستی با آنان باقی باشم چرا که من ولایت خدا و رسول او را پذیرفته ام.

پس عبد الله بن ابی [منافق] گفت:

من از حوادث روزگار می ترسم و ارتباط و دوستی خود را با یهود قطع نمی کنم و از آنان برائت نمی جویم.(2)

ص: 645


1- 861.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَالَ:مَنْ تَوَلَّى آلَ مُحَمَّدٍ وَ قَدَّمَهُمْ عَلَى جَمِیعِ النَّاسِ بِمَا قَدَّمَهُمْ مِنْ قَرَابَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَهُوَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ لِمَنْزِلَتِهِ عِنْدَ آلِ مُحَمَّدٍ لَااَنَّهُ مِنَ الْقَوْمِ بِاَعْیَانِهِمْ وَ اِنَّمَا هُوَ مِنْهُمْ بِتَوَلِّیهِ اِلَیْهِمْ وَ اتِّبَاعِهِ اِیَّاهُمْ وَ کَذَلِکَ حُکْمُ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَاِنَّهُ مِنْهُمْ وَ قَوْلُ اِبْرَاهِیمَ فَمَنْ تَبِعَنِی فَاِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَاِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 448]
2- 862.. بحار الانوار؛ تفسیر صافی از طبرسی.

امام صادق(علیه السلام) در تاویل آیه ی فوق فرمود:

این آیه اشاره است به این که بنی امیّه هفت روز بعد از کشتن زید بن علی بن الحسین(علیهما السلام) و آتش زدن او هلاک خواهند شد.(1)

«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دینِهِ»

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه خطاب به [منافقین از]اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که حقّ آل محمّد صلوات الله علیهم را غصب نمودند و مرتد شدند و از دین خدا برگشتند [و خداوند به آنان می فرماید: «فَسَوْفَ یَاْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ...»

و در تفسیر مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمودند:

مقصود از «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ اَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ اَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اصحاب اویند که با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگیدند.

و مؤیّد این روایت این است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر بعد از آن که پرچم را به دست اوّلی و دوّمی و سوّمی داد و هر کدام آنان از دشمن ترسیدند و مردم را نیز ترساندند و بازگشتند، فرمود:

فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که او خدا و رسول را دوست می دارد و خدا و رسول نیز او را دوست می دارند و او کرّار غیر فرّار است و از میدان جنگ بازنخواهد گشت تا خدا به او پیروزی بدهد...(2)

ص: 646


1- 863..عَنْ دَاوُدَ الْبَرْقِیِّ قَالَ: سَاَلَ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) رَجُلٌ وَ اَنَا حَاضِرٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ فَعَسَى اللَّهُ اَنْ یَاْتِیَ بِالْفَتْحِ اَوْ اَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى ما اَسَرُّوا فِی اَنْفُسِهِمْ نادِمِینَ فَقَالَ اَذِنَ فِی هَلَاکِ بَنِی اُمَیَّةَ بَعْدَ اِحْرَاقِ زَیْدٍ سَبْعَةَ اَیَّامٍ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 448]
2- 864.. و فی مجمع البیان، عن الباقر و الصّادق علیهما السّلام: هم امیر المؤمنین و اصحابه، حین قاتل من قاتله من النّاکثین و القاسطین و المارقین. فَاَخَذَ اَبُو بَکْرٍ رَایَةَ الْمُهَاجِرِینَ فَقَاتَلَ بِهَا ثُمَّ رَجَعَ مُنْهَزِمًا ثُمَّ اَخَذَهَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ مِنَ الْغَدِ فَرَجَعَ مُنْهَزِمًا یُجَبِّنُ النَّاسَ وَ یُجَبِّنُونَهُ حَتَّى سَاءَ رَسُولَ اللَّهِ ذَلِکَ فَقَالَ: لَاُعْطِیَنَ الرَّایَةَ غَدًا رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ کَرَّارًا غَیْرَ فَرَّارٍ لَایَرْجِعُ حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 448]B

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جنگ بصره در تفسیر «فَسَوْفَ یَاْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» فرمود:

به خدا سوگند معنای «یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» تا امروز انجام نگرفته بود و اکنون انجام گرفت.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

صدر آیه خطاب به غاصبین حقّ آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین است و ذیل آن درباره ی مهدیّ آل محمّد(علیهم السلام) و یاران اوست.(2)

مولف گوید:

منافاتی بین روایات نیست و آیه ممکن است ناظر به چند چیز باشد گر چه هنگام نزول تحقّق پیدا نکرده باشد.

از مفسرین اهل سنّت، ثعلبی نیز گوید:

آیه«یااَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَاْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»درباره ی علی(علیه السلام) نازل شده است.(3)

ص: 647


1- 865.. عَنْ اَبِی عُثْمَانَ مَوْلَى بَنِی اَقْصَى قَالَ سَمِعْتُ عَلِیًّا(علیه السلام) یَقُولُ عَذَرَنِیَ اللَّهُ مِنْ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرِ بَایَعَانِی طَائِعَیْنِ غَیْرَ مُکْرَهَیْنِ ثُمَّ نَکَثَا بَیْعَتِی مِنْ غَیْرِ حَدَثٍ اَحْدَثْتُهُ وَ اللَّهِ مَا قُوتِلَ اَهْلُ هَذِهِ الْآیَةِ مُذْ نَزَلَتْ حَتَّى قَاتَلْتُهُمْ وَ اِنْ نَکَثُوا اَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُم. [همان]
2- 866.. تفسیر صافی، ج 1، ص 449.
3- 867.. تفسیر برهان، ج 1، ص 479.

سوره ی مائده [5]، آیات 55 الی 56

متن:

اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَاِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغالِبُونَ

لغات:

«وَلِیّ» کسی است که تدبیر امور به دست اوست، چنان که گفته می شود: «فلان ولیّ المراة» و هو الذی یلی تدبیر امورها و نکاحها، و «ولیّ الدم» من کان له مطالبة القود، ویقال: «السلطان ولیّ امر الرعیّة»،و«الخلیفة»ولیّ عهد المسلمین،مبرّد در کتاب «العبارة عن صفات الله» گوید: «اصل الولیّ الذی هو أولی و أحقّ و مثله المولی». «ركوع» سرفرود آوردن به نحو خاصّ است» و راکع به معنای خاضع نیز آمده است و آن علی سبیل المجاز است. «حزب» به معنای طائفة و جماعت است.

ترجمه:

ولی و سرپرست شما فقط خدا و رسول او و مومنانی هستند که نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکات پرداخت می کنند (55) و کسانی که ولایت خدا و رسول او و مومنان را

بپذیرند، پیروز خواهند بود و تردیدی نیست که حزب خدا غالب و پیروز می باشند. (56)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مولف گوید:

شکّی نیست که این آیه یعنی آیه ی «اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ

ص: 648

یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» درباره ی امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب(علیهما السلام) نازل شده است و روایات صحیح در کتب شیعه و اهل سنّت شاهد بر آن است و اکثر روایات ناطق به این است که آن حضرت در حال رکوع انگشتر خود را به سائل داد، و در بعضی از روایات آمده که حلّه ی ارزشمندی را امیرالمؤمنین(علیه السلام) به سائل داد.

و تواتر قطعی وجود دارد که مقصود از «وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» شخص امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(علیهما السلام) است، و در برخی از روایات آمده که ائمّه بعد از آن حضرت نیز همین گونه خواهند بود.

و شکّی نیست که احدی در طول تاریخ در حال رکوع صدقه نداده و اگر کسی به امید نزول آیه، در حال رکوع صدقه داده است آیه ای درباره ی او نازل نشده است چنان که روایت شده که عمر بن خطّاب گوید: به خدا سوگند من چهل انگشتری در حال رکوع در راه خدا دادم، تا آیه ای درباره ی من نازل شود و چیزی درباره ی من نازل نشد.(1)

ما روایات مربوط به این آیه را در کتاب«آیات الفضایل»ص176ازکتب فریقین به طور تفصیل بیان نموده ایم و در این جا نیز برای تبرّک به بعضی از آن روایات اشاره خواهیم نمود.

امیرالمؤمنین(علیه السلام)در تفسیر آیه ی«یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْكِرُونَها وَ اَكْثَرُهُمُ الْكافِرُون »(2)

فرمود:

هنگامی که آیه ی«اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» نازل شد، گروهی از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درمسجد

ص: 649


1- 868.. تفسیر برهان، ج 1، ص 480.
2- 869.. سوره ی النحل، آیه ی 83.

مدینه جمع شدند و به هم دیگر گفتند: «نظر شما درباره ی این آیه چیست؟» پس برخی گفتند: «ما اگر به این آیه کافر شویم به بقیه ی آیات نیز کافر خواهیم بود و اگر به این آیه ایمان بیاوریم، برای ما ذلّت خواهد بود؛ چرا که در آن صورت علی بن ابی طالب بر ما ولایت و سلطه خواهد داشت.»تا این که گفتند: «ما می دانیم که محمّد در گفته ی خود صادق است و ما ولایت او را می پذیریم ولکن دستور او را نسبت به قبول نمودن ولایت علی نمی پذیریم.»

پس این آیه نازل شد: «یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْكِرُونَها وَ اَكْثَرُهُمُ الْكافِرُون»؛ یعنی ولایت علی بن ابی طالب(علیهما السلام)را می شناسند و اکثر آنان نسبت به ولایت او کافرند.(1)

زراره و فضیل بن یسار و بکیر بن اعین و محمّد بن مسلم و برید بن معاویه و ابی الجارود همگی از امام باقر(علیه السلام) نقل کرده اند که فرمود:

خداوند دستور اعلان ولایت علی(علیه السلام) را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)داد و آیه ی «اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» را بر او نازل نمود و ولایت «اولو الامر» را بر مردم واجب کرد و چون مردم معنای «اولی الامر» را ندانستند خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) فرمود تا برای آنان

ص: 650


1- 870.. عَنْ اَحْمَدَ بْنِ عِیسَى قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ اجْتَمَعَ نَفَرٌ مِنْ اَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَةِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا تَقُولُونَ فِی هَذِهِ الْآیَةِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ اِنْ کَفَرْنَا بِهَذِهِ الْآیَةِ نَکْفُرُ بِسَائِرِهَا وَ اِنْ آمَنَّا فَاِنَّ هَذَا ذُلٌّ حِینَ یُسَلِّطُ عَلَیْنَا ابْنَ اَبِی طَالِبٍ فَقَالُوا قَدْ عَلِمْنَا اَنَّ مُحَمَّدًا صَادِقٌ فِیمَا یَقُولُ وَ لَکِنَّا نَتَوَلَّاهُ وَ لَانُطِیعُ عَلِیًّا فِیمَا اَمَرَنَا قَالَ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها یَعْرِفُونَ یَعْنِی وَلَایَةَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ وَ اَکْثَرُهُمُ الْکافِرُونَ بِالْوَلَایَةِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 479؛ اصول کافی، ج 1، ص 354]

تفسیر نماید همان گونه که نماز و زکات و روزه و حج را برای آنان تفسیر نمود؛ و چون این دستور به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) داده شد، آن حضرت هراس پیدا کرد و سینه ی او تنگ شد که مبادا مردم با شنیدن ولایت امیر المؤمنین و فرزندان او از دین خود دست بردارند و مرتد شوند و او را تکذیب نمایند از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از پروردگار خویش درخواست تاخیر نمود و لکن پذیرفته نشد وآیه ی «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرینَ» بر او نازل گردید؛ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور خدا را اجرا نمود و در غدیر خم به این امر یعنی ولایت علی(علیه السلام) قیام نمود و مردم را جمع نمود [و این دستور را به طور کامل و مبسوط به مردم ابلاغ کرد] و فرمود: باید حاضرین به گوش غائبین برسانند؛ [و هر پدری نیز تا قیامت این خطبه را به فرزندان خود تعلیم دهد].

سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود:

فرائض و واجبات همواره یکی پس از دیگری نازل می شد و ولایت آخرین واجبی بود که بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد و پس از اعلان این واجب این آیه از طرف خداوند نازل شد: «الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ اْلاِسْلامَ دینًا»یعنی من امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و پس از این هیچ واجب دیگری بر شما نازل نمی کنم چرا که فرائض را برای شما کامل نمودم.(1)

ص: 651


1- 871.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ اُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ وَ بُکَیْرِ بْنِ اَعْیَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ وَاَبِی الْجَارُودِ جَمِیعًا عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)قَالَ: اَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ اَنْزَلَ عَلَیْهِ اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ فَرَضَ وَلَایَةَ اُولِی الْاَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَاَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّدًا(صلی الله علیه و آله) اَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا اَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ تَخَوَّفَ اَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ اَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیْهِ یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ فَصَدَعَ بِاَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ اَمَرَ النَّاسَ اَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالَ عُمَرُ بْنُ اُذَیْنَةَ قَالُوا جَمِیعًا غَیْرَ اَبِی الْجَارُودِ وَ قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ کَانَتِ الْفَرِیضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ الْاُخْرَى وَ کَانَتِ الْوَلَایَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَاَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی (5) قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَااُنْزِلُ عَلَیْکُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِیضَةً قَدْ اَکْمَلْتُ لَکُمُ الْفَرَائِضَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 480]B

مولف گوید:

روایات انفاق خاتم با سندهای صحیح در کتب شیعه و اهل سنّت فراوان نقل شده است و ما یکی از آن روایات را با سند اهل سنّت نقل می کنیم والله الموفق ونسالوا الله الایمان و الثبات وحسن العاقبة.

عبایة بن ربعی گوید: عبد الله بن عبّاس کنار زمزم نشسته بود و مشغول بیان سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود که مردی عمّامه ی خود را بر سر پیچیده بود و نزد ما آمد و او نیز مشغول به بیان سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شد.

پس ابن عبّاس گفت:

تو را به خدا سوگند می دهم که خود را به من معرّفی کنی.

پس او عمّامه ی خود را برداشت و گفت:

ای مردم! هر کس مرا نمی شناسد من خود را به او معرّفی می کنم. من جندبن بن جناده بدری، ابوذر غفّاری هستم؛ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدم و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم و گر نه چشم و گوش من کور و کر شود و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود:

ص: 652

«علی پیشوای نیکان و قاتل کافران است و هر کس او را یاری کند خدا او را یاری خواهد نمود و هر کس او را خوار و بی پناه گذارد خدا او را خوار و بی پناه خواهد گذارد.»

سپس گفت:

روزی من با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز ظهر را خواندم و سائلی به مسجد آمد و درخواست کمک کرد و کسی چیزی به او نداد و در آن حال علی(علیه السلام)درحال رکوع بود و انگشت کوچک خود را به او اشاره نمود و آن سائل آمد و انگشتر او را گرفت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مشاهده نمود و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از نماز خود فارغ گردید، دست مبارک خود را به آسمان بالا نمود و فرمود: خدایا! برادرم موسی به تو گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی اَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی وَ اجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ اَهْلِی هارُونَ اَخِی اشْدُدْ بِهِ اَزْرِی وَ اَشْرِكْهُ فِی اَمْرِی» و تو در قرآن در پاسخ او فرمودی: «سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِاَخِیكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطانًا فَلا یَصِلُونَ اِلَیْكُما بِآیاتِنا»و اکنون من پیامبر و صفیّ تو محمّد هستم و از تو می خواهم که شرح صدر به من بدهی و کار را بر من آسان کنی و وزیری از اهل من مانند علی(علیه السلام) قرار بدهی و به واسطه ی او پشت مرا قوی گردانی.

ابوذر می گوید:

به خدا سوگند، سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به پایان نرسیده بود که جبرییل از طرف خداوند نازل شد و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: «بخوان.» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «چه بخوانم؟» فرمود: بخوان: «اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ».(1)

ص: 653


1- 872.. عَبَایَةَ بْنِ الرِّبْعِیِّ قَالَ بَیْنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ جَالِسٌ عَلَى شَفِیرِ زَمْزَمَ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اِذْ اَقْبَلَ رَجُلٌ مُعْتَمٌّ بِعِمَامَةٍ فَجَعَلَ ابْنُ عَبَّاسٍ لَایَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ اِلَّا وَ قَالَ الرَّجُلُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ سَاَلْتُکَ بِاللَّهِ مَنْ اَنْتَ فَکَشَفَ الْعِمَامَةَ عَنْ وَجْهِهِ وَ قَالَ یَا اَیُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی فَاَنَا جُنْدَبُ بْنُ جُنَادَةَ الْبَدْرِیُّ اَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِهَاتَیْنِ وَ اِلَّا فَصَمَّتَا وَ رَاَیْتُهُ بِهَاتَیْنِ وَ اِلَّا فَعَمِیَتَا وَ هُوَ یَقُولُ عَلِیٌّ قَائِدُ الْبَرَرَةِ وَ قَاتِلُ الْکَفَرَةِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ اَمَا اِنِّی صَلَّیْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَوْمًا مِنَ الْاَیَّامِ صَلَاةَ الظُّهْرِ فَسَاَلَ سَائِلٌ فِی الْمَسْجِدِ فَلَمْ یُعْطِهِ اَحَدٌ شَیْئًا فَرَفَعَ السَّائِلُ یَدَهُ اِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ اَنِّی سَاَلْتُ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ فَلَمْ یُعْطِنِی اَحَدٌ شَیْئًا وَ کَانَ عَلِیٌّ(علیه السلام) رَاکِعًا فَاَوْمَاَ اِلَیْهِ بِخِنْصِرِهِ الْیُمْنَى وَ کَانَ یَتَخَتَّمُ فِیهَا فَاَقْبَلَ السَّائِلُ حَتَّى اَخَذَ الْخَاتَمَ مِنْ خِنْصِرِهِ وَ ذَلِکَ بِعَیْنِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ رَفَعَ رَاْسَهُ اِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ اِنَّ مُوسَى سَاَلَکَ فَقَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی اَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی وَ اجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ اَهْلِی هارُونَ اَخِی اشْدُدْ بِهِ اَزْرِی وَ اَشْرِکْهُ فِی اَمْرِی فَاَنْزَلْتَ عَلَیْهِ قُرْآنًا نَاطِقًا سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِاَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطانًا فَلا یَصِلُونَ اِلَیْکُما بِآیاتِنا اَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ اللَّهُمَّ وَ اَنَا مُحَمَّدٌ نَبِیُّکَ وَ صَفِیُّکَ اللَّهُمَّ فَاشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی اَمْرِی... وَ اجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ اَهْلِی عَلِیًّا اشْدُدْ بِهِ ظَهْرِی قَالَ اَبُو ذَرٍّ فَمَا اسْتَتَمَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْکَلِمَةَ حَتَّى نَزَلَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اقْرَاْ قَالَ وَ مَا اَقْرَاُ قَالَ اقْرَاْ اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 481؛ مجمع البیان، ج 3، ص 361؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 177]B

مرحوم طبرسی گوید:

عین این حدیث را ابو اسحاق ثعلبی در تفسیر خود با همین اسناد روایت کرده است. و غزالی در کتاب «سر العالمین» گوید: خاتمی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حال رکوع تصدّق نموده، خاتم سلیمان بن داود بوده است.(1)

ص: 654


1- 873.. تفسیر برهان، ج 1، ص 485.

شیخ طوسی گوید:

تصدّق به خاتم در روز بیست و چهارم ذی الحجّة بوده و بعضی گفته اند: روز مباهله بوده است.(1)

«وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَاِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این آیه درباره ی علی(علیه السلام) نازل شده است.(2)

در کتاب اسباب النزول از واحدی نقل شده که گوید:

مقصود از «وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَاِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» این است که هر کس خدا و رسول او و «الَّذینَ آمَنُوا» یعنی علی(علیه السلام) را دوست بدارد [رستگار و پیروز است]؛ و مقصود از «حِزْبَ اللَّهِ» شیعیان خدا و رسول خدا وولی خدا هستند و آنان غالب بر همه عباد می باشند و خداوند در این دو آیه نخست ولایت خود را مطرح نموده و سپس ولایت پیامبر و ولایت ولی خود را ذکر کرده است.(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که آیه ی ولایت نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر خم دستور داد تا آن محل را آماده و نظیف کنند و سپس فرمود: مردم جمع شوند و چون جمع شدند، فرمود: «ای مردم! آیا من سزاوارتر به شما از خود شما نیستم؟» گفتند: «آری.»

ص: 655


1- 874.. تفسیر برهان، ج 1، ص 485؛ تهذیب.
2- 875.. ابن شهر آشوب: عن الباقر (علیه السلام): اَنَّهَا نَزَلَتْ فِی عَلِیٍ(علیه السلام) [تفسیر برهان، ج 1، ص 485]
3- 876.. مَنْ یَتَوَلَ یَعْنِی یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا یَعْنِی عَلِیًّا فَاِنَ حِزْبَ اللَّهِ یَعْنِی شِیعَةَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ وَلِیَّهُ هُمُ الْغالِبُونَ یَعْنِی هُمُ الْغَالِبُونَ عَلَى جَمِیعِ الْعِبَاد فَبَدَاَ فِی هَذِهِ الْآیَةِ بِنَفْسِهِ ثُمَّ بِنَبِّیِّهِ ثُمَّ بِوَلِّیِهِ وَ کَذَلِکَ فِی الْآیَةِ الثَّانِیَةِ. [همان]

فرمود: «فمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»؛ سپس فرمود: «خدایا دوست بدار هر که علی را دوست می دارد و دشمن بدار را که علی را دشمن می دارد.»

سپس به مردم دستور داد تا با علی(علیه السلام)بیعت کنند وهمه ی مردم با علی(علیه السلام) بیعت نمودند و کسی چیزی نگفت تا این که ابوبکر آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ای ابوبکر! با علی بیعت کن و ولایت او را بپذیر.» ابوبکر گفت: «آیا این دستور از خداست و یا از رسول اوست؟» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «این دستورخدا و رسول اوست.» پس ابوبکر با علی(علیه السلام) بیعت نمود.

سپس عمر آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «با علی بیعت کن و ولایت او را بپذیر.» عمر گفت: «آیا این دستور خدا و رسول اوست؟» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «آری، این دستور خدا و رسول اوست.» پس عمر از روی بی اعتنایی بازگشت و با ابابکر ملاقات نمود و گفت: «کار سختی بود که او [یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] دست پسر عمّ خود را بالا نمود [و ولایت او را به مردم اعلان کرد].»

سپس از جمعیّت فرار کرد و پس از ساعتی بازگشت و گفت: «یا رسول الله! من به خاطر کاری که داشتم خارج شدم و مردی را دیدم بسیار زیبا بود و لباس سفیدی در تن داشت و من تا کنون کسی را زیباتر و خوش بو تر از او ندیده بودم و او به من گفت: به راستی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای علی(علیه السلام) بیعتی از مردم گرفت که جز کافر آن را نقض نخواهد نمود.»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای عمر آیا می دانی آن مرد که بود؟» عمر گفت: «نمی دانم.» فرمود: «او جبرییل بود و تو بترس که اوّل کسی باشی که بیعت علی(علیه السلام) را نقض می کند و اگر چنین کنی کافر خواهی بود.»

ص: 656

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

در غدیر یکصد و بیست هزار نفر حضور داشتند و بیعت علی(علیه السلام) را شاهد بودند

و با وجود آن یکصد و بیست هزار نفر، علی(علیه السلام) نتوانست حقّ خود را بگیرد و شما

مردم،با دو شاهد حقّ خود را اثبات می کنید و مال خود را می گیریدو[لکن درنهایت ]حزب خدا درباره ی علی(علیه السلام) غالب خواهد شد.(1)

سوره ی مائده [5]، آیات 57 الی 63

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَكُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا مِنَ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفّارَ اَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللهَ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ اِذا نادَیْتُمْ اِلَى الصَّلاةِ

ص: 657


1- 877.. عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّه:ِ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ بِالْوَلَایَةِ اَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)بِالدَّوْحَاتِ دَوْحَاتِ غَدِیرِ خُمٍّ فَقُمِّمْنَ ثُمَّ نُودِیَ الصَّلَاةَ جَامِعَةً ثُمَّ قَالَ اَیُّهَا النَّاسُ اَ لَسْتُ اَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ قَالُوا بَلَى قَالَ فَمَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ رَبِّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثُمَّ اَمَرَ النَّاسَ بِبَیْعَتِهِ وَ بَایَعَهُ النَّاسُ لَایَجِی ءُ اَحَدٌ اِلَّا بَایَعَهُ لَایَتَکَلَّمُ حَتَّى جَاءَ اَبُوبَکْرٍ فَقَالَ یَا اَبَا بَکْرٍ بَایِعْ عَلِیًّا بِالْوَلَایَةِ فَقَالَ مِنَ اللَّهِ اَوْ مِنْ رَسُولِهِ فَقَالَ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَقَالَ بَایِعْ عَلِیًّا بِالْوَلَایَةِ فَقَالَ مِنَ اللَّهِ اَوْ مِنْ رَسُولِهِ فَقَالَ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ ثُمَّ ثَنَى عِطْفَیْهِ فَالْتَفَتَ فَقَالَ لِاَبِی بَکْرٍ لَشَدَّ مَا یَرْفَعُ بِضَبْعَیْ ابْنِ عَمِّهِ ثُمَّ خَرَجَ هَارِبًا مِنَ الْعَسْکَرِ فَمَا لَبِثَ اَنْ اَتَى النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ اِنِّی خَرَجْتُ مِنَ الْعَسْکَرِ لِحَاجَةٍ فَرَاَیْتُ رَجُلًا عَلَیْهِ ثِیَابٌ لَمْ اَرَ اَحْسَنَ مِنْهُ وَ الرَّجُلُ مِنْ اَحْسَنِ النَّاسِ وَجْهًا وَ اَطْیَبِهِمْ رِیحًا فَقَالَ لَقَدْ عَقَدَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِیٍّ عَقْدًا لَایَحُلُّهُ اِلَّا کَافِرٌ فَقَالَ یَا عُمَرُ اَ تَدْرِی مَنْ ذَاکَ قَالَ لَاقَالَ ذَاکَ جَبْرَئِیلُ فَاحْذَرْ اَنْ تَکُونَ اَوَّلَ مَنْ تَحُلُّهُ فَتَکْفُرَ ثُمَّ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَقَدْ حَضَرَ الْغَدِیرَ اثْنَا عَشَرَ اَلْفَ رَجُلٍ یَشْهَدُونَ لِعَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فَمَا قَدَرَ عَلَى اَخْذِ حَقِّهِ وَ اِنَّ اَحَدَکُمْ یَکُونُ لَهُ الْمَالُ وَ لَهُ شَاهِدَانِ فَیَاْخُذُ حَقَّهُ فَاِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ فِی عَلِیٍّ(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 1، ص 485؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 357]

اتَّخَذُوها هُزُوًا وَ لَعِبًا ذلِكَ بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ قُلْ یا اَهْلَ الْكِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنّا اِلّا اَنْ آمَنّا بِاللهِ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْنا وَ ما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ اَنَّ اَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ قُلْ هَلْ اُنَبِّئُكُمْ بِشَرِّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللهِ مَنْ لَعَنَهُ اللهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازیرَ وَ عَبَدَ الطّاغُوتَ اُولئِكَ شَرُّ مَكانًا وَ اَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبیلِ وَ اِذا جاؤُكُمْ قالُوا آمَنّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَ اللهُ اَعْلَمُ بِما كانُوا یَكْتُمُونَ وَ تَرى كَثیرًا مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی اْلاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ وَ اْلاَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ اْلاِثْمَ وَ اَكْلِهِمُ السُّحْتَ

لَبِئْسَ ما كانُوا یَصْنَعُونَ

لغات:

«الهَزْو» به معنای سخریّه است، قال الله: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِك» و هَزَء به هزاًّ و استهزأ. «لَعِبَ» و عَبَث، روش و طریقه غیر حق است. «نداء» به معنای دعای با صوت است و اصل لغت به معنای اجتماع است و ندا القوم ندوًا یعنی اجتمعوا فی النادی و نادی محل اجتماع و دار الندوة محل اجتماع مشرکین برای از بین بردن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بوده است. نَقَم یَنقَم نقمًا اذا انکره، و عقاب را نقمت گویند. و فرق بین اثم و عدوان این است که اِثم به معنای جرم است هر گونه جرمی باشد، و عدوان به معنای ظلم است. و معنای «سحت» گذشت. و «صَنَع» و عَمِل مرادف اند و بعضی گفته اند: صُنع متضمّن معنای جودة و ظرافت است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید، اهل کتاب و کفّار، که آیین شما را به استهزاء و

ص: 658

بازی می گیرند، را اولیا و دوستان خود انتخاب نکنید و از [مخالفت] خدا بترسید، اگر مومن هستید (57) هنگامی که شما [اذان می گویید و] ندای نماز سر می دهید آنان نماز شما را به باد استهزاء و بازی می گیرند و این به علّت آن است که آنان مردمی غیر عاقل می باشند (58) [ای رسول من!] به اهل کتاب بگو: ای اهل کتاب، آیا شما به خاطر این که ما به خدا و آن چه بر شما و ما نازل شده است ایمان داریم بر ما خورده می گیرید؟ به راستی بیش تر شما از مسیر حق خارج شده اید و فاسق هستید (59) به آنان بگو: آیا می خواهید من بدتر از این را به شما خبر دهم؟ آری کسانی که خداوند آنان را از رحمت خود دور نموده و به آنان خشم کرده و برخی از آنان را به شکل بوزینه و خوک درآورده و در بندگی طاغوت در آمده اند بدتر می باشند و از مسیر حق و صراط مستقیم دورتر خواهند بود (60) [برخی از اهل کتاب] هنگامی که نزد تو می آیند، می گویند: ما ایمان آورده ایم و [لکن] آنان با کفر وارد [اسلام] شدند و با کفر نیز خارج گردیدند و خداوند داناتر است به آن چه آنان کتمان می کنند (61) و تو بسیاری از آنان را می بینی که در گناه و تعدّی به [حقوق] دیگران و خوردن مال حرام شتاب می نمایند و چه بد عملی است که آنان انجام می دهند (63)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه ی «وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَ اللَّهُ اَعْلَمُ بِما كانُوا یَكْتُمُونَ» درباره ی عبد الله بن ابیّ [منافق] نازل شده است چرا که او در ظاهر اسلام آورد و دخول و خروج او با کفر بود.(1)

ص: 659


1- 878.. تفسیر قمّی.

برخی گفته اند:

معنای آیه این است که آنان یعنی منافقین هنگامی که معجزاتی را دیدند و از نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خارج شدند همانند وقتی که داخل شدند کافر بودند و به سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و معجزات او ایمان نیاوردند.

و آیه 58 و 59 و 60 را نیز گفته اند:

درباره ی رفاعة بن زید و سوید بن حارث نازل شده که اوّل اظهار اسلام نمودند وسپس منافق شدند و گروهی از مسلمانان به خاطر این که آنان اظهار اسلام نموده بودند آنان را دوست می داشتند.(1)

«لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ وَ اْلاَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ اْلاِثْمَ وَ اَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا یَصْنَعُونَ»

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یکی از سخنان خود می فرماید:

علّت هلاکت امّت های پیشین این بوده که گناه می کرده اند و ربانیّون و احبار[یعنی علمای یهود و روحانیونشان] آنان را نهی نمی کرده اند و چون به گناه ادامه می دادند و کسی آنان را نهی نمی کرد عذاب بر آنان نازل می شد.

سپس فرمود: شما امر به معروف و نهی از منکر کنید. [و همانند آنان نباشید](2)

ص: 660


1- 879.. تفسیر صافی، ج 1، ص 453.
2- 880.. عَنْ حَسَنٍ قَالَ: خَطَبَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَحَمِدَ اللَّهَ وَ اَثْنَى عَلَیْهِ وَ قَالَ اَمَّا بَعْدُ فَاِنَّهُ اِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ حَیْثُ مَا عَمِلُوا مِنَ الْمَعَاصِی وَ لَمْ یَنْهَهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْاَحْبَارُ عَنْ ذَلِکَ وَ اِنَّهُمْ لَمَّا تَمَادَوْا فِی الْمَعَاصِی وَ لَمْ یَنْهَهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْاَحْبَارُ عَنْ ذَلِکَ نَزَلَتْ بِهِمُ الْعُقُوبَاتُ فَاْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 454؛ تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 538]

سوره ی مائده [5]، آیات 64 الی 66

متن:

وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ اَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ كَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزیدَنَّ كَثیرًا مِنْهُمْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْیانًا وَ كُفْرًا وَ اَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ كُلَّما اَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ اَطْفَاَهَا اللهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی اْلاَرْضِ فَسادًا وَ اللهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْكِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ َلاَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعیمِ وَ لَوْ اَنَّهُمْ اَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلاِنْجیلَ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلاَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ اُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ

لغات:

«یَد» در لغت به پنج معنا آمده است: عضوی از بدن، نعمت، قوّت، قدرت، مِلک و به معنای انتسباب فعل، مثل هذا الفعل بید فلان؛ و ید به معنای نعمت مانند: لفلان عندی ید ای نعمة اشکرها، و به معنای قوّة مانند: «اولی الایدی و الابصار»یعنی ذوی القوّة و العقول، و به معنای ملک مانند «الذی بیده عقدة النكاح» یعنی یملک عقدة النکاح، و به معنای انتساب فعل به دیگری مانند: «لما خلقت بیدیّ» یعنی لما تولّیت خلقه، و به معنای نصرت نیز آمده مانند حدیث: «وهم ید علی من سواهم».

ترجمه:

یهود گفتند: دست خدا بسته است [و پس از خلقت اراده و مشیّتی ندارد] دستان شان بسته باد و به واسطه ی آن از رحمت الهی دور باشند، بلکه دستان خداوند

ص: 661

باز است و هر گونه بخواهد انفاق خواهد نمود به راستی این آیاتی که از طرف خداوندبر تو نازل شده بر طغیان و کفر آنان می افزاید و ما تا قیامت بین آنان دشمنی و عداوت قراردادیم، هر زمان آنان آتش جنگی [علیه شما] افروختند خداوند آن را خاموش نمود، آنان همواره سعی در فساد در روی زمین دارند و خداوند مفسدان را دوست نمی دارد (64) اگر اهل کتاب ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، ما گناهان آنان را می بخشیدیم و درباغستان های پر از نعمتِ بهشت داخلشان می نمودیم (65) و اگر آنان تورات و انجیل و آن چه از ناحیه ی خداوند [مانند قرآن] بر آنان نازل شده بود را برپا می داشتند [و بر طبق آن ها عمل می کردند] از آسمان و زمین [بر آنان نعمت نازل می شد] و از آن ها استفاده می کردند، برخی از آنان مردمی معتدل هستند [و به اسلام روی آورده اند] و بیشتر آنان کارهای ناپسندی می کنند. (66)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

محمّد بن مسلم گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم:

معنای «خلقت بیدی» در آیه ی «یا اِبْلِیسُ ما مَنَعَكَ اَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَ»چیست؟

حضرت(علیه السلام) فرمود:

«ید» در درکلام عرب به معنای قوّت و یا نعمت استعمال می شود چنان که در آیه ی «وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْاَیْدِ» و آیه ی «وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِاَیْدٍ» به معنای قوّت است و در آیه ی «وَ اَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» نیز به معنای قوّت است و در مثل معروف «لَهُ عِنْدِی یَدٌ بَیْضَاءُ» به معنای نعمت است.(1)

ص: 662


1- 881.. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ یا اِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ اَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَ فَقَالَ: الْیَدُ فِی کَلَامِ الْعَرَبِ الْقُوَّةُ وَ النِّعْمَةُ قَالَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْاَیْدِ وَ قَالَ وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِاَیْدٍ اَیْ بِقُوَّةٍ وَ قَالَ وَ اَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ اَیْ قَوَّاهُمْ وَ یُقَالُ لِفُلَانٍ عِنْدِی اَیَادِی کَثِیرَةٌ اَیْ فَوَاضِلُ وَ اِحْسَانٌ وَ لَهُ عِنْدِی یَدٌ بَیْضَاءُ اَیْ نِعْمَةٌ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 487؛ معانی الاخبار، ص 15]B

امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه ی «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ اَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا...»فرمود:

مقصود آنان این نیست که خداوند قدرتی ندارد و لکن می گفتند: او از امر خلقت فارق شده است و پس از آن دخالتی نمی کند و چیزی را کم و زیاد نمی نماید و خداوند سخن آنان را تکذیب نموده و می فرماید: «غُلَّتْ اَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ كَیْفَ یَشاء».

سپس فرمود:

مگر نشنیدی که خداوند می فرماید: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْكِتاب».(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود یهود از«یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»این بوده که خداوند بعد از خلقت و تقدیر اوّل کاری نمی کند و خداوند سخن آنان را ردّ نموده و می فرماید«بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ كَیْفَ یَشاء»یعنی دست خدا باز است و هر گونه بخواهد انفاق می کند یعنی هر چه را بخواهد کم و زیاد و مقدّم مؤخّر می نماید و همواره برای او «بدا» و مشیّت وجود دارد.(2)

ص: 663


1- 882 .. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اَنَّهُ قَالَ: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ لَمْ یَعْنُوا اَنَّهُ هَکَذَا وَ لَکِنَّهُمْ قَالُوا قَدْ فَرَغَ مِنَ الْاَمْرِ فَلَا یَزِیدُ وَ لَایَنْقُصُ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ تَکْذِیبًا لِقَوْلِهِمْ غُلَّتْ اَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ اَ لَمْ تَسْمَعِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ. [توحید صدوق، ص167؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 468]
2- 883.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 178.

«كُلَّما اَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ اَطْفَاَهَا اللَّهُ»

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود این است که هر زمان جبّاری از جبّاران برای نابودی آل محمّد(علیهم السلام) آتشی

افروخته است خداوند او را هلاک نموده و آتش او را خاموش کرده است.(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود این است که هرگاه جبّاری از جبّاران اراده ی نابود کردن آل محمّد(علیهم السلام) را نموده، خداوند او را هلاک کرده است.(2)

«وَ لَوْ اَنَّهُمْ اَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلاِنْجیلَ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلاَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ

اَرْجُلِهِمْ»

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ» ولایت محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین است.(3)

«مِنْهُمْ اُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ»

امیرالمؤمنین(علیه السلام) عالم بزرگ یهود«راس الجالوت» و عالم بزرگ نصاری «اسقف اعظم»را خواست و به آنان فرمود:

ص: 664


1- 884.. عَنْ جَابِرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ کُلَّما اَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ اَطْفَاَهَا اللَّهُ کُلَّمَا اَرَادَ جَبَّارٌ مِنَ الْجَبَابِرَةِ هَلَکَةَ آلِ مُحَمَّدٍ قَصَمَهُ اللَّه. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 359؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 487]
2- 885.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 187.
3- 886.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَوْ اَنَّهُمْ اَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْاِنْجِیلَ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ قَالَ الْوَلَایَةُ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 360؛ اصول کافی، ج 1، ص 342؛ بصائر الدّرجات، ص 78]

من از شما سوال دارم و خود داناتر از شما هستم به آن، مبادا کتمان کنید.

پس به اسقف نصاری فرمود:

تو را سوگند میدهم به خدایی که انجیل را بر عیسی(علیه السلام) نازل نمود و در زیر قدم او برکت قرار داد و او کور و افراد پیسی دار را شفا می داد و چشم بیمار را عافیت بخشید و مرده را زنده کرد و از گِل برای شما پرنده هایی را [با اذن خدا] خلق نمود و شما را نسبت به آن چه خورده بودید و یا ذخیره کرده بودید خبر داد، بگو بدانم: بنی اسراییل بعد از عیسی چند فرقه و گروه شدند؟

اسقف گفت:

به خدا سوگند یک فرقه بیش نبودند.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

سوگند به خدایی که خدایی جز او نیست دروغ گفتی؛ آنان بعد از عیسی(علیه السلام) هفتاد

و دو فرقه شدند و همه ی آنان اهل آتش خواهند بود جز یک فرقه چنان که خداوندمی فرماید: «مِنْهُمْ اُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ» و این فرقه اهل نجات خواهند بود.(1)

ص: 665


1- 887.. عَنْ اَبِی الصَّهْبَاءِ الْبَکْرِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) وَ دَعَا رَاْسَ الْجَالُوتِ وَ اُسْقُفَّ النَّصَارَى فَقَالَ اِنِّی سَائِلُکُمَا عَنْ اَمْرٍ وَ اَنَا اَعْلَمُ بِهِ مِنْکُمَا فَلَا تَکْتُمَانِی ثُمَّ دَعَا اُسْقُفَّ النَّصَارَى فَقَالَ اَنْشُدُکَ بِاللَّهِ الَّذِی اَنْزَلَ الْاِنْجِیلَ عَلَى عِیسَى وَ جَعَلَ عَلَى رِجْلِهِ الْبَرَکَةَ وَ کَانَ یُبْرِئُ الْاَکْمَهَ وَ الْاَبْرَصَ وَ اَبْرَاَ اَکْمَهَ الْعَیْنِ وَ اَحْیَا الْمَیِّتَ وَ صَنَعَ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ طُیُورًا وَ اَنْبَاَکُمْ بِمَا تَاْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فَقَالَ دُونَ هَذَا صدق [اَصْدُقُ] فَقَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) بِکَمِ افْتَرَقَتْ بَنُو اِسْرَائِیلَ بَعْدَ عِیسَى فَقَالَ لَاوَ اللَّهِ اِلَّا فِرْقَةً وَاحِدَةً فَقَالَ عَلِیٌّ کَذَبْتَ وَ الَّذِی لَااِلَهَ اِلَّا هُوَ لَقَدِ افْتَرَقَتْ عَلَى اثْنَتَیْنِ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً کُلُّهَا فِی النَّارِ اِلَّا فِرْقَةً وَاحِدَةً اِنَّ اللَّهَ یَقُولُ مِنْهُمْ اُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ فَهَذِهِ الَّتِی تَنْجُو. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 359؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 487]

سوره ی مائده [5]، آیه ی 67

متن:

یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرینَ

لغات:

«یعصمك من الناس» یعنی یضمن لک العصمة منهم ان یقتلوک، و قد مرّ معنی الاولی و ولیّ، و فی الآیة دلیل واضح بانّ الولیّ فی قوله: «اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون» بمعنی الاولی بالتصرّف لقوله: «وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه» و لقوله(صلی الله علیه و آله): «الست اولی بكم من انفسكم؟ قالوا: بلی. فقال: من كنت مولاه فهذا علیّ مولاه». و قال العلامة الشیخ محمّد حسین النجفی ونعم ما قال:

یفی بکونه احقّ بالتصرف

والنظم و الترتیب فی القول

ترجمه:

ای پیامبر، آن چه از طرف پروردگارت [درباره ی علی(علیه السلام)] بر تو نازل شده است را به طور کامل [به مردم] ابلاغ کن؛ و اگر چنین نکنی، رسالت او را انجام نداده ای و خداوند تو را از [شرّ] مردم [منافق] حفظ خواهد نمود و خداوند قوم کافر را هدایت نخواهد کرد. (67)

ص: 666

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

اخبار متواتری از ائمّه ی معصومین(علیهم السلام) وارد شده و اجماع علمای شیعه بر این است که این آیه و آیه ی «الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ اْلاِسْلامَ دینًا» که در اوایل این سوره گذشت، در غدیر خم در سال حجّة الوداع درباره ی ولایت امیر المؤمنین علی(علیه السلام) نازل شده است.

و آیه ی «الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ اْلاِسْلامَ دینًا» بعد از آیه ی ابلاغ بوده است و منافقین این دو آیه را از هم دیگر جدا کرده اند و آیه ی «الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ اْلاِسْلامَ دینًا» را در وسط آیه ی «حُرِّمَتْ عَلَیْكُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ» قرار داده اند و آیه ی «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ» را بین آیات مربوط به اهل کتاب قرار داده اند، تا امر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) مشتبه شود و مردم فکر کنند با تحریم میته و خون و...دین خدا کامل شده است و مقصود از تبلیغ رسالت بیان آیات برای اهل کتاب می باشد!! والله سائلهم یوم القیامة وانه لبالمرصاد وشدید العقاب و قال سبحانه: «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلین».

اکنون می گوییم:

ما روایات شیعه و اهل سنّت را در ذیل این سه آیه در کتاب «آیات الفضایل» مشروحا بیان کرده ایم و خطبه ی غدیر را نیز در پایان چند کتاب و به طور مستقل و با بیان سند به چاپ رسانده ایم و در ذیل این آیه نیز همانند آیه اکمال دین روایاتی را از کتب فریقین برای تبرّک نقل خواهیم نمود. والله الموفق والمسدّد وله الحمد و الشکر بتوفیقه و لاحول و لاقوّة الّا بقدرته و فضله و کرمه و لولافضله و رحمته لکنّا من الخاسرین.

ص: 667

جابر بن عبد الله انصاری و ابن عبّاس گویند:

خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله)را امر نمود تا ولایت علیّ بن ابی طالب(علیهما السلام)را به مردم خبر بدهد و او را به امامت [بعد از خود] منصوب نماید و لکن رسولخدا (صلی الله علیه و آله) هراس پیدا نمود که مردم بگویند: «او از پسر عمّ خود حمایت می کند» و ولایت علی(علیه السلام)بر آنان سنگین آید،از این رو این آیه بر آن حضرت نازل شد و پس از نزول این آیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر دست علی(علیه السلام) را گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلی مولاه» و این آیه را برای مردم!تلاوت نمود.(1)

این روایت را صاحب مجمع البیان و ثعلبی در تفسیر و حسکانی در شواهد التنزیل نقل کرده اند؛ و در کتاب کافی نیز مضمون این روایت از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است و مرحوم فیض این روایت را در ذیل آیه ی فوق آورده؛(2) و سپس خطبه ی غدیر را به طور کامل از احتجاج نقل نموده است.

و در پایان خطبه ی غدیر آمده که مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کردند:

«سمعنا و اطعنا علی امر الله و امر رسوله بقلوبنا و السنتنا و ایدینا»

سپس بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) هجوم آوردند و دست در دست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گذاردند و اوّلین آنان ابوبکر و عمر و عثمان بودند و سپس بقیه ی مهاجرین و انصار به ترتیب طبقاتی خود بیعت نمودند تا نماز مغرب و عشا در یک وقت خوانده شد و سه روز این بیعت ادامه داشت. و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چون بیعت مردم را مشاهده

ص: 668


1- 888.. فی الجوامع عن ابن عبّاس و جابر بن عبد اللَّه رضی اللَّه عنه انّ اللَّه تعالى امر نبیّه(صلی الله علیه و آله) ان ینصب علیًّا علیه الصّلاة و السّلام للناس و یخبرهم بولایته فتخوّف ان یقولوا حامى ابن عمّه و ان یشقّ ذلک على جماعة من اصحابه فنزلت هذه الآیة فاخذ بیده یوم غدیر خم و قال (صلی الله علیه و آله): من کنت مولاه فعلیّ مولاه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 456]
2- 889.. تفسیر صافی، ج1، ص 457.

می نمود می فرمود: «الحمد لله الذی فضّلنا علی جمیع العالمین». و از آن روز بیعت و مصافقه سنّت گردید.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود جریان نزول آیه ی فوق را در بازگشت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از حجّة الوداع در سال دهم هجری نقل نموده، ما نیز در کتاب «آیات الفضایل»آن را نقل نموده ایم.(2)

سوره ی مائده [5]، آیات 68 الی 71

متن:

قُلْ یا اَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَیْءٍ حَتّى تُقیمُوا التَّوْراةَ وَ اْلاِنْجیلَ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَیَزیدَنَّ كَثیرًا مِنْهُمْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْیانًا وَ كُفْرًا فَلا تَاْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرینَ اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصّابِئُونَ وَ النَّصارى مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحًا فَلاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ لَقَدْ اَخَذْنا میثاقَ بَنی اِسْرائیلَ وَ اَرْسَلْنا اِلَیْهِمْ رُسُلًا كُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى اَنْفُسُهُمْ فَریقًا كَذَّبُوا وَ فَریقًا یَقْتُلُونَ وَ حَسِبُوا اَلاّ تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا كَثیرٌ مِنْهُمْ وَ اللهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ

ص: 669


1- 890.. فَناداهُ الْقَوْمُ نَعَمْ سَمِعْنَا وَ اطَعْنَا عَلَى اَمْرِ اللَّهِ وَ اَمْرِ رَسُولِهِ بِقُلوُبِنَا وَ الْسِنَتِنَا وَ اَیْدِینَا، و تداکّوا على رسولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) و على عَلیّ و صَافَقُوا بایدیهم فکان اوّل من صافق رسول اللَّهِ الاوّل و الثانی و الثالث و الرابع و الخامس و باقی المهاجرین و الانصار و باقی الناسِ عن آخرهم على طبقاتهم و قدر منازلهم الى ان صلّیت العشاء و العتمة فی وقت واحد و واصلوا البیعة و المصافقة ثلاثًا و رسولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یقول کلما بایع قوم: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى جَمِیعِ الْعالَمینَ و صارت المصافقة سنّة و رسمًا یستعملها من لیس له حقّ فیها. [تفسیر صافی، ج 1، ص 471]
2- 891.. آیات الفضایل، ص189؛ فقیه، ج 4، ص 93؛ بحار الانوار، ج37، ص 113.
لغات:

«لا تهوی انفسهم»هوا و هوس،میل به چیزی است که [عقلًا] سزاوار انجام نیست و به همین خاطر گفته می شود: غَلَبَ علیّ الهوی، وهوی یهوی هَویًّا = اذا انحطّ من الهوا. و «هاویة جهنّم»لانّ اهل جهنّم یُهوی فیها و یسقطون بعضهم علی بعضٍ، و الفرق بین الهوی و الشهوة، انّ الشهوة تتعلق بالمدرکات و یشتهی الانسان الطعام ولا یهویه.«حسبوا»از حسبان به معنای ترجیح یکی از دو طرف نقیضین بر دیگری است. «فتنة» در این جا به معنای عقوبت است گر چه اصل معنای فتنة اختبار و امتحان است.

ترجمه:

[ای رسول من!]به اهل کتاب بگو: شما هیچ جایگاهی[نزد خدا]ندارید،مگر این که تورات و انجیل و آن چه از طرف خدا بر شما نازل شده است را برپا بدارید [و به آن ها عمل کنید] ولی [ای رسول من به یقین بدان که] آن چه بر تو نازل شده [نه تنها مایه ی بیداری آنان نشده بلکه] بر طغیان و کفر بسیاری از آنان افزوده است، پس تو، به خاطر آنان غمگین مباش چرا که آنان مردم کافری هستند (68) به راستی کسانی که ایمان آوردند و یهود و صائبان [پیروان یحیی] و نصاری هر کدام که به خدای یگانه و روز قیامت ایمان بیاورند و کار شایسته انجام بدهند، ترس و اندوهی برای آنان نخواهد بود (69) ما از بنی اسراییل پیمان گرفتیم و پیامبرانی به سوی آنان فرستادیم [ولی] هر زمان پیامبری بر خلاف هوای نفس آنان دستوری آورد گروهی را تکذیب کردند و گروهی را کشتند (70) آن ها گمان می کردند آزمایش و مجازاتی نخواهند داشت از این رو [از دیدن و شنیدن حق] کور و کر شدند. سپس خداوند توبه ی آنان را پذیرفت و باز بسیاری از آنان کور و کر شدند [و از حق فاصله گرفتند] و خداوند از اعمال آنان آگاه است. (71)

ص: 670

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام)فرمود:مقصود از«ما اُنْزِلَ اِلَیْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ» و «ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ» ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(1)

و در سخن دیگری فرمود: مقصود ولایت ما خانواده است.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: «وَ حَسِبُوا اَلاّ تَكُونَ فِتْنَةٌ» مربوط به زمان رسول خداست که [یهود و نصاری معجزات و نشانه های حق را دیدند و بر تکذیب خود ادامه دادند و] کور و کر شدند و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رحلت نمود و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به خلافت رسید خداوند توبه ی آنان را پذیرفت [و باز به آنان مهلت داد] و باز آنان [با دیدن معجزات و نشانه های حقّ از پذیرفتن دین حق سرباز زدند و] تا قیامت [و یا قیام حضرت مهدی(علیه السلام)] کور و کر شدند.(3)

ص: 671


1- 892.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى یا اَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَیْءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْاِنْجِیلَ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا قَالَ هِیَ وَلَایَةُ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام). [بصائر الدّرجات، ص75]
2- 893.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ یا اَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَیْءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْاِنْجِیلَ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ قَالَ: «هِیَ وَلَایَتُنَا». [تفسیر برهان؛ مختصر البصائر،ج 1، ص 202] عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ یا اَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَیْءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْاِنْجِیلَ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ قَالَ هِیَ الْوَلَایَةُ وَ هُوَ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ قَالَ هِیَ الْوَلَایَةُ. [بصائر الدّرجات، ص64]
3- 894.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَسِبُوا اَلَّا تَکُونَ فِتْنَةٌ قَالَ حَیْثُ کَانَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) بَیْنَ اَظْهُرِهِمْ فَعَمُوا وَ صَمُّوا حَیْثُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ حَیْثُ قَامَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا اِلَى السَّاعَةِ. [فروع کافی، ج 8، ص 199؛ تفسیر عیّاشی،ج 1، ص 363؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 491]

سوره ی مائده [5]، آیات 72 الی 77

متن:

لَقَدْ كَفَرَ الَّذینَ قالُوا اِنَّ اللهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قالَ الْمَسیحُ یا بَنی اِسْرائیلَ اعْبُدُوا اللهَ رَبّی وَ رَبَّكُمْ اِنَّهُ مَنْ یُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَاْواهُ النّارُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ اَنْصارٍ لَقَدْكَفَرَ الَّذینَ قالُوا اِنَّ اللهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ اِلهٍ اِلّا اِلهٌ واحِدٌ وَ اِنْ لَمْ یَنْتَهُوا عَمّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ اَفَلا یَتُوبُونَ اِلَى اللهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ مَا الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ اِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ اُمُّهُ صِدِّیقَةٌ كانا یَاْكُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ كَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ اْلآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ اَنّى یُؤْفَكُونَ قُلْ اَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا یَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعًا وَ اللهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ قُلْ یا اَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا اَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ اَضَلُّوا كَثیرًا وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ

لغات:

«شِرك» در اصل شراکت و اجتماع در ملک و سلطنت است. و «مَسّ» در این آیه به معنای تماسّ با احساس است، چرا که عذاب تماس را حیوان پیدا نمی کند، مگر وقتی که آن را حسّ کند، و گاهی «مَسّ» به معنای لَمس است. و «صِدّیقة» مبالغه در صدق است، و «صِدّیق» بر وزن فِعّیل نیز برای مبالغه است. و «اِفك» به معنای صرف است و کذب را افک گویند به خاطر صرف و اعراض از حق. و «مؤتفكات» بادهای مقلوبه و مصروفه است. و «مُلك» قدرت بر تصریف امور است. و «نفع» لذّت و سروری است که به خاطر چیزی برای انسان حاصل می شود. و

ص: 672

«ضرر» درد و اندوهی است که برای انسان از چیزی پیدا می شود.و«اَهواء» جمع هوای نفس است.

ترجمه:

به راستی کافر شدند کسانی که گفتند: مسیح_ فرزند مریم_ خداست در حالی که مسیح گفت:ای بنی اسراییل خدایی که پروردگار من و شماست را بپرستید،چرا که هر کس شریکی برای خدا قرار بدهد، خداوند بهشت را برای او حرام می نماید و جایگاه او آتش خواهد بود و ستم کاران را یار و یاوری نیست(72) و[نیز]کسانی که گفتند: خداوند یکی از سه خداست به یقین کافر شدند، در حالی که خدایی جز خدای یکتا وجود ندارد،و اگر از آن چه می گویند دست برندارند عذاب دردناک[الهی]کافران آنان را خواهد گرفت (73) آیا [هنوز] به سوی خدا باز نمی گردند و از او طلب آمرزش نمی کنند؟! در حالی که خداوند بخشنده و مهربان است. (74) مسیح فرزند مریم جز رسول خدا نبود و پیش از او نیز پیامبرانی و رسولانی آمدند، مادر او [نیز] صدّیقه و زن بسیار راست گویی بود و عیسی و مریم [مخلوق خداوند بودند و مانند انسان های دیگر] غذا می خوردند [و چگونه شما آنان را خدا می دانید] ای رسول من بنگر ما چگونه آیات و نشانه های حق را برای آنان بیان می کنیم؟ سپس بببین آنان چگونه از حق منحرف می شوند؟! (75) آیا شما [مسیحیان] _جز خدا_ چیزی را می پرستید که سود و زیانی برای شما ندارد؟! در حالی که خداوند [ربّ العالمین] شنوا و داناست. (76) [ای رسول من!] بگو: ای اهل کتاب به ناحق در دین خود غلوّ [و زیاده روی] نکنید و جز حق نگویید و از هوس های گروهی که از پیش گم راه شدند و زیادی را گم راه نمودند و از صراط مستقیم منحرف شدند پیروی نکنید. (77)

ص: 673

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ»

زراره گوید: من با عدّه ای از شیعیان نامه ای به امام صادق(علیه السلام) نوشتیم و درباره ی حدیثی که اهل سنّت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند که فرمود: «کسی که مشرک به خدا شود آتش برای او واجب است؛ و کسی که مشرک به خدا نشود بهشت برای او واجب است.» سوال کردیم.

امام صادق(علیه السلام) در پاسخ فرمود:

امّا شرک به خدا، اگر شرک بیّن و آشکار [یعنی شرک در ذات] باشد همین گونه است چنان که خداوند می فرماید: «مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ» و امّا این که «اگر کسی شرک به خدا پیدا نکند، بهشت برای او واجب باشد» سخن درستی نیست و صحیح و درست این است که: هر کس معصیت خدا را نکند بهشت برای او واجب می شود.(1)

«لَقَدْ كَفَرَ الَّذینَ قالُوا اِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ»

امام باقر(علیه السلام) فرمود: نصاری از مسیح نافرمانی کردند و از سویی به گمان خود او را تعظیم نمودند و گفتند: او خداست و او فرزند خداست و گروهی از آنان گفتند: او یکی از سه خداست و گروهی گفتند: او خداست.(2)

ص: 674


1- 895.. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: کَتَبْتُ اِلَى اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَعَ بَعْضِ اَصْحَابِنَا فِیمَا یَرْوِی النَّاسُ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) اَنَّهُ مَنْ اَشْرَکَ بِاللَّهِ فَقَدْ وَجَبَتْ لَهُ النَّارُ وَ مَنْ لَمْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قَالَ اَمَّا مَنْ اَشْرَکَ بِاللَّهِ فَهَذَا الشِّرْکُ الْبَیِّنُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ اَمَّا قَوْلُهُ مَنْ لَمْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) هَاهُنَا النَّظَرُ هُوَ مَنْ لَمْ یَعْصِ اللَّهَ.[تفسیر عیّاشی، ج72، ص 98]
2- 896.. اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ اتَّخَذُوا اَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ اَرْبابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ اَمَّا الْمَسِیحُ فَعَصَوْهُ وَ عَظَّمُوهُ فِی اَنْفُسِهِمْ حَتَّى زَعَمُوا اَنَّهُ اِلَهٌ وَ اَنَّهُ ابْنُ اللَّهِ وَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ قَالُوا ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ قَالُوا هُوَ اللَّه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 476]B

بعضی گفته اند عموم نصاری می گویند: خدا جوهر واحد است و از سه اقنوم و اصل تشکیل شده: اب و ابن و روح القدس و هر سه را اله واحد می گویند و تعبیر سه خدا نمی کنند گر چه لازمه سخن آنان اعتقاد به سه خدا می باشد،چرا که می گویند:«اب و ابن و روح القدس،خدای واحداند» در حالی که اب غیر از ابن است.(1)

«وَ اُمُّهُ صِدِّیقَةٌ كانا یَاْكُلانِ الطَّعامَ»

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند [تادّبًا] درباره ی عیسی و مریم فرموده است: «كانا یَاْكُلانِ الطَّعامَ» یعنی آنان نیاز به تخلیه دارند و کسی که نیاز به غذا خوردن و تخلیه داشته باشد، ادعای خدایی درباره ی او صحیح نیست. [بنابراین اعتقاد نصاری درباره ی عیسی و مریم شرک خواهد بود].(2)

«قُلْ یا اَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ»

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

یعنی غلوّ در دین خود نکنید و نگویید: عیسی خداست و فرزند خداست.(3)

ص: 675


1- 897.. تفسیر صافی، ج 1، ص 476.
2- 898.. مرحوم قمّی گوید: یعنی کانا یحدثان فکنى الله عن الحدث و کل من اکل الطعام یحدث.[تفسیر صافی، ج 1، ص 476؛ تفسیر قمّی] ابن بابویه، عن علی بن موسى الرضا،عن آبائه عن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) قال: قال الله تعالى: «مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ اُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کانا یَاْکُلانِ الطَّعامَ» و معناه انهما کانا یتغوطان». [البرهان، ج 2، ص 342]
3- 899.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 183.

امام عسکری(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

خداوند به بندگان خود امر نمود که پناه به خدا ببرند و از طریقه ی ضالّین به خدا پناه ببرند [و بگویند: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» و ضالّین نصاری هستند که خداوند درباره ی آنان فرموده است: «یا اَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِكُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا اَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ اَضَلُّوا كَثیرًا وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ»

سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هر کس به خدا کافر شود ازمغضوب علیهم و از ضالّین است و از راه مستقیم دین خدا گم راه شده است.(1)

سوره ی مائده [5]، آیات 78 الی 81

متن:

لُعِنَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ بَنی اِسْرائیلَ عَلى لِسانِ داوُودَ وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا یَعْتَدُونَ كانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانُوا یَفْعَلُونَ تَرى كَثیرًا مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذینَ كَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ اَنْفُسُهُمْ اَنْ سَخِطَ اللهُ

ص: 676


1- 900..قَالَ الْاِمَامُ(علیه السلام): قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام): اَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهُ اَنْ یَسْاَلُوهُ طَرِیقَ الْمُنْعَمِ عَلَیْهِمْ،... وَ اَنْ یَسْتَعِیذُوا بِهِ مِنْ طَرِیقِ الضَّالِّینَ، وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِیهِمْ: «قُلْ یا اَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا اَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَاَضَلُّوا کَثِیرًا وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ»وَ هُمُ النَّصَارَى.ثُمَّ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): کُلُّ مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ فَهُوَ مَغْضُوبٌ عَلَیْهِ، وَ ضَالٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. وَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) کَذَلِکَ، وَ زَادَ فِیهِ، فَقَالَ: وَ مَنْ تَجَاوَزَ بِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) الْعُبُودِیَّةَ فَهُوَ مِنَ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ مِنَ الضَّالِّین [تفسیر برهان، ج 1، ص 492؛ تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام)، ص 50]

عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ وَ لَوْ كانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ النَّبِیِّ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ اَوْلِیاءَ وَ لكِنَّ كَثیرًا مِنْهُمْ فاسِقُونَ

لغات:

«تناهی» در «لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ» دو معنا دارد:یکی تفاعل از نهی باشد یعنی به هم دیگر نهی از منکر نمی کردند و دیگر این که از انتهاء و دوری کردن باشد، یعنی از منکر دوری و پرهیز نمیکردند.

ترجمه:

کافران بنی اسراییل به زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند و این به خاطر آن بود که اهل گناه و تجاوز بودند (78) آنان مردم را از اعمال زشتی که انجام می دادند جلوگیری و نهی نمی کردند و چه بدکاری انجام می دادند (79) بسیاری از آنان را تو می بینی که کافران [و بت پرستان] را دوست می دارند و آنان را تکیه گاه خود قرار داده اند، چه بد عملی را برای [قیامت] خود پیش فرستادند که نتیجه آن خشم خدا و عذاب جاوید خواهد بود (80) اگر آنان به خدا و این پیامبر و آن چه بر او نازل شده است ایمان می آوردند [هرگز] کافران را ولیّ و دوست خود قرار نمی دادند و لکن زیادی از آنان به فسق و گناه روی آورده اند (81)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

اما لعنت داود نسبت به بنی اسراییل مربوط به اهل ایله [که کوهیست بین مکّه و مدینه و نزدیک ینبع است] بود که به خاطر تعدّی آنان درباره ی حرمت

ص: 677

ماهی گرفتن در روز شنبه مورد لعنت قرار گرفتند و داود(علیه السلام) درباره ی آنان گفت:

«اللهمّ البسهم اللعنة مثل الرداء علی المنكبین و مثل المنطقة علی الحقوین» یعنی خدایا! لباس لعنت را همانند عبا و کمربند بر اندامشان بپوشان پس خداوند آنان را مسخ نمود و به شکل بوزینه [میمون] درامدند و امّا عیسی(علیه السلام) کسانی از بنی اسراییل را لعنت نمود که خداوند از آسمان برایشان مائده نازل نمود و باز کافر شدند.(1)

و در جوامع آمده که عیسی(علیه السلام) درباره ی آنان گفت:

اللهم عذّب من كفر بعد ما اكل من المائدة عذابًا لا تعذّبه احدًا من العالمین و العنهم كما لعنت اصحاب السبت» یعنی «خدایا لعنت کن کسانی را که بعد از نزول مائده و خوردن از آن کافر شدند و عذابی بر آنان وارد کن که تا کنون کسی را به آن عذاب نکرده ای و آنان را همانند اصحاب سبت از رحمت خود دور گردان» و پس از لعنت عیسی(علیه السلام) خداوند آنان را مسخ نمود و به صورت خوک درآمدند و آن ها پنج هزار نفر بودند.(2)

ص: 678


1- 901.. فی مجمع البیان، وَ قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ(علیه السلام) اَمَّا دَاوُدُ فَاِنَّهُ لَعَنَ اَهْلَ اُبُلَّةَ لَمَّا اعْتَدَوْا فِی سَبْتِهِمْ وَ کَانَ اعْتِدَاؤُهُمْ فِی زَمَانِهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ اَلْبِسْهُمُ اللَّعْنَةَ مِثْلَ الرِّدَاءِ وَ مِثْلَ الْمِنْطَقَةِ عَلَى الْحَقْوَیْنِ فَمَسَخَهُمُ اللَّهُ قِرَدَةً وَ اَمَّا عِیسَى(علیه السلام) فَاِنَّهُ لَعَنَ الَّذِینَ اُنْزِلَتْ عَلَیْهِمُ الْمَائِدَةُ ثُمَّ کَفَرُوا بَعْدَذَلِکَ.
2- 902.. و رواه فی الجوامع مقطوعًا و زاد فقال عیسى(علیه السلام) اللهم عذّب من کفر بعد ما اکل من المائِدة عذابًا لا تعذّبُهُ احدًا من العالمین و العنهم کما لعنت اصحاب السبت فصاروا خنازیروکانوا خمسة آلاف رجل ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ.[تفسیر صافی،ج 1،ص 477]

«كانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانُوا یَفْعَلُونَ»

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آنان گوشت خوک و شراب می خوردند و در ایام حیض با زنان خود آمیزش می کردند.

و در ثواب الاعمال از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

تقصیر بنی اسراییل این بود که شخصی برادر خود را در گناه می دید و او را نهی می کرد و گناهکار از گناه خود دست بر نمی داشت و نهی کننده از او دوری نمی کرد و با او هم نشین می شد و با او غذا می خورد از این رو خداوند قلب های آنان را دگرگون نمود و درباره ی آنان فرمود: «لُعِنَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ بَنی اِسْرائیلَ...».(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

بنی اسراییل که لعنت شدند با اهل معاصی نشست و برخاست نمی کردند و لکن چون اهل معصیت را می دیدند با آنان انس می گرفتند و در صورت آنان می خندیدند.(2)

از امام صادق(علیه السلام) سوال شد: چگونه است حال کسانی که در خدمت سلاطین جور

قرار می گیرند و برای آنان کار می کنند و آنان را دوست می دارند؟

ص: 679


1- 903.. قَالَ وَ لَمَّا وَقَعَ التَّقْصِیرُ فِی بَنِی اِسْرَائِیلَ جَعَلَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ یَرَى اَخَاهُ عَلَى الذَّنْبِ فَیَنْهَاهُ فَلَا یَنْتَهِی فَلَا یَمْنَعُهُ مِنْ ذَلِکَ اَنْ یَکُونَ اَکِیلَهُ وَ جَلِیسَهُ وَ شَرِیبَهُ حَتَّى ضَرَبَ اللَّهُ تَعَالَى قُلُوبَ بَعْضِهِمْ بِبَعْضٍ وَ نَزَلَ فِیهِمُ الْقُرْآنُ حَیْثُ یَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی اِسْرائِیلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ. کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ اِلَى آخِرِ الْآیَةِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 478؛ ثواب الاعمال]
2- 904.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَى کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ قَالَ اَمَا اِنَّهُمْ لَمْ یَکُونُوا یَدْخُلُونَ مَدَاخِلَهُمْ وَ لَایَجْلِسُونَ مَجَالِسَهُمْ وَ لَکِنْ کَانُوا اِذَا لَقُوهُمْ ضَحِکُوا فِی وُجُوهِهِمْ وَ اَنِسُوا بِهِمْ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 478]

حضرت فرمود:آنان شیعه نیستند ولکن مصداق این آیه اند:«لُعِنَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ بَنی اِسْرائیلَ» .(1)

مولف گوید:

فقهای ما اتّفاق دارند که کمک به سلطان جائر و در خدمت او درآمدن و تایید او و رضایت به حاکمیّت او حرام است و مالی که از خدمت به او به دست می آید نیز حرام است و آیات و روایات فراوانی دلالت صریح بر آن دارد جز مواردی که برای نجات شیعیان و اصلاح امور آنان کسی در خدمت سلطان قرار بگیرد، و یا تقیّه اقتضا کند که داخل در دیوان آنان بشود.

سوره ی مائده [5]، آیات 82 الی 86

متن:

لَتَجِدَنَّ اَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ اَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ اَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا اِنّا نَصارى ذلِكَ بِاَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسینَ وَ رُهْبانًا وَ اَنَّهُمْ لا یَسْتَكْبِرُونَ وَ اِذا سَمِعُوا ما اُنْزِلَ اِلَى الرَّسُولِ تَرى اَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدینَ وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ اَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصّالِحینَ فَاَثابَهُمُ اللهُ

ص: 680


1- 905.. عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَاَلَ رَجُلٌ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْمٍ مِنَ الشِّیعَةِ یَدْخُلُونَ فِی اَعْمَالِ السُّلْطَانِ وَ یَعْمَلُونَ لَهُمْ وَ یُحِبُّونَهُمْ وَ یُوَالُونَهُمْ، قَالَ لَیْسَ هُمْ مِنَ الشِّیعَةِ وَ لَکِنَّهُمْ مِنْ اُولَئِکَ ثُمَّ قَرَاَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) هَذِهِ الْآیَةَ لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی اِسْرائِیلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ اِلَى قَوْلِهِ وَ لکِنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ فاسِقُونَ قَالَ الْخَنَازِیرُ عَلَى لِسَانِ دَاوُدَ وَ الْقِرَدَةُ عَلَى لِسَانِ عِیسَى. [تفسیر صافی، ج 1، ص 478]

بِما قالُوا جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلاَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنینَ وَ الَّذینَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا اُولئِكَ اَصْحابُ الْجَحیمِ

لغات:

«قِسّیس و قَسّ» رؤسای نصاری هستند، و «قِسّ» بالکسر و الفتح و الضمّ به معنای نمیمه است، و جمع قسّیس قصاوسة است. «رهبان» جمع راهب است مثل رکبان و راکب، و مصدر آن رهبانیّة است. «ترهّب» تعبّد در صومعه است، و فیض العین من الدمع امتلاؤها منه. «طمع» تعلق نفس به چیزی است، و نظیر آن امل و رجاء است. «صالح» به کسی گویند که یعمل الصلاح فی نفسه.

ترجمه:

[ای رسول من!] تو سخت ترین دشمنی را نسبت به مومنین از ناحیه ی یهود و مشرکان خواهی یافت و بهترین محبّت مردم را نسبت به مومنین از ناحیه ی نصاری خواهی یافت، چرا که برخی از نصاری قسّیس و زاهد و اهل عبادت اند و تکبّر نمی کنند (82) و هنگامی که بر رسول [ما] آیاتی نازل می شود و آنان می شنوند تو می بینی [که از شوق شنیدن آیات خدا و] از علاقه ای که به شناخت حقیقت دارند اشک شوق می ریزند و می گویند: پروردگارا ما ایمان آوردیم و تو ما را از شاهدان ثبت بفرما (83) و چگونه ما به خدا و آن چه به حقّ بر ما نازل شده ایمان نیاوریم؟ و چگونه امید نداشته باشیم که پروردگارمان ما را با صالحان قرار بدهد؟! (84) از این رو خداوند پاداش آنان را باغستان های بهشتی قرار خواهد داد که نهر هایی زیر آن ها جاری است و همواره در آن ها جاوید خواهند بود و این پاداش نیکوکاران است. (85) و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب نمودند اهل دوزخ خواهند بود. (86)

ص: 681

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «قِسّیسینَ وَ رُهْبانًا» گروهی از نصاری بودند بین عیسی(علیه السلام) و محمّد(صلی الله علیه و آله)که انتظار آمدن حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)را می کشیدند.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سبب نزول این آیه این بوده که قریش درمکّه کار را بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)سخت کردند و به شدّت به آن حضرت و اصحاب او که در مکّه ایمان آورده بودند آزار می کردند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اصحاب خود فرمود: «به حبشه هجرت نمایید؛» و به جعفر بن ابی طالب فرمود تا همراه آنان به حبشه برود. پس هفتاد نفر از اصحاب از راه دریا به طرف حبشه حرکت کردند وچون قریش اطّلاع پیدا نمودند، عمرو بن عاص و عمارة بن ولید را نزد نجاشی پادشاه حبشه فرستادند تا از نجاشی بخواهند که آنان را به مکّه باز گرداند؛ و هدایایی را قریش برای نجاشی فرستادند.

نجاشی هدایای آنان را پذیرفت و عمرو بن عاص به نجاشی گفت: «ایها الملک! گروهی از قوم ما نسبت به آیین ما مخالفت نموده و خدایان ما را دشنام می دهند؛ و اکنون نزد شما آمده اند و شما آنان را به ما بازگردانید.»پس نجاشی دستور داد تا جعفر بن ابی طالب(علیهما السلام) را حاضر کردند و به او گفت: «این ها چه می گویند؟» جعفر گفت: «ایّها الملک! این ها چه می خواهند؟»

ص: 682


1- 906.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: ذَکَرَ النَّصَارَى وَ عَدَاوَتَهُمْ فَقُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى ذلِکَ بِاَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْبانًا وَ اَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ قَالَ اُولَئِکَ کَانُوا قَوْمًا بَیْنَ عِیسَى وَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) یَنْتَظِرُونَ مَجِی ءَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). [تفسیر صافی، ج 1، ص 479؛ تفسیر عیّاشی]

نجاشی گفت: «می گویند: من شما را به مکّه بازگردانم.» جعفر گفت: «از آنان سوال کنید آیا ما غلامان و برده های آنان هستیم؟»عمرو بن عاص گفت: «چنین نیست؛ آنان مردانی آزاد و محترم می باشند.» جعفر گفت: «از آنان سوال کنید آیا دیونی بر ما دارند که از ما مطالبه کنند؟» عمرو بن عاص گفت: «چنین نیست و ما دیونی بر آنان نداریم.» جعفر گفت: «آیا ما خونی از شما ریخته ایم که بخواهید قصاص کنید؟» عمرو گفت: «چنین نیست.» جعفر گفت: «پس شما از ما چه می خواهید؟ جز این که به ما آزار نمودید و ما از بلاد شما خارج شدیم.»

عمرو بن عاص گفت:«ایّها الملک!آن ها مخالف آیین ما هستند و به خدایان ما دشنام می دهند و جوانان ما را فاسد می کنند و اجتماع ما را بر هم زده اند و شما آنان را به مکّه بازگردانید تا جامعه ی ما سالم گردد.»

جعفر گفت: «آری ایّها الملک! مخالفت ما با آنان به خاطر این است که خداوند پیامبری بین ما فرستاده و او مخالف بت پرستی آنان است و ما را به نماز و زکات امر نموده و از ظلم وجور و خونریزی و زنا و ربا و خوردن مردار و خون نهی کرده و گوشت خوک را بر ما حرام نموده و ما را به عدالت و احسان و رعایت خویشان امر نموده و از فحشا و منکرات و ظلم و تجاوز به حقوق دیگران نهی کرده است.»

نجاشی گفت: «خداوند به عیسی بن مریم نیز همین گونه دستور داده است.» سپس گفت: «ای جعفر! آیا چیزی از آیاتی که بر پیامبر شما نازل شده است را به یاد داری؟» جعفر فرمود: «آری» و سوره ی مریم را برای نجاشی خواند؛ و چون رسید به آیه ی «وَ هُزِّی اِلَیْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْكِ رُطَبًا جَنِیًّا فَكُلِی وَ اشْرَبِی وَ قَرِّی عَیْنا»، نجاشی گفت: «به خدا سوگند آن چه خواندی حق و مسلّم است.»

ص: 683

عمرو بن عاص گفت:«ایّها الملک!او مخالف آیین ماست او را به ما بازگردان.»نجاشی خشمگین شد و به شدّت بر صورت عمرو زد وگفت:«ساکت شو! به خدا سوگند اگر درباره ی او سخنی بگویی، تو را نابود خواهم نمود.»

پس عمرو بن عاص از نزد نجاشی برخاست و در حالی که خون از صورتش می ریخت، گفت: «ایّها الملک! اگر آن چه شما می گویی صحیح است، ما دیگر متعرّض جعفر [و همراهان او] نمی شویم...»

سپس عمرو به مکّه بازگشت و به مشرکین قریش گفت: «جعفر بن ابی طالب در حبشه در بهترین وضعیّت نزد نجاشی زندگی می کند.»

این بود تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با قریش صلح حدیبیّه را انجام داد و خیبر را فتح نمود و جعفر با همراهان خود به مدینه بازگشت؛ و نجاشی سی نفر از علمای نصاری و قسّیسین را به مدینه فرستاد و گفت: «به دقّت به سخنان و آداب و مصلّا و... او [یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] بررسی کنید [و به من خبر دهید.]»

پس آنان به مدینه آمدند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را به اسلام دعوت نمود و آیاتی از قرآن را [که راجع به عیسی و مریم بود] برای آنان خواند؛ مانند این آیات: «اِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْكُرْ نِعْمَتی عَلَیْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ اِذْ اَیَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ كَهْلًا وَ اِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْاِنْجیلَ وَ اِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِاِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَكُونُ طَیْرًا بِاِذْنی وَ تُبْرِئُ الْاَكْمَهَ وَ الْاَبْرَصَ بِاِذْنی وَ اِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِاِذْنی وَ اِذْ كَفَفْتُ بَنی اِسْرائیلَ عَنْكَ اِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْهُمْ اِنْ هذا اِلّاَ سِحْرٌ مُبین».

چون آنان این آیات را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدند، گریه کردند و ایمان آوردند و سپس نزد نجاشی آمدند و آن چه دیده بودند را به او خبر دادند و آنان آیات

ص: 684

را نیز برای او خواندند و نجاشی گریه کرد و علمای مسیحی نیز گریه کردند و نجاشی ایمان آورد و لکن ایمان خود را از اهل حبشه پنهان می داشت؛ چرا که بر جان خود می ترسید؛ تا این که روزی نجاشی از بلاد حبشه برای دیدار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خارج شد و چون از دریا عبور نمود، مرگ او فرا رسید و خداوند این آیات را بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل نمود: «لَتَجِدَنَّ اَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ اَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ اَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا اِنّا نَصارى ذلِكَ بِاَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسینَ وَ رُهْبانًا وَ اَنَّهُمْ لا یَسْتَكْبِرُونَ».(1)

سوره ی مائده [5]، آیات 87 الی 89

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما اَحَلَّ اللهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ وَكُلُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللهُ حَلالًا طَیِّبًا وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذی اَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ لا یُؤاخِذُكُمُ اللهُ بِاللَّغْوِ فی اَیْمانِكُمْ وَ لكِنْ یُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ اْلاَیْمانَ فَكَفّارَتُهُ اِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكینَ مِنْ اَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ اَهْلیكُمْ اَوْ كِسْوَتُهُمْ اَوْ تَحْریرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ اَیّامٍ ذلِكَ كَفّارَةُ اَیْمانِكُمْ اِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا اَیْمانَكُمْ كَذلِكَ یُبَیِّنُ اللهُ لَكُمْ آیاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

لغات:

«لغو» در لغت چیز بی ارزش و بیهوده را گویند، و «یمین لغو» سوگند غلط را گویند مانند

«لا والله و بلی و الله» که با قصد جدی گفته نشود، و این فرموده ی امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) است. «تحریر» از حرّیت است.

ص: 685


1- 907.. تفسیر صافی، ج 1، ص 479؛ تفسیر قمّی.
ترجمه:

ای کسانی که ایمان آوردهاید! چیزهای طیّب و پاکیزه ای که خدا برای شما حلال نموده را بر خود حرام نکنید و از حدود [الهی] تجاوز ننمایید (87)و از روزی حلال و طیّب خدا بخورید و از [مخالفت] خداوندی که به او ایمان دارید بپرهیزید (88) خداوند شما را به خاطر سوگندهای لغو و بیجایی که یاد کرده اید مواخذه نمی کند و لکن شما را در برابر سوگندهایی که از روی جد [و اراده] یاد نموده اید مواخذه می کند و کفّاره این گونه سوگندها اطعام ده مسکین از غذاهای متعارف شماست که به خانواده خود اطعام می کنید و یا آن ده نفر را لباس بپوشانید و یا بنده ای را در راه خدا آزاد نمایید و هر کس نمی تواند باید سه روز روزه بگیرد، و این کفّاره ی سوگندهای شماست هنگامی که سوگند یاد می کنید؛ و شما باید سوگندهای خود را [نشکنید و] حفظ نمایید، این گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان می کند تا شاید شاکر [او] باشید. (89)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

این آیه درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و بلال حبشی و عثمان بن مظعون نازل شد، چرا که امیرالمؤمنین(علیه السلام) سوگند یاد نمود که هرگز شب ها نخوابد [و به عبادت مشغول باشد] و بلال سوگند یاد نمود که هرگز در روز چیزی نخورد [و همواره روزه بگیرد] و عثمان بن مظعون سوگند یاد نمود که هرگز ازدواج نکند [و به رهبانیّت عمل کند] تا این که همسر عثمان بن مظعون وارد بر عایشه شد و با این که زن صاحب جمالی بود، ژولیده حال بود و عایشه به او گفت: «برای چه به خودت نرسیده ای؟!» او گفت: «برای که زینت کنم؟ به خدا سوگند مدّت هاست که همسرم نزد من نیامده و به رهبانیّت مشغول شده و لباس زهد پوشیده و از دنیا

ص: 686

گذشته است.»و چون عایشه این خبر را به اطّلاع رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رساند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد مردم جمع شوند و به منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «برای چه عدّه ای از شما طیّبات خدا را بر خود حرام کرده اند؟!» سپس

فرمود: «آگاه باشید که من شب ها می خوابم و ازدواج می کنم و روزها غذا می خورم، پس هر کس از سنّت و روش من اعراض کند، از من نیست؟!» پس آن سه نفر برخاستند و گفتند: «یا رسول الله! ما سوگند بر این امور یاد کرده ایم؛» و این آیات نازل شد «لا یُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی اَیْمانِكُمْ وَ لكِنْ یُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ اْلاَیْمانَ»(1)

مرحوم فیض گوید:

سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منقصتی برای این سه نفر نبوده اگر مجد و تجلیلی نباشد چرا که خداوند نسبت به شخص رسول خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «یا اَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما اَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغی مَرْضاتَ اَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیم».(2)

ص: 687


1- 908.. فَاِنَّهُ حَدَّثَنِی اَبِی عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ بِلَالٍ وَ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ، فَاَمَّا اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَحَلَفَ اَنْ لَایَنَامَ بِاللَّیْلِ اَبَدًا وَ اَمَّا بِلَالٌ فَاِنَّهُ حَلَفَ اَنْ لَایُفْطِرَ بِالنَّهَارِ اَبَدًا، وَ اَمَّا عُثْمَانُ بْنُ مَظْعُونٍ فَاِنَّهُ حَلَفَ اَنْ لَایَنْکِحَ اَبَدًا فَدَخَلَتِ امْرَاَةُ عُثْمَانَ عَلَى عَائِشَةَ وَ کَانَتِ امْرَاَةً جَمِیلَةً، فَقَالَتْ عَائِشَةُ مَا لِی اَرَاکِ مُعَطَّلَةً فَقَالَتْ وَ لِمَنْ اَتَزَیَّنُ فَوَ اللَّهِ مَا قَارَبَنِی زَوْجِی مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا، فَاِنَّهُ قَدْ تَرَهَّبَ وَ لَبِسَ الْمُسُوحَ وَ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا، فَلَمَّا دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اَخْبَرَتْهُ عَائِشَةُ بِذَلِکَ، فَخَرَجَ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً،فَاجْتَمَعَ النَّاسُ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ اَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ اَقْوَامٍ یُحَرِّمُونَ عَلَى اَنْفُسِهِمُ الطَّیِّبَاتِ اَلَا اِنِّی اَنَامُ بِاللَّیْلِ وَ اَنْکِحُ وَ اُفْطِرُ بِالنَّهَارِ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی، فَقَامُوا هَؤُلَاءِ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَدْ حَلَفْنَا عَلَى ذَلِکَ فَاَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی اَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْاَیْمانَ فَکَفَّارَتُهُ اِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ مِنْ اَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ اَهْلِیکُمْ اَوْ کِسْوَتُهُمْ اَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ اَیَّامٍ ذلِکَ کَفَّارَةُ اَیْمانِکُمْ اِذا حَلَفْتُمْ الْآیَة [تفسیر برهان، ج 1، ص 494؛ تفسیر قمّی]
2- 909.. تفسیر صافی، ج 1، ص 482.

دلیل بر این که عمل آنان جز عثمان بن مظعون که نسبت به همسر خود انجام وظیفه نکرده بود قابل ستایش بوده و هرگز منقصتی محسوب نمی شده! این است که امام حسین(علیه السلام) در حدیثی به معاویه و یاران او فرمود: شما را به خدا سوگند آیا شما نمی دانید که علی(علیه السلام) اوّل کسی بود، از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، که شهوات را بر خود حرام نمود و خداوند درباره ی او این آیه را نازل کرد: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما اَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ».(1)

امام صادق(علیه السلام)فرمود: سوگند لغو این است که بگوید: «لا و الله، و بلی والله» و قصد جدی نداشته باشد [و عادت زبانش چنین باشد].(2)

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان گوید:

روایت شده که سوگند دروغ [یمین الغموس] خانمان برانداز است. و مقصود از یمین غموس سوگند دروغی است که صاحب آن با این سوگند مال دیگری را تصاحب می کند و این سوگند کفّاره ندارد، چرا که گناه آن بزرگ و کیفر آن دخول در آتش است.(3)

ص: 688


1- 910.. عن الحسن بن علی صلوات اللَّه و سلامه علیهما فی حدیث انه قال لمعاویة و اصحابه: وَ اَنْشُدُکُمْ بِاللَّهِ اَ تَعْلَمُونَ اَنَّ عَلِیًّا اَوَّلُ مَنْ حَرَّمَ الشَّهَوَاتِ کُلَّهَا عَلَى نَفْسِهِ مِنْ اَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ فَاَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما اَحَلَّ اللَّهُ لَکُم [تفسیر صافی، ج 1، ص 482]
2- 911.. عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی اَیْمانِکُمْ قَالَ اللَّغْوُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَاوَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّهِ وَ لَایَعْقِدُ عَلَى شَیْ ء. [فروع کافی، ج 7، ص 443]
3- 912.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: الْاَیْمَانُ ثَلَاثٌ یَمِینٌ لَیْسَ فِیهَا کَفَّارَةٌ وَ یَمِینٌ فِیهَا کَفَّارَةٌ وَ یَمِینٌ غَمُوسٌ تُوجِبُ النَّارَ فَالْیَمِینُ الَّتِی لَیْسَ فِیهَا کَفَّارَةٌ الرَّجُلُ یَحْلِفُ بِاللَّهِ عَلَى بَابِ بِرٍّ اَنْ لَایَفْعَلَهُ فَکَفَّارَتُهُ اَنْ یَفْعَلَهُ وَ الْیَمِینُ الَّتِی تَجِبُ فِیهَا الْکَفَّارَةُ الرَّجُلُ یَحْلِفُ عَلَى بَابِ مَعْصِیَةٍ اَنْ لَایَفْعَلَهُ فَیَفْعَلُهُ فَتَجِبُ عَلَیْهِ الْکَفَّارَةُ وَ الْیَمِینُ الْغَمُوسُ الَّتِی تُوجِبُ النَّارَ الرَّجُلُ یَحْلِفُ عَلَى حَقِّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ عَلَى حَبْسِ مَالِه. [تفسیر صافی؛ فروع کافی، ج 7، ص 438]B

و در خصال صدوق از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

سوگندی که به خاطر تقیّه خورده می شود، گناه و کفّاره ندارد.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

سوگند پدر برای فرزند و سوگند مرد برای همسر خود گناه و کفّاره ندارد.(2)

سوره ی مائده [5]، آیات 90 الی 92

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ اْلاَنْصابُ وَ اْلاَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ اِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ اَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهُونَ وَ اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَاِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا اَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبینُ

لغات:

«خَمر» آب انگوری را گویند که به جوش آمده و مست کننده باشد و به این خاطر آن را خمر گویند که عقل را می پوشاند، و خمّرت الاناء اذا غطّیته. «مَیسر» به معنای قمار

ص: 689


1- 913.. عَنِ الْاَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ: وَ لَاحِنْثَ وَ لَاکَفَّارَةَ عَلَى مَنْ حَلَفَ تَقِیَّةً یَدْفَعُ بِذَلِکَ ظُلْمًا عَنْ نَفْسِه. [تفسیر صافی، ج 1، ص 484]
2- 914.. عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَایَمِینَ لِوَلَدٍ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَالِمَمْلُوکٍ مَعَ مَوْلَاهُ وَ لَالِلْمَرْاَةِ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَانَذْرَ فِی مَعْصِیَةٍ وَ لَایَمِینَ فِی قَطِیعَةِ رَحِمٍ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 484؛ فروع کافی، ج 7، ص 440] چندتا کتابی که دیدم از پیغمبر است.

و از مادّه ی یُسر خلاف عُسر است. «انصاب» اصنام و بتهایی است که برای عبادت منصوب می شده است. «ازلام» تیرهایی است که به وسیله ی پرتاب آن ها قمار می کرده اند. «رُجز» به معنای عذاب است. «رِجس» هر چیز آلوده ای را گویندخواه عمل باشد و خواه غیر عمل، و «رَجس» با فتح شدّت صوت را گویند.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! شراب و قمار و بت ها وازلام [نوعی بخت آزمایی] پلید و از اعمال شیطان است، شما از آن[ها] پرهیز کنید تا رستگار شوید (90) شیطان می خواهد به وسیله شراب و قمار دشمنی بین شما ایجاد نماید و شما را از یاد خدا و نماز بازدارد، آیا شما [با توجّه به فریب شیطان از شراب و قمار] خودداری می کنید؟ (91) از خدا و رسول او اطاعت کنید و [از مخالفت با خدا و رسول(صلی الله علیه و آله)] برحذر باشید و اگر سرپیچی نمایید [مجازات خواهید شد و] بدانید که وظیفه ی پیامبر ما تنها ابلاغ آشکار است. (92)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که آیه ی«اِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ اْلاَنْصابُ وَاْلاَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ » نازل شد، مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند:«یا رسول الله!«میسر» چیست؟» فرمود: «هر چیزی که با آن قمار بشود میسر است؛ حتی کعاب [هر چیز مکعب] و گردو.» گفته شد: «یا رسول الله! «انصاب» چیست؟» فرمود: حیواناتی است که برای بت ها قربانی می کنند. گفته شد: «ازلام» چیست؟ فرمود: «تیرهای مخصوص قمار است که به وسیله ی آن ها چیزی را تقسیم می کنند.»(1)

ص: 690


1- 915.. عَنْ جَابِرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْاَنْصابُ وَ الْاَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْمَیْسِرُ فَقَالَ کُلُّ مَا تُقُومِرَ بِهِ حَتَّى الْکِعَابُ وَ الْجَوْزُ قِیلَ فَمَا الْاَنْصَابُ قَالَ مَا ذَبَحُوهُ لآِلِهَتِهِمْ قِیلَ فَمَا الْاَزْلَامُ قَالَ قِدَاحُهُمُ الَّتِی یَسْتَقْسِمُونَ بِهَا. [فروع کافی، ج 5، ص 122]B

علی بن ابراهیم در تفسیرخود از امام باقر(علیه السلام)نقل نموده که در تفسیر این آیه فرمود:

هر شراب مست کننده ای که بماند و تخمیر شود به آن خمر می گویند و هر چه زیاد آن مست کننده باشد، کم آن نیز حرام است.

سپس فرمود:

این آیه در شان ابوبکر نازل شد، که قبل از تحریم خمر، شراب خورده بود و در حال مستی شعر می گفت و برای کشته های مشرکین جنگ بدر گریه می کرد و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سخنان او را شنید، فرمود: خدایا زبان او را ببند. پس او سخنی نگفت تا از مستی خارج شد وخداوند این آیه را نازل نمود...(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

شراب خوار را تازیانه بزنید و اگر باز بنوشد، به او تازیانه بزنید، و اگر باز بنوشد به او تازیانه بزنید و اگر مرتبه چهارم بنوشد، او را بکشید. و فرمود: بر خداوند حق است که در دوزخ از صدیدی که از فروج زن های زانیه خارج می شود به شرابخوار بنوشانند و آن چرک و خونی است از آتش که حرارت و بوی آن اهل دوزخ را آزار می دهد.

ص: 691


1- 916..وَ فِی رِوَایَةِ اَبِی الْجَارُودِ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْاَنْصابُ وَ الْاَزْلامُ اَمَّا الْخَمْرُ فَکُلُّ مُسْکِرٍ مِنَ الشَّرَابِ خَمْرٌ اِذَا اُخْمِرَ فَهُوَ حَرَامٌ وَ اَمَّا الْمُسْکِرُ کَثِیرُهُ وَ قَلِیلُهُ حَرَامٌ وَ ذَلِکَ اَنَّ الْاَوَّلَ شَرِبَ قَبْلَ اَنْ یُحَرَّمَ الْخَمْرُ فَسَکِرَ فَجَعَلَ یَقُولُ الشِّعْرَ وَ یَبْکِی عَلَى قَتْلَى الْمُشْرِکِینَ مِنْ اَهْلِ بَدْرٍ، فَسَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ اللَّهُمَّ اَمْسِکْ عَلَى لِسَانِهِ، فَاَمْسَکَ عَلَى لِسَانِهِ فَلَمْ یَتَکَلَّمْ حَتَّى ذَهَبَ عَنْهُ السُّکْرُ فَاَنْزَلَ اللَّهُ تَحْرِیمَهَا بَعْدَ ذَلِکَ. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 187]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که شراب بنوشد چهل شبانه روز نماز او قبول نمی شود و اگر باز بنوشد، از روزی که نوشیده تا چهل شبانه روز نماز او قبول نمی شود، و اگر در بین آن چهل روز بمیرد و توبه نکرده باشد، خداوند از طینت خبال به او خواهد نوشاند [مقصود از طینت خبال همان صدید اهل نار است و صدید چرکی است بد بو که از فروج زن های زانیه خارج می شود.]

سپس فرمود: و امّا مقصود از «میسر» نرد و شطرنج است و هر قماری [با هر وسیله ای که باشد] میسر محسوب می شود.

و امّا مقصود از «انصاب» بت هایی است که مشرکین آن ها را می پرستیده اند.

وامّا مقصود از«ازلام»تیرهایی بوده که درجاهلیّت با پرتاب آن ها مشرکین قمارمی کرده اند.

تا این که فرمود: همه ی این ها از نظر خرید و فروش و استفاده از آن ها، از ناحیه ی خداوند، حرام مسلّم و پلید و عمل شیطانی است و خداوند شرابخواری و قماربازی را همتای بت پرستی قرار داده است.(1)

ص: 692


1- 917.. وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ فَاجْلِدُوهُ وَ مَنْ عَادَ فَاجْلِدُوهُ وَ مَنْ عَادَ فَاجْلِدُوهُ وَ مَنْ عَادَ فِی الرَّابِعَةِ فَاقْتُلُوهُ، وَ قَالَ حَقٌ عَلَى اللَّهِ اَنْ یَسْقِیَ مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ مِمَّا یَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِ الْمُومِسَاتِ، وَ الْمُومِسَاتُ الزَّوَانِی یَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِهِنَّ صَدِیدٌ وَ الصَّدِیدُ قَیْحٌ وَ دَمٌ غَلِیظٌ مُخْتَلِطٌ یُؤْذِی اَهْلَ النَّارِ حَرُّهُ وَ نَتْنُهُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ اَرْبَعِینَ لَیْلَةً فَاِنْ عَادَ فَاَرْبَعِینَ لَیْلَةً مِنْ یَوْمَ شَرِبَهَا فَاِنْ مَاتَ فِی تِلْکَ الْاَرْبَعِینَ لَیْلَةً مِنْ غَیْرِ تَوْبَةٍ سَقَاهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ طِینَةِ خَبَالٍ وَ سُمِّیَ الْمَسْجِدُ الَّذِی قَعَدَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَوْمَ اُکْفِئَتِ الْمَشْرَبَةُ مَسْجِدَ الْفَضِیخِ مِنْ یَوْمِئِذٍ، لِاَنَّهُ کَانَ اَکْثَرُ شَیْءٍ اُکْفِئَ مِنَ الْاَشْرِبَةِ الْفَضِیخَ. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 187]

در خصال صدوق از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی شراب ده نفر را لعنت نموده است: غارس، جارس، عاصر، شارب، ساقی، حامل، محمول الیه، بایع، مشتری و کسی که از پول آن استفاده می کند.(1)

«اِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ اَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ»

در آیات فراوانی از قرآن خداوند دستور الفت و برادری و اتحاد و اعتصام به حبل الله و پرهیز از تفرّق و جدایی داده است، و می فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعًا وَ لاتَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْكُم»(2) و می فرماید: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ فَاَصْلِحُوا بَیْنَ اَخَوَیْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»(3)؛ از سویی دستورات و احکام اسلامی خود ایجاد الفت و برادری و محبّت می کند، مانند: زکات، خمس، صدقات، صله رحم، کمک به برادران مسلمان و انجام دادن حاجت آنان و احسان به فقرا و نیازمندان و عیادت مریض و جماعات نماز و حج و دعا و... در حالی که شرابخواری و قمار سبب عداوت و دشمنی خواهد بود و اثر تمام آن قوانین و یاد خدا و نماز را از انسان سلب خواهد کرد!! از این رو خداوند به صورت استفهام انکاری می فرماید! «فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهُونَ» یعنی آیا با وجود این زیان ها باز شما از شراب و قمار پرهیز نمی کنید؟!

«وَ اَطیعُوا اللَّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا»

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

آگاه باشید که به خدا سوگند کسانی که قبل از شما و تا قیام قائم ما(علیه السلام) هلاک

ص: 693


1- 918.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی الْخَمْرِ عَشَرَةً غَارِسَهَا وَ حَارِسَهَا وَ بَائِعَهَا وَ مُشْتَرِیَهَا وَ شَارِبَهَا وَ الْآکِلَ ثَمَنَهَا وَ عَاصِرَهَا وَ حَامِلَهَا وَ الْمَحْمُولَةَ اِلَیْهِ وَ سَاقِیَهَا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 485؛ خصال]
2- 919.. سوره ی آل عمران، آیه ی 103.
3- 920.. سوره ی الحجرات، آیه ی 10.

شده و می شوند به خاطر ترک ولایت ما و انکار حق ما بوده است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رحلت ننمود مگر آن که حق ما را بر این امت واجب نمود و خداوند هر کس را بخواهد به صراط مستقیم هدایت می کند.(1)

سوره ی مائده [5]، آیه ی 93

متن:

لَیْسَ عَلَى الَّذینَ آمَنُواوَعَمِلُوا الصّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا اِذامَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُواالصّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ اَحْسَنُوا وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ

لغات:

در تفسیر اهلالبیت؟عهم؟آمده که فرموده اند:«لَیْسَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا» من الحلال، و مفسّرین می گویند: فیما طعموا من الخمر و المیسر قبل نزول التحریم و صاحب مجمع البیان گوید: لفظ «طعموا» شامل اکل و شرب می شود.

ترجمه:

بر کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیک انجام دادند نسبت به آن چه [قبل از تحریم شراب] خورده اند، باکی نیست، اگر اهل تقوا و اعمال نیک باشند و سپس [در ادامه]

ص: 694


1- 921..عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ:...وَ سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَطِیعُوا اللَّهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ فَاِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ فَقَالَ اَمَا وَ اللَّهِ مَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ وَ مَا هَلَکَ مَنْ هَلَکَ حَتَّى یَقُومَ قَائِمُنَا(علیه السلام) اِلَّا فِی تَرْکِ وَلَایَتِنَا وَ جُحُودِ حَقِّنَا وَ مَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنَ الدُّنْیَا حَتَّى اَلْزَمَ رِقَابَ هَذِهِ الْاُمَّةِ حَقَّنَا وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ اِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.[تفسیر صافی، ج 1، ص 485؛ اصول کافی، ج 1، ص 426]

اهل تقوا و عمل نیک باشند و [باز] اهل تقوا و احسان باشند [چرا که] خداوند نیکوکاران

را دوست می دارد. (93)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

هنگامی که آیه تحریم شراب و قمار نازل شد و خداوند تاکید فراوانی در حرمت آن ها نمود، مهاجرین و انصار به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کردند: یا رسول الله! به خاطر شراب و مستی گروهی از دوستان ما کشته شدند و خداوند آن را پلید و عمل شیطانی نامید و شما نیز سخنانی در مذمّت شراب فرمودی، آیا گذشتگان ما که اهل شراب بودند، بعد از مردن آسیبی خواهند دید؟ پس خداوند در پاسخ آنان این آیه را نازل نمود و این آیه درباره ی کسانی است که قبل از حرمت شراب مردند و یا کشته شدند...

تا این که گوید:

«اتَّقَوْا»اوّل پرهیز از شراب است و «اتَّقَوْا» دوم پرهیز از محرّمات بعد از حرمت شراب است و «اتَّقَوْا» سوم امر به استمرار تقوا و پرهیز از گناهان است.(1)

مولف گوید:

و شاید اشاره ی به درجات تقوا و ایمان داشته باشد چنان که امام صادق(علیه السلام)می فرماید: ایمان را درجات و حالات و طبقات و منازلی است و یکی از آن ها درجه ی تامّ و کامل و نهایی است و دیگری درجه ی ناقص و پایین است [و بین این دو نیز درجاتی است.](2)

ص: 695


1- 922.. تفسیر صافی، ج 1، ص 486.
2- 923.. قَالَ الْاِیمَانُ حَالاتٌ وَ دَرَجَاتٌ وَ طَبَقَاتٌ وَ مَنَازِلُ فَمِنْهُ التَّامُّ الْمُنْتَهَى تَمَامُهُ وَ مِنْهُ النَّاقِصُ الْبَیِّنُ نُقْصَانُهُ وَ مِنْهُ الرَّاجِحُ الزَّائِدُ رُجْحَانُهُ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 486؛ اصول کافی، ج 2، ص 34]B

در مصباح الشریعة نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود:

تقوا سه وجه و سه درجه دارد: 1. تقوای «فی الله» و آن پرهیز از حلال است [برای خدا] تا چه رسد به پرهیز از شبهه و آن تقوای [خاصّ الخاصّ» است.2. تقوای«من الله» و آن ترک شبهات است تا چه رسد به حرام و آن تقوای [خاصّ» است. 3. تقوای از ترس عذاب و آتش است و آن پرهیز از حرام است و این تقوای «عامّ» است...

تا این که فرمود:

هر عبادتی که بر اساس تقوا نباشد«هباءً منثورًا»خواهد بود.(1)

ص: 696


1- 924..قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) التَّقْوَى عَلَى ثَلَاثَةِ اَوْجُهٍ تَقْوَى بِاللَّهِ وَ هُوَ تَرْکُ الحلال فَضْلًا عَنِ الشُّبْهَةِ وَ هُوَ تَقْوَى خَاصِّ الْخَاصِّ وَ تَقْوَى مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ هُوَ تَرْکُ الشُّبُهَاتِ فَضْلًا عَنِ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَى الْخَاصِّ وَ تَقْوَى مِنْ خَوْفِ النَّارِ وَ الْعِقَابِ وَ هُوَ تَرْکُ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَى الْعَامِّ وَ مَثَلُ التَّقْوَى کَمَاءٍ یَجْرِی فِی نَهَر وَ مَثَلُ هَذِهِ الطَّبَقَاتِ الثَّلَاثِ فِی مَعْنَى التَّقْوَى کَاَشْجَارٍ مَغْرُوسَةٍ عَلَى حَافَّةِ ذَلِکَ النَّهَرِ مِنْ کُلِّ لَوْنٍ وَ جِنْسٍ وَ کُلُّ شَجَرَةٍ مِنْهَا یَسْتَمِصُّ الْمَاءَ مِنْ ذَلِکَ النَّهَرِ عَلَى قَدْرِ جَوْهَرِهِ وَ طَعْمِهِ وَ لَطَافَتِهِ وَ کَثَافَتِهِ ثُمَّ مَنَافِعُ الْخَلْقِ مِنْ ذَلِکَ الْاَشْجَارِ وَ الثِّمَارِ عَلَى قَدْرِهَا وَ قِیمَتِهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِی الْاُکُلِ فَالتَّقْوَى لِلطَّاعَاتِ کَالْمَاءِ لِلْاَشْجَارِ وَ مَثَلُ طَبَائِعِ الْاَشْجَارِ وَ الْاَثْمَارِ فِی لَوْنِهَا وَ طَعْمِهَا مَثَلُ مَقَادِیرِ الْاِیمَانِ فَمَنْ کَانَ اَعْلَى دَرَجَةً فِی الْاِیمَانِ وَ اَصْفَى جَوْهَرَةً بِالرُّوحِ کَانَ اَتْقَى وَ مَنْ کَانَ اَتْقَى کَانَتْ عِبَادَتُهُ اَخْلَصَ وَ اَطْهَرَ وَ مَنْ کَانَ کَذَلِکَ کَانَ مِنَ اللَّهِ اَقْرَبَ وَ کُلُّ عِبَادَةٍ مُؤَسَّسَةٍ عَلَى غَیْرِ التَّقْوَى فَهِیَ هَبَاءٌ مَنْثُورا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 486؛ مصباح الشریعة]

سوره ی مائده [5]، آیات 94 الی 96

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّكُمُ اللهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ اَیْدیكُمْ وَ رِماحُكُمْ لِیَعْلَمَ اللهُ مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ اَلیمٌ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ اَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْیًا بالِغَ الْكَعْبَةِ اَوْ كَفّارَةٌ طَعامُ مَساكینَ اَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِیامًا لِیَذُوقَ وَبالَ اَمْرِهِ عَفَا اللهُ عَمّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللهُ مِنْهُ وَ اللهُ عَزیزٌ ذُو انْتِقامٍ اُحِلَّ لَكُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعًا لَكُمْ وَ لِلسَّیّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَیْكُمْ

صَیْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُمًا وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذی اِلَیْهِ تُحْشَرُونَ

لغات:

«بلاء» به معنای اختبار و امتحان است، واصل لغت به معنای اظهار باطن است، از این رو بلا به معنای نعمت نیز استعمال شده که از آن باطن حال صاحب نعمت از شکر و کفران ظاهر می شود. «غیب» چیزی است که با حواس ظاهری درک نمی شود. «حُرُم» جمع حرام است، و حرام و مُحرِم به یک معناست چنان که حلال و مُحِلّ نیز به یک معناست و احرم یعنی لبیّک گفت و ندای حج را سر دادن، و اصل لغت به معنای منع است و محروم به معنای ممنوع از رزق و یا رحمت است. «نَعَم» در لغت به معنای شتر و گاو و گوسفند است، و شتر تنها را نَعَم می گویند و لکن گاو و گوسفند تنها را نعم نمی گویند. «عِدل» با کسر عین به معنای مثل است کما تقول عندی عدل غلامک. «وبال» سنگینی چیر ناپسند و مکروه را گویند و «اخذًا وبیلًا» یعنی ثقیلًا شدیدًا».

ص: 697

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید!خداوند شما را در مورد صید نمودن در حال احرام که دست ها و نیزهایتان به آن ها اصابت می کند امتحان خواهد نمود تا معلوم شود چه کسی در پنهانی از خدا می ترسد، بنابراین هر کس پس از این [از حدود الهی] تجاوز [و تخلف] نماید برای او عذاب دردناکی خواهد بود (94) ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال احرام صید [بیابانی]را نکشید و هر کس از شما عمدًا چنین کند کیفر او این است که معادل آن از چهارپایان[کفّاره بدهد و دو نفر عادل از شما معادل بودن آن را گواهی بدهند و به صورت قربانی به کعبه رساند و یا [به جای قربانی] با اطعام مساکین و فقرا کفّاره بدهد و یا معادل آن روزه بگیرد تا کیفر عمل خود را بچشد همانا خداوند از گذشته عفو نموده و هر کس تکرار کند خداوند از او انتقام خواهد گرفت، چرا که او توانا و انتقام گیرنده است. (95) [و امّا] صید دریایی برای شما و کاروانیان حلال خواهد بود و تا زمانی که محرم هستید صید بیابانی برای شما حرام شده است، [پس شما] از خدایی که به سوی او محشور خواهید شد بترسید. (96)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مولف گوید: احکام صید در حال احرام و کفّاره آن در کتب فقهی بیان شده است و ما به برخی از روایات آن در توضیح آیات اشاره می کنیم.

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه ی«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ»در [احرام] عمره ی حدیبیّه نازل شد که خداوند صید را اطراف مسلمانان و داخل کاروانشان جمع نمود [تا آنان را امتحان نماید ].(1)

ص: 698


1- 925.. تفسیر صافی، ج 1، ص 488.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

اطراف آنان[یعنی مسلمانان در عمره حدیبیّه]صید جمع شده بود و خداوندمی خواست آنان را به وسیله ی صید امتحان نماید.(1)

در روایتی آمده که «تَنالُهُ اَیْدیكُمْ» مربوط به تخم حیوانات و جوجه های آنان است، و «رِماحُكُمْ» مربوط به غیر جوجه ها و تخم های حیوانات است.(2)

و در مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

جوجه های پرندگان و فرزندان کوچک حیوانات وحشی و تخم های آنان چیزهایی بوده که دست مردم به آنان می رسیده و لکن صیدهای بزرگ را از دور باید با نیزه صید می کردند. [و خداوند می خواسته به این وسیله مردم را امتحان نماید].(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که احرام می بندی باید از کشتن هر حیوان جنبنده ای پرهیز نمایی مگر افعی و عقرب و موش، چرا که [افعی و عقرب موذی و گزنده اند و] موش ظرف های آب را سوراخ می کند و خانه را بر اهلش آتش می زند و عقرب گزنده است و دست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را که به داخل خانه ی او وارد شد، نیش زد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «خدا تو را لعنت کند که به دست هر خوب و بدی نیش می زنی.»

ص: 699


1- 926.. عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ اَیْدِیکُمْ وَ رِماحُکُمْ قَالَ حُشِرَ عَلَیْهِمُ الصَّیْدُ فِی کُلِّ مَکَانٍ حَتَّى دَنَا مِنْهُمْ لِیَبْلُوَهُمُ اللَّهُ بِهِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 488؛ فروع کافی، ج 4، ص 396]
2- 927.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى تَنالُهُ اَیْدِیکُمْ وَ رِماحُکُمْ قَالَ مَا تَنَالُهُ الْاَیْدِی الْبَیْضُ وَ الْفِرَاخُ وَ مَا تَنَالُهُ الرِّمَاحُ فَهُوَ مَا لَاتَصِلُ اِلَیْهِ الْاَیْدِی.[تفسیر صافی؛ فروع کافی،ج 4، ص 397]
3- 928.. و فی المجمع عنه(علیه السلام) الذی تناله الایدی فراخ الطیر و صغار الوحش و البیض و الذی تناله الرّماح الکبار من الصید [تفسیر صافی، ج 1، ص 488؛ مجمع البیان]

سپس فرمود: اما مار اگر به طرف تو آمد او را بکش و گر نه او را رها کن.

و فرمود: سگ درّنده و هر درّنده دیگری را اگر به تو حمله کرد بکش و گرنه او را رها کن

و مار افعی را همواره بکش و کلاغ و مرغ لاشخور را بزن.

و فرمود:

محرم از هر حیوانی بر جان خود بترسد باید او را بکشد و گرنه باید او را رها کند.(1)

سوره ی مائده [5]، آیات 97 الی 100

متن:

جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیامًا لِلنّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ ذلِكَ لِتَعْلَمُوا اَنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلاَرْضِ وَ اَنَّ اللهَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ

ص: 700


1- 929.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: ثُمَّ اتَّقِ قَتْلَ الدَّوَابِّ کُلِّهَا اِلَّا الْاَفْعَى وَ الْعَقْرَبَ وَ الْفَاْرَةَ فَاَمَّا الْفَاْرَةُ فَاِنَّهَا تُوهِی السِّقَاءَ وَ تُضْرِمُ عَلَى اَهْلِ الْبَیْتِ الْبَیْتَ وَ اَمَّا الْعَقْرَبُ فَاِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَدَّ یَدَهُ اِلَى الْحَجَرِ فَلَسَعَتْهُ فَقَالَ لَعَنَکِ اللَّهُ لَابَرًّا تَدَعِینَهُ وَ لَافَاجِرًا وَ الْحَیَّةُ اِذَا اَرَادَتْکَ فَاقْتُلْهَا وَ اِنْ لَمْ تُرِدْکَ فَلَا تُرِدْهَا وَ الْاَسْوَدُ الْغَدِرُ فَاقْتُلْهُ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ ارْمِ الْغُرَابَ وَ الْحِدَاَةَ رَمْیًا عَلَى ظَهْرِ بَعِیرِکَ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 488؛ تهذیب، ج 5، ص 365] و عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِذَا اَحْرَمْتَ فَاتَّقِ قَتْلَ الدَّوَابِّ کُلِّهَا اِلَّا الْاَفْعَى وَ الْعَقْرَبَ وَ الْفَاْرَةَ فَاِنَّهَا تُوهِی السِّقَاءَ وَ تُحْرِقُ عَلَى اَهْلِ الْبَیْتِ وَ اَمَّا الْعَقْرَبُ فَاِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَدَّ یَدَهُ اِلَى الْحَجَرِ فَلَسَعَتْهُ عَقْرَبٌ فَقَالَ لَعَنَکِ اللَّهُ لَابَرًّا تَدَعِینَ وَ لَافَاجِرًا وَ الْحَیَّةُ اِذَا اَرَادَتْکَ فَاقْتُلْهَا فَاِنْ لَمْ تُرِدْکَ فَلَا تُرِدْهَا وَ الْکَلْبُ الْعَقُورُ وَ السَّبُعُ اِذَا اَرَادَاکَ فَاقْتُلْهُمَا فَاِنْ لَمْ یُرِیدَاکَ فَلَا تُرِدْهُمَا وَ الْاَسْوَدُ الْغَدِرُ فَاقْتُلْهُ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ ارْمِ الْغُرَابَ رَمْیًا وَ الْحِدَاَةَ عَلَى ظَهْرِ بَعِیرِکَ. [تفسیر صافی، فروع کافی، ج 4، ص 363] عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: کُلُّ مَا خَافَ الْمُحْرِمُ عَلَى نَفْسِهِ مِنَ السِّبَاعِ وَ الْحَیَّاتِ وَ غَیْرِهَا فَلْیَقْتُلْهُ فَاِنْ لَمْ یُرِدْکَ فَلَا تُرِدْهُ. [تفسیر صافی، فروع کافی، ج 4، ص 363]

اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ شَدیدُ الْعِقابِ وَ اَنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلّاَ الْبَلاغُ وَ اللهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَكْتُمُونَ قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ اَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبیثِ فَاتَّقُوا اللهَ یا اُولِی اْلاَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

لغات:

«كعبة» را به خاطر مربّع یودن آن کعبه گویند و مربع چیزی است که زاویه های آن مساوی باشد، و عرب هر خانه ی مربع را کعبه گوید. «بیتالله الحرام» به خاطر حرام بودن صید آن و تعظیم حرمت آن است، و در پایین مقام ابراهیم طبق حدیثی نوشته شده: «انی انا الله ذو بكة حرّمتها یوم خلقت السماوات و الارض و یوم وضعت هذین الجبلین و حففتهما بسبعة املاكٍ حنفاء من جائنی زائرًا لهذا البیت عارفًا بحقه مذعنًا لی بالربربیة حرّمت جسده علی النار. «علم» دانشی است که سبب سکون نفس می شود و فرق آن با رؤیت این است که «معلوم به» وجوهی دارد و رؤیت تنها متعلّق به مرئی است. «عقاب» کیفر مقارن با استخفاف و اهانت است. «بلاغ» وصول معنا به غیر است و به معنای کفایت نیز آمده است.

ترجمه:

خداوند کعبه بیت الحرام و ماه حرام و قربانی های بی نشان و نشان دار را [وسیله ی] قیام و [برپایی و برقراری]مردم قرار داد و این به خاطر آن است که بدانید خداوند آن چه در آسمان ها و زمین است را می داند و او به هر چیزی داناست. (97) بدانید که خداوند شدید العقاب و بخشنده و مهربان است. (98) بر پیامبر جز رساندن پیام وظیفه ای نیست و خداوند از آن چه شما آشکار و یا پنهان می کنید آگاه

ص: 701

است.(99)[ای رسول من به آنان]بگو:هرگز خبیث و ناپاک با طیّب و پاکیزه یکسان نیست هر چند زیادی ناپاک تو را به شگفتی آورد، پس شما ای صاحبان عقل و خرد،از [مخالفت] خدا بترسید. (100)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: کسی که به زیارت کعبه بیاید، تا به حاجات دنیایی

و یا آخرتی خود برسد، حاجت او برآورده خواهد شد.(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:تا وقتی کعبه برقرار باشد و مردم گرد آن حج بجا بیاورند هلاک نخواهند شد و هرگاه کعبه خراب شود و حج تعطیل گردد، هلاک خواهند شد.(2)

و قال علی(علیه السلام): ان ترك [الكعبة] لم تناظروا.

یعنی اگر کعبه تعطیل شود، خدا به شما مهلت نمی دهد و گرفتار عذاب می شوید.(3)

ابان بن تغلب گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مقصود از «قِیامًا لِلنّاسِ» چیست؟

حضرت فرمود: خداوند کعبه را وسیله ی تامین دین و معاش مردم قرار داده است.(4)

مولف گوید:

معنای شهر حرام و هدی و قلائد در اوّل سوره گذشت.

ص: 702


1- 930.. الطبرسی: قال سعید بن جبیر: من اتى هذا البیت یرید شیئا للدنیا و الآخرة اصابه. قال:و هو المروی عن ابی عبد الله(علیه السلام). [تفسیر مجمع البیان]
2- 931.. تفسیر صافی؛ برهان، ج 1، ص 491 و 506.
3- 932.. عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: بَعَثَ اِلَیَّ اَبُو الْحَسَنِ مُوسَى(علیه السلام) بِوَصِیَّةِ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ هِیَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم...اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ فَلَا یَخْلُو مِنْکُمْ مَا بَقِیتُمْ فَاِنَّهُ اِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا. [فروع کافی، ج 7، ص 51]
4- 933.. عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیامًا لِلنَّاسِ قَالَ جَعَلَهَا اللَّهُ لِدِینِهِمْ وَ مَعَایِشِهِم». [تفسیر برهان، ج 1، ص505]

امام صادق(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر «اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ وَ اَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» فرمود:

جبرییل به من خبر داد که خداوند می فرماید: «کسی که گناه کوچک یا بزرگی را انجام بدهد و بداند که من یا او را عذاب خواهم نمود و یا او را می بخشم،او را خواهم بخشید.»(1)

عبد الرحمان بن ابی عبد الله گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

برخی از اهل تسنّن می گویند: «کسی که یک مرتبه حج به جا بیاورد و سپس مال خود را صرف صدقه و احسان به خویشان نماید، برای او بهتر خواهد بود؟»

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

دروغ می گویند، چرا که اگر مردم چنین کنند، اطراف کعبه خالی می شود، [و در آن صورت هلاک خواهند شد؛] و خداوند می فرماید: «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیامًا لِلنّاسِ» یعنی برقراری مردم با برقراری کعبه است.(2)

ص: 703


1- 934.. عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنْ جَبْرَئِیلَ قَالَ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ مَنْ اَذْنَبَ ذَنْبًا صَغِیرًا کَانَ اَوْ کَبِیرًا وَ هُوَ لَایَعْلَمُ اَنَّ لِی اَنْ اُعَذِّبَهُ اَوْ اَعْفُوَ عَنْهُ لَاغَفَرْتُ لَهُ ذَلِکَ الذَّنْبَ اَبَدًا وَ مَنْ اَذْنَبَ ذَنْبًا صَغِیرًا کَانَ اَوْ کَبِیرًا وَ هُوَ یَعْلَمُ اَنَّ لِی اَنْ اُعَذِّبَهُ اَوْ اَعْفُوَ عَنْهُ عَفَوْتُ عَنْهُ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 491؛ توحید صدوق، ص 410]
2- 935.. عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اِنَّ نَاسًا مِنْ هَؤُلَاءِ الْقُصَّاصِ یَقُولُونَ اِذَا حَجَّ رَجُلٌ حِجَّةً ثُمَّ تَصَدَّقَ وَ وَصَلَ کَانَ خَیْرًا لَهُ فَقَالَ کَذَبُوا لَوْ فَعَلَ هَذَا النَّاسُ لَعُطِّلَ هَذَا الْبَیْتُ اِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ هَذَا الْبَیْتَ قِیامًا لِلنَّاس [تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 564؛ علل الشرائع، ج 4، ص 3]

سوره ی مائده [5]، آیات 101 الی 102

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَ اِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللهُ عَنْها وَ اللهُ غَفُورٌ حَلیمٌ قَدْ سَاَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ اَصْبَحُوا بِها كافِرینَ

لغات:

«ابداء» به معنای اظهار است، و «بدا یبدوا» به معنای ظهور است، و بدا له رأیه اذا تغیّر رأیه لانّه ظهر له، و «البداء» من الله سبحانه لحصول المصلحة الجدیدة لا لجهله بالمصلحة، و «البادیة» خلاف الحاضرة و «البدو» خلاف الحَضَر و منه و بدا لهم سیّئات ما عملوا، قال فی المجمع:و لم یجیء فی اقوال العرب البداء بمعنی الندامة و تغیّر الرأی، و البداء من الله الارادة و الظهور دون ما یظنّه الجهّال.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! از چیزهایی که اگر برای شما آشکار شود شما را در رنج و مشقّت می اندازد، سوال نکنید و اگر هنگام نزول قرآن از آن ها سوال کنید، برای شما آشکار خواهد شد [و شما در زحمت خواهید افتاد] خداوند آن ها را نادیده گرفته است، او آمرزنده و حلیم است. (101) گروهی از پیشینیان شما از چنین اموری سوال کردند و سپس [در اثر مخالفت] کافر شدند [شما نیز ممکن است به سرنوشت آنان گرفتار شوید.] (102)

ص: 704

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خطبه ای خواند و فرمود: «ای مردم! خداوند بر شما حج را واجب نموده است.» پس شخصی به نام عکاشة بن محصن و یا سراقة بن مالک گفت:

«یا رسول الله! در هر سال واجب نموده است؟» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او پاسخ نداد و او باز سخن خود را تا سه مرتبه تکرار نمود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «وای بر تو! نمی ترسی که من بگویم: آری، همه ساله حج بر شما واجب است؟» سپس فرمود: «به خدا سوگند اگر بگویم آری، همه ساله بر شما حج واجب می شود؛ و اگر واجب شود، شما طاقت آن را ندارید و آن را ترک می کنید و اگر حج را ترک کردید، کافر

می شوید. پس اصرار نکنید و آن چه را من رها نمودم شما نیز رها کنید.»

سپس فرمود: «علّت این که برخی از مردم قبل از شما هلاک شدند این بود که زیاد سوال کردند و از پیامبران شان زیاد توضیح خواستند؛ پس اگر من شما را به چیزی امر کردم، تا اندازه ی توان خود آن را انجام بدهید و اگر شما را از چیزی نهی نمودم آن را ترک کنید [و کار را بر خود سخت ننمایید].»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

صفیّه دختر حضرت عبد المطلّب فرزند خود را از دست داده بود و آمد که خدمت

ص: 705


1- 936.. وَ قِیلَ خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ اِنَّ اللَّهَ کَتَبَ عَلَیْکُمُ الْحَجَّ فَقَامَ عُکَّاشَةُ بْنُ مِحْصَنٍ وَ یُرْوَى سُرَاقَةُ بْنُ مَالِکٍ فَقَالَ اَ فِی کُلِّ عَامٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاَعْرَضَ عَنْهُ حَتَّى عَادَ مَرَّتَیْنِ اَوْ ثَلَاثًا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَیْحَکَ وَ مَا یُؤْمِنُکَ اَنْ اَقُولَ نَعَمْ وَ اللَّهِ وَ لَوْ قُلْتُ نَعَمْ لَوَجَبَتْ وَ لَوْ وَجَبَتْ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ لَوْ تَرَکْتُمْ کَفَرْتُمْ فَاتْرُکُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ فَاِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِکَثْرَةِ سُؤَالِهِمْ وَ اخْتِلَافِهِمْ عَلَى اَنْبِیَائِهِمْ فَاِذَا اَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَاْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اِذَا نَهَیْتُکُمْ عَنْ شَیْءٍ فَاجْتَنِبُوهُ عن علی بن ابی طالب(علیه السلام) و ابی امامة الباهلی. [تفسیر صافی، ج 1، ص 491]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله)برسد و عمر به او گفت: «گوشواره ی خود را بپوشان و فکر نکن که خویشی تو با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای تو سودی داشته باشد.» صفیّه گفت: «ای فرزند زن ناپاک، آیا تو از من گوشواره ای دیدی؟!»

سپس خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و سخن عمر را به آن حضرت(صلی الله علیه و آله) خبر داد و گریان شد؛ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را جمع نمود و فرمود: «برای چه برخی گمان کرده اند که خویشی با من سودی ندارد؛ همانا هنگامی که من در مقام محمود قرار می گیرم، نسبت به نیازمندترین شما شفاعت خواهم نمود.»

سپس فرمود:«امروز هر کس درباره ی پدر خود از من سوال کند، من به او پاسخ خواهم داد.»پس مردی برخاست و گفت: «یا رسول الله! پدر من کیست؟» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «پدر تو غیر آن کسی است که تو را به او نسبت می دهند و او فلان بن فلان است.» پس دیگری برخاست و گفت: «یا رسول الله! پدر من کیست؟»

فرمود: «پدر تو همان کسی است که تو را به او نسبت می دهند.»

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود:«برای چه کسی که می گوید خویشی با من سودی ندارد، از پدر خود سوال نمی کند؟!» پس عمر برخاست و گفت: «من پناه به خدا

می برم از غضب خدا و رسول او. یا رسول الله! از من بگذر، خدا از شما بگذرد.»و این آیه نازل شد: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ».(1)

ص: 706


1- 937.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) اَنَّ صَفِیَّةَ بِنْتَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ مَاتَ ابْنٌ لَهَا فَاَقْبَلَتْ فَقَالَ لَهَا الثَّانِی غَطِّی قُرْطَکِ فَاِنَّ قَرَابَتَکِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَاتَنْفَعُکِ شَیْئًا، فَقَالَتْ لَهُ هَلْ رَاَیْتَ لِی قُرْطًا یَا ابْنَ اللَّخْنَاءِ، ثُمَّ دَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَاَخْبَرَتْهُ بِذَلِکَ وَ بَکَتْ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً، فَاجْتَمَعَ النَّاسُ فَقَالَ مَا بَالُ اَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ اَنَّ قَرَابَتِی لَاتَنْفَعُ لَوْ قَدْ قَرُبْتُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَشَفَعْتُ فِی اَحْوَجِکُمْ، لَایَسْاَلُنِی الْیَوْمَ اَحَدٌ مِنْ اَبَوَاهُ اِلَّا اَخْبَرْتُهُ، فَقَامَ اِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ مَنْ اَبِی فَقَالَ اَبُوکَ غَیْرُ الَّذِی تُدْعَى لَهُ اَبُوکَ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ. B فَقَامَ آخَرُ فَقَالَ مَنْ اَبِی یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ اَبُوکَ الَّذِی تُدْعَى لَهُ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا بَالُ الَّذِی یَزْعُمُ اَنَّ قَرَابَتِی لَاتَنْفَعُ لَایَسْاَلُنِی عَنْ اَبِیهِ فَقَامَ اِلَیْهِ الثَّانِی فَقَالَ لَهُ اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِ اللَّهِ وَ غَضَبِ رَسُولِهِ اعْفُ عَنِّی عَفَا اللَّهُ عَنْکَ فَاَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ اِلَى قَوْلِهِ ثُمَّ اَصْبَحُوا بِها کافِرِین. [تفسیر برهان، ج 1، ص 506]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

هر گاه من حدیثی برای شما بیان کردم، دلیل آن را از کتاب خدا از من بخواهید. تا این که روزی آن حضرت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نمود که فرمود: «از قیل و قال و فساد مال و کثرت سوال پرهیز کنید». پس شخصی گفت: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! این حدیث در کجای قرآن آمده است؟

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خداوند در قرآن می فرماید: «لا خَیْرَ فِی كَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ اِلَّا مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ اَوْ مَعْرُوفٍ اَوْ اِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ» و می فرماید: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَكُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِیامًا» و می فرماید: «لا تَسْئَلُوا عَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ».(1)

احمد بن محمّد گوید: من با حضرت رضا(علیه السلام) مکاتبه نمودم؛ و آن حضرت در پایان

نامه ی خود به من نوشت:

آیا از سوال زیاد خودداری نمی کنید؟! از این کار پرهیز نمایید؛ همانا قبل از شما گروهی به خاطر سوال زیاد [و اصرار در سوال] هلاک شدند و خداوند می فرماید:

ص: 707


1- 938.. عَنْ اَبِی الْجَارُودِ قَالَ قَالَ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) اِذَا حَدَّثْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَاسْاَلُونِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ فِی بَعْضِ حَدِیثِهِ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) نَهَى عَنِ الْقِیلِ وَ الْقَالِ وَ فَسَادِ الْمَالِ وَ کَثْرَةِ السُّؤَالِ فَقِیلَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَیْنَ هَذَا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ قَالَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ اِلَّا مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ اَوْ مَعْرُوفٍ اَوْ اِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ قَالَ وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیامًا وَ قَالَ لا تَسْئَلُوا عَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 506؛ اصول کافی، ج 1، ص 60]

«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَ اِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلیمٌ*قَدْ سَاَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ اَصْبَحُوا بِها كافِرینَ» .(1)

سوره ی مائده [5]، آیات 103 الی 105

متن:

ما جَعَلَ اللهُ مِنْ بَحیرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصیلَةٍ وَ لا حامٍ وَ لكِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَى اللهِ الْكَذِبَ وَ اَكْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ وَ اِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا اِلى ما اَنْزَلَ اللهُ وَ اِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا اَوَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَ لا یَهْتَدُونَ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْكُمْ اَنْفُسَكُمْ لا یَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ اِذَا اهْتَدَیْتُمْ اِلَى اللهِ مَرْجِعُكُمْ جَمیعًا فَیُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

لغات:

«البحیرة» شتری است که گوش او را پاره کرده باشند، و بحیرة به معنای مبحورة است مانند ذبیحة و اصل لغت به معنای سعة و وسعت است و به همین علّت دریا را «بحر» گویند. «سائبة» از ساب الماء به معنای جریان آب است و رسم اعراب جاهلی این بوده که چون شتر فرزندِ اصل پیدا می کرده که آن را نتاچ می گویند او را رها می کردند و دیگر سوار آن نمی شدند، و یا اگر ده بار می زاییده و فرزندان او همّه مادّه می بودند او را

ص: 708


1- 939.. عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: کَتَبَ اِلَیَّ اَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) وَ کَتَبَ فِی آخِرِهِ اَ وَ لَمْ تُنْهَوْا عَنْ کَثْرَةِ الْمَسَائِلِ فَاَبَیْتُمْ اَنْ تَنْتَهُوا اِیَّاکُمْ وَ ذَاکَ فَاِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِکَثْرَةِ سُؤَالِهِمْ فَقَالَ اللَّهُ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ اَشْیاءَ اِلَى قَوْلِهِ کافِرِینَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 506]

آزاد می کردند.«وصیلة»مربوط به گوسفند است که اگرفرزند مادّه ای می زاییده برای خود

قرار می دادند، و اگر فرزند نری می زاییده برای بت ها قرار می دادند، و اگر فرزند نر و ماده

با هم می زایید، آن فرزند نر را برای بت ها ذبح نمی کردند. «حام» شتر نر را گویند که ده مرتبه از نطفه ی او فرزندی به وجود آمده باشد و مردم جاهلی می گفتند: «حمی ظهره» و دیگر او را آزاد می کردند.

ترجمه:

خداوند[به عنوان حیوان حرام چیزهایی به نام های] «بحیره» و «سائبه» و «وصیله» و «حام» قرار نداده است[اشاره به چهار حیوان اهلی است که مردم جاهلیّت آن ها را حرام می دانستهاند وخداوند آن را لغو نموده است]آری کسانی که کافر شدند،برخدا دروغ می بندند وبیشترشان عاقل نیستند (103) و هنگامی که به آنان گفته می شود: به طرف [قرآن و] آن چه خدا نازل نموده و به طرف رسول خدا بیایید می گویند: برای ما آن چه پدرانمان را بر آن یافته ایم بس است. آیا اگر پدران شان چیزی از حقیقت] را نمی دانسته اند و هدایت نشده اند باز هم باید از آنان پیروی کنند؟! (104) ای کسانی که ایمان آورده اید! (علیکم انفسکم ) اگر هدایت یافته باشید گم راهی دیگران به شما آسیبی نمی رساند و بازگشت همه ی شما به خداست پس او شما را به آن چه انجام داده اید آگاه می سازد (105).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مردم زمان جاهلیّت هنگامی که شتر در یک زایمان دو بچّه به دنیا می آورد او را «وصیله» می گفتند و کشتن و خوردن گوشت او را حرام می دانستند و اگر در چند

ص: 709

نوبت ده فرزند به دنیا می آورد او را «سائبه» می گفتند و سوار شدن بر او و گوشت او راحرام می دانستند و شتر نری که شتر ماده ای را باردار کرده بود را «حام» می گفتند و خوردن او را نیز حلال نمی دانستند و خداوند عمل آنان را بدعت معرّفی نموده و این آیه در ردّ آنان نازل شده: «ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحیرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصیلَةٍ وَ لا حامٍ».(1)

روایت شده:

«بحیرة» شتری است که پنج مرتبه فرزند به دنیا آورده باشد؛ پس اگر پنجمی آنان پسر باشد برای مردها حلال است و اگر دختر باشد گوش او را پاره می کنند و گوشت و شیر او را بر زن ها حرام می دانند و اگر آن شتر بمیرد برای زن ها حلال می شود.(2)

مولف می گوید:

روایات دیگری نیز در معنای «بحیرة» و «سائبه و وصیله و حام وارد شده که از ذکر آن ها خودداری شد.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

عمرو بن لُحَیّ بن قمعة بن خِندِف پادشاه مکّه شد و دین اسماعیل(علیه السلام) را تغییرداد و بت ها را نصب کرد و بحیره و صائبه و وصیله و حام را او ایجاد نمود

ص: 710


1- 940.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِیرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصِیلَةٍ وَ لا حامٍ قَالَ اِنَّ اَهْلَ الْجَاهِلِیَّةِ کَانُوا اِذَا وَلَدَتِ النَّاقَةُ وَلَدَیْنِ فِی بَطْنٍ وَاحِدٍ قَالُوا وَصَلَتْ فَلَا یَسْتَحِلُّونَ ذَبْحَهَا وَ لَااَکْلَهَا وَ اِذَا وَلَدَتْ عَشْرًا جَعَلُوهَا سَائِبَةً وَ لَایَسْتَحِلُّونَ ظَهْرَهَا وَ لَااَکْلَهَا وَ الْحَامُ فَحْلُ الْاِبِلِ لَمْ یَکُونُوا یَسْتَحِلُّونَهُ فَاَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنَّهُ لَمْ یَکُنْ یُحَرِّمُ شَیْئًا مِنْ ذَلِکَ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 493؛ معانی الاخبار، ص148]
2- 941..وَ رُوِیَ:اَنَّ الْبَحِیرَةَ النَّاقَةُ اِذَا وَلَدَتْ خَمْسَةَ اَبْطُنٍ اِنْ کَانَ الْخَامِسُ ذَکَرًا نَحَرُوهُ فَاَکَلَتْهُ الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ، وَ اِنْ کَانَ الْخَامِسُ اُنْثَى بَحَرُوا اُذُنَهَا اَیْ شَقُّوهَا، وَ کَانَتْ حَرَامًا عَلَى النِّسَاءِ وَ الرِّجَالِ شَحْمُهَا وَ لَبَنُهَا، فَاِذَا مَاتَتْ حَلَّتْ لِلنِّسَاءِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 493]

و من او را در دوزخ دیدم که بوی استخوان های او اهل آتش را آزار می نمود.(1)

«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْكُمْ اَنْفُسَكُمْ لا یَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ اِذَا اهْتَدَیْتُمْ»

در تفسیر مجمع البیان از ابی ثعله نقل شده که می گوید: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی این آیه سوال نمودم.

آن حضرت فرمود:

شما امر به معروف کنید و نهی از منکر نمایید و هنگامی که دیدید مردم اهل دنیا و بخل و هواپرستی شده اند و دانشمندان به نظرات خود عجب و خودپسندی پیدا کرده اند، بر شما باد که به افراد خالص و پاک متّصل شوید و از عوام دوری نمایید.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مراد از این آیه، این است که خود را اصلاح کنید و از عیوب مردم جستجو نکنید و [اگر سودی ندارد] با مردم سخن نگویید و به آنان ارشادی نکنید چرا که اگر شما اهل صلاح باشید گم راهی آنان به شما آسیبی نمی رساند.(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: این آیه درباره ی تقیّه نازل شده است.(4)

ص: 711


1- 942.. رُوِیَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) اَنَّ عَمْرَو بْنَ لُحَیِّ بْنِ قَمَعَةَ بْنِ خِنْدِفَ کَانَ قَدْ مَلَکَ مَکَّةَ وَ کَانَ اَوَّلَ مَنْ غَیَّرَ دِینَ اِسْمَاعِیلَ فَاتَّخَذَ الْاَصْنَامَ وَ نَصَبَ الْاَوْثَانَ وَ بَحَرَ الْبَحِیرَةَ وَ سَیَّبَ السَّائِبَةَ وَ وَصَلَ الْوَصِیلَةَ وَ حَمَى الْحَامِیَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَلَقَدْ رَاَیْتُهُ فِی النَّارِ تُؤْذِی اَهْلَ النَّارِ رِیحُ قُصْبِهِ وَ یُرْوَى یَجُرُّ قُصْبَهُ فِی النَّارِ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 493؛ مجمع البیان]
2- 943.. روى ان ابا ثعلبة سال رسول الله(صلی الله علیه و آله) عن هذه الآیة فقال: ایتمروا بالمعروف و تناهوا عن المنکر، فاذا رایت دنیا مؤثرة و شحا مطاعا و هوى متبعا و اعجاب کل ذی راى برایه فعلیک بخویصة نفسک و ذر عوامهم. [تفسیر صافی، ج 1، ص 494؛ تفسیر مجمع البیان]
3- 944.. تفسیر صافی، ج 1، ص 494.
4- 945.. تفسیر برهان، ج 1، ص 507.

سوره ی مائده [5]، آیات 106 الی 108

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِكُمْ اِذا حَضَرَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ اَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِكُمْ اِنْ اَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی اْلاَرْضِ فَاَصابَتْكُمْ مُصیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللهِ اِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَری بِهِ ثَمَنًا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ لا نَكْتُمُ شَهادَةَ اللهِ اِنّا اِذًا لَمِنَ اْلآثِمینَ فَاِنْ عُثِرَ عَلى اَنَّهُمَا اسْتَحَقّا اِثْمًا فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ اْلاَوْلَیانِ فَیُقْسِمانِ بِاللهِ لَشَهادَتُنا اَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا اِنّا اِذًا لَمِنَ الظّالِمینَ ذلِكَ اَدْنى اَنْ یَاْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلى وَجْهِها اَوْ یَخافُوا اَنْ تُرَدَّ اَیْمانٌ بَعْدَ اَیْمانِهِمْ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اسْمَعُوا وَ اللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ

لغات:

«عثور» از عَثَر یعثر عُثورا است و معنای آن اطّلاع از چیزی است که دیگری از آن مطّلع نشده است، و به این معناست آیه ی «وَ كَذلِكَ اَعْثَرْنا عَلَیْهِم». «استحقاق» و استیجاب به یک معناست و حقّقت علیه القضاء یعنی اوجبته علیه، و «حَقَّ» به معنای استحقّ می باشد.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی مرگِ یکی از شما فرا می رسد موقع وصیّت او باید از میان شما دو نفر عادل را به شهادت دعوت کند، یا اگر مسافرت کردید و

ص: 712

مصیبت مرگ، شما را فرا رسید [و مسلمانی در آن محل نبود] دو نفر از غیر خودتان را [به گواهی و شهادت دعوت کنید و اگر [در راست گویی آنان] شک کردید آنان را بعد از نماز نگاه داریدتا سوگند یادکنندکه«ما حق را به چیزی نمی فروشیم هر چند درباره ی خویشان مان باشد و ما شهادت الهی را کتمان نمی کنیم و گر نه از ظالمین خواهیم بود. (106) و اگر اطّلاعی به دست آید که آن دو مرتکب گناه شده اند [و حق را کتمان نموده اند] دو نفر از کسانی که نسبت به میّت اولی و سزاوارترند به جای آنان قرار گیرند و به خدا سوگند یاد کنند که گواهی ما از آن دو، به حق نزدیک تر است و ما از حق تجاوز نکرده ایم و گر نه از ستم کاران خواهیم بود (107) و این نزدیک تر به این است که به حق شهادت بدهند و یا بترسند که [دروغشان فاش شود و] سوگندهای دیگری به جای سوگندشان قرار بگیرد، از خدا بترسید و گوش فرا دهید همانا خدا مردم فاسق را هدایت نخواهد نمود (108).

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

در کتاب کافی و فقیه و تهذیب از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود: مقصود از اللذان منکم دو شاهد مسلمان است و مقصود از «اللذان من غیركم» دو شاهد از اهل کتاب است و اگر از اهل کتاب یافت نشود از مجوس باید انتخاب کنید، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی جزیه و مالیاف مجوس را همانند اهل کتاب قرار داده است، بنابراین اگر مسلمانی در منطقه غربت خواست از دنیا برود و برای وصیّت خود دو شاهد مسلمان پیدا نکرده باید دو نفر از اهل کتاب را بعد از نماز عصر نگهدارد و آنان را سوگند بدهد و بگویند: «ما به خاطر مال دنیا به ناحق شهادت نخواهیم داد، گر چه طرف [صاحب حق] خویش ما باشد و هرگز شهادتی را نیز کتمان نخواهیم نمود و گرنه از گناهکاران خواهیم بود».

ص: 713

سپس فرمود:

این در جایی است که ولیّ میّت درباره ی شهادت آنان شکّی داشته باشد و اگر پس از این سوگندها باز معلوم شد که آنان به باطل شهادت داده اند نباید شهادت آنان را نقض کند تا دو شاهد دیگر بیایند و به جای آنان قرار بگیرند و به نام خدا سوگند بخورند «که شهادت ما به حق نزدیک تر است از شهادت آنان و ما حق کسی را ضایع نمی کنیم و گر نه از ظالمان خواهیم بود» و چون این چنین شهادت بدهند شهادت آن دو شاهد پیشین باطل می شود و شهادت خودشان قبول می گردد و خداوند می فرماید: این شیوه به حقّ نزدیک تر است «ذلِكَ اَدْنى اَنْ یَاْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلى وَجْهِها».(1)

مولف گوید:

روایات دیگری نیز در این معنا نقل شده و در بعضی از آن ها آمده که مقصود از

ص: 714


1- 946.. عَنْ یَحْیَى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ اَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ قَالَ اللَّذَانِ مِنْکُمْ مُسْلِمَانِ وَ اللَّذَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ مِنْ اَهْلِ الْکِتَابِ فَاِنْ لَمْ تَجِدُوا مِنْ اَهْلِ الْکِتَابِ فَمِنَ الْمَجُوسِ لِاَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سَنَّ فِی الْمَجُوسِ سُنَّةَ اَهْلِ الْکِتَابِ فِی الْجِزْیَةِ وَ ذَلِکَ اِذَا مَاتَ الرَّجُلُ فِی اَرْضِ غُرْبَةٍ فَلَمْ یَجِدْ مُسْلِمَیْنِ اَشْهَدَ رَجُلَیْنِ مِنْ اَهْلِ الْکِتَابِ یُحْبَسَانِ بَعْدَ الصَّلَاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَنًا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ اِنَّا اِذًا لَمِنَ الْآثِمِینَ قَالَ وَ ذَلِکَ اِذَا ارْتَابَ وَلِیُّ الْمَیِّتِ فِی شَهَادَتِهِمَا فَاِنْ عَثَرَ عَلَى اَنَّهُمَا شَهِدَا بِالْبَاطِلِ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یَنْقُضَ شَهَادَتَهُمَا حَتَّى یَجِی ءَ بِشَاهِدَیْنِ فَیَقُومَانِ مَقَامَ الشَّاهِدَیْنِ الْاَوَّلَیْنِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا اَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا اِنَّا اِذًا لَمِنَ الظَّالِمِینَ فَاِذَا فَعَلَ ذَلِکَ نَقَضَ شَهَادَةَ الْاَوَّلَیْنِ وَ جَازَتْ شَهَادَةُ الْآخَرَیْنِ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذلِکَ اَدْنى اَنْ یَاْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلى وَجْهِها اَوْ یَخافُوا اَنْ تُرَدَّ اَیْمانٌ بَعْدَ اَیْمانِهِمْ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 495]

«آخران من غیرکم»کفّاراند و چون فقها در کتب فقهی این موضوع را کاملا تحلیل نموده اند و اختلاف نظر چندانی در این مساله بین آنان نیست ما به همین اندازه بسنده کردیم. و الله الموفق وهو العلام بحقائق الاحکام.

از آیات فوق اهمیّت وصیّت وسوگند و شهادت درباره ی وصیّت روشن می شود و اولیای میّت باید از خدا بترسند و به آن چه متوفّا وصیّت نموده گر چه با زبان و اشاره و یا کتابت بوده است و ثبت دفاتر رسمی نشده است عمل نمایند و سبب عقوق خود را فراهم نکنند، چرا که عاقّ والدین راه نجاتی ندارد و تغییر دهنده ی وصیّت مورد لعنت واقع شده است و ما بحث وصیّت را در آخر کتاب «واجبات اسلام» بیان نموده ایم، مراجعه شود.

سوره ی مائده [5]، آیات 109 الی 115

متن:

یَوْمَ یَجْمَعُ اللهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ ما ذا اُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا اِنَّكَ اَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ اِذْ قالَ اللهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْكُرْ نِعْمَتی عَلَیْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ اِذْ اَیَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ كَهْلًا وَ اِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ اْلاِنْجیلَ وَ اِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِاِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَكُونُ طَیْرًا بِاِذْنی وَ تُبْرِىُ اْلاَكْمَهَ وَ اْلاَبْرَصَ بِاِذْنی وَ اِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِاِذْنی وَ اِذْ كَفَفْتُ بَنی اِسْرائیلَ عَنْكَ اِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْهُمْ اِنْ هذا اِلّا سِحْرٌ مُبینٌ وَ اِذْ اَوْحَیْتُ اِلَى الْحَوارِیِّینَ اَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی قالُوا آمَنّا وَ اشْهَدْ بِاَنَّنا مُسْلِمُونَ اِذْ قالَ الْحَوارِیُّونَ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطیعُ رَبُّكَ اَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ قالَ اتَّقُوا اللهَ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ قالُوا نُریدُ اَنْ نَاْكُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا وَ نَعْلَمَ اَنْ قَدْ صَدَقْتَنا وَ نَكُونَ عَلَیْها مِنَ

ص: 715

الشّاهِدینَ قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللّهُمَّ رَبَّنا اَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عیدًا ِلاَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنا وَ اَنْتَ خَیْرُ الرّازِقینَ قالَ اللهُ اِنّی مُنَزِّلُها عَلَیْكُمْ فَمَنْ یَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَاِنّی اُعَذِّبُهُ عَذابًا لا اُعَذِّبُهُ اَحَدًا مِنَ الْعالَمینَ

لغات:

«وَحی و ایحاء» القای معنا در نفس به صورت پنهان است و وحی را اقسامی است:1. به وسیله ی ارسال ملک، 2. به وسیله ی الهام به قلب رسول، و «حواری» مرد خالص را گویند، و اصل لغت به معنای خلوص است، و «حار یحور» اذا رجع الی حال الخلوص. فرق بین «استطاعت» و قدرت این است که استطاعت مطابق بودن جوارح با انجام فعل است یعنی نیروی بدن توان انجام فلان کار را دارد، و قدرت تطبیق جوارح با فعل نیست بلکه توانایی شخص است بر انجام کار و به همین علّت خدا را مستطیع نمی گویند و قادر می گویند. «مائدة» سفره ی طعام و غذا را گویند و فاعل به معنای مفعول است یعنی مؤدة و اصل لغت به معنای عطاست و «ماد زیدٌ عمروًا» اذا اعطاه، و ممکن است از «مادَ یَمید» اذا تحرّک باشد و در این صورت مائدة بر ورن فاعلة و اسم فاعل خواهد بود، و «ماد به البحر» اذا تحرک به. «عید» اسم مصدر و به معنای عَود و بازگشت است، و بعضی گفته اند «عید» روز اجتماع است.

ترجمه:

[بیاد بیاور] روزی را که خداوند پیامبران را [در قیامت] جمع می کند و به آنان می گوید:

مردم چگونه [دعوت] شما را اجابت نمودند؟ آنان گویند: [خدایا] ما چیزی نمی دانیم،

تو خود به همه ی اسرار آگاهی (109) [ای رسول من!] به یاد بیاور زمانی را که خداوند به

ص: 716

عیسی بن مریم گفت: به یاد بیاور نعمتی را که من بر تو و بر مادرت ارزانی داشتم، آنگاه

که تو را به روح القدس تایید نمودم و تو در گاهواره و میانسالی با مردم سخن گفتی و من

کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو تعلیم کردم و تو با اذن من از گِل چیزی را به صورت پرنده ساختی و در آن می دمیدی و با اذن من پرنده زنده ای می شد و تو کور مادرزاد و کسی که مبتلای به بیماری پیسی بود را با اذن من شفا بخشیدی و زمانی مردگان را به اذن من زنده کردی و هنگامی که من بنی اسراییل را از آسیب رساندن به تو بازداشتم و آن زمانی

بود که تو دلایل روشنی برای آنان آوردی و کافران آنان گفتند: این ها جز سحر آشکاری

نیست (110) و به یاد آور زمانی را که من به حواریین وحی نمودم که به من و به رسول من

ایمان بیاورید و آنان گفتند: ما ایمان آوردیم و [خدایا] تو گواه باش که ما مسلمان هستیم

(111) و به یاد آور زمانی را که حواریّون به عیسی بن مریم گفتند: آیا پروردگار تو می تواند

مائده ای از آسمان بر ما نازل کند؟ و عیسی به آنان گفت: از خدا بترسید اگر مومن هستید

[و چنین درخواستی را نکنید] (112) آنان گفتند: ما می خواهیم از آن بخوریم و دل های

ما مطمئن شود و بدانیم که تو به ما راست گفته ای و بر آن گواه باشیم (113) و عیسی بن

مریم گفت: خداوندا! ای پروردگار ما! تو مائده ای از آسمان برای ما بفرست تا برای ما و آیندگانمان عیدی ونشانه ای از[قدرت]تو باشد و ما را روزی ده وتو بهترین روزی دهندگانی (114) و خداوند گفت: من آن مائده را بر شما نازل خواهم نمود و پس از آن هر کدام از شما کافر شود، من عذابی به او خواهم کرد که احدی از جهانیان را چنین عذابی نکرده باشم. (115)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «ما ذا اُجِبْتُمْ» اوصیای پیامبران است یعنی از پیامبران سوال می شود:

ص: 717

مردم نسبت به اوصیای شما چگونه شما را اجابت نمودند؟ و آنان می گویند:ما نمی دانیم مردم بعد از ما چه کردند؟(1)

این روایت راکلینی از امام صادق(علیه السلام)و عیّاشی از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده اند.(2)

«وَ اِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِاِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَكُونُ طَیْرًا بِاِذْنی وَ تُبْرِئُ الْاَكْمَهَ وَ الْاَبْرَصَ بِاِذْنی وَ اِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِاِذْنی»

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

حضرت عیسی(علیه السلام)دوست و برادر صدیقی داشت و همواره با او رفت و آمد می نمود تا این که مدّتی او را ندید و به خانه ی او رفت تا بر او سلامی کند و مادر او گفت: یا رسول الله! دوست شما از دنیا رحلت نمود. عیسی(علیه السلام) فرمود: آیا می خواهی من او را زنده کنم و تو او را ببینی؟ مادر گفت: آری. پس عیسی(علیه السلام) فرمود: فردا بیا تا نزد قبر او برویم و من او را با اذن خداوند زنده کنم.

پس عیسی دعایی خواند و ناگهان قبر باز شد و آن مرد از قبر خارج گردید و چون مادر فرزند خود را دید، هر دو گریه کردند و عیسی(علیه السلام) به آنان ترحّم نمود و به دوست خود فرمود: آیا می خواهی باز در دنیا با مادر خود زندگی کنی؟ آن مرد گفت: ای رسول خدا، آیا زندگی با خوردن و رزق و عمر جدید را می فرمایی؟ فرمود: آری، با رزق و روزی و بیست سال عمر و ازدواج و فرزند جدید. گفت: آری.

ص: 718


1- 947.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَا ذَا اُجِبْتُمْ فِی اَوْصِیَائِکُمْ یَسْاَلُ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیَقُولُونَ لا عِلْمَ لَنا بِمَا فَعَلُوا بَعْدَنَا بِهِمْ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 509؛ تفسیر قمّی]
2- 948.. عَنْ بُرَیْدٍ الْکُنَاسِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ ما ذا اُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا قَالَ فَقَالَ اِنَّ لِهَذَا تَاْوِیلًا یَقُولُ مَا ذَا اُجِبْتُمْ فِی اَوْصِیَائِکُمُ الَّذِینَ خَلَّفْتُمُوهُمْ عَلَى اُمَمِکُمْ قَالَ فَیَقُولُونَ لَاعِلْمَ لَنَا بِمَا فَعَلُوا مِنْ بَعْدِنَا. [فروع کافی، ج 8، ص 338؛ تفسیر عیّاشی، ص 377]

پس عیسی(علیه السلام)او را تحویل مادر داد، و او بیست سال در دنیا زندگی نمود و فرزندی به دنیا آورد!(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

عیسی(علیه السلام) نزد قبر یحیی بن زکریّا(علیهما السلام) آمد و دعا نمود و یحیی(علیه السلام) از قبر خارج شد و فرمود: از من چه می خواهی؟ عیسی(علیه السلام) فرمود: می خواهم به دنیا بازگردی و مانند قبل با هم مانوس باشیم.

یحیی(علیه السلام) فرمود: ای عیسی، هنوز من از سختی مرگ آسوده نشده ام و تو می خواهم

مرا به دنیا بازگردانی و باز مرگ دیگری را ببینم؟!

پس عیسی(علیه السلام) او را رها نمود و او به قبر خود بازگشت.(2)

ص: 719


1- 949.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اَنَّهُ سُئِلَ هَلْ کَانَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اَحْیَا اَحَدًا بَعْدَ مَوْتِهِ حَتَّى کَانَ لَهُ اَکْلٌ وَ رِزْقٌ وَ مُدَّةٌ وَ وَلَدٌ فَقَالَ نَعَمْ اِنَّهُ کَانَ لَهُ صَدِیقٌ مُوَاخٍ لَهُ فِی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ کَانَ عِیسَى(علیه السلام) یَمُرُّ بِهِ وَ یَنْزِلُ عَلَیْهِ وَ اِنَّ عِیسَى غَابَ عَنْهُ حِینًا ثُمَّ مَرَّ بِهِ لِیُسَلِّمَ عَلَیْهِ فَخَرَجَتْ اِلَیْهِ اُمُّهُ فَسَاَلَهَا عَنْهُ فَقَالَتْ مَاتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ اَ فَتُحِبِّینَ اَنْ تَرَاهُ قَالَتْ نَعَمْ فَقَالَ لَهَا فَاِذَا کَانَ غَدًا فَآتِیکِ حَتَّى اُحْیِیَهُ لَکِ بِاِذْنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ اَتَاهَا فَقَالَ لَهَا انْطَلِقِی مَعِی اِلَى قَبْرِهِ فَانْطَلَقَا حَتَّى اَتَیَا قَبْرَهُ فَوَقَفَ عَلَیْهِ عِیسَى(علیه السلام) ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَانْفَرَجَ الْقَبْرُ وَ خَرَجَ ابْنُهَا حَیًّا فَلَمَّا رَاَتْهُ اُمُّهُ وَ رَآهَا بَکَیَا فَرَحِمَهُمَا عِیسَى(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ عِیسَى اَ تُحِبُّ اَنْ تَبْقَى مَعَ اُمِّکَ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ بِاَکْلٍ وَ رِزْقٍ وَ مُدَّةٍ اَمْ بِغَیْرِ اَکْلٍ وَ لَارِزْقٍ وَ لَامُدَّةٍ فَقَالَ لَهُ عِیسَى(علیه السلام) بِاَکْلٍ وَ رِزْقٍ وَ مُدَّةٍ وَ تُعَمَّرُ عِشْرِینَ سَنَةً وَ تَزَوَّجُ وَ یُولَدُ لَکَ قَالَ نَعَمْ اِذًا قَالَ فَدَفَعَهُ عِیسَى اِلَى اُمِّهِ فَعَاشَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ تَزَوَّجَ وَ وُلِدَ لَهُ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 510؛فروع کافی، ج 8، ص 337]
2- 950.. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ جَاءَ اِلَى قَبْرِ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا(علیه السلام) وَ کَانَ سَاَلَ رَبَّهُ اَنْ یُحْیِیَهُ لَهُ فَدَعَاهُ فَاَجَابَهُ وَ خَرَجَ اِلَیْهِ مِنَ الْقَبْرِ فَقَالَ لَهُ مَا تُرِیدُ مِنِّی فَقَالَ لَهُ اُرِیدُ اَنْ تُؤْنِسَنِی کَمَا کُنْتَ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ لَهُ یَا عِیسَى مَا سَکَنَتْ عَنِّی حَرَارَةُ الْمَوْتِ وَ اَنْتَ تُرِیدُ اَنْ تُعِیدَنِی اِلَى الدُّنْیَا وَ تَعُودَ عَلَیَّ حَرَارَةُ الْمَوْتِ فَتَرَکَهُ فَعَادَ اِلَى قَبْرِهِ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 511؛ فروع کافی، ج 3، ص 260]

«وَ اِذْ اَوْحَیْتُ اِلَى الْحَوارِیِّینَ اَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی»

علی بن فضّال از پدر خود نقل نموده که گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم:حواریّون

را برای چه حواریّون نامیدند؟

حضرت فرمود:

مردم آنان را حواریّون نامیدند به خاطر این که لباس ها را از چرک و آلودگی پاک می نمودند ؛(1) و امّا نزد ما به این خاطر حواریّون نامیده شدند که خود پاک و مخلص بودند و مردم را نیز به وسیله ی نصیحت و موعظه از چرک گناه پاک می کردند.

گفتم: نصاری را برای چه نصاری گفته اند؟

حضرت فرمود:

به خاطر این که آنان اهل قریه ی ناصره از بلاد شام بودند و مریم و عیسی(علیهما السلام) پس از بازگشت از مصر در آن جا ساکن شدند.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود: مقصود از «وَ اِذْ اَوْحَیْتُ اِلَى الْحَوارِیِّینَ» این است که خداوند به آنان الهام نمود [نه مانند وحی به پیامبران(علیهم السلام)].(3)

ص: 720


1- 951.. حواریّ: اسمی است که از «خبز حُوّار» گرفته شده [یعنی نان سفید و خالص] و گفته شده که حوّاری و خبز حوّاری نان سفید و خالص است.[لسان العرب، قاموس المحیط، صحاح اللغه، ریشه ی حور]
2- 952.. عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ قُلْتُ لِاَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) لِمَ سُمِّیَ الْحَوَارِیُّونَ الْحَوَارِیِّینَ قَالَ اَمَّا عِنْدَ النَّاسِ فَاِنَّهُمْ سُمُّوا حَوَارِیِّینَ لِاَنَّهُمْ کَانُوا قَصَّارِینَ یُخَلِّصُونَ الثِّیَابَ مِنَ الْوَسَخِ بِالْغَسْلِ وَ هُوَ اسْمٌ مُشْتَقٌّ مِنَ الْخُبْزِ الْحُوَارِ وَ اَمَّا عِنْدَنَا فَسُمِّیَ الْحَوَارِیُّونَ الْحُوَارَ لِاَنَّهُمْ کَانُوا مُخْلِصِینَ فِی اَنْفُسِهِمْ وَ مُخْلِصِینَ لِغَیْرِهِمْ مِنْ اَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْکِیرِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَ النَّصَارَى نَصَارَى قَالَ لِاَنَّهُمْ کَانُوا مِنْ قَرْیَةٍ اسْمُهَا نَاصِرَةُ مِنْ بِلَادِ الشَّامِ نَزَلَتْهَا مَرْیَمُ وَ نَزَلَهَا عِیسَى(علیه السلام) بَعْدَ رُجُوعِهِمَا مِنْ مِصْر. [علل الشرائع، ص 101]
3- 953.. عن محمّد بن یوسف الصنعانی، عن ابیه، قال: سالت ابا جعفر(علیه السلام) وَ اِذْ اَوْحَیْتُ اِلَى الْحَوارِیِّینَ، قال: «الهموا» [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 378]B

«هَلْ یَسْتَطیعُ رَبُّكَ اَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ»

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

در مائده و سفره ای که بر بنی اسراییل [از آسمان] نازل شد و با زنجیرهایی از طلاآویزان شده بود، نه قرص نان و نه ماهی وجود داشت.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

معنای «هَلْ یَسْتَطیعُ رَبُّكَ» «هل تستطیع ان تدعو ربّك» می باشد، یعنی آیا تو می توانی از خدای خود بخواهی که مائده ای از آسمان برای ما بفرستد؟(2)

فضیل بن یسار گوید: موسی بن جعفر(علیهما السلام) فرمود:

گروهی از قوم عیسی(علیه السلام) که درخواست مائده گردند و ایمان نیاوردند خداوند آنان

را مسخ نمود و به شکل خوک درآمدند.(3)

مرحوم طبرسی از عمّار یاسر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

در آن سفره و مائده ی آسمانی، نان و گوشت بود چرا که بنی اسراییل از حضرت

ص: 721


1- 954.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: الْمَائِدَةُ الَّتِی نَزَلَتْ عَلَى بَنِی اِسْرَائِیلَ مُدْلَاةٌ بِسَلَاسِلَ مِنْ ذَهَبٍ عَلَیْهَا تِسْعَةُ اَلْوَانٍ وَ تِسْعَةُ اَرْغِفَةٍ. [بحار وبرهان] عن عیسى العلوی، عن ابیه، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: «المائدة التی نزلت على بنی اسراییل مدلاة بسلاسل من ذهب، علیها تسعة احوتة«اخونه»و تسعة ارغفة». [برهان] عن عیسى العلوی عن ابیه عن ابی جعفر(علیه السلام) قال المائدة التی نزلت على بنی اسراییل مدلاة بسلاسل من ذهب علیها تسعة الوان ارغ [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 378]
2- 955.. عن الطبرسی، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «معنى الآیة: هل تستطیع ان تدعو ربک». [تفسیر برهان، ج 1، ص 511؛ تفسیر مجمع البیان]
3- 956.. عَنِ الْفُضَیْلِ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ: اِنَّ الْخَنَازِیرَ مِنْ قَوْمِ عِیسَى(علیه السلام) سَاَلُوا نُزُولَ الْمَائِدَةِ فَلَمْ یُؤْمِنُوا بِهَا فَمَسَخَهُمُ اللَّهُ خَنَازِیرَ. [تفسیر برهان، ج 1، ص 511؛ تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 379]

عیسی(علیه السلام) طعامی خواسته بودند «که هر چه از آن بخورند تمام نشود» پس به آنان گفته شد: به شرط آن که خیانت و جنایت و تکبّر نکنید و اگر چنین کردید شما را عذاب خواهیم نمود پس آنان روز را به شب نرساندند تا خیانت و جنایت و تکبّر نمودند.

سپس گوید: ابن عبّاس می گفت:

عیسی بن مریم به بنی اسراییل فرمود: باید سی روز روزه بگیرید و سپس از خداونددرخواست کنید تا آن چه می خواهید را به شما بدهد و چون بنی اسراییل یک ماه روزه گرفتند و فارغ شدند به عیسی(علیه السلام) گفتند: اگر ما برای یکی از مردم عملی را به پایان رسانده بودیم به ما طعام داده بود و ما یک ماه روزه گرفتیم و گرسنه مانده ایم؟! و تو از خدا بخواه که او برای ما از آسمان مائده ای بفرستد. پس ملائکه مائده و سفره ی الهی را آوردند و در آن سفره هفت قرص نان و هفت ماهی بود و ملائکه سفره را مقابل آنان قرار دادند و همه آنان از اوّل تا آخر از آن خوردند.(1)

ص: 722


1- 957.. وَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ: نَزَلَتِ الْمَائِدَةُ خُبْزًا وَ لَحْمًا وَ ذَلِکَ اَنَّهُمْ سَاَلُوا عِیسَى طَعَامًا لَایَنْفَدُ یَاْکُلُونَ مِنْهَا قَالَ فَقِیلَ لَهُمْ اِنَّهَا مُقِیمَةٌ لَکُمْ مَا لَمْ تَخُونُوا اَوْ تَخْبَئُوا اَوْ تَرْفَعُوا فَاِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ عُذِّبْتُمْ قَالَ فَمَا مَضَى یَوْمُهُمْ حَتَّى خَبَئُوا وَ رَفَعُوا وَ خَانُوا. و قال ابن عبّاس: ان عیسى بن مریم قال لبنی اسراییل: صوموا ثلاثین یوما، ثم اسالوا الله تعالى ما شئتم یعطیکموه. فصاموا ثلاثین یوما، فلما فرغوا قالوا: یا عیسى، انا لو علمنا لاحد من الناس فقضینا عمله لاطعمنا طعاما، و انا صمنا کما امرنا، و جعنا، فادع الله ان ینزل علینا مائدة من السماء.فاقبلت الملائکة بمائدة یحملونها،علیها سبعة ارغفة و سبعة احوات، حتى وضعتها بین ایدیهم، فاکل منها آخر الناس، کما اکل منها اولهم. قال: و هو المروی عن ابی جعفر(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 3، ص 455]

امام عسکری(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند بر عیسی(علیه السلام) سفره ای نازل نمود که در آن چهار قرص نان و چهار ماهی

کوچک بود و خداوند به آن سفره برکتی داد که چهار هزار و هفتصد نفر از آن خوردند و سیر شدند[و چیزی از آن کم نشد]وسپس آن سفره جمع می شد تا این که بزرگان بنی اسراییل و خوشگذرانان آنان گفتند: ما به فقرا اجازه نمی دهیم که از آن سفره بخورند. از این رو خداوند آن سفره و مائده الهی را از آنان دور نمود و آن ها را مسخ کرد و به شکل میمون و خوک درآمدند!(1)

مرحوم کلینی با سند خود از حضرت رضا(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

فیل مسخ شده و تغییر شکل یافته، چرا که او پادشاهی بوده که بسیار زنا می کرده است. گرگ نیز مسخ شده و او عرب دیّوثی بوده، خرگوش نیز مسخ شده و او زنی بوده که به همسر خود خیانت می کرده و بعد از حیض غسل نمی کرده، خفّاش نیز مسخ شده و او کسی بوده که خرماهای مردم! را می دزدیده، میمون و خوک نیز مسخ شده اند و آنان قومی از بنی اسراییل بوده اند که در روز شنبه از قانون خدا تعدّی می کرده و ماهی می گرفته اند، مارماهی و سوسمار نیز مسخ شده اند و آنان گروهی از بنی اسراییل بوده اند که چون به دعای عیسی(علیه السلام) مائده و سفره ای از آسمان بر آنان نازل شد کافر شدند و به آن ایمان نیاوردند و به همین خاطر سرگردان و پراکنده شدند و گروهی از آنان به دریا افتادند و گروهی در خشکی سرگردان شدند، موش نیز مسخ شده است و او زنی کوچک و بدکاره بوده است، عقرب نیز مسخ شده است و او انسان سخنچینی بوده است، خرس و وزغ و زنبور نیز مسخ شده اند و آنان گوشت فروشانی بوده اند که کم فروشی می کرده اند.(2)

ص: 723


1- 958.. تفسیر برهان، ج 1، ص 511؛ تفسیر امام عسکری(علیه السلام).
2- 959.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْاَشْعَرِیِّ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: الْفِیلُ مَسْخٌ کَانَ مَلِکًا زَنَّاءً وَ الذِّئْبُ مَسْخٌ کَانَ اَعْرَابِیًّا دَیُّوثًا وَ الْاَرْنَبُ مَسْخٌ کَانَتِ امْرَاَةً تَخُونُ زَوْجَهَا وَ لَاتَغْتَسِلُ مِنْ حَیْضِهَا وَ الْوَطْوَاطُ مَسْخٌ کَانَ یَسْرِقُ تُمُورَ النَّاسِ وَ الْقِرَدَةُ وَ الْخَنَازِیرُ قَوْمٌ مِنْ بَنِی اِسْرَائِیلَ اعْتَدَوْا فِی السَّبْتِ وَ الْجِرِّیثُ وَ الضَّبُّ فِرْقَةٌ مِنْ بَنِی اِسْرَائِیلَ لَمْ یُؤْمِنُوا حَیْثُ نَزَلَتِ الْمَائِدَةُ عَلَى عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ(علیه السلام) فَتَاهُوا فَوَقَعَتْ فِرْقَةٌ فِی الْبَحْرِ وَ فِرْقَةٌ فِی الْبَرِّ وَ الْفَاْرَةُ فَهِیَ الْفُوَیْسِقَةُ وَ الْعَقْرَبُ کَانَ نَمَّامًا وَ الدُّبُّ وَ الزُّنْبُورُ کَانَتْ لَحَّامًا یَسْرِقُ فِی الْمِیزَانِ. [فروع کافی، ج 6، ص 246]B

سوره ی مائده [5]، آیات 116 الی 120

متن:

وَ اِذْ قالَ اللهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ءَاَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونی وَ اُمِّیَ اِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللهِ قالَ سُبْحانَكَ ما یَكُونُ لی اَنْ اَقُولَ ما لَیْسَ لی بِحَقِّ اِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ لا اَعْلَمُ ما فی نَفْسِكَ اِنَّكَ اَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ ما قُلْتُ لَهُمْ اِلّا مااَمَرْتَنی بِهِ اَنِ اعْبُدُوا اللهَ رَبّی وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیدًا ما دُمْتُ فیهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنی كُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ وَ اَنْتَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ اِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَاِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ اِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَاِنَّكَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ قالَ اللهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلاَنْهارُ خالِدینَ فیها اَبَدًا رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ وَ ما فیهِنَّ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ

لغات:

«تَعْلَمُ ما فی نَفْسی» مراد از نَفْس، نَفْس حیوانی است که اگر از انسان و حیوان جدا شود

زنده نخواهد ماند چنان که خداوند می فرماید: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت» و به ذات هر چیزی

ص: 724

نفس گفته می شود مانند این که می گویند:«فعل ذلك فلان نفسه»،و به معنای اراده نیزاطلاق می شود مانند نفس فلان مایل بکذا، و به معنای چشم بد نیز آمده است مانند سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای چشم بد و... «بسم الله ارقیک و الله یشفیک من کل داءٍ هو فیک من عینٍ عائنٍ و نفس نافسٍ و حسدِ حاسدٍ». «رقیب» از ترقّب و انتطار است و به معنای

حافظ نیز می باشد، و رقیب القوم حارسهم. «شهید» به معنای شاهد و به معنای علیم نیز آمده است.

ترجمه:

[ای رسول من!]به یاد آور هنگای را که خداوند به عیسی بن مرم گفت: آیا تو به مردم گفتی که «من و مادرم را دو خدا و معبود در برابر خدای یکتا انتخاب نمایید؟!» عیسی گفت» [خدایا!] تو منزّهی و من حق ندارم آن چه را که شایسته من نیست بگویم و اگر چنین سخنی را گفته باشم، تو می دانی [چرا که] تو از آن چه در باطن من هست آگاهی، و من از آن چه در ذات [پاک] تو است آگاه نیستم و تو از همه ی اسرار آگاهی (116) من جز آن چه مرا به آن امر کردی به آنان نگفتم [به آنان] گفتم: شما باید پروردگار من و خود را بپرستید، و تا بین آنان بودم بر آنان گواه بودم و هنگامی که مرا برگرفتی، تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی (117) اگر آنان را عذاب کنی، بندگان تو هستند و اگر آنان را ببخشی، تو توانا و حکیم هستی (118) و خدا [در پاسخ عیسی] فرمود: این روزی است که راست گویی برای راست گویان سودمند است و پاداش آنان باغستان هایی است که در زیر آن ها نهرهایی جاری است و تا ابد در آن ها خواهند ماند، خداوند از آنان خشنود است و آنان [نیز] از او خشنود هستند و این همان رستگاری بزرگ است. (119) حکومت آسمان ها و زمین و آن چه در آن ها است مخصوص خداوند است و او بر هر چیزی توانا است. (120)

ص: 725

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه ی «وَ اِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ءَاَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ» گر چه از نظر لفظ به صورت ماضی و گذشته گفته شده و لکن به معنای آینده است چرا که خداوند در قیامت به عیسی(علیه السلام) چنین خواهد گفت.

سپس گوید:

این سخن به خاطر این است که نصاری گمان کردند که عیسی به آنان گفته است: «من و مادرم مریم، دو خدا و معبود خواهیم بود» از این رو خداوند در قیامت نصاری و عیسی را جمع می کند و به عیسی(علیه السلام) می فرماید: «وَ اِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ءَاَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ...» و عیسی(علیه السلام) در پاسخ می گوید: «سُبْحانَكَ ما یَكُونُ لی اَنْ اَقُولَ ما لَیْسَ لی بِحَقِّ» و دلیل بر این که عیسی(علیه السلام) چنین سخنی را به بنی اسراییل نگفته بوده، این است که خداوند در پایان می فرماید: «هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادِقینَ صِدْقُهُمْ».(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آیه ی «ءَ اَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ» مربوط به قیامت است و خداوند چیزی که در آینده خواهد واقع شد را به صورت گذشته بیان می نماید.(2)

ص: 726


1- 960.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 197.
2- 961..عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِعِیسَى اَ اَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ اُمِّی اِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ لَمْ یَقُلْهُ وَ سَیَقُولُهُ اِنَّ اللَّهَ اِذَا عَلِمَ اَنَّ شَیْئًا کَائِنٌ اَخْبَرَ عَنْهُ خَبَرَ مَا قَدْ کَان [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 379]

«تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ لا اَعْلَمُ ما فی نَفْسِكَ اِنَّكَ اَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ»

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

اسم اکبر و اعظم خداوند هفتاد و سه حرف است و خداوند یک حرف از آن را برای خود نگاه داشته است، از این رو احدی ازآن چه در ذات خداوند است اطّلاعی ندارد؛ و هفتاد و دو حرف دیگر را به آدم داده و پیامران دیگر از او به ارث برده اند تا به عیسی رسیده است از این رو عیسی(علیه السلام) می گوید: «تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ لا اَعْلَمُ ما فی نَفْسِكَ اِنَّكَ اَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ».(1)

از ابوذر روایت شده که گوید:

شبی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدم که نماز می خواند و تا صبح این آیه را تکرار می نمود: «اِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَاِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ اِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَاِنَّكَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ» و چون صبح شد، گفتم: «یا رسول الله! شما دیشب تا به صبح این آیه را تکرار می نمودید؟»

ص: 727


1- 962.. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَةِ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا اَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ اِنَّکَ اَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ قَالَ اِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْاَکْبَرَ ثَلَاثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفًا فَاحْتَجَبَ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مِنْهَا بِحَرْفٍ فَمِنْ ثَمَّ لَایَعْلَمُ اَحَدٌ مَا فِی نَفْسِهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَعْطَى آدَمَ اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ حَرْفًا فَتَوَارَثَتْهَا الْاَنْبِیَاءُ حَتَّى صَارَتْ اِلَى عِیسَى فَذَلِکَ قَوْلُ عِیسَى تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی یَعْنِی اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ حَرْفًا مِنَ الِاسْمِ الْاَکْبَرِ یَقُولُ اَنْتَ عَلَّمْتَنِیهَا فَاَنْتَ تَعْلَمُهَا وَ لا اَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ یَقُولُ لِاَنَّکَ احْتَجَبْتَ عَنْ خَلْقِکَ بِذَلِکَ الْحَرْفِ فَلَا یَعْلَمُ اَحَدٌ مَا فِی نَفْسِک [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 379] عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: کَانَ مَعَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ حَرْفَانِ یَعْمَلُ بِهِمَا وَ کَانَ مَعَ مُوسَى(علیه السلام) اَرْبَعَةُ اَحْرُفٍ وَ کَانَ مَعَ اِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) سِتَّةُ اَحْرُفٍ وَ کَانَ مَعَ آدَمَ خَمْسَةٌ وَ عشرین [عِشْرُونَ] حَرْفًا وَ کَانَ مَعَ نُوحٍ ثَمَانِیَةٌ وَ جُمِعَ ذَلِکَ کُلُّهُ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اِنَّ اسْمَ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفًا وَ حَجَبَ عَنْهُ وَاحِدا. [تفسیر برهان؛ تفسیر عیّاشی؛ بصائر الدّرجات، ج 1، ص 209]

حضرت(علیه السلام)فرمود:«از پروردگارم برای امّتم شفاعت طلب می کردم، تا این که او از من پذیرفت و ان شاء الله این شفاعت به کسی می رسد که ذرّه ای به خدا شرک نورزیده باشد .»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم با سند خود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر این

آیه فرمود:

هنگامی که قیامت برپا می شود و مردم می خواهند برای حساب وارد محشر گردند، به خاطر برخورد به وحشت های قیامت با سختی شدیدی وارد عرصه ی قیامت می شوند و در کنار عرصه ی قیامت می ایستند و خداوند بر آنان اشراف و احاطه دارد. پس نخستین کسی که به او نداد می شود و همه ی خلائق می شنوند محمّد بن عبد الله(صلی الله علیه و آله) پیامبر قرشی عربی است، او در سمت راست عرش الهی قرار می گیرد و سپس امام شما علی بن ابی طالب (علیهما السلام) را صدا می زنند و او در سمت چپ رسول خدا(صلی الله علیه و آله)می ایستد. سپس امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) را صدا می زنند و آنان در سمت چپ علی(علیه السلام) می ایستند.

سپس هر پیامبر و وصیّ پیامبری را با امّت شان صدا می زنند و آنان در سمت چپ عرش می ایستند.

سپس نخستین کسی که برای سوال خوانده می شود «قلم» خواهد بود. پس او در پیشگاه خداوند می ایستد و خداوند به او می فرماید: آیا آن چه من به تو الهام و وحی نمودم، در لوح نوشتی و ثبت نمودی؟ قلم می گوید: پروردگارا!

ص: 728


1- 963.. عن ابی ذر، قال: «صلى رسول الله(صلی الله علیه و آله) لیلة فقرا بآیة حتى اصبح یرکع بها و یسجد بها اِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَاِنَّهُمْ عِبادُکَ الآیة. فلما اصبح قلت: یا رسول الله! ما زلت تقرا هذه الآیة حتى اصبحت! قال: انی سالت ربی الشفاعة لامتی فاعطانیها، و هی نائلة ان شاء الله من لایشرک بالله شیئا». [الدر المنثور، ج 3، ص 240؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 513]

تو می دانی که آن چه به من الهام و وحی نمودی من آن را در لوح ثبت کردم. پس خداوند به او می فرماید: شاهد تو کیست؟ قلم می گوید: آیا من اسرار پنهان تو را بر خلق تو آشکار سازم؟ و خداوند به او می فرماید: تو حجّت خود را بیان نمودی.

سپس لوح خوانده می شودو او[نیز]به صورت انسانی حاضر می شود و در کنار قلم می ایستد، و خداوند به او می فرماید: آیا قلم در تو مسطور نمود آن چه را من به او الهام و وحی نموده بودم؟ لوح می گوید: آری، و من آن چه او مسطور نموده بود را به اسرافیل ابلاغ کردم.

پس اسرافیل خوانده می شود و او نیز به صورت انسانی در کنار قلم و لوح می ایستد و خداوند به او می فرماید: آیا لوح آن چه را از قلم گرفته بود، به تو ابلاغ نمود؟ اسرافیل می گوید: آری، چنین است و من آن چه را گرفته بودم به جبرییل ابلاغ کردم.

پس جبرییل در کنار اسرافیل می ایستد و خداوند به او می فرماید: آیا اسرافیل آن چه را باید به تو ابلاغ می کرد، ابلاغ کرد؟ جبرییل می گوید: آری. و من آن چه را او به من ابلاغ نمود به یکایک پیامبرانت ابلاغ نمودم و دستورات تو را به یکایک پیامبران و مرسلین رساندم و من آن چه از وحی و حکمت و کتاب برای هر پیامبری فرستاده بودی را به حبیب تو و پیامبر تو محمّد بن عبد الله عربی قرشی حرمی ابلاغ نمودم.

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

سپس نخستین کسی که از فرزندان آدم برای سوال خوانده می شود، محمّد بن عبد الله(صلی الله علیه و آله)خواهد بود؛وخداوند او را به درگاه خود می خواند و در آن روز کسی نزدیک تر از او به مقام قرب الهی نیست و خداوند به او می فرماید: «ای محمّد!

ص: 729

آیا جبرییل آن چه من از کتاب و حکمت و علم به او سپرده بودم را به تو ابلاغ نمود؟» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «آری، یا ربّ! جبرییل آن چه را تو به او وحی نموده بودی از کتاب و حکمت و علم به من ابلاغ کرد.»

پس خداوند می فرماید: «آیا تو آن ها را به امّت خود ابلاغ کردی؟» رسول خدا(صلی الله علیه و آله)می فرماید:«آری، یا رب! من آن چه را تو از کتاب و حکمت و علم به من وحی نمودی به آنان ابلاغ کردم و در انجام فرمان تو کوشیدم.» خداوند می فرماید: «گواه تو کیست؟» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «پروردگارا!تو شاهد و گواه بر تبلیغ رسالت من هستی وملائکه ونیکان از امّت من نیز گواه بر آن هستند و گواهی تو برای من کافی ست.»پس ملائکه دعوت می شوند و برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گواهی می دهند و می گویند: «او رسالت خود را ابلاغ نمود.»

سپس امّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) خوانده می شوند و از آنان سوال می شود:آیامحمّد (صلی الله علیه و آله) رسالت و کتاب و حکمت و علم من را به شما ابلاغ نمود؟» آنان می گویند: «آری او رسالت و علم و حکمت تو را به ما ابلاغ کرد.»

پس خداوند به محمّد(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «آیا تو خلیفه ای برای امّت خویش بعد از خود تعیین کردی که او به جای تو حکمت وعلم من را به آنان برساند و کتاب من را برای آنان تفسیر نماید و اختلافات آنان را بعد از تو بیان کند و حجّت را بر آنان تمام نماید؟» پس حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «آری، یا ربّ من علی بن ابی طالب(علیهما السلام) که برادر و وزیر و وصیّی و بهترین امّت من بود را خلیفه خود قرار دادم و او را بین مردم آشکارا معرّفی کردم و مردم را به اطاعت از او دعوت کردم و او را خلیفه و امام امّت خود تا قیامت قرار دادم.»

پس علی بن ابی طالب(علیهما السلام) خوانده می شود و به او گفته می شود: «آیا محمّد(صلی الله علیه و آله)

ص: 730

تو را وصیّ و خلیفه خود در امّت خویش قرار داد؟ و آیا او در زمان حیات خود تو را به مردم معرّفی نمود؟ و آیا تو پس از او به وظیفه ی جانشینی و خلافت او قیام کردی؟» پس علی(علیه السلام) می فرماید: «آری، یا رب! او مرا وصیّ و خلیفه ی خود در بین امّت تعیین نمود و در زمان حیات خود مرا به این مقام به مردم معرّفی کرد، و چون تو پیامبر خود را به سوی خویش بردی، امّت او مقام من را انکار کردند و از راه مکر و حیله با من برخورد نمودند و چنان مرا تنها گذاردند و ضعیف نمودند که نزدیک بود مرا بکشند و کسی را که تو کنار زده بودی بر من مقدّم نمودند و کسی که تو مقدّم نموده بودی را کنار زدند و به سخن من گوش فراندادند و از من اطاعت نکردند، تا این که من در راه تو با آنان به جنگ برخواستم و [در نهایت آنان] من را کشتند.»

پس به علی(علیه السلام) گفته می شود: «آیا تو برای بعد از خود در امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) خلیفه و حجّتی در روی زمین تعیین کردی تا بندگان من را به سوی دین من دعوت نماید و راه من را به آنان نشان دهد؟» پس علی(علیه السلام) می گوید: «آری، یا رب! من برای بعد از خود امام حسن فرزندم و فرزند دختر پیامبرت را برای هدایت آنان تعیین نمودم.»

پس امام حسن(علیه السلام) را صدا می زنند و از او درباره ی آن چه پدر او بیان نموده سوال می کنند و سپس یکایک امامان را صدا می زنند و از آنان سوال می شود و آنان پاسخ می دهند و خداوند عذر آنان را می پذیرد و حجّت شان را قبول می کند.

سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود:

این چیزی است که خداوند می فرماید: «یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادِقینَ صِدْقُهُمْ».(1)

ص: 731


1- 964.. تفسیر قمّی، ج 1، ص 198.

در کتاب مصباح الشریعة از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

صداقت و راست گویی حقیقی سبب می شود که خداوند [در قیامت] عمل بنده ی خود را پاک دانسته و از او بپذیرد همان گونه که خداوند سخن عیسی(علیه السلام) را تایید نمود وفرمود: «هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادِقینَ صِدْقُهُمْ» و این برای راست گویان [و معصومین] از امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) نیز سبب برائت و نجات آنان در قیامت خواهد بود.(1)

مولف گوید:

با اتمام سوره ی مائده، جزء دوم تفسیر اهل البیت(علیهم السلام) به پایان رسید.

و لله الحمد اوّلًا و آخرًا.

25 رمضان المبارک 1433 ه- ق

سیّد محمّد حسینی [سیّد قاسم بهارانچی]

خادم اهل البیت(علیهم السلام)

ص: 732


1- 965.. حَقِیقَةُ الصِّدْقِ مَا یَقْتَضِی تَزْکِیَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِعَبْدِهِ کَمَا ذَکَرَ عَنْ صِدْقِ عِیسَى بْنِ مَرْیَمَ فِی الْقِیَامَةِ بِسَبَبِ مَا اَشَارَ اِلَیْهِ مِنْ صِدْقِهِ مِرْآةَ الصَّادِقِینَ مِنْ رِجَالِ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ الْآیَة. [مصباح الشریعة، ص 35]

منابع

قرآن کریم

نهج البلاغه؛ امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)

صحیفه ی سجّادیه؛ امام سجّاد(علیه السلام)

مصباح الشّریعة؛ امام جعفر صادق(علیهما السلام)

تفسیر العسکری؛ امام حسن عسکری(علیه السلام)

احتجاج؛ طبرسی، احمد بن علی

اختصاص؛ مفید، محمّد بن محمّد

اسرار آل محمّد(صلی الله علیه و آله)؛ هلالی، سعید بن قیس

اصول السّتة عشر؛ عدّه ای از علماء

اصول کافی؛ کلینی، محمّد بن یعقوب

امالی؛ ابن بابویه، محمّد بن علی (شیخ صدوق)

امالی؛ طوسی، محمّد بن حسن(شیخ طوسی)

بحار الانوار؛ مجلسی، محمّدباقر بن محمّدتقی

برهان فی تفسیر القرآن؛ بحرانی، هاشم بن سلیمان

بصائر الدّرجات الکبری؛ صفار، محمّد بن حسن

تاویل الایات الطّاهرة؛ استرآبادی، علی

ص: 733

تحف العقول؛ ابنشعبه، حسن بن علی

تفسیر اطیب البیان؛ طیب، عبدالحسین

تفسیر صافی؛ فیض کاشانی، محسن

تفسیر طبری؛ طبری، محمّد بن جریر

تفسیر عیّاشی؛ عیّاشی، محمّد بن مسعود

تفسیر قمّی؛ قمّی، علی بن ابراهیم

تفسیر مجمع البیان؛ طبرسی، فضل بن حسن

تفسیر نور الثّقلین؛ حویزی، عبدعلی بن جمعه

توحید؛ ابن بابویه، محمّد بن علی (شیخ صدوق)

تهذیب الاحکام؛ طوسی، محمّد بن حسن

ثواب الاعمال؛ ابن بابویه، محمّد بن علی (شیخ صدوق)

جامع الاخبار؛ شعیری، محمّد بن محمّد

خصال؛ ابن بابویه، محمّد بن علی (شیخ صدوق)

خصائص امیرالمؤمنین(علیه السلام)؛ نسائی، احمد بن شعیب

درّ المنثور؛ سیوطی، عبدالرّحمن بن ابی بکر

دلایل الامامة؛ طبری آملی، محمّد بن جریر

ربیع الابرار و نصوص الاخبار؛ زمخشری، محمود بن عمر

رجال؛ کشّی، محمّد بن عمر

رسالة السّعدیّة؛ علامه حلّی، حسن بن یوسف

روضة الکافی؛ کلینی، محمّد بن یعقوب

سفینة البحار و مدینة الحکم؛ قمّی، عبّاس

ص: 734

شواهد التّنزيل لقواعد التّفضيل؛ حسکانی، عبیدالله بن عبدالله

صحیح مسلم؛ نیشابوری، مسلم

علل الشّرائع؛ ابن بابویه، محمّد بن علی (شیخ صدوق)

عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)؛ ابن بابویه، محمّد بن علی (شیخ صدوق)

غیبت نعمانی؛ نعمانی، محمّد بن ابراهیم

فروع کافی؛ کلینی، محمّد بن یعقوب

کمال الدّین و تمام النّعمة؛ ابن بابویه، محمّد بن علی (شیخ صدوق)

محاسن؛ برقی، احمد بن محمّد

محجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء؛ فیض کاشانی، محمّد بن شاه مرتضی

مُسند؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد

مصباح الفقیه؛ همدانی، رضا بن محمّد هادی

معانی الاخبار؛ ابن بابویه، محمّد بن علی (شیخ صدوق)

معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرّواة؛ خویی، ابوالقاسم

من لایحضره الفقیه؛ شیخ بهایی، محمّد بن حسین

مناقب الامام اميرالمؤمنين علی بن ابی طالب(علیهما السلام)؛ کوفی، محمّد بن سلیمان

مناقب آل ابی طالب(علیهم السلام)؛ ابن شهر آشوب، محمّد بن علی

وافی؛ فیض کاشانی، محمّد بن شاه مرتضی

وسائل الشیعة؛ حرّ عاملی، محمّد بن حسن

ص: 735

جلد 3

مشخصات کتاب

سرشناسه:حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -

عنوان و نام پديدآور:تفسیر اهل البیت علیهم السلام/ تالیف سیدمحمد حسینی بهارانچی.

مشخصات نشر:قم: انتشارات مطیع، 1393 -

مشخصات ظاهری:9ج.

شابک:280000 ريال: ج.1 978-600-7107-24-9 : ؛ ج.3 978-600-7107-56-0 : ؛ ج.4 978-600-7107-51-5 : ؛ 500000 ریال: ج.5 978-600-7107-83-6 : ؛ ج.6 978-600-9900-04-6 : ؛ ج.7 978-600-9900-08-4 : ؛ 1200000 ﷼: ج.8 978-600-9900-09-1 : ؛ ج.9 978-600-990014-5 :

يادداشت:ج. 4 و 6 - 8 (چاپ اول: 1397) (فیپا).

يادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1397).

يادداشت:ج.8 (چاپ اول: 1399)

يادداشت:ج.9 (چاپ اول: 1398) (فیپا).

یادداشت:کتابنامه.

مندرجات:ج.1. سوره مبارکه حمد و بقره.- ج.4. سوره های مبارکه یونس- هود - یوسف - رعد - ابراهیم - حجر- نحل و اسراء.- ج.5. سوره های مبارکه کهف - مریم سلام الله علیها- طه - انبیاء - حج - مومنون و نور.- ج.6. سوره های فرقان - شعراء - نمل - قصص - عنکبوت - روم - لقمان - سجده - احزاب و سبأ.- ج.7. سوره های فاطر - یس - صافات - ص - زمر - غافر - فصلت - شوری - زخرف - دخان - جاثیه -احقاف.- ج.8. سوره های مبارکه محمد صلی الله علیه و آله - فتح - حجرات - ق- ذاریات - طور- نجم - قمر - الرحمن- واقعه - حدید - مجادله - حشر - ممتحنه - صف - جمعه - منافقین - تغابن - طلاق - تحریم

موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14

Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century

رده بندی کنگره:BP98/ح3ت7 1393

رده بندی دیویی:297/179

شماره کتابشناسی ملی:4922990

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

تفسيراهل البیت علیهم السلام(جلد 3)

سوره هاي مباركه انعام، اعراف، انفال، توبه

تاليف خادم اهل البيت عليهم السلام

سيد محمد(سيد قاسم) حسيني بهارانچي

ص: 4

الحمد لله ربّ العالمین وصلواته الدآئمة علی خاتم النّبییّن و علی اله الائمّة المیامین و الاوصیآء المرضیّین، سیّما الامام المنتظر و الحجّة الثّاني عشر روحي و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدآء، سميّ المصطفی و کنيّ المرتضی، الّذي یملاء الله به الارض قسطًا وعدلًا، کما ملئت ظلمًا و جورًا، و لعنة الله الدآئمة علی اعدآئهم و مخالفیهم و منکري فضآئلهم و امامتهم اجمعین الی یوم الدّین.

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

سوره ی انعام

سوره ی انعام

سوره ی انعام [6]، آیات 1 تا 3 17

سوره ی انعام [6]، آیات 4 تا 9 24

سوره ی انعام [6]، آیات 10 تا 16 28

سوره ی انعام [6]، آیات 17 تا 19 32

سوره ی انعام [6]، آیه ی 20 36

سوره ی انعام [6]، آیات 21 تا 24 38

سوره ی انعام [6]، آیات 25 تا 28 44

سوره ی انعام [6]، آیات 29 تا 32 48

سوره ی انعام [6]، آیات 33 تا 36 50

سوره ی انعام [6]، آیات 37 تا 41 55

ص: 7

سوره ی انعام [6]، آیات 42 تا 45 59

سوره ی انعام [6]، آیات 46 تا 49 63

سوره ی انعام [6]، آیات 50 تا 53 65

سوره ی انعام [6]، آیات 54 تا 58 70

سوره ی انعام [6]، آیات 59 تا 65 75

سوره ی انعام [6]، آیات 66 تا 70 82

سوره ی انعام [6]، آیات 71 تا 73 87

سوره ی انعام [6]، آیات 74 تا 90 88

سوره ی انعام [6]، آیات 91 تا 94 105

سوره ی انعام [6]، آیات 95 تا 101 117

سوره ی انعام [6]، آیات 102 تا 107 125

سوره ی انعام [6]، آیات 108 تا 113 130

سوره ی انعام [6]، آیات 114 تا 117 138

سوره ی انعام [6]، آیات 118 تا 123 142

سوره ی انعام [6]، آیات 124 تا 129 148

سوره ی انعام [6]، آیات 130 تا 135 153

سوره ی انعام [6]، آیات 136 تا 140 156

سوره ی انعام [6]، آیات 141 تا 146 161

سوره ی انعام [6]، آیات 147 تا 151 173

سوره ی انعام [6]، آیات 152 تا 153 188

سوره ی انعام [6]، آیات 154 تا 159 195

ص: 8

سوره ی انعام [6]، آیات 160 202

سوره ی انعام [6]، آیات 161 تا 165 206

سوره ی اعراف

سوره ی اعراف [7]، آیه ی 1 215

سوره ی اعراف [7]، آیات 2 تا 5 219

سوره ی اعراف [7]، آیات 6 تا 10 221

سوره ی اعراف [7]، آیات 11 تا 18 229

سوره ی اعراف [7]، آیات 19 تا 25 241

سوره ی اعراف [7]، آیات 26 تا 28 250

سوره ی اعراف [7]، آیات 29 تا 30 255

سوره ی اعراف [7]، آیات 31 تا 34 258

سوره ی اعراف [7]، آیات 35 تا 41 268

سوره ی اعراف [7]، آیات 42 تا 51 273

سوره ی اعراف [7]، آیات 52 تا 56 286

سوره ی اعراف [7]، آیات 57 تا 64 294

سوره ی اعراف [7]، آیات 65 تا 72 299

سوره ی اعراف [7]، آیات 73 تا 79 305

سوره ی اعراف [7]، آیات 80 تا 84 312

سوره ی اعراف [7]، آیات 85 تا 93 317

سوره ی اعراف [7]، آیات 94 تا 102 321

ص: 9

سوره ی اعراف [7]، آیات 103 تا 129 327

سوره ی اعراف [7]، آیات 130 تا 141 337

سوره ی اعراف [7]، آیات 142 تا 145 345

سوره ی اعراف [7]، آیات 146 تا 153 362

سوره ی اعراف [7]، آیات 154 تا 157 372

سوره ی اعراف [7]، آیات 158 تا 168 391

سوره ی اعراف [7]، آیات 169 تا 174 400

سوره ی اعراف [7]، آیات 175 تا 181 410

سوره ی اعراف [7]، آیات 182 تا 188 421

سوره ی اعراف [7]، آیات 189 تا 202 427

سوره ی اعراف [7]، آیات 203 تا 206 438

سوره ی انفال

سوره ی انفال [8]، آیات 1 تا 14 449

سوره ی انفال [8]، آیات 15 تا 23 489

سوره ی انفال [8]، آیات 24 تا 33 494

سوره ی انفال [8]، آیات 32 تا 41 511

سوره ی انفال [8]، آیات 41 تا 47 526

سوره ی انفال [8]، آیات 48 تا 57 536

سوره ی انفال [8]، آیات 58 تا 67 545

سوره ی انفال [8]، آیات 67 تا 75 556

ص: 10

سوره ی توبه

سوره ی توبه [9]، آیات 1 تا 8 577

سوره ی توبه [9]، آیات 9 تا 15 590

سوره ی توبه [9]، آیات 16 تا 18 594

سوره ی توبه [9]، آیات 19 تا 24 598

سوره ی توبه [9]، آیات 25 تا 29 605

سوره ی توبه [9]، آیات 30 تا 35 617

سوره ی توبه [9]، آیات 36 تا 41 630

سوره ی توبه [9]، آیات 42 تا 57 645

سوره ی توبه [9]، آیات 58 تا 63 655

سوره ی توبه [9]، آیات 64 تا 70 668

سوره ی توبه [9]، آیات 71 تا 78 676

سوره ی توبه [9]، آیات 79 تا 87 688

سوره ی توبه [9]، آیات 88 تا 96 696

سوره ی توبه [9]، آیات 97 تا 106 702

سوره ی توبه [9]، آیات 107 تا 112 721

سوره ی توبه [9]، آیات 113 تا 121 727

سوره ی توبه [9]، آیات 122 تا 129 738

ص: 11

ص: 12

سوره ی انعام

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه -- عدد آیات: 165 آیه

جز شش آیه از «وَ مَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» تا سه آیه و «قُلْ تَعَالَوْاْ اَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ» تا سه آیه که در مدینه نازل شده است.(1)

ثواب قرائت سوره ی انعام

از روایات معصومین(علیهم السلام) استفاده می شود:

این سوره کلا در مکّه نازل شده است، و لکن برخی از مفسّرین گفته اند: «هشت آیه و یا شش آیه و یا دو آیه و یا یک آیه آن در مدینه نازل شده است»و دلیلی بر آن نیست چرا که روایات تصریح نموده: این سوره «جملةً واحدةً»در مکّه نازل شده است. والله العالم.

علیّ بن ابراهیم از حسین بن خالد نقل نموده که حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:سوره ی انعام یک باره [در مکّه] نازل شد و هفتاد هزار ملک با تسبیح و تهلیل و تکبیر، همراه آن بودند و هر کس آن را قرائت نماید آن ملائکه تا

ص: 13


1- 1.. تفسیر صافی.

قیامت برای او استغفار خواهند نمود.(1)

مرحوم کلینی نیز از ابوحمزه نقل نموده که امام صادق(علیه السلام) فرمود:

سوره ی انعام «جملةً واحدةً» نازل شد و هفتاد هزار ملک آن را همراهی می نمودندتا بر [قلب] حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شد. سپس فرمود: شما نیز باید این سوره را

تعظیم و تجلیل نمایید، چرا که نام خدا در هفتاد موضع آن بیان شده است و اگر مردم برکات و پاداش قرائت آن را می دانستند همواره آن را قرائت می کردند.(2)

مرحوم طبرسی از ابیّ بن کعب نقل نموده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

سوره ی انعام «جملةً واحدةً» بر من نازل شد و هفتاد هزار ملک با تسبیح و تحمید،آن را تشییع نمودند و کسی که آن را قرائت نماید آن هفتاد هزار ملک به عدد هر آیه ای از آن یک شبانه روز برای او صلوات می فرستند.(3)

ص: 14


1- 2.. فانه حدثنی ابی عن الحسین بن خالد عن ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال نزلت الانعام جملة واحدة و یشیعها سبعون الف ملک لهم زجل بالتسبیح و التهلیل و التکبیر فمن قراها سبحواله الی یوم القیامة. [تفسیر قمی، ج 1، ص 193]
2- 3.. عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی حَمْزَةَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اِنَّ سُورَةَ الْاَنْعَامِ نَزَلَتْ جُمْلَةً شَیَّعَهَا سَبْعُونَ اَلْفَ مَلَکٍ حَتَّی اُنْزِلَتْ عَلَی مُحَمَّدٍ9 فَعَظَّمُوهَاوَ بَجَّلُوهَا فَاِنَّ اسْمَ اللَّهِ؟عز؟ فِیهَا فِی سَبْعِینَ مَوْضِعًا وَ لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی قِرَاءَتِهَا مَا تَرَکُوهَا.[کافی، ج 2، ص 622، ح 12]
3- 4.. (جوامع الجامع): للطبرسی، قال: فی حدیث ابی بن کعب، عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، قال: «انزلت علی الانعام جملة واحدة، یشیعها سبعون الف ملک، لهم زجل بالتسبیح و التحمید، فمن قراها صلی علیه اولئک السبعون الف ملک، بعدد کل آیة من الانعام یوما و لیلة».[تفسیر برهان، ج 2، ص 396]

برکات قرائت سوره ی انعام

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) می فرمود:

سوره ی انعام «جملةً واحدةً» نازل شد و هفتاد هزار ملک آن را همراهی می کردند،شما نیز آن را تجلیل و تعظیم نمایید، چرا که نام خدای تبارک و تعالی در هفتادموضع آن برده شده است و اگر مردم فضیلت آن را می دانستند قرائت آن را ترک نمی کردند.

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که حاجتی داشته باشد و بخواهد خداوند حاجتِ او را برآورده کند، باید چهار رکعت نماز بخواند [دو رکعت دو رکعت] فاتحة الکتاب و سوره ی انعام را در آن قرائت کند و پس از پایان قرائت این سوره بگوید: «یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ یَا کَرِیمُ، یَا عَظِیمُ یَا عَظِیمُ یَا اَعْظَمَ مِنْ کُلِّ عَظِیمٍ، یَا سَمِیعَ الدُّعَاءِ، یَا مَنْ لَا تُغَیِّرُهُ الْاَیَّامُ وَ اللَّیَالِی صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ ضَعْفِی وَ فَقْرِی وَ فَاقَتِی وَ مَسْکَنَتِی، فَاِنَّکَ اَعْلَمُ بِهَا مِنِّی وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِحَاجَتِی، یَا مَنْ رَحِمَ الشَّیْخَ یَعْقُوبَ حَتَّی رَدَّ عَلَیْهِ یُوسُفَ وَ اَقَرَّ عَیْنَهُ، یَا مَنْ رَحِمَ اَیُّوبَ بَعْدَ طُولِ بَلَائِهِ، یَا مَنْ رَحِمَ مُحَمَّدًا صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السّلام، وَ مِنَ الْیُتْمِ آوَاهُ وَ نَصَرَهُ عَلَی جَبَابِرَةِ قُرَیْشٍ وَ طَوَاغِیتِهَا وَ اَمْکَنَهُ مِنْهُمْ، یَا مُغِیثُ یَا مُغِیثُ یَا مُغِیثُ»، و این را تکرار نماید.

سپس فرمود:

ای ابوبصیر! سوگند به خدایی که جان من به دست قدرت اوست اگر تو خدا را با این دعا، بعد از آن نماز بخوانی و سپس از او همه ی حوائج خود را

ص: 15

بخواهی خداوند بر تو بخل نخواهد ورزید و حاجت تو را عطا خواهد نمود،ان شاء الله.(1)

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سه آیه اوّل این سوره را تا «وَ یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُونَ» قرائت کند، خداوند چهل هزار ملک را موظّف می نماید که تا قیامت همانند عبادت خود را، برای او بنویسند.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را با مشک و زعفران بنویسد و بشوید و شش روز متوالی بنوشد،خیر فراوانی نصیب او خواهد شد و با اذن خداوند از بیماری سودا و دردهای دیگرنجات می یابد.(3)

ص: 16


1- 5.. محمّد بن یعقوب: باسناده عن الحسن بن علی بن ابی حمزة، رفعه، قال: قال ابو عبدالله(علیه السلام): «ان سورة الانعام نزلت جملة، شیعها سبعون الف ملک حتّی انزلت علی محمّد(صلی الله علیه و آله)،فعظموها و بجلوها، فان اسم الله؟عز؟ فیها، فی سبعین موضعا، و لو یعلم الناس ما فی قراءتها ما ترکوها». [تفسیر برهان، ج 2، ص 395]
2- 6.. جابر بن عبد الله الانصاری عن النّبی9 قال من قرا ثلاث آیات من اول سورة الانعام الی قوله «وَ یَعْلَمُ ما تَکْسِبُونَ»وکل الله به اربعین الف ملک یکتبون له مثل عبادتهم الی یوم القیامة و ینزل ملک من السماء السابعة و معه مرزبة من حدید فاذا اراد الشیطان ان یوسوس او یرمی فی قلبه شیئا ضربه بها الی آخر الخبر. [مجمع البیان، ج 4، ص 421]
3- 7.. و روی عن الصّادق(علیه السلام) انه قال: «من کتبها بمسک و زعفران، و شربها ستة ایام متوالیة، یرزق خیرا کثیرا، و لم تصبه سوداء، و عوفی من الاوجاع و الالم باذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 2، ص 396]

سوره ی انعام [6]، آیات 1 تا 3

متن:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلهِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذینَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ هُوَ الَّذی خَلَقَكُمْ مِنْ طینٍ ثُمَّ قَضی اَجَلًا وَ اَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ ثُمَّ اَنْتُمْ تَمْتَرُونَ وَ هُوَ اللهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْاَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ یَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ

لغات:

«عدل» خلاف جور است، و عدلت به غیره ای سویت به، و عدلت عنه ای اعرضت،و عدلت الشئ فاعتدال ای قومته فاستقام و «اجل» مدّت معینی که برای دین و امثال آن قرار می دهند می باشد، و اجل انسان پایان عمر اوست، و اصل اجل به معنای تاخیراست، و آجل نقیض عاجل است، و «امتراء» به معنای شک است.

ص: 17

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایش گر

ستایش برای خداوندی است که آسمان ها و زمین را آفرید، و ظلمت ها و نور را پدید آورد امّا کافران برای پروردگار خود، شریک و شبیه قرار می دهند (با این که دلایل توحید و یگانگی او، در آفرینش جهان آشکار است)! (1) او کسی است که شما را از گل آفرید سپس مدّتی مقرّر داشت (تا انسان تکامل یابد) و اجل حتمی نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با این همه، شما (مشرکان در توحید و یگانگی و قدرت او،) تردید می کنید! (2) اوست خداوند در آسمان ها و در زمین پنهان و آشکار شما را می داندو از آن چه (انجام می دهید و) به دست می آورید، با خبر است. (3)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام عسکری(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آیه فوق در ردّ چند طایفه است،

1. دهریّه [و کمونیست ها] که می گویند: موجودات عالم ابتدا و انتها ندارند و همواره چنین بوده اند و خواهند بود و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضَ»، 2. ثنویّه که می گویند: نور و ظلمات مدبّر عالمند و خداونددر پاسخ آنان می فرماید: «وَ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورَ»، 3. مشرکین عرب که می گویند:بُت های ما خدایان مایند. و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِم یَعْدِلُونَ»؛و سپس خداوند «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ…» را نازل نمود و آن پاسخ هر کسی است که برای خدا شریک و ضدّی قرار بدهد، از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اصحاب خود فرمود:بگویید: «اِیَّاکَ نَعْبُدُ» یعنی تنها تو را می پرستیم و مانند دهریّه نمی گوییم: «موجودات عالم ابتدا و انتها ندارند و همیشه چنین بوده و خواهند بود». و مانند ثنویّه نمی گوییم: نور و ظلمت مدبّر عالمند». و مانند مشرکین عرب نمی گوییم: «بُت ها خدایان ما هستند»

ص: 18

بلکه می گوییم: «فَلَا نُشْرِکُ بِکَ شَیْئًا، وَ لَا نَدْعُو مِنْ دُونِکَ اِلَهًا» همان گونه که کفّار چنین می گویند، و نیز مانند یهود و نصاری نمی گوییم: خدا را فرزندی است [چنان که خداوند

از قول آنان می فرماید: «قالَتِ الْیَهُودُ عَزَیْزٌ ابْنُ اللهَ وَ قالَتِ النَّصارَی الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ.»(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود: خداوند بهشت را قبل از دوزخ، و طاعت را قبل از معصیت،

و رحمت را قبل از غضب، و خیر را قبل از شرّ، و زمین را قبل از آسمان، و حیات و زندگی

را قبل از مرگ، و خورشید را قبل از ماه، و نور را قبل از ظلمت آفرید.(2)

ص: 19


1- 8.. الامام ابو محمّد العسکری(علیه السلام)، قال: «قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): انزل الله تعالی الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ فکان فی هذه الآیة رد علی ثلاثة اصناف: لما قال: الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فکان ردا علی الدهریة، الذین قالوا: ان الاشیاء لا بدء لها، و هی دائمة. ثم قال: وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ فکان ردا علی الثنویة، الذین قالوا: ان النور و الظلمة هما المدبران. ثم قال:ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ فکان ردا علی مشرکی العرب، الذین قالوا: ان اوثاننا آلهة.ثم انزل الله تعالی: قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ الی آخرها، فکان فیها رد علی کل من ادعی من دون الله ضدا او ندا. قال: فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لاصحابه: قولوا: اِیَّاکَ نَعْبُدُ ای نعبد واحدا، لا نقول کما قالت الدهریة: ان الاشیاء لا بدء لها، و هی دائمة، و لا کما قالت الثنویة، الذین قالوا: ان النور و الظلمة هما المدبران، و لا کما قال مشرکوا العرب: ان اوثاننا آلهة، فلا نشرک بک شیئا، و لا ندعو من دونک الها، کما یقول هؤلاء الکفار، و لا نقول کما قالت الیهود و النصاری: ان لک ولدا، تعالیت عن ذلک علوا کبیرا». و هذا الحدیث متصل بآخر حدیث یاتی ان شاء الله فی قوله تعالی: وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللهِ الآیة من سورة البراءة. [تفسیر برهان، ج 2، ص 399]
2- 9.. محمّد بن یعقوب: باسناده عن ابن محبوب، عن ابی جعفر الاحول، عن سلام بن المستنیر،عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: «ان الله؟عز؟ خلق الجنة قبل ان یخلق النار، و خلق الطاعة قبل ان یخلق المعصیة، و خلق الرحمة قبل الغضب، و خلق الخیر قبل الشر، و خلق الارض قبل السماء، و خلق الحیاة قبل الموت، و خلق الشمس قبل القمر، و خلق النور قبل الظلمة». [تفسیر برهان، ج 2، ص 399]

«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَی اَجَلًا وَ اَجَلٌ مُّسمًّی عِندَهُ ثُمَّ اَنتُمْ تَمْتَرُونَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: مقصود از «ثُمَّ قَضَی اَجَلًا» اجل حتمی خداوند است [که به

ملک الموت ابلاغ می شود] «وَ اَجَلٌ مُّسمًّی» آن اجلی است که بدا [و تجدید نظر] در آن

راه دارد و خداوند اگر بخواهد آن را تقدیم و یا تاخیر می نماید و لکن اجل محتوم تقدیم

و تاخیری ندارد.(2)

حمران بن اعین گوید: امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه فوق فرمود:

«اَجَلٌ مُّسمًّی» آن اجلی است که در شب قدر به ملک الموت ابلاغ می شود و خداونددرباره ی آن می فرماید: «فَاِذا جاءَ اَجَلُهُمْ لا یَسْتَاْخِرُونَ ساعَةً وَ لایَسْتَقْدِمُونَ»و اَجَل دیگر آن اجلی است که خداوند اگر بخواهد مقدّم می کند و اگر بخواهد تاخیر می اندازد.(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اجل اوّل آن اجل حتمی است که خداوند به ملائکه و پیامبران و مرسلین ابلاغ می نماید و اجل دوّم همان اجل مسمّی است که خداوند از خلایق پنهان می دارد

ص: 20


1- 10..سوره ی انعام، آیه ی 2
2- 11..علی بن ابراهیم، قال: حدثنی ابی، عن النضر بن سوید،عن الحلبی، عن عبد الله بن مسکان، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «الاجل المقضی: هو المحتوم الذی قضاه الله و حتمه، و المسمی: هو الذی فیه البداء، یقدم ما یشاء، و یؤخر ما یشاء، و المحتوم لیس فیه تقدیم و لا تاخیر». [تفسیر برهان، ج 2، ص 400]
3- 12.. عن حمران، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: سالته عن قول الله: ثُمَّ قَضی اَجَلًا وَ اَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ.قال: «المسمی ما سمی لملک الموت فی تلک اللیلة، و هو الذی قال الله: فَاِذا جاءَ اَجَلُهُمْ لا یَسْتَاْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ و هو الذی سمی لملک الموت فی لیلة القدر، و الآخرله فیه المشیئة، ان شاء قدمه، و ان شاء اخره». [تفسیر برهان، ج 2، ص 401]

و نزد او خواهد بود [و بدا و مشیّت درباره ی آن جاری می شود.](1)

«وَ هُوَ اللّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الاَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهرَکُمْ وَ یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُونَ»(2)

یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) [محمّد بن نعمان] گوید: به امام(علیه السلام) گفتم: «آیا خداوند بذّاته در هر مکانی وجود دارد؟» و آن حضرت(علیه السلام) در جواب من فرمود:

وای بر تو اماکن محدود و دارای اندازه است و اگر تو بگویی:ذات او در مکانی است،او را محدود نموده ای در حالی که او جدای از خلق خود می باشد[چرا که او جسم نیست تا محدود به چیزی باشد] بلکه او از نظر علم و قدرت و احاطه و سلطان بر آنان حاکم و [به احوال شان] آگاه است و علم او به آن چه روی زمین است کم تر از علم او به آن چه در آسمان است نیست و هیچ چیزی از [علم و احاطه] او دور نیست و همه اشیاء نسبت به علم و قدرت و سلطان و حاکمیّت و احاطه او یکسانند.(3)

ص: 21


1- 13.. عن حصین، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قوله: قَضی اَجَلًا وَ اَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ. قال(علیه السلام): «الاجل الاول هو ما نبذه الی الملائکة و الرسل و الانبیاء، و الاجل المسمی عنده هو الذی ستره الله عن الخلائق». [تفسیر برهان، ج 2، ص 401]
2- 14.. سوره ی انعام، آیه ی 3.
3- 15.. ابن بابویه، قال: حدثنا احمد بن محمّد بن یحیی العطار2، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن یعقوب بن یزید، عن الحسن بن علی الخزاز، عن مثنی الحناط، عن ابی جعفر اظنه محمّد بن النعمان قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: وَ هُوَ اللهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْاَرْضِ قال: «کذلک هو فی کل مکان». قلت: بذّاته؟ قال: «ویحک، ان الاماکن اقدار، فاذا قلت: فی مکان بذّاته، لزمک ان تقول:فی اقدار، و غیر ذلک، و لکن هو بائن من خلقه، محیط بما خلق علما و قدرة و احاطة و سلطانا و ملکا، و لیس علمه بما فی الارض باقل مما فی السماء، و لا یبعد منه شی ء، و الاشیاء له سواء، علما و قدرة و سلطانا و ملکا و احاطة». [تفسیر برهان، ج 2، 402]

شیخ مفید در کتاب ارشاد گوید:

بعضی از علمای یهود نزد ابوبکر آمدند و [عالم بزرگ آنان به ابوبکر] گفت: آیا تو خلیفه پیامبر این امّت هستی؟ ابوبکر گفت: آری. عالم یهودی گفت: ما در تورات یافته ایم که خلفای پیامبران اعلم امّت های خود هستند، پس تو از خدابه من خبر ده و بگو بدانم خدا در آسمان است یا در زمین؟ ابوبکر گفت: خدا درآسمان بر روی عرش قرار دارد. عالم یهودی گفت: پس زمین خالی از خداست و طبق گفته تو خدا در مکانی وجود دارد و در مکانی وجود ندارد! ابوبکر گفت: این سخن زنادقه و منکرین خداست، دور شو از من تا تو را نکشته ام.(1)

پس عالم یهودی تعجّب نمود و از او دور شد و اسلام را به استهزا گرفت، تا این که با امیرالمؤمنین(علیه السلام) روبه رو شد و آن حضرت(علیه السلام) فرمود: ای یهودی من سوال تو را دانستم و هدف تو را یافتم پس بدان که ما می گوییم: خداوند خالق مکان است

و نیازی به مکان ندارد و منزّه است که در مکانی قرار بگیرد، او در همه ی مکان ها است نه به صورت تماسّ و مجاورت بلکه علم او به همه چیز احاطه دارد و مکانی نیست که خالی از علم و تدبیر او باشد آیا اگر من از کتاب های شما به آن چه گفتم خبر بدهم تو ایمان می آوری؟ عالم یهودی گفت: آری.(2)

ص: 22


1- 16.. الشیخ المفید فی (ارشاده)، قال: و جاءت الروایة: ان بعض احبار الیهود جاء الی ابی بکر، فقال له: انت خلیفة نبی هذه الامة؟ فقال له: نعم. فقال: انا نجد فی التوراة ان خلفاء الانبیاء اعلم اممهم، فاخبرنی عن الله این هو؟ فی السماء ام فی الارض؟ فقال له ابو بکر: هو فی السماء علی العرش. فقال له الیهودی: فاری الارض خالیة منه، و اراه علی هذا القول فی مکان دون مکان؟! فقال له ابو بکر: هذا کلام الزنادقة، اغرب عنی و الا قتلتک.
2- 17.. فولی الحبر متعجّبا یستهزئ بالاسلام، فاستقبله امیرالمؤمنین(علیه السلام)، فقال له: «یا یهودی، قد عرفت ما سالت عنه، و ما اجبت به، و انا نقول: ان الله؟عز؟ این الاین، فلا این له، و جل ان یحویه مکان، و هو فی کل مکان، بغیر مماسة و لا مجاورة، یحیط علما بما فیها، و لا یخلو شی ء منها من تدبیره، و انی مخبرک بما جاء فی کتاب من کتبکم یصدق ما ذکرته لک، فان عرفته ا تؤمن به؟» فقال الیهودی: نعم. B

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:آیا شما در کتاب های خود نیافته اید که موسی بن عمران(علیه السلام) روزی نشسته بود، ناگهان ملکی از مشرق نزد او آمد و موسی(علیه السلام) به او فرمود: از کجا می آیی؟ آن ملک گفت: از نزد خدا می آیم. پس ملکی از مغرب آمد و موسی(علیه السلام) به او فرمود: از کجا می آیی؟ او نیز گفت: از نزد خدا می آیم.

سپس ملک دیگری آمد و گفت: من از آسمان هفتم از نزد خدا می آیم. و ملک دیگری آمد و گفت: من از طبقه هفتم زمین از نزد خدا می آیم. پس موسی(علیه السلام) گفت: منزّه است خدایی که هیچ مکانی خالی از او نیست و به هیچ مکانی نزدیک تر از مکان دیگر نیست. عالم یهودی گفت: «اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ» این سخن حقّی است و تو سزاوارتر به جانشینی و مقام پیامبر خود هستی از کسی که به زور بر آن مستولی شده است.(1)

ص: 23


1- 18.. قال: «الستم تجدون فی بعض کتبکم ان موسی بن عمران(علیه السلام) کان ذات یوم جالسا اذ جاءه ملک من المشرق، فقال له موسی: من این اقبلت؟ قال: من عند الله؟عز؟. ثم جاءه ملک من المغرب، فقال له: من این جئت؟ فقال: من عند الله؟عز؟. ثم جاءه ملک آخر فقال: قد جئتک من السماء السابعة، من عند الله تعالی. و جاءه ملک آخر، فقال: قد جئتک من الارض السابعة، من عند الله تعالی. فقال موسی(علیه السلام): سبحان من لا یخلو منه مکان، و لا یکون الی مکان اقرب من مکان».فقال الیهودی: اشهد ان لا اله الا الله، هذا هو الحق، و انک احق بمقام نبیک ممن استولی علیه. [تفسیر برهان، ج 2، ص 402]

سوره ی انعام [6]، آیات 4 تا 9

متن:

وَ ما تَاْتیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ اِلَّا كانُوا عَنْها مُعْرِضینَ فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَسَوْفَ یَاْتیهِمْ اَنْباءُ ما كانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ اَ لَمْ یَرَوْا كَمْ اَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْاَرْضِ ما لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَ اَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَیْهِمْ مِدْرارًا وَ جَعَلْنَا الْاَنْهارَ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمْ فَاَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ اَنْشَاْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرینَ وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْكَ كِتابًا فی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِاَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ كَفَرُوا اِنْ هذا اِلَّا سِحْرٌ مُبینٌ وَ قالُوا لَوْ لااُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ اَنْزَلْنا مَلَكًا لَقُضِیَ الْاَمْرُ ثُمَّ لایُنْظَرُونَ وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكًا لَجَعَلْناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ

لغات:

«قرن» اهل هر زمانی را گویند،و زمان هر پیامبر و طبقه ای از علما را قرن گویند، چنان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «خیرکم قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم…» و «مدرارا» یعنی کثیرا غریزا دارا، و اصل «مدرارا» از درّ اللبن است، و درت السماء، اذا امطرت، و «لله دره» یعنی عمله، و «لادر دره» یعنی لاکثر خبره، و «لبست الامر علیه» اذا خلط و اشتبه علیه، و اصله من الستر بالثوب.

ترجمه:

هیچ نشانه و آیه ای از آیات پروردگارشان برای آنان نمی آید، مگر این که از آن روی گردان

می شوند! (4) آنان، حق را هنگامی که سراغ شان آمد، تکذیب کردند! ولی به زودی خبر

آن چه را به باد مسخره می گرفتند، به آنان می رسد (و از نتایج کار خود، آگاه می شوند). (5)

ص: 24

آیا ندیدند چقدر از اقوام پیشین را هلاک کردیم؟! اقوامی که (از شما نیرومندتر بودند و) قدرت هایی به آن ها داده بودیم که به شما ندادیم باران های پی در پی برای آن ها فرستادیم

و از زیر(آبادی های) آن ها، نهرها را جاری ساختیم (اما هنگامی که سرکشی و طغیان کردند،)آنان را به خاطر گناهان شان نابود کردیم و جمعیّت دیگری بعد از آنان پدید آوردیم.(6)(حتّی)اگر ما نامه ای روی صفحه ای بر تو نازل کنیم، و (علاوه بر دیدن و خواندن،)آن را با دستهای خود لمس کنند،باز کافران می گویند: «این، چیزی جز یک سحر آشکار نیست»! (7) (از بهانه های آن ها این بود که) گفتند: «چرا فرشته ای بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوی خدا همراهی کند؟!)» ولی اگر فرشته ای بفرستیم، (و موضوع، جنبه حسی و شهود پیدا کند،) کار تمام می شود (یعنی اگر مخالفت کنند،) دیگر به آن ها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاک می شوند). (8) و اگر او را فرشته ای قرار می دادیم، حتما وی را به صورت انسانی در می آوردیم (باز به پندار آنان،) کار را بر آن ها مشتبه می ساختیم همان طور که آن ها کار را بر دیگران مشتبه می سازند! (9)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنَا عَلَیْهِم مَّا یَلْبِسُونَ»(1)

مولّف گوید:

در شان نزول آیات فوق روایتی نقل شده که معنای آیات را روشن می نماید در تفسیر امام عسکری(علیه السلام) و احتجاج نقل شده که امام عسکری(علیه السلام) می فرماید: من به پدرم علیّ بن محمّد(علیه السلام) گفتم: آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که یهود و مشرکین با آن

ص: 25


1- 19.. سوره ی انعام، آیه ی 9.

حضرت لجاجت و عناد می کردند با آنان مناظره نمی کرد؟پدرم فرمود:رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فراوان با آنان مناظره می کرد و روزی آن حضرت در کنار کعبه نشسته بود ناگهان عبدالله بن ابی امیّه مخزومی گفت: ای محمّد ادّعای بزرگی کرده ای و سخن وحشتناکی گفته ای و گمان کرده ای که تو رسول ربّ العالمین هستی در حالی که سزاوار نیست خدای ربّ العالمین و خالق همه عالم، کسی مانند تو را که بشری همانند ما هستی پیامبر خود قرار بدهد و اگر تو پیامبر خدا می بودی باید ملکی تو را تصدیق می نمود و ما او را مشاهده می کردیم، بلکه اگر خدا می خواست پیامبری را برای ما بفرستد او را ملکی قرار می داد نه بشری مانند تو که همانند ما هستی. سپس گفت: ای محمّد تو جز انسان مسحور [و جن زده ای]نیستی و پیامبر خدا نمی باشی.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خدایا! تو شنوای هر صوتی و عالم به هر چیزی هستی و از گفته بندگانت آگاهی. و خداوند این آیات را بر آن حضرت نازل نمود: «وَ قَالُواْ لَوْلا اُنزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ اَنزَلْنَا مَلَکًا لَّقُضِیَ الامْرُ… وَ لَلَبَسْنَا عَلَیْهِم مَّا یَلْبِسُونَ».سپس

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به عبدالله بن ابی امیّه فرمود: امّا این که می گویی: «اگر پیامبر بودی باید ملکی با تو می بود و تو را تصدیق می کرد و ما او را مشاهده می نمودیم بلکه اگر

ص: 26


1- 20.. و فی الاحتجاج عنه(علیه السلام) قال قلت لابی علی بن محمّد(علیهما السلام) هل کان رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) یناظِرُ الیهود و المشرکین اذا عاتبوه و یحاجّهم قال مرارًا کثیرة انّ رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) کان قاعدًا ذات یوم بفناءِ الکعبة اذ ابتدا عبد اللَّه بن ابی امیّة المخزومیّ فقال یا محمّد لقد ادّعیت دعویً عظیمة و قلت مقالًا هائلًا زعمت انّک رسول ربّ العالمین و ما ینبغی لربّ العالمین و خالق الخلق اجمعین ان یکون مثلک رسوله بشرًا مثلنا و لو کنت نبیًّا لکان معک ملک یصدّقک و نشاهده بل لو اراد اللَّه ان یبعث الینا نبیًّا لکان انّما یبعث الینا ملکًا لا بشرًا مثلنا ما انت یا محمّد الّا مسحورًا و لست بنبیّ.

خدا می خواست پیامبری برای ما بفرستد ملکی را می فرستاد نه بشری مانند ما را».(1)

سپس فرمود: ملک از جنس این هواست و عین نیست تا حواسّ شما او را درک کند و اگر خداوند چشم های شما را قوی کند و او را مشاهده کنید خواهید گفت: او ملک نیست بلکه او انسانی است چرا که به صورت انسان برای شما ظاهرمی شود تا سخن او را بفهمید و خطاب و مراد او را بشناسید و با این وصف چگونه شما به گفته ملک و صدق کلام او پی می برید؟ از این رو خداوند پیامبر خود را از جنس بشر فرستاد و معجزاتی را به دست او آشکار نمود که در طبیعت بشر وجود ندارد تا شما بدانید که از آن چه او آورده عاجز هستید و این در حقیقت شهادت خداوند است به صدق و راستی پیامبر خود و اگر خداوند ملکی را پیامبر خود قرار می داد و او معجزه ای انجام می داد که بشر از انجام آن ناتوان است برای

شما اطمینان آور نبود چرا که امکان داشت سایر ملائکه نیز چنین توانی را داشته باشند مانند این که شما پرواز پرندگان را می بینید و آن را معجزه آنان نمی دانید چرا که همه پرندگان در طبیعت خود چنین اند و لکن اگر انسانی را ببینید که مانند پرندگان پرواز می کند این برای او معجزه ای خواهد بود. و خداوند کار را بر شما آسان نموده و پیامبر خود را از جنس شما قرار داده تا برای شما حجّت [آشکاری] باشد و شما چیزی را مطالبه می کنید که برای شما حجّتی در آن نخواهد بود….(2)

ص: 27


1- 21.. فقال رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) اللّهم انت السّامع لکل صوت و العالم بکلّ شی ء تعلم ما قاله عبادک فانزل علیه یا محمّد وَ قالُوا لَوْ لا اُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ اَنْزَلْنا مَلَکًا لَقُضِیَ الْاَمْرُ الی قوله تعالی وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ ثم قال رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) و امّا قولک لی و لو کنت نبیًّا لکان معک ملک یصدّقک و نشاهده بل لو اراد ان یبعث الینا نبیًّا لکان انّما یبعث الینا ملکًا لا بشرًا مثلنا.
2- 22.. فالملک لم تشاهده حواسّکم لانّه من جنس هذا الهواءِ لا عیان منه و لو شاهدتموه بان یزاد فی قوی ابصارکم لقلتم لیس هذا ملکًا بل هذا بشر لانّه انّما کان یظهر لکم بصورة البشر الذی الفتمُوه لتفهموا عنه مقالته و تعرفوا خطابه و مراده فکیف کنتم تعلمون صدق الملک و انّ ما یقوله حقّ بل انّما بعث اللَّه بشرًا رسولًا و اظهر علی یده المعجزات التی لیست فی طبائع البشر الذین قد علمتم ضمائر قلوبکم فتعلمون بعجزکم عمّا جاء به انّه معجزة و انّ ذلک شهادة من اللَّه بالصّدق له و لو ظهر لکم ملک و ظهر علی یده ما یعجز عنه البشر لم یکن فی ذلک ما یدلکم انّ ذلک لیس فی طبائع سائر اجناسه من الملائکة حتّی یصیر ذلک معجزًا الا ترون انّ الطّیور التی تطیر لیس ذلک منها بمعجز لانّ لها اجناسًا یقع منها مثل طیرانها و لو انّ آدمیًّا طار کطیرانها کان ذلک معجزًا فاللَّه؟عز؟ سهّل علیکم الامر و جعله مثلکم بحیث یقوم علیکم حجّته و انتم تقترحون عمل الصّعب الذی لا حجّة فیه الحدیث و یاتی نبذ منه فی سورة الفرقان و آخر فی سورة زخرف ان شاء اللَّه. [تفسیر صافی، ج 2، ص 109] B

سوره ی انعام [6]، آیات 10 تا 16

متن:

وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ قُلْ سیرُوا فِی الْاَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبینَ قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ قُلْ لِلهِ كَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّكُمْ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لارَیْبَ فیهِ الَّذینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لایُؤْمِنُونَ وَ لَهُ ما سَكَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ قُلْ اَ غَیْرَ اللهِ اَتَّخِذُ وَلِیًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لایُطْعَمُ قُلْ اِنِّی اُمِرْتُ اَنْ اَكُونَ اَوَّلَ مَنْ اَسْلَمَ وَ لاتَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكینَ قُلْ اِنِّی اَخافُ اِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ مَنْ یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْمُبینُ

لغات:

«حاق بهم» یعنی وقع علیهم، و اشتمل علیهم من مکروه، و اللبس: من النفس من

ص: 28

ادراک الشئ و کانه صار مستورات له و اصله من الستر بالثوب، و «حاق بهم» یعنی اشتمل

علیهم من المکروه، و الفاطر الخالق، و الفطرة ابتداء الخلقة، و اصل الفطر، الشق و اذا

السماء الفطرت، ای انشقت.

ترجمه:

(با این حال، نگران نباش!) جمعی از پیامبران پیش از تو را استهزا کردند امّا سرانجام، آن چه را مسخره می کردند، دامان شان را می گرفت (و عذاب الهی بر آن ها فرود آمد). (10) بگو: «روی زمین گردش کنید! سپس بنگرید سرانجام تکذیب کنندگان آیات الهی چه شد؟!» (11) بگو:«آن چه در آسمان ها و زمین است، از آن کیست؟» بگو: «از آن خداست رحمت (و بخشش)را بر خود،حتم کرده(و به همین دلیل،)به طور قطع همه شما را در روز قیامت، که در آن شکّ و تردیدی نیست،گرد خواهد آورد. (آری،) فقط کسانی که سرمایه های وجود خویش را از دست داده و گرفتار خسران شدند،ایمان نمی آورند.(12) و برای اوست آن چه در شب و روز قرار دارد و او، شنوا و داناست. (13) بگو: «آیا غیر خدا را ولیّ خود انتخاب کنم؟! (خدایی) که آفریننده آسمان ها و زمین است اوست که روزی می دهد، و از کسی روزی نمی گیرد.» بگو: «من مامورم که نخستین مسلمان باشم و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش!» (14) بگو: «من (نیز) اگر نافرمانی پروردگارم کنم، از عذاب روزی بزرگ [روز رستاخیز] می ترسم! (15) آن کس که در آن روز، مجازات الهی به او نرسد،خداوند او را مشمول رحمت خویش ساخته و این همان پیروزی آشکار است.» (16)

ص: 29

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«مَّن یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ»(1)

صاحب تفسیر مجمع البیان گوید:

احتمال دارد معنای این آیه این باشد که عذاب از احدی دور نمی شود مگر با رحمت

خداوند چنان که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: سوگند به خدایی که جان من در اختیار اوست احدی از مردم با عمل خود داخل بهشت نمی شوند. پس برخی

از اصحاب گفتند: یا رسول الله! شما نیز چنین هستید؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من نیز چنین هستم جز آن که خداوند مرا در رحمت و فضل خود داخل نماید. سپس

دست مبارک خود را بر سر گذارد و با صدای بلند این سخن را تکرار نمود.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خدای تبارک و تعالی به بعضی از بندگان خود محبّت خاصّی دارد و آنان را از نعمت خود بهره مند می کند و با عافیت خود آنان را اکرام می کند و با رحمت خود آنان را به بهشت می برد، بلاها و فتنه ها همانند نسیمی از آنان می گذرد و آسیبی به آنان نمی رساند.(3)

ص: 30


1- 23.. سوره ی انعام، آیه ی 16.
2- 24.. فی مجمع البیان مَنْ یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ یحتمل ان یکون معنی الآیة انه لایصرف العذاب عن احد الا برحمة الله کما روی ان النّبی(صلی الله علیه و آله) قال و الذی نفسی بیده ما من الناس احد یدخل الجنة بعمله، قالوا. و لاانت یا رسول الله؟ قال: و لاانا الا ان یتغمدنی الله برحمته منه و فضل، و وضع یده علی فوق راسه و طول بها صوته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 705]
3- 25.. و عنه عن عبد الله بن میمون عن جعفر بن محمّد عن ابیه ان لله تبارک و تعالی ضنائن من خلقه یغذوهم بنعمته و یحبوهم بعافیته و یدخلهم الجنة برحمته تمر بهم البلایا و الفتن مثل الریاح ما تضرهم شیئا. [قرب الاسناد، ص 13]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خطبه شعبانیه فرمود:

کسی که در ماه رمضان صله رحم کند، خداوند در قیامت او را به رحمت خود می رساند [و او داخل بهشت می شود] و کسی که در آن ماه قطع رحم کند خداوند در قیامت رحمت خود را از او قطع خواهد نمود….(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که مشکلی از مشکلات برادر دینی خود را برطرف کند، خداوند به او نظر رحمت می کند، و او با رحمت خدا داخل بهشت می شود، و خداوند مشکلات دنیا و آخرت او را اصلاح می نماید….(2)

مولّف گوید:

آیات فراوانی در قرآن آمده که رحمت خدا مخصوص به مومنین است و غیر مومن در قیامت از رحمت خدا محروم خواهد بود، مانند آیه «اَهَؤُلاء الَّذِینَ اَقْسَمْتُمْ لَا یَنَالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لَا اَنتُمْ تَحْزَنُونَ» و آیه «یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاء» و آیه «قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ» و آیه«فَلَوْلاَ فَضْلُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِینَ» و…

ص: 31


1- 26.. وَ مَنْ وَصَلَ فِیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللهُ بِرَحْمَتِهِ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِیهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ. [امالی صدوق، ص 94]
2- 27.. وَ مَنْ فَرَّجَ عَنْ اَخِیهِ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ الدُّنْیَا نَظَرَ اللهُ اِلَیْهِ بِرَحْمَتِهِ فَنَالَ بِهَا الْجَنَّةَ وَ فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ کُرَبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ. [ثواب الاعمال، ص 289]

سوره ی انعام [6]، آیات 17 تا 19

متن:

وَ اِنْ یَمْسَسْكَ اللهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ اِلَّا هُوَ وَ اِنْ یَمْسَسْكَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ

وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَكیمُ الْخَبیرُ قُلْ اَیُّ شَیْ ءٍ اَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللهُ شَهیدٌ بَیْنی وَ بَیْنَكُمْ وَ اُوحِیَ اِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِاُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ اَ اِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ اَنَّ مَعَ اللهِ آلِهَةً اُخْری قُلْ لااَشْهَدُ قُلْ اِنَّما هُوَ اِلهٌ واحِدٌ وَ اِنَّنی بَری ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ

لغات:

«بِضُر»یعنی به بلاء و فقر،و«القاهر»الغالب الذی لا یعجزه شی و«حکیم»یعنی یعمل بالصلاح فی جمیع تدبیره، و مضب معنی الواحد و یاتی فی «قل هو الله احد» ان شاء الله.

ترجمه:

اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمی تواند آن را برطرف سازد! و اگر خیری به تو رساند، او بر همه چیز تواناست (و از قدرت او، هر گونه نیکی ساخته است.) (17) اوست که بر بندگان خود،قاهر و مسلّط است و اوست حکیم آگاه! (18) بگو: «بالاترین گواهی، گواهی کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آن ها می رسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا به راستی شما گواهی می دهید که معبودان دیگری با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنین

ص: 32

گواهی نمی دهم».بگو:«اوست تنها معبود یگانه و من از آن چه برای او شریک قرار می دهید، بیزارم!» (19)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«قُلْ اَیُّ شَیْءٍ اَکْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللهِ شَهِیدٌ بِیْنِی وَبَیْنَکُمْ…»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مشرکین مکّه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: «خداوند پیامبری غیر از تو نیافت که برای ما بفرستد؟ و ما کسی را نیافتیم که نبوّت تو را تصدیق نماید.» و این سخنان را آنان در ابتدای دعوت، به آن حضرت گفتند، و سپس گفتند: «ما از یهود و نصارا درباره ی تو سوال نمودیم و آنان معتقد بودند که در کتاب های خود نامی از تو برده نشده است. پس تو باید برای ما گواهی بیاوری که بگوید: تو رسول خدا هستی.»از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: خداوند گواه بین من و شماست. «اللهِ شَهِیدٌ بِیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ اُوحِیَ اِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ». [و بهترین شاهد محسوس همین قرآن است که من به وسیله آن شما را انذار و آگاهی می دهم.](2)

محمّد بن عیسی بن عبید گوید: موسی بن جعفر(علیهما السلام) به من فرمود:

چه خواهی گفت اگر به تو بگویند: آیا خدا شئ است و یا لا شئ است؟

ص: 33


1- 28.. سوره ی انعام، آیه ی 19.
2- 29.. علی بن ابراهیم: قال: فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: قُلْ اَیُّ شَیْ ءٍ اَکْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ: «و ذلک ان مشرکی اهل مکة قالوا: یا محمّد، ما وجد الله رسولا یرسله غیرک؟! ما نری احدا یصدقک بالذی تقول. و ذلک فی اول ما دعاهم، و هو یومئذ بمکة قالوا: و لقد سالنا عنک الیهود و النصاری، فزعموا انه لیس لک ذکر عندهم، فاتنا بمن یشهد انک رسول الله. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «الله شهید بینی و بینکم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 404، ح 7]

گفتم: خداوند شئ بودن خود را در آیه«قُلْ اَیُّ شَیْءٍ اَکْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللهِ شَهِیدٌ بِیْنِی وَ بَیْنَکُمْ» اثبات نموده است؛ زیرا اگر شئ بودن را از او نفی کنم خدا را انکار نموده ام. فرمود: احسنت راست گفتی.

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

مردم درباره ی توحید سه گروه اند،1. گروهی [او را شئ نمی دانند و] او را انکار می کنند، 2.گروهی او را[شئ می دانند]مانند اشیاء دیگر[و خدای خود را تشبیه به مخلوق می نمایند]،3. گروهی او را شئ می دانند [نه مانند اشیاء دیگر]و خدای خود را تشبیه به مخلوق نمی کنند، و اعتقاد گروه اوّل و دوّم باطل است و خداوند مثل و مانندی ندارد و اعتقاد گروه سوّم صحیح است که می گویند:او شئ است و لکن مانند اشیای دیگر نیست.(1)

«وَ اُوحِیَ اِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لاُنذِرَکُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ»(2)

مالک جهمی گوید:به امام صادق(علیه السلام)گفتم: مقصود از«وَ مَن بَلَغَ» کیست؟ فرمود: «مَنْ بَلَغَ اَنْ یَکُونَ اِمَامًا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)» یعنی این قرآن به من وحی شد تا من و هر کس

ص: 34


1- 30.. ابن بابویه، قال: حدثنا جعفر بن محمّد بن مسرور(رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمّد بن جعفر بن بطة، قال: حدثنا عدة من اصحابنا، عن محمّد بن عیسی بن عبید، قال: قال لی ابو الحسن(علیه السلام): «ما تقول اذا قیل لک: اخبرنی عن الله؟عز؟، شی ء هو ام لاشی ء؟». قال: قلت: قد اثبت الله؟عز؟ نفسه شیئا، حیث یقول قُلْ اَیُّ شَیْ ءٍ اَکْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ و اقول: انه شی ء لاکالاشیاء، اذ فی نفی الشیئیة عنه نفیه و ابطاله.قال لی: «صدقت، و احسنت». ثم قال الرّضا(علیه السلام): «للناس فی التوحید ثلاثة مذاهب: نفی، و تشبیه، و اثبات بغیر تشبیه،فمذهب النفی لایجوز، و مذهب التشبیه لایجوز، لان الله تبارک و تعالی لایشبهه شی ء،و السبیل فی الطریقة الثالثة اثبات بلا تشبیه». [تفسیر برهان، ج 2، ص 404، ح 8]
2- 31.. سوره ی انعام، آیه ی 19.

[از فرزندانم و اوصیایم]به امامت می رسد به وسیله آن مردم را پند و انذار دهد.بنابراین امام نیز همانند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را با قرآن انذار می نماید.(1)

ابوخالد کابلی گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم:

مقصود از «وَ مَن بَلَغَ» کیست و چه چیزی را ابلاغ می کند؟ فرمود: مقصود این است که هر کدام از اوصیای [پیامبر(صلی الله علیه و آله)] به امامت برسد او نیز همانند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به وسیله قرآن مردم را انذار خواهد نمود.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از این آیه این است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و هر امامی از جانشینان او قرآن را به همه زبان ها به مردم ابلاغ و انذار می نمایند.(3)

ص: 35


1- 32.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن الوشاء، عن احمد بن عائذ، عن ابن اذینة، عن مالک الجهنی، قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): قول الله؟عز؟: وَ اُوحِیَ اِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِاُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ، قال: «من بلغ ان یکون اماما من آل محمّد(صلی الله علیه و آله) فهو ینذر بالقرآن کما انذر به رسول الله(صلی الله علیه و آله)». [تفسیر برهان، ج 2، ص 405، ح 1]
2- 33.. عن ابی خالد الکابلی قال قلت لابی جعفر ع: «وَ اُوحِیَ اِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِاُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» حقیقة ای شی ء عنی بقوله «مَنْ بَلَغَ» قال: فقال من بلغ ان یکون اماما من ذریة الاوصیاء فهو ینذر بالقرآن کما انذر به رسول الله ص. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 356، ح 13]
3- 34.. حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ عَامِرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ اَبِی نَجْرَانَ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَبِیهِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ اُوحِیَ اِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِاُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ قَالَ بِکُلِ لِسَانٍ. [علل الشرایع، ج 1، ص 125، باب 105]

سوره ی انعام [6]، آیه ی 20

متن:

الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْكِتَابَ یَعْرِفُونَهُ كَمَا یَعْرِفُونَ اَبْنَاءهُمُ الَّذِینَ خَسِرُواْ اَنفُسَهُمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ

ترجمه:

آنان که کتاب آسمانی به ایشان داده ایم، بخوبی او[پیامبر]را می شناسند، همان گونه که فرزندان خود را می شناسند فقط کسانی که سرمایه وجود خود را از دست داده اند، ایمان نمی آورند. (20)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره ی یهود و نصارا نازل شد و مقصود این است که یهود و نصارا در تورات

و انجیل صفات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و صفات [اوصیا و] اصحاب و شیعیان و محل هجرت او را شناخته بودند همان گونه که خداوند می فرماید: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ اَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللهِ وَ رِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ اَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْاِنجِیلِ…»(1)

ص: 36


1- 35.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنی ابی،عن ابن ابی عمیر، عن حماد، عن حریز، عن ابی عبد الله (علیه السلام)، قال: «نزلت هذه الآیة فی الیهود و النصاری، یقول الله تبارک و تعالی: الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ [یعنی التوراة و الانجیل] یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ اَبْناءَهُمُ یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) لان الله جل و عز قد انزل علیهم فی التوراة و الانجیل و الزبور صفة محمّد(صلی الله علیه و آله) و صفة اصحابه و مبعثه و مهاجره، و هو قوله: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ اَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللهِ وَ رِضْوانًا سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْاِنْجِیلِ. B

و این(ها) اوصاف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اوصاف اصحاب او در تورات و انجیل است، از این رو هنگامی که خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را به نبوّت مبعوث نمود اهل کتاب او را [کاملا] می شناختند [همانند این که فرزندان خود را بین فرزندان دیگران می شناختند] چنان که خداوند می فرماید: «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا

یَعْرِفُونَ اَبْنَاءهُمْ.»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

عمر بن خطّاب به عبدالله بن سلام گفت: آیا شما محمّد(صلی الله علیه و آله) را در کتاب های خود می شناختید؟ عبدالله گفت: آری، به خدا سوگند ما او را با اوصافی که خداوند برای مان بیان نموده بود هنگامی که دیدیم، همانند فرزندان خود [بین فرزندان

مردم] شناختیم. سپس گفت: به خدا سوگند ابن سلام محمّد(صلی الله علیه و آله) را چون دید بهتر از فرزند خود شناخت. [چرا که فرزند خود را احتمال می داد که از نطفه دیگری

باشد و لکن درباره ی محمّد(صلی الله علیه و آله) هیچ شکّی پیدا نکرد.](2)

ص: 37


1- 36.. فهذه صفة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و صفة اصحابه فی التوراة و الانجیل، فلما بعثه الله؟عز؟ عرفه اهل الکتاب کما قال الله جل جلاله». [تفسیر برهان، ج 2، ص 407، ح 1]
2- 37.. و قال علی بن ابراهیم: ان عمر بن الخطاب قال لعبد الله بن سلام: هل تعرفون محمّدا فی کتابکم؟ قال: نعم و الله، نعرفه بالنعت الذی نعته الله لنا اذا رایناه فیکم، کما یعرف احدنا ابنه اذا رآه مع الغلمان، و الذی یحلف به ابن سلام لانا بمحمّد هذا اشد معرفة منی بابنی. [تفسیر برهان، ج 2، ص 407، ح 2]

سوره ی انعام [6]، آیات 21 تا 24

متن:

وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ كَذِبًا اَوْ كَذَّبَ بِآیاتِهِ اِنَّهُ لایُفْلِحُ الظَّالِمُونَ وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمیعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذینَ اَشْرَكُوا اَیْنَ شُرَكاؤُكُمُ الَّذینَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ اِلَّا اَنْ قالُوا وَ اللهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكینَ انْظُرْ كَیْفَ كَذَبُوا عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا یَفْتَرُونَ

لغات:

«فتنة»در کلام عرب به معنای امتحان است و«فنتن الذهب و الفضه» یعنی طلا و نقره را با آتش ذوب نمودم، و «فتن الرجل بالمراة» یعنی مرد فریفته ی زن شد و زن او را فریب داد.

ترجمه:

چه کسی ستم کارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته [همتایی برای او قایل شده]،

و یا آیات او را تکذیب کرده است؟! مسلما ظالمان، رستگار نخواهند شد! (21) آن روز

که همه آن ها را محشور می کنیم سپس به مشرکان می گوییم: «معبودهای تان، که هم تای

خدا می پنداشتید، کجایند؟» (چرا به یاری شما نمی شتابند؟!) (22) سپس پاسخ و عذر آن ها، چیزی جز این نیست که می گویند: «به خداوندی که پروردگار ماست سوگند

که ما مشرک نبودیم!» (23) ببین چگونه به خودشان (نیز) دروغ می گویند، و آن چه را به دروغ هم تای خدا می پنداشتند، از دست می دهند! (24)

ص: 38

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «وَ اللهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ» این است که غاصبین خلافت و پیروان شان در قیامت [از ترس عذاب] می گویند: به خدا سوگند ما در ولایت علی(علیه السلام) مشرک نبودیم [و کسی را هم تای او قرار ندادیم] و با این سخن عمل خود را تکذیب می نمایند.(1)

در کتاب سلیم بن قیس آمده که امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

[از هفتاد و سه فرقه] فرقه هدایت یافته و مومن و رشید کسانی هستند که به من اعتقاد و ایمان دارند و تسلیم و مطیع و دوست دار من و از دشمن من بیزار و حق من را شناخته و امامت من را پذیرفته و اطاعت از من را از کتاب خدا و سنّت رسول او(صلی الله علیه و آله) واجب دانسته باشند و شک و تردیدی در آن نداشته باشند چرا که خداوند قلوب آنان را نسبت به حق ما نورانی و فضل ما را به آنان الهام نموده است و نواصی و پیشانی آنان را گرفته و آنان را داخل در شیعیان ما نموده و آنان یقین قطعی پیدا کرده اند.(2)

اوصیای بعد از من همان کسانی هستند که خداوند در آیاتی از قرآن نام آنان را

ص: 39


1- 38.. وَ قَوْلِهِ وَ اللهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ قَالَ یَعْنُونَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ ع. [کافی، ج 8، ص 287]
2- 39.. سلیم بن قیس الهلالی: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): «اما الفرقة المهدیة المؤمنة، المسلمة الموفقة المرشدة، فهی المؤمنة بی، المسلمة لامری، المطیعة لی، المتولیة، المتبرئة من عدوی، المحبة لی، المبغضة لعدوی، التی قد عرفت حقی و امامتی و فرض طاعتی من کتاب الله و سنة نبیه(صلی الله علیه و آله)، و لم ترتب، و لم تشک لما قد نور الله فی قلوبها من معرفة حقنا، و عرفها من فضلنا، و الهمها، و اخذ بنواصیها فادخلها فی شیعتنا حتّی اطمانت قلوبها و استیقنت یقینا لایخالطه شک.

پس از نام خود و نام رسول خود ذکر نموده و ما را پاک و معصوم و شاهد بر خلق خود و حجّت روی زمین قرار داده و قرآن را با ما و ما را با قرآن مقرون نموده به گونه ای که ما از قرآن جدا نمی شویم و قرآن نیز از ما جدا نمی شود تا در قیامت نزد کوثر بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شویم، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: این گروه همان فرقه ی ناجیه از هفتاد و سه فرقه هستند که از آتش دوزخ و از همه فتنه ها و گم راهی ها و شبهات

نجات می یابند و آنان اهل بهشت اند… و بدون حساب داخل بهشت می شوند.(1)

و هفتاد و دو فرقه دیگر در راه باطل اند و آنان یاوران دین شیطان و شاگردان ابلیس اند و اولیای آنان دشمنان خدا و رسول و مومنین اند و بدون حساب وارد آتش می شوند و از خدا و رسول او بیزارند و خدا و رسول را فراموش نموده و به خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله) مشرک و کافر گردیده اند و ندانسته غیر خدا را پرستش نموده و گمان کرده اند که راه درستی را رفته اند «وَ هُمْ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا» و در قیامت می گویند: «وَ اللهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ» و همانند این که برای شما سوگند یاد می کنند برای خدا نیز در قیامت سوگند یاد می کنند و گمان می کنند که در پیشگاه خدا آبرویی دارند «اَلَا اِنَّهُمْ هُمُ الْکَاذِبُونَ»….(2)

ص: 40


1- 40.. ان الاوصیاء بعدی الی یوم القیامة هداة مهتدون، الذین قرنهم الله بنفسه و نبیه فی آی من القرآن کثیرة، و طهرنا، و عصمنا، و جعلنا الشهداء علی خلقه، و حجته فی ارضه و خزانه علی علمه، و معادن حکمه و تراجمة وحیه، و جعلنا مع القرآن و القرآن معنا، لانفارقه و لایفارقنا حتّی نرد علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) حوضه، کما قال(صلی الله علیه و آله)، فتلک الفرقة الواحدة من الثلاث و السبعین فرقة، هی الناجیة من النار و من جمیع الفتن و الضلالات و الشبهات، و هم من اهل الجنة حقا، و هم سبعون الفا یدخلون الجنة بغیر حساب.
2- 41.. و جمیع تلک الفرق الاثنین و السبعین فرقة هم المتدینون بغیر الحق، الناصرون لدین الشیطان، الآخذون عن ابلیس و اولیائه، هم اعداء الله تعالی، و اعداء رسوله، و اعداء المؤمنین، یدخلون النار بغیر حساب، برآء من الله و رسوله، و نسوا الله و رسوله، و اشرکوا بالله و رسوله، و کفروا به و عبدوا غیر الله من حیث لایعلمون، و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا، یقولون یوم القیامة: وَ اللهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ، فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ عَلی شَیْ ءٍ اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ». B و الحدیث یاتی بتمامه ان شاء الله تعالی فی قوله تعالی:فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ من سورة المجادلة. [تفسیر برهان، ج 2، ص 409، ح 6]

ابو معمّر سعدی گوید:

شخصی به امیرالمؤمنین(علیه السلام)گفت:یا امیرالمؤمنین من درباره ی کتاب خدا شک

پیدا کرده ام.امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:مادرت به عزایت بنشیند چگونه درباره کتاب آسمانی خدا شک نمودی؟!آن مرد گفت:به خاطر این که آیات این کتاب در تناقض می باشد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «در کدام آیه تو شک پیدا کرده ای؟(1)

آن مرد گفت: خداوند در آیه «یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَائِکَةُ صَفًّا لَّا یَتَکَلَّمُونَ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ وَ قَالَ صَوَابًا» می فرماید: کسی در قیامت بدون اذن خداوند نمی تواند سخن بگوید و لکن در آیه دیگر از قول مشرکین می فرماید: «وَ اللهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ» و یا می فرماید: «یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضًا» و یا می فرماید: «اِنَّ ذَلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ اَهْلِ النَّارِ» و یا می فرماید: «لاتَخْتَصِمُوا لَدَیَّ» از سویی می فرماید: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی اَفْوَاهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنَا اَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ».(2)

ص: 41


1- 42.. عن ابی معمّر السعدی، قال: اتی علیا(علیه السلام) رجل فقال: یا امیرالمؤمنین، انی شککت فی کتاب الله المنزل. فقال له علی(علیه السلام): «ثکلتک امک، و کیف شککت فی کتاب الله المنزل؟» فقال له الرجل: لانی وجدت الکتاب یکذب بعضه بعضا، و ینقض بعضه بعضا. فقال: «هات الذی شککت فیه؟».
2- 43.. فقال: لان الله یقول: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لایَتَکَلَّمُونَ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَوابًا و یقول حیث استنطقوا، قال الله: وَ اللهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ و یقول: یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضًا و یقول: اِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ اَهْلِ النَّارِ و یقول: لاتَخْتَصِمُوا لَدَیَّ و یقول: الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی اَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا اَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ». B

در این آیات یک بار خداوند می فرماید:«یَتَکَلَّمُونَ»و یک بار می فرماید: «لَایَتَکَلَّمُونَ» و یک بار می فرماید:پوست بدن ها و دست ها و پاها سخن می گویند و یک بار می گوید: «لَّایَتَکَلَّمُونَ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ وَ قَالَ صَوَابًا» سپس گفت: یا امیرالمؤمنین برای چه این آیات چنین است؟

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:این آیات مربوط به یک موقف از مواقف قیامت نیست

بلکه مربوط به مواقف گوناگونی است و قیامت پنجاه هزار سال است [و پنجاه موقف دارد] و خداوند همه خلایق را در قیامت جمع می کند و آنان هم دیگر را می شناسند و کسانی که اهل طاعت و پیروی از پیامبران بوده اند و تعاون بر برّ و تقوا داشته اند با هم دیگر سخن می گویند و برای هم دیگر استغفار می کنند و آنان که در دنیا اهل معصیت بوده اند و تعاون بر ظلم و عدوان داشته اند هم دیگر را لعنت می کنند و نیز مستکبران و مستضعفان هم دیگر را لعنت می نمایند.(1)

ص: 42


1- 44.. فمرة یتکلمون، و مرة لایتکلمون، و مرة ینطق الجلود و الایدی و الارجل، و مرة لایتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا، فانی ذلک یا امیرالمؤمنین؟ فقال له علی(علیه السلام): «ان ذلک لیس فی موطن واحد، و هی فی مواطن فی ذلک الیوم الذی مقداره خمسون الف سنة، فجمع الله الخلائق فی ذلک الیوم فی موطن یتعارفون فیه، فیکلم بعضهم بعضا، و یستغفر بعضهم لبعض، اولئک الذین بدت منهم الطاعة من الرسل و الاتباع، و تعاونوا علی البر و التقوی فی دار الدنیا، و یلعن اهل المعاصی بعضهم بعضا من الذین بدت منهم المعاصی و تعاونوا علی الظلم و العدوان فی دار الدنیا، و المستکبرون منهم و المستضعفون یلعن بعضهم بعضا و یکفر بعضهم بعضا.

سپس در موقف دیگر جمع می شوندو از هم دیگر فرار می نمایند چنان که خداوند می فرماید: «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخِیهِ * وَ اُمِّهِ وَ اَبِیهِ» و اینان کسانی هستند که در دنیا تعاون بر ظلم و عدوان داشته اند و خداوند درباره ی آنان می فرماید: «لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَاْنٌ یُغْنِیهِ» و سپس در موقف دیگری جمع می شوند [و فریاد می کنند] و اگر صداهای آنان به اهل دنیا برسد همه مردم دست از معیشت خود بر می دارند و قلوب آنان دگرگون می شود «الّا ما شاء الله» پس همواره گریه می کنند و چون اشک چشمان شان تمام می شود خون گریه می کنند.(1)

سپس در موقف دیگری قرار می گیرند وچون از[کفر و شرک و…]آنان سوال می شود

می گویند: «وَ اللهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ» و اقرار به کرده های خود نمی کنند،پس خداوند بر دهان های آنان مهر می زند و جلود و دست ها و پاهای آنان را به سخن در می آورد، تا بر اعمال آنان گواهی بدهند و چون مهر از دهان شان برداشته می شود به اعضای خود می گویند: برای چه شما بر علیه ما شهادت دادید؟! و اعضای آنان می گویند:«اَنطَقَنَا اللهُ الَّذِی اَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ».(2)

ص: 43


1- 45.. ثم یجمعون فی موطن یفر بعضهم من بعض، و ذلک قوله یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخِیهِ وَ اُمِّهِ وَ اَبِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ اذا تعاونوا علی الظلم و العدوان فی دار الدنیا لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَاْنٌ یُغْنِیهِ. ثم یجمعون فی موطن یبکون فیه، فلو ان تلک الاصوات بدت لاهل الدنیا لاذهلت جمیع الخلائق عن معایشهم، و صدعت الجبال، الا ما شاء الله، فلا یزالون یبکون حتّی یبکون الدم.
2- 46.. ثم یجتمعون فی موطن یستنطقون فیه، فیقولون وَ اللهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ و لایقرون بما عملوا،فیختم علی افواههم و تستنطق الایدی و الارجل و الجلود، فتنطق، فتشهد بکل معصیة بدت منهم، ثم یرفع عن السنتهم الختم، فیقولون لجلودهم و ایدیهم و ارجلهم: لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا؟ فتقول: اَنْطَقَنَا اللهُ الَّذِی اَنْطَقَ کُلَّ شَیْ ءٍ.

سپس در موقف دیگری جمع می شوند و خداوند آنان را استنطاق می نماید و احدی سخن نمی گوید، مگر خداوند به او اذن سخن بدهد و به صواب و درستی سخن بگوید؛ سپس خداوند آنان را در موقف دیگری جمع می کند و در آن موقف [اهل ظلم و] صاحبان دیون به خصومت می پردازند و با هم دیگر سخن می گویند؛ و همه این ها قبل از حساب قیامت است و چون حساب شروع می شود کسی به کسی سخن نمی گوید و هر کسی با کار خود مشغول است. سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «نَسْاَلُ اللهَ بَرَکَةَ ذَلِکَ الْیَوْمِ. »(1)

سوره ی انعام [6]، آیات 25 تا 28

متن:

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ اِلَیْكَ وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ اَكِنَّةً اَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْرًا وَ اِنْ یَرَوْا

كُلَّ آیَةٍ لایُؤْمِنُوا بِها حَتَّی اِذا جاؤُكَ یُجادِلُونَكَ یَقُولُ الَّذینَ كَفَرُوا اِنْ هذا اِلَّا اَساطیرُ الْاَوَّلینَ وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْاَوْنَ عَنْهُ وَ اِنْ یُهْلِكُونَ اِلَّا اَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ وَ لَوْ تَری اِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقالُوا یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَ لانُكَذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ بَلْ بَدا لَهُمْ ما كانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ اِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ

لغات:

«اکنة» جمع کنان بر وزن عنان و اعنة به معنای حافظ و ما یستر به الشئ است، و هر چیزی که چیز دیگری را در خود محفوظ دارد کنان است، و استکن الرجل من الحر یعنی

ص: 44


1- 47.. ثم یجمعون فی موطن یستنطق فیه جمیع الخلائق، فلا یتکلم احد الا من اذن له الرحمن و قال صوابا. و یجتمعون فی موطن یختصمون فیه، و یدان لبعض الخلائق من بعض، و هو القول، و ذلک کله قبل الحساب، فاذا اخذ بالحساب، شغل کل امرئ بما لدیه، نسال الله برکة ذلک الیوم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 408، ح 5]

استتر، و «وقر» به معنای سنگین گوش است و «وقر» با کسر واو به معنای حمل است، و «اساطیر» جمع اسطورة ماخوذ از سطر کتابت است، و «جدال» به معنای خصومت است، و «ینئون» عنه یعنی یبعدون عنه.

ترجمه:

پاره ای از آن ها به (سخنان) تو، گوش فرامی دهند ولی بر دل های آنان پرده ها افکنده ایم تا آن را نفهمند و در گوش آن ها، سنگینی قرار داده ایم. و (آن ها به قدری لجوجند که) اگر تمام نشانه های حق را ببینند، ایمان نمی آورند تا آن جا که وقتی به سراغ تو می آیند که با تو پرخاش گری کنند، کافران می گویند: «این ها فقط افسانه های پیشینیان است!» (25) آن ها دیگران را از آن بازمی دارند و خود نیز از آن دوری می کنند آن ها جز خود را هلاک نمی کنند، ولی نمی فهمند! (26) کاش (حال آن ها را) هنگامی که در برابر آتش (دوزخ) ایستاده اند، ببینی! می گویند: ای کاش (بار دیگر، به دنیا) بازگردانده می شدیم، و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم، و از مومنان می بودیم! (27) (آن ها در واقع پشیمان نیستند،) بلکه اعمال و نیّاتی را که قبلا پنهان می کردند، در برابر آن ها آشکار شده (و به وحشت افتاده اند). و اگر بازگردند، به همان اعمالی که از آن نهی شده بودند باز می گردند آن ها دروغ گویانند. (28)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اِن یَرَوْاْ کُلَّ آیَةٍ لَّا یُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّی اِذَا جَآؤُوکَ یُجَادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ…»(1)

جابر بن عبدالله گوید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) را خارج کوفه دیدم و همراه او رفتم تا به قبرستان یهود رسیدیم

ص: 45


1- 48.. سوره ی انعام، آیه ی 25.

و آن حضرت در وسط قبرستان ایستاد و با صدای بلند فرمود: «یا یهود یا یهود» ناگهان از داخل قبور جواب دادند: «لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ مُطَاعٌ».

پس امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:عذاب خدا را چگونه دیدید؟گفتند: «ما به خاطر مخالفت با تو همانند مخالفت با هارون گرفتار عذاب شده ایم و ما همانند دیگرانی که با تو مخالفت نمودند تا قیامت در عذاب خواهیم بود.»(1)

سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) صیحه و فریادی زد و نزدیک بود آسمان ها شکافته شود و من از ترس به صورت بر زمین افتادم و چون به هوش آمدم دیدم امیرالمؤمنین(علیه السلام)

بر تختی از یاقوت سرخ نشسته، و بر سر او تاجی از جواهر، و بر او حلّه هایی سبز و زرد قرار داشت و چهره ی او مانند دائره ی ماه بود.(2)

پس من به آن حضرت گفتم: «مولای من این ملک عظیمی است.» فرمود: «آری ای جابر مُلک ما از مُلک سلیمان بن داود بزرگ تر و سلطان ما اعظم از آن است.»

سپس با آن حضرت (علیه السلام)به کوفه بازگشتیم و من به همراه آن بزرگوار وارد مسجد

کوفه شدم و دیدم که او قدم می زند و می فرماید: «به خدا سوگند من نمی پذیرم، به خدا سوگند چنین چیزی هرگز انجام نخواهد گرفت.»

ص: 46


1- 49.. و روی بحذف الاسناد عن جابر بن عبد الله(رحمه الله)، قال: رایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) و هو خارج من الکوفة، فتبعته من ورائه حتّی اذا صار الی جبانة الیهود فوقف فی وسطها، و نادی: «یا یهود، یا یهود» فاجابوه من جوف القبور: لبیک لبیک مطلاع. یعنون بذلک یا سیدنا. قال: «کیف ترون العذاب؟» فقالوا: بعصیاننا لک کهارون، فنحن و من عصاک فی العذاب الی یوم القیامة.
2- 50.. ثم صاح صیحة کادت السموات یتفطرن، فوقعت مغشیا علی وجهی من هول ما رایت. فلما افقت رایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) علی سریر من یاقوتة حمراء، علی راسه اکلیل من جوهر، و علیه حلل خضر و صفر، و وجهه کدائرة القمر.

پس من گفتم:«ای مولای من! با چه کسی سخن می گویید، در حالی که من کسی را نمی بینم؟»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «ای جابر! برهوت برای من کشف شد و آن دو نفر [شَنبِوَیه و حبتر] و پیروان شان را دیدم که در داخل تابوتی در برهوت عذاب می شدند و مرا صدا زدند و گفتند: یا اباالحسن یا امیرالمؤمنین! ما را به دنیا بازگردان تا به ولایت و فضل تو اقرار نماییم؛ و من به آنان گفتم: به خدا سوگند چنین نخواهم نمود و به خدا سوگند هرگز چنین چیزی واقع نخواهد شد.»

سپس آن حضرت(علیه السلام) این آیه را تلاوت نمود «وَ لَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَ اِنَّهُمْ

لَکَاذِبُونَ».سپس فرمود: ای جابر احدی با وصیّ پیامبر مخالفت نمی کند جز آن که در قیامت کور خواهد بود و در عرصه ی قیامت همواره به رو می افتد.(2)

ص: 47


1- 51.. فقلت: یا سیدی، هذا ملک عظیم! قال: «نعم یا جابر، ان ملکنا اعظم من ملک سلیمان بن داود، و سلطاننا اعظم من سلطانه». ثم رجع، و دخلنا الکوفة، و دخلت خلفه الی المسجد، فجعل یخطو خطوات و هو یقول: «لا و الله لافعلت، لاو الله لاکان ذلک ابدا» فقلت: یا مولای لمن تکلم، و لمن تخاطب و لیس اری احدا!
2- 52.. فقال(علیه السلام): «یا جابر، کشف لی عن برهوت فرایت شنبویه و حبترا، و هما یعذبان فی جوف تابوت، فی برهوت، فنادیانی: یا ابا الحسن، یا امیرالمؤمنین، ردنا الی الدنیا نقر بفضلک، و نقر بالولایة لک. فقلت: لاو الله لافعلت، لاو الله لاکان ذلک ابدا». ثم قرا هذه الآیة: وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ اِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ «یا جابر، و ما من احد خالف وصی نبی الا حشره الله اعمی یتکبب فی عرصات القیامة». [تفسیر برهان، ج 2، ص 412، ح 5]

سوره ی انعام [6]، آیات 29 تا 32

متن:

وَ قالُوا اِنْ هِیَ اِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثینَ وَ لَوْ تَری اِذْ وُقِفُوا عَلی رَبِّهِمْ قالَ اَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلی وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ قَدْ خَسِرَ الَّذینَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللهِ حَتَّی اِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا یا حَسْرَتَنا عَلی ما فَرَّطْنا فیها وَ هُمْ یَحْمِلُونَ اَوْزارَهُمْ عَلی ظُهُورِهِمْ اَلا ساءَ ما یَزِرُونَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا اِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ اَ فَلا تَعْقِلُونَ

لغات:

«بغتة» یعنی فجاه و ناگهانی، و«حسرة»شدت ندامت است و «تفریط» به معنای تقصیر است و «افراط» زیاده روی و تجاوز از حد است،و«وزر» به معنای ثقل و سنگینی است، و «یزرون» یعنی یفعلون الوزر، و «وزر یزر وزرا» اذا اثم و «عقل و نهی و حجی» نظائرند.

ترجمه:

آن ها گفتند: «چیزی جز این زندگی دنیای ما نیست و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد!»

(29) اگر آن ها را به هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان ایستاده اند، ببینی! (به آن ها)

می گوید: «آیا این حق نیست؟» می گویند: «آری، قسم به پروردگارمان (حق است!)»

می گوید: «پس مجازات را بچشید به سزای آن چه انکار می کردید!» (30) آن ها که لقای

پروردگار را تکذیب کردند، مسلما زیان دیدند (و این تکذیب، ادامه می یابد) تا هنگامی

که ناگهان قیامت به سراغ شان بیاید می گویند: «ای افسوس بر ما که درباره آن، کوتاهی

ص: 48

کردیم!»و آن ها (بار سنگین)گناهان شان را بر دوش می کشند چه بد باری بر دوش خواهند

داشت! (31) زندگی دنیا، چیزی جز بازی و سرگرمی نیست! و سرای آخرت، برای آن ها

که پرهیزگارند، بهتر است! آیا نمی اندیشید؟! (32)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا حَسْرَتَنَا عَلَی مَا فَرَّطْنَا فِیهَا وَ هُمْ یَحْمِلُونَ اَوْزَارَهُمْ عَلَی ظُهُورِهِمْ»(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

[هنگامی که] اهل آتش منازل بهشتی خود را می بینند [و به آنان گفته می شود: اگر از خدای خود را اطاعت کرده بودید به این جایگاه ها می رسیدید] می گویند:

«یَا حَسْرَتَنَا عَلَی مَا فَرَّطْنَا فِیهَا» یعنی چه حسرت بزرگی برای ما رخداد؟! [و در آن حال گناهان خود را به دوش می گیرند و رهسپار دوزخ می شوند.](2)

مولّف گوید:

آیه «وَ لَوْ تَرَی اِذْ وُقِفُواْ عَلَی رَبِّهِمْ قَالَ اَ لَیْسَ هَذَا بِالْحَقِّ» خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد و درباره ی عذاب سخت کفّار و منکرین قیامت است و جواب «لو» چون معلوم بوده حذف شده است چنان که در آیات ذیل نیز حذف شده است.

«وَ لَوْ تَرَیَ اِذْ وُقِفُواْ عَلَی النَّارِ فَقَالُواْ یَا لَیْتَنَا نُرَدُّ وَ لَا نُکَذِّبَ بِآیَاتِ رَبِّنَا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»(3)، «وَ لَوْ تَرَی اِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلآئِکَةُ بَاسِطُواْ اَیْدِیهِمْ

ص: 49


1- 53.. سوره ی انعام، آیه ی 31.
2- 54.. روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) فی هذه الآیة یری اهل النّار منازلهم من الجنّة فیقولون یا حَسْرَتَنا وَ هُمْ یَحْمِلُونَ اَوْزارَهُمْ عَلی ظُهُورِهِمْ تمثیل لاستحقاقهم آضار الآثام اَلا ساءَ ما یَزِرُونَ بئس شیئًا یزرونه و زرهم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 115]
3- 55.. سوره ی انعام، آیه ی 27.

اَخْرِجُواْ اَنفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ»،(1) «وَ لَوْ تَرَی اِذْ یَتَوَفَّی الَّذِینَ کَفَرُواْ الْمَلآئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ اَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیقِ»،(2) «وَ لَوْ تَرَی اِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا اَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا اِنَّا مُوقِنُونَ»،(3) «وَ لَوْ تَرَی اِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ اِلَی بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا اَنتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ»،(4) «وَ لَوْ تَرَی اِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَ اُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ ٭ وَ قَالُوا آمَنَّا بِهِ وَ اَنَّی لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ».(5) در آیات فوق انواع حسرت ها و بیچارگی های کفّار و مشرکین و ستم کاران و پیروان آنان دیده می شود و هر مومنی می تواند با توجّه به این آیات متذکّر قیامت و احوال اهل دوزخ شود و از غفلت ها و سستی ها و هوس های دنیا پرهیز نماید. «اللّهمّ نبّهنا عن نومة الغافلین».

سوره ی انعام [6]، آیات 33 تا 36

متن:

قَدْ نَعْلَمُ اِنَّهُ لَیَحْزُنُكَ الَّذی یَقُولُونَ فَاِنَّهُمْ لایُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمینَ بِآیاتِ اللهِ یَجْحَدُونَ وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلی ما كُذِّبُوا وَ اُوذُوا حَتَّی اَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لامُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَاِ الْمُرْسَلینَ وَ اِنْ كانَ كَبُرَ عَلَیْكَ اِعْراضُهُمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الْاَرْضِ اَوْ سُلَّمًا فِی السَّماءِ فَتَاْتِیَهُمْ بِآیَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدی فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلینَ اِنَّما یَسْتَجیبُ الَّذینَ یَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتی یَبْعَثُهُمُ اللهُ ثُمَّ اِلَیْهِ یُرْجَعُونَ

ص: 50


1- 56.. سوره ی انعام، آیه ی 93.
2- 57.. سوره ی انفال، آیه ی 50.
3- 58.. سوره ی سجده، آیه ی 12.
4- 59.. سوره ی سبا، آیه ی 31.
5- 60.. سوره ی سبا، آیه ی 52.
لغات:

«نفق» به معنای تونل است،و منافق نیز به خاطر خروج از ایمان به کفر است، و «نفقه» نیز از این معناست چرا که مال از دست دهنده خارج می شود و به عیال می رسد، و «سلّم» به معنای نردبان است و سبب سلامت می شود و «استجابت» از جوب به معنای قطع است و فرق آن با اجابت این است که در استجابت معنای قبول وجود دارد و «یجیب» اعم است.

ترجمه:

ما می دانیم که گفتار آن ها، تو را غمگین می کند ولی (غم مخور! و بدان که) آن ها تو را تکذیب نمی کنند بلکه ظالمان، آیات خدا را انکار می نمایند. (33) پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند و در برابر تکذیبها، صبر و استقامت کردند و (در این راه،) آزار دیدند، تا هنگامی که یاری ما به آن ها رسید. (تو نیز چنین باش! و این، یکی از سنّت های الهی است) و هیچ چیز نمی تواند سنن خدا را تغییر دهد و اخبار پیامبران به تو رسیده است. (34) و اگر اعراض آن ها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمان ها را جست وجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آن ها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمی آورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آن ها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش! (35) تنها کسانی (دعوت تو را) می پذیرند که گوش شنوا دارند امّا مردگان(و آن ها که روح انسانی را از دست داده اند، ایمان نمی آورند و) خدا آن ها را (در قیامت)برمی انگیزد سپس به سوی او، بازمی گردند. (36)

ص: 51

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَقدْ جَاءکَ مِن نَّبَاِ الْمُرْسَلِینَ»

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

شخصی نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آیه ی «فَاِنَّهُمْ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَ لَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ

اللهِ یَجْحَدُونَ» را قرائت نمود و آن حضرت(علیه السلام) فرمود: «آری به خدا سوگند رسول

خدا(صلی الله علیه و آله) را تکذیب سختی نمودند و لکن مقصود این است که آنان سخن حقّی نداشتند که بتواند حق آن حضرت(صلی الله علیه و آله) را ابطال و تکذیب نمایند. »(1)

حفص بن غیاث گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: ای حفص [در این دنیا] کسی که صبر کند، مدّت کوتاهی را صبر می کند، و کسی که بی صبری و جزع کند، مدّت کوتاهی را جزع می کند؛ و بر تو باد که در جمیع امور خود صابر باشی، چرا که خداوند پیامبر خود حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به نبوّت مبعوث نمود و او را امر به صبر و رفق کرد و فرمود: «وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا» و فرمود: «اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ السَّیِّئَةَ فَاِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ.»(2)

ص: 52


1- 61.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد، عن الحسین بن سعید، عن النضر ابن سوید، عن محمّد بن ابی حمزة، عن یعقوب بن شعیب، عن عمران بن میثم،عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «قرا رجل علی امیرالمؤمنین(علیه السلام): فَاِنَّهُمْ لایُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللهِ یَجْحَدُونَ فقال: بلی و الله لقد کذبوه اشد التکذیب، و لکنها مخففة: لایکذبونک، ای لایاتون بباطل یکذبون به حقک». [تفسیر برهان، ج 2، ص 413، ح 3]
2- 62.. ثم قال علی بن ابراهیم، حدثنی ابی، عن القاسم بن محمّد، عن سلیمان بن داود المنقری، عن حفص بن غیاث، قال:قال ابو عبد الله(علیه السلام):«یا حفص، ان من صبر صبر قلیلا، و ان من جزع جزع قلیلا ثم قال علیک بالصبر فی جمیع امورک، فان الله بعث محمّدا و امره بالصبر و الرفق، فقال: وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا و قال: ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ فَاِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ.

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صبر پیشه کرد تا این که آزارهای سختی و نسبُت های ناگواری به او دادند و سینه او تنگ شد و خداوند به او فرمود: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ» سپس او را تکذیب نمودند و نسبُت های ناگواری به او دادند و او محزون و غمگین شد، و خداوند به او فرمود: «قَدْ نَعْلَمُ اِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَاِنَّهُمْ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَ لَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللهِ یَجْحَدُونَ ٭ وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِکَ فَصَبَرُواْ عَلَی مَا کُذِّبُواْ وَ اُوذُواْ حَتَّی اَتَاهُمْ نَصْرُنَا.»(1)

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)خود را ملزم به صبر کرد و نشست و مشغول ذکر خدای تبارک و تعالی شد و مردم او را تکذیب نمودند تا این که فرمود: «من نسبت به خود و خانواده و آبروی خود صبر نمودم و لکن نمی توانم ببینم آنان به پروردگار من توهین می کنند؛» و خداوند این آیه را نازل نمود: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ ٭ فَاصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ.»(2)

پس رسول خدا(علیه السلام) در جمیع احوال خود صبر نمود و خداوند او را به ائمّه ی از عترت او(علیه السلام) بشارت داد و آنان را توصیف به صبر نمود و فرمود: «وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ کَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ.»(3)

ص: 53


1- 63.. فصبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) حتّی نالوه بالعظائم، و رموه بها، فضاق صدره، فانزل الله؟عز؟: وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ. ثم کذبوه و رموه، فحزن لذلک، فانزل الله تعالی: قَدْ نَعْلَمُ اِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَاِنَّهُمْ لایُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللهِ یَجْحَدُونَ وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ اُوذُوا حَتَّی اَتاهُمْ نَصْرُنا.
2- 64.. فالزم نفسه الصبر، فقعدوا و ذکروا الله تبارک و تعالی بالسوء و کذبوه، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لقد صبرت علی نفسی و اهلی و عرضی، و لاصبر لی علی ذکرهم الهی. فانزل الله: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ.
3- 65.. فصبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی جمیع احواله، ثم بشر فی الائمة من عترته، و وصفوا بالصبر، فقال: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ.

در این هنگام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«الصَّبْرُ مِنَ الْاِیمَانِ کَالرَّاْسِ مِنْ الْبَدَنِ» و خداوند از او تشکّر نمود و این آیه بر او نازل شد «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَی عَلَی بَنِی اِسْرَآئِیلَ بِمَا صَبَرُواْ وَ دَمَّرْنَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ مَا کَانُواْ یَعْرِشُونَ.»(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«این آیه بشارت و انتقام است»و از آن پس خداوند برای رسول خدا مباح نمود که مشرکان را هر کجا بیابد بکشد، و خداوند به دست پیامبر خود و یارانش مشرکان را کشت و این پاداش دنیایی صبر او بود و پاداش صبر او در آخرت ذخیره شد.(2)

«وَ اِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ اِعْرَاضُهُمْ…»(3)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله)دوست می داشت که حارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف،

مسلمان شود، و در این راه بسیار کوشید، و لکن حارث به خاطر شقاوتی که داشت مسلمان نشد و این برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گران آمد و این آیه نازل شد «وَ اِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ اِعْرَاضُهُمْ… الی قوله: نَفَقًا فِی الاَرْضِ…»(4)

ص: 54


1- 66.. فعند ذلک قال(علیه السلام): الصبر من الایمان کالراس من البدن. فشکر الله ذلک له فانزل الله علیه: وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی عَلی بَنِی اِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ.
2- 67.. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): آیة بشری و انتقام. فاباح الله قتل المشرکین حیث وجدوا، فقتلهم الله علی یدی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و احبائه، و عجل الله له ثواب صبره، مع ما ادخر له فی الآخرة من الاجر». [تفسیر برهان، ج 2، ص 414، ح 6]
3- 68.. سوره ی انعام، آیه ی 35.
4- 69.. و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله وَ اِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ اِعْراضُهُمْ قال کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یحب اسلام الحارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف دعاه رسول الله(صلی الله علیه و آله) ان یسلم فغلب علیه الشقاء فشق ذلک علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فانزل الله وَ اِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ اِعْراضُهُمْ الی قوله نَفَقًا فِی الْاَرْضِ یقول سربا. [تفسیر قمی، ج 1، ص 197، ح 14] B

سوره ی انعام [6]، آیات 37 تا 41

متن:

وَ قالُوا لَوْ لانُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ اِنَّ اللهَ قادِرٌ عَلی اَنْ یُنَزِّلَ آیَةً وَ لكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْاَرْضِ وَ لاطائِرٍ یَطیرُ بِجَناحَیْهِ اِلَّا اُمَمٌ اَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْكِتابِ مِنْ شَیْ ءٍ ثُمَّ اِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ وَ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِی الظُّلُماتِ مَنْ یَشَاِ اللهُ یُضْلِلْهُ وَ مَنْ یَشَاْ یَجْعَلْهُ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ قُلْ اَ رَاَیْتَكُمْ اِنْ اَتاكُمْ عَذابُ اللهِ اَوْ اَتَتْكُمُ السَّاعَةُ اَ غَیْرَ اللهِ تَدْعُونَ اِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ بَلْ اِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَكْشِفُ ما تَدْعُونَ اِلَیْهِ اِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِكُونَ

لغات:

«دابة»هر حیوانی است که به آرامی روی زمین راه می رود،و«دبّ یدب دبیبا»اذا مشی مشیا فیه تقارب خطور،و«دبوب و دیبوب»نمام را گویند و فی الحدیث«لا یدخل الجنة دیبوب و لا قلاغ» و القلاع: الواشی بالرجل لیقتلعه.

ترجمه:

و گفتند:«چرا نشانه(و معجزه ای)از طرف پروردگارش بر او نازل نمی شود؟!»بگو:«خداوند،قادر است که نشانه ای نازل کند ولی بیشتر آن ها نمی دانند!»(37) هیچ جنبنده ای در زمین، و هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند، نیست مگر این که امّت هایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم سپس همگی

ص: 55

به سوی پروردگارشان محشور می گردند.(38) آن ها که آیات ما را تکذیب کردند،کرها و

لال هایی هستند که در تاریکی ها قرار دارند. هر کس را خدا بخواهد (و مستحق باشد،) گم راه می کند و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند،) بر راه راست قرار خواهد داد.(39) بگو: «به من خبر دهید اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آید، یا رستاخیز برپا شود، آیا

(برای حل مشکلات خود،) غیر خدا را می خوانید اگر راست می گویید؟!» (40) (نه،) بلکه

تنها او را می خوانید! و او اگر بخواهد، مشکلی را که به خاطر آن او را خوانده اید، برطرف می سازد و آن چه را (امروز) هم تای خدا قرار می دهید، (در آن روز) فراموش خواهید کرد. (41)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ…»(1)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

خداوند پیامبر ما(صلی الله علیه و آله) را از بین مردم خارج نکرد تا دین خود را کامل نمود و قرآنی را فرستاد که در آن همه حقایق موجود است و حلال و حرام و حدود و احکام و آن چه مردم به آن نیاز دارند کاملا در آن بیان شده است، چنان که می فرماید:

«مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ»(2)

ص: 56


1- 70.. سوره ی انعام، آیه ی 38.
2- 71..محمّد بن یعقوب: عن ابی محمّد القاسم بن العلاء(رحمه الله)، رفعه، عن عبد العزیز بن مسلم، عن الرّضا(علیه السلام)، قال: «ان الله؟عز؟ لم یقبض نبینا(صلی الله علیه و آله) حتی اکمل له الدین، و انزل علیه القرآن فیه تبیان کل شی ء، بین فیه الحلال و الحرام، و الحدود و الاحکام، و جمیع ما یحتاج الیه الناس کملا، فقال ؟عز؟: ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ ءٍ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 417، ح 2]

«وَ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا صُمٌّ وَ بُکْمٌ فِی الظُّلُمَاتِ…»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

یعنی، «صُمٌ عَنِ الْهُدَی وَ بُکْمٌ لَا یَتَکَلَّمُونَ بِخَیْرٍ». یعنی کرانی هستند که هدایت نمی شوند، و گنگ هایی هستند که سخن نیکی نمی گویند. «فِی الظُّلُمَاتِ» یعنی آنان در تاریکی کفر به سر می برند.(2)

«مَن یَشَاِ اللّهُ یُضْلِلْهُ وَ مَن یَشَاْ یَجْعَلْهُ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»(3)

امام باقر(علیه السلام) در ادامه حدیث فوق می فرماید:

این آیه ردّ گروه قدریّه [یعنی جبریّه] این امّت است،خداوند آنان را در قیامت با صائبین [ستاره پرستان] و نصارا و مجوس محشور خواهد نمود، از این رو می گویند: «رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ».(4)

سپس امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آگاه باشید که هر امّتی را مجوسی هست و مجوس این امّت کسانی هستند که می گویند: تقدیری نیست و مشیّت تقدیر و قدرت به دست خود ماست.(5)

ص: 57


1- 72.. سوره ی انعام، آیه ی 39.
2- 73.. ثم قال علی بن ابراهیم: حدثنا احمد بن محمّد، قال: حدثنا جعفر بن عبد الله، قال: حدثنا کثیر ابن عیاش، عن ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله تعالی الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکْمٌ. یقول: «صم عن الهدی، و بکم لایتکلمون بخیر فِی الظُّلُماتِ یعنی ظلمات الکفر.[تفسیر برهان، ج 2، ص 417، ح 5]
3- 74..سوره ی انعام، آیه ی39.
4- 75.. مَنْ یَشَاِ اللهُ یُضْلِلْهُ وَ مَنْ یَشَاْ یَجْعَلْهُ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ و هو رد علی قدریة هذه الامة، یحشرهم الله یوم القیامة مع الصابئین و النصاری و المجوس فیقولون: وَ اللهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ.
5- 76.. یقول الله: انْظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ قال فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله):الا ان لکل امة مجوسا، و مجوس هذه الامة الذین یقولون: لاقدر، و لایزعمون ان المشیئة و القدرة الیهم و لهم». (همان) B

علی بن ابراهیم گوید:

در نسخه ی دیگری امام باقر(علیه السلام) می فرماید: آنان می گویند: مشیّت و قدرت نه به

نفع ماست و نه به ضرر ماست. و در نسخه سوّمی آمده که می گویند: مشیّت و قدرت نه به دست ماست و نه برای ماست.

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آیه ی «مَن یَشَاِ اللّهُ یُضْلِلْهُ وَ مَن یَشَاْ یَجْعَلْهُ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» درباره ی کسانی نازل شده که اوصیای پیامبران را تکذیب می نموده و خداوند آنان را کر و گنگ و در ظلمات و تاریکی قرار داده است.

سپس فرمود:کسانی که از فرزندان ابلیس هستند،به اوصیای پیامبران هرگز ایمان نمی آورند و آنان را تصدیق نمی کنند، و آنان کسانی اند که خداوند گم راه شان می نماید، و از فرزندان آدم کسانی که ایمان به اوصیا داشته باشند در صراط مستقیم خواهند بود….(1)

ص: 58


1- 77.. علی بن ابراهیم: قال: حدثنا جعفر بن احمد قال: حدثنا عبد الکریم، قال: حدثنا محمّد بن علی، قال: حدثنا محمّد بن الفضیل، عن ابی حمزة، قال: سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکْمٌ فِی الظُّلُماتِ مَنْ یَشَاِ اللهُ یُضْلِلْهُ وَ مَنْ یَشَاْ یَجْعَلْهُ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. فقال(علیه السلام): «نزلت فی الذین کذبوا باوصیائهم صُمٌّ وَ بُکْمٌ کما قال الله فِی الظُّلُماتِ من کان من ولد ابلیس فانه لایصدق بالاوصیاء، و لایؤمن بهم ابدا، و هم الذین اضلهم الله، و من کان من ولد آدم آمن بالاوصیاء فهم عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 418، ح 6]

«بَلْ اِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ مَا تَدْعُونَ… وَ تَنسَوْنَ مَا تُشْرِکُونَ»(1)

ابوحمزه گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود این است که آنان هنگام بیچارگی خدا را می خوانند وخداوند اگر بخواهد بیچارگی و بلا را از آنان برطرف می کند و آنان در آن شرک، شرک خود را فراموش می نمایند و از بُت های خود غافل می شوند.(2)

سوره ی انعام [6]، آیات 42 تا 45

متن:

وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا اِلی اُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَاَخَذْناهُمْ بِالْبَاْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ فَلَوْلا اِذْ جاءَهُمْ بَاْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما كانُوا یَعْمَلُونَ فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ اَبْوابَ كُلِّ شَیْ ءٍ حَتَّی اِذا فَرِحُوا بِما اُوتُوا اَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذا هُمْ مُبْلِسُونَ فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمینَ

لغات:

«باساء»جمع باس به معنای خوف است،و«ضراء» از ضر است، و «تضرع» به معنای تذلّل است، و «مبلس» به معنای شدید الحسرة است و به معنای منقع الحجة نیز می باشد و «دابر القوم» کسی است که آنان را تدبیر می کند و از عقب آنان حرکت می نماید، و دابر بر معنای اصل نیز آمده چنان که خداوند می فرماید: «دابر هولاء مقطوع» و «قطع الله دابره» یعنی قطع اصله.

ص: 59


1- 78.. سوره ی انعام، آیه ی 41.
2- 79.. قال: تدعون الله اذا اصابکم ضر، ثم اذا کشف عنکم ذلک تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُونَ ای تترکون الاصنام. [تفسیر برهان، ج 2، ص 418، ح 6]
ترجمه:

ما به سوی امّت هایی که پیش از تو بودند،(پیامبرانی) فرستادیم(و هنگامی که با این پیامبران به مخالفت برخاستند،) آن ها را با شدّت و رنج و ناراحتی مواجه ساختیم شاید (بیدار شوند و در برابر حق،) خضوع کنند و تسلیم گردند! (42) چرا هنگامی که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟! بلکه دل های آن ها قساوت پیدا کرد و شیطان، هر کاری را که می کردند، در نظرشان زینت داد! (43) (آری،) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آن چه را به آن ها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمت ها) را به روی آن ها گشودیم تا (کاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند) ناگهان آن ها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم) در این هنگام، همگی مایوس شدند (و درهای امید به روی آن ها بسته شد). (44) و (به این ترتیب،) دنباله (زندگی) جمعیّتی که ستم کرده بودند، قطع شد. و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است. (45)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه «فَلَوْلا اِذْ جَاءهُمْ بَاْسُنَا…»می گوید:بلا و عقوبت که می آید باید مردم به درگاه خدا تضرّع کنند و چون تضرّع نکنند خداوند نعمت های دنیا را بر آنان فراوان می کند و بی نیاز می شوند و این خود عقوبتی است برای آنان و هنگامی که شاد و سرگرم دنیا هستند خداوند ناگهان آنان را می گیرد و ناامید می شوند و این سخنی است که خداوند به موسی هنگام مناجات فرمود.(1)

ص: 60


1- 80.. و قوله؟عز؟ لنبیه(صلی الله علیه و آله): وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا اِلی اُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَاَخَذْناهُمْ بِالْبَاْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ یعنی کی یتضرعوا. ثم قال: فَلَوْ لااِذْ جاءَهُمْ یعنی فهلا اذ جاءهم بَاْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ فلما لم یتضرعوا فتح الله علیهم الدنیا و اغناهم، عقوبة لفعلهم الردی ء، فلما فَرِحُوا بِما اُوتُوا اَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذا هُمْ مُبْلِسُونَ ای آیسون، و ذلک قول الله تبارک و تعالی فی مناجاته لموسی(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 2، ص 418، ح 6]B

سپس مرحوم علی بن ابراهیم از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند در مناجات خود به موسی فرمود: ای موسی هنگامی که دیدی فقر و تنگنایی به طرف تو می آید، به خود بگو: مرحبا به شعار صالحین. و اگر دیدی دنیا به تو روی آورده بگو: این عقوبت دنیایی گناه من است چرا که دنیا به کسی روی نمی آورد مگر برای این که گناه خود را فراموش کند، و در حقیقت اقبال دنیا عقوبت گناهی است که انجام داده است.(1) [اعاذنا الله مِنْ کُلِ مَا یَکْرَهُ].

«فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ اَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ…»(2)

ابوحمزه ی ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

امّا آیه «فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ» یعنی هنگامی که مردم ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) که

مامور به پذیرفتن آن بودند را ترک کردند، ما دولت دنیا را برای آنان فراهم نمودیم و آنان روی زمین سلطه پیدا کردند. و امّا آیه «حَتَّی اِذَا فَرِحُواْ بِمَا اُوتُواْ اَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَاِذَا هُم مُّبْلِسُونَ» یعنی هنگامی که حضرت مهدی قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) قیام می کند عقوبت ما یک باره آنان را فرا می گیرد مثل این که قدرت و سلطانی

ص: 61


1- 81.. ثم قال علی بن ابراهیم: حدثنی ابی، عن القاسم بن محمّد، عن سلیمان بن داود المنقری،عن حفص بن غیاث، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «کان فی مناجاة الله لموسی(علیه السلام): یا موسی،اذا رایت الفقر مقبلا فقل: مرحبا بشعار الصالحین. و اذا رایت الغنی مقبلا فقل: ذنب عجلت عقوبته. فما فتح الله علی احد هذه الدنیا الا بذنب ینسیه ذلک الذنب، فلا یتوب، فیکون اقبال الدنیا علیه عقوبة لذنبه». [تفسیر برهان، ج 2، ص 418، ح 7]
2- 82.. سوره ی انعام، آیه ی 44.

نداشته اند.بنابراین آخر این آیه یعنی«فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ وَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» درباره ی محمّد(صلی الله علیه و آله) [و آل او] نازل شده است.(1)

«فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ وَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»(2)

فضیل بن عیاض گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مسلمان با تقوا و ورع کیست؟ حضرت(علیه السلام) فرمود:

کسی که از محارم خدا و غاصبین خلافت پرهیز نماید. سپس فرمود: و اگر از شبهات پرهیز نکند وارد محرّمات می شود و نمی فهمد و اگر حرام و منکر را ببیند و از آن نهی نکند و قادر بر آن باشد در حقیقت دوست داشته که نافرمانی خدا انجام شود و این، مبارزه و دشمنی با خداوند، محسوب می شود؛ و کسی که باقی ماندن ظالمین را دوست بدارد، انجام گناه را دوست داشته است در حالی که خداوند خود را نسبت به هلاک نمودن ستم کاران ستایش نموده و می فرماید: «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ وَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.»(3)

ص: 62


1- 83.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنا جعفر بن احمد، قال: حدثنی عبد الکریم بن عبد الرحیم، عن محمّد بن علی، عن محمّد بن الفضیل، عن ابی حمزة، قال: سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله تعالی: فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ اَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ. قال: «اما قوله: فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ یعنی فلما ترکوا ولایة علی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و قد امروا بها فَتَحْنا عَلَیْهِمْ اَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ یعنی دولتهم فی الدنیا، و ما بسط لهم فیها. و اما قوله: حَتَّی اِذا فَرِحُوا بِما اُوتُوا اَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَاِذا هُمْ مُبْلِسُونَ یعنی بذلک قیام القائم(علیه السلام)، حتّی کانهم لم یکن لهم سلطان قط، فذلک قوله بَغْتَةً فنزلت بخبره هذه الآیة علی محمّد(صلی الله علیه و آله)». [تفسیر برهان، ج 2، ص 419، ح 1]
2- 84.. سوره ی انعام، آیه ی45 .
3- 85.. ابن بابویه: عن ابیه، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن القاسم بن محمّد الاصفهانی، عن سلیمان ابن داود المنقری، عن فضیل بن عیاض، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: قلت له: من الورع من الناس؟ فقال: «الذی یتورع عن محارم الله، و یجتنب هؤلاء، و اذا لم یتق الشبهات وقع فی الحرام، و هو لایعرفه، و اذا رای المنکر فلم ینکره، و هو یقوی علیه، فقد احب ان یعصی الله، و من احب ان یعصی الله فقد بارز الله بالعداوة، و من احب بقاء الظالمین فقد احب ان یعصی الله، ان الله تبارک و تعالی حمد نفسه علی اهلاک الظلمة فقال: فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 419، ح 3]B

سوره ی انعام [6]، آیات 46 تا 49

متن:

قُلْ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ اَخَذَ اللهُ سَمْعَكُمْ وَ اَبْصارَكُمْ وَ خَتَمَ عَلی قُلُوبِكُمْ مَنْ اِلهٌ غَیْرُ اللهِ یَاْتیكُمْ بِهِ انْظُرْ كَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ قُلْ اَرَاَیْتَكُمْ اِنْ اَتاكُمْ عَذابُ اللهِ بَغْتَةً اَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَكُ اِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلینَ اِلَّا مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ فَمَنْ آمَنَ وَ اَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاهُمْ یَحْزَنُونَ وَ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا یَمَسُّهُمُ الْعَذابُ بِما كانُوا یَفْسُقُونَ

ترجمه:

بگو:«به من خبر دهید اگر خداوند،گوش و چشم های تان را بگیرد، و بر دل های شما مهر نهد (که چیزی را نفهمید)، چه کسی جز خداست که آن ها را به شما بدهد؟!» ببین

چگونه آیات را به گونه های مختلف برای آن ها شرح می دهیم، سپس آن ها روی می گردانند!

(46) بگو: «به من خبر دهید اگر عذاب خدا به طور ناگهانی (و پنهانی) یا آشکارا به سراغ

شما بیاید، آیا جز جمعیّت ستم کار هلاک می شوند؟!» (47) ما پیامبران را،جز (به عنوان) بشارت دهنده و بیم دهنده، نمی فرستیم آن ها که ایمان بیاورند و (خویشتن را)اصلاح کنند، نه ترسی بر آن هاست و نه غمگین می شوند. (48) و آن ها که آیات ما را تکذیب کردند، عذاب (پروردگار) به خاطر نافرمانی ها به آنان می رسد. (49)

ص: 63

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«قُلْ اَرَاَیْتُمْ اِنْ اَخَذَ اللّهُ سَمْعَکُمْ وَ اَبْصَارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلَی قُلُوبِکُم»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر خود گوید: «ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ»یعنی یکذبون.(2)

و در روایت ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) آمده که فرمود:

مقصود از«اِنْ اَخَذَ اللّهُ سَمْعَکُمْ وَ اَبْصَارَکُمْ» این است که اگر خدا هدایت را از شما بگیرد [و چشم و گوش شما را از کار بیندازد] چه کسی جز خدا شما را هدایت خواهد نمود؟! و فرمود: «ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ.»(3)

«قُلْ اَ رَاَیْتَکُمْ اِنْ اَتَاکُمْ عَذَابُ اللهِ بَغْتَةً اَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ اِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ»(4)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه هنگامی نازل شد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدینه هجرت نمود و اصحاب آن حضرت(صلی الله علیه و آله) مبتلای به سختی و بیماری شدند و به آن حضرت شکایت نمودند و خداوند به رسول خود(صلی الله علیه و آله) فرمود: به آنان بگو: اگر عذاب خدا «بَغْتَةً» یا «جَهْرَةً» می آمد تنها ستم کاران هلاک می شدند [و شما آسیبی نمی دیدید پس به خاطر سختی ها و بیماری ها شکوه نکنید.(5)

ص: 64


1- 86.. سوره ی انعام، آیه ی 46.
2- 87.. و قوله «ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ» ای یکذبون. [تفسیر قمی، ج 1، ص 201]
3- 88.. و عنه: قال: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله تعالی: قُلْ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ اَخَذَ اللهُ سَمْعَکُمْ وَ اَبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلی قُلُوبِکُمْ، قال: «یقول: ان اخذ الله منکم الهدی مَنْ اِلهٌ غَیْرُ اللهِ یَاْتِیکُمْ بِهِ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ یقول: یعرضون».[تفسیر برهان، ج 2، ص 421، ح 10]
4- 89.. سوره ی انعام، آیه ی 47.
5- 90.. و اما قوله قُلْ اَ رَاَیْتَکُمْ اِنْ اَتاکُمْ عَذابُ اللهِ بَغْتَةً اَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ اِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ فانها نزلت لما هاجر رسول الله (صلی الله علیه و آله) الی المدینة و اصاب اصحابه الجهد و العلل و المرض فشکوا ذلک الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فانزل الله؟عز؟ قُلْ لهم یا محمّد اَ رَاَیْتَکُمْ اِنْ اَتاکُمْ عَذابُ اللهِ بَغْتَةً اَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ اِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ، ای انهم لایصیبهم الا الجهد و الضرر فی الدنیا، فاما العذاب الالیم الذی فیه الهلاک فلا یصیب الا القوم الظالمین. [تفسیر قمی، ج 1، ص 201]B

سوره ی انعام [6]، آیات 50 تا 53

متن:

قُلْ لااَقُولُ لَكُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللهِ وَ لااَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لااَقُولُ لَكُمْ اِنِّی مَلَكٌ اِنْ اَتَّبِعُ اِلَّا ما یُوحی اِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْاَعْمی وَ الْبَصیرُ اَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ وَ اَنْذِرْ بِهِ الَّذینَ یَخافُونَ اَنْ یُحْشَرُوا اِلی رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لاشَفیعٌ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ وَ لاتَطْرُدِ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمینَ وَ كَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِیَقُولُوا اَ هؤُلاءِ مَنَّ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا اَ لَیْسَ اللهُ بِاَعْلَمَ بِالشَّاكِرینَ

لغات:

«صدف عن الشئ صدوفا»اذا مال عنه، و صدف و صدفة بمعنی الجانب و الناحیة و صدف کل بناء مرتفع، و فی الحدیث کان النّبی(صلی الله علیه و آله) اذا ممر بصدف مائل اسرع المشی.

ترجمه:

بگو:«من نمی گویم خزاین خدا نزد من است و من،(جز آن چه خدا به من بیاموزد،)از غیب آگاه نیستم! و به شما نمی گویم من فرشته ام تنها از آن چه به من وحی می شود پیروی می کنم.» بگو: «آیا نابینا و بینا مساویند؟! پس چرا نمی اندیشید؟!» (50) و به وسیله آن (قرآن)، کسانی را که از روز حشر و رستاخیز می ترسند، بیم ده! (روزی که در آن،) یاور و سرپرست و شفاعت کننده ای جز او [خدا] ندارند شاید پرهیزگاری پیشه

ص: 65

کنند!(51)وکسانی را که صبح و شام خدا را می خوانند،و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن!نه چیزی از حساب آن ها بر توست،ونه چیزی از حساب تو بر آن ها! اگر آن ها را طرد کنی، از ستم گران خواهی بود! (52) و این چنین بعضی از آن ها را با بعض دیگر آزمودیم (توانگران را به وسیله فقیران) تا بگویند: «آیا این ها هستند که خداوند از میان ما (برگزیده، و) بر آن ها منّت گذارده (و نعمت ایمان بخشیده است؟!» آیا خداوند، شاکران را بهتر نمی شناسد؟! (53)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«قُل لَّا اَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَآئِنُ اللهِ وَ لا اَعْلَمُ الْغَیْبَ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که موسی(علیه السلام)به کوه طور رفت به خدای خود گفت:خدایا خزائن خود را به من نشان ده؛ پس خداوند به او فرمود: ای موسی خزائن من این است که هر گاه چیزی را اراده کنم آن چیز انجام خواهد گرفت. «اِذَا اَرَدْتُ شَیْئًا اَنْ اَقُولَ لَهُ: کُنْ فَیَکُون.»(2)

«اِنْ اَتَّبِعُ اِلَّا مَا یُوحَی اِلَیَّ…»(3)

گروهی خدمت حضرت رضا(علیه السلام) جمع بودند و درباره ی دو حدیث مختلفی که در

یک مساله از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده بود نزاع می کردند و حضرت رضا(علیه السلام) به آنان فرمود:

ص: 66


1- 91.. سوره ی انعام، آیه ی 50.
2- 92.. فی التوحید و المعانی و المجالس عن الصّادق(علیه السلام) لما صعد موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلّلام الی الطّور فنادی ربّه؟عز؟ قال یا ربّ ارنی خزائنک فقال تعالی یا موسی انّما خزائنی اذا اردت شیئًا ان اقول له کن فیکون. [تفسیر صافی، ج 2، ص 122]
3- 93.. سوره ی انعام، آیه ی 50.

خداوند چیزهایی را حرام و چیزهایی را حلال و چیزهایی را واجب نموده است و اگر روایتی درباره تحلیل حرام خدا و یا تحریم حلال خدا و یا مباح شدن واجبی رسیده باشد، نمی توان پذیرفت چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگز حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام نکرد، و واجبات و احکام الهی را تغییر نداد و درباره همه این ها تسلیم و مطیع و اجراکننده دستور خدا بود، همان گونه که خداوند به آن حضرت می فرماید: بگو: «اِنْ اَتَّبِعُ اِلَّا مَا یُوحَی اِلَیَّ» بنابراین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیرو امر خدا و مبلّغ رسالت الهی بوده است.(1)

«وَ اَنذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخَافُونَ اَن یُحْشَرُواْ اِلَی رَبِّهِمْ…»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از این آیه این است که خداوند می فرماید:ای رسول من با این قرآن کسانی را انذار کن که علاقه به ملاقات خداوند و امید به رحمت او را دارند، و قرآن شفاعت کننده ای است که خداوند شفاعت او را می پذیرد.(3)

ص: 67


1- 94.. فی العیون عن الرّضا علیه السّلام انّه سئل یومًا و قد اجتمع عنده قوم من اصحابه و قد کانوا یتنازعون فی الحدیثین المختلفین عن رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) فی الشّی ء الواحد فقال ان اللَّه؟عز؟حرّم حرامًا و احلّ حلالًا و فرض فرائض فما جاء فی تحلیل ما حرّم اللَّه او تحریم ما احلّ اللَّه او رفع فریضة فی کتاب اللَّه رسمها قائم بلا نسخ نسخ ذلک فذلک شی ء لایسع الاخذ به لانّ رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) لم یکن لیحرّم ما احلّ اللَّه و لالیحلّل ما حرّم اللَّه و لالیغیّر فرائض اللَّه و احکامه و کان فی ذلک کلّه متّبعًا مسلّمًا مؤدِّیًا عن اللَّه؟عز؟ و ذلک قول اللَّه؟عز؟ اِنْ اَتَّبِعُ اِلَّا ما یُوحی اِلَیَّ فکان متّبعًا للَّه مؤدّیًا عن اللَّه ما امر به من تبلیغ الرّسالة. [تفسیر صافی، ج 2، ص 122]
2- 95.. سوره ی انعام، آیه ی 51.
3- 96.. الطبرسی: قال الصّادق(علیه السلام): «انذر بالقرآن من یرجون الوصول الی ربهم برغبتهم فیما عنده، فان القرآن شافع مشفع». [تفسیر برهان، ج 2، ص 422، ح 2]

«وَ لَا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سبب نزول این آیه این بوده که گروهی[از مهاجرین] فقیر و مومن در مدینه [که محل زندگی و خانه ای نداشتند] روی صفه در کنار مسجد زندگی می کردند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را در آن محل اسکان داده بود و از ایشان دلجویی می نمود و بسا طعام و غذایی برای آنان می فرستاد و آنان همواره با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودند و آن حضرت با آنان می نشست و مانوس بود و اغنیاء و خوش گذرانان دوست نمی داشتند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با آنان هم نشین باشد و چون نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می آمدند می گفتند: «یا رسول الله این ها را از خود دور کن» تا این که روزی یکی از متکلّمین از انصار نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و دید یکی از اصحاب صفه خود را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چسبانده و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با او سخن می گوید، پس مرد انصار در جایی دور از آنان نشست و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: نزدیک بیا و او نزدیک نیامد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: آیا ترسیدی فقر او به تو سرایت کند؟! و چون مرد انصاری گفت: «یا رسول الله این ها را از خود دور کن» این آیه نازل شد «وَ لَا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم….»(2)

ص: 68


1- 97.. سوره ی انعام، آیه ی 52.
2- 98.. علی بن ابراهیم: کان سبب نزولها انه کان بالمدینة قوم فقراء مومنون یسمون اهل الصفة، و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) امرهم ان یکونوا فی صفة یاوون الیها، و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یتعاهدهم بنفسه، و ربما حمل الیهم ما یاکلون، و کانوا یختلفون الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فیقربهم و یقعد معهم، و یؤنسهم، و کان اذا جاء الاغنیاء و المترفون من اصحابه انکروا علیه ذلک، و یقولون له: اطردهم عنک. B فجاء یوما رجل من الانصار الی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و عنده رجل من اصحاب الصفة، قد لصق برسول الله(صلی الله علیه و آله) و رسول الله یحدثه، فقعد الانصاری بالبعد منهما، فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله):«تقدم» فلم یفعل، فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله): «لعلک خفت ان یلزق فقره بک؟!». فقال الانصاری: اطرد هؤلاء عنک. فانزل الله: وَ لاتَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ. [تفسیر برهان، ج 2، ص 422، ح 3]

اصبغ بن نباته گوید:

هنگامی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روز جمعه ای خطبه می خواند اشعث بن قیس از میان مردم حرکت نمود و نزد آن حضرت آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین فقرا مانع من شدند که روی شما را ببینم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: من چگونه می توانم آنان را از خود دور نمایم، آیا مردمی را از خود دور کنم که اوّل روز به دنبال روزی خدا هستند و آخر روز ذکر خدا را می گویند؟! سپس فرمود: اگر چنین کنم از ستم کاران خواهم بود.(1)

«وَ کَذَلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّیَقُولواْ اَهَؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَیْهِم مِّن بَیْنِنَا…»(2)

علی بن ابراهیم قمّی گوید: خداوند می فرماید:

ما این گونه اغنیاء را به خاطر ثروت شان می آزماییم تا معلوم شود آنان چگونه با فقرا مواساة و کمک می نمایند و چگونه حقوقی که خداوند در اموال شان واجب نموده است را پرداخت می نمایند؟ و فقرا را نیز امتحان می کنیم تا معلوم شود

ص: 69


1- 99.. عن الاصبغ بن نباتة قال بینما علی(علیه السلام) یخطب یوم الجمعة علی المنبر فجاء الاشعث بن قیس یتخطی رقاب الناس فقال: یا امیرالمؤمنین حالت الحمد بینی و بین وجهک، قال: فقال علی ع: ما لی و ما للضیاطرة اطرد قوما غدوا اول النهار یطلبون رزق الله، و آخر النهار ذکروا الله، ا فاطردهم فاکون من الظالمین. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 360، ح 26]
2- 100.. سوره ی انعام، آیه ی 53.

صبر آنان بر فقر چگونه است و چگونه از اموال ثروتمندان قطع طمع می کنند؟و تا ثروتمندان بگویند: آیا خداوند از بین ما بر فقرا منّت نهاده [و آنان رادوست می دارد؟! آری خداوند علّت توجّه خود به فقرا را شاکر بودن آنان دانسته و می فرماید: «اَ لَیْسَ اللّهُ بِاَعْلَمَ بِالشَّاکِرِینَ.»(1)

زرارة گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» فرمود:

هنگامی که جان به این جا برسد و با دست خود به گلوی خویش اشاره نمود و فرمود: برای عالم توبه ای نیست، و برای جاهل راه توبه باز است.(2)

سوره ی انعام [6]، آیات 54 تا 58

متن:

وَ اِذا جاءَكَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ اَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَصْلَحَ فَاَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لِتَسْتَبینَ سَبیلُ الْمُجْرِمینَ قُلْ اِنِّی نُهیتُ اَنْ اَعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ قُلْ لااَتَّبِعُ اَهْواءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ اِذًا وَ ما اَنَا مِنَ الْمُهْتَدینَ قُلْ اِنِّی عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ كَذَّبْتُمْ بِهِ ما عِنْدی ماتَسْتَعْجِلُونَ بِهِ اِنِ الْحُكْمُ اِلَّا لِلهِ

ص: 70


1- 101.. ثم قال وَ کَذلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ ای اختبرنا الاغنیاء بالغناء لننظر کیف مواساتهم للفقراء و کیف یخرجون ما فرض الله علیهم فی اموالهم، فاختبرنا الفقراء لننظر کیف صبرهم علی الفقر و عما فی ایدی الاغنیاء و لِیَقُولُوا ای الفقراء اَ هؤُلاءِ الاغنیاء مَنَّ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا اَ لَیْسَ اللهُ بِاَعْلَمَ بِالشَّاکِرِینَ. [تفسیر قمی، ج 1، ص 202]
2- 102.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ اِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَذِهِ وَ اَهْوَی بِیَدِهِ اِلَی حَلْقِهِ لَمْ یَکُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ وَ کَانَتْ لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ. [کافی، 2، ص 440، ح 3]

یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلینَ قُلْ لَوْ اَنَّ عِنْدی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِیَ الْاَمْرُ بَیْنی وَ بَیْنَكُمْ وَ اللهُ اَعْلَمُ بِالظَّالِمینَ

لغات:

«خزائن» جمع خزانة است،و آن اسم مکانی است که در آن چیزی را نگه داری می کنند. «سلام» در لغت چهار معنا دارد. 1. مصدر سلمت سلاما، 2. جمع سلامة،3. یکی از اسماء الله 4. نام درختی است، و سلام به معنای مصدر دعاء است برای دیگری که از آفات سالم بماند، و سلامی که نام خداوند است به معنای: ذوالسّلام است یعنی او مالک سلام است و بنده خود را از مکروه نجات می دهد، و به صلح نیز سلام گویند، و «بینه» علامت و دلالتی است که حق و باطل را جدا می کند، و «بیان» نیز به معنای دلالت است، و «استعجال» طلب کردن چیزی است در غیر وقت آن، و «حکم» فصل بالتمام امر است.

ترجمه:

هر گاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند،به آن ها بگو:«سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا می شود چرا که) او آمرزنده مهربان است.» (54) و این چنین آیات را برمیشمریم، (تا حقیقت بر شما روشن شود،)

و راه گناه کاران آشکار گردد.(55) بگو:«من از پرستش کسانی که غیر از خدا می خوانید، نهی شده ام!» بگو: «من از هوی و هوسهای شما، پیروی نمی کنم اگر چنین کنم، گم راه شده ام و از هدایت یافتگان نخواهم بود!» (56) بگو: «من دلیل روشنی از پروردگارم دارم و شما آن را تکذیب کرده اید! آن چه شما درباره آن (از نزول عذاب الهی)

ص: 71

عجله دارید،به دستِ من نیست!حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست!حق را از باطل جدا می کند، و او بهترین جدا کننده (حق از باطل) است.» (57) بگو: «اگر آن چه درباره آن عجله دارید نزد من بود، (و به درخواست شما ترتیب اثر می دادم، عذاب الهی بر شما نازل می گشت) و کار میان من و شما پایان گرفته بود ولی خداوند ظالمان را بهتر می شناسد (و بموقع مجازات می کند.)» (58)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه «وَ اِذَا جَاءکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ…» گوید:

خداوند بر پیامبر خود واجب نموده که بر گناه کاران تائب سلام نماید و بگوید:خداوند رحمت خود را بر مومنان گنه کار تائب واجب نموده است.(1)

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که نفس و جان انسان به گلو رسید سپس با دست خود به گلوی خویش اشاره نموده و فرمود: در این وقت برای عالم توبه ای نیست و برای جاهل وقت توبه باقی است [و نیز فرمود: این آیه درباره ی توبه کنندگان از مومنین نیز نازل شده است.](2)

ص: 72


1- 103.. ثم فرض الله علی رسوله(صلی الله علیه و آله) ان یسلم علی التوابین و الذین عملوا السیئات ثم تابوا فقال وَ اِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ یعنی اوجب الرحمة لمن تاب و الدلیل علی ذلک قوله اَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءًا بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَصْلَحَ فَاَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ. [تفسیر قمی، ج 1، ص 202]
2- 104.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ اِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَذِهِ وَ اَهْوَی بِیَدِهِ اِلَی حَلْقِهِ لَمْ یَکُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ وَ کَانَتْ لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ. [کافی، ج 2، ص 440، ح 3]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خدا رحمت کند بنده ای را که قبل از مرگ توبه کند، چرا که توبه انسان مومن را از چرک گناه پاک می کند و از شقاوت و هلاکت نجات می دهد و خداوند قبول توبه را نسبت به صالحین بر خود واجب نموده است و می فرماید: «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ اَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَ اَصْلَحَ فَاَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» و نیز می فرماید: «وَ مَن یَعْمَلْ سُوءًا اَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَّحِیمًا.»(1)

بعضی گفته اند: آیه «وَ اِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا…»درباره علی(علیه السلام) و حمزه و زید نازل شده است؛ و بعضی گفته اند: درباره اصحاب صفه نازل شده است، و بعضی گفته اند درباره ی حمزه و جعفر و عمّار و مصعب بن عمیر و غیر آنان نازل شده است؛ و روایت شده که گروهی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: ما گناهان فراوانی انجام داده ایم. و آن حضرت(صلی الله علیه و آله) سکوت نمود و این آیه نازل شد.

مرحوم فیض پس از نقل آن چه گذشت می فرماید: منافاتی بین این روایات نیست.(2)

ص: 73


1- 105.. العیّاشی: عن ابی عمرو الزبیری، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «رحم الله عبدا تاب الی الله قبل الموت، فان التوبة مطهّرة من دنس الخطیئة، و منقذة من شقاء الهلکة، فرض الله بها علی نفسه لعباده الصالحین، فقال: کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ اَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءًا بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَصْلَحَ فَاَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ، وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا اَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللهَ یَجِدِ اللهَ غَفُورًا رَحِیمًا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 424]
2- 106.. و قیل انّ جماعةً اتوا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) و قالوا انّا اصبنا ذنوبًا کثیرة فسکت عنهم فنزلت. [تفسیر صافی، ج 2، ص 124]

«وَ کَذَلِکَ نفَصِّلُ الآیَاتِ وَ لِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِینَ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود این است که با ذکر آیات الهی بطلان اعتقاد و مذهب مجرمین [یعنی غاصبین خلافت] معلوم شود.(2)

«قُل لَّوْ اَنَّ عِندِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِیَ الاَمْرُ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ…»(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از این آیه این است که خداوند به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: به منافقین و غاصبین بگو: اگر من مامور بودم که آن چه شما در باطن خود پنهان کرده اید را

آشکار کنم و بگویم: که «شما انتظار می کشید تا مرگ من فرا رسد و بعد از من به اهل بیت من ظلم کنید» چنین می کردم، و کار من با شما به نهایت می رسید، و لکن من مامور به چنین چیزی نیستم؛ و مَثَل شما همان گونه است که خداوند می فرماید: «کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا اَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَّا یُبْصِرُونَ» یعنی زمین به نور محمّد(صلی الله علیه و آله) [و اسلام] روشن شد همانند این که به نور خورشید روشن می شود، و مَثَل حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) مَثَل خورشید است و مَثَل وصیّ او مَثَل ماه است، چنان که خداوند می فرماید: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَ الْقَمَرَ نُورًا» و یا می فرماید: «وَ آیَةٌ لَّهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَاِذَا هُم مُّظْلِمُونَ» و یا می فرماید: «ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَّا یُبْصِرُونَ» یعنی هنگامی که خداوند حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را قبض روح نمود، برای منافقین ظلمت

ص: 74


1- 107.. سوره ی انعام، آیه ی 55.
2- 108.. یعنی مذهبهم و طریقتهم تستبین اذا وصفناهم. [تفسیر قمی، ج 1، ص 202]
3- 109.. سوره ی انعام، آیه ی 58.

و تاریکی پدید آمد و آنان مقام و فضیلت اهل بیت او را نیافتند و نپذیرفتند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ اِن تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدَی لَا یَسْمَعُواْ وَ تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ اِلَیْکَ وَ هُمْ لَا یُبْصِرُونَ.»(1)

سوره ی انعام [6]، آیات 59 تا 65

متن:

وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لایَعْلَمُها اِلَّا هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلَّا یَعْلَمُها وَ لاحَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْاَرْضِ وَ لارَطْبٍ وَ لایابِسٍ اِلَّا فی كِتابٍ مُبینٍ وَ هُوَ الَّذی یَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبْعَثُكُمْ فیهِ لِیُقْضی اَجَلٌ مُسَمًّی ثُمَّ اِلَیْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْكُمْ حَفَظَةً حَتَّی اِذا جاءَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لایُفَرِّطُونَ ثُمَّ رُدُّوا اِلَی اللهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ اَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ اَسْرَعُ الْحاسِبینَ قُلْ مَنْ یُنَجِّیكُمْ مِنْ

ص: 75


1- 110.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن محمّد، عن علی بن العبّاس، عن علی بن حماد، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: «قال الله؟عز؟ لمحمّد(صلی الله علیه و آله): قُلْ لَوْ اَنَّ عِنْدِی ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِیَ الْاَمْرُ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ قال: لو انی امرت ان اعلمکم الذی اخفیتم فی صدورکم من استعجالکم بموتی لتظلموا اهل بیتی من بعدی، فکان مثلکم کما قال الله؟عز؟: کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نارًا فَلَمَّا اَضاءَتْ ما حَوْلَهُ یقول: اضاءت الارض بنور محمّد(صلی الله علیه و آله) کما تضی ء الشمس، فضرب الله مثل محمّد(صلی الله علیه و آله) الشمس، و مثل الوصی القمر، و هو قول الله؟عز؟: هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُورًا و قوله: وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَاِذا هُمْ مُظْلِمُونَ و قوله؟عز؟: ذَهَبَ اللهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لایُبْصِرُونَ یعنی قبض محمّد(صلی الله علیه و آله) فظهرت الظلمة فلم یبصروا فضل اهل بیته، و هو قول الله؟عز؟: وَ اِنْ تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدی لایَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ اِلَیْکَ وَ هُمْ لایُبْصِرُونَ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 424]

ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً لَئِنْ اَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرین َقُلِ اللهُ یُنَجِّیكُمْ مِنْها وَ مِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ اَنْتُمْ تُشْرِكُونَ قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی اَنْ یَبْعَثَ عَلَیْكُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِكُمْ اَوْ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِكُمْ اَوْ یَلْبِسَكُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَكُمْ بَاْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ

لغات:

«مفاتح» جمع مفتح به معنای کلید است، و «مفتح» با فتح میم به معنای خزانه است، و فراء گفته است: «انّ مفاتحه لتنوء بالعصبة» یعنی خزائنه، و «توفی» قبض الشی علی التمام است، و توفیت الشئ و استوفیته یعنی آن چیز را دریافت نمودم، و «جرح» عمل با جارحة است و اجتراح به معنای اکتساب است، و لبست علیهم الامر اذا لم ابینه و خلطت بعضه ببعض، و «اللبس» اختلاط الامر و اختلاط الکلام و کل فرقة شیعة علی حدة و شیعت فلانا: اتبعته، و التشیع» هو الاتباع علی وجه التدین، و الشیعة صارت فی العرف اسما لتبعی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) علی سبیل الاعتقاد بامامته بعد النّبی(صلی الله علیه و آله) بلافصل.

ترجمه:

کلیدهای غیب، تنها نزد اوست و جز او، کسی آن ها را نمی داند. او آن چه را در خشکی و دریاست می داند هیچ برگی (از درختی) نمی افتد، مگر این که از آن آگاه است و نه هیچ دانه ای در تاریکی های زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز این که در کتابی آشکار [در کتاب علم خدا] ثبت است. (59) او کسی است که (روح) شما را در شب (به هنگام خواب) می گیرد و از آن چه در روز کرده اید، با خبر است سپس در روز شما را (از خواب) برمی انگیزد و (این وضع هم چنان ادامه می یابد) تا سرآمد معینی فرا

ص: 76

رسد سپس بازگشت شما به سوی اوست و سپس شما را از آن چه عمل می کردید،با خبر

می سازد. (60) او بر بندگان خود تسلّط کامل دارد و مراقبانی بر شما می گمارد تا زمانی که یکی از شما را مرگ فرا رسد (در این موقع،) فرستادگان ما جان او را می گیرند و آن ها (در نگاهداری حساب عمر و اعمال بندگان،) کوتاهی نمی کنند. (61) سپس (تمام بندگان) به سوی خدا، که مولای حقیقی آن هاست، بازمی گردند. بدانید که حکم و داوری، مخصوص اوست و او،سریعترین حسابگران است! (62) بگو:«چه کسی شما را از تاریکی های خشکی و دریا رهایی می بخشد؟ در حالی که او را با حالت تضرع (و آشکارا) و در پنهانی می خوانید (و می گویید:) اگر از این (خطرات و ظلمت ها) ما را رهایی می بخشد، از شکر گزاران خواهیم بود.» (63) بگو: «خداوند شما را از این ها، و از هر مشکل و ناراحتی، نجات می دهد باز هم شما برای او شریک قرار می دهید!(و راه کفر می پویید.)» (64) بگو: «او قادر است که از بالا یا از زیر پای شما، عذابی بر شما بفرستد یا به صورت دسته های پراکنده شما را با هم بیامیزد و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما به وسیله دیگری بچشاند.» ببین چگونه آیات گوناگون را (برای آن ها) بازگو می کنیم! شاید بفهمند (و بازگردند)! (65)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا اِلَّا هُوَ…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «مَفَاتِحُ الْغَیْبِ» علم غیب است و مقصود از «مِن وَرَقَةٍ» فرزند سقط شده است و مقصود از «حَبَّةٍ» فرزند است و مقصود از «ظُلُمَاتِ الاَرْضِ» ارحام زنان است

ص: 77


1- 111.. سوره ی انعام، آیه ی 59.

و مقصود از«وَ لَا رَطْبٍ»فرزندی است که زنده و باقی می ماند و مقصود از«وَ لَا یَابِسٍ» صورت فرزند در رحم است و همه این ها در کتاب مبین [و علم الهی]ثابت می باشد .(1)

حسین بن خالد گوید:

به امام کاظم(علیه السلام)عرض کردم: مقصود از آیه «وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ…» چیست؟ فرمود: ورقه بچّه سقطی است که از رحم مادر پایین می آید قبل از آن که صدایی از او بلند شود. گفتم: «وَ لَا حَبَّةٍ» چیست؟ فرمود: فرزندی است که صدایی از او بلند شود و سقط شود. گفتم: «وَ لَا رَطْبٍ» چیست؟ فرمود: مضغه ای است که در رحم ساکن شود قبل از آن که خلقت او تمام شده باشد. گفتم: «وَ لَا یَابِسٍ» چیست؟ فرمود: فرزند تامّ الخلقه است. گفتم: «فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ) چیست؟ فرمود:یعنی فی امام مبین.(2)

ص: 78


1- 112.. قال علی بن ابراهیم: وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ یعنی علم الغیب لایَعْلَمُها اِلَّا هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلَّا یَعْلَمُها وَ لاحَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْاَرْضِ وَ لارَطْبٍ وَ لا یابِسٍ اِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ قال: الورقة: السقط، و الحبة: الولد، و ظلمات الارض: الارحام، و الرطب: ما یبقی و یحیا، و الیابس: صورة ما تغیض الارحام، و کل ذلک فی کتاب مبین. [تفسیر برهان، ج 2، ص 425]
2- 113.. عن الحسین بن خالد، قال: سالت ابا الحسن(علیه السلام) عن قول الله: وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلَّا یَعْلَمُها وَ لاحَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْاَرْضِ وَ لارَطْبٍ وَ لایابِسٍ اِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ، فقال: «الورقة: السقط، یسقط من بطن امه من قبل ان یهل الولد». قال: فقلت: و قوله وَ لاحَبَّةٍ؟ قال: «یعنی الولد فی بطن امه اذا هل و یسقط من قبل الولادة».قال:قلت: قوله: وَ لارَطْبٍ؟ قال: «یعنی المضغة اذا اسکنت فی الرحم قبل ان یتم خلقها، قبل ان ینتقل». قال: قلت: قوله: وَ لایابِسٍ؟ قال: «الولد التام». قال: قلت: فِی کِتابٍ مُبِینٍ؟ قال: «فی امام مبین». [تفسیر برهان، ج 2، ص 426]

«وَ هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُم بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«یَتَوَفَّاکُم بِاللَّیْلِ»خواب است[که روح به طور موقّت از انسان جدا می شود] و مقصود از «مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ»عمل روزانه انسان است.و مقصود از«ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ» عمل خوب و بد انسان است [که خداوند او را در قیامت به خاطر عمل مبعوث خواهد نمود.](2)

«حَتَّیَ اِذَا جَاء اَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لَا یُفَرِّطُونَ»(3)

در کتاب من لا یحضره الفقیه از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که از آن حضرت درباره ی آیات ذیل سوال شد: 1.«اللهُ یَتَوَفَّی الْاَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا…»(4)، 2. «قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ»(5)، 3. «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ طَیِّبِینَ»(6)، 4. «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظَالِمِی اَنفُسِهِمْ»(7)، 5. «اِذْ یَتَوَفَّی الَّذِینَ کَفَرُواْ الْمَلآئِکَةُ.»(8)

سپس سائل گفت:بسا در یک ساعت در اطراف عالم فراوان می میرند که عدد آنان را جزخدا نمی داند و این چگونه خواهد بود؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: خداوند برای ملک الموت اعوانی از ملائکه قرار داده است که به دستور او ارواح مردم را قبض می کنند،همان گونه که رئیس شرطه اعوانی دارد که آنان را برای انجام حوائج خود به این سو و آن سو می فرستد، بنابراین صحیح است بگوییم: ملائکه قبض روح می کنند، و صحیح

ص: 79


1- 114.. سوره ی انعام، آیه ی 60.
2- 115.. و قوله وَ هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ یعنی بالنوم وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ یعنی ما عملتم بالنهار و قوله ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ یعنی ما عملتم من الخیر و الشر. [تفسیر قمی، ج 1، ص 203]
3- 116.. سوره ی انعام، آیه ی 61.
4- 117.. سوره ی الزّمر، آیه ی 42.
5- 118.. سوره ی السجدة، آیه ی 11.
6- 119.. سوره ی النّحل، آیه ی 32.
7- 120.. سوره ی النّحل، آیه ی 28.
8- 121.. سوره ی الانفال، آیه ی 50.

است بگوییم:ملک الموت قبض روح می کند،و صحیح است بگوییم:خداوند قبض روح می نماید.(1)

«ثُمَّ رُدُّواْ اِلَی اللهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ اَلاَ لَهُ الْحُکْمُ وَ هُوَ اَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ»(2)

در کتاب اعتقادات صدوق; نقل شده که خداوند در روز قیامت با یک خطاب به اوّلین و آخرین حساب بندگان خود را انجام می دهد و هر کسی خطاب مخصوص به خود و عمل خود را می شنود و گمان می کند که تنها او مخاطب خداوند است نه دیگری و خداوند عاجز نیست که همه خلایق را در یک آن واحد خطاب می کند و هر کسی خطاب مخصوص به خود را بشنود و در آن روز خداوند حساب اوّلین و آخرین را در نصف ساعت دنیا [و آن واحد] انجام خواهد داد.(3)

ص: 80


1- 122.. ابن بابویه: قال: سئل الصّادق(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: اللهُ یَتَوَفَّی الْاَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها و عن قول الله؟عز؟: قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ و عن قول الله؟عز؟: الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ و الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی اَنْفُسِهِمْ و عن قوله؟عز؟: تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا و عن قوله: وَ لَوْ تَری اِذْ یَتَوَفَّی الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَةُ و قد یموت فی الساعة الواحدة فی جمیع الآفاق ما لایحصیه الا الله؟عز؟، فکیف هذا؟ فقال: «ان الله تبارک و تعالی جعل لملک الموت اعوانا من الملائکة، یقبضون الارواح بمنزلة صاحب الشرطة له اعوان من الانس، یبعثهم فی حوائجه، فتتوفاهم الملائکة،و یتوفاهم ملک الموت من الملائکة مع ما یقبضه هو، و یتوفاهم الله؟عز؟ من ملک الموت». [تفسیر برهان، ج 2، ص 427]
2- 123.. سوره ی انعام، آیه ی 62.
3- 124.. و فی الاِعتقادات انّ اللَّه تعالی یخاطب عباده من الاَولین و الآخرین یوم القیامة بمجمل حساب عَمَلهم مخاطبة واحدة یسمع منها کل واحد قضیته دون غیره و یظنّ انّه المخاطب دون غیره لایشغله؟عز؟ مخاطبة عن مخاطبة و یفرغ من حساب الاولین و الآخرین فی مقدار نصف ساعة من ساعات الدّنیا. [تفسیر صافی، ج 2، ص 127]

«قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَی اَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِکُمْ اَوْ مِن تَحْتِ اَرْجُلِکُمْ اَوْ یَلْبِسَکُمْ

شِیَعًا…»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

«عَذَابًا مِّن فَوْقِکُمْ» عذاب دخان و صیحه آسمانی است، و «مِن تَحْتِ اَرْجُلِکُمْ» خسف و فرو رفتن در زمین است، و «یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا» اختلاف در دین و طعن به هم دیگر است، و «وَ یُذِیقَ بَعْضَکُم» کشتن هم دیگر می باشد، و همه این ها مربوط به مسلمانان اهل قبله است.(2)

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از«مِّن فَوْقِکُمْ»سلاطین ستم گراند،و مقصود از«مِن تَحْتِ اَرْجُلِکُمْ»غلامان و نوکران ناشایسته و کسانی هستند که خیری در آنان نیست، و مقصوداز «وَ یُذِیقَ بَعْضَکُم بَاْسَ بَعْضٍ» همسایه ناشایسته است.(3)

ص: 81


1- 125.. سوره ی انعام، آیه ی 65.
2- 126.. و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله «هُوَ الْقادِرُ عَلی اَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ» هو الدخان و الصیحة «اَوْ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِکُمْ» و هو الخسف «اَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا» و هو اختلاف فی الدین و طعن بعضکم علی بعض «وَ یُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَاْسَ بَعْضٍ» و هو ان یقتل بعضکم بعضا، و کل هذا فی اهل القبلة. [تفسیر قمی، ج 1، ص 204]
3- 127.. ان من فوقکم السلاطین الظلمة و من تحت ارجلکم العبید السوء و من لاخیر فیه عن ابن عبّاس و هو المروی عن ابی عبد الله(علیه السلام) B «اَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا» ای یخلطکم فرقا مختلفی الاهواء لاتکونون شیعة واحدة و قیل هو ان یکلهم الی انفسهم فلا یلطف لهم اللطف الذی یؤمنون عنده و یخلیهم من الطافه بذنوبهم السالفة و قیل عنی به یضرب بعضکم ببعض بما یلقیه بینکم من العداوة و العصبیة و هو المروی عن ابی عبد الله (علیه السلام) «وَ یُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَاْسَ بَعْضٍ» ای قتال بعض و حرب بعض و معناه یقتل بعضکم بعضا حتّی یفنی بعضکم بعضا کما قال وَ کَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضًا بِما کانُوا یَکْسِبُونَ و قیل هو سواء الجوار. [تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 487]

و نیز از آن حضرت(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«عَذَابًا مِّن فَوْقِکُمْ»سلطان ظالم است،و «مِن تَحْتِ اَرْجُلِکُمْ» افراد پست و کسانی اند که خیری در آنان نیست، و «اَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا» عصبیّت و قومیّت است، و «وَ یُذِیقَ بَعْضَکُم بَاْسَ بَعْضٍ» همسایه آزاری است.(1)

سوره ی انعام [6]، آیات 66 تا 70

متن:

وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَیْكُمْ بِوَكیلٍ لِكُلِّ نَبَاٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ وَ اِذا رَاَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی آیاتِنا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ وَ اِمَّا یُنْسِیَنَّكَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ وَ ما عَلَی الَّذینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ وَ لكِنْ ذِكْری لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ وَ ذَرِ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَعِبًا وَ لَهْوًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ ذَكِّرْ بِهِ اَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللهِ وَلِیٌّ وَ لاشَفیعٌ وَ اِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لایُؤْخَذْ مِنْها اُول-ٰٓئِكَ الَّذینَ اُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیمٍ وَ عَذابٌ اَلیمٌ بِما كانُوا یَكْفُرُونَ

ص: 82


1- 128.. فقوله «یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ» قال السلطان الجائر اَوْ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِکُمْ قال السفلة و من لاخیر فیه اَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا قال العصبیة وَ یُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَاْسَ بَعْضٍ قال سوء الجوار. [تفسیر قمی، ج 1، ص 203]
لغات:

«ابسلوا بما کسبوا»ابسلته بحریرته، ای اسلمته بها،و المستبسل:المستسلم الذی یعلم انه لایقدر علی التخلص و«ان تعدل کل عدل»العدل الفداء و اصله المثل،و «الحمیم» الماء الحارّ احم حارّ و منه الحمام.

ترجمه:

قوم و جمعیّت تو،آن(آیات الهی)را تکذیب و انکار کردند،در حالی که حق است!(به آن ها) بگو: «من مسوول (ایمان آوردن) شما نیستم! (وظیفه من، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار شما بر ایمان.)» (66) هر خیری (که خداوند به شما داده،) سرانجام قرارگاهی دارد، (و در موعد خود انجام میگیرد.) و به زودی خواهید دانست! (67) هر گاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزا می کنند، از آن ها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند! و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیّت ستم گر منشین! (68) و (اگر) افراد با تقوا (برای ارشاد و اندرز با آن ها بنشینند)، چیزی از حساب (و گناه) آن ها بر ایشان نیست ولی (این کار، باید تنها) برای یادآوری آن ها باشد، شاید (بشنوند و) تقوی پیشه کنند! (69) و رها کن کسانی را که آیین (فطری) خود را به بازی و سرگرمی گرفتند، و زندگی دنیا، آن ها را مغرور ساخته، و با این (قرآن)، به آن ها یادآوری نما، تا گرفتار (عواقب شوم) اعمال خود نشوند! (و در قیامت) جز خدا، نه یاوری دارند، و نه شفاعت کننده ای! و (چنین کسی) هر گونه عوضی بپردازد، از او پذیرفته نخواهد شد آن ها کسانی هستند که گرفتار اعمالی شده اند که خود انجام داده اند نوشابه ای از آب سوزان برای آن هاست و عذاب دردناکی به خاطر این که کفر می ورزیدند (و آیات الهی را انکار) می کردند. (70)

ص: 83

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اِذَا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ…» (1)

عبدالاعلی ابن اعین گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس ایمان به خدا و قیامت داشته باشد نباید در مجلسی بنشیند که به امامی دشنام داده می شود و یا از مسلمانی غیبت می شود، چرا که خداوند در قرآن می فرماید: «وَ اِذَا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ…».(2)

امام سجّاد(علیه السلام) به فرزند خود می فرماید:تو حق نداری با هر کسی می خواهی بنشینی،چرا که خداوند می فرماید: «وَ اِذَا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ…»

سپس فرمود: و حق نداری هر چه را می خواهی بگویی، چرا که خداوند می فرماید: «وَ لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ…» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز فرمود: «رَحِمَ اللهُ عَبْدًا قَالَ خَیْرًا فَغَنِمَ اَوْ صَمَتَ فَسَلِم» یعنی خدا رحمت کند بنده ای را که سخن خوبی بگوید و بهره مند شود، و یا سکوت کند و سالم بماند.

سپس فرمود: و حق نداری هر چه را می خواهی بشنوی، چرا که خداوند می فرماید: «انَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اُول-ٰٓئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولًا».(3)

ص: 84


1- 129.. سوره ی انعام، آیه ی 68.
2- 130.. اخبرنا احمد بن ادریس عن احمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن فضالة بن ایوب عن سیف بن عمیرة عن عبد الاعلی بن اعین قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فلا یجلس فی مجلس یسب فیه امام او یغتاب فیه مسلم ان الله یقول فی کتابه «وَ اِذا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا… الخ. [تفسیر قمی، ج 1، ص 204]
3- 131.. ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن موسی بن المتوکّل;، قال: حدثنا علی بن الحسین السعدآبادی، عن احمد بن ابی عبد الله البرقی، عن عبد العظیم بن عبد الله الحسنی، قال: حدثنی علی بن جعفر، عن اخیه موسی بن جعفر، عن ابیه(علیهما السلام)، قال: «قال علی بن الحسین(علیه السلام): لیس لک ان تقعد مع من شئت، لان الله تبارک و تعالی یقول: وَ اِذا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ اِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ. و لیس لک ان تتکلم بما شئت. B لان الله؟عز؟ قال: وَ لاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ، و لان رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: رحم الله عبدا قال خیرا فغنم، او صمت فسلم. و لیس لک ان تسمع ما شئت، لان الله؟عز؟ یقول: اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اُول-ٰٓئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 430]

مرحوم طبرسی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که آیه«فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»نازل شد،مسلمانان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله)عرض کردند:اگر مشرکان به قرآن استهزا نمایند وما وظیفه داشته باشیم که از آنان دور شویم نباید داخل مسجدالحرام شویم و نباید گرد کعبه طواف نماییم؟! پس این آیه نازل شد «وَ مَا عَلَی الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَیْءٍ» و آنان را امر نمود تا به اندازه ی توان مشرکین را پند دهند.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر «وَ مَا عَلَی الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَیْءٍ» گوید:

یعنی اهل تقوا را خداوند به خاطر بی تقواها مؤاخذه نمی کند، و لکن مومنین اهل تقوا باید آنان را پند دهند تا شاید تقوا پیشه کنند و بترسند.(2)

ص: 85


1- 132..قال ابو جعفر (علیه السلام) لما نزلت «فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»قال المسلمون کیف نصنع ان کان کلما استهزا المشرکون بالقرآن قمنا و ترکناهم فلا ندخل اذا المسجد الحرام و لانطوف بالبیت الحرام فانزل الله سبحانه «وَ ما عَلَی الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ» امرهم بتذکیرهم و تبصیرهم ما استطاعوا. [مجمع البیان، ج 4، ص 489]
2- 133.. و قوله وَ ما عَلَی الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ ای لیس یؤخذ المتقون بحساب الذین لایتقون. [تفسیر قمی، ج 2، ص 204]

از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «وَ اِذَا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا» فرمود:

مقصود جدال در قرآن است(1)و(2).

«وَ اِن تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لَّا یُؤْخَذْ مِنْهَا…»(3)

علیّ بن ابراهیم قمی; گوید:

یعنی کسانی که قرآن،و دین خدا را، به استهزا و بازی می گیرند،به خاطر کفرشان در قیامت گرفتار عذاب خواهند بود، و به آب جوشان و عذاب دردناک جهنّم خواهند رسید، و هر چیزی را بخواهند فدا بدهند تا نجات پیدا کنند، از آنان پذیرفته نخواهد شد، چرا که آنان کافر شده اند.(4)

ص: 86


1- 134.. عن ربعی بن عبد الله عمن ذکره عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قول الله «وَ اِذا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا» قال: الکلام فی الله و الجدال فی القرآن. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 362، ح 31]
2- 135.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ یَا بُنَیَّ اخْتَرِ الْمَجَالِسَ عَلَی عَیْنِکَ فَاِنْ رَاَیْتَ قَوْمًا یَذْکُرُونَ اللهَ جَلَّ وَ عَزَّ فَاجْلِسْ مَعَهُمْ فَاِنْ تَکُنْ عَالِمًا نَفَعَکَ عِلْمُکَ وَ اِنْ تَکُنْ جَاهِلًا عَلَّمُوکَ وَ لَعَلَّ اللهَ اَنْ یُظِلَّهُمْ بِرَحْمَتِهِ فَیَعُمَّکَ مَعَهُمْ وَ اِذَا رَاَیْتَ قَوْمًا لَا یَذْکُرُونَ اللهَ فَلَا تَجْلِسْ مَعَهُمْ فَاِنْ تَکُنْ عَالِمًا لَمْ یَنْفَعْکَ عِلْمُکَ وَ اِنْ کُنْتَ جَاهِلًا یَزِیدُوکَ جَهْلًا وَ لَعَلَّ اللهَ اَنْ یُظِلَّهُمْ بِعُقُوبَةٍ فَیَعُمَّکَ مَعَهُمْ. [کافی، ج 1، ص 39]
3- 136.. سوره ی انعام، آیه ی 70.
4- 137.. ثم قال وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِبًا وَ لَهْوًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا یعنی الملاهی وَ ذَکِّرْ بِهِ اَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ ای تسلم لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللهِ وَلِیٌّ وَ لاشَفِیعٌ وَ اِنْ تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لایُؤْخَذْ مِنْها یعنی یوم القیامة لایقبل منها فداء و لاصرف اُول-ٰٓئِکَ الَّذِینَ اُبْسِلُوا بِما کَسَبُوا ای اسلموا باعمالهم. [تفسیر قمی، ج 2، ص 204]

سوره ی انعام [6]، آیات 71 تا 73

متن:

قُلْ اَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللهِ ما لایَنْفَعُنا وَ لایَضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلی اَعْقابِنا بَعْدَ اِذْ هَدانَا اللهُ كَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطینُ فِی الْاَرْضِ حَیْرانَ لَهُ اَصْحابٌ یَدْعُونَهُ اِلَی الْهُدَی ائْتِنا قُلْ اِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدی وَ اُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمینَ وَ اَنْ اَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذی اِلَیْهِ تُحْشَرُونَ وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ بِالْحَقِّ وَ یَوْمَ یَقُولُ كُنْ فَیَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْكُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ وَ هُوَ الْحَكیمُ الْخَبیرُ

لغات:

«استهوته الشیطان»من قولهم: هوی من الجبل اذا تردی منه، و کسی که از راه مستقیم منحرف می شود راه تشبیه به کسی نموده اند که از کوه پرت می شود، و اهویّته و استهویّته بمعنی، و «حیران» به کسی گویند که متردد در کاری باشد و راه نجات خود را نداند.

ترجمه:

بگو:«آیا غیر از خدا، چیزی را بخوانیم(و عبادت کنیم)که نه سودی به حال مال دارد،

نه زیانی و (به این ترتیب،) به عقب برگردیم بعد از آن که خداوند ما را هدایت کرده است؟!

همانند کسی که بر اثر وسوسه های شیطان، در روی زمین راه را گم کرده، و سرگردان مانده است در حالی که یارانی هم دارد که او را به هدایت دعوت می کنند (و می گویند:) به سوی ما بیا!» بگو: «تنها هدایت خداوند، هدایت است و ما دستور دادیم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم. (71) و (نیز به ما فرمان داده شده به) این که: نماز را برپا دارید! و از او

ص: 87

بپرهیزید!و تنها اوست که به سویش محشور خواهید شد.»(72) اوست که آسمان ها و زمین را بحق آفرید و آن روز که (به هر چیز) می گوید: «موجود باش!» موجود می شود سخن او، حق است و در آن روز که در «صور» دمیده می شود، حکومت مخصوص اوست، از پنهان و آشکار با خبر است، و اوست حکیم و آگاه. (73)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ» می فرماید: خداوند هر چه را اراده کند می فرماید: «کُنْ فَیَکُونُ» یعنی باش، پس آماده می شود، و نیازی به صدا زدن و فریاد کردن ندارد بلکه سخن او فعل اوست، در حالی که چیزی که اراده نموده، از قبل نمونه ای نداشته و….(1)

سوره ی انعام [6]، آیات 74 تا 90

متن:

وَ اِذْ قالَ اِبْراهیمُ لِاَبیهِ آزَرَ اَ تَتَّخِذُ اَصْنامًا آلِهَةً اِنِّی اَراكَ وَ قَوْمَكَ فی ضَلالٍ مُبینٍ وَ كَذلِكَ نُری اِبْراهیمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ لِیَكُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَای كَوْكَبًا قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا اَفَلَ قالَ لااُحِبُّ الْآفِلینَ فَلَمَّا رَاَی الْقَمَرَ بازِغًا قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا اَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنی رَبِّی لَاَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ

ص: 88


1- 138.. یَقُولُ لِمَنْ اَرَادَ کَوْنَهُ کُنْ فَیَکُونُ لَا بِصَوْتٍ یَقْرَعُ وَ لَا بِنِدَاءٍ یُسْمَعُ وَ اِنَّمَا کَلَامُهُ سُبْحَانَهُ فِعْلٌ مِنْهُ اَنْشَاَهُ وَ مَثَّلَهُ لَمْ یَکُنْ مِنْ قَبْلِ ذَلِکَ کَائِنًا وَ لَوْ کَانَ قَدِیمًا لَکَانَ اِلَهًا ثَانِیًا لَا یُقَالُ کَانَ بَعْدَ اَنْ لَمْ یَکُنْ فَتَجْرِیَ عَلَیْهِ الصِّفَاتُ الْمُحْدَثَاتُ وَ لَا یَکُونُ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ فَصْلٌ وَ لَا لَهُ عَلَیْهَا فَضْلٌ فَیَسْتَوِیَ الصَّانِعُ وَ الْمَصْنُوعُ وَ یَتَکَافَاَ الْمُبْتَدَعُ وَ الْبَدِیعُ خَلَقَ الْخَلَائِقَ عَلَی غَیْرِ مِثَالٍ خَلَا مِنْ غَیْرِهِ وَ لَمْ یَسْتَعِنْ عَلَی خَلْقِهَا بِاَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ. [نهج البلاغه، ج 2، خطبه 186]

فَلَمَّا رَاَی الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا اَكْبَرُ فَلَمَّا اَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ اِنِّی بَری ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ اِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ حَنیفًا وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِكینَ وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ اَ تُحاجُّونِّی فِی اللهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لااَخافُ ما تُشْرِكُونَ بِهِ اِلَّا اَنْ یَشاءَ رَبِّی شَیْئًا وَسِعَ رَبِّی كُلَّ شَیْ ءٍ عِلْمًا اَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ وَ كَیْفَ اَخافُ ما اَشْرَكْتُمْ وَ لاتَخافُونَ اَنَّكُمْ اَشْرَكْتُمْ بِاللهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْكُمْ سُلْطانًا فَاَیُّ الْفَریقَیْنِ اَحَقُّ بِالْاَمْنِ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا ایمانَهُمْ بِظُلْمٍ اُولئِكَ لَهُمُ الْاَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَیْناها اِبْراهیمَ عَلی قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ اِنَّ رَبَّكَ حَكیمٌ عَلیمٌ وَ وَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَیْنا وَ نُوحًا هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ

وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ اَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ

وَ زَكَرِیَّا وَ یَحْیی وَ عیسی وَ اِلْیاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ وَ اِسْماعیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطًا وَ كلاًّ فَضَّلْنا عَلَی الْعالَمینَ وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ اِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ ذلِكَ هُدَی اللهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ لَوْ اَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما كانُوا یَعْمَلُونَ اُول-ٰٓئِكَ الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَاِنْ یَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْمًا لَیْسُوا بِها بِكافِرینَ اُول-ٰٓئِكَ الَّذینَ هَدَی اللهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لااَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا اِنْ هُوَ اِلَّا ذِكْری لِلْعالَمینَ

لغات:

«اصنام»جمع صنم است،و صنم بت دارای صورت است،و «من» بت غیر مصور است، و «آلهة»جمع اله است مثل ازار و آزرة و «مبین» به معنای بین و ظاهر است، و «ملکوت» به منزله ی ملک است و ملکوت مبالغه در ملک است، و «جنّ علیه اللیل» یعنی اظلم علیه، و هر چیز مستوری را با جن و اجن تعبیر می کنند، و حجن به جان به خاطر مستور بودن آن است، و «بزوق» به معنای طلوع است، و بزغت الشمس اذا

ص: 89

طلعت و سه روز و اوّل ماه هلال گویند و سپس تا آخر ماه را قمر گویند و قمر به خاطر بیاض و روشنی اوست، و حمار اقمر الاغ سفید را گویند و «حنیف» به معنای مایل به حق است، و «ظلم» در لغت وضع الشی فی غیر موضعه است.

ترجمه:

(به خاطر بیاورید) هنگامی را که ابراهیم به پدرش [عمویش] «آزر» گفت: «آیا بت هایی را معبودان خود انتخاب می کنی؟! من، تو و قوم تو را در گم راهی آشکاری می بینم.» (74) و این چنین، ملکوت آسمان ها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آن ها) را به ابراهیم نشان دادیم (تا به آن استدلال کند،) و اهل یقین گردد. (75) هنگامی که (تاریکی) شب او را پوشانید، ستاره ای مشاهده کرد، گفت: «این خدای من است؟»امّا هنگامی که غروب کرد، گفت: «غروب کنندگان را دوست ندارم!» (76) و هنگامی که ماه را دید که (سینه افق را) می شکافد، گفت: «این خدای من است؟» امّا هنگامی که (آن هم) غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند، مسلّما از گروه گم راهان خواهم بود.» (77) و هنگامی که خورشید را دید که (سینه افق را) می شکافت، گفت: «این خدای من است؟ این (که از همه) بزرگتر است!» امّا هنگامی که غروب کرد، گفت: «ای قوم من از شریکهایی که شما (برای خدا) می سازید، بیزارم! (78) من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمان ها و زمین را آفریده من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم! (79) ولی قوم او [ابراهیم]، با وی به گفت وگو و ستیز پرداختند گفت: «آیا درباره خدا با من گفت وگو و ستیز می کنید؟! در حالی که خداوند، مرا با دلایل روشن هدایت کرده و من از آن چه شما هم تای (خدا) قرار می دهید، نمی ترسم (و به من زیانی نمی رسانند)! مگر پروردگارم چیزی را بخواهد! وسعت آگاهی پروردگارم همه چیز را در برمی گیرد آیا متذکّر (و بیدار) نمی شوید؟! (80) چگونه من از بت های شما بترسم؟!

ص: 90

در حالی که شما از این نمی ترسید که برای خدا، هم تایی قرار داده اید که هیچ گونه دلیلی درباره آن، بر شما نازل نکرده است! (راست بگویید) کدام یک از این دو دسته (بت پرستان و خداپرستان)، شایسته تر به ایمنی (از مجازات) هستند اگر می دانید؟! (81) (آری،) آن ها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آن هاست و آن ها هدایت یافتگانند!» (82) این ها دلایل ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم! درجات هر کس را بخواهیم (و شایسته بدانیم،) بالا می بریم پروردگار تو، حکیم و داناست. (83) و اسحاق و یعقوب را به او [ابراهیم] بخشیدیم و هر دو را هدایت کردیم و نوح را (نیز) پیش از آن هدایت نمودیم و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم) این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم! (84) و (همچنین) زکریّا و یحیی و عیسی و الیاس را همه از صالحان بودند. (85) و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را و همه را بر جهانیان برتری دادیم. (86) و از پدران و فرزندان و برادران آن ها (افرادی را برتری دادیم) و برگزیدیم و به راه راست، هدایت نمودیم. (87) این، هدایت خداست که هر کس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایی می کند! و اگر آن ها مشرک شوند، اعمال (نیکی) که انجام داده اند، نابود می گردد (و نتیجه ای از آن نمی گیرند). (88) آن ها کسانی هستند که کتاب و حکم و نبوّت به آنان دادیم و اگر (بفرض) نسبت به آن کفر ورزند، (آیین حقّ زمین نمی ماند زیرا) کسان دیگری را نگاه بان آن می سازیم که نسبت به آن، کافر نیستند. (89) آن ها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده پس به هدایت آنان اقتدا کن! (و) بگو: «در برابر این (رسالت و تبلیغ)، پاداشی از شما نمی طلبم! این (رسالت)، چیزی جز یک یادآوری برای جهانیان نیست!(این وظیفه من است)» (90)

ص: 91

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اِذْ قَالَ اِبْرَاهِیمُ لاَبِیهِ آزَرَ اَتَتَّخِذُ اَصْنَامًا آلِهَةً…»(1)

صاحب مجمع البیان گوید: زجّاج گفته:

اختلافی بین علمای انساب نیست که نام پدر ابراهیم(علیه السلام) تارخ بوده است.

سپس صاحب مجمع البیان گوید:

این نشان می دهد که سخن علمای امامیّه که می گویند: آزر، جدّ مادری ابراهیم و یا عموی او بوده نمی تواند سخن صحیحی باشد چرا که تردیدی بین علمای شیعه نیست که پدران رسول خدا(صلی الله علیه و آله)تا آدم(علیه السلام) همگی مومن به خدا و اهل توحیدبوده اند و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: خداوند همواره من را از اصلاب پاک به ارحام پاک منتقل نموده تا به عالم شما رسیده ایم و هرگز چرک جاهلیّت مرا آلوده نکرده است.

سپس گوید:

اگر در بین پدران آن حضرت کافری می بود او آنان را به پاکی یاد نمی کرد با توجّه

به این که خداوند می فرماید: «اِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ».(2)

ص: 92


1- 139.. سوره ی انعام، آیه ی 74.
2- 140.. فی المجمع قال عن الزّجّاج لیس بین النّسابین اختلاف فی انّ اسم ابی ابراهیم تارح قال و هذا یقوی ما قاله اصحابنا انّ آزَرَ کان جد ابراهیم(علیه السلام) لامّه او کان عمّه من حیث صحّ عندهم انّ آباء النّبیّ(صلی الله علیه و آله) الی آدم علیه السّلام کان کلّهم موحّدینَ و اجمعت الطائفة علی ذلک و رووا عن النّبیّ(صلی الله علیه و آله) انّه قال لم یزل ینقلنی اللَّه تعالی من اصلاب الطّاهرین الی ارحام المطهّرات حتّی اخرجنی فی عالمکم هذا لم یدنّسنی بدنس الجاهلیة و لو کان فی آبائه کافر لم یصف جمیعهم بالطّهارة مع قوله اِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 130]

در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که در تفسیر آیه ی فوق فرمود:اسم پدر ابراهیم آزر بوده است، و العلم عند الله.(1)

«وَ کَذَلِکَ نُرِی اِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که ابراهیم ملکوت[و حقایق]آسمان ها و زمین را مشاهده نمود،مردی را در حال زنا دید و او را نفرین کرد و او هلاک شد تا این که سه نفر را در حال زنا دید و آنان را نفرین کرد و هلاک شدند، پس خداوند به او وحی نمود: ای ابراهیم دعای تو مستجاب است و لکن به بندگان من نفرین مکن، چرا که من آنان را خلق کرده ام [و همه چیز آنان را می دانم] و اگر می خواستم، آنان را خلق نمی کردم، همانا من آنان را خلق کردم و آنان دارای احوال مختلفی هستند، برخی از آنان مرا عبادت می کنند و شریکی در عبادت من قرار نمی دهند و من آنان را پاداش می دهم؛ و برخی غیر مرا عبادت می کنند و از سیطره و قدرت من خارج نیستند؛ و برخی غیر مرا عبادت می کنند و من از صلب آنان کسانی را خارج می کنم که مرا عبادت خواهند نمود.(3)

ص: 93


1- 141.. و العیّاشی عنه(علیه السلام) انّه سئل عن قوله تعالی: «وَ اِذْ قالَ اِبْراهِیمُ لِاَبِیهِ آزَرَ» قال کان اسم ابیه آزر و العلمُ عند اللَّه «اَ تَتَّخِذُ اَصْنامًا آلِهَةً اِنِّی اَراکَ وَ قَوْمَکَ فِی ضَلالٍ» عن الحقّ «مُبِینٍ» ظاهر الضلالة. [تفسیر صافی، ج 2، ص 131]
2- 142..سوره ی انعام، آیه ی 75.
3- 143.. و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد بن عیسی، و علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن ابی ایوب الخزاز، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «لما رای ابراهیم(علیه السلام) ملکوت السماوات و الارض التفت فرای رجلا یزنی، فدعا علیه فمات، ثم رای آخر، فدعا علیه فمات، حتّی رای ثلاثة فدعا علیهم فماتوا، فاوحی الله عز ذکره الیه: یا ابراهیم، ان دعوتک مجابة، فلا تدع علی عبادی، فانی لو شئت لم اخلقهم، انی خلقت خلقی علی ثلاثة اصناف: عبد یعبدنی لایشرک بی شیئا فاثیبه، و عبد عبد غیری فلن یفوتنی، و عبد عبد غیری فاخرج من صلبه من یعبدنی». [تفسیر برهان، ج 2، ص 433]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

همان گونه که برای ابراهیم(علیه السلام) اسرار زمین و آسمان و عرش و آن چه در آن ها وجود داشت آشکار شد برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز آن اسرار آشکار گردید.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

اسرار آسمان های هفتگانه برای ابراهیم آشکار شد، تا جایی که فوق عرش را مشاهده نمود و اسرار طبقات هفتگانه زمین نیز برای او آشکار شد [و او همه چیز را مشاهده نمود] و برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نیز اسرار آسمان ها و زمین آشکار گشت و برای امیر المؤمنین(علیه السلام) و امامان بعد از او نیز اسرار آسمان ها و زمین آشکار شده و خواهد شد.(2)

علی بن محمّد جهم گوید:

مامون در مجلس خود به حضرت رضا(علیه السلام) گفت: ای فرزند رسول خدا! آیا

ص: 94


1- 144.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنی ابی، عن اسماعیل بن مرار، عن یونس بن عبدالرّحمن، عن هشام، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «کشط له عن الارض و من علیها، و عن السماء و من فیها، و الملک الذی یحملها، و العرش و من علیه، و فعل ذلک برسول الله و امیرالمؤمنین(علیهم السلام)».[تفسیر برهان، ج 2، ص 434]
2- 145.. محمّد بن الحسن الصفار: عن احمد بن محمّد، عن ابیه، عن عبد الله بن المغیرة، عن عبد الله بن مسکان، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): وَ کَذلِکَ نُرِی اِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ، قال: «کشط لابراهیم السماوات السبع حتّی نظر الی ما فوق العرش، و کشط له الارضون السبع، و فعل بمحمّد(صلی الله علیه و آله) مثل ذلک، و انی لاری صاحبکم و الائمة من بعده قد فعل بهم مثل ذلک». [تفسیر برهان، ج 2، ص 432]

شما نمی گویید که پیامبران معصوم اند؟فرمود:آری.پس مامون آیاتی از قرآن را درباره پیامبران مطرح کرد و آن حضرت پاسخ داد و یکی از آیات مورد سوال او مربوط به حضرت ابراهیم (علیه السلام) بود که خداوند می فرماید: «فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَاَی کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی…» سپس گفت: آیا ابراهیم(علیه السلام)درباره ی خدای خود یقین نداشت؟(1)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: ابراهیم(علیه السلام) هنگامی که از مخفیگاه خود خارج شد با سه گروه از مردم روبه رو شد، گروهی ستاره ی زهره را می پرستیدند و گروهی ماه را

می پرستیدند و گروهی خورشید را می پرستیدند، پس ابراهیم به صورت سوال و انکار، هنگامی که شب فرا رسید و ستاره ی زهره را دید گفت: آیا این پروردگار من است؟ و چون غروب کرد، گفت: من خدایی که [متغیّر باشد و] غروب کند را دوست نمی دارم. چرا که غروب کردن از صفات مخلوق حادث است نه از صفات خالق قدیم و همین گونه گفت: هنگامی که ماه و خورشید را مشاهده نمود و این به صورت انکار و استخبار بود نه به صورت اخبار و اقرار، از این رو چون ستاره و ماه و خورشید غروب کردند به پرستش کنندگان آنان گفت: «اِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ * اِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضَ حَنِیفًا وَ مَا اَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ.»(2)

ص: 95


1- 146.. ابن بابویه: قال: حدثنا تمیم بن عبد الله بن تمیم القرشی(رضی الله عنه)، قال: حدثنا ابی،عن حمدان ابن سلیمان النیسابوری،عن علی بن محمّد بن الجهم،قال: حضرت مجلس المامون و عنده الرّضا علی بن موسی(علیهما السلام) فقال له المامون: یا بن رسول الله، الیس من قولک ان الانبیاء معصومون؟ قال: «بلی». قال: فساله عن آیات من القرآن فی الانبیاء(علیهم السلام)، فکان فیما ساله ان قال له: فاخبرنی عن قول الله؟عز؟ فی ابراهیم(علیه السلام): فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَای کَوْکَبًا قالَ هذا رَبِّی.
2- 147.. فقال الرّضا(علیه السلام): «ان ابراهیم(علیه السلام) وقع الی ثلاثة اصناف: صنف یعبد الزهرة، و صنف یعبد القمر، و صنف یعبد الشمس، و ذلک حین خرج من السرب الذی اخفی فیه، فلما جن علیه اللیل فرای الزهرة قال: هذا ربی؟! علی الانکار و الاستخبار، فلما افل الکوکب قال: لااحب الآفلین لان الافول من صفات المحدث لامن صفات القدیم، فلما رای القمر بازغا قال: هذا ربی؟! علی الانکار و الاستخبار، فلما افل قال: لئن لم یهدنی ربی لاکونن من القوم الضالین، فلما اصبح و رای الشمس بازغة قال: هذا ربی؟! هذا اکبر من الزهرة و القمر، علی الانکار و الاستخبار، لاعلی الاخبار و الاقرار، فلما افلت قال للاصناف الثلاثة من عبدة الزهرة و القمر و الشمس: یا قَوْمِ اِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ اِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ حَنِیفًا وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ.

هدف ابراهیم(علیه السلام) این بود که دین آنان را ابطال نماید و آشکار سازد که چیزهایی مثل زهره و ماه و خورشید قابل پرستش نیستند و باید خالق و آفریدگار آنان را پرستش نمود که خالق آسمان ها و زمین و همه عالم است و این احتجاج همان چیزی بود که خداوند به ابراهیم الهام نموده بود، چنان که می فرماید: «وَ تِلْکَ حُجَّتُنَا آتَیْنَاهَا اِبْرَاهِیمَ عَلَی قَوْمِهِ» پس مامون گفت: ای فرزند رسول خدا! حقا سخن زیبایی را بیان نمودی.(1)

مرحوم طبرسی صاحب مجمع البیان گوید:

حق این است که آزر عموی ابراهیم(علیه السلام) بوده و نام پدر ابراهیم تارخ بوده است؛

و برخی از اصحاب امامیه گفته اند: آزر جدّ مادری ابراهیم(علیه السلام) بوده، چرا که

ص: 96


1- 148.. و انما اراد ابراهیم(علیه السلام) بما قال ان یبین لهم بطلان دینهم، و یثبت عندهم ان العبادة لاتحق لما کان بصفة الزهرة و القمر و الشمس، و انما تحق العبادة لخالقها، و خالق السماوات و الارض، و کان ما احتج به علی قومه مما الهمه الله؟عز؟ و آتاه کما قال؟عز؟: وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها اِبْراهِیمَ عَلی قَوْمِهِ». فقال المامون: لله درک، یا بن رسول الله. [تفسیر برهان، ج 2، ص 432]

پدران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تا آدم موحّد و خداشناس بوده اند و از آن حضرت(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: «لم یزل ینقلنا الله تعالی فی اصلابٍ طاهرین و ارحامٍ مطهّرات» سپس گوید:

روایات این بخش در ذیل آیه «وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ» خواهد آمد، از سویی خداوند از قول یعقوب و فرزندان او حکایت می کند و می فرماید: «اَمْ کُنتُمْ شُهَدَاء اِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ اِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِی قَالُواْ نَعْبُدُ اِلَهَکَ وَ اِلَهَ آبَائِکَ اِبْرَاهِیمَ وَ اِسْمَاعِیلَ وَ اِسْحَقَ اِلَهًا وَاحِدًا وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» و در این آیه اسماعیل از پدران یعقوب شمرده شده در حالی که عموی او بوده است.(1)

«الَّذِینَ آمَنُواْ وَ لَمْ یَلْبِسُواْ اِیمَانَهُم بِظُلْمٍ اُوْلَئِکَ لَهُمُ الاَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ»(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مقصود از ظلم در این آیه شک است.»(3) و در سخن دیگری فرمود: «مقصود از «وَ لَمْ یَلْبِسُواْ اِیمَانَهُم بِظُلْمٍ» این است که ولایت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را آمیخته به ولایت فلان و فلان نکنند.»(4) و در سخن دیگری فرمود: «مقصود از ظلم شرک

ص: 97


1- 149.. رووا عنه(علیه السلام) قوله: «لم یزل ینقلنا الله تعالی من اصلاب الطاهرین الی ارحام المطهّرات».قلت: ستاتی ان شاء الله تعالی الروایات فی ذلک، فی قوله تعالی: وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ؛ و قال الله؟عز؟ حکایة عن یعقوب(علیه السلام) و بنیه: اَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ اِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ اِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قالُوا نَعْبُدُ اِلهَکَ وَ اِلهَ آبائِکَ اِبْراهِیمَ وَ اِسْماعِیلَ وَ اِسْحاقَ اِلهًا واحِدًا وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ففی هذه الآیة اطلق علی ان اسماعیل من آباء یعقوب، و انما هو عمّه. [تفسیر برهان، ج 2، ص 443]
2- 150.. سوره ی انعام، آیه ی 82.
3- 151.. عَنْهُ عَنْ اَبِیهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا اِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ قَالَ بِشَکٍ. [کافی، ج 2، ص 399، ح 4]
4- 152.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی زَاهِرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی الْخَشَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا اِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ قَالَ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) مِنَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یَخْلِطُوهَا بِوَلَایَةِ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ فَهُوَ الْمُلَبَّسُ بِالظُّلْمِ. [کافی، ج 1، ص 413، ح 3]B

است.»(1) و در سخن دیگری فرمود: «مقصود این است که ایمان آنان همراه با ظلم و بدعت نباشد.»(2)

ابو بصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

شیطان در پیری نزد من آمده و اصرار دارد که مرا ناامید کند؟

امام صادق(علیه السلام) فرمود: به او بگو:

ای کافر و ای مشرک دروغ می گویی، من به پروردگار خود ایمان دارم و نماز می خوانم

و روزه می گیرم و ثنای او را می گویم و ایمان خود را آمیخته به ظلم نمی کنم.(3)

ص: 98


1- 153.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن بکر بن صالح، عن القاسم بن برید، عن ابی عمرو الزبیری، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قوله تعالی: الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا اِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ، قال: «هو الشرک». [تفسیر برهان، ج 2، ص 444]
2- 154.. … ثُمَّ ذَکَرَ مَنْ اَذِنَ لَهُ فِی الدُّعَاءِ اِلَیْهِ بَعْدَهُ وَ بَعْدَ رَسُولِهِ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ اِلَی الْخَیْرِ وَ یَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اُول-ٰٓئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ثُمَّ اَخْبَرَ عَنْ هَذِهِ الْاُمَّةِ وَ مِمَّنْ هِیَ وَ اَنَّهَا مِنْ ذُرِّیَّةِ اِبْرَاهِیمَ وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ اِسْمَاعِیلَ مِنْ سُکَّانِ الْحَرَمِ مِمَّنْ لَمْ یَعْبُدُوا غَیْرَ اللهِ قَطُّ الَّذِینَ وَجَبَتْ لَهُمُ الدَّعْوَةُ دَعْوَةُ اِبْرَاهِیمَ وَ اِسْمَاعِیلَ مِنْ اَهْلِ الْمَسْجِدِ الَّذِینَ اَخْبَرَ عَنْهُمْ فِی کِتَابِهِ اَنَّهُ اَذْهَبَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیرًا الَّذِینَ وَصَفْنَاهُمْ قَبْلَ هَذَا فِی صِفَةِ اُمَّةِ اِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) الَّذِینَ عَنَاهُمُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِی قَوْلِهِ اَدْعُوا اِلَی اللهِ عَلی بَصِیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی یَعْنِی اَوَّلَ مَنِ اتَّبَعَهُ عَلَی الْاِیمَانِ بِهِ وَ التَّصْدِیقِ لَهُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ؟عز؟ مِنَ الْاُمَّةِ الَّتِی بُعِثَ فِیهَا وَ مِنْهَا وَ اِلَیْهَا قَبْلَ الْخَلْقِ مِمَّنْ لَمْ یُشْرِکْ بِاللهِ قَطُّ وَ لَمْ یَلْبِسْ اِیمَانَهُ بِظُلْمٍ وَ هُوَ الشِّرْکُ ثُمَّ ذَکَرَ اَتْبَاعَ نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اَتْبَاعَ هَذِهِ الْاُمَّةِ الَّتِی وَصَفَهَا فِی کِتَابِهِ بِالْاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ جَعَلَهَا دَاعِیَةً اِلَیْهِ وَ اَذِنَ لَهَا فِی الدُّعَاءِ اِلَیْهِ… [کافی، ج 5، ص 13، ح 1]
3- 155.. و رواه و اصحابه عن ابی بصیر قال قلت له: انه قد الح علی الشیطان عند کبر سنی یقنطنی، قال:قل کذبت یا کافر یا مشرک، انی اومن بربی، و اصلی له و اصوم و اثنی علیه،و لاالبس ایمانی بظلم. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 366، ح 44]B

جابر جعفی نقل کرده:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مسیری حرکت می نمود و از دور یک سیاهی دید و فرمود: این کسی است که همراه و انیسی ندارد. پس آن مرد نزدیک شد و بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سلام کرد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: در مدینه چه می خواهی؟ آن مرد گفت: می خواهم محمّد(صلی الله علیه و آله) را ببینم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: محمّد من هستم. آن مرد گفت: هفت روز است که تنها در بیابان سیر می کنم و احدی را ندیدم و غذایی نخوردم جز آن چه حیوان من می خورد پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اسلام را بر او عرضه نمود و او مسلمان شد و ناگهان آن حیوان او را زمین زد و از دنیا رفت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد تا او را غسل دادند و کفن کردند و سپس بر او نماز خواند و چون او را در قبر گذاردند فرمود: این از کسانی است که ایمان آورد و ایمان خود را آمیخته به ظلم نکرد. «مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا اِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ.»(1)

عبدالله بن مسعود گوید:

هنگامی که این آیه نازل شد اصحاب ترسیدند و گفتند: یا رسول الله چه کسی از ما به خود ظلم نمی کند؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: این گونه نیست که شما گمان

ص: 99


1- 156.. عن جابر الجعفی عمن حدثه قال بینا رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی مسیر له اذ رای سوادا من بعید، فقال: هذا سواد لاعهد له بانیس، فلما دنا سلم فقال له رسول الله ص: این اراد الرجل قال: اراد یثرب قال: و ما اردت بها قال: اردت محمّدا قال:فانا محمّد، قال: و الذی بعثک بالحق ما رایت انسانا مذ سبعة ایام و لاطعمت طعاما الا ما تناول منه دابتی قال: فعرض علیه الاسلام فاسلم قال: فعضته راحلته فمات و امر به فغسل و کفن، ثم صلی علیه النّبی(صلی الله علیه و آله)، قال: فلما وضع فی اللحد قال: هذا من الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا اِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ… [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 366، ح 45]

کرده اید.سپس فرمود: مگر شما سخن لقمان بنده صالح خدا را را نشنیده اید که به فرزند خود گفت: «یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللهِ اِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؟»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:«مقصود از ظلم در این آیه گم راهی و فوق آن است.»(2) و در سخن دیگری فرمود:«مقصود از ظالم در این آیه خوارج و اصحاب آنان هستند.» (3)

عبدالرّحمن بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمود:

مقصود ولایتی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از طرف خداوند آورده است، و مردم نباید آن را با ولایت فلان و فلان آمیخته نمایند؛ سپس فرمود: ایمان یک باره تغییر

نمی کند بلکه تدریجا به ضلالت و کفر کشیده می شود. گفتم: مگر بین ضلالت و کفر منزلتی هست؟ فرمود: دستگیره های ایمان فراوان است.(4)

در روایتی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده: این آیه دنباله سخن ابراهیم(علیه السلام) است.(5)

ص: 100


1- 157.. و عن ابن مسعود لمّا نزلت هذه الآیة شقّ علی النّاس و قالوا یا رسول اللَّه و ایّنا لم یظلم نفسه فقال انّه لیس الذی تعنون ا لم تسمعُوا الی ما قال العبد الصالح علیه السّلام یا بُنَیَّ لاتُشْرِکْ بِاللهِ اِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 136]
2- 158..و العیّاشی عن الصّادق علیه السّلام فی هذه الآیة قال الظلم الضّلال فما فوقه.همان
3- 159.. عن ابی بصیر، قال: سالته عن قول الله: الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا اِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ. قال: «نعوذ بالله یا ابا بصیر ان تکون ممن لبس ایمانه بظلم». ثم قال: «اولئک الخوارج و اصحابهم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 444]
4- 160.. عن عبدالرّحمن بن کثیر الهاشمی عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا اِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ» قال: آمنوا بما جاء به محمّد(صلی الله علیه و آله) من الولایة، و لم یخلطوها بولایة فلان و فلان، فهو اللبس بظلم، و قال: اما الایمان فلیس یتبعض کله و لکن یتبعض قلیلا قلیلا قلت: بین الضلال و الکفر منزلة قال: ما اکثر عری الایمان. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 366، ح 49]
5- 161.. فی مجمع البیان «الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا» الایة و روی عن عبد الله بن مسعود قال لما نزلت هذه الایة شق علی الناس و قالوا: یا رسول الله و اینا لم یظلم نفسه؟ فقال(علیه السلام): انه لیس الذی یعنون الم تسمعوا الی ما قال العبد الصالح «یا بُنَیَّ لاتُشْرِکْ بِاللهِ اِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» و اختلف فی هذه الایة فقیل: انه من تمام قول ابراهیم(علیه السلام) و روی ذلک عن علی(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 739، ح 157]

«وَ وَهَبْنَا لَهُ اِسْحَقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنَا وَ نُوحًا… وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ…اُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللّهُ…»(1)

در اصول کافی از ابی الجارود نقل شده که گوید: امام باقر(علیه السلام) به من فرمود: ای ابی الجارود مخالفین درباره ی حسن و حسین(علیهما السلام) به شما چه می گویند؟ گفتم: آنان می گویند: حسن و حسین فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیستند. فرمود: شما به آنان چه می گویید؟ گفتم: ما در مقابل آنان به آیه «وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَ سُلَیْمَانَ… وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَی وَ عِیسَی» استدلال می کنیم و می گوییم: خداوند عیسی را از ذریّه نوح [و ابراهیم] قرار داده در حالی که عیسی از ناحیه مادر ملحق به نوح [و ابراهیم] می شود و ما نیز از ناحیه ی مادرمان فاطمه(علیها السلام) به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ملحق می شویم….(2)

مولّف گوید:

این معنا در چند روایت در تفسیر قمّی و عیّاشی و کافی و عیون اخبار الرّضا(علیه السلام) نقل شده است.

ص: 101


1- 162.. سوره ی انعام، آیه ی 84.
2- 163.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن الحسن بن ظریف عن عبد الصمد بن بشیر عن ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) قال قال لی ابو جعفر(علیه السلام): یا ابا الجارود ما یقولون لکم فی الحسن و الحسین(علیهما السلام)؟ قلت: ینکرون علینا انهما ابنا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، قال: فبای شی ء احتججتم علیهم؟ قلت: احتججنا علیهم بقول الله؟عز؟ فی عیسی بن مریم(علیه السلام): «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ اَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیی وَ عِیسی» فجعل عیسی بن مریم من ذریة نوح و الحدیث طویل اخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 742]

«فَاِن یَکْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّیْسُواْ بِهَا بِکَافِرِینَ»(1)

محمّد بن حمران گوید:

شخصی خدمت امام صادق(علیه السلام) آمد و گفت:ما تعجّب نداریم از عیسی بن زید بن علی که ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را نپذیرفته است، مگر در ظاهر؛ و شاید او جز خدا هفتاد معبود دیگر را نیز می پرستد؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: چه باید کرد؟! خداوند [درباره ی این گونه افراد] می فرماید: «فَاِن یَکْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّیْسُواْ بِهَا بِکَافِرِینَ» و سپس با دست مبارک خود به ما اشاره نمود، پس من گفتم: به خدا سوگند آن چه را فرمودید دانستم و اعتقاد دارم.(2)

در کافی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

یعنی اگر امّت تو به آیین اسلام کافر شدند ما اهل بیت تو را به ایمان به تو موکّل نمودیم و آنان هرگز به آن کافر نخواهند شد و ما ایمان به آیین تو را بعد از تو از آنان دریغ نمی کنیم و آنان علمای امّت تو و وُلاة امر بعد تو خواهند بود و آنان دارای علمی هستند که در آن کذب و گناه و دنیاطلبی و ریا نخواهد بود.(3)

ص: 102


1- 164.. سوره ی انعام، آیه ی 89.
2- 165.. فی تفسیر العیّاشی عن محمّد بن حمران قال کنت عند ابی عبد الله(علیه السلام) فجاءه رجل و قال: یا ابا عبد الله ما نتعجّب من عیسی بن زید بن علی یزعم انه ما یتولی علیا(علیه السلام) الا علی الظاهر، و ما ندری لعله کان یعبد سبعین الها من دون الله؟ قال فقال: و ما اصنع؟ قال الله: فَاِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْمًا لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ و اوما بیده الینا فقلت: نعقلها و الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 743]
3- 166.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن الحسن بن محبوب، عن محمّد بن الفضیل، عن ابی حمزة، عن ابی جعفر(علیه السلام): «قال الله؟عز؟ فی کتابه وَ نُوحًا هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ اَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیی وَ عِیسی وَ اِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ وَ اِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطًا وَ کلًّا فَضَّلْنا عَلَی الْعالَمِینَ وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ اِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ اِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ، اُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَاِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْمًا لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ فانه وکل بالفضل من اهل بیته و الاخوان و الذریة، و هو قول الله تبارک و تعالی: فان تکفر بها امتک فقد وکلنا اهل بیتک بالایمان الذی ارسلتک به، فلا یکفرون به ابدا، و لااضیع الایمان الذی ارسلتک به من اهل بیتک من بعدک، علماء امتک و ولاة امری بعدک، و اهل استنباط العلم الذی لیس فیه کذب و لااثم و لازور و لابطر و لاریاء». [تفسیر برهان، ج 2، ص 447]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

یاوران و اصحاب صاحب این امر محفوظ هستند و اگر همه مردم از[کنار] اودور شوند خداوند اصحاب و یاران او را جمع می کند و آنان همان کسانی هستند که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «فَسَوْفَ یَاْتِی اللهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ اَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ اَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ.»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«فَاِن یَکْفُرْ بِهَا هَؤُلاء» یعنی اگر[برخی از] اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و قریش و منکرین بیعت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به آیین این پیامبر کافر شدند ما کسانی را برای ایمان به آن می گماریم که به آن کافر نباشند؛ مانند شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام).(2)

ص: 103


1- 167.. محمّد بن ابراهیم النعمانی، قال: اخبرنا احمد بن محمّد بن سعید بن عقدة، قال: حدثنا علی بن الحسن بن فضال، قال: حدثنا محمّد بن عمر و محمّد بن الولید، قالا: حدثنا حماد بن عثمان، عن سلیمان بن هارون العجلی، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «ان صاحب هذا الامر محفوظ له اصحابه، لو ذهب الناس جمیعا اتی الله له باصحابه. و هم الذین قال الله؟عز؟: فَاِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْمًا لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ، و هم الذین قال الله فیهم: فَسَوْفَ یَاْتِی اللهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ اَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ اَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ».[تفسیر برهان، ج 2، ص 448]
2- 168.. و قال علی بن ابراهیم: قول الله؟عز؟: ذلِکَ هُدَی اللهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ لَوْ اَشْرَکُوا یعنی الانبیاء الذین تقدم ذکرهم لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ثم قال: اُول-ٰٓئِکَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَاِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ یعنی اصحابه و قریشا و من انکر بیعة امیرالمؤمنین(علیه السلام)، فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْمًا لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ یعنی شیعة امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ثم قال تادیبا لرسول الله(صلی الله علیه و آله): اُول-ٰٓئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ یا محمّد. ثم قال: قُلْ لقومک لااَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ یعنی علی النبوة و القرآن اَجْرًا اِنْ هُوَ اِلَّا ذِکْری لِلْعالَمِینَ. [تفسیر برهان، ج 2، ص 450]B

«قُل لَّا اَسْاَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا اِنْ هُوَ اِلَّا ذِکْرَی لِلْعَالَمِینَ»(1)

مولّف گوید:

آیاتی در قرآن، تصریح دارد که پیامبران(علیهم السلام) مامور بوده اند از مردم پاداش و مزدی

برای رسالت خود نخواهند و در این آیه خداوند به رسول گرامی اسلام می فرماید: بگو: «من پاداشی از شما طلب نمی کنم و این قرآن [و نبوّت] من تنها برای بیداری عالمیان است» و از این آیه روشن می شود که نبوّت آن حضرت نسبت به عموم انسان ها و اهل عالم بوده است.

و در خداوند به هود می فرماید:

بگو: «یَا قَوْمِ لا اَسْاَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا اِنْ اَجْرِیَ اِلَّا عَلَی الَّذِی فَطَرَنِی اَ فَلاَ تَعْقِلُونَ»(2) یعنی ای مردم! من پاداشی برای رسالت خود از شما نمی خواهم و پاداش من تنها بر خدایی است که مرا آفریده، آیا شما تعقّل نمی کنید؟!

و نیز به پیامبر خود می فرماید:

«قُل لَّا اَسْاَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا اِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا»(3)

یعنی[ای رسول من! به مردم]بگو:«من برای رسالت خود از شما مزدی جز دوستی[اهل بیت و] خویشان خود طلب نمی کنم و کسی که عمل نیکی را انجام بدهد

ص: 104


1- 169.. سوره ی انعام، آیه ی 90.
2- 170.. سوره ی هود، آیه ی 51.
3- 171.. سوره ی شوری، آیه ی 23.

[و محبّت اهل بیت من را دارا باشد]ما پاداش نیک بیشتری به او می دهیم.»

و می فرماید:

«قُلْ مَا سَاَلْتُکُم مِّنْ اَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ اِنْ اَجْرِیَ اِلَّا عَلَی اللَّهِ…»(1) یعنی، [ای رسول من! به مردم] بگو: پاداشی که از شما خواستم به خاطر نجات خودتان بود و پاداش من تنها بر خدایی است که بر هر چیزی گواه است.

و نیز می فرماید:

«وَ یَا قَوْمِ لا اَسْاَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالًا اِنْ اَجْرِیَ اِلَّا عَلَی اللهِ وَ مَآ اَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُواْ…»(2) یعنی، حضرت هود(علیه السلام) به قوم خود گفت: من از شما برای رسالت خود مالی را طلب نمی کنم و پاداش من را تنها خدا می دهد…

سلام بن مستنیر گوید:

از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه ی«قُل لَّا اَسْاَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا اِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» سوال نمودم و آن حضرت(علیه السلام)فرمود:به خدا سوگند این مودّت و دوستی نسبت به حضرت محمّد و اهل بیت او(صلی الله علیه و آله) از ناحیه خداوند، بر مردم واجب شده است.(3)

سوره ی انعام [6]، آیات 91 تا 94

متن:

وَ ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ اِذْ قالُوا ما اَنْزَلَ اللهُ عَلی بَشَرٍ مِنْ شَیْ ءٍ قُلْ مَنْ اَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذی جاءَ بِهِ مُوسی نُورًا وَ هُدیً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطیسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثیرًا

ص: 105


1- 172.. سوره ی سبا، آیه ی 47.
2- 173.. سوره ی هود، آیه ی 29.
3- 174.. عنه عن ابن محبوب عن ابی جعفر الاحول عن سلام بن المستنیر قال سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ قُلْ لااَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا اِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی فقال هی و الله فریضة من الله علی العباد لمحمّد(صلی الله علیه و آله) فی اهل بیته. [محاسن، ج 1، ص 144]

وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا اَنْتُمْ وَ لاآباؤُكُمْ قُلِ اللهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ وَ هذا كِتابٌ اَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لِتُنْذِرَ اُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ كَذِبًا اَوْ قالَ اُوحِیَ اِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ اِلَیْهِ شَیْ ءٌ وَ مَنْ قالَ سَاُنْزِلُ مِثْلَ ما اَنْزَلَ اللهُ وَ لَوْ تَری اِذِ الظَّالِمُونَ فی غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا اَیْدیهِمْ اَخْرِجُوا اَنْفُسَكُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی كَما خَلَقْناكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَری مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذینَ زَعَمْتُمْ اَنَّهُمْ فیكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ

لغات:

«و من اظلم ممن افتری»اصل معنای افتراء به معنای قطع است مانند:«فریت الادیم افریه فریا» و افتراء قطع بر خبری است که حقیقت ندارد، و «فترة» به معنای غشیه است و «غمرة کل شی معظمه» و «غمرات الموت شدائده» و «عذاب اللهون» با ضم هاء به معنای

هوان و خواری است، و با فتح هاء به معنای راحتی و رفق است مانند«یمشون علی الارض هونا» و فرادی جمع فرد و فرید و فرد است و عرب می گوید: فرادای و فراء مانند ثلاث و رباع، و «تخویل» به معنای اعطاء است مانند تمویل که تملیک اموال است و خوله الله یعنی اعطاه مالا و «زعم» گاهی حق است و گاهی باطل است و به معنای گمان و اعتقاد استعمال می شود.

ترجمه:

آن ها خدا را درست نشناختند که گفتند: «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانی، نفرستاده

ص: 106

است!» بگو: «چه کسی کتابی را که موسی آورد، نازل کرد؟! کتابی که برای مردم، نور و هدایت بود امّا شما) آن را به صورت پراکنده قرار می دهید قسمتی را آشکار، و قسمت زیادی را پنهان می دارید و مطالبی به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدران تان، از آن با خبر نبودید!» بگو: «خدا!» سپس آن ها را در گفت وگوهای لجاجت آمیزشان رها کن، تا بازی کنند! (91) و این کتابی است که ما آن را نازل کردیم کتابی است پربرکت، که آن چه را پیش از آن آمده، تصدیق می کند (آن را فرستادیم تا مردم را به پاداشهای الهی، بشارت دهی،) و تا (اهل) امّ القری [مکّه] و کسانی را که گرد آن هستند، بترسانی! (یقین بدان) آن ها که به آخرت ایمان دارند،و به آن ایمان می آورند و بر نمازهای خویش،مراقبت می کنند! (92) چه کسی ستم کارتر است از کسی که دروغی به خدا ببندد، یا بگوید: «بر من، وحی فرستاده شده»، در حالی که به او وحی نشده است، و کسی که بگوید: «من نیز همانند آن چه خدا نازل کرده است، نازل می کنم»؟! و اگر ببینی هنگامی که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفته اند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان می گویند: «جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایی که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، مجازات خوارکننده ای خواهید دید»! (به حال آن ها تاسف خواهی خورد) (93) و (روز قیامت به آن ها گفته می شود:) همه شما تنها به سوی ما بازگشت نمودید، همان گونه که روز اوّل شما را آفریدیم! و آن چه را به شما بخشیده بودیم، پشت سر گذاردید! و شفیعانی را که شریک در شفاعت خود می پنداشتید، با شما نمی بینیم! پیوندهای شما بریده شده است و تمام آن چه را تکیه گاه خود تصوّر می کردید، از شما دور و گم شده اند! (94)

ص: 107

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ مَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند [به صفات مخلوق خود] توصیف نمی شود و چگونه می توان او را توصیف نمود در حالی که در کتاب خود می فرماید: «وَ مَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» و خداوند به هر چه توصیف شود بزرگ تر از آن خواهد بود.(2)

محمّد بن عیسی بن عبید گوید:

از حضرت هادی(علیه السلام) درباره ی آیه «وَ الْاَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّماوَاتُ

مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ» سوال نمودم و آن حضرت فرمود: این آیه ملامت خداست از کسانی که او را به مخلوق تشبیه نمودند. سپس فرمود: مگر نمی بینی خداوند می فرماید: «وَ مَا قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْاَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّماوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ»، و یا می فرماید: «وَ مَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اِذْ قَالُواْ مَا اَنزَلَ اللّهُ عَلَی بَشَرٍ مِّن شَیْءٍ» سپس خداوند خود را از قبضه و یمین منزّه نموده و می فرماید: «سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ.»(3)

ص: 108


1- 175.. سوره ی انعام، آیه ی 91.
2- 176.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن اسماعیل، عن الفضل بن شاذان، عن حماد بن عیسی، عن ربعی بن عبد الله، عن الفضیل بن یسار، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «ان الله لایوصف، و کیف یوصف و قد قال فی کتابه: وَ ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ؟ فلا یوصف به قدر الا کان اعظم من ذلک». [تفسیر برهان، ج 2، ص 450]
3- 177.. ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن محمّد بن عصام الکلینی(رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمّد بن یعقوب الکلینی، قال: حدثنا علی بن محمّد المعروف بعلان الکلینی، قال:حدثنا محمّد بن عیسی بن عبید، قال: سالت ابا الحسن علی بن محمّد العسکری(علیهم السلام) عن قول الله؟عز؟: وَ الْاَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ. فقال: «ذلک تعییر الله تبارک و تعالی لمن شبهه بخلقه، الا تری انه قال: وَ ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ و معناه اذ قالوا: ان الارض جمیعا قبضته یوم القیامة و السماوات مطویات بیمینه، کما قال الله؟عز؟: وَ ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ اِذْ قالُوا ما اَنْزَلَ اللهُ عَلی بَشَرٍ مِنْ شَیْ ءٍ ثم نزه؟عز؟ نفسه،عن القبضة و الیمین فقال: سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 450]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«کلّما میّزتموه باوهامکم فی ادقّ معانیه [فهو] مخلوق مصنوع مثلکم مردود الیکم».یعنی هر چه را شما با کمال دقّت فکرتان خدا بدانید، او خدا نیست بلکه او مخلوق و ساخته فکر شما و همانند شما خواهد بود.(1)

از این رو بهترین مخلوق خدا حضرت خاتم النّبیّین صلوات الله علیه و آله فرمود:«ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک.»(2)

«تُبْدُونَهَا وَ تُخْفُونَ کَثِیرًا»(3)

عبدالله بن سنان گوید:

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «قُلْ مَنْ اَنزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاء بِهِ مُوسَی نُورًا وَ هُدًی

لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَ تُخْفُونَ کَثِیرًا» فرمود: قوم یهود همواره هر چه از آیات

توراترا می خواستند آشکار می کردند و هر چه را می خواستند پنهان می نمودند.

سپس فرمود:

قوم یهود همواره هر چه می خواستند [از تورات] پنهان می داشتند و هر چه را می خواستند آشکار می ساختند.(4)

ص: 109


1- 178.. بحارالانوار، ج 66، ص 293.
2- 179.. حق الیقین شبرّ، ص 47.
3- 180.. سوره ی انعام، آیه ی 91.
4- 181.. عن عبد الله بن سنان قال سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله: «قُلْ مَنْ اَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذِی جاءَ بِهِ مُوسی نُورًا وَ هُدیً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِیسَ تُبْدُونَها» قال: کانوا یکتمون ما شاءوا و یبدون ما شاءوا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 369، ح 58]

و در روایت دیگری فرمود:

آنان [تورات آن] کتاب آسمانی را بر روی کاغذ می نوشتند و هر مقداری را که می خواستند آشکار می کردند و هر مقداری را می خواستند پنهان می کردند.

سپس فرمود:

کلّ کتاب تورات که از ناحیه ی خدا نازل شده بوده است نزد اهل علم [یعنی محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) موجود است.(1)

«وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللهِ کَذِبًا اَوْ قَالَ اُوْحِیَ اِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ اِلَیْهِ شَیْءٌ…»(2)

در چند روایت در کافی و تفسیر عیّاشی و تفسیر قمّی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

این آیه درباره ی عبدالله بن سعد بن ابی سرح نازل شد، او برادر رضاعی عثمان بود و در مدینه مسلمان شد و چون خطّ زیبایی داشت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگام وحی

می فرمود بیاید و آیات نازل شده را بنویسد.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چون به او می فرمود بنویس «وَ اللهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ» او می نوشت «وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»و چون می فرمود: بنویس:«وَ اللهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»او می نوشت:«وَ اللهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمود: «همان گونه که می گویم بنویس

و تغییری در آن مده» تا این که مرتد شد و به مکّه بازگشت و به مشرکین قریش گفت: «به خدا سوگند محمّد(صلی الله علیه و آله)نمی داند چه می گوید و من همانند چیزی که او [به عنوان وحی] می گوید را می توانم بگویم و او از آن انکاری ندارد، بنابراین من

ص: 110


1- 182.. و فی روایة اخری عنه(علیه السلام) قال کانوا یکتبونه فی القراطیس ثم یبدون ما شاءوا و یخفون ما شاءوا و قال: کل کتاب انزل فهو عند اهل العلم. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 369، ح 58]
2- 183.. سوره ی انعام، آیه ی 93.

نیز می توانم همانند او آیاتی را نازل کنم». پس این آیات درباره ی او نازل شد.

و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مکّه را فتح نمود دستور قتل او را صادر کرد و لکن عثمان او را در مسجد نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورد و گفت: یا رسول الله! از او بگذر. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سکوت نمود و چون عثمان سخن خود را تکرار کرد فرمود: او برای تو باشد و چون عبدالله بن ابی سرح خارج شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: مگر من نگفتم: هر کس او را یافت باید او را بکشد؟ پس مردی گفت: یا رسول الله! من منتظر بودم شما اشاره ای بکنی و من او را بکشم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ما پیامبران با اشاره،به کشتن کسی امر نمی کنیم. و عبدالله پس از آن از طلقا بود و عثمان او را والی مصر قرار داد.(1)

ص: 111


1- 184.. محمّد بن یعقوب: عن ابی علی الاشعری، عن محمّد بن عبد الجبار، عن صفوان بن یحیی، عن ابن مسکان، عن ابی بصیر، عن احدهما(علیهما السلام) قال: سالته عن قول الله؟عز؟: وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ کَذِبًا اَوْ قالَ اُوحِیَ اِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ اِلَیْهِ شَیْ ءٌ. قال: «نزلت فی ابن ابی سرح الذی کان عثمان استعمله علی مصر، و هو ممن کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم فتح مکة هدر دمه، و کان یکتب لرسول الله(صلی الله علیه و آله)، فاذا انزل الله؟عز؟: اَنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ کتب: ان الله علیم حکیم، فیقول له رسول الله(صلی الله علیه و آله): دعها فان الله عزیز حکیم. و کان ابن ابی سرح یقول للمنافقین: انی لاقول من نفسی مثل ما یجی ء به فما یغیر علی. فانزل الله تبارک و تعالی فیه الذی انزل». علی بن ابراهیم،قال: حدثنی ابی، عن صفوان،عن ابن مسکان، عن ابی بصیر،عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «ان عبد الله بن سعد بن ابی سرح، کان اخا لعثمان من الرّضاعة، قدم الی المدینة و اسلم، و کان له خط حسن، و کان اذا نزل الوحی علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) دعاه لیکتب ما نزل علیه، فکان اذا قال له رسول الله(صلی الله علیه و آله): سَمِیعٌ بَصِیرٌ یکتب: سمیع علیم. و اذا قال: وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ یکتب: بصیر، و یفرق بین التاء و الیاء. و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول: هو واحد. فارتد کافرا و رجع الی مکة، و قال لقریش: و الله ما یدری محمّد ما یقول، انا اقول مثل ما یقول، فلا ینکر علی ذلک،فانا انزل مثل ما انزل الله. فانزل الله علی نبیه(صلی الله علیه و آله) فی ذلک وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ کَذِبًا اَوْ قالَ اُوحِیَ اِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ اِلَیْهِ شَیْ ءٌ وَ مَنْ قالَ سَاُنْزِلُ مِثْلَ ما اَنْزَلَ اللَّهُ. فلما فتح رسول الله(صلی الله علیه و آله) مکة امر بقتله، فجاء به عثمان، و قد اخذ بیده و رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی المسجد، فقال: یا رسول الله، اعف عنه. فسکت رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثم اعاد فسکت رسول الله(صلی الله علیه و آله)، ثم اعاد، فقال: هو لک. فلما مر قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): الم اقل: من رآه فلیقتله؟ فقال رجل: کانت عینی الیک یا رسول الله ان تشیر الی فاقتله. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان الانبیاء لایقتلون بالاشارة. فکان من الطلقاء». [تفسیر برهان، ج 2، ص 452، ح 1 و 2]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از آیه فوق کسی است که از پیش خود ادّعای امامت کند[و امامت او از ناحیه خداوند نباشد.](1)

مرحوم طبرسی گوید:

برخی گفته اند: این آیه درباره ی مسیلمه کذاب هنگامی که ادّعای پیامبری می کرد نازل شده است.(2)

«وَ لَوْ تَرَی اِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلآئِکَةُ بَاسِطُواْ اَیْدِیهِمْ…»(3)

علی بن ابراهیم از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که فرمود:

این آیه درباره ی معاویه و بنی امیّه و شرکا و پیشوایان آنان نازل شده و مقصود از«لَقَد تَّقَطَّعَ بَیْنَکُمْ» قطع شدن محبّت و دوستی آنان است در قیامت و مقصود

ص: 112


1- 185.. عن ابی بصیر عن ابی جعفر(علیه السلام) «وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ کَذِبًا اَوْ قالَ اُوحِیَ اِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ اِلَیْهِ شَیْ ءٌ وَ مَنْ قالَ سَاُنْزِلُ مِثْلَ ما اَنْزَلَ اللَّهُ» قال: من ادعی الامامة دون الامام(علیه السلام).[تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 370، ح 61]
2- 186.. اختلفوا فیمن نزلت هذه الآیة فقیل نزلت فی مسیلمة حیث ادعی النبوة. [تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 518]
3- 187.. سوره ی انعام، آیه ی 93.

از«وَ ضَلَّ عَنکُم مَّا کُنتُمْ تَزْعُمُونَ»باطل بودن اعتقادات آنان است[که در قیامت برای آنان آشکار می شود.](1)

امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) می فرمایند:

مقصود از «فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ» عطش آنان [در قیامت] است.(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که خداوند می خواهد کافر را قبض روح کند به ملک الموت می فرماید:ای ملک الموت با اعوان خود نزد دشمن من بروید، چرا که من او را به نیکی آزمودم و او را به دارالسّلام و بهشت دعوت کردم و او نپذیرفت و به من دشنام داد و به نعمت های من کافر شد. پس او را قبض روح کن تا من روح او را در آتش بیفکنم.(3)

ص: 113


1- 188.. و قال علی بن ابراهیم: ثم حکی الله؟عز؟ ما یلقی اعداء آل محمّد(علیهم السلام) عند الموت، فقال: وَ لَوْ تَری اِذِ الظَّالِمُونَ آل محمّد حقهم فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا اَیْدِیهِمْ اَخْرِجُوا اَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ قال: العطش بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ قال: ما انزل الله فی آل محمّد(صلی الله علیه و آله) تجحدون به، ثم قال: وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی کَما خَلَقْناکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ وَ ما نَری مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ اَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکاءُ و الشرکاء: ائمتّهم لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ ای المودة وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ای بطل ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ. ثم قال علی بن ابراهیم: و حدثنی ابی، عن بعض اصحابنا، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، انه قال: «نزلت هذه الآیة فی معاویة و بنی امیة و شرکائهم و ائمتّهم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 452]
2- 189.. عن سلام عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ» قال: العطش یوم القیامة. عن الفضیل قال سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «اَخْرِجُوا اَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ» قال: العطش. [تفسیر عیّاشی، ج 1، 370، ح 62، ص 63]
3- 190.. (کتاب صفة الجنة و النار): عن سعید بن جناح، قال: حدثنی عوف بن عبد الله الازدی، عن جابر ابن یزید الجعفی، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: «اذا اراد الله قبض روح الکافر قال: یا ملک الموت، انطلق انت و اعوانک الی عدوی، فانی قد ابتلیته فاحسنت البلاء، و دعوته الی دار السّلام فابی الا ان یشتمنی، و کفر بی و بنعمتی و شتمنی علی عرشی، فاقبض روحه حتّی تکبه فی النار.B

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

در آن هنگام ملک الموت با چهره ای گرفته در حالی که چشم های او مانند برق خاطف حرکت می کند، و صدای او مانند رعد قاصف، و رنگ او مانند شب ظلمانی است و نفس او مانند شعله آتش، و سر او در آسمان دنیاست،و پاهای او یکی در مشرق و دیگری در مغرب است، و به دست او سیخی است دارای شاخه های فراوان، و همراه او پانصد نفر از ملائکه اند، و تازیانه هایی از شعله های دوزخ به دست آنان است، و همراه آنان عبایی از مو و اخگری [پاره آتشی] از اخگرهای دوزخ است، بر آن کافر وارد می شوند و فرشته ای از خازنان دوزخ به نام سحفطائیل بر او وارد می شود و جرعه ای از آتش به او می نوشاند که تا ابد تشنه خواهد بود تا وارد آتش شود؛ و چون آن کافر به فرشته مرگ می نگرد،چشم او

خیره می شود وعقل از سر او می پرد و به فرشته مرگ می گوید: مرا به دنیا بازگردان.و فرشته مرگ می گوید: «کَلَّا اِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»(1)، یعنی هرگز این خواسته انجام نمی گیرد و این سخنی است که او می گوید.(2)

ص: 114


1- 191.. سوره ی مومنون، آیه ی 100.
2- 192.. قال فیجیئه ملک الموت بوجه کریه کالح، عیناه کالبرق الخاطف، و صوته کالرعد القاصف، لونه کقطع اللیل المظلم، نفسه کلهب النار، راسه فی السماء الدنیا، و رجل فی المشرق و رجل فی المغرب، و قدماه فی الهواء، معه سفود کثیر الشعب، معه خمس مائة ملک اعوانا، معهم سیاط من قلب جهنم، لینها لین السیاط، و هی من لهب جهنم، و معهم مسح اسود و جمرة من جمر جهنم، ثم یدخل علیه ملک من خزان جهنم یقال له: سحفطائیل فیسقیه شربة من النار، لایزال منها عطشانا، حتّی یدخل النار، فاذا نظر الی ملک الموت شخص بصره و طار عقله، قال: یا ملک الموت، ارجعون». قال: «فیقول ملک الموت: کَلَّا اِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها».

سپس به فرشته مرگ می گوید:پس من اموال و فرزندان و اهل خود را به که واگذار کنم؟ فرشته مرگ می گوید: آنان را رها کن و به طرف آتش حرکت کن؛ و سپس با آن سیخ های آتشین چنان بر او می زنند که رشته های آن وارد اعضای بدن او می شود و سپس فرشته مرگ با شدّت روح او را از قدم هایش قبض می کند و چون به زانوهای او می رسد به یارانش می گوید: تا با تازیانه به جانش بیفتند و سپس این شکنجه را از او بر می دارند و سختی مرگ را به او می چشانند و همانند این که هزار شمشیر بر او وارد می شود شکنجه می بیند که اگر قدرت جن و انس را می داشت هر رگی از رگ های او از آن شکنجه، شکایت می نمود و این شکنجه مانند سیخی خواهد بود که شاخه های زیادی داشته باشد و بر پشمی وارد شود و آن را احاطه

کند و چیزی از آن را باقی نگذارد و این چنین جان کافر از هر رگ و عضوی از بدن او خارج می شود و چون روح او به کامش می رسد فرشتگان عذاب بر صورت و باسن او می زنند و به او گفته می شود:«اَخْرِجُواْ اَنفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ» و این همان سخن خداوند است که می فرماید: «یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلَائِکَةَ لَا بُشْرَی یَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا»(1)، یعنی روزی که[چون]فرشتگان را ببینند بشارتی در آن روز برای گنه کاران نیست و فرشتگان گویند: به راستی اینان از رحمت خدا دورند.(2)

ص: 115


1- 193.. سوره ی فرقان، آیه ی 22.
2- 194.. قال: «فیقول: یا ملک الموت، فالی من ادع مالی و اهلی و ولدی و عشیرتی و ما کنت فیه من الدنیا؟ فیقول: دعهم لغیرک و اخرج الی النار». قال:«فیضربه بالسفود ضربة فلا یبقی منه شعبة الا اثبتها»فی کل عرق و مفصل، ثم یجذبه جذبة فیسل روحه من قدمیه نشطا، فاذا بلغت الرکبتین امر اعوانه فاکبوا علیه بالسیاط ضربا، ثم یرفعه عنه، فیذیقه سکراته و غمراته قبل خروجها کانما ضرب بالف سیف، فلو کان له قوة الجن و الانس لاشتکی کل عرق منه علی حیاله بمنزلة سفود کثیر الشعب القی علی صوف مبتل. ثم یطوقه، فلم یات علی شی ء الا انتزعه، کذلک خروج نفس الکافر من عرق و عضو و مفصل و شعرة، فاذا بلغت الحلقوم ضربت الملائکة وجهه و دبره، و قیل: اَخْرِجُوا اَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ و ذلک قوله: یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لابُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْرًا مَحْجُورًا فیقولون: حراما علیکم الجنة محرما».

سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آن گاه روح او از بدن خارج می شود و فرشتگان عذاب آن را میان چکش و سندان می گذارند،به گونه ای که انگشتانش شکسته می شود و چشمان او آخرین عضو اوست که از بدنش کنده می شود و سپس بوی بدی از او منتشر می شود که اهل آسمان از آن آزرده می گردند و می گویند: لعنت خدا بر این روح کافر و گندیده باد و سپس خدا و همه لعنت کنندگان او را لعنت می نمایند و چون روح او به آسمان اوّل می رسد درهای آسمان به روی او بسته می شود، چنان که خداوند می فرماید: «لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ اَبْوَابُ السَّمَاء وَ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ»(1)، یعنی درهای آسمان بر آنان گشوده نمی شود و داخل بهشت نخواهند شد مگر آن که شتر داخل سوراخ سوزن شود و ما این گونه مجرمان را کیفر می کنیم….(2)

ص: 116


1- 195.. سوره ی اعراف، آیه ی 40.
2- 196.. و قال: «تخرج روحه فیضعها ملک الموت بین مطرقة و سندان فیفضخ اطراف انامله،و آخر ما یشدخ منه العینان، فیسطع لها ریح منتن یتاذی منه اهل السماء کلهم اجمعون،فیقولون: لعنة الله علیها من روح کافرة منتنة خرجت من الدنیا. فیلعنه الله، و یلعنه اللاعنون. فاذا اتی بروحه الی السماء الدنیا اغلقت عنه ابواب السماء، و ذلک قوله: لاتُفَتَّحُ لَهُمْ اَبْوابُ السَّماءِ وَ لایَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ یقول الله: ردوها علیه فمنها خلقتهم و فیها اعیدهم و منها اخرجهم تارة اخری».[تفسیر برهان، ج 2، ص 454]B

سوره ی انعام [6]، آیات 95 تا 101

متن:

اِنَّ اللهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذلِكُمُ اللهُ فَاَنَّی تُؤْفَكُونَ فالِقُ الْاِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَكَنًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْبانًا ذلِكَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ وَ هُوَ الَّذی جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ وَ هُوَ الَّذی اَنْشَاَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ وَ هُوَ الَّذی اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَیْ ءٍ فَاَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِبًا وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِیَةٌ وَ جَنَّاتٍ مِنْ اَعْنابٍ وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَ غَیْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا اِلی ثَمَرِهِ اِذا اَثْمَرَ وَ یَنْعِهِ اِنَّ فی ذلِكُمْ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ وَ جَعَلُوا لِلهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنینَ وَ بَناتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یَصِفُونَ بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ اَنَّی یَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَ خَلَقَ كُلَّ شَیْ ءٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ

لغات:

«فلق»به معنای شق است و فلق صبح شکافته شدن تاریکی و ظهور سفیدی صبح است و فلق به معنای محل مطمئن زمین نیز می باشد، و «حب» جمع حبة و آن دانه ای است که هسته ندارد مانند گندم و جوف و «ذوی» جمع نواة است، و اصباح و صبح به یک معناست، و «سکن» محل سکونت را گویند، و «حسبان» جمع حساب و یا مصدر حسبت الحساب است، و «حسبان» بالکسر حاء جمع حصبانة به معنای و ساده است

ص: 117

و «خضر» به معنای اخضر است، و در حدیث آمده که «انّ الدنیا حلوة خضرة» یعنی دنیا

سبز و گوارا است و عرب بسا اخضر را اسود می گوید مانند سواد عراق که به خاطر سبزی

فراوان به او سواد گفته می شود، «و متراکب» متفاعل از رکوب است و «طلع نخل» اوّل

ظهور خرماست،و «قنوان» جمع قنو به معنای شاخه درخت خرماست که به آن عذق گویند و عذق با فتح درخت خرماست، و نیع رسیدن ثمره است.

ترجمه:

خداوند، شکافنده دانه و هسته است زنده را از مرده خارج می سازد،و مرده را از زنده بیرون می آورد این است خدای شما! پس چگونه از حقّ منحرف می شوید؟! (95) او شکافنده صبح است و شب را مایه آرامش، و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است این، اندازه گیری خداوند توانای داناست! (96) او کسی است که ستارگان را برای شما قرار داد، تا در تاریکی های خشکی و دریا، به وسیله آن ها راه یابید! ما نشانه ها (ی خود) را برای کسانی که می دانند، (و اهل فکر و اندیشه اند) بیان داشتیم! (97) او کسی است که شما را از یک نفس آفرید! و شما دو گروه هستید: بعضی پایدار (از نظر ایمان یا خلقت کامل)، و بعضی ناپایدار ما آیات خود را برای کسانی که می فهمند، تشریح نمودیم! (98) او کسی است که از آسمان، آبی نازل کرد، و به وسیله آن، گیاهان گوناگون رویاندیم و از آن، ساقه ها و شاخه های سبز، خارج ساختیم و از آن ها دانه های متراکم، و از شکوفه نخل، شکوفه هایی با رشته های باریک بیرون فرستادیم و باغ هایی از انواع انگور و زیتون و انار، (گاه) شبیه به یک دیگر، و (گاه) بی شباهت! هنگامی که میوه می دهد، به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید که در آن، نشانه هایی (از عظمت خدا) برای افراد باایمان است! (99) آنان برای خدا هم تایانی از جنّ قرار دادند،در حالی که خداوند همه آن ها را آفریده است و برای خدا، به دروغ و از روی جهل، پسران و دخترانی ساختند منزّه است خدا، و برتر است از آن چه توصیف می کنند! (100) او پدید آورنده

ص: 118

آسمان ها و زمین است چگونه ممکن است فرزندی داشته باشد؟!حال آن که همسری نداشته، و همه چیز را آفریده و او به همه چیز داناست. (101)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوَی یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ…»(1)

مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از«حَبِّ»مومن است چنان که خداوند می فرماید:«وَ اَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی» و فرمود: «الحبّ» یعنی آن که محبوب خداست و «النوی» یعنی آن که از حق اعراض نموده است.(2)

علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از«فَالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوَی»شکافته شدن علم از ناحیه ی ائمّه(علیه السلام) است و «النوی» چیزی است که جدای از آنان است، و مقصود از «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ» خروج مومن از کافر است و مقصود از «وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ» خروج کافر از مومن است.(3)

ص: 119


1- 197.. سوره ی انعام، آیه ی 95.
2- 198.. عن المفضّل، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قوله: فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی. قال: «الحب: المؤمن، و ذلک قوله: وَ اَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی و النوی: هو الکافر الذی نای عن الحق فلم یقبله». [تفسیر برهان، ج 3، ص 457]
3- 199.. حدثنی ابی عن ابیه عن بعض اصحابنا عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال نزلت هذه الآیة فی معاویة و بنی امیة و شرکائهم و ائمتّهم. و قوله اِنَّ اللهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی قال الحب ما احبه و النوی ما ناء عن الحق و قال ایضا الحب ان یفلق العلم من الائمة و النوی ما بعد عنه یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ قال المؤمن من الکافر و الکافر من المؤمن. [تفسیر قمی، ج 1، ص 211]

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از «الحَبِّ»طینت مومنان است که مورد محبّت خدا هستند؛و مقصود از «النوی» طینت کافران است که از هر خیری دور هستند.(1)

«فَالِقُ الاِصْبَاحِ وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْبَانًا…»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

اوّل شب سیر مکن چرا که خداوند آن را وقت آرامش و سکون قرار داده است نه وقت سیر و حرکت پس در این ساعت به بدن خود استراحت بده.(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

ازدواج خود را در شب قرار بده چرا که خداوند آن را وقت آرامش و سکون قرار داده

است.(4)

در روایتی آمده که [امام(علیه السلام)] می فرماید:

در شب به دنبال حوائج خود نروید،چرا که شب ظلمانی است.امام سجّاد(علیه السلام) به غلامان خود می فرمود: حیوانات را شب ذبح نکنید، چرا که خداوند شب را برای هر چیزی آرامش قرار داده است.(5)

ص: 120


1- 200.. فی الکافی عن الصّادق(علیه السلام) فی حدیث الطّینة الْحَبِ طینة المؤمنین القی اللَّه علیهَا المحبّة وَ النَّوی طینة الکافرین الذین ناوا عن کل خیر و انما سمّیَ النّوی من اجل انه نای عن کل خیر و تباعد منه. [تفسیر صافی، ج 2، ص 141]
2- 201.. سوره ی انعام، آیه ی 96.
3- 202.. و جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًا یسکن فیه الخلق کما قال لِتَسْکُنُوا فِیهِ فی نهج البلاغة و لاتسر اوّل اللّیل فانّ اللَّه جعله سکنًا و قدّره مقامًا لاظعنًا فارح فیه بدنک و روّح ظهرک. [تفسیر صافی، ج 2، ص 141]
4- 203.. و فی الکافی عن الباقر(علیه السلام) تزوّج باللّیل فانّ اللَّه جعله سکنًا. (همان)
5- 204.. و فی روایة و لاتطلبوا الحوائج باللّیل فانّه مظلم. (همان)

«وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ…»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید: مقصود از «نجوم» آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند. (2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

امامان از اهل بیت من، همانند نجوم اند، به هر کدام اقتدا کنید هدایت می شوید.(3)

مولّف گوید:

آن چه اهل تسنّن نقل کرده اند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «اَصْحَابِی کَالنُّجُومِ بِاَیِّهِمُ اقْتَدَیْتُمُ اهْتَدَیْتُمْ» از احادیث موضوعه و ساختگی است.

موسی بن نصر رازی گوید:

از حضرت رضا(علیه السلام) درباره ی حدیث مروی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) «اَصْحَابِی کَالنُّجُومِ بِاَیِّهِمُ اقْتَدَیْتُمُ اهْتَدَیْتُمْ» سوال شد، و آن حضرت فرمود: مقصود از «اصحابی» در این حدیث کسانی هستند که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دین او را تبدیل و تغییر نداده اند. سوال شد: از کجا معلوم می شود که آنان دین خدا را تبدیل و تغییر

داده اند؟ فرمود: از حدیثی که اهل تسنّن از آن حضرت نقل کرده اند که فرمود:(4)

ص: 121


1- 205.. سوره ی انعام، آیه ی 97.
2- 206.. و قوله وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قال النجوم آل محمّد(صلی الله علیه و آله). [تفسیر قمی، ج 1، ص 211]
3- 207.. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) الائمة من اهل بیتی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم. [دعائم الاسلام، ج 1، ص 86]
4- 208.. و روی الصدوق فی اعتقادات الامامیه (ص 65): وَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): «لَیَخْتَلِجَنَّ قَوْمٌ مِنْ اَصْحَابِی دُونِی وَ اَنَا عَلَی الْحَوْضِ،فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَاُنَادِی:یَا رَبِّ، اَصْحَابِی، اَصْحَابِی. فَیُقَالُ لِی: اِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا اَحْدَثُوا بَعْدَکَ». یعنی رسول خدا فرمود: [من قبل از شما وارد حوض کوثر می شوم و] گروهی از شما از ورود به آن ممنوع می گردند و چون من میگویم: خدایا اینان اصحاب من بوده اند، به من گفته می شود: تو نمی دانی اینان بعد از تو چه بدعتهایی در دین خدا احداث نمودند.

روز قیامت گروهی از اصحاب من از حوض کوثر دور می شوند همانند شترهای غریبی که به سبب شترهای اهلی از آب دور می شوند؛ و من در آن روز می گویم: خدایا این ها اصحاب من بوده اند؟! و به من گفته می شود: تو نمی دانی آنان بعد از تو در دین خدا چه بدعت هایی را وارد کردند. پس آنان را به طرف دوزخ می برند و من می گویم: هلاکت و لعنت بر آنان باد.

سپس حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

آیا شما فکر می کنید که این لعنت جز برای اهل بدعت است؟!و یا گمان می کنید که صحابی بودن کسی را از خطا معصوم می نماید؟ در حالی که در بین اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کسانی مانند سمرة بن جندب و عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه

و امثال آنان از سران منافقین، وجود داشتند.(1)

«وَ هُوَ الَّذِیَ اَنشَاَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ…»(2)

ص: 122


1- 209.. حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ اَبُو عَلِیٍّ الْحُسَیْنُ بْنُ اَحْمَدَ الْبَیْهَقِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ نَصْرٍ الرَّازِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی قَالَ سُئِلَ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) اَصْحَابِی کَالنُّجُومِ بِاَیِّهِمُ اقْتَدَیْتُمُ اهْتَدَیْتُمْ وَ عَنْ قَوْلِهِ(علیه السلام) دَعُوا لِی اَصْحَابِی فَقَالَ (علیه السلام) هَذَا صَحِیحٌ یُرِیدُ مَنْ لَمْ یُغَیِّرْ بَعْدَهُ وَ لَمْ یُبَدِّلْ قِیلَ وَ کَیْفَ یَعْلَمُ اَنَّهُمْ قَدْ غَیَّرُوا اَوْ بَدَّلُوا قَالَ لَمَّا یَرْوُونَهُ مِنْ اَنَّهُ(صلی الله علیه و آله) قَالَ لَیُذَادَنَّ بِرِجَالٍ مِنْ اَصْحَابِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنْ حَوْضِی کَمَا تُذَادُ غَرَائِبُ الْاِبِلِ عَنِ الْمَاءِ فَاَقُولُ یَا رَبِّ اَصْحَابِی اَصْحَابِی فَیُقَالُ لِی اِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا اَحْدَثُوا بَعْدَکَ فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ فَاَقُولُ بُعْدًا لَهُمْ وَ سُحْقًا لَهُمْ اَ فَتَرَی هَذَا لِمَنْ لَمْ یُغَیِّرْ وَ لَمْ یُبَدِّلْ. [عیون الاخبار، ج2، ص 87، ح 33]
2- 210.. سوره ی انعام، آیه ی 98.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ» آدم(علیه السلام) است؛ و مقصود از «فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ» ایمان ثابت و ایمان غیر ثابت است [که با فتنه و آزمایش سلب می شود.](1)

در کتاب کافی از حضرت کاظم(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند پیامبران را برای نبوّت آفرید و آنان از مقام نبوّت جدا نخواهند شد؛و مومنان [خالص] را نیز بر اساس ایمان آفرید و از ایمان خارج نخواهند شد؛ و گروهی ایمان عاریه ای [و موقّت] دارند و اگر مشیّت او [و قابلیّت آنان] اقتضا کند ایمان آنان را ثابت می نماید؛ و اگر مشیّت او اقتضا کند ایمان را از آنان سلب می نماید، چنان که می فرماید: «فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ». سپس فرمود: ایمان فلان کس را خداوند عاریه قرار داد و چون او ما را تکذیب نمود [و یا بر ما دروغ بست] خداوند ایمان را از او سلب نمود.(2)

ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) به من فرمود:

مردم شهر تو درباره ی آیه ی «فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ» چه می گویند؟ گفتم: آنان می گویند:

ص: 123


1- 211.. و قوله وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قال النجوم آل محمّد(علیهم السلام) و قوله وَ هُوَ الَّذِی اَنْشَاَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ قال من آدم فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قال المستقر الایمان الذی یثبت فی قلب الرجل الی ان یموت و المستودع هو المسلوب منه الایمان. [تفسیر قمی، ج 1، ص 211]
2- 212.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن اسماعیل بن مرار، عن یونس، عن بعض اصحابنا، عن ابی الحسن(علیه السلام)، قال: «ان الله خلق النّبیین علی النبوة، فلا یکونون الا انبیاء، و خلق المؤمنین علی الایمان فلا یکونون الا مومنین، و اعار قوما ایمانا فان شاء تممه لهم، و ان شاء سلبهم ایاه قال و فیهم جرت فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ». و قال لی: «ان فلانا کان مستودعا فلما کذب علینا سلبه الله ایمانه». [تفسیر برهان، ج 2، ص 458، ح 2]

مستقرّ در رحم و مستودع در صلب؛فرمود:دروغ می گویند چرا که مقصود از مستقرّایمانی است که در قلب ثابت بماند و هرگز از صاحبش جدا نشود؛ و مقصود از مستودع ایمانی است که مدّتی در قلب می ماند و سپس زائل می شود و ایمان زبیر چنین بود.(1)

محمّد بن سلیمان دیلمی گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم شیعیان شما می گویند: ایمان مستقرّ

و مستودع است شما به من چیزی را یاد بدهید که چون بگویم ایمانم کامل شود؟ فرمود: پس از هر نماز واجبی بگو: «رَضِیتُ بِاللهِ رَبًّا وَ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) نَبِیًّا وَ بِالْاِسْلَامِ دِینًا وَ بِالْقُرْآنِ کِتَابًا وَ بِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِیٍ وَلِیًّا وَ اِمَامًا وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْاَئِمَّةِ

صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ [الْاَئِمَّةِ] اللَّهُمَّ اِنِّی رَضِیتُ بِهِمْ اَئِمَّةً فَارْضَنِی لَهُمْ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ.»(2)

ص: 124


1- 213.. العیّاشی، عن ابی بصیر، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: قلت: وَ هُوَ الَّذِی اَنْشَاَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قال: «ما یقول اهل بلدک الذی انت فیه؟». قال: قلت: یقولون: مستقر فی الرحم، و مستودع فی الصلب. فقال: «کذبوا، المستقر: ما استقر الایمان فی قلبه فلا ینزع منه ابدا، و المستودع: الذی یستودع الایمان زمانا ثم یسلبه، و قد کان الزبیر منهم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 458، ح 4]
2- 214.. الشیخ فی (التهذیب): باسناده عن محمّد بن علی بن محبوب، عن ابراهیم بن اسحاق النهاوندی، عن ابی عاصم یوسف، عن محمّد بن سلیمان الدیلمی، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام)، فقلت له: جعلت فداک، ان شیعتک تقول ان الایمان مستقر و مستودع، فعلمنی شیئا اذا انا قلته استکملت الایمان. قال: «قل فی دبر کل صلاة فریضة: رضیت بالله ربا، و بمحمّد نبیا، و بالاسلام دینا، و بالقرآن کتابا، و بالکعبة قبلة، و بعلی ولیا و اماما، و بالحسن و الحسین و الائمة (صلوات الله علیهم)، اللهم انی رضیت بهم ائمة فارضنی لهم، انک علی کل شی ء قدیر». [تفسیر برهان، ج 2، ص 460، ح 12]

«بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ اَنَّی یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ»(1)

سدیر صیرفی گوید:

حمران بن اعین درباره ی این آیه از امام باقر(علیه السلام) سوال نمود و آن حضرت فرمود:

خداوند با علم خود همه اشیاء را ایجاد نموده و بدون این که نمونه ای قبل از آن بوده باشد او آسمان ها و زمین را خلق کرده است، در حالی که قبل از آن آسمان و زمینی نبوده است چنان که می فرماید: «وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاء.»(2) و(3)

سوره ی انعام [6]، آیات 102 تا 107

متن:

ذلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ لااِلهَ اِلَّا هُوَ خالِقُ كُلِّ شَیْ ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ وَكیلٌ لاتُدْرِكُهُ

الْاَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ الْاَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ اَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما اَنَا عَلَیْكُمْ بِحَفیظٍ وَ كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ وَ لِیَقُولُوا دَرَسْتَ وَ لِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ اتَّبِعْ ما اُوحِیَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ لااِلهَ اِلَّا هُوَ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكینَ وَ لَوْ شاءَ اللهُ ما اَشْرَكُوا وَ ما جَعَلْناكَ عَلَیْهِمْ حَفیظًا وَ ما اَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَكیلٍ

ص: 125


1- 215.. سوره ی انعام، آیه ی 101.
2- 216.. سوره ی هود، آیه ی 7.
3- 217 .. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن عبد الله بن محمّد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن علی بن رئاب، عن سدیر الصیرفی، قال: سمعت حمران بن اعین یسال ابا جعفر(علیه السلام)، عن قول الله؟عز؟: بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ، فقال ابو جعفر(علیه السلام): «ان الله؟عز؟ ابتدع الاشیاء کلها بعلمه علی غیر مثال کان قبله، فابتدع السماوات و الارضین و لم یکن قبلهن سماوات و لاارضون، اما تسمع لقوله تعالی: وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ؟». [تفسیر برهان، ج 2، ص 460، ح 14]
لغات:

وکیل بر هر چیزی حافظ و نگه بان اوست تا آسیبی را از او دفع کند،و بعضی گفته اند:وکیل کسی است که امور به او واگذار می شود، و وکلت الیه هذا الامر ای ولیته تدبیره،و از این رو مومن کار خود را به خدا وامی گذارد، و بصیرت تیزبینی و حقیقت یابی است،و «ابصار» به معنای ادراک است، و «درس» استمرار تلاوت و خواندن است،و «وحی» القاء معنا در نفس است به طور پنهان، و اعراض انصراف و گرداندن صورت است به قصد ترک و عدم تمایل.

ترجمه:

(آری،)این است پروردگار شما! هیچ معبودی جز او نیست آفریدگار همه چیز است او را بپرستید و او نگه بان و مدبّر همه موجودات است.(102) چشم ها او را نمی بینند ولی او همه چشم ها را می بیند و او بخشنده (انواع نعمت ها، و با خبر از دقایق موجودات،) و آگاه (از همه) چیز است. (103) دلایل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد کسی که (به وسیله آن، حقّ را) ببیند، به سود خود اوست و کسی که از دیدن آن چشم بپوشد، به زیان خودش می باشد و من نگاه بان شما نیستم (و شما را بر قبول ایمان مجبور نمی کنم) (104) و اینچنین آیات (خود) را تشریح می کنیم بگذار آن ها بگویند: «تو درس خوانده ای (و آن ها را از دیگری آموخته ای)»! می خواهیم آن را برای کسانی که آماده درک حقایقند، روشن سازیم. (105) از آن چه که از سوی پروردگارت بر تو وحی شده، پیروی کن! هیچ معبودی جز او نیست! و از مشرکان، روی بگردان! (106) اگر خدا می خواست، (همه به اجبار ایمان می آوردند،) و هیچ یک مشرک نمی شدند و ما تو را مسوول (اعمال) آن ها قرار نداده ایم و وظیفه نداری آن ها را (به ایمان) مجبور سازی! (107)

ص: 126

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«لَّا تُدْرِکُهُ الاَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الاَبْصَارَ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «لَّا تُدْرِکُهُ الاَبْصَارُ»این است که کسی نمی تواند خدا را در وهم و فکر خودبیاورد و مقصود از ابصار در این آیه چشم های ظاهری نیست چنان که آیه «قَدْ جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ» به معنای چشم های ظاهری نیست؛ و مقصود از «وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا» نیز کوری چشم های ظاهری نیست؛ چنان که در عرف نیز مردم می گویند: «فُلَانٌ بَصِیرٌ بِالشِّعْرِ وَ فُلَانٌ بَصِیرٌ بِالْفِقْهِ وَ فُلَانٌ بَصِیرٌ بِالدَّرَاهِمِ وَ فُلَانٌ بَصِیرٌ بِالثِّیَابِ» چرا که خداوند بزرگ تر از آن است که با چشم دیده شود.(2)

ابوهاشم جعفری گوید:

به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: معنای «لَّا تُدْرِکُهُ الاَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الاَبْصَارَ» چیست؟ فرمود: ای اباهاشم اوهام[و خاطرات]قلب ها دقیق تر[و وسیع تر] از دید چشم هاست اکنون تو با اوهام قلب خود شهرهای زنگ و هند و شهرهایی که ندیده ای را تصوّر می کنی و با این قدرت وهمی که داری خدا را نمی توانی تصوّر کنی تا چه رسد او را ببینی.(3)

ص: 127


1- 218.. سوره ی انعام، آیه ی 103.
2- 219.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد بن عیسی، عن ابن ابی نجران، عن عبد الله بن سنان، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله تعالی: لاتُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ. قال:«احاطة الوهم، الا تری الی قوله: قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ لیس یعنی بصر العیون فَمَنْ اَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ لیس یعنی من البصر بعینه، وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها لیس یعنی عمی العیون، انما عنی احاطة الوهم، کما یقال: فلان بصیر بالشعر، و فلان بصیر بالفقه، و فلان بصیر بالدراهم، و فلان بصیر بالثیاب، الله اعظم من ان یری بالعین». [تفسیر برهان، ج 2، ص 461، ح 1]
3- 220.. و عنه: عن محمّد بن ابی عبد الله، عمن ذکره، عن محمّد بن عیسی، عن داود بن القاسم ابی هاشم الجعفری، قال: قلت لابی جعفر(علیه السلام): لاتُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْاَبْصارَ. B فقال: «یا ابا هاشم، اوهام القلوب ادق من ابصار العیون، انت قد تدرک بوهمک السندو الهند و البلدان التی لم تدخلها و لاتدرکها ببصرک، و اوهام القلوب لاتدرکه، فکیف ابصار العیون!». [تفسیر برهان، ج 2، ص 462، ح 3]

اسماعیل بن فضل گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم:آیا در قیامت خداوند دیده می شود؟ فرمود:«سُبْحَانَ اللهِ

وَ تَعَالَی عَنْ ذَلِکَ عُلُوًّا کَبِیرًا». سپس فرمود: ای اسماعیل چشم ها چیزهایی را می بیند که دارای رنگ و کیفیّت باشد؛ و خداوند خالق رنگ ها و کیفیّات است.(1)

ذوالریاستین گوید:

به حضرت رضا(علیه السلام)گفتم:مردم درباره ی دیده شدن خداوند اختلاف نموده اند،شما چه می فرمایید؟امام(علیه السلام) فرمود: ای ابوالعبّاس! هر کس خدا را به غیر آن چه خود توصیف نموده توصیف نماید افترا و تهمت بزرگی بر او وارد کرده است وخداوند می فرماید: «لَّا تُدْرِکُهُ الاَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الاَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ».

سپس فرمود:

مقصود از این ابصار[اوهام است] و این چشم ها نیست بلکه مقصود اوهام و چشم هایی است که در قلوب مردم است و اوهام مردم نمی تواند خدا را ببیند و درک کند و کیفیّت او را بفهمد، [تا چه رسد چشم های ظاهری بتواند او را ببیند.](2)

ص: 128


1- 221.. باسناده الی اسمعیل بن الفضل قال. سالت ابا عبد الله جعفر بن محمّد الصّادق(علیهما السلام) عن الله تبارک و تعالی هل یری فی المعاد؟ فقال: سبحان الله و تعالی عن ذلک علوا کبیرا، یا ابن الفضل ان الابصار لاتدرک الا ماله لون و کیفیة، و الله تعالی خالق الالوان و الکیفیة.[تفسیر نور الثّقلین، ج 1، ص 753، ح 220]
2- 222.. عن الاشعث بن حاتم، قال: قال ذو الریاستین: قلت لابی الحسن الرّضا(علیه السلام): جعلت فداک، اخبرنی عما اختلف فیه الناس من الرؤیة، فقال بعضهم: لایری. B فقال:«یا ابا العبّاس، من وصف الله بخلاف ما وصف به نفسه فقد عظم الفریة علی الله،قال الله: لاتُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْاَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ هذه الابصار لیست هی الاعین، انما هی الابصار التی فی القلب، لایقع علیه الاوهام، و لایدرک کیف هو».[تفسیر برهان، ج 2، ص 466، ح 9]

«قَدْ جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنْ اَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا…»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه ردّ بر فرقه جبریّه است که می گویند:«مردم انتخاب و اختیاری ندارند و همه کارها را خدا انجام می دهد».و خداوند در ردّ آنان می فرماید: کسی که [در اثر تقوا و بندگی] بینش و روشنایی باطن پیدا کند به نفع خود عمل کرده و کسی که به خاطر گناهان باطن خود را کور کند به زیان خود عمل کرده [و انتخاب و اختیار داشته است.](2)

علی بن ابراهیم قمّی نیزدر تفسیر آیه«وَ لَوْ شَاء اللّهُ مَا اَشْرَکُواْ»گوید: این آیه نیز مقاله جبریّه است و به آن استدلال می کنند و می گویند: «ما در اختیار مشیّت خدا هستیم و هر چه می کنیم خواسته خداوند است و ما را در آن دخالتی نیست». در حالی که این آیه به این معناست که اگر خداوند بخواهد همه مردم را معصوم قرار بدهد تا کسی او را معصیت نکند می تواند این کار را انجام دهد و لکن او مردم را امر و نهی کرده و نعمت هایی را به آنان ارزانی داشته تا کاستی ها و نواقص آنان را برطرف سازد و این همان حجّتی است که خداوند بر آنان دارد [و به آنان استطاعت و اختیار داده است]

ص: 129


1- 223.. سوره ی انعام، آیه ی 104.
2- 224.. و قال علی بن ابراهیم،فی قوله تعالی: قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ اَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها: یعنی عمی النفس،و ذلک لاکتسابها المعاصی، و هو رد علی المجبرة الذین یزعمون انه لیس لهم فعل و لااکتساب. [تفسیر برهان، ج 2، ص 466، ح 10]

تا سزاوار ثواب و عقاب باشند و آن چه بر آنان تفضّل و رحمت و آمرزش و بخشش نموده

است صادق و قابل فهم باشد.(1)

سوره ی انعام [6]، آیات 108 تا 113

متن:

وَ لاتَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَیَّنَّا لِكُلِّ اُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ اِلی رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا یَعْمَلُونَ وَ اَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ اَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آیَةٌ لَیُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ اِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللهِ وَ ما یُشْعِرُكُمْ اَنَّها اِذا جاءَتْ لایُؤْمِنُونَ وَ نُقَلِّبُ اَفْئِدَتَهُمْ وَ اَبْصارَهُمْ كَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ وَ لَوْ اَنَّنا نَزَّلْنا اِلَیْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ كُلَّ شَیْ ءٍ قُبُلًا ما كانُوا لِیُؤْمِنُوا اِلَّا اَنْ یَشاءَ اللهُ وَ لكِنَّ اَكْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْاِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحی بَعْضُهُمْ اِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ وَ لِتَصْغی اِلَیْهِ اَفْئِدَةُ الَّذینَ لایُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِیَرْضَوْهُ وَ لِیَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ

ص: 130


1- 225.. و قال علی بن ابراهیم: قوله تعالی: وَ لَوْ شاءَ اللهُ ما اَشْرَکُوا فهو الذی یحتج به المجبرة: انا بمشیئة الله نفعل کل الافعّال، و لیس لنا فیها صنع. فانما معنی ذلک انه لو شاء الله ان یجعل الناس کلهم معصومین حتّی کان لایعصیه احد لفعل ذلک، و لکن امرهم و نهاهم و امتحنهم و اعطاهم ما ازال علتهم، و هی الحجة علیهم من الله، یعنی الاستطاعة، لیستحقوا الثواب و العقاب، و لیصدقوا ما قال الله من التفضل و المغفرة و الرحمة و العفو و الصفح. [تفسیر برهان، ج 2، ص 466، ح 13]
لغات:

«سبّ و شتم و مذمت»کسی را به زشتی، و قبح یاد نمودن است، و اصل سبّ یا از سبب است و یا به معنای قطع است، و «جهد» با فتح به معنای مشقت است و با ضم به معنای طاقت و توان است، و بعضی گفته اند: «جهد» با فتح به معنای مبالغه است، و «جهدوا ایمانهم» یعنی بالغوا فی یمینهم، و «حشر» به معنای جمع کردن با اجبار است و هر جمع کردن را حشر گویند، و «زخرف» چیز مزین را گویند، و زخرفه یعنی زینه،و زخرف به معنای زینت به طلا می باشد، و غرور ظاهر فریبنده است که باطن آن مکروه می باشد، و «غرور» شیطان است که مردم را فریب می دهد، و ضغیت و اصغیت الیه به معنای گوش فرادادن است، و «اقتراف» به معنای اکتساب اثم و گناه است، و قارف و اقترف الذنب یعنی فعله.

ترجمه:

(به معبود)کسانی که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید،مبادا آن ها (نیز) از روی(ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوی پروردگارشان است و آن ها را از آن چه عمل می کردند، آگاه می سازد (و پاداش و کیفر می دهد). (108) با نهایت اصرار، به خدا سوگند یاد کردندکه اگر نشانه ای [معجزه ای] برای آنان بیاید، حتما به آن ایمان می آورند بگو: «معجزات فقط از سوی خداست (و در اختیار من نیست که به میل شما معجزه ای بیاورم) و شما از کجا می دانید که هر گاه معجزه ای بیاید (ایمان می آورند؟ خیر،) ایمان نمی آورند!»(109) و ما دل ها و چشم های آن ها را واژگونه می سازیم (آری آن ها ایمان نمی آورند) همان گونه که در آغاز، به آن ایمان نیاوردند! و آنان را در حال طغیان و سرکشی، به خود وامی گذاریم تا سرگردان شوند! (110) (و حتّی) اگر فرشتگان را بر آن ها نازل می کردیم،

ص: 131

و مردگان با آنان سخن می گفتند، و همه چیز را در برابر آن ها جمع می نمودیم، هرگز ایمان

نمی آوردند مگر آن که خدا بخواهد! ولی بیشتر آن ها نمی دانند! (111) اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم آن ها به طور سری (و درگوشی)سخنان فریبنده و بی اساس(برای اغفال مردم)به یک دیگر می گفتند و اگر پروردگارت می خواست، چنین نمی کردند(و می توانست جلو آن ها را بگیرد ولی اجبار سودی ندارد.) بنا بر این، آن ها و تهمتهای شان را به حال خود واگذار! (112) نتیجه (وسوسه های شیطان و تبلیغات شیطان صفتان) این خواهد شد که دل های منکران قیامت، به آن ها متمایل گردد و به آن راضی شوند و هر گناهی که بخواهند، انجام دهند! (113)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ…»(1)

مسعدة بن صدقه گوید:

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله): «اِنَّ الشِّرْکَ اَخْفَی مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَی صَفَاةٍ سَوْدَاءَ فِی لَیْلَةٍ ظَلْمَاءَ»سوال شد، و امام صادق(علیه السلام) فرمود: عادت مومنین در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)این بود که به خدایان مشرکین سبّ و دشنام می دادند از این رو مشرکان نیز به خدای مومنان دشنام می دادند، پس خداوند مومنان را ازدشنام به خدایان مشرکین نهی نمود،تا مشرکان و کفّار به خدای مومنان دشنام ندهند وگرنه مومنین نیز ندانسته [و ناخواسته] مشرک به خدا خواهند بود؛ و خداوند [برای حلّ این مشکل] فرمود: «وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ.»(2)

ص: 132


1- 226.. سوره ی انعام، آیه ی 108.
2- 227.. فانه حدثنی ابی عن مسعدة بن صدقة عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال انه سئل عن قول النّبی(صلی الله علیه و آله)ان الشرک اخفی من دبیب النمل علی صفاة سوداء فی لیلة ظلماء، فقال کان المؤمنون یسبون ما یعبد المشرکون من دون الله و کان المشرکون یسبون ما یعبد المؤمنون فنهی الله المؤمنین عن سب آلهتهم لکیلا یسب الکفار اله المؤمنین فیکون المؤمنون قد اشرکوا بالله من حیث لایعلمون فقال: «وَ لاتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ». [تفسیر قمی، ج 1، ص 213، ح 14]

اسحاق بن موسی گوید:

برادر و عمویم برای من حدیث کردند که امام صادق(علیه السلام) به شیعیان خود فرمود:

خداوند به سه مجلس خشم دارد و بر اهل آن عقوبت می فرستد و شما نباید با آنان هم نشین شوید و در جلسات شان شرکت نمایید: 1. مجلسی که اهل آن دروغ می گویند، 2. مجلسی که ذکر دشمنان ما در آن تازه و مورد توجّه است و ذکر ما کهنه و نامطلوب است، 3. مجلسی که اهل آن مردم را از ما دور می کنند و تو آن را می دانی. سپس امام صادق(علیه السلام) سه آیه از قرآن تلاوت نمود که گویی در دهان و یا در کف دست او آماده بود «وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ»، «وَ اِذَا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ»، «وَ لَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ اَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَذَا حَلاَلٌ وَ هَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَی اللهِ الْکَذِبَ.»(1)

ص: 133


1- 228.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن علی بن محمّد بن سعد، عن محمّد بن مسلم، عن اسحاق بن موسی، قال: حدثنی اخی و عمی، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «ثلاثة مجالس یمقتها الله و یرسل نقمته علی اهلها فلا تقاعدوهم و لاتجالسوهم: مجلسا فیه من یصف لسانه کذبا فی فتیاه، و مجلسا ذکر اعدائنا فیه جدید و ذکرنا فیه رث، و مجلسا فیه من یصد عنا و انت تعلم». قال: ثم تلا ابو عبد الله(علیه السلام) ثلاث آیات من کتاب الله کانما کن فی فیه او قال فی کفه:وَ لاتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ،وَ اِذا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِوَ لاتَقُولُوا لِما تَصِفُ اَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللهِ الْکَذِبَ. [تفسیر برهان، ج 2، ص 467، ح 2]

عمرو طیالسی گوید:

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ»، فرمود: ای عمرو آیا تو کسی را دیده ای که به خدا دشنام بدهد؟ گفتم: فدای شما شوم مقصود شما چیست؟ فرمود: هر کس به ولیّ خدا دشنام بدهد به خدا دشنام داده است.(1)

«وَ نُقَلِّبُ اَفْئِدَتَهُمْ وَ اَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُواْ بِهِ اَوَّلَ مَرَّةٍ…»(2)

قریش و مشرکین مکّه سوگندهای غلیظ یاد نمودندکه اگر نشانه و معجزه ای برای آنان نازل شود ایمان خواهند آورد و خداوند در آیه قبل فرمود:«وَ مَا یُشْعِرُکُمْ اَنَّهَا اِذَا جَاءتْ لَا یُؤْمِنُونَ».

و در روایت ابوالجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

معنای«وَ نُقَلِّبُ اَفْئِدَتَهُمْ وَ اَبْصَارَهُمْ» این است که خداوند می فرماید: ما قلوب آنان را زیر و رو می کنیم و پایین آن ها را بالا می بریم و بالای آن ها را پایین می آوریم و چشم های [دل] آنان را کور می کنیم و آنان هدایت را نمی یابند.

سپس فرمود:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: اوّلین جهادی که به آن مکلّف می شوید: جهاد با دست

ص: 134


1- 229.. العیّاشی: عن عمر الطیالسی، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: سالته عن قول الله: وَ لاتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ. قال: فقال: «یا عمر، هل رایت احدا یسب الله؟» قال: فقلت: جعلنی الله فداک، فکیف؟ قال: «من سب ولی الله فقد سب الله». [تفسیر برهان، ج 2، ص 467، ح 3]
2- 230.. سوره ی انعام، آیه ی 110.

و سپس جهاد با زبان و سپس جهاد با قلوب شماست و هر کس از شما قلب او معروف و کار پسندیده ای را نیکو نداند و مُنکَر و کار زشتی را زشت نشمارد قلب او وارونه می شود و پس از آن هیچ خیری را پذیرا نخواهد بود همان گونه که در عالم ذرّ و میثاق نپذیرفته است و چنین کسانی گم راه خواهند شد همان گونه که خداوند می فرماید: «کَمَا لَمْ یُؤْمِنُواْ بِهِ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ»(1).

«وَ لَوْ اَنَّنَا نَزَّلْنَا اِلَیْهِمُ الْمَلآئِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتَی وَ حَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلًا مَّا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ…»(2)

علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند سپس درباره ی آن کوردلانی که قلب های شان واژگون شده می فرماید:اگر ما ملائکه را بر آنان فرو فرستیم و مرده ها با آنان سخن بگویند و هر حقیقتی را مقابل چشم شان قرار بدهیم ایمان نخواهند آورد. سپس گوید: این آیه نیز از آیاتی است که جبریّین به آن استدلال می کنند. [در حالی که این آیه ارتباطی به جبر ندارد و دالّ بر سوء اختیار آنان است و از جمله ی «وَ لَکِنَّ اَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ» ظاهر می شود که آنان به اختیار خود در مسیر جهالت و گم راهی می روند.](3)

ص: 135


1- 231.. و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله «وَ نُقَلِّبُ اَفْئِدَتَهُمْ وَ اَبْصارَهُمْ» یقول ننکس قلوبهم فیکون اسفل قلوبهم اعلاها و نعمی ابصارهم فلا یبصرون بالهدی، و قال علی بن ابی طالب(علیه السلام) ان اول ما یغلبون [یقلبون] علیه من الجهاد الجهاد بایدیکم ثم الجهاد بالسنتکم ثم الجهاد بقلوبکم فمن لم یعرف قلبه معروفا و لم ینکر منکرا نکس قلبه فجعل اسفله اعلاه فلا یقبل خیرا ابدا کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ اَوَّلَ مَرَّةٍ یعنی فی الذر و المیثاق وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ ای یضلون. [تفسیر قمی، ج 1، ص 213، ح 5]
2- 232.. سوره ی انعام، آیه ی 111.
3- 233.. ثم عرف الله نبیه(صلی الله علیه و آله) ما فی ضمائرهم و انهم منافقون وَ لَوْ اَنَّنا نَزَّلْنا اِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْ ءٍ قُبُلًا ای عیانا ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا اِلَّا اَنْ یَشاءَ اللهُ و هذا ایضا ما یحتجون به المجبرة و معنی قوله اِلَّا اَنْ یَشاءَ اللهُ الا ان یجبرهم علی الایمان. [تفسیر قمی، ج 1، ص 213، ح 5]

«وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نِبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الاِنسِ وَ الْجِنِّ…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از این آیه این است که خداوند هیچ پیامبری را نمی فرستد جز آن که در امت او شیاطینی از جنّ و انس خواهند بود و آنان به هم دیگر القا می کنند که ایمان به دین پیامبر نیاورید و مردم را با سخنان فریبنده خود از ایمان به آن پیامبر باز می دارند.

سپس این مفسّر از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند هیچ پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد مگر آن که در بین امّت او دو شیطان انسی وجود داشت که او را آزار می دادند و بعد از او نیز مردم را گم راه می نمودند. سپس گوید: امّا دو شیطان انسی نوح(علیه السلام) قیطیقوس و خرام بودند؛و دو شیطان انسی ابراهیم(علیه السلام)، کمسل و زرام بودند؛ و دو شیطان انسی موسی(علیه السلام)، سامری و مرعتیجا بودند؛ و دو شیطان انسی عیسی(علیه السلام)، بولس و مریتون بودند و دو شیطان انسی حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) حبتر و زریق بودند.(2)

ص: 136


1- 234.. سوره ی انعام، آیه ی 112.
2- 235.. و حدثنی ابی عن الحسین بن سعید عن بعض رجاله عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال ما بعث الله نبیا الا و فی امته شیطانان یؤذیانه و یضلان الناس بعده فاما صاحبا نوح فقنطیفوص [فغنطیغوص] و خرام، و اما صاحبا ابراهیم فمکثل [مکیل] و رزام، و اما صاحبا موسی فالسامری و مرعقیبا [مرعتیبا] و اما صاحبا عیسی فبولس [یرلیس یرلیش] و مریتون [مریبون] و اما صاحبا محمّد(صلی الله علیه و آله) فحبتر [جبتر] و زریق [زلام]. [تفسیر قمی، ج 1، ص 214، ح 6]

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان گوید:

از امام باقر(علیه السلام)نقل شده که فرمود:شیطان ها هنگام ملاقات با هم دیگر آن چه موجب گم راهی مردم است را به یک دیگر القا م کنند تا همه آنان راه گم راهی مردم را بدانند.(1)

«وَ لِتَصْغَی اِلَیْهِ اَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ…»(2)

علی بن ابراهیم گوید:

[لام «لِتَصْغَی» لام عاقبت است و]مقصود این است که یکی از حکمت های وساوس شیاطین جنّ و انس این خواهد بود که افراد غیر مومن به آخرت و قیامت گوش به سخنان منافقین بدهند و به آن ها خشنود شوند و منافقین نیز با زبان غرورآمیز خود آنان را راضی نمایند از این رو خداوند به صورت سوال انکاری به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: به آنان بگو: آیا من جز خدا را حاکم بین خود و شما قرار دهم؟ در حالی که او کتابی برای شما فرستاده که حق را از باطل جدا می کند.(3)

ص: 137


1- 236.. و روی عن ابی جعفر (علیه السلام) ایضا انه قال ان الشیاطین یلقی بعضهم بعضا فیلقی الیه ما یغوی به الخلق حتّی یتعلم بعضهم من بعض. [مجمع البیان، ج 4، ص 545]
2- 237.. سوره ی انعام، آیه ی 133.
3- 238.. و قوله وَ لِتَصْغی اِلَیْهِ اَفْئِدَةُ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ تصغی الیه ای یستمع لقوله المنافقون و یرضونه بالسنتهم و لایؤمنون بقلوبهم وَ لِیَقْتَرِفُوا ای ینتظروا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ ثم قال قل لهم یا محمّد اَ فَغَیْرَ اللهِ اَبْتَغِی حَکَمًا وَ هُوَ الَّذِی اَنْزَلَ اِلَیْکُمُ الْکِتابَ مُفَصَّلًا یعنی یفصل بین الحق و الباطل. [تفسیر قمی، ج 1، ص 214]

سوره ی انعام [6]، آیات 114 تا 117

متن:

اَ فَغَیْرَ اللهِ اَبْتَغی حَكَمًا وَ هُوَ الَّذی اَنْزَلَ اِلَیْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلًا وَ الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْكِتابَ یَعْلَمُونَ اَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرینَ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لامُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ وَ اِنْ تُطِعْ اَكْثَرَ مَنْ فِی الْاَرْضِ یُضِلُّوكَ عَنْ سَبیلِ اللهِ اِنْ یَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَّ وَ اِنْ هُمْ اِلَّا یَخْرُصُونَ اِنَّ رَبَّكَ هُوَ اَعْلَمُ مَنْ یَضِلُّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ اَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ

لغات:

«تبدیل»چیزی را جای چیز دیگری قرار دادن است،و«صدق»خبری است که مطابق با واقع باشد،و«عدل» ضد جور است،و افعّال خداوند کلا عدل است و فرق بین اکثر و اعظم این است که اعظم وصف واحد قرار می گیرد و اکثر چنین نیست، آری به جای اعظم اکبر گفته می شود، و «یخرصون» به معنای یکذبون است، واصل خرص به معنای قطع است، و تخریص به معنای تخمین است و «اعلم» اگر بعد از آن «من» نباشد دو معنا دارد: 1. اعلم من الکل، مانند الله اکبر، 2. به معنای علیم که به آن افعل و صفی گویند.

ترجمه:

(با این حال،)آیا غیر خدا را به داوری طلبم؟!در حالی که اوست که این کتاب آسمانی را، که همه چیز در آن آمده،به سوی شما فرستاده است و کسانی که به آن ها کتاب آسمانی داده ایم می دانند این کتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده بنا بر این

ص: 138

از تردیدکنندگان مباش! (114) و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حدّ تمام رسید

هیچ کس نمی تواند کلمات او را دگرگون سازد و او شنونده داناست. (115) اگر از بیشتر

کسانی که در روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گم راه می کنند(زیرا) آن ها تنها از گمان پیروی می نمایند، و تخمین و حدس (واهی) می زنند.(116) پروردگارت به کسانی که از راه او گم راه گشته اند،آگاهتر است و همچنین از کسانی که هدایت یافته اند. (117)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلِ لِکَلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»(1)

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

هنگامی که خداوند تبارک و تعالی م خواهد امام(علیه السلام) را خلق نماید امر می کند تا

ملکی از زیر عرش شربت آبی را بر دارد و به پدر آن امام بنوشاند تا از آن آب آن امام آفریده شود پس آن آب [تبدیل به نطفه می شود و] چهل شبانه روز در شکم مادر می ماند و در آن مدّت چیزی را نمی شنود و پس از آن شنوا می شود و چون به دنیا می آید خداوند همان ملک را می فرستد و او مقابل دو چشم آن امام می نویسد: «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلِ لِکَلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» و چون از این مرحله می گذرد و امام به امامت می رسد خداوند برای او عمودی از نور قرار می دهد تا اعمال اهل شهر خود را مشاهده کند و به این وسیله خداوند حجّت را بر بندگان خود تمام می نماید.(2)

ص: 139


1- 239.. سوره ی انعام، آیه ی 115.
2- 240.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن محمّد، عن عبد الله بن اسحاق العلوی، عن محمّد بن زید الرزامی، عن محمّد بن سلیمان الدیلمی، عن علی بن ابی حمزة، عن ابی بصیر، قال: حججنا مع ابی عبد الله(علیه السلام) فی السنة التی ولد فیها ابنه موسی(علیه السلام)، فلما نزلنا الابواء وضع لنا الغداء، و کان اذا وضع الطعام بین اصحابه اکثر و اطاب. قال: فبینا نحن ناکل اذ اتاه رسول حمیدة، فقال له: ان حمیدة تقول: قد انکرت نفسی، و قد وجدت ما کنت اجد اذ حضرت ولادتی، و قد امرتنی ان لااستبقک بابنک هذا. فقام ابو عبد الله(علیه السلام) فانطلق مع الرسول، فلما انصرف قال له اصحابه: سرک الله، و جعلنا فداک، فما انت صنعت من حمیدة؟ قال: «سلمها الله، و قد وهب لی غلاما، و هو خیر من برا الله تعالی فی خلقه، و لقد اخبرتنی حمیدة عنه بامر ظننت انی لااعرفه، و لقد کنت اعلم به منها». فقلت: جعلت فداک، و ما الذی اخبرتک به حمیدة عنه؟ قال: «ذکرت انه سقط من بطنها حین سقط واضعا یدیه علی الارض، رافعا راسه الی السماء، فاخبرتها ان ذلک امارة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و امارة الوصی من بعده». فقلت: جعلت فداک، و ما هذا من امارة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و امارة الوصی من بعده؟ فقال لی: «انه لما کانت اللیلة التی علق فیها بجدی اتی آت جد ابی بکاس فیه شربة ارق من الماء، و الین من الزبد، و احلی من الشهد، و ابرد من الثلج، و ابیض من اللبن، فسقاه ایاه، و امره بالجماع، فقام، فجامع، فعلق بجدی. و لما ان کانت اللیلة التی علق فیها بابی اتی آت جدی، فسقاه کما سقی جد ابی، و امره بمثل الذی امره، فقام، فجامع، فعلق بابی و لما ان کانت اللیلة التی علق فیها بی اتی آت ابی، فسقاه بما سقاهم، و امره بالذی امرهم به، فقام، فجامع، فعلق بی. و لما ان کانت اللیلة التی علق فیها بابنی اتانی آت کما اتاهم، ففعل بی کما فعل بهم، فقمت و یعلم الله انی مسرور بما یهب الله لی، فجامعت، فعلق بابنی هذا المولود، فدونکم، فهو و الله صاحبکم من بعدی. ان نطفة الامام مما اخبرتک، و اذا سکنت النطفة فی الرحم اربعة اشهر و انشئ فیها الروح، بعث الله تبارک و تعالی ملکا یقال له حیوان، فکتب علی عضده الایمن: وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لامُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ و اذا وقع من بطن امه وقع واضعا یدیه علی الارض، رافعا راسه الی السماء. فاما وضعه یدیه علی الارض فانه یقبض کل علم لله انزله من السماء الی الارض، و اما رفعه راسه الی السماء فان منادیا ینادی به من بطنان العرش من قبل رب العزة من الافق الاعلی باسمه و اسم ابیه، یقول: یا فلان بن فلان، اثبت تثبت، فلعظیم ما خلقتک، انت صفوتی من خلقی،و موضع سری، و عیبة علمی، و امینی علی وحیی،و خلیفتی فی ارضی، لک و لمن تولاک اوجبت رحمتی، و منحت جنانی، و احللت جواری، ثم و عزتی وجلالی لاصلین من عاداک اشد عذابی، و ان وسعت علیه فی دنیاه من سعة رزقی. فاذا انقطع الصوت صوت المنادی اجابه هو، واضعا یدیه، رافعا راسه الی السماء یقول: شَهِدَ اللهُ اَنَّهُ لااِلهَ اِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ لااِلهَ اِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ قال فاذا قال ذلک اعطاه الله العلم الاول و العلم الآخر، و استحق زیارة الروح فی لیلة القدر». قلت: جعلت فداک، الروح لیس هو جبرییل؟ قال: «الروح هو اعظم من جبرییل، ان جبرییل من الملائکة، و ان الروح هو خلق اعظم من الملائکة(علیهم السلام)، الیس یقول الله تبارک و تعالی:تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ؟». [تفسیر برهان، ج 2، ص 470، ح 3]

ص: 140

محمّد بن مروان گوید:از امام صادق(علیه السلام)شنیدم که می فرمود:امام در شکم مادر

می شنود و چون به دنیا می آید بین دو شانه او نوشته می شود:«وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلِ لِکَلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» و چون امر امامت به او واگذار می شود خداوند

عمودی از نور برای او قرار می دهد و به سبب آن عمل مردم هر شهری را می بیند.(1)

و در روایت دیگری امام صادق(علیه السلام) می فرماید:هنگامی که امام(علیه السلام) در شکم مادر خلق می شود بر بازوی راست او نوشته می شود: «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلِ لِکَلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».(2)

ص: 141


1- 241.. و عنه: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد، عن ابن محبوب، عن الربیع بن محمّد المسلی، عن محمّد بن مروان، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «ان الامام لیسمع فی بطن امه، فاذا ولد خط بین کتفیه: وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لامُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ فاذا صار الامر الیه جعل الله له عمودا من نور یبصر به ما یعمل اهل کل بلدة». [تفسیر برهان، ج 2، ص 472، ح 4]
2- 242.. فحدثنی ابی عن ابن ابی عمیر عن ابن مسکان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال اذا خلق الله الامام فی بطن امه یکتب علی عضده الایمن وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لامُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ. [تفسیر قمی، ج 1، ص 214، ح 6]

در روایات فراوانی آمده:

مقصود از«کَلِمَاتُ اللَّهِ» در آیه «وَ لَوْ اَنَّمَا فِی الْاَرْضِ مِن شَجَرَةٍ اَقْلَامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ اَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ»(1)، و مقصود از «وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً»(2)، امامان معصوم(علیهم السلام) می باشند.

چنان که در مناقب آل ابی طالب از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند آیاتی از قرآن را درباره ی ما نازل نموده…تا این که می فرماید:آیه«مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ» و آیه «وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً» و… درباره ی ما نازل شده است.(3)

و در این آیه نیز مقصود از«وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ»همان گونه که روایت گذشته به آن اشاره دارد امام معصوم(علیه السلام) است.

شعرای اهل بیت(علیهم السلام) نیز اشعار زیبایی در این باره مطابق روایات گفته اند که مشاهده می فرمایید. (نمونه، کلمات الله فیکم نزلت).

سوره ی انعام [6]، آیات 118 تا 123

متن:

فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ اِنْ كُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنینَ وَ ما لَكُمْ اَلَّا تَاْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَاسْمُ اللهِ عَلَیْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَكُمْ ما حَرَّمَ عَلَیْكُمْ اِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ اِلَیْهِ وَ اِنَّ كَثیرًا لَیُضِلُّونَ بِاَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ اِنَّ رَبَّكَ هُوَ اَعْلَمُ بِالْمُعْتَدینَ وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْاِثْمِ وَ باطِنَهُ اِنَّ الَّذینَ یَكْسِبُونَ الْاِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِما كانُوا یَقْتَرِفُونَ وَ لاتَاْكُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْكَرِ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ وَ اِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ اِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ اِلی اَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوكُمْ وَ اِنْ اَطَعْتُمُوهُمْ اِنَّكُمْ

ص: 142


1- 243.. سوره ی لقمان، آیه ی 27.
2- 244.. سوره ی زخرف، آیه ی 28.
3- 245.. و فی القرآن ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللهِ و له وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً. [مناقب، ج 3، ص 240]

لَمُشْرِكُونَ اَ وَ مَنْ كانَ مَیْتًا فَاَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُورًا یَمْشی بِهِ فِی النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُیِّنَ لِلْكافِرینَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ وَ كَذلِكَ جَعَلْنا فی كُلِّ قَرْیَةٍ اَكابِرَ مُجْرِمیها لِیَمْكُرُوا فیها وَ ما یَمْكُرُونَ اِلَّا بِاَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ

لغات:

«اکابر»جمع اکبر است،چنان که گفته می شود:جماعت اکابرة و اصاغرة،و اصل«مکر» به معنای فتل خلاف رشد است.

ترجمه:

از(گوشت)آن چه نام خدا(هنگام سر بریدن)بر آن گفته شده،بخورید(و غیر از آن نخورید) اگر به آیات او ایمان دارید!(118) چرا از چیزها[گوشتها]یی که نام خدا بر آن ها برده شده نمی خورید؟! در حالی که (خداوند) آن چه را بر شما حرام بوده، بیان کرده است!مگر این که ناچار باشید (که در این صورت، خوردن از گوشت آن حیوانات جایز است.) و بسیاری از مردم، به خاطر هوی و هوس و بی دانشی، (دیگران را) گم راه می سازند و پروردگارت، تجاوزکاران را بهتر می شناسد. (119) گناهان آشکار و پنهان را رها کنید! زیرا کسانی که گناه می کنند، به زودی در برابر آن چه مرتکب می شدند، مجازات خواهند شد. (120) و از آن چه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید! این کار گناه است و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا می کنند، تا با شما به مجادله برخیزند اگر از آن ها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود! (121) آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمت ها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه برای کافران، اعمال (زشتی) که انجام می دادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است. (122) و (نیز) این گونه در هر شهر

ص: 143

و آبادی، بزرگان گنه کاری قرار دادیم (افرادی که همه گونه قدرت در اختیارشان گذاردیم امّا آن ها سوء استفاده کرده، و راه خطا پیش گرفتند) و سرانجام کارشان این شد که به مکر (و فریب مردم) پرداختند ولی تنها خودشان را فریب می دهند و نمی فهمند! (123)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«فَکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ اِن کُنتُمْ بِآیَاتِهِ مُؤْمِنِینَ»(1)

آیه فوق در مقام مذمّت از یهود است که حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال می کردند و به مسلمانان می گفتند: «آیا شما از حیوانی که خود کشته اید می خورید، و از حیوانی که خدا کشته است نمی خورید؟»و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: تنها از حیوانی که نام خدا هنگام ذبح آن برده شده بخورید نه حیوانی که نام غیر خدا بر او برده شده و یا مرده است و این دستور خداست اگر شما به آیات او ایمان دارید؟(2)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از این آیه و آیه بعد از آن حرمت ذبیحه یهود ونصاری و ذبایحی است که بر خلاف دستور اسلام انجام گرفته باشد.(3)

ص: 144


1- 246.. سوره ی انعام، آیه ی 118.
2- 247.. فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ مسبب عن انکار اتباع المضلین الذین یحرمون الحلال و یحلون الحرام و ذلک انهم قالوا للمسلمین ا تاکلون ممّا قتلتم انتم و لاتاکلون ممّا قتل ربّکم فقیل فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللهِ علی ذبحه خاصة دون ما یذکر علیه اسم غیره او مات حتف انفه اِنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِینَ فان الایمان بها یقتضی استباحة ما احلّه اللَّه و اجتناب ما حرّمه. [تفسیر صافی، ج 2، ص 151]
3- 248.. و قال علی بن ابراهیم: فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ قال: من الذبائح. ثم قال: وَ ما لَکُمْ اَلَّا تَاْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ ای یقترفون بین لکم.[تفسیر برهان، ج 2، ص 474، ح 5]

محمّد بن مسلم می گوید:

به امام صادق(علیه السلام)گفتم:شخصی با گفتن«لا اله الّا الله»و«سبحان الله»و یا«الحمد لله»و یا«الله اکبر»سر حیوان را می برد؟امام(علیه السلام)فرمود:همه این ها نام خداست.(1)

محمّد بن سنان گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا ذبیحه زن و پسر نوجوان حلال است؟ فرمود: اگر هنگام ذبح نام خدا را ببرد مانعی نیست؛ سپس فرمود:اگر مرد مسلمانی فراموش کندو نام خدا را نبرد در صورتی که متّهم [به ترک عمدی] نباشد باکی نیست.(2)

حمران بن اعین گوید:

امام صادق(علیه السلام) فرمود: ذبیحه ناصبی و یهودی را نخور مگر آن که بشنوی که نام خدا را هنگام ذبح برده است؛ سپس فرمود: مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «وَ لا تَاْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ»؟(3)

مولّف گوید:

مساله تسمیه مشروحا در فقه بحث شده است مراجعه شود.

ص: 145


1- 249.. عن محمّد بن مسلم، قال: سالته عن الرجل یذبح الذبیحة فیهلل، او یسبح، او یحمد، او یکبر، قال: «هذا کله من اسماء الله». [تفسیر برهان، ج 2، ص 474، ح 2]
2- 250.. عن ابن سنان، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن ذبیحة المراة و الغلام هل یؤکل؟ قال: «نعم، اذا کانت المراة مسلمة و ذکرت اسم الله حلت ذبیحتها، و اذا کان الغلام قویا علی الذبح و ذکر اسم الله حلت ذبیحته، و اذا کان الرجل مسلما فنسی ان یسمی فلا باس باکله اذا لم تتهمه». [تفسیر برهان، ج 2، ص 474، ح 3]
3- 251.. عن حمران، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول فی ذبیحة الناصب و الیهودی قال: «لا تاکل ذبیحته حتّی تسمعه یذکر اسم الله، اما سمعت قول الله: وَ لاتَاْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ؟». [تفسیر برهان، ج 2، ص 474، ح 4]

«وَ ذَرُواْ ظَاهِرَ الاِثْمِ وَ بَاطِنَهُ…»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«ظَاهِرَ الاِثْمِ»گناهانی است که مردم انجام می دهند و مقصود از «وَ بَاطِنَهُ» شرک و شک است که در قلب ها قرار دارد.(2)

«وَ اِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ اِلَی اَوْلِیَآئِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ…»(3)

داود بن فرقد گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم من کنار قبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز می خواندم ناگاه مردی پشت سر من گفت: «اَ تُرِیدُونَ اَن تَهْدُواْ مَنْ اَضَلَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَرْکَسَهُم بِمَا کَسَبُواْ»پس نگاه کردم که ببینم این کیست که این آیه را به من تاویل می کند؟ ولکن او را ندیدم و گفتم:«اِنَ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ اِلی اَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ…» ناگهان دیدم هارون بن سعد [زیدی] وارد شد و معلوم گردید که او بوده است، پس امام صادق(علیه السلام) خندید و به او فرمود: پاسخ خود را گرفتی و یا فرمود: به اذن خدا پاسخ خود را گرفتی.(4)

ص: 146


1- 252.. سوره ی انعام، آیه ی 120.
2- 253.. و قوله وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْاِثْمِ وَ باطِنَهُ اِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْاِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِما کانُوا یَقْتَرِفُونَ قال الظاهر من الاثم المعاصی و الباطن الشرک و الشک فی القلب. [تفسیر قمی، ج 1، ص 215]
3- 254.. سوره ی انعام، آیه ی 121.
4- 255.. عن داود بن فرقد قال قلت لابی عبد الله ع: جعلت فداک کنت اصلی عند القبر و اذا رجل خلفی یقول: «اَ تُرِیدُونَ اَنْ تَهْدُوا مَنْ اَضَلَّ اللهُ وَ اللهُ اَرْکَسَهُمْ بِما کَسَبُوا» قال: فالتفت الیه و قد تاول علی هذه الآیة و ما ادری من هو و انا اقول: «وَ اِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ اِلی اَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ وَ اِنْ اَطَعْتُمُوهُمْ اِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ» فاذا هو هارون بن سعد، قال: فضحک ابو عبد الله(علیه السلام) ثم قال اذا اصبت الجواب او قال الکلام باذن الله. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 375، ح 88]

«اَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَاَحْیَیْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ…»(1)

برید عجلی گوید:

امام باقر(علیه السلام) فرمود: مقصود از «کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ»کسی است که معرفت به

امام ندارد و مقصود از«اَ وَ مَن کَانَ مَیْتًا فَاَحْیَیْنَاهُ…»کسی است که معرفت به امام پیدا می کند[و خداوند او را هدایت می نماید] و مقصود از «نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ» امام معصومی است که باید به او اقتدا نماید.(2)

و در سخن دیگری فرمود:

«میّت» کسی است که معرفت به ولایت امام ندارد و «نور» علی بن ابی طالب(علیه السلام)

است و «کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ» این مردم هستند که معرفت [به امام] ندارند.(3)

«وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ اَکَابِرَ مُجَرِمِیهَا لِیَمْکُرُواْ فِیهَا…»(4)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «اَکَابِرَ مُجَرِمِیهَا» رؤسای هر بلده و روستایی می باشند [که با پیامبران و اوصیا و علمای دین در تضادّ و مکر و حیله اند و آنان طاغوت های هر زمانی

ص: 147


1- 256.. سوره ی انعام، آیه ی 122.
2- 257.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ بُرَیْدٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ فِی قَوْلِ اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اَ وَ مَنْ کانَ مَیْتًا فَاَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ فَقَالَ مَیْتٌ لَا یَعْرِفُ شَیْئًا وَ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ اِمَامًا یُؤْتَمُّ بِهِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها قَالَ الَّذِی لَا یَعْرِفُ الْاِمَامَ. [کافی، ج 1، ص 185، ح 13]
3- 258.. و فی روایة اخری عن برید العجلی قال سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله «اَ وَ مَنْ کانَ مَیْتًا فَاَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ» قال: المیت الذی لایعرف هذا الشان، یعنی هذا الامر «وَ جَعَلْنا لَهُ نُورًا» اماما یاتم به یعنی علی بن ابی طالب(علیهما السلام). [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 378، ح 90]
4- 259.. سوره ی انعام، آیه ی 123.

هستند]و خداوند می فرماید:ما به آنان مهلت دادیم تا در نهایت به مکر و حیله خود عمل کنند و البّته مکرشان به خودشان باز می گردد و نمی فهمند.(1)

سوره ی انعام [6]، آیات 124 تا 129

متن:

وَ اِذا جاءَتْهُمْ آیَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتی مِثْلَ ما اُوتِیَ رُسُلُ اللهِ اللهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَیُصیبُ الَّذینَ اَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللهِ وَ عَذابٌ شَدیدٌ بِما كانُوا یَمْكُرُونَ فَمَنْ یُرِدِ اللهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْاِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا كَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ كَذلِكَ یَجْعَلُ اللهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لایُؤْمِنُونَ وَ هذا صِراطُ رَبِّكَ مُسْتَقیمًا قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَذَّكَّرُونَ لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما كانُوا یَعْمَلُونَ وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمیعًا یا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْاِنْسِ وَ قالَ اَوْلِیاؤُهُمْ مِنَ الْاِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا اَجَلَنَا الَّذی اَجَّلْتَ لَنا قالَ النَّارُ مَثْواكُمْ خالِدینَ فیها اِلَّا ما شاءَ اللهُ اِنَّ رَبَّكَ حَكیمٌ عَلیمٌ وَ كَذلِكَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمینَ بَعْضًا بِما كانُوا یَكْسِبُونَ

لغات:

«اجرام»به معنای اقدام بر عمل قبیح است،و اصل جرم به معنای قطع است،و به گناه جرم گفته می شود و «صغار» ذلتی است که صاحب آن نزد خویش کوچک می شود، چنان که گفته می شود: «صغر الانسان یصغر صغارا و صغرا، و الحرج و الحرج» به معنای سنگین ترین سختی می باشد.

ص: 148


1- 260.. و قوله وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ اَکابِرَ مُجْرِمِیها یعنی رؤساء لِیَمْکُرُوا فِیها وَ ما یَمْکُرُونَ اِلَّا بِاَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ ای یمکرون بانفسهم لان الله یعذبهم علیه. [تفسیر قمی، ج 1، ص 216]
ترجمه:

و هنگامی که آیه ای برای آن ها بیاید، می گویند: «ما هرگز ایمان نمی آوریم، مگر این که همانند چیزی که به پیامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود!» خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد! به زودی کسانی که مرتکب گناه شدند، (و مردم را از راه حق منحرف ساختند،) در مقابل مکر (و فریب و نیرنگی) که می کردند، گرفتار حقارت در پیشگاه خدا، و عذاب شدید خواهند شد. (124) آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای (پذیرش) اسلام، گشاده می سازد و آن کس را که به خاطر اعمال خلافش بخواهد گم راه سازد، سینه اش را آن چنان تنگ می کند که گویا می خواهد به آسمان بالا برود این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند قرار می دهد! (125) و این راه مستقیم (و سنت جاویدان) پروردگار توست ما آیات خود را برای کسانی که پند می گیرند، بیان کردیم! (126) برای آن ها (در بهشت) خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود و او، ولیّ و یاور آن هاست به خاطر اعمال (نیکی) که انجام می دادند. (127) در آن روز که (خدا) همه آن ها را جمع و محشور میسازد، (می گوید:) ای جمعیّت شیاطین و جن! شما افراد زیادی از انسانها را گم راه ساختید! دوستان و پیروان آن ها از میان انسانها می گویند: «پروردگارا! هر یک از ما دو گروه [پیشوایان و پیروان گم راه] از دیگری استفاده کردیم (ما به لذّات هوس آلود و زودگذر رسیدیم و آن ها بر ما حکومت کردند)و به اجلی که برای ما مقرّر داشته بودی رسیدیم.» (خداوند) می گوید: «آتش جایگاه شماست جاودانه در آن خواهید ماند، مگر آن چه خدا بخواهد» پروردگار تو حکیم و داناست. (128) ما این گونه بعضی ازستم گران را به بعضی دیگر وامی گذاریم به سبب اعمالی که انجام می دادند.(129)

ص: 149

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ…»(1)

ابن سنان گوید:

از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود:شما [شیعیان]سزاوارتر به ورع و تقوا هستید،

مریض ها را عیادت کنید و به تشییع جنازه ها بروید، این مردم [یعنی مخالفین]به راه های باطل و انحرافی رفتند و شما طبق دستور خدا حرکت کردید «اللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ.»(2)

روایت شده ابوجهل[که یکی از اکابر ستم گران بود]می گفت: ما با فرزندان عبد مناف[و بنی هاشم]در شرافت و نسب نزاع نمودیم و در مسابقه بر هم دیگر پیشی نگرفتیم،تا این که گفتند: در بین ما پیامبری است که به او وحی می شود. سپس گفت: به خدا سوگند ما به نبوّت و پیامبری او راضی نمی شویم و هرگز از او پیروی نمی کنیم، تا همان گونه که بر او وحی نازل می شود بر ما نیز وحی نازل شود. پس این آیه نازل شد «وَ اِذَا جَاءتْهُمْ آیَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتَی مِثْلَ مَا اُوتِیَ»و سپس خداوند پاسخ آنان را چنین داد «اللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ» یعنی نبوّت به نسب و مال نیست بلکه به فضائل نفسانی است و خداوند به هر کس خواسته به او عطا نموده و او را شایسته مقام نبوّت دانسته است.(3)

ص: 150


1- 261.. سوره ی انعام، آیه ی 124.
2- 262.. عن صفوان عن ابن سنان قال: سمعته یقول انتم احق الناس بالورع عودوا المرضی و شیعوا الجنائز، ان الناس ذهبوا کذا و کذا و ذهبتم حیث ذهب الله، اللهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 376، ح 91]
3- 263.. وَ اِذا جاءَتْهُمْ آیَةٌ قالُوا القمیّ قال الاکابر لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتی مِثْلَ ما اُوتِیَ رُسُلُ اللهِ روی انّ ابا جهل قال زاحمنا بنو عبد مناف فی الشرف حتّی اذا صرنا کفرسی رهان قالوا منَّا نبیّ یوحی الیه و اللَّه لانرضی به و لانَتبعه ابدًا الا ان یاتینا وحی کما یاتیه فنزلت و نحوه قوله؟عز؟ بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ اَنْ یُؤْتی صُحُفًا مُنَشَّرَةً اللهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ استیناف للردّ علیهم بانّ النبوّة لیست بالنّسب و المال و انّما هی بفضائل نفسانیّة یخصّ اللَّه بها من یشاء من عباده فیجتبی لرسالته من علم انّه یصلح لها و هو اعلم بالمکان الذی فیه یضعها و قرئ رسالاته. [تفسیر صافی، ج 2، ص 154] B

«فَمَن یُرِدِ اللّهُ اَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِسْلاَمِ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر خداوند به بنده ای نظر لطف و عنایتی بکند در قلب او نقطه ای از نور قرار می دهد و منافذ و مسامع و روزنه های قلب او را می گشاید و ملکی را می گمارد تا او رانگه داری کند [و در اعتقاد و عمل پایدار باشد] و اگر به او نظر لطف و نیکی نداشته باشد، در قلب او نقطه سیاهی قرار می دهد و روزنه های قلب او را مسدود می کندو شیطانی را بر او می گمارد تا او را گم راه نماید، همان گونه که می فرماید:«فَمَن یُرِدِ اللّهُ اَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِسْلاَمِ وَ مَن یُرِدْ اَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَاَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء».(2)

و در سخن دیگری فرمود:

قلب در باطن انسان به جست وجوی حق می رود و چون آن را می یابد آرام می گیرد،همان گونه که خداوند می فرماید: «فَمَن یُرِدِ اللّهُ اَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِسْلاَمِ…»(3)

ص: 151


1- 264.. سوره ی انعام، آیه ی 125.
2- 265.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ اِنَّ اللهَ؟عز؟ اِذَا اَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْرًا نَکَتَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَةً مِنْ نُورٍ وَ فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَکَّلَ بِهِ مَلَکًا یُسَدِّدُهُ وَ اِذَا اَرَادَ بِعَبْدٍ سُوءًا نَکَتَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَةً سَوْدَاءَ وَ سَدَّ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَکَّلَ بِهِ شَیْطَانًا یُضِلُّهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ فَمَنْ یُرِدِ اللهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْاِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ. [کافی، ج 1، ص 166، ح 2]
3- 266.. عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ اَبِی جَمِیلَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ اِنَّ الْقَلْبَ لَیَتَجَلْجَلُ فِی الْجَوْفِ یَطْلُبُ الْحَقَّ فَاِذَا اَصَابَهُ اطْمَاَنَّ وَ قَرَّ ثُمَّ تَلَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) هَذِهِ الْآیَةَ فَمَنْ یُرِدِ اللهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْاِسْلامِ اِلَی قَوْلِهِ کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ. [کافی، ج 2، ص 421، ح 5] B

و در روایت دیگری حضرت رضا(علیه السلام)معنای دو حدیث فوق را روشن تر بیان نموده

و می فرماید:

اگر خداوند بخواهد کسی را به ایمان و به بهشت و دار کرامت خود در آخرت هدایت نماید، سینه او را برای تسلیم و اطمینان به خود و وعده های قیامت و پاداش آخرت باز می نماید تا اطمینان به وعده های او پیدا کند و اگر کسانی را به خاطر کفر و گناه بخواهد گم راه کند و از بهشت و دار کرامت خود در آخرت باز دارد سینه آنان را تنگ می نماید تا به سبب شک و اضطراب در اعتقاد در کفر خود باقی بمانند و همانند کسانی باشند که خداوند می فرماید: «کَاَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ».(1)

امام صادق(علیه السلام) به موسی بن اَشیَم فرمود:

…آیا تو می دانی معنای حَرَج در آیه«وَ مَن یُرِدْ اَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا» چیست؟ گفتم: من نمی دانم. پس آن حضرت انگشتان خود را جمع نمود و فرمود:

ص: 152


1- 267.. حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ بِنَیْسَابُورَ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ النَّیْسَابُورِیِّ قَالَ سَاَلْتُ اَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ فَمَنْ یُرِدِ اللهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْاِسْلامِ قَالَ مَنْ یُرِدِ اللهُ اَنْ یَهْدِیَهُ بِاِیمَانِهِ فِی الدُّنْیَا اِلَی جَنَّتِهِ وَ دَارِ کَرَامَتِهِ فِی الْآخِرَةِ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلتَّسْلِیمِ لِلهِ وَ الثِّقَةِ بِهِ وَ السُّکُونِ اِلَی مَا وَعَدَهُ مِنْ ثَوَابِهِ حَتَّی یَطْمَئِنَّ اِلَیْهِ وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ عَنْ جَنَّتِهِ وَ دَارِ کَرَامَتِهِ فِی الْآخِرَةِ لِکُفْرِهِ وَ عِصْیَانِهِ لَهُ فِی الدُّنْیَا یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا حَتَّی یَشُکَّ فِی کُفْرِهِ وَ یَضْطَرِبَ مِنِ اعْتِقَادِهِ قَلْبُهُ حَتَّی یَصِیرَ کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذلِکَ یَجْعَلُ اللهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ. [معانی الاخبار، ص 145، ح 2]

ببین این دست من بسته است و چیزی از آن خارج و داخل نمی شود[قلب بسته نیز چنین است.]…(1)

«وَ قَالَ اَوْلِیَآؤُهُم مِّنَ الاِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ…»(2)

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر این آیه و آیه «وَ کَذَلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضًا بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ» گوید:

هر کس با قومی دوستی برقرار کند از آنان خواهد بود گرچه از جنس آنان[و موافق اعتقاد آنان] نباشد و به خاطر آن دوستی در قیامت با آنان خواهد بود.(3)

سوره ی انعام [6]، آیات 130 تا 135

متن:

یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ اَ لَمْ یَاْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْكُمْ آیاتی وَ یُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ یَوْمِكُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلی اَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ شَهِدُوا عَلی اَنْفُسِهِمْ اَنَّهُمْ كانُوا كافِرینَ ذلِكَ اَنْ لَمْ یَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُری بِظُلْمٍ وَ اَهْلُها غافِلُونَ وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ وَ رَبُّكَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَةِ اِنْ یَشَاْ یُذْهِبْكُمْ وَ یَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ ما یَشاءُ كَما اَنْشَاَكُمْ مِنْ ذُرِّیَّةِ قَوْمٍ آخَرینَ

ص: 153


1- 268.. و عنه، قال: و قال ابو عبد الله(علیه السلام) لموسی بن اشیم: «ا تدری ما الحرج؟» قال: قلت: لا. فقال بیده و ضم اصابعه کالشی ء المصمت، لایدخل فیه شی ء، و لایخرج منه شی ء. [تفسیر برهان، ج 2، ص 478، ح 9]
2- 269.. سوره ی انعام، آیه ی 128.
3- 270.. قال: و قوله: رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا اَجَلَنَا الَّذِی اَجَّلْتَ لَنا یعنی القیامة. و قوله: وَ کَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضًا بِما کانُوا یَکْسِبُونَ قال: نولی کل من تولی اولیاءهم فیکونون معهم یوم القیامة. [تفسیر برهان، ج 2، ص 479، ح 13]

اِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ وَ ما اَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَكانَتِكُمْ اِنِّی عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ اِنَّهُ لایُفْلِحُ الظَّالِمُونَ

لغات:

غفلت از معنا و سهو و غروب از معنا نظائراند، و ضد غفلت یقظة است، و ضد سهو ذکر و ضد عزوب حضور است،و «انشاء» به معنای ابتدا و ایجاد است،و«انشا الله الخلق» ابتدعهم و ابتداهم و«توعدون»من الایعاد او من الوعد الوعد فی الخیر و الایعاد فی الشر،و«مکانت» یعنی منزلت.

ترجمه:

(در آن روز به آن ها می گوید:)ای گروه جنّ و انس!آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برای شان بازگو می کردند،و شما را از ملاقات چنین روزی بیم می دادند؟! آن ها می گویند: «بر ضدّ خودمان گواهی می دهیم (آری،) ما بد کردیم)» و زندگی (پر زرق و برق) دنیا آن ها را فریب داد و به زیان خود گواهی می دهند که کافر بودند! (130) این به خاطر آن است که پروردگارت هیچ گاه (مردم) شهرها و آبادی ها را به خاطر ستمهای شان در حال غفلت و بی خبری هلاک نمی کند.(بلکه قبلا رسولانی برای آن ها می فرستد.)(131) و برای هر یک(از این دو دسته)،درجات (و مراتبی)است از آن چه عمل کردند وپروردگارت از اعمالی که انجام می دهند، غافل نیست. (132) پروردگارت بی نیاز و مهربان است (پس به کسی ستم نمی کند بلکه همه، نتیجه اعمال خود را می گیرند) اگر بخواهد، همه شما را می برد سپس هر کس را بخواهد جانشین شما می سازد همان طور که شما را از نسل اقوام دیگری به وجود آورد.(133)آن چه به شما وعده داده می شود،یقینا می آید و شما نمی توانید (خدا را)

ص: 154

ناتوان سازید(و از عدالت وکیفر او فرار کنید)!(134) بگو:«ای قوم من! هر کار در قدرت دارید بکنید! من (هم به وظیفه خود) عمل می کنم امّا به زودی خواهید دانست چه کسی سرانجام نیک خواهد داشت (و پیروزی با چه کسی است! امّا) به یقین، ظالمان رستگار نخواهند شد!» (135)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الاِنسِ اَلَمْ یَاْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی وَ یُنذِرُونَکُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا…»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«هُوَ الَّذِی اَسْکَنَ الدُّنْیَا خَلْقَهُ وَ بَعَثَ اِلَی الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ رُسُلَهُ لِیَکْشِفُوا لَهُمْ عَنْ غِطَائِهَا…». یعنی خداوند مخلوق خود را در دنیا اسکان دارد و پیامبران خود را برای [هدایت] جنّ و انس فرستاده تا پرده از روی حقایق دنیا بردارند و جن و انس را از خطرهای دنیا بر حذر بدارند و برای عبرت گرفتن مردم دنیا را با مَثَل هایی معرفی کنند و عیوب آن را آشکار سازند و راه اندیشیدن و عبرت های آن را نسبت به مصائب و بلاها و بیماری ها و حلال و حرام، برای آنان باز نمایند و آن چه را که خداوند برای خوبیان از بهشت و برای معصیت کاران از آتش و خواری آماده نموده، روشن نماید.(2)

ص: 155


1- 271.. سوره ی انعام، آیه ی 130.
2- 272.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام). هو الذی اسکن الدنیا خلقه، و بعث الی الجن و الانس رسله، لیکشفوا لهم عن غطائها، و لیحذروهم من ضرائها، و لیضربوا لهم امثالها، و لیبصروهم عیوبها و لینهجوا علیهم بمعتبر من تصرف مصائبها و اسقامها و حلالها و حرامها، و ما اعد الله سبحانه للمطیعین منهم و العصاة من جنة و نار و کرامة و هو ان.[تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 768، ح 289]

حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

مردی از شام به کوفه آمد و در مسجد کوفه سوالات فراوانی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نمود و یکی از سوالات او این بود که گفت: آیا خداوند برای اجنّه نیز پیامبری فرستاد؟

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آری خداوند پیامبری به نام یوسف برای آنان فرستاد و او آنان را دعوت به [اطاعت و بندگی] خدا نمود و آنان او را کشتند.(1)

مولّف گوید:

این حدیث منافات با آیات و احادیث دیگری که می فرماید:خداوند حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله)را برای جنّ و انس مبعوث نموده است ندارد، و امکان دارد خداوند در زمان های پیشین برای آنان پیامبری به نام یوسف فرستاده باشد. و الله العالم.

سوره ی انعام [6]، آیات 136 تا 140

متن:

وَ جَعَلُوا لِلهِ مِمَّا ذَرَاَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْاَنْعامِ نَصیبًا فَقالُوا هذا لِلهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَكائِنا فَما كانَ لِشُرَكائِهِمْ فَلا یَصِلُ اِلَی اللهِ وَ ما كانَ لِلهِ فَهُوَ یَصِلُ اِلی شُرَكائِهِمْ ساءَ ما یَحْكُمُونَ وَ كَذلِكَ زَیَّنَ لِكَثیرٍ مِنَ الْمُشْرِكینَ قَتْلَ اَوْلادِهِمْ شُرَكاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دینَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ وَ قالُوا هذِهِ اَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لایَطْعَمُها اِلَّا مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ اَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَ اَنْعامٌ لایَذْكُرُونَ اسْمَ اللهِ عَلَیْهَا افْتِراءً عَلَیْهِ سَیَجْزیهِمْ بِما كانُوا یَفْتَرُونَ وَ قالُوا ما فی بُطُونِ هذِهِ الْاَنْعامِ خالِصَةٌ

ص: 156


1- 273.. فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا(علیه السلام) من خبر الشامی و ما سال عنه امیر المؤمنین(علیه السلام) فی جامع الکوفة حدیث طویل و فیه و سالته هل بعث الله تعالی نبیا الی الجن؟ فقال. نعم بعث الیهم نبیا یقال له یوسف فدعاهم الی الله؟عز؟ فقتلوه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 768، ح 290]

لِذُكُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی اَزْواجِنا وَ اِنْ یَكُنْ مَیْتَةً فَهُمْ فیهِ شُرَكاءُ سَیَجْزیهِمْ وَصْفَهُمْ اِنَّهُ حَكیمٌ

عَلیمٌ قَدْ خَسِرَ الَّذینَ قَتَلُوا اَوْلادَهُمْ سَفَهًا بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللهُ افْتِراءً عَلَی اللهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما كانُوا مُهْتَدینَ

لغات:

«الذرء»خلقت به صورت اختراع و نو آوری است،و اصل آن به معنای ظهور است،و«حرث» به معنای زرع است،و«انعام» جمع نعم به معنای گوسفند وگاو و شتر است و به حیوانات سُم دار انعام گفته نمی شود، «و ارداء» به معنای اهلاک است و «ردی یردی ردیا» یعنی هلک، و «تردی الحجر من راس الجبل» یعنی سقط من راس الجبل، و «الحجر» به معنای حرام و به معنای عقل آمده و حجر المراة با فتح و کسر به معنای دامن و حضانت اوست.

ترجمه:

آن ها [مشرکان]سهمی از آن چه خداوند از زراعت و چهارپایان آفریده،برای او قرار دادند (و سهمی برای بُت ها!) و بگمان خود گفتند: «این مال خداست! و این هم مال شرکای ما [یعنی بُت ها] است!» آن چه مال شرکای آن ها بود، به خدا نمی رسید ولی آن چه مال خدا بود، به شرکایشان می رسید!(آری، اگر سهم بُت ها با کمبودی مواجه می شد، مال خدا را به بُت ها می دادند امّا عکس آن را مجاز نمی دانستند!) چه بد حکم می کنند (که علاوه بر شرک، حتّی خدا راکم تر از بُت ها می دانند)!(136)همین گونه شرکای آن ها [بتها]،قتل فرزندان شان را در نظرشان جلوه دادند (کودکان خود را قربانی بُت ها می کردند، و افتخار می نمودند!) سرانجام آن ها را به هلاکت افکندند و آیینشان را بر آنان مشتبه ساختند. و اگر خدا می خواست،

ص: 157

چنین نمی کردند(زیرا می توانست جلو آنان را بگیرد ولی اجبار سودی ندارد.)بنا بر این، آن ها و تهمتهای شان را به حال خود واگذار (و به آن ها اعتنا مکن)! (137) و گفتند: «این قسمت از چهارپایان و زراعت (که مخصوص بُت هاست، برای همه) ممنوع است و جز کسانی که ما بخواهیم به گمان آن ها نباید از آن بخورند! و (این ها) چهارپایانی است که سوارشدن بر آن ها (بر ما) حرام شده است!» و (نیز) چهارپایانی (بود) که (هنگام ذبح،) نام خدا را بر آن نمی بردند، و به خدا دروغ می بستند (و می گفتند: «این احکام، همه از ناحیه اوست.») به زودی (خدا) کیفر افتراهای آن ها را می دهد! (138) و گفتند: «آن چه (از بچّه) در شکم این حیوانات است، مخصوص مردان ماست و بر همسران ما حرام است! امّا اگر مرده باشد [مرده متولّد شود]، همگی در آن شریکند.» به زودی (خدا) کیفر این توصیف (و احکام دروغین) آن ها را می دهد او حکیم و داناست. (139) به یقین آن ها که فرزندان خود را از روی جهل و نادانی کشتند، گرفتار خسران شدند (زیرا) آن چه را خدا به آن ها روزی داده بود، بر خود تحریم کردند و بر خدا افترا بستند. آن ها گم راه شدند و (هرگز) هدایت

نیافته بودند. (140)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ جَعَلُواْ لِلهِ مِمِّا ذَرَاَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الاَنْعَامِ نَصِیبًا…»(1)

علی بن ابراهیم گوید:

عرب های مشرک [در زمان جاهلیّت] هنگامی که زراعت می کردند می گفتند:این [قسمت] مربوط به خدا و این [قسمت] مربوط به بُت ها، و چون آبیاری می نمودند و آب از سهم خدا به سهم بُت ها داخل می شد، راه آن را نمی بستند

ص: 158


1- 274.. سوره ی انعام، آیه ی 136.

و می گفتند: خدا بی نیاز است،و چون آب از سهم بُت ها وارد سهم خدا می شد،راه آن را می بستند و می گفتند: خدا نیازی ندارد. پس خداوند این آیات را نازل نمود و سخنان و عمل آنان را بر پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) بازگو کرد.(1)

مرحوم طبرسی همین معنا را در تفسیر این آیات ذکر نموده و گوید:

این چیزی است که از ائمّه ما(علیه السلام) روایت شده است.(2)

ص: 159


1- 275.. و قوله وَ جَعَلُوا لِلهِ مِمَّا ذَرَاَ… ساءَ ما یَحْکُمُونَ فان العرب اذا زرعوا زرعا قالوا هذا لله و هذا لآلهتنا و کانوا اذا سقوها فحرف الماء من الذی لله فی الذی للاصنام لم یسدوه و قالوا الله اغنی، و اذا حرف من الذی للاصنام فی الذی لله سدوه و قالوا الله اغنی، و اذا وقع شی ء من الذی لله فی الذی للاصنام لم یردوه و قالوا الله اغنی، و اذا وقع شی ء من الذی للاصنام فی الذی لله ردوه و قالوا الله اغنی، فانزل الله فی ذلک علی نبیه(صلی الله علیه و آله) و حکی فعلهم، و قولهم فقال «وَ جَعَلُوا لِلهِ مِمَّا ذَرَاَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْاَنْعامِ نَصِیبًا… الخ» [تفسیر قمی، ج 1، ص 217]
2- 276.. انه کان اذا اختلط ما جعل للاصنام بما جعل لله تعالی ردوه و اذا اختلط ما جعل لله بما جعل للاصنام ترکوه و قالوا الله اغنی و اذا تخرق الماء من الذی لله فی الذی للاصنام لم یسدوه و اذا تخرق من الذی للاصنام فی الذی لله سدوه و قالوا الله اغنی عن ابن عبّاس و قتادة و هو المروی عن ائمتنا:. [تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 571]

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه«وَ کَذَلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ اَوْلاَدِهِمْ شُرَکَآؤُهُمْ …» گوید:

یعنی نیاکان شان کشتن فرزندان شان را برای آنان جلوه دادند،و در نتیجه آنان را فریب دادند و دین شان را بر آنان مشتبه ساختند.(1)

«وَ قَالُواْ هَذِهِ اَنْعَامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لَّا یَطْعَمُهَا اِلَّا مَن نّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَ اَنْعَامٌ…»(2)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مشرکین چهارپایان را برای گروهی ممنوع می کردند،وچهارپایانی را نیز به نام های:بحیرة و سائبة و وصیلة و حام، می نامیدند و سوار شدن بر آنان را حرام می دانستند و اگر جنینی از شکم حیوانی زنده بیرون می آمد خوردن آن را بر زن ها حرام می دانستند و اگر مرده بیرون می آمد خوردن آن را بر همه مجاز می دانستند؛ و خداوند گفتار و کردارشان را در این آیات برای رسول(صلی الله علیه و آله) حکایت نموده است.(3)

«قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُواْ اَوْلاَدَهُمْ سَفَهًا بِغَیْرِ عِلْمٍ…»(4)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آن ها مردمی[از مشرکین]بودند که فرزندان دختر را ننگ می دانستند و از روی غیرت آنان را می کشتند و گروهی دیگر به خاطر ترس از گرسنگی و فقر فرزندان خود را می کشتند و خداوند به آنان می فرماید: «وَ لَا تَقْتُلُواْ اَوْلاَدَکُم مِّنْ امْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ اِیَّاهُمْ».(5)

ص: 160


1- 277.. و قوله: وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ اَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ قال یعنی اسلافهم زینوا لهم قتل اولادهم لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ یعنی یغیروهم. [تفسیر قمی، ج 1، ص 217]
2- 278.. سوره ی انعام، آیه ی 138.
3- 279.. و قوله وَ قالُوا هذِهِ اَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ قال الحجر المحرم لایَطْعَمُها اِلَّا مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ قال کانوا یحرمونها علی قوم وَ اَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها یعنی البحیرة و السائبة و الوصیلة و الحام وَ اَنْعامٌ لایَذْکُرُونَ اسْمَ اللهِ عَلَیْهَا افْتِراءً عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِمْ بِما کانُوا یَفْتَرُونَ وَ قالُوا ما فِی بُطُونِ هذِهِ الْاَنْعامِ خالِصَةٌ لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی اَزْواجِنا وَ اِنْ یَکُنْ مَیْتَةً فَهُمْ فِیهِ شُرَکاءُ فکانوا یحرمون الجنین الذی یخرجوه من بطون الانعام یحرمونه علی النّساء فاذا کان میتا یاکلوه الرجال و النّساء، فحکی الله قولهم لرسول الله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر قمی، ج 1، ص 217]
4- 280.. سوره ی انعام، آیه ی 140.
5- 281.. وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللهُ و هم قوم یقتلون اولادهم من البنات للغیرة و قوم کانوا یقتلون اولادهم من الجوع، و هذا معطوف علی قوله «وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ اَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ» فقال الله «وَ لاتَقْتُلُوا اَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ اِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ اِیَّاهُمْ». [تفسیر قمی، ج 1، ص 218]

سوره ی انعام [6]، آیات 141 تا 146

متن:

وَ هُوَ الَّذی اَنْشَاَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَیْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفًا اُكُلُهُ وَ الزَّیْتُونَ

وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهًا وَ غَیْرَ مُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ اِذا اَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَ لاتُسْرِفُوا اِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفینَ وَ مِنَ الْاَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشًا كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللهُ وَ لاتَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ ثَمانِیَةَ اَزْواجٍ مِنَ الضَّاْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّكَرَیْنِ حَرَّمَ اَمِ الْاُنْثَیَیْنِ اَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ اَرْحامُ الْاُنْثَیَیْنِ نَبِّئُونی بِعِلْمٍ اِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ وَ مِنَ الْاِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّكَرَیْنِ حَرَّمَ اَمِ الْاُنْثَیَیْنِ اَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ اَرْحامُ الْاُنْثَیَیْنِ اَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ اِذْ وَصَّاكُمُ اللهُ بِهذا فَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ كَذِبًا لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ اِنَّ اللهَ لایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ قُلْ لااَجِدُ فی ما اُوحِیَ اِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلی طاعِمٍ یَطْعَمُهُ اِلَّا اَنْ یَكُونَ مَیْتَةً اَوْ دَمًا مَسْفُوحًا اَوْ لَحْمَ خِنزیرٍ فَاِنَّهُ رِجْسٌ اَوْ فِسْقًا اُهِلَّ لِغَیْرِ اللهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لاعادٍ فَاِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحیمٌ وَ عَلَی الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذی ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُما اِلَّا ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما اَوِ الْحَوایا اَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذلِكَ جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ وَ اِنَّا لَصادِقُونَ

لغات:

«انشاء»احداث فعل است ابتداء بدون وجود نمونه و مثالی مانند ابتدا و ابتداع،و «خلق» به معنای تقدیر و ترتیب است،و «جنات» باغستان هایی است که دارای درخت های درهم پیچیده باشد، و «روضه» علف زار سبز و خرم است و «زهر» طراوت و نورانیّت کشت زار است، و «عرش» عرش گویند، و عرش به معنای سقف

ص: 161

و ملک آمده و عرش درخت انگور معروف است،و«اسراف» زیاده روی در مصرف است و «حموله»حیوان بارکش است و«ذی ظفر»حیوانات ناخن دار را گویند، و «حوایا» فضولات داخل شکم حیوان را گویند و مفرد آن حاویه است.

ترجمه:

اوست که باغ های معروش[باغ هایی که درختانش روی داربست ها قرار دارد]،و باغ های غیر معروش[باغ هایی که نیاز به داربست ندارد]را آفرید همچنین نخل و انواع زراعت را، که از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند و(نیز) درخت زیتون و انار را، که از جهتی با هم شبیه، و از جهتی تفاوت دارند (برگ و ساختمان ظاهریشان شبیه یک دیگر است، در حالی که طعم میوه آن ها متفاوت می باشد.) از میوه آن، به هنگامی که به ثمر می نشیند، بخورید! و حقّ آن را به هنگام درو، بپردازید! و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست ندارد! (141) (او کسی است که) از چهارپایان، برای شما حیوانات باربر، و حیوانات کوچک (برای منافع دیگر) آفرید از آن چه به شما روزی داده است، بخورید! و از گامهای شیطان پیروی ننمایید، که او دشمن آشکار شماست! (142)هشت جفت از چهارپایان (برای شما) آفرید از میش دو جفت، و از بز دو جفت بگو:«آیا خداوند نرهای آن ها را حرام کرده، یا ماده ها را؟ یا آن چه شکم ماده ها در برگرفته؟ اگر راست می گویید (و بر تحریم این ها دلیلی دارید)، به من خبر دهید!» (143) و از شتر یک جفت، و از گاو هم یک جفت (برای شما آفرید) بگو: «کدامیک از این ها را خدا حرام کرده است؟ نرها یا ماده ها را؟ یا آن چه را شکم ماده ها دربرگرفته؟ یا هنگامی که خدا شما را به این موضوع توصیه کرد، شما گواه (بر این تحریم) بودید؟! پس چه کسی ستم کارتر است از آن کس که بر خدا دروغ می بندد، تا مردم را از روی جهل گم راه سازد؟!خداوند هیچ گاه ستم گران را هدایت نمی کند» (144) بگو: «در آن چه

ص: 162

بر من وحی شده، هیچ غذای حرامی نمی یابم به جز این که مردار باشد، یا خونی که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک که این ها همه پلیدند یا حیوانی که به گناه، هنگام سر بریدن، نام غیر خدا [نام بُت ها] بر آن برده شده است.» امّا کسی که مضطر (به خوردن این محرمات) شود، بی آن که خواهان لذت باشد و یا زیاده روی کند (گناهی بر او نیست) زیرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است. (145) و بر یهودیان، هر حیوان ناخن دار[حیواناتی که سم یک پارچه دارند]را حرام کردیم و از گاو و گوسفند،پیه و چربیشان را بر آنان تحریم نمودیم مگر چربی هایی که بر پشت آن ها قرار دارد، و یا در دو طرف پهلوها، و یا آن ها که با استخوان آمیخته است این را به خاطر ستمی که می کردند به آن ها کیفر دادیم و ما راست می گوییم. (146)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ آتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَ لَا تُسْرِفُواْ اِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

در کشت[و زراعت]دو حقّ واجب است،1. حقّی که گرفته می شود[و آن زکات واجب است]، 2. حقّی که خود می پردازی، امّا حقّی که گرفته می شود، عشر و نصف عشر است و امّا حقی که تو می پردازی چیزی است که خداوند می فرماید: «وَ آتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ» و آن این است که هر فقیری نزد مزرعه می آید، کفّی از گندم به او بدهید….(2)

ص: 163


1- 282.. سوره ی انعام، آیه ی 141.
2- 283.. عن معاویة بن میسرة،قال:سمعت ابا عبد الله(علیه السلام)،یقول:«فی الزرع حقان: حق تؤخذ به،و حق تعطیه،فاما الذی تؤخذ به فالعشر و نصف العشر،و اما الحق الذی تعطیه فانه یقول:وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ فالضغث تعطیه، ثم الضغث حتّی تفرغ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 485]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این کفّ از طعام که به مسکین می دهید صدقه است.(1)

معاویة بن شریح گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

در کشت دو حق واجب وجود دارد: حقّی که بر شما واجب است [و از شما گرفته می شود] و حقّی که خود می پردازی.سپس فرمود: امّا چیزی که بر شما واجب است یک دهم ونصف یک دهم است و امّا چیزی که خود باید بدهی سخن خداوند است که می فرماید: «وَ آتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ» یعنی از برداشت هر بار [که درو می کنی] مقداری [به اندازه ی یک کف طعام] به هر فقیر می دهی تا به پایان برسد.(2)

زراره و محمّد بن مسلم و ابوبصیر گویند: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَ آتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ» فرمود:

صاحب کشت به فقیری که نزد او می آید مشتی از گندم[و امثال آن]را باید صدقه بدهد و به نگه بان نیز غیر از دست مزدی که به او می دهی باید یک خوشه خرما و یا دو خوشه و یا سه خوشه باقی گذارد.(3)

ص: 164


1- 284.. و عن الباقر(علیه السلام) هذا من الصدقة تعطی المسکین القبضة بعد القبضة و من الجذاذ الحفنة بعد الحفنة. [تفسیر صافی، ج 2، ص 162]
2- 285.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ شُرَیْحٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ فِی الزَّرْعِ حَقَّانِ حَقٌّ تُؤْخَذُ بِهِ وَ حَقٌّ تُعْطِیهِ قُلْتُ وَ مَا الَّذِی اُوخَذُ بِهِ وَ مَا الَّذِی اُعْطِیهِ قَالَ اَمَّا الَّذِی تُؤْخَذُ بِهِ فَالْعُشْرُ وَ نِصْفُ الْعُشْرِوَاَمَّا الَّذِی تُعْطِیهِ فَقَوْلُ اللَّهِ؟عز؟وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ یَعْنِی مِنْ حَصْدِکَ الشَّیْ ءَ بَعْدَ الشَّیْ ءِ وَلَا اَعْلَمُهُ اِلَّا قَالَ الضِّغْثَ ثُمَّ الضِّغْثَ حَتَّی یَفْرُغَ.[کافی، ج 3، ص 564، ح 1]
3- 286.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن حماد بن عیسی، عن حریز، عن زرارة ومحمّد بن مسلم و ابی بصیر، عن ابی جعفر(علیه السلام)،فی قول الله؟عز؟: وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ فقالوا جمیعا: قال ابو جعفر(علیه السلام): «هذا من الصدقة، یعطی المسکین القبضة بعد القبضة، و من الجذاذ الحفنة بعد الحفنة، حتّی یفرغ، و تعطی الحارس اجرا معلوما، و یترک من النخل معافارة و ام جعرور، و یترک للحارس ان یکون فی الحائط العذق، و العذقان، و الثلاثة لحفظه ایاه».[تفسیر برهان، ج 2، ص 483، ح 5]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مردی از انصار بیش از یک کفّ به فقرا داد و چیزی برای اهل و عیال او نماند و این آیه نازل شد.(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

شبانه خوشه های خرما را نبرید و شبانه اضحیّه و قربانی خود را نکشید و شبانه کشت خود را جمع نکنید[و شبانه بذر خود را نپاشید]چرا که قانع و معتر در شب سراغ شما نمی آیند.

ابوبصیر گوید: گفتم: قانع و معتر کیانند؟ فرمود:

قانع کسی است که به داده تو قانع می شود و معتر کسی است که بر تو می گذرد

و از تو سوال می نماید و اگر شبانه کشت خود را برداری قانع و معتر نزد تو نخواهند آمد و خداوند می فرماید: «وَ آتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ» یعنی روز برداشت که فقرا نزد شما می آیند به هر کدام مشتی از طعام بدهید و نیز هنگام رسیدن میوه و بذرافشانی از هر کدام مشتی به فقرا بدهید و در شب محصول خود را برداشت نکنید.(2)

ص: 165


1- 287.. و عن الصّادق(علیه السلام) انّه سئل عن هذه الآیة فقال کان فلان بن فلان الانصاری و سمّاه کان له حرث و کان اذا اخذه تصدق به و یبقی هو و عیاله بغیر شی ء فجعل اللَّه؟عز؟ ذلک سرفًا و فی الکافی عنه(علیه السلام) فی حدیث قال و فی غیر آیة من کتاب اللَّه یقول اِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ فنهاهم عن الاسراف و نهاهم عن التقتیر لکن امر بین امرین لایعطی جمیع ما عنده ثم یدعو اللَّه ان یرزقه فلا یستجیبُ له. [تفسیر صافی، ج 2، ص 163]
2- 288.. و عنه: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد، عن الحسن بن علی الوشاء،عن عبد الله بن مسکان، عن ابی بصیر،عن ابی عبد الله(علیه السلام)،قال:«لا تصرم باللیل،و لاتحصد باللیل،و لاتضح الاضحیة باللیل، و لاتبذر باللیل، فانک ان تفعل لم یاتک القانع و المعتر». B فقلت:ما القانع و المعتر؟قال:«القانع:الذی یقنع بما تعطیه،و المعتر:الذی یمر بک فیسالک، و ان حصدت باللیل لم یاتک السوال،و هو قول الله؟عز؟: وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ عند الحصاد یعنی القبضة بعد القبضة اذا حصدته، و اذا اخرج فالحفنة بعد الحفنة، و کذلک عند الصرام، و کذلک [عند البذر، و] لاتبذر باللیل لانک تعطی من البذر کما تعطی من الحصاد». [تفسیر برهان، ج 2، ص 483، ح 6]

احمد بن محمّد بن ابی نصر گوید:به حضرت رضا(علیه السلام)گفتم: معنای«وَ لَا تُسْرِفُواْ»

در این آیه چیست؟ فرمود:… پدرم می فرمود:

در زمان برداشت خرما و گندم به فقرا و مستمندان[قانع و معتر]یک کف طعام و خرما باید داده شود و کسی که دو کف بدهد اسراف کرده است و پدرم هنگام برداشت محصول چون دید غلامان او دو کف طعام به سوال کننده می دهند، فریاد نمود و فرمود: یک کف بدهید و قبضه قبضه و خوشه خوشه بدهید….(1)

ص: 166


1- 289.. عبد الله بن جعفر الحمیری من کتابه (قرب الاسناد): عن احمد بن محمّد بن ابی نصر، قال: سالته یعنی الرّضا(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَ لاتُسْرِفُوا ای شی ء الاسراف؟ قال: «هکذا یقراها من قبلکم؟». قلت: نعم. قال: «افتح الفم بالحاء قلت: حصاده و کان ابی یقول: من الاسراف فی الحصاد و الجذاذ ان یصدق الرجل بکفیه جمیعا، و کان ابی اذا حضر حصد شی ء من هذا فرای واحدا من غلمانه یصدق بکفیه صاح به، و قال: اعط بید واحدة،القبضة بعد القبضة،و الضغث بعد الضغث،من السنبل.و انتم تسمونه الاندر». [تفسیر برهان، ج 2، ص 484، ح 11]

مولّف گوید:

روایات فوق مفاد آیه«وَ الَّذِینَ اِذَا اَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا»می باشد.

«ثَمَانِیَةَ اَزْوَاجٍ مِّنَ الضَّاْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

حضرت نوح(علیه السلام) [هنگام طوفان] هشت عدد حیوان را داخل کشتی قرار داد چنان که خداوند می فرماید: «ثَمَانِیَةَ اَزْوَاجٍ مِّنَ الضَّاْنِ اثْنَیْنِ…» از گوسفند دو عدد [نر و مادّه] یکی اهلی و دیگری وحشی تا صید آن حلال باشد و از بز نیز یکی اهلی و دیگری وحشی و بیابانی؛ و از شتر نیز یکی اهلی و دیگری وحشی؛ و از گاو نیز یکی اهلی و دیگری وحشی؛ و از هر پرنده نیز یکی اهلی و دیگری وحشی، وارد کشتی نمود و سپس اهل زمین غرق شدند.(2)

داود رقّی گوید:

برخی از خوارج به من گفتند:خداوند در این آیه چه چیزی را حلال و چند چیزی را حرام کرده است؟ و من پاسخی نداشتم به آنان بدهم، تا به حج رفتم و

ص: 167


1- 290.. سوره ی انعام، آیه ی 143.
2- 291.. فی روضة الکافی محمّد بن ابی عبد الله عن محمّد بن الحسین عن محمّد بن سنان عن اسمعیل الجعفی و عبد الکریم بن عمر و عبد الحمید بن ابی الدیلم عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال:لما حمل نوح فی السفینة الازواج الثمانیة التی قال الله؟عز؟: «ثَمانِیَةَ اَزْواجٍ مِنَ الضَّاْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ» وَ مِنَ الْاِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ فکان من الضان اثنین زوج داجنة یربیها الناس و الزوج الآخر الضان التی تکون فی الجبال الوحشیة احل لهم صیدها، وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ زوج داجنة یربیها الناس، و الزوج الآخر الظباء التی تکون فی المفاوز وَ مِنَ الْاِبِلِ اثْنَیْنِ البخاتی و العراب وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ زوج داجنة للناس الزوج و الآخر البقر الوحشیة و کل طیر طیب وحشی و انسی، ثم غرقت الارض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 358، ح 91]

خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم و گفتم:فدای شما شوم چنین سوالی از من کرده اند؟ پس امام(علیه السلام) فرمود: خداوند برای قربانی در منی گوسفند و بز اهلی را حلال نمود و گوسفند و بز کوهی را حرام کرد و فرمود: «مِّنَ الضَّاْنِ اثْنَیْنِ…» و نیز شتر اهلی [اعراب] را حلال نمود و شتر کوهی[بخاتی]را حرام کرد و نیز گاو اهلی را حلال نمود و گاو کوهی را حرام کرد و فرمود: «وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الاِبْلِ اثْنَیْنِ» پس من از حج بازگشتم و به آن مرد خارجی همین پاسخ را دادم و او گفت:این چیزی است که تو از حجازآورده ای.(1)

نظیر روایت فوق را عیّاشی نیز از صفوان جمّال از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده و در پایان آن آمده:

آن مرد خارجی،چون پاسخ امام صادق(علیه السلام)را شنید گفت:اگر جدّ او[یعنی امیر المؤمنین(علیه السلام)] آن خونریزی ها را [در جنگ صفیّن و…] نکرده بود من جز او را امام خود قرار نمی دادم!(2)

ص: 168


1- 292 .. الشیخ المفید فی (الاختصاص)، عن محمّد بن الحسن الصفار، و الحسن بن متیل، عن ابراهیم ابن هاشم، عن ابراهیم بن محمّد، عن السلمی، عن داود الرقی، قال: سالنی بعض الخوارج عن قول الله تبارک و تعالی: مِنَ الضَّاْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ الی قوله وَ مِنَ الْاِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ ما الذی احل الله من ذلک، و ما الذی حرم الله؟ قال: فلم یکن عندی فی ذلک شی ء، فحججت، فدخلت علی ابی عبد الله(علیه السلام)، فقلت: جعلت فداک، ان رجلا من الخوارج سالنی عن کذا و کذا، فقال(علیه السلام): «ان الله؟عز؟ احل فی الاضحیة بمنی الضان و المعز الاهلیة، و حرم فیها الجبلیة، و ذلک قوله؟عز؟: مِنَ الضَّاْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ و ان الله؟عز؟ احل فی الاضحیة بمنی الابل العراب و حرم فیها البخاتی، و احل فیها البقر الاهلیة و حرم فیها الجبلیة، فذلک قوله: وَ مِنَ الْاِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ». قال: فانصرفت الی صاحبی، فاخبرته بهذا الجواب، فقال: هذا شی ء حملته الابل من الحجاز. [تفسیر برهان، ج 2، ص 488، ح 3]
2- 293.. عن صفوان الجمال قال کان متجری الی مصر و کان لی بها صدیق من الخوارج فاتانی وقت خروجی الی الحج، فقال لی: هل سمعت من جعفر بن محمّد(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟:«ثَمانِیَةَ اَزْواجٍ مِنَ الضَّاْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ اَمِ الْاُنْثَیَیْنِ اَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ اَرْحامُ الْاُنْثَیَیْنِ» «وَ مِنَ الْاِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ» ایا احل و ایا حرم قلت: ما سمعت منه فی هذا شیئا، فقال لی: انت علی الخروج فاحب ان تساله عن ذلک، قال: فحججت فدخلت علی ابی عبد الله(علیه السلام) فسالته عن مسالة الخارجی، فقال لی: حرم من الضان و من المعز الجبلیة و احل الاهلیة یعنی فی الاضاحی، و احل من الابل العراب، و من البقر الاهلیة، و حرم من البقر الجبلیة، و من الابل البخاتی یعنی فی الاضاحی، قال: فلما انصرفت اخبرته، فقال: اما انه لو لاما اهرق جده من الدماء ما اتخذت اماما غیره. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 381، ح 117]B

مرحوم فیض در تفسیر صافی گوید:

شاید علّت تحریم غیر اهلی از حیوانات یاد شده برای قربانی در مناه،این بوده باشد که غیر اهلی صید محسوب می شود و آن برای محرم حرام است.(1)

«قُل لَّا اَجِدُ فِی مَا اُوْحِیَ اِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَی طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ اِلَّا اَن یَکُونَ مَیْتَةً…»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

برخی به خاطر این آیه گفته اند: جز آن چه در این آیه حرام شمرده شده حرامی وجود ندارد، از این رو همه ی چهارپایان، از بوزینه ها و سگ ها و درّندگان و گرگ ها و شیرها و استرها و الاغ ها و همه ی چهارپایان دیگر را حلال دانسته و اشتباه بزرگی را مرتکب شده اند،در حالی که این آیه در ردّ چیزهایی است که مشرکین عرب بر خود حرام و یا حلال دانسته اند و خداوند در این آیات

ص: 169


1- 294.. اقول: لعل الخارجی کان قد سمع تحریم الاضحیة ببعض هذه الازواج الثمانیة مع حلّها کلّها فاراد ان یمتحن بمعرفته داود و لعل علة تحریم الاضحیة بالجَبَلیّة منها بمنی کونها صیدًا و تحریمها بالبخت لعلةٍ اخری. [تفسیر صافی، ج 2، ص 165]
2- 295.. سوره ی انعام، آیه ی 145.

گفته های آنان را برای رسول خود(صلی الله علیه و آله) بازگو نموده است و آنان می گفته اند:

«وَ قَالُواْ مَا فِی بُطُونِ هَذِهِ الاَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِّذُکُورِنَا وَ مُحَرَّمٌ عَلَی اَزْوَاجِنَا وَ اِن یَکُن مَّیْتَةً فَهُمْ فِیهِ شُرَکَاء…» سپس گوید: آنان جنین حیوان را اگر زنده بود، بر زن ها حرام می دانستند و اگر مرده بود، برای همه حلال می پنداشتند.(1)

مولّف گوید:

در مورد آیه فوق این سوال مطرح است که حیوانات حرام گوشت منحصر به این چهار چیز یعنی مردار و خون و گوشت خوک و حیوانی که به جای نام خدا نام بُت ها بر آن برده می شود نیست، چرا که در سوره ی مائده(2) همان گونه که گذشت مخنقه، موقوذة، متردیّة، و غیره از حیواناتی که خوردن آن ها حرام است، نام برده

شده؛ و نیز در اخبار صحیح آمده که هر پرنده ای که دارای مخلب و دندان های شکاری باشد و یا هر ماهی که پولک نداشته باشد خوردن آن حرام است. در پاسخ سوال فوق برخی از مفسّرین فرموده اند: آیه سوره ی مائده مربوط به اقسام

ص: 170


1- 296.. و قد احتج قوم بهذه الآیة قُلْ لااَجِدُ فِی ما اُوحِیَ اِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلی طاعِمٍ یَطْعَمُهُ اِلَّا اَنْ یَکُونَ مَیْتَةً اَوْ دَمًا مَسْفُوحًا اَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَاِنَّهُ رِجْسٌ اَوْ فِسْقًا اُهِلَّ لِغَیْرِ اللهِ بِهِ فتاولوا هذه الآیة انه لیس شی ء محرما الا هذا، و احلوا کل شی ء من البهائم، القردة و الکلاب و السباع و الذئاب و الاسد و البغال و الحمیر و الدواب، و زعموا ان ذلک کله حلال لقوله «قُلْ لااَجِدُ فِی ما اُوحِیَ اِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلی طاعِمٍ یَطْعَمُهُ» و غلطوا فی هذا غلطا بینا و انما هذه الآیة رد علی ما احلت العرب و حرمت، لان العرب کانت تحلل علی نفسها اشیاء وتحرم اشیاء فحکی الله ذلک لنبیه(صلی الله علیه و آله)ما قالوا،فقال: وَ قالُوا ما فِی بُطُونِ هذِهِ الْاَنْعامِ خالِصَةٌ لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی اَزْواجِنا فکان اذا سقط الجنین حیا اکله الرجال و حرم علی النّساء، و اذا کان میتا اکله الرجال و النّساء، و قد مضی ذکره و هو قوله «وَ قالُوا ما فِی بُطُونِ هذِهِ الْاَنْعامِ خالِصَةٌ لِذُکُورِنا… الخ.» [تفسیر قمی، ج 1، ص 219، ح 8]
2- 297.. سوره ی مائده، آیه ی 4.

مردار است و در این آیه نیز مردار به صورت اجمال ذکر شده و در مورد بقیّه باید گفت: حرمت آن ها در حدّ حرمت این چهار چیزی که در این آیه آمده نیست، از این رو حرمت آن ها را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیان نموده است و خوردن آن ها مورد کراهت است. سپس گوید: و امّا این که گفته شود: این سوره در مکّه نازل شده و سوره مائده در مدینه نازل شده و محرّماتی که در این آیه نیامده در مدینه نازل شده است؛ با تصریح برخی از اخبار سازگار نیست. تا این که گوید: توجیه مرحوم قمّی نیز پذیرفته نیست چرا که با اخبار موافقت ندارد، در بعضی از اخبار تصریح شده است که جز آن چه در این آیه آمده حرام دیگری نیست؛ سپس اخبار وارده ی در ذیل این آیه را بیان نموده که در تفسیر برهان نیز نقل شده است و متن آن اخبار چنین است:

در تهذیب شیخ از امام صادق(علیه السلام)و در تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که از آن دو امام سوال شد:

خوردن جِرّی[ماهی املسی که یهود نمی خورند]و مار ماهی و زِمّیر[نوعی از ماهی که پولک ندارد] و نیز ماهیانی که اصلا پوست [و پولک] ندارند چگونه است؟

و امام(علیه السلام) به روایتی فرمود:

این آیه را قرائت نماید (قُل لَّا اَجِدُ فِی مَا اُوْحِیَ اِلَیَّ مُحَرَّمًا…) و سپس امام(علیه السلام) فرمود:حرام همانی است که خدا و رسول او حرام نموده اند و لکن مردم بسا از چیزهایی

کراهت دارند، و ما نیز آن ها را مکروه می داریم.

از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نیز درباره ی پرندگان وحشی و حیوانات وحشی مانند خارپشت و خفّاش [خطّاف] و الاغ و استر و اسب سوال شد. امام(علیه السلام) فرمود:

حرام همان چیزهایی است که خداوند در کتاب خود حرام نموده است.

ص: 171

از سویی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز فتح خیبر از خوردن گوشت الاغ نهی نمود در حالی که گوشت الاغ حرام نیست و آن حضرت به خاطر این که مردم الاغ ها را ذبح نکنند و از سواری آن ها بهره ببرند فرمود: از گوشت الاغ نخورید. سپس امام(علیه السلام) به راوی فرمود: این آیه را تلاوت کن «قُل لَّا اَجِدُ فِی مَا اُوْحِیَ اِلَیَّ مُحَرَّمًا…».(1)

«وَ عَلَی الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُمَا…» (2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

آن چه در این آیه حرام شده مربوط به بنی اسراییل است.(3)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از این آیه یهود هستند که خداوند گوشت پرندگان و پیه حیوانات را بر آنان حرام نمود در حالی که آن چه خداوند حرام نمود را دوست می داشتند؛ و از پیه حیوانات تنها آن چه بر پشت گوسفند ودر دو طرف او خارج ازشکم قرار دارد و آن چه به استخوان ها متصل است را برای آنان حلال نمود و این

ص: 172


1- 298.. ففی التهذیب عن الصّادق(علیه السلام) و العیّاشی عن الباقر(علیه السلام) انّه سئل عن الجرّی و المار ما هی و الزِّمّیر و ما لیس له قشر من السمک حرام هو فقال لی یا محمّد اقرا هذه الآیة التی فی الانعام قُلْ لااَجِدُ فِی ما اُوحِیَ اِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلی طاعِمٍ یَطْعَمُهُ فقال فقراتها حتّی فرغت منها فقال انّما الحرام ما حرم اللَّه و رسوله فی کتابه و لکنهم قد کانوا یعافون عن اشیاءٍ فنحن نعافها. و عن الباقر و العیّاشی عن الصّادق(علیهما السلام) انّه سئل عن سباع الطیر و الوحش حتّی ذکر له القنافذ و الوطواط و الحمیر و البغال و الخیل فقال لیس الحرام الا ما حرم اللَّه فی کتابه و قد نهی رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) یوم خیبر عن اکل لحوم الحمیر و انّما نهاهم من اجل ظهورهم ان یفنوها و لیست الحمیر بحرام ثم قال اقرا هذه الآیة قُلْ لااَجِدُ الآیة. [تفسیر صافی، ج 2، ص 167]
2- 299.. سوره ی انعام، آیه ی 146.
3- 300.. عن محمّد الحلبی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال حرم علی بنی اسراییل کل ذی ظفر و الشحوم اِلَّا ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما اَوِ الْحَوایا اَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 383]

به خاطر ظلم وسرکشی آنان بود چرا که پادشاهان بنی اسراییل فقرا را ازخوردن گوشت پرندگان و پیه های حیوانات منع می کردند و خداوند آن چه را از فقرا منع می کردند بر آنان حرام نمود و فرمود: «ذَلِکَ جَزَیْنَاهُم بِبَغْیِهِمْ وِ اِنَّا لَصَادِقُونَ.»(1)

سوره ی انعام [6]، آیات 147 تا 151

متن:

فَاِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ وَلایُرَدُّ بَاْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ سَیَقُولُ الَّذینَ اَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللهُ ما اَشْرَكْنا وَ لاآباؤُنا وَ لاحَرَّمْنا مِنْ شَیْ ءٍ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّی ذاقُوا بَاْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا اِنْ تَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَّ وَ اِنْ اَنْتُمْ اِلَّاتَخْرُصُونَ قُلْ فَلِلهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ اَجْمَعینَ قُلْ هَلُمَّ شُهَداءَكُمُ الَّذینَ یَشْهَدُونَ اَنَّ اللهَ حَرَّمَ هذا فَاِنْ شَهِدُوا فَلا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَ لاتَتَّبِعْ اَهْواءَ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ الَّذینَ لایُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ هُمْ بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ قُلْ تَعالَوْا اَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَیْكُمْ اَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئًا وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانًا وَ لاتَقْتُلُوا اَوْلادَكُمْ مِنْ اِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ اِیَّاهُمْ وَ لاتَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لاتَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ اِلَّا بِالْحَقِّ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

ص: 173


1- 301.. و قوله وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ» یعنی الیهود، حرم الله علیهم لحوم الطیر، و حرم علیهم الشحوم و کانوا یحبونها الا ما کان علی ظهور الغنم او فی جانبه خارجا من البطن و هو قوله حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُما اِلَّا ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما اَوِ الْحَوایا ای الجنبین اَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ وَ اِنَّا لَصادِقُونَ. [تفسیر قمی، ج 1، ص 220]
لغات:

«هلم»یعنی بیاورید«و هلم شهداءکم»یعنی هاتوا شهداءکم و میم هلم به خاطر تشدید مفتوح است،مانند ردّ و بعضی گفته اند:اسم فعل است مانند: روید و صه و مه،و «تعالوا» مشتق از علو است و باید داعی علی باشد، و «تلاوت» به معنای قرائت است، و «املاق» به معنای افلاس از مال و زاد است، و «فواحش» جمع فاحشة به معنای عمل بسیار قبیح است و قبیح، شامل کوچک و بزرگ می شود لذا گفته می شود: قرد یعنی بوزینه قبیح الصورة است و گفته نمی شود فاحش الصورة است و ضد قبیح حسن است، و فاحش چنین نیست.

ترجمه:

اگر تو را تکذیب کنند(و این حقایق را نپذیرند)، به آن ها بگو:«پروردگار شما،رحمت

گسترده ای دارد امّا مجازات او هم از مجرمان دفع شدنی نیست! (و اگر ادامه دهید کیفر

شما حتمی است)(147)به زودی مشرکان(برای تبرئه خویش)می گویند:«اگرخدا می خواست ، نه ما مشرک می شدیم و نه پدران ما و نه چیزی را تحریم می کردیم!»کسانی که پیش از آن ها بودند نیز، همین گونه دروغ می گفتند و سرانجام (طعم) کیفر ما را چشیدند. بگو: «آیا دلیل روشنی (بر این موضوع) دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید؟ شما فقط از پندارهای بی اساس پیروی می کنید، و تخمینهای نابجا می زنید.» (148) بگو: «دلیل رسا (و قاطع) برای خداست (دلیلی که برای هیچ کس بهانه ای باقی نمی گذارد).و اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت می کند. (ولی چون هدایت اجباری بی ثمر است، این کار را نمی کند.)» (149) بگو: «گواهان خود را، که گواهی می دهند خداوند این ها را حرام کرده است، بیاورید!» اگر آن ها (به دروغ) گواهی دهند، تو با آنان(هم صدا نشو! و) گواهی نده! و از هوی و هوس کسانی که آیات ما را تکذیب کردند،

ص: 174

و کسانی که به آخرت ایمان ندارند و برای خدا شریک قایلند،پیروی مکن!(150) بگو: «بیایید آن چه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برای شان بخوانم:این که چیزی را شریک خدا قرار ندهید! و به پدر و مادر نیکی کنید! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آن ها را روزی می دهیم و نزدیک کارهای زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان! و انسانی را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید!مگر بحق (و از روی استحقاق) این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید! (151)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«قُلْ فَلِلهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاکُمْ اَجْمَعِینَ»(1)

مسعدة بن زیاد گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود: روز قیامت خداوند به بنده ی خود می فرماید: ای بنده ی من آیا عالم بودی؟ [و احکام خدا را می دانستی] پس اگر بگوید: آری. خداوند به او می فرماید: پس برای چه، چیزی را که می دانستی به آن عمل نکردی؟ و اگر بگوید: من جاهل و نادان بودم. خداوند به او می فرماید:برای چه نرفتی یاد بگیری و عمل کنی.پس آن بنده محکوم می شود و این معنای حجّت بالغه خداوند است. (2)

ص: 175


1- 302.. سوره ی انعام، آیه ی 149.
2- 303.. الشیخ فی (امالیه)، قال: حدثنا محمّد بن محمّد یعنی الشیخ المفید قال: اخبرنی ابوالقاسم جعفر بن محمّد، قال: حدثنی محمّد بن محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن ابیه، عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن زیاد، قال: سمعت جعفر بن محمّد(علیهم السلام) و قد سئل عن قوله تعالی: فَلِلهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ. فقال: «ان الله تبارک و تعالی یقول للعبد یوم القیامة: عبدی ا کنت عالما؟ فان قال: نعم، قال له: ا فلا عملت بما علمت؟و ان قال: کنت جاهلا، قال له: ا فلا تعلمت حتّی تعمل، فیخصمه، فتلک الحجة البالغة». [تفسیر برهان، ج 2، ص 492، ح 3]

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

ما حجّت بالغه خداوند هستیم بر کسانی که روی زمین تا آسمان زندگی می کنند.(1)

امام صادق(علیه السلام) در سخن مفصّلی فرمود: حجّت بالغه الهی سخنی است که عالم

و جاهل می فهمند، چرا که خداوند کریم تر و عادل تر از آن است که بدون حجّت بنده ی

خود را عذاب نماید. سپس فرمود: هرگز خداوند بعد از هدایت، کسی را گم راه نمی کند

تا حقیقت را برای او بیان نماید. سپس امام صادق(علیه السلام) ماجرای اتمام حجّت رسول

خدا(صلی الله علیه و آله) را در غدیر خم بیان نمود و فرمود: آنان که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به راه غیر اهل البیت(علیهم السلام) رفتند حجّت بر آنان تمام شده بود چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)….(2)

ص: 176


1- 304.. الحسین قال سمعت ابا طالب القمی یروی عن سدیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال نحن الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ علی من دون السماء و فوق الارض. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 383، ص 122]
2- 305.. العلامة الحلی فی (الکشکول): عن احمد بن عبدالرّحمن الناوردی، یوم الجمعة فی شهر رمضان، سنة عشرین و ثلاث مائة، قال: قال الحسین بن العبّاس، عن المفضّل الکرمانی، قال: حدثنی محمّد بن صدقة،قال:قال محمّد بن سنان، عن المفضّل بن عمر الجعفی، قال: سالت مولای جعفر بن محمّد الصّادق(علیهما السلام) عن قول الله؟عز؟: قُلْ فَلِلهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ اَجْمَعِینَ. فقال جعفر بن محمّد(علیهما السلام): «الحجة البالغة: التی تبلغ الجاهل من اهل الکتاب فیعلمها بجهله کما یعلمها العالم بعلمه، لان الله تعالی اکرم و اعدل من ان یعذب احدا الا بحجة». ثم تلا جعفر بن محمّد(علیهما السلام):وَ ما کانَ اللهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ اِذْ هَداهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ. ثم انشا جعفر بن محمّد(علیهما السلام) محدثا یقول: «ما مضی رسول الله(صلی الله علیه و آله) الا بعد اکمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب، و انزل الله علی نبیه(صلی الله علیه و آله) بکراع الغمیم: یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ لان رسول الله(صلی الله علیه و آله) خاف الارتداد من المنافقینالذین کانوا یسرون عداوة علی(علیه السلام)، و یعلنون موالاته خوفا من القتل، فلما صار النّبی(صلی الله علیه و آله) بغدیر خم بعد انصرافه من حجة الوداع، انتصب للمهاجرین و الانصار قائما یخاطبهم، فقال بعد ما حمد الله و اثنی علیه: معاشر المهاجرین و الانصار، ا لست اولی بکم من انفسکم؟ فقالوا: اللهم نعم. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اللهم اشهد. ثلاثا. ثم قال: یا علی. فقال: لبیک یا رسول الله. فقال له: قم، فان الله امرنی ان ابلغ فیک رسالاته، انزل بها جبرییل یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ. فقام الیه علی(علیه السلام)، فاخذ رسول الله(صلی الله علیه و آله) بضبعه فشاله، حتّی رای الناس بیاض ابطیهما، ثم قال: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره،و اخذل من خذله فاول قائم قام من المهاجرین و الانصار عمر بن الخطاب، فقال: بخ بخ لک یا علی، اصبحت مولای و مولی کل مومن و مومنة. فنزل جبرییل(علیه السلام) بقول الله؟عز؟: الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دِینًا فبعلی امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی هذا الیوم اکمل الله لکم معاشر المهاجرین و الانصار دینکم، و اتم علیکم نعمته، و رضی لکم الاسلام دینا، فاسمعوا له و اطیعوا له تفوزوا. و اعلموا ان مثل علی فیکم کمثل سفینة نوح، من رکبها نجا، و من تخلف عنها غرق، و من تقدمها مرق، و مثل علی فیکم کمثل باب حطة فی بنی اسراییل، من دخله کان آمنا و نجا، و من تخلف عنه هلک و غوی. فما مر علی المنافقین یوم کان اشد علیهم منه، و قد کان المنافقون یعرفون علی عهد رسول الله(صلی الله علیه و آله) ببغض علی(علیه السلام)، فانزل علی نبیه(صلی الله علیه و آله): اَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ اَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللهُ اَضْغانَهُمْ وَ لَوْ نَشاءُ لَاَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ، وَ اللهُ یَعْلَمُ اِسْرارَهُمْ و السر بغض علی(علیه السلام)، فماج الناس فی ذلک القول من رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی علی(علیه السلام)، و قالوا فاکثروا القول. فلما انصرف رسول الله(صلی الله علیه و آله) الی المدینة خطب اصحابه، و قال: ان الله تعالی اختص علیا بثلاث خصال لم یعطها احد من الاولین و الآخرین، فاعرفوها، فانه الصدیق الاکبر، و الفاروق الاعظم، اید الله به الدین و اعز به الاسلام و نصر به نبیکم. فقام الیه عمر بن الخطاب، و قال: ما هذه الخصال الثلاث التی اعطاها الله علیا، و لم یعطها احدا من الاولین و الآخرین؟فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله):اختص علیا باخ مثل نبیکم محمّد خاتم النّبیین لیس لاحد اخ مثلی، و اختصه بزوجة مثل فاطمة و لم یختص احدا بزوجة مثلها، و اختصه بابنین مثل الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنة و لیس لاحد ابنان مثلهما، فهل تعلمون له نظیرا، او تعرفون له شبیها ان جبرییل نزل علی یوم احد فقال: یا محمّد، اسمع: لاسیف الا ذو الفقار، و لافتی الا علی یعلمنی انه لاسیف کسیف علی، و لافتی هو کعلی، و قد نادی قبل ذلک یوم بدر ملک یقال له رضوان، من السماء الدنیا، لاسیف الا ذو الفقار، و لافتی الا علی. ان علیا سیّد المتقین و امام المؤمنین،و قائد الغر المحجلین، لایبغضه من قریش الا دعی،و لامن العرب الا سفحی، و لامن سائر الناس الا شقی، و لامن سائر النّساء الا سلقلقیة.ان الله؟عز؟ جعل علیا للناس بین المهاجرین و الانصار، و بین خلقه [و بینه]، فمن عرفه و والاه کان مومنا،و من جهله و لم یواله و لم یعاد من عاداه کان ضالا،ا فآمنتم یا معاشر المسلمین. یقولها ثلاثا. قالوا: آمنا و سلمنا یا رسول الله. فآمنوا بعلی بالسنتهم، و کفروا بقلوبهم، فانزل الله علی نبیه(صلی الله علیه و آله): یا اَیُّهَا الرَّسُولُ لایَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِاَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ فقال لهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) ذلک بمشهد من اصحابه: لم یحبک یا علی من اصحابی الا مومن تقی، و لایبغضک الا منافق شقی، و انت یا علی و شیعتک الفائزون یوم القیامة، ان شیعتک یردون علی الحوض بیض وجوههم، [وشیعة عدوک من امتی یردون علی الحوض سود الوجوه]،فتسقی انت شیعتک،وتمنع عدوک. فانزل الله تعالی: یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ بموالاة علی و معاداة علی فَاَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ اَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ اِیمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ وَ اَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ. فلما نادی[بها]رسول الله(صلی الله علیه و آله)،قال المنافقون:الا ان محمّدا لایزال یرفع بضبع علی، و یتلو علینا آیة من القرآن بعد آیة [غوایة] و ترجیحا له علینا. ثم اجتمعوا لیلا. فقالوا: ان محمّدا خدعنا عن دیننا الذی کنا علیه [فی الجاهلیة]، فقال: من قال لااله الا الله فله ما لنا و علیه ما علینا. و الآن قد خالف هذا القول الی غیره، فقام خطیبا فقال: انا سیّد ولد آدم و لافخر. فحملناها، ثم قال: علی سیّد العرب. ثم فضله علی جمیع العالمین من الاولین و الآخرین، فقال: علی خیر البشر و من ابی فقد کفر. ثم قال: فاطمة سیدة نساء العالمین. ثم قال: الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة. ثم قال: حمزة سیّد الشهداء، و جعفر ذو الجناحین یطیر بهما مع الملائکة حیث یشاء، و العبّاس عمه جلدة بین عینیه و صنو ابیه، و له السقایة فی دار الدنیا [و بنی شیبة لهم السدانة، فجمع خصال الخیر و منازل الفضل و الشرف فی الدنیا] و الآخرة له و لاهل بیته خاصة، و جعلنا من اتباعه و اتباع اهل بیته. فقال النضر بن الحارث الفهری: اذا کان غد اجتمعوا عند رسول الله حتّی اقبل انا و اتقاضاه ما وعدنا به فی بدء الاسلام، و انظر ما یقول، ثم نحتج. فلما اصبحوا فعلوا ذلک، فاقبل النضر بن الحارث فسلم علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قال: یا رسول الله، اذا کنت انت سیّد ولد آدم،و اخوک سیّد العرب،و ابنتک فاطمة سیدة نساء العالمین،و ابناک الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنة، و عمک حمزة سیّد الشهداء، و ابن عمک ذو الجناحین یطیر مع الملائکة حیث یشاء، و عمک جلدة بین عینیک و صنو ابیک، و بنو شیبة لهم السدانة، فما لسائر قریش و العرب؟ فقد اعلمتنا فی بدء الاسلام انا اذا کنا آمنا بما تقول کان لنا مالک و علینا ما علیک. فاطرق رسول الله(صلی الله علیه و آله) طویلا ثم رفع راسه، فقال: ما انا و الله فعلت بهم هذا، بل الله فعل بهم هذا، فما ذنبی؟! فولی النضر بن الحارث و هو یقول: اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء او ائتنا بعذاب الیم. فانزل الله مقالة النضر بن الحارث، و نزلت هذه الآیة وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِیهِمْ الی قوله: وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ فبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) الی النضر بن الحارث الفهری،فاحضره و تلا علیه الآیة،فقال: یا رسول الله،انی قد اسررت ذلک جمیعه،انا و من لم تجعل له ما جعلته لک و لاهل بیتک من الشرف و الفضل فی الدنیا و الآخرة، فقد اظهر الله ما اسررنا به، اما انا فانی اسالک ان تاذن لی فاخرج من المدینة، فانی لااطیق المقام [بها]. فوعظه النّبی(صلی الله علیه و آله)[و قال]:ان ربک کریم،فان انت صبرت و تصابرت لم یخلک من مواهبه،فارض وسلم، فان الله یمتحن خلقه بضروب من المکاره، و یخفف عمن یشاء، و له الخلق و الامر، مواهبه عظیمة، و احسانه واسع. فابی النضر بن الحارث، و ساله الاذن، فاذن له رسول الله(صلی الله علیه و آله).فاقبل الی بیته، و شد علی راحلته ثم رکبها مغضبا و هو یقول: اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء او ائتنا بعذاب الیم. فلما صار بظهر المدینة و اذا بطیر فی مخلبه جندلة فارسلها علیه، فوقعت علی هامته، ثم دخلت فی دماغه، و خرجت من جوفه، و وقعت علی ظهر راحلته، و خرجت من بطنها، فاضطربت الراحلة و سقطت، و سقط النضر بن الحارث من علیها میتین، فانزل الله تعالی: سَاَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللهِ ذِی الْمَعارِجِ. فبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) بعد ذلک الی المنافقین الذین اجتمعوا لیلا مع النضر بن الحارث فتلا علیهم الآیة، و قال: اخرجوا الی صاحبکم الفهری حتّی تنظروا الیه. فلما راوه انتحبوا و بکوا، و قالوا: من ابغض علیا و اظهر بغضه قتله علی بسیفه، و من خرج من المدینة بغضا لعلی انزل الله علیه ما نری، لئن رجعنا الی المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل من شیعة علی، مثل سلمان و ابی ذر و المقداد و عمار و اشباههم من ضعفاء الشیعة. فاوحی الله الی نبیه(صلی الله علیه و آله) ما قالوا،فلما انصرفوا الی المدینة اعلمهم رسول الله (صلی الله علیه و آله)، فحلفوا بالله کاذبین انهم لم یقولوا، فانزل الله فیهم: یَحْلِفُونَ بِاللهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ اِسْلامِهِمْ بظاهر القول لرسول الله(صلی الله علیه و آله): انا قد آمنا و اسلمنا لله و للرسول فیما امرنا به من طاعة علی وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا من قتل محمّد(صلی الله علیه و آله)لیلة العقبة،و اخراج ضعفاء الشیعة من المدینة بغضا لعلی،و تغیضا علیه وَ ما نَقَمُوا اِلَّا اَنْ اَغْناهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ بسیف علی فی حروب رسول الله(صلی الله علیه و آله) و فتوحه فَاِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْرًا لَهُمْ وَ اِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللهُ عَذابًا اَلِیمًا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِی الْاَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لانَصِیرٍ فلما تلاها رسول الله(صلی الله علیه و آله) قالوا: تبنا یا رسول الله، بالسنتهم دون قلوبهم. فلما اجتمعوا ایضا قالوا:انا لانسر فی امر علی و اهل بیته واتباعه شیئا الا اظهره الله علی محمّد، فتلاه علینا، فقد خطبنا محمّد، فقال فی کلمته: ایها الناس، لم تکن نبوة الانبیاء الا نسخت بعد نبیها ملکا و جبروتا. فلیت لنا فی هذا الملک نصیبا، اذا لم یکن لنا فی الآخرة ملک، و لانحن من شیعة علی، و انما نظر موالاته و الایمان به لیکون لنا فی الارض ولیا و نصیرا، و اما فی السماء فلا حاجة لنا به، لاالی علی و لاالی غیر علی، و ان محمّدا یخبرنا ان الملک من بعده لایستتم[لاحد]من امته حتّی یوالی علیا و ینصره و یعینه،فانزل الله علی نبیه (صلی الله علیه و آله): اَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَاِذًا لایُؤْتُونَ النَّاسَ ای علی وشیعته نَقِیرًا اَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ اِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا کما آتینا محمّدا و آل محمّد فی الدنیا و الآخرة فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفی بِجَهَنَّمَ سَعِیرًا. فخطب رسول الله(صلی الله علیه و آله) عند ذلک اصحابه فقال لهم: معاشر المهاجرین و الانصار، ما بال اصحابی اذا ذکر لهم ابراهیم [و آل ابراهیم] تهللت وجوههم و استبشرت قلوبهم، و اذا ذکر محمّد و آل محمّد تغیرت وجوههم و ضاقت صدورهم؟ ان الله تعالی لم یعط ابراهیم و آل ابراهیم شیئا الا اعطی محمّدا و آل محمّد مثله، و نحن فی الحقیقة آل ابراهیم. ان الله ما اصطفی نبیا الا اصطفی آل [ذلک] النّبی، فجعل منهم الصدیقین و الشهداء و الصالحین. هذا جبرییل(علیه السلام) یتلو علی من ربی ما توهمتم و طویتم و اسررتم و اعلنتم فیما بینکم من امر آل محمّد، ثم تلا علیهم اَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَاِذًا لایُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیرًا فحلفوا بالله کاذبین انهم لم یسروا و لم یعلنوا فیما بینهم. فانزل الله: قالُوا نَشْهَدُ اِنَّکَ لَرَسُولُ اللهِ وَ اللهُ یَعْلَمُ اِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللهُ یَشْهَدُ اِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ ای لو کنت عندهم یا رسول الله ما حلفوا بالله کاذبین اتَّخَذُوا اَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللهِ اِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ذلِکَ بِاَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لایَفْقَهُونَ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 492، ح 5]

ص: 177

ص: 178

ص: 179

ص: 180

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

خداوند بر مردم دو حجّت دارد:حجّت ظاهری و حجّت باطنی،حجّت ظاهری پیامبران و مرسلین و امامان هستند و حجّت باطنی عقل های آنان است.(1)

«قُلْ تَعَالَوْاْ اَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ اَلَّا تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا وَ بِالْوَالِدَیْنِ اِحْسَانًا… الی قَولِهِ: لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»(2)

ص: 181


1- 306.. و فی الکافی عن الکاظم(علیه السلام) ان للَّه علی الناس حجتین حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمّة امّا الباطنة فالعقول. [تفسیر صافی، ج 2، ص 168]
2- 307.. سوره ی انعام، آیه ی 151.

ابوبصیر گوید:

خدمت امام باقر(علیه السلام)بودم و آن حضرت بر فراش خود تکیه زده بود وچون این آیات محکمات سوره ی انعام خوانده شد فرمود: هفتاد هزار ملک از ملائکه این آیات را تشییع نمودند.(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آیات فوق آیات محکماتی هستند و هرگز چیزی آن ها را نسخ نکرده و هفتاد هزار از ملائکه هنگام نزول، آن ها را تشییع نموده اند و در این آیات دستوراتی است بر جمیع بنی آدم و آن ها «امّ الکتاب» هستند و هر کس به این آیات عمل کند داخل بهشت می شود و هر کس عمل نکند اهل دوزخ خواهد بود.

کعب الاحبار [از علمای یهود که مسلمان شد] گفت:

سوگند به خدایی که جان من به دست اوست در اوّل تورات نوشته شده: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ تَعَالَوْاْ اَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ…».

مولّف گوید:

آیات فوق در مقام مذمّت و نکوهش از چیزهایی است که قوم یهود در آیات پیشین بر خود حرام نموده بودند، این آیات درباره ی اثبات اصول محرّمات الهی است، و بزرگ ترین گناه که شرک به خداوند است را اوّل بیان نموده و می فرماید: «اَلَّا تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا» و شرک به خداوند بزرگ ترین گناهان کبیره است،و در حکم شرک به خداوند است هر انحراف و کفر و گم راهی که با ایمان

ص: 182


1- 308.. العیّاشی: عن ابی بصیر، قال: کنت جالسا عند ابی جعفر(علیه السلام) و هو متکئ علی فراشه اذ قرا الآیات المحکمات التی لم ینسخهن شی ء من الانعام و قال: «شیعها سبعون الف ملک: قُلْ تَعالَوْا اَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ اَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 497، ح 7]

به خدا«مَا اَنزَلَ اللّهُ عَلَی رَسُولِهِ»منافات داشته باشد از این رو در زیارت جامعه،امام هادی(علیه السلام) می فرماید: «من خالفکم مشرک» یعنی کسانی که با شما امامان اهل البیت مخالفت کنند مشرک اند» و نیز در حدیث مقبوله ابن حنظله آمده که اگر کسی حکم فقیه جامع الشرایطی را ردّ کند مانند این است که حکم امام معصوم(علیه السلام) و حکم خدا را ردّ نموده باشد و سپس امام صادق(علیه السلام) می فرماید: و آن در حدّ شرک به خداوند است. و تعبیر روایت چنین است: «و الرادّ علیه کالرادّ علینا و الرادّ علینا کالرادّ علی الله و الرادّ علی الله فی حدّ الشرک بالله».(1)

ص: 183


1- 309.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ رَجُلَیْنِ مِنْ اَصْحَابِنَا بَیْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِی دَیْنٍ اَوْ مِیرَاثٍ فَتَحَاکَمَا اِلَی السُّلْطَانِ وَ اِلَی الْقُضَاةِ اَ یَحِلُّ ذَلِکَ قَالَ مَنْ تَحَاکَمَ اِلَیْهِمْ فِی حَقٍّ اَوْ بَاطِلٍ فَاِنَّمَا تَحَاکَمَ اِلَی الطَّاغُوتِ وَ مَا یَحْکُمُ لَهُ فَاِنَّمَا یَاْخُذُ سُحْتًا وَ اِنْ کَانَ حَقًّا ثَابِتًا لِاَنَّهُ اَخَذَهُ بِحُکْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ اَمَرَ اللهُ اَنْ یُکْفَرَ بِهِ قَالَ اللهُ تَعَالَی یُرِیدُونَ اَنْ یَتَحاکَمُوا اِلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ اُمِرُوا اَنْ یَکْفُرُوا بِهِ قُلْتُ فَکَیْفَ یَصْنَعَانِ قَالَ یَنْظُرَانِ اِلَی مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ اَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَمًا فَاِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِمًا فَاِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَاِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَی اللهِ وَ هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْکِ بِاللهِ قُلْتُ فَاِنْ کَانَ کُلُّ رَجُلٍ اخْتَارَ رَجُلًا مِنْ اَصْحَابِنَا فَرَضِیَا اَنْ یَکُونَا النَّاظِرَیْنِ فِی حَقِّهِمَا وَ اخْتَلَفَا فِیمَا حَکَمَا وَ کِلَاهُمَا اخْتَلَفَا فِی حَدِیثِکُمْ قَالَ الْحُکْمُ مَا حَکَمَ بِهِ اَعْدَلُهُمَا وَ اَفْقَهُهُمَا وَ اَصْدَقُهُمَا فِی الْحَدِیثِ وَ اَوْرَعُهُمَا وَ لَا یَلْتَفِتْ اِلَی مَا یَحْکُمُ بِهِ الْآخَرُ قَالَ قُلْتُ فَاِنَّهُمَا عَدْلَانِ مَرْضِیَّانِ عِنْدَ اَصْحَابِنَا لَا یُفَضَّلُ وَاحِدٌ مِنْهُمَا عَلَی الْآخَرِ قَالَ فَقَالَ یُنْظَرُ اِلَی مَا کَانَ مِنْ رِوَایَتِهِمْ عَنَّا فِی ذَلِکَ الَّذِی حَکَمَا بِهِ الْمُجْمَعَ عَلَیْهِ مِنْ اَصْحَابِکَ فَیُؤْخَذُ بِهِ مِنْ حُکْمِنَا وَ یُتْرَکُ الشَّاذُّ الَّذِی لَیْسَ بِمَشْهُورٍ عِنْدَ اَصْحَابِکَ فَاِنَّ الْمُجْمَعَ عَلَیْهِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَ اِنَّمَا الْاُمُورُ ثَلَاثَةٌ اَمْرٌ بَیِّنٌ رُشْدُهُ فَیُتَّبَعُ وَ اَمْرٌ بَیِّنٌ غَیُّهُ فَیُجْتَنَبُ وَ اَمْرٌ مُشْکِلٌ یُرَدُّ عِلْمُهُ اِلَی اللهِ وَ اِلَی رَسُولِهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ اَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ قُلْتُ فَاِنْ کَانَ الْخَبَرَانِ عَنْکُمَا مَشْهُورَیْنِ قَدْ رَوَاهُمَا الثِّقَاتُ عَنْکُمْ قَالَ یُنْظَرُ فَمَا وَافَقَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ خَالَفَ الْعَامَّةَ فَیُؤْخَذُ بِهِ وَ یُتْرَکُ مَا خَالَفَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ وَافَقَ الْعَامَّةَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ اَ رَاَیْتَ اِنْ کَانَ الْفَقِیهَانِ عَرَفَا حُکْمَهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ وَجَدْنَا اَحَدَ الْخَبَرَیْنِ مُوَافِقًا لِلْعَامَّةِ وَ الْآخَرَ مُخَالِفًا لَهُمْ بِاَیِّ الْخَبَرَیْنِ یُؤْخَذُ قَالَ مَا خَالَفَ الْعَامَّةَ فَفِیهِ الرَّشَادُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَاِنْ وَافَقَهُمَا الْخَبَرَانِ جَمِیعًا قَالَ یُنْظَرُ اِلَی مَا هُمْ اِلَیْهِ اَمْیَلُ حُکَّامُهُمْ وَ قُضَاتُهُمْ فَیُتْرَکُ وَ یُؤْخَذُ بِالْآخَرِ قُلْتُ فَاِنْ وَافَقَ حُکَّامُهُمُ الْخَبَرَیْنِ جَمِیعًا قَالَ اِذَا کَانَ ذَلِکَ فَاَرْجِهْ حَتَّی تَلْقَی اِمَامَکَ فَاِنَّ الْوُقُوفَ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَاتِ. [کافی، ج 1، ص 67، ح 10]B

«وَ بِالْوَالِدَیْنِ اِحْسَانًا…»(1)

از این آیه ظاهر می شود که بعد از شرک به خداوند خطرناک ترین عمل، ترک احسان به پدر و مادر است،و پس از توحید در عبادت و اعتقاد به یگانگی خداوند، بهترین عمل احسان به پدر و مادر است چنان که خداوند می فرماید: «اَلَّا تَعْبُدُواْ اِلَّا اِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ اِحْسَانًا…». (2)

و در حکم والدین نسبی است والدین حقیقی چنان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اَنَا وَ عَلِیٌ اَبَوَا هَذِهِ الْاُمَّةِ» یعنی من و علی دو پدر این امّت هستیم. و در روایتی آمده که هر کسی سه پدر دارد، 1. پدری که او را به دنیا آورده، 2. پدری که او را تعلیم نموده، 3. پدری که دختر خود را به او تزویج کرده است؛ و ظاهر این روایت این است که اگر رعایت حقوق آنان نشود عقوق و ظلم در حق آنان می شود و آن خطر بزرگی خواهد بود و ما نباید از آن غافل باشیم، «وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ.»

ص: 184


1- 310.. سوره ی انعام، آیه ی 151.
2- 311.. سوره ی اسراء، آیه ی 23.

«وَ لَا تَقْتُلُواْ اَوْلاَدَکُم مِّنْ امْلاَقٍ…»(1)

این آیه مذمّت از برخی از مشرکین است که فرزندان خود را از ترس فقر و ناداری می کشتند، از این رو خداوند می فرماید: نسبت به روزی خود هراس نداشته باشید، ما هستیم که روزی شما و فرزندان تان را می دهیم و عجیب این است که خداوند به خاطر همین فکر بی اساس سوگند یاد نموده و می فرماید: «وَ فِی السَّمَاء رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ * فَوَرَبِّ السَّمَاء وَ الْاَرْضِ اِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا اَنَّکُمْ تَنطِقُونَ».(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز می فرماید:

«اَلَا وَ اِنَ رُوحَ الْاَمِینِ نَفَثَ فِی رُوعِی اَنَّهُ لَن تَمُوتُ نَفْسٌ حَتَّی تَسْتَکْمِلَ رِزْقَهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ، وَ اَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ، وَ لَا یَحْمِلْ اَحَدَکُمْ اسْتِبْطَاءُ شَیْ ءٍ مِنَ الرِّزْقِ اَنْ یَطْلُبَهُ بِغَیْرِ حِلِّهِ فَاِنَّهُ لَا یُدْرَکُ مَا عِنْدَ اللهِ اِلَّا بِطَاعَتِهِ».(3)

یعنی، ای مردم آگاه باشید که جبرییل امین به من خبر داد: هرگز کسی از دنیا نمی رود

مگر آن که رزق خود را کامل خورده باشد، پس از خدا بترسید و رزق و روزی خود را از راه حلال و بدون اضطراب و عجله به دست آورید و کندی روزی شما را به طرف حرام نکشاند، چرا که وعده های خداوند، بدون اطاعت از او به دست نمی آید.

ص: 185


1- 312.. سوره ی انعام، آیه ی 151.
2- 313.. سوره ی زاریات، آیه ی 22.
3- 314.. عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ اَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ(علیه السلام) فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَقَالَ یَا اَیُّهَا النَّاسُ وَ اللهِ مَا مِنْ شَیْ ءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ اِلَّا وَ قَدْ اَمَرْتُکُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَیْ ءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ اِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ اَلَا وَ اِنَّ الرُّوحَ الْاَمِینَ نَفَثَ فِی رُوعِی اَنَّهُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ حَتَّی تَسْتَکْمِلَ رِزْقَهَا فَاتَّقُوا اللهَ وَ اَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ وَ لَا یَحْمِلْ اَحَدَکُمْ اسْتِبْطَاءُ شَیْ ءٍ مِنَ الرِّزْقِ اَنْ یَطْلُبَهُ بِغَیْرِ حِلِّهِ فَاِنَّهُ لَا یُدْرَکُ مَا عِنْدَ اللهِ اِلَّا بِطَاعَتِهِ. [کافی، ج 2، ص 74، ح 2]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز می فرماید:

«طَلَبَ الْعِلْمِ اَوْجَبُ عَلَیْکُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَالِ؛ اِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَکُمْ، قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَیْنَکُمْ، وَ ضَمِنَهُ، وَ سَیَفِی لَکُمْ، وَ الْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ اَهْلِهِ، وَ قَدْ اُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ اَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ مِنْ اَهْلِهِ».(1)

یعنی، طلب علم بر شما واجب تر از طلب مال است،چرا که مال را عادلی مانند خداوند بین شما تقسیم نموده است و علم نزد اهلش جمع شده و شما مامور هستید که علم را از اهل آن بگیرید و فقط باید از آنان طلب کنید.

«وَ لَا تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ…»(2)

اهل لغت گویند:

فحشا اخصّ از قبیح است، و جمیع محرّمات شرعی و عقلی را قبایح گویند و قبیح مراتبی دارد و شامل مکروهات و منافیات مروّت نیز می شود و درجات اعلای قبایح فواحش است و غیر معصوم خالی از قبایح عرفیّه و مکروهات شرعیّه و منافیات مروّت نیست و معصوم از فواحش و قبایح دور است.

امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» ازدواج با زن پدر است. [که در جاهلیّت آن را حلال

ص: 186


1- 315.. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَیْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی جَمِیعًا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ اَبِی حَمْزَةَ عَنْ اَبِی اِسْحَاقَ السَّبِیعِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ قَالَ سَمِعْتُ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَقُولُ اَیُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا اَنَّ کَمَالَ الدِّینِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلُ بِهِ اَلَا وَ اِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ اَوْجَبُ عَلَیْکُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَالِ اِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَکُمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَیْنَکُمْ وَ ضَمِنَهُ وَ سَیَفِی لَکُمْ وَ الْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ اَهْلِهِ وَ قَدْ اُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ اَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ. [کافی، ج 1، ص 30، ح 4]
2- 316.. سوره ی انعام، آیه ی 151.

می دانسته اند]و آن فاحشه آشکار است، و مقصود از «وَ مَا بَطَنَ» عمل زنا می باشد و آن فاحشه پنهان است.(1)

«وَ لَا تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ اِلَّا بِالْحَقِّ…»(2)

قتل نفس مومن از گناهان بسیار بزرگ است از این رو خداوند در سوره ی نساء(3) نیز می فرماید: «وَ مَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا» و در سوره ی مائده(4) می فرماید:«مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ اَوْ فَسَادٍ فِی الاَرْضِ فَکَاَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا» و برخی از قتل ها عذاب سخت تری دارد مانند کشتن فرزندان بی گناه از ترس فقر که در آیه قبل ذکر شد و یازنده به گور کردن دخترها در زمان جاهلیّت و یا سقط نمودن جنین که در روایت آمده روز قیامت قبل از هر چیزی از آن سوال می شود چنان که خداوند می فرماید: «وَ اِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ * بِاَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ».

آن چه گفته شد، مربوط به زمان جاهلیّت است و لکن مع الاسف در این زمان ها نیز برخی کم تر از مردم جاهلیّت نیستند و فرزند بی گناه خود را به بهانه های بی اساسی سقط می کنند و یا پزشک بچّه زنده را تکه تکه می کند و از رحم مادر بیرون می آورد و خود را مسلمان می داند!

ص: 187


1- 317.. عن عمرو بن ابی المقدام عن ابیه عن علی بن الحسین(صلی الله علیه و آله) قال «الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» قال: ما ظهر منها نکاح امراة الاب و ما بطن الزنا. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 383، ح 124]
2- 318.. سوره ی انعام، آیه ی 151.
3- 319.. سوره ی نساء، آیه ی 93.
4- 320.. سوره ی مائده، آیه ی 32.

سوره ی انعام [6]، آیات 152 تا 153

متن:

وَ لاتَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ اِلَّا بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ اَشُدَّهُ وَ اَوْفُوا الْكَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ

لانُكَلِّفُ نَفْسًا اِلَّا وُسْعَها وَ اِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبی وَ بِعَهْدِ اللهِ اَوْفُوا ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ وَ اَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

لغات:

«الاشد» جمع شد است مانند اشر که جمع شرّ و اضر که جمع ضرّ و شد به معنای قوه است و «شد النهار» ارتفاع نهار است، و بعضی گویند: اشد جمع شدة است مثل انعم و نعمة.

ترجمه:

و به مال یتیم، جز به بهترین صورت (و برای اصلاح)، نزدیک نشوید، تا به حد رشد خود برسد! و حق پیمانه و وزن را بعدالت ادا کنید! هیچ کس را، جز بمقدار تواناییش، تکلیف نمی کنیم و هنگامی که سخنی می گویید، عدالت را رعایت نمایید، حتّی اگر در مورد نزدیکان (شما) بوده باشد و به پیمان خدا وفا کنید، این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می کند، تا متذکّر شوید! (152) این راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید! و از راه های پراکنده (و انحرافی) پیروی نکنید، که شما را از طریق حق، دور می سازد! این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می کند، شاید پرهیزگاری پیشه کنید!» (153)

ص: 188

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَا تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ اِلَّا بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ اَشُدَّهُ…»(1)

مولّف گوید:

خداوند درباره ی چند چیز اعلان خطر نموده و می فرماید:نزدیک آن ها نشوید،1«وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ»،2«وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی»، 3 «وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ» از این آیات ظاهر می شود که خطر مال یتیم و زنا و فواحش بزرگ است ونزدیک شدن به آن ها سبب ورود در آن ها می شود و راه نجات از آن ها این است که مومن وارد مقدّمات آن ها نشود و از موارد شبهه پرهیز نماید وگرنه گرفتار خواهد شد «اعاذنا الله منها و من کلّ ما کره الله بفضله و کرمه انّه هو المنّان الکریم».

مرحوم کلینی در کتاب کافی بابی به نام «اَکْلَ مَالِ الْیَتِیمِ»باز نموده و روایاتی از معصومین (علیهم السلام) در ذیل آن نقل نموده است که به برخی از آن ها اشاره می شود.

1. امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند برای خوردن مال یتیم دو عقوبت و کیفر قرار داده است: عقوبت و کیفر آخرت و آن آتش دوزخ است، و عقوبت دنیا این است که فرموده است «وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافًا خَافُواْ عَلَیْهِمْ…»(2)، یعنی کسانی که به یتیمان ظلم می کنند باید بترسند که فرزندان آنان نیز گرفتار ظلم خواهند شد.(3)

ص: 189


1- 321.. سوره ی انعام، آیه ی 152.
2- 322.. سوره ی نساء، آیه ی 9.
3- 323.. عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اَوْعَدَ اللهُ؟عز؟ فِی مَالِ الْیَتِیمِ بِعُقُوبَتَیْنِ اِحْدَاهُمَا عُقُوبَةُ الْآخِرَةِ النَّارُ وَ اَمَّا عُقُوبَةُ الدُّنْیَا فَقَوْلُهُ؟عز؟ وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافًا خافُوا عَلَیْهِمْ الْآیَةَ یَعْنِی لِیَخْشَ اَنْ اَخْلُفَهُ فِی ذُرِّیَّتِهِ کَمَا صَنَعَ بِهَؤُلَاءِ الْیَتَامَی. [کافی، ج 5، ص 128، ح 1]

روایت فوق می گوید:

کسانی که در حق ایتام ظلم می کنند در حقیقت در حق فرزندان خود ظلم کرده اند و باید از این کیفر و عقوبت الهی بترسند.

2. عجلان ابی صالح گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی کیفر خوردن مال یتیم سوال نمودم و آن حضرت(علیه السلام) فرمود:

کیفر آن را خداوند در آیه «اِنَّ الَّذِینَ یَاْکُلُونَ اَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْمًا اِنَّمَا یَاْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ

نَارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا»(1)،بیان نموده است؛سپس فرمود: هر کسی یتیمی را کفالت کند تا به رشد خود برسد و بی نیاز شود خداوند بهشت را برای او واجب می نماید همان گونه که آتش را برای خورنده ی مال یتیم واجب نموده است. (2)

مولّف گوید:

وجه اختصاص حرمت به مال یتیم با توجّه به این که تصرّف در مال هر کسی جایز نیست، این است که تصرّف در اموال بالغین با رضایت آنان جایز است و لکن تصرّف در مال یتیم ظلما با رضایت یتیم نیز حرام است.

«وَ اَوْفُواْ الْکَیْلَ وَ الْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا اِلَّا وُسْعَهَا…»(3)

یکی دیگر از گناهان کبیره کم فروشی و خیانت در کیل و میزان است و آن عمل

ص: 190


1- 324.. سوره ی نساء، آیه ی 10.
2- 325.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَجْلَانَ اَبِی صَالِحٍ قَالَ سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ اَکْلِ مَالِ الْیَتِیمِ فَقَالَ هُوَ کَمَا قَالَ اللهُ؟عز؟ اِنَّ الَّذِینَ یَاْکُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامی ظُلْمًا اِنَّما یَاْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) مِنْ غَیْرِ اَنْ اَسْاَلَهُ مَنْ عَالَ یَتِیمًا حَتَّی یَنْقَطِعَ یُتْمُهُ اَوْ یَسْتَغْنِیَ بِنَفْسِهِ اَوْجَبَ اللهُ؟عز؟ لَهُ الْجَنَّةَ کَمَا اَوْجَبَ النَّارَ لِمَنْ اَکَلَ مَالَ الْیَتِیمِ. [کافی، ج 5، ص 128، ح 2]
3- 326.. سوره ی انعام، آیه ی 152.

قوم شعیب بوده و به خاطر این عمل عذاب بر آنان نازل شده است و در سوره ی مطفّفین نیز وعده ویل و عذاب بر آن داده شده و خداوند در اوّل این سوره می فرماید: «وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ * الَّذِینَ اِذَا اکْتَالُواْ عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ * وَ اِذَا کَالُوهُمْ اَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ * اَلَا یَظُنُّ اُولَئِکَ اَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ * لِیَوْمٍ عَظِیمٍ».

و در روایتی آمده که ویل چاهی است در جهنّم و عذاب آن سخت ترین عذاب است و چه خوب است که فروشندگان برای خود برکت و خیر فراوان فراهم کنند و از عذاب سخت دوزخ هراس داشته باشند و آداب تجارت را رعایت کنند و به جای کم فروشی، بیشتر بدهند و کم تر بگیرند تا کسب و کار آنان برکت بیشتری پیدا کند از سویی کم فروشی علاوه بر تخلّف از حکم خداوند و عذاب دوزخ، خیانت است و سبب دین و بدهکاری نیز می شود؛ و در قیامت برای دو درهم، هفتاد نماز بدهکار را می گیرند و به طلبکار می دهند!

«وَ اِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَ لَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی وَ بِعَهْدِ اللهِ اَوْفُواْ…»(1)

در این آیه خداوند پس از امر به وفای در کیل و وزن و منع از کم فروشی، عدالت در سخن را نیز بیان نموده و به این نکته مهم یادآور شده که به خاطر خویشان بی عدالتی نکنید و پیمان خدا را که باید به حق سخن بگویید از یاد نبرید چرا که خویشان شما در روز حساب و میزان قیامت به فریاد شما نمی رسند؛ چنان که در آیه دیگری می فرماید: «وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی وَ اِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ اِلَی حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ لَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی»(2)،یعنی در قیامت کسی بار گناه دیگری را به دوش نمی گیرد و اگر تو بخواهی بارخود را به دوش دیگری گذاری او به دوش نخواهد گرفت گرچه خویش توباشد.

ص: 191


1- 327.. سوره ی انعام، آیه ی 152.
2- 328.. سوره ی فاطر، آیه ی 18.

عدالت خواهی وانصاف اقتضا می کند که انسان با دشمن خود نیز بی عدالتی نکند و حق او را ضایع ننماید همان گونه که خداوند می فرماید: «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ…»،(1) «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَ لَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی اَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوَی وَ اتَّقُواْ اللّهَ اِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»،(2)«قُلْ اَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ…»،(3) «وَ اُمِرْتُ لِاَعْدِلَ بَیْنَکُمُ»،(4) «وَ اَقْسِطُوا اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»،(5)«لَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ اَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».(6)

«وَ اَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لَا تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم

بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(7)

مولّف گوید:

صراط مستقیم، دین و راه رسیدن به خداست، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اوصیای او نیزصراط مستقیم نامیده شده اند چرا که آنان نیز درمسیر حق و دین خدا حرکت می کنند، چنان که راه پیامبران گذشته و صدیقیّن و شهدا و صالحین نیز راه مستقیم خداست، و ما در هر شبانه روز واجب است ده مرتبه بگوییم: «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ اَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ».

و صراط مستقیم یک صراط است که خداوند در این آیه امر به پیروی از آن نموده است و لکن صراط های غیر مستقیم فراوانند و هر راهی که جز راه مستقیم دین خداو اولیای او باشد راه انحرافی است، و انسان را از خدا جدا می کند، از این رو در این آیه خداوند می فرماید: «وَ لَا تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ» یعنی از راه های دیگر نروید

ص: 192


1- 329.. سوره ی نساء، آیه ی 135.
2- 330..سوره ی مائده، آیه ی 8.
3- 331 .. سوره ی اعراف، آیه ی 29.
4- 332.. سوره ی شوری، آیه ی 15.
5- 333.. سوره ی حجرات، آیه ی 9.
6- 334.. سوره ی حدید، آیه ی 25.
7- 335.. سوره ی انعام، آیه ی 153.

که شما را از خدا جدا می کند و این وصیّت خدا می باشد به شما و اگر به این وصیّت عمل

کنید از خطر و عذاب نجات خواهید یافت «ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».

در کتاب روضة الواعظین از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر این آیه نقل شده که فرمود:

من از خدا درخواست نمودم که او علی(علیه السلام) را صراط مستقیم خود قرار بدهد و خداوند به خواسته من عمل نمود.(1)

و در احتجاج از آن حضرت نقل شده که در خطبه غدیر فرمود:

ای مردم!خداوند مرا امر و نهی نمود و من نیز علی(علیه السلام) را امر و نهی نمودم و او به امر و نهی الهی آگاه شد، پس شما از او پیروی کنید تا سالم بمانید و هدایت شوید و از نهی او پرهیز کنید تا به کمال و رشد خود برسید و به طرف مراد و مقصود او حرکت کنید و به راه های دیگر نروید.

تا این که فرمود:

ای مردم! من همان صراط مستقیمی هستم که خداوند شما را به پیروی از آن امر نموده است و پس از من علی(علیه السّلام) و فرزندانم از نسل او صراط مستقیم و امامانی هستند که مردم را به راه حق هدایت می نمایند.(2)

در تفسیر عیّاشی نقل شد که امام باقر(علیه السلام) به برید عجلی فرمود: آیا می دانی مقصود از

ص: 193


1- 336.. فی روضة الواعظین عن النّبی(صلی الله علیه و آله) فی هذه الآیة سالت اللَّه ان یجعلها لعلیّ(علیه السلام) ففعل. [تفسیر صافی، ج 2، ص 171]
2- 337.. و فی الاحتِجاج عنه(علیه السلام) فی خطبة الغدیر معاشر الناس اِنّ اللَّه قد امرنی و نهانی و قد اَمرت علیًا و نهیته فعلم الامر و النّهی من ربّه فاسمعوا لامره تسلموا و اطیعوه تهتدوا و انتهوا نهیه ترشدوا و صیروا الی مراده و لاتتفرق بکم السّبل عن سبیله معاشر الناس انا الصراط المستقیم الذی آمرکم باتباعه ثمّ علی من بعدی ثم ولدی من صلبه ائمّة یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 171]

«وَ اَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا» چیست؟ برید گوید: گفتم: نمی دانم. فرمود: مقصود از صراط

مستقیم در این آیه ولایت علی و اوصیای بعد از او(علیهم السلام) است. سپس فرمود: آیا می دانی مقصود از «فَاتَّبِعُوهُ» چیست؟ گفتم: نمی دانم. فرمود: مقصود پیروی از علی بن

ابی طالب(علیه السلام) است.سپس فرمود: آیا می دانی مقصود از«وَ لَا تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ»چیست؟ گفتم: نمی دانم. فرمود: به خدا سوگند مقصود ولایت فلان و فلان است. سپس فرمود: آیا می دانی مقصود از «فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ» چیست؟

گفتم:

نمی دانم. فرمود: مقصود جدا شدن از راه علی(علیه السلام) است.(1)

مولّف گوید:

روایات فراوان دیگری نیز به این مضامین نقل شده که ما به همین اندازه بسنده کردیم. (2)

ص: 194


1- 338.. و العیّاشی عن الباقر(علیه السلام) انه قال لبرید العجلیّ تدری ما یعنی بصراطی مستقیمًا قال قلت لاقال ولایة علی و الاوصیاء(علیهم السلام) قال و تدری ما یعنی فَاتَّبِعُوهُ قال قلت لاقال یعنی علی بن ابی طالب قال و تدری ما یعنی وَ لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ قال قلت لاقال ولایة فلان و فلان و اللَّه قال و تدری ما یعنی فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ قال قلت لاقال یعنی سبیل علی(علیه السلام). [تفسیر صافی، ج 2، ص 171]
2- 339..عن برید العجلی عن ابی جعفر(علیه السلام)قال«وَ اَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ»قال:ا تدری ما یعنی ب صِراطِی مُسْتَقِیمًا قلت:لا، قال: ولایة علی و الاوصیاء، قال:و تدری ما یعنی فَاتَّبِعُوهُ قال: قلت: لاقال: یعنی علی بن ابی طالب ص، قال: و تدری ما یعنی «وَ لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ» قلت: لا، قال: ولایة فلان و فلان و الله، قال: و تدری ما یعنی «فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ» قلت: لاقال: یعنی سبیل علی ع. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 383، ح 125]

سوره ی انعام [6]، آیات 154 تا 159

متن:

ثُمَّ آتَیْنا مُوسَی الْكِتابَ تَمامًا عَلَی الَّذی اَحْسَنَ وَ تَفْصیلًا لِكُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ وَ هذا كِتابٌ اَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ اَنْ تَقُولُوا اِنَّما اُنْزِلَ الْكِتابُ عَلی طائِفَتَیْنِ مِنْ قَبْلِنا وَ اِنْ كُنَّا عَنْ دِراسَتِهِمْ لَغافِلینَ اَوْ تَقُولُوا لَوْ اَنَّا اُنْزِلَ عَلَیْنَا الْكِتابُ لَكُنَّا اَهْدی مِنْهُمْ فَقَدْ جاءَكُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآیاتِ اللهِ وَ صَدَفَ عَنْها سَنَجْزِی الَّذینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما كانُوا یَصْدِفُونَ هَلْ یَنْظُرُونَ اِلَّا اَنْ تَاْتِیَهُمُ الْمَلائِكَةُ اَوْ یَاْتِیَ رَبُّكَ اَوْ یَاْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّكَ یَوْمَ یَاْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّكَ لایَنْفَعُ نَفْسًا ایمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ فی ایمانِها خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا اِنَّا مُنْتَظِرُونَ اِنَّ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ كانُوا شِیَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فی شَیْ ءٍ اِنَّما اَمْرُهُمْ اِلَی اللهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا یَفْعَلُونَ

لغات:

«شیع»فرقه هایی است که در باطل مشترکند و اختلافاتی با هم دیگر دارند،و اصل لغت به معنای اتباع است،بنابراین شیع و شیعه به کسانی گویند که از هم دیگر پیروی می کنند، و شیعیان علی(علیه السلام) پیروان اویند.

ترجمه:

سپس به موسی کتاب(آسمانی)دادیم (و نعمت خود را) بر آن ها که نیکوکار بودند، کامل کردیم و همه چیز را (که مورد نیاز آن ها بود، در آن) روشن ساختیم کتابی که مایه هدایت و رحمت بود شاید به لقای پروردگارشان (و روز رستاخیز)، ایمان بیاورند!

ص: 195

(154)و این کتابی است پر برکت،که ما(بر تو)نازل کردیم از آن پیروی کنید،و پرهیزگاری پیشه نمائید، باشد که مورد رحمت (خدا) قرار گیرید! (155) (ما این کتاب

را با این امتیازات نازل کردیم) تا نگویید: «کتاب آسمانی تنها بر دو طایفه پیش از ما

[یهود و نصاری] نازل شده بود و ما از بحث و بررسی آن ها بی خبر بودیم»! (156) یا

نگویید: «اگر کتاب آسمانی بر ما نازل می شد، از آن ها هدایت یافته تر بودیم»!اینک آیات و دلایل روشن از جانب پروردگارتان، و هدایت و رحمت برای شما آمد! پس، چه کسی ستم کارتر است از کسی که آیات خدا را تکذیب کرده، و از آن روی گردانده است؟! امّا به زودی کسانی را که از آیات ما روی می گردانند، به خاطر همین اعراض بی دلیل شان، مجازات شدید خواهیم کرد! (157) آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان (مرگ) به سراغ شان آیند، یا خداوند (خودش) به سوی آن ها بیاید، یا بعضی از آیات پروردگارت (و نشانه های رستاخیز)؟! امّا آن روز که بعضی از آیات پروردگارت تحقّق پذیرد، ایمان آوردن افرادی که قبلا ایمان نیاورده اند، یا در ایمان شان عمل نیکی انجام نداده اند، سودی به حال شان نخواهد داشت! بگو: «(اکنون که شما چنین انتظارات نادرستی دارید،) انتظار بکشید ما هم انتظار (کیفر شما را) می کشیم!» (158) کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند، و به دسته های گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطه ای با آن ها نداری! سر و کار آن ها تنها با خداست سپس خدا آن ها را از آن چه انجام می دادند، با خبر می کند. (159)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«هَلْ یَنظُرُونَ اِلَّا اَن تَاْتِیهُمُ الْمَلآئِکَةُ اَوْ یَاْتِیَ رَبُّکَ اَوْ یَاْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ…. یَوْمَ یَاْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفْسًا اِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی اِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انتَظِرُواْ اِنَّا مُنتَظِرُونَ»(1)

ص: 196


1- 340.. سوره ی انعام، آیه ی 158.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در معنای آیه فوق می فرماید: خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

آیا منافقان و مشرکان انتظار دارند که ملائکه نزد آنان آیند و آنان ملائکه را به چشم ببینند و یا [امر] پروردگار تو نزد آنان بیاید و یا برخی از آیات پروردگار تو را مشاهده کنند؟! [تا به تو ایمان بیاورند]سپس فرمود:مقصود از«اَوْ یَاْتِیَ رَبُّکَ»عذاب پروردگار است که بر امّت های پیشین نازل می شد.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام)در پایان حدیث فوق درتفسیر«اَوْ یَاْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ»می فرماید:

مقصود از بعض آیات پروردگار: طلوع خورشید از سمت مغرب است.

در تفسیر قمّی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: هنگامی که خورشید از مغرب طلوع می کند هر کس ایمان بیاورد ایمان او سودی نخواهد داشت.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که خورشید از مغرب طلوع می کند همه مردم در آن روز ایمان می آورند و لکن برای آنان سودی ندارد؛ سپس این آیه را تلاوت نمود «یَوْمَ یَاْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفْسًا اِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی اِیمَانِهَا خَیْرًا».(3)

ص: 197


1- 341.. فی الاحتجاج عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی معنی هذه الآیة انما خاطب نبینا هل ینتظر المنافقون و المشرکون اِلَّا اَنْ تَاْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ فیعاینوهم اَوْ یَاْتِیَ رَبُّکَ اَوْ یَاْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ یعنی بذلک امرربّک و الآیات هی العذاب فی دار الدنیا کما عذب الامم السالفة و القرون الخالیة. [تفسیر صافی، ج 2، ص 172]
2- 342.. و القمی عن الباقر(علیه السلام) نزلت او اکتسبت فِی اِیمانِها خَیْرًا قال اذا طلعت الشمس من مغربها من آمن فی ذلک الیوم لم ینفعه ایمانه ابدًا. [تفسیر صافی، ج 2، ص 173]
3- 343.. و فی الخصال عنه(علیه السلام) فاذا طلعت الشمس من مغربها آمن الناس کلهم فی ذلک الیوم فیومئذ لایَنْفَعُ نَفْسًا اِیمانُها. [تفسیر صافی، ج 2، ص 173]

و از امام باقر(علیه السلام)و امام صادق(علیه السلام)نقل شده که درتفسیرآیه فوق فرموده اند:

مقصود از«بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ»طلوع خورشید از مغرب و خروج دجّال و دخان ودود [عذاب] است وکسی که اصرار در گناه و انحراف داشته و عمل صالحی به مقتضای ایمان خود انجام نداده هنگامی که این آیات و نشانه ها می آید ایمان برای او سودی ندارد.(1)

از امام صادق و یا امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

در چنین روزی کثرت گناه مومن و قلّت حسنات او بین او و بین ایمان فاصله می اندازد و در حال ایمان عمل خیری را نمی تواند انجام بدهد.(2)

در کتاب اکمال الدین از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود:

مقصود: خروج قائم منتظر است.و نیز فرمود: مقصود از آیات در این آیه ائمّه(علیهم السلام) هستند و آیه درباره ی انتظار حضرت قائم(علیه السلام) است و در آن روز ایمان آوردن کسی که از قبل ایمان نیاورده [و در میثاق، امامت او را نپذیرفته] سودی ندارد.(3)

ص: 198


1- 344.. و مثله فی الکافی والعیّاشی عنهما(علیهما السلام)فی قوله یَوْمَ یَاْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ قال طلوع الشمس من المغرب و خروج الدّجال والدخان والرجل یکون مصرًّا ولم یعمل عمل الاِیمان ثم تجی ء الآیات فلا ینفعه ایمانه. [تفسیر صافی، ج 2، ص 173]
2- 345.. و عن احدهما(علیهما السلام) فی قوله اَوْ کَسَبَتْ فِی اِیمانِها خَیْرًا قال المؤمن العاصی حالت بینه و بین ایمانه کثرة ذنوبه و قِلّة حَسَناته فلم یکسب فی ایمانه خیرًا. [تفسیر صافی، ج 2، ص 173]
3- 346.. و فی الاکمال عنه(علیه السلام) فی هذه الآیة یعنی خروج القائم المنتظر. و عنه(علیه السلام)قال الآیات هم الائمّة(علیهم السلام)والآیة المنتظرة القائم(علیه السلام) فیومئِذ لایَنْفَعُ نَفْسًا اِیمانُها. [تفسیر صافی، ج 2، ص 173]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز در ضمن حدیثی دجّال و قاتل او را ذکر می کند و می فرماید:

پس از آن «الطّامة الکبری» خواهد آمد. گفته شد: یا امیرالمؤمنین «طامّة الکبری» چیست؟ فرمود: مقصود خارج شدن «دابّة الارض» است، او نزدیک صفا خروج می کند و به دست او خاتم سلیمان و عصای موسی(علیه السلام) است و خاتم سلیمان را به پیشانی هر مومنی می گذارد، نوشته می شود: او مومن حقیقی است و به پیشانی هر کافری می گذارد، نوشته می شود: او کافر حقیقی است، تا این که مومن به کافر می گوید: وای بر تو ای کافر؛ و کافر به مومن می گوید: خوشا به حال تو ای مومن همانا من دوست می دارم مثل تو باشم و به رستگاری بزرگی برسم؛ سپس «دَابَّةُ الْاَرْضِ» سر خود را بالا می کند و به اذن خداوند مردم مشرق و مغرب[و همه اهل عالم]او را می بینند؛ و این بعد از طلوع خورشید از مغرب است و در آن وقت توبه کسی پذیرفته نمی شود و هیچ عمل خیری از کسی قبول نمی شود. سپس این آیه را تلاوت نمود «یَوْمَ یَاْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفْسًا اِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی اِیمَانِهَا خَیْرًا». سپس راوی این حدیث، صعصعة بن صوهان گفت: مقصود از طلوع خورشید از مغرب خروج قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است. [و مقصود از «دَابَّةُ الْاَرْضِ» در روایات دیگر شخص امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.](1)

ص: 199


1- 347.. و عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی حدیث یذکر فیه خروج الدجال و قاتله یقول فی آخره الّا انّ بعد ذلک الطّامّة الکبری قیل و ما ذلک یا امیرالمؤمنین قال خروج دابّة الارض من عند الصّفا معها خاتم سلیمان و عصا موسی(علیه السلام) تضع الخاتم علی وجه کل مومن فینطبع فیه هذا مومن حقًّا و تضعه علی وجه کل کافر فینکت هذا کافر حقًّا حتّی انّ المؤمن لینادی الویل لک یا کافر و انّ الکافر لینادی طوبی لک یا مومن وددت انّی کنت مثلک فافوز فوزًا عظیمًا ثم ترفع الدابّة راسها فیراها من بین الخافقین «1» باذن اللَّه جلّ جلاله و ذلک بعد طلوع الشّمس من مغربها فعند ذلک ترفع التوبة فلا تقبل توبة و لاعمل یرفع و لاینفع نفسًا ایمانها لم تکن آمَنَتْ من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا ثم فسّر صعصعة راوی هذا الحدیث طلوع الشمس من مغربها بخروج القائم(علیه السلام). [تفسیر صافی، ج 2، ص 173]B

مولّف گوید:

ما نشانه های قیام حضرت مهدی(علیه السلام) را در کتاب «دولة المهدی» و کتاب «انتظار مهدی» ذکر کرده ایم، مراجعه شود.

«اِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَ کَانُواْ شِیَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ اِنَّمَا اَمْرُهُمْ اِلَی اللهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ»(1)

در تفسیر مجمع و عیّاشی از امیرالمؤمنین و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که این آیه را «اِنَّ الَّذِینَ فَارَّقُواْ دِینَهُمْ» قرائت نموده اند.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام)همواره این آیه را چنین قرائت می نمود و می فرمود: به خدا سوگند این مردم [بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] از دین خود جدا شدند.(3)

درتفسیرمجمع از امام باقر(علیه السلام)نقل شده که درتفسیر«وَکَانُواْ شِیَعًا»فرمود:مقصود از این آیه، «اهل ضلالت و گم راهی و اصحاب شبهات و بدعت های این امّت هستند.

ص: 200


1- 348.. سوره ی انعام، آیه ی 159.
2- 349.. اِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ بددوه فآمنوا ببعض وکفروا ببعض وافترقوا فیه وقرئ فارقوا ای باینواونسبها فی المجمع الی امیرالمؤمنین (علیه السلام). [تفسیر صافی، ج 2، ص 174]
3- 350.. و العیّاشی عن الصّادق(علیه السلام) قال کان علی(علیه السلام) یقرؤها فارقوا دینهم قال فارق و اللَّه القوم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 174]

در تفسیر قمّی آمده که مقصود از این آیه کسانی هستند که از امیرالمؤمنین(علیه السلام) جدا شدند و احزاب و گروه گروه گردیدند.(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

به خدا سوگند این مردم از دین خود جدا شدند.در حدیث معروف نبوی(صلی الله علیه و آله) که در کتب شیعه و اهل سنّت نقل شده رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: زود است که امّت من به هفتاد وسه فرقه تقسیم شوند و جز یک فرقه از آنان بقیّه در آتش خواهند بود؛ و آن یک فرقه کسانی هستند که از وصیّ و جانشین من علی بن ابی طالب(علیه السلام)

پیروی می کنند.(2)

مولّف گوید:

توضیح کامل این آیه در خطبه غدیرخمّ داده شده است و این آیه یکی از آیاتی است که به حوادث بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)و به اختلافات امّت بعد از آن حضرت اشاره نموده است، خواننده محترم باید به خطبه غدیر و کتاب «آیات الفضائل»و کتب دیگر مانند الغدیر و عبقات و احقاق الحق و… مراجعه نماید.

ص: 201


1- 351.. فی المجمع عن الباقر(علیه السلام) انّهم اهل الضّلال و اصحاب الشبهات والبدع من هذه الامّة.و القمّی قال فارقوا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و صاروا احزابًا. [تفسیر صافی، ج 2، ص 174]
2- 352.. و عن الصّادق(علیه السلام) فی هذه الآیة فارق القوم و اللَّه دِینَهُمْ. و فی الحدیث النبوی ستفرق امتی علی ثلاث و سبعین فرقة کلها فی النار الا واحدة و هی التی تتبع وصیّی علیًا.[تفسیر صافی، ج 2، ص 174]

سوره ی انعام [6]، آیات 160

متن:

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی اِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ

ترجمه:

هر کس کار نیکی را بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدی را انجام دهد،

جز بمانند آن، کیفر نخواهد دید و ستمی بر آن ها نخواهد شد. (160)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که آیه «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا» نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: پروردگارا بیش از این به من عطا کن، پس خداوند این آیه را نازل نمود «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثَالِهَا.»…(1)

مرحوم فیض پس از نقل حدیث فوق گوید:

این کم ترین اضعافی است که خداوند به بندگان خود وعده داده است و خداوند

وعده ی هفتاد برابر و هفتصد برابر و «بِغَیْرِ حِسَابٍ» نیز به بندگان خود داده است.(2)

ص: 202


1- 353.. فی المجمع عن الصّادق(علیه السلام) لما نزلت هذه الآیة مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها قال رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) ربّ زدنی فانزل اللَّه سبحانه مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها الحدیث. [تفسیر صافی، ج 2، ص 175]
2- 354.. اقول: هذا اقل ما وعد من الاضعاف و قد جاء الوعد بسبعین و سبع مائة و بغیر حساب. [تفسیر صافی، ج 2، ص 175]

از امام باقر(علیه السلام)سوال شد: آیا مومن نسبت به فضائل واحکام وحدود و غیره فضیلتی بر مسلم دارد؟ امام(علیه السلام) فرمود:

در آن چه گفتی فضیلتی بر هم دیگر ندارند و یکسان هستند، و لکن مومن نسبت به اعمال و اسباب تقرّب به خداوند، بر مسلم فضیلت دارد.

گفته شد:

مگر این نیست که خداوند می فرماید:«مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثَالِهَا» و شما نیز اعتقاد دارید که مسلم و مومن در نماز و زکات و روزه و حج یکسان اند؟

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آیا خداوند نفرموده است:«وَ اللّهَ یُضَاعِفَ لَمن یشاء»و این مومنین هستند که خداوند پاداش آنان را چند برابر تا هفتاد برابر قرار می دهد و به خاطر صحّت نیّات و ایمان شان بیش از این نیز به آنان خواهد داد.(1)

در تفسیر قمّی نیز از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

این آیه درباره ی همه مسلمانان است و لکن آنان که اهل ولایت ما نیستند پاداش خود را در دنیا می گیرند و در آخرت بهره ای نخواهند داشت.(2)

ص: 203


1- 355.. و فی الکافی عن الباقر(علیه السلام) انّه سئل هل للمؤمن فضل علی المسلم فی شی ء من الفضائل و الاحکام و الحدود و غیر ذلک فقال لاهما یجریان فی ذلک مجری واحد و لکن للمؤمن فضل علی المسلم فی اعمالها و ما یتقربان به الی اللَّه؟عز؟ قیل الیس اللَّه؟عز؟ یقول مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها و زعمت انهم مجتمعون علی الصلوة و الزکوة و الصوم و الحجّ مع المؤمن قال الیس قد قال اللَّه فَیُضاعِفَهُ لَهُ اَضْعافًا کَثِیرَةً فالمؤمنون هم الذین یضاعف اللَّه لهم حسناتهم لکل حسنة بسبعین ضعفًا فهذا فضل المؤمن و یزیده اللَّه فی حسناته علی قدر صحة ایمانه اضعافًا کثیرة و یفعل اللَّه بالمؤمنین ما یشاء من الخیر. (همان)
2- 356.. و فی الکافی عن الباقر(علیه السلام) انّه سئل هل للمؤمن فضل علی المسلم فی شی ء من الفضائل و الاحکام و الحدود و غیر ذلک فقال لاهما یجریان فی ذلک مجری واحد و لکن للمؤمن فضل علی المسلم فی اعمالها و ما یتقربان به الی اللَّه؟عز؟ قیل الیس اللَّه؟عز؟ یقول مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها و زعمت انهم مجتمعون علی الصلوة و الزکوة و الصوم و الحجّ مع المؤمن قال الیس قد قال اللَّه فَیُضاعِفَهُ لَهُ اَضْعافًا کَثِیرَةً فالمؤمنون هم الذین یضاعف اللَّه لهم حسناتهم لکل حسنة بسبعین ضعفًا فهذا فضل المؤمن و یزیده اللَّه فی حسناته علی قدر صحة ایمانه اضعافًا کثیرة و یفعل اللَّه بالمؤمنین ما یشاء من الخیر. [تفسیر صافی، ج 2، ص 175]B

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ مَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَی اِلَّا مِثْلَهَا» فرمود:

هنگامی که خداوند به شیطان قدرت بر[نفوذ در خون و روح] فرزندان آدم(علیه السلام) را داد، آدم به خدای خود گفت: یا ربّ تو شیطان را بر فرزندان من مسلّط نمودی و او را همانند خون در عروق آنان راه دادی و… پس به من و فرزندان من چه دادی؟ و خداوند به آدم فرمود: من برای تو و فرزندان تو برای هر گناه یک کیفر قرار دادم و برای هر عمل نیکی که انجام می دهند ده پاداش قرار دادم. آدم گفت: پروردگارا بر عطای خود بیفزا. خطاب شد: راه توبه را تا هنگام مرگ برای شما باز گذاردم.آدم گفت: بیش ازاین عطا کن. خطاب شد:آنان را می بخشم و باکی ندارم. آدم گفت: همین برای من بس باشد.(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

کسی که نیّت روزه [مستحبّی] کرده باشد و وارد بر برادر دینی خود شود و او طعامی برای او بیاورد باید خواسته او را اجابت کند و او را خشنود نماید،

ص: 204


1- 357.. القمّی عن الصّادق(علیه السلام) لما اعطی اللَّه سبحانه ابلیس ما اعطاه من القوّة قال آدم یا ربّ سلطته علی ولدی و اجریته فیهم مجری الدّم فی العروق و اعطیته ما اعطیتَه فما لی و لولدی فقال لک و لولدک السّیئة بواحدة و الحسنة بعشر امثالها قال ربّ زدنی قال التوبة مبسوطة الی ان تبلغ النّفس الحلقوم فقال یا ربّ زدنی قال اغفر و لاابالی قال حسبی. [تفسیر صافی، ج 2، ص 176]

و اگر چنین کند خداوند پاداش ده روزه به او می دهد چنان که می فرماید:«مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثَالِهَا».(1)

امام سجّاد(علیه السلام) می فرمود:

وای بر کسی که، یکی های او بیش از ده تاهای او باشد. گفته شد: مقصود شما چیست؟ فرمود: مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثَالِهَا وَ مَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَی اِلَّا مِثْلَهَا»؟ سپس فرمود: خداوند یک عمل نیک را ده پاداش می دهد و یک عمل زشت را یک کیفر می دهد و پناه به خدا می بریم که کسی در روز ده گناه بکند و ده کیفر برای او باشد و یک عمل نیک انجام ندهد که ده پاداش پیدا کندوحسنات او بر سیّئات او پیشی بگیرد.(2)

ص: 205


1- 358.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد، عن البرقی،عن القاسم بن محمّد،عن العیص،عن نجم بن حطیم،عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: «من نوی الصوم ثم دخل علی اخیه فساله ان یفطر عنده فلیفطر و لیدخل علیه السرور، فانه یحتسب له بذلک الیوم عشرة ایام،و هو قول الله؟عز؟:مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها». [تفسیر برهان، ج 2، ص 504، ح 4]
2- 359.. ابن بابویه: عن ابیه، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن یعقوب بن یزید، عن ابن ابی عمیر، عن هشام بن سالم، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «کان علی بن الحسین (صلوات الله علیهما) یقول: ویل لمن غلبت آحاده اعشاره». فقلت له: و کیف هذا؟ فقال: «اما سمعت الله؟عز؟ یقول: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی اِلَّا مِثْلَها؟ فالحسنة الواحدة اذا عملها کتبت له عشرا، و السیئة الواحدة اذا عملها کتبت له واحدة، فنعوذ بالله ممن یرتکب فی یوم واحد عشر سیئات ولاتکون له حسنة واحدة فتغلب حسناته سیئاته». [تفسیر برهان، ج 2، ص 504، ح 5]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود خداوند از «حسنة» در این آیه، ولایت ما اهل البیت است؛ و مقصود خداوند از «سیئة» در این آیه دشمنی با ما اهل البیت است.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

روزه گرفتن سه روز در هر ماه پاداش روزه ی عمر را دارد، چرا که خداوند می فرماید: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثَالِهَا».(2)

سوره ی انعام [6]، آیات 161 تا 165

متن:

قُلْ اِنَّنی هَدانی رَبِّی اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دینًا قِیَمًا مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفًا وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكینَ

قُلْ اِنَّ صَلاتی وَ نُسُكی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلهِ رَبِّ الْعالَمینَ لاشَریكَ لَهُ وَ بِذلِكَ اُمِرْتُ وَ اَنَا اَوَّلُ الْمُسْلِمینَ قُلْ اَ غَیْرَ اللهِ اَبْغی رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَیْ ءٍ وَ لاتَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ اِلَّا عَلَیْها وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْری ثُمَّ اِلی رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَیُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ وَ هُوَ الَّذی جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْاَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَكُمْ فی ما آتاكُمْ اِنَّ رَبَّكَ سَریعُ الْعِقابِ وَ اِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ

ص: 206


1- 360.. قال محمّد بن عیسی فی روایة شریف عن محمّد بن علی و ما رایت محمّدیا مثله قط: الحسنة التی عنی الله ولایتنا اهل البیت، و السیئة عداوتنا اهل البیت. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 386، ح 137]
2- 361.. عن عبد الله الحلبی عن ابی عبد الله(علیه السلام) عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) قال صیام شهر الصبر و ثلاثة ایام فی الشهر یذهب بلابل الصدور و صیام ثلاثة ایام فی الشهر صوم الدهر ان الله یقول: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها». [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 387، ح 141]
لغات:

«ملت» به معنای آیین و شریعت است، و آن از املاء می باشد، چرا که پیامبر(صلی الله علیه و آله) آیات الهی را بر امّت خود املاء می کند، «و نسک» به معنای عبادت است و «فلان ناسک» یعنی یؤدی المناسک التی وجبت علیه، و «رب» به معنای مالک است، و اصل آن از تربیت است و خداوند مالک و مربّیݥ عالمین است، و «وزر» به معنای اثم و گناه است، و «خلائف الارض» یعنی یخلق بعضکم بعضا کلما مضی قرن خلفهم قرن، و «لیبلوکم» یعنی لیختبرکم فی الجان، و المال کیف تشکرون الله نعمه.

ترجمه:

بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا) آیین ابراهیم که از آیینهای خرافی روی برگرداند و از مشرکان نبود.» (161) بگو: «نماز و تمام عبادات من،و زندگی ومرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است.(162) هم تایی برای او نیست و به همین مامور شده ام و من نخستین مسلمانم!» (163) بگو: «آیا غیر خدا، پروردگاری را بطلبم، در حالی که او پروردگار همه چیز است؟! هیچ کس، عمل (بدی) جز به زیان خودش، انجام نمی دهد و هیچ گنه کاری گناه دیگری را متحمّل نمی شود سپس بازگشت همه شما به سوی پروردگارتان است وشما را از آن چه در آن اختلاف داشتید، خبر خواهد داد. (164) و او کسی است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت، و درجات بعضی از شما را بالاتر از بعضی دیگر قرار داد، تا شما را به وسیله آن چه در اختیارتان قرار داده بیازماید به یقین پروردگار تو سریع العقاب و آمرزنده مهربان است. (کیفر کسانی را که از بوته امتحان نادرست درآیند، زود می دهد و نسبت به حق پویان مهربان است.) (165)

ص: 207

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«دِینًا قِیَمًا مِّلَّةَ اِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «حنیفًا مسلما» فرمود:

یعنی «خَالِصًا مُخْلِصًا، لَیْسَ فِیهِ شَیْ ءٌ مِنْ عِبَادَةِ الْاَوْثَانِ.»(2)

صاحب تفسیر مجمع البیان گوید:

حنیف: مسلمانی را گویند که مایل به دین مستقیم است، و جمع آن حنفاء است؛ و تحنّف: یعنی تحرّی الدین المستقیم؛ و «حَنَف» به معنای استقامت است؛ و «دین محمّد حنیف» یعنی دین مستقیمی است که عوج و انحرافی در آن نیست، و حنیف نزد عرب ها کسی است که بر دین ابراهیم خلیل باشد؛ و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: «بعثت بالحنفیّة السمحة السهلة» یعنی من بر دین مستقیم و آسان و دور از باطل و متمایل به حق مبعوث شده ام. و «حنفاء» در سخن خداوند یعنی کسانی که مایل به دین اسلام اند و از همه ادیان دیگراعراض کرده اند، و «مسلمین» یعنی مومنین به همه پیامبران.(3)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

احدی از این امّت، جز ما و شیعیان ما، بر ملّت ابراهیم نیست. امام سجاد(علیه السلام)

ص: 208


1- 362.. سوره ی انعام، آیه ی 161.
2- 363.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس بن عبدالرّحمن، عن عبد الله بن مسکان، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قول الله؟عز؟: حَنِیفًا مُسْلِمًا، قال: «خالصا مخلصا، لیس فیه شی ء من عبادة الاوثان». [تفسیر برهان، ج 2، ص 507، ح 2]
3- 364.. «حَنِیفًا» ای مخلصا فی العبادة لله عن الحسن و قیل مائلا الی الاسلام میلا لازما لارجوع معه من قولهم رجل احنف اذا کان مائل القدم من خلقة عن الزجاج و قیل مستقیما و انما جاء احنف علی التفاؤل عن الجبائی. [تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 604]

فرمود:احدی بر ملّت ابراهیم[و آئین او]نیست جز ما و شیعیان ما و بقیّه ی مردم از آئین ابراهیم(علیه السلام) بیزارند.(1)

«وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی…»(2)

عبدالسّلام بن صالح هروی گوید: به امام رضا(علیه السلام) گفتم: چه می فرمایید درباره ی سخن امام صادق(علیه السلام) که فرموده است: هنگامی که حضرت مهدی(علیه السلام) قیام می کند ذریّه ی قاتلین امام حسین(علیه السلام) را به خاطر پدران شان می کشد؟! امام رضا(علیه السلام) فرمود: این حدیث صحیح است. گفتم: پس معنای آیه ی «وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی»، چیست؟ فرمود:

خداوند در جمیع سخنان خود صادق است، و لکن فرزندان قاتلین امام حسین(علیه السلام) به عمل پدران شان راضی شدند و به آن افتخار کردند و هر کس به عملی راضی شود مانند کسی است که آن عمل را انجام داده باشد. سپس فرمود: «اگر کسی در مشرق کشته شود و مردی در مغرب به کشته شدن او راضی شود او نزدخداوند شریک قاتل خواهد بود؛وحضرت مهدی(علیه السلام) به این خاطر فرزندان قاتلین امام حسین(علیه السلام) را می کشد که به عمل پدران خود راضی می باشند….»(3)

ص: 209


1- 365.. و عنه(علیه السلام) ما من احد من هذه الامة یدین بدین ابراهیم غیرنا و غیر شیعتنا و عن السجاد(علیه السلام)ما احد علی مِلَّةَ اِبْراهِیمَ(علیه السلام) الّا نحن وشیعتنا و سائر الناس منها بَرَآء. [تفسیر صافی، ج 2، ص 176]
2- 366.. سوره ی انعام، آیه ی 164.
3- 367.. و عنه، قال: حدثنا احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی، قال: حدثنا علی بن ابراهیم بن هاشم، عن ابیه، عن عبد السّلام بن صالح الهروی، قال: قلت لابی الحسن الرّضا(علیه السلام): ما تقول فی حدیث یروی عن الصّادق(علیه السلام) انه اذا خرج القائم(علیه السلام) قتل ذراری قتلة الحسین(علیه السلام)بفعّال آبائهم؟ فقال(علیه السلام): «هو کذلک». فقلت: و قول الله؟عز؟: وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْری ما معناه؟ قال: «صدق الله تعالی فی جمیع اقواله، و لکن ذراری قتلة الحسین(علیه السلام) یرضون بفعّال آبائهم و یفتخرون بها، و من رضی شیئا کان کمن اتاه، و لو ان رجلا قتل بالمشرق فرضی بقتله رجل فی المغرب لکان الراضی عند الله؟عز؟ شریک القاتل، و انما یقتلهم القائم(علیه السلام) اذا خرج، لرضاهم بفعل آبائهم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 508، ح 10]B

«وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ الاَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ…»(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در معنای «وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ» فرمود:

کسی نگوید: مردم یک درجه با هم دیگر تفاوت دارند، چرا که خداوند می فرماید: «دَرَجَاتٍ بَعضها فَوْقَ بَعْضٍ»سپس فرمود: مردم به سبب اعمال بر هم دیگر تفاضل پیدا می کنند. (2)

قرآن در سوره طه(3) می فرماید: «وَ مَنْ یَاْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَاُوْلَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی * جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْاَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ ذَلِکَ جَزَاء مَن تَزَکَّی» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [در تفسیر درجات] فرمود: کسی که حق خویشان پدری خود را رعایت کند،خداوند در بهشت هزار هزار درجه به او می دهد. سپس درجات را تفسیر نمود و فرمود: کسی که حق خویشان محمّد و علی(علیهما السلام) را رعایت کند[و به آنان احترام و احسان نماید]خداوند از درجات فاضله و ثواب های فراوان بر او خواهد افزود، به اندازه ی زیادی فضل محمّد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) بر پدر و مادر نسبی او.(4)

ص: 210


1- 368.. سوره ی انعام، آیه ی 165.
2- 369.. عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال لانقول درجة واحدة ان الله یقول: «درجات بعضها فوق بعض» انما تفاضل القوم بالاعمال. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 388، ح 147]
3- 370.. سوره ی طه، آیه ی 75.
4- 371.. قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله): من رعی حقّ قرابات ابویه، اعطی فی الجنّة الف الف درجة.ثمّ فسّر الدّرجات.ثمّ قال: و من رعی حقّ قرابة محمّد و علی، اوتی من فضائل الدّرجات و زیادة المثوبات، علی قدر زیادة فضل محمّد و علی، علی ابوی نسبه. [تفسیر کنزل الدقائق، ج 2، ص 66]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند برای ایمان هفت سهم[و درجه]قرار داده است،1.برّ و نیکی،2 .صدق و راستی، 3. یقین، 4. رضا [و خشنودی از مقدّرات الهی]، 5. وفای به عهد و پیمان، 6. علم و دانش، 7. حلم و بردباری، و این خصلت ها را بین مردم تقسیم نموده است، پس هر کس دارای آن هفت سهم و هفت خصلت باشد، او کامل خواهد بود و استعداد او به تمام رسیده است و برای بعضی از مردم یک سهم و یا دو سهم و برای بعضی سه سهم تا هفت سهم قرار داده است.

سپس فرمود:

شما نباید از صاحب یک سهم انتظار دو سهم داشته باشید و از صاحب دو سهم انتظار سه سهم داشته باشید و آنان را به زحمت و شدّت بیندازید.(1)

عمرو بن ابی المقدام گوید: امام صادق(علیه السلام) گروهی از شیعیان خود را بین منبر و قبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ملاقات نمود و به آنان فرمود:

به خدا سوگند من شما را دوست می دارم، پس در تقوا و ورع و کوشش در عبادت به من کمک کنید، و بدانید که ولایت ما جز با ورع و کوشش در

ص: 211


1- 372.. عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ اَبِی الْاَحْوَصِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ اِنَّ اللهَ؟عز؟ وَضَعَ الْاِیمَانَ عَلَی سَبْعَةِ اَسْهُمٍ عَلَی الْبِرِّ وَ الصِّدْقِ وَ الْیَقِینِ وَ الرِّضَا وَ الْوَفَاءِ وَ الْعِلْمِ وَ الْحِلْمِ ثُمَّ قَسَمَ ذَلِکَ بَیْنَ النَّاسِ فَمَنْ جَعَلَ فِیهِ هَذِهِ السَّبْعَةَ الْاَسْهُمِ فَهُوَ کَامِلٌ مُحْتَمِلٌ وَ قَسَمَ لِبَعْضِ النَّاسِ السَّهْمَ وَ لِبَعْضٍ السَّهْمَیْنِ وَ لِبَعْضٍ الثَّلَاثَةَ حَتَّی انْتَهَوْا اِلَی السَّبْعَةِ ثُمَّ قَالَ لَا تَحْمِلُوا عَلَی صَاحِبِ السَّهْمِ سَهْمَیْنِ وَ لَا عَلَی صَاحِبِ السَّهْمَیْنِ ثَلَاثَةً فَتَبْهَضُوهُمْ ثُمَّ قَالَ کَذَلِکَ حَتَّی یَنْتَهِیَ اِلَی السَّبْعَةِ. [کافی، ج 2، ص 42، ح 1]

عبادت به دست نمی آید، و هر کس از شما که به امام خود اقتدا می کند، باید در عمل نیز به او اقتدا نماید.

سپس فرمود:

شما شیعة الله، و انصار الله، و سابقون اوّل، و سابقون آخر، و سابقون در دنیا، و سابقون در آخرت به بهشت هستید، و ما با ضمانت خدا و ضمانت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ضامن بهشت شما هستیم.

تا این که فرمود:

به خدا سوگند، کسی در بهشت درجه ای بالاتر از شما ندارد، پس بکوشید برای رسیدن به درجات عالیه بهشتی….(1)

ص: 212


1- 373.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ اَبِی الْمِقْدَامِ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ خَرَجْتُ اَنَا وَ اَبِی حَتَّی اِذَا کُنَّا بَیْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ اِذَا هُوَ بِاُنَاسٍ مِنَ الشِّیعَةِ فَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ اِنِّی وَ اللهِ لَاُحِبُّ رِیَاحَکُمْ وَ اَرْوَاحَکُمْ فَاَعِینُونِی عَلَی ذَلِکَ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ اعْلَمُوا اَنَّ وَلَایَتَنَا لَا تُنَالُ اِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ مَنِ ائْتَمَّ مِنْکُمْ بِعَبْدٍ فَلْیَعْمَلْ بِعَمَلِهِ اَنْتُمْ شِیعَةُ اللهِ وَ اَنْتُمْ اَنْصَارُ اللهِ وَ اَنْتُمُ السَّابِقُونَ الْاَوَّلُونَ وَ السَّابِقُونَ الْآخِرُونَ وَ السَّابِقُونَ فِی الدُّنْیَا وَ السَّابِقُونَ فِی الْآخِرَةِ اِلَی الْجَنَّةِ قَدْ ضَمِنَّا لَکُمُ الْجَنَّةَ بِضَمَانِ اللَّهِ؟عز؟ وَ ضَمَانِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اللهِ مَا عَلَی دَرَجَةِ الْجَنَّةِ اَکْثَرُ اَرْوَاحًا مِنْکُمْ فَتَنَافَسُوا فِی فَضَائِلِ الدَّرَجَاتِ اَنْتُمُ الطَّیِّبُونَ وَ نِسَاؤُکُمُ الطَّیِّبَاتُ کُلُّ مُؤْمِنَةٍ حَوْرَاءُ عَیْنَاءُ وَ کُلُّ مُؤْمِنٍ صِدِّیقٌ وَ لَقَدْ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) لِقَنْبَرٍ یَا قَنْبَرُ اَبْشِرْ وَ بَشِّرْ وَ اسْتَبْشِرْ فَوَ اللهِ لَقَدْ مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ عَلَی اُمَّتِهِ سَاخِطٌ اِلَّا الشِّیعَةَ اَلَا وَ اِنَّ لِکُلِّ شَیْ ءٍ عِزًّا وَ عِزُّ الْاِسْلَامِ الشِّیعَةُ اَلَا وَ اِنَّ لِکُلِّ شَیْ ءٍ دِعَامَةً وَ دِعَامَةُ الْاِسْلَامِ الشِّیعَةُ اَلَا وَ اِنَّ لِکُلِّ شَیْ ءٍ ذِرْوَةً وَ ذِرْوَةُ الْاِسْلَامِ الشِّیعَةُ اَلَا وَ اِنَّ لِکُلِّ شَیْ ءٍ شَرَفًا وَ شَرَفُ الْاِسْلَامِ الشِّیعَةُ اَلَا وَ اِنَّ لِکُلِّ شَیْ ءٍ سَیِّدًا وَ سَیِّدُ الْمَجَالِسِ مَجَالِسُ الشِّیعَةِ اَلَا وَ اِنَّ لِکُلِّ شَیْ ءٍ اِمَامًا وَ اِمَامُ الْاَرْضِ اَرْضٌ تَسْکُنُهَا الشِّیعَةُ وَ اللهِ لَوْ لَا مَا فِی الْاَرْضِ مِنْکُمْ مَا رَاَیْتَ بِعَیْنٍ عُشْبًا اَبَدًا وَ اللهِ لَوْ لَا مَا فِی الْاَرْضِ مِنْکُمْ مَا اَنْعَمَ اللهُ عَلَی اَهْلِ خِلَافِکُمْ وَ لَا اَصَابُوا الطَّیِّبَاتِ مَا لَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَ لَا لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ کُلُّ نَاصِبٍ وَاِنْ تَعَبَّدَ وَ اجْتَهَدَ مَنْسُوبٌ اِلَی هَذِهِ الْآیَةِ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلی نارًا حامِیَةً فَکُلُّ نَاصِبٍ مُجْتَهِدٍ فَعَمَلُهُ هَبَاءٌ شِیعَتُنَا یَنْطِقُونَ بِنُورِ اللَّهِ؟عز؟ وَ مَنْ یُخَالِفُهُمْ یَنْطِقُونَ بِتَفَلُّتٍ وَ اللهِ مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ شِیعَتِنَا یَنَامُ اِلَّا اَصْعَدَ اللهُ؟عز؟ رُوحَهُ اِلَی السَّمَاءِ فَیُبَارِکُ عَلَیْهَا فَاِنْ کَانَ قَدْ اَتَی عَلَیْهَا اَجَلُهَا جَعَلَهَا فِی کُنُوزِ رَحْمَتِهِ وَ فِی رِیَاضِ جَنَّةٍ وَ فِی ظِلِّ عَرْشِهِ وَ اِنْ کَانَ اَجَلُهَا مُتَاَخِّرًا بَعَثَ بِهَا مَعَ اَمَنَتِهِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ لِیَرُدُّوهَا اِلَی الْجَسَدِ الَّذِی خَرَجَتْ مِنْهُ لِتَسْکُنَ فِیهِ وَ اللهِ اِنَّ حَاجَّکُمْ وَ عُمَّارَکُمْ لَخَاصَّةُ اللَّهِ؟عز؟ وَ اِنَّ فُقَرَاءَکُمْ لَاَهْلُ الْغِنَی وَ اِنَّ اَغْنِیَاءَکُمْ لَاَهْلُ الْقَنَاعَةِ وَ اِنَّکُمْ کُلَّکُمْ لَاَهْلُ دَعْوَتِهِ وَ اَهْلُ اِجَابَتِهِ.[کافی، ج 8، ص 212، ح 259]B

سوره ی اعراف

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه -- عدد آیات: 206 آیه(1)

جز شش آیه از 163 تا 170 که در مدینه نازل شده است.

برخی از مفسّرین نیز کلّ سوره را مکّی می دانند(2)

ثواب قرائت سوره ی اعراف

امام صادق(علیه السلام) فرمود: کسی که در هر ماه سوره ی اعراف را بخواند روز قیامت

از کسانی خواهد بود که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «الذین لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ

ص: 213


1- 374.. تفسیر برهان.
2- 375.. تفسیر صافی.

وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ»و اگر در هر [جمعه و یا هر] هفته ای آن را بخواند در روز قیامت حسابی برای او نخواهد بود، چرا که در این سوره آیات محکمه وجود دارد؛ سپس فرمود: شما از قرائت آن غافل نشوید، چرا که این سوره در روز قیامت در پیشگاه خداوند برای قرائت کننده شهادت خواهد داد.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که این سوره را بخواند خداوند در قیامت بین او و شیطان حجابی قرار می دهد و [در بهشت] رفیق و همنشین آدم(علیه السلام) خواهد بود، و کسی که آن را با آب گُل و زعفران بنویسد و بر خود بیاوزید، با اذن خداوند هیچ درّنده و دشمنی به او نزدیک نمی شود .(2)

ص: 214


1- 376.. العیّاشی، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «من قرا سورة الاعراف، فی کل شهر کان یوم القیامة من الذین لاخوف علیهم و لاهم یحزنون، فان قراها فی کل جمعة کان ممن لایحاسب یوم القیامة». ثم قال ابو عبد الله(علیه السلام): اما ان فیها آیا محکمة، فلا تدعوا قراءتها و تلاوتها و القیام بها، فانها تشهد یوم القیامة لمن قراها عند ربه». [تفسیر برهان، ج 2، ص 515، ح 2]
2- 377.. و روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: «من قرا هذه السورة جعل الله یوم القیامة بینه و بین ابلیس سترا، و کان لآدم رفیقا، و من کتبها بماء ورد و زعفران و علقها علیه لم یقربه سبع و لاعدو ما دامت علیه، باذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 2، ص 515، ح 3]

سوره ی اعراف [7]، آیه ی 1

متن:

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ٭ المص »

یکی از کفّار بنی امیّه نزد امام صادق(علیه السلام) آمد و گفت:

مقصود از «المص» چیست؟ و چه معنایی دارد؟ و کدام حلال و حرامی در آن بیان شده و چه استفاده ای مردم از آن می کنند؟

امام صادق(علیه السلام) خشمگین شد و به او فرمود:

وای بر تو،سخن مگو و ساکت باش همانا مقصود از «الف» عدد یک می باشد و مقصود از «لام» عدد سی می باشد و مقصود از «میم» عدد چهل می باشد و مقصود از «صاد» عدد نود می باشد.

سپس فرمود:

مجموع چقدر می باشد؟

آن مرد گفت: یک صد و شصت و یک می شود.

ص: 215

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که سال یک صد و شصت و یک می رسد حکومت یاران تو [یعنی بنی امیّه] به پایان خواهد رسید.

راوی حدیث ابو جمع گوید:

هنگامی که سال یک صد و شصت و یک رسید، و روز عاشورا رخ داد مکتوبی از کوفه به مدینه آمد و حکومت بنی امیّه سرنگون شد.(1)

ص: 216


1- 378.. محمّد بن علی بن بابویه، قال: حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوی السمرقندی، قال: حدثنا جعفر بن محمّد بن مسعود العیّاشی، عن ابیه، قال: حدثنا احمد بن احمد،قال: حدثنی علی بن سلیمان بن الخصیب، قال: حدثنی الثقة، قال: حدثنی ابو جمعة رحمة بن صدقة، قال: اتی رجل من بنی امیة و کان زندیقا جعفر بن محمّد(علیهما السلام) فقال له: قول الله فی کتابه المص ای شی ء اراد بهذا، و ای شی ء فیه من الحلال و الحرام، و ای شی ء فیه مما ینتفع به الناس؟ قال: فاغتاظ من ذلک جعفر بن محمّد(علیهما السلام)، فقال: «امسک ویحک! الالف واحد، و اللام ثلاثون، و المیم اربعون، و الصاد تسعون، کم معک؟» فقال الرجل: مائة و احدی و ستون. فقال(علیه السلام): «اذا انقضت سنة احدی و ستین و مائة انقضی ملک اصحابک» قال: فنظرنا، فلما انقضت سنة احدی و ستین و مائة یوم عاشوراء دخل المسودة الکوفة، و ذهب ملکهم». العیّاشی: عن ابی جمعة رحمة بن صدقة، قال: اتی رجل من بنی امیة و کان زندیقا جعفر بن محمّد(علیه السلام)، فقال له: قول الله فی کتابه: المص ای شی ء اراد بهذا، و ای شی ء فیه من الحلال و الحرام، و ای شی ء فی ذا مما ینتفع به الناس؟ قال: فاغاظ ذلک جعفر بن محمّد(علیهما السلام)، فقال:«امسک ویحک: الالف واحد، و اللام ثلاثون، و المیم اربعون،و الصاد تسعون،کم معک؟» فقال الرجل: مائة و احدی وستون. فقال له جعفر بن محمّد(علیهما السلام): «اذا انقضت سنة احدی و ستین و مائة انقضی ملک اصحابک». قال: فنظرنا، فلما انقضت احدی و ستون و مائة یوم عاشوراء دخل المسودة الکوفة، و ذهب ملکهم. [تفسیر برهان، ج 2، ص 517، ح 4 و 5]

مرحوم صدوق از سفیان بن سعید از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

«المص» یعنی، «اَنَا اللهُ الْمُقْتَدِرُ الصَّادِقُ».(1)

مولّف گوید:

حروف مقطّعه قرآن،مانند«الم و الر و المص و…»از نظر روایات به چند معنا تفسیر شده و جز آن چه در روایات آمده کسی نمی تواند معنایی برای آن ها تعیین نماید، چرا که قرآن دارای آیات محکمات و متشابهات و مجملات است و این حروف جزء آیات مجمل قرآن محسوب می شود و از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که خداوند برخی از آیات کتاب خود را مجمل و متشابه قرار داده و علم آن ها را به اولیای خود مخصوص نموده تا مردم از این راه اولیای خدا را شناسایی کنند.

ص: 217


1- 379.. ابن بابویه، قال: اخبرنا ابو الحسن محمّد بن هارون الزنجانی فیما کتب الی علی یدی علی بن احمد البغدادی الوراق، قال: حدثنا معاذ بن المثنی العنبری، قال: حدثنا عبد الله بن اسماء، قال: حدثنا جویریة، عن سفیان بن سعید الثوری، عن جعفر بن محمّد(علیه السلام)، قال: «المص، معناه انا الله المقتدر الصّادق». [تفسیر برهان، ج 2، ص 516، ح 1]

در برخی از روایات آمده که این حروف رموزی است بین خدا و رسول و اولیای او و جز آنان کسی آگاهی از آن ها ندارد و تنها اشاره به حروف ابجد ندارد بلکه اسرار دیگری نیز در آن ها نهفته است که جز اولیای خداوند کسی از آن ها آگاه نیست.

امام باقر(علیه السلام) در جواب ابو لبید، فرمود:

«این آیات همراه آیات محکمات که امّ الکتاب هستند و آیات متشابهات نازل شده و معانی گوناگونی دارد و تنها اشاره به حروف ابجد نمی باشد….(1)

در برخی از روایات آمده که امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«الم» حرفی از حروف اسم اعظم خداوند است که در قرآن به صورت پراکنده آمده است و پیامبروامام(علیهم السلام) می توانند آن ها را تالیف نمایند و اسم اعظم خدا را به دست آورند و چون خدا را به آن بخوانند دعای آنان اجابت شود.(2)

مفسّر بزرگوار مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید: از ائمّه معصومین(علیه السلام) نقل شده که فرموده اند:

«انها من المتشابهات التی استاثر الله بعلمها ولا یعلم تاویلها الا هو».یعنی حروف مقطّعه قرآن از متشابهات قرآن است، و علم آن ها مخصوص به خداوند می باشد و جز او کسی از آن ها آگاه نیست.(3)

و دربعضی از روایات در اوّل سوره ی بقره گذشت که امام عسکری(علیه السلام) می فرماید:

خداوند با این حروف تحدّی نموده و می فرماید:«قرآن با همین حروفی که شما با آن ها سخن می گویید، تالیف شده است، پس اگر می توانید مانند آن را بیاورید وگرنه آماده ی عذاب باشید…»(4)

ص: 218


1- 380..فقال ابو جعفر(علیه السلام): ان هذه الآیات انزلت «مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْکِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ» و هی تجری فی وجوه اخر علی غیر ما تاویل به حبی و ابو یاسر و اصحابه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 4، ح 6]
2- 381.. و باسناده الی ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «الم» هو حرف من حروف اسم الله الاعظم المقطع فی القرآن الذی یؤلفه النّبی(صلی الله علیه و آله) و الامام، فاذا دعا به اجیب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 26، ح 5]
3- 382.. فی مجمع البیان اختلف العلماء فی الحروف المعجمة المفتتح بها السور، فذهب بعضهم الی انها من المتشابهات التی استاثر الله بعلمها و لایعلم تاویلها الا هو،و هذا هو المروی عن ائمتنا(علیهم السلام).[تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 30، ح 8]
4- 383.. به اوّل سوره بقره مراجعه شود

و از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«لکل کتاب صفوة و صفوة هذا الکتاب حروف التهجّی»یعنی هر کتابی را برگزیده ای است، و برگزیده ی قرآن حروف مقطّعه است.(1)

سوره ی اعراف [7]، آیات 2 تا 5

متن:

كِتابٌ اُنْزِلَ اِلَیْكَ فَلا یَكُنْ فی صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْری لِلْمُؤْمِنینَ اتَّبِعُوا ما اُنْزِلَ اِلَیْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لاتَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ اَوْلِیاءَ قَلِیلًا ما تَذَكَّرُونَ وَ كَمْ مِنْ قَرْیَةٍ اَهْلَكْناها فَجاءَها بَاْسُنا بَیاتًا اَوْ هُمْ قائِلُونَ فَما كانَ دَعْواهُمْ اِذْ جاءَهُمْ بَاْسُنا اِلَّا اَنْ قالُوا اِنَّا كُنَّا ظالِمینَ

لغات:

«الذکری» مصدر ذکر یذکر تذکیرا است و ذکری اسم برای تذکیر و مبالغه در آن است.

ترجمه:

این کتابی است که بر تو نازل شده و نباید از ناحیه آن، ناراحتی در سینه داشته باشی!

تا به وسیله آن، (مردم را از عواقب سوء عقاید و اعمال نادرست شان) بیم دهی و تذکّری

است برای مومنان. (2) از چیزی که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده، پیروی کنید! و از اولیا و معبودهای دیگر جز او، پیروی نکنید! امّا کم تر متذکّر می شوید! (3) چه بسیار شهرها و آبادی ها که آن ها را (بر اثر گناه فراوان شان) هلاک کردیم!

ص: 219


1- 384.. و روی العامة عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) انه قال لکل کتاب صفوة و صفوة هذا الکتاب حروف التهجی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 30، ح 8]

و عذاب ما شب هنگام، یا در روز هنگامی که استراحت کرده بودند، به سراغ شان آمد. (4) و در آن موقع که عذاب ما به سراغ آن ها آمد، سخنی نداشتند جز این که گفتند: «ما ظالم بودیم!» (ولی این اعتراف به گناه، دیگر دیر شده بود و سودی به حال شان نداشت.) (5)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیات فوق خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و خداوند می فرماید: نباید از ابلاغ این آیات هراسی پیدا کنی. سپس گویند: این آیات انذار به مشرکین و تذکّری برای مومنین است و خداوند به مشرکین خطاب نموده و می فرماید: از آیات پروردگارتان پیروی کنید و از اولیای دیگر، جز محمّد پیروی نکنید.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یکی از خطبه های خود به مردم فرمود: خداوند

می فرماید: «اتَّبِعُواْ مَا اُنزِلَ اِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ وَ لَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ اَوْلِیَاء قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ»،سپس فرمود: رستگاری بزرگ خداوند برای شما، این است که از من پیروی کنید وگرنه خطای آشکاری را مرتکب شده اید.(2)

ص: 220


1- 385.. بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، المص کِتابٌ اُنْزِلَ اِلَیْکَ مخاطبة لرسول الله(صلی الله علیه و آله) فَلا یَکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ ای ضیق لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِکْری لِلْمُؤْمِنِینَ ثم خاطب الله تبارک و تعالی الخلق فقال اتَّبِعُوا ما اُنْزِلَ اِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لاتَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ اَوْلِیاءَ غیر محمّد. [تفسیر قمی، ج 1، ص 222]
2- 386.. العیّاشی: عن مسعدة بن صدقة، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی خطبة: قال الله: اتَّبِعُوا ما اُنْزِلَ اِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لاتَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ اَوْلِیاءَ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ ففی اتباع ما جاءکم من الله الفوز العظیم، و فی ترکه الخطا المبین». [تفسیر برهان، ج 2، ص 519]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«فَجاءَها بَاْسُنا بَیاتًا»عذاب در شب است و مقصود از«اَوْ هُمْ قائِلُونَ»عذاب در وسط روز است. سپس گوید: این آیه از محکمات است.(1)

سوره ی اعراف [7]، آیات 6 تا 10

متن:

فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلینَ فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَ ما كُنَّا غائِبینَ وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَاُول-ٰٓئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَاُول-ٰٓئِكَ الَّذینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِی الْاَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فیها مَعایِشَ قَلیلًا ما تَشْكُرُونَ

لغات:

«سوال» درخواست لفظی جواب است،چنان که استخبار طلب خبر با لفظ است،و«قصص» حکایتی است که مطالب آن پی در پی می آید و «وزان» در لغت موازنه و مقابله چیزی با چیز دیگر است، و از این باب است وزن شعر و وزن کلام، و «حق» وضع الشئ فی موضعه می باشد علی وجه الحکمة و «ثقل» به معنای سنگینی است و ضد آن خفت است، و ثقیل مقابل خفیف است و «تمکین» اعطای قدرت و رفع موانع است، و «جعل» و تصییر تغییر دادن حالت چیزی را گویند، و «معیشت» چیزهایی است که وسیله ادامه حیات و زندگی می باشد.

ص: 221


1- 387.. و قوله وَ کَمْ مِنْ قَرْیَةٍ اَهْلَکْناها فَجاءَها بَاْسُنا بَیاتًا ای عذابا باللیل اَوْهُمْ قائِلُونَ یعنی نصف النهاروقوله فَما کانَ دَعْواهُمْ اِذْ جاءَهُمْ بَاْسُنا اِلَّا اَنْ قالُوا اِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ فانه محکم.[تفسیر قمی،ج 1،ص 223]
ترجمه:

به یقین،(هم)ازکسانی که پیامبران به سوی آن ها فرستاده شدند سوال خواهیم کرد(و هم) از پیامبران سوال می کنیم! (6) و مسلما (اعمال شان را) با علم (خود) برای آنان شرح خواهیم داد و ما هرگز غایب نبودیم (بلکه همه جا حاضر و ناظر اعمال بندگان هستیم)! (7) وزن کردن (اعمال، و سنجش ارزش آن ها) در آن روز، حقّ است! کسانی که میزان های (عمل) آن ها سنگین است، همان رستگارانند! (8) و کسانی که میزان های (عمل) آن ها سبک است، افرادی هستند که سرمایه وجود خود را، به خاطر ظلم و ستمی که نسبت به آیات ما می کردند، از دست داده اند. (9) ما تسلّط و مالکیّت و حکومت بر زمین را برای شما قرار دادیم و انواع وسایل زندگی را برای شما فراهم ساختیم امّا کم تر شکرگزاری می کنید! (10)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«فَلَنَسْاَلَنَّ الَّذِینَ اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ…»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی درباره ی آیه فوق احوال قیامت می فرماید:

… سپس پیامبران آماده می شوند و از رسالت های آنان سوال می شود که چگونه وظایف خود را نسبت به امّت های شان انجام داده اند؟ و پیامبران خبر می دهند که ادای رسالت نمودیم و وظایف خود را نسبت به امّت ها انجام دادیم.سپس به امّت ها گفته می شود: آیا چنین بوده است؟ و امّت هایی گویند: «مَا جَاءنَا مِن بَشِیرٍوَ لَا نَذِیرٍ» یعنی بشیر و نذیری برای ما نیامد. تا این که پیامبران(علیه السلام) رسول خدا حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به گواهی می طلبند و آن حضرت شهادت به راست گویی

ص: 222


1- 388.. سوره ی اعراف، آیه ی 7.

پیامبران و دروغ گویی منکرین آنان می دهد و به هرامّتی می فرماید:«بلی فَقَدْجاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اللهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ» یعنی آری قطعا برای شما بشیر و نذیر آمد و خداوند بر هر چیزی قادر است؛ و می تواند جوارح شما را بر علیه شما گویا نماید و آنان گواهی بدهند که پیامبران به رسالت خود عمل کرده اند.(1)

«وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ…»(2)

مرحوم طبرسی در تفسیر این آیه گوید:

درباره ی این آیه سخنانی گفته شده و بهترین آن ها که مطابق با ظاهر آیه و روایت است این است که «در قیامت همان میزان دو کفّه ای را نصب می کنند و اعمال خوب و بد مردم را با آن می سنجند» و امکان دارد به خاطر کلمه ی موازین هر میزانی صنفی از اصناف اعمال باشد چنان که در روایت آمده: «اِنَ الصَّلَاةَ مِیزَانٌ فَمَنْ وَفَّی اسْتَوْفَی» یعنی نماز میزان است، پس هر کس آن را صحیح انجام داده باشد، به پاداش خود می رسد.(3)

ص: 223


1- 389.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی عن امیر المؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یذکر فیه احوال القیامة و فیه: فیقام الرسل فیسالون عن تادیة الرسالات التی حملوها الی اممهم، فاخبروا انهم قد ادوا ذلک الی اممهم و تسال الامم فیجحدون، کما قال: فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ فیقولون: «ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لانَذِیرٍ» فتشهد الرسل رسول الله(صلی الله علیه و آله) فیشهد بصدق الرسل و بکذب من جحدها من الامم، فیقول لکل امة منهم: «بلی فَقَدْ جاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اللهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ» ای مقتدر علی شهادة جوارحکم علیکم بتبلیغ الرسل الیکم رسالاتهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 4، ح 9]
2- 390.. سوره ی اعراف، آیه ی 8.
3- 391.. قال صاحب المعجم: و علی هذا فیکون معنی الوزن انه قام فی النفس مساویا لغیره کما یقوم الوزن فی مرآة العین کذلک و اما حسن القول الثانی فلمراعاة الخبر الوارد فیه و الجری علی ظاهره «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ» انما جمع الموازین لانه یجوز ان یکون لکل نوع من انواع الطاعات یوم القیامة میزان و یجوز ان یکون کل میزان صنفا من اصناف اعماله و یؤید هذا ما جاء فی الخبر ان الصلاة میزان فمن وفی استوفی. [تفسیر مجمع البیان، ج4، ص 616]B

امام صادق(علیه السلام)درتفسیر این آیه در پاسخ شخصی که گفت:«آیا اعمال وزن می شود ؟» فرمود:

اعمال جسم نیست که وزن شود بلکه وصف و صفت اعمال وزن می شود.سپس فرمود: کسی نیاز به وزن کردن دارد که جاهل به عدد و سبکی و سنگینی باشد و بر خدا چیزی پوشیده نیست. سائل گفت: پس معنای میزان چیست؟ فرمود: میزان به معنای عدل است. سائل گفت: پس معنای «فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ…»چیست؟ فرمود: سنگینی در این آیه به معنای رجحان عمل و برتری آن است.(1)

مرحوم علی بن ابراهمی قمّی گوید:

«وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُ» یعنی، «المجازات بالاعمال، ان خیرا فخیر و ان شرا فشرّ» یعنی ثواب و عقاب با اعمال محاسبه می شود، اگر اعمال خوب باشد پاداش نیکی خواهد داشت و اگر اعمال بدباشد کیفر بدی خواهد داشت.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به هر اندازه عمل خیر بر اهل دنیا سنگین است در قیامت نیز پاداش آن در میزان

ص: 224


1- 392.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل و فیه: قال السائل: ا و لیس توزن الاعمال؟ قال(علیه السلام): لالان الاعمال لیست باجسام و انما هی صفة ما عملوا،و انما یحتاج الی وزن الشی ء من جهل عدد الاشیاء و لایعرف ثقلها و خفتها،و ان الله لایخفی علیه شی ء،قال: فما معنی المیزان؟قال: العدل، قال: فما معناه فی کتابه: فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ؟ قال: فمن رجح عمله. [تفسیر نور الثّقلین، ج 2، ص 5، ح 11]
2- 393.. و قوله وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ قال المجازات بالاعمال ان خیرا فخیر و ان شرا فشر. [تفسیر قمی، ج 1، ص 224]

سنگین خواهد بود،و عمل شرّ و کار زشت که بر اهل دنیا سبک و آسان است در قیامت نیز سبب سبکی میزان خواهد بود.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

پنج چیز در میزان[عمل مومن]بسیار سنگین خواهد بود: گفتن:سبحان الله، و الحمدلله، و لا اله الّا الله، و الله اکبر، و فرزند صالحی که از مومن بمیرد و برای خدا بر آن صبرکند.(2)

علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«آیات»در آیه «کَانُواْ بِآیَاتِنَا یِظْلِمُونَ» ائمّه(علیهم السلام) هستند،که مردم حق آنان را انکار نمودند و به آن ها ظلم کردند.(3)

از آیات قرآن و اخبار معصومین(علیهم السلام) استفاده می شود که خداوند در روز قیامت از

ده چیز سوال می کند:

1. سوال از پیامبران درباره ی ابلاغ رسالت به امّت های خود،چنان که می فرماید:«فَلَنَسْاَلَنَّ الَّذِینَ اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ وَ لَنَسْاَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ»(4)،و یا می فرماید : «یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا اُجِبْتُمْ قَالُواْ لَا عِلْمَ لَنَا اِنَّکَ اَنتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ.»(5)

ص: 225


1- 394.. فی کتاب الخصال عن محمّد بن موسی قال:سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: ان الخیر ثقل علی اهل الدنیا علی قدر ثقله فی موازینهم یوم القیامة، و ان الشر خف علی اهل الدنیا علی قدر خفته فی موازینهم یوم القیامة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 5، ح 14]
2- 395.. عن ابی مسلم راعی رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: سمعت رسول الله یقول: خمس ما اثقلهن فی المیزان:سبحان الله و الحمد لله و لااله الا الله و الله اکبر و الولد الصالح یتوفی لمسلم فیصبر و یحتسب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 5، ح 15]
3- 396.. و هو قوله فَمَنْ ثَقُلَتْ… بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ قال بالائمة یجحدون. [تفسیر قمی، ج 1،ص 224]
4- 397.. سوره ی اعراف، آیه ی 6.
5- 398.. سوره ی مائده، آیه ی 109.

2. سوال از نعمت های خداوند چنان که می فرماید: «ثُمَّ لَتُسْاَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»(1)، «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَاِ الْعَظِیمِ»(2)، و «النَّبَاِ الْعَظِیمِ» تفسیر به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شده است، چنان که «نعیم» نیز در روایات به نعمت ولایت ائمّه معصومین(علیهم السلام) تفسیر شده است.

3. سوال از نماز،امام صادق(علیه السلام)فرمود:هنگامی که در قیامت بنده خدا درپیشگاه الهی قرار می گیرد، از نماز او سوال می شود. و در روایات دیگری آمده که نخستین چیزی که بنده خدا در قیامت نسبت به آن مورد سوال قرار می گیرد نماز است، پس اگر نماز او پذیرفته شود، بقیّه اعمال او نیز پذیرفته خواهد شد، و اگر نماز پذیرفته نشود بقیّه اعمال نیز پذیرفته نخواهد شد.(3)

4.سوال از قرآن نسبت به تدّبر و عمل کردن به آن که در روایات فراوانی وارد شده که روز قیامت سه چیز به درگاه خدا شکایت می کنند، و شکایت آنان پذیرفته می شود: 1. قرآن، 2. مسجد، .3 عالمی که در بین مردم باشد و از علم او استفاده نکنند. و روایات آن در مقدّمه جلد اوّل گذشت.

5. نسبت به محرّمات وگناهان کبیره نیزدرقیامت سوال می شود،مانند:دروغ، غیبت، فحش، نمّامی، افتراء، قتل نفس، زنا، لواط، شرابخواری و امثال این ها.(4)

ص: 226


1- 399.. سوره ی تکاثر، آیه ی 8.
2- 400.. سوره ی نبا، آیه ی 1 2.
3- 401.. از حضرت صادق(علیه السلام) است فرمود: (اول ما تسئل عنه العبد اذا وقف بین یدی اللَّه؟عز؟ الصلوات المفروضات و در اخبار معتبره دارد: (اول ما یحاسب به العبد یوم القیمة الصلاة ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت ردّ ما سواها). [تفسیر اطیب البیان، ج 5، ص 273]
4- 402.. کتاب محرّمات اسلام.

6.از اعضا و جوارح انسان مانند چشم،گوش، زبان،دست، پا، قلب و… سوال می شودچنان که قرآن می فرماید: «اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ اُول-ٰٓئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا».(1)

7. از عهدها وپیمان ها وقراردادهای بین خالق وخلق وبین خلائق با یک دیگر سوال می شود، چنان که قرآن می فرماید: «وَ اَوْفُواْ بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولًا»(2)، و یا می فرماید: «وَ اَوْفُواْ بِالْعَهْدِ».

8. از حقوقی که خداوند بر بندگانی خود واجب نموده است سوال می شود، و آن ها فراوان است و حضرت زین العابدین(علیه السلام) در «رساله حقوق» آن ها را شماره نموده است.

9. از حقوق الناس و مظالم عباد مانند حقوق پدر و مادر و زن و شوهر و اولاد و خویشان و فقرا و سادات و علما و متعلّمین و کارفرما و کارگر و همسایگان و… سوال می شود، همان گونه که در حدیث قدسی آمده که خداوند می فرماید: «وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یَجُوزُنِی ظُلْمُ ظَالِمٍ».(3)

ص: 227


1- 403.. سوره ی اسراء، آیه ی 38.
2- 404.. سوره ی اسراء، آیه ی 34.
3- 405.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ بَعْضِ اَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ صَعِدَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) بِالْکُوفَةِ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللهَ وَ اَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّ الذُّنُوبَ ثَلَاثَةٌ ثُمَّ اَمْسَکَ فَقَالَ لَهُ حَبَّةُ الْعُرَنِیُّ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قُلْتَ الذُّنُوبُ ثَلَاثَةٌ ثُمَّ اَمْسَکْتَ فَقَالَ مَا ذَکَرْتُهَا اِلَّا وَ اَنَا اُرِیدُ اَنْ اُفَسِّرَهَا وَ لَکِنْ عَرَضَ لِی بُهْرٌ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْکَلَامِ نَعَمْ الذُّنُوبُ ثَلَاثَةٌ فَذَنْبٌ مَغْفُورٌ وَ ذَنْبٌ غَیْرُ مَغْفُورٍ وَ ذَنْبٌ نَرْجُو لِصَاحِبِهِ وَ نَخَافُ عَلَیْهِ قَالَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَبَیِّنْهَا لَنَا قَالَ نَعَمْ اَمَّا الذَّنْبُ الْمَغْفُورُ فَعَبْدٌ عَاقَبَهُ اللهُ عَلَی ذَنْبِهِ فِی الدُّنْیَا فَاللهُ اَحْلَمُ وَ اَکْرَمُ مِنْ اَنْ یُعَاقِبَ عَبْدَهُ مَرَّتَیْنِ وَ اَمَّا الذَّنْبُ الَّذِی لَا یُغْفَرُ فَمَظَالِمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ اِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اِذَا بَرَزَ لِخَلْقِهِ اَقْسَمَ قَسَمًا عَلَی نَفْسِهِ فَقَالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یَجُوزُنِی ظُلْمُ ظَالِمٍ وَ لَوْ کَفٌّ بِکَفٍّ وَ لَوْ مَسْحَةٌ بِکَفٍّ وَ لَوْ نَطْحَةٌ مَا بَیْنَ الْقَرْنَاءِ اِلَی الْجَمَّاءِ فَیَقْتَصُّ لِلْعِبَادِ بَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ حَتَّی لَا تَبْقَی لِاَحَدٍ عَلَی اَحَدٍ مَظْلِمَةٌ ثُمَّ یَبْعَثُهُمْ لِلْحِسَابِ وَ اَمَّا الذَّنْبُ الثَّالِثُ فَذَنْبٌ سَتَرَهُ اللهُ عَلَی خَلْقِهِ وَ رَزَقَهُ التَّوْبَةَ مِنْهُ فَاَصْبَحَ خَائِفًا مِنْ ذَنْبِهِ رَاجِیًا لِرَبِّهِ فَنَحْنُ لَهُ کَمَا هُوَ لِنَفْسِهِ نَرْجُو لَهُ الرَّحْمَةَ وَ نَخَافُ عَلَیْهِ الْعَذَابَ. [کافی، ج 2، ص 443، ح 1]B

و در تفسیر آیه شریفه «اِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ»(1)، آمده که مرصاد گردنه نهایی صراط است، و اگر بنده ای مظلمه ای از مردم به دوش او باشد نمی تواند از آن بگذرد.«قَنْطَرَةٌ عَلَی الصِّرَاطِ لَایَجُوزُهَا عَبْدٌ بِمَظْلِمَةٍ.»(2)

10. از عمر و مال و جوانی و فراغت و محبّت و ولایت اهل البیت(علیهم السلام) سوال می شود، چنان که امام باقر(علیه السلام) فرمود: «لَا تَزُولُ قَدَمُ عَبْدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّی یُسْاَلَ عَنْ اَرْبَعٍ: عَنْ جَسَدِهِ فِیمَا اَبْلَاهُ، وَ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا اَفْنَاهُ، عَنْ مَالِهِ مِمَّا اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَا اَنْفَقَهُ، وَ عَنْ حُبِّنَا اَهْلَ الْبَیْتِ.»(3)

و آیه شریفه فوق که می فرماید:«فَلَنَسْاَلَنَّ الَّذِینَ اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ»شامل همه حقوق گذشته می شود . مولّف گوید: «نعوذ بالله من تضییع الحقوق و سوال القیامةً و لا حول و لا قوّة الّا بالله العلیّ العظیم، نسال الله الْعَفْوَ وَ الْعَافِیَةَ وَ الْمُعَافَاةَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.»

ص: 228


1- 406.. سوره ی حجر، آیه ی 14.
2- 407..وَعَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) اَنَّهُ قَالَ الْمِرْصَادُ قَنْطَرَةٌ عَلَی الصِّرَاطِ لَا یَجُوزُهَا عَبْدٌ بِمَظْلِمَةِ عَبْدٍ. [بحارالانوار، ج 72، ص 323]
3- 408.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْاَسَدِیُّ قَالَ حَدَّثَتْنَا رُقَیَّةُ بِنْتُ اِسْحَاقَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَتْ حَدَّثَنِی اَبِی اِسْحَاقُ بْنُ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ اَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّی یُسْاَلَ عَنْ اَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا اَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَا اَبْلَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ اَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَا اَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا اَهْلَ الْبَیْتِ. [خصال، ص 253]

سوره ی اعراف [7]، آیات 11 تا 18

متن:

وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا اِلَّا اِبْلیسَ لَمْ یَكُنْ مِنَ السَّاجِدینَ قالَ ما مَنَعَكَ اَلَّا تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُكَ قالَ اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَكُونُ لَكَ اَنْ تَتَكَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ اِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرینَ قالَ اَنْظِرْنی اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ قالَ اِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرینَ قالَ فَبِما اَغْوَیْتَنی لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقیمَ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ اَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ اَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لاتَجِدُ اَكْثَرَهُمْ شاكِرینَ قالَ اخْرُجْ

مِنْها مَذْؤُمًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَاَمْلَاَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ اَجْمَعینَ

لغات:

«خلق» احداث چیزی بر وجه حکمت است،و«تصویر»ایجاد صورت بر هیئت معینی است، و «سجود» فرود آمدن و خم شدن و صورت بر زمین گزاردن است، و «صاغر» به معنای کم قدروذلیل است و صغر نقیض کبر و صغیر نقیض کبیر است،و«انظار»به معنای امهال است و انظار و امهال و تاخیر و تاجیل نظائراند، و «بعث» فرستادن شخصی برای انجام کاری است، و بعث و حشر و نشر و جمع نظائراند،و «مذؤوم» ملامت شده است، و «مدحور» به معنای مدفوع با خواری می باشد.

ترجمه:

ما شما را آفریدیم سپس صورت بندی کردیم بعدبه فرشتگان گفتیم:«برای آدم خضوع کنید ! » آن ها همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود. (11)

ص: 229

(خداوند به او)فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟»گفت:«من از او بهترم مرا از آتش آفریده ای و او را از گل!»(12) گفت: «از آن (مقام و مرتبه ات) فرود آی! تو حقّ نداری در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنی! بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکی! (13) گفت: «مرا تا روزی که (مردم) برانگیخته می شوند مهلت ده (و زنده بگذار!)» (14) فرمود: «تو از مهلت داده شدگانی!» (15) گفت: «اکنون که مرا گم راه ساختی،من بر سر راه مستقیم تو،در برابر آن ها کمین می کنم!(16) سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آن ها، به سراغ شان می روم و بیشتر آن ها را شکرگزار نخواهی یافت!» (17) فرمود: «از آن (مقام)، با ننگ و عار و خواری، بیرون رو! و سوگند یاد می کنم که هر کس از آن ها از تو پیروی کند، جهنم را از شما همگی پر می کنم! (18)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ…»(1)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

یعنی،آیا ما شما را از نطفه خلق نکردیم و سپس شما تبدیل به علقه و مضغه و استخوان و گوشت شدید؟ و آیا به شما شکل و صورت [زیبا] و چشم و بینی و گوش و دهان و دست و پا ندادیم؟! سپس فرمود: این صورت را خداوند به آدمیان داد، و آنان را زشت و زیبا و چاق و لاغر و کوتاه و بلند و امثال آن قرار داد!(2)

ص: 230


1- 409.. سوره ی اعراف، آیه ی 11.
2- 410.. حدثنا احمد بن محمّد عن جعفر بن عبد الله المحمّدی قال حدثنا کثیر بن عیاش عن ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله «وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ» اما خلقناکم فنطفة ثم علقة ثم مضغة ثم عظما ثم لحما، و اما صورناکم فالعین و الانف و الاذنین و الفم و الیدین و الرجلین صور هذا و نحوه ثم جعل الدمیم و الوسیم و الطویل و القصیر و اشباه هذا. [تفسیر قمی، ج 1، ص 224، ح 5]B

علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه گوید:

یعنی شما را در پشت پدرها خلق کردیم و در رحم مادرها صورت بندی نمودیم.سپس گوید:

خدا عیسی را در رحم مادر صورت بندی نمود نه در صلب پدر، گرچه عیسی از پیش در صلب پیامبران آفریده شده بود….»(1)

«مَا مَنَعَکَ اَلَّا تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُکَ قَالَ اَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ…»(2)

امام صادق(علیه السلام) در آخر حدیث مفصّلی می فرماید:

در احکام و دستورات خداوند متعال نباید قیاس نمود و کسی که در احکام و دستورات خداوند قیاس کند خود و دیگران را هلاک خواهد نمود.

سپس فرمود:

اوّلین معصیت در روی زمین انانیّت ابلیس ملعون بود،هنگامی که خداوند ملائکه را امر نمود تا به آدم سجده کنند، و آنان سجده نمودند و لکن ابلیس ملعون از سجده ی به آدم امتناع ورزید؛ و خداوند به او امر فرمود: «مَا مَنَعَکَ اَلَّا تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُکَ قَالَ: اَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ»، پس خداوند او را از جوار خود طرد نمود. و به او لعنت کرد و رجیم نامیدش و به عزّت خود سوگند یاد نمود که هر کس در دین او قیاس کند او را با دشمن خود ابلیس در اسفل دوزخ قرین نماید.(3)

ص: 231


1- 411.. و قوله وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ای خلقناکم فی اصلاب الرجال و صورناکم فی ارحام النّساء ثم قال و صور ابن مریم فی الرحم دون الصلب و ان کان مخلوقا فی اصلاب الانبیاء، و رفع و علیه مدرعة من صوف. [تفسیر قمی، ج 1، ص 224]
2- 412.. سوره ی اعراف، آیه ی 12.
3- 413.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی جعفر بن محمّد بن عمارة عن ابیه عن جعفر بن محمّد(علیهما السلام) حدیث طویل یقول فی آخره: ان امر الله تعالی ذکره لایحمل علی المقاییس، و من حمل امر الله علی المقاییس هلک و اهلک، ان اول معصیة ظهرت، الانانیة من ابلیس اللعین حین امر الله تعالی ذکره ملائکته بالسجود لادم فسجدوا، و ابی اللعین ان یسجد فقال الله؟عز؟: ما مَنَعَکَ اَلَّا تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُکَ قالَ: اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ فطرده الله؟عز؟ عن جواره و لعنه و سماه رجیما، و اقسم بعزته لایقیس احد فی دینه الا قرنه مع عدوه ابلیس فی اسفل درک من النار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 6، ح 18]B

مرحوم صدوق نقل نموده که روزی ابوحنیفه وارد بر امام صادق(علیه السلام) شد و آن حضرت به او فرمود: شنیده ام تو در احکام خدا قیاس می کنی؟! ابوحنیفه گفت: آری من قیاس می کنم. امام(علیه السلام) فرمود:

قیاس مکن، چرا که اوّل کسی که قیاس کرد ابلیس بود، هنگامی که گفت: «خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ»وبین آتش و گل قیاس کرد [و گفت: مرا از آتش آفریدی و آدم را از خاک و آتش بر خاک فضیلت دارد] و اگر نورانیّت آدم را با نور آتش مقایسه کرده بود برتری و صفای نور آدم را بر آتش می فهمید.

سپس فرمود:

ای ابوحنیفه اکنون برای من قیاس کن و بگو بدانم آیا تو خبر از آن چه خدا در سر تو قرار داده پیدا کرده ای؟ و آیا می دانی برای چه خداوند داخل گوش های تو را تلخ قرار داده است؟

ابوحنیفه گفت: نمی دانم. امام(علیه السلام) فرمود:

تو که از نیروهایی که در سر تو قرار دارد آگاه نیستی و اسرار آن ها را نمی دانی،چگونه بدون آگاهی در حلال و حرام خدا قیاس می کنی؟!

ابوحنیفه گفت: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بگو تا بدانم؟ امام(علیه السلام) فرمود:

خداوند داخل گوش ها را تلخ قرار داد تا هر حیوانی در آن وارد می شود، بمیرد؛ وگرنه

ص: 232

حیوانات ریزسبب مرگ انسان می شدند؛ و خداوند دهان را مرطوب قرار دادکه مردم طعم غذا را بچشند؛ و چشم ها را شور قرار داد تا پیه های آن ها ذوب نشوند و آب بینی را سرد و روان قرار داد تا هر دردی در سر وجود داشته باشد خارج شود و اگر چنین نبود دماغ و سر، سنگین می گردید و متلاشی می شد.(1)

این روایت را امّ ابی لیلی و ابن شبرمه از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده اند.(2)

ص: 233


1- 414.. و باسناده الی عیسی بن عبد الله القرشی رفع الحدیث قال: دخل ابو حنیفة علی ابی عبد الله(علیه السلام) فقال له: یا با حنیفة بلغنی انک تقیس! قال: نعم انا اقیس، قال: لاتقس فان اول من قاس ابلیس حین قال: «خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ» فقاس ما بین النار و الطین، و لو قاس نوریة آدم بنوریة النار عرف فصل ما بین النورین، و صفا احدهما علی الاخر و لکن قس لی راسک، اخبرنی عن اذنیک ما لهما مرتان؟ قال: لاادری قال: فانت لاتحسن تقیس راسک فکیف تقیس الحلال و الحرام قال یا ابن رسول الله اخبرنی ما هو؟ قال ان الله؟عز؟ جعل الاذنین مرتین لئلا یدخلهما شی ء الا مات، و لولا ذلک لقتل ابن آدم الهوام، و جعل الشفتین عذبتین لیجد ابن آدم طعم الحلو و المر و جعل العینین مالحتین لانهما شحمتان و لولا ملوحتهما لذابتا، و جعل الانف باردا سائلا لئلا یدع فی الراس داء الا اخرجه، و لولا ذلک لثقل الدماغ و تدود. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 6، ح 19]
2- 415.. و باسناده الی ابن شبرمة قال: دخلت انا و ابو حنیفة علی جعفر بن محمّد(علیهما السلام) فقال لابی حنیفة: اتق الله و لاتقس الدین برایک، فان اول من قاس ابلیس امره الله؟عز؟ بالسجود لآدم فقال: اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ. و باسناده الی ابن ابی لیلی قال: دخلت انا و النعمان علی جعفر بن محمّد(علیهما السلام) فرحب بنا و قال: یا ابن ابی لیلی من هذا الرجل؟ فقلت: جعلت فداک هذا رجل من اهل الکوفة له رای و نظر و نقاد، قال: فلعله الذی یقیس الاشیاء برایه؟ ثم قال: یا نعمان ایاک و القیاس فان ابی حدثنی عن آبائه ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: من قاس شیئا فی الدین برایه قرنه الله مع ابلیس فی النار، فانه اول من قاس حین قال: «خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 6، ح 20-21]

روزی امام صادق(علیه السلام) به ابوحنیفه فرمود:

ای ابوحنیفه! اگر حکمی را در کتاب خدا و آثار و سنّت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیابی چه می کنی؟ ابوحنیفه گفت: خدا شما را در صلاح قرار دهد، من قیاس می کنم و به

رای خود عمل می نمایم. امام(علیه السلام) فرمود: ای ابوحنیفه اوّلین کسی که قیاس کرد

شیطان ملعون بود، او در مقابل خدای خود [برای آدم سجده نکرد] و گفت: «اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ» پس ابوحنیفه سکوت نمود….(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

ابلیس خود را با آدم مقایسه کرد و گفت: «خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ» و اگر آن جوهر ناری خود را با جوهر نوری آدم مقایسه کرده بود می فهمید که نور و ضیاء آدم بیش از نار است.(2)

داود بن فرقد گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ملائکه گمان می کردند که ابلیس از آنان می باشد و خداوند می دانست که ابلیس از آنان نیست از این رو او را به سبب حمیّت [و خودپسندی] آزمایش نمود

ص: 234


1- 416.. و باسناده الی ابی زهیر شبیب بن انس عن بعض اصحاب ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام) لابی حنیفة: یا ابا حنیفة اذا ورد علیک شی ء لیس فی کتاب الله و لم تات به الآثار و السنة کیف تصنع؟ قال: اصلحک الله اقیس و اعمل فیه برایی،قال: یا ابا حنیفة ان اول من قاس ابلیس الملعون قاس علی ربنا تبارک و تعالی فقال: «اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ» فسکت ابو حنیفة و الحدیث طویل اخذنا منه موضع الحاجة.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 7، ح 22]
2- 417.. فی اصول الکافی محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن الحسن بن علی بن یقطین عن الحسین بن صباح عن ابیه عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان ابلیس قاس نفسه بآدم فقال: «خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ» فلو قاس الجوهر الذی خلق منه آدم بالنار کان ذلک اکثر نورا و ضیاء من النار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 7، ح 23]

و ابلیس گفت: «خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ» و باطن او آشکار گردید.(1)

«قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ اَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ اِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ»(2)

شیطان بین ملائکه بود و ملائکه گمان می کردند او از آنان است تا این که خداوند امتحانی برگذار نمود و در این امتحان حسد و خودپسندی و تکبّر او آشکار گردید و از درگاه ربوی رانده شد و مورد لعنت قرار گرفت و سقوط کرد و خوار و ذلیل شد و هبوط او یا از مقام قرب بوده و یا از آسمان به زمین و یا از بهشت آدم و در هر صورت او کافر و متکبّر و رجیم و صاغر نامیده شد و معلوم است که نقل قصّه سجود ملائکه به آدم و سجده نکردن ابلیس به خاطر تکبّر و حسد و… برای عبرت بنی آدم است از این رو خداوند به طور کلّی می فرماید: «اَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًی لِّلْمُتَکَبِّرِینَ»(3)، و یا می فرماید: «اَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًی لِّلْکَافِرِینَ»(4)، و یا می فرماید: «فَمَا یَکُونُ لَکَ اَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ اِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ.»(5)

«قَالَ اَنظِرْنِی اِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ»(6)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

نخستین کسی که قیاس کرد و تکبّر نمود ابلیس بود او هنگامی که مامور به سجده به آدم شد گفت: خدایا مرا از سجده ی به آدم معاف کن تا من تو را آن چنان عبادت کنم که هیچ ملک مقرّب و پیامبر مرسلی تو را عبادت نکرده باشد؛

ص: 235


1- 418.. و باسناده الی داود بن فرقد عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الملائکة کانوا یحسبون ان ابلیس منهم و کان فی علم الله انه لیس منهم فاستخرج ما فی نفسه بالحمیة فقال: «خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 8، ح 24]
2- 419.. سوره ی اعراف، آیه ی 13.
3- 420.. سوره ی زمر، آیه ی 60.
4- 421.. سوره ی زمر،آیه ی 32.
5- 422.. سوره ی اعراف، آیه ی 13.
6- 423.. سوره ی اعراف، آیه ی 14.

و خداوند به او فرمود: من نیازی به عبادت تو ندارم و آن گونه که من می خواهم تو باید عبادت کنی نه آن گونه که تو می خواهی پس ابلیس از سجده ی به آدم امتناع نمود و خداوند به او فرمود: «فَاخْرُجْ مِنْهَا فَاِنَّکَ رَجِیمٌ * وَ اِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ اِلَی یَوْمِ الدِّینِ». پس ابلیس گفت: چگونه مرا از درگاه خود راندی و بر من لعنت نمودی؟ در حالی که تو عادلی هستی که ستم نمی کنی پس چگونه پاداش عمل من را باطل نمودی؟ پس خداوند به او فرمود: پاداش عمل تو باطل نشد ولکن هر پاداشی می خواهی از دنیا بخواه تا به تو عطا نمایم. پس ابلیس گفت مرا تا قیامت [و یا قیام حضرت مهدی(علیه السلام)] زنده نگه دار و خداوند فرمود: به تو عطا نمودم ابلیس گفت: مرا بر فرزندان آدم مسلّط کن. خطاب شد: چنین کردم: ابلیس گفت: مرا همانند خون در عروق آنان جاری کن. خطاب شد: چنین کردم. ابلیس گفت: از آنان فرزندی متولّد نشود مگر آن که برای من دو فرزند متولّد گردد و من آنان را به ببینم و آنان مرا نبینند و به هر صورتی بخواهم بین آنان ظاهر شوم.خطاب شد: چنین کردم. ابلیس گفت: بیش از این مرا بر آنان مسلّط کن. خطاب شد: من تو را و فرزندانت را در سینه های آنان جای دادم. ابلیس گفت: همین مرا بس باشد. سپس گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَاُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعِینَ * اِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»(1)، «ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ اَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ اَیْمَانِهِمْ وَ عَن شَمَآئِلِهِمْ وَ لَا تَجِدُ اَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ.»(2)و(3)

ص: 236


1- 424.. سوره ی ص، آیه ی 82 و 83.
2- 425..سوره ی اعراف، آیه ی 17.
3- 426..فی تفسیر علی بن ابراهیم حدیث طویل عن العالم(علیه السلام) و فیه ثم قال الله تبارک و تعالی: للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا له فاخرج ابلیس ما کان فی قلبه من الحسد فابی ان یسجد، فقال الله ؟عز؟: «ما مَنَعَکَ اَلَّا تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُکَ قالَ اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»، قال الصّادق(علیه السلام): فاول من قاس ابلیس و استکبر و الاستکبار هو اول معصیة عصی الله بها، قال: فقال ابلیس: یا رب اعفنی من السجود لادم و انا اعبدک عبادة لم یعبدکها ملک مقرب و لانبی مرسل، فقال الله تبارک و تعالی: B لا حاجة لی الی عبادتک انما ارید ان اعبد من حیث ارید لامن حیث ترید فابی ان یسجد فقال الله تبارک و تعالی: «فَاخْرُجْ مِنْها فَاِنَّکَ رَجِیمٌ وَ اِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی اِلی یَوْمِ الدِّینِ» فقال ابلیس: یا رب فکیف وانت العدل الذی لاتجور فثواب عملی بطل؟قال: لاو لکن سلنی من امر الدنیا ما شئت ثوابا لعملک اعطیک،فاول ما سال البقاء الی یوم الدین،فقال الله: قد اعطیتک، فقال: سلطنی علی اولاد آدم، قال: سلطتک، قال: اجرنی فیهم مجری الدم فی العروق قال: قد اجریتک، قال: لایولد لهم واحد الا ولد لی اثنان، و اراهم و لایرونی و اتصوّر لهم فی کل صورة شئت،فقال:قد اعطیتک،قال:یا رب زدنی،قال: قد جعلت لک و لذریتک صدورهم اوطانا، قال: رب حسبی فقال ابلیس عند ذلک فَبِعِزَّتِکَ لَاُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعِینَ اِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ اَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ اَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لاتَجِدُ اَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 9، ح 28]

زراره گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که خداوند خواسته های ابلیس را تامین نمود و او را بر بنی آدم مسلّط کرد، آدم(علیه السلام) گفت: خدایا ابلیس را بر فرزندان من مسلّط نمودی و همانند خون او را در عروق آنان جاری ساختی و آن چه را می خواست به او دادی! پس در مقابل آن ها به من و فرزندانم چه می دهی؟ خطاب شد: برای تو و فرزندانت، برای یک گناه یک کیفر قرار دادم و برای یک عمل نیک ده پاداش قرار دادم. آدم گفت: خدایا بر عطای خود بیفزا. خطاب شد: تا جان به گلو نرسیده من راه توبه را برای تو و فرزندانت باز گذاردم. آدم گفت: خدایا بر عطای خود بیفزا. خطاب شد: شما را می بخشم و باکی ندارم. آدم گفت: همین مرا بس باشد.

ص: 237

زراره گوید: پس من به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

فدای شما شوم، ابلیس چه حقّی به خدا داشت که خداوند خواسته های او را برآورده نمود؟

امام(علیه السلام) فرمود:

به خاطر عملی که انجام داده بود خداوند چنین پاداشی به او داد.

گفتم: او چه عملی انجام داده بود؟ فرمود:

ابلیس در آسمان دو رکعت نماز خواند که چهار هزار سال طول کشید.(1)

«قَالَ فَبِمَا اَغْوَیْتَنِی لاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ…»(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از صراط در این آیه علی(علیه السلام) است.(3)

ص: 238


1- 427.. قال: و حدثنی ابی عن ابن ابی عمیر عن جمیل عن زرارة عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: لما اعطی الله تعالی ابلیس ما اعطاه من القوة قال آدم(علیه السلام): یا رب سلطت ابلیس علی ولدی و اجریته فیهم مجری الدم فی العروق، و اعطیته ما اعطیته فما لی و لولدی؟ فقال: لک و لولدک السیئة بواحدة، و الحسنة بعشر امثالها، قال رب زدنی، قال: التوبة مبسوطة الی ان تبلغ النفس الحلقوم، فقال: یا رب زدنی، قال: اغفر و لاابالی، قال: حسبی، قال: قلت له: جعلت فداک بماذا استوجب ابلیس من الله ان اعطاه ما اعطاه؟ فقال: بشی ء کان منه شکره الله علیه، قلت: و ما کان منه جعلت فداک؟ قال: رکعتین رکعهما فی السماء فی اربعة آلاف سنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 10، ح 29]
2- 428.. سوره ی اعراف، آیه ی 16.
3- 429.. فی تفسیر العیّاشی عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: الصراط الذی قال ابلیس: لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ اَیْدِیهِمْ الایة و هو علی(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 10، ح 30]

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

ای زراره! شیطان برای گم راه کردن تو و امثال تو می کوشد و امّا دیگران را گم راه نموده و از گم راه کردن آنان فارغ شده است.(1)

«ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ اَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ اَیْمَانِهِمْ وَ عَن شَمَآئِلِهِمْ وَ لَا تَجِدُ اَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ»(2)

مرحوم طبرسی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در تفسیر آیه «لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ اَیْدِیهِمْ…» فرمود:

شیطان از مقابل می آید وآخرت را برای مردم ناچیز و بی اهمیّت نشان می دهد و از پشت سر می آید و مردم را به جمع مال و بخل از پرداخت حقوق امر می کند، تا اموال برای وارث بماند [و در راه خدا مصرف نشود] و از طرف راست می آید و فکر آنان را در امر دین فاسد می نماید و گم راهی ها و شبهات را برای آنان زینت می دهد، و از طرف چپ می آید و لذّت ها و شهوت رانی ها را بر قلوب آنان وارد می کند.(3)

ص: 239


1- 430.. فی روضة الکافی ابن محبوب عن حنان و علی بن رئاب عن زرارة قال: قلت له قوله؟عز؟ «لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ، ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ اَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ اَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لاتَجِدُ اَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ» قال: فقال ابو جعفر(علیه السلام) یا زرارة انما عمد لک و لاصحابک فاما الآخرون فقد فرغ منهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 10، ح 31]
2- 431.. سوره ی اعراف، آیه ی 17.
3- 432.. ما روی عن ابی جعفر(علیه السلام) قال «ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ اَیْدِیهِمْ» معناه اهون علیهم امر الآخرة «وَ مِنْ خَلْفِهِمْ» آمرهم بجمع الاموال و البخل بها عن الحقوق لتبقی لورثتهم «وَ عَنْ اَیْمانِهِمْ» افسد علیهم امر دینهم بتزیین الضلالة و تحسین الشبهة «وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ» بتحبیب اللذات الیهم و تغلیب الشهوات علی قلوبهم. [تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 623]

علیّ بن ابراهیم قمّی در تفسیر این آیه گوید:

شیطان از جلوی فرزند آدم می آید و می گوید:بهشت و دوزخ و قیامتی نیست،و ازپشت سر می آید و مردم را به جمع مال امر می کند و از صله رحم نمودن با اموال نهی می نماید، تا آنان حقوق واجب مالی خود را نپردازند و به خویشان و فرزندان و برادران خود نیز احسان و انفاقی نکنند و از فقر و تنگدستی بترسند؛ و از طرف راست می آید و در دین مردم ایجاد شبهه می کند و اگر در ضلالت و گم راهی باشند، گم راهی را برای آنان زینت می دهد، و اگر در راه حق و صراط مستقیم دین باشند، می کوشد تا آنان را گم راه نماید؛ و از طرف چپ می آید و مردم را نسبت به لذّات و شهوات تشویق می نماید؛ از این رو خداوند می فرماید: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ اِبْلِیسُ ظَنَّهُ» یعنی ابلیس گمان خود را بر مردم تحمیل نمود و مردم سخن

او را تصدیق کردند!(1)

و در تفسیر «مَذْؤُومًا مَّدْحُورًا» گوید:

«مَذْؤُوم»به معنای معیوب است؛و«مَدْحُور» به معنای پرتاب شده ی در جهنّم است [یعنی خداوند شیطان را از درگاه خود راند و با خواری او را به دوزخ پرتاب کرد و فرمود: جهنّم را از تو و پیروانت پر خواهم نمود.](2)

ص: 240


1- 433.. و اما قوله لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ اَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ اَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ اما بین ایدیهم فهو من قبل الآخرة لاخبرنهم انه لاجنة و لانار و لانشور، و اما خلفهم یقول من قبل دنیاهم آمرهم بجمع الاموال و آمرهم ان لایصلوا فی اموالهم رحما و لایعطوا منه حقا و آمرهم ان یقللوا علی ذریاتهم و اخوفهم علیهم الضیعة، و اما عن ایمانهم یقول من قبل دینهم فان کانوا علی ضلالة زینتها لهم و ان کانوا علی هدی جهدت علیهم حتّی اخرجهم منه، و اما عن شمائلهم یقول من قبل اللذات و الشهوات یقول الله وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ اِبْلِیسُ ظَنَّهُ. [تفسیر قمی، ج 1، ص 224]
2- 434.. و اما قوله اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُمًا مَدْحُورًا فالمذءوم المعیب و المدحور المقصّر و قوله «اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُمًا مَدْحُورًا» ای ملقی فی جهنم. [تفسیر قمی، ج 1، ص 224]

سوره ی اعراف [7]، آیات 19 تا 25

متن:

وَ یا آدَمُ اسْكُنْ اَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما وَ لاتَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمینَ فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ اِلَّا اَنْ تَكُونا مَلَكَیْنِ اَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدینَ وَ قاسَمَهُما اِنِّی لَكُما لَمِنَ النَّاصِحینَ فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما اَ لَمْ اَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ اَقُلْ لَكُما اِنَّ الشَّیْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبینٌ قالا رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِی الْاَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ اِلی حینٍ قالَ فیها تَحْیَوْنَ وَ فیها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ

لغات:

«دلاهما»از تدلیة الدلو، به معنای فرستادن دلو در چاه است،«غرور»اظهار خیرخواهی و خیانت در باطن است، و «طفق» به معنای جعل و شرع می باشد، و «خصف» به معنای ضم و جمع است، و قول النّبی(صلی الله علیه و آله) «خاصف النعل فی الحجرة» یعنی علی در حجرة کفش خود را پینه می زند، و «مستقر» محل استقرار را گویند، و «متاع» بهره ی عاجل و موقت است.

ترجمه:

و ای آدم!تو و همسرت در بهشت ساکن شوید! و از هر جا که خواستید،بخورید! امّا به این درخت نزدیک نشوید، که از ستم کاران خواهید بود!» (19)

ص: 241

سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آن چه را ازاندام شان پنهان بود، آشکار سازد؛و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده مگر به خاطر اینکه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند!» (20) و برای آن ها سوگند یاد کرد که من برای شما از خیرخواهانم. (21) و به این ترتیب، آن ها را با فریب (از مقام شان) فرودآورد. و هنگامی که از آن درخت چشیدند، اندام شان [= عورت شان] بر آنها آشکارشد؛ و شروع کردند به قرار دادن برگ های(درختان)بهشتی بر خود،تا آن را بپوشانند .و پروردگارشان آن ها را نداد داد که: «آیا شما را از آن درخت نهی نکردم؟! و نگفتم که شیطان برای شما دشمن آشکاری است؟!» (22) گفتند: «پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم! و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، از زیان کاران خواهیم بود!» (23) فرمود: «(از مقام خویش،) فرود آیید، در حالی که بعضی از شما نسبت به بعض دیگر، دشمن خواهید بود! (شیطان دشمن شماست، و شما دشمن او!) و برای شما در زمین، قرارگاه

و وسیله بهره گیری تا زمان معینی خواهد بود.»(24) فرمود:«در آن[= زمین]زنده می شوید؛ و در آن می میرید؛ و (در رستاخیز) از آن خارج خواهید شد.» (25)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ یَا آدَمُ اسْکُنْ اَنتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ»(1)

علی بن ابراهیم قمّی روایت نموده که از امام صادق(علیه السلام) سوال شد: آیا بهشت آدم در دنیا بوده و یا در آخرت؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود:

از باغ ستان های دنیا بوده و خورشید و ماه در آن طلوع و غروب می نموده است و اگر از باغ ستان های آخرت می بود، هرگز آدم از آن خارج نمی شد.

ص: 242


1- 435.. سوره ی اعراف، آیه ی 19.

سپس فرمود:

هنگامی که خداوند آدم را در بهشت اسکان داد همه چیز بهشت را بر او مباح نمود جز آن درخت معلوم را چرا که آدم مخلوقی بود نیازمند به امر و نهی و غذا و لباس و خانه و نکاح و ازدواج و جز با توفیق خداوند نمی توانست نفع و زیان خود را درک کند، پس ابلیس نزد او آمد و گفت: «اگر شما از این درخت یعنی شجره ی منهیّه بخورید مَلَک می شوید و تا ابد در این بهشت خواهید ماند؛و اگر نخورید خدا شما را از بهشت اخراج خواهد نمود»سپس برای آنان سوگند یاد کرد که من خیرخواه شما هستم؛ چنان که خداوند از قول او حکایت نموده و می فرماید: «مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ اِلَّا اَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ اَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ * وَ قَاسَمَهُمَا اِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ». پس آدم سخن ابلیس را پذیرفت و آدم و حوّا از آن درخت خوردند؛و همان گونه که خداوندمی فرماید:«فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا»به خاطر این گناه لباس های بهشتی از بدن آنان ریخت و شروع کردند با برگ های درختان بهشتی خود را بپوشانند، و خداوند به آنان خطاب نمود: آیا من شما را از خوردن از آن درخت نهی نکردم؟ و آیا به شما نگفتم: شیطان دشمن آشکاری است برای شما؟ پس آدم و حوّا گفتند: «رَبَّنَا ظَلَمْنَا اَنفُسَنَا وَ اِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» و خداوند به آنان فرمود: به زمین فرود آیید و همواره بین شما و ابلیس دشمنی خواهد بود و تا مدّت معیّنی [تا قیامت] در روی زمین مستقر و بهره مند خواهید بود، پس آدم بر کوه صفا فرود آمد و به این خاطر آن را کوه صفا گفتند که صفوة الله بر آن فرود آمد، و حوّا بر کوه مروه فرود آمد و به این خاطر او را مروه گفتند که مراه یعنی حوّا بر آن فرود آمد، پس آدم چهل روز

ص: 243

سجده نمود و از فراق بهشت گریه کرد، تا این که جبرییل(علیه السلام) بر او فرود آمد و به او گفت: آیا خدا با قدرت خود تو را نیافرید و از روح خود در تو ندمید؟ و آیا ملائکه را امر نکرد تا به تو سجده کنند؟آدم گفت:آری.جبرییل گفت:آیا به تو امر نکرد که از این درخت نخوری و تو او را معصیت کردی؟!آدم گفت:ابلیس سوگند دروغ برای من خورد [و گفت: من خیرخواه شمایم و من گمان نمی کردم مخلوقی از مخلوقات خدا به دروغ با نام خدا سوگند بخورد!](1)

ص: 244


1- 436.. ثم قال علی بن ابراهیم: حدثنی ابی، رفعه، قال: سئل الصّادق(علیه السلام) عن جنة آدم امن جنان الدنیا کانت، ام من جنان الآخرة؟ B فقال: «کانت من جنان الدنیا، تطلع فیها الشمس و القمر، و لو کانت من جنان الآخرة ما اخرج منها ابدا آدم و لم یدخلها ابلیس». قال: «اسکنه الله الجنة و اتی بجهالة الی الشجرة فاخرجه لانه خلق خلقة لاتبقی الا بالامر و النهی و الغذاء و اللباس و الاکتنان و النکاح، و لایدرک ما ینفعه مما یضره الا بالتوقیف، فجاءه ابلیس، فقال له: انکما اذا اکلتما من هذه الشجرة التی نهاکما الله عنها صرتما ملکین، و بقیتما فی الجنة ابدا، و ان لم تاکلا منها اخرجکما الله من الجنة. و حلف لهما انه لهما ناصح، کما قال الله؟عز؟ حکایة عنه:ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ اِلَّا اَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ اَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ وَ قاسَمَهُما اِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ فقبل آدم قوله، فاکلا من الشجرة، فکان کما حکی الله فبدت لهما سوءاتهما،وسقط عنهما ما البسهما الله من لباس الجنة واقبلا یستتران بورق الجنة، فناداهما ربهما: اَ لَمْ اَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ اَقُلْ لَکُما اِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِینٌ فقالا کما حکی الله؟عز؟ عنهما: رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ فقال الله لهما: اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْاَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ اِلی حِینٍ قال الی یوم القیامة». قال:«فهبط آدم علی الصفا، و انما سمیت الصفا لان صفوة الله انزل علیها، و نزلت حواء علی المروة،و انما سمیت المروة لان المراة انزلت علیها، فبقی آدم اربعین صباحا ساجدا یبکی علی الجنة، فنزل علیه جبرییل(علیه السلام) فقال: یا آدم، الم یخلقک الله بیده، و نفخ فیک من روحه، و اسجد لک ملائکته؟ قال: بلی. قال: و امرک ان لاتاکل من الشجرة، فلم عصیته؟ قال: یا جبرییل، ان ابلیس حلف لی بالله انه لی ناصح، و ما ظننت ان خلقا یخلقه الله یحلف بالله کاذبا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 522، ح 2]

«فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا…»(1)

امام صادق(علیه السلام)نیز می فرماید: پیش از خوردن آدم وحوّا از آن شجره ی منهیّه،عورات آنان بر ایشان آشکار نمی شد، و در داخل بدن شان بود [و چون از آن شجره ی منهیّه خوردند لباس از بدن شان ریخت و عورت شان نیز آشکار شد.](2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که آدم از بهشت خارج شد جبرییل نزد او آمد و گفت: ای آدم! آیا خدا تو را به دست قدرت خود نیافرید؟ و آیا از روح خود در تو ندمید؟ وآیا تورا مسجود ملائکه قرار نداد؟و آیا حوّا را به تو تزویج نکرد؟و آیا تو را دربهشت ساکن ننمود؟ و آیا بهشت را [کلّا] برای تو مباح قرار نداد؟ و آیا به تو نفرمود که از این درخت نخور و تو خوردی و خدای خود را عصیان کردی؟ پس آدم گفت: ای جبرییل! ابلیس برای من به نام خدا سوگند یاد نمود و گفت:من ناصح و خیرخواه تو هستم؛و من گمان نمی کردم احدی از خلق خدا به دروغ به نام خدا سوگند یاد کند.(3)

ص: 245


1- 437.. سوره ی اعراف، آیه ی 22.
2- 438.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنا احمد بن ادریس، قال: حدثنا احمد بن محمّد، عن ابن ابی عمیر، عن بعض اصحابه، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قوله تعالی: بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما، قال: «کانت سوءاتهما لاتبدو لهما فبدت» یعنی کانت داخلة. [تفسیر برهان، ج 2، ص 523]
3- 439.. و روی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: لما اخرج الله آدم من الجنة نزل علیه جبرییل(علیه السلام) فقال: یا آدم الیس الله خلقک بیده و نفخ فیک من روحه و اسجد لک ملائکته و زوجک امته حواء و اسکنک الجنة و اباحها لک و نهاک مشافهة ان لاتاکل من هذه الشجرة فاکلت منها و عصیت الله؟ فقال آدم(علیه السلام): یا جبرییل ان ابلیس حلف لی بالله انه لی ناصح فما ظننت ان احدا من خلق الله یحلف بالله کاذبا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 13]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

موسی هنگامی که به خاطر نماز به آسمان عروج نمود از خدا خواست که آدم را ملاقات نماید و چون او را ملاقات کرد گفت: ای آدم آیا خدا تو را [بر خلاف مجرای طبیعی] با دست قدرت خود نیافرید و از روح خود در تو ندمید و ملائکه را نگفت تا به تو سجده کنند و بهشت را برای تو مباح نکرد و تو را درجوار خود جای نداد؟ و آیا با تو از پیش سخن نگفت وتورا تنها از خوردن یک درخت ممنوع نمود و تو صبر نکردی [و از آن درخت خوردی] و به زمین هبوط نمودی و نتوانستی خود را از معصیت خدا حفظ کنی تا این که شیطان تو را فریب داد و از او اطاعت کردی و خود و ما را نیز از بهشت خارج کردی؟! پس آدم به موسی گفت: با پدر خود آدم آرام سخن بگو و به او ارفاق کن همانا پدر تو درباره ی این شجره مهنت هایی کشیده است. سپس گفت: فرزندم! دشمن من [شیطان] با مکر و خدعه سراغ من آمد و سوگند یاد نمود که برای من خیرخواهی می کند و به من گفت: من برای تو ای آدم غصّه مند هستم. گفتم: برای چه؟ او گفت: به خاطر این که با تو انس داشتم و اکنون می خواهی از بهشت خارج شوی! گفتم: راه چاره چیست؟ شیطان گفت: چاره در اختیار توست. سپس گفت: «من تو را به شجره ی خلد و ملک و پادشاهی جاوید راهنمایی می کنم و شما باید از این شجره بخورید تا همانند من همیشه در بهشت باشید» و به دروغ برای من به نام خدا سوگند یاد نمود و گفت: من خیرخواه شمایم؛ سپس گفت: ای موسی من گمان نمی کردم احدی به دروغ به نام خدا سوگند یاد کند و من به سوگند او اطمینان پیدا کردم و این عذر من است که برای تو گفتم، پس تو بگو

ص: 246

بدانم:آیا دربین آن چه بر تو نازل شد نیافتی که خطای من پیش از آن که خلق شوم مطرح بوده است؟موسی گفت:آری زمان بسیار طولانی قبل از خلقت تو این خطا مطرح بوده است. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)سه مرتبه فرمود:آدم با این سخنان برموسی غالب شد. (1)

عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق(علیه السلام)سوال شد:آدم و حوّا چه مقدار در بهشت ماندند تا به سبب خطای خود از بهشت خارج شدند؟حضرت(علیه السلام) فرمود:خداوند بعد از زوال ظهر جمعه از روح خود در آدم دمید و سپس همسر او را خلق نمود و ملائکه را فرمود تا بر او سجده کردند و در همان روز آنان را در

ص: 247


1- 440.. عن مسعدة بن صدقة عن ابی عبد الله(علیه السلام) رفعه الی النّبی(صلی الله علیه و آله) ان موسی سال ربه ان یجمع بینه و بین آدم(علیه السلام) حیث عرج الی السماء فی امر الصلوة ففعل فقال له موسی(علیه السلام): یا آدم انت الذی خلقک الله بیده و نفخ فیک من روحه واسجد لک ملائکته واباح لک جنته واسکنک جواره وکلمک قبلا ثم نهاک عن شجرة واحدة فلم تصبر عنها حتّی اهبطت الی الارض بسببها فلم تستطع ان تضبط نفسک عنها حتّی اغراک ابلیس فاطعته، فانت الذی اخرجتنا من الجنة بمعصیتک؟ فقال له آدم: ارفق بابیک یا بنی محنة ما لقی عن امر هذه الشجرة، یا بنی ان عدوی اتانی من وجه المکر و الخدیعة، فحلف لی بالله انه فی مشورته علی لمن الناصحین و ذلک انه قال منتصحا: انی لشانک یا آدم لمغموم! قلت: و کیف؟ قال: قد کنت آنست بک و بقربک منی و انت تخرج مما انت فیه الی ما ستکرهه،فقلت:و ما الحیلة؟فقال:ان الحیلة هو ذا معک، ادلک علی شجرة الخلدوملک لایبلی فکلا منها انت وزوجک فتصیرا معی فی الجنة ابدا من الخالدین،وحلف بالله کاذبا انه لمن الناصحین، و لم اظن یا موسی ان احدا یحلف بالله کاذبا، فوثقت بیمینه، فهذا عذری فاخبرنی یا بنی هل تجد فیما انزل الله الیک ان خطیئتی کائنة من قبل ان اخلق؟ قال له موسی: بدهر طویل، قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) فحج آدم موسی(علیهما السلام)، قال ذلک ثلثا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 14]

بهشت اسکان داد وبه خدا سوگند آدم و حوّا جز شش ساعت در بهشت نبودندو در همین شش ساعت آن خطا را انجام دادند و خداوند پس از غروب خورشید آنان را از بهشت اخراج نمود و شب را بیرون بهشت به سر بردند تا صبح فرا رسید و خداوند قصّه آنان را در این آیات بیان نموده، سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: آدم هنگامی که شروع به خوردن آن شجره کرد به یاد نهی خداوند افتاد و پشیمان شد و خواست که از شجره دور شود، پس آن شجره سر او را گرفت و به خود کشید و گفت: چرا قبل از این از من دور نشدی ؟!.(1)

علی بن محمّدجهم گوید:واردمجلس مامون شدم ودیدم مامون به حضرت رضا علیه السلام ) می گوید: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیا شما نمی گویید: پیامبران خدا معصوم اند؟ امام(علیه السلام) فرمود: آری چنین است. مامون گفت: پس معنای آیه «وَ عَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی» چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود: خداوند به آدم(علیه السلام) فرمود: «اسْکُنْ اَنتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ» و به آنان اشاره نمود

ص: 248


1- 441.. عن عبد الله بن سنان قال: سئل ابو عبد الله(علیه السلام) و انا حاضر: کم لبث آدم و زوجته فی الجنة حتّی اخرجتهما منها خطیئتهما؟ فقال: ان الله تبارک و تعالی نفخ فی آدم روحه بعد زوال الشمس من یوم الجمعة ثم برا زوجته من اسفل اضلاعه، ثم اسجد له ملائکته و اسکنه جنته من یومه ذلک، فوالله ما استقر فیها الا ست ساعات من یومه ذلک حتّی عصی الله،فاخرجهما الله منها بعد غروب الشمس وما باتا فیها،و صیرا بفناء الجنة حتّی اصبحا، «فبدت لهما سوآتهما و ناداهُما رَبُّهُما اَ لَمْ اَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ» فاستحیی آدم من ربه و خضع و قال: «ربنا ظلمنا انفسنا و اعترفنا بذنوبنا فاغفر لنا» قال الله لهما: اهبطا من سماواتی الی الارض فانه لایجاورنی فی جنتی عاص و لافی سماواتی، ثم قال ابو عبد الله(علیه السلام): ان آدم(علیه السلام) لما اکل من الشجرة ذکر ما نهاه الله عنها فندم، فذهب لیتنحی من الشجرة فاخذت الشجرة براسه فجرته الیها، و قالت له: ا فلا کان فراقی من قبل ان تاکل منی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 14، ح 40]B

که به شجره ی گندم نزدیک نشوند و نگفت که از آن و امثال آن نخورند و آنان به آن شجره نزدیک نشدند و چون شیطان آنان را وسوسه نمود و گفت: «خدا شما را از این شجره نهی نکرده بلکه شما را از نزدیک شدن به غیر آن نهی کرده و از خوردن آن ها نیز شما را نهی نکرده و اگر بخورید ملک می شوید و در بهشت جاوید می مانید». و آدم و حوّا تا آن ساعت ندیده بودند کسی به دروغ سوگند به نام خدا بخورند از این رو به سوگند شیطان اطمینان پیدا کردند و این قبل از نبوّت و پیامبری آدم(علیه السلام) بود و از گناهان کبیره ای نبود که به سبب آن مستحق دخول در دوزخ شوند بلکه از صغائر موهوبه ای بود که قبل از نزول وحی بر پیامبران جایز بود و چون خداوند آدم را به پیامبری برگزید آدم معصوم بود و هیچ گناه کبیره و صغیره ای انجام نداد چنان که خداوند می فرماید: «وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدی» و در قول دیگری می فرماید: «اِنَّ اللّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ اِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ».(1)

ص: 249


1- 442.. فی عیون الاخبار فی باب ذکر مجلس الرّضا(علیه السلام) عند المامون فی عصمة الانبیاء(علیهم السلام)، حدثنا تمیم بن عبد الله بن تمیم القرشی رضی الله عنه قال: حدثنی ابی عن حمدان بن سلیمان النیسابوری عن علی بن محمّد بن الجهم قال: حضرت مجلس المامون و عنده الرّضا(علیه السلام) فقال له المامون: یا ابن رسول الله الیس من قولک: ان الانبیاء معصومون؟ قال: بلی، قال فما معنی قول الله؟عز؟ «وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی» قال(علیه السلام): ان الله تعالی قال لادم(علیه السلام): اسْکُنْ اَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُما وَ لاتَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ و اشار لهما الی شجرة الحنطة فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ و لم یقل و لاتاکلا من هذه الشجرة و لامما کان من جنسهما فلم تقربا تلک الشجرة و انما اکلا من غیرها لما ان وسوس الشیطان الیهما و قال ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ و انما نهیکما ان تقربا غیرها و لم ینهکما عن الاکل منها اِلَّا اَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ اَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ وَ قاسَمَهُما اِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ و لم یکن آدم و حوا شاهدا قبل ذلک من یحلف بالله کاذبا فدلیهما بغرور فاکلا منها ثقة بیمینه بالله و کان ذلک من آدم قبل النبوة، و لم یکن ذلک بذنب کبیر استحق به دخول النار، و انما کان من الصغائر الموهوبة التی تجوز علی الانبیاء قبل نزول الوحی علیهم، فلما اجتباه الله تعالی و جعله نبیا کان معصوما لایذنب صغیرة و لاکبیرة، قال الله تعالی: «وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدی» و قال؟عز؟: «اِنَّ اللهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ اِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 11، ح 34]B

سوره ی اعراف [7]، آیات 26 تا 28

متن:

یا بَنی آدَمَ قَدْ اَنْزَلْنا عَلَیْكُمْ لِباسًا یُواری سَوْآتِكُمْ وَ ریشًا وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِكَ خَیْرٌ ذلِكَ مِنْ آیاتِ اللهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّكَّرُونَ یا بَنی آدَمَ لایَفْتِنَنَّكُمُ الشَّیْطانُ كَما اَخْرَجَ اَبَوَیْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما اِنَّهُ یَراكُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاتَرَوْنَهُمْ اِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ اَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لایُؤْمِنُونَ وَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللهُ اَمَرَنا بِها قُلْ اِنَّ اللهَ لایَاْمُرُ بِالْفَحْشاءِ اَ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ ما لاتَعْلَمُونَ

لغات:

«هرچیز قابل پوشیدن را لباس گویند،و نیز پوست و چیزهای دیگری که به وسیله آن ها اطاق پوشیده می شود را لباس گویند مانند ثوب کعبه، و آن از لبس یلبس لبسا و لباسا است و «ریش و اثاث» متاع خانه و اثاثیه آن است مانند فرش و غیره، و بعضی گفته اند: ریش وسائل زیبا را گویند مانند ریش طائر،و ریاش لباس ظاهر را گویند،و«فتنه»به معنای ابتلا و امتحان است، و قلب فاتن یعنی قلب مفتون، و «قبیل» به معنای جماعت است، و اگر از یک پدر و مادر باشند به آنان قبیلة گویند.

ص: 250

ترجمه:

ای فرزندان آدم!لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را می پوشاند و مایه زینت شماست امّا لباس پرهیزگاری بهتر است! این ها (همه) از آیات خداست، تا متذکّر (نعمت های او) شوند!(26)ای فرزندان آدم!شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد،و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورت شان را به آن ها نشان دهد چه این که او و همکارانش شما را می بینند از جایی که شما آن ها را نمی بینید (امّا بدانید) ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند! (27) و هنگامی که کار زشتی انجام می دهند می گویند: «پدران خود را بر این عمل یافتیم و خداوند ما را به آن دستور داده است!»بگو:«خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمی دهد! آیا چیزی به خدا نسبت می دهید که نمی دانید؟!» (28)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لِبَاسُ التَّقْوَیَ ذَلِکَ خَیْرٌ…»(1)

در روایت ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: مقصود از لباس همین لباسی است که شما می پوشید؛ و مقصود از «ریاش» مال و اسباب زندگی است؛ و مقصود از «لباس تقوا» عفاف و پاکدامنی است و انسان عفیف عورتش ظاهر نمی شود گرچه عاری از لباس باشد؛ و انسان فاجر عورتش ظاهر است گرچه لباس پوشیده باشد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ لِبَاسُ التَّقْوَیَ ذَلِکَ خَیْرٌ» یعنی عفاف و پاکدامنی بهتر از لباس ظاهری است. «ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ».(2)

ص: 251


1- 443.. سوره ی اعراف، آیه ی 26.
2- 444.. و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «یا بَنِی آدَمَ قَدْ اَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباسًا یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشًا» فاما اللباس فالثیاب التی تلبسون، و امّا الریاش فالمتاع و المال، و امّا لباس التقوی فالعفاف، ان العفیف لاتبدو له عورة و ان کان عاریا من الثیاب، و الفاجر باد العورة و ان کان کاسیا من الثیاب، یقول الله: و لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ یقول: و العفاف خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 15، ح 44]B

و در حدیث اربعماه که امیرالمؤمنین(علیه السلام) به اصحاب خود [چهارصد چیز را] تعلیم نمود و فرمود: لباس پنبه ای بپوشید که آن لباس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود و آن حضرت لباسی که از جنس مو و پشم بود نمی پوشید مگر از روی ناچاری و فرمود: خداوند جمیل و زیباست و زیبایی را دوست می دارد؛ و دوست دارد که اثر نعمت خود را بر بنده اش ببیند.(1)

امّ درداء گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که سلامت بدن داشته باشد؛ و خانواده اش درامنیّت وامان باشند؛و قوت روز خود را داشته باشد؛ همه نعمت های دنیا را به دست آورده است. سپس فرمود: ای فرزند آدم تو را از دنیا به اندازه ای که شکمت سیر شود و بدنت پوشیده شود کافی است و اگر خانه ای داشته باشی که تو را حفظ کند و مرکبی داشته باشی که بر آن سوار شوی زندگی بسیار خوبی داشته ای و اگر توانی کار خیری انجام ده و بیش از این ها برای تو حساب یا عذاب خواهد داشت.(2)

ص: 252


1- 445..فی کتاب الخصال فیما علم امیرالمؤمنین(علیه السلام) اصحابه من الاربعمائة باب: البسوا ثیاب القطن فانها لباس رسول الله(صلی الله علیه و آله) و لم یکن یلبس الشعر و الصوف الا من علة، و قال: ان الله تعالی جمیل یحب الجمال و یحب ان یری اثر نعمته علی عبده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 15، ح 45]
2- 446.. عن ام الدرداء قالت: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) من اصبح معافی فی جسده آمنا فی سربه عنده قوت یومه فکانما حیزت له الدنیا، یا ابن آدم یکفیک من الدنیا ما سد جوعتک و واری عورتک فان یکن لک بیت یکنک فذاک و ان یکن لک دابة ترکبها فبخ بخ، و الخیر و ما الخیر! و ما بعد ذلک حساب علیک او عذاب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 15، ح 46]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

پوشیدن لباس سیاه مکروه است، جز عمامه و کفش و عبا.(1)

امام صادق(علیه السلام)از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

پنج چیز را تا آخر عمر ترک نخواهم نمود: 1. غذا خوردن روی زمین با غلامان، 2. سوار شدن بر الاغ همراه با دیگری، 3. دوشیدن شیر بز با دست خود، 4. پوشیدن لباس پشمین، 5. سلام کردن بر بچّه ها، و چنین می کنم تا بعد از من این کارها سنّت شود.(2)

«وَ اِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءنَا وَ اللّهُ اَمَرَنَا بِهَا…»(3)

محمّد بن منصور گوید:از امام [صادق](علیه السلام)درباره ی این آیه سوال کردم. فرمود:

آیا تو کسی را دیده ای که گمان کند خدا مردم را امر به زنا و شرابخواری و امثال این محرمات کرده باشد؟

گفتم: هرگز؛ فرمود: آیا می دانی این فاحشه ای که ادعا می کنند خدا برای آنان حلال کرده چیست؟

گفتم: خدا و ولیّ او آگاه ترند. فرمود:

این آیه مربوط به پیشوایان ظلم و ستم کاران است که ادّعا می کنند خدا آنان

ص: 253


1- 447.. عن احمد بن ابی عبد الله البرقی باسناده یرفعه الی ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یکره السواد الا فی ثلثة: العمامة و الخف و الکساء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 16]
2- 448.. عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعت ابی یحدث عن ابیه عن جده(علیهم السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله):خمس لاادعهن حتّی الممات: الاکل علی الحضیض مع العبید، و رکوب الحمار مردفا،و حلب المعز (العنز خ ل) بیدی، و لبس الصوف، و التسلیم علی الصبیان لیکون سنة من بعدی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 16، ح 48]
3- 449.. سوره ی اعراف، آیه ی 28.

را امر نموده که پیشوای مردم باشند، و هرگز خدا چنین امری نکرده و مردم نیز حق ندارند ولایت آنان را بپذیرند و در این آیه خداوند سخن آنان را ردّ نموده و می فرماید: «آنان تهمت به خدای خود می زنند» و پیشوایی آنان را فاحشه نامیده است.(1)

علی بن ابراهیم گوید:

این آیه درباره ی بت پرستان است که می گفتند:پدران ما چنین بودند وخداوند ما را به پرستش بت امر کرده است و خداوند سخن آنان را در این آیه رد نموده و به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله)می فرماید: به آنان بگو: «اِنَّ اللهَ لا یَاْمُرُ بِالْفَحْشاءِ اَ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ» .(2)

ص: 254


1- 450.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمدبن محمّد عن الحسین بن سعید عن ابی وهب عن محمّد بن منصور قال: سئلته عن قول الله؟عز؟: وَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللهُ اَمَرَنا بِها قُلْ اِنَّ اللهَ لایَاْمُرُ بِالْفَحْشاءِ اَ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ ما لاتَعْلَمُونَ قال: فقال: هل رایت احدا زعم ان الله امر بالزنا و شرب الخمر و شی ء من هذه المحارم؟ فقلت: لاقال: ما هذه الفاحشة التی یدعون ان الله امرهم بها؟قلت: الله اعلم و ولیه،فقال:فان هذا فی ائمة الجورادّعوا ان الله امرهم بالایتمام بقوم لم یامرهم الله بالایتمام بهم، فرد الله ذلک علیهم، فاخبر انهم قد قالوا علیه الکذب و سمی ذلک منهم فاحشة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 17، ح 51]
2- 451.. و اما قوله وَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللهُ اَمَرَنا بِها قال الذین عبدوا الاصنام،فرد الله علیهم فقال قُلْ لهم اِنَّ اللهَ لایَاْمُرُبِالْفَحْشاءِ اَتَقُولُونَ عَلَی اللهِ ما لاتَعْلَمُونَ. [تفسیر قمی، ج 1، ص 226]

سوره ی اعراف [7]، آیات 29 تا 30

متن:

قُلْ اَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَ اَقیمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ كَما بَدَاَكُمْ تَعُودُونَ فَریقًا هَدی وَ فَریقًا حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ اِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطینَ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللهِ وَ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ

لغات:

اصل قسط به معنای عدول است،و اگر عدول به حق باشد عدل است چنان که خداوند می فرماید: «انّ الله یحب المقسطین» و اگر عدول به باطل باشد جور است، چنان که خداوند می فرماید: «و امّا القاسطون فکانون لجهنم حطبا» و «اخلاص» به معنای عیب زدایی است و «اخلاص دین لله» خالص کردن عبادت است برای خدا، و «بداء» شروع و ابتدای کار است و عود انجام مرد آن است، و «فریق» به معنای جماعت است، و «یحسبون» به معنای یظنون است.

ترجمه:

بگو:«پروردگارم امر به عدالت کرده است و توجّه خویش را در هر مسجد(و به هنگام عبادت)به سوی او کنید!و او را بخوانید،در حالی که دین(خود)را برای او خالص گردانید! (و بدانید)همان گونه که در آغاز شما را آفرید، (بار دیگر در رستاخیز) بازمی گردید! (29) جمعی را هدایت کرده و جمعی (که شایستگی نداشته اند،) گم راهی بر آن ها مسلّم شده است. آن ها (کسانی هستند که) شیاطین را به جای خداوند، اولیای خود انتخاب کردند و گمان می کنند هدایت یافته اند! (30)

ص: 255

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اَقِیمُواْ وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

یعنی در هر مسجدی نماز می خوانید صورت های خود را به طرف مسجد الحرام قرار بدهید.(2)

و در سخن دیگری فرمود:

یعنی توجّه خود را در هر مسجدی به[اطاعت از]امامان خود کنید.[نه به بُت ها وطاغوت ها. ](3)

«کَمَا بَدَاَکُمْ تَعُودُونَ * فَرِیقًا هَدَی وَ فَرِیقًا حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلاَلَةُ…»(4)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

یعنی خداوند آنان را هنگامی که خلق کرد مومن و کافر و شقیّ و سعید خلق

ص: 256


1- 452.. سوره ی اعراف، آیه ی 29.
2- 453.. الشیخ فی (التهذیب): باسناده عن علی بن الحسن الطاطری، عن ابن ابی حمزة، عن ابن مسکان، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: سالته عن قول الله؟عز؟: وَ اَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ، قال: «هذه القبلة». العیّاشی: عن ابی بصیر، عن احدهما(علیهما السلام)، فی قول الله: وَ اَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ، قال: «هو الی القبلة». عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم، عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام)، فی قوله: وَ اَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ، قال: «مساجد محدثة، فامروا ان یقیموا وجوههم شطر المسجد الحرام». [تفسیر برهان، ج 2، ص 527، ح 2]
3- 454..عن الحسین بن مهران، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قوله: وَ اَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ، قال: «یعنی الائمة». [تفسیر برهان، ج 2، ص 528، ح 7]
4- 455.. سوره ی اعراف، آیه ی 30.

نمود و[با اختیار و انتخاب خود] همان گونه به قیامت باز خواهند گشت…(1)

«اِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیَاطِینَ اَوْلِیَاء مِن دُونِ اللهِ وَ یَحْسَبُونَ اَنَّهُم مُّهْتَدُونَ»(2)

در ذیل حدیث سابق امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آنان قدریّه[یعنی جبریّه و خوارج]اندکه می گویند:تقدیری برای ما نشده است و گمان می کنند که خود قادر بر هدایت و گم راهی هستند و آنان مجوس این امّت می باشند. سپس فرمود: این دشمنان خدا دروغ می گویند، چرا که مشیّت و قدرت از آن خداوند است ….(3)

و در سخن دیگری فرمود:

آنان شیاطین را اولیای خود برگزیدند وخدا وائمّه حق را اولیای خود قرار ندادندو گمان کردند که هدایت شده اند.(4)

ص: 257


1- 456.. القمی عن الباقر(علیه السلام) فی هذه الآیة خلقهم حین خلقهم مومنًا و کافرًا و شقیًّا و سعیدًا و کذلک یعودون یوم القیامة مهتد و ضالّ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 188]
2- 457.. سوره ی اعراف، آیه ی 30.
3- 458..القمیّ و کانّه تمام الحدیث السابق و هم القدریة الذین یقولون لاقدر و یزعمون انهم قادرون علی الهدی و الضلال و ذلک الیهم ان شاءوا اهتدوا و ان شاءوا ضلّوا و هم مجوس هذه الامّة و کذب اعداء اللَّه المشیئة و القدرة للَّه کما بداهم یعودون من خَلَقَه شقیًّا یوم خلقه کذلک یعود الیه و من خَلَقَه سعیدًا یوم خَلَقَه کذلک یعود الیه سعیدًا قال رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) الشقیّ من شِقی فی بطن امّه و السّعید من سعد فی بطن امّه. [تفسیر صافی، ج 2، ص 188]
4- 459.. و فی العلل عنه(علیه السلام) اِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطِینَ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللهِ یعنی ائمّة دون ائمّة الحقّ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 189]

سوره ی اعراف [7]، آیات 31 تا 34

متن:

یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لاتُسْرِفُوا اِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفینَ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللهِ الَّتی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ قُلْ اِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْاِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ اَنْ تُشْرِكُوا بِاللهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطانًا وَ اَنْ تَقُولُوا عَلَی اللهِ ما لاتَعْلَمُونَ وَ لِكُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ فَاِذا جاءَ اَجَلُهُمْ لایَسْتَاْخِرُونَ ساعَةً وَ لایَسْتَقْدِمُونَ

لغات:

«تحریم» منع از فعل است، و ضد آن تحلیل است، و تحلیل اطلاق در فعل است، و اصل تحریم به معنای منع است، و محروم به معنای ممنوع است، و «فواحش» جمع فاحشة به معنای اقبح قبائح است، و فاحشة از کبائر است و«بغی» ظلم و سرکشی می باشد، و باغی طالب ریاست است با قهر و غلبه بدون حق.

ترجمه:

ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و (از نعمت های الهی) بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی دارد! (31) بگو: «چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده، و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟!»بگو:«این ها در زندگی دنیا، برای کسانی است که ایمان آورده اند (اگر چه دیگران نیز با آن ها مشارکت دارند ولی) در قیامت، خالص

ص: 258

(برای مومنان)خواهد بود.» این گونه آیات(خود)را برای کسانی که آگاهند،شرح می دهیم! (32) بگو: «خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است و (همچنین) گناه و ستم بناحق را و این که چیزی را که خداوند دلیلی برای آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید و به خدا مطلبی نسبت دهید که نمی دانید.»(33) برای هر قوم و جمعیّتی، زمان و سرآمد (معیّنی) است و هنگامی که سرآمد آن ها فرا رسد، نه ساعتی از آن تاخیر می کنند، و نه بر آن پیشی می گیرند. (34)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ…»(1)

علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

روایت شده که در عید فطر و قربان و جمعه غسل کنید و لباس سفید بپوشید.و نیز روایت شده که برای هر نمازی موهای خود را شانه کند.(2)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

یکی از زینت ها، شانه کردن مو هنگام نمازهاست.(3)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

یعنی لباس های زیبای خود را برای نمازهای جمعه و اعیاد بپوشید.(4)

ص: 259


1- 460.. سوره ی اعراف، آیه ی 31.
2- 461.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ قال: فی العیدین و الجمعة یغتسل و یلبس ثیابا بیاضا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 18، ح 61]
3- 462.. فی من لایحضره الفقیه و سئل ابو الحسن الرّضا(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» قال: من ذلک التمشط عند کل صلوة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 19]
4- 463.. فی الکافی محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد بن عیسی عن الحسین بن سعید عن فضالة بن ایوب عن ابن سنان عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» قال: فی العیدین و الجمعة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 20، ح 70]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

موهای خود را شانه کنید تا زیبا شود و روزی شما برسد و حاجت شما برآورده شود و آب کمر شما افزوده شود و بلغم از شما برطرف گردد؛ سپس فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از زیر محاسن به بالا چهل مرتبه شانه می زد و از بالا به پایین هفت مرتبه شانه می زد و می فرمود: این عمل ذهن و فکر را قوی می کند و بلغم را قطع می نماید.(1)

و نیز امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگام ملاقات و زیارت هر امامی غسل کند.(2)

امام حسن(علیه السلام)همواره هنگام نماز بهترین لباس خود را می پوشیدومی فرمود:خداوند جمیل است و جمال و زیبایی را دوست می دارد و من برای خدای خود زینت می کنم، چرا که او فرموده است: «خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ» و من دوست دارم بهترین لباس خود را برای او بپوشم.(3)

ص: 260


1- 464.. فی کتاب الخصال عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله تعالی: «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» قال تمشطوا فان التمشط یجلب الرزق و یحسن الشعر و ینجز الحاجة و یزید فی ماء الصلب و یقطع البلغم و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یسرح تحت لحیته اربعین مرة و من فوقها سبع مرات، و یقول انه یزید فی الذهن و یقطع البلغم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 19، ح 64]
2- 465.. عن الحسین بن مهران عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟: «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» قال: یعنی الائمة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 19، ح 66]
3- 466.. عن خثیمة بن ابی خثیمة قال: کان الحسن بن علی(علیهما السلام) اذا قام الی الصلوة یلبس اجود ثیابه، فقیل له: یا ابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) تلبس اجود ثیابک؟ فقال: ان الله جمیل یحب الجمال، فاتجمل لربی و هو یقول: «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» فاحب ان البس اجود ثیابی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 19، ح 67]

«و کُلُواْ وَ اشْرَبُواْ وَ لَا تُسْرِفُواْ اِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اسراف از بین بردن مال و ضرر زدن به بدن است.راوی گوید: گفتم: اقتار[و سخت گیری] چیست؟ فرمود: خوردن نان و نمک است اگر تو بر غیر آن توان داشته باشی. گفتم: اقتصاد و میانه روی چیست؟ فرمود: خوردن نان و گوشت و [خوردن نان] و شیر و نان و سرکه و روغن که یک بار از این بخوری و یک بار از آن.(2)

سلیمان بن صالح گوید:به امام صادق(علیه السلام) گفتم: کم ترین درجه اسراف چیست؟

حضرت(علیه السلام) فرمود:

این است که لباس آبروی خود را برای کار بپوشی و باقیمانده ظرف آب خود را بریزی و خرمای خود را بخوری و هسته آن را به این سو و آن سو پرت کنی.(3)

ص: 261


1- 467.. سوره ی اعراف، آیه ی 31.
2- 468.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، و عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد، جمیعا عن عثمان بن عیسی، عن اسحاق بن عبد العزیز، عن بعض اصحابه، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، انه قال له: انا نکون فی طریق مکة فنرید الاحرام فنطلی، و لایکون معنا نخالة نتدلک بها من النورة، فنتدلک بالدقیق، و قد دخلنی من ذلک ما الله اعلم به؟ فقال: «امخافة الاسراف؟» قلت: نعم. فقال: «لیس فیما اصلح البدن اسراف، انی ربما امرت بالنقی فیلت بالزیت، فاتدلک به، انما الاسراف فیما افسد المال و اضر بالبدن». قلت: فما الاقتار؟ قال: «اکل الخبز و الملح و انت تقدر علی غیره». قلت: فما القصد؟ قال: «الخبز و اللحم و اللبن و الخل و السمن، مرة هذا، و مرة هذا».[تفسیر برهان، ج 2، ص 532، ح 16]
3- 469.. و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن محمّد بن الحسین، عن محمّد بن اسماعیل بن بزیع، عن صالح بن عقبة، عن سلیمان بن صالح، قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): ادنی ما نهی عن حد الاسراف؟ B فقال: «ابذالک ثوب صونک، و اهراقک فضل انائک، و اکلک التمر و رمیک النوی ها هنا و ها هنا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 532، ح 17]

اسحاق بن عمّار گوید:به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا مومن ده لباس داشته باشد اسراف است؟ فرمود: اسراف نیست. گفتم: بیست لباس؟ فرمود: اسراف نیست. گفتم: سی

لباس؟ فرمود: اسراف نیست، و اسراف این است که تو لباس آبروی خود را به جای لباس

کار خود بپوشی.(1)

ابان بن تغلب گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آیا تو گمان می کنی خداوند به کسانی که مال داده از کرامت آنان بوده؟ و به کسانی که مال نداده آنان را ناچیز شمرده؟! نه چنین نیست، ولکن مال، مال الله است و خداوند به هر کس می دهد امانتی است به دست او تا به اندازه بخورد و به اندازه بیاشامد و به اندازه بپوشد و به اندازه ازدواج کند و به اندازه مرکب تهیّه نماید و بقیّه را صرف فقرای مومنین نماید و غبار فقر را از آنان بزداید و اگر چنین کند آن چه می خورد حلال است و آن چه می آشامد حلال است و آن چه سوار می شود حلال است و آن چه صرف ازدواج می کند حلال است؛ و اگر جز این کند برای او حرام خواهد بود. سپس فرمود: «وَ لَا تُسْرِفُواْ اِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» تا این که فرمود:آیا تو گمان می کنی خدا مالی را به کسی بدهد و او را مجاز بداند که اسبی به قیمت ده هزار درهم خریداری کند در حالی که یک اسب بیست درهمی او

ص: 262


1- 470.. و عنه: عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن الجامورانی، عن الحسن بن علی بن ابی حمزة، عن سیف بن عمیرة، عن اسحاق بن عمار، قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): یکون للمؤمن عشرة اقمصة؟ قال: «نعم». قلت: عشرون؟ قال: «نعم». قلت: ثلاثون؟ قال: «نعم، لیس هذا من السرف، انما السرف ان تجعل ثوب صونک ثوب بذلک». [تفسیر برهان، ج 2، ص 532، ح 18]

را کفایت می کند؟و یا کنیزی را به قیمت هزار دینار بخرد در حالی که یک کنیز بیست دیناری او را کفایت می نماید؟ سپس فرمود: «وَ لَا تُسْرِفُواْ اِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ.»(1)

و درباره ی اسراف در خوردن و آشامیدن نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هیچ چیزی نزد خداوند مبغوض تر از شکم پر نیست.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

ابوجحیفه نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و [چون زیاد خورده بود] آروغ زد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «جلوی آروغ خود را بگیر، چرا که هر کس در دنیا زیاد پرخوری کرده باشد در قیامت زیاد گرسنه خواهد بود» و پس از آن ابوجحیفة تا زنده بودشکم خود را سیر نکرد.(3)

ص: 263


1- 471.. العیّاشی: عن ابان بن تغلب، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «ا تری الله اعطی من اعطی من کرامته علیه، و منع من منع من هوان به علیه؟! لا، و لکن المال مال الله یضعه عند الرجل ودائع، و جوز لهم ان یاکلوا قصدا، و یشربوا قصدا، و یلبسوا قصدا، و ینکحوا قصدا، و یرکبوا قصدا، و یعودوا بما سوی ذلک علی فقراء المؤمنین، و یلموا به شعثهم، فمن فعل ذلک کان ما یاکل حلالا، و یشرب حلالا، و یرکب حلالا، و ینکح حلالا، و من عدا ذلک کان علیه حراما ثم قال وَ لاتُسْرِفُوا اِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ا تری الله ائتمن رجلا علی مال خول له ان یشتری فرسا بعشرة آلاف درهم و یجزیه فرس بعشرین درهما؟! و یشتری جاریة بالف دینار و تجزیه جاریة بعشرین دینارا؟! و قال: وَ لاتُسْرِفُوا اِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 532]
2- 472.. فی عیون الاخبار عن الرّضا(علیه السلام) باسناده قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لیس شی ء ابغض علی الله من بطن ملئان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 20، ح 71]
3- 473.. و باسناده قال: قال علی بن ابی طالب(علیه السلام) اتی ابو جحیفة النّبی(صلی الله علیه و آله) و هو یتجشا فقال: اکفف جشاک، فان اکثر الناس فی الدنیا شبعا اکثرهم جوعا یوم القیمة قال: فما ملاء ابو جحیفة بطنه من طعام حتّی لحق بالله تعالی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 20، ح 72]

در روایتی آمده که زنی از پرخوری زشت رو شده بود و شوهر او می خواست او را طلاق

بدهد،و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

پرخوری مکن تا زیبایی صورت تو باز گردد و آن زن به دستور آن حضرت عمل نمود و زیبایی او بازگشت.(1)

«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتِیَ اَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ…»(2)

محمّد بن ابی نصر گوید: حضرت رضا(علیه السلام) به من فرمود:

… تو درباره ی لباس خشن و درشت چه می گویی؟ گفتم: به من رسیده که امام حسن(علیه السلام) لباس خشن می پوشیده و امام صادق(علیه السلام) نیز لباس تازه ای را می فرمود: در آب فرو ببرند [تا کهنه شود] و سپس می پوشید. پس حضرت رضا(علیه السلام) به من فرمود: لباس نو و زیبا بپوش وخود را آراسته کن،همانا علی بن الحسین(علیه السلام)همواره لباس زیبا و جبّه خزّ به قیمت پانصد درهم می خرید و می پوشید و نیز مطرف خزّ [یعنی جامه خزّ] به قیمت پنجاه دینار می خرید و در زمستان می پوشید و چون زمستان می گذشت آن را می فروخت و صدقه می داد.سپس این آیه را تلاوت نمود «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتِیَ اَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ.»(3)

ص: 264


1- 474.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی عمر بن علی عن ابیه علی بن ابی طالب ان النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: مر اخی عیسی(علیه السلام) بمدینة و فیها رجل و امراة یتصایحان فقال: ما شانکما؟ فقال: یا نبی الله هذه امراتی و لیس بها باس صالحة و لکنی احب فراقها،قال: فاخبرنی علی کل حال ما شانها؟قال:هی خلقة الوجه من غیر الکبر قال لها: یا امراة ا تحبین ان یعود ماء وجهک طریا؟ قالت: نعم، قال لها: اذا اکلت فایاک ان تشبعی لان الطعام اذا تکاثر علی الصدر فزاد فی القدر ذهب ماء الوجه ففعلت ذلک فعاد وجهها طریا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 20، ح 75]
2- 475.. سوره ی اعراف، آیه ی 32.
3- 476.. محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری: عن احمد بن محمّد،عن احمد بن محمّد بن ابی نصر، عن الرّضا(علیه السلام) فی حدیث طویل الی ان قال: قال لی: «ما تقول فی اللباس الخشن؟» فقلت: بلغنی ان الحسن(علیه السلام) کان یلبس، و ان جعفر بن محمّد(علیهما السلام) کان یاخذ الثوب الجدید فیامر به فیغمس فی الماء. B فقال لی: «البس و تجمل، فان علی بن الحسین(علیهما السلام) کان یلبس الجبة الخز بخمس مائة درهم، و المطرف الخز بخمسین دینارا فیشتو فیه، فاذا خرج الشتاء باعه و تصدق بثمنه، و تلا هذه الآیة: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتِی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 536، ح 9]

امیرالمؤمنین(علیه السلام)در نامه خود به محمّد بن ابی بکر هنگامی که او را والی مصر قرار داد چنین نوشت:

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ… وَ اعْلَمُوا یَا عِبَادَ اللَّهِ! اَنَ الْمُتَّقِینَ حَازُوا عَاجِلَ الْخَیْرِ وَ آجِلَهُ،

شَارَکُوا اَهْلَ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ وَ لَمْ یُشَارِکْهُمْ اَهْلُ الدُّنْیَا فِی آخِرَتِهِمْ، اَبَاحَهُمُ اللهُ مِنَ الدُّنْیَا مَا کَفَاهُمْ وَ بِهِ اَغْنَاهُمْ، قَالَ اللهُ عَزَّ اسْمُهُ (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتِی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ) سَکَنُوا الدُّنْیَا بِاَفْضَلِ مَا سُکِنَتْ وَ اَکَلُوهَا بِاَفْضَلِ مَا اُکِلَتْ، شَارَکُوا اَهْلَ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ فَاَکَلُوا مَعَهُمْ مِنْ طَیِّبَاتِ مَا یَاْکُلُونَ وَ شَرِبُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا یَشْرَبُونَ وَ لَبِسُوا مِنْ اَفْضَلِ مَا یَلْبَسُونَ وَ سَکَنُوا مِنْ اَفْضَلِ مَا یَسْکُنُونَ وَ تَزَوَّجُوا مِنْ اَفْضَلِ مَا یَتَزَوَّجُونَ وَ رَکِبُوا مِنْ اَفْضَلِ مَا یَرْکَبُونَ اَصَابُوا لَذَّةَ الدُّنْیَا مَعَ اَهْلِ الدُّنْیَا وَ هُمْ غَدًا جِیرَانُ اللَّهِ، یَتَمَنَّوْنَ عَلَیْهِ فَیُعْطِیهِمْ مَا تَمَنَّوْهُ وَ لَا یَرُدُّ لَهُمْ دَعْوَةً وَ لَا یَنْقُصُ لَهُمْ نَصِیبًا مِنَ اللَّذَّةِ، فَاِلَی هَذَا یَا عِبَادَ اللهِ یَشْتَاقُ اِلَیْهِ مَنْ کَانَ لَهُ عَقْلٌ وَ یَعْمَلُ لَهُ بِتَقْوَی اللهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ….»(1)

مولّف گوید:

از روایات استفاده می شود که ائمّه و پیامبران(علیهم السلام) اگر حکومت به دست آنان بوده

ص: 265


1- 477.. تفسیر برهان، ج 2، ص 536، ح 10.

مطابق ضعیف ترین مردم زندگی می کرده اند و اگر حکومت به دست طاغوت ها بوده درظاهر عزّت خود را مقابل مردم و طرفداران حاکم وقت حفظ نموده و با بهترین لباس و مرکب و زیور بین مردم می آمده اند از این رو امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: خداوند از ائمّه عدل پیمان گرفته که مطابق ضعیف ترین مردم زندگی کنند تا سختی فقر بر فقرا آسان شود. امّا زمانی که حکومت در اختیار طاغوت ها بوده مانند زمان امام صادق و امام سجّادو…به خاطر این که خدا برای مومن عزّت می خواهد، نه ذلّت، آنان آبروی خود را حفظ کرده اند وگرنه قناعت و زهد همواره نیکوست.

«قُلْ اِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ الاِثْمَ وَ الْبَغْیَ…»(1)

علیّ بن یقطین گوید: امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» زنای آشکار و پرچم های زن های فاحشه است که در زمان جاهلیّت بر بام خانه های خود بالا می برده اند؛ و مقصود از «وَ مَا بَطَنَ» ازدواج با زن پدر است که قبل از بعثت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اگر کسی می مرده و همسری از او باقی می مانده فرزند او با همسر پدر خود که مادر او نبوده ازدواج می کرده و خداوند این عمل را حرام نموده است و مقصود از «اثم» شراب می باشد.(2)

ص: 266


1- 478.. سوره ی اعراف، آیه ی 33.
2- 479.. و عنه: عن ابی علی الاشعری، عن بعض اصحابنا، و علی بن ابراهیم، عن ابیه، جمیعا، عن الحسن بن علی بن ابی حمزة، عن ابیه عن علی بن یقطین، عن ابی الحسن(علیه السلام)، قال: قال: «قول الله؟عز؟: قُلْ اِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْاِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ فاما قوله: ما ظَهَرَ مِنْها یعنی الزنا المعلن، و نصب الرایات التی کانت ترفعها الفواجر الفواحش فی الجاهلیة. و اما قوله؟عز؟: وَ ما بَطَنَ یعنی ما نکح من ازواج الآباء، لان الناس کانوا قبل ان یبعث النّبی(صلی الله علیه و آله) اذا کان للرجل زوجة و مات عنها، تزوجها ابنه من بعده، اذا لم تکن امه، فحرم الله؟عز؟ ذلک، و اما الْاِثْمَ فانها الخمر بعینها». [تفسیر برهان، ج 2، ص 539]

محمّد بن منصور گوید: از موسی بن جعفر(علیهما السلام) درباره ی این آیه سوال کردم. آن

حضرت(علیه السلام) فرمود:

قرآن ظاهری دارد و باطنی و ظاهرش چیزهایی است که خداوند در قرآن حرام نموده است و باطن آن [حرام ها] پیشوایان ستم گر و ظالم اند، و همه آن چه حلال نموده ظاهر قرآن است و باطن آن [حلال]ها ائمّه و پیشوایان حق اند.(1)

علی بن یقطین گوید:

مهدی عبّاسی به امام کاظم(علیه السلام)گفت:مردم می گویند: شراب در قرآن نهی شده امّا حرام نگردیده است؟امام(علیه السلام)فرمود:شراب در قرآن حرام شده است.مهدی عبّاسی گفت: در کجای قرآن حرام شده است؟امام(علیه السلام)فرمود: در آیه «اِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ الاِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ»سپس فرمود: مقصود از «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» زنای آشکار است که در زمان جاهلیّت زن های فاحشه پرچم های فحشا داشته اند، و مقصود از «وَ مَا بَطَنَ» یعنی ازدواج با زن پدر که خداوند آن را حرام نموده، و مقصود از «اثم» شراب است و تردیدی در آن نیست و خداوند در آیه دیگری می فرماید: «یَسْاَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا اِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ…»و مقصود از «اثم» در این آیه شراب است؛ و مقصود از «مَیْسِر» نرد و شطرنج است و گناه این دو بزرگ است؛ و مقصود از «بَغْیَ» زنای پنهانی است. پس مهدی عبّاسی گفت: این فتوای بنی هاشمی است.(2)

ص: 267


1- 480.. عن محمّد بن منصور قال سالت عبدا صالحا عن قول الله: «اِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» قال: ان القرآن له ظهر و بطن فجمیع ما حرم به فی الکتاب هو فی الظاهرو الباطن من ذلک ائمة الجور، و جمیع ما احل فی الکتاب هو فی الظاهر و الباطن من ذلک ائمة الحق. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 16، ح 36]
2- 481.. محمّد بن یعقوب: عن ابی علی الاشعری، عن بعض اصحابنا، و علی بن ابراهیم، عن ابیه، جمیعا، عن الحسن بن علی بن ابی حمزة، عن ابیه، عن علی بن یقطین، قال: سال المهدی ابا الحسن(علیه السلام) عن الخمر، قال: هل هی محرمة فی کتاب الله؟عز؟، فان الناس انما یعرفون النهی عنها، و لایعرفون التحریم لها؟ B فقال له ابو الحسن(علیه السلام): «بل هی محرمة فی کتاب الله». فقال: فی ای موضع [هی] محرمة فی کتاب الله جل اسمه، یا ابا الحسن؟ فقال: «قول الله جل و عز: اِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْاِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ. فاما قوله:ما ظَهَرَ مِنْها یعنی الزنا المعلن،و نصب الرایات التی کانت تعرف بهاالفواحش فی الجاهلیة. و اما قوله تعالی: ما بَطَنَ یعنی ما نکح آباؤکم لان الناس کانوا قبل ان یبعث النّبی(صلی الله علیه و آله) اذا کان للرجل زوجة و مات عنها، تزوج بها ابنه من بعده، اذا لم تکن امه، فحرم الله؟عز؟ ذلک. و اما الاثم: فانها الخمرة بعینها، و قد قال الله؟عز؟ فی موضع آخر: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما اِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ فاما الاثم فی کتاب الله؟عز؟ فهی الخمرة و المیسر و اثمهما اکبر، کما قال الله تعالی». فقال المهدی:یا علی بن یقطین،هذه و الله فتوی هاشمیة.قال:قلت له:صدقت و الله یا امیرالمؤمنین، الحمد لله الذی لم یخرج هذا العلم منکم اهل البیت. قال: فو الله، ما صبر المهدی ان قال لی: صدقت، یا رافضی. [تفسیر برهان، ج 1، ص 454، ح 1]

«وَ لِکُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ فَاِذَا جَاء اَجَلُهُمْ لَا یَسْتَاْخِرُونَ سَاعَةً وَ لَا یَسْتَقْدِمُونَ»(1)

مولّف گوید:

تفسیر این آیه در سوره انعام(2) گذشت مراجعه شود.

سوره ی اعراف [7]، آیات 35 تا 41

متن:

یا بَنی آدَمَ اِمَّا یَاْتِیَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْكُمْ آیاتی فَمَنِ اتَّقی وَ اَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاهُمْ یَحْزَنُونَ وَ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها اُول-ٰٓئِكَ اَصْحابُ النَّارِ

ص: 268


1- 482.. سوره ی اعراف، آیه ی 34.
2- 483.. سوره ی انعام، آیه ی 2.

هُمْ فیها خالِدُونَ فَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ كَذِبًا اَوْ كَذَّبَ بِآیاتِهِ اُول-ٰٓئِكَ یَنالُهُمْ نَصیبُهُمْ مِنَ الْكِتابِ حَتَّی اِذا جاءَتْهُمْ رُسُلُنا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قالُوا اَیْنَ ما كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَ شَهِدُوا عَلی اَنْفُسِهِمْ اَنَّهُمْ كانُوا كافِرینَ قالَ ادْخُلُوا فی اُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ فِی النَّارِ كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتَّی اِذَا ادَّارَكُوا فیها جَمیعًا قالَتْ اُخْراهُمْ لِاُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ اَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لاتَعْلَمُونَ وَ قالَتْ اُولاهُمْ لِاُخْراهُمْ فَما كانَ لَكُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ اِنَّ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لاتُفَتَّحُ لَهُمْ اَبْوابُ السَّماءِ وَ لایَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فی سَمِّ الْخِیاطِ وَ كَذلِكَ نَجْزِی الْمُجْرِمینَ لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ

وَ كَذلِكَ نَجْزِی الظَّالِمینَ

لغات:

«نیل» رسیدن عبد به بهره خود می باشد اگر مطلق باشد و اگر مقید بود نیل به ضرر خواهد بود، و «توفی» دریافت کامل چیزی را گویند، و «توفیته و استوفیه» به یک معناست، و «خلو» خالی ماندن مکانی است چیزی مانند، خلا عن البیت، و «خلت» به معنای مضت نیز می باشد و «جن» حیوان مستور از چشم مردم است به خاطر لطافت آن، و اجنه غالبا متمرد هستند، عکس ملک که اهل خیر می باشند، و «ضِعف» دو چندان را گویند، و «اضعف هذا الدرهم» یعنی اجعل معه درهمان و«ادارکوا»در اصل تدارکوا بوده و تاء در دال ادغام شده و الف وصل به آن اضافه شده است چرا که ابتداء به ساکن ممکن نبوده،و ادراکو یعنی تلاحقوا و «سم الخیاط» به ضم و فتح یعنی سوراخ سوزن، و سمّ کشنده نیز به خاطر نفوذ ظریف آن در بدن است.

ص: 269

ترجمه:

ای فرزندان آدم! اگر رسولانی از خود شما به سراغتان بیایند که آیات مرا برای شما بازگو

کنند، (از آن ها پیروی کنید) کسانی که پرهیزگاری پیشه کنند و عمل صالح انجام دهند

(و در اصلاح خویش و دیگران بکوشند)، نه ترسی بر آن هاست و نه غمناک می شوند.(35) و آن ها که آیات ما را تکذیب کنند، و در برابر آن تکبّر ورزند، اهل دوزخند جاودانه در آن خواهند ماند. (36) چه کسی ستم کارتر است از آن ها که بر خدا دروغ می بندند، یا آیات او را تکذیب می کنند؟! آن ها نصیبشان را از آن چه مقدّر شده (از نعمت ها و مواهب این جهان) می برند تا زمانی که فرستادگان ما [فرشتگان قبض ارواح] به سراغ شان روند و جان شان را بگیرند از آن ها می پرسند: «کجایند معبودهایی که غیر از خدا می خواندید؟! (چرا به یاری شما نمی آیند؟!)» می گویند: «آن ها (همه) گم شدند (و از ما دور گشتند!)» و بر ضدّ خود گواهی می دهند که کافر بودند! (37) (خداوند به آن ها) می گوید: «در صفّ گروه های مشابه خود از جنّ و انس در آتش وارد شوید!» هر زمان که گروهی وارد می شوند، گروه دیگر را لعن می کنند تا همگی با ذلّت در آن قرار گیرند. (در این هنگام) گروه پیروان درباره پیشوایان خود می گویند: «خداوندا! این ها بودند که ما را گم راه ساختند پس کیفر آن ها را از آتش دو برابر کن! (کیفری برای گم راهیشان، و کیفری به خاطر گم راه ساختن ما.)» می فرماید: «برای هر کدام (از شما) عذاب مضاعف است ولی نمی دانید! (چرا که پیروان اگر گرد پیشوایان گم راه را نگرفته بودند، قدرتی بر اغوای مردم نداشتند.)» (38) و پیشوایان آن ها به پیروان خود می گویند: «شما امتیازی بر ما نداشتید پس بچشید عذاب (الهی) را در برابر آن چه انجام می دادید!(39) کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، و در برابر آن تکبّر ورزیدند، (هرگز) درهای آسمان به رویشان گشوده نمی شود و (هیچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد مگر این که شتر از

ص: 270

سوراخ سوزن بگذرد! این گونه، گنه کاران را جزا می دهیم! (40) برای آن ها بستری از (آتش) دوزخ، و روی آن ها پوششهایی (از آن) است و اینچنین ظالمان را جزا میدهیم! (41)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«حَتَّی اِذَا ادَّارَکُواْ فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ اُخْرَاهُمْ لاُولاَهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاء اَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ»(1)

مولّف گوید:

آیات این بخش از محکمات است و نیاز به تفسیر ندارد و لکن برخی از روایاتی که درباره ی آن ها آمده ذیلا بیان می شود.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«حَتَّی اِذَا ادَّارَکُواْ فِیهَا» یعنی هنگامی که رؤسای مشرکین با پیروان شان همگی در دوزخ جمع می شوند،پیروان آنان می گویند: پروردگارا این رؤسا ما را گم راه کردند،پس تو عذابشان را دو چندان کن. مرحوم طبرسی نیز این معنا را از امام صادق(علیه السلام)

نقل نموده است.(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

گروه پیروان ستم کاران از مشرکین چون داخل آتش می شوند رؤسای خود را لعنت می کنند و مقصودشان، اقامه حجّت است بر آنان، تا بلکه از عذاب نجات یابند در حالی که آن جا جای استدلال و بیان عذر و نجات نیست.(3)

ص: 271


1- 484.. سوره ی اعراف، آیه ی 38.
2- 485.. الطبرسی فی قوله تعالی: رَبَّنا هؤُلاءِ اَضَلُّونا، قال الصّادق(علیه السلام): «یعنی ائمة الجور». [تفسیر برهان، ج 2، ص 541]
3- 486.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن محمّد، عن بعض اصحابه، عن آدم بن اسحاق، عن عبدالرزّاق ابن مهران، عن الحسین بن میمون، عن محمّد بن سالم، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال فی قوله تعالی: وَ ما اَضَلَّنا اِلَّا الْمُجْرِمُونَ: «اذ دعونا الی سبیلهم، ذلک قول الله؟عز؟ فیهم حین جمعهم الی النار: قالَتْ اُخْراهُمْ لِاُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ اَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ و قوله: کُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتَّی اِذَا ادَّارَکُوا فِیها جَمِیعًا بری ء بعضهم من بعض، و لعن بعضهم بعضا، یرید بعضهم ان یحج بعضا رجاء الفلج، فیفلتوا من عظیم ما نزل بهم، و لیس باوان بلوی، و لااختبار، و لاقبول معذرة، و لات حین نجاة». [تفسیر برهان، ج 2، ص 541، ح 2]B

«اِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَ اسْتَکْبَرُواْ عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ اَبْوَابُ السَّمَاء…وَ لَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این آیه درباره ی طلحة و زبیر[و جنگ جمل]نازل شده و مقصود از جمل شترعایشه است. (2)

امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید:

این آیه درباره ی طلحه و زبیر نازل شده و مقصود از جمل همان شتر آنان است[و این دو، سبب بر پا شدن جنگ جمل شدند].

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

درهای آسمان برای ارواح و اعمال مومنین باز می شود؛ و امّا کافر هنگامی که روح و عمل او به آسمان بالا می رود منادی[از طرف خداوند]ندا می کند: «او را به سجیّن پایین ببرید» و سجیّن بیابان حضر موت است که به آن برهوت گفته می شود.(3)

ص: 272


1- 487.. سوره ی اعراف، آیه ی 40.
2- 488.. فانه حدثنی ابی عن فضالة عن ابان بن عثمان عن ضریس عن ابی جعفر(علیه السلام) قال نزلت هذه الآیة فی طلحة و الزبیر و الجمل جملهم. [تفسیر قمی، ج 1، ص 230]
3- 489.. و فی المجمع عنه(علیه السلام) قال امّا المؤمنون فترفع اعمالهم و ارواحهم الی السماء فتفتح لهم ابوابها و امّا الکافر فیصعد بعمله و روحه حتّی اذا بلغ الی السماء نادی مناد اهبطوا به الی سِجِّینٍ و هو واد بحضرموت یقال له برهوت. [تفسیر صافی، ج 5، ص 299]

سوره ی اعراف [7]، آیات 42 تا 51

متن:

وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لانُكَلِّفُ نَفْسًا اِلَّا وُسْعَها اُول-ٰٓئِكَ اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الْاَنْهارُ وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لااَنْ هَدانَا اللهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ وَ نُودُوا اَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ اُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ نادی اَصْحابُ الْجَنَّةِ اَصْحابَ النَّارِ اَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قالُوا نَعَمْ فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ اَنْ لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمینَ الَّذینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجًا وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ كافِرُونَ وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَی الْاَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسیماهُمْ وَ نادَوْا اَصْحابَ الْجَنَّةِ اَنْ سَلامٌ عَلَیْكُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ وَ اِذا صُرِفَتْ اَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ اَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لاتَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ وَ نادی اَصْحابُ الْاَعْرافِ رِجالًا یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ قالُوا ما اَغْنی عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ اَ هؤُلاءِ الَّذینَ اَقْسَمْتُمْ لایَنالُهُمُ اللهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لاخَوْفٌ عَلَیْكُمْ وَ لااَنْتُمْ تَحْزَنُونَ وَ نادی اَصْحابُ النَّارِ اَصْحابَ الْجَنَّةِ اَنْ اَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ اَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللهُ قالُوا

اِنَّ اللهَ حَرَّمَهُما عَلَی الْكافِرینَ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ

لغات:

«غل»به معنای حقه و کینه است،و«غلول» حیله دقیق و خیانت، و «غل» زنجیری است که به وسیله آن دست ها به گردن بسته می شود،و «حجاب» حاجز و مانع از ادراک است، و «اعراف» مکان های مرتفع است که به سبب بلندی شناخته می شود، و «سیما»

ص: 273

به معنای علامت است،و«حیوان سائمة»یعنی معلمه و«تلقاء»جهت مقابل را گویند،و «ابصار»به معنای بصر و به معنای مصدری نیز می باشد،و«افاضه»اجرای آب از بالابا سرعت می باشد و «لهو» به معنای هوس بیهوده و «لعب» به معنای بازی است.

ترجمه:

و کسانی که ایمان آورده واعمال صالح انجام داده اند البتّه هیچ کس راجزبه اندازه تواناییش تکلیف نمی کنیم آن ها اهل بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند. (42) و آن چه در دل ها از کینه و حسد دارند، برمی کنیم (تا در صفا و صمیمیّت با هم زندگی کنند) و از زیر (قصرها و درختان) آن ها، نهرها جریان دارد می گویند: «ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه نعمت ها) رهنمون شد و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود، ما (به این ها) راه نمی یافتیم! مسلّما فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند!» و (در این هنگام) به آنان ندا داده می شود که: «این بهشت را در برابر اعمالی که انجام می دادید، به ارث بردید!» (43) و بهشتیان دوزخیان را صدا می زنند که: «آن چه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق یافتیم آیا شما هم آن چه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟!» در این هنگام، ندادهنده ای در میان آن ها ندا می دهد که: «لعنت خدا بر ستم گران باد! (44) همان ها که (مردم را) از راه خدا بازمی دارند، و (با القای شبهات) می خواهند آن را کج و معوج نشان دهند و آن ها به آخرت کافرند!» (45) و در میان آن دو [بهشتیان و دوزخیان]، حجابی است و بر «اعراف» مردانی هستند که هر یک از آن دو را از چهره شان می شناسند و به بهشتیان صدا می زنند که: «درود بر شما باد!» امّا داخل بهشت نمی شوند، در حالی که امید آن را دارند. (46) و هنگامی که چشمشان به دوزخیان می افتد می گویند: «پروردگارا! ما را با گروه ستم گران قرار مده!» (47) و اصحاب اعراف، مردانی (از دوزخیان را) که از سیمایشان آن ها را می شناسند، صدا می زنند

ص: 274

و می گویند: «(دیدید که) گردآوری شما (از مال و ثروت و آن و فرزند) و تکبّرهای شما،

به حالتان سودی نداد!»(48)آیا این ها[این واماندگان بر اعراف]همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حال شان نخواهد شد؟! (ولی خداوند به خاطر ایمان و بعضی اعمال خیرشان، آن ها را بخشید هم اکنون به آن ها گفته می شود:) داخل بهشت شوید، که نه ترسی دارید و نه غمناک می شوید! (49) و دوزخیان، بهشتیان را صدا می زنند که: «(محبّت کنید) و مقداری آب، یا از آن چه خدا به شما روزی داده،به ما ببخشید!» آن ها (در پاسخ) می گویند: «خداوند این ها را بر کافران حرام کرده است!» (50) همان ها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا آنان را مغرور ساخت امروز ما آن ها را فراموش می کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند. (51)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا اَنْ هَدَانَا اللّهُ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

روز قیامت خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و ائمّه طاهرین از فرزندان آنان(علیهم السلام) را می خواند و آنان مقابل مردم قرار می گیرند و چون نگاه مردم به آنان می افتد شیفته [جمال و جلال] آنان می شوند و می گویند: «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا اَنْ هَدَانَا اللّهُ»، یعنی خدا را سپاس که او ما را به ولایت امیرالمؤمنین و ائمّه طاهرین(علیهم السلام) هدایت نمود.(2)

ص: 275


1- 490.. سوره ی اعراف، آیه ی 43.
2- 491.. فی اصول الکافی الحسین بن محمّد عن المعلی بن محمّد عن احمد بن محمّد عن ابن هلال عن ابیه عن ابی السفاتج عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟: الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لااَنْ هَدانَا اللهُ فقال: اذا کان یوم القیمة دعا بالنّبی(صلی الله علیه و آله) و بامیرالمؤمنین و بالائمة من ولده(علیهم السلام) فینصبون للناس فاذا راتهم شیعتهم قالُوا: الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لااَنْ هَدانَا اللَّهُ، یعنی هدینا الله فی ولایة امیرالمؤمنین و الائمة من ولده(علیهم السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 31]B

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از خطبه ی غدیر فرمود:

«معاشر النّاس، سلّموا علی علی بامرة المؤمنین، و قولوا: «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ.»(1)

و نیز فرمود:

اگر راکب و راننده بگوید: «بِسْمِ اللهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللَّهُ»وسپس بگوید:«سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِین» خود او و مرکب او محفوظ خواهد شد.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که اهل بهشت داخل بهشت می شوند و… می گویند: «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی هَدانا لِهذا….»(3)

ص: 276


1- 492.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) حدیث طویل فیه خطبة الغدیر و فیها: معاشر الناس سلموا علی علی(علیه السلام) بامرة المؤمنین و قولوا: «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لااَنْ هَدانَا اللَّهُ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 31]
2- 493.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن محمّد بن عیسی عن الدهقان عن درست عن ابراهیم بن عبد الحمید عن ابی الحسن قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من قال اذا رکب الدابة: بسم الله لاحول و لاقوة الا بالله «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ» الایة «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ» حفظت له دابته و نفسه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 31]
3- 494.. فی مجمع البیان و عن عاصم بن حمزة عن علی(علیه السلام) انه ذکر اهل الجنة فقال: یحیون و یدخلون فاذا اساس بیوتهم من حندل اللؤلؤ و سرر مرفوعة و اکواب موضوعة و نمارق مصفوفة و زرابی مبثوثة و لولا ان الله تعالی قدرها لهم لالتمعت ابصارهم لما یرون، و یعانقون الازواج، و یقعدون علی السرر، و یقولون: الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی هَدانا لِهذا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 31]B

«وَ نَادَی اَصْحَابُ الْجَنَّةِ اَصْحَابَ النَّارِ اَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قَالُواْ نَعَمْ فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ اَن لَّعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ»(1)

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

مؤذّن و ندا کننده در اعراف که صدای او را همه خلایق می شنوند امیرالمؤمنین(علیه السلام)

است به دلیل این که در سوره ی برائت نیز مقصود از«وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ…»اذان و مؤذّن امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. و آن حضرت فرمود: «کُنْتُ اَنَا الْاَذَانَ فِی النَّاس.»(2)

مرحوم کلینی در کتاب کافی از احمد بن خلّان نقل نموده که گوید: از امام کاظم(علیه السلام) درباره ی «فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ…» سوال کردم، فرمود:

مؤذّن علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از بازگشت از جنگ نهروان هنگامی که شنید معاویه به او

دشنام می دهد و از او بدگویی می کند و اصحاب او را می کشد خطبه ای خواند و فرمود: «… وَ اَنَا الْمُؤَذِّنُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ…» یعنی من در دنیا و آخرت مؤذّن

ص: 277


1- 495.. سوره ی اعراف، آیه ی 44.
2- 496.. فانه حدثنی ابی عن محمّد بن الفضیل عن ابی الحسن(علیه السلام)قال المؤذن امیرالمؤمنین (صلی الله علیه و آله) یؤذن اذانا یسمع الخلائق کلها، و الدلیل علی ذلک قول الله؟عز؟ فی سورة براءة «وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ» فقال امیرالمؤمنین(علیه السلام) کنت انا الاذان فی الناس. [تفسیر قمی، ج 1، ص 231]
3- 497.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن الوشاء، عن احمد بن عمر الحلال، قال: سالت ابا الحسن(علیه السلام) عن قوله تعالی: فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ اَنْ لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ. قال: «المؤذن: علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 2، ص 545]

می باشم چنان که خداوند می فرماید:«فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ اَن لَّعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ»سپس فرمود: مقصود از«مُؤَذِّنٌ»من هستم و در آیه «وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ» مقصود از «اذان» من هستم. و مقصود از «فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ اَن لَّعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ» من هستم.(1)

ابن عبّاس به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت:

در کتاب خدا نام هایی است که مردم صاحب آن ها را نمی شناسند مانند آیه «فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ؟» امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آگاه باشید! لعنت خدا بر کسانی که ولایت من را تکذیب نمودند و حقّ مرا ناچیز و سبک شمردند.(2)

«وَ بَیْنَهُمَا حِجَابٌ وَ عَلَی الاَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیمَاهُمْ…»(3)

مولّف گوید:

معانی گوناگونی در روایات برای اعراف شده است، در برخی از آن ها آمده که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: اعراف ماییم و ما یاران خود را از چهره و سیمای شان

ص: 278


1- 498.. ابن بابویه، قال: حدثنا ابو العبّاس محمّد بن ابراهیم بن اسحاق الطالقانی;، قال: حدثنا عبد العزیز بن یحیی بالبصرة، قال: حدثنی المغیرة بن محمّد، قال: حدثنا رجاء بن سلمة، عن عمرو بن شمر، عن جابر الجعفی،عن ابی جعفر محمّد بن علی(علیه السلام)،قال:«خطب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (صلوات الله علیه) بالکوفة منصرفة من النهروان، و بلغه ان معاویة یسبه و یعیبه و یقتل اصحابه، فقام خطیبا و ذکر الخطبة الی ان قال(علیه السلام) فیها: و انا المؤذن فی الدنیا و الآخرة، قال الله؟عز؟: فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ اَنْ لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ اناذلک المؤذن، و قال: وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ و انا ذلک الاذان». [تفسیر برهان، ج2، ص 546]
2- 499.. عنه: باسناده عن ابی صالح، عن ابن عبّاس، انه قال: لعلی(علیه السلام) فی کتاب الله اسماء لایعرفها الناس، قوله: فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ فهو المؤذن بینهم] یقول: «الا لعنة الله علی الذین کذبوا بولایتی و استخفوا بحقی». [تفسیر برهان، ج2، ص 546، ح 6، شواهد التنزیل، ج 1، 268]
3- 500.. سوره ی اعراف، آیه ی 46.

می شناسیم؛و ماییم اعراف و خداوند شناخته نمی شود مگر از راه معرفت ما؛ و ماییم اعراف و خداوند ما را در روز قیامت بر صراط می گمارد و کسی وارد بهشت نمی شود جز این که ما را شناخته [و پذیرفته] باشد و ما نیز او را [در اعتقاد به ولایت] شناخته باشیم؛ و کسی داخل آتش نمی شود جز آن که ولایت ما را انکار نموده باشد، و ما نیز او را انکار نماییم، البّته اگر خدا می خواست خود را به مردم معرّفی می نمود تا مردم او را بشناسند و از راه صحیح او را اطاعت و پرستش کنند، و لکن [چنین نکرده و] ما را درهای رسیدن به او، و صراط و سبیل او قرار داده، تا مردم از طریق ما به او برسند، پس هر کس از ولایت ما عدول کند و یا دیگران را بر ما فضیلت بدهد، خداوند می فرماید: «فانّهم عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ» یعنی از صراط نخواهد گذشت و در دوزخ سقوط خواهد نمود، بنابراین کسانی که مردم به آنان پناه بردند [با ما] یکسان نیستند،چرا که مردم به چشمه های آلوده و گندیده پناه بردند که برخی در برخی دیگر ریخته می شد[و از علوم ما محروم شدند]و کسانی که به طرف ما آمدند به چشمه های زلال [علم] رسیدند که به امر خدا جاری است و تمام شدن و انقطاعی ندارد.(1)

ص: 279


1- 501.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن محمّد بن جمهور، عن عبد الله بن عبدالرّحمن الاصم، عن الهیثم بن واقد، عن مقرن، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «جاء ابن الکواء الی امیرالمؤمنین(علیه السلام) فقال: یا امیرالمؤمنین، وَ عَلَی الْاَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ؟ فقال: نحن علی الاعراف، و نحن نعرف انصارنا بسیماهم، و نحن الاعراف الذین لایعرف الله؟عز؟ الا بسبیل معرفتنا، و نحن الاعراف یوقفنا الله؟عز؟ یوم القیامة علی الصراط، فلا یدخل الجنة الا من عرفنا و عرفناه، و لایدخل النار الا من انکرنا و انکرناه.ان الله تبارک و تعالی لو شاء لعرف الناس نفسه حتّی یعرفوا حده، و یاتوه من بابه و لکن جعلنا ابوابه و صراطه و سبیله، و بابه الذی یؤتی منه، فمن عدل عن ولایتنا او فضل علینا غیرنا، فهم عن الصراط لناکبون، فلا سواء من اعتصم الناس به، و لاسواء حیث ذهب الناس الی عیون کدرة، یفرغ بعضها فی بعض، و ذهب من ذهب الینا الی عیون صافیة تجری بامر ربها، لانفاد لها، و لاانقطاع». [تفسیر برهان، ج 2، ص 546]B

و در برخی از روایات آمده که اصحاب اعراف گناه کارانی هستند که حسنات و سیّئات شان مساوی است.

حمزة بن طیّار گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مردم شش گروهند. گفتم: اجازه می دهید سخنان شما را بنویسم؟ فرمود: آری. گفتم: چه بنویسم؟فرمود:بنویس…تا این که فرمود:بنویس:اصحاب اعراف.گفتم:اصحاب اعراف کیانند؟ فرمود: کسانی که اعمال نیک و اعمال بدشان مساوی است و اگر خداوند آنان را به آتش ببرد به خاطر گناهان شان خواهد بود؛و اگر آنان را به بهشت ببرد از رحمت خود خواهد بود.(1)

مولّف گوید:

این معنا در تفسیر آیه «اِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاء وَ الْوِلْدَانِ لَا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لَا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا»(2)، گذشت.

ص: 280


1- 502.. و عنه: عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن علی بن اسباط، عن سلیم مولی طربال،قال: حدثنی هشام، عن حمزة بن الطیار، قال: قال لی ابو عبد الله(علیه السلام): «الناس علی ستة اصناف» قال: قلت: ا تاذن لی اکتبها؟ قال: «نعم». قلت: ما اکتب؟ قال: «اکتب» و ذکر الحدیث الی ان قال: «و اکتب اصحاب الاعراف» قال: قلت: و ما اصحاب الاعراف؟ قال: «قوم استوت حسناتهم و سیئاتهم، فان ادخلهم النار فبذنوبهم، و ان ادخلهم الجنة فبرحمته». و قد ذکرت الحدیث بطوله فی تفسیر قوله تعالی: اِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لایَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لایَهْتَدُونَ سَبِیلًا «سوره ی نساء، آیه ی 98».[تفسیر برهان، ج 2، ص 546]
2- 503.. سوره ی نساء، آیه ی 98.

مرحوم علی بن ابراهیم با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

اعراف بلندی هایی است بین بهشت و دوزخ و مقصود از رجال که بر آن بلندی ها قرار دارند: ائمّه(علیهم السلام) اند آنان با شیعیان شان بر اعراف قرار می گیرند در حالی که مومنان [خالص] بدون حساب داخل بهشت شده اند پس ائمّه(علیهم السلام) به شیعیان گنه کار خود [که در اعراف مانده اند] می فرمایند: ببینید چگونه برادران شیعه شما بدون حساب داخل بهشت شده اند؟ چنان که خداوند می فرماید: «سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَ هُمْ یَطْمَعُونَ» سپس به آنان گفته می شود: به دشمنان خود نیز که در آتش اند بنگرید. چنان که خداوند می فرماید: «وَ اِذَا صُرِفَتْ اَبْصَارُهُمْ تِلْقَاء اَصْحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ».

از سویی اصحاب اعراف[یعنی ائمّه(علیهم السلام)]به دشمنان[شیعه]که در آتش قراردارند می گویند: آن چه شما از دنیا جمع کردید و روی زمین تکبّر نمودید برای شما سودی نداشت [و شما را از عذاب نجات نداد] و اکنون بنگرید، شیعیان و برادران ما که شما سوگند یاد می کردید: که آنان مشمول رحمت خدا نخواهند شد، ما به آنان می گوییم: داخل بهشت شوید و هراس و اندوهی برای شما نخواهد بود! سپس اهل آتش اهل بهشت را صدا می زنند و می گویند: از آب هایی که در اختیار دارید و از آن چه خداوند روزی شما کرده است برای ما بفرستید و بهشتیان در پاسخ آنان می گویند: خداوند آن ها را بر کافران حرام نموده است.(1)

ص: 281


1- 504.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنی ابی، عن الحسن بن محبوب، عن ابی ایوب، عن برید، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «الاعراف: کثبان بین الجنة و النار، و الرجال: الائمة(علیهم السلام)، یقفون علی الاعراف مع شیعتهم، و قد سیق المؤمنون الی الجنة بلا حساب، فیقول الائمة لشیعتهم من اصحاب الذنوب: انظروا الی اخوانکم فی الجنة قد سیقوا الیها بلا حساب،و هو قوله تبارک و تعالی: سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ، ثم یقال لهم: انظروا الی اعدائکم فی النار، و هو قوله: وَ اِذا صُرِفَتْ اَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ اَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لاتَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ نادی اَصْحابُ الْاَعْرافِ رِجالًا یَعْرِفُونَهُمْ بِسِیماهُمْ فی النار قالُوا ما اَغْنی عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ فی الدنیا وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ. ثم یقولون لمن فی النار من اعدائهم: اهؤلاء شیعتی و اخوانی الذین کنتم انتم تحلفون فی الدنیا ان لاینالهم الله برحمة؟ ثم تقول الائمة لشیعتهم: ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لاخَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لااَنْتُمْ تَحْزَنُونَ ثم نادی اَصْحابُ النَّارِ اَصْحابَ الْجَنَّةِ اَنْ اَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ اَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 552] B

مولّف گوید:

آن چه بیان شد خلاصه ی همه ی روایاتی است که در ذیل این آیه بیان شده است و ما به خاطر اختصار از نقل همه ی آن ها صرف نظر نمودیم.

«وَ نَادَی اَصْحَابُ النَّارِ اَصْحَابَ الْجَنَّةِ اَنْ اَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاء اَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ…» (1)

این آیه دلیل مسلّم جسمانی بودن معاد است چرا که در قالب جسمانی انسان نیازمند به آب و غذا می باشد و در قیامت مردم نیاز به غذا دارند و خداوند قطعه ای از زمین قیامت را تبدیل به نان می کند و مردم از آن استفاده می نمایند و در دوزخ نیز با آن شدّت عذاب درخواست آب و غذا می نمایند، و به آنان به جای طعام زقّوم می دهند،و به جای آب از حمیم جهنّم می نوشند!

در این آیه نیز اهل دوزخ از بهشتیان آب و غذای بهشتی می طلبند و بهشتیان می گویند: خداوند نعمت های بهشتی را بر شما حرام نموده است.

در روایت کافی و تفسیر قمّی آمده:

نافع غلام عمر بن خطّاب ضمن سوالات مفصّلی به امام باقر(علیه السلام)گفت:معنای آیه «یَوْمَ تُبَدَّلُ الاَرْضُ غَیْرَ الاَرْضِ وَ السَّمَاوَاتُ» چیست؟و این کدام زمینی است که تبدیل به غیر زمین می شود؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود: در روز قیامت زمین تبدیل

ص: 282


1- 505.. سوره ی اعراف، آیه ی 50.

به نان سفید می شود و مردم از آن می خورند تا خداوند از حساب خلق فارغ شود. و در روایت علی بن ابراهیم آمده که نافع گفت: اهل محشر با آن سختی ها چگونه توجّه به غذا می کنند؟ امام(علیه السلام) فرمود: اهل دوزخ در حالی که در سختی بیشتری قرار دارند خداوند از قول آنان می فرماید: «وَ نَادَی اَصْحَابُ النَّارِ اَصْحَابَ الْجَنَّةِ اَنْ اَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاء اَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ»، و با آن عذاب سختی که دارند نیاز به غذا پیدا می کنند و به جای طعام به آنان زقّوم می دهند و به جای آب از حمیم جهنّم می نوشند.(1)

ص: 283


1- 506.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد بن خالد، عن الحسن بن محبوب، عن ابی حمزة ثابت بن دینار الثمالی، و ابی منصور، عن ابی الربیع، قال: حججت مع ابی جعفر(علیه السلام)فی السنة التی حج فیها هشام بن عبد الملک،و کان معه نافع مولی عمر بن الخطاب، فنظر نافع الی ابی جعفر(علیه السلام) فی رکن البیت و قد اجتمع علیه الناس، فقال نافع: یا امیرالمؤمنین، من هذا الذی قد تداک علیه الناس؟ فقال هذا نبی اهل الکوفة، هذا محمّد بن علی فقال: اشهد لآتینه فلاسالنه عن مسائل لایجیبنی فیها الا نبی، او ابن نبی، او وصی نبی. قال: فاذهب الیه فساله، لعلک تخجله. B فجاء نافع حتّی اتکا علی الناس، ثم اشرف علی ابی جعفر(علیه السلام) فقال: یا محمّد بن علی، انی قرات التوراة و الانجیل و الزبور و الفرقان، و قد عرفت حلالها و حرامها، و قد جئت اسالک عن مسائل، لایجیب فیها الا نبی، او وصی نبی، او ابن نبی. قال: فرفع ابو جعفر(علیه السلام) راسه فقال: «سل عما بدا لک»… فقال نافع:… فاخبرنی عن قول الله؟عز؟: یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ وَ السَّماواتُ و ای ارض تبدل یومئذ؟ فقال ابو جعفر(علیه السلام):«ارض تبقی خبزة یاکلون منها حتّی یفرغ الله؟عز؟ من الحساب». فقال نافع: انهم عن الاکل لمشغولون؟ فقال ابو جعفر(علیه السلام): «اهم یومئذ اشغل ام اذ هم فی النار؟» قال: بل اذ هم فی النار.قال: «و الله ما شغلهم اذ دعوا بالطعام فاطعموا الزقوم، و دعوا بالشراب فسقوا الحمیم». و فی روایة محمّد بن یعقوب زیادة، و فی روایة علی بن ابراهیم فی کلام نافع لابی جعفر(علیه السلام):فاخبرنی عن قول الله تعالی: یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ وَ السَّماواتُ ای ارض تبدل غیر الارض و السماوات یومئذ؟ فقال ابو جعفر(علیه السلام): «بخبزة بیضاء، یاکلون منها حتّی یفرغ الله من حساب الخلق». فقال نافع: انهم عن الاکل لمشغولون؟ فقال ابو جعفر(علیه السلام): «اهم حینئذ اشغل، ام اذ هم فی النار؟» فقال نافع: بل اذ هم فی النار. قال(علیه السلام): «فقد قال الله: وَ نادی اَصْحابُ النَّارِ اَصْحابَ الْجَنَّةِ اَنْ اَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ اَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُ ما شغلهم اذ دعوا بالطعام فاطعموا الزقوم،و دعوا بالشراب فسقوا الحمیم»فقال:صدقت،الحدیث.[تفسیر برهان،ج 2، ص 554، ح 31]

در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) و یا امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

اهل آتش تشنه می میرند و تشنه وارد قبر می شوند و تشنه در قیامت مبعوث می شوند و تشنه داخل دوزخ می شوند و به خویشان خود که در بهشت هستند می گویند: «اَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاء اَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ.»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از«یَوْمَ التَّنادِ»روزی است که اهل دوزخ اهل بهشت را صدا می زنند و می گویند: «اَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاء اَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ.»(2)

«فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاء یَوْمِهِمْ هَذَا وَ مَا کَانُواْ بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ»(3)

ص: 284


1- 507.. ابراهیم بن عبد الحمید عن احدهما قال ان اهل النار یموتون عطاشا، و یدخلون قبورهم عطاشا [و یحشرون عطاشا]، و یدخلون جهنم عطاشا، فیرفع [لهم] قراباتهم من الجنة، فیقولون: «اَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ اَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 19، ح 49]
2- 508.. عن الزهری عن ابی عبد الله(علیه السلام) یقول یَوْمَ التَّنادِ یوم ینادی اهل النار اهل الجنة اَنْ اَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 19، ح 49]
3- 509.. سوره ی اعراف، آیه ی 51.

ابو معمر سعدانی گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

مقصود از نسیان و فراموش کردن خداوند، کسانی را که دین خود را به بازی و بیهوده

گرفتند این است که خداوند آنان را مانند اولیای خود در ایمان و دین ثابت نگه نمی دارد، از این رو مطیع و ذاکر خدا نیستند [و در قیامت نیز آنان را فراموش می نماید چنان که آنان در دنیا او را فراموش نمودند و مطیع و ذاکر او نبودند.](1)

عبد العزیز بن مسلم گوید: از حضرت رضا(علیه السلام) درباره ی آیه شریفه «نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ»سوال کردم امام(علیه السلام) فرمود:

خداوند متعال نسیان و سهو ندارد و مخلوق او هستند که نسیان و سهو می کنند مگر تو سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا» آری خداوند با آنان که نسبت به قیامت و حساب و لقای پروردگار خود فراموش نموده اند معامله به مثل می نماید و آنان را نسبت به خودشان فراموشی می دهد چنان که می فرماید: «وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَاَنسَاهُمْ اَنفُسَهُمْ اُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»و یا می فرماید: «فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاء یَوْمِهِمْ هَذَا» [یعنی ما آنان را رها می کنیم و از یاد می بریم چنان که آنان ما را فراموش کردند و آماده این روز قیامت نشدند.](2)

ص: 285


1- 510.. ابن بابویه: باسناده عن ابی معمر السعدانی، عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام)، فی قول الله؟عز؟: فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا. قال: «یعنی بالنسیان انه لم یثبهم کما یثیب اولیاءه الذین کانوا فی دار الدنیا مطیعین ذاکرین حین آمنوا به و برسوله و خافوه بالغیب». [تفسیر برهان، ج 2، ص 558، ح 2]
2- 511.. و عنه، قال: حدثنا محمّد بن محمّد بن عصام الکلینی، قال: حدثنا محمّد بن یعقوب الکلینی، قال: حدثنا علی بن محمّد المعروف بعلان، قال: حدثنا ابو حامد عمران بن موسی بن ابراهیم، عن الحسن بن القاسم الرقام، عن القاسم بن مسلم، عن اخیه عبد العزیز بن مسلم، قال: سالت الرّضا(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: نَسُوا اللهَ فَنَسِیَهُمْ. B فقال: «ان الله تبارک و تعالی لاینسی و لایسهو، و انما ینسی و یسهو المخلوق المحدث، الا تسمع قوله؟عز؟ یقول: وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا و انما یجازی من نسیه و نسی لقاء یومه بان ینسیهم انفسهم، کما قال؟عز؟: وَ لاتَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَاَنْساهُمْ اَنْفُسَهُمْ اُول-ٰٓئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ قوله؟عز؟:فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا ای نترکهم کما ترکوا الاستعداد للقاء یومهم هذا».[تفسیر برهان، ج 2، ص 558، ح 3]

سوره ی اعراف [7]، آیات 52 تا 56

متن:

وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلی عِلْمٍ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ هَلْ یَنْظُرُونَ اِلَّا تَاْویلَهُ یَوْمَ یَاْتی تَاْویلُهُ یَقُولُ الَّذینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا اَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذی كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا یَفْتَرُونَ اِنَّ رَبَّكُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فی سِتَّةِ اَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِهِ اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْاَمْرُ تَبارَكَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً اِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُعْتَدینَ وَ لاتُفْسِدُوا فِی الْاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا اِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ

لغات:

«هل ینظرون»یعنی هل ینتظرون، و انتظار توجّه و اقبال و توقّع چیزی را گویند و«تاویل»

مال و حقیقت چیزی را گویند،و«نسیان»فراموشی و یا به فراموشی سپردن است،و «استوی علی العرش» ای استولی علیه، مانند استوی علی السریر، و «حثیث» سیر سریع را گویند که به اجبار کسی را ببرند، و اصل برکت ثبات است،و «تضرع» به معنای تزلل است مانند تخشع، و «ضریع» گیاهی است که رشد نمی کند، و «خفیه» خلاف علانیه

ص: 286

است،و«خیفه»به معنای خوف و ترس است،و«طمع»توقّع و امید به مطلوب است،و ضد آن یاس به معنای قطع امید است.

ترجمه:

ما کتابی برای آن ها آوردیم که(اسرار و رموز)آن را با آگاهی شرح دادیم(کتابی)که مایه هدایت و رحمت برای جمعیّتی است که ایمان می آورند. (52) آیا آن ها جز انتظار تاویل آیات (و فرا رسیدن تهدیدهای الهی) دارند؟ آن روز که تاویل آن ها فرا رسد، (کار از کار گذشته، و پشیمانی سودی ندارد و) کسانی که قبلا آن را فراموش کرده بودند می گویند: «فرستادگان پروردگار ما، حق را آوردند آیا (امروز) شفیعانی برای ما وجود دارند که برای ما شفاعت کنند؟ یا (به ما اجازه داده شود به دنیا) بازگردیم، و اعمالی غیر از آن چه انجام می دادیم، انجام دهیم؟!» (ولی) آن ها سرمایه وجود خود را از دست داده اند و معبودهایی را که به دروغ ساخته بودند، همگی از نظرشان: گم می شوند. (نه راه بازگشتی دارند، و نه شفیعانی!) (53) پروردگار شما، خداوندی است که آسمان ها و زمین را در شش روز [شش دوران] آفرید سپس به تدبیر جهان هستی پرداخت با (پرده تاریک) شب، روز را می پوشاند و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر(جهان)،از آن او(و به فرمان او) ست! پر برکت (و زوال ناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است! (54) پروردگار خود را(آشکارا)از روی تضرّع،و در پنهانی،بخوانید!(و از تجاوز، دست بردارید که)او متجاوزان را دوست نمی دارد! (55) و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید!(بیم از مسوولیتها،و امید به رحمتش. و نیکی کنید)زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است! (56)

ص: 287

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«هَلْ یَنظُرُونَ اِلَّا تَاْوِیلَهُ یَوْمَ یَاْتِی تَاْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه از آیاتی است که تاویل آن بعد از تنزیل خواهد آمد چرا که این آیه مربوط به قیامت و قیام حضرت مهدی(علیه السلام) است و در آن زمان کسانی که از قیامت و قیام آن حضرت غافل بوده اند می گویند: فرستادگان خدا به حق بودند و….(2) [و سودی برای آنان ندارد.]

حضرت رضا(علیه السلام) در تفسیر این آیه و آیه «نَسُوا اللهَ فَاَنسَاهُمْ اَنفُسَهُمْ اُوْلَئِکَ هُمُ

الْفَاسِقُونَ»، فرمود:

[خداوند اهل نسیان و فراموشی نیست]او کیفر فراموشی به آنان می دهد به این که آنان را از خود فراموشی می دهد به خاطر این که او را فراموش کردند و به خاطر آن که قیامت و وعده های او را فراموش نمودند و خود را آماده لقای پروردگار خویش نکردند.(3)

ص: 288


1- 512.. سوره ی اعراف، آیه ی 53.
2- 513.. علی بن ابراهیم: قوله: هَلْ یَنْظُرُونَ اِلَّا تَاْوِیلَهُ یَوْمَ یَاْتِی تَاْوِیلُهُ فهو من الآیات التی تاویلها بعد تنزیلها. قال: ذلک فی قیام القائم(علیه السلام) و یوم القیامة یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ ای ترکوه قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا قال: هذا یوم القیامة اَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ای بطل عنهم ما کانُوا یَفْتَرُونَ. [تفسیر برهان، ج 2، ص 558، ح 4]
3- 514.. فی عیون الاخبار عن الرّضا(علیه السلام) حدیث طویل، و فیه: و انما یجازی من نسیه و نسی لقاء یومه بان ینسیهم انفسهم کما قال الله تعالی: «وَ لاتَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَاَنْساهُمْ اَنْفُسَهُمْ اُول-ٰٓئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» و قال؟عز؟: فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا ای نترکهم کما ترکوا الاستعداد للقاء یومهم هذا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 37]

«اِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ» فی ستّة اوقات است.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

خداوند اگر می خواست در کم تر از چشم بر هم زدن،عالم را می آفرید و لکن او تانّی و مداراة را مثالی برای اولیای خود، و اتمام حجّتی برای بندگان خویش قرار داده است. (2)

حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

خداوند قادر بوده که آسمان ها و زمین را در طرفة العین خلق نماید و لکن او آن ها را در شش روز آفریده تا حدوث عالم را بر ملائکه ثابت نماید و آنان ببینند که عالم در چند مرحله آفریده شد.(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند خیر را روز یک شنبه آفرید و نمی خواست شرّ را قبل از خیر بیافریند و درروز یک شنبه و دوشنبه زمین را آفرید و خوراکی ها و اقوات روی زمین را روز سه شنبه آفرید و آسمان ها را روز چهارشنبه و روز پنجشنبه آفرید و اقوات

ص: 289


1- 515 .. سوره ی اعراف، آیه ی 54.
2- 516.. فی الاِحتجاج عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) و لو شاء ان یخلقها فی اقلّ من لمح البصر لخلق و لکنه جعل الاناة و المداراة مثالًا لامنائه و ایجابًا للحجّة علی خلقه. [تفسیر صافی، ج 2، ص 203]
3- 517.. و فی العیون عن الرّضا(علیه السلام) و کان قادرًا علی ان یخلقها فی طرفة عین و لکنه؟عز؟ّ خلقها فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ لیظهر علی الملائکة ما یخلقه منها شیئًا بعد شی ء فیستدلّ بحدوث ما یحدث علی اللَّه تعالی مرّة بعد مرة. [تفسیر صافی، ج 2، ص 203]

آن ها را روز جمعه آفرید همان گونه که می فرماید:«خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ». (1)

مولّف گوید:

همان گونه که مرحوم فیض در تفسیر صافی فرموده است: اخبار مربوط به این آیه همانند آیات متشابه، از متشابهات است و باید علم آن ها را به راسخین فی العلم واگذار نمود.

اگر گفته شود که خداوند در سوره ی فصّلت(2) می فرماید : «خَلَقَ الْاَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ» و می فرماید: «وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَکَ فِیهَا وَ قَدَّرَ فِیهَا اَقْوَاتَهَا فِی اَرْبَعَةِ اَیَّامٍ»(3) و نیز می فرماید: «فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ»(4)واین آیات خلقت عالم را در هشت روز تعیین نموده در حالی که در آیه مورد بحث شش روز تعیین نموده است؟ پاسخ این است که یومین در آیه 9 فصّلت داخل در اربعة ایّام آیه 10 این سوره است و جمعا شش روز می شود و با این آیه مطابق خواهد بود.(5)

ص: 290


1- 518.. و فی الکافی عن الصّادق(علیه السلام) انّ اللَّه خلق الخیر یوم الاحد و ما کان لیخلق الشرّ قبل الخیر و فی الاحد و الاثنین خلق الارضین و خلق اقواتها یوم الثلاثاء و خلق السموات یوم الاربعاء و یوم الخمیس و خلق اقواتها یوم الجمعة و ذلک قوله تعالی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 203]
2- 519..سوره ی فصّلت، آیه ی 9.
3- 520.. همان، آیه ی 10.
4- 521.. همان، آیه ی 12.
5- 522.. اشکال در سوره فصّلت آیه ی 8 می فرماید خَلَقَ الْاَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ و در آیه ی 9 می فرماید وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فِیها وَ قَدَّرَ فِیها اَقْواتَها فِی اَرْبَعَةِ اَیَّامٍ و در آیه ی 11 می فرماید فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ و مقتضای این آیات هشت روز می شود و در این جا شش روز فرموده. جواب کلمه اربعة ایّام مجزّی از فی یومین نیست بلکه مفاد این است که زمین را در دو روز خلق کردیم و جعل رواسی و برکات و تقدیر اقوات با خلقت زمین شد چهار روز و دو روز هم خلقت سبع سماوات شد که مجموعا شش روز می شود نه هشت روز. [تفسیر اطیب البیان، ج 5، ص 339]B

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ» علوّ امر و استوای تدبیر اوست.

امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

مقصود: استیلای بر امور بزرگ و کوچک عالم وجود است.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

استوا احاطه بر همه چیز است و چیزی برای او نزدیک تر از چیز دیگر نیست.(1)

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمودند:

هر کس از ساحر و شیطانی بترسد باید آیه ی «اِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ»را بخواند و کسی که در بیابان بی آب و علفی این آیه را بخواند ملائکه او را حفظ می کنند و شیاطین از او دور می شوند.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

مردی در قریه ی خرابی خوابید و این آیه را نخواند و شیاطین او را احاطه کردندو یکی از آنان بینی او را گرفت و رفیق او به او گفت: او را مهلت بده؛ پس آن مرد بیدار شد و این آیه را خواند، و آن شیطان به رفیق خود گفت: خدا بینی تو را به

ص: 291


1- 523.. ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ فی الاحتجاج عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) اسْتَوی تدبیره و علا امره. و عن الکاظم(علیه السلام) استولی علی ما دقّ و جلّ و فی الکافی عن الصّادق(علیه السلام) اسْتَوی علی کل شی ء فلیس شی ء اقرب الیه من شی ء و فی روایة اخری اسْتَوی من کل شی ء فلیس شی ء اقرب الیه من شی ء. و فی اخری اسْتَوی فی کل شی ء فلیس اقرب الیه من شی ء لم یبعد منه بعید و لم یقرب منه قریب استوی فی کلّ شی ء. [تفسیر صافی، ج 2، ص 204]

خاک مالید و او تا صبح او را حفظ خواهد نمود؛ و چون صبح شد آن مردنزد امیر المؤمنین (علیه السلام)آمد و قضیّه ی خود را بیان نمود وگفت:من در کلام شما شفا و صدق یافتم ….(1)

«ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً…»(2)

در تفسیر مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که در یکی از جنگ ها مردم با صدای بلند شروع به تهلیل و تکبیر کردند و آن حضرت فرمود:

ای مردم! آرام باشید و صداهای خود را بلند نکنید و بدانید که شما خدای کر و غایب را صدا نمی زنید بلکه خدای شنوا و قریب را که نزدیک به شماست صدا می زنید!(3)

ص: 292


1- 524.. فی الفقیه فی وصیة النّبی لعلیّ صلوات اللَّه و سلامه علیهما یا علی من یخاف ساحرًا او شیطانًا فلیقرا اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ الآیة. و فی الکافی عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) من بات بارض قفر فقرا هذه الآیة اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الی قوله تَبارَکَ اللهُ رَبُّ الْعالَمِینَ حرسته الملائکة و تباعدت عنه الشیاطین قال فمضی الرجل فاذا هو بقریة خراب فبات فیها و لم یقرا هذه الآیة فتغشاه الشیاطین فاذا هو اُخِذَ بخطمه فقال له صاحبه انْظِرْهُ و استیقظ الرجل فقرا الآیة فقال الشیطان لصاحبه ارغم اللَّه انفک احرسه الآن حتّی یصبح فلما اصبح رجع الی امیرالمؤمنین فاخبره و قال له رایت فی کلامک الشفاء و الصدق و مضی بعد طلوع الشمس فاذا هو باثر شعر الشیطان مجتمعًا فی الارض الحدیث. [تفسیر صافی، ج 2، ص 206]
2- 525.. سوره ی اعراف، آیه ی 55.
3- 526.. فی المجمع عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه کان فی غزاة فاشرف علی واد فجعل الناس یهللون و یکبرون و یرفعون اصواتهم فقال یا ایها الناس اربعوا علی انفسکم اما انّکم لاتدعون اصمّ و لاغائبًا انکم تدعون سمیعًا قریبًا انه معکم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 206]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

در حال تضرّع و بیچارگی در ساعات[نیمه]شب و بین روز برای همه امور خود ازخدا کمک بخواهید، چرا که خداوند می فرماید: «ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً اِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»سپس فرمود: اعتدا و تجاوز به حقوق دیگران در دعا، عادت و علامت قاریان زمان ما است.(1)

«وَ لَا تُفْسِدُواْ فِی الاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاَحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا اِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِیبٌ مِّنَ

الْمُحْسِنِینَ»(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

زمین قبلا فاسد بود و خداوند به برکت پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) آن را اصلاح نمود و سپس فرمود: «وَ لَا تُفْسِدُواْ فِی الاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاَحِهَا».

علی بن ابراهیم در تفسیر خود گوید:

خداوند زمین را به برکت رسول خود(صلی الله علیه و آله)و امیرالمؤمنین(علیه السلام) اصلاح نمود و مردم با نپذیرفتن امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن را فاسد نمودند.(3)

ص: 293


1- 527.. فی مصباح الشریعة عن الصّادق(علیه السلام) استعن باللَّه فی جمیع امورک متضرّعًا الیه آناء اللیل و النهار قال اللَّه تعالی ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَةً اِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ و الاعتداء من صفة قرّاء زماننا هذا و علامتّهم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 206]
2- 528.. سوره ی اعراف، آیه ی 56.
3- 529.. و القمّی اصلحها برسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) فافسدوها حین ترکوا امیرالمؤمنین(علیه السلام). [تفسیر صافی، ج 2، ص 206]

سوره ی اعراف [7]، آیات 57 تا 64

متن:

وَ هُوَ الَّذی یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ حَتَّی اِذا اَقَلَّتْ سَحابًا ثِقالًا سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ

فَاَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَاَخْرَجْنا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتی لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِاِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لایَخْرُجُ اِلَّا نَكِدًا كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَشْكُرُونَ لَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحًا اِلی قَوْمِهِ فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَكُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ اِنِّی اَخافُ عَلَیْكُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ قالَ الْمَلَاُ مِنْ قَوْمِهِ اِنَّا لَنَراكَ فی ضَلالٍ مُبینٍ قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بی ضَلالَةٌ وَ لكِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ اُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ اَنْصَحُ لَكُمْ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللهِ ما لاتَعْلَمُونَ اَ وَ عَجِبْتُمْ اَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلی رَجُلٍ مِنْكُمْ لِیُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ فَكَذَّبُوهُ فَاَنْجَیْناهُ وَ الَّذینَ مَعَهُ فِی الْفُلْكِ وَ اَغْرَقْنَا الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا اِنَّهُمْ كانُوا قَوْمًا عَمینَ

لغات:

«اقلت»از اقلال است یعنی باری را کاملا به دوش گرفتن به گونه ای که برای حامل قلیل آید،و استقل بحمله یعنی کان قلیلا له فی قدرته، و «سحاب» ابر جاری را گویند،و «سوق» وادار به سیر نمودن است و«بادیة»محل زندگی اعراب و اکراد است، و «نکد»ممتنع از اعطاء خیر است، به گونه ای که اگر سوالی از او بشود بخل می ورزد، و «ملا» جماعت رجال را گویند، مانند قوم قوم و؟ و رهط.

ترجمه:

او کسی است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش می فرستد تا ابرهای سنگین بار را (بر دوش) کشند (سپس) ما آن ها را به سوی زمین های مرده

ص: 294

می فرستیم و به وسیله آن ها، آب (حیاتبخش) را نازل می کنیم و با آن، از هر گونه میوه ای

(از خاک تیره) بیرون می آوریم این گونه (که زمینهای مرده را زنده کردیم،) مردگان را

(نیز در قیامت) زنده می کنیم، شاید (با توجّه به این مثال) متذکّر شوید! (57) سرزمین

پاکیزه (و شیرین)، گیاهش به فرمان پروردگار می روید امّا سرزمینهای بد طینت (و

شوره زار)، جز گیاه ناچیز و بی ارزش، از آن نمی روید این گونه آیات (خود) را برای آن ها

که شکرگزارند، بیان می کنیم! (58) ما نوح را به سوی قومش فرستادیم او به آنان گفت: «ای قوم من! (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شمانیست! (و اگر غیر او را عبادت کنید،) من بر شما از عذاب روز بزرگی می ترسم!»(59)(ولی) اشراف قومش به او گفتند: «ما تو را در گم راهی آشکاری می بینیم!» (60) گفت: «ای قوم من! هیچ گونه گم راهی در من نیست ولی من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیانم! (61) رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ می کنم و خیرخواه شما هستم و از خداوند چیزهایی می دانم که شما نمی دانید. (62) آیا تعجّب کرده اید که دستور آگاه کننده پروردگارتان به وسیله مردی از میان شما به شما برسد، تا (از عواقب اعمال خلاف) بیم تان دهد، و (در پرتو این دستور،) پرهیزگاری پیشه کنید و شاید مشمول رحمت (الهی) گردید؟! (63) امّا سرانجام او را تکذیب کردند و ما او و کسانی را که با وی در کشتی بودند، رهایی بخشیدیم و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، غرق کردیم چه این که آن ها گروهی نابینا (و کوردل) بودند. (64)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِاِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ اِلَّا نَکِدًا…»(1)

ص: 295


1- 530.. سوره ی اعراف، آیه ی 58.

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ» مَثَل ائمّه(علیهم السلام) است که دانش و علم آنان با اذن پروردگارشان به

مردم می رسد؛ و «وَ الَّذِی خَبُثَ» مَثَل دشمنان ائمّه(علیهم السلام) است که دانش آنان کدر

و دروغ و فاسد است.(1)

عمرو بن عاص به امام حسین(علیه السلام) گفت: چگونه است که قضات و حکّام، فراوان

اشتباه می کنند؟ امام حسین(علیه السلام) فرمود:

«وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِاِذْنِ رَبِّهِ…»یعنی حکّام جور جز حکم جور و ظالمانه نمی کنند. (2)

«لَقَدْ اَرْسَلْنَا نُوحًا اِلَی قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ…»(3)

امام باقر(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:

آدم(علیه السلام) بشارت آمدن نوح(علیه السلام) را داد و گفت: «خداوند تبارک و تعالی پیامبری به نام نوح خواهد فرستاد و او مردم را به دین خدا دعوت می کند و مردم او را تکذیب می نمایند و خداوند با طوفان آنان را هلاک می کند».

سپس فرمود:

ص: 296


1- 531.. فی تفسیر علی بن ابراهیم «وَ لاتُفْسِدُوا فِی الْاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها» قال: اصلاحها برسول الله(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام)، فافسدوها حین ترکوا امیرالمؤمنین(علیه السلام)، قوله: وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِاِذْنِ رَبِّهِ و هو مثل الائمة(علیهم السلام) یخرج علمهم باذن ربهم و الذی خبث مثل لاعدائهم لایخرج علمهم الا نکدا ای کذبا فاسدا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 41]
2- 532.. فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب عن محاسن البرقی، قال عمرو بن العاص للحسین(علیه السلام):ما بال لحاکم اوفر من لحانا؟ فقال(علیه السلام): «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِاِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لایَخْرُجُ اِلَّا نَکِدًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 41]
3- 533.. سوره ی اعراف، آیه ی 59.

بین آدم و نوح(علیهما السلام)ده پدر بوده و همه آنان از پیامبران و اوصیا بوده اند، و آدم به وصیّ خود هبة الله سفارش نمود و فرمود: «هر کدام از شما او را درک کرد باید به او ایمان بیاورد و او را تصدیق کند و از او پیروی نماید، تا از غرق شدن نجات یابد».(1)

تا این که فرمود: آدم(علیه السلام) مریض شد و از دنیا رفت و [وصیّ او] هبة الله چون پدر خود را دفن نمود قابیل نزد او آمد و گفت: «من دیدم که پدرم آدم علومی را به تو یاد داد و به من یاد نداد و با همین علم، برادر تو هابیل، خدا را خواند و قربانی او قبول شد و من او را کشتم تا فرزندی از او به دنیا نیاید و بر فرزندان من افتخار کند و بگوید: من فرزند کسی هستم که خدا قربانی او را قبول نمود و شما فرزندان کسی هستید که خدا قربانی او را قبول ننمود، و اکنون تو نیز اگر از آن علمی که پدرم تعلیم تو کرده است استفاده کنی من تو را می کشم همان گونه که برادرت هابیل را کشتم».(2)

ص: 297


1- 534.. فی روضة الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن الحسن بن محبوب عن محمّد بن الفضیل عن ابی حمزة عن ابی جعفر(علیه السلام) حدیث طویل و فیه یقول(علیه السلام): و بشر آدم بنوح(علیه السلام) فقال ان الله تبارک و تعالی باعث نبیا اسمه نوح(علیه السلام)، و انه یدعو الی الله عز ذکره و یکذبه قومه فیهلکهم الله بالطوفان و کان بین آدم و بین نوح(علیهما السلام) عشرة آباء انبیاء و اوصیاء کلهم، و اوصی آدم(علیه السلام) الی هبة الله ان من ادرکه منکم فلیؤمن به و لیتبعه و لیصدق به فانه ینجو من الغرق.
2- 535.. ثم آدم(علیه السلام) مرض المرضة التی مات فیها الی قوله: ثم ان هبة الله لما دفن اباه اتاه قابیل فقال: یا هبة الله انی قد رایت ابی آدم قد خصک من العلم بما لم اخص به انا و هو العلم الذی دعا به اخوک هابیل فتقبل قربانه، و انما قتلته لکیلا یکون له عقب فیفتخرون علی عقبی فیقولون نحن ابناء الذی تقبل قربانه و انتم ابناء الذی ترک قربانه فانک ان اظهرت من العلم الذی اختصک به ابوک شیئا قتلتک کما قتلت اخاک هابیل، فلبث هبة الله و العقب منه مستخفین بما عندهم من العلم و الایمان و الاسم الاکبر و میراث النبوة و آثار علم النبوة حتّی بعث الله نوحا صلی الله علیه و ظهرت وصیة هبة الله حین نظروا فی وصیة آدم(علیه السلام)،فوجدوا نوحا نبیا قد بشر به آدم(علیه السلام) فآمنوا به و اتبعوه و صدقوه.B

از این رو هبة الله و فرزندان او علوم و اسرار و ایمان و اسم اعظم و میراث نبوّت راپنهان داشتند تا خداوند نوح(علیه السلام) را به پیامبری مبعوث کرد و چون مردم در وصیّت

آدم نگریستند نبوّت نوح را که آدم به آن خبر داده بود یافتند، و به نوح ایمان آوردندو از او پیروی کردند، و آدم از پیش به هبّة الله وصیّت نموده بود که از این وصیّت نامه نگه داری کند و فرزندان آدم؛ هر سال در آن نگاه می کردند و آن روز را روز عید خود قرار می دادند و منتظر آمدن نوح بودند و هر پیامبری نیز به این سنّت عمل می کرد [و خبر از پیامبر بعد از خود می داد] تا خدا حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را مبعوث به رسالت نمود، و خداوند می فرماید: «لَقَدْ اَرْسَلْنَا نُوحًا اِلَی قَوْمِهِ…» و بین آدم و نوح پیامبرانی آمدند و پنهان بودند و نام شان نیز در قرآن برده نشده است. و نام پیامبرانی برده شده که آشکار تبلیغ می کرده اند.(1)

مولّف گوید:

مشابه حدیث فوق در مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.و در سوره هود قضایای نوح و هود و شعیب(علیهما السلام) به تفصیل خواهد آمد.(2)

ص: 298


1- 536.. و کان آدم(علیه السلام) وصی هبة الله ان یتعاهد هذه الوصیة عند راس کل سنة فیکون یوم عیدهم، و یتعاهدون نوحا و زمانه الذی یخرج فیه، و کذلک جاء فی وصیة کل نبی حتّی بعث الله محمّدا(صلی الله علیه و آله)، و انما عرفوا نوحا بالعلم الذی عندهم، و هو قول الله؟عز؟: وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحًا اِلی قَوْمِهِ الی آخر الایة و کان من بین آدم و نوح(علیهما السلام) من الانبیاء مستخفین و لذلک خفی ذکرهم فی القرآن، فلم یسموا کما سمی من استعلن من الانبیاء(علیهم السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 41]
2- 537.. فی مجمع البیان روی الشیخ ابو جعفر بن بابویه باسناده فی کتاب النبوة مرفوعا الی ابی عبد الله(علیه السلام)قال: لما ان بعث الله؟عز؟ نوحا دعا قومه علانیة فلما سمع عقب هبة الله من نوح تصدیق ما فی ایدیهم من العلم و عرفوا ان العلم الذی فی ایدیهم هو العلم الذی جاء به نوح (علیه السلام) صدقوه و سلموا له، فاما ولد قابیل فانهم کذبوه و قالوا: ان الجن کانت قبلنا، فبعث الله الیهم ملکا فلو اراد الله ان یبعث الینا لبعث الینا ملکا من الملائکة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 2، ص 42]B

سوره ی اعراف [7]، آیات 65 تا 72

متن:

وَ اِلی عادٍ اَخاهُمْ هُودًا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَكُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ اَ فَلا تَتَّقُونَ قالَ الْمَلَاُ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ اِنَّا لَنَراكَ فی سَفاهَةٍ وَ اِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبینَ قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بی سَفاهَةٌ وَ لكِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ اُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ اَنَا لَكُمْ ناصِحٌ اَمینٌ اَوَ عَجِبْتُمْ اَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلی رَجُلٍ مِنْكُمْ لِیُنْذِرَكُمْ وَ اذْكُرُوا اِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَكُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ قالُوا اَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما كانَ یَعْبُدُ آباؤُنا فَاْتِنا بِما تَعِدُنا اِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ اَ تُجادِلُونَنی فی اَسْماءٍ سَمَّیْتُمُوها اَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما نَزَّلَ اللهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا اِنِّی مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ فَاَنْجَیْناهُ وَ الَّذینَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ ما كانُوا مُؤْمِنینَ

لغات:

«سفاهت»بی صبری و کم حلمی است،و ثوب سفیه ثوب خفیف را گویند، و فرق بین عجب و عَجب این است که عُجب خود بینی و اعتقاد به فضل خویش است،و «عجب» بسا نیکوست،و در مثل آمده:لاخیر فیمن لا یتعجّب من العجب،و«خلفاء» جمع خلیفة به معنای جایگزین در تدبیر امور است، و «آلاء» به معنای نعم است، و «وقوع

ص: 299

و سقوط و نزول نظائرند، و «رجس» به معنای عذاب است، و «اسماء» در این آیه به معنای

اصنام و بُت ها می باشد.

ترجمه:

و به سوی قوم عاد، برادرشان«هود»را(فرستادیم)گفت:«ای قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودی برای شما نیست! آیا پرهیزگاری پیشه نمی کنید؟!»(65) اشراف کافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت (و نادانی و سبک مغزی) می بینیم، و ما مسلّما تو را از دروغ گویان می دانیم!» (66) گرفت: «ای قوم من! هیچ گونه سفاهتی در من نیست ولی فرستاده ای از طرف پروردگار جهانیانم. (67) رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ می کنم و من خیرخواه امینی برای شما هستم. (68) آیا تعجّب کرده اید که دستور آگاه کننده پروردگارتان به وسیله مردی از میان شما به شما برسد تا (از مجازات الهی) بیمتان دهد؟! و به یاد آورید هنگامی که شما را جانشینان قوم نوح قرار دارد و شما را از جهت خلقت (جسمانی) گسترش (و قدرت) داد پس نعمت های خدا را به یاد آورید، شاید رستگار شوید!» (69) گفتند: «آیا به سراغ ما آمده ای که تنها خدای یگانه را بپرستیم، و آن چه را پدران ما می پرستند، رها کنیم؟! پس اگر راست می گویی آن چه را (از بلا و عذاب الهی) به ما وعده می دهی، بیاور»! (70) گفت: «پلیدی و غضب پروردگارتان، شما را فرا گرفته است! آیا با من در مورد نامهایی مجادله می کنید که شماو پدران تان به عنوان معبود و خدا، بر بُت ها) گذارده اید، در حالی که خداوند هیچ دلیلی درباره آن نازل نکرده است؟! پس شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار می کشم! (شما انتظار شکست من، و من انتظار عذاب الهی برای شما!)» (71) سرانجام، او و کسانی را که با او بودند، برحمت خود نجات بخشیدیم و ریشه کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و ایمان نیاوردند، قطع کردیم! (72)

ص: 300

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اِلَی عَادٍ اَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ…»(1)

این بخش از آیات همانند آیات بخش پیشین که درباره حضرت نوح(علیه السلام) بود درباره ی حضرت هود(علیه السلام) است و خداوند بر امّت این دو پیامبر به خاطر تکذیب و انکار رسالت پیامبران شان عذاب نازل نموده است، قوم نوح را با طوفان و آب غرق نموده و قوم هود را با تندباد هلاک کرده است.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

حضرت نوح بشارت آمدن هود را به فرزند خود سام داد و بین نوح و هود پیامبرانی بوده اند و نوح(علیه السلام)به قوم خود گفت:خداوند پیامبری به نام هود را به رسالت مبعوث می کند و او مردم را به [پرستش] خداوند دعوت می نماید و مردم او را تکذیب می نمایند و خداوند آنان را با تندباد هلاک خواهد نمود، و هر کدام از شما او را درک نمود باید به او ایمان بیاورد و از او پیروی کند تا خداوند او را از عذاب نجات بدهد.(2)

سپس فرمود: نوح(علیه السلام) به فرزند خود سام دستور داد تا این وصیّت را هر سال در روز معیّن بخواند و آن روز را برای مردم عید قرار بدهد و در آن روز تعهّد و پیمان خود را نسبت به آن چه در آن وصیّت نامه قرار داد تجدید کنند و آنان آن

ص: 301


1- 538.. سوره ی اعراف، آیه ی 65.
2- 539.. فی روضة الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن الحسن بن محبوب عن محمّد بن الفضیل عن ابی حمزة عن ابی جعفر(علیه السلام) حدیث طویل و فیه یقول(علیه السلام): و بشر نوح ساما بهود(علیهما السلام)، فکان فیما بین نوح و هود من الانبیاء(علیهم السلام) و قال نوح(علیه السلام): ان الله باعث نبیا یقال له هود، و انه یدعو قومه الی الله؟عز؟ فیکذبونه، و ان الله؟عز؟ مهلکهم بالریح، فمن ادرکه منکم فلیؤمن به و لیتبعه فان الله؟عز؟ ینجیه من عذاب الریح.

وصیّت نامه را که حاوی علم و ایمان و اسم اعظم و مواریث علوم و آثار نبوّت بوده

می خوانده اند و در آن نبوّت هود را می یافتند که پدرشان نوح(علیه السلام)به آن بشارت داده بود پس به او ایمان آوردند و او را تصدیق کردند و از او پیروی نمودند و از عذاب تندباد نجات یافتند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ اِلَی عَادٍ اَخَاهُمْ هُودًا» و یا می فرماید: «کَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِینَ * اِذْ قَالَ لَهُمْ اَخُوهُمْ هُودٌ اَلَا تَتَّقُونَ.»(1)

ابوحمزه ی ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی فرمود:

برخی از پیامبران فقط مبعوث برای گروهی بودند،و برخی برای هدایت همه مردم مبعوث شدند، امّا هود(علیه السلام) تنها برای قوم عاد مبعوث شده بود.(2)

در احتجاج طبرسی از حضرت زین العابدین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«…صاحبة الجدب[یعنی عایشه] و مستحفظون از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) می دانستند که اصحاب جمل و اصحاب صفیّن و اصحاب نهروان به زبان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)لعنت شدند،و البتّه کسی که از روی افترا سخن بگوید زیان کار خواهد بود.»پس پیرمردی از اهل کوفه گفت:

ای علی بن الحسین جدّ تو می فرمود:«برادران ما به ما ظلم کردند»؟[و شما چنین می گویی ؟!]

ص: 302


1- 540.. و امر نوح(علیه السلام) ابنه ساما ان یتعاهد هذه الوصیة عند راس کل سنة فیکون یومئذ عیدا لهم،فیتعاهدون فیه ما عندهم من العلم و الایمان و الاسم الاکبر و مواریث العلم و آثار علم النبوة فوجدوا هودا نبیا و قد بشر به ابوهم نوح(علیه السلام) فآمنوا به و اتبعوه و صدقوه، فنجوا من عذاب الریح و هو قول الله؟عز؟ وَ اِلی عادٍ اَخاهُمْ هُودًا و قوله؟عز؟: «کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ اِذْ قالَ لَهُمْ اَخُوهُمْ هُودٌ اَ لاتَتَّقُونَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 43]
2- 541.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی محمّد بن الفضل عن ابی حمزة الثمالی عن ابی جعفر محمّد بن علی الباقر(علیهم السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): و ان الانبیاء بعثوا خاصة و عامة، امّا هود فانه ارسل الی عاد بنبوة خاصة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 43]

پس حضرت زین العابدین(علیه السلام) به او فرمود:

آیا تو قرآن نخوانده ای که خدا می فرماید:«وَ اِلَی عَادٍ اَخَاهُمْ هُودًا».[و خداوند هودرا برادر قوم عاد خوانده] در حالی که خداوند هود و یاران او را نجات داد و قوم عاد را با تندباد هلاک نمود؟!(1)

به امام صادق(علیه السلام) گفته شد: آیا صحیح است که مرد، خودستایی کند؟ حضرت

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آری در آن هنگام که چاره ای از آن نباشد، سپس فرمود: مگر سخن یوسف را نشنیده ای که گفت: «اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الاَرْضِ اِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» و نیز عبد صالح هود گفت: «اَنَا لَکُمْ ناصِحٌ اَمِینٌ».(2)

«وَ زَادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْکُرُواْ آلاء اللهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(3)

خداوند به قوم هود می فرماید:

خدا شما را جایگزین قوم نوح کرد، و نیروی جسمانی شما را قویّ تر از آنان قرارداد، پس شما به یاد نعمت های خدا باشید، تا رستگار شوید.

ص: 303


1- 542.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی «رحمه الله» عن علی بن الحسین(علیهما السلام) حدیث طویل و فیه:و لقد علمت صاحبة الجدب و المستحفظون من آل محمّد ان اصحاب الجمل و اصحاب صفین و اصحاب النهروان لعنوا علی لسان النّبی الامی(صلی الله علیه و آله) وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَری، فقال شیخ من اهل الکوفة: یا علی بن الحسین ان جدک کان یقول: اخواننا بغوا علینا؟ فقال علی بن الحسین: امّا تقرء کتاب الله: «وَ اِلی عادٍ اَخاهُمْ هُودًا» فهم مثلهم نجا الله؟عز؟ هودا و الذین معه و اهلک عادا بالریح العقیم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 44]
2- 543.. فی تفسیر العیّاشی و قال سلیمان: قال سفیان: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): [ما] یجوز ان یزکی الرجل نفسه؟ قال: نعم اذا اضطر الیه، اما سمعت قول یوسف: «اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْاَرْضِ اِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» و قول العبد الصالح و اَنَا لَکُمْ ناصِحٌ اَمِینٌ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 44]
3- 544.. سوره ی اعراف، آیه ی 69.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

قامت قوم هود مانند تنه خرمای بلند بود و به قدری قوی بودند که یک نفر آنان با دست خود کوه را خراب می کرد و قطعه ای از آن را بر می گرفت.(1)

امام باقر(علیه السلام) درباره ی هلاکت قوم هود، با تندباد می فرماید:

خداوند را خانه ای است از باد، که بر آن قفل زده است و اگر گشوده شود آن چه در بین آسمان و زمین است را از بین می برد و نابود می کند، و از آن باد برای هلاکت قوم هود تنها به اندازه یک خاتم فرستاد و آنان را نابود نمود؛ سپس فرمود: تنها حضرت هود و صالح و شعیب و اسماعیل و پیامبر ما حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و(علیهم السلام) به زبان عربی سخن می گفتند.(2)

ابو یوسف بزّاز گوید: امام صادق(علیه السلام) آیه «فَاذْکُرُواْ آلاء اللهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» را تلاوت نمود و به من فرمود:

آیا می دانی مقصود از «آلاء اللّهِ» چیست؟گفتم: نمی دانم. فرمود: آن بزرگ ترین نعمت های خداوند است و آن ولایت ما می باشد.(3)

ص: 304


1- 545.. فی مجمع البیان: وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً و قال ابو جعفر(علیه السلام): کانوا کانهم النخل الطوال،و کان الرجل منهم ینجو الجبل بیده فیهدم منه قطعة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 44]
2- 546.. و فیه و روی ابو حمزة الثمالی عن سالم عن ابی جعفر(علیه السلام) قال ان الله تبارک و تعالی بیت ریح یقفل علیه، لو فتحت لاذرت ما بین السماء و الارض، ما ارسل علی قوم عاد الا قدر الخاتم، و کان هود و صالح و شعیب و اسماعیل و نبینا(صلی الله علیه و آله) یتکلمون بالعربیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 44]
3- 547.. فی اصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن محمّد بن جمهور عن عبد الله بن عبدالرّحمن عن الهیثم بن واقد عن ابی یوسف البزاز قال تلا ابو عبد الله(علیه السلام) هذه الایة فَاذْکُرُوا آلاءَ اللهِ قال: ا تدری ما آلاء الله؟ قلت: لاقال: هی اعظم نعم الله علی خلقه و هی ولایتنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 44]

سوره ی اعراف [7]، آیات 73 تا 79

متن:

وَ اِلی ثَمُودَ اَخاهُمْ صالِحًا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَكُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هذِهِ ناقَةُ اللهِ لَكُمْ آیَةً فَذَرُوها تَاْكُلْ فی اَرْضِ اللهِ وَ لاتَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَاْخُذَكُمْ عَذابٌ اَلیمٌ وَ اذْكُرُوا اِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّاَكُمْ فِی الْاَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُورًا وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُیُوتًا فَاذْكُرُوا آلاءَ اللهِ وَ لاتَعْثَوْا فِی الْاَرْضِ مُفْسِدینَ قالَ الْمَلَاُ الَّذینَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ اَ تَعْلَمُونَ اَنَّ صالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قالُوا اِنَّا بِما اُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قالَ الَّذینَ اسْتَكْبَرُوا اِنَّا بِالَّذی آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ اَمْرِ رَبِّهِمْ وَ قالُوا یا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا اِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلینَ فَاَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَاَصْبَحُوا فی دارِهِمْ جاثِمینَ فَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ اَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لكِنْ لاتُحِبُّونَ النَّاصِحینَ

لغات:

«بینه» [یعنی شهادت دو نفر عادل] نشانه و فاصله بین حق و باطل است،و «ناقه» بعیر منوق یعنی مذلل است، و آیة و عبرة و دلالة و علامة نظائراند، و «بواکم» یعنی مکنکم، و بواته منزلا اذا مکنته منه لیاوی الیه، و «قصور» جمع قصر به معنای خانه ای است که دیواری اطراف آن باشد، و محصور به آن باشد، و «و لاتعثوا فی الارض» یعنی لاتفسدوا فی الارض، و «عفر الناقة» جرح آن است که به هلاکت او منتهی شود، و «عتو» تجاوز از حد است در فساد، و «رجف» به معنای اضطراب است، و «جنوم» از پای در آمدن است.

ص: 305

ترجمه:

و به سوی (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! (تنها) خدا را بپرستید، که جز او، معبودی برای شما نیست! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده: این «ناقه» الهی برای شما معجزه ای است او را به حال خود واگذارید که در زمین خدا (از علف های بیابان) بخورد! و آن را آزار نرسانید، که عذاب دردناکی شما را خواهد گرفت! (73) و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم«عاد»قرار داد، و در زمین مستقر ساخت، که در دشتهایش، قصرها برای خود بنا می کنید و در کوه ها، برای خود خانه ها می تراشید! بنا بر این، نعمت های خدا را متذکّر شوید! و در زمین، به فساد نکوشید!» (74) (ولی) اشراف متکبّر قوم او، به مستضعفانی که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا (به راستی) شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آن ها گفتند: «ما به آن چه او بدان ماموریت یافته، ایمان آورده ایم.» (75) متکبّران گفتند: «(ولی) ما به آن چه شما به آن ایمان آورده اید،کافریم!»(76)سپس«ناقه»را پی کردند،و از فرمان پرورد گارشان سرپیچیدند و گفتند: «ای صالح! اگر تو از فرستادگان (خدا) هستی، آن چه ما را با آن تهدید می کنی، بیاور!» (77) سرانجام زمین لرزه آن ها را فرا گرفت و صبح گاهان، (تنها) جسم بی جان شان در خانه هاشان باقی مانده بود. (78) (صالح) از آن ها روی برتافت و گفت: «ای قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و شرط خیرخواهی را انجام دادم، ولی (چه کنم که) شما خیرخواهان را دوست ندارید!» (79)

ص: 306

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اِلَی ثَمُودَ اَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ…»(1)

مساور همدانی گوید:

مردی از اهل شام نزد حضرت زین العابدین(علیه السلام) آمد و گفت:شما علی بن الحسین هستی؟ فرمود: آری. مرد شامی گفت: پدر شما مومنین را کشت؟! پس امام(علیه السلام) گریه کرد و سپس چشمان خود را پاک نمود و فرمود: وای بر تو از کجا دانستی که پدرم مومنین را کشته است؟! مرد شامی گفت: پدرت گفت: «برادران ما به ما تجاوز و ظلم نمودند و ما به خاطر بغی و تجاوزشان با آنان جنگیدیم». علی بن الحسین(علیه السلام) فرمود: وای تو مگر قرآن نخوانده ای؟! مرد شامی گفت: آری. فرمود: خداوند می فرماید: «وَ اِلَی مَدْیَنَ اَخَاهُمْ شُعَیْبًا»، «وَ اِلَی ثَمُودَ اَخَاهُمْ صَالِحًا» آیا شعیب و صالح برادر دینی خود بودند یا برادر قومی و عشیرتی؟ مرد شامی گفت: برادر عشیرتی قوم خود بودند نه برادر دینی. امام(علیه السلام) فرمود: مقصود پدرم نیز برادر قومی و عشیرتی بوده نه برادر دینی. پس مرد شامی به نادانی خود پی برد و گفت: مرا آگاه و بیدار کردی خدا تو را آگاه نماید.(2)

ص: 307


1- 548.. سوره ی اعراف، آیه ی 73.
2- 549.. عن یحیی بن المساور الهمدانی عن ابیه جاء رجل من اهل الشام الی علی بن الحسین(علیهما السلام) فقال: انت علی بن الحسین؟ قال: نعم قال ابوک الذی قتل المؤمنین؟ فبکی علی بن الحسین(علیه السلام) ثم مسح عینیه فقال: ویلک کیف قطعت علی ابی انه قتل المؤمنین؟ قال: قوله: اخواننا قد بغوا علینا فقاتلناهم علی بغیهم فقال: ویلک امّا تقرء القرآن؟ قال: بلی، قال فقد قال الله: وَ اِلی مَدْیَنَ اَخاهُمْ شُعَیْبًا، وَ اِلی ثَمُودَ اَخاهُمْ صالِحًا فکانوا اخوانهم فی دینهم او فی عشیرتهم؟ قال له الرجل لابل عشیرتهم، قال: فهؤلاء اخوانهم فی عشیرتهم و لیسوا اخوانهم فی الدین، قال: فرجت عنی فرج الله عنک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 45]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

رسالت پیامبران برخی برای همه مردم بوده، و برخی برای گروهی بوده است، و صالح فقط پیامبر قوم ثمود بود، و آنان ساکن روستایی کم تر از چهل خانوار بودند و در کنار دریا زندگی می کردند.(1)

«وَ تَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُیُوتًا فَاذْکُرُواْ آلاء اللّهِ…»(2)

صاحب تفسیر مجمع البیان در تفسیر «وَ تَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُیُوتًا» گوید:

روایت شده که قوم صالح چون عمر زیادی می کردند نیاز داشتند که خانه های خود را در داخل کوه ها قرار بدهند، چرا که ساختمان های آنان قبل از پایان عمرشان خراب می شده است.(3)

«قَالُواْ اِنَّا بِمَا اُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ»(4)

زید شحّام گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

حضرت صالح مدّتی از قوم خود پنهان شد و روزی که از بین آنان خارج گردید، میان سال بود و… و چون به قوم خود بازگشت مردم او را نشناختند و نپذیرفتند، چرا که سه گروه شده بودند، 1. گروهی که سخت منکر او بودند، 2. گروهی که

ص: 308


1- 550..فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی محمّد بن الفضیل عن ابی حمزة الثمالی عن ابی جعفر محمّد بن علی الباقر(علیه السلام) حدیث طویل و فیه ان الانبیاء بعثوا خاصة و عامة، امّا صالح فانه ارسل الی ثمود و هی قریة واحدة و هی لاتکمل اربعین بیتا علی ساحل البحر صغیرة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 45]
2- 551.. سوره ی اعراف، آیه ی 74.
3- 552.. فی مجمع البیان «وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُیُوتًا» یروی انهم لطول اعمارهم یحتاجون الی ان ینحتوا فی الجبال بیوتا لان السقوف و الابنیة کانت تبلی قبل فناء اعمارهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 45]
4- 553.. سوره ی اعراف، آیه ی 75.

درباره ی او شک داشتند، 3. گروهی که بر اعتقاد و یقین به نبوّت صالح(علیه السلام) بودند، پس حضرت صالح به آن گروه که درباره ی او شک داشتند فرمود: من صالح پیامبر هستم. و آن مردم او را دشنام دادند و تکذیب نمودند و او را از خود دور کردند و گفتند: خدا از تو بیزار باشد، تو در چهره ی صالح نیستی. سپس صالح نزد گروه اوّل که منکر او بودند رفت و آنان نیز سخت از او فرار کردند و به سخن او گوش ندادند، تا این که نزد گروه سوّم که به نبوّت او یقین داشتند آمد و به آنان فرمود: من صالح هستم.(1)

آنان گفتند: به ما خبر بده از چیزی که ما درباره ی تو شک نداشته باشیم؟ چرا که ما شک نداریم که خداوند تبارک و تعالی خالق عالم است و می تواند هر کسی را به هر صورتی که بخواهد تغییر بدهد و به ما خبر داده شده و ما بین خود تدریس کرده ایم که قائم [آل محمّد(صلی الله علیه و آله)] هنگامی که می آید نشانه هایی دارد و آن نشانه ها در صورتی صحیح است که خبری از آسمان برای ما بیاید؛ حضرت صالح(علیه السلام) به آنان فرمود: من همان صالحی هستم که برای شما [معجزه ی] ناقه را آوردم؛ قوم او گفتند: راست گفتی بحث ناقه بین ما مطرح است، اکنون بگو: نشانه آن ناقه چه بود؟ صالح(علیه السلام) فرمود: برای آن ناقه از آب نوبتی از روز بود و برای مردم نیز نوبتی بود. پس گفتند: ما به تو و آیین تو ایمان آوردیم.(2)

ص: 309


1- 554.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی زید الشحام عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان صالحا(علیه السلام) غاب عن قومه زمانا و کان یوم غاب عنهم کهلا مبدح البطن حسن الجسم، وافر اللحیة خمیص البطن خفیف العارضین مجتمعا ربعة من الرجال، فلما رجع الی قومه لم یعرفوه بصورته فرجع الیهم و هم علی ثلث طبقات: طبقة جاحدة لاترجع ابدا، و اخری شاکة فیه، و اخری علی یقین، فبدا(علیه السلام) حین رجع بالطبقة الشاکة فقال لهم: انا صالح.
2- 555.. فکذبوه و شتموه و زجروه، و قالوا بری الله منک ان صالحا کان فی غیر صورتک قال. فاتی الجحاد فلم یسمعوا منه القول و نفروا منه اشد النفور، ثم انطلق الی الطبقة الثالثة و هم اهل الیقین فقال لهم: انا صالح، فقالوا: اخبرتنا خبرا لانشک فیه معه انک صالح، فانا لانمتری ان الله تبارک و تعالی الخالق ینقل و یحول فی ای صورة شاء و قد اخبرنا و تدارسنا فیما بیننا بعلامات القائم اذا جاء، و انما یصح عندنا اذا اتی الخبر من السماء، فقال لهم: انا صالح الذی اتیتکم بالناقة، فقالوا صدقت و هی التی نتدارس فما علامّت ها؟ فقال: لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ. قالوا: آمنا بالله و بما جئتنا به.B

از این رو خداوند می فرماید: «اَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ» و از قول گروه اهل یقین می فرماید: «اِنَّا بِمَا اُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ» و درباره ی منکرین نبوّت صالح می فرماید: «قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ اِنَّا بِالَّذِیَ آمَنتُمْ بِهِ کَافِرُونَ»

در ادامه این حدیث، زید شحّام گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا در زمان غیبت

حضرت صالح عالمی بین آنان بوده است که مردم را هدایت نماید؟

امام(علیه السلام) فرمود:

خداوند عادل تر از آن است که زمین را خالی از عالم و راهنما قرار بدهد و کسی را برای هدایت مردم به راه خدا آماده نکند، آری بعد از خروج صالح هفت روز گذشت و آنان امامی برای خود نمی شناختند و به آیینی که در دست داشتند عمل می کردند و چون صالح(علیه السلام) ظاهر شد همه ی آنان بر نبوّت او اجتماع نمودند و مَثَل حضرت قائم؟عج؟ نیز مَثَل صالح(علیه السلام) خواهد بود.(1)

ص: 310


1- 556.. فعند ذلک قال تبارک و تعالی: اَنَّ صالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ فقال: اهل الیقین اِنَّا بِما اُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا و هم الشکاک اِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ کافِرُونَ قلت: هل کان فیهم ذلک الیوم عالم به؟: قال الله اعدل من ان یترک الارض بلا عالم یدل علی الله؟عز؟، و لقد مکث القوم بعد خروج صالح(علیه السلام) سبعة ایام علی فترة لایعرفون اماما غیر انهم علی ما فی ایدیهم من دین الله؟عز؟ کلمتّهم واحدة، فلما ظهر صالح(علیه السلام) اجتمعوا علیه و انما مثل القائم؟عج؟ مثل الصالح. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 45]

مولّف گوید:

تفصیل قصّه ی حضرت صالح و اعجاز او نسبت به بیرون آمدن شتر از کوه به امر الهی و ایمان آوردن آن هفتاد نفری که آن را مشاهده نمودند، و ارتداد شصت و چهار نفر آنان هنگام بازگشت به مردم برای خبر دادن به آنان، و ارتداد یک نفر دیگر که از پی کنندگان ناقه صالح شد، و نزول عذاب صیحه بر آنان پس از سه روز، و هلاک شدن همه آنان در خانه های شان، و این که پس از صیحه جبرییل و هلاکت آنان، آتشی آمد و همه آنان را سوزاند، در سوره ی هود خواهد آمد ان شاء الله. و اگر خواننده محترم می خواهد متن ماجرا را مشاهده کند به تفسیرنورالثّقلین(1)، مراجعه نماید.

ص: 311


1- 557.. فی روضة الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن الحسن بن محبوب عن ابی حمزة عن ابی جعفر(علیه السلام) قال قال: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) سئل جبرییل(علیه السلام) کیف کان مهلک قوم صالح؟ فقال یامحمّد(صلی الله علیه و آله) ان صالحا بعث الی قومه و هو ابن ست عشرة سنة فلبث فیهم حتّی بلغ عشرین و ماة سنة لایجیبونه الی خیر، قال: و کان لهم سبعون صنما یعبدونها من دون الله عز ذکره، فلما رای ذلک منهم قال: یا قوم بعثت الیکم و انا ابن ست عشرة سنة و قد بلغت ماة و عشرین سنة و انا اعرض علیکم امرین ان شئتم فاسئلونی حتّی اسئل الهی فیجیبکم فیما سئلتمونی الساعة، و ان شئتم سالت آلهتکم فان اجابتنی بالذی اسالها خرجت عنکم فقد سئمتکم و سئمتمونی قالوا: قد انصف یا صالح فاتعدوا لیوم یخرجون فیه، قال: فخرجوا باصنامهم الی ظهرهم ثم قربوا طعامّهم و شرابهم فاکلوا و شربوا، فلما ان فرغوا دعوه. B فقالوا: یا صالح سل فقال لکبیرهم: ما اسم هذا؟ قالوا: فلان، فقال له صالح(علیه السلام) یا فلان اجب فلم یجبه فقال صالح: ماله لایجیب؟ قالوا: ادع غیره، قال: فدعاها کلها فلم یجبه منها شی ء، فاقبلوا علی اصنامهم فقالوا لها: مالک لاتجیبین صالحا؟ فلم تجب فقالوا تنح عنا و دعنا و آلهتنا ساعة، ثم نحوا بسطهم و فرشهم و نحو اثیابهم و تمرغوا علی التراب و طرحوا التراب علی رؤسهم و قالوا لاصنامهم: لئن لم تجبن صالحا لنفتضحن، قال: ثم دعوه فقالوا: یا صالح ادعها فدعاها فلم تجبه. فقال لهم: یا قوم قد ذهب صدر النهار و لااری آلهتکم تجیبونی، فاسئلونی حتّی ادعو الهی فیجیبکم الساعة، فانتدب له منهم سبعون رجلا منهم من کبرائهم و المنظور الیهم منهم، فقالوا: یا صالح نحن نسالک فان اجابک ربک تبعناک و اجبناک و یبایعک جمیع اهل قریتنا، فقال لهم صالح(علیه السلام): سلونی ما شئتم، فقالوا: تقدم بنا هذا الجبل، و کان الجبل قریبا منهم، فانطلق معهم صالح(علیه السلام) فلما انتهوا الی الجبل قالوا: یا صالح ادع لنا ربک یخرج لنا من هذا الجبل الساعة ناقة حمراء شقراء و براء عشراء بین جنبیها میل، فقال لهم صالح: لقد سالتمونی شیئا یعظم علی و یهون علی ربی جل و عز و قال: فسال الله تبارک و تعالی ذلک صالح، فانصدع الجبل صدعا کادت تطیر منه عقولهم لما سمعوا ذلک، ثم اضطرب ذلک الجبل اضطرابا شدیدا کالمراة اذا اخذها المخاض، ثم لم یفجاهم الا راسها قد طلع علیهم من ذلک الصدع فما استتمت رقبتها حتّی اجترت ثم خرج سایر جسدها ثم استوت قائمة علی الارض فلما راوا ذلک قالوا: یا صالح ما اسرع ما اجابک ربک ادع لنا ربک یخرج لنا فصیلتها فسال الله؟عز؟ فرمت به فدب حولها، فقال لهم: یا قوم ابقی شی ء؟ قالوا: لاانطلق بنا الی قومنا نخبرهم بما راینا و یؤمنون بک، قال: فرجعوا فلم یبلغ السبعون الیهم حتّی ارتد منهم اربعة و ستون رجلا و قالوا: سحر و کذب، قال: فانتهوا الی الجمیع فقال الستة: حق و قال الجمیع کذب و سحر، فانصرفوا علی ذلک ثم ارتاب من الستة واحد و کان فیمن عقرها، قال ابن محبوب: فحدثت بهذا الحدیث رجلا من اصحابنا یقال له سعد بن یزید، فاخبرنی انه رای الجبل الذی خرجت منه بالشام، قال فرایناها جنبها قد حک الجبل، فاثر جنبها فیه و جبل آخر بینه و بین هذا میل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 47]

سوره ی اعراف [7]، آیات 80 تا 84

متن:

وَ لُوطًا اِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اَ تَاْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ اَحَدٍ مِنَ الْعالَمینَ اِنَّكُمْ لَتَاْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ اَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ وَ ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ اِلَّا اَنْ

ص: 312

قالُوا اَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِكُمْ اِنَّهُمْ اُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ فَاَنْجَیْناهُ وَ اَهْلَهُ اِلَّا امْرَاَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرینَ وَ اَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَرًا فَانْظُرْ كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمینَ

لغات:

«لوط»اسم علم غیر مشتق عجمی است، و بعضی گفته اند: مشتق از «لطت الحوض اذا الزقت علیه البطن و ملسته به»می باشد،و الوط بقلبی من ذاک ای الصق،و«الشهوة»تمایل نفس است به لذت، و شهوت یک چیز مسلمی است که خداوند در وجود انسان قرار داده است، و مانند اراده نیست که به اختیار انسان باشد.

ترجمه:

و (به خاطر آورید) لوط را، هنگامی که به قوم خود گفت: «آیا عمل بسیار زشتی را انجام

می دهید که هیچ یک از جهانیان، پیش از شما انجام نداده است؟! (80) آیا شما از روی

شهوت به سراغ مردان می روید، نه زنان؟! شما گروه اسرافکار (و منحرفی) هستید! (81)

ولی پاسخ قومش چیزی جز این نبود که گفتند: «این ها را از شهر و دیار خود بیرون کنید،

که این ها مردمی هستند که پاکدامنی را می طلبند (و با ما هم صدا نیستند!)»(82)(چون کار به این جا رسید،) ما او و خاندانش را رهایی بخشیدیم جز همسرش، که ازبازماندگان (در شهر) بود. (83) و (سپس چنان) بارانی (از سنگ) بر آن ها فرستادیم (که آن ها را در هم کوبید و نابود ساخت.) پس بنگر سرانجام کار مجرمان چه شد! (84)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«اِنَّکُمْ لَتَاْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء…»(1)

امام باقر و یا امام صادق(علیهما السلام) می فرماید:

ص: 313


1- 558.. سوره ی اعراف، آیه ی 81.

شیطان با صورت زیبای زنانه و لباس های زیبا نزد جوانان قوم لوط آمد و از آنان خواست تا با او لواط کنند، و اگر از آنان خواسته بود که با آنان لواط نمایند نمی پذیرفتند و لکن از آنان خواست که با او لواط نمایند پس با او چنین کردند و لذّت بردند و چون شیطان از بین آنان رفت با هم دیگر لواط کردند.(1)

مولّف گوید:

در سوره هود خواهد آمد که قوم لوط به سبب بخل شان لواط می کردند[و می خواستند هزینه های ازدواج با زن ها را نپردازند].

حضرت رضا(علیه السلام) در پاسخ سوال علّت حُرمت لواط به محمّد بن سنان نوشت:علّت حرام بودن لواط و مساحقه این است که اوّلا خداوند فطرت و خلقت مرد و زن را بر اساس ازدواج مرد با زن قرار داده است و ثانیا اگر مرد با مرد و زن با زن ارضا و تامین شود نسل انسان ها برچیده می شود و تدبیر زندگی فاسد می گردد و دنیا خراب خواهد شد.(2)

ص: 314


1- 559.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی ابی بصیر عن احدهما(علیهما السلام) فی قوم لوط «اِنَّکُمْ لَتَاْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ اَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ» فقال: ان ابلیس اتاهم فی صورة حسنة فیه تانیث، علیه ثیاب حسنة، فجاء الی شبان منهم فامرهم ان یقعوا به و لو طلب الیهم ان یقع بهم لابوا علیه و لکن طلب الیهم ان یقعوا به فلما ان وقعوا به التذوه ثم ذهب عنهم و ترکهم فاحال بعضهم علی بعض. فی الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن احمد بن محمّد بن ابی نصر عن ابان بن عثمان عن ابی بصیر عن احدهما(علیهما السلام) فی قوم لوط: «اِنَّکُمْ لَتَاْتُونَ الْفاحِشَةَ» و ذکر کما فی علل الشرائع سواء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 50]
2- 560.. و فی باب ما کتب به الرّضا(علیه السلام) الی محمّد بن سنان فی جواب مسائله فی العلل و علة تحریم الذکران للذکران و الاناث للاناث لما رکب فی الاناث و ما طبع علیه الذکران، و لما فی اتیان الذکران الذکران و الاناث الاناث من انقطاع النسل و فساد التدبیر و خراب الدنیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 50]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

حضرت لوط با قوم خود خویشی نداشت و بر آنان وارد شده بود و سی سال در بین قوم خود زندگی کرد و مردم را دعوت به بندگی خدا نمود و آنان را از اعمال زشت نهی نمود و به طاعت خداوند تشویق کرد و مردم به حرف او گوش نکردند و از او اطاعت ننمودند و غسل جنابت نداشتند و بسیار مردم بخیلی بودند و کسی را اطعام نمی کردند و بخل آنان سبب شد که گرفتار درد بی درمانی در مسایل جنسی بشوند، آنان در مسیر قافله های شام و مصر می ایستادند و چون میهمانانی بر آنان وارد می شدند عوض اطعام [به اجبار] با آنان لواط می کردند تا کسی بر آنان وارد نشود و میهمان داری نکنند وگرنه شهوت لواط نداشتند

و این بخل سبب گرفتاری آنان به لواط شد تا جایی که از مردها درخواست لواط می کردند و اجرت آن را می پرداختند؛ امّا حضرت لوط مرد با سخاوت و با گذشت بود و از میهمانان پذیرایی می کرد و قوم او از این عمل او را نهی می کردند و می گفتند: از میهمان پذیرایی نکن و اگر چنین کنی ما با میهمانان تو [به اجبار] لواط خواهیم نمود؛ از این رو حضرت لوط میهمانان خود را پنهان می کرد از ترس آن که مردم با آنان لواط کنند.(1)

ص: 315


1- 561.. فی مجمع البیان قصة لوط(علیه السلام) مع قومه و جملة امرهم فیما روی عن ابی حمزة الثمالی و ابی بصیر عن ابی جعفر(علیه السلام) ان لوطا لبث فی قومه ثلثین سنة، و کان نازلا فیهم و لم یکن منهم، یدعوهم الی الله و ینهاهم عن الفواحش، و یحثهم علی الطاعة فلم یجیبوه و لم یطیعوه، و کانوا لایتطهرون من الجنابة بخلاء اشحاء علی الطعام فاعقبهم البخل الداء الذی لادواء له فی فروجهم، و ذلک انهم کانوا علی طریق السیارة الی الشام و مصر، فکان ینزل بهم الضیفان، فدعاهم البخل الی ان کانوا اذا نزل بهم الضیف فضحوه و انما فعلوا ذلک لینکل النازلة علیهم من غیر شهوة بهم الی ذلک فاوردهم البخل هذا الداء حتّی صاروا یطلبونه من الرجال، و یعطون علیه الجعل، و کان لوط(علیه السلام) سخیا کریما یقری الضیف اذا نزل به فنهوه عن ذلک و قالوا: لاتقرین ضیفا جاء ینزل بک، فانک ان فعلت فضحنا ضیفک فکان لوط اذا نزل به الضیف کتم امره مخافة ان یفضحه قومه. B و الحدیث طویل اخذنا منه موضع الحاجة و ستسمع له تتمة فی هود عند مهلک قوم لوط ان شاء الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 51]

مولّف گوید:

بقیّه ی این حدیث در سوره ی هود خواهد آمد ان شاء الله.

یزید بن ثابت گوید:

شخصی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره لواط با زن ها سوال نمود. آن حضرت(علیه السلام) به اوفرمود: پست شدی، خدا تو را پست کند، آیا نشنیده ای که خداوند می فرماید:

«لَتَاْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ اَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِینَ»؟!(1)

عبدالرّحمن بن حجّاج گوید:

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی لواط با زن ها سوال شد. آن حضرت فرمود: من در قرآن آیه ای برای حلال بودن آن نمی دانم جز آیه ی «اِنَّکُمْ لَتَاْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء. »(2)

ص: 316


1- 562.. فی تفسیر العیّاشی عن یزید بن ثابت قال: سال رجل امیرالمؤمنین(علیه السلام) ان یؤتی النّساء فی ادبارهن؟ فقال: سفلت سفل الله بک امّا سمعت الله یقول: «اَ تَاْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ اَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 51]
2- 563.. عن عبدالرّحمن بن الحجاج قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) ذکر عنده اتیان النّساء فی ادبارهم؟ قال: ما اعلم آیة فی القرآن احلت ذلک الا واحدة: «ائنکم لَتَاْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ» الایة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 51]

سوره ی اعراف [7]، آیات 85 تا 93

متن:

وَ اِلی مَدْیَنَ اَخاهُمْ شُعَیْبًا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَكُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَاَوْفُوا الْكَیْلَ وَ الْمیزانَ وَ لاتَبْخَسُوا النَّاسَ اَشْیاءَهُمْ وَ لاتُفْسِدُوا فِی الْاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها ذلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ لاتَقْعُدُوا بِكُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجًا وَ اذْكُرُوا اِذْ كُنْتُمْ قَلیلًا فَكَثَّرَكُمْ وَ انْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ وَ اِنْ كانَ طائِفَةٌ مِنْكُمْ آمَنُوا بِالَّذی اُرْسِلْتُ بِهِ وَ طائِفَةٌ لَمْ یُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّی یَحْكُمَ اللهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاكِمینَ قالَ الْمَلَاُ الَّذینَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْیَتِنا اَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا قالَ اَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهینَ قَدِ افْتَرَیْنا عَلَی اللهِ كَذِبًا اِنْ عُدْنا فی مِلَّتِكُمْ بَعْدَ اِذْ نَجَّانَا اللهُ مِنْها وَ ما یَكُونُ لَنا اَنْ نَعُودَ فیها اِلَّا اَنْ یَشاءَ اللهُ رَبُّنا وَسِعَ رَبُّنا كُلَّ شَیْ ءٍ عِلْمًا عَلَی اللهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ اَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحینَ وَ قالَ الْمَلَاُ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا اِنَّكُمْ اِذًا لَخاسِرُونَ فَاَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَاَصْبَحُوا فی دارِهِمْ جاثِمینَ

الَّذینَ كَذَّبُوا شُعَیْبًا كَاَنْ لَمْ یَغْنَوْا فیهَا الَّذینَ كَذَّبُوا شُعَیْبًا كانُوا هُمُ الْخاسِرینَ فَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ اَبْلَغْتُكُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَكَیْفَ آسی عَلی قَوْمٍ كافِرینَ

لغات:

«ایفاء» به معنای پرداخت کامل حق است، و«ایفاء العهد» وفای به عهد است ،و «ایفاء الوزن و الکیل»کامل دادن کیل و وزن است، و «بخس» کم فروشی می باشد،و «افساد» از انتفاع ساقط کردن چیزی است و ضد آن اصلاح است، و «صد» جلوگیری

ص: 317

از چیزی است با فریب، چنان که شیطان انسان را از یاد خدا و نماز باز می دارد، و «عوج»

با کسر عین کجی و انحراف در دین است و هر چه دیده نمی شود، و «عوج» با فتح عین،

کجی و انحراف در چیزهایی است که دیده می شود، و «الافتراء» التهمة، و «الملة» الدیانة،

و «الفتح» الحکم و الفاتح و الفتاح الحاکم، و «کان لم یغنوا فیها» ای لم یقیموا بها کانهم

استغنوا بذلک المکان عن غیره، و «الاسنی» شدة المحزن.

ترجمه:

و به سوی مدین،برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید،که جز او معبودی ندارید! دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است بنا بر این، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین،بعد از آن که (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید! این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید! (85) و بر سر هر راه ننشینید که (مردم با ایمان را) تهدید کنید و مومنان را از راه خدا باز دارید، و با (القای شبهات،) آن را کج و معوج نشان دهید!و به خاطر بیاورید زمانی را که اندک بودید،و او شما را فزونی داد! و بنگرید سرانجام مفسدان چگونه بود! (86) و اگر گروهی از شما به آن چه من به آن فرستاده شده ام ایمان آورده اند،و گروهی ایمان نیاورده اند، صبر کنید تا خداوند میان ما داوری کند، که او بهترین داوران

است! (87) اشراف زورمند و متکبّر از قوم او گفتند: «ای شعیب! به یقین، تو و کسانی

را که به تو ایمان آورده اند، از شهر و دیار خود بیرون خواهیم کرد، یا به آیین ما بازگردید!» گفت: «آیا (می خواهید ما را بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم؟! (88) اگر ما به آیین شمابازگردیم، بعد از آن که خدا ما را از آن نجات بخشیده، به خدا دروغ بسته ایم و شایسته نیست که ما به آن بازگردیم مگر این که خدایی که پروردگار ماست بخواهد علم پروردگار ما، به همه چیز احاطه دارد. تنها بر خدا توکّل کرده ایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما

ص: 318

بحق داوری کن، که تو بهترین داورانی!» (89) اشراف زورمند از قوم او که کافر شده

بودند گفتند: «اگر از شعیب پیروی کنید، شما هم زیان کار خواهید شد!» (90) سپس

زمین لرزه آن ها را فرا گرفت و صبحگاهان به صورت اجسادی بی جان در خانه هاشان مانده بودند. (91) آن ها که شعیب را تکذیب کردند،(آن چنان نابود شدند که)گویا هرگز در آن (خانه ها) سکونت نداشتند! آن ها که شعیب را تکذیب کردند، زیان کار بودند!(92) سپس از آنان روی برتافت و گفت: «ای قوم من! من رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی نمودم با این حال، چگونه بر حال قوم بی ایمان تاسف بخورم؟!» (93)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اِلَی مَدْیَنَ اَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ…»(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

پیامبران برخی مبعوث به گروهی از مردم بودند و برخی مبعوث بر همه مردم بودند،

امّا شعیب پیامبر اهل مدین بود و اهل مدین کم تر از چهل خانوار بودند.(2)

«فَاَوْفُواْ الْکَیْلَ وَ الْمِیزَانَ وَ لَا تَبْخَسُواْ النَّاسَ اَشْیَاءهُمْ…»(3)

مقصود از ایفای کیل و میزان،تمام و کامل دادن کیل ترازو است چنان که بخس درمکیال و میزان کم فروشی است همان گونه که در اوّل سوره ی مطفّفین می فرماید:

ص: 319


1- 564.. سوره ی اعراف، آیه ی 85.
2- 565.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی محمّد بن الفضیل عن ابی حمزة الثمالی عن ابی جعفر(علیه السلام) حدیث طویل فی آخره: و ان الانبیاء بعثوا خاصة و عامة، امّا شعیب فانه ارسل الی مدین و هی لاتکمل اربعین بیتا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 51]
3- 566.. سوره ی اعراف، آیه ی 85.

«وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ*الَّذِینَ اِذَا اکْتَالُواْ عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ*وَ اِذَا کَالُوهُمْ اَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ ».یعنی وای بر کم فروشان، آنان که چون برای خود کیل و یا وزن می کنند کامل می گیرند و چون می خواهند بفروشند ناقص می دهند.

از این آیه ظاهر می شود که کم فروشی،بدتر از دزدی و تصرّف غاصبانه در مال مردم است، چرا که کم فروشی علاوه بر غصب مال مردم، خیانت به آنان نیز می باشد، و همراه با مکر و خدعه خواهد بود.

«وَ لَا تَقْعُدُواْ بِکُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا… »(1)

از این آیه نیز خیانت قوم شعیب ظاهر می شود،چرا که آنان در راه ها کمین می کرده اند و با تهدید و القای شبهه می خواسته اند مردم را از ایمان به شعیب باز دارند و این یک شبیخون فرهنگی است و بدتر از آزارهای جسمی و روحی می باشد و در این زمان ها نیز دشمنان اسلام از این راه ها استفاده می کنند بعضی گفته اند: قوم شعیب مانند قریش در بین راه ها می نشسته اند و به مردم می گفته اند: شعیب کذّاب است، مراقب او باشید که شما را از آیین تان منحرف نکند.(2)

«و َقَالَ الْمَلاُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا اِنَّکُمْ اِذًا لَّخَاسِرُونَ»(3)

سران قوم شعیب که کافر و بت پرست بودند، به مردم می گفتند:«اگر از آیین ما دست بردارید و از شعیب پیروی کنید، زیان کار خواهید بود» و مخاطب آنان ممکن است کفّار ضعیف بوده باشند و ممکن است مومنین به شعیب باشند، آری همواره

ص: 320


1- 567.. سوره ی اعراف، آیه ی 86.
2- 568.. وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ مَنْ آمَنَ بِهِ قیل کانوا یجلسون علی الطرق فیقولون لمن یمرّ بها انّ شعیبًا کذّاب فلا یفتننّکم عن دینکم کما کانت تفعل قریش بمکّة. [تفسیر صافی، ج 2، ص 219]
3- 569.. سوره ی اعراف، آیه ی 90.

این گونه بوده که سران قوم به خاطر قدرت و ریاستی که داشته اند و مردم تحت حکومت آنان بوده اند نمی خواسته اند مردم از پیامبران پیروی نمایند و فراوان می کوشیده اند که مردم را برای خود نگه دارند، از این رو پیامبران را متّهم به دروغ و سحر و جنون و امثال آن می کردند تا مردم از آنان پیروی نکنند و در زمان همه پیامبران(علیهم السلام) چنین بوده است و لذا در آیه بعد خداوند خسران و زیان کاری را به تکذیب کنندگان حضرت شعیب نسبت می دهد و می فرماید: «الَّذِینَ کَذَّبُواْ شُعَیْبًا کَانُواْ هُمُ الْخَاسِرِینَ» وگرنه پیروی از پیامبران و اوصیای آنان راه نجات و بزرگ ترین عبادت است و اساسا اطاعت و پیروی از پیامبران(علیهم السلام) دلیل و شاخصه ایمان و نجات و سعادت و بهشت می باشد چنان که حضرت هادی(علیه السلام) در زیارت جامعه کبیره می فرماید: «مَنِ اتَّبَعَکُمْ فَالْجَنَّةُ مَاْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَکُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ.»

و در آیات دیگر نیز: این معنا صریحا بیان شده است چنان که می فرماید:«قُلْ اِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ»(1) و یا می فرماید: «فَلاَ وَ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّیَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُواْ فِی اَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا.»(2)

سوره ی اعراف [7]، آیات 94 تا 102

متن:

وَ ما اَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ اِلَّا اَخَذْنا اَهْلَها بِالْبَاْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّی عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَاَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لایَشْعُرُونَ وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما كانُوا یَكْسِبُونَ اَ فَاَمِنَ اَهْلُ الْقُری اَنْ یَاْتِیَهُمْ

ص: 321


1- 570.. سوره ی آل عمران، آیه ی 31.
2- 571.. سوره ی نساء، آیه ی 65.

بَاْسُنا بَیاتًا وَ هُمْ نائِمُونَ اَ وَ اَمِنَ اَهْلُ الْقُری اَنْ یَاْتِیَهُمْ بَاْسُنا ضُحًی وَ هُمْ یَلْعَبُونَ اَ فَاَمِنُوا مَكْرَ اللهِ فَلا یَاْمَنُ مَكْرَ اللهِ اِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ اَ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذینَ یَرِثُونَ الْاَرْضَ مِنْ بَعْدِ اَهْلِها اَنْ لَوْ نَشاءُ اَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لایَسْمَعُونَ تِلْكَ الْقُری نَقُصُّ عَلَیْكَ مِنْ اَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما كانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذلِكَ یَطْبَعُ اللهُ عَلی قُلُوبِ الْكافِرینَ وَ ما وَجَدْنا لِاَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ اِنْ وَجَدْنا اَكْثَرَهُمْ لَفاسِقینَ

لغات:

«تبدیل» چیزی را به جای چیز دیگری قرار دادن است، و «عفو» در اصل لغت به معنای

ترک است، و معنای «عفوا» ترکوا حتّی کثروا می باشد، و «بغتة» یعنی فجاة و آن گرفتن

ناگهانی و بدون مقدّمه است و «برکات» به معنای خیرات است، و اصل برکت به معنای

ثبوت و امن است، و ثقة و طمانینه نظائراند و ضد امن خوف است و ضد ثقة ریبة و ضد

طمانیة انزعاج است، و «بؤس» به معنای فقر است، و «نوم» خلاف یقظه است و «رجل

نَوَمَة» یعنی کثیر النوم، و «ضحی» وقت برآمدن آفتاب است و «اضحیة» به خاطر ذبح وقت

ضحی می باشد، و «قصص» به معنای مطالب پی در پی می باشد، و «فلان یقص الاثر» ای یتبعه و «نبا» خبر از امر بزرگ است، و به همین خاطر پیامبر را نبی گویند و وجدان و مصادفة و ادراک نظائراند.

ترجمه:

و ما در هیچ شهر و آبادی پیامبری نفرستادیم مگر این که اهل آن را به ناراحتی ها و خسارت ها گرفتار ساختیم شاید (به خود آیند، و به سوی خدا) بازگردند و تضرع کنند!

(94)سپس(هنگامی که این هشدارها در آنان اثر نگذاشت)،نیکی (و فراوانی نعمت و رفاه) را به جای بدی (و ناراحتی و گرفتاری) قرار دادیم آن چنان که فزونی گرفتند،

ص: 322

(و همه گونه نعمت و برکت یافتند، و مغرور شدند،)و گفتند: «(تنها ما نبودیم که گرفتار

این مشکلات شدیم) به پدران ما نیز ناراحتیهای جسمی و مالی رسید.» چون چنین شد، آن ها را ناگهان (به سبب اعمال شان)گرفتیم (و مجازات کردیم)،در حالی که نمی فهمیدند. (95) و اگر اهل شهرها و آبادی ها، ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند،برکات آسمان و زمین را بر آن ها می گشودیم ولی (آن ها حق را) تکذیب کردند ما هم آنان را به کیفر اعمال شان مجازات کردیم. (96) آیا اهل این آبادی ها، از این ایمنند که عذاب ما شبانه به سراغ آن ها بیاید در حالی که در خواب باشند؟! (97) آیا اهل این آبادی ها،از این ایمنند که عذاب ما هنگام روز به سراغ شان بیاید در حالی که سرگرم بازی هستند؟! (98) آیا آن ها خود را از مکر الهی در امان می دانند؟!در حالی که جز زیان کاران، خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن نمی دانند! (99) آیا کسانی که وارث روی زمین بعد از صاحبان آن می شوند، عبرت نمی گیرند که اگر بخواهیم، آن ها را نیز به گناهان شان هلاک می کنیم، و بر دل های شان مهر می نهیم تا (صدای حق را) نشنوند؟! (100) این ها، شهرها و آبادی هایی است که قسمتی از اخبار آن را برای تو شرح می دهیم پیامبران شان دلایل روشن برای آنان آوردند (ولی آن ها چنان لجوج بودند که) به آن چه قبلا تکذیب کرده بودند، ایمان نمی آوردند! این گونه خداوند بر دل های کافران مهر می نهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، حس تشخیص شان را سلب می کند)! (101) و بیشتر آن ها را بر سر پیمان خود نیافتیم (بلکه) اکثر آن ها را فاسق و گنه کار یافتیم! (102)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«تِلْکَ الْقُرَی نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ اَنبَآئِهَا وَ لَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ بِمَا کَذَّبُواْ مِن قَبْلُ»(1)

ص: 323


1- 572.. سوره ی اعراف، آیه ی 101.

خداوند برای تنبّه و یادآوری این امّت قضایای هلاکت قوم نوح و قوم عاد و قوم ثمود و قوم لوط و اقوام دیگری را یاد نموده و به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

ما اخبار هلاکت این امّت ها را برای تو بیان نمودیم تا امّت تو نیز بدانند که هر امّتی اگر پیامبر خود را تکذیب کنند گرفتار عذاب خواهند شد و سنّت خداوند درباره ی امّت های متمرّد و مشرک و کافر یکسان است چنان که می فرماید:«فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللهِ تَبْدِیلًا وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللهِ تَحْوِیلًا.»(1) آری خداوند از لطف و عنایت خود قبل از عذاب، امّت های متمرّد را گرفتار انواع بلاها می کند تا بلکه تنبّه پیدا کنند و به درگاه خداوند رو بیاورند و تضرّع نمایند و چون تنبّه پیدا نمی کنند آنان را عذاب می نماید و این عذاب ها به خاطر اصرار آنان در گناه و معاصی می باشد چرا که گناه مانع استحقاق رحمت خدا می شود و همان گونه که برخی از مفسران بیان نموده اند از روایات استفاده می شود که گناه ضررهای فراوانی دارد مانند: 1. قساوت قلب، 2. سیاهی دل، 3. تسلّط شیطان،4. دوری از رحمت الهی، 5.کوتاه شدن عمر، 6.نزول بلا، 7.زوال نعمت،

8. تسلّط ظالم، 9. از بین رفتن مال، 10. بیماری جسمی، 11. ضعف ایمان،12. زوال ایمان، 13. رنجش خاطر پیامبر و ائمّه(علیهم السلام)، 14. غضب الهی، 15. عذاب

قبر و برزخ، 16. عذاب قیامت، 17. سختی جان دادن، 18. عذاب دوزخ،19. لعنت مردم، 20. لعنت ملائکه، 21. لعنت پیامبران، 22. لعنت خداوند.

«فَمَا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ بِمَا کَذَّبُواْ مِن قَبْلُ»(2)

در تفسیر قمّی آمده: گروهی که در عالم ذرّ دین خدا را انکار نمودند در دنیا نیز انکار خواهند نمود و این آیه پاسخ کسانی است که میثاق عالم ذرّ را انکار می نمایند.(3)

ص: 324


1- 573.. سوره ی فاطر، آیه ی 43.
2- 574.. سوره ی اعراف، آیه ی 101.
3- 575.. فی الذر الاول قال لایؤمنون فی الدنیا بما کذبوا فی الذر الاول و هی رد علی من انکر المیثاق فی الذر الاول. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 236]

در تفسیر صافی از کافی و تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند هنگامی که مخلوق خود را آفرید، هر که را دوست می داشت، از آن چه دوست می داشت آفرید، از این رو دوستان خود را از طینت بهشت آفرید و دشمنان خود را از طینت آتش آفرید، سپس آنان را در ظلال مبعوث نمود. گفته شد: ظلال چیست؟ فرمود: ظلال مانند سایه انسان است که چیزی هست و چیزی نیست؛ تا این که فرمود: خداوند پیامبران را [از طینت بهشت] آفرید و آنان را فرمود تا اقرار به وحدانیّت او بکنند چنان که می فرماید: «وَ لَئِن سَاَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ» سپس بقیّه مردم را فرمود تا به نبوّت پیامبران اقرار کنند، بعضی اقرار کردند و بعضی اقرار نکردند، تا این که مردم را دعوت به اقرار به ولایت ما نمود، و به خدا سوگند آنان که محبوب خدا بودند [و از طینت بهشت آفریده شده بودند] به

ولایت ما اقرار نمودند، و کسانی که مغضوب [و مورد خشم] او بودند ولایت ما را انکار نمودند، از این رو مردم در دنیا نیز به همان چیزی که در عالم ذرّ اقرار و یا انکار نموده بودند اقرار و یا انکار کردند و آیه فوق به این معنا اشاره دارد.(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

هنگامی که مردم در پشت پدرها و رحم مادرها بودند خداوند پیامبران را بر آنان

ص: 325


1- 576.. و فی الکافی و العیّاشی عن الباقر(علیه السلام)انّ اللَّه خلق الخلق فخلق من احبّ مما احبّ و کان ما احبّ ان خلقه من طینة الجنّة و خلق من ابغض ممّا ابغض و کان ما ابغض ان خلقه من طینة النار ثم بعثهم فی الظلال فقیل و ایّ شی ء الظلال قال ا لم تر الی ظلّک فی الشمس شی ء و لیس بشی ء ثم بعث منهم النّبیّین فدعوهم الی الاِقرار باللَّه و هو قوله وَ لَئِنْ سَاَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللهُ ثمّ دعوهم الی الاِقرار بالنّبیّین فاقرّ بعضهم و انکر بعض ثمّ دعوهم الی ولایتنا فاقرّ بها و اللَّه من احبّ و انکرها من ابغض و هو قوله تعالی فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ ثم قال(علیه السلام) کان التکذیب ثمّ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 222]

مبعوث نمود و کسانی که در آن حال پیامبران را تصدیق نمودند، در عالم دنیا نیز تصدیق کردند و آنان که در آن حال پیامبران را تکذیب کردند بعد از آن نیز تکذیب نمودند. (1)

«وَ مَا وَجَدْنَا لاَکْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ وَ اِن وَجَدْنَا اَکْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ»(2)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «وَ مَا وَجَدْنَا لاَکْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ…» این است که آن چه خداوند[نسبت به عبودیّت خود]در عالم ذرّ از آنان پیمان گرفت،در دنیا به آن وفا نکردند،و بیشتر آنان فاسق شدند. (3)

حسین بن حِکَم گوید:

من نامه ای به عبد صالح موسی بن جعفر(علیهما السلام) نوشتم و به او خبر دادم که من

گرفتار شک شده ام و همان گونه که ابراهیم(علیه السلام) به پروردگار خود گفت: «رَبِ اَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی» شما نیز مرا راهنمایی کنید. پس موسی بن جعفر(علیهما السلام) در پاسخ من نوشت: ابراهیم(علیه السلام) مومن بود و می خواست بر ایمان او افزوده شود؛ و تو شک پیدا کرده ای و در شک خیری نیست و آیه مربوط به شک و اهل آن این آیه است

«وَ مَا وَجَدْنَا لاَکْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ وَ اِن وَجَدْنَا اَکْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ.»(4)

ص: 326


1- 577.. و عن الصّادق(علیه السلام) فی هذه الآیة بعث اللَّه الرّسل الی الخلق و هم فی اصلاب الرجال و ارحام النّساء فَمَنْ صدّق حینئذ صدق بعد ذلک و من کذّب حینئذٍ کذّب بعد ذلک کَذلِکَ یَطْبَعُ اللهُ عَلی قُلُوبِ الْکافِرِینَ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 223]
2- 578.. سوره ی اعراف، آیه ی 102.
3- 579.. ثم قال وَ ما وَجَدْنا لِاَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ ای ما عهدنا علیهم فی الذر لم یفوا به فی الدنیا وَ اِنْ وَجَدْنا اَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 236]
4- 580.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن محمّد بن عیسی عن یونس عن الحسین بن الحکم قال: کتبت الی العبد الصالح(علیه السلام) اخبره انی شاک و قد قال ابراهیم(علیه السلام): «رَبِّ اَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی» و انا احب ان ترینی شیئا، فکتب(علیه السلام) الیه: ان ابراهیم کان مومنا و احب ان یزداد ایمانا و انت شاک و الشاک لاخیر فیه، و کتب انما الشک ما لم یات الیقین، فاذا جاء الیقین لم یجز الشک، و کتب: ان الله؟عز؟ یقول: وَ ما وَجَدْنا لِاَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ اِنْ وَجَدْنا اَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ قال: نزلت فی الشاک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 53]B

در تفسیر عیّاشی از ابوذّر نقل شده که گوید: به خدا سوگند احدی از کسانی که خداوند از آنان میثاق و پیمان [بندگی و اطاعت] گرفت به پیمان و عهد خود وفا نکردند جز اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و گروه کمی از شیعیان آنان، از این رو خداوند می فرماید: «وَ مَا

وَجَدْنَا لاَکْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ وَ اِن وَجَدْنَا اَکْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ» و نیز می فرماید: «وَ لَکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ

لَا یُؤْمِنُونَ.»(1)

سوره ی اعراف [7]، آیات 103 تا 129

متن:

ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسی بِآیاتِنا اِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَظَلَمُوا بِها فَانْظُرْ كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ

الْمُفْسِدینَ وَ قالَ مُوسی یا فِرْعَوْنُ اِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ حَقیقٌ عَلی اَنْ لااَقُولَ عَلَی اللهِ اِلَّا الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاَرْسِلْ مَعِیَ بَنی اِسْرائیلَ قالَ اِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآیَةٍ فَاْتِ بِها اِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ فَاَلْقی عَصاهُ فَاِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبینٌ وَ نَزَعَ یَدَهُ فَاِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرینَ قالَ الْمَلَاُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ اِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلیمٌ یُریدُ اَنْ یُخْرِجَكُمْ مِنْ اَرْضِكُمْ فَما ذا تَاْمُرُونَ قالُوا اَرْجِهْ وَ اَخاهُ وَ اَرْسِلْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرینَ

ص: 327


1- 581.. العیّاشی: عن ابی ذر، قال: قال: و الله ما صدق احد ممن اخذ الله میثاقه فوفی بعهد الله غیر اهل بیت نبیهم، و عصابة قلیلة من شیعتهم، و ذلک قول الله: وَ ما وَجَدْنا لِاَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ اِنْ وَجَدْنا اَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ و قوله وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لایُؤْمِنُونَ. [تفسیر برهان، ج 2، ص 567]

یَاْتُوكَ بِكُلِّ ساحِرٍ عَلیمٍ وَ جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قالُوا اِنَّ لَنا لَاَجْرًا اِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبینَ قالَ نَعَمْ وَ اِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ قالُوا یا مُوسی اِمَّا اَنْ تُلْقِیَ وَ اِمَّا اَنْ نَكُونَ نَحْنُ الْمُلْقینَ قالَ اَلْقُوا فَلَمَّا اَلْقَوْا سَحَرُوا اَعْیُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظیمٍ وَ اَوْحَیْنا اِلی مُوسی اَنْ اَلْقِ عَصاكَ فَاِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَاْفِكُونَ فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرینَ وَ اُلْقِیَ السَّحَرَةُ ساجِدینَ قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمینَ رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ

اَنْ آذَنَ لَكُمْ اِنَّ هذا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِی الْمَدینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها اَهْلَها فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَاُقَطِّعَنَّ اَیْدِیَكُمْ وَ اَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَاُصَلِّبَنَّكُمْ اَجْمَعینَ قالُوا اِنَّا اِلی رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا اِلَّا اَنْ آمَنَّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا اَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْرًا وَ تَوَفَّنا مُسْلِمینَ وَ قالَ الْمَلَاُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ اَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْاَرْضِ وَ یَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ اَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیی نِساءَهُمْ وَ اِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اسْتَعینُوا بِاللهِ وَ اصْبِرُوا اِنَّ الْاَرْضَ لِلهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ قالُوا اُوذینا مِنْ قَبْلِ اَنْ تَاْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسی رَبُّكُمْ اَنْ یُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ یَسْتَخْلِفَكُمْ فِی الْاَرْضِ فَیَنْظُرَ كَیْفَ تَعْمَلُونَ

لغات:

«بعث» به معنای ارسال است، و در اصل به معنای نقل با اعتماد و سرعت است،و بعث بعد از مرگ نقل به حیات ابدی است، و بعث انبیاء نقل به مقام نبوّت است،و «عصا» چوب خشک مانند قضیب است، و اصل لغت به معنای امتناع است،و «ثعبان» مار بزرگ است، و «نزع» جدا کردن چیزی از محل خود می باشد، و «سِحر» حرکت لطیف اعجاب آور است که از آن توهم معجزه می شود و «سَحَر» آخر شب را گویند، و «افک» به معنای کذب و وارونه نشان دادن است و «وقوع» به معنای سقوط است

ص: 328

و «صاغر» به معنای ذلیل است،و صغر و صغار به معنای ذلت است و«صلب»بستن به چوبه [دار] است. و «نقمت» ضد نعمت است. و فرق بین نقمت و اساءةاین است که نقمت بسا به حق است و اساءة همیشه قبیح است و «افراغ»، خالی کردن ظرف است و «صبر» حبس نفس است.

ترجمه:

سپس به دنبال آن ها [پیامبران پیشین] موسی را با آیات خویش به سوی فرعون و اطرافیان او فرستادیم امّا آن ها (با عدم پذیرش)، به آن (آیات) ظلم کردند. ببین عاقبت مفسدان چگونه بود!(103)و موسی گفت:«ای فرعون!من فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیانم. (104) سزاوار است که بر خدا جز حق نگویم. من دلیل روشنی از پروردگارتان برای شما آورده ام پس بنی اسراییل را با من بفرست!» (105) (فرعون) گفت: «اگر نشانه ای آورده ای، نشان بده اگر از راست گویانی!» (106) (موسی) عصای خود را افکند ناگهان اژدهای آشکاری شد! (107) و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد سفید (و درخشان) برای بینندگان بود! (108) اطرافیان فرعون گفتند: «بی شک، این ساحری ماهر و دانا است! (109) می خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند (نظر شما چیست، و) در برابر او چه دستوری دارید؟» (110) (سپس به فرعون)گفتند:«(کار) او و برادرش را به تاخیر انداز،و جمع آوری کنندگان را به همه شهرها بفرست…(111) تا هر ساحر دانا (و کارآزموده ای) را به خدمت تو بیاورند!» (112) ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: «آیا اگر ما پیروز گردیم، اجر و پاداش مهمی خواهیم داشت؟!» (113) گفت: «آری، و شما از مقربان خواهید بود!» (114) (روز مبارزه فرا رسید. ساحران) گفتند: «ای موسی! یا تو (وسایل سحرت را) بیفکن، یا ما می افکنیم!» (115) گفت: «شما بیفکنید!» و هنگامی (که وسایل سحر خود را) افکندند، مردم را چشم بندی کردند و ترساندند و سحر عظیمی پدید آوردند. (116)

ص: 329

(ما) به موسی وحی کردیم که: «عصای خود را بیفکن!» ناگهان (به صورت مار عظیمی در آمد که) وسایل دروغین آن ها را بسرعت برمی گرفت. (117) (در این هنگام،) حق آشکار شد و آن چه آن ها ساخته بودند، باطل گشت. (118) و در آن جا (همگی) مغلوب شدند و خوار و کوچک گشتند. (119) و ساحران (بی اختیار) به سجده افتادند. (120) و گفتند: «ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم (121) پروردگار موسی و هارون!» (122) فرعون گفت:«آیا پیش از آن که به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! حتما این نیرنگ و توطئه ای است که در این شهر (و دیار) چیده اید، تا اهلش را از آن بیرون کنید ولی به زودی خواهید دانست! (123) سوگند می خورم که دستها و پاهای شما را به طور مخالف [دست راست با پای چپ، یا دست چپ با پای راست] قطع می کنم سپس همگی را به دار می آویزم! (124) (ساحران) گفتند: «(مهم نیست،) ما به سوی پروردگارمان بازمی گردیم! (125) انتقام تو از ما، تنها به خاطر این است که ما به آیات پروردگار خویش هنگامی که به سراغ ما آمد ایمان آوردیم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز! (و آخرین درجه شکیبایی را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بمیران!» (126) و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آیا موسی و قومش را رها می کنی که در زمین فساد کنند، و تو و خدایانت را رها سازد؟!» گفت: «به زودی پسران شان را می کشیم، و دختران شان را زنده نگه می داریم (تا به ما خدمت کنند) و ما بر آن ها کاملا مسلّطیم!»(127)موسی به قوم خود گفت: «از خدا یاری جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار می کند و سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است!» (128) گفتند: «پیش از آن که به سوی ما بیایی آزار دیدیم، (هم اکنون) پس از آمدنت نیز آزار می بینیم! (کی این آزارها سر خواهد آمد؟)» گفت: «امید است پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند، و شما را در زمین جانشین (آن ها) سازد، و بنگرد چگونه عمل می کنید!» (129)

ص: 330

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَی بِآیَاتِنَا اِلَی فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ…»(1)

در کتاب اکمال الدین از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت ضمن حدیثی فرمود:

خداوند تبارک و تعالی بعد از یوسف اسباط دوازده گانه و سپس موسی و هارون را به مصر برای هدایت فرعون و قوم او فرستاد.(2)

و در تفسیر عیّاشی روایت شده:

فرعون هفت شهربنا نمود تا خود را از موسی مصون نماید، و بین آن شهرها جنگل هایی قرار داد، و شیرهایی را در آن ها رها نمود تا موسی نتواند به او نزدیک شود،و هنگامی که خداوند موسی را برای هدایت فرعون مبعوث نمود و موسی داخل این شهرها شد شیرها در مقابل او خضوع کردند و از او دور شدند و موسی به هر شهری می رسید درِ آن شهر برای او گشوده می شد تا این که به قصر فرعون رسید و کنار در قصر نشست و به دست او عصایی بود و عبایی از پشم به دوش داشت و به دربان فرعون فرمود: برای من از فرعون اجازه ی دخول بگیر.و دربان به او اعتنایی نکرد و مدّتی گذشت و دربان به او اجازه دخول نمی داد و چون اصرار نمود دربان گفت: آیا خدای ربّ العالمین کسی جز تو را نیافت که به درگاه فرعون بفرستد؟! پس موسی(علیه السلام) خشمگین شد و با عصای خود بر درب قصر زد و همه درها گشوده شد و فرعون موسی را مشاهده نمود و گفت: او را داخل کنید پس موسی داخل شد در حالی که فرعون در قبّه ی بلندی که چهل متر ارتفاع آن

ص: 331


1- 582.. سوره ی اعراف، آیه ی 103.
2- 583.. فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ فی الاکمال عن الباقر(علیه السلام) فی حدیث ثم انّ اللَّه تبارک و تعالی ارسل الاسباط اثنی عشر بعد یوسف ثم موسی و هرون الی فرعون و ملاه الی مصر وحدها. [تفسیر صافی، ج 2، ص 223]

بود نشسته بود و موسی به او فرمود: «من فرستاده ی خدای ربّ العالمین هستم»فرعون گفت: اگر راست می گویی نشانه پیامبری خود را بیاور. پس موسی عصای خود را رها نمود و آن عصا دارای دو لب و دو شعبه بود و تبدیل به اژدهایی شد که دو لب داشت یکی روی زمین و دیگری بالای قبّه فرعون قرار گرفت و فرعون چون به جوف آن اژدها نگاه کرد که آتش از آن شعله ور بود و به طرف فرعون آمد ناگهان فرعون خود را آلوده کرد و فریاد زد: «ای موسی آن را بگیر.»(1)

حضرت رضا(علیه السلام) درباره ی نوع معجزه ی موسی(علیه السلام) می فرماید:

علّت این که معجزه ی موسی(علیه السلام) ید و بیضا و عصا بود و معجزه ی عیسی(علیه السلام) طب و شفا دادن بیماران لاعلاج و معجزه ی حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) کلام و سخن و خطبه

ص: 332


1- 584.. فی تفسیر العیّاشی عن عاصم بن المصری رفعه قال: ان فرعون بنی سبع مداین یتحصن فیها من موسی(علیه السلام)، و جعل فیما بینها آجاما و غیاضا و جعل فیها الاسد لیتحصن بها من موسی، فلما بعث الله موسی الی فرعون فدخل المدینة فلما رآه الاسد تبصبصت و ولت مدبرة، قال: ثم لم یات مدینة الا انفتح له بابها حتّی انتهی الی قصر فرعون الذی هو فیه قال: فقعد علی بابه و علیه مدرعة من صوف و معه عصاه فلما خرج الاذن قال له موسی:استاذن لی علی فرعون، فلم یلتفت الیه [قال: فقال له موسی: «اِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ» قال: فلم یلتفت الیه] قال: فمکث بذلک ما شاء الله یساله ان یستاذن له قال: فلما اکثر علیه قال له: امّا وجد رب العالمین من یرسله غیرک؟ قال: فغضب موسی(علیه السلام) فضرب الباب بعصاه فلم یبق بینه و بین فرعون باب الا انفتح حتّی نظر الیه فرعون و هو فی مجلسه، فقال: ادخلوه قال فدخل الیه و هو فی قبة له مرتفعة کثیرة الارتفاع ثمانون ذراعا، قال: فقال: انی رسول رب العالمین الیک، قال: فقال: فَاْتِ بِآیَةٍ اِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ قالَ: فالقی عصاه و کان له شفتان فَاِذا هِیَ حَیَّةٌ قد وقع احدی الشفتین فی الارض و الشفة الاخری فی اعلی القبة، قال فنظر فرعون فی جوفها و هی تلتهب نیرانا قال: و اهوت الیه فاحدث و صاح: یا موسی خذها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 54]

بود این است که معجزات هر کدام سنخ مهارت های رایج زمان آنان بوده است تا حجّت بر مردم تمام شود.(1)

مولّف گوید:

این روایت در ذیل آیه شریفه «فَاْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ» در سوره ی بقره گذشت.

«وَ اَوْحَیْنَا اِلَی مُوسَی اَنْ اَلْقِ عَصَاکَ فَاِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَاْفِکُونَ»(2)

حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

مردی از اهل شام در مسجد کوفه از امیرالمؤمنین(علیه السلام) پرسید: آن چیست که در

حال زنده بودن نوشید و در حال مرده بودن خورد؟امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:او

عصای موسی(علیه السلام) بود.سپس پرسید: نخستین درختی که روی زمین غرس شدچه بود؟ فرمود: درخت عوسجه [یعنی درخت غرقد] بود و عصای موسی(علیه السلام)از آن درخت بود.(3)

ص: 333


1- 585.. فی عیون الاخبار باسناده الی ابی یعقوب البغدادی قال: قال ابن السکیت لابی الحسن الرّضا(علیه السلام): لماذا بعث الله تعالی موسی بن عمران بیده البیضاء و العصا و آلة السحر، و بعث عیسی(علیه السلام) بالطب، و بعث محمّدا(صلی الله علیه و آله) بالکلام و الخطب فقال له ابو الحسن(علیه السلام): لما بعث موسی(علیه السلام) کان الاغلب علی اهل عصره السحر فاتاهم من عند الله بما لم یکن من عند القوم و فی وسعهم مثله، و بما ابطل به سحرهم، و اثبت به الحجة علیهم. و الحدیث طویل اخذنا منه موضع الحاجة و قد مضی عند قوله تعالی «فَاْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 55]
2- 586.. سوره ی اعراف، آیه ی 117.
3- 587.. و فی باب ما جاء عن الرّضا(علیه السلام) من خبر الشامی و ما سال عنه امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی جامع الکوفة حدیث طویل، و فیه و ساله عن شی ء شرب و هو حی و اکل و هو میت؟ فقال: تلک عصا موسی «و فیه» فقال: اخبرنا عن اول شجرة غرست فی الارض؟ فقال: العوسجة و منها عصی موسی(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 55]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

عصای موسی قبلا از آدم بود و سپس به شعیب رسید و پس از آن به دست موسی داده شد و آن عصا اکنون نزد ماست و من تازه با آن تماس داشتم و آن را سبز و تازه دیدم همانند وقتی که از درخت جدا شده بوده است و آن عصا سخن می گوید اگر از او سوال شود و برای قائم ما اهل بیت ذخیره شده و او مانند موسی از آن استفاده خواهد نمود و سبب وحشت و نابودی دشمنان است و مطیع امام خواهد بود و هر دستوری به او داده شود انجام می دهد وچون در اختیار امام قرار بگیرد حیله های دشمنان را از بین می برد و [به شکل اژدها خواهد شد] و دو لب دارد یکی روی زمین است و دیگری بر سقف [دشمن] می باشد و بین دو لب او بیست متر است و با زبان خود حیله های دشمن را می بلعد.(1)

«وَ اُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ * قَالُواْ آمَنَّا بِرِبِّ الْعَالَمِینَ * رَبِّ مُوسَی وَ هَارُونَ»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

نسبت به آن چه امیدوار نیستی امیدوارتر از چیزی باش که به آن امیدواری. تا این که فرمود: [موسی(علیه السلام) در بیابان راه را گم کرد و به خانواده ی خود گفت: صبر کنید تا من برای شما از آن نوری که مشاهده می کنم آتشی بگیرم و راه را نیز پیدا کنم.

ص: 334


1- 588.. فی اصول الکافی باسناده الی محمّد بن الفیض عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: کانت عصا موسی لادم(علیه السلام)، فصارت الی شعیب، ثم صارت الی موسی(علیه السلام) و انها لعندنا و ان عهدی بها آنفا و هی خضر کهیئتها حین انتزعت من شجرتها، و انها لتنطق اذا استنطقت اعدت لقائمنا یصنع بها ما کان یصنع موسی و انها لتروع و تلقف ما یافکون و تصنع ما تؤمر به، انها حیث اقبلت تلقف ما یافکون یفتح لها شفتان احدیهما فی الارض و الاخری فی السقف ، و بینهما اربعون ذراعا تلقف ما یافکون بلسانها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 55]
2- 589.. سوره ی اعراف، آیه ی 120 122

و چون بازگشت به پیامبری رسیده بود و]ساحران فرعون آمدند تا با سحر خود از فرعون جایزه بگیرند و چون بازگشتند مومن بودند و….(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که فکر کند[به خاطر تقوا و اعمال خیر]بر دیگران برتری دارد،از مستکبران خواهد بود؛ حفص بن غیاث گوید: به امام(علیه السلام)گفتم: اگر به این خاطر، خود را بهتر از دیگری بداند که دیگری را در حال معصیت می بیند و او سالم از آن است آیا باز از مستکبران است؟ امام(علیه السلام) فرمود: هیهات هیهات [که بتواند خود را بهتر از او بداند] چرا که شاید خدا گناه آن گنه کار را ببخشد و تو را مورد حساب قرار بدهد، مگر تو قصّه ی ساحران موسی(علیه السلام) را نخوانده ای؟(2)

«قَالَ الْمَلاُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ اَتَذَرُ مُوسَی وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُواْ فِی الاَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ؟!» (3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید: در تفسیر «وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ» گوید:

فرعون نخست بت پرست بود و سپس ادعای خدایی کرد.(4)

ص: 335


1- 590.. فی الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن ابی عبد الله عن علی بن محمّد القاسانی عمن ذکره عن عبد الله بن القاسم عن ابی عبد الله(علیه السلام) عن ابیه عن جده قال: قال امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم: کن لما لاترجو ارحی منک لما ترجوا الی ان قال(علیه السلام): و خرجت سحرة فرعون یطلبون العزة بفرعون فرجعوا مومنین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 56]
2- 591.. فی روضة الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن القاسم بن محمّد عن سلیمان بن داود المنقری عن حفص بن غیاث عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال: و من ذهب یری ان له علی الاخر فضلا فهو من المستکبرین، فقلت له: انما یری ان له علیه فضلا بالعافیة، اذا رآه مرتکبا للمعاصی؟ فقال: هیهات هیهات فلعله ان یکون غفر ما اتی و انت موقوف تحاسب، امّا تلوت قصة سحرة موسی صلوات الله علیه و الحدیث طویل اخذنا منه موضع الحاجة.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 56]
3- 592.. سوره ی اعراف، آیه ی 127.
4- 593.. وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ قال کان فِرْعَوْنُ یعبد الاصنام ثم ادعی بعد ذلک الربوبیة. [تفسیر قمّی،ج 1، ص 236]

در تفسیر مجمع البیان از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر «وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ»فرمود:

فرعون مردم را به پرستش گاو نیز امر می نمود و به همین علّت سامری برای بنی اسراییل مجسّمه گوساله ای را که صدایی داشت آماده نمود و گفت: این خدای شما و خدای موسی می باشد.(1)

«اِنَّ الاَرْضَ لِلهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

آن چه روی زمین،از خداست، برای رسول اوست و آن چه از رسول خداست مربوط به امام پس از رسول خداست.(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

ما در کتاب علی(علیه السلام) یافتیم: زمین مال خداست و او آن را به هر که از بندگان خود

می خواهد می دهد و عاقبت [نیک و پیروزی نهایی] برای متّقین است و من و اهل بیت من را خدا وارث زمین قرار داده است و مائیم متّقین و همه زمین ها برای ماست، پس هر کس از مسلمانان زمینی را آباد کند باید خراج [و مالیات] آن را به امام از اهل بیت من بپردازد و آن چه از آن بخورد برای او حلال است و اگر

ص: 336


1- 594.. فی مجمع البیان روی عن علی(علیه السلام): «وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ» روی انه کان یامرهم ایضا بعبادة البقر و لذلک اخرج السامری لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوارٌ و قال هذا اِلهُکُمْ وَ اِلهُ مُوسی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 56]
2- 595.. سوره ی اعراف، آیه ی 128.
3- 596.. فی تفسیر العیّاشی عن عمار الساباطی قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: اِنَّ الْاَرْضَ لِلهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ، قال: فما کان لله فهو لرسوله و ما کان لرسول الله فهو للامام بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 56]

زمین را رها کند و خراب شود و دیگری از مسلمانان آن را آباد نماید او سزاوارتر از آباد

کننده ی قبلی خواهد بود و باید خراج آن را به امام از اهل بیت من بپردازد، و هر چه از آن بخورد حلال خواهد بود تا وقتی که قائم از اهل بیت من با شمشیر قیام نماید، پس او زمین ها را تحویل خواهد گرفت همان گونه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [از کفّار] تحویل گرفته است جز زمین هایی که در دست شیعیان ما باشد که امام زمان؟عج؟ با آنان قرارداد می بندد و زمین ها را در اختیار آنان باقی می گذارد.(1)

سوره ی اعراف [7]، آیات 130 تا 141

متن:

وَ لَقَدْ اَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّكَّرُونَ فَاِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِه وَ اِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ اَلا اِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللهِ وَ لكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ وَ قالُوا مَهْما تَاْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنینَ فَاَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْمًا مُجْرِمینَ وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنی اِسْرائیلَ فَلَمَّا

ص: 337


1- 597.. و عن الباقر(علیه السلام) قال وجدنا فی کتاب علی اِنَّ الْاَرْضَ لِلهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ و انا و اهل بیتی الذین اورثنا اللَّه الارض و نحن المتّقون و الارض کلها لنا فمن احیی ارضًا من المسلمین فعمرها فلیؤد خراجها الی الاِمام من اهل بیتی و له ما اکل منها فان ترکها و اخر بها بعد ما عمرها فاخذها رجل من المسلمین بعده فعمرها و احیاها فهو احق به من الذی ترکها فلیؤد خراجها الی الاِمام من اهل بیتی و له ما اکل منها حتّی یظهر القائم من اهل بیتی بالسیف فیحوزها و یمنعها و یخرجهم عنها کما حواها رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) و منعها الا ما کان فی ایدی شیعتنا فانه یقاطعهم و یترک الارض فی ایدیهم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 228]

كَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ اِلی اَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ اِذا هُمْ یَنْكُثُونَ فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَاَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ بِاَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلینَ وَ اَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ كانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْاَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی بارَكْنا فیها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنی عَلی بَنی اِسْرائیلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا یَعْرِشُونَ وَ جاوَزْنا بِبَنی اِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَاَتَوْا عَلی قَوْمٍ یَعْكُفُونَ عَلی اَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا اِلهًا كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ اِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ اِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فیهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا یَعْمَلُونَ قالَ اَ غَیْرَ اللهِ اَبْغیكُمْ اِلهًا وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَی الْعالَمینَ وَ اِذْ اَنْجَیْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُقَتِّلُونَ اَبْناءَكُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَكُمْ وَ فی ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظیمٌ

ترجمه:

و ما نزدیکان فرعون (و قوم او) را به خشکسالی و کمبود میوه ها گرفتار کردیم، شاید متذکّر گردند! (130) (اما آن ها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامی که نیکی (و نعمت) به آن ها می رسید، می گفتند:«به خاطر خود ماست.»ولی موقعی که بدی(و بلا)به آن ها می رسید، می گفتند: «از شومی موسی و کسان اوست»! آگاه باشید سرچشمه همه این ها، نزد خداست ولی بیشتر آن ها نمی دانند! (131) و گفتند: «هر زمان نشانه و معجزه ای برای ما بیاوری که سحرمان کنی، ما به تو ایمان نمی آوریم!» (132) سپس (بلاها را پشت سر هم بر آن ها نازل کردیم:) طوفان و ملخ و آفت گیاهی و قورباغه ها و خون را که نشانه هایی از هم جدا بودند بر آن ها فرستادیم (ولی باز بیدار نشدند، و) تکبر ورزیدند، و جمعیّت گنه کاری بودند! (133) هنگامی که بلا بر آن ها مسلّط می شد، می گفتند: «ای موسی! از خدایت برای ما بخواه به عهدی که با تو کرده، رفتار کند! اگر این بلا را از ما مرتفع سازی، قطعا به تو ایمان می آوریم، و بنی اسراییل

ص: 338

را با تو خواهیم فرستاد!»(134)امّا هنگامی که بلا را،پس از مدّت معینی که به آن می رسیدند، از آن ها برمی داشتیم، پیمان خویش را می شکستند! (135) سرانجام از آن ها انتقام گرفتیم، و آنان را در دریا غرق کردیم زیرا آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند. (136) و مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسراییل، به خاطر صبر و استقامتی که به خرج دادند، تحقّق یافت و آن چه فرعون و فرعونیان (از کاخ های مجلّل) می ساختند، و آن چه از باغ های داربست دار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم! (137) و بنی اسراییل را (سالم) از دریا عبور دادیم (ناگاه) در راه خود به گروهی رسیدند که اطراف بُت های شان، با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنی اسراییل) به موسی گفتند: «تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان گونه که آن ها معبودان (و خدایانی) دارند!» گفت: «شما جمعیّتی جاهل و نادان هستید!(138)این ها(را که می بینید)،سرانجام کارشان نابودی است و آن چه انجام می دهند، باطل (و بیهوده) است. (139) (سپس) گفت: «آیا غیر از خداوند، معبودی برای شما بطلبم؟! خدایی که شما را بر جهانیان (و مردم عصرتان) برتری داد!» (140) (به خاطر بیاورید) زمانی را که از (چنگال) فرعونیان نجاتتان بخشیدیم! آن ها که پیوسته شما را شکنجه می دادند، پسرانتان را می کشتند، و زنانتان را (برای خدمتکاری) زنده می گذاشتند و در این، آزمایش بزرگی از سوی خدا برای شما بود. (141)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ لَقَدْ اَخَذْنَا آلَ فِرْعَونَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِّن الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»(1)

ص: 339


1- 598.. سوره ی اعراف، آیه ی 130.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «سنین» بی آبی و خشکسالی است و آن هنگامی بوده که خداوند بر بنی اسراییل عذاب طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون را فرستاد.

و در تفسیر آیه «فَاِذَا جَاءتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَذِهِ وَ اِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُواْ بِمُوسَی وَ مَن مَّعَهُ» گوید:

حسنه در این جا به معنای صحّت و سلامت و امنیت و گشایش در زندگی است و مقصود از «سیّئه» در این جا گرسنگی و ترس و بیماری است.

«فَاَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَ الْجَرَادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفَادِعَ وَ الدَّمَ آیَاتٍ مُّفَصَّلاَتٍ…»(1)

علیّ بن ابراهیم قمّی مفسّر زمان معصومین(علیهم السلام) در تفسیر خود گوید:

هنگامی که ساحران و مردم دیگر به موسی(علیه السلام) ایمان آوردند هامان [وزیر فرعون]

به فرعون گفت: «مردمی که به موسی(علیه السلام) ایمان آوردند را زندانی کن» از این رو

فرعون همه کسانی که از بنی اسراییل به موسی(علیه السلام) ایمان آورده بودند را زندانی

نمود؛ و موسی(علیه السلام) نزد او آمد و گفت: بنی اسراییل را رها کن. چون فرعون به سخن موسی(علیه السلام) اعتنایی نکرد، خداوند در آن سال عذاب طوفان را بر آنان نازل کرد و طوفان خانه ها و مساکن آنان را تخریب نمود و ناچار شدند در بیابان و صحرا زیر خیمه زندگی کنند.(2)

ص: 340


1- 599.. سوره ی اعراف، آیه ی 133.
2- 600.. و قوله وَ لَقَدْ اَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ یعنی بالسنین الجدبة لما انزل الله علیهم الطوفان و الجراد و الضفادع و الدم، و اما قوله فَاِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ قال الحسنة هاهنا الصحة و السّلامة و الامن و السعة وَ اِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ قال السیئة هاهنا الجوع و الخوف و المرض یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ ای یتشاءموا بموسی و من معه. و اما قوله وَ قالُوا مَهْما تَاْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ فَاَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْمًا مُجْرِمِینَ فانه لما سجد السحرة و من آمن به من الناس قال هامانُ لفرعون ان الناس قد آمنوا بموسی فانظر من دخل فی دینه فاحبسه فحبس کل من آمن به من بنی اسراییل، فجاء الیه موسی فقال له خل عن بنی اسراییل فلم یفعل فانزل الله علیهم فی تلک السنة الطوفان، فخرب دورهم و مساکنهم حتّی خرجوا الی البریة و ضربوا الخیام.B

پس فرعون ناچار شد و به موسی(علیه السلام) گفت: «از خدای خود برای ما بخواه تا طوفان را برطرف کند و اگر چنین کنی من اصحاب تو را از بنی اسراییل آزاد خواهم نمود.» پس حضرت موسی(علیه السلام) دعا نمود و خداوند طوفان را از آنان برداشت. فرعون خواست بنی اسراییل را آزاد کند و لکن هامان به او گفت: اگر چنین کنی موسی(علیه السلام) بر تو غالب می شود و قدرت و سلطنت تو را مالک می گردد و فرعون از او پذیرفت و بنی اسراییل را آزاد نکرد و خداوند در سال دوّم ملخ ها را بر آنان مسلّط نمود و ملخ ها هر چه داشتند را از گیاه و درخت خوردند و نزدیک بود موی سر و صورت شان را نیز بخورند. (1)

فرعون بسیار بی تاب شد و به موسی(علیه السلام) گفت: از خدای خود بخواه تا عذاب ملخ ها را از ما بردارد و من بنی اسراییل را آزاد خواهم نمود. پس موسی(علیه السلام) دعا کرد و خداوند عذاب ملخ ها را از آنان برداشت و باز هامان نگذارد فرعون بنی اسراییل را آزاد نماید و خداوند در سال سوّم شپش ها را بر آنان مسلّط نمود

ص: 341


1- 601.. فقال فِرْعَوْنُ لموسی ادع ربک حتّی یکف عنا الطوفان حتّی اخلی عن بنی اسراییل و اصحابک، فدعا موسی ربه فکف عنهم الطوفان. و هم فِرْعَوْنُ ان یخلی عن بنی اسراییل، فقال له هامانُ ان خلت عن بنی اسراییل غلبک موسی و ازال ملکک، فقبل منه و لم یخل عن بنی اسراییل، فانزل الله علیهم فی السنة الثانیة الجراد فجردت کل شی ء کان لهم من النبت و الشجر حتّی کانت تجرد شعرهم و لحیتهم، فجزع من ذلک جزعا شدیدا.

و شپش ها زراعت ها را نابود کردند و قحطی بین آنان پدید آمد.(1)

باز فرعون به موسی(علیه السلام) گفت: «اگر این عذاب از ما برداشته شود من بنی اسراییل

را آزاد خواهم نمود» پس موسی(علیه السلام) دعا کرد و این عذاب نیز برداشته شد و باز فرعون بنی اسراییل را آزاد نکرد و خداوند عذاب قورباغه را بر آنان نازل نمود و قورباغه وارد غذا و آب آنان می شد و از پشت و گوش و بینی آنان می ریخت و سخت بیچاره شدند.(2)

به موسی(علیه السلام) گفتند: «از خدای خود بخواه این عذاب را از ما بردارد تا ما به تو ایمان بیاوریم و بنی اسراییل را آزاد نماییم» و موسی(علیه السلام) دعا کرد و خداوند این عذاب را نیز از آنان برداشت و چون بنی اسراییل را آزاد نکردند، خداوند آب رود نیل را برای آنان تبدیل به خون نمود و آب نیل برای قبطیان و پیروان فرعون خون می شدو برای بنی اسراییل و پیروان موسی آب بود و قبطی به اسراییلی می گفت: آب را در دهان خود کن و به دهان من بریز و چون چنین میکرد آب در دهان قبطی خون می شد و این نیز برای آنان مصیبت سختی شد. (3)

ص: 342


1- 602.. و قال یا موسی ادع ربک ان یکف عنا الجراد حتّی اخلی عن بنی اسراییل و اصحابک، فدعا موسی ربه، فکف عنهم الجراد فلم یدعه هامانُ ان یخلی عن بنی اسراییل، فانزل الله علیهم فی السنة الثالثة القمل، فذهبت زروعهم و اصابتهم المجاعة.
2- 603.. فقال فرعون لموسی ان دفعت عنا القمل کففت عن بنی اسراییل، فدعا موسی ربه حتّی ذهب القمل، و قال اول ما خلق الله القمل فی ذلک الزّمان، فلم یخل عن بنی اسراییل، فارسل الله علیهم بعد ذلک الضفادع، فکانت تکون فی طعامّهم و شرابهم و یقال انها کانت تخرج من ادبارهم و آذانهم و آنافهم.
3- 604.. فجزعوا من ذلک جزعا شدیدا فجاءوا الی موسی فقالوا ادع الله ان یذهب عنا الضفادع فانا نؤمن بک و نرسل معک بنی اسراییل، فدعا موسی ربه فرفع الله عنهم ذلک فلما ابوا ان یخلوا عن بنی اسراییل حول الله ماء النیل دما فکان القبطی یراه دما و الاسراییلی یراه ماء فاذا شربه الاسراییلی کان ماء و اذا شربه القبطی کان دما فکان القبطی یقول للاسراییلی خذ الماء فی فمک و صبه فی فمی فاذا صبه فی فم القبطی تحوّل دما فجزعوا جزعا شدیدا.B

به موسی گفتند:«اگر خداوند این مشکل را از ما برطرف کند ما بنی اسراییل را آزاد خواهیم نمود»و باز خیانت کردند و بنی اسراییل را آزاد ننمودند و خداوند رجز یعنی یخ [قرمز] را بر آنان مسلّط نمود و این چیزی بود که تا کنون ندیده بودند. پس گروهی از آنان مردند و کار بر آنان سخت شد به گونه ای که باور نمی داشتند.(1)

به موسی(علیه السلام) گفتند: «اگر دعا کنی و خدا این عذاب را از ما برطرف کند ما به تو

ایمان خواهیم آورد و بنی اسراییل را آزاد خواهیم کرد» پس موسی(علیه السلام) دعا کرد

و عذاب از آنان برداشته شد و فرعون بنی اسراییل را آزاد نمود و بنی اسراییل گرد موسی(علیه السلام) جمع شدند و فراری ها نیز به او ملحق گردیدند و موسی(علیه السلام) از مصر با اصحاب خود خارج شد.(2)

هامان به فرعون گفت: من تو را از آزاد کردن بنی اسراییل نهی کردم و اکنون بنی اسراییل گرد موسی(علیه السلام) جمع شدند! پس فرعون بی تاب شد و مردم را از شهرها جمع نمود و موسی(علیه السلام) را تعقیب نمودند و… [تا به دریا غرق شدند.](3)

ص: 343


1- 605.. فقالوا لموسی لئن رفع الله عنا الدم لنرسلن معک بنی اسراییل، فلما رفع الله عنهم الدم غدروا و لم یخلوا عن بنی اسراییل فارسل الله علیهم الرجز و هو الثلج و لم یروه قبل ذلک فماتوا فیه و جزعوا جزعا شدیدا و اصابهم ما لم یعهدوا قبله.
2- 606.. فقالوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی اِسْرائِیلَ فدعا ربه فکشف عنهم الثلج فخلی عن بنی اسراییل فلما خلی عنهم اجتمعوا الی موسی(علیه السلام) و خرج موسی من مصر.
3- 607.. و اجتمع الیه من کان هرب من فرعون و بلغ فرعون ذلک فقال له هامانُ قد نهیتک ان تخلی عن بنی اسراییل فقد اجتمعوا الیه فجزع فرعون و بعث فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ و خرج فی طلب موسی. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 237]

«قَالُواْ یَا مُوسَی اجْعَل لَّنَا اِلَهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ…»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) به راس الجالوت عالم بزرگ یهودیان که گفت:

شما سی سال از رحلت پیامبرتان نگذشت و شمشیر به روی هم دیگر کشیدید.

فرمود:

شما نیز پاهای تان از آب دریا نخشکیده بود که به موسی گفتید:برای ما خدایانی قرار ده همان گونه که این مردم را خدایانی است!(2)

مولّف گوید:

در آیات سوره بقره و این سوره و برخی از سور دیگر قرآن ماجرای امّت موسی و عیسی(علیهما السلام) و پیامبران دیگر و انحراف امّت ها بعد از پیامبران و روی آوردن آنان به شرک و گفتن امّت موسی: «عزیر ابن الله» و گفتن امّت عیسی:«المسیح ابن الله» و دگرگون کردن تورات و انجیل و تفرّق امّت موسی به هفتاد و یک فرقه و تفرّق امّت عیسی به هفتاد و دو فرقه و تفرّق این امّت به فرموده رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به هفتاد و سه فرقه و اختلاف ها و دشمنی ها و خونریزی هایی که بین این فرقه ها انجام گرفته و تا کنون ادامه دارد قابل انکار نیست و این در حالی است که پیامبران(علیهم السلام) در هدایت و راهنمایی مردم کوتاهی نکرده اند و این خطرها را نیز به آنان گوشزد نموده و آنان را از اختلاف و انحراف دور باش داده و حجّت را بر آنان تمام کرده اند بلکه اوصیای پیامبران نیز مردم را از خطر اختلاف و انحراف آگاه نموده و حقایق را

ص: 344


1- 608.. سوره ی اعراف، آیه ی 138.
2- 609.. ابن شهر آشوب باسناده انه قال علی(علیه السلام) لراس الجالوت، لما قال له: لم تلبثوا بعد نبیکم الا ثلاثین سنة، حتّی ضرب بعضکم وجه بعض بالسیف. فقال(علیه السلام): «و انتم، لم تجف اقدامکم من ماء البحر حتّی قلتم لموسی(علیه السلام): اجْعَلْ لَنا اِلهًا کَما لَهُمْ آلِهَةٌ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 579]

برای آنان آشکار کرده اند! جز این که امتحان خداوند در همه زمان ها بوده و خواهد بود و حبّ مال و حبّ ریاست و شهوت و… که مجموعه آن ها حبّ دنیاست، سبب این انحراف ها و اختلاف ها بوده و خواهد بود از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «حُبُّ الدُّنْیَا رَاْسُ کُلِ خَطِیئَةٍ».

و مقصود راس الجالوت که گفت: «شما مسلمانان سی سال از رحلت پیامبرتان نگذشته بود که شمشیر به روی هم کشیدید!» جنگ های صفّین و نهروان و جمل بود که زیادی از مسلمانان در این جنگ ها کشته شدند و فتنه هایی به وجود آمد که در تاریخ مثل و مانندی نداشت و امیرالمؤمنین(علیه السلام) ناچار شد تا با گروه های انحرافی جنگ کند و این از خصایص آن حضرت و فضائل اوست که با ناکثین و مارقین و قاسطین جنگ نمود و فتنه ها را برطرف نمود و فرمود: «اَنَا فَقَاْتُ عَیْنَ الْفِتْنَةِ» یعنی من بودم که چشم فتنه را کور کردم و این یکی از امتحان های خداوند بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود و در این فتنه اهل حق از اهل باطل شناخته شدند و در باطن فوائد فراوانی از نظر روشن شدن حقایق و اتمام حجّت برای مردم بود بلکه برای بندگان نیز درس های فراوانی پیدا نمود تا از فتنه های مشابه آن در زمان های آینده آگاهی پیدا کنند و راه حق را بیابند و گرفتار دام فتنه گران نشوند، «نعوذ بالله مِنْ مَضَلَّاتِ الْفِتَنِ».

سوره ی اعراف [7]، آیات 142 تا 145

متن:

وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسی لِاَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ اَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ وَ لَمَّا جاءَ مُوسی

ص: 345

لِمیقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ اَرِنی اَنْظُرْ اِلَیْكَ قالَ لَنْ تَرانی وَ لكِنِ انْظُرْ اِلَی الْجَبَلِ فَاِنِ اسْتَقَرَّ

مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانی فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقًا فَلَمَّا اَفاقَ قالَ

سُبْحانَكَ تُبْتُ اِلَیْكَ وَ اَنَا اَوَّلُ الْمُؤْمِنینَ قالَ یا مُوسی اِنِّی اصْطَفَیْتُكَ عَلَی النَّاسِ بِرِسالاتی وَ بِكَلامی فَخُذْ ما آتَیْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرینَ وَ كَتَبْنا لَهُ فِی الْاَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَیْ ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصیلًا لِكُلِّ شَیْ ءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ اْمُرْ قَوْمَكَ یَاْخُذُوا بِاَحْسَنِها سَاُریكُمْ دارَ الْفاسِقینَ

لغات:

فرق بین میقات و وقت این است که میقات وقتی است که برای عملی تعیین شده است و وقت مقداری از زمان است، و مواقیت حج مکان های تعیین شده ی برای احرام است و «تجلی» به معنای ظهور و یا دلالت است، و «الواح» جمع لوح به معنای صحیفه و کاغذی است که برای نوشتن آماده می شود، و اصل معنای لوح از لاح یلوح به معنای لمح و ظهر و تلالا می باشد، و لوحه السفر ای غیره، و «موعظة» دورباش از خطر و قبیح است.

ترجمه:

و ما با موسی، سی شب وعده گذاشتیم سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسی به برادرش هارون گفت: «جانشین من در میان قومم باش. و (آن ها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروی منما!» (142) و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: «هرگز مرا نخواهی دید! ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود

ص: 346

ثابت ماند، مرا خواهی دید!» امّا هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد و موسی مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: «خداوندا! منزهی تو (از این که با چشم تو را ببینم)! من به سوی تو بازگشتم! و من نخستین مومنانم!» (143) (خداوند) فرمود: «ای موسی! من تو را با رسالتهای خویش، و با سخن گفتنم (با تو)، بر مردم برتری دادم و برگزیدم پس آن چه را به تو داده ام بگیر و از شکرگزاران باش!» (144) و برای او در الواح اندرزی از هر موضوعی نوشتیم و بیانی از هر چیز کردیم «پس آن را با جدّیت بگیر! و به قوم خود بگو: به نیکوترین آن ها عمل کنند! (و آن ها که به مخالفت برخیزند، کیفرشان دوزخ است) و به زودی جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد!» (145)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ اَرْبَعِینَ لَیْلَةً…»(1)

فضیل بن یسار گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: «فدای شما شوم وقتی را برای ما درباره ی [پیروزی] [شیعیان و قیام آنان یعنی قیام حضرت مهدی(علیه السلام) و پیروانش] تعیین کن»؛ امام(علیه السلام) فرمود:

«خداوند با کسانی که وقت تعیین می کنند مخالف است».

سپس فرمود:

مگر نشنیدی که خداوند می فرماید: «وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ؟» و تو بدان که اضافه شدن آن ده روز را نه موسی می دانست و نه بنی اسراییل [و این امتحانی بود از ناحیه خداوند] و چون سی روز از زمان مناجات موسی با خداوند گذشت و به چهل روز رسید بنی اسراییل گفتند:

ص: 347


1- 610.. سوره ی اعراف، آیه ی 142.

موسی(علیه السلام) به ما دروغ گفت و از وعده ی خود تخلّف نمود؛ سپس فرمود: هنگامی که شما این قصّه را بیان می کنید بگویید: خدا و رسول او راست گفتند تا خداوند به شما دو پاداش بدهد.(1)

فضیل بن یسار نیز گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

موسی(علیه السلام) هنگامی که خواست به مناجات پروردگار خود [به کوه طور] برود با بنی اسراییل سی روز وعده نمود و چون خداوند ده روز بر آن افزود قوم او منحرف شدند و گفتند: «موسی با ما خلف وعده کرد» و کردند آن چه کردند [و سامری آنان را فریب داد و گوساله پرست شدند در حالی که موسی به آنان دروغ نگفته بود و این امتحان خدا بود. ](2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از آیه ی «وَ اَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ» ده روز اوّل ذی الحجّة است.(3) [بنابراین مقصود از چهل روز ماه ذیقعده و ده روز از ذی الحجّه بوده است.]

ص: 348


1- 611.. عن الفضیل بن یسار قال قلت لابی جعفر(علیه السلام) جعلت فداک وقت لنا وقتا فیهم فقال: ان الله خالف علمه علم الموقتین ا ما سمعت الله یقول: «وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً» الی «اَرْبَعِینَ لَیْلَةً» اما ان موسی لم یکن یعلم بتلک العشر و لابنو اسراییل، فلما حدثهم قالوا: کذب موسی و اخلفنا موسی، فان حدثتم به فقالوا: صدق الله و رسوله، تؤجروا مرتین. [تفسیر برهان، ج 2، ص 26]
2- 612.. عن الفضیل بن یسار عن ابی جعفر(علیه السلام) قال ان موسی لما خرج وافدا الی ربه و اعهدهم ثلاثین یوما فلما زاد الله علی الثلاثین عشرا قال قومه: اخلفنا موسی فصنعوا ما صنعوا. [تفسیر برهان، ج 2، ص 26]
3- 613.. فی تفسیر العیّاشی عن محمّد بن علی عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْناها بِعَشْرٍ» قال: بعشر ذی الحجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 61]

«اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ اَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»(1)

محمّد بن مسلم گوید:امام باقر(علیه السلام)پس از حدیث مفصّلی درباره ی موسی و هارون (علیهما السلام) و پیامبران دیگر فرمود،

من به آن حضرت گفتم: آیا احکام و قضایا و امر و نهی، بین موسی و هارون چگونه بود؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود: موسی(علیه السلام) با خدای خود مناجات داشت و علوم را می نوشت و بین مردم قضاوت می کرد و چون به مناجات پروردگار خود می رفت در انجام امور [و بیان احکام و علوم و قضاوت بین مردم] هارون جانشین او بود.(2)

ابوسعید خدری گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در جنگ تبوک به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«تو در مدینه بمان و در بین خانواده ی من جانشین من باش»؛ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: یا رسول الله! من خوش ندارم که مردم بگویند: علی از پسر عمّ خود حمایت نکرد و از جنگ تخلّف نمود! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «آیا راضی نمی شوی که برای من، به منزله ی هارون برای موسی باشی؟» امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آری. و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: پس در مدینه بمان و جانشین من باش.(3)

ص: 349


1- 614.. سوره ی اعراف، آیه ی 142.
2- 615.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن الحسن بن محبوب عن العلا بن رزین عن محمّد بن مسلم عن ابی جعفر(علیه السلام) و ذکر حدیثا طویلا فیه ذکر موسی و هارون(علیهما السلام) و فیه: فقلت له: اخبرنی عن الاحکام و القضایا و الامر و النهی کان ذلک الیهما؟ قال: کان موسی الذی یناجی ربه و یکتب العلم و یقضی بین بنی اسراییل، و هارون یخلفه اذا غاب عن قومه للمناجاة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 62]
3- 616.. فی امالی شیخ الطائفة «قدس سره» باسناده الی ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لعلی بن ابی طالب(علیه السلام) فی غزوة تبوک: اخلفنی فی اهلی، فقال علی(علیه السلام): یا رسول الله انی اکره ان تقول العرب: خذل ابن عمه و تخلف عنه، فقال: اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی؟ قال: بلی، قال: فاخلفنی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 61]B

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه وسیله بعد از بیان شخصیّت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

او مرا مخصوص به وصیّت خود نمود، و برای خلافت و جانشینی خود بین امّت برگزید، و هنگامی که مهاجرین و انصار نزد او جمع بودند فرمود: ای مردم! علی برای من همانند هارون برای موسی می باشد، جز آن که بعد از من پیامبری نیست. سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: مردم با شنیدن این سخنان دانستند که من مانند هارون برادر پدری و مادری رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیستم و پیامبر نیز نیستم [چرا که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیامبری نخواهد بود] و مقصود آن حضرت از این کلمات خلافت و جانشینی من از آن حضرت است همانند خلافت و جانشینی هارون نسبت به موسی (صلوات الله علیهما) همان گونه که خداوند درباره ی موسی و هارون می فرماید: «اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ اَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ».(1)

ص: 350


1- 617.. فی روضة الکافی خطبة لامیرالمؤمنین(علیه السلام) و هی خطبة الوسیلة یقول(علیه السلام) فیها بعد ان ذکر النّبی(صلی الله علیه و آله): و اختصنی بوصیته، و اصطفانی بخلافته فی امته فقال(صلی الله علیه و آله) و قد حشده المهاجرون و الانصار و انغضت بهم المحافل ایها الناس ان علیا منی کهارون من موسی الا انه لانبی بعدی فعقل المؤمنون عن الله نطق الرسول اذ عرفونی انی لست باخیه لابیه و امه، کما کان هارون اخاه لابیه و امه، و لاکنت نبیا فاقتضی نبوة و لکن کان ذلک منه استخلافا لی کما استخلف موسی هارون صلی الله علیهما حیث یقول: اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ اَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 61]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در زمان خلافت عثمان در مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله) به مهاجرین و انصار فرمود:

شما را به خدا سوگند! آیا شما به یاد دارید که من هنگام حرکت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای جنگ تبوک به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتم: برای چه مرا در مدینه باقی می گذارید؟! و آن حضرت فرمود: صلاح نیست مدینه خالی از من و یا تو باشد و تو برای من همانند هارون برای موسی هستی جز آن که بعد از من پیامبری نیست؟ پس

مهاجرین و انصار گفتند: آری خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) چنین فرمود. (1)

«وَ لَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ اَرِنِی اَنظُرْ اِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی…»(2)

ابوبصیر گوید: امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) در تفسیر آیه «رَبِّ اَرِنِی اَنظُرْ اِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی…»، فرمودند:

موسی به کوه [طور] بالا رفت و درهای آسمان گشوده شد و گروه هایی از ملائکه در حالی که عمودهای آهنین در دست و انواری بر سر آنان بود به موسی برخورد نمودند و به او گفتند: «ای فرزند عمران آماده باش که سوال بزرگی کرده ای» پس موسی توقّف نمود و چون خداوند در کوه تجلّی نمود و کوه سرنگون و با خاک یکسان شد، موسی مدهوش گردید [و از دنیا رفت] و چون خداوند او را زنده نمود گفت: «سُبْحَانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ وَ اَنَاْ اَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ.»(3)

ص: 351


1- 618.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی سلیم بن قیس الهلالی عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) انه قال فی اثناء کلام له فی جمع من المهاجرین و الانصار فی المسجد ایام خلافة عثمان: انشدکم بالله ا تعلمون انی قلت لرسول الله(صلی الله علیه و آله) فی غزوة تبوک لم خلفتنی؟ فقال: ان المدینة لاتصلح الا بی او بک، و انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی؟ قالوا: اللهم نعم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 61]
2- 619.. سوره ی اعراف، آیه ی 143.
3- 620.. فی تفسیر العیّاشی عن ابی بصیر عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام) قالا: لما سئل موسی(علیه السلام) ربه تبارک و تعالی قالَ رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ اِلَی الْجَبَلِ فَاِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی قال: فلما صعد موسی(علیه السلام) الی الجبل فتحت ابواب السماء و اقبلت الملائکة افواجا فی ایدیهم العمد، و فی راسها النور یمرون به فوجا بعد فوج، و یقولون: یا ابن عمران اثبت فقد سالت عظیما قال: فلم یزل موسی واقفا حتّی تجلی ربنا جل جلاله فجعل الجبل دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقًا، فلما ان رد الله الیه روحه اَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ وَ اَنَا اَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 62]B

حفص بن غیاث گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که در تفسیر آیه «فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ

لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ موسَی صَعِقًا» فرمود:

هنگامی که پروردگار در کوه تجلّی نمود کوه در دریا فرو رفت و تا کنون فرو می رود .(1)

و در روایت دیگری فرمود:

در آن حال آتش موسی را احاطه نمود تا نتواند از هول و هراسی که پیدا کرده فرار کند و موسی(علیه السلام) از هول و ترس مرد، و چون خداوند روح او را به او بازگرداند فرمود: «سُبْحَانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ وَ اَنَاْ اَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ».(2)

ص: 352


1- 621.. عن حفص بن غیاث قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول فی قوله: فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقًا قال: ساخ الجبل فی البحر فهو یهوی حتّی الساعة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 63]
2- 622.. فی تفسیر العیّاشی عن ابی بصیر عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام) قالا: لما سئل موسی(علیه السلام) ربه تبارک و تعالی قالَ رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ اِلَی الْجَبَلِ فَاِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی قال: فلما صعد موسی(علیه السلام) الی الجبل فتحت ابواب السماء و اقبلت الملائکة افواجا فی ایدیهم العمد، و فی راسها النور یمرون به فوجا بعد فوج، و یقولون: یا ابن عمران اثبت فقد سالت عظیما قال: فلم یزل موسی واقفا حتّی تجلی ربنا جل جلاله فجعل الجبل دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقًا، فلما ان رد الله الیه روحه اَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ وَ اَنَا اَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 63]

در کتاب عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)نقل شده که علی بن محمّد بن جهم گوید:

مامون در مجلس خود به حضرت رضا(علیه السلام)گفت: مگر شما پیامبران را معصوم نمی دانید؟ فرمود: آری. مامون گفت: پس چگونه موسی به خدای خود گفت: «اَرِنِی اَنظُرْ اِلَیْکَ» و خداوند به او فرمود: «لَن تَرَانِی» آیا موسی نمی دانست که خدا جسم نیست و او را با چشم نمی توان دید؟! حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: حضرت موسی کلیم الله بود و می دانست که خداوند منزّه از این است که با چشم دیده شود و لکن چون به قوم خود گفت: «خداوند با من سخن گفت و من با او مناجات نمودم» (1)

قوم او گفتند:«ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم تاهمانند تو سخن خدا را بشنویم»و آنان

هفتصد هزار نفر بودند و موسی هفتاد هزار نفر آنان را برای شنیدن سخن خدا برگزید و باز از آنان هفت هزار نفر را برگزید، و باز از آنان هفتصد نفر را برگزید، و باز از آنان هفتاد نفر را برای مناجات و شنیدن سخن خدا برگزید و آنان را به کوه طور برد و در پایین کوه مستقرّ نمود و خود بالای کوه رفت و از خداوند خواست تا با

ص: 353


1- 623.. فی عیون الاخبار فی باب ذکر مجلس للرضا(علیه السلام) عند المامون فی عصمة الانبیاء(علیهم السلام): حدثنا تمیم بن عبد الله بن تمیم القرشی رضی الله عنه قال: حدثنی ابی عن حمدان بن سلیمان النیسابوری عن علی بن محمّد بن الجهم قال: حضرت مجلس المامون و عنده الرّضا (علیه السلام) فقال له المامون: یا ابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) ا لیس من قولک: ان الانبیاء معصومون؟ قال: بلی، قال: فما معنی قول الله؟عز؟ الی ان قال: «وَ لَمَّا جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی» الایة کیف یجوز ان یکون کلیم الله موسی بن عمران(علیه السلام) لایعلم ان الله تعالی ذکره لاتجوز علیه الرؤیة حتّی یساله هذا السوال؟ قال الرّضا(علیه السلام): ان کلیم الله موسی بن عمران(علیه السلام) علم ان الله تعالی منزه عن ان یری بالابصار، و لکنه لما کلمه الله؟عز؟ و قربه نجیا رجع الی قومه فاخبرهم ان الله تعالی کلمه و قربه و ناجاه.

او سخن بگوید و آنان بشنوند، پس خداوند با موسی سخن گفت و آنان صدای او را از بالا و پایین و از راست و چپ و از جلو و عقب شنیدند،چرا که خداوند صدا را در آن درخت ایجاد نمود و آنان آن صدا را از همه اطراف شنیدند و باز گفتند: ما هرگز ایمان نمی آوریم که این صدای خداوند باشد تا او را به چشم ببینیم و چون چنین سخن بزرگی را گفتند و تکبّر نمودند و سرکشی کردند [و به سخن موسی اعتماد ننمودند] خداوند صاعقه ای فرستاد و هلاک شدند و موسی گفت: خدایا من در جواب بنی اسراییل چه بگویم؟ اگر بگویند: «تو آنان را بردی و هلاک نمودی و مناجات تو با خدا حقیقت نداشته است؟» پس خداوند آنان را زنده نمود و باز گفتند: «اگر تو از خدا خواسته بودی که ما او را ببینیم خداوند تو را اجابت می نمود و ما خدای خود را می دیدیم و معرفت کاملی به او پیدا می کردیم.» (1)

پس موسی(علیه السلام) به آنان فرمود:

«ای مردم! خداوند به چشم دیده نمی شود چرا که او دارای کیفیّت نیست و تنها

ص: 354


1- 624.. فقالوا: لن نؤمن لک حتّی نسمع کلامه کما سمعته، و کان القوم سبع ماة الف رجل فاختار منهم سبعین الفا ثم اختار سبعة آلاف، ثم اختار منهم سبعمائة، ثم اختار منهم سبعین رجلا لمیقات ربه فخرج بهم الی طور سیناء فاقامهم فی سفح الجبل و صعد موسی(علیه السلام) الی الطور و سال الله؟عز؟ ان یکلمه و یسمعهم کلامه، فکلمه الله تعالی ذکره و سمعوا کلامه من فوق و اسفل و یمین و شمال و وراء و امام، لان الله تعالی احدثه فی الشجرة ثم جعله منبعثا منها حتّی یسمعوه من جمیع الوجوه، فقالوا: لن نؤمن بان هذا الذی سمعناه کلام الله حتّی نری الله جهرة، فلما قالوا هذا القول العظیم و استکبروا و عتوا بعث الله علیهم صاعقة و اخذتهم الصاعقة بظلمهم فماتوا، فقال موسی: یا رب ما اقول لبنی اسراییل اذا رجعت الیهم و قالوا انک ذهبت بهم فقتلتهم لانک لم تکن صادقا فیما ادعیت فی مناجاة الله؟عز؟ ایاک؟ فاحیاهم و بعثهم معه، فقالوا: انک لو سالت الله ان یریک ننظر الیه لاجابک و کنت تخبرنا کیف هو و نعرفه حق معرفته؟

با آثار و آیات شناخته می شود»و لکن قوم او گفتند:«ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم تا از خدای خود چنین درخواستی را بکنی» از این رو موسی(علیه السلام) به خدای خود گفت:

خدایا تو سخن بنی اسراییل را شنیدی و صلاح آنان را بهتر می دانی» پس خداوند به موسی وحی نمود: خواسته آنان را از من طلب کن و من تو را به خاطر جهالت آنان مؤاخذه نمی کنم» و در چنین وقتی موسی(علیه السلام) گفت: «رَبِّ اَرِنِی اَنظُرْ اِلَیْکَ» و خداوند

در پاسخ او فرمود: «لَن تَرَانِی وَ لَکِنِ انظُرْ اِلَی الْجَبَلِ فَاِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی…»

پس مامون به حضرت رضا(علیه السلام) گفت: چه زیبا سخن گفتی یا اباالحسن.(1)

ابوبصیر گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

هنگامی که موسی بن عمران از خدای خود خواست که او را ببیند،خداوند به او وعده داد که در جایی بنشیند و سپس به ملائکه دستور داد تا گروه گروه با برق و رعد و باد [تند] و صاعقه ها به او برخورد کنند و هر گروهی از ملائکه این چنین با او برخورد می کردند موسی(علیه السلام) به لرزه در می آمد و سر خود را بالا می نمود و می گفت: آیا پروردگار من بین شماست؟ پس به او گفته شد: ای فرزند عمران او خواهد آمد و تو سوال بزرگی کرده ای!(2)

مولّف گوید:

ص: 355


1- 625.. فقال موسی(علیه السلام): یا قوم ان الله تعالی لایری بالابصار و لاکیفیة له، و انما یعرف بآیاته و یعلم باعلامه، فقالوا: لن نؤمن لک حتّی تساله، فقال موسی(علیه السلام): یا رب انک قد سمعت مقالة بنی اسراییل و انت اعلم بصلاحهم: فاوحی الله تعالی الیه: یا موسی سلنی ما سئلوک فلن اؤاخذک بجهلهم، فعند ذلک قال موسی(علیه السلام): «رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ اِلَی الْجَبَلِ فَاِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ و هو یهوی فَسَوْفَ تَرانِی فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ» بآیة من آیاته «جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقًا فَلَمَّا اَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ» یقول: رجعت الی معرفتی بک عن جهل قومی «وَ اَنَا اَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ» منهم بانک لاتری فقال المامون: لله درک یا ابا الحسن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 64، ح 248]
2- 626.. عن ابی بصیر عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیه السلام) قال لما سال موسی ربه تبارک و تعالی «قالَ رَبِّ اَرِنِی اَنْظُرْ اِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ اِلَی الْجَبَلِ فَاِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی» قال: فلما صعد موسی علی الجبل فتحت ابواب السماء و اقبلت الملائکة افواجا فی ایدیهم العمد و فی راسها النور یمرون به فوجا بعد فوج، یقولون: یا ابن عمران اثبت فقد سالت عظیما، قال: فلم یزل موسی واقفا حتّی تجلی ربنا جل جلاله، فجعل الجبل دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقًا، فَلَمَّا ان رد الله الیه روحه اَفاقَ، «قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ وَ اَنَا اَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 63]B

روایاتی که در ذیل این آیات دلالت بر رؤیت خداوند در قیامت دارد قابل قبول نیست و معنای روایاتی که دلالت بر سه قطعه شدن کوه دارد و روایت فرو رفتن کوه در دریا و روایت تبدیل کوه به غبار باید به خاندان وحی ارجاع شود.

«یَا مُوسَی اِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَی النَّاسِ بِرِسَالاَتِی وَ بِکَلاَمِی…»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند به موسی(علیه السلام) وحی نمود: آیا می دانی من برای چه تو را مخصوص به کلام خود نمودم [و تو کلیم الله شناخته شدی]؟ موسی گفت: پروردگارا علّت آن چه بود؟ خطاب شد: ای موسی من بندگان خود را زیر و رو کردم و در بین آنان کسی را نیافتم که مانند تو خود را ذلیل و ناچیز بداند همانا تو هنگام نماز صورت بر خاک می گذاری [و در مقابل من خضوع می کنی.](2)

ص: 356


1- 627.. سوره ی اعراف، آیه ی 144.
2- 628.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن علی بن یقطین عمن رواه عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: اوحی الله؟عز؟ الی موسی(علیه السلام) ان یا موسی ا تدری لما اصطفیتک بکلامی دون خلقی؟ قال: یا رب و لم ذاک؟ قال فاوحی الله تبارک و تعالی الیه: یا موسی انی قلبت عبادی ظهر البطن فلم اجد فیهم احدا اذل لی نفسا منک، یا موسی انک اذا صلیت وضعت خدک علی التراب، او قال: علی الارض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 67]

اسحاق بن عمّار گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

چهل روز و یا سی روز وحی از موسی(علیه السلام) قطع شد، پس موسی بالای کوه اریحا در شام رفت و گفت: «خدایا اگر وحی و کلام خود را به خاطر گناهان بنی اسراییل از من قطع نموده ای همانا تو از قدیم بخشنده و آمرزنده بوده ای» پس خداوند به موسی وحی نمود و فرمود: ای موسی بن عمران آیا می دانی من برای چه تو را مخصوص به وحی و کلام خود نمودم؟موسی گفت:پروردگارا نمی دانم خطاب شد: من در بین خلق خود کسی را متواضع تر از تو ندیدتم و به این علّت من تو را مخصوص به وحی و کلام خود نمودم.

امام صادق(علیه السلام) سپس فرمود:

عادت موسی(علیه السلام) این بود که از نماز خود جدا نمی شد مگر آن که صورت راست

و چپ خود را در مقابل خدا روی زمین می گذارد.(1)

«وَ کَتَبْنَا لَهُ فِی الاَلْوَاحِ مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْعِظَةً وَ تَفْصِیلًا لِّکُلِّ شَیْءٍ…»(2)

ص: 357


1- 629.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی محمّد بن سنان عن اسحق بن عمار قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: ان موسی (علیه السلام) احتبس عنه الوحی اربعین او ثلثین صباحا قال: فصعد علی جبل بالشام یقال له اریحا، فقال: یا رب ان کنت حبست عنی وحیک و کلامک لذنوب بنی اسراییل فغفرانک القدیم، قال: فاوحی الله؟عز؟ الیه: یا موسی بن عمران ا تدری لما اصطفیتک لوحیی و کلامی دون خلقی؟ فقال: لاعلم لی یا رب. فقال: یا موسی انی اطلعت الی خلقی اطّلاعة فلم اجد فی خلقی اشد تواضعا لی منک، فمن ثم خصصتک بوحیی و کلامی من بین خلقی، قال: و کان موسی(علیه السلام) اذا صلی لم ینفتل حتّی یلصق خده الایمن بالارض و الایسر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 67]
2- 630.. سوره ی اعراف، آیه ی 145.

عبدالله بن ولید سمّان گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

مردم [یعنی اهل تسنّن] درباره ی پیامبران اولوالعزم و امام شما امیرالمؤمنین(علیه السلام)

چه می گویند؟ گفتم: آنان احدی را بر اولوالعزم مقدّم نمی کنند! امام صادق(علیه السلام) فرمود: خداوند درباره ی موسی(علیه السلام) می فرماید: «وَ کَتَبْنَا لَهُ فِی الاَلْوَاحِ مِن کُلِّ شَیْءٍ» و نمی گوید: «کُلِّ شَیْءٍ» و این نشانه این است که خداوند دانش همه چیز را به او نداده است و درباره ی عیسی(علیه السلام) نیز می فرماید: «وَ لِاُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ» و نمی گوید: «کُلِّ شَیْءٍ» و از این عبارت نیز معلوم می شود که همه علوم و اسرار را به عیسی(علیه السلام) تعلیم ننموده است، در حالی که درباره ی امام شما امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: «قُلْ کَفَی بِاللهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» و از این آیه معلوم می شود که علم کلّ کتاب نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) است چرا که درباره ی کتاب [یعنی قرآن] می فرماید: «وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا یَابِسٍ اِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ.»(1)

عبدالله بن ولید سمّان از امام باقر(علیه السلام)نیز نقل کرده که گوید:امام باقر(علیه السلام ) به من فرمود:

شیعیان درباره ی علی و موسی و عیسی(علیهم السلام) چه می گویند؟ گفتم: از چه جهت

ص: 358


1- 631..فی کتاب الاحتجاج للطبرسی«رحمة الله علیه»محمّد بن ابی عمیر الکوفی عن عبد الله بن الولید السمان، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): ما یقول الناس فی اولی العزم و صاحبکم امیر المؤمنین(علیه السلام)؟ قال: قلت: ما یقدمون علی اولی العزم احدا، قال: فقال ابو عبد الله(علیه السلام): ان الله تبارک و تعالی قال لموسی(علیه السلام): و کَتَبْنا لَهُ فِی الْاَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ مَوْعِظَةً و لم یقل کل شی ء و قال لعیسی(علیه السلام) «وَ لِاُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ» و لم یقل کل شی ء و قال لصاحبکم امیرالمؤمنین(علیه السلام): «قُلْ کَفی بِاللهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» و قال الله؟عز؟: «وَ لارَطْبٍ وَ لایابِسٍ اِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» و علم هذا الکتاب عنده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 68]

سوال می فرمایید؟فرمود:از جهت علم و دانش. سپس فرمود: به خدا سوگند علی(علیه السلام ) از موسی و عیسی(علیهما السلام) اعلم است.

آیا آنان اعتقاد ندارند که علی(علیه السلام) دارای دانش رسول الله است؟ گفتم: آری. فرمود:

با آنان درباره ی اعلمیّت علی(علیه السلام) مخاصمه کن و بگو: خداوند درباره موسی(علیه السلام)

می فرماید: «وَ کَتَبْنَا لَهُ فِی الاَلْوَاحِ مِن کُلِّ شَیْءٍ» و این نشان می دهد که خداوند علم و دانش همه چیز را به او نداده است، در حالی که خداوند درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وَ جِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَی هَؤُلاء وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ.»(1)

در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

در کتاب جفر[که حقایق عالم در آن ثبت شده]آمده:خداوند؟عز؟ در الواح که بر موسی(علیه السلام) نازل نمود علوم گذشته و حال و آینده را تا قیامت برای او فرستاد و چون عمر موسی(علیه السلام) به پایان رسید خداوند به او وحی نمود: «الواح را که از زبرجد بهشتی است در کوهی به نام زینت بسپار» پس موسی(علیه السلام) نزد آن کوه رفت و کوه شکافته شد و موسی الواح را در حالی که پیچیده بود

ص: 359


1- 632.. فی بصایر الدرجات جعفر بن محمّد بن عیسی بن عبید عن محمّد بن عمرو عن عبد الله بن الولید السمان، قال: قال لی ابو جعفر(علیه السلام): یا عبد الله ما تقول الشیعة فی علی و موسی و عیسی(علیهم السلام)؟ قلت: جعلت فداک و عن ای حالات تسالنی؟ قال: اسالک عن العلم؟ قال: هو و الله اعلم منهما ثم قال: یا عبد الله ا لیس یقولون: ان لعلی(علیه السلام) ما لرسول الله من العلم؟ قلت: نعم قال: فخاصمهم فیه، ان الله تبارک و تعالی قال لموسی: «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْاَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ» فاعلمنا انه لم یبین له الامر کله، و قال تبارک و تعالی لمحمّد(صلی الله علیه و آله): «وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیدًا وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْ ءٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 68]

بین آن گذارد و کوه پیوسته شد و این بود تا وقتی که خداوند پیامبر خود حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را مبعوث به رسالت نمود و گروهی از یمن برای ملاقات با آن حضرت حرکت کردند و چون به این کوه رسیدند کوه باز شد و الواح در حالی که پیچیده بودهمان گونه که موسی(علیه السلام) در آن سپرده بود از آن بیرون آمد و اهل یمن آن را گرفتند و خداوند هیبتی در دل های آنان انداخت و با خود گفتند: ما آن را باز نمی کنیم تا نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ببریم؛ پس جبرییل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد و قصّه آنان را بر آن حضرت روشن نمود؛ و چون اهل یمن بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شدند و سلام کردند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ماجرای الواح را برای آنان بیان نمود و آنان تعجّب کردند و گفتند:

شما از کجا قصّه ما را دانستی؟!رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: پروردگارم مرا به آن آگاه نمود پس آنان گفتند: «ما شهادت می دهیم که شما رسول خدا هستید» و الواح را نزد آن حضرت گذاردند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آن را قرائت نمود و آن به لغت عبرانی بود و سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) را صدا زد و فرمود: بیا این الواح [تورات] را بگیر که در آن علوم اوّلین و آخرین موجود است و خداوند مرا امر نمود که آن را به تو تحویل بدهم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«من لغت عبرانی را خوب نمی دانم» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: جبرییل به من امر کرده که به تو بگویم تو آن را امشب زیر سر خود قرار دهی و چون صبح می شود به لغت آن عالم خواهی شد پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) الواح را زیر سر خود گذارد و چون صبح شد خداوند آن چه در آن بود را به او تعلیم نمود سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد آن را روی پوستی نوشتند.

ص: 360

امام صادق(علیه السلام) سپس فرمود:

و آن همان جفری است که علوم اوّلین و آخرین در آن موجود است و الواح موسی(علیه السلام) و عصای او نزد ماست و ما وارث همه پیامبرانیم.(1)

ص: 361


1- 633.. العیّاشی: عن ابی حمزة، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال فی الجفر: «ان الله تبارک و تعالی لما انزل الالواح علی موسی(علیه السلام) انزلها علیه و فیها تبیان کل شی ء، کان او هو کائن الی ان تقوم الساعة، فلما انقضت ایام موسی اوحی الله الیه ان استودع الالواح، و هی زبرجدة من الجنة، جبلا یقال له (زینة) فاتی موسی الجبل، فانشق له الجبل، فجعل فیه الالواح ملفوفة، فلما جعلها فیه انطبق الجبل علیها، فلم تزل فی الجبل حتّی بعث الله نبیه محمّدا(صلی الله علیه و آله) فاقبل رکب من الیمن، یریدون نبیه(صلی الله علیه و آله)، فلما انتهوا الی الجبل انفرج، و خرجت الالواح ملفوفة کما وضعها موسی(علیه السلام)، فاخذها القوم، فلما وقعت فی ایدیهم القی الله فی قلوبهم الرعب ان ینظروا الیها و هابوها حتّی یاتوا بها رسول الله(صلی الله علیه و آله). و انزل الله جبرییل علی نبیه(صلی الله علیه و آله) فاخبره بامر القوم و بالذی اصابوه، فلما قدموا علی النّبی(صلی الله علیه و آله) سلموا علیه، ابتداهم فسالهم عما وجدوا، فقالوا: و ما علمک بما وجدنا؟قال:اخبرنی به ربی، و هو الالواح. قالوا: نشهد انک لرسول الله.فاخرجوها فدفعوها الیه فنظر الیها و قراها، و کانت بالعبرانی، ثم دعا امیرالمؤمنین(علیه السلام) فقال: دونک هذه، ففیها علم الاولین و الآخرین، و هی الواح موسی، و قد امرنی ربی ان ادفعها الیک. فقال: یا رسول الله، لست احسن قراءتها. قال: ان جبرییل امرنی ان آمرک ان تضعها تحت راسک لیلتک هذه، فانک تصبح و قد علمت قراءتها. قال: فجعلها تحت راسه، فاصبح و قد علمه الله کل شی ء فیها، فامره رسول الله(صلی الله علیه و آله) بنسخها، فنسخها فی جلد شاة، و هو الجفر، و فیه علم الاولین و الآخرین، و هو عندنا،و الالواح عندنا،و عصا موسی عندنا، و نحن ورثنا النّبیین(صلی الله علیهم اجمعین)». قال: قال ابو جعفر(علیه السلام): «تلک الصخرة التی حفظت الواح موسی تحت شجرة فی واد یعرف بکذا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 585]

سوره ی اعراف [7]، آیات 146 تا 153

متن:

سَاَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَكَبَّرُونَ فِی الْاَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ اِنْ یَرَوْا كُلَّ آیَةٍ لایُؤْمِنُوا بِها وَ اِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لایَتَّخِذُوهُ سَبیلًا وَ اِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلًا ذلِكَ بِاَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلینَ وَ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ اِلَّا ما كانُوا یَعْمَلُونَ وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسی مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوارٌ اَ لَمْ یَرَوْا اَنَّهُ لایُكَلِّمُهُمْ وَ لایَهْدیهِمْ سَبیلًا اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمینَ وَ لَمَّا سُقِطَ فی اَیْدیهِمْ وَ رَاَوْا اَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنا رَبُّنا وَ یَغْفِرْ لَنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسی اِلی قَوْمِهِ غَضْبانَ اَسِفًا قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونی مِنْ بَعْدی اَ عَجِلْتُمْ اَمْرَ رَبِّكُمْ وَ اَلْقَی الْاَلْواحَ وَ اَخَذَ بِرَاْسِ اَخیهِ یَجُرُّهُ اِلَیْهِ قالَ ابْنَ اُمَّ اِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونی وَ كادُوا یَقْتُلُونَنی فَلا تُشْمِتْ بِیَ الْاَعْداءَ وَ لاتَجْعَلْنی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ قالَ رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لِاَخی وَ اَدْخِلْنا فی رَحْمَتِكَ وَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ اِنَّ الَّذینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ كَذلِكَ نَجْزِی الْمُفْتَرینَ وَ الَّذینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا اِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ

لغات:

«رشد» رسیدن به سلوک طریق حق است، و ضد آن غی و غوایة است،و«حبوط»سقوط عمل است تا از ارزش ساقط شود،و اصل آن فساد است و حبط بیماری شتر است به خاطر آلودگی مرتع، و هنگامی که انسان عملی را بر خلاف وجه صحیح انجام بدهد گفته می شود: احبطه و«اسف»به معنای غضب یا تاسّف علی مافات می باشد، و اسف به معنای حزن و تلهّف است، و «خلفه بما یحب و بما یکره

ص: 362

اذا عمل خلفه ذلک کالعمل، و «عجله» شتاب به کاری است قبل از وقت آن، و «سرعت» انجام کار است در اوّل وقت آن، از این رو عجله مذموم است، و سرعت ممدوح می باشد، و «شماتت» خشنودی دشمن است به خاطر بدعاقبتی انسان، و «ینالهم» یعنی یلحقهم و اصل آن از مَدُّ الید الی الشئ است.

ترجمه:

به زودی کسانی را که در روی زمین بناحق تکبّر می ورزند، از (ایمان به) آیات خود،منصرف می سازم! آن ها چنانند که اگر هر آیه و نشانه ای را ببینند، به آن ایمان نمی آورند اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمی کنند و اگر طریق گم راهی را ببینند، آن را راه خود انتخاب می کنند! (همه این ها) به خاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند!(146) و کسانی که آیات، و دیدار رستاخیز را تکذیب (و انکار) کنند،اعمال شان نابود می گردد آیا جز آن چه را عمل می کردند پاداش داده می شوند؟! (147) قوم موسی بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خدا)، از زیورهای خود گوساله ای ساختند جسد بی جانی که صدای گوساله داشت! آیا آن ها نمی دیدند که با آنان سخن نمی گوید، و به راه (راست) هدایتشان نمی کند؟! آن را (خدای خود) انتخاب کردند، و ظالم بودند! (148) و هنگامی که حقیقت به دستشان افتاد، و دیدند گم راه شده اند، گفتند: «اگر پروردگارمان به ما رحم نکند، و ما را نیامرزد، به طور قطع از زیان کاران خواهیم بود!» (149) و هنگامی که موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من، بد جانشینانی برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید)! آیا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدّت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!)» سپس الواح را افکند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیّت) به سوی خود کشید او گفت: «فرزند

ص: 363

مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند و نزدیک بود مرا بکشند، پس کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستم کاران قرار مده!» (150) (موسی) گفت:«پروردگارا!من و برادرم را بیامرز،و ما را در رحمت خود داخل فرما،و تو مهربانترین مهربانانی!»(151)کسانی که گوساله را(معبود خود)قرار دادند،به زودی خشم پرورد گارشان، و ذلّت در زندگی دنیا به آن ها می رسد و اینچنین، کسانی را که (بر خدا) افترا می بندند، کیفر می دهیم! (152) و آن ها که گناه کردند، و بعد از آن توبه نمودند و ایمان آوردند، (امید عفو او را دارند زیرا) پروردگار تو، در پی این کار، آمرزنده و مهربان است. (153)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«سَاَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الاَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ…»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

یعنی ما قرآن را از کسانی که اهل تکبّر در روی زمین اند منع می کنیم و آنان از قرآن بهره ای نمی برند از این رو آنان به آیات خداوند ایمان نمی آورند یعنی اگر ایمان و صداقت و وفا و عمل صالح را ببینند به آن پایبند نمی شوند و اگر شرک و زنا و معاصی را ببینند به دنبال آن ها می روند.(2)

ص: 364


1- 634.. سوره ی اعراف، آیه ی 146.
2- 635.. و قال علی بن ابراهیم: قوله: سَاَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْاَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یعنی اصرف القرآن عن الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق وَ اِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لایُؤْمِنُوا بِها وَ اِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لایَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا، قال: اذا راوا الایمان و الصدق و الوفاء و العمل الصالح لایتخذوه سبیلا، و ان یروا الشرک و الزنا و المعاصی یاخذوا بها و یعملوا بها. [تفسیر برهان، ج 2، ص 588]

«وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَی مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که خداوند [در کوه طور]به موسی خبر داد که قوم او گوساله دارای خواری را خدای خود برگزیدند چون معاینه نکرده بود آن چنان خشمگین نشد و لکن چون معاینه نمود خشم او شدید شد و الواح را رها نمود [و سر و ریش برادر خود را گرفت و گفت: چرا آنان را از این کار منع نکردی؟!](2)

علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «وَ لَمَّا سُقِطَ فَی اَیْدِیهِمْ» این است که موسی هنگامی که آمد و گوساله سامری را دید و آن را آتش زد [و خاکسترش را به دریا ریخت و برخی از گوساله پرستان از عشق به گوساله خود را به دریا انداختند و هلاک شدند!](3)

«اِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیَا…»(4)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

گاو را گرامی بدارید چرا که او آقای چهار پایان است و از روزی که بنی اسراییل گوساله

را پرستیدند او از خدا حیا نموده و تا کنون سر خود را بالا نکرده است.(5)

ص: 365


1- 636.. سوره ی اعراف، آیه ی 148.
2- 637.. عن محمّد بن ابی حمزة عمن ذکره عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال ان الله تبارک و تعالی لما اخبر موسی ان قومه اتخذوا عجلا لَهُ خُوارٌ، فلم یقع منه موقع العیان، فلما رآهم اشتد غضبه فالقی الالواح من یده فقال ابو عبد الله: و للرؤیة فضل علی الخبر». [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 29]
3- 638.. و قال علی بن ابراهیم: قوله تعالی: وَ لَمَّا سُقِطَ فِی اَیْدِیهِمْ یعنی لما جاءهم موسی و احرق العجل قالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنا رَبُّنا وَ یَغْفِرْ لَنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ. [تفسیر برهان، ج 2، ص 589]
4- 639.. سوره ی اعراف، آیه ی 152.
5- 640.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی جمیل بن انس قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اکرموا البقر فانها سیّد البهائم، ما رفعت طرفها الی السماء حیاء من الله؟عز؟ منذ عبد العجل. [تفسیر نور الثّقلین، ج 2، ص 70]B

در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده:

موسی(علیه السلام) [پس از بازگشت به کوه طور] به خدای خود گفت: خدایا صدای گوساله از کجا بود؟! و خداوند به او فرمود: ای موسی من او را به صدا در آوردم، پس موسی(علیه السلام) گفت: «اِنْ هِیَ اِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَ تَهْدِی مَن تَشَاء. »(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

موسی(علیه السلام) در بین مناجات خود با خداوند گفت: پروردگارا سامری به دست خود گوساله را ساخت آیا خُوار و صدای او نیز به دست سامری بود؟ خطاب شد: ای موسی! این فتنه و آزمایش ما بود تو از آن تفحّص مکن.(2)

و روایت شده که فرعون [روزگاری] مردم را به پرستش گاو دعوت می کرد [و سپس خود ادعای خدایی کرد] از این رو سامری مردم را به پرستش گوساله دعوت نمود و گفت: «هَذَا اِلَهُکُمْ وَ اِلَهُ مُوسَی.»(3)

ص: 366


1- 641.. فی تفسیر العیّاشی عن محمّد بن ابی حمزة عمن ذکره عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله تعالی: و اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسی مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوارٌ فقال موسی(علیه السلام): یا رب و من اخار الصنم؟ فقال الله: یا موسی انا اخرته فقال موسی: اِنْ هِیَ اِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 70]
2- 642.. عن ابن مسکان عن الوصاف عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: ان فیما ناجی الله موسی(علیه السلام) ان قال: یا رب هذا السامری صنع العجل فالخوار من صنعه؟ قال: فاوحی الله الیه یا موسی ان تلک فتنتی فلا تفحص عنها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 70]
3- 643.. فی مجمع البیان و روی عن علی(علیه السلام) «وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ» و روی انه کان یامرهم ایضا بعبادة البقر، و لذلک اخرج السامری لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوارٌ، و قال: هذا اِلهُکُمْ وَ اِلهُ مُوسی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 70]

«یَا ابْنَ اُمَّ لَا تَاْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لَا بِرَاْسِی…»(1)

«قَالَ ابْنَ اُمَّ اِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کَادُواْ یَقْتُلُونَنِی فَلاَ تُشْمِتْ بِیَ الاعْدَاء…»(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

علّت این که هارون به موسی گفت: «یابن امّ» و نام مادر خود را مطرح نمود و گفت: ای فرزند مادرم.این است که برادران اگر مادران شان یکی نباشد بیشتر بین آنان عداوت و دشمنی خواهد بود و اگر مادرشان یکی باشد کم تر با هم دیگر دشمنی دارند، جز آن که شیطان بین آنان فتنه ایجاد کند، از این رو هارون به برادر خود موسی گفت: ای فرزند مادر! تو و من از یک مادر هستیم و نباید دشمنی بین من و تو باشد، پس سر و ریش مرا مگیر؛

راوی می گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

موسی برای چه سر و ریش هارون را گرفت و به سوی خود کشید در حالی که هارون نقشی در پرستش و ساخت گوساله نداشت؟!

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

موسی(علیه السلام) به خاطر جدا نشدن هارون از گوساله پرستان و ملحق نشدن او به موسی چنین برخوردی را کرد و اگر هارون از بین آنان خارج می شد عذاب بر آنان نازل می گردید از این رو موسی به هارون گفت: «مَا مَنَعَکَ اِذْ رَاَیْتَهُمْ ضَلُّوا * اَلَّا تَتَّبِعَنِ اَفَعَصَیْتَ اَمْرِی…» و هارون در پاسخ او گفت: «اگر چنین می کردم تو می گفتی: چرا سبب اختلاف بنی اسراییل شدی؟» «اِنِّی خَشِیتُ اَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی اِسْرَائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی.»(3)

ص: 367


1- 644.. سوره ی طه، آیه ی 94.
2- 645.. سوره ی اعراف، آیه ی 150.
3- 646.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی علی بن سالم عن ابیه قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): اخبرنی عن هارون لم قال لموسی(علیه السلام):ا بْنَ اُمَّ لاتَاْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لابِرَاْسِی. B و لم یقل یا ابن ابی؟ فقال: ان العداوات بین الاخوة اکثرها یکون اذا کانوا بنی علات «1» و متی کانوا بنی ام قلت العداوة بینهم،الا ان ینزغ الشیطان بینهم فیطیعوه،فقال هارون لاخیه موسی(علیهما السلام) یا اخی الذی ولدته امی و لم تلدنی غیر امه لااْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لابِرَاْسِی، و لم یقل یا ابن ابی، لان بنی الاب اذا کانت امهاتهم شتی لم تستبعد العداوة بینهم الا من عصمه الله منهم، و انما تستبعد العداوة بین بنی ام واحدة قال: قلت له: فلم اخذ براسه یجره الیه و بلحیته و لم یکن فی اتخاذهم العجل و عبادته له ذنب؟ فقال: انما فعل ذلک به لانه لم یفارقهم لما فعلوا ذلک و لم یلحق بموسی و کان اذا فارقهم ینزل بهم العذاب الا تری انه قال لهارون: ما مَنَعَکَ اِذْ رَاَیْتَهُمْ ضَلُّوا اَلَّا تَتَّبِعَنِ اَ فَعَصَیْتَ اَمْرِی قالَ هارون: لو فعلت ذلک لتفرقوا ونِّی خَشِیتُ اَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی اِسْرائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 72]

سلیم بن قیس از سلمان نقل نموده که گوید:امیرالمؤمنین(علیه السلام)به ابوبکر و اصحاب

او فرمود:

آگاه باشید! به خدا سوگند اگر آن چهل نفری که با من بیعت نمودند با من وفادار باشند من در راه خدا با شما با تمام قدرت جنگ خواهم نمود. سپس فرمود: به خدا سوگند احدی از فرزندان شما تا قیامت به خلافت نخواهد رسید.سلیم گوید: علی(علیه السلام) قبل از آن که با او بیعت کنند فرمود: «ابْنَ اُمَّ اِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کَادُواْ یَقْتُلُونَنِی.»(1)

ص: 368


1- 647.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی «رحمة الله علیه» و فی روایة سلیم بن قیس الهلالی عن سلمان الفارسی حدیث طویل و فیه قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) لابی بکر و اصحابه: امّا و الله لو ان اولئک الاربعین الرجل الذین بایعونی وفوا لی لجاهدتکم فی الله حق جهاده، امّا و الله لاینالها احد من عقبکم الی یوم القیمة، ثم نادی قبل ان یبایع: «ابْنَ اُمَّ اِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 73، ح 274]

در روضه کافی نقل شده:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در پایان خطبه طالوتیه از مسجد خارج شد و چون نگاهش به

گوسفندانی افتاد که در آغلی قرارداشتند و حدود سی راس بودند فرمود:به خدا سوگند اگر من همراهانی به اندازه ی این ها می داشتم و خیرخواه خدا و رسول او بودند [و در دیانت خود ثابت قدم بودند] این مگس خورها را از صحنه خلافت و امامت دور می کردم. راوی گوید: و چون شب شد سیصد و شصت نفر جان بر کف با او بیعت نمودند و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به آنان فرمود: فردا صبح با سرهای تراشیده در محلّ احجار زیت آماده شوید. و خود با سر تراشیده صبحگاه آماده شد و از آنان جز ابوذر و مقداد و حذیفة بن یمان و عمار یاسر و سلمان کسی آماده نشد، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) دست به آسمان بلند کرد و فرمود: «اِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی کَمَا اسْتَضْعَفَتْ بَنُو اِسْرَائِیلَ هَارُونَ» یعنی خدایا این مردم مرا تنها گذاردند همان گونه که بنی اسراییل هارون را تنها گذاردند و از او حمایت نکردند!(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از مدینه برای حجّ حرکت نمود و از مردم مدینه و اطراف آن بیش از هفتاد هزار نفر همراه او شدند همان گونه که اصحاب موسی(علیه السلام) هنگام بیعت

ص: 369


1- 648.. و فیها خطبة له(علیه السلام) و هی الخطبة الطالوتیة و فی آخرها: ثم خرج من المسجد فمر بصیرة فیها نحو من ثلثین شاة، فقال: و الله لو ان رجالا ینصحون لله؟عز؟ و لرسوله بعدد هذه الشیاة لازلت ابن آکلة الذبان عن ملکه، فلما امسی بایعه ثلاثمائة و ستون رجلا علی الموت، فقال امیرالمؤمنین(علیه السلام): اغدوا بنا الی احجار الزیت محلقین، و حلق امیرالمؤمنین(علیه السلام) فما وافی من القوم محلقا الا ابو ذر و المقداد و حذیفة بن الیمان و عمار بن یاسر، و جاء سلمان فی آخر القوم، فرفع یده الی السماء فقال: اِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی کما استضعفت بنو اسراییل هارون(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 72، ح 273]

گرفتن برای هارون هفتاد هزار نفر بودند و بیعت خود را شکستند و به دنبال سامری و گوساله او رفتند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز با همین عدد از مردم برای علی(علیه السلام) [در حجّة الوداع] بیعت گرفت و آنان نیز بیعت خود را شکستند و از گوساله و سامری این امّت پیروی نمودند و این دو قصّه همانند یک دیگر رخداد!(1)

عبدالله بن مسعود گوید:

گروهی در مسجد کوفه گفتند: برای چه امیرالمؤمنین(علیه السلام) همان گونه که با طلحه

و زبیر و عایشه و معاویه به جنگ برخاست با ابوبکر و عمر و عثمان به جنگ برنخاست؟! و چون این سخنان به گوش امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسید آن حضرت مردم را جمع نمود و بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم! از شما به من چنین و چنان رسیده است؟! و مردم گفتند: امیرالمؤمنین صحیح می فرماید، ما چنین سخنانی را گفته ایم. پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: من پیرو سنّت های پیامبران گذشته ام همان گونه که خداوند می فرماید: «لَکُمْ فِی رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» مردم گفتند: یا امیرالمؤمنین کدام پیامبران را می فرمایی؟ فرمود: اوّل آنان ابراهیم(علیه السلام) است… تا این که فرمود: من به روش برادرم هارون عمل کردم که به برادر خود موسی گفت: «ابْنَ اُمَّ اِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کَادُواْ یَقْتُلُونَنِی» و اگر شما بگویید: قوم موسی هارون را تنها نگذاردند و به قتل او اهتمام نکردند

ص: 370


1- 649.. و باسناده الی محمّد بن علی الباقر(علیه السلام) قال: حج رسول الله(صلی الله علیه و آله) من المدینة، و بلغ من حج مع رسول الله من اهل المدینة و اهل الاطراف و الاعراب سبعین الف انسان او یزیدون، علی نحو عدد اصحاب موسی(علیه السلام) السبعین الفا الذین اخذ علیهم بیعة هارون(علیه السلام) فنکثوا و اتبعوا العجل و السامری، و کذلک اخذ رسول الله(صلی الله علیه و آله) البیعة لعلی(علیه السلام) بالخلافة علی عدد اصحاب موسی(علیه السلام) فنکثوا البیعة و اتبعوا العجل و السامری سنة بسنة و مثلا بمثل، و الحدیث طویل اخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 73، ج 275]

[خلاف قرآن گفته اید و]کافر شده اید و اگر بگویید:«از او حمایت و پیروی نکردندو نزدیک بود او را بکشند [همان گونه که خداوند فرموده است] و به همین خاطر هارون ناچار به سکوت و صبر شد» و وصیّ این پیامبر(صلی الله علیه و آله) معذورتر از او شد و ناچار به سکوت گردید!(1)

سلمان فارسی گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

ای برادر! بعد از من تو شمشیر من خواهی بود و زود است که از قریش سختی هایی ببینی و آنان بر علیه تو قیام کنند و به تو ستم نمایند، پس اگر یاورانی یافتی با آنان جنگ کن و مخالفین خود را نابود نما و اگر یاورانی برای خود نیافتی باید صبر کنی و دست بازداری و خود را به خطر ننیندازی همانا تو برای من همانند هارون برای موسی هستی و تو باید همانند هارون عمل کنی چرا که قوم موسی هارون را تنها گذاردند و از او پیروی نکردند و نزدیک بود او را بکشند [و او ناچار به صبر و خویشتن داری شد] و تو نیز باید در مقابل ظلم قریش و فشار آنان صبر کنی چرا که تو به منزله ی هارون هستی و پیروان تو به منزله سامری و گوساله او هستند!(2)

ص: 371


1- 650..فی کتاب علل الشرائع باسناده الی ابن مسعود قال: احتجوا فی مسجد الکوفة فقالوا: ما لامیرالمؤمنین لم ینازع الثلاثة کما نازع طلحة و الزبیر و عائشة و معاویة؟ فبلغ ذلک علیا(علیه السلام) فامر ان ینادی: الصلوة جامعة، فلما اجتمعوا صعد المنبر فحمد الله و اثنی علیه ثم قال: معاشر الناس انه بلغنی عنکم کذا و کذا قالوا صدق امیرالمؤمنین(علیه السلام) قد قلنا ذلک، قال: ان لی بسنة الانبیاء اسوة فیما فعلت، قال الله تعالی فی محکم کتابه: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» قالوا و من هم یا امیرالمؤمنین(علیه السلام)؟ قال: اولهم ابراهیم(علیه السلام) الی ان قال: ولی باخی هارون(علیه السلام) اسوة اذ قال لاخیه: ابْنَ اُمَّ اِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی فان قلتم لم یستضعفوه و لم یشرفوا علی قتله فقد کفرتم، و ان قلتم استضعفوه و اشرفوا علی قتله فلذلک سکت عنهم فالوصی اعذر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 74، ج 276]
2- 651.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی سلمان الفارسی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) حدیث طویل یقول فیه لعلی(علیه السلام) یا اخی انت سیفی بعدی و ستلقی من قریش شدة و من تظاهرهم علیک و ظلمهم لک، فان وجدت علیهم اعوانا فجاهدهم و قاتل من خالفک بمن وافقک، و ان لم تجد اعوانا فاصبر و کف یدک و لاتلق بها الی التهلکة، فانک منی بمنزلة هارون من موسی(علیه السلام)، و لک بهارون اسوة، اذ استضعفه قومه و کادوا یقتلونه فاصبر لظلم قریش و تظاهرهم علیک، فانک بمنزلة هارون و من تبعه و هم بمنزلة العجل و من تبعه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 74، ج 277]B

سوره ی اعراف [7]، آیات 154 تا 157

متن:

وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَی الْغَضَبُ اَخَذَ الْاَلْواحَ وَ فی نُسْخَتِها هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ

یَرْهَبُونَ وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلًا لِمیقاتِنا فَلَمَّا اَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ اَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ اِیَّایَ اَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا اِنْ هِیَ اِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدی مَنْ تَشاءُ اَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ اَنْتَ خَیْرُ الْغافِرینَ وَ اكْتُبْ لَنا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ اِنَّا هُدْنا اِلَیْكَ قالَ عَذابی اُصیبُ بِهِ مَنْ اَشاءُ وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْ ءٍ فَسَاَكْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجیلِ یَاْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الْاَغْلالَ الَّتی كانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی اُنْزِلَ مَعَهُ اُول-ٰٓئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

لغات:

«سکت»به معنای سکون و خودداری از کلام است،و سکوت غضب، فرو نشستن فوران و طغیان غضب و خشم است و سکوت در حال غضب بهتر از سکون و آرامش

ص: 372

است،و«فتنة»به معنای کشف و اختبار و امتحان است،و«عَزَّروه»یعنی منعوا اعداءه و نصروه، و «تعزیر» ردّ است و عذَّرته یعنی فعلت به ما یردّه عن المعصیة.

ترجمه:

هنگامی که خشم موسی فرو نشست الواح(تورات)را برگرفت و در نوشته های آن، هدایت و رحمت برای کسانی بود که از پروردگار خویش می ترسند(و از مخالفت فرمانش بیم دارند). (154) موسی از قوم خود، هفتاد تن از مردان را برای میعادگاه ما برگزید و هنگامی که زمین لرزه آن ها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر می خواستی،می توانستی آن ها و مرا پیش از این نیز هلاک کنی! آیا ما را به آن چه سفیهانمان انجام داده اند، (مجازات و) هلاک می کنی؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست که هر کس را بخواهی (و مستحق بدانی)، به وسیله آن گم راه می سازی و هر کس را بخواهی (و شایسته ببینی)، هدایت می کنی! تو ولیّ مایی، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانی! (155) و برای ما، در این دنیا و سرای دیگر، نیکی مقرّر فرما چه این که ما به سوی تو بازگشت کرده ایم! «(خداوند در برابر این تقاضا، به موسی) گفت:» مجازاتم را به هر کس بخواهم می رسانم و رحمتم همه چیز را فراگرفته و آن را برای آن ها که تقوا پیشه کنند، و زکات را بپردازند، و آن ها که به آیات ما ایمان می آورند، مقرّر خواهم داشت! (156) همان ها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می کنند پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می یابند آن ها را به معروف دستور می دهد، و از منکر باز میدارد اشیاء پاکیزه را برای آن ها حلال می شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آن ها بود، (از دوش و گردنشان) بر می دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند. (157)

ص: 373

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِّمِیقَاتِنَا…»(1)

در کتاب کمال الدین از سعد بن عبدالله قمّی نقل شده:

ضمن سوالات خود از حضرت بقیّة الله(علیه السلام) گوید: به آن حضرت گفتم: ای [مولای من و ای] فرزند مولای من! علّت این که مردم از انتخاب امام برای خود ممنوع شده اند چیست؟حضرت بقیّة الله(علیه السلام)فرمود:امام مصلح را می گویی و یا امام مفسد را؟گفتم : امام مصلح [و معصوم و شایسته] را می گویم؛ فرمود: آیا امکان دارد که به خاطر ندانستن اسرار و باطن به اشتباه فرد فاسدی را انتخاب کنند؟ گفتم: آری؛ فرمود: علّت همین است. سپس فرمود:بگو بدانم آیا پیامبران برگزیده خدا که صاحب کتاب وعصمت و وحی بوده اند و خداوند آنان را اعلام و بزرگان امت ها معرفی نموده مانند موسی و عیسی(علیهما السلام) با عقل فراوانی که خداوند به آنان داده امکان دارد که در انتخاب خود اشتباه کنند و به جای مومن منافق را به گمان خود انتخاب نمایند؟ گفتم: خیر. فرمود: مگر موسی با عقل فراوان و علم و دانش خود و نزول وحی بر او، هفتاد نفر از بهترین قوم خود را برای میقات پروردگار خود انتخاب نکرد و شکّی در ایمان و اخلاص آنان نداشت آیا در نهایت منافقین را انتخاب ننمود؟چنان که خداوند می فرماید:«وَ اخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِّمِیقَاتِنَا…»، تا این که می فرماید:«لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللهَ جَهْرَةً فَاَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ بظلمهم؟»وچون ما می بینیم که انتخاب چنین پیامبرانی اینگونه بوده و به جای اصلح افسد را انتخاب نموده اند یقین می کنیم که انتخاب امام تنها از ناحیه

ص: 374


1- 652.. سوره ی اعراف، آیه ی 155.

خداوند که چیزی از او پنهان نیست باید باشد و انتخاب مهاجرین و انصارصحیح نبوده است.(1)

«عَذَابِی اُصِیبُ بِهِ مَنْ اَشَاء وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ…»(2)

در تفسیر مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده:

آن حضرت داخل نماز شد و مردی از اعراب نیز در کنار آن حضرت مشغول به نماز شد و در نماز خود گفت: «خدایا به من و محمّد(صلی الله علیه و آله) ترحّم کن و به

ص: 375


1- 653.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی سعد بن عبد الله القمی عن الحجة القائم(علیه السلام) حدیث طویل و فیه: قلت: فاخبرنی یا ابن مولای عن العلة التی تمنع القوم من اختیار الامام لانفسهم؟ قال: مصلح ام مفسد؟ قلت: مصلح قال: فهل یجوز ان تقع خیرتهم علی المفسد بعد ان لایعلم احد ما یخطر ببال غیره من صلاح او فساد قلت: بلی قال: فهی العلة، و اوردها لک ببرهان ینقاد لک عقلک، ثم قال(علیه السلام): اخبرنی عن الرسل الذین اصطفاهم الله؟عز؟، و انزل علیهم الکتب و ایدهم بالوحی و العصمة و هم اعلام الامم اهدی الی الاختیار منهم، مثل موسی و عیسی(علیهما السلام)، هل یجوز مع وفور عقلهما و کمال علمهما اذ هما بالاختیار ان تقع خیرتهما علی المنافق و هما یظنان انه مومن؟ قلت: لاقال: هذا موسی کلیم الله مع وفور عقله و کمال علمه و نزول الوحی علیه اختار من اعیان قومه و وجوه عسکره لمیقات ربه؟عز؟ سبعین رجلا ممن لایشک فی ایمانهم و اخلاصهم، فوقع خیرته علی المنافقین قال الله؟عز؟: «وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا» الی قوله: «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللهَ جَهْرَةً فَاَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ» فلما وجدنا اختیار من قد اصطفاه الله؟عز؟ للنبوة واقعا علی الافسد دون الاصلح، و هو یظن انه الاصلح دون الافسد علمنا ان الاختیار لایجوز الا لمن یعلم ما تخفی الصدور و ما تکن الضمائر، و یتصرف علیه السرائر و ان لاخطر لاختیار المهاجرین و الانصار بعد وقوع خیرة الانبیاء علی ذوی الفساد لما ارادوا اهل الصلاح. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 76، ج 283]
2- 654.. سوره ی اعراف، آیه ی 156.

احدی جز ما ترحم نکن»و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از نماز فارغ شد به مرد اعرابی فرمود: برای چه رحمت واسعه [و گسترده ی] خدا را محدود کردی؟!(1)

شیخ مفید در کتاب روضة الواعظین از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

خداوند به داود وحی نمود:«ای داود! همان گونه که نشستن در مقابل خورشید نور خورشید را کم نمی کند،نشستن و قرار گرفتن کسی در رحمت من، رحمت من را کم نمی کند. (2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از«وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ»علم امام(علیه السلام) است که از علم خدا می باشد؛

و مقصود از «کُلَّ شَیْءٍ» شیعیان ما هستند؛ و مقصود از «یَتَّقُونَ» پرهیز از ولایت و اطاعت غیر امام است.(3)

ص: 376


1- 655.. فی مجمع البیان: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ و فی الحدیث ان النّبی(صلی الله علیه و آله) قام فی الصلوة فقال اعرابی و هو فی الصلوة:اللهم ارحمنی و محمّدا و لاترحم معنا احدا،فلما سلم (صلی الله علیه و آله) قال للاعرابی: لقد تحجرت واسعا یرید رحمة الله؟عز؟ اورده البخاری فی الصحیح. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 77، ج 286]
2- 656.. فی روضة الواعظین للمفید «رحمه الله» قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اوحی الله الی داود(علیه السلام): یا داود کما لایضیق الشمس علی من جلس فیها، کذلک لاتضیق رحمتی علی من دخل فیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 77، ج 287]
3- 657.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن ابی نصر عن حماد بن عثمان عن ابی عبیدة الحذاء عن ابی جعفر(علیه السلام) حدیث طویل یقول(علیه السلام) فیه: «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ» یقول: علم الامام و وسع علمه الذی هو من علمه کل شی ء هم شیعتنا، ثم قال: فَسَاَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ یعنی ولایة غیر الامام و طاعته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 78، ج 288]

«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الاُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالاِنْجِیلِ…» (1)

جعفر بن محمّد صوفی گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: ای فرزند رسول خدا (برای چه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را «امّی» می نامند؟ امام(علیه السلام) فرمود:

مردم [یعنی اهل تسنّن] چه می گویند؟ گفتم: آنان گمان می کنند که «امّی» بودن او به خاطر این است که او نمی توانسته بنویسد؛ امام باقر(علیه السلام) فرمود: دروغ می گویند خدا آنان را لعنت کند. سپس فرمود: چگونه چنین چیزی می تواند صحیح باشد؟ در حالی که خداوند می فرماید: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ» آیا او مردم را به چیزهایی تعلیم می داده که نمی توانسته آن ها را مکتوب نماید؟! سپس فرمود:

به خدا سوگند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با هفتاد و دو زبان و یا فرمود: با هفتاد و سه زبان می خواند و می نوشت و امّی بودن او به خاطر این است که اهل مکّه بوده و مکّه را امّ القری می گفته اند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ لِتُنذِرَ اُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا.»(2)

ص: 377


1- 658.. سوره ی اعراف، آیه ی 157.
2- 659.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی جعفر بن محمّد الصوفی قال: سالت ابا جعفر محمّد بن علی الباقر(علیهما السلام) فقلت: یا ابن رسول الله لم سمی النّبی(صلی الله علیه و آله) الامی؟ فقال: ما یقول الناس؟ قلت: یزعمون انه انما سمی الامی لانه لم یحسن ان یکتب، فقال(علیه السلام): کذبوا علیهم لعنة الله، انی ذلک و الله یقول فی محکم کتابه: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» فکیف کان یعلمهم ما لایحسن و الله لقد کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقرء و یکتب باثنین و سبعین او قال بثلث و سبعین لسانا، و انما سمی الامی لانه کان من اهل مکة و مکة من امهات القری، و ذلک قول الله؟عز؟: «وَ لِتُنْذِرَ اُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها».[تفسیر نور الثّقلین، ج 2، ص 78، ج 289]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می خواند و نمی نوشت. [تا کسی در نبوّت او شک نکند همان گونه که خداوند می فرماید: «اِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ.»](1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

مردی از یهود به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: من وصف شما را در تورات چنین قرائت نمودم:«او محمّد بن عبدالله است، ولادت او در مکّه و هجرت او به مدینه است،او تندخو و تندسخن و بدخلق و اهل فحش و فریاد نیست» سپس گفت: اکنون من شهادت به یگانگی خدا و رسالت و پیامبری تو می دهم و این اموال من در اختیار شما باشد و هر حکمی از طرف خدا آمده نسبت به آن اجرا کن.(2)

حضرت رضا(علیه السلام) به جاثلیق عالم بزرگ نصرانی فرمود:

ای جاثلیق! تو در امان خدا و رسول او هستی و از ناحیه ی ما چیزی سبب ترس

ص: 378


1- 660.. و حدثنا محمّد بن الحسن الصفار «رضی الله عنه» قال حدثنا سعد بن عبد الله قال: حدثنا احمد بن محمّد بن عیسی عن الحسین بن سعید و محمّد بن خالد البرقی عن محمّد بن ابی عمیر عن هشام بن سالم عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: کان النّبی(صلی الله علیه و آله) یقرء الکتاب و لایکتب. ابی «رضی الله عنه» قال: حدثنا سعد بن عبد الله قال: حدثنا احمد بن محمّد بن عیسی عن احمد بن محمّد بن ابی نصر عن ابان بن عثمان عن الحسن بن زیاد الصیقل قال سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: کان مما من الله؟عز؟ به علی نبیه(صلی الله علیه و آله) انه کان امیا لایکتب و یقرء الکتاب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 79، ح 292 و 293]
2- 661.. فی امالی الصدوق «رحمة الله علیه» باسناده الی امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل و فیه یقول: قال یهودی لرسول الله(صلی الله علیه و آله): انی قرات نعتک فی التوریة محمّد بن عبد الله مولده بمکة و مهاجره بطیبة و لیس بفظ و لاغلیظ و لاصخاب و لامترنن بالفحش و لاقول الخنا و انا اشهد ان لااله الا الله و انک رسول الله و هذا مالی فاحکم فیه بما انزل الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 79، ح 294]

و هراس تو نخواهد شد و از ما آزاری نخواهی دید[هر چه می خواهی بگو]پس جاثلیق گفت: حال که مرا از خطر ایمن نمودی من می گویم: «این پیامبری که نام او محمّد(صلی الله علیه و آله) است و این وصیّ که نام او علی(علیه السلام) است و این دختری که نام او فاطمه(علیها السلام) است و این دو فرزندی که نامشان حسن و حسین(علیهما السلام) است را خداوند در تورات و انجیل و زبور یاد نموده است.(1)

در کتاب توحید و عیون الاخبار صدوق(علیه الرحمة) آمده:

حضرت رضا(علیه السلام)در مجلس خود با اصحاب ملل و علمای ادیان به عالم یهود راس الجالوت فرمود: سوال می کنی و یا من سوال کنم؟ راس الجالوت گفت: بلکه من از شما سوال می کنم و هیچ دلیلی را از شما نمی پذیرم جز از تورات موسی(علیه السلام) و انجیل عیسی(علیه السلام) و زبور داود(علیه السلام) و صحف ابراهیم و موسی(علیهم السلام). حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: من نیز برای تو دلیلی جز از تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود(علیه السلام) نخواهم آورد.(2)

ص: 379


1- 662.. فی الخرائج و الجرائح عن الرّضا(علیه السلام) حدیث طویل و فیه: فقال الرّضا(علیه السلام) انت یا جاثلیق امن فی ذمة الله و ذمة رسوله لانه لایبدئک منا شی ء تکره مما تخافه و تحذره، فقال: امّا اذا امنتنی فان هذا النّبی الذی اسمه محمّد(صلی الله علیه و آله) و هذا الوصی الذی اسمه علی(علیه السلام) و هذه البنت التی اسمها فاطمة(علیهما السلام) و هذا السبطان اللذان اسمهما الحسن و الحسین(علیهما السلام) فی التوریة و الانجیل و الزبور. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 79، ح 295]
2- 663.. فی کتاب التوحید و عیون الاخبار فی باب مجلس الرّضا(علیه السلام) مع اصحاب الملل و المقالات قال الرّضا(علیه السلام) لراس الجالوت: تسالنی او اسئلک؟ قال: بل اسئلک، و لست اقبل منک حجة الا من التوریة او من الانجیل او من زبور داود او بما فی صحف ابراهیم و موسی(علیه السلام). قال الرّضا(علیه السلام): لاتقبل منی حجة الا ما نطق به التوریة علی لسان موسی بن عمران(علیه السلام)، و الانجیل علی لسان عیسی بن مریم(علیه السلام)، و الزبور علی لسان داود(علیه السلام) ].

پس راس الجالوت گفت: نبوّت و پیامبری محمّد(صلی الله علیه و آله) از کجا ثابت می شود؟ حضرت رضا(علیه السلام)فرمود:موسی و عیسی و داود(علیه السلام) به آن شهادت داده اند؛ جاثلیق گفت: شهادت موسی بن عمران، را ثابت کن؛ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: ای یهودی آیا تو می دانی که موسی(علیه السلام) به بنی اسراییل سفارش نمود و فرمود: زود است پیامبری بیاید که او از برادران شماست [و عرب می باشد] پس او را تصدیق کنید

و به سخن او گوش فرا دهید و شما می دانید که برای بنی اسراییل برادرانی جز فرزندان اسماعیل نیست. راس الجالوت گفت: آری این سخن موسی(علیه السلام) است و ما آن را رد نمی کنیم.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: آیا از برادران بنی اسراییل پیامبری جز حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)آمده است؟ راس الجالوت گفت: خیر. حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: آیا این مساله را باور دارید؟ راس الجالوت گفت: آری و لکن من دوست می دارم که شما این را از تورات برای من اثبات نمایید؛حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: آیا قبول داری که تورات می گوید: «جَاءَ النُّورُ مِنْ جَبَلِ طُورِ سَیْنَاءَ وَ اَضَاءَ لَنَا مِنْ جَبَلِ سَاعِیرَ وَ اسْتَعْلَنَ عَلَیْنَا مِنْ جَبَلِ فَارَانَ؟ رَاْسُ الْجَالُوتِ» گفت: این کلمات را از تورات می شناسم و لکن تفسیر آن ها را نمی دانم؛ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: من تو را از تفسیر آن ها آگاه می کنم؛ سپس فرمود: مقصود از «جَاءَ النُّورُ مِنْ جَبَلِ طُورِ

ص: 380


1- 664.. فقال راس الجالوت: من این ثبت نبوة محمّد(صلی الله علیه و آله) قال الرّضا(علیه السلام): شهد بنبوّته موسی بن عمران و عیسی بن مریم(علیهما السلام) و داود(علیه السلام) خلیفة الله فی الارض، فقال له ثبت قول موسی بن عمران(علیه السلام)، قال الرّضا(علیه السلام): هل تعلم یا یهودی ان موسی(علیه السلام) اوصی بنی اسراییل فقال لهم: انه سیاتیکم نبی هو من اخوانکم فیه فصدقوا و منه فاسمعوا فهل تعلم ان لبنی اسراییل اخوة غیر ولد اسماعیل ان کنت تعرف قرابة اسراییل من اسماعیل او السبب الذی بینهما من قبل ابراهیم(علیه السلام)؟ فقال راس الجالوت: هذا قول موسی لاندفعه.

سَیْنَاءَ» وحی خدا به موسی(علیه السلام) است بر کوه طور سیناء؛ و مقصود از «وَ اَضَاءَ لَنَا مِنْ جَبَلِ سَاعِیرَ» کوهی است که خداوند بر آن کوه بر عیسی بن مریم وحی نموده است. و مقصود از «وَ اسْتَعْلَنَ عَلَیْنَا مِنْ جَبَلِ فَارَانَ» کوهی از کوه های مکّه است و بین آن و کوه های قبل یک روز راه است.(1)

شعیای پیغمبر(علیه السلام) در سخن خود که شما در تورات دیده اید می گوید: «من دو سواره را دیدم که زمین برای آنان نورانی شده بود یکی سوار بر الاغ بود و دیگری سوار بر شتر بود». آیا تو راکب حمار و راکب شتر را می شناسی؟ راس الجالوت گفت: من آن دو سواره را نمی شناسم، شما مرا نسبت به آن آگاه کنید، حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: راکب حمار عیسی(علیه السلام) است و راکب شتر محمّد(صلی الله علیه و آله) است آیا تو این را از تورات انکار می کنی؟ راس الجالوت گفت: ما آن را انکار نمی کنیم.(2)

ص: 381


1- 665.. فقال له الرّضا(علیه السلام): هل جائکم من اخوة بنی اسراییل نبی غیر محمّد(صلی الله علیه و آله)؟ قال: لا، قال الرّضا(علیه السلام): ا فلیس قد صح هذا عندکم؟ قال نعم و لکنی احب ان تصححه لی من التوریة،فقال له الرّضا(علیه السلام): هل تنکر ان التوریة یقول: جائکم النور من جبل طور سیناء، و اضاء لنا من جبل ساعیر و استعلن علینا من جبل فاران؟ قال راس الجالوت: اعرف هذه الکلمات و ما اعلم تفسیرها، قال الرّضا(علیه السلام): انا اخبرک به، امّا قوله: جاء النور من جبل طور سیناء فذلک وحی الله تبارک و تعالی الذی انزله علی موسی علی جبل طور سیناء، و امّا قوله: و اضاء لنا من جبل ساعیر، فهو الجبل الذی اوحی الله تعالی الی عیسی بن مریم و هو علیه و امّا قوله: و استعلن علینا من جبل فاران، فذلک جبل من جبال مکة بینه و بینها یوم.
2- 666.. و قال شعیا النّبی(علیه السلام) فیما تقول انت و اصحابک فی التوریة: رایت راکبین اضاء لهما الارض احدهما علی حمار و الاخر علی جمل، فمن راکب الحمار و من راکب الجمل؟ قال راس الجالوت: لااعرفهما، فاخبرنی بهما قال: امّا راکب الحمار فعیسی، و امّا راکب الجمل فمحمّد(صلی الله علیه و آله) ا تنکر هذا من التوریة؟ قال: لاما انکره.

سپس حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

آیا تو حیقوق پیامبر را می شناسی؟ راس الجالوت گفت: آری من او را به خوبی می شناسم حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: او همان گونه که کتاب شما ناطق به آن است گوید: خداوند بیّنات را از جبل فاران فرستاد و آسمان از تسبیح احمد و امّت او پر شد او لشکر خود را در دریا حرکت خواهد داد همان گونه که در روی زمین حرکت می دهد، او بعد از خراب شدن بیت المقدّس برای ما کتاب جدید می آورد و مقصود از کتاب قرآن است آیا تو این را می شناسی و به آن ایمان داری؟ راس الجالوت گفت: آری این را حیقون پیغمبر گفته است و ما منکر آن نیستیم.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

داود در زبور که تو آن را می خوانی گفته است:«اللَّهُمَّ ابْعَثْ مُقِیمَ السُّنَّةِ بَعْدَ الْفَتْرَةِ»یعنی خدایا مبعوث کن پیامبر اقامه کننده سنّت را بعد از فترة و نبودن پیامبر. سپس حضرت رضا(علیه السلام) به راس الجالوت فرمود: آیا پیامبری بعد فترة رسل [یعنی بعد از حضرت عیسی(علیه السلام)] جز محمّد(صلی الله علیه و آله) اقامه سنّت نموده است؟ راس الجالوت

گفت: این سخن داود است و ما آن را انکار نمی کنیم و لکن مقصود او عیسی(علیه السلام)

است و او بعد از فترة رسل آمده است. پس حضرت رضا(علیه السلام) به او فرمود: نادانی

کردی عیسی مخالفت سنّت نکرد بلکه او موافق سنّت توراة بود تا هنگامی که خداوند او را به سوی خود برد.(2)

ص: 382


1- 667.. ثم قال الرّضا(علیه السلام): هل تعرف حیقوق النّبی؟ قال: نعم انی به لعارف قال فانه قال و کتابکم ینطق به: جاء الله بالبینات من جبل فاران، و امتلات السموات من تسبیح احمد و امته یحمل خیله فی البحر کما یحمل فی البر یاتینا بکتاب جدید بعد خراب بیت المقدّس یعنی بالکتاب: القرآن اتعرف هذا و تؤمن به؟ قال راس الجالوت: قد قال ذلک حیقوق و لاننکر قوله.
2- 668.. قال الرّضا(علیه السلام) و قد قال داود فی زبوره و انت تقرء: اللهم ابعث مقیم السنة بعد الفترة فهل تعرف نبیا اقام السنة بعد الفترة غیر محمّد(صلی الله علیه و آله)؟ قال راس الجالوت: هذا قول داود نعرفه و لاننکره و لکن عنی بذلک عیسی(علیه السلام) و ایامه هی الفترة، قال الرّضا(علیه السلام): جهلت ان عیسی لم یخالف السنة و قد کان موافقا لسنة توریة حتّی رفعه الله الیه.B

سپس فرمود:

در انجیل آمده که«ابن برّه»[یعنی عیسی(علیه السلام)]خواهد رفت و فارقلیطا پس از او خواهد آمد و او کسی است که اخبار را محقّق می کند و هر چیزی را برای شما تفسیر می نماید و به نبوّت من گواهی می دهد همان گونه که من به نبوّت او گواهی دادم، من برای شما مَثَل ها را آوردم و او تاویل [و اسرار] را برای شما می آورد» آیا تو به این آیات انجیل ایمان داری؟ راس الجالوت گفت: آری آن را انکار نمی کنم.(1)

در کتاب توحید صدوق رحمه الله از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دو دوست یهودی داشت که به رسالت موسی ایمان داشتند و نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و سخنان او را شنیدند [و به او ایمان آوردند] چرا که آنان قبلا تورات و صحف ابراهیم و موسی(علیهما السلام)را خوانده بودند و از کتب پیشین آگاهی داشتند؛ و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رحلت نمود این دو نفر بین مسلمانان آمدند و از جانشین آن حضرت سوال کردند.(2)

ص: 383


1- 669..و فی الانجیل مکتوب ان ابن البرة ذاهب و الفارقلیطا جاء من بعده، و هو الذی یحقق الاخبار و یفسر لکم کل شی ء و یشهد لی کما شهدت له، انا جئتکم بالامثال و هو یاتیکم بالتاویل ا تؤمن بهذا فی الانجیل؟ قال: نعم لاانکره. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 79، ح 296]
2- 670..فی کتاب التوحید باسناده الی عبدالرّحمن بن الاسود عن جعفر ابن محمّد عن ابیه(علیهما السلام) قال: کان لرسول الله(صلی الله علیه و آله) صدیقان یهودیان قد آمنا بموسی رسول الله و اتیا محمّدا(صلی الله علیه و آله) و سمعا منه، و قد کانا قرئا التوریة و صحف ابراهیم و موسی(علیهما السلام) و علما علم الکتب الاولی، فلما قبض الله تبارک و تعالی رسوله اقبلا یسالان عن صاحب الامر بعده.

گفتند: هیچ پیامبری از دنیا نمی رود مگر آن که جانشینی از خویشان خود دارد که از همه مردم به او نزدیک تر است و قائم به امور آن امّت خواهد بود و او باید مردی عظیم القدر و جلیل الشان باشد؛ پس یکی از آنان به دیگری گفت: آیا تو جانشین این پیامبر را می شناسی؟ و دیگری گفت: من او را نمی شناسم مگر با اوصافی که در تورات برای او دیده ام. سپس گفت: او در تورات مردی اصلع [یعنی کسی که دو طرف پیشانی او مو ندارد] می باشد و مردم او را ناچیز می شمارند و خویشاوندی او به پیامبر(صلی الله علیه و آله) از همه مردم نزدیک تر است».(1)

سپس آن دو نفر داخل مدینه شدند و نسبت به خلیفه پیامبر(صلی الله علیه و آله) سوال کردند و مردم ابوبکر را به آنان معرّفی نمودند و آنان نگاهی به او کردند و گفتند: این امام ما نیست. سپس به ابوبکر گفتند: خویشی تو با پیامبر(صلی الله علیه و آله) چگونه است؟ او گفت: من مردی از قوم تیم هستم و او همسر دخترم عایشه می باشد؛ گفتند: آیا خویشی

دیگری با او داری؟ گفت: خیر؛ پس آنان گفتند: این قرابت و خویشی محسوب نمی شود. سپس به ابوبکر گفتند: پروردگار تو کجاست؟ ابوبکر گفت: او بالای آسمان هفتم است؛ گفتند: دیگر چه می دانی؟ گفت: چیزی نمی دانم؛ گفتند: ما را به کسی راهنمایی کن که داناتر از تو باشد، چرا که تو دارای صفات آن وصیّ نیستی که ما در تورات دیده ایم. (2)

ص: 384


1- 671.. و قالا: انه لم یمت نبی قط الا و له خلیفة یقوم بالامر فی امته من بعده، قریب القرابة الیه من اهل بیته، عظیم القدر، جلیل الشان، فقال احدهما لصاحبه: هل تعرف صاحب هذا الامر من بعد هذا النّبی(صلی الله علیه و آله)؟ قال الاخر: لااعلمه الا بالصفة التی اجدها فی التوریة، و هو الاصلع المصغر فانه کان اقرب القوم من رسول الله(صلی الله علیه و آله).
2- 672.. فلما دخلا المدینة و سالا عن الخلیفة ارشدا الی ابی بکر، فلما نظرا الیه قالا: لیس هذا صاحبنا، ثم قالا له: ما قرابتک من رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ قال: انی رجل من عشیرته، و هو زوج ابنتی عائشة، قالا: هل غیر هذا؟ قال: لا: قالا: لیست هذه بقرابة فاخبرنا این ربک؟ قال: فوق سبع سموات، قالا: هل غیر هذا؟ قال: لا، قالا: دلنا علی من هو اعلم منک فانک لست بالرجل الذی نجد صفته فی التوریة انه وصی هذا النّبی(صلی الله علیه و آله) و خلیفته.B

پس ابوبکر آنان را نزد عمر فرستاد و عمر نیز مانند ابوبکر به آنان جواب داد و آنان به او نیز گفتند: ما را به کسی راهنمایی کن که داناتر از تو باشد.(1)

تا این که عمر آنان را نزد علی(علیه السلام) فرستاد و چون آنان او را دیدند به هم دیگر گفتند: این آقا همان کسی است که ما اوصاف او را در تورات دیده ایم و این آقا وصیّ

و خلیفه و همسر دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و او پدر سبطین و قائم به حق است بعد از این پیامبر.(2)

سپس به امیرالمؤمنین(علیه السلام)گفتند:قرابت وخویشی شما به این پیامبر چگونه است ؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:«او برادرمن است ومن وارث و وصیّ اویم و من نخستین کسی هستم که به او ایمان آوردم و من همسر دختر او فاطمه(علیهما السلام)هستم»گفتند : این قرابت و خویشی فاخر ومنزلت نزدیکی است که ما در تورات مشاهده نموده ایم. (3)

ص: 385


1- 673.. ثم ارشدهما الی عمر، فلما اتیاه قالا: ما قرابتک من هذا النّبی؟ قال: انا من عشیرته و هو زوج ابنتی حفصة قالا: هل غیر ذلک؟ قال: لاقالا: لیست هذه بقرابة و لیست هذه الصفة التی نجدها فی التوریة، ثم قالا له: فاین ربک؟ قال: فوق سبع سموات، قالا: هل غیر هذا قال: لا، قالا: دلنا علی من هو اعلم منک.
2- 674.. فارشدهما الی علی(علیه السلام)، فلما جاءا فنظرا الیه قال احدهما لصاحبه: انه الرجل الذی نجد صفته فی التوریة انه وصی هذا النّبی(صلی الله علیه و آله) و خلیفته و زوج ابنته و ابو السبطین و القایم بالحق من بعده.
3- 675.. ثم قالا لعلی(علیه السلام): ایها الرجل ما قرابتک من رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ قال(علیه السلام): هو اخی و انا وارثه و وصیه و اول من آمن به و زوج ابنته فاطمة(علیهما السلام)، قالا له: هذه القرابة الفاخرة و المنزلة القریبة و هذه الصفة التی نجدها فی التوریة.B

سپس گفتند:برای چه آن دو یعنی ابوبکر و عمر تو را از منزلتی که حق تو بوده کنار زده اند، در حالی که منزلت تو در تورات آمده و تویی خلیفه به حق و ما صفات تو را در کتب آسمانی دیده ایم و در کنائس خود قرائت می کنیم؟!(1)

در روضه ی کافی با سند صحیح از ابوحمزه ی ثمالی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که

فرمود:

خدای تبارک و تعالی از آدم(علیه السلام) پیمان گرفت [تا نبوّت پیامبر آخرالزّمان و امامت اوصیای او را به مردم بشارت بدهد…] تا این که فرمود: و چون تورات بر موسی(علیه السلام) نازل شد، خداوند بشارت آمدن حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به موسی(علیه السلام) داد و بین موسی(علیه السلام) و یوسف(علیه السلام) پیامبرانی بودند و وصیّ موسی بن عمران یوشع بن نون(علیه السلام) بود همان جوانی که برای ملاقات با خضر همراه موسی و مصاحب او بود، و پیامبران همواره بشارت آمدن حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به امّت های خود می دادند، تا این که خداوند حضرت مسیح عیسی بن مریم(علیه السلام) را مبعوث به رسالت نمود، او نیز بشارت آمدن حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به یهود و نصارا داد چنان که خداوند در قرآن از آن یاد نموده و می فرماید: «یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ الاِنْجِیلِ یَاْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ…» یعنی امّت موسی و عیسی(علیهما السلام) اوصاف حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را در تورات و انجیل یافتند، و یا از قول عیسی(علیه السلام) می فرماید: «وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَاْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ اَحْمَدُ» آری موسی و عیسی(علیهما السلام)

ص: 386


1- 676..قال الیهودیان: فما منع صاحبیک ان یکونا جعلاک فی موضعک الذی انت اهله فوالذی انزل التوریة علی موسی(علیه السلام) انک لانت الخلیفة حقا نجد صفتک فی کتبنا و نقراه فی کنائسنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 81، ح 297]

به امّت های خود بشارت آمدن حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را دادند چنان که پیامبران پیشین آمدن پیامبران [بعد از خود را] دادند.(1)

«…وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الاَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ…»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «طَّیِّبَاتِ» علوم اسلامی است که باید از اهل آن گرفته شود و مقصوداز «خَبَآئِثَ» سخنان و اعتقادات مخالفین است که خداوند پذیرفتن سخنان آنان را حرام نموده است و مقصود از «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ» گناهانی است که مردم قبل از معرفت به امام آلوده ی به آن ها بوده اند. و مقصود از «وَ الاَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ» سخنانی است که قبل از معرفت به امام می گفتند و چون مقام و فضل امام را شناختند، اغلال و گناه ترک فضل امام از آنان برداشته شد و خداوند درباره ی آنان فرمود: «فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ اُنزِلَ مَعَهُ اُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». یعنی کسانی که از عبادت جبت و طاغوت پرهیز نمودند

ص: 387


1- 677.. فی روضة الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن الحسن بن محبوب عن محمّد بن الفضیل عن ابی حمزة عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: ان الله تبارک و تعالی عهد الی آدم(علیه السلام) الی ان قال:فلما انزلت التوریة علی موسی بشر بمحمّد(صلی الله علیه و آله) و کان بین موسی و یوسف(علیهما السلام) انبیاء و کان وصی موسی بن عمران یوشع بن نون(علیهما السلام) و هو فتاه الذی ذکره الله فی کتابه، فلم تزل الانبیاء تبشر بمحمّد(صلی الله علیه و آله) حتّی بعث الله تبارک و تعالی المسیح عیسی بن مریم، فبشر بمحمّد(صلی الله علیه و آله) و ذلک قوله تعالی: یجدونه یعنی الیهود و النصاری مکتوبا یعنی صفة محمّد(صلی الله علیه و آله) عندهم فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِیلِ یَاْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ، و هو قول الله؟عز؟ یخبر عن عیسی: «وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَاْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ اَحْمَدُ» و بشر موسی و عیسی(علیهما السلام) بمحمّد کما بشر الانبیاء صلوات الله علیهم بعضهم ببعض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 82، ح 298]
2- 678.. سوره ی اعراف، آیه ی 157.

و جبت و طاغوت فلان و فلان و فلان هستند و عبادت آن ها، اطاعت از آن هاست.(1)

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «وَ الاَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ» گوید:

خداوند بر بنی اسراییل غسل و وضو را واجب نمود و تیمّم را برای آنان قرار نداد و نماز را فقط در مساجد و معابد قرار داد و کسی که گناهی می کرد جراحت بدبویی در بدن او پیدا می شد و اگر بول به بدن شان می رسید باید آن قسمت را می بریدند و غنایم جنگی بر آنان حلال نبود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این سختی ها را از امّت خود برداشت. [و این تخفیفی بود که خداوند به خاطر رسول خدا به این امّت عنایت نمود.](2)

ص: 388


1- 679.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن ابی نصر عن حماد بن عثمان عن ابی عبیدة الحذاء عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): یقول: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ یقول: علم الامام و وسع علمه الذی هو من علمه کل شی ء هم شیعتنا ثم قال: فَسَاَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ یعنی ولایة غیر الامام و طاعته ثم قال: یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِیلِ یعنی النّبی(صلی الله علیه و آله) و الوصی و القائم یامرهم بالمعروف اذا قام و ینهاهم عن المنکر و المنکر من انکر فضل الامام(علیه السلام) و جحده و یحل لهم الطیبات اخذ العلم من اهله و یحرم علیهم الخبائث و الخبائث قول من خالف و یضع عنهم اصرهم و هی الذنوب التی کانوا فیها قبل معرفتهم فضل الامام(علیه السلام) و الاغلال التی کانت علیهم و الاغلال: ما کانوا یقولون مما لم یکونوا امروا به من ترک فضل الامام(علیه السلام) فلما عرفوا فضل الامام وضع عنهم اصرهم و الاصر: الذنب و هی الآصار ثم نسبهم فقال: الذین آمنوا به یعنی بالامام وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی اُنْزِلَ مَعَهُ اُول-ٰٓئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ یعنی الذین اجتنبوا الجبت و الطاغوت ان یعبدوها و الجبت و الطاغوت فلان و فلان و فلان و العبادة طاعة الناس لهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 83، ح 299]
2- 680.. علی بن ابراهیم: فی معنی الآیة، قال: ثم ذکر الله فضل النّبی(صلی الله علیه و آله) و فضل من تبعه فقال:الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِیلِ یَاْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الْاَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ یعنی الثقل الذی کان علی بنی اسراییل، و هو انه فرض الله علیهم الغسل و الوضوء بالماء، و لم یحل لهم التیمم، و لم یحل لهم الصلاة الا فی البیع و الکنائس و المحاریب، و کان الرجل اذا اذنب جرح نفسه جرحا متینا، فیعلم انه اذنب، و اذا اصاب شیئا من بدنهم البول قطعوه، و لم یحل لهم المغنم، فرفع ذلک رسول الله عن امته. [تفسیر برهان، ج 2، ص 594، ح 3]B

«فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ اُنزِلَ مَعَهُ اُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

مقصود از نور در این آیه امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم السلام) هستند.(2)

علی بن ابراهیم روایت نموده که خداوند در مناجات خود به موسی(علیه السلام) فرمود:

من تو را وصیّت می کنم وصیّت شفیق مشفق نسبت به فرزند بتول عیسی بن مریم و نسبت به پیامبری که بعد از او می آید و صاحب شتر احمر و طیّب و طاهر و مطهّر است و مَثَل او در کتاب تو: مهیمن بر کلیّه کتاب های آسمانی است و او اهل رکوع و سجود و راغب [به خیر] و راهب [از هر شریّ] است برادران [و دوستان] او مساکین و فقرا هستند و یاران او «قوم آخرین»اند….(3)

ص: 389


1- 681.. سوره ی اعراف، آیه ی 157.
2- 682.. علی بن ابراهیم باسناده عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِیلِ یَاْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ» الی قوله: «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی اُنْزِلَ مَعَهُ اُول-ٰٓئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» قال: النور فی هذا الموضع امیرالمؤمنین و الائمة(علیهم السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 83، ح 300]
3- 683.. فی روضة الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن عمر بن عثمان عن علی بن عیسی رفعه قال: ان موسی(علیه السلام) ناجاه ربه تبارک و تعالی فقال له فی مناجاته: اوصیک یا موسی وصیة الشفیق المشفق بابن البتول عیسی بن مریم، و من بعده بصاحب الجمل الاحمر الطیب الطاهر المطهّر، فمثله فی کتابک انه مهیمن علی الکتب کلها، و انه راکع ساجد راغب راهب، اخوانه المساکین و انصاره قوم آخرون، و الحدیث طویل اخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 84، ح 302]B

مولّف گوید:

شاید مقصود از«قوم آخرین» همان کسانی باشند که خداوند در سوره ی جمعه می فرماید: «وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آنان از دودمان

سلمان فارسی هستند، و مؤیّد این معنا روایتی است که در تفسیر برهان از نهج البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که آن حضرت به اصحاب خود فرمود: ایمان

چه کسانی شگفت آورتر است؟ اصحاب گفتند: ایمان ملائکه؛ فرمود: ملائکه در پیشگاه خداوند هستند چگونه می توانند ایمان نداشته باشند؟! اصحاب گفتند: ایمان پیامبران؛ فرمود: پیامبران مورد وحی خدا هستند چگونه می توانند ایمان نیاورند؟! اصحاب گفتند: ایمان ما عجیب تر است؛ فرمود: با بودن من بین شما چگونه شما می توانید مومن نباشید؟!

سپس فرمود:

عجیب ترین مومنان کسانی هستند که بعد از شما می آیند[و آنان نه پیامبری را می بینند و نه امامی را] و تنها نوشته ای را روی کاغذ می یابند و ایمان می آورند و این معنای آیه «وَ اتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ اُنزِلَ مَعَهُ اُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»است.(1)

ص: 390


1- 684..فی (نهج البیان):روی عن النّبی (صلی الله علیه و آله)، انه قال: «ای الخلق اعجب ایمانا»؟ فقالوا: الملائکة.فقال: «الملائکة عند ربهم، فما لهم لایؤمنون»؟ فقالوا: الانبیاء. فقال: «الانبیاء یوحی الیهم، فما لهم لایؤمنون»؟ فقالوا: نحن. فقال: «انا فیکم فما لکم لاتؤمنون؟ انما هم قوم یکونون بعدکم، فیجدون کتابا فی ورق فیؤمنون به، و هذا معنی قوله: وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی اُنْزِلَ مَعَهُ اُول-ٰٓئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 595، ح 9]

سوره ی اعراف [7]، آیات 158 تا 168

متن:

قُلْ یا اَیُّهَا النَّاسُ اِنِّی رَسُولُ اللهِ اِلَیْكُمْ جَمیعًا الَّذی لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ لااِلهَ اِلَّا هُوَ یُحْیی وَ یُمیتُ فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْاُمِّیِّ الَّذی یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ كَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ اَسْباطًا اُمَمًا وَ اَوْحَیْنا اِلی مُوسی اِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ اَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ اُناسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ وَ اَنْزَلْنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی كُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ وَ اِذْ قیلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ وَ كُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدًا نَغْفِرْ لَكُمْ خَطیئاتِكُمْ سَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلًا غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ فَاَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزًا مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا یَظْلِمُونَ وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ اِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ اِذْ تَاْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَ یَوْمَ لایَسْبِتُونَ لاتَاْتیهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا یَفْسُقُونَ وَ اِذْ قالَتْ اُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللهُ مُهْلِكُهُمْ اَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذابًا شَدیدًا قالُوا مَعْذِرَةً اِلی رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ اَنْجَیْنَا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ اَخَذْنَا الَّذینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئیسٍ بِما كانُوا یَفْسُقُونَ فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ وَ اِذْ تَاَذَّنَ رَبُّكَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ اِنَّ رَبَّكَ لَسَریعُ الْعِقابِ وَ اِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الْاَرْضِ اُمَمًا مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ

ص: 391

لغات:

«اسباط» جمع سِبط به معنای اولاد اولاد است، و اسباط در فرزندان اسحاق به منزله ی قبائل هستند در فرزندان اسماعیل اند، و فرزندان فرزندان یعقوب اسباط هستند، و فرزندان فرزندان اسماعیل را قبیله گویند تا با فرزندان اسحاق اشتباه نشوند، و «حیتان» جمع حوت به معنای سمک است، و «شرع و شرعة و شریعة» به معنای ظاهر مستقیم از مذاهب است و «شرعة و شریعة» محل ظاهر از نهر است، و «باس» به معنای بیم است و «بؤس» به معنای فقر است، و «عتو» ارتکاب بدترین گناه است، و «خاسئ» به معنای مطرود است.

ترجمه:

بگو:«ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم همان خدایی که حکومت آسمان ها و زمین، از آن اوست معبودی جز او نیست زنده می کند و می میراند پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده اش،آن پیامبر درس نخوانده ای که به خدا و کلماتش ایمان دارد و از او پیروی کنید تا هدایت یابید!» (158) و از قوم موسی، گروهی هستند که به سوی حق هدایت می کنند و به حق و عدالت حکم می نمایند. (159) ما آن ها را به دوازده گروه که هر یک شاخه ای (از دودمان اسراییل) بود تقسیم کردیم. و هنگامی که قوم موسی (در بیابان) از او تقاضای آب کردند،به او وحی فرستادیم که:«عصای خود را بر سنگ بزن!» ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون جست آن چنان که هر گروه، چشمه و آبشخور خود را می شناخت. و ابر را بر سر آن ها سایبان ساختیم و بر آن ها «مَن» و «سَلوی» فرستادیم (و به آنان گفتیم:) از روزیهای پاکیزه ای که به شما داده ایم، بخورید! (و شکر خدا را بجا آورید! آن ها نافرمانی و ستم کردند ولی) به ما ستم نکردند، لکن به خودشان ستم می نمودند. (160) و

ص: 392

(به خاطر بیاورید) هنگامی را که به آن ها گفته شد: «در این شهر [بیت المقدّس] ساکن شوید، و از هر جا (و به هر کیفیّت) بخواهید، از آن بخورید (و بهره گیرید)! و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز! و از درِ (بیت المقدّس) با تواضع وارد شوید! که اگر چنین کنید،گناهان شما را می بخشم ونیکوکاران را پاداش بیشتر خواهیم داد.»(161)امّا ستم گران آن ها، این سخن (و آن فرمانها) را، بغیر آن چه به آن ها گفته شده بود، تغییر دادند از این رو به خاطر ستمی که روا می داشتند، بلایی از آسمان بر آن ها فرستادیم (و مجازات شان کردیم). (162) و از آن ها درباره (سرگذشت) شهری که در ساحل دریا بود بپرس! زمانی که آن ها در روزهای شنبه، تجاوز (و نافرمانی) خدا می کردند همان هنگام که ماهیان شان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار می شدند امّا در غیر روز شنبه، به سراغ آن ها نمی آمدند این چنین آن ها را به چیزی آزمایش کردیم که نافرمانی می کردند! (163) و (به یاد آر) هنگامی را که گروهی از آن ها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعی (گنه کار) را اندرز می دهید که سرانجام خداوند آن ها را هلاک خواهد کرد، یا به عذاب شدیدی گرفتار خواهد ساخت؟! (آن ها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند!)» گفتند: «(این اندرزها،) برای اعتذار (و رفع مسوولیت) در پیشگاه پروردگار شماست به علاوه شاید آن ها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه کنند!» (164) امّا هنگامی که تذکّراتی را که به آن ها داده شده بود فراموش کردند، (لحظه عذاب فرا رسید و) نهی کنندگان از بدی را رهایی بخشیدیم و کسانی را که ستم کردند، به خاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدی گرفتار ساختیم. (165) (آری،) هنگامی که در برابر آن چه از آن نهی شده بودند سرکشی کردند، به آن ها گفتیم: «به شکلمیمونهایی طردشده در آیید!» (166) و (نیز به خاطر بیاور) هنگامی را که

ص: 393

پروردگارت اعلام کرد:تا دامنه قیامت، کسی را بر آن ها مسلّط خواهد ساخت که همواره آن ها را در عذاب سختی قرار دهد زیرا پروردگارت مجازاتش سریع،(و در عین حال، نسبت به توبه کاران) آمرزنده و مهربان است. (167) و آن ها را در زمین به صورت گروه هایی، پراکنده ساختیم گروهی از آن ها صالح، و گروهی ناصالحند. و آن ها را با نیکی ها و بدی ها آزمودیم، شاید بازگردند! (168)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ مِن قَوْمِ مُوسَی اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ»(1)

مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) قیام می نماید از پشت کعبه بیست و هفت نفر را خارج می کند، پانزده نفر از قوم موسی(علیه السلام) آنان که خداوند درباره شان می فرماید: «وَ مِن قَوْمِ مُوسَی اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» و هفت نفر از اصحاب کهف؛ و یوشع بن نون وصیّ موسی، و مومن آل فرعون، و سلمان فارسی، و ابودجانه ی انصاری و مالک اشتر.(2)

ابوصهبان بکری گوید:امیرالمؤمنین(علیه السلام)راس الجالوت عالم یهودی و اسقف نصارا را دعوت نمود و به آنان فرمود:

من می خواهم از شما نسبت به چیزی سوال کنم که خود آگاه تر از شما به آن هستم.

ص: 394


1- 685.. سوره ی اعراف، آیه ی 159.
2- 686.. عن المفضّل بن عمر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: اذا قام قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) استخرج من ظهر الکعبة سبعة و عشرین رجلا، خمسة عشر من قوم موسی الذین یقضون بالحق و به یعدلون،و سبعة من اصحاب الکهف و یوشع وصی موسی، و مومن آل فرعون و سلمان الفارسی، و ابا دجانة الانصاری، و مالک الاشتر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 85، ح 306]

سپس فرمود:ای راس الجالوت تو را سوگند می دهم به خدایی که تورات را بر موسی(علیه السلام)نازل نمود؛ و منّ و سلوا را به شما اطعام کرد؛و راه دریا را برای شما خشکاند ؛ و از سنگ کوه طور دوازده چشمه برای دوازده سبط بنی اسراییل بیرون آورد،به من بگویی: بنی اسراییل بعد از موسی(علیه السلام)چند فرقه شدند؟راس الجالوت گفت:جز یک فرقه نبودند . امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: به خدای یکتا دروغ گفتی، آنان هفتاد و یک فرقه شدند و همه آنان جز یک فرقه در آتش خواهند بود، چرا که خداوند می فرماید: «وَ مِن قَوْمِ مُوسَی اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ».(1)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از «وَ مِن قَوْمِ مُوسَی اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» مردمی هستند که بعد از چین زندگی می کنند و بین آنان و چین بیابانی از رمل می باشد و آنان تغییر و تبدیلی در آیین موسی(علیه السلام) نداده اند.(2)

ص: 395


1- 687.. عن ابی الصهبان البکری قال: سمعت علی بن ابی طالب(علیه السلام) و دعا راس الجالوت و اسقف النصاری فقال: انی سائلکما عن امر و انا اعلم به منکما،یا راس الجالوت بالذی انزل التوریة علی موسی،واطعمکم المن و السلوی، و ضرب لکم فی البحر طریقا یبسا و فجر لکم من الحجر الطور اثنی عشر عینا لکل سبط من بنی اسراییل عینا الا ما اخبرتنی علی کم افترقت بنو اسراییل بعد موسی(علیه السلام)؟ فقال: و لاالا فرقة واحدة، فقال: کذبت و الذی لااله غیره، لقد افترقت علی احدی و سبعین فرقة کلها فی النار الا واحدة، فان الله یقول:«وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 85، ح 307]
2- 688.. الطبرسی: انهم قوم من وراء الصین، و بینهم و بین الصین واد جار من الرمل، لم یغیروا و لم یبدلوا. قال: و هو المروی عن ابی جعفر(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 2، ص 597، ح 4]

«وَ اَوْحَیْنَا اِلَی مُوسَی اِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ اَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ…»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

حضرت قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هنگامی که در مکّه قیام می کند و اراده می نماید که به کوفه برود، منادی او ندا می کند: «ای مردم احدی آب و غذا همراه خود نیاورد» و آن حضرت آن سنگ موسی(علیه السلام) را با خود می آورد و آن به اندازه ی بار شتری است و در هر منزلی که اسکان می کند از آن سنگ چشمه ای جاری می شود و هر گرسنه و تشنه ای از آن سیر می شود و توشه او چنین خواهد بود تا به نجف کوفه برسند.(2)

ابوحمزه ی ثمالی گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

الواح[تورات]موسی(علیه السلام) و عصای موسی نزد ما می باشد و ماییم وارث پیامبران. (3)

مولّف گوید:

تفسیر این آیه و آیات بعد از آن راجع به اصحاب سبت در سوره ی بقره گذشت مراجعه شود.

ص: 396


1- 689.. سوره ی اعراف، آیه ی 160.
2- 690.. محمّد بن یعقوب: [عن محمّد بن یحیی]عن محمّد بن الحسین،عن موسی بن سعدان، عن عبد الله بن القاسم، عن ابی سعید الخراسانی، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «قال ابو جعفر(علیه السلام): ان القائم اذا قام بمکة و اراد ان یتوجّه الی الکوفة نادی منادیه: الا لایحمل احد منکم طعاما و لاشرابا. و یحمل حجر موسی بن عمران(علیه السلام) و هو وقر بعیر، فلا ینزل منزلا الا انبعثت عین منه، فمن کان جائعا شبع، و من کان ظامئا روی، فهو زادهم حتّی ینزلوا النجف من ظهر الکوفة». [تفسیر برهان، ج 2، ص 597، ح 2]
3- 691..وعنه:عن احمد بن ادریس،عن عمران بن موسی، [عن موسی] بن جعفر البغدادی، عن علی بن اسباط،عن محمّد بن فضیل،عن ابی حمزة الثمالی،عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: سمعته یقول:«الواح موسی(علیه السلام) عندنا، و عصا موسی عندنا، و نحن ورثة النّبیین». [تفسیر برهان، ج 2، ص 597، ح 3]

«فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ اَنجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ اَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِیسٍ …»(1)

در تفسیر عیّاشی نقل شده:

گروهی در کوفه نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمدند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! در بازار ما این مارماهی خرید و فروش می شود؟ پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) تبسّم نمود و خندید و به آنان فرمود: برخیزید با من بیایید تا چیز عجیبی را به شما نشان بدهم؛و شما درباره ی وصیّ پیامبر خود جز سخن خیر نگویید؛ پس مردم با آن حضرت حرکت کردند تا به کنار دریایی رسیدند و امیرالمؤمنین(علیه السلام) آب دهان خود را در آن انداخت و دعایی خواند و ناگهان یک مارماهی سر خود را بیرون آورد و دهان خود را باز کرد و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمود: وای بر تو و قوم تو، تو کیستی؟ مارماهی گفت: ما از همان قریه ساحل دریا هستیم که خداوند در قرآن می فرماید: «اِذْ تَاْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا» و ولایت تو را خداوند بر ما عرضه نمود و ما نپذیرفتیم و خداوند ما را مسخ نمود، و برخی از ما در دریا هستیم و برخی در خشکی و ما در دریا قرار داریم؛ و آنان که روی زمین هستند به شکل سوسمار و یربوع [یعنی موش صحرایی] می باشند. سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) به همراهان خود توجّه نمود و فرمود: آیا شما سخنان این مارماهی را شنیدید؟ و آنان گفتند: آری. سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: سوگند به خدایی که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به پیامبری مبعوث نمود، این مارماهی ها همانند زن های شما حیض می شوند .(2)

ص: 397


1- 692.. سوره ی اعراف، آیه ی 165.
2- 693.. عن هارون بن عبید رفعه الی احدهم قال: جاء قوم الی امیرالمؤمنین(علیه السلام) بالکوفة و قالوا: یا امیرالمؤمنین ان هذه الجراری تباع فی اسواقنا؟ قال: فتبسّم امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضاحکا به، ثم قال قوموا لاریکم عجبا و لاتقولوا فی وصیکم الاخیر ا فقاموا معه فاتوا شاطئ بحر فتفل فیه تفلة و تکلم بکلمات فاذا بجریة رافعة راسها فاتحة فاها، فقال امیرالمؤمنین(علیه السلام): من انت الویل لک و لقومک؟ فقال: نحن من اهل الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ حاضِرَةَ البحر اذ یقول الله فی کتابه: اِذْ تَاْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا الایة، فعرض الله علینا ولایتک فقعدنا عنها فمسخنا الله فبعضنا فی البر و بعضنا فی البحر، فاما الذین فی البحر فنحن الجراری، و امّا الذین فی البر فالضب و الیربوع، قال: ثم التفت امیرالمؤمنین(علیه السلام) الینا فقال: اسمعتم مقالتها؟ قلنا: اللهم نعم، قال: و الذی بعث محمّدا بالنبوة لتحیض کما تحیض نساؤکم.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 89، ح 319]B

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

آنان سه گروه بودند،1. گروهی که در روز شنبه ماهی نگرفتند ودیگران را نیز از آن نهی کردند و نجات یافتند؛2. گروهی که روز شنبه ماهی نگرفتند و دیگران را از آن نهی نکردند و مسخ شدند؛3. گروهی که در روز شنبه ماهی گرفتند و دیگران را نیز نهی نکردند و هلاک شدند.(1)

در کتاب فقیه روایت شده که مسخ شده ها،بیش از سه روز زنده نماندند وحیواناتی که گفته می شود:مسخ شده اند مَثَلی از آنان هستند و خداوند خوردن آن ها را حرام کرده است. (2)

ص: 398


1- 694.. فی روضة الکافی سهل بن زیاد عن عمرو بن عثمان عن عبد الله بن المغیرة عن طلحة بن زید عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله تعالی «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ اَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ»قال: کانوا ثلثة اصناف: صنف ائتمروا و امروا فنجوا، و صنف ائتمروا و لم یامروا فمسخوا ذرا و صنف لم یاتمروا و لم یامروا فهلکوا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 90، ح 322]
2- 695.. فی من لایحضره الفقیه و قد روی ان المسوخ لم تبق اکثر من ثلثة ایام، و ان هذه مثل لها فنهی الله؟عز؟ عن اکلها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 90، ح 324]

«لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی یهود نازل شده وآنان هرگز صاحب دولتی نخواهند شد.مرحوم طبرسی نیز از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود: یهود همواره از ناحیه امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) گرفتار سخت ترین عذاب مانند قتل، و پرداخت جزیه هستند. سپس گوید: این معنا نظر همه ی مفسّرین است.(2)

«وَ قَطَّعْنَاهُمْ فِی الاَرْضِ اُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذَلِکَ وَ بَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَ السَّیِّئَاتِ…»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از این آیه این است که خداوند می فرماید:ما قوم یهود را روی زمین پراکنده می کنیم و آنان صاحب دولت و اجتماعی نخواهند شد،برخی از آنان اهل صلاحند[و ایمان می آورند] و برخی کافر و دور از صلاح اند، و ما آنان را به وسیله نعمت ها و نقمت ها، می آزماییم تا بلکه به صلاح باز گردند.(4)

ص: 399


1- 696.. سوره ی اعراف، آیه ی 167.
2- 697.. الطبرسی: و یولیهم اشد العذاب بالقتل و اخذ الجزیة منهم، و المعنی به امة محمّد(صلی الله علیه و آله)عند جمیع المفسرین، و هو المروی عن ابی جعفر(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 2، ص 603، ح 2]
3- 698.. سوره ی اعراف، آیه ی 168.
4- 699.. و قال علی بن ابراهیم: قوله: وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الْاَرْضِ ای میزناهم مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ وَ بَلَوْناهُمْ ای اختبرناهم بِالْحَسَناتِ یعنی السعة و الامن وَ السَّیِّئاتِ الفقر و الفاقة و الشدة لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ یعنی کی یرجعوا. [تفسیر برهان، ج 2، ص 44]

سوره ی اعراف [7]، آیات 169 تا 174

متن:

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ یَاْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْاَدْنی وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنا وَ اِنْ یَاْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَاْخُذُوهُ اَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ میثاقُ الْكِتابِ اَنْ لایَقُولُوا عَلَی اللهِ اِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فیهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ اَ فَلا تَعْقِلُونَ وَ الَّذینَ یُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ اَقامُوا الصَّلاةَ اِنَّا لانُضیعُ اَجْرَ الْمُصْلِحینَ وَ اِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَاَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا اَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَیْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فیهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلی اَنْفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا اَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ اِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ اَوْ تَقُولُوا اِنَّما اَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ اَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ

لغات:

«خلف» بعضی گفته اند خلف بعد از خلف به معنای قرن بعد از قرن است، و صاحب مجمع گوید: یعنی قوم ستم کاری مانند اصحاب سبت منقرض شدند و قوم دیگری به جای آنان قرار گرفتند، و «عرض هذا الادنی» یعنی بهره های پست و ناچیز دنیا و «درس» تکرار چیزی را گویند، و «درس الکتاب» تکرار قراء به.

ترجمه:

پس از آن ها، فرزندانی جای آن ها را گرفتند که وارث کتاب (آسمانی، تورات) شدند (امّا با این حال،) متاع این دنیای پست را گرفته، (بر اطاعت فرمان خدا

ص: 400

ترجیح می دهند)و می گویند:«(اگر ما گنه کاریم توبه می کنیم و) به زودی بخشیده خواهیم شد!» امّا اگر متاع دیگری همانند آن به دستشان بیفتد، آن را (نیز) می گیرند، (و باز حکم خدا را پشت سر می افکنند.) آیا پیمان کتاب (خدا) از آن ها گرفته نشده که بر خدا (دروغ نبندند، و) جز حق نگویند، و آنان بارها آن را خوانده اند؟! و سرای آخرت برای پرهیزگاران بهتر است، آیا نمی فهمید؟! (169) و آن ها که به کتاب (خدا) تمسّک جویند، و نماز را برپا دارند،(پاداش بزرگی خواهند داشت زیرا)ما پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم کرد!(170) و (نیز به خاطر بیاور) هنگامی که کوه را هم چون سایبانی بر فراز آن ها بلند کردیم،آن چنان که گمان کردند بر آنان فرود می آمد(و در همین حال، از آن ها پیمان گرفتیم و گفتیم:) آن چه را (از احکام و دستورها) به شما داده ایم، با قوّت (و جدیت) بگیرید! و آن چه در آن است، به یاد داشته باشید، (و عمل کنید،) تا پرهیزگار شوید! (171) و (به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آن ها را برگرفت و آن ها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری، گواهی می دهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم (و از پیمان فطری توحید بی خبر ماندیم)»! (172) یا بگویید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانی بعد از آن ها بودیم (و چاره ای جز پیروی از آنان نداشتیم) آیا ما را به آن چه باطل گرایان انجام دادند مجازات می کنی؟!» (173) این گونه، آیات را توضیح می دهیم و شاید به سوی حق بازگردند (و بدانند ندای توحید در درون جان شان، از روز نخست بوده است)! (174)

ص: 401

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْکِتَابَ یَاْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الادْنَی…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«عَرَضَ هَذَا الادْنَی»آن چه است که از[حرام]دنیا برای آنان آماده می شود و آنان باکی ندارند و می خورند و می گویند: خدا ما را خواهد آمرزید و پس از این سخن نیز اگر مال حرام دنیا برای شان فراهم شود می گیرند سپس گوید: مقصود از «وَ دَرَسُواْ مَا فِیهِ» یعنی ضیّعوه [یعنی پیمان خود را که به خدا سپرده اند ضایع می کنند.](2)

«وَ الَّذِینَ یُمَسَّکُونَ بِالْکِتَابِ وَ اَقَامُواْ الصَّلاَةَ اِنَّا لَا نُضِیعُ اَجْرَ الْمُصْلِحِینَ»(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این قسمت از آیه درباره ی آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و پیروان شان نازل شده است. (4)

«اَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِم مِّیثَاقُ الْکِتَابِ اَن لَّا یِقُولُواْ عَلَی اللهِ اِلَّا الْحَقَّ…»(5)

اسحاق بن عبدالعزیز و دیگران از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده اند که فرمود:

خداوند این امّت را به دو آیه از کتاب خود مخصوص [و موّظف] نموده است،

ص: 402


1- 700.. سوره ی اعراف، آیه ی 169.
2- 701..قال: قوله:فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتابَ یَاْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْاَدْنی یعنی ما یعرض لهم من الدنیا. وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنا وَ اِنْ یَاْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَاْخُذُوهُ اَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ اَنْ لایَقُولُوا عَلَی اللهِ اِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِیهِ یعنی ضیعوه. [تفسیر برهان، ج 3، ص 233]
3- 702.. سوره ی اعراف، آیه ی 170.
4- 703.. و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام)، فی قوله: وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ وَ اَقامُوا الصَّلاةَ الی آخره، قال: «نزلت فی آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و اشیاعهم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 603]
5- 704.. سوره ی اعراف، آیه ی 169.

1.چیزی را که نمی دانند نگویند؛چنان که می فرماید:«اَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِم مِّیثَاقُ الْکِتَابِ اَن لَّا یِقُولُواْ عَلَی اللهِ اِلَّا الْحَقَّ»، 2. چیزی را که آگاهی از آن ندارند تکذیب و انکار نکنند؛ چنان که می فرماید: «بَلْ کَذَّبُواْ بِمَا لَمْ یُحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَاْتِهِمْ تَاْوِیلُهُ.»(1)و(2)

«وَ اِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَاَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّواْ اَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ….»(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که خداوند تورات را بربنی اسراییل نازل نمود بنی اسراییل آن را نپذیرفتند؛و خداوند کوه طور را بالای سر آنان قرار داد [و یقین کردند که بر آنان فرود خواهد آمد] و موسی(علیه السلام) به آنان فرمود: «اگر تورات را نپذیرید کوه بر سر شما فرود می آید» پس آنان سرهای خود را به زیر انداختند و تورات را پذیرفتند.(4)

ص: 403


1- 705.. سوره ی یونس، آیه ی 39.
2- 706.. فی تفسیر العیّاشی عن اسحق بن عبد العزیز قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: خص الله هذه الامة بآیتین من کتابه ان لایقولوا ما لایعلمون، ثم قرء: اَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ الآیة و قوله «بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَاْتِهِمْ تَاْوِیلُهُ»، الی قوله «الظالمین». عن ابی السفاتج قال قال ابو عبد الله(علیه السلام): آیتین فی کتاب الله خص الله الناس ان لایقولوا ما لایعلمون قول الله: «اَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ اَنْ لایَقُولُوا عَلَی اللهِ اِلَّا الْحَقَّ» و قوله: «بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَاْتِهِمْ تَاْوِیلُهُ». فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن یونس عن ابی یعقوب اسحق بن عبد الله عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الله خص عباده بآیتین من کتابه ان لایقولوا حتّی یعلموا، و لایردوا ما لم یعلموا، و قال؟عز؟: «اَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ اَنْ لایَقُولُوا عَلَی اللهِ اِلَّا الْحَقَّ» و قال: «بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 91، ح 326 و 327 و 328]
3- 707.. سوره ی اعراف، آیه ی 171.
4- 708.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله و اِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَاَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا اَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ قال الصّادق(علیه السلام): لما انزل الله التوریة علی بنی اسراییل لم یقبلوه،فرفع الله علیهم جبل طور سیناء فقال لهم موسی (علیه السلام): ان لم تقبلوه وقع علیکم الجبل فقبلوه و طاطاوا رؤسهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 91، ح 331]B

شخصی به امام صادق(علیه السلام) گفت:

چه پرنده ای بود که یک بار پرید و قبل از آن و بعد از آن نپرید و خداوند در قرآن از آن یاد نموده است؟!

امام(علیه السلام) فرمود:

آن«طور سیناء»بود که خداوند آن را بر سر بنی اسراییل پرواز داد و بر سر آنان سایه افکند و در آن انواع عذاب وجود داشت، تا بنی اسراییل تورات را قبول کردند چنان که خداوند می فرماید: «وَ اِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَاَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّواْ اَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ.»(1)

مولّف گوید:

تفسیر آیات فوق در سوره ی بقره به تفصیل گذشت.

«وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلَی اَنفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟» (2)

ص: 404


1- 709..فی کتاب الاحتجاج للطبرسی«رحمه الله»عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل و فیه قال السائل : اخبرنی عن طائر طار مرة و لم یطر قبلها و لابعدها ذکره الله تعالی فی القرآن ما هو؟فقال: طور سیناء اطاره الله؟عز؟ علی بنی اسراییل حین اظلهم بجناح منه، فیه الوان العذاب حتّی قبلوا التوریة، و ذلک قول الله؟عز؟: «وَ اِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَاَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا اَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ» الایة. فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب و سال طاوس الیمانی ابا جعفر الباقر(علیه السلام) عن طایر طار مرة و لم یطیر قبلها و لابعدها قال(علیه السلام): طور سیناء قوله تعالی: «وَ اِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَاَنَّهُ ظُلَّةٌ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 92، ح 332 و 333]
2- 710.. سوره ی اعراف، آیه ی 172.

مرحوم کلینی با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نمود:

مردی از قریش به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: برای چه شما [در فضیلت] از پیامبران دیگر سبقت گرفتید؟ در حالی که شما آخر آنان و خاتمشان بودید؟! رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: من اوّل کسی بودم که به پروردگار خود ایمان آوردم و هنگامی که خداوند از پیامبران پیمان بندگی و عبودیّت گرفت و فرمود: «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ» و آنان گفتند: «بَلَی» من نخستین پیامبری بودم که اجابت کردم و گفتم: «بَلَی» پس من در اقرار به ربوبیّت خدا از آنان سبقت گرفتم.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

نخستین کسی که[به خدای خود پاسخ] بلی گفت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود، چرا که آن حضرت به مقام قرب الهی از پیامبران دیگر نزدیک تر بود، و در مقامی قرار داشت

که جبرییل(علیه السلام) هنگامی که او را [برای معراج] به آسمان برد به او گفت: قدم پیش گذار ای محمّد که در جایی قدم می گذاری که هیچ ملک مقرّب و نبیّ مرسلی

در آن قدم نگذارده است. سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر روح و نفس او لایق

چنین مقامی نبود هرگز نمی توانست قدم در آن مقام بگذارد و قرب او به خداوند [از جهت صفا و قابلیّت] به گونه ای بود که خداوند می فرماید: «قَابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنَی» یعنی بل ادنی .(2)

ص: 405


1- 711.. عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد عن ابن محبوب عن صالح بن سهل عن ابی عبد الله(علیه السلام) ان بعض قریش قال لرسول الله(صلی الله علیه و آله): بای شی ء سبقت الانبیاء و انت بعثت آخرهم و خاتمهم؟ قال: انی کنت اول من آمن بربی و اول من اجاب حین اخذ الله میثاق النّبیین و اشهدهم علی انفسهم «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی» فکنت انا اول نبی قال: بلی، فسبقتهم بالاقرار بالله.[تفسیر نور الثّقلین، ج 2، ص 93، ح 341]
2- 712.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن النضر بن سوید عن یحیی الحلبی عن ابن سنان قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): اول من سبق الی بلی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و ذلک انه کان اقرب الخلق الی الله تبارک و تعالی، و کان بالمکان الذی قال له جبرییل(علیه السلام) لما اسری به الی السماء: تقدم یا محمّد فقد وطئت موطئا لم یطاه ملک مقرب و لانبی مرسل، و لولا ان روحه و نفسه کانت من ذلک المکان لما قدر ان یبلغه، و کان من الله؟عز؟ کما قال «قابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنی» ای بل ادنی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 94، ح 343]B

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

خداوند ذریّه آدم را تا قیامت از پشت او خارج نمود و آنان مانند ذرّ بودند پس خداوند خود را به آنان شناساند و خلقت و صنع خود را به آنان نشان داده وگرنه احدی پروردگار خود را نمی شناخت [و به آنان فرمود: «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟» و آنان گفتند: «بلی.»(1)

زراره گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه «فِطْرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» سوال کردم.فرمود:

خداوند مردم را در میثاق بر فطرت توحید و معرفت پروردگارشان آفرید؛ گفتم: آیا مردم به پروردگار خود خطاب کردند؟ امام(علیه السلام)سر مبارک پایین انداخت و فرمود: اگر چنین نبود نمی دانستند پروردگار و رازق آنان کیست.(2)

ص: 406


1- 713.. فی الکافی و التوحید و العیّاشی عن الباقر(علیه السلام) انّه سئل عن هذه الآیة فقال اخرج من ظهر آدَم ذرّیته الی یوم القیامة فخرجوا کالذّرّ فعرفهم نفسه و اراهم صنعه و لو لاذلک لم یعرف احد ربّه. [تفسیر صافی، ج 2، ص 252]
2- 714.. ابی «رحمه الله» قال: حدثنا سعد بن عبد الله عن احمد بن محمّد عن ابیه عن عبد الله بن المغیرة عن ابن مسکان عن زرارة قال: قلت لابی جعفر(علیه السلام): اصلحک الله قول الله؟عز؟ فی کتابه: «فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» قال فطرهم علی التوحید عند المیثاق،وعلی معرفته انه ربهم، قلت: و خاطبوه؟ قال: فطاطا راسه ثم قال: لولا ذلک لم یعلموا من ربهم و لامن رازقهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 96، ح 352]

ابن مسکان گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه «وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلَی اَنفُسِهِمْ…» سوال کردم و گفتم: آیا مردم با خدای خود معاینه کردند؟ فرمود:

آری معاینه کردند و معرفت شان ثابت شد و لکن موقف و محل آن را فراموش کردند و زود است که به یاد بیاورند و اگر جز این می بود پروردگار و رازقشان را نمی شناختند؛سپس فرمود: آری برخی از آنان در عالم ذرّ به زبان اقرار کردند و به قلب ایمان نیاوردند، از این رو خداوند می فرماید: «فَمَا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ بِمَا کَذَّبُواْ بِهِ مِن قَبْلُ.»(1)

ابوبصیر گوید به امام صادق(علیه السلام)گفتم:آیا مومن روز قیامت خدای خود را می بیند؟ فرمود:

آری آنان قبل از قیامت نیز او را دیدند؛ گفتم: کجا؟ فرمود: آن زمانی که خداوند به آنان فرمود: «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی».

سپس امام صادق(علیه السلام) سکوت نمود و باز فرمود:

مومنان در دنیا نیز خدای خود را می بینند آیا تو الآن خدای خود را نمی بینی؟

ابوبصیر گوید: گفتم: فدای شما شوم این سخن را از شما نقل کنم؟ فرمود:

خیر، چرا که اگر تو این سخن را از من نقل کنی افراد جاهل معنای آن را نمی فهمند

ص: 407


1- 715.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن ابن ابی عمیر عن ابن مسکان عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلی اَنْفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی» قلت: معاینة کان هذا؟قال: نعم فثبتت المعرفة و نسوا الموقف و سیذکرونه،و لولاذلک لم یدر احد من خالقه و رازقه، فمنهم من اقر بلسانه فی الذر و لم یؤمن بقلبه فقال الله: «فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 96، ح 353]

و فکر می کنند این تشبیه کفر آمیز است در حالی که این رؤیت به قلب است و رؤیت به قلب مانند رؤیت به چشم نیست و خداوند منزّه از چیزی است که اهل تشبیه و کفر به او نسبت می دهند [و او را مانند مخلوق جسم می پندارند.](1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

تو آن کسی هستی که خداوند در ابتدای خلقت نسبت به تو بر مردم احتجاج نمود، آنگاه که آنان را به صورت اشباح قرار داد و فرمود: «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟» و آنان گفتند: آری. پس فرمود: آیا محمّد(صلی الله علیه و آله)رسول من است؟گفتند:آری.سپس فرمود:«آیا علی امیرالمؤمنین است؟ و چون از ولایت تو سوال شد همه مردم به خاطر کبر و عناد و سر کشی، ولایت تو را انکار کردند مگر کمی از آنان و آنان همان اقلّ قلیل و اصحاب یمین اند.(2)

ص: 408


1- 716.. فی کتاب التوحید باسناده الی ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قلت له: اخبرنی عن الله؟عز؟ هل یراه المؤمن یوم القیمة؟ قال: نعم و قد راوه قبل یوم القیمة، فقلت: متی؟ قال: حین قال لهم: «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی» ثم سکت ساعة ثم قال: و ان المؤمنین لیرونه فی الدنیا قبل یوم القیمة ا لست تراه فی وقتک هذا؟ قال ابو بصیر: فقلت له: جعلت فداک فاحدث بهذا عنک؟ فقال: لا، فانک اذا حدثت به فانکره منکر جاهل بمعنی ما تقول، ثم قدر ان ذلک تشبیه کفر و لیست الرؤیة بالقلب کالرؤیة بالعین، تعالی الله عما یصفه المشبهون و الملحدون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 97، ح 354]
2- 717.. فی امالی شیخ الطائفة باسناده الی جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) عن ابیه عن جده(علیهم السلام) ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال لعلی(علیه السلام): انت الذی احتج الله بک فی ابتدائه الخلق حیث اقامهم اشباحا فقال لهم: اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ قالُوا: بَلی قال: و محمّد(صلی الله علیه و آله) رسولی؟ قالوا: بلی قال: و علی امیرالمؤمنین و ابی الخلق جمیعا الا استکبارا و عتوا عن ولایتک الا نفر قلیل و هم اقل القلیل و هم اصحاب الیمین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 97، ح 356]

ابوحمزه ی ثمالی گوید:

شخصی به امام باقر(علیه السلام) گفت: روز جمعه را برای چه جمعه می گویند؟ امام(علیه السلام) فرمود: به خاطر این که خداوند خلق خود را در روز میثاق که روز جمعه بود برای

اقرار به ولایت محمّد(صلی الله علیه و آله) و وصیّ او جمع نمود و آن روز را روز جمعه نامید.(1)

جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) به من فرمود:

ای جابر! اگر این جهّال می دانستند که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)در چه زمانی امیر المؤمنین نامیده شده حق او را انکار نمی کردند.

جابر گوید:گفتم:فدای شما شوم او در چه زمانی امیرالمؤمنین نامیده شده؟فرمود: هنگامی که خداوند می فرماید: «وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ و انّ محمّدًا(صلی الله علیه و آله) رسول الله و انّ علیًا امیرالمؤمنین(علیه السلام)».

سپس فرمود:

ای جابر! به خدا سوگند این آیه این چنین بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد.(2)

ص: 409


1- 718.. فی الکافی محمّد بن یحیی عن محمّد بن موسی عن العبّاس بن معروف عن ابن ابی نجران عن عبد الله بن سنان عن ابن ابی یعفور عن ابی حمزة عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: قال له رجل: کیف سمیت الجمعة جمعة؟ قال: ان الله؟عز؟ جمع فیها خلقه لولایة محمّد(صلی الله علیه و آله) و وصیه فی المیثاق، فسماه یوم الجمعة لجمعه فیه خلقه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 97، ح 355]
2- 719.. فی تفسیر العیّاشی عن جابر قال: قال لی ابو جعفر(علیه السلام): یا جابر لو یعلم الجهال متی سمی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) لم ینکروا حقه، قال: قلت:جعلت فدک متی سمی؟ فقال لی: قوله: «وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ» «الی» «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ» و ان محمّدا(صلی الله علیه و آله) رسول الله و ان علیا امیرالمؤمنین(علیه السلام)، قال: ثم قال لی: یا جابر هکذا و الله جاء بها محمّد(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 98، ح 360]

سوره ی اعراف [7]، آیات 175 تا 181

متن:

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَاَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوینَ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ اَخْلَدَ اِلَی الْاَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْ تَتْرُكْهُ یَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ ساءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اَنْفُسَهُمْ كانُوا یَظْلِمُونَ مَنْ یَهْدِ اللهُ فَهُوَ الْمُهْتَدی وَ مَنْ یُضْلِلْ فَاُول-ٰٓئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ وَ لَقَدْ ذَرَاْنا لِجَهَنَّمَ كَثیرًا مِنَ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لایَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لایُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لایَسْمَعُونَ بِها اُول-ٰٓئِكَ كَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اُول-ٰٓئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ وَ لِلهِ الْاَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی اَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ

لغات:

«نبا»خبر از امر عظیم و بزرگی را گویند،ونبوّت نیز از آن مشتق است،و نبی صاحب خبر بزرگی است، و «اخلد الی کذا» یعنی سکن الیه، و اصل معنای خلود لزوم علی الدوام است، و «اخلد الی الارض» یعنی لصق بها،و«لهث» این است که سگ از تشنگی زبان خود را خارج کند، و زن لهثاء زنی است که در ماه رمضان روزه نمی گیرد،و «ذرء و انشاء و احداث و خلق نظائرند، و «الحاد» انحراف و عدول از استقامت است،و «لحد» محلی است که در یک طرف قبر حفر می شود و بر خلاف ضریح که در وسط قبر حفر می شود، و «لحدت والحدت للمیت» به یک معناست.

ص: 410

ترجمه:

و بر آن ها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گم راهان شد! (175) و اگر می خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا می بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد! مثل او هم چون سگ(هار)است که اگر به او حمله کنی،دهانش را باز،وزبانش را برون می آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را می کند (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمی شود! (این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند این داستانها را (برای آن ها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)! (176) چه بد مثلی دارند گروهی که آیات ما را تکذیب کردند و آن ها تنها به خودشان ستم می نمودند! (177) آن کس را که خدا هدایت کند، هدایت یافته (واقعی) اوست و کسانی را که (به خاطر اعمال شان) گم راه سازد، زیان کاران (واقعی) آن ها هستند! (178) به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم آن ها دل ها[عقلها]یی دارند که با آن (اندیشه نمی کنند، و) نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی شنوند آن ها هم چون چهارپایانند بلکه گم راهتر!اینان همان غافلانند(چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گم راهند)! (179) و برای خدا، نامهای نیک است خدا را به آن (نامها) بخوانید! و کسانی را که در اسماء خدا تحریف می کنند (و بر غیر او می نهند، و شریک برایش قایل می شوند)، رها سازید! آن ها به زودی جزای اعمالی را که انجام می دادند، می بینند! (180) و از آن ها که آفریدیم، گروهی بحق هدایت می کنند، و بحق اجرای عدالت می نمایند. (181)

ص: 411

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَاَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ…»(1)

حسین بن خالد گوید: حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

خداوند به بلعم باعورا اسم اعظم را عطا نمود و او همواره خدا را با آن می خواند و خداوند دعای او را مستجاب می نمود؛ تا این که بلعم تمایل به فرعون پیدا کرد و چون فرعون موسی و اصحاب او را تعقیب کرد، به بلعم گفت: از خدا بخواه تا خدا موسی و اصحاب او را نگه دارد [و ما آنان را نابود کنیم] پس بلعم سوار بر الاغ خود شد تا خود را به موسی برساند و لکن الاغ او امتناع نمود و حرکت نکرد و چون بلعم شروع به زدن الاغ کرد خداوند الاغ را به سخن در آورد و به صاحب خود گفت: وای بر تو برای چه مرا می زنی؟! آیا می خواهی من با تو بیایم و تو به پیامبر خدا و مومنین نفرین کنی؟! پس بَلعَم آنقدر الاغ را زد تا او را کشت و اسم اعظم خدا از زبان بلعم گرفته شد چنان که خداوند می فرماید: «فَانسَلَخَ مِنْهَا فَاَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ….»

«فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ اِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ…»(2)

حضرت رضا(علیه السلام) به دنبال حدیث فوق فرمود:

این مثَل خداوند است برای بلعم [و هر کس مانند او باشد]. سپس فرمود: از چهارپایان هیچ یک داخل بهشت نمی شود مگر: الاغ بلعم، سگ اصحاب کهف و گرگی که فرزند شرطی را خورد و قصّه آن این است که پادشاه ظالمی یکی از نظامیان و شرطی های خود را فرستاد تا گروهی از مومنین را حاضر کند و آن پادشاه آنان را عذاب نماید و آن مرد شرطی را فرزندی بود که او را

ص: 412


1- 720.. سوره ی اعراف، آیه ی 175.
2- 721.. سوره ی اعراف، آیه ی 176.

دوست می داشت پس گرگی آمد و فرزند او را خورد و مرد شرطی محزون گردید و خداوند آن گرگ را به خاطر محزون کردن آن شرطی داخل بهشت نمود.(1)

«لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَا اُوْلَئِکَ کَالاَنْعَامِ.»

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا» این است که خداوند بر قلوب آنان مهر می زند و نمی توانند تعقّل کنند، و مقصود از «وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا» این است که خداوند پرده ای مقابل چشمان آنان قرار می دهد و آنان راه هدایت را نمی یابند، و مقصود از «وَ لَهُمْ آذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَا» این است که خداوند در گوش های آنان مانعی قرار می دهد تا ندای حق و هدایت را نشنوند .(2)

ص: 413


1- 722.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن الحسین بن خالد عن ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) انه اعطی بلعم بن باعور الاسم الاعظم،فکان یدعو به فیستجیب له فمال الی فرعون فلما مر فرعون فی طلب موسی و اصحابه قال فرعون لبلعم ادع لله علی موسی و اصحابه لیحبسه علینا فرکب حمارته لیمر فی طلب موسی فامتنعت علیه حمارته فاقبل یضربها فانطقها الله؟عز؟، فقالت: ویلک علی ماذا تضربنی؟ ا ترید ان اجی ء معک لتدعو علی نبی الله و قوم مومنین؟ فلم یزل یضربها حتّی قتلها و انسلخ الاسم من لسانه، و هو قوله: فَانْسَلَخَ مِنْها فَاَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ اَخْلَدَ اِلَی الْاَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ و هو مثل ضربه الله، فقال الرّضا(علیه السلام) فلا یدخل الجنة من البهائم الا ثلث: حمارة بلعم، و کلب اصحاب الکهف و الذئب، و کان سبب الذئب انه بعث ملک ظالم رجلا شرطیا لیحشر قوما من المؤمنین و یعذبهم و کان للشرطی ابن یحبه فجاء ذئب فاکل ابنه فحزن الشرطی علیه فادخل الله ذلک الذئب الجنة لما احزن الشرطی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 102، ح 369]
2- 723.. و فی روایة ابی الجارود عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: لهم قلوب لا یفقهون بها یقول: طَبَعَ اللهُ عَلَیْها فلا تعقل و لهم اعین علیها غطاء عن الهدی لایُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لایَسْمَعُونَ بِها جعل فِی آذانِهِمْ وَقْرًا فلن یسمعوا الهدی. قال: عز من قایل: اُول-ٰٓئِکَ کَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 102، ح 370]B

«اُوْلَئِکَ کَالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ»(1)

عبدالله بن سنان گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: ملائکه افضل اند یا بنی آدم؟ امام صادق فرمود:

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) می فرمود: خداوند در ملائکه عقل قرار داد

بدون شهوت و در چهار پایان شهوت قرار داد بدون عقل و در بنی آدم عقل و شهوت قرار داد، پس کسی که عقل او غالب بر شهوت او باشد، بهتر از ملائکه خواهد بود و کسی که شهوت او غالب بر عقل او باشد از چهار پایان بدتر خواهد بود.(2)

«وَ لِلهِ الاَسْمَاء الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا وَ ذَرُواْ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی اَسْمَآئِهِ…»(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند مائیم«الاَسْمَاء الْحُسْنَی»و خداوند هیچ عملی را از بندگان خدا نمی پذیرد مگر با معرفت ما.(4)

ص: 414


1- 724.. سوره ی اعراف، آیه ی 179.
2- 725.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی عبد الله بن سنان قال:سالت ابا عبد الله جعفر بن محمّد الصّادق(علیهما السلام) فقلت: الملائکة افضل ام بنو آدم؟ فقال: قال امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام): ان الله؟عز؟ رکب فی الملائکة عقلا بلا شهوة، و رکب فی البهائم شهوة بلا عقل، و رکب فی بنی آدم کلتیهما، فمن غلب عقله شهوته فهو خیر من الملائکة، و من غلبت شهوته عقله فهو شر من البهائم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 103، ح 371]
3- 726.. سوره ی اعراف، آیه ی 180.
4- 727.. فی اصول الکافی الحسین بن محمّد الاشعری و محمّد بن یحیی جمیعا عن احمد بن اسحق عن سعدان بن مسلم عن معاویة بن عمار عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟: وَ لِلهِ الْاَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها قال: نحن و الله الاسماء الحسنی التی لایقبل الله من العباد عملا الا بمعرفتنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 103، ح 372]B

امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

خالق را نباید توصیف کرد مگر به آن چه او خود را به آن توصیف نموده است. سپس فرمود: چگونه توصیف می شود خدایی که حواسّ مردم عاجز از درک اوست و فکر آنان عاجز از فهم اوست و محاسبات آنان عاجز از اندازه گیری اوست و چشم های آنان عاجز از احاطه به اوست، او اجلّ از توصیف توصیف کنندگان و تعریف تعریف کنندگان است.(1)

امام صادق(علیه السلام) نیز در تفسیر آیه فوق فرمود:

خداوند را نام هایی است در قرآن که جز او به آن نام ها خوانده نمی شوند چنان که می فرماید: «فَادْعُوهُ بِهَا وَ ذَرُواْ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی اَسْمَآئِهِ» یعنی خدا را نام هایی است [مخصوص به او] و شما او را به این نام ها باید بخوانید، و کسانی که دیگران را به نام های او می خوانند، کافر و مشرک می شوند و نمی دانند و گمان می کنند که کار خوبی می کنند، از این رو خداوند درباره ی آنان می فرماید: «وَ مَا یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُم مُّشْرِکُونَ».(2)

ص: 415


1- 728.. علی بن ابراهیم عن المختار بن محمّد بن المختار و محمّد بن الحسن عن عبد الله بن الحسن العلوی جمیعا عن الفتح بن یزید الجرجانی عن ابی الحسن(علیه السلام) انه قال: ان الخالق لایوصف الا بما وصف به نفسه، و انی یوصف الذی تعجز الحواس ان تدرکه، و الاوهام ان تثاله، و الخطرات ان تحده، و الابصار عن الاحاطة، به، جل عما یصفه الواصفون، و تعالی عما ینعته الناعتون، و الحدیثان طویلان اخذنا منهما موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 103، ح 374]
2- 729.. و باسناده الی حنان بن سدیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): و لَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنی التی لایسمی بها غیره، و هو التی وصفها فی الکتاب فقال: «فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی اَسْمائِهِ» جهلا «بغیر علم» فالذی یلحد فی اسمائه بغیر علم یشرک و هو لایعلم، و یکفر به و هو یظن انه یحسن، و لذلک قال: «وَ ما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» فهم الذین یلحدون فی اسمائه بغیر علم فیضعونها غیر مواضعها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 104، ح 376]B

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

خداوند نود و نه اسم دارد که هر کس آن ها را جمع آوری کند داخل بهشت خواهد شد. (1)

مرحوم صدوق در کتاب توحید با سند خود از امام صادق از پدرانش از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

برای خداوند نود و نه اسم می باشد که هر کس آن ها را جمع آوری کند داخل بهشت

می شود و آن ها چنین است:

1. الله، 2. اله، 3. واحد،

4. احد، 5. صمد، 6. اوّل،

7. آخر، 8. سمیع، 9. بصیر،

10. قدیر، 11. قاهر، 12. علیّ،

13. اعلا، 14. باقی، 15. بدیع،

16. بارئ، 17. اکرم، 18. ظاهر،

19. باطن، 20. حیّ، 21. حکیم،

22. علیم، 23. حلیم، 24. حفیظ،

ص: 416


1- 730.. قد ورد فی الحدیث ان لله تسعة و تسعین اسما مائة الا واحدة من احصاها دخل الجنة انه وتر یحب الوتر اورده مسلم فی الصحیح. [تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 773]

25. حقّ، 26. حسیب، 27. حمید،

28. حفیّ، 29. ربّ، 30. رحمان،

31. رحیم، 32. ذارئ، 33. رازق،

34. رقیب، 35. رؤف، 36. رائی،

37. سلام، 38. مومن، 39. مهیمن،

40. عزیز، 41. جبّار، 42. متکبّر،

43. سیّد، 44. سبّوح، 45. شهید،

46. صادق، 47. صانع، 48. طاهر،

49. عدل، 50. عفوّ، 51. غفور،

52. غنیّ، 53. غیاث، 54. فاطر،

55. فرد، 56. فتّاح، 57. فالق،

58. قدیم، 59. ملک، 60. قدّوس،

61. قویّ، 62. قریب، 63. قیّوم،

64. قابض، 65. باسط، 66. قاضی الحاجات،

67. مجید، 68. مولی، 69. منّان،

70. محیط، 71. مبین، 72. مقیت،

73. مصوّر، 74. کریم، 75. کبیر،

76. کافی، 77. کاشف الضّر، 78. وتر،

79. نور، 80. وهّاب، 81. ناصر،

82. واسع، 83. ودود، 84. هادی،

85. وفیّ، 86. وکیل، 87. وارث،

ص: 417

88. برّ، 89. باعث، 90. توّاب،

91. جلیل، 92. جواد، 93. خبیر،

94. خالق، 95. خیرالناصرین، 96. دیّان،

97. شکور، 98. عظیم، 99. لطیف، [شافی.](1)

مولّف گوید:

احتمال دارد «الله» و «اله» یکی باشد و شافی 99 باشد و الله العالم، ضمنا معانی این اسماء در شرح اسماء الحسنی آمده و صاحب جنّات الخلود نیز آن ها را ترجمه نموده و ما در کتاب پیام های قرآنی(2)، از او نقل نموده ایم.

ص: 418


1- 731.. حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اِنَّ لِلَّهِ؟عز؟ تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ اسْمًا مِائَةً اِلَّا وَاحِدَةً مَنْ اَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ هِیَ اللهُ الْاِلَهُ الْوَاحِدُالْاَحَدُ الصَّمَدُ الْاَوَّلُ الْآخِرُ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ الْقَدِیرُ الْقَاهِرُ الْعَلِیُّ الْاَعْلَی الْبَاقِی الْبَدِیعُ الْبَارِئُ الْاَکْرَمُ الظَّاهِرُ الْبَاطِنُ الْحَیُّ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ الْحَلِیمُ الْحَفِیظُ الْحَقُّ الْحَسِیبُ الْحَمِیدُ الْحَفِیُّ الرَّبُّ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الذَّارِئُ الرَّزَّاقُ الرَّقِیبُ الرَّءُوفُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ السَّیِّدُ السُّبُّوحُ الشَّهِیدُ الصَّادِقُ الصَّانِعُ الطَّاهِرُ الْعَدْلُ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ الْغَنِیُّ الْغِیَاثُ الْفَاطِرُ الْفَرْدُ الْفَتَّاحُ الْفَالِقُ الْقَدِیمُ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ الْقَوِیُّ الْقَرِیبُ الْقَیُّومُ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ قَاضِی الْحَاجَاتِ الْمَجِیدُ الْمَوْلَی الْمَنَّانُ الْمُحِیطُ الْمُبِینُ الْمُقِیتُ الْمُصَوِّرُ الْکَرِیمُ الْکَبِیرُ الْکَافِی کَاشِفُ الضُّرِّ الْوَتْرُ النُّورُ الْوَهَّابُ النَّاصِرُ الْوَاسِعُ الْوَدُودُ الْهَادِی الْوَفِیُّ الْوَکِیلُ الْوَارِثُ الْبَرُّ الْبَاعِثُ التَّوَّابُ الْجَلِیلُ الْجَوَادُ الْخَبِیرُ الْخَالِقُ خَیْرُ النَّاصِرِینَ الدَّیَّانُ الشَّکُورُ الْعَظِیمُ اللَّطِیفُ الشَّافِی، و قد اخرجت تفسیر هذه الاسماء فی کتاب التوحید و قد رویت هذا الخبر من طرق مختلفة و الفاظ مختلفة. [الخصال، ج 2، ص 593]
2- 732.. پیام های قرآنی، ص 239.

«وَ مِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ»(1)

امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) در تفسیر این آیه می فرمایند:

مقصود از این امّت، ائمّه(علیهم السلام) هستند. و یا فرمودند: ما آن امّت هستیم و در تفسیر

قمّی نیز آمده که مقصود آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

سوگند به خدایی که جان من در دست اوست این امّت هفتاد و سه فرقه خواهد شد و همه آنان در آتش خواهند بود مگر یک فرقه، چنان که خداوند می فرماید: «وَ مِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» و تنها این فرقه از این امّت نجات خواهند یافت.(3)

و در سخن دیگری فرمود:

از امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) تنها یک فرقه، هادی به حق و اهل عدالت هستند. (4)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

مقصود از این آیه [گروهی از] امّت من هستند که حق می گیرند و حق می دهند،چنان که قوم موسی(علیه السلام) نیز چنین بودند و خداوند درباره ی آنان می فرماید: «و من قوم موسی اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ.»(5)

ص: 419


1- 733.. سوره ی اعراف، آیه ی 181.
2- 734.. و فی المجمع عنهما(علیهما السلام) قالا نحن هم. و القمّی هذه الْآیَةَ لآل محمّد(صلی الله علیه و آله) و اتباعهم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 255]
3- 735.. و العیّاشی عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) و الذی نفسی بیده لتفرّقنّ هذه الامّة علی ثلاث و سبعین فرقة کلّها فی النار الا فرقة وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ فهذه التی تنجو من هذه الامّة. [تفسیر صافی، ج 2، ص 255]
4- 736.. و عنه(علیه السلام) یعنی امّة محمّد(صلی الله علیه و آله). [تفسیر صافی، ج 2، ص 256]
5- 737.. و فی المجمع عن النّبی(صلی الله علیه و آله) هذه لکم و قد اعطی قوم موسی مثلها. [تفسیر صافی، ج 2، ص 256]

و در تفسیر مجمع از آن حضرت نقل شده که فرمود: «اِنَ مِنْ اُمَّتِی قَوْمًا عَلَی الْحَقِّ حَتَّی

یَنْزِلَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ.»(1)

انس بن مالک گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمود:

امّت موسی(علیه السلام) هفتاد و یک فرقه شدند، هفتاد فرقه آنان در آتش و یک فرقه اهل

بهشت بودند و امّت عیسی(علیه السلام) هفتاد و دو فرقه شدند، هفتاد و یک فرقه اهل آتش

و یک فرقه اهل بهشت بودند و از امّت من یک فرقه در بهشت و هفتاد و دو فرقه در آتش خواهند بود. گفته شد: آن هفتاد و دو فرقه کیانند؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: جماعات خواهند بود.

یعقوب بن یزید گوید:

هر گاه علی بن ابی طالب(علیه السلام) این حدیث را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل می کرد این آیه را می خواند: «وَ مِمَّنْ خَلَقْنَا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» یعنی از امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) برخی چنین خواهند بود.(2)

ص: 420


1- 738.. اقول: ارید بهذه الاخبار الثلاثة بعض الامّة کما یدل علیه قوله مثلها و ما رواه فی المجمع انّ من امّتی قومًا علی الحق حتّی ینزل عیسی بن مریم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 256]
2- 739.. عن زید بن اسلم عن انس بن مالک قال: کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول: تفرقت امة موسی علی احدی و سبعین فرقة، سبعون منها فی النار، و واحدة فی الجنة، و تفرقت امة عیسی علی اثنین و سبعین فرقة. احدی و سبعون فرقة فی النار، و واحدة فی الجنة، و تعلو امتی علی الفرقتین جمیعا بملة واحدة فی الجنة، و اثنتان و سبعون فی النار، قالوا من هم یا رسول الله؟ قال: الجماعات. فقال یعقوب بن یزید: کان علی بن ابی طالب(علیه السلام) اذا حدث هذا الحدیث عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) تلا فیه قرآنا «وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ» الی قوله: «ساءَ ما یَعْمَلُونَ» و تلا ایضا: «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» یعنی امة محمّد(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 105، ح 383]

مرحوم صدوق در کتاب امالی از ابوبصیر نقل نموده که گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آل محمّد(صلی الله علیه و آله) کیانند؟ فرمود: ذریّه او هستند؛ گفتم: اهل بیت او کیانند؟ فرمود: امامان و اوصیای اویند؛ گفتم: عترت او کیانند؟ فرمود: اصحاب کسا هستند؛ گفتم: امّت او کیانند؟ فرمود: مومنانی اند که رسالت او را

تصدیق کردند و به ثقلین یعنی قرآن و عترت و اهل بیت او که خداوند می فرماید: «الَّذِینَ اَذْهَبَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیرًا»، تمسّک نمودند و قرآن و عترت دو جانشین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای این امّت هستند.(1)

سوره ی اعراف [7]، آیات 182 تا 188

متن:

وَ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لایَعْلَمُونَ وَ اُمْلی لَهُمْ اِنَّ كَیْدی مَتینٌ اَ وَ لَمْ یَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ اِنْ هُوَ اِلَّا نَذیرٌ مُبینٌ اَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللهُ مِنْ شَیْ ءٍ وَ اَنْ عَسی اَنْ یَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ اَجَلُهُمْ فَبِاَیِّ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ مَنْ یُضْلِلِ اللهُ فَلا هادِیَ لَهُ وَ یَذَرُهُمْ فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ یَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْساها قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لایُجَلِّیها لِوَقْتِها اِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ لاتَاْتیكُمْ اِلَّا بَغْتَةً یَسْئَلُونَكَ كَاَنَّكَ حَفِیٌّ عَنْها قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللهِ وَ لكِنَّ اَكْثَرَ النَّاسِ لایَعْلَمُونَ قُلْ لااَمْلِكُ لِنَفْسی نَفْعًا وَ لاضَرًّا اِلَّا ما شاءَ اللهُ وَ لَوْ كُنْتُ اَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ

السُّوءُ اِنْ اَنَا اِلَّا نَذیرٌ وَ بَشیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

ص: 421


1- 740.. فقلت: من عترته؟ قال: «اصحاب العباء». [تفسیر برهان، ج 2، ص 620]
لغات:

«استدراج» در اصل به معنای درجه درجه بالا رفتن است مانند رفتن بالای نردبان،و «درج القوم» اذا مات بعضهم اثر بعض، و «املاء» به معنای تاخیر و امهال است، و اصل املاء استمرار بر عمل است بدون توقف و «متین» به معنای قوی و شدید است، و «کید و مکر» به یک معناست، و «جنة» به معنای جنون است، و اصل آن از ستر است، و «ملکوت» ملک اعظم است و «ایان» سوال از زمان است، و «الساعة» در این جا وقت مرگ است، و «ارساء» ای الاثبات و المرسی المثبت، و «احفاء» اصرار در سوال است، و «احفی شاربه» اذا استقصی اخذه.

ترجمه:

و آن ها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمی دانند، گرفتار مجازات شان خواهیم کرد. (182) و به آن ها مهلت می دهم (تا مجازات شان دردناکتر باشد) زیرا طرح و نقشه من، قوی (و حساب شده) است. (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.) (183) آیا فکر نکردند که همنشین آن ها [پیامبر] هیچ گونه (اثری از) جنون ندارد؟! (پس چگونه چنین نسبت ناروایی به او می دهند؟!) او فقط بیم دهنده آشکاری است (که مردم را متوجّه وظایفشان می سازد). (184) آیا در حکومت و نظام آسمان ها و زمین، و آن چه خدا آفریده است، (از روی دقّت و عبرت) نظر نیفکندند؟! (و آیا در این نیز اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگی آن ها نزدیک شده باشد؟! (اگر به این کتاب آسمانی روشن ایمان نیاورند،) بعد از آن به کدام سخن ایمان خواهند آورد؟!(185)هر کس را خداوند (به جرم اعمال زشتش) گم راه سازد، هدایت کننده ای ندارد و آن ها را در طغیان و سرکشی شان رها می سازد، تا سرگردان شوند! (186) درباره قیامت از تو سوال می کنند، کی فرامی رسد؟! بگو:

ص: 422

«علمش فقط نزد پروردگار من است و هیچ کس جز او (نمی تواند) وقت آن را آشکار سازد (اما قیام قیامت، حتّی) در آسمان ها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیّت) است و جز به طور ناگهانی، به سراغ شما نمی آید!» (باز) از تو سوال می کنند، چنان که گویی تو از زمان وقوع آن با خبری! بگو: «علمش تنها نزد خداست ولی بیشتر مردم نمی دانند.» (187) بگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آن چه را خدا بخواهد (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آن چه خداوند اراده کند) و اگر از غیب با خبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم می کردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمی رسید من فقط بیم دهنده و بشارت دهنده ام برای گروهی که ایمان می آورند! (و آماده پذیرش حقند) (188)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند هنگامی که به بنده ای اراده ی خیر نماید و او گناهی انجام بدهد، به دنبال گناه او گرفتاری و بلایی قرار می دهد تا او را به یاد استغفار بیاندازد، و اگر به بنده ای اراده خیر نداشته باشد و او گناهی انجام بدهد، به دنبال آن نعمتی از دنیا به او می دهد تا استغفار را فراموش نماید و به گناه خود ادامه بدهد، چنان که می فرماید: «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ» یعنی خداوند او را در غفلت نگه می دارد و هنگام معصیت به خاطر نعمت [از خطر گناه هراسی ندارد.](2)

ص: 423


1- 741.. سوره ی اعراف، آیه ی 182.
2- 742.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن عبد الله بن جندب عن سفیان بن السمط، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): ان الله اذا اراد بعبد خیرا فاذنب ذنبا اتبعه بنقمة و یذکره الاستغفار، و اذا اراد بعبد شرا فاذنب ذنبا اتبعه بنعمة لینسیه الاستغفار و یتمادی بها و هو قول الله؟عز؟: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لایَعْلَمُونَ بالنعم عند المعاصی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 105، ح 387]B

امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید:

چه زیاداند کسانی که به سبب نعمت های خدا مغرور می شوند، و چه زیادند کسانی که به سبب پرده انداختن خداوند بر گناهشان گرفتار عذاب می شوند، و چه زیاداند کسانی که به خاطر تعریف و ثناگویی مردم گرفتار فتنه و آزمایش [خداوند] می شوند.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اسْتِدْرَاجًا فَقَدْ اَمِنَ مَخُوفًا».

یعنی کسی که [از ناحیه خداوند] توسعه پیدا کند و دست او پر باشد و این را «استدراج» [و امتحان پنهانی خدا] نداند، خود را از خطر ایمن دانسته است! [در حالی که در خطر غفلت قرار گرفته است.](2)

علیّ بن ابراهیم گوید:

«وَ امْلی لَهُمْ انَ کَیْدی مَتینٌ» یعنی اِنَّ عَذَابِی شَدِیدٌ.(3)

ص: 424


1- 743.. علی بن ابراهیم عن القاسم بن محمّد عن داود سلیمان المنقری عن حفص بن غیاث عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: کم من مغرور بما قد انعم الله علیه و کم من مستدرج یستر الله علیه، و کم من مفتون بثناء الناس علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 106، ح 390]
2- 744.. فی نهج البلاغة انه من وسع علیه فی ذات یده فلم یر ذلک استدراجا فقد امن مخوفا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 106، ح 392]
3- 745.. و قال علی بن ابراهیم: قوله تعالی: وَ اُمْلِی لَهُمْ اِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ ای عذابی شدید. [تفسیر برهان، ج 2، ص 621، ح 4]

«اَوَلَمْ یَتَفَکَّرُواْ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ اِنْ هُوَ اِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) همواره می فرمود:

با تفکّر قلب خود را بیدار کن، و برای عبادت در شب از بستر خود جدا شو، و از پروردگار خود بترس.(2)

حسن صیقل گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی روایت «تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ قِیَامِ لَیْلَةٍ»

سوال کردم و گفتم: چگونه تفکّر کند؟ فرمود:

به خرابه و به خانه ها [ی خالی از سکنه] که می نگرد بگوید: ساکنان تو کجا رفتند و بنا کنندگان تو چه شدند؟! چرا سخن نمی گویی؟!(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

بهترین عبادت این است که انسان همواره درباره ی[عظمت]خدا و قدرت او فکر کند.(4)

ص: 425


1- 746.. سوره ی اعراف، آیه ی 184.
2- 747.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن النوفلی، عن السکونی، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «کان امیرالمؤمنین(علیه السلام) یقول: نبه بالتفکر قلبک، و جاف من «2» اللیل جنبک، و اتق الله ربک». [تفسیر برهان، ج 2، ص 621، ح 6]
3- 748.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن بعض اصحابه، عن ابان، عن الحسن الصیقل، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عما یروی الناس: تفکر ساعة خیر من قیام لیلة». قلت: کیف یتفکر؟ قال: «یمر بالخربة او بالدار، فیقول: این ساکنوک، این بانوک، مالک لاتکلمین؟». [تفسیر برهان، ج 2، ص 621، ح 7]
4- 749 .. و عنه: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد بن خالد، عن احمد بن محمّد بن ابی نصر، عن بعض رجاله، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «افضل العبادة ادمان التفکر فی الله و فی قدرته». [تفسیر برهان، ج 2، ص 622، ح 3]

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

عبادت نماز و روزه فراوان نیست،بلکه عبادت، تنها فکر کردن درباره ی [عظمت و قدرت و حکمت های] خداوند است.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

تفکّر، انسان را به نیکی و عمل به آن دعوت می کند.(2)

«یَسْاَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ اِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی…»(3)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مشرکین قریش عاص بن وائل سهمی و نضر بن حارث و عقبة بن ابی معیط را نزد علمای یهود نجران فرستادند تا سوالاتی از آنان بکنند و سپس آن سوالات را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بنمایند و در بین سوالات علمای یهود این بود که گفتند: از محمّد سوال کنید «قیامت کی بر پا می شود؟» پس اگر او ادّعای علم آن را داشت بدانید که او دروغ گو می باشد چرا که احدی اطّلاع از آن ندارد گرچه ملک مقرّب و یا پیامبر مرسلی باشد؛ و چون این سوال را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کردند، این آیه نازل شد «یَسْاَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ اِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی….»(4)

ص: 426


1- 750.. و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد بن عیسی، عن معمر بن خلاد، قال: سمعت ابا الحسن الرّضا(علیه السلام) یقول: «لیس العبادة کثرة الصلاة و الصوم، انما العبادة التفکر فی امر الله؟عز؟». [تفسیر برهان، ج 2، ص 622، ح 4]
2- 751.. و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد، عن اسماعیل بن سهل، عن حماد، عن ربعی، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): ان التفکر یدعو الی البر و العمل به». [تفسیر برهان، ج 2، ص 622، ح 5]
3- 752.. سوره ی اعراف، آیه ی 187.
4- 753.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: و مَنْ یُضْلِلِ اللهُ فَلا هادِیَ لَهُ وَ یَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ قال: یکله الی نفسه قوله: یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْساها فان قریشا بعثت العاص بن وائل السهمی و النضر بن الحارث من کلدة و عقبة بن ابی معیط الی نجران لیتعلموا من علماء الیهود مسائل یسالونها رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و کان فیها: سلوا محمّدا متی یقوم الساعة فان ادعی علم ذلک فهو کاذب، فان قیام الساعة لم یطلع الله علیه ملکا مقربا و لانبیا مرسلا، فلما سئلوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) متی تقوم الساعة؟ انزل الله تبارک و تعالی علیه: یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْساها قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لایُجَلِّیها لِوَقْتِها اِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ لاتَاْتِیکُمْ اِلَّا بَغْتَةً یَسْئَلُونَکَ کَاَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها ای جاهل عنها قل لهم یا محمّد(صلی الله علیه و آله) اِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللهِ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لایَعْلَمُونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 106]B

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفته شد: در چه زمانی قائم از ذریّه شما قیام می کند؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

مثَل آن مَثَل قیامت است و جز خداوند کسی از آن آگاه نیست و فرمود: «لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا اِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ لَا تَاْتِیکُمْ اِلَّا بَغْتَةً.»(1)

سوره ی اعراف [7]، آیات 189 تا 202

متن:

هُوَ الَّذی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْكُنَ اِلَیْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلًا خَفیفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا اَثْقَلَتْ دَعَوَا اللهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرینَ فَلَمَّا آتاهُما صالِحًا جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فیما آتاهُما فَتَعالَی اللهُ عَمَّا یُشْرِكُونَ اَ یُشْرِكُونَ ما لایَخْلُقُ شَیْئًا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لایَسْتَطیعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَ لااَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ وَ اِنْ تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدی لایَتَّبِعُوكُمْ سَواءٌ عَلَیْكُمْ اَ دَعَوْتُمُوهُمْ اَمْ اَنْتُمْ

ص: 427


1- 754.. فی عیون الاخبار عن الرّضا (علیه السلام) قال: و لقد حدثنی ابی عن ابیه عن آبائه عن علی(علیهم السلام) ان النّبی(صلی الله علیه و آله) قیل له: یا رسول الله متی یخرج القائم من ذریتک؟ فقال: مثله مثل الساعة «لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها اِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ لاتَاْتِیکُمْ اِلَّا بَغْتَةً» و الحدیث طویل اخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 107، ح 394]

صامِتُونَ اِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ عِبادٌ اَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجیبُوا لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ اَ لَهُمْ اَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها اَمْ لَهُمْ اَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها اَمْ لَهُمْ اَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِها اَمْ لَهُمْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ اِنَّ وَلِیِّیَ اللهُ الَّذی نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحینَ وَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لایَسْتَطیعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لااَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ وَ اِنْ تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدی لایَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ اِلَیْكَ وَ هُمْ لایُبْصِرُونَ خُذِ الْعَفْوَ وَ اْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ وَ اِمَّا یَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ اِنَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَكَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ وَ اِخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فی الغَیِّ ثُمَّ لایُقْصِرُونَ

لغات:

«عفو» یعنی سخت گیری مکن و «یَسِّر و لا تُعَسِّر» و العفو ضدُّ الجَهد و هو الوسط، و «العرف ضد النکر و مثله المعروف و عرف و معروف عمل عقل پسند می باشد، «و النزغ» الازعاج بالاغراء و اکثر ذلک عند الغضب، و قیل«النزغ» الفساد لقوله تعالی«نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی» ای افسد، و «اذا مسهم» المسوس ما نالته الایدی، و «اجتباء» به معنای برگزیدن است، و جبایة الخراج جمع آوری خراج و مالیات است، و «بصائر» به معنای براهین است.

ترجمه:

او خدایی است که (همه) شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامی که با او آمیزش کرد، حملی سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهای خود ادامه می داد و چون سنگین شد، هر دو از

ص: 428

خداوند و پروردگار خود خواستند «اگر فرزند صالحی به ما دهی، از شاکران خواهیم بود!» (189)امّا هنگامی که خداوند فرزند صالحی به آن ها داد،(موجودات دیگر را در این موهبت موثّر دانستند و) برای خدا، در این نعمت که به آن ها بخشیده بود، هم تایانی قایل شدند خداوند برتر است از آن چه هم تای او قرار می دهند! (190) آیا موجوداتی را هم تای او قرار می دهند که چیزی را نمی آفرینند،و خودشان مخلوقند.(191)و نمی توانند آنان را یاری کنند،و نه خودشان را یاری می دهند.(192)و هر گاه آن ها را به سوی هدایت دعوت کنید، از شما پیروی نمی کنند و برای شما یکسان است چه آن ها را دعوت کنید و چه خاموش باشید؟! (193) آن هایی را که غیر از خدا می خوانید (و پرستش می کنید)، بندگانی هم چون خود شما هستند آن ها را بخوانید، و اگر راست می گویید باید به شما پاسخ دهند (و تقاضایتان را برآورند)! (194) آیا (آن ها حد اقل همانند خود شما) پاهایی دارند که با آن راه بروند؟! یا دستهایی دارند که با آن چیزی را بگیرند (و کاری انجام دهند)؟! یا چشمانی دارند که با آن ببینند؟! یا گوشهایی دارند که با آن بشنوند؟! (نه، هرگز، هیچ کدام،) بگو: «(اکنون که چنین است،) بت های خویش را که شریک خدا قرار داده اید (بر ضد من) بخوانید، و برای من نقشه بکشید، و لحظه ای مهلت ندهید، (تا بدانید کاری از آن ها ساخته نیست)! (195) ولی و سرپرست من، خدایی است که این کتاب را نازل کرده و او همه صالحان را سرپرستی می کند. (196) و آن هایی را که جز او می خوانید، نمی توانند یاریتان کنند، و نه (حتی) خودشان را یاری دهند (197) و اگر آن ها را به هدایت فرا خوانید، سخنانتان را نمی شنوند!و آن ها را می بینی(که با چشم های مصنوعیشان) به تو نگاه می کنند، امّا در حقیقت نمی بینند!» (198) (به هر حال) با آن ها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکی ها دعوت نما، و از

ص: 429

جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن)! (199) و هر گاه وسوسه ای از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر که او شنونده و داناست! (200) پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می افتند و (در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و) ناگهان بینا می گردند. (201) و (ناپرهیزگاران را) برادران شان (از شیاطین) پیوسته در گم راهی پیش می برند، و باز نمی ایستند! (202)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ اِلَیْهَا… فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلاَ لَهُ شُرَکَاء…»(1)

مولّف گوید:

آیه فوق بین مفسّرین خاصّه و عامّه مورد بحث و اختلاف شدیدی واقع شده است و مفسّرین عامّه مرجع ضمیر «جعلا» را آدم و حوّا دانسته اند و در نهایت به آنان نسبت شرک داده اند و مفسّرین خاصّه بعضا فاعل «جعلا» را دو گروه مرد و زن از نسل صالح [یعنی نسل سالم از آفت] دانسته اند و گفته اند: تعبیر تثنیه به خاطر این بوده که حوّا پانصد بار زایمان کرد و در هر بار یک پسر و یک دختر به دنیا آورد و آنان دو گروه پانصد نفری از مرد و زن بودند، و بر خلاف آدم و حوّا با وساوس شیطان گرفتار شرک شدند، و این معنا را حضرت رضا(علیه السلام) در مجلس مامون روشن نمود و روایات دیگر بعضا قابل قبول نیست و آیه شریفه فوق جز با این بیان قابل تفسیر نیست چرا که عصمت پیامبران را مخدوش نمی نماید.

ص: 430


1- 755.. سوره ی اعراف، آیه ی 189.

مرحوم صدوق در کتاب عیون در باب مجلس حضرت رضا(علیه السلام) که مامون صاحب

ادیان و مذاهب را جمع نمود و درباره ی عصمت پیامبران(علیهم السلام) از آن حضرت سوال نمود و گفت: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! آیا شما پیامبران را معصوم نمی دانید؟ فرمود: آری. مامون گفت: پس معنای آیه «فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلاَ لَهُ شُرَکَاء فِیمَا آتَاهُمَا» چیست؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

حوّا برای آدم پانصد بار فرزند آورد و در هر بار یک پسر و یک دختر به دنیا آورد و آدم

و حوّا با خدای خود عهد کردند و از او خواستند و گفتند: «لَئِنْ آتَیْتَنَا صَالِحًا لَّنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ»و چون خداوند به آنان نسل صالح و سالم از معلولیّت و بیماری های زمین گیری را عطا نمود، فرزندان آدم و حوّا دو گروه بودند: گروه مردان و گروه زنان و این دو گروه [که باید مانند پدر و مادرشان شاکر خدا می بودند] به خدا شرک آوردند، همان گونه که خداوند می فرماید: «فَتَعَالَی اللّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ».

پس مامون گفت: من گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدا هستی.(1)

ص: 431


1- 756.. فی عیون الاخبار فی باب مجلس الرّضا(علیه السلام) عند المامون فی عصمة الانبیاء(علیهم السلام) حدثنا تمیم بن عبد الله بن تمیم القرشی رضی الله عنه، قال: حدثنی ابی عن حمدان بن سلیمان النیسابوری عن علی بن محمّد بن الجهم قال: حضرت مجلس المامون و عنده الرّضا(علیه السلام) فقال له المامون: یا ابن رسول الله الیس من قولک ان الانبیاء معصومون؟ قال: بلی، قال: فما معنی قول الله؟عز؟ فَلَمَّا آتاهُما صالِحًا جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما قال له الرّضا(علیه السلام): ان حوا ولدت لآدم خمسمائة بطن فی کل بطن ذکر و انثی، و ان آدم و حوا عاهد الله تعالی و دعواه و قالا: لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحًا لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ فلما آتیهما صالحا من النسل خلقا سویا بریئا من الزّمانة و العاهة کان ما آتیهما صنفین: صنفا ذکر ابا و صنفا اناثا، فجعل الصنفان لله تعالی ذکره «شُرَکاءَ فِیما آتاهُما» و لم یشکراه کشکر ابویهما له؟عز؟ قال الله تعالی: فَتَعالَی اللهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ فقال المامون: اشهد انک ابن رسول الله حقا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 107]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر آیه «فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلاَ لَهُ شُرَکَاء فِیمَا آتَاهُمَا» فرمود:

مقصود آدم و حوّا(علیهما السلام) می باشد و شرک آنان شرک در طاعت بوده نه شرک در

عبادت از این رو خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ… الی قوله: فَتَعَالَی اللّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ» سپس فرمود: آدم و حوّا برای حارث

یعنی شیطان نصیبی در خلق خدا قرار دادند و لکن در عبادت خدا شیطان را شریک قرار ندادند [و شرک آنان شرک در طاعت بود] چنان که خداوند می فرماید: «اَ یُشْرِکُونَ مَا لَا یَخْلُقُ شَیْئًا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ.»(1)

مولّف گوید:

روایت فوق و امثال آن که در آن ها به حضرت آدم و حوّا(علیها السلام) نسبت شرک داده شده است را نمی توان پذیرفت، والله العالم.

«اِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در وصیّت های خود به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

این آیه و آیه «مَا قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ» برای امّت من امان از آتش سوزی است.(2)

ص: 432


1- 757.. فی تفسیر علی بن ابراهیم اخبرنا احمد بن ادریس عن احمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن موسی بن بکر عن الفضل عن ابی جعفر(علیه السلام): فی قول الله: «فَلَمَّا آتاهُما صالِحًا جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما» فقال: هو آدم و حوا، و انما کان شرکهما شرک طاعة و لم یکن شرک عبادة، فانزل الله علی رسول الله(صلی الله علیه و آله): هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ الی قوله: فَتَعالَی اللهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ قال: جعلا للحارث نصیبا فی خلق الله و لم یکن شرکاء ابلیس فی عبادة الله ثم قال: اَ یُشْرِکُونَ ما لایَخْلُقُ شَیْئًا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 108]
2- 758.. فی من لایحضره الفقیه فی وصیة النّبی(صلی الله علیه و آله) لعلی(علیه السلام): یا علی امان لامتی من الحرق «اِنَّ وَلِیِّیَ اللهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ» و «ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ» الایة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 110، ح 403]

اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

سوگند به خدایی که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به حق به پیامبری مبعوث نمود و اهل بیت او را گرامی داشت، هر حرزی مردم برای نجات از آتش سوزی و غرق شدن و سرقت و تصادف و گم شدن [اموال] انسان و فرار چهارپا [و امثال این ها] بخواهند در قرآن موجود است، و هر کس در این باره ی سوالی دارد بگوید؛ پس مردی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین به من بگویید نجات از غرق شدن و آتش سوزی به چیست؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آیه «اِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ» و آیه «وَ مَا قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ…» را تا «سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ» بخوان و هر کس این دو آیه را بخواند ایمن از غرق و آتش سوزی خواهد شد؛ اصبغ بن نباته گوید: مردی که خانه های اطراف خانه او آتش گرفته بود این آیات را خواند و خانه او سالم ماند و آسیبی از آتش ندید. (1)

ص: 433


1- 759.. فی اصول الکافی محمّد بن یحیی عن عبد الله بن جعفر عن السیاری عن محمّد ابن بکر عن ابی الجارود عن الاصبغ بن نباتة عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) انه قال: و الذی بعث محمّدا(صلی الله علیه و آله) بالحق و اکرم اهل بیته ما من شی ء یطلبونه من حرز من حرق او غرق او سرق او افلات دابة من صاحبها او ضالة او آبق الا و هو فی القرآن، فمن اراد ذلک فلیسالنی عنه، قال: فقام الیه رجل فقال: یا امیرالمؤمنین اخبرنی عما یؤمن من الحرق و الغرق؟ فقال: اقرا هذه الآیات الله اِنَّ وَلِیِّیَ اللهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ و «ما قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ» الی قوله: «سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ» فمن قراها فقد امن من الحرق و الغرق، قال: فقرا رجل و اضطرمت النار فی بیوت جیرانه و بیته وسطها فلم یصبه شی ء. و الحدیث طویل اخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 110، ح 402]

«وَ اِن تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدَی لَا یَسْمَعُواْ وَ تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ اِلَیْکَ وَ هُمْ لَا یُبْصِرُونَ»(1)

جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَّا یُبْصِرُونَ»

فرمود:

یعنی حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) که از دنیا رحلت نمود، ظلمت و تاریکی [و فتنه] ایجاد شد و مردم مقام و فضیلت اهل بیت او را نادیده گرفتند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ اِن تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدَی لَا یَسْمَعُواْ وَ تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ اِلَیْکَ وَ هُمْ لَا یُبْصِرُونَ….»(2)

«خُذِ الْعَفْوَ وَ اْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ»(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

بپرهیز از این که درباره درهمی به مسلمان و یا یهودی و یا نصرانی ظلم کنی و یا حیوانی را بفروشی و درهمی را به خریدار ظلم نمایی، چرا که ما مامور هستیم که [در قیامت] برای او جبران نماییم و رضایت او را به دست آوریم.(4)

ص: 434


1- 760.. سوره ی اعراف، آیه ی 198.
2- 761.. فی روضة الکافی علی بن ابراهیم (محمّد خ ل) عن علی بن العبّاس عن علی بن حماد عن عمرو بن شمر عن جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: و قوله؟عز؟:«ذَهَبَ اللهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لایُبْصِرُونَ» یعنی قبض محمّد و ظهرت الظلمة فلم یبصروا فضل اهل بیته و هو قوله؟عز؟: «وَ اِنْ تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدی لایَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ اِلَیْکَ وَ هُمْ لایُبْصِرُونَ». و الحدیث طویل اخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 110، ح 401]
3- 762.. سوره ی اعراف، آیه ی 199.
4- 763.. فی من لایحضره الفقیه و روی عن رجل من ثقیف قال: قال علی(علیه السلام) ایاک ان تضرب مسلما او یهودیا او نصرانیا فی درهم خراج او تبیع دابة علی درهم فانا امرنا ان ناخذ منه العفو. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 111، ح 405]

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

مومن، مومن نخواهد بود تا سه خصلت در او جمع شود، 1.سنّتی از خدا، 2.سنّتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله)، 3. سنّتی از ولیّ خدا [یعنی امام(علیه السلام)] سپس فرمود: امّا سنّت خدا:کتمان سرّ اوست، چنان که می فرماید: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ اَحَدًا *

اِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ» و امّا سنت از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله): مدارا و سازش با مردم است چنان که خداوند می فرماید: «خُذِ الْعَفْوَ وَ اْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ»

و امّا سنّت از ولیّ خدا:صبر بر سختی ها و مصیبت هاست چنان که خداوند می فرماید: «وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَاْسَاء و الضَّرَّاء.»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را تربیت نمود و به او فرمود: ای محمّد! «خُذِ الْعَفْوَ وَ اْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» یعنی به مردم سخت گیری مکن. و عفو به معنای متوسّط است.

در تفسیر مجمع البیان روایت شده:

چون این آیه نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جبرییل فرمود: مقصود از عفو و امر به عرف چیست؟ و جبرییل گفت: نمی دانم تا از عالم سوال نمایم و سپس بر آن حضرت

ص: 435


1- 764.. اَبِی رَحِمَهُ اللهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الدِّلْهَاثِ مَوْلَی الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُ اَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) یَقُولُ لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتَّی تَکُونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ فَالسُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ کِتْمَانُ سِرِّهِ قَالَ؟عز؟ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ اَحَدًا. اِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ وَ اَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُدَارَاةُ النَّاسِ فَاِنَّ اللهَ؟عز؟ اَمَرَ نَبِیَّهُ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ فَقَالَ خُذِ الْعَفْوَ وَ اْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ وَ اَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ عَلَی الْبَاْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ فَاِنَّ اللهَ؟عز؟ یَقُولُ وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَاْساءِ وَ الضَّرَّاءِ. [صفات الشیعه صدوق، ص 37، ح 61]

نازل شد و گفت: ای محمّد خدا تو را امر می کند که از کسی که به تو ظلم کرده بگذری؛ و به کسی که تو را محروم نموده احسان کنی و کسی که از تو بریده و قطع رحم نموده با او پیوند داشته باشی، و از جاهلان اعراض نمایی [و آنان را مؤاخذه نکنی.](1)

«وَ اِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ اِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»(2)

ابن زید گوید:

هنگامی که آیه «خُذِ الْعَفْوَ وَ اْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به خدای خود گفت: «کیف یا ربّ الغضب؟» پس این آیه نازل شد «وَ اِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ.»(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که شیطان یکی از شما را وسوسه می کند باید بگوید:«آمَنْتُ بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ.»(4)

ص: 436


1- 765.. فی مجمع البیان و روی انه لما نزلت هذه الایة سئل رسول الله(صلی الله علیه و آله) جبرییل(علیه السلام) عن ذلک؟ فقال: لاادری حتّی اسئل العالم ثم اتاه فقال یا محمّد ان الله یامرک ان تعفو عمن ظلمک، و تعطی من حرمک، و تصل من قطعک، وَ اَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 111، ح 408]
2- 766.. سوره ی اعراف، آیه ی 200.
3- 767.. قال ابن زید: لما نزلت هذه الایة قال النّبی(صلی الله علیه و آله): کیف یا رب الغضب؟ فنزل قوله: وَ اِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ.[تفسیر نور الثّقلین، ج 2، ص 111، ح 409]
4- 768.. فی کتاب الخصال قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): اذا وسوس الشیطان الی احدکم فلیستعذ بالله و لیقل آمنت بالله و برسوله مخلصا له الدین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 111، ح 410]

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از آیه فوق این است که اگر در قلب تو از شیطان وسوسه ای آمد به خدا پناه ببر همانا او شنوا و داناست. سپس گوید: مقصود از آیه «اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ اِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَاِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» این است که چون شیطان مردم را به یاد گناه می اندازد و ترغیب به انجام آن می کند باید خدا را به یاد بیاورند و اگر چنین کنند بینشی پیدا می نمایند و از گناه دوری می کنند.(1)

«اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ اِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَاِذَا هُم مُّبْصِرُونَ»(2)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

مقصود این است که بنده ای تصمیم گناه پیدا می کند وسپس خدا را به یاد می آورد و خودداری می کند و این است معنای «تَذَکَّرُواْ فَاِذَا هُم مُّبْصِرُونَ.»(3)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

سخت ترین عمل بندگان خدا چند عمل است؛1. انصاف مومن با برادر دینی خود، 2. مواسات و کمک مومن به برادر دینی خود، 3. یاد خدا در تمام حالات.

ص: 437


1- 769.. فی تفسیر علی بن ابراهیم «وَ اِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ» قال: ان عرض فی قلبک منه شی ء وسوسة فَاسْتَعِذْ بِاللهِ اِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ثم قال: «اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» قال: اذا ذکرهم الشیطان المعاصی و حملهم علیها یذکرون الله فاذا هم مبصرون.[تفسیر نورالثّقلین،ج 2، ص 111، ح 411]
2- 770.. سوره ی اعراف، آیه ی 201.
3- 771..محمّد بن یعقوب: عن ابی علی الاشعری، عن محمّد بن عبد الجبار، عن ابن فضال، عن ثعلبة بن میمون، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: سالته عن قول الله؟عز؟: اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ، قال: «هو العبد یهم بالذنب ثم یتذکّر فیمسک، فذلک قوله: تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ». [تفسیر برهان، ج 2، 626]

ابوبصیر گوید: گفتم: [معنای] یاد خدا در همه حالات چیست؟ فرمود:

هنگام معصیت یاد خدا می کند؛ و یاد خدا مانع از معصیت و گناه او می شود و این است معنای آیه «اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ اِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَاِذَا هُم مُّبْصِرُونَ.»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «وَ اِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لَا یُقْصِرُونَ»گوید:

مقصود این است که برادران جنّی آنان یعنی شیاطین [و یا برادران انسی بی تقوا] آنان را به گناه و گم راهی دعوت می کنند و اصرار می ورزند.(2)

سوره ی اعراف [7]، آیات 203 تا 206

متن:

وَ اِذا لَمْ تَاْتِهِمْ بِآیَةٍ قالُوا لَوْ لااجْتَبَیْتَها قُلْ اِنَّما اَتَّبِعُ ما یُوحی اِلَیَّ مِنْ رَبِّی هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ وَ اِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ اَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ

ص: 438


1- 772.. ابن بابویه: عن ابیه، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن احمد بن محمّد، عن ابیه، عن ابن المغیرة، عن ابی الصباح الکنانی، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «من اشد ما عمل العباد انصاف المرء من نفسه، و مواساته اخاه، و ذکر الله علی کل حال».قال: قلت: اصلحک الله، و ما وجه ذکر الله علی کل حال؟ قال: «یذکر الله عند المعصیة یهم بها، فیحول ذکر الله بینه و بین تلک المعصیة، و هو قول الله؟عز؟: اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 626]
2- 773.. علی بن ابراهیم: قوله تعالی: اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا قال: اذا ذکرهم الشیطان المعاصی و حملهم علیها یذکرون الله فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ وَ اِخْوانُهُمْ من الجن یَمُدُّونَهُمْ فِی الغَیِّ ثُمَّ لایُقْصِرُونَ ای لایقصرون عن تضلیلهم. [تفسیر برهان، ج 2، ص 627]

تُرْحَمُونَ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فی نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَ خیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ

وَ لاتَكُنْ مِنَ الْغافِلینَ اِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّكَ لایَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ

لغات:

«انصات» سکوت و استماع است، و آصال و اصل جمع اصیل است، و آصال جمع الجمیع است.و ظاهر آیه این است که انصات به معنای سکوت باشد چرا که قبل از آن امر به استماع شده است، و «خیفة» یعنی خائفا و «الغدوّ و الاصال» یعنی الغداة و العشیات لفضل هذین الوقتین.

ترجمه:

هنگامی که (در نزول وحی تاخیر افتد، و) آیه ای برای آنان نیاوری،می گویند: «چرا خودت (از پیش خود) آن را برنگزیدی؟!» بگو: «من تنها از چیزی پیروی می کنم که بر من وحی می شود این وسیله بینایی از طرف پروردگارتان، و مایه هدایت و رحمت است برای جمعیّتی که ایمان می آورند. (203) هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید شاید مشمول رحمت خدا شوید!(204)پروردگارت را در دل خود،از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن و از غافلان مباش! (205) آن ها که (در مقام قرب) نزد پروردگار تو هستند، (هیچ گاه) از عبادتش تکبر نمی ورزند، و او را تسبیح می گویند، و برایش سجده می کنند. (206)

ص: 439

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اِذَا قُرِیءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَ اَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که به امامی اقتدا کرده ای که مورد قبول و اطمینان تو است، قرائت او تو را کفایت می کند، و اگر دوست می داری قرائت کنی هر گاه قرائت او را نمی شنوی قرائت کن و هر گاه قرائت او را می شنوی، خاموش باش، چرا که خداوند می فرماید: «وَ اَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ.»(2)

امام صادق یا امام باقر(علیهما السلام) می فرماید:

هنگامی که به امامی اقتدا کرده ای سکوت کن و در باطن خود تسبیح بگو.(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

گوش دادن و سکوت، هنگام قرائت قرآن، در نماز و غیر نماز واجب است.(4)

از امام صادق(علیه السلام) سوال شد آیا اگر امام جماعتی مورد رضایت نباشد، در نماز جهریّه ماموم می تواند قرائت خود را بخواند؟ امام(علیه السلام) فرمود:

هر گاه آیات قرآن را شنیدی باید سکوت کنی.

ص: 440


1- 774.. سوره ی اعراف، آیه ی 204.
2- 775.. و فی التهذیب عن الصّادق(علیه السلام) اذا کنت خلف امام تولّاه و تثق به فانّه یجزیک قراءته و ان احببت ان تقرا فاقرا فیما یخافت به فاذا جهر فانصت قال اللَّه تعالی وَ اَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ. [تفسیر صافی، ج 1، ص 263]
3- 776.. و العیّاشی عن احدهما(علیهما السلام) قال اذا کنت خلف امام تاتمّ به فانصت و سبّح فی نفسک. [تفسیر صافی، ج 1، ص 263]
4- 777.. و عن الصّادق(علیه السلام) یجب الاِنصات للقرآن فی الصلاة و فی غیرها و اذا قرء عندک القرآن وجب علیک الاِنصات و الاستماع. [تفسیر صافی، ج 1، ص 263]

گفته شد: آن امام جماعت اهل شرک است؛ فرمود:

او گناه می کند، تو خدا را اطاعت کن.

راوی گوید: من باز سوال خود را تکرار کردم و امام(علیه السلام) اجازه قرائت نداد. پس دیگری گفت: آیا می توانم نماز خود را در خانه بخوانم و سپس به جماعت او حاضر شوم؟ امام(علیه السلام) فرمود: «مانعی نیست». سپس فرمود:

علی(علیه السلام) مشغول نماز صبح بود و ابن کوّای منافق پشت سر او این آیه را خواند «وَ لَقَدْ اُوحِیَ اِلَیْکَ وَ اِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ اَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ ». و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به احترام قرآن سکوت نمود تا او از قرائت خود فارغ شد و باز آن حضرت مشغول قرائت شد و ابن کوّا نیز آن آیه را تکرار نمود و علی(علیه السلام) باز سکوت کرد و باز ابن کوّا آن آیه را تکرار کرد و علی(علیه السلام) سکوت نمود و سپس در پاسخ او این آیه را تلاوت کرد «فَاصْبِرْ اِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَ لَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ» و سپس سوره ی خود را به اتمام رساند و به رکوع رفت.(1)

ص: 441


1- 778.. و فی التهذیب عنه(علیه السلام) انه سئل عن الرجل یؤمّ القوم و انت لاترضی به فی صلاة یجهر فیها بالقراءة فقال اذا سمعت کتاب اللَّه یتلی فانصت له قیل فانّه یشهد علی بالشرک قال ان عصی اللَّه فاطع اللَّه فرددت علیه فابی ان یرخّص لی قیل اصلّی اذن فی بیتی ثم اخرج الیه فقال انت و ذاک و قال انّ علیًا(علیه السلام) کان فی صلاة الصبح فقرا ابن الکوّا و هو خلفه وَ لَقَدْ اُوحِیَ اِلَیْکَ وَ اِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ اَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ فانصت علی تعظیمًا للقرآن حتّی فرغ من الآیة ثم عاد فی قراءته ثم اعاد ابن الکوّا الآیة فانصت علی ایضًا ثم قرء فاعاد ابن الکوّاء فانصت علی(علیه السلام) ثم قال فَاصْبِرْ اِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَ لایَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لایُوقِنُونَ ثم اتمّ السورة ثم رکع. [تفسیر صافی، ج 1، ص 263]

مولّف گوید:

ظاهر آیه و روایات وجوب سکوت و استماع است و لکن فقهای خاصّه و عامّه حمل بر استحباب مؤکّد کرده اند و در برخی از روایات امر به قرائت خلف مخالف شده گرچه قرائت او شنیده شود، مشروط به آن که تقیّه ای نباشد.«وَ اذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الآصَالِ…»(1)

علی بن ابراهیم گوید:

مقصود نماز ظهر و عصر است.(2)

زراره از امام صادق یا امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر این آیه فرمود:

ثواب ذکر باطنی مومن را از جهت عظمت و اهمیّت جز خدا کسی نمی داند.(3)

زراره نیز از آن حضرت نقل نموده که فرمود:

ملائکه جز آن چه می شنوند را نمی نویسند،چرا که خداوند می فرماید:«وَ اذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا…» سپس فرمود: پاداش این ذکر باطنی را از جهت عظمت جز خدا نمی داند؛ و فرمود: هنگامی که در جماعت به امامی اقتدا کرده ای، سکوت کن و در باطن خود خدا را تسبیح کن.(4)

ص: 442


1- 779.. سوره ی اعراف، آیه ی 205.
2- 780.. وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَ خِیفَةً قال فی الظهر و العصر. [تفسیر قمی، ج 1، ص 254]
3- 781.. محمّد بن یعقوب، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن حماد، عن حریز، عن زرارة، عن احدهما(علیهما السلام)، قال: «لا یکتب الملک الا ما سمع، و قال الله؟عز؟: وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَ خِیفَةً و لایعلم ثواب ذلک الذکر فی نفس الرجل غیر الله؟عز؟ لعظمته». [تفسیر برهان، ج 2، ص 629]
4- 782.. العیّاشی: عن زرارة، عن احدهما(علیهما السلام)، قال: «لا یکتب الملک الا ما اسمع نفسه، و قال الله: وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَ خِیفَةً قال: لایعلم ثواب ذلک الذکر فی نفس العبد لعظمته الا الله و قال: اذا کنت خلف امام تاتم به فانصت و سبح فی نفسک». [تفسیر برهان، ج 2، ص 629]

روایت شده که خداوند به عیسی(علیه السلام) فرمود:

تو در باطن خود مرا یاد کن تا من نیز تو را یاد کنم؛ و مرا بین مردم یاد کن، تا من تو را در بین جمعیّتی بهتر از جمعیّت انسان ها یاد کنم و مرا از قلب خود دور مکن و در خلوت ها بسیار مرا یاد کن و بدان که خشنودی من به این است که تو مانند حیوانات [برای طعمه] مقابل من خضوع کنی و هنگام خضوع قلب تو زنده و بیدار باشد و غافل نباشی.(1)

از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هر کس خدا را در پنهانی یاد کند، خدا را فراوان یاد کرده است، همانا منافقین خدا را در بین مردم یاد می کردند و در پنهانی او را یاد نمی کردند، از این رو خداوند درباره ی آنان می فرماید: «یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللهَ اِلَّا قَلِیلًا.»(2)

مرحوم عیّاشی در تفسیر خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

خدا را در باطن خود یاد کن؛ یعنی با ذلّت و مسکنت و ترس از عذاب او،«دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ» یعنی بدون بلند کردن صدا؛ «بِالْغُدُوِّ وَ الآصَالِ» یعنی در صبح و شب.(3)

ص: 443


1- 783.. و عنه: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد بن خالد، عن ابن فضال، رفعه، قال: «قال الله؟عز؟ لعیسی(علیه السلام): یا عیسی، اذکرنی فی نفسک، و اذکرک فی نفسی، و اذکرنی فی ملئک اذکرک فی ملا خیر من ملا الآدمیین. یا عیسی، الن لی قلبک و اکثر ذکری فی الخلوات، و اعلم ان سروری ان تبصبص الی، و کن فی ذلک حیا و لاتکن میتا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 629، ح 3]
2- 784.. و فی الکافی عن الصّادق(علیه السلام) قال اللَّه من ذکرنی سرًّا ذکرته علانیةً و عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) من ذکر اللَّه فی السرّ فقد ذکر اللَّه کثیرًا انّ المنافقین کانوا یذکرون اللَّه علانیة و لایذکرونه فی السرّ فقال اللَّه تعالی یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لایَذْکُرُونَ اللهَ اِلَّا قَلِیلًا. [تفسیر صافی، ج 1، ص 264)
3- 785.. و العیّاشی مرفوعًا عن النّبی(صلی الله علیه و آله) وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ یعنی مستکینًا وَ خِیفَةً یعنی خوفًا من عذابه وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ یعنی دون الجهر من القراءة بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ یعنی بالغدوة و العشی. [تفسیر صافی، ج 1، ص 264]B

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

[برای عمل به این آیه] باید ده مرتبه هر صبح و شام بگویی: «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ یُحْیِی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ»، پس مردی گفت: آیا چنین چیزی واجب است؟ فرمود: آری واجب است این اذکار را قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن ده مرتبه بخوانی و اگر از تو فوت شد باید در شب و روز آن ها را قضا نمایی.(1)

ص: 444


1- 786.. عن الحسین بن المختار، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قول الله: وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ، قال: «تقول عند المساء: لااله الا الله، وحده لاشریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت، و یمیت و یحیی، و هو علی کل شی ء قدیر». قلت: بیده الخیر؟ قال: «بیده الخیر، و لکن قل کما اقول لک عشر مرات، و اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین، و اعوذ بک رب ان یحضرون، ان الله هو السمیع العلیم. عشر مرات حین تطلع الشمس، و عشر مرات حین تغرب». محمّد بن مروان، عن بعض اصحابه، قال: قال جعفر بن محمّد(علیهما السلام): «استعیذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم، و اعوذ بالله ان یحضرون، ان الله هو السمیع العلیم. و قل: لااله الا الله، وحده لاشریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت، و یمیت و یحیی، و هو علی کل شی ء قدیر». فقال له رجل: مفروض هو؟ قال: قال: «نعم، مفروض هو محدود، تقوله قبل طلوع الشمس و قبل الغروب عشر مرات، فان فاتک شی ء منها فاقضه من اللیل و النهار». [تفسیر برهان، ج 2، ص 630، ح 8و9]

«اِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ»(1)

مولّف گوید:

این نخستین آیه ای است در قرآن که سجده برای آن مستحبّ شمرده شده است.و در حدیثی نقل شده:

چون فرزند آدم در پیشگاه خداوند سجده می کند، شیطان کنار می رود و گریه می کند و می گوید: وای بر من آدم مامور به سجده شد و سجده نمود و اهل بهشت شد و من مامور به سجده شدم و سجده نکردم و اهل آتش شدم!(2)

ص: 445


1- 787.. سوره ی اعراف، آیه ی 206.
2- 788.. و فی الحدیث اذا قرء ابن آدم السجدة فسجد اعتزل الشیطان یبکی فیقول یا ویله امر هذا بالسجود فسجد له فله الجنّة و امرت بالسجود فَعَصیت فعلیّ النّار. [تفسیر صافی، ج 2، ص 264]

ص: 446

سوره ی انفال

اشاره

محل نزول: مدینه ی منوّره -- عدد آیات: 75 [و یا 76] آیه

مگر آیه 30 تا انتهای آیه 36، از ابن عبّاس.

ترتیب نزول: این سوره بعد از سوره بقره نازل شده است.(1)

برخی گفته اند: کلّ این سوره در مدینه و در جنگ بدر نازل شده است و آیات آن 76 آیه است.(2)

ثواب قرائت سوره ی انفال

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که در هر ماهی سوره ی انفال و سوره ی برائت را قرائت کند هرگز نفاق پیدا نمی کند و از شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواهد بود.(3)

ص: 447


1- 789.. تفسیر برهان.
2- 790.. تفسیر صافی.
3- 791.. ابن بابویه: باسناده عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «من قرا سورة الانفال و سورة براءة فی کل شهر لم یدخله نفاق ابدا، و کان من شیعة امیرالمؤمنین(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 2، ص 639، ح 1]

و نیز فرمود:

«سُورَةِ الْاَنْفَالِ جَدْعُ الْاَنْفِ» یعنی سوره ی انفال بینی [دشمنان]را به خاک می مالد.(1)

و نیز فرمود:

کسی که سوره ی انفال را قرائت کند… حقّا از شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و روز قیامت از موائد بهشتی می خورد تا مردم از حساب قیامت فارغ شوند.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس این سوره را بخواند من در قیامت شفیع او هستم،و شهادت می دهم که او دور از نفاق است و به عدد هر منافقی برای او حسنات می نویسند و کسی که آن را بنویسد و به خود بیاویزد مقابل هر حاکمی قرار بگیرد حق خود را می گیرد و حاجت او برآورده می شود و هر کس با او نزاع کند به او پیروز می شود و از آن مجلس مسرور و خشنود خارج خواهد شد و این سوره سبب حفظ او می شود.(3)

ص: 448


1- 792.. الشیخ: باسناده عن علی بن الحسن بن فضال، عن محمّد بن علی، عن ابی جمیلة. قال:و حدثنی محمّد بن الحسن، عن ابیه، عن ابی جمیلة، عن محمّد بن علی الحلبی، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «سورة الانفال فیها جدع الانف». [تفسیر برهان، ج 2، ص 639، ح 2]
2- 793.. العیّاشی: عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله، قال: سمعته یقول: «من قرا سورة براءة و الانفال فی کل شهر لم یدخله نفاق ابدا، و کان من شیعة امیرالمؤمنین(علیه السلام) حقا، و اکل یوم القیامة من موائد الجنة مع شیعته حتّی یفرغ الناس من الحساب». [تفسیر برهان، ج 2، ص 639، ح 3]
3- 794.. و من کتاب (خواص القرآن): و روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، انه قال: «من قرا هذه السورة فانا شفیع له یوم القیامة، و شاهد انه بری ء، من النفاق، و کتبت له الحسنات بعدد کل منافق، و من کتبها و علقها علیه لم یقف بین یدی حاکم الا و اخذ حقه و قضی حاجته، و لم یتعد علیه احد و لاینازعه احد الا و ظفر به، و خرج عنه مسرورا، و کان له حصنا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 639، ح 5]

سوره ی انفال [8]، آیات 1 تا 14

متن:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

یَسْئَلُونَكَ عَنِ الْاَنْفالِ قُلِ الْاَنْفالُ لِلهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللهَ وَ اَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِكُمْ وَ اَطیعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ اِذا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ ایمانًا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ اُول-ٰٓئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَریمٌ كَما اَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَیْتِكَ بِالْحَقِّ وَ اِنَّ فَریقًا مِنَ الْمُؤْمِنینَ لَكارِهُونَ یُجادِلُونَكَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ كَاَنَّما یُساقُونَ اِلَی الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ وَ اِذْ یَعِدُكُمُ اللهُ اِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ اَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ اَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ یُریدُ اللهُ اَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرینَ لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ اِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ اَنِّی مُمِدُّكُمْ بِاَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفینَ وَ ما جَعَلَهُ اللهُ اِلَّا بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ اِلَّا مِنْ

ص: 449

عِنْدِ اللهِ اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَكیمٌ اِذْ یُغَشِّیكُمُ النُّعاسَ اَمَنَةً مِنْهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِكُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْاَقْدامَ اِذْ یُوحی رَبُّكَ اِلَی الْمَلائِكَةِ اَنِّی مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا سَاُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْاَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ ذلِكَ بِاَنَّهُمْ شَاقُّوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشاقِقِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَاِنَّ اللهَ شَدیدُ الْعِقابِ ذلِكُمْ فَذُوقُوهُ وَ اَنَّ لِلْكافِرینَ عَذابَ النَّارِ

لغات:

«الانفال»جمع نفل به معنای زیاده است، و نفلتک کذا اذا زدته، و نفل به معنای عطیه نیز می باشد، و النافلة عطیة التطوع و منه نوافل الصلاة، و نوفل الرجل الکثیر العطیة

ترجمه:

از تو درباره انفال [غنایم، و هر گونه مال بدون مالک مشخص] سوال می کنند بگو: «انفال مخصوص خدا و پیامبر است پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و خصومت هایی را که در میان شماست، آشتی دهید! و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید! (1) مومنان، تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده شود، دل هاشان ترسان می گردد و هنگامی که آیات او بر آن ها خوانده می شود، ایمان شان فزونتر می گردد و تنها بر پرورد گارشان توکّل دارند.(2) آن ها که نماز را برپا می دارند و از آن چه به آن ها روزی داده ایم، انفاق می کنند. (3) (آری،) مومنان حقیقی آن ها هستند برای آنان درجاتی (مهم) نزد پروردگارشان است و برای آن ها، آمرزش و روزی بی نقص و عیب است. (4) همان گونه که خدا تو را بحق از خانه (به سوی میدان بدر،) بیرون فرستاد، در حالی که گروهی از مومنان ناخشنود بودند (ولی سرانجامش پیروزی بود! ناخشنودی عدّه ای از چگونگی تقسیم غنایم بدر نیز چنین است)! (5) آن ها پس از روشن شدن

ص: 450

حق،باز با تو مجادله می کردند (و چنان ترس و وحشت آن ها را فراگرفته بود، که) گویی

به سوی مرگ رانده می شوند، و آن را با چشم خود می نگرند! (6) و (به یاد آرید) هنگامی

را که خداوند به شما وعده داد که یکی از دو گروه [کاروان تجاری قریش، یا لشکر مسلح

آن ها] نصیب شما خواهد بود و شما دوست می داشتید که کاروان (غیر مسلح) برای شما باشد (و بر آن پیروز شوید) ولی خداوند می خواهد حق را با کلمات خود تقویت، و ریشه کافران را قطع کند (از این رو شما را بر خلاف میلتان با لشکر قریش درگیر ساخت،و آن پیروزی بزرگ نصیبتان شد.) (7) تا حق را تثبیت کند، و باطل را از میان بردارد، هر چند مجرمان کراهت داشته باشند. (8) (به خاطر بیاورید) زمانی را (که از شدت ناراحتی در میدان بدر،) از پروردگارتان کمک می خواستید و او خواسته شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یکهزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود می آیند، یاری می کنم.(9) ولی خداوند، این را تنها برای شادی و اطمینان قلب شما قرار داد و گر نه، پیروزی جز از طرف خدا نیست خداوند توانا و حکیم است! (10) و (یاد آورید) هنگامی را که خواب سبکی که مایه آرامش از سوی خدا بود، شما را فراگرفت و آبی از آسمان برای شان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند و پلیدی شیطان را از شما دور سازد و دل های تان را محکم،و گامها را با آن استوار دارد! (11) و (به یاد آر) موقعی را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: «من با شما هستم کسانی را که ایمان آورده اند، ثابت قدم دارید! به زودی در دل های کافران

ترس و وحشت می افکنم ضربه ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهای دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتان شان را قطع کنید! (12) این به خاطر آن است که آن ها با خدا و پیامبرش(صلی الله علیه و آله) دشمنی ورزیدند و هر کس با خدا و پیامبرش دشمنی کند، (کیفر شدیدی می بیند) و خداوند شدید العقاب است! (13) این (مجازات دنیا) را بچشید! و برای کافران،

مجازات آتش (در جهان دیگر) خواهد بود! (14)

ص: 451

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«یَسْاَلُونَکَ عَنِ الاَنفَالِ قُلِ الاَنفَالُ لِلهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَ اَصْلِحُواْ ذَاتَ بِیْنِکُمْ…» (1)

مولّف گوید:

انفال اموالی است که اختصاص به خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله) و وصیّ و جانشین آن حضرت دارد و مصادیق فراوانی در روایات برای آن بیان شده است:

1.امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

کسی که بمیرد و وارثی نداشته باشد، مال او از انفال محسوب می شود [واختصاص به پیامبر و اوصیای او(علیهم السلام) دارد.(2)

2. امام صادق(علیه السلام) فرمود:

انفال غنائمی است که مجاهدین برای آن ها جنگی نکرده و خیل و رکابی نزده اند

بلکه اهل آن با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مصالحه کرده اند و یا با دست خود تحویل

ص: 452


1- 795.. سوره ی انفال، آیه ی 1.
2- 796.. محمّد بن یعقوب: عن ابی علی الاشعری، عن محمّد بن عبد الجبار و محمّد بن اسماعیل، عن الفضل بن شاذان، جمیعا، عن صفوان بن یحیی، عن ابن مسکان، عن محمّد الحلبی، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قول الله تبارک و تعالی: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْاَنْفالِ، قال: «من مات و لیس له مولی فماله من الانفال». و عنه: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد، عن الحسین بن سعید، عن القاسم بن محمّد، عن رفاعة، عن ابان بن تغلب، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی الرجل یموت لاوارث له و لامولی، قال: «هو من اهل هذه الآیة: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْاَنْفالِ». و عنه: عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد و محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد، جمیعا، عن ابن محبوب، عن العلاء، عن محمّد بن مسلم، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: «من مات و لیس له وارث من قرابته و لامولی عتاقة قد ضمن جریرته، فماله من الانفال». [تفسیر برهان، ج 2، ص 640، ح 2 و 3 و 4]

مسلمانان داده اند و 3 از انفال محسوب می شود هر زمین خرابه و درّه های بین کوه ها و این گونه اموال مخصوص به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و بعد از او مخصوص به امام و جانشین او می باشد و او به هر مصرفی می خواهد صرف می کند.(1)

3. امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کدام از مسلمانان که بمیرد و دینی داشته باشد دین او به عهده ما می باشد و مخارج عیال او نیز بر ما می باشد، و کسی که بمیرد و مالی را از خود به جای گذارده باشد، آن مال مربوط به وارث او خواهد بود، و کسی که بمیرد و خویشی نداشته باشد، مال او از انفال محسوب می شود.(2)

4. امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

انفال هر زمین خرابه ای است که اهل آن، آن را رها کرده باشند [و یا هلاک شده باشند] و هر زمینی که جنگ و خیل و رکابی بر آن انجام نگرفته باشد و اهل آن با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مصالحه کرده باشند و بدون جنگ با دست خود تحویل مسلمانان داده باشند این گونه اموال از انفال محسوب می شود چنان که بالای کوه ها و پایین درّه ها و نیزارها و زمین های مرده و بیابانی که مالکی ندارد، و اموال مخصوص به پادشاهان که غصبی نباشد، انفال محسوب می شود؛ و نیز اموال

ص: 453


1- 797.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن حفص بن البختری، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «الانفال: ما لم یوجف علیه بخیل و لارکاب، او قوم صالحوا او قوم اعطوا بایدیهم، و کل ارض خربة و بطون الاودیة فهو لرسول الله(صلی الله علیه و آله)، و هو للامام من بعده یضعه حیث یشاء». [تفسیر برهان، ج 2، ص 640، ح 5]
2- 798.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن حماد بن عثمان، عن الحلبی، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «من مات و ترک دینا فعلینا دینه و الینا عیاله، و من مات و ترک مالا فلورثته، و من مات و لیس له موال فماله من الانفال». [تفسیر برهان، ج 2، ص 641]

کسی که بمیرد و وارثی نداشته باشد مخصوص پیامبر و ائمّه(علیهم السلام) است، چنان

که اگر کسی راهی برای تامین معاش خود ندارد، معاش او به عهده پیامبر و یا امام(علیه السلام) می باشد.(1)

مولّف گوید:

روایات فراوان دیگری نیز در کتب معتبره در این معنا آمده که به خاطر اختصار از نقل آن ها خودداری شد، و جامع ترین آن ها روایت محمّد بن مسلم است که در تفسیر عیّاشی آمده.

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

فیئ و انفال مربوط به زمینی است که برای به دست آمدن آن جنگ و خونریزی نشده باشد و یا صاحبان آن با پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) مصالحه کرده باشند و یا با دست خود به

مسلمانان واگذار کرده باشند و یا سرزمین خرابی باشد که اهل آن هلاک شده و یا به مکان دیگری کوچ کرده باشند و نیز [بالای کوه ها و] پایین درّه ها انفال محسوب می شود و کلیّه ی موارد فوق را فیئ می گویند و اختصاص به خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله)

دارد و آن چه مخصوص به خدا باشد در اختیار رسول اوست و او هر گونه بخواهد در آن ها تصرّف می کند و بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اختصاص به امام(علیه السلام) دارد.(2)

ص: 454


1- 799.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن حماد بن عیسی، عن بعض اصحابنا، عن العبد الصالح(علیه السلام)، قال: «الانفال: کل ارض خربة قد باد اهلها، و کل ارض لم یوجف علیها بخیل و لارکاب، و لکن صالحوا صلحا و اعطوا بایدیهم علی غیر قتال». قال: «و له یعنی الوالی رؤوس الجبال و بطون الاودیة و الآجام و کل ارض میتة لارب لها، و له صوافی الملوک ما کان فی ایدیهم من غیر وجه الغصب، لان الغصب کله مردود، و هو وارث من لاوارث له، و یعول من لاحیلة له». [تفسیر برهان، ج 2، ص 641، ح 7]
2- 800.. و عنه: باسناده عن علی بن الحسن، عن سندی بن محمّد، عن علاء، عن محمّد بن مسلم، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: سمعته یقول: «الفی ء و الانفال: ما کان من ارض لم یکن فیها هراقة الدماء، و قوم صولحوا و اعطوا بایدیهم، و ما کان من ارض خربة او بطون اودیة فهو کله من الفی ء، فهذا لله و لرسوله(صلی الله علیه و آله)، فما کان لله فهو لرسوله یضعه حیث یشاء، و هو للامام بعد الرسول(صلی الله علیه و آله)». [تفسیر برهان، ج 2، ص 643، ح 20]B

ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) می فرمود:

«انفال مخصوص به ما می باشد و از انفال است معادن و….»(1)

«فَاتَّقُواْ اللّهَ وَ اَصْلِحُواْ ذَاتَ بِیْنِکُمْ وَ اَطِیعُواْ اللّهَ وَ رَسُولَهُ اِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»(2)

مرحوم کلینی با سند خود از حبیب احول نقل نموده که گوید: از امام صادق(علیه السلام)

شنیدم که فرمود:

صدقه ای که خدا دوست می دارد: اصلاح بین مردم است هنگامی که فسادی بین آنان رخداده باشد، و نزدیک کردن آنان به هم دیگر و اصلاح بین آنان است هنگامی که از هم دیگر فاصله گرفته باشند.(3)

یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) گوید:

مفضّل[صحابی خاصّ آن حضرت] به من و ختن من که در میراثی نزاع داشتیم برخورد نمود و ساعتی سخنان ما را گوش کرد و سپس گفت: به منزل من بیایید. پس ما به منزل او رفتیم و او بین ما را با چهارصد درهم اصلاح نمود و آن چهارصد

ص: 455


1- 801.. عن ابی بصیر قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول لنا الانفال، قلت: و ما الانفال قال: منها المعادن و الآجام و کل ارض لارب لها، و کل ارض باد اهلها فهو لنا. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 48، ح 11]
2- 802.. سوره ی انفال، آیه ی 1.
3- 803.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد، عن محمّد بن سنان، عن حماد ابن ابی طلحة، عن حبیب الاحوال، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «صدقة یحبها الله اصلاح بین الناس اذا تفاسدوا، و تقارب بینهم اذا تباعدوا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 647]

درهم را از خود به ما داد و چون ما از هم دیگر مطمئن شدیم [و نزاع ما برطرف گردید]

گفت: آگاه باشید که این چهارصد درهم از مال من نبود بلکه امام صادق(علیه السلام) مرا امر نموده که هر گاه دیدی دو نفر از اصحاب ما در چیزی نزاع دارند با مال من نزاع آنان را اصلاح کن و این از مال امام صادق(علیه السلام) بود.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در وصیّت نامه خود به فرزندانش امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) می فرماید: بین خود را اصلاح کنید، چرا که من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود:

«اِصْلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ اَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ» یعنی اصلاح بین مردم از همه نمازها و روزه ها بهتر است. [و یا از یک سال نماز و روزه بهتر است.](2)

«اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ اِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ… لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیات درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ابوذر و سلمان و مقداد نازل شده است. (4)

ص: 456


1- 804.. و عنه: باسناده عن ابن سنان، عن ابی حنیفة سائق الحاج، قال: مر بنا المفضّل و انا و ختنی نتشاجر فی میراث فوقف علینا ساعة، ثم قال لنا: تعالوا الی المنزل، فاتیناه، فاصلح بیننا باربع مائة درهم، فدفعها الینا من عنده حتّی اذا استوثق کل واحد منا من صاحبه، قال: اما انها لیست من مالی، و لکن ابو عبد الله(علیه السلام) امرنی اذا تنازع رجلان من اصحابنا فی شی ء ان اصلح بینهما، و افتدیهما من ماله، فهذا من مال ابی عبد الله(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 2، ص 647]
2- 805.. ثُمَّ اِنِّی اُوصِیکَ یَا حَسَنُ وَ جَمِیعَ وُلْدِی وَ اَهْلَ بَیْتِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ بِتَقْوَی اللهِ رَبِّکُمْ وَ لاتَمُوتُنَّ اِلَّا وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعًا وَ لاتَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْکُمْ اِذْ کُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَاِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ اَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ اِنَّ الْبِغْضَةَ حَالِقَةُ الدِّینِ وَ فَسَادُ ذَاتِ الْبَیْنِ… [من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 190]
3- 806.. سوره ی انفال، آیه ی 2و 4.
4- 807.. القمّی نزلت فی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ابی ذر و سلمان و مقداد. [تفسیر صافی، ج 2، ص 268]

در کافی و تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مومنان با کمال ایمان داخل بهشت می شوند و با زیادی ایمان در بهشت نزد خداوند به درجات بهشتی می رسند و به خاطر نقصان ایمان گناه کاران داخل آتش می شوند….(1)

عمّار بن مروان گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه «اَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللهِ کَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللهِ وَ مَاْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»(2)، سوال نمودم فرمود:

به خدا سوگند ای عمّار «اَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ…» مربوط به درجات مومنین نزد خداوند است و خداوند آنان را به سبب ولایت و معرفت شان نسبت به ما درجاتی می دهد، و درجات و حسنات آنان را دو چندان می نماید. سپس فرمود: ای عمّار به خدا سوگند مقصود از «کَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ…» کسانی می باشند که حقّ علی بن ابی طالب و حق ما ائمّه ی اهل البیت را انکار کردند و به سبب آن گرفتار سخط و خشم خداوند شدند.(3)

ص: 457


1- 808.. فی الکافی و العیّاشی عن الصّادق(علیه السلام) بتمام الایمان دخل المؤمنون الجنّة و بالزیادة فی الاِیمان تفاضل المؤمنون بالدّرجات عند اللَّه و بالنقصان دخل المفرّطون النار و یاتی صدر الحدیث فی اواخر سورة التّوبة ان شاء اللَّه. [تفسیر صافی، ج 2، ص 268]
2- 809.. سوره ی آل عمران، آیه ی 162.
3- 810.. عن عمار بن مروان قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله: اَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللهِ وَ مَاْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ فقال: هم و الله یا عمار درجات المؤمنین عند الله، و بموالاتهم و بمعرفتهم ایانا یضاعف الله للمؤمنین حسناتهم: و یرفع لهم الدرجات العلی و امّا قوله یا عمار: «کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ» الی قوله: «المصیر» فهم و الله الذین جحدوا حق علی بن ابی طالب، و حق الائمة من اهل البیت فباؤا بذلک بسخط من الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 406، ح 420]

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

فاصله بین درجات در آیه فوق به اندازه ی فاصله بین زمین و آسمان است.(1)

عمّار ساباطی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ» ائمّه(علیهم السلام) هستند و به خدا سوگند ای عمّار آنان درجات مومنین اند و خداوند درجات مومنین را به سبب ولایت و معرفت شان نسبت به ما بالا می برد و پاداش اعمال شان را دو چندان می نماید.(2)

و در تفسیر آیه «یَرْفَعِ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَ الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»(3)، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند به خاطر این قرآن، و علم به تاویل آن، و موالات ما اهل البیت، و تبرّی از دشمنان ما، مردمی را بالا می برد و آنان را ائمّه و رهبران خیر قرار می دهد، تا آثارشان بماند و اعمال شان شایسته و مقبول باشد، و دیگران به آنان اقتدا کنند، و ملائکه دوستان شان باشند، و با بال های شان آنان را مسح کنند، و هر چیزی برای آنان استغفار نماید….(4)

ص: 458


1- 811.. عن ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) انه ذکر قول الله: هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللهِ قال: الدرجة ما بین السماء و الارض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 406، ح 421]
2- 812.. فی اصول الکافی علی بن محمّد عن سهل بن زیاد عن ابن محبوب عن هشام ابن سالم عن عمار الساباطی قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ «اَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللهِ وَ مَاْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ، هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ» فقال: الذین اتبعوا رضوان الله هم الائمة(علیهم السلام)، و هم و الله یا عمار درجات للمؤمنین، و بولایتهم و معرفتهم ایانا یضاعف الله لهم اعمالهم، و یرفع الله لهم الدرجات العلی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 406، ح 422]
3- 813.. سوره ی مجادله، آیه ی 11.
4- 814.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَضْلُ اللَّهِ؟عز؟ الْقُرْآنُ وَ الْعِلْمُ بِتَاْوِیلِهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ تَوْفِیقُهُ لِمُوَالاةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ مُعَادَاةُ اَعْدَائِهِمْ ثُمَّ قَالَ(صلی الله علیه و آله) وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ خَیْرًا مِمَّا یَجْمَعُونَ وَ هُوَ ثَمَنُ الْجَنَّةِ وَ نَعِیمُهَا فَاِنَّهُ یُکْتَسَبُ بِهَا رِضْوَانُ اللهِ الَّذِی هُوَ اَفْضَلُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُسْتَحَقُّ الْکَوْنُ بِحَضْرَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الَّذِی هُوَ اَفْضَلُ مِنَ الْجَنَّةِ اِنَّ مُحَمَّدًا وَ آلَ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبِینَ اَشْرَفُ زِینَةِ الْجِنَانِ ثُمَّ قَالَ(صلی الله علیه و آله) یَرْفَعُ اللهُ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَ الْعِلْمِ بِتَاْوِیلِهِ وَ بِمُوَالاتِنَا اَهْلَ الْبَیْتِ وَ التَّبَرِّی مِنْ اَعْدَائِنَا اَقْوَامًا فَیَجْعَلُهُمْ فِی الْخَیْرِ قَادَةً [وَ] اَئِمَّةً فِی الْخَیْرِ تُقْتَصُّ آثَارُهُمْ وَ تُرْمَقُ اَعْمَالُهُمْ وَ یُقْتَدَی بِفِعَالِهِمْ وَ تَرْغَبُ الْمَلَائِکَةُ فِی خُلَّتِهِمْ وَ تَمْسَحُهُمْ بِاَجْنِحَتِهِمْ فِی صَلَاتِهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُ لَهُمْ کُلُّ رَطْبٍ وَ یَابِسٍ حَتَّی حِیتَانُ الْبَحْرِ وَ هَوَامُّهُ وَ سِبَاعُ الْبَرِّ وَ اَنْعَامُهُ وَ السَّمَاءُ وَ نُجُومُهَا. [بحارالانوار، ج 1، ص 217]B

«کَمَا اَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَ اِنَّ فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکَارِهُونَ».

«یُجَادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَیَّنَ کَاَنَّمَا یُسَاقُونَ اِلَی الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنظُرُونَ…»(1)

ماجرای جنگ بدر

مولّف گوید:

جنگ بدر دارای معجزات و عبرت ها و فتنه های بسیار بزرگی بوده است و قصّه آن گرچه مفصّل و طولانی است و لکن دارای درس هایی آموزنده و تاثیرگذار است از این رو چاره ای از نقل آن نیست و الله الموفّق.

مفسّر بزرگوار علی بن ابراهیم قمّی; گوید: سبب جنگ بدر و نزول آیات فوق این بود که کاروان تجارتی مشرکین از مکّه به طرف شام حرکت نمود و در آن کاروان سرمایه های سنگین قریش نهفته بود از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور گرفتن قافله را صادر نمود و خداوند [در این آیات] به رسول خود خبر داد که «دو کار باید انجام شود، کاروان تجارتی گرفته شود [که سلاحی با خود ندارند] و در صورت برخورد با لشکر قریش [و کاروان مسلّح آنان] مسلمانان با قریش بجنگند».(2)

ص: 459


1- 815.. سوره ی انفال، آیه ی 5 و 7.
2- 816.. فی تفسیر علی بن ابراهیم ثم ذکر بعد ذلک الانفال و قسمة الغنایم [و] خروج رسول الله(صلی الله علیه و آله) الی الحرب فقال: کَما اَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَ اِنَّ فَرِیقًا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکارِهُونَ یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ کَاَنَّما یُساقُونَ اِلَی الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ و کان سبب ذلک ان غیر القریش خرجت الی الشام فیها خزائنهم، فامر النّبی(صلی الله علیه و آله) بالخروج لیاخذوها، فاخبرهم الله ان الله وعده احدی الطائفتین امّا العیر او قریش ان ظفر بهم.B

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با جمعیّت سیصد و سیزده نفری خود حرکت نمود و چون به منطقه بدر رسید به کاروان تجارتی که ابوسفیان بین آنان بود برخورد کرد و ابوسفیان با اطّلاع از این موضوع شدیدا ترسید و به طرف شام رفت و چون به منطقة نقره (که محلی است در راه مکه) رسید شخصی به نام ضمضم خزاعی را اجیر کرد و ده دینار و شتری به او داد و به او گفت: فورا به مکّه می روی و قریش را خبر می کنی و می گویی: محمّد(صلی الله علیه و آله) با همراهان خود از مدینه خارج شده اند و می خواهند کاروان تجارتی شما را مصادره کنند پس باید کاروان خود را دریابید.(1)

و به ضمضم دستور داد: بینی شتر خود را بشکافد و گوش او را قطع کند تا خون از او

سرازیر شود و خود نیز پیراهن خویش را از پشت و پیش پاره کند و چون وارد مکّه می شود

صورت خود را به طرف عقب شتر کند و با صدای بلند بگوید: ای آل غالب! ای آل غالب! خطر، خطر، خطر، خطر، به فریاد کاروان خود برسید که محمّد(صلی الله علیه و آله) و یاران او متعرّض کاروان تجارتی شما شده اند.» پس ضمضم وارد مکّه شد [و به دستور ابوسفیان عمل نمود.](2)

ص: 460


1- 817.. فخرج فی ثلاثمائة و ثلثة عشر رجلا فلما قارب بدرا کان ابو سفیان فی العیر، فلما بلغه ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) قد خرج یتعرض للعیر خاف خوفا شدیدا و مضی الی الشام، فلما وافی النقرة اکتری ضمضم بن عمر و الخزاعی بعشرة دنانیر و اعطاه قلوصا و قال له: امض الی قریش و اخبرهم ان محمّدا و الصباة من اهل یثرب قد خرجوا یتعرضون لعیر کم فادرکوا العیر.
2- 818.. و اوصاه ان یخرم ناقته و یقطع اذنها حتّی یسیل الدم و یشق ثوبه من قبل و دبر، فاذا دخل مکة ولی وجهه الی ذنب البعیر و صاح باعلی صوته: یا آل غالب! یا آل غالب! اللطیمة اللطیمة! العیر العیر! ادرکوا ادرکوا و ما اریکم تدرکون! فان محمّدا و الصباة من اهل یثرب قد خرجوا یتعرضون لعیرکم. فخرج ضمضم یبادر الی مکة. B

از سویی، عاتکه دختر عبدالمطلب سه روز قبل از رسیدن ضمضم به مکّه در خواب دید «سواری داخل مکّه شد و فریاد کرد: ای دودمان خیانت و فریب، شما سه روز دیگر باید به قتلگاه خود بروید؛و سپس بالای کوه ابوقبیس رفت و سنگی را برداشت و به پایین پرتاب کرد و هر تکه ای از آن به خانه ای اصابت نمود و از پایین خانه های مکّه خون جاری شد.» پس وحشت زده از خواب بیدار شد و خواب خود را برای عبّاس تعریف کرد.(1)

و عبّاس برای عتبة بن ربیعه گفت و عتبه گفت: «این خطری است که قریش را تهدید می کند» و این خواب منتشر شد تا به گوش ابوجهل رسید و گفت: این خواب دروغ است و این زن ادّعای پیغمبری کرده و به لات و عزّی سوگند، اگر بعد از سه روز این خبر واقع نشود ما بین خود مکتوب خواهیم نمود که هیچ خانواده ای از عرب دروغ گوتر از بنی هاشم نیست.» و چون یک روز گذشت و خبری نشد ابوجهل گفت: یک روز گذشت و خبری نشد و چون دو روز گذشت ابوجهل گفت: دو روز گذشت و خبری نشد! و چون روز سوّم رسید ضمضم وارد مکّه شد و سخنان خود را مطرح کرد و از مردم فریاد ناله بلند شد و آماده خروج و دفاع از کاروان تجارتی مکّه شدند.(2)

ص: 461


1- 819.. و رات عاتکة بنت عبد المطلب قبل قدوم ضمضم فی منامها بثلثة ایام کان راکبا قد دخل مکة فینادی یا آل غدر و یا آل فهر اغدوا الی مصارعکم صبح ثالثة، ثم وافی بجمله الی ابی قبیس فاخذ حجرا فدهدهه من الجبل، فما ترک دارا من قریش الا اصابه منه فلذة، و کان وادی مکة قد سال من اسفله دما فانتبهت ذعرة فاخبرت العبّاس بذلک.
2- 820.. فاخبر العبّاس عتبة بن ربیعة، فقال عتبة: هذه مصیبة تحدث فی قریش و فشت الرؤیا فی قریش و بلغ ذلک ابا جهل فقال: ما رات عاتکة هذه الرؤیا، و هذه نبیة ثانیة فی بنی عبد المطلب و اللات و العزی لننظرن ثلثة ایام فان کان ما رات حقا فهو کما رات، و ان کان غیر ذلک لنکتبن بیننا کتابا: انه ما من اهل بیت من العرب اکذب رجالا و نساء من بنی هاشم، فلما مضی یوم قال ابو جهل: هذا یوم قد مضی، فلما کان الیوم الثانی قال ابو جهل هذان یومان قد مضیا. فلما کان الیوم الثالث وافی ضمضم ینادی فی الوادی: یا آل غالب اللطیمة اللطیمة العیر العیر، ادرکوا ادرکوا ما وراکم و ما اراکم تدرکون، فان محمّدا و الصباة من اهل یثرب قد خرجوا یتعرضون لعیرکم التی فیها خزائنکم، فتصایح الناس بمکة و تهیئوا للخروج.B

از سویی گروهی از قریش مانند سهل بن عمرو و صفوان بن امیّه و ابوالبختری بن هشام و منبه و نبیه فرزندان حجّاج و نوفل بن خویلد برخاستند و گفتند: ای جماعت قریش! به خدا سوگند مصیبتی بالاتر از این نیست که محمّد و همراهان او متعرض کاروان تجارتی و سرمایه های شما بشوند. به خدا سوگند هر مرد و زن قریش سهمی در این کاروان دارند؛ و این ذلّت است که محمّد(صلی الله علیه و آله) در اموال شما طمع کند و شما را از تجارت

منع نماید. پس باید قیام کنید و با او به جنگ برخیزید.»(1)

و صفوان بن امیّه پانصد دینار برای تجهیز آماده کرد و سهیل بن عمرو و همه بزرگان

قریش نیز اموالی را برای این کار آماده کردند چنان که خداوند می فرماید: «خَرَجُواْ مِن

دِیَارِهِم بَطَرًا وَ رِئَاء النَّاسِ» و حرکت نمودند و عبّاس بن عبدالمطلب و نوفل بن حارث

و عقیل بن ابی طالب و کنیزان آوازه خوان نیز که شراب می خوردند و دف می زدند با آنان

حرکت کردند.(2)

ص: 462


1- 821.. و قام سهیل بن عمر و و صفوان بن امیة و ابو البختری بن هشام و منبه و نبیه ابنا الحجاج، و نوفل بن خویلد فقالوا: یا معشر قریش و الله ما اصابکم مصیبة اعظم من هذه ان یطمع محمّد و الصباة من اهل یثرب ان یتعرضوا لعیر کم التی فیها خزائنکم، فو الله ما قرشی و لاقرشیة الا و له فی هذه العیر نش فصاعدا، ان هو الا الذل و الصغار ان یطمع محمّد فی اموالکم، و یفرق بینکم و بین متجرکم فاخرجوا.
2- 822.. و اخرج صفوان بن امیة خمسمائة دینار و جهز بها، و اخرج سهیل بن عمرو و ما بقی احد من عظماء قریش الا اخرجوا مالا و حملوا وقودا و خرجوا علی الصعب و الذلول لایملکون انفسهم کما قال الله تبارک و تعالی: «خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النَّاسِ» و خرج معهم العبّاس بن عبد المطلب و نوفل بن حارث و عقیل بن ابی طالب و اخرجوا معهم القینات یشربون الخمر و یضربون بالدفوف.B

در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با سیصد و سیزده نفر از اصحاب خود از مدینه حرکت کردند و چون به یک منزلی بدر رسیدند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دو نفر را فرستاد تا از کاروان قریش باخبر شود پس آن دو وارد آب بدر شدند و مرکب های خود را خواباندند و از آب بدر نوشیدند و از کنیزی شنیدند که به کنیز دیگری می گفت: درهم من را بپرداز و او می گفت:فردا کاروان قریش می رسد و من برای آنان کاری انجام می دهم و طلب تو را می پردازم. پس آن دو نفر خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و این خبر را به او دادند.(1)

از سویی ابوسفیان با کاروان قریش نزدیک چاه بدر شد و مردی از جهینه را دید و به او

گفت: آیا اطّلاعی از محمّد(صلی الله علیه و آله) داری؟ او گفت: خیر. ابوسفیان گفت: سوگند به لات و عزّی اگر تو امر محمّد(صلی الله علیه و آله) را از ما کتمان کنی، همیشه قریش دشمن تو خواهند بود، چرا که همه قریش در این کاروان سهمی دارند و تو نباید این امر را از ما کتمان کنی؛ آن مرد گفت: به خدا سوگند من اطّلاعی از محمّد و یاران او ندارم، جز این که امروز دو نفر سواره نزد این آب آمدند و مرکب های خود را بستند و از این آب استفاده کردند و رفتند و من آنان را نشناختم. پس ابوسفیان به محل آنان رفت و فضولات حیوانات را بررسی کرد و چون هسته های خرما را در آن ها مشاهده نمود، گفت: این ها نشانه حیوانات

ص: 463


1- 823.. و خرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی ثلاثمائة و ثلثة عشر رجلا فلما کان بقرب بدر علی لیلة منها بعث بشیر بن ابی الزغباء و مجدی بن عمرو یتجسسان خبر العیر فاتیا ماء بدر و اناخا راحلتیهما و استعذبا من الماء و سمعا جاریتین قد تشبثت احدیهما بالاخری تطالبها بدرهم کان لها علیها، فقالت: عیر قریش نزلت امس فی موضع کذا و هی تنزل غدا هاهنا و انا اعمل لهم و اقضیک، فرجع اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) فاخبراه بما سمعا.

مدینه است و آنان جاسوس های محمّد(صلی الله علیه و آله) بوده اند.از این رو سریع بازگشت و دستور داد تا کاروان تجارتی به طرف ساحل دریا حرکت کنند.(1)

از سویی جبرییل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرود آمد و به آن حضرت خبر رفتن کاروان و آمدن لشکر قریش را برای نجات کاروان تجارتی خود داد و از ناحیه خداوند دستور جنگ با قریش و وعده پیروزی را به او داد و این وحی در منطقه صفراء نازل شد و خدا می خواست انصار را امتحان کند. چرا که آنان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وعده داده بودند که او را در مدینه یاری نمایند.(2)

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان خبر داد که کاروان تجارتی گذشته و قریش برای دفاع از کاروان تجارتی خود آمده اند و فرمود: خداوند مرا امر کرده که با قریش جنگ کنم. از این رو اصحاب از این خبر نگران شدند و سخت ترسیدند [چرا که عدد آنان بیش از

سیصد و سیزده نفر نبود.](3)

ص: 464


1- 824.. فاقبل ابو سفیان بالعیر، فلما شارف بدرا تقدم العیر و اقبل وحده حتّی انتهی الی ماء بدر، و کان بها رجل من جهینة یقال له کسب الجهنی، فقال له: یا کسب هل لک علم بمحمّد(صلی الله علیه و آله)؟ قال: لا، قال: و اللات و العزی لئن کتمتنا امر محمّد لاتزال قریش لک معادیة آخر الدهر، فانه لیس احد من قریش الا و له فی هذه العیر نش فصاعدا فلا تکتمنی فقال: و الله ما لی علم بمحمّد و اصحابه بالتجار الا انی رایت فی هذا الیوم راکبین اقبلا و استعذبا من الماء و اناخا راحلتیها و رجعا فلا ادری من هما؟ فجاء ابو سفیان الی موضع مناخ ابلهما ففت ابعار الابل بیده فوجد فیها النوی، فقال: هذه علائف یثرب، هؤلاء و الله عیون محمّد، فرجع مسرعا و امر بالعیر فاخذ بها نحو ساحل البحر و ترکوا الطریق و مروا مسرعین.
2- 825.. و نزل جبرییل علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فاخبره ان العیر قد افلتت و ان قریشا قد اقبلت لتمنع عن عیرها، و امره بالقتال و وعده النصر، و کان نازلا بالصفراء فاحب ان یبلو الانصار لانهم انما و عدوه ان ینصروه فی الدار.
3- 826.. فاخبرهم ان العیر قد جازت و ان قریشا اقبلت لتمنع عن عیرها، و ان الله تبارک و تعالی قد امرنی بمحاربتهم فجزع اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) من ذلک و خافوا خوفا شدیدا.B

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از آنان نظرخواهی نمود و ابوبکر برخاست و گفت: «یا رسول الله! قریش و مستکبران آنان ایمان نیاورده اند و خود را قدرتمند می دانند، از سویی ما با هیئت و تجهیزات جنگی خارج نشده ایم.» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود:بنشین. سپس فرمود: هر کس نظری دارد بگوید. پس عمر برخاست و همانند ابوبکر سخن گفت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بنشین؛ سپس مقداد برخاست و گفت: «ما در مقابل قریش و مستکبران آنان ایستاده ایم و به تو ایمان داریم و تو را تصدیق نموده ایم و شهادت می دهیم که آن چه از طرف خدا آورده ای حق است و اگر ما را امر کنی که داخل آتش برویم و یا بر روی تیغ ها حرکت کنیم اطاعت خواهیم نمود ؛و سخنانی که بنی اسراییل به موسی گفتند را ما به شما نمی گوییم. آنان به موسی(علیه السلام) گفتند: «اذْهَبْ اَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا اِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» و لکن ما می گوییم: ما همواره در خدمت شما هستیم و در رکاب شما با دشمن می جنگیم.»(1)

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای مقداد طلب خیر نمود و باز فرمود: هر کس نظری دارد بگوید؟ پس سعد بن معاذ برخاست و گفت: «ای رسول خدا پدر و مادرم فدای شما باد مثل این که مقصود شما ماییم؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری. سعد معاذ [بزرگ انصار] گفت:

ص: 465


1- 827.. فقال رسول الله اشیروا علی، فقام ابو بکر فقال: یا رسول الله انها قریش و خیلاها ما آمنت منذ کفرت و لاذلت منذ عزت و لم نخرج علی هیئة الحرب فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اجلس فجلس، فقال اشیروا علی فقام عمر فقال مثل مقالة ابی بکر، فقال: اجلس، ثم قام المقداد فقال: یا رسول الله انها قریش و خیلاها و قد آمنا بک و صدقناک، و شهدنا ان ما جئت به حق من عند الله و لو امرتنا ان نخوض جمر الغضا و شوک الهراس لخضنا معک و لانقول لک ما قالت بنو اسراییل لموسی(علیه السلام) «فَاذْهَبْ اَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا اِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» و لکننا نقول: اذهب انت و ربک فقاتلا انا معکما مقاتلون، فجزاه النّبی(صلی الله علیه و آله) خیرا ثم جلس.

پدر و مادرم فدای شما یا رسول الله! ما به تو ایمان آورده ایم و تو را تصدیق کرده ایم و شهادت می دهیم که آن چه شما می فرمایی از ناحیه ی خدا می باشد. بنابراین هر دستوری به ما

بدهی اطاعت می کنیم و از اموال ما هر چه می خواهی بگیر و اگر چنین کنی ما خشنودتر

خواهیم بود، به خدا سوگند اگر به ما دستور بدهی که داخل این دریا بشویم خواهیم شد».

سپس گفت: «پدر و مادرم فدای شما باد یا رسول الله! به خدا سوگند من تا کنون در این

مسیر نیامده بودم و آگاهی از آن ندارم و در مدینه کسانی هستند که بهتر از ما در راه خدا

جهاد می کنند و اگر می دانستند که جنگی در پیش است تخلّف نمی کردند و لکن اکنون ما مرکب ها را برای شما آماده می گذاریم و با صبر و استقامت با دشمن روبه رو می شویم و امیدواریم که خداوند چشم شما را به واسطه ما روشن کند و پیروز شویم و اگر جز این پیش آید [و ما کشته شویم]شما بر مرکب های ما سوار می شوید و خود را به مدینه می رسانید.» (1)

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: امید است که خداوند چیز دیگری مقدّر نماید. سپس فرمود: من اکنون هلاکت دشمنان خود را مانند فلانی و فلانی می بینم و کشته شدن

ص: 466


1- 828.. ثم قال: اشیروا علی، فقام سعد بن معاذ فقال: بابی انت و امی یا رسول الله کانک اردتنا؟ قال: نعم، قال: فلعلک خرجت علی امر قد امرت بغیره؟ قال: نعم، قال: بابی انت و امی یا رسول الله(صلی الله علیه و آله) اننا قد آمنا بک و صدقناک و شهدنا ان ما جئت به حق من عند الله فمرنا بما شئت و خذ من اموالنا ما شئت، و اترک منه ما شئت و الذی اخذت منه احب الی من الذی ترکت منه، و الله لو امرتنا ان نخوض هذا البحر لخضنا معک، ثم قال: بابی انت و امی یا رسول الله و الله ما اخذت هذا الطریق قط و ما لی به من علم و قد خلفنا بالمدینة قوما لیس نحن باشد جهادا لک منهم، و لو علموا انه الحرب لما تخلفوا، و لکن نعد لک الرواحل و نلقی عدونا صبر عند اللقاء انجاد فی الحرب و انا لنرجو ان یقر الله؟عز؟ عینیک بنا فان یک ما تحب فهو ذاک، و ان لم یکن غیر ذلک قعدت علی رواحلک فلحقت بقومنا.

ابوجهل و عتبة بن ربیعه و شیبة بن ربیعه و منبه و نبیه فرزندان حجّاج را مشاهده می کنم و خداوند یکی از دو پیروزی را به من وعده داده است. [یا گرفتن کاروان تجارتی و یا پیروزی بر قریش را] و او هرگز از وعده ی خود تخلّف نمی کند.(1)

پس جبرییل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد و این آیه را آورد «کَمَا اَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیْتِکَ بِالْحَقِّ… الی قوله: وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور حرکت داد تا شبانگاه به چاه بدر رسید و در قسمت «عدوة الشامیّة» ساکن شد و لشکر قریش نیز وارد شد و در مقابل او در «عدوة الیمانیّه» قرار گرفت و چون غلامان آنان آمدند که آب ببرند اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را گرفتند و حبس کردند و گفتند: شما کیانید؟ گفتند: ما غلامان قریش هستیم. گفتند: کاروان تجارتی کجا رفتند؟ گفتند: نمی دانیم. پس شروع به زدن آنان کردند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مشغول به نماز بود و چون فارغ شد فرمود: اگر راست بگویند آنان را می زنید و اگر دروغ بگویند آنان را رها می کنید؟!(2)

سپس فرمود: آنان را نزد من بیاورید و چون نزد آن حضرت آمدند فرمود: خودتان را معرّفی کنید؟ آنان گفتند: ای محمّد! ما غلامان قریش هستیم. فرمود: جمعیّت آنان

ص: 467


1- 829.. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): او یحدث الله غیر ذلک؟ کانی بمصرع فلان هاهنا و بمصرع فلان هاهنا، و بمصرع ابی جهل و عتبة بن ربیعة و شیبة بن ربیعة و منبه و بنیه ابنا الحجاج، فان الله قد وعدنی احدی الطائفتین و لن یخلف الله المیعاد.
2- 830.. فنزل جبرییل(علیه السلام) علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بهذه الآیة کَما اَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ الی قوله و لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ فامر رسول الله(صلی الله علیه و آله) بالرحیل حتّی نزل عشاء علی ماء بدر و هی العدوة الشامیة، و اقبلت قریش فنزلت بالعدوة الیمانیة و بعثت عبیدها تستعذب من الماء فاخذهم اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) و حبسوهم فقالوا لهم: من انتم؟ قالوا: نحن عبید قریش قالوا: فاین العیر؟ قالوا: لاعلم لنا بالعیر، فاقبلوا یضربونهم و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یصلی، فانفتل من صلوته فقال: ان صدقوکم ضربتموهم و ان کذبوکم ترکتموهم؟

چقدر است؟ گفتند: نمی دانیم. فرمود: هر روز برای اطعام آنان چند شتر می کشید؟ گفتند: نه شتر تا ده شتر. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آنان نُه صد تا هزار نفر هستند. (1)

سپس فرمود: از بنی هاشم چه کسانی بین آنان هستند؟ گفتند: عبّاس بن عبدالمطلب و نوفل بن حارث و عقیل بن ابی طالب. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد آنان را حبس کنند؛ و چون این خبر به قریش رسید، به شدّت ترسیدند؛ و عتبة بن ربیعه به سوی ابوالبختری فرزند هشام گفت: ببین ما چگونه گرفتار شدیم. آمدیم کاروان تجارتی خود را نجات بدهیم، ناگاه کار بر ما سخت شد. به خدا سوگند چون به قصد ظلم و تجاوز آمدیم

رستگاری نخواهیم داشت و ای کاش کلیّه اموال قریش از بین رفته بود و ما در این مسیر

قدم نگذارده بودیم؟! پس ابوالبختری به او گفت: تو بزرگ قریش و صاحب قافله تجارتی

هستی که محمّد(صلی الله علیه و آله) و یاران او به آن رسیده اند…(2)

ص: 468


1- 831.. علی بهم، فاتوا بهم فقال لهم: من انتم؟ قالوا: یا محمّد نحن عبید قریش قال: کم القوم؟ قالوا: لاعلم لنا بعددهم، قال: کم ینحرون فی کل یوم جزورا قالوا: تسعة الی عشرة، فقال(صلی الله علیه و آله) القوم تسعماة الی الف.
2- 832.. قال: فمن فیهم من بنی هاشم؟ قالوا: العبّاس بن عبد المطلب و نوفل بن الحارث و عقیل بن ابی طالب فامر رسول الله(صلی الله علیه و آله) بهم فحبسوا، فبلغ قریشا ذالک و خافوا خوفا شدیدا. و لقی عتبة بن ربیعة ابا البختری بن هشام فقال له: امّا تری هذا البغی و الله ما ابصر موضع قدمی، خرجنا لنمنع عیرنا و قد افلتت فجئنا بغیا و عدوانا و الله ما افلح قوم قط بغوا، و لوددت ان ما فی العیر من اموال بنی عبد مناف ذهب کله و لم نسر هذا المسیر، فقال له ابو البختری: انک سیّد من سادات القریش و تحمّل العیر التی اصابها محمّد(صلی الله علیه و آله) و اصحابه بنخلة و دم ابن الحضرمی فانه حلیفک فقال عتبة: انت علی بذلک و ما علی احد منا خلاف ذلک الا ابن الحنظلیة یعنی ابا جهل فسر الیه انی قد تحمّلت العیر التی قد اصابها محمّد و دم ابن الحضرمی فقال ابو البختری: فقصدت خباه و اذا هو قد اخرج درعا له، فقلت له: ان ابا الولید بعثنی الیک برسالة فغضب، ثم قال: امّا وجد عتبة رسولا غیرک؟ فقلت: امّا و الله لو غیره ارسلنی ما جئت و لکن ابا الولید سیّد العشیرة فغضب غضبة اخری فقال: تقول: سیّد العشیرة؟ B فقلت: انا اقوله و قریش کلها تقول، انه قد تحمّل العیر و دم ابن الحضرمی؟ فقال: ابن عتبة اطول الناس لسانا و ابلغهم فی الکلام و یتعصب لمحمّد فانه من بنی عبد مناف و ابنه معه و یرید ان یحذر الناس، لاو اللات و العزی حتّی نقحم علیهم بیثرب، و ناخذهم اساری فندخلهم مکة و تتسامع العرب بذلک، و لایکون بیننا و بین متجرنا احد نکرهه.

از سویی اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با اطّلاع از کثرت قریش هراس شدیدی پیدا کردند و نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شکوه نمودند و گریه کردند و استغاثه نمودند و این آیات نازل شد «اِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ اَنِّی مُمِدُّکُم بِاَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُرْدِفِینَ * وَ مَا جَعَلَهُ اللّهُ اِلَّا بُشْرَی وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَا النَّصْرُ اِلَّا مِنْ عِندِ اللهِ اِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» یعنی «به یاد بیاورید زمانی را که به پروردگارتان استغاثه می کردید و او دعای شما را مستجاب نمود و فرمود: من شما را با هزار ملائکه که پیاپی فرود می آیند امداد خواهم کرد و این فقط به خاطر بشارت و شادی و اطمینان قلب های شما بود و گرنه یاری و نصرت تنها از ناحیه خداوند غالب و حکیم می باشد.»(1)

و چون شب فرا رسید خداوند خواب را بر اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) غالب نمود و در خواب محتلم شدند و خداوند باران را برای آنان فرو فرستاد و باران و گِل شدن زمین دشمنان آنان را زمین گیر کرد؛ چنان که می فرماید: «اِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعَاسَ اَمَنَةً مِّنْهُ وَ یُنَزِّلُ

عَلَیْکُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّیُطَهِّرَکُم بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنکُمْ رِجْزَ الشَّیْطَانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلَی قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الاَقْدَامَ» از سویی باران برای قریش سیل آسا بود و برای اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آرام و ضعیف بود و فقط زمین را مرطوب کرده بود و قریش سخت ترسان شدند که چگونه می توانند شب را صبح کنند و محفوظ بمانند.(2)

ص: 469


1- 833.. و بلغ اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) کثرة القریش ففزعوا فزعا شدیدا و شکوا و بکوا و استغاثوا فانزل الله؟عز؟ علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) اِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ اَنِّی مُمِدُّکُمْ بِاَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفِینَ وَ ما جَعَلَهُ اللهُ اِلَّا بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَا النَّصْرُ اِلَّا مِنْ عِنْدِ اللهِ العزیز الحکیم.
2- 834.. فلما امسی قابل رسول الله(صلی الله علیه و آله) و جنه اللیل القی الله علی اصحابه النعاس حتّی ناموا، و انزل الله تبارک و تعالی علیهم السماء و کان نزول رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی موضع لایثبت فیه القدم، فانزل علیهم السماء و لبد الارض حتّی ثبتت اقدامهم و هو قول الله تعالی: اِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ اَمَنَةً مِنْهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ و ذلک ان بعض اصحاب النّبی(صلی الله علیه و آله) احتلم وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْاَقْدامَ و کان المطر علی قریش مثل العزالی و کان علی اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) رذاذا به قدر ما لبد الارض و خافت قریش خوفا شدیدا، فاقبلوا یتحارسون یخافون البیات.B

پس پیامبر(صلی الله علیه و آله)عمّار یاسر و عبدالله بن مسعود را فرستاد تا از قریش اطّلاعاتی به دست آورند و آنان اطراف لشکر قریش گردش کردند و هر که را دیدند در حال ترس و وحشت بود و از صدای اسب ها خود را باخته بود و از منبه بن حجّاج شنیدند که می گفت:

لَا یَتْرُکُ الْجُوعُ لَنَا مَبِیتًا

لَا بُدَّ اَنْ نَمُوتَ اَوْ نُمِیتَا

یعنی: گرسنگی آرامش را از ما سلب کرده و ما ناچار باید از گرسنگی بمیریم.(1)

علی بن ابراهیم گوید:به خدا سوگند گرسنه نبودند و لکن از ترس چنین سخنانی را می گفتند و خداوند ترس را بر آنان مسلّط نموده بود، چنان که می فرماید: «سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ» و چون صبح شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) لشکر خود را تجهیز و ترغیب نمود و لشکر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تنها دارای دو عدد اسب بود یکی از زبیر بن عوام بود و دیگری از مقداد بود و در بین لشکر اصحاب آن حضرت هفتاد شتر بود که به نوبت بر آن ها سوار می شدند و برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و مرثد بن ابی مرثد غنوی یک شتر بود که به نوبت بر آن سوار می شدند و شتر مال مرثد بود در حالی که در لشکر قریش چهار صد اسب بود.(2)

ص: 470


1- 835.. فبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) عمار بن یاسر و عبد الله بن مسعود فقال: ادخلا فی القوم و اتونا باخبارهم فکانا یجولان فی عسکرهم فلا یرون الا خائفا ذعرا اذا سمعوا صهل الفرس و ثبت علی جحفلته فسمعوا منبه بن الحجاج یقول: لا یترک الجوع لنا مبیتا لابد ان نموت او نمیتا
2- 836.. قال: قد و الله کانوا اشباعا و لکنهم من الخوف قالوا هذا، و القی الله فی قلوبهم الرعب کما قال تبارک و تعالی «سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ» فلما اصبح رسول الله(صلی الله علیه و آله) عبا اصحابه و کان فی عسکر رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرسان: فرس للزبیر بن العوام و فرس للمقداد، و کان فی عسکر اصحابه سبعون جملا یتعاقبون علیها، و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) و علی بن ابی طالب(علیه السلام) و مرثد بن ابی مرثد الغنوی علی جمل یتعاقبون علیه و الجمل للمرثد، و کان فی عسکر قریش اربعماة فرس.B

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اصحاب خود را آماده جنگ کرد و فرمود: چشم ها فرو بندید و جنگ را شروع کنید و احدی از شما سخن نگوید و چون قریش جمعیّت ناچیز اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدند، ابوجهل گفت: این ها برای ما یک لقمه هستند و اگر ما غلامان خود را به جنگ این ها بفرستیم بدون اسلحه آنان را خواهند گرفت. پس عتبه گفت: آیا فکر نمی کنی نیروهای پشتوانه ای داشته باشند؟ پس مرد شجاعی را فرستادند و او با اسب خود اطراف لشکر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دور زد و سپس به بالای بلندی رفت و صدای خود را بلند کرد و نزد قریش آمد و گفت: نیروی کمکی و امدادی برای آنان نیست جز شتران آبکش و ناتوان. مگر نمی بینید که سخنی نمی گویند و مانند افعی زبان خود را بیرون می آورند و پناهی جز شمشیرهای شان ندارند و من گمان نمی کنم فرار کنند بلکه می ایستند تا کشته شوند و کشته نمی شوند تا به اندازه خود از ما بکشند پس تصمیم خودرا بگیرید؟ ابوجهل گفت: دروغ می گویی و ترس تو را گرفته است و از شمشیرهای آنان ترسیده ای! (1)

ص: 471


1- 837.. فعبا رسول الله(صلی الله علیه و آله) اصحابه بین یدیه، فقال: غضوا ابصارکم و لاتبدوهم بالقتال و لایتکلمن احد. فلما نظرت قریش الی قلة اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال ابو جهل: ما هم الا اکلة راس و لو بعثنا الیهم عبیدنا لاخذوهم اخذا بالید، فقال عتبة: اتری لهم کمینا و مددا فبعثوا عمرو بن و هلب الجمحی و کان شجاعا فجال بفرسه حتّی طاف علی عسکر رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثم صعد فی الوادی و صوت ثم رجع الی قریش فقال: ما لهم کمین و لامدد، و لکن نواضح یثرب قد حملت الموت الناقع اما ترونهم خرساء لایتکلمون یتلمظون تلمظ الافاعی ما لهم ملجا الا سیوفهم و ما اراهم یولون حتّی یقتلون، و لایقتلون حتّی یقتلوا بعددهم فارتاوا رایکم؟ فقال ابو جهل: کذبت و جبنت و انتفخ سحرک حین نظرت الی سیوف اهل یثرب. B

از سویی اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که جمعیّت قریش را دیدند ترسیدند و خداوند به رسول خود فرمود: «وَ اِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ» گرچه خداوند می دانست که قریش صلح نخواهند کرد و این آیه برای آرامش قلوب اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود.

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شخصی را نزد قریش فرستاد و به آنان فرمود: ای جمعیّت قریش! هیچ چیزی برای من بدتر از این نیست که با شما شروع به جنگ نمایم، پس شما ملّت عرب را به من واگذارید و مانع ایمان آوردن آنان نشوید، مرا با شما کاری نیست، اگر راست گو بودم شما بهتر از دیگران خواهید دانست و اگر دروغ گو بودم گرگ های عرب مرا از بین خواهند برد و شما نیازی به از بین بردن من نخواهید داشت، پس بازگردید و مرا با شما کاری نیست.(1)

پس عتبه گفت: به خدا سوگند رستگار نمی شود کسی که این سخن را نپذیرد و سپس بر شتر احمری سوار شد و مردم را از قتال نهی کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چون این وضعیّت را دید فرمود: اگر بین جمعیّت شخص خیّری باشد صاحب این شتر احمر خواهد بود، اگر از او اطاعت کنند صلاح آنان خواهد بود. سپس عتبه خطاب به قریش گفت: جمع

شوید و به سخن من گوش فرا دهید سپس گفت: پیشنهاد خیر و سعادتمندی است.سپس گفت: ای مردم قریش امروز به سخن من گوش فرا دهید و عمل کنید و تا آخر روزگار گوش به حرف من ندهید، اکنون به مکّه باز گردید و به شرابخواری و هوسرانی

ص: 472


1- 838.. و فزع اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) حین نظروا الی کثرة قریش و قوتهم، و انزل الله؟عز؟ علی رسوله: «وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ» و قد علم الله؟عز؟ انهم لایجنحون و لایجیبوا الی السلم و انما اراد بذلک لیطیب قلوب اصحاب النّبی(صلی الله علیه و آله) فبعث رسول الله الی قریش، فقال: یا معشر قریش ما اجد من العرب ابغض الی من ان ابدا بکم فخلونی و العرب، فان اک صادقا فانتم اعلی بی عینا، و ان اک کاذبا کفتکم ذؤبان العرب امری فارجعوا.

خود ادامه دهید چرا که عهد و پیمان محمّد(صلی الله علیه و آله) مورد قبول است و او پسر عم شماست، بازگردید و سخن من را رد نکنید و از گذشته ها بگذرید…(1)

و چون ابوجهل این سخنان را شنید به خشم آمد و گفت: عتبه زبانی رسا و بلیغ دارد و اگر قریش امروز به سخن او گوش فرا دهد او تا قیامت سیّد و آقای قریش خواهد شد، سپس گفت: ای عتبه از شمشیرهای بنی هاشم ترسیدی و مردم را امر به بازگشت کردی در حالی که ما آثار [پیروزی] خود را با چشم می بینیم؟! پس عتبه از شتر خود پیاده شد و به ابوجهل حمله نمود و ابوجهل بر اسب خود سوار بود پس عتبه ریش او را گرفت و اسب او را پی کرد و گفت: «آیا من را ترسو می خوانی؟» و مردم گفتند: اکنون او را می کشد، سپس گفت: امروز قریش خواهند دانست که کدام یک از ما پست تر و ترسوتریم و کدام یک از ما برای قوم خود فساد بیشتری دارد اکنون من و تو آشکارا باید به طرف مرگ برویم سپس گفت:

هَذَا جَنَایَ وَ خِیَارُهُ فِیهِ

اِذْ کُلُّ جَانٍ یَدُهُ اِلَی فِیه(2)

ص: 473


1- 839.. فقال عتبة: و الله ما افلح قوم قط ردوا هذا، ثم رکب جملا له احمر فنظر الیه رسول الله(صلی الله علیه و آله) یجول فی العسکر و ینهی عن القتال فقال: ان یک عند احد خیر فعند صاحب الجمل الاحمر ان یطیعوه یرشدوا فاقبل عتبة یقول: یا معشر قریش اجتمعوا و اسمعوا ثم خطبهم فقال: یمن مع رحب و رحب مع یمن یا معشر قریش اطیعونی الیوم و اعصونی الدهر، و ارجعوا الی مکة و اشربوا الخمور و عانقوا الحور فان محمّدا له ال و ذمة و هو ابن عمکم، فارجعوا فلا تردوا رایی، و انما تطالبون محمّدا بالعیر التی اخذها بنخلة و دم ابن الحضرمی و هو حلیفی و علی عقله.
2- 840.. فلما سمع ابو جهل ذلک غاظه و قال: ان عتبة اطول الناس لسانا و ابلغهم فی الکلام، و لئن رجعت قریش بقوله لیکونن سیّد قریش آخر الدهر، ثم قال: یا عتبة نظرت الی سیوف بنی B عبد المطلب و جبنت و انتفخ سحرک، و تامر الناس بالرجوع و قد راینا آثارنا باعیینا، فنزل عتبة عن جمله و حمل علی ابی جهل و کان علی فرس و اخذ بشعره فقال الناس:یقتله فعرقب فرسه فقال: امثلی یجبن؟ و ستعلم قریش الیوم اینا الام و اجبن،و اینا المفسد لقومه لایمشی الا انا و انت الی الموت عیانا، ثم قال: هذا جنای و خیاره فیه و کل جان یده الی فیه

سپس ریش ابوجهل را گرفت و کشید و مردم جمع شدند و ابوجهل را از دست او نجات دادند و گفتند: در چنین وقتی این کار صحیح نیست. پس عتبه رو به برادر خود شیبه و فرزند خود ولید کرد و گفت: برخیز ای فرزند من و سپس زره خود را پوشید و از بس سر او بزرگ بود کلاه خودی مناسب او نبود و به جای آن دو عمّامه بر سر خود بست و سپس

شمشیر خود را گرفت و با برادر و فرزند خود به میدان آمد و فریاد زد ای محمّد هم تاهای

ما را بفرست.(1)

پس سه نفر از انصار به نام های عوذ و معوذ و عوف از بنی عفرا به طرف آنان رفتند و عتبه به آنان گفت: خود را معرّفی کنید و چون خود را معرفی کردند و گفتند: ما فرزندان عفراء، و از انصار خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله) هستیم، عتبه گفت: بازگردید شما کفو ما نیستید و ما هم تاهای خود از قریش را می طلبیم. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: بازگردید و نخواست انصار نخستین فدائیان باشند و آنان بازگشتند.(2)

ص: 474


1- 841.. ثم اخذ بشعره یجره فاجتمع الیه الناس فقالوا: یا ابا الولید الله الله! لاتفت فی اعضاد الناس تنهی عن شی ء تکون اوله، فخلصوا ابا جهل من یده فنظر عتبة الی اخیه شیبة و نظر الی ابنه الولید فقال: قم یا بنی ثم لبس درعه و طلبوا له بیضة تسع راسه فلم یجدوها لعظم هامته فاعتجر بعمامتین ثم اخذ سیفه و تقدم هو و اخوه و ابنه و نادی: یا محمّد اخرج الینا اکفاءنا من قریش.
2- 842.. فبرز الیه ثلثة نفر من الانصار عوذ و معوذ و عوف بنی عفرا فقال عتبة: من انتم انتسبوا لنعرفکم؟ فقالوا: نحن بنو عفرا انصار الله و انصار رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقالوا: ارجعوا فانا لسنا ایاکم نرید، انما نرید الاکفاء من قریش، فبعث الیهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) ان ارجعوا فرجعوا، و کره ان یکون اول الکرة بالانصار فرجعوا و وقفوا مواقفهم.B

و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نگاهی به عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب نمود و او هفتاد سال داشت و فرمود: برخیز ای عبیدة و سپس به حمزة بن عبدالمطلب فرمود: برخیز ای عمو؛ و به امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز نگاه کرد و فرمود: برخیز یا علی و علی(علیه السلام) کوچک تر از بقیّه بود پس فرمود: برخیزید و حقّی که خدا برای شما قرار داده است را دریافت کنید،چرا که قریش با سرکشی و کبری که دارد می خواهد نور خدا را خاموش کند و خداوند اراده کرده که نور خود را کامل نماید.(1)

سپس فرمود: ای عبیده تو در مقابل عتبه و ای حمزه تو در مقابل شیبه و ای علی تو در مقابل ولید بن عتبه قرار بگیر. و چون وارد میدان شدند عتبه گفت: شما کیانید خود را معرّفی کنید؟ و چون خود را معرّفی کردند عتبه گفت: حقّا شما هم تاهای کریمی هستید. خدا لعنت کند کسی را که ما و شما را به این موقف واداشت [و مقصود او ابوجهل بود].(2)

پس عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب بر عتبه حمله نمود و با ضربتی فرق او را شکافت و عتبه نیز ضربتی بر پای عبیده زد و پای او را قطع نمود و هر دو روی زمین افتادند

ص: 475


1- 843.. ثم نظر رسول الله(صلی الله علیه و آله) الی عبیدة بن الحارث بن عبد المطلب و کان له سبعون سنة فقال له: قم یا عبیدة فقام بین یدیه بالسیف، ثم نظر الی حمزة بن عبد المطلب فقال له: قم یا عم، ثم نظر الی امیرالمؤمنین(علیه السلام) فقال له: قم یا علی، و کان اصغر القوم فاطلبوا بحقکم الذی جعله الله لکم، فقد جاءت قریش بخیلاها و فخرها ترید ان تطفئ نور الله و یَاْبَی اللهُ اِلَّا اَنْ یُتِمَّ نُورَهُ.
2- 844.. ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا عبیدة علیک بعتبة، و قال لحمزة: علیک بشیبة، و قال لعلی(علیه السلام): علیک بالولید بن عتبة فمروا حتّی انتهوا الی القوم فقال عتبة: من انتم انتسبوا لنعرفکم؟

وحمزه بر شیبه حمله کرد و شمشیر بین آنان مبادله می شد و هر کدام با سپر خود ازشمشیر دیگری جلوگیری می کرد، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز به ولید بن عتبه حمله کرد

و ضربتی بر شانه او زد که از زیر بغل او خارج شد ولید به فرموده آن حضرت دست قطع

شده خود را با دست دیگر بر سر من کوبید که فکر کردم آسمان به زمین فرود آمد. (1)

از سویی حمزه و شیبه به هم دیگر آویختند و مسلمانان گفتند: یا علی! نمی بینی این سگ بر عموی تو غالب می شود؛ و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به حمزه فرمود: ای عمو! سر خود را پایین بیاور. پس حمزه که قامت بلندی داشت سر خود را پایین آورد و امیر المؤمنین(علیه السلام) با ضربت خود نصف سر شیبه را پرت کرد و سپس نزد عتبه که رمقی داشت آمد و کار او را تمام کرد و سپس عبیده را حمزه و امیرالمؤمنین(علیه السلام) نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آوردند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او نگاهی کرد و گریان شد و عبیده عرض کرد: یا رسول الله پدر و مادرم فدای شما باد آیا من شهید خواهم شد؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری تو نخستین شهید از اهل بیت من هستی؛ سپس عبیده عرض کرد: یا رسول الله اگر عموی شما [ابوطالب] زنده بود می دانست که من سزاوارتر به سخنانی هستم که او درباره ی مدافعین شما گفته

ص: 476


1- 845.. فقال: انا عبیدة بن الحارث بن عبد المطلب، فقال. کفو کریم فمن هذان؟ فقال: حمزة بن عبد المطلب و علی بن ابی طالب، فقال: کفوان کریمان، لعن الله من اوقفنا و ایاکم هذا الموقف، فقال شیبة لحمزة: من انت؟ فقال: انا حمزة بن عبد المطلب اسد الله و اسد رسوله، فقال له شیبة: لقد لقیت اسد الحلفاء فانظر کیف تکون صولتک یا اسد الله فحمل عبیدة علی عتبة فضربه علی راسه ضربة فلق هامته، و ضرب عتبة عبیدة علی ساقه و قطعها و سقطا جمیعا، و حمل حمزة علی شیبة فتضاربا بالسیفین حتّی تثلما و کل واحد منهما یتقی بدرقته و حمل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه علی الولید بن عتبة فضربه علی حبل عائقه فاخرج السیف من ابطه فقال علی صلوات الله علیه: فاخذ یمینه المقطوعة بیساره فضرب بها هامتی فظننت ان السماء قد وقعت علی الارض.

است.رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود:مقصود تو کدام یک از عموهای من است؟عبیده گفت:

ابوطالب را می گویم که گفته است:

کَذَبْتُمْ وَ بَیْتِ اللهِ نَبْرَاُ مُحَمَّدًا

وَ لَمَّا نُطَاعِنْ دُونَهُ وَ نُنَاضِلْ

وَ نَنْصُرُهُ حَتَّی نُصَرَّعَ حَوْلَهُ

وَ نَذْهَلُ عَنْ اَبْنَائِنَا وَ الْحَلَائِل(1)

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: نمی بینی فرزند او [علی(علیه السلام)] مثل شیر خروشان مقابل خدا و رسول او جهاد می کند و فرزند دیگر او [حمزه] در حبشه برای خدا می جنگد؛ عبیده گفت: یا رسول الله! در چنین حالتی بر من خشم کردید؟! فرمود: بر تو خشم نکردم و لکن چون نام عمویم ابوطالب را بردی من گرفته شدم.(2)

از سویی ابوجهل به قریش گفت: شتاب نکنید و بیهوده[خود را به کشتن ندهید] چنان که فرزندان ربیعه شتاب کردند[و کشته شدند]بر شما باد به اهل مدینه نخست آنان را یک باره ذبح کنید و سپس بر شما باد به افرادی از قریش که بین آنان هستند

ص: 477


1- 846.. ثم اعتنق حمزة و شیبة فقال المسلمون: یا علی اما تری الکلب قد بهر عمک فحمل علیه علی(علیه السلام) فقال: یا عم طاطئ راسک و کان حمزة اطول من شیبة فادخل حمزة راسه فی صدره، فضربه امیرالمؤمنین علی راسه فطیر نصفه، ثم جاء الی عتبة و به رمق فاجهز علیه و حمل عبیدة بین حمزة و علی(علیه السلام) حتّی اتیا به رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فنظر الیه رسول الله و استعبر فقال: یا رسول الله بابی انت و امی ا لست شهیدا؟ فقال: بلی و انت اول شهید من اهل بیتی فقال: امّا لو ان عمک حیا لعلم انی اولی بما قال منه، قال: و ای اعمامی تعنی؟ قال: ابوطالب حیث یقول: کذبتم و بیت الله نبری محمّدا و لما نطاعن دونه و نناضل و ننصره حتّی ینصرع حوله و نذهل عن ابنائنا و الحلائل
2- 847.. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اما تری ابنه کاللیث العادی بین یدی الله و رسوله، و ابنه الاخر فی جهاد الله تعالی بارض الحبشة، فقال: یا رسول الله اسخطت علی فی هذه الحالة؟ فقال: ما سخطت علیک و لکن ذکرت عمی فانقبضت لذلک.

پس آنان را با یک حمله بگیرید تا به مکّه ببریم و باطل بودن آیین شان را بر آنان ثابت کنیم.

و این را به این خاطر گفت که گروهی از قریش در مکّه مسلمان شده بودند و پدران شان

آنان را حبس نموده بودند و آن ها با شک و تردید و نفاق به بدر آمده بودند، مانند قیس بن ولید بن مغیره و ابوقیس بن فاکهه و حارث بن ربیعه و علی بن امیّه بن خلف و عاص بن منبه، و این ها چون به جمعیّت ناچیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نگاه کردند، گفتند: این بیچاره ها به سبب دین شان فریب خورده اند و الآن کشته می شوند! پس خداوند این

آیه را بر پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) نازل نمود «اِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلاء دِینُهُمْ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَاِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ».(1)

از سویی شیطان به صورت سراقة بن مالک نزد قریش آمد و به آنان گفت: من می خواهم به شما کمک کنم و شما پرچم خود را به من بدهید. و قریش پرچم خود را به او دادند و شیطان فرزندان خود را آورد و اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را ترساندند و خود

ابلیس با پرچم قریش از جلو حرکت نمود و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را دید به اصحاب خود فرمود: چشم ها ببندید و دندان ها را بر روی هم فشار دهید [و با کمال استقامت و صبر] شمشیر از غلاف بیرون نکنید تا من به شما اجازه دهم سپس دست های مبارک به آسمان

ص: 478


1- 848.. و قال ابو جهل لقریش: لاتعجلوا و لاتبطروا کما عجل و بطرا بنا ربیعة، علیکم باهل یثرب فاجزروهم جزرا و علیکم بقریش فخذوهم اخذا حتّی ندخلهم مکة فنعرفهم ضلالتهم التی کانوا علیها، و کانت فئة من قریش اسلموا بمکة فاحتبسهم آباؤهم، فخرجوا مع قریش الی بدر و هم علی الشک و الارتیاب و النفاق، منهم قیس بن الولید بن المغیرة، و ابو قیس بن الفاکهة، و الحارث بن ربیعة، و علی بن امیة بن خلف، و العاص بن المنبه، فلما نظروا الی قلة اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) قالوا: مساکین هؤلاء غرهم دینهم فیقتلون الساعة، فانزل الله؟عز؟ علی رسوله(صلی الله علیه و آله): «اِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دِینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَاِنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ».

بلند کرد و گفت:«یَا رَبِّ اِنْ تَهْلِکْ هَذِهِ الْعِصَابَةُ لَمْ تُعْبَدْ وَ اِنْ شِئْتَ اَنْ لَا تُعْبَدَ لَا تُعْبَدُ»یعنی «خدایا اگر اصحاب من هلاک شوند کسی تو را پرستش نمی کند و اگر نمی خواهی کسی تو را پرستش کند کسی تو را پرستش نخواهد نمود». و سپس غشوه بر او روی آورد و عرق از صورت خود برطرف نمود و فرمود: این جبرییل(علیه السلام) است که با هزار نفر از ملائکه منظّم به کمک شما آمده.(1)

راوی گوید: پس ما دیدیم ابر سیاهی که در بین آن برق دیده می شد بر لشکر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وارد شد و گوینده ای گفت: «اقدم حیزوم، اقدم حیزوم» و حیزوم نام اسب جبرییل است و سپس صدای برخورد سلاح را در فضا شنیدیم، و چون ابلیس ملعون

جبرییل(علیه السلام) را دید پرچم را انداخت و فرار کرد و منبه بن حجّاج گریبان سراقه [یعنی ابلیس] را گرفت و به او گفت: آیا مردم را متفرّق می کنی؟ و ابلیس با پای خود به سینه او زد و گفت:«اِنِّی بَرِیءٌ مِّنکُمْ اِنِّی اَرَی مَا لَا تَرَوْنَ اِنِّیَ اَخَافُ اللّهَ»و این معنای سخن خداوند است که می فرماید: «وَ اِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ اَعْمَالَهُمْ وَ قَالَ لَا غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ اِنِّی جَارٌ لَّکُمْ فَلَمَّا تَرَاءتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَی عَقِبَیْهِ وَ قَالَ اِنِّی بَرِیءٌ مِّنکُمْ اِنِّی اَرَی مَا لَا تَرَوْنَ اِنِّیَ اَخَافُ اللّهَ وَ اللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ» و سپس خداوند می فرماید: «وَ لَوْ تَرَی اِذْ یَتَوَفَّی الَّذِینَ کَفَرُواْ الْمَلآئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ اَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیقِ»

ص: 479


1- 849.. و جاء ابلیس الی قریش فی صورة سراقة بن مالک فقال لهم: انا جارکم فادفعوا الی رایتکم فدفعوها الیه، و جاء بشیاطینه یهول بهم علی اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و یخیل الیهم و یفزعهم، و اقبلت قریش یقدمها ابلیس و معه الرایة، فنظر الیه رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: غضوا ابصارکم و عضوا علی النواجذ و لاتستلوا سیفا حتّی آذن لکم، ثم رفع یده الی السماء و قال: یا رب ان تهلک هذه العصابة لم تعبد و ان شئت ان لاتعبد لاتعبد، ثم اصابه الغشی فسری عنه و هو یسکب العرق عن وجهه و یقول: هذا جبرییل(علیه السلام) قد اتاکم فی الف من الملائکة مردفین.

و جبرییل(علیه السلام) بر ابلیس ملعون حمله نمود و او به دریا فرو رفت و گفت: «خدایا تو به من وعده دادی که تا قیامت زنده باشم پس به وعده ی خود عمل کن.»(1)

«اِذْ یُوحِی رَبُّکَ اِلَی الْمَلآئِکَةِ اَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَاُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ

الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الاَعْنَاقِ وَ اضْرِبُواْ مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ»(2)

ادامه ماجرای جنگ بدر

روایت شده که امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ابلیس هنگام شکست و احساس خطر، به جبرییل گفت: آیا درباره ی مهلتی که به من داده شده، بدائی رخ داده است؟!

به امام صادق(علیه السلام) گفته شد: آیا ابلیس ترس از کشته شدن داشت؟ فرمود: خیر، و لکن ممکن بود جبرییل(علیه السلام) ضربه ای به او بزند که تا قیامت او را آزار بدهد. (3)

ص: 480


1- 850.. قال: فنظرنا فاذا بسحابة سوداء فیها برق لائح قد وقعت علی عسکر رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قایل یقول: اقدم حیزوم اقدم حیزوم و سمعنا قعقعة السلاح من الجو. و نظر ابلیس علیه اللعنة الی جبراییل(علیه السلام) فتراجع و رمی باللواء فاخذ منبه ابن الحجاج بمجامع ثوبه ثم قال: ویلک یا سراقة تفت فی اعضاد الناس؟ فر کله ابلیس رکلة فی صدره و قالَ: اِنِّی بَرِی ءٌ مِنْکُمْ اِنِّی اَری ما لاتَرَوْنَ اِنِّی اَخافُ اللهَ و هو قول الله؟عز؟: «وَ اِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ اَعْمالَهُمْ وَ قالَ لاغالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ اِنِّی جارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَ قالَ اِنِّی بَرِی ءٌ مِنْکُمْ اِنِّی اَری ما لاتَرَوْنَ اِنِّی اَخافُ اللهَ وَ اللهُ شَدِیدُ الْعِقابِ» ثم قال؟عز؟: «وَ لَوْ تَری اِذْ یَتَوَفَّی الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ اَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ» و حمل جبرییل(علیه السلام) علی ابلیس لعنه الله فطلبه حتّی غاص فی البحر و قال: رب انجز لی ما وعدتنی من البقاء الی یوم الدین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 121، ح 26]
2- 851.. سوره ی انفال، آیه ی 12.
3- 852.. روی فی الخبر ان ابلیس التفت الی جبرییل(علیه السلام) و هو فی الهزیمة فقال: یا هذا بدا لکم فیما B اعطیتمونا؟ فقیل لابی عبد الله(علیه السلام) ا تری کان یخاف ان یقتله؟ فقال: لاو لکنه کان یضربه ضربة یشینه منها الی یوم القیمة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 133]

سپس علی بن ابراهیم گوید:مقصود از آیه فوق این است که خداوند به ملائکه فرمود:سرهای مشرکین را از بن گردن بزنید و انگشتان آنان را قطع کنید، چرا که قریش با سرکشی و تکبّر آمده اند تا نور خدا را خاموش نمایند، [و اسلام و پیامبر و مسلمانان را نابود سازند]

در حالی که خداوند می خواهد نور خود را کامل نماید!(1)

سپس ابوجهل از بین دو صف لشکر خارج شد و گفت: خدایا محمّد(صلی الله علیه و آله) با ما قطع رحم کرد و برای ما آیینی آورد که ما آن را حق نمی دانیم پس تو صبحگاه او را هلاک کن و چون این سخن را گفت خداوند این آیه را نازل نمود «اِن تَسْتَفْتِحُواْ فَقَدْ جَاءکُمُ الْفَتْحُ وَ اِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَ اِن تَعُودُواْ نَعُدْ وَ لَن تُغْنِیَ عَنکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئًا وَ لَوْ کَثُرَتْ وَ اَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ».(2)

و سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کفی از ریگ ها را برگرفت و به صورت قریش پاشید و فرمود: شاهت الوجوه، شاهت الوجوه، یعنی زشت باد و زشت باد این صورت ها. و خداوند بادی را مامور نمود تا آن ها را به صورت قریش بزند و پس از آن قریش مغلوب شدند

و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «خدایا هرگز فرعون این امّت ابوجهل بن هشام بر تو غالب نخواهد شد» از این رو هفتاد نفر از قریش کشته شدند و هفتاد نفر آنان اسیر گردیدند و عمرو بن جموح با ابوجهل روبه رو شد و ضربتی بر ران او زد و ابوجهل نیز با شمشیر

ص: 481


1- 853.. فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْاَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ قال: اطراف الاصابع، فقد جاءت قریش بخیلائها و فخرها تریدان تطفئ نور الله و یَاْبَی اللهُ اِلَّا اَنْ یُتِمَّ نُورَهُ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 133]
2- 854.. و خرج ابو جهل من بین الصفین فقال: اللهم ان محمّدا قطعنا الرحم و اتانا بما لانعرفه فاحنه الغداة فانزل الله؟عز؟ علی رسوله(صلی الله علیه و آله): ان تستفتحوا فقد جائکم الْفَتْحُ وَ اِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ اِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئًا وَ لَوْ کَثُرَتْ وَ اَنَّ اللهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ.

دست او را از بازو قطع کرد و به پوست آویزان شد…(1)

عبدالله بن مسعود گوید:ابوجهل را در حالی که در خون خود غلطان بود دیدم و به او گفتم: الحمدلله خدا تو را خوار و ذلیل نمود؛ پس ابوجهل سر خود را بالا نمود و گفت:خدا فقط عبد بن امّ عبد را خوار و ذلیل کرد. سپس گفت: پیروزی با که شد؟ و من گفتم: خدا و رسول او پیروز شدند و من تو را خواهم کشت و پای خود را بر گلوی او گذاردم، ابوجهل گفت: «ای گوسفندچران! پای خود را در جای بلندی قرار دادی، آگاه باش که امروز برای من چیزی سخت تر از این نیست که تو قاتل من باشی، آیا کشتن من را به یکی از بنی هاشم و یا یکی از احلاف و هم تاهای من واگذار نمی کنی؟» عبدالله بن مسعود می گوید: پس من «کلاه خود» را از سر او بیرون آوردم و او را کشتم و سر او را نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آوردم و گفتم: «یا رسول الله البشارة این سر ابوجهل بن هشام است» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سجده شکر نمود.(2)

ص: 482


1- 855.. ثم اخذ رسول الله(صلی الله علیه و آله) کفا من حصاة فرمی به فی وجوه قریش و قال: شاهت الوجوه شاهت الوجوه، فبعث الله؟عز؟ ریاحا تضرب فی وجوه قریش فکانت الهزیمة ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله):اللهم لایغلبک فرعون هذه الامة: ابو جهل بن هشام فقتل منهم سبعون و اسر سبعون و التقی عمر و بن الجموح مع ابی جهل فضرب عمر و ابا جهل علی فخذه و ضرب ابو جهل عمروا علی یده فابانها من العضد، فتعلقت بجلده فاتکی عمر و علی یده برجله ثم تراخی فی السماء حتّی انقطعت الجلدة و رمی بیده.
2- 856.. و قال عبد الله بن مسعود: انتهیت الی ابی جهل و هو یتشحط بدمه فقلت: الحمد لله الذی اخزاک، فرفع راسه فقال: انما اخزی الله عبد بن ام عبد، لمن الدین ویلک؟ قلت: لله و لرسوله و انی قاتلک، و وضعت رجلی علی عنقه فقال: لقد ارتقیت مرتقی صعبا یا رویعی الغنم، امّا انه لیس شی ء اشد من قتلک ایای فی هذا الیوم الا تولی قتلی رجلا من المطلبیین او رجلا من الاحلاف؟ فانقلعت بیضة کانت علی راسه فقتلته و اخذت راسه و جئت به الی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقلت: یا رسول الله البشری هذا راس ابی جهل بن هشام فسجد لله؟عز؟ شکرا.

ابویسر انصاری نیز عبّاس بن عبدالمطلب و عقیل بن ابی طالب را اسیر کرد و آنان را نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: آیا کسی بر اسیر کردن آنان به تو کمک ننمود؟ ابویسر گفت: آری مردی به من کمک کرد که لباس سفیدی در بر داشت. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: او از ملائکه بود سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به عبّاس فرمود: برای نجات خود و فرزند برادرت عقیل فدیه [و عوض] بده؛ عبّاس گفت: یا رسول الله من مسلمان شده بودم و لکن قریش من را به اجبار به معرکه آوردند؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود خداوند داناتر به اسلام تو است و اگر راست بگویی خدا پاداش تو را می دهد؛ امّا در ظاهر تو به جنگ ما آمده ای!(1)

سپس فرمود:ای عبّاس، شما به جنگ خدا آمدید، و خدا خصم شما شد؛ تا این که فرمود: «ای عبّاس فدیه خود و فرزند برادرت را از مال خود بپرداز» و این در حالی بود که عبّاس با خود چهل اوقیه طلا داشت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن طلاها را به غنیمت گرفت

و عبّاس گفت: یا رسول الله از همین طلاها فدیه ما را قرار بده؟(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چنین نیست چرا که آن ها غنائم جنگی است و خداوند به ما عطا نموده است و تو باید از مال دیگری فدیه خود و برادرزاده ات را بدهی. عبّاس گفت: من مال دیگری ندارم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری تو مال دیگری داری که در مکّه نزد

ص: 483


1- 857.. و اسر ابو یسر الانصاری العبّاس بن عبد المطلب و عقیل بن ابی طالب و جاء بهما الی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقال له: هل اعانک علیهما احد؟ قال: نعم رجل علیه ثیاب بیض، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ذاک من الملائکة، ثم قال رسول الله للعبّاس افد نفسک و ابن اخیک، فقال: یا رسول الله لقد کنت اسلمت و لکن القوم استکرهونی، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): الله اعلم با باسلامک، ان یکن ما تذکّر حقا، فان الله؟عز؟ یجزیک علیه، فاما ظاهر امرک فقد کنت علینا.
2- 858.. ثم قال: یا عبّاس انکم خاصمتم الله فخصمکم، ثم قال: افد نفسک و ابن اخیک و قد کان العبّاس اخذ معه اربعین اوقیة من ذهب فغنمها رسول الله.

امّ الفضل گذارده ای و به او گفته ای: اگر پیش آمدی برای من شد، آن ها را بین خود تقسیم

کنید! عبّاس گفت: آیا می خواهی من تهی دست شوم و از مردم گدایی کنم؟! پس خداوند این آیه را نازل نمود: «یَا اَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّمَن فِی اَیْدِیکُم مِّنَ الاَسْرَی اِن یَعْلَمِ اللّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْرًا یُؤْتِکُمْ خَیْرًا مِّمَّا اُخِذَ مِنکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ».(1)

سپس فرمود: «وَ اِن یُرِیدُواْ خِیَانَتَکَ فَقَدْ خَانُواْ اللّهَ مِن قَبْلُ فَاَمْکَنَ مِنْهُمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»؛ یعنی به اسیرانی که در اختیار دارید بگو: اگر خدا در قلوب شما نیّت خیری بداند بیش از آن چه از شما گرفته شده است را به شما خواهد داد و از شما می گذرد و خداوند بخشنده و مهربان است؛ و اگر آنان اراده خیانت به تو را دارند، از پیش نیز به خدا خیانت کردند و خدا به آنان مهلت داد و خداوند دانا و حکیم است.(2)

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به عقیل فرمود: ای عقیل خدا ابوجهل بن هشام و عتبة بن ربیعه و شیبة بن ربیعه و نبیه و منبه فرزندان حجّاج و نوفل بن خویلد را کشت و سهیل بن عمرو و نضر بن حارث بن کلده و عقبة بن ابی معیط و فلان و فلان اسیر شدند!(3)

ص: 484


1- 859.. فلما قال رسول الله للعبّاس: افد نفسک، قال: یا رسول الله احسبها من فدائی،فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لا، ذاک شی ء اعطانا الله منک فافد نفسک و ابن اخیک، فقال العبّاس:لیس لی مال غیر الذی ذهب منی، قال: بل المال الذی خلفته عند ام الفضل بمکة فقلت لها: ان حدث علی حدث فاقسموه بینکم؟ فقال له: اتترکنی و انا اسال الناس بکفی؟ فانزل الله علی رسوله فی ذلک: «یا اَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فِی اَیْدِیکُمْ مِنَ الْاَسْری اِنْ یَعْلَمِ اللهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْرًا یُؤْتِکُمْ خَیْرًا مِمَّا اُخِذَ مِنْکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
2- 860.. ثم قال الله تبارک و تعالی: «وَ اِنْ یُرِیدُوا خِیانَتَکَ فَقَدْ خانُوا اللهَ مِنْ قَبْلُ فَاَمْکَنَ مِنْهُمْ وَ اللهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ».
3- 861.. ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لعقیل: قد قتل الله تبارک و تعالی یا با یزید ابا جهل بن هشام و عتبة بن ربیعة و شیبة بن ربیعة و نبیه و منبه ابنا الحجاج، و نوفل بن خویلد، و اسر سهیل بن عمرو و النضر بن الحارث بن کلدة و عقبة بن ابی معیط و فلان و فلان.

عقیل گفت: پس دیگر نزاعی درباره ی مکّه نیست چرا که شما اگر اهل مکّه را کشته اید کار تمام است وگرنه باید آنان را اسیر کنید؛ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از سخن او تبسّم نمود. آری کشته شدگان قریش هفتاد نفر بودند و اسیران آنان نیز هفتاد نفر بودند و امیرالمؤمنین(علیه السلام) بیست و هفت نفر را کشته بود و لکن کسی را اسیر نگرفته بود. پس اسیران را جمع کردند و آنان را با طناب بستند تا با پای خود به مدینه بیایند؛ و غنائم را نیز جمع کردند و از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تنها نه نفر کشته شده بودند که سعد بن خیثمه از آنان بود و او از نقباء و شخصیّت ها شمرده می شد.(1)

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حرکت نمود و هنگام غروب آفتاب به منطقه اثیل رسید که تا بدر شش میل فاصله داشت، پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نگاهش به عقبة بن ابی معیط و نضر بن حارث بن کلده افتاد که با یک طناب بسته شده بودند، پس نضر بن عقبه گفت: من و تو کشته خواهیم شد: عقبه گفت: آیا فقط ما از بین قریش کشته می شویم؟ نضر گفت: آری چرا که محمّد(صلی الله علیه و آله) نگاهی به ما کرد که من این معنا را از آن دریافتم؛ پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود: نضر را بیاور و گردن بزن و نضر مردی زیبا و دارای مو بود و امیرالمؤمنین(علیه السلام) موی او را گرفت و نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورد و نضر گفت: یا محمّد من تو را به حق رحم سوگند می دهم که هر کاری با قریش کردی با من بکنی. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بین من و تو رحمی نیست و خداوند به سبب اسلام خویشی ها را قطع نمود. یا علی او را گردن بزن، پس عقبه گفت: یا محمّد(صلی الله علیه و آله)! آیا نگفتی که به قریش مهلت داده می شود یعنی آنان کشته

ص: 485


1- 862.. فقال عقیل: اذا لاتنازعوا فی تهامة فان کنت قد اثخنت القوم و الا فارکب اکتافهم، فتبسّم رسول الله(صلی الله علیه و آله) من قوله و کان القتلی ببدر سبعین و الاسری سبعین، قتل منهم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سبعة و عشرین و لم یؤسر احدا فجمعوا الاساری و قرنوهم فی الحبال و ساقوهم علی اقدامهم، و جمعوا الغنایم و قتل من اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) تسعة رجال، منهم سعد بن خیثمة و کان من النقباء.

نمی شوند؟!رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: تو از قریش هستی؟ تو زنازاده ای. یا علی! او را گردن بزن. پس علی(علیه السلام) او را گردن زد.(1)

و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نضر و عقبه را کشت انصار ترسیدند که همه اسیران کشته شوند، از این رو نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: یا رسول الله ما هفتاد نفر را کشتیم و هفتاد نفر را اسیر گرفتیم و این اسیران از قوم شمایند آنان را به ما ببخشید و از آنان فدیه بگیرید و آزادشان کنید. پس این آیه نازل شد: «مَا کَانَ لِنَبِیٍّ اَن یَکُونَ لَهُ اَسْرَی حَتَّی یُثْخِنَ فِی الاَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَ اللّهُ یُرِیدُ الآخِرَةَ وَ اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ * لَّوْلاَ کِتَابٌ مِّنَ اللهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فِیمَا اَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ * فَکُلُواْ مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلاَلًا طَیِّبًا».(2)

ص: 486


1- 863.. فرحل رسول الله(صلی الله علیه و آله) و نزل الاثیل عند غروب الشمس و هو من بدر علی ستة امیال، فنظر رسول الله(صلی الله علیه و آله) الی عقبة بن ابی معیط و الی النضر ابن الحارث بن کلدة و هما فی قرن واحد فقال النضر لعقبة: یا عقبة انا و انت مقتولان، قال: عقبة من بین قریش؟ قال: نعم لان محمّدا قد نظر الینا نظرة رایت فیها القتل، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا علی علی بالنضر و عقبة و کان النضر رجلا جمیلا علیه شعر، فجاء علی فاخذ بشعره فجره الی رسول الله فقال النضر: یا محمّد اسئلک بالرحم بینی و بینک الا اجریتنی کرجل من قریش ان قتلتهم قتلتنی و ان فادیتهم فادیتنی و ان اطلقتهم اطلقتنی، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لارحم بینی و بینک، قطع الله؟عز؟ الرحم بالاسلام قدمه یا علی فاضرب عنقه، فقال عقبة: یا محمّد الم تقل لاتصبر قریش ای لایقتلون صبرا؟ قال: و انت من قریش؟ انما انت علج من اهل صفوریة لانت فی المیلاد اکبر من ابیک الذی تدعی الیه لیس منها، قدمه یا علی فاضرب عنقه فقدمه فضرب عنقه.
2- 864.. فلما قتل رسول الله(صلی الله علیه و آله) النضر و عقبة خافت الانصار ان یقتل الاساری کلهم، فقالوا الی رسول الله فقالوا: یا رسول الله قد قتلنا سبعین و اسرنا سبعین و هم قومک و اساراک هبهم لنا یا رسول الله و خذ منهم الفداء و اطلقهم، فانزل الله: «ما کانَ لِنَبِیٍّ اَنْ یَکُونَ لَهُ اَسْری حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْاَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ وَ اللهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ لَوْ لاکِتابٌ مِنَ اللهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فِیما اَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ فَکُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالًا طَیِّبًا»

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اجازه داد آنان را آزاد کنند و از آنان فدیه بگیرند و با انصار شرط کرد که در سال آینده به عدد آن ها از انصار کشته شوند و انصار راضی شدند و چون جنگ احد پیش آمد از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هفتاد نفر کشته شدند و کسانی که از اصحاب مانده بودند گفتند: یا رسول الله! این چه حادثه ای بود که بر ما پیش آمد [و هفتاد نفر از ما کشته شدند؟!] در حالی که شما وعده پیروزی به ما دادید؟! پس این آیه نازل شد: «اَوَ لَمَّا اَصَابَتْکُم مُّصِیبَةٌ قَدْ اَصَبْتُم مِّثْلَیْهَا قُلْتُمْ اَنَّی هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ اَنْفُسِکُمْ»؛ یعنی آیا شما در احد به مصیبتی مبتلا شدید [و دشمن هفتاد نفر از شما را گرفت] و شما در بدر دو برابر آن را از دشمن گرفتید و گفتید: برای چه ما در احد گرفتار شدیم [و هفتاد شهید دادیم؟!] ای رسول من به آنان بگو: این به خاطر خود شما بود [چرا که شما درخواست آزادی اسرای بدر را کردید مشروط به آن که سال بعد هفتاد شهید بدهید] .(1)

سپس علی بن ابراهیم به تفسیر آیات جنگ بدر پرداخته و می فرماید: مقصود از «اِحْدَی الطَّائِفَتِیْنِ»، گرفتن قافله تجارتی و یا جنگ با قریش است، و مقصود از «ذَاتِ الشَّوْکَةِ»، جنگ با قریش است و«غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ»،کاروان تجارتی قریش است؛ و مقصود از کلمات در «وَ یُرِیدُ اللّهُ اَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ»، ائمّه(علیهم السلام) هستند.(2)

ص: 487


1- 865.. فاطلق لهم ان یاخذوا الفداء و یطلقوهم، و شرط ان یقتل منهم فی عام قابل بعدد من یاخذوا منهم الفداء فرضوا منه بذلک، فلما کان یوم احد قتل من اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) سبعون رجلا، فقال من بقی من اصحابه: یا رسول الله ما هذا الذی اصابنا و قد کنت تعدنا بالنصر؟ فانزل الله؟عز؟ فیهم: «اَ وَ لَمَّا اَصابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ قَدْ اَصَبْتُمْ مِثْلَیْها» ببدر قتلتم سبعین و اسرتم سبعین «قُلْتُمْ اَنَّی هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِکُمْ» بما اشترطتم.
2- 866.. رجع الحدیث الی تفسیر الآیات التی لم تکتب قوله: و اِذْ یَعِدُکُمُ اللهُ اِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ اَنَّها لَکُمْ قال: العیر او قریش و قوله؟عز؟: وَ تَوَدُّونَ اَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ قال: ذات الشوکة الحرب، قال: تودون العیر لاالحرب و یُرِیدُ اللهُ اَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ قال: الکلمات الائمة صلوات الله علیهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 133]

در کتاب خصال در بیان فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) و تعداد آن ها آمده: که آن حضرت فرمود:

و امّا فضیلت سی و پنجم این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روز بدر به من فرمود: برای من مشتی از ریگ را از مکان خاصّی بیاور پس من مشتی از ریگ را برگرفتم که بوی مشک از آن ها ساطع بود و چون به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دادم آن ها را به صورت مشرکین پاشید و چهار عدد آن ریگ ها از بهشت فردوس بود و یک عدد از مشرق بود و یک

عدد از مغرب بود و یک عدد از زیر عرش بود و با هر ریگی یک صد هزار ملک برای کمک ما آمده بودند و این فضیلتی بود که خداوند احدی را قبل از ما و بعد از ما به وسیله آن گرامی نداشته و نخواهد داشت.(1)

و روایت شده که چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن ریگ ها را به طرف مشرکین پاشید و فرمود:

«شاهت الوجوه» هر مشرکی مشغول به چشم خود شد و مشرکین شکست خوردند

و اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شروع به کشتن و اسیر کردن آنان نمودند و بعدا هر کدام می گفتند: من کشتم و اسیر نمودم و بر هم دیگر تفاخر کردند و خداوند فرمود:

«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لَکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَ مَا رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَ لَکِنَّ اللّهَ رَمَی…».(2)

ص: 488


1- 867.. و فی الخصال فی مناقب امیرالمؤمنین(علیه السلام) و تعدادها قال و امّا الخامسة و الثلاثون فانّ رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) وجّهنی یوم بدر فقال ایتنی بکف حصیات مجموعة فی مکان واحد فاخذتها ثم شممتها فاذا هی طیّبة یفُوح منها رائحة المسک فاتیته بها فرمی بها وجوه المشرکین و تلک الحصیات اربع منها کنّ من الفردوس و حصاة من المشرق و حصاة من المغرب و حصاة من تحت العرش مع کلّ حصاة مائة الف ملک مددًا لنا لم یکرم اللَّه؟عز؟ بهذه الفضیلة احدًا قبلنا و لابعدنا. [تفسیر صافی، ج 2، ص 287]
2- 868.. روی انّ قریشًا لمّا جاءت بخیلائها اتاه جبرییل فقال خذ قبضة من تراب فارمهم بها فقال لعلی اعطنی قبضة من حصاة الوادی فاعطاه فرمی بها فی وجوههم و قال شاهت الوجوه فلم یبق مشرک الّا شغل بعَینیه فانهزموا و ردفهم المؤمنون یقتلونهم و یاسرونهم ثم لما انصرفوا اقبلوا علی التفاخر فیقول الرجل قتلت و اسرت فنزلت آیة الرّمی لرسول اللَّه(صلی الله علیه و آله).[تفسیر صافی، ج 1، ص 287]B

مولّف گوید:

ماجرای جنگ بدر با این تفصیل در تفسیر عیّاشی و مجمع البیان و تفسیر صافی و غیره از تفسیر قمّی نقل شده است.

سوره ی انفال [8]، آیات 15 تا 23

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا لَقیتُمُ الَّذینَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْاَدْبارَ وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ اِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتالٍ اَوْ مُتَحَیِّزًا اِلی فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ وَ مَاْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَ لكِنَّ اللهَ رَمی وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَنًا اِنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیمٌ ذلِكُمْ وَ اَنَّ اللهَ مُوهِنُ كَیْدِ الْكافِرینَ اِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَكُمُ الْفَتْحُ وَ اِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَ اِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْكُمْ فِئَتُكُمْ شَیْئًا وَ لَوْ كَثُرَتْ وَ اَنَّ اللهَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَطیعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاتَوَلَّوْا عَنْهُ وَ اَنْتُمْ تَسْمَعُونَ وَ لاتَكُونُوا كَالَّذینَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لایَسْمَعُونَ اِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذینَ لایَعْقِلُونَ وَ لَوْ عَلِمَ اللهُ فیهِمْ خَیْرًا لَاَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ اَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ

لغات:

«لقاء» به معنای اجتماع مرتبط می باشد، چرا که اجتماع ممکن است مقاربت نداشته باشد، و «زحف» نزدیک شدن تدریجی را گویند، و زحف جماعتی را گویند که به طرف دشمن حرکت می کنند، و «تولیة» جعل الشی یلی غیره، و «ولاه دبره»

ص: 489

اذا جعله یلیه، و «تحرف» انحراف از جهت مستقیم است به کناری،و«محارف»خارج شده ی از جهت روزی می باشد، و «تحیز» طلب مکان و حیز نجات است، و «فئة» جماعت منقطع از دیگران است، و «استفتاح» طلب فتح و پیروزی است، و «انتهاء» ترک فعل است به خاطر نهی، و «شرَّ» نقیض خیر است، و یا شرّ ضرر قبیح، و خیر نفع حسن است، و «دوابّ» جمع دابة، حیوانی را گویند که با پاهای خود روی زمین راه می رود، و در عرف مردم «دابة» به معنای اسب است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که با انبوه کافران در میدان نبرد رو به رو شوید، به آن ها پشت نکنید (و فرار ننمایید)! (15) و هر کس در آن هنگام به آن ها پشت کند مگر آن که هدفش کناره گیری از میدان برای حمله مجدّد، و یا به قصد پیوستن به گروهی (از مجاهدان) بوده باشد (چنین کسی) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جایگاه او جهنم، و چه بد جایگاهی است! (16) این شما نبودید که آن ها را کشتید بلکه خداوند آن ها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آن ها) انداختی بلکه خدا انداخت! و خدا می خواست مومنان را به این وسیله امتحان خوبی کند خداوند شنوا و داناست. (17) سرنوشت مومنان و کافران، همان بود که دیدید! و خداوند سست کننده نقشه های کافران است. (18) اگر شما فتح و پیروزی می خواهید، پیروزی به سراغ شما آمد! و اگر (از مخالفت) خودداری کنید، برای شما بهتر است! و اگر بازگردید، ما هم باز خواهیم گشت و جمعیّت شما هر چند زیاد باشد، شما را (از یاری خدا) بی نیاز نخواهد کرد و خداوند با مومنان است! (19) ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا و پیامبرش را اطاعت کنید و سرپیچی ننمایید در حالی که (سخنان او را) می شنوید! (20) و همانند کسانی نباشید که می گفتند: «شنیدیم!» ولی در حقیقت نمی شنیدند! (21) بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالی هستند که اندیشه نمی کنند. (22) و اگر

ص: 490

خداوند خیری در آن ها می دانست، (حرف حق را) به گوش آن ها می رساند ولی (با این حال که دارند،) اگر حق را به گوش آن ها برساند، سرپیچی کرده و روگردان می شوند. (23)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الاَدْبَارَ…»(1)

عقیل خزاعی گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنگام جنگ به اصحاب خود می فرمود:

بر نمازهای خود مواظبت کنید…

و می فرمود:

ترس و هراس در جنگ با دشمنان و منحرفین از دین سبب گم راهی از راه دیانت ومحرومیّت از دنیا با خواری و ذلّت است و فرار از جنگ سبب عذاب آخرت خواهد بود چنان که خداوند می فرماید: «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الاَدْبَارَ .»(2)

و در سخن دیگری به اصحاب خود می فرمود:

هنگامی که با دشمن روبه رو می شوید کم سخن بگویید و خدا را به یاد بیاورید و به دشمن پشت نکنید که آن سبب سخط و خشم خدا خواهد بود و شما مستحق غضب او خواهید شد.(3)

ص: 491


1- 869.. سوره ی انفال، آیه ی 15.
2- 870.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن بعض اصحابه عن ابی حمزة عن عقیل الخزاعی ان امیرالمؤمنین(علیه السلام) کان اذا حضر الحرب یوصی المسلمین بکلمات: یقول: تعاهدوا الصلوة الی ان قال(علیه السلام): ثم ان الرعب و الخوف من جهاد المستحق للجهاد و المتوازرین علی الضلال ضلال فی الدین، و سلب للدنیا مع الذل و الصغار و فیه استیجاب النار بالفرار من الزحف عند حضرة القتال یقول الله تعالی: یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْاَدْبارَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 138، ح 34]
3- 871.. احمد بن محمّد الکوفی عن ابن جمهور عن ابیه عن محمّد بن سنان عن مفضّل ابن عمر عن ابی عبد الله(علیه السلام)، و عن عبد الله بن عبدالرّحمن الاصم عن حریز عن محمّد بن مسلم عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) لاصحابه: اذا لقیتم عدوکم فی الحرب فاقلوا الکلام و اذکروا الله؟عز؟ و لاتولوهم الادبار فتسخطوا الله تبارک و تعالی و تستوجبوا غضبه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 138، ح 35]B

امام رضا(علیه السلام) در پاسخ از مسایل محمّد بن سنان درباره ی علل احکام فرمود:

خداوند فرار از جنگ را حرام نموده چرا که آن سبب تضعیف دین و توهین به پیامبران و ائمّه عدل(علیهم السلام) است و ترک حمایت از آنان در مقابل دشمن، سبب استحقاق عقوبت و عذاب است و فرار از جنگ به معنای انکار اقرار به ربوبیّت خدا و ترک عدل و رضایت به ظلم و جلوگیری نکردن از فساد و سبب جرئت دشمن بر حمله به مسلمانان و کشته شدن و اسارت آنان و ابطال دین خدا و مفاسد دیگری خواهد بود.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام)در بیان فضائل خود[درمقابل اهل شورای سقیفه وغاصبین خلافت ] فرمود:

و امّا فضیلت شصت و سوّم این که: من هرگز از جنگ فرار نکردم و احدی[از شجاعان] با من روبه رو نشد مگر آن که من زمین را از خون او سیراب کردم.(2)

ص: 492


1- 872.. فی عیون الاخبار فی باب ما کتب به الرّضا(علیه السلام) الی محمّد بن سنان فی جواب مسائله فی العلل: و حرم الله تعالی الفرار من الزحف لما فیه من الوهن فی الدین و الاستخفاف بالرسل و الائمة العادلة (علیهم السلام)، و ترک نصرتهم علی الاعداء و العقوبة لهم علی انکار ما دعوا الیه من الاقرار بالربوبیة و اظهار العدل و ترک الجور و اماتة الفساد لما فی ذلک من جراة العدو علی المسلمین و ما یکون من السبی و القتل و ابطال دین الله؟عز؟ و غیره من الفساد.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 138، ح 36]
2- 873..فی کتاب الخصال فی مناقب امیرالمؤمنین(علیه السلام)وتعدادها قال(علیه السلام):و امّا الثالثة و الستون فانی لم افر من الزحف قط، و لم یبارزنی احد الا سقیت الارض من دمه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 139، ح 37]

زراره گوید: به امام صادق و یا امام باقر(علیهما السلام) عرض کردم: آیا زبیر در جنگ بدر شرکت داشت؟ فرمود:

آری ولکن در جنگ جمل فرار کرد، او در جنگ جمل اگر با مومنین به جنگ آمده بوده سبب هلاکت [و عذاب] خود را فراهم کرده است و اگر [به خیال خود] با کفّار جنگ می کرده فرار او سبب غضب خداوند بوده است؟!(1)

«اِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ * وَ لَوْ عَلِمَ اللّهُ فِیهِمْ خَیْرًا لَّاسْمَعَهُمْ

وَ لَوْ اَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّواْ…»(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این آیه درباره ی بنی عبد الدار نازل شد و از آنان کسی مسلمان نشد، مگر مصعب بن عمیر و حلیف آنان سویط.(3)

امام باقر(علیه السلام) نیز فرمود:

بهترین دانشی که خداوند به ما داده است علم به تفسیر قرآن و احکام آن و علم به تغییر زمان و حوادث آن است و هر گاه خداوند به کسانی اراده خیری داشته باشد این علوم را به آنان تعلیم می دهد و اگر بخواهد این علوم را به افراد غیرشایسته بدهد از آن اعراض می کنند و سودی از آن نمی برند.

ص: 493


1- 874.. فی تفسیر العیّاشی عن زرارة عن احدهما(علیهما السلام) قال: قلت: الزبیر شهد بدرا؟ قال: نعم و لکنه فر یوم الجمل، فان کان قاتل المؤمنین فقد هلک بقتاله ایاهم، و ان کان قاتل کفارا فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ حین ولاهم دبره. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 139، ح 38]
2- 875.. سوره ی انفال، آیه ی 22و23.
3- 876.. فی مجمع البیان: اِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الآیتین و قال الباقر(علیه السلام): نزلت الآیة فی بنی عبد الدار لم یکن اسلم منهم غیر مصعب بن عمیر و حلیف لهم یقال له سویط. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 140، ح 48]

سپس لحظه ای ساکت ماند و فرمود:

و اگر ما افراد شایسته و با ظرفیّتی را پیدا کنیم، این علوم را به آنان یاد می دهیم و الله المستعان.(1)

سوره ی انفال [8]، آیات 24 تا 33

متن:

یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاكُمْ لِما یُحْییكُمْ وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ اَنَّهُ اِلَیْهِ تُحْشَرُونَ وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لاتُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ شَدیدُ الْعِقابِ وَ اذْكُرُوا اِذْ اَنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْاَرْضِ تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآواكُمْ وَ اَیَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَخُونُوا اللهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا اَماناتِكُمْ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ وَ اعْلَمُوا اَنَّما اَمْوالُكُمْ وَ اَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اَنَّ اللهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظیمٌ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِنْ تَتَّقُوا اللهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانًا وَ یُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ وَ اِذْ یَمْكُرُ بِكَ الَّذینَ كَفَرُوا لِیُثْبِتُوكَ اَوْ یَقْتُلُوكَ اَوْ یُخْرِجُوكَ وَ یَمْكُرُونَ وَ یَمْكُرُ اللهُ وَ اللهُ خَیْرُ الْماكِرینَ وَ اِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا اِنْ هذا اِلَّا اَساطیرُ الْاَوَّلینَ

ص: 494


1- 877.. فی اصول الکافی علی بن محمّد و محمّد بن الحسن عن سهل بن زیاد عن القاسم بن الربیع عن عبید بن عبد الله بن ابی هاشم الصیرفی عن عمرو بن مصعب عن سلمة بن محرز قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول: ان من علم ما اوتینا تفسیر القرآن و احکامه و علم تغییر الزّمان و حدثانه، اذا اراد الله بقوم خیرا اسمعهم و لو اسمع من لم یسمع لولی معرضا کان لم یسمع، ثم امسک هنیئة ثم قال: و لو وجدنا اوعیة او مستراحا لقلنا و الله المستعان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 141، ح 49]
لغات:

«ذکر» ضدّ سهو و آن احضار معنا در نفس است، و «استضعاف» ضعیف شمردن و موهون دانستن چیزی است، و «تخطف» با سرعت چیزی را گرفتن و جدا کردن است، و «خیانت» ندادن حقی است که انسان ضامن ادای آن شده است و آن ضد امانت است، و «مکر» میل پنهانی به شرّ است،و مکر مردم خدعه و خیانت است،و مکر خداوند جزا و کیفر مکر است، و خداوند به کسی خیانت و خدعه نمی کند، و فرق بین مکر و الغدر این است که غدر نقض عهد است و مکر ابتدائی می باشد، «و اثبات» به معنای حبس است، و «اثبته فی الحرب» یعنی جرحه جراحة مثقلة لایقدر معها علی الحرکة کانه حبسه.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می خواند که شما را حیات می بخشد! و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل می شود، و همه شما (در قیامت) نزد او گردآوری می شوید!(24)و از فتنه ای بپرهیزید که تنها به ستم کاران شما نمی رسد (بلکه همه را فرا خواهد گرفت چرا که دیگران سکوت اختیار کردند.) و بدانید خداوند کیفر شدید دارد! (25) و به خاطر بیاورید هنگامی را که شما در روی زمین، گروهی کوچک و اندک و زبون بودید آن چنان که می ترسیدید مردم شما را بربایند! ولی او شما را پناه داد و با یاری خود تقویت کرد و از روزی های پاکیزه بهره مند ساخت شاید شکر نعمتش را بجا آورید! (26) ای کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید! و (نیز) در امانات خود خیانت روا مدارید، در حالی که میدانید (این کار، گناه بزرگی است)! (27) و بدانید اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش است و (برای کسانی که از عهده امتحان برآیند،) پاداش عظیمی نزد

ص: 495

خداست!(28)ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، برای شما وسیله ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می دهد (روشن بینی خاصّی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت) و گناهانتان را می پوشاند و شما را می آمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است! (29) (به خاطر بیاور) هنگامی را که کافران نقشه می کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند، و یا (از مکّه) خارج سازند آن ها چاره می اندیشیدند (و نقشه می کشیدند)، و خداوند هم تدبیر می کرد و خدا بهترین چاره جویان و تدبیرکنندگان است! (30) و هنگامی که آیات ما بر آن ها خوانده می شود، می گویند: «شنیدیم (چیز مهمّی نیست) ما هم اگر بخواهیم مثل آن را می گوییم این ها همان افسانه های پیشینیان است!» (ولی دروغ می گویند، و هرگز مثل آن را نمی آورند.) (31)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُواْ اَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«لِمَا یُحْیِیکُمْ» یعنی للجنّة، و حیات در این آیه به معنای بهشت است،خلاصه این که اطاعت از خدا و رسول، مساوی با بهشت خواهد بود.(2)

ابوالربیع شامی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره ی ولایت علی(علیه السلام) نازل شده است یعنی هنگامی که خدا و رسول

او شما را به ولایت علی(علیه السلام) دعوت می کنند دعوت آنان را اجابت کنید.(3)

ص: 496


1- 878.. سوره ی انفال، آیه ی 24.
2- 879.. علی بن ابراهیم، قال: الحیاة: الجنة. [تفسیر برهان، ج 2، ص 664]
3- 880.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن خالد، و الحسین بن سعید، جمیعا، عن النضر بن سوید، عن یحیی الحلبی، عن عبد الله بن مسکان، عن زید بن الولید الخثعمی، عن ابی الربیع الشامی، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ، قال: «نزلت فی ولایة علی(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 2، ص 664]B

از عامّه یعنی اهل تسنّن نیز، ابن مردویه از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

این آیه درباره ی ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) نازل شده است. و مؤیّد آن روایت

ابی الجارود است از امام باقر(علیه السلام) که فرمود: «انها نزلت فی ولایة امیرالمؤمنین(علیه السلام).»(1)

علی بن ابراهیم قمّی با سند خود از ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از «لِمَا یُحْیِیکُمْ» ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است، چرا که پیروی شما

از او و پذیرفتن ولایت او بهتر از هر چیزی، امور شما را منظّم و عدالت را بین شما گسترده و پایدار می نماید. سپس فرمود: مقصود از «اَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» این است که خداوند[به سبب اطاعت از خدا و رسول(صلی الله علیه و آله)بین مومن و معصیبت مانع می شود تا مومن گرفتار آتش نشود و بین کافر [به ولایت علی(علیه السلام)] و طاعت نیز مانع می شود تا به کمال ایمان نرسد؛ سپس فرمود: «وَ اعْلَمُوا اَنَ الْاَعْمَالَ بِخَوَاتِیمِهَا»؛ یعنی بدانید که ارزش و نتیجه اعمال به پایان آن ها بستگی دارد. [وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.](2)

ص: 497


1- 881.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنا احمد بن محمّد، عن جعفر بن عبد الله، عن کثیر بن عیاش، عن ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام)، فی قوله: یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ، یقول: «ولایة علی بن ابی طالب، فان اتباعکم ایاه و ولایته اجمع لامرکم و ابقی للعدل فیکم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 664، ح3]
2- 882.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنا احمد بن محمّد، عن جعفر بن عبد الله، عن کثیر بن عیاش، عن ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام)، فی قوله: یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذادَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ، یقول: «ولایة علی بن ابی طالب، فان اتباعکم ایاه و ولایته اجمع لامرکم و ابقی للعدل فیکم». و اما قوله: وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ،یقول: «یحول بین المرء و معصیته ان تقوده الی النار، و یحول بین الکافر و طاعته ان یستکمل بها الایمان، و اعلموا ان الاعمال بخواتیمها». [تفسیر برهان، ج 2، ص 664، ح4]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

معنای آیه «وَ اعْلَمُواْ اَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»این است که خداوند مانع می شود از این که مومن باطل را به جای حق بپذیرد. و فرمود: خداوند بنده خود را از شقاوت به سعادت منتقل می نماید و از سعادت به شقاوت منتقل نمی نماید.(1)

حمزة بن طیّار گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی «اَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» سوال کردم و آن حضرت فرمود:

مقصود این است که مومن با هر چه از مشتهیات نفسانی خود برخورد کند باطل آن ها را از حق می شناسد و خداوند نمی گذارد او باطل را به جای حق بپذیرد و باطل را حق بداند. (2)

ص: 498


1- 883.. ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن الحسن بن احمد بن الولید2، قال: حدثنا محمّد بن الحسن الصفار و سعد بن عبد الله، جمیعا، قالا: حدثنا ایوب بن نوح، عن محمّد بن ابی عمیر، عن هشام بن سالم، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قول الله؟عز؟: وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ. قال: «یحول بینه و بین ان یعلم ان الباطل حق». و قد قیل: ان الله تبارک و تعالی یحول بین المرء و قلبه بالموت. و قال ابو عبد الله(علیه السلام): «ان الله تبارک و تعالی ینقل العبد من الشقاء الی السعادة، و لاینقله من السعادة الی الشقاء». [تفسیر برهان، ج 2، ص 665]
2- 884.. احمد بن محمّد بن خالد البرقی: عن ابیه، عن فضالة بن ایوب الازدی، عن ابان الاحمر، و حدثنا احمد بن فضال، عن ثعلبة بن میمون، عن حمزة بن الطیار، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: سالته عن قول الله: یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، قال: «یشتهی بسمعه و بصره و یده و لسانه و قلبه، اما ان هو غشی شیئا مما یشتهی، فانه لایاتیه الا و قلبه منکر، لایقبل الذی یاتی، یعرف ان الحق غیره». B العیّاشی: عن حمزة بن الطیار، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قول الله: یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ،قال: «هو ان یشتهی [الشی ء بسمعه و بصره و لسانه و یده، اما ان هو غشی شیئا مما یشتهی]فانه لایاتیه الا و قلبه منکر لایقبل الذی یاتی، یعرف ان الحق لیس فیه». عن حمزة بن الطیار، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ. قال: «هو ان یشتهی الشی ء بسمعه و بصره و لسانه و یده، اما انه لایغشی شیئا منها،و ان کان یشتهیه، فانه لایاتیه الا و قلبه منکر، لایقبل الذی یاتی، یعرف ان الحق لیس فیه». [تفسیر برهان، ج 2، ص 665، ح7 8 10]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

قلب [سالم] هرگز حق را باطل و باطل را حق نمی پندارد.(1)

«وَ اتَّقُواْ فِتْنَةً لَّا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّةً وَ اعْلَمُواْ اَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»(2)

مولّف گوید:

در روایات به هر وظیفه خطیر و هر حوادث پیچیده ای که نیاز به تامّل و دقّت فراوان دارد، و یا با شهوات و حبّ مال و ریاست و امثال این ها مواجه است، و مردم در آن شرایط کم تر به راه صحیح و انجام وظیفه موفّق می شوند، فتنه گفته شده است.

ولکن ظاهر آیه فوق دلالت دارد که فتنه در این جا فتنه خاصّی است مانند این که منکری انجام شود و تنها عاملین آن مورد مؤاخذه نباشند، بلکه آنان که از آن منکر جلوگیری نکنند نیز مؤاخذه خواهند شد اکنون به موارد فتنه از روایات اشاره می کنیم.

ص: 499


1- 885.. و فی خبر یونس بن عمار، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «لا یستیقن القلب ان الحق باطل ابدا، و لایستیقن ان الباطل حق ابدا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 666، ح 12]
2- 886.. سوره ی انفال، آیه ی 25.

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

مردم بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گرفتار فتنه شدند تا جایی که علی(علیه السلام) را رها نمودند و با غیر او بیعت کردند، و این فتنه ای بود که مبتلای به آن شدند! در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را امر نموده بود که از علی(علیه السلام) و اوصیای از آل محمّد(صلوات الله علیهم اجمعین) پیروی کنند.(1)

ابن عبّاس گوید: هنگامی که این آیه نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس حقّ علی(علیه السلام) را که جانشین و خلیفه بعد از من است، انکار کند و به او

ظلم نماید، همانند آن است که نبوّت من و نبوّت پیامبران قبل از من را انکار کرده باشد.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه فوق درباره ی طلحه و زبیر نازل شد که با علی امیرالمؤمنین(علیه السلام) جنگ کردند

و به او ظلم نمودند.(3)

از امیرالمؤمنین و امام باقر(علیهما السلام)نقل شده که آیه فوق را«وَ اتَّقُواْ فِتْنَةً لتصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّةً» قرائت نموده اند.(4)

ص: 500


1- 887.. و العیّاشی عن الصّادق(علیه السلام) فی هذه الآیة قال اصابت الناس فتنة بعد ما قبض اللَّه نبیّه(صلی الله علیه و آله) حتّی ترکوا علیًا(علیه السلام) و بایعوا غیره و هی الفتنة التی فتنوا بها و قد امرهم رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) باتّباع علی(علیه السلام) و الاوصیاء من آل محمّد صلوات اللَّه علیهم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 289]
2- 888.. و عن ابن عبّاس انّها لما نزلت قال النّبی(صلی الله علیه و آله) من ظلم علیًا(علیه السلام) مقعدی هذا بعد وفاتی فکانّما جحد نبوّتی و نبوّة الانبیاء قبلی. [تفسیر صافی، ج 2، ص 290]
3- 889.. و القمّی نزلت فی طلحة و الزّبیر لما حاربوا امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ظلموه. [تفسیر صافی، ج 2، ص 290]
4- 890..و فی المجمع عن علی و الباقر(علیهما السلام)انّهما قرئا لتصیبنّ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 290]

مولّف گوید:

طبق این قرائت فتنه تنها مربوط به گروه سمتکار است و تطبیق آن با روایت اوّل که از امام صادق(علیه السلام) نقل شد روشن تر به نظر می رسد، از این رو امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود: معنای آیه فوق در سوره ی «اِنَّا اَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» و آیه«وَ مَا مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَ فَاِن مَّاتَ اَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی اَعْقَابِکُمْ وَ مَن یَنقَلِبْ عَلَیَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ» بیان شده است.

سپس فرمود:

حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) هنگامی که از دنیا رفت مخالفین امر خدا [و مخالفین ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)] گفتند: «شب قدر با رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از بین رفت» و این فتنه و امتحانی بود که آن ها فقط مبتلای به آن بودند و به همین علّت مرتد شدند، و به جاهلیّت بازگشتند، چرا که اگر می گفتند: بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باز شب قدری هست و خداوند همه امور و مقدّرات را توسّط ملائکه و روح در شب قدر نازل می نماید ناچار بودند که به امام زمان خود اقرار کنند،و چنین نکردند و به جاهلیّت بازگشتند!(1)

ص: 501


1- 891.. محمّد بن یعقوب: باسناده عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «قال الله تعالی فی بعض کتابه: وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لاتُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً فی اِنَّا اَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ و قال فی بعض کتابه: وَ ما مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَ فَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی اَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللهُ الشَّاکِرِینَ یقول فی الآیة الاولی: ان محمّدا(صلی الله علیه و آله) حین یموت یقول اهل الخلاف لامر الله؟عز؟: مضت لیلة القدر مع رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فهذه فتنة اصابتهم خاصة، و بها ارتدوا علی اعقابهم، لانهم ان قالوا: لم تذهب فلا بد ان یکون لله؟عز؟ فیها امر، و اذا اقروا بالامر لم یکن لهم من صاحب بد». [تفسیر برهان، ج 2، ص 666، ح 3]

«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا تَخُونُواْ اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُواْ اَمَانَاتِکُمْ وَ اَنتُمْ تَعْلَمُونَ»(1)

امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) فرمودند:

این آیه درباره ی ابولبابة بن عبدالمنذر انصاری نازل شد و قصّه آن این است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یهود بنی قریظه مدینه را بیست و یک روز محاصره نمود و آنان از آن حضرت خواستند که همانند یهود بنی النضیر با آنان صلح نماید و به بنی النضیر که در منطقه اذرعات و اریحای شام هجرت کردند ملحق شوند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نپذیرفت و فرمود: فقط با شما آن چه سعد بن معاذ بگوید عمل خواهم نمود.(2)

بنی قریظه گفتند: «ابولبابه را نزد ما بفرست» چرا که ابولبابه با آنان روابط داشت و از آنان خیرخواهی می کرد و اموال و عیال و فرزندان او نزد آنان بود. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ابولبابه را نزد آنان فرستاد و آنان به او گفتند: نظر تو چیست؟ آیا ما به حکم سعد بن معاذ تن بدهیم؟ پس ابولبابه به گلوی خود اشاره کرد و گفت: «چنین چیزی را نپذیرید که او جز به کشتن شما حکم نمی کند.»(3)

ص: 502


1- 892.. سوره ی انفال، آیه ی 27.
2- 893.. فی المجمع عن الباقر و الصّادق(علیهما السلام) نزلت فی ابی لبابة بن عبد المنذر الانصاری و ذلک انّ رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) حاصر یهود بنی قریظة احدی و عشرین لیلة فسالوا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) الصّلح علی ما صالح علیه اخوانهم من بنی النّضیر علی ان یسیرُوا الی اخوانهم الی اذرعات و اریحا من ارض الشام فابی ان یعطیهم ذلک رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) الّا ان ینزلوا علی حکم سعد بن معاذ.
3- 894.. فقالوا ارسل الینا ابا لبابة و کان مناصحًا لهم لانّ عیاله و ماله و ولده کانت عندهم فبعثه رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) فاتاهم فقالوا ما تری یا ابا لبابة ا ننزل علی حکم سعد بن معاذ فاشار ابو لبابة بیده الی حلقه انّه الذّبح فلا تفعلوا.

و جبرییل نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و سخنان ابولبابه را به آن حضرت اطّلاع داد [و خیانت ابولبابه آشکار شد] و ابولبابه پشیمان شد و گفت: به خدا سوگند من فهمیدم که به خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله) خیانت کردم» و آیه فوق نازل شد.(1)

و چون این آیه نازل شد ابولبابه خود را به یکی از ستون های مسجد بست و گفت:

«به خدا قسم آب و غذایی نمی خورم تا یا بمیرم و یا توبه ی من قبول شود.» پس هفت روز گذشت و ابولبابه از گرسنگی غش کرد و خداوند توبه او را پذیرفت و به او گفته شد: توبه تو قبول گردید خود را باز کن.(2)

ابولبابه گفت: به خدا قسم خود را باز نمی کنم تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیاید و او مرا باز کند؛ پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را باز کرد، و ابولبابه گفت: تمامیّت توبه من این است که من ارتباط خود را از قوم خود در بنی قریظه که بین آنان این گناه را کرده ام قطع نمایم و اموال خود را در راه خدا بدهم؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: یک ثلث اموال خود را در راه خدا بدهی کافی است.(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

خیانت به خدا و رسول نافرمانی از آنان است و امّا خیانت در امانت این است

ص: 503


1- 895.. فاتاه جبرییل فاخبره بذلک قال ابو لبابة فو اللَّه ما زالت قدمای من مکانهما حتّی عرفت انّی قد خنت اللَّه و رسوله فنزلت الآیة فیه.
2- 896..فلّما نزلت شدّ نفسه علی ساریة من سواری المسجد و قال و اللَّه لااذوق طعامًا و لاشرابًا حتّی اموت او یتوب اللَّه علی فمکث سبعة ایام لایذوق فیها طعامًا و لاشرابا حتّی خرّ مغشیًّا علیه ثم تاب اللَّه علیه فقیل له یا ابالبابة قد تیب علیک .
3- 897.. فقال لاو اللَّه لااحلّ نفسی حتّی یکون رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) هو الذی یحلّنی فجاءه فحلّه بیده ثم قال ابو لبابة ان من تمام توبتی ان اهجر دار قومیَ التی اصبت فیها الذنب و ان اخلع من مالی فقال النّبیّ (صلی الله علیه و آله) یجزیک الثّلث ان تتصدّق به. [تفسیر صافی، ج 2، ص 290]

که خداوند هر انسانی را بر آن چه بر او واجب نموده امین قرار داده است[و واجبات خدا امانت خداست] و آیه فوق گرچه درباره ی ابولبابه نازل شده و آن در غزوه ی بنی قریظه در سال پنجم هجرت بوده و لکن لفظ آیه عام است [و شامل کلیّه امانت ها می شود.](1)

مولّف گوید:

تفصیل آیه و شان نزول آن در سوره توبه ذیل آیه «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلًا صَالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا…» خواهد آمد ان شاء الله.

سلیمان بن خالد گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مال من پیش کسی بود و انکار کرد و سوگند خورد و مال مرا نداد، سپس مالی از او در دست من قرار گرفت، آیا من می توانم مانند او مال او را بردارم و انکار کنم و بر آن سوگند یاد نمایم؟ امام(علیه السلام) فرمود:

اگر او به تو خیانت کرد تو به او خیانت مکن و در عملی که از او زشت دانستی داخل مشو. [وگرنه تو نیز خیانتکار خواهی بود.](2)

ص: 504


1- 898.. و القمیّ عن الباقر(علیه السلام) فخیانة اللَّه و الرسول معصیتهما امّا خیانة الامانة فکل انسان مامون علی ما افترض اللَّه؟عز؟ علیه قال نزل فی ابی لبابة بن عبد المنذر فلفظ الآیة عامّ و معناها خاصّ قال و نزلت فی غزوة بنی قریظة فی سنة خمس من الهجرة و قد کتبت فی هذه السورة مع اخبار بدر و کانت علی راسَ ستة عشر شهرًا من مقدم رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) المدینة و نزلت مع الآیة التی فی سورة التوبة قوله وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ التی نزلت فی ابی لبابة قال فهذا الدلیل علی انّ التالیف علی خلاف ما انزل اللَّه علی نبیّه ثم ذکر هذه القصة هناک کما یاتی. [تفسیر صافی، ج 2، ص 291]
2- 899.. فی الکافی عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن ابن محبوب عن ابن رئاب عن سلیمان بن خالد قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن رجل وقع لی عنده مال و کابرنی علیه و حلف، ثم وقع له عندی مال فآخذه مکان مالی الذی اخذه و اجحده و احلف علیه کما صنع؟ فقال: ان خانک فلا تخنه، فلا ندخل فیما عبته علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 144]

ابوبکر حضرمی گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مردی از دیگری طلبی دارد و او انکار نموده و مال برادر خود را تصاحب کرده است، سپس مالی از او به دست طلبکار

می رسد، آیا می تواند آن را به جای مال خود بردارد؟ فرمود:

آری، و لکن باید اینگونه بگوید:«خدایا من مال او را به جای مالی که از من گرفته می گیرم و به عنوان ظلم و خیانت نمی گیرم.»(1)

«وَ اعْلَمُواْ اَنَّمَا اَمْوَالُکُمْ وَ اَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اَنَّ اللّهَ عِندَهُ اَجْرٌ عَظِیمٌ»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

نباید یکی از شما بگوید:«اللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَةِ»یعنی «خدایا من به تو پناه می برم از فتنه» چرا که احدی نیست مگر آن که مبتلای به فتنه و امتحان است، و لکن هر کس می خواهد به خدا پناه ببرد، باید از فتنه های گم راه کننده به خدا پناه ببرد، همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ اعْلَمُواْ اَنَّمَا اَمْوَالُکُمْ وَ اَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ.»(3)

ص: 505


1- 900.. عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد و سهل بن زیاد عن ابن محبوب عن سیف بن عمیرة عن ابی بکر الحضرمی قال قلت لابی عبد الله(علیه السلام): رجل کان له علی رجل مال فجحده ایاه و ذهب به، ثم صار بعد ذلک للرجل الذی ذهب بماله مال قبله ا یاخذه منه مکان ماله الذی ذهب به منه ذلک الرجل؟ قال: نعم، و لکن لهذا کلام یقول: «اللهم انی آخذ هذا المال مکان مالی الذی اخذه منی و انی لم آخذ ما اخذت منه خیانة و لاظلما». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 144، ح 69]
2- 901.. سوره ی انفال، آیه ی 28.
3- 902.. فی مجمع البیان عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) لایقولن احدکم اللهم انی اعوذ بک من الفتنة لانه لیس احد الا و هو مشتمل علی فتنة، و لکن من استعاذ فلیستعذ من مضلات الفتن فان الله سبحانه یقول: و اعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 145]

آری فرزندان، برای پدر و مادرها، فتنه اند چنان که پدر و مادرها نیز برای فرزندان فتنه هستند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «یَا عَلِیُّ! یَلْزَمُ الْوَالِدَیْنِ مِنْ عُقُوقِ وَلَدِهِمَا مَا یَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُمَا مِنْ عُقُوقِهِمَا» یعنی پدر و مادر نیز مانند فرزندان اگر رعایت حق فرزندان را نکنند، عاق آنان خواهند شد.(1)

«یِا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا وَ یُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ… »(2)

علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «فرقان» علم و دانشی است که شما به سبب آن حق را از باطل می شناسید.

مولّف گوید:

مفاد این آیه همان چیزی است که خداوند در آیه «وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ» فرموده است. یعنی خداوند در اثر تقوا و رعایت اوامر و نواهی الهی نوری به مومن می دهد که به وسیله آن به حقایق پی می برد و هرگز باطلی را به جای حق نمی پذیرد چنان که در تفسیر آیه «وَ اعْلَمُواْ اَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» گذشت، و امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آن فرمود: خداوند مانع می شود که قلب مومن باطل را حق بپندارد. و فرمود: «لا یَسْتَیْقِنُ الْقَلْبُ اَنَّ الْحَقَّ بَاطِلٌ اَبَدًا وَ لَا یَسْتَیْقِنُ اَنَ الْبَاطِلَ حَقٌ اَبَدًا» یعنی هرگز قلب [مومن] حق را باطل و باطل را حق نمی داند.(3)

ص: 506


1- 903.. عن جعفر بن محمّد عن ابیه عن آبائه(علیهم السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یلزم الوالدین من العقوق لولدهما اذا کان الولد صالحا، ما یلزم الولد لهما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 150]
2- 904.. سوره ی انفال، آیه ی 29.
3- 905.. و فی خبر هشام: عنه، قال: «یحول بینه و بین ان یعلم ان الباطل حق». و فی خبر یونس بن عمار، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «لا یستیقن القلب ان الحق باطل ابدا، و لایستیقن ان الباطل حق ابدا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 666، ح 12 9]

از آیه فوق استفاده می شود که رسیدن به مراتب عالی دیانت و تقرّب به خداوند و عرفان صحیح همان رعایت تقوا و انجام واجبات و ترک محرّمات است، و نیاز به ریاضت های غیر شرعی ندارد، چرا که معصومین ما(علیهم السلام) جز به رعایت تقوا و ورع و حفظ جوارح و جوانح از گناه و مکروه و رعایت مسایل اخلاقی سفارش نکرده اند، برای نمونه امام باقر(علیه السلام) به جابر جعفی که از شاگردان ارزنده او بود فرمود: ای جابر بدان که تو از موالیان ما نخواهی بود تا این که اگر همه ی مردم شهر تو جمع شوند و بگویند: تو بد آدمی هستی غمگین نشوی و اگر بگویند: تو مرد صالح و شایسته ای هستی نیز خشنود نشوی، و لکن تو باید خود را بر کتاب خدا عرضه کنی، و اگر دیدی در راه قرآن می روی، و از همه ی پرهیزهای آن پرهیز می کنی، و به همه ی ترغیب های آن راغب هستی و از همه ی تخویف ها و اعلان خطرهای آن می هراسی؟ من به تو بشارت می دهم و می گویم بر این حال ثابت باش، چرا که گفته های مردم به تو آسیبی نمی رساند، و اگر دیدی با قرآن جدایی و مفارقت داری، برای چه خود را فریب می دهی؟! همانا آمدن مومن به دنیا برای مجاهدت و مبارزه با نفس خویشتن است، تا کجی های خود را به خاطر خدا راست کند و قدرت غلبه بر خواسته های نفسانی خود را پیدا کند….(1)

ص: 507


1- 906.. وَ اعْلَمْ بِاَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیًّا حَتَّی لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ اَهْلُ مِصْرِکَ وَ قَالُوا اِنَّکَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا اِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ وَ لَکِنِ اعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَی مَا فِی کِتَابِ اللهِ فَاِنْ کُنْتَ سَالِکًا سَبِیلَهُ زَاهِدًا فِی تَزْهِیدِهِ رَاغِبًا فِی تَرْغِیبِهِ خَائِفًا مِنْ تَخْوِیفِهِ فَاثْبُتْ وَ اَبْشِرْ فَاِنَّهُ لَا یَضُرُّکَ مَا قِیلَ فِیکَ وَ اِنْ کُنْتَ مُبَایِنًا لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا الَّذِی یَغُرُّکَ مِنْ نَفْسِکَ اِنَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِیٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِیَغْلِبَهَا عَلَی هَوَاهَا… [بحار الانوار، ج 75، ص 162]

«وَ اِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِیُثْبِتُوکَ اَوْ یَقْتُلُوکَ اَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ»(1)

ماجرای دارالندوه برای کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

زراره و حمران بن اعین و محمّد بن مسلم از امام باقر و یا امام صادق(علیهما السلام) نقل کرده اند که فرمود:

قریش در «دار الندوة» جمع شدند تا درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و جلوگیری از او با یک دیگر مشورت کنند ناگهان پیرمردی را در آن جا دیدند و آن پیرمرد [که در باطن

ابلیس بود] به آنان گفت: مرا در جلسه خود راه بدهید؟ قریش گفتند: تو کیستی؟ او گفت: من پیرمردی از بنی مُضرّ [نجدی] هستم و مرا رایی هست که به شما خواهم گفت. پس قریش وارد «دار الندوة» شدند و سخنان خود را شروع کردند و آن پیرمرد در کنار آنان نشسته بود و قریش اتّفاق پیدا کردند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از مکّه خارج کنند و آن پیرمرد گفت:

این رای صحیحی نیست چرا که اگر او را از بین خود خارج کنید، جمعیّتی با او همراه می شوند و با شما جنگ می کنند. گفتند: راست گفتی این رای درستی نیست و سپس به مشاوره ی خود ادامه دادند و تصمیم گرفتند که آن حضرت را در زندان قرار دهند و باز آن پیرمرد گفت: این نیز رای صحیح نیست، چرا که اگر چنین بکنید، محمّد(صلی الله علیه و آله) مرد شیرین زبانی است و با زبان خود فرزندان و خدّام شما را فاسد می کند و در آن صورت برادر و یا خواهر و یا همسر یکی از شما دارای اعتقاد فاسدی می شود و از شما جدا می گردد. تا این که در نهایت نظر آنان بر این شد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را بکشند و از هر قبیله ای یک جوان خارج شود و با

ص: 508


1- 907.. سوره ی انفال، آیه ی 30.

شمشیرهای خود او را به قتل برسانند[پس آن پیرمرد این رای را تایید کرد]وخداوند[از این ماجرا خبر داد و] فرمود: «وَ اِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِیُثْبِتُوکَ اَوْ یَقْتُلُوکَ اَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ.»(1)

شیخ طوسی با سند خود از ابن عبّاس نقل کرده که گوید:

مشرکین مکّه در خانه معروف به «دار الندوة» جمع شدند تا درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)مشورت نمایند و جبرییل خبر آنان را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داد و به او دستور داد که در آن شب در بستر خود نخوابد، از این رو رسول خدا به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود تا در آن شب، در بستر او بخوابد و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در آن شب بُرد سبز حضرمی را که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره در آن می خوابید پوشید و شمشیر خود را در کنار خویش آماده نمود و در بستر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خوابید و در آن شب آن چهل نفر جمع شدند و در کمین آن حضرت بودند و 25 نفر آنان درب خانه نشستند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از بین آنان که در کنار خانه او نشسته بودند تا او را بکشند خارج شد و مشتی از

ص: 509


1- 908.. العیّاشی: عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم، عن احدهما(علیهما السلام): «ان قریشا اجتمعت فخرج من کل بطن اناس، ثم انطلقوا الی دار الندوة لیتشاوروا فیما یصنعون برسول الله(صلی الله علیه و آله)، فاذا هم بشیخ قائم علی الباب، فاذا ذهبوا الیه لیدخلوا، قال: ادخلونی معکم. قالوا: و من انت، یا شیخ؟ قال:انا شیخ من بنی مضر، و لی رای اشیر به علیکم،فدخلوا و جلسوا و تشاوروا و هو جالس، و اجمعوا امرهم علی ان یخرجوه. فقال:هذا لیس لکم برای ان اخرجتموه اجلب علیکم الناس فقاتلوکم. قالوا: صدقت ما هذا برای.ثم تشاوروا و اجمعوا امرهم علی ان یوثقوه. قال: هذا لیس بالرای، ان فعلتم هذا و محمّد رجل حلو اللسان افسد علیکم ابناءکم و خدمکم، و ما ینفع احدکم اذا فارقه اخوه و ابنه و امراته.ثم تشاوروا فاجمعوا امرهم علی ان یقتلوه، و یخرجوا من کل بطن منهم بشاب، فیضربوه باسیافهم، فانزل الله تعالی: وَ اِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ اَوْ یَقْتُلُوکَ» الی آخر الآیة. [تفسیر برهان، ج 2، ص 679، ح 4]

خاک برداشت وبرسرهای آنان پاشید و این آیات را تلاوت نمود:«یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ… الی قوله تعالی: فَاَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ» و رفت و گوینده ای به آنان گفت: منتظر چه کسی هستید؟ گفتند:ما منتظر محمّد(صلی الله علیه و آله) هستیم. آن گوینده گفت: زیان کار و بیچاره شدید، به خدا سوگند او از بین شما رفت و بر سر هر کدام شما خاکی پاشید. گفتند: به خدا سوگند ما او را ندیدیم. پس خداوند این آیه را نازل نمود «وَ اِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ….»(1)

ص: 510


1- 909.. الشیخ: باسناده، قال: اخبرنا جماعة، منهم الحسین بن عبید الله، و احمد بن عبدون، و ابو طالب ابن عرفة، و ابو الحسن الصفار، و ابو علی الحسن بن اسماعیل بن اشناس، قالوا: حدثنا ابو المفضّل محمّد بن عبد الله بن المطلب الشیبانی، قال: حدثنا احمد بن سفیان بن العبّاس النحوی، قال: حدثنا احمد بن عبید بن ناصح، قال: حدثنا محمّد بن عمر بن واقد الاسلمی قاضی الشرقیة، قال: حدثنا ابراهیم بن اسماعیل بن ابی حبیبة الاشهلی، عن داود بن الحصین، عن ابی غطفان، عن ابن عبّاس، قال: اجتمع المشرکون فی دار الندوة لیتشاوروا فی امر رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فاتی جبرییل رسول الله(صلی الله علیه و آله) و اخبره الخبر، و امره ان لاینام فی مضجعه تلک اللیلة، فلما اراد رسول الله(صلی الله علیه و آله) المبیت امر علیا(علیه السلام) ان یبیت فی مضجعه تلک اللیلة، فبات علی(علیه السلام) و تغشی ببرد اخضر حضرمی کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) ینام فیه، و جعل السیف الی جنبه. فلما اجتمع اولئک النفر من قریش یطوفون و یرصدونه یریدون قتله، فخرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هم جلوس علی الباب، و عددهم خمسة و عشرین رجلا، فاخذ حفنة من البطحاء، ثم جعل یذرها علی رؤوسهم، و هو یقرا: یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ حتّی بلغ فَاَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لایُبْصِرُونَ فقال لهم قایل:ما تنتظرون؟قالوا:محمّدا.قال: خبتم و خسرتم، قد و الله مر بکم، فما منکم رجل الا و قد جعل علی راسه ترابا. قالوا: و الله ما ابصرناه. قال:فانزل الله؟عز؟: وَ اِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ اَوْ یَقْتُلُوکَ اَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللهُ وَ اللهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ. [تفسیر برهان، ج 2، ص 678، ح3]

مولّف گوید:

تفصیل بیشتر ماجرای «دارالندوة» و لیلة المبیت و غار ثور و هجرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)به مدینه و هجرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از ادای دیون و انجام وعده های رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با هاشمیّات و بقیّه ی مهاجرین به مدینه، و برخورد مشرکین در بین راه با آن حضرت و پیروزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر آنان و ملحق شدن آن حضرت با فاصله یک هفته به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در منطقه قبای مدینه را مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود بیان نموده و به خاطر طولانی بودن، از ذکر آن صرف نظر شد طالبین می توانند به آن تفسیر و کتب تواریخ مراجعه نمایند.

سوره ی انفال [8]، آیات 32 تا 41

متن:

وَ اِذْ قالُوا اللَّهُمَّ اِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَاَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ اَلیمٍ وَ ما كانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فیهِمْ وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ وَ ما لَهُمْ اَلَّا یُعَذِّبَهُمُ اللهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما كانُوا اَوْلِیاءَهُ اِنْ اَوْلِیاؤُهُ اِلَّا الْمُتَّقُونَ وَ لكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ اِلَّا مُكاءً وَ تَصْدِیَةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ اِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللهِ فَسَیُنْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ وَ الَّذینَ كَفَرُوا اِلی جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ لِیَمیزَ اللهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبیثَ بَعْضَهُ عَلی بَعْضٍ فَیَرْكُمَهُ جَمیعًا فَیَجْعَلَهُ فی جَهَنَّمَ اُول-ٰٓئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ قُلْ لِلَّذینَ كَفَرُوا اِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ اِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْاَوَّلینَ وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لاتَكُونَ فِتْنَةٌ وَ یَكُونَ الدِّینُ كُلُّهُ لِلهِ فَاِنِ انْتَهَوْا فَاِنَّ اللهَ بِما یَعْمَلُونَ بَصیرٌ وَ اِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا اَنَّ اللهَ مَوْلاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصیرُ

ص: 511

لغات:

«مکاء» به معنای صفیر و دست زدن است، و «مکار یمکو مکاء» اذا صفر بفیه، و «تصدیه» به معنای دست زدن است، و «حسرت» به معنای اندوه برای به دست نیاوردن راه جبران خطاست و «رکم و متراکم» چیزی را بر روی چیزی قرار دادن است و «انتهاء» به معنای دست برداشتن به خاطر نهی است، و سنت وطریقه و سیرة نظایرند، و «سلوف و سلف» به معنای تقدم است و «تولی» از دین رو گرداندن از آن است، و به معنای ذهاب به سمت حق نیز می باشد.

ترجمه:

و(به خاطر بیاور) زمانی را که گفتند: «پروردگارا! اگر این حق است و از طرف توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر! یا عذاب دردناکی برای ما بفرست!» (32) ولی (ای پیامبر!) تا تو در میان آن ها هستی، خداوند آن ها را مجازات نخواهد کرد و (نیز) تا استغفار می کنند، خدا عذابشان نمی کند.(33) چرا خدا آن ها را مجازات نکند، با این که از (عبادت موحّدان در کنار)مسجد الحرام جلوگیری می کنند در حالی که سرپرست آن نیستند؟! سرپرست آن، فقط پرهیزگارانند ولی بیشتر آن ها نمی دانند. (34) (آن ها که مدّعی هستند ما هم نماز داریم،) نمازشان نزد خانه (خدا)، چیزی جز «سوت کشیدن» «کف زدن» نبود پس بچشید عذاب (الهی) را به خاطر کفرتان! (35) آن ها که کافر شدند، اموال شان را برای بازداشتن(مردم)از راه خدا خرج می کنند آنان این اموال را(که برای به دست آوردنش زحمت کشیده اند، در این راه) مصرف می کنند، امّا مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکست خواهند خورد و (در جهان دیگر) کافران همگی به سوی دوزخ گردآوری خواهند شد. (36) (این ها همه) به خاطر آن است که خداوند (می خواهد)

ص: 512

ناپاک را از پاک جدا سازد، و ناپاکها را روی هم بگذارد، و همه را متراکم سازد، و یک جا در دوزخ قرار دهد و این ها هستند زیان کاران! (37) به آن ها که کافر شدند بگو: «چنانچه از مخالفت باز ایستند، (و ایمان آورند،) گذشته آن ها بخشوده خواهد شد و اگر به اعمال سابق بازگردند، سنّت خداوند در گذشتگان، درباره آن ها جاری می شود (و حکم نابودی آنان صادر می گردد). (38) و با آن ها پیکار کنید، تا فتنه [شرک و سلب آزادی] برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد! و اگر آن ها (از راه شرک و فساد بازگردند، و از اعمال نادرست) خودداری کنند، (خداوند آن ها را می پذیرد) خدا به آن چه انجام می دهند بیناست.(39)و اگر سرپیچی کنند،بدانید(ضرری به شما نمی رسانند)خداوند سرپرست شماست! چه سرپرست خوبی! و چه یاور خوبی! (40)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اِذْ قَالُواْ اللَّهُمَّ اِن کَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَاَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً…»(1)

مرحوم کلینی با سند خود از ابوبصیر نقل نموده که گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بود و امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: تو شبیه به عیسی بن مریم هستی. سپس فرمود: اگر ترس از آن را نداشتم که گروهی از امّت من، آن چه را که نصاری درباره ی عیسی(علیه السلام) گفتند [و او را خدا و یا فرزند خدا دانستند] درباره ی تو بگویند امروز درباره ی تو مقام و منزلتی را بیان می کردم که هر کس به تو برخورد می کند خاک زیر قدم تو را برای برکت برگیرد. پس آن دو اعرابی و مغیرة بن شعبه و گروهی از قریش گفتند: او مثَلی برای پسر عمّ خود پیدا نکرد مگر عیسی بن مریم(علیه السلام)؟!

ص: 513


1- 910.. سوره ی انفال، آیه ی 32.

پس این آیه نازل شد: «وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا اِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ * وَ قَالُوا اَ آلِهَتُنَا خَیْرٌ اَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ اِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ*اِنْ هُوَ اِلَّا عَبْدٌ اَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنِی اِسْرَائِیلَ*وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنکُم»[یعنی من بنی هاشم]«مَلائِکَةً فِی الْاَرْضِ یَخْلُفُونَ .»(1)

پس شخصی به نام حارث بن عمرو فهری گفت: «اللَّهُمَ اِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ…» یعنی خدایا اگر این حق است که بنی هاشم وارث پادشاهانی مانند هرقل شوند پس تو سنگی از آسمان بر سر ما ببار و یا عذاب دردناکی بر ما فرو فرست»و خداوند مقاله حارث و پاسخ او را برای رسول خود(صلی الله علیه و آله) بیان نمود و فرمود: «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»ورسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: یا توبه کن و یا از ما دور شو. و حارث گفت: «ای محمّد آیا برای سایر قریش از آن چه در اختیار داری قرار نمی دهی؟ در حالی که بنی هاشم بر عرب و عجم فضیلت پیدا کردند؟»رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود:این به اختیار من نیست بلکه به دست خداوند است. حارث گفت: «ای محمّد نفس من مایل به توبه نیست و لکن از تو دور می شوم» پس مرکب خود را طلب نمود و سوار بر آن شد و چون به انتهای مدینه رسید سنگی بر سر او فرود آمد و فرق او را شکافت و سپس این آیه بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد «سَاَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ*لِّلْکَافِرینَ بولایة علی لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ*مِّنَ اللهِ ذِی الْمَعَارِجِ»(2). ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم ما اینگونه این آیه را قرائت نمی کنیم؟! امام صادق(علیه السلام) فرمود: اینگونه جبرییل از طرف خدا این آیه را بر محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل نموده و همین گونه در مصحف فاطمه(علیها السلام) ثبت شده است؛ سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: چون این آیه نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به

ص: 514


1- 911.. سوره ی زخرف، آیه ی 57 و 60.
2- 912.. سوره ی معارج، آیات 1-3.

منافقین اطراف خود فرمود: به سراغ رفیق خود [حارث] بروید چرا که آن چه از خدا خواست بر او فرود آمد و خداوند فرمود: «وَ اسْتَفْتَحُواْ وَ خَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ.»(1)و(2)

ص: 515


1- 913.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 15.
2- 914.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن سلیمان، عن ابیه، عن ابی بصیر، قال: قال(علیه السلام): «بینا رسول الله(صلی الله علیه و آله) ذات یوم جالس، اذ اقبل امیرالمؤمنین(علیه السلام)، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان فیک شبها من عیسی بن مریم، و لولا ان تقول فیک طوائف من امتی ما قالت النصاری فی عیسی بن مریم، لقلت فیک قولا لاتمر بملا من الناس الا اخذوا التراب من تحت قدمیک، یلتمسون بذلک البرکة».قال:«فغضب الاعرابیان و المغیرة بن شعبة و عدة من قریش معهم، فقالوا: ما رضی ان یضرب لابن عمه مثلا الا عیسی بن مریم، فانزل الله علی نبیه(صلی الله علیه و آله): وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا اِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ وَ قالُوا اَ آلِهَتُنا خَیْرٌ اَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَکَ اِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ اِنْ هُوَ اِلَّا عَبْدٌ اَنْعَمْنا عَلَیْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی اِسْرائِیلَ وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ یعنی من بنی هاشم مَلائِکَةً فِی الْاَرْضِ یَخْلُفُونَ».قال:«فغضب الحارث بن عمرو الفهری، فقال: اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک، بان بنی هاشم یتوارثون هرقلا بعد هرقل، فامطر علینا حجارة من السماء او ائتنا بعذاب الیم. فانزل الله علیه مقالة الحارث، و نزلت هذه الآیة: وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ. ثم قال له: یا بن عمرو، اما تبت، و اما رحلت؟فقال: یا محمّد، تجعل لسائر قریش شیئا مما فی یدک، فقد ذهب بنو هاشم بمکرمة العرب و العجم. فقال له النّبی(صلی الله علیه و آله): لیس ذلک الی، ذلک الی الله تبارک و تعالی. فقال: یا محمّد ما تتابعنی نفسی علی التوبة، و لکن ارحل عنک. فدعا براحلته فرکبها، فلما صار بظهر المدینة اتته جندلة فرضت هامته، ثم اتی الوحی الی النّبی(صلی الله علیه و آله)، فقال: سَاَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ بولایة علی لَیْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللهِ ذِی الْمَعارِجِ». قال: قلت: جعلت فداک،انا لانقرؤها هکذا؟ فقال:«هکذا انزل الله بها جبرییل علی محمّد(صلی الله علیه و آله)، و هکذا اثبتت فی مصحف فاطمة(علیها السلام)، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لمن حوله من المنافقین: انطلقوا الی صاحبکم، فقد اتاه ما استفتح به، قال الله؟عز؟: وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 679، ح 1]

در تفسیر مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) از پدرانش نقل شده که فرمود:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر خم امیرالمؤمنین علیه السّلام را به جای خود نصب نمود و فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ هَذَا مَوْلَاهُ» و این خبر در شهرها پخش شد، نعمان بن حارث فهری نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: شما ما را از ناحیه ی خداوند امر کردی که بگوییم: «اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ الله(صلی الله علیه و آله)» و نیز ما را به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات امر کردی و ما پذیرفتیم و به این ها اکتفا نکردی تا این که این جوان را به جای خود منصوب کردی و گفتی: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ هَذَا مَوْلَاهُ» آیا این را از خود گفتی و یا از طرف خداوند بود؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: سوگند به خدایی که پروردگاری جز او نیست، آن چه گفتم از طرف خدا بود. پس نعمان بن حارث خارج شد و گفت: «اللَّهُمَّ اِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَ مِنْ عِنْدِکَ فَاَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ…» و ناگهان سنگی را خدا بر سر او کوفت و هلاک گردید و این آیه نازل شد «سَاَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِّلْکَافِرینَ….»(1)

ص: 516


1- 915.. و فی المجمع عن الصّادق(علیه السلام) عن آبائه(علیهم السلام) لما نصب رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) علیًا یوم غدیر خم قال من کنت مولاه فعلیّ مولاه طار ذلک فی البلاد فقدم علی النّبیّ النّعمان بن الحرث الفهریّ فقال امرتنا من اللَّه ان نشهد ان لااله الا اللَّه و انّک رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله)و امرتنا بالجهاد و الحجّ و الصّوم و الصّلوة و الزّکوة فقبلناها ثم لم ترض عنّا حتّی نصبت هذا الغلام فقلت من کنت مولاه فعلیّ مولاه فهذا شی ء منک او امر من عند اللَّه فقال و اللَّه الذی لااله الا هو انّ هذا من اللَّه فولیّ النعمان بن الحرث و هو یقول اللَّهُمَّ اِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَاَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ فرماه اللَّه بحجر علی راسه فقتله و انزل اللَّه تعالی سَاَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 299]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

وجود رسول خدا(صلی الله علیه و آله)و استغفار شما مردم، دو حصن حصین شما از عذاب الهی بودند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که حصن بزرگ تر بود گذشت و استغفار باقی مانده است و شما باید فراوان از آن استفاده کنید، چرا که استغفار گناهان را محو می کند و اگر می خواهید به آن پی ببرید این آیه را تلاوت کنید «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ.»(1)

جابر بن یزید جعفی گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: چه نیازی به پیامبر و امام هست؟

امام(علیه السلام) فرمود:

پیامبر و امام(علیهما السلام) سبب بقای عالم بر اساس صلاح [و زندگی سالم] است چرا که خداوند با بودن پیامبر و یا امام عذاب را از اهل زمین بر می دارد، چنان که می فرماید: «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنتَ فِیهِمْ» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «النُّجُومُ اَمَانٌ لِاَهْلِ السَّمَاءِ وَ اَهْلُ بَیْتِی اَمَانٌ لِاَهْلِ الْاَرْضِ فَاِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ اَتَی اَهْلَ السَّمَاءِ مَا یَکْرَهُون، وَ اِذَا ذَهَبَ اَهْلُ بَیْتِی اَتَی اَهْلَ الْاَرْضِ مَا یَکْرَهُونَ». و مقصود از اهل بیت آن حضرت: ائمّه(علیهم السلام) هستند که خداوند طاعت آنان را مقرون به طاعت خود نموده است.(2)

ص: 517


1- 916.. فی کتاب ثواب الاعمال و عن ابی جعفر(علیه السلام) قال کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول: الاستغفار لکم حصن حصین من العذاب، فمضی اکبر الحصنین و بقی الاستغفار فاکثروا منه، فانه ممحاة للذنوب قال الله؟عز؟: «وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ».[تفسیر نور الثّقلین، ج 2، ص 152، ح 84]
2- 917.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی عمرو بن شمر عن جابر بن یزید الجعفی قال: قلت لابی جعفر محمّد بن علی الباقر(علیهما السلام): لای شی ء یحتاج الی النّبی و الامام؟ فقال: لبقاء العالم علی صلاحه و ذلک ان الله؟عز؟ یرفع العذاب عن اهل الارض اذا کان فیها نبی او امام، قال الله؟عز؟:«وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِیهِمْ»و قال النّبی(صلی الله علیه و آله):النجوم امان لاهل السماء و اهل بیتی امان لاهل الارض،فاذا ذهبت النجوم اتی اهل السماء ما یکر هون، و اذا ذهب اهل بیتی اتی اهل الارض ما یکرهون، یعنی باهل بیته الائمة(علیهم السلام) الذین قرن الله؟عز؟ طاعتهم بطاعته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 152، ح 86]B

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

بودن من بین شما و رفتن من از بین شما برای شما خیر است پس جابربن عبدالله انصاری برخاست و گفت: امّا بودن شما را بین خود می دانیم که برای ما خیر است و لکن مفارقت شما از ما چگونه برای ما خیر است؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: امّا خیر بودن وجود من بین شما به خاطر این است که خداوند می فرماید: «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» یعنی یعذبّهم بالسیف.

سپس فرمود:

و امّا خیر بودن مفارقت من از شما به خاطر این است که اعمال شما هر دوشنبه و پنجشنبه به من عرضه می شود و من برای اعمال خوب شما، خدا را شکر می کنم و برای اعمال بد شما استغفار می نمایم.(1)

ص: 518


1- 918..فی امالی شیخ الطائفة«قدس سره»باسناده الی سدیر عن ابی جعفر (علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو فی نفر من اصحابه: ان مقامی بین اظهرکم خیر لکم، و ان مفارقتی ایاکم خیر لکم، فقام الیه جابر بن عبد الله الانصاری و قال:یا رسول الله امّا مقامک بین اظهرنا فهو خیر لنا، فکیف یکون مفارقتک ایانا خیرا لنا؟ فقال: امّا مقامی بین اظهرکم خیر لکم لان الله؟عز؟یقول: «وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» یعنی یعذبهم بالسیف، فاما مفارقتی ایاکم فهو خیر لکم لان اعمالکم تعرض علی کل اثنین و خمسین، فما کان من حسن حمدت الله علیه، و ما کان من سیئ استغفرت لکم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 152، ح 87]

«وَ مَا کَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَیْتِ اِلَّا مُکَاء وَ تَصْدِیَةً…»(1)

آیه فوق و آیات قبل از آن، از مشرکین مکّه نکوهش نموده چرا که آنان آزارهای فراوانی به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دادند و از دعوت او جلوگیری کردند و تعصّب شدیدی نسبت به بُت های خود داشتند و عبادت شان اطراف کعبه، سوط زدن و کف زدن بوده و با این حال خود را سرپرست کعبه و متولّی آن می دانستند و خداوند عمل آنان را تقبیح نموده و می فرماید: «وَ مَا کَانُواْ اَوْلِیَاءهُ اِنْ اَوْلِیَآؤُهُ اِلَّا الْمُتَّقُونَ».

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

یعنی مشرکین اولیا و متولّیان کعبه و مسجدالحرام نیستند و متولّیان کعبه و مسجدالحرام جز افراد مومن با تقوا نمی باشند و «مُتَّقُونَ» در این آیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و یاران او هستند.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «مکاء و تصدیة» سوت زدن و کف زدن است.(3)

در تفسیر مجمع البیان روایت شده:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مسجدالحرام به نماز می ایستاد دو نفر از قبیله

ص: 519


1- 919.. سوره ی انفال، آیه ی 35.
2- 920.. فی تفسیر العیّاشی عن ابراهیم بن عمر الیمانی عمن ذکره عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله: وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا اَوْلِیاءَهُ یعنی اولیاء البیت یعنی المشرکین «اِنْ اَوْلِیاؤُهُ اِلَّا الْمُتَّقُونَ» حیث کانوا هم اولی به من المشرکین و ما کان صلوتهم عند البیت الا مکاء و تصدیة قال: التصفیر و التصفیق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 153، ح 90]
3- 921.. فی عیون الاخبار قال الرّضا(علیه السلام): و سمیت مکة مکة لان الناس کانوا یمکون فیها، و کان یقال لمن قصدها: قد مکا، و ذلک قول الله تعالی:«وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ اِلَّا مُکاءً وَ تَصْدِیَةً» فالمکاء التصفیر، و التصدیة صفق الیدین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 154]

بنی عبدالدار در سمت راست او می ایستادند و سوت می زدند و دو نفر در سمت چپ او می ایستادند و کف می زدند و نماز او را بر هم می زدند و خداوند همه آنان را در جنگ بدر هلاک نمود.(1)

«اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُنفِقُونَ اَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ اللهِ فَسَیُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی قریش نازل شد هنگامی که ضمضم به آنان گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله)برای گرفتن قافله تجارتی شما آمده است،از این رو آنان اموال خود را برداشتند و برای جنگ با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به طرف بدر حرکت نمودند و در بدر کشته شدند و آن چه برای نابودی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خرج کردند سبب حسرت آنان شد (3). و قصّه آنان در جنگ بدر گذشت.

«لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَیَ بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعًا فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ…»(4)

ص: 520


1- 922.. فی مجمع البیان و روی ان النّبی(صلی الله علیه و آله) کان اذا صلی فی المسجد الحرام قام رجلان من بنی عبد الدار عن یمینه فیصفران و رجلان عن یساره و یصفقان بایدیهما فیخلطان علیه صلوته فقتلهم الله جمیعا ببدر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 154، ح 92]
2- 923.. سوره ی انفال، آیه ی 36.
3- 924.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ الی قوله: یحشرون قال: نزلت فی قریش لما وافاهم ضمضم و اخبرهم یخبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی طلب العیر، فاخرجوا اموالهم و حملوا و انفقوا و خرجوا الی محاربة رسول الله(صلی الله علیه و آله) ببدر، فقتلوا و صاروا الی النار، و کان ما انفقوا حسرة علیهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 154، ح 93]
4- 925.. سوره ی انفال، آیه ی 37.

امام باقر(علیه السلام) به برخی از اصحاب خود فرمود:

خداوند هنگام خلقت مومن طینت او را با طینت کافر آمیخته نمود از این رو گناه مومن به خاطر آمیخته بودن طینت او با طینت کافر است و نیز طینت کافر را آمیخته به طینت مومن نمود و هر عمل نیکی کافر انجام می دهد به سبب همان اختلاط است و روز قیامت خداوند آن مقدار از طینت مومن که داخل در طینت ناصب [و کافر] شده است را به طینت مومن باز می گرداند و اعمال نیکی را که کافر به سبب طینت مومن انجام داده است را نیز به مومن باز می گرداند و از مومن نیز آن مقدار از طینت کافر [و ناصب] که به طینت او آمیخته شده و اعمال ناپسندی که به سبب آن انجام داده است را نیز به کافر باز می گرداند و این مقتضای عدل اوست و به کافر و ناصب می فرماید ظلمی بر تو نشده است چرا که این اعمال ناپسند به خاطر طینت تو بوده و تو سزاوارتر به این اعمال هستی و اعمال صالحه تو نیز به خاطر طینت مومن بوده و او سزاوارتر به این اعمال است و در آن روز ظلمی نیست و خداوند و سریع الحساب است.

سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آیا می خواهی از قرآن برای تو این معنا را روشن نمایم؟خداوند در قرآن می فرماید:«الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ اُوْلَئِکَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» و نیز می فرماید: «وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ اِلَی جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ * لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَیَ بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعًا فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ اُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ.»(1)

ص: 521


1- 926.. فی العلل عن الباقر(علیه السلام) فی حدیث انّ اللَّه سبحانه مزج طینة المؤمن حین اراد خلقه بطینة الکافر فما یفعل المؤمن من سیّئة فانّما هو من اجل ذلک المزاج و کذلک مزج طینة الکافرحین اراد خلقه بطینة المؤمن فما یفعل الکافر من حَسَنة فانّما هو من اجل ذلک المزاج او لفظ هذا معناه قال فاذا کان یوم القیامة ینزع اللَّه من العدوّ الناصب سنخ المؤمن و مزاجه و طینته و جوهره و عنصره مع جمیع اعماله الصالحة و یردّه الی المؤمن و ینزع اللَّه تعالی من المؤمن سنخ الناصب و مزاجه و طینته و جوهره و عنصره مع جمیع اعماله السیئة الردّیة و یردّه الی الناصب عدلًا منه جلّ جلاله و تقدّسَت اسماؤه و یقول للنّاصب لاظلم علیک هذه الاعمال الخبیثة من طینتِک و مزاجک و انت اولی بها و هذه الاعمال الصالحة من طینة المؤمن و مزاجه و هو اولی بها لاظلم الیوم اِنَّ اللهَ سَرِیعُ الْحِسابِ ثم قال ازیدک فی هذا المعنی من القرآن الیس اللَّه؟عز؟ یقول الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ اُول-ٰٓئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ و قال؟عز؟ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا اِلی جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ لِیَمِیزَ اللهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلی بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعًا فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ اُول-ٰٓئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 302] B

«قُل لِلَّذِینَ کَفَرُواْ اِن یَنتَهُواْ یُغَفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَ اِنْ یَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الاَوَّلِینِ»(1)

شخصی به امام باقر(علیه السلام) گفت:

من کارمند بنی امیه بودم و مال فراوانی به دست آوردم و گمان کردم این اموال برای من حلال نیست و از کسی سوال کردم او گفت: مال و اهل تو و هر چه به دست آورده ای حرام است؟

امام(علیه السلام) فرمود:

این گونه نیست که به تو گفته اند. سوال کننده گفت: آیا برای من توبه ای هست؟فرمود: آری! توبه تو در کتاب خدا آمده است و این آیه را تلاوت فرمود:«قُل لِلَّذِینَ کَفَرُواْ اِن یَنتَهُواْ یُغَفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ….»(2)

ص: 522


1- 927 .. سوره ی انفال، آیه ی 38.
2- 928.. و العیّاشی عن الباقر(علیه السلام) انه قال له رجل انّی کنت عاملًا لبنی امیة فاصبت مالًا کثیرًا فظننت انّ ذلک لایحلّ لی فسالت عن ذلک فقیل لی انّ اهلک و مالک و کل شی ء لک حرام فقال لیس کما قالوا لک قال فلی توبة قال نعم توبتک فی کتاب اللَّه قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا اِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ.[تفسیر صافی،ج 2،ص 302 ]

یکی از مفسّرین گوید:

«سیاق آیه دلالت دارد که این آیه مربوط به قریش بعد از جنگ بدر باشد که اگر دست از لجاجت خود بردارند و به اسلام روی آورند خداوند از گذشته های آنان می گذرد، چنان که در رایت آمده «الْاِسْلَامُ یَجُبُ مَا قَبْلَهُ». و لکن به قرینه آیات بعد و جمله «وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه» که به ظهور حضرت بقیّة الله(علیه السلام) تفسیر شده است باید بگوییم: این آیه مربوط به همه کفّار درهرعصروزمانی است که اگر هنگام قیام آن حضرت ایمان بیاورند گذشته های آنان بخشوده می شود و اگر به کفر خود باقی بمانند سنّت الهی نسبت به آنان جاری خواهد بود.»(1)

مولّف گوید:

روایت فوق نیز مؤیّد همین معناست ولکن این معنا با روایتی که از امام صادق(علیه السلام)

درباره ی یکی از کارپردازهای بنی امیّه وارد شده و امام صادق(علیه السلام) در پاسخ همین

سوال به او فرموده است: «باید از کلیّه ی اموالی که از بنی امیّه برخوردار شده ای

ص: 523


1- 929.. قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا اگر ما بودیم و همین آیه شریفه بنظر میآمد که مراد همان کفار قریش باشند بعد از وقعه بدر که اگر توبه کنند و ایمان آورند خداوند از گناهان و ظلم و اذیتهایی که برسول و مومنین کردند چه در مکّه معظمه قبل از هجرت و چه در وقعه بدر از محاربه با رسول خدا و مسلمین صرف نظر می شود و میبخشد و میآمرزد لکن بقرینه آیه بعد جمله وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلهِ بضمیمه اخبار وارده که تفسیر بظهور حضرت بقیّة اللَّه شده می گوییم که راجع بجمیع کفار است در هر عصر و زمانی اِنْ یَنْتَهُوا اگر ایمان آورند و از کفر و اعمال دوره کفرشان منتهی شوند ودست بردارند یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ چنانچه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود (الاسلام یجبّ ما قبله) و لو هفتاد سال در کفر و فسق بسر برده آمرزیده می شود و اهل نجات است. [تفسیر اطیب البیان، ج 6، ص 120]

خارج شوی، و اگر چنین کنی توبه ی تو پذیرفته می شود و من به تو وعده ی بهشت می دهم» سازگار نیست، و نیز با آیه شریفه «اَوْ یَاْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَاْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفْسًا اِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی اِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انتَظِرُواْ اِنَّا مُنتَظِرُونَ »(1)، سازگار نیست، چرا که امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید: «مقصود از «بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ» ائمّه(علیهم السلام) و حضرت قائم منتظر(علیه السلام) است که چون قیام به سیف نماید، ایمان جدید کسی فایده ای ندارد گرچه ایمان به پدران او قبلا داشته بوده است. آری می توان گفت: خطاهای در حال کفر بخشوده می شود.(2)

آری به کافران در این آیه گفته شده: «اِن یَنتَهُواْ یُغَفَرْ لَهُم» و در روایت نیز آمده: «الْاِسْلَامُ

یَجُبُ مَا قَبْلَهُ»، و لکن خطاهای در حال اسلام باید جبران شود، و اعتقاد به قیام حضرت

مهدی(علیه السلام)مانند اعتقاد به قیامت است که پس از آمدن قیامت راه جبران بسته می شود. و الله العالم.

ص: 524


1- 930.. سوره ی انعام، آیه ی 158.
2- 931.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة حدثنا ابی (ره) قال: حدثنا سعد بن عبد الله قال: حدثنا محمّد بن الحسین بن ابی الخطاب عن الحسن بن محبوب عن علی بن رئاب عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال، فی قول الله؟عز؟. «یَوْمَ یَاْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لایَنْفَعُ نَفْسًا اِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ» فقال: الآیات هم الائمة(علیهم السلام) و الایة المنتظر القائم(علیه السلام)فیومئذ «لا یَنْفَعُ نَفْسًا اِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ» قیامه بالسیف و ان آمنت بمن تقدمه من آبائه(علیهم السلام).[تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 781، ح 356]

«وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه فَاِنِ انتَهَوْاْ فَاِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(1)

محمّد بن مسلم گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: معنای آیه «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ…»

چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:

هنوز زمان تاویل این آیه نرسیده است، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به خاطر نیاز خود و نیاز اصحاب خود، به مشرکان و کفّار مهلت داده است و اگر زمان تاویل این آیه بیاید از کفّار و مشرکان عذری پذیرفته نمی شود و آنان کشته می شوند، تا به یگانگی خدا اعتراف کنند و شرکی باقی نماند.(2)

زراره گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه «وَ قَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَآفَّةً… وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّه» سوال شد، و امام(علیه السلام) فرمود:

زمان تاویل این آیه نرسیده است و اگر قائم ما قیام کند مردم تاویل این آیه را خواهند دید و در آن زمان در روی زمین مشرکی[درباره ی ولایت علی(علیه السلام)]نخواهد ماند. (3)

ص: 525


1- 932.. سوره ی انفال، آیه ی 39.
2- 933.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن عمر بن اذینة، عن محمّد بن مسلم، قال: قلت لابی جعفر(علیه السلام): قول الله عز ذکره: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لاتَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ؟ فقال: «لم یجی ء تاویل هذه الآیة بعد، ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) رخص لهم لحاجته، و حاجة اصحابه، فلو قد جاء تاویلها لم یقبل منهم، و لکنهم یقتلون حتّی یوحد الله؟عز؟، و حتّی لایکون شرک». [تفسیر برهان، ج 2، ص 685]
3- 934.. فی روضة الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عمر بن اذینة عن محمّد بن مسلم قال: قلت لابی جعفر(علیه السلام): فی قول الله عز ذکره: و قاتِلُوهُمْ حَتَّی لاتَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلهِ فقال: لم یجی ء تاویل هذه الآیة بعد، ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) رخص لهم حاجته و حاجة اصحابه، فلو قد جاء تاویلها لم یقبل منهم، و لکنهم یقتلون حتّی یوحد الله؟عز؟ و حتّی لایکون شرک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 154، ح 95]

زراره و دیگران از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده اند که فرمود:

هنوز تاویل این آیه نرسیده است و هر گاه قائم ما قیام نماید، هر کس زمان او را درک کند، خواهد دید که دین حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) عالم را می گیرد و شرکی روی زمین باقی نمی ماند؛همان گونه که خداوند می فرماید:«یَعْبُدُونِّنی وَ لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا.»(1)

سوره ی انفال [8]، آیات 41 تا 47

متن:

وَ اعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَاَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساكینِ

وَ ابْنِ السَّبیلِ اِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ وَ ما اَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ وَ اللهُ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ اِذْ اَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوی وَ الرَّكْبُ اَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمیعادِ وَ لكِنْ لِیَقْضِیَ اللهُ اَمْرًا كانَ مَفْعُولًا لِیَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ اِنَّ اللهَ لَسَمیعٌ عَلیمٌ اِذْ یُریكَهُمُ اللهُ فی مَنامِكَ قَلیلًا وَ لَوْ اَراكَهُمْ كَثیرًا لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِی الْاَمْرِ وَ لكِنَّ اللهَ سَلَّمَ اِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ وَ اِذْ یُریكُمُوهُمْ اِذِ الْتَقَیْتُمْ فی اَعْیُنِكُمْ قَلیلًا وَ یُقَلِّلُكُمْ فی اَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللهُ اَمْرًا كانَ مَفْعُولًا وَ اِلَی اللهِ تُرْجَعُ الْاُمُورُ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللهَ كَثیرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ اَطیعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاتَنازَعُوا

ص: 526


1- 935.. فی مجمع البیان «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لاتَکُونَ فِتْنَةٌ» الآیة و روی زرارة و غیره عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال: لم یجی ء تاویل هذه الآیة، و لو قد قام قائمنا بعد، سیری من یدرکه ما یکون من تاویل هذه الآیة،و لیبلغن دین محمّد(صلی الله علیه و آله)ما بلغ اللیل حتّی لایکون شرک علی ظهر الارض کما قال الله تعالی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 155، ح 96]

فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُكُمْ وَ اصْبِرُوا اِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرینَ وَ لاتَكُونُوا كَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ وَ اللهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ

لغات:

«غنیمت» اموالیست که در جنگ با کفار به دست می آید و خداوند آن ها را به مسلمانان بخشیده است، و «فیئ» اموالی است که بدون جنگیدن با کفار به دست می آید و آن اختصاص به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ذی القربی و… دارد؟ و «عدوه» کنار میدان

را گویند و عدوتان دو طرف آن را گویند و قصوی تانیث اقصی می باشد،و«اقصی»به معنای ابعد است، و «رکب» جمع راکب است، و «فشل» به معنای ضعف است، و «سلمه» اذا نجاه و «استلم الحجر»اذا طلب لمسه، و «صدر» محل با جلالت را گویند، و صدر المجلس موضع رئیس است، و «ریح» به معنای دولت است، و «بطر» به معنای شق است.

ترجمه:

بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آن ها) است، اگر به خدا و آن چه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بی ایمان) [روز جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آورده اید و خداوند بر هر چیزی تواناست! (41) در آن هنگام که شما در طرف پایین بودید، و آن ها در طرف بالا (و دشمن بر شما برتری داشت) و کاروان (قریش)،پایین تر از شما بود(و وضع چنان سخت بود که)اگر با یک دیگر وعده می گذاشتید (که در میدان نبرد حاضر شوید)، در انجام

ص: 527

وعده خود اختلاف می کردید ولی (همه این ها) برای آن بود که خداوند، کاری را که می بایست انجام شود، تحقّق بخشد تا آن ها که هلاک (و گم راه) می شوند، از روی اتمام حجّت باشد و آن ها که زنده می شوند(و هدایت می یابند)، از روی دلیل روشن باشد و خداوند شنوا و داناست.(42)در آن هنگام که خداوند تعداد آن ها را در خواب به تو کم نشان داد و اگر فراوان نشان می داد، مسلّما سست می شدید و (درباره شروع جنگ با آن ها) کارتان به اختلاف می کشید ولی خداوند (شما را از شرّ این ها) سالم نگه داشت خداوند به آن چه درون سینه هاست، داناست. (43) و در آن هنگام (که در میدان نبرد،) با هم رو به رو شدید، آن ها را به چشم شما کم نشان می داد و شما را (نیز) به چشم آن ها کم می نمود تا خداوند، کاری را که می بایست انجام گیرد، صورت بخشد (شما نترسید و اقدام به جنگ کنید، آن ها هم وحشت نکنند و حاضر به جنگ شوند، و سرانجام شکست بخورند!) و همه کارها به خداوند باز می گردد. (44) ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که (در میدان نبرد) با گروهی رو به رو می شوید، ثابت قدم باشید! و خدا را فراوان یاد کنید، تا رستگار شوید! (45) و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است! (46) و مانند کسانی نباشید که از روی هوی پرستی و غرور و خودنمایی در برابر مردم، از سرزمین خود به (سوی میدان بدر) بیرون آمدند و (مردم را) از راه خدا بازمی داشتند (و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آن چه عمل می کنند، احاطه (و آگاهی) دارد! (47)

ص: 528

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اعْلَمُواْ اَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَاَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«هِیَ و اللهِ الْاِفَادَةُ یَوْمًا بِیَوْمٍ» یعنی به خدا سوگند مقصود از این غنیمت استفاده روز به روز است، [و اختصاص به غنائم جنگی ندارد.](2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «ذِی الْقُرْبَی» قرابت با رسول خداست(صلی الله علیه و آله). سپس فرمود: خمس مخصوص به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ما می باشد و یتامی و مساکین و ابن السبیل نیز از ما می باشند.(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

به خدا سوگند مقصود خداوند از «ذِی الْقُرْبَی» که خداوند آنان را پس از نام خود و نام رسول خود(صلی الله علیه و آله) ذکر نموده و فرموده: «ما اَفاءَ اللهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُری فَلِلهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیل» فقط ما هستیم و خداوند برای ما، در زکات سهمی قرار نداد و پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) و ما را گرامی داشت و چرک اموال مردم [یعنی زکات] را روزی ما قرار نداد.(4)

ص: 529


1- 936.. سوره ی انفال، آیه ی 41.
2- 937.. و فی الکافی عن الصّادق(علیه السلام) هی و اللَّه الاِفادة یومًا بیوم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 303]
3- 938.. فی الکافی عن الباقر(علیه السلام) انّ ذا القربی هم قرابة رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) و الخمس للرسُول و لنا. [تفسیر صافی، ج 2، ص 303]
4- 939.. و فی الکافی و التهذیب عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) نحن و اللَّه عنی بذی القربی الّذینَ قرنهم اللَّه بنفسه و برسوله فقال ما اَفاءَ اللهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُری فَلِلهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ منا خاصة قال و لم یجعل لنا فی سهم الصدقة نصیبًا اکرم اللَّه نبیّه و اکرمنا ان یطعمنا اوساخ ما فی ایدی الناس. [تفسیر صافی، ج 2، ص 304]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خمس خدا، مخصوص به رسول خداست و او آن را در راه خدا مصرف می کند،و خمس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)[بعد از او]مخصوص به خویشان اوست و خمس ذوی القربی مخصوص به خویشان رسول خداست و مقصود از یتامی [و مساکین و ابن السبیل] نیز اهل بیت او هستند.(1)

مولّف گوید:

فقها با استقصایی که کرده اند، خمس را در هفت چیز واجب دانسته اند،

1. غنائم جنگی، 2. معادن، 3. کنوز، 4. غوص، 5. مکاسب، 6. زمینی که کافر ذمّی از مسلمان خریداری کند، 7. مال حلال مختلط به حرام.

مرحوم شهید اوّل در کتاب بیان گوید:

همه این ها داخل در معنای غنیمت است.(2)

ص: 530


1- 940.. و فی الفقیه و التهذیب و العیّاشی عن الصّادق(علیه السلام) اما خمس اللَّه فللرسول یضعه فی سبیل اللَّه و اما خمس الرسول فلاَقاربه و خمس ذوی القربی فهم اقرباؤه و الیتامی یتامی اهل بیته فجعل هذه الاربعة الاسهم فیهم و اما المساکین و ابن السبیل فقد عرفت انا لاناکل الصدقة و لاتحلّ لنا فهی للمساکین و ابناءِ السبیل. [تفسیر صافی، ج 2، ص 304]
2- 941.. و ظاهر کلام جملة من الاصحاب (رضوان اللّٰه علیهم) حصره فی سبعة: غنائم دار الحرب و المعادن و الکنوز و الغوص و المکاسب و ارض الذمی التی اشتراها من مسلم و الحرام المختلط بالحلال، قال فی المدارک: و هذا الحصر استقرائی مستفاد من تتبع الادلة الشرعیة و ذکر الشهید فی البیان ان هذه السبعة کلها مندرجة فی الغنیمة. [حدائق، ج 12، ص 320]
نظر فقها درباره ی مصرف خمس در زمان غیبت

از اخبار گذشته روشن شد که در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سهم خدا و رسول و ذی القربی در اختیار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بوده است و سه سهم باقیمانده مخصوص به ایتام و مساکین و ابن السبیل از ذی القربی بوده و رسول خدا به آنان پرداخت می نموده است و در زمان ائمّه(علیه السلام) نیز سه سهم خدا و رسول و ذی القربی در اختیار ائمّه(علیهم السلام) بوده و سه سهم یتامی و مساکین و ابن السبیل به سادات یتیم و فقیر و ابن السبیل پرداخت می شده است، امّا در زمان غیبت که امام زمان(علیه السلام) مرجع امور نیستند، فقها اختلاف نموده اند که با اخبار تحلیل چه باید کرد؟ و سهم امام(علیه السلام) را باید چه کرد؟و در این مساله چهارده نظریّه وجود پیدا کرده است:

1. سهم امام زمان(علیه السلام) برای آن حضرت نگه داری شود تا هنگام ظهور و تا آن زمان در دست افراد مورد اطمینان نسلا بعد النسل بماند تا به دست امام(علیه السلام) برسد. و این نظر شیخ مفید است در کتاب مقنعه. و برخی گفته اند: سهم آن حضرت را به ذریّه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و فقرای شیعه بدهند استحبابا.

2. سهم امام(علیه السلام) در زمان غیبت ساقط باشد، و این نظر مرحوم سلّار است و علّامه در مختلف از او نقل کرده است و نیز مولا محمّد باقر خراسانی در ذخیره، و شیخ عبدالله بحرانی قایل به این نظریّه بوده اند و مستند آنان اخبار تحلیل است که خواهد آمد.

3. سهم مبارک امام(علیه السلام) دفن شود تا در زمان حضور، به دست آن حضرت برسد، و این قول را شیخ طوسی در کتاب نهایه به شیخ مفید نسبت داده است.

4. سهم سادات پرداخت شود و سهم امام(علیه السلام) نگه داری شود تا زمان ظهور امام(علیه السلام) و یا دفن شود، برای او و این اعتقاد شیخ طوسی در نهایه است، و مبنای

ص: 531

کلام ایشان و شیخ مفید این است که درباره ی زمان غیبت دلیل خاصّی نقل نشده است و احتمالات متعدّدی در آن ها داده می شود و هر کدام به احتیاط نزدیک تر باشد عمل می شود و کلام شیخ طوسی مورد تایید شیخ مفید است در این مساله.

5. همان نظریّه با حذف کلمه دفن.

6.سه سهم:یتامی و مساکین و ابن السبیل به آنان یعنی سادات پرداخت شود و سه سهم امام (علیه السلام) نیز به ذریّه هاشمی یعنی سادات داده شود؛ و این نظر علّامه در کتاب مختلف و نظر محقّق در شرایع و مشهور بین متاخّرین است و وجه آن نزدیک بودن به رضایت امام (علیه السلام) است جز آن که تقسیم سهم امام(علیه السلام) بر ذریّه هاشمیّه باید زیر نظر فقیه جامع الشرایط باشد.

7. سهم یتامی و مساکین و ابن السبیل به آنان پرداخت شود ولکن سهم امام(علیه السلام) را در صورت امکان به آن حضرت برسانند و الّا به اصناف یاد شده بدهند و اگر امکان پرداخت به امام نبود و یا یتیم فقیر و مسکین و ابن السبیل از سادات نبود برای شیعه مباح خواهد بود، و این نظر شیخ حرّ عاملی در وسائل است.

8. سهم سادات به صاحبانش پرداخت شود و سهم امام(علیه السلام) نیاز به پرداخت نداشته باشد، چرا که آن حضرت و پدرانش برای شیعیان حلال نموده اند؛ و این نظر صاحب مدارک است که گوید:«و الاصح اباحة ما یتعلق بالامام(علیه السلام)من ذلک خاصة،للاخبار الکثیرة الدالة علیه» و مذهب فیض کاشانی نیز در کتاب مفاتیح همین است، چرا که مرحوم فیض در کتاب مفاتیح گوید: «و الاصحّ عندی سقوط ما یختصّ به(علیه السلام) لتحلیلهم(علیهم السلام) ذلک لشیعتهم و وجوب صرف حصص الباقین الی اهلها لعدم مانع منه». ثمّ قال: «و لو صرف الکلّ الیهم لکان احوط و احسن».

9. همان نظریّه ی هشتم جز این که گوید: سهم مبارک امام(علیه السلام) به اهل معرفت

ص: 532

از شیعیان داده شود و این عقیده ی مرحوم ابن حمزه است که گوید:«و الصحیح عندی انّه یقسّم نصیبه علی موالیه العارفین بحقّه من اهل الفقر و الصلاح و السداد».

10.اخبار تحلیل مخصوص به خمس تجارت و درآمدهای روزانه مردم باشد که مخصوص امام(علیه السلام)است و امّا سایر موارد خمس مثل گنج و غوص و…که مشترک بین امام(علیه السلام) و دیگران است تحلیل در آن ها نمی آید؛ و این اعتقاد مرحوم شیخ حسن فرزند شهید ثانی در کتاب «منتقی الجمان» است که از صحیحه حارث نصری استفاده نموده است.

11. مباح نبودن هیچ مورد از موارد خمس حتّی مناکح و مساکن و متاجر که عدّه ی زیادی از اصحاب نسبت به آن ها قایل به تحلیل هستند، و این اعتقاد ابن جنید است و دلیل او این است که تحلیل در چیزی امکان دارد که محلّل مالک جمیع آن باشد نه در چیزی که فقط ولایت بر قبض و تفریق آن را داشته باشد.

12.مقصود از اخبار تحلیل جواز تصرّف قبل از پرداخت خمس باشد و خمس به ذمّه ی مکلّف باشد تا پرداخت کند، و این نظر مرحوم علّامه مجلسی قدّس سرّه است.

13.سهم سادات به اهل آن پرداخت شود، و نسبت به سهم امام(علیه السلام) مکلّف مخیّر باشد بین دفن و وصیّت همان گونه که گذشت و پرداخت به سادات در صورت نیاز با اجازه فقیه جامع الشرایط باشد، و این اعتقاد شهید اوّل در کتاب دروس است، و وجه آن از بیانات گذشته روشن می شود.

14. صرف سهم سادات به اصناف ثلاثه وجوبا یا استحبابا و حفظ سهم امام(علیه السلام) تا هنگام ظهور آن حضرت واختیار فقیه جامع الشرایط نسبت به پرداخت سهم امام(علیه السلام ) به سادات در صورت نیاز، و این نظر مرحوم شهید اوّل در کتاب بیان است و وجه آن از مطالب گذشته روشن می شود.

ص: 533

مرحوم علّامه محدّث بحرانی صاحب حدائق پس از نقل اقوال گذشته گوید:

نظر قاصر من این است که ظاهر آیه و اخباری که دلالت بر وجوب اخراج خمس در کلیّه ی موارد می کند، و اخبار دیگری که علاوه بر دلالت مطلق دلالت بر تشدید وجوب و منع از تقیید دارد، و از اباحه و تحلیل شدیدا امتناع دارد، دلالت می کند که خمس در زمان حیات معصومین(علیهم السلام) کلا باید به خود آنان و یا وکلای خاصّ آنان داده شود و بدون اذن و اجازه آن بزرگواران تصرّفی در آن نشود مگر آن که خودشان به کسی برگردانند و حلال نمایند و یا صرف سادات فقیر کنند.

و امّا در زمان غیبت امام زمان(علیه السلام) شکّی نیست که سه سهم مربوط به سادات باید به آنان پرداخت شود چرا که مانعی از آن نیست و حق آنان باید پرداخت شود و جمهور علمای امامیّه بر این اعتقادند، و امّا حقّ امام(علیه السلام) که به آن سهم امام گفته می شود [و نصف خمس را شامل می شود]ظاهر اخبار تحلیل دلالت دارد که آن بزرگواران به شیعیان شان خود بخشیده اند و توقیع وارده ی از ناحیه ی مقدّسه امام زمان(علیه السلام) دلالت بر آن دارد، گرچه احتیاط این است که سهم امام(علیه السلام) نیز به سادات فقیر داده شود. [و متن توقیع از ناحیه مقدّسه و برخی از روایات دیگر چنین است: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ عَنْ اِسْحَاقَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ سَاَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِیَّ اَنْ یُوصِلَ اِلَیَّ کِتَابًا سَاَلْتُ فِیهِ عَنْ مَسَائِلَ اَشْکَلَتْ عَلَیَّ فَوَرَدَ التَّوْقِیعُ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ(علیه السلام):اَمَّا مَا سَاَلْتَ عَنْهُ … الِی اَنَّ قَالَ: «وَ اَمَّا الْمُتَلَبِّسُونَ بِاَمْوَالِنَا فَمَنِ اسْتَحَلَ مِنْهَا شَیْئًا فَاَکَلَهُ فَاِنَّمَا یَاْکُلُ النِّیرَانَ وَ اَمَّا الْخُمُسُ فَقَدْ اُبِیحَ لِشِیعَتِنَا وَ جُعِلُوا مِنْهُ فِی حِلٍّ اِلَی وَقْتِ ظُهُورِ اَمْرِنَا لِتَطِیبَ وِلَادَتُهُمْ وَ لَا تَخْبُثَ».(1)

ص: 534


1- 942.. وسائل، باب 4، انفال، حدائق، ج 12، ص 431.

«فی الکافی عَنْ اَبِی حَمْزَةَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: «اِنَ اللهَ جَعَلَ لَنَا اَهْلَ الْبَیْتِ سِهَامًا

ثَلَاثَةً فِی جَمِیعِ الْفَیْ ءِ… الِی اَنَّ قَالَ: فَنَحْنُ اَصْحَابُ الْخُمُسِ وَ الْفَیْ ءِ وَ قَدْ حَرَّمْنَاهُ عَلَی جَمِیعِ

النَّاسِ مَا خَلَا شِیعَتَنَا…».

«فی التهذیب عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِیِّ قَالَ: قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): اَ تَدْرِی مِنْ اَیْنَ دَخَلَ عَلَی النَّاسِ الزِّنَا؟ فَقُلْتُ: لَا اَدْرِی، فَقَال مِنْ قِبَلِ خُمُسِنَا اَهْلَ الْبَیْتِ اِلَّا شِیعَتَنَا الْاَطْیَبِینَ فَاِنَّهُ مُحَلَّلٌ لَهُمْ لِمِیلَادِهِمْ».(1)

«اقول:و الحق المطابق للاحتیاط، ردّ سهام الیتامی و المساکین و ابناء السبیل الی الهاشمیّین

من هؤلاء و لم یحتج الی اذن الفقیه؛و ردّ الباقی اعنی سهم الامام(علیه السلام) الی المصارف التی نعلم انّ الامام(علیه السلام) یرضی به و یختارها اذا وصل بیده(علیه السلام)، و الله العالم».

«اِن کُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللهِ وَ مَا اَنزَلْنَا عَلَی عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ…»(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از«یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ»شب بدر است که مشرکین مکّه با اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روبه رو شدند. [و به آن «یَوْمَ الْفُرْقَانِ» نیز گفته شده به خاطر این که در روز

جنگ بدر حق و باطل برای شما آشکار گردید و مسلمانان که در شرایط سختی بودند و در قسمت پایین قرار داشتند و جمعیّت و سلاح و مرکبی نداشتند با کمک خداوند و امداد ملائکه پیروز شدند].

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «وَ الرَّکْبُ اَسْفَلَ مِنکُمْ» کاروان تجارتی مشرکین بود که ابوسفیان

ص: 535


1- 943.. وسائل الشیعة، باب 4، من الانفال، حدائق ج 12، ص 431.
2- 944.. سوره ی انفال، آیه ی 41.

و اصحاب او بین آن بودند [و این نیز در ظاهر دلیل ضعف مسلمانان بود ولکن اراده خداوند بر همه چیز غالب است.](1)

«وَ لَوْ تَوَاعَدتَّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَ لَکِن لِّیَقْضِیَ اللّهُ اَمْرًا کَانَ مَفْعُولًا»(2)

مولّف گوید:

از این آیه استفاده می شود که خداوند در آن شرایط سخت، پیروزی مسلمانان را اراده نموده بوده است، از این رو دشمن را در نظر مسلمانان ناچیز نشان داده، وگرنه درباره ی جنگ با مشرکین اختلاف پیدا می کردند، و در این جنگ نشانه های حق و باطل روشن گردیده و حجّت بر مسلمانان و مشرکین تمام شده است، تا هر کس هلاک می شود و یا پیروزی می گردد از روی بینش آشکاری بوده باشد «لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَ یَحْیَی مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ.»

مولّف گوید:

آیات این بخش مربوط به جنگ بدر است و شرح و تفسیر آن ها در آیات پیشین گذشت و در بخش ترجمه نیز به آن اشاره شد، «اعاذنا الله مِنْ مَضَلَّاتِ الْفِتَنِ.»

سوره ی انفال [8]، آیات 48 تا 57

متن:

وَ اِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ اَعْمالَهُمْ وَ قالَ لاغالِبَ لَكُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ اِنِّی جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَ قالَ اِنِّی بَری ءٌ مِنْكُمْ اِنِّی اَری ما لاتَرَوْنَ اِنِّی

ص: 536


1- 945.. فی تفسیر العیّاشی عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «وَ الرَّکْبُ اَسْفَلَ مِنْکُمْ» قال: ابو سفیان و اصحابه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 160، ح 119]
2- 946.. سوره ی انفال، آیه ی 42.

اَخافُ اللهَ وَ اللهُ شَدیدُ الْعِقابِ اِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَی اللهِ فَاِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَكیمٌ وَ لَوْ تَری اِذْ یَتَوَفَّی الَّذینَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ اَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَریقِ ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ اَیْدیكُمْ وَ اَنَّ اللهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ كَدَاْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَفَرُوا بِآیاتِ اللهِ فَاَخَذَهُمُ اللهُ بِذُنُوبِهِمْ اِنَّ اللهَ قَوِیٌّ شَدیدُ الْعِقابِ ذلِكَ بِاَنَّ اللهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً اَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ وَ اَنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیمٌ كَدَاْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ فَاَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ اَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ كُلٌّ كانُوا ظالِمینَ اِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الَّذینَ كَفَرُوا فَهُمْ لایُؤْمِنُونَ الَّذینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فی كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لایَتَّقُونَ فَاِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّكَّرُونَ

لغات:

«الداب» العادة و الطریقة یقال: ذلک دابه و دینه و دِیْدَنه، و «الثقف» الظفر و الادراک بسرعة و «التشرید» التفریق علی اضطراب، و «الخیانة» نقض العهد فیما اوتمن علیه، و «النبذ» القاء الخبر الی من لایعلمه و «السواء» العدل.

ترجمه:

و (به یاد آور) هنگامی را که شیطان، اعمال آن ها [مشرکان] را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمی گردد! و من، همسایه (و پناه دهنده) شما هستم!»امّا هنگامی که دو گروه(کافران، و مومنان مورد حمایت فرشتگان)در برابر یک دیگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پیروانم) بیزارم! من چیزی می بینم که شما نمی بینید من از خدا

ص: 537

می ترسم،خداوند شدید العقاب است!»(48)و هنگامی را که منافقان،و آن ها که در دل های شان بیماری است می گفتند: «این گروه (مسلمانان) را دینشان مغرور ساخته است.» (آن ها نمی دانستند که) هر کس بر خدا توکّل کند، (پیروز می گردد) خداوند قدرتمند و حکیم است! (49) و اگر ببینی کافران را هنگامی که فرشتگان (مرگ)، جان شان را می گیرند و بر صورت و پشت آن ها می زنند و (می گویند:) بچشید عذاب سوزنده را (، به حال آنان تاسف خواهی خورد)! (50) این، در مقابل کارهایی است که از پیش فرستاده اید و خداوند نسبت به بندگانش،هرگز ستم روا نمی دارد!(51) (حال این گروه مشرکان،) همانند حال نزدیکان فرعون، و کسانی است که پیش از آنان بودند آن ها آیات خدا را انکار کردند خداوند هم آنان را به گناهان شان کیفر داد خداوند قویّ، و کیفرش شدید است (52) این، به خاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمی دهد جز آن که آن ها خودشان را تغییردهند وخداوند،شنوا و داناست!(53) این، (درست) شبیه (حال) فرعونیان و کسانی است که پیش از آن ها بودند آیات پروردگارشان را تکذیب کردند ما هم به خاطر گناهان شان، آن ها را هلاک کردیم، و فرعونیان را غرق نمودیم و همه آن ها ظالم (و ستم گر) بودند! (54) به یقین، بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانی هستند که کافر شدند و ایمان نمی آورند. (55) همان کسانی که با آن ها پیمان بستی سپس هر بار عهد و پیمان خود را می شکنند و (از پیمان شکنی و خیانت،) پرهیز ندارند. (56) اگر آن ها را در (میدان) جنگ بیابی، آن چنان به آن ها حمله کن که جمعیّتهایی که پشت سر آن ها هستند، پراکنده شوند شاید متذکّر گردند (و عبرت گیرند)! (57)

ص: 538

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ اَعْمَالَهُمْ وَ قَالَ لَا غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ اِنِّی جَارٌ لَّکُمْ… »(1)

این آیه و آیات بعد از آن تا آیه 57 نیز درباره ی جنگ بدر است و از ابن عبّاس و دیگران

نقل شده که درباره ی ظهور شیطان در روز جنگ بدر می گویند: هنگامی که قریش تصمیم حرکت به بدر را گرفتند به یاد اختلاف خود و جنگی که با بنی کنانه داشتند افتادند و نزدیک بود که از تصمیم خود منصرف شوند و اختلافی بین آنان رخ دهد، از این رو شیطان با لشکری از شیاطین به صورت سراقة بن مالک بن جشعم کنانی که از اشراف قبیله کنانه بود ظاهر شد و گفت: «امروز کسی بر شما غالب نخواهد شد و من از ناحیه کنانه به شما پناه می دهم». و لکن هنگامی که ملائکه را دید که از آسمان فرود می آیند، دانست که در مقابل آنان توانی ندارد و عقب نشینی کرد.

از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که می فرمایند:

هنگامی که در جنگ بدر دو لشگر مقابل یک دیگر قرار گرفتند ابلیس به صورت سراقه در صف مشرکین بود و دست حارث بن هشام را گرفته بود [که حامل پرچم مشرکین بود] و چون ملائکه را مشاهده نمود و فرار کرد حارث به او گفت: ای سراقه آیا در چنین وقتی بی وفایی می کنی؟! و ابلیس به او گفت: «اِنِّی اَرَی مَا لَا تَرَوْنَ» حارث گفت: به خدا سوگند تو چیزی جز مردم یثرب را نمی بینی پس ابلیس حارث را دفع نمود و فرار کرد و لشگر قریش شکست خوردند و به مکّه بازگشتند و گفتند: سراقه سبب شکست ما شد، و سراقه چون این سخن را شنید گفت:به خدا سوگند من اطّلاعی از رفتن شما نداشتم تا خبر شکست شما را شنیدم. قریش گفتند: تو بودی که در فلان روز نزد ما آمدی و… سراقه گفت: به خدا سوگند

ص: 539


1- 947.. سوره ی انفال، آیه ی 48.

من به بدر نیامدم،و چون قریش مسلمان شدند فهمیدند که شیطان به صورت سراقه بین آنان آمده بوده است.(1)

سه هزار فضیلت در یک شب!

امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که لشکر اسلام در شب جنگ بدر تشنه شدند، امیرالمؤمنین(علیه السلام) [به دستور رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] رفت تا از چاه بدر آب بیاورد و چون داخل چاه رفت و مشک آب را پر کرد و بالا آمد باد شدیدی وزید و آن حضرت توقّف نمود تا آن باد گذشت و باز حرکت نمود وباد شدید دیگری وزید وآن حضرت توقّف نمود تا آن بادگذشت و حرکت نمود و در مرتبه سوّم باد تندی وزید و آن حضرت نشست تا آن باد گذشت و آن حضرت نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد

ص: 540


1- 948.. فی مجمع البیان و اِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ اَعْمالَهُمْ الآیة و اختلف فی ظهور الشیطان یوم بدر کیف کان؟ فقیل:ان قریشا لما اجتمعت المسیر ذکرت الذی بینها و بین بنی بکر بن عبد مناف بن کنانة من الحرب و کاد ذلک ان یثنیهم فجاء ابلیس فی جند من الشیاطین فتبدی لهم فی صورة سراقة بن مالک بن جشعم الکنانی ثم المدلجی و کان من اشراف کنانة وَ قالَ لاغالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ اِنِّی جارٌ لَکُمْ ای مجیرکم من کنانة، فلما رای ابلیس الملائکة نزلوا من السماء و علم انه لاطاقة له بهم نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ عن ابن عبّاس و السدی و الکلبی و غیرهم، و قیل: انهم لما التقوا کان ابلیس فی صف المشرکین آخذا بید الحارث ابن هشام فنکص علی عقبیه فقال له الحارث: یا سراقة اتخذ لنا علی هذه الحال ؟فقال له: اِنِّی اَری ما لاتَرَوْنَ فقال:و الله ما نری الا جعاسیس یثرب فدفع فی صدر الحارث و انطلق و انهزم الناس، فلما قدموا مکة قالوا: هزم الناس سراقة فبلغ ذلک سراقة فقال: و الله ما شعرت بمسیرکم حتّی بلغنی هزیمتکم فقالوا: انک اتیتنا یوم کذا فحلف لهم، فلما اسلموا و علموا ان ذلک کان الشیطان عن الکلبی و روی ذلک عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 161، ح 124]

[و قصّه خود را برای آن حضرت بیان نمود]و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: باد اوّل جبراییل بود با هزار نفر از ملائکه و باد دوّم میکائیل بود با هزار نفر از ملائکه و باد سوّم اسرافیل بود با هزار نفر از ملائکه و آنان بر تو سلام کردند و به کمک ما آمدند؛ و ابلیس چون آنان را دید به عقب بازگشت و گفت: «اِنِّی اَرَی مَا لَا تَرَوْنَ اِنِّیَ اَخَافُ اللّهَ وَ اللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ».(1)

«ذَلِکَ بِاَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً اَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِاَنفُسِهِمْ…»(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند پیامبری از پیامبران خود را مبعوث نمود و به او وحی کرد که به قوم خود بگوید: هر مردمی که از من اطاعت کنند و در نعمت و آسایش باشند و سپس به گناه و معصیت من بازگردند، من نعمت های خود را برای آنان تبدیل به رنج و مصیبت خواهم نمود، و هر قومی و مردمی که اهل معصیت باشند و گرفتار مصیبت و بلا شده باشند و سپس به اطاعت و بندگی من باز گردند من بلا و مصیبت آنان را تبدیل به نعمت و آسایش خواهم نمود ….(3)

ص: 541


1- 949.. فی تفسیر العیّاشی عن عمرو بن ابی المقدام عن ابیه عن علی بن الحسین(علیهما السلام) قال: لما عطش القوم یوم بدر انطلق علی(علیه السلام) بالقربة یستقی و هو علی القلیب اذ جاءت ریح شدیدة ثم مضت، فلبث ما بدا له ثم جاءت ریح، اخری ثم مضت، ثم جائته اخری کاد ان یشغله و هو علی القلیب، ثم جلس حتّی مضی، فلما رجع الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) اخبره بذلک فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): امّا الریح الاول جبرییل مع الف من الملائکة و الثانیة فیها میکائیل مع الف من الملائکة و الثالثة فیها اسرافیل مع الف من الملائکة و قد سلموا علیک و هو مدد لنا،و هم الذین رآهم ابلیس فنکص علی عقبیه یمشی القهقری حین یقول:«اِنِّی اَری ما لاتَرَوْنَ اِنِّی اَخافُ اللهَ وَ اللهُ شَدِیدُ الْعِقابِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 162، ح 125]
2- 950.. سوره ی انفال، آیه ی 53.
3- 951.. فی اصول الکافی محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد و علی بن ابراهیم عن ابیه جمیعا عن ابن محبوب عن الهیثم بن واقد الجزری قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: ان الله؟عز؟ بعث نبیا من انبیائه الی قومه و اوحی الیه ان قل لقومک انه لیس من اهل قریة و لاناس کانوا علی طاعتی فاصابهم فیها سراء فتحوّلوا عما احب الی ما اکره الا تحوّلت لهم عما یحبون الی ما یکرهون، و لیس من اهل قریة و لااهل بیت کانوا علی معصیتی فاصابهم فیها ضراء فتحوّلوا عما اکره الی ما احب الا تحوّلت لهم عما یکرهون الی ما یحبون.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 163، ح 128]B

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: پدرم می فرمود:

خداوند قضای حتم نمود که هر نعمتی به بنده خود می دهد آن نعمت را از او نگیرد، جز آن که گناهی انجام بدهد و مستحق نقمت [و سلب نعمت] شود.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هیچ چیزی برای تغییر نعمت های خداوند و تبدیل آن ها به مصیبت و بلا، موثّرتراز ظلم به مردم نیست، چرا که خداوند دعوت مظلومان را اجابت می نماید، و او در کمین ستم کاران است. و در سخن دیگری فرمود: از ریختن خون بی گناهان بترس که هیچ گناهی خطرناک تر برای سلب نعمت و تعجیل عقوبت نیست!(2)

ص: 542


1- 952.. محمّد بن یحیی و ابو علی الاشعری عن الحسین بن اسحق عن علی بن مهزیار عن حماد بن عیسی عن ابی عمر و المداینی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعته یقول: کان ابی(علیه السلام) یقول: ان الله قضی قضاء حتما الا ینعم علی العبد فیسلبها ایاه حتّی یحدث العبد ذنبا یستحق بذلک النقمة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 163، ح 129]
2- 953.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام): و لیس شی ء ادعی الی تغییر نعم الله و تعجیل نقمته من اقامة علی ظلم فان الله سمیع دعوة المظلومین و هو للظالمین بالمرصاد و قال(علیه السلام) ایضا: ایاک و الدماء و سفکها بغیر حلها، فانه لیس شی ء ادعی لنقمة و لااعظم لتبعة و لااحری بزوال نعمة و انقطاع مدة من سفک الدماء بغیر حقها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 163، ح 131]

«اِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این آیه درباره ی بنی امیّه نازل شده است، چرا که آنان بدترین خلق خدا هستند و آنان مردمی هستند که در باطن قرآن کافر محسوب شده اند.(2)

جابر گوید: از امام باقر(علیه السلام) سوال کردم معنای آیه «اِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ» چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره ی بنی امیّه نازل شده و آنان بدترین خلق خدا هستند و آنان در باطن قرآن کافر شمرده شده اند، از این رو ایمان نمی آورند و بدترین خلق خدا می باشند.(3)

مولّف گوید:

آیه فوق بدترین جنبنده های روی زمین را کافران می داند و معصومین(علیهم السلام) مصداق بارز آنان را بنی امیّه معرّفی نموده اند، گرچه شامل کفّار دیگر نیز خواهد شد، و در روایات گروه های دیگری نیز «شرّ الناس» شمرده شده اند که به برخی از آن ها برای عبرت اشاره می شود:

ص: 543


1- 954.. سوره ی انفال، آیه ی 55.
2- 955.. فی تفسیر علی بن ابراهیم: حدثنا جعفر بن احمد قال: حدثنا عبد الکریم بن عبد الرحیم عن محمّد بن علی عن محمّد بن الفضیل عن ابی حمزة عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: اِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لایُؤْمِنُونَ قال ابو جعفر(علیه السلام): نزلت فی بنی امیة فهم اشر خلق الله، هم الذین کفروا فی باطن القرآن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 163، ح 132]
3- 956.. فی تفسیر العیّاشی عن جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سالته عن هذه الآیة: «اِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لایُؤْمِنُونَ» قال: نزلت فی بنی امیة هم شر خلق الله هم الذین کفروا فی بطن القرآن، و هم الذین لایؤمنون هم شر خلق الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 164، ح 133]

1.امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: «وَ اِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللهِ اِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَاَمَاتَ سُنَّةً مَاْخُوذَةً وَ اَحْیَا بِدْعَةً مَتْرُوکَةً…» این سخن را امیرالمؤمنین(علیه السلام) به عثمان فرمود.(1)

2. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بدترین مردم کسی است که از برادر مسلمان خود نزد امام[جائری] سعایت کند و آن جائر آن شخص را بکشد و در آن صورت او برادر خود را کشته و خود و امام خود را هلاک نموده است.(2)

3.رسول خدا به امیرالمؤمنین (صلوات الله علیهما) فرمود: یا علی! بدترین مردم کسی است که آخرت خود را به دنیا بفروشد و بدتر از او کسی است که آخرت خود را

ص: 544


1- 957.. و من کلام له(علیه السلام) لما اجتمع الناس الیه و شکوا ما نقموه علی عثمان و سالوه مخاطبته لهم و استعتابه لهم فدخل علیه فقال: اِنَّ النَّاسَ وَرَائِی وَ قَدِ اسْتَسْفَرُونِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ وَ وَ اللهِ مَا اَدْرِی مَا اَقُولُ لَکَ مَا اَعْرِفُ شَیْئًا تَجْهَلُهُ وَ لَا اَدُلُّکَ عَلَی اَمْرٍ لَا تَعْرِفُهُ اِنَّکَ لَتَعْلَمُ مَا نَعْلَمُ مَا سَبَقْنَاکَ اِلَی شَیْ ءٍ فَنُخْبِرَکَ عَنْهُ وَ لَا خَلَوْنَا بِشَیْ ءٍ فَنُبَلِّغَکَهُ وَ قَدْ رَاَیْتَ کَمَا رَاَیْنَا وَ سَمِعْتَ کَمَا سَمِعْنَا وَ صَحِبْتَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)کَمَا صَحِبْنَا وَ مَا ابْنُ اَبِی قُحَافَةَ وَ لَا ابْنُ الْخَطَّابِ بِاَوْلَی بِعَمَلِ [الْخَیْرِ] الْحَقِّ مِنْکَ وَ اَنْتَ اَقْرَبُ اِلَی اَبِی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَشِیجَةَ رَحِمٍ مِنْهُمَا وَ قَدْ نِلْتَ مِنْ صِهْرِهِ مَا لَمْ یَنَالا فَاللهَ اللهَ فِی نَفْسِکَ فَاِنَّکَ وَ اللهِ مَا تُبَصَّرُ مِنْ عَمًی وَ لَا تُعَلَّمُ مِنْ جَهْلٍ وَ اِنَّ الطُّرُقَ لَوَاضِحَةٌ وَ اِنَّ اَعْلَامَ الدِّینِ لَقَائِمَةٌ فَاعْلَمْ اَنَّ اَفْضَلَ عِبَادِ اللهِ عِنْدَ اللهِ اِمَامٌ عَادِلٌ هُدِیَ وَ هَدَی فَاَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً وَ اَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً وَ اِنَّ السُّنَنَ لَنَیِّرَةٌ لَهَا اَعْلَامٌ وَ اِنَّ الْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ لَهَا اَعْلَامٌ وَ اِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللهِ اِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَاَمَاتَ سُنَّةً مَاْخُوذَةً وَ اَحْیَا بِدْعَةً مَتْرُوکَةً وَ اِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ یُؤْتَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِالْاِمَامِ الْجَائِرِ وَ لَیْسَ مَعَهُ نَصِیرٌ وَ لَا عَاذِرٌ فَیُلْقَی فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَیَدُورُ فِیهَا کَمَا تَدُورُ الرَّحَی ثُمَّ یَرْتَبِطُ فِی قَعْرِهَا. [نهج البلاغه، 234، خطبه 164]
2- 958.. وَ عَنْهُ(صلی الله علیه و آله) اَنَّهُ قَالَ شَرُّ النَّاسِ الْمُثَلِّثُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ مَا الْمُثَلِّثُ قَالَ الَّذِی یَسْعَی بِاَخِیهِ اِلَی السُّلْطَانِ فَیُهْلِکُ نَفْسَهُ وَ یُهْلِکُ اَخَاهُ وَ یُهْلِکُ السُّلْطَانَ. [مستدرک الوسایل، ج 13، ص 125]

به دنیای دیگری بفروشد. [مانند این که برای کسی شهادت ناحق بدهد.](1)

4. و نیز فرمود: بدترین مردم نزد خداوند در روز قیامت انسان دورو می باشد.(2)

5 . رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بدترین مردم کسانی هستند که به مردم گمان بد می برند و از عیوب آنان تجسّس می کنند و بدترین تجسّس کنندگان کسانی اند که زیاد از مردم بدگویی می کنند و بدتر از آنان کسانی هستند که آبروی مردم را می برند.(3)

6 .امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: بدترین مردم کسانی هستند که به مردم ظلم می کنند .(4)

سوره ی انفال [8]، آیات 58 تا 67

متن:

وَ اِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ اِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ اِنَّ اللهَ لایُحِبُّ الْخائِنینَ وَ لایَحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا سَبَقُوا اِنَّهُمْ لایُعْجِزُونَ وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لاتَعْلَمُونَهُمُ اللهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ ءٍ فی سَبیلِ اللهِ یُوَفَّ اِلَیْكُمْ وَ اَنْتُمْ لاتُظْلَمُونَ وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَی اللهِ اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ وَ اِنْ یُریدُوا اَنْ یَخْدَعُوكَ فَاِنَّ حَسْبَكَ اللهُ

ص: 545


1- 959.. یَا عَلِیُّ شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَا غَیْرِهِ.[بحار، ج 74، ص 46]
2- 960.. اَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ اَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ مَنِیعٍ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو بَکْرِ بْنُ اَبِی شَیْبَةَ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو مُعَاوِیَةَ عَنِ الْاَعْمَشِ عَنْ اَبِی صَالِحٍ عَنْ اَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اِنَّ مِنْ شَرِّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ؟عز؟ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ذَا الْوَجْهَیْنِ. [خصال، ج 1، ص 38، ح 17]
3- 961.. وَ قَالَ ص: شَرُّ النَّاسِ الظَّانُّونَ وَ شَرُّ الظَّانِّینَ الْمُتَجَسِّسُونَ وَ شَرُّ الْمُتَجَسِّسِینَ الْقَوَّالُونَ وَ شَرُّ الْقَوَّالِینَ الْهَتَّاکُونَ. [مستدرک الوسائل، ج 9، ص 147]
4- 962.. وَ قَالَ(علیه السلام): شَرُّ النَّاسِ مَنْ یَظْلِمُ النَّاسَ. [مستدرک الوسائل، ج 12، ص 100]

هُوَ الَّذی اَیَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ وَ اَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ اَنْفَقْتَ ما فِی الْاَرْضِ جَمیعًا ما اَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللهَ اَلَّفَ بَیْنَهُمْ اِنَّهُ عَزیزٌ حَكیمٌ یا اَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُكَ اللهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ یا اَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَی الْقِتالِ اِنْ یَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ اِنْ یَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا اَلْفًا مِنَ الَّذینَ كَفَرُوا بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَفْقَهُونَ الْآنَ خَفَّفَ اللهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ اَنَّ فیكُمْ ضَعْفًا فَاِنْ یَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ اِنْ یَكُنْ مِنْكُمْ اَلْفٌ یَغْلِبُوا اَلْفَیْنِ بِاِذْنِ اللهِ وَ اللهُ مَعَ الصَّابِرینَ

لغات:

«الاعجاز» انجام دادن کاری است که مردم از انجام آن ها عاجزاند، و «اعداد» آماده کردن چیزی است برای دیگری، و «استطاعة» قدرت جوارح است بر انجام کاری، و «رباط» بستن چیزی را گویند و لکن خفیف تر از عقد، و «ربطه یربطه ربطا و رابطه مرابطة و رباطا، و «ارهاب» به معنای ناتوان نمودن دیگری است با ترساندن، و «جنحوا للسلم» یعنی مالوا الی التسلیم، و «خِدَع و خدیعة» اظهار المحبوب و ابطان المکروه است،و التایید: التمکین، و «الاید» القوة و «التالیف» ایجاد الالفة.

ترجمه:

و هر گاه (با ظهور نشانه هایی،) از خیانت گروهی بیم داشته باشی(که عهد خود را شکسته، حمله غافلگیرانه کنند)، به طور عادلانه به آن ها اعلام کن که پیمان شان لغو شده است زیرا خداوند، خائنان را دوست نمی دارد! (58) آن ها که راه کفر پیش گرفتند، گمان نکنند (با این اعمال،) پیش برده اند (و از قلمرو کیفر ما، بیرون رفته اند)!آن ها هرگز ما را ناتوان نخواهند کرد! (59) هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با

ص: 546

آن ها[دشمنان]، آماده سازید!و(همچنین) اسبهای ورزیده(برای میدان نبرد)،تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و (همچنین) گروه دیگری غیر از این ها را، که شما نمی شناسید و خدا آن ها را می شناسد! و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعی اسلام) انفاق کنید، به طور کامل به شما بازگردانده می شود، و به شما ستم نخواهد شد! (60) و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی و بر خدا توکّل کن، که او شنوا و داناست! (61) و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا برای تو کافی است او همان کسی است که تو را، با یاری خود و مومنان، تقویت کرد… (62) و دل های آن ها را با هم، الفت داد! اگر تمام آن چه را روی زمین است صرف می کردی که میان دل های آنان الفت دهی، نمی توانستی! ولی خداوند در میان آن ها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است! (63) ای پیامبر! خداوند و مومنانی که از تو پیروی می کنند، برای حمایت تو کافی است (فقط بر آن ها تکیه کن)! (64) ای پیامبر! مومنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن! هر گاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه می کنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانی که کافر شدند، پیروز می گردند چرا که آن ها گروهی هستند که نمی فهمند! (65) هم اکنون خداوند به شما تخفیف داد، و دانست که در شما ضعفی است بنا بر این، هر گاه یک صد نفر با استقامت از شما باشند،بر دویست نفر پیروز می شوند و اگر یکهزار نفر باشند، بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد! و خدا با صابران است! (66)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ اِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاء اِنَّ اللّهَ لَا یُحِبُّ الخَائِنِینَ»(1)

ص: 547


1- 963.. سوره ی انفال، آیه ی 58.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی معاویه نازل شد هنگامی که به امیرالمؤمنین(علیه السلام) خیانت نمود. (1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن سخنان مفصّل خود می فرماید:

[پس از بیعت مردم با من] من به بصره رفتم و همه مردم و اهل بلاد بیعت مرا پذیرفتند مگر اهل شام، پس من برای قطع عذر و اتمام حجّت و عمل به آیه «وَ اِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً …» جریر بن عبدالله را نزد معاویه فرستادم تا حجّت را بر او تمام کنم و عذری باقی نماند. ولکن معاویه نامه مرا رد کرد و حق مرا انکار نمود و بیعت مرا نپذیرفت.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: سه خصلت است که در هر کس باشد منافق خواهد بود، گرچه روزه بگیرد و نماز بخواند و گمان کند که مسلمان است:

1. کسی که در امانت خیانت کند؛

2. کسی که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید؛

3. کسی که به وعده های خود عمل نکند؛

ص: 548


1- 964.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: وَ اِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ اِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ قال: نزلت فی معاویة لما خان امیرالمؤمنین(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 164، ح 134]
2- 965.. فی کشف المحجة لابن طاوس; عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل و فیه: فقدمت البصرة و قد اتسقت الی الوجوه کلها الا الشام، فاحببت ان اتخذ الحجة و اقضی العذر، و اخذت بقول الله: «وَ اِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ اِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ» فبعثت جریر بن عبد الله الی معاویة معذرا الیه متخذا للحجة علیه، فرد کتابی و جحد حقی فی دفع بیعتی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 164، ح 135]

سپس فرمود: خداوند درباره ی این سه گروه می فرماید:

«اِنَّ اللّهَ لَا یُحِبُّ الخَائِنِینَ»، «انّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَیْهِ اِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ» و «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَابِ اِسْمَاعِیلَ اِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ کَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا».(1)

«وَ اَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُمْ…»(2)

در کتاب کافی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

مقصود از «مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ» تیر و تیراندازی است.(3)

در کتاب فقیه از آن حضرت نقل شده که فرمود: خضاب با حنای تیره نیز از آمادگی های مقابله با دشمن است.(4)

در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از «من قوة» شمشیر و سپر است.(5)

ص: 549


1- 966.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن بعض اصحابه عن عبد الله بن سنان عن ابی عبد الله(علیه السلام)قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ثلث من کن فیه کان منافقا و ان صام و صلی و زعم انه مسلم، من اذا اؤتمن خان، و اذا حدث کذب، و اذا وعد اخلف، ان الله؟عز؟ قال فی کتابه: اِنَّ اللهَ لایُحِبُّ الْخائِنِینَ و قال: «اَنَّ لَعْنَتَ اللهِ عَلَیْهِ اِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ» و فی قوله تعالی: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ اِسْماعِیلَ اِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا».[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 164]
2- 967 .. سوره ی انفال، آیه ی 60.
3- 968.. فی الکافی محمّد بن یحیی عن عمران بن موسی عن الحسن بن طریف عن عبد الله بن المغیرة رفعه قال:قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) فی قول الله؟عز؟: وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ قال: الرمی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 164، ح 137]
4- 969.. فی من لایحضره الفقیه و قال(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ «وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» قال: منه الخضاب بالسواد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 164، ح 138]
5- 970.. فی تفسیر العیّاشی عن محمّد بن عیسی عمن ذکره عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله: «وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» قال: سیف و نرس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 164]

در تفسیر علی بن ابراهیم آمده:

مقصود،سلاح جنگ است.(1)

در مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

اسب های خود را آماده کنید که پشت آنان عزّت شماست و جوف آن ها گنج شماست. (2)

مولّف گوید:

تامین نیروی مقاومت در مقابل دشمن طبق این آیه باید با تمام توان و تامین نیروی رزمی و ابزار نظامی روز باشد تا دشمن را از اراده ی حمله منصرف نماید، و ای کاش مسابقات رایج ما با هزینه های سنگینی که دارد صرف تامین نیروی رزمی و ابزار جنگی و پیشرفت های اقتصادی و صنعتی می شد نه صرف مسابقات ورزشی کاذب که اکثرا سباق با رهن در آن ها حرام است؟!

«وَ اِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللهِ اِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «سِلم» پذیرفتن ولایت ما خانواده است.(4)

ص: 550


1- 971..فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله:«وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» قال: السلاح. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 164، ح 140]
2- 972.. و روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله): و ارتبطوا الخیل فان ظهورها لکم عز و اجوافها کنز. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 164، ح 142]
3- 973.. سوره ی انفال، آیه ی 61.
4- 974.. فی اصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن محمّد بن جمهور عن صفوان عن ابن مسکان عن الحلبی عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها قلت: ما السلم؟ قال: الدخول فی امرنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، 165، ح 143]

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه فوق با آیه «فَلَا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا اِلَی السَّلْمِ وَ اَنتُمُ الْاَعْلَوْنَ وَ اللهُ مَعَکُمْ» و آیه «وَ اِن یُرِیدُواْ

اَن یَخْدَعُوکَ فَاِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذِیَ اَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ…» نسخ شده و درباره ی اوس و خزرج نازل شده است.(1)

مولّف گوید:

توضیح آیه فوق در قصّه جنگ بدر گذشت و در پایان این سوره نیز خواهد آمد و در جنگ بدر به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفته شد: «اگر دشمن قبل از مساله ی انفال و شروع جنگ تمایل به صلح داشت با آنان صلح کن» و این جمع دلالی است و نیاز به قول به نسخ نیست چرا که آیات فوق و آیه «فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ»(2)، و آیه «قَاتِلُواْ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ»(3)، مطلق است و این آیه مقیّد به تمایل دشمن به صلح است و تعارضی در بین نیست.

«وَ اِن یُرِیدُواْ اَن یَخْدَعُوکَ فَاِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذِیَ اَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ…»(4)

«وَ اَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ اَنفَقْتَ مَا فِی الاَرْضِ جَمِیعًا مَّا اَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لَکِنَّ اللّهَ اَلَّفَ بَیْنَهُمْ …»(5)

ص: 551


1- 975.. و فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: «وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها» قال: هی منسوخة بقوله: «فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا اِلَی السَّلْمِ وَ اَنْتُمُ الْاَعْلَوْنَ وَ اللهُ مَعَکُمْ» و قوله: وَ اِنْ یُرِیدُوا اَنْ یَخْدَعُوکَ فَاِنَّ حَسْبَکَ اللهُ هُوَ الَّذِی اَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ وَ اَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ، لَوْ اَنْفَقْتَ ما فِی الْاَرْضِ جَمِیعًا ما اَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللهَ اَلَّفَ بَیْنَهُمْ قال: نزلت فی الاوس و الخزرج. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 165، ح 144]
2- 976.. سوره ی توبه، آیه ی 5.
3- 977.. همان، آیه ی 29.
4- 978.. سوره ی انفال، آیه ی 62.
5- 979.. همان، آیه ی 63.

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه [اوّل مربوط به جنگ بدر است و آیه ی دوّم] درباره ی دو قبیله بزرگ مدینه (اوس و خزرج) نازل شده است.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از (بالمؤمنین) مومنان از قریش اند، و مقصود از «وَ لَکِنَّ اللّهَ اَلَّفَ بَیْنَهُمْ»انصارند که قبل از اسلام دو قبیله بودند به نام اوس و خزرج و جنگ و دشمنی شدیدی بین آنان بود و خداوند به برکت اسلام دل های آنان را با یک دیگر مهربان نمود و انصار و یاران رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نامیده شدند.(1)

اسلام دین محبّت و الفت است

امیرالمؤمنین(علیه السلام)می فرماید:از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود:

مومن صاحب عزّت و کرامت است و فاجر دارای خباثت و پستی است، و بهترین مومنان کسی است که با مومنان دیگر الفت و محبّت دارد، و کسی که با مردم الفت ندارد و مردم با او الفت ندارند خیری در او نیست.(2)

ص: 552


1- 980.. و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: ان هؤلاء قوم کانوا معه من قریش، فقال الله: «فَاِنَّ حَسْبَکَ اللهُ هُوَ الَّذِی اَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ وَ اَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ اَنْفَقْتَ ما فِی الْاَرْضِ جَمِیعًا ما اَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللهَ اَلَّفَ بَیْنَهُمْ اِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» فهم الانصار کان بین الاوس و الخزرج حرب شدید و عداوة فی الجاهلیة، فالف الله بین قلوبهم و نصر بهم نبیه فالذین اَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ فهم الانصار خاصة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 165]
2- 981.. فی امالی شیخ الطائفة باسناده الی امیر المؤمنین(علیه السلام) قال: سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول: المؤمن غر کریم، و الفاجر خبث لئیم، و خیر المؤمنین من کان تالفه للمؤمنین، و لاخیر فیمن لایالف و لایؤلف. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 166، ح 147]

و نیز فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود:

بدترین مردم کسی است که بغض و کینه ی مومنان را دارد و قلوب مومنین نیز از او بیزار است و اینگونه افراد اهل سخن چینی و تفرقه بین مردم و جست وجوی عیوب آنان می باشند و خداوند به آنان نظر رحمت نمی کند و اعمال آنان را در قیامت نمی پذیرد. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این آیه را تلاوت نمود «هُوَ الَّذِیَ اَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ * وَ اَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ».(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در توصیف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

او رسالت پروردگار خود را[به مردم]ابلاغ نمود و به برکت وجود او اختلاف ها و شکاف ها برطرف، و بریدگی ها وصل شد و کینه ها و دشمنی ها تبدیل به الفت و محبّت گردید و آتش های کینه خاموش شد.(2)

«اِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ وَ اِن یَکُن مِّنکُم مِّئَةٌ یَغْلِبُواْ اَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ…»(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنگامی که اجبار بر بیعت با ابوبکر شد، در حال خشم و غضب

در پایان سخنان خود فرمود:

«اللَّهُمَّ اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنَّ النَّبِیَّ الْاُمِّیَّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ لِی: اِنْ تَمُّوا عِشْرِینَ فَجَاهِدْهُمْ؛ وَ هُوَ قَوْلُکَ

ص: 553


1- 982.. قال: و سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول: شرار الناس من یبغض المؤمنین و تبغضه قلوبهم المشاؤن بالنمیمة المفرقون بین الاحبة، الباغون للناس العیب اولئک لاینظر الله الیهم و لایزکیهم یوم القیمة، ثم تلا(صلی الله علیه و آله): «هُوَ الَّذِی اَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ وَ اَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 166، ح 148]
2- 983.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام): و بلغ رسالات ربه فلم به الصدع، و رتق به الفتق، و الف [به الشمل] بین ذوی الارحام بعد العداوة الواغرة فی الصدور، و الضغائن القادحة فی القلوب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 166، ح 149]
3- 984.. سوره ی انفال، آیه ی 65.

فِی کِتَابِکَ: (اِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ)»یعنی خدایا تو می دانی که پیامبر تو به من فرمود: «اگر بیست نفر حامی پیدا کردی با آنان مبارزه کن» و تو در کتاب خود فرموده ای: «اِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ».

سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) حرکت نمود و سه مرتبه فرمود:

خدایا حامیان من به بیست نفر نرسیده اند! و از مردم دور شد.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هیچ بلا و سختی بر مردم رخ نمی دهد جز آن که شیعیان من در بهترین حالت خواهند بود؛ چنان که خداوند می فرماید: «الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکُمْ وَ عَلِمَ اَنَّ فِیکُمْ ضَعْفًا.»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) می فرمود:

اگر کسی در میدان جنگ از دو نفر فرار کند، از جنگ فرار کرده است، و اگر از سه نفر فرار کند، فرار از جنگ نکرده است.(3)

ص: 554


1- 985.. فی تفسیر العیّاشی عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یقول فی آخره: و قد اکره علی بیعة ابی بکر مغضبا: اللهم انک تعلم ان النّبی(صلی الله علیه و آله) قد قال لی: ان تموا عشرین فجاهدهم، و هو قولک فی کتابک اِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ قال: و سمعته یقول: اللهم فانهم لم یتموا عشرین حتّی قالها ثلثا ثم انصرف. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 166، ح 150]
2- 986.. عن فرات بن احنف عن بعض اصحابه عن علی بن ابی طالب(علیه السلام) انه قال: ما نزل بالناس ازمة قط الا کان شیعتی فیها احسن حالا، و هو قول الله: الْآنَ خَفَّفَ اللهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ اَنَّ فِیکُمْ ضَعْفًا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 166، ح 151]
3- 987.. عن الحسین بن صالح قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: کان علی صلوات الله علیه یقول: من فر من رجلین فی القتال من الزحف فقد فر من الزحف، و من فر من ثلثة رجال فی القتال من الزحف فلم یفر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 166، ح 152]

امام صادق(علیه السلام) ضمن سخنانی طولانی به اصحاب خود فرمود:

مگر نمی دانید که خداوند در ابتدای امر بر مومنین واجب نمود که یک نفر آنان باید درمقابل بیست نفر از مشرکین بایستد و نباید فرار کند، و اگر فرار کند جایگاه او آتش است؛ و سپس به آنان ترّحم نمود و فرمود: یک نفر از شما باید در مقابل دو نفر از مشرکان بایستد و فرار نکند….(1)

ابن عبّاس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که جنگ بدر به پایان رسید و مشرکین اسیر شدند و در بند بودند، شام بدر به خواب نمی رفت، و چون اصحاب علّت آن را سوال کردند فرمود:

ناله عمویم نمی گذارد به خواب بروم. پس عبّاس را باز کردند و ساکت شد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به خواب رفت.(2)

ص: 555


1- 988.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن ابی عبد الله(علیه السلام)حدیث طویل یقول فیه:اما علمتم ان الله؟عز؟ قد فرض علی المؤمنین فی اول الامر ان یقاتل الرجل منهم عشرة من المشرکین،لیس له ان یولی وجهه عنهم،و من ولاهم یومئذ دبره فقد تبوء مقعده من النار،ثم حولهم رحمة منه لهم،فصار الرجل منهم علیه ان یقاتل رجلین من المشرکین تخفیفا من الله؟عز؟للمؤمنین ففسح الرجلان العشرة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 167، ح 153]
2- 989.. فی مجمع البیان و عن ابن عبّاس قال: لما امسی رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم بدر و الناس محبوسون بالوثاق بات ساهرا اول اللیل، فقال له اصحابه: ما لک لاتنام؟ قال: سمعت انین عمی عبّاس فی وثاقه فاطلقوه فسکت فنام رسول الله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 167، ح 154]

سوره ی انفال [8]، آیات 67 تا 75

متن:

ما كانَ لِنَبِیٍّ اَنْ یَكُونَ لَهُ اَسْری حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْاَرْضِ تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللهُ یُریدُ الْآخِرَةَ وَ اللهُ عَزیزٌ حَكیمٌ لَوْ لاكِتابٌ مِنَ اللهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فیما اَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظیمٌ فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالًا طَیِّبًا وَ اتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ یا اَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فی اَیْدیكُمْ مِنَ الْاَسْری اِنْ یَعْلَمِ اللهُ فی قُلُوبِكُمْ خَیْرًا یُؤْتِكُمْ خَیْرًا مِمَّا اُخِذَ مِنْكُمْ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ وَ اِنْ یُریدُوا خِیانَتَكَ فَقَدْ خانُوا اللهَ مِنْ قَبْلُ فَاَمْكَنَ مِنْهُمْ وَ اللهُ عَلیمٌ حَكیمٌ اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا اُول-ٰٓئِكَ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا وَ اِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْكُمُ النَّصْرُ اِلَّا عَلی قَوْمٍ بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ وَ الَّذینَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْضٍ اِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِی الْاَرْضِ وَ فَسادٌ كَبیرٌ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا اُول-ٰٓئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَریمٌ وَ الَّذینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَكُمْ فَاُول-ٰٓئِكَ مِنْكُمْ وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی كِتابِ اللهِ اِنَّ اللهَ بِكُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ

لغات:

«اسر» به معنای بستن محارب است،«و اسور»به معنای مشدود است، و «اثخان فی الارض» برخورد سخت با دشمن است تا از آنان فراوان کشته شود و ثَخْن و غَلْظ و کثافة نظائرند و اثْخَنه المرض و الجراح اذا اشتد علیه، و فرق بین حلال و مباح این است که حلال چیزی است که از حرمت خارج شده و مباح از توسعه است، و

ص: 556

«طَیِّب»به معنای حلال با لذت است، و لذت رسیدن به چیز مورد اشتها می باشد، و «فتنة» در اصل به معنای امتحان است و در کفر و شرک و عذاب و بلاء و مصیبت نیز استعمال شده است.

ترجمه:

هیچ پیامبری حق ندارد اسیرانی (از دشمن) بگیرد تا کاملا بر آن ها پیروز گردد (و جای پای خود را در زمین محکم کند)! شما متاع ناپایدار دنیا را می خواهید (و مایلید اسیران بیشتری بگیرید، و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید ولی خداوند، سرای دیگر را (برای شما) می خواهد و خداوند قادر و حکیم است! (67) اگر فرمان سابق خدا نبود (که بدون ابلاغ، هیچ امّتی را کیفر ندهد)،به خاطر چیزی[اسیرانی]که گرفتید، مجازات بزرگی به شما می رسید. (68) از آن چه به غنیمت گرفته اید، حلال و پاکیزه بخورید و از خدا بپرهیزید خداوند آمرزنده و مهربان است! (69) ای پیامبر! به اسیرانی که در دست شما هستند بگو: «اگر خداوند، خیری در دل های شما بداند، (و نیّات پاکی داشته باشید،) بهتر از آن چه از شما گرفته شده به شما می دهد و شما را می بخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است!»(70)امّا اگر بخواهند با تو خیانت کنند، (تازگی ندارد) آن ها پیش از این (نیز) به خدا خیانت کردند و خداوند (شما را) بر آن ها پیروز کرد خداوند دانا و حکیم است! (71) کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند، و آن ها که پناه دادند و یاری نمودند، آن ها یاران یک دیگرند و آن ها که ایمان آوردند و مهاجرت نکردند، هیچ گونه ولایت [دوستی و تعهّدی] در برابر آن ها ندارید تا هجرت کنند! و (تنها) اگر در (حفظ) دین (خود) از شما یاری طلبند، بر شماست که آن ها را یاری کنید، جز بر ضدّ گروهی که میان شما و آن ها، پیمان

ص: 557

(ترک مخاصمه)است و خداوند به آن چه عمل می کنید،بیناست!(72) کسانی که کافرشدند، اولیاء (و یاوران و مدافعان)یک دیگرند اگر(این دستور را)انجام ندهید، فتنه و فساد عظیمی در زمین روی می دهد. (73) و آن ها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند، و آن ها که پناه دادند و یاری نمودند، آنان مومنان حقیقی اند برای آن ها، آمرزش (و رحمت خدا) و روزی شایسته ای است. (74) و کسانی که بعدا ایمان آوردند و هجرت کردند و با شما جهاد نمودند، از شما هستند و خویشاوندان نسبت به یک دیگر، در احکامی که خدا مقرّر داشته، (از دیگران) سزاوارترند خداوند به همه چیز داناست. (75)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«مَا کَانَ لِنَبِیٍّ اَن یَکُونَ لَهُ اَسْرَی حَتَّی یُثْخِنَ فِی الاَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَ اللّهُ یُرِیدُالآخِرَةَ …»(1)

روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر به اصحاب خود در مورد اسیران مشرکین فرمود:

اگر می خواهید آنان را بکشید، وگرنه از آنان فدیه بگیرید و آزادشان کنید و به عدد آنان بعدا از شما شهید شوند؟! و عدد اسیران بدر هفتاد نفر بود. و اصحاب گفتند: ما از آنان فدیه می گیریم و خود را تقویت می کنیم تا با دشمنان خود بجنگیم و بعدا هفتاد نفر از ما به شهادت برسند. عبیده ی سلمانی گوید: آنان هر دو خیر را برای خود انتخاب کردند [خیر دنیا و خیر آخرت] از این رو در جنگ احد هفتاد نفر از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شهید شدند.(2)

ص: 558


1- 990.. سوره ی انفال، آیه ی 68.
2- 991.. و روی عبیدة السلمانی عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) انه قال لاصحابه یوم بدر فی الاساری: ان شئتم قتلتموهم و ان شئتم فادیتموهم و استشهد منکم بعدتهم، و کانت الاساری سبعین، فقالوا:بل ناخذ الفداء و نتمتع به و نتقوی به علی عدونا و یستشهد منا بعدتهم، قال عبیدة: طلبوا الخیرتین کلتیهما، فقتل منهم یوم احد سبعون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 167]B

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

فدیه و عوض هر کدام از اسرای مشرکین در بدر چهل اوقیه بود و اوقیه چهل مثقال طلا بود [بنابراین فدیه هر مشرکی که آزاد می شد 1600 اوقیه و با ضرب در هفتاد، 112000 مثقال طلا می شد] و لکن برای آزادی عبّاس یک صد اوقیه گرفته شد، و علاوه بر آن، عبّاس هنگامی که اسیر شد بیست اوقیه طلا از او گرفته شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: آن بیست اوقیه غنیمت بود و تو باید برای آزادی خود و فرزندان برادرت نوفل و عقیل فدیه بدهی، و عبّاس گفت: من چیزی ندارم. و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: چه شد طلایی که نزد امّ الفضل قرار دادی و گفتی: اگر برای من حادثه ای رخداد این طلاها مخصوص به تو و فضل و عبدالله و قثم باشد؟! عبّاس گفت: چه کسی این خبر را به شما داد؟رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود:خدای متعال به من خبر داده پس عبّاس گفت: من شهادت می دهم که تو رسول خدا هستی، چرا که احدی جز خدا از این مساله آگاه نبود.(1)

ص: 559


1- 992.. و قال ابو جعفر(علیه السلام): کان الفداء یوم بدر عن کل رجل من المشرکین باربعین اوقیة و الاوقیة اربعون مثقالا الا العبّاس، فان فدائه مائة اوقیة، و کان اخذ منه حین اسر عشرون اوقیة ذهبا،فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): ذلک غنیمة ففاد نفسک و ابنی اخیک نوفلا و عقیلا فقال: لیس معی شی ء، فقال این الذهب الذی سلمته الی ام الفضل و قلت لها: ان حدث بی حدث فهو لک و للفضل و عبد الله و قثم؟ فقال: من اخبرک بهذا؟ قال: الله تعالی، فقال: اشهد انک رسول الله، ما اطلع علی هذا احدا الا الله تعالی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 167، ح 156]

مولّف گوید:

تفصیل بیشتر این موضوع در تفسیر آیه «کَما اَخْرَجَکَ رَبُّکَ»(1) گذشت.

«یَا اَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّمَن فِی اَیْدِیکُم مِّنَ الاَسْرَی اِن یَعْلَمِ اللّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْرًا یُؤْتِکُمْ خَیْرًا مِّمَّا اُخِذَ مِنکُمْ…»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

این آیه درباره ی عبّاس عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و عقیل و نوفل برادران امیر المؤمنین(علیه السلام) نازل شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «از اسرای بدر احدی از بنی هاشم و ابوالبختری نباید کشته شوند» پس همه آنان اسیر شدند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: از آنان برای من خبر بیاور. پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) به برادر خود عقیل برخورد کرد و رو از او گرداند، و عقیل گفت: ای برادر بیا نزد من به خدا سوگند تو وضع مرا دیدی! پس امیرالمؤمنین(علیه السلام)

نزد رسول خدا آمد و گفت:

این عبّاس است در دست فلانی و این عقیل است در دست فلانی و این نوفل بن حارث است در دست فلانی. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نزد عقیل آمد و فرمود: «ای عقیل! ابوجهل کشته شد؟» عقیل گفت: با کشته شدن او نزاعی درباره ی مکّه [برای شما] نیست. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اصحاب خود فرمود: «یا اسیران را بکشید و یا از آنان فدیه بگیرید» پس عبّاس را آوردند و به او گفته شد: فدیه خود و فرزند برادرت عقیل را بپرداز، عبّاس گفت: مرا گدای قریش مکن؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اموالی که نزد همسرت ام الفضل گذاردی و به او گفتی: اگر در این سفر حادثه ای برای من رخداد این اموال را بین خود و فرزند خود تقسیم کن. چه شد؟

ص: 560


1- 993.. سوره ی انفال، آیه ی 5.
2- 994.. همان، آیه ی 70.

عبّاس گفت: ای فرزند برادر! این خبر را چه کسی به شما داد؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:جبرییل این خبر را به من داد. پس عبّاس گفت: به خدا سوگند این سرّی بود

که احدی جز من و همسرم از آن آگاه نبود و من شهادت می دهم که تو پیامبر خدا هستی. پس همه اسیران را به جای خود بازگرداندند جز عبّاس و عقیل و نوفل و این آیه درباره ی آنان نازل شد «قُل لِّمَن فِی اَیْدِیکُم مِّنَ الاَسْرَی اِن یَعْلَمِ اللّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْرًا….»(1)

ص: 561


1- 995.. فی روضة الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن معاویة بن عمار عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعته یقول فی هذه الآیة: یا اَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فِی اَیْدِیکُمْ مِنَ الْاَسْری اِنْ یَعْلَمِ اللهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْرًا یُؤْتِکُمْ خَیْرًا مِمَّا اُخِذَ مِنْکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ قال: نزلت فی العبّاس و عقیل و نوفل، و قال: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) نهی یوم بدر ان یقتل احد من بنی هاشم و ابو البختری، فاسروا فارسل علیا(علیه السلام) فقال انظر من هاهنا من بنی هاشم، قال: فمر علی(علیه السلام) علی عقیل بن ابی طالب کرم الله وجهه فحاد عنه فقال له: یا ابن ام علی امّا و الله لقد رایت مکانی، قال: فرجع الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قال:هذا ابو الفضل فی ید فلان، و هذا عقیل فی ید فلان و هذا نوفل بن حارث فی ید فلان، فقام رسول الله(صلی الله علیه و آله) حتّی انتهی الی عقیل، فقال له: یا ابا یزید قتل ابو جهل؟ قال: اذن لاتنازعون فی تهامة فقال: ان کنتم اثخنتم القوم و الا فارکبوا اکتافهم، قال: فجی ء بالعبّاس فقیل له: افد نفسک وافد ابن اخیک، فقال: یا محمّد تترکنی اسال قریشا فی کفی؟ فقال: اعط ما خلفت عند ام الفضل و قلت لها: ان اصابنی فی وجهی هذا شی ء فانفقیه علی ولدک و نفسک، فقال له: یا ابن اخی من اخبرک بهذا؟ فقال: اتانی جبرییل من عند الله عن ذکره،فقال و محلوفه ما علم بهذا احد الا انا و هی، اشهد انک رسول الله، قال: فرجع الاساری کلهم [مشرکین] الا العبّاس و عقیل و نوفل کرم الله وجوههم، و فیهم نزلت هذه الآیة «قُلْ لِمَنْ فِی اَیْدِیکُمْ مِنَ الْاَسْری اِنْ یَعْلَمِ اللهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْرًا» الی آخر الآیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 168، ح 157]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

[بعد از جنگ بدر] برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مالی فراهم شد و آن حضرت به عبّاس فرمود:عبای خود را پهن کن و این مال را بگیر.وسپس به او فرمود:این همان وعده ای است که خداوند متعال داد و فرمود: «اِن یَعْلَمِ اللّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْرًا یُؤْتِکُمْ خَیْرًا مِّمَّا اُخِذَ مِنکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.»(1)

اسراری درباره ی عبّاس عموی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

هارون الرشید به حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) گفت: برای چه شما ادعا می کنید که وارث رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستید در حالی که با بودن عمو عموزاده وارث نیست، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت و عموی او ابوطالب قبل از او از دنیا رفت و لکن عبّاس عموی دیگر او زنده بود؟ موسی بن جعفر(علیهما السلام) می فرماید: به او گفتم: اگر مرا از پاسخ این سوال معذور بداری و هر سوال دیگری بکنی بهتر خواهد بود؟ هارون گفت: چاره ای جز پاسخ نداری پس من گفتم: به من امان بده، هارون گفت: به تو امان دادم؛ پس من به او گفتم: علی بن ابی طالب(علیه السلام) می فرماید: با بودن فرزند پسر یا دختر برای احدی جزپدر و مادر و همسر سهم ارثی نیست و با بودن فرزند [مانند فاطمه(علیها السلام)] برای عمو میراثی نیست و قرآن نیز جز این نگفته است، الّا این که قیم و عدی یعنی ابوبکر و عمر و بنی امیّه عمو را پدر دانسته اند و برای این سخن هیچ دلیل و اثری از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

ص: 562


1- 996.. فی قرب الاسناد للحمیری باسناده عن ابی جعفر عن ابیه(علیهما السلام)قال:اتی النّبی(صلی الله علیه و آله)بمال،فقال للعبّاس: یا عبّاس ابسط رداءک و خذ من هذا المال طرفا فبسط ردائه فاخذ منه طائفة ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله):هذا من الذی قال الله تبارک و تعالی:«یا اَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فِی اَیْدِیکُمْ مِنَ الْاَسْری اِنْ یَعْلَمِ اللهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْرًا یُؤْتِکُمْ خَیْرًا مِمَّا اُخِذَ مِنْکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 168، ح 158]

وجود ندارد.هارون گفت: بیش از این برای من بگو؟گفتم:آیا مجالس به ویژه مجلس تو امانت است؟ هارون گفت: باکی برای تو نیست بگو. پس من گفتم: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای کسانی که هجرت نکردند سهم الارث قرار نداد و ولایت آنان را نیز با مسلمانان قطع نمود تا زمانی که هجرت کنند. هارون گفت: دلیل شما چیست؟ گفتم: سخن خداوند که می فرماید: «وَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ لَمْ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلاَیَتِهِم مِّن شَیْءٍ حَتَّی یُهَاجِرُواْ» و عموی من عبّاس هجرت نکرد. پس هارون گفت: ای موسی! آیا این سخن را قبلا به دشمنان ما و یا به احدی از فقها گفته ای؟ گفتم: خدا می داند که به احدی نگفته ام و جز تو احدی این سوال را تا کنون از من نکرده است.(1)

ص: 563


1- 997.. فی عیون الاخبار فی باب جمل من اخبار موسی بن جعفر(علیه السلام)مع هارون الرشید ومع موسی بن المهدی حدیث طویل بینه و بین هارون و فیه قال: فلم ادعیتم انکم ورثتم النّبی(صلی الله علیه و آله) و العم یحجب ابن العم و قبض رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قد توفی ابو طالب(علیه السلام) قبله، و العبّاس عمه حی؟ فقلت له: ان رای امیرالمؤمنین ان یعفینی من هذه المسئلة و یسالنی عن کل باب سواه یرید، فقال: لااو تجیب، فقلت: فآمنی قال: قد آمنتک قبل الکلام فقلت: ان فی قول علی بن ابی طالب(علیه السلام) انه لیس مع ولد الصلب ذکرا کان او انثی لاحد سهم الا للابوین و الزوج و الزوجة، و لم یثبت للعم مع ولد الصلب میراث،و لم ینطق به الکتاب الا ان تیما و عدیا و بنی امیة قالوا: العم والد، رایا منهم بلا حقیقة و لااثر عن الرسول (صلی الله علیه و آله) الی ان قال(علیه السلام) قال: زدنی یا موسی، قلت: المجالس بالامانات و خاصة مجلسک؟ فقال: لاباس علیک، فقلت: ان النّبی(صلی الله علیه و آله) لم یورث من لم یهاجر، و لااثبت له ولایة حتّی یهاجر، فقال: ما حجتک فیه؟ فقلت قول الله تعالی: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا و ان عمی العبّاس لم یهاجر، فقال: اسئلک یا موسی هل افتیت بذلک احدا من اعدائنا ام اخبرت احدا من الفقهاء فی هذه المسئلة شی ء؟ فقلت:اللهم لا، و ما سالنی عنها الا امیرالمؤمنین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 169، ح 159]

«اِلَّا عَلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُم مِّیثَاقٌ…»(1)

علی بن ابراهیم قمّی می فرماید:

این استثنای از وجوب هجرت و قطع ولایت است و این قسمت آیه درباره ی اعراب بادیه نشین نازل شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با آنان مصالحه نمود و پیمان بست که آنان

در دیار خود بمانند و به مدینه هجرت نکنند به شرط آن که هر گاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور بدهد آنان به کمک مسلمانان در جنگ شرکت کنند و از غنیمت سهمی

نداشته باشند و آنان نیز از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواستند که اگر دشمنی از اعراب دیگر به آنان هجوم بیاورد و یا غائله دیگری پیدا کنند مسلمانان به آن ها کمک کنند. (2)

«اِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الاَرْضِ وَ فَسَادٌ کَبِیرٌ»(3)

حسین بن بشّار گوید: «به امام باقر(علیه السلام) نوشتم: مردی از دختر من خواستگاری نموده است؟ و آن حضرت در پاسخ من نوشت:

«اگر به دین و امانت او راضی هستید، هر که باشد باید او را بپذیرید و اگر نپذیرید در روی زمین فتنه و فساد بزرگی رخ می دهد. [و شما سبب آن خواهید بود.](4)

ص: 564


1- 998.. سوره ی انفال، آیه ی 72.
2- 999.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا وَ اِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ اِلَّا عَلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ» فانها نزلت فی الاعراب، و ذلک ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) صالحهم علی ان یدعهم فی دیارهم و لایهاجروا الی المدینة و علی انه اذا ارادهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) غزا بهم، و لیس لهم فی الغنیمة شی ء و اوجبوا علی النّبی(صلی الله علیه و آله) ان ارادهم الاعراب من غیرهم او دهاهم دهم من عدوهم ان ینصرهم الا علی قوم بینهم و بین الرسول عهد و میثاق الی مدة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 170، ح 162]
3- 1000.. سوره ی انفال، آیه ی 73.
4- 1001.. فی من لایحضره الفقیه و روی محمّد بن الولید عن الحسین بن بشار قال کتبت الی ابی جعفر(علیه السلام) فی رجل خطب الی؟ فکتب: من خطب الیکم فرضیتم دینه و امانته کائنا من کان فزوجوه و اِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْاَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 170، ح 163]B

«وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

بعد از حسن و حسین(علیهما السلام) هرگز امامت در دو برادر قرار نمی گیرد و بعد از علی

بن الحسین(علیهما السلام) امامت در اعقاب و فرزندان امامان خواهد بود چنان که خداوند می فرماید: «وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ.»(2)

ابوبصیر گوید: من به امام باقر(علیه السلام) گفتم: یکی از مختاریّه مرا دید و گفت: «محمّد بن الحنفیّه امام است.» پس امام باقر(علیه السلام) خشمگین شد و فرمود: آیا پاسخ او را ندادی؟ گفتم: به خدا قسم ندانستم چه بگویم؟ فرمود:

چرا نگفتی: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امامت پس از خود را به علی و حسن وحسین(علیهما السلام) سپرد و علی(علیه السلام) پس از خود امامت را در حسن و حسین(علیه السلام) تعیین نمود و اگر جز این می کرد، حسن و حسین می گفتند: ما نیز مانند تو دو وصیّ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستیم از این رو علی(علیه السلام) چنین کاری را نکرد و حسن نیز پس از خود امامت را به حسین سپرد و اگر جز این می کرد حسین می گفت: من نیز مانند تو وصیّ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و پدرم هستم از این رو حسن نیز چنین نکرد، چرا که خداوند می فرماید: «وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ» و این آیه درباره ی ما و فرزندان ما نازل شده است.(3)

ص: 565


1- 1002.. سوره ی انفال، آیه ی 75.
2- 1003.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن محمّد بن عیسی عن یونس عن الحسین بن ثویر بن ابی فاختة عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: لاتعود الامامة فی اخوین بعد الحسن و الحسین [ابدا]، انما جرت من علی بن الحسین کما قال الله تبارک و تعالی وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللهِ فلا تکون بعد علی بن الحسین الا فی الاعقاب و اعقاب الاعقاب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 170، ح 164]
3- 1004.. محمّد بن الحسن عن سهل بن زیاد عن محمّد بن عیسی عن صفوان بن یحیی عن صباح الازرق عن ابی بصیر قال: قلت لابی جعفر (علیه السلام): ان رجلا من المختاریة لقینی فزعم ان محمّد بن الحنفیة امام، فغضب ابو جعفر(علیه السلام) ثم قال ا فلا قلت له؟ قال: قلت لاو الله ما دریت ما اقول، قال: ا فلا قلت له: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) اوصی الی علی و الحسن و الحسین(علیهما السلام)،فلما مضی علی اوصی الی الحسن و الحسین(علیهم السلام)، و لو ذهب یزویها عنهما لقالا له: نحن وصیان مثلک و لم یکن لیفعل ذلک، و اوصی الحسن الی الحسین و لو ذهب یزویها عنه لقال له: انا وصی مثلک من رسول الله(صلی الله علیه و آله) و من ابی و لم یکن لیفعل ذلک قال الله؟عز؟: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ» هی فینا و فی ابنائنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 171]B

عبدالرّحمن بن کثیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مقصود خداوند از آیه «اِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنینو حسن و حسین و فاطمه(علیهم السلام) نازل شده است و هنگامی که خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را قبض روح نمود، امامت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) منتقل گردید و سپس به امام حسن و سپس به امام حسین(علیهما السلام) و پس از آن تاویل آیه «وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ» انجام گرفت و پس از امام حسین، علی بن الحسین امام بود و سپس ائمّه دیگر(علیهم السلام) جمیعا هر امامی فرزند امام قبل از خود می باشد، و اطاعت از آنان اطاعت از خدا و نافرمانی آنان نافرمانی خداوند است.(1)

ص: 566


1- 1005.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی عبدالرّحمن بن کثیر قال قلت لابی عبد الله(علیه السلام): ما عنی الله؟عز؟ بقوله تعالی «یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» قال: نزلت هذه الآیة فی النّبی(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین و فاطمة(علیهم السلام)، فلما قبض الله؟عز؟ نبیه(صلی الله علیه و آله) کان امیرالمؤمنین(علیه السلام) ثم الحسن ثم الحسین(علیهم السلام)، ثم وقع تاویل هذه الآیة: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» و کان علی بن الحسین(علیه السلام)، ثم جرت فی الائمة من ولده الاوصیاء(علیهم السلام)، فطاعتهم طاعة الله و معصیتهم معصیة الله؟عز؟. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 172، ح 168]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامه خود به معاویه نوشت: کتاب خدا به آن چه از ما گرفته شد

گواهی می دهد و می فرماید:«وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ»پس ما

یک بار به خاطر قرابت با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سزاوارتریم و یک بار به خاطر اطاعت از او.(1)

استناد به آیه اولوا الارحام در سخنان معصومین(علیهم السلام)

مولّف گوید:

غیر از مواردی که گذشت در موارد فراوان دیگری نیز به آیه«وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ»استنادشده که به برخی از آن ها اشاره می شود:

عبدالله بن سنان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بیماری آخر عمر شریف خود بی هوش بود و سر او به دامن جبرییل قرار داشت و جبرییل به صورت دحیه کلی بود، علی(علیه السلام) بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شد و جبرییل به او گفت: بیا سر پسر عمّ خود را به دامن بگیر چرا که تو سزاوارتر به او هستی از من و خداوند می فرماید: «وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ

ص: 567


1- 1006.. فی نهج البلاغة من کتاب له(علیه السلام) الی معاویة: و کتاب الله یجمع لنا ما شذ عنا و هو قوله سبحانه: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» و قوله تعالی: «اِنَّ اَوْلَی النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ» فنحن مرة اولی بالقرابة، و تارة اولی بالطاعة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 172، ح 170]

اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ»پس علی(علیه السلام)سر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را به دامن گرفت، و خورشید غروب نمود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)از حالت وحی خارج شد و فرمود: یا علی جبرییل چه شد؟ علی(علیه السلام) فرمود: یا رسول الله من جز دحیه کلبی کسی را ندیدم و او سر شما را به من داد و گفت: تو سزاوار تری به پسر عم خود، چرا که خداوند می فرماید: «وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ» و سر شما به دامن من بود تا خورشید غروب نمود! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا نماز عصر را خوانده ای؟ علی(علیه السلام) فرمود: خیر. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چرا نماز خود را نخواندی؟ علی(علیه السلام) فرمود: من نخواستم شما را در زحمت و مشقّت قرار بدهم و سر مبارک شما را روی زمین بگذارم.

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«خدایا علی در طاعت تو و طاعت رسول تو بوده است و نماز عصر او فوت شده، خدایا خورشید را برای او بازگردان تا نماز خود را در وقت آن بخواند» پس خورشید طلوع نمود و وقت نماز عصر شد و عالم روشن گردید و اهل مدینه مشاهده کردند و علی(علیه السلام) برخاست و نماز عصر خود را خواند و یک باره خورشید غروب نمود.(1)

ص: 568


1- 1007.. فی تفسیر العیّاشی عن عبد الله بن سنان عن ابی عبد الله عن ابیه عن آبائه(علیهم السلام) قال: دخل علی(علیه السلام) علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی مرضه و قد اغمی علیه و راسه فی حجر جبرییل(علیه السلام)، و جبرییل علی صورة دحیة الکلبی، فلما دخل علی(علیه السلام) قال له جبرییل: دونک راس ابن عمک فانت احق به منی، لان الله یقول فی کتابه: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» فجلس علی(علیه السلام) و اخذ راس رسول الله(صلی الله علیه و آله) فوضعه فی حجره، فلم یزل راس رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی حجره حتّی غابت الشمس و ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) افاق فرفع راسه، فنظر الی علی(علیه السلام) فقال: یا علی این جبرییل؟ فقال: یا رسول الله ما رایت الا دحیة الکلبی دفع الی راسک و قال: یا علی دونک راس ابن عمک فانت احق به منی، لان الله تعالی یقول: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» فجلست و اخذت راسک فلم یزل فی حجری حتّی غابت الشمس، فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله): ا فصلیت العصر؟ قال: لا، قال: فما منعک ان تصلی؟ فقال: قد اغمی علیک و کان راسک فی حجری فکرهت ان اشق علیک یا رسول الله، و کرهت ان اقوم و اصلی و اضع راسک، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) اللهم ان علیا کان فی طاعتک و طاعة رسولک حتّی فاتته صلوة العصر، اللهم فرد علیه الشمس حتّی یصلی العصر فی وقتها قال: فطلعت الشمس فصارت فی وقت العصر بیضاء نقیة، و نظر الیها اهل المدینة و ان علیا قام و صلی، فلما انصرف غابت الشمس و صلوا المغرب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 173، ح 173]B

عبدالله بن حسن از پدران خود(علیه السلام)نقل کرده که چون ابوبکر فدک را از فاطمه(علیها السلام)گرفت،فاطمه(علیها السلام)نزد او آمد و فرمود: ای پسر ابوقحافه آیا در کتاب خدا آمده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدر خود ارث نبرم؟! چه عمل تهمت آمیزی انجام داده ای؟! آیا از روی عمد کتاب خدا را پشت سر خود انداختید، در حالی که خداوند می فرماید: «وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ»؟!…(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی غلامی که خاله او به صاحب غلام می گفت: من وارث غلام هستم چرا که خداوند می فرماید: «وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ» حکم نمود و میراث غلام را به خاله داد و به مولا و صاحب غلام نداد.(2)

ص: 569


1- 1008.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی «رحمه الله» و روی عبد الله بن الحسن باسناده عن آبائه(علیه السلام) انه لما اجمع ابو بکر علی منع فاطمة فدک، و بلغها ذلک جاءت الیه و قالت: یا ابن ابی قحافة افی کتاب الله ان ترث اباک و لاارث ابی لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا؟ ا فعلی عمد ترکتم کتاب الله وراء ظهورکم اذ یقول: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ».[تفسیر نور الثّقلین، ج 2، ص 172، ح 171]
2- 1009.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی نجران عن عاصم بن حمید عن محمّد بن قیس عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: قضی امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی خالة جاءت تخاصم فی مولی رجل،فقرا هذه الآیة:«وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» فدفع المیراث الی الخالة و لم یعط المولی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 173، ح 175]

امام باقر(علیه السلام) نیز ارث غلامی که وارث او دو خاله او بودند را به خاله ها داد و به مولای او نداد.(1)

فضیل بن یسار گوید: امام باقر(علیه السلام) می فرمود:

به خدا سوگند وارث رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نه عبّاس بود و نه علی(علیه السلام) بلکه فقط فاطمه(علیها السلام) وارث او بود و امیرالمؤمنین(علیه السلام) که سلاح و چیزهای دیگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را گرفت برای ادای دیون رسول خدا بود. سپس فرمود: «وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ.»(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خال و خاله در صورتی از میّت ارث می برند که خویش دیگری نداشته باشد، چرا که خداوند می فرماید: «وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ» سپس فرمود: هنگامی که خویشانی برای میّت وجود داشته باشند نزدیک ترین آنان به او وارث او هستند.(3)

ص: 570


1- 1010.. فی من لایحضره الفقیه و روی احمد بن محمّد بن عیسی عن محمّد بن سهل عن الحسن بن الحکم عن ابی جعفر(علیه السلام) انه قال فی رجل ترک خالتیه و موالیه قال: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ» المال بین الخالتین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 174، ح 177]
2- 1011.. و روی احمد بن محمّد بن ابی نصر عن الحسن بن موسی الخیاط عن الفضیل بن یسار قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول: لاو الله ما ورث رسول الله(صلی الله علیه و آله) العبّاس و لاعلی و لاورثته الا فاطمة(علیهما السلام)، و ما کان اخذ علی(علیه السلام) السلاح و غیره الا لانه قضی عنه دینه، ثم قال: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 174]
3- 1012.. فی تفسیر العیّاشی عن ابی بصیر عن ابی جعفر الباقر(علیه السلام) قال: الخال و الخالة یرثون اذا لم یکن معهم احد غیرهم، ان الله یقول: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» اذا التقت القرابات فالسابق احق بالمیراث من قرابته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 174]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام)با عثمان درباره کسی که مرده بود ووارثی جزخویشان دورنداشت اختلاف پیدا کرد و فرمود: ارث او به خویشان دور او می رسد، چرا که خداوند می فرماید: «وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ» و عثمان می گفت: «مال میّت را در بیت المال قرار بده و به خویشان او چیزی نپرداز، آنان وارث او نیستند.»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

علی(علیه السلام) با بودن خویشان، گرچه صاحب سهم نبودند به موالی چیزی نمی داد

و می فرمود: «وَ اُوْلُواْ الاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ.»(2)

ص: 571


1- 1013.. عن ابن سنان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: لما اختلف علی بن ابی طالب(علیه السلام) و عثمان بن عفان فی الرجل یموت و لیس له عصبة یرثونه و له ذو قرابة لایرثونه لیس له سهم مفروض ؟ فقال علی(علیه السلام): میراثه لذوی قرابته لان الله تعالی یقول: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» و قال عثمان: اجعل میراثه فی بیت مال المسلمین، و لایرثه احد من قرابته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 175، ح 183]
2- 1014.. عن سلیمان بن خالد عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال کان علی(علیه السلام) لایعطی الموالی شیئا مع ذی رحم سمیت له فریضة ام لم تسم له فریضة و کان یقول: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللهِ اِنَّ اللهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ» قد علم مکانهم فلم یجعل لهم مع اولی الارحام حیث قال: «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 175، ح 184]

ص: 572

سوره ی توبه

اشاره

محل نزول: مدینه ی منوّره -- عدد آیات: 129

ترتیب نزول: این سوره بعد از سوره انفال نازل شده است.(1)

در بسیاری از اخبار این سوره و سوره ی انفال یک سوره شمرده شده است، و مؤیّداین اخبار این است که «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» بین این دو سوره نیامده است.

نام های دیگر سوره ی انفال

نام های این سوره عبارت است از:

1. توبه 2.برائت 3. فاضحة 4. مبعثرة 5. مقشقتة،

6. بحوث 7. مدمدمة 8. حافرة 9. عذاب 10. منشرة.

نام «توبه» به خاطر آیات توبه است، و نام «برائت» به خاطرآیه ی برائت از مشرکین است، و نام «فاضحة» به خاطر رسوایی و افتضاح منافقین است، و نام «مبعثره» به خاطر فاش شدن اسرار منافقین است و نام «مقشقتة» به خاطر تامین از نفاق و شرک است، و نام «بحوث» به خاطر بحث از اسرار منافقین است، و نام

ص: 573


1- 1015.. تفسیر برهان.

«مدمدمة»به معنای مهلکه و هلاک کننده است،و نام«حافرة»به خاطر آیاتی است که قلوب منافقین را می شکافد، و نام «عذاب» به خاطر وعده های عذاب است، و نام «منشرة» به خاطر انتشار و کشف زشتی های منافقین است.(1)

ثواب قرائت سوره ی توبه

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی انفال و برائت [یعنی توبه] را در هر ماه بخواند هرگز نفاق پیدا نمی کند و قطعا از شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواهد بود.(2)

در تفسیر عیّاشی در ذیل روایت فوق آمده که فرمود:

و روز قیامت با شیعیان آن حضرت از غذاهای بهشتی می خورد تا مردم از حساب فارغ شوند.(3)

در تفسیر مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

هر کس سوره ی انفال و برائت را بخواند من روز قیامت شاهد و شفیع او خواهم بود، و از نفاق دور خواهد ماند و به عدد هر زن و مرد منافقی، ده حسنه به او داده می شود و ده گناه از او پاک می گردد و ده درجه به او افزوده می شود، و عرش و حاملین آن تا در دنیا هست بر او صلوات می فرستند.(4)

ص: 574


1- 1016.. تفسیر اطیب البیان، ج 6، ص 169.
2- 1017.. تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 176.
3- 1018.. همان، از تفسیر عیّاشی.
4- 1019.. فی مجمع البیان ابی بن کعب عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: من قرا سورة الانفال و البرائة فانا شفیع له و شاهد یوم القیمة، انه بری ء من النفاق، و اعطی من الاجر بعدد کل منافق و منافقة فی دار الدنیا عشر حسنات، و محی عنه عشر سیئات، و رفع له عشر درجات، و کان العرش و حملته یصلون علیه ایام حیاته فی الدنیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 176، ح3]

قرائت سوره توبه توسّط امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر مشرکین مکّه

در فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده:

که آن حضرت با این که بسیاری از مشرکین را در جنگ ها کشته بود به تنهایی این سوره را به دستور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از ابوبکر گرفت و به مکّه برد و برای مشرکین

خواند. در حالی که حضرت موسی(علیه السلام) یک نفر از قبطیان را کشته بود و چون مامور به دعوت فرعون شد گفت: «اِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَاَخَافُ اَن یَقْتُلُونِ * وَ اَخِی

هَارُونُ هُوَ اَفْصَحُ مِنِّی لِسَانًا فَاَرْسِلْهُ مَعِیَ رِدْءًا یُصَدِّقُنِی اِنِّی اَخَافُ اَن یُکَذِّبُونِ.»(1)و(2)

روایت شده که صعصعة بن سوهان به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: شما بهترید یا آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی(علیهم السلام)؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

آدم از شجره ی منهیّه خورد و من در حالی که مباح بود از هر غذایی استفاده کنم به نان جو اکتفا کردم و نوح به قوم خود نفرین کرد و من بر آزار قوم خود صبر کردم و ابراهیم به خدای خود «لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی» گفت و من گفتم: «لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِینًا» و موسی به خدای خود گفت: «فَاَخَافُ اَن یَقْتُلُونِ» و من سوره ی برائت را برای مشرکین خواندم و به مریم مادر عیسی گفته شد: «و هزّی الیکِ بجزع النخلة» و به مادر من گفته شد: «ادخلی البیت». و چون صعصعة درباره ی افضلیّت او نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوال می کند امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: «انا عبد من عبید محمّد(صلی الله علیه وآله) »(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

انفال و برائت یک سوره هستند.

ص: 575


1- 1020.. سوره ی قصص، آیه ی 33.
2- 1021.. تفسیر اطیب البیان، ح 6، ص 170.
3- 1022.. حدیث به صورت خلاصه در تفسیر اطیب البیان، ج 6، ص 170، نقل شده است.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

علّت این که در اوّل سوره ی برائت «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» نیامده این است که«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» برای امان و رحمت الهی است و این سوره برای دفع امان و شمشیر است.(1)

در حاشیه ی برخی از نسخه های قرآن به جای «بِسْمِ اللّهِ» این جملات نوشته شده است که مستند آن یافت نشد:

«اعوذ بالله من النار و من شرّ الکفّار و من غضب الجبّار، العزّة لله الواحد القهّار».نکته قابل توجّه این که:

برائت خدا و رسول از مشرکین یک مساله کلّی و دائمی است و ارتباطی به نقض پیمان با مشرکین ندارد، بنابراین تصوّر اشکال نقض پیمان و پاسخ هایی که داده شده بی اساس خواهد بود.

ص: 576


1- 1023.. انه لم ینزل بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ علی راس سورة برائة لان بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ للامان و الرحمة و نزلت برائة لدفع الامان و السیف عن علی بن ابی طالب(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 176]

سوره ی توبه [9]، آیات 1 تا 8

متن:

بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكینَ فَسیحُوا فِی الْاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا اَنَّكُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ وَ اَنَّ اللهَ مُخْزِی الْكافِرینَ وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْاَكْبَرِ اَنَّ اللهَ بَری ءٌ مِنَ الْمُشْرِكینَ وَ رَسُولُهُ فَاِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَ اِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا اَنَّكُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللهِ وَ بَشِّرِ الَّذینَ كَفَرُوا بِعَذابٍ اَلیمٍ اِلَّا الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوكُمْ شَیْئًا وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْكُمْ اَحَدًا فَاَتِمُّوا اِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ اِلی مُدَّتِهِمْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ فَاِذَا انْسَلَخَ الْاَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَاِنْ تابُوا وَ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبیلَهُمْ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ وَ اِنْ اَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكینَ اسْتَجارَكَ فَاَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ كَلامَ اللهِ ثُمَّ اَبْلِغْهُ مَاْمَنَهُ ذلِكَ بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَعْلَمُونَ كَیْفَ یَكُونُ لِلْمُشْرِكینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ اِلَّا الَّذینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ

ص: 577

فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقیمُوا لَهُمْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ كَیْفَ وَ اِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْكُمْ لایَرْقُبُوا فیكُمْ اِلاًّ وَ لاذِمَّةً یُرْضُونَكُمْ بِاَفْواهِهِمْ وَ تَاْبی قُلُوبُهُمْ وَ اَكْثَرُهُمْ فاسِقُونَ

لغات:

«برائت» قطع شدن عصمت و ارتباط است، و «سَیْح» به معنای سیر با آرامی است،و «اعجاز» ایجاد عجز ضد قدرت است، و «اخزاء» به معنای اذلال با فضیحت است و خزی عقوبت با خواری است، و «اذان» به معنای اعلان است و اصل آن از ندایی است که به گوش می رسد، و «انسلاخ» جدا شدن لباس از لابس و پوست از حیوان است و «حصر» منع از خروج است و «مَرْصد» کمین گاه است و «یظهروا علیکم» از ظهور به معنای علو و غلبه است، و انتظار و «مراقبت و مراعات و محافظه» نظائراند، و «رقیب» به معنای حافظ و مراقب است، و «اِلّ» به معنای عهد است، و به معنای قرابت نیز آمده است.

ترجمه:

(این، اعلام) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آن ها عهد بسته اید! (1) با این حال، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید (و هر جا می خواهید بروید، و بیندیشید)! و بدانید شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید، (و از قدرت او فرار کنید! و بدانید) خداوند خوارکننده کافران است! (2) و این، اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر [روز عید قربان] که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند! با این حال، اگر توبه کنید، برای شما بهتر است! و اگر سرپیچی نمایید، بدانید شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید)! و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده! (3)مگر کسانی از مشرکان که با آن ها عهد بستید، و چیزی از آن را در حقّ شما فروگذار

ص: 578

نکردند، و احدی را بر ضدّ شما تقویت ننمودند پیمان آن ها را تا پایان مدّتشان محترم بشمرید زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد! (4) (امّا) وقتی ماه های حرام پایان گرفت،مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید و آن ها را اسیر سازید و محاصره کنید و در هر کمینگاه، بر سر راه آن ها بنشینید! هر گاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آن ها را رها سازید زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است! (5)و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آن ها گروهی ناآگاهند! (6)چگونه برای مشرکان پیمانی نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالی که آن ها همواره آماده شکستن پیمان شان هستند)؟! مگر کسانی که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید(و پیمان خود را محترم شمردند) تا زمانی که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفاداری کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد! (7) چگونه (پیمان مشرکان ارزش دارد)، در حالی که اگر بر شما غالب شوند، نه ملاحظه خویشاوندی با شما را می کنند، و نه پیمان را؟! شما را با زبان خود خشنود می کنند، ولی دل های شان ابا دارد و بیشتر آن ها فرمانبردار نیستند! (8)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«بَرَاءةٌ مِّنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

فتح مکّه در سال هشتم هجری بوده و آیات برائت مربوط به سال نهم بوده و حجة الوداع مربوط به سال دهم بوده است.(2)

ص: 579


1- 1024.. سوره ی توبه، آیه ی 1.
2- 1025.. فی تفسیر العیّاشی عن داود بن سرحان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: کان الفتح فی سنة ثمان و برائة فی سنة تسع، و حجة الوداع فی سنة عشر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 177]

مولّف گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سیزده سال در مکّه بین مشرکین بود و آنان را به اسلام دعوت نمودو از ناحیه ی مشرکین آزارهای فراوانی دید و چون قدرت و حکومتی در اختیار

نداشت صبر کرد و همه مشکلات را تحمّل نمود و چون با دستور خداوند بعد از رحلت ابوطالب و خدیجه به مدینه هجرت نمود و حکومتی برقرار کرد باز دعوت خود را ادامه داد و جنگ هایی بر او تحمیل شد مانند جنگ بدر و احد و… و چون مسلمانان ضعیف بودند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره در مقام حفظ حکومت اسلامی و حفظ مسلمانان و دعوت مردم به اسلام بود و تا کسی در مقام جنگ با او بر نمی آمد او با کسی جنگ نمی کرد تا این که قدرت پیدا نمود. و در سال هشتم هجری مکّه فتح شد و در سال نهم آیات برائت نازل شد و خداوند او را مامور نمود که از مشرکین مکّه بیزاری بجوید و آنان را پس از دعوت های فراوان به اسلام مهلت ندهد و با شمشیر با آنان برخورد نماید، جز گروه هایی که با آن حضرت قرارداد و پیمانی داشتند از این رو آیات این سوره بدون «بِسْمِ اللّهِ» آمده

و سخت ترین دستورات برای برچیده شدن شرک در آن ها داده شده است و لکن نه به معنای تحکّم و اجبار بدون منطق بلکه بعد از تفهیم و ابلاغ و ارشاد و اتمام حجّت، از این رو می فرماید: «وَ اِنْ اَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَاَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللهِ ثُمَّ اَبْلِغْهُ مَاْمَنَهُ ذَلِکَ بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَعْلَمُونَ» بنابراین سخنانی که برخی از دشمنان ما مطرح می کنند و می گویند: اسلام دین شمشیر و استبداد است، دور از حقیقت است همان گونه از که سیره ی رسول خدا و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) استفاده می شود و این دو بزرگوار با داشتن قدرت و حکومت هرگز بدون اتمام حجّت دست به شمشیر نبردند بلکه اهتمام آنان هدایت مردم بوده.

ص: 580

ابلاغ آیات سوره ی برائت به مشرکین مکّه توسّط امیرالمؤمنین(علیه السلام)

مولّف گوید:

روایات فراوانی در کتب شیعه و اهل تسنّن نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیات اوّل سوره ی برائت را توسّط امیرالمؤمنین(علیه السلام) به مشرکین مکّه ابلاغ نمود و احدی جز امیرالمؤمنین(علیه السلام) توانایی و قدرت ابلاغ آن را نداشت و یا شایسته ی ابلاغ آن نبود، و ما به برخی از آن روایات اشاره می کنیم.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن تعداد فضائل خود [برای غاصبین خلافت] فرمود: و امّا

پنجاهمین فضیلت این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیات سوره ی برائت را به ابوبکر داد تا به مکّه رود و برای مشرکین مکّه بخواند ولکن جبرییل(علیه السلام) نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «ای محمّد این آیات را جز تو و یا کسی که از تو باشد، نباید برای مشرکین بخواند» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرا با ناقه «عضبا» به مکّه فرستاد و من ابوبکر را در ذوالحلیفه [یعنی میقات مدینه] یافتم و آیات را از او گرفتم و خداوند مرا به چنین فضیلتی مخصوص نمود.(1)

حریز از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ابوبکر را به مکّه فرستاد تا آیات برائت را در موسم [در روز عید قربان]برای مشرکین بخواند، و جبرییل(علیه السلام) نازل شد و گفت: «یا رسول الله! جز علی(علیه السلام)کسی نباید این آیات را از طرف تو به مشرکین ابلاغ نماید.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) را خواند و فرمود تا سوار بر ناقه ی عضبا شود و فرمود: «خودرا به ابوبکر برسان و آیات را از او بگیر و خود در مکّه به مشرکین ابلاغ کن» پس

ص: 581


1- 1026..وفی مناقب امیرالمؤمنین(علیه السلام) و تعدادها قال(علیه السلام): و امّا الخمسون فان رسول الله(صلی الله علیه و آله) بعث ببرائة مع ابی بکر فلما مضی اتی جبرییل(علیه السلام) فقال: یا محمّد لایؤدی عنک الا انت او رجل منک فوجهنی علی ناقته العضباء، فلحقته بذی الحلیفة فاخذتها منه فخصنی الله بذلک.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 177، ح 11]

ابوبکر گفت: آیا خشمی بر من شده است؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: دستور خدا

آمده که جز کسی که اهل تو باشد نباید این آیات را ابلاغ نماید، و امیرالمؤمنین(علیه السلام)در روز عید قربان «یوم الحج الاکبر» وارد مکّه شد و مقابل مشرکین ایستاد و فرمود:من فرستاده رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستم و سپس این آیات را بر آنان قرائت نمود «بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَسِیحُوا فِی الْاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ…»و مقصود از چهار ماه بیست روز از ذی الحجّه و محرّم و صفر و ربیع الاوّل و ده روز از ربیع الآخر بوده است. سپس فرمود: از این پس نباید هیچ عریان و مشرکی گرد

کعبه طواف کند، جز کسانی که در این چهار ماه با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیمان و عهدی بسته اند.

و در تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هر کس با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیمانی دارد تا پایان مدّت او و هر کس پیمانی ندارد تا این چهار ماه مهلت دارد.(1)

ص: 582


1- 1027.. فی تفسیر العیّاشی عن حریز عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) بعث ابا بکر مع برائة الی الموسم لیقراها علی الناس فنزل جبرییل(علیه السلام) فقال:لا یبلغ عنک الا علی(علیه السلام)،فدعا رسول الله(صلی الله علیه و آله) علیا فامره ان یرکب ناقته العضباء و امره ان یلحق ابا بکر فیاخذ منه برائة و یقراه علی الناس بمکة، فقال ابو بکر:ا سخطة؟ فقال لاالا انه انزل علیه ان لایبلغ الا رجل منک، فلما قدم علی(علیه السلام) مکة و کان یوم النحر بعد الظهر و هو الیوم الحج الاکبر، قام ثم قال: انی [رسول] رسول الله الیکم فقراها علیهم برائة مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَسِیحُوا فِی الْاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ عشرین من ذی الحجة و المحرم و صفر و شهر ربیع الاول، و عشرین من شهر ربیع الاخر، و قال: لایطوف بالبیت عریان و لاعریانة.و لامشرک الا من کان له عهد عند رسول الله(صلی الله علیه و آله) فمدته الی هذه الاربعة الاشهر.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 179، ح 17]

در روایت محمّد بن مسلم از امام صادق(علیه السلام) نقل شده:

ابوبکر [هنگام تحویل آیات برائت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: آیا پس از آن که من

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جدا شدم چیزی درباره ی من نازل شد؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:چیزی درباره ی تو نازل نشد و لکن خداوند نخواست پیام رسولش به دست غیر اهل او ابلاغ شود؛ پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) در موسم حج وارد مکّه شد و آیات برائت را در عرفات و مشعر و روز عید قربان در منی نزد جمرات و در ایام تشریق از طرف

خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله) به مشرکین ابلاغ نمود و در همه این مواقف با صدای بلند فرمود: «بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَسِیحُوا فِی الْاَرْضِ

اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ…» و سپس فرمود: هیچ کس نباید عریان گرد کعبه طواف نماید.(1)

ابوالصباح کنانی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آیات سوره ی برائت پس از بازگشت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جنگ تبوک در سال نهم هجری نازل شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگام فتح مکّه [در سال هشتم] مشرکین را از حج منع نکرد، و سنّت عرب [جاهلیّت] در حج این بود که هر کس داخل مکّه شود و با لباس خود طواف کند، آن لباس را نباید نگه دارد بلکه باید صدقه بدهد.(2)

ص: 583


1- 1028.. و فی خبر محمّد بن مسلم فقال: یا علی هل نزل فی شی ء منذ فارقت رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ قال: لاو لکن ابی الله ان یبلغ عن محمّد الا رجل منه فوافی الموسم فبلغ عن الله و عن رسوله بعرفة و المزدلفة و یوم النحر عند الجمار و فی ایام التشریق کلها ینادی: «بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَسِیحُوا فِی الْاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ» و لایطوفن بالبیت عریان.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 179، ح 17 و 18]
2- 1029.. فی تفسیر علی بن ابراهیم «بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» قال: حدثنی ابی عن محمّد بن الفضیل عن ابی الصباح الکنانی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: نزلت هذه الآیة بعد ما رجع رسول الله(صلی الله علیه و آله) من غزوة تبوک فی سنة تسع من الهجرة، قال: و کان رسول الله لما فتح مکة لم یمنع المشرکین الحج فی تلک السنة و کان سنة من العرب فی الحج انه من دخل مکة و طاف بالبیت فی ثیابه لم یحل له امساکها، و کانوا یتصدقون بها و لایلبسونها بعد الطواف.B

از این رو هر کس وارد مکّه می شد لباسی را عاریه و یا اجاره می کرد و در آن طواف می نمود و سپس باز می گرداند و کسی که لباس عاریه و یا کرایه پیدا نمی کرد و یک لباس بیش نداشت، عریانا طواف می کرد، تا این که زن زیبا و فربه ای برای حج به مکّه آمد و هر چه کرد لباس عاریه و کرایه به دست نیاورد و مردم به او گفتند: اگر در لباس خود طواف کنی باید آن را صدقه بدهی؛ آن زن گفت: من لباس دیگری ندارم چگونه این لباس را صدقه بدهم؟! پس ناچار شد و عریان طواف نمود و مردم او را نظاره می کردند و او یک دست بر جلو و یک دست بر عقب خود گذارده بود و می گفت:

الْیَوْمَ یَبْدُو بَعْضُهُ اَوْ کُلُّهُ

فَمَا بَدَا مِنْهُ فَلَا اُحِلُّه

و چون از طواف فارغ شد گروهی از او خواستگاری کردند و او گفت: من شوهر دارم. (1)

از سویی سیره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قبل از نزول سوره ی برائت این بود که جز با کسانی که با او شروع به جنگ می کردند جنگ نمی کرد، چرا که خداوند به او فرموده بود: «فَاِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَ اَلْقَوْاْ اِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلًا» و عادت آن

ص: 584


1- 1030.. فکان من وافی مکة یستعیر ثوبا و یطوف فیه ثم یرده، و من لم یجد عاریة اکتری ثیابا، و من لم یجد عاریة و لاکری و لم یکن له الا ثوب واحد طاف بالبیت عریانا فجاءت امراة من العرب وسیمة جمیلة و طلبت عاریة و کری فلم تجده، فقالوا لها: ان طفت فی ثیابک احتجت ان تتصدقی بها، فقالت: و کیف اتصدق و لیس لی غیرها؟ فطافت بالبیت عریانة، و اشرف لها الناس فوضعت احدی یدیها علی قبلها و الاخری علی دبرها و قالت: الیوم یبدو بعضه او کله فما بدا منه فلا احله فلما فرغت من الطواف خطبها جماعة فقالت: ان لی زوجا.

حضرت این بود که هر کس با او کاری نداشت او نیز کاری با او نداشت تا این که خداوند سوره ی برائت را بر آن حضرت نازل نمود و او را امر به کشتن مشرکین کرد خواه با او جنگ کنند و یا جنگ نکنند مگر آنان که در روز فتح مکّه با آن حضرت پیمان بسته بودند، مانند صفوان بن امیّه و سهیل بن عمرو، تا این که آیات برائت نازل شد و خداوند به آن حضرت دستور داد که پس از گذشت چهار ماه که قرارداد آن حضرت با مشرکین بود باید مشرکین را هر کجا یافتید بکشید.(1)

و چون این آیات نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ابوبکر فرمود: این آیات را [در موسم حج] در منی در روز عید قربان برای مشرکین باید بخوانی و چون ابوبکر به طرف مکّه حرکت نمود جبرییل خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «ای محمّد! این آیات را فقط باید کسی بخواند که از اهل تو باشد» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود تا خود را به ابوبکر برساند و آیات را از او بگیرد و در مکّه برای مشرکین بخواند! و ابوبکر به مدینه بازگشت و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: آیا چیزی درباره ی من نازل شده است؟ و آن حضرت به او فرمود: خداوند به من امر کرد که این آیات را کسی باید از ناحیه ی من بخواند که اهل من باشد.(2)

ص: 585


1- 1031.. و کانت سیرة رسول الله(صلی الله علیه و آله) قبل نزول سورة برائة ان لایقاتل الا من قاتله و لایحارب الا من حاربه و اراده و قد کان نزل علیه فی ذلک من الله؟عز؟: «فَاِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ اَلْقَوْا اِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلًا» و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) لایقاتل احدا قد تنحی عنه و اعتزله حتّی نزلت علیه سورة برائة و امره بقتل المشرکین من اعتزله و من لم یعتزله، الا الذین قد کان عاهدهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم فتح مکة الی مدة، منهم صفوان بن امیة و سهیل بن عمرو، فقال الله؟عز؟: «بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَسِیحُوا فِی الْاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ ثم یقتلون حیث ما وجدوا، فهذه اشهر السیاحة عشرین من ذی الحجة الحرام و المحرم و صفر و ربیع الاول و عشرین من ربیع الآخر.
2- 1032.. فلما نزلت الآیات من اول برائة دفعها رسول الله(صلی الله علیه و آله) الی ابی بکر و امره ان یخرج الی مکة و یقراها علی الناس بمنی یوم النحر فلما خرج ابو بکر نزل جبرییل علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: یا محمّد لایؤدی عنک الا رجل منک، فبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی طلبه فلحقه بالروحا فاخذ منه الآیات فرجع ابو بکر الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: یا رسول الله انزل فی شی ء؟ فقال: لاان الله امرنی ان لایؤدی عنی الا انا او رجل منی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 181]B

«فَسِیحُواْ فِی الاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ وَ اعْلَمُواْ اَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ…»(1)

حسین بن خالد گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: برای چه تا چهار ماه گناهی بر حاجی نوشته نمی شود؟ فرمود:

خداوند چهار ماه به مشرکین مهلت داد که در حرم بمانند و فرمود: «فَسِیحُواْ فِی الاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ» از این رو نسبت به میهمانان خود نیز چهار ماه [ذی الحجّة، محرّم، صفر و ربیع الاوّل] مهلت داد که گناهی بر آنان نوشته نشود.(2)

«وَ اِنْ اَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَاَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللهِ ثُمَّ اَبْلِغْهُ مَاْمَنَهُ…»(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که می خواست گروهی را به جنگ بفرستد آنان را دعوت می کرد و جلسه ای تشکیل می داد و می فرمود: با نام خدا و استمداد از

ص: 586


1- 1033.. سوره ی توبه، آیه ی 2.
2- 1034.. فی الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد عن احمد بن محمّد بن ابی نصر عن الحسین بن خالد قال: قلت لابی الحسن(علیه السلام) لای شی ء صار الحاج لایکتب علیه الذنب اربعة اشهر؟ قال: ان الله؟عز؟ اباح المشرکین الحرم فی اربعة اشهر اذ یقول: فَسِیحُوا فِی الْاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ ثم وهب لمن یحج من المؤمنین البیت الذنوب اربعة اشهر. فی تفسیر العیّاشی جعفر بن احمد عن علی بن محمّد بن شجاع قال: روی اصحابنا لابی عبد الله(علیه السلام) بم صار الحاج لایکتب علیه ذنب اربعة اشهر؟ قال: ان الله جل ذکره امر المشرکین فقال فَسِیحُوا فِی الْاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ و لم یکن یقصر بوفده عن ذلک. [تفسیر نورالثّقلین،ج 2، ص 182، ح 25 و 27]
3- 1035.. سوره ی توبه، آیه ی 6.

او و در راه او با آیین رسول او(صلی الله علیه و آله) حرکت کنید و خیانت نکنید [در غنیمت ها] و کشته های دشمن را مثله نکنید [و گوش و بینی و… آنان را قطع نکنید] و مکر و حیله نکنید و پیرمردها و بچّه ها و زن ها را نکشید و درخت ها را قطع نکنید جز آن که ناچار باشید و اگر یکی از شما گرچه پایین ترین مرتبه اجتماعی را داشته باشد به کسی پناه بدهد پناه او را محترم بدانید تا پناه گیرنده سخن خدا را بشنود [و حقیقت را بیابد] پس اگر مسلمان شود و از شما پیروی کند، برادر دینی شما خواهد بود و اگر مسلمان نشود او را به جایگاهش بازگردانید و از خدا بخواهید که او یا ایمان بیاورد و یا کشته شود.(1)

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر این آیه گوید:

مقصود این است که آیات قرآن و حقایق را برای او بخوان و او را آگاه کن و سپس او را آزاد گذار تا به جایگاه خود بازگردد.(2)

ص: 587


1- 1036.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن معاویة بن عمار قال: اظنه عن ابی حمزة الثمالی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) اذا اراد ان یبعث سریة دعاهم فاجلسهم بین یدیه ثم یقول: سیروا بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله(صلی الله علیه و آله)، لاتغلوا و لاتمثلوا و لاتغدروا و لاتقتلوا شیخا فانیا ولاصبیا و لاامراة و لاتقطعوا شجرا الا ان تضطروا الیها، و ایما رجل من ادنی المسلمین او افضلهم نظر الی رجل من المشرکین فهو جار یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ، فان تبعکم فاخوکم فی الدین و ان ابی فابلغوه مامنه و استعینوا بالله علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 187، ح 55]
2- 1037.. فی تفسیر علی بن ابراهیم ثم قال: وَ اِنْ اَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَاَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللهِ ثُمَّ اَبْلِغْهُ مَاْمَنَهُ قال: اقرا علیه و عرفه ثم لا تتعرض له حتّی یرجع الی مامنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 188، ح 56]

«وَ اَذَانٌ مِّنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الاَکْبَرِ اَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ… »(1)

امام سجّاد(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

مقصود از «اذان» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز فرمود:

«کُنْتُ اَنَا الْاَذَانَ فِی النَّاس» یعنی من همان اعلان کننده برائت از مشرکین هستم.(3)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در ضمن کلام مفصّلی به علی(علیه السلام) فرمود:

تو همان کسی هستی که خداوند درباره ی او می فرماید: «وَ اَذَانٌ مِّنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الاَکْبَرِ….»(4)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در احتجاج خود با ابوبکر فرمود:

من تو را به خدا سوگند می دهم آیا من بودم که اعلان برائت از مشرکین را به اهل موسم و همه امّت نمودم یا تو بودی؟ ابوبکر گفت: تو بودی.(5)

ص: 588


1- 1038.. سوره ی توبه، آیه ی 3.
2- 1039.. فی تفسیر علی بن ابراهیم: حدثنی ابی عن فضالة بن ایوب عن ابان بن عثمان بن حکیم بن جبیر عن علی بن الحسین(علیهما السلام) فی قوله: وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ قال: الاذان امیرالمؤمنین(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 183، ح 30]
3- 1040.. و فی حدیث آخر قال امیرالمؤمنین(علیه السلام):کنت انا الاذان فی الناس.[تفسیر نور الثّقلین، ج 2، ص 183، ح 31]
4- 1041.. فی امالی شیخ الطائفة «قدس سره» باسناده الی عبدالرّحمن بن ابی لیلی قال: قال ابی: قال النّبی(صلی الله علیه و آله) لعلی(علیه السلام) فی کلام طویل: انت الذی انزل الله فیه: «وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْاَکْبَرِ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 2، ص 183، ح 32]
5- 1042.. فی کتاب الخصال فی احتجاج علی(علیه السلام) علی ابی بکر قال: فانشدک بالله انا الاذان لاهل الموسم و لجمیع الامة بسورة برائة ام انت؟ قال: بل انت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 184، ح 33]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یکی از خطبه های خود نعمت های خداوند را شماره می کند

و می فرماید:

ای مردم آگاه باشید که در قرآن نام هایی است که به من اختصاص دارد و شما بترسید از این که آن ها را به خود اختصاص بدهید و از دین خارج شوید.

سپس فرمود:

مؤذّن در دنیا و آخرت من هستم چنان که خداوند می فرماید: «فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ اَن لَّعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ» و من آن مؤذّن هستم، و نیز می فرماید: «وَ اَذَانٌ مِّنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الاَکْبَرِ» و من آن اذان هستم.(1)

از امام صادق(علیه السلام) سوال شد: مقصود از حج اکبر چیست؟ فرمود:

سال حج اکبر همان سالی است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) آیات برائت را در موسم برای

مشرکین خواند و در آن سال مسلمین و مشرکین در حج شرکت داشتند و پس از آن مشرکین از حج ممنوع شدند.(2)

ص: 589


1- 1043.. فی کتاب معانی الاخبار خطبة لعلی(علیه السلام) یذکر فیها نعم الله؟عز؟ علیه و فیها یقول(علیه السلام): الا و انی مخصوص فی القرآن باسماء احذروا ان تغلبوا علیها فتضلوا فی دینکم، انا المؤذن فی الدنیا و الآخرة، قال الله تعالی: «فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ اَنْ لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ»، انا ذلک المؤذن، و قال: «وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ» و انا ذلک الاذان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 184، ح 34]
2- 1044.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی حفص بن غیاث النخعی القاشی قال: سالت ابا عبد الله عن قول الله؟عز؟: «وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْاَکْبَرِ» قال: فقال امیرالمؤمنین کنت انا الاذان فی الناس، قلت فما معنی هذه اللفظة: الحج الاکبر؟ قال: انما سمی الاکبر لانها کانت سنة حج فیها المسلمون و المشرکون، و لم یحج المشرکون بعد تلک السنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 184، ح 37]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

حج اکبر عید قربان است و روز عرفه نیست چرا که اگر روز عرفه باشد پیمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با مشرکین چهار ماه و یک روز می شود و حج اصغر عمره است. (1)

سوره ی توبه [9]، آیات 9 تا 15

متن:

اشْتَرَوْا بِآیاتِ اللهِ ثَمَنًا قَلیلًا فَصَدُّوا عَنْ سَبیلِهِ اِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ لایَرْقُبُونَ فی مُؤْمِنٍ اِلاًّ وَ لاذِمَّةً وَ اُول-ٰٓئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ فَاِنْ تابُوا وَ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَاِخْوانُكُمْ فِی الدِّینِ وَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ وَ اِنْ نَكَثُوا اَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ

ص: 590


1- 1045.. فی کتاب معانی الاخبار حدثنا ابی «رحمة الله علیه» قال: حدثنا سعد بن عبد الله عن القاسم بن محمّد الاصبهانی عن سلیمان بن داود المنقری عن فضیل بن عیاض عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال، سالته عن الحج الاکبر؟ فقال: ا عندک فیه شی ء؟ فقلت: نعم کان ابن عبّاس یقول: الحج الاکبر یوم عرفة، یعنی انه من ادرک یوم عرفة الی طلوع الشمس (الفجر خ ل) من یوم النحر فقد ادرک الحج، و من فاته ذلک فقد فاته الحج فجعل لیلة عرفة لما قبلها و لما بعدها و الدلیل علی ذلک ان من ادرک لیلة النحر الی طلوع الشمس فقد ادرک الحج و اجزا عنه من عرفة فقال ابو عبد الله: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): الحج الاکبر یوم النحر، و احتج بقول الله:؟عز؟: «فَسِیحُوا فِی الْاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ» فهی عشرون من ذی الحجة و المحرم و صفر و ربیع الاول و عشر من شهر ربیع الاخر، و لو کان الحج الاکبر یوم عرفة لکان اربعة اشهر و یوما، و احتج بقول الله؟عز؟: «وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْاَکْبَرِ»؟وکنت انا الاذان فی الناس، فقلت له:فما معنی هذه اللفظة:«الْحَجِّ الْاَکْبَرِ»؟ فقال:انما سمی الاکبر لانها کانت سنة حج فیها المسلمون و المشرکون،و لم یحج المشر کون بعد تلک السنة. ابی «رحمه الله» قال: حدثنا سعد بن عبد الله عن یعقوب بن یزید عن صفوان بن یحیی عن ذریح المحاربی عن ابی عبد الله(علیه السلام)قال:الحج الاکبر یوم النحر . (تفسیر نورالثّقلین، ج 2، 185، ح40 و 41)

عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی دینِكُمْ فَقاتِلُوا اَئِمَّةَ الْكُفْرِ اِنَّهُمْ لااَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ اَ لاتُقاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا اَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِاِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ اَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللهُ بِاَیْدیكُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْكُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنینَ وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَ یَتُوبُ اللهُ عَلی مَنْ یَشاءُ وَ اللهُ عَلیمٌ حَكیمٌ

لغات:

«اَیمان» جمع یمین به معنای قَسَم است و «طَعْن» اعتماد به عیب و نسبت عیب دادن به دیگران است و اصل آن از طعن یعنی نیزه است، و اِمام مشترک بین رهبر خیر و رهبر شرّ است و «هَمّ» نیّت انجام کاری است که انجام نشده است و «بَدْء» شروع به کار است قبل از دیگری و «مَرَّة و دفعة و کرّة» نظائرند.

ترجمه:

آن ها آیات خدا را به بهای کمی فروختند و (مردم را)از راه او باز داشتند آن ها اعمال بدی انجام می دادند! (9) (نه تنها درباره شما،) درباره هیچ فرد باایمانی رعایت خویشاوندی و پیمان را نمی کنند و آن ها همان تجاوز کارانند!(10)(ولی)اگر توبه کنند، نماز را برپا دارند ، و زکات را بپردازند، برادر دینی شما هستند و ما آیات خود را برای گروهی که می دانند (و می اندیشند)، شرح می دهیم! (11) و اگر پیمانهای خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید چرا که آن ها پیمانی ندارند شاید (با شدّت عمل) دست بردارند! (12) آیا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند، و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند، پیکار نمی کنید؟! در حالی که آن ها نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز

ص: 591

کردند آیا از آن ها می ترسید؟! با این که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مومن هستید! (13) با آن ها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات می کند و آنان را رسوا می سازد و سینه گروهی از مومنان را شفا می بخشد (و بر قلب آن ها مرهم می نهد) (14) و خشم دل های آنان را از میان می برد! و خدا توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، می پذیرد و خداوند دانا و حکیم است. (15)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اِن نَّکَثُواْ اَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ اَئِمَّةَ الْکُفْرِ…»(1)

در روایات فراوانی از امیرالمؤمنین و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که این آیه راجع به طلحه و زبیر و اهل بصره و اهل شام و خوارج در جنگ جمل و صفّین و نهروان مصداق پیدا کرده گرچه عموم آیه شامل رؤسای کفر و شرک مانند ابوسفیان و امثال او نیز می شود.

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی اصحاب جمل نازل شده است و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روز جنگ جمل فرمود: من با این گروه متخلّف و بیعت شکن جنگ نکردم مگر به خاطر آیه شریفه «وَ اِن نَّکَثُواْ اَیْمَانَهُم….»(2)

ص: 592


1- 1046.. سوره ی توبه، آیه ی 12.
2- 1047.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و امّا قوله: وَ اِنْ نَکَثُوا اَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ الآیة فانها نزلت فی اصحاب الجمل و قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) یوم الجمل: ما قاتلت هذه الفئة الناکثة الا بآیة من کتاب الله یقول الله: «وَ اِنْ نَکَثُوا اَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقاتِلُوا اَئِمَّةَ الْکُفْرِ اِنَّهُمْ لااَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 188، ح 58]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

این آیه را «لاَ اِیْمَانَ لَهُمْ» به کسر همزه بخوانید.(1)

حنّان بن سدیر گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

گروهی از اهل بصره نزد من آمدند و درباره ی طلحه و زبیر از من سوال کردند، و من به آنان گفتم: طلحه و زبیر از سران کفر بودند، و علی(علیه السلام) هنگامی که دو لشکر در بصره مقابل یک دیگر قرار گرفتند به اصحاب خود فرمود: شما شتاب به جنگ نکنید تا من حجّت را بین خود و آنان تمام کنم و سپس مقابل لشکر طلحه و زبیر و عایشه ایستاد و به آنان فرمود: ای اهل بصره! آیا شما در قانون خدا ظلمی از من دیده اید؟ گفتند: خیر. فرمود: آیا در تقسیم اموال [بیت المال و غیره] خیانتی از من دیده اید؟ گفتند: خیر. فرمود: آیا من را مایل به دنیا دیده اید که دنیا را برای خود و اهل خود بردارم و به شما ندهم و شما به این خاطر بخواهید از من انتقام بگیرید و بیعت مرا بشکنید؟(2)

گفتند: خیر.فرمود:آیا من حدود الهی را در مورد شما اجرا کردم و در مورد غیر شما تعطیل نمودم؟ گفتند: خیر. و چون سخن به این جا کشید فرمود: پس برای چه بیعت من شکسته شد و بیعت دیگران شکسته نشد؟! سپس فرمود:

ص: 593


1- 1048.. فی مجمع البیان قرا ابن عامر لاایمان بکسر الهمزة و رواه ابن عقدة باسناده عن جعفر بن محمّد(علیهما السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 188، ح 59]
2- 1049.. فی قرب الاسناد للحمیری حدثنی محمّد بن عبد الحمید و عبد الصمد بن محمّد جمیعا عن حنان بن سدیر قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: دخل علی اناس من اهل البصرة فسالونی عن طلحة و الزبیر؟ فقلت لهم: کانا من ائمة الکفر، ان علیا یوم البصرة لما صف الخیول قال لاصحابه: لاتعجلوا علی القوم حتّی اعذر فیما بینی و بین الله؟عز؟ و بینهم، فقام الیهم فقال: یا اهل البصرة هل تجدون علی جورا فی حکم الله؟

من هر چه کار شما را زیر و بالا کردم جز کفر و شمشیر درباره شما نیافتم. و سپس روی مبارک به اصحاب خود نمود و فرمود: خداوند در کتاب خود می فرماید:«وَ اِن نَّکَثُواْ اَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ اَئِمَّةَ الْکُفْرِ اِنَّهُمْ لَا اَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ» سپس فرمود: سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید و محمّد(صلی الله علیه و آله) را به پیامبری مبعوث نمود، این مردم اصحاب این آیه هستند و تا کنون مصداق این آیه رخ نداده بود.(1)

مولّف گوید:

روایات فراوان دیگری در این معنا در ذیل آیات فوق آمده که به خاطر اختصار از ذکر آن ها صرف نظر شد.

سوره ی توبه [9]، آیات 16 تا 18

متن:

اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللهِ وَ لارَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنینَ وَلیجَةً وَ اللهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ ما كانَ لِلْمُشْرِكینَ اَنْ یَعْمُرُوا

ص: 594


1- 1050.. قالوا: لا، قال: فحیفا فی قسم قالوا: لاقال: فرغبت فی دنیا اخذتها لی و لاهل بیتی دونکم فنقمتم علی فنکثتم بیعتی؟ قالوا: لا، قال: فاقمت فیکم الحدود و عطلتها عن غیرکم؟ قالوا: لا، قال فما بال بیعتی تنکث و بیعة غیری لاتنکث؟ انی ضربت الامر انفه و عینه فلم اجد الا الکفر او السیف ثم ثنی الی اصحابه فقال: ان الله تبارک و تعالی یقول فی کتابه: «وَ اِنْ نَکَثُوا اَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقاتِلُوا اَئِمَّةَ الْکُفْرِ اِنَّهُمْ لااَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ»فقال امیرالمؤمنین(علیه السلام)والذی فلق الحبة و بری ء النسمة واصطفی محمّدا بالنبوة انهم لاصحاب هذه الآیة و ما قوتلوا منذ نزلت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 188، ح 60]

مَساجِدَ اللهِ شاهِدینَ عَلی اَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ اُول-ٰٓئِكَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ اِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّكاةَ وَ لَمْ یَخْشَ اِلَّا اللهَ فَعَسی اُول-ٰٓئِكَ اَنْ یَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ

لغات:

«حُسبان»گمان قوی را گویند و«ترک»ضد فعل است و«ولیجة» دخیله در قوم است از غیر آنان، و «بطانة» نیز به معنای ولیجة است و «ولیجة الرجل» صاحب سره و «مسجد» موضع سجود است و در عرف جایی را گویند که برای نماز آماده شده است. و عمران و عمارة اسم مصدر به معنای ساختمان است، و به معنای مصدر یعنی ساختن نیزاستعمال شده است مانند تعمیر، و خداوند می فرماید: «انما یعمر مساجد الله» و عمران مساجد خدا در تفسیر اهل بیت علیهم السّلام به معنای رفتن به مساجد است.

ترجمه:

آیا گمان کردید که (به حال خود) رها می شوید در حالی که هنوز کسانی که از شما جهاد کردند، و غیر از خدا و رسولش و مومنان را محرم اسرار خویش انتخاب ننمودند،(از دیگران ) مشخّص نشده اند؟! (باید آزمون شوید و صفوف از هم جدا گردد) و خداوند به آن چه عمل می کنید، آگاه است! (16) مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند در حالی که به کفر خویش گواهی می دهند! آن ها اعمال شان نابود (و بی ارزش) شده و در آتش (دوزخ)، جاودانه خواهند ماند! (17) مساجد خدا را تنها کسی آباد می کند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد امید است چنین گروهی از هدایت یافتگان باشند. (18)

ص: 595

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ لَمْ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللهِ وَ لَا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً…»(1)

ابن ابان گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که به گروهی از جوان های شیعه می فرمود:

ای جوانان از خدا بترسید و به طرف رؤسای طاغوت نروید و آنان را رها کنید تا بر شما حاکم نشوند و با خدا ارتباط برقرار کنید. سپس فرمود: به خدا سوگند من برای شما بهتر از آنان خواهم بود. و سپس دست مبارک خود را به سینه ی خود زد.(2)

ابوالصباح کنانی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

از ارتباط با طاغوت ها و دشمنان ما بپرهیزید، که ارتباط با غیر ما ارتباط با طاغوت است. و یا فرمود: شرک است.(3)

سلیم بن قیس هلالی گوید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در زمان خلافت عثمان ضمن سخنان خود بین مهاجرین و انصار در مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می دانید آیه ی «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اَطِیعُواْ اللّهَ وَ اَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ اُوْلِی الاَمْرِ مِنکُمْ» و آیه ی «اِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ» و آیه ی «وَ لَمْ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللهِ وَ لَا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً» در

ص: 596


1- 1051.. سوره ی توبه، آیه ی16.
2- 1052.. عن ابن ابان قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: یا معشر الاحداث اتقوا الله و لاتاتوا الرؤساء، دعوهم حتّی یصیروا اذنابا، لاتتخذوا الرجال و لایج من دون الله انا و الله خیر لکم منهم، ثم ضرب بیده الی صدره. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 191، ح 69]
3- 1053.. عن ابی الصباح الکنانی قال: قال ابو جعفر(علیه السلام): ایاکم و الولایج فان کل ولیجة دوننا فی طاغوت او قال: ند. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 191، ح 70]

چه زمانی نازل شد؟ و هنگامی که نازل شد، مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: آیا این آیات مخصوص به برخی از مومنین است و یا مربوط به جمیع آنان است؟ و خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله)دستور دادکه رهبران الهی و ولاة امر را برای مردم بیان نماید و ولایت آنان را تفسیر کند، همان گونه که نماز و زکات و روزه و حج را برای آنان تفسیر نمود، پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرا در غدیر خم برای مردم منصوب به خلافت نمود و ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند:

یا رسول الله آیا این آیات مخصوص به علی(علیه السلام) است؟! و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: آری این آیات درباره ی او و اوصیای بعد از او تا قیامت است. پس ابوبکر و عمر گفتند: یا رسول الله! اوصیای خود را برای ما معرّفی کن. و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آنان علی برادر و وزیر و وارث و وصیّ و خلیفه من در امتّم و ولیّ هر مومنی بعد از من است، و سپس فرزندم حسن و سپس فرزندم حسین و سپس نُه امام از فرزندان حسین(علیه السلام) یکی پس از دیگری خلیفه و امام بعد از من می باشند و قرآن با آنان است و آنان نیز با قرآن هستند و قرآن از آنان جدا نمی شود و آنان از قرآن جدا نخواهند شد، تا کنار کوثر مرا ملاقات کنند.

پس مردم گفتند: آری یا علی ما آن چه فرمودید را شنیدیم و شاهد آن بودیم و سخن شما با آن چه ما دیدیم و شنیدیم مطابق است.(1)

ص: 597


1- 1054.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی سلیم بن قیس الهلالی عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) انه قال فی اثناء کلام له فی جمع من المهاجرین و الانصار فی المسجد ایام خلافة عثمان، فانشدکم الله؟عز؟ ا تعلمون حیث نزلت: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ» و حیث نزلت: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» و حیث نزلت «وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللهِ وَ لارَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً قال الناس: یا رسول الله هذه خاصة لبعض المؤمنین ام عامة لجمیعهم؟ فامر الله؟عز؟ نبیه(صلی الله علیه و آله) ان یعلمهم ولاة امرهم، و ان یفسر لهم من الولایة ما فسر لهم من صلوتهم و زکوتهم و صومهم و حجهم فنصبنی للناس بغدیر خم الی قوله: فقام ابو بکر و عمر فقالا: یا رسول الله هذه الآیات خاصة لعلی؟ قال: بلی فیه و فی اوصیائی الی یوم القیامة، قالا: یا رسول الله بینهم لنا: قال:علی اخی و وزیری و وارثی و وصیی و خلیفتی فی امتی و ولی کل مومن بعدی ثم ابنی الحسن ثم ابنی الحسین، ثم تسعة من ولد الحسین(علیهم السلام) واحد بعد واحد القرآن معهم و هم مع القرآن، لایفارقونه و لایفارقهم حتّی یردوا علی حوضی؟ قالوا: اللهم نعم قد سمعنا ذلک و شهدنا کما قلت سواء [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 191، ح 71]B

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «وَ لَمْ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللهِ وَ لَا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً» می فرماید:

مقصود از مومنین، آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند، و مقصود از «ولیجة» بطانه و ارتباط های پنهانی است….(1)

سوره ی توبه [9]، آیات 19 تا 24

متن:

اَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فی سَبیلِ اللهِ لایَسْتَوُونَ عِنْدَ اللهِ وَ اللهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللهِ وَ اُول-ٰٓئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ

ص: 598


1- 1055.. علی بن محمّد و محمّد بن ابی عبد الله عن اسحق بن محمّد النخعی قال:حدثنی سفیان بن محمّد الضبعی قال:کتبت الی ابی محمّد اساله عن الولیجة و هو قول الله: «وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللهِ وَ لارَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً» و قلت فی نفسی لافی الکتاب: من یری المؤمنین هاهنا فرجع الجواب: الولیجة الذی یقام دون ولی الامر،و حدثتک نفسک عن المؤمنین من هم فی هذا الموضع، فهم الائمة الذین یؤمنون علی الله فیجیز امانهم.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 192، ح 75]

یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ خالِدینَ فیها اَبَدًا اِنَّ اللهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظیمٌ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ اِخْوانَكُمْ اَوْلِیاءَ اِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَی الْایمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَاُول-ٰٓئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ قُلْ اِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ اَبْناؤُكُمْ وَ اِخْوانُكُمْ وَ اَزْواجُكُمْ وَ عَشیرَتُكُمْ وَ اَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها اَحَبَّ اِلَیْكُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَاْتِیَ اللهُ بِاَمْرِهِ وَ اللهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ

لغات:

«سقایة» ظرفی را گویند که با آن به مردم آب می دهند و به معنای مصدری یعنی آب دادن نیز آمده است و اطاقی که چاه در آن باشد را نیز سقایة گویند، و «بشارت» خبر مسرّت بخش را گویند، و «رضوان» معلول احسان است و سبب ستایش و تمجید می شود، و ضد آن سخط عصیان است، و «نعیم مقیم» نعمت دائم است، و «ابد» نفی دائم است و اَبَد الآباد و اَبَد اَبود و اَبَد الآبدین تاکید آن است، و «آبِدَة» به معنای داهیة و مصیبت است.

ترجمه:

آیا سیراب کردن حجاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، و در راه او جهاد کرده است؟! (این دو،) نزد خدا مساوی نیستند! و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمی کند! (19) آن ها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جانهای شان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آن ها پیروز و رستگارند! (20) پروردگارشان آن ها را به رحمتی از ناحیه خود، و رضایت (خویش)، و باغ هایی از بهشت بشارت می دهد که در آن،

ص: 599

نعمت های جاودانه دارند (21) همواره و تا ابد در این باغ ها (و در میان این نعمت ها)

خواهند بود زیرا پاداش عظیم نزد خداوند است! (22) ای کسانی که ایمان آورده اید! هر گاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آن ها را ولیّ (و یار و یاور و تکیه گاه) خود قرار ندهید! و کسانی از شما که آنان را ولیّ خود قرار دهند، ستم گرند! (23) بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست آورده اید، و تجارتی که از کساد شدنش می ترسید، و خانه هایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خداوند جمعیّت نافرمانبردار را هدایت نمی کند! (24)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«اَ جَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَ عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ جَاهَدَ فِی

سَبِیلِ اللّهِ…»(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره ی علی(علیه السلام) [و حمزة] و عبّاس و شیبه نازل شد، عبّاس گفت: من

افضل هستم، چرا که آب دادن به حجّاج [سقایة الحاجّ] به دست من است. و شیبه می گفت: من افضل هستم، چرا که پرده ی کعبه به دست من است، و علی(علیه السلام) فرمود: من افضل هستم، چرا که من قبل از شما ایمان آوردم، و سپس هجرت نمودم و جهاد کردم. پس به قضاوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راضی شدند و خداوند این آیه را نازل نموده، تا «اِنَّ اللّهَ عِندَهُ اَجْرٌ عَظِیمٌ.»(2)

ص: 600


1- 1056.. سوره ی توبه، آیه ی 19.
2- 1057.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللهِ وَ لارَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً» یعنی بالمؤمنین آل محمّد(صلی الله علیه و آله)، و الولیجة البطانة قوله: اَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الاخر وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللهِ لایَسْتَوُونَ عِنْدَ اللهِ فانه حدثنی ابی عن صفوان عن ابن مسکان عن ابی بصیر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: نزلت فی علی و عبّاس و شیبة قال العبّاس: انا افضل لان سقایة الحاج بیدی، و قال شیبة: انا افضل لان حجابة البیت بیدی وقال علی(علیه السلام):انا افضل فانی آمنت قبلکما ثم هاجرت و جاهدت، فرضوا برسول الله(صلی الله علیه و آله)، فانزل الله: «اَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللهِ لایَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ» الی قوله «اِنَّ اللهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظِیمٌ».[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 193، ح 75]B

از امام باقر و یا امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که فرمود:

این آیه درباره ی حمزه و علی و جعفر و عبّاس و شیبه نازل شد، و عبّاس و شیبه به یک دیگر افتخار می کردند به سقایة و حجابة و خداوند درباره ی حمزة و علی و جعفر(علیهم السلام) فرمود: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللهِ بِاَمْوَالِهِمْ وَ اَنفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ.»(1)

مولّف گوید:

راوی حدیث فوق آیه را بالا و پایین کرده و ترتیب آن را تغییر داده است. حاکم حسکانی در کتاب شواهد التنزیل از بریده نقل کرده که گوید: هنگامی که شیبه

ص: 601


1- 1058.. فی روضة الکافی ابو علی الاشعری عن محمّد بن عبد الجبار عن صفوان ابن یحیی عن ابن مسکان عن ابی بصیر عن احدهما(علیهما السلام) فی قول الله؟عز؟: «اَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ» نزلت فی حمزة و علی و جعفر و العبّاس و شیبة انهم فخروا بالسقایة و الحجابة فانزل الله عز ذکره: «اَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ و کان علی و حمزة و جعفر(علیه السلام) الذین آمنوا بالله و الیوم الاخر وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللهِ لایَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 193، ح 78]

و عبّاس بر هم دیگر تفاخر می کردند، علی(علیه السلام) به آنان برخورد نمود و فرمود: برای

چه مفاخره می کنید؟ عبّاس گفت: من مقامی دارم که احدی ندارد، و آن سقایة الحاجّ است. و شیبه گفت: من فضیلت «عمارة المسجد الحرام» را دارم. پس علی(علیه السلام) به آنان فرمود: من از این مفاخره برای شما حیا می کنم! چرا که من قبل از بلوغ مقامی پیدا کردم که شما پیدا نکردید. عبّاس و شیبه گفتند: چه مقامی پیدا کردی؟ علی(علیه السلام) فرمود: من بر بینی شما شمشیر زدم تا به خدا ایمان آورید.

پس عبّاس با حال خشم در حالی که عبای او روی زمین می کشید نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: می بینید علی چگونه با من سخن می گوید؟! پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) را خواست، به او فرمود: برای چه به عموی خود چنین گفتی؟! علی(علیه السلام) عرض کرد: یا رسول الله با حربه ی حق با او سخن گفتم، او اگر می خواهد خشم کند و اگر می خواهد خشنود شود. پس جبرییل نازل شد و گفت: ای محمّد

پروردگارت به تو سلام می رساند و می فرماید: این آیه را بر آنان بخوان «اَ جَعَلْتُمْ سِقَایَةَ

الْحَاجِّ و…» پس عبّاس سه مرتبه گفت: ما راضی شدیم.(1)

ص: 602


1- 1059.. و روی الحاکم ابو القاسم الحسکانی باسناده عن ابن بریدة عن ابیه قال: بینا شیبة و العبّاس یتفاخران اذ مر بهما علی بن ابی طالب(علیه السلام) فقال: بما ذا تتفاخران؟ فقال العبّاس: لقد اوتیت من الفضل ما لم یؤت احد سقایة الحاج، و قال شیبة: اوتیت عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ، فقال علی(علیه السلام): استحییت لکما فقد اوتیت علی صغری ما لم تؤتیا فقالا: و ما اوتیت یا علی؟ فقال: ضربت خراطیمکما بالسیف حتّی آمنتما بالله، فقام العبّاس مغضبا یجر ذیله حتّی دخل علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قال: اما تری الی ما استقبلنی به علی؟ فقال: ادعوا الی علیا، فدعی له فقال: ما دعاک الی ما استقبلت به عمک؟ فقال یا رسول الله صدمته بالحق فمن شاء فلیغضب و من شاء فلیرض، فنزل جبرییل و قال: یا محمّد ربک یقرئک السّلام و یقول: اتل علیهم: «ا جعلتم سقایة الحاج» الآیات، فقال العبّاس: انا قد رضینا، ثلث مرات. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 194، ح 81]

«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ آبَاءکُمْ وَ اِخْوَانَکُمْ اَوْلِیَاء اَنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ عَلَی الاِیمَانِ…»(1)

جابر گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی «اَنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ» سوال کردم. فرمود:

کفر در باطن این آیه ولایت اوّلی و دوّمی است که پذیرفتن آن کفر بوده و هست،و مقصود از «عَلَی الاِیمَانِ» ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.

سپس فرمود:

مقصود از «وَ مَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَاُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» پیروان غاصبین خلافت هستند. (2)

و ظاهر آیه همان گونه که از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده درباره ی حاطب بن ابی بلتعه است، چرا که او قریش را از حرکت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای فتح مکّه با خبر نمود.(3)

مرحوم صدوق در کتاب اعتقادات امامیه گوید:

هنگامی که آیه «وَ اتَّقُواْ فِتْنَةً لَّا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّةً» نازل شد،رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر کس در خلافت علی و جانشینی او بعد از من به او ظلم کند،مانند این است که نبوّت من و نبوّت پیامبران قبل از من را انکار کرده باشد،

ص: 603


1- 1060.. سوره ی توبه، آیه ی 23.
2- 1061.. عن جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سالته عن هذه الآیة فی قول الله یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ اِخْوانَکُمْ اَوْلِیاءَ الی قوله: «الْفاسِقِینَ» فاما «لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ اِخْوانَکُمْ اَوْلِیاءَ اِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْاِیمانِ» فان الکفر فی الباطن فی هذه الآیة ولایة الاول و الثانی و هو کفر، و قوله علی الایمان فالایمان ولایة علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قال: وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَاُول-ٰٓئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 195، ح 83]
3- 1062.. فی مجمع البیان «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ اِخْوانَکُمْ» الآیة روی عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام) انها نزلت فی حاطب بن ابی بلتعة حیث کتب الی قریش یخبرهم بخبر النّبی(صلی الله علیه و آله) لما اراد فتح مکة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 195]

و کسی که ولایت ظالمی را بپذیرد، ظالم خواهد بود، چنان که خداوند می فرماید:«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ آبَاءکُمْ وَ اِخْوَانَکُمْ اَوْلِیَاء اَنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ عَلَی الاِیمَانِ وَ مَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَاُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ».(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

ما در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره پدران و فرزندان و برادران و عموهای خود را [که کافر بودند] می کشتیم و این عمل برای ما جز سبب مزید ایمان و تسلیم و حرکت در صراط مستقیم و صبر بر تلخی ها و جهاد با دشمن نبود.(2)

«قُلْ اِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ اَبْنَآؤُکُمْ وَ اِخْوَانُکُمْ وَ اَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ اَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا »(3)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

هنگامی که امیرالمؤمنین(علیه السلام)[به دستور رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آیات برائت را بر مشرکین خواند و] اعلان نمود: از این پس هیچ مشرکی نباید داخل مسجد الحرام شود،

قریش سخت پریشان شدند و گفتند: «تجارت ما از بین رفت و عیال ما ضایع شدند و خانه های ما خراب شد» و خداوند این آیه را نازل نمود و به پیامبر خود

ص: 604


1- 1063.. فی اعتقادات الامامیة للصدوق رحمه الله و لما نزلت هذه الآیة: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لاتُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً» قال النّبی(صلی الله علیه و آله): من ظلم علیا مقعدی هذا بعد وفاتی فکانما جحد نبوّتی و نبوة الانبیاء(علیهم السلام) قبلی، و من تولی ظالما فهو ظالم، قال الله تعالی: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ اِخْوانَکُمْ اَوْلِیاءَ اِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْاِیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَاُول-ٰٓئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 195، ح 85]
2- 1064.. فی نهج البلاغة و لقد کنا مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) نقتل آبائنا و ابنائنا و اخواننا و اعمامنا ما یزید نا ذلک الا ایمانا و تسلیما و مضیا علی اللقم، و صبرا علی مضض الالم وجدا علی جهاد العدد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 195، ح 86]
3- 1065.. سوره ی توبه، آیه ی 24.

فرمود: به آنان بگو: «اِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ اَبْنَآؤُکُمْ وَ اِخْوَانُکُمْ وَ اَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ»تا «وَ اللّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ.»(1)

سوره ی توبه [9]، آیات 25 تا 29

متن:

لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ فی مَواطِنَ كَثیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ اِذْ اَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَیْئًا وَ ضاقَتْ عَلَیْكُمُ الْاَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرینَ ثُمَّ اَنْزَلَ اللهُ سَكینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ وَ اَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذینَ كَفَرُوا وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرینَ ثُمَّ یَتُوبُ اللهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عَلی مَنْ یَشاءُ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ اِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنیكُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ اِنْ شاءَ اِنَّ اللهَ عَلیمٌ حَكیمٌ قاتِلُوا الَّذینَ لایُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لابِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لایُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ لایَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ اُوتُوا الْكِتابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ

لغات:

«مواطن» جمع موطن، مفعل از وطن است، و استوطن بالمکان اذا اتخذه وطنا،و «حنین» محلی بین مکّه و طائف است و «اعجاب» به معنای تعجّب همراه با سرور است، و «رحب» وسعت مکانی است، و ضد آن ضیق است، و «مرحبا» بک یعنی اتیت

ص: 605


1- 1066.. قال علی بن ابراهیم: لما اذن امیرالمؤمنین(علیه السلام) بمکة ان لایدخل المسجد الحرام مشرک بعد ذلک العام، جزعت قریش جزعا شدیدا، و قالوا: ذهبت تجارتنا، و ضاعت عیالنا، و خربت دورنا، فانزل الله؟عز؟ فی ذلک: قل یا محمّد اِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ اَبْناؤُکُمْ وَ اِخْوانُکُمْ وَ اَزْواجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ الی قوله تعالی: وَ اللهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ. [تفسیر برهان، ج 2، ص 751]

سعة و «سکینة» به معنای طمانینة است و «امنة» به معنای سکون است، و «جنود» به معنای جمعیّت جنگجوی باشد، و «نجس» هر چیز پلید است و لذا گفته می شود:رجل نجس و امراة نجس و قوم نجس، «عیلة» به معنای فقر است و «دین» به معنای طاعت است، و «صغار» به معنای ذلت است، و «نکال» عقوبت خوار کننده است و «صاغر» به معنای ذلیل است.

ترجمه:

خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید) و در روز حنین (نیز یاری نمود) در آن هنگام که فزونی جمعیّتتان شما را مغرور ساخت،ولی(این فزونی جمعیّت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده سپس پشت(به دشمن) کرده، فرار نمودید!(25)سپس خداوند«سکینه»خود را بر پیامبرش و بر مومنان نازل کرد و لشکرهایی فرستاد که شما نمی دیدید و کافران را مجازات کرد و این است جزای کافران! (26) سپس خداوند بعد از آن توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، می پذیرد و خداوند آمرزنده و مهربان است. (27) ای کسانی که ایمان آورده اید! مشرکان ناپاکند پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر می ترسید، خداوند هر گاه بخواهد، شما را به کرمش بی نیاز می سازد (و از راه دیگر جبران می کند) خداوند دانا و حکیم است.(28) با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا،و نه به روز جزا ایمان دارند،و نه آن چه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام می شمرند، و نه آیین حق را می پذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند! (29)

ص: 606

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) درباره کسی که نذر کرده بود مال کثیر و فراوانی را در راه خدا بدهد فرمود:

مال کثیر،هشتاد و بیشتر از آن است،چرا که خداوند می فرماید:«لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ» و مواطن و جنگ های رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هشتاد جنگ بوده است .(2)

یوسف بن سُخت گوید:

متوکّل عبّاسی بیماری سختی پیدا کرد و نذر کرد که اگر شفا یابد مال کثیری را صدقه بدهد و چون شفا یافت به یاران خود [از علمای عامّه] گفت: چقدر باید صدقه بدهم؟ آنان گفتند: پدر شما هشت هزار هزار درهم صدقه داد و اگر شما پنج هزار هزار درهم صدقه بدهی کافیست. پس متوکّل این مبلغ را زیاد دانست و منجّم او یحیی بن ابی منصور به او گفت:

خوب است نامه ای به پسر عم خود یعنی حضرت ابوالحسن علی بن محمّد هادی(علیه السلام) بنویسی؟ و چون نامه ای به او نوشت آن حضرت در پاسخ متوکّل نوشت: هشتاد درهم صدقه بدهد؛ پس علما گفتند: این غلط است و باید دلیل آن را از او بخواهید؛ از این رو امام هادی(علیه السلام) نوشت: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی

ص: 607


1- 1067.. سوره ی توبه، آیه ی 25.
2- 1068.. ابن بابویه: قال: حدثنا محمّد بن موسی بن المتوکّل(رضی الله عنه)، قال: حدثنا علی بن الحسین السعدآبادی، عن احمد بن ابی عبد الله البرقی، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن بعض اصحابنا، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، انه قال فی رجل نذر ان یتصدق بمال کثیر، فقال: «الکثیر ثمانون فما زاد، لقول الله؟عز؟: لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ و کانت ثمانین موطنا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 752، ح 3]

مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ»و مواطن و جنگ های رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که خداوند پیامبر خود را در آن ها یاری نموده هشتاد جنگ بوده است، از این رو هشتاد درهم حلال، مال کثیر محسوب می شود.(1)

«وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ اِذْ اَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَیْئًا وَ ضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الاَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ»(2)

ماجرای جنگ حنین

مرحوم علّامه محمّد بن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابی طالب و مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود جنگ حنین را چنین تعریف نموده اند: جنگ حنین در ماه شوّال، سال هشتم هجری رخ داد و علّت وقوع آن این بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از فتح مکّه عتاب بن اسید را امیر مکّه قرار داد و به مدینه بازگشت و در آن وقت همه ی قبائل عرب به اسلام گرویده بودند، جز قبیله هوازن که قبیله بسیار نیرومند و جنگجویی بودند و روح تکبّر در آنان بیشتر بود از این رو مسلمان نشده بودند بلکه با هم دیگر [و قبیله ثقیف] پیمان بسته بودند که با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جنگ برخیزند، آنان در وادی

ص: 608


1- 1069.. العیّاشی: عن یوسف بن السخت، قال: اشتکی المتوکّل شکاة شدیدة، فنذر لله ان شفاه الله ان یتصدق بمال کثیر، فعوفی من علته، فسال اصحابه عن ذلک، فاعلموه ان اباه تصدق بثمانیة الف الف درهم، و ان اراه تصدق بخمسة الف الف درهم، فاستکثر ذلک. فقال ابو یحیی بن ابی منصور المنجم: لو کتبت الی ابن عمک یعنی ابا الحسن (علیه السلام) فامر ان یکتب له فیساله، فکتب الیه، فکتب ابو الحسن(علیه السلام): «تصدق بثمانین درهما». فقالوا: هذا غلط، سلوه من این؟ قال: «هذا من کتاب الله، قال الله لرسوله: لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ و المواطن التی نصر الله رسوله(صلی الله علیه و آله) فیها ثمانون موطنا، فثمانون درهما من حله مال کثیر». [تفسیر برهان، ج 2، ص 752، ح 4]
2- 1070.. سوره ی توبه، آیه ی 25.

حنین فساد می کردند و حج را تعطیل کرده بودند، و مالک بن عوف که بزرگ آنان بود،

لشکری با چهار هزار نفر آماده نمود و از قبائل دیگر نیز کمک خواست و سرانجام، تعداد سپاهیان او به سی هزار نفر رسید و زنان و کودکان را نیز با خود همراه کرد، تا به گمان خود، هر کسی برای حمایت از اهل و فرزندان خود تا آخرین نفس بجنگد.(1)

هنگامی که خبر لشکرکشی هوازن به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسید آن حضرت با سپاه ده هزار نفری که از مدینه آمده بودند با دو هزار نفر دیگر از اهل مکّه که مجموعا دوازده هزار نفر می شدند از مکّه خارج شد و یک صد زره از صفوان بن امیّه رئیس قبیله جشم، امانت گرفت و آماده جنگ با هوازن شد. و ابوبکر چون چنین سپاهی را دید تعجّب

نمود و گفت: ما هرگز شکست نخواهیم خورد و در پاسخ او این آیه نازل شد:

«لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ اِذْ اَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَیْئًا

وَ ضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الاَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ * ثُمَّ اَنَزلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ اَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَ عذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ ذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ».

از سوی دیگر مالک بن عوف نضری با قبائل قیس و ثقیف در منطقه حنین برای جنگ با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آماده شدند، و عبدالله بن ابی حدرد جاسوس پیامبر(صلی الله علیه و آله)بین لشکر دشمن رفت و از مالک بن عوف نضری شنید که به قبیله هوازن می گوید: شما

ص: 609


1- 1071.. حنین فی شوال لما امر النّبی(صلی الله علیه و آله) عتاب بن اسید علی مکة فات الحج من فساد هوازن فی وادی حنین فخرج(علیه السلام) فی الفین من مکة و عشرة آلاف کانوا معه و کان النّبی(علیه السلام) استعار من صفوان بن امیة مائة درع و هو رئیس جشم فعانهم ابو بکر لعجبه بهم فقال لن نغلب الیوم عن قلة فنزلت وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ اِذْ اَعْجَبَتْکُمْ الآیة و اقبل مالک بن عوف النظری فیمن معه من قبائل قیس و ثقیف و سمع عبد الله بن ابی حدرد عین رسول الله(صلی الله علیه و آله) ابن عوف یقول یا معشر هوازن انکم احد العرب و اعدهم و ان هذا الرجل لم یلق قوما یصدقونه القتال فاذا لقیتموه فاکسروا جفون سیوفکم و احملوا علیه حملة رجل واحد.

از همه اعراب قوی تر و نیرومندتر هستید و این مرد [یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] نیرویی ندارد که بتواند با شما جنگ کند، پس شما باید شمشیرهای خود را از غلاف بیرون آورید و یک باره بر او حمله کنید.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

قبیله هوازن، درید بن صمّه را که پیرمردی نابینا بود و به او تبرّک می جستند با خود آورده بودند، او چون به منطقه حنین رسید گفت: این جا برای جنگیدن جای خوبی است ولی صدای شتر و گاو و الاغ و گریه اطفال برای چیست؟ مالک بن عوف گفت: من پشت سر هر کسی اموال و عیال و فرزندان او را قرار داده ام تا از آنان دفاع کند و در فکر فرار نباشد. پیرمرد گفت: کار خوبی نکرده ای جز آن که آنان را به خطر انداخته ای.

سپس گفت:

آیا چنین چیزی می تواند از فرار کسی که شکست خورد جلوگیری نماید؟ سپس گفت: اگر تو پیروز این جنگ باشی سبب پیروزی تو جز مردان نیرومند و جنگجو نخواهد بود و اگر پیروزی برای دشمن تو باشد، تو اموال و خانواده خود و دیگران را گرفتار کرده ای، و خود نیز رسوا شده ای؛ سپس گفت: این جنگ برای تو شکست هایی خواهد داشت و ای کاش من می توانستم راه نجاتی برای این زنان و کودکان فراهم کنم. مالک بن عوف به او گفت: تو پیر شده ای و عقل و دانش خود را از دست داده ای.

جابر گوید:

لشکر مالک بن عوف به صورت گردان های پراکنده در شیارهای درّه سرزمین حنین پنهان شدند و چون لشکر اسلام از آن منطقه عبور کردند به آنان حمله

ص: 610

بردند و گردان بنی سلیم که مقدّمه لشکر اسلام بود شکست خورد و بقیّه نیز فرار کردند و تنها علی(علیه السلام) [با گروهی از بنی هاشم] در کنار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باقی ماندند و مالک بن عوف جلو آمد و گفت: محمّد(صلی الله علیه و آله) را به من نشان دهید و چون آن حضرت را دید به او حمله برد و ایمن بن عبید فرزند ام ایمن با او درگیر شد و مالک او را کشت.

چنان که شاعر می گوید:

وَ ثَوَی اَیْمَنُ الْاَمِینُ مِنَ الْقَوْمِ

شَهِیدًا فَاعْتَاضَ قُرَّةَ عَیْن(1)

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به عبّاس که صدای بلندی داشت دستور داد تا مردم را صدا بزند و بگوید: شما با خدای خود پیمان بستید که از اسلام دفاع کنید و خداوند می فرماید:

«وَ لَقَدْ کَانُوا عَاهَدُوا اللهَ مِن قَبْلُ لَا یُوَلُّونَ الْاَدْبَارَ وَ کَانَ عَهْدُ اللهِ مَسْؤُولًا * قُل لَّن یَنفَعَکُمُ الْفِرَارُ اِن فَرَرْتُم مِّنَ الْمَوْتِ اَوِ الْقَتْلِ وَ اِذًا لَّا تُمَتَّعُونَ اِلَّا قَلِیلًا». پس عبّاس فریاد برآورد و گفت: «ای کسانی که در زیر شجره پیمان بستید و با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیعت کردید، به کجا فرار

ص: 611


1- 1072.. قال الصّادق(علیه السلام) کان مع هوازن درید بن الصمة خرجوا به شیخا کبیرا یتیمنون به فلما نزلوا باوطاس قال نعم مجال الخیل لاحزن ضرس و لاسهل دهس ما لی اسمع روغاء البعیر و نهاق الحمیر و بکاء الصغیر و ثغاة الشاة و خوار البقر فقال لابن عوف فی ذلک فقال اردت ان اجعل خلف کل رجل اهله و ماله فیقاتل عنهم قال ویحک لم تصنع شیئا قدمت بیضة هوازن فی نحور الخیل و هل یرد وجه المنهزم شی ء انها ان کانت لک لم ینفعک الا رجل بسیفه و رمحه و ان کانت علیک فضحت فی اهلک و مالک ثم قال حرب عوان یا لیتنی فیها جذع اخب فیها و اضع قال انک کبرت و ذهب علمک قال جابر کان القوم قد کمنوا فی شعاب الوادی و مضائقه فما راعنا الا کتائب الرجال فانهزم من وراءهم بنو سلیم و کانوا علی المقدمة و انهزم من وراءهم و بقی علی و معه الرایة فقال مالک بن عوف ارونی محمّدا فاروه فحمل علیه فلقیه ایمن بن عبیدة و هو ابن ام ایمن فالتقیا فقتله مالک قال الشاعر و ثوی ایمن الامین من القوم شهیدا فاعتاض قرة عین

می کنید؟! آیا شما عهد و پیمان خود را به یاد نمی آورید؟!» و لکن مردم فرار می کردند و این اتّفاق در اوّلین شب ماه شوّال رخ داد و همه مسلمانان در این جنگ فرار کردند جز ده نفر که از بنی هاشم بودند و یک نفر آنان ایمن بن امّ ایمن بود که مالک او را شهید نمود، و عبّاس در سمت راست پیامبر(صلی الله علیه و آله) و فضل بن عبّاس، در سمت چپ او و ابوسفیان بن عبدالمطلب، زین اسب را گرفته بود و علی(علیه السلام) از پیش روی آن حضرت شمشیر می زد.

جابر گوید:

در این هنگام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صورت خود را در تاریکی شب به طرف مردم نمود و ناگهان نوری از آن ساطع گردید مانند نور ماه در شب چهارده و علی(علیه السلام) بین دو شعب [یعنی لشکر اسلام و لشکر مشرکین] قرار داشت و عدّه ای از انصار بازگشتند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قدم در رکاب اسب گذارد و چون به آنان نزدیک شد

فرمود: اکنون که آتش جنگ افروخته است برای چه فرار می کنید؟! و فرمود:

اَنَا النَّبِیُّ لَا کَذِبٌ

اَنَا ابْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِب

و با شنیدن این سخنان لشکر اسلام به مشرکین حمله کردند و عدّه ای را کشتندو عدّه ای را اسیر کردند [و این امداد الهی بود و خداوند ملائکه را به کمک پیامبر خود فرستاد] و چون روز به نیمه رسید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: از جنگ باز ایستید.(1)

ص: 612


1- 1073.. فقال النّبی(صلی الله علیه و آله) للعبّاس و کان جهوریا ناد فی القوم و ذکرهم العهد یعنی قوله وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللهَ مِنْ قَبْلُ فنادی یا اهل بیعة الشجرة الی این تفرون اذکروا العهد و القوم علی وجوههم و ذلک فی اول لیلة من شوال قال فنظر النّبی(صلی الله علیه و آله) الی الناس ببعض وجهه فی الظلماء فاضاء کانه القمر لیلة البدر و کان علی بین الشعبین حتّی لم یبق فیها مقتول و عاونه بعض الانصار فقام النّبی(علیه السلام) فی رکاب سرجه حتّی اشرف علیهم و قال الآن حمی الوطیس انا النّبی لاکذب انا ابن عبد المطلب و ما زال المسلمون یقتلون المشرکین و یاسرون منهم حتّی ارتفع النهار فامر النّبی(علیه السلام) بالکف.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

در این جنگ، خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را پیروز نمود و آن حضرت چهار هزار نفر را اسیر کرد و دوازده هزار شتر به غنیمت گرفت و حیوانات و غنائم فراوان دیگری

را نیز به دست آورد.(1)

زهری می گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در این جنگ شش هزار نفر از زن ها و کودکان مشرکین را اسیر نمود و چهارپایان و حیوانات فراوانی را به غنیمت گرفت که تعداد آن ها معلوم نیست،

و چون جنگ تمام شد قبیله ثقیف به طائف فرار کردند، و اعراب مشرک دیگر به منطقه اوطاس رفتند…(2)

محمّد بن اسحاق گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یک ماه اهل طائف را محاصره کرد تا این که بزرگان آنان مانند: ابوبکره و مبیعث و فدّان به همراه گروهی خدمت آن حضرت آمدند و مسلمان

ص: 613


1- 1074.. الصّادق(علیه السلام) سبی رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم حنین اربعة آلاف راس و اثنی عشر الف ناقة سوی ما لایعلم من الغنائم.
2- 1075.. قال الزهری ستة آلاف من الذراری و النّساء و من البهائم ما لایحصی و لایدری حرب اوطاس و خثعم و ثقیف فاخذت الثقیف الی الطائف و الاعراب الی اوطاس فبعث النّبی(علیه السلام) ابا عامر الاشعری الی اوطاس فقاتل حتّی قتل فاخذ الرایة ابو موسی الاشعری و هو ابن عمه ففتح علیه و بعث ابا سفیان الی ثقیف فضربوه علی وجهه فانهزم و تعلل ثم سار النّبی(صلی الله علیه و آله) بنفسه الی الطائف فحاصرهم ایاما ثم انفذ علیا(علیه السلام) فی خیل فبرز شهاب بن عبیس فقام الیه علی(علیه السلام) فوثب ابو العاص بن الربیع زوج بنت النّبی(علیه السلام) فقال انا کفؤه ایها الامیر فقال لاو لکن ان قتلت فانت علی الناس فبرز الیه علی(علیه السلام) فقتله و مضی حتّی کسر الاصنام فلما انصرف الی النّبی(علیه السلام) ناجاه القصة.

شدند و بقیّه اسیر گردیدند.سپس گروهی از آنان به آن حضرت گفتند:«اسرای ما را آزاد کن و به ما بازگردان» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آنان آزاد شدگان خدا هستند

«اُولَئِکَ عُتَقَاءُ اللَّهِ.»(1)

مولّف گوید:

ماجرای جنگ حنین را علی بن ابراهیم قمّی با تفصیل بیشتر از امام باقر(علیه السلام) نقل

نموده است مراجعه شود.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

در جنگ حنین امیرالمؤمنین(علیه السلام) به دست مبارک خود چهل نفر را کشت.(2)

و از امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) نقل شده که مقصود از «سکینة» ایمان است. (3)

و از حضرت رضا(علیه السلام) نقل شده که به بعضی فرمود:

شما می دانید «سکینة» چیست؟ گفتند: فدای شما شویم «سکینه» چیست؟ فرمود: آن نسیم بهشتی است که به صورت انسانی همراه پیامبران است و آن همراه ابراهیم(علیه السلام) بود هنگام بنای کعبه و او را راهنمایی می نمود تا کعبه را بنا کرد.(4)

ص: 614


1- 1076.. قال محمّد بن اسحاق کان حاصرهم ثلاثین لیلة فنزل منهم ابو بکرة و المبیعث و فدان فی جماعة و اسلموا فلما قدم وفد الطائف قالوا رد علینا رقیقنا الذین اتوک فقال(علیه السلام) اولئک عتقاء الله. [مناقب پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)، ص 210]
2- 1077 .. حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ اَحْمَدَ الدِّهْقَانِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ الطَّاطَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ بَیَّاعِ السَّابِرِیِّ عَنْ عَجْلَانَ اَبِی صَالِحٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ قَتَلَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) بِیَدِهِ یَوْمَ حُنَیْنٍ اَرْبَعِینَ. [کافی، ج 8، ص 376، ح 566]
3- 1078.. عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ السَّکِینَةُ الْاِیمَانُ. [کافی، ج 2، ص 15، ح 3]
4- 1079.. ابی2 قال حدثنا سعد بن عبد الله عن احمد بن محمّد بن عیسی قال حدثنا ابو همام اسماعیل بن همام عن الرّضا(علیه السلام) انه قال لرجل ای شی ء السکینة عندکم فلم یدر القوم ما هی فقالوا جعلنا الله فداک ما هی قال ریح تخرج من الجنة طیبة لها صورة کصورة الانسان تکون مع الانبیاء(علیه السلام) و هی التی انزلت علی ابراهیم(علیه السلام) حین بنی الکعبة فجعلت تاخذ کذا و کذا و بنی الاساس علیها. [معانی الاخبار، ص 285، ح 3]B

«قَاتِلُواْ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لَا بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَ لَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لَا یَدِینُونَ

دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ اُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّی یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

خداوند پیامبر خود حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را با پنج شمشیر مبعوث نمود… سپس فرمود: شمشیر دوّم برای اهل ذمّه [از اهل کتاب] است و خداوند نخست درباره ی

آنان فرمود: «وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا» و لکن این آیه با آیه «قَاتِلُواْ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لَا بِالْیَوْمِ الآخِرِ…» منسوخ گردید، از این رو اهل کتاب اگر در بین مسلمانان بودند، جز جزیه و یا کشته شدن از آنان پذیرفته نبود و از فئ و غنائم بهره ای نداشتند و فرزندان و اهل آنان اسیر بودند و اگر جزیه [و مالیات] را می پذیرفتند بر ما حرام بود که آنان را اسیر نماییم و یا اموال آنان را بگیریم، بلکه ازدواج با آنان بر ما حلال بود؛ و کسانی که در جنگ با مسلمانان شرکت کرده بودند و در بین مسلمانان زندگی نمی کردند برای ما حلال بود که آنان را اسیر کنیم و اموال شان را بگیریم و ازدواج با آنان بر ما حلال نبود، و آنان راهی جز مسلمان شدن و یا جزیه دادن و یا کشته شدن نداشتند.(2)

ص: 615


1- 1080.. سوره ی توبه، آیه ی 29.
2- 1081.. فی الکافی و التهذیب عن الباقر(علیه السلام) بعث اللَّه محمّدًا(صلی الله علیه و آله) بخمسةِ اسیاف الی ان قال و السّیف الثانی علی اهل الذمّة قال اللَّه تعالی وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا نزلت هذه الآیة فی اهل الذمّة ثم نسخها قوله سبحانه قاتِلُوا الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لابِالْیَوْمِ الْآخِرِ الآیة.فمن کان منهم فی دار الاسلام فلم یقبل منهم الّا الجزیة او القتل و ما لهم فی ء و ذراریهم سبی و اذا قبلوا الجزیة علی انفسهم حرم علینا سبیهم و حرمت اموالهم و حلّت لنا مناکحهم و من کان منهم فی دار الحرب حلّ لنا سبیهم و اموالهم و لم یحلّ لنا مناکحتهم و لم یقبل منهم الّا الدّخول فی دار الاسلام او الجزیة او القتل. [تفسیر صافی، ج 2، ص 334]B

امام صادق(علیه السلام) درباره ی مجوس فرمود:

آنان دارای پیامبر بوده اند [و حکم اهل کتاب را دارند] سپس فرمود: مگر نمی دانی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اهل مکّه نوشت: یا مسلمان شوید و یا آماده جنگ باشید؟

و آنان در پاسخ آن حضرت نوشتند: «شما از ما جزیه بگیر و ما را در بت پرستی آزاد گذار» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان نوشت: من جز از اهل کتاب جزیه نمی پذیرم.

و آنان گفتند: پس شما چگونه از مجوس جزیه گرفتید؟! و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:مجوس دارای پیامبر بودند و او را کشتند و کتاب او را آتش زدند….(1)

از امام صادق(علیه السلام) سوال شد: برای چه از زن ها جزیه برداشته شد؟ امام(علیه السلام) فرمود:

به خاطر این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از کشتن زن ها و بچّه ها در جنگ نهی نمود ….(2)

ص: 616


1- 1082.. و فی الکافی عن الصّادق(علیه السلام) انّه سئل عن المجوس ا کان لهم نبیّ فقال نعم اما بلغک کتاب رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) الی اهل مکّة ان اسلموا و الّا فاذنوا بحرب فکتبوا الی رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) ان خذ منّا الجزیة و دعنا الی عبادة الاوثان فکتب الیهم النّبیّ (صلی الله علیه و آله) انّی لست آخذ الجزیة الا من اهل الکتاب فکتبوا الیه یریدون بذلک تکذیبه زعمت انّک لاتاخذ الجزیَة الا من اهل الکتاب ثمّ اخذت الجزیة من مجوس هَجَر فکتب الیهم النّبی(صلی الله علیه و آله) انّ المجوس کان لهم نبیّ فقتلوه و کتاب احرقوه اتاهم نبیّهم بکتابهم فی اثنی عشر الف جلد ثور.[تفسیر صافی، ج 2، ص 334]
2- 1083.. و فیه و فی الفقیه و العلل عنه(علیه السلام) انه سئل عن النّساءِ کیف سقطت الجزیة و رفعت عنهنّ فقال لانّ رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) نهی عن قتل النّساءِ و الولدان فی دار الحرب الّا ان یقاتلن و ان قاتلت ایضًا فامسک عنها ما امکنک و لم تخف خللًا فلما نهی عن قتلهنّ فی دار الحرب کان ذلک فی دار الاِسلام اولی و لو امتنعت ان تؤدی الجزیة لم یمکن قتلها فلمّا لم یمکن قتلها رفعت الجزیة عنها و لو امتنع الرّجال و ابوا ان یؤدّوا الجزیة کانوا ناقضین للعهد و حلّت دماؤهم و قتلهم لانّ قتل الرّجال مباح فی دار الشّرک و کذلک المقعدة من اهل الشّرک و الذمّة و الاعمی و الشیخ الفانی و المراة و الولدان فی ارض الحرب و من اجل ذلک رفعت عنهم الجزیة. [تفسیر صافی، ج 2، ص 334]B

و فرمود:

مقدار جزیه به اختیار امام(علیه السلام) است و نسبت به اموال و حیوانات جزیه گرفته نمی شود.

و فرمود:

از دیوانه و ناقص العقل جزیه گرفته نمی شود.(1)

و در تفسیر «وَ هُمْ صَاغِرُونَ» فرمود: جزیه و مالیات را به گونه ای از او باید گرفت که

درد آور و موجب ذلّت او باشد.(2)

سوره ی توبه [9]، آیات 30 تا 35

متن:

وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللهِ وَ قالَتِ النَّصاری الْمَسیحُ ابْنُ اللهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِاَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللهُ اَنَّی یُؤْفَكُونَ اتَّخَذُوا اَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ اَرْبابًا مِنْ دُونِ اللهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما اُمِرُوا اِلَّا لِیَعْبُدُوا اِلهًا واحِدًا لااِلهَ اِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِكُونَ یُریدُونَ اَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ یَاْبَی اللهُ اِلَّا اَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ هُوَ الَّذی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِنَّ كَثیرًا مِنَ الْاَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَاْكُلُونَ اَمْوالَ

ص: 617


1- 1084.. و فی الکافی و الفقیه عنه(علیه السلام) جرت السّنة ان لایؤخذ الجزیة من المعتوه و لامن المغلُوب علی عقله. [تفسیر صافی، ج 2، ص 335]
2- 1085.. و کیف یکون صاغرًا و هو لایکترث لما یؤخذ منه لاحتّی یجد ذلًّا لما اخذ منه فیالم لذلک فیسلم. [صافی، ج 2، ص 335]

النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ یَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لایُنْفِقُونَها فی سَبیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلیمٍ یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِاَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ

لغات:

«احبار» جمع حِبر به معنای عالم صاحب بیان زیباست، و حِبر به فتح و کسر خوانده می شود و «رهبان» جمع راهب، عالمی است که آثار خشیت و ترس از خدا از او ظاهر باشد و اکثرا در عباد نصارا استعمال می شود، و اطفاء خاموش کردن نور آتش است و در اذهاب هر نوری استعمال می شود، که بر روی هم انباشته شده باشد و «ذهب» را به این خاطر ذهب گویند که یذهب و لا یبقی، و فضة را نیز به خاطر تنفض و تتفرق فضه گویند، و همین دو اسم دلیل فناء و نابودی است، و «اکواء» به معنای الصاق است.

ترجمه:

یهود گفتند: «عزیر پسر خداست!» و نصاری گفتند: «مسیح پسر خداست!» این سخنی است که با زبان خود می گویند، که همانند گفتار کافران پیشین است خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف می یابند؟! (30) (آن ها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتایی را که معبودی جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آن چه هم تایش قرار می دهند! (31) آن ها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمی خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند! (32) او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند! (33) ای کسانی

ص: 618

که ایمان آورده اید! بسیاری از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را به باطل

می خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمی دارند! و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره

و پنهان) می سازند، و در راه خدا انفاق نمی کنند، به مجازات دردناکی بشارت ده! (34)

در آن روز که آن را در آتش جهنم،گرم و سوزان کرده،و با آن صورتها و پهلوها و پشتهای شان را داغ می کنند (و به آن ها می گویند): این همان چیزی است که برای خود اندوختید (و گنجینه ساختید)! پس بچشید چیزی را که برای خود می اندوختید! (35)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ قَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللهِ وَ قَالَتْ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ…»(1)

مرحوم طبرسی روایت کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به یهودیان فرمود:

برای چه شما «عُزَیر» را فرزند خدا می دانید؟! آنان گفتند: به خاطر این که عُزَیر تورات را برای بنی اسراییل زنده نمود، بعد از آن که از بین رفته بود و به آن عمل نمی شد، و این تنها به خاطر آن بود که «عُزَیر» فرزند خدا بود. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چگونه او فرزند خدا شد، و موسی که آورنده ی تورات بود و از او معجزاتی مردم دیدند فرزند خدا نشد؟!(2)

ص: 619


1- 1086.. سوره ی توبه، آیه ی 30.
2- 1087.. فی الاحتجاج عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انّه طالبهم بالحجّة فقالوا لانّه احیی لبنی اسراییل التوراة بعد ما ذهبت و لم یفعل بها هذا الا لانه ابنه فقال(صلی الله علیه و آله) کیف صار عُزَیْرٌ ابْنُ اللهِ دون موسی و هو الذی جاءهم بالتوراة و راوا منه من المعجزات ما قد علمتم فان کان عُزَیْرٌ ابْنُ اللهِ لما ظهر من اکرامه من احیاء التوراة فلقد کان موسی بالنبوّة احق و اولی الحدیث وَ قالَتِ النَّصاری الْمَسِیحُ ابْنُ اللهِ و هو ایضًا قول بعضهم. [صافی، ج 2، ص 335]

مرحوم طبرسی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز نقل نموده که آن حضرت به نصارا فرمود:

«برای چه شما مسیح را فرزند خدا می دانید؟!» آنان گفتند: «به خاطر این که خداوند معجزات عجیبی را به دست او آشکار نمود و از کرامت خود او را فرزند خویش دانست». رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: شما پاسخ مرا به قوم یهود شنیدید که گفتم: «معجزات پیامبران دلیل این نیست که آنان فرزند خدا باشند و…» و نصارا [و یهود] با شنیدن این سخنان سکوت نمودند.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خشم و غضب خداوند هنگامی بر یهود شدید شد، که گفتند: «عزیز فرزند خداست» و خشم و غضب خداوند هنگامی بر نصارا شدید شد، که گفتند: «مسیح فرزند خداست» و خشم و غضب خداوند شدید است [بر این امّت]هنگامی که خون من ریخته شود و مردم مرا با ریختن خون عترتم آزار نمایند.(2)

مولّف گوید:

در تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام)حدیث مفصّلی در ذیل آیه فوق نقل شده که به خاطر اختصار از نقل آن صرف نظر شد.

ص: 620


1- 1088.. فی الاِحتجاج عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انّه طالبهم بالحجّة فقالوا انّ اللهَ لما اظهر علی ید عیسی(علیه السلام) من الاشیاء العجیبة ما اظهر فقد اتخذه ولدًا علی جهة الکرامة فقال لهم رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) فقد سمعتم ما قلته للیهود فی هذا المعنی الذی ذکرتموه ثم اعاد ذلک کلّه فسکتوا الحدیث ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِاَفْواهِهِمْ اخترعوه بافواههم لم یاتهم به کتاب و ما لهم به حجّة یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا یضاهی قولهم قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ کالقایلین بانّ الملائکة بنات اللَّه قاتَلَهُمُ اللَّهُ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 336]
2- 1089.. فی المجالس و العیّاشی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال اشتد غضب اللَّه علی الیهود حین قالوا عُزَیْرٌ ابْنُ اللهِ و اشتد غضب اللَّه علی النصاری حین قالوا الْمَسِیحُ ابْنُ اللهِ و اشتدّ غضب اللَّه علی من اراق دمی و آذانی فی عترتی. [تفسیر صافی، ج 2، ص 336]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

مقصود از«قَاتَلَهُمُ اللّهُ»لعنهم الله است،چنان که آیه«قُتِلَ الْاِنسَانُ مَا اَکْفَرَهُ» یعنی لُعن الانسان ما اکفره.(1)

«اتَّخَذُواْ اَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ اَرْبَابًا مِّن دُونِ اللهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ…»(2)

ابوبصیر گوید:به امام صادق(علیه السلام)گفتم:معنای پرستش احبار و رهبان چیست؟ امام (علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند یهود و نصارا مردم را دعوت به پرستش خود نکردند، و اگر دعوت می کردند هرگز مردم آنان را نمی پرستیدند و لکن حرام ها را برای آنان حلال نمودند و حلال ها را حرام کردند و مردم از آنان پذیرفتند و این بوده معنای پرستش آنان.(3)

امام باقر(علیه السلام) نیز می فرماید:

به خدا سوگند بنی اسراییل برای علمای خود نماز و روزه انجام ندادند بلکه در معصیت خدا از آنان اطاعت کردند.[و این معنای پرستش آنان است.](4)

ص: 621


1- 1090.. الطبرسی فی (الاحتجاج): عن امیرالمؤمنین(علیه السلام)، قال: «قاتَلَهُمُ اللهُ اَنَّی یُؤْفَکُونَ ای لعنهم الله انی یؤفکون، فسمی اللعنة قتالا، و کذلک قُتِلَ الْاِنْسانُ ما اَکْفَرَهُ ای لعن الانسان». [تفسیر برهان، ج 2، ص 767، ح 1]
2- 1091.. سوره ی توبه، آیه ی 31.
3- 1092.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد بن خالد، عن عبد الله بن یحیی، عن ابن مسکان، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: قلت له: اتَّخَذُوا اَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ اَرْبابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ؟ فقال: «اما و الله ما دعوهم الی عبادة انفسهم، و لو دعوهم الی عبادة انفسهم ما اجابوهم، و لکن احلوا لهم حراما، و حرموا علیهم حلالا، فعبدوهم من حیث لایشعرون».[تفسیر برهان، ج 2، ص 768، ح 1]
4- 1093.. احمد بن محمّد بن خالد البرقی: عن محمّد بن خالد، عن حماد، عن ربعی بن عبد الله، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله (علیه السلام)، فی قول الله: اتَّخَذُوا اَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ اَرْبابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ، قال: «و الله ما صلوا لهم و لاصاموا، و لکن احلوا لهم حراما، و حرموا علیهم حلالا، فاتبعوهم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 768، ح 2]B

عدّی بن حاتم گوید: خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رفتم و در گردن من صلیبی از طلا بود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:

«این را از گردن خود بیرون کن» پس من به دستور آن حضرت عمل کردم و چون بازگشتم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این آیه را تلاوت نمود: «اتَّخَذُواْ اَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَانَهُمْ اَرْبَابًا» پس من گفتم: ما آنان را نمی پرستیدیم؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا آنان حرام های خدا را برای شما حلال نمی کردند و شما می پذیرفتید؟ و آیا حلال های خدا را حرام نمی کردند و شما از آنان می پذیرفتید؟گفتم:آری چنین بود؛ فرمود: این پرستش آنان محسوب می شده است.(1)

«یُرِیدُونَ اَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللهِ بِاَفْوَاهِهِمْ وَ یَاْبَی اللّهُ اِلَّا اَن یُتِمَّ نُورَهُ…»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

مقصود خداوند از این آیه این است که علمای یهود و نصارا چیزهایی را در تورات و انجیل وارد کردند که خداوند نفرموده بود، و هدفشان این بود که حقانیّت [نبوّت پیامبر اسلام و امامت بعد از او] را بر مردم مشتبه سازند، و خداوند قلوب آنان را کور

ص: 622


1- 1094.. قال: و روی الثعلبی، باسناده عن عدی بن حاتم، قال: اتیت رسول الله(صلی الله علیه و آله) و فی عنقی صلیب من ذهب، فقال لی: «یا عدی، اطرح هذا الربق من عنقک». قال: فطرحته ثم انتهیت الیه، و هو یقرا من سورة براءة هذه الآیة اتَّخَذُوا اَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ اَرْبابًا حتّی فرغ منها. فقلت له: انا لسنا نعبدهم؟ فقال:«الیس یحرمون ما احل الله فتحرمونه، و یحلون ما حرم الله فتستحلونه؟» قال: فقلت: بلی، قال: «فتلک عبادتهم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 769، ح 10]
2- 1095.. سوره ی توبه، آیه ی 32.

نمود و چیزهایی را در تورات و انجیل از یاد بردند و باقی ماند و سبب رسوایی آنان شد و معلوم گردید که این دو کتاب را تحریف نموده اند.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رحلت نمود، مردم کوشیدند تا نور خدا را خاموش کنند و خداوند جز اتمام نور خود را نخواست، و علی بن ابی حمزه نیز کوشید تا بعد از موسی بن جعفر(علیهما السلام) نور خدا را خاموش نماید در حالی که خداوند جز اتمام نور خود را اراده نکرده بود؛ سپس به شیعیان خود فرمود: خداوند شما را به چیزی هدایت نمود که مردم از آن جاهل بودند، پس خدا را بر این منّت شکر کنید.(2)

«هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ…»(3)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شده است، و این از آیاتی است که تاویل آن بعد از تنزیل آن خواهد آمد.(4)

ص: 623


1- 1096.. فی الاحتجاج عن امیر المؤمنین(علیه السلام) فی هذه الآیة یعنی انّهم اثبتوا فی الکتاب ما لم یقله اللَّه لیلبسوا علی الخلیقة فاعمی اللَّه قلوبهم حتّی ترکوا فیه ما دلّ علی ما احدثوه فیه و حرفوا منه. [تفسیر صافی، ج 2، ص 337]
2- 1097.. فی قرب الاسناد للحمیری معاویة بن حکیم عن احمد بن محمّد بن ابی نصر قال:وعدنا ابوالحسن الرّضا(علیه السلام) لیلة الی مسجد دار معاویة فجاء فسلم فقال:ان الناس قد جهدوا علی اطفاء نور الله حین قبض الله تبارک و تعالی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و ابی الله الا ان یتم نوره و قد جهد علی بن ابی حمزة علی اطفاء نور الله حین قبض ابو الحسن فابی الله الا ان یتم نوره، و قد هداکم الله لامر جهله الناس فاحمدوا الله علی ما من علیکم به. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 211، ح 121]
3- 1098.. سوره ی توبه، آیه ی 33.
4- 1099.. القمیّ نزلت فی القائم من آل محمّد(علیهم السلام) قال و هو الّذی ذکرناه ممّا تاویله بعد تنزیله. [تفسیر صافی، ج 2، ص 338]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

به خدا سوگند هنوز تاویل این آیه نازل نشده است و تاویل آن نخواهد آمد تا قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) قیام نماید و هنگامی که او قیام کند، هر کافر به خدای عظیم

و مشرک به امام(علیه السلام) از قیام او کراهت خواهد داشت. [و آن حضرت همه آنان را

خواهد کشت] حتّی اگر کافر و یا مشرکی در دل سنگی پنهان شده باشد، آن سنگ به مومن خواهد گفت: مرا بشکن و کافری که در بطن من قرار دارد را بکش.(1)

امام کاظم(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

خداوند رسول خود(صلی الله علیه و آله) را نسبت به [اعلان و تثبیت] ولایت وصیّ او [علیّ(علیه السلام)]امر نمود و مقصود از دین حق همان ولایت اوصیای پیامبر(صلی الله علیه و آله) است که با تثبیت و تعیین آن، دین خدا بر جمیع ادیان غالب می شود، و آن هنگام قیام قائم(علیه السلام) انجام خواهد گرفت و مقصود از «وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ» این است که خداوند ولایت قائم(علیه السلام) را برقرار خواهد نمود، گرچه کافران را خوش نیاید، و از ولایت علی و فرزندان او کراهت داشته باشند. به آن حضرت گفته شد: آیا این آیه با قرائت «وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام)» نازل شده است؟ فرمود: آری این تنزیل آن است و هر معنایی جز این، تاویل آن است.(2)

ص: 624


1- 1100.. و فی الاکمال عن الصّادق(علیه السلام) فی هذه الآیة و اللَّه ما نزل تاویلها بعد و لاینزل تاویلها حتّی یخرج القائم فاذا خرج القائم(علیه السلام) لم یبق کافر باللَّه العظیم و لامشرک بالامام الّا کره خروجه حتّی لو کان کافر او مشرک فی بطن صخرة لقالت یا مومن فی بطنی کافر فاکسرنی و اقتله. [تفسیر صافی، ج 2، ص 338]
2- 1101..و فی الکافی عن الکاظم(علیه السلام)فی هذه الآیة هو الذی امر رسوله(صلی الله علیه و آله) بالولایة لوصیّة و الولایة هی دین الحقّ لیظهره علی جمیع الادیان عند قیام القائم(علیه السلام) و اللَّه متمّ ولایة القائم وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ بولایة علی(علیه السلام) قیل هذا تنزیل قال نعم هذا الحرف تنزیل و امّا غیره فتاویل.[تفسیر صافی، ج 2، ص 338]

در کتاب احتجاج از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

صاحب این امر [یعنی حضرت بقیّة الله(علیه السلام)] به خاطر مکر و خدعه اهل زمان خود،

در غیبت خواهد ماند، و فتنه، قلب ها را احاطه خواهد نمود، تا جایی که نزدیک ترین مردم به او، دشمن سرسخت او خواهد شد، و در آن زمان خداوند او را با لشکرهایی تایید خواهد کرد، که شما آنان را نمی بینید، و خداوند دین پیامبر خود را به دست او بر همه ادیان عالم غالب می کند، گرچه مشرکان را خوش نیاید.(1)

در تفسیر مجمع البیان از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

این آیه مربوط به زمان قیام مهدی آل محمّد (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) است و هنگامی که او قیام می کند؛همه مردم اقرار به دین محمّد(صلی الله علیه و آله)خواهندنمود. و در روایت دیگری فرمود: این آیه مربوط به رجعت است.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هنگام قیام مهدی(علیه السلام)، خداوند اسلام را وارد هر خانه ای خواهد کرد، یا با عزّت کامل و یا با ذلّت کامل و خداوند یا با قبول نمودن اسلام [و دولت مهدی(علیه السلام)] به مردم عزّت می دهد و یا مردم [به سبب کراهتی که دارند] با ذلّت اسلام را قبول خواهند نمود.(3)

ص: 625


1- 1102.. و فیه فی حدیث مناجاة موسی(علیه السلام) ربّه و قد ذکر محمّدًا(صلی الله علیه و آله) قال فتمّت کلماتی لاظهرنّ دینه علی الادیان کلّها و لاعبدنّ بکلّ مکان و فی الاحتجاج عن امیرالمؤمنین(علیه السلام)و غاب صاحب هذا الامر بایضاح الغدر له فی ذلک لاشتمال الفتنة علی القلوب حتّی یکون اقرب الناس الیه اشدّهم عداوةً و عند ذلک یؤیّده اللَّه بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها و یظهر دین نبیّه علی یَدَیه عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 338]
2- 1103.. و فی المجمع عن الباقر (علیه السلام) فی هذه الآیة انّ ذلک یکون عند خروج المهدی من آل محمّد علیه و علیهم صلوات اللَّه فلا یبقی احد الّا اقرّ بمحمّد(صلی الله علیه و آله). [تفسیر صافی، ج 2، ص 338]
3- 1104.. و فی المجمع عن النّبیّ(صلی الله علیه و آله) قال لایبقی علی وجه الارض بیت مدر و لاوبر الّا ادخله اللَّه الاسلام امّا بعزّ عزیز او بذل ذلیل امّا یعرهم فیجعلهم اللَّه من اهله فیعزّوا به و امّا یذلّهم فیدینون له. [تفسیر صافی، ج 2، ص 339]B

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

قائم ما منصور به رعب و مؤیّد به نصر است، زمین برای او در هم پیچیده می شود و گنج های زمین برای او آشکار می گردد و سلطنت او مشرق و مغرب عالم را فرا می گیرد و خداوند به وسیله او دین خود را بر همه ی ادیان غالب می کند و هر خرابی و نابسامانی را روی زمین آباد می نماید، و روح الله عیسی بن مریم از آسمان فرود می آید و پشت سر او نمازمی خواند…. (1)

«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الاَحْبَارِ وَ الرُّهْبَانِ لَیَاْکُلُونَ اَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَ یَصُدُّونَ

عَن سَبِیلِ اللّهِ»(2)

مرحوم کلینی در کتاب کافی در «باب المستاکل بعلمه و المباهی به» از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: دو حریص هستند که هرگز سیر نمی شوند، یکی طالب دنیا و دیگری طالب علم، سپس فرمود: و کسی که قانع شود و اکتفا

کند به آن چه خدا برای او حلال نموده است سالم خواهد بود و کسی که از راه غیر حلال مالی را به دست آورد هلاک خواهد شد، جز آن که توبه کند و آن مال را به صاحبش برگرداند، و کسی که علم را از اهل آن بگیرد و به آن عمل کند نجات می یابد و کسی که علم را برای دنیا طلب کند دنیا بهره ی او خواهد بود.(3)

ص: 626


1- 1105.. و فی الاکمال و العیّاشی عن الباقر(علیه السلام) القائم منّا منصور بالرّعب مؤیّد بالنّصر تطوی له الارض و تظهر له الکنوز یبلغ سلطانه المشرق و المغرب و یظهر اللَّه به دینه علی الدّین کلّه فلا یبقی فی الارض خراب الّا عمر و ینزل روح اللَّه عیسی بن مریم فیصلیّ خلفه الحدیث. [تفسیر صافی، ج 2، ص 339]
2- 1106.. سوره ی توبه، آیه ی 34.
3- 1107.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ جَمِیعًا عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ عُمَرَ بْنِ اُذَیْنَةَ عَنْ اَبَانِ بْنِ اَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ طَالِبُ دُنْیَا وَ طَالِبُ عِلْمٍ فَمَنِ اقْتَصَرَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَی مَا اَحَلَّ اللهُ لَهُ سَلِمَ وَ مَنْ تَنَاوَلَهَا مِنْ غَیْرِ حِلِّهَا هَلَکَ اِلَّا اَنْ یَتُوبَ اَوْ یُرَاجِعَ وَ مَنْ اَخَذَ الْعِلْمَ مِنْ اَهْلِهِ وَ عَمِلَ بِعِلْمِهِ نَجَا وَ مَنْ اَرَادَ بِهِ الدُّنْیَا فَهِیَ حَظُّهُ.[کافی، ج 1، ص 46]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که عالمی را دیدید که اهل دنیاست، او را بر دین خود متّهم بدانید و امین دین خود قرار مدهید، چرا که هر کس چیزی را دوست بدارد اطراف همان می گردد.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند به داود(علیه السلام)وحی نمود:عالمی را که مفتون به دنیا و علاقه مند به آن است بین خود و من واسطه مکن، چرا که او تو را از مسیر محبّت من جدا می کند،و چنین کسانی، راهزن های بندگان نیک من هستند، و کم تر عقوبتی که من به آنان وارد می نمایم این است که شیرینی مناجات خود را از قلوب آنان می گیرم.

مولّف گوید:

آیه فوق در مذمّت از علمای یهود و نصارا می باشد، و لکن معنای آن عامّ است و در روایات فراوانی از علمای ناشایسته و دنیاطلب مذمّت شده است. «وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ الْعَلِیِ الْعَظِیمِ».

ص: 627


1- 1108.. و عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ اِذَا رَاَیْتُمُ الْعَالِمَ مُحِبًّا لِدُنْیَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَی دِینِکُمْ فَاِنَّ کُلَّ مُحِبٍّ لِشَیْ ءٍ یَحُوطُ مَا اَحَبَّ وَ قَالَ(صلی الله علیه و آله) اَوْحَی اللهُ اِلَی دَاوُدَ(علیه السلام) لَا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِمًا مَفْتُونًا بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی فَاِنَّ اُولَئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِیَ الْمُرِیدِینَ اِنَّ اَدْنَی مَا اَنَا صَانِعٌ بِهِمْ اَنْ اَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ. [کافی، ج 1، ص 46]

«وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ اَلِیمٍ.» (1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: درهم و دینار [طلا و نقره] امّت های قبل از شما را هلاک نمود، شما را نیز هلاک خواهد کرد.(2)

شیخ طوسی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که چون این آیه نازل شد فرمود:

هر مالی که زکات آن داده شود گنج محسوب نمی شود گرچه زیر هفت زمین باشد، و هر مالی که زکات آن داده نشود گنج محسوب می شود گرچه روی زمین باشد.(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

بیش از چهار هزار دینار[و یا درهم]جمع کردن،گنج محسوب می شود خواه زکات آن را داده باشد یا نداده باشد و بشارت عذاب دارد و کم تر از آن نفقه خواهد بود.(4)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

خدا گنج کردن طلا و نقره را حرام نموده و دستور داده آن ها را در راه خدا انفاق کنند، و ابوذر غفاری بعد از نزول آیه «یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا

ص: 628


1- 1109 .. سوره ی توبه، آیه ی 34 و 35.
2- 1110.. فی کتاب الخصال عن الحارث قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): الدینار و الدرهم اهلکا من کان قبلکم و هما مهلکاکم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 214]
3- 1111.. فی امالی شیخ الطائفة «قدس سره» باسناده لما نزلت هذه الآیة «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لایُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلِیمٍ» قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): کل مال تؤدی زکوته فلیس بکنز و ان کان تحت سبع ارضین، و کل مال لاتؤدی زکوته فهو کنز و ان کان فوق الارض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 213، ح 130]
4- 1112.. فی مجمع البیان و روی عن علی(علیه السلام) ما زاد علی اربعة آلاف فهو کنز ادی زکوته او لم یؤدها و ما دونها فهی نفقة فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلِیمٍ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 213، ح 131]

جِبَاهُهُمْ وَ جُنوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لاَنفُسِکُمْ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ»هر روز اوّل صبح هنگامی که در شام بود با صدای بلند فریاد می زد: به کسانی که طلا و نقره ها را گنج می کنند بشارت دهید: که آن ها را [در دوزخ] داغ می کنند و همواره به صورت ها و پهلوها و پشت آنان می گذارند، تا حرارت آن ها به درونشان وارد شود.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

نپرداختن زکات واجب، از گناهان کبیره است، چرا که خداوند می فرماید: «یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لاَنفُسِکُمْ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ.»(2)

معاذ بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) می فرمود:

به شیعیان ما اختیار داده شده که از آن چه در دست خود دارند در راه خدا بدهند،و لکن هنگامی که قائم ما قیام نماید، حرام است کسی مالی را گنج کند و باید آن را نزد آن حضرت بیاورد، تا به وسیله آن با دشمنان خود مبارزه کند، چنان که

ص: 629


1- 1113.. و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لایُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلِیمٍ«فان الله حرم کنز الذهب و الفضة و امر بانفاقه فی سبیل الله، و قوله: یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِاَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ قال: کان ابو ذر الغفاری یغدو کل یوم و هو بالشام فینادی باعلی صوته: بشر اهل الکنوز بکی فی الجباء و کی بالجنوب و کی بالظهور ابدا حتّی یتردد الحر فی اجوافهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 213]
2- 1114.. فی من لایحضره الفقیه عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یذکر فیه الکبایر و فیه: و منع الزکاة المفروضة لان الله؟عز؟ یقول: «یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِاَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 214، ح 135]

خداوند می فرماید: «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ اَلِیمٍ.»(1)

مولّف گوید:

جمع بین روایات گذشته،نیاز به تحلیل فقهی دارد و اکنون مجال آن نیست ودربحث وجوب زکات خواهد آمد ان شاءالله.

سوره ی توبه [9]، آیات 36 تا 41

متن:

اِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنا عَشَرَ شَهْرًا فی كِتابِ اللهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ مِنْها اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فیهِنَّ اَنْفُسَكُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكینَ كَافَّةً كَما یُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقینَ اِنَّمَا النَّسی ءُ زِیادَةٌ فِی الْكُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ كَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عامًا وَ یُحَرِّمُونَهُ عامًا لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللهُ فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ اَعْمالِهِمْ وَ اللهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرینَ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَكُمْ اِذا قیلَ لَكُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ اِلَی الْاَرْضِ اَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ اِلَّا قَلیلٌ اِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْكُمْ عَذابًا اَلیمًا وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَكُمْ وَ لاتَضُرُّوهُ شَیْئًا وَ اللهُ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ اِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ اِذْ اَخْرَجَهُ الَّذینَ كَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ اِذْ هُما فِی الْغارِ اِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لاتَحْزَنْ اِنَّ اللهَ

ص: 630


1- 1115.. فی الکافی محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن محمّد بن سنان عن معاذ بن کثیر قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: موسع علی شیعتنا ان ینفقوا مما فی ایدیهم بالمعروف، فاذا قام قائمنا حرم علی کل ذی کنز کنزه حتّی یاتیه به، فیستعین به علی عدوه و هو قول الله؟عز؟ فی کتابه: وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لایُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلِیمٍ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 213، ح 129]

مَعَنا فَاَنْزَلَ اللهُ سَكینَتَهُ عَلَیْهِ وَ اَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذینَ كَفَرُوا السُّفْلی وَ كَلِمَةُ اللهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللهُ عَزیزٌ حَكیمٌ انْفِرُوا خِفافًا وَ ثِقالًا وَ جاهِدُوا بِاَمْوالِكُمْ وَ اَنْفُسِكُمْ فی سَبیلِ اللهِ ذلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

لغات:

«کافّة»به معنای احاطه و زیادة است و چون به نهایت می رسد گفته می شود:کفّ عن الزیادة، و اصل کفّ منع است و مکفوف ممنوع البصر است، و کافّةً منصوب بر مصدر است، و تثنیه و جمع ندارد، و انساء به معنای تاخیر است و «مواطئة» به معنای موافقة است،و«نَفْر» خروج برای امر لازم است، و «تثاقل» اظهار ثقل و سنگینی است و ضد آن تسرّع است، و «متاع» به معنای انتفاع است و «استبدال» چیزی را به جای چیز دیگر قرار دادن است.

ترجمه:

تعداد ماه ها نزد خداوند در کتاب الهی،از آن روز که آسمان ها و زمین را آفریده،دوازده

ماه است که چهار ماه از آن، ماه حرام است(و جنگ در آن ممنوع می باشد.)این،آیین ثابت و پابرجا (ی الهی) است! بنا بر این، در این ماه ها به خود ستم نکنید (و از هر گونه خونریزی بپرهیزید)! و (به هنگام نبرد) با مشرکان، دسته جمعی پیکار کنید، همان گونه که آن ها دسته جمعی با شما پیکار می کنند و بدانید خداوند با پرهیزگاران است! (36) نسی ء [جا به جا کردن و تاخیر ماه های حرام]، افزایشی در کفر (مشرکان) است که با آن، کافران گم راه می شوند یک سال، آن را حلال، و سال دیگر آن را حرام می کنند، تا به مقدار ماه هایی که خداوند تحریم کرده بشود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تکمیل گردد) و به این ترتیب، آن چه را خدا حرام کرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در

ص: 631

نظرشان زیبا جلوه داده شده و خداوند جمعیّت کافران را هدایت نمی کند!(37) ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا هنگامی که به شما گفته می شود: «به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینی می کنید (و سستی به خرج می دهید)؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟! با این که متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست! (38) اگر (به سوی میدان جهاد) حرکت نکنید، شما را مجازات دردناکی می کند، و گروه دیگری غیر از شما را به جای شما قرار می دهد و هیچ زیانی به او نمی رسانید و خداوند بر هر چیزی تواناست! (39) اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت) آن هنگام که کافران او را (از مکّه) بیرون کردند، در حالی که دوّمین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت) در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود می گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشکرهایی که مشاهده نمی کردید، او را تقویت نمود و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آن ها را با شکست مواجه ساخت) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز) است و خداوند عزیز و حکیم است! (40) (همگی به سوی میدان جهاد) حرکت کنید سبکبار باشید یا سنگین بار! و با اموال و جانهای خود، در راه خدا جهاد نمایید این برای شما بهتر است اگر بدانید! (41)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«اِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللّهِ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

ماه ها، نزد خداوند، در کتاب خدا، از روزی که آسمان ها و زمین را خلق نمود،

ص: 632


1- 1116.. سوره ی توبه، آیه ی 36.

دوازده ماه بوده است و نخست آن ها ماه خداست و آن ماه رمضان است، و قلب ماه رمضان، شب قدر است، و قرآن از شب اوّل ماه رمضان نازل شد [و در ماه رمضان به پایان رسید.](1)

امام باقر(علیه السلام) از پدر خود زین العابدین از جدّ خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که بیماری رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سنگین شد، فرمود: ای مردم! سال، دوازده ماه است، چهار ماه آن ماه های حرام است [که قتال در آن ها حرام می باشد] و آن ها، رجب، ذوالقعده، ذوالحجّة و محرّم اند، و ماهی که روزه در آن واجب است ماه رمضان است، و شما باید با دیدن هلال این ماه روزه بگیرید، و با دیدن هلال ماه بعد از آن روزه نگیرید، و اگر هلال [آخر ماه] پنهان شد باید سی روز روزه بگیرید….(2)

جابر جعفی گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: تاویل «اِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا…»

چیست؟ و آن حضرت آه بلندی کشید و فرمود:

ص: 633


1- 1117.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن عبد الله بن المغیرة عن عمر و الشامی عن ابی عبد الله (علیه السلام) قال: ان الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتابِ اللهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فغرة الشهور شهر الله عز ذکره و هو شهر رمضان و قلب شهر رمضان لیلة القدر و نزل القرآن فی اول لیلة من شهر رمضان فاستقبل الشهر بالقرآن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 214]
2- 1118..فی تفسیر العیّاشی عن ابی خالد الواسطی عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: حدثنی ابی علی بن الحسین عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) لما ثقل فی مرضه قال: ایها الناس ان السنة اثنا عشر شهرا منها اربعة حرم، ثم قال بیده: رجب مفرد، و ذو القعدة و ذو الحجة و المحرم ثلث متوالیات، الا و هذا الشهر المفروض رمضان، فصوموا لرؤیته و افطروا لرؤیته فاذا خفی الشهر فاتموا العدة، شعبان ثلثین،وصوموا الواحد و الثلثین،وقال بیده: الواحد و الاثنین و الثلاثة، ثم ثنی ابهامه ثم قال: انها شهر کذا و شهر کذا.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 215، ح 141]

ای جابر! مقصود از «سنة و سال» جدّم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و مقصود از دوازده ماه، امیرالمؤمنین(علیه السلام) است تا به من برسد و پس از من، فرزندم جعفر و فرزند او موسی و فرزند موسی علی، و فرزند علی محمّد، و فرزند محمّد علی، و فرزند علی

حسن، و فرزند حسن محمّد هادی مهدی خواهند بود و آنان دوازده امام و حجّت های الهی و امنای او بر علوم وحی هستند و مقصود از «منها اَرَبعةٌ حُرُم» همان چهار نفری هستند که نامشان علی می باشد، و آنان علی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، و پدرم علی بن الحسین، و علی بن موسی، و علی بن محمّد هستند، و اقرار به امامتشان دین قیم و استوار الهی است، و شما نباید درباره ی امامت آنان به خود ظلم کنید، بلکه باید امامت همه آنان را بپذیرید تا هدایت شوید.(1)

«وَ قَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَآفَّةً وَ اعْلَمُواْ اَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»(2)

زراره گوید: پدرم از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه ی «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلهِ فَاِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ اِلَّا عَلَی الظَّالِمِینَ»(3)، سوال نمود.

ص: 634


1- 1119.. فی کتاب الغیبة لشیخ الطائفة «قدس سره» روی جابر الجعفی قال: سئلت ابا جعفر(علیه السلام) عن تاویل قول الله؟عز؟: «اِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتابِ اللهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ مِنْها اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ اَنْفُسَکُمْ» قال: فتنفس سیدی الصعداء فقال: یا جابر امّا السنة فهی جدی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و شهورها اثنی عشر شهرا فهو امیرالمؤمنین(علیه السلام) الی و الی ابنی جعفر و ابنه موسی، و ابنه علی، و ابنه محمّد، و ابنه علی، و الی ابنه الحسن، و الی ابنه محمّد الهادی المهدی اثنی عشر اماما حجج الله فی خلقه و امناؤه علی وحیه و علمه، و الاربعة الحرم الذین هم الدین القیم اربعة منهم یخرجون باسم واحد،علی امیرالمؤمنین(علیه السلام )، و ابی علی بن الحسین، و علی بن موسی، و علی بن محمّد، فالاقرار بهؤلاء هو الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ اَنْفُسَکُمْ، ای قولوا بهم جمیعا تهتدوا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 215، ح 140]
2- 1120.. سوره ی توبه، آیه ی 36.
3- 1121.. سوره ی بقره، آیه ی 193.

امام(علیه السلام) فرمود:

وقت تاویل این آیه نرسیده است، و هنگامی که قائم ما قیام می کند، مردم تاویل این آیه را خواهند دید و دین محمّد(صلی الله علیه و آله) به همه ی روی زمین خواهد رسید، و مشرکی روی زمین نخواهد ماند.(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آیه فوق که خداوند می فرماید: «…وَ اعْلَمُواْ اَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ…» به مسلمانان بشارت و ضمانت پیروزی می دهد به شرط آن که اهل تقوا باشند.(2)

قطب راوندی از ابن عبّاس نقل کرده که آیه فوق نسخ نشده است چرا که ظاهر آیه قتال با کسانی است که به جنگ با مسلمانان برخواسته اند، و سپس گوید: اقوی به نظر من عدم نسخ است.(3)

ص: 635


1- 1122.. عن زرارة قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام) سئل ابی عن قول الله: «قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً حَتَّی لاتَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ» فقال: انه [تاویل]لم یجئ تاویل هذه الآیة، و لو قد قام قائمنا بعده سیری من یدرکه ما یکون من تاویل هذه الآیة، و لیبلغن دین محمّد(صلی الله علیه و آله) ما بلغ اللیل حتّی لایکون شرک [مشرک] علی ظهر الارض کما قال الله.[تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 56]
2- 1123.. و فی المجمع و العیّاشی عن الصّادق(علیه السلام) لم یجئ تاویل هذه الآیة و لو قد قام قائمنا بعد سَیَری من یدرکه ما یکون من تاویل هذه الآیة و لیبلغنّ دین محمّد(صلی الله علیه و آله) ما بلغ اللیل حتّی لایکون مشرک علی ظهر الارض کما قال اللَّه تعالی یَعْبُدُونَنِی لایُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا فَاِنِ انْتَهَوْا عن الکفر فَاِنَّ اللهَ بِما یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ فیجازیهم علی انتهائهم عنه و اسلامهم.[تفسیر صافی، ج 2، ص 303]
3- 1124.. و قال ابن عبّاس و مجاهد و عمر بن عبد العزیز الآیة غیر منسوخة و هو الاقوی لانه لادلیل علی کونها منسوخة و وجه الآیة انه امر بقتال المقاتلة دون النّساء. [فقه القرآن للقطب الرواندی، ج 1، ص 330]

مولّف گوید:

بحث نسخ این آیه در ذیل آیه ی 193 سوره ی بقره گذشت.

«اِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُحِلِّونَهُ عَامًا وَ یُحَرِّمُونَهُ عَامًا…»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سبب نزول این آیه این بوده که مردی از قبیله کنانه در مواقف حج می ایستاد و می گفت: «من خون محلّین [و از احرام خارج شدگان] قبیله طی و خثعم را در ماه محرم حلال نمودم و ماه محرم را تاخیر انداختم و به جای آن ماه صفر را حرام قرار دادم» و چون سال آینده می شد می گفت: من «ماه صفر را حلال کردم و به جای آن ماه محرّم را حرام نمودم» به این خاطر خداوند آیه ی «اِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ…» را تا «زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ اَعْمَالِهِمْ» نازل نمود.(2)

در کتاب خصال از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که آن حضرت در تفسیر آیه فوق فرمود:

«مردم [جاهلیّت] عادتشان این بود که یکسال محرّم را ماه حرام قرار می دادند و ماه صفر را ماه حلال، و یکسال ماه صفر را ماه حرام قرار می دادند و ماه محرّم را ماه حلال» سپس فرمود: ای مردم شیطان مایوس شده که در بلاد شما پرستش شود [از این رو شما را از راه های دیگر به کفر دعوت می نماید.](3)

ص: 636


1- 1125.. سوره ی توبه، آیه ی 37.
2- 1126.. و قال علی بن ابراهیم: قوله تعالی: اِنَّمَا النَّسِی ءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عامًا وَ یُحَرِّمُونَهُ عامًا لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللهُ کان سبب نزولها ان رجلا من کنانة کان یقف فی الموسم، فیقول: قد احللت دماء المحلین من طیئ و خثعم فی شهر المحرم و انساته، و حرمت بدله صفرا. فاذا کان العام المقبل، یقول: قد احللت صفرا و انساته و حرمت بدله شهر المحرم. فانزل الله: اِنَّمَا النَّسِی ءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ الی قوله:زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ اَعْمالِهِمْ. [تفسیر برهان، ج 2، ص 777]
3- 1127.. فی کتاب الخصال عن عبد الله بن عمر عن النّبی(صلی الله علیه و آله) کلام من خطبة له نقلناه قریبا و یتصل بآخره اعنی: «فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ اَنْفُسَکُمْ» فان النَّسِی ءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عامًا وَ یُحَرِّمُونَهُ عامًا لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ، و کانوا یحرمون المحرم عاما و یستحلون صفر عاما و یحرمون صفر عاما و یستحلون المحرم، ایها الناس ان الشیطان قد یئس ان یعبد فی بلادکم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 217، ح 147]B

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که در خطبه خود فرمود:

ای مردم، همان گونه که در روز خلقت آسمان ها و زمین زمان حرکت می نموده اکنون نیز حرکت می کند [و می چرخد] سپس فرمود: سال دوازده ماه دارد چهار ماه آن ماه های حرام است مانند: ذوالقعده و ذوالحجّة و محرّم و رجب و مقصود آن حضرت این بوده که ماه های حرام به جای خود بازگشت و حج در ذی الحجّه قرار گرفت و «نسیئ» مشرکین [که ماه ها را در یکسال حرام قرار می دادند و دریکسال حلال] باطل شد.(1)

«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکُمْ اِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ اِلَی الاَرْضِ…»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) به اصحاب خود می فرماید:

خدا شما را رحمت کند، برای جنگ با دشمن کوچ کنید [و بشتابید] و کندی

ص: 637


1- 1128.. فی مجمع البیان و قرا ابو جعفر محمّد بن علی(علیهما السلام) النسی یخفف علی وزن الهدی، و قال مجاهد: کان المشرکون یحجون فی کل شهر عامین فحجوا فی ذی الحجة عامین، ثم حجوا فی المحرم عامین ثم حجوا فی صفر عامین و کذلک فی الشهور حتّی وافقت الحجة التی قبل حجة الوداع فی ذی القعدة، ثم حج النّبی(صلی الله علیه و آله) فی العام القابل حجة الوداع، فوافقت ذا الحجة فذلک حین قال النّبی(صلی الله علیه و آله) فی خطبته: الا ان الزّمان قد استدار کهیئة یوم خلق الله السموات و الارض، السنة اثنی عشر شهرا منها اربعة حرم ثلثة متوالیات: ذو القعدة و ذو الحجة و المحرم، و رجب مضر الذی بین جمادی و شعبان، اراد(علیه السلام) بذلک ان الاشهر الحرم رجعت الی مواضعها و عاد الحج الی ذی الحجة و بطل النسی ء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 217]
2- 1129.. سوره ی توبه، آیه ی 39-38.

نکنید و زمین گیر نشوید تا ذلّت پیدا نکنید و با خواری باز نگردید و پستی و بی آبرویی نصیب شما نشود، همانا مرد جنگی به خواب نمی رود و کسی که به خواب رود، دشمن او بیدار است.(1)

«اِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ اِذْ اَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ اثْنَیْنِ اِذْ هُمَا فِی الْغَارِ…»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در احتجاج خود با ابوبکر فرمود:

من تو را به خدا سوگند می دهم، آیا من بودم که جان خود را در «یوم الغار» فدای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمودم [و در بستر او خوابیدم] یا تو بودی؟ ابوبکر گفت: شما بودی.و نیز در احتجاج خود بر مردم در روز شورای سقیفه فرمود: من شما را به خدا سوگند می دهم، آیا جز من کسی از بین شما، جان خود را فدای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

نمود، هنگامی که مشرکین می خواستند او را بکشند و من در بستر او خوابیدم و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به طرف غار رفت و مشرکین گمان می کردند من رسول خدا هستم و به من گفتند: پسر عمّ تو کجاست؟ و من گفتم: نمی دانم، و آنان مرا زدند که نزدیک بود کشته شوم؟ گفتند: خدا داند که تو بودی فقط.(3)

ص: 638


1- 1130.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام) انفروا رحمکم الله الی قتال عدوکم و لاتثاقلوا الی الارض فتقروا بالخسف، و تبوؤا بالذل و یکون نصیبکم الاخس، ان اخا الحرب الارق و من نام لم ینم عنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 217، ح 149]
2- 1131.. سوره ی توبه، آیه ی 40.
3- 1132.. و فی احتجاجه(علیه السلام) علی ابی بکر قال: فانشدک بالله انا وقیت رسول الله(صلی الله علیه و آله) بنفسی یوم الغار ام انت؟ قال: بل انت. و فی احتجاجه(علیه السلام) علی الناس یوم الشوری قال: فانشدکم بالله هل فیکم احد وقی رسول الله(صلی الله علیه و آله) حیث جاء المشرکون یریدون قتله فاضطجعت فی مضجعه و ذهب رسول الله(صلی الله علیه و آله) نحو الغار، و هم یرون انی انا هو، فقالوا: این ابن عمک؟ فقلت: لاادری فضربونی حتّی کادوا یقتلوننی غیری؟ قالوا: اللهم لا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 219، ح 151 و 152]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد از مرگ عمر بن خطّاب ضمن سخنان مفصّل خود به مردم فرمود:

شما را به خدا سوگند آیا در بین شما احدی جز من وجود دارد که برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غار غذا ببرد و اخبار روز را به او خبر بدهد؟ گفتند: خیر.(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غار به ابوبکر که ترس و وحشت او را گرفته بود فرمود:

آرام باش خدا با ماست و او آرام نمی گرفت، از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: آیا می خواهی من اصحاب خود انصار را به تو نشان بدهم که گرد هم نشسته اند و با هم دیگر سخن می گویند؟ و می خواهی جعفر و اصحاب او را که در حال عبور از دریا هستند به تو نشان بدهم؟ ابوبکر گفت: آری. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست خود را بر صورت او کشید و او انصار را دید که با هم دیگر سخن می گفتند و جعفر و اصحاب او را دید که بر روی دریا سیر می کردند و [لکن ابوبکر] در آن ساعت در باطن خود گفت: او [یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] ساحر است.(2)

ص: 639


1- 1133.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی «رحمه الله» عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه للقوم بعد موت عمر بن الخطاب: نشدتکم بالله هل فیکم احد کان یبعث الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) الطعام و هو فی الغار و یخبره الاخبار غیری؟ قالوا: لا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 219]
2- 1134.. فی روضة الکافی حمید بن زیاد عن محمّد بن ایوب عن علی بن اسباط عن الحکم بن مسکین عن یوسف بن صهیب عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) اقبل یقول لابی بکر فی الغار: اسکن فان الله معنا و قد اخذته الرعدة و هو لایسکن، فلما رای رسول الله(صلی الله علیه و آله) حاله قال له: ترید ان اریک اصحابی من الانصار فی مجالسهم یتحدثون، فاریک جعفر و اصحابه فی البحر یغوصون؟ قال: نعم فمسح رسول الله(صلی الله علیه و آله) بیده علی وجهه فنظر الی الانصار یتحدثون و نظر الی جعفر و اصحابه فی البحر یغوصون، فاضمر تلک الساعة انه ساحر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 219، ح 157]

عبدالله بن محمّد حجّال گوید:

من و حسن بن جهم خدمت امام رضا(علیه السلام) بودیم که حسن بن جهم به آن حضرت

گفت: اهل سنّت بر ما احتجاج می کنند به آیه ی «اِذْ هُمَا فِی الْغَارِ» امام(علیه السلام) فرمود:

از این آیه چیزی [جز مذمّت ابوبکر] برای آنان حاصل نمی شود، چرا که خداوند می فرماید: «فَاَنزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ» و در این آیه ذکر خیری از ابوبکر نشده است. حسن بن جهم گوید:گفتم:فدای شما شوم آیا شما این آیه را چنین قرائت می کنید؟ فرمود:آری. (1)

مولّف گوید:

بسیار روشن است که سکینة در این آیه به قرینه جملات بعد از آن تنها بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شده است، در حالی که در جاهای دیگر خداوند می فرماید: «فَاَنزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ…» و این دلیل بر عدم ایمان ابوبکر است، و اگر او ایمان می داشت نباید از امر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که فرمود: «لا تَحْزَنْ اِنَ اللهَ مَعَنا» تخلّف می کرد.

«انْفِرُواْ خِفَافًا وَ ثِقَالًا وَ جَاهِدُواْ بِاَمْوَالِکُمْ وَ اَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ…»(2)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«خِفَافًا وَ ثِقَالًا» یعنی شبابًا و شیوخًا الی غزوة تبوک.(3)

ص: 640


1- 1135.. فی تفسیر العیّاشی عن عبد الله بن محمّد الحجال قال: کنت عند ابی الحسن الثانی (علیه السلام) و معی الحسن بن الجهم، فقال له الحسن: انهم یحتجون علینا بقول الله تبارک و تعالی: ثانِیَ اثْنَیْنِ اِذْ هُما فِی الْغارِ قال: و ما لهم فی ذلک فوالله لقد قال الله فَاَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ و ما ذکره فیها بخیر قال: قلت له: جعلت فداک و هکذا تقرؤنها؟ قال: هکذا قد قراتها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 220، ح 160]
2- 1136.. سوره ی توبه، آیه ی 41.
3- 1137.. و قوله انْفِرُوا خِفافًا وَ ثِقالًا قال شبابا و شیوخا یعنی الی غزوة تبوک. [تفسیر قمی، ج 1، ص 290]

«لَوْ کَانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَ سَفَرًا قَاصِدًا لاَّتَّبَعُوکَ وَ لَکِن بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللهِ

لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ اَنفُسَهُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ اِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

آنان دروغ می گفتند و قدرت جنگ با دشمن را داشتند، و در علم خدا گذشته بود که اگر سفری نزدیک و درآمدی از مال دنیا می بود همراه پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می رفتند و از او پیروی می کردند.(2)

علی بن ابراهیم در تفسیر «وَ لَکِن بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ» گوید:

مقصود حرکت برای جنگ تبوک بوده و علّت تخلّف آنان از این جنگ این بوده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سفری دورتر و سخت تر از سفر برای جنگ تبوک نداشته است. (3)

جنگ تبوک

مرحوم ابن شهر آشوب در کتاب مناقب گوید:

این جنگ در سال نهم هجری و در ماه رجب رخ داد و آیه شریفه «انْفِرُواْ خِفَافًا وَ ثِقَالًا وَ جَاهِدُواْ بِاَمْوَالِکُمْ وَ اَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ اِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»

درباره ی این جنگ نازل شد.

ص: 641


1- 1138.. سوره ی توبه، آیه ی 42.
2- 1139.. فی تفسیر العیّاشی عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام) فی قول الله: «لَوْ کانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَ سَفَرًا قاصِدًا لَاتَّبَعُوکَ» الایة انهم یستطیعون و قد کان فی علم الله لَوْ کانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَ سَفَرًا قاصِدًا لفعلوا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 222]
3- 1140.. و قال علی بن ابراهیم: فی قوله: «وَ لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ» یعنی الی تبوک و ذلک ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) لم یسافر سفرا ابعد منه و لااشد منه… [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 222]

سپس گوید:

تبوک نام مکانی است در اطراف شام که به آن «حجر» گویند و آیه شریفه «کَذَّبَ اَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِینَ» به این مکان اشاره دارد و این غزوه را «فاضحه» گویند زیرا منافقین در این غزوه رسوا شدند و «جیش العسرة» نیز به آن گویند زیرا مسلمانان در این جنگ در سختی و قحطی شدیدی بودند و در حقیقت این غزوه آزمایشی بود و جنگی رخ نداد .(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

سبب این جنگ این بود که کاروان های تجارتی که از شام به مدینه می آمدند خبر دادند که رومیان با لشکر عظیمی در تبوک جمع شده اند و می خواهند با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جنگ کنند و پادشاه هرقل با لشکر خود حرکت نموده و قبائل غسان و جذام و بهراء و عامله با او همراه شده اند و لشکر آنان به بلقاء رسیده و خود در حمص نزول نموده است.

از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور آماده شدن برای تبوک را صادر نمود و قبائل اطراف مدینه و مسلمانان مکّه را نیز خبر نمود تا در این جنگ شرکت کنند و به متمکّنین و ثروتمندان نیز دستور داد تا با مال خود افراد ضعیف را تجهیز کنند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خطبه ای خواند و فرمود: بهترین سخن، سخن خداست… و مردم را ترغیب به جهاد نمود، و مردم با شنیدن سخنان آن حضرت آماده شدند و گروهی از منافقین نیز از دستور آن حضرت امتناع نمودند و شخصی به نام جد بن قیس در پاسخ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: من علاقه زیادی به زناشویی دارم و می ترسم که اگر زنان شامی را ببینیم به گناه بیفتم و شما به من اجازه بدهید که در مدینه بمانم، و به اهل قبیله خود نیز گفت: در این

ص: 642


1- 1141.. پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)، ص 332.

هوای گرم به جنگ نروید. و فرزندش به او گفت: آیا با این حرف ها از دستور رسول خدا

تخلّف می کنی؟! و سپس به قوم خود می گویی: «لَا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ» به خدا سوگند خداوند

آیه ای درباره ی تو نازل خواهد نمود و تا قیامت مردم آن را خواهند خواند.پس این آیه

درباره ی او نازل شد: «وَ مِنْهُم مَّن یَقُولُ ائْذَن لِّی وَ لَا تَفْتِنِّی اَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَ اِنَّ جَهَنَّمَ

لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ» و این منافق باز گفت: آیا محمّد فکر می کند که جنگ با رومیان مانند

جنگ با اعراب است؟ سپس گفت: احدی از این جمعیّت به مدینه باز نخواهند گشت.(1)

ص: 643


1- 1142 .. و قال علی بن ابراهیم: فی قوله: «وَ لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ» یعنی الی تبوک و ذلک ان رسول الله(صلی الله علیه و آله)لم یسافر سفرا ابعد منه و لااشد منه،و کان سبب ذلک ان الضیافة کانوا یقدمون المدینة من الشام معهم الدرموک و الطعام و هم الانباط فاشاعوا بالمدینة ان الروم قد اجتمعوا یریدون غزو رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی عسکر عظیم. و ان هرقل قد سار فی جنوده و جلب معهم غسان و جذام و بهراء و عاملة و قد قدم عساکره البلقاء و نزل هو حمص فامر رسول الله(صلی الله علیه و آله) التهیؤ الی تبوک و هی من بلاد البلقاء و بعث الی القبائل حوله و الی مکة و الی من اسلم من خزاعة و مزینة و جهینة و حثهم علی الجهاد، و امر رسول الله(صلی الله علیه و آله) بعسکره فضرب فی ثنیة الوداع، و امر اهل الجدة ان یعینوا من لاقوة به و من کان عنده شی ء اخرجه، و حملوا و قووا و حثوا علی ذلک، و خطب رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال بعد ان حمدا لله و اثنی علیه: B ایها الناس ان اصدق الحدیث کتاب الله و ذکر الخطبة بتمامها، قال: فرغب الناس لما سمعوا هذا من رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قدمت القبایل من العرب من استنفرهم و قعد عنه قوم من المنافقین و غیرهم، و لقی رسول الله(صلی الله علیه و آله) الجد بن قیس فقال له: یا با وهب الا تنفر معنا فی هذه الغزاة لعلک ان تحتفد من بنات الاصفر؟ فقال: یا رسول الله ان قومی لیعلمون انه لیس فیهم احد اشد عجبا بالنّساء منی، و اخاف ان خرجت معک ان لااصبر اذا رایت بنات الاصفر فلا تفتنی و ائذن لی ان اقیم، و قال لجماعة من قومه:لا تخرجوا فی الحر، فقال ابنه: ترد علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و تقول ما تقول؟ ثم تقول لقومک لاتنفروا فی الحر؟ و الله لینزلن الله فی هذا قرآنا یقرؤه الناس الی یوم القیمة، فانزل الله علی رسوله فی ذلک: و مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَ لاتَفْتِنِّی اَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ ثم قال الجد بن قیس ا یطمع محمّد ان حرب الروم مثل حرب غیرهم؟ لایرجع من هؤلاء احد ابدا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 222، ح 169]

و چون لشکر اسلام به تبوک رسید اثری از لشکر روم یافت نشد و بعد از چند روز بزرگ آنان خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و با آن حضرت مصالحه نمود و قرارداد جزیه و مالیات را با آن حضرت امضا نمود و این جنگ جز امتحان و آزمایشی نبود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با مشورت با اصحاب خود به مدینه بازگشت.(1)

فوائد جنگ تبوک

مولّف گوید:

این جنگ گرچه درگیری و مواجه شدن با دشمن نداشته و دشمن با اطّلاع از آمادگی نیروهای اسلام خود را از منطقه تبوک دور کرده و تلفاتی رخ نداده است و لکن فوائدی بر آن مترتّب بوده مانند:

1. هراس دشمن از مقابله با مسلمانان، چنان که خداوند می فرماید: «وَ اَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُمْ».

2. امتحان سختی بوده برای مسلمانان، به خاطر دوری تبوک و فصل برداشت خرما و میوه و گرمی هوا و نبودن آب و امکانات دیگر در منطقه تبوک و فقر مالی مسلمانان و فراوانی دشمن و…

3. امتحان منافقین و رسوایی و شناسایی شدن آنان حتّی برخی مثل جد بن قیس که گفت: من نمی توانم از همسرم جدا شوم و مرا در فتنه و گناه قرار مده. و تخلّف آن سه نفر و نزول آیات قرآن درباره ی آنان.

ص: 644


1- 1143.. پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)، ترجمه مناقب ابن شهر آشوب، ص 332.

4.نزول آیات فراوانی از قرآن درباره ی تخلّف منافقین از این جنگ که خواهد آمد.

5.عدم شرکت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این جنگ به خاطر حفظ مدینه از خطر منافقین و صدور حدیث منزلت در این جنگ.

6. درمانده شدن ابوذر در راه تبوک و اخبار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از وضعیّت او.

7. تسلیم شدن برخی از قبائل اطراف شام بدون درگیری و به دست آمدن غنائم فراوان و…

سوره ی توبه [9]، آیات 42 تا 57

متن:

لَوْ كانَ عَرَضًا قَریبًا وَ سَفَرًا قاصِدًا لاَتَّبَعُوكَ وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ یُهْلِكُونَ اَنْفُسَهُمْ وَ اللهُ یَعْلَمُ اِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ عَفَا اللهُ عَنْكَ لِمَ اَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَكَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبینَ لایَسْتَاْذِنُكَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ اَنْ یُجاهِدُوا بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ وَ اللهُ عَلیمٌ بِالْمُتَّقینَ اِنَّما یَسْتَاْذِنُكَ الَّذینَ لایُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ وَ لَوْ اَرادُوا الْخُرُوجَ لَاَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَ لكِنْ كَرِهَ اللهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدینَ لَوْ خَرَجُوا فیكُمْ ما زادُوكُمْ اِلَّا خَبالًا وَ لَاَوْضَعُوا خِلالَكُمْ یَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فیكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْاُمُورَ حَتَّی جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ اَمْرُ اللهِ وَ هُمْ كارِهُونَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لی وَ لاتَفْتِنِّی اَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْكافِرینَ اِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ اِنْ تُصِبْكَ مُصیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ اَخَذْنا اَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ قُلْ لَنْ یُصیبَنا اِلَّا ما كَتَبَ اللهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا اِلَّا

ص: 645

اِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ اَنْ یُصیبَكُمُ اللهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ اَوْ بِاَیْدینا فَتَرَبَّصُوا اِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ قُلْ اَنْفِقُوا طَوْعًا اَوْ كَرْهًا لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ اِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْمًا فاسِقینَ وَ ما مَنَعَهُمْ اَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ اِلَّا اَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لایَاْتُونَ الصَّلاةَ اِلَّا وَ هُمْ كُسالی وَ لایُنْفِقُونَ اِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ فَلا تُعْجِبْكَ اَمْوالُهُمْ وَ لااَوْلادُهُمْ اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ اَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ وَ یَحْلِفُونَ بِاللهِ اِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ لَوْ یَجِدُونَ مَلْجًَا اَوْ مَغاراتٍ اَوْ مُدَّخَلًا لَوَلَّوْا اِلَیْهِ وَ هُمْ یَجْمَحُونَ

لغات:

«عَرَضًا قریبًا» ای لو کان ما دعوتهم الیه غنیمة حاضرة،و«سفرًا قاصدًا»ای قریبا هیّنا،و عدل را قصد گویند چرا که سزاوار قصد است، و «شقّة» القطعة من الارض التی یشقّ رکوبها علی صاحبها و شقّ به معنای ناحیه نیز می باشد، و عدّة و اِهْبَة و آلة نظائرند، و انبعاث به معنای انطلاق با سرعت است و «تثبیط» متوقّف نمودن و امر به پرهیز است، و «خَبال» به معنای فساد است و به معنای مرگ و اضطراب در رای نیز می باشد و خَبَل به معنای جنون است، و «ایضاع» اسراع در سیر است، و «تقلیب» زیر و رو کردن است، و «زَهْق» خروج با سختی است، و «زاهق» هالک است، و «مغارات» جمع مغارة محل پنهان شدن است، و «مُدّخل» به معنای مسلک و راه برای شناخته نشدن است.

ترجمه:

(امّا گروهی از آن ها، چنانند که) اگر غنایمی نزدیک(و در دسترس)،وسفری آسان باشد، (به طمع دنیا) از تو پیروی می کنند ولی (اکنون که برای میدان تبوک،) راه بر آن ها

ص: 646

دور (و پر مشقت) است، (سرباز می زنند) و به زودی به خدا سوگند یاد می کنند که:

«اگر توانایی داشتیم، همراه شما حرکت می کردیم!» (آن ها با این اعمال و این دروغها،در واقع) خود را هلاک می کنند و خداوند می داند آن ها دروغ گو هستند! (42) خداوند تو را بخشید چرا پیش از آن که راست گویان و دروغ گویان را بشناسی،به آن ها اجازه دادی؟!(خوب بود صبر می کردی، تا هر دو گروه خود را نشان دهند!) (43) آن ها که به خدا و روز

جزا ایمان دارند، هیچ گاه برای ترک جهاد (در راه خدا) با اموال و جانهای شان، از تواجازه نمی گیرند و خداوند پرهیزگاران را می شناسد.(44) تنها کسانی از تو اجازه(این کاررا) می گیرند که به خدا و روز جزا ایمان ندارند، و دل های شان با شکّ و تردید آمیخته است آن ها در تردید خود سرگردانند. (45) اگر آن ها (راست می گفتند، و) اراده داشتند که (به سوی میدان جهاد) خارج شوند، وسیله ای برای آن فراهم می ساختند! ولی خدا از حرکت آن ها کراهت داشت از این رو (توفیقش را از آنان سلب کرد و) آن ها را (از جهاد) باز داشت و به آنان گفته شد: «با «قاعدین» [کودکان و پیران و بیماران] بنشینید!» (46) اگر آن ها همراه شما (به سوی میدان جهاد) خارج می شدند، جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمی افزودند و بسرعت در بین شما به فتنه انگیزی (و ایجاد تفرقه و نفاق) می پرداختند و در میان شما، افرادی (سست و ضعیف) هستند که به سخنان آن ها کاملا گوش فرامی دهند و خداوند، ظالمان را می شناسد. (47) آن ها پیش از این (نیز) در پی فتنه انگیزی بودند، و کارها را بر تو دگرگون ساختند (و به هم ریختند) تا آن که حق فرا رسید، و فرمان خدا آشکار گشت (و پیروز شدید)، در حالی که آن ها کراهت داشتند. (48) بعضی از آن ها می گویند: «به ما اجازه ده (تا در جهادشرکت نکنیم)، و ما را به گناه نیفکن»! آگاه باشید آن ها (هم اکنون) در گناه سقوط کرده اند و جهنم، کافران را احاطه کرده است! (49) هر گاه نیکی به تو رسد، آن ها را

ص: 647

ناراحت می کند و اگر مصیبتی به تو رسد، می گویند: «ما تصمیم خود را از پیش گرفته ایم.»

و بازمی گردند در حالی که خوشحالند! (50) بگو: «هیچ حادثه ای برای ما رخ نمی دهد،

مگر آن چه خداوند برای ما نوشته و مقرّر داشته است او مولا (و سرپرست) ماست و مومنان باید تنها بر خدا توکّل کنند!» (51) بگو: «آیا درباره ما، جز یکی از دو نیکی را انتظار

دارید؟! (: یا پیروزی یا شهادت) ولی ما انتظار داریم که خداوند، عذابی از سوی خودش

(در آن جهان)به شما برساند، یا (در این جهان) به دست ما (مجازات شوید) اکنون که چنین است، شما انتظار بکشید، ما هم با شما انتظار می کشیم!» (52) بگو: «انفاق کنید خواه از روی میل باشد یا اکراه، هرگز از شما پذیرفته نمی شود چرا که شما قوم فاسقی بودید!» (53) هیچ چیز مانع قبول انفاقهای آن ها نشد، جز این که آن ها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمی آورند جز با کسالت، و انفاق نمی کنند مگر با کراهت! (54) و (فزونی) اموال و اولاد آن ها، تو را در شگفتی فرو نبرد خدا می خواهد آنان را به وسیله آن، در زندگی دنیا عذاب کند، و در حال کفر بمیرند! (55) آن ها به خدا سوگند می خورند که از شما هستند، در حالی که از شما نیستند ولی آن ها گروهی هستند که می ترسند (و به خاطر ترس از فاش شدن اسرارشان دروغ می گویند)! (56) اگر پناهگاه یا غارها یا راهی در زیر زمین بیابند، به سوی آن حرکت می کنند، و با سرعت و شتاب فرار می کنند. (57)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«لَوْ کَانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَ سَفَرًا قَاصِدًا لاَّتَّبَعُوکَ وَ لَکِن بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

منافقین استطاعت شرکت در جنگ تبوک را داشتند و دروغ می گفتند، و خداوند

ص: 648


1- 1144.. سوره ی توبه، آیه ی 42.

می دانست که آنان اگر سفر کوتاهی همراه با غنائم جنگی می بود، شرکت می کردند [و لکن برای این سفر مشقّت دار بهانه می آورند.](1)

علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «وَ لَکِن بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ» رفتن به تبوک است، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سفر جنگی دورتر از تبوک نداشت و هیچ سفر جنگی برای آن حضرت و مومنین سخت تر از رفتن به جنگ تبوک نبود.(2)

ص: 649


1- 1145.. ابن بابویه: قال: حدثنا ابی و محمّد بن الحسن(رضی الله عنهما)، قالا: حدثنا سعد بن عبد الله، عن احمد بن محمّد بن عیسی، عن عبد الله بن محمّد الحجال الاسدی، عن ثعلبة بن میمون، عن عبد الاعلی بن اعین، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی هذه الآیة لَوْ کانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَ سَفَرًا قاصِدًا لَاتَّبَعُوکَ وَ لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ اَنْفُسَهُمْ وَ اللهُ یَعْلَمُ اِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ: «انهم کانوا یستطیعون، و قد کان فی العلم انه لو کان عرضا قریبا و سفرا قاصدا لفعلوا». و عنه، قال: حدثنا ابی، و محمّد بن الحسن بن احمد بن الولید، قالا: حدثنا سعد بن عبد الله، قال:حدثنا احمد بن محمّد بن عیسی، عن علی بن عبد الله، عن ابی محمّد البرقی، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قول الله؟عز؟: سَیَحْلِفُونَ بِاللهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ اَنْفُسَهُمْ وَ اللهُ یَعْلَمُ اِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ.قال: «کذبهم الله؟عز؟ فی قولهم: لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ، و قد کانوا مستطیعین للخروج». علی بن ابراهیم: فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام)، فی قوله: لَوْ کانَ عَرَضًا قَرِیبًا، یقول:«غنیمة قریبة لَاتَّبَعُوکَ». العیّاشی: عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم، عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام) فی قول الله:لَوْ کانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَ سَفَرًا قاصِدًا لَاتَّبَعُوکَ الآیة: «انهم یستطیعون، و قد کان فی علم الله انه لو کان عرضا قریبا و سفرا قاصدا لفعلوا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 785، ح 1، 2و 4]
2- 1146.. و قال علی بن ابراهیم، فی قوله تعالی: وَ لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ: یعنی الی تبوک، و ذلک ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) لم یسافر سفرا ابعد منه و لااشد. [تفسیر برهان، ج 2، ص 786، ح 5]

«عَفَا اللّهُ عَنکَ لِمَ اَذِنتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ تَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ»(1)

مامون الرشید به حضرت رضا(علیه السلام) گفت:

ای فرزند رسول خدا! آیا شما نمی گویید: پیامبران معصوم هستند؟ فرمود: آری. مامون [ضمن سوالاتی] گفت: پس معنای این آیه چیست؟ «عَفَا اللّهُ عَنکَ لِمَ اَذِنتَ لَهُمْ…؟» امام(علیه السلام) فرمود: این آیه از قبیل «اِیَّاکِ اَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةِ» است یعنی به تو می گویم تا امّت تو بشنوند، مانند آیه ی «لَئِنْ اَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» و آیه «وَ لَوْلاَ اَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ اِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا» پس مامون گفت: راست گفتی ای فرزند رسول خدا.(2)

علی بن ابراهیم از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در تفسیر آیه فوق فرمود:

مقصود از «حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ تَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ» این است که ای رسول من باید اجازه ترک جهاد به آنان نمی دادی تا دروغ گویان و کسانی که بدون عذر ترک جهاد می کنند را بشناسی.(3)

ص: 650


1- 1147.. سوره ی توبه، آیه ی 43.
2- 1148.. فی عیون الاخبار باسناده الی علی بن محمّد بن الجهم قال: حضرت مجلس المامون و عنده الرّضا(علیه السلام) فقال له المامون: یا ابن رسول الله الیس من قولک ان الانبیاء معصومون؟ قال: بلی، قال: فما معنی قول الله؟عز؟ الی ان قال فاخبرنی عن قول الله؟عز؟:(علیه السلام) «َفَا اللهُ عَنْکَ لِمَ اَذِنْتَ لَهُمْ» قال الرّضا(علیه السلام): هذا مما نزل بایاک اعنی و اسمعی یا جاره خاطب الله تعالی بذلک نبیه(صلی الله علیه و آله) و اراد به امته، و کذلک قول الله؟عز؟: «لَئِنْ اَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» و قوله: «وَ لَوْ لااَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ اِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا» قال: صدقت یا ابن رسول الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 223، ح 170]
3- 1149.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله؟عز؟: «عَفَا اللهُ عَنْکَ لِمَ اَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ» یقول: لتعرف اهل العذر و الذین جلسوا بغیر عذر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 224، ح 171]

«لاَ یَسْتَاْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ اَن یُجَاهِدُواْ بِاَمْوَالِهِمْ وَ اَنفُسِهِمْ…»(1)

«الی قوله: فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ»(2)

اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن حدیث مفصلی فرمود:

کسی که [در جنگ] در شک و تردید خود سرگردان است پیشینیان از او سبقت می گیرند، و عقب مانده ها به او می رسند، و او گرفتار دام شیطان است. [و این کنایه از محرومیّت و عقب ماندن از قافله مجاهدین در راه خدا می باشد.](3)

«وَ لَوْ اَرَادُواْ الْخُرُوجَ لاَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً…»(4)

مغیره گوید: امام(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

مقصود از«عدّه»نیّت است و خداوند می فرماید: اگر آنان نیّت رفتن به جهاد را داشتند، آماده رفتن می شدند و در جنگ شرکت می کردند.(5)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که می خواهید به حج بروید نیازهای سفر حج را آماده کنید،چرا که خداوند می فرماید : «وَ لَوْ اَرَادُواْ الْخُرُوجَ لاَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً.»(6)

ص: 651


1- 1150.. سوره ی توبه، آیه ی 44.
2- 1151.. سوره ی توبه، آیه ی 45.
3- 1152.. فی کتاب الخصال عن الاصبغ بن نباتة عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه: و من تردد فی الریب سبقه الاولون و ادرکه الآخرون و قطعته سنابک الشیاطین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 224، ح 173]
4- 1153.. سوره ی توبه، آیه ی 46.
5- 1154.. فی تفسیر العیّاشی عن المغیرة قال: سمعته یقول فی قول الله: و لَوْ اَرادُوا الْخُرُوجَ لَاَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً قال: یعنی بالعدة النیة، یقول: لو کان لهم نیة لخرجوا. [تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 5، ص 468]
6- 1155.. فی کتاب الخصال عن امیر المؤمنین(علیه السلام) قال: اذا اردتم الحج فتقدموا فی شراء الحوائج ببعض ما یقوتکم علی السفر فان الله یقول: «وَ لَوْ اَرادُوا الْخُرُوجَ لَاَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 225، ح 176]

«قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا اِلَّا اِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ…»(1)

ابوحمزه ی ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «اِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ» مرگ در راه خدا و شهادت در راه او و یا پیروزی امام است، و مقصود از «یُصِیبَکُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ» مسخ است و مقصود از «اَوْ بِاَیْدِینَا» کشته شدن است، و تربّص، انتظار بلا برای دشمنان است چنان که خداوند می فرماید: «قُلْ تَرَبَّصُواْ فاِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ.»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

مسلمان [با تقوا] نیز که اهل خیانت نباشد، انتظار یکی از دو نیکی را دارد: یا دعوت خدا را اجابت می کند [و وعده های خدا برای او بهتر از دنیا خواهد بود] و یا زنده می ماند و رزق خدا را می خورد و دین و شرافت خود را حفظ می کند.(3)

«وَ مَا مَنَعَهُمْ اَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ اِلَّا اَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ…»(4)

ص: 652


1- 1156.. سوره ی توبه، آیه ی 52.
2- 1157.. فی روضة الکافی علی بن محمّد عن علی بن عبّاس عن الحسن بن عبدالرّحمن عن عاصم بن حمید عن ابی حمزة عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: قلت له: قوله؟عز؟: «هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا اِلَّا اِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ» قال: امّا موت فی طاعة الله او ادراک ظهور امام «وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ» بهم مع ما نحن فیه من الشدة «اَنْ یُصِیبَکُمُ اللهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ» قال: هو المسح «اَوْ بِاَیْدِینا» و هو القتل، قال الله؟عز؟ لنبیه(صلی الله علیه و آله): «قل تربصوا فانا معکم متربصون» و التربص انتظار وقوع البلاء باعدائهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 225، ح 178]
3- 1158.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام): و کذلک المرء المسلم البری ء من الخیانة ینتظر احدی الحسنیین امّا داعی الله فما عند الله خیر له، و امّا رزق الله فاذا هو ذو اهل و مال و معه دینه و حسبه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 225، ح 179]
4- 1159.. سوره ی توبه، آیه ی 54.

امام صادق(علیه السلام) ضمن کلام مفصّلی فرمود:

به خدا سوگند اگر کسی همه ی روزها را روزه بگیرد و همه ی شب ها را به عبادت طی کند و بدون ولایت ما اهل بیت، خدا را ملاقات نماید، خدا او را لعنت خواهد کرد و از او راضی نخواهد شد، بلکه بر او خشمگین است و این معنای آیه ی «وَ مَا مَنَعَهُمْ اَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ…» می باشد.

سپس فرمود:«وَ کَذَلِکَ الْاِیمَانُ لَا یَضُرُّ مَعَهُ الْعَمَلُ، وَ کَذَلِکَ الْکُفْرُ لَا یَنْفَعُ مَعَهُ الْعَمَلُ» یعنی کسی که دارای ایمان و اعتقاد صحیح باشد، اعمال [ناپسند] به او آسیبی نمی رساند، چنان که اگر کافر باشد، اعمال نیک برای او سودی ندارد.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن سخن مفصّلی فرمود:

هر عملی که به دستور غیر اصفیاء و اوصیای پیامبران جاری شود و مطابق حدود و پیمان ها و شرایع و سنن و معالم دین آنان نباشد،مردود و غیر مقبول خواهد بود و اهل آن در موقعیّت کفر قرار دارند، گرچه در ظاهر به صفت ایمان متّصف باشند. سپس فرمود: مگر به آیه «وَ مَا مَنَعَهُمْ اَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ اِلَّا اَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ» توجّه نکرده ای؟! بنابراین کسانی از اهل ایمان که به راه نجات [و سفینه ی اهل البیت(علیهم السلام)] راه نیافته اند، و حق اولیای خدا را

ص: 653


1- 1160.. فی روضة الکافی ابو علی الاشعری عن محمّد بن عبد الجبار عن الحسن بن علی بن فضال عن ثعلبة بن میمون عن ابی امیة یوسف بن ثابت بن ابی سعید عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال فی حدیث طویل: و الله لو ان رجلا صام النهار و قام اللیل ثم لقی الله؟عز؟ بغیر ولایتنا اهل البیت للعنه الله و هو عنه غیر راض او ساخط علیه، ثم قال: و ذلک قول الله؟عز؟: وَ ما مَنَعَهُمْ اَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ اِلَّا اَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لایَاْتُونَ الصَّلاةَ اِلَّا وَ هُمْ کُسالی وَ لایُنْفِقُونَ اِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَ فَلا تُعْجِبْکَ اَمْوالُهُمْ وَ لااَوْلادُهُمْ اِنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ اَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ ثم قال: و کذلک الایمان لایضر معه العمل، و کذلک الکفر لاینفع معه العمل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 225، ح 180]

انکار کرده اند ایمان شان به خداوند سودی ندارد و اعمال شان تباه و حبط می شود و درقیامت از زیان کاران خواهند بود.(1)

«فَلا تُعْجِبْکَ اَمْوَالُهُمْ وَ لَا اَوْلاَدُهُمْ اِنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا…»(2)

عمرو بن سعید بن هلال گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

من تو را به تقوای الهی و راست گویی و پرهیز از گناه و کوشش در عبادت خدا سفارش می نمایم، و بدان که اجتهاد و کوشش در عبادت بدون ورع و تقوا سودی ندارد، و بترس از این که چشم خود را به بالا دست خود در مال دنیا بدوزی چرا که خداوند می فرماید: «فَلا تُعْجِبْکَ اَمْوَالُهُمْ وَ لَا اَوْلاَدُهُمْ….»(3)

ص: 654


1- 1161.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی «رحمه الله» عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل و فیه: فکل عمل یجری علی غیر ایدی الاصفیاء (الاوصیاء خ ل) و حدودهم و عهودهم و شرائعهم و سننهم و معالم دینهم مردود غیر مقبول، و اهله بمحل کفر و ان شملتهم صفة الایمان الم تسمع الی قول الله تعالی: «وَ ما مَنَعَهُمْ اَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ اِلَّا اَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ» فمن لم یهتد من اهل الایمان الی سبیل النجاة لم یغن عنه ایمانه بالله مع دفع حق اولیائه، و حبط عمله و هو فی الآخرة من الخاسرین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 226]
2- 1162.. سوره ی توبه، آیه ی 55.
3- 1163.. فی روضة الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن عیسی عن علی ابن الحکم عن ابی المغرا عن زید الشحام عن عمرو بن سعید بن هلال عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال اوصیک بتقوی الله و صدق الحدیث و الورع و الاجتهاد و اعلم انه لاینفع اجتهاد لاورع معه، و ایاک ان تطمح نفسک الی من فوقک، و کفی بما قال الله؟عز؟ لرسول الله(صلی الله علیه و آله): فَلا تُعْجِبْکَ اَمْوالُهُمْ وَ لااَوْلادُهُمْ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 226، ح 185]

سوره ی توبه [9]، آیات 58 تا 63

متن:

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُكَ فِی الصَّدَقاتِ فَاِنْ اُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ اِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها اِذا هُمْ یَسْخَطُونَ

وَ لَوْ اَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللهُ سَیُؤْتینَا اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ اِنَّا اِلَی اللهِ راغِبُونَ اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَةً مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَلیمٌ حَكیمٌ وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُنُ خَیْرٍ لَكُمْ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللهِ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ یَحْلِفُونَ بِاللهِ لَكُمْ لِیُرْضُوكُمْ وَ اللهُ وَ رَسُولُهُ اَحَقُّ اَنْ یُرْضُوهُ اِنْ كانُوا مُؤْمِنینَ اَ لَمْ یَعْلَمُوا اَنَّهُ مَنْ یُحادِدِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَاَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدًا

فیها ذلِكَ الْخِزْیُ الْعَظیمُ

لغات:

«هَمْز و لَمْز» به معنای عیب گویی است، و فرق بین احقّ و اصلح این است که احقّ لازم نیست دارای صلاحیت باشد بخلاف اصلح که دارای صلاحیت بالاتر است،و«محادّة» تجاوز از حدّ است در دشمنی و سخت گیری و… و اصل لغت به معنای منع است، و خِزْی به معنای خواری و پستی است، و هوان مرادف آن است.

ترجمه:

و در میان آن ها کسانی هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خرده میگیرند اگر از آن (غنایم، سهمی) به آن ها داده شود، راضی می شوند و اگر داده نشود، خشم می گیرند

ص: 655

(خواه حقّ آن ها باشد یا نه)! (58) (در حالی که) اگر به آن چه خدا و پیامبرش به آنان داده راضی باشند، و بگویند: «خداوند برای ما کافی است! و به زودی خدا و رسولش، از فضل خود به ما می بخشند ما تنها رضای او را می طلبیم.» (برای آن ها بهتر است)! (59) زکاتها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای (جمع آوری) آن زحمت می کشند، و کسانی که برای جلب محبّتشان اقدام می شود، و برای (آزادی) بردگان،و(ادای دین) بدهکاران، و در راه (تقویت آیین) خدا، و واماندگان در راه این، یک فریضه (مهم) الهی است و خداوند دانا و حکیم است! (60) از آن ها کسانی هستند که پیامبر را آزار می دهند و می گویند: «او آدم خوش باوری است!» بگو: «خوش باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد و (تنها) مومنان را تصدیق می کند و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده اند!» و آن ها که رسول خدا را آزار می دهند، عذاب دردناکی دارند! (61)آن ها برای شما به خدا سوگند یاد می کنند، تا شما را راضی سازند در حالی که شایسته تر این است که خدا و رسولش را راضی کنند، اگر ایمان دارند! (62) آیا نمی دانند هر کس با خدا و رسولش دشمنی کند، برای او آتش دوزخ است جاودانه در آن می ماند؟! این، همان رسوایی بزرگ است! (63)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ مِنْهُم مَّن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَاِنْ اُعْطُواْ مِنْهَا رَضُواْ وَ اِن لَّمْ یُعْطَوْاْ مِنهَا اِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ »(1)

ابوسعید خدری گوید:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) غنائم [جنگ حنین] را تقسیم می نمود، ناگهان

ص: 656


1- 1164.. سوره ی توبه، آیه ی 58.

رئیس خوارج [= ابن ذی الخویصره تمیمی] آمد و به آن حضرت گفت: «ای رسول خدا، عدالت را رعایت کن» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: وای بر تو، اگر من رعایت عدالت را نکنم چه کسی رعایت عدالت می کند؟! پس عمر گفت: «یا رسول الله! به من اجازه بده تا گردن او را بزنم» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«او را رها کن، همانا شما نماز خود را مقابل نماز آنان ناچیز می دانید، و روزه خود را مقابل روزه ی آنان ناچیز می دانید و آنان از دین خارج خواهند شد، مانند تیری که از کمان خارج می شود و چیزی از آن باقی نمی ماند، و رئیس آنان و صاحب پرچم شان مرد سیاهی است که در یکی از دو پای او [و یا یکی از دو دست او] گوشتی مانند پستان زن وجود دارد و آنان در زمان فترت ناس قیام می کنند… تا این که فرمود: هنگامی که قیام کردند آنان را بکشید و باز اگر قیام کردند آنان را بکشید»پس این آیه نازل شد:«وَ مِنْهُم مَّن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ …» ابو سعید خدری سپس گوید: من گواهی می دهم که این سخنان را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم و شهادت می دهم که هنگامی که علی(علیه السلام) آنان را کشت

و من در کنار او بودم، رئیس خوارج را آوردند و همان گونه بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده بود. ثعلبی نیز این حدیث را در تفسیر خود آورده است.(1)

ص: 657


1- 1165.. ابو سعید الخدری قال: بینا رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقسم قسما و قال ابن عبّاس: کانت غنایم هوازن یوم حنین اذ جاءه ابن ذی الخویصرة التمیمی و هو حرقوص ابن زهیر اصل الخوارج فقال: اعدل یا رسول الله. فقال: ویلک و من یعدل اذا لم اعدل؟ فقال عمر: یا رسول الله ائذن لی فاضرب عنقه، فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): دعه فان له اصحابا یحتقر احدکم صلوته مع صلوتهم و صومهم مع صومه یمرقون من الدین کما یمرق السهم من الرمیة فینظر فی قذذه فلا یوجد فیه شی ء ثم ینظر فی رصافه فلا یوجد فیه شی ء ثم ینظر فی نصله فلا یوجد فیه شی ء و قد سبق الفرث و الدم صاحب رایتهم رجل اسود فی احدی قدمیه او قال فی احدی یدیه مثل ثدی المراة او مثل البضعة تدردر یخرجون علی فترة من الناس و فی حدیث آخر فاذا خرجوا فاقتلوهم ثم اذا خرجوا فاقتلوهم فنزلت: وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ الآیة قال ابو سعید الخدری : اشهد انی سمعت هذا من رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و اشهد ان علیا(علیه السلام) حین قتلهم و انا معه جی ء بالرجل علی النعت الذی نعته رسول الله(صلی الله علیه و آله) رواه الثعلبی باسناده فی تفسیره. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 227، ح 187]B

اسحاق بن غالب گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

تو فکر می کنی چه اندازه ی از مردم اهل این آیه می باشند«فَاِنْ اُعْطُواْ مِنْهَا رَضُواْ وَ اِن لَّمْ یُعْطَوْاْ مِنهَا اِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ»؟ سپس فرمود: بیش از دو ثلث مردم اینگونه هستند!(1)

«اِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَ الْمَسَاکِینِ وَ الْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ…»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر مومن و هر مسلمانی که بمیرد و دین و بدهکاری داشته باشد، و دین او به خاطر فساد و اسراف نباشد، بر امام(علیه السلام) است که دین او را پرداخت کند وگرنه گناه کار خواهد بود، چرا که خداوند می فرماید: «اِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَ الْمَسَاکِینِ…» سپس فرمود: چنین کسی از «غارمین» و بدهکارها محسوب می شود و برای او سهمی است نزد امام(علیه السلام) و اگر نپردازد گناه کرده است.(3)

ص: 658


1- 1166.. فی اصول الکافی علی عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن ابراهیم بن عبد الحمید عن اسحق بن غالب قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): کم تری اهل هذه الآیة: فَاِنْ اُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ اِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها اِذا هُمْ یَسْخَطُونَ قال: ثم قال: هم اکثر من ثلثی الناس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 228، ح 188]
2- 1167.. سوره ی توبه، آیه ی 60.
3- 1168.. عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن ابان بن عثمان عن صباح بن سیابة عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ایما مومن او مسلم مات و ترک دینا و لم یکن فی فساد و لااسراف فعلی الامام ان یقضیّه فان لم یقضه فعلیه اثم ذلک ان الله تبارک و تعالی یقول: اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ الآیة فهو من الغارمین و له سهم عند الامام فان حبسه فاثمه علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 228، ح 189]B

ابوبصیر گوید:

درباره ی آیه فوق از امام صادق(علیه السلام) سوال نمودم فرمود: «فقیر» کسی است که سوال نمی کند، و «مسکین»، سخت تر از اوست، و «بائس» سخت تر از آن دو است؛سپس فرمود: هر چه خدا [از مال دنیا] بر تو واجب نموده، بهتر است آشکارا انجام بدهی و هر چه را مستحبّ نموده بهتر است در پنهانی انجام بدهی، و اگر کسی زکات مال خود را حمل کند و آشکارا پرداخت نماید، کار زیبایی انجام داده است.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

فقرا کسانی اند که از مردم سوال نمی کنند، در حالی که مخارج زندگی به عهده ی آنان است، چنان که خداوند می فرماید: «لِلْفُقَرَاء الَّذِینَ اُحصِرُواْ فِی سَبِیلِ اللهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الاَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ اَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لَا یَسْاَلُونَ النَّاسَ اِلْحَافًا» و مساکین افراد زمینگیر و ناتوان اند، مانند نابیناها و لنگ ها و جذامی ها و اقسام زمینگیرها از مردها و زنان و بچّه ها، و مقصود از «وَ الْعَامِلِینَ عَلَیْهَا» کسانی هستند که در جمع زکات و گرفتن و حفظ آن ها

ص: 659


1- 1169.. علی بن ابراهیم عن احمد بن محمّد عن محمّد بن خالد عن عبد الله بن یحیی عن عبد الله بن مسکان عن ابی بصیر قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام):قول الله؟عز؟:«اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ» قال: الفقیر الذی لایسال الناس، و المسکین اجهد منه، و البائس اجهدهم، فکل ما فرض الله؟عز؟ علیک فاعلانه افضل من اسراره، و کل ما کان تطوعا فاسراره افضل من اعلانه، و لو ان رجلا حمل زکوة ماله فقسمها علانیة کان ذلک حسنا جمیلا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 229، ح 191]

می کوشند، تا برای تقسیم تحویل امام بدهند،و «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» کسانی هستند که خدا را یگانه می دانند ولکن معرفت به رسالت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) ندارند، از این رو رسول خدا با زکات دل های آنان را نرم می نماید و معرفت را به آنان تعلیم می دهد و به همین خاطر خداوند در زکات برای آنان سهمی قرار داده است،تا رغبت نمایند و معرفت پیدا کنند .(1)

زراره گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» سوال کردم، فرمود:

آنان کسانی هستند که خدا را یگانه می دانند و غیر او را نمی پرستند، و «لا اله الّا الله» و «محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله)» می گویند، ولکن درباره ی برخی از دستورات خداوند تردید می کنند، از این رو خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) دستور داده تا با مال و احسان، قلوب آنان را نرم کند و اسلامشان نیکو شود و بر دین خود ثابت بمانند؛ از این رو

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در جنگ حنین رؤسای عرب مانند ابوسفیان و ابن حصین فرازی و امثال آنان را با غنائم تالیف نمود و انصار از این عمل خشمگین شدند و سعد بن عباده را نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرستادند و او در جِعرانه خدمت آن حضرت رسید

ص: 660


1- 1170.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و بین الصّادق(علیه السلام) من هم؟ فقال: الفقراء هم الذین لایسالون و علیهم مؤنات من عیالهم و الدلیل علی انهم هم الذین لایسالون قول الله؟ عز؟ فی سورة البقرة: «لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ اُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللهِ لایَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الْاَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ اَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ لایَسْئَلُونَ النَّاسَ اِلْحافًا» و المساکین هم اهل الزّمانة من العمیان و العرجان و المجذومین و جمیع اصناف الزمنی الرجال و النّساء و الصبیان «و العالمین علیها» السعاة و الجباة فی اخذها و جمعها و حفظها حتّی یؤدوها الی من یقسمها «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» قوم وحدوا الله و لم تدخل المعرفة قلوبهم ان محمّدا رسول الله(صلی الله علیه و آله) فکان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یتالفهم و یعلمهم کیما یعرفوا، فجعل الله؟عز؟ لهم نصیبا فی الصدقات لکی یعرفوا و یرغبوا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 230، ح 195]

و پس از اجازه ی سخن عرضه داشت: «اگر این اموال که بین قوم خود تقسیم نمودی به امر خدا بوده ما راضی هستیم وگرنه ما راضی نیستیم».

زراره گوید: من از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ فرمود: ای جماعت انصار آیا همه شما موافق با گفته رئیس خود سعد بن عبادة هستید؟ انصار گفتند: رئیس و سیّد ما، خدا و رسول اوست و در مرتبه سوّم گفتند: نظر ما همان نظر سعد بن عبادة است. زراره گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود: خداوند نور آنان را از بین برد و برای «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» در قرآن سهمی قرار داد.(1)

مولّف گوید:

این روایت درس بزرگی به ما می دهد که عدم تسلیم در مقابل دستورات خدا

ص: 661


1- 1171.. علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عمر بن اذینة عن زرارة عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله؟عز؟: «و المولّفة» قال: هم قوم وحدوا الله؟عز؟ و خلعوا عبادة من یعبد من دون الله، و شهدوا ان لااله الا الله و ان محمّدا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هم فی ذلک شکاک فی بعض ما جاء به محمّد(صلی الله علیه و آله)، فامر الله؟عز؟ نبیه ان یتالفهم بالمال و العطاء لکی یحسن اسلامهم و یثبتوا علی دینهم الذی دخلوا فیه و اقروا به ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم حنین تالف روساء العرب من قریش و سایر مضر، منهم ابو سفیان بن حرب و عیینة بن حصین الفزاری و اشباههم من الناس، فغضبت الانصار و اجتمعت الی سعد بن عبادة فانطلق بهم الی رسول الله بالجعرانة فقال: یا رسول الله ا تاذن لی فی الکلام؟ فقال: نعم فقال: ان کان هذا الامر من هذه الاموال التی قسمت بین قومک شیئا انزله الله رضینا، و ان کان غیر ذلک لم ترض قال زرارة و سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا معشر الانصار اکلکم علی قول سیدکم سعد؟ فقالوا: سیدنا الله و رسوله، ثم قالوا فی الثالثة: نحن علی مثل قوله و رایه فقال زرارة فسمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول: فحط الله نورهم و فرض للمولّفة قلوبهم سهما فی القرآن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 231، ح 198]

و رسول او(صلی الله علیه و آله) سبب سلب نور ایمان می شود و… اعاذنا الله من ذلک بفضله و رحمته.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

در هیچ زمانی«الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»بیشتر از این زمان نبوده اند، و آنان مردمی هستند که یگانگی خدا را قبول نموده و از شرک خارج شده اند و لکن هنوز معرفت به مقام پیامبر(صلی الله علیه و آله) [و اهل بیت او(علیهم السلام)] در قلوب آنان وارد نشده است، و به دستوراتی که آن حضرت از ناحیه ی خداوند آورده مطمئن نشده اند، از این رو پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)

با مال قلوب شان را نرم می کرده تا معرفت بیشتر و کامل تری پیدا کنند و مومنین [یعنی ائمّه(علیهم السلام)] نیز بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با آنان چنین خواهند نمود، تا معرفت پیدا کنند.(1)

«وَ فِی الرِّقَابِ وَ الْغَارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِّنَ اللّهِ…»(2)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «وَ فِی الرِّقَابِ» کسانی از مومنین هستند که به خاطر قتل خطایی و ظهار و قتل صید در حرم و سوگندها، کفّاره به عهده ی آنان آمده و مالی ندارند که این کفّاره ها را پرداخت کنند از این رو خداوند برای آنان از زکات سهمی قرار داده تا کفّارات آنان پرداخت شود.(3)

ص: 662


1- 1172.. عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن علی بن حسان عن موسی بن بکر عن رجل قال: قال ابو جعفر(علیه السلام): ما کانت المولّفة قلوبهم قط اکثر منهم الیوم و هم قوم وحدوا الله و خرجوا من الشرک و لم تدخل معرفة محمّد(صلی الله علیه و آله) قلوبهم و ما جاء به، فتالفهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) و تالفهم المؤمنون بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) لکیما یعرفوا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 232، ح 200]
2- 1173.. سوره ی توبه، آیه ی 60.
3- 1174.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قال بعد ان قال: و بین الصّادق(علیه السلام) من هم الی آخر روایة ابی الجارود اعنی قوله و اکثر من ذلک و اقل رجع الی تفسیر علی بن ابراهیم (ره) «و فی الرقاب» قوم قد لزمهم کفارات فی قتل الخطا و فی الظهار و قتل الصید فی الحرم و فی الایمان، و لیس عندهم ما یکفرون و هم مومنون، فجعل الله؟عز؟ لهم سهما فی الصدقات لیکفر عنهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 232، ح 201]B

موسی بن بکر گوید: امام کاظم(علیه السلام) به من فرمود:

کسی که رزق خود را از راه حلال طلب کند تا مخارج خود و عیال خود را تامین نماید، مانند مجاهد در راه خدا خواهد بود، و اگر با تمام کوشش، مالی برای تامین مخارج خود به دست نیاورد باید به حساب خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله) به اندازه نیاز قرض بگیرد [و خداوند قرض او را ادا خواهد نمود] و اگر چنین شخصی بمیرد و قرض خود را ادا نکرده باشد بر امام(علیه السلام) است که قرض او را ادا نماید وگرنه دین او به عهده امام خواهد بود، چرا که خداوند می فرماید: «اِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَ الْمَسَاکِینِ وَ الْعَامِلِینَ عَلَیْهَا… وَ الْغَارِمِینَ» و غارمین نمونه فقیر و مسکینی است که مدیون مانده است.(1)

به حضرت رضا(علیه السلام) گفته شد:

مقصود از آیه «وَ اِن کَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ اِلَی مَیْسَرَةٍ» چیست؟ و اگر کسی مال دیگری را قرض گرفته باشد، و صرف نفقه عیال خود نموده و درآمدی و طلبی از کسی ندارد و نیز مالی در شهر دیگری ندارد که دین خود را ادا کند، طلبکار چه بکند؟

ص: 663


1- 1175.. فی الکافی محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن موسی بن بکر قال: قال لی ابو الحسن(علیه السلام): من طلب هذا الرزق من حله لیعود به علی نفسه و عیاله کان کالمجاهد فی سبیل الله. فان غلب علیه فلیستدن علی الله و علی رسوله(صلی الله علیه و آله) ما یقوت به عیاله، فان مات و لم یقضه کان علی الامام قضائه فان لم یقضه کان علیه وزره، ان الله؟عز؟ یقول: «اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها» الی قوله: «وَ الْغارِمِینَ» فهو فقیر مسکین مغرم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 232، ح 203]

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: باید به اندازه ای که خبر به امام(علیه السلام) برسد باید صبر کند، و امام طلب او را از سهم غارمین پرداخت خواهد نمود، به شرط آن که بدهکار

مال او را صرف معصیت نکرده باشد و الّا چیزی به عهده ی امام نخواهد بود.

راوی حدیث گوید:

گفتم: شخص طلبکار که نمی داند او آن مال را صرف طاعت کرده یا صرف معصیت چه باید بکند؟ امام(علیه السلام) فرمود: باید مال خود را از او بگیرد و او نیز با هر خواری باید پرداخت کند.(1)

شخصی به امام صادق(علیه السلام) گفت: مردی مالی به من داده و وصیّت نموده که در راه خدا مصرف نمایم؟ امام(علیه السلام) فرمود:

برای سفر حج مصرف کن. سائل گوید: گفتم: او وصیّت کرده که در راه خدا مصرف

نمایم؟فرمود:در سفر حج مصرف کن،چرا که من راهی را بهتر از راه حج نمی شناسم. (2)

ص: 664


1- 1176.. محمّد بن یحیی عن محمّد بن الحسین عن محمّد بن سلیمان عن رجل من اهل الجزیرة یکنی ابا محمّد قال: سال الرّضا(علیه السلام) رجل و انا اسمع فقال له:جعلت فداک ان الله تبارک و تعالی یقول: «وَ اِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ اِلی مَیْسَرَةٍ» اخبرنی عن هذه النظرة التی ذکرها الله فی کتابه لها حد یعرف اذا صار هذا المعسر لابد له من ان ینظر و قد اخذ مال هذا الرجل و انفقه علی عیاله، و لیس له غلة ینتظر ادراکها، و لادین ینتظر محله، و لامال غائب ینتظر قدومه؟ قال: ینتظر به قدر ما ینتهی خبره الی الامام فیقضی عنه ما علیه من سهم الغارمین، اذا کان انفقه فی طاعة الله فان کان انفقه فی معصیة الله فلا شی ء له علی الامام، قلت: فمال هذا الرجل الذی ائتمنه و هو لایعلم فیما انفقه فی طاعة الله ام فی معصیته؟ قال: یسعی له فی ماله فیرده و هو صاغر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 233، ح 204]
2- 1177.. فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی الحسین بن عمر قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): ان رجلا اوصی الی فی السبیل؟ قال اصرفه فی الحج، قال قلت: انه اوصی الی فی السبیل؟ قال: اصرفه فی الحج فانی لااعرف سبیلا من سبله افضل من الحج. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 233]

حسن بن راشد گوید:

در مدینه به امام عسکری(علیه السلام) گفتم: شخصی وصیّت کرده که مال او را در راه خدا مصرف نمایند؟ امام(علیه السلام) فرمود: به شیعیان ما بدهند.(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

صدقه و زکات برای بنی هاشم حلال نیست جز تشنه باشند و از آب صدقه بخورند و یا به هم دیگر زکات و صدقه بدهند.(2)

زید شحّام گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی صدقه ای که بر بنی هاشم حرام است

سوال کردم، فرمود:

مقصود زکات واجب است، و لکن صدقه ما بر هم دیگر حرام نیست.(3)

«وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یِقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ …»(4)

ص: 665


1- 1178.. حدثنا ابی رحمه الله قال: حدثنا احمد بن ادریس قال: حدثنا محمّد بن احمد ابن یحیی بن عمران الاشعری عن محمّد بن عیسی بن عبید عن الحسن بن راشد قال: سالت ابا الحسن العسکری(علیه السلام) بالمدینة عن رجل اوصی بمال فی سبیل الله؟ قال: سبیل الله شیعتنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 234، ح 207]
2- 1179..فی کتاب الخصال عن جعفر بن محمّد عن ابیه(علیهما السلام) قال: لاتحل الصدقة لبنی هاشم الا فی وجهین ان کانوا عطاشا فاصابوا ماء فشربوا، و صدقة بعضهم علی بعض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 234، ح 210]
3- 1180.. سعد بن عبد الله عن موسی بن الحسن عن محمّد بن عبد الحمید عن المفضّل ابن صالح عن ابی اسامة زید الشحام عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن الصدقة التی حرمت علیهم؟ فقال: هی الزکاة المفروضة، و لم یحرم علینا صدقة بعضنا علی بعض.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 235، ح 214]
4- 1181.. سوره ی توبه، آیه ی 61.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس بعد از تحریم شراب، شراب بخورد، دختر به او نباید داد، و سخن او را نباید تصدیق نمود، و شفاعت او را نباید پذیرفت، و امانتی نزد او نباید سپرد، و هر کس او را امین خود قرار بدهد و مال او تباه شود، اجری پیش خدا ندارد، و خداوند، مال او را جایگزین نخواهد نمود؛

امام صادق(علیه السلام) سپس فرمود:

من به پدرم گفتم: من می خواهم مال خود را به فلان شخص برای تجارت به یمن، بدهم؟ پدرم فرمود: مگر نمی دانی او شراب می نوشد؟ گفتم: مردم چنین می گویند؛ فرمود: مومنان را تصدیق کن، چرا که خداوند می فرماید: «یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ» سپس فرمود: اگر مال خود را به دست او بدهی و از بین برود، پاداشی نزد خدا نداری و خداوند آن مال را برای تو جایگزین نخواهد نمود، چرا که خداوند می فرماید: «وَ لَا تُؤْتُواْ السُّفَهَاء اَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَامًا» سپس فرمود: آیا تو سفیهی سفیه تر از شرابخوار می شناسی؟(1)

ص: 666


1- 1182.. و عنه: عن حمید بن زیاد، عن الحسن بن محمّد بن سماعة، عن غیر واحد، عن ابان بن عثمان، عن حماد بن بشیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من شرب الخمر بعد ان حرمها الله تعالی علی لسانی فلیس باهل ان یزوج اذا خطب، و لایصدق اذا حدث، و لایشفع اذا شفع، و لایؤتمن علی امانة، فمن ائتمنه علی امانة فاکلها او ضیعها فلیس للذی ائتمنه علی الله؟عز؟ ان یاجره، و لایخلف علیه». B و قال ابو عبد الله(علیه السلام): «انی اردت ان استبضع بضاعة الی الیمن، فاتیت ابا جعفر(علیه السلام) فقلت له: انی ارید ان استبضع فلانا بضاعة؟. فقال لی: اما علمت انه یشرب الخمر؟ فقلت: قد بلغنی عن المؤمنین انهم یقولون ذلک. فقال لی: صدقهم، فان الله؟عز؟ یقول: یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ. ثم قال: انک ان استبضعته فهلکت او ضاعت فلیس لک علی الله؟عز؟ ان یاجرک و لایخلف علیک.قال: قلت له: و لم؟ فقال لی: ان الله؟عز؟ یقول: وَ لاتُؤْتُوا السُّفَهاءَ اَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللهُ لَکُمْ قِیامًا فهل تعرف سفیها اسفه من شارب الخمر؟» الحدیث. [تفسیر برهان، ج 2، ص 804، ح 2]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

علّت نزول آیه فوق این بوده که عبدالله بن نفیل منافق کنار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می نشست و سخنان او را می شنید و برای منافقین نقل می کرد، و جبرییل(علیه السلام) بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت: ای محمّد یکی از منافقین از تو سخن چینی می کند و سخنان تو را برای منافقین نقل می نماید. و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:او کیست؟و جبرییل او را معرّفی نمود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)او را خواست و او سوگند یاد نمود که چنین کاری را نکرده است، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: از تو پذیرفتم، از این پس چنین کاری را مکن. پس آن مرد منافق نزد منافقین رفت و گفت: محمّد «اُذُن» است و سخن هر کسی را می پذیرد و خداوند به او خبر داده که من سخنان او را بر شما بازگو کرده ام، و من به او گفتم: چنین کاری را نکرده ام و او از من پذیرفت!

پس خداوند آیه فوق را نازل نمود. سپس علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ» این است که آن حضرت سخن خدا و سخن مومنین را تصدیق می کند یعنی ایمان به خدا دارد و عذر مومنین را می پذیرد گرچه در باطن می داند که گوینده [منافق] دروغ می گوید….(1)

ص: 667


1- 1183.. علی بن ابراهیم: کان سبب نزولها ان عبد الله بن نفیل کان منافقا، و کان یقعد لرسول الله(صلی الله علیه و آله) فیسمع کلامه و ینقله الی المنافقین، و ینم علیه، فنزل جبرییل(علیه السلام) علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: یا محمّد، ان رجلا من المنافقین ینم [علیک]، و ینقل حدیثک الی المنافقین. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من هو؟».فقال: یا رسول الله، الرجل الاسود الوجه، الکثیر شعر الراس، ینظر بعینین کانهما قدران، و ینطق بلسان شیطان. فدعاه رسول الله(صلی الله علیه و آله) فاخبره فحلف انه لم یفعل، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «قد قبلت منک، فلا تفعل».فرجع الی اصحابه، فقال: ان محمّدا اذن، اخبره الله انی انم علیه، و انقل اخباره فقبل. و اخبرته انی لم افعل ذلک فقبل، فانزل الله علی نبیه وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ ای یصدق الله فیما یقول له، و یصدقکم فیما تعتذرون الیه فی الظاهر، و لایصدقک فی الباطن، قوله: وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ یعنی المقرین بالایمان من غیر اعتقاد. [تفسیر برهان، ج 2، ص 805، ح 5]B

سوره ی توبه [9]، آیات 64 تا 70

متن:

یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ اَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا اِنَّ اللهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ وَ لَئِنْ سَاَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ اِنَّما كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ اَ بِاللهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ لاتَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ ایمانِكُمْ اِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِاَنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمینَ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَاْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ اَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللهَ فَنَسِیَهُمْ اِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ كَالَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ كانُوا اَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَ اَكْثَرَ اَمْوالًا وَ اَوْلادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ وَ خُضْتُمْ كَالَّذی خاضُوا اُول-ٰٓئِكَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ اُول-ٰٓئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ اَ لَمْ یَاْتِهِمْ نَبَاُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ اِبْراهیمَ وَ اَصْحابِ مَدْیَنَ وَ الْمُؤْتَفِكاتِ اَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما كانَ اللهُ لِیَظْلِمَهُمْ

وَ لكِنْ كانُوا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

ص: 668

لغات:

«حذر»پرهیز از ضرر است، و«منافق»کسی است که ایمانی بر خلاف باطن خود اظهار می کند، و «خوض» دخول قدم در آب و گِل می باشد و سپس در ورود به باطل و سخنان ناحق استعمال شده است، و «لعب» انجام کاری است که انسان را ساقط می کند و منزلت او را پایین می آورد و «اعتذار» اظهار عذر است و «اجرام» جدا شدن از حق و به طرف بالا رفتن است، و «استمتاع» بهره گیری از اکل و شرب و جماع است، و «خلاق» به معنای نصیب است و «مؤتفکات» جمع مؤتفکه است و ائفکت بهم الارض ای انقلبت.

«نَخُوضُ»خوض به معنای داخل شدن در آب است و به وارد شدن در هر امری اطلاق می شود و اکثر موارد استعمال آن در قرآن، وارد شدن مذموم است و در قرآن به معنای لغوی آن استعمال نشده است.

«بخلاقهم» خَلق به معنای اندازه گیری است و خُلق و خُلُق به معنای خوی و عادت و به معنای دروغ نیز آمده است و در این آیه می تواند به معنای خوی و عادت باشد. و «خُلُق

الاوّلین» می تواند به معنای دروغ باشد و می تواند به معنای خوی و عادت باشد.

«حبطت اعمالهم» حبط به معنای بطلان و فساد و هدر رفتن است و در برخی از آیات به معنای بطلان است مانند: «لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَ الاذَی» و مانند «وَ قَدِمْنَا اِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا».

«هم الخاسرون» خسران به معنای کم شدن و کم کردن است و خسران راس المال به همین معناست،و خاسر و خاسرین به معنای زیان کار است؛ و به معنای هلاکت و ضلالت که نتیجه خسران است نیز آمده است.

«المؤتفکات» افک به معنای ساخته به دروغ و برگرداندن چیزی از حقیقت

ص: 669

آن است؛ و مؤتفکات به معنای بادهایی است که از مسیر خود بر می گردند و یا زمین هایی که زیر و رو می شوند و ظاهرا مراد از آن ها: شهرهای ویران و زیر و رو شده است مانند شهر لوط و امثال آن.(1)

ترجمه:

منافقان از آن بیم دارند که سوره ای بر ضدّ آنان نازل گردد،و به آن ها از اسرار درون قلب شان خبر دهد. بگو: «استهزا کنید! خداوند، آن چه را از آن بیم دارید، آشکار می سازد!» (64) و اگر از آن ها بپرسی (: «چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، می گویند: «ما بازی و شوخی می کردیم!» بگو: «آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره می کردید؟!» (65) (بگو:) عذر خواهی نکنید (که بیهوده است چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید! اگر گروهی از شما را (به خاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد زیرا مجرم بودند! (66) مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند! آن ها امر به منکر، و نهی از معروف می کنند و دستهای شان را (از انفاق و بخشش) می بندند خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آن ها را فراموش کرد (، و رحمتش را از آن ها قطع نمود) به یقین، منافقان همان فاسقانند! (67) خداوند به مردان و زنان منافق و کفّار، وعده آتش دوزخ داده جاودانه در آن خواهند ماند همان برای آن ها کافی است! و خدا آن ها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب همیشگی برای آن هاست! (68) (شما منافقان،) همانند کسانی هستید که قبل از شما بودند (و راه نفاق پیمودند بلکه) آن ها از شما نیرومندتر، و اموال و فرزندان شان بیشتر بود! آن ها از بهره خود (از مواهب الهی در راه گناه و هوس) استفاده کردند شما نیز از بهره خود، (در این راه) استفاده کردید، همان گونه که آن ها استفاده کردند شما

ص: 670


1- 1184.. قاموس قرآن.

(درکفر و نفاق و استهزای مومنان) فرو رفتید،همان گونه که آن ها فرو رفتند (ولی سرانجام) اعمال شان در دنیا و آخرت نابود شد و آن ها همان زیان کارانند! (69) آیا خبر کسانی که پیش از آن ها بودند، به آنان نرسیده است؟! «قوم نوح» و «عاد» و «ثمود» و «قوم ابراهیم» و «اصحاب مدین» [قوم شعیب] و «شهرهای زیر و رو شده» [قوم لوط] پیامبران شان دلایل روشن برای آنان آوردند، (ولی نپذیرفتند)خداوند به آن ها ستم نکرد،امّا خودشان بر خویشتن ستم می کردند! (70)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ اَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِؤُواْ…»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای جنگ تبوک حرکت کرد، گروهی از منافقین بین خود گفتند: آیا محمّد گمان می کند که جنگ با رومیان مانند جنگ با دیگران

است؟ سپس گفتند: احدی از این ها به مدینه باز نخواهند گشت [و کشته خواهند شد] و برخی از آنان گفتند: جز این نیست که خداوند ما و آن چه در قلوب ما می گذرد را به محمّد خبر خواهد داد و آیاتی در این باره بر او نازل خواهد شد و مردم بین خود قرائت خواهند نمود. و این سخنان را از روی استهزا گفتند؛ از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به عمّار یاسر فرمود: خود را به آنان برسان که گرفتار آتش شدند پس عمّار نزد آنان آمد و گفت: چه می گفتید؟ گفتند: «ما چیزی نگفتیم و آن چه گفتیم از راه مزاح و بازی بود» پس این آیه نازل شد «وَ لَئِن سَاَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ اِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ اَ بِاللهِ وَ آیَاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنتُمْ تَسْتَهْزِؤُونَ؟!»(2)

ص: 671


1- 1185.. سوره ی توبه، آیه ی 64.
2- 1186.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ اَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا اِنَّ اللهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ قال: کان قوم من المنافقین لما خرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) الی تبوک یتحدثون فیما بینهم و یقولون: ا یری محمّد ان حرب الروم مثل حرب غیرهم لایرجع منهم احد ابدا، فقال بعضهم: ما اخلفه ان یخبر الله محمّدا بما کنا فیه و بما فی قلوبنا و ینزل علیه بهذا قرآنا یقراه الناس، و قالوا هذا علی حد الاستهزاء فقال رسول الله(صلی الله علیه وآله) لعمار بن یاسر: الحق القوم فانهم قد احترقوا، فلحقهم عمار فقال: ما قلتم؟ قالوا: ما قلنا شیئا انما کنا نقول شیئا علی حد اللعب و المزاح فانزل الله: و لَئِنْ سَاَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ اِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ ابا لله و آیاته و رسله کنتم تستهزئون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 237، ح 221]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این آیات درباره ی دوازده نفر از بنی امیّه نازل شده است که برای کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [در بازگشت از جنگ تبوک] کمین کردند تا آن حضرت را بکشند [و به هم دیگر گفتند: اگر او فهمید، می گوییم: ما این سخنان را به شوخی و بازی گفتیم، و اگر نفهمد، او را می کشیم.](1)

ص: 672


1- 1187.. فی مجمع البیان «یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ اَنْ تُنَزَّلَ» الآیات «النزول» قیل: نزلت فی اثنی عشر رجلا وقفوا علی العقبة لیقتلوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) عند رجوعه من تبوک، فاخبر جبرییل رسول الله(صلی الله علیه و آله) بذلک فامره ان یرسل الیهم و یضرب وجوه رواحلهم فضربها حتّی نحاهم، فلما نزل قال لحذیفة: من عرفت من القوم؟ فقال: لم اعرف منهم احدا، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): انه فلان بن فلان حتّی عددهم فقال حذیفة الا تبعث الیهم فنقتلهم؟فقال:اکره ان تقول العرب لما ظفر باصحابه اقبل یقتلهم. عن ابن کیسان و روی عن ابی جعفر(علیه السلام) مثله، الا انه قال: ائتمروا بینهم لیقتلوه، و قال بعضهم لبعض: ان فطن نقول: «اِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ» و ان لم یفطن نقتله. B عن جابر الجعفی قال ابو جعفر(علیه السلام): نزلت هذه الآیة: «وَ لَئِنْ سَاَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ اِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ» الی قوله «نعذب طائفة» قال: قلت لابی جعفر(علیه السلام) تفسیر هذه الآیة؟ قال: تفسیرها و الله ما نزلت آیة قط الا و لها تفسیر، ثم قال: نعم نزلت فی عدد بنی امیة و العشرة معها انهم اجتمعوا اثنی عشر فکمنوا لرسول الله(صلی الله علیه و آله) لیقتل فانزل الله هذه الآیة: «وَ لَئِنْ سَاَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ اِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ» قال الله لنبیه «قُلْ اَ بِاللهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ» یعنی محمّدا(صلی الله علیه و آله) «کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ لاتَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ اِیمانِکُمْ اِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 237، ح 222 و 224]

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ کَفَرْتُم بَعْدَ اِیمَانِکُمْ…» فرمود:

آنان قبلا مومن و صادق بودند، ولکن بعد از ایمان گرفتار شک و تردید و نفاق شدند، و آنان چهار نفر بودند و یکی از آنان خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و اعتراف کرد و توبه نمود. [و نام او مخشی یا مختبر بود]. و گفت: یا رسول الله نام من مرا هلاک نمود! و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نام او را عبد الله بن عبدالرّحمن قرار داد، پس او به خدای خود گفت: «خدایا مرا به گونه ای به شهادت برسان که احدی نداند من کجایم؟»

از این رو در جنگ یمامه کشته شد و کسی ندانست او کجا کشته شده است.(1)

مرحوم طبرسی در تفسیر«اِن نَّعْفُ عَن طَآئِفَةٍ مِّنکُمْ نُعَذِّبْ طَآئِفَةً بِاَنَّهُمْ کَانُواْ مُجْرِمِینَ»گوید:

روایت شده که این دو طایفه سه نفر بودند، دو نفر آنان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را استهزاء نمودند و نفر سوّم خندید و این یک نفر از نفاق خود توبه نمود و نام او مخشی بن

حمیر بود و خداوند او را عفو نمود.(2)

ص: 673


1- 1188.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام)فی قوله:«لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ اِیمانِکُمْ» قال: هؤلاء قوم کانوا مومنین صادقین، ارتابوا و شکوا و نافقوا بعد ایمانهم، و کانوا اربعة نفر، و قوله: «اِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْکُمْ» کان احد الاربعة مخشی بن الحمیر فاعترف و تاب و قال: یا رسول الله اهلکنی اسمی فسماه رسول الله(صلی الله علیه و آله) عبد الله بن عبدالرّحمن، فقال: یا رب اجعلنی شهیدا حیث لایعلم احد این انا، فقتل یوم الیمامة و لم یعلم این قتل، فهو الذی عفی الله عنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 238، ح 225]
2- 1189.. فی مجمع البیان «اِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً» و یروی ان هاتین الطائفتین کانوا ثلثة نفر، فهزا اثنان و ضحک واحد، و هو الذی تاب من نفاقه و اسمه مخشی بن حمیر فعفی الله عنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 239، ح 226]B

«نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ اِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»(1)

حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

خداوند فراموشی و شک پیدا نمی کند، بلکه مخلوق او فراموشی و شک پیدا می کنند، چنان که می فرماید: «وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا» آری او کیفر کسی که او را فراموش کند و قیامت را از یاد ببرد، این قرار می دهد که خود را فراموش نماید، چنان که می فرماید: «وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَاَنسَاهُمْ اَنفُسَهُمْ اُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» و یا می فرماید: «فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاء یَوْمِهِمْ هَذَا»یعنی ما آنان را رها می کنیم[ونظر رحمتی به آن ها نمی کنیم]همان گونه که آنان قیامت را به فراموشی سپردند.[وخود را آماده لقای پروردگار خود نکردند.] (2)

امام باقر(علیه السلام) می فرمود:

معنای فراموش کردن خدا ترک طاعت اوست و کسانی که خدا را اطاعت نکنند خداوند آنان را رها خواهد نمود [و رحمت و عنایتی به آنان نخواهد کرد و این معنای نسیان بنده و نسیان خداوند است.](3)

علیّ(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

مردم در دنیا خدا را فراموش می کنند و ایمان به او و به رسول او نمی آورند

ص: 674


1- 1190.. سوره ی توبه، آیه ی 67.
2- 1191.. فی عیون الاخبار باسناده الی عبد العزیز بن مسلم قال: سالت الرّضا(علیه السلام) عن قول الله تعالی: نَسُوا اللهَ فَنَسِیَهُمْ فقال: ان الله لایسهو و لاینسی، و انما ینسی و یسهو المخلوق و المحدث، الا تسمعه؟عز؟ یقول: «وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا» و انما یجازی من نسیه و نسی لقاء یومه بان ینسیهم انفسهم، کما قال تعالی: «وَ لاتَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللهَ فَاَنْساهُمْ اَنْفُسَهُمْ اُول-ٰٓئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» و قال؟عز؟: «فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا» ای نترکهم کما ترکوا الاستعداد للقاء یومهم هذا. و فی کتاب التوحید مثله سواء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 239]
3- 1192.. فی تفسیر العیّاشی عن جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) «نسوا الله» قال: ترکوا طاعة الله «فنسیهم» قال: فترکهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 239، ح 229]

و بندگی خدا را نمی کنند و خداوند نیز در قیامت آنان را فراموش می کند و پاداشی به آنان نمی دهد و محروم و منسّی از خیر خواهند ماند.(1)

«وَ الْمُؤْتَفِکَاتِ اَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لَکِن کَانُواْ اَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ » (2)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «الْمُؤْتَفِکَةَ اَهْوی» اهل بصره هستند و مقصود از«وَ الْمُؤْتَفِکَاتِ اَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ…» قوم لوط هستند که زمین برای آنان ائتکاف و انقلاب پیدا کرد و آنان زیر زمین رفتند «صارت عالیها سافلها.»(3)

جویریة بن مسهّر گوید:

با امیرالمؤمنین(علیه السلام) از جنگ نهروان باز می گشتیم و چون به سرزمین بابِل رسیدیم

وقت نماز عصر رسید و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اصحاب او پیاده شدند و امیر المؤمنین(علیه السلام) [پس از ادای نماز] فرمود: ای مردم! این سرزمین ملعون است و تا کنون دو مرتبه عذاب شده و امید می رود که برای مرتبه سوّم عذاب شود و این سرزمین یکی

از مؤتفکات است….(4)

ص: 675


1- 1193.. عن ابی معمر السعدی قال: قال علی(علیه السلام) فی قول الله: «نَسُوا اللهَ فَنَسِیَهُمْ» فانما یعنی انهم نسوا الله فی دار الدنیا فلم یعملوا بالطاعة و لم یؤمنوا به و برسوله فنسیهم فی الاخرة ای لم یجعل لهم فی ثوابه نصیبا، فصاروا منسیین من الخیر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 240]
2- 1194.. سوره ی توبه، آیه ی 70.
3- 1195.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن علی بن الحسین، عن علی بن ابی حمزة، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: قلت: قوله؟عز؟: وَ الْمُؤْتَفِکَةَ اَهْوی؟ قال: «هم اهل البصرة». قلت: وَ الْمُؤْتَفِکاتِ اَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ؟ قال: «اولئک قوم لوط، ائتفکت علیهم، ای انقلبت و صار عالیها سافلها». [تفسیر برهان، ج 2، ص 814]
4- 1196.. فی من لایحضره الفقیه روی جویریة بن مسهر انه قال: اقبلنا مع امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) من قتل الخوارج حتّی اذا قطعنا فی ارض بابل حضرت صلوة العصر فنزل امیرالمؤمنین و نزل الناس، فقال علی(علیه السلام): ایها الناس ان هذه الارض ملعونة قد عذبت فی الدهر ثلث مرات، و فی خبر آخر: مرتین، و هی تتوقّع الثالثة و هی احدی المؤتفکات. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 240، ح 232]B

سوره ی توبه [9]، آیات 71 تا 78

متن:

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ یُطیعُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ اُول-ٰٓئِكَ سَیَرْحَمُهُمُ اللهُ اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَكیمٌ وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساكِنَ طَیِّبَةً فی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ یا اَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَاْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ یَحْلِفُونَ بِاللهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ اِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا وَ ما نَقَمُوا اِلَّا اَنْ اَغْناهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَاِنْ یَتُوبُوا یَكُ خَیْرًا لَهُمْ وَ اِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللهُ عَذابًا اَلیمًا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِی الْاَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لانَصیرٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحینَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ فَاَعْقَبَهُمْ نِفاقًا فی قُلُوبِهِمْ اِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما اَخْلَفُوا اللهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یَكْذِبُونَ اَ لَمْ یَعْلَمُوا اَنَّ اللهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ اَنَّ اللهَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ

لغات:

«اولیاء» جمع ولیّ است و ولیّ در این جا به معنای دوست و یا ناصر نیست بلکه به قرینه حق واجب امر به معروف و نهی از منکر به معنای صاحب ولایت است.

«جنّات عدن» یعنی جنّات اقامت و خلود و آن مخصوص رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و پیامبران و صدّیقین و شهداست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که دوست می دارد حیات و ممات

ص: 676

او مثل من باشد و در بهشتی که خدا به من وعده داده و آن «جنّات عدن» است ساکن

شود باید ولایت علی بن ابی طالب و ذریّه ی او(علیهم السلام) را دارا باشد.(1)

«یوم یلقونه» مقصود از لقای خداوند: حضور در محکمه ی عدل اوست و روز ملاقات یعنی روز قیامت و بعث.

«کلمة الکفر» مقصود از کلمه کفر پیمان منافقین برای منع ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و مقصود از «و همّوا بما لم ینالوا» کوشش آنان برای کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که نقشه آنان بر آب شد و کاری از پیش نبردند و رسوا شدند و آنان همان اصحاب صحیفه و اصحاب عقبه و اصحاب سقیفه اند و بین منافقین کسی بدتر از آنان نیست و جایگاه شان در دوزخ چاه ویل است.«سرّهم و نجواهم» مقصود از «سرّ» نفاق آنان است و مقصود از «نجوی» سخنان سرّی و بدگویی های آنان است.(2)

ترجمه:

مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یک دیگرند امر به معروف،و نهی از منکر می کنند نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد خداوند توانا و حکیم است! (71) خداوند به مردان و زنان باایمان، باغ هایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است جاودانه در آن خواهند ماند و مسکن های پاکیزه ای در بهشتهای جاودان (نصیب آن ها ساخته) و (خشنودی و) رضای خدا، (از همه این ها) برتر است و پیروزی بزرگ، همین است! (72) ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آن ها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی دارند! (73) به خدا سوگند می خورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفته اند در حالی که قطعا سخنان کفرآمیز

ص: 677


1- 1197.. تفسیر صافی از خصال.
2- 1198.. کتاب سلیم بن قیس.

گفته اند و پس از اسلام آوردنشان، کافر شده اند و تصمیم (به کار خطرناکی) گرفتند، که

به آن نرسیدند. آن ها فقط از این انتقام می گیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل

(و کرم) خود، بی نیاز ساختند! (با این حال،) اگر توبه کنند، برای آن ها بهتر است و اگر روی گردانند، خداوند آن ها را در دنیا و آخرت، به مجازات دردناکی کیفر خواهد داد و در سراسر زمین، نه ولیّ و حامی دارند، و نه یاوری! (74) بعضی از آن ها با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعا صدقه خواهیم داد و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود!» (75) امّا هنگامی که خدا از فضل خود به آن ها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی کردند و روی برتافتند! (76) این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دل های شان برقرار ساخت. این به خاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند و به خاطر آن است که دروغ می گفتند. (77) آیا نمی دانستند که خداوند، اسرار و سخنان درگوشی آن ها را می داند و خداوند دانای همه غیبها (و امور پنهانی) است؟! (78)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللهِ اَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»(1)

امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که اهل بهشت وارد بهشت می شوند و ولیّ خدا به منازل بهشتی خود می رسد و هر مومنی بر جایگاه خود تکیه می کند، خدّام بهشتی اطراف او جمع می شوند و میوه های بهشتی مقابل او سرازیر می گردد و چشمه های بهشتی مقابل او جوشش می کند و نهرهای بهشتی از زیر او جاری می شود و سفره های رنگین

ص: 678


1- 1199.. سوره ی توبه، آیه ی 72.

پهن می گردد و بالش ها آماده و خدّام بهشتی با آن چه میل و شهوت اوست نزد او می آیند، بدون آن که درخواستی کرده باشد…

سپس فرمود:

پس از آن حورالعین بهشتی نزد آنان می آیند و تا خدا می خواهد با آنان خواهند بود، تا این که خداوند جبّار به آنان می فرماید: ای دوستان من! و ای اهل طاعت من! و ای ساکنین در جوار رحمت من! آیا من شما را به نعمتی بهتر از این ها خبر بدهم؟ مومنان بهشتی گویند: پروردگار را چه نعمتی بالاتر از این نعمت هاست؟! در حالی که هر آن چه ما دوست می داریم و هر لذّتی که می خواهیم برای ما درجوار خدای کریم آماده است؟! پس خداوند سخن خود را تکرار می نماید و آنان می گویند: ای پروردگار ما! آری، آن چه بهتر از این نعمت هاست را به ما عطا کن؛ و خداوند تبارک و تعالی به آنان می فرماید: خشنودی و رضا و محبّت من برای شما بزرگ تر و بهتر از نعمت هایی است که در اختیار شماست؛پس اولیای خدا می گویند: خدایا! خشنودی و محبّت تو برای ما بهتر و پاک تر خواهد بود، سپس امام سجّاد(علیه السلام) این آیه را تلاوت نمود «وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ….»(1)

ص: 679


1- 1200.. العیّاشی: عن ثویر، عن علی بن الحسین(علیه السلام) قال: «اذا صار اهل الجنة فی الجنة و دخل ولی الله الی جناته و مساکنه و اتکا کل مومن علی اریکته، حفته خدامه، و تهدلت علیه الاثمار، و تفجرت حوله العیون، و جرت من تحته الانهار، و بسطت له الزرابی، و وضعت له النمارق، و اتته الخدام بما شاءت شهوته من قبل ان یسالهم ذلک قال و یخرج علیه الحور العین من الجنان فیمکثون بذلک ما شاء الله، ثم ان الجبار یشرف علیهم، فیقول لهم: اولیائی و اهل طاعتی و سکان جنتی فی جواری، الا هل انبئکم بخیر مما انتم فیه؟ فیقولون: ربنا، و ای شی ء خیر مما نحن فیه، نحن فیما اشتهت انفسنا و لذت اعیننا من النعم فی جوار الکریم! قال فیعود علیهم القول، فیقولون: ربنا نعم، فاتنا بخیر مما نحن فیه. فیقول لهم تبارک و تعالی: رضای عنکم و محبّتی لکم خیر و اعظم مما انتم فیه».قال: «فیقولون: نعم، یا ربنا، رضاک عنا و محبّتک لنا خیر لنا و اطیب لانفسنا». ثم قرا علی بن الحسین(علیه السلام) هذه الآیة وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. [تفسیر برهان، ج 2، ص 815، ح 1]B

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«جنّات عدن» خانه [رحمت] الهی است که نه چشمی دیده است و نه به قلب کسی خطور نموده است و ساکنین آن جز پیامبران و صدیّقین و شهدا نخواهند بود و خداوند به این خانه رحمت خود می فرماید: طوبی لمن دخلک.(1)

زید بن ارقم گوید:

مردی به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: ای اباالقاسم! آیا فکر می کنی اهل بهشت می خورند و می آشامند؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: سوگند به خدایی که جان من به دست اوست هر کدام آنان قدرت و نیروی یک صد نفر را در خوردن و آشامیدن خواهد

داشت. سوال کننده گفت: کسی که غذا می خورد نیاز به تخلیه دارد و بهشت محل پاک و طاهر است و خباثتی در آن نیست؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: تخلیه آنان

عرق خوشبویی است مانند مشک که از بدن آنان خارج می شود.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کسی می خواهد حیات و ممات او مانند من باشد و در جنّات و بهشت من

ص: 680


1- 1201.. الطبرسی فی (جوامع الجامع): ابو الدرداء، عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: «عدن دار الله التی لم ترها عین، و لم تخطر علی قلب بشر، لایسکنها غیر ثلاثة: النّبیون، و الصدیقون، و الشهداء، یقول الله؟عز؟: طوبی لمن دخلک». [تفسیر برهان، ج 2، ص 816، ح 3]
2- 1202.. عن زید بن ارقم، قال رجل لرسول الله(صلی الله علیه و آله): تزعم یا ابا القاسم ان اهل الجنة یاکلون و یشربون؟ قال: «نعم و الذی نفسی بیده، ان احدهم لیعطی قوة مائة رجل فی الاکل و الشرب».قال: فان الذی یاکل تکون له الحاجة و الجنة طیبة لاخبث فیها! قال: «عرق یفیض من احدهم کریح المسک فیضمر بطنه». [تفسیر برهان، ج 2، ص 816]

که خدا به دست خود غرس نموده ساکن شود، باید ولایت علی بن ابی طالب و ذریّه او(علیهم السلام) را دارا باشد.(1)

«اَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَاْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»(2)

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع گوید:

روایت شده که این آیه در قرائت اهل بیت(علیهم السلام) «جَاهِدِ الْکُفَّارَ بالْمُنَافِقِینَ» است

و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با منافقین جنگ نکرد بلکه با آنان الفت داشت چرا که منافقین کفر خود را اظهار نمی کردند و خداوند عالم به کفر آنان بود و به خاطر اظهار ایمان، کشتن آنان را مباح نکرد.(3)

از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که این آیه را «جَاهِدِ الْکُفَّارَ بِالْمُنَافِقِینَ» قرائت نمود و فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگز با منافقین جنگ نکرد بلکه با آنان الفت داشت. (4)

علیّ بن ابراهیم قمّی نیز گوید:

این آیه «یَا اَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ بالْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» نازل شده است، چرا

ص: 681


1- 1203.. و فی الخصال عنه(علیه السلام) من سرّه ان یحیی حیاتی و یموت مماتی و یسکن جنّتی التی واعدنی اللَّه ربّی جَنَّاتِ عَدْنٍ قضیب غرسه اللَّه بیده ثم قال له کن فیکون فلیوال علی بن ابی طالب و ذرّیّته(علیهم السلام) من بعده. [تفسیر صافی، ج 2، ص 357]
2- 1204.. سوره ی توبه، آیه ی 73.
3- 1205.. و روی فی قراءة اهل البیت(علیه السلام) «جاهد الکفار بالمنافقین» قالوا لان النّبی(صلی الله علیه و آله) لم یکن یقاتل المنافقین، و لکن کان یتالفهم، و لان المنافقین لایظهرون الکفر و علم الله بکفرهم لایبیح قتلهم اذا کانوا یظهرون الایمان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 241، ح 237]
4- 1206.. و فیه فی سورة التحریم و روی عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قرا «جاهد الکفار بالمنافقین» قال: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله)، لم یقاتل منافقا قط، انما کان یتالفهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 241]

که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با منافقین جنگ نکرد و شمشیر بر آنان بالا ننمود. (1)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

این آیه «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ» نازل شده و جهاد با کفّار را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انجام داده و جهاد با منافقین را علی(علیه السلام) انجام داده است و جهاد علی(علیه السلام) جهاد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) محسوب می شود.(2)

ابن عبّاس گوید: هنگامی که این آیه نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«من باید با عمالقه یعنی کفّار جنگ کنم» پس جبرییل(علیه السلام) آمد و گفت: یا تو جنگ می کنی و یا علی7.(3)

«یَحْلِفُونَ بِاللهِ مَا قَالُواْ وَ لَقَدْ قَالُواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُواْ بَعْدَ اِسْلاَمِهِمْ وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ… »(4)

مرحوم صدوق با سند خود از حذیفة بن یمان نقل نموده که گوید:

کسانی که شتر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در بازگشت آن حضرت از تبوک فراری دادند

ص: 682


1- 1207.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: «یا اَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» قال: انما نزلت: «یا اَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» لان النّبی (صلی الله علیه و آله) لم یجاهد المنافقین بالسیف. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 242، ح 239]
2- 1208.. و فیه فی سورة التحریم اخبرنی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن احمد بن محمّد بن عبد الله عن یعقوب بن یزید عن سلیمان الکاتب عن بعض اصحابه عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «یا اَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ» قال: هکذا نزلت، فجاهد رسول الله(صلی الله علیه و آله) الکفار، و جاهد علی(علیه السلام) المنافقین، فجهاد علی(علیه السلام) جهاد رسول الله(صلی الله علیه و آله).[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 242، ح 241]
3- 1209.. فی امالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی ابن عبّاس قال: لما نزلت «یا اَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ» قال النّبی(صلی الله علیه و آله): لاجاهدن العمالقة یعنی الکفار، و اتاه جبرییل(علیه السلام) قال: انت او علی(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 242، ح 242]
4- 1210.. سوره ی توبه، آیه ی 74.

[و قصد کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را داشتند] چهارده نفر بودند: 1. ابوالشرور،

2. ابوالدواهی، 3. ابوالمعازف، 4. پدر ابوالمعازف، 5. طلحه، 6. سعد بن ابی وقّاص، 7. ابوعبیده، 8. ابوالاعور، 9. مغیره، 10. سالم مولی ابی حذیفه،11. خالد بن ولید، 12. عمرو بن العاص، 13. ابو موسی اشعری، 14. عبدالرّحمن بن عوف؛ و این ها کسانی هستند که خداوند درباره ی آنان فرمود: «وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ».(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) را در غدیر خم به امامت و خلافت منصوب نمود، هفت نفر از منافقین مقابل او بودند و آنان ابوبکر و عمر و عبدالرّحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاّص و ابوعبیده و سالم مولا ابی حذیفه و مغیرة بن شعبه بودند و عمر گفت: آیا نمی بینید چشمان او مانند دیوانه می ماند و الآن خواهد گفت: پروردگارم چنین گفته است؟ و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایستاد و فرمود:

«اَیُّهَا النَّاسُ مَنْ اَوْلَی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟» مردم گفتند: «الله و رسوله» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خدایا تو شاهد باش و سپس فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ هَذَا مَوْلَاهُ» و مردم

ص: 683


1- 1211.. ابن بابویه، قال: حدثنا احمد بن محمّد بن الهیثم العجلی(رضی الله عنه)، قال: حدثنا احمد بن یحیی ابن زکریا القطان، قال: حدثنا بکر بن عبد الله بن حبیب، قال: حدثنا تمیم بن بهلول، عن ابیه، عن عبد الله بن الفضل الهاشمی، عن ابیه، عن زیاد بن المنذر، قال: حدثنی جماعة من المشیخة، عن حذیفة بن الیمان، انه قال: الذین نفروا برسول الله ناقته فی منصرفه من تبوک اربعة عشر: ابو الشرور، و ابو الدواهی، و ابو المعازف، و ابوه، و طلحة، و سعد بن ابی وقاص، و ابو عبیدة، و ابو الاعور، و المغیرة، و سالم مولی ابی حذیفة، و خالد بن الولید، و عمرو بن العاص، و ابو موسی الاشعری، و عبدالرّحمن بن عوف، و هم الذین انزل الله؟عز؟ فیهم وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا. [تفسیر برهان، ج 2، ص 819، ح 5]

تبریک گفتند و به عنوان امیرالمؤمنین بر او سلام کردند و جبرییل نازل شد و سخنان منافقین را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خبر داد و رسول خدا آنان را احضار نمود و آنان انکار کردند و سوگند یاد نمودند که چنین سخنی را نگفته اند.(1)

علیّ بن ابراهیم در تفسیر این آیه گوید:

این آیه درباره ی کسانی نازل شده که در کعبه سوگند یاد نمودند که هرگز نگذارند خلافت در بنی هاشم قرار بگیرد و این کلمه ی کفر آنان بود و سپس در عقبه هنگام بازگشت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کمین کردند که آن حضرت را به قتل برسانند! و لکن موفّق نشدند از این رو خداوند می فرماید: «وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ» و چون خداوند این خبر را به رسول خود داد آنان سوگند یاد کردند که چنین چیزی را نگفته اند و برای کشتن آن حضرت کمین نکرده اند و خداوند در پاسخ آنان فرمود: «یَحْلِفُونَ بِاللهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ اِسْلامِهِمْ» تا این که می گوید: آیه «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللهُ جَمِیعًا فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ» نیز به همین معنا اشاره دارد و غاصبین خلافت در قیامت نیز سوگند می خورند که چنین کاری را نکرده اند همان گونه که برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوگند یاد نمودند، در حالی که آنان در دنیا سوگند یاد نموده

ص: 684


1- 1212.. و عن الصّادق(علیه السلام) لما اقام رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) علیًا یوم غدیر خمّ کان بحذائه سبعة نفر من المنافقین و هم ابو بکر و عمر و عبد الرّحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص و ابو عبیدة و سالم مولی ابی حذیفة و المغیرة بن شعبة قال عمر الا ترون عینیه کانّهما عینا مجنون یعنی النّبی(صلی الله علیه و آله) السّاعة یقوم و یقول قال لی ربّی فلمّا قام قال یا ایها الناس من اولی بکم من انفسکم قالوا اللَّه و رسوله قال اللهم فاشهد ثمّ قال الا من کنت مولاه فعلیّ مولاه و سلموا علیه بامرة المؤمنین فنزل جبرییل و اعلم رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) بمقالة القوم فدعاهم و سالهم فانکروا و حلفوا فانزل اللَّه یَحْلِفُونَ بِاللهِ ما قالُوا. [تفسیر صافی، ج 2، ص 359]

بودند که ولایت را از خاندان بنی هاشم جدا کنند و….(1)

ص: 685


1- 1213.. و فیه قوله: «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللهُ جَمِیعًا فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ» قال: B اذا کان یوم القیمة جمع الله الذین غصبوا آل محمّد حقهم فیعرض علیهم اعمالهم، فیحلفون له انهم لم یعملوا منها شیئا، کما حلفوا لرسول الله(صلی الله علیه و آله) فی الدنیا حین حلفوا ان یردوا الولایة من بنی هاشم و حین هموا بقتل رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی العقبة، فلما اطلع الله نبیه و اخبره حلفوا له انهم لم یقولوا ذلک و لم یهموا به، حتّی انزل الله علی رسوله: «یَحْلِفُونَ بِاللهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ اِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا وَ ما نَقَمُوا اِلَّا اَنْ اَغْناهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَاِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْرًا لَهُمْ» قال: اذا عرض الله؟عز؟ ذلک علیهم فی القیمة ینکرونه و یحلفون له کما حلفوا الرسول الله(صلی الله علیه و آله)، و هو قوله: «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللهُ جَمِیعًا فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ». فی تفسیر العیّاشی عن جابر بن ارقم عن اخیه زید بن ارقم قال: لما اقام النّبی(صلی الله علیه و آله) علیا(علیه السلام) بغدیر خم و بلغ فیه عن الله؟عز؟ ما بلغ ثم نزل انصرفنا الی رحالنا، و کان الی جانب خبائی خباء نفر من قریش و هم ثلثة و معی حذیفة الیمان فسمعنا احد الثلاثة و هو یقول: و الله ان محمّدا لاحمق ان کان یری ان الامر یستقیم لعلی من بعده، و قال الآخرون: ا تجعله احمق الم تعلم انه مجنون قد کاد انه یصرع عند امراة ابن ابی کبشة؟ و قال الثالث: دعوه ان شاء ان یکون احمق و ان شاء ان یکون مجنونا، و الله ما یکون ما یقول ابدا، فغضب حذیفة من مقالتهم فرفع جانب الخباء فادخل راسه الیهم، و قال: فعلتموها و رسول الله بین اظهرکم و وحی الله ینزل الیکم؟ و الله لاخبرنه بکرة مقالتکم، فقالوا له: یا با عبد الله و انک لهاهنا و قد سمعت ما قلنا؟ اکتم علینا فان لکل جوار امانة، فقال لهم: ما هذا من جوار الامانة و لامجالسها، ما نصحت الله و رسوله ان انا طویت عنه هذا الحدیث، فقالوا له: یا ابا عبد الله فاصنع ما شئت فوالله لنحلفن انا لم نقل و انک قد کذبت علینا افتراه یصدقک و یکذبنا و نحن ثلثة فقال لهم: امّا انا فلا ابالی اذا ادیت النصیحة الی الله و الی رسوله فقولوا ما شئتم ان تقولوا، ثم مضی حتّی اتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) الی جانب محتب بحمایل سیفه فاخبره بمقالة القوم، فبعث الیهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) فاتوه فقال لهم: ماذا قلتم؟ فقالوا:و الله ما قلنا شیئا فان کنت ابلغت عنا شیئا فمکذوب علینا، فهبط جبرییل(علیه السلام) بهذه الایة: «یَحْلِفُونَ بِاللهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ اِسْلامِهِمْ» و قال علی(علیه السلام) عند ذلک: لیقولوا ما شاؤا و الله ان قلبی بین اضلاعی و ان سیفی لفی عنقی، و لان هموا لاهمن فقال جبرییل(علیه السلام) للنبی(صلی الله علیه و آله): اخبر الامر الذی هو کائن، فاخبر النّبی(صلی الله علیه و آله) علیا بما اخبر به جبرییل(علیه السلام)، فقال: اذا اصبر للمقادیر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 243، ح 245 و 246]

مولّف گوید:

تفصیل این معنا در آیه «یَا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ اِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ» و آیه «الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» گذشت.

«وَ مِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ…»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این آیه درباره ی ثعلبة بن خاطب انصاری نازل شد که مرد فقیری بود و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: از خدا بخواهید تا مالی به من عطا کند [و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: ای ثعلبه مال کمی که بتوانی شکر آن را انجام بدهی بهتر از مال زیادی

است که نتوانی شکر آن را انجام بدهی، آیا نمی خواهی رسول خدا را مقتدای خود قرار بدهی؟! سپس فرمود: سوگند به خدایی که جان من به دست اوست اگر من بخواهم کوه ها طلا و نقره شود و همراه من حرکت کند چنین خواهد شد. (و لکن می خواهم شاکر خدا باشم).

و ثعلبه قانع نشد و باز نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: یا رسول الله از خدا بخواهید تا مالی به من عطا کند؛ سپس گفت: سوگند به خدایی که شما را به نبوّت مبعوث

نموده، اگر خداوند مالی به من عطا کند، من حق هر صاحب حقّی را ادا خواهم نمود.

ص: 686


1- 1214.. سوره ی توبه، آیه ی 75.

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دعا کرد و فرمود: «خدایا ثعلبه را مالی عطا کن» و پس از این دعا، ثعلبه گوسفندی خرید و مال او به قدری فراوان شد که مدینه جای او نبود و به بیابان ها رفت تا این که مال او فراوان تر شد و از مدینه فاصله گرفت و پس از آن از شرکت در نمازها و نماز جمعه بازماند تا آن که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مامورین گرفتن زکات را نزد او فرستاد و او بخل ورزید و زکات گوسفندان خود را نداد و گفت: این یک باج گیری و شبیه به جزیه است» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با شنیدن این سخن

فرمود: وای بر ثعلبه، وای بر ثعلبه و این آیات درباره ی او نازل شد.](1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

چهار چیز است که در هر کس باشد منافق است، و اگر یکی از آن چهار خصلت

ص: 687


1- 1215.. فی تفسیر علی بن ابراهیم ثم ذکر البخلاء و سماهم منافقین و کاذبین، فقال: و مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللهَ الی قوله: یکذبون و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: هو ثعلبة بن خاطب بن عمرو بن عوف کان محتاجا فعاهد الله؟عز؟، فلما آتاه الله بخل به. فی مجمع البیان «و مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ» الآیات قیل: نزلت فی ثعلبة بن خاطب و کان من الانصار قال للنبی(صلی الله علیه و آله): ادع الله ان یرزقنی مالا، فقال: یا ثعلبة قلیل تؤدی شکره خیر من کثیر لاتطیقه،اما لک فِی رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ، و الذی نفسی بیده لو اردت ان تسیر الجبال معی ذهبا و فضه لسارت، ثم اتاه بعد ذلک فقال: یا رسول الله ادع الله ان یرزقنی مالا و الذی بعثک بالحق لئن رزقنی مالا لاعطین کل ذی حق حقه، فقال: اللهم ارزق ثعلبة مالا، قال: فاتخذ غنما فنمت کما ینمی الدود فضاقت علیه المدینة، فتنحی منها فنزل وادیا من اودیتها ثم کثرت حتّی تباعد عن المدینة، فاشتغل بذلک عن الجمعة و الجماعة، فبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) المصدق لیاخذ الصدقة فابی و بخل، و قال: ما هذه الا اخت الجزیة، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) یا ویح ثعلبة یا ویح ثعلبة فانزل الله؟عز؟ الآیات، عن ابی امامة الکاهلی و روی ذلک مرفوعا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 246، ح 248 و 249]

در کسی باشد خصلتی از نفاق را خواهد داشت تا این که آن خصلت را ترک کند:

1. هنگامی که سخن می گوید، دروغ بگوید،

2. هنگامی که وعده می کند، خلف وعده کند،

3. هنگامی که پیمانی را امضا می کند، خیانت کند،

4. هنگامی که نزاع می کند، گناه کند.(1)

و در حدیث صحیح نبوی آمده که برای منافق سه نشانه است:

1. هنگام سخن دروغ بگوید،

2. چون وعده می کند تخلّف کند،

3. چون امانتی به او سپرده شود، خیانت کند.(2)

سوره ی توبه [9]، آیات 79 تا 87

متن:

الَّذینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعینَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذینَ لایَجِدُونَ اِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ اَوْ لاتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ اِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ ذلِكَ بِاَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللهِ وَ كَرِهُوا

ص: 688


1- 1216.. فی کتاب الخصال عن عبد الله بن مسعود عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: اربع من کن فیه فهو منافق، فان کانت فیه واحدة منهن کان فیه خصلة من النفاق حتّی یدعها، من اذا حدث کذب،و اذا وعد اخلف و اذا عاهد غدر، و اذا خاصم فجر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 246]
2- 1217.. فی مجمع البیان و قد صح فی الحدیث عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: للمنافق ثلث علامات: اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف و اذا اتمن خان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 246]

اَنْ یُجاهِدُوا بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللهِ وَ قالُوا لاتَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا یَفْقَهُونَ فَلْیَضْحَكُوا قَلیلًا وَ لْیَبْكُوا كَثیرًا جَزاءً بِما كانُوا یَكْسِبُونَ فَاِنْ رَجَعَكَ اللهُ اِلی طائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَاْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ اَبَدًا وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِیَ عَدُوًّا اِنَّكُمْ رَضیتُمْ بِالْقُعُودِ اَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفینَ وَ لاتُصَلِّ عَلی اَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ اَبَدًا وَ لاتَقُمْ عَلی قَبْرِهِ اِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ وَ لاتُعْجِبْكَ اَمْوالُهُمْ وَ اَوْلادُهُمْ اِنَّما یُریدُ اللهُ اَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ اَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ وَ اِذا اُنْزِلَتْ سُورَةٌ اَنْ آمِنُوا بِاللهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَاْذَنَكَ اُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدینَ رَضُوا بِاَنْ یَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لایَفْقَهُونَ

لغات:

«یلمزون» از لمز به معنای عیب جویی با اشاره ی چشم است و «لَمَزه لَمزًا» عابَه، چنان که در آیه «وَ لَا تَلْمِزُوا اَنفُسَکُمْ وَ لَا تَنَابَزُوا بِالْاَلْقَابِ»(1)، و آیه ی «وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ» به همین معناست.

«المخلّفون» خلَف بر وزن فَلس به معنای پشت است و آن ضدّ قدّام و امام است و خلاف از مفاعله است به معنای مخالفت و مخلّفون به معنای از پس مانده ها بر خلاف رسول الله اند، مانند «لَّا یَلْبَثُونَ خِلافَکَ اِلَّا قَلِیلًا».

«لا تنفروا» نَفر بر وزن فَلس، اگر با «مِن» و یا «عن» باشد به معنای دوری و جدایی است

و اگر با «الی» باشد به معنای خروج و رفتن است و در این آیه و آیه «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ

مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ»(2)، به معنای کوچ کردن و خارج شدن است.

ص: 689


1- 1218.. سوره ی حجرات، آیه ی 11.
2- 1219.. سوره ی توبه، آیه ی 122.

«اولوا الطَول» طَول بضّم طاء به معنای بلندی و درازی است و بفتح طاء به معنای فضل و قدرت است مانند این آیه.

«و تزهق انفسهم» زَهَقَ و زَهوق به معنای خروج روح و به معنای هلاکت و به معنای

بطلان آمده است.

راغب گوید: به معنای خروج روح با تاسف شدید است، یعنی خدا می خواهد به وسیله اموال و اولاد آنان را معذّب نماید و در حال کفر جان از بدن شان خارج شود.(1)

ترجمه:

آن هایی که از مومنان اطاعت کار، در صدقاتشان عیبجویی می کنند، و کسانی را که(برای انفاق در راه خدا) جز به مقدار (ناچیز) توانایی خود دسترسی ندارند، مسخره می نمایند، خدا آن ها را مسخره می کند (و کیفر استهزاکنندگان را به آن ها می دهد) و برای آن ها عذاب دردناکی است! (79) چه برای آن ها استغفار کنی، و چه نکنی، (حتّی) اگر هفتاد بار برای آن ها استغفار کنی، هرگز خدا آن ها را نمی آمرزد! چرا که خدا و پیامبرش را انکار کردند و خداوند جمعیّت فاسقان را هدایت نمی کند! (80) تخلّف جویان (از جنگ تبوک،) از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند و کراهت داشتند که با اموال و جانهای خود، در راه خدا جهاد کنند و (به یک دیگر و به مومنان) گفتند: «در این گرما، (به سوی میدان) حرکت نکنید!» (به آنان) بگو: «آتش دوزخ از این هم گرمتر است!» اگر می دانستند! (81) از این رو آن ها باید کم تر بخندند و بسیار بگریند! (چرا که آتش جهنم در انتظارشان است) این، جزای کارهایی است که انجام می دادند! (82) هر گاه خداوند تو را به سوی گروهی از آنان

ص: 690


1- 1220.. قاموس قرآن.

بازگرداند، و از تو اجازه خروج (به سوی میدان جهاد) بخواهند، بگو: «هیچ گاه با من خارج نخواهید شد! و هرگز همراه من، با دشمنی نخواهید جنگید! شما نخستین بار به کناره گیری راضی شدید، اکنون نیز با متخلّفان بمانید!» (83) هرگز بر مرده هیچ یک از آنان، نماز نخوان! و بر کنار قبرش، (برای دعا و طلب آمرزش،) نایست! چرا که آن ها به خدا و رسولش کافر شدند و در حالی که فاسق بودند از دنیا رفتند! (84) مبادا اموال و فرزندان شان، مایه شگفتی تو گردد! (این برای آن ها نعمت نیست بلکه) خدا می خواهد آن ها را به این وسیله در دنیا عذاب کند، و جان شان برآید در حالی که کافرند! (85) و هنگامی که سوره ای نازل شود (و به آنان دستور دهد) که: «به خدا ایمان بیاورید! و همراه پیامبرش جهاد کنید!»، افرادی از آن ها [گروه منافقان] که توانایی دارند، از تو اجازه می خواهند و می گویند: «بگذار ما با قاعدین [آن ها که از جهاد معافند] باشیم!» (86) (آری،) آن ها راضی شدند که با متخلّفان باشند و بر دل های شان مهر نهاده شده از این رو (چیزی) نمی فهمند! (87)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ وَ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ اِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ اَلِیمٌ»(1)

حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از سخریّه خداوند، کیفر سخریّه است [و خداوند منزّه از سخریّه و استهزاست.](2)

ص: 691


1- 1221.. سوره ی توبه، آیه ی 79.
2- 1222 .. سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ جازاهم جزاء السّخریة کذا فی العیون عن الرّضا(علیه السلام). [تفسیر صافی، ج 2، ص 361]

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سالم بن عمیر انصاری یک صاع [سه کیلو] از خرما به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داد و عرضه داشت: «یا رسول الله! من با طناب خود آبکشی کردم و دو صاع خرما اجرت گرفتم

و یک صاع آن را برای خود نگهداشتم وصاع دیگر را به خدا قرض دادم»پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد تا خرمای او را داخل اموال زکات ریختند و لکن منافقین سخریّه و استهزا نمودند و گفتند:«به خدا سوگند، خدا بی نیاز از این یک صاع خرماست و خدا با این یک صاع خرما چه خواهد کرد؟ جز این که ابوعقیل یعنی سالم بن عمیر می خواهد خود را معرّفی کند تا زکات به او داده شود!»پس این آیه نازل شد:«الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ….»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) خود را اجیر نمود که از چاهی آب بکشد و برای هر دلوی یک دانه خرما بگیرد و مقداری خرما جمع آوری کرد و نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورد، و لکن عبدالرّحمن بن عوف [منافق] به امیرالمؤمنین(علیه السلام) استهزا نمود و این آیه نازل شد «الَّذِینَ یَلْمِزُونَ….»(2)

ص: 692


1- 1223.. القمّی جاء سالم بن عمیر الانصار بصاع من تمر فقال یا رسول اللَّه کنت لیلتی اجرّ الجریر حتّی عملت بصاعین من تمر فامّا احدهما فامسکته و امّا الآخر فاقرضته ربّی فامر رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) ان ینثره فی الصدقات فسخر منه المنافقون فقالوا و اللَّه ان کان اللَّه لغنیّ من هذا الصاع ما یصنع اللَّه بصاعه شیئًا و لکن ابا عقیل اراد ان یذکر نفسه لیعطی من الصدقات فنزلت. [تفسیر صافی، ج 2، ص 361]
2- 1224..و العیّاشی عن الصّادق(علیه السلام) اجر امیر المؤمنین(علیه السلام) نفسه علی ان یستقی کلّ دلو بتمرة بخیارها فجمع تمرًا فاتی به النّبی(صلی الله علیه و آله) و عبدالرّحمن بن عوف علی الباب فلمزه ای وقع فیه فنزلت هذه الآیة الَّذِینَ یَلْمِزُونَ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 361]

مرحوم طبرسی در تفسیر «وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ اِلَّا جُهْدَهُمْ» گوید:

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که در پاسخ شخصی که گفت: یا رسول الله! کدام صدقه افضل است؟فرمود:صدقه تهی دست بهتر از هرصدقه ای است.«جهدالمقلّ.»(1)

«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ اَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ اِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذَلِکَ بِاَنَّهُمْ

کَفَرُواْ بِاللّهِ…»(2)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

خداوند به پیامبر خود [درباره ی منافقین] فرمود: «اگر هفتاد مرتبه برای منافقین استغفار کنی هرگز خدا آنان را نمی آمرزد» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یک صد مرتبه برای آنان استغفار نمود تا [بلکه] خدا آنان را بیامرزد، و چون خداوند به او فرمود: «سَوَاء عَلَیْهِمْ اَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ اَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ» و فرمود: «وَ لَا تُصَلِّ عَلَی اَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ اَبَدًا وَ لَا تَقُمْ عَلَیَ قَبْرِهِ»رسول خدا(صلی الله علیه و آله)پس از آن بر آنان استغفار نکرد و کنار قبر احدی از آنان نیامد.(3)

ص: 693


1- 1225.. فی مجمع البیان: «وَ الَّذِینَ لایَجِدُونَ اِلَّا جُهْدَهُمْ» و روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه سئل فقیل: یا رسول الله ای الصدقة افضل؟ قال: جهد المقل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 247]
2- 1226.. سوره ی توبه، آیه ی 80.
3- 1227.. عن العبّاس بن هلال عن ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال ان الله تعالی قال لمحمّد(صلی الله علیه و آله): «اِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ» فاستغفر لهم ماة مرة لیغفر لهم فانزل الله: «سَواءٌ عَلَیْهِمْ اَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ اَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ» و قال: «لا تُصَلِّ عَلی اَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ اَبَدًا وَ لاتَقُمْ عَلی قَبْرِهِ» فلم یستغفر لهم بعد ذلک، و لم یقم علی قبر واحد منهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 247، ح 257]

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه هنگامی نازل شد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)از جنگ تبوک به مدینه بازگشت و عبدالله بن ابیّ رئیس منافقین مدینه مریض شد و فرزند او عبدالله بن عبدالله که مرد مومنی بود نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «پدر و مادرم فدای شما باد یا رسول الله! پدرم در حال جان دادن است و اگر شما نزد او نیایی برای ما سرافکندگی خواهد بود» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)[به احترام فرزند]کنار عبدالله بن ابیّ منافق آمد و منافقین در کنار او جمع بودند و او در حال جان دادن بود. پس فرزند او که مرد مومنی بود به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: برای پدرم استغفار کن و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [در ظاهر] استغفار نمود، و عمر به آن حضرت اعتراض کرد و گفت: یا رسول الله مگر خدا تو را نهی نکرد که بر آنان نماز بخوانی و استغفار کنی؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از او اعراض نمود و او باز سخن خود را تکرار کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اوفرمود: وای بر تو خدا مرا مخیّر بین استغفار و ترک آن نمود و فرمود: «اَسْتَغْفَرْ لَهُمْ اَو لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ…» و من استغفار نمودم.

و چون عبدالله بن ابیّ [منافق] مرد فرزند او نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: یا رسول الله! پدر و مادرم فدای شما باد اگر صلاح می دانید نزد جنازه پدرم بیایید؟ پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزد جنازه او آمد و کنار قبر او حاضر شد و عمر گفت: یا رسول الله! مگر خدا شما را از این کار نهی نکرد؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: وای بر تو آیا فهمیدی که من چه گفتم؟ من گفتم: «خدایا قبر او و جوف او را پر از آتش کن و آتش را بر او وارد کن» و با این سخنان عمر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را بر خود خشمگین دید و چنین چیزی را نمی خواست [و باور نمی کرد.](1)

ص: 694


1- 1228.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ اَوْ لاتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ اِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ» قال علی بن ابراهیم: انها نزلت لما رجع رسول الله(صلی الله علیه و آله) الی المدینة و مرض عبد الله بن ابی و کان ابنه عبد الله بن عبد الله مومنا، فجاء الی النّبی(صلی الله علیه وآله) و ابوه یجود بنفسه، فقال: یا رسول الله بابی انت و امی انک ان لم تات ابی کان ذلک عارا علینا، فدخل الیه رسول الله(صلی الله علیه و آله) و المنافقون عنده، فقال ابنه عبد الله بن عبد الله: یا رسول الله استغفر له، فاستغفر له فقال عمر:الم ینهک الله یا رسول الله ان تصلی علیهم او تستغفر لهم؟ فاعرض عنه رسول الله(صلی الله علیه و آله) فاعاد علیه، فقال له: ویلک انی خیرت فاخترت، ان الله یقول: «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ اَوْ لاتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ اِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ» فلما مات عبد الله جاء ابنه الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: بابی انت و امی یا رسول الله ان رایت ان تحضر جنازته؟ فحضر رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قام علی قبره، فقال له عمر:یا رسول الله الم ینهک الله ان تصلی علی احد منهم ابدا و ان تقم علی قبره؟ فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله): ویلک و هل تدری ما قلت؟ انما قلت: اللهم احش قبره نارا و جوفه نارا و اصله النار، فبدا من رسول الله(صلی الله علیه و آله) ما لم یکن یحب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 248، ح 259]B

«فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللهِ وَ کَرِهُواْ اَن یُجَاهِدُواْ بِاَمْوَالِهِمْ وَ اَنفُسِهِمْ…»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی حرّ بن قیس[منافق]نازل شد، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)هنگام حرکت برای جنگ تبوک به او فرمود: یا اباوهب! آیا در این جنگ همراه ما نمی آیی تا اززنان شامی استفاده کنی؟ و او گفت: یا رسول الله قوم من می دانند که من بیش از همه مردم به زن ها علاقه دارم و ترس آن دارم که اگر زنان شامی را ببینم نتوانم صبر کنم و گرفتار گناه شوم پس شما مرا گرفتار این فتنه نکنید و به من اجازه بدهید در مدینه بمانم.

از سویی به قبیله خود گفت: «در این هوای گرم به جنگ نروید». و فرزند او به او گفت: اینگونه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پاسخ می دهی و با او سخن می گویی و

ص: 695


1- 1229.. سوره ی توبه، آیه ی 81.

سپس به قوم او نیز می گویی: در این هوای گرم به جنگ نروید؟! به خدا سوگند آیاتی را خدا درباره ی تو نازل خواهد نمود و مردم آن ها را تا قیامت قرائت خواهند کرد. پس خداوند آیه «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَ لا تَفْتِنِّی…» و آیه «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللّهِ …» را درباره او نازل نمود و او را رسوا کرد.(1)

سوره ی توبه [9]، آیات 88 تا 96

متن:

لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ وَ اُول-ٰٓئِكَ لَهُمُ الْخَیْراتُ وَ اُول-ٰٓئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ اَعَدَّ اللهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خالِدینَ فیها ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْاَعْرابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذینَ كَذَبُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ سَیُصیبُ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ لَیْسَ عَلَی الضُّعَفاءِ وَ لاعَلَی الْمَرْضی وَ لاعَلَی الَّذینَ لایَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ حَرَجٌ اِذا نَصَحُوا لِلهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَی الْمُحْسِنینَ مِنْ

ص: 696


1- 1230.. و فیه فی قصة غزوة تبوک و لقی رسول الله(صلی الله علیه و آله) الحر بن قیس فقال له: یا با وهب الا تنفر معنا فی هذه الغزاة لعلک ان تحتفد من بنات الاصفر فقال:یا رسول الله و الله ان قومی لیعلمون انه لیس فیهم احد اشد عجبا بالنّساء منی، و اخاف ان خرجت معک ان لااصبر اذا رایت بنات الاصفر فلا تفتنی، و ائذن لی ان اقیم، و قال لجماعة من قومه. لاتخرجوا فی الحر فقال ابنه: ترد علی رسول الله (صلی الله علیه و آله) و تقول ما تقول؟ ثم تقول لقومک: لاتنفروا فی الحر، و الله لینزلن الله تعالی فی هذا قرآنا یقراه الناس الی یوم القیمة، فانزل الله تبارک و تعالی علی رسوله(صلی الله علیه و آله) فی ذلک: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی» الی قوله: و نزل ایضا فی الحر بن قیس فی روایة علی بن ابراهیم لما قال لقومه:لاتخرجوا فی الحر:فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللهِ وَ کَرِهُوا اَنْ یُجاهِدُوا بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ قالُوا لاتَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرًّا لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ.الی قوله تعالی: وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ، ففضح الله تعالی الحر بن قیس و اصحابه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 249، ح 260]

سَبیلٍ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ وَ لاعَلَی الَّذینَ اِذا ما اَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لااَجِدُ ما اَحْمِلُكُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ اَعْیُنُهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا اَلَّا یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ اِنَّمَا السَّبیلُ عَلَی الَّذینَ یَسْتَاْذِنُونَكَ وَ هُمْ اَغْنِیاءُ رَضُوا بِاَنْ یَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللهُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لایَعْلَمُونَ یَعْتَذِرُونَ اِلَیْكُمْ اِذا رَجَعْتُمْ اِلَیْهِمْ قُلْ لاتَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّاَنَا اللهُ مِنْ اَخْبارِكُمْ وَ سَیَرَی اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ اِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ سَیَحْلِفُونَ بِاللهِ لَكُمْ اِذَا انْقَلَبْتُمْ اِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَاَعْرِضُوا عَنْهُمْ اِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَاْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما كانُوا یَكْسِبُونَ یَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَاِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَاِنَّ اللهَ لایَرْضی عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقینَ

لغات:

«الخیرات» خیرات جمع خیر است و خیر به گفته راغب مقابل شرّ است یعنی چیزی که هر عاقلی به آن راغب است، خیر به معنای مال نیز استعمال شده مانند «اِنْ تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ…» و «وَ اِنَّهُ لِحُبِ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ» خیر به معنای خوبی و به معنای خوب تر نیز بسیار استعمال شده است مانند «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا» و «وَ اِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی» و خیرة به معنای اختیار و انتخاب است مانند «ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ» و «وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ».

«الخوالف» معنای آن در بخش پیشین گذشت، زجّاج گوید: زنان را خوالف گویند به علّت تخلّف از جهاد.

مرحوم طبرسی گوید: معنای آیه این است که منافقین راضی شدند که با زنان و اطفال و بازنشستگان و مریضان در مدینه بمانند.

«و مخلَّف و مخلَّفون» به معنای بازماندگان و ترک شدگان است و استخلاف به معنای تعیین جانشین است.

ص: 697

«انّهم رجس» رِجس به معنای پلید و هر کار تنفّرآور است و بعضی گفته اند: رجس و رجز به یک معناست و پلیدی باطنی را نیز رجس گویند مانند «وَ اَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا اِلَی رِجْسِهِمْ» و به این علّت منافق نیز رجس نامیده می شود مانند «انّهم رجس» که در آیه فوق آمده است.(1)

ترجمه:

ولی پیامبروکسانی که با او ایمان آوردند، با اموال و جانهای شان جهاد کردند و همه نیکیها برای آن هاست و آن ها همان رستگارانند! (88) خداوند برای آن ها باغ هایی از بهشت فراهم ساخته که نهرها اززیردرختانش جاری است جاودانه در آن خواهند بود واین است رستگاری (و پیروزی) بزرگ! (89) و عذرآورندگان از اعراب، (نزد تو) آمدند که به آن ها اجازه (عدم شرکت در جهاد)داده شود و آن ها که به خدا وپیامبرش دروغ گفتند،(بدون هیچ عذری در خانه خود) نشستند به زودی به کسانی از آن ها که مخالفت کردند (و معذور نبودند)، عذاب دردناکی خواهد رسید! (90) بر ضعیفان و بیماران و آن ها که وسیله ای برای انفاق (در راه جهاد) ندارند، ایرادی نیست (که در میدان جنگ شرکت نجویند،) هر گاه برای خدا و رسولش خیرخواهی کنند (و از آن چه در توان دارند، مضایقه ننمایند). بر نیکوکاران راه مؤاخذه نیست و خداوند آمرزنده و مهربان است! (91) و (نیز) ایرادی نیست بر آن ها که وقتی نزد تو آمدند که آنان را بر مرکبی (برای جهاد) سوار کنی، گفتی: «مرکبی که شما را بر آن سوار کنم، ندارم!» (از نزد تو) بازگشتند در حالی که چشمان شان از اندوه اشکبار بود زیرا چیزی نداشتند که در راه خدا انفاق کنند (و با آن به میدان بروند)(92)راه مؤاخذه تنها به روی کسانی باز است که از تو اجازه

ص: 698


1- 1231.. قاموس قرآن.

می خواهند در حالی که توانگرند (و امکانات کافی برای جهاد دارند) آن ها راضی شدند که با متخلّفان [زنان و کودکان و بیماران] بمانند و خداوند بر دل های شان مهر نهاده به همین جهت چیزی نمی دانند!(93)هنگامی که به سوی آن ها(که از جهاد تخلّف کردند)باز گردید، از شما عذرخواهی می کنند بگو: «عذرخواهی نکنید، ما هرگز به شما ایمان نخواهیم آورد! چرا که خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته و خدا و رسولش، اعمال شما را می بینند سپس به سوی کسی که دانای پنهان و آشکار است بازگشت داده می شوید و او شما را به آن چه انجام می دادید، آگاه می کند (و جزا می دهد!)»(94)هنگامی که به سوی آنان بازگردید، برای شما به خدا سوگند یاد می کنند،تا از آن ها اعراض(و صرف نظر)کنید از آن ها اعراض کنید(و روی بگردانید) چرا که پلیدند! و جایگاهشان دوزخ است، بکیفر اعمالی که انجام می دادند. (95)برای شما قسم یاد می کنند تا ازآن ها راضی شوید اگر شما ازآن ها راضی شوید، خداوند (هرگز) از جمعیّت فاسقان راضی نخواهد شد! (96)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«لَّیْسَ عَلَی الضُّعَفَاء وَ لَا عَلَی الْمَرْضَی وَ لَا عَلَی الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ مَا یُنفِقُونَ…»(1)

علی بن ابراهیم در قصّه تبوک در پایان ذکر معذورین که خداوند می فرماید: «وَ لَا عَلَی الَّذِینَ اِذَا مَا اَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا اَجِدُ مَا اَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّواْ وَّ اَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ…» گوید:

گروهی از معذورین کسانی هستندکه نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آمدند تا آن حضرت مرکبی برای آنان آماده کند و با چشم گریان گفتند: ما مالی نداریم تا خود را آماده جهاد کنیم و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من برای شما مرکبی نیافته ام.

ص: 699


1- 1232.. سوره ی توبه، آیه ی 91.

سپس گوید: گریه کنندگان که نزد رسول خدا آمدند هفت نفر بودند:

1. از بنی عمرو بن عوف، سالم بن عمیر بود که در جنگ بدر نیز شرکت داشت،

2 . از بنی واقف، هرمی بن عبدالله [هرمی بن عمیر] بود،

3 . از بنی حارثه، عَلبة بن زید بود و او کسی بود که چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور صدقه داد، گفت: یا رسول الله به خدا سوگند من مالی ندارم که صدقه بدهم و عرض

خود را حلال نمودم؛ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: خداوند صدقه تو را قبول نمود،

4 . از بنی مازن بن نجّار، ابولیلا عبدالرّحمن بن کعب بود،

5 . از بنی سلمة، عمرو بن غنیمه بود،

6 . از بنی زریق، سلمة بن صخر بود،

7 . از بنی عزما، ضرّة بن ساریه سلمی بود.

افراد یاد شده با چشم گریان نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: «یا رسول الله ما قدرت و توان آمدن با شما را نداریم» و این آیه نازل شد «لَّیْسَ عَلَی الضُّعَفَاء وَ لَا عَلَی الْمَرْضَی…» سپس گوید: جمعیّت یاد شده که گریه می کردند درخواست کفشی داشتند تا بپوشند. تا این که گوید: امّا کسانی که اجازه ی مرخصّی می خواستند و دارای مال و ثروت بودند، هشتاد نفر از قبائل گوناگون بودند، و مقصود از خوالف، زن ها هستند.(1)

ص: 700


1- 1233.. فی تفسیر علی بن ابراهیم فی قصة غزوة تبوک و جاء البکاؤن الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هم سبعة من بنی عمرو بن عوف سالم بن عمیر و قد شهد بدرا لااختلاف فیه، و من بنی واقف هرمی بن عمیر و من بنی حارثة علبة بن زید و هو الذی تصدق بعرضه، و ذلک ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) امر بالصدقة، فجعل الناس یاتون بها فجاء علبة فقال یا رسول الله و الله ما عندی ما اتصدق به و قد جعلت عرضی حلا، فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله): قد قبل الله تعالی صدقتک و من بنی مازن بن نجار ابو لیلی عبدالرّحمن بن کعب، و من بنی سلمة عمرو بن غنیمة و من بنی زریق سلمة بن صخر و من بنی العزما ضرة بن ساریة السلمی هؤلاء جاؤا الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) یبکون فقالوا: یا رسول الله لیس بنا قوة ان نخرج معک، فانزل الله؟عز؟ فیهم: لَیْسَ عَلَی الضُّعَفاءِ وَ لاعَلَی الْمَرْضی وَ لاعَلَی الَّذِینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ حَرَجٌ اِذا نَصَحُوا لِلهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ وَ لاعَلَی الَّذِینَ اِذا ما اَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لااَجِدُ ما اَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَاَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا اَلَّا یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ قال و انما سال هؤلاء البکاؤن نعلا یلبسونها،ثم قال جل ذکره:اِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَاْذِنُونَکَ وَ هُمْ اَغْنِیاءُ رَضُوا بِاَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ و المستاذنون ثمانون رجلا من قبائل شتی و الخوالف النّساء.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 251، ح 269]B

«اِذَا نَصَحُواْ لِلهِ وَ رَسُولِهِ مَا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

شفاعت ما برای اهل کبائر از شیعیانمان است امّا کسانی که توبه کنند [نیاز به شفاعت ما ندارند و] خداوند درباره ی آنان می فرماید: «مَا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ.»(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس پنج چیز را برای من ضمانت کند من بهشت را برای او ضمانت می نمایم. گفته شد: یا رسول الله آن پنج چیز کدام است؟ فرمود: نصیحت و خیرخواهی برای خدا، نصیحت و خیرخواهی برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، نصیحت و خیرخواهی برای کتاب خدا، نصیحت و خیرخواهی برای دین خدا و نصیحت و خیرخواهی برای کلیّه مسلمانان. (3)

ص: 701


1- 1234.. سوره ی توبه، آیه ی 91.
2- 1235.. فی من لایحضره الفقیه قال الصّادق(علیه السلام): شفاعتنا لاهل الکبایر من شیعتنا، فاما التائبون فان الله؟عز؟ یقول: «ما عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 252]
3- 1236.. فی کتاب الخصال عن تمیم الداری قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) من یضمن لی خمسا اضمن له الجنة قیل: و ما هی یا رسول الله؟ قال: النصیحة لله؟عز؟ و النصیحة لرسوله، و النصیحة لکتاب الله و النصیحة لدین الله، و النصیحة لجماعة المسلمین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 253، ح 272]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند شیعیان ما عمرشان به گناه و معصیت ختم نمی شود، آنان برگزیدگانی هستند که خداوند آنان را برای دین خود اختیار نموده است،چنان که می فرماید:«مَا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِن سَبِیلٍ.»(1)

سوره ی توبه [9]، آیات 97 تا 106

متن:

الْاَعْرابُ اَشَدُّ كُفْرًا وَ نِفاقًا وَ اَجْدَرُ اَلَّا یَعْلَمُوا حُدُودَ ما اَنْزَلَ اللهُ عَلی رَسُولِهِ وَ اللهُ عَلیمٌ حَكیمٌ وَ مِنَ الْاَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَمًا وَ یَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ وَ مِنَ الْاَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ اَلا اِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللهُ فی رَحْمَتِهِ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ وَ السَّابِقُونَ الْاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْاَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ اَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْاَنْهارُ خالِدینَ فیها اَبَدًا ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْاَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ اَهْلِ الْمَدینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ اِلی عَذابٍ عَظیمٍ وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا عَسَی اللهُ اَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ اِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ اَ لَمْ یَعْلَمُوا اَنَّ اللهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَاْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ اَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ

ص: 702


1- 1237..عن عبدالرّحمن بن کثیر قال:قال ابو عبد الله(علیه السلام)یا عبد الرّحمن شیعتنا و الله لایتختم البیوت و الخطایا، هم صفو الله الذین اختارهم لدینه. و هو قول الله: «ما عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 253، ح 274]

وَ سَتُرَدُّونَ اِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِاَمْرِ اللهِ اِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ اِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اللهُ عَلیمٌ حَكیمٌ

لغات:

«اعرابی» منسوب به اعراب است و مفرد ندارد و مقصود از آن عرب های بادیه نشین اند که اطّلاعی از احکام دین ندارند.

«مَردوا علی النفاق» مَرد، به معنای عاری بودن مستمرّ است و شیطان مارد، عاری از خیرات است و شجر امرد، عاری از برگ است و زمین مرداء زمینی است که چیزی در آن نمی روید و جوان امرد جوانی است که عاری از موی صورت است و«مَرَدوا علی النفاق»به معنای استمرار بر نفاق است و صرح ممرّد یعنی شیشه صاف و عاری از خلل و تیره گی.

«و عسی الله ان یتوب علیهم» به معنای وجوب است نه به معنای لعلّ و مربوط به اهل ایمان و ولایت است.

«وخذ من اموالهم صَدَقَةً:صَدَقَه و صَدَقات»از صدق است و بنده با دادن صدقه صدق عبودیّت خود را اظهار می کند، و صَدُقات: مهریّه زنان است و خداوند می فرماید: «وَ آتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً» یعنی عطیّة من الله، و صَدَقه واجب: زکات است چنان که خداوند می فرماید: «خُذْ مِنْ اَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً» و آیه «هُوَ الذی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یَاْخُذُ الصَّدَقَاتِ» ظاهرا اعمّ از واجب و مستحبّ است.

«ومُرجون لامرالله» رجاء به معنای امید است و آن همراه خوف است و ارجاء به معنای تاخیر انداختن است ومرجون لامر الله کسانی اند که امر آنان به مشیّت خدا به تاخیر می افتد و خداوند، یا آنان را عذاب می کند و یا آنان را می بخشد.(1)

ص: 703


1- 1238.. قاموس قرآن.
ترجمه:

بادیه نشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است و به ناآگاهی از حدود و احکامی که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند و خداوند دانا و حکیم است! (97) گروهی از (این) اعراب بادیه نشین، چیزی را که (در راه خدا) انفاق می کنند، غرامت محسوب می دارند و انتظار حوادث دردناکی برای شما می کشند حوادث دردناک برای خود آن هاست و خداوند شنوا و داناست! (98) گروهی (دیگر) از عربهای بادیه نشین، به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند و آن چه را انفاق می کنند، مایه تقرّب به خدا، و دعای پیامبر می دانند آگاه باشید این ها مایه تقرّب آن هاست! خداوند به زودی آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است! (99) پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آن ها پیروی کردند، خداوند از آن ها خشنود گشت، و آن ها (نیز) از او خشنود شدند و باغ هایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزی بزرگ! (100) و از (میان) اعراب بادیه نشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقند و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند. تو آن ها را نمی شناسی، ولی ما آن ها را می شناسیم. به زودی آن ها را دو بار مجازات می کنیم. مجازاتی با رسوایی در دنیا،و مجازاتی به هنگام مرگ)سپس به سوی مجازات بزرگی (در قیامت) فرستاده می شوند. (101) و گروهی دیگر، به گناهان خود اعتراف کردند و کار خوب و بد را به هم آمیختند امید می رود که خداوند توبه آن ها را بپذیرد به یقین،خداوند آمرزنده و مهربان است! (102) از اموال آن ها صدقه ای (بعنوان زکات) بگیر، تا به وسیله آن، آن ها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آن ها دعا کن که دعای تو، مایه آرامش آن هاست و خداوند شنوا و داناست! (103) آیا نمی دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد، و صدقات را می گیرد، و خداوند توبه پذیر

ص: 704

و مهربان است؟!(104)بگو:«عمل کنید!خداوند و فرستاده او و مومنان،اعمال شما را می بینند! و به زودی، به سوی دانای نهان و آشکار، بازگردانده می شوید و شما را به آن چه عمل می کردید، خبر می دهد!» (105) و گروهی دیگر، به فرمان خدا واگذار شده اند(و کارشان با خداست) یا آن ها را مجازات می کند، و یا توبه آنان را می پذیرد (هر طور که

شایسته باشند) و خداوند دانا و حکیم است! (106)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«الاَعْرَابُ اَشَدُّ کُفْرًا وَ نِفَاقًا وَ اَجْدَرُ اَلَّا یَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا اَنزَلَ اللّهُ عَلَی رَسُولِهِ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

در دین خود تفقّه و بینش پیدا کنید و کسی که تفقّه و آگاهی از احکام دین خود پیدا نکند، اعرابی خواهد بود، از این رو خداوند می فرماید: «لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ اِذَا رَجَعُواْ اِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ.»(2)

مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

بر شما باد به تفّقه در دین خدا، و اعرابی و بی اطّلاع از احکام دین نباشید، کسی که اعرابی باشد خداوند در قیامت به او نظر رحمت نمی کند و عمل او را نمی پذیرد.(3)

ص: 705


1- 1239.. سوره ی توبه، آیه ی 97.
2- 1240.. فی اصول الکافی علی بن محمّد بن عبدالرّحمن عن احمد بن محمّد ابن خالد عن عثمان بن عیسی عن علی بن ابی حمزة قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: تفقهوا فی الدین فانه من لم یتفقه فی الدین فهو اعرابی ان الله یقول فی کتابه:«لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوا اِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ».[تفسیرنور الثّقلین، ج 2، ص 254، ح 277]
3- 1241..الحسین بن محمّد عن جعفر بن محمّد عن القاسم بن الربیع عن المفضّل ابن عمر قال:سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: علیکم بالتفقه فی دین الله، و لاتکونوا اعرابا فانه من لم یتفقه فی دین الله لم ینظر الله الیه یوم القیمة و لم یزک له عملا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 254]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ما بنی هاشم هستیم و شیعیان ما عرب هستند و سایر مردم اعراب اند.(1)

«وَ مِنَ الاَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ…»(2)

«وَ السَّابِقُونَ الاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الاَنصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِاِحْسَانٍ»(3)

ابوعمرو زبیری گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

آیا ایمان درجات و منازلی دارد و اهل ایمان نزد خداوند متفاوت اند؟ فرمود:آری.گفتم: برای من توضیح بدهید تا بفهمم؟ فرمود: خداوند بین مومنین مسابقه قرار داده همان گونه که شما در اسب سواری مسابقه قرار می دهید و خداوند هر کسی را به اندازه سبقت او درجه ای داده است و هرگز مسبوق را بر سابق مقدّم نداشته و مفضول را بر فاضل شرافت نداده او اوایل این امّت را بر اواخر آن فضیلت داده و اگر سابقین این امّت فضلی بر لاحقین نمی داشتند لاحقین بر سابقین مقدّم می شدند و لکن با درجات ایمان خداوند سابقین را مقدّم داشته و با کندی در ایمان لاحقین را ماخّر نموده است چرا که ما می بینیم برخی از مومنین متاخّر، از جهت عمل و نماز و روزه و حج و زکات و جهاد قوی تر از مومنین سابق هستند و اگر سابقین در ایمان فضیلتی بر لاحقین نمی داشتند؛لاحقین به سبب کثرت عملشان افضل از سابقین می شدند.

ص: 706


1- 1242.. فی روضة الکافی سهل عن یحیی بن المبارک عن عبدالرّحمن بن جبلة عن اسحق بن عمار او غیره قال: ابو عبد الله(علیه السلام): نحن بنو هاشم و شیعتنا العرب، و سایر الناس الاعراب.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 254، ح 279)]
2- 1243.. سوره ی توبه، آیه ی 99.
3- 1244.. سوره ی توبه، آیه ی 100.

راوی گوید:

گفتم: دلیل این مساله از قرآن چیست؟ فرمود: آیه «وَ السَّابِقُونَ الاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الاَنصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِاِحْسَانٍ رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ» و خداوند در این آیه طبق درجه سبقت، شروع نموده و انصار را پس از مهاجرین قرار داده و تابعین را پس از انصار یاد کرده و هر گروهی را طبق درجاتی که نزد او داشته اند فضیلت داده است.(1)

ص: 707


1- 1245.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن بکر بن صالح عن القاسم ابن برید قال: حدثنا ابو عمر و الزبیری عن ابی عبد الله(علیه السلام)قال:قلت له:ان للایمان درجات و منازل یتفاضل المؤمنون فیها عند الله؟ قال: نعم قلت: صف لی رحمک الله حتّی افهمه، قال: ان الله سبق بین المؤمنین کما یسبق بین الخیل یوم الرهان ثم فضلهم علی درجاتهم فی السبق الیه، فجعل کل امرء منهم علی درجة سبقه لاینقصه فیها من حقه،و لایتقدم مسبوق سابقا،و لامفضول فاضلا، تفاضل بذلک اوایل هذه الامة و اواخرها و لو لم یکن للسابق الی الایمان فضل علی المسبوق اذا للحق اواخر هذه الامة او لها نعم و لتقدموهم اذا لم یکن لمن سبق الی الایمان الفضل علی من ابطا عنه و لکن بدرجات الایمان قدم الله السابقین و بالابطاء عن الایمان اخر الله المقصّرین لانا نجد من المؤمنین من الآخرین من هو اکثر عملا من الاولین و اکثرهم صلوة و صوما و حجا و زکوة و جهادا و انفاقا و لو لم یکن سوابق یفضل بها المؤمنون بعضهم بعضا عند الله لکان الآخرون بکثرة العمل مقدمین علی الاولین و لکن ابی الله؟عز؟ ان یدرک آخر درجات الایمان اولها و یقدم فیها من اخر الله او یؤخر فیها من قدم الله قلت: اخبرنی عما ندب الله؟عز؟ المؤمنین الیه من لاستباق الی الایمان؟ فقال: قول الله؟عز؟: وَ السَّابِقُونَ الْاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْاَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ فبدا بالمهاجرین الاولین و الانصار علی درجة سبقهم، ثم ثنی بالانصار، ثم ثلث بالتابعین لهم باحسان، فوضع کل قوم علی قدر درجاتهم و منازلهم عنده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 254، ح 282]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در زمان خلافت عثمان در مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله) به مهاجرین و انصار فرمود:

شما را به خدا سوگند آیا می دانید که چون آیه «وَ السَّابِقُونَ الاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الاَنصَارِ» و آیه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * اُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: این آیات درباره ی پیامبران و اوصیای آنان نازل شده و من افضل پیامبران

و مرسلین هستم و علی بن ابی طالب(علیه السلام) افضل اوصیاء است؟ گفتند: آری خدا داند که چنین است.(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از آیه«وَ السَّابِقُونَ الاَوَّلُونَ…»نقبااند،مانند ابوذر و مقداد و سلمان وعمّار و کسانی که ایمان به خدا آوردند و رسول او را تصدیق کردند و بر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) ثابت ماندند.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

من و پدرم داخل مسجد شدیم و چون بین قبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و منبر رسیدیم جماعتی

ص: 708


1- 1246.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی سلیم بن قیس الهلالی عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) انه قال فی اثناء کلام له فی جمع مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْاَنْصارِ فی المسجد ایام خلافة عثمان: فانشدکم الله ا تعلمون حیث نزلت:«وَ السَّابِقُونَ الْاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْاَنْصارِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ اُول-ٰٓئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» سئل عنها رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ فقال: انزلها الله تعالی فی الانبیاء و اوصیائهم، فانا افضل انبیاء الله و رسله و علی بن ابی طالب افضل الاوصیاء؟ قالوا: اللهم نعم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 255، ح 283]
2- 1247.. فی تفسیر علی بن ابراهیم ثم ذکر السابقین فقال: «وَ السَّابِقُونَ الْاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْاَنْصارِ» و هم النقباء ابو ذر و المقداد و سلمان و عمار و من آمن و صدق و ثبت علی ولایة امیرالمؤمنین(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 255، ح 284]

از شیعیان در آن جا بودند و پدرم به آنان سلام کرد و سپس فرمود: به خدا سوگند من شما را دوست می دارم پس در دیانت خود به من کمک بدهید و در عبادت خدا کوشا باشید و بدانید که ولایت ما به دست نمی آید مگر با ورع و تقوا و کوشش در عبادت، و هر کدام از شما اگر به بنده ای اقتدا کند باید در عمل به او اقتدا نماید. سپس فرمود:

شما شیعة الله و انصار الله هستید و شما سابقین اوّل و سابقین آخرید و شما سابقین در دنیا و سابقین در آخرت به بهشت هستید.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

اسم هجرت [و مهاجر] به احدی نمی توان گفت مگر آن که به امام و حجّت خدا در روی زمین معرفت داشته باشد، پس کسی که حجّت خدا را شناخته باشد و اقرار به امامت او بکند مهاجر خواهد بود.(2)

ابوالقاسم حسکانی در شواهد التنزیل گوید:

مقصود از «وَ السَّابِقُونَ الاَوَّلُونَ»ده نفر از قریش اند اوّل آنان از جهت مسلمان شدن علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.(3)

ص: 709


1- 1248.. فی روضة الکافی علی بن ابراهیم عن ابن ابی عمیر عن عمرو بن ابی المقدام قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: خرجت انا و ابی حتّی اذا کنا بین القبر و المنبر اذا هو باناس من الشیعة فسلم علیهم ثم قال: انی و الله لاحب ریاحکم و ارواحکم فاعینونی علی ذلک بورع و اجتهاد، و اعلموا ان ولایتنا لاتنال الا بالورع و الاجتهاد، و من ائتم منکم بعبد فلیعمل بعمله،انتم شیعة الله و انتم انصار الله، و انتم السابقون الاولون و السابقون الآخرون السابقون فی الدنیا و السابقون فی الاخرة الی الجنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 255، ح 285]
2- 1249.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام): لایقع اسم الهجرة علی احد الا بمعرفة الحجة فی الارض، فمن عرفها و اقر بها فهو مهاجر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 256، ح 286]B
3- 1250.. و روی عبد الله بن موسی عن العلا بن صالح عن المنهال بن عمرو عن عباد بن عبد الله قال:سمعت علیا(علیه السلام) یقول: انا عبد الله و اخو رسوله، و انا الصدیق الاکبر لایقولها بعدی الا کذاب مفتر، صلیت قبل الناس بسبع سنین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 256، ح 288]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«وَ السَّابِقُونَ الاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الاَنصَارِ…» درباره ی علی(علیه السلام) و پیروان او از مهاجرین و انصار و پیروان آنان نازل شده است و جملات «رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ وَ اَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الاَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا اَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»مربوط به آنان می باشد.(1)

«وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلًا صَالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا عَسَی اللّهُ اَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ… »(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

عسی به معنای وجوب است. [و آیه درباره مومنین و اهل ولایت است.](3)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از این آیه مومنان گنه کارند که اعمال خوب و بد را به هم آمیخته و گناهانی انجام داده اند که مومنان دیگر به آنان خورده می گیرند و از آن ها کراهت دارند و خداوند توبه آنان را قبول خواهد کرد.(4)

ص: 710


1- 1251.. و فی (نهج البیان): عن الصّادق(علیه السلام): «انها نزلت فی علی(علیه السلام) و من تبعه من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان، رضی الله عنهم و رضوا عنه، و اعد لهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها، ذلک الفوز العظیم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 833]
2- 1252.. سوره ی توبه، آیه ی 102.
3- 1253.. ابن بابویه، قال: حدثنا جعفر بن محمّد بن مسرور، قال: حدثنا الحسین بن محمّد بن عامر،عن عمه عبد الله بن عامر، عن محمّد بن ابی عمیر، قال: حدثنی جماعة من مشایخنا منهم ابان بن عثمان، و هشام بن سالم، و محمّد بن حمران عن الصّادق(علیه السلام) قال: «عسی موجبة». [تفسیر برهان، ج 2، ص 834، ح 2]
4- 1254.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن علی بن حسان، عن موسی بن بکر، عن رجل، قال: قال ابو جعفر(علیه السلام): «الذین خَلَطُوا عَمَلًا صالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا فاولئک قوم مومنون، یحدثون فی ایمانهم من الذنوب التی یعیبها المؤمنون و یکرهونها، فاولئک عَسَی اللهُ اَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ». [تفسیر برهان، ج 2، ص 834، ح 1]B

و در سخن دیگری فرمود:

عَسی از ناحیه خدا به معنای وجوب است و این آیه درباره ی شیعیان گنه کار ما نازل شده است.(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره ی ابولبابه نازل شد و سبب نزول آن ماجرای بنی قریظه بود که یهود بنی قریظه او را به حکمیّت پذیرفتند و او [به خاطر روابطی که با آنان داشت خیانت کرد و] گفت: اگر تسلیم شوید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شما را خواهد کشت.(2)

توبه ابولبابه انصاری

مولّف گوید:

تفصیل قصّه ابولبابه را مرحوم علی بن ابراهیم بیان نموده و گوید: این آیه درباره ابولبابة بن عبدالمنذر نازل شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله)هنگامی که یهود بنی قریظه را محاصره نمود آنان به رسول خدا گفتند: ابولبابه را نزد ما بفرست تا با او مشورت

ص: 711


1- 1255.. العیّاشی: عن محمّد بن خالد بن الحجاج الکرخی، عن بعض اصحابه، رفعه الی خیثمة، قال: قال ابو جعفر(علیه السلام)، فی قول الله: خَلَطُوا عَمَلًا صالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا عَسَی اللهُ اَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ: «و عسی من الله واجب، و انما نزلت فی شیعتنا المذنبین».[تفسیر برهان، ج 2، ص 834، ح 3]
2- 1256.. الطبرسی: عن ابی جعفر الباقر(علیه السلام): انها نزلت فی ابی لبابة، و لم یذکر معه غیره، و سبب نزولها فیه ما جری منه فی بنی قریظة حین قال: ان نزلتم علی حکمه فهو الذبح. قال: و به قال مجاهد. [تفسیر برهان، ج 2، ص 835، ح 9]

نماییم. و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ابولبابه فرمود: نزد حلفا و دوستان خود از بنی قریظه برو تا با تو مشورت کنند.پس ابولبابه نزد آنان رفت و آنان به او گفتند:آیا تو صلاح می دانی که ما تن به حکم محمّد(صلی الله علیه و آله)بدهیم؟ابولبابه گفت:«اگر چنین کنید او شما را خواهد کشت» و سپس پشیمان شد و به خود گفت: «به خدا و رسول او خیانت کردم» و از نزد آنان بازگشت و از شرمندگی خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیامد

و داخل مسجد شد و طنابی به گردن خود بست و خود را به ستونی که اکنون آن را ستون توبه می نامند محکم بست و گفت: «خود را باز نخواهم نمود تا بمیرم و یا خدا توبه مرا قبول نماید» و چون این خبر به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسید فرمود: «اگر نزد ما آمده بود ما برای او استغفار می کردیم و حال که به خدا توسل نموده خداوند سزاوارتر خواهد بود» آری ابولبابه با این حال روزها روزه می گرفت و در شب به اندازه ای که زنده بماند غذا می خورد و دختر او غذای او را می آورد و برای قضای حاجت او را باز می نمود تا این که [پس از یک هفته] خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) که در خانه امّ سلمه بود خبر قبولی توبه او را داد و آن حضرت به امّ سلمه فرمود : توبه ابولبابه قبول شد و امّ سلمه اجازه خواست تا به او خبر دهد و امّ سلمه سر خود را از حجره بیرون کرد و به ابولبابه گفت: خدا توبه تو را پذیرفت و او گفت: الحمدلله و چون مسلمانان دویدند تا او راباز کنند، ابولبابه گفت: به خدا سوگند اجازه نمی دهم جز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرا باز نماید، پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و فرمود: «ای ابولبابه خدا توبه تو را پذیرفت و تو پاک شدی همانند وقتی که از مادر متولد شدی» ابولبابه گفت: آیا اجازه می دهید که من همه مال خود را صدقه بدهم؟ فرمود: خیر. ابولبابه گفت: دو ثلث آن را؟

فرمود: خیر. ابولبابه گفت: نصف آن را؟ فرمود: خیر. ابولبابه گفت: یک ثلث

ص: 712

آن را؟ فرمود: آری. پس این آیه نازل شد: «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلًا صَالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا عَسَی اللّهُ اَن یَتُوبَ عَلَیْهِمْ اِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.»(1)

ص: 713


1- 1257.. علی بن ابراهیم: نزلت فی ابی لبابة بن عبد المنذر، و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) لما حاصر بنی قریظة، قالوا له: ابعث لنا ابا لبابة نستشره فی امرنا. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «یا ابا لبابة، ائت حلفاءک و موالیک» فاتاهم، فقالوا له: یا ابا لبابة، ما تری، ننزل علی حکم محمّد؟ فقال: انزلوا، و اعلموا ان حکمه فیکم هو الذبح. و اشار الی حلقه، ثم ندم علی ذلک، فقال: خنت الله و رسوله، و نزل من حصنهم، و لم یرجع الی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و مر الی المسجد و شد فی عنقه حبلا، ثم شده الی الاسطوانة التی تسمی اسطوانة التوبة، و قال: لااحله حتّی اموت او یتوب الله علی. فبلغ رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: «اما لو اتانا لاستغفرنا الله له، فاما اذا قصد الی ربه فالله اولی به». و کان ابو لبابة یصوم النهار، و یاکل باللیل ما یمسک به رمقه، و کانت ابنته تاتیه بعشائه و تحله عند قضاء الحاجة، فلما کان بعد ذلک رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی بیت ام سلمة نزلت توبته. فقال: «یا ام سلمة، قد تاب الله علی ابی لبابة». فقالت: یا رسول الله، فآذنه بذلک؟ فقال: «لتفعلن» فاخرجت راسها من الحجرة، فقالت: یا ابا لبابة، ابشر قد تاب الله علیک. فقال: الحمد لله. فوثب المسلمون لیحلوه، فقال: لاو الله حتّی یحلنی رسول الله.فجاء رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: «یا ابا لبابة، قد تاب الله علیک توبة لو ولدت من امک یومک هذا لکفاک.فقال: یا رسول الله، ا فاتصدق بمالی کله؟ قال: «لا». قال: فبثلثیه؟ قال: «لا». قال: فبنصفه؟ قال: «لا». قال: فبثلثه قال: «نعم». فانزل الله: وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا عَسَی اللهُ اَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ اِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ اَ لَمْ یَعْلَمُوا اَنَّ اللهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَاْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ اَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. [تفسیر برهان، ج 2، ص 835]

«خُذْ مِنْ اَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِم بِهَا وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ اِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَّهُمْ…» (1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که در ماه رمضان این آیه نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به منادی خود دستور داد بین مردم ندا کند: «خداوند زکات را بر شما واجب نموده همان گونه که نماز را واجب نموده است» و خداوند در طلا و نقره زکات را واجب نمود و در حیوانات مثل شتر و گوسفند و گاو و در حبوبات مانند گندم و جو و خرما و کشمش صدقه واجب نمود و نسبت به چیزهای دیگر آنان را عفو نمود، و این بود تا یکسال گذشت و مردم روزه گرفتند و ماه رمضان تمام شد و باز منادی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)بین مردم ندا کرد:«ای مسلمانان زکات اموال خود را بدهید تا نماز شما قبول شود» و سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عاملین جمع زکات [و صدقه] را فرستاد تا زکات ها را جمع آوری کنند.(2)

ص: 714


1- 1258.. سوره ی توبه، آیه ی 103.
2- 1259.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد و احمد بن محمّد، جمیعا، عن ابن محبوب، عن عبد الله بن سنان، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «لما نزلت هذه الآیة خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها و انزلت فی شهر رمضان، و امر رسول الله(صلی الله علیه و آله) منادیه فنادی فی الناس: ان الله فرض علیکم الزکاة کما فرض علیکم الصلاة، ففرض الله؟عز؟ علیهم من الذهب و الفضة، و فرض الصدقة من الابل و البقر و الغنم، و من الحنطة و الشعیر، و التمر و الزبیب، فنادی فیهم بذلک فی شهر رمضان، و عفا لهم عما سوی ذلک».ثم قال: «ثم لم یعرض لشی ء من اموالهم حتّی حال علیهم الحول من قابل، فصاموا و افطروا، فامر منادیه فنادی فی المسلمین: ایها المسلمون، زکوا اموالکم تقبل صلواتکم قال ثم وجه عمال الصدقة و عمال الطسوق». [تفسیر برهان، ج 2، ص 836، ح 1]

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

از حبوبات و حیوانات، به اسم صدقات زکات گرفته می شود و از طلا و نقره، زکات گرفته می شود، و زکات روزه [به نام زکات فطره] نیز واجب است.(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

این آیه درباره ی امام(علیه السلام) نیز بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جاری است .(2)

مولّف گوید:

روایات مربوط به اهمیّت زکات و عذاب تارک زکات ذیل آیات زکات و مصارف آن خواهد آمد انشاءالله.

در تفسیر آیه «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ اِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَّهُمْ» از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که آن حضرت هنگامی که مردم زکات خود را می آوردند می فرمود:

«اللّهمّ صَلِّ عَلَیْهِمْ». عبدالله بن ابی اوفی که از اصحاب بیعت شجره بود گوید:

پدرم زکات خود را نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورد و آن حضرت فرمود: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی آلِ اَبِی اَوْفَی».(3)

ص: 715


1- 1260.. عن زرارة، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: قلت له: قوله: خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها، هو قوله: وَ آتَوُا الزَّکاةَ؟ قال: قال: «الصدقات فی النبات و الحیوان، و الزکاة فی الذهب و الفضة و زکاة الصوم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 837، ح 5]
2- 1261.. فی تفسیر العیّاشی عن علی بن حسان الواسطی عن بعض اصحابه عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله: «خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها» جاریة هی فی الامام بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ قال: نعم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 259، ح 302]
3- 1262.. فی مجمع البیان: «و صل علیهم» و روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه کان اذا اتاه قوم بصدقتهم قال: اللهم صل علیهم، قال عبد الله بن ابی اوفی و کان من اصحاب الشجرة فاتاه ابی بصدقته،فقال:اللهم صل علی آل ابی اوفی اورده البخاری و مسلم فی الصحیح. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 260، ج 307]B

«اَ لَمْ یَعْلَمُواْ اَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یَاْخُذُ الصَّدَقَاتِ…»(1)

مولّف گوید:

آیه «خُذْ مِنْ اَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً…» مطابق برخی از روایات درباره ی صدقات واجبه است. و در روایات زیادی نیز تطبیق بر صدقات مستحبّه شده است و الله العالم. امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خیری در ماندن در دنیا نیست، مگر برای یکی از دو نفر، 1. کسی که در هر روزی به احسان و عمل خیر خود بیفزاید، 2. کسی که گناهان خود را با توبه برطرف کند، و توبه او هرگز پذیرفته نمی شود مگر با ولایت ما اهل البیت. سپس فرمود: به خدا سوگند اگر کسی بدون ولایت ما، آنقدر سجده کند که گردن او قطع شود خداوند از او نخواهد پذیرفت. (2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که چیزی به سائل می دهید، از او بخواهید تا به شما دعا کند، همانا دعای او در حقّ شما مستجاب می شود و در حق او مستجاب نمی شود، چرا که آنان دروغ می گویند. سپس فرمود: صدقه دهنده باید بعد از صدقه دست خود را ببوسد، چرا که صدقه را قبل از گرفتن سائل خداوند می گیرد چنان که می فرماید:«اَلَمْ یَعْلَمُواْ اَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یَاْخُذُ الصَّدَقَاتِ».(3)

ص: 716


1- 1263.. سوره ی توبه، آیه ی 104.
2- 1264..فی کتاب الخصال عن حفص بن غیاث النخعی قال:قال ابو عبد الله(علیه السلام): لاخیر فی الدنیا الا لاحد رجلین رجل یزداد فی کل یوم احسانا، و رجل یتدارک ذنبه بالتوبة، و انی له بالتوبة و الله لو سجد حتّی ینقطع عنقه ما قبل الله منه الا بولایتنا اهل البیت.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 260، ج 308]
3- 1265.. عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل و فیه: و اذا ناولتم السائل شیئا فسلوه ان یدعو لکم، فانه یجاب له فیکم و لایجاب فی نفسه، لانهم یکذبون و لیرد الذی یناوله یده الی فیه فیقبلها، فان الله؟عز؟ یاخذها قبل ان تقع فی یده کما قال؟عز؟: اَ لَمْ یَعْلَمُوا اَنَّ اللهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَاْخُذُ الصَّدَقاتِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 261، ح 309]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

روزی یک دینار صدقه دادم و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:آیا می دانی صدقه از دست دهنده خارج نمی شود، تا از زیر فشار هفتاد شیطان بگذرد که همه آنان صدقه دهنده را از صدقه دادن نهی می کنند، و به دست سائل نخواهد رسید تا به دست خداوند برسد، چنان که خداوند می فرماید: «اَ لَمْ یَعْلَمُواْ اَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یَاْخُذُ الصَّدَقَاتِ ….»(1)

«وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ اِلَی عَالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ …»(2)

محمّد بن مسلم گوید: از امام باقر یا امام صادق(علیه السلام) سوال شد: آیا اعمال مردم بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه می شود؟ امام(علیه السلام) فرمود:

شکّی در آن نیست. سپس سوال کننده درباره ی آیه «وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ…» سوال نمود و امام(علیه السلام) فرمود: «برای خدا شاهدهایی است در روی زمین .»(3)

ص: 717


1- 1266.. فی کتاب ثواب الاعمال و عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: قال علی بن ابی طالب(علیه السلام): تصدّقت یوما بدینار فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اما علمت یا علی ان الصدقة لاتخرج من یده حتّی تنفک عنها من لحیی سبعین شیطانا کلهم یامره بان لایفعل و ما تقع فی ید السائل حتّی تقع فی ید الرب جل جلاله، ثم تلا هذه الایة: «اَ لَمْ یَعْلَمُوا اَنَّ اللهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَاْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ اَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 261، ح 311]
2- 1267.. سوره ی توبه، آیه ی 105.
3- 1268.. عن محمّد بن مسلم عن احدهما قال: سئل عن الاعمال هل تعرض علی رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ فقال: ما فیه شک، قیل له: ا رایت قول الله: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قال: الله شهد فی ارضه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 262، ح 316]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اعمال امّت از خوب و بد هر صبح و شام بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه می شود، پس شما از اعمال ناپسند خود پرهیز کنید، و این معنای سخن خداست که می فرماید: «وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ.»(1)

و در سخن دیگری فرمود:

مقصود از «المومنون» فقط ائمّه(علیهم السلام) هستند.(2)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

هر مومن و یا کافری که از دنیا می رود و در قبر قرار می گیرد، اعمال او بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و هر امامی از امامان تا آخرین امام که خدا اطاعت او را بر بندگان خود واجب نموده عرضه خواهد شد.(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

برای چه شما رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را آزار می دهید؟! پس شخصی گفت: چگونه ما آن حضرت را آزار می دهیم؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: مگر نمی دانید اعمال شما بر او

ص: 718


1- 1269.. عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) ان ابا الخطاب کان یقول: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) تعرض علیه اعمال امته کل خمیس، فقال ابو عبد الله(علیه السلام): هو هکذا، و لکن رسول الله(صلی الله علیه و آله) تعرض علیه اعمال امته کل صباح و مساء ابرارها و فجارها فاحذروا، و هو قول الله تبارک و تعالی: «فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» قال: تعرض علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) اعمال امته کل صباح ابرارها و فجارها فاحذروا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 262، ح 318]
2- 1270.. و قال ابو عبد الله(علیه السلام). و المؤمنون هم الائمة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 262، ح 320]
3- 1271.. عن زرارة عن برید العجلی قال: قلت لابی جعفر(علیه السلام) فی قول الله «اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» فقال: ما من مومن یموت و لاکافر یوضع فی قبره حتّی یعرض عمله علی رسول الله(صلی الله علیه وآله)و علی فهلم الی آخر من فرض الله طاعته علی العباد.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 262، ح 319]

عرضه می شود؟! و هنگامی که آن حضرت در بین اعمال شما گناه و معصیتی را ببیند آزرده خواهد شد و شما نباید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را آزار بدهید بلکه باید او را خشنود نمایید.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اصحاب خود فرمود:

بودن من بین شما برای شما خیر است چرا که خداوند می فرماید: «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنتَ فِیهِمْ». سپس فرمود: جدایی و مفارقت من از بین شما نیز برای شما خیر است. اصحاب گفتند:بودن شما بین ما خیر است، ولکن نبودن شما بین ما چگونه خیر است؟رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: به خاطر این که هر دوشنبه و پنجشنبه اعمال شما بر من عرضه می شود و اگر عمل شما نیک بود من خدا را بر آن ستایش می کنم و اگر گناهی داشتید برای شما استغفار می نمایم.(2)

ص: 719


1- 1272..علی بن ابراهیم عن ابیه عن عثمان بن عیسی عن سماعة عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعته یقول: ما لکم تسوؤن رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ فقال له رجل: کیف نسوئه فقال: اما تعلمون ان اعمالکم تعرض علیه؟ فاذا رای فیها معصیة سائه ذلک فلا تسوؤا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و سروه.[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 262، ح 327]
2- 1273..فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن حنان بن سدیر عن ابیه عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله):مقامی بین اظهرکم خیر لکم، فان الله یقول «وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِیهِمْ» و مفارقتی ایاکم خیر لکم، فقالوا: یا رسول الله مقامک بین اظهرنا خیر لنا فکیف یکون مفارقتک خیر لنا؟ فقال: امّا مفارقتی ایاکم خیر لکم فلانه یعرض علی کل خمیس و اثنین اعمالکم، فما کان من حسنة حمدت الله علیها، و ما کان من سیئة استغفرت لکم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 264، ح 331]

«وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِاَمْرِ اللهِ اِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ اِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از این آیه مشرکینی هستند که [در جنگ ها] مسلمانانی مانند حمزه و جعفر و امثال آن ها از مومنین را کشته اند و سپس مسلمان شده و به وحدانیّت خدا اعتراف نموده و از شرک و بت پرستی دست برداشته اند و لکن ایمان پیدا نکرده اند تا بهشت برای آنان واجب شود و بر کفر و جحود خود نیز باقی نمانده اند تا دوزخ برای آنان واجب شود و بر این حال مانده اند و خداوند یا آنان را عذاب می کند و یا توبه آنان را می پذیرد.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مردم شش گروه و طایفه اند و بازگشت آنان به سه طایفه و گروه است 1. اهل ایمان،2. اهل کفر، 3. اهل ضلالت و گم راهی، مومنین را خدا وعده بهشت داده، و کافران را وعده دوزخ داده و گروه سوّم و چهارم مستضعفین و مرجون لامر الله هستند که خداوند یا آنان را عذاب می کند و یا از آنان می گذرد و گروه پنجم کسانی هستند که به گناه خود اعتراف نموده و «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا» و گروه ششم اهل اعراف اند [و آنان گنه کاران از مومنین اند که بدون توبه از دنیا رفته اند.](3)

ص: 720


1- 1274.. سوره ی توبه، آیه ی 106.
2- 1275.. محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن موسی بن بکر عن زرارة عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قول الله تعالی: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِاَمْرِ اللهِ قال: قوم کانوا مشرکین فقتلوا مثل حمزة و جعفر و اشباههما من المؤمنین ثم انهم دخلوا فی الاسلام فوحدوا الله و ترکوا الشرک و لم یعرفوا الایمان بقلوبهم، فیکونوا من المؤمنین فتجب لهم الجنة و لم یکونوا علی جحودهم فیکفروا فتجب لهم النار فهم علی تلک الحال اِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ اِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 265، ح 335]
3- 1276.. و عن ابن الطیار قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): الناس علی ست فرق یؤلون الی ثلث فرق: الایمان و الکفر و الضلال و هم اهل الوعد الذین وعدوا الجنة و النار، و هم المؤمنون و الکافرون و المستضعفون و المرجون لِاَمْرِ اللهِ اِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ اِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ، و المعترفون بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا، و اهل الاعراف. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 266، ح 341]B

سوره ی توبه [9]، آیات 107 تا 112

متن:

وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا وَ كُفْرًا وَ تَفْریقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ اِرْصادًا لِمَنْ حارَبَ اللهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ اِنْ اَرَدْنا اِلَّا الْحُسْنی وَ اللهُ یَشْهَدُ اِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ لاتَقُمْ فیهِ اَبَدًا لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ اَوَّلِ یَوْمٍ اَحَقُّ اَنْ تَقُومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ اَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ اَ فَمَنْ اَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ اَمْ مَنْ اَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فی نارِ جَهَنَّمَ وَ اللهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ لایَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذی بَنَوْا ریبَةً فی قُلُوبِهِمْ اِلَّا اَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللهُ عَلیمٌ حَكیمٌ اِنَّ اللهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ اَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِكُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ

وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ

لغات:

«اِتّخذوا مَسجِدًا ضِرارًا» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که از مکّه به مدینه هجرت نمود در یک فرسخی مدینه در محلّی به نام «قبا» توقّف نمود تا امیرالمؤمنین(علیه السلام) با بقیّه مهاجرین به او ملحق شوند و در آن روزها رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مسجدی در محلّه «قبا»

ص: 721

ساخت و خداوند درباره ی این مسجد فرمود: «لَّمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ اَوَّلِ یَوْمٍ…»

و در مقابل این مسجد گروهی از منافقین حسد بردند و مسجدی ساختند و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دعوت کردند، تا در آن مسجد نماز بخواند و هدف آنان مشروعیّت دادن به آن مسجد بود در حالی که این مسجد را برای توطئه و تفرقه بین مسلمانان و مرکز تصمیم

گیری و مبارزه با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و مسلمانان ساخته بودند! و رسول خدا به آنان فرمود: پس از بازگشت از تبوک به آن مسجد خواهم آمد. و چون از تبوک بازگشت آیات فوق بر او نازل شد و دستور داد تا آن مسجد را خراب کردند و تبدیل به مزبله نمودند.

«علی شفا جُرُفٍ هارٍ»«جُرُف» کنار رود را گویند، که آب، آن را برده و تکّه تکه خراب می شود و «جُرُف» در این آیه به معنای مجروف است یعنی محلی که به سبب آب شوریده شده است و خداوند بنیان اعتقاد کفر را تشبیه به ساختمانی نموده که در سراشیبی رودخانه ساخته شده باشد و آماده ی فرو ریختن باشد.(1)

ترجمه:

(گروهی دیگر از آن ها) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان (به مسلمانان)، و (تقویت)کفر،و تفرقه افکنی میان مومنان، و کمینگاه برای کسی که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود آن ها سوگند یاد می کنند که: «جز نیکی (و خدمت)، نظری نداشته ایم!» امّا خداوند گواهی می دهد که آن ها دروغ گو هستند! (107)هرگز در آن(مسجد به عبادت) نایست!آن مسجدی که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده،شایسته تر است که در آن(به عبادت) بایستی در آن، مردانی هستند که دوست می دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد! (108) آیا کسی که شالوده آن را بر تقوای الهی و خشنودی او بنا کرده بهتر است، یا کسی که

ص: 722


1- 1277.. قاموس قرآن.

اساس آن را بر کنار پرتگاه سستی بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرومی ریزد؟ و خداوند گروه ستم گران را هدایت نمی کند! (109) (امّا) این بنایی را که آن ها ساختند، همواره به صورت یک وسیله شک و تردید، در دل های شان باقی می ماند مگر این که دل های شان پاره پاره شود (و بمیرند و گر نه، هرگز از دل آن ها بیرون نمی رود) و خداوند دانا و حکیم است! (110)خداوند از مومنان، جانها و اموال شان را خریداری کرده،که(در برابرش) بهشت برای آنان باشد (به این گونه که:) در راه خدا پیکار می کنند، می کشند و کشته می شوند این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کرده اید و این است آن پیروزی بزرگ! (111) توبه کنندگان، عبادت کاران، سپاسگویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان،سجده آوران،آمران به معروف،نهی کنندگان از منکر،و حافظان حدود (و مرزهای) الهی، (مومنان حقیقی اند) و بشارت ده به (اینچنین) مومنان! (112)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَ کُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ اِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ…»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی مسجد ضرار و بنیانگذار آن، ابوعامر راهب منافق و همراهان او نازل شد و آنان برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوگند یاد نمودند که این مسجد را برای صلاح مردم و با حسن نیّت می سازند در حالی که خداوند نفاق آنان را آشکار نمود و به رسول خود دستور داد تا آن را خراب نماید.

ص: 723


1- 1278.. سوره ی توبه، آیه ی 107.

سپس گوید:

مقصود از «لَّمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ اَوَّلِ یَوْمٍ…» مسجد قبا می باشد، و مقصود از «متطهّرین» مردم قبا بوده اند که خود را با آب تطهیر می کرده اند.(1)

از موسی بن جعفر(علیهما السلام) روایت شده که فرمود:

گوساله سامری زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همان ابوعامر راهب منافق بوده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را فاسق نامیده و آن حضرت هنگامی که از جنگ تبوک پیروزانه بازگشت خداوند کید و مکر منافقین را باطل نمود و دستور داد تا مسجد ضرار را به آتش کشیدند و این آیات نازل شد. سپس فرمود: خداوند عِجل زمان پیامبر خود را با یارانش گرفتار قولنج و فلج و جذام و لقوه نمود و ابوعامر راهب چهل روز در اشدّ عذاب دنیا گرفتار بود تا به هلاکت رسید و به عذاب آخرت نائل گردید.(2)

ص: 724


1- 1279.. و قوله وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا وَ کُفْرًا فانه کان سبب نزولها انه جاء قوم من المنافقین الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقالوا یا رسول الله(صلی الله علیه و آله) ا تاذن لنا ان نبنی مسجدا فی بنی سالم للعلیل و اللیلة المطیرة و الشیخ الفانی فاذن لهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو علی الخروج الی تبوک فقالوا یا رسول الله لو اتیتنا فصلیت فیه قال(صلی الله علیه و آله) انا علی جناح السفر فاذا وافیت ان شاء الله اتیته فصلیت فیه فلما اقبل رسول الله(صلی الله علیه و آله) من تبوک نزلت علیه هذه الآیة فی شان المسجد و ابی عامر الراهب و قد کانوا حلفوا لرسول الله(صلی الله علیه و آله) انهم یبنون ذلک للصلاح و الحسنی فانزل الله علی رسوله وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا وَ کُفْرًا وَ تَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ اِرْصادًا لِمَنْ حارَبَ اللهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ یعنی ابا عامر الراهب کان یاتیهم فیذکر رسول الله(صلی الله علیه و آله) و اصحابه وَ لَیَحْلِفُنَّ اِنْ اَرَدْنا اِلَّا الْحُسْنی وَ اللهُ یَشْهَدُ اِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ لاتَقُمْ فِیهِ اَبَدًا لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ اَوَّلِ یَوْمٍ یعنی مسجد قبا اَحَقُّ اَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ اَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ قال کانوا یتطهرون بالماء. [تفسیر قمی، ج 1، ص 305]
2- 1280.. الامام العسکری(علیه السلام)، قال: «قال موسی بن جعفر(علیهما السلام): فهذا العجل فی زمان النّبی(صلی الله علیه و آله)، هو ابو عامر الراهب الذی سماه النّبی(صلی الله علیه و آله) الفاسق، و عاد رسول الله(صلی الله علیه و آله) غانما ظافرا، و ابطل الله تعالی کید المنافقین، و امر الله تعالی باحراق مسجد الضرار، و انزل الله؟عز؟ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا الآیات. و قال موسی بن جعفر(علیهما السلام): فهذا العجل فی حیاته(صلی الله علیه و آله) دمر الله علیه و اصابه بقولنج و فالج و جذام و لقوة، و بقی اربعین صباحا فی اشد عذاب، ثم صار الی عذاب الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 2، ص 847، ح 2]B

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «لاَ یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْاْ رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ…» گوید:رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مالک بن دخشم خزاعی و عامر بن عدی را فرستاد تا مسجد ضرار را خراب کنند و به آتش بکشند پس مالک به عامر گفت: صبر کن تا من آتش بیاورم و از منزل خود آتشی آورد و در کنار شاخه های خرما قرار داد و مسجد را به آتش کشید و زید بن حارثه نشست تا مسجد سوخت و سپس دستور داد تا دیوارهای آن را نیز خراب کردند.(1)

«اِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اَنفُسَهُمْ وَ اَمْوَالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ…»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

آیا آزاد مردی نیست که متاع ناچیز دنیا را رها کند؟ [و به وعده های خدا توجّه نماید] سپس فرمود: برای وجود شما عوضی جز بهشت نیست پس خود را به غیر آن نفروشید.(3)

ص: 725


1- 1281.. علی بن ابراهیم: (الا) فی موضع (حتی) تتقطع قلوبهم و الله علیم حکیم، فبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) مالک بن الدخشم الخزاعی و عامر بن عدی اخا بنی عمرو بن عوف علی ان یهدموه و یحرقوه، فجاء مالک فقال لعامر: انتظرنی حتّی اخرج نارا من منزلی. فدخل و جاء بنار و اشعل فی سعف النخل، ثم اشعله فی المسجد فتفرقوا، و قعد زید بن حارثة حتّی احترقت البنیة، ثم امر بهدم حائطه. [تفسیر برهان، ج 2، ص 850، ح 1]
2- 1282 .. سوره ی توبه، آیه ی 111.
3- 1283.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام) الا حر یدع هذه اللماظة لاهلها انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنة فلا تبیعوها الا بها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 272، ح 260]

ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «اِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ…» پیمان عالم ذرّ است. سپس من آیه ی«التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ…» را قرائت نمودم، و امام(علیه السلام) فرمود: ولکن من اینگونه قرائت می کنم «التَّائِبُینَ الْعَابِدینَ…» سپس فرمود: مقصود از آیه «اِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اَنفُسَهُمْ… » مومنان در رجعت هستند.(1)

علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه فوق درباره ی ائمّه (صلوات الله علیهم) نازل شده است.(2)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

هر کدام از مومنین [در جنگ ها] کشته شود به دنیا باز خواهد گشت تا بمیرد، و اگر بمیرد نیز باز به دنیا بر می گردد تا کشته شود، و این قدرت [الهی] قابل انکارنیست.(3)

ص: 726


1- 1284.. فی تفسیر العیّاشی عن ابی بصیر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله: «ان الله اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» الآیة قال:یعنی فی المیثاق: ثم قرات علیه: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ» فقال ابو جعفر: لاو لکن اقراها التائبین العابدین الی آخر الایة، و قال: اذا رایت هؤلاء فعند ذلک هؤلاء اشتری منهم انفسهم و اموالهم یعنی فی الرجعة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 273، ح 362]
2- 1285.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و قوله؟عز؟: «اِنَّ اللهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» قال: نزلت فی الائمة صلوات الله علیهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 273]
3- 1286.. و عنه: عن محمّد بن الحسین بن ابی الخطاب، عن صفوان بن یحیی، عن ابی خالد القماط، عن عبدالرّحمن القصیر، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: قرا هذه الآیة اِنَّ اللهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ فقال:«هل تدری من یعنی؟».فقلت:یقاتل المؤمنون فیقتلون ویقتلون. فقال: «لا، و لکن من قتل من المؤمنین رد حتّی یموت، و من مات رد حتّی یقتل، و تلک القدرة فلا تنکرها». [تفسیر برهان، ج 2، ص 857]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ» فرمود:

اگر کسی از سارق عفو کند حق دارد و لکن اگر او را نزد امام بیاورد، دیگر کسی نمی تواند او را عفو نماید. [و امام باید حدّ خدا را درباره ی او جاری نماید.](1)

سوره ی توبه [9]، آیات 113 تا 121

متن:

ما كانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذینَ آمَنُوا اَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكینَ وَ لَوْ كانُوا اُولی قُرْبی مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ اَنَّهُمْ اَصْحابُ الْجَحیمِ وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ اِبْراهیمَ لِاَبیهِ اِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها اِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلهِ تَبَرَّاَ مِنْهُ اِنَّ اِبْراهیمَ لَاَوَّاهٌ حَلیمٌ وَ ما كانَ اللهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ اِذْ هَداهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ اِنَّ اللهَ بِكُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ اِنَّ اللهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لانَصیرٍ لَقَدْ تابَ اللهُ عَلَی النَّبِیِّ وَ الْمُهاجِرینَ وَ الْاَنْصارِ الَّذینَ اتَّبَعُوهُ فی ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ یَزیغُ قُلُوبُ فَریقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ اِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحیمٌ وَ عَلَی الثَّلاثَةِ الَّذینَ خُلِّفُوا حَتَّی اِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْاَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ اَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا اَنْ لامَلْجَاَ مِنَ اللهِ اِلَّا اِلَیْهِ ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا اِنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ یا اَیُّهَا الَّذینَ

آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ ما كانَ لِاَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْاَعْرابِ اَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللهِ وَ لایَرْغَبُوا بِاَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِاَنَّهُمْ لایُصیبُهُمْ ظَمَاٌ وَ لانَصَبٌ وَ لامَخْمَصَةٌ فی سَبیلِ اللهِ وَ لایَطَؤُنَ مَوْطِئًا یَغیظُ الْكُفَّارَ وَ لایَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ

ص: 727


1- 1287.. عن یونس بن عبدالرّحمن، عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال: «من اخذ سارقا فعفا عنه فذلک له، فاذا رفع الی الامام قطعه، و انما الهبة قبل ان یرفع الی الامام، و کذلک قول الله: وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللهِ فاذا انتهی الحد الی الامام فلیس لاحد ان یترکه». [تفسیر برهان، ج 2، ص 858، ح 14]

نَیْلًا اِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ اِنَّ اللهَ لایُضیعُ اَجْرَ الْمُحْسِنینَ وَ لایُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغیرَةً وَ لاكَبیرَةً وَ لایَقْطَعُونَ وادِیًا اِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللهُ اَحْسَنَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ

لغات:

«تبرّا منه» به معنای خلاص شدن و به معنای کنار شدن و بیزار شدن و به معنای آفریدن آمده است، صاحب اقرب الموارد گوید: اگر از باب عَلِمَ یَعلَمُ باشد به معنای خلاص شدن و کنار شدن است واگر از باب قطع یقطع باشد به معنای آفریدن است و بَرَءَ و بَراءَ و تبریّ، به معنای کنار شدن و جدا شدن از چیزی است که مجاورت آن ناپسند باشد. و در قرآن به هر دو معنا یعنی کنار شدن و آفریدن آمده است چنان که می فرماید: «فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلهِ تَبَرَّاَ مِنْهُ و هو البارء الخالق».

«لاوّاه حلیم» اوّاه صیغه مبالغه از اَوِّهِ است و اوّاه کسی را گویند که ترس از خدا را آشکار سازد و بعضی گفته اند: اوّاه کسی است که بسیار تضرّع می کند و از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که اوّاه کسی است که بسیار دعا می کند و یا بسیار گریه می کند چنان که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.

«و کونوا مع الصّادقین» صدق به کسر صاد و فتح به معنای راست گویی مقابل دروغ

آمده مانند «وَ الَّذِی جَاء بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِه» و به معنای راستی در عمل نیز آمده مانند

«رَّبِّ اَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ اَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ» و «وَ کُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ» و صادقین

راست کرداران اند و آنان جز معصومین(علیهم السلام) نمی باشند و تصدیق به معنای باور و اعتقاد و راست دانستن است مانند «بَلْ جَاء بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ.»(1)و(2)

ص: 728


1- 1288.. سوره ی صافّات، آیه ی 37.
2- 1289.. قاموس قرآن.
ترجمه:

برای پیامبر و مومنان، شایسته نبود که برای مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکان شان باشند (آن هم) پس از آن که بر آن ها روشن شد که این گروه، اهل دوزخند! (113) و استغفار ابراهیم برای پدرش [عمویش آزر]، فقط به خاطر وعده ای بود که به او داده بود (تا وی را به سوی ایمان جذب کند) امّا هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست، از او بیزاری جست به یقین، ابراهیم مهربان و بردبار بود! (114) چنان نبود که خداوند قومی را، پس از آن که آن ها را هدایت کرد (و ایمان آوردند) گم راه (و مجازات) کند مگر آن که اموری را که باید از آن بپرهیزند، برای آنان بیان نماید (و آن ها مخالفت کنند) زیرا خداوند به هر چیزی داناست! (115) حکومت آسمان ها و زمین تنها از آن خداست زنده می کند و می میراند و جز خدا، ولیّ و یاوری ندارید! (116) مسلّما خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار، که در زمان عسرت و شدّت (در جنگ تبوک) از او پیروی کردند، نمود بعد از آن که نزدیک بود دل های گروهی از آن ها، از حقّ منحرف شود (و از میدان جنگ بازگردند) سپس خدا توبه آن ها را پذیرفت، که او نسبت به آنان مهربان و رحیم است! (117)(همچنین)آن سه نفر که(از شرکت در جنگ تبوک)تخلّف جستند، (و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند،) تا آن حدّ که زمین با همه وسعتش بر آن ها تنگ شد(حتّی)در وجود خویش،جایی برای خود نمی یافتند (در آن هنگام) دانستند پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست سپس خدا رحمتش را شامل حال آن ها نمود، (و به آنان توفیق داد)تا توبه کنند خداوند بسیار توبه پذیرومهربان است!(118)ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید،و با صادقان باشید! (119)سزاوار نیست که اهل مدینه، و

ص: 729

بادیه نشینانی که اطراف آن ها هستند، از رسول خدا تخلّف جویند و برای حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند! این به خاطر آن است که هیچ تشنگی و خستگی، و گرسنگی در راه خدا به آن ها نمی رسد و هیچ گامی که موجب خشم کافران می شود برنمی دارند، و ضربه ای از دشمن نمی خورند،مگر این که به خاطر آن، عمل صالحی برای آن ها نوشته می شود زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند! (120) و هیچ مال کوچک یا بزرگی را (در این راه) انفاق نمی کنند، و هیچ سرزمینی را (به سوی میدان جهاد و یا در بازگشت) نمی پیمایند، مگر این که برای آن ها نوشته می شود تا خداوند آن را بعنوان بهترین اعمال شان، پاداش دهد. (121)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ مَا کَانَ اسْتِغْفَارُ اِبْرَاهِیمَ لِاَبِیهِ اِلَّا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا اِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلهِ تَبَرَّاَ مِنْهُ اِنَّ اِبْرَاهِیمَ لاوَّاهٌ حَلِیمٌ»(1)

امام صادق(علیه السلام) به برخی از اصحاب خود فرمود:

مردم درباره ی این آیه چه می گویند؟ او گفت: می گویند: ابراهیم به پدر خود وعده داد تا برای او استغفار نماید. امام صادق(علیه السلام) فرمود: چنین چیزی نبوده، بلکه ابراهیم وعده داد که اگر او مسلمان شود برای او استغفار کند، و چون دانست که او دشمن خداست از او بیزاری جست.(2)

ص: 730


1- 1290.. سوره ی توبه، آیه ی 114.
2- 1291.. فی تفسیر العیّاشی عن ابراهیم بن ابی البلاد عن بعض اصحابه قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): ما یقول الناس فی قول الله؟عز؟: وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ اِبْراهِیمَ لِاَبِیهِ اِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها اِیَّاهُ قلت: یقولون: ابراهیم وعد اباه لیستغفر له، قال: لیس هو هکذا و ان ابراهیم وعده ان یسلم فاستغفر له فلما تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلهِ تَبَرَّاَ مِنْهُ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 274، ح 370]

علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

ابراهیم(علیه السلام) به پدر خود گفت: «اگر دست از بت پرستی برداری من برای تو استغفار

خواهم نمود» و چون ابراهیم(علیه السلام) دید که او دست از بت پرستی بر نمی دارد از او

بیزاری جست.(1)

سپس گوید:

در روایت ابی الجارود آمده که امام باقر(علیه السلام) فرمود: «اِنَّ اِبْرَاهِیمَ لاوَّاهٌ حَلِیمٌ» یعنی ابراهیم در نماز خود به خدا تضرّع می کرد و هنگامی که در بیابانی و یا در جایی تنها می بود تضرّع می نمود، و به این خاطر خداوند او را «اوّاه» نامیده است.(2)

«وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ اِذْ هَدَاهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَ…»(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَ» حتّی یعرّفهم ما یرضیه و ما یُسخطه می باشد چنان که می فرماید: «فَاَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا» یعنی پس از آن که واجبات و محرّمات را برای آنان بیان کردهچنان که می فرماید: «اِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ اِمَّا شَاکِرًا وَ اِمَّا کَفُورًا» یعنی ما او را به راه راست هدایت کردیم، او یا به راه خیر و صراط مستقیم می رود و یا رها می کند و به راه باطل می رود، و درباره ی ثمود فرمود: «وَ اَمَّا ثَمُودُ

ص: 731


1- 1292.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: «وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ اِبْراهِیمَ لِاَبِیهِ اِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها اِیَّاهُ» قال: قال ابراهیم لابیه: ان لم تعبد الاصنام استغفرت لک، فلما لم یدع الاصنام تبرا منه ابراهیم، اِنَّ اِبْراهِیمَ لَاَوَّاهٌ حَلِیمٌ ای دعاء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 275، ح373]
2- 1293.. فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: الاواه المتضرع الی الله فی صلوته و اذا خلا فی قفرة من الارض و فی الخلوات. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 275، ح 374]
3- 1294.. سوره ی توبه، آیه ی 115.

فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی» یعنی ما راه هدایت را برای قوم ثمود بیان کردیم و لکن آن ها راه گم راهی را انتخاب کردند.(1)

مولّف گوید:

احادیث فوق معنای آیه«لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَ یَحْیَی مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ»را روشن می نماید.

عبدالاعلی گوید: درباره ی آیه فوق امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«حَتَّی یُعَرِّفَهُمْ مَا یُرْضِیهِ وَ مَا یُسْخِطُهُ» سپس فرمود: آگاه باشید که ما برای مومن [شیعه] درست نمی دانیم که نسبت به آن چه خدا مردم را معذور نداشته، جاهل بماند و مومنان [شیعه] باید بدانند که احتیاط و توقّف هنگام شبهه بهتر از واقع شدن در هلاکت است، و نقل نکردن حدیثی که حافظ آن نیستی بهتر از روایت کردن حدیثی است که معنای آن را نمی دانی، زیرا که هر حقّی را حقیقتی است، و هر عمل درستی را نوری است. پس شما آن چه موافق کتاب خداست را بگیرید، و آن چه مخالف آن است را رها کنید، گرچه زیادی از مردم هرگز چنین نخواهند کرد.(2)

ص: 732


1- 1295..محمّد بن یعقوب:عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد بن خالد،عن ابن فضال،عن ثعلبة بن میمون، عن حمزة بن محمّد الطیار، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قول الله؟عز؟: وَ ما کانَ اللهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ اِذْ هَداهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ، قال: «حتی یعرفهم ما یرضیه و ما یسخطه». [تفسیر برهان، ج 2، ص 859، ح 1]
2- 1296.. عن عبد الاعلی، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله: وَ ما کانَ اللهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ اِذْ هَداهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ، قال: «حتی یعرفهم ما یرضیه و ما یسخطه». ثم قال: «اما انا انکرنا لمؤمن بما لایعذر الله الناس بجهالته، و الوقوف عند الشبهة خیر من الاقتحام فی الهلکة، و ترک روایة حدیث لم تحفظ خیر لک من روایة حدیث لم تحصه، ان علی کل حق حقیقة، و علی کل صواب نورا، فما وافق کتاب الله فخذوه، و ما خالف کتاب الله فدعوه، و لن یدعه کثیر من اهل هذا العالم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 861، ح 5]

«لَقَد تَّابَ الله عَلَی النَّبِیِّ وَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الاَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ…»(1)

در قصّه جنگ تبوک گذشت که این آیه به روایت علی بن ابراهیم قمّی درباره ی ابوذر و ابو خیثمة و عمیرة بن وهب نازل شد که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عقب ماندند و سپس

با سختی به او ملحق شدند.

مرحوم علی بن ابراهیم از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

این آیه این چنین نازل شده است: «لَقَد تَّابَ الله بالنَّبِیِّ عَلیَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الاَنصَارِ…»

و آنان ابوذر و ابوخیثمه و عمیرة بن وهب بودند که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عقب ماندند و سپس به او ملحق شدند.(2)

و در روایت دیگری آمده که ابان بن تغلب به امام صادق(علیه السلام) می گوید:

عامّه اینگونه قرائت نمی کنند؟! و امام(علیه السلام) می فرماید: وای بر آنان، مگر چه گناهی

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داشته است که خداوند توبه او را قبول نموده؟! سپس فرمود:

«اِنَّمَا تَابَ اللهُ بِهِ عَلَی اُمَّتِهِ» یعنی خداوند به سبب آن حضرت توبه امّت او را پذیرفته است.(3)

ص: 733


1- 1297.. سوره ی توبه، آیه ی 117.
2- 1298.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله؟عز؟: «لَقَدْ تابَ اللهُ عَلَی النَّبِیِّ وَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْاَنْصارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی ساعَةِ الْعُسْرَةِ» قال الصّادق(علیه السلام): هکذا نزلت، و هو ابو ذر و ابو خیثمة و عمیرة بن وهب الذین تخلفوا ثم لحقوا برسول الله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 277، ح 385]
3- 1299.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی «رحمه الله» عن ابان بن تغلب عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قرا: «لقد تاب الله بالنّبی علی المهاجرین و الانصار قال ابان: فقلت له: یا ابن عم رسول الله ان العامة لاتقرا کما عندک؟ قال: و کیف تقرا یا ابان؟ قال: قلت: انها تقرا: «لَقَدْ تابَ اللهُ عَلَی النَّبِیِّ وَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْاَنْصارِ» فقال: ویلهم و ای ذنب کان لرسول الله(صلی الله علیه و آله) حتّی تاب الله علیه منه انما تاب الله به علی امته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 277، ح 386]

«وَ عَلَی الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّی اِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الاَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَ ضَاقَتْ عَلَیْهِمْ اَنفُسُهُمْ …»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

این آیه«وَ عَلَی الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خالَفُواْ»نازل شده است و اگر«خُلّفوا»می بود،ملامتی بر آنان نبود و آنان در حال طاعت می بودند و آنان عثمان و دو رفیق او بودند.(2)

علی بن ابراهیم از موسی بن جعفر(علیهما السلام) نقل نموده که فرمود:

این آیه «وَ عَلَی الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خالَفُواْ» نازل شده است و اگر «خُلّفوا» باشد ملامتی بر آنان نیست. و مقصود از «وَ ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الاَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ» این است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و مردم با آنان سخن نگفتند بلکه اهل بیت نیز با آنان سخن نگفتند! و مدینه بر آنان تنگ شد تا از مدینه خارج گردیدند و سوگند یاد کردند که با هم دیگر نیز سخن نگویند، از این رو متفرّق گردیدند، و خداوند چون از صدق نیاتشان آگاه شد، آنان را بخشید.(3)

ص: 734


1- 1300.. سوره ی توبه، آیه ی 118.
2- 1301.. فی تفسیر العیّاشی عن فیض بن المختار قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): کیف تقرا هذه الآیة فی التوبة: و علی الثلاثة الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّی اِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ قال: قلت: «خلفوا» قال لو خلفوا لکانوا فی حال طاعة، و زاد الحسین بن المختار عنه: لو کان خلفوا ما کان علیهم من سبیل و لکنهم خالفوا عثمان و صاحباه، امّا و الله ما سمعوا صوت کافر و لاقعقعة حجر الّا قالوا اتانا فسلط الله علیهم الخوف حتّی اصبحوا، قال صفوان: قال ابو عبد الله(علیه السلام): کان ابو لبابة احدهم، یعنی فی «وَ عَلَی الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا».[تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 278، ح 388]
3- 1302.. ثم قال فی هؤلاء الثلاثة: وَ عَلَی الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا، فقال العالم(علیه السلام): «انما انزل: و علی الثلاثة الذین خالفوا. و لو خلفوا لم یکن علیهم عیب حَتَّی اِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْاَرْضُ بِما رَحُبَتْ حیث لم یکلمهم رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و لااخوانهم و لااهلوهم، فضاقت علیهم المدینة حتّی خرجوا منها وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ اَنْفُسُهُمْ حیث حلفوا ان لایکلم بعضهم بعضا فتفرقوا، و تاب الله علیهم لما عرف من صدق نیاتهم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 791، ح 1]B

مولّف گوید:

این روایت از علی بن ابراهیم قمّی به طور تفصیل در جنگ تبوک گذشت و آن سه نفر در آن روایت: کعب بن مالک شاعر و مرارة بن ربیع و هلال بن امیّه رافعی بودند. و لکن مرحوم کلینی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که آنان عثمان و دو رفیق او بوده اند .(1)

«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَ کُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ»(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره ی ما[خانواده]نازل شده است.(3)

حضرت رضا(علیه السلام) نیز فرمود:

صادقین ائمّه(علیهم السلام) هستند که در اطاعت از خدا صادق اند.(4)

ص: 735


1- 1303.. عن فیض بن المختار، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «کیف تقرا هذه الآیة فی التوبة وَ عَلَی الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا؟» قال: قلت: خُلِّفُوا.قال: «لو خلفوا لکانوا فی حال طاعة و زاد الحسین بن المختار عنه: لو کانوا خلفوا ما کان علیهم من سبیل و لکنهم خالفوا، عثمان و صاحباه ، اما و الله ما سمعوا صوت حافر و لاقعقعة حجر الا قالوا اتینا، فسلط الله علیهم الخوف حتّی اصبحوا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 862، ح 7]
2- 1304.. سوره ی توبه، آیه ی 119.
3- 1305.. عنه: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد، عن ابن ابی نصر، عن ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله؟عز؟: یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ، قال: «الصّادقون: هم الائمة الصدیقون بطاعتهم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 863، ح 2]
4- 1306.. محمّد بن الحسن الصفار: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن الحسن،عن احمد ابن محمّد، قال: سالت الرّضا(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ،قال: «الصّادقون: الائمة الصدیقون بطاعتهم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 864، ح 3]

امام باقر(علیه السلام) به جابر فرمود:

مقصود این است که همواره با علی بن ابی طالب(علیه السلام) باشید.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که این آیه نازل شد، سلمان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: یا رسول الله آیا این آیه عامّ است و یا مخصوص به افراد خاصّی است؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: نسبت به مامورین عام است و به همه مسلمانان گفته شده و لکن«صادقون»مخصوص برادرم علی و اوصیای او تا قیامت است.(2)

ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) به من فرمود:

کسی، خدا را عبادت می کند که او را شناخته باشد و امّا کسی که او را نشناخته است در حقیقت خدا را عبادت نمی کند و گم راه است. گفتم: معرفت به خدا چگونه است؟ فرمود: به این است که خدا و رسول او را تصدیق نماید و ولایت علی و اقتدای به او و به ائمّه ی هداة بعد از او را دارا باشد و از دشمنان آنان بیزاری و برائت بجوید و این معنای خداشناسی است.

ص: 736


1- 1307.. الشیخ فی (امالیه): عن ابی عمیر، قال: اخبرنا احمد، قال: حدثنا یعقوب بن یوسف بن زیاد، قال: حدثنا حسن بن حماد، عن ابیه، عن جابر، عن ابی جعفر(علیه السلام)، فی قوله: یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ، قال: «مع علی بن ابی طالب(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 2، ص 864، ح 4]
2- 1308.. سلیم بن قیس الهلالی: فی حدیث المناشدة قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): «فانشدتکم الله جل اسمه، ا تعلمون ان الله انزل یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ، فقال سلمان:یا رسول الله،ا عامة هی ام خاصة؟ فقال: اما المؤمنون فعامة لان جماعة المؤمنین امروا بذلک، و اما الصّادقون فخاصة لاخی علی و الاوصیاء من بعده الی یوم القیامة؟». قالوا: اللهم نعم. [تفسیر برهان، ج 2، ص 864، ح 5]

ابوحمزه گوید: گفتم: با چه چیزی حقیقت ایمان در من کامل می شود؟ فرمود: پذیرفتن ولایت اولیای خدا، و دشمنی [و بیزاری] از دشمنان خدا، و این که همواره با صادقین باشی، همان گونه که خدا تو را به آن امر نموده است.گفتم:اولیای خدا کیانند؟ و دشمنان خدا کیانند؟ فرمود: اولیای خدا، محمّد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین(علیهم السلام) و سپس امامت ما و پس از من فرزندم جعفر و با دست خود به جعفر که نشسته بود اشاره نمود و فرمود: کسی که ولایت این ها را پذیرفته باشد ولایت اولیای خدا را پذیرفته است و با صادقین خواهد بود، همان گونه که خدا او را به بودن با آنان امر کرده است. گفتم: دشمنان خدا کیانند؟ فرمود: بُت های چهارگانه. گفتم: آنان کیانند؟ فرمود: ابو الفصیل و رمع و نعثل و معاویة و کسانی که ولایت این ها را پذیرفته اند،

و کسی که با آنان دشمنی کند با دشمنان خدا دشمنی کرده است.(1)

ص: 737


1- 1309.. العیّاشی: عن ابی حمزة الثمالی، قال: قال ابو جعفر(علیه السلام): «یا ابا حمزة، انما یعبد الله من عرف الله، و اما من لایعرف الله کانما یعبد غیره، هکذا ضالا».قلت: اصلحک الله، و ما معرفة الله؟ قال: «یصدق الله و یصدق محمّدا رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی موالاة علی(علیه السلام)، و الائتمام به و بائمة الهدی من بعده، و البراءة الی الله من عدوهم، و کذلک عرفان الله».قال: قلت: اصلحک الله، ای شی ء اذا عملته انا استکملت حقیقة الایمان؟ قال: «توالی اولیاء الله، و تعادی اعداء الله، و تکون مع الصّادقین کما امرک الله».قال: قلت: و من اولیاء الله، و من اعداء الله؟ فقال: «اولیاء الله محمّد رسول الله، و علی و الحسن و الحسین و علی بن الحسین، ثم انتهی الامر الینا، ثم ابنی جعفر و اوما الی جعفر و هو جالس فمن والی هؤلاء فقد والی الله، و کان مع الصّادقین کما امره الله».قلت: و من اعداء الله، اصلحک الله؟قال:«الاوثان الاربعة» .قال: قلت: من هم؟ قال: «ابو الفصیل و رمع و نعثل و معاویة، و من دان بدینهم، فمن عادی هؤلاء فقد عادی اعداء الله». [تفسیر برهان، ج 2، ص 864، ح 6]

هشام بن عجلان گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: چیزی را از شما می خواهم سوال کنم که از احدی بعد

از شما سوال نخواهم نمود و آن این است که کم ترین درجه ایمان که احدی از آن معذور نخواهد بود چیست؟ فرمود: شهادت به یگانگی خداوند، رسالت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)، و اقرار به حقانیّت آن چه او از طرف خدا آورده است،اقامه نماز،پرداختن زکات، حج خانه خدا، روزه ماه رمضان، پذیرفتن ولایت و امامت ما، بیزاری از دشمنان ما، و این که تو همواره با صادقین باشی.(1)

مولّف گوید:

آیه «مَا کَانَ لِاَهْلِ الْمَدِینَةِ…» تا آخر این بخش مربوط به جنگ تبوک است و تفسیر آن ها در آیات پیشین گذشت.

سوره ی توبه [9]، آیات 122 تا 129

متن:

وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لانَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوا اِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذینَ یَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فیكُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقینَ وَ اِذا ما اُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ اَیُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ ایمانًا فَاَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ ایمانًا وَ هُمْ

ص: 738


1- 1310.. عن هشام بن عجلان، قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): اسالک عن شی ء لااسال عنه احدا بعدک، اسالک عن الایمان الذی لایسع الناس جهله ؟قال: «شهادة ان لااله الا الله، و ان محمّدا رسول الله، و الاقرار بما جاء من عند الله، و اقام الصلاة، و ایتاء الزکاة، و حج البیت، و صوم شهر رمضان، و الولایة لنا، و البراءة من عدونا، و تکون مع الصّادقین». [تفسیر برهان، ج 2، ص 865، ح 8]

یَسْتَبْشِرُونَ وَ اَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْسًا اِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ اَ وَ لایَرَوْنَ اَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فی كُلِّ عامٍ مَرَّةً اَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لایَتُوبُونَ وَ لاهُمْ یَذَّكَّرُونَ وَ اِذا ما اُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ اِلی بَعْضٍ هَلْ یَراكُمْ مِنْ اَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللهُ قُلُوبَهُمْ بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَفْقَهُونَ لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللهُ لااِلهَ اِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ

لغات:

«لینفروا کافّةً» نَفر و نَفَر به معنای خروج و به معنای گروه کم تر از ده نفر است مانند «نَفَرٌ من الجنّ» و بعضی گفته اند نَفر به معنای عشره است.

«لیتفقّهوا فی الدین» فقه به معنای فهم است و فقیه: فهیم است مانند «قَالُواْ یَا شُعَیْبُ مَا نَفْقَهُ کَثِیرًا مِّمَّا تَقُولُ»(1)، و «لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا»(2)، و تفقّه، فهم مسایل دین است، و «نَفر» در این آیه به چند معنا آمده است: حرکت و خروج برای معرفت امام(علیه السلام)، حرکت و خروج برای فهم احکام از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و [ائمّه معصومین(علیهم السلام)] و تعلیم آن ها به مردم، حرکت و خروج اهل کتاب برای به دست آوردن حقانیّت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، حرکت و خروج برای تفقّه در دین و تعلیم دیگران نسبت به مسایل دین، حرکت گروهی برای شرکت در جنگ و اقامت دیگران در صورت عدم نیاز برای تفقّه در دین.

«عزیز علیه ما عَنِتُّم» «عَنَت» به معنای مشقّت است مانند «ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ «و «وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ.»(3)

ص: 739


1- 1311.. سوره ی هود، آیه ی 91.
2- 1312.. سوره ی اعراف، آیه ی 179.
3- 1313.. سوره ی آل عمران، آیه ی 118.
ترجمه:

شایسته نیست مومنان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند چرا از هر گروهی از آنان، طایفه ای کوچ نمی کند (و طایفه ای در مدینه بماند)، تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آن ها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خودداری کنند! (122) ای کسانی که ایمان آورده اید! با کافرانی که به شما نزدیکترند، پیکار کنید! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند!) آن ها باید در شما شدّت و خشونت (و قدرت) احساس کنند و بدانید خداوند با پرهیزگاران است! (123) و هنگامی که سوره ای نازل می شود، بعضی از آنان (به دیگران) می گویند: «این سوره، ایمان کدام یک از شما را افزون ساخت؟!» (به آن ها بگو:) امّا کسانی که ایمان آورده اند، بر ایمان شان افزوده و آن ها (به فضل و رحمت الهی) خوشحالند. (124) و امّا آن ها که در دل های شان بیماری است، پلیدی بر پلیدیشان افزوده و از دنیا رفتند در حالی که کافر بودند. (125) آیا آن ها نمی بینند که در هر سال، یک یا دو بار آزمایش می شوند؟! باز توبه نمی کنند، و متذکّر هم نمی گردند! (126) و هنگامی که سوره ای نازل می شود، بعضی از آن ها [منافقان] به یک دیگر نگاه می کنند و می گویند: «آیا کسی شما را می بیند؟(اگر از حضور پیامبر بیرون رویم،کسی متوجّه ما نمی شود!)»سپس منصرف می شوند (و بیرون می روند) خداوند دل های شان را (از حق) منصرف ساخته چرا که آن ها، گروهی هستند که نمی فهمند (و بی دانشند)! (127) به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مومنان، رئوف و مهربان است! (128) اگر آن ها (از حق) روی بگردانند، (نگران مباش!) بگو: «خداوند مرا کفایت می کند هیچ معبودی جز او نیست بر او توکّل کردم و او صاحب عرش بزرگ است!» (129)

ص: 740

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ»(1)

به امام صادق(علیه السلام) گفته شد: گروهی گمان می کنند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است:

«اختلاف امّت من رحمت است»؟! امام صادق(علیه السلام) فرمود: «راست می گویند». سوال کننده گفت: اگر اختلاف امّت رحمت باشد، آیا اجتماع و اتفّاق آنان عذاب است؟!

امام صادق(علیه السلام) فرمود: حدیث رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به این معنا نیست که تو و آنان فکر کرده اید، بلکه مقصود او از اختلاف رفت و آمد مردم نزد آن حضرت برای یاد گرفتن احکام خداست تا [گروهی] با یاد گرفتن احکام خدا مردم [دیگر] را به احکام خدا آگاه سازند، چنان که خداوند می فرماید: «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ اِذَا رَجَعُواْ اِلَیْهِمْ…» بنابراین مقصود از آن حدیث رفت و آمد اهل بلاد است نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای فهم مسایل دین، نه اختلاف در دین، چرا که دین یکی است [و نباید اختلافی در آن باشد.](2)

مولّف گوید:

مصادیق دیگری نیز برای نفر و تفقّه در دین در روایات آمده که به صورت خلاصه بیان می شود.

ص: 741


1- 1314.. سوره ی توبه، آیه ی 122.
2- 1315.. فی العلل عن الصّادق(علیه السلام) انّه قیل له انّ قومًا یروون انّ رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) قال اختلاف امّتی رحمة فقال صدقوا فقیل ان کان اختلافهم رحمة فاجتماعهم عذاب قال لیس حیث تذهب و ذهبوا انّما اراد قول اللَّه؟عز؟ فَلَوْ لانَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ الآیة فامرهم ان ینفروا الی رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) و یختلفوا الیه فیتعلّموا ثم یرجعوا الی قومهم فیعلّموهم انّما اراد اختلافهم من البلدان لااختلافًا فی دین اللَّه انّما الدین واحد. [تفسیر صافی، ج 2، ص 389]

به امام صادق(علیه السلام) گفته شد:

هنگامی که بر امام حادثه ای پیش آید [و از دنیا رحلت نماید] مردم چه باید بکنند؟ امام(علیه السلام) فرمود: باید به آیه «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ…» عمل کنند؛ گفته شد: آنان بدون امام چه وظیفه ای دارند؟ فرمود: مادامی که در جست وجوی امام هستند، معذور خواهند بود و نیز مردمی که منتظر خبر و اطّلاع از امام هستند معذور هستند تا خبر تحقیق کنندگان به آنان برسد.(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره ی این است که از جمعیّت فراوان گروهی باید به دنبال تحصیل علم و فهم احکام خدا بروند و بقیّه [در شهرها] باقی بمانند تا آنان باز گردند [و مسایل و معارف دین را به مردم تعلیم بدهند] و نیز گروهی به نوبت به میدان جنگ بروند و گروهی در شهر باقی بمانند.(2)

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) و در تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمودند:

ای مردم در دین خود فقیه و دانا باشید و احکام خدا را یاد بگیرید وگرنه اعرابی و بادیه نشین محسوب می شوید، همان گونه که خداوند می فرماید: «لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ اِذَا رَجَعُواْ اِلَیْهِمْ….»(3)

ص: 742


1- 1316.. و فی الکافی قیل للصادق(علیه السلام) اذا حدث علی الاِمام حدث کیف یصنع الناس فقال این قول اللَّه؟عز؟ فَلَوْ لانَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ الآیة قیل فما حالهم قال هم فی عذر ما داموا فی الطلب و هؤلاء الذین ینتظرونهم فی عذر حتّی یرجع الیهم اصحابهم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 389]
2- 1317.. و فی المجمع عن الباقر(علیه السلام) کان هذا حین کثر الناس فامرهم ان ینفر منهم طائفة و یقیم طائفة للتفقه و ان یکون الغزو نوبًا. [تفسیر صافی، ج 2، ص 389]
3- 1318.. و فی الکافی عن الصّادق(علیه السلام) و العیّاشی عن الباقر(علیه السلام) تفقهّوا فی الدین فانّه من لم یتفقّه منکم فی الدین فهو اعرابی انّ اللَّه یقول فی کتابه لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوا اِلَیْهِمْ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 389]B

«اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَ لِیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً…»(1)

این آیه خطاب به مومنین دارد و دو دستور و یک نوید می دهد و می فرماید:

با کفّاری که نزدیک شمایند جنگ کنید و آنان باید در شما قدرت و سخت کوشی بیابند و از شما هراس کنند، و شما باید بدانید که خدا یاور پرهیزکاران است.

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

بر مسلمانان واجب است که نخست با کفّاری که نزدیک به بلاد آنان و امامشان هستند جنگ کنند و آنان را رها نکنند و سراغ کفّار دیگر بروند و باید در گفتار و عمل با غلظت و قدرت با کفّار برخورد نمایند. در روایت کافی و عیّاشی آمده که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «باید با [دشمن نزدیک خود] دیلم جنگ کنند.(2)

«وَ اِذَا مَا اُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن یَقُولُ اَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ اِیمَانًا فَاَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ…»(3)

حاصل این دو آیه این است که هر سوره ای بر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نازل می شد، سبب افزوده شدن ایمان مومنان و شادی آنان و سبب افزوده شدن نفاق و پلیدی منافقین بود و بر شرک آنان می افزود و با کفر از دنیا می رفتند.

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

این آیه در ردّ سخن کسانی است که می گویند: ایمان کم و زیاد نمی شود،

ص: 743


1- 1319.. سوره ی توبه، آیه ی 123.
2- 1320.. فی الکافی و العیّاشی عن الصّادق(علیه السلام) قال الدّیلم و القمیّ یجب علی کلّ قوم ان یقاتلوا من یلیهم ممّن یقرب من الامام و لایجوزوا ذلک الموضع وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً شدة و صبرًا علی القتال. [تفسیر صافی، ج 2، ص 390]
3- 1321.. سوره ی توبه، آیه ی 124 و 125.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: خداوند ایمان را بر اعضا و جوارح انسان تقسیم و واجب

نموده است: سپس فرمود: هر کدام از اعضای بدن سهمی از ایمان را داراست. سوال شد: ناقص بودن و کامل بودن ایمان را فهمیدم، زیاد شدن آن چیست؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: آیه فوق و آیه«وَ زِدْنَاهُمْ هُدًی»شاهد آن است،و اگر ایمان نقصان و زیادتی نمی داشت هیچ کس فضیلتی بر دیگری نمی داشت و نعمت ها بین مردم یکسان تقسیم می شد و تفاضل بین آنان نبود، در حالی که به وسیله کمال ایمان مومنین به بهشت می روند و به وسیله تفاضل ایمان درجات آنان بالا می رود و با نقصان ایمان گنه کاران به دوزخ می روند.(1)

مولّف گوید:

در ذیل آیه فوق روایت بسیار مفصّلی در تفسیر برهان از کافی نقل شده و امام صادق(علیه السلام) درجات ایمان را بیان نموده و به آیه فوق نیز استشهاد کرده است.(2)

ص: 744


1- 1322.. و فی الکافی و العیّاشی عن الصّادق(علیه السلام) انَّ اللَّه تبارک و تعالی فرض الایمان علی جوارح ابن آدم و قسّمه علیها و فرّقه فیها ثم بیّن(صلی الله علیه و آله) ذلک قیل قد فهمت نقصان الاِیمان و تمامه فمن این جاءت زیادته؟ قال: قول اللَّه تعالی وَ اِذا ما اُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ الآیة و قال وَ زِدْناهُمْ هُدیً و لو کان کلّه واحدًا لازیادة فیه و لانقصان لم یکن لاحد منهم فضل علی الآخر و لااستوت النّعم فیه و لااستوی الناس و بطل التفضیل و لکن بتمام الایمان دخل المؤمنون الجنّة و بالزیادة فی الاِیمان تفاضل المؤمنون بالدرجات عند اللَّه و بالنقصان دخل المفرّطون النار و قد مضی لهذا المعنی زیادة بیان فی سورة الانفال. [تفسیر صافی، ج 2، ص 390]
2- 1323.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن بکر بن صالح، عن القاسم بن برید،قال: حدثنا ابو عمرو الزبیری،عن ابی عبد الله(علیه السلام)،قال:قلت له:ایها العالم،اخبرنی ای الاعمال افضل عند الله؟قال: «ما لایقبل الله شیئا الا به».قلت: و ما هو؟ قال: «الایمان بالله الذی لااله الا هو، اعلی الاعمال درجة، و اشرفها منزلة، و اسناها حظا».قال: قلت: الا تخبرنی عن الایمان، اقول هو و عمل، ام قول بلا عمل؟ فقال: «الایمان عمل کله، و القول بعض ذلک العمل، بفرض من الله بین فی کتابه، واضح نوره، ثابتة حجته، یشهد له به الکتاب، و یدعوه الیه».قال: قلت له: صفه لی جعلت فداک حتّی افهمه. قال: «الایمان حالات و درجات و طبقات و منازل، فمنه التام المنتهی تمامه، و منه الناقص البین نقصانه، و منه الراجح الزائد رجحانه».قلت: ان الایمان لیتم و ینقص و یزید؟ قال: «نعم».قلت: کیف ذاک؟ قال: «لان الله تبارک و تعالی فرض الایمان علی جوارح ابن آدم، و قسمه علیها، و فرقه فیها، فلیس من جوارحه جارحة الا و قد وکلت من الایمان بغیر ما وکلت به اختها، فمنها قلبه الذی به یعقل و یفقه و یفهم، و هو امیر بدنه الذی لاترد الجوارح و لاتصدر الا عن رایه و امره، و منها عیناه اللتان یبصر بهما، و اذناه اللتان یسمع بهما، و یداه اللتان یبطش بهما، و رجلاه اللتان یمشی بهما، و فرجه الذی الباه من قبله، و لسانه الذی ینطق به، و راسه الذی فیه وجهه.فلیس من هذه جارحة الا و قد وکلت من الایمان بغیر ما وکلت به اختها، بفرض من الله تبارک و تعالی اسمه، ینطق به الکتاب لها، و یشهد به علیها، ففرض علی القلب غیر ما فرض علی السمع، و فرض علی السمع غیر ما فرض علی العینین، و فرض علی العینین غیر ما فرض علی اللسان، و فرض علی اللسان غیر ما فرض علی الیدین، و فرض علی الیدین غیر ما فرض علی الرجلین، و فرض علی الرجلین غیر ما فرض علی الفرج، و فرض علی الفرج غیر ما فرض علی الوجه.فاما ما فرض علی القلب من الایمان فالاقرار و المعرفة و المحبة و الرّضا و التسلیم، بان لااله الا الله، وحده لاشریک له، الها واحدا لم یتخذ صاحبة و لاولدا،و ان محمّدا عبده و رسوله(صلی الله علیه و آله)، و الاقرار بما جاء من عند الله من نبی او کتاب، فذلک ما فرض الله علی القلب من الاقرار و المعرفة، و هو عمله، و هو قول الله؟عز؟:اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاِیمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا (النحل 16: 106)، و قال: اَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (الرعد 13: 28) و قال: الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِاَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ (المائدة 5: 41)، و قال: وَ اِنْ تُبْدُوا ما فِی اَنْفُسِکُمْ اَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ (البقرة 2: 284)، فذلک ما فرض الله؟عز؟ علی القلب من الاقرار و المعرفة و هو عمله و هو راس الایمان.و فرض الله علی اللسان القول و التعبیر عن القلب بما عقد علیه و اقر به، قال الله تبارک و تعالی: وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا (البقرة 2: 83)،و قال: وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی اُنْزِلَ اِلَیْنا وَ اُنْزِلَ اِلَیْکُمْ وَ اِلهُنا وَ اِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (العنکبوت 29: 46)، فهذا ما فرض الله علی اللسان، و هو عمله.و فرض علی السمع ان یتنزه عن الاستماع الی ما حرم الله، و ان یعرض عما لایحل له مما نهی الله؟عز؟ عنه، و الاصغاء الی ما اسخط الله؟عز؟، فقال فی ذلک: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ اَنْ اِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَاُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ (النّساء 4: 140)، ثم استثنی ؟عز؟ موضع النسیان، فقال: وَ اِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (الانعام 6: 68)، و قال: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ اُول-ٰٓئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ اُول-ٰٓئِکَ هُمْ اُولُوا الْاَلْبابِ (الزمر 39: 17 18)، و قال؟عز؟:قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ (المؤمنون 23: 1 4)،وقال:وَ اِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ اَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا اَعْمالُنا وَ لَکُمْ اَعْمالُکُمْ (القصص 28: 55)، و قال: وَ اِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرامًا (الفرقان 25: 72)، فهذا ما فرض الله علی السمع من الایمان ان لایصغی الی ما لایحل له، و هو عمله، و هو من الایمان.و فرض علی البصر ان لاینظر الی ما حرم الله علیه، و ان یعرض عما نهی الله عنه مما لایحل له، و هو عمله، و هو من الایمان، فقال تبارک و تعالی: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ (النور 24: 31)، فنهاهم ان ینظروا الی عوراتهم، و ان ینظر المرء الی فرج اخیه، و یحفظ فرجه ان ینظر الیه، و قال: وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ (النور 24: 31)، من ان تنظر احداهن الی فرج اختها، و تحفظ فرجها من ان تنظر الیها».و قال: «کل شی ء فی القرآن من حفظ الفرج فهو من الزنا الا هذه الآیة فانها من النظر.ثم نظم ما فرض علی القلب و اللسان و السمع و البصر فی آیة اخری، فقال: وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ اَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لااَبْصارُکُمْ وَ لاجُلُودُکُمْ (فصلت 41: 22)، یعنی بالجلود الفروج و الافخاذ، و قال: وَ لاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اُول-ٰٓئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا (الاسراء 17: 36)، فهذا ما فرض الله علی العینین من غض البصر عما حرم الله؟عز؟، و هو عملهما، و هو من الایمان.و فرض علی الیدین ان لایبطش بهما الی ما حرم الله، و ان یبطش بهما الی ما امر الله؟عز؟، و فرض علیهما من الصدقة و صلة الرحم و الجهاد فی سبیل الله و الطهور للصلاة، فقال: یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِذا قُمْتُمْ اِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ اَیْدِیَکُمْ اِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ اَرْجُلَکُمْ اِلَی الْکَعْبَیْنِ (المائدة 5: 6)، و قال: فَاِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّی اِذا اَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَاِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ اِمَّا فِداءً حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ اَوْزارَها(محمّد 47: 4)،فهذا ما فرض الله علی الیدین،لان الضرب من علاجهما. و فرض علی الرجلین ان لایمشی بهما الی شی ء من معاصی الله، و فرض علیهما المشی الی ما یرضی الله؟عز؟، فقال: وَ لاتَمْشِ فِی الْاَرْضِ مَرَحًا اِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْاَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا (الاسراء 17: 37)، و قال:وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ اِنَّ اَنْکَرَ الْاَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ (لقمان 31: 19)، و قال فیما شهدت الایدی و الارجل علی انفسهما و علی اربابهما من تضییعهم لما امر الله؟عز؟ به، و فرضه علیهما الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی اَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا اَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (یس 36: 65) فهذا ایضا مما فرض الله علی الیدین و علی الرجلین، و هو عملهما، و هو من الایمان.و فرض علی الوجه السجود له باللیل و النهار فی مواقیت الصلوات، فقال: یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (الحج 22: 77) و هذه فریضة جامعة علی الوجه و الیدین و الرجلین، و قال فی موضع آخر: وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ اَحَدًا (الجنّ 72: 18) و قال فیما فرض الله علی الجوارح من الطهور و الصلاة بها، و ذلک ان الله؟عز؟ لما صرف نبیه(صلی الله علیه و آله) الی الکعبة عن بیت المقدّس، و انزل الله؟عز؟: وَ ما کانَ اللهُ لِیُضِیعَ اِیمانَکُمْ اِنَّ اللهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ (البقرة 2: 143) فسمی الصلاة ایمانا، فمن لقی الله؟عز؟ حافظا لجوارحه، موفیا کل جارحة من جوارحه ما فرض الله؟عز؟ علیها لقی الله؟عز؟ مستکملا لایمانه، و هو من اهل الجنة، و من خان فی شی ء منها او تعدی ما امر الله؟عز؟ فیها لقی الله؟عز؟ ناقص الایمان».قال: قلت: قد فهمت نقصان الایمان و تمامه، فمن این جاءت زیادته؟ فقال: «قول الله؟عز؟: وَ اِذا ما اُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ اَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ اِیمانًا فَاَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ اِیمانًا وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ وَ اَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْسًا اِلَی رِجْسِهِمْ. و قال: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَاَهُمْ بِالْحَقِّ اِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً (الکهف 18: 13) و لو کان کله واحدا لازیادة فیه و لانقصان لم یکن لاحد منهم فضل علی الآخر، و لاستوت النعم فیه، و لاستوی الناس و بطل التفضیل، و لکن بتمام الایمان دخل المؤمنون الجنة، و بالزیادة فی الایمان تفاضل المؤمنون بالدرجات عند الله، و بالنقصان دخل المفرطون النار». [تفسیر برهان، ج 2، ص 871]

ص: 745

ص: 746

ص: 747

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا اِلَی رِجْسِهِمْ» افزوده شدن شکّی است بر شکّ آنان.(1)

«لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ اَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ…»(2)

خداوند در این آیه برکات وجود مبارک رسول الله(صلی الله علیه و آله) را بیان نموده:

او پیامبری است دارای چهار خصلت، 1. انسانی است از خود مردم، 2. گم راهی مردم برای او سخت و غیر قابل تحمّل است، 3. بر هدایت مردم کوشاست،4. نسبت به مومنان رؤف و مهربان است.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

این آیه این چنین نازل شده است:«لَقَدْ جَاءنا رَسُولٌ مِّنْ اَنفُسِنا عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتنا حَرِیصٌ عَلَیْنا بالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ.»(3)

و در روایت دیگری فرمود:

این آیه چهار بخش است، سه بخش آن مخصوص به ما می باشد و در بخش چهارم ما با مومنین شریک هستیم.(4)

ص: 748


1- 1324.. العیّاشی: عن زرارة بن اعین، عن ابی جعفر(علیه السلام): وَ اَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْسًا اِلَی رِجْسِهِمْ. یقول: «شکا الی شکهم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 875، ح 2]
2- 1325.. سوره ی توبه، آیه ی 128 و 129.
3- 1326.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن یحیی بن المبارک، عن عبد الله ابن جبلة، عن اسحاق بن عمار، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «هکذا انزل الله؟عز؟: لقد جاءنا رسول من انفسنا عزیز علیه ما عنتنا حریص علینا بالمؤمنین رءوف رحیم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 875]
4- 1327.. العیّاشی: عن ثعلبة، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: قال الله تبارک و تعالی: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ، قال: «فینا». عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ، قال: «فینا». حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ، قال: «فینا». بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ، قال: «شرکنا المؤمنون فی هذه الرابعة و ثلاثة لنا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 876]B

مفاد معنای فوق از امام باقر(علیه السلام) نیز در تفسیر عیّاشی نقل شده است.(1)

اصبغ بن نباته گوید:

شخصی به امیرالمؤمنین(علیه السلام)گفت:یا امیرالمؤمنین!منطقه زندگی ما سرزمین پر از درّندگان است و آنان منزل من را احاطه می کنند، و از آن دور نمی شوند، تا طعمه خود را بگیرند؟!

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

این آیه را بخوان تا دور شوند. «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ اَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ * فَاِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» و آن شخص این آیه را خواند و درّندگان از اطراف خانه او دور شدند.(2)

ص: 749


1- 1328.. عن عبد الله بن سلیمان عن ابی جعفر(علیه السلام) قال تلا هذه الآیة «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ» قال: من انفسنا قال: «عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ» قال: ما عنتنا قال: «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» قال: علینا «بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» قال بشیعتنا رءوف رحیم فلنا ثلاثة ارباعها، و لشیعتنا ربعها.[تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 118، ح 166]
2- 1329.. و قام الیه رجل آخر، فقال: یا امیرالمؤمنین، ان ارضی ارض مسبعة، و ان السباع تغشی منزلی و لاتجوز حتّی تاخذ فریستها؟ فقال: «اقرا لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللهُ لااِلهَ اِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ». فقراهما الرجل فاجتنبته السباع. [تفسیر برهان، ج 5، ص 856]
یادآوری ها:

مولّف گوید:

یادآوری می شود که جز در جلد اوّل، در بقیّه ی مجلّدات از ترجمه ی آیة الله مکارم شیرازی زید عزّه استفاده شده است. ضمنا لغات نیز جز در جلد اوّل -- که از لغت نامه های گوناگونی استفاده گردیده -- در بقیّه ی مجلّدات تنها از تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی رضوان الله تعالی علیه استفاده شده است؛ جز مواردی که لغتی را آن مرحوم معنا نکرده بوده و نگارنده از جاهای دیگری مانند بحارالانوار و تفسیر صافی و تفسیر شبّر و غیره استفاده کرده اند. همچنین به لغت نامه های معروف، به خاطر شبهه ی عدم اعتبار شرعی آن ها مراجعه نکردیم. (والله العالم)

پایان جلد سوم تفسیر اهل البیت(علیهم السلام)

ص: 750

جلد 4

مشخصات کتاب

سرشناسه:حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -

عنوان و نام پديدآور:تفسیر اهل البیت علیهم السلام/ تالیف سیدمحمد حسینی بهارانچی.

مشخصات نشر:قم: انتشارات مطیع، 1393 -

مشخصات ظاهری:9ج.

شابک:280000 ريال: ج.1 978-600-7107-24-9 : ؛ ج.3 978-600-7107-56-0 : ؛ ج.4 978-600-7107-51-5 : ؛ 500000 ریال: ج.5 978-600-7107-83-6 : ؛ ج.6 978-600-9900-04-6 : ؛ ج.7 978-600-9900-08-4 : ؛ 1200000 ﷼: ج.8 978-600-9900-09-1 : ؛ ج.9 978-600-990014-5 :

يادداشت:ج. 4 و 6 - 8 (چاپ اول: 1397) (فیپا).

يادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1397).

يادداشت:ج.8 (چاپ اول: 1399)

يادداشت:ج.9 (چاپ اول: 1398) (فیپا).

یادداشت:کتابنامه.

مندرجات:ج.1. سوره مبارکه حمد و بقره.- ج.4. سوره های مبارکه یونس- هود - یوسف - رعد - ابراهیم - حجر- نحل و اسراء.- ج.5. سوره های مبارکه کهف - مریم سلام الله علیها- طه - انبیاء - حج - مومنون و نور.- ج.6. سوره های فرقان - شعراء - نمل - قصص - عنکبوت - روم - لقمان - سجده - احزاب و سبأ.- ج.7. سوره های فاطر - یس - صافات - ص - زمر - غافر - فصلت - شوری - زخرف - دخان - جاثیه -احقاف.- ج.8. سوره های مبارکه محمد صلی الله علیه و آله - فتح - حجرات - ق- ذاریات - طور- نجم - قمر - الرحمن- واقعه - حدید - مجادله - حشر - ممتحنه - صف - جمعه - منافقین - تغابن - طلاق - تحریم

موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14

Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century

رده بندی کنگره:BP98/ح3ت7 1393

رده بندی دیویی:297/179

شماره کتابشناسی ملی:4922990

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

تفسیر اهل البیت علیهم السلام

(جلد4)

سوره های مبارکه یونس علیه السلام هود علیه السلام یوسف علیه السلام رعد ، ابراهیم علیه السلام حجر ، نحل و اسراء

تالیف خادم هل البیت علیهم السلام

سید محمد (سید قاسم) حسینی بهارانچی

ص: 4

الحمد لله ربّ العالمین وصلواته الدآئمة علی خاتم النّبییّن و علی اله الائمّة المیامین و الاوصیآء المرضیّین، سیّما الامام المنتظر و الحجّة الثّاني عشر روحي و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدآء، سميّ المصطفی و کنيّ المرتضی، الّذي یملاء الله به الارض قسطًا وعدلًا، کما ملئت ظلمًا و جورًا، و لعنة الله الدآئمة علی اعدآئهم و مخالفیهم و منکري فضآئلهم و امامتهم اجمعین الی یوم الدّین.

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

سوره ی یونس(علیه السلام)

سوره ی یونس [10]، آیات 1 تا 10 13

سوره ی یونس [10]، آیات 11 تا 20 24

سوره ی یونس [10]، آیات 21 تا 30 30

سوره ی یونس [10]، آیات 31 تا 43 40

سوره ی یونس [10]، آیات 44 تا 56 47

سوره ی یونس [10]، آیات 57 تا 67 53

سوره ی یونس [10]، آیات 68 تا 82 66

سوره ی یونس [10]، آیات 83 تا 93 72

سوره ی یونس [10]، آیات 94 تا 106 81

سوره ی یونس [10]، آیات 107 تا 109 107

سوره ی هود(علیه السلام)

سوره ی هود، آیات 1 تا 11 117

ص: 7

سوره ی هود، آیات 12 تا 24 131

سوره ی هود، آیات 25 تا 39 145

سوره ی هود، آیه ی 40 تا 49 154

سوره ی هود، آیات 50 تا 68 163

سوره ی هود، آیات 69 تا 83 180

سوره ی هود، آیات 84 تا 95 191

سوره ی هود، آیات 96 تا 109 199

سوره ی هود، آیات 110 تا 123 208

سوره ی یوسف(علیه السلام)

سوره ی یوسف، آیات 1 تا 14 229

سوره ی یوسف، آیات 15 تا 22 243

سوره ی یوسف، آیات 23 تا 34 248

سوره ی یوسف، آیات 35 تا 49 253

سوره ی یوسف، آیات 50 تا 67 264

سوره ی یوسف، آیات 68 تا 86 276

سوره ی یوسف، آیات 87 تا 102 285

سوره ی یوسف، آیات 103 تا آخر 304

سوره ی رعد

سوره ی رعد، آیات 1 تا 11 315

ص: 8

سوره ی رعد، آیات 12 تا 19 333

سوره ی رعد، آیات 20 تا 30 346

سوره ی رعد، آیات 31 تا 43 362

سوره ی ابراهیم(علیه السلام)

سوره ی ابراهیم، آیات 1 تا 10 385

سوره ی ابراهیم، آیات 11 تا 18 394

سوره ی ابراهیم، آیات 19 تا 31 401

سوره ی ابراهیم، آیات 32 تا 52 421

سوره ی حِجر

سوره ی حِجر، آیات 1 تا 27 447

سوره ی حجر، آیات 28 تا 77 466

سوره ی حجر، آیه ی 78 تا 99 501

سوره ی نحل

سوره ی نحل، آیات 1 تا 21 521

سوره ی نحل، آیه ی 22 تا 35 534

سوره ی نحل، آیات 36 تا 55 542

سوره ی نحل، آیات 56 تا 76 558

سوره ی نحل، آیات 77 تا 100 575

ص: 9

سوره ی نحل، آیات 101 تا 114 601

سوره ی نحل، آیات 115 تا 128 612

سوره ی اسراء (بنی اسراییل)

سوره ی اسراء، آیات 1 تا 12 625

سوره ی اسراء، آیات 13 تا 28 650

سوره ی اسراء، آیات 29 تا 48 672

سوره ی اسراء، آیات 49 تا 65 696

سوره ی اسراء، آیات 66 تا 84 716

سوره ی اسراء، آیات 85 تا 100 748

سوره ی اسراء، آیات 101 تا 111 767

ص: 10

سوره ی یونس(علیه السلام)

اشاره

محل نزول: مکّه ی مکرّمه به جز آیات 40، 94، 95 و 96 که در مدینه ی منوّره نازل شده است.

ترتیب نزول: این سوره بعد از سوره اسراء نازل شده است.(1) مرحوم فیض می فرماید:

این سوره مکّی است، مگر آیات 94، 95 و 96 آن که مدنی است؛ و از آیه ی «فَاِن کُنتَ فِی شَکٍّ مِّمَّا اَنزَلْنَا اِلَیْکَ فَاسْاَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُونَ الْکِتَابَ…» شروع می شود.

ثواب قرائت سوره ی یونس(علیه السلام) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی یونس را در هر دو ماه یا سه ماه قرائت نماید خوف آن نمی رود که از جاهلان باشد و در قیامت از مقرّبان خدا خواهد بود.(2)

ص: 11


1- 1.. تفسیر برهان.
2- 2.. ابن بابویه: باسناده عن فضیل الرسان، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «من قرا سورة یونس فی کل شهرین او ثلاثة لم یخف علیه ان یکون من الجاهلین، و کان یوم القیامة من المقربین». [تفسیر برهان، ج 3، ص 9]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که سوره ی یونس را قرائت کند به عدد تصدیق کنندگان و تکذیب کنندگان یونس به او پاداش و حسنات داده می شود….(1)

ص: 12


1- 3.. و من کتاب (خواص القرآن): عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، انه قال: «من قرا هذه السورة اعطی من الاجر و الحسنات بعدد من کذب یونس(علیه السلام) و صدق به، و من کتبها و جعلها فی منزله و سمی جمیع من فی الدار و کان بهم عیوب ظهرت، و من کتبها فی طست و غسلها بماء نظیف و عجن بها دقیقا علی اسماء المتّهمین و خبزه، و کسر لکل واحد منهم قطعة و اکلها المتّهم، فلا یکاد یبلعها، و لایبلعها ابدا و یقر بالسرقة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 9]

سوره ی یونس [10]، آیات 1 تا 10

متن:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الر تِلْكَ آیاتُ الْكِتابِ الْحَكیمِ اَ كانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا اَنْ اَوْحَیْنا اِلی رَجُلٍ مِنْهُمْ اَنْ اَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا اَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ الْكافِرُونَ اِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبینٌ اِنَّ رَبَّكُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فی سِتَّةِ اَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْاَمْرَ ما مِنْ شَفیعٍ اِلَّا مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ ذلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ اَ فَلا تَذَكَّرُونَ اِلَیْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمیعًا وَعْدَ اللهِ حَقًّا اِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذینَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیمٍ وَ عَذاب اَلیمٌ بِما كانُوا یَكْفرُونَ هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُورًا وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللهُ ذلِكَ اِلَّا بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ اِنَّ فی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللهُ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ اِنَّ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَاَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ

ص: 13

اُول-ٰٓئِكَ مَاْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا یَكْسِبُونَ اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِایمانِهِمْ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الْاَنْهارُ فی جَنَّاتِ النَّعیمِ دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ اَنِ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمینَ

لغات:

«ثمّ استوی علی العرش» عرش به معنای جای بلند است و در این آیه به معنای علم الهی است چنان که کرسیّ نیز به همین معناست، و استوی، به معنای استقرار است و درباره ی ذات مقدّس حق به معنای استیلا و احاطه بر عالم وجود است مانند «اِنَ اللهَ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» و در هر دو آیه به معنای قدرت و احاطه بر تدبیر عالم است.

«ما مِن شَفیعٍ اِلّا» شَفع و شفاعت به معنای منضم کردن چیزی به چیز دیگر است و شفع به معنای جفت است و شفیع کسی است که خود را در کنار مجرم قرار می دهد و واسطه عفو و رحمت خدا می شود.

«لا یَرجونَ لِقاءَنا» رجاء، امید صادق است و لقای خداوند رسیدن به وعده های اوست و امید به لقای خداوند به معنای انتظار و عمل کردن به موجبات خشنودی خداوند است و کسی که چنین امیدی را ندارد حریص به انجام اعمال نیک و موجبات خشنودی خدا نیست و اگر بگوید امید و انتظار لقای خدا را دارم انتظار او کاذب خواهد بود. «تَحیَّتهُم فیها سَلامٌ» تحیّت، دعا و سلام و احترام و ثناگویی است و با توجّه به اصل لغت، درخواست زنده ماندن است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایش گر

الر، این آیات کتاب استوار و حکمت آمیز است! (1) آیا برای مردم، موجب شگفتی

ص: 14

بود که به مردی از آن ها وحی فرستادیم که مردم را (از عواقب کفر و گناه) بترسان، و به کسانی که ایمان آورده اند بشارت ده که برای آن ها، سابقه نیک (و پاداشهای مسلّم) نزد پروردگارشان است؟! (امّا) کافران گفتند: «این مرد، ساحر آشکاری است!» (2) پروردگار شما، خداوندی است که آسمان ها و زمین را در شش روز [شش دوران] آفرید سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبیر کار (جهان) پرداخت هیچ شفاعت کننده ای، جز با اذن او نیست این است خداوند، پروردگار شما! پس او را پرستش کنید! آیا متذکّر نمی شوید؟! (3) بازگشت همه شما به سوی اوست! خداوند وعده حقّی فرموده او آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را بازمی گرداند، تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، بعدالت جزا دهد و برای کسانی که کافر شدند، نوشیدنی از مایع سوزان است و عذابی دردناک، به خاطر آن که کفر می ورزیدند! (4) او کسی است که خورشید را روشنایی، و ماه را نور قرار داد و برای آن منزلگاه هایی مقدّر کرد، تا عدد سالها و حساب (کارها) را بدانید خداوند این را جز بحق نیافریده او آیات (خود را) برای گروهی که اهل دانشند، شرح می دهد! (5) مسلّما در آمد و شد شب و روز، و آن چه خداوند در آسمان ها و زمین آفریده، آیات (و نشانه هایی) است برای گروهی که پرهیزگارند (و حقایق را می بینند).

(6) آن ها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند، و به زندگی دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند، و آن ها که از آیات ما غافلند، (7) (همه) آن ها جایگاهشان آتش است، به خاطر کارهایی که انجام می دادند! (8) (ولی) کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، پروردگارشان آن ها را در پرتو ایمان شان هدایت می کند از زیر (قصرهای) آن ها در باغ های بهشت، نهرها جاری است. (9) گفتار (و دعای) آن ها در بهشت این است که: «خداوندا، منزهی تو!» و تحیّت آن ها در آن جا: سلام و آخرین سخنشان این است که: «حمد، مخصوص پروردگار عالمیان است!» (10)

ص: 15

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «الر» «انا الله الرؤف» است.(2) علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

«الر» حرفی از حروف اسم اعظم خداوند است، که در قرآن پراکنده شده، و هنگامی که پیامبر و امام(علیهما السلام) آن ها را در کنار هم قرار دهند و خدا را با آن ها بخوانند دعایشان مستجاب می شود.(3)

«وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُواْ اَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ…»(4) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «قَدَمَ صِدْقٍ» شفاعت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است.(5)

ص: 16


1- 4.. سوره ی یونس، آیه ی 1.
2- 5.. ابن بابویه، قال: اخبرنا ابو الحسن محمّد بن هارون الزنجانی، فیما کتب الی علی یدی علی بن احمد البغدادی الوراق، قال: حدثنا معاذ بن المثنی العنبری، قال: حدثنا عبد الله بن اسماء، قال: حدثنا جویریة، عن سفیان بن سعید الثوری، قال: قلت لجعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب:: یا بن رسول الله، ما معنی الر؟ قال(علیه السلام): «معناه انا الله الرءوف». [تفسیر برهان، ج 3، ص 77]
3- 6.. علی بن ابراهیم، قال: الر هو حرف من حروف الاسم الاعظم المقطع فی القرآن، فاذا الفه الرسول او الامام فدعا به اجیب. ثم قال: اَ کانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا اَنْ اَوْحَیْنا اِلی رَجُلٍ مِنْهُمْ یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله): اَنْ اَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا اَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 77]
4- 7.. سوره ی یونس، آیه ی 2.
5- 8.. فی المجمع عن الصّادق(علیه السلام) ان معنی قَدَمَ صِدْقٍ شفاعة محمّد(صلی الله علیه و آله). [تفسیر صافی، ج 2، ص 393]

و در کافی و تفسیر عیّاشی و تفسیر قمّی از آن حضرت نقل شده:

«قَدَمَ صِدْقٍ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است.(1) و در کافی و تفسیر عیّاشی از آن حضرت نقل شده:

مقصود از «قَدَمَ صِدْقٍ» ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(2) سپس مرحوم فیض گوید:

روایات فوق با هم دیگر تنافی ندارند، چرا که امور فوق متلازم اند.(3) «اِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ»(4) روایات مربوط به خلقت آسمان ها و زمین در شش روز، در سوره ی اعراف گذشت، و در این جا به یک روایت اکتفا می شود.

عبدالله بن سنان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند خیر را در روز یک شنبه آفرید و شرّ را قبل از خیر نیافرید، و در روز یک شنبه و دوشنبه زمین ها را آفرید، و در روز سه شنبه خوراکی های روی زمین را آفرید، و آسمان ها را در روز چهارشنبه و پنجشنبه آفرید، و خوراکی های

ص: 17


1- 9.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا اَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ فَقَالَ هُوَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله). [کافی، ج 8، ص 364، ح 554]
2- 10.. و عنه: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن محمّد بن جمهور، عن یونس، قال: اخبرنی من رفعه، الی ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قوله تعالی: وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا اَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ. قال: «ولایة امیرالمؤمنین(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 12، ح 8]
3- 11.. اقول: و هذا لانّ الولایة من شروط الشّفاعة، و هما ملازمتان. [الاصفی فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص 503]
4- 12.. سوره ی یونس، آیه ی 3.

آن ها را در روز جمعه آفرید، از این رو آسمان ها و زمین و آن چه در آن هاست را در شش روز آفرید.(1) «هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَ الْقَمَرَ نُورًا وَ قَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسَابَ…»(2) ابوذر غفاری گوید:

دست من در دست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود و راه می رفتیم و به خورشید نگاه می کردیم تا غروب نمود و من گفتم: یا رسول الله! خورشید در کجا غروب می کند؟ [و کجا خواهد رفت؟] فرمود: به آسمان ها می رود تا به آسمان هفتم می رسد و تحت عرش قرار می گیرد و در پیشگاه خدا همراه ملائکه سجده می کند و سپس می گوید: «خدایا آیا از مشرق طلوع کنم یا از مغرب» چنان که خداوند می فرماید: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ» یعنی این صنع پروردگار است که مُلک او عزیز و او عالم به خلق خود می باشد، سپس فرمود: پس جبرییل می آید و حلّه ای از نور عرش به مقدار ساعات روز در طول سال بر خورشید می پوشاند همانند این که شما لباس خود را می پوشید و سپس خورشید از مشرق خود طلوع می کند. تا این که

ص: 18


1- 13.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد، عن ابن محبوب، عن عبد الله بن سنان، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «ان الله خلق الخیر یوم الاحد، و ما کان لیخلق الشر قبل الخیر، و فی یوم الاحد و الاثنین خلق الارضین، و خلق اقواتها فی یوم الثلاثاء، و خلق السماوات یوم الاربعاء و یوم الخمیس، و خلق اقواتها یوم الجمعة، و ذلک قول الله(عزوجل): خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 12، ح 1]
2- 14.. سوره ی یونس، آیه ی 5.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من می بینم که خورشید سه روز حبس می شود و دیگر حلّه ی نوری بر او پوشانده نمی شود و مامور خواهد شد که از مغرب طلوع کند، چنان که خداوند می فرماید: «اِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ * وَ اِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ» و ماه نیز همانند خورشید چون غروب می نماید به آسمان هفتم می رود و در زیر عرش سجده می کند و جبرییل حله ای از نور کرسی بر او می پوشاند چنان که خداوند می فرماید: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَ الْقَمَرَ نُورًا». ابوذر گوید: سپس با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به کناری رفتیم و نماز مغرب را خواندیم.(1)

ص: 19


1- 15.. ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن موسی بن المتوکّل(رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمّد بن ابی عبد الله الکوفی، عن موسی بن عمران النخعی، عن عمه الحسین بن یزید، عن اسماعیل بن مسلم، عن ابی نعیم البلخی، عن مقاتل بن حیان، عن عبدالرّحمن بن ابی ذر، عن ابی ذر الغفاری;، قال: کنت آخذا بید النّبی(صلی الله علیه و آله) و نحن نتماشی جمیعا، فما زلنا ننظر الی الشمس حتّی غابت، فقلت: یا رسول الله، این تغیب؟قال: «فی السماء، ثم ترفع من سماء الی سماء، حتّی ترفع الی السماء السابعة العلیا، حتّی تکون تحت العرش، فتخر ساجدة، فتسجد معها الملائکة الموکلون بها، ثم تقول: یا رب، من این تامرنی ان اطلع، ا من مشرقی او من مغربی؟ فذلک قوله(عزوجل): وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ یعنی بذلک صنع الرب العزیز فی ملکه، العلیم بخلقه قال فیاتیها جبرییل(علیه السلام) بحلة ضوء من نور العرش، علی مقدار ساعات النهار، علی طوله فی ایام الصیف، او قصره فی الشتاء، او ما بین ذلک فی الخریف و الربیع قال فتلبس تلک الحلة کما یلبس احدکم ثیابه، ثم ینطلق بها فی جو السماء حتّی تطلع من مطلعها». قال النّبی(صلی الله علیه و آله): «فکانی بها و قد حبست مقدار ثلاث، ثم لاتکسی ضوءا و تؤمر ان تطلع من مغربها، فذلک قوله(عزوجل): اِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَ اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ.و القمر کذلک من مطلعه و مجراه فی افق السماء و مغربه، و ارتفاعه الی السماء السابعة، و یسجد تحت العرش، ثم یاتیه جبرییل بالحلة من نور الکرسی، فذلک قوله(عزوجل): هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُورًا». قال ابو ذر(رحمه الله): ثم اعتزلت مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) و صلینا المغرب. [تفسیر برهان، ج 3، ص 13]

محمّد بن مسلم گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم:

فدای شما شوم برای چه خورشید گرم تر از ماه است؟ امام(علیه السلام) فرمود:

خداوند خورشید را از نور آتش و صفو آب به صورت هفت طبقه خلق نمود و لباسی از آتش بر آن پوشاند، از این رو گرم تر از ماه می باشد. گفتم: فدای شما شوم ماه را چگونه آفرید؟ فرمود: ماه را از نور آتش و صفو آب به صورت هفت طبقه خلق نمود و بر او لباسی از آب پوشاند، از این رو ماه سردتر از خورشید است.(1) «اَنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءنَا وَ رَضُواْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیَا وَ اطْمَاَنُّواْ بِهَا وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «آیات» در این آیه، امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم السلام) هستند، و دلیل آن سخن آن حضرت است که فرمود: خداوند آیه ای بزرگ تر از من ندارد.(3)

ص: 20


1- 16.. و عنه: باسناده عن سهل بن زیاد، عن علی بن حسان، عن علی بن ابی النوار، عن محمّد بن مسلم، قال: قلت لابی جعفر(علیه السلام): جعلت فداک، لای شی ء صارت الشمس اشد حرارة من القمر؟ فقال: «ان الله خلق الشمس من نور النار، و صفو الماء، طبقا من هذا و طبقا من هذا، حتّی اذا کانت سبعة اطباق البسها لباسا من نار، فمن ثم صارت اشد حرارة من القمر». قلت: جعلت فداک، و القمر؟ قال: «ان الله تعالی ذکره خلق القمر من ضوء نور النار و صفو الماء، طبقا من هذا و طبقا من هذا، حتّی اذا کانت سبعة اطباق البسها لباسا من ماء، فمن ثم صار القمر ابرد من الشمس». [تفسیر برهان، ج 3، ص 14، ح3]
2- 17.. سوره ی یونس، آیه ی 7.
3- 18.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: اِنَّ الَّذِینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنا ای لایؤمنون به و رضوا بالحیوة الدُّنْیا وَ اطْمَاَنُّوا بِها وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ قال: الآیات امیرالمؤمنین و الائمة:، و الدلیل علی ذلک قول امیرالمؤمنین(علیه السلام) ما لله آیة اکبر منی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 294]

مولّف گوید:

مؤیّد سخن فوق روایاتی است که می گوید: مقصود از نبا عظیم در آیه «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَاِ الْعَظِیمِ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(1) تفسیر آیه فوق از آیه «فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ اَحَدًا»، [آخر کهف] روشن می شود.

«اِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِاِیمَانِهِمْ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الاَنْهَارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ…»(2) مولّف گوید:

نوید هدایت خداوند نسبت به مومنان صالح و شایسته در آیات فراوانی از قرآن به چشم می خورد از این رو امام صادق(علیه السلام) در پاسخ سوال عبدالله بن فضل هاشمی از آیه «مَن یَهْدِ اللهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَ مَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرْشِدًا» فرمود: خداوند ظالمین را در قیامت از دار کرامت خود گم راه خواهد نمود، و اهل ایمان و عمل صالح را به بهشت هدایت خواهد کرد، همان گونه که می فرماید: «وَ یُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاء» و می فرماید: «اِنَّ الَّذِینَ

ص: 21


1- 19.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ اَوْ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ اَبِی حَمْزَةَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ اِنَّ الشِّیعَةَ یَسْاَلُونَکَ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَةِ عَمَّ یَتَساءَلُونَعَنِ النَّبَاِ الْعَظِیمِ قَالَ ذَلِکَ اِلَیَّ اِنْ شِئْتُ اَخْبَرْتُهُمْ وَ اِنْ شِئْتُ لَمْ اُخْبِرْهُمْ ثُمَّ قَالَ لَکِنِّی اُخْبِرُکَ بِتَفْسِیرِهَا قُلْتُ عَمَّ یَتَساءَلُونَ قَالَ فَقَالَ هِیَ فِی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ کَانَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ یَقُولُ مَا لِلَّهِ(عزوجل) آیَةٌ هِیَ اَکْبَرُ مِنِّی وَ لَا لِلهِ مِنْ نَبَاٍ اَعْظَمُ مِنِّی. [کافی، ج 1، ص 207، ح 3]
2- 20.. سوره ی یونس، آیه ی 9.

آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِاِیمَانِهِمْ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الاَنْهَارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ.»(1) البتّه معلوم است که مقصود از مومنان در آیه فوق پیروان اهل بیت(علیهم السلام) هستند.

«دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ وَ آخِرُ دَعْوَاهُمْ اَنِ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

یکی از علمای یهود سوالاتی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمود و در مورد سوال از تسبیح، پیامبر خدا فرمود: هنگامی که بنده می گوید: «سبحان الله» هر چیزی در زیر عرش با او تسبیح می گوید و خداوند به گوینده تسبیح ده برابر آن ها پاداش می دهد، و هنگامی که می گوید: «الحمد لله» خداوند نعمت های دنیا را به او می دهد، تا این که خدا را ملاقات کند و نعمت های آخرت را نیز به او بدهد؛ سپس فرمود: «الحمد لله» همان کلمه ای است که اهل بهشت هنگام دخول در بهشت می گویند؛ و هر ذکری در دنیا پایان می پذیرد، جز «الحمد لله» که در بهشت

ص: 22


1- 21.. ابن بابویه، قال: حدثنا علی بن عبد الله الوراق و محمّد بن احمد السنانی، و علی بن احمد بن محمّد، قالوا: حدثنا ابو العبّاس احمد بن یحیی بن زکریا القطان، قال: حدثنا بکر بن عبد الله بن حبیب، قال: حدثنا تمیم بن بهلول، عن ابیه، عن جعفر بن سلیمان البصری، عن عبد الله بن الفضل الهاشمی، قال: سالت ابا عبد الله جعفر بن محمّد(علیهما السلام) عن قول الله(عزوجل): مَنْ یَهْدِ اللهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا.فقال: «ان الله تبارک و تعالی یضل الظالمین یوم القیامة عن دار کرامته، و یهدی اهل الایمان و العمل الصالح الی جنته، کما قال(عزوجل): وَ یُضِلُّ اللهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ و قال(عزوجل): اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِاِیمانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْاَنْهارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 16، ح 1]
2- 22.. سوره ی یونس، آیه ی 10.

نیز ادامه دارد، چنان که خداوند می فرماید: «دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ و آخر دعواهم ان الحمد لله ربّ العالمین.»(1) مولّف گوید:

آیه فوق با آیه دیگری تلفیق شده است، و جمله «یوم یلقونه» مربوط به آیه دیگری است. از این رو ما اصلاح نمودیم.

ص: 23


1- 23.. ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن علی ما جیلویه، عن عمه محمّد بن ابی القاسم، عن احمد بن ابی عبد الله البرقی، عن ابی الحسن علی بن الحسین البرقی، عن عبد الله بن جبلة، عن معاویة بن عمار، عن الحسن بن عبد الله، عن ابی، عن جده الحسن بن علی بن ابی طالب(علیهما السلام) قال: «سال یهودی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: اخبرنی عن تفسیر (سبحان الله، و الحمد لله، و لااله الا الله، و الله اکبر)، قال النّبی(صلی الله علیه و آله): علم الله(عزوجل) ان بنی آدم یکذبون علی الله(عزوجل)، فقال: (سبحان الله) تنزیها عما یقولون. و اما قوله (الحمد لله) فانه علم ان العباد لایؤدون شکر نعمته، فحمد نفسه قبل ان یحمدوه، و هو اول الکلام، لولا ذلک لما انعم الله علی احد بنعمته. و قوله (لا اله الا الله) یعنی وحدانیته، لایقبل الله الاعمال الا بها، و هی کلمة التقوی، یثقل الله بها الموازین یوم القیامة. و اما قوله تعالی: و الله اکبر فهی کلمة اعلی الکلمات، و احبها الی الله(عزوجل)، یعنی انه لیس شی ء اکبر منی، لاتصح الصلاة الا بها لکرامّت ها علی الله، و هو الاسم الاکرم.قال الیهودی: صدقت یا محمّد فما جزاء قایلها؟ قال: اذا قال العبد: (سبحان الله) سبح معه مادون العرش، فیعطی قایلها عشر امثالها، و اذا قال: (الحمد لله) انعم الله علیه بنعیم الدنیا موصولا بنعیم الاخرة، و هی الکلمة التی یقولها اهل الجنة اذا دخلوها، و ینقطع الکلام الذی یقولونه فی الدنیا ما خلا (الحمد لله) و ذلک قوله جل و عز: دَعْواهُمْ فِیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ اَنِ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، و اما قوله: (لا اله الا الله) فالجنة جزاؤه، و ذلک قوله(عزوجل):هَلْ جَزاءُ الْاِحْسانِ اِلَّا الْاِحْسانُ یقول: هل جزاء لااله الا الله الا الجنة.فقال الیهودی: صدقت یا محمّد». [تفسیر برهان، ج 3، ص 17، ح 3]

زید شحّام گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی تسبیح سوال کردم و آن حضرت فرمود:

تسبیح یکی از اسماء الله و سخن اهل بهشت است.(1)

سوره ی یونس [10]، آیات 11 تا 20

متن:

وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ اِلَیْهِمْ اَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنا فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ وَ اِذا مَسَّ الْاِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ اَوْ قاعِدًا اَوْ قائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَاَنْ لَمْ یَدْعُنا اِلی ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما كانُوا یَعْمَلُونَ وَ لَقَدْ اَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ ما كانُوا لِیُؤْمِنُوا كَذلِكَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمینَ ثُمَّ جَعَلْناكُمْ خَلائِفَ فِی الْاَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَیْفَ تَعْمَلُونَ وَ اِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا اَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یَكُونُ لی اَنْ اُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسی اِنْ اَتَّبِعُ اِلَّا ما یُوحی اِلَیَّ اِنِّی اَخافُ اِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ قُلْ لَوْ شاءَ اللهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیْكُمْ وَ لااَدْراكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فیكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ اَ فَلا تَعْقِلُونَ فَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ كَذِبًا اَوْ كَذَّبَ بِآیاتِهِ اِنَّهُ لایُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لایَضُرُّهُمْ وَ لایَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ قُلْ اَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لایَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لافِی الْاَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِكُونَ وَ ما كانَ النَّاسُ اِلَّا اُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لاكَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فیما فیهِ یَخْتَلِفُونَ وَ یَقُولُونَ لَوْ لااُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ اِنَّمَا الْغَیْبُ لِلهِ فَانْتَظِرُوا اِنِّی مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ

ص: 24


1- 24.. العیّاشی: عن زید الشحام، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن التسبیح؟ فقال: «هو اسم من اسماء الله، و دعوی اهل الجنة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 18، ح 4]
لغات:

«زُیّن للمسرفین» اسراف تجاوز از حدّ را گویند، صاحب صحاح گوید: «السَرَف ضدّ القصد» یعنی اسراف ضدّ میانه روی است مرحوم طبرسی گوید: اگر تجاوز از حدّ در جانب افراط باشد؛ اسراف گفته می شود و اگر در جانب تقصیر باشد، سَرَف گفته می شود و در قرآن همه جا از باب افعّال آمده و اسراف در گناه در آیه «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ اَسْرَفُوا عَلَی اَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ…»(1)، آمده است و اسراف در خوردن و آشامیدن در آیه «و کُلُواْ وَ اشْرَبُواْ وَ لَا تُسْرِفُواْ اِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»(2)، آمده است و اسراف در هیچ چیزی صحیح نیست حتّی در انفاق در راه خدا و در انفاق در زندگی چنان که خداوند می فرماید:

«وَ الَّذِینَ اِذَا اَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا»(3)، و یا می فرماید: «وَ لَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً اِلَی عُنُقِکَ وَ لَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ….»(4) «ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلاَئِفَ فِی الاَرْضِ»: ظاهر این است که این آیه و آیه «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ الاَرْضِ…»(5)، به یک معنا باشد و آن یا به معنای خلیفة الله بودن است و یا به معنای جانشین شدن از گذشتگان است و علّامه طباطبائی این دو آیه و آیه «یَا دَاوُودُ اِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْاَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» و آیه «اِنِّی جَاعِلٌ فِی الاَرْضِ خَلِیفَةً»(6)، را به معنای خلافت الهیّه دانسته است. و الله العالم.

ترجمه:

اگر همان گونه که مردم در به دست آوردن «خوبی»ها عجله دارند، خداوند در مجازات شان شتاب می کرد، (به زودی) عمرشان به پایان می رسید (و همگی نابود

ص: 25


1- 25.. سوره ی زمر، آیه ی 53.
2- 26.. سوره ی اعراف، آیه ی 31.
3- 27.. سوره ی فرقان، آیه ی 67.
4- 28.. سوره ی اسراء، آیه ی 29.
5- 29.. سوره ی انعام، آیه ی 165.
6- 30.. سوره ی بقره، آیه ی 30.

می شدند) ولی کسانی را که ایمان به لقای ما ندارند، به حال خود رها می کنیم تا در طغیان شان سرگردان شوند! (11) هنگامی که به انسان زیان (و ناراحتی) رسد، ما را (در هر حال:) در حالی که به پهلو خوابیده، یا نشسته، یا ایستاده است، می خواند امّا هنگامی که ناراحتی را از او برطرف ساختیم، چنان می رود که گویی هرگز ما را برای حل مشکلی که به او رسیده بود، نخوانده است! این گونه برای اسرافکاران، اعمال شان زینت داده شده است (که زشتی این عمل را درک نمی کنند)! (12) ما امّتهای پیش از شما را، هنگامی که ظلم کردند، هلاک نمودیم در حالی که پیامبران شان دلایل روشن برای آن ها آوردند، ولی آن ها ایمان نیاوردند این گونه گروه مجرمان را کیفر می دهیم! (13) سپس شما را جانشینان آن ها در روی زمین پس از ایشان قرار دادیم تا ببینیم شما چگونه عمل می کنید! (14) و هنگامی که آیات روشن ما بر آن ها خوانده می شود، کسانی که ایمان به لقای ما (و روز رستاخیز) ندارند می گویند: «قرآنی غیر از این بیاور، یا آن را تبدیل کن! (و آیات نکوهش بُت ها را بردار)» بگو: «من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم فقط از چیزی که بر من وحی می شود، پیروی می کنم! من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از مجازات روز بزرگ (قیامت) می ترسم!» (15) بگو: «اگر خدا می خواست، من این آیات را بر شما نمی خواندم و خداوند از آن آگاهتان نمی کرد چه این که مدّتها پیش از این، در میان شما زندگی نمودم (و هرگز آیه ای نیاوردم) آیا نمی فهمید؟!» (16) چه کسی ستم کارتر است از آن کس که بر خدا دروغ می بندد، یا آیات او را تکذیب می کند؟! مسلما مجرمان رستگار نخواهند شد! (17) آن ها غیر از خدا، چیزهایی را می پرستند که نه به آنان زیان می رساند، و نه سودی می بخشد و می گویند: «این ها شفیعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آیا خدا را به چیزی خبر می دهید که در آسمان ها و زمین سراغ ندارد؟!»

ص: 26

منزه است او، و برتر است از آن هم تایانی که قرار می دهند! (18) (در آغاز) همه مردم امّت واحدی بودند سپس اختلاف کردند و اگر فرمانی از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سریع آنان) از قبل صادر نشده بود، در میان آن ها در آن چه اختلاف داشتند داوری می شد (و سپس همگی به مجازات می رسیدند).

(19) می گویند: «چرا معجزه ای از پروردگارش بر او نازل نمی شود؟!» بگو: «غیب (و معجزات) تنها برای خدا (و به فرمان او) است! شما در انتظار باشید، من هم با شما در انتظارم! (شما در انتظار معجزات بهانه جویانه باشید، و من هم در انتظار مجازات شما!)» (20)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هَذَا اَوْ بَدِّلْهُ…»(1) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از این آیه قریش بوده اند که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: قرآنی غیر از این قرآن بیاور، چرا که تو این قرآن را از یهود و نصارا تعلیم گرفته ای» و خداوند فرمود: به آنان بگو: اگر امر خداوند نبود من این قرآن را برای شما نمی خواندم و خداوند شما را از آن باخبر نمی کرد و شما دیدید که من چهل سال بین شما زیستم و چیزی از آن را برای شما نگفتم، تا این که خداوند این قرآن را به من وحی نمود.

سپس علی بن ابراهیم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود قریش از «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هَذَا اَوْ بَدِّلْهُ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) بوده است یعنی دیگری جز علی بن ابی طالب(علیه السلام) را برای ما امام و پیشوا قرار ده.

و مقصود از «قُلْ مَا یَکُونُ لِی اَنْ اُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِی اِنْ اَتَّبِعُ اِلَّا مَا یُوحَی اِلَیَّ»

ص: 27


1- 31.. سوره ی یونس، آیه ی 15.

این است که به آنان بگو: من حق ندارم از پیش خود جز علی(علیه السلام) را معرّفی کنم چرا که وحی الهی مربوط به ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و او امیرالمؤمنین خواهد بود و من جز از وحی الهی پیروی نخواهم نمود.(1) مفضّل بن عمر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: معنای قول خداوند: «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هَذَا اَوْ بَدِّلْهُ» چیست؟ فرمود:

آنان می گفته اند: به جای علی(علیه السلام) دیگری را جانشین خود قرار ده.(2) ابوحمزه ی ثمالی نیز از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

آنان می گفتند: اگر به جای علی(علیه السلام) ابوبکر یا عمر تعیین می شد ما از او پیروی می کردیم.(3)

ص: 28


1- 32.. ثم قال علی بن ابراهیم: و اما قوله اَوْ بَدِّلْهُ فانه حدثنی الحسن بن علی، عن ابیه، عن حماد ا بن عیسی، عن ابی السفاتج، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قول الله(عزوجل) ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا اَوْ بَدِّلْهُ: «یعنی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) قُلْ ما یَکُونُ لِی اَنْ اُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِی اِنْ اَتَّبِعُ اِلَّا ما یُوحی اِلَیَّ یعنی فی علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین(علیه السلام)». محمّد بن یعقوب: عن علی بن محمّد، عن سهل بن زیاد، عن احمد بن الحسین، عن عمر بن یزید، عن محمّد بن جمهور، عن محمّد بن سنان، عن المفضّل بن عمر، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله تعالی: ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا اَوْ بَدِّلْهُ، قال: «قالوا: او بدل علیا(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 19، ح 2 و 3]
2- 33.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن محمّد، عن سهل بن زیاد، عن احمد بن الحسین، عن عمر بن یزید، عن محمّد بن جمهور، عن محمّد بن سنان، عن المفضّل بن عمر، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله تعالی: ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا اَوْ بَدِّلْهُ، قال: «قالوا: او بدل علیا(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 20، ح 3]
3- 34.. العیّاشی: عن الثمالی، عن ابی جعفر(علیه السلام)، فی قول الله تعالی: وَ اِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا اَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یَکُونُ لِی اَنْ اُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِی اِنْ اَتَّبِعُ اِلَّا ما یُوحی اِلَیَّ: «قالوا: لو بدل مکان علی ابو بکر او عمر اتبعناه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 20، ح4؛ از تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 128، ح 10]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از نزول این آیه همواره می فرمود:

«اِنِّی اَخَافُ اِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» یعنی من اگر از امر خدای خود نافرمانی کنم و دیگری جز علی(علیه السلام) را به جای خود معرّفی کنم از عذاب روز بزرگ قیامت ایمن نیستم و هراس دارم» تا این که سوره ی فتح نازل شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دیگر این آیه را تکرار نکرد.(1) «وَ یَقُولُونَ لَوْلاَ اُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ اِنَّمَا الْغَیْبُ لِلهِ فَانْتَظِرُواْ اِنِّی مَعَکُم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ»(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«متّقین» در آیه ی «الم * ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» شیعیان علی(علیه السلام) اند و «غیب» حضرت حجّت قائم(علیه السلام) است و شاهد آن آیه «وَ یَقُولُونَ لَوْلاَ اُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ اِنَّمَا الْغَیْبُ لِلهِ فَانْتَظِرُواْ اِنِّی مَعَکُم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ» است.(3)

ص: 29


1- 35.. عن منصور بن حازم، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «لم یزل رسول(صلی الله علیه و آله) یقول: اِنِّی اَخافُ اِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ حتّی نزلت سورة الفتح فلم یعد الی ذلک الکلام». [تفسیر برهان، ج 3، ص 20، ح 6]
2- 36.. سوره ی یونس، آیه ی 20.
3- 37.. ابن بابویه، قال: حدثنا علی بن احمد الدقاق(رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمّد بن ابی عبد الله الکوفی، قال: حدثنا موسی بن عمران النخعی، عن عمه الحسین بن یزید، عن علی بن ابی حمزة، عن یحیی بن ابی القاسم، قال: سالت الصّادق(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): الم ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ.فقال: «المتقون: شیعة علی(علیه السلام)، و الغیب: هو الحجة القائم، و شاهد ذلک قول الله(عزوجل):وَ یَقُولُونَ لَوْ لااُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ اِنَّمَا الْغَیْبُ لِلهِ فَانْتَظِرُوا اِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 21، ح 1]

حضرت رضا(علیه السلام) آیه فوق را قرائت نمود و فرمود:

چه قدر صبر و انتظار فرج نیکوست، پس بر شما باد به صبر چرا که فرج بعد از ناامیدی می رسد. سپس فرمود: امّت های قبل از شما صابرتر از شما بودند!(1)

سوره ی یونس [10]، آیات 21 تا 30

متن:

وَ اِذا اَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ اِذا لَهُمْ مَكْرٌ فی آیاتِنا قُلِ اللهُ اَسْرَعُ مَكْرًا اِنَّ رُسُلَنا یَكْتُبُونَ ما تَمْكُرُونَ هُوَ الَّذی یُسَیِّرُكُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّی اِذا كُنْتُمْ فِی الْفُلْكِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِریحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها ریحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ اُحیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ اَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرینَ فَلَمَّا اَنْجاهُمْ اِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْاَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّما بَغْیُكُمْ عَلی اَنْفُسِكُمْ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ اِلَیْنا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ اِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا كَماءٍ اَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْاَرْضِ مِمَّا یَاْكُلُ النَّاسُ وَ الْاَنْعامُ حَتَّی اِذا اَخَذَتِ الْاَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ اَهْلُها اَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها اَتاها اَمْرُنا لَیْلًا اَوْ نَهارًا فَجَعَلْناها حَصیدًا كَاَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْاَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ وَ اللهُ یَدْعُوا اِلی دارِ السَّلامِ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ لِلَّذینَ

ص: 30


1- 38.. و عنه: باسناده عن محمّد بن مسعود، قال: حدثنی ابو صالح خلف بن حماد الکشی، قال: حدثنا سهل بن زیاد، قال: حدثنی محمّد بن الحسین، عن احمد بن محمّد بن ابی نصر، قال: قال الرّضا(علیه السلام): «ما احسن الصبر و انتظار الفرج! اما سمعت قول الله(عزوجل): وَ ارْتَقِبُوا اِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ و فَانْتَظِرُوا اِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ، فعلیکم بالصبر، فانه انما یجی ء الفرج علی الیاس، فقد کان الذین من قبلکم اصبر منکم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 21]

اَحْسَنُوا الْحُسْنی وَ زِیادَةٌ وَ لایَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاذِلَّةٌ اُول-ٰٓئِكَ اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ وَ الَّذینَ كَسَبُوا السَّیِّئاتِ جَزاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُمْ مِنَ اللهِ مِنْ عاصِمٍ كَاَنَّما اُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِمًا اُول-ٰٓئِكَ اَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمیعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذینَ اَشْرَكُوا مَكانَكُمْ اَنْتُمْ وَ شُرَكاؤُكُمْ فَزَیَّلْنا بَیْنَهُمْ وَ قالَ شُرَكاؤُهُمْ ما كُنْتُمْ اِیَّانا تَعْبُدُونَ فَكَفی بِاللهِ شَهیدًا بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ اِنْ كُنَّا عَنْ عِبادَتِكُمْ لَغافِلینَ هُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما اَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا اِلَی اللهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا یَفْتَرُونَ

لغات:

«قُلِ اللّهُ اَسْرَعُ مَکْرًا»: مکر به معنای حیله است و درباره ی خداوند مکر به این معنا نیست بلکه خداوند به آنان کیفر مکر را می دهد. «فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا»: حَصَد الزرع یعنی محصود و مزروع را برداشت نمود و حصید به معنای محصود است. «وَ اللّهُ یَدْعُو اِلَی دَارِ السَّلاَمِ»: دار السّلام به معنای بهشت است که سالم از هر عیب و نقص است.

«وَ لَا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّةٌ»: رَهق به معنای پوشاندن و یا رسیدن است یعنی کدورت و تیرگی و ذلّت چهره ی آنان را نمی پوشاند و یا به چهره ی آنان نمی رسد، چنان که می فرماید: «سَاُرْهِقُهُ صَعُودًا»(1)، یعنی او را به عقبه سختی می رسانیم.

ترجمه:

هنگامی که به مردم، پس از ناراحتی که به آن ها رسیده است، رحمتی بچشانیم، در آیات ما نیرنگ می کنند (، و برای آن نعمت و رحمت توجیهات ناروا می کنند) بگو:

ص: 31


1- 39.. سوره ی مدثر، آیه ی 17.

«خداوند سریعتر از شما مکر [چاره جویی] می کند و رسولان [فرشتگان] ما، آن چه نیرنگ می کنید (و نقشه می کشید)، می نویسند!» (21) او کسی است که شما را در خشکی و دریا سیر می دهد زمانی که در کشتی قرار می گیرید، و بادهای موافق آنان را (به سوی مقصد) حرکت میدهد و خوشحال می شوند، ناگهان طوفان شدیدی می وزد و امواج از هر سو به سراغ آن ها می آید و گمان می کنند هلاک خواهند شد در آن هنگام، خدا را از روی اخلاص می خوانند که: «اگر ما را از این گرفتاری نجات دهی، حتما از سپاسگزاران خواهیم بود!» (22) امّا هنگامی که خدا آن ها را رهایی بخشید، (باز) به ناحق، در زمین ستم می کنند.

ای مردم! ستمهای شما، به زیان خود شماست! از زندگی دنیا بهره (میبرید)، سپس بازگشت شما به سوی ماست و ما، شما را به آن چه عمل می کردید، خبر می دهیم! (23) مثل زندگی دنیا، همانند آبی است که از آسمان نازل کرده ایم که در پی آن، گیاهان (گوناگون) زمین که مردم و چهارپایان از آن می خورند می روید تا زمانی که زمین، زیبایی خود را یافته و آراسته می گردد، و اهل آن مطمئن می شوند که می توانند از آن بهره مند گردند، (ناگهان) فرمان ما، شب هنگام یا در روز، (برای نابودی آن) فرامی رسد (سرما یا صاعقه ای را بر آن مسلّط می سازیم) و آن چنان آن را درو می کنیم که گویی دیروز هرگز (چنین کشتزاری) نبوده است! این گونه، آیات خود را برای گروهی که می اندیشند، شرح می دهیم! (24) و خداوند به سرای صلح و سلامت دعوت می کند و هر کس را بخواهد (و شایسته و لایق ببیند)، به راه راست هدایت می نماید. (25) کسانی که نیکی کردند، پاداش نیک و افزون بر آن دارند و تاریکی و ذلّت، چهره های شان را نمی پوشاند آن ها اهل بهشتند، و جاودانه در آن خواهند ماند. (26) امّا کسانی که مرتکب گناهان شدند، جزای بدی بمقدار آن دارند و ذلّت و خواری، چهره آنان را می پوشاند و هیچ چیز نمی تواند آن ها را از (مجازات) خدا نگه دارد! (چهره های شان آن چنان تاریک است که)

ص: 32

گویی با پاره هایی از شب تاریک، صورت آن ها پوشیده شده! آن ها اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند! (27) (به خاطر بیاورید) روزی را که همه آن ها را جمع می کنیم، سپس به مشرکان می گوییم: «شما و معبودهای تان در جای خودتان باشید (تا به حسابتان رسیدگی شود!)» سپس آن ها را از هم جدا می سازیم (و از هر یک جداگانه سوال می کنیم). و معبودهای شان (به آن ها) می گویند: «شما (هرگز) ما را عبادت نمی کردید!» (28) (آن ها در پاسخ می گویند:) همین بس که خدا میان ما و شما گواه باشد، اگر ما از عبادت شما غافل بودیم! (29) در آن جا، هر کس عملی را که قبلا انجام داده است، می آزماید. و همگی به سوی «اللَّه» مولا و سرپرستِ حقیقی خود بازگردانده می شوند و چیزهایی را که به دروغ هم تای خدا قرار داده بودند، گم و نابود می شوند! (30)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ اَنجَیْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنِّ مِنَ الشَّاکِرِینَ»(1) مولّف گوید:

چون فطرت و خلقت انسان بر خداشناسی و توجّه به خداوند است، در حال بیچارگی که از همه اسباب جدا می شود، به خدا توجّه می نماید و نجات خود را از او می خواهد و باز میثاق بندگی خود را تجدید می کند و می گوید: «لَئِنْ اَنجَیْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنِّ مِنَ الشَّاکِرِینَ» یعنی خدایا اگر مرا از این مهلکه نجات بدهی حتما از بندگان شاکر تو خواهم بود» و از این خطاب روشن می شود که او در حال بیچارگی خدای خود را می بیند و این دیدن به چشم قلب است، گرچه پس از نجات باز به حال غفلت پیشین خود باز می گردد! و این از ادلّه مسلّم

ص: 33


1- 40.. سوره ی یونس، آیه ی 22.

خداشناسی است، چنان که امام صادق(علیه السلام) همین را دلیل خداشناسی معرّفی نمود و خداوند نیز در چند جای قرآن به این معنا اشاره نموده است، و امام صادق(علیه السلام) برای تفهیم این مساله به بیچاره شدن در کشتی مثال زد که خداوند می فرماید: «فَاِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ اِلَی الْبَرِّ اِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ.»(1) از آیه فوق بر می آید که افراد غافل به خاطر برخورداری از نعمت های خداوند به عوض شاکر بودن کفران می کنند و از خدا دور می شوند در حالی که اگر شاکر نعمت های خدا می بودند نعمت بر آنان افزون می شد و در دنیا و آخرت سعادتمند بودند و لکن در اثر کفران نعمت، دنیا و آخرت خود را از دست می دهند از این رو در حال بیچارگی که به مقتضای فطرت به خدا توجّه می کنند، وعده شکرگذاری می دهند و می گویند: «لَئِنْ اَنجَیْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنِّ مِنَ الشَّاکِرِینَ» و چون خداوند آنان را نجات می دهد باز به فساد و ظلم خود ادامه می دهند چنان که می فرماید: «فَلَمَّا اَنجَاهُمْ اِذَا هُمْ یَبْغُونَ فِی الاَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ».

«یَا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَی اَنفُسِکُم مَّتَاعَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ اِلَینَا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

سه چیز است که به صاحب خود باز می گردد: 1. عهدشکنی، 2. ظلم و آزار به مردم، 3. مکر و حیله، چنان که خداوند می فرماید: «یَا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَی اَنفُسِکُم.»(3)

ص: 34


1- 41.. سوره ی عنکبوت، آیه ی 65.
2- 42.. سوره ی یونس، آیه ی 23.
3- 43.. فی تفسیر العیّاشی عن منصور بن یونس عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: [ثلث] یرجعن علی صاحبهن: النکث و البغی و المکر قال [الله]: «یا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی اَنْفُسِکُمْ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 298، ح 37]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامه ای که به شیعیان خود نوشت و جریان خروج عایشه به بصره و خطای بزرگ طلحه و زبیر را بیان نمود فرمود:

چه خطایی بزرگ تر از عمل طلحه و زبیر است که آنان همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از خانه بیرون بردند و حجابی که خدا برای او با ماندن در خانه قرار داده بود برطرف نمودند و همسران خود را در خانه حفظ کردند، حقّا آنان حرمت خدا و رسول او را حفظ نکردند؛ سپس فرمود: در کتاب خدا آمده که سه خصلت است که به صاحبانش باز می گردد، 1. ظلم و تجاوز به حقوق دیگران، 2. مکر و حیله با مردم، 3. عهد شکنی؛ چنان که خداوند می فرماید: «یَا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَی اَنفُسِکُم» و می فرماید: «فَمَن نَّکَثَ فَاِنَّمَا یَنکُثُ عَلَی نَفْسِهِ» و می فرماید: «وَ لَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ اِلَّا بِاَهْلِهِ» و آنان به من ظلم کردند و بیعت شکنی و مکر و حیله نمودند.(1) «اِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاء اَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء… اَتَاهَا اَمْرُنَا لَیْلًا اَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا…»(2) امام سجّاد(علیه السلام) با تلاوت آیه فوق اصحاب خود را امر به زهد نمود و فرمود:

ای بندگان خدا همان گونه که خداوند در ذیل آیه فوق می فرماید: «کَذَلِکَ نُفَصّلُ الْاَیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» شما از تفکّر کنندگان و عاقبت اندیشان باشید.(3)

ص: 35


1- 44.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی کتابه الذی کتب الی شیعته و یذکر فیه خروج عائشة الی البصرة و عظم خطاء طلحة و الزبیر فقال: و ای خطیئة اعظم مما اتیا: اخرجا زوجة رسول الله(صلی الله علیه و آله) من بیتها، و کشفا عنها حجابا ستره الله علیها وصانا حلائلهما فی بیوتهما، ما انصفا لالله و لالرسوله من انفسهما ثلث خصال مرجعها علی الناس فی کتاب الله: البغی و المکر و النکث، قال الله یا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی اَنْفُسِکُمْ و قال: «فَمَنْ نَکَثَ فَاِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ» و قال: «وَ لایَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ اِلَّا بِاَهْلِهِ» و قد بغیا علینا و نکثا بیعتی و مکرا بی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، 298، ح 36]
2- 45.. سوره ی یونس، آیه ی 24
3- 46.. فی روضة الکافی کلام لعلی بن الحسین(علیهما السلام) فی الوعظ و الزهد فی الدنیا یقول فیه(علیه السلام): فازهدوا فیما زهدکم الله(عزوجل) فیه من عاجل الدنیا، فان الله(عزوجل) یقول و قوله الحق: اِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ اَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْاَرْضِ مِمَّا یَاْکُلُ النَّاسُ وَ الْاَنْعامُ حَتَّی اِذا اَخَذَتِ الْاَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ اَهْلُها اَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها اَتاها اَمْرُنا لَیْلًا اَوْ نَهارًا فَجَعَلْناها حَصِیدًا کَاَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْاَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ فکونوا عباد الله من القوم الذین یتفکرون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 298، ح 38]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ضمن خطبه ای فرمود:

«فاجعلوا عباد اللَّه اجتهادکم فی هذه، التّزوّد من یومها القصیر لیوم الآخرة الطّویلة…» یعنی ای بندگان خدا! با توجّه به بی اعتباری دنیا، شما باید گوش خود را در این دنیای کوتاه مصروف [او معطوف به آیات قرآن] و به دست آوردن توشه برای آخرت طولانی قرار بدهید، چرا که دنیا دار عمل است و آخرت دار قرار و پاداش است پس علایق خود را از دنیا قطع کنید، و بدانید که مغرور و فریب خورده کسی است که فریب دنیا را بخورد… و سپس آیه فوق را تلاوت نمود «اِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا.»(1) «وَ اللّهُ یَدْعُو اِلَی دَارِ السَّلاَمِ وَ یَهْدِی مَن یَشَاء اِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»(2) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

سلام از نام های خداوند است و «دَارِ السَّلاَمِ» که خداوند برای بندگان و اولیای خود خلق نموده بهشت است.(3)

ص: 36


1- 47.. و فیها خطبة لامیرالمؤمنین(علیه السلام) و فیها: فاجعلوا عباد الله اجتهاد کم فی هذه التزود من یومها القصیر لیوم الآخرة الطویل، فانها دار عمل و الآخرة دار القرار و الجزاء فتجافوا عنها، فان المغتر من اغتر بها، لن تعدو الدنیا اذا تناهت الیه امنیة اهل الرغبة فیها المحبین لها المطمئنین الیها المفتونین بها ان تکون کما قال الله(عزوجل): کَماءٍ اَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْاَرْضِ مِمَّا یَاْکُلُ النَّاسُ وَ الْاَنْعامُ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 298، ح 39]
2- 48.. سوره ی یونس، آیه ی 25.
3- 49.. فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی العلا بن عبد الکریم قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول فی قول الله(عزوجل): و الله یدعو الی دار السّلام قال: ان السّلام هو الله(عزوجل) و داره التی خلقها لعباده و لاولیائه الجنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 300، ح 42]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند نخستین کسی است که مردم را به خود دعوت نموده و آنان را به طاعت و پیروی از خود خوانده است، چنان که می فرماید: «وَ اللّهُ یَدْعُو اِلَی دَارِ السَّلاَمِ وَ یَهْدِی مَن یَشَاء اِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ.»(1) امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «دَارِ السَّلاَمِ» بهشت است و مقصود از «وَ یَهْدِی مَن یَشَاء اِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.(2) «لِّلَّذِینَ اَحْسَنُواْ الْحُسْنَی وَ زِیَادَةٌ وَ لَا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّةٌ اُوْلَئِکَ اَصْحَابُ الْجَنَّةِ…»(3) امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامه خود به محمّد بن ابی بکر هنگامی که او را برای ولایت مصر اعزام نمود دستور داد که آیه فوق را برای مردم بخواند و فرمود:

مقصود از «الحسنی» بهشت است و مقصود از «زیادة» دنیا می باشد. [یعنی خداوند به نیکوکاران دنیا و آخرت را می دهد.](4)

ص: 37


1- 50.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن بکر بن صالح عن القاسم بن برید عن ابی عمر و الزبیری عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): فاخبر انه تبارک و تعالی اول من دعا الی نفسه، و دعا الی طاعته و اتباع امره، فبدا بنفسه فقال: «وَ اللهُ یَدْعُوا اِلی دارِ السَّلامِ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 300، ح 44]
2- 51.. ابن شهر آشوب: عن علی بن عبد الله بن عبّاس، عن ابیه، و زید بن علی بن الحسین:، فی قوله تعالی: وَ اللهُ یَدْعُوا اِلی دارِ السَّلامِ: «یعنی به الجنة یَهْدِی مَنْ یَشاءُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ یعنی به ولایة علی بن ابی طالب(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 24، ح 3]
3- 52.. سوره ی یونس، آیه ی 26.
4- 53.. الشیخ فی (امالیه)، قال: حدثنا ابو عبد الله محمّد بن محمّد بن النعمان(رحمه الله)، قال: اخبرنی ابو الحسن علی بن محمّد بن حبیش الکتاب، قال: اخبرنا الحسن بن علی الزعفرانی، قال: اخبرنی ابو اسحاق ابراهیم ابن محمّد الثقفی، قال: حدثنا عبد الله بن محمّد بن عثمان، قال: حدثنا علی بن محمّد بن ابی سیف، عن فضیل بن خدیج، عن ابی اسحاق الهمدانی، عن امیرالمؤمنین(علیه السلام)، فیما کتب الی محمّد بن ابی بکر حین ولاه مصر، و امره ان یقراه علی اهل مصر، و فیما کتب(علیه السلام): «قال الله تعالی: لِلَّذِینَ اَحْسَنُوا الْحُسْنی وَ زِیادَةٌ فاما الحسنی فهی الجنة، و الزیادة هی الدنیا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 25]

امام باقر(علیه السلام) نیز در تفسیر آیه فوق فرمود:

«حسنی» بهشت است و «زیادة» دنیاست و آن چه خداوند از دنیا به نیکوکاران بدهد در آخرت از آنان حساب نمی خواهد و خداوند ثواب دنیا و آخرت را به نیکوترین وجه در دنیا و آخرت به آنان می دهد و بر صورت های آنان گرد سختی و ذلّت نمی نشیند و همواره اهل بهشت خواهند بود.(1) در نهج البیان از علی بن ابراهیم قمّی نقل شده که گوید:

«زیادة» بخشش خداوند است و «قَتَر» گرسنگی و فقر است و «ذلّة» ترس و خوف است.(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر چیزی را کیل و وزنی است، مگر قطره اشکی که از خوف خدا ریخته شود که

ص: 38


1- 54.. علی بن ابراهیم: فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام)، فی قوله: لِلَّذِینَ اَحْسَنُوا الْحُسْنی وَ زِیادَةٌ: «فاما الحسنی فهی الجنة، و اما الزیادة فالدنیا، ما اعطاهم الله فیها لم یحاسبهم به فی الآخرة، و یجمع الله لهم ثواب الدنیا و الآخرة، و یثیبهم باحسن اعمالهم فی الدنیا و الآخرة، یقول الله: وَ لایَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاذِلَّةٌ اُول-ٰٓئِکَ اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 25، ح 2]
2- 55.. و روی فی (نهج البیان): عن علی بن ابراهیم، قال: قال: الزیادة هبة الله(عزوجل): وَ لایَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاذِلَّةٌ، قال: القتر: الجوع و الفقر، و الذلة: الخوف. [تفسیر برهان، ج 3، ص 25]

دریاهای آتش دوزخ را خاموش می کند، زمانی که چشم از خوف خدا گریان شود، سایر بدن بر آتش حرام می شود و چون اشک بر گونه ها جاری گردد، فقر و ذلّت و ترس برای صاحبش نخواهد بود و خداوند آتش دوزخ را بر او حرام خواهد نمود و اگر یک نفر برای نجات امّتی به درگاه خدا اشک بریزد خداوند به آن امّت ترحّم خواهد کرد.(1) و در روایت دیگری فرمود:

هر چشمی روز قیامت گریان است مگر چشمی که از خوف خدا گریان شده باشد….(2) «وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ اَشْرَکُواْ مَکَانَکُمْ اَنتُمْ وَ شُرَکَآؤُکُمْ فَزَیَّلْنَا بَیْنَهُمْ…»(3)

ص: 39


1- 56.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا مِنْ شَیْ ءٍ اِلَّا وَ لَهُ کَیْلٌ وَ وَزْنٌ اِلَّا الدُّمُوعُ فَاِنَّ الْقَطْرَةَ تُطْفِئُ بِحَارًا مِنْ نَارٍ فَاِذَا اغْرَوْرَقَتِ الْعَیْنُ بِمَائِهَا لَمْ یَرْهَقْ وَجْهًا قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّةٌ فَاِذَا فَاضَتْ حَرَّمَهُ اللهُ عَلَی النَّارِ وَ لَوْ اَنَّ بَاکِیًا بَکَی فِی اُمَّةٍ لَرُحِمُوا. [کافی، ج 2، ص 481، ح 1]
2- 57.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن منصور بن یونس، عن محمّد بن مروان، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «ما من شی ء الا و له کیل او وزن الا الدموع، فان القطرة تطفئ بحارا من نار، فاذا اغرورقت العین بمائها لم یرهق وجها قتر و لاذلة، فاذا فاضت حرمه الله علی النار، و لو ان باکیا بکی فی امة لرحمها الله». و عنه: عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن ابن فضال، عن ابی جمیلة و منصور بن یونس، عن محمّد بن مروان، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «ما من عین الا و هی باکیة یوم القیامة، الا عینا بکت من خوف الله، و ما اغرورقت عین بمائها من خشیة الله(عزوجل) الا حرم الله(عزوجل) سائر جسدها علی النار، و لافاضت علی خده فرهق ذلک الوجه قتر و لاذلة، و ما من شی ء الا و له کیل او وزن الا الدمعة، فان الله(عزوجل) یطفئ بالیسیر منها البحار من النار، فلو ان عبدا بکی فی امة لرحم الله(عزوجل) تلک الامة ببکاء ذلک العبد». [تفسیر برهان، ج 3، ص 26، ح 7 و 8]
3- 58.. سوره ی یونس، آیه ی 28.

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «فَزَیَّلْنَا بَیْنَهُمْ» این است که خداوند آتشی بین جمعیّت کفّار و مومنین قرار می دهد و آنان را از هم دیگر جدا می سازد؛ و مقصود از «هُنَالِکَ تَبْلُو کُلُّ نَفْسٍ مَّا اَسْلَفَتْ» این است که هر کسی باید در قیامت به دنبال اعمال گذشته خود برود و در پیشگاه خدا حاضر شود تا این که گوید: بقیّه آیات از محکمات است.(1)

سوره ی یونس [10]، آیات 31 تا 43

متن:

قُلْ مَنْ یَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ اَمَّنْ یَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْاَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ الْاَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللهُ فَقُلْ اَ فَلا تَتَّقُونَ فَذلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ اِلَّا الضَّلالُ فَاَنَّی تُصْرَفُونَ كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَی الَّذینَ فَسَقُوا اَنَّهُمْ لایُؤْمِنُونَ قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ قُلِ اللهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ فَاَنَّی تُؤْفَكُونَ قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ یَهْدی اِلَی الْحَقِّ قُلِ اللهُ یَهْدی لِلْحَقِّ اَ فَمَنْ یَهْدی اِلَی الْحَقِّ اَحَقُّ اَنْ یُتَّبَعَ اَمَّنْ لایَهِدِّی اِلَّا اَنْ یُهْدی فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ وَ ما یَتَّبِعُ اَكْثَرُهُمْ اِلَّا ظَنًّا اِنَّ الظَّنَّ لایُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا اِنَّ اللهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ اَنْ یُفْتَری مِنْ دُونِ اللهِ وَ لكِنْ

ص: 40


1- 59.. قال علی بن ابراهیم فی قوله وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ اَشْرَکُوا مَکانَکُمْ اَنْتُمْ وَ شُرَکاؤُکُمْ فَزَیَّلْنا بَیْنَهُمْ قال یبعث الله نارا تزیل بین الکفار و المؤمنین قوله هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما اَسْلَفَتْ ای تتبع ما قدمت وَ رُدُّوا اِلَی اللهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ ای بطل عنهم ما کانوا یفترون و قوله قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ الی قوله وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ فانه محکم. [تفسیر قمی، ج 1، ص 311]

تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ الْكِتابِ لارَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ اَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَاْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَاْتِهِمْ تَاْویلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمینَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لایُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّكَ اَعْلَمُ بِالْمُفْسِدینَ وَ اِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لی عَمَلی وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ اَنْتُمْ بَریئُونَ مِمَّا اَعْمَلُ وَ اَنَا بَری ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ اِلَیْكَ اَ فَاَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ كانُوا لایَعْقِلُونَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْظُرُ اِلَیْكَ اَ فَاَنْتَ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ لَوْ كانُوا لایُبْصِرُونَ

لغات:

«حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ»: حقّ به معنای ثابت و ضدّ باطل است؛ راغب گوید: اصل حقّ به معنای مطابقت و موافقت است. صاحب مجمع گوید: حقّ به معنای وقوع هر چیزی در محل خود است و این معنا با جمیع مصادیق سازگار است، و کَلم به معنای زخم و تاثیر است و کلمه و کلام در نفوس تاثیر می گذارد و تکلیم و تکلّم به معنای سخن گفتن است و «کلمة الله» چیز با اهمیّتی را گویند چه خوب باشد و چه بد که به عیسی(علیه السلام) کلمه گفته شده، و به عذاب خدا نیز کلمة آلله گفته می شود، و «کَذَلِکَ حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ» و آیه «اَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ» به همین معناست؛ و «کلمات الله» نعمت های بزرگ خداست و روایت شده که ائمّه معصومین(علیهم السلام) «کلمات الله» هستند.

«و لمّا یات تاویله»: اَوْل و تاویل به معنای رجوع است و تاویل واقع و خارج یک عمل و یک خبر است.(1)

ص: 41


1- 60.. قاموس قرآن.
ترجمه:

بگو: «چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می دهد؟ یا چه کسی مالک (و خالق) گوش و چشم هاست؟ و چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون می آورد؟ و چه کسی امور (جهان) را تدبیر می کند؟» به زودی (در پاسخ) می گویند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پیشه نمی کنید (و از خدا نمی ترسید)؟! (31) آن است خداوند، پروردگار حقّ شما (دارای همه این صفات)! با این حال، بعد از حق، چه چیزی جز گم راهی وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روی گردان می شوید؟! (32) اینچنین فرمان پروردگارت بر فاسقان مسلّم شده که آن ها (پس از این همه لجاجت و گناه)، ایمان نخواهند آورد! (33) بگو: «آیا هیچ یک از معبودهای شما، آفرینش را ایجاد می کند و سپس بازمی گرداند؟!» بگو: «تنها خدا آفرینش را ایجاد کرده، سپس بازمی گرداند با این حال، چرا از حق روی گردان می شوید؟!» (34) بگو: «آیا هیچ یک از معبودهای شما، به سوی حق هدایت می کند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدایت می کند! آیا کسی که هدایت به سوی حق می کند برای پیروی شایسته تر است، یا آن کس که خود هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می شود، چگونه داوری می کنید؟!» (35) و بیشتر آن ها، جز از گمان (و پندارهای بی اساس)، پیروی نمی کنند (در حالی که) گمان، هرگز انسان را از حقّ بی نیاز نمی سازد (و به حق نمی رساند)! به یقین، خداوند از آن چه انجام می دهند، آگاه است! (36) شایسته نبود (و امکان نداشت) که این قرآن، بدون وحی الهی به خدا نسبت داده شود ولی تصدیقی است برای آن چه پیش از آن است (از کتب آسمانی)، و شرح و تفصیلی بر آن ها است شکّی در آن نیست، و از طرف پروردگار جهانیان است. (37) آیا آن ها می گویند: «او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است»؟! بگو: «اگر راست می گویید، یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا، هر کس را می توانید (به یاری) طلبید!» (38)

ص: 42

(ولی آن ها از روی علم و دانش قرآن را انکار نکردند) بلکه چیزی را تکذیب کردند که آگاهی از آن نداشتند، و هنوز واقعیّتش بر آنان روشن نشده است! پیشینیان آن ها نیز همین گونه تکذیب کردند پس بنگر عاقبت کار ظالمان چگونه بود! (39) بعضی از آن ها، به آن ایمان می آورند و بعضی ایمان نمی آورند و پروردگارت به مفسدان آگاهتر است (و آن ها را بهتر می شناسد)! (40) و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: «عمل من برای من، و عمل شما برای شماست! شما از آن چه من انجام می دهم بیزارید و من (نیز) از آن چه شما انجام می دهید بیزارم!» (41) گروهی از آنان، به سوی تو گوش فرامی دهند (امّا گویی هیچ نمی شنوند و کرند)! آیا تو می توانی سخن خود را به گوش کران برسانی، هر چند نفهمند؟! (42) و گروهی از آنان، به سوی تو می نگرند (امّا گویی هیچ نمی بینند)! آیا تو می توانی نابینایان را هدایت کنی، هر چند نبینند؟! (43)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«قُلْ هَلْ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَهْدِی اِلَی الْحَقِّ قُلِ اللّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ اَ فَمَن یَهْدِی اِلَی الْحَقِّ اَحَقُّ اَن یُتَّبَعَ اَمَّن لَّا یَهِدِّیَ اِلَّا اَن یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در زمان خلافت ابوبکر قضاوتی نمود که احدی قبل از او چنین قضاوتی نکرده بود و این نخستین قضاوتی بود که آن حضرت بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انجام داد و آن این بود که چون خلافت به دست ابوبکر افتاد مردی را نزد او آوردند که شراب خورده بود و ابوبکر به او گفت: آیا شراب خوردی؟ و آن مرد گفت:

آری. ابوبکر گفت: شراب که حرام بود برای چه خوردی؟ آن مرد گفت:

هنگامی که من مسلمان شدم خانه من بین شرابخواران بود و آن ها شراب را حلال

ص: 43


1- 61.. سوره ی یونس، آیه ی 35.

می دانستند و اگر من می دانستم که آن حرام است پرهیز می کردم. پس ابوبکر رو به عمر کرد و گفت: تو چه می گویی درباره ی این مرد؟ عمر گفت: این مشکل سختی است و تنها ابوالحسن [یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)] می تواند پاسخگوی آن باشد.

پس ابوبکر به غلام خود گفت: علی(علیه السلام) را بگو بیاید. عمر گفت: ما باید به منزل حاکم برویم. پس با سلمان به منزل امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمدند و قصّه آن مرد را بیان کردند و علی(علیه السلام) به ابوبکر فرمود: او را بین مهاجرین و انصار بگردان و ببین کسی آیه حرمت شراب را به او گفته است یا نگفته؟ و اگر کسی گفته باید شهادت بدهد و گرنه چیزی بر او نیست پس کسی چنین شهادتی نداد و امیرالمؤمنین(علیه السلام) او را رها نمود، سپس سلمان به آن حضرت گفت: شما آنان را راهنمایی نمودی؟! امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: من می خواستم حجّت را بر آنان نسبت به آیه ای که درباره ی من و آنان نازل شده است کامل نمایم و آن این آیه است «اَ فَمَن یَهْدِی اِلَی الْحَقِّ اَحَقُّ اَن یُتَّبَعَ اَمَّن لَّا یَهِدِّیَ اِلَّا اَن یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ.»(1)

ص: 44


1- 62.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن ابی عبد الله، عن عمرو بن عثمان، عن علی بن ابی حمزة، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «لقد قضی امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) بقضیة، ما قضی بها احد کان قبله، و کانت اول قضیة قضی بها بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و ذلک انه لما قبض رسول الله(صلی الله علیه و آله) و افضی الامر الی ابی بکر اتی برجل قد شرب الخمر، فقال له ابو بکر: اشربت الخمر؟ فقال الرجل: نعم. فقال: و لم شربتها و هی محرمة؟ فقال: انی لما اسلمت و منزلی بین ظهرانی قوم یشربون الخمر و یستحلونها، و لو اعلم انها حرام اجتنبتها».قال: «فالتفت ابو بکر الی عمر، فقال: ما تقول یا ابا حفص فی امر هذا الرجل؟ فقال: معضلة و ابو الحسن لها. فقال ابو بکر: یا غلام، ادع لنا علیا. فقال عمر: بل یؤتی الحکم فی منزله.فاتوه و معهم سلمان الفارسی، فاخبروه بقضیة الرجل، فاقتص علیه قصته، فقال علی(علیه السلام) لابی بکر:ابعث معه من یدور به علی مجالس المهاجرین و الانصار، فمن کان تلا علیه آیة التحریم فلیشهد علیه، فان لم یکن تلی علیه آیة التحریم فلا شی ء علیه. ففعل ابو بکر بالرجل ما قال علی(علیه السلام)، فلم یشهد علیه احد، فخلی سبیله. فقال سلمان لعلی(علیه السلام): لقد ارشدتهم؟ فقال علی(علیه السلام): انما اردت ان اجدد تاکید هذه الآیة فی و فیهم اَ فَمَنْ یَهْدِی اِلَی الْحَقِّ اَحَقُّ اَنْ یُتَّبَعَ اَمَّنْ لایَهِدِّی اِلَّا اَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 28، ح 1]

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

خداوند پیامبران و ائمّه(علیه السلام) را موفّق می نماید و از مخازن علم و حکمت های خود به قدری به آنان عطا می کند که به احدی از اهل زمان آنان عطا نمی کند چنان که می فرماید: «اَ فَمَن یَهْدِی اِلَی الْحَقِّ اَحَقُّ اَن یُتَّبَعَ اَمَّن لَّا یَهِدِّیَ اِلَّا اَن یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ.»(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «اَ فَمَن یَهْدِی اِلَی الْحَقِّ» محمّد و آل محمّد می باشند و مقصود از «مَن لا یَهِدِّیَ اِلَّا اَن یُهْدَی» مخالفین اهل بیت رسول الله(صلی الله علیه و آله) بعد از او هستند.(2) «بَلْ کَذَّبُواْ بِمَا لَمْ یُحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَاْتِهِمْ تَاْوِیلُهُ کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ…»(3)

ص: 45


1- 63.. و عنه: عن ابی محمّد القاسم بن العلاء(رحمه الله)، باسناده عن عبد العزیز بن مسلم، عن الرّضا(علیه السلام) فی حدیث قال فیه: «ان الانبیاء و الائمة (صلوات الله علیهم) یوفقهم الله و یؤتیهم من مخزون علمه و حکمه ما لایؤتیه غیرهم، فیکون علمهم فوق علم اهل زمانهم فی قوله تعالی: اَ فَمَنْ یَهْدِی اِلَی الْحَقِّ اَحَقُّ اَنْ یُتَّبَعَ اَمَّنْ لایَهِدِّی اِلَّا اَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 28، ح 2]
2- 64.. علی بن ابراهیم، قال: فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام)، فی قوله: اَ فَمَنْ یَهْدِی اِلَی الْحَقِّ اَحَقُّ اَنْ یُتَّبَعَ اَمَّنْ لایَهِدِّی اِلَّا اَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ فاما مَنْ یَهْدِی اِلَی الْحَقِّ فهم محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل محمّد: من بعده، و اما من لایَهِدِّی اِلَّا اَنْ یُهْدی فهو من خالف من قریش و غیرهم اهل بیته من بعده». [تفسیر برهان، ج 3، ص 30، ح 10]
3- 65.. سوره ی یونس، آیه ی 39.

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی رجعت نازل شد و مخالفین آن را تکذیب و انکار کردند و گفتند:

رجعتی نخواهد بود.

سپس گوید: در روایت ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت در تفسیر «وَ مِنهُم مَّن لا یُؤْمِنُ بِهِ» فرمود: منکرین رجعت دشمنان محمّد و آل آن حضرت هستند!(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند بندگان خود را به دو آیه مخصوص نمود، [و از آنان پیمان گرفت] 1. چیزی را که نمی دانند نگویند و فرمود: «اَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِم مِّیثَاقُ الْکِتَابِ اَن لَّا یِقُولُواْ عَلَی اللهِ اِلَّا الْحَقَّ»، 2. چیزی را که از آن آگاهی ندارند انکار نکنند، و فرمود: «بَلْ کَذَّبُواْ بِمَا لَمْ یُحِیطُواْ بِعِلْمِهِ.»(2) زراره گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی مسایل بزرگی مانند رجعت و امثال آن

ص: 46


1- 66.. قال علی بن ابراهیم: قوله تعالی: بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَاْتِهِمْ تَاْوِیلُهُ ای لم یاتهم تاویله. کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ، قال: نزلت فی الرجعة کذبوا بها، ای انها لاتکون، ثم قال: وَ مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لایُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّکَ اَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِینَ. قال: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام)، فی قوله: وَ مِنْهُمْ مَنْ لایُؤْمِنُ بِهِ «فهم اعداء محمّد و آل محمّد من بعده وَ رَبُّکَ اَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِینَ الفساد: المعصیة لله و لرسوله». [تفسیر برهان، ج 3، ص 31، ح 1 و 2]
2- 67.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن یونس، عن ابی یعقوب اسحاق بن عبد الله، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «ان الله خص عباده بآیتین من کتابه ان لایقولوا ما لایعلمون و لایردوا ما لایعلمون». ثم قرا اَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ اَنْ لایَقُولُوا عَلَی اللهِ اِلَّا الْحَقَّ، و قال: بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَاْتِهِمْ تَاْوِیلُهُ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 31، ح 3]

سوال کردم و آن حضرت فرمود:

زمان این گونه امور نرسیده است و خداوند می فرماید: «بَلْ کَذَّبُواْ بِمَا لَمْ یُحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَاْتِهِمْ تَاْوِیلُهُ.»(1) علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «وَ اِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ…» گوید:

مقصود رجعت و قیام حضرت مهدی قائم؟عج؟ است.(2) [سپس گوید: بقیّه آیات از محکمات است.]

سوره ی یونس [10]، آیات 44 تا 56

متن:

اِنَّ اللهَ لایَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئًا وَ لكِنَّ النَّاسَ اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ كَاَنْ لَمْ یَلْبَثُوا اِلَّا ساعَةً مِنَ النَّهارِ یَتَعارَفُونَ بَیْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذینَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللهِ وَ ما كانُوا مُهْتَدینَ وَ اِمَّا نُرِیَنَّكَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُمْ اَوْ نَتَوَفَّیَنَّكَ فَاِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللهُ شَهیدٌ عَلی ما یَفْعَلُونَ وَ لِكُلِّ اُمَّةٍ رَسُولٌ فَاِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ اِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ قُلْ لااَمْلِكُ لِنَفْسی ضَرًّا وَ لانَفْعًا

ص: 47


1- 68.. سعد بن عبد الله فی (بصائر الدرجات): عن احمد بن محمّد بن عیسی و محمّد بن الحسین بن ابی الخطاب، عن احمد بن محمّد بن ابی نصر، عن حماد بن عثمان، عن زرارة، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن هذه الامور العظام من الرجعة و اشباهها. فقال: «ان هذا الذی تسالون عنه لم یجئ اوانه، و قد قال الله(عزوجل): بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَاْتِهِمْ تَاْوِیلُهُ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 31، ح 4]
2- 69.. علی بن ابراهیم: فی قوله تعالی: وَ اِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لِی عَمَلِی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ الی قوله: وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ انه محکم. ثم قال: وَ اِمَّا نُرِیَنَّکَ یا محمّد بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ من الرجعة و قیام القائم؟عج؟ اَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ من قبل ذلک فَاِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللهُ شَهِیدٌ عَلی ما یَفْعَلُونَ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 31، ح 9]

اِلَّا ما شاءَ اللهُ لِكُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ اِذا جاءَ اَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَاْخِرُونَ ساعَةً وَ لایَسْتَقْدِمُونَ قُلْ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ اَتاكُمْ عَذابُهُ بَیاتًا اَوْ نَهارًا ما ذا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ اَ ثُمَّ اِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَ قَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ ثُمَّ قیلَ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ اِلَّا بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ وَ یَسْتَنْبِئُونَكَ اَ حَقٌّ هُوَ قُلْ ای وَ رَبِّی اِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما اَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ وَ لَوْ اَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی الْاَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَ اَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَاَوُا الْعَذابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ اَلا اِنَّ لِلهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ اَلا اِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ هُوَ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

لغات:

«اِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ»: مقصود از «بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ» رجعت و قیام حضرت مهدی قائم؟عج؟ است.

«ان اتاکم عذابه بیاتًا»: بیات در این جا که مقابل نهار واقع شده مقصود از آن لیل است.

«وَ یَسْتَنبِئُونَکَ اَ حَقٌّ هُوَ»: یعنی از تو اهل مکه: سوال می کنند آیا آن [یعنی امامت علی(علیه السلام)] حق است؟ بگو: آری به خدایم سوگند او حق است و وصیّ من است و شما را قدرتی بر ردّ آن نیست. [و ظالم غاصبین حق خلافت اند].

«وَ لَوْ اَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ»: مظلوم در این آیه، آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند، و ظلم، حق امامت آنان است.

«لاَفْتَدَتْ بِهِ»: زمان فدا دادن ظالمان رجعت و قیامت است.

«وَ اَسَرُّواْ النَّدَامَةَ»: پوشاندن ندامت هنگام دیدن عذاب، به خاطر شماتت است.(1)

ص: 48


1- 70.. تفسیر قمی.

مولّف گوید: لغات آیات فوق روشن است و نیاز به بیان ندارد چنان که آیات نیز از محکمات است جز برخی که در فضائل اهل بیت(علیهم السلام) تاویل شده است والله العالم.

ترجمه:

خداوند هیچ به مردم ستم نمی کند ولی این مردمند که به خویشتن ستم می کند! (44) (به یاد آور) روزی را که (خداوند) آن ها را جمع (و محشور) می سازد آن چنان که (احساس می کنند) گویی جز ساعتی از روز، (در دنیا) توقّف نکردند به آن مقدار که یک دیگر را (ببینند و) بشناسند! مسلّما آن ها که لقای خداوند (و روز رستاخیز) را تکذیب کردند، زیان بردند و هدایت نیافتند! (45) اگر ما، پاره ای از مجازاتهایی را که به آن ها وعده داده ایم، (در حال حیات تو (به تو نشان دهیم، و یا) پیش از آن که گرفتار عذاب شوند،) تو را از دنیا ببریم، در هر حال، بازگشتشان به سوی ماست سپس خداوند بر آن چه آن ها انجام می دادند گواه است! (46) برای هر امّتی، رسولی است هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید، بعدالت در میان آن ها داوری می شود و ستمی به آن ها نخواهد شد! (47) و می گویند: «اگر راست می گویی، این وعده (مجازات) کی خواهد بود؟» (48) بگو: «من (حتّی) برای خودم زیان و سودی را مالک نیستم، (تا چه رسد برای شما!) مگر آن چه خدا بخواهد. (این مقدار می دانم که) برای هر قوم و ملّتی، سرآمدی است هنگامی که اجل آن ها فرا رسد، (و فرمان مجازات یا مرگشان صادر شود،) نه ساعتی تاخیر می کنند، و نه پیشی می گیرند! (49) بگو: «اگر مجازات او، شب هنگام یا در روز به سراغ شما آید (، آیا می توانید آن را از خود دفع کنید؟!)» پس مجرمان برای چه عجله می کنند؟! (50) یا این که آن گاه که واقع شد، به آن ایمان می آورید! (به شما گفته می شود:) حالا؟! در حالی که قبلا برای آن عجله می کردید! (ولی اکنون چه سود!) (51) سپس به کسانی که ستم کردند گفته می شود: عذاب ابدی را بچشید! آیا جز به آن چه انجام می دادید

ص: 49

کیفر داده می شوید؟!» (52) از تو می پرسند: «آیا آن (وعده مجازات الهی) حقّ است؟» بگو: «آری، به پروردگارم سوگند، قطعا حقّ است و شما نمی توانید از آن جلوگیری کنید!» (53) و هر کس که ستم کرده، اگر تمامی آن چه روی زمین است در اختیار داشته باشد، (همه را از هول عذاب،) برای نجات خویش می دهد! و هنگامی که عذاب را ببینند، (پشیمان می شوند امّا) پشیمانی خود را کتمان می کنند (، مبادا رسواتر شوند)! و در میان آن ها، بعدالت داوری می شود و ستمی بر آن ها نخواهد شد! (54) آگاه باشید آن چه در آسمان ها و زمین است، از آن خداست! آگاه باشید وعده خدا حقّ است، ولی بیشتر آن ها نمی دانند! (55) اوست که زنده می کند و می میراند، و به سوی او بازگردانده می شوید! (56)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ لِکُلِّ اُمَّةٍ رَّسُولٌ فَاِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ»(1) جابر گوید: از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه سوال کردم فرمود:

تفسیر باطن این آیه این است که در هر قرنی [و زمانی] برای این امّت، رسولی [و امامی] از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) قیام می کند. و آنان اولیا و رسولانند. سپس فرمود:

و امّا معنای آیه «فَاِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ» این است که رسولان به عدل بین مردم حکم می کنند و ظلمی به مردم نمی شود، [و این تاویل و باطن آیه است.](2)

ص: 50


1- 71.. سوره ی یونس، آیه ی 47.
2- 72.. العیّاشی: عن جابر، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: سالته عن تفسیر هذه الآیة: لِکُلِّ اُمَّةٍ رَسُولٌ فَاِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ، قال: «تفسیرها بالباطن: ان لکل قرن من هذه الامة رسولا من آل محمّد یخرج الی القرن الذی هو الیهم رسول، و هم الاولیاء، و هم الرسل». و اما قوله: فَاِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ، قال: «معناه ان الرسل یقضون بالقسط وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ کما قال الله». [تفسیر برهان، ج 3، ص 32، ح 1]

«اِذَا جَاء اَجَلُهُمْ فَلاَ یَسْتَاْخِرُونَ سَاعَةً وَ لَا یَسْتَقْدِمُونَ»(1) حمران بن اعین گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه سوال کردم فرمود:

مقصود از اجل همان تاریخی است که در شب قدر برای ملک الموت تعیین شده است.(2) و در تفسیر آیه «ثُمَّ قَضَی اَجَلًا وَ اَجَلٌ مُّسمًّی عِندَهُ» در اوّل سوره انعام روایاتی در این معنا گذشت. «قُلْ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ اَتَاکُمْ عَذَابُهُ بَیَاتًا اَوْ نَهَارًا مَّاذَا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ»(3) علی بن ابراهیم گوید: در روایت ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود عذابی است در آخرالزّمان که بر فسّاق اهل قبله نازل می شود، در حالی که آنان نزول عذاب را بر خود انکار می کنند.

سپس علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «اَ ثُمَّ اِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُم بِهِ» زمان رجعت می باشد، و به آنان گفته می شود:

آیا اکنون به امیرالمؤمنین ایمان می آورید؟ در حالی که قبلا او را تکذیب می کردید؟! سپس به کسانی که به آل محمّد ظلم کردند و حق آنان را غصب نمودند گفته می شود: «وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ….»(4)

ص: 51


1- 73.. سوره ی یونس، آیه ی 49.
2- 74.. العیّاشی: عن حمران، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله: اِذا جاءَ اَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَاْخِرُونَ ساعَةً وَ لایَسْتَقْدِمُونَ، قال: «هو الذی سمی لملک الموت(علیه السلام) فی لیلة القدر». [تفسیر برهان، ج 3، ص 33، ح 1]
3- 75.. سوره ی یونس، آیه ی 50.
4- 76.. علی بن ابراهیم: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام)، فی قوله تعالی: قُلْ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ اَتاکُمْ عَذابُهُ بَیاتًا: «یعنی لیلا او نهارا ما ذا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ فهذا عذاب ینزل فی آخر الزّمان علی فسقة اهل القبلة و هم یجحدون نزول العذاب علیهم». و قال علی بن ابراهیم، فی قوله تعالی: اَ ثُمَّ اِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ ای صدقتم فی الرجعة، فیقال لهم: آلْآنَ تؤمنون یعنی بامیرالمؤمنین(علیه السلام) وَ قَدْ کُنْتُمْ بِهِ من قبل تَسْتَعْجِلُونَ، ثُمَّ قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا آل محمّد حقهم ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ اِلَّا بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ. ثم قال:وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ یا محمّد، اهل مکة فی علی اَ حَقٌّ هُوَ ای امام هو قُلْ اِی وَ رَبِّی اِنَّهُ لَحَقٌّ امام. [تفسیر برهان، ج 3، ص 33]

«وَ یَسْتَنبِئُونَکَ اَ حَقٌّ هُوَ قُلْ اِی وَ رَبِّی اِنَّهُ لَحَقٌّ وَ مَا اَنتُمْ بِمُعْجِزِینَ»(1) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

مقصود از «اِنَّهُ لَحَقٌّ» علی(علیه السلام) است و خداوند می فرماید: ای محمّد آنان از وصیّ تو سوال می کنند بگو: به خدایم سوگند او وصیّ من است.(2) «وَ لَوْ اَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِی الاَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ…»(3) علیّ بن ابراهیم گوید:

مقصود: ظلم نسبت به حقّ آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است و زمان افتدا رجعت است، سپس از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود: پنهان کردن ندامت به خاطر شماتت است.(4)

ص: 52


1- 77.. سوره ی یونس، آیه ی 53.
2- 78.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن القاسم بن محمّد الجوهری، عن بعض اصحابنا، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قوله تعالی: وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ اَ حَقٌّ هُوَ، قال: «ما تقول فی علی؟ قُلْ اِی وَ رَبِّی اِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما اَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ». العیّاشی: عن یحیی بن سعید، عن ابی عبد الله(علیه السلام) عن ابیه، فی قول الله: وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ اَ حَقٌّ هُوَ، قال: «یستنبئک یا محمّد اهل مکة عن علی بن ابی طالب(علیه السلام)، امام هو؟ قُلْ اِی وَ رَبِّی اِنَّهُ لَحَقٌّ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 33]
3- 79.. سوره ی یونس، آیه ی 54.
4- 80.. علی بن ابراهیم: فی قوله تعالی: وَ اَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَاَوُا الْعَذابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ، قال: حدثنی محمّد بن جعفر، قال حدثنی محمّد بن احمد، عن احمد بن الحسین، عن صالح بن ابی حماد، عن الحسن بن موسی الخشاب، عن رجل، عن حماد بن عیسی، عمن رواه، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: سئل عن قول الله تبارک و تعالی: وَ اَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَاَوُا الْعَذابَ، قال: قیل له: ما ینفعهم اسرار الندامة و هم فی العذاب؟ قال: «کرهوا شماتة الاعداء». [تفسیر برهان، ج 3، ص 34]

سوره ی یونس [10]، آیات 57 تا 67

متن:

یا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ قُلْ اَ رَاَیْتُمْ ما اَنْزَلَ اللهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرامًا وَ حَلالًا قُلْ آللهُ اَذِنَ لَكُمْ اَمْ عَلَی اللهِ تَفْتَرُونَ وَ ما ظَنُّ الَّذینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللهِ الْكَذِبَ یَوْمَ الْقِیامَةِ اِنَّ اللهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لایَشْكُرُونَ وَ ما تَكُونُ فی شَاْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لاتَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ اِلَّا كُنَّا عَلَیْكُمْ شُهُودًا اِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الْاَرْضِ وَ لافِی السَّماءِ وَ لااَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لااَكْبَرَ اِلَّا فی كِتابٍ مُبینٍ اَلا اِنَّ اَوْلِیاءَ اللهِ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاهُمْ یَحْزَنُونَ الَّذینَ آمَنُوا وَ كانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ لاتَبْدیلَ لِكَلِماتِ اللهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ وَ لایَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ اِنَّ الْعِزَّةَ لِلهِ جَمیعًا هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ اَلا اِنَّ لِلهِ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْاَرْضِ وَ ما یَتَّبِعُ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ شُرَكاءَ اِنْ یَتَّبِعُونَ اِلَّا الظَّنَّ وَ اِنْ هُمْ اِلَّا یَخْرُصُونَ هُوَ الَّذی جَعَلَ لَكُمُ اللَّیْلَ لِتَسْكُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِرًا اِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ قالُوا اتَّخَذَ اللهُ وَلَدًا سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِیُّ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ اِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا اَ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ ما لاتَعْلَمُونَ

ص: 53

لغات:

«قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ»: وعظ به معنای اندرز دادن است و اسم مصدر آن موعظه و عظه می باشد. «وَ شِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ»: شفا به فتح شین به معنای کنار و حاشیه است، و شِفا به کسر شین به معنای صحّت و سلامت است، راغب گوید: شفای از مرض به معنای رسیدن به کنار سلامتی است و آن اسم مصدر است، و شاید مراد از شفا صحّت قلب است چرا که مرض، تنها مرض بدن نیست و قرآن قلوب را نیز بیمار شمرده و می فرماید: «فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ.»(1) «اِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ»: فاض فیضا، به معنای جاری شدن است و «فاض السیل» یعنی سیل به سرعت جاری شد و به معنای پر شدن نیز آمده است مانند «فاض الاناء فیضًا» و به معنای وارد شدن نیز آمده و «افضتم من عرفات» به معنای کوچ با کثرت است و در این آیه به معنای ورود است.

«وَ مَا یَعْزُبُ عَن رَّبِّکَ»: عزب عنّی فلان، یعنی غاب و خفی عنّی یعنی چیزی از علم خدا دور و پنهان نیست.

ترجمه:

ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و درمانی برای آن چه در سینه هاست (درمانی برای دل های شما) و هدایت و رحمتی است برای مومنان! (57) بگو: «به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند که این، از تمام آن چه گردآوری کرده اند، بهتر است!» (58) بگو: «آیا روزیهایی را که خداوند بر شما نازل کرده دیده اید، که بعضی از آن را لال، و بعضی را حرام نموده اید؟!» بگو: «آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا افترا می بندید (و از پیش خود، حلال و حرام

ص: 54


1- 81.. سوره ی بقره، آیه ی 10.

می کنید؟!)» (59) آن ها که بر خدا افترا می بندند، درباره (مجازات) روز رستاخیز، چه می اندیشند؟! خداوند نسبت به همه مردم فضل (و بخشش) دارد، امّا اکثر آن ها سپاسگزاری نمی کنند! (60) در هیچ حال (و اندیشه ای) نیستی، و هیچ قسمتی از قرآن را تلاوت نمی کنی، و هیچ عملی را انجام نمی دهید، مگر این که ما گواه بر شما هستیم در آن هنگام که وارد آن می شوید! و هیچ چیز در زمین و آسمان، از پروردگار تو مخفی نمی ماند حتّی به اندازه سنگینی ذرّه ای، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر این که (همه آن ها) در کتاب آشکار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است! (61) آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند! (62) همان ها که ایمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهیز می کردند. (63) در زندگی دنیا و در آخرت، شاد (و مسرور) ند وعده های الهی تخلّف ناپذیر است! این است آن رستگاری بزرگ! (64) سخن آن ها تو را غمگین نسازد! تمام عزّت (و قدرت)، از آن خداست و او شنوا و داناست! (65) آگاه باشید تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، از آن خدا می باشند! و آن ها که غیر خدا را هم تای او می خوانند، (از منطق و دلیلی) پیروی نمی کنند آن ها فقط از پندار بی اساس پیروی می کنند و آن ها فقط دروغ می گویند! (66) او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید و روز را روشنی بخش (تا به تلاش زندگی پردازید) در این ها نشانه هایی است برای کسانی که گوش شنوا دارند! (67) گفتند: «خداوند فرزندی برای خود انتخاب کرده است»! (از هر عیب و نقص و احتیاجی) منزه است! او بی نیاز است! از آن اوست آن چه در آسمان ها و آن چه در زمین است! شما هیچ گونه دلیلی بر این ادعا ندارید! آیا به خدا نسبتی می دهید که نمی دانید؟! (68)

ص: 55

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«یَا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ شِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَ هُدًی وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ»(1) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه فوق از محکمات است؛ سپس گوید: مقصود از این آیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و قرآن است؛ و مقصود از «فلیفرحوا» شیعیان هستند؛ و مقصود از «ممّا یجمعون» اموالی است که دشمنان جمع می کنند. یعنی پیامبر و قرآن که شفای صدور و هدایت و رحمت برای شیعیان است بهتر از اموالی است که دشمنان جمع می کنند.(2) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مردی از درد سینه خود به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شکایت نمود و آن حضرت به او فرمود:

از قرآن شفا بگیر، چرا که خداوند می فرماید: «وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ.»(3)

ص: 56


1- 82.. سوره ی یونس، آیه ی 57.
2- 83.. علی بن ابراهیم: فی قوله تعالی: اَلا اِنَّ لِلهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ اَلا اِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ اَکْثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ هُوَ یُحیِی وَ یُمِیتُ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ انه محکم. قال: ثم قال: یا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ، قال: رسول الله(صلی الله علیه و آله) و القرآن. ثم قال: قُلْ لهم یا محمّد بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ [قال: الفضل رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و رحمته امیرالمؤمنین(علیه السلام)] فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا، قال: فلیفرح شیعتنا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا اعطوا اعداؤنا من الذهب و الفضة. [تفسیر برهان، ج 3، ص 34، ح 1]
3- 84.. العیّاشی: عن السکونی، عن ابی عبد الله، عن ابیه(علیهما السلام)، قال: «شکا رجل الی النّبی(صلی الله علیه و آله) وجعا فی صدره، فقال: استشف بالقرآن، لان الله یقول: وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 34، ح 2]

«قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ»(1) ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از این آیه این است که: اقرار به نبوّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و قبول ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) [و اقتدای به او] بهتر از آن چه است که مخالفین از مال دنیا جمع می کنند.(2) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

«فَلْیَفْرَحُواْ بولایة محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُ هَؤُلَاءِ مِنْ دُنْیَاهُمْ».(3) امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوار مرکب خود بود و امیرالمؤمنین(علیه السلام) پیاده همراه او می رفت، پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا اباالحسن یا سوار شو و یا بازگرد، چرا که خداوند به من امر کرده که اگر سواره بودم تو نیز باید سواره باشی و اگر پیاده بودم تو نیز باید پیاده باشی و اگر من نشستم تو نیز بنشینی جز این که بخواهی حدّی از حدود الهی را به پای داری و ناچار باشی که بایستی… سپس فرمود: سوگند به خدایی که محمّد را به حق به نبوّت مبعوث نمود: به من ایمان نیاورده کسی که مقام تو را انکار کند، و اقرار به نبوّت من نکرده کسی که

ص: 57


1- 85.. سوره ی یونس، آیه ی 58.
2- 86.. عن ابی حمزة، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: قلت: قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ؟ قال: «الاقرار بنبوّة محمّد(صلی الله علیه و آله) و الائتمام بامیرالمؤمنین(علیه السلام) هو خیر مما یجمع هؤلاء فی دنیاهم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 35، ح 4]
3- 87.. عن الاصبغ بن نباتة عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی قول الله: «قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا» قال: فلیفرح شیعتنا هو خیر مما اعطی عدونا من الذهب و الفضة. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 124، ح 28]

حق تو را انکار نماید و به من اعتقاد پیدا نکرده کسی که نسبت به تو کافر باشد، همانا فضل تو از فضل من است و فضل من از فضل خداست چنان که می فرماید:

«قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ».

تا این که فرمود: فضل الله پیامبر شماست و رحمت او ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و شیعیان باید با اعتقاد به نبوّت من و ولایت علی شاد باشید و این برای آنان بهتر از آن چه است که مخالفین از مال و اهل و اولاد در دنیا جمع می کنند؛ سپس فرمود:… به راستی کسانی که ولایت تو را نپذیرفتند هدایت نشدند و از دین خدا گم راه گردیدند و این فرموده ی خدای من است که می فرماید:

«وَ اِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَی.»(1)

ص: 58


1- 88.. ابن بابویه، قال: حدثنا علی بن احمد بن عبد الله بن احمد بن ابی عبد الله البرقی، عن ابیه، عن جده احمد بن ابی عبد الله البرقی، عن ابیه محمّد بن خالد، قال: حدثنا سهل بن المرزبان الفارسی، قال: حدثنا محمّد بن منصور، عن عبد الله بن جعفر، عن محمّد بن الفیض بن المختار، عن ابیه، عن ابی جعفر محمّد بن علی الباقر، عن ابیه، عن جده:، قال: «خرج رسول(صلی الله علیه و آله) ذات یوم و هو راکب، و خرج علی(علیه السلام) و هو یمشی، فقال له: یا ابا الحسن، اما ان ترکب و اما ان تنصرف، فان الله(عزوجل) امرنی ان ترکب اذا رکبت، و تمشی اذا مشیت، و تجلس اذا جلست، الا ان یکون حد من حدود الله لابد لک من القیام و القعود فیه. و ما اکرمنی الله بکرامة الا و قد اکرمک بمثلها، و خصنی بالنبوّة و الرسالة، و جعلک ولیی فی ذلک، تقوم فی حدوده و فی صعب اموره. و الذی بعث محمّدا بالحق نبیا، ما آمن بی من انکرک، و لااقر بی من جحدک، و لاآمن بی من کفر بک، و ان فضلک لمن فضلی، و ان فضلی لفضل الله، و هو قول الله(عزوجل): قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ ففضل الله نبوّة نبیکم، و رحمته ولایة علی بن ابی طالب فَبِذلِکَ قال: بالنبوّة و الولایة فَلْیَفْرَحُوا یعنی الشیعة هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ یعنی مخالفیهم، من الاهل و المال و الولد فی دار الدنیا.و الله یا علی ما خلقت الا لتعبد ربک، و لتعرف بک معالم الدین، و یصلح بک دارس السبیل، و لقد ضل من ضل عنک، و لن یهتدی الی الله(عزوجل) من لم یهتد الیک و الی ولایتک، و هو قول ربی(عزوجل): وَ اِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا ثُمَّ اهْتَدی یعنی الی ولایتک.و لقد امرنی ربی تبارک و تعالی ان افترض من خلقک ما افترضه من حقی، و ان حقک لمفروض علی من آمن بی، و لولاک لم یعرف حزب الله، و بک یعرف عدو الله، و من لم یلقه بولایتک لم یلقه بشی ء، و لقد انزل الله(عزوجل) الی: یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ یعنی فی ولایتک یا علی وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ و لو لم ابلغ ما امرت به من ولایتک لحبط عملی، و من لقی الله(عزوجل) بغیر ولایتک فقد حبط عمله، و عد ینجز لی، و ما اقول الا قول ربی تبارک و تعالی، و ان الذی اقول لمن الله(عزوجل) انزله فیک». [تفسیر برهان، ج 3، ص 35، ح 6، از امالی صدوق، ص 399، ح 13]

«قُلْ اَ رَاَیْتُم مَّا اَنزَلَ اللّهُ لَکُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَامًا وَ حَلاَلًا قُلْ آللّهُ اَذِنَ لَکُمْ اَمْ عَلَی اللهِ تَفْتَرُونَ»(1) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از این آیه اهل کتاب [یعنی یهود و نصارا] هستند که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «وَ قَالُواْ مَا فِی بُطُونِ هَذِهِ الاَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِّذُکُورِنَا وَ مُحَرَّمٌ عَلَی اَزْوَاجِنَا» «وَ جَعَلُواْ لِلهِ مِمِّا ذَرَاَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الاَنْعَامِ نَصِیبًا…»(2)، و خداوند در این آیه بر آنان احتجاج نموده و می فرماید: «آللّهُ اَذِنَ لَکُمْ اَمْ عَلَی اللهِ تَفْتَرُونَ.»(3) «وَ مَا تَکُونُ فِی شَاْنٍ وَ مَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَ لَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ اِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا»(4) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و هر گاه او این آیه را می خواند شدیدا

ص: 59


1- 89.. سوره ی یونس، آیه ی 59.
2- 90.. سوره ی انعام، آیه ی 139.
3- 91.. علی بن ابراهیم: و هو ما احلته و حرمته اهل الکتاب لقوله: وَ قالُوا ما فِی بُطُونِ هذِهِ الْاَنْعامِ خالِصَةٌ لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی اَزْواجِنا، و قوله: وَ جَعَلُوا لِلهِ مِمَّا ذَرَاَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْاَنْعامِ نَصِیبًا الآیة، فاحتج الله علیهم، فقال: قُلْ آللَّهُ اَذِنَ لَکُمْ اَمْ عَلَی اللهِ تَفْتَرُونَ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 36، ح 1]
4- 92.. سوره ی یونس، آیه ی 61.

گریه می کرد.(1) مرحوم طبرسی نیز در تفسیر مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هر گاه این آیه را تلاوت می نمود شدیدا گریه می کرد.(2) «اَلا اِنَّ اَوْلِیَاء اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ * الَّذِینَ آمَنُواْ وَ کَانُواْ یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الآخِرَة…»(3) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوال شد: اولیای خدا کیانند؟ فرمود:

آنان کسانی هستند که دیدن آنان مردم را به یاد خدا می اندازد.(4) و نیز فرمود: کسی که خدا را شناخته و او را بزرگ بداند، دهان خود را از هر کلام [ناشایست] و شکم خود را از هر طعام [غیر حلال] منع می کند و رنج روزه و نماز را به خود می دهد. گفته شد: پدر و مادر ما فدای شما باد یا رسول الله! آیا چنین مردمی اولیای خدا محسوب می شوند؟ فرمود: اولیای خدا سکوت شان ذکر خداست و نگاه شان عبرت است و سخن شان حکمت است و حرکت شان بین مردم برکتاست و اگر عمرشان تعیین نشده بود، ارواح آنان در بدن های شان به خاطر ترس از عذاب و شوق بر ثواب قرار نمی گرفت.(5)

ص: 60


1- 93.. علی بن ابراهیم: مخاطبة لرسول الله(صلی الله علیه و آله): وَ لاتَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ اِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا قال: کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) اذا قرا هذه الآیة بکی بکاء شدیدا. [تفسیر برهان، ج 3، ص 37، ح 1]
2- 94.. قال الصّادق(علیه السلام) کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) اذا قرا هذه الآیة بکی بکاء شدیدا. [مجمع البیان، ج 5، ص 180]
3- 95.. سوره ی یونس، آیه ی 62 و 64.
4- 96.. و فی الجَوامِع عن النّبیّ(صلی الله علیه و آله) انّه سئل عن اولیاءِ اللَّه فقال هم الذین یذکّرون اللَّه برؤیتهم یعنی فی السّمت و الهیئة. [تفسیر صافی، ج 2، ص 409]
5- 97.. و فی الکافی عن الصّادق(علیه السلام) عن النّبی(صلی الله علیه و آله) من عرف اللَّه و عظّمه منع فاه من الکلام و بطنه عن الطعام و عنّی نفسه بالصیام و القیام قالوا بآبائنا و امّهاتنا یا رسول اللَّه هؤلاءِ اولیاء اللَّه قال انّ اولیاء اللَّه سکتوا فکان سکوتهم ذکرًا و نظروا فکان نظرهم عبرة و نطقوا فکان نطقهم حکمة و مشوا فکان مشیهم بین النّاس برکة لو لاالآجال التی کتبت علیهم لم تقرّ ارواحهم فی اجسادهم خوفًا مِنَ العذاب و شوقًا الی الثواب. [تفسیر صافی، ج 2، ص 409]

عقبه گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

ای عقبه در قیامت خداوند از بندگان خود عملی را قبول نمی کند مگر آن که مانند شما اعتقاد به ولایت محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) داشته باشند و بین یکی از شما [که ولایت ما را پذیرفته و بین بهشت] و آن چه چشم او را روشن می کند فاصله ای جز رسیدن جان به گلوی او نیست و سپس آن حضرت با دست به گردن خود اشاره نمود و به جای خود تکیه کرد پس معلّی که در کنار من بود مرا فشار داد و گفت: سوال کن در آن هنگام چه چیزی را خواهد دید؟ و من گفتم: ای فرزند رسول خدا در آن حال چه چیزی را خواهد دید؟ فرمود: «خواهد دید» و من سوال خود را بیش از ده مرتبه تکرار نمودم و آن حضرت فقط می فرمود: «خواهد دید» سپس در پایان نشست و فرمود: ای عقبه! گفتم: لبّیک و سعدیک! فرمود: حتما می خواهی بدانی چه خواهد دید؟ گفتم: آری. ای فرزند رسول خدا، چرا که دین من دین شماست و اگر دین من از دستم برود [و نادان باشم] چگونه می توانم هر ساعت شما را بیابم و گریه مرا گرفت و آن حضرت به من رقّت نمود و فرمود:

«به خدا سوگند آن دو را خواهد دید» گفتم: پدر و مادرم فدای شما آن دو کیانند؟ فرمود: «آن دو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علی (صلوات الله علیه) هستند» سپس فرمود: ای عقبه هیچ انسان مومنی نمی میرد مگر آن که آن دو را خواهد دید» گفتم: هنگامی که مومن آنان را می بیند آیا به دنیا باز می گردد؟ فرمود: به دنیا باز نمی گردد. گفتم:

آنان چیزی به او می گویند؟ فرمود: آری آنان وارد بر مومن می شوند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بالای سر او می نشیند و علی(علیه السلام) پایین پای او می نشیند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خود را بر او

ص: 61

می افکند و می فرماید: «ای ولیّ خدا بشارت بر تو باد من رسول خدا هستم و من برای تو بهتر از دنیا هستم و سپس علی(علیه السلام) خود را بر او می افکند و می فرماید: ای ولیّ خدا بشارت بر تو باد، من علی بن ابی طالب هستم که تو او را دوست می داشتی، آگاه باش که من اکنون برای تو بسیار نافع خواهم بود»! سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: آن چه گفتم در کتاب خدای(عزوجل) موجود است؛ گفتم: فدای شما شوم در کجای کتاب خدا فرمود: در سوره ی یونس که خداوند می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ کَانُواْ یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الآخِرَةِ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللّهِ.»(1)

ص: 62


1- 98.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن ابن فضال، عن علی بن عقبة، عن ابیه، قال: قال لی ابو عبد الله(علیه السلام): «یا عقبة، لایقبل الله من العباد یوم القیامة الا هذا الامر الذی انتم علیه، و ما بین احدکم و بین ان یری ما تقربه عینه الا ان تبلغ نفسه الی هذه». ثم اهوی بیده الی الورید، ثم اتکا.و کان معی المعلی فغمزنی ان اساله، فقلت: یا بن رسول الله، فاذا بلغت نفسه هذه، ای شی ء یری؟ فقلت له بضع عشرة مرة: ای شی ء؟ فقال فی کلها: «یری»، و لایزید علیها، ثم جلس فی آخرها، فقال: «یا عقبة». فقلت: لبیک و سعدیک. فقال: «ابیت الا ان تعلم؟» فقلت: نعم یا بن رسول الله انما دینی مع دینک، فاذا ذهب دینی کان ذلک، کیف لی بک یا بن رسول الله کل ساعة؟ و بکیت، فرق لی، فقال: «یراهما، و الله». فقلت: بابی و امی، من هما؟ قال: «ذلک رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و علی(علیه السلام) یا عقبة لن تموت نفس مومنة ابدا حتّی تراهما».قلت: فاذا نظر الیهما المؤمن، ا یرجع الی الدنیا؟ فقال: «لا، یمضی امامه، اذا نظر الیهما».فقلت له: یقولان شیئا؟ قال: «نعم، یدخلان جمیعا علی المؤمن، فیجلس رسول الله(صلی الله علیه و آله) عند راسه، و علی(علیه السلام) عند رجلیه، فیکب علیه رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فیقول: یا ولی الله، ابشر، انا رسول الله، انی خیر لک مما ترکت من الدنیا. ثم ینهض رسول الله(صلی الله علیه و آله) فیقوم علی(علیه السلام) حتّی یکب علیه، فیقول:یا ولی الله، ابشر انا علی بن ابی طالب الذی کنت تحب اما لانفعنک». ثم قال: «ان هذا فی کتاب الله(عزوجل)».فقلت: این جعلنی الله فداک هذا من کتاب الله؟ قال: «فی یونس، قول الله(عزوجل)ها هنا: الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ لاتَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 37، ح 2؛ از کافی، ج 3، ص 128، ح 1]

ابن عبّاس گوید:

از امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی آیه «اَلا اِنَّ اَوْلِیَاء اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ» سوال شد: این اولیاء کیانند؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آنان مردمی هستند که عبادت خود را خالص انجام می دهند و هنگامی که مردم به ظاهر دنیا می نگرند آنان به باطن دنیا نگاه می کنند و هنگامی که مردم به دنیا مغرور شده اند آنان به پایان دنیا می اندیشند از این رو دنیا را رها می کنند چرا که می دانند دنیا آنان را رها خواهد نمود و پا روی دنیا می گذارند چرا که می دانند دنیا به زودی با آنان چنین خواهد کرد و آنان را نابود خواهد نمود….(1) و در سخن دیگری فرمود: آیا می دانید اولیای خدا کیانند؟ گفته شد: کیانند آنان یا امیرالمؤمنین؟ فرمود: اولیای خدا ما هستیم و پیروان ما بعد از ما طُوبَی لَنَا وَ طُوبَی

ص: 63


1- 99.. المفید فی (امالیه): قال: اخبرنی ابو عبید الله محمّد بن عمران المرزبانی، قال: حدثنا محمّد بن احمد الکاتب، قال: حدثنا ابن ابی خیثمة، قال: حدثنا عبد الله بن داهر، عن الاعمش، عن عبایة الاسدی، عن ابن عبّاس رحمه الله، قال: سئل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) عن قوله تعالی: اَلا اِنَّ اَوْلِیاءَ اللهِ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاهُمْ یَحْزَنُونَ. فقیل له: من هؤلاء الاولیاء؟ فقال امیرالمؤمنین(علیه السلام): «هم قوم اخلصوا لله تعالی فی عبادته، و نظروا الی باطن الدنیا حین نظر الناس الی ظاهرها، فعرفوا آجلها حین غر الخلق سواهم بعاجلها، فترکوا منها ما علموا انه سیترکهم، و اماتوا منها ما علموا انه سیمیتهم».ثم قال: «ایها المعلل نفسه بالدنیا، الراکض علی حبائلها، المجتهد فی عمارة ما سیخرب منها، الم تر الی مصارع آبائک فی البلی، و مضاجع ابنائک تحت الجنادل و الثری، کم مرضت بیدیک و عللت بکفیک، تستوصف لهم الاطباء و تستعتب لهم الاحباء، فلم یغن عنهم غناؤک، و لاینجع فیهم دواؤک». [تفسیر برهان، ج 3، ص 39، ح 5؛ از امالی شیخ مفید، ص 86، ح 2]

لَهُمْ اَفْضَلُ مِنْ طُوبَانَا» یعنی آنان بهتر از شما هستند! گفته شد: برای چه آنان بهتر از ما هستند؟ مگر این نیست که ما و آنان به یک آیین معتقدیم؟! فرمود: آنان چیزهایی را تحمّل می کنند و بر آن صبر می نمایند که شما نمی کنید.(1) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ کَانُواْ یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الآخِرَةِ» فرمود:

هنگامی که یکی از شما جان او به گلو می رسد، ملک الموت بر او نازل می شود و به او می گوید: امّا آن چه به آن امیدوار بودی به تو داده شد، و از آن چه هراس داشتی از آن ایمن گردیدی، و سپس از قبر دری به منزل او در بهشت باز می کند و به او می گوید: به خانه بهشتی خود بنگر و ببین این ها رسول خدا و علی و حسن و حسین (صلوات الله علیهم اجمعین) هستند که رفقای تو می باشند.(2)

ص: 64


1- 100.. العیّاشی: عن عبدالرّحمن بن سالم الاشل، عن بعض الفقهاء، قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): اَلا اِنَّ اَوْلِیاءَ اللهِ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاهُمْ یَحْزَنُونَ، ثم قال: «تدرون من اولیاء الله؟» قالوا: من هم، یا امیرالمؤمنین؟ فقال: «هم نحن و اتباعنا فمن تبعنا من بعدنا، طوبی لنا و طوبی لهم، و طوباهم افضل من طوبانا».قیل: یا امیرالمؤمنین، ما شان طوباهم افضل من طوبانا؟ السنا نحن و هم علی امر؟ قال: «لا، لانهم حملوا ما لم تحمّلوا، و اطاقوا ما لم تطیقوا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 39، ح 6؛ از تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 132، ح 3]
2- 101.. عن عبد الرحیم، قال: قال ابو جعفر(علیه السلام): «انما احدکم حین تبلغ نفسه هاهنا، فینزل علیه ملک الموت، فیقول له: اما ما کنت ترجو فقد اعطیته، و اما ما کنت تخافه فقد امنت منه، و یفتح له باب الی منزله من الجنة، و یقال له: انظر الی مسکنک من الجنة، و انظر هذا رسول الله و علی و الحسن و الحسین: رفقاؤک، و هو قول الله: الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 40، ح 8]

سلیم بن قیس گوید:

به امیرالمؤمنین گفتم: اصلحک الله، آیا کسی که ایمان به خدا و معرفت به امام خود داشته باشد و مطیع امر او باشد و از دنیا برود اهل بهشت خواهد بود؟ فرمود:

آری، اگر او خدا را ملاقات کند و از کسانی، باشد که خداوند می فرماید: «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ» و «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ کَانُواْ یَتَّقُونَ…» و «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ لَمْ یَلْبِسُواْ اِیمَانَهُم بِظُلْمٍ» اهل بهشت خواهد بود. سپس فرمود: و از اهل ایمان کسانی که اهل کبائر باشند و خدا را ملاقات کنند، این مشیّت خداست که اگر بخواهد آنان را به خاطر گناه عذاب می کند و اگر بخواهد با رحمت خود می بخشد. گفتم: آیا آنان را با داشتن ایمان به آتش می برد؟! فرمود: به خاطر گناه آری، چرا که از مومنینی نیستند که خدا فرموده: «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ» و نیز از کسانی نیستند که خدا فرموده: «وَ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ» و از کسانی هستند که خداوند فرموده: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ» و یا فرموده:

«الَّذِینَ آمَنُواْ وَ لَمْ یَلْبِسُواْ اِیمَانَهُم بِظُلْمٍ».(1)

ص: 65


1- 102.. سلیم بن قیس الهلالی، قال: سالت علی بن ابی طالب(علیه السلام) قلت: اصلحک الله، من لقی الله مومنا عارفا بامامه مطیعا له، من اهل الجنة هو؟ قال: «نعم، اذا لقی الله و هو من الذین قال الله تعالی: الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ، الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا اِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ». قلت: فمن لقی الله منهم علی الکبائر؟ قال: «هو فی مشیئة الله، ان عذبه فبذنبه، و ان تجاوز عنه فبرحمته».قلت: فیدخله النار و هو مومن؟ قال: «نعم، لانه لیس من المؤمنین الذین عنی الله انه ولی المؤمنین، لان الذین عنی الله انه لهم ولی، و انه لاخوف علیهم و لاهم یحزنون، هم المؤمنون الذین یتقون الله، و الذین عملوا الصالحات، و الذین لم یلبسوا ایمانهم بظلم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 41، ح 11؛ از کتاب سلیم بن قیس، ص 88]

سوره ی یونس [10]، آیات 68 تا 82

متن:

قالُوا اتَّخَذَ اللهُ وَلَدًا سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِیُّ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ اِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا اَ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ ما لاتَعْلَمُونَ قُلْ اِنَّ الَّذینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللهِ الْكَذِبَ لایُفْلِحُونَ مَتاعٌ فِی الدُّنْیا ثُمَّ اِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذیقُهُمُ الْعَذابَ الشَّدیدَ بِما كانُوا یَكْفُرُونَ وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ نُوحٍ اِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اِنْ كانَ كَبُرَ عَلَیْكُمْ مَقامی وَ تَذْكیری بِآیاتِ اللهِ فَعَلَی اللهِ تَوَكَّلْتُ فَاَجْمِعُوا اَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لایَكُنْ اَمْرُكُمْ عَلَیْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا اِلَیَّ وَ لاتُنْظِرُونِ فَاِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَما سَاَلْتُكُمْ مِنْ اَجْرٍ اِنْ اَجْرِیَ اِلَّا عَلَی اللهِ وَ اُمِرْتُ اَنْ اَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْكِ وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِفَ وَ اَغْرَقْنَا الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا فَانْظُرْ كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلًا اِلی قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما كانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ كَذلِكَ نَطْبَعُ عَلی قُلُوبِ الْمُعْتَدینَ ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسی وَ هارُونَ اِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ بِآیاتِنا فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْمًا مُجْرِمینَ فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبینٌ قالَ مُوسی اَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَكُمْ اَ سِحْرٌ هذا وَ لایُفْلِحُ السَّاحِرُونَ قالُوا اَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِیاءُ فِی الْاَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَكُما بِمُؤْمِنینَ وَ قالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونی بِكُلِّ ساحِرٍ عَلیمٍ فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالَ لَهُمْ مُوسی اَلْقُوا ما اَنْتُمْ مُلْقُونَ فَلَمَّا اَلْقَوْا قالَ مُوسی ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ اِنَّ اللهَ سَیُبْطِلُهُ اِنَّ اللهَ لایُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدینَ وَ یُحِقُّ اللهُ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ

ص: 66

لغات:

«اَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً»: غُمّه به معنای حزن و شدّت و به معنای مبهم و پوشیده نیز گفته شده است و «امرٌ غُمّه» یعنی امر مبهم و مشکوک و حضرت نوح می خواهد بگوید:

«یارانتان را جمع کنید و درباره ی قتل و طرد من تصمیم بگیرید، تا کار بر شما مشتبه [و یا سخت و یا سبب اندوه شما] نشود» و این امر تعجیزی است یعنی کاری از شما ساخته نیست و خداوند یاور من است.

«ولا تنظرون»: انظار به معنای امهال است و «یاء» به سبب لای ناهیه حذف شده و کسره قائم مقام آن گردیده است. «اجئتنا لِتَلفِتَنا»: لَفت به معنای برگرداندن و منصرف کردن است و التفات به معنای توجّه کردن و روکردن است.

ترجمه:

گفتند: «خداوند فرزندی برای خود انتخاب کرده است»! (از هر عیب و نقص و احتیاجی) منزه است! او بی نیاز است! از آن اوست آن چه در آسمان ها و آن چه در زمین است! شما هیچ گونه دلیلی بر این ادعا ندارید! آیا به خدا نسبتی می دهید که نمی دانید؟! (68) بگو: «آن ها که به خدا دروغ می بندند، (هرگز) رستگار نمی شوند! (69) بهره ای (ناچیز) از دنیا دارند سپس بازگشتشان به سوی ماست و بعد، به آن ها مجازات شدید به سزای کفرشان می چشانیم! (70) سرگذشت نوح را بر آن ها بخوان! در آن هنگام که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر تذکّرات من نسبت به آیات الهی، بر شما سنگین (و غیر قابل تحمّل) است، (هر کار از دستتان ساخته است بکنید.) من بر خدا توکّل کرده ام! فکر خود، و قدرت معبودهای تان را جمع کنید سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند (تمام جوانب کارتان را بنگرید) سپس به حیات من پایان دهید، و (لحظه ای) مهلتم ندهید! (امّا توانایی ندارید!) (71) و اگر از قبول دعوتم روی بگردانید، (کار

ص: 67

نادرستی کرده اید چه این که) من از شما مزدی نمی خواهم مزد من، تنها بر خداست! و من مامورم که از مسلمین [تسلیم شدگان در برابر فرمان خدا] باشم!» (72) امّا آن ها او را تکذیب کردند! و ما، او و کسانی را که با او در کشتی بودند، نجات دادیم و آنان را جانشین (و وارث کافران) قرار دادیم و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم! پس ببین عاقبت کار کسانی که انذار شدند (و به انذار الهی اهمیّت ندادند)، چگونه بود! (73) سپس بعد از نوح، رسولانی به سوی قومشان فرستادیم آنان دلایل روشن برای شان آوردند امّا آن ها، به چیزی که پیش از آن تکذیب کرده بودند، ایمان نیاوردند! اینچنین بر دل های تجاوزکاران مهر می نهیم (تا چیزی را درک نکنند)! (74) بعد از آن ها، موسی و هارون را با آیات خود به سوی فرعون و اطرافیانش فرستادیم امّا آن ها تکبّر کردند (و زیر بار حق نرفتند چرا که) آن ها گروهی مجرم بودند! (75) و هنگامی که حق از نزد ما بسراغ آن ها آمد، گفتند: «این، سحری است آشکار!» (76) موسی گفت: «آیا درباره حقّ، هنگامی که به سوی شما آمد، (چنین) می گویید؟! آیا این سحر است؟! در حالی که ساحران (هرگز) رستگار (و پیروز) نمی شوند! (77) گفتند: «آیا آمده ای که ما را، از آن چه پدرانمان را بر آن یافتیم، منصرف سازی و بزرگی (و ریاست) در روی زمین، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما ایمان نمی آوریم!» (78) فرعون گفت: «(بروید و) هر جادوگر (و ساحر) دانایی را نزد من آورید!» (79) هنگامی که ساحران (به میدان مبارزه) آمدند، موسی به آن ها گفت: «آن چه (از وسایل سحر) را می توانید بیفکنید، بیفکنید!» (80) هنگامی که افکندند، موسی گفت: «آن چه شما آوردید، سحر است که خداوند به زودی آن را باطل می کند چرا که خداوند (هرگز) عمل مفسدان را اصلاح نمی کند! (81) او حق را به وعده خویش، تحقق می بخشد هر چند مجرمان کراهت داشته باشند!» (82)

ص: 68

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«فَمَا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ بِمَا کَذَّبُواْ بِهِ مِن قَبْلُ کَذَلِکَ نَطْبَعُ عَلَی قُلوبِ الْمُعْتَدِینَ»(1) مولّف گوید:

اخباری درباره ی این آیه در سوره ی اعراف گذشت و در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود.

زراره و حُمران از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل کرده اند که فرمود:

خداوند خلق خود را در اظلّه [یعنی خلقت ذرّ] آفرید و پیامبر خود حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را بر آنان مبعوث نمود و در آن عالم برخی به او ایمان آوردند و برخی او را تکذیب نمودند. و چون به صورت خلقت دوّم آنان را آفرید و پیامبر خود را آخرین پیامبر قرار داد باز همان هایی که در خلقت اوّل به او ایمان آورده بودند به او ایمان آوردند و کسانی که نبوّت او را نپذیرفته بودند نیز به او ایمان نیاوردند، از این رو خداوند می فرماید: «فَمَا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ بِمَا کَذَّبُواْ بِهِ مِن قَبْلُ» یعنی کسانی که این پیامبر را در عالم ذرّ و اظلّه تکذیب کرده بودند در این عالم نیز او را تکذیب نمودند.(2) ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در تفسیر آیه «ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسُلًا اِلَی قَوْمِهِمْ فَجَآؤُوهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ بِمَا کَذَّبُواْ بِهِ مِن قَبْلُ» فرمود:

خداوند پیامبران را بر مردم هنگامی که در پشت پدران و رحم های مادران بودند مبعوث نمود، و هر کس در آن زمان پیامبران خدا را تصدیق نمود، بعد از آن نیز که

ص: 69


1- 103.. سوره ی یونس، آیه ی 74.
2- 104.. العیّاشی: عن زرارة و حمران، عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام)، قالا: ان الله خلق الخلق و هی اظلة، فارسل رسوله محمّدا(صلی الله علیه و آله) فمنهم من آمن به، و منهم من کذبه، ثم بعثه فی الخلق الآخر فآمن به من کان آمن به فی الاظلة، و جحده من جحد به یومئذ، فقال: فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 43، ح 2؛ از تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 135]

لباس خلقت پیدا کرد آنان را تصدیق کرد و هر کس در آن زمان آنان را تکذیب کرده بود بعد از آن نیز آنان را تکذیب کرد.(1) مولّف گوید:

از روایات وارده درباره ی ظهور حضرت بقیّة الله(علیه السلام) و آیه شریفه «هَلْ یَنظُرُونَ اِلَّا اَن تَاْتِیهُمُ الْمَلآئِکَةُ اَوْ یَاْتِیَ رَبُّکَ اَوْ یَاْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَاْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفْسًا اِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی اِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انتَظِرُواْ اِنَّا مُنتَظِرُونَ»(2) نیز استفاده می شود که هر کس قبل از ظهور آن حضرت به او ایمان آورده است هنگامی که او ظهور می کند نیز به او ایمان خواهد آورد و الّا فلا، و روایات در ذیل این آیه فراوان است چنان که امام باقر(علیه السلام) فرمود: هنگامی که خورشید از مغرب طلوع می کند، همه مردم در آن روز ایمان می آورند و لکن برای آنان سودی ندارد چرا که قبلا ایمان نیاورده اند.(3)

ص: 70


1- 105.. عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، فی قوله: ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلًا اِلی قَوْمِهِمْ الی قوله بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ، قال: «بعث الله الرسل الی الخلق و هم فی اصلاب الرجال و ارحام النّساء، فمن صدق حینئذ صدق بعد ذلک، و من کذب حینئذ کذب بعد ذلک». [تفسیر برهان، ج 3، ص 43، ح 3]
2- 106.. سوره ی انعام، آیه ی 158.
3- 107.. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَاَلَ رَجُلٌ اَبِی عَنْ حُرُوبِ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ کَانَ السَّائِلُ مِنْ مُحِبِّینَا فَقَالَ لَهُ اَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) بَعَثَ اللهُ مُحَمَّدًا(صلی الله علیه و آله) بِخَمْسَةِ اَسْیَافٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا شَاهِرَةٌ لَا تُغْمَدُ اِلَی اَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ اَوْزَارَهَا وَ لَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ اَوْزَارَهَا حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا فَاِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا آمَنَ النَّاسُ کُلُّهُمْ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ فَیَوْمَئِذٍ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا اِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی اِیمَانِهَا خَیْرًا وَ سَیْفٌ مِنْهَا مَکْفُوفٌ وَ سَیْفٌ مِنْهَا مَغْمُودٌ سَلُّهُ اِلَی غَیْرِنَا وَ حُکْمُهُ اِلَیْنَا فَاَمَّا السُّیُوفُ الثَّلَاثَةُ الشَّاهِرَةُ فَسَیْفٌ عَلَی مُشْرِکِی الْعَرَبِ قَالَ اللهُ تَعَالَی فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَاِنْ تابُوا یَعْنِی فَاِنْ آمَنُوا وَ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَاِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ فَهَؤُلَاءِ لَا یُقْبَلُ مِنْهُمْ اِلَّا الْقَتْلُ اَوِ الدُّخُولُ فِی الْاِسْلَامِ فَاَمْوَالُهُمْ وَ ذَرَارِیُّهُمْ تُسْبَی عَلَی مَا سَبَی رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَاِنَّهُ سَبَی وَ عَفَا وَ قَبِلَ الْفِدَاءَ وَ السَّیْفُ الثَّانِی عَلَی اَهْلِ الذِّمَّةِ قَالَ اللهُ تَعَالَی وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا نَزَلَتْ فِی اَهْلِ الذِّمَّةِ ثُمَّ نَسَخَهَا قَوْلُهُ تَعَالَی قاتِلُوا الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لابِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لایُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ لایَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ فَمَنْ کَانَ مِنْهُمْ فِی دَارِ الْاِسْلَامِ فَلَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ اِلَّا الْجِزْیَةُ اَوِ الْقَتْلُ وَ مَالُهُمْ فَیْ ءٌ وَ ذَرَارِیُّهُمْ سَبْیٌ فَاِذَا قَبِلُوا الْجِزْیَةَ حَرُمَ عَلَیْنَا سَبْیُهُمْ وَ اَمْوَالُهُمْ وَ حَلَّتْ لَنَا مُنَاکَحَتُهُمْ وَ مَنْ کَانَ مِنْهُمْ فِی دَارِ الْحَرْبِ حَلَّ لَنَا سَبْیُهُمْ وَ لَمْ تَحِلَّ لَنَا مُنَاکَحَتُهُمْ وَ لَا یُقْبَلُ مِنْهُمْ اِلَّا الْجِزْیَةُ اَوِ الْقَتْلُ وَ السَّیْفُ الثَّالِثُ سَیْفٌ عَلَی مُشْرِکِی الْعَجَمِ یَعْنِی التُّرْکَ وَ الْخَزَرَ وَ الدَّیْلَمَ قَالَ اللهُ تَعَالَی فِی اَوَّلِ السُّورَةِ الَّتِی یَذْکُرُ فِیهَا الَّذِینَ کَفَرُوا فَقَصَّ قِصَّتَهُمْ قَالَ فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّی اِذا اَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَاِمَّا مَنًّا بَعْدُ یَعْنِی السَّبْیَ وَ اِمَّا فِداءً یَعْنِی الْمُفَادَاةَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ اَهْلِ الْاِسْلَامِ فَهَؤُلَاءِ لَنْ یُقْبَلَ مِنْهُمْ اِلَّا الْقَتْلُ اَوِ الدُّخُولُ فِی الْاِسْلَامِ وَ لَا تَحِلُّ لَنَا مُنَاکَحَتُهُمْ مَا دَامُوا فِی دَارِ الْحَرْبِ وَ اَمَّا السَّیْفُ الْمَکْفُوفُ فَسَیْفُ اَهْلِ الْبَغْیِ وَ التَّاْوِیلِ قَالَ اللهُ تَعَالَی وَ اِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَاَصْلِحُوا بَیْنَهُما الْآیَةَ اِلَی قَوْلِهِ حَتَّی تَفِی ءَ اِلی اَمْرِ اللهِ فَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اِنَّ مِنْکُمْ مَنْ یُقَاتِلُ بَعْدِی عَلَی التَّاْوِیلِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَی التَّنْزِیلِ فَسُئِلَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) مَنْ هُوَ فَقَالَ هُوَ خَاصِفُ النَّعْلِ یَعْنِی اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ قَالَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ ره قَاتَلْتُ بِهَذِهِ الرَّایَةِ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثَلَاثًا فَهَذِهِ الرَّابِعَةُ وَ اللهِ لَوْ ضَرَبُونَا حَتَّی یَبْلُغُوا بِنَا السَّعَفَاتِ مِنْ هَجَرَ لَعَلِمْنَا اَنَّنَا عَلَی الْحَقِّ وَ اَنَّهُمْ عَلَی الْبَاطِلِ وَ کَانَتِ السِّیرَةُ فِیهِمْ مِنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) مَا کَانَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی اَهْلِ مَکَّةَ یَوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ فَاِنَّهُ لَمْ یَسْبِ لَهُمْ ذُرِّیَّةً وَ قَالَ مَنْ اَغْلَقَ بَابَهُ اَوْ اَلْقَی سِلَاحَهُ اَوْ دَخَلَ دَارَ اَبِی سُفْیَانَ لع فَهُوَ آمِنٌ وَ کَذَلِکَ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فِیهِمْ لَا تَسْبُوا لَهُمْ ذُرِّیَّةً وَ لَا تُتِمُّوا عَلَی جَرِیحٍ وَ لَا تَتْبَعُوا مُدْبِرًا وَ مَنْ اَغْلَقَ بَابَهُ اَوْ اَلْقَی سِلَاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ وَ اَمَّا السَّیْفُ الْمَغْمُودُ فَالسَّیْفُ الَّذِی یُقَامُ بِهِ الْقِصَاصُ قَالَ اللهُ تَعَالَی النَّفْسَ بِالنَّفْسِ الْآیَةَ فَسَلُّهُ اِلَی اَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ وَ حُکْمُهُ اِلَیْنَا فَهَذِهِ السُّیُوفُ الَّتِی بَعَثَ اللهُ بِهَا اِلَی نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) فَمَنْ جَحَدَهَا اَوْ جَحَدَ وَاحِدًا مِنْهَا اَوْ شَیْئًا مِنْ سِیَرِهَا وَ اَحْکَامِهَا فَقَدْ کَفَرَ بِمَا اَنْزَلَ اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). [تهذیب، ج 4، ص 115]

ص: 71

سوره ی یونس [10]، آیات 83 تا 93

متن:

فَما آمَنَ لِمُوسی اِلَّا ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلی خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِمْ اَنْ یَفْتِنَهُمْ وَ اِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْاَرْضِ وَ اِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ وَ قالَ مُوسی یا قَوْمِ اِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ فَعَلَیْهِ تَوَكَّلُوا اِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمینَ فَقالُوا عَلَی اللهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنا لاتَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكافِرینَ وَ اَوْحَیْنا اِلی مُوسی وَ اَخیهِ اَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُیُوتًا وَ اجْعَلُوا بُیُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ وَ قالَ مُوسی رَبَّنا اِنَّكَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَاَهُ زینَةً وَ اَمْوالًا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی اَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلی قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّی یَرَوُا الْعَذابَ الْاَلیمَ قالَ قَدْ اُجیبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقیما وَ لاتَتَّبِعانِ سَبیلَ الَّذینَ لایَعْلَمُونَ وَ جاوَزْنا بِبَنی اِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَاَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیًا وَ عَدْوًا حَتَّی اِذا اَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ اَنَّهُ لااِلهَ اِلَّا الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا اِسْرائیلَ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدینَ فَالْیَوْمَ نُنَجِّیكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آیَةً وَ اِنَّ كَثیرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُونَ وَ لَقَدْ بَوَّاْنا بَنی اِسْرائیلَ مُبَوَّاَ صِدْقٍ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّی جاءَهُمُ الْعِلْمُ اِنَّ رَبَّكَ یَقْضی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما كانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ

لغات:

«رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَی اَمْوَالِهِمْ»: طَمس: به معنای محو شدن و کهنه شدن و به معنای محو کردن و هلاک کردن نیز آمده است، یعنی خدایا اموال شان را محو کن [و هلاک کن] و دل های آنان را سخت گردان.

ص: 72

«وَ اشْدُدْ عَلَی قُلُوبِهِمْ»: شدّ به معنای محکم بستن است مانند: «و شددنا ملکه» و «نشدّ عضدک باخیک» و در این آیه محکم و سخت بودن قلب به معنای بسته بودن آن است از پذیرش حق که به آن قساوت نیز گفته می شود.

«بَغْیًا وَ عَدْوًا»: «بَغی» به معنای ظلم و ابتغاء به معنای طلب است و بغی طلب همراه با تجاوز است و اصل البغی مجاوزة الحدّ است. «و عَدو» به معنای تجاوز از مرز اعتدال و عدالت است اگر با جوارح باشد و اگر با قلب باشد به آن عداوت و معادات گویند و «عَدو» در راه رفتن نیز تجاوز از حدّ اعتدال است و به معنای دشمنی نیز می آید مانند عدوّ و اعداء، و عداوت دشمنی قلبی است و عدوّ دشمن ظاهری است.

ترجمه:

(در آغاز،) هیچ کس به موسی ایمان نیاورد، مگر گروهی از فرزندان قوم او (آن هم) با ترس از فرعون و اطرافیانش، مبادا آن ها را شکنجه کنند زیرا فرعون، برتری جویی در زمین داشت و از اسرافکاران بود! (83) موسی گفت: «ای قوم من! اگر شما به خدا ایمان آورده اید، بر او توکّل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید!» (84) گفتند: «تنها بر خدا توکّل داریم پروردگارا! ما را مورد شکنجه گروه ستم گر قرار مده! (85) و ما را با رحمتت از (دست) قوم کافر رهایی بخش! (86) و به موسی و برادرش وحی کردیم که: «برای قوم خود، خانه هایی در سرزمین مصر انتخاب کنید و خانه های تان را مقابل یک دیگر (و متمرکز) قرار دهید! و نماز را برپا دارید! و به مومنان بشارت ده (که سرانجام پیروز می شوند!)» (87) موسی گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافیانش را زینت و اموالی (سرشار) در زندگی دنیا داده ای، پروردگارا! در نتیجه (بندگانت را) از راه تو گم راه می سازند! پروردگارا! اموال شان را نابود کن! و (بجرم گناهان شان،) دل های شان را سخت و سنگین ساز، به گونه ای که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند!» (88) فرمود: «دعای شما پذیرفته شد!

ص: 73

استقامت به خرج دهید و از راه (و رسم) کسانی که نمی دانند، تبعیت نکنید!» (89) (سرانجام) بنی اسراییل را از دریا [رود عظیم نیل] عبور دادیم و فرعون و لشکرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آن ها رفتند هنگامی که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی اسراییل به او ایمان آورده اند، وجود ندارد و من از مسلمین هستم!» (90) (امّا به او خطاب شد:) الآن؟! در حالی که قبلا عصیان کردی، و از مفسدان بودی! (91) ولی امروز، بدنت را (از آب) نجات می دهیم، تا عبرتی برای آیندگان باشی! و بسیاری از مردم، از آیات ما غافلند! (92) (سپس) بنی اسراییل را در جایگاه صدق (و راستی) منزل دادیم و از روزیهای پاکیزه به آن ها عطا کردیم (امّا آن ها به نزاع و اختلاف برخاستند!) و اختلاف نکردند، مگر بعد از آن که علم و آگاهی به سراغ شان آمد! پروردگار تو روز قیامت، در آن چه اختلاف می کردند، میان آن ها داوری می کند! (93)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«فَقَالُواْ عَلَی اللهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آل فرعون قوم موسی را به [زور] به اطاعت و خدمت خود وا می داشتند و می گفتند:

اگر اینان نزد خدا کرامتی داشتند خداوند ما را بر آنان مسلّط نمی کرد» از این رو موسی(علیه السلام) به قوم خود فرمود: «یَا قَوْمِ اِن کُنتُمْ آمَنتُم بِاللهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُواْ اِن کُنتُم مُّسْلِمِینَ» و قوم او گفتند: ما بر خدا توکّلّ کردیم.(2)

ص: 74


1- 108.. سوره ی یونس، آیه ی 85.
2- 109.. و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله وَ قالَ مُوسی یا قَوْمِ اِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا اِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِینَ فَقالُوا عَلَی اللهِ تَوَکَّلْنا رَبَّنا لاتَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ فان قوم موسی استعبدهم آل فرعون و قالوا لو کان لهؤلاء علی الله کرامة کما یقولون ما سلطنا علیهم فقال موسی لقومه یا قَوْمِ اِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا اِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِینَ فَقالُوا عَلَی اللهِ تَوَکَّلْنا رَبَّنا لاتَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِکَ مِنَ الْقَوْمِ الْکافِرِینَ. [تفسیر قمی، ج 1، ص 314]

زراره و حمران و محمّد بن مسلم روایت کرده اند که امام(علیه السلام) فرمود:

«لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» یعنی«لَا تُسَلِّطْهُمْ عَلَیْنَا فَتَفْتِنَهُمْ بِنَا» آنان را بر ما مسلّط نکن و گم راهی آنان را به سبب ما قرار مده.(1) «وَ اَوْحَیْنَا اِلَی مُوسَی وَ اَخِیهِ اَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِکُمَا بِمِصْرَ بُیُوتًا وَ اجْعَلُواْ بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً…»(2) در مجلسی که مامون برای مناظره علما با حضرت رضا(علیه السلام) تشکیل داد و علما از آن حضرت سوال کردند… آیا خداوند در قرآن برگزیدگان خود را بیان کرده است؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

خداوند جز آن چه در باطن آیات ذکر نموده در ظاهر آیات نیز در دوازده مورد آنان را نام برده است… تا این که فرمود: چهارم این که خداوند دستور داد مردم درهای خانه های خود را به مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ببندند مگر عترت آن حضرت و در این باره اعتراض هایی شد و عبّاس به آن حضرت گفت: یا رسول الله تو ما را از مسجد خود بیرون کردی و علی را به مسجد راه دادی؟! و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«من چنین نکردم این خدا بود که او را آزاد گذارد و شما را بیرون کرد» سپس حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: و این معنای حدیث رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که به علی(علیه السلام) فرمود: «اَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی». پس علمای مجلس گفتند:

این در کجای قرآن آمده است؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: «آیه مربوط به آن را برای شما خواهم خواند» گفتند: آن کدام آیه است؟ فرمود: «وَ اَوْحَیْنَا اِلَی مُوسَی وَ اَخِیهِ

ص: 75


1- 110.. فی تفسیر العیّاشی عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم فی قوله: «رَبَّنا لاتَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» قال: لاتسلّطهم علینا فتفتنهم بنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 314]
2- 111.. سوره ی یونس، آیه ی 87.

اَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِکُمَا بِمِصْرَ بُیُوتًا وَ اجْعَلُواْ بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً» خداوند در این آیه منزلت هارون را نسبت به موسی بیان نموده و منزلت علی(علیه السلام) نیز نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مانند منزلت هارون نسبت به موسی می باشد و این دلیل روشنی است که از سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز معلوم می شود که فرمود: «ای مردم آگاه باشید که هیچ جُنُبی حق وارد شدن به این مسجد را ندارد مگر محمّد و آل او». پس علما گفتند:

یا ابالحسن این تفسیر و این بیان جایی جز نزد شما اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یافت نمی شود؟! حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: چه کسی می تواند این منزلت را برای ما انکار نماید؟! در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اَنَا مَدِینَةُ الْحِکْمَةِ وَ عَلِیٌ بَابُهَا فَمَنْ اَرَادَ الْمَدِینَةَ فَلْیَاْتِهَا مِنْ بَابِهَا».

سپس فرمود: آن چه بیان نمودم و برای شما شرح دادم از فضیلت و شرافت و تقدّم عترت و برگزیده بودن آنان و پاکی و طهارت شان چیزهایی است که هیچ معاندی نمی تواند انکار کند….(1)

ص: 76


1- 112.. فی عیون الاخبار فی باب ذکر مجلس الرّضا(علیه السلام) مع المامون فی الفرق بین العترة و الامة حدیث طویل و فیه: قالت العلماء فاخبرنا هل فسر الله تعالی الاصطفاء فی الکتاب؟ فقال الرّضا(علیه السلام): فسر الاصطفاء فی الظاهر سوی الباطن فی اثنی عشر موطنا و موضعا، فاول ذلک قوله(عزوجل) الی ان قال(علیه السلام): و امّا الرابعة فاخراجه(صلی الله علیه و آله) الناس من مسجده ما خلا العترة حتّی تکلم الناس فی ذلک و تکلم العبّاس فقال: یا رسول الله ترکت علیا و اخرجتنا؟ فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما ترکته و اخرجتکم و لکن الله(عزوجل) ترکه و اخرجکم، و فی هذا تبیان قوله(صلی الله علیه و آله) لعلی(علیه السلام): انت منی بمنزلة هارون من موسی، قالت العلماء: و این هذا من القرآن؟ قال ابو الحسن(علیه السلام): اوجدکم فی ذلک قرآنا و اقراه علیکم، قالوا: هات، قال قول الله(عزوجل) وَ اَوْحَیْنا اِلی مُوسی وَ اَخِیهِ اَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتًا وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً ففی هذه الآیة منزلة هارون من موسی، و فیها ایضا منزلة علی(علیه السلام) من رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هذا دلیل ظاهر فی قول رسول الله(صلی الله علیه و آله) حین قال: الا ان هذا المسجد لایحل لجنب الا لمحمّد و آله، قالت العلماء: یا ابا الحسن هذا الشرح و هذا البیان لایوجد الا عندکم معشر اهل بیت رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقال: و من ینکر لنا ذلک و رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول: انا مدینة الحکمة و علی بابها فمن اراد المدینة فلیاتها من بابها ففیما اوضحنا و شرحنا من الفضل و الشرف و التقدمة و الاصطفاء و الطهارة ما لاینکره معاند، و لله تعالی الحمد علی ذلک فهذه الرابعة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 314، ح 112]

ابو رافع گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای مردم خطبه خواند و فرمود: ای مردم! خداوند(عزوجل) به موسی و هارون دستور داد تا برای قوم خود در مصر مساجدی بنا کنند و دستور داد تا در مسجد موسی و هارون هیچ جُنُبی نماند و با همسر خود مقاربت نکند مگر هارون و ذریّه او، و علی(علیه السلام) برای من همانند هارون است برای موسی بنابراین نباید در مسجد من کسی با همسر خود مقاربت کند و در حال جنابت در آن بماند مگر علی و فرزندان او، و اگر کسی از این دستور خوش ندارد به آن طرف برود. و با دست مبارک خود اشاره به شام نمود.(1) محمّد بن مسلم گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: آیا هارون برادر پدر و مادری موسی بوده؟ فرمود: آری… تا این که گوید: گفتم: آیا وحی بر هر دو نازل می شده است؟ فرمود: وحی بر موسی نازل می شده و موسی برای هارون بیان می کرده است.(2)

ص: 77


1- 113.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی ابی رافع قال: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) خطب الناس فقال: ایها الناس ان الله(عزوجل) امر موسی و هارون ان یبنیا لقومهما بمصر بیوتا و امرهما ان لایبیت فی مسجدهما جنب و لایقرب فیه النّساء الا هارون و ذریته، و ان علیا(علیه السلام) منی بمنزلة هارون من موسی فلا یحل لاحد ان یقرب النّساء فی مسجدی و لایبیت فیه جنبا الا علی و ذریته فمن ساءه ذلک فهاهنا و ضرب بیده نحو الشام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 315، ح 113]
2- 114.. حدثنا ابی عن الحسن بن محبوب عن العلا بن رزین عن محمّد بن مسلم عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: قلت: فکان هارون اخا موسی لابیه و امه؟ قال: نعم، الی قوله: قلت: و کان الوحی ینزل علیهما جمیعا؟ قال: کان الوحی ینزل علی موسی و موسی یوحیه الی هارون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 315، ح 115]

«قَالَ قَدْ اُجِیبَت دَّعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا وَ لَا تَتَّبِعَآنِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

بین درخواست موسی(علیه السلام) که گفت: «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَی اَمْوَالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلَی قُلُوبِهِمْ…» و پاسخ و اجابت خداوند که فرمود: «قَدْ اُجِیبَت دَّعْوَتُکُمَا…» چهل سال فاصله شد و خداوند به فرعون مهلت داد و سپس خداوند فرمود: «فَاَخَذَهُ اللهُ نَکَالَ الْآخِرَةِ وَ الْاُولَی» و جبرییل گوید: من با خدای خود درباره ی فرعون منازعه [و مکالمه] شدیدی کردم و گفتم: خدایا! او را رها می کنی، در حالی که می گوید:

«اَنَا رَبُّکُمُ الْاَعْلَی؟!» و خداوند به من فرمود: این حرف را بنده ای مانند تو می زند!(2) «حَتَّی اِذَا اَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ…»(3) ابراهیم بن محمّد همدانی گوید:

به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: برای چه خداوند فرعون را غرق نمود در حالی که او ایمان آورد و اقرار به یگانگی او کرد؟ فرمود: به علّت این که او هنگام دیدن عذاب ایمان آورد و ایمان در این حال پذیرفته نیست و این حکم خدا بوده و خواهد بود

ص: 78


1- 115.. سوره ی یونس، آیه ی 89.
2- 116.. فی کتاب الخصال عن زرارة عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: املی الله تعالی لفرعون ما بین الکلمتین اربعین سنة ثم فَاَخَذَهُ اللهُ نَکالَ الْآخِرَةِ وَ الْاُولی، و کان بین ان قال الله(عزوجل) لموسی و هارون: «قَدْ اُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما» و بین ان عرفه الاجابة اربعون ثم قال: قال جبرییل(علیه السلام): نازلت ربی فی فرعون منازلة شدیدة، فقلت:یا رب تدعه و قد قال: اَنَا رَبُّکُمُ الْاَعْلی؟ فقال: انما یقول مثل هذا عبد مثلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 315]
3- 117.. سوره ی یونس، آیه ی 90.

چنان که می فرماید: «فَلَمَّا رَاَوْا بَاْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ * فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ اِیمَانُهُمْ لَمَّا رَاَوْا بَاْسَنَا» و نیز می فرماید: «یَوْمَ یَاْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفْسًا اِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی اِیمَانِهَا خَیْرًا» و فرعون هنگام غرق شدن گفت: «آمَنتُ اَنَّهُ لا اِلِهَ اِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو اِسْرَائِیلَ وَ اَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» و در جواب او گفته شد: «آلآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ * فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً…» و فرعون در آن حال از سر تا قدم در لباس آهنین جنگ بود و چون غرق شد خداوند بدن او را بر روی بلندی قرار داد تا مردم ببینند و برای آنان عبرت باشد، چرا که بدن او با آن همه سنگینی آهن باید زیر آب می رفت.

سپس فرمود: و علّت دیگر نجات نیافتن او این بود که در حال غرق شدن به موسی پناه برد و خداوند به موسی فرمود: تو به او پناه مده، چرا که تو خالق او نیستی و اگر او به من پناهنده شده بود من او را پناه می دادم.(1)

ص: 79


1- 118.. فی عیون الاخبار باسناده الی ابراهیم بن محمّد الهمدانی قال: قلت لابی الحسن الرّضا(علیه السلام): لای علة غرق الله تعالی فرعون و قد آمن به و اقر بتوحیده قال: لانه آمن عند رؤیة الباس، و الایمان عند رؤیة الباس غیر مقبول، و ذلک حکم الله تعالی ذکره فی السلف و الخلف، قال الله تعالی: «فَلَمَّا رَاَوْا بَاْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ اِیمانُهُمْ لَمَّا رَاَوْا بَاْسَنا» و قال(عزوجل): «یَوْمَ یَاْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لایَنْفَعُ نَفْسًا اِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی اِیمانِها خَیْرًا» و هکذا فرعون لما اَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ اَنَّهُ لااِلهَ اِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا اِسْرائِیلَ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فقیل له آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً. و قد کان فرعون من قرنه الی قدمه فی الحدید قد لبسه علی بدنه فلما غرق القاه الله تعالی علی نجوة من الارض ببدنه لیکون لمن بعده علامة فیرونه مع تثقله بالحدید علی مرتفع من الارض، و سبیل الثقل ان یرسب و لایرتفع، فکان ذلک آیة و علامة، و لعلة اخری اغرقه الله تعالی و هی انه استغاث بموسی لما ادرکه الغرق و لم یستغث بالله، فاوحی الله(عزوجل) الیه یا موسی لم تغث فرعون لانک لم تخلقه و لو استغاث بی لاغثته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 316]

«فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً…»(1) علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

حضرت موسی به بنی اسراییل فرمود: خداوند فرعون را غرق نمود؛ و بنی اسراییل نپذیرفتند، از این رو خداوند به دریا امر نمود تا بدن او را به ساحل بیفکند تا مردم ببینند.(2) «وَ لَقَدْ بَوَّاْنَا بَنِی اِسْرَائِیلَ مُبَوَّاَ صِدْقٍ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ…»(3) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود این است که خداوند فرعون [و فرعونیان] را غرق نمود و بنی اسراییل را به مصر بازگرداند [و اختلاف پیدا کردند و…].

مولّف گوید:

طبیعت امّت ها این بوده و هست که چون امنیّت و آرامش پیدا می کنند و از تنگناها خارج می شوند به خوش گذرانی و بهانه گیری و اختلاف می پردازند و خداوند نیز می فرماید: «اِنَّ الْاِنسَانَ لَیَطْغَی * اَن رَّآهُ اسْتَغْنَی»(4)، و یا می فرماید: «فَاِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ اِلَی الْبَرِّ اِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ»(5)، و این از امتحانات بزرگ الهی است و در این امتحان جز مومنان خالص و با

ص: 80


1- 119.. سوره ی یونس، آیه ی 92.
2- 120.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و قوله(عزوجل): «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ» فان موسی(علیه السلام) اخبر بنی اسراییل ان الله(عزوجل) قد اغرق فرعون فلم یصدقوه، فامر الله(عزوجل) البحر فلفظ به علی ساحل البحر حتّی راوه میتا، و قوله(عزوجل): وَ لَقَدْ بَوَّاْنا بَنِی اِسْرائِیلَ مُبَوَّاَ صِدْقٍ وَ رَزَقْناهُمْ قال: ردهم الی مصر و غرق فرعون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 318، ح 125]
3- 121.. سوره ی یونس، آیه ی 93.
4- 122.. سوره ی علق، آیه ی 6 و 7.
5- 123.. سوره ی عکنبوّت، آیه ی 65.

بصیرت نجات پیدا نمی کنند، چرا که قانع بودن و راضی بودن به تقدیرات خداوند که بهترین عبادت است در بین اهل عافیت کم تر یافت می شود و اهل بلا هستند که ارزش قناعت و نعمت های خدا را می دانند، بنی اسراییل نیز تا هنگامی که گرفتار ظلم فرعون بودند ارزش عافیت و آرامش و امنیّت را می دانستند و چون نجات پیدا کردند و از دریا خارج شدند شروع به بهانه گیری نمودند چنان که در سوره ی بقره گذشت که آنان پس از نجات از دریا گفتند: «لَن نَّصْبِرَ عَلَیَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الاَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَ قِثَّآئِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا…» و خداوند فرمود: «اَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ اَدْنَی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَاِنَّ لَکُم مَّا سَاَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ بَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللهِ ذَلِکَ بِاَنَّهُمْ کَانُواْ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّ کَانُواْ یَعْتَدُونَ.»(1) و «مُبَوَّاَ صِدْقٍ…» یعنی ما جایگاه شایسته و مرضیّ مردم را مانند مصر و شامات برای بنی اسراییل آماده کردیم و روزی پاک و طیّب برای آنان قرار دادیم و آنان با آن که حقایق را می دانستند و تورات را خوانده بودند و نشانه های پیامبر موعود را نیز می دانستند اختلاف کردند و چون حقّ برای آنان روشن شد و نپذیرفتند گرفتار عذاب شدند و خداوند درباره ی آنان می فرماید: «اخْتَلَفُواْ حَتَّی جَاءهُمُ الْعِلْمُ اِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ».

سوره ی یونس [10]، آیات 94 تا 106

متن:

فَاِنْ كُنْتَ فی شَكٍّ مِمَّا اَنْزَلْنا اِلَیْكَ فَسْئَلِ الَّذینَ یَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جاءَكَ

ص: 81


1- 124.. سوره ی بقره، آیه ی 60 و 61.

الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرینَ وَ لاتَكُونَنَّ مِنَ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخاسِرینَ اِنَّ الَّذینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لایُؤْمِنُونَ وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آیَةٍ حَتَّی یَرَوُا الْعَذابَ الْاَلیمَ فَلَوْ لاكانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها ایمانُها اِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ اِلی حینٍ وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْاَرْضِ كُلُّهُمْ جَمیعًا اَ فَاَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَكُونُوا مُؤْمِنینَ وَ ما كانَ لِنَفْسٍ اَنْ تُؤْمِنَ اِلَّا بِاِذْنِ اللهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لایَعْقِلُونَ قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لایُؤْمِنُونَ فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ اِلَّا مِثْلَ اَیَّامِ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا اِنِّی مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا كَذلِكَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنینَ قُلْ یا اَیُّهَا النَّاسُ اِنْ كُنْتُمْ فی شَكٍّ مِنْ دینی فَلا اَعْبُدُ الَّذینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ وَ لكِنْ اَعْبُدُ اللهَ الَّذی یَتَوَفَّاكُمْ وَ اُمِرْتُ اَنْ اَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ اَنْ اَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنیفًا وَ لاتَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكینَ وَ لاتَدْعُ مِنْ دُونِ اللهِ ما لایَنْفَعُكَ وَ لایَضُرُّكَ فَاِنْ فَعَلْتَ فَاِنَّكَ اِذًا مِنَ الظَّالِمینَ

لغات:

«کَلِمَتُ رَبِّکَ»: یعنی عذاب الهی و یا مرگ با کفر، و «کلمة الله» به چیز با اهمیّتی گفته می شود و معنای آن در آیه 33 از همین سوره گذشت «کَذَلِکَ حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ فَسَقُواْ» و به همین معناست آیه «اَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ».

«وَ اَنْ اَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا»: حَنَف بر وزن فَرَس به معنای میل به حق است و راغب گوید: حَنَف: میل از ضلالت به استقامت است و جَنَف: میل از استقامت به ضلالت است و حنیف: مایل به حق است چنان که خداوند درباره ی ابراهیم(علیه السلام) می فرماید: «کَانَ

ص: 82

حَنِیفًا مُّسْلِمًا»(1)، و خداوند در این آیه به پیامبر خود می فرماید: «وَ اَنْ اَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا».

«وَ مَا تُغْنِی الآیَاتُ وَ النُّذُرُ»: امام صادق(علیه السلام) فرمود: مقصود از «آیات» آل محمّد و مقصود از «نُذُر» پیامران اند.(2)

ترجمه:

و اگر در آن چه بر تو نازل کرده ایم تردیدی داری، از کسانی که پیش از تو کتاب آسمانی را می خواندند بپرس، به یقین، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسیده است بنا بر این، هرگز از تردیدکنندگان مباش! [مسلما او تردیدی نداشت! این درسی برای مردم بود!] (94) و از آن ها مباش که آیات خدا را تکذیب کردند، که از زیان کاران خواهی بود! (95) (و بدان) آن ها که فرمان پروردگار تو بر آنان تحقق یافته، (و بجرم اعمال شان، توفیق هدایت را از آن ها گرفته هرگز) ایمان نمی آورند، (96) هر چند تمام آیات (و نشانه های الهی) به آنان برسد، تا زمانی که عذاب دردناک را ببینند! (زیرا تاریکی گناه، قلبهای شان را فرا گرفته، و راهی به روشنایی ندارند!) (97) چرا هیچ یک از شهرها و آبادی ها ایمان نیاوردند که (ایمان شان بموقع باشد، و) به حال شان مفید افتد؟! مگر قوم یونس، هنگامی که آن ها ایمان آوردند، عذاب رسوا کننده را در زندگی دنیا از آنان برطرف ساختیم و تا مدّت معیّنی [پایان زندگی و اجلشان] آن ها را بهره مند ساختیم. (98) و اگر پروردگار تو می خواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان می آوردند آیا تو می خواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟! (ایمان اجباری چه سودی دارد؟!) (99) (اما)

ص: 83


1- 125.. سوره ی آل عمران، آیه ی 67.
2- 126.. فی اصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن احمد بن محمّد بن عبد الله عن احمد بن هلال عن امیة بن علی عن داود الرقی قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله تبارک و تعالی: وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لایُؤْمِنُونَ قال: الآیات هم الائمة و النذر هم الانبیاء:. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 332، ح 147]

هیچ کس نمی تواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا (و توفیق و یاری و هدایت او)! و پلیدی (کفر و گناه) را بر کسانی قرار می دهد که نمی اندیشند. (100) بگو: «نگاه کنید چه چیز (از آیات خدا و نشانه های توحیدش) در آسمان ها و زمین است!» امّا این آیات و انذارها به حال کسانی که (به خاطر لجاجت) ایمان نمی آورند مفید نخواهد بود! (101) آیا آن ها (چیزی) جز همانند روزهای پیشینیان (و بلاها و مجازاتهای شان) را انتظار می کشند؟! بگو: «شما انتظار بکشید، من نیز با شما انتظار می کشم!» (102) سپس (هنگام نزول بلا و مجازات،) فرستادگان خود و کسانی را که (به آنان) ایمان می آورند، نجات می دهیم و همین گونه، بر ما حق است که مومنان (به تو) را (نیز) رهایی بخشیم! (103) بگو: «ای مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آن هایی را که جز خدا می پرستید، نمی پرستم! تنها خداوندی را پرستش می کنم که شما را می میراند! و من مامورم که از مومنان باشم! (104) و (به من دستور داده شده که:) روی خود را به آیینی متوجّه ساز که از هر گونه شرک، خالی است و از مشرکان مباش! (105) و جز خدا، چیزی را که نه سودی به تو می رساند و نه زیانی، مخوان! که اگر چنین کنی، از ستم کاران خواهی بود! (106)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«فَاِن کُنتَ فِی شَکٍّ مِّمَّا اَنزَلْنَا اِلَیْکَ فَاسْاَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُونَ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکَ لَقَدْ جَاءکَ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»(1) مولّف گوید:

ظاهر آیه فوق با شان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سازگار نیست و به همین علّت برخی از نادان ها گفته اند: مگر می شود گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی آیات قرآن تردید داشته؟ تا شک خود را با سوال از اهل کتاب برطرف نماید و از ممترین نباشد؟!

ص: 84


1- 127.. سوره ی یونس، آیه ی 94.

در حالی که معنای آیه چیز دیگری است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هیچ شکّی در آیات الهی نداشته است؛ و به همین علّت اعتقاد نویسنده این است که احدی حق ندارد در تفسیر آیات قرآن بدون مراجعه به سخنان و تفاسیر اهل البیت(علیهم السلام) چیزی بگوید وگرنه گرفتار تفسیر به رای و «منْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَاْیِهِ فَلْیَتَبَوَّاْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار» خواهد شد و ما در سخنان خاندان وحی(علیهم السلام) اسرار و بطونی را از آیات قرآن دیده ایم که هرگز آن اسرار و بطون به فهم هیچ عالمی نمی رسد و یکی از آن آیات آیه فوق است! علی بن ابراهیم قمّی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به معراج رفت و خداوند درباره ی علی(علیه السلام) و مقام و شرافت و عظمت او چیزهایی به آن حضرت وحی نمود و سپس او را به بیت المعمور بردند و پیامبران جمع شدند و پشت سر او نماز خواندند، آن حضرت از فضائلی که خداوند درباره ی علی(علیه السلام) به او وحی نموده بود تعجّب نمود و خداوند این آیه را بر او نازل نمود «فَاِن کُنتَ فِی شَکٍّ مِّمَّا اَنزَلْنَا اِلَیْکَ فَاسْاَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُونَ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکَ» یعنی اگر درباه ی فضائل علی(علیه السلام) شکّ و تردیدی داری از پیامبران دیگر سوال کن، چرا که ما فضائل علی(علیه السلام) را در کتاب های آنان نازل نموده ایم همان گونه که بر تو نازل کردیم. «وَ لَا تَکُونَنَّ مِنَ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِ اللهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخَاسِرِینَ» سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند پیامبر خدا نه شک در آیات خدا نمود و نه سوالی نمود.(1)

ص: 85


1- 128.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن عمرو بن سعید الراشدی عن ابن مسکان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: لما اسری برسول الله(صلی الله علیه و آله) الی السماء و اوحی الیه فی علی ما اوحی من شرفه و من عظمته عند الله، و رد الی البیت المعمور و جمع له النّبیین و صلوا خلفه عرض فی نفس رسول الله(صلی الله علیه و آله) من عظم ما اوحی الیه فی لی(علیه السلام)، فانزل الله: «فَاِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا اَنْزَلْنا اِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ» یعنی الانبیاء فقد انزلنا الیهم فی کتبهم من فضله ما انزلنا فی کتابک لَقَدْ جاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِینَ وَ لاتَکُونَنَّ مِنَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخاسِرِینَ فقال الصّادق(علیه السلام): فوالله ما شک و ما سال. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 320، ح 128]

موسی بن محمّد از برادر خود امام هادی(علیه السلام) برای یحیی بن اکثم که گفته بود:

مخاطب این آیه کیست؟ و اگر مخاطب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باشد او هرگز شکّی در آیات خدا نداشته و اگر غیر او باشد لازم می آید کتاب بر غیر آن حضرت نازل شده باشد سوال نمود و امام هادی(علیه السلام) فرمود:

مخاطب این آیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و او شکّی در آیات خدا نداشته است و لکن جاهلان گفتند: برای چه خداوند پیامبری از ملائکه برای ما نمی فرستد تا فرق ملائکه و انسان ها در عدم نیاز به خوردن و آشامیدن و رفت و آمد در اسواق معلوم شود؟ از این رو خداوند به پیامبر خود وحی نمود: که در حضور این مردم جاهل، از اهل کتاب سوال کن: «آیا خداوند پیامبری قبل از من فرستاده که نیاز به خوردن و آشامیدن و رفت و آمد در اسواق نداشته باشد؟ تا من نیز همانند او باشم؟!» بنابراین شک مربوط به آن جاهلان بوده و پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شکّی نداشته است و نسبت شک به آن حضرت برای همراهی و ارفاق به آنان بوده چنان که در آیه «فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ اَبْنَاءنَا وَ اَبْنَاءکُمْ وَ نِسَاءنَا وَ نِسَاءکُمْ… فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ» اگر می فرمود: «فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللهِ عَلَیکم» دعوت آن حضرت را برای مباهله قبول نمی کردند، و خداوند می دانسته که پیامبرش شکّی در آیات او ندارد و از کاذبین نیست و پیامبر او نیز می دانسته که نسبت به آن چه می گوید صادق است و لکن می خواسته با مردم با انصاف و سازگار باشد تا سخن او را بپذیرند.(1)

ص: 86


1- 129.. ابن بابویه، قال: حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوی(رضی الله عنه)، قال: حدثنا جعفر بن محمّد ابن مسعود، عن ابیه، قال: حدثنا علی بن عبد الله، عن بکر بن صالح، عن ابی الخیر، عن محمّد بن حسان، عن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن اسماعیل الداری، عن محمّد بن سعید الاذخری و کان ممن یصحب موسی بن محمّد بن علی الرّضا(علیه السلام) ان موسی اخبره، ان یحیی بن اکثم کتب الیه یساله عن مسائل، فیها: و اخبرنی عن قول الله(عزوجل): فَاِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا اَنْزَلْنا اِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ من المخاطب بالایة؟ فان کان المخاطب بها النّبی(صلی الله علیه و آله) الیس قد شک فیما انزل الله(عزوجل) الیه؟ و ان کان المخاطب غیره فعلی غیره اذن انزل القرآن؟قال موسی: فسالت اخی علی بن محمّد(علیهما السلام) عن ذلک، فقال: «اما قوله: فَاِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا اَنْزَلْنا اِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ فان المخاطب بذلک رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و لم یکن فی شک مما انزل الله(عزوجل)، و لکن قالت الجهلة: کیف لایبعث الینا نبیا من الملائکة؟ انه لم یفرق بینه و بین غیره فی الاستغناء عن الماکل و المشرب و المشی فی الاسواق. فاوحی الله(عزوجل) الی نبیه(صلی الله علیه و آله): فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ بمحضر من الجهلة، هل بعث الله رسولا قبلک الا و هو یاکل الطعام و یمشی فی الاسواق؟ و لک بهم اسوة، و انما قال: فَاِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ و لم یکن، و لکن لینصفهم، کما قال له(صلی الله علیه و آله):فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَی الْکاذِبِینَ و لو قال: تعالوا نبتهل فنجعل لعنة الله علیکم. لم یکونوا یجیبون للمباهلة و قد عرف ان نبیه(صلی الله علیه و آله) مؤد عنه رسالته، و ما هو من الکاذبین، و کذلک عرف النّبی(صلی الله علیه و آله) انه صادق فیما یقول، و لکن احب ان ینصف من نفسه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 53، ح 3، از علل الشرایع، ج 1، ص 156، باب 107، ح 1]

صاحب تفسیر صافی گوید:

اخبار دیگری نیز به این معنا آمده و نظیر این آیه در سوره زخرف خواهد آمد، و مطابق هر دو دسته روایات خطاب، در آیه فوق از قبیل «اِیَّاکِ اَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةِ» است.(1) «اِنَّ الَّذِینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ * وَ لَوْ جَاءتْهُمْ کُلُّ آیَةٍ حَتَّی یَرَوُاْ الْعَذَابَ الاَلِیمَ»(2)

ص: 87


1- 130.. تفسیر صافی، ج 2، ص 420.
2- 131.. سوره ی یونس، آیه ی 96.

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از این آیه کسانی هستند که ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر آنان عرضه شد و خداوند ایمان به ولایت او را بر آنان واجب نمود و آنان انکار کردند و ایمان به آن حضرت نیاوردند [گرچه همه آیات برای آنان خوانده شد] تا عذاب دردناک خدا را دیدند!(1) مولّف گوید:

حقّا این آیه خبر اعجازی می دهد، چرا که ما، هر چه بر منکرین ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواندیم نپذیرفتند، گرچه حرفی برای گفتن نداشتند، از این رو امام صادق(علیه السلام) فرمود: با آنان مجادله و منازعه نکنید که سودی نخواهد داشت.

«فَلَوْلاَ کَانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا اِیمَانُهَا اِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْیِ…»(2) برخی از مفسّرین گویند:

«لو لا» به معنای «هلّا» می باشد و برای تحضیض است یعنی نباید اهل گناه صبر کنند تا عذاب بر آنان نازل شود، بلکه باید قبل از نزول عذاب ایمان بیاورند و توبه کنند و تا عذاب را معاینه نکرده اند از گناه خود پشیمان شوند، نه آن که مانند فرعون، هنگامی که عذاب را مشاهده نمود گفت: «آمَنتُ اَنَّهُ لا اِلِهَ اِلَّا الَّذِی آمَنَتْ

ص: 88


1- 132.. علی بن ابراهیم، قال: الذین جحدوا امیرالمؤمنین(علیه السلام)، و قوله: حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لایُؤْمِنُونَ قال: عرضت علیهم الولایة، و قد فرض الله علیهم الایمان بها، فلم یؤمنوا بها. [تفسیر برهان، ج 3، ص 56، ح 1؛ از تفسیر قمّی، ج 1، ص 317]
2- 133.. سوره ی یونس، آیه ی 98.

بِهِ بَنُو اِسْرَائِیلَ وَ اَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» و خداوند به او فرمود: «آلآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» جز قوم یونس که چون آثار عذاب را دیدند توبه کردند و خداوند توبه ی آنان را پذیرفت «اِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْیِ فِی الْحَیَاةَ الدُّنْیَا…» بنابراین جمله ی «فَلَوْلاَ کَانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا اِیمَانُهَا» به معنای «ما کانت» است.

ماجرای حضرت یونس(علیه السلام) و قوم او

در تفسیر جوامع الجامع آمده که یونس در قریه ای در موصل مبعوث به رسالت شد و مردم او را تکذیب نمودند و یونس با خشم از بین آنان خارج شد، و چون او را نیافتند، از عذاب هراس پیدا کردند و عجّه و ناله نمودند و گریان شدند، و خداوند عذاب را از آنان برطرف نمود در حالی که عذاب به آنان نزدیک شده بود.(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: ما در بعضی از کتاب های امیرالمؤمنین(علیه السلام) یافتیم که نوشته شده بود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از قول جبرییل به من فرمود: یونس بن متی را خداوند در سنّ سی سالگی بین مردم مبعوث به نبوّت نمود، او مردی کم صبر و تندخو بود و قدرت حمل بار نبوّت را نداشت و با مردم مدارا نمی کرد و سی و سه سال مردم را به ایمان به خدا و تصدیق به نبوّت و پیروی از خویش دعوت نمود و کسی به او ایمان نیاورد و او را تصدیق نکرد مگر دو نفر، به نام روبیل و تنوخا، و روبیل از خانواده ی علم و نبوّت و حکمت بود و با یونس قبل از مقام نبوّت رفیق و هم نشین بود، و تنوخا مردی مستضعف و عابد و زاهد بود و بهره ای از علم و حکمت نداشت و روبیل دارای گوسفند بود و از آن ها

ص: 89


1- 134.. فی الجوامع و کان یونس قد بعث اِلی نینوی من ارض الموصل فکذّبوه فذهب عنهم مغاضبًا فلمّا فقدوه خافوا نزول العذَابِ فلبسوا المسوح و عجّوا و بکوا فصرف اللَّه عنهم العذاب و کان قد نزل و قرب منهم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 420]

ارتزاق می کرد و تنوخا هیزم کش بود و هیزم ها را بر سر می گذاشت و از این راه معاش می کرد و روبیل را منزلتی نزد یونس بود که تنوخا را نبود و این به خاطر دانش و حکمت روبیل و سابقه رفاقت او با یونس بود، و هنگامی که یونس دید مردم به او ایمان نمی آورند و او را اجابت نمی کنند آزرده شد و دانست که صبر او ناچیز است.(1) از این رو به درگاه پروردگار خود شکوه نمود و گفت: خدایا تو مرا به این قوم مبعوث نمودی و من سی سال داشتم و سی و سه سال است که مردم را دعوت به ایمان به تو و تصدیق به رسالت خود می نمایم و از عذاب و عقوبت تو آنان را می ترسانم و آنان مرا تکذیب می کنند و به من ایمان نمی آورند و نبوّت مرا انکار و رسالت مرا سبک می شمارند و مرا تهدید به قتل نموده اند و من ترس آن را دارم که مرا بکشند! پس تو عذاب خود را بر آنان فرو فرست چرا که آنان ایمان نخواهند آورد.(2)

ص: 90


1- 135.. عن ابی عبیدة الحذاء عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سمعته یقول وجدنا فی بعض کتب امیرالمؤمنین(علیه السلام) قال: حدثنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) ان جبرییل(علیه السلام) حدثه ان یونس بن متی(علیه السلام) بعثه الله الی قومه و هو ابن ثلاثین سنة، و کان رجلا یعتریه الحدة و کان قلیل الصبر علی قومه و المداراة لهم، عاجزا عما حمل من ثقل حمل اوقار النبوّة و اعلامها و انه تفسخ تحتها کما یتفسخ الجذع تحت حمله و انه اقام فیهم یدعوهم الی الایمان بالله و التصدیق به و اتباعه ثلاثا و ثلاثین سنة، فلم یؤمن به و لم یتبعه من قومه الا رجلان، اسم احدهما روبیل و اسم الآخر تنوخا و کان روبیل من اهل بیت العلم و النبوّة و الحکمة و کان قدیم الصحبة لیونس بن متی من قبل ان یبعثه الله بالنبوّة، و کان تنوخا رجلا مستضعفا عابدا زاهدا منهمکا فی العبادة و لیس له علم و لاحکم و کان روبیل صاحب غنم یرعاها و یتقوت منها، و کان تنوخا رجلا حطابا یحتطب علی راسه و یاکل من کسبه، و کان لروبیل منزلة من یونس غیر منزلة تنوخا لعلم روبیل و حکمته و قدیم صحبته فلما رای یونس ان قومه لایجیبونه و لایؤمنون ضجر و عرف من نفسه قلة الصبر.
2- 136.. فشکا ذلک الی ربه و کان فیما یشکی ان قال: یا رب انک بعثتنی الی قومی و لی ثلاثون سنة، فلبثت فیهم ادعوهم الی الایمان بک و التصدیق برسالاتی و اخوفهم عذابک و نقمتک ثلاثا و ثلاثین سنة، فکذبونی و لم یؤمنوا بی، و جحدوا نبوّتی، و استخفوا برسالاتی و قد تواعدونی و خفت ان یقتلونی فانزل علیهم عذابک فانهم قَوْمٌ لایُؤْمِنُونَ.

پس خداوند به یونس فرمود: در بین این مردم حمل و جنین و طفل و پیرمرد و زن های ناتوان هستند و من حاکم عادل می باشم و رحمت من سابق بر خشم و غضب من است و من صغار از قوم تو را به خاطر گناه کبار عذاب نمی نمایم، از سویی آنان بندگان و مخلوق و نان خورهای من اند و من دوست می دارم که به آنان ارفاق کنم و انتظار توبه آنان را دارم و تو را فرستادم تا حافظ و مهربان با آن ها باشی و مانند خویشِ نزدیک، آن چه می توانی از رافت نبوّت درباره ی آنان دریغ نکنی و با حلم رسالت بر آنان صبور باشی و مانند طبیبی دانا آنان را معالجه و مداوا کنی و لکن تو با رفق و مدارا قلوب آنان را به دست نیاوردی و سیاست پیامبران را در حق آنان عمل نکردی و سپس از سوء نظر خود از من برای آنان درخواست عذاب نمودی و این از کم صبری تو بود و بنده ی من نوح بیش از تو بر قوم خود صبر نمود و ملایمت و صبر او نزد من بهتر و ابلغ در قطع عذر آنان بود و چون او برای من غضب نمود من نیز برای او غضب کردم و چون مرا خواند او را اجابت نمودم.(1)

ص: 91


1- 137.. قال: فاوحی الله الی یونس ان فیهم الحمل و الجنین و الطفل و الشیخ الکبیر و المراة الضعیفة و لمستضعف المهین، و انا الحکم العدل، سبقت رحمتی غضبی لااعذب الصغار بذنوب الکبار من قومک، و هم یا یونس عبادی و خلقی و بریتی فی بلادی و فی عیلتی احب ان اتاناهم و ارفق بهم و انتظر توبتهم، و انما بعثتک الی قومک لتکون حیطا علیهم تعطف علیهم لسخاء الرحمة الماسة منهم، و تاناهم برافة النبوّة فاصبر معهم باحلام الرسالة، و تکون لهم کهیئة الطبیب المداوی العالم بمداواة الدواء، فخرقت بهم و لم تستعمل قلوبهم بالرفق و لم تسسهم بسیاسة المرسلین، ثم سالتنی عن سوء نظرک العذاب لهم عند قلة الصبر منک و عبدی نوح کان اصبر منک علی قومه، و احسن صحبة و اشد تانیا فی الصبر عندی، و ابلغ فی العذر فغضبت له حین غضب لی، و اجبته حین دعانی.

پس یونس گفت: پروردگارا! من به خاطر تو بر آنان غضب نمودم و هنگامی که نافرمانی تو را کردند به آنان نفرین کردم و به عزّتت سوگند من هرگز به آنان رافتی ندارم و بعد از کفر و تکذیب شان نسبت به نبوّت من هرگز نگاه محبّت و خیرخواهی به آنان نمی کنم پس تو عذاب خود را بر آنان فرو فرست، چرا که آنان هرگز ایمان نخواهند آورد.(1) و خداوند فرمود: «ای یونس! آنان بیش از یک صد هزار جمعیّت هستند و بلاد من را آباد می کنند و دوستان و بندگان من از آنان به دنیا می آیند… و من عالم به اسرار آنان هستم و تو به ظاهر آنان عالم هستی، ای یونس من خواسته تو را نسبت به عذاب آنان اجابت نمودم و [لکن] خواسته تو بهره ی تو را نزد من زیاد نمی کند و شان تو را بالا نمی برد و زود است که در ماه شوّال چهارشنبه وسط ماه بعد از طلوع خورشید عذاب بر آنان نازل شود و تو آنان را آگاه کن.»(2) پس یونس خشنود شد و رنجی پیدا نکرد و عاقبت آن را ندانست و نزد تنوخای عابد رفت و این خبر را به او ابلاغ نمود و به او گفت: برخیز تا برویم و این خبر را به مردم بگوییم؛ تنوخا گفت: بگذار در گناه و غفلت بمانند تا عذاب بر آنان نازل شود و لکن یونس گفت:

ص: 92


1- 138.. فقال یونس: یا رب انما غضبت علیهم فیک، و انما دعوت علیهم حین عصوک فو عزتک لااتعطف علیهم برافة ابدا و لاانظر الیهم بنصیحة شفیق بعد کفرهم و تکذیبهم ایای، و جحدهم نبوّتی، فانزل علیهم عذابک فانهم لایؤمنون ابدا.
2- 139.. فقال الله: یا یونس انهم مائة الف اَوْ یَزِیدُونَ من خلقی یعمرون بلادی و یلدون عبادی و محبّتی ان اتاناهم للذی سبق من علمی فیهم و فیک، و تقدیری و تدبیری غیر علمک و تقدیرک، و انت المرسل و انا الرب الحکیم و علمی فیهم یا یونس باطن فی الغیب عندی لایعلم ما منتهاه، و علمک فیهم ظاهر لاباطن له، یا یونس قد اجبتک الی ما سالت من انزال العذاب علیهم و ما ذلک یا یونس باوفر لحظک عندی، و لااجمل لشانک، و سیاتیهم العذاب فی شوال یوم الاربعاء وسط الشهر بعد طلوع الشمس فاعلمهم ذلک.

باید با روبیل که مرد عالم و حکیم و از خاندان نبوّت است مشورت کنیم و چون نزد روبیل آمدند و این خبر را به او دادند و گفتند: تو نیز بیا تا این خبر را به مردم بدهیم.(1) روبیل به یونس گفت: «به پروردگار خود بازگرد و مانند پیامبری حکیم و رسولی کریم از او بخواه تا عذاب را از آنان بردارد، چرا که او بی نیاز ازعذاب آنان است و ارفاق به بندگان خود را دوست می دارد و این کار برای تو ضرری ندارد و از منزلت تو نزد خداوند نمی کاهد و شاید قوم تو بعد از کفر به ایمان بازگردند پس شتاب مکن و به آنان ارفاق کن» و تنوخا به روبیل گفت: «وای بر تو این چه پیشنهادی است که به یونس می کنی؟! آیا پس از آن که قوم یونس به خدای خود کافر شده اند و پیامبر او را تکذیب نموده اند و او را از خانه هایش بیرون کرده و می کوشیده اند تا او را سنگسار نمایند تو چنین می گویی؟! پس روبیل به تنوخا گفت: «ساکت باش تو مردی عابد هستی و علم و دانشی نداری.»(2)

ص: 93


1- 140.. قال فسر ذلک یونس و لم یسؤه و لم یدر ما عاقبته و انطلق یونس الی تنوخا العابد فاخبره بما اوحی الله الیه من نزول العذاب علی قومه فی ذلک الیوم، و قال له: انطلق حتّی اعلمهم بما اوحی الله الی من نزول العذاب، فقال تنوخا: فدعهم فی غمرتهم و معصیتهم حتّی یعذبهم الله، فقال له یونس: بل نلقی روبیل فنشاوره فانه رجل عالم حکیم من اهل بیت النبوّة فانطلقا الی روبیل فاخبره یونس بما اوحی الله الیه من نزول العذاب علی قومه فی شوال یوم الاربعاء فی وسط الشهر بعد طلوع الشمس فقال له: ما تری انطلق بنا حتّی اعلمهم ذلک.
2- 141.. فقال له روبیل: ارجع الی ربک رجعة نبی حکیم و رسول کریم، و اساله ان یصرف عنهم العذاب فانه غنی عن عذابهم و هو یحب الرفق بعباده و ما ذلک باضر لک عنده، و لااسوا لمنزلتک لدیه، و لعل قومک بعد ما سمعت و رایت من کفرهم و جحودهم یؤمنون یوما فصابرهم و تاناهم، فقال له تنوخا: ویحک یا روبیل [علی] ما اشرت علی یونس و امرته به بعد کفرهم بالله و جحدهم لنبیه و تکذیبهم ایاه و اخراجهم ایاه من مساکنه، و ما هموا به من رجمه فقال روبیل لتنوخا: اسکت فانک رجل عابد لاعلم لک.

و سپس رو به یونس نمود و گفت: «بگو بدانم: اگر خدا عذاب بر قوم تو بفرستد، آیا همه ی آنان را هلاک می کند و یا برخی را باقی می گذارد؟» یونس گفت: همه آنان را هلاک خواهد نمود و من در وجود خود ترحّمی بر آنان نمی بینم تا از خدای خود بخواهم که عذاب را از آنان برطرف کند؛ روبیل گفت: ای یونس شاید خداوند به آنان ترحّم نماید؟ چرا که او ارحم الراحمین است و ممکن است عذاب را از آنان برطرف نماید و در آن صورت تو نزد آنان کذّاب خواهی بود؛ پس تنوخا گفت: وای بر تو ای روبیل حرف بزرگی زدی! چرا که پیامبر خدا به تو خبر می دهد که خدا به او وعده عذاب داده و تو قول خدا و قول پیامبر او را رد می کنی و تشکیک می نمایی؟! بدان که با این کار اعمال تو حبط خواهد شد.(1) و روبیل به او گفت: رای تو فاسد است و سپس به یونس گفت: بگو بدانم آیا طبق وحیی که خداوند به تو نموده و وعده عذابی که به تو داده و وعده ی او حق است اگر عذاب بر آنان نازل شود و قوم تو هلاک شوند و شهر و دیار آنان خراب گردد، آیا خدا نام تو را از نبوّت محو نمی کند و رسالت تو باطل نمی شود و تو مانند یکی از ضعفای مردم نخواهی بود در حالی که به دست تو بیش از یک صد هزار نفر هلاک شده اند؟!(2)

ص: 94


1- 142.. ثم اقبل علی یونس فقال: ا رایت یا یونس اذا انزل الله العذاب علی قومک انزله فیهلکهم جمیعا او یهلک بعضا و یبقی بعضا فقال له یونس: بل یهلکهم الله جمیعا و کذلک سالته ما دخلتنی لهم رحمة تعطف فارجع الله فیهم و اساله ان یصرف عنهم فقال له روبیل: ا تدری یا یونس لعل الله اذا انزل علیهم العذاب فاحسوا به، ان تتوبوا الیه و یستغفروه فیرحمهم فانه ارحم الراحمین و یکشف عنهم العذاب من بعد ما اخبرتهم عن الله انه ینزل علیهم العذاب یوم الاربعاء فتکون بذلک عندهم کذابا.فقال له تنوخا: ویحک یا روبیل لقد قلت عظیما یخبرک النّبی المرسل ان الله اوحی الیه بان العذاب ینزل علیهم فترد قول الله و تشک فیه و فی قول رسوله! اذهب فقد حبط عملک.
2- 143.. فقال روبیل لتنوخا: لقد فشل رایک ثم اقبل علی یونس فقال: انزل الوحی و الامر من الله فیهم علی ما انزل علیک فیهم من انزال العذاب علیهم، و قوله الحق، ا رایت اذا کان ذلک فهلک قومک کلهم و خربت قریتهم ا لیس یمحو الله اسمک من النبوّة و تبطل رسالتک و تکون کبعض ضعفاء الناس، و یهلک علی یدیک مائة الف او یزیدون من الناس.

پس یونس به حرف او گوش نکرد و با تنوخا نزد مردم رفت و به آنان خبر داد که خداوند روز چهارشنبه وسط شوّال بعد از طلوع خورشید عذاب را بر آنان نازل خواهد کرد، پس مردم او را تکذیب کردند و با شدّت او را از بین خود اخراج نمودند و یونس با تنوخا از شهر خارج شدند و در نزدیکی آن اقامت کردند و منتظر عذاب بودند و روبیل بین مردم بود تا ماه شوّال رسید و روز موعد نزدیک شد، پس بالای کوه رفت و با صدای بلند به قوم خود گفت: من روبیل هستم و خیر شما را می خواهم و اکنون وقت عذابی که پیامبر شما وعده داده بود فرا رسیده است، پس ببینید چه باید بکنید؟!(1) پس سخن او آنان را به وحشت انداخت و نزد او آمدند و گفتند: تو مرد عالم و حکیمی هستی و ما ترحّم تو را بر خود شناخته ایم و دانستیم که عذاب نزدیک شده است اکنون تو صلاح ما را در چه می دانی؟ هر دستوری بدهی انجام می دهیم؛ روبیل گفت: من صلاح شما را در این می دانم که همگی هنگام طلوع فجر روز چهارشنبه جمع شوید و اطفال را از مادران شان جدا کنید و اطفال را در پایین کوه قرار دهید و مادران شان را در دامنه کوه

ص: 95


1- 144.. فابی یونس ان یقبل وصیته فانطلق و معه تنوخا من القریة و تنحیا عنهم غیر بعید، و رجع یونس الی قومه فاخبرهم ان الله اوحی الیه انه منزل العذاب علیکم یوم الاربعاء فی شوال فی وسط الشهر بعد طلوع الشمس، فردوا علیه قوله فکذبوه و اخرجوه من قریتهم اخراجا عنیفا. فخرج یونس و معه تنوخا من القریة و تنحیا عنهم غیر بعید و اقاما ینتظران العذاب، و اقام روبیل مع قومه فی قریتهم حتّی اذا دخل علیهم شوال صرخ روبیل باعلی صوته فی راس الجبل الی القوم انا روبیل شفیق علیکم الرحیم بکم [الی ربه قد انکرتم عذاب الله] هذا شوال قد دخل علیکم و قد اخبرکم یونس نبیکم و رسول ربکم ان الله اوحی الیه ان العذاب ینزل علیکم فی شوال فی وسط الشهر یوم الاربعاء بعد طلوع الشمس، وَ لَنْ یُخْلِفَ اللهُ وَعْدَهُ رسله، فانظروا ما انتم صانعون فافزعهم کلامه و وقع فی قلوبهم تحقیق نزول العذاب.

و همگی از صغیر و کبیر گریه و ناله سر بدهید و به درگاه خدا تضرّع و توبه و استغفار کنید و سرهای خود را به آسمان بالا کنید و بگویید: «رَبَّنَا ظَلَمْنَا وَ کَذَّبْنَا نَبِیَّکَ وَ تُبْنَا اِلَیْکَ مِنْ ذُنُوبِنَا وَ اِنْ لَا تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ الْمُعَذَّبِینَ فَاقْبَلْ تَوْبَتَنَا وَ ارْحَمْنَا یَا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» و سپس گریه و فریاد و ناله و تضرّع به خدا و توبه خود را ادامه بدهید تا خورشید غروب کند و یا خداوند عذاب را از شما بردارد.(1) پس همه مردم نظر روبیل را پذیرفتند و چون روز چهارشنبه موعود رسید، روبیل مقداری از آنان فاصله گرفت به گونه ای که صدای ناله آنان را بشنود و عذاب را نیز ببیند و چون روز چهارشنبه فرا رسید و خورشید بیرون آمد باد زرد تاریکی با سرعت و صدای سختی وزید و چون مردم آن را دیدند همگی مشغول گریه و ناله و تضرّع به درگاه خدا شدند و توبه و استغفار کردند و گریه اطفال نیز بلند شد و مادران شان را طلب کردند و نیز فرزندان حیوانات صدا بلند کردند و شیر مادران شان را طلب کردند و چهارپایان به طلب چراگاه خود بودند و به این حال بودند و یونس و تنوخا صدای آنان را می شنیدند و از خدا برای آنان

ص: 96


1- 145.. فاجفلوا نحو روبیل و قالوا له: ما ذا انت مشیر به علینا یا روبیل فانک رجل عالم حکیم لم نزل نعرفک بالرقة [الرافة] علینا و الرحمة لنا، و قد بلغنا ما اشرت به علی یونس فینا: فمرنا بامرک و اشر علینا برایک، فقال لهم روبیل: فانی اری لکم و اشیر علیکم ان تنظروا و تعمدوا اذا طلع الفجر یوم الاربعاء فی وسط الشهر ان تعزلوا الاطفال عن الامهات فی اسفل الجبل فی طریق الاودیة، و تقفوا النّساء فی سفح الجبل [و کل المواشی جمیعا عن اطفالها] و یکون هذا کله قبل طلوع الشمس [فاذا رایتم ریحا صفراء اقبلت من المشرق] فعجوا عجیج الکبیر منکم و الصغیر بالصراخ و البکاء و التضرع الی الله و التوبة الیه و الاستغفار له، و ارفعوا رءوسکم الی السماء و قولوا: رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا و کذبنا نبیک و تبنا الیک من ذنوبنا، وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ المعذبین، فاقبل توبتنا و ارحمنا یا ارحم الراحمین ثم لاتملوا من البکاء و الصراخ و التضرع الی الله و التوبة الیه حتّی تواری الشمس بالحجاب او یکشف الله عنکم العذاب قبل ذلک.

درخواست عذاب سخت می کردند و روبیل نیز صدای آنان را می شنید و از خداوند برای آنان درخواست برطرف شدن عذاب را می نمود.(1) تا این که ظهر شد و درهای آسمان گشوده شد و خشم خداوند ساکت گردید و به آنان ترحّم نمود و دعاهای شان را مستجاب و توبه آنان را قبول کرد و از لغزش آن ها درگذشت و به اسرافیل فرمود: آنان به من تضرّع و زاری کردند و توبه نمودند و من به آنان ترحّم کردم و توبه آنان را قبول کردم و من توّاب و رحیم هستم و توبه بنده خود را سریعا قبول می کنم و یونس با من شرط نکرد که عذاب را از آنان برطرف نکنم… اسرافیل گفت: خدایا عذاب تو به آنان نزدیک شده و نزدیک است که هلاک شوند و من چگونه عذاب را از آنان برطرف نمایم؟! پس خداوند فرمود: هرگز وقت آن نگذشته و من ملائکه را امر کردم تا عذاب را از آنان برطرف نماید….(2)

ص: 97


1- 146.. فاجمع رای القوم جمیعا علی ان یفعلوا ما اشار به علیهم روبیل، فلما کان یوم الاربعاء الذی توقّعوا فیه العذاب تنحی روبیل عن القریة حیث یسمع صراخهم و یری العذاب اذا نزل، فلما طلع الفجر یوم الاربعاء فعل قوم یونس ما امرهم روبیل به فلما بزغت الشمس اقبلت ریح صفراء مظلمة مسرعة لها صریر و حفیف و هدیر فلما راوها عجوا جمیعا بالصراخ و البکاء و التضرع الی الله، و تابوا الیه و استغفروه و صرخت الاطفال باصواتها تطلب امهاتها، و عجت سخال البهائم تطلب الثدی و عجت الانعام تطلب الرعی، فلم یزالوا بذلک و یونس و تنوخا یسمعان ضجیجهم [صیحتهم] و صراخهم و یدعوان الله علیهم بتغلیظ العذاب علیهم، و روبیل فی موضعه یسمع صراخهم و عجیجهم و یری ما نزل و هو یدعو الله بکشف العذاب عنهم.
2- 147.. فلما ان زالت الشمس و فتحت ابواب السماء و سکن غضب الرب تعالی رحمهم الرحمن فاستجاب دعاءهم و قبل توبتهم و اقالهم عثرتهم، و اوحی الله الی اسرافیل(علیه السلام) ان اهبط الی قوم یونس فانهم قد عجوا الی البکاء و التضرع و تابوا الی و استغفرونی فرحمتّهم و تبت علیهم، و انا الله التواب الرحیم اسرع الی قبول توبة عبدی التائب من الذنوب و قد کان عبدی یونس و رسولی سالنی نزول العذاب علی قومه و قد انزلته علیهم، و انا الله احق من وفی بعهده و قد انزلته علیهم، و لم یکن اشترط یونس حین سالنی ان انزل علیهم العذاب ان اهلکهم فاهبط الیهم فاصرف عنهم ما قد نزل بهم من عذابی، فقال اسرافیل: یا رب ان عذابک قد بلغ اکتافهم و کاد ان یهلکهم و ما اراه الا و قد نزل بساحتهم فالی این اصرفه فقال الله: کلا انی قد امرت ملائکتی ان یصرفوه [یوقفوه] فلا ینزلوه علیهم حتّی یاتیهم امری فیهم و عزیمتی فاهبط یا اسرافیل علیهم و اصرفه عنهم و اصرف به الی الجبال بناحیة مفاوض العیون و مجاری السیول فی الجبال العاتیة العادیة المستطیلة علی الجبال فاذلها به و لینها حتّی تصیر ملینة حدیدا جامدا. فهبط اسرافیل علیهم فنشر اجنحته فاستاق بها ذلک العذاب حتّی ضرب بها الجبال التی اوحی الله الیه ان یصرفه الیها، قال ابو جعفر ع: و هی الجبال التی بناحیة الموصل الیوم، فصارت حدیدا الی یوم القیامة، فلما رای قوم یونس ان العذاب قد صرف عنهم هبطوا الی منازلهم من رءوس الجبال، و ضموا الیهم نساءهم و اولادهم و اموالهم، و حمدوا الله علی ما صرف عنهم، و اصبح یونس و تنوخا یوم الخمیس فی موضعهما التی کانا فیه لایشکان ان العذاب قد نزل بهم و اهلکهم جمیعا، لما خفیت اصواتهم عنهما، فاقبلا ناحیة القریة یوم الخمیس مع طلوع الشمس ینظران الی ما صار الیه القوم فلما دنوا من القوم و استقبلتهم الحطابون و الحمارة و الرعاة باغنامهم و نظروا الی اهل القریة مطمئنین قال یونس لتنوخا: یا تنوخا کذبنی الوحی و کذبت وعدی لقومی لاو عزة ربی لایرون لی وجها ابدا بعد ما کذبنی الوحی فانطلق یونس هاربا علی وجهه مغاضبا لربه ناحیة بحر ایلة متنکرا فرارا من ان یراه احد من قومه، فیقول له: یا کذاب، فلذلک قال الله: «وَ ذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» الآیة و رجع تنوخا الی القریة فلقی روبیل فقال له: یا تنوخا ای الرایین کان اصوب و احق ان یتبع رایی او رایک فقال له تنوخا: بل رایک کان اصوب، و لقد کنت اشرت برای الحکماء و العلماء، و قال له تنوخا: اما انی لم ازل اری انی افضل منک لزهدی و فضل عبادتی، حتّی استبان فضلک بفضل علمک و ما اعطاک الله ربک من الحکمة مع ان التقوی افضل من الزهد و العبادة بلا علم، فاصطحبا فلم یزالا مقیمین مع قومهما و مضی یونس علی وجهه مغاضبا لربه، فکان من قصته ما اخبر الله به فی کتابه الی قوله: «فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ اِلی حِینٍ».قال ابو عبیدة قلت لابی جعفر ع: کم کان غاب یونس عن قومه حتّی رجع الیهم بالنبوّة و الرسالة فآمنوا به و صدقوه قال: اربعة اسابیع سبعا منها فی ذهابه الی البحر، و سبعا منها فی رجوعه الی قومه، فقلت له: و ما هذه الاسابیع شهور او ایام او ساعات فقال: یا با عبیدة ان العذاب اتاهم یوم الاربعاء فی النصف من شوال، و صرف عنهم من یومهم ذلک، فانطلق یونس مغاضبا، فمضی یوم الخمیس سبعة ایام فی مسیره الی البحر، و سبعة ایام فی بطن الحوت، و سبعة ایام تحت الشجرة بالعراء و سبعة ایام فی رجوعه الی قومه، فکان ذهابه و رجوعه مسیر ثمانیة و عشرین یوما ثم اتاهم فآمنوا به و صدقوه و اتبعوه، فلذلک قال الله «فَلَوْ لاکانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها اِیمانُها اِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ». [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 129؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 767]

ص: 98

ابوحمزه ی ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

قوم یونس چون یونس را آزار کردند به آنان نفرین کرد و روز اوّل صورتشان زرد شد و روز دوّم سیاه شد و خداوند وعده عذاب به آنان داد و عذاب نازل شد و آنان به درگاه خدا ضجّه و ناله نمودند و فرزندان را از مادران جدا کردند و طناب به گردن آویختند و خاکستر بر سر کردند و گفتند: ما به خدای یونس ایمان آوردیم و خداوند عذاب را از آنان دور نمود و یونس گمان کرد آنان هلاک شده اند و چون آنان را در عافیت دید خشم نمود و از بین آنان خارج شد چنان که خداوند می فرماید:

«وَ ذَا النُّونِ اِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا…» و سوار کشتی شد و در آن کشتی دو نفر بودند، پس کشتی اضطراب پیدا کرد و ملّاح گفت: در کشتی مطلوبی [و گنه کاری] است پس یونس گفت: من هستم و برخاست تا خود را به دریا افکند، و چون ماهی بزرگی را دید که دهن باز کرده پس یونس از او ترسید و آن دو نفر او را گرفتند و گفتند:

ما سه نفر هستیم و باید قرعه بزنیم و سه مرتبه قرعه زدند و به نام یونس در آمد و یونس خود را در آب انداخت و آن ماهی [حوت] او را بلعید و در دریاها سیر نمود تا به بحر مسجور رسید که قارون در آن معذّب بود، پس قارون صدای او را شنید و از ملک

ص: 99

مامور خود خواست تا با او تکلّم نماید و به او اجازه داده شد و به یونس گفت:

موسی چه شد؟ گفت: از دنیا رفت. گفت: هارون چه شد؟ گفت: او نیز از دنیا رفت؛ پس گریه سختی کرد، و از کلثوم خواهر موسی که نامزد او بود سوال کرد و یونس گفت: او نیز از دنیا رفت، پس گفت: «وا اسفا علی آل عمران» و به خاطر این خداوند به آن ملکی که مامور عذاب او بود فرمود: عذاب را تا آخر دنیا از او بردارد، چرا که به [خویشان و] قوم خود ترحّم کرد.(1)

ص: 100


1- 148.. عن الثمالی، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: «ان یونس لما آذاه قومه دعا الله علیهم، فاصبحوا اول یوم و وجوههم صفر، و اصبحوا الیوم الثانی و وجوههم سود». قال: «و کان الله واعدهم ان یاتیهم العذاب، فاتاهم العذاب حتّی نالوه برماحهم، ففرقوا بین النّساء و اولادهن و البقر و اولادها، و لبسوا المسوح و الصوف، و وضعوا الحبال فی اعناقهم، و الرماد علی رؤوسهم، و صاحوا صیحة واحدة الی ربهم، و قالوا آمنا باله یونس».قال: «فصرف الله عنهم العذاب الی جبال آمد قال و اصبح یونس و هو یظن انهم هلکوا، فوجدهم فی عافیة، فغضب و خرج کما قال الله: مُغاضِبًا حتّی رکب سفینة فیها رجلان، فاضطربت السفینة، فقال الملاح: یا قوم، فی سفینتی مطلوب. فقال یونس: انا هو، و قام لیلقی نفسه، فابصر السمکة و قد فتحت فاها، فها بها، و تعلق به الرجلان، و قالا له: انت و حدک و نحن رجلان نتساهم. فتساهموا فوقعت السهام علیه، فجرت السنة بان السهام اذا کانت ثلاث مرات فانها لاتخطئ، فالقی نفسه فالتقمه الحوت، فطاف به البحار السبعة حتّی صار الی البحر المسجور، و به یعذب قارون، فسمع قارون صوتا، فسال الملک عن ذلک، فاخبره انه یونس، و ان الله قد حبسه فی بطن الحوت. فقال له قارون: ا تاذن لی ان اکلمه؟ فاذن له.فقال: یا یونس، فما فعل الشدید الغضب لله موسی بن عمران؟ فاخبره انه مات فبکی. قال: فما فعل الرؤوف العطوف علی قومه هارون بن عمران؟ فاخبره انه مات، فبکی و جزع جزعا شدیدا، و ساله عن اخته کلثم، و کانت سمیت له، فاخبره انها ماتت، فقال: وا اسفا علی آل عمران قال فاوحی الله الی الملک الموکل به: ان ارفع عنه العذاب بقیة الدنیا لرقته علی قومه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 64، ح 8؛ از تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 144]

معمّر بن خلّاد گوید: حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

یونس را خدا دستوری داد و او به قوم خویش اعلام نمود و عذاب بر آنان سایه افکند، پس آن ها فرزندان را از مادران جدا کردند و چهار پایان را نیز از فرزندان شان جدا ساختند و به درگاه خدا ضجّه و ناله کردند و خداوند عذاب را از آنان برداشت و یونس از آن خمشگین شد و در کشتی سوار شد و آن ماهی بزرگ [حوت] او را بلعید و سه روز در شکم ماهی بود و [چون گفت: «سُبْحانَکَ اِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»] ماهی او را بیرون انداخت و پوست و موی بدن او از بین رفت و خداوند درخت کدو را بر او سایبان قرار داد و چون آن درخت خشکید به خدای خود گفت: خدایا درختی که بر من سایبان قرار دادی خشکید! و خداوند به او فرمود: تو برای درختی که سایبان تو بود جزع می کنی و جزع نکردی برای قومت که بیش از یک صد هزار نفر بودند و عذاب برای آنان آمد.(1) «وَ لَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الاَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا اَفَاَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ»(2) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

معنای آیه فوق این است که اگر خدا می خواست مردم را به اجبار وادار به ایمان

ص: 101


1- 149.. عن معمر، قال: قال ابو الحسن الرّضا(علیه السلام): «ان یونس لما امره الله بما امره، فاعلم قومه فاظلهم العذاب، ففرقوا بینهم و بین اولادهم و بین البهائم و اولادها، ثم عجوا الی الله و ضجوا، فکف الله العذاب عنهم، فذهب یونس مغاضبا فالتقمه الحوت، فطاف به سبعة ابحر».فقلت له: کم بقی فی بطن الحوت؟ قال: «ثلاثة ایام، ثم لفظه الحوت و قد ذهب جلده و شعره، فانبت الله علیه شجرة من یقطین فاظلته، فلما قوی اخذت فی الیبس، فقال: یا رب، شجرة اظلتنی یبست، فاوحی الله الیه: یا یونس، تجزع لشجرة اظلتک و لاتجزع لمائة الف او یزیدون من العذاب؟!» [تفسیر برهان، ج 3، ص 64، ح 9]
2- 150.. سوره ی یونس، آیه ی 99.

بکند می توانست. [و در آن صورت ایمان آنان ارزشی نمی داشت و پاداشی برای آن نبود.](1) اباصلت هروی گوید:

مامون الرشید از حضرت رضا(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سوال نمود و آن حضرت از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نمود که فرمود: مسلمانان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: «اگر شما مردم را به اجبار به اسلام دعوت کنی جمعیّت ما فراوان می شود و در مقابل دشمنان خود قوی خواهیم شد» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ آنان فرمود:

«من نمی خواهم خدا را ملاقات کنم و کاری کرده باشم که خدا به من نفرموده باشد و من از متکلّفین و اکراه کنندگان نیستم» پس آیه «وَ لَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الاَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا» نازل شد یعنی خداوند اگر می خواست مردم را در دنیا به اجبار و اضطرار وادار به ایمان می کرد، همان گونه که هنگام دیدن قیامت و عذاب در آخرت مجبور به ایمان می شوند، و خداوند می فرماید: اگر من در دنیا مردم را به اجبار وادار به ایمان می کردم مستحقّ ثواب و ستایش نبودند و لکن من خواسته ام آنان با اختیار و بدون اجبار ایمان بیاورند تا مستحقّ ثواب و کرامت و خلود در بهشت شوند و به پیامبر خود فرمود: آیا تو می خواهی مردم را به ایمان اجبار کنی؟ سپس فرمود: و امّا سخن خداوند که می فرماید: «وَ مَا کَانَ لِنَفْسٍ اَن تُؤْمِنَ اِلَّا بِاِذْنِ اللّهِ» به معنای تحریم و جلوگیری از ایمان نیست بلکه به معنای اذن خداوند است و اذن خداوند امر او به ایمان است و اجبار به ایمان زمانی است که تکلیف برطرف شود و تعبّدی وجود نداشته باشد. پس مامون گفت: مساله را برای من

ص: 102


1- 151.. یعنی لو شاء الله ان یجبر الناس کلهم علی الایمان لفعل. [تفسیر قمی، ج 1، ص 319]

روشن نمودی یا اباالحسن فرّج الله عنک.(1) امام صادق(علیه السلام) به عقبه فرمود:

اعتقاد خود را [به ولایت ما] قرار بدهید نه برای مردم چرا که هر کاری برای خدا باشد، پاداش آن بر خدا خواهد بود و هر کاری برای مردم باشد، به خدا نمی رسد، و با مردم درباره ی اعتقادات خود نزاع و مخاصمه نکنید، چرا که خصومت قلب ها را مریض می نماید و خداوند به رسول خود می فرماید: ای محمّد! «تو نمی توانی هر که را بخواهی هدایت کنی و لکن خداست که هر کس را بخواهد هدایت می نماید». «اَ فَاَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ».

ص: 103


1- 152.. ابن بابویه، قال: حدثنا تمیم عن عبد الله بن تمیم القرشی، قال: حدثنا ابی، عن احمد بن علی الانصاری، عن ابی الصلت عبد السّلام بن صالح الهروی، فی مسائل سالها المامون ابا الحسن علی بن موسی الرّضا(علیه السلام)، فکان فیما ساله ان قال له المامون: فما معنی قول الله تعالی: وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْاَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا اَ فَاَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ وَ ما کانَ لِنَفْسٍ اَنْ تُؤْمِنَ اِلَّا بِاِذْنِ اللَّهِ؟.فقال الرّضا(علیه السلام): «حدثنی ابی موسی بن جعفر، عن ابیه جعفر بن محمّد، عن ابیه محمّد بن علی، عن ابیه علی بن الحسین، عن ابیه الحسین بن علی، عن ابیه علی بن ابی طالب:، قال: ان المسلمین قالوا لرسول الله(صلی الله علیه و آله): لو اکرهت یا رسول الله من قدرت علیه من الناس علی الاسلام لکثر عددنا و قوینا علی عدونا. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما کنت لالقی الله تعالی ببدعة لم یحدث لی فیها شیئا، و ما انا من المتکلفین.فانزل الله تبارک و تعالی علیه: یا محمّد وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْاَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا علی سبیل الالجاء و الاضطرار فی الدنیا، کما یؤمنون عند المعاینة و رؤیة الباس فی الآخرة، و لو فعلت ذلک بهم لم یستحقوا منی ثوابا و لامدحا، لکنی ارید منهم ان یؤمنوا مختارین غیر مضطرین، لیستحقوا منی الزلفی و الکرامة و دوام الخلود فی جنة الخلد اَ فَاَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 65، ح 2؛ از عیون، ج 2، ص 123، باب 11، ح 33]

سپس فرمود: «این مردم را رها کنید [و کاری به اعتقادات آنان نداشته باشید] چرا که آنان دین خود را از مردم گرفته اند و لکن شما شیعیان دین خود را از رسول خدا و علی (صلوات الله علیهما) گرفته اید بنابراین شما با آنان یکسان نیستید» تا این که فرمود: من از پدرم شنیدم که می فرمود: خداوند اگر برای بنده ای نوشته باشد که اعتقاد به ولایت ما پیدا کند، او سریعا به ولایت ما می پیوندد، سریع تر از مرغی که به آشیانه خود باز می گردد.(1) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ» فرمود:

رجس در این جا به معنای شکّ است و به خدا سوگند ما هرگز در دین خود شک نمی کنیم.(2) مولّف گوید:

معنای رجس در آیه «اِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» به طور تفصیل خواهد آمد ان شاءالله.

ص: 104


1- 153.. العیّاشی: عن علی بن عقبة، عن ابیه، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «اجعلوا امرکم هذا لله و لاتجعلوه للناس، فانه ما کان لله فهو لله، و ما کان للناس فلا یصعد الی الله، و لاتخاصموا الناس بدینکم، فان الخصومة ممرضة للقلب، ان الله قال لنبیه(صلی الله علیه و آله): یا محمّد اِنَّکَ لاتَهْدِی مَنْ اَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ و قال: اَ فَاَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ذروا الناس، فان الناس اخذوا من الناس، و انکم اخذتم من رسول الله و علی، و لاسواء، انی سمعت ابی(علیه السلام) و هو یقول: ان الله اذا کتب الی عبد ان یدخل فی هذا الامر کان اسرع الیه من الطیر الی وکره». [تفسیر برهان، ج 3، ص 65، ح 3؛ تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 14، ح 48]
2- 154.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس و علی بن محمّد، عن سهل بن زیاد ابی سعید، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن ابن مسکان، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام)، قال: «الرجس هو الشک، و الله لانشک فی ربنا ابدا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 65، ح4؛ کافی، ج 1، ص 228، ح 1]

«قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا تُغْنِی الآیَاتُ وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لَّا یُؤْمِنُون»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «آیات» آل محمّد هستند، و مقصود از «نُذُر» پیامبران(علیهم السلام)اند.(2) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواست به معراج برود جبرییل(علیه السلام) براق را آورد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر آن سوار شد و به بیت المقدّس رفت و گروهی از پیامبران را ملاقات نمود و در همان شب به مکّه بازگشت و به اصحاب خود فرمود: «من در این شب به بیت المقدّس رفتم و با برادران خود از پیامبران ملاقات نمودم» پس مردم گفتند:

یا رسول الله شما چگونه در این شب به بیت المقدّس رفتید [و بازگشتید؟] فرمود:

«جبرییل برای من براق را آورد و من بر آن سوار شدم و به بیت المقدّس رفتم و نشانه آن این است که من شتران ابوسفیان را در کنار آب فلان قبیله دیدم و آنان شتر ماده ای را گم کرده بودند و در جست وجوی او بودند» پس مردم به هم دیگر گفتند: او با سرعت رفته و بازگشته و لکن شما که شام را دیده اید از او سوال کنید:

بازارها و درها و تجّار آن چگونه بودند؟ و چون این سوال را کردند، جبراییل شام را مقابل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار داد و آن حضرت فرمود: «سوال کننده کجاست» پس آنان سوالاتی از وضع شام کردند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پاسخ داد و عده ی کمی ایمان آوردند و این معنای قول خداوند است که می فرماید: «وَ مَا تُغْنِی الآیَاتُ وَ النُّذُرُ

ص: 105


1- 155.. سوره ی یونس، آیه ی 101.
2- 156.. فی اصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن احمد بن محمّد بن عبد الله عن احمد بن هلال عن امیة بن علی عن داود الرقی قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله تبارک و تعالی: وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لایُؤْمِنُونَ قال: الآیات هم الائمة و النذر هم الانبیاء:. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 332؛ کافی، ج 1، ص 161؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 204]

عَن قَوْمٍ لَّا یُؤْمِنُونَ» سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: «نعوذ بالله ان لا نؤمن بالله و رسوله، آمنّا بالله و رسوله.»(1) «ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ آمَنُواْ کَذَلِکَ حَقًّا عَلَیْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِینَ»(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

چه مانع است شما را که شهادت به بهشت بدهید برای کسی که با ولایت ما از دنیا برود؟ چرا که خداوند می فرماید: «کَذَلِکَ حَقًّا عَلَیْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِینَ.»(3)

ص: 106


1- 157.. عن عبد الله بن یحیی الکاهلی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعته یقول لما اسری برسول الله(صلی الله علیه و آله) اتاه جبرییل(علیه السلام) بالبراق، فرکبها فاتی بیت المقدّس، فلقی من لقی [من اخوانه] من الانبیاء، ثم رجع فاصبح یحدث اصحابه انی اتیت بیت المقدّس اللیلة، و لقیت اخوانی من الانبیاء، فقالوا: یا رسول الله و کیف اتیت بیت المقدّس اللیلة فقال: جاءنی جبرییل(علیه السلام) بالبراق فرکبته، و آیة ذلک انی مررت بعیر لابی سفیان علی ماء بنی فلان و قد اضلوا جملا لهم و هم فی طلبه، قال:فقال له القوم بعضهم لبعض: انما جاء راکبا سریعا، و لکنکم قد اتیتم الشام و عرفتموها فسلوه عن اسواقها و ابوابها و تجارها قال: فسلوه فقالوا: یا رسول الله کیف الشام و کیف اسواقها و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) اذا سئل عن الشی ء لایعرفه شق علیه حتّی یری ذلک فی وجهه، قال: فبینا هو کذلک اذ اتاه جبرییل(علیه السلام) فقال: یا رسول الله هذه الشام قد رفعت لک فالتفت رسول الله(صلی الله علیه و آله) فاذا هو بالشام، و ابوابها و تجارها، فقال: این السائل عن الشام فقالوا: این بیت فلان و مکان فلان فاجابهم فی کل ما سالوه عنه، قال: فلم یؤمن فیهم الا قلیل، و هو قول الله: «وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لایُؤْمِنُونَ» فنعوذ بالله ان لانؤمن بالله و رسوله، آمنا بالله و رسوله، آمنا بالله و برسوله. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 137، ح 49؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 205، ح4]
2- 158.. سوره ی یونس، آیه ی 103.
3- 159.. عن مصقلة الطحان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال ما یمنعکم ان تشهدوا علی من مات منکم علی هذا الامر انه من اهل الجنة، ان الله یقول: «کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ». [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 137، ح 51]

امام صادق(علیه السلام) نیز در تفسیر آیه «مَا لَنَا لَا نَرَی رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْاَشْرَارِ…» فرمود:

به خدا سوگند مخالفین شما در دوزخ می گردند و دو نفر شما را نمی یابند بلکه به خدا سوگند یک نفر شما را هم نمی یابند.(1)

سوره ی یونس [10]، آیات 107 تا 109

متن:

وَ اِنْ یَمْسَسْكَ اللهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ اِلَّا هُوَ وَ اِنْ یُرِدْكَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ قُلْ یا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدی فَاِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَاِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما اَنَا عَلَیْكُمْ بِوَكیلٍ وَ اتَّبِعْ ما یُوحی اِلَیْكَ وَ اصْبِرْ حَتَّی یَحْكُمَ اللهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاكِمینَ

لغات:

«وَ اِن یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ»: ضَرّ به فتح در قرآن همیشه همراه با نفع آمده، مانند «مَا لَا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لَا نَفْعًا»(2)، بر خلاف ضُرّ بضمّ که هیچ گاه همراه با نفع نیامده است مانند «یَا اَیُّهَا الْعَزِیزُ

ص: 107


1- 160.. علی بن محمّد عن احمد بن ابی عبد الله عن عثمان بن عیسی عن میسر قال: دخلت علی ابی عبد الله(علیه السلام) فقال: کیف اصحابک؟ فقلت: جعلت فداک لنحن عندهم اشر من الیهود و النصاری و المجوس و الذین اشرکوا، قال: و کان متکئا فاستوی جالسا ثم قال: کیف؟ قلت: و الله لنحن عندهم اشر من الیهود و النصاری و الذین اشرکوا، فقال: امّا و الله لایدخل النار منکم اثنان لاو الله، و لاواحد، انکم الذین قال الله(عزوجل): «وَ قالُوا ما لَنا لانَری رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْاَشْرارِ اَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا اَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْاَبْصارُ اِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ اَهْلِ النَّارِ» قال: طلبوکم و الله فی النار و الله، فما وجدوا منکم احدا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 468]
2- 161.. سوره ی مائده، آیه ی 76.

مَسَّنَا وَ اَهْلَنَا الضُّرُّ»(1)، و مانند «وَ اَیُّوبَ اِذْ نَادَی رَبَّهُ اَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ اَنتَ اَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»(2)، راغب در مفردات و جوهری در صحاح «ضُرّ» به ضمّ را بدحالی و بیچارگی دانسته اند، و طبرسی از صاحب العین نقل کرده که ضَرّ و ضُرّ دو لغت است و اگر مقابل نفع باشد باید مفتوح خوانده شود و اقرب الموارد هر دو را به معنای ضدّ نفع و بدحالی و سختی دانسته است و فرقی بین آن ها نگذارده. «فَلاَ کَاشِفَ لَهُ اِلَّا هُوَ»: کَشف به معنای اظهار آمده مانند «وَ کَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا»(3)، و به معنای ازاله نیز آمده مانند این آیه و آیه «ثُمَّ اِذَا کَشَفَ الضُّرَّ عَنکُمْ.»(4)

ترجمه:

و اگر خداوند، (برای امتحان یا کیفر گناه،) زیانی به تو رساند، هیچ کس جز او آن را برطرف نمی سازد و اگر اراده خیری برای تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد! آن را به هر کس از بندگانش بخواهد می رساند و او غفور و رحیم است!» (107) بگو: «ای مردم! حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده هر کس (در پرتو آن) هدایت یابد، برای خود هدایت شده و هر کس گم راه گردد، به زیان خود گم راه می گردد و من مامور (به اجبار) شما نیستم!» (108) و از آن چه بر تو وحی می شود پیروی کن، و شکیبا باش (و استقامت نما)، تا خداوند فرمان (پیروزی) را صادر کند و او بهترین حاکمان است! (109)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَ اِن یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ اِلَّا هُوَ وَ اِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ…»(5) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس را گرفتاری و یا اندوه و یا مصیبت و یا بلا و یا سختی معیشت رخ دهد باید

ص: 108


1- 162.. سوره ی یوسف، آیه ی 88.
2- 163.. سوره ی انبیاء، آیه ی 83.
3- 164.. سوره ی نمل، آیه ی 44.
4- 165.. سوره ی نحل، آیه ی 54.
5- 166.. سوره ی یونس، آیه ی 107.

بگوید: «اللهُ رَبِّی وَ لَا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ.»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که حادثه ناگوار و یا پیش آمد سخت و یا مصیبتی بر کسی وارد شود باید زانوها و دست ها را برهنه کند و دست ها و پاها و سینه خود را به زمین بچسباند و در حال سجده حاجت خود را از خداوند بخواهد.(2) امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود:

هنگامی که برادران یوسف، یوسف را در چاه نداختند، جبرییل(علیه السلام) نزد او آمد و گفت:

ای جوان این جا چه می کنی؟ یوسف(علیه السلام) گفت: برادرانم مرا در این چاه انداخته اند.

جبرییل(علیه السلام) گفت: آیا دوست می داری که از این چاه نجات پیدا کنی؟ یوسف(علیه السلام) گفت:

این با خداست او اگر بخواهد مرا نجات می دهد. پس جبرییل(علیه السلام) گفت: خداوند می گوید: این دعا را بخوان تا تو را از این چاه نجات بدهیم. یوسف(علیه السلام) گفت: آن دعا چیست؟ جبرییل(علیه السلام) گفت: بگو: «اللَّهُمَّ اِنِّی اَسْاَلُکَ بِاَنَ لَکَ الْحَمْدَ لَا اِلَهَ اِلَّا اَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ* ذُو الْجَلالِ وَ الْاِکْرامِ اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَ لِی مِمَّا اَنَا فِیهِ فَرَجًا وَ مَخْرَجًا» سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: بقیّه قصّه یوسف همان ا ست که خداوند در کتاب خود بیان نموده.(3)

ص: 109


1- 167.. عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ اَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ ثَابِتٍ عَنْ اَسْمَاءَ قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ اَصَابَهُ هَمٌّ اَوْ غَمٌّ اَوْ کَرْبٌ اَوْ بَلَاءٌ اَوْ لَاوَاءٌ فَلْیَقُلِ اللهُ رَبِّی وَ لَا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لایَمُوتُ. [کافی، ج 2، ص 556]
2- 168.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ اِذَا نَزَلَتْ بِرَجُلٍ نَازِلَةٌ اَوْ شَدِیدَةٌ اَوْ کَرَبَهُ اَمْرٌ فَلْیَکْشِفْ عَنْ رُکْبَتَیْهِ وَ ذِرَاعَیْهِ وَ لْیُلْصِقْهُمَا بِالْاَرْضِ وَ لْیُلْزِقْ جُؤْجُؤَهُ بِالْاَرْضِ ثُمَّ لْیَدْعُ بِحَاجَتِهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ. [کافی، ج 2، ص 556، ح 3]
3- 169.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمَّارٍ الدَّهَّانِ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا طَرَحَ اِخْوَةُ یُوسُفَ یُوسُفَ فِی الْجُبِّ اَتَاهُ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) فَدَخَلَ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا غُلَامُ مَا تَصْنَعُ هَاهُنَا فَقَالَ اِنَّ اِخْوَتِی اَلْقَوْنِی فِی الْجُبِّ قَالَ فَتُحِبُّ اَنْ تَخْرُجَ مِنْهُ قَالَ ذَاکَ اِلَی اللَّهِ(عزوجل) اِنْ شَاءَ اَخْرَجَنِی قَالَ فَقَالَ لَهُ اِنَّ اللهَ تَعَالَی یَقُولُ لَکَ ادْعُنِی بِهَذَا الدُّعَاءِ حَتَّی اُخْرِجَکَ مِنَ الْجُبِّ فَقَالَ لَهُ وَ مَا الدُّعَاءُ فَقَالَ قُلِ اللَّهُمَّ اِنِّی اَسْاَلُکَ بِاَنَّ لَکَ الْحَمْدَ لَا اِلَهَ اِلَّا اَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ* ذُو الْجَلالِ وَ الْاِکْرامِ اَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَ لِی مِمَّا اَنَا فِیهِ فَرَجًا وَ مَخْرَجًا قَالَ ثُمَّ کَانَ مِنْ قِصَّتِهِ مَا ذَکَرَ اللهُ فِی کِتَابِهِ. [کافی، ج 2، ص 556، ح 4]

مولّف گوید:

نظیر این آیه در سوره انعام(1) گذشت و آیه فوق و آیه قبل از آن درباره ی توحید افعّالی و اعتماد و توکّل به خداوند است و این گونه آیات در قرآن فراوان است، مانند «وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بَالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا»(2)، و «اَ لَیْسَ اللهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»(3)، و «وَ مَا یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُم مُّشْرِکُونَ»(4)، و «فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُواْ اِن کُنتُم مُّسْلِمِینَ.»(5) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَ مَا یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُم مُّشْرِکُونَ» فرمود: معنای این آیه که می فرماید:

«بیشتر کسانی که ایمان می آورند مشرک هستند» این است که شخصی بگوید:

«اگر فلانی نبود من هلاک شده بودم و اگر فلانی نبود من گرفتار فلان مشکل و فلان مشکل می شدم و اگر فلانی نبود اهل و عیال من تباه می شدند» نمی بینی او برای خدا شریکی در روزی و رفع مشکلات از خود قرار داده؟! راوی حدیث گوید: به امام(علیه السلام) گفتم: اگر بگوییم: «لَوْ لَا اَنَّ اللهَ مَنَّ عَلَیَ بِفُلَانٍ لَهَلَکْتُ» چگونه است؟

ص: 110


1- 170.. سوره ی انعام، آیه ی 17.
2- 171.. سوره ی طلاق، آیه ی 3.
3- 172.. سوره ی زمر، آیه ی 36.
4- 173.. سوره ی یوسف، آیه ی 106.
5- 174.. سوره ی یونس، آیه ی 84.

فرمود: این گونه و امثال آن [که قدرت خدا و حاکمیّت او را از یاد نبرید] مانعی ندارد.(1) «قُلْ یَا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءکُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدَی فَاِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَاِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا…»(2) این آیه و آیه «اِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ اِمَّا شَاکِرًا وَ اِمَّا کَفُورًا»(3)، و آیه «لَا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا اِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ عَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ»(4)، و آیه «لَا یُکَلِّفُ اللهُ نَفْسًا اِلَّا مَا آتَاهَا»(5)، و آیات فراوان دیگری در قرآن، دلالت روشنی بر اختیار و انتخاب انسان دارد؛ و از این آیات روشن می شود که هدایت و ضلالت و شکر نعمت های الهی و کفران آن ها و حرکت به طرف خیر و شرّ از روی اختیار و اراده و انتخاب اوست و خداوند در وجود انسان ها و فطرت آنان قدرت تشخیص حق از باطل را قرار داده و عقول منفصله که پیامبرانند، حقایق را از نظر تکلیف روشن کرده اند، چنان که در این آیه می فرماید: «یَا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِن رَّبِّکُمْ…» و پیامبران داخلی نیز که عقول متّصل مردم هستند همواره به انسان بیدار باش و تذکّر می دهند چنان که خداوند می فرماید: «وَ هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ»(6)، و خداوند به اندازه ی عقل، مردم را مکلّف نموده و به وسیله عقل، آنان را عقوبت و یا پاداش می دهد و کسی که به راه باطل می رود و یا دست به کارهای زشت و گناه و ظلم دراز می کند، می داند

ص: 111


1- 175.. عن مالک بن عطیة عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «وَ ما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» قال: هو الرجل یقول: لو لافلان لهلکت، و لو لافلان لاصبت کذا و کذا، و لو لافلان لضاع عیالی، الا تری انه قد جعل لله شریکا فی ملکه یرزقه و یدفع عنه، قال: قلت: فیقول: لو لاان الله من علی بفلان لهلکت قال: نعم لاباس بهذا. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 200]
2- 176.. سوره ی یونس، آیه ی 108.
3- 177.. سوره ی انسان، آیه ی3.
4- 178.. سوره ی بقره، آیه ی 286.
5- 179.. سوره ی طلاق، آیه ی 7.
6- 180.. سوره ی بلد، آیه ی 10.

که چه می کند و از روی اختیار و انتخاب به طرف باطل و ظلم و گناه می رود و هرگز کسی او را اجبار نکرده است، و در قیامت راه عذری ندارد و خداوند به چنین افرادی در قیامت می فرماید: «فیم کنتم» و آنان می گویند: «کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْاَرْضِ» و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «اَ لَمْ تَکُنْ اَرْضُ اللهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا» یعنی ملائکه هنگامی که ستم کاران را قبض روح می کنند، به آنان می گویند: شما در چه وضعی بودید [که با گناه و ظلم و… از دنیا خارج می شوید؟] آنان می گویند: «ما گرفتار ستم کاران بودیم و آنان ما را ناتوان کرده بودند» پس ملائکه به آنان می گویند: «مگر زمین خدا گسترده نبود که از بین ستم کاران خارج شوید [و به آیین پیامبران در آیید؟] و چون عذری ندارند، خداوند می فرماید: «فَاُوْلَئِکَ مَاْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءتْ مَصِیرًا.»(1) «وَ اتَّبِعْ مَا یُوحَی اِلَیْکَ وَ اصْبِرْ حَتَّیَ یَحْکُمَ اللّهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ»(2) مولّف گوید:

از این آیه بر می آید که اطاعت و پیروی، و صبر و استقامت، دو وظیفه بزرگ پیامبران، و پیروان آنان است، و هر کدام از این دو نقصانی پیدا کند عبودیّت الهی ناقص می باشد و مورد قبول نخواهد بود؛ و پیامبران الهی به این دو وظیفه عمل می کرده اند و اگر احیانا پیامبری مانند حضرت یونس کم صبری کرده گرفتار سختی ها شده است! و امّا امّت ها، فراوان از این دو عامل که اساس سعادت و تعالی و تقرّب به درگاه الهی بوده تخلّف کرده اند «الّا القلیل ممّن و فی لرعایة الحقّ فیهم…» و می توان گفت: کلیّه امّت ها در اثر عدم اطاعت از پیامبران و اوصیای آنان گرفتار فشارهای ستم کاران شدند، و در اثر بی صبری و یا کم صبری پیامدهای سختی برای آنان به وجود آمده است، برای

ص: 112


1- 181.. سوره ی نساء، آیه ی 97.
2- 182.. سوره ی یونس، آیه ی 109.

مثال قوم موسی با کم صبری چهل سال در بیابان «تیه» سرگردان بودند و همه امّت ها در اثر عدم اطاعت از پیامبران و اوصیای آنان، سال های متمادی گرفتار طاغوت ها گردیدند، و سخت تر از آن این که در اثر عدم اطاعت از فرمان پیامبر و امام، خون های فراوانی از اولیای خدا و مردم دیگر ریخته شد و طاغوت ها بر مردم مسلّط شدند چنان که بعد از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در اثر عدم اطاعت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) حوادث بسیار تلخی رخداد، و خون هایی ریخته شد و فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) کشته شدند و به نظر نویسنده همه این خونریزی ها و بدعت ها و مصیبت ها در اثر عدم اطاعت از دستور پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و اوصیای آن حضرت بود وگرنه حکومت ها به دست نااهلان داده نمی شد و این امّت هفتاد و سه فرقه نمی شدند و این همه اختلاف و دشمنی ایجاد نمی شد، چنان که حضرت زهرا[[3]] فرمود: «اگر گذارده بودند امامت به دست صاحب اصلی آن قرار بگیرد، تا قیامت دو نفر هم اختلاف پیدا نمی کردند، «وَ لَکِنْ قَدَّمُوا مَنْ اَخَّرَهُ اللهُ وَ اَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ…».

و چه زیبا خداوند از این خطر جلوگیری نموده و می فرماید: «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اَطِیعُواْ اللّهَ وَ اَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ اُوْلِی الاَمْرِ مِنکُمْ»(1) و یا می فرماید: «اَطِیعُوا اللهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِلُوا اَعْمَالَکُمْ»(2) و یا می فرماید: «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَ کُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ»(3) و چه زیبا خداوند قلم را امر نمود تا این مجلّد، به کلمه ی صادقین پایان یابد «و لله الحمد اوّلًا وَ آخرًا».

ص: 113


1- 183.. سوره ی النّساء، آیه ی 59.
2- 184.. سوره ی محمّد، آیه ی 33.
3- 185.. سوره ی توبه، آیه ی 119.

ص: 114

سوره ی هود(علیه السلام)

اشاره

محل نزول: مطابق نظر اکثر مفسّرین مکّه است.(1) جز آیات 12، 17 و 114 که مدنی هستند.(2) تعداد آیات: 123 آیه.

ترتیب نزول: این سوره بعد از سوره ی یونس نازل شده است.

ثواب قرائت سوره ی هود(علیه السلام) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هر کس این سوره را در روز جمعه قرائت کند خداوند او را در روز قیامت با پیامبران محشور خواهد نمود، و مانند کسی خواهد بود که گناهی را مرتکب نشده است.(3)

ص: 115


1- 186.. تفسیر صافی.
2- 187.. تفسیر برهان.
3- 188.. بِهَذَا الْاِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ صَنْدَلٍ عَنْ کَثِیرِ بْنِ کَاثِرَةَ عَنْ فَرْوَةَ بْنِ الْآجُرِّیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ مَنْ قَرَاَ سُورَةَ هُودٍ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ بَعَثَهُ اللَّهُ(عزوجل) یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی زُمْرَةِ النَّبِیِّینَ وَ لَمْ یُعْرَفْ لَهُ خَطِیئَةٌ عَمِلَهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ. [ثواب الاعمال، ص 106]

در سخن دیگری فرمود:

هر کس سوره ی هود را در هر جمعه قرائت کند، خداوند او را در زمره ی مومنان و پیامبران محشور می نماید، و حساب او را آسان می کند، و چون در قیامت برانگیخته می شود گناهی بر او نوشته نشده است.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس این سوره را بنویسد و همراه خود ببرد، خداوند به او نیرویی می دهد که بر یک صد نفر پیروز شود، و دشمنان مرعوب او خواهند شد.(2) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس این سوره را قرائت کند، خداوند به عدد کسانی که حضرت هود و پیامبران دیگر را تکذیب و یا تصدیق کرده اند به او پاداش خواهد داد، و روز قیامت، درجه ی شهدا را دارد و حساب آسانی برای او خواهد بود.(3)

ص: 116


1- 189.. عن ابن سنان عن جابر عن ابی جعفر ع قال من قرا سورة هود فی کل جمعة بعثه الله یوم القیمة فی زمرة [المؤمنین] و النّبیین و حوسب حسابا یسیرا و لم یعرف خطیئة عملها یوم القیمة. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 139، ح 1]
2- 190.. و روی عن الصادق(علیه السلام): «من کتب هذه السورة علی رقّ ظبی» و یاخذها معه اعطاه الله قوةً و نصراً، و لو حاربه مائة رجل لانتصر علیهم و غلبهم، و ان صاح بهم انهزموا، و کل من رآه یخاف منه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 71]
3- 191.. و من کتاب (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: «من قرا هذه السورة اعطی من الاجر و الثواب بعدد من صدق هودا و الانبیاء: و من کذب بهم، و کان یوم القیامة فی درجة الشهداء، و حوسب حسابا یسیرا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 71]

سوره ی هود، آیات 1 تا 11

متن:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الر کِتابٌ اُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیرٍ اَلَّا تَعْبُدُوا اِلَّا اللهَ اِنَّنی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ وَ اَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعًا حَسَنًا اِلی اَجَلٍ مُسَمًّی وَ یُؤْتِ کُلَّ ذی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ اِنْ تَوَلَّوْا فَاِنِّی اَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ کَبیرٍ اِلَی اللهِ مَرْجِعُکُمْ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ اَلا اِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ اَلا حینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ اِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْاَرْضِ اِلَّا عَلَی اللهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبینٍ وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فی سِتَّةِ اَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَئِنْ قُلْتَ اِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اِنْ هذا اِلَّا سِحْرٌ مُبینٌ وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلی اُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ اَلا یَوْمَ یَاْتیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ وَ لَئِنْ اَذَقْنَا الْاِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ

ص: 117

نَزَعْناها مِنْهُ اِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ وَ لَئِنْ اَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی اِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ اِلَّا الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ اُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ کَبیرٌ

لغات:

«یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ»: یعطفونها بنجواهم. یعنی با نجوای خود سینه های خویش را به هم دیگر نزدیک می کنند. «اَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیَابَهُمْ»، یعنی حین یتغطّون بثیابهم یعنی هنگامی که آنان لباس بر سر می کشند تا سخن خدا را نشنوند را، ما می دانیم. چنان که خداوند می فرماید: «جَعَلُوا اَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ»(1). «وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا»: یعنی خداوند نسبت به هر جنبنده و رزق او و هر کدام آنان که در رحم مادرها مستقرّ و ثابت اند و یا مستقرّ نمی شوند و ثابت نمی مانند، آگاه است. «وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاء»: یعنی قبل از خلقت آسمان ها و زمین عرش الهی بر روی آب بوده است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر الر، این کتابی است که آیاتش استحکام یافته سپس تشریح شده و از نزد خداوند حکیم و آگاه (نازل گردیده) است! (1) (دعوت من این است) که: جز «اللَّه» را نپرستید! من از سوی او برای شما بیم دهنده و بشارت دهنده ام! (2) و این که: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید سپس به سوی او بازگردید تا شما را تا مدّت معیّنی، (از مواهب زندگی این جهان،) به خوبی بهره مند سازد و به هر صاحب فضیلتی، به مقدار فضیلتش

ص: 118


1- 192.. سوره ی نوح، آیه ی 7.

ببخشد! و اگر (از این فرمان) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم! (3) (بدانید) بازگشت شما به سوی «اللَّه» است، و او بر هر چیز تواناست! (4) آگاه باشید، آن ها (سرها را به هم نزدیک ساخته، و) سینه هاشان را در کنار هم قرار می دهند، تا خود (و سخنان خویش) را از او [پیامبر] پنهان دارند! آگاه باشید، آن گاه که آن ها لباس های شان را به خود می پیچند و خویش را در آن پنهان می کنند، (خداوند) می داند آن چه را پنهان می کنند و آن چه را آشکار می سازند چرا که او، از اسرار درون سینه ها، آگاه است! (5) هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر این که روزی او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را می داند همه این ها در کتاب آشکاری ثبت است! [در لوح محفوظ، در کتاب علم خدا] (6) او کسی است که آسمان ها و زمین را در شش روز [شش دوران] آفرید و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت (به خاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدامیک عملتان بهتر است! و اگر (به آن ها) بگویی: «شما بعد از مرگ، برانگیخته می شوید! «مسلّما» کافران می گویند: «این سحری آشکار است!» (7) و اگر مجازات را تا زمان محدودی از آن ها به تاخیر اندازیم، (از روی استهزا می گویند: «چه چیز مانع آن شده است؟!» آگاه باشید، آن روز که (عذاب) به سراغ شان آید، از آن ها بازگردانده نخواهد شد (و هیچ قدرتی مانع آن نخواهد بود) و آن چه را مسخره می کردند، دامانشان را می گیرد! (8) و اگر از جانب خویش، نعمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود! (9) و اگر بعد از شدّت و رنجی که به او رسیده، نعمت هایی به او بچشانیم، می گوید: «مشکلات از من برطرف شد، و دیگر باز نخواهد گشت!» و غرق شادی و غفلت و فخرفروشی می شود… (10) مگر آن ها که (در سایه ایمان راستین) صبر و استقامت ورزیدند و کارهای شایسته انجام دادند که برای آن ها، آمرزش و اجر بزرگی است! (11)

ص: 119

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ اِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعًا حَسَنًا اِلَی اَجَلٍ مُّسَمًّی وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ اِن تَوَلَّوْاْ فَاِنِّیَ اَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ»(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ اَنِ اسْتَغْفِرُواْ» مومنان شیعه اند، و مقصود از «وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ» علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.(2) و در روایات اهل سنّت نیز از ابن عبّاس نقل شده که گوید:

مقصود از «وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ» علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.(3) «وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِی الاَرْضِ اِلَّا عَلَی اللهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ»(4) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «عَلَی اللهِ رِزْقُهَا» این است که خداوند رزق همه مخلوق خود را تکفّل و ضمانت نموده است، و مقصود از «وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا» این است که خداوند آگاه است از کسی که زنده می ماند و یا می میرد.(5)

ص: 120


1- 193.. سوره ی هود، آیه ی 3.
2- 194.. فی روایة ابی الجارود عن الباقر(علیه السلام) قال: (وَ اَنِ اسْتَغْفِرُواْ) یعنی المؤمنین «وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ هُوَ عَلِیُ بْنُ اَبِی طَالِبٍ(علیهما السلام)». [تفسیر برهان ؛ تفسیر قمی، ج 1، 322]
3- 195.. و من طریق المخالفین عن ابن عبّاس قال: قوله تعالی: «وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ» انَّ المعنی عَلِیُ بْنُ اَبِی طَالِبٍ(علیهما السلام)». [تفسیر برهان، از شواهد التّنزیل، 18/ 271، ح 367 ؛ تاویل الآیات، ج 1، ص 223، ح 1]
4- 196.. سوره ی هود، آیه ی 6.
5- 197.. و قال علی بن ابراهیم: قوله: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْاَرْضِ اِلَّا عَلَی اللهِ رِزْقُها یقول: تکفل بارزاق الخلق. قال: قوله: وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها یقول: حیث تاوی باللیل وَ مُسْتَوْدَعَها حیث تموت. [تفسیر برهان، ج 3، ص 78، ح 10]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مردی از اهل بادیه نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «یا رسول الله! مرا عائله ای سنگین است و من دارای پسر و دختر و برادران و خواهران، و فرزندان فرزندان، و فرزندان برادران، و فرزندان خواهران خود هستم و معیشت ما به سختی می گذرد و اگر صلاح می دانید، از خداوند بخواهید تا به ما وسعت بدهد؟» و سپس گریان شد و مسلمانان بر او رقّت نمودند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِی الاَرْضِ اِلَّا عَلَی اللهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ».

سپس فرمود: «کسی که این شکم های گرسنه و مورد ضمانت خدا را کفالت کند، بر خداوند واجب است که رزق او را فراوان نماید، به همان اندازه که به آنان کمک می نماید» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حقّ آن مرد دعا نمود و مردم آمّین گفتند، جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

من از شخصی شنیدم که آن مرد در زمان خلافت عمر در بهترین وضعیّت اجتماعی و مالی قرار داشته و دعای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حقّ او به اجابت رسیده است.(1)

ص: 121


1- 198.. العیّاشی: عن محمّد بن الفضیل، عن جابر، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: «اتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) رجل من اهل البادیة، فقال: یا رسول الله، ان لی بنین و بنات، و اخوة و اخوات، و بنی بنین و بنی بنات، و بنی اخوة و بنی اخوات، و المعیشة علینا خفیفة، فان رایت -- یا رسول الله -- ان تدعوا الله ان یوسع علینا؟ -- قال: -- و بکی، فرق له المسلمون، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْاَرْضِ اِلَّا عَلَی اللهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ» من کفل بهذه الافواه المضمونة علی الله رزقها صب الله علیه الرزق صبا کالماء المنهمر، ان قلیلا فقلیلا، و ان کثیرا فکثیرا -- قال: -- ثم دعا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و امن له المسلمون». قال: قال ابو جعفر(علیه السلام): «فحدثنی من رای الرجل فی زمن عمر فساله عن حاله، فقال: من احسن من خوله حلالا و اکثرهم مالا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 78، ح 11]

«وَ هُوَ الَّذِی خَلَق السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاء لِیَبْلُوَکُمْ اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً»(1) تفسیر این آیه در اوّل سوره ی یونس گذشت و در روایتی، از تفسیر عیّاشی نقل شده که مقدّرات خداوند در ایّام هفته، بیان شده است.(2) داوود رقّی گوید:

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی «وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاء» سوال نمودم و آن حضرت فرمود: مردم [یعنی اهل سنّت] درباره ی این آیه چه می گویند؟ گفتم: آنان می گویند: «عرش بر روی آب قرار داشته و خداوند بر فراز آن قرار گرفته بوده است» امام صادق(علیه السلام) فرمود: دروغ می گویند، و کسی که چنین اعتقادی داشته باشد، خداوند را نیاز به محلّی قرار داده و او را به اوصاف مخلوق توصیف نموده است، و چنین کسی باید بگوید: محلّی که خدا بر آن قرار گرفته قویّ تر از او می باشد؛ من گفتم: فدای شما شوم برای من معنای این آیه را بیان فرمایید؟ امام(علیه السلام) فرمود:

خداوند قبل از آن که زمین و آسمان و جنّ و انس و خورشید و ماهی وجود داشته باشد، دین و دانش خود را بر روی آب قرار داد و چون خواست که خلق را بیافریند، آنان را [در عالم ذرّ] مقابل خود قرار داد و فرمود: پروردگار شما کیست؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم السلام) نخستین کسانی بودند که گفتند: «انت ربّنا»

ص: 122


1- 199.. سوره ی هود، آیه ی 7.
2- 200.. العیّاشی: عن عبد الله بن سنان، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «ان الله خلق الخیر یوم الاحد، و ما کان لیخلق الشر قبل الخیر، و خلق یوم الاحد و الاثنین الارضین و خلق یوم الثلاثاء اقواتها، و خلق یوم الاربعاء السماوات، و خلق یوم الخمیس اقواتها، و الجمعة، و ذلک فی قوله تعالی: خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ فلذلک امسکت الیهود یوم السبت». [تفسیر برهان، ج 3، ص 79، ح 1]

و خداوند علم و دین خود را به آنان داد و به ملائکه فرمود: اینان حاملان دین و علم و امنای من بین مردم می باشند و از مردم نسبت به آنان سوال خواهد شد، سپس خداوند به بنی آدم فرمود: «به ربوبیّت خداوند، و ولایت و اطاعت از محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) اقرار نمایید» و مردم گفتند: «ربّنا اقررنا» یعنی پروردگارا ما اقرار نمودیم. سپس خداوند به ملائکه فرمود: «شما شاهد باشید» ملائکه گفتند:

ما بر آنان گواه خواهیم بود، تا فردا نگویند: ما از این غافل بودیم و یا بگویند:

«پدران ما پیش از ما مشرک بودند و ما ذریّه ی آنان بودیم، آیا ما را به عمل پدرانمان که اهل باطل بودند مؤاخذه می کنید؟! چنان که خداوند می فرماید:» «اَوْ تَقُولُواْ اِنَّمَا اَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِّن بَعْدِهِمْ اَ فَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ؟» سپس امام صادق(علیه السلام) به داود رقّی فرمود: ای داود! ولایت ما در میثاق و عالم ذرّ بر مردم تاکید شده است.(1)

ص: 123


1- 201.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن الحسن، عن سهل بن زیاد، عن ابن محبوب، عن عبدالرحمن ابن کثیر، عن داود الرقی، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ فقال: «ما یقولون؟» قلت: یقولون: ان العرش کان علی الماء، و الرب فوقه! فقال(علیه السلام): «کذبوا، من زعم هذا فقد صیر الله محمولا، و وصفه بصفة المخلوقین، و لزمه ان الشی ء الذی یحمله اقوی منه». قلت: بین لی، جعلت فداک، فقال: «ان الله حمل دینه و علمه الماء، قبل ان تکون ارض او سماء، او جن او انس، او شمس او قمر، فلما اراد ان یخلق الخلق نثرهم بین یدیه، فقال لهم: من ربکم؟ فاول من نطق رسول الله(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و الائمة: فقالوا: انت ربنا، فحملهم العلم و الدین. ثم قال للملائکة: هؤلاء حملة دینی و علمی، و امنائی فی خلقی، و هم المسؤولون. ثم قال لبنی آدم: اقروا لله بالربوبیة، و لهؤلاء النفر بالولایة و الطاعة، فقالوا: نعم -- ربنا -- اقررنا. فقال الله للملائکة: اشهدوا فقالت الملائکة: شهدنا علی ان لا یقولوا غدا: انا کنا عن هذا غافلین، او یقولوا: انما اشرک آباؤنا من قبل، و کنا ذریة من بعدهم ا فتهلکنا بما فعل المبطلون. یا داود، ولایتنا مؤکدة علیهم فی المیثاق». [تفسیر برهان، ج 3، ص 79]

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

نخست، هر چیزی [از] آب بود و عرش خداوند بر آب قرار داشت و خداوند به آب امر کرد تا آتش شد، و به آتش امر کرد تا جماد شد و دودی از آن برخاست و خداوند از آن دود، آسمان ها را آفرید، و زمین را از آب آفرید، سپس آب و آتش و باد، با هم دیگر نزاع کردند و هر کدام می گفتند: من جند بزرگ خدایم. و خداوند به باد فرمود: تو جند بزرگ من هستی.(1) سفیان بن عیینه گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «لِیَبْلُوَکُمْ اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً» فرمود:

مقصود خداوند این نیست که عمل چه کسی بیشتر است، بلکه مقصود او این است که عمل چه کسی بهتر و صحیح تر است و درستی و صحّت عمل، به معنای ترس از خدا و نیّت درست و صادق است؛ سپس فرمود: و خلوص تا آخر عمل، سخت تر از اصل عمل است، و عمل خالص آن عملی است که تو نخواهی جز خدا کسی از تو ستایش نماید، و نیّت افضل از عمل است؛ سپس فرمود: آگاه باشید که نیّت اساس عمل است، چنان که خداوند می فرماید: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ» یعنی علی نیّته.(2)

ص: 124


1- 202.. و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد، عن ابن محبوب، عن العلاء بن رزین، عن محمّد بن مسلم و الحجال، عن العلاء، عن محمّد بن مسلم، قال: قال لی ابو جعفر(علیه السلام): «کان کل شی ء ماء، و کان عرشه علی الماء، فامر الله عز ذکره الماء فاضطرم نارا، ثم امر النار فخمدت، فارتفع من خمودها دخان، فخلق الله(عزوجل) السماوات من ذلک الدخان، و خلق الله الارض من الرماد، ثم اختصم الماء و النار و الریح، فقال الماء: انا جند الله الاکبر، و قالت النار: انا جند الله الاکبر، و قالت الریح: انا جند الله الاکبر، فاوحی الله(عزوجل) الی الریح: انت جندی الاکبر». [تفسیر برهان، ج 3، ص 80]
2- 203.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن القاسم بن محمّد، عن المنقری، عن سفیان بن عیینة، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): لِیَبْلُوَکُمْ اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلًا. قال: «لیس یعنی اکثر عملا، و لکن اصوبکم عملا، و انما الاصابة خشیة الله و النیة الصادقة». ثم قال: «الابقاء علی العمل حتّی یخلص اشد من العمل، و العمل الخالص الذی لا ترید ان یحمدک علیه احد الا الله(عزوجل)، و النیة افضل من العمل، الا ان النیة هی العمل -- ثم تلا قوله(عزوجل) -- قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ یعنی علی نیته». [تفسیر برهان، ج 3، ص 80]

مولّف گوید:

مشابه روایات فوق روایاتی در تفسیر برهان از عیون و تفسیر عیّاشی نقل شده است.(1)

ص: 125


1- 204.. ابن بابویه، قال: حدثنا تمیم بن عبد الله بن تمیم القرشی، قال: حدثنا ابی، عن احمد بن علی الانصاری، عن ابی الصلت عبد السّلام بن صالح الهروی، قال: سال المامون ابا الحسن علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلًا. فقال: «ان الله تبارک و تعالی خلق العرش و الماء و الملائکة قبل خلق السموات و الارض، و کانت الملائکة تستدل بانفسها و بالعرش و بالماء علی الله(عزوجل)، ثم جعل عرشه علی الماء، لیظهر بذلک قدرته للملائکة، فیعلمون انه علی کل شی ء قدیر، ثم رفع العرش بقدرته و نقله فجعله فوق السماوات السبع، و خلق السماوات و الارض فی ستة ایام، و هو مستول علی عرشه، و کان قادرا علی ان یخلقها فی طرفة عین، و لکنه(عزوجل) خلقها فی ستة ایام، لیظهر للملائکة ما یخلقه منها شیئا بعد شی ء، فیستدل بحدوث ما یحدث علی الله تعالی مرة بعد اخری، و لم یخلق الله(عزوجل) العرش لحاجة به الیه، لانه غنی عن العرش و عن جمیع ما خلق، و لا یوصف بالکون علی العرش، لانه لیس بجسم، تعالی الله عن صفة خلقه علوا کبیرا، و امّا قوله(عزوجل): لِیَبْلُوَکُمْ اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلًا فانه(عزوجل) خلق خلقه لیبلوهم بتکلیف طاعته و عبادته، لا علی سبیل الامتحان و التجربة، لانه لم یزل علیما بکل شی ء». فقال المامون: فرجت عنی -- یا ابا الحسن -- فرج الله عنک. -- و عنه، قال: حدثنا محمّد بن الحسن بن احمد بن الولید;، قال: حدثنا محمّد بن الحسن الصفار، عن علی بن اسماعیل، عن حماد بن عیسی، عن ابراهیم بن عمر الیمانی، عن ابی الطفیل، عن ابی جعفر، عن علی بن الحسین(علیهما السلام) قال: «ان الله(عزوجل) خلق العرش ارباعا، لم یخلق قبله الا ثلاثة اشیاء: الهواء، و القلم، و النور، ثم خلقه من انوار مختلفة، فمن ذلک النور نور اخضر اخضرت منه الخضرة، و نور اصفر اصفرت منه الصفرة، و نور احمر احمرت منه الحمرة، و نور ابیض و هو نور الانوار، و منه ضوء النهار. ثم جعله سبعین الف طبق، غلظ کل طبق کاول العرش الی اسفل السافلین، لیس من ذلک طبق الا یسبح بحمد ربه، و یقدسه باصوات مختلفة، و السنة غیر مشتبهة، و لو اذن للسان منها فاسمع شیئا مما تحته لهدم الجبال و المدائن و الحصون، و لخسف البحار، و لاهلک ما دونه. له ثمانیة ارکان، علی کل رکن منها من الملائکة ما لا یحصی عددهم الا الله(عزوجل)، یسبحون فی اللیل و النهار لا یفترون، و لو احسن شی ء مما فوقه ما قام لذلک طرفة عین، بینه و بین الاحساس الجبروت و الکبریاء و العظمة و القدس و الرحمة ثم العلم، و لیس وراء هذا مقال». [تفسیر برهان، ج 3، ص 81]

«وَ لَئِنْ اَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ اِلَی اُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّیَقُولُنَّ مَا یَحْبِسُهُ اَلاَ یَوْمَ یَاْتِیهِمْ…»(1) مقصود از امّت معدوده در روایات: اصحاب و یاران حضرت مهدی(علیه السلام) می باشند که عدد آنان در ابتدای امر، عدد اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر خواهد بود و در این آیه خداوند می فرماید: اگر ما عذاب را از مشرکین تا زمان ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) به تاخیر بیندازیم خواهند گفت: چه چیز مانع آن شده است؟ اسحاق بن عبدالعزیز گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از عذاب در این آیه خروج مهدی قائم(علیه السلام) است، و مقصود از امّت معدوده اهل بدر هستند [که عدد آنان 313 نفر بوده است] و عدد اصحاب حضرت مهدی(علیه السلام) نیز در ابتدای امر 313 می باشد.(2)

ص: 126


1- 205.. سوره ی هود، آیه ی 8.
2- 206.. محمّد بن ابراهیم النعمانی، قال: اخبرنا احمد بن محمّد بن سعید، قال: حدثنا حمید بن زیاد، قال: حدثنا علی بن الصباح، قال: حدثنا ابو علی الحسن بن محمّد الحضرمی قال: حدثنا جعفر بن محمّد، عن ابراهیم بن عبد الحمید، عن اسحاق بن عبد العزیز، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله تعالی: وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلی اُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ. قال: «العذاب خروج القائم(علیه السلام)، و الامة المعدودة [عدة] اهل بدر، اصحابه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 82]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

«امّت معدودة» اصحاب قائم(علیه السلام) هستند و آنان 313 نفر خواهند بود.

سپس علی بن ابراهیم گوید: امّت در کتاب خدا به معانی زیادی آمده است:

به معنای مذهب، چنان که خداوند می فرماید:

«کَانَ النَّاسُ اُمَّةً وَاحِدَةً» یعنی مذهبًا واحدًا.

جماعتی از مردم، چنان که خداوند می فرماید:

«وَجَدَ عَلَیْهِ اُمَّةً مِّنَ النَّاسِ» یعنی حضرت موسی(علیه السلام) هنگامی که به مدین رسید جماعتی از مردم را دید… خداوند یک نفر را نیز امّت دانسته است، چنان که می فرماید:

«اِنَّ اِبْرَاهِیمَ کَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِلهِ حَنِیفًا».

اصناف همه حیوانات [و انسان ها] را خداوند امّت دانسته است چنان که می فرماید:

«وَ اِن مِّنْ اُمَّةٍ اِلَّا خلَا فِیهَا نَذِیرٌ».

امّت به معنای پیروان حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نیز آمده چنان که خداوند می فرماید:

«کَذَلِکَ اَرْسَلْنَاکَ فِی اُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا اُمَمٌ» و مقصود امّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است.

امّت به معنای وقت و زمان نیز آمده چنان که خداوند می فرماید:

«وَ قَالَ الَّذِی نَجَا مِنْهُمَا وَ ادَّکَرَ بَعْدَ اُمَّةٍ» یعنی بعد وقتٍ و نیز می فرماید: «اِلَی اُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ» یعنی الی وقتٍ معدودٍ.

به معنای همه ی مخلوق، چنان که می فرماید:

«وَ تَرَی کُلَّ اُمَّةٍ جَاثِیَةً کُلُّ اُمَّةٍ تُدْعَی اِلَی کِتَابِهَا الْیَوْمَ» و یا می فرماید: «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِن کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیدًا ثُمَّ لَا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ وَ لَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ» و به این معنا در قرآن

ص: 127

فراوان آمده است.(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه فوق گوید:

معنای این آیه این است که خداوند می فرماید: اگر ما آنان را تا زمان خروج قائم(علیه السلام) در دنیا نگه بداریم و سپس در زمان خروج او آنان را عذاب شان کنیم آنان خواهند گفت: «چرا از اوّل به ما گفته نشد که عذاب شما در زمان خروج قائم(علیه السلام) است؟» و با این معنا، جمله ی «ما یحبسه» به معنای استهزاء خواهد بود.(2)

ص: 128


1- 207.. علی بن ابراهیم، قال: اخبرنا احمد بن ادریس، قال: حدثنا احمد بن محمّد، عن علی بن الحکم، عن سیف، عن حسان، عن هاشم بن عمار، عن ابیه -- و کان من اصحاب علی(علیه السلام) -- عن علی فی قوله تعالی: وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلی اُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ. قال: «الامة المعدودة: اصحاب القائم(علیه السلام) الثلاثمائة و البضعة عشر». -- قال علی بن ابراهیم: و الامة فی کتاب الله علی وجوه کثیرة، فمنها: المذهب، و هو قوله: کانَ النَّاسُ اُمَّةً واحِدَةً (البقرة 2: 213) ای علی مذهب واحد. و منها: الجماعة من الناس، و هو قوله: وَجَدَ عَلَیْهِ اُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ (القصص 28: 23) ای جماعة. و منها: الواحد، قد سماه الله امة، و هو قوله: اِنَّ اِبْراهِیمَ کانَ اُمَّةً قانِتاً لِلهِ حَنِیفاً (النحل 16: 120). و منها: جمیع اجناس الحیوان، و هو قوله: وَ اِنْ مِنْ اُمَّةٍ اِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ (فاطر 35: 24). و منها: امة محمّد(صلی الله علیه و آله)، و هو قوله: کَذلِکَ اَرْسَلْناکَ فِی اُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها اُمَمٌ (الرعد 13: 30) و هی امة محمّد(صلی الله علیه و آله). و منها: الوقت، و هو قوله: وَ قالَ الَّذِی نَجا مِنْهُما وَ ادَّکَرَ بَعْدَ اُمَّةٍ (یوسف 12: 45) ای بعد وقت. و قوله: اِلی اُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ یعنی به الوقت. و منها: الخلق کله، و هو قوله: وَ تَری کُلَّ اُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ اُمَّةٍ تُدْعی اِلی کِتابِهَا الْیَوْمَ (الجاثیة 45: 28) و قوله: وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیداً ثُمَّ لا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ (النحل 16: 84) و مثله کثیر. [تفسیر برهان، ج 3، ص 83]
2- 208.. علی بن ابراهیم، فی قوله تعالی: «وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلی اُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ.» قال: ان متعناهم فی هذه الدنیا الی خروج القائم(علیه السلام) فنردهم و نعذبهم لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ ای یقولون: الا لا یقوم القائم، و لا یخرج؟ علی حد الاستهزاء، فقال الله: اَلا یَوْمَ یَاْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 84]

«وَ لَئِنْ اَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی اِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ»(1) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

یعنی اگر خداوند بنده ای را بی نیاز کند و سپس تهیدست شود، سخت گرفتار یاس و ناامیدی و بیتابی می شود و چون خداوند مشکل او را برطرف نماید، گوید:

ناهان من برطرف شد و شادی و فخر او را احاطه می کند!(2) برخی از مفسّرین «کفر» در آیه قبل را که می فرماید:

«اِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ» به معنای کفران نعمت دانسته اند چنان که در آیه «لَئِن شَکَرْتُمْ لاَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِن کَفَرْتُمْ اِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ» نیز به معنای کفران نعمت است و یَؤُس و کَفُور مبالغه در یاس و کفر است.

در روایات و دعاها آمده که رضای به تقدیرات خداوند بهترین عبادت است. و قانع بودن سبب بی نیازی انسان می شود و در دعای زیبایی نقل شده که امام(علیه السلام) می فرماید:

«اللَّهُمَ قَنِّعْنِی بِمَا رَزَقْتَنِی وَ بَارِکْ لِی فِیمَا آتَیْتَنِی».(3) «اِلَّا الَّذِینَ صَبَرُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ اُوْلَئِکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ کَبِیرٌ»(4) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«یعنی صبروا فی الشدّة و عملوا الصالحات فی الرخاء» یعنی مومنان شایسته در

ص: 129


1- 209.. سوره ی هود، آیه ی 10.
2- 210.. و قوله وَ لَئِنْ اَذَقْنَا الْاِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ اِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ وَ لَئِنْ اَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی اِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ قال اذا اغنی الله العبد ثم افتقر اصابه الایاس و الجزع و الهلع فاذا کشف الله عنه ذلک فرح و قال ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی اِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ. [تفسیر قمی، ج 1، ص 323]
3- 211.. بحارالانوار، ج 96، ص 191.
4- 212.. سوره ی هود، آیه ی 11.

سختی ها صبر می کنند و در حال آرامش و راحتی و نعمت، به اعمال صالحه می پردازند.(1) مرحوم کلینی در کتاب کافی در باب صبر روایاتی را آورده که به برخی از آن ها اشاره می شود.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«الصَّبْرُ رَاْسُ الْاِیمَانِ» یعنی صبر اساس ایمان است.(2) و نیز فرمود: کسی که صبر کند، مدّت کوتاهی را صبر کرده، و کسی که جزع و بیتابی کند نیز مدّت کوتاهی را بیتابی نموده. سپس فرمود: بر تو باد به صبر در جمیع امور خود، چرا که خداوند حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را مبعوث به رسالت نمود و او را امر به صبر کرد و فرمود: «وَ اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا» و فرمود: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ فَاِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ * وَ مَا یُلَقَّاهَا اِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ مَا یُلَقَّاهَا اِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ» (3)، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صبر کرد تا جایی که او را کذّاب و مجنون و ساحر و مفتری و… دانستند و سینه او تنگ شد و خداوند به او فرمود:

«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُن مِّنَ السَّاجِدِینَ.»(4)و(5)

ص: 130


1- 213.. ثم قال: اِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قال: صبروا فی الشدة، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فی الرخاء. [نور الثّقلین، ج 2، ص 342]
2- 214.. کافی، ج 2، ص 86.
3- 215.. سوره ی فصّلت، آیه ی 35.
4- 216.. سوره ی حجر، آیات 97-98.
5- 217.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِیِّ جَمِیعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْاَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ قَالَ اَبُو عَبْدِ اللهِ ع یَا حَفْصُ اِنَّ مَنْ صَبَرَ صَبَرَ قَلِیلًا وَ اِنَّ مَنْ جَزِعَ جَزِعَ قَلِیلًا ثُمَّ قَالَ عَلَیْکَ بِالصَّبْرِ فِی جَمِیعِ اُمُورِکَ فَاِنَّ اللَّهَ(عزوجل) بَعَثَ مُحَمَّداً ص فَاَمَرَهُ بِالصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ فَقَالَ وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ اُولِی النَّعْمَةِ وَ قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ -- [السَّیِّئَةَ] فَاِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَ ما یُلَقَّاها اِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها اِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ فَصَبَرَ رَسُولُ اللهِ ص حَتَّی نَالُوهُ بِالْعَظَائِمِ وَ رَمَوْهُ بِهَا فَضَاقَ صَدْرُهُ فَاَنْزَلَ اللَّهُ(عزوجل) عَلَیْهِ -- وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ. [کافی، ج 2، ص 88]

سوره ی هود، آیات 12 تا 24

متن:

فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما یُوحی اِلَیْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ اَنْ یَقُولُوا لَوْ لا اُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ اَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ اِنَّما اَنْتَ نَذیرٌ وَ اللهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ وَکیلٌ اَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَاْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ فَاِلَّمْ یَسْتَجیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا اَنَّما اُنْزِلَ بِعِلْمِ اللهِ وَ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ فَهَلْ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ اِلَیْهِمْ اَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ اُولئِكَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ اِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ اَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی اِمامًا وَ رَحْمَةً اُولئِكَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْاَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَكُ فی مِرْیَةٍ مِنْهُ اِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ کَذِبًا اُولئِكَ یُعْرَضُونَ عَلی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الْاَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذینَ کَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ اَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمینَ الَّذینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجًا وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ اُولئِكَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزینَ فِی الْاَرْضِ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ اَوْلِیاءَ یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ ما کانُوا یَسْتَطیعُونَ السَّمْعَ وَ ما کانُوا یُبْصِرُونَ اُولئِكَ الَّذینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ لا جَرَمَ اَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْاَخْسَرُونَ اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ اَخْبَتُوا اِلی رَبِّهِمْ اُولئِكَ اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها

ص: 131

خالِدُونَ مَثَلُ الْفَریقَیْنِ کَالْاَعْمی وَ الْاَصَمِّ وَ الْبَصیرِ وَ السَّمیعِ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا اَ فَلا تَذَکَّرُونَ

لغات:

«ضائق و ضیق» به یک معناست و ضائق در این جا انسب است به خاطر عروض و تطابق با تارک. و «کنز» به معنای مال مدفون و مجتمع است و در شرع مقدّس هر مالی که حق واجب آن پرداخت نشود کنز و گنج نامیده می شود گرچه مدفون نباشد؛ و «افتری و خلق و خرص و خرق» به معنای کذب است؛ و «استجاب و اجاب» به معنای طلب حاجت است، و «زینت» به معنای تحسین الشئ بشئ آخر است؛ و «توفیة» به معنای تادیة الحق بالتمام است؛ و «البخس» نقصان الحق، و «بیّنه» حجّت فارق بین حقّ و باطل است؛ و «یعرضون علی ربّهم» عرض علی الله: حضور در مقام حساب اعمال است؛ و «اخبات» به معنای طمانینه و استواء است، و عِوَج: عدول از طریق صواب است، و عوج در دین بالکسر است و در اجسام بالفتح است، و «ما انتم بمعجزین» یعنی ما انتم بممتنعین، و «لا جَرَم» ای لا قطع قاطع.(1)

ترجمه:

شاید (ابلاغ) بعض آیاتی که به تو وحی می شود را، (به خاطر عدم پذیرش آن ها) ترک کنی (و به تاخیر اندازی) و سینه ات از این جهت تنگ (و ناراحت) شود که می گویند:

«چرا گنجی بر او نازل نشده؟! و یا چرا فرشته ای همراه او نیامده است؟!» (ابلاغ کن، و نگران و ناراحت مباش! چرا که) تو فقط بیم دهنده ای و خداوند، نگاه بان و ناظر بر همه

ص: 132


1- 218.. تفسیر مجمع البیان، ج 2، ص 51.

چیز است (و به حساب آنان می رسد)! (12) آن ها می گویند: «او به دروغ این (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگی است)!» بگو: «اگر راست می گویید، شما هم ده سوره ساختگی همانند این قرآن بیاورید و تمام کسانی را که می توانید -- غیر از خدا -- (برای این کار) دعوت کنید!» (13) و اگر آن ها دعوت شما را نپذیرفتند، بدانید (قرآن) تنها با علم الهی نازل شده و هیچ معبودی جز او نیست! آیا با این حال، تسلیم می شوید؟ (14) کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمال شان را در همین دنیا بطور کامل به آن ها می دهیم و چیزی کم و کاست از آن ها نخواهد شد! (15) (ولی) آن ها در آخرت، جز آتش، (سهمی) نخواهند داشت و آن چه را در دنیا (برای غیر خدا) انجام دادند، بر باد می رود و آن چه را عمل می کردند، باطل و بی اثر می شود! (16) آیا آن کس که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد، و به دنبال آن، شاهدی از سوی او می باشد، و پیش از آن، کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (گواهی بر آن می دهد، هم چون کسی است که چنین نباشد)؟ ! آن ها [حق طلبان و حقیقت جویان] به او (که دارای این ویژگی هاست،) ایمان می آورند! و هر کس از گروه های مختلف به او کافر شود، آتش وعده گاه اوست! پس، تردیدی در آن نداشته باش که آن حق است از پروردگارت! ولی بیشتر مردم ایمان نمی آورند! (17) چه کسی ستم کارتر است از کسانی که بر خدا افترا می بندند؟! آنان (روز رستاخیز) بر پروردگارشان عرضه می شوند، در حالی که شاهدان [پیامبران و فرشتگان] می گویند: «این ها همان ها هستند که به پروردگارشان دروغ بستند! ای لعنت خدا بر ظالمان باد!» (18) همان ها که (مردم را) از راه خدا بازمی دارند و راه حق را کج و معوج نشان می دهند و به سرای آخرت کافرند! (19) آن ها هیچ گاه توانایی فرار در زمین را ندارند و جز خدا، پشتیبانهایی نمی یابند! عذاب خدا برای آن ها مضاعف خواهد بود (چرا که هم خودشان گم راه بودند، و هم دیگران را گم راه ساختند) آن ها هرگز

ص: 133

توانایی شنیدن (حق را) نداشتند و (حقیقت را) نمی دیدند! (20) آنان کسانی هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده اند و تمام معبودهای دروغین از نظرشان گم شدند… (21) (به ناچار) آن ها در سرای آخرت، قطعا از همه زیان کارترند! (22) کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و در برابر پروردگارشان خضوع و خشوع کردند، آن ها اهل بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند! (23) حال این دو گروه [مومنان و منکران]، حال «نابینا و کر» و «بینا و شنوا» است آیا این دو، همانند یک دیگرند؟! آیا پند نمی گیرند؟! (24)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَی اِلَیْکَ وَ ضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُکَ اَن یَقُولُواْ لَوْلاَ اُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ…»(1) در شان نزول این آیه سه روایت نقل شده است:

روایت عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) که فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود:

«من از خدای خود خواستم که بین من و تو برادری قرار بدهد و او اجابت نمود، و از او خواستم که تو را وصیّ من قرار بدهد و او اجابت نمود» پس برخی از قریش گفتند: «به خدا سوگند صاعی از خرما -- در مشک پوسیده -- نزد ما بهتر از این خواسته است که محمّد(صلی الله علیه و آله) از پروردگار خود طلب نموده، برای چه از پروردگار خود ملکی در خواست نکرد که او را کمک نماید و یا گنجی طلب ننمود تا فقر خود را برطرف کند» پس این آیه نازل شد.(2)

ص: 134


1- 219.. سوره ی هود، آیه ی 12.
2- 220.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ سُوَیْدٍ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللهِ ع یَقُولُ فِی هَذِهِ الْآیَةِ فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی اِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ اَنْ یَقُولُوا لَوْ لا اُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ اَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ فَقَالَ اِنَّ رَسُولَ اللهِ ص لَمَّا نَزَلَ قُدَیْدَ قَالَ لِعَلِیٍّ ع یَا عَلِیُّ اِنِّی سَاَلْتُ رَبِّی اَنْ یُوَالِیَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَفَعَلَ وَ سَاَلْتُ رَبِّی اَنْ یُوَاخِیَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَفَعَلَ وَ سَاَلْتُ رَبِّی اَنْ یَجْعَلَکَ وَصِیِّی فَفَعَلَ فَقَالَ رَجُلَانِ مِنْ قُرَیْشٍ وَ اللهِ لَصَاعٌ مِنْ تَمْرٍ فِی شَنٍّ بَالٍ اَحَبُّ اِلَیْنَا مِمَّا سَاَلَ مُحَمَّدٌ رَبَّهُ فَهَلَّا سَاَلَ رَبَّهُ مَلَکاً یَعْضُدُهُ عَلَی عَدُوِّهِ اَوْ کَنْزاً یَسْتَغْنِی بِهِ عَنْ فَاقَتِهِ وَ اللهِ مَا دَعَاهُ اِلَی حَقٍّ وَ لَا بَاطِلٍ اِلَّا اَجَابَهُ اِلَیْهِ فَاَنْزَلَ اللهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی -- فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی اِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ اِلَی آخِرِ الْآیَةِ. [کافی، ج 8، ص 378، ح 572]

ابن عبّاس گوید:

بزرگان مکّه -- از قریش -- نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: «ای محمّد! اگر تو رسول خدا هستی این کوه های مکّه را برای ما تبدیل به طلا کن، و یا ملائکه را حاضر کن تا نزد ما شهادت به پیامبری تو بدهند» پس این آیه نازل شد.(1) شیخ طوسی در کتاب امالی با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [در حجة الوداع] به وادی قُدَید [غدیر] رسید، به علی بن ابی طالب(علیه السلام) فرمود: «یا علی! من از خدای(عزوجل) خواستم که بین من و تو ولایت و دوستی قرار بدهد و او اجابت نمود، و نیز از او خواستم که بین من و تو برادری قرار بدهد و او اجابت نمود، و از او نیز خواستم که تو را وصیّ من قرار بدهد، و او اجابت نمود» پس دو نفر از قریش [یعنی ابوبکر و عمر] گفتند: به خدا سوگند یک صاع از خرما در یک مَشک پوسیده نزد ما بهتر از چیزهایی است که محمّد(صلی الله علیه و آله) از خدای خود خواسته است، برای چه او از خدای خود ملکی را درخواست نمی کند، که بر دشمن خود پیروز شود و یا گنجی را طلب نمی کند که فقر او برطرف

ص: 135


1- 221.. روی عن ابن عبّاس ان رؤساء مکة من قریش اتوا رسول الله ص فقالوا یا محمّد ان کنت رسولا فحول لنا جبال مکة ذهبا او ائتنا بملائکة یشهدون لک بالنبوّة فانزل الله تعالی «فَلَعَلَّکَ تارِکٌ» الآیة. [تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 221]

شود. سپس گفتند: «به خدا سوگند او هر [حقّی و] باطلی را از خدای خود طلب کند، به او می دهد». پس این آیه نازل شد.

امام صادق(علیه السلام) سپس فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) دعا نمود و در آخرین نمازهای خود دست به دعا بلند کرد و با صدای بلند که مردم می شنیدند فرمود: «اَللَّهُمَ هَبْ لِعَلِیٍ الْمَوَدَّةَ فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْهَیْبَةَ وَ الْعَظَمَةَ فِی صُدُورِ الْمُنَافِقِینَ» و چون این دعا را نمود خداوند این آیه را نازل کرد «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» پس آن دو نفر آن جملات را گفتند…(1) «اَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَاْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَیَاتٍ وَ ادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللهِ اِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»(2) ظاهر، این آیه این است که منافقین می گفتند: محمّد(صلی الله علیه و آله) این قرآن را خود ساخته و پیوسته است و به دروغ به خداوند نسبت می دهد» و خداوند در پاسخ آنان می فرماید:

ص: 136


1- 222.. العیّاشی: عن عمار بن سوید، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام): یقول فی هذه الآیة: فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی اِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ الی قوله: اَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ. قال: «ان رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) لما نزل قدیدا، قال: لعلی(علیه السلام): انی سالت ربی ان یوالی بینی و بینک ففعل، و سالت ربی ان یؤاخی بینی و بینک ففعل، و سالت ربی ان یجعلک وصیی ففعل. فقال رجل من قریش: و الله لصاع من تمر فی شن بال احب الینا مما سال محمّد ربه، فهلا ساله ملکا یعضده علی عدوه، او کنزا یستعین به علی فاقته؟! و الله ما دعاه الی باطل الا اجابه الیه. فانزل الله علیه: فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی اِلَیْکَ الی آخر الآیة». قال: «و دعا رسول الله(صلی الله علیه و آله) لامیرالمؤمنین فی آخر صلاته، رافعا بها صوته، یسمع الناس: اللهم هب لعلی المودة فی صدور المؤمنین، و الهیبة و العظمة فی صدور المنافقین، فانزل الله: اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا فَاِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا بنی امیة. [تفسیر برهان، ج 3، ص 86]
2- 223.. سوره ی هود، آیه ی 13.

به آنان بگو: شما نیز اگر راست می گویید ده سوره همانند آن را بسازید و بیاورید و از هر که می خواهید کمک بگیرید.

و لکن علی بن ابراهیم قمّی در تاویل آن می گوید:

مشرکین و منافقین می گفتند: «خداوند محمّد(صلی الله علیه و آله) را امر به اعلان ولایت علی بن ابی طالب نکرده و او از پیش خود درباره ی او چنین می گوید: و خداوند در پاسخ آنان در این آیه می فرماید: «اَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ…» و در آیه دیگری می فرماید: «فَاِن لَّمْ یَسْتَجِیبُواْ لَکُمْ فَاعْلَمُواْ اَنَّمَا اُنزِلِ بِعِلْمِ اللّهِ» یعنی ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از ناحیه خداوند و با علم او نازل شده است.(1) «مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ اِلَیْهِمْ اَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ»(2) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

معنای این آیه این است که، کسی که عمل خیری را انجام بدهد تا خداوند در دنیا به او پاداش بدهد، خداوند پاداش او را در دنیا به او می دهد و در آخرت جز آتش برای او نخواهد بود.(3) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

شخصی پس از موقف عرفات از پدرم سوال نمود: آیا شما اعتقاد دارید که خداوند

ص: 137


1- 224.. و قال علی بن ابراهیم، فی قوله تعالی: اَمْ یَقُولُونَ الی قوله: صادِقِینَ: یعنی قولهم: ان الله لم یامره بولایة علی، و انما یقول من عنده فیه. فقال الله(عزوجل) فَاِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا اَنَّما اُنْزِلَ بِعِلْمِ اللهِ ای بولایة امیرالمؤمنین(علیه السلام) من عند الله. [تفسیر برهان، ج 3، ص 89]
2- 225.. سوره ی هود، آیه ی 15.
3- 226.. و قوله مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ اِلَیْهِمْ اَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ اُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ اِلَّا النَّارُ قال من عمل الخیر علی ان یعطیه الله ثوابه فی الدنیا اعطاه ثوابه فی الدنیا و کان له فی الآخرة النار. [تفسیر قمی، ج 1، ص 324]

دعای همه این مردم را اجابت می کند؟ و پدرم فرمود: هر کس در این موقف عرفات حضور پیدا کند خداوند او را می بخشد چه مومن باشد و چه کافر، تا آن که فرمود:

اگر کافر برای دنیا، در این موقف حضور پیدا کند خداوند گناهان گذشته او را می آمرزد به شرط آن که از شرک خود توبه کند، و اگر توبه نکند باز خداوند پاداش حضور او را [در دنیا] خواهد داد، چنان که می فرماید: «مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ اِلَیْهِمْ اَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ * اُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ اِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا وَ بَاطِلٌ مَّا کَانُواْ یَعْمَلُونَ.»(1) مولّف گوید:

تفصیل روایت فوق در ذیل آیه «فَاِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ» گذشت.

«اَ فَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَی اِمامًا وَ رَحْمَةً اُوْلَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»(2) علیّ بن ابراهیم قمّی با سند خود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

ص: 138


1- 227.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه و علی بن محمّد القاسانی جمیعا، عن القاسم ابن محمّد، عن سلیمان بن داود المنقری، عن سفیان بن عیینة، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «سال رجل ابی بعد منصرفه من الموقف، فقال: ا تری یجیب الله هذا الخلق کله؟ فقال ابی: ما وقف بهذا الموقف احد الا غفر الله له، مومنا کان او کافرا، الا انهم فی مغفرتهم علی ثلاث منازل -- و ذکر المنازل الثلاث فقال فی الثالثة -- و کافر وقف هذا الموقف، زینة الحیاة الدنیا، غفر الله له ما تقدم من ذنبه، ان تاب من الشرک فیما بقی من عمره، و ان لم یتب وفاه اجره و لم یحرمه اجر هذا الموقف، و ذلک قوله(عزوجل): مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ اِلَیْهِمْ اَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ اُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ اِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 90]
2- 228.. سوره ی هود، آیه ی 17.

آیه فوق این چنین نازل شده است «اَ فَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ اِمامًا وَ رَحْمَةً وَ مِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَی اُوْلَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ». سپس فرمود: دشمنان در این آیه تقدیم و تاخیر انجام داده اند.(1) امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و مقصود از «شَاهِدٌ مِّنْهُ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(2) اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

اگر مسند قضاوت برای من آماده شود، من بین اهل تورات با تورات حکم خواهم نمود، و بین اهل انجیل با انجیل خواهم حکم نمود، و بین اهل قرآن با قرآن حکم خواهم نمود به گونه ای که قضاوت من به آسمان صعود کند [و اهل آسمان ها از آن خشنود شوند]. سپس فرمود: به خدا سوگند هیچ آیه ای از قرآن در شب و یا در روز نازل نشد، جز آن که من دانستم درباره چه کسی نازل شد… پس مردی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! کدام آیه درباره ی شما نازل شد؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آیا این آیه را نشنیده ای که خداوند می فرماید: «اَ فَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ» سپس فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) «عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ» است، و «وَ یَتْلُوهُ

ص: 139


1- 229.. فانه حدثنی ابی عن یحیی بن ابی عمران عن یونس عن ابی بصیر و الفضیل عن ابی جعفر قال انما نزلت اَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ، یعنی رسول الله ص و یتلوه شاهد منه اماما و رحمة و من قبله کتاب موسی اولئک یؤمنون به فقدموا و اخروا فی التالیف. [تفسیر قمی، ج 1، ص 324]
2- 230.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن الحسن بن علی، عن احمد ابن عمر الحلال، قال: سالت ابا الحسن(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): اَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ. فقال: «امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) الشاهد من رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و رسول الله(صلی الله علیه و آله) علی بینة من ربه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 91]

شَاهِدٌ مِّنْهُ» من هستم.(1) مولّف گوید:

مضمون روایات فوق را شیخ طوسی در امالی(2) و شیخ مفید در امالی(3)، و سلیم بن قیس در کتاب خود(4) و عیّاشی در تفسیر خود(5)، و دیگران نیز در کتب حدیث نقل کرده اند، و از اهل سنّت نیز صاحب کشف الغمّه(6) و ابونعیم و ثعلبی و ابن مغازلی و خوارزمی و ابن مردویه و دیگران نیز نقل کرده اند.(7) «وَ مَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الاَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ»(8) این قسمت از آیه 17 و آیه 18 در مقام مذمّت از منکرین نبوّت و امامت است و خداوند در این قسمت از آیه آنان را کافر نامیده و در آیه 18 آنان را سخت ترین ظالمان و مفتریان و دروغ گویان بر خداوند نامیده است.

ص: 140


1- 231.. محمّد بن الحسن الصفار: عن محمّد بن الحسین، عن عبد الله بن حماد، عن ابی الجارود، عن الاصبغ بن نباتة، قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): «لو کسرت لی الوسادة فقعدت علیها، لقضیت بین اهل التوراة بتوراتهم، و اهل الانجیل بانجیلهم، و اهل الزبور بزبورهم، و اهل الفرقان بفرقانهم، بقضاء یصعد الی الله یزهر. و الله ما نزلت آیة فی کتاب الله، فی لیل او نهار، الا و قد علمت فیمن انزلت، و لا احد ممن مرت علی راسه المواسی من قریش الا و قد انزلت فیه آیة من کتاب الله، تسوقه الی الجنة او النار». فقام الیه رجل، فقال: یا امیرالمؤمنین، ما الآیة التی نزلت فیک؟ قال: «اما سمعت الله یقول: «اَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» فرسول الله(صلی الله علیه و آله) علی بینة من ربه، و انا الشاهد له، و اتلوه منه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 91]
2- 232.. ج 1، ص 381.
3- 233.. ص 145، ح 5.
4- 234.. کتاب سلیم، ص 186.
5- 235.. ج 2، ص 152، ح 12.
6- 236.. ج 1، ص 315.
7- 237.. تفسیر برهان، ج 3، ص 92 -- 96.
8- 238.. سوره ی هود، آیه ی 17.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بخشی از خطبه وسیله می فرماید: خداوند در کتاب خود می فرماید:

«مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطَاعَ اللّهَ وَ مَن تَوَلَّی فَمَا اَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا» و در این آیه اطاعت پیامبر خود را مقرون به طاعت خود، و معصیت و نافرمانی از او را نافرمانی از خود دانسته است و این دلیل بر تفویض و اختیارات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و معیار اطاعت و عصیان است و خداوند این معنا را در عدّه ای از آیات قرآن بیان نموده چنان که در تحریص بر پیروی از پیامبر خود و تصدیق و قبول دعوت او می فرماید:

«قُلْ اِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» و مقتضای این آیه این است که پیروی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مساوی با محبّت خداست و رضایت و خشنودی او مساوی با آمرزش گناهان و نهایت رستگاری و واجب شدن بهشت است، چنان که اعراض از اطاعت او مساوی با خشم و سخط و دوری از خداوند و دخول در آتش خواهد بود، همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ مَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الاَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ» یعنی انکار و نافرمانی او از روی عصبیّت سبب دخول در آتش خواهد شد.(1)

ص: 141


1- 239.. محمّد بن یعقوب: باسناده عن جابر بن یزید، عن ابی جعفر(علیه السلام) عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) -- فی خطبة له -- قال: «و قال فی محکم کتابه: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللهَ وَ مَنْ تَوَلَّی فَما اَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظا»ً فقرن طاعته بطاعته، و معصیته بمعصیته، فکان ذلک دلیلا علی ما فوض الیه، و شاهدا له علی من اتبعه و عصاه. و بیّن ذلک فی غیر موضع من الکتاب العظیم، فقال تبارک و تعالی، فی التحریض علی اتباعه، و الترغیب فی تصدیقه و القبول لدعوته: «قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» فاتباعه(صلی الله علیه و آله) محبة الله، و رضاه غفران الذنوب و کمال الفوز و وجوب الجنة، و فی التولی عنه و الاعراض محادة الله و غضبه و سخطه. و البعد منه سکن النار، و ذلک قوله تعالی: «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْاَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ» یعنی الجحود به و العصیان له». [تفسیر برهان، ج 3، ص 96]

«وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللهِ کَذِبًا اُوْلَئِکَ یُعْرَضُونَ عَلَی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الاَشْهَادُ هَؤُلاء الَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَی رَبِّهِمْ…»(1) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق تا «وَ یَبْغُونَهَا عِوَجًا» می فرماید:

آنان کسانی بودند که راه خدا را خارج از استقامت و صواب می دانستند.(2) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

خداوند پنج چیز را بر مردم واجب نمود و آنان چهار چیز آن را گرفتند و پنجمی را رها کردند. مردم گفتند: آن چهار چیز چیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «نماز، زکات، حجّ و روزه» گفتند: آن پنجمی که مردم رها کردند چیست؟ فرمود: «ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام)» گفتند: آیا ولایت علی بن ابی طالب از طرف خدا واجب شده است؟ فرمود: آری خدا ولایت او را واجب نموده است، چنان که می فرماید:

«وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللهِ کَذِبًا…».(3) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «وَ یَقُولُ الاَشْهَادُ» ائمّه(علیهم السلام) هستند.(4)

ص: 142


1- 240.. سوره ی هود، آیه ی 18.
2- 241.. «العیّاشی عن ابیعبد اللَّه ع قال: سالت ابا جعفر ع فی قول اللَّه وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ کَذِباً اُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلی رَبِّهِمْ الی قوله یَبْغُونَها عِوَجاً ای یطلبون لسبیل اللَّه ربقاً عن الاستقامة یحرفونها بالتاویل و یصفونها بالانحراف عن الحق و الصواب. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 143]
3- 242.. و عن النّبی(صلی الله علیه و آله) فی خبر: «ان الله تعالی فرض علی الخلق خمسة، فاخذوا اربعة و ترکوا واحدا، فسالوا عن الاربعة، قال: الصلاة و الزکاة و الحج و الصوم». قالوا: فما الواحد الذی ترکوا؟ قال: «ولایة علی بن ابی طالب» قالوا: هی واجبة من الله تعالی؟ قال: «نعم، قال الله: وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ کَذِباً» الآیات. [تفسیر برهان، ج 3، ص 97؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 199]
4- 243.. قوله: «وَ یَقُولُ الْاَشْهادُ» هم الائمة ع. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 142، ح 11]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «اشهاد» ائمّه(علیهم السلام)اند، و مقصود از «اَلَا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ» ظالمین به آل محمّد صلوات علیهم اجمعین هستند که حق آنان را غصب نمودند، و مقصود از «وَ یَبْغُونَهَا عِوَجًا» کسانی هستند که راه خدا -- یعنی امامت -- را می بندند، و آن را انحراف از حقّ می دانند، و معنای «مَا کَانُواْ یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ» این است که آنان نمی توانند نام امیرالمؤمنین(علیه السلام) [و فضایل او] را بشنوند، و خداوند درباره ی آنان می فرماید: «اُوْلَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُواْ اَنفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَفْتَرُونَ» یعنی روز قیامت اعتقاد کسانی که جز امیرالمؤمنین(علیه السلام) را امام خود می دانستند باطل می شود و آن را از یاد می برند.(1) «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ اَخْبَتُواْ اِلَی رَبِّهِمْ اُوْلَئِکَ اَصْحَابُ الجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»(2) مرحوم کلینی با سند خود از زید شحّام نقل نموده که گوید:

من به امام صادق(علیه السلام) گفتم: در بین ما مردی است که به او کُلَیْب گفته می شود، و هر چه از شما نقل می شود او می گوید: من تسلیم هستم و ما او را کلیب تسلیم می گوییم؟ پس امام صادق(علیه السلام) بر او ترحّم نمود و فرمود: آیا می دانید تسلیم

ص: 143


1- 244.. علی بن ابراهیم، فی معنی الآیة: یعنی بالاشهاد الائمة:، اَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ لآل محمّد(صلی الله علیه و آله) حقهم. ثم قال: و قوله: «الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً» یعنی یصدون عن طریق الله، و هی الامامة وَ یَبْغُونَها عِوَجاً یعنی حرفوها الی غیرها. ثم قال: و قوله: ما کانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ قال: ما قدروا ان یسمعوا بذکر امیرالمؤمنین(علیه السلام). ثم قال: و قوله: اُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَ ای بطل عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ یعنی یوم القیامة، بطل الذی یدعونه غیر امیرالمؤمنین(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 3، ص 97؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 326]
2- 245.. سوره ی هود، آیه ی 23.

چیست؟ پس ما سکوت نمودیم و آن حضرت فرمود: به خدا سوگند تسلیم، همان اخبات است که خداوند می فرماید: «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ اَخْبَتُواْ اِلَی رَبِّهِمْ.»(1) «مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالاَعْمَی وَ الاَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلاً اَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ»(2) این آیه از محکمات است و خداوند در این آیه مومن را بصیر و سمیع و کافر و مخالف را کور و کر معرّفی نموده و از عدم توجّه به این معنا مذمّت نموده و در آیات فراوانی امر به تذکّر و تدّبر و تعقّل کرده است.

برای نمونه خداوند می فرماید:

«اَ فَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ اَمْ عَلَی قُلُوبٍ اَقْفَالُهَا»(3) و یا می فرماید: «وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی اَصْحابِ السَّعِیرِ»(4) و یا می فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَاْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَ الاِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا اُوْلَئِکَ کَالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ.»(5) امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز می فرماید:

«اَلَا لَا خَیْرَ فِی عِلْمٍ لَیْسَ فِیهِ تَفَهُّمٌ اَلَا لَا خَیْرَ فِی قِرَاءَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَدَبُّرٌ اَلَا لَا خَیْرَ فِی عِبَادَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَفَکُّر…»(6) یعنی آگاه باشید که علم بدون فهم، و قرائت بدون تدبّر، و عبادت بدون تفکّر، خیری ندارد.

ص: 144


1- 246.. عن ابی اسامة قال قلت لابی عبد الله ع: ان عندنا رجلا یسمی کلیب، لا یجی ء عنکم شی ء الا قال انا اسلم فسمیناه کلیب تسلیم قال: فترحم علیه ثم قال: ا تدرون ما التسلیم فسکتنا فقال: هو و الله الاخبات قول الله: «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ اَخْبَتُوا اِلی رَبِّهِمْ». [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 143، ح 15]
2- 247.. سوره ی هود، آیه ی 24.
3- 248.. سوره ی محمّد، آیه ی 24.
4- 249.. سوره ی ملک، آیه ی 10.
5- 250.. سوره ی اعراف، آیه ی 179.
6- 251.. کافی، ج 1، ص 36.

امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود:

«تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ، قال الله: اِنَّما یَتَذَکَّرُ اُولُوا الْاَلْباب.»(1) یعنی یک ساعت فکر کردن بهتر از یک سال عبادت است، و خداوند می فرماید:

تنها صاحبان عقل متذکّر و بیدار می شوند.

سوره ی هود، آیات 25 تا 39

متن:

وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحًا اِلی قَوْمِهِ اِنِّی لَکُمْ نَذیرٌ مُبینٌ اَنْ لا تَعْبُدُوا اِلَّا اللهَ اِنِّی اَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ اَلیمٍ فَقالَ الْمَلَاُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ اِلَّا بَشَرًا مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ اِلَّا الَّذینَ هُمْ اَراذِلُنا بادِیَ الرَّاْیِ وَ ما نَری لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبینَ قالَ یا قَوْمِ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانی رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ اَ نُلْزِمُکُمُوها وَ اَنْتُمْ لَها کارِهُونَ وَ یا قَوْمِ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا اِنْ اَجرِیَ اِلَّا عَلَی اللهِ وَ ما اَنَا بِطارِدِ الَّذینَ آمَنُوا اِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لکِنِّی اَراکُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ وَ یا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنی مِنَ اللهِ اِنْ طَرَدْتُهُمْ اَ فَلا تَذَکَّرُونَ وَ لا اَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللهِ وَ لا اَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا اَقُولُ اِنِّی مَلَكٌ وَ لا اَقُولُ لِلَّذینَ تَزْدَری اَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللهُ خَیْرًا اللهُ اَعْلَمُ بِما فی اَنْفُسِهِمْ اِنِّی اِذًا لَمِنَ الظَّالِمینَ قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَاَکْثَرْتَ جِدالَنا فَاْتِنا بِما تَعِدُنا اِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ قالَ اِنَّما یَاْتیکُمْ بِهِ اللهُ اِنْ شاءَ وَ ما اَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحی اِنْ اَرَدْتُ اَنْ اَنْصَحَ لَکُمْ اِنْ کانَ اللهُ یُریدُ اَنْ یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ اَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ اِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ اِجْرامی وَ اَنَا بَری ءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ وَ اُوحِیَ اِلی نُوحٍ اَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ اِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ

ص: 145


1- 252.. تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 208، ح 26.

بِما کانُوا یَفْعَلُونَ وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِاَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا وَ لا تُخاطِبْنی فِی الَّذینَ ظَلَمُوا اِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ وَ یَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَاٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ اِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَاِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَاْتیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ

لغات:

«وَ مَآ اَنَاْ بِطَارِدِ»، طرد به معنای دور کردن با خواری است؛ و از دراء: به معنای ناچیز شمردن است؛ و جدال و مجادله: مقابله با خصم و سست کردن دلیل او با دلیلی مطابق مذهب اوست؛ و فرق بین حِجاج و جدال این است که هدف از حِجاج اثبات حق است و هدف از جِدال رجوع خصم از مذهب خود می باشد؛ «فَلاَ تَبْتَئِسْ» ابتئاس به معنای حزن با آرامش است، و بُؤْس به معنای فقر نیز آمده است، و صناعت به معنای حرفه است، و سخریّه به معنای ضعیف شمردن عقل دیگران است؛ و خِزی به معنای خواری است.

ترجمه:

ما نوح را به سوی قومش فرستادیم (نخستین بار به آن ها گفت): «من برای شما بیم دهنده ای آشکارم! (25) جز «اللَّه» [خدای یگانه یکتا] را نپرستید زیرا بر شما از عذاب روز دردناکی می ترسم! (26) اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشری هم چون خودمان نمی بینیم! و کسانی را که از تو پیروی کرده اند، جز گروهی اراذل ساده لوح، مشاهده نمی کنیم و برای شما فضیلتی نسبت به خود نمی بینیم بلکه شما را دروغ گو تصوّر می کنیم!» (27) (نوح) گفت: «اگر من دلیل روشنی از پروردگارم داشته

ص: 146

باشم، و از نزد خودش رحمتی به من داده باشد -- و بر شما مخفی مانده -- (آیا باز هم رسالت مرا انکار می کنید)؟ ! آیا ما می توانیم شما را به پذیرش این دلیل روشن مجبور سازیم، با این که شما کراهت دارید؟! (28) ای قوم! من به خاطر این دعوت، اجر و پاداشی از شما نمی طلبم اجر من، تنها بر خداست! و من، آن ها را که ایمان آورده اند، (به خاطر شما) از خود طرد نمی کنم چرا که آن ها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد (اگر آن ها را از خود برانم، در دادگاه قیامت، خصم من خواهند بود) ولی شما را قوم جاهلی می بینم! (29) ای قوم! چه کسی مرا در برابر (مجازات) خدا یاری می دهد اگر آنان را طرد کنم؟! آیا اندیشه نمی کنید؟! (30) من هرگز به شما نمی گویم خزائن الهی نزد من است! و غیب هم نمی دانم! و نمی گویم من فرشته ام! و (نیز) نمی گویم کسانی که در نظر شما خوار می آیند، خداوند خیری به آن ها نخواهد داد خدا از دل آنان آگاهتر است! (با این حال، اگر آن ها را برانم،) در این صورت از ستم کاران خواهم بود!» (31) (نوح) گفت: «اگر خدا اراده کند، خواهد آورد و شما قدرت فرار (از آن را) نخواهید داشت! (32) گفتند: «ای نوح! با ما جر و بحث کردی، و زیاد هم جر و بحث کردی! (بس است!) اکنون اگر راستی می گویی، آن چه را (از عذاب الهی) به ما وعده می دهی بیاور!» (33) (اما چه سود که) هر گاه خدا بخواهد شما را (به خاطر گناهانتان) گم راه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودی به حالتان نخواهد داشت! او پروردگار شماست و به سوی او بازگشت داده می شوید.» (34) (مشرکان) می گویند: «او [محمّد (ص)] این سخنان را بدروغ به خدا نسبت داده است! «بگو: «اگر من این ها را از پیش خود ساخته باشم و به او نسبت دهم، گناهش بر عهده من است ولی من از گناهان شما بیزارم!» (35) به نوح وحی شد که:

«جز آن ها که (تا کنون) ایمان آورده اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد! پس، از کارهایی که می کردند، غمگین مباش! (36) و (اکنون) در حضور ما و طبق وحی ما،

ص: 147

کشتی بساز! و درباره آن ها که ستم کردند شفاعت مکن، که (همه) آن ها غرق شدنی هستند!» (37) او مشغول ساختن کشتی بود، و هر زمان گروهی از اشراف قومش بر او می گذشتند، او را مسخره می کردند (ولی نوح) گفت: «اگر ما را مسخره می کنید، ما نیز شما را همین گونه مسخره خواهیم کرد! (38) به زودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!» (39)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَقَدْ اَرْسَلْنَا نُوحًا اِلَی قَوْمِهِ اِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ * اَنْ لا تَعْبُدُوا اِلَّا اللهَ اِنِّی اَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ اَلیمٍ * فَقالَ الْمَلَاُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ اِلَّا بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ اِلَّا الَّذینَ هُمْ اَراذِلُنا بادِیَ الرَّاْیِ وَ ما نَری لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبینَ * قالَ یا قَوْمِ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانی رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ اَ نُلْزِمُکُمُوها وَ اَنْتُمْ لَها کارِهُونَ * وَ یا قَوْمِ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالاً اِنْ اَجرِیَ اِلَّا عَلَی اللهِ وَ ما اَنَا بِطارِدِ الَّذینَ آمَنُوا اِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لکِنِّی اَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «فریقین» در آیه قبل مومنین و کافرین اند و مقصود از «الَّذِینَ هُمْ اَراذِلُنا» فقرا و مساکینی از قوم نوح بوده اند که در ظاهر آنان را پست می شمرده اند.(2) و نوح فرمود:

من هرگز مومنان را از خود طرد نخواهم نمود و حساب آنان با خداست چنان که خداوند به پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) نیز می فرماید: «وَ لَا تَطْرُدِ الَّذِینَ آمنوا…» و یا

ص: 148


1- 253.. سوره ی هود، آیات 29-25.
2- 254.. و قال فی قوله تعالی: وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ اِلَّا الَّذِینَ هُمْ اَراذِلُنا بادِیَ الرَّاْیِ: یعنی الفقراء و المساکین الذین نراهم بادی الرای. [تفسیر برهان، ج 3، ص 99]

می فرماید: «عبَسَ وَ تَوَلَّی… وَ اَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعی وَ هُوَ یَخْشی فَاَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّی…» و نیز به دنبال آیات فوق از قول نوح(علیه السلام) می فرماید: «وَ لا اَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی اَعْیُنُکُمْ…» یعنی نوح به اشراف از امّت خود گفت: «من نسبت به کسانی که شما به چشم کم به آنان نگاه می کنید و آنان را کوچک می شمارید هرگز نمی گویم خداوند خیری در آنان قرار نداده است».

«وَ اُوحِیَ اِلَی نُوحٍ اَنَّهُ لَن یُؤْمِنَ مِن قَوْمِکَ اِلَّا مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ»(1) مرحوم صدوق با سند خود از عبدالسّلام هروی نقل نموده که گوید:

به امام رضا(علیه السلام) گفتم: برای چه خداوند قوم نوح(علیه السلام) را غرق نمود در حالی که بین آنان اطفال و افراد بی گناه وجود داشتند؟! امام(علیه السلام) فرمود: اطفال و بی گناهی بین آنان نبود، چرا که خداوند، مردان و زنان آنان را چهل سال عقیم نمود و سپس آنان را غرق کرد و خداوند هرگز بی گناهان را عذاب نمی کند و آنان که غرق شدند کسانی بودند که پیامبر خدا را تکذیب می کردند و اگر تکذیب نمی کردند به عمل تکذیب کنندگان راضی بودند، و اگر کسی غایب باشد و گناهی را انجام ندهد و راضی به عمل گناه کاران باشد، مانند همان حاضرین در گناه خواهد بود.(2)

ص: 149


1- 255.. سوره ی هود، آیه ی 36.
2- 256.. و عنه، قال: حدثنا احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا علی بن ابراهیم بن هاشم، عن ابیه، عن عبد السّلام بن صالح الهروی، عن الرّضا(علیه السلام) قال: قلت له: لای علة اغرق الله(عزوجل) الدنیا کلها فی زمن نوح(علیه السلام)، و فیهم الاطفال و من لا ذنب له؟ فقال: «ما کان فیهم الاطفال، لان الله(عزوجل) اعقم اصلاب قوم نوح و ارحام نسائهم اربعین عاما، فانقطع نسلهم، فاغرقوا و لا طفل فیهم، ما کان الله(عزوجل) لیهلک بعذابه من لا ذنب له. و امّا الباقون من قوم نوح(علیه السلام) فاغرقوا لتکذیبهم نبی الله نوحا(علیه السلام)، و سائرهم اغرقوا برضاهم تکذیب المکذبین، و من غاب عن امر فرضی به کان کمن شاهده و اتاه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 101]

«وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِاَعْیُنِنَا وَ وَحْیِنَا وَ لَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُواْ اِنَّهُم مُّغْرَقُونَ»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

طول کشتی نوح ششصد متر و عرض آن چهارصد متر و ارتفاع آن یک صد متر بوده است و چون روی آب قرار گرفت، گرد کعبه هفت دور طواف نمود و بین صفا و مروه نیز هفت شوط رفت و آمد کرد و سپس بر کوه جودی قرار گرفت.(2) مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

… نوح(علیه السلام) مردی نجّار بود و خداوند او را به پیامبری مبعوث کرد، و نوح نخستین کسی بود که کشتی را اختراع کرد. سپس فرمود: نوح نُه صد و پنجاه سال مردم را دعوت کرد و مردم او را مسخره و استهزا می کردند [و تنها هشت نفر به او ایمان آوردند] و چون چنین دید به آنان نفرین کرد و گفت: «یَا رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَی الْاَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا * اِنَّکَ اِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَ لَا یَلِدُوا اِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا». از این رو خداوند به او فرمود: «با سرعت یک کشتی بزرگ را بساز» پس نوح در مسجد کوفه با دست خود با چوب کشتی را ساخت….

مفضّل گوید: گفتم: فدای شما بشوم چه قدر طول کشید تا او کشتی را ساخت؟ فرمود: هشتاد سال گفتم: عامّه می گویند: «پانصد سال طول کشید» فرمود: هرگز چنین نبود چرا که خداوند می فرماید: «اَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِاَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا.» مفضّل گوید: گفتم: معنای آیه «حَتَّی اِذا جاءَ اَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ» چیست؟ و تنّور کجا

ص: 150


1- 257.. سوره ی هود، آیه ی 37.
2- 258.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن محبوب، عن الحسن بن صالح، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یحدث عطاء، قال: «کان طول سفینة نوح الف ذراع و مائتی ذراع، و عرضها ثمانمائة ذراع، و طولها فی السماء مائتی ذراع، و طافت بالبیت و سعت بین الصفا و المروة سبعة اشواط، ثم استوت علی الجودی». [تفسیر برهان، ج 3، ص 101]

قرار داشته است؟! فرمود: «تنّور در خانه پیرزن مومنه ای پشت به قبله در زاویه باب الفیل امروز قرار داشته است» گفتم: آیا آب از آن تنّور شروع شده است؟ فرمود:

آری خداوند می خواسته معجزه ای برای قوم نوح باشد، و سپس خداوند باران شدید و چشمه های جوشان را بر آن افزوده و قوم نوح را غرق نموده و نوح و همراهان او را که در کشتی بوده اند نجات داده است.

مفضّل گوید: گفتم: نوح(علیه السلام) چند روز در کشتی مانده تا آب فرو رفته است؟ فرمود:

هفت شبانه روز و در این روزها هفت دور گرد کعبه طواف [و سعی] نموده است.

گفتم: آیا مسجد کوفه در آن زمان وجود داشته است؟ فرمود: آری مسجد کوفه مصلّای پیامبران بوده و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که به معراج رفت جبرییل به او گفت: به مسجد پدرت آدم فرود آی و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرود آمد و در مسجد کوفه نماز خواند و سپس جبرییل او را به آسمان برد.(1)

ص: 151


1- 259.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن محبوب، عن هشام الخراسانی، عن المفضّل بن عمر، قال: کنت عند ابی عبد الله(علیه السلام) بالکوفة ایام قدم علی ابی العبّاس، فلما انتهینا الی الکناسة، قال: «هاهنا صلب عمی زید;» ثم مضی حتّی انتهی الی طاق الزیاتین، و هو آخر السراجین، فنزل، و قال: «انزل، فان هذا الموضع کان مسجد الکوفة الاول، الذی خطه آدم(علیه السلام)، و انا اکره ان ادخله راکبا». قال: قلت: فمن غیره عن خطته؟ قال: «اما اوّل ذلک فالطوفان فی زمن نوح(علیه السلام)، ثم غیره اصحاب کسری و النعمان، ثم غیره بعد زیاد بن ابی سفیان». فقلت: و کانت الکوفة و مسجدها فی زمن نوح(علیه السلام)؟ فقال لی: «نعم -- یا مفضّل -- و کان منزل نوح و قومه فی قریة علی منزل من الفرات مما یلی غربی الکوفة -- قال -- و کان نوح(علیه السلام) رجلا نجارا، فجعله الله(عزوجل) نبیا و انتجبه، و نوح(علیه السلام) اوّل من عمل سفینة تجری علی ظهر الماء -- قال -- و لبث نوح(علیه السلام) فی قومه الف سنة الا خمسین عاما، یدعوهم الی الله(عزوجل)، فیهزءون به و یسخرون منه، فلما رای ذلک منهم دعا علیهم، فقال: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْاَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً اِنَّکَ اِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا اِلَّا فاجِراً کَفَّاراً (نوح 71: 26 -- 27) فاوحی الله(عزوجل) الی نوح: ان اصنع سفینة و اوسعها، و عجل عملها، فعمل نوح سفینة فی مسجد الکوفة بیده، فاتی بالخشب من بعد حتّی فرغ منها». قال المفضّل: ثم انقطع حدیث ابی عبد الله(علیه السلام) عند زوال الشمس، فقام ابو عبد الله(علیه السلام) فصلی الظهر و العصر، ثم انصرف من المسجد، فالتفت عن یساره، و اشار بیده الی موضع الداریین، و هو موضع دار ابن حکیم، و ذلک فرات الیوم، فقال لی: «یا مفضّل، و هاهنا نصبت اصنام قوم نوح(علیه السلام) یغوث، و یعوق، و نسر». ثم مضی حتّی رکب دابته، فقلت: جعلت فداک، فی کم عمل نوح سفینته حتّی فرغ منها؟ قال: «فی دورین». قلت: و کم الدوران؟ قال: «ثمانون سنة». قلت: فان العامة یقولون: عملها فی خمسمائة عام؟ فقال: «کلا، کیف و الله یقول: وَ وَحْیِنا»؟ قال: قلت: فاخبرنی عن قول الله(عزوجل): حَتَّی اِذا جاءَ اَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ فاین کان موضعه، و کیف کان؟ فقال: «کان التنور فی بیت عجوز مومنة فی دبر قبلة میمنة المسجد». فقلت له: فاین ذلک؟ قال: «موضع زاویة باب الفیل الیوم». ثم قلت له: و کان بدء خروج الماء من ذلک التنور؟ فقال: «نعم، ان الله(عزوجل) احب ان یری قوم نوح آیة، ثم ان الله تبارک و تعالی ارسل علیهم المطر یفیض فیضا، و فاض الفرات فیضا، و العیون کلهن فیضا، فاغرقهم الله(عزوجل) و انجی نوحا و من معه فی السفینة». فقلت له: کم لبث نوح فی السفینة حتّی نضب الماء فنزل منها؟ فقال: «لبث فیها سبعة ایام و لیالیها، و طافت بالبیت اسبوعا، ثم استوت علی الجودی و هو فرات الکوفة». فقلت له: مسجد الکوفة قدیم؟ فقال: «نعم، و هو مصلی الانبیاء، و لقد صلی فیه رسول الله(صلی الله علیه و آله) حین اسری به الی السماء، فقال له جبرییل(علیه السلام): یا محمّد، هذا مسجد ابیک آدم(علیه السلام)، و مصلی الانبیاء:، فانزل فصل فیه. فنزل رسول الله(صلی الله علیه و آله) فصلی فیه، ثم ان جبرییل(علیه السلام) عرج به الی السماء». [تفسیر برهان، ج 3، ص 101]

سلمان فارسی گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی فضیلت مسجد کوفه فرمود:

کشتی نوح در مسجد کوفه ساخته شد و در مسجد کوفه آب از تنّور فوران نمود و خانه و مسجد نوح، مسجد کوفه بوده است و تنّور در زاویه سمت راست قبله مسجد بوده است.(1)

ص: 152


1- 260.. عن سلمان الفارسی، عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی حدیث له فی فضل مسجد الکوفة -- «فیه نجرت سفینة نوح، و فیه فار التنور، و به کان بیت نوح و مسجده، و فی الزاویة الیمنی فار التنور». یعنی بمسجد الکوفة. [تفسیر برهان، ج 3، ص 110]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

نوح(علیه السلام) کشتی را در مدّت یک صد سال ساخت و سپس خداوند او را امر نمود تا از هر هشت جفت از حیواناتی که آدم از بهشت آورد، دو عدد داخل کشتی قرار بدهد، تا زندگی مردم بعد از نوح تامین شود، و نوح از چهارپایان هشت گانه: دو گوسفند و دو بُز و دو شتر و دو گاو اهلی و وحشی در کشتی قرار داد و سپس همه حیوانات و انسان ها غرق شدند.(1) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «وَ ما آمَنَ مَعَهُ اِلَّا قَلِیلٌ» فرمود:

هشت نفر به نوح ایمان آوردند.(2) مولّف گوید:

تفصیل بیشتر این قصّه در آیات آینده بیان خواهد شد.

ص: 153


1- 261.. عن اسماعیل بن جابر الجعفی عن ابی عبد الله ع قال صنعها فی مائة سنة، ثم امره ان یحمل فیها من کل زوجین اثنین الازواج الثمانیة [الحلال] التی خرج بها آدم من الجنة لیکون معیشة لعقب نوح فی الارض، کما عاش عقب آدم، فان الارض تغرق و ما فیها الا ما کان معه فی السفینة، قال: فحمل نوح فی السفینة من الازواج الثمانیة التی قال الله: «وَ اَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْاَنْعامِ ثَمانِیَةَ اَزْواجٍ مِنَ الضَّاْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْاِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ» فکان زوجین من الضان زوج یربیها الناس و یقومون بامرها و زوج من الضان التی تکون فی الجبال الوحشیة احل لهم صیدها، و من المعز اثنین یکون زوج یربیه الناس، و زوج من الظباء [سمی الزوج الثانی] و من البقر اثنین زوج یربیه الناس، و زوج هو البقر الوحشی و من الابل زوجین و هی البخاتی و العراب و کل طیر وحشی او انسی ثم غرقت الارض. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 147، ح 26]
2- 262.. عن حمران عن ابی جعفر ع فی قول الله: «وَ ما آمَنَ مَعَهُ اِلَّا قَلِیلٌ» قال: کانوا ثمانیة. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 148، ح 29]

سوره ی هود، آیه ی 40 تا 49

متن:

حَتَّی اِذا جاءَ اَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ اَهْلَكَ اِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ ما آمَنَ مَعَهُ اِلَّا قَلیلٌ وَ قالَ ارْکَبُوا فیها بِسْمِ اللهِ مَجْراها وَ مُرْساها اِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحیمٌ وَ هِیَ تَجْری بِهِمْ فی مَوْجٍ کَالْجِبالِ وَ نادی نُوحٌ ابْنَهُ وَ کانَ فی مَعْزِلٍ یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرینَ قالَ سَآوی اِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنی مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ اَمْرِ اللهِ اِلَّا مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقینَ وَ قیلَ یا اَرْضُ ابْلَعی ماءَكِ وَ یا سَماءُ اَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْاَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ وَ قیلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ وَ نادی نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ اِنَّ ابْنی مِنْ اَهْلی وَ اِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ اَنْتَ اَحْکَمُ الْحاکِمینَ قالَ یا نُوحُ اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِكَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اِنِّی اَعِظُكَ اَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ قالَ رَبِّ اِنِّی اَعُوذُ بِكَ اَنْ اَسْئَلَكَ ما لَیْسَ لی بِهِ عِلْمٌ وَ اِلَّا تَغْفِرْ لی وَ تَرْحَمْنی اَکُنْ مِنَ الْخاسِرینَ قیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْكَ وَ عَلی اُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَ اُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ اَلیمٌ تِلْكَ مِنْ اَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیها اِلَیْكَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها اَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ اِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقینَ

لغات:

«وَ فَارَ التَّنُّورُ»: فور، به معنای غلیان و ارتفاع است، و تنّور، یا تنوّر، طبخ نان است و خداوند می خواسته به اعجاز از محل غیر متعارف آب جاری شود و آن تنّور آدم بوده که در خانه پیرزنی در کنار مسجد کوفه قرار داشته است چنان که در روایت گذشته به آن اشاره

ص: 154

شد، و یا به معنای طلوع صبح است که می گویند: نوّر الصبح تنویراً چنان که از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده است، و «مدرارا»: جریان پیوسته و به اندازه ی باران است و لفظ آن مِفعّال برای مبالغه است.(1)

ترجمه:

(این وضع هم چنان ادامه یافت) تا آن زمان که فرمان ما فرا رسید، و تنور جوشیدن گرفت (به نوح) گفتیم: «از هر جفتی از حیوانات (از نر و ماده) یک زوج در آن (کشتی) حمل کن! همچنین خاندانت را (بر آن سوار کن) -- مگر آن ها که قبلًا وعده هلاک آنان داده شده [همسر و یکی از فرزندانت] -- و همچنین مومنان را!» امّا جز عدّه کمی همراه او ایمان نیاوردند! (40) او گفت: «به نام خدا بر آن سوار شوید! و هنگام حرکت و توقف کشتی، یاد او کنید، که پروردگارم آمرزنده و مهربان است!» (41) و آن کشتی، آن ها را از میان امواجی هم چون کوه ها حرکت میداد (در این هنگام،) نوح فرزندش را که در گوشه ای بود صدا زد: «پسرم! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش!» (42) گفت: «به زودی به کوهی پناه میبرم تا مرا از آب حفظ کند!» (نوح) گفت: «امروز هیچ نگه داری در برابر فرمان خدا نیست مگر آن کس را که او رحم کند!» در این هنگام، موج در میان آن دو حایل شد و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت! (43) و گفته شد: «ای زمین، آبت را فرو بر! و ای آسمان، خودداری کن! و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتی) بر (دامنه کوه) جودی، پهلو گرفت و (در این هنگام،) گفته شد:» دور باد قوم ستم گر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)» (44) نوح به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است و تو از همه حکم کنندگان برتری!» (45) فرمود:

«ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است [فرد ناشایسته ای است]! پس،

ص: 155


1- 263.. مجمع البیان.

آن چه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز می دهم تا از جاهلان نباشی!» (46) عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه می برم که از تو چیزی بخواهم که از آن آگاهی ندارم! و اگر مرا نبخشی، و بر من رحم نکنی، از زیان کاران خواهم بود!» (47) (به نوح) گفته شد: «ای نوح! با سلامت و برکاتی از ناحیه ما بر تو و بر تمام امّت هایی که با تواند، فرود آی! و امّت های نیز هستند که ما آن ها را از نعمت ها بهره مند خواهیم ساخت، سپس عذاب دردناکی از سوی ما به آن ها می رسد (، چرا که این نعمت ها را کفران می کنند!)» (48) این ها از خبرهای غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی می کنیم نه تو، و نه قومت، این ها را پیش از این نمی دانستید! بنا بر این، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است! (49)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ قالَ ارْکَبُوا فیها بِسْمِ اللهِ مَجْراها وَ مُرْساها اِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحیمٌ * وَ هِیَ تَجْری بِهِمْ فی مَوْجٍ کَالْجِبالِ وَ نادی نُوحٌ ابْنَهُ وَ کانَ فی مَعْزِلٍ یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرینَ»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

نوح(علیه السلام) سگ را داخل کشتی نمود و ولدالزنا را داخل نکرد.(2) در کافی و تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هنگامی که نوح مشغول ساختن کشتی بود همسر نوح نزد نوح آمد و گفت: «از تنّور آب جاری شده است» پس نوح با سرعت نزد تنّور آمد و طبقی بر در تنّور گذارد

ص: 156


1- 264.. سوره ی هود، آیه ی 41 و 42.
2- 265.. فی تفسیر العیّاشی عن ابراهیم عن ابی عبد الله(علیه السلام) ان نوحا حمل الکلب فی السفینة و لم یحمل ولد الزنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 358، ح 93]

و آن را مهر کرد و آب ساکن شد و چون از ساختن کشتی فارغ گردید، مهر را باز کرد و طبق را برطرف نمود و آب فواران نمود.(1) و در کافی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هنگامی که نوح از ساختن کشتی فارغ گردید، آب تنّور فوارن نمود و وعده شروع عذاب از ناحیه خداوند همین بود، پس همسر نوح آمد و گفت: تنّور فوران نمود و نوح بر آن مهری زد و آب ایستاد و سپس نوح کسانی را که می خواست، داخل کشتی قرار داد و هر که را نمی خواست خارج نمود و خاتم و مهر را از در تنّور برداشت و آب جوشش کرد چنان که خداوند می فرماید: «فَفَتَحْنَا اَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ» [یعنی درهای آسمان را سریع و فراوان از آب باز نمودیم] و می فرماید: «وَ فَجَّرْنَا الْاَرْضَ عُیُوناً، فَالْتَقَی الْماءُ عَلی اَمْرٍ قَدْ قُدِرَ» سپس فرمود: جریان آب از وسط مسجد کوفه شما شروع شد.(2) و در تفسیر قمّی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هنگامی که نوح از ساختن کشتی فارغ گردید خداوند او را امر نمود تا با لغت سریانیّه همه حیوانات را صدا بزند و چون چنین کرد حیوانات حاضر شدند

ص: 157


1- 266.. و فیه و العیّاشی عنه(علیه السلام) جاءت امراة نوح الیه و هو یعمل السفینة فقالت له ان التَّنُّورُ قد خرج منه ماء فقام الیه مسرعاً حتّی جعل الطّبق علیه فختمه بخاتمه فقام الماء فلّما فرغ من السفینة جاءَ الی خاتمه ففضه و کشف الطّبق ففار الماء. [تفسیر صافی، ج 2، ص 443]
2- 267.. و فی الکافی عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) انّ نوحاً لمّا فرغ من السفینة و کان میعاده فیما بینه و بین ربّه فی اهلاک قومه ان یفور التَّنُّورُ ففار فقالت امراته انّ التّنور قد فار فقام الیه فختمه فقام الماء و ادخل من اراد ان یدخل و اخرج من اراد ان یخرج ثمّ جاء الی خاتمه و نزعه یقول اللَّه فَفَتَحْنا اَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ وَ فَجَّرْنَا الْاَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَی الْماءُ عَلی اَمْرٍ قَدْ قُدِرَ و کان نجرها فی وسط مسجدکم. [تفسیر صافی، ج 2، ص 443]

و نوح از هر جنسی از حیوانات یک جفت را در کشتی سوار نمود و کلّ کسانی که از همه دنیا به او ایمان آورده بودند هشتاد نفر بودند، و خداوند به نوح فرمود:

«احْمِلْ فِیهَا مِن کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ» و محل ساختن کشتی در مسجد کوفه بود و در آن روزی که خداوند اراده ی هلاک نمودن قوم نوح را نمود، همسر نوح خبر از فوران تنّور را داد و نوح قبل از آن، محل حیوانات را در کشتی تعیین نموده بود، و غذای آنان را نیز آماده کرده بود و چون همسر نوح فریاد کرد: که آب از تنّور جاری شده، نوح آمد و با گِل درب تنّور را مهر کرد و پس از آماده شدن و جایگزین شدن حیوانات درب تنّور را باز نمود و ابری آمد و خورشید را پوشاند و از آسمان آب یکباره جاری شد و از زمین نیز آب جوشش کرد، چنان که خداوند می فرماید: «فَفَتَحْنَا اَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ * وَ فَجَّرْنَا الْاَرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَاء عَلَی اَمْرٍ قَدْ قُدِرَ.»(1)

ص: 158


1- 268.. و فی المعانی عن الباقر(علیه السلام) مثله و القمّی عن الصادق(علیه السلام) فی حدیث فلمّا فرغ نوح من اتخاذ السفینة امره اللَّه ان ینادی بالسّریانیّة لا یبقی بهیمة و لا حیوان الّا حضر فادخل من کلّ جنس من اجناس الحیوان زوجین السفینة و کان الذین آمنوا به من جمیع الدنیا ثمانین رجلًا فقال اللَّه احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ الآیة و کان نجر السفینة فی مسجد الکوفة فلّما کان فی الیوم الذی اراد اللَّه(عزوجل) اهلاکهم کانت امراة نوح تخبر فی الموضع الذی یعرف بفار التّنور فی مسجد الکوفة و کان نوح(علیه السلام) قد اتّخذ لکل ضرب من اجناسِ الحیوان موضعاً فی السفینة و جمع لهم فیها ما یحتاجون الیه من الغذاء فصاحت امراته لمّا فار التّنور فجاء نوح الی التّنور فوضع علیها طیناً و ختمه حتّی ادخل جمیع الحیوان السفینة ثم جاء الی التّنور ففضّ الخاتم و رفع الطین و انکسفت الشمس و جاء من السماء ماء منهمر صبّ بلا قطر و تفجّرت الارض عیوناً و هو قوله سبحانه فَفَتَحْنا اَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ وَ فَجَّرْنَا الْاَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَی الْماءُ عَلی اَمْرٍ قَدْ قُدِرَ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 444]

«وَ هِیَ تَجْری بِهِمْ فی مَوْجٍ کَالْجِبالِ وَ نادی نُوحٌ ابْنَهُ وَ کانَ فی مَعْزِلٍ یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرینَ»(1) امام کاظم و امام رضا(علیهما السلام) فرمودند:

هنگامی که نوح سوار کشتی شد، خداوند به او فرمود: «ای نوح! اگر از غرق شدن می ترسی، هزار مرتبه «لا اله الّا الله» بگو و سپس درخواست نجات کن تا من تو را و همراهانت را نجات بدهم» و چون نوح و همراهانش در کشتی مستقرّ شدند و کشتی روی آب قرار گرفت باد شدیدی وزید و مهلت نداد که نوح هزار مرتبه «لا اله الّا الله» را بگوید، پس به لغت سریانیّه گفت: «هیلولیا اَلْفاً اَلْفاً یَا ماریا یَا ماریا اتقن» و باد آرام شد و کشتی به راه خود ادامه داد و نوح گفت: «سزاوار است که من «لا اله الّا الله» را از خود جدا نکنم، چرا که خداوند به واسطه آن مرا از غرق شدن نجات داد» پس نقش خاتم خود را «لا اله الّا الله اَلْفَ مَرَّةٍ یَا رَبِ اَصْلِحْ» قرار داد.(2) در احتجاج از امام صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

هنگامی که نوح سوار بر کشتی شد و از غرق شدن ترسید گفت: «اللّهمّ، انّی اسالک بمحمّد و آل محمّد لمّا انجیتنی من الغرق» و خداوند او را نجات داد.(3)

ص: 159


1- 269.. سوره ی هود، آیه ی 42.
2- 270.. فی الخصال عن الکاظم(علیه السلام) و فی العیون عن الرّضا(علیه السلام) انّ نوحاً(علیه السلام) لمّا رکب السفینة اوحی اللَّه الیه یا نوح ان خفت الغرق فهَلِّلنی الفاً ثم سلنی النّجاة انجک من الغرق و من آمن معک قال فلمّا استوی نوح و من معه فی السّفینة و رفع القلس القلص خ ل عصفت الریح علیهم فلم یامن نوح(علیه السلام) و اعجلته الریح فلم یدرک ان یهلّل الف مرة فقال بالسّریانّیة هیلولیاً الفاً الفاً یا ماریا اتقن قال فاستوی القلص و استمرّت السفینة فقال نوح(علیه السلام) انّ کلاماً نجّانی اللَّه به من الغرق لحقیق ان لا یفارقنی قال فنقش فی خاتمه لا اله الا اللهُ الف مرّة یا ربّ اصلح. [تفسیر صافی، ج 2، ص 447]
3- 271.. و فی الاحتجاج عن الصادق(علیه السلام) عن النّبیّ(صلی الله علیه و آله) ان نوحاً لمّا رکب السفینة و خاف الغرق قال اللهم انّی اسالک بمحمّد و آل محمّد لمّا انجیتنی من الغرق فنّجاه اللَّه(عزوجل). [تفسیر صافی، ج 2، ص 447]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ نادی نُوحٌ ابْنَهَ» فرمود:

کنعان فرزند نوح نبوده بلکه فرزند همسر او بوده است، چرا که در لغت طیّ فرزند همسر، فرزند گفته می شود…(1) و از امام امیرالمؤمنین و امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) نقل شده که آیه فوق را «وَ نادی نُوحٌ ابْنَهَ» قرائت نموده اند. و مرحوم فیض پس از نقل روایت فوق می گوید:

و روایت شده که «ابنَها» قرائت نموده اند و ضمیر به همسر نوح بر می گردد.(2) «قالَ سَآوی اِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنی مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ اَمْرِ اللهِ اِلَّا مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقینَ»(3) امام صادق(علیه السلام) هنگامی که مشرّف به نجف شد، فرمود:

این همان کوهی است که فرزند جدّم به آن پناه برد و گفت: «سَآوِی اِلَی جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمَاء» و خداوند به این کوه وحی نمود: ای کوه آیا احدی می تواند از قدرت من فرار کند و به تو پناهنده شود؟! پس کوه در زمین فرو رفت و تا شام قطعه قطعه شد.(4)

ص: 160


1- 272.. وَ نادی نُوحٌ ابْنَهُ: کنعان. القمی و العیّاشی عن الصادق(علیه السلام) لیس بابنه انّما هو ابن امراته و هو لغة طیّ یقولون لابن الامراة ابنهَ یعنی بفتح الهاء. [تفسیر صافی، ج 2، ص 447]
2- 273.. فی المجمع عن علی و الباقر و الصادق: انّهم قراوا کذلک. و روی ایضاً ابنها و الضمیر لامراته. [همان]
3- 274.. سوره ی هود، آیه ی 43.
4- 275.. القمّی عن الصادق(علیه السلام) نظر نوح(علیه السلام) الی ابنه یقع و یقوم فقال له یا بُنَیَّ ارْکَبْ الآیة. قالَ سَآوِی اِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ فی الفقیه عن الصادق(علیه السلام) انّه قال حین اشرف علی النجف هو الجبل الذی اعتصم به ابن جدی نوح(علیه السلام)ف قالَ سَآوِی اِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ فاوحی اللَّه الیه یا جبل ا یعتصِم بک منّی احد فغار فی الارض و تقطّع الی الشّام. [تفسیر صافی، ج 2، ص 448]

بعضی خدمت امیرالمؤمنین(علیه السلام) عرض کردند: افلاطون گفته است: «حوادث، تیرهایی است، و افلاک کمان هایی است، و انسان ها هدف هستند، و تیرانداز خداوند است، پس راه فرار کجاست؟» امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

راه فرار خداست که می فرماید: «فَفِرُّوا اِلَی اللَّهِ.»(1)و(2) «وَ قیلَ یا اَرْضُ ابْلَعی ماءَکِ وَ یا سَماءُ اَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْاَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ وَ قیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ»(3) امام صادق(علیه السلام) فرمود…:

پس از هلاکت فرزند نوح و امّت او، موج، کشتی نوح را به مکّه سیر داد و نوح گرد کعبه طواف نمود و همه دنیا جز محل کعبه زیر آب رفت و به همین علّت کعبه را بیت عتیق گفتند، چرا که کعبه غرق نشد و نجات یافت، در حالی که چهل روز از آسمان آب فرو می ریخت و از زمین نیز آب می جوشید… و نوح دست به دعا بلند کرد و گفت:

«یا دهان ایقن» یعنی یا ربّ احبس، خدایا بس کن» پس خداوند به زمین امر نمود تا آب خود را ببلعد و فرمود: «یا اَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ اَقْلِعِی» یعنی ای آسمان بس کن و «وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْاَمْرُ، وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِ» پس زمین آب خود را بلعید و آب آسمان خواست که روی زمین بریزد و زمین اجازه نداد و گفت: خداوند مرا امر کرده که آب خود را ببلعم و آب آسمان در قسمتی از زمین باقیمانده، و کشتی نوح بر کوه جودی در موصل، که کوه بزرگی است، قرار گرفت، و آب [آسمان] به دریاهای اطراف دنیا رفت و خداوند به نوح خطاب نمود: «یَا نُوحُ اهْبِطْ…».

ص: 161


1- 276.. خدمت امیرالمؤمنین(علیه السلام) عرض کردند که افلاطون گفته (الحوادث سهام و الافلاک قصی و الانسان هدف و الرامی هو اللَّه فاین المفرّ) حضرت فرمود: ففرّوا الی اللَّه. [تفسیر اطیب البیان، ج 7، ص 56]
2- 277.. سوره ی زاریات، آیه ی 50.
3- 278.. سوره ی هود، آیه ی 44.

«یَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَرکَاتٍ عَلَیْکَ وَعَلَی اُمَمٍ مِّمَّن مَّعَکَ وَاُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ اَلِیمٌ»(1) پس نوح در موصل با هشتاد نفری که همراه او بودند [و حیوانات داخل کشتی] پیاده شد، و نوح را دختری بود در کشتی و به وسیله او نسل نوح ادامه پیدا کرد، چنان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

نوح یکی از دو پدر بنی آدم است.(2) مرحوم صدوق در کتاب فقیه با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

نوح در روز اوّل ماه رجب سوار بر کشتی شد، و به همراهان خود فرمود: «این روز را روزه بگیرید» و فرمود: کسی که این روز را روزه بگیرد دوزخ به اندازه یک سال

ص: 162


1- 279.. سوره ی هود، آیه ی 48.
2- 280.. فقال: ابو عبد الله(علیه السلام): «فدارت السفینة، فضربها الموج حتّی وافت مکة و طافت بالبیت، و غرق جمیع الدنیا الا موضع البیت و انما سمی البیت العتیق لانه اعتق من الغرق، فبقی الماء ینصب من السماء اربعین صباحا، و من الارض عیونا، حتّی ارتفعت السفینة، فسحت السماء -- قال -- فرفع نوح(علیه السلام) یده، فقال: یا دهمان، ایقن. و تفسیرها یا رب احبس. فامر الله الارض ان تبلغ ماءها، و هو قوله: وَ قِیلَ یا اَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ اَقْلِعِی ای امسکی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْاَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ فبلعت الارض ماءها، فاراد ماء السماء ان یدخل فی الارض، فامتنعت الارض عن قبوله، و قالت: انما امرنی الله(عزوجل) ان ابلع مائی، فبقی ماء السماء علی وجه الارض، و استوت السفینة علی جبل الجودی، و هو بالموصل جبل عظیم، فبعث الله جبرییل فساق الماء الی البحار حول الدنیا. و انزل الله علی نوح: یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلی اُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ اُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ اَلِیمٌ فنزل نوح -- بالموصل -- من السفینة مع الثمانین، و بنوا مدینة الثمانین، و کان لنوح بنت رکبت معه فی السفینة، فتناسل الناس منها، و ذلک قول النّبی(صلی الله علیه و آله): نوح احد الابوین. ثم قال الله تعالی لنبیه: تِلْکَ مِنْ اَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها اِلَیْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها اَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ اِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 107، ح 19]

از او دور می شود.(1) حسن بن علی وشّا گوید: از حضرت رضا(علیه السلام) شنیدم که فرمود: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِکَ، اِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» فرمود:

مردم گمان می کنند که معنای آیه این است که «کنعان فرزند نوح نبوده بلکه فرزند انسان غیر صالحی بوده است» در حالی که دروغ می گویند او فرزند نوح بوده و لکن چون در عمل مخالف پدر خود بود، خداوند او را عمل غیر صالح دانسته است.(2)

سوره ی هود، آیات 50 تا 68

متن:

وَ اِلی عادٍ اَخاهُمْ هُودًا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَکُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ اِنْ اَنْتُمْ اِلَّا مُفْتَرُونَ یا قَوْمِ لااَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا اِنْ اَجْرِیَ اِلَّا عَلَی الَّذی فَطَرَنی اَ فَلا تَعْقِلُونَ وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارًا وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً اِلی قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمینَ قالُوا یا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَیِّنَةٍ وَ ما نَحْنُ بِتارِکی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِكَ وَ ما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنینَ اِنْ نَقُولُ اِلَّا اعْتَراكَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ قالَ اِنِّی اُشْهِدُ اللهَ

ص: 163


1- 281.. ابن بابویه فی (الفقیه): باسناده عن کثیر النواء، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «ان نوحا(علیه السلام) رکب السفینة اوّل یوم من رجب، فامر من معه ان یصوموا ذلک الیوم، و قال: من صام ذلک الیوم تباعدت عنه النیران مسیرة سنة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 108، ح 9]
2- 282.. عن الحسن بن علی الوشاء قال: سمعت الرّضا ع یقول: قال ابو عبد الله ع ان الله قال لنوح: «اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِکَ» لانه کان مخالفا له، و جعل من اتبعه من اهله قال: و سالنی کیف یقرءون هذه الآیة فی نوح قلت: یقرؤها الناس علی وجهین، اِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ و انه عمل غیر صالح فقال: کذبوا هو ابنه، و لکن الله نفاه عنه حین خالفه فی دینه. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 151، ح 41]

وَ اشْهَدُوا اَنِّی بَری ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ مِنْ دُونِهِ فَکیدُونی جَمیعًا ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ اِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ اِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ اَبْلَغْتُکُمْ ما اُرْسِلْتُ بِهِ اِلَیْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّونَهُ شَیْئًا اِنَّ رَبِّی عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ حَفیظٌ وَ لَمَّا جاءَ اَمْرُنا نَجَّیْنا هُودًا وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ نَجَّیْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلیظٍ وَ تِلْكَ عادٌ جَحَدُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا اَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنیدٍ وَ اُتْبِعُوا فی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ اَلا اِنَّ عادًا کَفَرُوا رَبَّهُمْ اَلا بُعْدًا لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ وَ اِلی ثَمُودَ اَخاهُمْ صالِحًا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَکُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ هُوَ اَنْشَاَکُمْ مِنَ الْاَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ اِنَّ رَبِّی قَریبٌ مُجیبٌ قالُوا یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا اَ تَنْهانا اَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا وَ اِنَّنا لَفی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا اِلَیْهِ مُریبٍ قالَ یا قَوْمِ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ یَنْصُرُنی مِنَ اللهِ اِنْ عَصَیْتُهُ فَما تَزیدُونَنی غَیْرَ تَخْسیرٍ وَ یا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوها تَاْکُلْ فی اَرْضِ اللهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَاْخُذَکُمْ عَذابٌ قَریبٌ فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فی دارِکُمْ ثَلاثَةَ اَیَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ فَلَمَّا جاءَ اَمْرُنا نَجَّیْنا صالِحًا وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ اِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزیزُ وَ اَخَذَ الَّذینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَاَصْبَحُوا فی دِیارِهِمْ جاثِمینَ کَاَنْ لَمْ یَغْنَوْا فیها اَلا اِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ اَلا بُعْدًا لِثَمُودَ

لغات:

فَطر، به معنای شقّ و شکافتن است و خداوند، فاطر است، یعنی خالق است چرا که او دانه اوّل را می شکافد. و مدرار، فرو ریختن پیوسته و فراوان و به اندازه ی نیاز است. و فرق بین انظار و تاخیر این است که انظار، امهال برای دقّت و مطالعه است و تاخیر خلاف

ص: 164

تقدیم است، و انشاء ایجاد ابتدایی بدون کمک گرفتن است، و استعمار، در خواست عمران است، و مسّ و لمس به یک معناست، و غنا در اصل به معنای اکتفاء است و غنی بالمال یعنی اکتفی به.

ترجمه:

(ما) به سوی (قوم) عاد، برادرشان «هود» را فرستادیم (به آن ها) گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! شما فقط تهمت می زنید (و بُت ها را شریک او می خوانید)! (50) ای قوم من! من از شما برای این (رسالت)، پاداشی نمی طلبم پاداش من، تنها بر کسی است که مرا آفریده است آیا نمی فهمید؟! (51) و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید، تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید! و گنه کارانه، روی (از حق) بر نتابید!» (52) گفتند: «ای هود! تو دلیل روشنی برای ما نیاورده ای! و ما خدایان خود را به خاطر حرف تو، رها نخواهیم کرد! و ما (اصلًا) به تو ایمان نمی آوریم! (53) ما (درباره تو) فقط می گوییم: بعضی از خدایان ما، به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده) اند!» (هود) گفت: «من خدا را به شهادت می طلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آن چه شریک (خدا) قرار می دهید… (54) از آن چه غیر او (می پرستید)! حال که چنین است، همگی برای من نقشه بکشید و مرا مهلت ندهید! (اما بدانید کاری از دست شما ساخته نیست!) (55) من، بر «اللَّه» که پروردگار من و شماست، توکّل کرده ام! هیچ جنبنده ای نیست مگر این که او بر آن تسلّط دارد (اما سلطه ای با عدالت! چرا که) پروردگار من بر راه راست است! (56) پس اگر روی برگردانید، من رسالتی را که مامور بودم به شما رساندم و پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما می کند و شما کمترین ضرری به او نمی رسانید پروردگارم حافظ و نگاه بان هر چیز است!» (57) و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، «هود»

ص: 165

و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و آن ها را از عذاب شدید، رهایی بخشیدیم! (58) و این قوم «عاد» بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند و پیامبران او را معصیت نمودند و از فرمان هر ستم گر دشمن حق، پیروی کردند! (59) آنان، در این دنیا و روز قیامت، لعنت (و نام ننگینی) به دنبال دارند! بدانید «عاد» نسبت به پروردگارشان کفر ورزیدند! دور باد «عاد» -- قوم هود -- (از رحمت خدا، و خیر و سعادت)! (60) و به سوی قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابت کننده (خواسته های آن ها) است!» (61) گفتند: «ای صالح! تو پیش از این، مایه امید ما بودی! آیا ما را از پرستش آن چه پدرانمان می پرستیدند، نهی می کنی؟! در حالی که ما، در مورد آن چه به سوی آن دعوتمان می کنی، در شک و تردید هستیم!» (62) گفت: «ای قوم! اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و رحمتی از جانب خود به من داده باشد (، می توانم از ابلاغ رسالت او سرپیچی کنم)؟ ! اگر من نافرمانی او کنم، چه کسی می تواند مرا در برابر وی یاری دهد؟! پس، (سخنان) شما، جز اطمینان به زیان کار بودن تان، چیزی بر من نمی افزاید! (63) ای قوم من! این «ناقه» خداوند است، که برای شما نشانه ای است بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود هیچ گونه آزاری به آن نرسانید، که به زودی عذاب خدا شما را خواهد گرفت!» (64) (اما) آن ها آن (ناقه) را از پای در آوردند! و (صالح به آن ها) گفت:

«(مهلت شما تمام شد!) سه روز در خانه های تان بهره مند گردید (و بعد از آن، عذاب الهی فرا خواهد رسید) این وعده ای است که دروغ نخواهد بود!» (65) و هنگامی که فرمان (مجازات) ما فرا رسید، صالح و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود

ص: 166

(از آن عذاب) و از رسوایی آن روز، رهایی بخشیدیم چرا که پروردگارت قوی و شکست ناپذیر است! (66) و کسانی را که ستم کرده بودند، صیحه (آسمانی) فروگرفت و در خانه های شان به روی افتادند و مردند… (67) آن چنان که گویی هرگز ساکن آن دیار نبودند! بدانید قوم ثمود، پروردگارشان را انکار کردند! دور باد قوم ثمود (از رحمت پروردگار)! (68)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اِلَی عَادٍ اَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ اِلَهٍ غَیْرُهُ…»(1) در تفسیر قمّی آمده:

شهرهای قوم عاد در بادیه، سمت مشرق بود و آنان را چهار منزلگاه و زراعت و نخلستان فراوانی بود و قامت های بلندی داشتند و عمرهای طولانی می کردند و بُت می پرستیدند و خداوند هود را فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند و از بُت پرستی دست بردارند، پس آنان هود را نپذیرفتند و به او ایمان نیاوردند و به او آزار نمودند، پس هفت سال باران نیامد و گرفتار قحطی شدند.

از سویی عاد [یعنی هود] زراعت فراوانی داشت و کشت خود را آب می داد، از این رو گروهی به درب خانه او آمدند و گفتند: «بلاد ما را بی آبی گرفته و ما آمده ایم تا از هود بخواهیم دعا کند و باران برای ما ببارد» پس زنی از خانه خارج شد و به آنان گفت: اگر هود دعایی می داشت برای خود دعا می کرد، که زراعت او سوخته است! گفتند: هود اکنون کجاست؟ آن زن گفت: در فلان منطقه است. پس آنان نزد هود آمدند و گفتند: ای پیامبر خدا! بلاد ما، بی آب شده و باران نیامده و شما از خدا بخواه تا باران را بفرستد و دیار ما سیراب شود.

ص: 167


1- 283.. سوره ی هود، آیات 53-50.

پس هود آماده نماز شد و برای آنان دعا کرد، و فرمود: باز گردید، که باران خواهد آمد و بلاد شما سیراب خواهد گردید. آنان گفتند: ای هود ما امر عجیبی را دیدیم. فرمود: چه دیدید؟ گفتند: ما، در منزل شما زن زشت رو و شمطا و عورایی را دیدیم که به ما گفت: اگر هود را دعایی بود برای خود دعا می کرد که کشت او سوخته است! هود فرمود: او همسر من است و من برای او از خدا طول عمر می طلبم! پس آنان به هود گفتند: برای چه؟! فرمود: به خاطر این که خداوند مومنی را خلق نکرده مگر آن که دشمنی او را آزار می دهد، و آن زن دشمن من است و من دوست می دارم که دشمن من مملوک من باشد نه مالک من.

پس هود در بین قوم خود مشغول دعوت به توحید و پرهیز از بُت پرستی بود، تا بلاد آنان آباد و سیراب شد، چنان که خداوند می فرماید: «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ اِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا…» و چون ایمان نیاوردند خداوند «رِیحٍ صَرْصَرٍ» یعنی باد تند و سرد را بر آنان نازل نمود [و هلاک شدند] چنان که خداوند در سوره ی قمر می فرماید: «کَذَّبَتْ عَادٌ فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَ نُذُرِ * اِنَّا اَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ» و در سوره ی الحاقّه نیز می فرماید: «وَ اَمَّا عَادٌ فَاُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیَةٍ * سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَ ثَمَانِیَةَ اَیَّامٍ حُسُومًا…».(1)

ص: 168


1- 284.. القمّی انّ عاداً کانت بلادهم فی البادیة من المشرق الی الاجفر اربعة منازل و کان لهم زرع و نخل کثیر و لهم اعمار طویلة و اجسام طویلة فعبَدُوا الاصنام و بعث اللَّه الیهم هوداً یدعوهم الی الاسلام و خلع الانداد فابوا و لم یؤمنوا یهود و آذوه فکفّت السماء عنهم سبع سنین حتّی قحطوا و کان هود زرّاعاً و کان یسقی الزّرع فجاء قوم الی بابه یریدونه فخرجت علیهم امراة شمطاء عوراء فقالت من انتم فقالوا نحن من بلاد کذا و کذا اجدبت بلادنا فجئنا الی هود نساله ان یدعو اللَّه حتّی یمطر و یخصب بلادنا فقالت لو استجیب لهود لدعا لنفسه فقد احترق زرعه لقلة الماءِ قالوا فاین هو قالت هو فی موضع کذا و کذا فجاءوا الیه فقالوا یا نبیّ اللَّه قد اجدبت بلادنا و لم یمطر فسل اللَّه ان یخصب بلادنا و یمطر فتهیّا للصّلوة و صلَّی و دعا لهم فقال لهم ارجعُوا فقد امطرتم و اخصبت بلادکم فقالوا یا نبیّ اللَّه انّا راینا عجباً قال و ما رایتم قالوا راینا فی منزلک امراة شمطاء عوراء قالت لنا من انتم و من تریدون فقلنا جئنا الی هود لیدعو اللَّه لنا فنمطر فقالت لو کان هود داعیاً لدعا لنفسه فانّ زرعه قد احترق فقال هود ذاک اهلی و انا ادعو اللَّه لها بطول البقاء فقالوا و کیف ذلک قال لانّه ما خلق اللَّه مومناً الّا و له عدّو یؤذیه و هی عدّوی فَلَانَ یکون عدّوی ممّن املکه خیر من ان یکون عدویّ و ممّن یملکنی فبقی هود فی قومه یدعوهم الی اللَّه و ینهاهم عن عبادة الاصنام حتّی اخصبت بلادهم و انزل اللَّه علیهم المطر و هو قوله(عزوجل) یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ الآیات فلّما لم یؤمنوا ارسل اللهُ علیهم الریح الصرصر یعنی الباردة و هو قوله تعالی فی سورة القمر کَذَّبَتْ عادٌ فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ اِنَّا اَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ و حکی فی سورة الحاقة فقال وَ اَمَّا عادٌ فَاُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ اَیَّامٍ حُسُوماً قال کان القمر منحوساً بزجل سبع لیال و ثمانیة ایّامٍ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 457]

مولّف گوید:

در سوره ی اعراف کیفیّت هلاکت قوم هود گذشت.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی سپس گوید:

هنگامی که قوم هود گفتند: «یَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَیِّنَةٍ وَ مَا نَحْنُ بِتَارِکِی آلِهَتِنَا عَن قَوْلِکَ وَ مَا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ» و به هود ایمان نیاوردند خداوند عذاب «رِیحٍ صَرْصَرٍ» یعنی باد سرد را بر آنان نازل نمود و هلاک شدند.(1)

ص: 169


1- 285.. فبقی هود فی قومه یدعوهم الی الله، و ینهاهم عن عبادة الاصنام حتّی خصبت بلادهم، و انزل الله علیهم المطر، و هو قوله(عزوجل): وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً اِلی قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ قالوا، کما حکی الله: یا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَیِّنَةٍ وَ ما نَحْنُ بِتارِکِی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ وَ ما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ الآیة، فلما لم یؤمنوا ارسل الله علیهم الریح الصرصر، یعنی الباردة. [تفسیر برهان، ج 3، ص 114]

عبدالله بن سنان از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

و امّا «ریح عقیم» باد نابود کننده و عذابی است که به هر چیزی، از انسان و گیاه برخورد کند، آن را نابود می نماید، و آن بادی است که در زیر هفت زمین قرار دارد و تا کنون برای [هلاکت] کسی خارج نشده مگر برای هلاکت قوم هود هنگامی که مورد غضب خدا قرار گرفتند…(1) «اِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مردی از اهل کوفه به علی بن الحسین(علیه السلام) که در مسجدالحرام نشسته بود گفت:

علی(علیه السلام) می فرمود: «ان اخواننا بغوا علینا» یعنی «برادران ما بر ما ستم کردند؟! و ما آنان را کشتیم» و این اقرار به این است که او برادران خود از مومنین را کشته است» پس امام سجّاد(علیه السلام) گریان شد و دست خود را بر چشم خویش کشید و فرمود: چگونه تو یقین پیدا کرده ای که پدر من مومنین را کشته است؟! سپس به او فرمود: مگر کتاب خدا را نخوانده ای که می فرماید: «وَ اِلی عادٍ اَخاهُمْ هُوداً…» و خداوند قوم هود را هلاک نمود، و هود را نجات داد، و نیز خداوند می فرماید: «وَ اِلی ثَمُودَ اَخاهُمْ صالِحاً» و خداوند قوم ثمود را هلاک کرد و صالح را نجات داد؟!(3)

ص: 170


1- 286.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد، عن ابن محبوب، عن عبد الله بن سنان، عن معروف بن خربوذ، عن ابی جعفر(علیه السلام) -- فی حدیث -- قال: قال: «و امّا الریح العقیم فانها ریح عذاب، لا تذر شیئا من الارحام، و لا شیئا من النبات، و هی ریح تخرج من تحت الارضین السبع، و ما خرجت منها ریح قط، الا علی قوم عاد حین غضب الله تعالی علیهم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 115]
2- 287.. سوره ی هود، آیه ی 56.
3- 288.. العیّاشی: عن المفضّل بن عمر، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «ان علی بن الحسین (علیه السلام) کان فی المسجد الحرام جالسا، فقال له رجل من اهل الکوفة. قال علی(علیه السلام): «ان اخواننا بغوا علینا»؟ فقال له علی بن الحسین (صلوات الله علیه): یا عبد الله، امّا تقرا کتاب الله: وَ اِلی عادٍ اَخاهُمْ هُوداً؟ فاهلک الله عادا، و انجی هودا: وَ اِلی ثَمُودَ اَخاهُمْ صالِحاً فاهلک الله ثمودا و انجی صالحا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 116]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

یعنی خداوند بر حقّ است و به حقّ عمل می کند و پاداش احسان را به احسان می دهد، و پاداش بدی را به بدی می دهد، و هر که را بخواهد عفو می کند و می بخشد.(1) «وَ اِلَی ثَمُودَ اَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَکُم مِّنْ اِلَهٍ غَیْرُهُ»(2) مرحوم کلینی در کتاب کافی با سند خود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جبرییل سوال کرد: هلاکت قوم صالح چگونه بوده است؟ جبرییل گفت: ای محمّد! صالح در سنّ شانزده سالگی در بین قوم خود مبعوث به رسالت شد و تا یک صد و بیست سال مردم را دعوت نمود و مردم جوابی به او ندادند، و آنان هفتاد بُت داشتند و آن ها را می پرستیدند و خدایان خود می دانستند! و چون صالح چنین دید، به آنان گفت: «من در سنّ شانزده سالگی مبعوث برای شما شدم و اکنون یک صد و بیست سال دارم و [شما هنوز دعوت مرا نپذیرفته اید!] اکنون دو چیز را به شما پیشنهاد می نمایم: آن چه را می خواهید، بگویید، تا من از خدای خود سوال کنم و او خواسته شما را انجام بدهد، [و شما به حقانیّت من پی ببرید]. و یا من از خدایان شما درخواست می کنم و آنان مرا

ص: 171


1- 289.. العیّاشی: عن ابی معمر السعدی، قال: قال علی بن ابی طالب(علیه السلام) فی قوله: اِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ: «یعنی انه علی حق، یجزی بالاحسان احسانا، و بالسی ء سیئا، و یعفو عمن یشاء و یغفر سبحانه و تعالی». [تفسیر برهان، ج 3، ص 115]
2- 290.. سوره ی هود، آیه ی 61.

اجابت کنند، پس اگر خدایان شما به خواسته من عمل کردند من از بین شما بیرون می روم، چرا که من شما را خسته کردم و شما نیز مرا خسته کردید!(1) قوم صالح گفتند: «ای صالح به راستی با انصاف با ما سخن گفتی» و سپس با صالح(علیه السلام) وعده کردند که در روز معیّنی بیایند و به این پیمان عمل کنند، پس در آن روز آمدند و بُت های خویش را به پشت گرفته و آوردند و طعام و غذای خود را خوردند و چون فارغ شدند به صالح(علیه السلام) گفتند: بیا و خواسته خود را از بُت های ما طلب کن؛ پس صالح(علیه السلام) به بزرگ آنان فرمود: نام این بُت چیست؟ و چون نام او را گفت، صالح او را صدا زد و بُت پاسخی نداد، پس صالح(علیه السلام) فرمود: چرا پاسخ نمی دهد؟ گفتند: از دیگری سوال کن، پس صالح(علیه السلام) از همه بُت ها سوال کرد و پاسخی نشنید.(2)

ص: 172


1- 291.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن الحسن بن محبوب، عن ابی حمزة، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: «ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) سال جبرییل(علیه السلام) کیف کان مهلک قوم صالح(علیه السلام)؟ فقال: یا محمّد، ان صالحا بعث الی قومه و هو ابن ست عشرة سنة، فلبث فیهم حتّی بلغ عشرین و مائة سنة، لا یجیبونه الی خیر، قال: و کان لهم سبعون صنما یعبدونها من دون الله عز ذکره فلما رای ذلک منهم، قال: یا قوم، بعثت الیکم و انا ابن ست عشرة سنة، و قد بلغت عشرین و مائة سنة، و انا اعرض علیکم امرین: ان شئتم فاسالونی حتّی اسال الهی فیجیبکم فیما سالتمونی الساعة. و ان شئتم سالت آلهتکم، فان اجابتنی بالذی سالت خرجت عنکم، فقد سئمتکم و سئمتمونی.
2- 292.. قالوا: لقد انصفت، یا صالح. فاتعدوا لیوم یخرجون فیه، قال: فخرجوا باصنامهم الی ظهرهم، ثم قربوا طعامّهم و شرابهم فاکلوا و شربوا، فلما ان فرغوا دعوه، فقالوا: یا صالح اسال، فقال لکبیرهم: ما اسم هذا؟ قالوا: فلان. فقال له صالح: یا فلان، اجب. فلم یجبه، فقال صالح: ماله لا یجیب؟ قالوا: ادع غیره. فدعاها کلها باسمائها فلم یجبه منها شی ء، فاقبلوا علی اصنامهم.

و صاحبان آن ها به بُت های خود گفتند: برای چه پاسخ صالح را نمی دهید؟! و آنان پاسخی ندادند، پس آنان به صالح گفتند: ساعتی از ما و بُت هایمان فاصله بگیر، و سپس بساط و لباس و فرش های خود را دور انداختند و در خاک غوطه ور شدند و خاک بر سر ریختند و به بُت های خود گفتند: اگر امروز پاسخ صالح را ندهید او ما را رسوا خواهد نمود؛ و سپس به صالح(علیه السلام) گفتند: اکنون خواسته خود را از بُت های ما مطرح کن.(1) پس صالح آنان را صدا زد و پاسخی ندادند، و صالح فرمود: ای مردم! این روز به پایان رسید و بُت های شما به من پاسخی ندادند، اکنون شما هر چه می خواهید بگویید تا من از خدای خود طلب کنم و او فوراً به شما پاسخ بدهد و خواسته شما را عمل کند.(2) پس هفتاد نفر از بزرگان آنان که مورد توجّه مردم بودند آماده شدند و گفتند:

ای صالح! ما خواسته خود را می گوییم، اگر خدای تو ما را اجابت نمود ما از تو پیروی می کنیم و دعوت تو را اجابت می نماییم و همه مردم با تو بیعت خواهند نمود.(3)

ص: 173


1- 293.. فقالوا لها: مالک لا تجیبین صالحا؟ فلم تجب. فقالوا: تنح عنا، و دعنا و آلهتنا ساعة. ثم نحوا بسطهم و فرشهم، و نحوا ثیابهم، و تمرغوا علی التراب، و طرحوا التراب علی رؤوسهم، و قالوا لاصنامهم: لئن لم تجبن صالحا الیوم لیفضحنا. قال: ثم دعوه. فقالوا: یا صالح، ادعها.
2- 294.. فدعاها فلم تجبه. فقال لهم: یا قوم، قد ذهب صدر النهار، و لا اری آلهتکم تجیبنی، فسالونی حتّی ادعوا الی فیجیبکم الساعة.
3- 295.. فانتدب له منهم سبعون رجلا من کبرائهم و المنظور الیهم منهم، فقالوا: یا صالح، نحن نسالک، فان اجابک ربک اتبعناک و اجبناک، و یبایعک جمیع اهل قریتنا.

صالح(علیه السلام) فرمود: هر چه می خواهید بگویید، آنان گفتند: ما را نزدیک این کوه ببر؛ پس صالح با آنان نزد آن کوه آمد و آنان گفتند: از خدای خود بخواه که برای ما الآن از این کوه یک شتر سرخ سالم ده ساله که خطّی در دو پهلوی او باشد خارج نماید.(1) صالح(علیه السلام) فرمود: «شما سوالی کردید که برای من بزرگ است و برای خدای من ناچیز و آسان است» و چون صالح خواسته ی آنان را به درگاه خدای خود عرضه نمود، ناگهان از کوه صدایی بلند شد که نزدیک بود عقول آنان پرواز کند و سپس آن کوه سخت به خود لرزید و مانند زنی که درد زایمان پیدا کند، اضطراب پیدا کرد و فوراً سر شتر از آن خارج شد و پس از آن گردن و سایر بدن او از کوه خارج گردید و روی پاهای خود ایستاد.(2) و چون مردم چنین دیدند گفتند: «چه زود خدای تو خواسته ما را بر آورده نمود؟! اکنون از خدای خود بخواه که این شتر فرزند خود را نیز به دنیا بیاورد» و صالح درخواست آنان را از خدای خود خواست و ناگهان آن شتر فرزند خود را به دنیا آورد و گرد مادر خود حرکت نمود و صالح به آنان گفت: آیا شما خواسته دیگری

ص: 174


1- 296.. فقال لهم صالح(علیه السلام): سلونی ما شئتم. فقالوا: تقدم بنا الی هذا الجبل. و کان الجبل قریبا منهم، فانطلق معهم صالح، فلما انتهوا الی الجبل، قالوا: یا صالح، ادع لنا ربک یخرج لنا من هذا الجبل الساعة ناقة حمراء شقراء وبراء عشراء، بین جنبیها میل،
2- 297.. فقال لهم صالح: قد سالتمونی شیئا یعظم علی و یهون علی ربی جل و عز و تعالی. قال: فسال الله تبارک و تعالی صالح ذلک، فانصدع الجبل صدعا کادت تطیر منه عقولهم لما سمعوا ذلک، ثم اضطرب ذلک الجبل اضطرابا شدیدا، کالمراة اذا اخذها المخاض، ثم لم یفجاهم الا راسها قد طلع علیهم من ذلک الصدع، فما استتمت رقبتها حتّی اجترت، ثم خرج سائر جسدها، ثم استوت قائمة علی الارض.

دارید؟ گفتند: سوال دیگری نداریم و اکنون شما با ما نزد مردم بیا تا آن چه ما دیدیم را به آنان بگوییم و آنان نیز ایمان بیاورند.(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

هنوز آن هفتاد نفر به مردم نرسیده بودند که شصت و چهار نفر آنان مرتد شدند و گفتند: این سحر و دروغ بود؛ و چون نزد مردم رسیدند، آن شش نفر گفتند: «صالح حق است» و بقیّه آنان گفتند: دروغ و سحر است و چون بازگشتند یک نفر از آن شش نفر باز مرتد شد و او از کسانی بود که ناقه ی صالح را پی کردند!(2) «فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمْ ثَلاَثَةَ اَیَّامٍ ذَلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ»(3) ابوبصیر گوید:

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه «کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ * فَقَالُوا اَ بَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ اِنَّا اِذًا لَّفِی ضَلَالٍ وَ سُعُرٍ» سوال کردم.

امام(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره ی کسانی است که صالح پیغمبر(علیه السلام) را تکذیب نمودند و گفتند:

ص: 175


1- 298.. فلما راوا ذلک، قالوا یا صالح، ما اسرع ما اجابک ربک! ادع لنا ربک یخرج لنا فصیلها، فسال الله(عزوجل)، فرمت به، فدب حولها. فقال لهم: یا قوم، ابقی شی ء قالوا: لا، انطلق بنا الی قومنا نخبرهم بما راینا و یؤمنون بک.
2- 299.. قال: فرجعوا، فلم یبلغ السبعون الیهم حتّی ارتد منهم اربعة و ستون رجلا، قالوا: سحر و کذب. قال: فانتهوا الی الجمیع، فقال الستة: حق، و قال الجمیع: کذب و سحر، قال: فانصرفوا علی ذلک ثم ارتاب من الستة واحد، فکان فیمن عقرها». قال ابن محبوب: فحدثت بهذا الحدیث رجلا من اصحابنا، یقال له: سعید بن یزید، فاخبرنی انه رای الجبل الذی خرجت منه بالشام، قال: فرایت جنبها قد حک الجبل فاثر جنبها فیه، و جبل آخر بینه و بین هذا میل. [تفسیر برهان، ج 3، ص 116]
3- 300.. سوره ی هود، آیه ی 65.

«آیا ما باید از یک نفر انسانی مانند خودمان، پیروی کنیم؟! اگر چنین باشد ما در ضلالت و گم راهی خواهیم بود.» سپس فرمود:

خداوند هیچ قومی را هلاک نکرد، جز آن که پیش از آن پیامبرانی را فرستاد و حجّت را بر آنان تمام نمود، برای مثال، خداوند صالح را به طرف قوم ثمود فرستاد [و او بیش از یک صد سال آنان را موعظه و انذار نمود] و دعوت او را نپذیرفتند و با او تندی و سرکشی کردند و گفتند: ما به تو ایمان نمی آوریم تا از این کوه برای ما شتر ده ساله بیرون بیاوری؛ و آن کوه را آنان می پرستیدند و مقابل او تعظیم می کردند و هر سال برای آن قربانی می نمودند و گرد او جمع می شدند! و به صالح(علیه السلام) گفتند: «اگر تو پیامبری، از خدای خود بخواه تا برای ما از این کوه شتر ده ساله خارج کند» و خداوند خواسته آنان را انجام داد و به صالح فرمود: «به آنان بگو: یک روز آب مخصوص این شتر است و یک روز مخصوص شماست» و چون روز آب آن شتر می رسید و آب می نوشید او را می بستند و محبوس می نمودند و صغیر و کبیر آنان از شیر او می نوشیدند و چون روز بعد می رسید به آن شتر سهم آبی نمی دادند و خود می نوشیدند.

و سال ها به این کارشان ادامه دادند و سپس با خدای خود به ستیز برخاستند و به هم دیگر گفتند: «این شتر را بکشید و خود را راحت نمایید، ما راضی نیستیم که یک روز آب مخصوص او باشد و یک روز مخصوص ما باشد» پس برای کسی که آن شتر را بکشد اجرتی تعیین کردند و گفتند: ما هر چه بخواهد به او می دهیم، پس مرد سرخ روی زنازاده ای نزد آنان آمد که به او «قدّار شقیّ» می گفتند --

ص: 176

و او نزد آنان از اشقیا و بدترین مردم بود، پس پولی به او دادند و او در کمین نشست و چون شتر در روز خود آب نوشید و خواست بازگردد ضربتی به او زد و چون کارساز نشد ضربت دیگری به او زد و شتر روی زمین افتاد و کشته شد و فرزند او به کوه فرار نمود و سر به آسمان بلند نمود و سه مرتبه ناله زد و قوم صالح همگی در کشتن او شرکت نمودند و گوشت او را بین خود تقسیم کردند و صغیر و کبیر آنان از آن گوشت خوردند و چون صالح(علیه السلام) چنین دید به آنان فرمود: برای چه چنین کردید، آیا از دستور پروردگار خود تخلّف نمودید؟! پس خداوند به صالح(علیه السلام) وحی نمود: «قوم تو طغیان و سرکشی کردند و ناقه الهی را که حجّت بر آنان بود کشتند، در حالی که زیانی برای آنان نداشت، بلکه بزرگ ترین منفعت را از آن می بردند! پس به آنان بگو: «من تا سه روز دیگر عذاب خود را بر شما می فرستم و اگر توبه کردند و به خدای خود بازگشتند من توبه آنان را می پذیرم و عذاب را از آنان بر می دارم و گرنه عذاب من در روز سوم به آنان خواهد رسید» و صالح(علیه السلام) نزد آنان آمد و پیام خداوند را به آنان ابلاغ نمود و لکن آنان سخت دل تر شدند و گفتند:

«ای صالح اگر راست می گویی آن چه به ما وعده می دادی را بیاور» صالح(علیه السلام) فرمود: «شما فردا صورت های تان زرد می شود و روز دوّم سرخ می شود و روز سوّم سیاه می شود» و چون روز اوّل صورت های آنان زرد شد، به هم دیگر گفتند: آن چه صالح می گفت انجام گرفت! پس متمرّدین از آنان گفتند: «ما گوش به حرف صالح نمی دهیم، و حرف او را نمی پذیریم، گرچه بزرگ و خطرناک باشد» و چون روز دوّم رسید و صورت های شان قرمز شد، به هم دیگر گفتند: آن چه صالح گفت

ص: 177

انجام گرفت! و لکن متمرّدین و سرکشان آنان گفتند: «اگر همه ی ما هلاک شویم، ما به سخن صالح گوش نمی کنیم، و خدایان خود را -- که پدرانمان می پرستیده اند -- رها نمی کنیم» و چون توبه نکردند و به خدای خود باز نگشتند، روز سوّم صورت های آنان سیاه شد و به هم دیگر گفتند: «وعده ی صالح فرا رسید!» و متمرّدین از آنان گفتند:

آن چه صالح می گفت انجام گرفت و چون نیمه شب فرا رسید جبرییل فریادی بر آنان زد که گوش های شان را پاره کرد و دل های آنان دو نیم شد و جگرهای شان متلاشی گردید و مردم در این سه روز کفن پوشیدند و بر خود حنوط و کافور پاشیدند و یقین کردند که عذاب بر آنان نازل خواهد شد، و با صیحه جبرییل(علیه السلام) در یک چشم بر هم زدن صغیر و کبیرشان هلاک شدند، بلکه حیوانات شان نیز هلاک شدند و احدی در دیارشان باقی نماند، و پس از صیحه ی جبرییل خداوند آتشی از آسمان فرستاد و همه آنان سوختند، و قصّه ی قوم صالح این چنین رقم خورد!(1)

ص: 178


1- 301.. و عنه: عن علی بن محمّد، عن علی بن العبّاس، عن الحسن بن عبدالرّحمن، عن علی بن ابی حمزة، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قلت له: کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ فَقالُوا اَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ اِنَّا اِذاً لَفِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ اَ اُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذَّابٌ اَشِرٌ «القمر 54: 23-25»؟ قال: «هذا فیما کذبوا به صالحا، و ما اهلک الله(عزوجل) قوما قط حتّی یبعث الیهم قبل ذلک الرسل، فیحتجوا علیهم، فبعث الله الیهم صالحا فدعاهم الی الله، فلم یجیبوه و عتوا علیه، و قالوا: لن نؤمن لک حتّی تخرج لنا من هذه الصخرة ناقة عشراء، و کانت الصخرة یعظمونها و یعبدونها، و یذبحون عندها فی راس کل سنة، و یجتمعون عندها، فقالوا له: ان کنت کما تزعم نبیا رسولا، فادع لنا الهک حتّی یخرج لنا من هذه الصخرة الصماء ناقة عشراء، فاخرجها الله کما طلبوا منه. ثم اوحی الله تبارک و تعالی الیه: ان -- یا صالح -- قال لهم: ان الله قد جعل لهذه الناقة من الماء شرب یوم، و لکم شرب یوم. و کانت الناقة اذا کان یوم شربها شربت الماء ذلک الیوم، فیحلبونها فلا یبقی صغیر و لا کبیر الا شرب من لبنها یومهم ذلک فاذا کان اللیل و اصبحوا، غدوا الی مائهم فشربوا منه ذلک الیوم، و لم تشرب الناقة ذلک الیوم، فمکثوا بذلک ما شاء الله. ثم انهم عتوا علی الله، و مشی بعضهم الی بعض، و قالوا: اعقروا هذه الناقة و استریحوا منها، لا نرضی ان یکون لنا شرب یوم و لها شرب یوم. ثم قالوا: من الذی یلی قتلها، و نجعل له جعلا ما احب؟ فجاءهم رجل احمر اشقر ازرق، ولد زنا، لا یعرف له اب، یقال له: قدار، شقی من الاشقیاء، مشؤوم علیهم، فجعلوا له جعلا، فلما توجّهت الناقة الی الماء الذی کانت ترده، ترکها حتّی شربت و اقبلت راجعة، فقعد لها فی طریقها، فضربها بالسیف ضربة فلم تعمل شیئا، فضربها ضربة اخری فقتلها، و خرت الی الارض علی جنبها، و هرب فصیلها حتّی صعد الی الجبل، فرغا ثلاث مرات الی السماء. و اقبل قوم صالح، فلم یبق منهم احد الا شرکه فی ضربته، و اقتسموا لحمها فیما بینهم، فلم یبق منهم صغیر و لا کبیر الا اکل منها. فلما رای ذلک صالح اقبل الیهم، فقال: یا قوم، ما دعاکم الی ما صنعتم، ا عصیتم امر ربکم؟ فاوحی الله تبارک و تعالی الی صالح(علیه السلام): ان قومک قد طغوا و بغوا، و قتلوا ناقة بعثتها الیهم حجة علیهم، و لم یکن علیهم فیها ضرر، و کان لهم منها اعظم المنفعة، فقل لهم: انی مرسل علیهم عذابی الی ثلاثة ایام، فان هم تابوا و رجعوا قبلت توبتهم، و صددت عنهم، و ان هم لم یتوبوا و لم یرجعوا بعثت علیهم عذابی فی الیوم الثالث. فاتاهم صالح(علیه السلام)، فقال لهم: یا قوم، انی رسول ربکم الیکم، و هو یقول لکم: ان انتم تبتم و رجعتم و استغفرتم غفرت لکم، و تبت علیکم، فلما قال لهم ذلک کانوا اعتی ما کانوا و اخبث، و قالوا: یا صالح، ائتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین. قال: یا قوم، انکم تصبحون غدا و وجوهکم مصفرة، و الیوم الثانی وجوهکم محمرة، و الیوم الثالث وجوهکم مسودة. فلما ان کان اوّل یوم اصبحوا و وجوههم مصفرة، فمشی بعضهم الی بعض، و قالوا: قد جاءکم ما قال لکم صالح، فقال العتاة منهم: لا نسمع قول صالح و لا نقبل قوله، و ان کان عظیما فلما کان الیوم الثانی اصبحت وجوههم محمرة، فمشی بعضهم الی بعض، فقالوا: یا قوم، قد جاءکم ما قال لکم صالح. فقال العتاة منهم: لو اهلکنا جمیعا ما سمعنا قول صالح، و لا ترکنا آلهتنا التی کان آباؤنا یعبدونها، و لم یتوبوا و لم یرجعوا فلما کان الیوم الثالث اصبحوا و وجوههم مسودة، فمشی بعضهم الی بعض، فقالوا: یا قوم، اتاکم ما قال لکم صالح. فقال العتاة منهم: قد اتانا ما قال لنا صالح فلما کان نصف اللیل اتاهم جبرییل(علیه السلام)، فصرخ بهم صرخة خرقت تلک الصرخة اسماعهم، و فلقت. قلوبهم، و صدعت اکبادهم، و قد کانوا فی تلک الثلاثة ایام قد تحنطوا و تکفنوا، و علموا ان العذاب نازل بهم، فماتوا جمیعا فی طرفة عین، صغیرهم و کبیرهم، فلم یبق لهم ناعقة و لا راغیة و لا شی ء الا اهلکه الله، فاصبحوا فی دیارهم و مضاجعهم موتی اجمعین، ثم ارسل الله علیهم مع الصیحة النار من السماء فاحرقتهم اجمعین، و کانت هذه قصتهم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 117]

ص: 179

سوره ی هود، آیات 69 تا 83

متن:

وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا اِبْراهیمَ بِالْبُشْری قالُوا سَلامًا قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ اَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذٍ فَلَمَّا رَای اَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ اِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ اَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً قالُوا لا تَخَفْ اِنَّا اُرْسِلْنا اِلی قَوْمِ لُوطٍ وَ امْرَاَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِاِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ اِسْحاقَ یَعْقُوبَ قالَتْ یا وَیْلَتی اَ اَلِدُ وَ اَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلی شَیْخًا اِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ عَجیبٌ قالُوا اَ تَعْجَبینَ مِنْ اَمْرِ اللهِ رَحْمَتُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ اِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ اِبْراهیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْری یُجادِلُنا فی قَوْمِ لُوطٍ اِنَّ اِبْراهیمَ لَحَلیمٌ اَوَّاهٌ مُنیبٌ یا اِبْراهیمُ اَعْرِضْ عَنْ هذا اِنَّهُ قَدْ جاءَ اَمْرُ رَبِّكَ وَ اِنَّهُمْ آتیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطًا سی ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصیبٌ وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ اِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتی هُنَّ اَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللهَ وَ لا تُخْزُونِ فی ضَیْفی اَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشیدٌ قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فی بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ اِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُریدُ قالَ لَوْ اَنَّ لی بِکُمْ قُوَّةً اَوْ آوی اِلی رُکْنٍ شَدیدٍ قالُوا یا لُوطُ اِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ یَصِلُوا اِلَیْكَ فَاَسْرِ بِاَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ

ص: 180

مِنْکُمْ اَحَدٌ اِلَّا امْرَاَتَكَ اِنَّهُ مُصیبُها ما اَصابَهُمْ اِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ اَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَریبٍ فَلَمَّا جاءَ اَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ اَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمینَ بِبَعیدٍ

لغات:

«عِجل و عَجول» فرزند گاو مادّه را گویند و این نام به خاطر تعجیل و قرب ولادت اوست؛ و «حنیذ» به معنای گوشت مشویّ و بریان کرده است؛ و «نکرتُه و انکرتُه» به معنای ناشناخته بودن است؛ و «اوجَسَ» به معنای ترس باطنی است و «بَعل» به معنای زوج است و اصل آن به معنای قائم به امر است؛ و «مجید» به معنای کریم است؛ و «روع» به معنای ترس است و به معنای نَفس و قلب نیز آمده چنان که گفته می شود: «القی فی روعی»؛ و «ردّ» و «دفع» به یک معناست و دفع اعمّ از ردّ است چرا که ردّ، دفع به طرف خلف است، و «سیئ بهم» از سوء است و یقال: سَوؤتُه فسیء کما یقال: سررته فسرّ، و فرق بین سوء و قبیح این است که سوء بدی و زشتی ظاهری است و قبیح زشتی باطنی است؛ و «ضاق فلان ذَرعاً» در جایی گفته می شود که انسان راه نجات و خلاصی ندارد؛ و «عصیب» به معنای شدید در شرّ است، و عصبت الشئ یعنی شدّدته، و «قِطَع من اللیل» قطعه عظیمه شب و یا نصف شب را گویند؛ و «سجّیل» فارسی و به معنای سنگ و گل است؛ و سجّیل و سجیّن به یک معناست؛ و «منضود» به معنای پیوستگی و در کنار هم دیگر قرار گرفتن است؛ و «مسوّمةً» از سیماء به معنای علامت است؛ و حیوان سائِمه را به این علّت سائمّه گویند که علامتی بر او قرار می دهند.(1)

ص: 181


1- 302.. مجمع البیان.
ترجمه:

فرستادگان ما [فرشتگان] برای ابراهیم بشارت آوردند گفتند: «سلام!» (او نیز) گفت:

«سلام!» و طولی نکشید که گوساله بریانی (برای آن ها) آورد. (69) (اما) هنگامی که دید دست آن ها به آن نمی رسد (و از آن نمی خورند، کار) آن ها را زشت شمرد و در دل احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شده ایم!» (70) و همسرش ایستاده بود، (از خوشحالی) خندید پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او یعقوب دادیم.

(71) گفت: «ای وای بر من! آیا من فرزند می آورم در حالی که پیر زنم، و این شوهرم پیر مردی است؟! این راستی چیز عجیبی است!» (72) گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجّب می کنی؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است چرا که او ستوده و والا است!» (73) هنگامی که ترس ابراهیم فرو نشست، و بشارت به او رسید، درباره قوم لوط با ما مجادله می کرد… (74) چرا که ابراهیم، بردبار و دلسوز و بازگشت کننده (به سوی خدا) بود! (75) ای ابراهیم! از این (درخواست) صرف نظر کن، که فرمان پروردگارت فرا رسیده و بطور قطع عذاب (الهی) به سراغ آن ها می آید و برگشت ندارد! (76) و هنگامی که رسولان ما [فرشتگان عذاب] به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد و قلبش پریشان گشت و گفت: «امروز روز سختی است!» (زیرا آن ها را نشناخت و ترسید قوم تبهکار مزاحم آن ها شوند.) (77) قوم او (بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند -- و قبلًا کارهای بد انجام می دادند -- گفت: «ای قوم من! این ها دختران منند برای شما پاکیزه ترند! (با آن ها ازدواج کنید و از زشتکاری چشم بپوشید!) از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!» (78) گفتند: «تو که می دانی ما تمایلی به دختران تو نداریم و خوب می دانی ما چه می خواهیم!» (79) گفت: «(افسوس!) ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا تکیه گاه

ص: 182

و پشتیبان محکمی در اختیار من بود! (آن گاه می دانستم با شما زشت سیرتان ددمنش چه کنم!)» (80) (فرشتگان عذاب) گفتند: «ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم! آن ها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانواده ات را (از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند مگر همسرت، که او هم به همان بلایی که آن ها گرفتار می شوند، گرفتار خواهد شد! موعد آن ها صبح است آیا صبح نزدیک نیست؟!» (81) و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و دیار) را زیر و رو کردیم و بارانی از سنگ [گِلهای متحجر] متراکم بر روی هم، بر آن ها نازل نمودیم… (82) (سنگ هایی که) نزد پروردگارت نشاندار بود و آن، (از سایر) ستم گران دور نیست! (83)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا اِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَی قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ اَن جَاء بِعِجْلٍ حَنیذٍ»(1) در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند چهار ملک را برای هلاکت قوم لوط فرستاد: جبرییل، میکائیل، اسرافیل و کروبیل، و آنان نزد ابراهیم(علیه السلام) آمدند و بر او سلام کردند در حالی که صورت های خود را پوشانده بودند و ابراهیم(علیه السلام) آنان را نشناخت و لکن قیافه های نیکی را از آنان مشاهده نمود از این رو به خود گفت:

من خود باید به آنان خدمت نمایم و چون میهمان نواز بود برای آنان گوساله سمینی را طبخ نمود و نزد آنان آورد و چون دید دست های آنان به طرف آن نمی رود هراس پیدا کرد و ترسید، از این رو جبرییل(علیه السلام) عمامه خود را کنار زد و ابراهیم(علیه السلام) او را شناخت و فرمود: تو جبرییل هستی؟ فرمود: آری. پس همسر ابراهیم(علیه السلام) نیز او را شناخت [و خشنود و خندان شد] و جبرییل(علیه السلام) به او بشارت اسحاق و پس از

ص: 183


1- 303.. سوره ی هود، آیه ی 69.

اسحاق بشارت یعقوب را داد همسر ابراهیم گفت: آیا من که پیرزنی هستم و شوهرم نیز پیرمردی است فرزند پیدا می کنیم؟! جبرییل فرمود: آری، از امر خدا دور نیست و تعجّب مکن… سپس ابراهیم(علیه السلام) به آنان فرمود: شما برای چه به زمین فرود آمده اید؟ گفتند: «ما برای هلاک نمودن قوم لوط آمده ایم» ابراهیم(علیه السلام) فرمود: آیا اگر بین آنان یک صد نفر مومن باشد آنان را هلاک می کنید؟ جبرییل گفت: نه. ابراهیم گفت: اگر بین آنان پنجاه نفر مومن باشد آنان را هلاک می کنید؟ جبرییل گفت: نه. ابراهیم گفت:

اگر بین آنان سی نفر مومن باشد آنان را هلاک می کنید؟ جبرییل گفت: نه. ابراهیم گفت: اگر بین آنان بیست نفر مومن باشد آنان را هلاک می کنید؟ جبرییل گفت: نه. ابراهیم گفت: اگر پنج نفر بین آنان مومن باشند آنان را هلاک می کنید؟ جبرییل گفت: نه. ابراهیم(علیه السلام) فرمود: اگر یک نفر بین آنان مومن باشد آنان را هلاک می کنید؟ جبرییل(علیه السلام) گفت: نه. ابراهیم(علیه السلام) فرمود: در بین آنان لوط می باشد! جبرییل و ملائکه دیگر گفتند: ما داناتریم که لوط بین آنان است و ما خانواده او، جز همسرش را نجات خواهیم داد و همسر او از هلاک شوندگان خواهد بود و سپس از ابراهیم(علیه السلام) جدا شدند.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: امام حسن(علیه السلام) فرمود:

این سخنان، نشان می دهد که ابراهیم می خواسته از هلاکت قوم لوط جلوگیری کند، چنان که خداوند پس از آن می فرماید: «فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ اِبْراهیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْری یُجادِلُنا فی قَوْمِ لُوطٍ.» سپس جبرییل با همراهانش صورت های خود را پوشاندند و نزد لوط آمدند و او در نزدیکی قریه مشغول زراعت بود پس بر او سلام کردند، و چون حضرت لوط آنان را

ص: 184

دید که دارای قیافه های زیبا و لباس ها و عمامه های سفید هستند به آنان فرمود:

به منزل من بیایید؛ و آنان را به منزل خود برد و لکن از آبروی خود هراس پیدا کرد و پیش خود گفت: این چه کاری بود که من کردم، من که قوم خود را می شناسم که با میهمانان چه می کنند؟! پس به آنان گفت:

شما بر بدترین خلق خدا وارد شده اید! جبرییل گفت: ما، در هلاکت آنان عجله نمی کنیم تا تو سه مرتبه بر [عمل] آنان شهادت بدهی؛ اکنون یک مرتبه شهادت دادی. پس ساعتی حرکت کردند و باز لوط به آنان گفت: شما بر بدترین خلق خدا وارد شده اید! و جبرییل گفت: این شهادت دوّم؛ و چون گذشتند و به درب مدینه رسیدند، باز لوط به آنان گفت: شما بر بدترین خلق خدا وارد شده اید؛ و جبرییل گفت: این شهادت سوّم است. پس لوط و ملائکه وارد شهر شدند و به منزل لوط داخل گردیدند، و چون همسر لوط آنان را با آن زیبایی دید، بالای بام خانه رفت و دست های خود را بر هم زد و لکن مردم نشنیدند.

پس پایین آمد و آتش روشن نمود و دودی از آن بالا رفت، و مردم چون دود را دیدند به سرعت به در خانه لوط آمدند، و همسر لوط به آنان گفت: در خانه ی ما مردان زیبایی آمده اند که من تا کنون مانند آنان را ندیده ام. پس لوط در مقابل آنان قرار گرفت و فرمود: «ای مردم از خدا بترسید و مرا در مقابل میهمانانم شرمسار نکنید، آیا یک مرد رشید و فهمیده ای بین شما نیست؟! سپس فرمود: «این دختران من آماده اند و اگر با آنان ازدواج کنید برای شما پاک تر خواهند بود» و سپس همه آنان را به حلال دعوت کرد، و آنان گفتند: «ما را در دختران تو حقّی نیست و تو می دانی که ما چه می خواهیم» لوط فرمود: ای کاش مرا بر شما قدرتی می بود، و یا می توانستم به محل امنی بروم» پس جبرییل فرمود:

ص: 185

ای کاش لوط می دانست که چه قدرتی در اختیار اوست.

تا این که مردم به خانه لوط هجوم بردند و جبرییل صیحه و فریادی بر آنان زد و به لوط فرمود: رها کن آنان را تا داخل شوند، و چون داخل شدند جبرییل با انگشت خود به آنان اشاره کرد و کور شدند، چنان که خداوند می فرماید: «فَطَمَسْنَا اَعْیُنَهُمْ» و سپس جبرییل به لوط فرمود: ما فرستادگان پرورگار توایم و آنان به تو آسیبی نمی توانند برسانند، و تو با خانواده خود در نیمه شب از شهر خارج شوید و خداوند ما را برای هلاکت این مردم فرستاده است.

لوط(علیه السلام) فرمود: «ای جبرییل در کار خود شتاب کن» جبرییل(علیه السلام) فرمود: وعده ی هلاکت آنان صبح است آیا صبح نزدیک نیست؟ و جبرییل لوط را گفت تا با اهل خود خارج شوند -- مگر همسر او -- و سپس با بال خود شهر قوم لوط را از هفت طبقه زمین بالا برد تا جایی که اهل آسمان دنیا صدای سگ ها و خروس های آنان را شنیدند و سپس آن را وارونه کرد و بر آن شهر و اطراف آن سنگ بارید.

[چنان که خداوند می فرماید: «جَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَ اَمْطَرْنَا عَلَیْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّیلٍ…»](1)

ص: 186


1- 304.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد بن عیسی، عن ابن فضال، عن داود بن فرقد، عن ابی یزید الحمار، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «ان الله تعالی بعث اربعة املاک فی اهلاک قوم لوط: جبرییل، و میکائیل، و اسرافیل، و کروبیل:، فمروا بابراهیم(علیه السلام) و هم معتمون، فسلموا علیه فلم یعرفهم، و رای هیئة حسنة، فقال: لا یخدم هؤلاء احد الا انا بنفسی، و کان صاحب ضیافة، فشوی لهم عجلا سمینا حتّی انضجه ثم قربه الیهم، فلما وضعه بین ایدیهم رای ایدیهم لا تصل الیه، نکرهم و اوجس منهم خیفة، فلما رای ذلک جبرییل(علیه السلام) حسر العمامة عن وجهه و عن راسه فعرفه ابراهیم(علیه السلام)، فقال: انت هو؟ قال: نعم: و مرت امراته سارة، فبشرها باسحاق، و من وراء اسحاق یعقوب. فقالت ما قال الله(عزوجل)، و اجابوها بما فی الکتاب العزیز. فقال لهم ابراهیم(علیه السلام): لماذا جئتم؟ قالوا: فی اهلاک قوم لوط. فقال لهم: ان کان فیها مائة من المؤمنین. ا تهلکونهم؟ قال جبرییل لا. قال: و ان کان فیهم خمسون؟ قال: لا. قال: و ان کان فیهم ثلاثون؟ قال: لا. قال: و ان کان کان فیهم عشرون؟ قال: لا. قال: و ان کان فیهم عشرة؟ قال: لا. قال: و ان کان فیهم خمسة؟ قال: لا. قال: فان فیها لوطا. قالوا: نحن اعلم بمن فیها، لننجینه و اهله الا امراته کانت من الغابرین. ثم مضوا». قال: و قال الحسن بن علی: لا اعلم هذا القول الا و هو یستبقیهم، و هو قول الله(عزوجل): یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ. «فاتوا لوطا و هو فی زراعة له قرب المدینة، فسلموا علیه و هم معتمون، فلما رآهم رای هیئة حسنة، علیهم عمائم بیض و ثیاب بیض، فقال لهم: المنزل؟ فقالوا: نعم فتقدمهم و مشوا خلفه، فندم علی عرضه المنزل علیهم، فقال: ای شی ء صنعت، آتی بهم قومی و انا اعرفهم؟ فالتفت الیهم، فقال: انکم لتاتون شرارا من خلق الله. قال جبرییل(علیه السلام): لا تعجل علیهم حتّی یشهد علیهم ثلاث مرات. فقال جبرییل(علیه السلام): هذه واحدة. ثم مشی ساعة ثم التفت الیهم، فقال: انکم لتاتون شرارا من خلق الله. فقال جبرییل(علیه السلام): هذه اثنتان. ثم مضی فلما بلغ باب المدینة التفت الیهم، فقال: انکم لتاتون شرارا من خلق الله، فقال جبرییل(علیه السلام): هذه الثالثة. ثم دخل و دخلوا معه. حتّی دخل منزله، فلما راتهم امراته رات هیئة حسنة، فصعدت فوق السطح فصفقت، فلم یسمعوا، فدخنت، فلما راوا الدخان اقبلوا یهرعون، حتّی جاءوا الی الباب، فنزلت الیهم، فقالت: عندنا قوم ما رایت قوما قط احسن منهم هیئة. فجاءوا الی الباب لیدخلوا، فلما رآهم لوط قام الیهم، فقال لهم یا قوم: فَاتَّقُوا اللهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی اَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ ثم قال: هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ اَطْهَرُ لَکُمْ فدعاهم کلهم الی الحلال، فقالوا: لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ اِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ فقال لهم: لَوْ اَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً اَوْ آوِی اِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ -- قال -- فقال جبرییل(علیه السلام): لو یعلم ای قوة له! فکاثروه حتّی دخلوا الباب، فصاح به: جبرییل، و قال: یا لوط، دعهم یدخلون، فلما دخلوا اهوی جبرییل باصبعه نحوهم، فذهبت اعینهم، و هو قول الله(عزوجل): فَطَمَسْنا اَعْیُنَهُمْ. ثم ناداه جبرییل، فقال له: اِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا اِلَیْکَ فَاَسْرِ بِاَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ و قال له جبرییل: انا بعثنا فی اهلاکهم. فقال: یا جبرییل، عجل. فقال: اِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ اَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ فامره فتحمّل و من معه الا امراته، ثم اقتلعها -- یعنی المدینة -- جبرییل بجناحه من سبع ارضین، ثم رفعها حتّی سمع اهل السماء الدنیا نباح الکلاب و صراخ الدیوک، ثم قلبها و امطر علیها و علی من حول المدینة حجارة من سجیل». [تفسیر برهان، ج 3، ص 119]

ص: 187

در روایت مفصّلی آمده که امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

قوم لوط بهترین مردمی بودند که خداوند خلق نموده بود، و لکن ابلیس برای گم راه کردن آنان کوشید، و از خوبی های آنان این بود که همگی با هم برای کار و تلاش از شهر خارج می شدند و زن ها در شهر باقی می ماندند، و چون به خانه باز می گشتند ابلیس کشت و زرع آنان را تخریب می کرد تا این که در کمین او نشستند و دیدند او جوان زیبایی است! پس به او گفتند: تویی که متاع و کشت ما را تخریب می کنی؟! و همگی بر آن شدند که او را بکشند، پس او را نزد مردی سپردند و چون شب فرا رسید، او صاحب خانه را صدا زد و گفت:

پدر من شب ها مرا روی شکم خود می خوابانید؛ صاحب خانه گفت: بیا روی شکم من بخواب و چون روی شکم او خوابید، لواط را به او یاد داد و این عمل بین مردان رایج شد و مردم دیگر، به سراغ زن ها نرفتند، و هر که را می دیدند که از جادّه عبور می کند او را می گرفتند و با او لواط می کردند، از این رو مردم، از مسیر شهر آنان سفر نمی کردند؛ و چون ابلیس دانست که آنان زن ها را رها نمودند، به سراغ آنان آمد و خود را به صورت یک زن در آورد و به آنان گفت:

آیا مردان شما با هم دیگر لواط می کنند؟ گفتند: «آری ما دیده ایم که چنین می کنند» پس ابلیس خود ارضایی [و مساحقه] را نیز به آنان یاد داد، و هر چه حضرت لوط آنان را نصیحت و اندرز می داد و از این عمل نهی می کرد، ابلیس آنان را به این عمل ترغیب می نمود، تا این که زن ها نیز خود را از مردان بی نیاز دانستند و چون حجّت بر آنان تمام شد، خداوند جبرییل و میکائیل و اسرافیل را برای هلاکت آنان فرستاد…

ص: 188

[همان گونه که در حدیث قبل با اختلاف مختصری بیان شد.](1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که اصرار بر لواط داشته باشد نمی میرد تا خداوند سنگی از سنگ های قوم لوط را بر او پرتاب کند و بمیرد، و احدی آن را نبیند.(2)

ص: 189


1- 305.. و عنه: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد بن خالد، عن محمّد بن سعید، قال: اخبرنی زکریا بن محمّد، عن ابیه، عن عمرو، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: «کان قوم لوط من افضل قوم خلقهم الله، فطلبهم ابلیس الطلب الشدید، و کان من فضلهم و خیرتهم انهم اذا خرجوا الی العمل خرجوا باجمعهم، و تبقی النساء خلفهم، فلم یزل ابلیس یعتادهم، فکانوا اذا رجعوا خرب ابلیس ما یعملون، فقال بعضهم لبعض: تعالوا نرصد هذا الذی یخرب متاعنا. فرصدوه فاذا هو غلام احسن ما یکون من الغلمان، فقالوا له: انت الذی تخرب متاعنا مرة بعد اخری، فاجتمع رایهم علی ان یقتلوه، فبیتوه عند رجل، فلما کان اللیل صاح، فقال له: ما لک؟ فقال: کان ابی ینومنی علی بطنه. فقال له: تعال فنم علی بطنی -- قال -- فلم یزل یدلک الرجل حتّی علمه ان یفعل بنفسه، فاولا علمه ابلیس، و الثانیة علمه هو، ثم انسل ففر منهم، و اصبحوا فجعل الرجل یخبر بما فعل بالغلام، و یعجبهم منه، و هم لا یعرفونه، فوضعوا ایدیهم فیه حتّی اکتفی الرجال بعضهم ببعض. ثم جعلوا یرصدون مارة الطریق فیفعلون بهم، حی تنکب مدینتهم الناس، ثم ترکوا نساءهم و اقبلوا علی الغلمان، فلما رای انه قد احکم امره فی الرجال جاء الی النساء، فصیر نفسه امراة، فقال: ان رجالکن یفعل بعضهم ببعض: قلن: نعم قد راینا ذلک، و کل ذلک یعظهم لوط و یوصیهم، و ابلیس یغویهم حتّی استغنی النساء بالنساء. فلما کملت علیهم الحجة، بعث الله جبرییل و میکائیل و اسرافیل:… [تفسیر برهان، ج 3، ص 121]
2- 306.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن عثمان بن سعید، عن محمّد بن سلیمان، عن میمون البان، قال: کنت عند ابی عبد الله(علیه السلام) فقرئ عنده آیات من هود، فلما بلغ وَ اَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ قال: فقال: «من مات مصرا علی اللواط لم یمت حتّی یرمیه الله بحجر من تلک الحجارة، تکون فیه منیته، و لا یراه احد». [تفسیر برهان، ج 3، ص 122]

و در تفسیر آیه «وَ اَمْطَرْنَا عَلَیْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّیلٍ مَّنضُودٍ» فرمود:

هر بنده ای که عمل قوم لوط را حلال بداند، خداوند هنگام مرگ یکی از سنگ هایی که بر سر قوم لوط کوبید، بر سر او خواهد کوبید، تا هلاک شود، و لکن مردم آن را نخواهند دید!(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی روایت نموده:

مقصود لوط(علیه السلام) که به قوم خود گفت: «هؤُلاءِ بَناتِی» همسران آنان بود نه دختران خود، چرا که پیامبر، پدر امّت خود می باشد و لوط می خواست مردم را به حلال دعوت کند و نمی خواست به حرام دعوت نماید.(2) و روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر «وَ مَا هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ» فرمود:

جبرییل به من گفت: مقصود، ظالمین از امّت تو می باشند، که در هر ساعت به خاطر ظلمی که می کنند سزاوار است سنگی بر سر آنان فرود آید.

و در کافی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود این است که: امّت تو نیز اگر عمل قوم لوط را انجام بدهند همان کیفر را خواهند داشت.(3)

ص: 190


1- 307.. و عنه، قال: حدثنی ابی، عن سلیمان الدیلمی، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: وَ اَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً. قال: «ما من عبد یخرج من الدنیا یستحل عمل قوم لوط الا رماه الله جندلة من تلک الحجارة، تکون منیته فیها، و لکن الخلق لا یرونه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 123]
2- 308.. و القمّی مقطوعاً قال عنی به ازواجهم و ذلک انّ النّبیّ هو ابو امّته فدعاهم الی الحلال و لم یکن یدعوهم الی الحرام هُنَّ اَطْهَرُ لَکُمْ هنّ انظف فعلًا و اقلّ فحشاً قیل یعنی ادبارهنّ. [تفسیر صافی، ج 2، ص 461]
3- 309.. و فی الکافی عن الباقر(علیه السلام) وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ ظالمی امّتک ان عملوا ما عمل قوم لوط و فیه و العیّاشی عن الصادق(علیه السلام) من مات مصرّاً علی اللّواط لم یمت حتّی یرمیه اللَّه بحجر من تلک الاحجار فیکون فیه منیّته و زاد العیّاشی و لا یراه احد. [تفسیر صافی، ج 2، ص 463]

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «فَما لَبِثَ اَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ» فرمود:

ابراهیم(علیه السلام) به ملائکه فرمود: بخورید، و آنان گفتند: «نمی خوریم تا قیمت و عوض آن را به ما خبر بدهی» پس ابراهیم(علیه السلام) فرمود: هنگام شروع بگویید: «بسم الله» و چون فارغ شدید بگویید: «الحمد لله» پس جبرییل رو به اصحاب خود نمود و گفت: حق است که خدا او را خلیل خود قرار بدهد!(1)

سوره ی هود، آیات 84 تا 95

متن:

وَ اِلی مَدْیَنَ اَخاهُمْ شُعَیْبًا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَکُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ اِنِّی اَراکُمْ بِخَیْرٍ وَ اِنِّی اَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحیطٍ وَ یا قَوْمِ اَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ اَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْاَرْضِ مُفْسِدینَ بَقِیَّتُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ ما اَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظٍ قالُوا یا شُعَیْبُ اَ صَلاتُكَ تَاْمُرُكَ اَنْ نَتْرُكَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا اَوْ اَنْ نَفْعَلَ فی اَمْوالِنا ما نَشؤُا اِنَّكَ لَاَنْتَ الْحَلیمُ الرَّشیدُ قالَ یا قَوْمِ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنی مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَ ما اُریدُ اَنْ اُخالِفَکُمْ اِلی ما اَنْهاکُمْ عَنْهُ اِنْ اُریدُ اِلَّا الْاِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفیقی اِلَّا بِاللهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ اِلَیْهِ اُنیبُ وَ یا قَوْمِ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقاقی اَنْ یُصیبَکُمْ مِثْلُ ما اَصابَ قَوْمَ نُوحٍ اَوْ قَوْمَ هُودٍ اَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعیدٍ وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ اِنَّ رَبِّی رَحیمٌ وَدُودٌ قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثیرًا مِمَّا تَقُولُ وَ اِنَّا لَنَراكَ فینا ضَعیفًا وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما اَنْتَ عَلَیْنا بِعَزیزٍ قالَ یا قَوْمِ اَ رَهْطی اَعَزُّ عَلَیْکُمْ مِنَ اللهِ

ص: 191


1- 310.. و عنه(علیه السلام) انّه قال کلوا فقالوا لا ناکل حتّی تخبرنا ما ثمنه فقال اذا اکلتم فقولوا بسم اللَّه و اذا فرغتم فقولوا الحمد للَّه قال فالتفت جبرییل الی اصحابه و کانوا اربعة رئیسهم جبرییل فقال حقّ للَّه ان یتخذ هذا خلیلًا. [تفسیر صافی، ج 2، ص 459]

وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَکُمْ ظِهْرِیًّا اِنَّ رَبِّی بِما تَعْمَلُونَ مُحیطٌ وَ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ اِنِّی عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَاْتیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ وَ مَنْ هُوَ کاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا اِنِّی مَعَکُمْ رَقیبٌ وَ لَمَّا جاءَ اَمْرُنا نَجَّیْنا شُعَیْبًا وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ اَخَذَتِ الَّذینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَاَصْبَحُوا فی دِیارِهِمْ جاثِمینَ کَاَنْ لَمْ یَغْنَوْا فیها اَلا بُعْدًا لِمَدْیَنَ کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ

لغات:

اوفوا المکیال و المیزان: «وزن» به معنای تعدیل چیزی با چیز دیگر است؛ با آلت تعدیل، و «توفیق» موافقت عمل با صواب است و مُوَفِّق جز خداوند نیست، و «شقاق و مُشاقّه» جدایی همراه با دشمنی است. و «فِقه» به معنای فهم است، و «فقیه» اصطلاحاً به معنای فهیم و دانای به بخشی از علوم سمعیّه دین است، و عالم و فقیه در اصول دین، فهیم و عالم به دلائل عقلیّه است، و «رَجْم» به معنای سنگسار کردن است، و «اعزّ» به معنای قویّ تر، ضدّ اذلّ است، و ظِهریّ، به معنای بی اعتنایی و چیزی را پشت سر انداختن است [و در فارسی گفته می شود: او فلان چیز را پشت سر انداخت و یا پشت گوش انداخت و به آن اعتنایی نکرد.](1)

ترجمه:

و به سوی «مدین» برادرشان شعیب را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که جز او، معبود دیگری برای شما نیست! پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم فروشی نزنید)! من (هم اکنون) شما را در نعمت می بینم (ولی) از عذاب روز فراگیر،

ص: 192


1- 311.. مجمع البیان.

بر شما بیمناکم! (84) و ای قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء (و اجناس) مردم، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید! (85) آن چه خداوند برای شما باقی گذارده (از سرمایه های حلال)، برای شان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان به ایمان) نیستم! (86) گفتند: «ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می دهد که آن چه را پدرانمان می پرستیدند، ترک کنیم یا آن چه را می خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده ای هستی!» (87) گفت: «ای قوم! به من بگویید، هر گاه من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و رزق (و موهبت) خوبی به من داده باشد، (آیا می توانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟!) من هرگز نمی خواهم چیزی که شما را از آن باز می دارم، خودم مرتکب شوم! من جز اصلاح -- تا آن جا که توانایی دارم -- نمی خواهم! و توفیق من، جز به خدا نیست! بر او توکّل کردم و به سوی او بازمی گردم! (88) و ای قوم من! دشمنی و مخالفت با من، سبب نشود که شما به همان سرنوشتی که قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شوید! و قوم لوط از شما چندان دور نیست! (89) از پروردگار خود، آمرزش بطلبید و به سوی او بازگردید که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه کار) است!» (90) گفتند: «ای شعیب! بسیاری از آن چه را می گویی، ما نمی فهمیم! و ما تو را در میان خود، ضعیف می یابیم و اگر (به خاطر) قبیله کوچکت نبود، تو را سنگسار می کردیم و تو در برابر ما قدرتی نداری!» (91) گفت: «ای قوم! آیا قبیله کوچک من، نزد شما عزیزتر از خداوند است؟! در حالی که (فرمان) او را پشت سر انداخته اید! پروردگارم به آن چه انجام می دهید، احاطه دارد (و آگاه است)! (92) ای قوم! هر کاری از دستتان ساخته است، انجام دهید، من هم کار خود را خواهم کرد و به زودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سراغش می آید، و چه کسی دروغ گوست! شما انتظار بکشید، من هم در

ص: 193

انتظارم!» (93) و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم و آن ها را که ستم کردند، صیحه (آسمانی) فرو گرفت و در دیار خود، به رو افتادند (و مردند). .. (94) آن چنان که گویی هرگز از ساکنان آن (دیار) نبودند! دور باد مدین (و اهل آن) از رحمت خدا، همان گونه که قوم ثمود دور شدند! (95)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اِلی مَدْیَنَ اَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَکُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمیزانَ اِنِّی اَراکُمْ بِخَیْرٍ وَ اِنِّی اَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحیطٍ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند شعیب را به اهل مدین مبعوث نمود و مدین قریه ای است در راه شام [و بین مصر و شام است] و اهل مدین به شعیب ایمان نیاوردند و خداوند سخنان آنان را برای شعیب نقل نموده که گفتند: «ای شعیب آیا نماز تو، تو را امر می کند، که ما دست از آن چه پدرانمان می پرستیده اند، بر داریم؟!» و نیز گفتند: «تو سفیه و جاهل هستی» در حالی که خداوند از قول آنان حکایت نموده که گفته اند: «لَاَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ» [و شعیب را به خوبی یاد نموده اند] سپس گوید: خداوند قوم شعیب را به خاطر کم فروشی و نقص در مکیال و میزان هلاک نمود، و شعیب به آنان فرمود: «اَ رَاَیْتُمْ اِن کُنتُ عَلَیَ بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا…»(2)

ص: 194


1- 312.. سوره ی هود، آیه ی 84.
2- 313.. علی بن ابراهیم، قال: بعث الله شعیبا الی مدین، و هی قریة علی طریق الشام، فلم یؤمنوا به، و حکی الله قولهم، قال: یا شُعَیْبُ اَ صَلاتُکَ تَاْمُرُکَ اَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا الی قوله: الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ. قال: قالوا: انک لانت السفیه الجاهل. فکنی الله(عزوجل) قولهم فقال: اِنَّکَ لَاَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ و انما اهلکهم الله بنقص المکیال و المیزان، قال: یا قَوْمِ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما اُرِیدُ اَنْ اُخالِفَکُمْ اِلی ما اَنْهاکُمْ عَنْهُ اِنْ اُرِیدُ اِلَّا الْاِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی اِلَّا بِاللهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ اِلَیْهِ اُنِیبُ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 130]

امام رضا(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَ ارْتَقِبُواْ اِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ» و «فَانتَظِرُواْ اِنِّی مَعَکُم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ» فرمود:

«چه قدر صبر و انتظار فرج نیکوست سپس فرمود: «بر شما باد به صبر، چرا که فرج تنها پس از ناامیدی می رسد؛ و آنان که قبل از شما بودند، از شما صابرتر بودند.(1) «بَقِیَّتُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ ما اَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظٍ»(2) از امام صادق(علیه السلام) سوال شد: آیا به حضرت بقیّة الله، امیرالمؤمنین گفته می شود؟ فرمود:

این لقب جز به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) گفته نمی شود، و احدی قبل از او و بعد او خود را امیرالمؤمنین نمی نامد مگر آن که کافر باشد؛ راوی گوید: گفتم:

فدای شما شوم، چگونه بر حضرت قائم(علیه السلام) سلام می کنند؟ فرمود: می گویند:

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ» سپس امام(علیه السلام) این آیه را قرائت نمود «بَقِیَّتُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِین.»(3)

ص: 195


1- 314.. ابن بابویه، قال: حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوی السمرقندی;، قال: حدثنا محمّد بن مسعود، قال: حدثنی ابو صالح خلف بن حماد الکشی، قال: حدثنا سهل بن زیاد ، قال: حدثنی محمّد بن الحسین، عن احمد بن محمّد بن ابی نصر، قال: قال الرّضا(علیه السلام): «ما احسن الصبر و انتظار الفرج، امّا سمعت قول الله(عزوجل): وَ ارْتَقِبُوا اِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ و فَانْتَظِرُوا اِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ فعلیکم بالصبر فانه انما یجی ء الفرج علی الیاس، فقد کان الذین من قبلکم اصبر منکم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 130، ح 4]
2- 315.. سوره ی هود، آیه ی 86.
3- 316.. فی اصول الکافی محمّد بن یحیی عن حفص بن محمّد قال: حدثنی اسحق بن ابراهیم الدینوری عن عمر بن زاهر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ساله رجل عن القائم یسلم علیه بامرة المؤمنین؟ قال: لا ذاک اسم سمی الله به امیرالمؤمنین(علیه السلام)، لم یسم به احد قبله و لا یتسمی به بعده الا کافر، قلت: جعلت فداک کیف یسلم؟ قال: یقولون السّلام علیک یا بقیة الله، ثم قرا: بَقِیَّتُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 390]

احمد بن اسحاق بن سعد اشعری گوید:

[ما در خانه امام عسکری(علیه السلام) بودیم] و آن حضرت بر ما وارد شد در حالی که فرزندی سه ساله و نورانی مانند «لیلة البدر» ماه شب چهاردهم در روی شانه او بود و به من فرمود: ای احمد بن اسحاق اگر کرامت تو نزد خدا و اولیای او ایجاب نمی کرد، من این فرزندم را به تو نشان نمی دادم، او همنام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است… تا این که گوید:

آن فرزند به زبان فصیح عربی فرمود: «اَنَا بَقِیَّةُ اللهِ فِی اَرْضِهِ وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ اَعْدَائِهِ فَلَا تَطْلُبْ اَثَراً بَعْدَ عَیْنٍ» یعنی «من بقیة الله روی زمین هستم و من انتقام گیرنده ی از دشمنان خدا هستم، ای احمد بن اسحاق بعد از معاینه و دیدن دنبال دلیل دیگری نباش…»(1) امام باقر(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی که سخن از حضرت قائم(علیه السلام) به میان آورده فرمود:

هنگامی که او قیام می نماید پشت خود را به کعبه می دهد و اصحاب او که

ص: 196


1- 317.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة حدثنا علی بن عبد الله الوراق قال: حدثنا سعد بن عبد الله عن احمد بن اسحق بن سعد الاشعری قال: خرج ابو محمّد الحسن بن علی(علیه السلام) علینا و علی عاتقه غلام کان وجهه القمر لیلة البدر من ابناء ثلث سنین، فقال: یا احمد بن اسحق لولا کرامتک علی الله(عزوجل) و علی حججه ما عرضت علیک ابنی هذا، انه سمی رسول الله(صلی الله علیه و آله) الی ان قال: فنطق الغلام(علیه السلام) بلسان عربی فصیح فقال. انا بقیة الله فی ارضه و المنتقم من اعدائه، و لا تطلب اثرا بعد عین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 392]

سیصد و سیزده نفر هستند گرد او جمع می شوند، و نخستین سخن او این آیه است «بَقِیَّتُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِین» سپس می فرماید: «من هستم بقیّة الله و حجّت خدا و خلیفه ی او بر شما» پس هر کس به او سلام می کند می گوید:

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللهِ فِی اَرْضِهِ.»(1) «وَ مَا تَوْفِیقِی اِلَّا بِاللهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ اِلَیْهِ اُنِیبُ»(2) عبدالله فضل هاشمی گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سوال کردم فرمود:

هنگامی که بنده امر خدا را اطاعت نمود، عمل او موافق امر الهی قرار می گیرد، و آن بنده را موفّق می گویند، و هنگامی که بنده بخواهد داخل گناه و معصیت خدا بشود و خداوند بین او و آن گناه مانع شود، ترک آن گناه با توفیق خداوند بوده است، و اگر مانع او از گناه نشود و بنده آن گناه را انجام بدهد، خداوند او را خوار کرده و یاریش ننموده و توفیق ترک گناه را به او نداده است!(3)

ص: 197


1- 318.. و باسناده الی محمّد بن مسلم الثقفی عن ابی جعفر محمّد بن علی الباقر(علیهما السلام) حدیث طویل یذکر فیه القائم(علیه السلام) یقول: فیه، فاذا خرج اسند ظهره الی الکعبة و اجتمع الیه ثلثمائة و ثلثة عشر رجلا فاول ما ینطق به هذه الآیة «بَقِیَّتُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» ثم یقول: انا بقیة الله و حجته و خلیفته علیکم فلا یسلم الیه مسلم الا قال: السّلام علیک یا بقیة الله فی ارضه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 392]
2- 319.. سوره ی هود، آیه ی 88.
3- 320.. فی کتاب التوحید باسناده الی عبد الله بن الفضل الهاشمی عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل و فیه فقلت: قوله(عزوجل): وَ ما تَوْفِیقِی اِلَّا بِاللهِ و قوله(عزوجل): «اِنْ یَنْصُرْکُمُ اللهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ اِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ» فقال: اذا فعل العبد ما امره الله(عزوجل) به من الطاعة کان فعله وفقا لامر الله(عزوجل)، و سمی العبد به موفّقا، و اذا اراد العبد ان یدخل فی شی ء من معاصی الله فحال الله تبارک و تعالی بینه و بین تلک المعصیة فترکها کان ترکه لها بتوفیق الله تعالی ذکره، و متی خلی بینه و بین المعصیة فلم یخل بینه و بینها حتّی یرتکبها فقد خذله و لم ینصره و لم یوفقه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 393]

«وَ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ اِلَیْهِ اِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ»(1) امام باقر(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیث مفصّلی نقل نموده که آن حضرت به اصحاب خود فرمود:

اگر شما گناه نمی کردید، و استغفار نمی نمودید، خداوند مخلوق دیگری را خلق می کرد تا گناه کنند و استغفار نمایند و او آنان را بیامرزد! سپس فرمود:

مومن [همواره] مورد آزمایش قرار می گیرد [و خطا می کند] و فراوان توبه می نماید، چنان که خداوند می فرماید: «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» و یا می فرماید: «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ اِلَیْهِ.»(2)

ص: 198


1- 321.. سوره ی هود، آیه ی 90.
2- 322.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد و محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد جمیعا عن ابن محبوب عن محمّد بن النعمان الاحول عن سلام بن المستنیر عن ابی جعفر(علیه السلام) عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) حدیث طویل یقول فیه لاصحابه: و لو لا انکم تذنبون فتستغفرون الله لخلق الله خلقا حتّی یذنبوا ثم یستغفروا الله فیستغفر لهم ان المؤمن مفتن تواب، امّا سمعت قول الله(عزوجل): «اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» و قال: اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 393]

امام صادق(علیه السلام) از پدر خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

چهار خصلت است که در هر کس باشد در نور اعظم خدا خواهد بود… تا این که فرمود: و کسی که خطایی بکند و سپس بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ.»(1)

سوره ی هود، آیات 96 تا 109

متن:

وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ اِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاتَّبَعُوا اَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما اَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشیدٍ یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَاَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ وَ اُتْبِعُوا فی هذِهِ لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ ذلِكَ مِنْ اَنْباءِ الْقُری نَقُصُّهُ عَلَیْكَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصیدٌ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ فَما اَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ شَیْ ءٍ لَمَّا جاءَ اَمْرُ رَبِّكَ وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبیبٍ وَ کَذلِكَ اَخْذُ رَبِّكَ اِذا اَخَذَ الْقُری وَ هِیَ ظالِمَةٌ اِنَّ اَخْذَهُ اَلیمٌ شَدیدٌ اِنَّ فی ذلِكَ لَآیَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذلِكَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ وَ ما نُؤَخِّرُهُ اِلَّا لِاَجَلٍ مَعْدُودٍ یَوْمَ یَاْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ اِلَّا بِاِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعیدٌ فَاَمَّا الَّذینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فیها زَفیرٌ وَ شَهیقٌ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْاَرْضُ اِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ اِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما یُریدُ وَ اَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْاَرْضُ اِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ فَلا تَكُ فی مِرْیَةٍ مِمَّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ما یَعْبُدُونَ اِلَّا کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ اِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ

لغات:

«اقدَمَ قَومَه و یُقدِمُ قَومَه» هنگامی گفته می شود که کسی از جلو حرکت کند و بقیّه به دنبال او بروند، و «ورد» به معنای ورود و دخول است، و «اورَدَهُم النارَ» به معنای وارد کردن فرعون پیروان خود را در آتش است، و «وِرْد» به معنای آب است و فرعون به

ص: 199


1- 323.. فی کتاب الخصال عن ابی عبد الله عن ابیه(علیهما السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) اربع خصال من کن فیه کان فی نور الله الاعظم الی ان قال: و من اذا اصاب خطیئة قال: استغفر الله و اتوب الیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 393]

جای سیراب کردن قوم خود آنان را در آتش وارد نمود! چنان که «رِفد» به معنای کمک و احسان است و در مورد نفع استعمال می شود و فرعون عوض کمک و احسان، قوم خود را گرفتار عذاب کرد، از این رو خداوند می فرماید: «بئس الورد المورود» و «بئس الرفد المرفود» و «حصید» به معنای محصود است و «حَصْد» قطع زرع است، و «شقا و شقاوت و شِقوة» به یک معناست و ضدّ سعادت است، و «زفیر» صدای اوّل الاغ است و شهیق آخر آن است. و «تتبیب» به معنای هلاک نمودن است و «تبّت یده» یعنی قطعت و خسرت، و «یَوْمٌ مَشْهُودٌ»، و «یوم الموعود»، و «یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ» یوم القیامة است که خداوند اوّلین و آخرین را در آن جمع می نماید، و «مجذوذ» به معنای مقطوع است، و «مِریة» به معنای شکّ است.(1)

ترجمه:

ما، موسی را با آیات خود و دلیل آشکاری فرستادیم… (96) به سوی فرعون و اطرافیانش امّا آن ها از فرمان فرعون پیروی کردند در حالی که فرمان فرعون، مایه رشد و نجات نبود! (97) روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود و (به جای چشمه های زلال بهشت) آن ها را وارد آتش می کند! و چه بد آبشخوری است (آتش)، که بر آن وارد می شوند! (98) آنان در این جهان و روز قیامت، لعنتی به دنبال دارند و چه بد عطایی است (لعن و دوری از رحمت خدا)، که نصیب آنان می شود! (99) این از اخبار شهرها و آبادیهاست که ما برای تو بازگو می کنیم که بعضی (هنوز) برپا هستند، و بعضی درو شده اند (و از میان رفته اند)! (100) ما به آن ها ستم نکردیم بلکه آن ها خودشان بر خویشتن ستم روا داشتند! و هنگامی که فرمان مجازات الهی فرا رسید، معبودانی را که غیر از خدا می خواندند، آن ها را یاری نکردند و جز بر هلاکت آنان

ص: 200


1- 324.. تفسیر مجمع البیان؛ تفسیر صافی.

نیفزودند! (101) و اینچنین است مجازات پروردگار تو، هنگامی که شهرها و آبادیهای ظالم را مجازات می کند! (آری،) مجازات او، دردناک و شدید است! (102) در این، نشانه ای است برای کسی که از عذاب آخرت می ترسد همان روزی است که مردم در آن جمع می شوند، و روزی که همه آن را مشاهده می کنند. (103) و ما آن (مجازات) را، جز تا زمان محدودی، تاخیر نمی اندازیم! (104) آن روز که (قیامت و زمان مجازات) فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمی گوید گروهی بدبختند و گروهی خوشبخت! (105) امّا آن ها که بدبخت شدند، در آتشند و برای آنان در آن جا، «زفیر» و «شهیق» [ناله های طولانی دم و بازدم] است… (106) جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمان ها و زمین برپاست مگر آن چه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام می دهد! (107) امّا آن ها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمان ها و زمین برپاست، مگر آن چه پروردگارت بخواهد! بخششی است قطع نشدنی! (108) پس شکّ و تردیدی (در باطل بودن) معبودهایی که آن ها می پرستند، به خود راه مده! آن ها همان گونه این معبودها را پرستش می کنند که پدرانشان قبلًا می پرستیدند، و ما نصیب آنان را بی کم و کاست خواهیم داد! (109)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَقَدْ اَرْسَلْنَا مُوسَی بِآیَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُّبِینٍ * اِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاتَّبَعُوا اَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما اَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشیدٍ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ» یعنی هلاکت و غرق در دنیا، و عذاب در قیامت.

ص: 201


1- 325.. سوره ی هود، آیه ی 96 و 97.

«اِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذَلِکَ یَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَ ذَلِکَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ»(1) و نیز گوید:

مقصود از «یَوْمٌ مَشْهُودٌ» روزی است که پیامبران و مرسلین بر امّت های خود گواهی می دهند. [و آن روز قیامت است].(2) امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) می فرمایند:

«یَوْمٌ مَشْهُودٌ» روز عرفه است، و «یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ» روز قیامت است، چنان که «یوم الموعود» نیز روز قیامت است.(3) «یَوْمَ یَاْتِ لَا تَکَلَّمُ نَفْسٌ اِلَّا بِاِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ»(4) در کتاب توحید از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

منافاتی بین آیه «لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ اِلَّا بِاِذْنِهِ» و امثال این آیه مانند «لا یتکلمون اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا» با آیه «هَذَا یَوْمُ لَا یَنطِقُونَ * وَ لَا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ» نیست چرا که آیه دوّم مربوط به مواقف دیگری است غیر از موقف آیه اوّل.(5) مولّف گوید:

بحث شقیّ و سعید در آیات گذشته و آینده بیان شده و بیان خواهد شد و در این آیه از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «کسی که در ولایت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) وارد شود [سعادتمند است و] داخل بهشت می شود و کسی که در ولایت دشمنان آنان وارد

ص: 202


1- 326.. سوره ی هود، آیه ی 103.
2- 327.. علی بن ابراهیم: ای یشهد علیهم الانبیاء و الرسل. [تفسیر برهان، ج 3، ص 131]
3- 328.. قال: «المشهود: یوم عرفة، و المجموع له الناس: یوم القیامة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 132]
4- 329.. سوره ی هود، آیه ی 105.
5- 330.. و هذا فی موطن من مواطن ذلک الیوم و قوله هذا یَوْمُ لا یَنْطِقُونَ وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ فی مواطن اخر منها کما فی التوحید عن امیرالمؤمنین. [تفسیر صافی، ج 2، ص 472]

شود [شقیّ است و] داخل آتش می شود، و مراد از استثناء در آیه «اِلَّا مَا شَاء رَبُّکَ» خروج و دخول به خاطر قبول ولایت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و عدم قبول آن است.(1) «خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الاَرْضُ اِلَّا مَا شَاء رَبُّکَ اِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در این آیه و آیه بعد از آن می فرماید:

این دو آیه مربوط به آتش برزخ قبل از قیامت است و مقصود از «وَ اَمَّا الَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِی الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا» بهشت های برزخی است که ارواح مومنین منتقل به آن ها می شوند، و مقصود از «عَطَاء غَیْرَ مَجْذُوذٍ» غیر مقطوع از نعمت های آخرت و بهشت عدن است که متّصل به بهشت برزخی خواهد بود، و این آیه ردّ بر کسانی است که منکر عذاب قبر و ثواب و عقاب آن می باشند.(3)

ص: 203


1- 331.. عن مسعدة بن صدقة، قال: قص ابو عبد الله(علیه السلام) قصص اهل المیثاق، من اهل الجنة و اهل النار، فقال فی صفات اهل الجنة: «فمنهم من لقی الله شهیدا لرسله». ثم مر فی صفتهم حتّی بلغ من قوله: «ثم جاء الاستثناء من الله فی الفریقین جمیعا، فقال الجاهل بعلم التفسیر: ان هذا الاستثناء من الله انما هو لمن دخل الجنة و النار، و ذلک ان الفریقین جمیعا یخرجان منهما، فیبقیان و لیس فیهما احد. و کذبوا، لکن عنی بالاستثناء ان ولد آدم کلهم و ولد الجان معهم علی الارض، و السماوات تظلهم، فهو ینقل المؤمنین حتّی یخرجهم الی ولایة الشیاطین، و هی النار، فذلک الذی عنی الله فی اهل الجنة و اهل النار: ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْاَرْضُ یقول: فی الدنیا، و الله تبارک و تعالی لیس بمخرج اهل الجنة منها ابدا، و لا کل اهل النار منها ابدا، و کیف یکون ذلک و قد قال الله فی کتابه: ماکِثِینَ فِیهِ اَبَداً«الکهف 18: 3» لیس فیها استثناء؟! و کذلک قال ابو جعفر(علیه السلام): من دخل فی ولایة آل محمّد: دخل الجنة، و من دخل فی ولایة عدوهم دخل النار، و هذا الذی عنی الله من الاستثناء فی الخروج من الجنة و النار و الدخول». [تفسیر برهان، ج 3، ص 135، ح 12]
2- 332.. سوره ی هود، آیه ی 107.
3- 333.. فهذا هو فی نار الدنیا قبل القیامة ما دامت السماوات و الارض و قوله وَ اَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها یعنی فی جنات الدنیا التی تنقل الیها ارواح المؤمنین ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْاَرْضُ اِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ یعنی غیر مقطوع من نعیم الآخرة فی الجنة یکون متصلا به و هو رد علی من ینکر عذاب القبر و الثواب و العقاب فی الدنیا فی البرزخ قبل یوم القیامة. [تفسیر قمی، ج 1، ص 338]

مرحوم فیض پس از نقل سخن فوق گوید: مؤیّد این تفسیر [که از روایات گرفته شده] قول خداوند است که می فرماید:

«النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَ عَشِیًّا» و امام صادق(علیه السلام) فرمود: این آیه مربوط به آتش برزخ است قبل از قیامت، چرا که صبح و شامی در قیامت نیست، سپس فرمود:

مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «َیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ اَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ اَشَدَّ الْعَذَابِ.» سپس گوید:

مؤیّد این معنا این است که در همین آیات آمده: «مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الاَرْضُ» و مقصود، سماوات دنیا و ارض دنیا می باشد، و این چیز معلومی است.

تا این که گوید: در تفسیر عیّاشی از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که فرمودند:

مراد از بهشت و نار در این آیه، ولایت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و ولایت دشمنان آنان است.

سپس گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

جاهل به علم تفسیر [از مخالفین] می گوید: معنای «اِلَّا مَا شَاء رَبُّکَ» این است که خداوند اهل بهشت و دوزخ را پس از مدّتی از بهشت و دوزخ خارج می نماید و کسی در بهشت و دوزخ نمی ماند» و این دروغی است که آنان می گویند، و خداوند در قیامت هرگز اهل بهشت و اهل دوزخ را از بهشت و دوزخ خارج نخواهد نمود، آری برخی از اهل دوزخ [که گنه کاران اهل ایمان اند] از دوزخ

ص: 204

خارج می شوند، و جز آنان احدی خارج نمی شود، چنان که خداوند می فرماید:

«ماکِثِینَ فِیهِ اَبَداً.» از این رو امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

دو آیه فوق درباره ی غیر اهل خلود از اهل شقاوت و سعادت است.(1) مولّف گوید:

مؤیّد آن چه گذشت روایات دیگری است که در حدّ اختصار بیان می شود.

حسین بن سعید اهوازی در کتاب زهد از ابو جعفر احول نقل کرده که گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: به ما رسیده که درهای جهنّم پس از مدّتی بسته می شود؟! امام صادق(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند چنین نیست و همواره دوزخیان در دوزخ

ص: 205


1- 334.. القمّی فی هذه الآیة یَوْمَ یَاْتِ و التی بعدها هذا فی نار الدنیا قبل یوم القیامة قال و امّا قوله وَ اَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها یعنی فی جنان الدّنیا التی تنقل الیها ارواح المؤمنین ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْاَرْضُ اِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ یعنی غیر مقطوع من نعیم الآخِرة فی الجنةِ یکون متّصلًا به قال و هو ردّ علی من انکر عذاب القبر و الثّواب و العقاب فی الدّنیا و البرزخ قبل یوم القیامة. اقول: و یؤیّد هذا التفسیر قوله تعالی النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا. قال الصادق(علیه السلام) انّ هذا فی نار البرزخ قبل یوم القیامة اذ لا غدوّ و لا عشیّ فی القیامة ثم قال ا لم تسمع قول اللَّه(عزوجل) یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ اَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ اَشَدَّ الْعَذابِ و یؤیّد ایضاً قوله ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْاَرْضُ یعنی سموات الدنیا و ارضها کما هو معلُوم. و العیّاشی عن الباقر و الصادق(علیهما السلام) ما معناه انّ المراد بالجنّة و النّار فی هذه الآیة ولایة آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و ولایة اعدائهم. قال قال الصادق(علیه السلام) قال الجاهل بعلم التفسیر انّ هذا الاستثناء من اللَّه انّما هو لمن دخل الجنّة و النّار و ذلک انّ الفریقین جمیعاً یخرجان منهما فتبقیان و لیس فیهما احد و کذبوا قال و اللَّه تبارک و تعالی لیس یخرج اهل الجنّة و لا کلّ اهل النار منهما ابداً کیف یکون ذلک و قد قال اللَّه تعالی فی کتابه ماکِثِینَ فِیهِ اَبَداً لیس فیهِ استثناء. و قال الباقر(علیه السلام) هاتان الآیتان فی غیر اهل الخلود من اهل الشقاوة و السَّعادة. [تفسیر صافی، ج 2، ص 473]

خواهند بود؛ گفتم: پس معنای این آیه چیست؟ «خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الاَرْضُ اِلَّا مَا شَاء رَبُّکَ؟» فرمود: این آیه درباره ی کسانی است که از دوزخ نجات می یابند.(1) محمّد بن مسلم گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی اهل جهنّم سوال کردم، فرمود: پدرم می فرمود:

[برخی از] اهل جهنّم نجات پیدا می کنند و به چشمه ای کنار درب بهشت به نام چشمه حَیَوان می رسند و از آب آن به بدن آنان می پاشند و گوشت و پوست و موی بدن آنان می روید [و داخل بهشت می شوند.](2) عمر بن ابان گوید: از امام کاظم(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

[برخی از] اهل جهنّم به سبب گناهانشان جهنّم می روند، و با عفو خداوند نجات پیدا می کنند و از دوزخ خارج می شوند.(3) ابوبصیر گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

گروهی به سبب شفاعت ما از دوزخ خارج می شوند و در آبی که از بهشت

ص: 206


1- 335.. الحسین بن سعید الاهوازی، فی کتاب (الزهد): عن النضر بن سوید، عن درست، عن ابی جعفر الاحول، عن حمران، قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): انه بلغنا انه یاتی علی جهنم حتّی تصفق ابوابها. فقال: «لا و الله انه الخلود». قلت: خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْاَرْضُ اِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ؟ فقال: «هذه فی الذین یخرجون من النار». [تفسیر برهان، ج 3، ص 132]
2- 336.. و عنه، قال: حدثنا فضالة، عن القاسم بن برید، عن محمّد بن مسلم، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن الجهنمیین. فقال: «کان ابو جعفر(علیه السلام) یقول: یخرجون منها فینتهی بهم الی عین عند باب الجنة. تسمی عین الحیوان، فینضح علیهم من مائها، فینبتون کما ینبت الزرع، تنبت لحومهم و جلودهم و شعورهم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 133]
3- 337.. و عنه: عن فضالة، عن عمر بن ابان، قال: سمعت عبدا صالحا یقول فی الجهنمیین: «انهم یدخلون النار بذنوبهم، و یخرجون بعفو الله». [تفسیر برهان، ج 3، ص 133]

خارج می شود غسل می کنند و گوشت و خون در بدنشان می روید و آثار عذاب از آنان برطرف می شود و چون داخل بهشت می شوند، به آنان اهل جهنّم گفته می شود، و همه آنان می گویند: خدایا این نام را از ما برطرف کن. پس این نام برداشته می شود [و اهل بهشت این نام را فراموش می کنند].

ابوبصیر گوید: سپس امام باقر(علیه السلام) به من فرمود:

ای ابوبصیر! دشمنان علی(علیه السلام) همان کسانی هستند که در آتش مخلّد خواهند بود و شفاعت به فریاد آنان نمی رسد.(1) حمران بن اعین گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

کفّار و مشرکین در دوزخ، اهل توحید را سرزنش می کنند و می گویند: ما نمی بینیم که توحید برای شما فایده ای داشته باشد! و اکنون ما و شما یکسان هستیم! پس خداوند از اهل توحید حمایت می کند، و به ملائکه می فرماید: از آنان شفاعت کنید، پس ملائکه برای هر کس، خدا بخواهد شفاعت می کنند، سپس خداوند به مومنین نیز می فرماید از آنان شفاعت کنید. و چون شفاعت می کنند و کسی باقی نمی ماند خداوند می فرماید: «من ارحم الراحمین هستم، همگی با رحمت من، از دوزخ خارج شوید» پس آنان مانند ملخ [های فراوان] از دوزخ خارج می شوند.(2)

ص: 207


1- 338.. و عنه: عن عثمان بن عیسی، عن ابن مسکان، عن ابی بصیر، قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول: «ان قوما یحرقون بالنار حتّی اذا صاروا حمما ادرکتهم الشفاعة -- قال -- فینطلق بهم الی نهر یخرج من رشح اهل الجنة فیغتسلون فیه، فتنبت لحومهم و دماؤهم، و یذهب عنهم قشف النار، و یدخلون الجنة، فیسمون الجهنمیین فینادون باجمعهم: اللهم اذهب عنا هذا الاسم -- قال -- فیذهب عنهم». ثم قال: «یا ابا بصیر، ان اعداء علی هم الخالدون فی النار لا تدرکهم الشفاعة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 133، ح 6]
2- 339.. و عنه: عن محمّد بن ابی عمیر، عن عبدالرّحمن بن الحجاج، عن الاحول، عن حمران، قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول: «ان الکفار و المشرکین یرون اهل التوحید فی النار، فیقولون: ما نری توحیدکم اغنی عنکم شیئا، و ما نحن و انتم الا سواء -- قال -- فیانف لهم الرب(عزوجل)، فیقول للملائکة: اشفعوا، فیشفعون لمن شاء الله، و یقول للمؤمنین مثل ذلک، حتّی اذا لم یبق احد الا تبلغه الشفاعة، قال الله تبارک و تعالی: انا ارحم الراحمین، اخرجوا برحمتی، فیخرجون کما یخرج الفراش». [تفسیر برهان، ج 3، ص 134، ح 8]

مولّف گوید:

در روایات معصومین(علیهم السلام) نقل شده و مرحوم صدوق نیز در کتاب اعتقادات امامیه تحریر نموده که خداوند نسبت به اطفال و مجانین و کسانی که در فترة رسل از دنیا رفته اند و… در قیامت امتحانی برگذار می کند و آتشی آماده می نماید و به آنان گفته می شود: پروردگار شما امر نموده که داخل آتش شوید و هر کس داخل شود آتش بر او سلامت خواهد بود و هر کس داخل نشود معذّب خواهد شد.

سوره ی هود، آیات 110 تا 123

متن:

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ اِنَّهُمْ لَفی شَکٍّ مِنْهُ مُریبٍ وَ اِنَّ کُلاًّ لَمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّكَ اَعْمالَهُمْ اِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبیرٌ فَاسْتَقِمْ کَما اُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا اِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ وَ لا تَرْکَنُوا اِلَی الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ اَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ وَ اَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِكَ ذِکْری لِلذَّاکِرینَ وَ اصْبِرْ فَاِنَّ اللهَ لا یُضیعُ اَجْرَ الْمُحْسِنینَ فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ اُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْاَرْضِ اِلَّا قَلیلًا مِمَّنْ اَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا ما اُتْرِفُوا فیهِ وَ کانُوا مُجْرِمینَ وَ ما کانَ رَبُّكَ لِیُهْلِكَ

ص: 208

الْقُری بِظُلْمٍ وَ اَهْلُها مُصْلِحُونَ وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ اُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفینَ اِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّكَ لَاَمْلَاَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ اَجْمَعینَ وَ کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْكَ مِنْ اَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فی هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِکْری لِلْمُؤْمِنینَ وَ قُلْ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ اِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا اِنَّا مُنْتَظِرُونَ وَ لِلهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ اِلَیْهِ یُرْجَعُ الْاَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

لغات:

«وَ لَا تَرْکَنُواْ اِلَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ» رکون به معنای اعتماد به چیزی یا شخصی است و ضدّ آن نفور و نفرت و بیزاری است، و «صبر» تحمّل و حبس نفس است از خروج و حرکت به باطل و خلاف، و اصل صبر به معنای تلخی و مرارت است و به همین علّت گفته می شود: «الحقُ مرّ» چرا که پذیرفتن و قبول حقّ بسا تلخ است، از این رو پاداش صابران بدون حساب داده می شود، و «بقیّه» باقیمانده ی چیزی است که بیشتر آن تلف شده است، و گفته می شود: «فی فلانٍ بقیّة خیرٍ» یعنی در او خیر و فضیلتی است قابل ستایش؛ و «و اترفوا فی هذه الدنیا» ترفه به معنای نعمت و لذّت است، یعنی ستم کاران از لذّت های دنیا پیروی کردند و به آن ها سرگرم شدند! و «قَصَص» خبرهای پیوسته و دنباله دار است، و قَصَّه یَقُصّهُ: اذا اتّبع اثره: و «نبا» خبر بزرگ و با اهمیّت است، و «فؤاد» به معنای قلب است، و «مکانة» به معنای طریقه ی عملی است و به معنای منزلت و قدر نیز آمده چنان که گفته می شود: «له مکانة عند السلطان» و «انتظار» طلب ادراک است، و فرق بین انتظار و ترجّی این است که ترجّی انتظار خیر است و انتظار اعمّ از خیر و شرّ است.(1)

ص: 209


1- 340.. مجمع البیان.
ترجمه:

ما به موسی کتاب آسمانی دادیم سپس در آن اختلاف شد و اگر فرمان قبلی خدا (در زمینه آزمایش و اتمام حجّت بر آن ها) نبود، در میان آنان داوری می شد! و آن ها (هنوز) در شکّ اند، شکّی آمیخته به بدگمانی! (110) و پروردگارت اعمال هر یک را بی کم و کاست به آن ها خواهد داد او به آن چه عمل می کنند آگاه است! (111) پس همان گونه که فرمان یافته ای، استقامت کن و همچنین کسانی که با تو به سوی خدا آمده اند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آن چه را انجام می دهید می بیند! (112) و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت و یاری نمی شوید! (113) در دو طرف روز، و اوایل شب، نماز را برپا دار چرا که حسنات، سیئات (و آثار آن ها را) از بین می برند این تذکّری است برای کسانی که اهل تذکّرند! (114) و شکیبایی کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد! (115) چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتی نبودند که از فساد در زمین جلوگیری کنند؟! مگر اندکی از آن ها، که نجاتشان دادیم! و آنان که ستم می کردند، از تنعّم و کامجویی پیروی کردند و گناه کار بودند (و نابود شدند)! (116) و چنین نبود که پروردگارت آبادیها را بظلم و ستم نابود کند در حالی که اهلش در صدد اصلاح بوده باشند! (117) و اگر پروردگارت می خواست، همه مردم را یک امّت (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار می داد ولی آن ها همواره مختلفند… (118) مگر کسی را که پروردگارت رحم کند! و برای همین (پذیرش رحمت) آن ها را آفرید! و فرمان پروردگارت قطعی شده که: جهنّم را از همه (سرکشان و طاغیان) جنّ و انس پر خواهم کرد! (119) ما از هر یک از سرگذشتهای انبیا برای تو بازگو کردیم، تا به وسیله آن، قلبت را آرامش بخشیم و اراده ات قویّ گردد. و در این (اخبار

ص: 210

و سرگذشتها،) برای تو حقّ، و برای مومنان موعظه و تذکّر آمده است. (120) و به آن ها که ایمان نمی آورند، بگو: «هر چه در قدرت دارید، انجام دهید! ما هم انجام می دهیم! (121) و انتظار بکشید! ما هم منتظریم! (122) و (آگاهی از) غیب (و اسرار نهان) آسمان ها و زمین، تنها از آن خداست و همه کارها به سوی او بازمی گردد! پس او را پرستش کن! و بر او توکّل نما! و پروردگارت از کارهایی که می کنید، هرگز غافل نیست! (123)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«فَاسْتَقِمْ کَمَا اُمِرْتَ وَ مَن تَابَ مَعَکَ وَ لَا تَطْغَوْاْ اِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«شَیَّبَتْنِی سُورَةُ هُودٍ» و مقصود آن حضرت این آیه بوده است و چون از آن حضرت سوال شد: چه زود پیری به سراغ شما آمده؟ فرمود: «شَیَّبَتْنِی سُورَةُ هُودٍ لمکان فَاسْتَقِمْ.» مولّف گوید:

حقا تحمّل بار سنگین رسالت و استقامت در آن بسیار سخت است، و جمله «وَ مَن تَابَ مَعَکَ» نیز برای امّت و پیروان او بسیار سنگین و خطرناک است، و لکن ما غافلیم! «وَ لَا تَرْکَنُواْ اِلَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُم مِّن دُونِ اللهِ مِنْ اَوْلِیَاء…»(2) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

مردی نزد سلطانی برود و دوست داشته باشد که او زنده باشد و دست خود را در کیسه نماید و به او چیزی بدهد.(3)

ص: 211


1- 341.. سوره ی هود، آیه ی 112.
2- 342.. سوره ی هود، آیه ی 113.
3- 343.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد رفعه، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): وَ لا تَرْکَنُوا اِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ. قال: «هو الرجل یاتی السلطان فیحب بقاءه الی ان یدخل یده الی کیسه فیعطیه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 137]

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «رکون به ظالمان» دوستی و خیرخواهی و اطاعت از آنان است.

صاحب تفسیر مجمع این معنا را از ائمّه معصومین(علیهم السلام) نقل نموده است.

در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ» خلود نیست و لکن [میل و اطاعت و خیرخواهی از آنان] سبب می شود که آتش با شما تماس پیدا کند، پس شما نباید به آنان تمایل پیدا کنید.(1) مولّف گوید:

در روایات ما فراوان آمده که ظالم و معین ظالم و راضی به ظلم ظالم هر سه شریک هستند!(2) «وَ اَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَ زُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ اِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرینَ»(3) زراره گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی نمازهای واجب سوال کردم، فرمود:

در شبانه روز پنج نماز واجب است، گفتم: آیا خداوند آن ها را در کتاب خود نام برده؟ فرمود: آری، خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «اقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ

ص: 212


1- 344.. عن عثمان بن عیسی، عن رجل، عن ابی عبد الله(علیه السلام): وَ لا تَرْکَنُوا اِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ. قال: «اما انه لم یجعلها خلودا و لکن تمسکم النار، فلا ترکنوا الیهم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 137، ح 4]
2- 345.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللهِ(علیه السلام) قَالَ الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِینُ لَهُ وَ الرَّاضِی بِهِ شُرَکَاءُ ثَلَاثَتُهُمْ. [کافی، ج 2، ص 333، ح 16]
3- 346.. سوره ی هود، آیه ی 114.

الشَّمْسِ اِلی غَسَقِ اللَّیْلِ» و دلوک شمس زوال شمس است و بین دلوک شمس تا غسق لیل، چهار نماز واجب است، و «غَسَقِ اللَّیْلِ» نصف شب می باشد. سپس فرمود: «و قرآن الفجر انّ قرآن الفجر کان مشهوداً» و این پنجمین نماز است؛ و در آیه دیگری نیز خداوند [به طور اجمال] نمازهای واجب را بیان نموده و فرموده است:

«وَ اَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ…» و «وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ» اشاره ی به نماز عشا می باشد، و در آیه دیگری نیز [به اجمال] به نمازهای واجب اشاره نموده و فرموده است: «حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی» و «صَّلاةِ الْوُسْطی» نماز ظهر است و این نخستین نمازی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در وسط روز خوانده و آن بین نماز صبح و نماز عصر است.(1)

ص: 213


1- 347.. الشیخ: باسناده عن احمد بن محمّد بن عیسی، عن حماد بن عیسی، عن حریز، عن زرارة، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سالته عما فرض الله من الصلاة. فقال: «خمس صلوات فی اللیل و النهار». فقلت: هل سماهن و بینهن فی کتابه؟ فقال: «نعم، قال الله(عزوجل) لنبیه(صلی الله علیه و آله): اَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ اِلی غَسَقِ اللَّیْلِ «الاسراء 17: 78» و دلوکها: زوالها، ففی ما بین دلوک الشمس الی غسق اللیل اربع صلوات، سماهن و بینهن و وقتهن، و غسق اللیل: انتصافه. ثم قال: وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ اِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً «الاسراء 17: 78» فهذه الخامسة. و قال فی ذلک: وَ اَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ و طرفاه: المغرب و الغداة وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ و هی صلاة العشاء الآخرة، و قال: حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی «البقرة 2: 238» و هی صلاة الظهر، و هی اوّل صلاة صلاها رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و هی وسط النهار، و وسط صلاتین بالنهار: صلاة الغداة، و صلاة العصر». و فی بعض القراءات: «حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی صلاة لعصر و قوموا لله قانتین». قال: «و نزلت هذه الآیة یوم الجمعة، و رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی سفر، فقنت فیها و ترکها علی حالها فی السفر و الحضر، و اضاف للمقیم رکعتین، و انما وضعت الرکعتان اللتان اضافهما النّبی(صلی الله علیه و آله) یوم الجمعة للمقیم لمکان الخطبتین مع الامام، فمن صلی یوم الجمعة فی غیر جماعة فلیصلها اربع رکعات کصلاة الظهر فی سائر الایام». [تفسیر برهان، ج 3، ص 137، ح 5]

فضیل بن عثمان مرادی گوید: امام صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نمود که فرمود:

چهار چیز در هر کس باشد هلاک نخواهد شد:

بنده ای که کار نیکی را انجام بدهد و نیّت او نیکو باشد، خداوند ده حسنه به او می دهد، و اگر نیّت انجام دادن آن را داشته و نتوانسته انجام بدهد، به خاطر حسن نیّت خداوند یک حسنه به او می دهد و اگر نیّت کار بدی را بکند و انجام ندهد چیزی بر او نوشته نمی شود و اگر آن عمل را انجام بدهد هفت ساعت بر او مهلت داده می شود، و ملک حسنات به ملک سیّئات می گوید: شتاب مکن شاید او پس از آن گناه کار نیکی انجام بدهد و گناه او محو و نابود شود، چرا که خداوند می فرماید «اِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ» و یا استغفار کند و بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِی لَا اِلَهَ اِلَّا هُوَ عَالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِیزَ الْحَکِیمَ الْغَفُورَ الرَّحِیمَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْاِکْرَامِ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» و اگر چنین کند، چیزی بر او نوشته نمی شود، و اگر آن هفت ساعت بگذرد و کار نیکی نکند و استغفار نیز ننماید، ملک حسنات به ملک سیّئات می گوید: گناه این شقّی محروم را بنویس.(1)

ص: 214


1- 348.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد بن عیسی، عن علی بن الحکم، عن الفضل بن عثمان المرادی، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اربع من کن فیه لم یهلک علی الله بعد هن الا هالک: یهم العبد بالحسنة ان یعملها، فان هو لم یعملها کتب الله له حسنة بحسن نیته، و ان هو عملها کتب الله له عشرا و یهم بالسیئة ان یعملها، فان لم یعملها لم یکتب علیه شی ء، و ان هو عملها اجل سبع ساعات، و قال صاحب الحسنات لصاحب السیئات، و هو صاحب الشمال: لا تعجل، عسی ان یتبعها بحسنة تمحوها، فان الله(عزوجل) یقول: اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ. او استغفار، فان هو قال: استغفر الله الذی لا اله الا هو، عالم الغیب و الشهادة، العزیز الحکیم، الغفور الرحیم، ذا الجلال و الاکرام و اتوب الیه. لم یکتب علیه شی ء، و ان مضت سبع ساعات و لم یتبعها بحسنة او استغفار، قال صاحب الحسنات لصاحب السیئات: اکتب علی الشقی المحروم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 138]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «اِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ» فرمود:

نمازهای شب مومن گناهان روز او را از بین می برد.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

از حبیب خود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: امیدوار کننده ترین آیات قرآن آیه «وَ اَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ…» است. سپس فرمود: یا علی سوگند به خدایی که مرا به حقّ «بشیر و نذیر» مبعوث نمود، هنگامی که یکی از شما شروع به وضو گرفتن می کند، گناهان او از اعضا و جوارح او می ریزد و چون با صورت و قلب خود به خدا رو می کند و به نماز می ایستد، از نماز خود فارغ نمی شود مگر این که همانند وقت ولادت خود از مادر، از گناه پاک می شود و اگر گناهی بین دو نماز انجام بدهد نیز از او بخشوده می شود.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همه ی نمازهای پنجگانه را شماره نمود و فرمود:

یا علی مَثَل نمازهای شبانه روزی برای امّت من مَثَل نهر جاری در کنار خانه یکی از شماست و همان گونه که یکی از شما اگر در آن نهر پنج نوبت در شبانه روز غسل کند هیچ چرکی در بدن او باقی نمی ماند، نمازهای شبانه روزی نیز به خدا سوگند همین گونه است، [و پس از انجام آن ها، هیچ گناهی برای صاحب آن ها باقی نخواهد ماند و بخشوده خواهد شد.](2)

ص: 215


1- 349.. ابن بابویه، قال: حدثنی ابی;، قال: حدثنا علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن حماد بن عیسی، عن ابراهیم بن عمر، عمن حدثه، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ، قال: «صلوات المؤمن باللیل یذهبن بما عمل من ذنب النهار». [تفسیر برهان، ج 3، ص 138]
2- 350.. و روی عن ابی حمزة الثمالی قال: سمعت احدهما(علیهما السلام) یقول: ان علیا قال: سمعت حبیبی رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول: ارجی آیة فی کتاب الله «اَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ» و قرا الآیة کلها، قال: یا علی و الذی بعثنی بالحق بشیرا و نذیرا ان احدکم لیقوم الی وضوئه فتساقط عن جوارحه الذنوب، فاذا استقبل الله بقلبه و وجهه لم ینفتل و علیه من ذنوبه شی ء کما ولدته امه، فان اصاب شیئا بین الصلوتین کان له مثل ذلک حتّی عد الصلوات الخمس ثم قال: یا علی انما منزلة الصلوات الخمس لامتی کنهر جار علی باب احدکم، فما یظن احدکم اذا کان فی جسده دون ثم اغتسل فی ذلک النهر خمس مرات کان یبقی فی جسده درن؟ فکذلک و الله الصلوات الخمس لامتی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 401]

شیخ طوسی در کتاب امالی خود در حدیث مفصّلی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند با انجام هر عمل نیکی گناهی را از صاحبش برطرف می نماید، چنان که می فرماید: «اِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَلِکَ ذِکْرَی لِلذَّاکِرِینَ.»(1) جمیل بن صالح گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

فریب سخنان مردم را مخور [و از تعریف و تمجید آنان خود را منزّه مشمار]، چرا که آنان گناهان تو را به دوش نمی گیرند، نکند روز خود را به حرف های بیهوده تمام کنی، همانا اعمال تو را ملائکه ضبط می کنند.

سپس فرمود:

هیچ چیزی برای محو گناهان بزرگ گذشته، بهتر از اعمال نیک نیست، چرا که تو اعمال خیر خود را می بینی و شاد و مسرور می شوی، و هیچ عمل شرک آمیزی را کوچک مشمار که فردای قیامت آن را می بینی و شرمسار می شوی.

ص: 216


1- 351.. فی امالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه: و ان الله تعالی یکفر بکل حسنة سیئة، قال الله(عزوجل): «اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 401]

از این رو خداوند می فرماید:

«اِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَلِکَ ذِکْرَی لِلذَّاکِرِینَ.»(1) از امام صادق(علیه السلام) سوال شد، شخصی اموال حرامی را به دست می آورد و با آن ها صدقه می دهد و صله رحم می کند و حجّ می رود تا گناهان او بخشوده شود، و می گوید:

«اِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ»؟ امام(علیه السلام) فرمود:

گناه کفّاره گناه نمی شود و لکن کار نیک کفّاره گناه می شود…(2) مولّف گوید:

در بحث حبط و تکفیر ذیل آیه 53 مائده روایات زیادی در کتاب تفسیر برهان (ج 2، ص 313) مناسب این آیه نقل شده، مراجعه شود.

ص: 217


1- 352.. و عنه، قال: حدثنی ابی;، قال: حدثنی محمّد بن یحیی، عن الحسین بن اسحاق التاجر، عن علی بن مهزیار، عمن رواه، عن الحارث بن الاحول صاحب الطاق، عن جمیل بن صالح، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «لا یغرنک الناس من نفسک، فان الامر یصل الیک من دونهم، لا تقطع النهار بکذا و کذا، فان معک من یحفظ علیک. و لم ار شیئا قط اشد طلبا و لا اسرع درکا من الحسنة للذنب العظیم القدیم. و لا تستصغر شیئا من الخیر فانک تراه غدا حیث یسرک، و لا تستصغر شیئا من الشر فانک تراه غدا حیث یسوؤک، ان الله(عزوجل) یقول: اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 139، ح 5]
2- 353.. عن سماعة بن مهران، قال: سال ابا عبد الله(علیه السلام) رجل من اهل الجبال عن رجل اصاب مالا من اعمال السلطان، فهو یتصدق منه، و یصل قرابته، و یحج لیغفر له ما اکتسب، و هو یقول: اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ. فقال ابو عبد الله(علیه السلام): «ان الخطیئة لا تکفر الخطیئة، و لکن الحسنة تکفر الخطیئة». ثم قال ابو عبد الله(علیه السلام): «ان کان خلط الحلال حراما فاختلط جمیعا فلم یعرف الحلال من الحرام، فلا باس». [تفسیر برهان، ج 3، ص 144]

«فَلَوْلاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکُمْ اُوْلُواْ بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الاَرْضِ اِلَّا قَلِیلاً مِّمَّنْ اَنجَیْنَا مِنْهُمْ…»(1) این آیه تذکّر به این امّت است که اگر در بین امّت های پیشین گروهی امر به معروف و نهی از منکر می کردند گرفتار عذاب نمی شدند، و این امّت نیز اگر امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند مانند امّت های پیشین که گرفتار عذاب شدند، گرفتار عذاب خواهند شد.

و این معنا در روایات فراوانی نقل شده است، و در تاریخ بعضی از امت ها مانند امّت شعیب آمده که خداوند به او وحی نمود: «ما می خواهیم یک صد هزار نفر از امّت تو را هلاک کنیم، چهل هزار نفر از فسّاق و شصت هزار نفر از ابرار» پس شعیب عرضه داشت:

خدایا! گنه کاران را به خاطر گناهشان هلاک می کنی «فَمَا بَالُ الْاَخْیَارِ؟!» خوبان را برای چه؟! خطاب شد: به خاطر این که با گنه کاران سازش نمودند و امر به معروف و نهی از منکر نکردند و به خاطر ما خشم ننمودند!(2) «وَ مَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَی بِظُلْمٍ وَ اَهْلُهَا مُصْلِحُونَ»(3) این آیه مانند آیه «اِنَّ اللّهَ لَا یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ»(4)، و آیه «وَ ما کانَ اللهُ لِیَظْلِمَهُمْ»(5)، و آیه «وَ مَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَ لکِن کَانُواْ اَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»(6)، دلالت می کند که خداوند عادل است و به احدی ظلم نخواهد نمود و این اعتقاد شیعه امامیّه و معتزله است و لکن اشاعره

ص: 218


1- 354.. سوره ی هود، آیه ی 116.
2- 355.. قال ابو جعفر(علیه السلام) و اوصی اللَّه الی شعیب النّبی(علیه السلام) انّی معذب من قومک مائة الف، اربعین الفاً من شرارهم و ستین الفاً من خیارهم فقال یا رب هؤلاء الاشرار فما بال الاخیار فاوحی اللَّه(عزوجل) الیه انهم داهنوا اهل المعاصی و لم یغضبوا لغَضَبی. [صافی، ج 1، ص 368]
3- 356.. سوره ی هود، آیه ی 117.
4- 357.. سوره ی نساء، آیه ی 40.
5- 358.. سوره ی عنکبوت، آیه ی 40.
6- 359.. سوره ی نحل، آیه ی 33.

و یهود و نصارا منکر عدل خدا هستند و می گویند: «خدا قدرت بر هر چیزی را دارد و امکان دارد و می تواند بهترین خلق خود مانند حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و سایر پیامبران و اولیای خود را به جهنّم ببرد و کسانی مانند فرعون و شدّاد و نمرود و قاتلین اولیای خود را به بهشت ببرد و اگر چنین کاری را بکند کسی حق اعتراض ندارد و ملامتی بر او نخواهد بود» «لَا یُسْاَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْاَلُونَ»(1)، در حالی که قدرت ملازمه ی با انجام ظلم و کار قبیح ندارد و کار قبیح بر خداوند بلکه بر اولیای او ممتنع است و امکان ندارد آنان کار خلاف عقل انجام بدهند، در حالی که قدرت آن را دارند و همین ارزش است که با داشتن قدرت کار خلاف و قبیح و زشتی را انجام ندهند وگرنه فضیلتی نخواهند داشت و مستحقّ تمجید و تفضیل نخواهند بود، تا چه رسد به خداوند که منزّه از هر عیبی است، چنین چیزی را نسبت بدهند! «وَ لَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ اُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * اِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ»(2) مرحوم کلینی با سند خود از ابی عبیده ی حَذّاء نقل نموده که گوید:

از امام باقر(علیه السلام) درباره ی استطاعت [و اختیار] و سخنان [مخالفین از] مردم [درباره ی جبر و تفویض و…] سوال کردم و آن حضرت این آیه را تلاوت نمود «وَ لَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * اِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ».

و سپس فرمود:

ای ابوعبیده، مردم در رسیدن به حق و انتخاب صحیح مختلف اند و همه آنان در هلاکت قرار گرفته اند! گفتم: معنای «اِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ» چیست؟ فرمود:

مقصود از این آیه شیعیان ما هستند و خداوند با رحمت خود آنان را خلق نمود،

ص: 219


1- 360.. سوره ی انبیاء، آیه ی 23.
2- 361.. سوره ی هود، آیات 118 و 119.

چنان که می فرماید: «وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ» سپس فرمود: مقصود از رحمت اطاعت از امام است که خداوند می فرماید: «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ» و آن علم امام است و مقصود از «کُلَّ شَیْ ءٍ» شیعیان ما هستند [که از علوم ما بهره مند می شوند].

سپس فرمود:

مقصود از «فَسَاَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ» شیعیان ما هستند که از ولایت غیر امام و اطاعت از غیر او پرهیز می کنند [و تنها ولایت ما را می پذیرند] سپس فرمود: مقصود از آیه «یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِیلِ» این است که پیروان مسیح(علیه السلام) در تورات و انجیل وصف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و وصیّ و قائم ما(علیه السلام) را مشاهده کرده بودند و در تورات و انجیل آمده بود که پیامبر خدا و اوصیای او به آنان امر به معروف و نهی از منکر خواهند نمود و مقصود از «منکر» انکار فضل امام است، و مقصود از «وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ» علومی است که مردم از آنان می گیرند و بهره مند می شوند، و مقصود از «وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ» سخن مخالف حقّ امام است، و مقصود از «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ» گناهانی است که قبل از معرفت به امام داشته اند، و مقصود از «وَ الْاَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ» سخنانی است که قبل از معرفت به امام می گفته اند و فضل امام را انکار می کرده اند، و مقصود از «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ» گناهان آنان است، و پس از اعتقاد به ولایت امام، خداوند درباره ی آنان می فرماید: «فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ اُنزِلَ مَعَهُ اُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» یعنی آنان که ایمان به امام آوردند، و مقام او را تصدیق کردند، و او را یاری نمودند، و از نوری که با او نازل شده [یعنی قرآن] پیروی کردند حقاً رستگار شدند، یعنی کسانی که از پرستش طاغوت و جبت پرهیز کردند؛ و جبت و طاغوت: فلان و فلان اند، و مقصود از عبادت

ص: 220

اطاعت از آنان است. و سپس خداوند به آنان می فرماید: «اَنِیبُوا اِلی رَبِّکُمْ وَ اَسْلِمُوا لَهُ» و پاداش آنان را می دهد و می فرماید: «لَهُم الْبُشْری فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ فِی الاخِرَةِ» و آنان را بشارت می دهد به قیام حضرت قائم(علیه السلام) و ظهور او و کشته شدن دشمنان خدا و نجات پیروان او [در دنیا و در آخرت، و وارد شدن بر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و آل آن حضرت در کنار کوثر.(1)

ص: 221


1- 362.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد بن ابی نصر، عن حماد بن عثمان، عن ابی عبیدة الحذاء، قال سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن الاستطاعة و قول الناس، فقال و تلا هذه الآیة: وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ اِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ «یا ابا عبیدة، الناس مختلفون فی اصابة القول، و کلهم هالک». قال: قلت: قوله: اِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ؟ قال: «هم شیعتنا، و لرحمته خلقهم، و هو قوله: وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ یقول: لطاعة الامام، الرحمة التی یقول: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ یقول: علم الامام، و وسع علمه الذی هو من علمه کل شی ء، هم شیعتنا. ثم قال: فَسَاَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ یعنی ولایة غیر الامام و طاعته، ثم قال: یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِیلِ یعنی النّبی(صلی الله علیه و آله) و الوصی و القائم، یَاْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ اذا قام وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ و المنکر من انکر فضل الامام و جحده وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ و هو اخذ العلم من اهله وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ و الخبائث: قول من خالف وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ و هی الذنوب التی کانوا فیها قبل معرفتهم فضل الامام وَ الْاَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ و الاغلال: ما کانوا یقولون مما لم یکونوا امروا به من ترک فضل الامام، فلما عرفوا فضل الامام وضع عنهم اصرهم و الاصر الذنب، و هی الآصار. ثم نسبهم، فقال: فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ یعنی بالامام وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی اُنْزِلَ مَعَهُ اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «الاعراف 7: 157» یعنی الذین اجتنبوا الجبت و الطاغوت ان یعبدونها، و الجبت و الطاغوت: فلان و فلان و فلان، و العبادة: طاعة الناس لهم. ثم قال: وَ اَنِیبُوا اِلی رَبِّکُمْ وَ اَسْلِمُوا لَهُ «الزمر 39: 54» ثم جزاهم فقال:هُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ «یونس 10: 64» و الامام یبشرهم بقیام القائم و بظهوره، و بقتل اعدائهم، و بالنجاة فی الآخرة، و الورود علی محمّد(صلی الله علیه و آله) علی الحوض». [تفسیر برهان، ج 3، ص 145، ح 2]

ابوبصیر گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنسَ اِلَّا لِیَعْبُدُونِ» سوال کردم، فرمود:

مقصود این است که آنان را خلق نمود تا امر به عبادت بکند و به آنان ترحم نماید سپس از آن حضرت درباره ی آیه ی «وَ لَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * اِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ» سوال نمودم فرمود: آنان را خلق نمود تا اعمالی که موجب رحمت اوست را انجام بدهند و به آنان ترّحم نماید.(1) عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی «وَ لَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ اُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * اِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ» سوال شد و آن حضرت فرمود:

مردم قبل از پیامبران، امّت واحده بودند. [و آئینی نداشتند] و خداوند پیامبران را فرستاد تا حجّت بر آنان تمام شد.(2) امام سجّاد(علیه السلام) در تفسیر «وَ لَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ…» فرمود:

مقصود، مخالفین ما هستند که همه آنان با هم دیگر در دین خود اختلاف دارند، و مقصود از «اِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ» دوستان ما از مومنین اند و خداوند

ص: 222


1- 363.. و عنه، قال: حدثنا محمّد بن احمد الشیبانی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمّد بن ابی عبد الله الکوفی، قال: حدثنا موسی بن عمران النخعی، عن عمه الحسین بن یزید النوفلی، عن علی بن سالم، عن ابیه، عن ابی بصیر، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلَّا لِیَعْبُدُونِ «الذاریات 51: 56» قال: «خلقهم لیامرهم بالعبادة». قال: و سالته عن قوله(عزوجل): وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ اِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ قال: «خلقهم لیفعلوا ما یستوجبون به رحمته فیرحمهم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 146، ح 4]
2- 364.. العیّاشی: عن عبد الله بن سنان، قال: سئل ابو عبد الله(علیه السلام) عن قوله الله: وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ اُمَّةً واحِدَةً -- الی -- مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ. قال: «کانوا امة واحدة، فبعث الله النّبیین لیتخذ علیهم الحجة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 146، ح 6]

آنان را از طینت پاک آفرید! چنان که ابراهیم(علیه السلام) به خدای خود گفت: «رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَ ارْزُقْ اَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ» و مقصود از این آیه ما هستیم و شیعیان ما، سپس فرمود: «وَ مَن کَفَرَ فَاُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ اَضْطَرُّهُ اِلَی عَذَابِ النَّارِ» و به خدا سوگند مقصود خداوند از این آیه کسانی از این امّت هستند که خلافت وصیّ پیامبر(صلی الله علیه و آله) را انکار کردند و از او پیروی نکردند، و این چنین است، به خدا سوگند، حال این امّت.(1) مولّف گوید:

روایات مربوط به خلقت و آفرینش خداوند در کتاب کافی نقل شده مراجعه شود.

«وَ لِلهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ اِلَیْهِ یُرْجَعُ الاَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ مَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»(2) معنای توکّل:

مرحوم صدوق در کتاب معانی الاخبار با سند خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای رسول خدا! خداوند تبارک و تعالی مرا نزد تو

ص: 223


1- 365.. عن عبد الله بن غالب، عن ابیه، عن رجل، قال: سالت علی بن الحسین(علیه السلام) عن قول الله: وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ قال: «عنی بذلک من خالفنا من هذه الامة، و کلهم یخالف بعضهم بعضا فی دینهم، و امّا قوله: اِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ فاولئک اولیاؤنا من المؤمنین، و لذلک خلقهم من الطینة الطیبة، امّا تسمع لقول ابراهیم: رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ اَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللهِ قال -- ایانا عنی و اولیاءه و شیعته و شیعة وصیه، قال: وَ مَنْ کَفَرَ فَاُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ثُمَّ اَضْطَرُّهُ اِلی عَذابِ النَّارِ «البقرة 2: 126» -- قال -- عنی بذلک و الله من جحد وصیه و لم یتبعه من امته، و کذلک و الله حال هذه الامة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 147، ح 7]
2- 366.. سوره ی هود، آیه ی 123.

فرستاده با هدیّه ای که به احدی قبل از تو نداده است». رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آن هدیّه چیست؟ جبرییل گفت: «صبر و چیزی بهتر از صبر» گفتم: بهتر از صبر چیست؟ جبرییل گفت: «رضا و چیزی بهتر از رضا» گفتم: بهتر از رضا چیست؟ جبرییل گفت: «اخلاص و چیزی بهتر از اخلاص» گفتم: بهتر از اخلاص چیست؟ جبرییل گفت: «یقین و چیزی بهتر از یقین» گفتم: بهتر از یقین چیست؟ جبرییل گفت: «توکّل به خدا» گفتم: توکّل به خدا چیست؟ جبرییل گفت: «این که بدانی، مخلوق نمی توانند به تو نفع و زیانی برسانند و نمی توانند عطا و منعی بکنند؟ و عبد متوکّل باید از مخلوق خدا مایوس باشد، و اگر چنین بود هرگز برای غیر خدا کار نمی کند، و امید به غیر خدا ندارد و از غیر خدا نمی ترسد و به غیر او طمع نمی کند، و این معنای توکّل است» گفتم: ای جبرییل معنای صبر چیست؟ جبرییل گفت: «این است که در سختی صبر کنی همان گونه که در عافیت صبر می کنی و در ناداری و فقر صبر کنی همان گونه که در حال غنا و ثروت صبر می کنی، و در بلا صبر کنی همان گونه که در عافیت صبر می کنی و به خاطر بلا -- نزد مخلوق -- از خالق شکایت نکنی» گفتم: معنای قناعت چیست؟ جبرییل گفت: «به قلیل دنیا قانع باشی و بر آن شکر کنی» گفتم: معنای رضا چیست؟ جبرییل گفت: «در بود و نبود دنیا بر خالق خود خشم نکنی، و به عمل ناچیز خود راضی نشوی» گفتم: معنای زهد چیست؟ جبرییل گفت: «زاهد کسی است که آن چه خدا دوست می دارد را دوست بدارد، و آن چه خدا دشمن می دارد را دشمن بدارد، و از حلال دنیا و زینت های آن صرف نظر نماید و پرهیز کند همان گونه که از

ص: 224

آتش پرهیز می نماید، و آرزوی خود را از دنیا کوتاه کند، و اجل را مقابل چشم خود ببیند.» گفتم: معنای اخلاص چیست؟ جبرییل گفت: «بنده ی مخلص کسی است که از مردم چیزی نخواهد تا خود بیابد، و چون به دست آورد راضی باشد و اگر چیزی از دنیا نزد او باقی ماند در راه خدا بدهد، چرا که هر کس از مخلوق سوال نکرد، به عبودیّت خدا اقرار نموده است، و اگر یافت، و راضی شد، از خدا راضی شده است و خداوند تبارک و تعالی نیز از او راضی خواهد بود، و اگر از آن چه داشت در راه خدا داد، به پروردگار خود اطمینان داشته است.» گفتم: معنای یقین چیست؟ جبرییل گفت: «مؤمن چون کاری را برای خدا می کند، مانند این است که او را می بیند، و اگر او خدا را نبیند، خدا او را می بیند، پس باید یقین داشته باشد که آن چه به او می رسد، خطایی در آن رخ نداده و آن چه به او نمی رسد نیز خطایی در آن نبوده و در این حال دارای یقین شده است، و همه این ها شاخه های توکّل و درجات زهد است.(1)

ص: 225


1- 367.. ابن بابویه، قال: حدثنا ابی، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن احمد بن ابی عبد الله، عن ابیه، فی حدیث مرفوع الی النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: «جاء جبرییل(علیه السلام) الی النّبی(صلی الله علیه و آله)، فقال: یا رسول الله، ان الله تبارک و تعالی ارسلنی الیک بهدیة لم یعطها احدا قبلک، قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): قلت: و ما هی؟ قال: الصبر، و احسن منه. قلت: و ما هو؟ قال: الرّضا، و احسن منه. قلت: و ما هو؟ قال: الزهد، و احسن منه. قلت: و ما هو؟ قال: الاخلاص، و احسن منه. قلت: و ما هو؟ قال: الیقین، و احسن منه، قلت: و ما هو، یا جبرییل؟ قال: ان مدرجة ذلک التوکّل علی الله(عزوجل) فقلت: و ما التوکّل علی الله(عزوجل)؟ فقال: العلم بان المخلوق لا یضر و لا ینفع، و لا یعطی و لا یمنع، و استعمال الیاس من الخلق، فاذا کان العبد کذلک لم یعمل لاحد سوی الله، و لم یرج و لم یخف سوی الله، و لم یطمع فی احد سوی الله، فهذا هو التوکّل. قال: قلت: یا جبرییل، فما تفسیر الصبر؟ قال: تصبر فی الضراء کما تصبر فی السراء، و فی الفاقة کما تصبر فی الغناء، و فی البلاء کما تصبر فی العافیة، و لا یشکو حاله عند المخلوق بما یصیبه من البلاء. قلت: و ما تفسیر القناعة؟ قال: یقنع بما یصیبه من الدنیا، یقنع بالقلیل و یشکر الیسیر. قلت: فما تفسیر الرّضا؟ فقال: الرّضا ان لا یسخط علی سیده، اصاب من الدنیا او لم یصب، و لا یرضی لنفسه بالیسیر من العمل. قلت: یا جبرییل، فما تفسیر الزهد؟ قال: الزاهد یحب من یحب خالقه، و یبغض من یبغض خالقه، و یتحرج من حلال الدنیا و لا یلتفت الی حرامها، فان حلالها حساب و حرامها عقاب، و یرحم جمیع المسلمین کما یرحم نفسه، و یتحرج من الکلام کما یتحرج من المیتة التی قد اشتد نتنها، و یتحرج عن حطام الدنیا و زینتها کما یجتنب النار ان یغشاها و ان یقصر امله و کان بین عینیه اجله. قلت: یا جبرییل، فما تفسیر الاخلاص؟ قال: المخلص الذی لا یسال الناس شیئا حتّی یجد، و اذا وجد رضی، و اذا بقی عنده شی ء اعطاه فی الله، فان من لم یسال المخلوق فقد اقر لله(عزوجل) بالعبودیة، و اذا وجد فرضی، فهو عن الله راض، و الله تبارک و تعالی عنه راض، و اذا اعطی لله(عزوجل) فهو علی حد الثقة بربه(عزوجل). قلت: فما تفسیر الیقین؟ قال: الموقن یعمل لله کانه یراه، فان لم یکن یری الله فان الله یراه، و ان یعلم یقینا ان ما اصابه لم یکن لیخطئه، و ان ما اخطاه لم یکن لیصیبه، و هذا کله اغصان التوکّل، و مدرجة الزهد». [تفسیر برهان، ج 3، ص 148، ح 1]

ص: 226

سوره ی یوسف(علیه السلام)

اشاره

محل نزول: مکّه، مگر آیه 1، 2، 3 و 7 که در مدینه نازل شده است.

تعداد آیات: 111 آیه.(1) از ابن عبّاس نقل شده که چهار آیه اوّل و آیه هفتم «لَقَدْ کانَ فِی یُوسُفَ وَ اِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسَّائِلِینَ» در مدینه نازل شده است. (2) ثواب قرائت سوره ی یوسف(علیه السلام) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که سوره ی یوسف را در هر روز و یا در هر شب بخواند، خداوند در روز قیامت، جمال او را جمال یوسف قرار می دهد، و ترس و وحشتی نخواهد داشت، و از بندگان شایسته خدا خواهد بود، و این در تورات نوشته شده است.(3)

ص: 227


1- 368.. تفسیر برهان.
2- 369.. تفسیر صافی.
3- 370.. ابن بابویه: باسناده عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «من قرا سورة یوسف(علیه السلام) فی کل یوم او فی کل لیلة، بعثه الله تعالی یوم القیامة و جماله مثل جمال یوسف(علیه السلام)، و لا یصیبه فزع یوم القیامة، و کان من خیار عباد الله الصالحین». و قال: «انها کانت فی التوراة مکتوبة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 153، ح 1]

و در روایت دیگری فرمود:

… از زنا و فحشا ایمن خواهد بود.(1) امام صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

زن ها را در غرفه ها جای ندهید، و نوشتن را به آنان تعلیم نکنید، و سوره ی یوسف را به آنان یاد ندهید، و به آنان ریسندگی و سوره ی نور را یاد بدهید.(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

به زن ها سوره ی یوسف را یاد ندهید و بر آنان نخوانید، چرا که این سوره برای آنان فتنه است، و سوره ی نور را به آنان یاد بدهید که در آن مواعظ و نصایح خواهد بود.(3) و نیز فرمود:

سوره ی یوسف را به غلامان خود یاد بدهید تا خداوند سکرات و سختی های مرگ را برای شما آسان نماید و نیرویی به شما بدهد که هیچ مسلمانی بر شما حسد نبرد.(4)

ص: 228


1- 371.. العیّاشی: عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعته یقول: «من قرا سورة یوسف(علیه السلام) فی کل یوم او فی کل لیلة، بعثه الله یوم القیامة و جماله علی جمال یوسف(علیه السلام)، و لا یصیبه یوم القیامة ما یصیب الناس من الفزع، و کان جیرانه من عباد الله الصالحین». ثم قال: «انّ یوسف کان من عباد الله الصالحین و اومن فی الدنیا ان یکون زانیا او فحاشا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 153]
2- 372.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن النوفلی، عن السکونی، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لا تنزلوا النساء بالغرف، و لا تعلموهن الکتابة، و لا تعلموهن سورة یوسف، و علموهن المغزل و سورة النور». [تفسیر برهان، ج 3، ص 153، ح 3]
3- 373.. و عنه: عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن علی بن اسباط، عن عمه یعقوب بن سالم، رفعه، قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): «لا تعلموا نساءکم سورة یوسف، و لا تقرئوهن ایاها فان فیها الفتن، و علموهن سورة النور فان فیها المواعظ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 153]
4- 374.. (مجمع البیان): عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) انه قال: «علموا ارقاءکم سورة یوسف، فانه ایما مسلم تلاها و علمها اهله و ما ملکت یمینه، هون الله تعالی علیه سکرات الموت، و اعطاه من القوة ان لا یحسده مسلم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 154، ح 5]

سوره ی یوسف، آیات 1 تا 14

متن:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الر تِلْكَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ اِنَّا اَنْزَلْناهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْكَ اَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما اَوْحَیْنا اِلَیْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ اِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلینَ اِذْ قالَ یُوسُفُ لِاَبیهِ یا اَبَتِ اِنِّی رَاَیْتُ اَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَاَیْتُهُمْ لی ساجِدینَ قالَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاكَ عَلی اِخْوَتِكَ فَیَکیدُوا لَكَ کَیْدًا اِنَّ الشَّیْطانَ لِلْاِنْسانِ عَدُوٌّ مُبینٌ وَ کَذلِكَ یَجْتَبیكَ رَبُّكَ وَ یُعَلِّمُكَ مِنْ تَاْویلِ الْاَحادیثِ وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْكَ وَ عَلی آلِ یَعْقُوبَ کَما اَتَمَّها عَلی اَبَوَیْكَ مِنْ قَبْلُ اِبْراهیمَ وَ اِسْحاقَ اِنَّ رَبَّكَ عَلیمٌ حَکیمٌ لَقَدْ کانَ فی یُوسُفَ وَ اِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسَّائِلینَ اِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ اَخُوهُ اَحَبُّ اِلی اَبینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ اِنَّ اَبانا لَفی ضَلالٍ مُبینٍ اقْتُلُوا یُوسُفَ اَوِ اطْرَحُوهُ اَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ اَبیکُمْ وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صالِحینَ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ اَلْقُوهُ فی غَیابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ اِنْ کُنْتُمْ فاعِلینَ قالُوا یا اَبانا

ص: 229

ما لَكَ لا تَاْمَنَّا عَلی یُوسُفَ وَ اِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ اَرْسِلْهُ مَعَنا غَدًا یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ وَ اِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ قالَ اِنِّی لَیَحْزُنُنی اَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ اَخافُ اَنْ یَاْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ اَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ قالُوا لَئِنْ اَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ اِنَّا اِذًا لَخاسِرُونَ

لغات:

«رؤیا» به معنای خواب دیدن و تصوّر معنا در خواب است و چون در خواب تصوّر می کند خیال می کند آن را دیده است، و «کید» به معنای طلب حیله است، از کاد یکید کیداً، و «اجتباء» به معنای انتخاب است و آن در امور عالیه استعمال می شود، و «جَبَیتَ الماء» اذا جمعته، و آیه و علامت و عبرت به یک معناست، و «عُصبة» به معنای جماعتی است که برای هم دیگر تعصّب دارند و از هم دیگر حمایت می کنند، و عدد آنان بین ده تا پانزده می باشد و یا بین ده تا چهل می باشد، و مفردی ندارد، مانند قوم و رَهْط و نَفَر، و فرق بین محبّت و شهوت این است که در محبّت شهوت و لذّت نیست و در شهوت لذّت جنسی وجود دارد، و «جُبّ» به معنای چاه است، چرا که خاک آن جدا شده و به آب رسیده است، و «سیّاره» گروه مسافر را گویند که در بلاد سیر می کنند، و التقاط و لقطة و لقیط به معنای چیزی است که بدون گمان به دست می آید.(1)

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر الر، آن آیات کتاب آشکار است! (1) ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم، شاید شما درک کنید (و بیندیشید)! (2) ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن -- که به تو وحی کردیم

ص: 230


1- 375.. مجمع البیان.

-- بر تو بازگو می کنیم و مسلّما پیش از این، از آن خبر نداشتی! (3) (به خاطر بیاور) هنگامی را که یوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره، و خورشید و ماه در برابرم سجده می کنند!» (4) گفت: «فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن، که برای تو نقشه (خطرناکی) می کشند چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است! (5) و این گونه پروردگارت تو را برمی گزیند و از تعبیر خوابها به تو می آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام و کامل می کند، همان گونه که پیش از این، بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد به یقین، پروردگار تو دانا و حکیم است!» (6) در (داستان) یوسف و برادرانش، نشانه ها (ی هدایت) برای سوال کنندگان بود! (7) هنگامی که (برادران) گفتند: «یوسف و برادرش [بنیامین] نزد پدر، از ما محبوبترند در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم! مسلّما پدر ما، در گم راهی آشکاری است! (8) یوسف را بکشید یا او را به سرزمین دوردستی بیفکنید تا توجّه پدر، فقط به شما باشد و بعد از آن، (از گناه خود توبه می کنید و) افراد صالحی خواهید بود! (9) یکی از آن ها گفت: «یوسف را نکشید! و اگر می خواهید کاری انجام دهید، او را در نهانگاه چاه بیفکنید تا بعضی از قافله ها او را برگیرند (و با خود به مکان دوری ببرند)!» (10) (و برای انجام این کار، برادران نزد پدر آمدند و) گفتند: «پدرجان! چرا تو درباره (برادرمان) یوسف، به ما اطمینان نمی کنی؟! در حالی که ما خیرخواه او هستیم! (11) فردا او را با ما (به خارج شهر) بفرست، تا غذای کافی بخورد و تفریح کند و ما نگه بان او هستیم!» (12) (پدر) گفت: «من از بردن او غمگین می شوم و از این می ترسم که گرگ او را بخورد، و شما از او غافل باشید!» (13) گفتند: «با این که ما گروه نیرومندی هستیم، اگر گرگ او را بخورد، ما از زیان کاران خواهیم بود (و هرگز چنین چیزی) ممکن نیست!)» (14)

ص: 231

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اِنَّا اَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ…»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

زبان عربی را یاد بگیرید، چرا که آن زبانی است که خداوند با آن با مردم سخن گفته است.(2) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در یکی از خطبه های خود فرمود:

… «اَحْسَنَ الْقَصَصِ» این قرآن است.(3) امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز در یکی از خطبه های خود فرمود:

«اَحْسَنَ الْقَصَصِ»، «وَ اَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ وَ اَنْفَعَ التَّذَکُّرِ»، کتاب خدای(عزوجل) است.(4) امام باقر(علیه السلام) نیز در خطبه ای که به آن حضرت نسبت داده شده فرمود:

کتاب خدا، اصدق الحدیث و احسن القصص می باشد…(5) «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ اَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا اَوْحَیْنَا اِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَ اِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ»(6)

ص: 232


1- 376.. سوره ی یوسف، آیه ی 2.
2- 377.. فی کتاب الخصال عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: تعلموا العربیة فانها کلام الله الذی تکلم به خلقه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 409، ح 6]
3- 378.. فی تفسیر علی بن ابراهیم خطبة له(صلی الله علیه و آله): و احسن القصص هذا القرآن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 409، ح 7]
4- 379.. فی روضة الکافی خطبة لامیرالمؤمنین(علیه السلام) و فیها: ثم ان احسن القصص و ابلغ الموعظة و انفع التذکّر کتاب الله عز ذکره. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 409، ح 8]
5- 380.. فی الکافی خطبة مسندة الی ابی جعفر(علیه السلام) و فیها: و ان کتاب الله اصدق الحدیث و احسن القصص. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 409، ح 9]
6- 381.. سوره ی یوسف، آیه ی 3.

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

پیامبران، وحی الهی را به یکی از پنج صورت دریافت می کنند: برخی از آنان صدایی مانند صدای رشته های زنجیر را می شنوند و مقصود خداوند را از آن دریافت می کنند، و برخی مانند یوسف و ابراهیم، در خواب به آنان خبر داده می شود، و برخی ملک وحی را می بینند [مانند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] و وحی را از او می شنوند، و برخی وحی در قلوبشان ثبت و در گوش های شان وارد می شود.(1) «اِذْ قَالَ یُوسُفُ لِاَبِیهِ یَا اَبتِ اِنِّی رَاَیْتُ اَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَاَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ»(2) جابربن عبدالله انصاری گوید:

یکی از علمای یهود به نام «بشان» نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: ای محمّد! نام ستارگانی که یوسف در خواب دید و بر او سجده کردند چیست؟ پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او پاسخ نداد، تا این که جبرییل بر او نازل شد و نام آن ها را به او خبر داد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به بشان یهودی فرمود: اگر من نام آن ها را به تو بگویم، تو مسلمان می شوی؟ بشان گفت: آری. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «نام آن ها: خوبان، طارق، ذیال، ذوالکتفان، قابس، وثاب، عموران، فیلق، صبیح، صدوح، ذوالفروع، ضیاء و نور است، و یوسف در افق آسمان دید که آنان بر او سجده می کنند، و چون به پدر خود گفت، یعقوب گفت: «این نشانه امر پراکنده ای است

ص: 233


1- 382.. فی تفسیر العیّاشی عن زرارة عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: الانبیاء علی خمسة انواع: منهم من یسمع الصوت مثل صوت السلسلة فیعلم ما عنی به، و منهم من ینبا فی منامه مثل یوسف و ابراهیم، و منهم من یعاین، و منهم من ینکت فی قلبه و یوقر فی اذنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 409، ح 10]
2- 383.. سوره ی یوسف، آیه ی 4.

که خداوند آن را جمع خواهد نمود» پس بشان یهودی گفت: «به خدا سوگند این نام ها همان نام های ستارگان است» و سپس مسلمان شد.(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

تاویل و تعبیر خواب یوسف این بوده که او به زودی مالک مصر می شود و پدر و برادرانش بر او وارد می شوند، و مراد از شمس، مادر یوسف راحیل بوده و مراد از قمر، پدر او یعقوب بوده که چون بر او وارد شدند مقابل او برای خدا سجده ی شکر کردند.(2) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

یوسف یازده برادر داشت و یکی از آنان به نام «بنیامین» برادر پدر و مادری او بود [و بقیّه برادران پدری او بودند] و یعقوب، اسراییل الله، یعنی خالص الله، فرزند اسحاق نبی الله، فرزند ابراهیم خلیل الله بود، و هنگامی که یوسف آن خواب را دید

ص: 234


1- 384.. و عن جابر بن عبد الله قال: اتی النّبی رجل من الیهود یقال له بشان الیهودی فقال: یا محمّد اخبرنی عن الکواکب التی رآها یوسف انها ساجدة له فما اسماءها؟ فلم یجبه نبی الله(صلی الله علیه و آله) یومئذ فی شی ء، قال: فنزل جبرییل(علیه السلام) فاخبر النّبی(صلی الله علیه و آله) باسمائها، قال: فبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) الی بشان فلما ان جاءه قال النّبی(صلی الله علیه و آله) هل انت مسلم ان اخبرتک باسمائها؟ قال: نعم، فقال له النّبی(صلی الله علیه و آله): خوبان و الطارق و الذیال و ذو الکتفان و قابس و وثاب و عموران و الفیلق و الصبیح و الصدوح و ذو القروع و الضیاء و النور رآها فی افق السماء ساجدة له، فلما قصها یوسف(علیه السلام) قال یعقوب: هذا امر متشتت یجمعه الله(عزوجل) من بعد، فقال بشان: و الله ان هذه لاسماؤها ثم اسلم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 409، ح 12]
2- 385.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: تاویل هذه الرؤیا انه سیملک مصر و یدخل علیه ابو اه و اخوته، امّا الشمس فام یوسف راحیل، و القمر یعقوب، و امّا الاحد عشر کوکبا فاخوته فلما دخلوا علیه سجدوا شکرا لله وحده حین نظروا الیه و کان ذلک السجود لله تعالی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 410، ح 13]

نه سال داشت و پدر او یعقوب به او گفت: «لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلی اِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً…»(1) امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

در اوایل خلقت کسی خواب نمی دید، تا این که خداوند پیامبری را بین مردم مبعوث نمود، و او مردم را به اطاعت و عبادت خداوند دعوت کرد، و مردم به او گفتند: اگر ما عبادت و اطاعت خدا را بکنیم، پاداش ما چه خواهد بود؟ سپس [آن پیامبر را تحقیر نمودند و] گفتند: «تو از جهت مالی و قبیله ای عزیزتر و قوی تر از ما نیستی!» آن پیامبر به آنان گفت: «اگر شما از من اطاعت کنید، خداوند شما را به بهشت می برد و اگر نافرمانی کنید، شما را در آتش می برد» مردم به او گفتند:

بهشت و آتش چیست؟ و چون برای آنان توصیف کرد، گفتند: در چه زمانی ما در بهشت و یا آتش وارد می شویم؟ فرمود: «پس از مردن» مردم گفتند: «ما مردگان خود را دیده ایم که پس از مرگ تبدیل به خاک و استخوان شده اند!» و سپس بر تکذیب و توهین خود نسبت به آن پیامبر افزودند، تا این که خداوند خواب را برای آنان پدید آورد، و از آن پس آن پیامبر فرمود: خداوند حجّت را بر شما تمام نمود، و ارواح شما این چنین پس از مرگ متنعّم و یا معذّب

ص: 235


1- 386.. حدثنی ابی عن عمرو بن شمر عن جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) انه کان من خبر یوسف(علیه السلام) انه کان له احد عشر اخا و کان له من امه اخ واحد یسمی بنیامین، و کان یعقوب اسراییل الله ای خالص الله بن اسحق نبی الله بن ابراهیم خلیل الله، فرای یوسف هذه الرؤیا و له تسع سنین، فقصها علی ابیه فقال یعقوب: یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلی اِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً اِنَّ الشَّیْطانَ لِلْاِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 410، ح 14]

خواهند بود، گرچه بدن های شما می پوسد، تا زمانی که قیامت بر پا شود و خداوند همین بدن ها را باز زنده نماید.(1) ابوحمزه ی ثمالی گوید:

من روز جمعه ای نماز صبح را با امام سجّاد(علیه السلام) در مدینه خواندم و چون آن حضرت از نماز و تعقیب خود فارغ گردید، من همراه او بودم تا به خانه بازگشت و به کنیز خود به نام سکینه فرمود: «هر سایلی به درب خانه من می آید او را اطعام کنید، چرا که امروز روز جمعه است» پس من گفتم: هر سایلی مستحق و نیازمند نیست! امام(علیه السلام) فرمود:

«ای ثابت [نام ابوحمزه] من می ترسم برخی از سایل ها نیازمند باشد و اگر ما او را رد کنیم، همان بلایی که بر یعقوب و آل یعقوب وارد شد، بر ما اهل البیت نیز وارد شود» سپس فرمود: هر سایلی را اطعام کنید، هر سایلی را اطعام کنید، همانا یعقوب هر روز گوسفندی را ذبح می کرد و از آن صدقه می داد

ص: 236


1- 387.. فی روضة الکافی بعض اصحابنا عن علی بن العبّاس عن الحسن بن عبد الرّحمن عن ابی الحسن(علیه السلام) قال: ان الاحلام لم تکن فیما مضی فی اوّل الخلق و انما حدثت، فقلت: و ما العلة فی ذلک؟ فقال: ان الله عز ذکره بعث رسولا الی اهل زمانه فدعاهم الی عبادة الله و طاعته فقالوا: ان فعلنا ذلک فما لنا؟ فوالله ما انت باکثرنا مالا و لا باعزنا عشیرة، فقال: ان اطعتمونی ادخلکم الله الجنة و ان عصیتم ادخلکم الله النار، فقالوا: و ما الجنة و ما النار؟ فوصف لهم ذلک، فقالوا: متی نصیر الی ذلک؟ فقال: اذا متم، فقالوا: لقد راینا امواتنا صاروا عظاما و رفاتا، فازدادوا له تکذیبا و به استخفافا، فاحدث الله(عزوجل) فیهم الاحلام، فاتوه فاخبروه بما راوا و ما انکروا من ذلک، فقال: ان الله عز ذکره اراد ان یحتج علیکم بهذا، هکذا تکون ارواحکم اذا متم، و ان بلیت ابدانکم تصیر الارواح الی عقاب حتّی تبعث الابدان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 410، ح 15]

و خود و عیال او نیز از آن می خوردند، تا این که روزی سایل مومن غریب و روزه دار فقیری که نزد خداوند منزلتی داشت و شب جمعه ای بود به درب خانه یعقوب عبور نمود و هنگام افطار صدا زد:

«سایل غریب گرسنه ای را، از فضل طعام خود اطعام کنید» و این سخن را چند مرتبه تکرار کرد و آنان صدای او را شنیدند و حق او را نشناختند و او را تصدیق نکردند و چون سایل مایوس شد و او را اطعام نکردند و شب فرا رسید، با چشم گریان بازگشت و به خداوند شکوه نمود و اشک او جاری بود و آن شب را با گرسنگی گذراند و باز روزه گرفت و بر گرسنگی صبر کرد و خدا را ستایش نمود، و در آن شب یعقوب و اهل بیت او با شکم های سیر خوابیدند و چون صبح شد هنوز طعام اضافه ای داشتند! امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید:

صبح آن روز خداوند به یعقوب وحی نمود: «ای یعقوب بنده من را ذلیل کردی و خشم من را به وجود آوردی و مستحق ادب و نزول عقوبت و بلای من شدی و اکنون تو و فرزندانت گرفتار بلا خواهید شد» سپس فرمود: ای یعقوب محبوب ترین و گرامی ترین پیامبران من کسانی هستند که به مساکین از بندگان من ترحّم کنند و آنان را به خود نزدیک نموده و اطعام نمایند، و ملجا و پناه آنان باشند.

ای یعقوب! آیا به بنده ی من ذمیال [نام آن فقیر] که کوشای در عبادت من بود و به چیز کمی قانع بود و به درب خانه تو آمد و هنگام افطار تو را صدا زد و گفت:

«به سایل غریب قانع اطعام نمایید» شما او را اطعام نکردید و او با چشم گریان بازگشت و به من شکایت نمود و شب را گرسنه طی کرد و مرا ستایش کرد و صبر نمود

ص: 237

و با گرسنگی، باز روزه گرفت و تو ای یعقوب و فرزندانت سیر بودید و چون صبح شد هنوز طعام اضافه شما باقی بود؟! سپس فرمود:

«ای یعقوب! آیا ندانستی که عقوبت و گرفتاری به اولیای من، سریع تر از دشمنان من است؟! و این به خاطر این است که من نظر به اولیایم دارم و دشمنان خود را با نعمت های خود غافلگیر می کنم؟! پس آگاه باش که به عزّتم سوگند بر تو بلای خود را خواهم فرستاد و تو و فرزندانت را گرفتار مصائب خواهم نمود و تو را با عقوبت خود تادیب خواهم کرد، پس آماده بلای من باشید و به قضای من راضی و بر مصائب من صابر باشید.

ابوحمزه گوید: به امام سجاد(علیه السلام) گفتم:

فدای شما شوم، یوسف آن خواب را در چه زمانی دید؟ امام(علیه السلام) فرمود:

در همان شبی که یعقوب و فرزندانش سیر خوابیدند و به آن سایل گرسنه چیزی ندادند، و چون یوسف آن خواب را دید و برای پدر خود بیان کرد، یعقوب با توجّه به وحی خداوند، برای آماده شدن بلا، غمگین شد، و به یوسف فرمود: «لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلی اِخْوَتِکَ» چرا که من می ترسم آنان برای تو حیله ای کنند. و لکن یوسف کتمان نکرد و خواب خود را بر برادران خود آشکار نمود.

سپس امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

نخستین بلایی که بر یعقوب و آل او نازل شد، حسد برادران یوسف بود نسبت به یوسف و به دنبال آن، اندوه یعقوب بر یوسف شدید شد، و هراس پیدا کرد که وعده ی عقوبت خداوند، درباره ی یوسف باشد و چون برادران یوسف محبّت پدر خود را نسبت به یوسف دیدند بر آنان سخت آمد [و گرفتار

ص: 238

حسد شدند] و…(1)

ص: 239


1- 388.. فی کتاب علل الشرائع حدثنا محمّد بن موسی بن المتوکّل(رضی الله عنه) قال: حدثنا عبد الله بن جعفر الحمیری عن احمد بن محمّد بن عیسی عن الحسن بن محبوب عن مالک بن عطیة عن الثمالی قال: صلیت مع علی بن الحسین(علیهما السلام) الفجر بالمدینة یوم جمعة فلما فرغ من صلوته و سبحته نهض الی منزله و انا معه، فدعا مولاة له تسمی سکینة فقال لها: لا یعبر علی بابی سایل الا اطعمتموه، فان الیوم یوم الجمعة، قلت له: لیس کل من یسال مستحق، فقال: یا ثابت اخاف ان یکون بعض من یسالنا محقا فلا نطعمه و نرده فینزل بنا اهل البیت ما نزل بیعقوب و آله اطعموهم اطعموهم، ان یعقوب کان یذبح کل یوم کبشا فیتصدق منه و یاکل هو و عیاله منه، و ان سایلا مومنا صواما محقا، له عند الله منزلة و کان مجتازا غریبا اعتر علی باب یعقوب عشیة جمعة عند اوان افطاره یهتف علی بابه: اطعموا السایل المجتاز الغریب الجائع من فضل طعامکم یهتف بذلک علی بابه مرارا و هم یسمعونه و قد جهلوا حقه و لم یصدقوا قوله، فلما یئس ان یطعموه و غشیه اللیل استرجع و استعبر و شکی جوعه الی الله(عزوجل) و بات طاویا و اصبح صائما جائعا صابرا حامدا الله و بات یعقوب و آل یعقوب شباعا بطانا و اصبحوا و عندهم فضلة من طعامّهم. قال: فاوحی الله(عزوجل) الی یعقوب فی صبیحة تلک اللیلة: لقد اذللت یا یعقوب عبدی ذلة استحدثت بها غضبی، و استوجبت بها ادبی و نزول عقوبتی و بلوای علیک و علی ولدک، یا یعقوب ان احب انبیائی الی و اکرمهم علی من رحم مساکین عبادی و قربهم الیه و اطعمهم، و کان لهم ماوی و ملجئا. یا یعقوب امّا رحمت ذمیال عبدی المجتهد فی عبادته القانع بالیسیر من ظاهر الدنیا عشاء امس لما اعتر ببابک عند اوان افطاره، و هتف بکم: اطعموا السایل الغریب المجتاز القانع فلم تطعموه شیئا فاسترجع و استعبر و شکی ما به الی، و بات طاویا حامدا لی صابرا و اصبح صائما، و انت یا یعقوب و ولدک شباعا، و اصبحت و عندکم فضلة من طعامکم؟ ا و ما علمت یا یعقوب ان العقوبة و البلوی الی اولیائی اسرع منها الی اعدائی؟ و ذلک حسن النظر منی لاولیائی و استدراج منی لاعدائی؟ امّا و عزتی لانزل بک بلوائی و لاجعلنک و ولدک غرضا لمصائبی و لاؤدبنک بعقوبتی فاستعدوا لبلوای و ارضوا بقضائی و اصبروا للمصائب. فقلت لعلی بن الحسین(علیهما السلام): جعلت فداک متی رای یوسف الرؤیا؟ فقال فی تلک اللیلة التی بات فیها یعقوب و آل یعقوب شباعا، و بات فیها ذمیال طاویا جائعا، فلما رای یوسف الرؤیا و اصبح فقصها علی ابیه یعقوب فاغتم یعقوب لما سمع من یوسف الرؤیا مع ما اوحی الله(عزوجل) الیه ان استعد للبلاء، فقال یعقوب لیوسف: لا تقصص رؤیاک هذه علی اخوتک فانی اخاف ان یکیدوا لک کیدا، فلم یکتم یوسف رؤیاه و قصها علی اخوته، قال علی بن الحسین(علیهما السلام): و کانت اوّل بلوی نزلت بیعقوب و آل یعقوب الحسد لیوسف لما سمعوا منه الرؤیا، قال: فاشتدت رقة یعقوب علی یوسف و خاف ان یکون ما اوحی الله(عزوجل) الیه من الاستعداد للبلاء هو فی یوسف خاصة فاشتدت رقته علیه من بین ولده، فلما رای اخوة یوسف ما یصنع یعقوب بیوسف من تکرمته ایاه و ایثاره ایاه علیهم، اشتد ذلک علیهم و بدا البلاء فیهم، فتؤامروا فیما بینهم و قالوا: ان یوسف و اخاه اَحَبُّ اِلی اَبِینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ اِنَّ اَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ اقْتُلُوا یُوسُفَ اَوِ اطْرَحُوهُ اَرْضاً یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ اَبِیکُمْ وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِینَ ای تتوبون فعند ذلک قالُوا: یا اَبانا ما لَکَ لا تَاْمَنَّا عَلی یُوسُفَ وَ اِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ اَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ الآیة فقال یعقوب: اِنِّی لَیَحْزُنُنِی اَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ اَخافُ اَنْ یَاْکُلَهُ الذِّئْبُ فانتزعه حذرا علیه منه ان یکون البلوی من الله علی یعقوب فی یوسف خاصة لموقعه من قلبه و حبه له… [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 411، ح 17]

«لَّقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَ اِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِّلسَّائِلِینَ * اِذْ قَالُواْ لَیُوسُفُ وَ اَخُوهُ اَحَبُّ اِلَی اَبِینَا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ اِنَّ اَبَانَا لَفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ * اقْتُلُواْ یُوسُفَ اَوِ اطْرَحُوهُ اَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ اَبِیکُمْ»(1) امام سجّاد(علیه السلام) به دنبال حدیث قبل می فرماید:

به خاطر محروم کردن آن سایل، قدرت و قضا و امر الهی درباره ی یعقوب و یوسف و برادران او غالب شد، و یعقوب نتوانست بلا را از خود و فرزندان خود دفع کند، از این رو با کراهت یوسف را تحویل برادران او داد و آماده ی بلا گردید، و چون برادران یوسف، یوسف را با خود بردند، یعقوب با سرعت خود را به آنان رساند و یوسف را از آنان گرفت و به آغوش کشید و گریان شد و سپس او را به آنان باز گرداند،

ص: 240


1- 389.. سوره ی یوسف، آیات 9-7.

و برادران یوسف از آن پس یوسف را به سرعت بردند، از ترس آن که پدرشان باز به آنان برسد و یوسف را بگیرد و به آنان باز نگرداند و چون از پدر دور شدند، یوسف را داخل جنگلی بردند و گفتند: «او را می کشیم و بدن او را زیر این درخت می اندازیم تا امشب گرگ او را بخورد» پس بزرگ آنان گفت:

«یوسف را نکشید و لکن او را داخل چاه اندازید، تا اهل قافله و عابرین او را برای خود بردارند پس او را نزد چاه آوردند و داخل چاه انداختند و گمان کردند که او غرق خواهد شد و چون یوسف به قعر چاه رسید صدا زد: «ای فرزندان رومین! سلام من را به یعقوب برسانید» و چون سخن او را شنیدند به هم دیگر گفتند: «از این جا نمی رویم تا یقین کنیم او مرده است» پس کنار چاه ماندند تا از حیات او ناامید شدند و شبانه نزد پدر آمدند و با چشم گریان گفتند: «ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم و یوسف را نزد متاع خود قرار دادیم و گرگ او را خورد» پس یعقوب با شنیدن سخنان آنان گریان شد و گفت: «اِنَّا لِلهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ رَاجِعونَ» و به یاد آمادگی بلای خدا افتاد و صبوری نمود و به فرزندان خود گفت: «شما اشتباه فهمیده اید» چرا که خداوند قبل از آن که تعبیر خواب صادق یوسف را به من نشان دهد، او را خوراک گرگ نخواهد نمود.

ابوحمزه گوید:

سخن امام(علیه السلام) از این جا قطع شد و من روز دیگر به آن حضرت گفتم: فدای شما شوم، شما سخن خود را دیروز درباره یعقوب و یوسف و برادران او قطع کردید، اکنون به سخن خود ادامه بدهید؟ امام(علیه السلام) فرمود:

برادران یوسف چون صبح شد، با خود گفتند! برویم ببینیم آیا یوسف زنده مانده

ص: 241

یا مرده است؟ و چون نزد آن چاه آمدند دیدند گروهی نزد آن چاه آمده و یکی از آنان دلو خود را وارد چاه کرد و دید جوانی به دلو آویزان شده، پس به رفقای خود گفت:

«یا بشری هذا غلام» پس برادران یوسف نزدیک آمدند و گفتند: «این غلام از ما می باشد و دیروز از دست ما رها شده و در این چاه افتاده است و امروز ما آمده ایم او را از چاه خارج کنیم» پس او را از دست اهل قافله گرفتند و به کناری بردند و به او گفتند: «یا باید اقرار کنی که غلام ما هستی، تا تو را به اهل این قافله بفروشیم و یا تو را خواهیم کشت» یوسف گفت: مرا نکشید و هر کار دیگری می خواهید بکنید» پس او را نزد قافله آوردند و گفتند: آیا کسی بین شما هست که این غلام را خریداری کند؟ پس یکی از آنان او را به بیست درهم خریداری نمود و به شهر مصر آورد و او را به پادشاه مصر فروخت چنان که خداوند می فرماید: «وَ قالَ الَّذِی اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَاَتِهِ اَکْرِمِی مَثْواهُ عَسی اَنْ یَنْفَعَنا…»(1)

ص: 242


1- 390.. قال: فغلبت قدرة الله و قضائه و نافذ امره فی یعقوب و یوسف و اخوته، فلم یقدر یعقوب علی دفع البلاء عن نفسه و لا عن یوسف و ولده، فدفعه الیهم و هو لذلک کاره متوقّع للبلوی من الله فیوسف، فلما خرجوا من منزلهم لحقهم مسرعا فانتزعه من ایدیهم فضمه الیه و اعتنقه و بکی و دفعه الیهم، فانطلقوا به مسرعین مخافة ان یاخذه منهم و لا یدفعه الیهم، فلما ایقنوا به اتوا به غیضة اشجار فقالوا: نذبحه و نلقیه تحت هذه الشجرة فیاکله الذئب اللیلة، فقال کبیرهم: لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ اَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ اِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ فانطلقوا به الی الجب و القوه فیه و هم یظنون انه یغرق فیه، فلما صار فی قعر الجب ناداهم: یا ولد رومین اقراوا یعقوب السّلام منی، فلما راوا کلامه قال بعضهم لبعض: لا تزالوا من هاهنا حتّی تعلموا انه قد مات، فلم یزالوا بحضرته حتّی آیسوا و رجعوا الی ابیهم عشاء یبکون «قالُوا: یا اَبانا اِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَکْنا یُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَاَکَلَهُ الذِّئْبُ» فلما سمع مقالتهم استرجع و استعبر و ذکر ما اوحی الله(عزوجل) الیه من الاستعداد للبلاء فصبروا اذعن للبلوی، فقال لهم: «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ اَنْفُسُکُمْ اَمْراً» و ما کان الله لیطعم لحم یوسف للذئب من قبل ان اری تاویل رؤیاه الصادقة. قال ابو حمزة: ثم انقطع حدیث علی بن الحسین(علیهما السلام) عند هذا فلما کان من الغد غدوت علیه فقلت له: جعلت فداک انک حدثتنی امس بحدیث لیعقوب و ولده ثم قطعته فما کان من قصة اخوة یوسف و قصة یوسف بعد ذلک؟ فقال انهم لما اصبحوا قالوا: انطلقوا بنا حتّی ننظر ما حال یوسف ا مات ام هو حی؟ فلما انتهوا الی الجب وجدوا بحضرة الجب سیارة و قد ارسلوا واردهم و ادلی دلوه، اذ هو بغلام متعلق بدلوه فقال لاصحابه: «یا بُشْری هذا غُلامٌ» فلما اخرجوه اقبلوا الیهم اخوة یوسف فقالوا: هذا عبدنا سقط منا امس فی هذا الجب و جئنا الیوم لنخرجه فانتزعوه من ایدیهم و تنحوا به ناحیة فقالوا له: امّا ان تقر لنا انک عبدنا فنبیعک بعض هذه السیارة او نقتلک فقال لهم یوسف: لا تقتلونی و اصنعوا ما شئتم، فاقبلوا به الی السیارة فقالوا: امنکم من یشتری منا هذا العبد؟ فاشتراه رجل منهم بعشرین درهما و کان اخوته فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ، و سار به الَّذِی اشْتَراهُ مِنْ البدو حتّی ادخله مصر، فباعه الَّذِی اشْتَراهُ مِنْ البدو من ملک مصر و ذلک قول الله(عزوجل): «وَ قالَ الَّذِی اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَاَتِهِ اَکْرِمِی مَثْواهُ عَسی اَنْ یَنْفَعَنا اَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً»… [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 411، ح 17]

سوره ی یوسف، آیات 15 تا 22

متن:

فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ اَجْمَعُوا اَنْ یَجْعَلُوهُ فی غَیابَتِ الْجُبِّ وَ اَوْحَیْنا اِلَیْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِاَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ وَ جاؤُ اَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ قالُوا یا اَبانا اِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَکْنا یُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَاَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ ما اَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ کُنَّا صادِقینَ وَ جاؤُ عَلی قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ اَنْفُسُکُمْ اَمْرًا فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللهُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ وَ جاءَتْ سَیَّارَةٌ فَاَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَاَدْلی دَلْوَهُ قالَ یا بُشْری هذا غُلامٌ وَ اَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللهُ عَلیمٌ بِما یَعْمَلُونَ وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ کانُوا فیهِ مِنَ الزَّاهِدینَ وَ قالَ الَّذِی اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَاَتِهِ اَکْرِمی مَثْواهُ عَسی اَنْ یَنْفَعَنا اَوْ

ص: 243

نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَ کَذلِكَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْاَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَاْویلِ الْاَحادیثِ وَ اللهُ غالِبٌ عَلی اَمْرِهِ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ وَ لَمَّا بَلَغَ اَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا وَ کَذلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ

لغات:

«حُزن» یعنی اندوه و آن دردی است که از فراق محبوب بر قلب وارد می شود، و «عشاء» آخر روز را گویند، و بعضی گفته اند: عشاء اوّل تاریکی شب است، و استباق، از مسابقه است و هدف از آن روشن شدن فرد قوی تر است و صِراع نیز به همین معناست، و «دمٍ کَذِبٍ» یعنی دم مکذوب، و «تسویل» تزیین نفس به نحو فریب است، و «وارد» کسی است که قبل از اهل قافله سراغ آب می رود، و «بضاعة» سرمایه است، و «شراء» به معنای فروختن است، و «ثَمَن» عوض چیزی است که فروخته می شود، و «بَخس» کم فروشی در کیل و وزن است، و «ثوی و مثوا» محل اقامت است، و «اکرام» عطا و احسان بزرگ است، و «اشُدّ» جمعی است بدون مفرد، و یا واحدی است که بر وزن جمع آمده است.(1)

ترجمه:

هنگامی که او را با خود بردند، و تصمیم گرفتند وی را در مخفی گاه چاه قرار دهند، (سرانجام مقصد خود را عملی ساختند) و به او وحی فرستادیم که آن ها را در آینده از این کارشان با خبر خواهی ساخت در حالی که آن ها نمی دانند! (15) (برادران یوسف) شب هنگام، گریان به سراغ پدر آمدند. (16) گفتند: «ای پدر! ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم، و یوسف را نزد اثاث خود گذاردیم و گرگ او را خورد! تو هرگز سخن ما

ص: 244


1- 391.. مجمع البیان.

را باور نخواهی کرد، هر چند راست گو باشیم!» (17) و پیراهن او را با خونی دروغین (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند گفت: «هوس های نفسانی شما این کار را برای شان آراسته! من صبر جمیل (و شکیبایی خالی از ناسپاسی) خواهم داشت و در برابر آن چه می گویید، از خداوند یاری می طلبم!» (18) و (در همین حال) کاروانی فرا رسید و مامور آب را (به سراغ آب) فرستادند او دلو خود را در چاه افکند (ناگهان) صدا زد: «مژده باد! این کودکی است (زیبا و دوست داشتنی!)» و این امر را بعنوان یک سرمایه از دیگران مخفی داشتند. و خداوند به آن چه آن ها انجام می دادند، آگاه بود. (19) و (سرانجام،) او را به بهای کمی -- چند درهم -- فروختند و نسبت به (فروختن) او، بی رغبت بودند (چرا که می ترسیدند رازشان فاش شود). (20) و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمی دانند! (21) و هنگامی که به بلوغ و قوّت رسید، ما «حکم» [نبوّت] و «علم» به او دادیم و اینچنین نیکوکاران را پاداش می دهیم! (22)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام)

«وَ قَالَ الَّذِی اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَاَتِهِ اَکْرِمِی مَثْوَاهُ عَسَی اَن یَنفَعَنَا اَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا…»(1) در ادامه حدیث پیشین ابوحمزه گوید: به امام سجّاد(علیه السلام) گفتم:

هنگامی که یوسف را در چاه انداختند او چند ساله بود؟ فرمود: نه ساله بود.

گفتم: بین منزل یعقوب و مصر چه قدر فاصله بود؟ فرمود: دوازده روز راه بود، سپس فرمود: یوسف زیباترین انسان زمان خود بود، از این رو زن پادشاه مصر

ص: 245


1- 392.. سوره ی یوسف، آیه ی 21.

به او علاقه مند شد و از او درخواست زناشویی نمود و یوسف به او گفت:

معاذالله! ما از خانواده ای هستیم که زنا نمی کنیم». پس [زلیخا] درها را بست و گفت: هراسی بر تو نیست و خود را بر روی یوسف انداخت، پس یوسف در را باز نمود و از او فرار کرد و زلیخا خود را به او رساند و لباس او را از پشت کشید و لباس را از او جدا کرد و یوسف باز از دست او فرار نمود، ناگهان عزیز مصر وارد خانه شد و زلیخا گفت: آیا کیفر کسی که به خانواده تو قصد سویی بکند جز زندان و یا عذاب دردناک است؟ و چون پادشاه خواست که یوسف را کیفر دهد، یوسف به او گفت: به پروردگار یعقوب سوگند، که من نیّت بدی به خانواده تو نداشتم و او مرا به خود دعوت نمود و من از او دوری کردم، و تو از این بچّه شیرخواره سوال کن تا بگوید: کدام یک از ما قصد سویی داشته است؟ امام سجّاد(علیه السلام) سپس فرمود:

در آن روز بچّه شیرخواری از خویشان زلیخا نزد او بود و خداوند برای قضاوت، آن بچّه را به سخن آورد و آن بچّه به پادشاه گفت: به پیراهن یوسف بنگر اگر از جلو پاره شده است، او اهل گناه بوده و اگر از پشت پاره شده است زلیخا اهل گناه بوده است و چون پادشاه دید پیراهن یوسف از پشت پاره شده است از سخن آن بچّه بر آشفته شد و به همسر خود گفت: این کید و مکر از شما زنان است و مکر شما بزرگ می باشد، و به یوسف گفت: این سخن را بازگو مکن.

امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید:

و لکن یوسف این قصّه را پنهان نکرد و در شهر منتشر شد و زنان مصر گفتند:

ص: 246

«زن پادشاه شیفته غلام خود یوسف شده است» و چون این خبر به گوش زلیخا رسید، زنان مصر را دعوت به اطعام کرد و جلسه ای تشکیل داد و به دست هر کدام آنان کاردی داد و سپس به یوسف گفت: بر آنان وارد شود، و چون زنان مصر یوسف را دیدند زیبایی او را بزرگ شمردند و بی اختیار دست های خود را بریدند و گفتند:

«مَا هَذَا بَشَرًا اِنْ هَذَا اِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ»، پس زلیخا، به آنان گفت: «این همان جوانی است که شما مرا نسبت به علاقه به او ملامت کردید» تا این که همه آن زن ها، پنهان از شوهران خود از یوسف درخواست ملاقات نمودند و یوسف از زیارت آنان امتناع ورزید و فرمود: «وَ اِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَیْهِنَّ وَ اَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ»، یعنی «خدایا اگر کید آنان را از من دور نکنی من به آن ها مایل می شوم و از جاهلان خواهم بود» و خداوند کید آنان را از یوسف برطرف نمود، و چون قصّه یوسف و زلیخا و زن های مصری شایع شد، پادشاه با شنیدن سخنان آن بچّه شیرخواره، مصلحت دید که یوسف را زندانی کند و چون یوسف زندانی شد دو نفر جوان نیز در کنار او زندانی شدند و خداوند ماجرای آنان را در این آیات بیان نموده است.(1)

ص: 247


1- 393.. قال ابو حمزة: فقلت لعلی بن الحسین(علیهما السلام): ابن کم کان یوسف یوم القوه فی الجب؟ فقال: کان ابن تسع سنین، فقلت: کم کان بین منزل یعقوب یومئذ و بین مصر؟ فقال: مسیرة اثنی عشر یوما، قال: و کان یوسف من اجمل اهل زمانه فلما راهق یوسف راودته امراة الملک عن نفسه فقال لها: معاذ الله انا من اهل بیت لا یزنون فغلقت الابواب علیها و علیه و قالت: لا تخف و القت نفسها علیه فافلت منها هاربا الی الباب ففتحته فلحقته فجذبت قمیصه من خلفه فاخرجته منه فافلت یوسف منها فی ثیابه «وَ اَلْفَیا سَیِّدَها لَدَی الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ اَرادَ بِاَهْلِکَ سُوءاً اِلَّا اَنْ یُسْجَنَ اَوْ عَذابٌ اَلِیمٌ» قال: فهم الملک بیوسف لیعذبه فقال له یوسف: و اله یعقوب ما اردت باهلک سوءا بل هِیَ راوَدَتْنِی عَنْ نَفْسِی فسل هذا الصبی اینا راود صاحبه عن نفسه؟ قال: و کان عندها صبی من اهلها زائر لها فانطق الله الصبی لفصل القضاء فقال: ایها الملک انظر الی قمیص یوسف فان کان مقدودا من قدامه فهو الذی راودها؟ و ان کان مقدودا من خلفه فهی التی راودته فلما سمع الملک کلام الصبی و ما اقتص افزعه ذلک فزعا شدیدا فجی ء بالقمیص فنظر الیه فلما رآه مقدودا من خلفه قال لها: «اِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ اِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ» و قال لیوسف: اَعْرِضْ عَنْ هذا و لا یسمعه منک احد و اکتمه قال: فلم یکتمه یوسف و اذاعه فی المدینة حتّی قلن نسوة منهن: «امْرَاَتُ الْعَزِیزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ» فبلغها ذلک فارسلت الیهن و هیئت لهن طعاما و مجلسا ثم اتتهن باترج «وَ آتَتْ کُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّیناً» ثم قالت لیوسف: «اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَاَیْنَهُ اَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ اَیْدِیَهُنَّ» و قلن ما قلن، فقالت لهن: «فَذلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ» یعنی فی حبه، و خرجن النسوة من عندها فارسلت کُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ الی یوسف سرا من صاحبتها تساله الزیارة، فابی علیهن و قال: «اِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَیْهِنَّ وَ اَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» فصرف الله عنه کیدهن فلما شاع امر یوسف و امر امراة العزیز و النسوة فی مصر بدا للملک بعد ما سمع قول الصبی لیسجنن یوسف فسجنه فی السجن و دخل السجن مع یوسف فتیان و کان من قصتهما و قصة یوسف ما قصه الله فی الکتاب قال ابو حمزة: ثم انقطع حدیث علی بن الحسین (علیه السلام). [تفسیر نورالثقیلن، ج 2، ص 411، ح 17]

سوره ی یوسف، آیات 23 تا 34

متن:

وَ راوَدَتْهُ الَّتی هُوَ فی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْاَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللهِ اِنَّهُ رَبِّی اَحْسَنَ مَثْوایَ اِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا اَنْ رَای بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ اِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ اَلْفَیا سَیِّدَها لَدَی الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ اَرادَ بِاَهْلِكَ سُوءًا

ص: 248

اِلَّا اَنْ یُسْجَنَ اَوْ عَذابٌ اَلیمٌ قالَ هِیَ راوَدَتْنی عَنْ نَفْسی وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ اَهْلِها اِنْ کانَ قَمیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکاذِبینَ وَ اِنْ کانَ قَمیصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَکَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقینَ فَلَمَّا رَای قَمیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ اِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ اِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظیمٌ یُوسُفُ اَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِری لِذَنْبِكِ اِنَّكِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئینَ وَ قالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدینَةِ امْرَاَتُ الْعَزیزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا اِنَّا لَنَراها فی ضَلالٍ مُبینٍ فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ اَرْسَلَتْ اِلَیْهِنَّ وَ اَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکًَا وَ آتَتْ کُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّینًا وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَاَیْنَهُ اَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ اَیْدِیَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلهِ ما هذا بَشَرًا اِنْ هذا اِلَّا مَلَكٌ کَریمٌ قالَتْ فَذلِکُنَّ الَّذی لُمْتُنَّنی فیهِ وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَ لَیَکُونًا مِنَ الصَّاغِرینَ قالَ رَبِّ السِّجْنُ اَحَبُّ اِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی اِلَیْهِ وَ اِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَیْهِنَّ وَ اَکُنْ مِنَ الْجاهِلینَ فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ

لغات:

«مراودة» خواستار شدن چیزی است با نرمی و ارفاق تا رسیدن به مقصد، و در این آیه کنایه از چیزی است که زن ها از مردها می خواهند؛ «وَغَلَّقَتِ الاَبْوَابَ» به معنای بستن درهاست به گونه ای که باز کردن آن ها سخت باشد، «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا» یعنی زلیخا عزم و اراده جدّی نمود که یوسف را به زنا وادارد و یوسف عزم و اراده نمود که زلیخا را بکشد، چنان که در تفسیر روایی خواهد آمد، «و معاذ الله» مفعول مطلق و برای تاکید است و تقدیر آن «اعوذ بالله معاذاً» است یعنی به شدّت به خدا پناه می برم؛ و «قُدَّ مِن قُبُلٍ»، به معنای پاره شدن طولی است، و «عزیز» به معنای منیع و غالب است

ص: 249

«و فتی» به معنای پسر جوان است و «فتاة» به معنای دختر جوان است و عرب به عبد نیز فتی می گوید، و «اکبار» به معنای اعظام و اجلال است؛ و بعضی گفته اند: معنای «اکبرنه» این است که زن های مصری چون یوسف را دیدند حیض شدند.(1)

ترجمه:

و هنگامی که به بلوغ و قوّت رسید، ما «حکم» [نبوّت] و «علم» به او دادیم و اینچنین نیکوکاران را پاداش می دهیم! (22) و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنّای کامجویی کرد درها را بست و گفت: «بیا (به سوی آن چه برای تو مهیاست!)» (یوسف) گفت: «پناه می برم به خدا! او [عزیز مصر] صاحب نعمت من است مقام مرا گرامی داشته (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟!) مسلّما ظالمان رستگار نمی شوند!» (23) آن زن قصد او کرد و او نیز -- اگر برهان پروردگار را نمی دید -- قصد وی می نمود! اینچنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود! (24) و هر دو به سوی در، دویدند (در حالی که همسر عزیز، یوسف را تعقیب می کرد) و پیراهن او را از پشت (کشید و) پاره کرد. و در این هنگام، آقای آن زن را دم در یافتند! آن زن گفت: «کیفر کسی که بخواهد نسبت به اهل تو خیانت کند، جز زندان و یا عذاب دردناک، چه خواهد بود؟!» (25) (یوسف) گفت: «او مرا با اصرار به سوی خود دعوت کرد!» و در این هنگام، شاهدی از خانواده آن زن شهادت داد که: «اگر پیراهن او از پیش رو پاره شده، آن آن راست می گوید، و او از دروغ گویان است. (26) و اگر پیراهنش از پشت پاره شده، آن زن دروغ می گوید، و او از راست گویان است.» (27) هنگامی که (عزیز مصر) دید پیراهن او [یوسف] از پشت پاره شده، گفت: «این از مکر و حیله شما زنان است و مکر و حیله شما زنان، عظیم است! (28) یوسف از این موضوع، صرف نظر کن!

ص: 250


1- 394.. مجمع البیان.

و تو ای زن نیز از گناهت استغفار کن، که از خطاکاران بودی!» (29) (این جریان در شهر منعکس شد) گروهی از زنان شهر گفتند: «همسر عزیز، جوانش [غلامش] را به سوی خود دعوت می کند! عشق این جوان، در اعماق قلبش نفوذ کرده، ما او را در گم راهی آشکاری می بینیم!» (30) هنگامی که (همسر عزیز) از فکر آن ها با خبر شد، به سراغ شان فرستاد (و از آن ها دعوت کرد) و برای آن ها پشتی (گرانبها، و مجلس باشکوهی) فراهم ساخت و به دست هر کدام، چاقویی (برای بریدن میوه) داد و در این موقع (به یوسف) گفت:

«وارد مجلس آنان شو!» هنگامی که چشمشان به او افتاد، او را بسیار بزرگ (و زیبا) شمردند و (بی توجّه) دستهای خود را بریدند و گفتند: «منزّه است خدا! این بشر نیست این یک فرشته بزرگوار است!» (31) (همسر عزیز) گفت: «این همان کسی است که به خاطر (عشق) او مرا سرزنش کردید! (آری،) من او را به خویشتن دعوت کردم و او خودداری کرد! و اگر آن چه را دستور می دهم انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد و مسلّما خوار و ذلیل خواهد شد!» (32) (یوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آن چه این ها مرا به سوی آن می خوانند! و اگر مکر و نیرنگ آن ها را از من باز نگردانی، به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!» (33) پروردگارش دعای او را اجابت کرد و مکر آنان را از او بگردانید چرا که او شنوا و داناست! (34)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«رَبِّ السِّجْنُ اَحَبُّ اِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی اِلَیْهِ وَ اِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَیْهِنَّ وَ اَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ»(1) تفسیر آیات فوق در بخش پیشین گذشت و نکاتی از آن ها باقی مانده است که به اختصار بیان می شود.

ص: 251


1- 395.. سوره ی یوسف، آیه ی 33.

امام هشتم حضرت علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) درباره ی عصمت پیامبران(علیهم السلام) و آیه ی «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا» می فرماید:

زلیخا برای معصیت خدا می کوشید و یوسف می کوشید که اگر زلیخا بخواهد او را مجبور به زنا کند، او را بکشد، چرا که یوسف سخت از انجام گناه بیزار بود، از این رو خداوند یوسف را از خطر زنا و خطر قتل نجات داد، چنان که می فرماید: «کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاء»، و مقصود از «سُّوء وَ فَحْشَاء» قتل و زنا می باشد.(1) و در مجلس دیگری آن حضرت در پاسخ همین سوال به مامون عبّاسی فرمود:

زلیخا می کوشید که یوسف را به زنا وادار کند، و اگر یوسف برهان پروردگار خود را نمی دید او نیز همّت به زنا می کرد، جز آن که یوسف معصوم بود و معصوم همّت به گناه نمی کند.

سپس فرمود: پدرم از پدر خود امام صادق(علیه السلام) نقل نمود که فرموده:

زلیخا می کوشید تا زنا کند و یوسف می کوشید تا زنا نکند؛ پس مامون گفت:

«لِلهِ دَرُّکَ یَا اَبَا الْحَسَنِ.»(2)

ص: 252


1- 396.. فی عیون الاخبار فی باب مجلس الرّضا(علیه السلام) عند المامون مع اهل الملل و المقالات و ما اجاب به علی بن الجهم فی عصمة الانبیاء صلوات الله علیهم حدیث طویل و فیه یقول(علیه السلام): و امّا قوله فی یوسف(علیه السلام): و لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها فانها همت بالمعصیة و هم یوسف بقتلها ان اجبرته لعظم ما تداخله، فصرف الله عنه قتلها و الفاحشة، و هو قوله: کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ یعنی القتل و الزنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 419، ح 41]
2- 397.. و فی باب مجلس آخر للرضا(علیه السلام) عند المامون فی عصمة الانبیاء باسناده الی علی بن محمّد بن الجهم قال: حضرت مجلس المامون و عنده الرّضا(علیه السلام) فقال له المامون: یا ابن رسول الله الیس من قولک ان الانبیاء معصومون؟ قال: بلی، قال: فما معنی قول الله(عزوجل) الی ان قال: فاخبرنی عن قول الله تعالی: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا اَنْ رَای بُرْهانَ رَبِّهِ» فقال الرّضا(علیه السلام): لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ و لَوْ لا اَنْ رَای بُرْهانَ رَبِّهِ لهم بها کما همت به لکنه کان معصوما و المعصوم لا یهم بذنب و لا یاتیه و لقد حدثنی ابی عن الصادق(علیه السلام) انه قال: همت بان تفعل و هم بان لا یفعل، فقال المامون: لله درک یا ابا الحسن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 419، ح 42]

و از علی بن الحسین(علیه السلام) در تفسیر آیه «لَوْلا اَن رَّاَی بُرْهَانَ رَبِّهِ»، نقل شده که فرمود:

زلیخا همسر عزیز مصر [هنگام دعوت یوسف به زنا] برخاست و لباسی بر روی بُت خود انداخت و یوسف به او گفت: برای چه چنین کردی؟ زلیخا گفت: از این بُت حیا می کنم که مرا در این حال ببیند! پس یوسف به او گفت: آیا تو از چیزی که نمی بیند و نمی شنود و نمی فهمد و نمی خورد و نمی آشامد، حیا می کنی؟! و من از کسی که انسان را آفریده و به او دانش تعلیم نموده، حیا نکنم؟! سپس امام سجاد(علیه السلام) فرمود: این معنای «لَوْلا اَن رَّاَی بُرْهَانَ رَبِّهِ» است.(1) مولّف گوید:

سخنانی در بین اهل سنّت درباره ی «لَوْلا اَن رَّاَی بُرْهَانَ رَبِّهِ» گفته شده و لکن حق همان چیزی است که امام سجّاد(علیه السلام) فرموده است.

سوره ی یوسف، آیات 35 تا 49

متن:

ثُمَّ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَاَوُا الْآیاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّی حینٍ وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیانِ قالَ اَحَدُهُما اِنِّی اَرانی اَعْصِرُ خَمْرًا وَ قالَ الْآخَرُ اِنِّی اَرانی اَحْمِلُ فَوْقَ رَاْسی خُبْزًا تَاْکُلُ الطَّیْرُ

ص: 253


1- 398.. و فی باب آخر فیما جاء عن الرّضا(علیه السلام) من الاخبار المجموعة، و بهذا الاسناد عن علی بن الحسین(علیهما السلام) انه قال فی قول الله(عزوجل): «لَوْ لا اَنْ رَای بُرْهانَ رَبِّهِ» قال: قامت امراة العزیز الی الصنم فالقت علیه ثوبا فقال لها یوسف. ما هذا؟ فقالت: استحیی من الصنم ان یرانا، فقال لها یوسف: ا تستحین ممن لا یسمع و لا یبصر و لا یفقه و لا یاکل و لا یشرب، و لا استحی انا ممن خلق الانسان و علمه؟ فذلک قوله تعالی: «لَوْ لا اَنْ رَای بُرْهانَ رَبِّهِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 419، ح 43]

مِنْهُ نَبِّئْنا بِتَاْویلِهِ اِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنینَ قالَ لا یَاْتیکُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ اِلَّا نَبَّاْتُکُما بِتَاْویلِهِ قَبْلَ اَنْ یَاْتِیَکُما ذلِکُما مِمَّا عَلَّمَنی رَبِّی اِنِّی تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائی اِبْراهیمَ وَ اِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ ما کانَ لَنا اَنْ نُشْرِكَ بِاللهِ مِنْ شَیْ ءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللهِ عَلَیْنا وَ عَلَی النَّاسِ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ یا صاحِبَیِ السِّجْنِ اَ اَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ اَمِ اللهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ اِلَّا اَسْماءً سَمَّیْتُمُوها اَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما اَنْزَلَ اللهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ اِنِ الْحُکْمُ اِلَّا لِلهِ اَمَرَ اَلَّا تَعْبُدُوا اِلَّا اِیَّاهُ ذلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ یا صاحِبَیِ السِّجْنِ اَمَّا اَحَدُکُما فَیَسْقی رَبَّهُ خَمْرًا وَ اَمَّا الْآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَاْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَاْسِهِ قُضِیَ الْاَمْرُ الَّذی فیهِ تَسْتَفْتِیانِ وَ قالَ لِلَّذی ظَنَّ اَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنی عِنْدَ رَبِّكَ فَاَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنینَ وَ قالَ الْمَلِكُ اِنِّی اَری سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ یَاْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ اُخَرَ یابِساتٍ یا اَیُّهَا الْمَلَاُ اَفْتُونی فی رُءْیایَ اِنْ کُنْتُمْ لِلرُّءْیا تَعْبُرُونَ قالُوا اَضْغاثُ اَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَاْویلِ الْاَحْلامِ بِعالِمینَ وَ قالَ الَّذی نَجا مِنْهُما وَ ادَّکَرَ بَعْدَ اُمَّةٍ اَنَا اُنَبِّئُکُمْ بِتَاْویلِهِ فَاَرْسِلُونِ یُوسُفُ اَیُّهَا الصِّدِّیقُ اَفْتِنا فی سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ یَاْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ اُخَرَ یابِساتٍ لَعَلِّی اَرْجِعُ اِلَی النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنینَ دَاَبًا فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فی سُنْبُلِهِ اِلَّا قَلیلًا مِمَّا تَاْکُلُونَ ثُمَّ یَاْتی مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ یَاْکُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ اِلَّا قَلیلًا مِمَّا تُحْصِنُونَ ثُمَّ یَاْتی مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فیهِ یُغاثُ النَّاسُ وَ فیهِ یَعْصِرُونَ

لغات:

«فَتَیان» تثنیه فتی می باشد، و عرب به مملوک خود فتی و فتاة می گوید و در حدیث آمده: «لَا یَقُولَنَ اَحَدُکُمْ عَبْدِی وَ اَمَتِی، وَ لَکِنْ لِیَقُلْ فَتَایَ وَ فَتَاتِی». و «تاویل» به معنای خبر

ص: 254

دادن از چیز حاضر است به آن چه به آن بازگشت خواهد نمود، و «تاویل قرآن» به معنای، مآل و بازگشت به معنای دیگر است، و «تعلیم» به معنای تفهیم دلالت لفظ است، و «اتّباع» به معنای پیروی از متبوع و طلب الحاق به اوست و «صاحب» به معنای ملازم است، و اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ملازمین آن حضرت هستند، و «قیّم» به معنای مستقیم است، و «بضعة سنین» یعنی قطعه ای از روزگار، و به همین معناست حدیث «فاطمة بضعة منّی» و «عجاف» جمع عَجْف به معنای لاغری است و «تعبیر» تفسیر رؤیا و خواب است، و «اضغاث» خواب های آشفته است.(1)

ترجمه:

و بعد از آن که نشانه ها (ی پاکی یوسف) را دیدند، تصمیم گرفتند او را تا مدّتی زندانی کنند! (35) و دو جوان، همراه او وارد زندان شدند یکی از آن دو گفت: «من در خواب دیدم که (انگور برای) شراب می فشارم!» و دیگری گفت: «من در خواب دیدم که نان بر سرم حمل می کنم و پرندگان از آن می خورند ما را از تعبیر این خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران می بینیم.» (36) (یوسف) گفت: «پیش از آن که جیره غذایی شما فرا رسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت. این، از دانشی است که پروردگارم به من آموخته است. من آیین قومی را که به خدا ایمان ندارند، و به سرای دیگر کافرند، ترک گفتم (و شایسته چنین موهبتی شدم)! (37) من از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردم! برای ما شایسته نبود چیزی را همتای خدا قرار دهیم این از فضل خدا بر ما و بر مردم است ولی بیشتر مردم شکرگزاری نمی کنند! (38) ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتای پیروز؟! (39) این معبودهایی که غیر از خدا می پرستید، چیزی جز اسمهایی (بی مسمّا) که شما و پدران تان آن ها را خدا نامیده اید،

ص: 255


1- 399.. مجمع البیان.

نیست خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده حکم تنها از آن خداست فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا ولی بیشتر مردم نمی دانند! (40) ای دوستان زندانی من! امّا یکی از شما (دو نفر، آزاد می شود و) ساقی شراب برای صاحب خود خواهد شد و امّا دیگری به دار آویخته می شود و پرندگان از سر او می خورند! و مطلبی که درباره آن (از من) نظر خواستید، قطعی و حتمی است!» (41) و به آن یکی از آن دو نفر، که می دانست رهایی می یابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [سلطان مصر] یادآوری کن!» ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد و به دنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند. (42) پادشاه گفت: «من در خواب دیدم هفت گاو چاق را که هفت گاو لاغر آن ها را می خورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده (که خشکیده ها بر سبزها پیچیدند و آن ها را از بین بردند.) ای جمعیّت اشراف! درباره خواب من نظر دهید، اگر خواب را تعبیر می کنید!» (43) گفتند: «خوابهای پریشان و پراکنده ای است و ما از تعبیر این گونه خوابها آگاه نیستیم!» (44) و یکی از آن دو که نجات یافته بود -- و بعد از مدّتی به خاطرش آمد -- گفت: «من تاویل آن را به شما خبر می دهم مرا (به سراغ آن جوان زندانی) بفرستید!» (45) (او به زندان آمد، و چنین گفت:) یوسف، ای مرد بسیار راست گو! درباره این خواب اظهار نظر کن که هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر می خورند و هفت خوشه تر، و هفت خوشه خشکیده تا من به سوی مردم بازگردم، شاید (از تعبیر این خواب) آگاه شوند! (46) گفت: «هفت سال با جدیّت زراعت می کنید و آن چه را درو کردید، جز کمی که می خورید، در خوشه های خود باقی بگذارید (و ذخیره نمایید). (47) پس از آن، هفت سال سخت (و خشکی و قحطی) می آید، که آن چه را برای آن سالها ذخیره کرده اید، می خورند جز کمی که (برای بذر) ذخیره خواهید کرد. (48) سپس سالی فرامی رسد که باران فراوان نصیب

ص: 256

مردم می شود و در آن سال، مردم عصاره (میوه ها و دانه های روغنی را) می گیرند (و سال پر برکتی است.)» (49)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَاَوُاْ الآیَاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّی حِینٍ…»(1) امام هشتم(علیه السلام) فرمود:

«زندانبان یوسف به یوسف(علیه السلام) گفت: من بسیار تو را دوست دارم.» یوسف به او گفت: هر چه بر سر من آمده به خاطر همین دوستی بوده، چرا که خاله من به سبب دوستی با من، مرا دزدید، و پدرم چون مرا دوست می داشت برادرانم به من حسد بردند، و همسر عزیز مصر که مرا دوست داشت به زندانم انداخت! سپس فرمود:

یوسف در زندان به خدای خود گفت: خدایا برای چه من به زندان افتادم؟ خطاب شد: تو خود گفتی: «رَبِّ السِّجْنُ اَحَبُّ اِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی اِلَیْهِ»، و چرا نگفتی: «خدایا من عافیت را بیشتر دوست دارم از چیزی که این زن ها مرا به آن دعوت می کنند؟»(2)

ص: 257


1- 400.. سوره ی یوسف، آیه ی 35.
2- 401.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن العبّاس بن هلال عن ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال: قال السجان لیوسف: انی لاحبک، فقال یوسف(علیه السلام): ما اصابنی الا من الحب، ان کانت خالتی احبتنی سرقتنی، و ان کان ابی احبنی حسدنی اخوتی، و ان کانت امراة العزیز احبتنی حبستنی، قال: و شکی فی السجن الی الله فقال: یا رب بما استحققت السجن؟ فاوحی الله الیه انت اخترته حین قلت: «رَبِّ السِّجْنُ اَحَبُّ اِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی اِلَیْهِ» هلا قلت: العافیة اَحَبُّ اِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی اِلَیْهِ؟ [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 424، ح 59]

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

مقصود از آیات: شهادت آن بچّه، و پاره شدن پیراهن یوسف از پشت، و شنیدن عزیز مصر صدای آن را از پشت در نسبت به دویدن زلیخا به دنبال یوسف است، و چون یوسف از زلیخا نافرمانی نمود زلیخا همواره به شوهر خود اصرار نمود تا یوسف را زندانی کرد.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

جبرییل در زندان نزد یوسف آمد و گفت: ای یوسف! پس از هر نمازی بگو:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ اَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا اَحْتَسِبُ.»(2) «وَ قَالَ لِلَّذِی ظَنَّ اَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْکُرْنِی عِندَ رَبِّکَ فَاَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ…»(3) در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هنگامی که پادشاه مصر دستور حبس یوسف را صادر نمود و یوسف در زندان خواب آن دو نفر را تعبیر کرد و به یکی از آنان که گمان کرد نجات می یابد و ساقی

ص: 258


1- 402.. و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: ثُمَّ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَاَوُا الْآیاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّی حِینٍ و الآیات شهادة الصبی و القمیص المخروق من دبر و استباقهما الباب حتّی سمع مجاذبتها ایاه علی الباب، فلما عصاها لم تزل مولعة بزوجها حتّی حبسه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 424، ح 60]
2- 403.. فی اصول الکافی علی عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن حماد بن عثمان عن سیف بن عمیرة قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: جاء جبرییل(علیه السلام) الی یوسف و هو فی السجن فقال له یا یوسف قل فی دبر کل صلوة: اللهم اجعل لی فرجا و مخرجا و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 425، ح 64]
3- 404.. سوره ی یوسف، آیه ی 42.

عزیز مصر می شود گفت: «اذْکُرْنِی عِندَ رَبِّکَ» و به خدای خود پناه نبرد و نجات خود را از او نخواست و آن یار یوسف فراموش نمود و یوسف هفت سال در زندان ماند و خداوند در همان ساعت به او وحی نمود:

ای یوسف! چه کسی خوابی که دیدی را به تو تعلیم و نشان داد؟ یوسف گفت: پروردگارا تو به من نشان دادی. خطاب شد: چه کسی تو را محبوب پدرت نمود؟ گفت: خدایا تو بودی. خطاب شد: چه کسی آن قافله را فرستاد تا تو از چاه نجات یافتی؟ یوسف گفت: خدایا تو بودی. خطاب شد: چه کسی آن دعا را تعلیم تو کرد تا از چاه نجات یافتی؟ یوسف گفت: خدایا تو بودی. خطاب شد: چه کسی تو را از کید و مکر آن زن نجات داد؟ یوسف گفت: خدایا تو بودی. خطاب شد:

چه کسی آن بچّه را به زبان آورد تا تو از تهمت نجات یافتی؟ یوسف گفت: خدایا تو بودی. خطاب شد: چه کسی علم تعبیر خواب را به تو الهام نمود؟ یوسف گفت:

خدایا تو الهام نمودی. خطاب شد: پس برای چه به غیر من پناهنده شدی و به من پناه نبردی تا تو را از زندان نجات بدهم و به بنده ای از بندگان من پناه بردی تا تو را نزد مخلوق من یاد کند! و به من پناه نبردی؟! اکنون به خاطر خطای خود باید هفت سال در زندان بمانی!(1)

ص: 259


1- 405.. فی تفسیر العیّاشی عن طربال عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: لما امر الملک بحبس یوسف الی قوله: ثم قالَ لِلَّذِی ظَنَّ اَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ قال و لم یفزع یوسف فی حاله الی الله فیدعوه فلذلک قال الله: فَاَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ قال: فاوحی الله الی یوسف فی ساعته تلک: یا یوسف من اراک الرؤیا التی رایتها؟ فقال: انت یا ربی قال: فمن حببک الی ابیک؟ قال: انت یا ربی، قال: فمن وجه السیارة الیک، قال: انت یا ربی؟ قال: فمن علمک الدعاء الذی دعوت به حتّی جعل لک من الجب فرجا؟ قال انت یا ربی، قال: فمن جعل لک من کید المراة مخرجا؟ قال: انت یا ربی، قال: فمن انطق لسان الصبی بعذرک؟ قال: انت یا ربی، قال: فمن صرف [عنک] کید امراة العزیز و النسوة؟ قال: انت یا ربی، قال: فمن الهمک تاویل الرؤیا؟ قال: انت یا ربی، قال: فکیف استغثت بغیری و لم تستغث بی و تسالنی ان اخرجک من السجن و استغثت و املت عبدا من عبادی لیذکرک الی مخلوق من خلقی فی قبضتی و لم تفزع الی؟ البث فی السجن بذنبک بضع سنین بارسالک عبدا الی عبد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 426، ح 73]

و در حدیث دیگری امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که یوسف به یکی از آن دو زندانی که نجات می یافت گفت: «اذْکُرْنِی عِندَ رَبِّکَ» جبرییل نزد او آمد و پای خود را به او زد و طبقه هفتم زمین را برای او آشکار نمود و به یوسف گفت: بنگر چه می بینی؟ یوسف گفت: سنگ کوچکی را می بینم. پس جبرییل آن سنگ را شکافت و گفت: چه می بینی؟ یوسف گفت:

کرم کوچکی را در وسط آن می بینم! جبرییل گفت: رازق این کرم کوچک کیست؟ یوسف گفت: رازق او خداست. جبرییل گفت: پروردگار تو می گوید: من این کرم را در وسط سنگ در قعر زمین فراموش نمی کنم، آیا تو گمان می کنی که من تو را فراموش می کنم و تو به آن زندانی می گویی: «اذْکُرْنِی عِندَ رَبِّکَ»؟! همانا به طور مسلّم، تو به سبب این سخن، هفت سال در زندان خواهی ماند.

پس یوسف گریان شد و به سبب گریه او ماهیان دریا گریان شدند، تا این که اهل زندان از گریه او اذیّت شدند و گفتند: یک روز گریه کند و یک روز ساکت بماند، و حال یوسف در آن روزی که گریه نمی کرد بدتر بود.(1)

ص: 260


1- 406.. عن عبد الله بن عبد الرّحمن عمن ذکره عنده قال قال: لما قال للفتی: «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ» اتاه جبرییل(علیه السلام) فضربه برجله حتّی کشط له عن الارض السابعة فقال له: یا یوسف انظر ما ذا تری؟ فقال: اری حجرا صغیرا، ففلق الحجر فقال: ما ذا تری؟ قال: اری دودة صغیرة، قال: فمن رازقها؟ قال: الله، قال: فان ربک یقول: لم انس هذه الدودة فی ذلک الحجر فی قعر الارض السابعة ا ظننت انی انساک حتّی تقول للفتی: «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ»؟ لتلبثن فی السجن بمقالتک هذه بضع سنین، قال: فبکی یوسف عند ذلک حتّی بکی لبکائه الحیطان، قال: فتاذی به اهل السجن، فصالحهم علی ان یبکی یوما و یسکت یوما، فکان فی الیوم الذی یسکت اسوء حالا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 427، ح 75]

«وَ قَالَ الْمَلِکُ اِنِّی اَرَی سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَاْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَ سَبْعَ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَ اُخَرَ یَابِسَاتٍ…»(1) در تفسیر قمّی آمده که چون حجّت خداوند بر یوسف تمام شد، و در اثر توجّه به مخلوق، خداوند به او فرمود:

«باید هفت سال دیگر در زندان بمانی» یوسف گفت: «خدایا به حق پدرانم بر تو، فرجی برای من برسان» پس خداوند به او وحی نمود: «ای یوسف چه حقّی پدران تو بر من دارند؟! اگر پدرت آدم را می گویی همانا من او را به دست قدرت خود خلق نمودم و از روح خود در او دمیدم و او را در بهشت خود ساکن کردم و به او امر کردم که به یکی از درختان آن نزدیک نشود و او مرا عصیان نمود و از من سوال کرد و من توبه او را پذیرفتم، و اگر پدرت نوح را می گویی، همانا من او را از بین خلق خود برگزیدم و رسول خود قرار دادم و چون مردم از او اطاعت نکردند، او هلاکت قوم خود را از من خواست و من دعای او را مستجاب کردم و قوم او را غرق نمودم و او و یارانش را نجات دادم؛ و اگر پدرت ابراهیم را می گویی، همانا من او را خلیل خود قرار دادم و از آتش نجاتش دادم و آتش را برای او سرد و سلامت قرار دادم؛ و اگر پدرت یعقوب را می گویی، همانا من به او دوازده فرزند عطا کردم و یکی از آنان را از او دور کردم، و او آنقدر گریه کرد تا نابینا شد، و در کنار راه می نشست و شکایت مرا به مخلوق می برد! پس چه حقّی پدران تو بر من دارند؟ تا این که جبرییل(علیه السلام) به یوسف گفت: بگو: «اَسْاَلُکَ بِمَنِّکَ الْعَظِیمِ وَ اِحْسَانِکَ

ص: 261


1- 407.. سوره ی یوسف، آیه ی 43.

الْقَدِیمِ…» و چون چنین گفت خداوند فرجی برای او رساند و پادشاه آن خواب را دید و یوسف نجات پیدا کرد.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خواب سه قسم است، 1. بشارت خداوند به مومن؛ 2. تحذیر از شیطان؛ 3. اضغاث و احلام.(2)

ص: 262


1- 408.. و فیه و قال: و لما امر الملک بحبس یوسف فی السجن الهمه الله تاویل الرؤیا فکان یعبر لاهل السجن، فلما سالاه الفتیان الرؤیا و عبر لهما «وَ قالَ لِلَّذِی ظَنَّ اَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ» و لم یفزع فی تلک الحالة الی الله اوحی الله الیه: من اراک الرؤیا التی رایتها؟ فقال یوسف: انت یا رب، قال: فمن حببک الی ابیک؟ قال: انت یا رب، قال: فمن وجه الیک السیارة التی رایتها؟ قال: انت یا رب، قال: فمن علمک الدعاء الذی دعوت به حتّی جعلت لک من الجب فرجا؟ قال انت یا رب، قال: فمن انطق لسان الصبی بعذرک؟ قال: انت یا رب، قال: فمن الهمک تاویل الرؤیا؟ قال: انت یا رب، قال: فکیف استعنت بغیری و لم تستعن بی، و املت عبدا من عبیدی لیذکرک الی مخلوق من خلقی. و فی قبضتی و لم تفزع الی؟ البث فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ، فقال یوسف: اسالک بحق آبائی علیک الا فرجت عنی، فاوحی الله الیه: یا یوسف و ای حق لابائک و اجدادک علی ان کان ابوک آدم خلقته بیدی و نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی و اسکنته جنتی و امرته ان لا یقرب شجرة منها فعصانی و سالنی فتبت علیه، و ان کان ابوک نوح انتجبته من بین خلقی و جعلته رسولا الیهم، فلما عصوا دعانی فاستجبت له و غرقتهم و انجیته وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ، و ان کان ابوک ابراهیم اتخذته خلیلا و انجیته من النار و جعلتها علیه بردا و سلاما، و ان کان یعقوب وهبت له اثنی عشر ولدا فغیبت عنه واحدا فما زال یبکی حتّی ذهب بصره و قعد علی الطریق یشکونی الی خلقی، فای حق لآبائک علی؟ قال: فقال له جبرییل(علیه السلام): قل یا یوسف: اسالک بمنک العظیم و احسانک القدیم فقالها فرای الملک الرؤیا و کان فرجه فیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 428، ح 80]
2- 409.. فی روضة الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن سعد بن ابی خلف عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال. الرؤیا علی ثلثة وجوه: بشارة من الله للمؤمن و تحذیر من الشیطان، و اضغاث احلام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 429، ح 83]

و در سخن دیگری فرمود: مومن هنگام خواب روح او به آسمان می رود و آن چه در ملکوت آسمان ها از تقدیر و تدبیر ببیند حق و ثابت است. و آن چه در زمین ببیند، اضغاث و احلام است…(1) در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

فاطمه[[3]] در خواب دید که حسن و حسین او(علیهما السلام) ذبح شدند و یا کشته شدند و به این خاطر محزون شد، و چون به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خبر داد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواب را احضار نمود و فرمود: یا رؤیا! پس خواب مقابل او حاضر شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: آیا تو این بلا را به فاطمه نشان دادی؟ گفت: خیر. پس به اضغاث و احلام فرمود: آیا تو این بلا را به فاطمه نشان داده ای؟ او گفت: آری یا رسول الله؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: برای چه؟ او گفت: خواستم او را محزون نمایم؛ پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به فاطمه فرمود: سخن او را شنیدی؟ خواب تو اثری ندارد.(2)

ص: 263


1- 410.. و باسناده الی علی(علیه السلام)، قال: سالت رسول الله(صلی الله علیه و آله) عن الرجل ینام فیری الرؤیا فربما کانت حقا و ربما کانت باطلا؟ فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): انه ما من عبد ینام الاعرج بروحه الی رب العالمین، فما رای عند رب العالمین فهو حق، ثم اذا امر العزیز الجبار برد روحه الی جسده فصارت الروح بین السماء و الارض، فما راته فهو اضغاث احلام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 429، ح 85]
2- 411.. فی تفسیر العیّاشی عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: رات فاطمة فی النوم کان الحسن و الحسین ذبحا او قتلا فاحزنها ذلک، فاخبرت به رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: یا رؤیا فتمثلت بین یدیه قال: ارایت فاطمة هذا البلاء؟ قالت: لا قال: یا اضغاث ا رایت فاطمة هذا البلاء؟ قالت: نعم، یا رسول الله قال: فما اردت بذلک؟ قالت: اردت ان احزنها، فقال لفاطمة: اسمعی لیس هذا بشی ء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 429، ح 86]

امام صادق(علیه السلام) آیه «عَامٌ فِیهِ یُغَاثُ النَّاسُ وَ فِیهِ یَعْصِرُونَ» را «یُعْصَرُونَ» به معنای یُمطَرون به صیغه مجهول قرائت نمود و فرمود:

خداوند می فرماید: «وَ اَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا.»(1)

سوره ی یوسف، آیات 50 تا 67

متن:

وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونی بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ اِلی رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتی قَطَّعْنَ اَیْدِیَهُنَّ اِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلیمٌ قالَ ما خَطْبُکُنَّ اِذْ راوَدْتُنَّ یُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلهِ ما عَلِمْنا عَلَیْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَاَةُ الْعَزیزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ اَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقینَ ذلِكَ لِیَعْلَمَ اَنِّی لَمْ اَخُنْهُ بِالْغَیْبِ وَ اَنَّ اللهَ لا یَهْدی کَیْدَ الْخائِنینَ وَ ما اُبَرِّئُ نَفْسی اِنَّ النَّفْسَ لَاَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی اِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونی بِهِ اَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ اِنَّكَ الْیَوْمَ لَدَیْنا

ص: 264


1- 412.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و قال الصادق(علیه السلام): انما انزل ما قربتم لهن و قال ابو عبد الله(علیه السلام) قرا رجل علی امیرالمؤمنین(علیه السلام): ثُمَّ یَاْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عامٌ فِیهِ یُغاثُ النَّاسُ وَ فِیهِ یَعْصِرُونَ فقال: ویحک ای شی ء یعصرون؟ قال الرجل: یا امیرالمؤمنین کیف اقراها؟ فقال: انما انزلت «عامٌ فِیهِ یُغاثُ النَّاسُ وَ فِیهِ یُعْصَرُونَ» ای یمطرون بعد المجاعة و الدلیل علی ذلک قوله: «وَ اَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً». -- فی تفسیر العیّاشی عن محمّد بن علی الصیرفی عن رجل عن ابی عبد الله(علیه السلام) «عامٌ فِیهِ یُغاثُ النَّاسُ وَ فِیهِ یُعْصَرُونَ» بالیاء یمطرون، ثم قال: امّا سمعت قوله: «وَ اَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً». -- عن علی بن معمر عن ابیه عن ابی عبد الله(علیه السلام) عن قول الله: «عامٌ فِیهِ یُغاثُ النَّاسُ وَ فِیهِ یُعْصَرُونَ» مضمومة ثم قال: و اَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 430، ح 89،88 و 90]

مَکینٌ اَمینٌ قالَ اجْعَلْنی عَلی خَزائِنِ الْاَرْضِ اِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ وَ کَذلِكَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْاَرْضِ یَتَبَوَّاُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ نُصیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضیعُ اَجْرَ الْمُحْسِنینَ وَ لَاَجْرُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ وَ جاءَ اِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونی بِاَخٍ لَکُمْ مِنْ اَبیکُمْ اَ لا تَرَوْنَ اَنِّی اُوفِی الْکَیْلَ وَ اَنَا خَیْرُ الْمُنْزِلینَ فَاِنْ لَمْ تَاْتُونی بِهِ فَلا کَیْلَ لَکُمْ عِنْدی وَ لا تَقْرَبُونِ قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ اَباهُ وَ اِنَّا لَفاعِلُونَ وَ قالَ لِفِتْیانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فی رِحالِهِمْ لَعَلَّهُمْ یَعْرِفُونَها اِذَا انْقَلَبُوا اِلی اَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ فَلَمَّا رَجَعُوا اِلی اَبیهِمْ قالُوا یا اَبانا مُنِعَ مِنَّا الْکَیْلُ فَاَرْسِلْ مَعَنا اَخانا نَکْتَلْ وَ اِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ قالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ اِلَّا کَما اَمِنْتُکُمْ عَلی اَخیهِ مِنْ قَبْلُ فَاللهُ خَیْرٌ حافِظًا وَ هُوَ اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ اِلَیْهِمْ قالُوا یا اَبانا ما نَبْغی هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ اِلَیْنا وَ نَمیرُ اَهْلَنا وَ نَحْفَظُ اَخانا وَ نَزْدادُ کَیْلَ بَعیرٍ ذلِكَ کَیْلٌ یَسیرٌ قالَ لَنْ اُرْسِلَهُ مَعَکُمْ حَتَّی تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِنَ اللهِ لَتَاْتُنَّنِی بِهِ اِلَّا اَنْ یُحاطَ بِکُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قالَ اللهُ عَلی ما نَقُولُ وَکیلٌ وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ اَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما اُغْنی عَنْکُمْ مِنَ اللهِ مِنْ شَیْ ءٍ اِنِ الْحُکْمُ اِلَّا لِلهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ

لغات:

«مَا خَطْبُکُنَّ» خَطب: امر مهمّی را گویند که انسان با برادر دینی خود به سبب آن برخورد می کند و «خطب جلیل» یعنی «امر عظیم» و «حَصحَصَ الحقّ» یعنی ثَبَت الحقّ و استقَرّ، برخی گفته اند «حَصْحَصَ» از حصّه است یعنی حق از باطل جدا شد و روشن گردید.

و «کید» به معنای حیله است، برای اضرار به دیگری. «استخلصه لنفسی» استخلاص

ص: 265

به معنای طلب خلوص چیزی است از شایبه ی اشتراک یعنی او را مخصوص خود قرار می دهم؛ خلاصه نیز به معنای خالص معنا است؛ و «مکین» از مکانت است و اصل آن تمکّن در امور است؛ «یَتَبَوَّاُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاء» یعنی هر کجا بخواهد در زمین اتّخاذ مسکن کند و ماوا گزیند، و «جهاز بیت» متاع آن است، جهّزت فلاناً: هیّات جهاز سفره، و «رحال» اوعیه و ظرف های متاع می باشد و مفرد آن رحل است، و «کِلتُ فلاناً» یعنی کیلی به او دادم و «اکتلت علیه» یعنی کیلی از او گرفتم.(1)

ترجمه:

پادشاه گفت: «او را نزد من آورید!» ولی هنگامی که فرستاده ی او نزد وی [یوسف] آمد گفت: «به سوی صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجرای زنانی که دستهای خود را بریدند چه بود؟ که خدای من به نیرنگ آن ها آگاه است.» (50) (پادشاه آن زنان را طلبید و) گفت: «به هنگامی که یوسف را به سوی خویش دعوت کردید، جریان کار شما چه بود؟» گفتند: «منزّه است خدا، ما هیچ عیبی در او نیافتیم!» (در این هنگام) همسر عزیز گفت: «الآن حق آشکار گشت! من بودم که او را به سوی خود دعوت کردم و او از راست گویان است! (51) این سخن را به خاطر آن گفتم تا بداند من در غیاب به او خیانت نکردم و خداوند مکر خائنان را هدایت نمی کند! (52) من هرگز خودم را تبرئه نمی کنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر می کند مگر آن چه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.» (53) پادشاه گفت: «او [یوسف] را نزد من آورید، تا وی را مخصوص خود گردانم!» هنگامی که (یوسف نزد وی آمد و) با او صحبت کرد، (پادشاه به عقل و درایت او پی برد و) گفت: «تو امروز نزد ما جایگاهی والا داری، و مورد اعتماد هستی!» (54) (یوسف) گفت: «مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده،

ص: 266


1- 413.. تفسیر مجمع البیان.

که نگه دارنده و آگاهم!» (55) و این گونه ما به یوسف در سرزمین (مصر) قدرت دادیم، که هر جا می خواست در آن منزل می گزید (و تصرّف می کرد)! ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم (و شایسته بدانیم) می بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کنیم! (56) (امّا) پاداش آخرت، برای کسانی که ایمان آورده و پرهیزگاری داشتند، بهتر است! (57) (سرزمین کنعان را قحطی فرا گرفت) برادران یوسف (در پی موادّ غذایی به مصر) آمدند و بر او وارد شدند. او آنان را شناخت ولی آن ها او را نشناختند. (58) و هنگامی که (یوسف) بارهای آنان را آماده ساخت، گفت: «(نوبت آینده) آن برادری را که از پدر دارید، نزد من آورید! آیا نمی بینید من حق پیمانه را ادا می کنم، و من بهترین میزبانان هستم؟! (59) و اگر او را نزد من نیاورید، نه کیل (و پیمانه ای از غلّه) نزد من خواهید داشت و نه (اصلًا) به من نزدیک شوید!» (60) گفتند: «ما با پدرش گفت وگو خواهیم کرد (و سعی می کنیم موافقتش را جلب نمائیم) و ما این کار را خواهیم کرد!» (61) (سپس) به کارگزاران خود گفت: «آن چه را بعنوان قیمت پرداخته اند، دربارهای شان بگذارید! شاید پس از بازگشت به خانواده خویش، آن را بشناسند و شاید برگردند!» (62) هنگامی که به سوی پدرشان بازگشتند، گفتند: «ای پدر! دستور داده شده که (بدون حضور برادرمان بنیامین) پیمانه ای (از غلّه) به ما ندهند پس برادرمان را با ما بفرست، تا سهمی (از غلّه) دریافت داریم و ما او را محافظت خواهیم کرد!» (63) گفت: «آیا نسبت به او به شما اطمینان کنم همان گونه که نسبت به برادرش (یوسف) اطمینان کردم (و دیدید چه شد)؟ ! و (در هر حال،) خداوند بهترین حافظ، و مهربانترین مهربانان است» (64) و هنگامی که متاع خود را گشودند، دیدند سرمایه آن ها به آن ها بازگردانده شده! گفتند: «پدر! ما دیگر چه میخواهیم؟! این سرمایه ماست که به ما باز پس گردانده شده است! (پس چه بهتر که برادر را با ما بفرستی) و ما برای خانواده خویش موادّ غذایی

ص: 267

می آوریم و برادرمان را حفظ خواهیم کرد و یک بار شتر زیادتر دریافت خواهیم داشت این پیمانه (بار) کوچکی است!» (65) گفت: «من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد، تا پیمان مؤکّد الهی بدهید که او را حتماً نزد من خواهید آورد! مگر این که (بر اثر مرگ یا علّت دیگر،) قدرت از شما سلب گردد. و هنگامی که آن ها پیمان استوار خود را در اختیار او گذاردند، گفت: «خداوند، نسبت به آن چه می گوییم، ناظر و نگه بان است!» (66) و (هنگامی که می خواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! از یک در وارد نشوید بلکه از درهای متفرّق وارد گردید (تا توجّه مردم به سوی شما جلب نشود)! و (من با این دستور،) نمی توانم حادثه ای را که از سوی خدا حتمی است، از شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! بر او توکّل کرده ام و همه متوکّلان باید بر او توکّل کنند!» (67)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ قَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ فَلَمَّا جَاءهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ اِلَی رَبِّکَ فَاسْاَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللاَّتِی قَطَّعْنَ اَیْدِیَهُنَّ»(1) امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

من اگر به جای یوسف بودم هنگامی که پادشاه فرستاد، تا او را از زندان خارج و نزد پادشاه حاضر کنند، تا خواب او را تعبیر نماید، با آنان سخن نمی گفتم تا مرا از زندان خارج کنند، و من از صبر یوسف تعجّب دارم، که چیزی درباره ی همسر پادشاه نگفت تا خداوند، عذر او را آشکار نمود.(2)

ص: 268


1- 414.. سوره ی یوسف، آیه ی 50.
2- 415.. فی تفسیر العیّاشی عن ابان عن محمّد بن مسلم عنهما قالا: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: لو کنت بمنزلة یوسف حین ارسل الیه الملک یسئله عن رؤیاه ما حدثته حتّی اشترط علیه ان یخرجنی من السجن، و تعجّبت لصبره عن شان امراة الملک حتّی اظهر الله علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 431، ح 94]

و روایت شده که یوسف(علیه السلام) هنگام خروج از زندان، برای زندانیان دعا کرد و گفت:

«خدایا قلوب خوبان را به آنان معطوف کن، و اخبار را از آنان پنهان مدار» و به همین علّت زندانیان به اخبار بلاد آگاه تر بودند، و بر درب زندان نیز نوشت: «این جا قبور احیاء، و بیت الاحزان، و محلّ عبرت خوبان، و شماتت دشمنان است.»(1) شخصی به حضرت رضا(علیه السلام) گفت:

چگونه شما ولایت عهدی مامون را پذیرفتید؟! حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

ای مرد آیا پیامبر افضل است یا وصیّ پیامبر؟ آن مرد گفت: پیامبر. فرمود: مسلمان بهتر است یا مشرک؟ آن مرد گفت: مسلمان. حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: عزیز مصر مشرک بود و یوسف پیامبر بود، در حالی که مامون مسلمان است و من وصیّ پیامبرم، و یوسف از عزیز مصر خواست که او را خزینه دار [و وزیر دارایی خود] قرار بدهد، و گفت: «اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الاَرْضِ اِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»، در حالی که من مجبور به پذیرفتن ولایت عهدی مامون شدم [وگرنه او مرا می کشت و شرط کردم که در کاری دخالت نکنم، «فَاِلَی اللهِ الْمُشْتَکَی وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ.»](2)

ص: 269


1- 416.. و روی ان یوسف لما خرج من السجن دعا لهم و قال: اللهم اعطف علیهم بقاوب الاخیار و لا تعم علیهم الاخبار، فلذلک یکون اصحاب السجن اعرف الناس بالاخبار فی کل بلدة، و کتب علی باب السجن: هذا قبور الاحیاء و بیت الاحزان و تجربة الاصدقاء و شماتة الاعداء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 432، ح 97]
2- 417.. حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوی السمرقندی(رضی الله عنه) قال حدثنا جعفر بن محمّد بن مسعود العیّاشی عن ابیه قال: حدثنا محمّد بن نصیر عن الحسن بن موسی قال: روی اصحابنا عن الرّضا(علیه السلام) انه قال له رجل: اصلحک الله کیف صرت الی ما صرت الیه من المامون و کانه انکر ذلک علیه؟ فقال له ابو الحسن الرّضا(علیه السلام): یا هذا ایهما افضل النّبی او الوصی؟ فقال: لا، بل النّبی، قال: فایهما افضل مسلم او مشرک؟ قال: لا، بل مسلم، قال: فان العزیز عزیز مصر کان مشرکا و کان یوسف(علیه السلام) نبیا، و ان المامون مسلم و انا وصی، و یوسف سال العزیز ان یولیه حین قال: «اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْاَرْضِ اِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» و انا اجبرت علی ذلک و قال(علیه السلام) فی قوله: «اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْاَرْضِ اِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» قال: حافظ لما فی یدی عالم بکل لسان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 432، ح 100]

مولّف گوید:

مضمون روایت فوق در چندین روایت دیگر نقل شده است، به تفسیر برهان و نورالثّقلین مراجعه شود.

«قالَ اجْعَلْنی عَلَی خَزَآئِنِ الاَرْضِ اِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ * وَ کَذَلِکَ مَکَّنِّا لِیُوسُفَ فِی الاَرْضِ…»(1) حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

حضرت یوسف [پس از تعبیر خواب عزیز مصر] شروع به ذخیره ی گندم کرد و در هفت سال فراوانی، گندم ها را ذخیره نمود [و جز مقدار ضروری بقیّه را در خوشه باقی گذارد] و در انبارها نگه داری می کرد و چون هفت سال فراوانی گذشت و هفت سال قحطی رسید شروع به فروختن گندم ها کرد و در سال اوّل گندم ها را به درهم و دینار فروخت تا در مصر درهم و دیناری باقی نماند، و در سال دوّم گندم ها را به زیورها و جواهر فروخت تا در مصر زیور و جواهری باقی نماند، و همه آن ها در اختیار یوسف قرار گرفت. و در سال سوّم گندم ها را به چهارپایان و گوسفندان فروخت، تا این که در مصر و حوالی آن چهارپا و گوسفندانی باقی نماند و در ملک یوسف قرار گرفت، و در سال چهارم، گندم ها را به غلام ها و کنیزها

ص: 270


1- 418.. سوره ی یوسف، آیات 55 و 56.

فروخت تا در مصر و اطراف آن غلام و کنیزی باقی نماند و در ملک یوسف قرار گرفت، و در سال پنجم، گندم ها را به خانه ها و زمین ها فروخت، تا در مصر خانه و زمینی نماند و در ملک یوسف قرار گرفت و در سال ششم گندم ها را به مزارع و نهرها فروخت، تا در مصر و اطراف آن مزارع و نهری باقی نماند و در ملک یوسف قرار گرفت، و در سال هفتم، گندم ها را در مقابل خود مردم فروخت و هر که در مصر و اطراف آن بود غلام یوسف شد، تا این که یوسف مالک مردم و غلامان و اموال آنان گردید، و مردم گفتند: ما تا کنون ندیده بودیم و نشنیده بودیم که خداوند به پادشاهی چنین حکمت و علم و تدبیری داده باشد! سپس یوسف به پادشاه مصر فرمود: نظر تو درباره ی آن چه خداوند از ملک مصر و اهل آن به من داده است چیست؟ همانا من نخواستم زندگی مردم را تباه کنم و آنان را گرفتار بلا نمایم و وبال بر آنان باشم، و لکن خداوند آنان را به سبب من نجات داد؟ پادشاه مصر گفت: رای، رای تو است و هر چه می خواهی بکن. پس یوسف گفت: من خدا را و تو را گواه می گیرم، که اهل مصر را آزاد نمودم و اموال و غلامان شان را به آنان بازگرداندم و خاتم پادشاهی و تخت و تاج تو را به تو باز گرداندم که عوض آن تو به روش و سیره ی من عمل کنی و به حکم من حکم نمایی.

پس پادشاه گفت: این افتخار و شرف من است که جز به سیره و روش تو عمل نکنم و جز به حکم تو حکم ننمایم، و اگر تو نبودی من توان چنین کاری را نداشتم و چنین چیزی به فکر من نمی آمد و من اکنون شهادت می دهم و می گویم: «لَا اِلَهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، وَ اَنَّک رَسُولُهُ» و تو را بر ولایتی که به تو دادم ابقاء می کنم، «فانَّکَ لَدَیْنا مَکِینٌ اَمِینٌ.»(1)

ص: 271


1- 419.. فی مجمع البیان فی کتاب النبوّة بالاسناد عن احمد بن محمّد بن عیسی عن الحسن بن علی بن بنت الیاس قال: سمعت الرّضا(علیه السلام) یقول: و اقبل یوسف علی جمع الطعام فجمع فی السبع السنین المخصبة فکبسه فی الخزائن، فلما مضت تلک السنون و اقبلت السنون المجدبة اقبل یوسف علی بیع الطعام فباعهم فی السنة الاولی بالدراهم و الدنانیر حتّی لم یبق بمصر و ما حولها دینار و لا درهم الا صار فی ملکیة یوسف و باعهم فی السنة الثانیة بالحلی و الجواهر حتّی لم یبق بمصر و ما حولها حلی و لا جوهر الا صار فی ملکیة یوسف، و باعهم فی السنة الثالثة بالدواب و المواشی حتّی لم یبق بمصر و ما حولها دابة و لا ماشیة الا صار فی ملکیة یوسف، و باعهم فی السنة الرابعة بالعبید و الاماء حتّی لم یبق بمصر و ما حولها عبد و لا امة الا صار فی ملکیة یوسف، و باعهم فی السنة الخامسة بالدور و العقار حتّی لم یبق بمصر و ما حولها دار و لا عقار الا صار فی ملکیة یوسف، و باعهم فی السنة السادسة بالمزارع و الانهار حتّی لم یبق بمصر و ما حولها نهر و لا مزرعة الا صار فی ملکیة یوسف، و باعهم فی السنة السابعة برقابهم حتّی لم یبق بمصر و ما حولها عبد و لا حر الا صار عبد یوسف، فملک احرارهم و عبیدهم و اموالهم و قال الناس: ما راینا و لا سمعنا بملک اعطاه الله من الملک ما اعطی هذا الملک حکما و علما و تدبیرا، ثم قال یوسف للملک: ایها الملک ما تری فیما خولنی ربی من ملک مصر و اهلها اشر علینا برایک، فانی لم اصلحهم لافسدهم، و لم انجهم من البلاء لیکون وبالا علیهم، و لکن الله نجاهم علی یدی، قال له الملک: الرای رایک، قال یوسف: انی اشهد الله و اشهدک ایها الملک انی قد اعتقت اهل مصر کلهم، و رددت الیهم اموالهم و عبیدهم، و رددت الیک ایها الملک خاتمک و سریرک و تاجک علی ان لا تسیر الا بسیرتی، و لا تحکم الا بحکمی، قال له الملک: ان ذلک لشرفی و فخری لا اسیر الا بسیرتک و لا احکم الا بحکمک، و لو لاک ما قویت علیه و لا اهتدیت له، و لقد جعلت سلطانی عزیزا ما یرام، و انا اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، و انک رسوله فاقم علی ما ولیتک فانک لَدَیْنا مَکِینٌ اَمِینٌ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 435، ح 107]

ابوبصیر گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که در سخنان خود می فرمود:

هنگامی که یعقوب یوسف را از دست داد و دیگر او را نیافت اندوه و گریه او شدید شد، تا به سبب آن چشمان او سفید و نابینا شد و نیاز شدیدی پیدا کرد و احوال او دگرگون گردید…(1)

ص: 272


1- 420.. فی تفسیر العیّاشی عن ابی بصیر قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یحدث قال: لما فقد یعقوب یوسف(علیهما السلام) اشتد حزنه علیه و بکاؤه حتّی ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ، و احتاج حاجة شدیدة و تغیرت حاله. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 438، ح 122]

«وَ جَاء اِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَیْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنکِرُونَ»(1) امام باقر(علیه السلام) به دنبال حدیث فوق فرمود:

یعقوب هر سال در زمستان و تابستان از مصر گندم می خرید، تا این که گروهی از فرزندان خود را با مال کمی به مصر فرستاد و آنان با رفقای خود وارد بر یوسف شدند -- و این در زمانی بود که عزیز مصر، یوسف را ولایت بر مصر داده بود -- پس یوسف برادران خود را شناخت و آنان او را به خاطر قدرت و هیبت نشناختند.

و یوسف به آنان فرمود: شما پولی که آورده اید قبل از دیگران بیاورید؛ و سپس به مامورین خود فرمود: هر چه زودتر کیل [و سهم] این ها را کامل تحویل دهید و چون فارغ شدید پول شان را در بین بارها قرار دهید و به آنان خبر ندهید، پس مامورین امتثال امر نمودند.

و یوسف به برادران خود [که او را نمی شناختند] گفت: به من خبر رسیده که شما دو برادر پدری داشته اید، آیا آنان چه شده اند؟ برادران گفتند: «یکی از آنان -- که بزرگ تر بود -- را گرگ خورد و آن دیگری که کوچک تر بود نزد پدرمان می باشد، و پدرمان او را از خود جدا نمی کند، و علاقه شدیدی به او دارد.» یوسف گفت: من دوست می دارم که در سفر آینده او را با خود بیاورید، تا بتوانید کیل و گندم خود را بگیرید، و اگر او را نیاورید برای شما کیلی و گندمی نخواهد بود، و من علاقه ای به شما نخواهم داشت؛ «فَاِن لَّمْ تَاْتُونِی بِهِ فَلاَ کَیْلَ لَکُمْ عِندِی وَ لَا تَقْرَبُونِ * قَالُواْ سَنُرَاوِدُ عَنْهُ اَبَاهُ وَ اِنَّا لَفَاعِلُونَ…» گفتند: ما پدر را قانع خواهیم نمود و او را خواهیم آورد.

ص: 273


1- 421.. سوره ی یوسف، آیه ی 58.

و چون در بازگشت نزد پدر آمدند و بار خود را باز کردند و سرمایه خویش را بین آن یافتند به پدر خود گفتند: ما ستم نکرده ایم [و دروغ نمی گوییم] اکنون یک بار اضافه گرفته ایم و سرمایه ما به ما، بازگردانده شده [و عزیز مصر گفته باید آن برادر خود را در سفر آینده بیاورید تا من به شما کیل بیشتری بدهم وگرنه کیلی برای شما نیست و من شما را نخواهم پذیرفت]. پس بنیامین را با ما بفرست تا ما کیل خود را بگیریم، و ما او را حفظ خواهیم نمود.

یعقوب(علیه السلام) گفت: «آیا من به شما اطمینان کنم، همان گونه که نسبت به برادرش یوسف اطمینان کردم؟!» و چون شش ماه گذشت و نیاز به گندم پیدا کردند، یعقوب(علیه السلام) آنان را با بنیامین و سرمایه کمی فرستاد و از آنان پیمان مؤکّد گرفت که بنیامین را به من بازگردانید، جز آن که همگی مغلوب شوید و نتوانید او را بازگردانید.

پس آنان با قافله به طرف مصر حرکت کردند و چون وارد بر یوسف شدند، یوسف به آنان گفت: آیا بنیامین را با خود آورده اید؟ گفتند: آری. یوسف گفت: او را نزد من بیاورید. و چون او را به کاخ یوسف -- که کسی را در آن راه نمی داد -- فرستادند، یوسف او را در آغوش گرفت و گریه کرد و به او گفت: «من برادر تو یوسف هستم پس از کار من ناراحت مشو و آن چه به تو گفتم را کتمان کن و اندوهی به خود راه مده.» سپس بنیامین را از نزد خود خارج نمود و دستور داد تا سرمایه آنان را بگیرند و با سرعت بار آنان را تحویل دهند و چون فارغ شدند ظرف کیل پادشاه را در بار بنیامین قرار دهند و این چنین کردند و چون قافله به سوی کنعان رهسپار شد،

ص: 274

مامورین، خود را به آنان رساندند و گفتند: «اَیَّتُهَا الْعِیرُ اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ…»(1)

ص: 275


1- 422.. فی تفسیر العیّاشی عن ابی بصیر قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یحدث قال: لما فقد یعقوب یوسف(علیهما السلام) اشتد حزنه علیه و بکاؤه حتّی ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ، و احتاج حاجة شدیدة و تغیرت حاله، قال و کان یمتار القمح من مصر فی السنة مرتین فی الشتاء و الصیف و انه بعث عدة من ولده ببضاعة یسیرة الی مصر مع رفقة خرجت فلما دَخَلُوا عَلی یُوسُفَ و ذلک بعد ما ولاه العزیز مصر فعرفهم یوسف و لم یعرفه اخوته لهیبة الملک و عزته. فقال لهم: هلموا بضاعتکم قبل الرفاق و قال لفتیانه: عجلوا لهؤلاء الکیل و اوفوهم فاذا فرغتم فاجعلوا بضاعتهم هذه فی رحالهم و لاتعلموهم بذلک ففعلوا ثم قال لهم یوسف: قد بلغنی ان لکم اخوان لابیکم فما فعلا؟ قالوا: امّا الکبیر منهما فان الذئب اکله و امّا الصغیر فخلفناه عند ابیه و هو به ضنین و علیه شفیق قال: فانی احب ان تاتونی به معکم اذا جئتم لتمتارون فَاِنْ لَمْ تَاْتُونِی بِهِ فَلا کَیْلَ لَکُمْ عِنْدِی وَ لا تَقْرَبُونِ قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ اَباهُ وَ اِنَّا لَفاعِلُونَ فَلَمَّا رَجَعُوا اِلی اَبِیهِمْ فتحوا متاعهم فوجدوا بضاعتهم فیه، قالُوا یا اَبانا ما نَبْغِی هذِهِ بِضاعَتُنا قد ردت الینا و کیل لنا کیل قد زاد حمل بعیر فَاَرْسِلْ مَعَنا اَخانا نَکْتَلْ وَ اِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ قالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ اِلَّا کَما اَمِنْتُکُمْ عَلی اَخِیهِ مِنْ قَبْلُ فلما احتاجوا الی المیرة بعد ستة اشهر بعثهم یعقوب و بعث معهم بضاعة یسیرة و بعث معهم ابن یامیل فاخذ علیهم بذلک مَوْثِقاً مِنَ اللهِ لَتَاْتُنَّنِی بِهِ اِلَّا اَنْ یُحاطَ بِکُمْ اجمعین، فانطلقوا مع الرفاق حتّی دَخَلُوا عَلی یُوسُفَ. فقال لهم: معکم ابن یا میل؟ قالوا: نعم فی الرحل، قال لهم: فاتونی به، فاتوه به و هو فی دار الملک قد خلا وحده فادخلوه علیه فضمه الیه یوسف و بکی و قال له: انا اخوک یوسف فلا تبتئس بما ترانی اعمل و اکتم بما اخبرک به، و لا تحزن و لا تخف ثم اخرجه الیهم و امر فتیته ان یاخذوا بضاعتهم و یعجلوا لهم الکیل فاذا فرغوا جعلوا المکیال فی رحل ابن یامیل، ففعلوا به ذلک و ارتحل القوم مع الرفقة فمضوا، فلحقهم یوسف و فتیته فنادوا فیهم: اَیَّتُهَا الْعِیرُ اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ قالُوا وَ اَقْبَلُوا عَلَیْهِمْ ما ذا تَفْقِدُونَ… [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 438، ح 112]

سوره ی یوسف، آیات 68 تا 86

متن:

وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَیْثُ اَمَرَهُمْ اَبُوهُمْ ما کانَ یُغْنی عَنْهُمْ مِنَ اللهِ مِنْ شَیْ ءٍ اِلَّا حاجَةً فی نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضاها وَ اِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلی یُوسُفَ آوی اِلَیْهِ اَخاهُ قالَ اِنِّی اَنَا اَخُوكَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقایَةَ فی رَحْلِ اَخیهِ ثُمَّ اَذَّنَ مُؤَذِّنٌ اَیَّتُهَا الْعیرُ اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ قالُوا وَ اَقْبَلُوا عَلَیْهِمْ ما ذا تَفْقِدُونَ قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعیرٍ وَ اَنَا بِهِ زَعیمٌ قالُوا تَاللهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِی الْاَرْضِ وَ ما کُنَّا سارِقینَ قالُوا فَما جَزاؤُهُ اِنْ کُنْتُمْ کاذِبینَ قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فی رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ کَذلِكَ نَجْزِی الظَّالِمینَ فَبَدَاَ بِاَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ اَخیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ اَخیهِ کَذلِكَ کِدْنا لِیُوسُفَ ما کانَ لِیَاْخُذَ اَخاهُ فی دینِ الْمَلِكِ اِلَّا اَنْ یَشاءَ اللهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ کُلِّ ذی عِلْمٍ عَلیمٌ قالُوا اِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ اَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَاَسَرَّها یُوسُفُ فی نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِها لَهُمْ قالَ اَنْتُمْ شَرٌّ مَکانًا وَ اللهُ اَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ قالُوا یا اَیُّهَا الْعَزیزُ اِنَّ لَهُ اَبًا شَیْخًا کَبیرًا فَخُذْ اَحَدَنا مَکانَهُ اِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنینَ قالَ مَعاذَ اللهِ اَنْ نَاْخُذَ اِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ اِنَّا اِذًا لَظالِمُونَ فَلَمَّا اسْتَیْاَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا قالَ کَبیرُهُمْ اَ لَمْ تَعْلَمُوا اَنَّ اَباکُمْ قَدْ اَخَذَ عَلَیْکُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللهِ وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ فی یُوسُفَ فَلَنْ اَبْرَحَ الْاَرْضَ حَتَّی یَاْذَنَ لی اَبی اَوْ یَحْکُمَ اللهُ لی وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ ارْجِعُوا اِلی اَبیکُمْ فَقُولُوا یا اَبانا اِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا اِلَّا بِما عَلِمْنا وَ ما کُنَّا لِلْغَیْبِ حافِظینَ وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ الَّتی کُنَّا فیها وَ الْعیرَ الَّتی اَقْبَلْنا فیها وَ اِنَّا لَصادِقُونَ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ اَنْفُسُکُمْ اَمْرًا فَصَبْرٌ جَمیلٌ عَسَی اللهُ اَنْ

ص: 276

یَاْتِیَنی بِهِمْ جَمیعًا اِنَّهُ هُوَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ وَ تَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا اَسَفی عَلی یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ قالُوا تَاللهِ تَفْتَؤُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضًا اَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکینَ قالَ اِنَّما اَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی اِلَی اللهِ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ

لغات:

«آوی الیه» آوی یاوی: اذا صار الیه یعنی به سوی او رفت؛ «و لا تبتئس» یعنی لا تحزن؛ «و سقایة» ظرفی است که از آن آب می نوشند، و بعضی گفته اند: «سقایة» و صواع به یک معناست، و «اذان و تاذین» به معنای اعلان است که با اُذُن شنیده می شود، و آذنته یعنی اعلمته، و «عیر» به معنای قافله است، و «حِمل» با کسر حاء، باری است که بر حمار و غیر آن قرار نگرفته باشد، و با فتح حاء «حَمل» وقتی است که حمل شده باشد و جمع آن حمول و احمال است، و «زعیم» به معنای کفیل و ضمین است، و «زعیم» قائم به امر قوم و رئیس آنان را می گویند، و «یاس» به معنای قطع امید و طمع است و به صیغه استفعّال نیز به همین معناست، و «نجوی» اسم و مصدر استعمال شده مانند «و اذهم نجوی» یعنی یتناجون و مصدر آن مانند «انّما النجوی من الشیطان» است، و «کظم» به معنای فرو بردن حزن و نگه داری آن در قلب و اظهار نکردن به دیگران است، «و تفتؤ تذکّر» یعنی تو همواره یوسف را یاد می کنی، و «حَرَض»، مشرّف بر هلاک را گویند و به معنای فاسد در جسم و عقل نیز آمده است، و «احرضه» یعنی افسده، و حرضته علی کذا یعنی امرته به.(1)

ص: 277


1- 423.. مجمع البیان.
ترجمه:

و هنگامی که از همان طریق که پدر به آن ها دستور داده بود وارد شدند، این کار هیچ حادثه حتمی الهی را نمی توانست از آن ها دور سازد، جز حاجتی در دل یعقوب (که از این طریق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت) و او به خاطر تعلیمی که ما به او دادیم، علم فراوانی داشت ولی بیشتر مردم نمی دانند! (68) هنگامی که (برادران) بر یوسف وارد شدند، برادرش را نزد خود جای داد و گفت: «من برادر تو هستم، از آن چه آن ها انجام می دادند، غمگین و ناراحت نباش!» (69) و هنگامی که (مامور یوسف) بارهای آن ها را بست، ظرف آبخوری پادشاه را در بارِ برادرش گذاشت سپس کسی صدا زد «ای اهل قافله، شما دزد هستید!» (70) آن ها رو به سوی او کردند و گفتند: «چه چیز گم کرده اید؟» (71) گفتند: «پیمانه پادشاه را! و هر کس آن را بیاورد، یک بار شتر (غلّه) به او داده می شود و من ضامن این (پاداش) هستم!» (72) گفتند: «به خدا سوگند شما می دانید ما نیامده ایم که در این سرزمین فساد کنیم و ما (هرگز) دزد نبوده ایم!» (73) آن ها گفتند: «اگر دروغ گو باشید، کیفرش چیست؟» (74) گفتند: «هر کس (آن پیمانه) در بارِ او پیدا شود، خودش کیفر آن خواهد بود (و به خاطر این کار، برده شما خواهد شد) ما این گونه ستم گران را کیفر می دهیم!» (75) در این هنگام، (یوسف) قبل از بار برادرش، به کاوش بارهای آن ها پرداخت سپس آن را از بارِ برادرش بیرون آورد این گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم! او هرگز نمی توانست برادرش را مطابق آیین پادشاه (مصر) بگیرد، مگر آن که خدا بخواهد! درجات هر کس را بخواهیم بالا می بریم و برتر از هر صاحب علمی، عالمی است! (76) (برادران) گفتند: «اگر او [بنیامین] دزدی کند، (جای تعجّب نیست) برادرش (یوسف) نیز قبل از او دزدی کرد» یوسف (سخت

ص: 278

ناراحت شد، و) این (ناراحتی) را در درون خود پنهان داشت، و برای آن ها آشکار نکرد (همین اندازه) گفت: «شما (از دیدگاه من،) از نظر منزلت بدترین مردمید! و خدا از آن چه توصیف می کنید، آگاهتر است!» (77) گفتند: «ای عزیز! او پدر پیری دارد (که سخت ناراحت می شود) یکی از ما را به جای او بگیر ما تو را از نیکوکاران می بینیم!» (78) گفت: «پناه بر خدا که ما غیر از آن کس که متاع خود را نزد او یافته ایم بگیریم در آن صورت، از ظالمان خواهیم بود!» (79) هنگامی که (برادران) از او مایوس شدند، به کناری رفتند و با هم به نجوا پرداختند (برادر) بزرگشان گفت: «آیا نمی دانید پدرتان از شما پیمان الهی گرفته و پیش از این درباره یوسف کوتاهی کردید؟! من از این سرزمین حرکت نمی کنم، تا پدرم به من اجازه دهد یا خدا درباره من داوری کند، که او بهترین حکم کنندگان است! (80) شما به سوی پدرتان بازگردید و بگویید: پدر (جان)، پسرت دزدی کرد! و ما جز به آن چه می دانستیم گواهی ندادیم و ما از غیب آگاه نبودیم! (81) (و اگر اطمینان نداری،) از آن شهر که در آن بودیم سوال کن، و نیز از آن قافله که با آن آمدیم (بپرس)! و ما (در گفتار خود) صادق هستیم!» (82) (یعقوب) گفت: «(هوای) نفس شما، مساله را چنین در نظرتان آراسته است! من صبر می کنم، صبری زیبا (و خالی از کفران)! امیدوارم خداوند همه آن ها را به من بازگرداند چرا که او دانا و حکیم است! (83) و از آن ها روی برگرداند و گفت: «وا اسفا بر یوسف!» و چشمان او از اندوه سفید شد، امّا خشم خود را فرو می برد (و هرگز کفران نمی کرد)! (84) گفتند: «به خدا تو آن قدر یاد یوسف می کنی تا در آستانه مرگ قرار گیری، یا هلاک گردی!» (85) گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا می گویم (و شکایت نزد او می برم)! و از خدا چیزهایی می دانم که شما نمی دانید! (86)

ص: 279

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَایَةَ فِی رَحْلِ اَخِیهِ ثُمَّ اَذَّنَ مُؤَذِّنٌ اَیَّتُهَا الْعِیرُ اِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ…»(1) به دنبال حدیث قبل امام باقر(علیه السلام) فرمود:

یوسف ظرف پادشاه را در بار برادر خود بنیامین قرار داد و چون قافله به طرف کنعان حرکت کرد، آنان را صدا زد و گفت: «اَیَّتُهَا الْعِیرُ اِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ…»، و سپس همان گونه که در آیات آمده برادر خود بنیامین را گرفت و به آنان فرمود: از شهر ما خارج شوید و آنان هر چه کردند که یوسف یکی از آنان را به جای بنیامین بگیرد نپذیرفت، و چون بر پدر خود وارد شدند یعقوب به آنان فرمود: ابن یامین چه شد؟! گفتند: «او جام پادشاه را سرقت نمود و پادشاه او را نگهداشت و محبوس شد و تو اگر حرف ما را باور نداری از قافله و اهل آن شهر سوال کن تا به تو خبر بدهند» پس یعقوب گفت: «اِنَّا لِلهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ رَاجِعونَ» و اشک او جاری گردید و اندوه او شدید شد و کمر او خمیده گردید.(2)

ص: 280


1- 424.. سوره ی یوسف، آیه ی 70.
2- 425.. … و ارتحل القوم مع الرفقة فمضوا، فلحقهم یوسف و فتیته فنادوا فیهم: اَیَّتُهَا الْعِیرُ اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ قالُوا وَ اَقْبَلُوا عَلَیْهِمْ ما ذا تَفْقِدُونَ قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِکِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَ اَنَا بِهِ زَعِیمٌ قالُوا تَاللهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِی الْاَرْضِ وَ ما کُنَّا سارِقِینَ قالُوا فَما جَزاؤُهُ اِنْ کُنْتُمْ کاذِبِینَ قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِی رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ قالوا هو جزاؤه قال فَبَدَاَ بِاَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ اَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ اَخِیهِ قالُوا اِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ اَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فقال لهم یوسف: ارتحلوا عن بلادنا قالُوا یا اَیُّهَا الْعَزِیزُ اِنَّ لَهُ اَباً شَیْخاً کَبِیراً و قد اخذ علیه مَوْثِقاً مِنَ اللهِ لنرده الیه فَخُذْ اَحَدَنا مَکانَهُ اِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ ان فعلت، قالَ مَعاذَ اللهِ اَنْ نَاْخُذَ اِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ فقال کبیرهم: انی لست اَبْرَحَ الْاَرْضَ حَتَّی یَاْذَنَ لِی اَبِی اَوْ یَحْکُمَ اللهُ لِی، و مضی اخوة یوسف حتّی دخلوا علی یعقوب فقال لهم: این ابن یامین؟ قالوا: ابن یامین سرق مکیال الملک فاخذه الملک بسرقته فحبسه عنده، فسل اهل القریة و العیر حتّی یخبروک بذلک، فاسترجع و استعبر و اشتد حزنه حتّی تقوس ظهره. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 438، ح 112]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که برادران یوسف برای بار دوّم نزد یوسف آمدند و برادر خود بنیامین را با خود آوردند، یوسف برای آنان سفره هایی گسترد و فرمود: «هر کدام از شما در کنار برادر مادری خود بنشیند» پس همه آنان بر سر سفره نشستند جز بنیامین که ایستاده بود، پس یوسف به او گفت: چرا در کنار برادران خود نمی نشینی؟ بنامین گفت: من در بین آنان برادر مادری ندارم» یوسف گفت: آیا برادر مادری تو همان کسی بوده که این ها گمان کرده اند: گرگ او را خورده است؟ بنیامین گفت: آری. پس یوسف گفت:

بیا در کنار من بنشین. و چون برادران یوسف چنین دیدند، دست از غذا کشیدند و گفتند: ما چیزی را اراده کردیم و خداوند از انجام آن امتناع دارد و می خواهد فرزندان یامین را بر ما فضیلت بدهد…(1)

ص: 281


1- 426.. عن ابان الاحمر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: لما دخل اخوة یوسف علیه و قد جاؤا باخیهم معهم وضع لهم الموائد ثم قال: یمتار کل واحد منکم مع اخیه لامه علی الخوان، فجلسوا و بقی اخوه قائما، فقال: مالک لا تجلس مع اخوتک؟ قال لیس لی فیهم اخ من امی، قال: فلک اخ من امک زعم هؤلاء ان الذئب اکله؟ قال نعم، قال: فاقعدوا کل معی، قال: فترک اخوته الاکل و قالوا: انا نرید امرا و یابی الله الا ان یرفع ولد یامین علینا، قال: ثم حین فرغوا من جهازهم امر ان یضع الصاع فِی رَحْلِ اَخِیهِ، فلما فعلوا نادی مناد: «اَیَّتُهَا الْعِیرُ اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ» قال: فرجعوا فقالوا «ما ذا تَفْقِدُونَ قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِکِ» الی قوله: «جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِی رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ» یعنون السنة التی تجری فیهم ان یحبسه «فَبَدَاَ بِاَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ اَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ اَخِیهِ فقالوا اِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ اَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ» قال الحسن بن علی الوشاء فسمعت الرّضا(علیه السلام) یقول یعنون المنطقة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 441، ح 124]

«فَبَدَاَ بِاَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء اَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء اَخِیهِ کَذَلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ…»(1) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«تقیّه از دین خداست» گفتم: آیا راستی تقیّه از دین خداست؟ فرمود: آری به خدا قسم از دین خداست، چنان که یوسف گفت: «اَیَّتُهَا الْعِیرُ اِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ».

سپس فرمود: به خدا سوگند شتردارها چیزی را ندزدیده بودند، و یوسف به خاطر تقیّه فرمود: «اَیَّتُهَا الْعِیرُ اِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ» ابراهیم نیز به همین علّت فرمود:

«انّی سقیم» و به خدا سوگند او سقیم و مریض نبود.(2) حسن صیقل گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: برای ما از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت در تفسیر آیه «اَیَّتُهَا الْعِیرُ اِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ» فرمود:

به خدا سوگند آنان سارق نبودند و یوسف نیز دروغ نگفته است، چنان که ابراهیم نیز در سخن خود که فرمود: «بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ اِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ» به خدا سوگند دروغ نگفته است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: ای صیقل شما چه می گویید؟ صیقل گوید: گفتم: ما چیزی جز تسلیم نداریم.

پس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ص: 282


1- 427.. سوره ی یوسف، آیه ی 76.
2- 428.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن عثمان ابن عیسی عن سماعة عن ابی بصیر قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): التقیة من دین الله، قلت من دین الله؟ قال: ای و الله من دین الله و لقد قال یوسف: «اَیَّتُهَا الْعِیرُ اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ» و الله ما کانوا سرقوا شیئا و لقد قال ابراهیم: «اِنِّی سَقِیمٌ» و الله ما کان سقیما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 443، ح 127]

خداوند دو چیز را دوست می دارد و دو چیز را دشمن می دارد: خداوند تکبّر مومن را در جنگ مقابل دشمن دوست می دارد و نیز دروغ را برای اصلاح دوست می دارد؛ در حالی که تکبّر و بزرگی کردن را بین مردم، و در راه رفتن دشمن می دارد، و نیز دروغ را در غیر اصلاح دشمن می دارد سپس فرمود: ابراهیم(علیه السلام) به خاطر اصلاح فرمود: «بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذا» و مقصود او این بود که از بُت ها کاری نمی آید، و یوسف(علیه السلام) نیز به خاطر اصلاح فرمود: «اَیَّتُهَا الْعِیرُ اِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ» [و می خواست طبق قانون عزیز مصر برادر خود بنیامین را نگه دارد.](1) «قَالُواْ اِن یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ اَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَاَسَرَّهَا یُوسُفُ فِی نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِهَا لَهُمْ قالَ اَنْتُمْ شَرٌّ مَکاناً وَ اللهُ اَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ»(2) داود بن قاسم جعفری گوید: مردی از قم از امام عسکری(علیه السلام) درباره ی آیه «اِن یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ اَخٌ لَّهُ…» سوال نمود و من حاضر بودم و امام عسکری(علیه السلام) به او فرمود:

یوسف سرقتی نکرده بود، جز این که یعقوب را کمربندی بود که از ابراهیم به ارث برده بود و هر کس این کمربند را می دزدید، عبد صاحب آن می شد و جبرییل از آن سرقت خبر می داد، و آن کمربند نزد ساره دختر اسحاق بن ابراهیم

ص: 283


1- 429.. علی بن ابراهیم عن ابیه عن احمد بن محمّد بن ابی نصر عن حماد بن عثمان عن الحسن الصیقل قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): انا قد روینا عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قول یوسف: «اَیَّتُهَا الْعِیرُ اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ» فقال: و الله ما سرقوا و ما کذب و قال ابراهیم: «بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ اِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ» فقال: و الله ما فعلوا و ما کذب قال فقال ابو عبد الله(علیه السلام): ما عندکم فیها یا صیقل؟ قلت: ما عندنا فیها الا التسلیم قال فقال ان الله احب اثنین و ابغض اثنین: احب الخطر فیما بین الصفین و احب الکذب فی الاصلاح، و ابغض الخطر فی الطرقات و ابغض الکذب فی غیر الاصلاح ان ابراهیم(علیه السلام) انما قال: «بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذا» ارادة الاصلاح، و دلالة علی انهم لا یفعلون و قال یوسف(علیه السلام) ارادة الاصلاح. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 443]
2- 430.. سوره ی یوسف، آیه ی 77.

بود، و ساره یوسف را دوست می داشت و می خواست او را فرزند خود قرار بدهد، از این رو آن کمربند را گرفت و به کمر یوسف بست و لباس او را بر روی آن قرار داد و به یعقوب گفت:

کمربند دزدیده شده است. پس جبرییل نزد یعقوب آمد و گفت: کمربند نزد یوسف است و نگفت ساره به کمر او بسته است -- چرا که خداوند اراده ای کرده بود -- پس یعقوب یوسف را تفتیش نمود و چون کمربند را از کمر او باز کرد ساره گفت: «یوسف کمربند را از من دزدیده است و من سزاوارتر به او هستم» پس یعقوب گفت: «او عبد تو باشد به شرط آن که او را نفروشی و به او آزار نکنی» ساره گفت:

«من او را می پذیرم به شرط آن که او را از من نگیری و من فوراً او را آزاد نمایم» پس یعقوب یوسف را به ساره داد و ساره او را آزاد نمود، و به همین خاطر برادران یوسف گفتند: «اِن یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ اَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ». ابوهاشم جعفری گوید: من پیش خود فکر کردم و تعجّب نمودم از قصّه یوسف، که فاصله زیادی بین یعقوب و یوسف نبوده و یعقوب از فراق یوسف نابینا شده از بس برای او محزون بوده است؟! پس امام عسکری(علیه السلام) از باطن من آگاه شد و فرمود: به خدا پناه ببر از آن چه فکر می کنی، چرا که خداوند اگر می خواست، با فاصله بیش از این حجاب را برطرف می نمود تا یعقوب یوسف خود را ببیند، و لکن برای هر چیزی اجلی است و آن چه در علم خدا گذشته باید عملی شود و اختیار اولیای خدا به دست خداست.(1)

ص: 284


1- 431.. فی الخرائج و الجرائح و روی سعید بن عبد الله عن محمّد بن الحسن ابن میمون عن داود بن قاسم الجعفری قال: سئل ابو محمّد(علیه السلام) عن قوله تعالی «اِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ اَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ» و السایل رجل من قم و انا حاضر فقال(علیه السلام): ما سرق یوسف انما کان لیعقوب منطقة ورثها من ابراهیم(علیه السلام) و کانت تلک المنطقة لا یسرقها احد الا استعبد، فکان اذا سرقها انسان نزل جبرییل(علیه السلام) فاخبره بذلک، فاخذت منه و صار عبدا، و ان المنطقة کانت عند سارة بنت اسحق بن ابراهیم و کانت سمیة امه، و ان سارة احبت یوسف و ارادت ان تتخذه ولدا لها، و انها اخذت المنطقة فربطتها فی وسطه ثم سدلت علیه سرباله و قالت لیعقوب: ان المنطقة سرقت فاتاه جبرییل فقال: یا یعقوب ان المنطقة مع یوسف و لم یخبره بخبر ما صنعت سارة لما اراد الله، فقام یعقوب الی یوسف ففتشه و هو یومئذ غلام یافع و استخرج المنطقة فقالت سارة بنت اسحق: متی سرقها یوسف فانا احق به فقال لها یعقوب: فانه عبدک علی ان لا تبیعیه و لا تهیبیه، قالت: فانا اقبله علی ان لا تاخذه منی و اعتقه الساعة فاعطاها ایاه فاعتقته، و لذلک قال اخوة یوسف: اِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ اَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ قال ابو هاشم: فجعلت اخیل هذا فی نفسی افکر و اتعجّب من هذا الامر مع قرب یعقوب من یوسف و حزن یعقوب علیه حتّی ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ و المسافة قریبة، فاقبل علی ابو محمّد(علیه السلام) فقال یا با هاشم تعوذ بالله مما جری فی نفسک من ذلک، فان الله لو شاء یرفع الساتر من الاعلی ما بین یعقوب و یوسف حتّی کان یراه لفعل، و لکن له اجل هو بالغه و معلوم ینتهی الیه ما کان من ذلک فالخیار من الله لاولیائه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 444، ح 135]

سوره ی یوسف، آیات 87 تا 102

متن:

یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ اَخیهِ وَ لا تَیْاَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ اِنَّهُ لا یَیْاَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ اِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قالُوا یا اَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ اَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَاَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا اِنَّ اللهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقینَ قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ اَخیهِ اِذْ اَنْتُمْ جاهِلُونَ قالُوا اَ اِنَّكَ لَاَنْتَ یُوسُفُ قالَ اَنَا یُوسُفُ وَ هذا اَخی قَدْ مَنَّ اللهُ عَلَیْنا اِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَاِنَّ اللهَ لا یُضیعُ اَجْرَ الْمُحْسِنینَ

ص: 285

قالُوا تَاللهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللهُ عَلَیْنا وَ اِنْ کُنَّا لَخاطِئینَ قالَ لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللهُ لَکُمْ وَ هُوَ اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ اذْهَبُوا بِقَمیصی هذا فَاَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ اَبی یَاْتِ بَصیرًا وَ اْتُونی بِاَهْلِکُمْ اَجْمَعینَ وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعیرُ قالَ اَبُوهُمْ اِنِّی لَاَجِدُ ریحَ یُوسُفَ لَوْ لا اَنْ تُفَنِّدُونِ قالُوا تَاللهِ اِنَّكَ لَفی ضَلالِكَ الْقَدیمِ فَلَمَّا اَنْ جاءَ الْبَشیرُ اَلْقاهُ عَلی وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصیرًا قالَ اَ لَمْ اَقُلْ لَکُمْ اِنِّی اَعْلَمُ مِنَ اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ قالُوا یا اَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اِنَّا کُنَّا خاطِئینَ قالَ سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ فَلَمَّا دَخَلُوا عَلی یُوسُفَ آوی اِلَیْهِ اَبَوَیْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ اِنْ شاءَ اللهُ آمِنینَ وَ رَفَعَ اَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَ قالَ یا اَبَتِ هذا تَاْویلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَقًّا وَ قَدْ اَحْسَنَ بی اِذْ اَخْرَجَنی مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِکُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ اَنْ نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنی وَ بَیْنَ اِخْوَتی اِنَّ رَبِّی لَطیفٌ لِما یَشاءُ اِنَّهُ هُوَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنی مِنْ تَاْویلِ الْاَحادیثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ اَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنی مُسْلِمًا وَ اَلْحِقْنی بِالصَّالِحینَ ذلِكَ مِنْ اَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیهِ اِلَیْكَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ اِذْ اَجْمَعُوا اَمْرَهُمْ وَ هُمْ یَمْکُرُونَ

لغات:

«جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ» ازجاء، به معنای بازار و به معنای پرداخت تدریجی آمده چنان که خداوند می فرماید: «یُزجی سَحاباً» و مراد از «بضاعت مزجاة» در این آیه سرمایه ناچیز و ناقص است، و «قَدْ مَنَ اللهُ عَلَیْنا» مَنَّ به معنای نعمت است، و ایثار، تفضیل یکی از دو چیز بر دیگری است مانند اختبار و اجتباء، و «ماثرة» به معنای مکرمه است، و «تثریب» به معنای توبیخ است، و «فصَلَت العیر» یعنی قطع العیر، و «تفنید» به معنای تضعیف رای است و «فَنَد» به معنای ضعف رای است. (و بقیّه لغات قبلاً بیان شد.)

ص: 286

ترجمه:

پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جست وجو کنید و از رحمت خدا مایوس نشوید که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مایوس می شوند!» (87) هنگامی که آن ها بر او [یوسف] وارد شدند، گفتند: «ای عزیز! ما و خاندان ما را ناراحتی فرا گرفته، و متاع کمی (برای خرید موادّ غذایی) با خود آورده ایم پیمانه را برای ما کامل کن و بر ما تصدّق و بخشش نما، که خداوند بخشندگان را پاداش می دهد!» (88) گفت: «آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آن گاه که جاهل بودید؟!» (89) گفتند: «آیا تو همان یوسفی؟!» گفت: «(آری،) من یوسفم، و این برادر من است! خداوند بر ما منّت گذارد هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایی و استقامت نماید، (سرانجام پیروز می شود) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند!» (90) گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برتری بخشیده و ما خطاکار بودیم!» (91) (یوسف) گفت: «امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست! خداوند شما را می بخشد و او مهربانترین مهربانان است! (92) این پیراهن مرا ببرید، و بر صورت پدرم بیندازید، بینا می شود! و همه نزدیکان خود را نزد من بیاورید!» (93) هنگامی که کاروان (از سرزمین مصر) جدا شد، پدرشان [یعقوب] گفت: «من بوی یوسف را احساس می کنم، اگر مرا به نادانی و کم عقلی نسبت ندهید!» (94) گفتند: «به خدا تو در همان گم راهی سابقت هستی!» (95) امّا هنگامی که بشارت دهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند ناگهان بینا شد! گفت: «آیا به شما نگفتم من از خدا چیزهایی می دانم که شما نمی دانید؟!» (96) گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!» (97) گفت: «به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش می طلبم، که او آمرزنده و مهربان است!» (98) و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت: «همگی داخل مصر شوید، که

ص: 287

انشاء اللَّه در امن و امان خواهید بود!» (99) و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگی به خاطر او به سجده افتادند و گفت: «پدر! این تعبیر خوابی است که قبلًا دیدم پروردگارم آن را حقّ قرار داد! و او به من نیکی کرد هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد، و شما را از آن بیابان (به این جا) آورد بعد از آن که شیطان، میان من و برادرانم فساد کرد. پروردگارم نسبت به آن چه می خواهد (و شایسته می داند،) صاحب لطف است چرا که او دانا و حکیم است! (100) پروردگارا! بخشی (عظیم) از حکومت به من بخشیدی، و مرا از علم تعبیر خوابها آگاه ساختی! ای آفریننده آسمان ها و زمین! تو ولیّ و سرپرست من در دنیا و آخرت هستی، مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق فرما!» (101) این از خبرهای غیب است که به تو وحی می فرستیم! تو (هرگز) نزد آن ها نبودی هنگامی که تصمیم می گرفتند و نقشه می کشیدند! (102)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَ اَخِیهِ وَ لَا تَیْاَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ…»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که بنیامین از یعقوب گرفته شد، یعقوب خدای خود را صدا زد و گفت:

پروردگارا! آیا به من رحم نمی کنی؟ چشمم را از من گرفتی، و فرزندم را نیز از من گرفتی؟! پس خداوند به او وحی نمود: اگر آن دو را بمیرانم، باز زنده می کنم تا بین تو و آنان را جمع نمایم، و لکن به یاد آور گوسفندی را که ذبح نمودی و بریان کردی و خوردی و فلان فقیر و فلان فقیر در کنار تو روزه دار بودند و تو چیزی از آن را به آنان ندادی؟!(2)

ص: 288


1- 432.. سوره ی یوسف، آیه ی 87.
2- 433.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن علی بن اسباط عن عمه یعقوب بن سالم عن اسحق بن عمار عن الکاهلی قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: ان یعقوب(علیه السلام) لما ذهب منه بنیامین نادی: یا رب امّا ترحمنی اذهبت عینی و اذهبت ابنی؟ فاوحی الله تبارک و تعالی: لو امتّهما لاحییتهما لک حتّی اجمع بینک و بینهما، و لکن تذکّر الشاة التی ذبحتها و شویتها و اکلت و فلان و فلان الی جانبک صائم لم تنله منها شیئا؟. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 455، ح 164]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

یعقوب به ملک الموت گفت: آیا ارواحی که قبض روح می کنی را به طور اجتماع قبض روح می کنی و یا متفرقاً و منفرداً قبض روح می کنی؟ ملک الموت گفت:

متفرّق و منفرد قبض روح می کنم. یعقوب گفت: آیا در بین ارواح، یوسف را قبض روح کرده ای؟ ملک الموت گفت: خیر. پس یعقوب به فرزندان خود گفت:

«اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَ اَخِیهِ.»(1) در تفسیر عیّاشی در ادامه بحث گذشته ابوبصیر از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

اندوه و حزن یعقوب شدید شد تا جایی که کمر او خمیده گردید، و دنیا به یعقوب و فرزندان او پشت کرد و سخت نیازمند و فقیر شدند و غذایی در خانه نداشتند، و در این هنگام یعقوب به فرزندان خود گفت:

«اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَ اَخِیهِ وَ لَا تَیْاَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ…» پس چند نفر از فرزندان یعقوب حرکت کردند و یعقوب سرمایه ی کمی را همراه نامه ای به عزیز مصر فرستاد و از او خواست که در حق او و فرزندانش مرحمتی بکند، و به فرزندان خود سفارش کرد که نامه را قبل از پرداخت بضاعت و سرمایه، تحویل عزیز مصر

ص: 289


1- 434.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة و قال الصادق(علیه السلام): ان یعقوب قال لملک الموت: اخبرنی عن الارواح تقبضها مجتمعة او متفرقة؟ قال: بل متفرقة، قال: فهل قبضت روح یوسف فی جملة ما قبضت من الارواح؟ فقال: لا فعند ذلک قال لبنیه: «یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ اَخِیهِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 455، ح 166]

بدهند، و در آن نامه نوشت:

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»، به عزیز مصر و مظهر عدل و کامل دهنده کیل، از یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم خلیل الرّحمن صاحب نمرود، آن کسی که هیزم و آتش فراهم کرد، برای سوزاندن ابراهیم و خدا آتش او را برای ابراهیم سرد و سلامت قرار داد و ابراهیم را از آتش نمرود نجات بخشید، ای عزیز مصر! من به تو اطّلاع می دهم که ما از خانواده های قدیمی هستیم و همواره از ناحیه خداوند -- برای امتحان -- بر ما بلا سرازیر بوده و خداوند می خواسته ما را در بلا و آسایش بیازماید، و اکنون بیست سال است که بلا پیاپی بر من فرود آمده، و اوّل آن ها این بوده که من فرزندی داشتم و نام او را یوسف قرار داده بودم، و او از بین فرزندان من، میوه ی دلم و نور چشمم و سبب سرور و شادی من بود، و برادران او -- که از مادر از او جدا بودند -- از من خواستند که او را با خود ببرند تا به بازی و چرا مشغول باشد، و من او را صبحگاهی با آنان فرستادم و شبانگاه بازگشتند و گفتند: «گرگ او را خورد» در حالی که گریه می کردند و پیراهن خونی او را به گمان خود آورده بودند، و از آن روز اندوه من بر او سخت شد و گریه من فراوان گردید، تا این که چشمانم از اندوه سفید و نابینا شد، و برادر دیگری داشت که از یک مادر و پدر بودند، و او نیز انیس و رفیق من بود و من او را شدیداً دوست می داشتم، و هر گاه به یاد یوسف می افتادم، او را به سینه و آغوش خود می گرفتم و برخی از غم ها و غصّه های من برطرف می شد، و برادران او به من گفتند: شما او را از من خواسته ای و به آنان گفته ای:

«اگر [در سفر آینده] او را با خود نیاورید من غلّه و گندمی به شما نخواهم داد پس من او را نیز همراه برادرانش فرستادم تا بتوانند غلّه و گندم خود را بگیرند و چون بازگشتند او را نیاوردند و گفتند: فرزند تو کیل پادشاه را دزدیده است! در حالی که

ص: 290

ما خانواده، اهل دزدی و سرقت نیستیم و شما این فرزند من را نیز حبس کرده اید و مرا گرفتار مصیبت و فراق او نموده اید و اکنون از فراق و اندوه کمر من خمیده شده و به واسطه این گرفتاری و گرفتاری های پیاپی پیشین، مصیبت من بزرگ شده است، پس تو بر من منّت گذار و او را آزاد کن و سهم غلّه و گندم ما را از لطف خود با قیمت نازل بپرداز و در تسهیل و آزادی آل یعقوب شتاب کن».

و چون فرزندان یعقوب نامه پدر خود را گرفتند و به طرف مصر حرکت کردند، جبرییل بر یعقوب نازل شد و گفت: ای یعقوب! پروردگارت به تو می گوید:

چه کسی تو را به مصائبی که به عزیز مصر نوشتی مبتلا نمود؟ یعقوب گفت: «تو مرا به آن ها مبتلا نمودی و این عقوبت و تادیب تو بود» خطاب شد: چه کسی غیر از من می تواند این بلاها را از تو برطرف کند؟ یعقوب گفت: جز تو کسی نمی تواند . خطاب شد: پس چرا از من حیا نکردی و مصائب خود را به غیر من شکایت کردی و به من شکوه ننمودی؟! یعقوب گفت: «اَسْتَغْفِرُکَ یَا اِلَهِی وَ اَتُوبُ اِلَیْکَ وَ اَشْکُو بَثِّی وَ حُزْنِی اِلَیْکَ» پس خداوند فرمود: «تادیب و مجازات من نسبت به تو و فرزندان گنه کارت به پایان رسید؛ و اگر تو مصائب خود را از همان اوّل به من شکوه می کردی و استغفار و توبه می نمودی، من آن مصیبت ها را از تو برطرف می نمودم، و لکن شیطان تو را از یاد من فراموشی داد و تو را از رحمت من ناامید نمود، در حالی که من خدای بخشنده و کریمی هستم، و مستغفرین از بندگان و تائبین و راغبین به رحمت خود را دوست می دارم، ای یعقوب! اکنون من یوسف و برادر او را به تو باز خواهم گرداند، و آن چه از مال دنیا و گوشت و خون بدن تو از بین رفته است را به تو باز خواهم داد و چشمان تو را بینا خواهم نمود و کمر تو را راست خواهم کرد، پس

ص: 291

شاد باش و آرامش پیدا کن، و بدان که آن چه من بر سر تو آوردم برای تادیب تو بود و تو باید تادیب من را بپذیری».

امام باقر(علیه السلام) در ادامه می فرماید:

فرزندان یعقوب نامه ی پدر خود را به مصر بردند و در دارالسلطنة به دست یوسف دادند و گفتند: «یَا اَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ اَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَاَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنَآ» سپس گفتند: برادرمان ابن یامین را به ما بازگردان و این نامه ی پدر ماست که به شما نوشته و از شما خواسته که بر ما منّت نهید و او را آزاد نمایید».

پس یوسف نامه پدر خود را گرفت و بوسید و بر چشمان خود گذارد و به قدری گریه کرد که پیراهن او از اشک چشمش خیس شد. و سپس رو به برادران خود نمود و گفت: «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ اَخِیهِ»؟! برادران یوسف گفتند: آیا تو یوسف هستی؟ فرمود: آری من یوسفم و این برادرم می باشد و خداوند بر ما منّت نهاد.

برادران یوسف گفتند: «به خدا سوگند! خداوند تو را بر ما فضیلت داد و اکنون تو ما را رسوا مکن و مجازاتمان منما و ما را ببخش» یوسف فرمود: امروز ملامتی بر شما نیست خداوند شما را بیامرزد، همانا او ارحم الراحمین است.(1)

ص: 292


1- 435.. فی تفسیر العیّاشی متصلا بآخر ما نقلناه عنه سابقا اعنی و ذکر نحوه عنه: عن ابی بصیر عن ابی جعفر(علیه السلام) عاد الی الحدیث الاول قال: و اشتد حزنه یعنی یعقوب حتّی تقوس ظهره، و ادبرت الدنیا عن یعقوب و ولده حتّی احتاجوا حاجة شدیدة، و فنیت میرتهم فعند ذلک قال یعقوب لولده: «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ اَخِیهِ وَ لا تَیْاَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ اِنَّهُ لا یَیْاَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ اِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ» فخرج منهم نفر و بعث منهم ببضاعة یسیرة، و کتب معهم کتابا الی عزیز مصر یتعطفه علی نفسه و ولده، و اوصی ولده ان یبدؤا بدفع کتابه قبل البضاعة، فکتب: بسم الله الرحمن الرحیم الی عزیز مصر و مظهر العدل و موفی الکیل من یعقوب بن اسحق بن ابراهیم خلیل الله صاحب نمرود الذی جمع لابراهیم الحطب و النار لیحرقه بها فجعلها الله علیه بردا و سلاما و انجاه منها، اخبرک ایها العزیز انا اهل بیت قدیم لم یزل البلاء سریعا الینا من الله لیبلونا بذلک عند السراء و الضراء، و ان مصائبی تتابعت علی منذ عشرین سنة، اولها انه کان لی ابن سمیته یوسف و کان سروری من بین ولدی و قرة عینی و ثمرة فؤادی و ان اخوته من غیر امه سالونی ان ابعثه معهم یرتع و یلعب، فبعثته معهم بکرة و انه جاؤنی عشاء یبکون و جاؤنی عَلی قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ، فزعموا ان الذئب اکله فاشتد لفقده حزنی و کثر علی فراقه بکائی حتّی ابیضت عینای من الحزن، و انه کان له اخ من خالته و کنت له معجبا علیه رفیقا و کان لی انیسا، و کنت اذا ذکرت یوسف ضممته الی صدری فیسکن بعض ما اجد فی صدری و ان اخوته ذکروا لی انک ایها العزیز سالتهم عنه و امرتهم ان یاتوک به و ان لم یاتوک به منعتهم المیرة لنا من القمح من مصر فبعثته معهم لیمتاروا لنا قمحا فرجعوا الی و لیس هو معهم، و ذکروا انه سرق مکیال الملک، و نحن اهل بیت لا نسرق و قد حبسته و فجعتنی به، و قد اشتد لفراقه حزنی حتّی تقوس لذلک ظهری، و عظمت به مصیبتی مع مصائب متتابعات علی، فمن علی بتخلیة سبیله و اطلاقه من محبسه، و طیب لنا القمح و اسمح لنا فی السعر، و عجل بسراح آل یعقوب. فلما مضی ولد یعقوب من عنده نحو مصر بکتابه نزل جبرییل علی یعقوب فقال له: یا یعقوب ان ربک یقول لک: من ابتلاک بمصائبک التی کتبت بها الی عزیز مصر؟ قال یعقوب: بلوتنی بها عقوبة منک و ادبا، قال الله: فهل کان یقدر علی صرفها عنک احد غیری؟ قال: یعقوب اللهم لا، قال: فما استحییت منی حین شکوت مصائبک الی غیری و لم تستغث بی و تشکو ما بک الی؟ فقال یعقوب: استغفرک یا الهی و اتوب الیک و اشکو بثی و حزنی الیک، فقال الله تبارک و تعالی: قد بلغت بک یا یعقوب و بولدک الخاطئین العنایة فی ادبی، و لو کنت یا یعقوب شکوت مصائبک الی عند نزولها بک و استغفرت و تبت الی من ذنبک لصرفتها عنک بعد تقدیری ایاها علیک، و لکن الشیطان انساک ذکری فصرت الی القنوط من رحمتی، و انا الله الجواد الکریم احب عبادی المستغفرین التائبین الراغبین الی فیما عندی، یا یعقوب انا راد الیک یوسف و اخاه و معید الیک ما ذهب من مالک و لحمک و دمک، و راد الیک بصرک و مقوم لک ظهرک و طب نفسا و قر عینا، و ان الذی فعلته بک کان ادبا منی لک فاقبل ادبی. قال: و مضی ولد یعقوب بکتابه نحو مصر حتّی دَخَلُوا عَلی یُوسُفَ فی دار المملکة، فقالوا: اَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنا وَ اَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَاَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا باخینا ابن یامین، و هذا کتاب ابینا یعقوب الیک فی امره یسئلک تخلیة سبیله، و ان تمن به علیه، قال: فاخذ یوسف کتاب یعقوب فقبله و وضعه علی عینیه و بکی و انتحب حتّی بلت دموعه القمیص الذی علیه، ثم اقبل علیهم فقال: هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ من قبل و اخیه من بعد قالوا اِنَّکَ لَاَنْتَ یُوسُفُ قالَ اَنَا یُوسُفُ وَ هذا اَخِی قَدْ مَنَّ اللهُ عَلَیْنا قالُوا تَاللهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللهُ عَلَیْنا فلا تفضحنا و لا تعاقبنا الیوم و اغفر لنا قالَ لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللهُ لَکُمْ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 456، ح 173]

ص: 293

سدیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

قائم [آل محمّد(صلی الله علیه و آله)] شباهتی به یوسف(علیه السلام) دارد. گفتم: مثل این که شما به یاد او و یاد غیبت او افتاده اید؟ فرمود: در این امّت کسانی که منکر او شوند، خوک صفتانی بیش نیستند! سپس فرمود: برادران یوسف همانند کالای تجارتی به یوسف نگریستند و او را فروختند، و بعدها او را دیدند و با وی به گفت وگو پرداختند، و او نیز با آنان سخن گفت، و او را نشناختند، تا آن که گفت: «من یوسفم و این برادر من است» و چه بسا به خاطر افکاری که این امّت ملعونه نسبت به صاحب الامر(علیه السلام) دارند خداوند تبارک و تعالی، با حجّت خویش آن کند که با یوسف کرد.

یوسف حکومت مصر را داشت و میان او و پدرش هیجده روز فاصله بود، و اگر می خواست پدر را با خبر کند، می توانست، [و این کار را انجام نداد] و یعقوب با پسرانش از زمان بشارت تا رسیدن به مصر نُه روز در راه بودند، و این امّت [یعنی منکرین امامت حضرت مهدی(علیه السلام)] نمی توانند بپذیرند که خداوند متعال

ص: 294

می تواند همان کاری را که با یوسف نمود، با حجّت خود بکند! یعنی حجّت او در بازارهای شان راه برود و بر فرش های شان قدم گذارد، تا زمانی که خداوند متعال این اجازه را به او بدهد، همان گونه که به یوسف اجازه داد و در جواب برادرانش که گفتند: «آیا تو همان یوسفی؟ فرمود: من یوسف هستم.(1) مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که آن آتش را برای سوزاندن ابراهیم افروختند، جبرییل آمد و لباسی از لباس های بهشت را بر او پوشاند، و در اثر آن لباس سرما و گرما به او اصابت نکرد، و هنگام مرگ، ابراهیم آن لباس را در یک تمیمه [یعنی حرزی] قرار داد، و آن را به گردن اسحاق آویخت و اسحاق نیز آن را به گردن یعقوب انداخت، و چون یوسف به دنیا آمد، یعقوب آن را به گردن یوسف انداخت، تا یوسف گرفتار آن بلاها شد، و چون یوسف آن پیراهن را از داخل آن تمیمه بیرون آورد، یعقوب بوی آن را شنید و گفت: «اِنِّی لَاَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلاَ اَن تُفَنِّدُونِ» و این پیراهن همان پیراهنی است که از بهشت فرود آمد.

ص: 295


1- 436.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن محمّد بن الحسین، عن ابن ابی نجران، عن فضالة بن ایوب، عن سدیر الصیرفی، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «ان فی صاحب هذا الامر شبها من یوسف(علیه السلام)». قال: قلت له: کانک تذکّر حیاته او غیبته؟ قال: فقال لی: «و ما تنکر من ذلک هذه الامة اشباه الخنازیر؟ ان اخوة یوسف(علیه السلام) کانوا اسباطا اولاد الانبیاء، تاجروا یوسف و بایعوه و خاطبوه و هم اخوته و هو اخوهم، فلم یعرفوه حتّی قال: انا یوسف، و هذا اخی، فما تنکر هذه الامة الملعونة ان یفعل الله(عزوجل) بحجته فی وقت من الاوقات کما فعل بیوسف(علیه السلام)» ؟ ان یوسف(علیه السلام) کان الیه ملک بمصر، و کان بینه و بین والده مسیرة ثمانیة عشر یوما، فلو اراد ان یعلمه لقدر علی ذلک، لقد سار یعقوب(علیه السلام) و ولده عند البشارة تسعة ایام من بدوهم الی مصر، فما تنکر هذه الامة ان یفعل الله(عزوجل) بحجته کما فعل بیوسف؟ ان یمشی فی اسواقهم، و یطا بسطهم، حتّی یاذن الله فی ذلک له، کما اذن لیوسف، قالوا: اَ اِنَّکَ لَاَنْتَ یُوسُفُ قالَ اَنَا یُوسُفُ؟». [تفسیر برهان، ج 3، ص 204، ح 37]

مفضّل گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم، سرانجام، این پیراهن به دست چه کسی رسید؟ فرمود:

هر پیامبری علم و یا هر چیز دیگری را که به ارث بگذارد، به حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) خواهد رسید، و ما وارثان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) هستیم.(1) در کمال الدین روایت شده:

که چون حضرت قائم(علیه السلام) قیام نماید، پیراهن یوسف و عصای موسی و خاتم سلیمان با او خواهد بود.(2) «قَالُواْ یَا اَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا اِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ * قالَ سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»(3) اسماعیل بن فضل هاشمی گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: برای چه یعقوب(علیه السلام) در پاسخ فرزندان خود که گفتند:

«یَا اَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا…» فرمود: در آینده برای شما استغفار خواهم نمود؟ و لکن

ص: 296


1- 437.. عن مفضّل الجعفی، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعته یقول: «ا تدری ما کان قمیص یوسف؟» قال: قلت: لا. قال: «ان ابراهیم لما اوقدوا النار له، اتاه جبرییل من ثیاب الجنة فالبسه ایاه، فلم یضره معه حر و لا برد، فلما حضر ابراهیم الموت، جعله فی تمیمة، و علقه علی اسحاق، و علقه اسحاق علی یعقوب، فلما ولد لیعقوب یوسف. علقه علیه، و کان فی عضده حتّی کان من امره ما کان، فلما اخرج یوسف القمیص من التمیمة وجد یعقوب ریحه، و هو قوله: اِنِّی لَاَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْ لا اَنْ تُفَنِّدُونِ فهو ذلک القمیص الذی انزل من الجنة». قلت: جعلت فداک، فالی من صار ذلک القمیص؟ فقال: «الی اهله -- ثم قال -- کل نبی ورث علما او غیره فقد انتهی الی محمّد(صلی الله علیه و آله)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 197، ح 19؛ همان، ج 3، ص 202، ح 33]
2- 438.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة و روی ان القائم(علیه السلام) اذا خرج یکون علیه قمیص یوسف و معه عصا موسی و خاتم سلیمان علیهم السّلام. [نورالثّقلین، ج 2، ص 464، ح 191]
3- 439.. سوره ی یوسف، آیات 97 و 98.

یوسف در پاسخ برادران خود که گفتند: «تَاللهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللّهُ عَلَیْنَا وَ اِن کُنَّا لَخَاطِئِینَ» فرمود: «لَا تَثْرَیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ وَ هُوَ اَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» و پاسخ آنان را به آینده موکول نکرد؟! امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خاطر این که قلب جوان رقیق تر و نرم تر از قلب پیر است، از سویی جنایت فرزندان یعقوب مستقیماً بر یوسف بوده است و جنایت شان بر یعقوب با واسطه بوده، از این رو یوسف زودتر از حق خود گذشت و یعقوب عفو خود را به تاخیر انداخت چرا که عفو او مربوط به حق دیگری بود، از این رو استغفار را به سحر شب جمعه موکول کرد.(1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

بهترین وقت برای دعا و درخواست از خداوند سحرها می باشد. و سپس آیه فوق را تلاوت نمود و فرمود: به همین خاطر یعقوب دعا را به سحر انداخت.(2)

ص: 297


1- 440.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی اسمعیل بن الفضل الهاشمی قال قلت لجعفر بن محمّد(علیه السلام): اخبرنی عن یعقوب(علیه السلام) لما قال له بنوه: یا اَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ قالَ سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی فاخر الاستغفار لهم، و یوسف(علیه السلام) لما قالوا له: «تَاللهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللهُ عَلَیْنا وَ اِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ قالَ لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللهُ لَکُمْ وَ هُوَ اَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»؟ قال: لان قلب الشاب ارق من قلب الشیخ، و کانت جنایة ولد یعقوب علی یوسف، و جنایتهم علی یعقوب انما کانت بجنایتهم علی یوسف، فبادر یوسف الی العفو عن حقه، و اخر یعقوب العفو لان عفوه انما کان عن حق غیره فاخرهم الی السحر لیلة الجمعة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 465، ح 196]
2- 441.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن شریف بن سابق عن المفضّل بن ابی قرة عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) خیر وقت دعوتم الله فیه الاسحار، و تلا هذه الآیة فی قول یعقوب(علیه السلام): «سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی» و قال: اخرهم الی السحر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 466، ح 197]

حنّان بن سُدیر از پدر خود سدیر نقل کرده که گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: آیا فرزندان یعقوب پیامبر بودند؟ فرمود:

پیامبر نبودند و لکن فرزندان پیامبر و اسباط بودند و از دنیا خارج نشدند مگر با توبه و یادآوری و اعتراف به خطا، و سعادتمند، از دنیا رفتند، در حالی که شیخین بدون توبه از دنیا رفتند و به ظلم خود بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) اعتراف نکردند، و لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر آنان باد.(1) «وَ رَفَعَ اَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَ قَالَ یَا اَبَتِ هَذَا تَاْوِیلُ رُؤْیَایَ…»(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

یوسف هنگامی که پدر پیرمرد او، بر او وارد شد، عزّتِ سلطنت او را گرفت و به احترام پدر پایین نیامد و به این خاطر جبرییل(علیه السلام) نازل شد و گفت: ای یوسف دست خود را باز کن.

و چون کف دست خود را باز نمود نوری از آن جدا شد و به آسمان بالا رفت، و یوسف به جبرییل گفت: این نوری که از دست من جدا شد چه بود؟ جبرییل گفت: این نور نبوّت بود که از نسل تو جدا شد، و این عقوبت تو است که در مقابل پدر پیرمرد خود، پایین نیامدی، از این رو از نسل تو، پیامبری به وجود نخواهد آمد! (3)

ص: 298


1- 442.. فی روضة الکافی عن حنان عن ابیه عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: قلت له: ما کان ولد یعقوب انبیاء؟ قال: لا و لکنهم کانوا اسباطا اولاد الانبیاء، و لم یکن یفارقوا الدنیا الا سعداء تابوا و تذکّروا ما صنعوا، و ان الشیخین فارقا الدنیا و لم یکن یتوبا و لم یذکرا ما صنعا بامیرالمؤمنین(علیه السلام) فعلیهما لَعْنَةُ اللهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ اَجْمَعِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 466، ح 200]
2- 443.. سوره ی یوسف، آیه ی 100.
3- 444.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن مروک بن عبید عمن حدثه عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان یوسف لما قدم علیه الشیخ یعقوب(علیه السلام) دخله عز الملک فلم ینزل الیه، فهبط جبرییل(علیه السلام) فقال: یا یوسف ابسط راحتک فخرج منها نور ساطع فصار فی جو السماء فقال یوسف: یا جبرییل ما هذا النور الذی خرج من راحتی؟ فقال: نزعت النبوّة من عقبک عقوبة لما لم تنزل الی الشیخ یعقوب، فلا یکون من عقبک نبی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 466، ح 201]

یحیی بن اکثم از حضرت رضا(علیه السلام) سوال کرد: معنای آیه «وَ رَفَعَ اَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا» چیست؟ آیا یعقوب و فرزندان او در مقابل یوسف سجده کردند در حالی که پیامبر بودند؟! حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

سجده یعقوب و فرزندان او برای یوسف نبود، بلکه اطاعت از خدا و احترام به یوسف بود، چنان که سجود ملائکه به آدم، اطاعت خدا و تحیّت برای آدم بود، از این رو یعقوب و فرزندان او و یوسف همگی در مقابل خدا سجده کردند، برای شکرانه ملاقات و اجتماع خود، و یوسف در آن حال گفت: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِن تَاْوِیلِ الاَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ اَنتَ وَلِیِّی فِی الدُّنُیَا وَ الآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَ اَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ» پس جبرییل نازل شد و به یوسف گفت:

دست خود را باز کن و چون باز نمود نوری از بین انگشتان او خارج گردید، و یوسف گفت: ای جبرییل! این نور چیست؟ جبرائیل گفت: «این نور نبوّت است که خداوند از صلب تو خارج کرد، چرا که در مقابل پدر خود به پا نخواستی» و نور نبوّت را خداوند از آن روز در صلب برادر یوسف لاوی قرار داد چرا که او هنگامی که می خواستند یوسف را بکشند گفت: «لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ اَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِ» و خداوند از او تشکّر نمود، و هنگامی که یوسف بنیامین را نگهداشت و برادران او خواستند به کنعان بازگردند لاوی گفت: «لَنْ اَبْرَحَ الاَرْضَ حَتَّیَ یَاْذَنَ لِی اَبِی اَوْ یَحْکُمَ اللّهُ لِی وَ هُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ» و خداوند از او تشکّر نمود و پیامبران بنی اسراییل، از نسل لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم(علیهم السلام) به وجود آمدند….

تا این که فرمود:

ص: 299

یعقوب به فرزند خود یوسف گفت: بگو بدانم برادران تو هنگامی که تو را از نزد من بردند با تو چه کردند؟ یوسف گفت: ای پدر مرا از این سوال معاف بدار. یعقوب گفت: پس برخی از آن را به من بگو، یوسف گفت: «برادران من هنگامی که مرا نزد چاه بردند گفتند: پیراهن خود را بیرون کن. پس من به آنان گفتم: ای برادران! از خدا بترسید و مرا برهنه نکنید، پس کارد خود را بیرون کردند و گفتند: اگر پیراهن خود را بیرون نکنی تو را سر می بریم. و من پیراهن خود را بیرون کردم و آنان مرا عریان در چاه انداختند» پس یعقوب ناله ای زد و بیهوش شد، و چون به حال خود بازگشت گفت:

فرزندم ادامه بده. یوسف به پدر خود گفت: من از شما مسالت می کنم که به حق خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب مرا معاف نمایی، و یعقوب او را معاف نمود.(1)

ص: 300


1- 445.. حدثنی محمّد بن عیسی ان یحیی بن اکثم سال موسی بن محمّد بن علی ابن موسی مسایل فعرضها علی ابی الحسن و کان احدها: اخبرنی عن قول الله(عزوجل): «وَ رَفَعَ اَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً» سجد یعقوب و ولده لیوسف و هم انبیاء، فاجاب ابو الحسن(علیه السلام): امّا سجود یعقوب و ولده فانه لم یکن لیوسف و انما کان من یعقوب و ولده طاعة الله و تحیة لیوسف، کما کان السجود من الملائکة لادم و لم یکن لآدم و انما کان منهم ذلک طاعة لله و تحیة لآدم، فسجد یعقوب و ولده و یوسف معهم شکرا لله لاجتماع شملهم، الم تر انه یقول فی شکر ذلک الوقت: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَاْوِیلِ الْاَحادِیثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ اَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ اَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ» فنزل علیه جبرییل(علیه السلام) فقال له: یا یوسف! اخرج یدک فاخرجها فخرج من بین اصابعه نور، فقال یوسف: ما هذا یا جبرییل؟ فقال هذه النبوّة اخرجها الله من صلبک لانک لم تقم الی ابیک فحط الله نوره و محی النبوّة من صلبه، و جعلها فی ولد لاوی اخی یوسف و ذلک لانهم لما ارادوا قتل یوسف قال: «لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ اَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ» فشکره الله علی ذلک، و لما ارادوا ان یرجعوا الی ابیهم من مصر و قد حبس یوسف اخاه قال: «فَلَنْ اَبْرَحَ الْاَرْضَ حَتَّی یَاْذَنَ لِی اَبِی اَوْ یَحْکُمَ اللهُ لِی وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ» فشکر الله له ذلک و کانوا انبیاء بنی اسراییل من ولد لاوی بن یعقوب بن اسحق بن ابراهیم(علیه السلام)، و کان موسی من ولده، و هو موسی بن عمران بن یهصر بن واهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحق بن ابراهیم(علیه السلام) فقال یعقوب لابنه: یا بنی اخبرنی ما فعل بک اخوتک حین اخرجوک من عندی؟ قال: یا ابت اعفنی من ذلک، قال: فاخبرنی ببعضه، قال: انهم لما ادنونی من الجب قالوا: انزع القمیص، فقلت لهم: یا اخوتی اتقوا الله و لا تجردونی فسلوا علی السکین، و قالوا: لئن لم تنزع لنذبحنک، فنزعت القمیص و القونی فی الجب عریانا، قال: فشهق یعقوب شهقة و اغمی علیه، فلما افاق قال: یا بنی حدثنی، قال: یا ابت اسئلک باله ابراهیم و اسحق و یعقوب الا اعفیتنی فاعفاه [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 468، ح 209]

«یَا اَبَتِ هَذَا تَاْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَ قَدْ اَحْسَنَ بَی اِذْ اَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَ جَاء بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ…»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند در زندان به یوسف وحی نمود: «ای پسر یعقوب! چه شد که در کنار گنه کاران زندانی، محبوس شدی؟ پس یوسف به خطای خود اعتراف نمود… و خداوند به او فرمود: این دعا را بخوان [تا نجات یابی]: «یَا کَبِیرَ کُلِ کَبِیرٍ یَا مَنْ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ لَا وَزِیرَ یَا خَالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِیرِ یَا عِصْمَةَ الْمُضْطَرِّ الضَّرِیرِ یَا قَاصِمَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ یَا مُغْنِیَ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیرِ یَا مُطْلِقَ الْمُکَبَّلِ الْاَسِیرِ اَسْاَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَنْ تَجْعَلَ لِی مِنْ اَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ تَرْزُقَنِی مِنْ حَیْثُ اَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا اَحْتَسِبُ». و چون صبح شد پادشاه دستور داد او را آزاد کردند، چنان که خداوند از قول او می فرماید: «وَ قَدْ اَحْسَنَ بَی اِذْ اَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ.»(2)

ص: 301


1- 446.. سوره ی یوسف، آیه ی 100.
2- 447.. فی تفسیر العیّاشی عن اسحق بن بشار عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال: ان الله بعث الی یوسف و هو فی السجن یا ابن یعقوب ما اسکتک مع الخطائین؟ قال: جرمی فاعترف بمجلسه منها مجلس الرجل من اهله فقال له: ادع بهذا الدعاء: یا کبیر کل کبیر، یا من لا شریک له و لا وزیر، یا خالق الشمس و القمر المنیر، یا عصمة المضطر الضریر، یا قاصم کل جبار مبیر، یا مغنی البائس الفقیر، یا جابر العظم الکسیر، یا مطلق المکبل الاسیر اسئلک بحق محمّد و آل محمّد ان تجعل لی من امری فرجا و مخرجا، و ترزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسب، قال: فلما اصبح دعا به الملک فخلی سبیله و ذلک قوله و قَدْ اَحْسَنَ بِی اِذْ اَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 469، ح 212]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

[پس از آن که عزیز مصر در ایّام قحطی از دنیا رفت] همسر او فقیر و نیازمند شد [و کنار راه می نشست و گدایی می کرد] به او گفتند: خوب است نزد یوسف بروی و از او راه خلاصی بیابی تا این که مشورت کرد و بعضی گفتند: ما بر جان تو از او هراس داریم [چرا که تو در حق او ستم کرده ای] زلیخا گفت: هیهات! من از کسی که از خدا می ترسد نمی ترسم، و چون زلیخا وارد بر یوسف شد و او را در جایگاه سلطنتی دید، گفت: «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی جَعَلَ الْعَبِیدَ مُلُوکاً بِطَاعَتِهِ، وَ جَعَلَ الْمُلُوکَ عَبِیداً بِمَعْصِیَتِهِ» یعنی ستایش خدایی را که غلامان را به سبب اطاعت و بندگی، پادشاه قرار داد، و پادشاهان را به سبب معصیت و گناه، غلام قرار داد. یوسف گفت: چه می خواهی؟ زلیخا گفت: دعا کن جوانی من باز گردد پس یوسف دعا کرد و او جوان شد و یوسف با او ازدواج نمود و او را باکره یافت و به او گفت: آیا این بهتر و زیباتر نبود؟! پس زلیخا گفت: من شیفته تو شدم به خاطر چهار چیز: 1. من زیباترین زنِ زمان خود بودم؛ 2. تو نیز زیباترین مرد زمانِ خود بودی؛ 3. من بکر بودم؛ 4. همسرم عنین و ناتوان از زناشویی بود.(1)

ص: 302


1- 448.. فی امالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی ابی جعفر محمّد بن علی الباقر(علیه السلام) قال: لما اصابت امراة العزیز الحاجة قیل لها: لو اتیت یوسف بن یعقوب(علیهما السلام) فشاورت فی ذلک، فقیل لها: انا نخافه علیک، قالت: کلا انی لا اخاف من یخاف الله، فلما دخلت علیه فراته فی ملکه، قالت: الحمد لله الذی جعل العبید ملوکا بطاعته، و جعل الملوک عبیدا بمعصیته فتزوجها فوجدها بکرا، فقال: ا لیس هذا احسن؟ ا لیس هذا اجمل؟ فقالت: انی کنت بلیت منک باربع خصال: کنت اجمل اهل زمانی، و کنت اجمل زمانک، و کنت بکرا، و کان زوجی عنینا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 472، ح 219]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

یوسف هنگامی که داخل زندان شد، دوازده ساله بود، و هیجده سال در زندان ماند، و پس از خروج از زندان هشتاد سال زنده بود، بنابراین مدّت عمر او یک صد و ده سال بوده است.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

[پس از مرگ عزیز مصر زلیخا فقیر شد] و خواست که بر یوسف [که عزیز مصر بود] وارد شود، به او گفتند: «ما می ترسیم تو را نزد یوسف ببریم، چرا که تو، به او آزار رسانده ای» زلیخا گفت: «من از کسی که از خدا می ترسد نمی ترسم» و چون وارد بر یوسف شد، یوسف به او فرمود: چرا رنگ صورت تو تغییر کرده [و پژمرده شده ای]؟ زلیخا گفت: «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی جَعَلَ الْمُلُوکَ بِمَعْصِیَتِهِمْ عَبِیداً وَ جَعَلَ الْعَبِیدَ بِطَاعَتِهِمْ مُلُوکاً» یوسف فرمود: برای چه با من آن گونه عمل کردی؟! زلیخا گفت: «به خاطر زیبایی تو بود» یوسف فرمود: «چگونه خواهی بود اگر پیامبری مانند حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را در آخر الزمان ببینی؟! همانا او زیباتر از من خواهد بود، اخلاق او نیز نیکوتر از من است، سخاوت او نیز بیشتر از من است؟!» زلیخا گفت:

راست می گویی. یوسف فرمود: از کجا دانستی که من راست می گویم؟ زلیخا گفت:

ص: 303


1- 449.. فی مجمع البیان و فی کتاب النبوّة بالاسناد عن محمّد بن مسلم الی قوله: و بالاسناد عن ابی خالد عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: دخل یوسف السجن و هو ابن اثنی عشرة سنة و مکث فیه ثمانی عشرة سنة، و بقی بعد خروجه ثمانین سنة، فذلک ماة سنة و عشر سنین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 473، ح 224]

«به خاطر این که محبّت او در قلب من جای گرفت» پس خداوند به یوسف وحی نمود:

«او راست می گوید، و من او را دوست می دارم، به خاطر این که او محمّد(صلی الله علیه و آله) را دوست می دارد». سپس خداوند یوسف را امر نمود تا با او ازدواج نماید.(1)

سوره ی یوسف، آیات 103 تا آخر

متن:

وَ ما اَکْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنینَ وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجْرٍ اِنْ هُوَ اِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ وَ کَاَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ وَ ما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ اَ فَاَمِنُوا اَنْ تَاْتِیَهُمْ غاشِیَةٌ مِنْ عَذابِ اللهِ اَوْ تَاْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ قُلْ هذِهِ سَبیلی اَدْعُوا اِلَی اللهِ عَلی بَصیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی وَ سُبْحانَ اللهِ وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ اِلَّا رِجالًا نُوحی اِلَیْهِمْ مِنْ اَهْلِ الْقُری اَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْاَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ اتَّقَوْا اَ فَلا تَعْقِلُونَ حَتَّی اِذَا اسْتَیْاَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَاْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ

ص: 304


1- 450.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی عبد الله بن المغیرة عمن ذکره عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: استاذنت زلیخا علی یوسف فقیل لها: انا نکره ان نقدم بک علیه لما کان منک الیه قالت: انی لا اخاف من یخاف الله، فلما دخلت قال لها: یا زلیخا ما لی اراک قد تغیر لونک؟ قالت: الحمد لله الذی جعل الملوک بمعصیتهم عبیدا، و جعل العبید بطاعتهم ملوکا فقال لها: ما الذی دعاک الی ما کان منک؟ قالت: حسن وجهک یا یوسف. فقال: کیف لو رایت نبیا یقال له محمّد(صلی الله علیه و آله) یکون فی آخر الزمان احسن منی وجها، و احسن منی خلقا، و اسمح منی کفا؟ قالت: صدقت، قال: و کیف علمت انی صدقت؟ قال: لانک حین ذکرته وقع حبه فی قلبی، فاوحی الله(عزوجل) الی یوسف: انها قد صدقت و انی قد احببتها لحبها محمّدا، فامره الله تبارک و تعالی ان یتزوجها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 471، ح 217]

لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُولِی الْاَلْبابِ ما کانَ حَدیثًا یُفْتَری وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

لغات:

«حِرص» طلب کردن چیزی است با جدیّت و وَلَع، «و عالَم و عالَمین» همه موجودات زنده ای است که قابل دانستن باشند، و بعضی گفته اند: «عالَم» همه ی موجوداتی است که فلک آن ها را احاطه نموده است، و «غاشیة» به معنای پوشاننده است و مقصود عذابی است که همه را در بر می گیرد، و «بَغتَةً» یعنی فُجاةً و ناگهانی، و فرود آمدن چیزی که انتظار و توقّع آن نبوده است را بغتةً و فجاةً گویند، و «دین اسلام» یعنی دین تسلیم، «و سبیل» مؤنّث و مذکّر آن یکسان است و آن طریقه رسیدن به حق و خداوند است، و «بصیرة» نیروی بینش [صحیح] حقایق است، و «سَیْر» مرور طولانی را گویند، و «اِسْتَیْاَسَ» از یاس و ناامیدی است، و یَئِسَ و اِسْتَیْاَسَ به یک معناست، و «بَاس» به معنای شدّت امر بر نفس است و لذا بُؤْس به معنای فقر آمده است، و به همین معناست، لا باس علیک، و «قَصَص» به معنای خبرهای پی در پی می باشد، و «عبرت» به معنای دلالت و راهنمایی بر طلب چیزی است، و «الباب» جمع لُبّ به معنای عقل است، و لُبّ، خالص چیزی را گویند و چون عقل، نفیس ترین چیزی است که در انسان وجود دارد، آن را لُبّ گویند و لُبّ هر چیزی بهترین آن است. و «تصدیق» به معنای اقرار به صدق و راستی و حقانیّت چیزی است، و «تفصیل» به معنای تنظیم و مرتّب نمودن است، از این رو بیان حقایق و جدا نمودن حق از باطل را تفصیل گویند.

و الله العالم.(1)

ص: 305


1- 451.. مجمع البیان با اضافات.
ترجمه:

و بیشتر مردم، هر چند اصرار داشته باشی، ایمان نمی آورند! (103) و تو (هرگز) از آن ها پاداشی نمی طلبی آن نیست مگر تذکّری برای جهانیان! (104) و چه بسیار نشانه ای (از خدا) در آسمان ها و زمین که آن ها از کنارش می گذرند، و از آن رویگردانند! (105) و بیشتر آن ها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند! (106) آیا ایمن از آنند که عذاب فراگیری از سوی خدا به سراغ آنان بیاید، یا ساعت رستاخیز ناگهان فرارسد، در حالی که متوجّه نیستند؟! (107) بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!» (108) و ما نفرستادیم پیش از تو، جز مردانی از اهل آبادیها که به آن ها وحی می کردیم! آیا (مخالفان دعوت تو،) در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آن ها بودند چه شد؟! و سرای آخرت برای پرهیزکاران بهتر است! آیا فکر نمی کنید؟! (109) (پیامبران به دعوت خود، و دشمنان آن ها به مخالفت خود هم چنان ادامه دادند) تا آن گاه که رسولان مایوس شدند، و (مردم) گمان کردند که به آنان دروغ گفته شده است در این هنگام، یاری ما به سراغ آن ها آمد آنان را که خواستیم نجات یافتند و مجازات و عذاب ما از قوم گنه کار بازگردانده نمی شود! (110) در سرگذشت آن ها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود! این ها داستان دروغین نبود بلکه (وحی آسمانی است، و) هماهنگ است با آن چه پیش روی او (از کتب آسمانی پیشین) قرار دارد و شرح هر چیزی (که پایه سعادت انسان است) و هدایت و رحمتی است برای گروهی که ایمان می آورند! (111)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ مَا اَکْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ»(1)

ص: 306


1- 452.. سوره ی یوسف، آیه ی 103.

تردیدی نیست که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حریص و کوشا برای هدایت مردم بوده تا جایی که خداوند می فرماید:

«فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَی آثَارِهِمْ اِن لَّمْ یُؤْمِنُوا»(1)، و یا می فرماید: «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ اَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»(2)، و یا می فرماید: «اَمَّا مَنِ اسْتَغْنَی * فَاَنتَ لَهُ تَصَدَّی * وَ مَا عَلَیْکَ اَلَّا یَزَّکَّی»(3). از این رو در آیات زیادی آمده که خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «اِنْ اَنتَ اِلَّا نَذِیرٌ» و یا می فرماید: «اِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ اَحْبَبْتَ وَ لَکِنَّ اللهَ یَهْدِی مَن یَشَاء»(4). و علّت این است که از اوّل دنیا تا کنون اکثر مردم در گم راهی و باطل و عدم تعقّل و عدم شعور و عدم علم و عدم ایمان بوده اند و خواهند بود، و با بودن پیامبران و اوصیا و انذار و تبشیر و اتمام حجّت، باز مردم به واسطه علاقه به دنیا و قساوت ها و علاقه و ارتباطی که با طاغوت ها و حکّام ستم گر دارند کم تر توفیق و قابلیّت پذیرفتن سخنان پیامبران را پیدا می کنند، و دشمنان پیدا و پنهان آنان را به انواع مختلف به طرف باطل دعوت می کنند، از این رو خداوند می فرماید: «وَ مَا اَکْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ».

«وَ مَا یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُم مُّشْرِکُونَ»(5) و در بین مومنان نیز اکثر آنان مشرک در طاعت و یا مشرک افعّالی هستند یعنی ایمان آنان همراه با اطاعت از شیطان و یا حاکم ستم گر و یا نفس امّاره و یا زن و فرزند می باشد، و کارها را به دست خدا نمی دانند و خدا را از یاد می برند و تکیه بر مال و قدرت و هم نشین و… می کنند!

ص: 307


1- 453.. سوره ی کهف، آیه ی 6.
2- 454.. سوره ی توبه، آیه ی 128.
3- 455.. سوره ی عبس، آیه ی 6.
4- 456.. سوره ی قصص، آیه ی 56.
5- 457.. سوره ی یوسف، آیه ی 106.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از این آیه، شرک در طاعت است نه شرک در عبادت.

امام باقر(علیه السلام) نیز می فرماید:

مقصود از آیه فوق شرک در طاعت است نه شرک در عبادت، سپس می فرماید:

گناهانی که مردم انجام می دهند، شرک در طاعت است، چرا که اطاعت از شیطان می کنند و مشرک در طاعت می شوند، نه این که غیر خدا را بپرستند.

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری در تفسیر آیه فوق می فرماید:

مقصود این است که کسی بگوید: «اگر فلانی نبود من چنین و چنان می شدم، و اگر فلانی نبود، زن و بچّه من تباه می شدند» سپس فرمود: «آیا نمی بینی او برای خدا در ملک و ملکوت او شریک قرار داد، و گمان کرد مخلوق روزی او را فراهم کرده، و او بلا را از او دور نموده است؟!» راوی حدیث مالک بن عطیّه گوید: به آن حضرت گفتم: آیا اگر بگوید: «لَوْ لَا اَنْ مَنَ اللهُ عَلَیَ بِفُلَانٍ لَهَلَکْتُ» چگونه است؟ فرمود: آری این شرک نیست. [چرا که خدا را اصل قرار داده است.](1)

ص: 308


1- 458.. اخبرنا احمد بن ادریس قال: حدثنا احمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن موسی بن بکر عن الفضیل عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله تبارک و تعالی: وَ ما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قال: شرک طاعة و لیس شرک عبادة، و المعاصی التی یرتکبون فهی شرک طاعة اطاعوا فیها الشیطان، فاشرکوا بالله فی الطاعة لغیره، و لیس باشراک عبادة ان یعبدوا غیر الله. -- فی کتاب التوحید باسناده الی حنان بن سدیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه: و لَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنی التی لا یسمی لها غیره و هی التی وصفها فی الکتاب فقال: «فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی اَسْمائِهِ» جهلا بغیر علم فالذی یلحد فی اسمائه بغیر علم یشرک و هو لا یعلم، و یکفر به و هو یظن انه یحسن، فلذلک قال: «وَ ما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» فهم الذین یلحدون فی اسمائه بغیر علم فیضعونها غیر مواضعها. -- فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن یحیی بن المبارک عن عبد الله بن جبلة عن سماعة عن ابی بصیر و اسحق بن عمار عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): «وَ ما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» قال: یطیع الشیطان من حیث لا یعلم فیشرک. -- عن مالک بن عطیة عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «وَ ما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» قال: هو الرجل یقول: لولا فلان لهلکت، و لو لا فلان لاصبت کذا و کذا، و لولا فلان لضاع عیالی، الا تری انه قد جعل لله شریکا فی ملکه یرزقه و یدفع عنه، قال: قلت: فیقول: لولا ان منّ الله علی بفلان لهلکت؟ قال: نعم لا باس بهذا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 475، ح 228، 229، 230و 235]

«قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی اَدْعُو اِلَی اللهِ عَلَی بَصِیرَةٍ اَنَاْ وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحَانَ اللهِ وَ مَا اَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»(1) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

مقصود از «اَدْعُو اِلَی اللّهِ…»، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و مقصود از «وَ مَنِ اتَّبَعَنِی» علی بن ابی طالب و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند.(2) علی بن حسّان گوید: به امام جواد(علیه السلام) گفتم: مولای من! مردم به خاطر کمی سنّ و نوجوان بودن شما، امامت شما را انکار می کنند؟! امام جواد(علیه السلام) فرمود:

برای چه انکار می کنند؟! مگر خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) نمی فرماید: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی اَدْعُوا اِلَی اللهِ عَلی بَصِیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی؟» سپس فرمود: به خدا سوگند [در اوّل بعثت] جز علی(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیروی نکرد، و او نه سال داشت و من نیز نه سال دارم.(3)

ص: 309


1- 459.. سوره ی یوسف، آیه ی 108.
2- 460.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی اَدْعُوا اِلَی اللهِ عَلی بَصِیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی» یعنی نفسه، و من تبعه علی بن ابی طالب(علیهما السلام) و آل محمّد(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 477، ح 243]
3- 461.. علی بن ابراهیم عن ابیه قال: قال علی بن حسان لابی جعفر: یا سیدی ان الناس ینکرون علیک حداثة سنک فقال: و ما ینکرون؟ ذلک قول الله(عزوجل) لقد قال لنبیه: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی اَدْعُوا اِلَی اللهِ عَلی بَصِیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی» فوالله ما تبعه الا علی(علیه السلام) و له تسع سنین، و انا ابن تسع سنین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 476، ح 239]

مولّف گوید:

روایات دیگری نیز به این معنا وارد شده و ما به خاطر اختصار بیان نکردیم.

«حَتَّی اِذَا اسْتَیْاَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّواْ اَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا…»(1) علیّ بن محمّد بن جهم گوید:

من در مجلس مامون حاضر بودم که مامون به حضرت رضا(علیه السلام) گفت: ای فرزند رسول خدا! آیا شما پیامبران خدا را معصوم می دانید؟ امام(علیه السلام) فرمود: آری. مامون گفت: پس معنای قول خداوند چیست که می فرماید: «حَتَّی اِذَا اسْتَیْاَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّواْ اَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا…»، [و یاس آنان چه معنایی دارد؟] امام(علیه السلام) فرمود: «معنای آیه این است که پیامبران از هدایت قوم خود مایوس شدند، و قوم آنان گمان کردند که پیامبران دروغ می گویند، و در این هنگام خداوند نصرت و یاری خود را برای پیامبران فرستاد». پس مامون گفت: «لِلهِ دَرُّکَ یَا اَبَا الْحَسَنِ» یعنی چه نیکو سخن گفتی یا ابا الحسن.(2)

ص: 310


1- 462.. سوره ی یوسف، آیه ی 110.
2- 463.. فی عیون الاخبار فی باب مجلس الرّضا(علیه السلام) عند المامون فی عصمة الانبیاء علیهم السّلام حدثنا تمیم بن عبد الله بن تمیم القرشی(رضی الله عنه) قال: حدثنا ابی عن حمدان بن سلیمان النیسابوری عن علی بن محمّد بن الجهم قال: حضرت مجلس المامون و عنده الرّضا(علیه السلام) فقال له المامون: یا ابن رسول الله ا لیس من قولک: ان الانبیاء معصومون قال: بلی، قال: فما معنی قول الله(عزوجل) الی ان قال: فاخبرنی عن قول الله تعالی: «حَتَّی اِذَا اسْتَیْاَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا» قال الرّضا(علیه السلام): یقول الله تعالی: «حَتَّی اِذَا اسْتَیْاَسَ الرُّسُلُ» من قومهم فظن قومهم ان الرسل قد کذبوا جاء الرسل نصرنا، فقال المامون: لله درک یا ابا الحسن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 479، ح 251]

زراره گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: چگونه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نترسید که آن چه از طرف خداوند بر او نازل می شود را شیطان در آن رخنه کرده باشد؟! امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند هنگامی که بنده ای را رسول خود قرار می دهد، سکینه و وقار را برای او می فرستد، و او آن چه از طرف خدا نازل می شود را به چشم می بیند. [و هیچ شکّ و تردیدی پیدا نمی کند.](1)

ص: 311


1- 464.. عن زرارة قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): کیف لم یخف رسول الله(صلی الله علیه و آله) فیما یاتیه من قبل الله ان یکون ذلک ما ینزعْ به الشیطان؟ قال: فقال: ان الله اذا اتخذ عبدا رسولا انزل علیه السکینة و الوقار، و کان یاتیه من قبل الله مثل الذی یراه بعینه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 478، ح 250]

ص: 312

سوره ی رعد محلّ نزول: مکیّة کلّاً 43 آیة(1) «مدنیّه کلاً نزلت بعد سورة محمّد(صلی الله علیه و آله) و هی ثلاث و اربعون آیة».(2) و قیل: الّا آخر آیةٍ منها.

و قیل: الّا آیتین منها نزلتا بمکّة و هما: «و لو انّ قرآناً سیّرت…» و ما بعدها.

ثواب قرائت سوره ی رعد امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که فراوان سوره ی رعد را قرائت کند، خداوند او را مبتلای به صاعقه نمی کند، گرچه ناصبی باشد، و ناصبی از همه مردم بدتر است، و اگر مومن و شیعه باشد خداوند بدون حساب او را وارد بهشت می کند. و شفاعت همه ی آشنایان -- از خانواده و برادران مومن -- خود را خواهد کرد.(3)

ص: 313


1- 465.. تفسیر صافی.
2- 466.. تفسیر برهان.
3- 467.. ابن بابویه: باسناده، عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال: «من اکثر من قراءة سورة الرعد لم یصبه الله بصاعقة ابدا، و لو کان ناصبیا، و اذا کان مومنا ادخله الجنة بغیر حساب، و یشفع فی جمیع من یعرفه من اهل بیته و اخوانه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 221، ح 1]

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمود:

هر کس این سوره را بخواند، پاداش او ده حسنه است که وزن آن ها به اندازه ی ابرهای گذشته و آینده باشد، و روز قیامت از وفاکنندگان به عهد خدا مبعوث می شود، و کسی که آن را بنویسد و بر درب خانه سلطان ظالمی قرار بدهد، آن سلطان هلاک می شود و حکومت او از بین می رود.(1) مضمون روایت فوق با مختصر تغییری از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.(2)

ص: 314


1- 468.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: «من قرا هذه السورة کان له من الاجر عشر حسنات بوزن کل سحاب مضی، و کل سحاب یکون، و یبعث یوم القیامة من الموفین بعهد الله، و من کتبها و علقها فی لیلة مظلمة بعد صلاة العشاء الآخرة علی ضوء نار، و جعلها من ساعته علی باب سلطان جائر و ظالم، هلک و زال ملکه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 221، ح 3]
2- 469.. العیّاشی: عن عثمان بن عیسی، عن الحسین بن ابی العلاء، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «من اکثر قراءة سورة الرعد لم تصبه صاعقة ابدا، و ان کان ناصبیا، فانه لا یکون اشر من الناصب، و ان کان مومنا ادخله الله الجنة بغیر حساب، و یشفع فی جمیع من یعرف من اهل بیته و اخوانه من المؤمنین». [تفسیر برهان، ج 3، ص 221، ح 2]

سوره ی رعد، آیات 1 تا 11

متن:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ المر تِلْكَ آیاتُ الْکِتابِ وَ الَّذی اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ اللهُ الَّذی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْری لِاَجَلٍ مُسَمًّی یُدَبِّرُ الْاَمْرَ یُفَصِّلُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْاَرْضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ وَ اَنْهارًا وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ اِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ وَ فِی الْاَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ اَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الْاُکُلِ اِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ وَ اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ اَ اِذا کُنَّا تُرابًا اَ اِنَّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ اُولئِكَ الَّذینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ اُولئِكَ الْاَغْلالُ فی اَعْناقِهِمْ وَ اُولئِكَ اَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ وَ یَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ اِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ

ص: 315

وَ اِنَّ رَبَّكَ لَشَدیدُ الْعِقابِ وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا اُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّه اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ اللهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ اُنْثی وَ ما تَغیضُ الْاَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ کُلُّ شَیْ ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْکَبیرُ الْمُتَعالِ سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ اَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللهِ اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ وَ اِذا اَرادَ اللهُ بِقَوْمٍ سُوْءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ

لغات:

«بغیر عَمَدٍ» عُمُد و عَمَد، هر دو جمع عمود و عماداند جز این که عَمَد اسم جمع است.

«و ان تعجّب فعجب» عجب و تعجّب، هجوم مالا یعرف سببه علی النفس است، و «اَغلال» جمع غلّ است و آن طوقی است که به وسیله آن دست ها به گردن بسته می شود، و «تعجیل» تقدیم چیزی است قبل از وقت آن، و «سیّئه» خصلتی است که نفس را آزرده می کند، و نقیض آن حسنه است که نفس را شاد می کند، و «مُثُلات» به معنای عقوبات است و مفرد آن «مُثلة» است مانند غرفة و غُرفات، و «تغیض الارحام» ای تنقص الارحام، و «متعالی» یعنی جلّ عن کلّ ثناءٍ.

و بعضی گفته اند:

«متعالی» مقتدری است که محال است کسی با او برابر باشد، و «سارب» به معنای ساری و جاری با سرعت است، و سَرَب با فتح سین و فتح راء، آبی است که لبریز می شود، و گفته شده: که «سارب» به معنای ذاهب فی الارض است، و خَلَّ سَرَبَه، یعنی خلّ طریقه، و «معقّبات» به معنای متناوبات است که هر کدام جایگزین دیگری می شوند، و «تعقیب» چیزی را به عقب چیز دیگری آوردن است،

ص: 316

و «معقّب» کسی است که دین و طلب خود را پیاپی مطالبه می نماید، و از این معناست، عقاب، چرا که به دنبال جرم می آید.(1)

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر المر، این ها آیات کتاب (آسمانی) است و آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، حقّ است ولی بیشتر مردم ایمان نمی آورند! (1) خدا همان کسی است که آسمان ها را، بدون ستونهایی که برای شما دیدنی باشد، برافراشت، سپس بر عرش استیلا یافت (و زمام تدبیر جهان را در کف قدرت گرفت) و خورشید و ماه را مسخّر ساخت، که هر کدام تا زمان معینی حرکت دارند! کارها را او تدبیر می کند آیات را (برای شما) تشریح می نماید شاید به لقای پروردگارتان یقین پیدا کنید! (2) و او کسی است که زمین را گسترد و در آن کوه ها و نهرهایی قرار داد و در آن از تمام میوه ها دو جفت آفرید (پرده سیاه) شب را بر روز می پوشاند در این ها آیاتی است برای گروهی که تفکر می کنند! (3) و در روی زمین، قطعاتی در کنار هم قرار دارد که با هم متفاوتند و (نیز) باغ هایی از انگور و زراعت و نخلها، (و درختان میوه گوناگون) که گاه بر یک پایه می رویند و گاه بر دو پایه (و عجیب تر آن که) همه آن ها از یک آب سیراب می شوند! و با این حال، بعضی از آن ها را از جهت میوه بر دیگری برتری می دهیم در این ها نشانه هایی است برای گروهی که عقل خویش را به کار می گیرند! (4) و اگر (از چیزی) تعجّب می کنی، عجیب گفتار آن هاست که می گویند: «آیا هنگامی که ما خاک شدیم، (بار دیگر زنده می شویم و) به خلقت جدیدی بازمی گردیم؟!» آن ها کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شده اند و آنان غل و زنجیرها در گردنشان است و آن ها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند! (5) آن ها

ص: 317


1- 470.. مجمع البیان.

پیش از حسنه (و رحمت)، از تو تقاضای شتاب در سیّئه (و عذاب) می کنند با این که پیش از آن ها بلاهای عبرت انگیز نازل شده است! و پروردگار تو نسبت به مردم -- با این که ظلم می کنند -- دارای مغفرت است و (در عین حال،) پروردگارت دارای عذاب شدید است! (6) کسانی که کافر شدند می گویند: «چرا آیه (و معجزه ای) از پروردگارش بر او نازل نشده؟!» تو فقط بیم دهنده ای! و برای هر گروهی هدایت کننده ای است (و این ها همه بهانه است، نه برای جست وجوی حقیقت)! (7) خدا از جنین هایی که هر (انسان یا حیوان) مادّه ای حمل می کند آگاه است و نیز از آن چه رحمها کم می کنند (و پیش از موعد مقرّر می زایند)، و هم از آن چه افزون می کنند (و بعد از موقع میزایند) و هر چیز نزد او مقدار معینی دارد. (8) او از غیب و شهود آگاه، و بزرگ و متعالی است! (9) برای او یکسان است کسانی از شما که پنهانی سخن بگویند، یا آن را آشکار سازند و کسانی که شبانگاه مخفیانه حرکت می کنند، یا در روشنایی روز. (10) برای انسان، مامورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [حوادث غیر حتمی] حفظ می کنند (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی دهد مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سویی به قومی (به خاطر اعمال شان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت! (11)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«المر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَ الَّذِیَ اُنزِلَ اِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ الْحَقُّ…»(1) «اللّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ…»(2) تفسیر حروف مقطّعه ی قرآن در اوّل بقره و سوره های بعد از آن بیان گردید و در این جا

ص: 318


1- 471.. سوره ی رعد، آیه ی 1.
2- 472.. سوره ی رعد، آیه ی 2.

مختصری درباره ی «المر» از آن چه معصومین(علیهم السلام) فرموده اند بیان می شود.

سفیان بن سعید ثوری گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: معنای «المر» چیست؟ فرمود:

خداوند [با این حروف] می خواهد بفرماید: «اَنَا اللهُ الْمُحْیِی الْمُمِیتُ الرَّازِقُ» یعنی تنها منم خدای زنده کننده و میراننده و رزق دهنده.(1) ابو لبید گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

در حروف [مقطّعه] قرآن دانش فراوانی است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با عدد «الم» قیام نمود و نورش آشکار گردید و سخن او ثابت شد، و آن روزی که باید به دنیا می آمد، به دنیا آمد، و از هزاره ی هفتم یک صد و سه سال گذشته بود، و اگر عدد حروف مقطّعه را با حذف مکرّرات جمع کنند چنین تاریخی به دست خواهد آمد، و هر حرفی از آن حروف که روزگارش منقضی شود، حتماً شخصی از بنی هاشم قیام خواهد نمود. سپس درباره ی «المص» فرمود: الف یعنی یک و لام یعنی سی، و میم یعنی چهل و صاد یعنی نود و جمع آن ها «161» می شود و آن آغاز قیام امام حسین(علیه السلام) است و «المر الله» چون بگذرد یکی از فرزندان عبّاس قیام می کند و مدّت حکومت آنان «المص» است و قائم ما هنگام انقضای آن قیام می نماید، پس تو آن را خوب بفهم و به یاد داشته باش و آن را کتمان کن.(2)

ص: 319


1- 473.. ابن بابویه، قال: اخبرنا ابو الحسن محمّد بن هارون الزنجانی، فیما کتب الی علی یدی علی بن احمد البغدادی الوراق، قال: حدثنا معاذ بن المثنی العنبری، قال: حدثنا عبد الله بن محمّد بن اسماء، قال: حدثنا جویریة، عن سفیان بن سعید الثوری، قال: قلت لجعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب:: یا بن رسول الله، ما معنی قول الله(عزوجل): المر؟ قال: «المر معناه: انا الله المحیی الممیت الرزاق». [تفسیر برهان، ج 3، ص 223، ح 1]
2- 474.. العیّاشی: عن ابی لبید، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: «یا ابا لبید، ان فی حروف القرآن لعلما جما، ان الله تبارک و تعالی انزل الم ذلِکَ الْکِتابُ فقام محمّد(صلی الله علیه و آله) حتّی ظهر نوره، و ثبتت کلمته، و ولد یوم ولد و قد مضی من الالف السابع مائة سنة و ثلاث سنین -- ثم قال: -- و تبیانه فی کتاب الله فی الحروف المقطعة اذا عددتها من غیر تکرار، و لیس من حروف مقطعة حرف تنقضی ایامه الا و قائم من بنی هاشم عند انقضائه -- ثم قال -- الالف واحد، و اللام ثلاثون، و المیم اربعون، و الصاد تسعون، فذلک مائة و احدی و ستون، ثم کان بدء خروج الحسین بن علی(علیه السلام): الم اللهُ فلما بلغت مدّتها قام قائم من ولد العبّاس عند المص و یقوم قائمنا عند انقضائها. المر فافهم ذلک و عه و اکتمه». [تفسیر برهان، ج 2، ص 277، ح 2]

حسین بن خالد گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: معنای «وَ السَّمَاء ذَاتِ الْحُبُکِ» چیست؟ پس آن حضرت انگشتان خود را مشبّک نمود و فرمود:

آسمان نیز به طور مشبّک بر بالای زمین است. گفتم: چگونه آسمان بر زمین مشبّک است در حالی که خداوند می فرماید: «رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا؟» پس امام(علیه السلام) فرمود: سبحان الله! مگر نمی فرماید: «بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا؟» گفتم: آری.

فرمود: آسمان پایه دارد امّا شما نمی بینید. گفتم: چگونه؟ پس آن حضرت دست چپ خود را باز نمود و دست راست خود را بر روی کف دست چپ قرار داد، و فرمود:

این معنای قرار گرفتن آسمان بر بالای زمین است.(1) تفسیر آیه «ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ» در سوره ی «طه» خواهد آمد ان شاء الله.

«وَ فِی الاَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ وَ جَنَّاتٌ مِّنْ اَعْنَابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَ غَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَی بِمَاء وَاحِدٍ»(2)

ص: 320


1- 475.. العیّاشی: عن الحسین بن خالد، قال: قلت لابی الحسن الرّضا(علیه السلام): اخبرنی عن قول الله: وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ قال: «محبوکة الی الارض» و شبک بین اصابعه. فقلت: کیف تکون محبوکة الی الارض، و هو یقول: رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها؟ فقال: «سبحان الله! ا لیس یقول: بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها؟!». فقلت: بلی. فقال: «ثم عمد و لکن لا تری». فقلت: کیف ذاک؟ فبسط کفه الیسری ثم وضع الیمنی علیها، فقال: هذه الارض الدنیا و السماء الدنیا علیها قبة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 224، ح 3]
2- 476.. سوره ی رعد، آیه ی 4.

جابربن عبدالله انصاری گوید: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که به علی(علیه السلام) می فرمود:

«مردم از درخت های گوناگون به وجود آمدند، و من و تو از یک درخت به وجود آمدیم» سپس این آیه را قرائت نمود «وَ جَنَّاتٌ مِّنْ اَعْنَابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَ غَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَی بِمَاء وَاحِدٍ» یعنی بالنّبی و بک.(1) سلمان نیز روایت فوق را از آن حضرت نقل نموده و در روایتی آمده که فرمود:

«من و علی از یک ریشه و یک درخت هستیم و مردم از درختان مختلفی هستند.»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ» یعنی متّصلةٌ بعضها ببعضٍ. و «صِنْوَانٌ وَ غَیْرُ صِنْوَانٍ» یعنی نحل هایی که برخی از اصل واحداند، و «غَیْرُ صِنْوَانٍ» یعنی نخل هایی که اصول آن ها مختلف است. [و یا مراد: امثال و غیر امثال است] سپس گوید: مراد از «مثلات» عذاب [و عقوبات] است.(3)

ص: 321


1- 477.. ابن شهر آشوب: عن الخرکوشی فی (شرف المصطفی) و الثعلبی فی (الکشف و البیان) و الفضل ابن شاذان فی (الامالی) و اللفظ له، باسنادهم عن جابر بن عبد الله، قال: سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول لعلی(علیه السلام): «الناس من شجر شتی، و انا و انت من شجرة واحدة -- ثم قرا -- وَ جَنَّاتٌ مِنْ اَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ بالنّبی و بک». [تفسیر برهان، ج 3، ص 225، ح 1]
2- 478.. و فی روایة: «انا و علی من شجرة، و الناس من اشجار شتی». [تفسیر برهان، ج 3، ص 225، ح 1]
3- 479.. و قال علی بن ابراهیم: و قوله: وَ فِی الْاَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ ای متصلة بعضها ببعض وَ جَنَّاتٌ مِنْ اَعْنابٍ ای بساتین وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ و الصنوان: التالة التی تنبت من اصل الشجرة وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الْاُکُلِ فمنه حلو، و منه حامض، و منه مر، یسقی بماء واحد اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ. ثم حکی الله(عزوجل) قول الدهریة من قریش، فقال: وَ اِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ اَ اِذا کُنَّا تُراباً اَ اِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ ثم قال: اُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ اُولئِکَ الْاَغْلالُ فِی اَعْناقِهِمْ وَ اُولئِکَ اَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ و کانوا یستعجلون بالعذاب، فقال الله(عزوجل): وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ ای العذاب. [تفسیر برهان، ج 3، ص 225، ح 3]

و در نهج البلاغة آمده که امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

از عذاب هایی که بر امّت های پیشین نازل شد بترسید. نکند مثلات [و عقوبت هایی] که به سبب اعمال بد، بر آنان واقع شد بر شما نیز نازل شود، پس باید نسبت به اعمال خوب و بد خود هوشیار باشید.(1) «اِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِّلنَّاسِ عَلَی ظُلْمِهِمْ…»(2) در تفسیر مجمع نقل شده که چون این آیه نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

اگر عفو و گذشت خدا نبود، احدی زندگی گوارا نمی داشت، و اگر وعید و عقوبت خدا نبود، هر کسی غافل و متّکی به رحمت خدا می بود.(3) ابراهیم بن عبّاس گوید:

ما در مجلس حضرت رضا(علیه السلام) صحبت از گناهان کبیره می کردیم و این که معتزله می گویند: «گناهان کبیره بخشوده نمی شود».

پس حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: امام صادق(علیه السلام) می فرمود:

قرآن بر خلاف اعتقاد معتزله نازل شده است، چرا که می فرماید: «اِنَّ رَبَّکَ لَذُو

ص: 322


1- 480.. وَ قَدْ خَلَتْ مضت مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ عقوبات امثالهم من المکذبین فما بالهم لم یعتبروا بها، فی نهج البلاغة احذروا ما نزل بالامم قبلکم من المثلاث بسوءِ الافعّال و ذمیم الاعمال فتذکّرُوا فی الخیر و الشر احوالهم و احذروا ان تکونوا امثالهم وَ اِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ ای مع ظلمهم انفسهم بالذنُوب وَ اِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقابِ. [تفسیر صافی، ج 3، ص 58]
2- 481.. سوره ی رعد، آیه ی 6.
3- 482.. فی المجمع لما نزلت هذه الآیة قال رسول اللَّه صلَّی اللَّه علیه و آله و سلم لو لا عفو اللَّه و تجاوزه ما هنا احد العیش و لو لا وعید اللَّه و عقابه لاتّکل کل احد. [تفسیر صافی، ج 3، ص 58]

مَغْفِرَةٍ لِّلنَّاسِ عَلَی ظُلْمِهِمْ…»(1) «وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْلآ اُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ اِنَّمَا اَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»(2) مسعدة بن صدقه گوید:

من خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم که پیرمرد کمر خمیده ی عصا به دستی وارد شد و سلام کرد و امام(علیه السلام) پاسخ سلام او را داد و آن پیرمرد گفت: ای فرزند رسول خدا دست خود را بدهید تا ببوسم. پس دست آن حضرت را بوسه زد و گریان شد و امام(علیه السلام) فرمود: ای پیرمرد برای چه گریه می کنی؟ پیرمرد گفت: فدای شما شوم! من یک صدسال است که منتظر قائم شما هستم و همواره می گویم: این ماه و این سال می آید، در حالی که به پیری رسیده ام و ناتوان و فرسوده شده ام و مرگ من نزدیک شده و هنوز آن امیدی که درباره ی شما داشته ام حاصل نشده است، جز این که می بینم شما را می کشند و آواره می کنند، و دشمنان شما را می بینم که بال در آورده اند و بر بالای سر مردم پرواز می کنند! چگونه گریان نباشم؟! امام صادق(علیه السلام) گریان شد و فرمود:

ای پیرمرد! اگر خدا تو را زنده بدارد و قائم ما را به ببینی، درجه بلندی خواهی داشت، و اگر قبل از آن، مرگ تو فرا برسد روز قیامت با ثقل رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

ص: 323


1- 483.. ابن بابویه، قال: حدثنا ابو علی الحسین بن احمد البیهقی بنیسابور، سنة اثنتین و خمسین و ثلاثمائة، قال: اخبرنا محمّد بن یحیی الصولی، قال: حدثنا ابن ذکوان، قال: سمعت ابراهیم بن العبّاس یقول: کنا فی مجلس الرّضا(علیه السلام) فتذاکرنا الکبائر، و قول المعتزلة فیها: انها لا تغفر، فقال الرّضا(علیه السلام): «قال ابو عبد الله(علیه السلام): قد نزل القرآن بخلاف قول المعتزلة، قال الله جل جلاله: وَ اِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 226، ج 1]
2- 484.. سوره ی رعد، آیه ی 7.

خواهی بود و ماییم ثقل آن حضرت، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «اِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی اَهْلَ بَیْتِی» پس پیرمرد گفت: پس از این سخن، مرا باکی نیست.

سپس امام صادق(علیه السلام) به او فرمود:

ای پیرمرد بدان که قائم ما از صلب امام حسن عسکری خواهد بود، و او از صلب امام هادی خواهد بود، و امام هادی از صلب امام جواد خواهد بود، و امام جواد از صلب امام رضا خواهد بود، و امام رضا از صلب فرزندم امام کاظم خواهد بود و سپس اشاره به فرزند خود امام کاظم نمود و فرمود: او نیز از صلب من خارج شده است، و ما دوازده امام هستیم و همه ما معصوم و پاک هستیم. پیرمرد گفت:

مولای من! آیا برخی از شما فضیلت بر برخی دیگر دارد؟ فرمود: ما در فضیلت یکسان هستیم و لکن بعضی از ما اعلم از بعض دیگری است.

سپس فرمود:

ای پیرمرد! به خدا سوگند اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را طولانی خواهد نمود، تا قائم ما اهل بیت قیام نماید، و تو آگاه باش که شیعیان ما در زمان غیبت قائم ما گرفتار فتنه و حیرت خواهند شد، و در آن زمان خداوند مخلصین و پاکان را بر امامت ما پایدار و ثابت نگاه خواهد داشت، و سپس فرمود: خدایا تو آنان را بر اعتقاد به ولایت ما کمک کن.(1)

ص: 324


1- 485.. ابن بابویه، قال: حدثنا احمد بن اسماعیل، قال: حدثنا محمّد بن همام، عن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن موسی بن مسلم، عن مسعدة، قال: کنت عند الصادق(علیه السلام) اذ اتاه شیخ کبیر قد انحنی متکئا علی عصاه، فسلم فرد علیه ابو عبد الله(علیه السلام) الجواب، ثم قال: یا بن رسول الله، ناولنی یدک لاقبلها. فاعطاه یده فقبلها ثم بکی، فقال له ابو عبد الله(علیه السلام): «ما یبکیک یا شیخ؟» فقال: جعلت فداک، اقمت علی قائمکم منذ مائة سنة، اقول: هذا الشهر، و هذه السنة. و قد کبر سنی ورق جلدی و دق عظمی و اقترب اجلی، و لا اری فیکم ما احب، اراکم مقتولین مشردین، و اری اعداءکم یطیرون بالاجنحة، فکیف لا ابکی؟! فدمعت عینا ابی عبد الله(علیه السلام) ثم قال: «یا شیخ، ان ابقاک الله حتّی تری قائمنا کنت معنا فی السنام الاعلی، و ان حلت بک المنیة جئت یوم القیامة مع ثقل محمّد(صلی الله علیه و آله)، و نحن ثقله، فقال(صلی الله علیه و آله): انی مخلف فیکم الثّقلین فتمسکوا بهما لن تضلوا: کتاب الله، و عترتی اهل بیتی». فقال الشیخ: لا ابالی بعد ما سمعت هذا الخبر. ثم قال: «یا شیخ، اعلم ان قائمنا یخرج من صلب الحسن، و الحسن یخرج من صلب علی، و علی یخرج من صلب محمّد، و محمّد یخرج من صلب علی، و علی یخرج من صلب ابنی هذا -- و اشار الی ابنه موسی(علیه السلام) -- و هذا خرج من صلبی. نحن اثنا عشر، کلنا معصومون مطهّرون». فقال الشیخ: یا سیدی، بعضکم افضل من بعض؟ فقال: «لا، نحن فی الفضل سواء، و لکن بعضنا اعلم من بعض». ثم قال: «یا شیخ، و الله لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتّی یخرج قائمنا اهل البیت، الا و ان شیعتنا یقعون فی فتنة و حیرة فی غیبته، هناک یثبت الله علی هداه المخلصین، اللهم اعنهم علی ذلک». [تفسیر برهان، ج 3، ص 226، ج 2]

برید عجلی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در تفسیر «اِنَّمَا اَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» فرمود:

«مُنذِرٌ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و (هَادٍ) هر امامی از ما خانواده است که مردم را به آن چه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورده، هدایت می نماید و هادیان بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) و اوصیای او یکی پس از دیگری می باشند.(1)

ص: 325


1- 486.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن محمّد بن ابی عمیر، عن ابن اذینة، عن برید العجلی، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ. فقال: «رسول الله(صلی الله علیه و آله) المنذر، و لکل زمان منا هاد یهدیهم الی ما جاء به النّبی(صلی الله علیه و آله)، ثم الهداة من بعده علی(علیه السلام)، ثم الاوصیاء واحدا بعد واحد». [تفسیر برهان، ج 3، ص 228، ج 4]

عبّاد بن عبدالله گوید: علی(علیه السلام) فرمود:

«هیچ آیه ای از قرآن نازل نشد، جز این که من دانستم کجا نازل شد، و درباره ی چه کسی نازل شد، و در کوه نازل شد، و یا روی زمین نازل شد». پس به آن حضرت گفته شد: چه آیه ای درباره ی شما نازل شد؟ علی(علیه السلام) فرمود: اگر سوال نمی کردید نمی گفتم و اکنون می گویم: [یکی از آیاتی که درباره ی من نازل شد] آیه ی «اِنَّمَا اَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» است، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) «مُنذِرٌ» است، و من هادی و راهنمای به چیزهایی هستم که بر او نازل شده است.(1) «اللّهُ یَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ کُلُّ اُنثَی وَ مَا تَغِیضُ الاَرْحَامُ وَ مَا تَزْدَادُ وَ کُلُّ شَیْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ * عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ»(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از آیه فوق این است که تنها خدا می داند که فرزندی در ارحام هست و یا نیست [و یا بیش از یک فرزند است] و یا پسر و دختر با هم هستند [و یا یکی از آنان می باشند.](3)

ص: 326


1- 487.. ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن ابراهیم بن اسحاق;، قال: حدثنا ابو احمد عبد العزیز بن یحیی البصری، قال: حدثنا المغیرة بن محمّد، قال: حدثنی ابراهیم بن محمّد بن عبدالرّحمن الازدی سنة ست عشرة و مائة، قال: حدثنا قیس بن الربیع و منصور بن ابی الاسود، عن الاعمش، عن المنهال بن عمرو، عن عباد ابن عبد الله، قال: قال علی(علیه السلام): «ما نزلت من القرآن آیة الا و قد علمت این نزلت، و فیمن نزلت، و فی ای شی ء نزلت، و فی سهل نزلت او فی جبل». قیل: فما نزل فیک؟ فقال: «لو لا انکم سالتمونی ما اخبرتکم، نزلت فی هذه الآیة: اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ فرسول الله(صلی الله علیه و آله) المنذر، و انا الهادی الی ما جاء به». [تفسیر برهان، ج 3، ص 229، ح 7]
2- 488.. سوره ی رعد، آیات 8 و 9.
3- 489.. عن محمّد بن مسلم، و حمران، و زرارة، عنهما(علیهما السلام) قالا: «ما تَحْمِلُ کُلُّ اُنْثی من انثی او ذکر وَ ما تَغِیضُ الْاَرْحامُ -- قال -- ما لم یکن حملا وَ ما تَزْدادُ من انثی او ذکر». [تفسیر برهان، ج 3، ص 234، ح 3]

و در سخن دیگری فرمود:

«ما تَحْمِلُ کُلُ اُنْثی» یعنی تنها خدا می داند که در ارحام، فرزند پسر قرار گرفته یا دختر و «وَ ما تَغِیضُ الْاَرْحامُ» یعنی تنها خدا می داند که حمل کم تر از نه ماه است و یا به اندازه ای که زن در دوران حمل خون دیده بر نه ماه افزوده شده است، یعنی اگر زن در ایّام حمل پنج روز و یا بیشتر خون دیده باشد، بر نه ماه او افزوده می شود.(1) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ» فرمود:

غیب چیزی است که وجود پیدا نکرده و شهادت چیزی است که وجود پیدا کرده است.(2) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «سَوَاء مِّنکُم مَّنْ اَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَن جَهَرَ بِهِ» فرمود:

برای خدا پنهان و آشکار یکسان است.

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ» کاری است که در جوف خانه خود انجام دهد، و مقصود از «سَارِبٌ بِالنَّهَارِ» کاری است که زیر زمین انجام دهد، و همه این ها برای خداوند معلوم است و او می داند.(3)

ص: 327


1- 490.. عن زرارة، عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام) فی قوله: ما تَحْمِلُ کُلُّ اُنْثی «یعنی الذکر و الانثی وَ ما تَغِیضُ الْاَرْحامُ -- قال -- الغیض: ما کان اقل من الحمل وَ ما تَزْدادُ: ما زاد علی الحمل، فهو مکان ما رات من الدم فی حملها». [تفسیر برهان، ج 3، ص 234، ح 3]
2- 491.. ابن بابویه: قال: حدثنا ابی;، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن احمد بن محمّد بن عیسی، عن الحسن بن علی بن فضال، عن ثعلبة بن میمون، عن بعض اصحابنا، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ. فقال: «الغیب: ما لم یکن، و الشهادة: ما قد کان». [تفسیر برهان، ج 3، ص 234، ح 7]
3- 492.. قال علی بن ابراهیم: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله تعالی: سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ اَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ، قال: «فالسر و العلانیة عنده سواء». -- و قال علی بن ابراهیم فی قوله تعالی: وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ مستخف فی جوف بیته. وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ یعنی تحت الارض، فذلک کله عند الله(عزوجل) واحد یعلمه. [تفسیر برهان، ج 3، ص 234]

«لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللّهِ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه نزد امام صادق(علیه السلام) قرائت شد، و آن حضرت به قاری فرمود: آیا شما عرب نیستید؟ چگونه صحیح است که «مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ» باشد؟ بلکه معقّب از خلف است. آن مرد قاری گفت: فدای شما شوم! چگونه باید بخوانم؟ فرمود:

این آیه چنین نازل شده است: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن خَلْفِهِ وَ رَقِیبٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللّهِ»، سپس فرمود: چه کسی قدرت دارد که در مقابل خدا از چیزی نگه داری کند؟! و مقصود از این آیه، ملائکه هستند که مامور به حفظ مردم می باشند.(2) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

ملائکه مامورند، که انسان را از افتادن در چاه و قرار گرفتن زیر دیوار و هر خطر دیگری حفظ نمایند، و چون تقدیر خداوند فرا رسد، او را رها می کنند و به مقادیر الهی می سپارند، و محافظان انسان دو ملک شب هستند، و به دنبال آنان دو ملک روز می آیند و او را حفظ می کنند [تا تقدیر حتمی او فرا رسد.](3)

ص: 328


1- 493.. سوره ی رعد، آیه ی 11.
2- 494.. علی بن ابراهیم: انها قرئت عند ابی عبد الله(علیه السلام) فقال لقارئها: «ا لستم عربا، فکیف تکون المعقبات من بین یدیه؟! و انما المعقب من خلفه». فقال الرجل: جعلت فداک، کیف هذا؟ فقال: «انما نزلت (له معقبات من خلفه و رقیب من بین یدیه یحفظونه بامر الله) و من ذا الذی یقدر ان یحفظ الشی ء من امر الله؟ و هم الملائکة الموکلون بالناس». [تفسیر برهان، ج 3، ص 235، ح 3]
3- 495.. قال: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللَّهِ. یقول: «بامر الله، من ان یقع فی رکی، او یقع علیه حائط، او یصیبه شی ء حتّی اذا جاء القدر، خلوا بینه و بینه، یدفعونه الی المقادیر، و هما ملکان یحفظانه باللیل، و ملکان بالنهار یتعاقبانه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 235، ح 4]

مولّف گوید:

روایات دیگری نیز به این معنا نقل شده که از ذکر آن ها خودداری شد.

«اِنَّ اللّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِاَنْفُسِهِمْ وَ اِذَا اَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ»(1) حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

آیه ی «اِنَّ اللّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِاَنْفُسِهِمْ» و آیه سوره ی نوح که می فرمایند: «وَ لَا یَنفَعُکُمْ نُصْحِی اِنْ اَرَدتُّ اَنْ اَنصَحَ لَکُمْ اِن کَانَ اللّهُ یُرِیدُ اَن یُغْوِیَکُمْ» می فرماید: امور به دست خداوند است و او هر که را بخواهد هدایت می نماید. [یعنی هر کس را شایسته بداند او را هدایت می نماید و هر کس را شایسته نداند به حال خود وا می گذارد.](2) امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهند عبارتند از: 1. ظلم به مردم؛ 2. دست برداشتن از کارهای خیر؛ 3. کفران نعمت ها؛ 4. شاکر نبودن نسبت به نعمت های خدا؛ چنان که خداوند می فرماید: «اِنَّ اللّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِاَنْفُسِهِمْ.»(3)

ص: 329


1- 496.. سوره ی رعد، آیه ی 11.
2- 497.. عبد الله بن جعفر الحمیری: عن احمد بن محمّد، عن احمد بن محمّد بن ابی نصر، قال: سمعته -- یعنی الرّضا(علیه السلام) -- یقول، فی قول الله تبارک و تعالی: ا«ِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ وَ اِذا اَرادَ اللهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ.» فقال: «ان القدریة یحتجون باولها، و لیس کما یقولون، الا تری ان الله تعالی یقول: وَ اِذا اَرادَ اللهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ و قال نوح: وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی اِنْ اَرَدْتُ اَنْ اَنْصَحَ لَکُمْ اِنْ کانَ اللهُ یُرِیدُ اَنْ یُغْوِیَکُمْ» -- قال -- الامر الی الله یهدی من یشاء». [تفسیر برهان، ج 3، ص 236، ح 2]
3- 498.. ابن بابویه، قال: حدثنا احمد بن الحسن القطان، قال حدثنا احمد بن یحیی بن زکریا القطان، قال: حدثنا بکر بن عبد الله بن حبیب، قال: حدثنا تمیم بن بهلول، عن ابیه، عن عبد الله بن الفضل، عن ابیه، قال: سمعت ابا خالد الکابلی یقول: سمعت زین العابدین علی بن الحسین(علیهما السلام) یقول: «الذنوب التی تغیر النعم: البغی علی الناس، و الزوال عن العادة فی الخیر و اصطناع المعروف، و کفران النعم، و ترک الشکر، قال الله(عزوجل): اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 236، ح 3]

مرحوم عیّاشی از سلیمان بن عبدالله نقل نموده که گوید:

خدمت حضرت رضا(علیه السلام) نشسته بودم که زنی نزد او آمد که صورتش به پشت برگردانیده شده بود، پس امام(علیه السلام) دست راست خود را به پیشانی آن زن گذارد، و دست چپ خود را به پشت سر او گذارد، و از سمت راست صورت آن زن را فشار داد و این آیه را خواند: «اِنَّ اللّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِاَنْفُسِهِمْ» و صورت آن زن به حال اوّلیه آن بازگشت، و امام(علیه السلام) به او فرمود: «مواظب باش که دیگر آن کار را انجام ندهی» از امام(علیه السلام) پرسیدند: ای فرزند رسول خدا! مگر او چه کرده بوده است؟! فرمود:

«تا خود او درباره ی کار خود سخن نگوید پنهان خواهد بود» پس از آن زن سوال کردند و او گفت: هوویی داشتم و در بین نماز گمان کردم شوهرم با اوست، پس روی خود را برگرداندم و دیدم او تنهاست، پس صورتم به این شکل درآمد.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید: پدرم فرمود:

خداوند قضای حتمی نموده که اگر به بنده ای نعمتی را عطا کند آن نعمت را از او نگیرد، مگر آن که آن بنده مرتکب گناهی شود و مستوجب محرومیّت

ص: 330


1- 499.. العیّاشی: عن سلیمان بن عبد الله، قال: کنت عند ابی الحسن موسی(علیه السلام) قاعدا، فاتی بامراة قد صار وجهها قفاها، فوضع یده الیمنی فی جبینها، و یده الیسری من خلف ذلک، ثم عصر وجهها عن الیمین، ثم قال: اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ فرجع وجهها، و قال: «احذری ان تفعلی کما فعلت». فقالوا: یا بن رسول الله، و ما فعلت؟ فقال: «ذلک مستور الا ان تتکلم به» فسالوها، فقالت: کانت لی ضرة، فقمت اصلی، فظننت ان زوجی معها، فالتفت الیها فرایتها قاعدة و لیس هو معها. فرجع وجهها علی ما کان. [تفسیر برهان، ج 3، ص 236، ح 4]

از آن نعمت گردد، از این رو می فرماید: «اِنَّ اللّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِاَنْفُسِهِمْ.»(1) حسین بن مکفوف در نامه خود به امام هشتم(علیه السلام) نوشت:

فدای شما شوم، دعایی به من بیاموزید که استجابت آن به تاخیر نیفتد، و بفرمایید معنای استغفاری که نوح به آن وعده داده چیست؟ و استغفاری که صاحب آن به عذاب مبتلا نمی شود چیست؟ و معنای آیه «وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا…» چیست؟ و جمله، «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ» یعنی چه؟ و جمله، «وَ مَنْ اَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَاِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا» یعنی چه؟ و نیز جمله، «اِنَّ اللّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِاَنْفُسِهِمْ» چه معنایی دارد؟ امام(علیه السلام) در پاسخ او مرقوم فرمود:

خداوند پاداش شما را دو چندان کند و جزای نیکی به شما بدهد، سلام و درود خدا و رحمت و برکاتش بر همه شما باد، امّا پاسخ به سوالات تو چنین است:

استغفاری که نوح به قوم خود دستور داد و گفت: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ اِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا» هزار مرتبه است؛ معنای «وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» این است که خداوند مومن متوکّل را کفایت می نماید، و هر کس از مخالفت خدا پرهیز نماید، خداوند او را از مشکلات نجات می دهد و روزی بی گمان به او عطا می کند؛ معنای «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ» این است که هر کس به امامان معصوم(علیهم السلام) ایمان

ص: 331


1- 500.. عن ابی عمرو المدائنی، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «ان ابی کان یقول: ان الله قضی قضاء حتما لا ینعم علی عبد بنعمة فیسلبها ایاه قبل ان یحدث العبد ذنبا یستوجب بذلک الذنب سلب تلک النعمة، و ذلک قول الله: اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 237، ح 5]

داشته باشد؛ و به نیکی از آنان اطاعت نماید به راه خدا رفته و از هدایت او پیروی نموده است؛ و مقصود از «اِنَّ اللّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِاَنْفُسِهِمْ» این است که خداوند برای هیچ کس بدی نمی خواهد، مگر آن که او با گناهان خویش که مرتکب می شود، سبب تغییر حال و سختی زندگی خود بشود.

و امام(علیه السلام) این جملات را به دست مبارک خود نوشت.(1) مولّف گوید:

آیه فوق یک قانون کلّی است به نام قانون «مکافات اعمال» و خداوند آن را سبب عبرت و تنبّه قرار داده و در آیات قرآن و روایات نیز فراوان به آن اشاره شده است، مانند «کَمَا تَدِینُ تُدَانُ» و «ان تَظلم تُظلم» و «ان تغفر تغفر» و «من کان لله کان الله له» و «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» و می توان گفت: دنیا نیز قیامت صغرایی است و هر کسی به لوازم اعمال خود در این

ص: 332


1- 501.. عن الحسین بن سعید المکفوف، کتب الیه(علیه السلام) فی کتاب له: جعلت فداک، یا سیدی، علم مولاک ما لا یقبل لقائله دعوة، و ما لا یؤخر لفاعله دعوة، و ما حد الاستغفار الذی وعد علیه نوح، و الاستغفار الذی لا یعذب قائله، و کیف یلفظ بهما؟ و معنی قوله: وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ «الطلاق 65: 2، 4، 5» وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ «الانفال 8: 49» و قوله: فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ «طه 20: 123»، وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی «طه 20: 124» و اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ؟ و کیف یغیر القوم ما بانفسهم؟ فکتب (صلوات الله علیه): «کافاکم الله عنی بتضعیف الثواب، و الجزاء الحسن الجمیل، و علیکم جمیعا السّلام و رحمة الله و برکاته، الاستغفار الف، و التوکّل: من توکّل علی الله فهو حسبه، و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب، و امّا قوله: فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ ای من قال بالائمة و اتبع امرهم بحسن طاعتهم، و امّا التغیر فانه لا یسی ء الیهم حتّی یتولوا ذلک بانفسهم بخطایاهم، و ارتکابهم ما نهی عنه» و کتب بخطه. [تفسیر برهان، ج 3، ص 237، ح 7]

دنیا می رسد، همان گونه که در قیامت کبرا هر کسی به لوازم نهایی اعمال خود خواهد رسید.

سوره ی رعد، آیات 12 تا 19

متن:

هُوَ الَّذی یُریکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ یُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِکَةُ مِنْ خیفَتِهِ وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصیبُ بِها مَنْ یَشاءُ وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللهِ وَ هُوَ شَدیدُ الْمِحالِ لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجیبُونَ لَهُمْ بِشَیْ ءٍ اِلَّا کَباسِطِ کَفَّیْهِ اِلَی الْماءِ لِیَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الْکافِرینَ اِلَّا فی ضَلالٍ وَ لِلهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ قُلِ اللهُ قُلْ اَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ اَوْلِیاءَ لا یَمْلِکُونَ لِاَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَ لا ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْاَعْمی وَ الْبَصیرُ اَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ اَمْ جَعَلُوا لِلهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ اَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رابِیًا وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ اَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِكَ یَضْرِبُ اللهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ اَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْاَرْضِ کَذلِكَ یَضْرِبُ اللهُ الْاَمْثالَ لِلَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنی وَ الَّذینَ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَهُ لَوْ اَنَّ لَهُمْ ما فِی الْاَرْضِ جَمیعًا وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ اُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَاْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ اَ فَمَنْ یَعْلَمُ اَنَّما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ اَعْمی اِنَّما یَتَذَکَّرُ اُولُوا الْاَلْبابِ

ص: 333

لغات:

«یریکم البرق» اراه یُریه اراءةً، به معنای نشان دادن است، و مرئیّ، دیده شده را گویند، و «سحاب» جمع سحابة است چرا که وصف او ثقال آمده، و «صواعق» جمع صاعقه است و آن آتشی است که از آسمان فرود می آید، و «رعد و برق» در اوّل سوره ی بقره بیان شد، و «مِحال» در این جا به معنای اخذ مجرم با عقوبت است، و «مماحله» زورآزمایی را گویند، و «استجابَهُ وَ اَجابَه» به یک معناست، جز آن که در استجابه معنای طلب وجود دارد، و «ظِلال» به معنای ستر از دیدن شئ مقابل است، و «ظِلّ و ظَلیل» به معنای پوشاندن خود از نور خورشید است، و «فِیء» به معنای سایه است مانند ظُلّه، و «آصال» جمع اصُل و اصُل جمع اصیل است و جمع الجمع می باشد و به معنای زمان بین عصر و مغرب است، و «اودیة» جمع وادی، پایین کوه را گویند که آب باران در آن جمع می شود و به آن درّه نیز گفته می شود، و «قَدْر» به معنای اندازه است، و «ایقاد» به معنای انداختن هیزم در آتش است مانند استوقدت و توقّدت، و «متاع» چیزی است که از آن بهره مند می شوند، و «مکث» ماندن طولانی در محلّی است، و «الباب» به معنای عقول است و لبّ الشئ، خالصه و اجوده و لبّ الانسان عقله لانّه اجلّ ما فیه و لبّ النخلة، قلبها.(1)

ترجمه:

او کسی است که برق را به شما نشان می دهد، که هم مایه ترس است و هم مایه امید و ابرهای سنگین بار ایجاد می کند! (12) و رعد، تسبیح و حمد او می گوید و (نیز) فرشتگان از ترس او! و صاعقه ها را می فرستد و هر کس را بخواهد گرفتار آن می سازد، (در حالی که آن ها با مشاهده این همه آیات الهی، باز هم) درباره خدا به مجادله مشغولند! و او قدرتی بی انتها (و مجازاتی دردناک) دارد! (13) دعوت حق از آن اوست! و کسانی را که (مشرکان) غیر از خدا

ص: 334


1- 502.. مجمع البیان.

می خوانند، (هرگز) به دعوت آن ها پاسخ نمی گویند! آن ها هم چون کسی هستند که کفهای (دست) خود را به سوی آب می گشاید تا آب به دهانش برسد، و هرگز نخواهد رسید! و دعای کافران، جز در ضلال (و گم راهی) نیست! (14) تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند -- از روی اطاعت یا اکراه -- و همچنین سایه های شان، هر صبح و عصر برای خدا سجده می کنند. (15) بگو: «چه کسی پروردگار آسمان ها و زمین است؟» بگو: «اللَّه!» (سپس) بگو:

«آیا اولیا (و خدایانی) غیر از او برای خود برگزیده اید که (حتّی) مالک سود و زیان خود نیستند (تا چه رسد به شما؟!)» بگو: «آیا نابینا و بینا یکسانند؟! یا ظلمتها و نور برابرند؟! آیا آن ها همتایانی برای خدا قرار دادند به خاطر این که آنان همانند خدا آفرینشی داشتند، و این آفرینشها بر آن ها مشتبه شده است؟!» بگو: «خدا خالق همه چیز است و اوست یکتا و پیروز!» (16) خداوند از آسمان آبی فرستاد و از هر درّه و رودخانه ای به اندازه آن ها سیلابی جاری شد سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد و از آن چه (در کوره ها،) برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی، آتش روی آن روشن می کنند نیز کفهایی مانند آن به وجود می آید -- خداوند، حق و باطل را چنین مثل می زند! -- امّا کفها به بیرون پرتاب می شوند، ولی آن چه به مردم سود می رساند [آب یا فلز خالص] در زمین می ماند خداوند اینچنین مثال می زند! (17) برای آن ها که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند، (سرانجام و) نتیجه نیکوتر است و کسانی که دعوت او را اجابت نکردند، (آن چنان در وحشت عذاب الهی فرو می روند، که) اگر تمام آن چه روی زمین است، و همانندش، از آنِ آن ها باشد، همه را برای رهایی از عذاب می دهند! (ولی از آن ها پذیرفته نخواهد شد!) و حساب بدی برای آن ها است و جایگاهشان جهنم، و چه بد جایگاهی است! (18) آیا کسی که می داند آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکّر می شوند… (19)

ص: 335

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ یُنْشِیءُ السَّحَابَ الثِّقَالَ…»(1) حضرت رضا(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

برق آسمان، خوف برای مسافر، و طمع برای مقیم است.(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مومن همه گونه می میرد و لکن اگر ذاکر خدا باشد با صاعقه نمی میرد.(3) و در سخن دیگری فرمود:

صاعقه ها به کسی که ذاکر خدا باشد نمی رسد، و ذاکر خدا کسی است که [هر روز] یک صد آیه از قرآن بخواند.(4) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند ابرها را وسیله ی غربال باران قرار داده است و تگرگ را ذوب می کند، تا به

ص: 336


1- 503.. سوره ی رعد، آیه ی 12.
2- 504.. ابن بابویه، قال: حدثنا احمد بن الحسن القطان، و محمّد بن بکران النقاش، و محمّد بن ابراهیم ابن اسحاق الطالقانی (رضی الله عنهم)، قالوا: حدثنا احمد بن محمّد بن سعید الهمدانی، قال: اخبرنا علی بن الحسن بن فضال، عن ابیه، قال: قال الرّضا(علیه السلام) فی قوله تعالی: هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً. قال(علیه السلام): «خوفا للمسافر، و طمعا للمقیم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 238، ح 1]
3- 505.. و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن اسماعیل، عن محمّد ابن الفضیل، عن ابی الصباح الکنانی، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «یموت المؤمن بکل میتة الا الصاعقة، لا تاخذه و هو یذکر الله(عزوجل)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 239، ح 4]
4- 506.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن ابن اذینة، عن برید بن معاویة العجلی، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «ان الصواعق لا تصیب ذاکرا» قال: قلت: و ما الذاکر؟ قال: «من قرا مائة آیة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 239، ح 6]

آب تبدیل شود، مبادا با چیزی برخورد کند و زیانی وارد نماید، و آن تگرگ هایی که سرد است [و تبدیل به آب نشده] و صاعقه هایی که می بینید عقوبتی است از ناحیه خداوند، که بر هر کسی از بندگان خود بخواهد وارد می نماید. سپس فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: به باران و هلال ماه اشاره نکنید، چرا که خداوند از این کار خوش ندارد.(1) ابوبصیر گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: رعد چیست؟ فرمود: رعد مانند مردی است که به دنبال شترها می رود و آنان را با گفتن: های های حرکت می دهد، رعد نیز این گونه ابرها را حرکت می دهد. گفتم: برق چیست؟ فرمود: برق نیز ابزار و آلتی است در دست ملائکه و به سبب آن ابرها را می زنند تا به جایی بروند که خداوند باران را در آن جا تقدیر نموده است.(2) شیخ طوسی در امالی از انس بن مالک روایت کرده:

که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شخصی را نزد یکی از پادشاهان بزرگ عرب که خود را خدای مردم می دانست فرستاد تا او را به خدای ربّ العالمین دعوت کند، پس آن

ص: 337


1- 507.. قال: و حدثنی ابو عبد الله(علیه السلام)، قال: «قال لی ابی(علیه السلام) قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان الله(عزوجل) جعل السحاب غرابیل للمطر، هی تذیب البرد حتّی یصیر ماء کی لا یضر به شیئا یصیبه، و الذی ترون فیه من البرد و الصواعق نقمة من الله(عزوجل) یصیب بها من یشاء من عباده. ثم قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لا تشیروا الی المطر، و لا الی الهلال، فان الله یکره ذلک». [تفسیر برهان، ج 3، ص 238، ح 3]
2- 508.. عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن الرعد، ای شی ء یقول؟ قال: «انه بمنزلة الرجل یکون فی الابل فیزجرها،های های، کهیئة ذلک». قلت: فما البرق؟ قال لی: «تلک من مخاریق الملائکة، تضرب السحاب فتسوقه الی الموضع الذی قضی الله فیه المطر». [تفسیر برهان، ج 3، ص 239، ح 8]

پادشاه پرسید خدایی که مرا به آن دعوت می کنی آیا از جنس طلا و یا نقره و یا آهن است؟ فرستاده رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باز آمد و عرض کرد: چنین می گوید؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

باز نزد او برگرد و او را به توحید دعوت کن. فرستاده عرض کرد او مرد متمرّدی است و هدایت نمی شود. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: نزد او بازگرد و او را دعوت کن و چون فرستاده ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزد او بازگشت و همان سخنان را با او در میان گذارد و او تمرّد و فرعونیّت نمود، ناگهان ابر غرّش کرد و بر سر آن فرعون صاعقه ی آتشی فرستاد و کاسه سر او را جدا کرد، از این رو خداوند می فرماید: «وَ یُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَن یَشَاء وَ هُمْ یُجَادِلُونَ فِی اللهِ وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ.»(1) «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْءٍ اِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ…»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این مَثَلی است که خداوند برای بُت پرستان و کسانی که غیر خدا را می پرستند زده است چرا که بُت ها و چیزهای دیگری که مردم می پرستند، پاسخی به آنان

ص: 338


1- 509.. الشیخ فی (الامالی)، قال: اخبرنا جماعة، عن ابی المفضّل، قال: حدثنا نصر بن القاسم بن نصر ابو لیث الفرائضی، و عمرو بن ابی حسان الزیادی، قال: حدثنا اسحاق بن ابی اسراییل، قال: حدثنا دیلم بن غزوان العبدی، و علی بن ابی سارة الشیبانی، قالا: حدثنا ثابت البنانی، عن انس بن مالک، ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) بعث رجلا الی فرعون من فراعنة العرب یدعوه الی الله(عزوجل)، فقال لرسول النّبی(صلی الله علیه و آله): اخبرنی عن هذا الذی تدعونی الیه، امن فضة هو، ام من ذهب، ام من حدید؟ فرجع الی النّبی(صلی الله علیه و آله)، و اخبره بقوله، فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): «ارجع الیه فادعه»، قال: یا نبی الله، انه اعتی من ذلک. قال: «ارجع الیه» فرجع الیه، فقال کقوله، فبینا هو یکلمه اذ رعدت سحابة رعدة فالقت علی راسه صاعقة ذهبت بقحف راسه، فانزل الله جل ثناؤه: وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ بِها مَنْ یَشاءُ وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللهِ وَ هُوَ شَدِیدُ الْمِحالِ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 240، ح 11]
2- 510.. سوره ی رعد، آیه ی 14.

نمی دهند و سودی برای ایشان ندارند و مانند کسی می مانند که بخواهد با دو دست خود آبی بردارد و به دهان برساند و نتواند و خواندن بُت ها و معبودها [ی بی شعور] چیزی جز ضلالت و باطل نیست.(1) سپس علی بن ابراهیم قمّی از جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند:

مردی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: یا رسول الله! من امر عظیمی را مشاهده کردم. فرمود: چه دیدی؟ آن مرد گفت: من یک بیماری داشتم و گفته شد که از آب چاهی در احقاف بنوشم، پس من مشک آبی را با ظرفی با خود بردم تا از آب آن چاه بردارم و چون چنین کردم، ناگهان دیدم چیزی مانند زنجیر از آسمان پایین آمد و گفت: «الآن به من آب بده که می میرم» پس من سر خود را بالا کردم و قدح آب را بلند کردم تا به او آب بدهم، ناگهان دیدم او مردی است که زنجیر به گردن او آویخته شده و چون خواستم به او آب بدهم کسی او را گرفت و در مقابل خورشید بیاویخت و چون من به کار خود مشغول شدم، برای مرتبه ی دوّم آمد و گفت:

«العطش العطش، الآن به من آب بده که می میرم» و چون من قدح آب را برای او بالا بردم، کسی او را گرفت و مقابل خورشید قرارش داد، و این عمل سه مرتبه تکرار شد، پس من مشک خود را بستم و به او آب ندادم! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: این قابیل فرزند آدم است که برادر خود را کشت و خداوند درباره ی او می فرماید: «وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْءٍ اِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ اِلَی الْمَاء -- الی قوله:

ص: 339


1- 511.. علی بن ابراهیم، قال: فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْ ءٍ «فهذا مثل ضربه الله للذین یعبدون الاصنام، و الذین یعبدون آلهة من دون الله، فلا یستجیبون لهم بشی ء، و لا ینفعهم اِلَّا کَباسِطِ کَفَّیْهِ اِلَی الْماءِ لیبلغ فاه لیتناوله من بعید و لا یناله». [تفسیر برهان، ج 3، ص 240، ح 1]

فِی ضَلاَلٍ.»(1) «وَ لِلهِ یَسْجُدُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ ظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الآصَالِ»(2) در روایت ابی الجارود آمده که امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

از اهل آسمان، ملائکه ای هستند که طوعاً و رغبتاً در مقابل خدا سجده می کنند، و از اهل زمین نیز کسانی هستند که در اسلام متولّد شده اند، و طوعاً و رغبتاً خدا را سجده می کنند، و لکن کسانی که اجبار به اسلام شده اند، با کراهت سجده می کنند، و کسی که سجده نمی کند سایه او در هر صبح و شام برای خدا سجده می کند.(3)

ص: 340


1- 512.. ثم قال: حدثنی ابی، عن احمد بن النضر، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: «جاء رجل الی النّبی(صلی الله علیه و آله)، فقال: یا رسول الله، رایت امرا عظیما، فقال: و ما رایت؟ قال: کان لی مریض، و نعت له ماء من بئر بالاحقاف یستشفی به فی برهوت، قال: فانتهیت و معی قربة و قدح لآخذ من مائها و اصب فی القربة و اذا بشی ء قد هبط من جو السماء کهیئة السلسلة، و هو یقول: یا هذا، اسقنی، الساعة اموت. فرفعت راسی، و رفعت الیه القدح لاسقیه، فاذا رجل فی عنقه سلسلة، فلما ذهبت اناوله القدح، اجتذب منی حتّی علق بالشمس، ثم اقبلت علی الماء اغترف اذ اقبل الثانیة و هو یقول: العطش العطش، یا هذا، اسقنی، الساعة اموت. فرفعت القدح لاسقیه، فاجتذب منی حتّی علق بالشمس، حتّی فعل ذلک الثالثة، فقمت و شددت قربتی و لم اسقه. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ذاک قابیل بن آدم الذی قتل اخاه، و هو قوله(عزوجل): وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْ ءٍ الی قوله: اِلَّا فِی ضَلالٍ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 240، ح 3]
2- 513.. سوره ی رعد، آیه ی 15.
3- 514.. قال: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: وَ لِلهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً الآیة: «اما من یسجد من اهل السماوات طوعا، فالملائکة یسجدون لله طوعا، امّا من یسجد من اهل الارض طوعا، فمن ولد فی الاسلام فهو یسجد له طوعا، و امّا من یسجد له کرها، فمن اجبر علی الاسلام، و امّا من لم یسجد فظله یسجد له بالغداة و العشی». [تفسیر برهان، ج 3، ص 241، ح 2]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ ظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الآصَالِ» دعا کردن قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب خورشید است و این دو ساعت وقت اجابت دعا می باشد.(1) «قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ قُلِ اللّهُ قُلْ اَ فَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ اَوْلِیَاء لَا یَمْلِکُونَ لِاَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْاَعْمی وَ الْبَصیرُ اَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ اَمْ جَعَلُوا لِلهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه از محکمات است و مقصود از ظلمات، کفر است و مقصود از نور، ایمان است و مقصود از اعمی و بصیر، کافر و مومن است.(3) «اَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ اَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا…»(4) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «اَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء» نزول حقّ است، و مقصود از «فَسَالَتْ اَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا» این است که قلوب مردم هر کدام به اندازه ی یقین خود حق را می پذیرند، یعنی صاحب یقین به اندازه ی یقین خود و صاحب شکّ به اندازه ی شکّ خود، و «فَاحْتَمَلَ

ص: 341


1- 515.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن علی بن اسباط، عن غالب بن عبد الله، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله تبارک و تعالی: وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ. قال: «هو الدعاء قبل طلوع الشمس و قبل غروبها، و هی ساعة اجابة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 241، ح 3]
2- 516.. سوره ی رعد، آیه ی 16.
3- 517.. قال علی بن ابراهیم: قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ قُلِ اللهُ قُلْ اَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ اَوْلِیاءَ لا یَمْلِکُونَ لِاَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْاَعْمی وَ الْبَصِیرُ یعنی المؤمن و الکافر اَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ امّا الظلمات فالکفر، و امّا النور فهو الایمان، ثم قال فی قوله: قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ قُلِ اللَّهُ: الآیة محکمة. [تفسیر برهان، ج 3، ص 242]
4- 518.. سوره ی رعد، آیات 17 و 18.

السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا» یعنی، فاحتمل الهواء باطلاً کثیراً، و «مَاء»، به معنای حق است، و «اَوْدِیَةٌ» به معنای قلوب است، و «سَّیْلُ» هوای نفس است، و «زَبَدً» باطل است، و «حِلْیَةٍ اَوْ مَتَاعٍ» حقّ است، و همان گونه که کف آب در دنیا آهن را فاسد می کند و از استفاده ساقط می نماید، کسی که همراه با باطل باشد فاسد می شود، و روز قیامت مورد استفاده قرار نمی گیرد، بنابراین متاع و حُلیه حق است و هر کس در دنیا همراه حق باشد روز قیامت بهره مند خواهد شد، و این چنین خداوند مَثَل ها را بیان می کند.

سپس گوید:

«فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا» یعنی مُرتفعاً، و «وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاء حِلْیَةٍ اَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ» یعنی «مَا یَخْرُجُ مِنَ الْمَاءِ مِنَ الْجَوَاهِرِ» و این مَثَل برای ثبوت حقّ در قلوب مومنین است که ثابت می ماند و در قلوب کفّار ثابت نمی ماند. «کَذلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» و «فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً» یعنی یبطل [و یزول] و این مثل مشرکین است و «وَ اَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْاَرْضِ» مَثَل مومنین است، از این رو خداوند می فرماید:

«کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الاَمْثَالَ * لِلَّذِینَ اسْتَجَابُواْ لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَی وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُواْ لَهُ لَوْ اَنَّ لَهُم مَّا فِی الاَرْضِ جَمِیعًا وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْاْ بِهِ اُوْلَئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَ مَاْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ» و لکن مومنین هنگامی که حدیثی را می شنوند در قلب آنان ثابت می ماند و به آن امیدوار می شوند و ایمان پیدا می کنند و مَثَل آنان مَثَل آبی است که روی زمینی قرار بگیرد و از آن گیاه و میوه و امثال آن بروید، امّا مَثَل آن زمینی که از آب منتفع نمی شود، مَثَل آن کفی است که روی دریا قرار گیرد و باد آن را از بین ببرد و نابود شود.(1)

ص: 342


1- 519.. و قال علی بن ابراهیم: قوله: اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ اَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها یقول: الکبیر علی قدر کبره، و الصغیر علی قدر صغره: فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ اَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ. ثم قال: قول الله: اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً یقول: انزل الحق من السماء فاحتملته القلوب باهوائها، ذو الیقین علی قدر یقینه، و ذو الشک علی قدر شکه، فاحتمل الهوی باطلا کثیرا و جفاء، فالماء هو الحق، و الاودیة هی القلوب، و السیل هو الهوی، و الزبد هو الباطل، و الحلیة و المتاع هو الحق، قال الله: کَذلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ اَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْاَرْضِ فالزبد و خبث الحدید هو الباطل، و المتاع و الحلیة هو الحق، من اصاب الزبد و خبث الحدید فی الدنیا لم ینتفع به، و کذلک صاحب الباطل یوم القیامة لا ینتفع به، و امّا المتاع و الحلیة فهو الحق، من اصاب الحلیة و المتاع فی الدنیا انتفع به، و کذلک صاحب الحق یوم القیامة ینتفع به، کَذلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْاَمْثالَ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 242، ح 6] -- ثم قال ایضا: قوله: اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ اَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً ای مرتفعا، وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ اَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ یعنی ما یخرج من الماء من الجواهر و هو مثل، ای یثبت الحق فی قلوب المؤمنین، و فی قلوب الکفار لا یثبت کَذلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً یعنی یبطل وَ اَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْاَرْضِ و هذا مثل للمؤمنین و المشرکین، و قال الله(عزوجل): کَذلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْاَمْثالَ لِلَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنی وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ لَوْ اَنَّ لَهُمْ ما فِی الْاَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ اُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَاْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ فالمؤمن اذا سمع الحدیث ثبت فی قلبه و اجابه و آمن به، فهو مثل الماء الذی یبقی فی الارض فینبت النبات، و الذی لا ینتفع به یکون مثل الزبد الذی تضربه الریاح فیبطل. [تفسیر برهان، ج 3، ص 243]

مرحوم طبرسی نیز در احتجاج از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در توصیف کفّار فرمود:

کفر و کافر مانند کف روی آب است که نابود می شود و امّا آن چه برای مومنان سودمند است مانند آبی است که روی زمین صالح قرار بگیرد و سودمند باشد.

سپس فرمود:

ص: 343

«زَبَد» در این آیه سخن باطل کافران است که در کنار قرآن قرار می دهند و مضمحل و نابود خواهد شد، و آن چه برای مردم سودمند است آیات الهی است که باطلی از پیش رو و از پشت سر به او زیان نمی رساند و قلب ها آن را باور می کنند، و مقصود از «ارض» در این آیه محل و قرار علم است [و آن قلوب مومنین است.](1) صاحب مجمع البیان در معنای «سوء الحساب» از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

«سوء الحساب» این است که خداوند از آنان، نه عمل نیکی را می پذیرد، و نه گناهی را عفو می کند.(2) «اَ فَمَن یَعْلَمُ اَنَّمَا اُنزِلَ اِلَیْکَ مِن رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ اَعْمَی اِنَّمَا یَتَذَکَّرُ اُوْلُواْ الاَلْبَابِ»(3) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «اَ فَمَن یَعْلَمُ اَنَّمَا اُنزِلَ اِلَیْکَ مِن رَبِّکَ» علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.(4) ابن عبّاس گوید:

ص: 344


1- 520.. الطبرسی فی (الاحتجاج): عن امیرالمؤمنین(علیه السلام)، فی حدیث یذکره فی احوال الکفار: «و ضرب مثلهم بقوله: فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ اَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْاَرْضِ فالزبد فی هذا الموضع کلام الملحدین الذین اثبتوه فی القرآن، فهو یضمحل و یبطل و یتلاشی عند التحصیل، و الذی ینفع الناس منه فالتّنزیل الحقیقی الذی لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه، و القلوب تقبله، و الارض فی هذا الموضع هی محل العلم و قراره». [تفسیر برهان، ج 3، ص 243، ح 3]
2- 521.. و قال الطبرسی فی معنی سوء الحساب، عن ابی عبد الله(علیه السلام): «هو ان لا یقبل منهم حسنة، و لا یغفر لهم سیئة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 243، ح 4]
3- 522.. سوره ی رعد، آیه ی 19.
4- 523.. ابن شهر آشوب: عن ابی الورد، عن ابی جعفر(علیه السلام) اَ فَمَنْ یَعْلَمُ اَنَّما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ. قال: «علی بن ابی طالب(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 244، ح 2]

آیه فوق درباره ی علی(علیه السلام) نازل شده است، و «کَمَنْ هُوَ اَعْمی» درباره اوّلی است.(1) امام حسن(علیه السلام) فرمود:

حوائج خود را از «اُوْلُواْ الاَلْبَابِ» طلب کنید و مقصود از «اُوْلُواْ الاَلْبَابِ» صاحبان عقول است، و آنان کسانی هستند که خداوند درباره ی آنان فرموده: «اِنَّمَا یَتَذَکَّرُ اُوْلُواْ الاَلْبَابِ.»(2) عقبة بن خالد گوید: امام صادق(علیه السلام) چون نگاهش بر ما افتاد فرمود:

من ملاقات شما را دوست می دارم. و سپس نزد ما نشست و فرمود: شما در قرآن «اُوْلُواْ الاَلْبَابِ» نامیده شده اید، چنان که خداوند می فرماید: «اِنَّمَا یَتَذَکَّرُ اُوْلُواْ الاَلْبَابِ.»(3) امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود:

یک ساعت اندیشیدن بهتر از یک سال عبادت است چرا که خداوند می فرماید:

«اِنَّمَا یَتَذَکَّرُ اُوْلُواْ الاَلْبَابِ.»(4)

ص: 345


1- 524.. عن محمّد بن مروان، عن السدی، عن الکلبی، عن ابی صالح، عن ابن عبّاس، فی قوله تعالی: اَ فَمَنْ یَعْلَمُ اَنَّما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ، قال: علی(علیه السلام) کَمَنْ هُوَ اَعْمی قال: الاول. [تفسیر برهان، ج 3، ص 244، ح 3]
2- 525.. و قال الحسن بن علی(علیهما السلام): «اذا طلبتم الحوائج فاطلبوها من اهلها، قیل: یا بن رسول الله، و من اهلها؟ قال: «الذین قص الله فی کتابه و ذکرهم، فقال: اِنَّما یَتَذَکَّرُ اُولُوا الْاَلْبابِ -- قال -- هم اولو العقول». [تفسیر برهان، ج 3، ص 244، ح 5]
3- 526.. العیّاشی: عن عقبة بن خالد، قال: دخلت علی ابی عبد الله(علیه السلام) فاذن لی، و لیس هو فی مجلسه، فخرج علینا من جانب البیت من عند نسائه و لیس علیه جلباب، فلما نظر الینا، قال: «احب لقاءکم» ثم جلس، ثم قال: «انتم اولو الالباب فی کتاب الله، قال الله: اِنَّما یَتَذَکَّرُ اُولُوا الْاَلْبابِ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 244، ح 6]
4- 527.. عن ابی العبّاس، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «تفکر ساعة خیر من عبادة سنة، قال الله: اِنَّما یَتَذَکَّرُ اُولُوا الْاَلْبابِ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 245، ح 7]

سوره ی رعد، آیات 20 تا 30

متن:

الَّذینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاقَ وَ الَّذینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ اَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ اُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ اَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ وَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْاَرْضِ اُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ اللهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ اِلَّا مَتاعٌ وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا اُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ اِنَّ اللهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی اِلَیْهِ مَنْ اَنابَ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللهِ اَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ کَذلِكَ اَرْسَلْناكَ فی اُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها اُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَیْهِمُ الَّذی اَوْحَیْنا اِلَیْكَ وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لا اِلهَ اِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ اِلَیْهِ مَتابِ

لغات:

«میثاق» به معنای پیمان محکم است، و «وصل» ضمیمه شدن چیزی به چیز دیگری است بدون فاصله، و «خَوف و خَشیَت و فَزَع» هراس از ضرر و خطر است، و «سوء» رخداد ناگوار است، و «حساب» احصاء عمل عامل است چه خوب و چه بد، و «سِرّ» اخفای

ص: 346

معنا در نفس است، و «سرور» نیز شادی باطن است و به همین معناست، و «دَرءْ» به معنای دفع است، و «جنّات عَدن» یعنی جنّات با اقامت طولانی، و «صَلاح» چیزی است که عقل و شرع به آن دعوت می کند، و «عقبی» به معنای عاقبت و نهایت است، و «انابه» رجوع به حق است با توجّه، و ناب ینوب نوباً و نوبَةً، به معنای رجوع بعد از رجوع است، و «طوبی» مؤنّث اطیب است، و «مَتاب» از تاب یتوب توبةً و توباً و متاباً است.(1)

ترجمه:

آن ها که به عهد الهی وفا می کنند، و پیمان را نمی شکنند… (20) و آن ها که پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده، برقرار میدارند و از پروردگارشان می ترسند و از بدی حساب (روز قیامت) بیم دارند… (21) و آن ها که به خاطر ذات (پاک) پروردگارشان شکیبایی می کنند و نماز را برپا می دارند و از آن چه به آن ها روزی داده ایم، در پنهان و آشکار، انفاق می کنند و با حسنات، سیئات را از میان می برند پایان نیک سرای دیگر، از آن آن هاست… (22) (همان) باغ های جاویدان بهشتی که وارد آن می شوند و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آن ها و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد می گردند… (23) (و به آنان می گویند:) سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان! چه نیکوست سرانجام آن سرای (جاویدان)! (24) آن ها که عهد الهی را پس از محکم کردن می شکنند، و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده قطع می کنند، و در روی زمین فساد می نمایند، لعنت برای آن هاست و بدی (و مجازات) سرای آخرت! (25) خدا روزی را برای هر کس بخواهد (و شایسته بداند) وسیع، برای هر کس بخواهد (و مصلحت بداند،) تنگ قرار می دهد ولی آن ها [کافران] به زندگی دنیا، شاد (و خوشحال) شدند

ص: 347


1- 528.. تفسیر مجمع البیان.

در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت، متاع ناچیزی است! (26) کسانی که کافر شدند می گویند: «چرا آیه (و معجزه) ای از پروردگارش بر او نازل نشده است؟!» بگو: «خداوند هر کس را بخواهد گم راه، و هر کس را که بازگردد، به سوی خودش هدایت می کند! (کمبودی در معجزه ها نیست لجاجت آن ها مانع است!)» (27) آن ها کسانی هستند که ایمان آورده اند، و دل های شان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل ها آرامش می یابد! (28) آن ها که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، پاکیزه ترین (زندگی) نصیبشان است و بهترین سرانجامها! (29) همان گونه (که پیامبران پیشین را مبعوث کردیم،) تو را به میان امّتی فرستادیم که پیش از آن ها امّتهای دیگری آمدند و رفتند، تا آن چه را به تو وحی نموده ایم بر آنان بخوانی، در حالی که به رحمان [خداوندی که رحمتش همگان را فراگرفته] کفر می ورزند بگو: «او پروردگار من است! معبودی جز او نیست! بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوی اوست!» (30)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَ لَا یِنقُضُونَ الْمِیثَاقَ * وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا اَمَرَ اللّهُ…»(1) ابوبصیر گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

رَحِم، به عرش خدا آویخته است و می گوید: «خدایا رحمت خود را وصل کن به کسی که مرا وصل می کند، و رحمت خود را قطع کن از کسی که مرا قطع می کند» و این رَحِم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است و رَحِم هر صاحب رحمی نیز چنین است چنان که خداوند می فرماید: «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یُوصَلَ…».(2)

ص: 348


1- 529.. سوره ی رعد، آیه ی 20 و 21.
2- 530.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن الحسن بن علی الوشاء، عن علی بن ابی حمزة، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعته یقول: «ان الرحم معلقة بالعرش، تقول: اللهم صل من وصلنی و اقطع من قطعنی، و هی رحم آل محمّد، و هو قول الله(عزوجل): وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَنْ یُوصَلَ و رحم کل ذی رحم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 245، ح 1]

و در سخن دیگری فرمود:

مقصود از «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یُوصَلَ» خویشان تواند.(1) و در سخن دیگری فرمود:

مقصود، رحم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است و درباره ی خویشان تو نیز می باشد؛ سپس فرمود: تو از کسانی مباش که می گویند: آیه فقط درباره ی یک چیز نازل شده است.(2) محمّد بن فضیل گوید: حضرت ابی الحسن [موسی بن جعفر(علیهما السلام)] فرمود:

رحم آل محمّد معلّق به عرش می باشد و می گوید: «خدایا! رحمت خود را وصل کن به کسی که مرا وصل می کند و قطع کن از کسی که مرا قطع می کند» و این درباره ی هر رحمی نیز می باشد و آیه «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یُوصَلَ» درباره ی آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و پیمانی است که [خداوند] از مردم گرفته و میثاقی است که در عالم ذرّ نسبت به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمّه بعد از او(علیهم السلام) از آنان گرفته شده است. چنان که خداوند می فرماید: «الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَ لَا یَنقُضُونَ

ص: 349


1- 531.. و عنه: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن ابی عبد الله، عن ابن فضال، عن ابن بکیر، عن عمر بن یزید، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): الَّذِینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَنْ یُوصَلَ فقال: «قرابتک». [تفسیر برهان، ج 3، ص 245، ح 3]
2- 532.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن حماد بن عثمان و هشام بن الحکم، و درست بن ابی منصور، عن عمر بن یزید، قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام) الَّذِینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَنْ یُوصَلَ؟ قال: «نزلت فی رحم آل محمّد(علیه السلام) و قد تکون فی قرابتک» ثم قال: «فلا تکونن ممن یقول للشی ء انه فی شی ء واحد». [تفسیر برهان، ج 3، ص 246، ح 4]

الْمِیثَاقَ.» سپس خداوند دشمنان آنان را ذکر کرده و می فرماید:

«وَ الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَآ اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الاَرْضِ اُوْلَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»(1)، و این نقض عهد درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و این همان چیزی است که خداوند در عالم ذرّ از مردم پیمان گرفته و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز در غدیر خمّ از آنان بیعت و پیمان گرفت و درباره ی نقض این بیعت خداوند می فرماید: «اُوْلَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ.»(2) حمّاد بن عثمان گوید:

مردی خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و از یکی از اصحاب آن حضرت شکایت کرد، ناگهان آن شخص -- مورد شکایت -- وارد شد و امام(علیه السلام) به او فرمود: برای چه این مرد از تو شکایت می کند؟! او گفت: او به خاطر این که من دین خود را از او مطالبه کرده ام از من شکایت می نماید! پس امام(علیه السلام) خشمگین شد و نشست و فرمود:

آیا تو فکر می کنی که چون طلب خود را مطالبه کرده ای گناهی نکرده ای؟! بگو بدانم: آیا خداوند که می فرماید: «وَ یَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ» مردم در قیامت از ظلم

ص: 350


1- 533.. سوره ی رعد، آیه ی 25.
2- 534.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنی ابی عن محمّد بن الفضیل، عن ابی الحسن(علیه السلام) قال: «ان رحم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) معلقة بالعرش تقول: اللهم صل من وصلنی و اقطع من قطعنی، و هی تجری فی کل رحم، و نزلت هذه الآیة فی آل محمّد، و ما عاهدهم علیه، و ما اخذ علیهم من المیثاق فی الذر من ولایة امیرالمؤمنین و الائمة: بعده، و هو قوله: الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ الآیة، ثم ذکر اعداهم، فقال: وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ یعنی فی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، و هو الذی اخذ الله علیهم فی الذر، و اخذ علیهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) بغدیر خم ثم قال: اُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 246، ح 7]

خدا هراس دارند؟ به خدا سوگند ترس آنان فقط از مطالبه حقوق و بدهکاری هاست و خداوند آن را «سُوءَ الحِسَابِ» نامیده است، پس تو بدان که هر کس در دنیا به برادر خود سخت گیری کند گناه کرده است [و حساب سختی در قیامت خواهد داشت.](1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«احسان به پدر و مادر و صله رحم، حساب قیامت را آسان می کند» سپس این آیه را تلاوت نمود «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ.»(2) صفوان بن مهران جمّال گوید:

بین عبدالله بن حسن و بین امام صادق(علیه السلام) نزاعی رخ داد، تا جایی که صدای آنان بلند شد و مردم جمع شدند و آنان در آن شب از هم دیگر جدا شدند، و چون صبح شد، من برای کاری از خانه خارج شدم و امام صادق(علیه السلام) را دیدم که درب خانه عبدالله بن حسن ایستاده و به کنیز عبدالله می گوید: به عبدالله بگو: ابو عبدالله درب خانه است. پس من دیدم ناگهان عبدالله بن حسن از خانه خارج شد

ص: 351


1- 535.. ابن بابویه، عن ابیه;، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن احمد بن محمّد، عن ابیه، عن محمّد بن یحیی، عن حماد بن عثمان، عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال لرجل: «یا فلان، ما لک و لاخیک؟» فقال: جعلت فداک، کان لی علیه شی ء فاستقصیت فی حقی، فقال ابو عبد الله(علیه السلام): «اخبرنی عن قول الله(عزوجل): وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ ا تراهم خافوا ان یجور علیهم او یظلمهم؟ لا، و لکنهم خافوا الاستقصاء و المداقة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 247، ح 8]
2- 536.. عن جابر، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): بر الوالدین و صلة الرحم یهون الحساب. ثم تلا هذه الآیة وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 247، ح 11]

و به امام صادق(علیه السلام) گفت:

برای چه شما [خود را به زحمت انداخته اید و] صبح زودی به این جا آمده اید؟! و امام صادق(علیه السلام) در پاسخ او فرمود: من امروز صبح این آیه را تلاوت کردم «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ». پس دیدم امام صادق(علیه السلام) و عبدالله بن حسن هم دیگر را به آغوش گرفتند و هر دو گریه می کردند و عبدالله ابن حسن گفت: «مثل این که من تا کنون به این آیه برخورد نکرده بودم!»(1) یکی از کنیزان [امّ ولد] امام صادق(علیه السلام) گوید: امام(علیه السلام) هنگام مرگ فرمود:

«به حسن بن علی بن الحسین -- که او را حسن افطس می گفتند -- هفتاد دینار بدهید» پس من گفتم: آیا شما به کسی که کارد به روی شما کشید، چنین مبلغی را می دهید؟! فرمود: آرام باش مگر قرآن نخوانده ای؟! گفتم: آری. فرمود: سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ»؟ و نیز می فرماید: «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یُوصَلَ»؟! سپس فرمود: مقصود از «یَصِلُونَ مَا اَمَرَ اللّهُ بِهِ» صله به امام است

ص: 352


1- 537.. عن صفوان بن مهران الجمال، قال: وقع بین عبد الله بن الحسن و بین ابی عبد الله کلام، حتّی ارتفعت اصواتهما، و اجتمع الناس، ثم افترقا تلک العشیة، فلما اصبحت غدوت فی حاجة لی، فاذا ابو عبد الله(علیه السلام) علی باب عبد الله بن الحسن، و هو یقول: «قولی -- یا جاریة -- لابی محمّد: هذا ابو عبد الله بالباب» فخرج عبد الله بن الحسن و هو یقول: یا ابا عبد الله، ما بکر بک؟ قال: «انی تلوت البارحة آیة من کتاب الله فاقلقتنی». قال: و ما هی؟ قال: «قوله(عزوجل): الَّذِینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ». قال: فاعتنقا و بکیا جمیعا ثم قال عبد الله بن الحسن: صدقت -- و الله -- یا ابا عبد الله، کان لم تمر بی هذه الآیة قط. [تفسیر برهان، ج 3، ص 247، ح 14]

در هر سال، کم یا زیاد. سپس فرمود: مقصود من فقط تزکیه و پاک شدن شماست.(1) «وَ الَّذِینَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ اَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَ اَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلاَنِیَةً…»(2) ابو بصیر از امام صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که آن حضرت به علی(علیه السلام) فرمود:

«یا علی! هیچ خانه ای نیست که در آن شادمانی و سروری باشد و در پی آن غم و اندوهی برای اهل آن نیاید، و هیچ اندوهی نیست مگر آن که گشایشی در پی آن خواهد بود، به جز اندوه دوزخیان که آن را پایانی نیست، بنابراین، هر گاه مرتکب کار زشتی شدی، در پی آن، کار خوبی را انجام بده، تا به سرعت آن را محو کند، و بر تو باد به کارهای خوب، چرا که کارهای خوب از شکست ها و خطرها جلوگیری می نماید». سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: این سخنان را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تنها برای تادیب مردم می فرمود، نه این که علی(علیه السلام) مرتکب عمل زشتی شده باشد.(3)

ص: 353


1- 538.. و کتب الینا الفضل بن شاذان، عن ابی عبد الله قال: حدثنا ابراهیم بن عبد الحمید، عن سالمة -- مولاة ام ولد کانت لابی عبد الله -- قالت: کنت عند ابی عبد الله(علیه السلام)، حین حضرته الوفاة، فاغمی علیه، فلما افاق، قال: «اعطوا الحسن بن علی بن الحسین -- و هو الافطس -- سبعین دینارا». قلت: ا تعطی رجلا حمل علیک بالشفرة؟ قال: «ویحک، امّا تقرئین القرآن؟». قالت: بلی، قال: «اما سمعت قول الله تبارک و تعالی: الَّذِینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» قال: «و قال: یَصِلُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَنْ یُوصَلَ -- قال -- هو صلة الامام». [تفسیر برهان، ج 3، ص 248، ح 15]
2- 539.. سوره ی رعد، آیه ی 22.
3- 540.. و عنه، قال: و حدثنی ابی، عن حماد، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لعلی (صلوات الله علیه): یا علی، ما من دار فیها فرحة الا تبعتها ترحة، و ما من هم الا و له فرج، الا هم اهل النار، فاذا عملت سیئة فاتبعها بحسنة تمحها سریعا، و علیک بصنائع الخیر، فانها تدفع مصارع السوء. و انما قال رسول(صلی الله علیه و آله) لامیرالمؤمنین(علیه السلام) علی حد التادیب للناس، لا بان لامیرالمؤمنین(علیه السلام) سیئات عملها». [تفسیر برهان، ج 3، ص 250، ح 2]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست خود را بر شانه عبّاس گذارد و چون علی(علیه السلام) وارد شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست بر گردن او انداخت و بین دو چشم او را بوسه زد، پس عبّاس بر علی(علیه السلام) سلام کرد و چون علی(علیه السلام) پاسخ او را به آرامی داد، عبّاس ناراحت شد و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: یا رسول الله! مثل این که علی نمی خواهد دست از غرور و تکبّر خود بردارد؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: درباره ی علی چنین مگو، چرا که همین چند لحظه پیش، جبرییل بر من نازل شد و به من گفت: من دو فرشته ی موکّل بر علی(علیه السلام) را دیدم و به من گفتند: «از روزی که علی(علیه السلام) پا به این جهان گذارده، ما ندیده ایم که گناهی از او سر بزند و گناهی ما بر او ننوشته ایم.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

اگر برای حساب قیامت ترس و وحشتی نبود، مگر شرم از حضور در پیشگاه خداوند، و آشکار شدن امور پنهان، سزاوار بود که انسان [مؤمن] از بالای کوه ها پایین نیاید و به شهر و دیار وارد نشود و از خوردن و آشامیدن صرف نظر کند،

ص: 354


1- 541.. و عنه، قال: حدثنی ابی، عن النضر بن سوید، عن محمّد بن قیس، عن ابی سیار، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «اقبل رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوما، واضعا یده علی کتف العبّاس، فاستقبله امیرالمؤمنین(علیه السلام)، فعانقه رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قبل ما بین عینیه، ثم سلم العبّاس علی علی(علیه السلام) فرد علیه ردا خفیفا، فغضب العبّاس، فقال: یا رسول الله، لا یدع علی زهوه. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا عبّاس، لا تقل ذلک فی علی، فانی لقیت جبرییل آنفا، فقال لی: لقینی الملکان الموکلان بعلی الساعة، فقالا: ما کتبنا علیه ذنبا منذ ولد الی هذا الیوم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 250، ح 3]

جز به اندازه ی اضطرار و جلوگیری از تلف!(1) «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ اَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ المَلاَئِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِّن کُلِّ بَابٍ * سَلاَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ»(2) علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

این دو آیه درباره ی ائمّه و شیعیان آنان که صابر هستند نازل شده است.(3) یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) گوید: امام(علیه السلام) فرمود:

ما صابریم و شیعیان ما از ما صابرتراند. گفتم: فدای شما شوم! چگونه شیعیان شما صابرتر از شما هستند؟! فرمود: به خاطر این که ما بر چیزی که [عاقبت آن را] می دانیم صبر می کنیم و آنان بر چیزی که نمی دانند صبر می نمایند.(4) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

ص: 355


1- 542.. فی مصباح الشریعة قال الصادق(علیه السلام) لو لم یکن للحساب مهولة الاحیاء العرض علی الله و فضیحة هتک الستر علی المخفیات لحق للمرء ان لا یهبط من رؤس الجبال و لا یاوی الی عمران، و لا یاکل و لا یشرب و لا ینام الا عن اضطرار متصل بالتلف. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 497، ح 98]
2- 543.. سوره ی رعد، آیه ی 23 و 24.
3- 544.. و قوله جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ اَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ قال نزلت فی الائمة ع و شیعتهم الذین صبروا [تفسیر قمی، ج 1، ص 365]
4- 545.. محمّد بن یعقوب: عن ابی علی الاشعری، عن معلی بن محمّد، عن الوشاء، عن بعض اصحابه، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «انا صبر و شیعتنا اصبر منا»، قلت: جعلت فداک، کیف صارت شیعتکم اصبر منکم؟ قال: «لانا نصبر علی ما نعلم، و شیعتنا یصبرون علی ما لا یعلمون». [تفسیر برهان، ج 3، ص 251، ح 3]

«صبر دو قسم است: 1 -- صبر هنگام مصیبت که نیکو و زیباست؛ 2 -- بهتر از صبر هنگام مصیبت صبر هنگام محرّمات خداوند است. سپس فرمود: ذکر و یاد خدا نیز دو قسم است: 1 -- ذکر خدا هنگام مصیبت؛ 2 -- و بهتر از آن، ذکر و یاد خدا هنگام حرام الهی است که تو را از انجام حرام مانع شود.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

صبر سه قسم است: 1 -- صبر هنگام مصیبت؛ 2 -- صبر بر طاعت خداوند؛ 3 -- صبر بر ترک معصیت.

پس کسی که بر مصیبتی صبر کند تا آن مصیبت برطرف شود، خداوند سیصد درجه برای او می نویسد، که ما بین هر درجه تا درجه دیگر فاصله زمین تا آسمان است، و کسی که بر طاعت خدا صبر کند، خداوند ششصد درجه برای او می نویسد، که ما بین هر درجه تا درجه ی دیگر فاصله قعر زمین تا عرش الهی است، و کسی که بر معصیت خدا صبر کند، خداوند برای او نُه صد درجه می نویسد، که ما بین هر درجه تا درجه ی دیگر از قعر زمین تا انتهای عرش الهی است.(2)

ص: 356


1- 546.. و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد، عن ابن سنان، عن ابی الجارود، عن الاصبغ، قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): «الصبر صبران: صبر عند المصیبة حسن جمیل، و احسن من ذلک الصبر عند ما حرم الله(عزوجل) علیک، و الذکر ذکران: ذکر الله(عزوجل) عند المصیبة، و افضل من ذلک ذکر الله عند ما حرم علیک فیکون حاجزا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 251، ح 4]
2- 547.. و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد بن عیسی، قال: اخبرنی یحیی بن سلیم الطائفی، قال: اخبرنی عمرو بن شمر الیمانی، یرفع الحدیث الی علی(علیه السلام)، قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): الصبر ثلاثة: صبر عند المصیبة، و صبر علی الطاعة، و صبر المعصیة فمن صبر علی المصیبة حتّی یردها بحسن عزائها، کتب الله له ثلاثمائة درجة، ما بین الدرجة، الی الدرجة، کما بین السماء الی الارض و من صبر علی الطاعة، کتب الله له ستمائة درجة، ما بین الدرجة الی الدرجة، کما بنی تخوم الارض الی العرش و من صبر عن المعصیة، کتب الله له تسعمائة درجة، ما بین الدرجة الی الدرجة، کما بین تخوم الارض الی منتهی العرش». [تفسیر برهان، ج 3، ص 251، ح 5]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

از مومنان، هر کس بر بلا صبر کند، پاداش هزار شهید را خواهد داشت.(1) امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود:

ملائکه چون هنگام مرگ، مومن را ملاقات می کنند، می گویند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ»، یعنی سلام بر شما به خاطر صبر بر فقر دنیا، چه نیکوست عاقبت شما یعنی شهدا.(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که مومن داخل قبر می شود، نماز در سمت راست او، و زکات در سمت چپ او، و احسان او، بر او سایه افکنده، و صبر در کناری قرار گرفته، و چون دو ملک قبر وارد می شوند تا از او سوال کنند، صبر به نماز و زکات و احسان می گوید: به فریاد صاحب خود برسید، و اگر شما ناتوانید، من به فریاد او خواهم رسید.(3) ابو ولّاد گوید:

ص: 357


1- 548.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن سیف بن عمیرة، عن ابی حمزة الثمالی، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «من ابتلی من المؤمنین ببلاء فصبر علیه، کان له من الاجر مثل الف شهید». [تفسیر برهان، ج 3، ص 251، ح 6]
2- 549.. عن محمّد بن الهیثم، عن رجل، عن ابی عبد الله(علیه السلام): سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ علی الفقر فی الدنیا فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ -- قال -- یعنی الشهداء». [تفسیر برهان، ج 3، ص 252، ح 9]
3- 550.. و عنه: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن محبوب، عن عبد الله بن مرحوم، عن ابی سیار، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «اذا دخل المؤمن فی قبره، کانت الصلاة عن یمینه، و الزکاة عن یساره، و البر مطل علیه، و یتنحی الصبر ناحیة، فاذا دخل علیه الملکان اللذان یلیان مساءلته، قال الصبر للصلاة و الزکاة و البر: دونکم صاحبکم، فان عجزتم عنه فانا دونه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 252، ح 7]

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم! یکی از اصحاب ما که مرد با تقوا و مسلمان کثیر الصلاة بود، گرفتار لهو و غنا شده است؟! امام(علیه السلام) فرمود: آیا این کار، او را از نماز اوّل وقت و روزه و عیادت مریض و تشییع جنازه و زیارت برادران مومن، باز داشته است؟ گفتم: خیر. فرمود: این از خطوات شیطان است و بر او بخشوده خواهد شد، ان شاءالله.

سپس فرمود:

گروهی از ملائکه فرزندان آدم را به خاطر مشغول شدن به انواع لذّات و شهوات سرزنش کردند -- مقصودم لذّت های حلال است نه حرام -- و خداوند نکوهش آنان را نپذیرفت و در وجود آنان نیز لذّات و شهوات قرار داد تا دیگر بندگان مومن را ملامت نکنند، و چون گرفتار لذّت ها و شهوت ها شدند، به درگاه خدا تضرّع کردند و گفتند: «پروردگارا! از ما در گذر و ما را به همان فطرت و سرشتی که آفریده بودی بازگردان، چرا که ما می ترسیم در وادی حیرت و شبهه قرار بگیریم» و خداوند آن حالت را از آنان برداشت.

سپس فرمود:

هنگامی که در قیامت بهشتیان وارد بهشت می شوند، همین فرشته ها اجازه ی ورود بر آنان را می طلبند و خداوند به آنان اجازه می دهد و آنان وارد بر بهشتیان می شوند و می گویند: «سلام علیکم بما صبرتم.»(1)

ص: 358


1- 551.. العیّاشی: عن الحسن بن محبوب، عن ابی ولاد، قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): جعلت فداک، ان رجلا من اصحابنا ورعا مسلما کثیر الصلاة، قد ابتلی بحب اللهو، و هو یسمع الغناء؟ فقال: «ا یمنعه ذلک من الصلاة لوقتها، او من صوم، او من عبادة مریض، او حضور جنازة، او زیارة اخ؟» قال: قلت: لا، لیس یمنعه ذلک من شی ء من الخیر و البر. قال: فقال: «هذا من خطوات الشیطان، مغفور له ذلک ان شاء الله». ثم قال: «ان طائفة من الملائکة عابوا ولد آدم فی اللذات و الشهوات، اعنی لکم الحلال لیس الحرام، -- قال -- فانف الله للمؤمنین من ولد آدم من تعییر الملائکة لهم -- قال -- فالقی الله فی اولئک الملائکة اللذات و الشهوات، کیلا یعیبوا المؤمنین -- قال -- فلما جری ذلک فی همهم، عجوا الی الله من ذلک، فقالوا: ربنا عفوک عفوک، ردنا الی ما خلقتنا له و اخترتنا علیه، فانا نخاف ان نصیر فی امر مریج -- قال -- فنزع الله ذلک من همهم -- قال -- فاذا کان یوم القیامة، و صار اهل الجنة فی الجنة، استاذن اولئک الملائکة علی اهل الجنة، فیؤذن لهم، فیدخلون علیهم فیسلمون علیهم، و یقولون لهم: سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فی الدنیا عن اللذات و الشهوات الحلال». [تفسیر برهان، ج 3، ص 252، ح 8]

«الَّذِینَ آمَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللهِ اَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(1) «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ»(2) علی بن ابراهیم قمّی در تاویل آیه فوق گوید:

مقصود از «الَّذِینَ آمَنُواْ» شیعیانند و مقصود از «بِذِکْرِ اللّهِ» امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم السلام) هستند.(3) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ذکر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) [نیز] ذکر الله و حجاب خداست و دل ها به سبب او آرامش می یابد.(4)

ص: 359


1- 552.. سوره ی رعد، آیه ی 28.
2- 553.. سوره ی رعد، آیه ی 29.
3- 554.. و قوله الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللهِ قال الذین آمنوا الشیعة و ذکر الله امیرالمؤمنین و الائمّة:.[تفسیر قمی، ج 1، ص 365]
4- 555.. العیّاشی: عن خالد بن نجیح، عن جعفر بن محمّد(علیهما السلام)، فی قوله: اَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ. فقال: «بمحمّد(صلی الله علیه و آله) تطمئن القلوب، و هو ذکر الله و حجابه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 253]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

مقصود از «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللهِ اَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ» ما اهل بیت و شیعیانمان هستیم.(1) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «طُوبَی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» فرمود:

طوبی درختی است در بهشت در خانه امیرالمؤمنین(علیه السلام) و در خانه هر یک از شیعیان آن حضرت، شاخه ای از آن قرار دارد و زیر سایه هر برگی از آن امّتی از امّت ها استفاده می کنند.

سپس فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره فاطمه[[3]] را می بوسید و چون عایشه اظهار کراهت نمود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای عایشه! هنگامی که مرا به معراج بردند و داخل بهشت شدم، جبرییل مرا نزد درخت طوبی برد و از میوه ی آن به من داد و چون خوردم و به زمین آمدم و با خدیجه هم بستر شدم او به فاطمه باردار شد و هر گاه من فاطمه را می بوسم بوی درخت طوبی را از او می یابم.(2)

ص: 360


1- 556.. و عن انس بن مالک، انه قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللهِ اَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ثم قال لی: «ا تدری یا بن ام سلیم، من هم؟» قلت: من هم، یا رسول الله؟ قال: «نحن اهل البیت، و شیعتنا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 253، ح 3]
2- 557.. علی بن ابراهیم: قال: حدثنی ابی، عن الحسن بن محبوب، عن علی بن رئاب، عن ابی عبیدة، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «طوبی: شجرة فی الجنة، فی دار امیرالمؤمنین(علیه السلام)، و لیس احد من شیعته الا و فی داره غصن من اغصانها، و الورقة من اوراقها تستظل تحتها امة من الامم». و قال: «کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یکثر تقبیل فاطمة (علیها السّلام)، فانکرت ذلک عائشة، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا عائشة، انی لما اسری بی الی السماء، دخلت الجنة، فادنانی جبرییل من شجرة طوبی، و ناولنی من ثمارها فاکلته، فحول الله تعالی ذلک ماء، فی ظهری، فلما هبطت الی الارض، واقعت خدیجة فحملت بفاطمة، فما قبلتها قط الا وجدت رائحة شجرة طوبی منها». [تفسیر برهان، ج 3، ص 253، ح 4]

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«درخت طوبی برای کسی است که در زمان غیبت قائم ما، به ولایت ما تمسّک نموده باشد، و انحرافی از آن پیدا نکرده باشد» پس من گفتم: فدای شما شوم درخت طوبی چیست؟ فرمود: درختی است در بهشت که اصل آن در خانه علی(علیه السلام) است و در خانه هر مومنی شاخه ای از آن قرار دارد، چنان که خداوند می فرماید: «طُوبَی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ.»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر ما وارد شد و صورت مبارکش مانند دائره ماه نورانی بود، پس عبدالرّحمن بن عوف برخاست و گفت: یا رسول الله! این چه نوری است؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بشارتی از ناحیه خداوند درباره ی علی و فاطمه برای من آمده که خداوند علی را به فاطمه تزویج نموده و به رضوان خازن بهشت دستور داده، تا درخت طوبی را تکان بدهد و چون چنین کرده از آن درخت به عدد دوستان اهل بیت من، چک ها [و ورقعه ها]یی فرود آمده [که سند ورود به بهشت خواهد بود] و خداوند در زیر آن درخت ملائکه ای از نور آفریده و به دست هر کدام

ص: 361


1- 558.. ابن بابویه: قال: حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا جعفر بن محمّد ابن مسعود، عن ابیه محمّد بن مسعود العیّاشی، عن جعفر بن احمد، عن العمرکی البوفکی، عن الحسن بن علی ابن فضال، عن مروان بن مسلم، عن ابی بصیر، قال: قال الصادق(علیه السلام): «طوبی لمن تمسک بامرنا فی غیبة قائمنا، فلم یزغ قلبه بعد الهدایة». فقلت له: جعلت فداک، و ما طوبی؟ قال: «شجرة فی الجنة، اصلها فی دار علی بن ابی طالب(علیه السلام)، و لیس من مومن الا و فی داره غصن من اغصانها، و ذلک قول الله(عزوجل): طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 254، ح 6]

آنان یکی از آن چک ها را داده و چون قیامت بر پا می شود، آن ملائکه بین مردم ندا خواهند کرد و به هر یک از دوستان ما یکی از آن ها را خواهند داد و به برکت پسر عمم علی و دخترم فاطمه آنان از دوزخ نجات پیدا می کنند و داخل بهشت می شوند.(1) مولّف گوید:

درباره ی درخت طوبی در ذیل آیه فوق روایات فراوانی است. علاقه مندان به تفسیر برهان و نور الثّقلین مراجعه فرمایند.

سوره ی رعد، آیات 31 تا 43

متن:

وَ لَوْ اَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ اَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْاَرْضُ اَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی بَلْ لِلهِ الْاَمْرُ جَمیعًا اَ فَلَمْ یَیْاَسِ الَّذینَ آمَنُوا اَنْ لَوْ یَشاءُ اللهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمیعًا وَ لا یَزالُ الَّذینَ کَفَرُوا تُصیبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ اَوْ تَحُلُّ قَریبًا مِنْ دارِهِمْ حَتَّی یَاْتِیَ وَعْدُ اللهِ اِنَّ اللهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَاَمْلَیْتُ لِلَّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ اَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ

ص: 362


1- 559.. الشیخ الفقیه ابو الحسن محمّد بن احمد بن علی بن الحسن بن شاذان، فی (مناقب امیرالمؤمنین): باسناده عن بلال بن حمامة، قال: طلع علینا النّبی(صلی الله علیه و آله) ذات یوم و وجهه مشرق کدائرة القمر، فقام عبدالرّحمن بن عوف، فقال: یا رسول الله، ما هذا النور؟ فقال: «بشارة اتتنی من ربی فی اخی و ابن عمی، و ابنتی، و ان الله قد زوج علیا بفاطمة، و امر رضوان خازن الجنان فهز شجرة طوبی، فحملت رقاعا -- یعنی صکاکا -- بعدد محبی اهل بیتی، و انشا من تحتها ملائکة من نور، و دفع الی کل ملک صکا، فاذا استوت القیامة باهلها، نادت الملائکة فی الخلائق: یا محبی علی بن ابی طالب، هلموا خذوا ودائعکم. فلا تلقی محبا لنا اهل البیت الا دفعت الملائکة الیه صکا فیه فکاکه من النار، فباخی و ابن عمی و ابنتی فکاک رجال و نساء من النار. [تفسیر برهان، ج 3، ص 256، ح 16]

اَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلهِ شُرَکاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ اَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا یَعْلَمُ فِی الْاَرْضِ اَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا مَکْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبیلِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ لَهُمْ عَذابٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ اَشَقُّ وَ ما لَهُمْ مِنَ اللهِ مِنْ واقٍ مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ اُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْكَ عُقْبَی الَّذینَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَی الْکافِرینَ النَّارُ وَ الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما اُنْزِلَ اِلَیْكَ وَ مِنَ الْاَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ اِنَّما اُمِرْتُ اَنْ اَعْبُدَ اللهَ وَ لا اُشْرِكَ بِهِ اِلَیْهِ اَدْعُوا وَ اِلَیْهِ مَآبِ وَ کَذلِكَ اَنْزَلْناهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ اَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا واقٍ وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ اَزْواجًا وَ ذُرِّیَّةً وَ ما کانَ لِرَسُولٍ اَنْ یَاْتِیَ بِآیَةٍ اِلَّا بِاِذْنِ اللهِ لِکُلِّ اَجَلٍ کِتابٌ یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ وَ اِنْ ما نُرِیَنَّكَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُمْ اَوْ نَتَوَفَّیَنَّكَ فَاِنَّما عَلَیْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَیْنَا الْحِسابُ اَ وَ لَمْ یَرَوْا اَنَّا نَاْتِی الْاَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ اَطْرافِها وَ اللهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَ هُوَ سَریعُ الْحِسابِ وَ قَدْ مَکَرَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلهِ الْمَکْرُ جَمیعًا یَعْلَمُ ما تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ وَ سَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَی الدَّارِ وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفی بِاللهِ شَهیدًا بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ

لغات:

«تسییر» تفعیل، از سار یَسیرُ سَیراً، به معنای سیر کردن و به سیر انداختن است، و «تقطیع» تکثیر از قطع است و «قطع» تفصیل متّصل است، و «قارعة» حادثه ی سخت روزگار است، و به همین علّت قیامت را قارعه می گویند، و «قَرْع» به معنای کوبیدن و ضَرْب است، و «قوارع قرآن» آیاتی است که هر کس قرائت کند، ایمن از شیطان

ص: 363

می باشد، و «استهزاء» به معنای کوچک شمردن است، و «املاء» به معنای تاخیر است، و «مَلَوان» به معنای شب و روز است، و «اطراف الارض» نواحی آن را گویند، و «مکر» به معنای حیله است، و «شاهد و شهید» به معنای گواه است و در شهید مبالغه وجود دارد، و «شهادت» به معنای بیان حقیقت از راه مشاهده است و به آن «بیّنة» نیز می گویند، و «من عنده علم الکتاب» اضافه علم به کتاب است و دلالت بر علم به جمیع کتاب می کند، بر خلاف «و قال الذی عنده علم من الکتاب» که دلالت بر علم به برخی از کتاب دارد.

ترجمه:

اگر به وسیله قرآن، کوه ها به حرکت درآیند یا زمینها قطعه قطعه شوند، یا به وسیله آن با مردگان سخن گفته شود، (باز هم ایمان نخواهند آورد!) ولی همه کارها در اختیار خداست! آیا آن ها که ایمان آورده اند نمی دانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را (به اجبار) هدایت می کند (امّا هدایت اجباری سودی ندارد)! و پیوسته بلاهای کوبنده ای بر کافران به خاطر اعمال شان وارد می شود، و یا به نزدیکی خانه آن ها فرود می آید، تا وعده (نهایی) خدا فرا رسد به یقین خداوند در وعد خود تخلّف نمی کند! (31) (تنها تو را استهزا نکردند،) پیامبران پیش از تو را نیز مورد استهزا قرار دادند من به کافران مهلت دادم سپس آن ها را گرفتم دیدی مجازات من چگونه بود؟! (32) آیا کسی که بالای سر همه ایستاده، (و حافظ و نگه بان و مراقب همه است،) و اعمال همه را می بیند (، هم چون کسی است که هیچ یک از این صفات را ندارد)؟ ! آنان برای خدا همتایانی قرار دادند بگو: «آن ها را نام ببرید! آیا چیزی را به او خبر می دهید که از وجود آن در روی زمین بی خبر است، یا سخنان ظاهری (و تو خالی) می گویید؟!» (نه، شریکی برای خدا وجود ندارد) بلکه در نظر کافران، دروغهای شان زینت داده شده، (و بر اثر ناپاکی درون، چنین

ص: 364

می پندارند که واقعیتی دارد) و آن ها از راه (خدا) بازداشته شده اند و هر کس را خدا گم راه کند، راهنمایی برای او وجود نخواهد داشت! (33) در دنیا، برای آن ها عذابی (دردناک) است و عذاب آخرت سخت تر است و در برابر (عذاب) خدا، هیچ کس نمی تواند آن ها را نگه دارد! (34) توصیف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده، (این است که) نهرهای آب از زیر درختانش جاری است، میوه آن همیشگی، و سایه اش دائمی است این سرانجام کسانی است که پرهیزگاری پیشه کردند و سرانجام کافران، آتش است! (35) کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده ایم، از آن چه بر تو نازل شده، خوشحالند و بعضی از احزاب (و گروه ها)، قسمتی از آن را انکار می کنند بگو: «من مامورم که «اللَّه» را بپرستم و شریکی برای او قائل نشوم! به سوی او دعوت می کنم و بازگشت من به سوی اوست!» (36) همان گونه (که به پیامبران پیشین کتاب آسمانی دادیم،) بر تو نیز این (قرآن) را بعنوان فرمان روشن و صریحی نازل کردیم و اگر از هوس های آنان -- بعد از آن که آگاهی برای تو آمده -- پیروی کنی، هیچ کس در برابر خدا، از تو حمایت و جلوگیری نخواهد کرد. (37) ما پیش از تو (نیز) رسولانی فرستادیم و برای آن ها همسران و فرزندانی قرار دادیم و هیچ رسولی نمی توانست از (پیش خود) معجزه ای بیاورد، مگر به فرمان خدا! هر زمانی نوشته ای دارد (و برای هر کاری، موعدی مقرّر است)! (38) خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات می کند و «امّ الکتاب» [لوح محفوظ] نزد اوست! (39) و اگر پاره ای از مجازاتها را که به آن ها وعده می دهیم به تو نشان دهیم، یا (پیش از فرا رسیدن این مجازاتها) تو را بمیرانیم، در هر حال تو فقط مامور ابلاغ هستی و حساب (آن ها) بر ماست. (40) آیا ندیدند که ما پیوسته به سراغ زمین می آییم و از اطراف (و جوانب) آن کم می کنیم؟! (و جامعه ها، تمدّنها، و دانشمندان تدریجاً از میان می روند.) و خداوند حکومت می کند و هیچ کس را یارای جلوگیری یا ردّ احکام

ص: 365

او نیست و او سریع الحساب است! (41) پیش از آنان نیز کسانی طرحها و نقشه ها کشیدند ولی تمام طرحها و نقشه ها از آن خداست! او از کار هر کس آگاه است و به زودی کفّار می دانند سرانجام (نیک و بد) در سرای دیگر از آن کیست! (42) آن ها که کافر شدند می گویند: «تو پیامبر نیستی!» بگو: «کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!» (43)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَوْ اَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ اَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الاَرْضُ اَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی…»(1) در کافی و بصائر الدرجات از موسی بن جعفر(علیه السلام) نقل شده که عبدالحمید گوید:

به آن حضرت گفتم: فدای شما شوم، آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارث علوم همه پیامبران بوده است؟ فرمود: آری. گفتم: از زمان آدم تا زمان خود؟ فرمود: خداوند هیچ پیامبری را به رسالت معبوث نکرده، مگر آن که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) اعلم از او بوده.

گفتم: عیسی بن مریم مرده را زنده می کرد؟ فرمود: راست گفتی، سلیمان بن داود نیز سخن پرندگان را می فهمید، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز قدرت این چیزها را داشت.

سپس فرمود: سلیمان بن داود، هنگامی که هُدهُد را غایب دید گفت: «ما لِیَ لا اَرَی الْهُدْهُدَ اَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ» و بر او غضب نمود و گفت: «لَاُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا اَوْ لَاَذْبَحَنَّهُ اَوْ لَیَاْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ» و به این خاطر بر هُدهُد خشم کرد که هدهد از بالا مکان آب را روی زمین می دانست و این چیزی بود که خدا به این پرنده داده بود و به سلیمان نداده بود، در حالی که باد و مورچه و جنّ و انس و شیاطین مطیع سلیمان بودند سپس فرمود: این در حالی است که خداوند در قرآن می فرماید:

«وَ لَوْ اَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ…» و ما وارث این قرآن هستیم که به سبب آن کوه ها

ص: 366


1- 560.. سوره ی رعد، آیه ی 31.

به حرکت در می آید، و شهرها قطعه قطعه می شود، و مرده ها زنده می شوند، و ما آن چه را هُدهُد می دانست می دانیم…(1) مولّف گوید:

علوم قرآن که در آن «تبیان لکلّ شئ» است و خداوند می فرماید: «وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا یَابِسٍ اِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ» مخصوص رسول خدا و جانشینان او(صلی الله علیه و آله) است و این مساله در انتهای سوره رعد بیان خواهد شد ان شاء الله.

ص: 367


1- 561.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن ابی زاهر -- او غیره -- عن محمّد بن حماد، عن اخیه احمد بن حماد، عن ابراهیم، عن ابیه، عن ابی الحسن الاول(علیه السلام)، قال: قلت له: جعلت فداک، اخبرنی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، ورث النّبیین کلهم؟ قال: «نعم». قلت: من لدن آدم حتّی انتهی الی نفسه؟ قال: «ما بعث الله نبیا الا و محمّد(صلی الله علیه و آله) اعلم منه». قال: قلت: ان عیسی بن مریم کان یحیی الموتی باذن الله؟ قال: «صدقت، و سلیمان بن داود کان یفهم منطق الطیر، و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقدر علی هذه المنازل». قال: و قال: «ان سلیمان بن داود قال للهدهد حین فقده و شک فی امره، فقال: ما لِیَ لا اَرَی الْهُدْهُدَ اَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ «النمل 27: 20» حین فقده فغضب علیه، فقال: لَاُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً اَوْ لَاَذْبَحَنَّهُ اَوْ لَیَاْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ «النمل 27: 21» و انما غضب لانه کان یدله علی الماء، فهذا و هو طائر قد اعطی ما لم یعط سلیمان، و قد کانت الریح و النمل و الانس و الجن و الشیاطین و المردة له طائعین، و لم یکن یعرف الماء تحت الهواء، و کان الطیر یعرفه. و ان الله یقول فی کتابه وَ لَوْ اَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ اَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْاَرْضُ اَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی و قد ورثنا نحن هذا القرآن الذی فیه ما تسیر به الجبال و تقطع به البلدان و تحیا به الموتی، و نحن نعرف الماء تحت الهواء . و ان فی کتاب الله لآیات ما یراد بها امر الا ان یاذن الله به، مع ما قد یاذن الله مما کتبه الماضون، و جعله الله لنا فی ام الکتاب، ان الله یقول: وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْاَرْضِ اِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ «النمل 27: 75» ثم قال: ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا «فاطر 35: 32» فنحن الذین اصطفانا الله(عزوجل) و اورثنا هذا الذی فیه تبیان کل شی ء». [تفسیر برهان، ج 3، ص 261، ح 2]

«… وَ لَا یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُواْ تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ اَوْ تَحُلُّ قَرِیبًا مِّن دَارِهِمْ…»(1) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

مقصود از «قارعة» نقمت و عذاب است که یا بر خود آنان وارد می شود، و یا بر مردمی در نزدیکی آنان واقع می شود و آن ها می شنوند و می بینند، و کسانی که این نقمت و عذاب بر آنان واقع می شود گناه کاران از کفّارند، و از این رخداد، عبرت پیدا نمی کنند، و از مصیبتی که در کنارشان واقع می شود پند نمی گیرند، و این گونه هستند تا وعده ی خداوند نسبت به نصرت و یاری مومنان فرا رسد و خداوند کافران را خوار نماید.(2) مولّف گوید:

این آیه نقطه مقابل آیه 28 و 29، این سوره می باشد که ایمان را سبب امنیّت و آرامش دانسته و می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللهِ اَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» و در آیه ی فوق خداوند کفر و نافرمانی را سبب نقمت و عذاب و گرفتاری و ترس و وحشت دانسته است.

«لَّهُمْ عَذَابٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ لَعَذَابُ الآخِرَةِ اَشَقُّ وَ مَا لَهُم مِّنَ اللهِ مِن وَاقٍ»(3) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

این آتشی که در دنیاست، یک جزء از هفتاد جزء آتش جهنّم است و هفتاد مرتبه

ص: 368


1- 562.. سوره ی رعد، آیه ی 31.
2- 563.. و عنه، قال: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِیبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ: «و هی النقمة اَوْ تَحُلُّ قَرِیباً مِنْ دارِهِمْ فتحل بقوم غیرهم، فیرون ذلک و یسمعون به، و الذین حلت بهم عصاة کفار مثلهم، و لا یتعظ بعضهم ببعض، و لا یزالون کذلک حتّی یاتی وعد الله الذی وعد المؤمنین من النصر، و یخزی الله الکافرین». [تفسیر برهان، ج 3، ص 262، ح 2]
3- 564.. سوره ی رعد، آیه ی 34.

خاموش شده و سپس شعله ور گردیده است و اگر جز این می بود، هیچ انسانی نمی توانست آن را خاموش کند، و آتش دنیا را چون در قیامت می آورند و وارد بر آتش جهنّم می شود، فریاد و ناله ای از او بلند می گردد که هر ملک مقرّب و هر پیامبر مرسلی به زانو در می آید.(1) «مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ اُکُلُهَا دَآئِمٌ وِ ظِلُّهَا تِلْکَ عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَواْ…»(2) بعضی از مفسّرین «مَّثَلُ الْجَنَّةِ» را به معنای توصیف بهشت دانسته اند، در حالی که «مَثَل» به معنای تشبیه است و چون اوصاف بهشت و دوزخ را نمی توان بیان نمود، خداوند برای فهم عموم، به چیزهایی که بین مردم مشاهده می شود، بهشت را تشبیه نموده و می فرماید: «مثل بهشت مثل باغ های مشجّر و جوی های در بین آن هاست که در تمام فصول سبز و خرّم و دارای میوه باشد» وگرنه خداوند می فرماید: «فِیهَا مَا تَشْتَهِی الْاَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْاَعْیُنُ» و در روایات آمده که: «فِیهَا مَا لَا عَیْنٌ رَاَتْ وَ لَا اُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَی قَلْبِ بَشَرٍ.»(3) «وَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا اُنزِلَ اِلَیْکَ وَ مِنَ الاَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ»(4) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

برخی از اهل کتاب چون قرآن بر آنان تلاوت شد، خشنود شدند و اشک شوق

ص: 369


1- 565.. و عنه: قال: ابو عبد الله(علیه السلام): «ان نارکم هذه جزء من سبعین جزءا من نار جهنم، و قد اطفئت سبعین مرة بالماء ثم التهبت، و لو لا ذلک ما استطاع آدمی ان یطفئها، و انها لیؤتی بها یوم القیامة حتّی توضع علی النار، فتصرخ صرخة لا یبقی ملک مقرب و لا نبی مرسل الا جثا علی رکبتیه فزعا من صرختها». [تفسیر برهان، ج 3، ص 262، ح 6]
2- 566.. سوره ی رعد، آیه ی 35.
3- 567.. امالی صدوق، ص 281.
4- 568.. سوره ی رعد، آیه ی 36.

ریختند، سپس فرمود: مقصود از آیه فوق [به زبان تاویل] علی بن ابی طالب(علیه السلام) است، و مقصود از «وَ مِنَ الاَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ» کسانی هستند که تاویل آن را درباره ی علی و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) انکار کردند و به برخی از آیات قرآن ایمان داشتند و برخی را انکار کردند، و امّا مشرکان، همه آیات را انکار کردند و رسالت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را نیز انکار کردند.(1) «وَ لَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِکَ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ اَزْوَاجًا وَ ذُرِّیَّةً وَ ما کانَ لِرَسُولٍ اَنْ یَاْتِیَ بِآیَةٍ اِلَّا بِاِذْنِ اللهِ لِکُلِّ اَجَلٍ کِتابٌ»(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

پدرم به شیعیان خود می فرمود: فاصله ای بین شما و رسیدن به آن وقتی که چشم شما روشن شود و مورد غبطه [دشمنانتان] قرار بگیرد، نمانده جز این که جان شما به گلویتان برسد. و با دست خود اشاره به حلق خویش نمود و سپس این آیه را قرائت نمود «وَ لَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِکَ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ اَزْوَاجًا وَ ذُرِّیَّةً» و فرمود: ماییم ذریّه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) .(3)

ص: 370


1- 569.. ثم قال علی بن ابراهیم: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَفْرَحُونَ بِما اُنْزِلَ اِلَیْکَ «فرحوا بکتاب الله اذا تلی علیهم، و اذا تلوه تفیض اعینهم دمعا من الفزع و الحزن، و هو علی بن ابی طالب(علیه السلام)». و هی فی قراءة ابن مسعود: (و الذی انزلنا الیک الکتاب هو الحق، و من یؤمن به) ای علی بن ابی طالب(علیه السلام) یؤمن به وَ مِنَ الْاَحْزابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ انکروا من تاویله ما انزله فی علی و آل محمّد (صلوات الله علیهم)، و آمنوا ببعضه، فاما المشرکون، فانکروه کله، اوله و آخره، و انکروا ان محمّدا رسول الله. [تفسیر برهان، ج 3، ص 262، ح 7]
2- 570.. سوره ی رعد، آیه ی 38.
3- 571.. عن علی بن عمر بن ابان الکلبی، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «اشهد علی ابی انه کان یقول: ما بین احدکم و بین ان یغبط او یری ما تقربه عینه، الا ان تبلغ نفسه هذه -- و اهوی الی حلقه -- ، قال الله فی کتابه: وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ اَزْواجاً وَ ذُرِّیَّةً فنحن ذریة رسول الله(صلی الله علیه و آله)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 264]

امام صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرموده:

خداوند مردم را در دو بخش آفرید و یک بخش را انتخاب نمود و آن را سه قسمت نمود و باز دو قسمت را رها کرد و یک قسمت را انتخاب نمود و قریش را از این قسمت آفرید و از قریش فرزندان عبدالمطلب را انتخاب کرد. سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: و از بین آنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را انتخاب کرد و ما ذریّه اوییم، و اگر گفته شود: برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ذریّه ای هست، این مردم انکار می کنند در حالی که خداوند می فرماید: «وَ لَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِکَ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ اَزْوَاجًا وَ ذُرِّیَّةً»، و ما ذریّه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستیم.

راوی حدیث فوق مفضّل بن صالح که این حدیث را از امام صادق(علیه السلام) شنیده گوید:

به آن حضرت گفتم: من شهادت می دهم که شما ذرّیه ی پیامبر هستی. سپس گفتم: فدای شما شوم، از خدا بخواهید که مرا در دنیا و آخرت با شما قرار بدهد؟ پس امام صادق(علیه السلام) برای من دعا کرد و من دست او را بوسیدم.(1) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

ما ذرّیه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستیم. سپس فرمود: به خدا سوگند من نمی دانم برای چه این مردم با ما دشمنی می کنند؟! آنان با ما دشمنی نمی کنند، مگر به خاطر

ص: 371


1- 572.. عن المفضّل بن صالح، عن جعفر بن محمّد(علیهما السلام)، قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): خلق الله الخلق قسمین، فالقی قسما، و امسک قسما، ثم قسم ذلک القسم علی ثلاثة اثلاث، فالقی ثلثین و امسک ثلثا، ثم اختار من ذلک الثلث قریشا، ثم اختار من قریش بنی عبد المطلب، ثم اختار من بنی عبد المطلب رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فنحن ذریته، فان قلت للناس: لرسول الله ذریة، جحدوا، و لقد قال الله: وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ اَزْواجاً وَ ذُرِّیَّةً فنحن ذریته». قال: فقلت: انا اشهد انکم ذریته. ثم قلت له: ادع الله لی -- جعلت فداک -- ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرة. فدعا لی ذلک، قال: و قبلت باطن یده. [تفسیر برهان، ج 3، ص 264]

این که ما خویشان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستیم!(1) «یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الْکِتَابِ»(2) مولّف گوید:

روایات درباره ی محو و اثبات و معنای آیه فوق فراوان است و در تفسیر برهان و نورالثّقلین بیشتر آن ها نقل شده است و ما نمونه هایی از آن ها را نقل می کنیم.

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

تردیدی نیست که محو نسبت به چیزی گفته می شود که قبل از آن ثابت بوده، و اثبات درباره ی چیزی است که قبلاً نبوده و به اثبات می رسد؟(3) عمّار بن موسی گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سوال شد، و آن حضرت فرمود:

کتابی که مقادیر امور در آن نوشته شده، خداوند هر چه را بخواهد از آن محو می کند و هر چه را بخواهد اثبات می نماید، مانند این که به وسیله دعا قضای الهی محو می شود [و آن دعا به اجابت می رسد] و بر آن دعا نوشته شده که این دعا قضا را برطرف می کند، و چون چیزی در حکم الهی به «امّ الکتاب» برسد، دعا آن را تغییری نمی دهد.(4)

ص: 372


1- 573.. و فی روایة شعیب، عنه(علیه السلام) انه قال: «نحن ذریة رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و الله ما ادری علی ما یعادوننا! الا لقرابتنا من رسول الله(صلی الله علیه و آله)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 264، ح 6]
2- 574.. سوره ی رعد، آیه ی 39.
3- 575.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن هشام بن سالم، و حفص ابن البختری و غیرهما، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال فی هذه الآیة: یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ قال: فقال: «و هل یمحی الا ما کان ثابتا، و هل یثبت الا ما لم یکن؟». [تفسیر برهان، ج 3، ص 264، ح 1]
4- 576.. عن عمار بن موسی عن ابی عبد الله(علیه السلام) سئل عن قول الله: «یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ» قال: ان ذلک الکتاب کتاب یمحو الله فیه ما یشاء و یثبت فمن ذلک الذی یرد الدعاء القضاء، و ذلک الدعاء مکتوب علیه: الذی یرد به القضاء حتّی اذا صار الی ام الکتاب لم یغن الدعاء فیه شیئا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 512، ح 157]

حمران بن اعین گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سوال کردم، فرمود:

ای حمران هنگامی که شب قدر فرا می رسد، و ملائکه کاتب، به آسمان دنیا فرود می آیند، مقدّرات آن سال را در آن شب می نویسند، [و لکن این مقدّرات حتمی نیست] و اگر خدا بخواهد چیزی را جلو می اندازد، و یا به تاخیر می اندازد، و یا کم می کند و یا زیاد می نماید، و به آن ملک دستور می دهد: تا هر چه را می خواهد محو کند و به جای آن چیز دیگری را ثبت نماید. پس من به آن حضرت گفتم: آیا هر چیزی که باید انجام شود، نزد خداوند در کتاب ثبت شده است؟ فرمود: آری. گفتم: آیا پس از آن چه خواهد شد؟ فرمود: سبحان الله! پس از آن نیز خداوند هر چه را بخواهد به وجود می آورد، [و دست خدا بسته نیست و تقدیر او نهایتی ندارد.](1) حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید: امام صادق و امام باقر و امام سجّاد و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) می فرمودند:

به خدا سوگند اگر آیه «یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الْکِتَابِ» در قرآن نمی بود، ما برای شما اخبار و حوادث را تا قیامت بیان می کردیم.(2)

ص: 373


1- 577.. عن حمران قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): «یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ» فقال: یا حمران انه اذا کان لیلة القدر و نزلت الملائکة الکتبة الی السماء الدنیا فیکتبون ما یقضی فی تلک السنة من امر، فاذا اراد الله ان یقدم شیئا او یؤخره او ینقص منه او یزید، امر الملک فمحا ما شاء، ثم اثبت الذی اراد، قال: فقلت له عند ذلک: فکل شی ء یکون و هو عند الله فی کتاب؟ قال: نعم، قلت: فیکون کذا و کذا ثم کذا و کذا حتّی ینتهی الی آخره؟ قال: نعم، قلت: فای شی ء یکون بعده؟ قال: سبحان الله، ثم یحدث الله ایضا ما شاء تبارک و تعالی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 512، ح 162]
2- 578.. فی قرب الاسناد للحمیری احمد بن محمّد عن احمد بن محمّد بن ابی نصر عن ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال: قال ابو عبد الله، و ابو جعفر و علی بن الحسین، و الحسین بن علی و الحسن بن علی بن ابی طالب علیهم السّلام: و الله لو لا آیة فی کتاب الله لحدثناکم بما یکون الی ان تقوم الساعة: «یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 513]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند به صورت ذرّ، فرزندان آدم را بر آدم عرضه نمود، در حالی که برخی پیامبر و برخی پادشاه و برخی مومن و برخی کافر بودند و چون آدم فرزند خود، داود را دید، عرضه داشت: پروردگارا! این کیست که به او کرامت و قدرت داده ای و عمر او کوتاه است؟ پس خداوند به او وحی نمود: این فرزند تو داود است و عمر او چهل سال است، و من آجال و ارزاق خلایق را نوشته ام و هر کدام را بخواهم محو می کنم و هر کدام را بخواهم اثبات می نمایم، و اگر تو چیزی از عمر خود را برای او قرار بدهی، من بر عمر او می افزایم.

پس آدم(علیه السلام) گفت: «خدایا من شصت سال از عمر خود را به داود دادم تا عمر او یک صد سال باشد» و خداوند به جبرییل و میکائیل و ملک الموت فرمود: «این را بر او مکتوب کنید چرا که فراموش خواهد کرد» پس آنان گفته ی آدم را نوشتند و با بال های خود با طینت علیین مهر کردند.

[و ملک الموت برای قبض روح آدم در تاریخ معیّن فرود آمد و آدم گفت: «هنوز عمر من به پایان نرسیده است» ملک الموت گفت: «مگر مقداری از عمر خود را به داود نبخشیدی؟» آدم گفت: «من به یاد ندارم و باید آن نوشته را بیاوری.» امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

از آن روز خداوند به بندگان خود دستور داد که دیون خود را مکتوب نمایند،

ص: 374

چرا که آدم فراموش کرد و آن چه به عهده گرفته بود را انکار نمود، در حالی که دروغ نمی گفت و فراموش نموده بود.(1)

ص: 375


1- 579.. فی روضة الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن ابیه عن خلف بن حماد عن عبد الله بن سنان قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): ان الله(عزوجل) عرض علی آدم ذریته عرض العین فی صور الذر، نبیا فنبیا و ملکا فملکا و مومنا فمؤمنا، و کافرا فکافرا فلما انتهی الی داود(علیه السلام) قال: من هذا الذی مکنته و کرمته و قصرت عمره؟ قال: فاوحی الله(عزوجل) الیه: هذا ابنک داود عمره اربعون سنة، فانی قد کتبت الآجال و قسمت الارزاق و انا امحو ما اشاء و اثبت و عندی ام الکتاب، فان جعلت له شیئا من عمرک اثبته له، قال: یا رب قد جعلت له من عمری ستین سنة تمام الماة، قال: فقال الله(عزوجل) لجبرییل و میکائیل و ملک الموت: اکتبوا علیه کتابا فانه سینسی، فکتبوا علیه کتابا و ختموه باجنحتهم من طینة علیین. فی تفسیر العیّاشی عن ابی حمزة الثمالی عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: ان الله عرض علی آدم اسماء الانبیاء و اعمارهم، قال: فمر آدم باسم داود النّبی(علیه السلام) و اذا عمره اربعون سنة فقال: یا رب ما اقل عمر داود و اکثر عمری؟ یا رب ان انا زدت داود من عمری ثلثین سنة ا ینفذ ذلک له؟ قال: نعم یا آدم، قال: فانی قد زدته من عمری ثلثین سنة فانفذ ذلک له و اثبتها له عندک و اطرحها من عمری، قال فاثبت الله لداود من عمره ثلثین سنة و لم یکن عند الله مثبتة و محی من عمر آدم ثلثین سنة و کانت له عند الله مثبتة فقال ابو جعفر(علیه السلام): فذلک قول الله «یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ» قال: یمحوا الله ما کان عنده مثبتا لآدم، و اثبت لداود ما لم یکن عنده مثبتا، قال: فلما دنی عمر آدم(علیه السلام) هبط علیه ملک الموت لیقبض روحه فقال له آدم: یا ملک الموت قد بقی من عمری ثلثون سنة؟ فقال له ملک الموت: الم تجعلها لابنک داود النّبی و طرحتها من عمرک حیث عرض علیک اسماء الانبیاء من ذریتک و عرض علیک اعمارهم و انت یومئذ بوادی دحنا فقال آدم: یا ملک الموت ما اذکر هذا، فقال له ملک الموت: یا آدم لا تجهل الم تسئل الله ان یثبتها لداود و یمحوها من عمرک فاثبتها لداود فی الزبور و محاها من عمرک من الذکر، قال: فقال آدم: فاحضر الکتاب حتّی اعلم ذلک قال ابو جعفر(علیه السلام): فمن ذلک الیوم امر الله العباد ان یکتبوا بینهم اذا تداینوا و تعاملوا الی اجل مسمی لنسیان آدم و جحده ما جعل علی نفسه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 510، ح 155 و 156]

ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) به من فرمودند:

ای ابوحمزه! اگر ما به تو خبر دادیم که فلان کار، در فلان تاریخ انجام می شود [دست خدا بسته نیست و] خداوند هر چه را اراده کند انجام می شود، و اگر امروز به تو خبری دادیم، و فردا خلاف آن را به تو خبر دادیم، به خاطر این است که خداوند هر چه را بخواهد محو می کند و هر چه را بخواهد اثبات می نماید.(1) عمرو بن حَمِق گوید:

هنگامی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در مسجد کوفه ضربت زدند، من به عیادت او رفتم و به آن حضرت گفتم: باکی بر شما نیست و این ضربت خدشه ای بوده [و ان شاءالله شما بهبودی پیدا می کنید] امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «به جان خودم سوگند، من از بین شما خواهم رفت» سپس سه مرتبه فرمود: «تا هفتاد سال دیگر بلا ادامه دارد.» گفتم:

آیا پس از آن، رخاء و آسایش خواهد بود؟ پس جواب نداد و بیهوش شد، و امّ کلثوم شروع به گریه نمود، و چون به هوش آمد، به امّ کلثوم فرمود: «مرا آزار مده، هرگز تو آن چه را من می بینم نمی بینی، همانا ملائکه آسمان های هفتگانه پشت سر هم دیگر ایستاده اند و پیامبران می گویند: یا علی! بیا به طرف ما که برای تو بهتر خواهد بود.»

ص: 376


1- 580.. عن ابی حمزة الثمالی قال: قال ابو جعفر و ابو عبد الله(علیهما السلام): یا با حمزة ان حدثناک بامر انه یجی ء من هاهنا فان الله یصنع ما یشاء، و ان حدثناک الیوم بحدیث و حدثناک غدا بخلافه فان الله یمحو ما یشاء و یثبت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 512، ح 163]

پس من گفتم: یا امیرالمؤمنین! شما گفتید: «تا هفتاد سال دیگر بلا ادامه دارد» آیا پس از آن رخا و آسایشی هست؟ فرمود: آری. بعد از بلا، رخا و آسایش خواهد بود، سپس فرمود: «یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الْکِتَابِ.»(1) امام صادق از پدر خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

انسانی از عمر او جز سه سال باقی نمانده و چون صله رحم می کند، خداوند عمر او را به سی و سه سال طولانی می کند، و انسانی سی و سه سال به عمر او باقی است و چون قطع رحم می کند، خداوند عمر او را سه سال یا کم تر قرار می دهد. راوی گوید: امام صادق(علیه السلام) پس از روایت فوق این آیه را تلاوت نمود: «یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الْکِتَابِ.»(2)

ص: 377


1- 581.. فی الخرائج و الجرائح روی عن ابی حمزة الثمالی عن ابی اسحق السبیعی عن عمرو بن الحمق قال: دخلت علی علی(علیه السلام) حین ضرب الضربة بالکوفة، فقلت: لیس علیک باس انما هو خدش، قال: لعمری انی لمفارقکم. ثم قال: الی السبعین بلاء، قالها ثلثا، قلت: فهل بعد البلاء رخاء؟ فلم یجبنی و اغمی علیه، فبکت ام کلثوم فلما افاق قال: لا تؤذینی یا ام کلثوم فانک لن تری ما اری ان الملائکة من السموات السبع بعضهم خلف بعض و النّبیون یقولون: یا علی انطلق فما امامک خیر لک مما انت فیه، فقلت: یا امیرالمؤمنین انک قلت الی السبعین بلاء فهل بعد السبعین رخاء؟ قال: نعم، و ان بعد البلاء رخاء «یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ». قال ابو حمزة قلت لابی جعفر: ان علیا قال: الی السبعین بلاء و قال بعد السبعین رخاء و قد مضت السبعون و لم نر رخاء؟ فقال ابو جعفر(علیه السلام): ان الله قد کان وقت هذا الامر فی السبعین، فلما قتل الحسین(علیه السلام) غضب الله علی اهل الارض فاخره الی الاربعین و مائة سنة، فحدثناکم فاذعتم الحدیث و کشفتم القناع فاخره الله، و لا یجعل له بعد ذلک وقتا و الله یمحو ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ، قال ابو حمزة: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): و کان ذلک؟ فقال: قد کان ذلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 513]
2- 582.. عن الحسین بن زید بن علی، عن جعفر بن محمّد، عن ابیه(علیهما السلام)، قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان المرء لیصل رحمه و ما بقی من عمره الا ثلاث سنین فیمدها الله الی ثلاث و ثلاثین سنة، و ان المرء لیقطع رحمه و قد بقی من عمره ثلاث و ثلاثون سنة، فیقصرها الله ثلاث سنین او ادنی» قال الحسین: و کان جعفر(علیه السلام) یتلو هذه الآیة یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 271]

«اَ وَ لَمْ یَرَوْاْ اَنَّا نَاْتِی الاَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ اَطْرَافِهَا…»(1) جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود: پدرم علی بن الحسین می فرمود:

نفس من با سرعت علاقه به مرگ و کشته شدن دارد سپس فرمود: مقصود از آیه «اَ وَ لَمْ یَرَوْاْ اَنَّا نَاْتِی الاَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ اَطْرَافِهَا» فقدان علما می باشد.(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از آیه فوق: فقدان علما و فقها و خوبان امّت است.(3) «وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفَی بِاللهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ»(4) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خداوند از آیه «وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» ما را اراده کرده و علی اوّل ما و افضل ما و بهترین ماست بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) .(5)

ص: 378


1- 583.. سوره ی رعد، آیه ی 41.
2- 584.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمّد، عن محمّد بن علی، عمن ذکره، عن جابر، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: «کان علی بن الحسین(علیهما السلام)، یقول: انه یسخی نفسی فی سرعة الموت او القتل فینا، قول الله(عزوجل): اَ وَ لَمْ یَرَوْا اَنَّا نَاْتِی الْاَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ اَطْرافِها و هو فقد العلماء». [تفسیر برهان، ج 3، ص 271، ح 1]
3- 585.. فی مجمع البیان اختلف فی معناه علی اقوال الی قوله: «ثانیها» ننقصها بذهاب علمائها و فقهائها و خیار اهلها و روی ذلک عن ابی عبد الله(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 521]
4- 586.. سوره ی رعد، آیه ی 43.
5- 587.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، و محمّد بن یحیی، عن محمّد بن الحسن، عمن ذکره، جمیعا عن ابن ابی عمیر، عن ابن اذینة، عن برید بن معاویة، قال: قلت لابی جعفر(علیه السلام): قُلْ کَفی بِاللهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ، قال: «ایانا عنی، و علی(علیه السلام) اولنا و افضلنا و خیرنا بعد النّبی(صلی الله علیه و آله)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 272، ح 1]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. سوال شد: آیا صاحب آیه «الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ من الْکِتابِ» که [عاصف برخیا وصیّ سلیمان بوده] اعلم بوده و یا صاحب آیه «وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» [که مقصود امیرالمؤمنین(علیه السلام) است]؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «نسبت کسی که برخی از کتاب را عالم بوده، به کسی که همه کتاب را عالم بوده، [نسبت قطره به دریاست و] نسبت آبی است که پشه ای با بال خود از دریا بردارد و آن را با همه ی دریا مقایسه کنند» سپس فرمود:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمود: آگاه باشید! علمی که خدا به آدم داد و همه علومی که به سبب آن ها پیامبران خود را تا خاتم پیامبران فضیلت داد، نزد عترت خاتم النّبیّین(صلی الله علیه و آله) است.(1) عبدالله بن بکیر گوید: خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم و سخن از سلیمان و علم و ملک او به میان آمد، پس امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

«به سلیمان بن داود جز یک حرف از اسم اعظم خدا، داده نشد و امام شما

ص: 379


1- 588.. علی بن ابراهیم: قال: حدثنی ابی، عن ابن ابی عمیر، عن عمر بن اذینة، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «الذی عنده علم الکتاب هو امیرالمؤمنین(علیه السلام)». و سئل عن الذی عنده علم من الکتاب اعلم، ام الذی عنده علم الکتاب؟ فقال: «ما کان علم الذی عنده علم من الکتاب عند الذی عنده علم الکتاب، الا بقدر ما تاخذ البعوضة بجناحها من ماء البحر. و قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): الا ان العلم الذی هبط به آدم(علیه السلام) من السماء الی الارض، و جمیع ما فضلت به النّبیون الی خاتم النّبیین، فی عترة خاتم النّبیین(صلی الله علیه و آله)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 273، ح 3]

علی بن ابی طالب(علیه السلام) را خداوند درباره ی او می فرماید: «قُلْ کَفَی بِاللهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» و به خدا سوگند او دارای علم کلّ کتاب بوده است» پس من گفتم: فدای شما شوم، به خدا سوگند راست گفتید، همین گونه است.(1) عبدالله بن ولید گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

«این مردم [یعنی مخالفین] درباره ی پیامبران اولوالعزم و امیرالمؤمنین(علیه السلام) چه می گویند؟» گفتم: «آنان احدی را بر پیامبران اولوالعزم مقدّم نمی کنند!» امام صادق(علیه السلام) فرمود: خداوند درباره ی موسی می فرماید: «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْاَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ مَوْعِظَةً» و نمی فرماید: «کُلِّ شَیْ ءٍ» و درباره ی عیسی می فرماید: «وَ لِاُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ» و درباره ی امام شما امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«قُلْ کَفَی بِاللهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» و خداوند [امیرالمؤمنین] علی(علیه السلام) را عالم به کلّ کتاب معرّفی نموده است، در حالی که درباره ی کتاب خود قرآن می فرماید: «وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا یَابِسٍ اِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ» و علم این کتاب کلاًّ نزد علی(علیه السلام) می باشد.(2)

ص: 380


1- 589.. محمّد بن الحسن الصفار: عن یعقوب بن یزید، عن الحسن بن علی بن فضال، عن عبد الله بن بکیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: کنت عنده فذکروا سلیمان و ما اعطی من العلم، و ما اوتی من الملک، فقال لی: «و ما اعطی سلیمان بن داود؟ انما کان عنده حرف واحد من الاسم الاعظم، و صاحبکم الذی قال الله: قُلْ کَفی بِاللهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ کان و الله عند علی(علیه السلام) علم الکتاب». فقلت: صدقت و الله، جعلت فداک. [تفسیر برهان، ج 3، ص 273]
2- 590.. الطبرسی فی کتاب (الاحتجاج): روی عن محمّد بن ابی عمیر، عن عبد الله بن الولید السمان، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «ما تقول الناس فی اولی العزم، و عن صاحبکم؟» یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام). قال: قلت: ما یقدمون علی اولی العزم احدا. قال: فقال: «ان الله تبارک و تعالی قال عن موسی: وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْاَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ مَوْعِظَةً «الاعراف 7: 145» و لم یقل: کل شی ء. و قال عن عیسی: وَ لِاُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ «الزخرف 43: 63» و لم یقل: کل الذی تختلفون، و قال عن صاحبکم -- یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام) -- : قُلْ کَفی بِاللهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ و قال الله(عزوجل): وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ اِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ «الانعام 6: 59» و علم هذا الکتاب عنده». [تفسیر برهان، ج 3، ص 276]

ثعلبی در تفسیر خود از ابن عبّاس و از عبدالله بن عطا از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که به آن حضرت گفته شد: مردم گمان کرده اند که مقصود از «وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» عبدالله بن سلام است؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود:

چنین نیست، بلکه مقصود، علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.(1) نیز ثعلبی روایت نموده که از سعید بن جبیر سوال شد: آیا مقصود از «وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» عبدالله بن سلام است؟ سعید بن جبیر گفت:

چنین نیست چرا که این سوره در مکّه نازل شده و عبدالله بن سلام در مدینه مسلمان شده است.(2) سپس ثعلبی گوید: ابن عبّاس نیز گفته: به خدا سوگند مقصود از این آیه علی بن ابی طالب(علیه السلام) است، چرا که تنها او بود که عالم به تفسیر و تاویل و ناسخ و منسوخ و حلال و حرام قرآن بود.(3)

ص: 381


1- 591.. و الثعلبی فی (تفسیره) باسناده عن ابی معاویة، عن الاعمش، عن ابی صالح، عن ابن عبّاس، و روی عن عبد الله بن عطاء، عن ابی جعفر(علیه السلام)، انه قیل لهما، زعموا ان الذی عنده علم الکتاب عبد الله بن سلام؟ قال: «لا، ذلک علی بن ابی طالب(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 277، ح 20]
2- 592.. و روی انه سئل سعید بن جبیر وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ عبد الله بن سلام؟ قال: لا، و کیف و هذه السورة مکیة؟ [تفسیر برهان، ج 3، ص 277، ح 21]
3- 593.. و قد روی عن ابن عبّاس: لا و الله، ما هو الا علی بن ابی طالب(علیه السلام)، لقد کان عالما بالتفسیر و التاویل و الناسخ و المنسوخ و الحلال و الحرام. [تفسیر برهان، ج 3، ص 277]

ثعلبی نیز گوید: از ابن حنفیّه روایت شده که مقصود از «وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» علی بن ابی طالب(علیه السلام) است، و علم کتاب از ابتدا تا انتها نزد او بوده است.(1)

ص: 382


1- 594.. و روی عن ابن الحنفیة: ان علی بن ابی طالب(علیه السلام) عنده علم الکتاب، الاول و الآخر، رواه النطنزی فی (الخصائص). [تفسیر برهان، ج 3، ص 277، ح 23]

سوره ی ابراهیم(علیه السلام) محلّ نزول: مکّه، جز آیه 28 و 29 که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: این سوره بعد از سوره نوح نازل شده است.(1) مرحوم فیض گوید: محلّ نزول: مکّه، جز دو آیه «ا لَم تر الَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْراً» تا «فبِئْسَ الْقَرارُ» که درباره ی کشته های مشرکین در بدر نازل شده است و عدد آیات این سوره، 55 آیه است.(2) ثواب قرائت سوره ی ابراهیم(علیه السلام) مرحوم صدوق در کتاب ثواب الاعمال از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هر کس سوره ی ابراهیم و حجر را در دو رکعت نماز جمعه بخواند، هرگز گرفتار فقر و دیوانگی و مصیبت نشود.(3)

ص: 383


1- 595.. تفسیر برهان.
2- 596.. تفسیر صافی.
3- 597.. ابن بابویه: باسناده عن عنبسة بن مصعب، عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال: «من قرا سورة ابراهیم و الحجر فی رکعتین جمیعا فی کل جمعة، لم یصبه فقر ابدا، و لا جنون و لا بلوی». [تفسیر برهان، ج 3، ص 283، ح 1]

صاحب کتاب خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

هر کس سوره ی ابراهیم را بخواند، خداوند به تعداد مردمی که بُت می پرستیده و یا بُت نمی پرستیده اند به او حسنه و پاداش می دهد، و هر کس این سوره را بر روی پارچه سفیدی بنویسد، و بر بازوی کودکی بیاویزد، آن کودک از گریه و بی تابی و آن چه کودکان به آن مبتلا می شوند، در امان خواهد بود.(1) و در حدیث دیگری آمده که امام صادق(علیه السلام) در پایان حدیث فوق فرمود:

و خداوند به لطف خویش، از شیر گرفتن را بر آن کودک آسان می نماید.(2)

ص: 384


1- 598.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: «من قرا هذه السورة اعطی من الحسنات بعدد من عبد الاصنام، و عدد من لم یعبدها، و من کتبها فی خرقة بیضاء و علقها علی طفل، امن علیه من البکاء و الفزع، و مما یصیب الصبیان». [تفسیر برهان، ج 3، ص 283، ح 3]
2- 599.. و قال الصادق(علیه السلام): «من کتبها علی خرقة بیضاء و جعلها علی عضد طفل صغیر، امن من البکاء و الفزع و التوابع، و سهل الله فطامه علیه باذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 3، ص 283، ح 4]

سوره ی ابراهیم، آیات 1 تا 10

متن:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الر کِتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَیْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ بِاِذْنِ رَبِّهِمْ اِلی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ اللهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ وَ وَیْلٌ لِلْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجًا اُولئِكَ فی ضَلالٍ بَعیدٍ وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا اَنْ اَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِاَیَّامِ اللهِ اِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ وَ اِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ اِذْ اَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ یُذَبِّحُونَ اَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ وَ اِذْ تَاَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَاَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ اِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ وَ قالَ مُوسی اِنْ تَکْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْاَرْضِ جَمیعًا فَاِنَّ اللهَ لَغَنِیٌّ

ص: 385

حَمیدٌ اَ لَمْ یَاْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا یَعْلَمُهُمْ اِلَّا اللهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا اَیْدِیَهُمْ فی اَفْواهِهِمْ وَ قالُوا اِنَّا کَفَرْنا بِما اُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ اِنَّا لَفی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا اِلَیْهِ مُریبٍ قالَتْ رُسُلُهُمْ اَ فِی اللهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ اِلی اَجَلٍ مُسَمًّی قالُوا اِنْ اَنْتُمْ اِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا تُریدُونَ اَنْ تَصُدُّونا عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا فَاْتُونا بِسُلْطانٍ مُبینٍ

لغات:

«عزیز» به معنای قادر و توانای بر هر چیزی است، که هرگز مغلوب کسی نشود، و «حمید» به معنای محمود و ستوده است، و «استحباب» طلب چیزی است با محبّت، و به معنای میل و علاقه و طلب نیز آمده است، و «ابتغاء» به معنای طلب است. و «تذکیر» به معنای بیدار باش است بر خلاف سهو، و «صَبّار» کثیر الصبر است و «تاذّن» به معنای اعلام است. و «اذّن» و «تاذّن» به یک معناست، و «ریب» بدترین شک است، و «مریب» متّهم را گویند که سخن او اتّهام آور است.(1)

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکی ها (ی شرک و ظلم و جهل،) به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی،) بفرمان پروردگارشان در آوری، به سوی راه خداوند عزیز و حمید. (1) همان خدایی که آن چه در آسمان ها و آن چه در زمین

ص: 386


1- 600.. مجمع البیان.

است، از آن اوست وای بر کافران از مجازات شدید (الهی)! (2) همان ها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و (مردم را) از راه خدا باز می دارند و می خواهند راه حق را منحرف سازند آن ها در گم راهی دوری هستند! (3) ما هیچ پیامبری را، جز به زبان قومش، نفرستادیم تا (حقایق را) برای آن ها آشکار سازد سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گم راه، و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت می کند و او توانا و حکیم است. (4) ما موسی را با آیات خود فرستادیم (و دستور دادیم:) قومت را از ظلمات به نور بیرون آر! و «ایّام اللَّه» را به آنان یاد آور! در این، نشانه هایی است برای هر صبر کننده شکرگزار! (5) و (به خاطر بیاور) هنگامی را که موسی به قومش گفت: «نعمت خدا را بر خود به یاد داشته باشید، زمانی که شما را از (چنگال) آل فرعون رهایی بخشید! همان ها که شما را به بدترین وجهی عذاب می کردند پسرانتان را سر می بریدند، و زنانتان را (برای خدمتکاری) زنده می گذاشتند و در این، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود!» (6) و (همچنین به خاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!» (7) و موسی (به بنی اسراییل) گفت: «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید، (به خدا زیانی نمی رسد چرا که) خداوند، بی نیاز و شایسته ستایش است!» (8) آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند، به شما نرسید؟! «قوم نوح» و «عاد» و «ثمود» و آن ها که پس از ایشان بودند همان ها که جز خداوند از آنان آگاه نیست پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند، ولی آن ها (از روی تعجّب و استهزا) دست بر دهان گرفتند و گفتند:

«ما به آن چه شما به آن فرستاده شده اید، کافریم! و نسبت به آن چه ما را به سوی آن می خوانید، شکّ و تردید داریم!» (9) رسولان آن ها گفتند: «آیا در خدا شکّ است؟! خدایی که آسمان ها و زمین را آفریده او شما را دعوت می کند تا گناهانتان را ببخشد،

ص: 387

و تا موعد مقرّری شما را باقی گذارد!» آن ها گفتند: «(ما این ها را نمی فهمیم! همین اندازه می دانیم که) شما انسان هایی همانند ما هستید، می خواهید ما را از آن چه پدرانمان می پرستیدند بازدارید شما دلیل و معجزه روشنی برای ما بیاورید!» (10)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«الَر کِتَابٌ اَنزَلْنَاهُ اِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ اِلَی النُّورِ بِاِذْنِ رَبِّهِمْ اِلی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«یَعْنِی مِنَ الْکُفْرِ اِلَی الْاِیمَانِ»، و مقصود از صراط، طریق واضح و امامت ائمّه(علیهم السلام) است.(2) مولّف گوید:

مقصود از «صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» همان صراط مستقیمی است که در سوره حمد خداوند می فرماید: بگویید: «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ اَنعَمتَ عَلَیهِمْ…» و معنای صراط دنیا و صراط آخرت، و مقصود از «مَن اَنعَمتَ عَلَیهِمْ» در تفسیر سوره ی حمد گذشت.

و در تفسیر آیه «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ اِلَی النُّوُرِ» در سوره بقرة ذیل آیة الکرسی -- گذشت که مقصود: خروج از ظلمات گناه به نور توبه است و خداوند در آن آیه نسبت اخراج را به خود داده است و در این آیه نسبت اخراج را به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) داده است.

ص: 388


1- 601.. سوره ی ابراهیم، 1.
2- 602.. لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ بِاِذْنِ رَبِّهِمْ یعنی من الکفر الی الایمان. [تفسیر قمی، ج 1، ص 367]

«وَ مَا اَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ اِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاء…»(1) جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) -- ضمن حدیث مفصّلی -- نقل نموده که فرمود:

خداوند بر من منّت نهاد و فرمود: ای محمّد! من هر پیامبری را که به امّت خود مبعوث نمودم، او را با زبان آنان فرستادم، و تو را مبعوث بر هر انسان سیاه و سفیدی نمودم. [و زبان همه آنان را به تو آموختم.](2) امام صادق از پدر خود امام باقر(علیهما السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند هیچ کتابی و هیچ وحیی را نازل نکرده مگر به زبان عربی، و لکن هنگام رسیدن به گوش پیامبران، به زبان قوم آنان تبدیل می شده است، و وحی در گوش مبارک پیامبر ما(صلی الله علیه و آله) به عربی وارد می شده و چون با قوم خود به عربی سخن می گفته، سخن او در گوش آنان به زبان خودشان توسّط جبرییل ترجمه می شده است و این تشریف و تعظیم الهی بوده نسبت به آن حضرت.(3) عبدالله بن بکیر رجایی گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مبعوث به عموم مردم نبود، و آیا خداوند در قرآن نفرموده:

ص: 389


1- 603.. سوره ی ابراهیم، 4.
2- 604.. فی کتاب الخصال عن جابر بن عبد الله عن النّبی(صلی الله علیه و آله) حدیث طویل یقول فیه: و من علی ربی فقال: یا محمّد قد ارسلت کل رسول الی امته بلسانها و ارسلتک الی کل احمر و اسود من خلقی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 525، ح 3]
3- 605.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی مسلم بن خالد المکی عن جعفر بن محمّد عن ابیه(علیهما السلام) قال: ما انزل الله تبارک و تعالی کتابا و لا وحیا الا بالعربیة فکان یقع فی مسامع الانبیاء بالسنة قومهم و کان یقع فی مسامع نبینا(صلی الله علیه و آله) بالعربیة فاذا کلم به قومه کلمهم بالعربیة، فیقع فی مسامعهم بلسانهم و کان احد لا یخاطب رسول الله(صلی الله علیه و آله) بای لسان خاطبه الا وقع فی مسامعه بالعربیة کل ذلک یترجم جبرییل(علیه السلام) عنه تشریفا من الله(عزوجل) له(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 525، ح 4]

«وَ مَا اَرْسَلْنَاکَ اِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ»؟ و آیا او مبعوث به شرق و غرب و اهل آسمان و اهل زمین از جنّ و انس نبوده؟ و آیا رسالت او به همه آنان نرسیده است؟ گفتم:

نمی دانم. فرمود:

ای ابن بکیر! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از مدینه خارج نشد، پس چگونه شرق و غرب عالم صدای او را شنیدند؟ گفتم: نمی دانم. فرمود: خدای تبارک و تعالی به جبرییل دستور داد، و او زمین را با بال خود از جای خود کند و مقابل چشم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار داد، و زمین مقابل او همانند کف دست او بود و اهل مشرق و مغرب را می دید و با هر قومی به زبان خودشان سخن می گفت و آنان را به خدا و نبوّت خود دعوت می نمود، بنابراین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اهل هر قریه و هر شهری را دعوت به رسالت خود کرد.(1) «وَ لَقَدْ اَرْسَلْنَا مُوسَی بِآیَاتِنَا اَنْ اَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ اِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِاَیَّامِ اللّهِ…»(2)

ص: 390


1- 606.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنا علی بن جعفر قال: حدثنی محمّد بن عبد الله الطائی قال: حدثنا محمّد بن ابی عمیر قال: حدثنا حفص الکناسی قال: سمعت عبد الله بن بکیر الرجائی قال: قال الصادق جعفر بن محمّد(علیهما السلام): اخبرنی عن الرسول(صلی الله علیه و آله) کان عاما للناس، الیس قد قال الله فی محکم کتابه: «وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ» لاهل الشرق و الغرب، و اهل السماء و الارض، من الجن و الانس، هل بلغ رسالته الیهم کلهم قلت: لا ادری؟ قال: یا ابن بکیر ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) لم یخرج من المدینة فکیف بلغ اهل الشرق و الغرب؟ قلت: لا ادری، قال: ان الله تبارک و تعالی امر جبرییل فاقتلع الارض بریشة من جناحه و نصبها لمحمّد(صلی الله علیه و آله) و کانت بین یدیه مثل راحته فی کفه ینظر الی اهل المشرق و المغرب، و یخاطب کل قوم بالسنتهم و یدعوهم الی الله و الی نبوّته بنفسه، فما بقیت قریة و لا مدینة الا دعاهم النّبی(صلی الله علیه و آله) بنفسه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 525، ح 5]
2- 607.. سوره ی ابراهیم، 5.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«وَ ذَکِّرْهُمْ بِاَیَّامِ اللّهِ» یعنی بآلاء الله [و نعمه.]»(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«اَیَّامِ اللّهِ» روز قیام حضرت مهدی(علیه السلام) و روز مرگ [و روز رجعت ائمّه(علیهم السلام)] و روز قیامت است.(2) جابر گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«اَیَّامِ اللّهِ» نعمت های خداوند و بلاهای اوست، و «بلاء» امتحان خداوند است.(3) «وَ اِذْ تَاَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لاَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِن کَفَرْتُمْ اِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»(4) معاویة بن عمّار گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس را خداوند سه چیز عطا نمود، از سه چیز محروم نخواهد شد، کسی که توفیق دعا داده شد، از اجابت محروم نمی شود، و کسی که توفیق شکر داده شد، توفیق زیاده نعمت داده خواهد شد، و کسی که توفیق توکّل داده شد، خداوند او را کفایت خواهد نمود، چرا که خداوند می فرماید: «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»

ص: 391


1- 608.. عن ابراهیم بن عمر عمن ذکره عن ابی عبد الله ع فی قول الله «وَ ذَکِّرْهُمْ بِاَیَّامِ اللَّهِ» قال: بآلائه یعنی نعمه. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 222، ح 2]
2- 609.. فی تفسیر علی بن ابراهیم «وَ ذَکِّرْهُمْ بِاَیَّامِ اللَّهِ» قال: ایام الله ثلثة: یوم القائم صلوات الله علیه، و یوم الموت، و یوم القیمة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 526، ح 8]
3- 610.. فی امالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی ابی جعفر(علیه السلام) قال: حدثنی عبد الله بن عبّاس و جابر بن عبد الله الانصاری ان النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: فی قوله(عزوجل): «وَ ذَکِّرْهُمْ بِاَیَّامِ اللهِ اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» ایام الله نعماؤه، و بلائه ببلائه سبحانه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 526، ح 9]
4- 611.. سوره ی ابراهیم، 7.

و «لَئِن شَکَرْتُمْ لاَزِیدَنَّکُمْ» و «ادْعُونِی اَسْتَجِبْ لَکُمْ.»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که گوشه هایی از نعمت به سوی شما آمد، با کوتاهی از شکر، ادامه آن را مانع نشوید.(2) علیّ بن فضّال گوید: حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

سجده شکر بعد از نماز واجب، تشکّر از خداست که به بنده ی خود توفیق ادای فریضه نماز را داده و کم ترین آن این است که در حال سجده بگوید: «شُکْراً لِلَّهِ، شُکْراً لِلَّهِ، شُکْراً لِلَّهِ». علی بن فضّال گوید: گفتم: معنای «شُکْراً لِلَّهِ» چیست؟ فرمود:

می گوید: «این سجده من تشکّر از خداست که به من توفیق خدمت و انجام این واجب را داده است» و شکر موجب زیادی نعمت می شود و اگر در این نماز تقصیری داشته به سبب سجده ی شکر جبران می شود.(3)

ص: 392


1- 612.. فی کتاب الخصال عن معاویة بن عمار عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: یا معاویة من اعطی ثلثة لم یحرم ثلثة: من اعطی الدعاء اعطی الاجابة، و من اعطی الشکر اعطی الزیادة، و من اعطی التوکّل اعطی الکفایة، فان الله(عزوجل) یقول فی کتابه: «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» و یقول: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَاَزِیدَنَّکُمْ و یقول: «ادْعُونِی اَسْتَجِبْ لَکُمْ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 526، ح 11]
2- 613.. فی مجمع البیان قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): اذا اقبلت علیکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 529، ح 28]
3- 614.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی علی بن الحسن بن علی بن فضال عن ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال: السجدة بعد الفریضة شکرا لله تعالی ذکره علی ما وفق العبد من اداء فرائضه، و ادنی ما یجزی فیها من القول ان یقال: شکرا لله شکرا لله شکرا لله ثلاث مرات قلت: فما معنی قوله، شکرا لله؟ قال: یقول هذه السجدة منی شکرا لله علی ما وفقنی له من خدمته و اداء فرضه، و الشکر موجب للزیادة فان کان فی الصلوة تقصیر تم بهذه السجدة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 529]

مولّف گوید:

روایات درباره ی شکر نعمت های خداوند در ذیل آیه فوق فراوان است به تفسیر برهان و نورالثّقلین مراجعه شود.

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

معنای «وَ لَئِن کَفَرْتُمْ…» کفر به نعمت های الهی می باشد.(1) «اَ لَمْ یَاْتِکُمْ نَبَاُ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ… فَرَدُّواْ اَیْدِیَهُمْ فِی اَفْوَاهِهِمْ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«فَرَدُّواْ اَیْدِیَهُمْ فِی اَفْوَاهِهِمْ» «یَعْنِی فِی اَفْوَاهِ الْاَنْبِیَاءِ». «وَ قَالُواْ اِنَّا کَفَرْنَا بِمَا اُرْسِلْتُم بِهِ…» یعنی هنگامی که پیامبران آنان را دعوت به دین خدا می کردند، دست های خود را در دهان پیامبران قرار می دادند و می گفتند: ما به آن چه شما بر آن فرستاده شده اید کافریم.(3) مولّف گوید:

استفهام در آیه فوق تقریری و توبیخی است، و هدف بیان احوال امّت های گذشته و عبرت آموزی از سرنوشت آنان است و خداوند در مقام قصّه پردازی نبوده است، از این رو تفکّر و تامّل در احوالات گذشتگان عبادت است، چنان که معصومین(علیهم السلام) فرموده اند: «تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ یومٍ و لیلةٍ» و یا «خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ» و یا «خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِینَ سَنَةً» و یا «خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِینَ الف سَنَة».

ص: 393


1- 615.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن بکر بن صالح عن القاسم بن یزید عن ابی عمرو الزبیری عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: الوجه الثالث من الکفر کفر النعم، قال: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَاَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ اِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 530، ح 29]
2- 616.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 9.
3- 617.. فَرَدُّوا اَیْدِیَهُمْ فِی اَفْواهِهِمْ یعنی فی افواه الانبیاء. [تفسیر قمی، ج 1، ص 368]

سوره ی ابراهیم، آیات 11 تا 18

متن:

قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ اِنْ نَحْنُ اِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لکِنَّ اللهَ یَمُنُّ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما کانَ لَنا اَنْ نَاْتِیَکُمْ بِسُلْطانٍ اِلَّا بِاِذْنِ اللهِ وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ وَ ما لَنا اَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَی اللهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ اَرْضِنا اَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا فَاَوْحی اِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَ وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْاَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامی وَ خافَ وَعیدِ وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنیدٍ مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ یُسْقی مِنْ ماءٍ صَدیدٍ یَتَجَرَّعُهُ وَ لا یَکادُ یُسیغُهُ وَ یَاْتیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلیظٌ مَثَلُ الَّذینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ اَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلی شَیْ ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعیدُ

لغات:

«و استفتحوا» استفتاح طلب فتح و پیروزی است، و «خَیْبَة» ناامیدی است و خلاف آن، قدرت بر به دست آوردن منفعت است و آن ضدّ نجاح به معنای درک مطلوب است، و «جبّار عنید» طالب منزلتی بلند است که حق او نیست، و اگر عبدی موصوف به جبّار شود، مذمّت اوست و اگر خداوند موصوف به جّبار شود مدح اوست، چرا که او را قدرت و علوّ منزلت بی پایان است، و «عنید» مبالغه ی در عناد و امتناع از پذیرفتن حق است به خاطر کبر و ظلم و بغی، و «صدید» چرکی است که از جراحت خارج می شود، و «قیح» خون مخلوط با چرک است و این نوشابه دوزخیان است و «تجرّع» نوشیدن جرعه، جرعه است، و «اساغة» ریختن نوشابه در حلق است.(1)

ص: 394


1- 618.. مجمع البیان.
ترجمه:

پیامبرانشان به آن ها گفتند: «درست است که ما بشری همانند شما هستیم، ولی خداوند بر هر کس از بندگانش بخواهد (و شایسته بداند)، نعمت می بخشد (و مقام رسالت عطا می کند)! و ما هرگز نمی توانیم معجزه ای جز بفرمان خدا بیاوریم! (و از تهدیدهای شما نمی هراسیم) افراد باایمان باید تنها بر خدا توکّل کنند! (11) و چرا بر خدا توکّل نکنیم، با این که ما را به راه های (سعادت) رهبری کرده است؟! و ما بطور مسلّم در برابر آزارهای شما صبر خواهیم کرد (و دست از رسالت خویش بر نمی داریم)! و توکّل کنندگان، باید فقط بر خدا توکّل کنند!» (12) (ولی) کافران به پیامبران خود گفتند: «ما قطعا شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد، مگر این که به آیین ما بازگردید!» در این حال، پروردگارشان به آن ها وحی فرستاد که: «ما ظالمان را هلاک می کنیم! (13) و شما را بعد از آنان در زمین سکوت خواهیم داد، این (موفقیّت)، برای کسی است که از مقام (عدالت) من بترسد و از عذاب (من) بیمناک باشد!» (14) و آن ها (از خدا) تقاضای فتح و پیروزی (بر کفار) کردند و (سرانجام) هر گردنکش منحرفی نومید و نابود شد! (15) به دنبال او جهنم خواهد بود و از آب بد بوی متعفّنی نوشانده می شود! (16) بزحمت جرعه جرعه آن را سرمی کشد و هرگز حاضر نیست به میل خود آن را بیاشامد و مرگ از هر جا به سراغ او می آید ولی با این همه نمی میرد! و به دنبال آن، عذاب شدیدی است! (17) اعمال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند، هم چون خاکستری است در برابر تندباد در یک روز طوفانی! آن ها توانایی ندارند کمترین چیزی از آن چه را انجام داده اند، به دست آورند و این همان گم راهی دور و دراز است! (18)

ص: 395

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُم مِّنْ اَرْضِنَآ اَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَاَوْحَی اِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ * وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الاَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِی وَ خَافَ وَعِیدِ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

کسی که برای طمع به خانه همسایه، به او ظلم کند، خداوند همسایه او را وارث خانه او قرار خواهد داد. و سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیه فوق را تلاوت نمود.(2) صاحب تفسیر مجمع البیان نیز در ذیل آیه فوق گوید:

«جاء فی الحدیث من آذی جاره ورّثه الله داره.» در کتاب جعفر بن محمّد دوریستی از ابن مسعود نقل شده که گوید:

هنگامی که آیه «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا اَنفُسَکُمْ وَ اَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ» نازل شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را برای اصحاب خود تلاوت نمود، جوانی به رو افتاد و غش کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست بر سینه او گذارد و احساس نمود که قلب او می خواهد از بدنش خارج شود، پس به او فرمود: ای جوان بگو: «لا اله الّا الله» پس آن جوان تکانی خورد و گفت: «لا اله الّا الله» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او بشارت بهشت داد و اصحاب گفتند: یا رسول الله! تنها او را بشارت بهشت دادید؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: مگر سخن خدا را نشنیده اید که می فرماید: «ذَلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِی وَ خَافَ وَعِیدِ.»(3)

ص: 396


1- 619.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 13 و 14.
2- 620.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی رفعه الی النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: من آذی جاره طمعا فی مسکنه ورثه الله داره، و هو قوله: و قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا الی قوله: فَاَوْحی اِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْاَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ. [نورالثّقلین، ج 2، ص 530، ح 33]
3- 621.. فی کتاب جعفر بن محمّد الدوریستی و فی خبر آخر عن ابن مسعود قال: لما نزلت هذه الآیة: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا اَنْفُسَکُمْ وَ اَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ» تلاها رسول الله(صلی الله علیه و آله) علی اصحابه فخر فتی مغشیا علیه، فوضع النّبی(صلی الله علیه و آله) یده علی فؤاده فوجده یکاد یخرج من مکانه، فقال: یا فتی قل لا اله الا الله، فتحرّک الفتی فقالها، فبشره النّبی(صلی الله علیه و آله) بالجنة، فقال القوم: یا رسول الله من بیننا؟ فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): امّا سمعتم الله تعالی یقول: ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعِیدِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 530، ح 35]

«وَ اسْتَفْتَحُواْ وَ خَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ * مِّن وَرَآئِهِ جَهَنَّمُ وَ یُسْقَی مِن مَّاء صَدِیدٍ»(1) ابو بصیر گوید:

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین اصحاب خود نشسته بود، ناگهان امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: در تو شباهتی از عیسی بن مریم وجود دارد، و اگر ترس از این نبود که مردم آن چه درباره ی عیسی بن مریم گفتند را درباره ی تو بگویند [و تو را خدای خود بدانند] من امروز درباره ی تو سخنی را می گفتم که مردم خاک زیر قدم تو را برای تبرّک بردارند.

ابو بصیر گوید:

با شنیدن این سخن آن دو اعرابی [نادان] خشمگین شدند و خداوند این آیه را نازل نمود «وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا اِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ * وَ قَالُوا اَ آلِهَتُنَا خَیْرٌ اَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ اِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * اِنْ هُوَ اِلَّا عَبْدٌ اَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنِی اِسْرَائِیلَ * وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنکُم» -- یعنی من بنی هاشم -- «مَّلَائِکَةً فِی الْاَرْضِ یَخْلُفُونَ».

ابو بصیر گوید:

با شنیدن این سخنان حارث بن عمرو فهری به خشم آمد و گفت: «اللَّهُمَّ اِن کَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَاَمْطِرْ عَلَیْنَا…» یعنی «خدایا اگر آن چه رسول تو درباره ی

ص: 397


1- 622.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 15 و 16.

علی بن ابی طالب می گوید حق است و از جانب تو می باشد، تو سنگی از آسمان بر ما فرو فرست و یا عذاب دردناکی بر ما وارد کن» پس خداوند گفته حارث فهری را [برای اثبات حقانیّت سخن پیامبر خود] درباره ی او عملی کرد [و سنگی از آسمان فرود آمد و او را هلاک نمود و درباره ی بقیّه مسلمانان] این آیه نازل شده «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حارث فهری فرمود:

«یا توبه کن و یا از این جا خارج شو؟» حارث فهری گفت: ای محمّد! تو باید برای سایر قریش نیز کرامتی قرار می دادی و چنین نکردی و بنی هاشم را بر عرب و عجم فضیلت دادی؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: این کار حق من نیست بلکه حق خداست [او هر کس را بخواهد عزّت می دهد و هر کس را بخواهد خوار می نماید] حارث فهری گفت:

«قلب من مایل به توبه نیست، و لکن از نزد شما خارج می شوم» پس سوار بر مرکب خود شد و چون از مدینه خارج گردید، سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و او را هلاک نمود و این آیه نازل شد: «سَاَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِّنَ اللهِ ذِی الْمَعَارِجِ». پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به منافقین اطراف خود فرمود: بروید رفیق خود را بنگرید که آن چه از خدا درخواست کرد، بر سر او فرود آمد، همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ اسْتَفْتَحُواْ وَ خَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ.»(1)

ص: 398


1- 623.. فی روضة الکافی عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن محمّد بن سلیمان عن ابیه عن ابی بصیر قال: بینا رسول الله(صلی الله علیه و آله) ذات یوم جالسا اذ اقبل امیرالمؤمنین(علیه السلام) فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان فیک شبها من عیسی بن مریم لولا ان یقول فیک طوائف من امتی ما قالت النصاری فی عیسی بن مریم لقلت فیک قولا لا تمر بملاء من الناس الا اخذوا التراب من تحت قدمیک یلتمسون بذلک البرکة، قال: فغضب الاعرابیان، فانزل الله علی نبیه(صلی الله علیه و آله) «وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا اِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ وَ قالُوا اَ آلِهَتُنا خَیْرٌ اَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَکَ اِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ اِنْ هُوَ اِلَّا عَبْدٌ اَنْعَمْنا عَلَیْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی اِسْرائِیلَ وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ» یعنی من بنی هاشم «ملائکة فی الارض یخلفون» قال: فغضب الحارث بن عمرو الفهری فقال: «اللَّهُمَّ اِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَاَمْطِرْ عَلَیْنا» ان بنی هاشم یتوارثون هرقلا بعد هرقل «فَاَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ اَلِیمٍ» فانزل الله علیه مقالة الحارث و نزلت هذه الآیة «وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» ثم قال له: یا عمرو امّا تبت و امّا رحلت؟ فقال: یا محمّد بل تجعل لسایر قریش شیئا مما فی یدیک فقد ذهبت بنو هاشم بمکرمة العرب و العجم؟ فقال له النّبی(صلی الله علیه و آله) لیس ذلک الی، ذلک الی الله تبارک و تعالی، فقال: یا محمّد قلبی ما یتابعنی علی التوبة و لکن ارحل عنک، فدعا براحلته فرکبها فلما صار بظهر المدینة اتته جندلة فرضت هامته ثم اتی الوحی الی النّبی(صلی الله علیه و آله) فقال: «سَاَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللهِ ذِی الْمَعارِجِ» قال: قلت: جعلت فداک انا لا نقراها هکذا، فقال، هذا انزل الله بها جبرییل علی محمّد(صلی الله علیه و آله) و هکذا هو و الله مثبت فی مصحف فاطمة علیها السّلام، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لمن حوله من المنافقین: انطلقوا الی صاحبکم فقد اتاه ما استفتح به قال الله(عزوجل): وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 530، ح 36]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«جَبَّارٍ عَنِیدٍ» هر کسی است که از گفتن: «لا اله الّا الله» انکار داشته باشد.(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«جَبَّارٍ عَنِیدٍ» کسی است که از حقّ روی بگرداند و زیر بار حق نرود.(2)

ص: 399


1- 624.. فی کتاب التوحید باسناده الی الحسین بن الصباح قال: حدثنی انس عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: «کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ» من ابی ان یقول: لا اله الا الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 532]
2- 625.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: العنید المعرض عن الحق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 532، ح 38]

«وَ یُسْقَی مِن مَّاء صَدِیدٍ * یَتَجَرَّعُهُ وَ لَا یَکَادُ یُسِیغُهُ وَ یَاْتِیهِ الْمَوْتُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَ مَا هُوَ بِمَیِّتٍ»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«مَّاء صَدِیدٍ» خون و چرکی است که در دوزخ از فروج زن های زناکار خارج می شود.(2) ابو امامه گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر «وَ یُسْقَی مِن مَّاء صَدِیدٍ» فرمود:

چون آب صدید را نزد او می آورند، از آن کراهت دارد و دوری می کند و چون به او نزدیک می شود، صورتش بریان می شود و پوست سرش می ریزد و چون می نوشد، روده های او از پایین اش خارج می گردد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ سُقُوا مَاء حَمِیمًا فَقَطَّعَ اَمْعَاءهُمْ» و یا می فرماید: «وَ اِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاء کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ.»(3) «مَّثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ اَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُواْ عَلَی شَیْءٍ…»(4) محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

پیشوایان ظلم و پیروان شان، از دین خدا جدا شده اند، آنان گم راه شده و مردم

ص: 400


1- 626.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 17.
2- 627.. فی مجمع البیان: وَ یُسْقی مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ ای و یسقی مما یسیل من الدم و القیح من فروج الزوانی فی النار عن ابی عبد الله(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 532، ح 39]
3- 628.. و روی ابو امامة عن النّبی(صلی الله علیه و آله) فی قوله: «وَ یُسْقی مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ» قال یقرب الیه فیتکره، فاذا ادنی منه شوی وجهه و وقع فروة راسه فاذا شرب قطع امعاؤه حتّی یخرج من دبره، یقول الله(عزوجل): «وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ اَمْعاءَهُمْ» و یقول: «وَ اِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 532، ح 40]
4- 629.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 18.

را نیز گم راه کرده اند، و خداوند درباره ی اعمال آنان می فرماید: «اَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ…» یعنی اعمال آنان مانند خاکستری است که باد تندی بر آن بوزد و چیزی از آن باقی نماند…(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه فوق گوید:

مقصود کسانی هستند که اقرار به ولایت امیرالمؤمنین -- صلوات الله علیه -- نکردند و اعمال شان باطل گردیده و همانند خاکستر به باد رفته است.(2)

سوره ی ابراهیم، آیات 19 تا 31

متن:

اَ لَمْ تَرَ اَنَّ اللهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ بِالْحَقِّ اِنْ یَشَاْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَاْتِ بِخَلْقٍ جَدیدٍ وَ ما ذلِكَ عَلَی اللهِ بِعَزیزٍ وَ بَرَزُوا لِلهِ جَمیعًا فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا اِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ اَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللهِ مِنْ شَیْ ءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللهُ لَهَدَیْناکُمْ سَواءٌ عَلَیْنا اَ جَزِعْنا اَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحیصٍ وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْاَمْرُ اِنَّ اللهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَاَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ اِلَّا اَنْ دَعَوْتُکُمْ

ص: 401


1- 630.. فی اصول الکافی محمّد بن یحیی عن محمّد بن الحسین عن صفوان بن یحیی عن علا بن رزین عن محمّد بن مسلم قال: قال ابو جعفر(علیه السلام): اعلم یا محمّد ان ائمة الجور و اتباعهم لمعزولون عن دین الله قد ضلوا و اضلوا، فاعمالهم التی یعملونها کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلی شَیْ ءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 533، ح 44]
2- 631.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: «مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ اَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ» قال: من لم یقر بولایة امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بطل عمله مثله مثل الرماد الذی تجی ء الریح فتحمّله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 533، ح 45]

فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا اَنْفُسَکُمْ ما اَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما اَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ اِنِّی کَفَرْتُ بِما اَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ اِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ وَ اُدْخِلَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خالِدینَ فیها بِاِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ اَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللهُ الْاَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْاَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ یُثَبِّتُ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللهُ الظَّالِمینَ وَ یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ اَ لَمْ تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْرًا وَ اَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ وَ جَعَلُوا لِلهِ اَنْدادًا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَاِنَّ مَصیرَکُمْ اِلَی النَّارِ قُلْ لِعِبادِیَ الَّذینَ آمَنُوا یُقیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً مِنْ قَبْلِ اَنْ یَاْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خِلالٌ

لغات:

«و بَرَزوا لله» بروز به معنای خروج از ابهام و محسوس شدن است و بَرَزَ للقتال ای ظهر له و «ضَعف» نقصان قوّه است و اضعفه فضعف به معنای اِضْعاف و قبول ضعف است، و استکبار و تکبّر و تجبّر به یک معناست، و آن به معنای بلند پروازی می باشد، و «تَبَع» جمع تابع است، و «اغنی عنه» به معنای دفع عنه فاغناه است، و «ما لنا من محیص» یعنی مالنا من زوالٍ عن المکروه، و «الجزَعْ» بی صبری و انزعاج النفس بورود المکروه می باشد و آن مقابل صبر است، و «اِصراخ» به معنای فریادرسی است، چنان که گفته می شود:

استصرخنی فاصرخته یعنی به من پناه آورد و من او را پناه دادم، و «تحیّت» ملاقات با کرامت است، و «اجتثاث» کندن چیزی از ریشه است و «احلال» قرار دادن چیزی

ص: 402

در محلّی است، و «بَوار» به معنای هلاکت است، و «قوم بور» قوم هلاک شده است و «خِلال و خُلّه» به معنای مصادقه و دوستی است، و ممکن است خِلال جمع خُلّه باشد، مانند قُلّه و قِلال، و خِلال به معنای خصال نیز آمده است.

ترجمه:

آیا ندیدی خداوند، آسمان ها و زمین را بحق آفریده است؟! اگر بخواهد، شما را می برد و خلق تازه ای می آورد! (19) و این کار برای خدا مشکل نیست! (20) و (در قیامت)، همه آن ها در برابر خدا ظاهر می شوند در این هنگام، ضعفا [دنباله روان نادان] به مستکبران (و رهبران گم راه) می گویند: «ما پیروان شما بودیم! آیا (اکنون که به خاطر پیروی از شما گرفتار مجازات الهی شده ایم،) شما حاضرید سهمی از عذاب الهی را بپذیرید و از ما بردارید؟» آن ها می گویند: «اگر خدا ما را هدایت کرده بود، ما نیز شما را هدایت می کردیم! (ولی کار از این ها گذشته است،) چه بیتابی کنیم و چه شکیبایی، تفاوتی برای ما ندارد راه گریزی برای ما نیست!» (21) و شیطان، هنگامی که کار تمام می شود، می گوید: «خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز این که دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابراین، مرا سرزنش نکنید خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!» مسلّما ستم کاران عذاب دردناکی دارند! (22) و کسانی را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، به باغ های بهشت وارد می کنند باغ هایی که نهرها از زیر درختانش جاری است به اذن پروردگارشان، جاودانه در آن می مانند و تحیّت آن ها در آن، «سلام» است. (23) آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت،

ص: 403

و شاخه آن در آسمان است؟! (24) هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش می دهد.

و خداوند برای مردم مثلها می زند، شاید متذکّر شوند (و پند گیرند)! (25) (همچنین) «کلمه خبیثه» (و سخن آلوده) را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از روی زمین برکنده شده، و قرار و ثباتی ندارد. (26) خداوند کسانی را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار می دارد هم در این جهان، و هم در سرای دیگر! و ستم گران را گم راه می سازد، (و لطف خود را از آن ها برمی گیرد) خداوند هر کار را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام می دهد! (27) آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را به کفران تبدیل کردند، و قوم خود را به سرای نیستی و نابودی کشاندند؟! (28) (سرای نیستی و نابودی، همان) جهنم است که آن ها در آتش آن وارد می شوند و بد قرارگاهی است! (29) آن ها برای خدا همتایانی قرار داده اند، تا (مردم را) از راه او (منحرف و) گم راه سازند بگو: «(چند روزی از زندگی دنیا و لذّات آن) بهره گیرید امّا عاقبت کار شما به سوی آتش (دوزخ) است!» (30) به بندگان من که ایمان آورده اند بگو نماز را برپا دارند و از آن چه به آن ها روزی داده ایم، پنهان و آشکار، انفاق کنند پیش از آن که روزی فرا رسد که نه در آن خرید و فروش است، و نه دوستی! (نه با مال می توانند از کیفر خدا رهایی یابند، و نه با پیوندهای مادی!) (31)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الاَمْرُ اِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدتُّکُمْ فَاَخْلَفْتُکُمْ…»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«لَمَّا قُضِیَ الاَمْرُ» یعنی هنگامی که دنیا پایان یافت؛ سپس گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود: هر کجا در قرآن «وَ قَالَ الشَّیْطَانُ» آمده، مقصود دوّمی می باشد که از اولیای شیطان است.(2)

ص: 404


1- 632.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 22.
2- 633.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: و قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْاَمْرُ ای لما فرغ من امر الدنیا. و عن ابی جعفر(علیه السلام) کلما فی القرآن «و قال -- الشیطان» یرید به الثانی من اولیائه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 534، ح 47]

و در سخن دیگری فرمود:

مقصود از «وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الاَمْرُ» دومی می باشد، و در قرآن هر کجا «وَ قَالَ الشَّیْطَانُ» گفته شده، جز دوّمی نیست.(1) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که قیامت بر پا می شود، ابلیس را در حالی که هفتاد غلّ و هفتاد قید به او زده اند می آورند، پس اوّلی نگاه می کند به «زَفَر» [یعنی دوّمی] که یک صد و بیست غلّ و یک صد و بیست قید به او زده اند تا این که ابلیس می گوید:

این کیست که خدا عذاب او را دو چندان نموده؟! در حالی که همه ی این خلق را من گم راه کرده ام؟! پس به او گفته می شود:

«این زَفَر است» ابلیس می گوید: برای چه این عذاب بزرگ برای او آماده شده است؟! گفته می شود: به خاطر ظلم و ستمی که به علی(علیه السلام) کرده است. پس ابلیس به او می گوید: ویل و ثبور بر تو باد، آیا نمی دانی که خداوند مرا امر کرد تا به آدم(علیه السلام) سجده کنم و من نافرمانی کردم، و از خدا خواستم تا به من قدرت بر محمّد و اهل بیت او(صلی الله علیه و آله) و شیعیان او را بدهد، و خدا خواسته مرا اجابت نکرد، و فرمود:

«اِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ اِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ» پس من از این استثناء آنان را نشناختم و گفتم: «وَ لَا تَجِدُ اَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ» و تو را غرور گرفت

ص: 405


1- 634.. فی تفسیر العیّاشی عن حریز عمن ذکره عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قول الله: «وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْاَمْرُ» قال: هو الثانی و لیس فی القرآن شی ء «و قال -- الشیطان» الا و هو الثانی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 534، ح 48]

[و در حقّ علی(علیه السلام) ظلم کردی؟!] پس «زَفَر» را احضار می کنند، و ابلیس به او خطاب می کند: برای چه به علی(علیه السلام) و به مردمی که از او پیروی کردند ظلم کردی؟ پس «زَفَر» به ابلیس می گوید: «تو مرا ه این کار امر کردی» و ابلیس به او می گوید: برای چه تو خدای خود را نافرمانی کردی و از من اطاعت نمودی؟! در حالی که خدا بر شما وعده ی حق داد و من به شما وعده ی دروغ دادم، و اجباری بر شما نداشتم؟! «اِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدتُّکُمْ فَاَخْلَفْتُکُمْ وَ مَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ.»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

خداوند این مردم را [به حق] دعوت نمود و آنان [اطاعت نکردند و] اختلاف نمودند! و اگر شیطان آنان را دعوت نموده بود می پذیرفتند و اجابت می کردند!(2)

ص: 406


1- 635.. عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه اذا کان یوم القیمة یؤتی بابلیس فی سبعین غلا و سبعین کبلا فینظر الاول الی زفر فی عشرین و ماة کبل و عشرین و ماة غل، فینظر ابلیس فیقول: من هو الذی اضعف الله له العذاب و انا اغویت هذا الخلق جمیعا؟ فیقال: هذا زفر، فیقول: بما جدد له هذا العذاب؟ فیقول: ببغیه علی علی(علیه السلام) فیقول له ابلیس: ویل لک و ثبور لک، امّا علمت ان الله امرنی بالسجود لادم(علیه السلام) فعصیته، و سالته ان یجعل لی سلطانا علی محمّد(صلی الله علیه و آله) و اهل بیته و شیعته فلم یجبنی الی ذلک، و قال: اِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ اِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ و ما عرفتهم من استثنائهم اذ قلت: «وَ لا تَجِدُ اَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ» فمنتک به نفسک غرورا فیوقف بین یدی الخلایق فقال له: ما الذی کان منک الی علی و الی الخلق الذی اتبعوک علی الخلاف؟ فیقول الشیطان و هو زفر لابلیس: انت امرتنی بذلک فیقول له ابلیس: فلم عصیت ربک و اطعتنی؟ فیرد زفر علیه ما قال الله: اِنَّ اللهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَاَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ الآیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 534، ح 49]
2- 636.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام): دعاهم ربهم فتفرقوا و لو دعاهم الشیطان فاستجابوا و اقبلوا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 534، ح 50]

«اِنِّی کَفَرْتُ بِمَآ اَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ اِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ اَلِیمٌ»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از کفر در این آیه کفر برائت است و ابلیس در قیامت از اولیا و دوستان خود برائت می جوید و می گوید: «اِنِّی کَفَرْتُ بِمَآ اَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ» [و مقصود از شرک نیز شرک در طاعت است.](2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز می فرماید:

کفر در آیه فوق و آیه «یَکْفُرُ بَعْضُهُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً» کفر برائت است، و مقصود ابراهیم(علیه السلام) نیز که می فرماید: «کفرنا بکم» یعنی، تبرانا منکم.(3) «اَ لَمْ تر کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرةٍ طَیِّبَةٍ اَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاء»(4) عمرو بن حریث گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه سوال کردم فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اصل شجره ی طیّبه است، و امیرالمؤمنین فرع آن است، و ائمّه ی از ذریّه ی آنان، شاخه های آن هستند، و علم ائمّه(علیهم السلام) میوه های آن است، و شیعیانشان از مومنین، برگ های آن درخت هستند.

ص: 407


1- 637.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 22.
2- 638.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن بکر بن صالح عن القاسم ابن یزید عن ابی عمرو الزبیری عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: و الوجه الخامس من الکفر کفر البراءة، قال: یذکر ابلیس و تبریه من اولیائه من الانس یوم القیمة اِنِّی کَفَرْتُ بِما اَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 534، ح 51]
3- 639.. فی کتاب التوحید عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام) و قد ذکر قوله تعالی: «یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً»: و الکفر فی هذه الآیة البراءة یقول: فیبرا بعضهم من بعض و نظیرها فی سورة ابراهیم قول الشیطان «اِنِّی کَفَرْتُ بِما اَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ» و قول ابراهیم خلیل الرحمن: «کفرنا بکم» یعنی تبرانا منکم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 535، ح 52]
4- 640.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 24.

سپس فرمود: آیا این درخت چیز دیگری دارد؟ گفتم: نه به خدا! فرمود: هنگامی که مومن به دنیا می آید برگی به آن درخت افزوده می شود، و هنگامی که مومنی از دنیا می رود برگی از آن می ریزد.(1) سلام بن المستنیر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ی فوق فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اصل شجره است از بنی هاشم، و علی(علیه السلام) فرع آن است، و فاطمه[[3]] عنصر [و شاخه ای از] آن است، و شاخه های دیگر آن ائمّه(علیهم السلام) اند و برگ های آن شیعیان اند، و هر گاه یکی از آنان بمیرد برگی از آن ساقط می شود، و هر گاه یکی از آنان به دنیا آید برگی بر آن افزوده می گردد. گفتم: فدای شما شوم معنای «تُؤْتِی اُکُلَها کُلَ حِینٍ بِاِذْنِ رَبِّها» چیست؟ فرمود: احکام حلال و حرام است که هر سال از امام به شیعیان می رسد.(2)

ص: 408


1- 641.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد عن علی بن یوسف عن ابیه عن عمرو بن حریث قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ قال: فقال: رسول الله(صلی الله علیه و آله) اصلها و امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرعها، و الائمة من ذریتهما اغصانها، و علم الائمة ثمرها، و شیعتهم المؤمنون ورقها، هل فیها فضل؟ قال: قلت: لا و الله، قال: و الله ان المؤمن لیولد فتورق ورقة فیها، و ان المؤمن لیموت فتسقط ورقة منها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 535، ح 53]
2- 642.. و عنه: عن یعقوب بن یزید، عن الحسن بن محبوب، عن الاحول، عن سلام بن المستنیر، قال: سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله تبارک و تعالی: کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی اُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِاِذْنِ رَبِّها، فقال: «الشجرة رسول الله(صلی الله علیه و آله)، نسبة ثابت فی بنی هاشم، و فرع الشجرة علی(علیه السلام)، و عنصر الشجرة فاطمة: و اغصانها الائمة، و ورقها الشیعة، و ان الرجل منهم لیموت فتسقط منها ورقة، و ان المولود منهم لیولد فتورق ورقة». قال: قلت له: جعلت فداک، قوله تعالی: تُؤْتِی اُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِاِذْنِ رَبِّها؟ قال: «هو ما یخرج من الامام من الحلال و الحرام فی کل سنة الی شیعته». [تفسیر برهان، ج 3، ص 297]

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه(علیهم السلام) اصل شجره اند، و فرع آن ولایت اهل البیت(علیهم السلام) است برای کسی که داخل ولایت شان بشود.(1) «وَ مَثلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الاَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ»(2) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این آیه را خداوند برای مَثَل و نمودار دشمنان آل محمّد(صلی الله علیه و آله) بیان نموده، و می فرماید: آنان مانند درخت خبیثه ای هستند که از زمین بیرون افتاده و قرار و ثباتی ندارد.(3)

ص: 409


1- 643.. و عنه: عن احمد بن محمّد، عن الحسین بن سعید، عن المفضّل بن صالح، عن محمّد الحلبی، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله تبارک و تعالی: کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ. قال: «النّبی(صلی الله علیه و آله) و الائمة هم الاصل الثابت، و الفرع: الولایة لمن دخل فیها». [تفسیر برهان، ج 3، ص 297، ح 4]
2- 644.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 26.
3- 645.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنی ابی، عن الحسن بن محبوب، عن ابی جعفر الاحول، عن سلام بن المستنیر، عن ابی جعفر(علیه السلام)، قال: سالته عن قول الله: مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً الآیة. قال: «الشجرة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و اصلها نسبه ثابت فی بنی هاشم، و فرع الشجرة علی بن ابی طالب(علیه السلام)، و غصن الشجرة فاطمة (علیها السّلام)، و ثمرها الائمة من ولد علی و فاطمة:، و شیعتهم ورقها، و ان المؤمن من شیعتنا لیموت فتسقط من الشجرة ورقه، و ان المؤمن لیولد فتورق الشجرة ورقة». قلت: ا رایت قوله تعالی: تُؤْتِی اُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِاِذْنِ رَبِّها؟ قال: «یعنی بذلک ما یفتی به الائمة شیعتهم فی کل حج و عمرة من الحلال و الحرام». ثم ضرب الله لاعداء آل محمّد مثلا، فقال: وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْاَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 298، ح 7]

و در سخن دیگری ابوجارود از آن حضرت نقل نموده که فرمود:

مقصود، کفّار هستند، که اعمال شان به آسمان بالا نمی رود، و بنی امیّه نیز اعمال شان -- جز کمی از آنان -- به آسمان بالا نمی رود و در هیچ مجلس و مسجدی خدا را یاد نمی کنند.(1) مرحوم طبرسی نیز در تفسیر مجمع البیان از ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

این آیه، مَثَل بنی امیّه است.(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی کسی که نذر کرده بود: زمانی را روزه بگیرد، فرمود:

«زمان» پنج ماه است و «حین» شش ماه است چنان که خداوند می فرماید: «تُؤْتِی اُکُلَها کُلَ حِینٍ بِاِذْنِ رَبِّها.»(3) مولّف گوید:

روایات دیگری نیز به این معنا در تفسیر قمّی و عیّاشی نقل شده که نیازی به ذکر آن ها نیست.

ص: 410


1- 646.. ثم قال: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام): «کذلک الکافرون لا تصعد اعمالهم الی السماء، و بنو امیة لا یذکرون الله فی مجلس و لا فی مسجد، و لا تصعد اعمالهم الی السماء الا قلیل منهم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 298، ح 8]
2- 647.. الطبرسی، قال: روی ابو الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام): «ان هذا مثل بنی امیة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 298، ح 9]
3- 648.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن النوفلی، عن السکونی، عن جعفر بن محمّد، عن آبائه:: «ان علیا (صلوات الله علیه) قال فی رجل نذر ان یصوم زمانا، قال: الزمان خمسة اشهر، و الحین ستة اشهر، ان الله(عزوجل) یقول: تُؤْتِی اُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِاِذْنِ رَبِّها». [تفسیر برهان، ج 3، ص 299، ح 13]

در مصباح کفعمی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که بر بدن او ثؤلول [یعنی زگیل و میخک] باشد، هفت مرتبه، در ماه های ناقص، این آیه و آیه ی «وَ بُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا * فَکَانَتْ هَبَاء مُّنبَثًّا» را بخواند، تا برطرف شود.(1) «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الآخِرَةِ…»(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که برای فرزند آدم آخرین روز دنیا و اوّلین روز آخرت فرا می رسد، مال و فرزند و عمل او مقابلش مجسّم می شوند، پس او روی خود را به مال خویش می کند و می گوید: به خدا سوگند من برای به دست آوردن تو حریص بودم و [برای صرف کردن تو در راه خیر] بخیل بودم، تو برای من چه سودی داری؟ مال می گوید:

«کفن خود را از من بگیر» سپس روی خود را به فرزندان خویش می کند و می گوید:

به خدا سوگند من شما را دوست می داشتم، و از شما حمایت می کردم، اکنون شما برای من چه می کنید؟ و آنان می گویند: ما تو را تا قبر همراهی می کنیم و سپس تو را زیر خاک پنهان می نماییم.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

سپس به عمل خود توجّه می کند و می گوید: به خدا سوگند من از کار [خیر] پرهیز می کردم و عمل [خیر] بر من سنگین بود، امروز تو برای من چه خواهی کرد؟ پس عمل او می گوید: من همراه و قرین تو هستم -- در قبر و قیامت -- تا بر خداوند عرضه

ص: 411


1- 649.. فی مصباح الکفعمی عن علی(علیه السلام) من به الثؤلول فلیقرا علیها هذه الآیات سبعا فی نقصان الشهر «وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْاَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ» «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 538، ح 70]
2- 650.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 27.

شویم. سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: اگر او ولیّ خدا باشد، شخص بسیار خوشبو و بسیار زیبا و با لباس فاخری نزد او می آید و به او می گوید: من به تو بشارت به روح و ریحان و بهشت می دهم و مقدم تو را «خیر مقدم» می گویم، پس محتضر به او می گوید: تو کیستی؟ او می گوید: من عمل صالح تو هستم و از دنیا تا بهشت همراه تو خواهم بود.

سپس فرمود: او [یعنی میّت] به خوبی غسل دهنده ی خود را می شناسد و حاملین خود را سوگند می دهد و می گوید: «در دفن من تعجیل کنید» و چون داخل قبر خود می شود، آن دو ملک قبر، در حالی که موهای آنان روی زمین کشیده می شود، و زمین را با قدم های خود می خراشند، و صدایشان مانند رعد قاصف [و صدای کوبنده است] و چشمانشان مانند برق زننده است، وارد قبر می شوند، و به او می گویند: پروردگار تو کیست؟ و دین تو چیست؟ و پیامبر تو کیست؟ پس او می گوید: «الله ربّی، و دینی الاسلام، و نبییّ محمّد(صلی الله علیه و آله)» و آنان می گویند:

«خدا تو را در آن چه دوست می داری و خشنود می شوی ثابت بدارد» و این معنای آیه قرآن است که خداوند می فرماید: «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الآخِرَةِ» و سپس آن دو ملک به اندازه ی دید چشم، قبر او را می گشایند و دری از بهشت به روی او باز می نمایند و به او می گویند: «با دلی شاد و چشمی روشن همانند جوانی خوشخواب بخواب» چنان که خداوند می فرماید:

«اَصْحَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَ اَحْسَنُ مَقِیلًا…»(1)

ص: 412


1- 651.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن عمرو بن عثمان و عدة من اصحابنا عن سهل ابن زیاد عن احمد بن محمّد بن ابی نصر و الحسن بن علی جمیعا عن ابی جمیلة مفضّل بن صالح عن جابر عن عبد الاعلی، و علی بن ابراهیم عن محمّد بن عیسی عن یونس عن ابراهیم بن عبد الاعلی، و علی بن ابراهیم عن محمّد بن عیسی عن یونس عن ابراهیم بن عبد الاعلی عن سوید بن غفلة قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): ان ابن آدم اذا کان فی آخر یوم من ایام الدنیا و اوّل یوم من ایام الاخرة، مثل له ماله و ولده و عمله، فیلتفت الی ماله فیقول: و الله انی کنت علیک حریصا شحیحا فما لی عندک؟ فیقول: خذ منی کفنک، قال: فیلتفت الی ولده فیقول: و الله انی کنت لکم محبا، و انی کنت علیکم محامیا فما ذا عندکم؟ فیقولون: نؤدیک الی حفرتک نواریک فیها، قال: فیلتفت الی عمله فیقول: و الله انی کنت فیک لزاهدا و ان کنت علی لثقیلا فما ذا عندک؟ فیقول: انا قرینک فی قبرک و یوم نشرک حتّی اعرض انا و انت علی ربک قال: فان کان الله ولیا اتاه اطیب الناس ریحا، و احسنهم منظرا، و احسنهم ریاشا فیقول: ابشر بروح و ریحان و جنة نعیم، و مقدمک خیر مقدم، فیقول له: من انت؟ فیقول: انا عملک الصالح ارتحل من الدنیا الی الجنة، و انه لیعرف غاسله و یناشد حامله ان یعجله، فاذا ادخل قبره اتاه ملکا القبر یجران اشعارهما و یخدان الارض باقدامهما اصواتهما کالرعد القاصد، و ابصارهما کالبرق الخاطف، فیقولان له: من ربک و ما دینک و من نبیک؟ فیقول: الله ربی، و دینی الاسلام، و نبیی محمّد(صلی الله علیه و آله)، فیقولان: ثبتک الله فیما تحب و ترضی و هو قول الله(عزوجل): «یُثَبِّتُ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فی الحیوة الدنیا و فی الآخرة» ثم یفسحان له فی قبره مد بصره، ثم یفتحان بابا الی الجنة ثم یقولان له: نم قریر العین نوم الشاب الناعم قال الله(عزوجل): «اَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ اَحْسَنُ مَقِیلًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 539]

مرحوم کلینی با سند خود از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که جنازه مومن از خانه ی او خارج می شود، ملائکه ی زیادی او را تشییع می کنند [و برای او درخواست رحمت می نمایند] و چون به قبر خود نزدیک می شود زمین [قبر] به او می گوید: «خوش آمدی، به خدا سوگند من دوست می داشتم که مثل تو بر روی من راه برود، اکنون خواهی دید که من با تو چه خواهم نمود؟» پس قبر او، به اندازه ی دید چشم وسیع می شود، و آن دو ملک قبر، بر او وارد می شوند و آنان «منکر و نکیر» در قبر می باشند، و روح او را تا گردن باز می گردانند، و او را می نشانند و به او می گویند:

ص: 413

«دین تو چیست؟ می گوید: «اسلام» می گویند: «پیامبر تو کیست؟» می گوید:

«محمّد(صلی الله علیه و آله)» می گویند: امام تو کیست؟ می گوید: امام من فلانی است [و نام امام خود را می برد] پس منادی از طرف آسمان ندا می کند: «بنده ی من راست می گوید، قبر او را از بهشت مفروش کنید، و دری از بهشت به روی او باز نمایید، و لباس بهشتی به او بپوشانید، تا وقتی که نزد ما بیاید، و آن چه نزد ما می باشد برای او بهتر خواهد بود.» سپس به او گفته می شود: «همانند عروس بخواب خوابی که در آن آشفتگی نباشد».

سپس فرمود: و اگر کافر باشد، ملائکه [عذاب] به تشییع او می آیند و او را تا قبر لعنت می کنند، و قبر به او می گوید: «لَا مَرْحَباً بِکَ وَ لَا اَهْلًا» به خدا سوگند، من دشمن می داشتم که مثل تو بر روی من راه برود و خواهی دید که من با تو چه خواهم نمود؟ پس زمین آن چنان او را فشار می دهد که درون او در هم فشرده می شود. تا این که فرمود: سپس آن دو ملک قبر بر او وارد می شوند.

ابوبصیر گوید:

من به امام(علیه السلام) عرض کردم: فدای شما شوم، آیا آن دو ملک قبر بر مومن و کافر یکسان و به یک صورت وارد می شوند؟ فرمود: نه. آن دو ملک او را می نشانند و روح او را تا بالای سینه به او بر می گردانند و به او می گویند: پروردگار تو کیست؟ پس زبان او گره می خورد و می گوید: من از مردم شنیده ام که چنین و چنان می گویند. پس آن دو ملک می گویند:

آیا تو چنین چیزی را ندانسته ای؟ سپس به او می گویند: دین تو چیست؟ پس زبان او گره می خورد، و آنان می گویند: «نفهمیده [و ندانسته]ای» تا این که به او می گویند: پیامبر تو کیست؟ و او می گوید: من از مردم شنیده ام که می گویند…»

ص: 414

و آنان می گویند: تو پیامبر خود را نشناخته ای» سپس گویند: امام زمان تو کیست؟ [و او باز می گوید: من از مردم شنیده ام که می گویند…] پس منادی از طرف آسمان صدا می زند: «بنده ی من دروغ می گوید، قبر او را با آتش فرش کنید، و از لباس های آتشین بر او بپوشانید و دری از آتش [دوزخ] را به روی او باز نمایید، تا [قیامت بر پا شود و] نزد ما بیاید و آن چه ما برای او اندوخته ایم بدتر از این است».

پس آن دو ملک با گرزهای آتشین سه مرتبه بر قبر او می زنند، و در هر مرتبه چنان قبر او شعله ور می شود که پرواز می کند و اگر یکی از این ضربه های آتشین را بر کوه های مکّه بزنند خاکستر می شوند.

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند مارهایی را در قبر، بر او مسلّط می نماید و آن ها او را شدیداً نیش می زنند و شیطان اندوه او را فراوان می نماید، و عذاب او را همه خلایق جز جنّ و انس می شنوند، و او صدای راه رفتن و تکان دادن دست های آنان را می شنود، و این معنای آیه قرآن است که می فرماید: «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاء.»(1)

ص: 415


1- 652.. و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد بن عیسی، عن الحسین بن سعید، عن القاسم ابن محمّد، عن علی بن ابی حمزة، عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «ان المؤمن اذا اخرج من بیته شیعته الملائکة الی قبره، یزدحمون علیه، حتّی اذا انتهی به الی قبره، قالت له الارض: مرحبا بک و اهلا، امّا و الله لقد کنت احب ان یمشی علی مثلک، لترین ما اصنع بک. فیوسع له مد بصره، و یدخل علیه فی قبره ملکا القبر و هما قعیدا القبر: منکر و نکیر، فیلقیان فیه الروح الی حقویه، فیقعدانه و یسالانه، فیقولان له: من ربک؟ فیقول: الله. فیقولان: ما دینک؟ فیقول: الاسلام. فیقولان: و من نبیک؟ فیقول: محمّد(صلی الله علیه و آله). فیقولان: و من امامک؟ فیقول: فلان -- قال -- فینادی مناد من السماء: صدق عبدی، افرشوا له فی قبره من الجنة، و افتحوا له فی قبره بابا الی الجنة، و البسوه من ثیاب الجنة، حتّی یاتینا و ما عندنا خیر له، ثم یقال له: نم نومة العروس، لا حلم فیها. قال: و ان کان کافرا خرجت الملائکة تشیعه الی قبره یلعنونه، حتّی اذا انتهی به الی قبره، قالت له الارض: لا مرحبا بک و لا اهلا، امّا و الله لقد کنت ابغض ان یمشی علی مثلک، لا جرم لترین ما اصنع بک الیوم. فتضیق علیه حتّی تلتقی جوانحه -- قال -- ثم یدخل علیه ملکا القبر، و هما قعیدا القبر: منکر و نکیر». قال ابو بصیر: جعلت فداک، یدخلان علی المؤمن و الکافر فی صورة واحدة؟ فقال: «لا». قال: «فیقعدانه فیلقیان فیه الروح الی حقویه، فیقولان له: من ربک؟ فیتلجلج، و یقول: قد سمعت الناس یقولون. فیقولان له: لا دریت. و یقولان له: ما دینک؟ فیتلجلج، فیقولان له: لا دریت. و یقولان له: من نبیک؟ فیقول: قد سمعت الناس یقولون، فیقولان له: لا دریت. و یسالانه عن امام زمانه -- قال -- : فینادی مناد من السماء: کذب عبدی، افرشوا له فی قبره من النار، و البسوه من ثیاب النار، و افتحوا له بابا الی النار، حتّی یاتینا، و ما عندنا شر له، فیضربانه بمرزبة ثلاث ضربات، لیس منها ضربة الا یتطایر قبره نارا، لو ضربت بتلک المرزبة جبال تهامة لکانت رمیما». و قال ابو عبد الله(علیه السلام): «و یسلط الله علیه فی قبره الحیات تنهشه نهشا، و الشیطان یغمه غما -- قال -- و یسمع عذابه من خلق الله الا الجن و الانس -- قال -- و انه لیسمع خفق نعالهم و نفض ایدیهم، و هو قول الله(عزوجل): یُثَبِّتُ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 300، ح 2]

در روایات اهل سنّت نیز از ابن عبّاس نقل شده که گوید:

مقصود از «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا…» ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

شیطان هنگام مرگِ همه اولیا و شیعیان ما حاضر می شود و می کوشد تا او را

ص: 416


1- 653.. و من طریق المخالفین: ما رواه النطنزی، عن ابن عبّاس، فی قوله: یُثَبِّتُ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ، قال: بولایة علی بن ابی طالب(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 3، ص 305، ح 10]

از اعتقاد خود بازگرداند و گم راه کند، و خداوند چنین چیزی را نمی خواهد [و ایمان و اعتقاد او را حفظ می کند] چنان که می فرماید: «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الآخِرَةِ.»(1) «اَ لَمْ تر اِلَی الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللهِ کُفْرًا وَ اَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ * جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا وَ بِئْسَ الْقَرَارُ»(2) اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

برای چه مردم سنّت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را تغییر دادند و دیگران را به جای وصیّ او برگزیدند آیا نمی ترسند که عذاب خدا بر آنان نازل شود؟! و سپس آیه «اَ لَمْ تر اِلَی الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ…» را تلاوت نمود و فرمود: ما هستیم آن نعمتی که خداوند بر بندگان خود ارزانی داشته است، در حالی که در قیامت هر که نجات پیدا می کند به وسیله ما نجات پیدا می کند!(3) عبدالرّحمن بن کثیر گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه «اَ لَمْ تر اِلَی الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللهِ کُفْرًا…» سوال نمودم، و آن حضرت فرمود:

ص: 417


1- 654.. فی من لا یحضره الفقیه و قال الصادق(علیه السلام): ان الشیطان لیاتی الرجل من اولیائنا عند موته عن یمینه و عن شماله، لیضله عما هو علیه، فیابی الله(عزوجل) له ذلک، و ذلک قول الله(عزوجل): «یُثَبِّتُ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 541، ح 73]
2- 655.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 29.
3- 656.. فی اصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن بسطام بن مرة عن اسحق بن حسان عن الهیثم بن واقد عن علی بن الحسین العبدی عن سعد الاسکاف عن الاصبغ قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): ما بال اقوام غیروا سنة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و عدلوا عن وصیه لا یتخوفون ان ینزل بهم العذاب؟ ثم تلا هذه الآیة: اَ لَمْ تَرَ اِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْراً وَ اَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ ثم قال: نحن النعمة التی انعم الله بها علی عباده، و بنا یفوز من فاز یوم القیمة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 542، ح 79]

مقصود خداوند همه قریش هستند که با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دشمنی کردند و با او جنگیدند و وصیّ او را انکار نمودند.(1) حارث نضری گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه ی «الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللهِ کُفْرًا» سوال کردم، آن حضرت فرمود:

مردم درباره ی این آیه چه می گویند؟ گفتم: می گویند: «مقصود از این آیه آن دو گروه بسیار فاجر [و خطرناک] از قریش یعنی بنی امیّه و بنی مغیرة می باشند» امام(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند مقصود همه ی قریش می باشند، چرا که خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) فرمود: من قریش را بر عرب فضیلت دادم و نعمت خود را بر آنان نازل کردم و پیامبری برای آنان فرستادم، و آنان نعمت من را کفران نمودند [و نبوّت پیامبر من را انکار کردند] و قوم خود را به هلاکت رساندند! «وَ اَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ.»(2) عثمان بن عیسی گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه ی «اَ لَمْ تر اِلَی الَّذِینَ بَدَّلُواْ

ص: 418


1- 657.. الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد بن اورمة عن علی بن حسان عن عبد الرّحمن بن کثیر قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): «اَ لَمْ تَرَ اِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْراً» الآیة قال: عنی قریشا قاطبة الذین عادوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و نصبوا له الحرب و جحدوا وصیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 542، ح 80]
2- 658.. فی روضة الکافی الحسین بن محمّد الاشعری عن معلی بن محمّد عن الوشاء عن ابان بن عثمان عن الحارث النضری، قال: سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): «الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْراً» قال: ما یقولون فی ذلک؟ قلت: یقولون هم الافجران من قریش بنو امیة و بنو المغیرة، قال: ثم قال: هی و الله قریش قاطبة، ان الله تبارک و تعالی خاطب نبیه(صلی الله علیه و آله) فقال: انی فضلت قریشا علی العرب و اتممت علیکم نعمتی، و بعثت الیهم رسولا (رسولی خ) فبدلوا نعمتی کُفْراً وَ اَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 543]

نِعْمَةَ اللهِ کُفْرًا…» سوال کردم و آن حضرت فرمود:

این آیه درباره ی دو گروه ستم گر از قریش نازل شد و آنان بنی امیّه و بنی مغیره بودند و بنی مغیره را خداوند در جنگ بدر هلاک نمود و بنی امیّه مدّتی مهلت پیدا می کنند [و سپس هلاک می شوند]. سپس فرمود: به خدا سوگند ما هستیم آن نعمتی که خدا بر بندگان خود ارزانی داشته است و به واسطه ما رستگار می شود هر که رستگار می شود.(1) زید شحّام گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

از امیرالمؤمنین(علیه السلام) به من رسیده که مقصود از آیه فوق بنی امیّه و بنی مغیره اند؟ و بنی مغیره در بدر کشته شدند و بنی امیّه تا زمانی مهلت پیدا می کنند؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند خداوند از این آیه همه قریش را اراده نموده است، آنان که با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دشمنی کردند و با او جنگیدند!(2) «قُل لِّعِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُواْ یُقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَ یُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً مِنْ قَبْلِ اَنْ یَاْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خِلالٌ»(3)

ص: 419


1- 659.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن محمّد بن ابی عمیر عن عثمان ابن عیسی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله(عزوجل): «اَ لَمْ تَرَ اِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْراً»، قال: نزلت فی الافجرین من قریش بنی امیة و بنی المغیرة، فاما بنو المغیرة فقطع الله دابرهم یوم بدر، و امّا بنو امیة فمتعوا الی حین، ثم قال: و نحن و الله نعمة الله التی انعم بها علی عباده و بنا یفوز من فاز. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 543، ح 82]
2- 660.. و فی روایة زید الشحام، عنه(علیه السلام)، قال: قلت له: بلغنی ان امیرالمؤمنین(علیه السلام) سئل عنها، فقال: «عنی بذلک الافجرین من قریش: امیة و محزوم، فاما مخزوم فقتلها الله یوم بدر، و امّا امیة فمتعوا الی حین»؟ فقال ابو عبد الله(علیه السلام): «عنی الله و الله بها قریشا قاطبة، الذین عادوا رسول الله و نصبوا له الحرب». [تفسیر برهان، ج 3، ص 307، ح 7]
3- 661.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 31.

سماعة بن مِهران گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند برای فقرا در اموال اغنیا فریضه و واجبی قرار داده که چاره ای از پرداخت آن ندارند و ستایشی برای آنان نخواهد بود، و آن زکات است که با پرداخت آن از کشته شدن محفوظ می مانند و مسلمان محسوب می شوند، و لکن خداوند در اموال اغنیا چیزی غیر از زکات قرار داده و فرموده است: «فِی اَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ * لِّلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» و حقّ معلوم غیر از زکات است و آن چیزی است که انسان مسلمان در مال خود واجب می نماید و لازم است که به اندازه ی طاقت و توان خود آن را در هر هفته و یا هر ماه بر خود لازم نماید و بپردازد، چنان که خداوند می فرماید:

«وَ اَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلاَنِیَةً» و ماعون نیز همین گونه است، و آن قرض و یا متاعی است که به دیگری عاریه می دهد و عمل خیر و نیکی است که انجام می دهد، و نیز از چیزهایی که غیر از زکات خداوند واجب نموده صله ای است که به خویشان خود می نماید و آن غیر از زکات است، چنان که می فرماید:

«وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یُوصَلَ» و هر کس آن چه را خداوند بر او واجب نموده بپردازد، وظیفه خود را انجام داده و شاکر نعمت های خداوند بوده و خداوند او را بر انجام این وظیفه ستایش نموده و باید مطابق آن چه توانایی دارد، بر دیگران [یعنی ارحام و فقرا] انفاق نماید و با توفیق و کمک خداوند از انجام چنین عملی دریغ نکند و خدا را شاکر باشد به خاطر توفیق و کمکی که به او نموده است.(1)

ص: 420


1- 662.. عن سماعة، قال: ان الله فرض للفقراء من اموال الاغنیاء فریضة، لا یحمدون بادائها، و هی الزکاة، بها حقنوا دماءهم، و بها سموا مسلمین، و لکن الله فرض فی الاموال حقوقا غیر الزکاة، و مما فرض الله فی المال غیر الزکاة، قوله: الَّذِینَ یَصِلُونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَنْ یُوصَلَ و من ادی ما فرض الله علیه فقد قضی ما علیه، و ادی شکر ما انعم الله علیه من ماله، اذا هو حمده علی ما انعم علیه، بما فضله به من السعة علی غیره، و لما وفقه لاداء ما افترض الله، و اعانه علیه. [تفسیر برهان، ج 3، ص 248]

سماعه نیز از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند برای فقرا در اموال اغنیا سهمی واجب نموده و آن زکات است که با پرداخت آن مردم مورد ستایش قرار نمی گیرند، چرا که با پرداخت زکات خون آنان محفوظ می ماند، و مسلمان نامیده می شوند، و لکن خداوند در اموال اغنیاء حقوقی برای فقرا -- غیر از زکات -- قرار داده و فرموده است: «وَ اَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلاَنِیَةً.»(1)

سوره ی ابراهیم، آیات 32 تا 52

متن:

اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ وَ اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقًا لَکُمْ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِاَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْاَنْهارَ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَاَلْتُمُوهُ وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لا تُحْصُوها اِنَّ الْاِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ وَ اِذْ قالَ اِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَ اجْنُبْنی وَ بَنِیَّ اَنْ نَعْبُدَ الْاَصْنامَ رَبِّ اِنَّهُنَّ اَضْلَلْنَ کَثیرًا مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنی فَاِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانی فَاِنَّكَ غَفُورٌ رَحیمٌ رَبَّنا اِنِّی اَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی اِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ رَبَّنا اِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفی وَ ما نُعْلِنُ وَ ما یَخْفی عَلَی اللهِ مِنْ شَیْ ءٍ فِی الْاَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذی وَهَبَ لی

ص: 421


1- 663.. العیّاشی: عن زرعة، عن سماعة، قال: ان الله فرض للفقراء فی اموال الاغنیاء فریضة لا یحمدون بادائها و هی الزکاة، بها حقنوا دماءهم، و بها سموا مسلمین و لکن الله فرض فی الاموال حقوقا غیر الزکاة، و قد قال الله تبارک و تعالی: وَ یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً. [تفسیر برهان، ج 3، ص 309، ح 2]

عَلَی الْکِبَرِ اِسْماعیلَ وَ اِسْحاقَ اِنَّ رَبِّی لَسَمیعُ الدُّعاءِ رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ رَبَّنَا اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ وَ لا تَحْسَبَنَّ اللهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ اِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فیهِ الْاَبْصارُ مُهْطِعینَ مُقْنِعی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ اِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ اَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ وَ اَنْذِرِ النَّاسَ یَوْمَ یَاْتیهِمُ الْعَذابُ فَیَقُولُ الَّذینَ ظَلَمُوا رَبَّنا اَخِّرْنا اِلی اَجَلٍ قَریبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ اَ وَ لَمْ تَکُونُوا اَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَکُمْ مِنْ زَوالٍ وَ سَکَنْتُمْ فی مَساکِنِ الَّذینَ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ وَ تَبَیَّنَ لَکُمْ کَیْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَکُمُ الْاَمْثالَ وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللهِ مَکْرُهُمْ وَ اِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ فَلا تَحْسَبَنَّ اللهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ اِنَّ اللهَ عَزیزٌ ذُو انتِقامٍ یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ وَ تَرَی الْمُجْرِمینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنینَ فِی الْاَصْفادِ سَرابیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشی وُجُوهَهُمُ النَّارُ لِیَجْزِیَ اللهُ کُلَّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ اِنَّ اللهَ سَریعُ الْحِسابِ هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ وَ لِیَعْلَمُوا اَنَّما هُوَ اِلهٌ واحِدٌ وَ لِیَذَّکَّرَ اُولُوا الْاَلْبابِ

لغات:

«دائِبَیْن» به معنای جاریین است، و «بوادٍ» وادی به معنای دامنه کوه است، و نهرهای بزرگ را اودیه می گویند، چرا که اطراف آن ها کوه است، و «مهطعین» به معنای مسرعین است، و «مقنعین» به معنای رافعین است، یعنی آنان سرهای خود را بالا نموده و به سرعت به سوی جزا حرکت می کنند و از هراسی که دارند چشم بر هم نمی گذارند، و «افئدتهم هواء» یعنی دل های آنان از خوف و ترس تهی شده و مانند هوا گردیده است. و «بُروز» به معنای ظهور است، و «اَصفاد» جمع صَفَد به معنای غلّ است که به وسیله آن دست ها

ص: 422

به گردن بسته می شود، و «مُقرَّنین» از تقرین به معنای جمع کردن و بستن اعضا به هم دیگر با غلّ و زنجیر و طناب است، و «اصفاد» جمع صفد است و صفّدته بالحدید: قیّدته به، و «اصفاد» چیزهایی است که به وسیله آن ها مجرم را می بندند.(1)

ترجمه:

خداوند همان کسی است که آسمان ها و زمین را آفرید و از آسمان، آبی نازل کرد و با آن، میوه ها (ی مختلف) را برای روزی شما (از زمین) بیرون آورد و کشتی ها را مسخّر شما گردانید، تا بر صفحه دریا به فرمان او حرکت کنند و نهرها را (نیز) مسخّر شما نمود (32) و خورشید و ماه را -- که با برنامه منظّمی در کارند -- به تسخیر شما درآورد و شب و روز را (نیز) مسخّر شما ساخت (33) و از هر چیزی که از او خواستید، به شما داد و اگر نعمت های خدا را بشمارید، هرگز آن ها را شماره نتوانید کرد! انسان، ستم گر و ناسپاس است! (34) (به یاد آورید) زمانی را که ابراهیم گفت: «پروردگارا! این شهر [مکّه] را شهر امنی قرار ده! و من و فرزندانم را از پرستش بُت ها دور نگاه دار! (35) پروردگارا! آن ها [بتها] بسیاری از مردم را گم راه ساختند! هر کس از من پیروی کند از من است و هر کس نافرمانی من کند، تو بخشنده و مهربانی! (36) پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بی آب و علفی، در کنار خانه ای که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند تو دل های گروهی از مردم را متوجّه آن ها ساز و از ثمرات به آن ها روزی ده شاید آنان شکر تو را بجای آورند! (37) پروردگارا! تو می دانی آن چه را ما پنهان و یا آشکار می کنیم و چیزی در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست! (38) حمد خدای را که در پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید مسلّما پروردگار من، شنونده (و اجابت کننده) دعاست. (39) پروردگارا: مرا برپا کننده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما)، پروردگارا: دعای مرا

ص: 423


1- 664.. مجمع البیان.

بپذیر! (40) پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مومنان را، در آن روز که حساب برپا می شود، بیامرز! (41) گمان مبر که خدا، از آن چه ظالمان انجام می دهند، غافل است! (نه، بلکه کیفر) آن ها را برای روزی تاخیر انداخته است که چشم ها در آن (به خاطر ترس و وحشت) از حرکت بازمی ایستد… (42) گردنها را کشیده، سرها را به آسمان بلندکرده، حتّی پلک چشم های شان از حرکت بازمی ماند زیرا به هر طرف نگاه کنند، آثار عذاب آشکار است!) و (در این حال) دل های شان (فرومی ریزد و از اندیشه و امید،) خالی می گردد! (43) و مردم را از روزی که عذاب الهی به سراغ شان می آید، بترسان! آن روز که ظالمان می گویند: «پروردگارا! مدّت کوتاهی ما را مهلت ده، تا دعوت تو را بپذیریم و از پیامبران پیروی کنیم!» (امّا پاسخ می شنوند که:) مگر قبلًا سوگند یاد نکرده بودید که زوال و فنایی برای شما نیست؟! (44) (آری شما بودید که) در منازل (و کاخهای) کسانی که به خویشتن ستم کردند، ساکن شدید و برای شما آشکار شد چگونه با آنان رفتار کردیم و برای شما، مثلها (از سرگذشت پیشینیان) زدیم (باز هم بیدار نشدید)! (45) آن ها نهایت مکر (و نیرنگ) خود را به کار زدند و همه مکرها (و توطئه های شان) نزد خدا آشکار است، هر چند مکرشان چنان باشد که کوه ها را از جا برکند! (46) پس گمان مبر که خدا وعده ای را که به پیامبرانش داده، تخلّف کند! چرا که خداوند قادر و انتقام گیرنده است. (47) در آن روز که این زمین به زمین دیگر، و آسمان ها (به آسمان های دیگری) مبدل می شود، و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر می گردند! (48) و در آن روز، مجرمان را با هم در غل و زنجیر می بینی! (که دستها و گردنهای شان را به هم بسته است!) (49) لباسهای شان از قطران [ماده چسبنده بد بوی قابل اشتعال] است و صورتهای شان را آتش می پوشاند… (50) تا خداوند هر کس را، هر آن چه انجام داده، جزا دهد! به یقین، خداوند سریع الحساب است! (51) این (قرآن،) پیام (و ابلاغی) برای (عموم) مردم است تا همه به وسیله آن انذار شوند، و بدانند او خدا یکتاست و تا صاحبان مغز (و اندیشه) پند گیرند! (52)

ص: 424

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضَ وَ اَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَاَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ… * وَ سَخَّر لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ…»(1) مولّف گوید:

تفسیر روایی این آیه در اوّل سوره ی هود آیه «وَ هُوَ الَّذِی خَلَق السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاء»(2)، و در اوّل سوره ی بقره آیه «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الاَرْضَ فِرَاشاً وَ السَّمَاء بِنَاء وَ اَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء…»(3)، بیان شد، و نیز تفسیر روایی آیه «وَ سَخَّر لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ» در سوره ی یونس ذیل آیه «هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَ الْقَمَرَ نُورًا»(4) بیان گردید، مراجعه شود.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر «وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دَآئِبَینَ» فرمود:

«ساریین فِی مَرْضَاتِهِ یُبْلِیَانِ کُلَ جَدِیدٍ وَ یُقَرِّبَانِ کُلَّ بَعِیدٍ». یعنی خورشید و ماه همواره در مسیر رضایت خداوند سیر می کنند و هر تازه ای را کهنه و هر دوری را نزدیک می نمایند.(5) «وَ آتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَاَلْتُمُوهُ وَ اِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللهِ لَا تُحْصُوهَا…»(6) امام سجّاد(علیه السلام) می فرمود:

منزّه است خدایی که معرفت خود را به احدی نداد، مگر با اقرار به تقصیر در

ص: 425


1- 665.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 32 و 33.
2- 666.. سوره ی هود، آیه ی 7.
3- 667.. سوره ی بقره، آیه ی 22.
4- 668.. سوره ی یونس، آیه ی 5.
5- 669.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام): و الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ فی مرضاته یبلیان کل جدید و یقربان کل بعید. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 545، ح 91]
6- 670.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 34.

معرفت، چنان که معرفت ادراک خود را نیز به احدی نداد، جز به اندازه ی علم به عدم ادراک خود، از این رو خداوند از عارفین معترف به تقصیر در معرفت تشکّر نمود، و معرفت به تقصیر را شکر آنان قرار داد، چنان که اعتراف علما را به عدم درک او، ایمان آنان محسوب نمود، چرا که او می دانست: وسعت و طاقت بندگان او بیش از این نیست، و احدی از مخلوق او به نهایت عبادت نمی رسد، و چگونه کسی می تواند به منتهای عبادت خدایی برسد که حدّ و اندازه و کیفیّتی برای او نیست، و او از حدّ و اندازه متعالی و منزّه است؟!(1) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ اِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللهِ لَا تُحْصُوهَا» فرمود:

کسی که در سختی باشد و نتواند به حجّ برود، باید نزد قبر امام حسین(علیه السلام) برود، و معرفت پیدا کند، و این برای او از حجّ کفایت می کند. سپس فرمود: این اختصاص به معسر و فقیر ندارد، بلکه متمکّن از حجّ نیز، اگر حجّ واجب خود را انجام داده باشد و باز بخواهد، حجّ مستحبّی انجام بدهد و مانعی برای او رخ بدهد و در روز عرفه به زیارت امام حسین(علیه السلام) برود، از حجّ و عمره ی او کفایت می کند و خداوند پاداش چندین حجّ به او خواهد داد. راوی گوید: گفتم: زیارت امام حسین(علیه السلام) با چند حج و چند عمره برابر است؟ فرمود: قابل شماره نیست.

ص: 426


1- 671.. فی روضة الکافی علی بن محمّد عن بعض اصحابه رفعه قال: کان علی بن الحسین(علیهما السلام) اذا قرا هذه الآیة و اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها یقول: سبحان من لم یجعل فی احد من معرفة نعمه الا المعرفة بالتقصیر عن معرفتها، کما لم یجعل فی احد من معرفة ادراکه اکثر من العلم انه لا یدرکه فشکر جل و عز معرفة العارفین بالتقصیر عن معرفة شکره، فجعل معرفتهم بالتقصیر شکرا کما علم علم العالمین انهم لا یدرکونه فجعله ایمانا، علما منه انه وسع العباد فلا یتجاوز ذلک، فان شیئا من خلقه لا یبلغ مدی عبادته و کیف یبلغ مدی عبادته من لا مدی له و لا کیف؟ تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 545]

گفتم: آیا یک صد حج و عمره پاداش آن است؟ فرمود: چه کسی می تواند شماره کند؟ گفتم: آیا به اندازه ی هزار حج و عمره پاداش دارد؟ فرمود: بیش از آن است.

و سپس فرمود: «وَ اِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللهِ لَا تُحْصُوهَا.»(1) «وَ اِذْ قَالَ اِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ اَن نَّعْبُدَ الاَصْنَامَ…»(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن کلام مفصّلی فرمود:

خداوند امامت را از کسی که سابقه کفر [و پرستش بت] داشته منع نموده، چرا که آن چه را به عهده ی پیامبران و اولیای خود واگذار نموده، شایسته نیست به کسانی بدهد که بُت می پرستیده اند، از این رو به ابراهیم می فرماید: «لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» یعنی مشرکین، چرا که شرک ظلم بزرگی است، و چون ابراهیم(علیه السلام) دانست که عهد الهی و امامت به بُت پرستان داده نمی شود گفت: «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَ اَنْ نَعْبُدَ الْاَصْنام.»(3)

ص: 427


1- 672.. فی تهذیب الاحکام سعد بن عبد الله عن محمّد بن عیسی عن محمّد بن سنان عن ابی اسمعیل القماط عن بشار عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: من کان معسرا فلم یتهیا له حجة الاسلام فلیات قبر ابی عبد الله(علیه السلام) فلیعرف عنده، فذلک یجزیه عن حجة الاسلام، امّا انی لا اقول یجزی ذلک عن حجة الاسلام الا لمعسر، فاما الموسر اذا کان قد حج حجة الاسلام فاراد ان یتنفل بالحج و العمرة فمنعه من ذلک شغل دنیاه او عائق فاتی الحسین بن علی(علیهما السلام) فی یوم عرفة اجزاه ذلک عن اداء حجته و عمرته، و ضاعف الله له بذلک اضعافا مضاعفة قلت: کم تعدل حجة و کم تعدل عمرة؟ قال: لا یحصی ذلک، قلت: ماة؟ قال: و من یحصی ذلک، قلت: الف؟ قال: و اکثر، ثم قال: «وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 545]
2- 673.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 35.
3- 674.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمه الله عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل و فیه یقول(علیه السلام): قد حظر علی من مسه الکفر تقلد ما فوضه الی انبیائه و اولیائه یقول لابراهیم: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» ای المشرکین لانه سمی الشرک ظلما بقوله «اِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» فلما علم ابراهیم(علیه السلام) ان عهد الله تبارک و تعالی بالامامة لا ینال عبدة الاصنام قال: وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ اَنْ نَعْبُدَ الْاَصْنامَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 546، ح 97]

عبدالله بن مسعود گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«من با دعای پدرم ابراهیم به وجود آمده ام» پس ما گفتیم: چگونه شما با دعای ابراهیم به وجود آمده اید؟ فرمود: خداوند به ابراهیم وحی نمود: «اِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِمَامًا» و چون این وحی بر او نازل شد، خشنود گردید و گفت: «وَ مِن ذُرِّیَّتِی»؟ یعنی از ذریّه من نیز امام خواهند بود؟ و خداوند به او خطاب کرد: «ای ابراهیم! من به تو عهد و پیمان و وعده ای نمی دهم که به آن وفا نکنم» ابراهیم گفت:

آن وعده و عهد چیست که به آن وفا نمی کنی؟ فرمود: «من به ذریّه ی تو اگر ظالم باشند امامت را نمی دهم» ابراهیم گفت: خدایا ظالم از ذریّه من کیست که تو امامت را به او نمی دهی؟ خطاب شد: «من هرگز به کسی که در مقابل بُت سجده کرده باشد، عهد امامت را نمی دهم و او شایسته ی آن نیست» از این رو ابراهیم گفت: «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ اَنْ نَعْبُدَ الْاَصْنامَ * رَبِ اِنَّهُنَ اَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ».

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: به همین علّت امامت و دعوت الهی به من و برادرم علی منتهی شد، چرا که هیچ کدام از ما هرگز در مقابل بُت سجده نکردیم و خداوند مرا پیامبر، و علی را وصیّ من قرار داد.(1)

ص: 428


1- 675.. فی امالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی عبد الله بن مسعود قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): انا دعوة ابی ابراهیم، قلنا: یا رسول الله و کیف صرت دعوة ابیک ابراهیم؟ قال: اوحی الله(عزوجل) الی ابراهیم: «اِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً» فاستحق ابراهیم الفرح فقال: یا رب «و من ذریتی» ائمة مثلی فاوحی الله(عزوجل) ان یا ابراهیم انی لا اعطیک عهدا لا اوفی لک به، قال: یا رب ما العهد الذی لا تفی لی به قال: لا اعطیک لظالم من ذریتک، قال: یا رب و من الظالم من ولدی الذی لا ینال عهدک؟ قال: من سجد لصنم من دونی لا اجعله اماما ابدا، و لا یصح ان یکون اماما، قال ابراهیم: «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ اَنْ نَعْبُدَ الْاَصْنامَ رَبِّ اِنَّهُنَّ اَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ» قال النّبی(صلی الله علیه و آله): فانتهت الدعوة الی و الی اخی علی، لم یسجد احد منا لصنم قط، فاتخذنی الله نبیا، و علیا وصیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 546، ح 98]

«فَمَن تَبِعَنِی فَاِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصَانِی فَاِنَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یکی از خطبه های خود فرمود:

«اِنَ اَوْلَی النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ»(2)، یعنی «سزاوارترین مردم به ابراهیم و این پیامبر، پیروان آنانند» سپس فرمود: این آیه و آیه «وَ اُوْلُو الْاَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ» دلیل بر آن است که ما از همه مردم سزاوارتر به ابراهیم(علیه السلام) هستیم و ما وارث اوییم و ما اولو الارحامی هستیم که وارث کعبه می باشیم و ما آل ابراهیم هستیم، آیا شما می توانید از ملّت ابراهیم اعراض کنید در حالی که خداوند می فرماید: «فَمَن تَبِعَنِی فَاِنَّهُ مِنِّی»؟!(3) عمر بن یزید گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

«ای پسر یزید! به خدا سوگند تو از ما خانواده هستی» گفتم: فدای شما شوم، مقصود شما این است که از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستم؟ فرمود: «به خدا سوگند آری از آنان هستی» گفتم: فدای شما شوم، راستی از آنان هستم؟! فرمود: آری به خدا سوگند از آنان هستی، مگر تو قرآن نخوانده ای که خدای(عزوجل) می فرماید: «اِنَّ اَوْلَی النَّاسِ بِاِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ» و یا

ص: 429


1- 676.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 36.
2- 677.. سوره ی آل عمران، آیه ی 68.
3- 678.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی (ره) خطبة لامیرالمؤمنین(علیه السلام) و فیها قال الله(عزوجل): «اِنَّ اَوْلَی النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ» و قال(عزوجل): «وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» فنحن اَوْلَی النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ(علیه السلام) و نحن ورثناه، و نحن اولوا الارحام الذین ورثنا الکعبة، و نحن آل ابراهیم. ا فترغبون عن ملة ابراهیم و قد قال الله تعالی: «و فَمَنْ تَبِعَنِی فَاِنَّهُ مِنِّی». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 547، ح 100]

می فرماید: «فَمَن تَبِعَنِی فَاِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصَانِی فَاِنَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؟(1) ابوعمرو زبیری گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس ولایت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را پذیرفته باشد و آنان را به خاطر قرابت با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر همه مردم مقدّم [و افضل] بداند، او از آل محمّد محسوب می شود، نه آن که ذاتاً از آنان باشد، بلکه به خاطر ولایت پذیری و پیروی از آن ها، منسوب به آنان می شود، چنان که خداوند می فرماید: «وَ مَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَاِنَّهُ مِنْهُمْ» و نیز از قول ابراهیم می فرماید: «فَمَن تَبِعَنِی فَاِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصَانِی فَاِنَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.»(2) «رَّبَّنَا اِنِّی اَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ…»(3) هشام بن حکم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ابراهیم(علیه السلام) در بادیه و اطراف شام سکونت داشت و چون از هاجر اسماعیل به دنیا آمد، ساره همسر اوّل ابراهیم بسیار غمگین شد، که فرزندی از ابراهیم به دنیا نیاورده است، از این رو ابراهیم را درباره هاجر آزار می داد و غصّه مند می نمود،

ص: 430


1- 679.. فی امالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی عمر بن یزید قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): یا ابن یزید انت و الله منا اهل البیت، قلت: جعلت فداک من آل محمّد(صلی الله علیه و آله)؟ قال: ای و الله من انفسهم، قلت: من انفسهم جعلت فداک؟ قال: ای و الله من انفسهم، یا عمر امّا تقرا کتاب الله(عزوجل): «اِنَّ اَوْلَی النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ» او ما تقرا قول الله عز اسمه: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَاِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَاِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 547، ح 101]
2- 680.. عن ابی عمر و الزبیری عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: من تولی آل محمّد و قدمهم علی جمیع الناس بما قدمهم من قرابة رسول الله(صلی الله علیه و آله) فهو من آل محمّد بمنزلة آل محمّد لا انه من القوم باعیانهم، و انما هو منهم بتولیه الیهم و اتباعه ایاهم، و کذلک حکم الله فی کتابه «و من یتوله منکم فانه منهم» و قول ابراهیم: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَاِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَاِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 548]
3- 681.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 37.

و ابراهیم به خدای خود شکوه نمود و خداوند به او فرمود: «مَثَل زن مَثَل استخوانی است که کج باشد، اگر آن را رها کنی بهره ی خود را از او می بری و اگر بخواهی آن را راست کنی می شکند و تو از آن بی بهره می شوی.» سپس به ابراهیم دستور داد تا هاجر و اسماعیل را در جای دیگری ببرد، ابراهیم عرضه داشت: خدایا آنان را به کجا ببرم؟ خطاب شد: به حرم من و محل امن من و اوّلین بقعه ای که از زمین خلق نمودم و آن مکّه است. پس جبرییل را فرستاد و او مرکب بُراق را آماده نمود و ابراهیم و هاجر و اسماعیل را سوار کرد و آنان را حرکت داد و ابراهیم به هر مکان سبز و دارای درخت و نخلستانی می رسید می گفت: این جا، این جا، و جبرییل می گفت: بیا بیا، تا او را در مکّه در کنار کعبه فرود آورد.

از سویی ابراهیم با ساره عهد بسته بود که هر کجا آنان را ببرد خود از مرکب پیاده نشود تا به نزد ساره بازگردد، و چون هاجر و اسماعیل در کنار کعبه پیاده شدند درختی در آن محل بود و هاجر عبای خود را بر آن انداخت و زیر سایه ی آن نشستند، و چون ابراهیم خواست که از آنان خداحافظی کند و نزد ساره برود، هاجر به او گفت: ای ابراهیم! برای چه ما را در جایی که هیچ انیس و آب و زرعی نیست، رها می کنی؟! ابراهیم فرمود: خدایی که مرا چنین امر کرده شما را کفایت خواهد نمود، سپس بازگشت و چون به کوه ذی طوی رسید، به خدای خود گفت:

«رَّبَّنَا اِنِّی اَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی اِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ» و سپس گذشت و هاجر و اسماعیل در آن جا ماندند…. بقیّه این حدیث در سورة بقره ذیل آیه «وَ اِذْ یَرْفَعُ اِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ اِسْمَاعِیلُ…» بیان شد.(1)

ص: 431


1- 682.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنی ابی، عن النضر بن سوید، عن هشام، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «ان ابراهیم(علیه السلام) کان نازلا فی بادیة الشام، فلما ولد له من هاجر اسماعیل(علیه السلام)، اغتمت سارة من ذلک غما شدیدا لانه لم یکن له منها ولد، فکانت تؤذی ابراهیم(علیه السلام) فی هاجر و تغمه، فشکا ابراهیم(علیه السلام) ذلک الی الله(عزوجل) فاوحی الله الیه: انما مثل المراة مثل الضلع العوجاء، ان ترکتها استمتعت بها، و ان اقمتها کسرتها، ثم امره ان یخرج اسماعیل و امه. فقال ابراهیم: یا رب، الی ای مکان؟ قال: الی حرمی و امنی و اوّل بقعة خلقتها من الارض، و هی مکة. فانزل الله علیه جبرییل بالبراق، فحمل هاجر و اسماعیل و ابراهیم(علیهما السلام)، و کان ابراهیم(علیه السلام) لا یمر بموضع حسن فیه شجر و نخل و زرع الا قال: یا جبرییل، الی ها هنا، الی ها هنا. فیقول جبرییل: لا، امض امض، حتّی وافی مکة، فوضعه فی موضع البیت. و قد کان ابراهیم (علیه الصلاة و السّلام) عاهد سارة ان لا ینزل حتّی یرجع الیها، فلما نزلوا فی ذلک المکان کان فیه شجر، فالقت هاجر علی ذلک الشجر کساء کان معها، فاستظلوا تحته، فلما سرحهم ابراهیم(علیه السلام) و وضعهم و اراد الانصراف عنهم الی سارة، قالت له هاجر: یا ابراهیم، لم تدعنا فی موضع لیس فیه انیس و لا ماء و لا زرع؟ فقال ابراهیم(علیه السلام): الله الذی امرنی ان اضعکم فی هذا المکان و هو یکفیکم، ثم انصرف عنهم. فلما بلغ کدی، -- و هو جبل بذی طوی -- التفت الیهم ابراهیم(علیه السلام)، فقال: رَبَّنا اِنِّی اَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی اِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ ثم مضی، و بقیت هاجر» و الحدیث طویل ذکرناه فی سورة البقرة عند قوله تعالی: وَ اِذْ یَرْفَعُ اِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ اِسْماعِیلُ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 312]

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

ماییم ذریّه ابراهیم و ماییم بقیّه آن ذریّه ابراهیمی.(1) و در سخن دیگری فرمود:

به خدا سوگند ما بقیّه آن عترت و ذریّه [ابراهیمی] هستیم.(2)

ص: 432


1- 683.. و عنه، قال: حدثنی ابی، عن حنان، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: رَبَّنا اِنِّی اَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی الآیة، قال: «نحن و الله بقیة تلک العترة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 313، ح 2]
2- 684.. حدثنی ابی عن حنان عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله «رَبَّنا اِنِّی اَسْکَنْتُ» الآیة قال: نحن و الله بقیة تلک العترة. -- فی تفسیر العیّاشی عن رجل ذکره عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قول الله «اِنِّی اَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ» الی قوله: «یشکرون» قال: فقال ابو جعفر: نحن هم و نحن بقیة تلک الذریة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 549، ح 106 و 107]

فضیل بن یسار گوید: امام باقر(علیه السلام) هنگامی که دید مردم اطراف کعبه طواف می کنند، فرمود:

در جاهلیّت نیز مردم همین گونه طواف می کردند! سپس فرمود: [طواف مقبول این است که] خداوند به آنان فرموده: پس از طواف [و انجام حجّ] نزد ما بیایند و ولایت و محبّت خود را نسبت به ما عرضه کنند [و تجدید نمایند] و آمادگی خود را برای یاری ما اعلام کنند. و سپس این آیه را تلاوت نمود «فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی اِلَیْهِمْ.»(1) امام باقر(علیه السلام) به قتادة بن دعامّه [یکی از مشاهیر علمای عامّه] فرمود:

کسی که با زاد و توشه و مرکب حلال از خانه خود به قصد زیارت کعبه خارج شود و حق ما را [در امامت] شناخته باشد، قلب او مایل به ما خواهد بود، چنان که خداوند می فرماید: «فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی اِلَیْهِمْ» و مقصود از «اِلَیْهِمْ» ما هستیم و کعبه نیست و اگر کعبه می بود، باید «اِلَیْهِ» می فرمود. سپس فرمود:

به خدا سوگند، ماییم نتیجه دعای ابراهیم(علیه السلام) [که فرمود: «فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی اِلَیْهِمْ»] و ماییم که هر کس قلبش ما را دوست بدارد، حجّ او قبول است،

ص: 433


1- 685.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن ابن اذینة عن الفضیل عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: نظر الی الناس یطوفون حول الکعبة فقال: هکذا کانوا یطوفون فی الجاهلیة، انما امروا ان یطوفوا بها ثم ینفروا الینا فیعلمونا ولایتهم و مودتهم، و یعرضوا علینا نصرتهم ثم قرا هذه الآیة: «و فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی اِلَیْهِمْ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 550، ح 109]

وگرنه حج او قبول نخواهد بود، سپس فرمود: ای قتاده! اگر کسی این گونه باشد، ایمن از عذاب جهنّم خواهد بود…(1) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ» فرمود:

مقصود: ثمرات قلوب است.(2) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

[با دعای حضرت ابراهیم(علیه السلام)] همه میوه ها از اطراف عالم به طرف مکّه حمل می شود، و خداوند دعای ابراهیم(علیه السلام) را به گونه ای مستجاب نموده که هر میوه ای در بلاد شرق و غرب باشد در مکّه یافت می شود، تا جایی که حکایت شده: در یک روز میوه های چهار فصل در مکّه یافت می شود.(3) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ مَا یَخْفَی عَلَی اللهِ مِن شَیْءٍ» فرمود:

خداوند تبارک و تعالی نیّت عبد خود را هنگام دعا می داند و لکن دوست می دارد که حوائج او مطرح شود، پس هر گاه حاجتی داشتی نام حاجت خود را به درگاه

ص: 434


1- 686.. فی روضة الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن ابیه عن محمّد بن سنان عن زید الشحام قال: قال ابو جعفر(علیه السلام) لقتادة: من خرج من بیته بزاد و راحلة و کری حلال یروم هذا البیت عارفا بحقنا یهوانا قلبه کما قال الله(عزوجل): «و فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی اِلَیْهِمْ» و لم یعن البیت فیقول الیه، فنحن و الله دعوة ابراهیم(صلی الله علیه و آله) التی من هوانا قلبه قبلت حجته، و الا فلا یا قتادة فاذا کان کذلک کان آمنا من عذاب جهنم یوم القیمة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 550، ح 110]
2- 687.. فی کتاب عوالی اللئالی و قال الصادق(علیه السلام) فی تفسیر قوله تعالی: «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ»: هو ثمرات القلوب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 551، ح 117]
3- 688.. و قال الباقر(علیه السلام): ان الثمرات تحمّل الیهم من الآفاق و قد استجاب الله له حتّی لا یوجد فی بلاد الشرق و الغرب ثمرة لا توجد فیها، حتّی حکی انه یوجد فیها فی یوم واحد فواکه ربیعة و صیفیة و خریفیة و شتائیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 551، ح 118]

خداوند ببر.(1) «وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ قَالَ قَالَ: اِنَّ اللَّهَ(عزوجل) یَعْلَمُ حَاجَتَکَ وَ مَا تُرِیدُ وَ لَکِنْ یُحِبُّ اَنْ تُبَثَّ اِلَیْهِ الْحَوَائِج.»(2) «رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ»(3) جابر گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سوال کردم فرمود:

این کلمه را کتّاب وحی به غلط نوشته اند و استغفار ابراهیم برای پدر خود به خاطر وعده ای بود که به او داده بود [وگرنه هنگامی که دانست او دشمن خداست برای او استغفار نکرد و فرمود: «رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوَلَدَیَّ» یعنی اسماعیل و اسحاق و حسن و حسین» سپس فرمود: به خدا سوگند حسن و حسین فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند.(4) علی بن ابراهیم قمّی نیز گوید:

این آیه این گونه نازل شده است: «وَ لِوَلَدَیَّ اِسْمَاعِیلَ وَ اِسْحَاقَ.»(5)

ص: 435


1- 689.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن ابی عبد الله الفراء عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الله تبارک و تعالی یعلم ما یرید العبد اذا دعاه، و لکنه یحب ان تبث الیه الحوائج فاذا دعوت فسم حاجتک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 552، ح 120]
2- 690.. تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 552.
3- 691.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 41.
4- 692.. عن جابر، قال سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله تعالی: رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ. قال: «هذه کلمة صحفها الکتاب، انما کان استغفار ابراهیم(علیه السلام) لابیه عن موعدة وعدها ایاه، و انما قال: رب اغفر لی و لولدی. یعنی اسماعیل و اسحاق. و الحسن و الحسین و الله ابنا رسول الله(صلی الله علیه و آله)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 316، ح 4]
5- 693.. علی بن ابراهیم: و امّا قوله رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ قال: انما انزلت: (و لولدی) اسماعیل و اسحاق. [تفسیر برهان، ج 3، ص 317، ح 5]

«وَ لَا تَحْسَبَنَّ اللّهَ غَافِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ اِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الاَبْصَارُ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه گوید:

ستم کاران از ترس دوزخ چشمانشان خیره می شود و باز می ماند و قدرت بر هم گذاردن آن را ندارند و قلوب آنان از خفقان و وحشت پاره پاره می شود!(2) مولّف گوید:

سختی قیامت برای اهل دوزخ و سمتکاران، قابل توصیف نیست، و چه خوب است که ما از این آیات پند بگیریم و بدانیم که حساب قیامت دقیق است و ذرّة المثقال کار خوب و کار بد ما محاسبه می شود و در بین این آیات، آیات سوره ی زلزال و آیه ی «… یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا اَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَی النَّاسَ سُکَارَی وَ مَا هُم بِسُکَارَی وَ لَکِنَّ عَذَابَ اللهِ شَدِیدٌ» بیشتر وضع آن روز را روشن می نماید، «اعاذنا الله من بلایا الدنیا و عذاب الاخرة انّه رحیم بعباده».

«رَبَّنَا اَخِّرْنَا اِلَی اَجَلٍ قَرِیبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ…»(3) «رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلا اَخَّرْتَنَا اِلَی اَجَلٍ قَرِیبٍ»(4) محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند آن چه حسن بن علی(علیه السلام) انجام داد برای این امّت بهتر از آن چه بود که خورشید بر آن می تابد. سپس فرمود: به خدا سوگند درباره ی صلح امام حسن(علیه السلام) آیه «اَ لَمْ تر اِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّواْ اَیْدِیَکُمْ وَ اَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَ آتُواْ الزَّکَاةَ» نازل شد و مقصود ترک قتال و اطاعت از امام بود و مردم در زمان امام حسن(علیه السلام)

ص: 436


1- 694.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 42.
2- 695.. و قوله: وَ لا تَحْسَبَنَّ اللهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ اِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْاَبْصارُ قال: تبقی اعینهم مفتوحة من هول جهنم، لا یقدرون ان یطرفوها. [تفسیر برهان، ج 3، ص 317]
3- 696.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 44.
4- 697.. سوره ی نساء، آیه ی 77.

درخواست جنگ کردند [در حالی که شرایط آن فراهم نبود] و چون در زمان امام حسین(علیه السلام) خداوند جنگ را بر آنان واجب نمود تا از امام خود دفاع کنند گفتند: «رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلا اَخَّرْتَنَا اِلَی اَجَلٍ قَرِیبٍ»، «رَبَّنَا اَخِّرْنَا اِلَی اَجَلٍ قَرِیبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ…» و مقصود آنان تاخیر جنگ به زمان حضرت قائم(علیه السلام) بود.(1) «وَ قَدْ مَکَرُواْ مَکْرَهُمْ وَ عِندَ اللهِ مَکْرُهُمْ وَ اِن کَانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ»(2) روایت شده که خدمت امام صادق(علیه السلام) سخن از خانه های خلفای عبّاسی برده شد و یکی از اصحاب آن حضرت گفت: «ای کاش ببینیم خدا آن ها را خراب نموده و یا به دست ما خراب شود» پس امام(علیه السلام) به او فرمود:

چنین مگو، بلکه بگو: از مساکن قائم(علیه السلام) و یاران او شود، مگر سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «وَ سَکَنتُمْ فِی مَسَاکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ اَنفُسَهُمْ»(3)

ص: 437


1- 698.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد، عن محمّد بن سنان، عن ابی الصباح بن عبد الحمید، عن محمّد بن مسلم، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: «و الله للذی صنعه الحسن بن علی(علیهما السلام) کان خیرا لهذه الامة مما طلعت علیه الشمس، فو الله، فیه نزلت هذه الآیة: اَ لَمْ تَرَ اِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا اَیْدِیَکُمْ وَ اَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ انما هی طاعة الامام، و طلبوا القتال فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ مع الحسین(علیه السلام) قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا اَخَّرْتَنا اِلی اَجَلٍ قَرِیبٍ، نُجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ «النساء 4: 77» ارادوا تاخیر ذلک الی القائم(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 317، ح 6]
2- 699.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 46.
3- 700.. عن سعد بن عمر، عن غیر واحد ممن حضر ابا عبد الله(علیه السلام)، و رجل یقول: قد ثبت دار صالح و دار عیسی بن علی -- ذکر دور العبّاسین -- فقال رجل: اراناها الله خرابا، او خربها بایدینا. فقال له ابو عبد الله(علیه السلام): «لا تقل هکذا، بل تکون مساکن القائم و اصحابه، امّا سمعت الله یقول: وَ سَکَنْتُمْ فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ؟». [تفسیر برهان، ج 3، ص 317، ح 8]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) [در تفسیر آیه «وَ اِن کَانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ»] می فرماید:

نمرود می خواست به آسمان دست پیدا کند، پس چهار باز شکاری را گرفت و آن ها را تربیت نمود و سپس تابوتی از چوب تهیّه نمود و به چهار گوشه آن طنابی بست و طناب ها را به پاهای چهار باز شکاری بست و مردی را در بین آن تابوت قرار داد و در وسط تابوت عمودی قرار داد و بر سر آن گوشتی آماده نمود و بازهای شکاری را پرواز داد و آنان به طرف طعمه پرواز نمودند و بسیار بالا رفتند و هر چه آن مرد نگاه کرد آسمان را همان گونه دید و چون به طرف زمین نگاه کرد کوه ها را ندید و پس از ساعتی باز نگاه کرد و آسمان را همان گونه دید و زمین را به صورت آب مشاهده کرد و چون عمود را به طرف پایین قرار داد و بازهای شکاری به خاطر طعمه خود به طرف پایین آمدند، کوه ها هراس پیدا کردند [از این که وعده ی قیامت رسیده باشد] چنان که خداوند می فرماید: «وَ اِن کَانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ.»(1)

ص: 438


1- 701.. عن الحارث، عن علی بن ابی طالب(علیه السلام) قال: «ان نمرود اراد ان ینظر الی ملک السماء، فاخذ نسورا اربعة فرباهن حتّی کن نشاطا، و جعل تابوتا من خشب، و ادخل فیه رجلا، ثم شد قوائم النسور بقوائم التابوت، ثم اطارهن، ثم جعل فی وسط التابوت عمودا، و جعل فی راس العمود لحما، فلما رای النسور اللحم طرن، و طرن بالتابوت و الرجل، فارتفعن الی السماء، فمکثن ما شاء الله. ثم ان الرجل اخرج من التابوت راسه فنظر الی السماء فاذا هی علی حالها، و نظر الی الارض فاذا هو لا یری الجبال الا کالذر، ثم مکث ساعة فنظر الی السماء فاذا هی علی حالها، و نظر الی الارض فاذا هو لا یری الا الماء، ثم مکث ساعة فنظر الی السماء فاذا هی علی حالها، و نظر الی الارض فاذا هو لا یری شیئا فلما نزل اللحم الی سفل العمود، و طلبت النسور اللحم، سمعت الجبال هدة النسور فخافت من امر السماء، و هو قول الله: وَ اِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 318]

شیخ طوسی در کتاب مجالس خود از ابو بصیر نقل نموده که گوید: امام صادق(علیه السلام) به شیعیان خود می فرمود:

از خدا بترسید و از امامان خود اطاعت کنید و آن چه آنان می گویند را بگویید و نسبت به آن چه سکوت می کنند ساکت باشید، چرا که شما در حکومت کسانی زندگی می کنید که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «وَ اِن کَانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ» و مقصود آن حضرت بنی عبّاس بود، سپس فرمود: از خدا بترسید و در چنین زمانی با عشایر آنان نیکی کنید و به تشییع جنازه آنان بروید و امانت آنان را ادا کنید و بر شما باد به حج خانه خدا و آن را ترک نکنید، چرا که اگر همه ساله حج به جا بیاورید مکاره و مصائب دنیا و سختی های قیامت از شما برطرف می شود.(1) «یَوْمَ تُبَدَّلُ الاَرْضُ غَیْرَ الاَرْضِ وَ السَّمَاوَاتُ وَ بَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»(2) زراره گوید: ابرش کلبی از امام باقر(علیه السلام) درباره ی این آیه سوال نمود و امام(علیه السلام) فرمود:

زمین در روز قیامت تبدیل به قرصه نان هایی پاکیزه می شود، و مردم در مدّت حساب قیامت از آن ها می خورند. ابرش گفت: آیا مردم در آن روز به فکر خوردن

ص: 439


1- 702.. الشیخ فی (مجالسه): قال: اخبرنا الحسین بن ابراهیم القزوینی، قال: حدثنا ابو عبد الله محمّد ابن وهبان، قال: حدثنا ابو القاسم علی بن حبشی، قال: حدثنا ابو الفضل العبّاس بن محمّد بن الحسین، قال: حدثنا ابی، قال: حدثنا صفوان بن یحیی، عن الحسین بن ابی غندر، عن ابی بصیر، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «اتقوا الله، و علیکم بالطاعة لائمتکم، قولوا ما یقولون، و اصمتوا عما صمتوا، فانکم فی سلطان من قال الله تعالی: وَ اِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ -- یعنی بذلک ولد العبّاس -- فاتقوا الله فانکم فی هدنة، صلوا فی عشائرهم، و اشهدوا جنائزهم، و ادوا الامانة الیهم، و علیکم بحج هذا البیت فادمنوه، فان فی ادمانکم الحج دفع مکاره الدنیا عنکم و اهوال یوم القیامة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 318]
2- 703.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 48.

و آشامیدن هستند؟! امام(علیه السلام) فرمود: مردم در آتش از خوردن و آشامیدنِ ضریع و حمیم مشغول نیستند، و در قیامت و وقت حساب نیز به طور مسلّم مشغول نخواهند بود.(1) محمّد بن مسلم گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

«خداوند هنگامی که زمین را آفرید، هفت گروه از مخلوق را آفرید که از فرزندان آدم نبودند و هر کدام را روی زمین ساکن نمود و سپس آدم و ذریّه او را آفرید.» تا این که فرمود: به خدا سوگند بهشت از زمانی که خلق شده، از ارواح مومنین خالی نبوده، و آتش و دوزخ نیز از آن هنگام که خلق شده، خالی از کفّار و عصاة نبوده است، و شاید شما گمان کرده اید که چون در قیامت ارواح مومنین با بدن های شان به بهشت می روند، و ارواح کافران با بدن های شان به دوزخ می روند، پس از آن کسی خدا را پرستش نمی کند، و خداوند مخلوق دیگری را خلق نمی کند، تا او را عبادت کنند و به یگانگی او اقرار نمایند؟! آری به خدا سوگند او خلق دیگری را -- که به صورت زن و مرد نباشند -- خلق خواهد کرد، تا او را عبادت کنند و به یگانگی او اعتراف نمایند و به عظمت او پی ببرند، و برای آنان نیز زمین و آسمانی را خلق خواهد نمود.

ص: 440


1- 704.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن سلیمان بن جعفر، عن هشام بن سالم، عن زرارة، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال ساله الابرش الکلبی عن قول الله(عزوجل): یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ. قال: «تبدل خبزة نقیة یاکل الناس منها حتّی یفرغ من الحساب». فقال الابرش: فقلت: ان الناس یومئذ لفی شغل عن الاکل! فقال ابو جعفر(علیه السلام): «هم فی النار لا یشتغلون عن اکل الضریع و شرب الحمیم و هم فی العذاب، فکیف یشتغلون عنه فی الحساب؟». [تفسیر برهان، ج 3، ص 319، ح 1]

همان گونه که می فرماید: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الاَرْضُ غَیْرَ الاَرْضِ وَ السَّمَاوَاتُ» و نیز می فرماید:

«اَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْاَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ.»(1) از امام سجّاد(علیه السلام) نقل شده که در سخنی قیامت را توصیف نموده و فرمود:

«تُبَدَّلُ الاَرْضُ غَیْرَ الاَرْضِ» یعنی زمین تبدیل به زمین دیگری می شود که بر روی آن گناه نشده باشد و آن زمین صاف و آشکار است و کوه و گیاهی بر آن نیست همان گونه که خداوند از اوّل آن را آفریده است [«یعنی یوم دحو الارض.»](2)

ص: 441


1- 705.. و عنه، قال: حدثنا محمّد بن الحسن بن احمد بن الولید (رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمّد بن الحسن الصفار، عن محمّد بن الحسین بن ابی الخطاب، عن محمّد بن عبد الله بن هلال، عن العلاء بن رزین، عن محمّد بن مسلم، قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول: «لقد خلق الله(عزوجل) فی الارض منذ خلقها سبعة عالمین لیس هم من ولد آدم، خلقهم من ادیم الارض، فاسکنهم فیها واحدا بعد واحد مع عالمه، ثم خلق الله(عزوجل) آدم ابا هذا البشر، و خلق ذریته منه، و لا و الله ما خلت الجنة من ارواح المؤمنین منذ خلقها، و لا خلت النار من ارواح الکفار و العصاة منذ خلقها(عزوجل)، لعلکم ترون اذا کان یوم القیامة و صیر الله ابدان اهل الجنة مع ارواحهم فی الجنة، و صیر ابدان اهل النار مع ارواحهم فی النار، ان الله تعالی لا یعبد فی بلاده، و لا یخلق خلقا یعبدونه و یوحدونه و یعظمونه! بلی و الله، لیخلقن الله خلقا من غیر فحولة و لا اناث، یعبدونه و یوحدونه و یعظمونه، و یخلق لهم ارضا تحمّلهم، و سماء تظلهم، الیس الله(عزوجل) یقول: یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ وَ السَّماواتُ، و قال الله(عزوجل): اَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْاَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ» «سورة ق 50: 15». [تفسیر برهان، ج 3، ص 320]
2- 706.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنی ابی، عن الحسن بن محبوب، عن محمّد بن النعمان الاحول، عن سلام بن المستنیر، عن ثویر بن ابی فاختة، عن علی بن الحسین(علیهما السلام) فی حدیث یصف فیه المحشر، قال: «تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ یعنی بارض لم تکسب علیها الذنوب، بارزة لیس علیها جبال و لا نبات، کما دحاها اوّل مرة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 320]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه فوق گوید:

زمین در موقف قیامت تبدیل به نان سفید می شود و مومنین از آن می خورند «وَ تَرَی الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُّقَرَّنِینَ فِی الاَصْفَادِ» یعنی مجرمین را می بینی که در آن روز بعضی را به بعض دیگر می بندند.(1) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «سَرَابِیلُهُم مِّن قَطِرَانٍ» فرمود:

پیراهن های آنان از قَطِران است و قطران پیراهن زرد آتشین است که مذاب می باشد و در نهایت حرارت است، چنان که خداوند می فرماید: «وَ تَغْشَی وُجُوهَهُمْ النَّارُ» یعنی آنان پیراهن های زرد آتشین را می پوشند و آتش صورت های شان را احاطه می کند!(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: جبرییل گفت:

اگر سربالی [و بیرجامه ای] از سرابیل اهل آتش بین آسمان و زمین معلّق شود اهل زمین از بوی بد آن می میرند.(3)

ص: 442


1- 707.. قال علی بن ابراهیم: قوله: یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ قال: تبدل خبزة بیضاء نقیة فی الموقف، یاکل منها المؤمنون. قال علی بن ابراهیم: قوله: وَ تَرَی الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الْاَصْفادِ قال: مقیدین بعضهم الی بعض: سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ قال: السرابیل: القمص. [تفسیر برهان، ج 3، ص 322، ح 14]
2- 708.. قال: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ: «و هو الصفر الحار الذائب، انتهی حره، یقول الله(عزوجل): وَ تَغْشی وُجُوهَهُمُ النَّارُ سربلوا ذلک الصفر فتغشی وجوههم النار». [تفسیر برهان، ج 3، ص 323، ح 2]
3- 709.. حدثنی ابی عن محمّد بن ابی عمیر عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال جبرییل(علیه السلام): لو ان سربالا من سرابیل اهل النار علق بین السماء و الارض لمات اهل الارض من ریحه و وهجه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 558، ح 148]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز همان گونه که در نهج البلاغة آمده می فرماید:

«وَ اَلْبَسَهُمْ سَرَابِیلَ الْقَطِرَانِ وَ مُقَطَّعَاتِ النِّیرَانِ فِی عَذَابٍ قَدِ اشْتَدَّ حَرُّهُ وَ بَابٍ قَدْ اُطْبِقَ عَلَی اَهْلِهِ» یعنی خداوند لباس های بدبو و آتشین بر دوزخیان می پوشاند و آنان را در عذابی از آتش قرار می دهد که حرارت آن شدید است، و آنان را در خانه ای از آتش قرار می دهد و درب آن را بر آنان می بندد!(1) «اقول مسکیناً ضعیفاً خائفاً مستجیراً: یا ربّ اسالک بحقّ محمّد و اهل بیته صلواتک علیهم اجمعین ان تعتقنا من النار و تدخلنا الجنّة مع الابرار برحمتک الواسعة التی وسعت کلّ شئٍ یا ربّ برحمتک استغیث فاغثنی یا ارحم الراحمین.»

ص: 443


1- 710.. و فی نهج البلاغة و البسهم سرابیل القطران و مقطّعات النیران فی عذاب قد اشتدّ حره و باب قد اطبق علی اهله. [تفسیر صافی، ج 3، ص 198]

ص: 444

سوره ی حِجر

اشاره

محل نزول: مکّه ی مکرّمه محل نزول: مکّه، جز آیه 87 که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره یوسف نازل شده است.

عدد آیات: 99 آیه.(1) محل نزول: در مکّه نازل شده است مگر آیه «و لقد آتیناک سبعاً من الثانی» و آیه «کَمَا اَنزَلْنَا عَلَی المُقْتَسِمِینَ * الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ.»(2) ثواب قرائت سوره ی حِجر در کتاب خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمود:

کسی که سوره حِجر را قرائت کند، به عدد مهاجرین و انصار [و مستهزئین] به او پاداش داده می شود، و کسی که آن را با زعفران بنویسد و به زنی که شیر او ناچیز است بدهد، شیر او فراوان می شود، و اگر بر بازوی خود ببندد و خرید و فروش کند، خرید و فروش او زیاد می شود، و مردم معامله کردن با او را دوست می دارند و تا

ص: 445


1- 711.. تفسیر برهان.
2- 712.. تفسیر صافی.

این نوشته بر بازوی او باشد، رزق او فراوان می گردد، با اذن خداوند متعال.(1) امام صادق(علیه السلام) اضافه بر حدیث فوق فرمود:

… و اگر آن را در خزینه و یا جیب خود قرار بدهد، کسب او فراوان می شود و کسی از معامله با او دوری نمی کند و مردم معامله با او را دوست می دارند.(2) امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود:

کسی که سوره ی ابراهیم و حِجر را در هر جمعه در دو رکعت نماز خود قرائت کند، هرگز فقر و جنون و بلا به او نمی رسد.(3)

ص: 446


1- 713.. خواص القرآن: روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: «من قرا هذه السورة اعطی من الحسنات بعدد المهاجرین و الانصار، و من کتبها بزعفران و سقاها امراة قلیلة اللبن کثر لبنها، و من کتبها و جعلها فی عضده، و هو یبیع و یشتری، کثر بیعه و شراؤه، و یحب الناس معاملته، و کثر رزقه باذن الله تعالی ما دامت علیه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 330، ح 1]
2- 714.. و قال الصادق(علیه السلام): «من کتبها بزعفران و سقاها امراة قلیلة اللبن کثر لبنها، و من کتبها و جعلها فی خزینته او جیبه، و غدا و خرج و هی فی صحبته فانه یکثر کسبه، و لا یعدل احد عنه بما یکون عنده مما یبیع و یشتری، و تحب الناس معاملته». [تفسیر برهان، ج 3، ص 330، ح 2]
3- 715.. عن عنبسة بن مصعب عن ابی عبد الله ع قال من قرا سورة ابراهیم و الحجر فی رکعتین جمیعا فی کل جمعة لم یصبه فقر ابدا، و لا جنون و لا بلوی. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 222]

سوره ی حِجر، آیات 1 تا 27

متن:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الر تِلْكَ آیاتُ الْکِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبینٍ رُبَما یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمینَ ذَرْهُمْ یَاْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْاَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ وَ ما اَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ اِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ ما تَسْبِقُ مِنْ اُمَّةٍ اَجَلَها وَ ما یَسْتَاْخِرُونَ وَ قالُوا یا اَیُّهَا الَّذی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ اِنَّكَ لَمَجْنُونٌ لَوْ ما تَاْتینا بِالْمَلائِکَةِ اِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ اِلَّا بِالْحَقِّ وَ ما کانُوا اِذًا مُنْظَرینَ اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فی شِیَعِ الْاَوَّلینَ وَ ما یَاْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ کَذلِكَ نَسْلُکُهُ فی قُلُوبِ الْمُجْرِمینَ لا یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْاَوَّلینَ وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ بابًا مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فیهِ یَعْرُجُونَ لَقالُوا اِنَّما سُکِّرَتْ اَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجًا وَ زَیَّنَّاها لِلنَّاظِرینَ وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجیمٍ اِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَاَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبینٌ وَ الْاَرْضَ

ص: 447

مَدَدْناها وَ اَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ اَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ مَوْزُونٍ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فیها مَعایِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقینَ وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ وَ اَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَاَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَسْقَیْناکُمُوهُ وَ ما اَنْتُمْ لَهُ بِخازِنینَ وَ اِنَّا لَنَحْنُ نُحْیی وَ نُمیتُ وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمینَ مِنْکُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَاْخِرینَ وَ اِنَّ رَبَّكَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ اِنَّهُ حَکیمٌ عَلیمٌ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ

لغات:

«فی شیع الاوّلین» شیع جمع شیعه به معنای فرقه است و اصل آن از مشایعت و متابعت است و شایع فلاناً علی امرٍ، تابعه علیه، و از این قبیل است، شیعه ی علی(علیه السلام) و مقصود پیروان و معتقدین به امامت اویند و در حدیث امّ سلمه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: «شِیعَةُ عَلِیٍ هُمُ الْفَائِزُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» و «سَلَکَ و اَسلَکَ» به یک معناست و مصدر آن سَلک و سُلوک است. و «یعرجون» از عروج به معنای صعود با نردبان و امثال آن است، و «سکّرت ابصارنا» یعنی غشّیت ابصارنا و معنای آن عدم درک اشیاء علی حقیقتها می باشد، و «بُروج جمع برج» به معنای ظهور است، و در روایتی آمده است که مقصود کواکب و ستارگان است، و تبرّجت المراة اذا اظهرت زینتها، و «رجیم» به معنای مرجوم است، و «رَجم» به معنای رَمی بدون آلت است که اکثراً به خطا می رود، و از این قبیل است «رجم به غیب» در انتساب های بدون دلیل، و «رجمته» به معنای شتمته نیز آمده است، و «شهاب» قطعه ای از آتش است و شیاطین را خداوند پس از ولادت رسول خود(صلی الله علیه و آله) به وسیله شهاب از آسمان ها رمی نمود. و «رواسی» جبال ثابت

ص: 448

را گویند [که اعتدال زمین را حفظ می کنند] و «معایش» جمع معیشت است و آن طلب نمودن اسباب رزق است در طول حیات. و رزق را بسا انسان طلب می کند با تکسّب و تلاش، و بسا بدون طلب برای او فراهم می شود و آن را عیش و معیشت گوارا گویند، و «لواقح» بادهایی است که ابرها را به حرکت در می آورد تا آب را حمل کنند؛ و «صلصال» گِل خشکیده را گویند، و «مسنون» به معنای مصبوب است، و بعضی گفته اند: به معنای متغیّر است و «سنّت» به معنای طریقت است، و جمع «جانّ» جَنان است و «ریح سموم» باد آتشین است.(1)

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر الر، این آیات کتاب، و قرآن مبین است. (1) کافران (هنگامی که آثار شوم اعمال خود را ببینند،) چه بسا آرزو می کنند که ای کاش مسلمان بودند! (2) بگذار آن ها بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد ولی به زودی خواهند فهمید! (3) ما اهل هیچ شهر و دیاری را هلاک نکردیم مگر این که اجل معیّن (و زمان تغییر ناپذیری) داشتند! (4) هیچ گروهی از اجل خود پیشی نمی گیرد و از آن عقب نخواهد افتاد! (5) و گفتند: «ای کسی که «ذکر» [قرآن] بر او نازل شده، مسلماً تو دیوانه ای! (6) اگر راست می گویی، چرا فرشتگان را نزد ما نمی زوری؟!» (7) (امّا این ها باید بدانند) ما فرشتگان را، جز بحق، نازل نمی کنیم، و هر گاه نازل شوند، دیگر به این ها مهلت داده نمی شود (و در صورت انکار، به عذاب الهی نابود می گردند)! (8) ما قرآن را نازل کردیم و ما بطور قطع نگه دار آنیم! (9) ما پیش از تو (نیز) پیامبرانی در میان امّتهای نخستین فرستادیم. (10) هیچ پیامبری به سراغ آن ها نمی آمد مگر این که او را مسخره می کردند. (11) ما اینچنین (و از هر طریق

ص: 449


1- 716.. مجمع البیان.

ممکن) قرآن را به درون دل های مجرمان راه می دهیم! (12) (اما با این حال،) آن ها به آن ایمان نمی آورند روش اقوام پیشین نیز چنین بود! (13) و اگر دری از آسمان به روی آنان بگشاییم، و آن ها پیوسته در آن بالا روند… (14) باز می گویند: «ما را چشم بندی کرده اند بلکه ما (سر تا پا) سحر شده ایم!» (15) ما در آسمان برجهایی قرار دادیم و آن را برای بینندگان آراستیم. (16) و آن را از هر شیطان رانده شده ای حفظ کردیم (17) مگر آن کس که استراق سمع کند (و دزدانه گوش فرا دهد) که «شهاب مبین» او را تعقیب می کند (و می راند) (18) و زمین را گستردیم و در آن کوه های ثابتی افکندیم و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم (19) و برای شما انواع وسایل زندگی در آن قرار دادیم همچنین برای کسانی که شما نمی توانید به آن ها روزی دهید! (20) و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست ولی ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمی کنیم! (21) ما بادها را برای بارور ساختن (ابرها و گیاهان) فرستادیم و از آسمان آبی نازل کردیم، و شما را با آن سیراب ساختیم در حالی که شما توانایی حفظ و نگه داری آن را نداشتید! (22) ماییم که زنده می کنیم و می میرانیم و ماییم وارث (همه جهان)! (23) ما، هم پیشینیان شما را دانستیم و هم متاخّران را! (24) پروردگار تو، قطعا آن ها را (در قیامت) جمع و محشور می کند چرا که او حکیم و داناست! (25) ما انسان را از گِل خشکیده ای (هم چون سفال) که از گِل بد بوی (تیره رنگی) گرفته شده بود آفریدیم! (26) و جن را پیش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق کردیم! (27)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«رُّبَمَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ کَانُواْ مُسْلِمِینَ»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

روز قیامت که می شود، منادی از طرف خداوند ندا می کند: «داخل بهشت

ص: 450


1- 717.. سوره ی حجر، آیه ی 2.

نمی شود مگر مسلمان» و در آن روز، کافران دوست می دارند [و آرزو می کنند] که ای کاش مسلمان می بودند.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

هنگامی که من و شیعیانم در قیامت حاضر می شویم، عثمان و شیعیان او و بزرگان بنی امیّه و کافران دوست می دارند که ای کاش مسلمان بودند [و کافر نشده بودند.](2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«لَوْ کَانُواْ مُسَلِّمِین» صحیح است. [یعنی ای کاش ما تسلیم امر خدا و رسول او شده بودیم و از ولایت اوصیای پیامبر(صلی الله علیه و آله) سرپیچی نکرده بودیم.](3) امام عسکری(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید: «خداوند(عزوجل) فرموده است:

«وَ اتَّقُواْ یَوْماً لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئاً» یعنی بترسید از روزی که کسی هنگام جان

ص: 451


1- 718.. علی بن ابراهیم: قال: حدثنی ابی، عن محمّد بن ابی عمیر، عن عمر بن اذینة، عن رفاعة، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «اذا کان یوم القیامة، نادی مناد من عند الله: لا یدخل الجنة الا مسلم. فیومئذ یود الذین کفروا لو کانوا مسلمین. ثم قال: ذَرْهُمْ یَاْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْاَمَلُ ای یشغلهم فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 331، ح 1]
2- 719.. سعد بن عبد الله، قال: حدثنا محمّد بن الحسین بن ابی الخطاب، عن محمّد بن سنان، عن عمار ابن مروان، عن المنخل بن جمیل، عن جابر بن یزید، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ قال: هو اذا خرجت انا و شیعتی، و خرج عثمان و شیعته، و نقتل بنی امیة، فعندها یود الذین کفروا لو کانوا مسلمین». [تفسیر برهان، ج 3، ص 331، ح 2]
3- 720.. و عنه، قال: حدثنا الحسن بن علی بن النعمان، عن ابیه، عن عبد الله بن مسکان، عن کامل التمار، قال: و قال ابو عبد الله(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسَلِّمِینَ بفتح السین مثقلة اللام، هکذا قراها. [تفسیر برهان، ج 3، ص 331، ح 3]

دادن نمی تواند از دیگری عذابی را برطرف کند، و کسی نمی تواند از کسی برای تاخیر مرگ شفاعت نماید، و کسی نمی تواند فدای دیگری شود و او را رها کنند.

سپس می فرماید: امام صادق(علیه السلام) می فرمود:

چنین کسی آرزوی مرگ می کند، چرا که شفاعت و فدیه و فداکاری برای او نیست، و امّا در قیامت ما و نزدیکان مان -- به نهایت -- از شیعیان مان دفاع می کنیم، و حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) و پاکان از آل آنان در اعراف [که آن محلّی است بین بهشت و دوزخ] جمع می شوند، و چون برخی از شیعیان خود را در عرصه قیامت مقصّر و در سختی می بینیم، خوبان از شیعیان خود -- مانند سلمان و مقداد و ابی ذر و عمّار و امثال آنان در هر عصری تا قیامت -- را می فرستیم و آنان مانند باز شکاری [و صَقر] می روند و همانند طعمه، گنه کاران از شیعیان ما را بر می گیرند و به بهشت می برند، و سپس ما خوبان از شیعیان خود را برای نجات دوستان [گنه کارمان] می فرستیم و آنان مانند پرنده ای که دانه ی خود را از روی زمین بر می دارد، دوستان ما را از عرصه قیامت بر می گیرند و در حضور ما به بهشت می برند، و بسا برای یک نفر از گنه کاران شیعیان ما -- پس از آن که از موقف ولایت و تقیّه و حقوق برادران خود گذشته -- یک صد هزار و بیشتر از ناصبی ها و دشمنان اهل البیت(علیهم السلام) را می آورند و به عوض او به دوزخ می برند و به او می گویند: «این ها به جای تو به دوزخ می روند!» چنان که خداوند می فرماید: «رُّبَمَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ…» یعنی کفروا بالولایة، «لَوْ کَانُواْ مُسْلِمِینَ».

یعنی کافرانِ به ولایت اهل البیت(علیهم السلام) در آن روز می گویند: ای کاش ما در دنیا مطیع ائمّه(علیهم السلام) می بودیم تا مخالفین در این روز فدای ما بشوند و به جای ما به دوزخ بروند.(1)

ص: 452


1- 721.. الامام العسکری(علیه السلام)، قال: «قال الله(عزوجل): وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً لا تدفع عنها عذابا قد استحقته عند النزع وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ یشفع لها بتاخیر الموت عنها وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ «البقرة 2: 48» لا یقبل منها فداء مکانه، یمات و یترک هو فداء. قال الصادق(علیه السلام): و هذا الیوم یوم الموت، فان الشفاعة و الفداء لا یغنی عنه، فاما فی القیامة، فانا و اهلنا نجزی عن شیعتنا کل جزاء، لیکونن علی الاعراف -- بین الجنة و النار -- محمّد، و علی، و فاطمة، و الحسن، و الحسین:، و الطیبون من آلهم، فنری بعض شیعتنا فی تلک العرصات، ممن کان مقصّرا، فی بعض شدائدها، فنبعث علیهم خیار شیعتنا، کسلمان، و المقداد، و ابی ذر، و عمار، و نظرائهم فی العصر الذی یلیهم، ثم فی کل عصر الی یوم القیامة، فینقضون علیهم کالبزاة و الصقور، و یتناولونهم کما تتناول البزاة و الصقور صیدها، فیزفونهم الی الجنة زفا. و انا لنبعث علی آخرین من محبینا من خیار شیعتنا کالحمام، فیلتقطونهم من العرصات کما یلتقط الطیر الحب، و ینقلونهم الی الجنان بحضرتنا. و سیؤتی بالواحد من مقصّری شیعتنا فی اعماله، بعد ان قد حاز الولایة و التقیة و حقوق اخوانه، و یوقف بازائه ما بین مائه و اکثر من ذلک، الی مائة الف من النصاب، فیقال له: هؤلاء -- فداؤک من النار فیدخل هؤلاء المؤمنون الجنة، و اولئک النصاب النار، و ذلک ما قال الله(عزوجل): رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی بالولایة: لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ فی الدنیا، منقادین للامامة، لیجعل مخالفوهم فداءهم من النار». [تفسیر برهان، ج 3، ص 332، ح4]

«وَ لَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَ زَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ * وَ حَفِظْنَاهَا مِن کُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ * اِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَاَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

قبل از ولادت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شیاطین به آسمان ها می رفتند و تجسّس می نمودند [و اخباری را به دست می آورند] و چون آن حضرت به دنیا آمد شیاطین [به وسیله شهاب مبین] از آسمان ها ممنوع گردیدند.(2)

ص: 453


1- 722.. سوره ی حجر، آیه ی 16 و 18.
2- 723.. قال لم تزل الشیاطین تصعد الی السماء و تتجسس حتّی ولد النّبی ص. [تفسیر قمی، ج 1، ص 373]

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

از آمنه مادر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: هنگامی که من به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باردار شدم، حمل او را احساس نکردم، و در خواب دیدم که به من گفته شد:

«تو، به بهترین مردم باردار شده ای» و چون فرزندم به دنیا آمد، دست ها و زانوهای خود را روی زمین گذارد و سر مبارک خود را به آسمان بالا نمود، و نوری از من خارج شد، و بین زمین و آسمان را روشن کرد، و شیاطین از آسمان به وسیله ستارگان رانده شدند، و قریش چون مشاهده نمودند که شهاب ها در آسمان حرکت می کنند، ترسیدند و گمان کردند: قیامت می خواهد بر پا شود، از این رو نزد شیخ خود ولید بن مغیره جمع شدند و از او در این باره سوال کردند، او گفت:

«اگر ستاره هایی که به وسیله آن ها در تاریکی شب استفاده می کنید از بین رفته است، قیامت می خواهد رخ بدهد، وگرنه حادثه ای روی زمین رخ داده است» و کاهن یهود گفت: «در این شب بهترین پیامبران و خاتم آنان به دنیا آمده است، و او آن پیامبری است که در کتاب های ما به آن وعده داده شده است، و چون او به دنیا بیاید، شیاطین رانده خواهند شد، و از آسمان ممنوع می گردند» پس مردم از هم دیگر سوال کردند، و معلوم شد که از عبدالله فرزند عبدالمطلب فرزندی به دنیا آمده است، پس نزد آمنه آمدند، و به او گفتند:

فرزند خود را بیاور تا این یهودی او را ببیند، پس آمنه فرزند خود را در قماطی پیچید، و نزد او آورد، و مرد یهودی نگاهی در چشم او کرد و چون مهر نبوّت را در پشت او دید، روی زمین افتاد، و غش کرد، و مردم به او خندیدند، و او گفت: «آیا می خندید؟! این همان پیامبر صاحب شمشیر است، و شما را نابود خواهد نمود، و از این پس نبوّت از بنی اسراییل قطع شد» پس مردم متفرّق شدند، و سخن یهودی را

ص: 454

به یک دیگر خبر دادند، و چون شیاطین از آسمان رانده شدند، آنان را خوش نیامد و نزد ابلیس جمع شدند و گفتند: ما از آسمان رانده شدیم؟! ابلیس گفت: «جست وجو کنید، همانا امری در دنیا حادث شده است» پس هر چه کردند چیزی نیافتند و ابلیس گفت: من خود باید جست وجو کنم، پس او مشرق و مغرب عالم را سیر کرد تا به حرم رسید و دید اطراف حرم را ملائکه احاطه کرده اند و جبرییل بر در حرم ایستاده و به دست او حربه ای است و چون ابلیس خواست وارد شود بر او صیحه ای زد و فرمود:

«اخسا یا ملعون» پس او خود را به صورت گنجشکی قرار داد و گفت: من سوالی دارم، جبرییل فرمود: سوال تو چیست؟ ابلیس گفت: چه خبر تازه ای است و شما برای چه جمع شده اید؟ جبرییل فرمود: «پیامبر این امّت به دنیا آمده و او خاتم پیامبران و افضل آنان است» ابلیس گفت: آیا مرا در او نصیبی هست؟ فرمود:

نه. ابلیس گفت: آیا در امّت او نصیبی دارم؟ جبرییل گفت: آری. ابلیس گفت:

به همین راضی شدم.(1)

ص: 455


1- 724.. قال علی بن ابراهیم: و روی عن آمنة ام النّبی(صلی الله علیه و آله) انها قالت: لما حملت برسول الله(صلی الله علیه و آله): لم اشعر بالحمل، و لم یصبنی ما یصیب النساء من ثقل الحمل، و رایت فی نومی کان آتیا اتانی، فقال لی: قد حملت بخیر الانام. ثم وضعته یتقی الارض بیدیه و رکبتیه، و رفع راسه الی السماء، و خرج منی نور، اضاء ما بین السماء و الارض. و رمیت الشیاطین بالنجوم، و حجبوا من السماء، و رات قریش الشهب تتحرّک و تزول و تسیر فی السماء ففزعوا، و قالوا: هذا قیام الساعة. و اجتمعوا الی الولید بن المغیرة، و کان شیخا کبیرا مجربا، فسالوه عن ذلک، فقال: انظروا الی هذه النجوم التی تهتدون بها فی ظلمات البر و البحر، فان کانت قد زالت فهی الساعة، و ان کانت ثابتة فهو لامر قد حدث. و کان بمکة رجل یهودی یقال له: یوسف، فلما رای النجوم تتحرّک و تسیر فی السماء، خرج الی نادی قریش و قال: یا معشر قریش، هل ولد اللیلة فیکم مولود؟ فقالوا: لا، فقال: اخطاتم و التوراة، قد ولد فی هذه اللیلة آخر الانبیاء و افضلهم، و هو الذی نجده فی کتبنا، انه اذا ولد ذلک النّبی رجمت الشیاطین، و حجبوا من السماء. فرجع کل واحد الی منزله یسال اهله، فقالوا: قد ولد لعبد الله بن عبد المطلب ابن. فقال الیهودی: اعرضوه علی. فمشوا معه الی باب آمنة، فقالوا لها: اخرجی ابنک ینظر الیه هذا الیهودی، فاخرجته فی قماطه، فنظر فی عینیه، و کشف عن کتفه، فرای شامة سوداء علیها شعرات، فسقط الی الارض مغشیا علیه، فضحکوا منه، فقال: ا تضحکون، یا معشر قریش؟ هذا نبی السیف، لیبیدنکم، و ذهبت النبوّة من بنی اسراییل الی آخر الابد. و تفرق الناس یتحدثون بخیر الیهودی. فلما رمیت الشیاطین بالنجوم انکرت ذلک، و اجتمعوا الی ابلیس، فقالوا: قد منعنا من السماء، و قد رمینا بالشهب! فقال: اطلبوا، فان امرا قد حدث فی الدنیا. فتفرقوا، فرجعوا، و قالوا: لم نر شیئا. فقال ابلیس: انا لها بنفسی. فجال ما بین المشرق و المغرب، حتّی انتهی الی الرحم فرآه محفوفا بالملائکة، و جبرییل علی باب الحرم بیده حربة، فاراد ابلیس ان یدخل، فصاح به جبرییل، فقال: اخسا یا ملعون. فجاء من قبل حراء، فصار مثل الصر، ثم قال: یا جبرییل حرف اسالک عنه. قال: و ما هو؟ قال: ما هذا، و ما اجتماعکم فی الدنیا؟ فقال: نبی هذه الامة قد ولد، و هو آخر الانبیاء و افضلهم. قال: هل لی فیه نصیب؟ قال: لا. قال: ففی امته؟ قال: بلی. قال: قد رضیت. [تفسیر برهان، ج 3، ص 333]

مولّف گوید:

روایات درباره ی ولادت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حوادثی که هنگام ولادت آن حضرت رخ داده است در احوالات آن بزرگوار ذکر شده و در تفسیر برهان(1)، و کتب دیگر نقل شده است، ما نیز در کتاب «پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)» و کتاب «رهبران معصوم» به تفصیل بیان نموده ایم، مراجعه شود.

ص: 456


1- 725.. تفسیر برهان، ج 3، ص 333.

«وَ اِن مِّن شَیْءٍ اِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ اِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از خزائن آبی است که از آسمان نازل می شود و به وسیله آن غذای هر نوع از حیوان -- به همان اندازه که خداوند مقدّر نموده -- از زمین می روید.(2) امام صادق از پدر خود از جدّ خود(علیهم السلام) نقل نموده که فرمود:

«معنای «وَ اِن مِّن شَیْءٍ اِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ» این است که در عرش خدا تمثال جمیع آن چه خدا در زمین و دریا خلق نموده موجود است…»(3)

ص: 457


1- 726.. سوره ی حجر، آیه ی 21.
2- 727.. و قال علی بن ابراهیم فی قوله وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ قال الخزانة الماء الذی ینزل من السماء و ینبت لکل ضرب من الحیوان ما قدر الله له من الغذاء. [تفسیر قمیّ، ج 1، ص 375]
3- 728.. ابن الفارسی فی (الروضة): روی عن جعفر بن محمّد، عن ابیه، عن جده: انه قال: «فی العرش تمثال جمیع ما خلق الله فی البر و البحر -- قال -- و هذا تاویل قوله: وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ و ان بین القائمة من قوائم العرش، و القائمة الثانیة خفقان الطیر المسرع مسیرة الف عام، و العرش یکسی کل یوم سبعین لونا من النور، لا یستطیع ان ینظر الیه خلق من خلق الله، و الاشیاء کلها فی العرش کحلقة فی فلاة. و ان کان لله ملکا یقال له: حزقائیل، له ثمانیة عشر الف جناح، ما بین الجناح الی الجناح خمسمائة عام، فخطر له خاطر بان قال: هل فوق العرش شی ء؟ فزاده الله مثلها اجنحة اخری، فکان له ست و ثلاثون الف جناح، ما بین الجناح، الی الجناح خمسمائة عام، ثم اوحی الله الیه: ایها الملک، طر، فطار مقدار عشرین الف عام و لم ینل راس قائمة من قوائم العرش، ثم ضاعف الله له فی الجناح و القوة، و امره ان یطیر، فطار مقدار عشرین الف عام، و لم ینل ایضا، فاوحی الله الیه: ایها الملک، لو طرت الی نفخ الصور مع اجنحتک و قوتک، لم تبلغ الی ساق العرش. فقال الملک: سبحان ربی الاعلی، فانزل الله(عزوجل): سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْاَعْلَی «الاعلی 87: 1» فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): اجعلوها فی سجودکم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 337، ح 2]

مسعدة بن صدقه گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: پدرم از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل کرد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«خداوند(عزوجل) ابر را غربال باران قرار داد، و ابرها یخ ها را آب می کنند تا به صورت باران بر مردم ببارد و آسیبی به کسی نرساند، و آن چه را شما از سرما و صاعقه ها می بینید عقوبت الهی است که بر سر هر کس بخواهد فرو می ریزد» سپس فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمود:

به باران و ماه اشاره نکنید، چرا که خداوند آن را مکروه می دارد.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که موسی(علیه السلام) به کوه طور رفت به خدای خود گفت: پروردگارا خزائن خود را به من نشان ده؟ خطاب شد: ای موسی! خزائن من این است که هر چه را اراده کنم می گویم: بشو و آن می شود.(2) «وَ اَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَاَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَاَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَ مَا اَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ»(3) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

ص: 458


1- 729.. و عنه، قال: و حدثنی ابو عبد الله(علیه السلام) قال: «قال لی ابی(علیه السلام): قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان الله(عزوجل) جعل السحاب غرابیل للمطر، هی تذیب البرد حتّی یصیر ماء لکیلا یضر به شیئا یصیبه، و الذی ترون فیه من البرد و الصواعق نقمة من الله(عزوجل)، یصیب بها من یشاء من عباده. ثم قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لا تشیروا الی المطر، و لا الی الهلال، فان الله یکره ذلک». [تفسیر برهان، ج 3، ص 337، ح 4]
2- 730.. ابن بابویه، قال: حدثنا جعفر بن محمّد بن مسرور;، قال: حدثنا الحسین بن محمّد بن عامر، عن عمه عبد الله بن عامر، عن الحسن بن محبوب، عن مقاتل بن سلیمان، قال: قال ابو عبد الله الصادق(علیه السلام): «لما صعد موسی(علیه السلام) الطور، فنادی ربه(عزوجل)، قال: رب ارنی خزائنک قال: یا موسی: انما خزائنی اذا اردت شیئا ان اقول له: کن: فیکون». [تفسیر برهان، ج 3، ص 338، ح 5]
3- 731.. سوره ی حجر، آیه ی 22.

مقصود از «وَ اَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ» این است که خداوند به سبب بادها درختان را تلقیح و باردار می نماید.(1) امام باقر(علیه السلام) در پاسخ ابو بصیر که از بادها سوال کرد فرمود:

برخی از بادهای رحمت درختان را تلقیح می کنند، و برخی را خداوند قبل از نزول رحمت می فرستد، و برخی از آن ها ابرها را برای باران به حرکت در می آورد، و برخی، ابرها را بین آسمان و زمین ثابت نگاه می دارد، و برخی ابرها را می فشارد تا با اذن خداوند باران ببارند.(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

از بادها بدگویی نکنید چرا که برخی، بشارت اند و برخی، برای بیم دادن اند و برخی، درختان را باردار می کنند، و شما از خداوند درخواست خیر آن ها را بکنید، و به خدا پناه ببرید از شرّ آن ها [نکند عذاب الهی باشند.](3) «وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنکُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَاْخِرِینَ»(4)

ص: 459


1- 732.. قوله تعالی: وَ اَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ علی بن ابراهیم، قال: التی تلقح الاشجار. [تفسیر برهان، ج 3، ص 338، ح 1]
2- 733.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن احمد بن محمّد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن علی بن رئاب، و هشام بن سالم، عن ابی بصیر، عن ابی جعفر(علیه السلام) حین ساله عن الریاح، قال: «و لله عز ذکره ریاح رحمة لواقح و غیر ذلک، ینشرها بین یدی رحمته، منها ما یهیج السحاب للمطر، و منها ریاح تحبس السحاب بین السماء و الارض، و ریاح تعصر السحاب فتمطره باذن الله». [تفسیر برهان، ج 3، ص 338، ح 2]
3- 734.. العیّاشی: عن ابن وکیع، عن رجل، عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لا تسبوا الریح، فانها بشر، و انها نذر، و انها لواقح، فاسالوا الله من خیرها، و تعوذوا به من شرها». [تفسیر برهان، ج 3، ص 338، ح 3]
4- 735.. سوره ی حجر، آیه ی 24.

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «مُسْتَاْخِرِینَ» مومنین از این امّت هستند.(1) در نهج البیان شیبانی از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمود:

مقصود از «مُسْتَقْدِمِینَ» اصحاب حسنات اند، و مقصود از «مُسْتَاْخِرِینَ» اصحاب سیئّات و گنه کارانند.(2) «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَاٍ مَّسْنُونٍ * وَ الْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ»(3) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«مِن صَلْصَالٍ» یعنی من الماء المتصلصل بالطین و «حَمَاٍ مَّسْنُونٍ» یعنی طین متغیّر.(4) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند(عزوجل) مومن را از خاک بهشت و کافر را از خاک آتش خلق نمود سپس فرمود:

هنگامی که خداوند به بنده ای اراده ی خیر بکند، روح و جسد او را پاک می نماید، از این رو هر عمل خیری را بشنود می شناسد [و می پذیرد] و هر منکری را بشنود انکار می کند. راوی این حدیث عبد الغفّار جازی گوید: از آن حضرت نیز شنیدم که

ص: 460


1- 736.. العیّاشی: عن جابر، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنْکُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَاْخِرِینَ، قال: «هم المؤمنون من هذه الامة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 339]
2- 737.. الشیبانی فی (نهج البیان) قال: روی عن الصادق(علیه السلام): «ان المستقدمین اصحاب الحسنات، و المستاخرین اصحاب السیئات». [تفسیر برهان، ج 3، ص 339، ح 3]
3- 738.. سوره ی حجر، آیه ی 27.
4- 739.. علی بن ابراهیم: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ قال: الماء المتصلصل بالطین: مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ قال: حما متغیر. [تفسیر برهان، ج 3، ص 339، ح 4]

می فرمود: طینت ها سه طینت اند: 1. طینت پیامبران؛ 2. طینت مومنین و طینت مومنین از همان طینت پیامبران است، جز این که طینت پیامبران زبده و اصل است و پیامبران را بر مومنین فضیلتی است، و مومنین فرع آنان هستند و از طین لازب می باشند و خداوند بین پیامبران و شیعیانشان فرق نگذارده است؛ 3.

طینت ناصبی ها و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) که از «حماء مسنون» می باشد؛ 4. و امّا مستضعفین طینت شان از خاک است، از این رو مومن از ایمان خود باز نمی گردد و ناصبی نیز از دشمنی خود دست بر نمی دارد، و البتّه مشیّت خداوند درباره ی آنان ثابت است. [«یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الْکِتَابِ.»](1) مرحوم عیّاشی از جابر از امام باقر از امیرالمؤمنین(علیهما السلام) نقل نموده که فرمود: خداوند به ملائکه فرمود:

«اِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَاٍ مَّسْنُونٍ * فَاِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ» و این را خداوند از پیش به ملائکه فرمود، تا حجّت را بر آنان تمام نموده باشد، و هیچ قومی را خداوند تغییر وضعیّت نمی دهد مگر پس از اتمام حجّت و بسته شدن راه عذر آنان، از این رو خداوند با دست قدرت خود کفی از آب شیرین را برداشت و آن را آمیخت تا جامد شد.

ص: 461


1- 740.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن محمّد بن الحسین، عن النضر بن شعیب، عن عبد الغفار الجازی، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «ان الله(عزوجل) خلق المؤمن من طینة الجنة، و خلق الکافر من طینة النار -- و قال -- اذا اراد الله(عزوجل) بعبد خیرا، طیب روحه و جسده، فلا یسمع شیئا من الخیر الا عرفه، و لا یسمع شیئا من المنکر الا انکره». قال: و سمعته یقول: «الطینات ثلاث: طینة الانبیاء، و المؤمن من تلک الطینة، الا ان الانبیاء من صفوتها، هم الاصل و لهم فضلهم، و المؤمنون الفرع من طین لازب، کذلک لا یفرق الله(عزوجل) بینهم و بین شیعتهم -- و قال -- طینة الناصب من حما مسنون، و امّا المستضعفون فمن تراب، لا یتحوّل مومن عن ایمانه، و لا ناصب عن نصبه، و لله المشیئة فیهم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 340، ح 2]

و سپس فرمود:

پیامبران و مرسلین و بندگان صالح و ائمّه ی هادین و مهتدین و دعوت کنندگان به بهشت و پیروان آنان را تا قیامت از تو خلق می کنم و باکی ندارم و کسی را حق اعتراض و سوال از من نیست و مردم هستند که مورد اعتراض و سوال واقع می شوند، و سپس خداوند کفی از آب شور و تلخ را برداشت و آن ها را بیامیخت تا جامد شد و فرمود: جبّارین و فرعون ها و مستکبران سرکش و اخوان شیاطین و پیشوایان کفر و دعوت کنندگان به دوزخ و پیروان آنان را تا قیامت از تو خلق می کنم و کسی را حق سوال از من نیست و این مردم اند که مورد سوال واقع می شوند. و سپس خداوند برای خود در این ها مشیّت و بداء را قرار داد، و لکن درباره ی اصحاب الیمین شرط بدا قرار نداد و سپس آن دو آب را به هم دیگر آمیخت و آن را مقابل عرش خود قرار داد و آن دو آب به صورت گِل تازه بود.(1)

ص: 462


1- 741.. العیّاشی: عن جابر، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: «قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): قال الله للملائکة: اِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ فَاِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ قال: و کان ذلک من الله تقدمة منه الی الملائکة احتجاجا منه علیهم، و ما کان الله لیغیر ما بقوم الا بعد الحجة عذرا و نذرا، فاغترف الله غرفة بیمینه -- و کلتا یدیه یمین -- من الماء العذب الفرات، فصلصلها فی کفه فجمدت، ثم قال: منک اخلق النّبیین و المرسلین و عبادی الصالحین، الائمة المهدیین، الدعاة الی الجنة، و اتباعهم الی یوم القیامة و لا ابالی، و لا اسال عما افعل و هم یسالون. ثم اغترف الله غرفة بکفه الاخری من الماء الملح الاجاج، فصلصلها فی کفه فجمدت، ثم قال لها: منک اخلق الجبارین، و الفراعنة، و العتاة، و اخوان الشیاطین، و ائمة الکفر، و الدعاة الی النار، و اتباعهم الی یوم القیامة، و لا ابالی، و لا اسال عما افعل و هم یسالون. و اشترط فی ذلک البداء فیهم، و لم یشترط فی اصحاب الیمین البداء لله فیهم، ثم خلط الماءین فی کفه جمیعا فصلصلهما، ثم اکفاهما قدام عرشه، و هما بلة من طین». [تفسیر برهان، ج 3، ص 340، ح 3]

در کتاب تحفة الاخوان از ابو بصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هنگامی که خداوند نار سموم را آفرید و آن آتشی بود که در آن حرارت و دودی نبود و از آن «جانّ» را آفرید، چنان که می فرماید: «وَ الْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ» و آن را مارِج نامید و همسر او را نیز از آن آفرید و نام او را مارِجه قرار داد و چون با هم مواقعه نمودند فرزندی به نام جانّ به دنیا آمد و سپس جانّ فرزندی پیدا کرد و آن را جنّ نامید و قبائل جنّ از او پیدا شدند و ابلیس ملعون نیز از آنان بود…(1)

ص: 463


1- 742.. (تحفة الاخوان) قال: ذکر بعض المفسرین، بحذف الاسناد، عن ابی بصیر، عن الصادق جعفر بن محمّد(علیهما السلام)، انه قال: اخبرنی عن خلق آدم، کیف خلقه الله تعالی؟ قال: «ان الله تعالی لما خلق نار السموم، و هی نار لا حر لها و لا دخان، فخلق منها الجان، فذلک معنی قوله تعالی: وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ و سماه مارجا، و خلق منه زوجه و سماها مارجة، فواقعها فولدت الجان، ثم ولد الجان ولدا و سماه الجن، و منه تفرعت قبائل الجن، و منهم ابلیس اللعین، و کان یولد الجان الذکر و الانثی، و یولد الجن کذلک توامین، فصاروا تسعین الفا ذکرا و انثی، و ازدادوا حتّی بلغوا عدة الرمال. و تزوج ابلیس بامراة من ولد الجان یقال لها: لهبا بنت روحا بن سلساسل، فولدت منه بیلقیس و طونة فی بطن واحد، ثم شعلا و شعیلة فی بطن واحد، ثم دوهر و دوهرة فی بطن واحد، ثم شوظا و شیظة فی بطن واحد، ثم فقطس و فقطسة فی بطن واحد، فکثر اولاد ابلیس (لعنة الله) حتّی صاروا لا یحصون، و کانوا یهیمون علی وجوههم کالذر، و النمل، و البعوض، و الجراد، و الطیر، و الذباب. و کانوا یسکنون المفاوز و القفار، و الحیاض، و الآجام، و الطرق، و المزابل، و الکنف، و الانهار، و الآبار، و النواویس، و کل موضع وحش، حتّی امتلات الارض منهم. ثم تمثلوا بولد آدم بعد ذلک، و هم علی صور الخیل، و الحمیر، و البغال، و الابل، و المعز، و البقر، و الغنم، و الکلاب، و السباع، و السلاحف. فلما امتلات الارض من ذریة ابلیس (لعنه الله) اسکن الله الجان الهواء دون السماء، و اسکن ولد الجن فی سماء الدنیا، و امرهم بالعبادة و الطاعة و هو قوله تعالی: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلَّا لِیَعْبُدُونِ «الذاریات 51: 56». و کانت السماء تفتخر علی الارض، و تقول: ان ربی رفعنی فوقک، و انا مسکن الملائکة، و فی العرش و الکرسی و الشمس و القمر و النجوم، و خزائن الرحمة، و منی ینزل الوحی. فقالت الارض: ان ربی بسطنی و استودعنی عروق الاشجار و النبات و العیون، و خلق فی الثمرات و الانهار و الاشجار. فقالت لها السماء: لیس علیک احد یذکر الله تعالی؟ فقالت الارض: یا رب، ان السماء تفتخر علی، اذ لیس علی احد یذکرک. فنودیت الارض: ان اسکنی، فانی اخلق من ادیمک صورة لا مثل لها من الجن، و ارزقه العقل و العلم و الکتاب و اللسان، و انزل علیه من کلامی، ثم املا بطنک و ظهرک و شرقک و غربک علی مزاج تربک فی اللون، و الحریة، و السریة، و افتخری یا ارض علی السماء بذلک. ثم استقرت الارض و سالت ربها ان یهبط الیها خلقا، فاذن لها بذلک، علی ان یعبدوه و لا یعصوه -- قال -- و هبط الجن و ابلیس اللعین و سکنا الارض، فاعطوا علی ذلک العهد، و نزلوا و هم سبعون الف قبیلة یعبدون الله حق عبادته دهرا طویلا. ثم رفع الله ابلیس الی سماء الدنیا لکثرة عبادته، فعبد الله تعالی فیها الف سنة، ثم رفع الی السماء الثانیة، فعبد الله تعالی فیها الف سنة، و لم یزل یعبد الله فی کل سماء الف سنة حتّی رفعه الله الی السماء السابعة، و کان اوّل یوم فی السماء الاولی السبت، و الاحد فی الثانیة، حتّی کان یوم الجمعة صیر فی السماء السابعة، و کان یعبد الله حق عبادته، و یوحده حق توحیده، و کان بمنزلة عظیمة حتّی اذا مر به جبرییل و میکائیل، یقول بعضهم لبعض لقد اعطی هذا العبد من القوة علی طاعة الله و عبادته ما لم یعط احد من الملائکة. فلما کان بعد ذلک بدهر طویل، امر الله تعالی جبرییل ان یهبط الی الارض، و یقبض من شرقها و غربها و قعرها و بسطها قبضة، لیخلق منها خلقا جدیدا، لیجعله افضل الخلائق». [تفسیر برهان، ج 3، ص 341]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

پدرها، سه پدر بودند: 1. آدم و او مومن متولّد شد؛ 2. جانّ که کافر متولّد شد؛ 3. ابلیس، او نیز کافر متولّد شد، و این دو گروه زایمان و نتاجی نداشتند بلکه مانند مرغ تخم می گذاشتند و جوجه می شد و فرزندانشان تنها مرد بودند و زن در بین آنان نبود.(1)

ص: 464


1- 743.. فی کتاب الخصال عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: الاباء ثلثة: آدم ولد مومنا و الجان ولد کافرا، و ابلیس ولد کافرا، و لیس فیهم نتاج انما یبیض و یفرخ، و ولده ذکور لیس فیهم اناث. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 8، ح 26]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «وَ الْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ» گوید:

جانّ پدر ابلیس بوده و فرزندان او مومن و کافر و یهود و نصارا بوده اند و دین آنان مختلف بوده است، و شیاطین از فرزندان ابلیس می باشند و در بین آنان تنها یک نفر مومن بوده است و نام او «هام بن همیم بن لا قیس بن ابلیس» است، او نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را مردی جسیم و عظیم و وحشتناک دید و به او فرمود:

تو کیستی؟ او گفت: «من هام بن همیم بن لاقیس بن ابلیس هستم، و هنگامی که قابیل، هابیل را کشت من جوانی بودم و از اعتصام و سلامت طعام نهی می کردم و به افساد طعام امر می کردم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «چه بد بنده ای بوده ای، چه خوب بود جوان با خیر و پیرمرد مطیعی می بودی» او گفت: «ای محمّد شما گذشته مرا رها کنید، من به دست نوح توبه کردم، و در کشتی با او بودم و او را از نفرین به قوم خود سرزنش نمودم، و با ابراهیم بودم در آن هنگام که او را در آتش انداختند و خداوند آتش را برای او سرد و سلامت قرار داد، و با موسی بودم هنگامی که خداوند فرعون را غرق کرد و بنی اسراییل را نجات داد، و با هود بودم هنگامی که به قوم خود نفرین کرد و من او را سرزنش نمودم، و با صالح بودم و چون او به قوم خود نفرین نمود او را سرزنش کردم، و من کتاب های آسمانی را قرائت کردم و آن ها آمدن تو را بشارت داده بودند و مرا نیز نسبت به ایمان به تو بشارت داده بودند و بر تو سلام فرستاده بودند که تو افضل پیامبران و گرامی ترین آنان هستی، چیزی از آن چه خدا بر تو نازل نموده را به من تعلیم کن».

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «چیزی به او یاد بده» هام گفت: ای محمّد من جز از پیامبر و یا وصیّ پیامبر اطاعت نمی کنم، این جوان کیست؟

ص: 465

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «او برادر و وصیّ و وزیر و وارث من علی بن ابی طالب است» هام گفت: «آری ما نام او را در کتب الیا یافته ایم» پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) او را تعلیم نمود و او در لیلة الهریر صفّین نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمد.(1)

سوره ی حجر، آیات 28 تا 77

متن:

وَ اِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِکَةِ اِنِّی خالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ فَاِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ اَجْمَعُونَ اِلَّا

ص: 466


1- 744.. فی تفسیر علی بن ابراهیم: وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ قال: ابو ابلیس و قال: الجان من ولد الجان منهم مومنون و کافرون و یهود و نصاری و تختلف ادیانهم، و الشیاطین من ولد ابلیس و لیس فیهم مومن الا واحد اسمه هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس، جاء الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرآه جسیما عظیما و امرءا مهولا، فقال له: من انت؟ قال: انا هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس، کنت یوم قتل قابیل هابیل غلاما ابن اعوام انهی عن الاعتصام و آمر بافساد الطعام، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): بئس لعمری الشاب المؤمل، و الکهل المؤمر، فقال: دع عنک هذا یا محمّد فقد جرت توبتی علی ید نوح، و لقد کنت معه فی السفینة فعاتبته علی دعائه علی قومه، و لقد کنت مع ابراهیم حین القی فی النار فجعلها الله علیه بردا و سلاما، و لقد کنت مع موسی حین غرق الله فرعون و نجی بنی اسراییل، و لقد کنت مع هود حین دعا علی قومه فعاتبته، و لقد کنت مع صالح فعاتبته علی دعائه علی قومه. و لقد قرات الکتب تبشرنی بک و یقرءونک السّلام و یقولون: انت افضل الانبیاء و اکرمهم، فعلمنی مما انزل الله علیک شیئا، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لامیرالمؤمنین صلوات الله علیه: علمه، فقال هام: یا محمّد انا لا نطیع الا نبیا او وصی نبی، فمن هذا؟ قال: هذا اخی و وصیی و وزیری و وارثی علی بن ابی طالب، قال: نعم نجد اسمه فی الکتب الیا، فعلمه امیرالمؤمنین(علیه السلام)، فلما کانت لیلة الهریر بصفین جاء الی امیرالمؤمنین(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 8، ح 27]

اِبْلیسَ اَبی اَنْ یَکُونَ مَعَ السَّاجِدینَ قالَ یا اِبْلیسُ ما لَكَ اَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدینَ قالَ لَمْ اَکُنْ لِاَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَاِنَّكَ رَجیمٌ وَ اِنَّ عَلَیْكَ اللَّعْنَةَ اِلی یَوْمِ الدِّینِ قالَ رَبِّ فَاَنْظِرْنی اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ قالَ فَاِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرینَ اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ قالَ رَبِّ بِما اَغْوَیْتَنی لَاُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ وَ لَاُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینَ اِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ قالَ هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقیمٌ اِنَّ عِبادی لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ اِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوینَ وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اَجْمَعینَ لَها سَبْعَةُ اَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ اِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنینَ وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ اِخْوانًا عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلینَ لا یَمَسُّهُمْ فیها نَصَبٌ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجینَ نَبِّئْ عِبادی اَنِّی اَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ وَ اَنَّ عَذابی هُوَ الْعَذابُ الْاَلیمُ وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَیْفِ اِبْراهیمَ اِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلامًا قالَ اِنَّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ قالُوا لا تَوْجَلْ اِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلیمٍ قالَ اَ بَشَّرْتُمُونی عَلی اَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُنْ مِنَ الْقانِطینَ قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ اِلَّا الضَّالُّونَ قالَ فَما خَطْبُکُمْ اَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ قالُوا اِنَّا اُرْسِلْنا اِلی قَوْمٍ مُجْرِمینَ اِلَّا آلَ لُوطٍ اِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ اَجْمَعینَ اِلَّا امْرَاَتَهُ قَدَّرْنا اِنَّها لَمِنَ الْغابِرینَ فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ قالَ اِنَّکُمْ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما کانُوا فیهِ یَمْتَرُونَ وَ اَتَیْناكَ بِالْحَقِّ وَ اِنَّا لَصادِقُونَ فَاَسْرِ بِاَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ اتَّبِعْ اَدْبارَهُمْ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ اَحَدٌ وَ امْضُوا حَیْثُ تُؤْمَرُونَ وَ قَضَیْنا اِلَیْهِ ذلِكَ الْاَمْرَ اَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحینَ وَ جاءَ اَهْلُ الْمَدینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ قالَ اِنَّ هؤُلاءِ ضَیْفی فَلا تَفْضَحُونِ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ لا تُخْزُونِ قالُوا اَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمینَ قالَ هؤُلاءِ بَناتی اِنْ کُنْتُمْ فاعِلینَ لَعَمْرُكَ اِنَّهُمْ لَفی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ فَاَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقینَ فَجَعَلْنا عالِیَها

ص: 467

سافِلَها وَ اَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ اِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمینَ وَ اِنَّها لَبِسَبیلٍ مُقیمٍ اِنَّ فی ذلِكَ لَآیَةً لِلْمُؤْمِنینَ

لغات:

«صلصال» گِل خشکیده است، و به صدای آهن و صدای رعد صلصله گویند، و «رعد» صدای شدیدی است که در هوا می پیچد، و «صَلَّ یُصِلُّ» یعنی صَوَّتَ یُصّوِتُ، و معنای صلصال در بخش قبل بیان شد، و «حما» جمع حَمَاَة می باشد، و آن طین متغیّر مایل به سواد است، و مسنون، به معنای مصبوب است و آن از «سننت الماء علی وجهه» به معنای صَبَبتُه می باشد، و معنای جانّ و سموم گذشت، و «اغواء» دعوت به غیّ و شقاوت است، خلاف ارشاد و هدایت، و این اصل معنای غیّ است و امکان دارد، «اغوا» به معنای حکم به غیّ باشد و این در مقام مذمّت می باشد، و «تزیین» این است که چیزی در نفس و یا عقل به حقانیّت و یا باطل بودن مورد قبول قرار بگیرد، و «اغواء شیطان» تزیین باطل است به صورت حق، تا باطل را به گمان حق بودن بپذیرند، و «غِلّ» به معنای حِقد و کینه است و غُلّ چیزی است که به گردن آویخته می شود، و «غَلول» به معنای خیانت نیز آمده است، و «سریر» مجلس رفیع و محل سرور است، و جمع آن اسِرَّة و سُرُر می باشد، و «نَصْب» به معنای تعب و وهن می باشد و مشتقّ از انتصاب است، و «ضَیف» کسی را گویند که وارد بر دیگری می شود برای پذیرایی و مفرد و تثنیه و جمع آن یکسان است و بسا به صورت جمع استعمال می شود مانند «اضیاف و ضیوف و ضیفان» و «وَجَل» به معنای خوف است، و «خَطْب» امر جلیل و مهمّی را گویند و از آن است «خِطبه» به معنای خواستگاری و «خُطبه» به معنای خطابه، و «مجرم» منقطع از حق را گویند که به باطل گراییده و خود را از محاسن و خوبی ها جدا کرده و به قبایح

ص: 468

و بدی ها روی آورده، و «غابر» باقیمانده از هالکین را گویند، و «اسراء» سیر دادن در شب می باشد، و «قِطَع» جمع قطعه است مانند تمر و تمره، و «ادبار» جمع دَبر به معنای خلف است، و «قُبُل» جهت قُدّام و جلو را گویند، و استعمال در فرج نیز شده است، و «دابر» به معنای اصل است، و برخی گفته اند «دابر» به معنای آخر است، و عقب مرد را نیز دابر او گویند، و «عُمْر و عَمْر» به یک معناست و اگر به عَمْر سوگند یاد شود با فتح خوانده می شود مانند لَعَمری و لعمرک.(1)

ترجمه:

و (به خاطر بیاور) هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری را از گل خشکیده ای که از گل بدبویی گرفته شده، می آفرینم. (28) هنگامی که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگی برای او سجده کنید!» (29) همه فرشتگان، بی استثنا، سجده کردند… (30) جز ابلیس، که ابا کرد از این که با سجده کنندگان باشد. (31) (خداوند) فرمود: «ای ابلیس! چرا با سجده کنندگان نیستی؟!» (32) گفت: «من هرگز برای بشری که او را از گل خشکیده ای که از گل بدبویی گرفته شده است آفریده ای، سجده نخواهم کرد!» (33) فرمود: «از صف آن ها [فرشتگان] بیرون رو، که رانده شده ای (از درگاه ما!). (34) و لعنت (و دوری از رحمت حق) تا روز قیامت بر تو خواهد بود!» (35) گفت: «پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده بگذار!)» (36) فرمود: «تو از مهلت یافتگانی! (37) (امّا نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا روز وقت معیّنی.» (38) گفت: «پروردگارا! چون مرا گم راه ساختی، من (نعمت های مادّی را) در زمین در نظر آن ها زینت می دهم، و همگی را گم راه خواهم ساخت، (39) مگر بندگان مخلصت را.» (40) فرمود: «این راه مستقیمی است که بر عهده من است

ص: 469


1- 745.. مجمع البیان.

(و سنّت همیشگیم). .. (41) که بر بندگانم تسلّط نخواهی یافت مگر گم راهانی که از تو پیروی می کنند (42) و دوزخ، میعادگاه همه آن هاست! (43) هفت در دارد و برای هر دری، گروه معیّنی از آن ها تقسیم شده اند! (44) به یقین، پرهیزگاران در باغ ها (ی سرسبز بهشت) و در کنار چشمه ها هستند. (45) (فرشتگان به آن ها می گویند:) داخل این باغ ها شوید با سلامت و امنیّت! (46) هر گونه غلِّ [حسد و کینه و دشمنی] را از سینه آن ها برمی کنیم (و روحشان را پاک می سازیم) در حالی که همه برابرند، و بر تختها رو به روی یک دیگر قرار دارند. (47) هیچ خستگی و تعبی در آن جا به آن ها نمی رسد، و هیچ گاه از آن اخراج نمی گردند! (48) بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم! (49) و (این که) عذاب و کیفر من، همان عذاب دردناک است! (50) و به آن ها از مهمان های ابراهیم خبر ده! (51) هنگامی که بر او وارد شدند و سلام کردند (ابراهیم) گفت: «ما از شما بیمناکیم!» (52) گفتند: «نترس، ما تو را به پسری دانا بشارت می دهیم!» (53) گفت:

«آیا به من (چنین) بشارت می دهید با این که پیر شده ام؟! به چه چیز بشارت می دهید؟!» (54) گفتند: «تو را به حق بشارت دادیم از مایوسان مباش!» (55) گفت:

«جز گم راهان، چه کسی از رحمت پروردگارش مایوس می شود؟!» (56) (سپس) گفت:

«ماموریت شما چیست ای فرستادگان خدا؟» (57) گفتند: «ما به سوی قومی گنه کار ماموریت یافته ایم (تا آن ها را هلاک کنیم)! (58) مگر خاندان لوط، که همگی آن ها را نجات خواهیم داد… (59) به جز همسرش، که مقدّر داشتیم از بازماندگان (در شهر، و هلاک شوندگان) باشد!» (60) هنگامی که فرستادگان (خدا) به سراغ خاندان لوط آمدند… (61) (لوط) گفت: «شما گروه ناشناسی هستید!» (62) گفتند: «ما همان چیزی را برای تو آورده ایم که آن ها [کافران] در آن تردید داشتند (آری،) ما مامور عذابیم)! (63) ما واقعیّت مسلّمی را برای تو آورده ایم و راست می گوییم! (64) پس، خانواده ات را در

ص: 470

اواخر شب با خود بردار، و از این جا ببر و خودت به دنبال آن ها حرکت کن و کسی از شما به پشت سر خویش ننگرد مامور هستید بروید!» (65) و ما به لوط این موضوع را وحی فرستادیم که صبحگاهان، همه آن ها ریشه کن خواهند شد. (66) (از سوی دیگر،) اهل شهر (از ورود میهمانان با خبر شدند، و بطرف خانه لوط) آمدند در حالی که شادمان بودند. (67) (لوط) گفت: «این ها میهمانان منند آبروی مرا نریزید! (68) و از خدا بترسید، و مرا شرمنده نسازید!» (69) گفتند: «مگر ما تو را از جهانیان نهی نکردیم (و نگفتیم کسی را به میهمانی نپذیر؟!» (70) گفت: «دختران من حاضرند، اگر می خواهید کار صحیحی انجام دهید (با آن ها ازدواج کنید، و از گناه و آلودگی بپرهیزید!)» (71) به جان تو سوگند، این ها در مستی خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده اند)! (72) سرانجام، هنگام طلوع آفتاب، صیحه (مرگبار -- بصورت صاعقه یا زمین لرزه -- ) آن ها را فراگرفت! (73) سپس (شهر و آبادی آن ها را زیر و رو کردیم) بالای آن را پایین قرار دادیم و بارانی از سنگ بر آن ها فرو ریختیم! (74) در این (سرگذشت عبرت انگیز)، نشانه هایی است برای هوشیاران! (75) و ویرانه های سرزمین آن ها، بر سر راه (کاروانها)، همواره ثابت و برقرار است (76) در این، نشانه ای است برای مومنان! (77)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ اِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَاٍ مَّسْنُونٍ * فَاِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ»(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

خداوند جلّ جلاله به ملائکه فرمود: «اِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ…» و این را قبل از خلقت آدم به ملائکه فرمود تا حجّت را بر آنان تمام نموده باشد… و ما این روایت را

ص: 471


1- 746.. سوره ی حجر، آیه ی 28 و 29.

در ذیل آیه 26 ترجمه نمودیم و آن روایت بسیار مفصّلی بود و در تفسیر عیّاشی و علل الشرایع و تفسیر نورالثّقلین(1) نیز نقل شده است.

در کتاب علل نیز از امام باقر(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی آمده که فرمود:

چون خداوند منفرد به وحدانیّت بود، هر چیزی را از عدم و نیستی به وجود آورد، و هفت روز آب شیرین را بر زمین طیّب و طاهری جاری ساخت و سپس آب را از آن برطرف نمود و قبضه ای از گِل زبده آن را برداشت و آن را طینت ما اهل البیت قرار داد، و سپس قبضه ی دیگری از پایین آن برداشت، و آن طینت شیعیان ما شد، و سپس ما را برای خود برگزید، و اگر طینت شیعیان ما همین گونه می ماند [و آمیخته به طینت دشمنان ما نمی شد] احدی از شیعیان ما زنا و سرقت و لواط و شرب خمر و گناهان دیگر را مرتکب نمی شدند.

و باز خداوند، هفت روز آب شور را بر زمین ملعونه ای جاری نمود و سپس آب را قطع کرد و قبضه ای از طینت ملعونه را -- که آن از «حما مسنون» و طینت خبال و فساد است و طینت دشمنان ما می باشد را -- برگرفت و با طینت شیعیان ما آمیخت و اگر چنین نمی کرد و طینت آنان را با طینت شیعیان ما آمیخته نمی نمود، آنان به صورت آدم ها نمی بودند و اقرار به شهادتین نمی کردند و نماز و روزه و زکات و حجّ انجام نمی دادند و احدی از آنان را به اخلاق نیک نمی دیدی و لکن خداوند، این دو طینت را مخلوط نمود و مانند پوستی که دباغی شود آن ها را با آن دو آب به هم دیگر آمیخت، و آن چه تو از برادر خود می بینی از لواط و شراب و غیره، از طینت اوّلیّه و جوهر ذات و ایمان او نیست بلکه به سبب برخورد با طینت دشمنان ما می باشد، و اگر از دشمنان ما زیبایی و حسن خلق و نماز و روزه

ص: 472


1- 747.. تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 8، ح 28.

و حج و صدقه و کار خیر می بینی، از جوهر ذات آنان نیست، بلکه به خاطر تماسّ با طینت اهل ایمان است.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از روح در کلام خداوند که می فرماید: «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» روح مخلوقه است، چنان که روحی که در عیسی(علیه السلام) دمیده شد روح مخلوقه بود.(2)

ص: 473


1- 748.. و باسناده الی اسحق القمی عن ابی جعفر الباقر(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): لما کان الله منفردا بالوحدانیة ابتدا الاشیاء لا من شی ء، فاجری الماء العذب علی ارض طیبة طاهرة سبعة ایام مع لیالیها، ثم نضب الماء عنها فقبض قبضة من صفاء ذلک الطین و هی طینتنا اهل البیت، ثم قبض قبضة من اسفل ذلک الطینة و هی طینة شیعتنا ثم اصطفانا لنفسه، فلو ان طینة شیعتنا ترکت کما ترکت طینتنا لما زنی احد منهم و لا سرق و لا لاط و لا شرب المسکر، و لا ارتکب شیئا مما ذکرت، و لکن الله(عزوجل) اجری الماء المالح علی ارض ملعونة سبعة ایام و لیالیها، ثم نضب الماء عنها، ثم قبض قبضة و هی طینة ملعونة مِنْ حَمَاٍ مَسْنُونٍ و هی طینة خبال و هی طینة اعدائنا، فلو ان الله(عزوجل) ترک طینتهم کما اخذناها لم تروهم فی خلق الآدمیین، و لم یقروا بالشهادتین و لم یصوموا و لم یصلوا و لم یزکوا و لم یحجوا البیت، و لم تروا احدا منهم بحسن خلق. و لکن الله تبارک و تعالی جمیع الطینتین طینتکم و طینتهم، فخلطهما و عرکهما عرک الادیم و مزجهما بالمائین، فما رایت من اخیک المؤمن من شر: لواط او زنا او شی ء مما ذکرت من شرب مسکر او غیره، فلیس من جوهریته و لا من ایمانه، انما هو بمسحة الناصب اجترح هذه السیئات التی ذکرت، و ما رایت من الناصب من حسن وجهه و حسن خلق او صوم او صلوة او حج بیت الله او صدقة او معروف فلیس من جوهریته، انما تلک الافاعیل من مسحة الایمان اکتسبها، و هو اکتساب مسحة الایمان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 10]
2- 749.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن عیسی عن ابن ابی عمیر عن ابن اذینة عن الاحول قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن الروح التی فی آدم قوله فَاِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی قال: هذه روح مخلوقة، و الروح التی فی عیسی مخلوقة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 11]

امام باقر(علیه السلام) در چند روایت فرمود:

«نسبت روح به خداوند به اعتبار خلقت است نه آن که خداوند از روح خود آدم را خلق نموده باشد، و این مانند نسبت هایی است که خداوند به خود داده و می فرماید: بیتی و کعبتی [و داری.](1) «اِلَّا اِبْلِیسَ اَبَی اَن یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ * قَالَ لَمْ اَکُن لِّاَسْجُدَ لِبَشَرٍ…»(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

… خداوند آن چه نزد ملائکه ودیعه سپرده بود، و پیمانی که در وصیّت خود به آنان درباره ی اعتقاد به سجده به آدم، گرفته بود را مطالبه نمود که باید در مقابل آدم به خاطر کرامت او خضوع کنند و سجده نمایند، از این رو به آنان فرمود: «اسْجُدُواْ لآدَمَ» پس همه ملائکه سجده نمودند، مگر ابلیس و قبیله ی او که به خاطر حمیّت و غلبه شقاوت و بالیدن به خلقت از آتش و ناچیز شمردن خلقت خاکی،

ص: 474


1- 750.. عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن ابیه عن عبد الله بن بحر عن ابی ایوب الخزاز عن محمّد بن مسلم قال: سالت ابا جعفر(علیه السلام) عما یروون ان الله خلق آدم علی صورته؟ فقال: هی صورة محدثة مخلوقة اصطفاها الله و اختارها علی سایر الصور المختلفة، فاضافها الی نفسه کما اضاف الکعبة الی نفسه، و الروح الی نفسه فقال: «بیتی» «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی». -- فی کتاب التوحید باسناده الی محمّد بن مسلم قال: سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» قال: روح اختاره الله و اصطفاه و خلقه و اضافه الی نفسه، و فضله علی جمیع الارواح فنفخ منه فی آدم. -- و باسناده الی ابی جعفر الاصم قال: سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن الروح التی فی آدم و التی فی عیسی ما هما؟ قال: روحان مخلوقان اختارهما الله و اصطفاهما: روح آدم و روح عیسی(علیهما السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 11، ح 31، 32 و 33]
2- 751.. سوره ی حجر، آیه ی 31 و 32.

از سجده ی به آدم امتناع نمودند [و از درگاه خداوند رانده شدند و ابلیس گفت:

حال که مرا گم راه کردی، تا قیامت مرا زنده بدار [و مهلت بده] و خداوند به خاطر خشم بر ابلیس و تمامیّت بلا و امتحان و انجام وعده ای که به او داده بود، او را مهلت داد و فرمود: «فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * اِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ.»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ابلیس چهار مرتبه، صدا به ناله و فریاد بلند نمود: 1. روزی که مورد لعنت خدا قرار گرفت؛ 2. روزی که به زمین هبوط نمود؛ 3. هنگامی که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) مبعوث به رسالت شد؛ 4. هنگامی که سوره ی امّ الکتاب نازل شد.(2)

ص: 475


1- 752.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام): ثم جمع سبحانه من حزن الارض و سهلها تربة سنها بالماء حتّی خلصت و لاطها بالبلة حتّی لزبت فجبل منها صورة ذات احناء و وصول و اعضاء و فصول اجمدها حتّی استمسکت و اصلدها حتّی صلصلت لوقت معدود و اجل معلوم، ثم نفخ فیها من روحه فمثلت انسانا ذا اذهان یجیلها و فکر یتصرف بها، و جوارح یختدمها، و ادوات یقلبها، و معرفة یفرق بها بین الاذواق و المشام و الالوان و الاجناس، معجونا بطینة الالوان المختلفة و الاشباه المؤتلفة، و الاضداد المتعادیة، و الاخلاط المتباینة، من الحر و البرد، و البلة و الجمود، و المساءة و السرور، و استادی الله سبحانه الملائکة ودیعته لدیهم، و عهد وصیته الیهم فی الاذعان بالسجود له، و الخنوع لتکرمته، فقال تعالی: «اسْجُدُوا لِآدَمَ» فَسَجَدُوا اِلَّا اِبْلِیسَ و قبیله اعترتهم الحمیة، و غلبت علیهم الشقوة، و تعززوا بخلقة النار، و استوهنوا خلق الصلصال، فاعطاه النظرة استحقاقا للسخطة، و استتماما للبلیة، و انجازا للعدة، فقال: فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 12]
2- 753.. حَدَّثَنَا اَبِی رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ بَعْضِ اَصْحَابِنَا عَنْ اَبِی عَبْدِ اللهِ ع قَالَ رَنَّ اِبْلِیسُ اَرْبَعَ رَنَّاتٍ اَوَّلُهُنَّ یَوْمَ لُعِنَ وَ حِینَ اُهْبِطَ اِلَی الْاَرْضِ وَ حِینَ بُعِثَ مُحَمَّدٌ ص عَلَی حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ حِینَ اُنْزِلَتْ اُمُّ الْکِتَابِ وَ نَخَرَ نَخْرَتَیْنِ حِینَ اَکَلَ آدَمُ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ حِینَ اُهْبِطَ مِنَ الْجَنَّةِ. [خصال، ج 1، ص 263، ح 141]

امام هادی(علیه السلام) فرمود:

رجیم به معنای مرجوم به لعن و مطرود از خیر می باشد، و هر مومنی شیطان را یاد می کند به او لعنت خواهد نمود، و در علم خدا گذشته که چون قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) قیام کند، هر مومنی در زمان او به ابلیس سنگ خواهد زد، همان گونه که قبل از آن مرجوم به لعن بوده است.(1) وهب بن جمیع گوید: از امام صادق(علیه السلام) نسبت به سخن ابلیس که گفت:

«فَاَنظِرْنِی اِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» و خداوند که به او فرمود: «فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * اِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ». سوال کردم و گفتم: فدای شما شوم! یوم وقت معلوم چه روزی است؟ فرمود: آیا تو گمان می کنی که روز قیامت است؟ چنین نیست، بلکه خداوند او را تا روز قیام قائم ما مهلت داده است، و چون آن حضرت قیام کند، ابلیس در مسجد کوفه مقابل او به زانو می افتد و می گوید: ای وای از این روز؛ پس حضرت مهدی(علیه السلام) پیشانی او را می گیرد و گردن او را می زند، و این همان روز معلوم است.(2)

ص: 476


1- 754.. فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی عبد العظیم بن عبد الله الحسنی قال: سمعت ابا الحسن علی بن محمّد العسکری(علیهما السلام) یقول: معنی الرجیم انه مرجوم باللعن، مطرود من الخیر، لا یذکره مومن الا لعنه، و ان فی علم الله السابق اذا خرج القائم(علیه السلام) لا یبقی مومن فی زمانه الا رجمه بالحجارة، کما کان قبل ذلک مرجوما باللعن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 13، ح 43]
2- 755.. فی تفسیر العیّاشی عن وهب بن جمیع مولی اسحق بن عمار قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول ابلیس: «فَاَنْظِرْنِی اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ قالَ فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» قال له وهب: جعلت فداک ای یوم هو؟ قال: یا وهب ا تحسب انه یوم یبعث الله فیه الناس، ان الله انظره الی یوم یبعث فیه قائمنا، فاذا بعث الله قائمنا کان فی مسجد الکوفة و جاء ابلیس حتّی یجثو بین یدیه علی رکبتیه فیقول: یا ویله من هذا الیوم، فیاخذنا صیته فیضرب عنقه، فذلک الیوم الوقت المعلوم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 14، ح 46]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: امام سجّاد(علیه السلام) نزد ملتزم [قبل از رکن یمانی] می گفت:

«اللَّهُمَّ اِنَ عِنْدِی اَفْوَاجاً مِنْ ذُنُوبٍ وَ اَفْوَاجاً مِنْ خَطَایَا وَ عِنْدَکَ اَفْوَاجٌ مِنْ رَحْمَةٍ وَ اَفْوَاجٌ مِنْ مَغْفِرَةٍ یَا مَنِ اسْتَجَابَ لِاَبْغَضِ خَلْقِهِ اِلَیْهِ اِذْ قَالَ اَنْظِرْنِی اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ اسْتَجِبْ لِی وَ افْعَلْ بِی کَذَا وَ کَذَا.»(1) «قَالَ رَبِّ فَاَنظِرْنِی اِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ * قَالَ فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * اِلَی یَومِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»(2) مولّف گوید:

در روایت قبل، از تفسیر عیّاشی گذشت که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «وقت معلوم، زمان قیام حضرت مهدی(علیه السلام) است و ابلیس به دست او کشته خواهد شد» و در روایت دیگری که مرحوم صدوق از آن حضرت نقل نموده آمده که ابلیس بین دو نفخه صور که پانصد سال است می میرد.(3) و باز از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

در یوم وقت معلوم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ابلیس را بر روی صخره ی بیت المقدّس ذبح

ص: 477


1- 756.. عن ابان قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): ان علی بن الحسین اذا اتی الملتزم قال: اللهم ان عندی افواجا من الذنوب و افواجا من خطایا و عندک افواج من رحمة و افواج من مغفرة، یا من استجاب لا بغض خلقه الیه اذ قال: «فَاَنْظِرْنِی اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» استجب لی و افعل بی کذا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 14]
2- 757.. سوره ی حجر، آیه ی 36 و 38.
3- 758.. ابن بابویه، قال: اخبرنا علی بن حبشی بن قونی; فیما کتب الی، قال: حدثنا حمید بن زیاد، قال: حدثنا القاسم بن اسماعیل، قال: حدثنا محمّد بن سلمة، عن یحیی بن ابی العلاء الرازی: ان رجلا دخل علی ابی عبد الله(علیه السلام) فقال: جعلت فداک، اخبرنی عن قول الله(عزوجل) لابلیس: فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ. قال: «الی یوم الوقت المعلوم، یوم ینفخ فی الصور نفخة واحدة، فیموت ابلیس ما بین النفخة الاولی و الثانیة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 365، ح 1]

خواهد نمود.(1) و در روایتی دیگر: در زمان رجعت جنگی سخت بین ابلیس و امیرالمؤمنین(علیه السلام) واقع می شود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با حربه ای بر کتف او می زند و او و جمیع پیروانش هلاک می شوند و چون ابلیس کشته می شود، تنها خداوند پرستش می شود و کسی به او شرک نمی ورزد و امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از آن چهل و چهار هزار سال حکومت می کند…(2)

ص: 478


1- 759.. علی بن ابراهیم، قال: اخبرنا احمد بن ادریس، قال: حدثنا احمد بن محمّد، عن محمّد بن یونس، عن رجل، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله تبارک و تعالی: فَاَنْظِرْنِی اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ قالَ فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ. قال: «یوم الوقت المعلوم، یوم یذبحه رسول الله(صلی الله علیه و آله) علی الصخرة التی فی بیت المقدّس». [تفسیر برهان، ج 3، ص 365، ح 2]
2- 760.. سعد بن عبد الله: عن محمّد بن الحسین بن ابی الخطاب، عن موسی بن سعدان، عن عبد الله بن القاسم الحضرمی، عن عبد الکریم بن عمرو الخثعمی، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «ابلیس قال: انظرنی الی یوم یبعثون، فابی الله ذلک علیه، فقال: فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ فاذا کان یوم الوقت المعلوم ظهر ابلیس لعنه الله فی جمیع اشیاعه منذ خلق الله آدم(علیه السلام) الی یوم الوقت المعلوم، و هی آخر کرة یکرها امیرالمؤمنین(علیه السلام)». قلت: و انها لکرات؟ قال: «نعم، انها لکرات و کرات، ما من امام فی قرن الا و یکر فی قرنه، و یکر معه البر و الفاجر فی دهره، حتّی یدیل الله(عزوجل) المؤمن من الکافر، فاذا کان یوم الوقت المعلوم کر امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی اصحابه، و جاء ابلیس فی اصحابه، و یکون میقاتهم فی ارض من اراضی الفرات یقال لها (الروحاء) قریبا من کوفتکم، فیقتتلون قتالا لم یقتتل مثله منذ خلق الله(عزوجل) العالمین، فکانی انظر الی اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) قد رجعوا الی خلفهم القهقری مائة قدم، و کانی انظر الیهم و قد وقعت بعض ارجلهم فی الفرات، فعند ذلک یهبط الجبار(عزوجل) فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ وَ قُضِیَ الْاَمْرُ «البقرة 2: 210» و رسول الله(صلی الله علیه و آله) امامه، بیده حربة من نور، فاذا نظر الیه ابلیس رجع القهقری ناکصا علی عقبیه، فیقولون له اصحابه: این ترید و قد ظفرت؟ فیقول: انی اری مالا ترون، انی اخاف الله رب العالمین، فیلحقه النّبی(صلی الله علیه و آله)، فیطعنه طعنة بین کتفیه، فیکون هلاکه و هلاک جمیع اشیاعه، فعند ذلک یعبد الله(عزوجل) و لا یشرک به شی ء، و یملک امیرالمؤمنین(علیه السلام) اربعا و اربعین الف سنة، حتّی یلد الرجل من شیعة علی(علیه السلام) الف ولد من صلبه ذکر، فی کل سنة ذکر، و عند ذلک تظهر الجنتان المدهامتان، عند مسجد الکوفة و ما حوله بما شاء الله». [تفسیر برهان، ج 3، ص 365، ح 3]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ابلیس در آسمان چهارم دو رکعت نماز خواند که شش هزار سال طول کشید و این عبادت سبب شد که خداوند او را مهلت بدهد تا یوم وقت معلوم.(1) «قَالَ رَبِّ بِمَآ اَغْوَیْتَنِی لاُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاَرْضِ وَ لاُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعِینَ * اِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) در معنای اغوای شیطان -- که به صورت تزیین دنیا و تاکید در اغوا بیان شده -- می فرماید:

سوگند به جان خودم که ابلیس تیرهای خطرناک خود را بالا برده، و کمان خود را به شدّت کشیده، تا شما را هدف قرار بدهد، و از نزدیک به شما تیراندازی کند، همان گونه که می گوید: «رَبِّ بِمَآ اَغْوَیْتَنِی لاُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاَرْضِ وَ لاُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعِینَ» و این تیراندازی از چشم شما پنهان است و تیرهای او به هدف می رسد، و اهل حمیّت و عصبیّت و تکبّر و جاهلیّت او را تصدیق می کنند، [و از او پیروی می نمایند.](3)

ص: 479


1- 761.. عن الحسن بن عطیة، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «ان ابلیس عبد الله فی السماء الرابعة فی رکعتین ستة آلاف سنة، و کان من انظار الله ایاه الی یوم الوقت المعلوم بما سبق من تلک العبادة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 365]
2- 762.. سوره ی حجر، آیه ی 39 و 40.
3- 763.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام): فلعمری لقد فوق لکم سهم الوعید و اغرق لکم بالنزع الشدید و رماکم عن مکان قریب فقال: رَبِّ بِما اَغْوَیْتَنِی لَاُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ وَ لَاُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعِینَ قذفا بغیب بعید، و رجما بظن مصیب صدقه به ابناء الحمیة، و اخوان العصبیة، و فرسان الکبر و الجاهلیة. قال عز من قائل: اِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 14]

مرحوم صدوق در کتاب معانی الاخبار گوید:

جبرییل نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: ای جبرائیل! معنای اخلاص چیست؟ جبرییل گفت: مخلص کسی است که از مردم چیزی نخواهد تا خود بیابد و چون به خواسته خود رسید راضی باشد، و اگر چیزی نزد او بماند به دیگران بدهد، و چون از مخلوق سوال نکند به عبودیّت خدا اقرار نموده، و چون راضی شود، از خدا راضی شده است، و خداوند از او راضی خواهد بود، و چون چیزی را در راه خدا می دهد، به خدای خود اطمینان نموده…(1) «قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ * اِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ اِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ»(2) ابوحمزه ی ثمالی گوید: از امام صادق(علیه السلام) در معنای «هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ» سوال نمودم فرمود:

به خدا سوگند علی(علیه السلام) مقصود است و به خدا سوگند او میزان و صِرَاط مُسْتَقِیم است.(3)

ص: 480


1- 764.. فی کتاب معانی الاخبار حدثنا ابی رحمه الله قال: حدثنا سعد بن عبد الله عن احمد بن ابی عبد الله عن ابیه قال: جاء جبرییل الی النّبی(صلی الله علیه و آله)، فقال له النّبی: یا جبرییل ما تفسیر الاخلاص؟ قال: المخلص الذی لا یسال الناس شیئا حتّی یجد، و اذا وجد رضی، و اذا بقی عنده شی ء اعطاه، فان من لم یسال المخلوق اقر لله(عزوجل) بالعبودیة، و اذا وجد فرضی فهو عن الله راض، و الله تبارک و تعالی عنه راض، و اذا اعطی لله(عزوجل) فهو علی حد الثقة بربه(عزوجل). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 15]
2- 765.. سوره ی حجر، آیه ی 41 و 42.
3- 766.. سعد بن عبد الله، قال: حدثنا موسی بن جعفر بن وهب البغدادی، عن علی بن اسباط، عن محمّد بن الفضیل، عن ابی حمزة الثمالی، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله(عزوجل): قالَ هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ، قال: «هو -- و الله -- علی(علیه السلام)، هو -- و الله -- المیزان و الصراط المستقیم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 367، ح 2]

امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

عمر بن خطّاب نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: شما همواره به علی بن ابی طالب می گویی: «اَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی» در حالی که نام هارون در قرآن آمده و نام علی نیامده است؟! پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای غلیظ ای اعرابی! آیا نشنیده ای که خدا می فرماید: «هَذَا صِرَاط عَلیٍّ مُسْتَقِیمٌ»؟!(1) در تفسیر عیّاشی نیز از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از «صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(2) جابر گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم:

معنای «اِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ» چیست؟ فرمود: خداوند به ابلیس می فرماید: تو را قدرت نیست که بندگان مرا به بهشت و یا دوزخ بفرستی.(3) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

یعنی، «لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ اَنْ تُحَبِّبَ اِلَیْهِمُ الْکُفْرَ وَ تُبَغِّضَ اِلَیْهِمُ الْاِیمَان». یعنی

ص: 481


1- 767.. ابو الحسن محمّد بن احمد بن علی بن الحسین بن شاذان، فی (مناقب امیرالمؤمنین(علیه السلام) المائة) قال: الخامس و الثمانون: عن جعفر بن محمّد، عن ابیه، عن علی بن الحسین(علیه السلام) عن ابیه(علیه السلام)، قال: «قام عمر بن الخطاب الی النّبی(صلی الله علیه و آله)، فقال: انک لا تزال تقول لعلی بن ابی طالب: انت منی بمنزلة هارون من موسی و قد ذکر الله هارون فی القرآن و لم یذکر علیا؟ فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): یا غلیظ، یا اعرابی، انک ما تسمع الله یقول: هذا صراط علی مستقیم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 367، ح 3]
2- 768.. العیّاشی: عن ابی جمیلة، عن عبد الله بن ابی جعفر، عن اخیه جعفر الصادق(علیه السلام)، عن قوله: هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ، قال: «هو امیرالمؤمنین(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 367]
3- 769.. عن جابر، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: قلت: ا رایت قول الله: اِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ ما تفسیر هذا؟ قال: «قال الله: انک لا تملک ان تدخلهم جنة و لا نارا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 367، ح 5]

تو قدرت نداری که آنان را علاقه مند به کفر بکنی و یا ایمان را مبغوض آنان قرار بدهی.(1) و در سخن دیگری فرمود:

مقصود از «اِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ» ما و شیعیانمان هستیم، و ما اهل بیت رحمت، و اهل بیت نعمت، و اهل بیت برکت هستیم، و ما روی زمین بنیان [حق و اسلام] هستیم و شیعیان ما دستگیره های اسلامند و دعای ابراهیم مربوط به ما و شیعیان ما بوده است.(2) ابو بصیر وارد بر امام صادق(علیه السلام) شد، در حالی که نَفَس، او را از کار انداخته بود، و چون به جای خود نشست، امام صادق(علیه السلام) به او فرمود: این چه حالی است که از تو می بینم؟ تا این که فرمود: خداوند شما را در کتاب خود یاد نموده و می فرماید: «اِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ» سپس فرمود: به خدا سوگند مقصود از این آیه جز ائمّه و شیعیانشان نیستند.(3)

ص: 482


1- 770.. عن علی بن النعمان، عن بعض اصحابنا، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله: اِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ، قال: «لیس علی هذه العصابة خاصة سلطان». قال: قلت و کیف -- جعلت فداک -- و فیهم ما فیهم؟ قال: «لیس حیث تذهب، انما قوله: لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ ان یحبب الیهم الکفر و یبغض الیهم الایمان». [تفسیر برهان، ج 3، ص 367]
2- 771.. عن ابی بصیر، قال: سمعت جعفر بن محمّد(علیهما السلام) و هو یقول: «نحن اهل بیت الرحمة و بیت النعمة و بیت البرکة، و نحن فی الارض بنیان، و شیعتنا عری الاسلام، و ما کانت دعوة ابراهیم(علیه السلام) الا لنا و لشیعتنا، و لقد استثنی الله الی یوم القیامة علی ابلیس، فقال: اِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 367، ح 7]
3- 772.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن سلیمان، عن ابیه، قال: کنت عند ابی عبد الله(علیه السلام)، اذ دخل علیه ابو بصیر و قد حفزه النفس، فلما اخذ مجلسه، قال له ابو عبد الله(علیه السلام): «یا ابا محمّد، ما هذا النفس العالی؟» و ذکر الحدیث الی ان قال: قال: «یا ابا محمّد، لقد ذکرکم الله(عزوجل) فی کتابه، فقال: اِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ و الله، ما اراد بهذا الا الائمة: و شیعتهم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 367]

مولّف گوید:

در روایات فراوانی در کتب شیعه و اهل سنّت آمده که صراط مستقیم امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و یا او و اوصیای اویند، و ما در تفسیر «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» در سوره حمد آن روایات را نقل کردیم.

«وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اَجْمَعِینَ * لَهَا سَبْعَةُ اَبْوَابٍ لِّکُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ»(1) امام صادق(علیه السلام) از پدر خود از جدّ خود زین العابدین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

دوزخ را هفت در می باشد از یکی از درهای آن فرعون و هامان و قارون وارد می شوند، و از دری مشرکان و کفّار -- که طرفة العینی به خدا ایمان نیاورده اند -- وارد می شوند، و از دری بنی امیّه وارد می شوند و آن در، مخصوص آنان است و کسی با آنان تزاحم ندارد، و آن ها باب «لَظی» و باب «سَقَر» و باب «هاویة» است و چون وارد می شوند به مدّت هفتاد خریف [که هر خریف هفتاد سال است] در آن سقوط می کنند و چون آتش فوران و جوشش می کند به مدّت هفتاد خریف آنان را بالا می اندازد و همواره و تا ابد چنین خواهند بود، و آنان مخلّد و جاوید در آتش هستند؛ و از دری نیز دشمنان ما و کسانی که با ما جنگیده اند و ما را حمایت نکرده اند وارد می شوند، و این بزرگ ترین و سوزان ترین [و سخت ترین] ابواب دوزخ است.

محمّد بن فضیل راوی حدیث فوق گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: آن دری که فرمودید: بنی امیّه از آن وارد می شوند، آیا مقصود شما کسانی اند که با حال شرک مرده اند؟ و یا شامل کسانی نیز از بنی امیّه می شود که اسلام را درک کرده و مسلمان شده اند؟ امام(علیه السلام) فرمود: بی مادر شوی! مگر نشنیدی که جدّم فرمود:

ص: 483


1- 773.. سوره ی حجر، آیه ی 43 و 44.

دوزخ دری مخصوص به مشرکان و کافران دارد و هر مشرک و کافری که ایمان به روز حساب نداشته از آن در وارد می شود؟! و درِ دیگری مخصوص به بنی امیّه و ابوسفیان و معاویه و آل مروان است و آنان از این در وارد می شوند، و چنان آتش، آنان را نابود می کند که صدای فریاد و واعیه ی آنان شنیده نمی شود، و آنان در آن آتش نه زنده می مانند و نه می میرند!(1) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری از پدران خود از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

برای بهشت هشت در می باشد، از یکی از درهای آن، پیامبران و صدّیقین وارد می شوند، و از دری از آن، شهدا و صالحین وارد می شوند و از پنج در دیگر شیعیان

ص: 484


1- 774.. ابن بابویه، قال: حدثنا احمد بن الحسن القطان، قال: حدثنا احمد بن یحیی بن زکریا القطان، قال: حدثنا بکر بن عبد الله بن حبیب، قال: حدثنی محمّد بن عبد الله، قال: حدثنی علی بن الحکم، عن ابان بن عثمان، عن محمّد بن الفضیل الزرقی، عن ابی عبد الله، عن ابیه، عن جده: قال: «للنار سبعة ابواب: باب یدخل منه فرعون و هامان و قارون، و باب یدخل منه المشرکون و الکفار ممن لم یؤمن بالله طرفة عین، و باب یدخل منه بنو امیة، هو لهم خاصة لا یزاحمهم فیه احد، و هو باب لظی، و هو باب سقر، و هو باب الهاویة، تهوی بهم سبعین خریفا، فکلما فارت بهم فورة، قذف بهم فی اعلاها سبعین خریفا، فلا یزالون هکذا ابدا خالدین مخلدین، و باب یدخل منه مبغضونا و محاربونا و خاذلونا، و انه لاعظم الابواب و اشدها حرا». قال محمّد بن الفضیل الزرقی: فقلت لابی عبد الله(علیه السلام): الباب الذی ذکرته -- عن ابیک عن جدک(علیهما السلام) -- انه یدخل منه بنو امیة، یدخل منه من مات منهم علی الشرک، او من ادرک منهم الاسلام؟ فقال: «لا ام لک، الم تسمعه یقول: و باب یدخل منه المشرکون و الکفار، فهذا الباب یدخل منه کل مشرک و کل کافر لا یؤمن بیوم الحساب، و هذا الباب الآخر یدخل منه بنو امیة لانه هو لابی سفیان و معاویة و آل مروان خاصة، یدخلون من ذلک الباب، فتحطبهم النار حطبا، لا تسمع لهم فیها واعیة، و لا یحیون فیها و لا یموتون». [تفسیر برهان، ج 3، ص 369، ح 1]

و دوستان ما وارد می شوند، و من همواره بر صراط می ایستم و دعا می کنم و می گویم: پروردگارا شیعیان و دوستان و یاوران من و کسانی که در دنیا مرا دوست می داشته [و ولایت مرا پذیرفته اند] را سالم بدار [تا از صراط عبور کنند و داخل بهشت شوند].

پس ندایی از عرش می رسد: «دعای تو پذیرفته شده و ما تو را شفیع شیعیان تو قرار دادیم» و به هر مردی از شیعیان و دوستان و یاوران من که با دشمنان من جنگیده است، و با عمل و گفتار خود از من حمایت کرده است، اجازه داده می شود که از هفتاد هزار از همسایگان و خویشان خود شفاعت نماید.

تا این که فرمود: و از در دیگری از بهشت، بقیّه مسلمانانی که گوینده ی شهادتین بوده اند و در قلوب آنان ذرّه ای دشمنی نسبت به ما خانواده نبوده است، وارد بهشت می شوند.(1) مرحوم سیّد بن طاوس در کتاب «الدُّرُوعِ الْوَاقِیَةِ» از کتاب «زهد النّبیّ(صلی الله علیه و آله)» از ابو محمّد جعفر بن احمد قمّی نقل نموده که گوید:

ص: 485


1- 775.. و عنه، قال: حدثنا احمد بن الحسن القطان، قال: حدثنا احمد بن یحیی بن زکریا القطان، قال: حدثنا بکر بن عبد الله بن حبیب، قال: حدثنا محمّد بن عبد الله قال: حدثنا علی بن الحکم، عن ابان بن عثمان، عن محمّد بن الفضیل الزرقی، عن ابی عبد الله، عن ابیه، عن جده، عن علی:، قال: «ان للجنة ثمانیة ابواب: باب یدخل منه النّبیون و الصدیقون، و باب یدخل منه الشهداء و الصالحون، و خمسة ابواب یدخل منها شیعتنا و محبونا، فلا ازال واقفا علی الصراط ادعو و اقول: رب سلم شیعتی و محبی و انصاری، و من تولانی فی دار الدنیا فاذا النداء من بطنان العرش: قد اجبت دعوتک، و شفعتک فی شیعتک و یشفع کل رجل من شیعتی، و من تولانی و نصرنی، و حارب من حاربنی بفعل او قول، فی سبعین الفا من جیرانه و اقربائه. و باب یدخل منه سائر المسلمین ممن یشهد ان لا اله الا الله، و لم یکن فی قلبه مثقال ذرة من بغضنا اهل البیت». [تفسیر برهان، ج 3، ص 369، ح 2]

هنگامی که آیه «وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اَجْمَعِینَ * لَهَا سَبْعَةُ اَبْوَابٍ…» نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به شدّت گریان شد، و اصحاب او نیز به خاطر آن حضرت گریان شدند و نمی دانستند که جبرییل چه آیه ای بر آن حضرت نازل نموده است و هیچ کدام جرئت سخن گفتن با آن حضرت را نداشتند، از سویی عادت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این بود که چون فاطمه[[3]] را می دید خشنود می شد، از این رو یکی از اصحاب [مانند سلمان] به درب خانه فاطمه[[3]] آمد و دید آن بانو مشغول آسیاب کردن جو می باشد و می گوید:

«وَ ما عِنْدَ اللهِ خَیْرٌ وَ اَبْقی» پس سلام کرد و قصّه ی حال رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و گریه او را بیان نمود، پس فاطمه[[3]] برخاست و چادر کهنه خود را -- که دوازده جای آن را با لیف خرما وصله نموده بود -- بر سر نمود و چون خارج شد و نظر سلمان به چادر او افتاد گریه کرد و گفت: چه قدر حزن آور است که قیصر و کسرا در لباس حریر و سندس به سر ببرند و دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با چنین چادری زندگی می کند؟! و چون فاطمه[[3]] وارد بر پدر خود شد گفت:

«یا رسول الله! سلمان از لباس من تعجّب نموده است، سوگند به خدایی که شما را به حق مبعوث به رسالت نمود، پنج سال است که فرش من و علی تنها پوست گوسفندی است که روزها برای شتر خود علف روی آن می ریزیم و چون شب می شود فرش ما می باشد و بالش ما نیز پوستی است که از لیف خرما پر شده است» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به سلمان فرمود: «ای سلمان! دخترم فاطمه از پیشگامان در خوبی هاست» سپس فاطمه[[3]] عرضه داشت: پدر جان فدای شما شوم، چه چیزی شما را گریان کرده است؟! و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این دو آیه ای که جبرائیل آورده بود را تلاوت نمود و فاطمه[[3]] به رو افتاد و فرمود:

ص: 486

«وای وای بر کسی که داخل آتش شود» و سلمان گفت: «ای کاش من گوسفندی بودم و مرا ذبح می کردند و گوشت مرا می خوردند و نام آتش را نمی شنیدم» و ابوذرّ گفت: «ای کاش مادرم نازا بود و مرا به دنیا نیاورده بود و من اسم آتش را نمی شنیدم» و عمّار گفت: «ای کاش من پرنده ای بودم و در بیابان ها پرواز می کردم و در بین پرندگان محشور می شدم و بر من حساب و عقابی نبود و نام آتش را نمی شنیدم» و علی(علیه السلام) فرمود: «ای کاش درّندگان گوشت مرا پاره پاره می کردند و ای کاش مادر مرا نزاییده بود و نام آتش را نمی شنیدم و سپس علی(علیه السلام) دست روی سر گذارد و شروع به گریه نمود و فرمود:

«وای از سفر طولانی قیامت، و وای از کمی زاد و توشه ی سفر و وای از روزی که دوزخیان وارد آتش می شوند و در بین آتش رفت و آمد می کنند و از سگ های دوزخ فرار می کنند! آنان مریضانی هستند که احدی، از آنان عیادت نمی کند، و مجروحانی هستند که معالجه نمی شوند، و اسیرانی هستند که آزاد نمی شوند، آنان از آتش می خورند، و از آتش می آشامند، و در طبقات آن رفت و آمد می کنند، و پس از پوشیدن لباس پنبه و کتان، لباس آنان پاره های آتش است، و بعد از معانقه با همسران خود در دنیا، در آغوش شیاطین خواهند بود!(1)

ص: 487


1- 776.. ابن طاوس فی (الدروع الواقیة)، قال: فی کتاب (زهد النّبی(صلی الله علیه و آله)) لابی محمّد جعفر بن احمد القمی، قال: انه لما نزلت هذه الآیة علی النّبی(صلی الله علیه و آله) وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اَجْمَعِینَ لَها سَبْعَةُ اَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ بکی النّبی(صلی الله علیه و آله) بکاء شدیدا، و بکی اصحابه لبکائه، فلم یدروا ما نزل به جبرییل(علیه السلام)، و لم یستطع احد من اصحابه ان یکلمه. و کان النّبی(صلی الله علیه و آله) اذا رای فاطمه[[3]] فرح بها، فانطلق بعض اصحابه الی باب بیتها، فوجد بین یدیها شعیرا و هی تطحن فیه، و تقول: وَ ما عِنْدَ اللهِ خَیْرٌ وَ اَبْقی «القصص 28: 60» فسلم علیها، و اخبرها بخبر النّبی(صلی الله علیه و آله) و بکائه، فنهضت و التفت بشملة لها خلق، قد خیطت فی اثنی عشر مکانا بسعف النخل. فلما خرجت نظر سلمان الفارسی الی الشملة و بکی، و قال: وا حزناه، ان قیصر و کسری فی الحریر و السندس، و ابنة محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) علیها شملة صوف خلق قد خیطت فی اثنی عشر مکانا! فلما دخلت فاطمة (علیها السّلام) علی النّبی(صلی الله علیه و آله)، قالت: «یا رسول الله، ان سلمان تعجّب من لباسی، فو الذی بعثک بالحق نبیا، ما لی و لعلی منذ خمس سنین الا مسک کبش نعلف علیه بالنهار بعیرنا، فاذا کان اللیل افترشناه، و ان مرفقتنا لمن ادم حشوها لیف». فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): «یا سلمان، ان ابنتی لفی الخیل السبق». ثم قالت: «یا ابت -- فدتک نفسی -- ما الذی ابکاک؟». فذکر لها ما نزل به جبرییل(علیه السلام) من الآیتین المتقدمتین. قال: فسقطت فاطمة (علیها السّلام) علی وجهها، و هی تقول: «الویل ثم الویل لمن دخل النار». فسمع سلمان، فقال: یا لیتنی کنت کبشا لاهلی، فاکلوا لحمی و مزقوا جلدی، و لم اسمع بذکر النار. و قال ابو ذر: یا لیت امی کانت عاقرا و لم تلدنی، و لم اسمع بذکر النار، و قال عمار: یا لیتنی کنت طائرا اطیر فی القفار، و لم یکن علی حساب و لا عقاب، و لم اسمع بذکر النار. و قال علی(علیه السلام): «یا لیت السباع مزقت لحمی، و لیت امی لم تلدنی، و لم اسمع بذکر النار» ثم وضع علی(علیه السلام) یده علی راسه و جعل یبکی، و یقول: وا بعد سفراه، وا قلة زاداه، فی سفر القیامة یذهبون، و فی النار یترددون، و بکلالیب النار یتخطفون، مرضی لا یعاد سقیمهم، و جرحی لا یداوی جریحهم، و اسری لا یفک اسیرهم. من النار یاکلون، و منها یشربون، و بین اطباقها یتقلبون، و بعد لبس القطن و الکتان مقطعات النیران یلبسون، و بعد معانقة الازواج مع الشیاطین مقرنون». [تفسیر برهان، ج 3، ص 371]

مولّف گوید:

روایات مفصّل دیگری نیز درباره ی ابواب دوزخ و درکات آن در تفسیر نورالثّقلین نقل شده که در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ص: 488


1- 777.. و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اَجْمَعِینَ» وقوفهم علی الصراط، و امّا «لَها سَبْعَةُ اَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» فبلغنی و الله اعلم ان الله جعلها سبع درجات اعلاها الجحیم، یقوم اهلها علی الصفا منها، تغلی ادمغتهم فیها کغلی القدور بما فیها، و الثانیة «لَظی نَزَّاعَةً لِلشَّوی تَدْعُوا مَنْ اَدْبَرَ وَ تَوَلَّی وَ جَمَعَ فَاَوْعی» و الثالثة «سَقَرُ لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ» و الرابعة الحطمة و منها تثور «شرر کالقصر کانه جمالة صفر» تدق من صار الیها مثل الکحل، فلا تموت الروح، کلما صاروا مثل الکحل عادوا و الخامسة الهاویة فیها مالک، یدعون یا مالک اغثنا فاذا اغاثهم جعل لهم آنیة من صفر من نار فیها صدید ما یسیل من جلودهم کانه مهل، فاذا رفعوه لیشربوا منه تساقطت لحم وجوههم من شدة حرها، و هو قول الله «وَ اِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً» و من هوی فیها هوی سبعین عاما فی النار، کلما احترق جلده بدل جلدا غیره و السادسة هی السعیر فیها ثلثمائة سرادق من نار، فی کل سرادق ثلثمائة قصر من نار، فی کل قصر ثلاثمائة بیت من نار، فی کل بیت ثلثمائة لون من العذاب من غیر عذاب النار، فیها حیّات من نار، و عقارب من نار، و جوامع من نار، و سلاسل من نار، و اغلال من نار، و هو الذی یقول الله: «اِنَّا اَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ سَلاسِلَ وَ اَغْلالًا وَ سَعِیراً» و السابعة جهنم و فیها الفلق، و هو جب فی جهنم اذا فتح اسعر النار سعرا، و هو اشد النار عذابا، و امّا صعود فجبل من صفر من نار وسط جهنم، و امّا اثاما فهو واد من صفر مذاب یجری حول الجبل، فهو اشد النار عذابا. -- فی تفسیر العیّاشی عن ابی بصیر قال: یؤتی بجهنم لَها سَبْعَةُ اَبْوابٍ، بابها الاول للظالم و هو زریق، و بابها الثانی لحبتر، و الباب الثالث للثالث، و الرابع لمعاویة، و الخامس لعبد الملک، و السادس لعکر بن هوسر و السابع لابی سلامة فهم ابواب لمن اتبعهم. -- فی کتاب الخصال فی سوال بعض الیهود علیا(علیه السلام) عن الواحد الی المائة قال له الیهودی: فما السبعة؟ قال: سبعة ابواب النار متطابقات. -- عن ابی عبد الله(علیه السلام) عن ابیه عن جده علیهم السّلام قال: ان للنار سبعة ابواب یدخل منه فرعون و هامان، و قارون و باب یدخل منه المشرکون و الکفار من لم یؤمن بالله طرفة عین، و باب یدخل منه بنو امیة هو لهم خاصة لا یزاحمهم فیه احد، و هو باب لظی و هو باب سقر و هو باب الهاویة یهوی بهم سبعین خریفا، فکلما هوی بهم سبعین خریفا فار بهم فورة قذف بهم فی اعلاها سبعین خریفا، ثم هوی بهم هکذا سبعین خریفا، فلا یزالون هکذا ابدا خالدین مخلدین، و باب یدخل منه مبغضونا و محاربونا و خاذلونا، و انه لاعظم الابواب و اشدها حرا. قال محمّد بن الفضیل الزرقی: فقلت لابی عبد الله(علیه السلام): الباب الذی ذکرت عن ابیک عن جدک(علیهما السلام) انه یدخل منه بنو امیة یدخله من مات منهم علی الشرک او ممن ادرک الاسلام منهم؟ فقال: لا ام لک الم تسمعه یقول: و باب یدخل منه المشرکون و الکفار، فهذا باب یدخل منه کل مشرک و کل کافر لا یؤمن بیوم الحساب، و هذا الباب الآخر یدخل منه بنو امیة لانه هو لابی سفیان و معاویة و آل مروان خاصة، یدخلون من ذلک الباب فتحطمهم النار فیه حطما لا یسمع لهم واعیة و لا یحیون فیها و لا یموتون. -- فی مجمع البیان «لَها سَبْعَةُ اَبْوابٍ» فیه قولان: احدهما ما روی عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) ان جهنم لَها سَبْعَةُ اَبْوابٍ اطباق بعضها فوق بعض، و وضع احدی یدیه علی الاخری فقال: هکذا، وان الله وضع الجنان علی العرض و وضع النیران بعضها فوق بعض فاسفلها جهنم، و فوقها لظی، و فوقها الحطمة و فوقها سقر، و فوقها الجحیم، و فوقها السعیر، و فوقها الهاویة، و فی روایة الکلبی: اسفلها الهاویة و اعلاها جهنم. -- فی تهذیب الاحکام محمّد بن علی بن محبوب عن احمد بن محمّد عن ابن ابی نصر قال: سالت ابا الحسن(علیه السلام) عن رجل اوصی بجزء من ماله؟ فقال: واحد من سبعة ان الله تعالی یقول: «لَها سَبْعَةُ اَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» -- احمد بن محمّد بن عیسی عن اسمعیل بن همام الکندی عن الرّضا(علیه السلام) فی رجل اوصی بجزء من ماله؟ قال: الجزء من سبعة، ان الله تعالی یقول: «لَها سَبْعَةُ اَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ.» [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 17]

ص: 489

«اِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ * ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یکی از خطب خود می فرماید:

آگاه باشید که تقوا مرکب آرام و ذلیلی است، [برای رسیدن به بهشت و سعادت] و افسر آن، به دست مومنان داده شده و اگر آنان بر این مرکب رام سوار شوند او آنان را به بهشت می رساند و درهای بهشت به روی آن ها باز می شود و بوی بهشت را می شنوند و به آنان گفته می شود: «ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ.»(2)

ص: 490


1- 778.. سوره ی حجر، آیه ی 45 و 46.
2- 779.. فی روضة الکافی خطبة لامیرالمؤمنین(علیه السلام) و فیها: الا و ان التقوی مطایا ذلل حمل علیها، و اعطوا ازمتها فاوردتهم الجنة، و فتحت لهم ابوابها و وجدوا ریحها و طیبها، و قیل لهم: ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 19، ح 67]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ضمن حدیث مفصّلی پس از ذکر علی و اولاد او(علیهم السلام) می فرماید:

آگاه باشید که دوستان [و شیعیان] آنان کسانی هستند که با امنیت و آرامش وارد بهشت می شوند، و ملائکه با آنان ملاقات می کنند و بر آنان سلام می نمایند و می گویند: «طبتم فادخلوها خالدین» یعنی شما پاکیزه شدید، پس برای همیشه وارد بهشت شوید.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید: علی(علیه السلام) می فرمود:

خشم نکنید و خشم نکنید، و آشکارا، سلام کنید و زیبا سخن بگویید، و شبانگاه که مردم در خوابند نماز [شب] بخوانید، تا با سلامت داخل بهشت شوید. سپس این آیه را تلاوت نمود: «السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ…»(2) «وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ اِخْوَانًا عَلَی سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ»(3) عمرو بن ابی المقدام می گوید: امام صادق(علیه السلام) به شیعیان خود می فرمود:

به خدا سوگند تنها شمایید که خداوند درباره ی شما می فرماید: «وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ اِخْوَانًا عَلَی سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ…»(4)

ص: 491


1- 780.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی (ره) عن النّبی(صلی الله علیه و آله) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام) و قد ذکر علیا و اولاده علیهم السّلام: الا ان اولیاءهم الذین یدخلون الجنة آمنین، و تتلقیهم الملائکة بالتسلیم ان طبتم فادخلوها خالدین.! [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 19، ح 68]
2- 781.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن جعفر بن محمّد الاشعری عن ابن القداح عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: کان علی(علیه السلام) یقول: لا تغضبوا و لا تغضبوا، افشوا السّلام و اطیبوا الکلام و صلوا باللیل و الناس نیام، تدخلوا الجنة بسلام ثم تلا علیهم قول الله(عزوجل): «السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 20، ح 69]
3- 782.. سوره ی حجر، آیه ی 47.
4- 783.. فی روضة الکافی عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن محمّد بن الحسن بن شمون عن عبد الله بن عبدالرّحمن عن عبد الله بن القاسم عن عمرو بن ابی المقدام عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال: انتم و الله الذین قال الله(عزوجل): وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ اِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 20، ح 70]

و در سخن دیگری به ابو بصیر فرمود:

ای ابا محمّد! خداوند شما را در کتاب خود یاد نموده و می فرماید: «اِخْوَانًا عَلَی سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ» سپس فرمود: به خدا سوگند خداوند از این سخن جز شما را اراده نکرده است…(1) محمّد بن مروان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هیچ مرد و زنی از شما نیست جز آن که ملائکه بر آنان سلام می کنند. سپس فرمود:

شما هستید که خداوند می فرماید: «وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ اِخْوَانًا عَلَی سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ.»(2) در روایات اهل سنّت نیز تفسیر فوق دیده می شود چنان که حافظ ابو نعیم از ابو هریره نقل کرده که گوید: علی بن ابی طالب(علیه السلام) به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت:

یا رسول الله! آیا شما من را بیشتر دوست می دارید و یا فاطمه را؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: فاطمه را بیشتر از تو دوست می دارم و تو را عزیزتر از او می دانم. سپس فرمود:

مثل این که می بینم تو نزد حوض من قرار داری و مردم را از ورود به حوض من دور می کنی و بر حوض من ظرف هایی است به عدد ستارگان آسمان و تو و حسن

ص: 492


1- 784.. عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن محمّد بن زیاد عن محمّد بن سلیمان عن ابیه عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال لابی بصیر: یا با محمّد لقد ذکرکم الله فی کتابه فقال: «اِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ» و الله ما اراد بهذا غیرکم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 20، ح 71]
2- 785.. فی تفسیر العیّاشی عن محمّد بن مروان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: لیس منکم رجل و لا امراة الا و ملائکة الله یاتونه بالسّلام، و انتم الذین قال الله: «وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ اِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 20، ح 72]

و حسین و حمزه و جعفر در بهشت هستید «اِخْوَانًا عَلَی سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ» سپس فرمود: «و تو و شیعیانت با من خواهید بود» و این آیه را تلاوت نمود «وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ اِخْوَانًا عَلَی سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ» و هیچ کدام از شما پشت سر دیگری نگاه نمی کنید [بلکه روبروی هم دیگر هستید.](1) «وَ نَبِّئْهُمْ عَن ضَیْفِ اِ بْراَهِیمَ *… * قَالُواْ لَا تَوْجَلْ اِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ»(2) مولّف گوید:

قصّه ضیف ابراهیم(علیه السلام) در سوره ی هود گذشت و در این جا روایتی که عیّاشی نقل نموده ما نقل می کنیم:

محمّد بن قاسم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ساره به ابراهیم(علیه السلام) گفت: «پیر شدی [و فرزندی پیدا نکردی! خوب است از خدا بخواهی که فرزندی به تو بدهد و چشمان تو روشن شود؟ همانا خداوند تو را خلیل خود برگزیده و او دعای تو را مستجاب خواهد کرد ان شاء الله». از این رو ابراهیم(علیه السلام) از خدای خود خواست تا فرزند علیم و دانایی به او عطا کند، و خداوند به او وحی کرد: «من به تو غلام علیمی می دهم، امّا تو را به خاطر او نسبت به اطاعت از خود امتحان خواهم نمود».

ص: 493


1- 786.. و من طریق المخالفین، ما نقله ابو نعیم الحافظ، عن رجاله، عن ابی هریرة، قال: قال علی بن ابی طالب(علیه السلام): «یا رسول الله، ایما احب الیک، انا ام فاطمة؟ قال: فاطمة احب الی منک، و انت اعز علی منها. و قال: و کانی بک و انت علی حوضی تذود عنه الناس، و ان علیه اباریق عدد نجوم السماء، و انی و انت و الحسن و الحسین و حمزة و جعفر فی الجنة: اِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ و انت معی و شیعتک، ثم قرا رسول الله(صلی الله علیه و آله): وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ اِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ لا ینظر احدکم فی قفا صاحبه». [تفسیر برهان، ج 3، ص 374]
2- 787.. سوره ی حجر، آیات 53-51.

امام صادق(علیه السلام) سپس فرمود: پس از این بشارت، سه سال طول کشید تا خداوند اسماعیل را به ابراهیم(علیه السلام) عطا نمود. [و امتحان سختی پیدا کرد و مامور شد تا فرزند خود را قربانی کند…](1) «قَالُواْ اِنَّا اُرْسِلْنَا اِلَی قَوْمٍ مُّجْرِمِینَ * اِلَّا آلَ لُوطٍ اِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ اَجْمَعِینَ»(2) ابوبصیر از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

لوط سی سال در بین قوم خود ماند و آنان را به دین خدا دعوت نمود و از عقاب و عذاب خداوند بر حذر داشت. امام باقر(علیه السلام) سپس فرمود: «قوم لوط، پس از قضای حاجت، خود را نمی شستند و غسل جنابت نمی کردند و لوط و اهل بیت او، پس از قضای حاجت خود را می شستند و نظافت می کردند و غسل جنابت می نمودند و لوط و ابراهیم پسر خاله هم دیگر بودند، و ساره همسر ابراهیم خواهر لوط بود، و ابراهیم و لوط دو پیامبر مرسل و انذار کننده بودند، و لوط مرد با سخاوت و کریم و میهمان نوازی بود، و مردم او را از این کار منع می کردند، و چون دیدند لوط میهمانان غریبی پیدا کرده است، به او گفتند: «ما تو را از این کار نهی کردیم و اگر چنین کنی ما سراغ میهمانان تو خواهیم آمد و تو را خوار خواهیم نمود» از این رو، لوط میهمانان خود را پنهان می کرد، و عشیره و خویشاوندی نداشت [که از او حمایت کنند].

ص: 494


1- 788.. عن محمّد بن القاسم عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان سارة قالت لابراهیم(علیه السلام): قد کبرت فلو دعوت الله ان یرزقک ولدا فتقر اعیننا؟ فان الله قد اتخذک خلیلا و هو مجیب دعوتک ان شاء الله، فسال ابراهیم ربه ان یرزقه غلاما علیما، فاوحی الله الیه: انی واهب لک غلاما علیما، ثم ابلوک فیه بالطاعة لی، قال ابو عبد الله(علیه السلام): فمکث ابراهیم بعد البشارة ثلث سنین، ثم جائته البشارة من الله باسماعیل مرة اخری بعد ثلث سنین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 20]
2- 789.. سوره ی حجر، آیه ی 58 و 59.

امام باقر(علیه السلام) سپس فرمود: لوط و ابراهیم توقّع عذاب برای قوم لوط نداشتند و ابراهیم و لوط منزلت بزرگی نزد خداوند داشتند، و خداوند همواره به خاطر ابراهیم که خلیل او بود و لوط که مورد محبّت او بود، عذاب را از قوم لوط تاخیر می انداخت، تا این که غضب الهی بر آنان شدید شد و خداوند عذاب را بر آنان مقدّر نمود و به عوض آن، به ابراهیم(علیه السلام) فرزندی داد، تا تسلّی خاطر او باشد، و ملائکه را نزد ابراهیم فرستاد و آنان شبانه بر او وارد شدند و ابراهیم(علیه السلام) از آنان هراس پیدا کرد که شاید دزدانی باشند، و چون ملائکه فزع و ترس ابراهیم(علیه السلام) را دیدند گفتند: «سلام» و ابراهیم(علیه السلام) پاسخ داد و گفت: «ما از شما هراس پیدا کردیم» و آنان گفتند:

«هراس مکن، ما تو را به فرزند دانایی بشارت می دهیم، و مقصودشان اسماعیل بود و ابراهیم(علیه السلام) به آنان گفت: آیا بعد از پیری به من بشارت فرزند می دهید؟! آنان گفتند: «ما به حق، به تو بشارت می دهیم، ناامید مباش» پس ابراهیم(علیه السلام) به آنان فرمود: بعد از این بشارت کار شما چیست؟ گفتند: ما برای هلاکت قوم مجرم و گنه کار لوط آمده ایم تا آنان را از عذاب خدای ربّ العالمین هراس بدهیم» ابراهیم به آنان فرمود: در بین این قوم، لوط قرار دارد [آیا او را نیز هلاک می کنید؟!] آنان گفتند:

«ما بهتر می دانیم که لوط بین آنان است و ما او را با خانواده اش نجات خواهیم داد جز همسرش را که از هلاک شوندگان خواهد بود».

و چون مامورین خداوند نزد لوط آمدند، لوط گفت: «شما ناآشنا هستید» گفتند:

«ما آمده ایم برای انذار قوم تو نسبت به عذاب الهی، پس تو باید پس از هفت شبانه روز، شبانه از بین قوم خود خارج شوی و احدی از شما به پشت سر خود نگاه نکند، جز همسر تو که همانند مردم دیگر گرفتار عذاب خواهد شد».

ص: 495

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که طلوع صبح روز هشتم فرا رسید، فرستادگان خدا نزد ابراهیم آمدند و او را به اسحاق بشارت دادند و هلاکت قوم لوط را نیز به او تسلیت گفتند…(1)

ص: 496


1- 790.. عن ابی بصیر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: ان لوطا لبث فی قومه ثلثین سنة یدعوهم الی الله و یحذرهم عقابه، قال: و کانوا قوما لا یتنظفون من الغائط و لا یتطهرون من الجنابة و کان لوط و آله یتنظفون من الغائط و یتطهرون من الجنابة، و کان لوط ابن خالة ابراهیم و ابراهیم ابن خالة لوط و کانت امراة ابراهیم سارة اخت لوط، و کان ابراهیم و لوط نبیین مرسلین منذرین، و کان لوط رجلا سخیا کریما یقری الضیف اذا نزل به و یحذره قومه، قال: فلما رای قوم لوط ذلک قالوا: انا ننهاک عن العالمین لا تقری ضیفا ینزل بک، فانک ان فعلت فضحنا ضیفک و اخزیناک فیه، و کان لوط اذا نزل به الضیف کتم امره مخافة ان یفضحه قومه، و ذلک ان لوطا کان فیهم لا عشیرة له. قال: و ان لوطا و ابراهیم لا یتوقّعان نزول العذاب علی قوم لوط، و کانت لابراهیم و لوط منزلة من الله شریفة، و ان الله تبارک و تعالی کان اذا هم بعذاب قوم لوط ادرکته فیهم مودة ابراهیم و خلته و محبة لوط فیراقبهم فیه فیؤخر عذابهم، قال ابو جعفر: فلما اشتد اسف الله علی قوم لوط و قدر عذابهم و قضاه احب ان یعوض ابراهیم من عذاب قوم لوط بغلام علیم فیسلی به مصابه بهلاک قوم لوط، فبعث الله رسلا الی ابراهیم یبشرونه باسماعیل، فدخلوا علیه لیلا ففزع منهم و خاف ان یکونوا سراقا، قال: فلما ان راته الرسل فزعا وجلا قالوا: سلاما قال سلام قالَ اِنَّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ قالُوا لا تَوْجَلْ اِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ قالَ ابو جعفر(علیه السلام): و الغلام العلیم هو اسمعیل من هاجر فقال ابراهیم للرسل: اَ بَشَّرْتُمُونِی عَلی اَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ قالُوا بَشَّرْناکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُنْ مِنَ الْقانِطِینَ فقال ابراهیم للرسل: فما خطبکم بعد البشارة؟ قالُوا اِنَّا اُرْسِلْنا اِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ انهم کانوا قوما فاسقین لننذرهم عذاب رب العالمین، قال ابو جعفر(علیه السلام): فقال ابراهیم للرسل: «اِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ اَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ اَهْلَهُ اِلَّا امْرَاَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ قالَ اِنَّکُمْ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ قالُوا بَلْ جِئْناکَ بِما کانُوا فِیهِ یَمْتَرُونَ» یقول: من عذاب الله لننذر قومک العذاب «فَاَسْرِ بِاَهْلِکَ» یا لوط اذا مضی من یومک هذا سبعة ایام و لیالیها «بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ اَحَدٌ اِلَّا امْرَاَتَکَ اِنَّهُ مُصِیبُها ما اَصابَهُمْ» قال ابو جعفر(علیه السلام) فقضوا الی لوط ذلک الامر «اَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِینَ» قال ابو جعفر(علیه السلام): فلما کان یوم الثامن مع طلوع الفجر قدم الله رسلا الی ابراهیم یبشرونه باسحاق و یعزونه بهلاک قوم لوط «الحدیث» [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 20]

«قَالَ وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ اِلَّا الضَّآلُّونَ»(1) ابراهیم(علیه السلام) که بعد از پیری و کبر سنّ بشارت اسماعیل به او داده شد، تعجّب نمود و گفت: آیا بعد از پیری به من بشارت فرزند می دهید؟ و ملائکه به او گفتند:

ما به حق، به تو بشارت دادیم و تو نباید ناامید [از رحمت و عطای خدا] باشی و ابراهیم فرمود: از رحمت خدا ناامید نمی شوند مگر گم راهان.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

نشانه کبر سن و پیری سه چیز است: 1. ضعف بصر و بینایی؛ 2. خمیده شدن کمر؛ 3. ضعف و ناتوانی قدم.(2) صفوان جمّال گوید:

من نماز خود را با امام صادق(علیه السلام) خواندم، و آن حضرت سر به زیر انداخت و گفت:

«خدایا مرا از رحمت خود ناامید مگردان» و سپس با صدای بلند فرمود: «وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ اِلَّا الضَّآلُّونَ ؟!»(3)

ص: 497


1- 791.. سوره ی حجر، آیه ی 56.
2- 792.. فی کتاب الخصال عن الصباح مولی ابی عبد الله(علیه السلام) قال: کنت مع ابی عبد الله فلما مررنا باحد قال: تری الثقب الذی فیه؟ قلت: نعم، قال امّا انا فلست اراه. و علامة الکبر ثلث: کلال البصر و انحناء الظهر ورقة القدم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 22، ح 75]
3- 793.. فی تفسیر العیّاشی عن صفوان الجمال قال: صلیت خلف ابی عبد الله(علیه السلام) فاطرق ثم قال: اللهم لا تقنطنی من رحمتک، ثم جهر فقال: وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ اِلَّا الضَّالُّونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 22، ح 76]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیث مفصّلی فرمود: خداوند می فرماید:

«ای فرزند آدم! تو با احسان من، قدرت بر اطاعت من پیدا کردی، و با بدگمانی خود به من، از رحمت من ناامید شدی!(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

چند چیز از گناهان کبیره است: 1 -- قنوط و ناامیدی از رحمت خدا، 2 -- امن از مکر خدا، 3 -- قتل نفس حرام، 4 -- عقوق والدین، 5 -- خوردن مال یتیم 6 -- رباخواری.(2) «اِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ * وَ اِنَّهَا لَبِسَبِیلٍ مُّقیمٍ * اِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّلْمُؤمِنِینَ»(3) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هیچ مخلوقی نیست مگر آن که بین دو چشم او نوشته شده، مومن است یا کافر، و این از چشم شما پوشیده است و لکن از چشم ائمّه آل محمّد(صلی الله علیه و آله)پوشیده نیست،

ص: 498


1- 794.. فی کتاب التوحید باسناده الی معاذ بن جبل حدیث طویل عن النّبی(صلی الله علیه و آله) یقول فیه: قال الله یا ابن آدم باحسانی الیک قویت علی طاعتی و بسوء ظنک بی قنطت من رحمتی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 22، ح 77]
2- 795.. عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللهِ ع یَقُولُ الْکَبَائِرُ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ وَ الْیَاْسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ وَ الْاَمْنُ مِنْ مَکْرِ اللهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللّٰهُ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ اَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً وَ اَکْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ فَقِیلَ لَهُ اَ رَاَیْتَ الْمُرْتَکِبُ لِلْکَبِیرَةِ یَمُوتُ عَلَیْهَا اَ تُخْرِجُهُ مِنَ الْاِیمَانِ وَ اِنْ عُذِّبَ بِهَا فَیَکُونُ عَذَابُهُ کَعَذَابِ الْمُشْرِکِینَ اَوْ لَهُ انْقِطَاعٌ قَالَ یَخْرُجُ مِنَ الْاِسْلَامِ اِذَا زَعَمَ اَنَّهَا حَلَالٌ وَ لِذَلِکَ یُعَذَّبُ اَشَدَّ الْعَذَابِ وَ اِنْ کَانَ مُعْتَرِفاً بِاَنَّهَا کَبِیرَةٌ وَ هِیَ عَلَیْهِ حَرَامٌ وَ اَنَّهُ یُعَذَّبُ عَلَیْهَا وَ اَنَّهَا غَیْرُ حَلَالٍ فَاِنَّهُ مُعَذَّبٌ عَلَیْهَا وَ هُوَ اَهْوَنُ عَذَاباً مِنَ الْاَوَّلِ وَ یُخْرِجُهُ مِنَ الْاِیمَانِ وَ لَا یُخْرِجُهُ مِنَ الْاِسْلَامِ. [الکافی، ج 2، ص 280]
3- 796.. ، سوره ی حجر، آیات 77-75.

از این رو هر کس بر آنان وارد شود، او را می شناسند که مومن است یا کافر. سپس این آیه را تلاوت نمود «اِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ.»(1) عبد الکریم بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

هیچ بنده ای به دنیا نمی آید جز آن که بین دو چشمان او نوشته شده، مومن است یا کافر، چنان که خداوند می فرماید: «اِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ». سپس فرمود: «ما دشمنان و دوستان خود را می شناسیم…»(2) اسباط بیّاع زطی گوید: خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم که مردی درباره ی آیه فوق سوال نمود و امام(علیه السلام) فرمود:

«مُتَوَسِّمِینَ» ما هستیم، و «سَبِیلٍ مُّقیمٍ» نیز بین ما مقیم است.(3)

ص: 499


1- 797.. فی بصائر الدرجات حدثنی السندی بن الربیع عن الحسن بن علی بن فضال عن علی بن رئاب عن ابی بکر الحضرمی عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: لیس مخلوق الا و بین عینیه مکتوب: مومن او کافر، و ذلک محجوب عنکم و لیس محجوبا عن الائمة من آل محمّد(صلی الله علیه و آله)، ثم لیس یدخل علیهم احد الا عرفوه مومن او کافر، ثم تلا هذه الآیة: ان فی ذلک لآیات للمتوسمین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 22، ح 78]
2- 798.. احمد بن الحسن بن احمد بن ابراهیم عن الحسن بن البرة عن علی بن حسان عن عبد الکریم بن کثیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ویحک یا ابا سلیمان! انه لیس من عبد یولد الا کتب بین عینیه مومن او کافر، قال الله(عزوجل): «اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» نعرف عدونا من ولینا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 22، ح 79]
3- 799.. فی اصول الکافی احمد بن مهران عن عبد العظیم بن عبد الله الحسنی عن ابن ابی عمیر قال: اخبرنی اسباط بیاع الزطی قال: کنت عند ابی عبد الله(علیه السلام) فسئله رجل عن قول الله(عزوجل): «اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ اِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ» قال: نحن المتوسمون و السبیل فینا مقیم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 22، ح 80]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی آیه فوق فرمود:

پیامبر(صلی الله علیه و آله) «متوسّم» بود و بعد از او من و امامان از ذریّه من «مُتَوَسِّمِینَ» هستند.(1) شخصی به نام «هلال» -- امیر مدینه -- گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

ای فرزند رسول خدا مساله ای در فکر من هست و می خواهم از شما سوال کنم؟ امام(علیه السلام) فرمود:

«اگر بخواهی من از مساله تو خبر خواهم داد وگرنه سوال کن» پس من گفتم:

شما از چه راهی به آن چه در باطن من هست اطّلاع پیدا می کنید؟!

ص: 500


1- 800.. محمّد بن یحیی عن سلمة بن الخطاب عن یحیی بن ابراهیم، قال حدثنی اسباط بن سالم قال: کنت عند ابی عبد الله(علیه السلام) فدخل علیه رجل من اهل هیت فقال له: اصلحک الله ما تقول فی قول الله(عزوجل): «اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» قال: نحن المتوسمون و السبیل فینا مقیم. -- محمّد بن اسمعیل عن الفضل بن شاذان عن حماد بن عیسی عن ربعی بن عبد الله عن محمّد بن مسلم عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): «اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» قال: هم الامة، قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اتقوا فراسة المؤمن فانه ینظر بنور الله(عزوجل) فی قول الله(عزوجل) «اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ». -- محمّد بن یحیی عن الحسن بن علی الکوفی عن عبیس بن هشام عن عبد الله بن سلیمان عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): «اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» فقال: هم الائمة «وَ اِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ» قال: لا یخرج منا ابدا. -- محمّد بن یحیی عن محمّد بن الحسین عن محمّد بن اسلم عن ابراهیم بن ایوب عن عمرو بن شمر عن جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی قوله: «اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» قال: کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) المتوسم و انا من بعده، و الائمة من ذریتی المتوسمون و فی نسخة اخری: احمد بن مهران عن محمّد بن علی عن محمّد بن اسلم عن ابرایم بن ایوب باسناده مثله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 23، ح 84-80]

حضرت(علیه السلام) فرمود:

به وسیله توسّم و تفرّس، مگر سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «اِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ»؟! و مگر سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نشنیده ای که می فرماید:

«فَاتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَاِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ؟!»(1)

سوره ی حجر، آیه ی 78 تا 99

متن:

وَ اِنْ کانَ اَصْحابُ الْاَیْکَةِ لَظالِمینَ فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ اِنَّهُما لَبِاِمامٍ مُبینٍ وَ لَقَدْ کَذَّبَ اَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلینَ وَ آتَیْناهُمْ آیاتِنا فَکانُوا عَنْها مُعْرِضینَ وَ کانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتًا آمِنینَ فَاَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُصْبِحینَ فَما اَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما اِلَّا بِالْحَقِّ وَ اِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ اِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ وَ لَقَدْ آتَیْناكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثانی وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْكَ اِلی ما مَتَّعْنا بِهِ اَزْواجًا مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ قُلْ اِنِّی اَنَا النَّذیرُ الْمُبینُ کَما اَنْزَلْنا عَلَی الْمُقْتَسِمینَ الَّذینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضینَ فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ اَجْمَعینَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ اِنَّا کَفَیْناكَ الْمُسْتَهْزِئینَ الَّذینَ یَجْعَلُونَ

ص: 501


1- 801.. فی کتاب معانی الاخبار الهلالی امیر المدینة یقول: سالت جعفر بن محمّد فقلت له: یا بن رسول الله فی نفسی مسالة ارید ان اسئلک عنها، قال: ان شئت اخبرتک بمسالتک قبل ان تسالنی، و ان شئت فاسئل، قال: فقلت له: یا بن رسول الله و بای شی ء تعرف ما فی نفسی قبل سوالی عنه؟ قال: بالتوسم و التفرس، امّا سمعت قول الله(عزوجل): «اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» و قول رسول الله(صلی الله علیه و آله): اتقوا فراسة المؤمن فانه ینظر بنور الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 25]

مَعَ اللهِ اِلهًا آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّكَ یَضیقُ صَدْرُكَ بِما یَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدینَ وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّی یَاْتِیَكَ الْیَقینُ

لغات:

«اَیْکة» مفرد اَیْک است، به معنای درختان درهم پیچیده، و بعضی گفته اند: «ایکه» به معنای غیضه است، و متوسّم ناظر در علامت است، و «توسّم فیه الخیر» اذ عرف سمة ذلک فیه، و «امام» به معنای طریق است و «امام مبین» لوح محفوظ است، و امّا اِمام در لغت به معنای پیشوا و کسی است که از او پیروی می شود، و «حِجر» به معنای منع است و عقل را حِجر گویند، به خاطر این که مانع از قبایح است، و «عِضین» جمع «عِضة» است و اصل آن عِضْوَة و تعضیة است و آن به معنای تفریق و جداسازی است، و عَضَیتُ الشئ اَی فرّقته و بعّضته.(1)

ترجمه:

«اصحاب الایکه» [صاحبان سرزمینهای پردرخت قوم شعیب] مسلماً قوم ستم گری بودند! (78) ما از آن ها انتقام گرفتیم و (شهرهای ویران شده) این دو [قوم لوط و اصحاب الایکه] بر سر راه (شما در سفرهای شام)، آشکار است! (79) و «اصحاب حجر» [قوم ثمود] پیامبران را تکذیب کردند! (80) ما آیات خود را به آنان دادیم ولی آن ها از آن روی گرداندند! (81) آن ها خانه های امن در دل کوه ها می تراشیدند. (82) امّا سرانجام صیحه (مرگبار)، صبحگاهان آنان را فرا گرفت (83) و آن چه را به دست آورده بودند، آن ها را از عذاب الهی نجات نداد! (84) ما آسمان ها و زمین و آن چه را میان آن دو است، جز بحق نیافریدیم و ساعت موعود [قیامت] قطعا فرا خواهد رسید (و جزای

ص: 502


1- 802.. مجمع البیان.

هر کس به او می رسد)! پس، از آن ها به طرز شایسته ای صرف نظر کن (و آن ها را بر نادانیهای شان ملامت ننما)! (85) به یقین، پروردگار تو، آفریننده آگاه است! (86) ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم دادیم! (87) (بنا بر این،) هرگز چشم خود را به نعمت های (مادّی)، که به گروه هایی از آن ها [کفّار] دادیم، میفکن! و به خاطر آن چه آن ها دارند، غمگین مباش! و بال (عطوفت) خود را برای مومنین فرود آر! (88) و بگو: «من انذارکننده آشکارم!» (89) (ما بر آن ها عذابی می فرستیم) همان گونه که بر تجزیه گران (آیات الهی) فرستادیم! (90) همان ها که قرآن را تقسیم کردند (آن چه را به سودشان بود پذیرفتند، و آن چه را بر خلاف هوسهای شان بود رها نمودند)! (91) به پروردگارت سوگند، (در قیامت) از همه آن ها سوال خواهیم کرد… (92) از آن چه عمل می کردند! (93) آن چه را ماموریت داری، آشکارا بیان کن! و از مشرکان روی گردان (و به آن ها اعتنا نکن)! (94) ما شرّ استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد (95) همان ها که معبود دیگری با خدا قرار دادند امّا به زودی می فهمند! (96) ما می دانیم سینه ات از آن چه آن ها می گویند تنگ می شود (و تو را سخت ناراحت می کنند). (97) (برای دفع ناراحتی آنان) پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجده کنندگان باش! (98) و پروردگارت را عبادت کن تا یقین [مرگ] تو فرا رسد! (99)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ»(1) در آیه قبل خداوند پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در مقابل کفّار و مشرکین امر به صفحِ جمیل نمود:

«فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ».

ص: 503


1- 803.. سوره ی حجر، آیه ی 87.

امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید:

«صفح جمیل عفو بدون عتاب و تندی است» و عین این سخن از حضرت رضا(علیه السلام) نیز نقل شده است.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

سبع مثانی و قرآن عظیم، سوره ی فاتحه است، راوی حدیث محمّد بن مسلم می گوید: گفتم: آیا «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» از آیات سبع مثانی می باشد؟ فرمود:

آری افضل آن هاست.(2) در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

سبع مثانی، سوره ی حمد است و آن هفت آیه می باشد و یکی از آیات آن «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» است و به این سبب سبع مثانی به آن گفته شده که در دو رکعت اوّل نمازها خوانده می شود.(3)

ص: 504


1- 804.. فی عیون الاخبار عن الرّضا(علیه السلام) حدیث طویل و فیه قال(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ قال: العفو من غیر عتاب. -- فی امالی الصدوق (ره) باسناده عن الصادق جعفر بن محمّد عن ابیه(علیهما السلام) قال قال علی بن الحسین زین العابدین(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ» قال: العفو من غیر عتاب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 27، ح 95 و 96]
2- 805.. فی تهذیب الاحکام محمّد بن علی بن محبوب عن العبّاس عن محمّد بن ابی عمیر عن ابی ایوب عن محمّد بن مسلم قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن السبع الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ هی الفاتحة؟ قال: نعم، قلت: بسم الله الرحمن الرحیم من السبع المثانی؟ قال: نعم هی افضلهن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 27، ح 97]
3- 806.. فی تفسیر العیّاشی ابن عبدالرّحمن عمن رفعه قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ قال: هی سورة الحمد، و هو سبع آیات: منها «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» و انما سمیت المثانی لانها تثنی فی الرکعتین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 27]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

ماییم «سبع مثانی» که خداوند آن را به پیامبر خود داده است، و ماییم «وجه الله» که بین شما رفت و آمد می کنیم و هر کس ما را بشناسد [به سعادت رسیده و] معرفت پیدا کرده و هر کس ما را نشناخته [و امامت ما را نپذیرفته] راه یقین و معرفت برای او باز است.

و در نسخه ای آمده که فرمود:

«وَ مَنْ جَهِلَنَا فَاَمَامُهُ السَّعِیر» یعنی هر کس ما را نشناسد مقابل او سعیر دوزخ است.

والله العالم.(1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس [بهره ای از] قرآن به او داده شود، و گمان کند به کسی بهره ی بیشتری داده شده است، به راستی بزرگ شمرده چیزی را که خدا کوچک شمرده و کوچک شمرده چیزی را که خدا بزرگ شمرده است!(2)

ص: 505


1- 807.. فی کتاب التوحید باسناده الی ابی سلام عن بعض اصحابنا عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: نحن المثانی التی اعطاها الله نبینا،(صلی الله علیه و آله)، و نحن وجه الله، نتقلب فی الارض بین اظهر کم عرفنا من عرفنا، و من جهلنا فامامه الیقین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 29، ح 110] -- عن سورة بن کلیب عن ابی جعفر ع قال: سمعته یقول نحن المثانی التی اعطی نبینا و نحن وجه الله فی الارض، نتقلب بین اظهرکم عرفنا من عرفنا فامامه الیقین و من انکرنا فامامه السعیر. [تفسیر عیاشی، ج 2، ص، 249]
2- 808.. ابو علی الاشعری عن الحسن بن علی بن عبد الله و حمید بن زیاد عن الخشاب جمیعا عمرو بن جمیع عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): و من اوتی القرآن فظن ان احدا من الناس اوتی افضل مما اوتی، فقد عظم ما حقر الله، و حقر ما عظم الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 29، ح 113]

«لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ اِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ اَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَ لَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ»(1) در شان نزول آیه فوق روایت شده که امام صادق و یا امام باقر(علیهما السلام) می فرمایند:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تنگنا و سختی واقع شد، و از یکی از یهودیان درخواست وام و قرض نمود، و آن مرد یهودی گفت: به خدا سوگند محمّد را گوسفند و شتری نیست، پس من برای چه به او قرض بدهم؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من امین خدا هستم در زمین و آسمان و اگر تو مرا برای چیزی امین قرار بدهی، آن چیز را به تو خواهم داد. و سپس «بدرقة» یعنی سپری از پوست را نزد او گرو گذارد، و این آیه نازل شد، «لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ اِلَی مَا مَتَّعْنَا…»(2) مولّف گوید:

این خطاب از قبیل، «اِیَّاکِ اَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةِ» می باشد.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که آیه فوق نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که راضی و تسلیم به مقدّرات خدا نباشد خود را به خاطر حسرت های دنیا هلاک می کند، و کسی که چشم خود را به اموال مردم بدوزد، اندوه او فراوان می شود و غیظ او شفا نمی یابد، و کسی که نعمت های خدا را منحصر

ص: 506


1- 809.. سوره ی حجر، آیه ی 88.
2- 810.. فی تفسیر العیّاشی عن حماد عن بعض اصحابه عن احدهما(علیهما السلام) قول الله: لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ اِلی ما مَتَّعْنا بِهِ اَزْواجاً مِنْهُمْ قال: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی نزل به ضیقة، [فاستسلف من یهودی] فقال الیهودی: و الله ما لمحمّد ثاغیة و لا راغیة فعلی ما اسلفه؟ فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): انی لامین الله فی سمائه و ارضه و لو ائتمنتنی علی شی ء لادیته الیک، قال: فبعث بدرقة فرهنها عنده، و انزلت علیه: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ اِلی ما مَتَّعْنا بِهِ اَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 30، ح 115]

در خوراک و پوشاک بداند [و توجّه به نعمت های دیگر خدا نداشته باشد] دانش او ناچیز و عذاب او نزدیک است، و کسی که غصّه دنیا را بخورد، بر خدا خشم نموده است، و کسی که از مصیبتی که بر او وارد شده به مردم شکایت کند، از خدا شکایت نموده است، و از این امّت کسی که قاری قرآن باشد و داخل آتش شود، از کسانی خواهد بود که «یَتَّخِذُ آیاتِ اللهِ هُزُواً»، و کسی که نزد ثروت مندی برود و در مقابل او خضوع کند تا از مال او چیزی به او برسد، دو ثلث دین او از بین رفته است!(1) «کَمَا اَنزَلْنَا عَلَی المُقْتَسِمِینَ * الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ * فَوَرَبِّکَ لَنَسْاَلَنَّهُمْ اَجْمَعِیْنَ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود این است که آنان [یعنی قریش] قرآن را تقسیم و تفریق نمودند و از آن ترتیب و تالیفی که خدا در آن قرار داده بود خارج نمودند [و مطابق خواسته های خود آن را جابه جا کردند.](3)

ص: 507


1- 811.. فی تفسیر علی بن ابراهیم اخبرنا احمد بن ادریس قال: حدثنا احمد بن محمّد عن محمّد بن سنان عن المفضّل بن عمر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: لما نزلت هذه الآیة «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ اِلی ما مَتَّعْنا بِهِ اَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من لم یتعز بعزاء الله تقطعت نفسه علی الدنیا حسرات، و من رمی ببصره الی ما فی یدی غیره کثر همه و لم یشف غیظه، و من لم یعلم ان لله علیه نعمة الا فی مطعم او ملبس فقد قصر علمه و دنا عذابه، و من اصبح علی الدنیا حزینا اصبح علی الله ساخطا، و من شکی مصیبة نزلت به فانما یشکو ربه، و من دخل النار من هذه الامة ممن قرا القرآن فهو ممن یتخذ آیات الله هزوا، و من اتی ذا میسرة فتخشع له طلب ما فی یدیه ذهب ثلثا دینه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 30]
2- 812.. سوره ی حجر، آیات 92-90.
3- 813.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قال علی بن ابراهیم فی قوله: الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ قال: قسموا القرآن و لم یؤلفوه علی ما انزله الله، فقال: لَنَسْئَلَنَّهُمْ اَجْمَعِینَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 31، ح 118]

از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که فرمودند:

مقصود از این آیه قریش هستند.(1) مولّف گوید:

در روایات فراوانی که گذشت و خواهد آمد، این معنا یادآوری شده است، مانند تغییر در آیه «آل یاسین» که «الیاسین» خوانده اند و تغییر در آیه «وَ صِراطُ عَلَیٍّ مُسْتَقِیمٌ» که «صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ» خوانده اند و… و با این جابه جایی ها خواسته اند، فضایل اهل البیت(علیهم السلام) را پنهان نمایند و خداوند سوگند یاد نموده که از آن ها مؤاخذه خواهد نمود.

و بعضی گفته اند: شاید مقصود، یهود و نصارا باشند که برخی از آیات قرآن را پذیرفتند و برخی را انکار نمودند و خداوند از آنان مذمّت نموده است. و الله العالم.

«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ * اِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پنج سال در مکّه پنهان و خائف بود و رسالت خود را آشکار نمی کرد و تنها علی و خدیجه(علیهما السلام) به او ایمان آورده بودند و سپس خداوند به او امر نمود تا رسالت خود را آشکار سازد و فرمود: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ…» و چون این آیه نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امر خود را آشکار نمود.(3)

ص: 508


1- 814.. العیّاشی: عن محمّد بن مسلم، عن احدهما، قال فی الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ قال: هم قریش». -- عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم، عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام)، عن قوله الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ. قال: «هم قریش». [تفسیر برهان، ج 3، ص 388، ح 5 و 6]
2- 815.. سوره ی حجر، آیه ی 95.
3- 816.. ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن الحسن، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، و محمّد بن الحسن الصفار جمیعا، قالا: حدثنا محمّد بن الحسین بن ابی الخطاب و محمّد بن عیسی بن عبید، قالا: حدثنا صفوان بن یحیی، عن عبد الله بن مسکان، عن محمّد بن علی الحلبی، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «اکتتم رسول الله(صلی الله علیه و آله) بمکة مختفیا خائفا خمس سنین، لیس یظهر امره، و علی(علیه السلام) معه و خدیجة، ثم امره الله(عزوجل) ان یصدع بما امر به، فظهر رسول الله(صلی الله علیه و آله) و اظهر امره». [تفسیر برهان، ج 3، ص 389، ح 1]

عبید الله بن علی حلبی گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از نزول وحی، سیزده سال در مکّه ماند و چند سال در پنهانی به سر می برد و رسالت خود را آشکار نمی کرد، سه سال در [مضیقه و] هراس از مشرکین به سر برد و امر خود را آشکار نکرد، تا خداوند به او فرمود: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ…» و پس از نزول این آیه رسالت خود را آشکار نمود.(1) محمّد بن ابی عمیر نقل نموده:

که مستهزئین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پنج نفر بوده اند: 1. ولید بن مغیره ی مخزومی؛ 2. عاص بن وائل سهمی؛ 3. اسود بن عبد یغوث زهری؛ 4. اسود بن مطلّب؛ 5. حارث بن طلاطله ثقفی.(2)

ص: 509


1- 817.. و عنه، قال: حدثنا ابی، و محمّد بن الحسن (رضی الله عنه)، قالا: حدثنا سعد بن عبد الله و عبد الله بن جعفر الحمیری و محمّد بن یحیی العطار و احمد بن ادریس جمیعا، عن احمد بن محمّد بن عیسی و محمّد بن الحسین بن ابی الخطاب و ابراهیم بن هاشم جمیعا، عن الحسن بن محبوب، عن علی بن رئاب، عن عبید الله بن علی الحلبی، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «مکث رسول الله(صلی الله علیه و آله) بمکة بعد ما جاءه الوحی عن الله تبارک و تعالی ثلاث عشرة سنة، منها ثلاث سنین مختفیا خائفا لا یظهر حتّی امره الله(عزوجل) ان یصدع بما امره به، فاظهر حینئذ الدعوة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 389، ح 2]
2- 818.. و عنه، قال: حدثنا احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا علی بن ابراهیم بن هاشم، عن ابیه، عن محمّد بن ابی عمیر، عن ابان بن عثمان الاحمر، رفعه، قال: «المستهزئون برسول الله(صلی الله علیه و آله) خمسة: الولید بن المغیرة المخزومی، و العاص بن وائل السهمی، و الاسود بن عبد یغوث الزهری، و الاسود بن المطلب، و الحارث بن الطلاطلة الثقفی». [تفسیر برهان، ج 3، ص 389، ح 3]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در پاسخ یکی از یهودیان شام و علمای آنان که درباره ی مستهزئین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوال نمود فرمود:

خداوند به پیامبر خود فرمود: «اِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» و آنان پنج نفر بودند، و همه آنان را در یک روز خداوند کشت بدون آن که بتوانند کسی را بکشند، امّا ولید بن مغیره، با تیر مردی از بنی خزاعه کشته شد، و آن مرد خزاعی به تیر خود پر بسته بود و به ولید اصابت کرد و رگ بالای صاعد او را قطع نمود و ولید از پای در آمد و گفت:

خدای محمّد(صلی الله علیه و آله) مرا کشت؛ و عاص بن وائل سهمی برای کاری به گردنه ی کداء در بالای مکّه رفته بود و سنگی از زیر پایش لغزید و سقوط نمود و تکّه تکّه شد، در حالی که می گفت:

خدای محمّد(صلی الله علیه و آله) مرا کشت، اسود بن عبد یغوت نیز همراه غلامش می خواست نزد پسرش زمعه برود، پس اندکی در گردنه کداء -- زیر سایه درختی -- نشست و جبرییل آمد و سر او را محکم به درخت کوبید، او به غلامش گفت: مرا نجات بده، غلام گفت: من کسی را نمی بینم جز این که تو خود سر خویش را به درخت می کوبی، او نیز به هلاکت رسید، در حالی که می گفت: خدای محمّد(صلی الله علیه و آله) مرا کشت.

امّا حارث بن طلاطله، هنگامی که باد گرم و سوزانی می وزید از خانه بیرون آمد و به یک مرد حبشی سیاه چهره تبدیل شد و چون به خانه بازگشت و گفت: «من حارث هستم» اهل خانه حرف او را نپذیرفتند و او را کشتند، و او نیز در آن حال می گفت: خدای محمّد(صلی الله علیه و آله) مرا کشت؛ اسود بن مطلّب نیز ماهی شوری را خورد

ص: 510

و بیماری عطش پیدا کرد و آنقدر آب خورد تا شکمش پاره شد و هلاک گردید و در آن حال گفت: خدای محمّد(صلی الله علیه و آله) مرا کشت؛ و همه این حوادث در یک ساعت واقع شد. سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

آنان صبح آن روز نزد حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) بودند و به او می گفتند: «ای محمّد ما تا ظهر به تو مهلت می دهیم، اگر از سخنان خود بازنگشتی تو را خواهیم کشت» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از سخن آنان غمگین شد و به خانه خود رفت و در را بست و در ساعت مقرّر جبرییل نزد او آمد و گفت: خدایت سلام می رساند و می فرماید:

«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ» یعنی رسالت خود را برای اهل مکّه آشکار کن «وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای جبرییل! با تهدید مسخره کنندگان (چه کنم)؟ جبرییل گفت: «اِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» یعنی ما شرّ آنان را از تو برطرف نمودیم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ساعتی پیش آنان نزد من بودند؟! جبرییل گفت:

«شرّ آنان از تو برطرف شد» و این گونه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسالتش را آشکار نمود!(1)

ص: 511


1- 819.. و عنه، قال: حدثنا احمد بن الحسن القطان، قال: حدثنا ابو القاسم عبدالرّحمن بن محمّد الحسینی، قال: حدثنا ابو العبّاس محمّد بن علی الخراسانی، قال: حدثنا ابو سعید سهل بن صالح العبّاسی، عن ابیه و ابراهیم بن عبدالرّحمن الآملی، قال: حدثنا موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، قال: حدثنا جعفر بن محمّد، قال: حدثنی ابی محمّد بن علی، قال: حدثنی ابی علی بن الحسین، قال: حدثنی ابی الحسین بن علی:: «ان امیرالمؤمنین(علیه السلام) قال لیهودی من یهود الشام و احبارهم، و قد اخبره فیما اجاب عنه من جواب مسایله: فاما المستهزئون، فقال الله(عزوجل): اِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ فقتل الله خمستهم، قد قتل کل واحد منهم بغیر قتلة صاحبه فی یوم واحد امّا الولید بن المغیرة، فانه مر بنبل لرجل من بنی خزاعة قد راشه فی الطریق، فاصابته شظیة منه فانقطع اکحله حتّی ادماه، فمات و هو یقول: قتلنی رب محمّد و امّا العاص بن وائل السهمی، فانه خرج فی حاجة له الی کداء، فتدهده تحته حجر، فسقط فتقطع قطعة قطعة، فمات و هو یقول: قتلنی رب محمّد و امّا الاسود بن عبد یغوث، فانه خرج یستقبل ابنه زمعة، و معه غلام له، فاستظل بشجرة تحت کداء، فاتاه جبرییل(علیه السلام)، فاخذ راسه فنطح به الشجرة، فقال لغلامه: امنع عنی هذا فقال: ما اری احدا یصنع بک شیئا الا نفسک. فقتله و هو یقول: قتلنی رب حمّد». قال مصنف هذا الکتاب: و فی خبر آخر فی الاسود، یقال: «ان النّبی(صلی الله علیه و آله) کان قد دعا علیه ان یعمی الله بصره، و ان یثکله بولده. فلما کان فی ذلک الیوم، جاء حتّی صار الی کداء، فاتاه جبرییل(علیه السلام) بورقة خضراء، فضرب بها وجهه فعمی، و بقی حتّی اثکله الله(عزوجل) بولده یوم بدر، ثم مات». «و امّا الحارث بن الطلاطلة، فانه خرج من بیته فی السموم، فتحوّل حبشیا، فرجع الی اهله، فقال: انا الحارث. فغضبوا علیه و قتلوه، و هو یقول: قتلنی رب محمّد و امّا الاسود بن المطلب، فانه اکل حوتا مالحا، فاصابه غلبة العطش، فلم یزل یشرب الماء حتّی انشق بطنه فمات، و هو یقول: قتلنی رب محمّد. و کل ذلک فی ساعة واحدة، و ذلک انهم کانوا بین یدی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقالوا له: یا محمّد، ننتظر بک الی الظهر، فان رجعت عن قولک و الا قتلناک. فدخل النّبی(صلی الله علیه و آله) منزله، فاغلق علیه بابه مغتما بقولهم، فاتاه جبرییل(علیه السلام) ساعته، فقال له: یا محمّد، السّلام یقرئک السّلام، و هو یقول: فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ یعنی اظهر امرک لاهل مکة و ادع، وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ. قال: یا جبرییل، کیف اصنع بالمستهزئین و ما او عدونی؟ قال: اِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ. قال: یا جبرییل، کانوا عندی الساعة بین یدی. فقال: قد کفیتهم. فاظهر امره عند ذلک». [تفسیر برهان، ج 3، ص 389، ح 4]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ * اِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» سه سال پس از نبوّت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز دوشنبه به رسالت رسید علی(علیه السلام) روز سه شنبه اسلام آورد و سپس خدیجه همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مسلمان شد، تا این که ابوطالب وارد بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شد و دید آن حضرت به نماز ایستاده و علی(علیه السلام) در کنار او قرار دارد پس ابوطالب به جعفر که همراه او بود فرمود: تو نیز در کنار پسر عمّ خود به نماز بایست، پس جعفر نیز در طرف چپ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایستاد

ص: 512

و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از بین آنان به جلو رفت و آنان پشت سر آن حضرت قرار گرفتند و پس از آن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به نماز می ایستاد و علی و جعفر و زید بن حارثه و خدیجه به او اقتدا می کردند و چون سه سال گذشت، خداوند به رسول خود(صلی الله علیه و آله) فرمود: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ * اِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ…»(1)

ص: 513


1- 820.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ اِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» فانها نزلت بمکة بعد ان نبئ رسول الله(صلی الله علیه و آله) بثلث سنین، و ذلک ان النبوّة نزلت علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوم الاثنین و اسلم علی یوم الثلثاء ثم اسلمت خدیجة بنت خویلد زوجة رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثم دخل ابو طالب الی النّبی و هو یصلی و علی بجنبه، و کان مع ابی طالب جعفر فقال له ابو طالب: صل جناح ابن عمک، فوقف جعفر علی یسار رسول الله فبدر رسول الله(صلی الله علیه و آله) من بینهما، فکان یصلی رسول الله و علی(علیه السلام) و جعفر و زید بن حارثة و خدیجة، فلما اتی لذلک ثلث سنین، انزل الله علیه: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ اِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» و کان المستهزؤن برسول الله خمسة الولید بن المغیرة، و العاص بن وائل، و الاسود بن المطلب، و الاسود بن عبد یغوث، و الحارث بن طلاطلة الخزاعی، فمر الولید بن المغیرة و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) دعا علیه لما کان بلغه من اذائه و استهزائه، فقال: اللهم اعم بصره، و اثکله بولده، فعمی بصره و قتل ولده ببدر فمر الولید بن المغیرة برسول الله(صلی الله علیه و آله) و معه جبرییل(علیه السلام)، فقال جبرییل: یا محمّد هذا الولید بن المغیرة و هو من المستهزئین بک. قال: نعم، و قد کان مر برجل من خزاعة و هو یریش نبالا له، فوطئ علی بعضها فاصاب اسفل عقبه قطعة من ذلک، فدمیت فلما مر بجبرییل(علیه السلام) اشار الی ذلک، فرجع الولید الی منزله و نام علی سریره، و کانت ابنته نائمة اسفل منه فانفجر الموضع الذی اشار الیه جبرییل(علیه السلام) اسفل عقبه فسال منه الدم حتّی صار الی فراش ابنته، فانتبهت ابنته فقالت: یا جاریة ا تحل وکاء القربة؟ قال الولید: ما هذا وکاء القربة و لکنه دم ابیک، فاجمعی لی ولدی و ولد اخی فانی میت فجمعتهم فقال لعبد الله بن ابی ربیعة: ان عمارة بن الولید بارض الحبشة بدار مضیعة، فخذ کتابا من محمّد الی النجاشی ان یرده، ثم قال لابنه هاشم و هو اصغر ولده: یا بنی اوصیک بخمس خصال فاحفظها: اوصیک بقتل ابی دهم الدوسی فانه غلبنی علی امراتی و هی بنته، و لو ترکها و بعلها کانت تلد لی ابنا مثلک، و دمی فی خزاعة و ما تعمدوا قتلی، و اخاف ان تفتنوا بعدی، و دمی فی بنی خزیمة بن عامر و دیاتی فی ثقیف فخذه و لا سقف نجران علی مائتا دینار فاقضها، ثم فاضت نفسه، و مر ربیعة بن الاسود برسول الله(صلی الله علیه و آله) فاشار جبرییل الی بصره فعمی و مات، و مر به الاسود بن عبد یغوث، فاشار جبرییل الی بطنه فلم یزل یستسقی حتّی شق بطنه، و مر العاص بن وائل فاشار جبرییل الی رجله فدخل یداه فی اخمص قدمیه و خرجت من ظاهره و مات، و مر ابن الطلاطلة فاشار جبرییل الی وجهه فخرج الی جبال تهامة فاصابته السمائم و استسقی حتّی انشق بطنه، و هو قول الله: «اِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» فخرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقام علی الحجر فقال: یا معشر قریش، یا معاشر العرب ادعو کم الی شهادة ان لا اله الا الله، و انی رسول الله، و آمر کم بخلع الانداد و الاصنام فاجیبونی تملکون بها العرب، و تدین لکم العجم، و تکونون ملوکا فی الجنة، فاستهزؤا منه و قالوا: جن محمّد بن عبد الله، و لم یجسروا علیه لموضع ابی طالب، فاجتمعت قریش الی ابی طالب فقالوا: یا ابا طالب ان ابن اخیک قد سفه احلامنا و سب آلهتنا، و افسد شباننا، و فرق جماعتنا، فان کان یحمله علی ذلک الغرم جمعنا له مالا فیکون اکثر قریش مالا، و نزوجه ای امراة شاء من قریش، فقال له ابو طالب: ما هذا یا ابن اخی؟ فقال: یا عم هذا دین الله الذی ارتضاه لانبیائه و رسله، بعثنی الله رسولا الی الناس، فقال: یا بن اخی ان قومک قد اتونی یسالونی ان اسئلک ان تکف عنهم، فقال: یا عم انی لا استطیع ان اخالف امر ربی، فکف عنه ابو طالب، ثم اجتمعوا الی ابی طالب فقالوا: انت سیّد من ساداتنا فادفع الینا محمّدا لنقتله و تملک علینا، فقال ابو طالب قصیدته الطویلة، و یقول فیها: و لما رایت القول لاود بینهم و قد قطعوا کل العری و الوسایل کذبتم و بیت الله یبزی محمّد و لما نطاعن دونه و نناضل و ننصره حتّی نصرع حوله و نذهل عن ابنائنا و الحلائل قال: فلما اجتمعت [قریش] علی قتل رسول الله(صلی الله علیه و آله) و کتبوا الصحیفة القاطعة، جمع ابو طالب بنی هاشم و حلف لهم بالبیت و الرکن و المقام و المشاعر فی الکعبة، لئن شاکت محمّدا شوکة لاتین علیکم یا بنی هاشم فادخله الشعب، و کان یحرسه باللیل و النهار قائما بالسیف علی راسه اربع سنین، فلما خرجوا من الشعب حضرت ابا طالب الوفاة، فدخل علیه رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو یجود بنفسه، فقال: یا عم ربیت صغیرا و کفلت یتیما، فجزاک الله عنی خیرا اعطنی کلمة اشفع لک بها عند ربی، فروی انه لم یخرج من الدنیا حتّی اعطی رسول الله الرّضا، و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لو قمت المقام المحمود لشفعت لابی و امی و عمی و اخ کان لی مواخیا فی الجاهلیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 32]

ص: 514

«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ…»(1) امام صادق(علیه السلام) در حدیث مفصّلی می فرماید:

… رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چون فضایل وصیّ خود علی(علیه السلام) را بیان نمود در قلوب اصحاب او نفاق به وجود آمد، و سخنانی را در این باره گفتند، و چون به گوش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسید غمگین و ناراحت شد، و خداوند به او فرمود:

ای محمّد! «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ»، «فَاِنَّهُمْ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَ لَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللهِ یَجْحَدُونَ» یعنی آنان بدون حجّت سخن می گویند. از سویی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با آنان الفت برقرار می نمود، و از آنان کمک می گرفت، و همواره چیزی از فضایل وصیّ خود را بیان می نمود، تا این که این سوره نازل شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چون مرگ خود را نزدیک دید رسماً درباره ی وصیّ خود با آنان احتجاج نمود.(2)

ص: 515


1- 821.. سوره ی حجر، آیه ی 97.
2- 822.. فی اصول الکافی محمّد بن الحسین و غیره عن سهل عن محمّد بن عیسی و محمّد بن یحیی و محمّد بن الحسین جمیعا عن محمّد بن سنان عن اسمعیل بن جابر و عبد الکریم بن عمرو عن عبد الحمید بن ابی الدیلم عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه حاکیا عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) ذکر من فضل وصیه ذکرا، فوقع النفاق فی قلوبهم فعلم رسول الله(صلی الله علیه و آله) ذلک و ما یقولون، فقال الله جل ذکره: یا محمّد و لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ فَاِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللهِ یَجْحَدُونَ لکنهم یجحدون بغیر حجة لهم و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یتالفهم و یستعین ببعضهم علی بعض، و لا یزال یخرج لهم شیئا فی فضل وصیه حتّی نزلت هذه السورة، فاحتج علیهم حین اعلم بموته و نعیت الیه نفسه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 37]

حفص بن غیاث گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

کسی که [در دنیا] صبر کند، مدّت کوتاهی را صبر کرده است، و کسی که جزع و بی صبری کند مدّت کوتاهی را بی صبری کرده است. سپس فرمود: بر تو باد به صبر در همه امور چرا که خداوند پیامبر خود حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را مبعوث به رسالت خود نمود و او را امر به صبر و ارفاق کرد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صبر نمود، چرا که خداوند به او فرمود: «وَ اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا * وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ اُولِی النَّعْمَةِ»(1)، و فرمود: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ فَاِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ * وَ مَا یُلَقَّاهَا اِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ مَا یُلَقَّاهَا اِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ.»(2) سپس فرمود: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به قدری در مقابل مشرکین صبر کرد، تا نسبت های خطرناکی به او دادند و صبر او لبریز شد، و به ستوه آمد، و خداوند به او فرمود: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُن مِّنَ السَّاجِدِینَ.»(3)

ص: 516


1- 823.. سوره ی مزّمل، آیه ی 10 و 11.
2- 824.. سوره ی فصّلت، آیه ی 34 و 35.
3- 825.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، و علی بن محمّد القاسانی جمیعا، عن القاسم ابن محمّد الاصفهانی، عن سلیمان بن داود المنقری، عن حفص بن غیاث، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «یا حفص ان من صبر صبر قلیلا، و من جزع جزع قلیلا، ثم قال: علیک بالصبر فی جمیع امورک، فان الله(عزوجل) بعث محمّدا(صلی الله علیه و آله)، فامره بالصبر و الرفق، فقال: وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ اُولِی النَّعْمَةِ، و قال تبارک و تعالی: ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ فَاِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَ ما یُلَقَّاها اِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها اِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ فصبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) حتّی نالوه بالعظائم و رموه بها، فضاق صدره، فانزل الله(عزوجل) علیه: وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 395، ح 1]

«وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَاْتِیَکَ الْیَقِینُ»(1) در کتاب مصباح الشریعه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

عمل کنندگان همه هلاک شدند، جز آنان که عملشان عبادت و بندگی خدا بود، و عابدان نیز همه هلاک شدند، جز آنان که عبادتشان از روی علم و آگاهی بود، و عالمان نیز همه هلاک شدند، جز آنان که در علم خود صادق و راست گو بودند، و صادقان نیز همه هلاک شدند، جز آنان که اهل اخلاص بودند، و مخلصان نیز همه هلاک شدند، جز آنان که باتقوا و پرهیزکار بودند، و با تقواها نیز همه هلاک شدند، جز آنان که اهل یقین بودند، و آنان که به یقین رسیده اند، بر خُلق و سرشتی عظیم دست یافته اند، از این رو خداوند می فرماید: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَاْتِیَکَ الْیَقِینُ.»(2)

ص: 517


1- 826.. سوره ی حجر، آیه ی 99.
2- 827.. فی کتاب (مصباح الشریعة): قال الصادق(علیه السلام): «هلک العاملون الا العابدون، و هلک العابدون الا العالمون، و هلک العالمون الا الصادقون، و هلک الصادقون الا المخلصون، و هلک المخلصون الا المتقون، و هلک المتقون الا الموقنون، و ان الموقنین لعلی خلق عظیم، قال الله تعالی: وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَاْتِیَکَ الْیَقِینُ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 398]

ص: 518

سوره ی نحل محلّ نزول: مکّه، جز سه آیه ی آخر آن که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: این سوره بعد از سوره ی کهف نازل شده است.

عدد آیات: آیات این سوره 118 آیه است.(1) مرحوم فیض گوید: سوره نحل 118 آیه است و چهل آیه اوّل آن در مکّه نازل شده و بقیّه آن از «وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی اللّهِ» تا آخر سوره در مدینه نازل شده است و برخی گفته اند: همه سوره در مکّه نازل شده جز سه آیه آخر آن که در مدینه نازل شده است.(2) ثواب قرائت سوره ی نحل مرحوم صدوق در کتاب ثواب الاعمال از محمّد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هر کس در هر ماه سوره ی نحل را بخواند، از خسارت و ضرر و زیان محفوظ می ماند، و هفتاد نوع از بلاها و مصائب از او دور می شود، که ساده ترین آن ها، دیوانگی

ص: 519


1- 828.. تفسیر برهان.
2- 829.. تفسیر صافی.

و جذام و پیسی خواهد بود، و جایگاه او بهشت «عَدن» می باشد که در وسط بهشت قرار دارد.(1) و در کتاب خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

هر کس این سوره را بخواند، خداوند نعمت هایی که به او داده است را، بر او حساب نمی کند، و اگر در آن روز و آن شبی که این سوره را خوانده از دنیا برود، پاداش کسی را خواهد داشت که با وصیّت نیکو از دنیا رفته باشد، و اگر آن را بنویسد و در باغی دفن کند، همه ی درختان آن باغ می سوزد، و اگر در خانه ای گذاشته شود قبل از پایان سال اهل آن خانه می میرند.(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر این سوره را بنویسد، و در دیوار باغی بگذارد، میوه های آن باغ می ریزد، و اگر در منزلی گذارده شود، اهل آن قبل از پایان سال هلاک می شوند، پس باید از خدا ترسید، و این کار را به جز در حق ظالم، انجام نداد.(3)

ص: 520


1- 830.. فی کتاب ثواب الاعمال باسناده الی ابی جعفر(علیه السلام) قال: من قرا سورة النحل فی کل شهر کفی المغرم فی الدنیا، و سبعین نوعا من انواع البلاء اهونه الجنون و الجذام و البرص، و کان مسکنه فی جنة عدن و هی وسط الجنان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 38، ح 1]
2- 831.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: «من قرا هذه السورة لم یحاسبه الله تعالی بما انعم علیه، و ان مات یومه او لیلته و تلاها کان له من الاجر کالذی مات و احسن الوصیة، و من کتبها و دفنها فی بستان احترق جمیعه، و ان ترکت فی منزل قوم هلکوا قبل السنة جمیعهم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 401، ح 3]
3- 832.. و عن الصادق(علیه السلام) قال: «من کتبها و جعلها فی حائط البستان لم تبق شجرة تحمّل الا و سقط حملها و تنثر، و ان جعلها فی منزل قوم بادوا و انقرضوا من اولهم الی آخرهم فی تلک السنة، فاتق الله -- یا فاعله -- و لا تعمله الا لظالم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 401، ح 4]

سوره ی نحل، آیات 1 تا 21

متن:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَتی اَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ اَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ اَنْ اَنْذِرُوا اَنَّهُ لا اِلهَ اِلَّا اَنَا فَاتَّقُونِ َلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ بِالْحَقِّ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ خَلَقَ الْاِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَاِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ وَ الْاَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فیها دِفْ ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَاْکُلُونَ وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَ حینَ تَسْرَحُونَ وَ تَحْمِلُ اَثْقالَکُمْ اِلی بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغیهِ اِلَّا بِشِقِّ الْاَنْفُسِ اِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زینَةً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ وَ عَلَی اللهِ قَصْدُ السَّبیلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ اَجْمَعینَ هُوَ الَّذی اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَکُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فیهِ تُسیمُونَ یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّیْتُونَ وَ النَّخیلَ وَ الْاَعْنابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ اِنَّ فی ذلِكَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِاَمْرِهِ اِنَّ فی ذلِكَ

ص: 521

لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ وَ ما ذَرَاَ لَکُمْ فِی الْاَرْضِ مُخْتَلِفًا اَلْوانُهُ اِنَّ فی ذلِكَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ وَ هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَاْکُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْكَ مَواخِرَ فیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ وَ اَلْقی فِی الْاَرْضِ رَواسِیَ اَنْ تَمیدَ بِکُمْ وَ اَنْهارًا وَ سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ اَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ اَ فَلا تَذَکَّرُونَ وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها اِنَّ اللهَ لَغَفُورٌ رَحیمٌ وَ اللهُ یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ وَ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لا یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ اَمْواتٌ غَیْرُ اَحْیاءٍ وَ ما یَشْعُرُونَ اَیَّانَ یُبْعَثُونَ

لغات:

برخی گفته اند: «تسبیح» در لغت [و استعمالات قرآن] چهار معنی دارد: 1. تنزیه کقوله تعالی: «سُبْحانَ الَّذِی اَسْری بِعَبْدِهِ»؛ 2. به معنای استثناء کقوله: «لَوْ لا تُسَبِّحُونَ»؛ ای تستثنون، و استثناء به معنای «ان شاء الله» گفتن است، 3. به معنای نماز کقوله: «فَلَوْ لا اَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ»؛ 4. به معنای نور، چنان که در حدیث آمده: «فلو لا سبحات وجهه» یعنی نور وجهه، و روح نیز به ده معنا آمده است: 1. حیاة النفوس؛ 2. رحمت؛ چنان که در آیه «فَرَوح و ریحان» آمده؛ 3. نبوّت، چنان که در «یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ اَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ»؛ 4. عیسی روح الله؛ 5. جبرییل؛ 6. به معنای نفخ؛ 7. به معنای وحی، چنان که در آیه «وَ کَذلِکَ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ رُوحاً مِنْ اَمْرِنا» آمده است؛ 8. ملکی اعظم از همه ملائکه؛ 9. به معنای نفس، «فاذا نام العبد خرجت نفسه و بقی روحه و اذا مات خرجت نفسه و روحه معاً…»، و اَنْعام جمع نَعَم به معنای شتر است، و «دِفْئ» وسیله پوشش است، و «اراحة» بازگرداندن گلّه به خوابگاه آنان است، و «سروح» خروج گلّه به چراگاه است،

ص: 522

و «قصد السبیل» یعنی استقامت طریق، و «جائر» به معنای مایل به باطل است، و «تسیمون الابل» به معنای چرانیدن ابل است، و «سامَتَ» یعنی رَعَت و «ابل سائمّه» شتری است که خود به چرا می رود و «ابل معلوفه» آن شتری است که به او علف می دهند، و «مواخر» جمع مَخْربه معنای شکافته شدن آب است، چنان که گفته می شود: «مخرت السفینة الماء»، یعنی کشتی آب را شکافت، و «مَخْر» صدای وزیدن باد را نیز گویند، و مَخَر الارض یعنی شقّها للزراعة، و «ان تمید بکم» یعنی تضطرب بکم.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر فرمان خدا (برای مجازات مشرکان و مجرمان،) فرا رسیده است برای آن عجله نکنید! منزّه و برتر است خداوند از آن چه همتای او قرار می دهند! (1) فرشتگان را با روح (الهی) بفرمانش بر هر کس از بندگانش بخواهد نازل می کند (و به آن ها دستور می دهد) که مردم را انذار کنید (و بگویید:) معبودی جز من نیست از (مخالفت دستور) من، بپرهیزید! (2) آسمان ها و زمین را بحق آفرید او برتر است از این که همتایی برای او قرار می دهند! (3) انسان را از نطفه بی ارزشی آفرید و سرانجام (او موجودی فصیح، و) مدافع آشکار از خویشتن گردید! (4) و چهارپایان را آفرید در حالی که در آن ها، برای شما وسیله پوشش، و منافع دیگری است و از گوشت آن ها می خورید! (5) و در آن ها برای شما زینت و شکوه است به هنگامی که آن ها را به استراحتگاهشان بازمی گردانید، و هنگامی که (صبحگاهان) به صحرا می فرستید! (6) آن ها بارهای سنگین شما را به شهری حمل می کنند که جز با مشقّت زیاد، به آن نمی رسیدید پروردگارتان رؤوف و رحیم است (که این وسایل حیات را در اختیارتان قرار داده)! (7) همچنین اسبها و استرها و الاغها را آفرید تا بر آن ها سوار شوید و زینت شما باشد، و چیزهایی می آفریند که نمی دانید. (8) و بر

ص: 523

خداست که راه راست را (به بندگان) نشان دهد امّا بعضی از راه ها بیراهه است! و اگر خدا بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت می کند (ولی اجبار سودی ندارد). (9) او کسی است که از آسمان، آبی فرستاد، که نوشیدن شما از آن است و (همچنین) گیاهان و درختانی که حیوانات خود را در آن به چرا می برید، نیز از آن است. (10) خداوند با آن (آب باران)، برای شما زراعت و زیتون و نخل و انگور، و از همه میوه ها می رویاند مسلماً در این، نشانه روشنی برای اندیشمندان است. (11) او شب و روز و خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت و ستارگان نیز به فرمان او مسخّر شمایند در این، نشانه هایی است (از عظمت خدا،) برای گروهی که عقل خود را به کار می گیرند! (12) (علاوه بر این،) مخلوقاتی را که در زمین به رنگهای گوناگون آفریده نیز مسخّر (فرمان شما) ساخت در این، نشانه روشنی است برای گروهی که متذکّر می شوند! (13) او کسی است که دریا را مسخّر (شما) ساخت تا از آن، گوشت تازه بخورید و زیوری برای پوشیدن (مانند مروارید) از آن استخراج کنید و کشتیها را می بینی که سینه دریا را می شکافند تا شما (به تجارت پردازید و) از فضل خدا بهره گیرید شاید شکر نعمت های او را بجا آورید! (14) و در زمین، کوه های ثابت و محکمی افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد و نهرها و راه هایی ایجاد کرد، تا هدایت شوید. (15) و (نیز) علاماتی قرار داد و (شب هنگام) به وسیله ستارگان هدایت می شوند. (16) آیا کسی که (این گونه مخلوقات را) می آفریند، هم چون کسی است که نمی آفریند؟! آیا متذکّر نمی شوید؟! (17) و اگر نعمت های خدا را بشمارید، هرگز نمی توانید آن ها را احصا کنید خداوند بخشنده و مهربان است! (18) خداوند آن چه را پنهان می دارید و آن چه را آشکار می سازید، می داند. (19) معبودهایی را که غیر از خدا می خوانند، چیزی را خلق نمی کنند بلکه خودشان هم مخلوقند! (20) آن ها مردگانی هستند که هرگز استعداد حیات ندارند و نمی دانند (عبادت کنندگانشان) در چه زمانی محشور می شوند! (21)

ص: 524

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اَتَی اَمْرُ اللهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ * یُنَزِّلُ الْمَلآئِکَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ اَمْرِهِ»(1) یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) از آن حضرت درباره ی آیه فوق سوال نمود و امام(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که خداوند به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از امری تا زمان معیّنی خبر بدهد، نباید مردم شتاب کنند، تا آن وقت فرا برسد، سپس فرمود: خدا اگر خبر بدهد چیزی به وقوع خواهد رسید، مثل آن است که واقع شده باشد، چنان که خداوند می فرماید: «اَتَی اَمْرُ اللهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ…»(2) ابان بن تغلب گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

هنگامی که خداوند قیام قائم(علیه السلام) را اراده نماید، جبرییل را به صورت پرنده سفیدی می فرستد، و او یک پای خود را روی کعبه می گذارد و پای دیگر خود را روی بیت المقدّس می گذارد، و با صدای بلند می گوید: «اَتَی اَمْرُ اللهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ»، سپس قائم(علیه السلام) حضور پیدا می کند و دو رکعت نماز نزد مقام ابراهیم می خواند و باز می گردد و اصحاب او که 313 نفر هستند اطراف او خواهند بود، و برخی از آنان شبانه از بستر خود جدا می شوند و خود را به آن حضرت می رسانند، پس حضرت مهدی(علیه السلام) قیام می کند در حالی که در دست او سنگی است و چون آن را می اندازد، زمین سبز و خرّم می شود.(3)

ص: 525


1- 833.. سوره ی نحل، آیه ی 1 و 2.
2- 834.. العیّاشی: عن هشام بن سالم، عن بعض اصحابنا، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله اَتی اَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ. قال: «اذا اخبر الله النّبی(صلی الله علیه و آله) بشی ء الی الوقت فهو قوله اَتی اَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ حتّی یاتی ذلک الوقت». و قال: «ان الله اذا اخبر ان شیئا کائن فکانه قد کان». [تفسیر برهان، ج 3، ص 405]
3- 835.. عن ابان بن تغلب، عن ابی عبد الله(علیه السلام): «ان اوّل من یبایع القائم جبرییل(علیه السلام)، ینزل علیه فی صورة طیر ابیض فیبایعه، ثم یضع رجلا علی البیت الحرام و رجلا علی بیت المقدّس، ثم ینادی بصوت رفیع یسمع الخلائق: اَتی اَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 405]

عبد الرّحمن بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

مقصود از «اَتَی اَمْرُ اللّهِ» امر ما می باشد و خداوند امر نموده که درباره ی آن عجله و شتاب نکنید و خداوند قائم ما را به وسیله گروهی از ملائکه و مومنین و رعب و ترس تایید خواهد نمود، همانند وقتی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) قیام نمود، و خداوند درباره ی او فرمود: «کَمَا اَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیْتِکَ بِالْحَقِّ.»(1) شیخ مفید نیز این روایت را در کتاب غیبت خود(2)، از عبد الرّحمن بن کثیر نقل نموده است.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه زمانی نازل شد که قریش از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواستند که عذاب بر آنان نازل شود و خداوند در پاسخ آنان فرمود: «اَتَی اَمْرُ اللهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ.»(3) «یُنَزِّلُ الْمَلآئِکَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ اَمْرِهِ عَلَی مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ اَنْ اَنذِرُواْ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلَّا اَنَا فَاتَّقُونِ»(4) ابو بصیر گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه ی فوق سوال کردم، فرمود:

مقصود جبرییل است که بر پیامبران نازل می شود، و مقصود از روح آن ملکی است

ص: 526


1- 836.. محمّد بن ابراهیم النعمانی، قال: اخبرنا علی بن احمد، عن عبید الله بن موسی العلوی، قال: حدثنا علی بن الحسین، عن علی بن حسان، عن عبدالرّحمن بن کثیر، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله(عزوجل): اَتی اَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ. قال: «هو امرنا، امر الله(عزوجل) ان لا یستعجل به حتّی یؤیده الله بثلاثة اجناد: الملائکة، و المؤمنین، و الرعب، و خروجه کخروج رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و ذلک قوله(عزوجل): کَما اَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 403]
2- 837.. کتاب غیبت، ص 162.
3- 838.. القمیّ قال نزلت لمّا سالت قریش رسول اللَّه صلَّی اللَّه علیه و آله و سلم ان ینزل علیهم العذاب فانزل اللَّه اَتی اَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ. [تفسیر صافی، ج 3، ص 126]
4- 839.. سوره ی نحل، آیه ی 2.

که همواره با پیامبران و اوصیای آنان می باشد و از آنان جدا نمی شود و حقایق را به آنان تفهیم می کند و از طرف خداوند آنان را تقویت و کمک می نماید، تا با «لا اله الّا الله و محمّد رسول الله» خداوند پرستش شود و مردم بنده مطیع و منقاد او گردند، چه این که جنّ و انس و ملک، تنها، با شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) خدا را می پرستند و عبادت می کنند و خداوند همه مخلوقات را برای عبادت خویش خلق نموده است.(1) امام باقر(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

مقصود خداوند از «اَنذِرُواْ اَنَّهُ لَا اِلَهَ اِلَّا اَنَاْ فَاتَّقُونِ» کتاب خدا و دعوت پیامبران است [و ملائکه به آنان می گویند که این گونه بگویند.](2) «خَلَقَ الاِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَاِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ * وَ الاَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ…»(3) مولّف گوید:

از این آیه تا آیه 18 خداوند درباره ی خلقت انسان و حیوانات و نزول باران و روئیدن گیاه و درخت و میوه ها و خلقت شب و روز و خورشد و ماه و ستارگان و بهره گیری

ص: 527


1- 840.. سعد بن عبد الله، قال: حدثنا محمّد بن عیسی بن عبید و محمّد بن الحسین، و موسی بن عمر بن یزید الصیقل، عن علی بن اسباط، عن علی بن ابی حمزة، عن ابی بصیر، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله(عزوجل): یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ اَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ. فقال: «جبرییل الذی انزل علی الانبیاء، و الروح یکون معهم و مع الاوصیاء، لا یفارقهم، یفقههم و یسددهم من عند الله، و انه لا اله الا هو، محمّد رسول الله، و بهما عبد الله و استعبد الخلق علی هذا، الجن و الانس و الملائکة، و لم یعبد الله ملک و لا انس و لا جان الا بشهادة ان لا اله الا الله و ان محمّدا رسول الله، و ما خلق الله(عزوجل) خلقا الا لعبادته». [تفسیر برهان، ج 3، ص 404، ح 5]
2- 841.. ثم قال: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ اَنْ اَنْذِرُوا اَنَّهُ لا اِلهَ اِلَّا اَنَا فَاتَّقُونِ یقول: «بالکتاب و النبوّة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 405، ح 9]
3- 842.. سوره ی نحل، آیه ی 4 و 5.

انسان از نعمت های زمینی و دریائی و خلقت کوه ها برای آرامش زمین و نعمت های گوناگون دیگر سخن گفته و در پایان فرموده است: «اگر شما نعمت های خدا را شماره کنید به نهایتی نخواهید رسید و نمی توانید آن ها را احصا نمایید».

این آیات حقّا نشانه هایی از قدرت و حکمت و علم الهی است و باید سبب تقویت ایمان و اقرار به عجز و ناتوانی انسان از شکر نعمت های الهی بشود و حق شکر او را به جا بیاورد، و حق شکر خداوند همان گونه که در روایات آمده این است که خود را عاجز از شکر نعمت های خدا بداند از این رو معصومین(علیهم السلام) در سخنان و دعاهای خود فرموده اند: «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ…»(1) روایت شده که حضرت زین العابدین(علیه السلام) هنگامی که آیه ی «وَ اِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللهِ لَا تُحْصُوهَا» را قرائت می نمود، می فرمود:

«سُبْحَانَ مَنْ لَمْ یَجْعَلْ فِی اَحَدٍ مِنْ مَعْرِفَةِ نِعَمِهِ اِلَّا الْمَعْرِفَةَ بِالتَّقْصِیرِ عَنْ مَعْرِفَتِهَا، کَمَا لَمْ یَجْعَلْ فِی اَحَدٍ مِنْ مَعْرِفَةِ اِدْرَاکِهِ اَکْثَرَ مِنَ الْعِلْمِ باَنَّهُ لَایُدْرِکُهُ، فَشَکَرَ -- جَلَّ وَ عَزَّ -- مَعْرِفَةَ الْعَارِفِینَ بِالتَّقْصِیرِ عَنْ مَعْرِفَةِ شُکْرِهِ، فَجَعَلَ مَعْرِفَتَهُمْ بِالتَّقْصِیرِ شُکْراً کَمَا عَلِمَ عِلْمَ الْعَالِمِینَ اَنَّهُمْ لَایُدْرِکُونَهُ، فَجَعَلَهُ اِیمَاناً، عِلْماً مِنْهُ اَنَّهُ قَدرُ وُسْعِ الْعِبَادِ، فَلَا یَتَجَاوَزُ ذلِکَ، فَاِنَّ شَیْئاً مِنْ خَلْقِهِ لَایَبْلُغُ مُدی عِبَادَتِهِ، وَ کَیْفَ یُبْلَغُ مَدی عِبَادَتِهِ مَنْ لَامُدی لَهُ وَ لَا کَیْفَ، تَعَالَی اللهُ عَنْ ذلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً.»(2)

ص: 528


1- 843.. نهج البلاغه، ج 1، ص 13، خطبه 1.
2- 844.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن محمّد، عن بعض اصحابه، رفعه، قال: کان علی بن الحسین(علیهما السلام) اذا قرا هذه الآیة: وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها یقول: «سبحان من لم یجعل فی احد من معرفة نعمه الا المعرفة بالتقصیر عن معرفتها، کما لم یجعل فی احد من معرفة ادراکه اکثر من العلم انه لا یدرکه، فشکر جل و عز معرفة العارفین بالتقصیر عن معرفة شکره، فجعل معرفتهم بالتقصیر شکرا. کما علم علم العالمین انهم لا یدرکونه فجعله ایمانا، علما منه انه قد وسع العباد فلا یتجاوز ذلک، فان شیئا من خلقه لا یبلغ مدی عبادته، و کیف یبلغ مدی عبادته من لا مدی له و لا کیف؟ تعالی الله قدرا عن ذلک علوا کبیرا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 410، ح 1]

مولّف گوید:

حقّا در این جملات باید تامّل نمود وگرنه انسان گرفتار غرور و عجب و خودپسندی و غفلت خواهد شد، و در سوره ی ابراهیم نیز در تفسیر آیه «وَ آتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَاَلْتُمُوهُ وَ اِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللهِ لَا تُحْصُوهَا» روایاتی در این معنا گذشت و ما باید عاجزانه اعتراف به تقصیر و نادانی و ناتوانی خود بکنیم و بگوییم: «اللَّهُمَّ لَاتَجْعَلْنِی مِنَ الْمُعَارِینَ، وَ لَا تُخْرِجْنِی مِنَ التَّقْصِیرِ.»(1) اکنون می گوییم:

آیات فوق از محکمات است و ما به برخی از لغات آن ها اشاره می کنیم. مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «وَ الْاَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْ ءٌ وَ مَنافِعُ» گوید:

«دفء» حواشی شتر را گویند؛ بلکه باید ادفاء گفته شود و آن ها پوشش هایی است مانند پشم و کرک شتر که مردم به وسیله آن ها خود را می پوشانند.

و در تفسیر «وَ لَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ» گوید:

یعنی هنگامی که این چهارپایان از چراگاه باز می گردند و هنگامی که به چراگاه می روند برای شما زیبایی دارند.

ص: 529


1- 845.. اَبُو عَلِیٍّ الْاَشْعَرِیُّ، عَنْ عِیسَی بْنِ اَیُّوبَ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ یُونُسَ: عَنْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام)، قَالَ: قَالَ: «اَکْثِرْ مِنْ اَنْ تَقُولَ: اللّٰهُمَّ لَاتَجْعَلْنِی مِنَ الْمُعَارِینَ، وَلَا تُخْرِجْنِی مِنَ التَّقْصِیرِ». قَالَ: قُلْتُ: اَمَّا الْمُعَارُونَ، فَقَدْ عَرَفْتُ اَنَّ الرَّجُلَ یُعَارُ الدِّینَ، ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْهُ، فَمَا مَعْنیٰ «لَا تُخْرِجْنِی مِنَ التَّقْصِیرِ»؟ فَقَالَ: «کُلُّ عَمَلٍ تُرِیدُ بِهِ اللّٰهَ(عزوجل) فَکُنْ فِیهِ مُقَصِّراً عِنْدَ نَفْسِکَ؛ فَاِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ فِی اَعْمَالِهِمْ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ اللّٰهِ مُقَصِّرُونَ اِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللّٰهُ(عزوجل)». [کافی، ج 3، ص 186]

و در تفسیر «وَ تَحْمِلُ اَثْقَالَکُمْ اِلَی بَلَدٍ لَّمْ تَکُونُواْ بَالِغِیهِ اِلَّا بِشِقِّ الاَنفُسِ» گوید:

یعنی شما بارهای سنگین خود را از شهری مانند مکّه و مدینه و شهرهای دیگر بر این چهارپایان حمل می کنید، در حالی که خود نمی توانید این بارهای سنگین را جابه جا کنید مگر با سختی فراوان.(1) و در تفسیر «وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغَالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهَا وَ زِینَةً» زراره گوید:

از امام باقر و یا امام صادق(علیهما السلام) درباره ی گوشت آن ها سوال نمودم، فرمود: «ما از گوشت آن ها کراهت داریم» زراره گوید: گفتم: مگر این نیست که گوشت آن ها حلال است؟ فرمود: آری حلال است و لکن مردم از گوشت آن ها اعراض نموده اند، و خداوند حیواناتی را به خاطر گوشت آفریده [مانند گوسفند و گاو و…] و این حیوانات را برای سواری آفریده است.(2)

ص: 530


1- 846.. و قال علی بن ابراهیم، فی قوله: خَلَقَ الْاِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَاِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ قال: خلقه من قطرة من ماء مهین «فی المصدر: قطرة ماء منتن»، فیکون خصیما متکلما بلیغا. -- ثم قال: و قال ابو الجارود فی قوله: وَ الْاَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْ ءٌ وَ مَنافِعُ و الدف ء: حواشی الابل، و یقال: بل هی الادفاء من البیوت و الثیاب. -- ثم قال علی بن ابراهیم فی قوله: دِفْ ءٌ ای ما یستدفئون به، مما یتخذ من صوفها و وبرها. -- ثم قال: و قوله: وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ قال: حین ترجع من المرعی، وَ حِینَ تَسْرَحُونَ حین تخرج الی المرعی. -- علی بن ابراهیم فی معنی الآیة، قال: الی مکة و المدینة و جمیع البلدان. [تفسیر برهان، ج 2، ص 405]
2- 847.. العیّاشی: عن زرارة، عن احدهما(علیهما السلام)، قال: سالته عن ابوال الخیل و البغال و الحمیر. قال: فکرهها. قلت: الیس لحمها حلالا؟ قال: فقال: «الیس قد بین الله لکم: وَ الْاَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْ ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَاْکُلُونَ و قال فی الخیل و البغال و الحمیر: لِتَرْکَبُوها وَ زِینَةً فجعل للاکل الانعام التی قص الله فی الکتاب، و جعل للرکوب الخیل و البغال و الحمیر، و لیس لحومها بحرام و لکن الناس عافوها». [تفسیر برهان، ج 3، ص 407، ح 1]

و در تفسیر «وَ یَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» گوید:

مقصود عجایبی از مخلوقات دریائی و زمینی است [که بشر به آن ها پی نبرده است.](1) و در تفسیر «تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها» گوید:

مقصود جواهر و چیزهای ارزشمندی است که از دریا به دست می آید.(2) «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ»(3) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر این آیه فرمود:

مقصود از نجم ستاره «جُدیّ» است که ثابت است و بنای قبله بر آن است، و به وسیله این ستاره در دریا و خشکی مردم [قبله و] راه ها را پیدا می کنند.(4) امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید:

این آیه ظاهری دارد و باطنی دارد و ظاهر آن این است که مقصود از «نجم» ستاره ی جُدیّ می باشد که هیچ گاه غروب نمی کند و به وسیله آن در خشکی و دریا قبله

ص: 531


1- 848.. علی بن ابراهیم: قال: وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها و لم یقل(عزوجل) لترکبوها و تاکلوها، کما قال فی الانعام. وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ قال: العجائب التی خلقها الله فی البر و البحر وَ عَلَی اللهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَ مِنْها جائِرٌ یعنی الطریق و قوله: هُوَ الَّذِی اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَکُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ ای تزرعون و قوله: یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّیْتُونَ وَ النَّخِیلَ وَ الْاَعْنابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ یعنی بالمطر: اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ. [تفسیر برهان، ج 3، ص 407، ح 4]
2- 849.. وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها یعنی ما یخرج من البحر من انواع الجواهر. [تفسیر قمی، ج 1، ص 383]
3- 850.. سوره ی نحل، آیه ی 16.
4- 851.. عن اسماعیل بن ابی زیاد عن جعفر بن محمّد عن ابیه عن آبائه عن علی بن ابی طالب(علیه السلام) قال: قال رسول الله ص «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ» قال: هو الجدی لانه نجم لا تزول و علیه بناء القبلة، و به یهتدی اهل البر و البحر. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 256، ح 12]

و راه ها شناخته می شود.(1) داود جصّاص گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

مقصود از نجم رسول خداست(صلی الله علیه و آله) و مقصود از علامات، ائمّه(علیهم السلام) هستند.(2) حضرت رضا(علیه السلام) نیز فرمود:

علامات ما هستیم و نجم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد.(3) و در روایت دیگری از امام صادق و یا امام باقر(علیهما السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از نجم، امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. و در چندین روایت در تفسیر عیّاشی آمده که نجم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و علامات اوصیای او(علیهم السلام) هستند که مردم به واسطه آنان هدایت می شوند.(4)

ص: 532


1- 852.. عن اسماعیل بن ابی زیاد، عن جعفر بن محمّد، عن ابیه، عن آبائه، عن علی بن ابی طالب: قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ قال: هو الجدی، لانه نجم لا یزول، و علیه بناء القبلة، و به یهتدی اهل البر و البحر». -- عن اسماعیل بن ابی زیاد، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ. قال: «ظاهر و باطن، الجدی، علیه تبنی القبلة، و به یهتدی اهل البر و البحر لانه لا یزول». [تفسیر برهان، ج 3، ص 409، ح 12 و 13]
2- 853.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد الاشعری، عن معلی بن محمّد، عن ابی داود المسترق، قال: حدثنا داود الجصاص، قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ، قال: «النجم: رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و العلامات: الائمة:». [تفسیر برهان، ج 3، ص 408]
3- 854.. و عنه، قال: حدثنی ابی، عن الحسین بن خالد، عن ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال: وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ، قال: «العلامات: الاوصیاء، و النجم: رسول الله(صلی الله علیه و آله)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 408، ح 5]
4- 855.. و عنه: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن الوشاء، عن اسباط بن سالم، قال: سال الهیثم ابا عبد الله(علیه السلام) -- و انا عنده -- عن قوله(عزوجل): وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ. فقال: «رسول الله(صلی الله علیه و آله): النجم، و العلامات: الائمة:». -- و عنه: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن الوشاء، قال: سالت الرّضا(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ، قال: «نحن العلامات، و النجم: رسول الله(صلی الله علیه و آله)». -- علی بن ابراهیم، قال: حدثنی ابی، عن النضر بن سوید، عن القاسم بن سلیمان، عن معلی بن خنیس، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «النجم: رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و العلامات: الائمة:». [تفسیر برهان، ج 2، ص 408، ح 2، 3 و 4]

مرحوم طبرسی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مائیم علامات و نجم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و آن حضرت فرمود: خداوند نجوم را، امان برای اهل آسمان ها قرار داد، و اهل بیت من را نیز امان برای اهل زمین قرار داد.(1) مولّف گوید:

در سوره ابراهیم ذیل آیه «وَ آتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَاَلْتُمُوهُ…»(2) تفسیر آیه «وَ اِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ…»(3) گذشت.

«وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ لَا یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ * اَمْواتٌ غَیْرُ اَحْیَاء…»(4) مولّف گوید:

خداوند در آیات پیشین نعمت های خود را که دلالت بر خلقت و قدرت و علم و حکمت و رحمت او داشت بیان نمود، و اکنون در ردّ مشرکین و بُت پرستان می فرماید: «آنان بُت هایی را می پرستند که هرگز چیزی را نمی آفرینند و خود مخلوق و آفریده دیگری هستند، بلکه مردگانی می باشند که نمی دانند در چه زمانی در قیامت محشور خواهند شد» چنان که در آیات دیگری نیز می فرماید:

ص: 533


1- 856.. الطبرسی، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «نحن العلامات، و النجم رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و لقد قال: ان الله جعل النجوم امانا لاهل السماء، و جعل اهل بیتی امانا لاهل الارض». [تفسیر برهان، ج 2، ص 410، ح 14]
2- 857.. آیات 36-34.
3- 858.. سوره ی نحل، 18.
4- 859.. سوره ی نحل، آیات 20 و 21.

«اَ فَمَن یَخْلُقُ کَمَن لاَّ یَخْلُقُ اَ فَلا تَذَکَّرُونَ»(1)، و یا می فرماید: «اَ یُشْرِکُونَ مَا لَا یَخْلُقُ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ * وَ لَا یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَ لَا اَنفُسَهُمْ یَنصُرُونَ * وَ اِن تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدَی لَا یَتَّبِعُوکُمْ سَوَاء عَلَیْکُمْ اَ دَعَوْتُمُوهُمْ اَمْ اَنتُمْ صَامِتُونَ…»(2)، و یا می فرماید:

«وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَ لآ اَنفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ * وَ اِن تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدَی لَا یَسْمَعُواْ وَ تَرَاهُمْ یَنظُرُونَ اِلَیْکَ وَ هُمْ لَا یُبْصِرُونَ…»(3)

سوره ی نحل، آیه ی 22 تا 35

متن:

اِلهُکُمْ اِلهٌ واحِدٌ فَالَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ لا جَرَمَ اَنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرینَ وَ اِذا قیلَ لَهُمْ ما ذا اَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا اَساطیرُ الْاَوَّلینَ لِیَحْمِلُوا اَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ اَوْزارِ الَّذینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ اَلا ساءَ ما یَزِرُونَ قَدْ مَکَرَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَاَتَی اللهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ اَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُخْزیهِمْ وَ یَقُولُ اَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذینَ کُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فیهِمْ قالَ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ اِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَی الْکافِرینَ الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی اَنْفُسِهِمْ فَاَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلی اِنَّ اللهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ فَادْخُلُوا اَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرینَ وَ قیلَ لِلَّذینَ اتَّقَوْا ما ذا اَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْرًا لِلَّذینَ اَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقینَ جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ لَهُمْ فیها ما یَشاؤُنَ کَذلِكَ یَجْزِی اللهُ

ص: 534


1- 860.. سوره ی نحل، آیه ی 17.
2- 861.. سوره ی اعراف، آیات 193-191.
3- 862.. سوره ی اعراف، آیات 197 و 198.

الْمُتَّقینَ الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ هَلْ یَنْظُرُونَ اِلَّا اَنْ تَاْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ اَوْ یَاْتِیَ اَمْرُ رَبِّكَ کَذلِكَ فَعَلَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللهُ وَ لکِنْ کانُوا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ فَاَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ وَ قالَ الَّذینَ اَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْ ءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْ ءٍ کَذلِكَ فَعَلَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ اِلَّا الْبَلاغُ الْمُبینُ

لغات:

«قواعد» جمع قاعدة، به معنای اساس و بنیان و پایه است، و «شقاق» به معنای خلاف و جدایی در معنا است، و «تُشاقّون» یعنی شما در یک جانب، و مسلمانان در جانب دیگر، از این رو به کسی که از اطاعت امام و جماعت مسلمین جدا شده باشد می گویند: «شقّ عصا المسلمین» و اصل شِقّ، به معنای نصف است یعنی او در شقِّ، غیر از شقّ مسلمانان قرار گرفته است، و «بلاغ و ابلاغ» رساندن معنا به غیر است، و حرص، طلب چیزی است با جدیّت و کوشش.(1)

ترجمه:

معبود شما خداوند یگانه است امّا کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند، دل های شان (حق را) انکار می کند و مستکبرند. (22) قطعا خداوند از آن چه پنهان می دارند و آن چه آشکار می سازند با خبر است او مستکبران را دوست نمی دارد! (23) و هنگامی که به آن ها گفته شود: «پروردگار شما چه نازل کرده است؟» می گویند: «این ها

ص: 535


1- 863.. مجمع البیان.

(وحی الهی نیست) همان افسانه های دروغین پیشینیان است!» (24) آن ها باید روز قیامت، (هم) بار گناهان خود را بطور کامل بر دوش کشند و هم سهمی از گناهان کسانی که به خاطر جهل، گم راهشان می سازند! بدانید آن ها بار سنگین بدی بر دوش می کشند! (25) کسانی که قبل از ایشان بودند (نیز) از این توطئه ها داشتند ولی خداوند به سراغ شالوده (زندگی) آن ها رفت و آن را از اساس ویران کرد و سقف از بالا بر سرشان فرو ریخت و عذاب (الهی) از آن جایی که نمی دانستند به سراغ شان آمد! (26) سپس روز قیامت خدا آن ها را رسوا می سازد و می گوید: «شریکانی که شما برای من ساختید، و به خاطر آن ها با دیگران دشمنی می کردید، کجا هستید؟!» (در این هنگام،) کسانی که به آن ها علم داده شده می گویند: «رسوایی و بدبختی، امروز بر کافران است!» (27) همان ها که فرشتگان (مرگ) روحشان را می گیرند در حالی که به خود ظلم کرده بودند! در این موقع آن ها تسلیم می شوند (و بدروغ می گویند:) ما کار بدی انجام نمی دادیم! آری، خداوند به آن چه انجام می دادید عالم است! (28) (به آن ها گفته می شود:) اکنون از درهای جهنم وارد شوید در حالی که جاودانه در آن خواهید بود! چه جای بدی است جایگاه مستکبران! (29) (ولی هنگامی که) به پرهیزگاران گفته می شد: «پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟» می گفتند: «خیر (و سعادت)» (آری،) برای کسانی که نیکی کردند، در این دنیا نیکی است و سرای آخرت از آن هم بهتر است و چه خوب است سرای پرهیزگاران! (30) باغ هایی از بهشت جاویدان است که همگی وارد آن می شوند نهرها از زیر درختانش می گذرد هر چه بخواهند در آن جا هست خداوند پرهیزگاران را چنین پاداش می دهد! (31) همان ها که فرشتگان (مرگ) روحشان را می گیرند در حالی که پاک و پاکیزه اند به آن ها می گویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام می دادید!» (32) آیا آن ها انتظاری جز این دارند که فرشتگان (قبض ارواح) به سراغ شان

ص: 536

بیایند، یا فرمان پروردگارت (برای مجازاتشان) فرا رسد (آن گاه توبه کنند؟! ولی توبه آن ها در آن زمان بی اثر است! آری،) کسانی که پیش از ایشان بودند نیز چنین کردند! خداوند به آن ها ستم نکرد ولی آنان به خویشتن ستم می نمودند! (33) و سرانجام بدیهای اعمال شان به آن ها رسید و آن چه را (از وعده های عذاب) استهزا می کردند، بر آنان وارد شد. (34) مشرکان گفتند: «اگر خدا می خواست، نه ما و نه پدران ما، غیر او را پرستش نمی کردیم و چیزی را بدون اجازه او حرام نمی ساختیم!» (آری،) کسانی که پیش از ایشان بودند نیز همین کارها را انجام دادند ولی آیا پیامبران وظیفه ای جز ابلاغ آشکار دارند؟! (35)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اِلَهُکُمْ اِلَهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنکِرَةٌ وَ هُم مُّسْتَکْبِرُونَ * لا جَرَمَ اَنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرینَ»(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «فَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ» عدم ایمان به رجعت است، و مقصود از «قُلُوبُهُم مُّنکِرَةٌ»، «قُلُوبُهُم کافرة» می باشد، و مقصود از «وَ هُم مُّسْتَکْبِرُونَ» تکبّر از پذیرفتن ولایت علی(علیه السلام) است، از این رو خداوند پس از آن می فرماید: «لَا جَرَمَ اَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَ مَا یُعْلِنُونَ» یعنی خداوند به خوبی سخنان آشکار و پنهان آنان را درباره ی علی(علیه السلام) می داند، و او مستکبران از ولایت علی(علیه السلام) را دوست نمی دارد، بلکه آنان مبغوض اویند.(2)

ص: 537


1- 864.. سوره ی نحل، آیه ی 22 و 23.
2- 865.. علی، بن ابراهیم، قال: حدثنی جعفر بن احمد، قال: حدثنا عبد الکریم بن عبد الرحیم، عن محمّد بن علی، عن محمّد بن الفضیل، عن ابی حمزة الثمالی، قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول فی قوله: فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ: «یعنی انهم لا یؤمنون بالرجعة انها حق قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ یعنی انها کافرة وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ یعنی انهم عن ولایة علی(علیه السلام) مستکبرون لا جَرَمَ اَنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ عن ولایة علی(علیه السلام)». و قال: «نزلت هذه الآیة هکذا: وَ اِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا اَنْزَلَ رَبُّکُمْ فی علی قالُوا اَساطِیرُ الْاَوَّلِینَ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 411، ح 2]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آیه «24» این گونه نازل شده است: «وَ اِذَا قِیلَ لَهُم مَّاذَا اَنزَلَ رَبُّکُمْ فی علیٍّ قَالُواْ اَسَاطِیرُ الاَوَّلِینَ» و مقصودشان گفته های بنی اسراییل است، و مقصود از «لِیَحْمِلُواْ اَوْزَارَهُمْ کَامِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ» این است که آنان کفر خود را در قیامت کامل خواهند نمود، و گناه خود و گناه کسانی که از روی جهل گم راهشان نموده اند را نیز به دوش خواهند گرفت.(1) «لِیَحْمِلُواْ اَوْزَارَهُمْ کَامِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مِنْ اَوْزَارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ…»(2) کمیت اسدی شاعر گوید:

خدمت امام باقر(علیه السلام) رسیدم، و آن حضرت به من فرمود: به خدا سوگند اگر مالی نزد ما بود به تو می دادیم، و لکن من آن چه را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی حسّان گفت:

به تو می گویم، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «همواره روح القدس با تو خواهد بود تا وقتی که از ما دفاع کنی».

کمیت می گوید: گفتم: از وضع آن دو نفر به من خبر دهید؟ ناگهان امام(علیه السلام) بالش و وساده را گرفت و آن را دو نیم کرد و به سینه گرفت و فرمود: به خدا سوگند ای

ص: 538


1- 866.. … و قال نزلت هذه الآیة هکذا «و اذا قیل لهم ما ذا انزل ربکم فی علی قالوا اساطیر الاوّلین» و قال علی بن ابراهیم فقال الله(عزوجل) لِیَحْمِلُوا اَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ اَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ قال یحملون آثامهم یعنی الذین غصبوا امیرالمؤمنین ع و آثام کل من اقتدی بهم. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 383]
2- 867.. سوره ی نحل، آیه ی 25.

کمیت! هر خون ناحقّی که ریخته شود، و هر مالی که به ناحق گرفته شود و هر سنگی جای سنگ دیگری قرار بگیرد، گناه آن به گردن آن دو نفر خواهد بود!(1) «قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَاَتَی اللّهُ بُنْیَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَ اَتَاهُمُ الْعَذَابُ…»(2) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

«این آیه درباره ی دشمنان آل محمّد(علیهم السلام) است و مقصود از «بنیان» خانه مکرشان می باشد که در آن اجتماع می نمودند، و آن خانه را خداوند از بنیان بر کند چرا که در آن خانه، هدف خطرناکی داشتند و مومنین نمی دانستند، و چون مردند خداوند برای همیشه آنان را در آتش قرار داد.»(3) مولّف گوید:

آن چه گذشت خلاصه چند روایت است از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام).

مردی در مسجد کوفه مقابل امیرالمؤمنین(علیه السلام) ایستاد و گفت: یا امیرالمؤمنین!

ص: 539


1- 868.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد الاشعری، عن معلی بن محمّد، عن الوشاء، عن ابان، عن عقبة بن بشیر الاسدی، عن الکمیت بن زید الاسدی، قال: دخلت علی ابی جعفر(علیه السلام) فقال: «و الله -- یا کمیت -- لو کان عندنا مال لاعطیناک منه، و لکن لک ما قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لحسان بن ثابت: لن یزال معک روح القدس ما ذببت عنا». قال: قلت: خبرنی عن الرجلین؟ قال: فاخذ الوسادة فکسرها فی صدره، ثم قال: «و الله -- یا کمیت -- ما اهریقت محجمة من دم، و لا اخذ مال من غیر حله، و لا قلب حجر عن حجر، الا ذاک فی اعناقهما». [تفسیر برهان، ج 3، ص 412]
2- 869.. سوره ی نحل، آیه ی 26.
3- 870.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن محمّد بن ابی عمیر عن ابی ایوب عن محمّد بن مسلم عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله «قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَاَتَی اللهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ اَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ» قال: بیت مکر هم ای ماتوا فالقاهم هم الله فی النار، و هو مثل لاعداء آل محمّد علیهم السّلام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 50]

درباره ی روز چهارشنبه و فال بد زدن به آن، برای من توضیح بدهید که آن کدام چهارشنبه است؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آن، چهارشنبه آخر ماه است که به آن محاق گویند، و در آن روز قابیل برادر خود هابیل را کشته است، و ابراهیم را در آتش انداخته اند، و سقف بر آنان فرود آمده است «فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَ اَتَاهُمُ الْعَذَابُ.»(1) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «قَالَ الَّذِینَ اُوتُواْ الْعِلْمَ اِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ الْسُّوءَ عَلَی الْکَافِرِینَ» ائمّه(علیهم السلام) هستند، که در روز قیامت به دشمنان خود می گویند: کجا رفتند کسانی که شما به آنان شرک می ورزیدید و از آنان در دنیا اطاعت می کردید؟!(2) «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظَالِمِی اَنفُسِهِمْ فَاَلْقَوُاْ السَّلَمَ مَا کُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَی اِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ…»(3) امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:

هیچ کس از مردم نیست مگر آن که هنگام جان دادن می داند که از کدام گروه خواهد بود، و آیا برای او بهشت آماده شده است و یا دوزخ؟ او اگر ولیّ خدا باشد، درهای بهشت برای او باز می شود، و راه بهشت برای او آماده خواهد بود، و آن چه

ص: 540


1- 871.. فی کتاب الخصال عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال قام رجل الی امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی الجامع بالکوفة فقال: یا امیرالمؤمنین اخبرنی عن یوم الاربعاء و التطیر منه و ثقله و ای اربعاء هو؟ فقال(علیه السلام): آخر اربعاء فی الشهر و هو المحاق، و فیه قتل قابیل هابیل اخاه، و یوم الاربعاء القی ابراهیم فی النار، و یوم الاربعاء فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ (الحدیث) و فی عیون الاخبار مثله سواء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 50، ح 70]
2- 872.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: ثم یوم القیمة یُخْزِیهِمْ وَ یَقُولُ اَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذِینَ تُشَاقُّونَ فِیهِمْ قالَ الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ اِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَی الْکافِرِینَ قالَ: الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ الائمة علیهم السّلام یقولون لاعدائهم: این شرکاؤکم و من اطعتموهم فی الدنیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 50]
3- 873.. سوره ی نحل، آیه ی 28.

خداوند برای او آماده کرده است را می بیند و به همین خاطر، خود را فارغ از هر چیزی می کند، و هر سخنی و بار سنگینی از او برداشته می شود.

و اگر دشمن خدا باشد در آن حال درهای آتش به روی او باز می شود، و راه های آتش برای او آماده می گردد، و به آن چه خداوند برای او آماده نموده می نگرد، و به سوی هر سختی و مکروهی رو می آورد، و وارد بر هر شرّی می شود، و همه این مناظر را هنگام مرگ می بیند و یقین می کند، چنان که خداوند [درباره ی آنان] می فرماید:

«الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظَالِمِی اَنفُسِهِمْ فَاَلْقَوُاْ السَّلَمَ مَا کُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَی اِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ».

و [درباره ی زیان کاران] می فرماید:

«بَلَی اِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ * فَادْخُلُواْ اَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ».

سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

بر شما باد به تقوای خدا، چرا که همه خیر در تقوا می باشد، و خیری در غیر تقوا نیست، و با تقوا خوبی ها [و برکات] به دست می آید، و خیر دنیا و آخرت در آن هاست و تقوی به غیر عنایت خدا به دست نخواهد آمد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْاْ مَاذَا اَنزَلَ رَبُّکُمْ قَالُواْ خَیْرًا لِّلَّذِینَ اَحْسَنُواْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِینَ.»(1)

ص: 541


1- 874.. فی امالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): انه لیس من احد من الناس تفارقه روحه جسده حتّی یعلم الی ای منزلین یصیر، الی الجنة ام الی النار، اعد و هو الله او ولی، فان کان ولیا لله فتحت له ابواب الجنة، و شرع طرقها و نظر الی ما اعد الله له فیها، ففرغ من کل شغل، و وضع عنه کل ثقل، و ان کان عدو لله فتحت له ابواب النار و شرع له طرقها، و نظر الی ما اعد الله له فیها، فاستقبل کل مکروه و نزل کل شرور، کل هذا یکون عند الموت و عنده یکون بیقین، قال الله تعالی: «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» و یقول، الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی اَنْفُسِهِمْ فَاَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلی اِنَّ اللهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ فَادْخُلُوا اَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ و یقول فیه(علیه السلام) ایضا، علیکم بتقوی الله فانها تجمع الخیر و لا خیر غیرها، و یدرک بها من الخیر ما لا یدرک بغیرها من خیر الدنیا و الآخرة، قال الله(عزوجل): وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا اَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ اَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 52، ح 75]

«الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از (طَیِّبِینَ) مومنانی هستند، که ولادت و نطفه آنان پاک بوده است.

سپس گوید: مقصود از بشارت در دنیا، و بشارت در آخرت در آیه «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ کَانُواْ یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الآخِرَةِ» این است که در دنیا مومن خواب های خوب می بیند و در آخرت و هنگام مرگ نیز به او بشارت داده می شود، چنان که خداوند می فرماید: «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ.»(2)

سوره ی نحل، آیات 36 تا 55

متن:

وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولًا اَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللهُ

ص: 542


1- 875.. سوره ی نحل، آیه ی 32.
2- 876.. و فیه قوله: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ» قال: فی الحیوة الدنیا الرؤیا الحسنة یراها المؤمن، و فی الآخرة عند الموت و هو قوله: «تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 53، ح 78]

وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْاَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ اِنْ تَحْرِصْ عَلی هُداهُمْ فَاِنَّ اللهَ لا یَهْدی مَنْ یُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ وَ اَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ اَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللهُ مَنْ یَمُوتُ بَلی وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذی یَخْتَلِفُونَ فیهِ وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّهُمْ کانُوا کاذِبینَ اِنَّما قَوْلُنا لِشَیْ ءٍ اِذا اَرَدْناهُ اَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ وَ الَّذینَ هاجَرُوا فِی اللهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ لَاَجْرُ الْآخِرَةِ اَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ اِلَّا رِجالًا نُوحی اِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ اَنْزَلْنا اِلَیْكَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ اَ فَاَمِنَ الَّذینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ اَنْ یَخْسِفَ اللهُ بِهِمُ الْاَرْضَ اَوْ یَاْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ اَوْ یَاْخُذَهُمْ فی تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزینَ اَوْ یَاْخُذَهُمْ عَلی تَخَوُّفٍ فَاِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ اَ وَ لَمْ یَرَوْا اِلی ما خَلَقَ اللهُ مِنْ شَیْ ءٍ یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیَمینِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّدًا لِلهِ وَ هُمْ داخِرُونَ وَ لِلهِ یَسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِکَةُ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ وَ قالَ اللهُ لا تَتَّخِذُوا اِلهَیْنِ اثْنَیْنِ اِنَّما هُوَ اِلهٌ واحِدٌ فَاِیَّایَ فَارْهَبُونِ وَ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ لَهُ الدِّینُ واصِبًا اَ فَغَیْرَ اللهِ تَتَّقُونَ وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللهِ ثُمَّ اِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَاِلَیْهِ تَجْئَرُونَ ثُمَّ اِذا کَشَفَ الضُّرَّ عَنْکُمْ اِذا فَریقٌ مِنْکُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

لغات:

«حِرص» طلب نمودن چیزی با جدیّت و کوشش است و «حَرَصَ یَحْرصُ» از باب علم

ص: 543

یعلم است و «تخوّف» به معنای تنقّص است، و آن این است که به تدریج از آنان گرفته شود، تا احدی باقی نماند و این حالتی است که از آن خوف فنا و هلاک پیدا می شود، و «دین واصب» دین دائم و واجب است، و «وَصَبَ الشئ وَصُوباً» اذا دام و «وصب الدین» یعنی وجب و ثبت، و «وَصْب» به معنای اَلَم و درد نیز می آید و آن به خاطر دوام عمل است که سبب ناتوانی و بیماری می شود، و «تجئرون» از جُؤار، به معنای فریاد و استغاثه است و «جَاَرَ الثور» اذا رفع صوته من جوعٍ و غیره.

ترجمه:

ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد و گروهی ضلالت و گم راهی دامانشان را گرفت پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود! (36) هر قدر بر هدایت آن ها حریص باشی، (سودی ندارد چرا) که خداوند کسی را که گم راه ساخت، هدایت نمی کند و آن ها یاورانی نخواهند داشت! (37) آن ها سوگندهای شدید به خدا یاد کردند که: «هرگز خداوند کسی را که می میرد، برنمی انگیزد!» آری، این وعده قطعی خداست (که همه مردگان را برای جزا بازمی گرداند) ولی بیشتر مردم نمی دانند! (38) هدف این است که آن چه را در آن اختلاف داشتند، برای آن ها روشن سازد و کسانی که منکر شدند، بدانند دروغ می گفتند! (39) (رستاخیز مردگان برای ما مشکل نیست زیرا) وقتی چیزی را اراده می کنیم، فقط به آن می گوییم: «موجود باش!» بلافاصله موجود می شود. (40) آن ها که پس از ستم دیدن در راه خدا، هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبی به آن ها می دهیم و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر می دانستند! (41) آن ها کسانی هستند که صبر و استقامت پیشه کردند، و تنها بر پروردگارشان توکّل می کنند. (42) و پیش از تو، جز مردانی که به آن ها وحی می کردیم، نفرستادیم! اگر نمی دانید، از آگاهان

ص: 544

بپرسید (تا تعجّب نکنید از این که پیامبر اسلام از میان همین مردان برانگیخته شده است)! (43) (از آن ها بپرسید که) از دلایل روشن و کتب (پیامبران پیشین آگاهند!) و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم، تا آن چه به سوی مردم نازل شده است برای آن ها روشن سازی و شاید اندیشه کنند! (44) آیا توطئه گران از این ایمن گشتند که ممکن است خدا آن ها را در زمین فروبرد، و یا مجازات (الهی)، از آن جا که انتظارش را ندارند، به سراغ شان آید؟!… (45) یا به هنگامی (که برای کسب مال و ثروت افزونتر) در رفت و آمدند، دامانشان را بگیرد در حالی که قادر به فرار نیستند؟!… (46) یا بطور تدریجی، با هشدارهای خوف انگیز آنان را گرفتار سازد؟! چرا که پروردگار شما، رؤوف و رحیم است.

(47) آیا آن ها مخلوقات خدا را ندیدند که سایه های شان از راست و چپ حرکت دارند، و با خضوع برای خدا سجده می کنند؟! (48) (نه تنها سایه ها، بلکه) تمام آن چه در آسمان ها و زمین از جنبندگان وجود دارد، و همچنین فرشتگان، برای خدا سجده می کنند و تکبّر نمی ورزند. (49) آن ها (تنها) از (مخالفت) پروردگارشان، که حاکم بر آن هاست، می ترسند و آن چه را ماموریت دارند انجام می دهند. (50) خداوند فرمان داده: «دو معبود (برای خود) انتخاب نکنید معبود (شما) همان خدای یگانه است تنها از (کیفر) من بترسید!» (51) آن چه در آسمان ها و زمین است، از آن اوست و دین خالص (نیز) همواره از آن او می باشد آیا از غیر او می ترسید؟! (52) آن چه از نعمت ها دارید، همه از سوی خداست! و هنگامی که ناراحتی به شما رسد، فقط او را می خوانید! (53) (امّا) هنگامی که ناراحتی و رنج را از شما برطرف می سازد، ناگاه گروهی از شما برای پروردگارشان همتا قائل می شوند. (54) (بگذار) تا نعمت هایی را که به آن ها داده ایم کفران کنند! (اکنون) چند روزی (از متاع دنیا) بهره گیرید، امّا به زودی خواهید دانست (سرانجام کارتان به کجا خواهد کشید)! (55)

ص: 545

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ اُمَّةٍ رَّسُولاً اَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ…»(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

خداوند هرگز پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد، مگر آن که او را به ولایت ما، و برائت و بیزاری از دشمنان ما موظّف نمود، چنان که می فرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ اُمَّةٍ رَّسُولاً اَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ…» و در آیه ی «وَ مِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ» فرمود:

ضلالت به خاطر تکذیب آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و سپس فرمود: «فَسِیرُواْ فِی الاَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ». [مانند عاد و ثمود و…](2) «وَ اَقْسَمُواْ بِاللهِ جَهْدَ اَیْمَانِهِمْ لَا یَبْعَثُ اللّهُ مَن یَمُوتُ بَلَی وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»(3) ابو بصیر گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: معنای آیه «وَ اَقْسَمُواْ بِاللّهِ…» چیست؟ فرمود: تو چه می گویی درباره ی این آیه؟ گفتم: مشرکین چنین گمانی می کنند، و برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوگند یاد می کنند، که مردگان دیگر زنده نمی شوند. فرمود: «تَبّاً لِمَنْ قَالَ هَذَا» سپس فرمود: «آیا مشرکان چنین سوگندی را به خدا یا به لات و عُزّی می خورند؟!» گفتم: فدای شما شوم معنای آیه را شما بیان کنید، فرمود:

ص: 546


1- 877.. سوره ی نحل، آیه ی 36.
2- 878.. العیّاشی: عن خطاب بن مسلمة، قال: قال ابو جعفر(علیه السلام): «ما بعث الله نبیا قط الا بولایتنا و البراءة من اعدائنا، و ذلک قول الله(عزوجل) فی کتابه: وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولًا اَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ بتکذیبهم آل محمّد(صلی الله علیه و آله)، ثم قال: فَسِیرُوا فِی الْاَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 419]
3- 879.. سوره ی نحل، آیه ی 38.

ای ابو بصیر هنگامی که قائم ما قیام می کند، خداوند گروهی از شیعیان ما را پس از مرگ زنده می کند، و با او بیعت می کنند، در حالی که شمشیرهای شان را به شانه گذارده و آماده حمایت از ولیّ خدا هستند، و چون این خبر به شیعیان ما که زنده اند می رسد، می گویند: «فلانی و فلانی و فلانی از قبرهای شان خارج شده اند، و در خدمت حضرت قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) می باشند» و چون این خبر به گوش دشمنان ما می رسد، می گویند: «ای جماعت شیعه چقدر شما دروغ می گویید، آیا این دولت شماست و شما چنین دروغی را در این دولت می گویید؟! نه به خدا کسی که مرده است تا قیامت زنده نمی شود، و زندگی نخواهد نمود» و خداوند سخن آنان را در این آیه حکایت نموده و می فرماید:

«وَ اَقْسَمُواْ بِاللهِ جَهْدَ اَیْمَانِهِمْ…»(1) فضیل بن یسار گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

اگر سفیانی قیام کند، وظیفه من چیست؟ فرمود: «اگر او قیام کرد من به تو نامه ای

ص: 547


1- 880.. محمّد بن یعقوب: باسناده عن سهل، عن محمّد، عن ابیه، عن ابی بصیر، قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): قوله تبارک و تعالی: وَ اَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ اَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللهُ مَنْ یَمُوتُ بَلی وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؟ قال: فقال لی: «یا ابا بصیر، ما تقول فی هذه الآیة؟» قال: قلت: ان المشرکین یزعمون و یحلفون لرسول الله(صلی الله علیه و آله) ان الله لا یبعث الموتی. قال: فقال: «تبا لمن قال هذا، هل کان المشرکون یحلفون بالله ام باللات و العزی؟». قال: قلت: جعلت فداک، فاوجدنیه؟ قال: فقال لی: «یا ابا بصیر، لو قد قام قائمنا بعث الله الیه قوما من شیعتنا، قبائع سیوفهم علی عواتقهم، فیبلغ ذلک قوما من شیعتنا لم یموتوا، فیقولون: بعث فلان و فلان و فلان من قبورهم، و هم مع القائم. فیبلغ ذلک قوما من عدونا، فیقولون: یا معشر الشیعة، ما اکذبکم! هذه دولتکم و انتم تقولون فیها الکذب! لا و الله ما عاش هؤلاء و لا یعیشون الی یوم القیامة -- قال -- فحکی الله قولهم فقال: وَ اَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ اَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللهُ مَنْ یَمُوتُ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 420، ح 1]

می نویسم» گفتم: نشانه نامه شما چیست؟ فرمود: نامه من فلان نشانه و فلان نشانه را دارد… و سپس این آیه را تلاوت نمود: «وَ اَقْسَمُواْ بِاللهِ جَهْدَ اَیْمَانِهِمْ لَا یَبْعَثُ اللّهُ مَن یَمُوتُ بَلَی وَعْدًا عَلَیْهِ…»(1) مولّف گوید:

روایات دیگری نیز به این معنا در کافی و تفسیر قمّی و عیّاشی نقل شده و ما به خاطر اختصار نقل نکردیم.

«اِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ اِذَا اَرَدْنَاهُ اَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ»(2) مرحوم کلینی با سند خود از صفوان بن یحیی نقل نموده که گوید:

به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: معنای اراده ی خداوند و اراده ی مردم را برای من بیان فرمایید؟ امام(علیه السلام) فرمود: اراده مردم چیزی است که در باطن خود آماده می کنند، و سپس طبق آن عمل می کنند، و امّا اراده ی خداوند، ایجاد کاری است که او اراده نموده است، و نیاز به چیز دیگری ندارد، چرا که خداوند نیاز به فکر و تصمیم و حرکت ندارد، و این صفات مربوط به خلق اوست، و اراده ی خداوند این است که به چیزی بگوید: موجود باش و آن چیز موجود می شود و نیاز به لفظ و زبان و فکر و کوشش ندارد.(3)

ص: 548


1- 881.. عن الفضیل، قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): [ان خرج السفیانی ما تامرنی؟ قال: «اذا کان ذلک کتبت الیک». قلت:] اعلمنی آیة کتابک؟ قال: «اکتب الیک بعلامة کذا و کذا» و قرا آیة من القرآن. قلت لفضیل: و ما تلک الآیة؟ قال: ما حدثت بها احدا غیر برید العجلی. قال زرارة: انا احدثک بها: وَ اَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ اَیْمانِهِمْ الی آخر الآیة، قال: فسکت الفضیل، و لم یقل لا، و لا نعم. [تفسیر برهان، ج 3، ص 420، ح 6]
2- 882.. سوره ی نحل، آیه ی 40.
3- 883.. محمّد بن یعقوب: عن احمد بن ادریس، عن محمّد بن عبد الجبار، عن صفوان بن یحیی، قال: قلت لابی الحسن(علیه السلام): اخبرنی عن الارادة، من الله و من الخلق؟ قال: فقال: «الارادة من الخلق الضمیر، و ما یبدو لهم بعد ذلک من الفعل و امّا من الله تعالی فارادته احداثه، لا غیر ذلک، لانه لا یروی و لا یهم، و لا یتفکر، و هذه الصفات منفیة عنه، و هی صفات الخلق، فارادة الله الفعل، لا غیر ذلک، یقول له: کن فیکون، بلا لفظ و لا نطق بلسان، و لا همة، و لا تفکر، و لا کیف لذلک، کما انه لا کیف له». [تفسیر برهان، ج 3، ص 422]

«وَ مَا اَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ اِلَّا رِجَالاً نُّوحِی اِلَیْهِمْ فَاسْاَلُواْ اَهْلَ الذِّکْرِ اِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ…»(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«ذِکر» من هستم و امامان بعد از من اهل ذکر می باشند.(2) امام باقر(علیه السلام) نیز در تفسیر آیه «وَ اِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْاَلُونَ»، فرمود:

مائیم قوم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و مائیم «مسوولون» و از ما سوال خواهد شد.(3) وشّاء گوید:

به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم، مقصود از «فَاسْاَلُواْ اَهْلَ الذِّکْرِ اِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ…» چیست؟ فرمود: ما اهل «ذکر» هستیم و از ما باید سوال شود. گفتم:

شما مسؤلون هستید، و ما سایل می باشیم؟ فرمود: آری. گفتم: بر ما واجب است که از شما سوال کنیم؟ فرمود: آری. گفتم:

بر شما نیز واجب است که به ما پاسخ بدهید؟ فرمود: بر ما واجب نیست پاسخ بدهیم و ما اگر بخواهیم پاسخ می دهیم و اگر نخواهیم پاسخ نمی دهیم.

ص: 549


1- 884.. سوره ی نحل، آیه ی 43 و 44.
2- 885.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن الوشاء، عن عبد الله بن عجلان، عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): الذکر انا، و الائمة:، اهل الذکر». [تفسیر برهان، ج 3، ص 423، ح 1]
3- 886.. و قوله(عزوجل): وَ اِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ «الزخرف 43: 44» قال ابو جعفر(علیه السلام): «نحن قومه، و نحن المسؤولون». [همان]

مگر سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ اَوْ اَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ.»(1) مولّف گوید:

روایات فراوانی به این معنا در کتب حدیث آمده و ما از ذکر آن ها صرف نظر کردیم.

احمد بن ابی نصر بزنطی گوید:

من نامه ای به حضرت رضا(علیه السلام) نوشتم و مسایلی را سوال کردم و آن حضرت در پاسخ به برخی از سوالات من آیه «فَاسْاَلُواْ اَهْلَ الذِّکْرِ اِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ…» و آیه «وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ اِذَا رَجَعُواْ اِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»، را مرقوم نمود و فرمود: بر شما واجب است که سوال کنید، و بر ما واجب نیست که پاسخ بدهیم، چرا که خداوند می فرماید: «فَاِن لَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ اَنَّمَا یَتَّبِعُونَ اَهْوَاءهُمْ وَ مَنْ اَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًی مِّنَ اللَّهِ.»(2)

ص: 550


1- 887.. و عنه: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن الوشاء، قال: سالت الرّضا(علیه السلام) فقلت له: جعلت فداک فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؟ فقال: «نحن اهل الذکر، و نحن المسؤولون». قلت: فانتم المسؤولون، و نحن السایلون؟ قال: «نعم». قلت: حقا علینا ان نسالکم؟ قال: «نعم». قلت: حقا علیکم ان تجیبونا؟ قال: «لا، ذاک الینا، ان شئنا فعلنا، و ان شئنا لم نفعل، امّا تسمع قول الله تبارک و تعالی: هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ اَوْ اَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ «سورة ص 38: 39»». [تفسیر برهان، ج 3، ص 423، ح 3]
2- 888.. احمد بن محمّد، عن احمد بن محمّد بن ابی نصر، قال: کتبت الی الرّضا(علیه السلام) مسایل، فکان فی بعض ما کتب: «قال الله(عزوجل): فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ و قال الله(عزوجل): وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوا اِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ «التوبة 9: 122» فقد فرضت علیکم المسالة، و لم یفرض علینا الجواب، قال الله(عزوجل): فَاِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ اَنَّما یَتَّبِعُونَ اَهْواءَهُمْ وَ مَنْ اَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللهِ «القصص 28: 50»». [تفسیر برهان، ج 3، ص 424]

و در برخی از روایات نیز آمده که مقصود از ذکر قرآن است و اهل آن آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کتاب خدا «ذکر» است و «اهل ذکر» آل محمّد(صلی الله علیه و آله) می باشند، و خداوند مردم را امر نموده که از آنان سوال کنند و از جهّال و نادان ها سوال نکنند و خداوند قرآن را ذکر نامیده چنان که می فرماید: «وَ اَنزَلْنَا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»، و در آیه دیگری می فرماید: «وَ اِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْاَلُونَ.»(2) مولّف گوید:

این معنا نیز در عدّه ای از روایات آمده، طالبین به تفسیر برهان و نورالثّقلین مراجعه نمایند.

ص: 551


1- 889.. و عنه: عن محمّد بن الحسین و غیره، عن سهل، عن محمّد بن عیسی و محمّد بن یحیی و محمّد ابن الحسین، جمیعا عن محمّد بن سنان، عن اسماعیل بن جابر، و عبد الکریم بن عمرو، عن عبد الحمید بن ابی الدیلم، عن ابی عبد الله(علیه السلام): قال جل ذکره: فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ. قال: «الکتاب: الذکر، و اهله: آل محمّد:، امر الله(عزوجل) بسوالهم و لم یامر بسوال الجهال، و سمی الله(عزوجل) القرآن ذکرا، فقال تبارک و تعالی: وَ اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ و قال(عزوجل): وَ اِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 425، ح 8]
2- 890.. و عنه: عن محمّد بن الحسین و غیره، عن سهل، عن محمّد بن عیسی و محمّد بن یحیی و محمّد ابن الحسین، جمیعا عن محمّد بن سنان، عن اسماعیل بن جابر، و عبد الکریم بن عمرو، عن عبد الحمید بن ابی الدیلم، عن ابی عبد الله(علیه السلام): قال جل ذکره: فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ. قال: «الکتاب: الذکر، و اهله: آل محمّد:، امر الله(عزوجل) بسوالهم و لم یامر بسوال الجهال، و سمی الله(عزوجل) القرآن ذکرا، فقال تبارک و تعالی: وَ اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ «نحل 16: 44» و قال(عزوجل): وَ اِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ «الزخرف 43: 44»».

«اَ فَاَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُواْ السَّیِّئَاتِ اَن یَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الاَرْضَ اَوْ یَاْتِیَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیْثُ لَا یَشْعُرُونَ…»(1) از روایات استفاده می شود که آیه فوق اشاره به قیام حضرت مهدی(علیه السلام) و هلاکت لشکر سفیانی در سرزمین بیدا -- بین مکّه و مدینه -- دارد و ائمّه(علیهم السلام) به اصحاب خود تذکّر داده اند: که اگر حضرت مهدی(علیه السلام) را با پرچم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و یاران او که 313 نفر هستند، مشاهده کردید، و دیدید که به طرف مدینه می رود و به بیدا که می رسد، می فرماید: این جا جایی است که خداوند دشمنان را در زمین فرو می برد و آیه فوق درباره ی آنان نازل شده است، بدانید که باید از او اطاعت و پیروی نمایید.(2) امام باقر(علیه السلام) به جابر جعفی می فرماید:

… بپرهیزید از قیام گروه های اندک از آل محمّد، چرا که آنان را پرچمی است [و آن پرچم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیست] و برای آل محمّد(صلی الله علیه و آله) نیز پرچمی است [و آن پرچم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و شما باید از این پرچم حمایت کنید، و چون یکی از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) [یعنی حضرت مهدی(علیه السلام)] با اصحاب خود که 313 نفر هستند، قیام نمود، و پرچم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به دست او بود، و به طرف مدینه آمد، و به سرزمین بیدا رسید، خواهد گفت: این جا مکان هلاکت دشمنان ماست، که زمین آنان را

ص: 552


1- 891.. سوره ی نحل، آیه ی 45.
2- 892.. عن ابراهیم بن عمر عمن سمع ابا جعفر ع یقول ان عهد نبی الله صار عند علی بن الحسین(علیه السلام)، ثم صار عند محمّد بن علی ع، ثم یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ، فالزم هؤلاء فاذا خرج رجل منهم معه ثلاثمائة رجل و معه رایة رسول الله ص عامدا الی المدینة حتّی یمر بالبیداء فیقول: هذا مکان القوم الذین خسف الله بهم، و هی الآیة التی قال الله «اَ فَاَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ اَنْ یَخْسِفَ اللهُ بِهِمُ الْاَرْضَ اَوْ یَاْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ اَوْ یَاْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ». [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 261، ح 34]

فرو می برد و خداوند درباره ی آنان فرموده است: «اَ فَاَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُواْ السَّیِّئَاتِ اَن یَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الاَرْضَ اَوْ یَاْتِیَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیْثُ لَا یَشْعُرُونَ * اَوْ یَاْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُم بِمُعْجِزِینَ.»(1)

ص: 553


1- 893.. عن جابر الجعفی عن ابی جعفر ع یقول الزم الارض لا تحرّکن یدک و لا رجلک ابدا حتّی تری علامات اذکرها لک فی سنة، و تری منادیا ینادی بدمشق، و خسف بقریة من قراها، و یسقط طائفة من مسجدها، فاذا رایت الترک جازوها فاقبلت الترک حتّی نزلت الجزیرة و اقبلت الروم حتّی نزلت الرملة، و هی سنة اختلاف فی کل ارض من ارض العرب، و ان اهل الشام یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات الاصهب و الابقع و السفیانی، مع بنی ذنب الحمار مضر، و مع السفیانی اخواله من کلب فیظهر السفیانی و من معه علی بنی ذنب الحمار حتّی یقتلوا قتلا، لم یقتله شی ء قط و یحضر رجل بدمشق فیقتل هو و من معه قتلا لم یقتله شی ء قط و هو من بنی ذنب الحمار، و هی الآیة التی یقول الله تبارک و تعالی: «فَاخْتَلَفَ الْاَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ» و یظهر السفیانی و من معه حتّی لا یکون همه الا آل محمّد ص و شیعتهم، فیبعث بعثا الی الکوفة، فیصاب باناس من شیعة آل محمّد بالکوفة قتلا و صلبا و تقبل رایة من خراسان حتّی تنزل ساحل دجلة یخرج رجل من الموالی ضعیف و من تبعه، فیصاب بظهر الکوفة، و یبعث بعثا الی المدینة فیقتل بها رجلا و یهرب المهدی و المنصور منها، و یؤخذ آل محمّد صغیرهم و کبیرهم لا یترک منهم احد الا حبس و یخرج الجیش فی طلب الرجلین و یخرج المهدی منها علی سنة موسی خائِفاً یَتَرَقَّبُ حتّی یقدم مکة و تقبل الجیش حتّی اذا نزلوا البیداء و هو جیش الهملات خسف بهم فلا یفلت منهم الا مخبر فیقوم القائم بین الرکن و المقام فیصلی و ینصرف و معه وزیره، فیقول: یا ایها الناس انا نستنصر الله علی من ظلمنا و سلب حقنا من یحاجنا فی الله فانا اولی بالله و من یحاجنا فی آدم فانا اولی الناس بآدم، و من حاجنا فی نوح فانا اولی الناس بنوح، و من حاجنا فی ابراهیم فانا اَوْلَی النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ، و من حاجنا بمحمّد فانا اولی الناس بمحمّد(صلی الله علیه و آله)، و من حاجنا فی النّبیین فنحن اولی الناس بالنّبیین و من حاجنا فی کتاب الله فنحن اولی الناس ب کتاب الله، انا نشهد و کل مسلم الیوم انا قد ظلمنا و طردنا و بغی علینا و اخرجنا من دیارنا و اموالنا و اهالینا و قهرنا، الا انا نستنصر الله الیوم و کل مسلم و یجی ء، و الله ثلاثمائة و بضعة عشر رجلا فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف یتبع بعضهم بعضا و هی الآیة التی قال الله «ایْنَ ما تَکُونُوا یَاْتِ بِکُمُ اللهُ جَمِیعاً اِنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ» فیقول رجل من آل محمّد ص و هی القریة الظالمة اهلها ثم یخرج من مکة هو و من معه الثلاثمائة و بضعة عشر یبایعونه بین الرکن و المقام، و معه عهد نبی الله و رایته و سلاحه و وزیره معه، فینادی المنادی بمکة باسمه و امره من السماء حتّی یسمعه اهل الارض کلهم اسمه اسم نبی، ما اشکل علیکم فلم یشکل علیکم عهد نبی الله ص و رایته و سلاحه و النفس الزکیة من ولد الحسین، فان اشکل علیکم هذا فلا یشکل علیکم الصوت من السماء باسمه و امره و ایاک و شذاذ من آل محمّد، فان لآل محمّد و علی رایة و لغیرهم رایات، فالزم الارض و لا تتبع منهم رجلا ابدا حتّی تری رجلا من ولد الحسین، معه عهد نبی الله و رایته و سلاحه فان عهد نبی الله صار عند علی بن الحسین، ثم صار عند محمّد بن علی وَ یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ فالزم هؤلاء ابدا و ایاک و من ذکرت لک فاذا خرج رجل منهم معه ثلاثمائة و بضعة عشر رجلا و معه رایة رسول الله ص عامدا الی المدینة حتّی یمر بالبیداء، حتّی یقول هکذا مکان القوم الذین یخسف بهم و هی الآیة التی قال الله «اَ فَاَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ اَنْ یَخْسِفَ اللهُ بِهِمُ الْاَرْضَ اَوْ یَاْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ اَوْ یَاْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ» فاذا قدم المدینة اخرج محمّد بن الشجری علی سنة یوسف ثم یاتی الکوفة فیطیل بها المکث ما شاء الله ان یمکث حتّی یظهر علیها: ثم یسیر حتّی یاتی العذراء هو و من معه و قد لحق به ناس کثیر و السفیانی یومئذ بوادی الرملة، حتّی اذا التقوا و هم یوم الابدال یخرج اناس کانوا مع السفیانی من شیعة آل محمّد، و یخرج ناس کانوا مع آل محمّد الی السفیانی فهم من شیعته حتّی یلحقوا بهم و یخرج کل ناس الی رایتهم و هو یوم الابدال. قال امیرالمؤمنین ع: و یقتل یومئذ السفیانی و من معه حتّی لا یترک منهم مخبر و الخائب یومئذ من خاب من غنیمة کلب، ثم یقبل الی الکوفة فیکون منزله بها، فلا یترک عبدا مسلما الا اشتراه و اعتقه، و لا غارما الا قضی دینه، و لا مظلمة لاحد من الناس الا ردها، و لا یقتل منهم عبد الا ادی ثمنه دیة مسلمة الی اهلها و لا یقتل قتیل الا قضی عنه دینه و الحق عیاله فی العطاء حتّی یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا و عدوانا، و یسکنه هو و اهل بیته الرحبة و الرحبة انما کانت مسکن نوح و هی ارض طیبة و لا یسکن رجل من آل محمّد ع و لا یقتل الا بارض طیبة زاکیة فهم الاوصیاء الطیبون. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 64]

ص: 554

امام صادق(علیه السلام) نیز درباره ی آیه فوق فرمود:

آنان دشمنان خدا هستند، و مسخ می شوند، و از شهر خارج می گردند، و روی زمین سیر می کنند، [و زمین بیدا آنان را فرو می برد.](1) «اَ وَ لَمْ یَرَوْاْ اِلَی مَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَیْءٍ یَتَفَیَّاُ ظِلاَلُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَ الْشَّمَآئِلِ سُجَّدًا لِلهِ وَ هُمْ دَاخِرُونَ»(2) مولّف گوید:

مفاد آیه فوق این است که کفّار و مشرکین باید بنگرند که همه مخلوقاتِ سایه انداز مقهور قدرت الهی می باشند، و در مقابل عظمت و قدرت او تسلیم هستند، و ذلیل و مطیع و منقاد اویند.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«مقصود از «یَتَفَیَّؤُ ظِلاَلُهُ»» سجود [هر ظلّ و صاحب ظلّی] است در پیشگاه خداوند، و تحویل و تغییر هر سایه ای خضوع در مقابل خالق است».

چنان که خداوند پس از این آیه می فرماید:

«وَ لِلهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الاَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَ الْمَلآئِکَةُ وَ هُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ * یَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوْقِهِمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ.» و در سوره ی رعد(3) می فرماید:

«وَ لِلهِ یَسْجُدُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ ظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الآصَالِ» و در

ص: 555


1- 894.. عن ابن سنان عن ابی عبد الله ع سئل عن قول الله «اَ فَاَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ اَنْ یَخْسِفَ اللهُ بِهِمُ الْاَرْضَ» قال: هم اعداء الله و هم یمسخون و یقذفون و یسیحون فی الارض. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 261]
2- 895.. سوره ی نحل، آیه ی 48.
3- 896.. آیه ی 15.

سوره ی حج(1) می فرماید: «اَ لَمْ تر اَنَّ اللهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَن فِی الْاَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبَالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثِیرٌ مِّنَ النَّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ…» صاحب مجمع البیان گوید:

در روایت صحیحی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: خداوند ملائکه ای در آسمان های هفتگانه دارد که از آن هنگام که آفریده شده اند، تا قیامت از خوف خداوند بدنشان می لرزد، و از هر قطره اشکی که از خوف خدا می ریزند، خداوند ملکی را خلق می کند و چون قیامت به پا می شود، سرهای خود را بالا می کنند و می گویند: خدایا ما حق عبادت تو را به جای نیاوردیم.(2) از امام صادق(علیه السلام) سوال شد، برای چه جایز نیست که آفریدگار جهان بیش از یکی باشد؟ امام صادق(علیه السلام) در پاسخ او فرمود:

اگر دو صانع و خالق باشد، یا هر دو قدیم و قویّ هستند، و یا یکی از آنان قویّ و دیگری ضعیف است، و اگر هر دو قویّ باشند، باید یکی از آنان بتواند دیگری

ص: 556


1- 897.. آیه ی 18.
2- 898.. فی المجمع قد صحّ عن النّبی صلَّی اللَّه علیه و آله و سلم انّ للَّه ملائکة فی السماوات السابعة سجوداً منذ خلقهم الی یوم القیامة ترعد فرائصهم من مخافة اللَّه لا تقطر من دموعهم قطرة الا صار ملکاً فاذا کان یوم القیامة رفعوا رؤوسهم و قالوا ما عبدناکَ حق عبادتک قال بعض اهل المعرفة اِن اَمثال هذه الآیات یدل علی انّ العالم کلّه فی مقام الشهود و العبادة الا کلّ مخلوق له قوة التفکر و لیس الا النفوس الناطقة الاِنسانیّة و الحیوانیة خاصة من حیث اعیان انفسهم لا من حیث هیاکلهم فانّ هیاکلهم کسائر العالم فی التسبیح له و السجود فاعضاء البدن کلها مسبّحة ناطقة الا تراها تشهد علی النفوس المسخّرة لها یوم القیامة من الجلود و الایدی و الارجل و الالسنة و السمع و البصر و جمیع القوی فالحکم للهِ العلیّ الکبیر و یاتی زیادة بیان لهذا المقام فی سورة النّور اِن شاء اللَّه. [تفسیر صافی، ج 3، ص 139]

را از بین ببرد، و خود تنها حاکم باشد، و اگر یکی از آنان ضعیف باشد، آن که قویّ است حاکم و غالب خواهد بود، و اگر هر دو قوی باشند در تدبیر اختلاف خواهند داشت، و نظام عالم دگرگون خواهد شد، و چون ما مشاهده می کنیم که عالم در کمال نظام و تدبیر صحیح است، می یابیم که حاکم متعدّد نیست.(1) «وَ مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللهِ ثُمَّ اِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَاِلَیْهِ تَجْاَرُونَ»(2) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ضمن حدیث مفصّلی فرمود:

کسی که نعمت های خدا را منحصر در خوراک و پوشاک بداند، عمل او ناچیز و عذاب او نزدیک خواهد بود.(3) ابان بن تغلب گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

هیچ بنده ای نیست که گناهی بکند و پشیمان شود، مگر آن که خداوند او را می بخشد، قبل از آن که استغفار نماید، و هیچ بنده ای نیست که خداوند نعمتی به او بدهد و او نعمت را از خدا بداند، جز آن که خداوند او را خواهد

ص: 557


1- 899.. الطبرسی فی (الاحتجاج): قال: سئل ابو عبد الله(علیه السلام) قیل له: و لم لا یجوز ان یکون صانع العالم اکثر من واحد؟ قال ابو عبد الله(علیه السلام): «لا یخلو قولک انهما اثنان من ان یکونا قدیمین قویین او یکونا ضعیفین، او یکون احدهما قویا و الآخر ضعیفا، فان کانا قویین، فلم لا یدفع کل واحد منهما صاحبه و یتفرد بالربوبیة؟ و ان زعمت ان احدهما قوی و الآخر ضعیف ثبت انه واحد کما تقول للعجز الظاهر فی الثانی، و ان قلت: انهما اثنان لم یخل من ان یکونا متفقین من کل جهة او مفترقّین من کل جهة، فلما راینا الخلق منتظما، و الفلک جاریا، و اختلاف اللیل و النهار و الشمس و القمر، دل ذلک علی صحة الامر و التدبیر و ائتلاف الامور، و ان المدبر واحد». [تفسیر برهان، ج 3، ص 430، ح 2]
2- 900.. سوره ی نحل، آیه ی 53.
3- 901.. فی تفسیر علی بن ابراهیم عن النّبی(صلی الله علیه و آله) حدیث طویل و فیه یقول(علیه السلام) و من لم یعلم ان لله علیه نعمة الا فی مطعم او ملبس فقد قصر عمله و دنی عذابه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 60]

بخشید، قبل از آن که حمد و سپاس خدا را به جا آورد.(1) اسحاق بن عمّار گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

هنگامی که به یاد نعمت های خدا افتادی، می روی در جای خلوتی که احدی تو را نبیند، و صورت خود را روی زمین می گذاری [و شکر خدا را به جا می آوری] و در مقابل خدا تواضع می کنی، و اگر بین مردم بودی دست روی شکم می گذاری و در پیشگاه خدا تواضع می کنی، و این پیش خداوند برای تو محبوب تر خواهد بود…(2)

سوره ی نحل، آیات 56 تا 76

متن:

وَ یَجْعَلُونَ لِما لا یَعْلَمُونَ نَصیبًا مِمَّا رَزَقْناهُمْ تَاللهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَفْتَرُونَ وَ یَجْعَلُونَ لِلهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالْاُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ اَ یُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ اَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ اَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلهِ الْمَثَلُ الْاَعْلی وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ اِلی اَجَلٍ

ص: 558


1- 902.. فی اصول الکافی محمّد بن یحیی عن علی بن الحسین الدقاق عن عبد الله ابن محمّد عن احمد بن عمر عن زید القتات عن ابان بن تغلب قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: ما من عبد اذنب ذنبا فندم علیه الا غفر الله له قبل ان یستغفر، و ما من عبد انعم الله علیه نعمة فعرف انها من عند الله الا غفر الله له قبل ان یحمده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 61]
2- 903.. و روی اسحاق بن عمار قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: اذا ذکرت نعمة الله علیک و کنت فی موضع لا یراک احد، فالصق خدک بالارض، و اذا کنت فی ملا من الناس، فضع یدک علی اسفل بطنک، و لیکن تواضعا لله تعالی، فان ذلک احب، و تری ان ذلک غمز وجدته فی اسفل بطنک. [خلاف شیخ، ج 1، ص 436]

مُسَمًّی فَاِذا جاءَ اَجَلُهُمْ لا یَسْتَاْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ وَ یَجْعَلُونَ لِلهِ ما یَکْرَهُونَ وَ تَصِفُ اَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ اَنَّ لَهُمُ الْحُسْنی لا جَرَمَ اَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَ اَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ تَاللهِ لَقَدْ اَرْسَلْنا اِلی اُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ اَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ وَ ما اَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْکِتابَ اِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اختَلَفُوا فیهِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ وَ اللهُ اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَحْیا بِهِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها اِنَّ فی ذلِكَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ وَ اِنَّ لَکُمْ فِی الْاَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقیکُمْ مِمَّا فی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَنًا خالِصًا سائِغًا لِلشَّارِبینَ وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخیلِ وَ الْاَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا اِنَّ فی ذلِكَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ وَ اَوْحی رَبُّكَ اِلَی النَّحْلِ اَنِ اتَّخِذی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ ثُمَّ کُلی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکی سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ اِنَّ فی ذلِكَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ وَ اللهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ اِلی اَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئًا اِنَّ اللهَ عَلیمٌ قَدیرٌ وَ اللهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ فَمَا الَّذینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلی ما مَلَکَتْ اَیْمانُهُمْ فَهُمْ فیهِ سَواءٌ اَ فَبِنِعْمَةِ اللهِ یَجْحَدُونَ وَ اللهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجًا وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَزْواجِکُمْ بَنینَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ اَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللهِ هُمْ یَکْفُرُونَ وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا یَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقًا مِنَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ شَیْئًا وَ لا یَسْتَطیعُونَ فَلا تَضْرِبُوا لِلهِ الْاَمْثالَ اِنَّ اللهَ یَعْلَمُ وَ اَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوکًا لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْرًا هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلهِ بَلْ اَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا رَجُلَیْنِ اَحَدُهُما اَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلی مَوْلاهُ اَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَاْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوی هُوَ وَ مَنْ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ

ص: 559

لغات:

«ظَلّ بفعل کذا» اذا فعله فی صدر النهار، فهو بمعنی اضحی بفعل کذا، و «کظیم» به معنای غصّه مندی است و صاحب آن از اندوه زیاد، سخن نمی گوید، و «هَون» به معنای هَوان و به معنای مشقّت است، و «مُفرطون» به معنای متروکون و به معنای معجّلون آمده، و فرط در لغت به معنای تقدّم است و «فَرَط منّی قول» یعنی تقدّم منّی، و مفرطون در آیه به معنای مقدّمون الی النار است و «مفرّطون» نیز به همین معناست و اگر کسی به معنای متروکون معنا کرده به همین خاطر است، و عبرت به معنای موعظه است، و به معنای چیزی که از آن عبرت گرفته می شود نیز می باشد، و «فرث» به معنای ثفل و ته نشینی چیزی است، و «ساغ الطعام» یعنی طعام را به راحتی فرو برد، و سُکر در لغت چند معنا دارد: 1. نوشابه مست کننده؛ 2. طعام گوارا؛ 3. به معنای آرامش و سکون؛ 4. مستی و تحیّر. و «ذُلَل» جمع ذلول به معنای رام و مطیع است و «دابّة الذلول» حیوان رام را گویند، و «رَذل» به معنای پست و دون است، و «رذال» جمع آن است، و «حَفَدة» جمع حافد، فرزندان دختر را گویند، و امام صادق(علیه السلام) فرمود: ما حفده ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستیم، و «حافد» در لغت به معنای مسرع در طاعت و خدمت است، و «ابکم» فرزند گنگ را گویند که نه می فهمد و نه می تواند بفهماند و مقابل آن، انسان سلیم الحواسّ و نفّاع و صاحب رشد و دیانت است، که مردم را امر به عدالت می نماید، و «کلّ» به معنای سنگین است و «کلّ عن الامر اذا ثقل علیه» و «کلّت السکّین» اذا غلظت شفرتها، و لسان کلیل، زبان غیر گویا را گویند.(1)

ترجمه:

آنان برای بُت هایی که هیچ گونه سود و زیانی از آن ها سراغ ندارند، سهمی از آن چه

ص: 560


1- 904.. تفسیر صافی و مجمع البیان.

به آنان روزی داده ایم قرار می دهند به خدا سوگند، (در دادگاه قیامت،) از این افتراها که می بندید، بازپرسی خواهید شد! (56) آن ها (در پندار خود،) برای خداوند دختران قرار می دهند -- منزّه است (از این که فرزندی داشته باشد) -- ولی برای خودشان، آن چه را میل دارند قائل می شوند… (57) در حالی که هر گاه به یکی از آن ها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود و به شدّت خشمگین می گردد… (58) به خاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متواری می گردد (و نمی داند) آیا او را با قبول ننگ نگه دارد، یا در خاک پنهانش کند؟! چه بد حکم می کنند! (59) برای آن ها که به سرای آخرت ایمان ندارند، صفات زشت است و برای خدا، صفات عالی است و او قدرتمند و حکیم است. (60) و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات می کرد، جنبنده ای را بر پشت زمین باقی نمی گذارد ولی آن ها را تا زمان معیّنی به تاخیر می اندازد. و هنگامی که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی تاخیر می کنند، و نه ساعتی پیشی می گیرند. (61) آن ها برای خدا چیزهایی قرار می دهند که خودشان از آن کراهت دارند [فرزندان دختر] با این حال زبانشان به دروغ می گوید سرانجام نیکی دارند! از این رو برای آنان آتش است و آن ها از پیشگامان (دوزخ) اند. (62) به خدا سوگند، به سوی امّت های پیش از تو پیامبرانی فرستادیم امّا شیطان اعمال شان را در نظرشان آراست و امروز او ولیّ و سرپرستشان است و مجازات دردناکی برای آن هاست! (63) ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای این که آن چه را در آن اختلاف دارند، برای آن ها روشن کنی و (این قرآن) مایه هدایت و رحمت است برای قومی که ایمان می آورند! (64) خداوند از آسمان، آبی فرستاد و زمین را، پس از آن که مرده بود، حیات بخشید! در این، نشانه روشنی است برای جمعیّتی که گوش شنوا دارند! (65) و در وجود چهارپایان، برای شما (درسهای) عبرتی است: از درون شکم آن ها، از میان غذاهای هضم شده و خون، شیر

ص: 561

خالص و گوارا به شما می نوشانیم! (66) و از میوه های درختان نخل و انگور، مسکرات (ناپاک) و روزی خوب و پاکیزه می گیرید در این، نشانه روشنی است برای جمعیّتی که اندیشه می کنند! (67) و پروردگار تو به زنبور عسل «وحی» (و الهام غریزی) نمود که:

«از کوه ها و درختان و داربستهایی که مردم می سازند، خانه هایی برگزین! (68) سپس از تمام ثمرات (و شیره گلها) بخور و راه هایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، براحتی بپیما! «از درون شکم آن ها، نوشیدنی با رنگهای مختلف خارج می شود که در آن، شفا برای مردم است به یقین در این امر، نشانه روشنی است برای جمعیّتی که می اندیشند. (69) خداوند شما را آفرید سپس شما را می میراند بعضی از شما به نامطلوب ترین سنین بالای عمر می رسند، تا بعد از علم و آگاهی، چیزی ندانند (و همه چیز را فراموش کنند) خداوند دانا و تواناست! (70) خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر از نظر روزی برتری داد (چرا که استعدادها و تلاش های تان متفاوت است)! امّا آن ها که برتری داده شده اند، حاضر نیستند از روزی خود به بردگانشان بدهند و همگی در آن مساوی گردند آیا آنان نعمت خدا را انکار می نمایند (که شکر او را ادا نمی کنند)؟ ! (71) خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوه هایی به وجود آورد و از پاکیزه ها به شما روزی داد آیا به باطل ایمان می آورند، و نعمت خدا را انکار می کنند؟! (72) آن ها غیر از خدا، موجوداتی را می پرستند که هیچ رزقی را برای آنان از آسمان ها و زمین در اختیار ندارند و توان این کار را نیز ندارند. (73) پس، برای خدا امثال (و شبیه ها) قائل نشوید! خدا می داند، و شما نمی دانید. (74) خداوند مثالی زده: برده مملوکی را که قادر بر هیچ چیز نیست و انسان (با ایمانی) را که از جانب خود، رزقی نیکو به او بخشیده ایم، و او پنهان و آشکار از آن چه خدا به او داده، انفاق می کند آیا این دو نفر یکسانند؟! شکر مخصوص خداست، ولی اکثر آن ها نمی دانند! (75)

ص: 562

خداوند مثالی (دیگر) زده است: دو نفر را، که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است و قادر بر هیچ کاری نیست و سربار صاحبش می باشد او را در پی هر کاری بفرستد، خوب انجام نمی دهد آیا چنین انسانی، با کسی که امر به عدل و داد می کند، و بر راهی راست قرار دارد، برابر است؟! (76)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ یَجْعَلُونَ لِمَا لَا یَعْلَمُونَ نَصِیبًا مِّمَّا رَزَقْنَاهُمْ تَاللهِ لَتُسْاَلُنَّ عَمَّا کُنتُمْ تَفْتَرُونَ»(1) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مشرکین عرب همواره برای بُت های خود، سهمی از زراعت و شترها و گوسفندان خود را قرار می دادند و خداوند در این آیه از این عمل نکوهش نموده و می فرماید:

به خدا سوگند شما از این عمل جاهلانه و افتراآمیز، سوال خواهید شد.

و نیز گوید:

قریش مکّه می گفتند: ملائکه دختران خدایند، و چیزی را به خدا نسبت می دادند که خود دوست نمی داشتند، چرا که آنان دختران را دوست نمی داشتند [و زنده به گور می کردند].

از این رو، خداوند در آیه 57 می فرماید: «وَ لَهُم مَّا یَشْتَهُونَ» و در آیه 58 می فرماید:

«وَ اِذَا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالاُنثَی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَارَی مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ اَ یُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ اَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ اَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ».(2) این وضع تفکّر زمان جاهلیّت بوده که دختران را برای خود ننگ می دانسته اند، و آن چه را نمی پسندیده اند به خدا نسبت می داده و می گفته اند: آنان فرزندان خدا هستند.

ص: 563


1- 905.. سوره ی نحل، آیه ی 56.
2- 906.. سوره ی نحل، آیه ی 58 و 59.

و اگر به یکی از آنان خبر می رسیده: که فرزند دختری پیدا کرده ای، صورت او از شرمندگی سیاه می شد و این خبر برای او بسیار ناگوار بوده است، تا جایی که از شرمساری، خود را پنهان می کرده، و متحیّر می مانده که چه باید بکند «آیا با خواری او را نگه دارد، و یا او را زنده به گور نماید؟!» در حالی که اسلام دختر را رحمت و احسان خدا می داند و پسر را نعمت می داند، و خداوند از رحمت و احسان خود سوال نخواهد کرد، و لکن از نعمت هایی که به مردم داده سوال خواهد نمود.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«الْبَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ الْبَنُونَ نِعَمٌ وَ الْحَسَنَاتُ یُثَابُ عَلَیْهَا وَ النِّعَمُ یُسئَلُ عَنْهَا». یعنی دختران، حسنات شما و پسران نعمت های خدایند، و خداوند به خاطر حسنات به شما پاداش می دهد، و از نعمت ها سوال خواهد نمود.

و در سخن دیگری امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بشارت ولادت فاطمه[[3]] داده شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در صورت اصحاب خود کراهت احساس نمود و به آنان فرمود: برای چه شما از دختران کراهت دارید؟! در حالی که دختر گلی است که من می بویم و رزق او هم با خداست؟!(2)

ص: 564


1- 907.. و قوله: وَ یَجْعَلُونَ لِما لا یَعْلَمُونَ نَصِیباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ و هو الذی وصفناه مما کانت العرب یجعلون للاصنام نصیبا فی زرعهم و ابلهم و غنمهم فرد الله علیهم فقال: تَاللهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَفْتَرُونَ وَ یَجْعَلُونَ لِلهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ قال قالت قریش ان الملائکة هم بنات الله فنسبوا ما لا یشتهون الی الله فقال الله(عزوجل) «وَ یَجْعَلُونَ لِلهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ» یعنی من البنین ثم قال: وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالْاُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ اَ یُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ ای یستهین به اَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ اَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ. [تفسیر قمی، ج 1، ص 386]
2- 908.. فی کتاب ثواب الاعمال عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: البنات حسنات، و البنون نعمة، و الحسنات یثاب علیها و النعمة یسئل عنها، و قال: انه بشر النّبی(صلی الله علیه و آله) بفاطمة علیها السّلام، فنظر فی وجوه اصحابه فرای الکراهیة فیهم، فقال: مالکم ریحانة اشمها و رزقها علی الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 61]

«وَ مَا اَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ اِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَ هُدًی وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»(1) انس بن مالک [خادم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:

برای من آب وضو فراهم کن پس من فوراً آب وضو را فراهم کردم و آن حضرت وضو گرفت و به جای خود بازگشت و سپس به من فرمود: «ای انس اوّل کسی که وارد بر من می شود، امیرالمؤمنین و سیّد المسلمین و قائد الغرّ المحجّلین خواهد بود».

انس می گوید: پس من پیش خود گفتم: «خدایا وارد شونده را از قوم من قرار بده».

سپس گوید: ناگهان شنیدم که درب خانه را می کوبند و چون باز نمودم، علی بن ابی طالب(علیه السلام) بود، پس او وارد شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدم که چون او را دید، با شادی برخاست و ایستاد و چون علی(علیه السلام) نزد او آمد او را در آغوش گرفت و دستان خود را به صورت کشید و با آن ها صورت علی(علیه السلام) را مسح نمود و سپس دستان خود را به صورت علی(علیه السلام) کشید و با آن ها صورت خود را مسح نمود، پس علی(علیه السلام) عرض کرد: یا رسول الله امروز با من برخوردی نمودی که تا کنون چنین برخوردی را نکرده بودی؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: باکی نیست، تو وصیّ و خلیفه من هستی و تویی که اختلافات مردم را برطرف می کنی، و حقیقت را بیان می نمایی، و از طرف من حقایق را بیان می کنی، و نبوّت من را به گوش مردم می رسانی.(2)

ص: 565


1- 909.. سوره ی نحل، آیه ی 64.
2- 910.. العیّاشی: عن انس بن مالک، قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لی: «یا انس، اسکب لی وضوءا» قال: فعمدت فسکبت للنبی(صلی الله علیه و آله) الوضوء فی البیت، فاعلمته فخرج و توضا ثم عاد الی البیت الی مجلسه، ثم رفع راسه الی، فقال: «یا انس، اوّل من یدخل علینا امیرالمؤمنین، و سیّد المرسلین، و قائد الغر المحجلین». قال انس: فقلت -- بینی و بین نفسی -- : اللهم اجعله رجلا من قومی، قال: فاذا انا بباب الدار یقرع، فخرجت ففتحت فاذا علی بن ابی طالب(علیه السلام)، فدخل فتمشی فرایت رسول الله(صلی الله علیه و آله) حین رآه وثب علی قدمیه مستبشرا، فلم یزل قائما و علی(علیه السلام) یمشی حتّی دخل علیه البیت فاعتنقه رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فرایت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یمسح بکفه وجهه فیمسح به وجه علی(علیه السلام)، بکفه فیمسح به وجهه، یعنی: وجه نفسه. فقال له علی(علیه السلام): «یا رسول الله، لقد صنعت بی الیوم شیئا ما صنعت بی قط». فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «و ما یمنعنی و انت وصیی، و الذی یبین لهم ما یختلفون فیه بعدی، و تؤدی عنی، و تسمعهم نبوّتی». [تفسیر برهان، ج 3، ص 432]

مولّف گوید:

حدیث فوق در کتب اهل سنّت نیز موجود است، و ابو نعیم در «حلیّة الابرار» و موفّق بن احمد نیز در کتاب «فضایل امیرالمؤمنین(علیه السلام)» این حدیث را از انس بن مالک با مختصر اختلافی در عبارت نقل کرده اند.

«وَ اِنَّ لَکُمْ فِی الاَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهِ مِن بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِلشَّارِبِینَ»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

احدی از آشامیدن شیر، گلوگیر نمی شود، چرا که خداوند می فرماید: «لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِلشَّارِبِینَ.»(2) شخصی به امام صادق(علیه السلام) گفت: «من شیر نوشیدم، و آزارم داد» امام(علیه السلام) به او فرمود:

به خدا سوگند شیر به کسی زیان نمی رساند، و تو شیر را با چیز دیگری خورده ای، و آن چیز، به تو آزار رسانده است، و گمان کرده ای که شیر به تو آزار رسانده!(3)

ص: 566


1- 911.. سوره ی نحل، آیه ی 66.
2- 912.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن النوفلی عن السکونی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لیس احد یغص بشرب اللبن، لان الله(عزوجل) یقول: لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 62، ح 117]
3- 913.. الحسین بن محمّد عن السیاری عن عبد الله بن ابی عبد الله الفارسی عمن ذکره عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال لی رجل: انی اکلت لبنا فضرنی، قال: فقال ابو عبد الله(علیه السلام): لا و الله ما یضر لبن قط، و لکنک اکلته مع غیره فضرک الذی اکلته، فظننت ان اللبن الذی ضرک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 62، ح 118]

و در سخن دیگری فرمود:

شیر غذای پیامبران است.(1) و در سخن دیگری فرمود:

شیر گاو، دوا و دارو می باشد.(2) شخصی به امام باقر(علیه السلام) از ناراحتی معده، شکایت نمود، و امام(علیه السلام) به او فرمود:

چه مانع است تو را که از شیر گاو استفاده کنی؟! سپس فرمود: آیا تا کنون از شیر گاو خورده ای؟ گفتم: بارها خورده ام فرمود: چگونه یافتی آن را؟ گفتم: «معده را اصلاح می کند و شحم کلیه ها را تامین می کند و اشتها می آورد» پس امام(علیه السلام) فرمود: اگر وقت آن بود، با تو به ینبع [روستایی بین مکّه و مدینه] می رفتیم و از آن می نوشیدیم.(3)

ص: 567


1- 914.. عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد عن عثمان بن عیسی عن خالد بن نجیح عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: اللبن طعام المرسلین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 62، ح 119]
2- 915.. علی بن ابراهیم عن ابیه عن النوفلی عن السکونی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): البان البقر دواء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 62، ح 121]
3- 916.. عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن یحیی بن ابراهیم بن ابی البلاد عن ابیه عن جده قال: شکوت الی ابی جعفر(علیه السلام) ذربا وجدته، فقال لی: ما یمنعک من شرب البان البقر؟ و قال لی: اشربتها قط؟ فقلت له نعم مرارا، فقال لی: کیف وجدتها؟ فقلت: وجدتها تدبغ المعدة و تکسو الکلیتین الشحم، و تشهی الطعام، فقال لی: لو کانت ایامه لخرجت انا و انت الی ینبع حتّی نشربه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 62، ح 122]

«وَ مِن ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَ الاَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا اِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً…»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «سَکراً» خَلّ و سِرکه است و مقصود از «رِزْقًا حَسَنًا» زبیب و کشمش است.

و در تفسیر عیّاشی از سعید بن یسار از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند به نوح دستور داد تا از هر درختی و حیوانی یک جفت داخل کشتی قرار بدهد؛ پس نوح، فحلِ درخت خرما و عَجْوة [که بهترین نوع خرما می باشد] را که جفت یک دیگرند، وارد کشتی نمود و چون مردم غرق شدند و کشتی به زمین نشست، خداوند به نوح امر نمود تا درخت انگور را غرس کند، پس ابلیس آمد و او را از این کار منع نمود، و نوح با او درگیر شد، و ابلیس گفت: این درخت مربوط به من و یاران من می باشد، و نوح با ابلیس صلح کرد، که یک چهارم برای ابلیس باشد و سه چهارم برای نوح، و خداوند در کتاب خود فرمود: «مِن ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَ الاَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا» و مسلمانان به این آیه عمل می کردند تا این که آیه تحریم شراب نازل شد و خداوند فرمود: «اِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الاَنصَابُ…» و این آیه، آیه ی قبل را نسخ نمود [و گرفتن شراب از انگور و… ممنوع گردید.](2)

ص: 568


1- 917.. سوره ی نحل، آیه ی 67.
2- 918.. فی تفسیر العیّاشی عن سعید بن یسار عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الله امر نوحا ان یحمل فی السفینة من کل زوجین اثنین، فحمل الفحل و العجوة فکانا زوجا، فلما نضب الماء امر الله نوحا ان یغرس الجبلة و هی الکرم، فاتاه ابلیس فمنعه عن غرسها و ابی نوح الا ان یغرسها، و ابی ابلیس ان یدعه یغرسها و قالت لیس لک و لا لاصحابک انما هی لی و لاصحابی، فتنازعا ما سالته، ثم انهما اصطلحا علی ان جعل نوح لابلیس سهما و لنوح ثلثة، و قد انزل الله لنبیه فی کتابه ما قد قراتموه «وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْاَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَناً» فکان المسلمون بذلک ثم انزل الله آیة التحریم: «اِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْاَنْصابُ» الی «منتهون» یا سعید فهذه آیة التحریم، و هی نسخت الآیة الاخری. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 63، ح 126]

مولّف گوید:

برخی از مفسّرین «سَکَراً» را به معنای شیرینی دانسته اند، و برخی خمر دانسته اند، و قمّی (رحمه الله) خلّ دانسته، و ظاهر روایت گذشته خمر است.

و در روایت دیگری آمده که امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

ابلیس با نوح درباره ی درخت انگور نزاع نمود، و جبرییل به نوح گفت: «او را حقی در این درخت هست» و نوح ثلث آن را به او داد و او نپذیرفت و نصف آن را به او داد و او نپذیرفت، پس جبرییل آمد و دو ثلث آن را سوزاند و گفت: ای نوح! آن چه آتش گرفت سهم ابلیس بود و آن چه باقیمانده سهم تو می باشد.(1) «وَ اَوْحَی رَبُّکَ اِلَی النَّحْلِ اَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ…»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

وحی در این آیه به معنای الهام است، و زنبور عسل با الهام الهی از همه ی گل ها می گیرد، و تبدیل به عسل می کند. سپس گوید: حریز بن عبد الله نقل کرده که:

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند مقصود از نَحْل ما هستیم، و خداوند به ما وحی نموده است،

ص: 569


1- 919.. اَبُو عَلِیٍّ الْاَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللهِ ع قَالَ اِنَّ اِبْلِیسَ لَعَنَهُ اللهُ نَازَعَ نُوحاً ع فِی الْکَرْمِ فَاَتَاهُ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ اِنَّ لَهُ حَقّاً فَاَعْطِهِ فَاَعْطَاهُ الثُّلُثَ فَلَمْ یَرْضَ اِبْلِیسُ ثُمَّ اَعْطَاهُ النِّصْفَ فَلَمْ یَرْضَ فَطَرَحَ جَبْرَئِیلُ نَاراً فَاَحْرَقَتِ الثُّلُثَیْنِ وَ بَقِیَ الثُّلُثُ فَقَالَ مَا اَحْرَقَتِ النَّارُ فَهُوَ نَصِیبُهُ وَ مَا بَقِیَ فَهُوَ لَکَ یَا نُوحُ حَلَالٌ. [کافی، ج 6، ص 395]
2- 920.. سوره ی نحل، آیه ی 68 و 69.

و مقصود از «اَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا» این است که خداوند امر کرده ما از عرب شیعیانی برگزینیم، و مقصود از «وَ مِنَ الشَّجَرِ» شیعیان ما از عجم هستند، و مقصود از «وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ» شیعیان ما از موالی هستند [و موالی غلامان آزاد شده را گویند] و مقصود از «یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ اَلْوَانُهُ» علومی است که از ما به شما شیعیان مان می رسد.(1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از کشتن شش پرنده نهی نمود، و اوّل آن ها زنبور عسل بود… سپس فرمود:

«زنبور عسل گل های پاک را می خورد و تبدیل به غذای پاک و طیّب می کند، و این همان حیوانی است که خداوند به او وحی [و الهام] نموده است، و او نه از جنّ است و نه از انسان است…»(2) سیف بن عمیره گوید:

شخصی به امام صادق(علیه السلام) گفت: من بیماری خاصّی دارم و به خاطر آن شراب می خورم. امام(علیه السلام) فرمود: برای چه آب نمی خوری که خداوند هر زنده ای را از آب

ص: 570


1- 921.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: «وَ اَوْحی رَبُّکَ اِلَی النَّحْلِ» قال: وحی الهام یاخذ النحل من جمیع النور ثم یتخذه عسلا، و حدثنی ابی عن الحسن بن علی الوشاء عن رجل عن حریز بن عبد الله عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «وَ اَوْحی رَبُّکَ اِلَی النَّحْلِ» قال: نحن و الله النحل الذی اوحی الله الیه «اَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً» امرنا ان نتخذ من العرب شیعة و من الشجر یقول: من العجم و مما یعرشون یقول: من الموالی و الذی یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُهُ اعنی العلم الذی یخرج منا الیکم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 64، ح 128]
2- 922.. فی کتاب الخصال عن داود بن کثیر الرقی قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): لقد اخبرنی ابی عن جدی(علیه السلام) ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) نهی عن قتل ستة: النحلة و النملة و الضفدع و الصرد و الهدهد و الخطاف، فاما النحلة فانها تاکل طیبا و تضع طیبا و هی التی اوحی الله الیها لیست من الجن و لا من الانس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 64، ح 129]

زنده نگهداشته است؟! آن شخص گفت: با حال من مساعد نیست. امام(علیه السلام) فرمود: برای چه عسل نمی خوری، که خداوند درباره ی آن می فرماید: «فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ»؟ آن شخص گفت: عسل پیدا نمی کنم. امام(علیه السلام) فرمود: برای چه شیر نمی خوری که سبب رشد بدن و محکم شدن استخوان تو بشود؟ آن شخص گفت: با مزاج من مساعد نیست. امام(علیه السلام) فرمود: می خواهی من به تو بگویم:

شراب بنوش؟ به خدا سوگند چنین نخواهم گفت.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

سه چیز حافظه را قوّی می کند و بلغم را از بین می برد: 1. قرآن؛ 2. عسل؛ 3. شیر.(2) شخصی نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمد و گفت: من بیماری درونی و دلدرد دارم؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

آیا همسری داری؟ گفت: آری. فرمود: به او بگو: با رضایت چیزی از مال خود را به تو ببخشد، و سپس با آن مال عسل تهیّه کن، و مقداری از آب باران را با آن مخلوط کن و سپس بنوش، چرا که من در کتاب خدا دیده ام که می فرماید: «وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء مُّبَارَکًا» و می فرماید: «یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ اَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ»، و می فرماید: «فَاِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَّرِیئًا»

ص: 571


1- 923.. عن سیف بن عمیرة عن شیخ من اصحابنا عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: کنا عنده فساله شیخ فقال: بی وجع و انا اشرب له النّبیذ و وصفه له الشیخ، فقال له: ما یمنعک من الماء الذی جعل الله منه کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ؟ قال: لا یوافقنی، قال: فما یمنعک من العسل؟ قال الله: فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ قال: لا اجده قال: فما یمنعک من اللبن الذی نبت لحمک و اشتد عظمک؟ قال: لا یوافقنی، قال له ابو عبد الله(علیه السلام): ا ترید ان آمرک بشرب الخمر؟ [لا آمرک] لا و الله لا آمرک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 65، ح 134]
2- 924.. و باسناده قال قال علی بن ابی طالب(علیه السلام): ثلثة یزدن فی الحفظ و یذهبن بالبلغم: القرآن، و العسل، و اللبان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 66، ح 138]

و هنگامی که برکت و شفا و گوارا و سازگار بودن جمع شوند، تو شفا خواهی یافت، ان شاء الله. پس آن شخص به دستور امیرالمؤمنین(علیه السلام) عمل نمود و شفا یافت.(1) «وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ وَ مِنکُم مَّن یُرَدُّ اِلَی اَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لَا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئًا…»(2) مرحوم علی بن ابراهیم با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که بنده به سنّ یک صد سال می رسد، به «ارذل عمر» [و نهایت پیری و ناتوانی] رسیده است.(3) مرحوم طبرسی نیز از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمودند:

«ارذل عمر» هفتاد و پنج سال است.(4) و روایت شده که «ارذل عمر» این است که عقل انسان در اثر پیری و کهولت به اندازه ی عقل فرزند هفت ساله بشود.(5)

ص: 572


1- 925.. فی تفسیر العیّاشی عن عبد الله بن القداح عن ابی عبد الله(علیه السلام) عن ابیه قال: جاء رجل الی امیرالمؤمنین(علیه السلام) فقال: یا امیرالمؤمنین بی وجع فی بطنی، فقال له امیرالمؤمنین: ا لک زوجة؟ قال: نعم، قال: استوهب منها [شیئا] طیبة به نفسها من مالها، ثم اشتر به عسلا ثم اسکب علیه من ماء السماء، ثم اشربه، فانی اسمع الله یقول فی کتابه: «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً» و قال: «یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُهُ فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ» و قال: «فَاِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْ ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً» فاذا اجتمعت البرکة و الشفاء و الهنی ء و المری ء شفیت انشاء الله تعالی ففعل ذلک فشفی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 66]
2- 926.. سوره ی نحل، آیه ی 70.
3- 927.. حدثنا محمّد بن جعفر قال حدثنا محمّد بن احمد عن العیاش عن ابن ابی نجران عن محمّد بن القاسم عن علی بن المغیرة عن ابی عبد الله عن ابیه ع قال اذا بلغ العبد مائة سنة فذلک ارذل العمر. [تفسیر قمیّ، ج 2، ص 78]
4- 928.. رووا عن علی(علیه السلام) ان ارذل العمر خمس و سبعون سنة. [مجمع البیان، ج 2، ص 574]
5- 929.. و فی الخصال مثله قال و قد روی انّ ارذل العمر ان یکون عقله مثل عقل ابن سبع سنین. [تفسیر صافی، ج 3، ص 144]

علیّ بن مغیره گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

هنگامی که مومن به چهل سال می رسد، خداوند او را از جنون و جذام و پیسی ایمن می کند، و چون به پنجاه سال می رسد، حساب او را سبک می نماید، و چون به شصت سال می رسد، خداوند توفیق انابه و راز و نیاز به او می دهد، و چون به هفتاد سال می رسد، اهل آسمان او را دوست می دارند، و چون به هشتاد سال می رسد، خداوند دستور می دهد تا حسنات و اعمال نیک او را بنویسند، و گناهان او را رها کنند، و چون به نود سال می رسد، خداوند گناهان گذشته و آینده ی او را می آمرزد، و نوشته می شود: او اسیر خدا در روی زمین است.(1) «وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ اَنفُسِکُمْ اَزْوَاجًا وَ جَعَلَ لَکُم مِّنْ اَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ…»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«حفدة» فرزندان دختر را گویند، و ما حفده ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستیم.

ص: 573


1- 930.. حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَحْمَدَ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ اَبِی نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ اِذَا بَلَغَ الْمَرْءُ اَرْبَعِینَ سَنَةً آمَنَهُ اللَّهُ(عزوجل) مِنَ الْاَدْوَاءِ الثَّلَاثَةِ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ فَاِذَا بَلَغَ الْخَمْسِینَ خَفَّفَ اللهُ حِسَابَهُ فَاِذَا بَلَغَ السِّتِّینَ رَزَقَهُ الْاِنَابَةَ اِلَیْهِ فَاِذَا بَلَغَ السَّبْعِینَ اَحَبَّهُ اَهْلُ السَّمَاءِ فَاِذَا بَلَغَ الثَّمَانِینَ اَمَرَ اللهُ بِاِثْبَاتِ حَسَنَاتِهِ وَ اِلْقَاءِ سَیِّئَاتِهِ فَاِذَا بَلَغَ التِّسْعِینَ غَفَرَ اللهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَاَخَّرَ وَ کُتِبَ اَسِیرَ اللهِ فِی اَرْضِهِ وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ فَاِذَا بَلَغَ الْمِائَةَ فَذَلِکَ اَرْذَلُ الْعُمُرِ وَ رُوِیَ اَنَّ اَرْذَلَ الْعُمُرِ اَنْ یَکُونَ عَقْلُهُ عَقْلَ ابْنِ سَبْعِ سِنِینَ. [خصال صدوق، ج 2، ص 546]
2- 931.. سوره ی نحل، آیه ی 72.

و در روایت دیگری فرمود:

«حفده» یاوران انسان هستند.(1) و در لغت نیز، حفده و حافد، به کسی گفته می شود که کوشای در خدمت و اطاعت از انسان باشد.(2) «وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَّجُلَیْنِ اَحَدُهُمَا اَبْکَمُ لَا یَقْدِرُ عَلَیَ شَیْءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلَی مَوْلاهُ… هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَ مَن یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ…»(3) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این مثَل را خداوند برای کفّار زده و به آنان می فرماید: چگونه می توان مساوی دانست: مرد گنگی را که قادر بر چیزی نیست [و نمی فهمد و نمی تواند بفهماند و کَلِّ بر مولای خود می باشد، با مردی که امر به عدالت می کند و بر صراط مستقیم قرار دارد؟! سپس گوید: مقصود از «وَ مَن یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمّه معصومین(علیهم السلام) هستند.(4) امام باقر(علیه السلام) نیز می فرماید:

مقصود از «وَ مَن یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ» علی بن ابی طالب(علیه السلام) است و اوست که بر صراط مستقیم می باشد.(5)

ص: 574


1- 932.. العیّاشی عن الصادق(علیه السلام) فی هذه الآیة قال الحفدة بنو البنت و نحن حفدة رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) و فی روایة اخری عنه(علیه السلام) بنین و حفدة قال هم الحفدة و هم العون یعنی البنین. [تفسیر صافی، ج 3، ص 146]
2- 933.. اقول: و معنی الحافد المسرع فی الخدمة و الطاعة. [تفسیر صافی، ج 3، ص 146]
3- 934.. سوره ی نحل، آیه ی 76.
4- 935.. قال کیف یستوی هذا و هذا الذی یامر بالعدل امیرالمؤمنین و الائمة ع. [تفسیر قمی، ج 1، ص 387]
5- 936.. قال: «هو علی بن ابی طالب(علیه السلام)، یامر بالعدل، و هو علی صراط مستقیم». [تفسیر برهان، ج 3، ص 440]

مولّف گوید:

این معنا در تفسیر آیه 75 نیز گذشت که فرمود: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبْدًا مَّمْلُوکًا لاَّ یَقْدِرُ عَلَی شَیْءٍ وَ مَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا…»

سوره ی نحل، آیات 77 تا 100

متن:

وَ لِلهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ ما اَمْرُ السَّاعَةِ اِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ اِنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ وَ اللهُ اَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ اُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْاَبْصارَ وَ الْاَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ اَ لَمْ یَرَوْا اِلَی الطَّیْرِ مُسَخَّراتٍ فی جَوِّ السَّماءِ ما یُمْسِکُهُنَّ اِلَّا اللهُ اِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ وَ اللهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَنًا وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْاَنْعامِ بُیُوتًا تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ اِقامَتِکُمْ وَ مِنْ اَصْوافِها وَ اَوْبارِها وَ اَشْعارِها اَثاثًا وَ مَتاعًا اِلی حینٍ وَ اللهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالًا وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبالِ اَکْنانًا وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابیلَ تَقیکُمُ الْحَرَّ وَ سَرابیلَ تَقیکُمْ بَاْسَکُمْ کَذلِكَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّما عَلَیْكَ الْبَلاغُ الْمُبینُ یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها وَ اَکْثَرُهُمُ الْکافِرُونَ وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ شَهیدًا ثُمَّ لا یُؤْذَنُ لِلَّذینَ کَفَرُوا وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ وَ اِذا رَاَی الَّذینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ وَ اِذا رَاَی الَّذینَ اَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذینَ کُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِكَ فَاَلْقَوْا اِلَیْهِمُ الْقَوْلَ اِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ وَ اَلْقَوْا اِلَی اللهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللهِ زِدْناهُمْ عَذابًا فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا یُفْسِدُونَ وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ اُمَّةٍ شَهیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهیدًا عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدیً

ص: 575

وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمینَ اِنَّ اللهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ وَ ایتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ وَ اَوْفُوا بِعَهْدِ اللهِ اِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْاَیْمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللهَ عَلَیْکُمْ کَفیلًا اِنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ وَ لا تَکُونُوا کَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اَنْکاثًا تَتَّخِذُونَ اَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ اَنْ تَکُونَ اُمَّةٌ هِیَ اَرْبی مِنْ اُمَّةٍ اِنَّما یَبْلُوکُمُ اللهُ بِهِ وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَجَعَلَکُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ لا تَتَّخِذُوا اَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبیلِ اللهِ وَ لَکُمْ عَذابٌ عَظیمٌ وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللهِ ثَمَنًا قَلیلًا اِنَّما عِنْدَ اللهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذینَ صَبَرُوا اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ فَاِذا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ

لغات:

«امّهات» در اصل «اُمّات» بوده و هاء برای تاکید اضافه شده، چنان که در اهرقت نیز هاء اضافه شده و اصل آن اَرَقتُ بوده است. و «اَفئدة» جمع فؤاد است، و «جَوّ» هوای دور زمین است. و «سَکَن» هر چیزی را گویند که محل آرامش باشد، و «مسکن» نیز محلّ سکونت و آرامش است، و «سَکَن» با فتح به معنای خانه است، و «سکون» به معنای اهل خانه است. و «اثاث» متاع خانه است که زیاد باشد، و آن جمع بدون مفرد است،

ص: 576

و «متاع» نیز مفرد ندارد، و «اکنان» جمع کِنّ است و آن محلّی است که صاحب آن خود را در آن پنهان می کند، و اکَننتَه ای اخفیته، از این رو لباس و قمیص و زره و کلاه خود را کِنّ گویند، و «عَتَب» به معنای آشتی و رجوع به مسرّت طرف است و معنای «لا یُستعتبون» این است که راه طلب آشتی بر آنان بسته شده است، و «استعتبه» یعنی طلب منه ان یعتب، و «اعتبک فلان» اذا صار الی ما تحبّ. و «القیت الیه مقالةً» ای قلتها له، و «تلقّاها» یعنی قبلها، و «سِلم و استسلام» به معنای انقیاد و پذیرفتن است؛ و «تبیان و بیان» به یک معناست، و «انکاث» جمع نکث به معنای نقض و پاره کردن است، و هر چیزی که بعد از محکم شدن پاره شود به آن نَکث گویند، و کسی که از اطاعت امام خود خارج می شود را ناکث می نامند؛ و «دَخَل» به معنای دَغَل و خدعه است، و «اربی» از ربا به معنای زیاده است.(1)

ترجمه:

غیب آسمان ها و زمین، مخصوص خداست (و او همه را می داند) و امر قیامت (بقدری نزدیک و آسان است) درست همانند چشم برهم زدن، و یا از آن هم نزدیکتر چرا که خدا بر هر چیزی تواناست! (77) و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالی که هیچ چیز نمی دانستید و برای شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را بجا آورید! (78) آیا آن ها به پرندگانی که بر فراز آسمان ها نگه داشته شده، نظر نیفکندند؟ هیچ کس جز خدا آن ها را نگاه نمی دارد در این امر، نشانه هایی (از عظمت و قدرت خدا) است برای کسانی که ایمان می آورند! (79) و خدا برای شما از خانه های تان محل سکونت (و آرامش) قرار داد و از پوست چهارپایان نیز برای شما خانه هایی قرار داد که روز کوچ کردن و روز اقامتتان، به آسانی می توانید آن ها را جا به جا کنید و از پشم و کرک

ص: 577


1- 937.. تفسیر مجمع البیان.

و موی آن ها، برای شما اثاث و متاع (و وسایل مختلف زندگی) تا زمان معیّنی قرار داد.

(80) و (نیز) خداوند از آن چه آفریده است سایه هایی برای شما قرار داده و از کوه ها پناهگاه هایی و برای شما پیراهن هایی آفریده، که شما را از گرما (و سرما) حفظ می کند و پیراهن هایی که به هنگام جنگ، حافظ شماست این گونه نعمت هایش را بر شما کامل می کند، شاید تسلیم فرمان او شوید! (81) (با این همه،) اگر روی برتابند، (نگران مباش) تو فقط وظیفه ابلاغ آشکار داری. (82) آن ها نعمت خدا را می شناسند سپس آن را انکار می کنند و اکثرشان کافرند! (83) (به خاطر بیاورید) روزی را که از هر امّتی گواهی بر آنان برمی انگیزیم سپس به آنان که کفر ورزیدند، اجازه (سخن گفتن) داده نمی شود (بلکه دست و پا و گوش و چشم، حتّی پوست تن آن ها گواهی می دهند!) و (نیز) اجازه عذرخواهی و تقاضای عفو به آنان نمی دهند! (84) و هنگامی که ظالمان عذاب را ببینند، نه به آن ها تخفیف داده می شود، و نه مهلت! (85) و هنگامی که مشرکان معبودهایی را که همتای خدا قرار دادند می بینند، می گویند: «پروردگارا! این ها همتایانی هستند که ما به جای تو، آن ها را می خواندیم! «در این هنگام، معبودان به آن ها می گویند: «شما دروغ گو هستید! (شما هوای نفس خود را پرستش می کردید!)» (86) و در آن روز، همگی (ناگزیر) در پیشگاه خدا تسلیم می شوند و تمام آن چه را (نسبت به خدا) دروغ می بستند، گم و نابود می شود! (87) کسانی که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، به خاطر فسادی که می کردند، عذابی بر عذاب شان می افزاییم! (88) (به یاد آورید) روزی را که از هر امتی، گواهی از خودشان بر آن ها برمی انگیزیم و تو را گواه بر آنان قرار می دهیم! و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است! (89) خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد و از فحشا و منکر و ستم، نهی می کند خداوند به شما اندرز

ص: 578

می دهد، شاید متذکّر شوید! (90) و هنگامی که با خدا عهد بستید، به عهد او وفا کنید! و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید، در حالی که خدا را کفیل و ضامن بر (سوگند) خود قرار داده اید، به یقین خداوند از آن چه انجام می دهید، آگاه است! (91) همانند آن زن (سبک مغز) نباشید که پشم های تابیده خود را، پس از استحکام، وامی تابید! در حالی که (سوگند و پیمان) خود را وسیله خیانت و فساد قرار می دهید به خاطر این که گروهی، جمعیّتشان از گروه دیگر بیشتر است (و کثرت دشمن را بهانه ای برای شکستن بیعت با پیامبر می شمرید)! خدا فقط شما را با این وسیله آزمایش می کند و به یقین روز قیامت، آن چه را در آن اختلاف داشتید، برای شما روشن می سازد! (92) و اگر خدا می خواست، همه شما را امت واحدی قرار می داد (و همه را به اجبار وادار به ایمان می کرد امّا ایمان اجباری فایده ای ندارد!) ولی خدا هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) گم راه، و هر کس را بخواهد (و لایق بداند) هدایت می کند! (به گروهی توفیق هدایت داده، و از گروهی سلب می کند!) و یقیناً شما از آن چه انجام می دادید، بازپرسی خواهید شد! (93) سوگند های تان را وسیله تقلّب و خیانت در میان خود قرار ندهید، مبادا گامی بعد از ثابت گشتن (بر ایمان) متزلزل شود و به خاطر بازداشتن (مردم) از راه خدا، آثار سوء آن را بچشید! و برای شما، عذاب عظیمی خواهد بود! (94) و (هرگز) پیمان الهی را با بهای کمی مبادله نکنید (و هر بهایی در برابر آن ناچیز است!) آن چه نزد خداست، برای شما بهتر است اگر می دانستید. (95) آن چه نزد شماست فانی می شود امّا آن چه نزد خداست باقی است و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالی که انجام می دادند پاداش خواهیم داد. (96) هر کس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مومن است، او را به حیاتی پاک زنده می داریم و پاداش آن ها را به بهترین اعمالی که انجام می دادند، خواهیم داد. (97)

ص: 579

هنگامی که قرآن می خوانی، از شرّ شیطان مطرود، به خدا پناه بر! (98) چرا که او، بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می کنند، تسلّطی ندارد. (99) تسلّط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیده اند، و آن ها که نسبت به او [خدا] شرک می ورزند (و فرمان شیطان را به جای فرمان خدا، گردن می نهند) (100)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اللّهُ اَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ اُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَ جَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَ الاَبْصَارَ وَ الاَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(1) یونس بن یعقوب گوید:

گروهی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) مانند حمران بن اعین و محمّد بن اعین و محمّد بن نعمان و هشام بن سالم و طیّار، و جماعتی دیگر که در بین آنان هشام بن حکم بود خدمت امام صادق(علیه السلام) جمع بودند، امام صادق(علیه السلام) به هشام بن حکم که جوانی بود فرمود: آیا به ما خبر نمی دهی که با عمرو بن عبید [عالم سنّی] چه کردی؟ و چگونه از او سوال نمودی؟ هشام گفت: ای فرزند رسول خدا! من در مقابل شما حیا می کنم سخن بگویم و زبان من به سخن باز نمی شود. امام(علیه السلام) فرمود: «هر گاه ما دستوری به شما می دهیم باید عمل کنید». هشام گفت:

من اطّلاع پیدا کردم که عمرو بن عبید منزلتی پیدا نموده و کرسی درسی در مسجد بصره دارد، و برای من سنگین آمد، از این رو به بصره رفتم و در روز جمعه ای دیدم او در مسجد بصره حلقه درس بزرگی دارد، و شمله و ردایی پوشیده، و مردم از او سوال می کنند، پس من -- از بین جمعیّت -- خود را به او رساندم، و به او گفتم: ایّها العالم! من مرد غریبی هستم، اجازه ی سوال به من می دهی؟ او گفت: آری.

ص: 580


1- 938.. سوره ی نحل، آیه ی 78.

به او گفتم:

آیا تو چشم داری؟ او گفت: ای فرزند! این چه سوالی است که می کنی؟ گفتم:

سوالات من این گونه است. او گفت: سوال کن، گرچه سوال تو احمقانه باشد.

گفتم: آیا به من پاسخ می دهی؟ گفت: آری. گفتم: آیا تو چشم داری؟ گفت: آری.

گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: رنگ ها و اشخاص را می بینم. گفتم: آیا تو بینی داری؟ گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: با آن بوها را استشمام می کنم.

گفتم: آیا تو دهان و زبان داری؟ گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: طعم غذا را می چشم. گفتم: آیا تو گوش داری؟ گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: صداها را می شنوم. گفتم: آیا تو قلب [و عقل] داری؟ گفت: آری. گفتم:

با آن چه می کنی؟ گفت: به وسیله آن، صحّت و درستی حرکت جوارح و حواسّ خود را تشخیص می دهم، گفتم: آیا جوارح و حواسّ تو بی نیاز از قلب تو نیستند؟ گفت: نه. گفتم: چگونه بی نیاز نیستند، در حالی که در سلامت و صحّت هستند؟! او گفت: ای فرزند! جوارح و اعضای بدن من اگر در چیزی که بوئیده و یا دیده و یا چشیده و یا شنیده اند شک کنند، به قلب مراجعه می کنند و قلب حقیقت را برای آنان روشن می کند و شک آنان را برطرف می نماید. پس به او گفتم:

بنابراین خداوند قلب تو را برای برطرف کردن شکّ جوارح تو قرار داده است؟ گفت: آری. گفتم: پس چاره ای از وجود قلب نیست وگرنه جوارح تو به یقین و صحّت کار خود پی نمی برند؟ گفت: آری چنین است.

به او گفتم: ای ابا مروان! خدایی که جوارح تو را بدون امام و پیشوایی که شکّ آنان را برطرف کند نگذارده، تا در حیرت و سرگردانی نمانند، آیا این مخلوق را در اختلاف و حیرت و شکّ باقی می گذارد، و برای آنان امامی قرار نمی دهد، تا به

ص: 581

وسیله او شکّ خود را برطرف کنند؟ و برای جوارح تو امام و راهنمایی قرار می دهد تا آنان را از شکّ و حیرت نجات دهد؟ پس عمرو بن عبید ساکت ماند، و به من گفت: آیا تو هشام بن حکم هستی؟ گفتم: نه، گفت: آیا از هم نشینان اویی؟ گفتم:

نه، گفت: تو اهل کجایی؟ گفتم: اهل کوفه هستم» گفت: پس تو همان هشام بن حکم هستی، و سپس مرا در آغوش گرفت و در جای خود نشاند و از جای خود برنخاست تا من برخاستم.

پس امام صادق(علیه السلام) خندان شد و فرمود: این مطالب را تو از که آموختی؟ گفتم:

این ها را از شما آموختم و خود مرتّب کردم، امام(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند این ها در کتب ابراهیم و موسی(علیهما السلام) وجود دارد.(1)

ص: 582


1- 939.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن الحسن بن ابراهیم عن یونس بن یعقوب قال: کان عند ابی عبد الله(علیه السلام) جماعة من اصحابه منهم حمران بن اعین و محمّد بن اعین و محمّد بن النعمان و هشام بن سالم و الطیار و جماعة فیهم هشام بن الحکم و هو شاب، فقال ابو عبد الله: یا هشام الا تخبرنی کیف صنعت بعمرو بن عبید و کیف سالته؟ فقال هشام: یا بن رسول الله انی اجلک و استحییک و لا یعمل لسانی بین یدیک، فقال ابو عبد الله(علیه السلام): اذا امرتکم بشی ء فافعلوا، قال هشام: بلغنی ما کان فیه عمرو بن عبید و جلوسه فی مسجد البصرة فعظم ذلک علی و خرجت الیه و دخلت البصرة یوم الجمعة فاتیت مسجد البصرة فاذا انا بحلقة کبیرة فیها عمرو بن عبید، و علیه شملة سوداء متزرا بها من صوف و شملة مرتدیا بها و الناس یسالونه، فاستفرجت الناس فافرجوا لی ثم قعدت فی آخر القوم علی رکبتی، ثم قلت: ایها العالم انی رجل غریب تاذن لی فی مسئلة؟ فقال لی: نعم، فقلت: ا لک عین؟ فقال: یا بُنَیّ ای شی ء هذا من السوال و شی ء تراه کیف تسال عنه؟ فقلت: هکذا مسئلتی، فقال: یا بُنَیّ سل و ان کانت مسئلتک حمقاء قلت: اجبنی فیها قال لی: سل، قلت: ا لک عین؟ قال: نعم، قلت: فما تصنع بها؟ قال: اری بها الالوان و الاشخاص، قلت: ا لک انف؟ قال: نعم، قلت: فما تصنع به؟ قال: اشم به الرائحة، قلت: ا لک فم؟ قال: نعم، قلت: فما تصنع به؟ قال: اذوق به الطعم. قلت: فلک اذن؟ قال: نعم. قلت: فما تصنع بها؟ قال: اسمع بها الصوت، قلت: ا لک قلب؟ قال: نعم، قلت: فما تصنع به؟ قال: امیز به کلما ورد علی هذه الجوارح و الحواس، قلت: ا و لیس فی هذه الجوارح و الحواس غنی عن القلب؟ فقال: لا، قلت: و کیف ذلک و هی صحیحة سلیمة؟ فقال: یا بنی ان الجوارح اذا شکت فی شی ء شمته او راته او ذاقته او سمعته ردته الی القلب فیستبین الیقین و یبطل الشک، قال هشام: فقلت له: فانما اقام الله القلب لشک الجوارح؟ قال: نعم، قلت: لا بد من القلب و الالم تستیقن الجوارح؟ قال: نعم. فقلت: یا با مروان فان الله تبارک و تعالی لم یترک جوارحک حتّی جعل لها اماما یصحح لها الصحیح و یتیقن به ما شککت فیه و یترک هذا الخلق کلهم فی حیرتهم و شکهم و اختلافهم لا یقیم لهم اماما یردون الیهم شکهم و حیرتهم و یقیم ذلک اماما لجوارحک ترد الیه حیرتک و شکک؟ قال: فسکت و لم یقل شیئا. ثم التفت الی و قال لی: انت هشام بن الحکم؟ فقلت: لا، فقال: من جلسائه؟ قلت: لا، قال: فمن این انت؟ قال: قلت: من اهل الکوفة، قال: فانت اذا هو، ثم ضمنی الیه و اقعدنی فی مجلسه و ما زال عن مجلسه و ما نطق حتّی قمت، قال: فضحک ابو عبد الله(علیه السلام) و قال: یا هشام من علمک هذا؟ قلت: شی ء اخذته منک و الفته، فقال: هذا و الله مکتوب فی صحف ابراهیم و موسی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 70]

«وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُم مِّن بُیُوتِکُمْ سَکَنًا وَ جَعَلَ لَکُم مِّن جُلُودِ الاَنْعَامِ بُیُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ اِقَامَتِکُمْ…»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه فوق گوید:

مقصود از «بُیُوتِکُمْ سَکَنًا» مساکن زندگی مردم است. و مقصود از «مِّن جُلُودِ الاَنْعَامِ بُیُوتًا» خیمه های چرمی است که خانه سیّار وطن و سفر است [برای دامداران] و مقصود از «وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلاَلاً» سایبان هایی است که مردم از آن ها استفاده می کنند…(2)

ص: 583


1- 940.. سوره ی نحل، آیه ی 80.
2- 941.. ثم قال: قوله: وَ اللهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً یعنی المساکن وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْاَنْعامِ بُیُوتاً یعنی الخیم و المضارب: تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ ای یوم سفرکم: وَ یَوْمَ اِقامَتِکُمْ یعنی فی مقامکم وَ مِنْ اَصْوافِها وَ اَوْبارِها وَ اَشْعارِها اَثاثاً وَ مَتاعاً اِلی حِینٍ. -- قال علی بن ابراهیم: و فی روایة ابی الجارود، فی قوله: اَثاثاً قال: «المال»، وَ مَتاعاً قال: «المنافع»، اِلی حِینٍ: «ای الی حین بلاغها». -- قال علی بن ابراهیم فی قوله: وَ اللهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالًا قال: ما یستظل به وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبالِ اَکْناناً وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ یعنی القمص، و انما جعل ما یجعل منه. وَ سَرابِیلَ تَقِیکُمْ بَاْسَکُمْ یعنی الدروع. [تفسیر برهان، ج 3، ص 441]

و در تفسیر «وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ» سلیمان بن خالد گوید:

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی گرما و سرما سوال کردم و گفتم: سرما و گرما از کجا بوجود می آید؟ امام(علیه السلام) فرمود: ای ابا ایّوب! مِرّیخ سیّاره ی بسیار گرم است، و زُحَل سیّاره ی بسیار سرد است، و هر گاه مرّیخ بالاتر برود، زُحَل به پایین افق می آید [و هوا سرد می شود] و شروع این جابه جایی در بهار است و این دو سیّاره همواره همین گونه به زمین دور و نزدیک می شوند، و به مدّت سه ماه، دایما مرّیخ یک درجه به زمین نزدیک می شود، و زحل یک درجه از زمین دورتر می شود، تا این که مرّیخ کاملا در آسمان بالا آمده و قابل رؤیت می شود، و زحل کاملا دور می گردد، و هوا گرم می شود، و در اواخر تابستان، و اوایل پاییز جریان عکس می شود، و زُحل به زمین نزدیک می شود، و مرّیخ از آن دور می گردد، و در اوایل زمستان، مرّیخ کاملا از زمین دور است، و زحل نزدیک است، و لذا هوا سرد می شود، و امّا اگر در تابستان [بر خلاف معمول] روزی هوا سرد بود، به علّت تاثیر ماه است، چنان که اگر در زمستان روز گرمی داشتیم، به خاطر تاثیر خورشید است، و این تقدیر و اندازه گیری خداوند توانا و عزیز است، و من بنده ی پروردگار جهانیان هستم، [و به تقدیر او راضی می باشم.](1)

ص: 584


1- 942.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن محبوب، عن مالک بن عطیة، عن سلیمان بن خالد، قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن الحر و البرد، مما یکونان؟ فقال: «یا ابا ایوب، ان المریخ کوکب حار، و زحل کوکب بارد، فاذا بدا المریخ فی الارتفاع انحط زحل و ذلک فی الربیع، فلا یزالان کذلک، کلما ارتفع المریخ درجة انحط زحل درجة ثلاثة اشهر، حتّی ینتهی المریخ فی الارتفاع و ینتهی زحل فی الهبوط فیجلوا المریخ، فلذلک یشتد الحر، فاذا کان آخر الصیف و اوّل الخریف بدا زحل فی الارتفاع و بدا المریخ فی الهبوط، فلا یزالان کذلک، کلما ارتفع زحل درجة انحط المریخ درجة، حتّی ینتهی المریخ فی الهبوط و ینتهی زحل فی الارتفاع فیجلو زحل، و ذلک فی اوّل الشتاء و آخر الخریف و لذلک یشتد البرد، و کلما ارتفع هذا هبط هذا، و کلما هبط هذا ارتفع هذا، فاذا کان فی الصیف یوم بارد فالفعل فی ذلک للقمر، و اذا کان فی الشتاء یوم حار فالفعل فی ذلک للشمس، و هذا هبط هذا، و کلما هبط هذا بتقدیر العزیز العلیم، و انا عبد رب العالمین». [تفسیر برهان، ج 3، ص 441]

«یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا وَ اَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ»(1) احمد بن عیسی از امام صادق(علیه السلام) از پدر خود از جدّ خود زین العابدین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که آیه ی «اِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ». نازل شد، عدّه ای از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مسجد مدینه جمع شدند، و به یک دیگر گفتند: شما درباره ی این آیه چه می گویید؟ پس برخی از آنان گفتند:

«اگر ما به این آیه کافر بشویم به همه آیات کافر خواهیم بود، و اگر به این آیه ایمان بیاوریم برای ما ذلّت خواهد بود، چرا که فرزند ابوطالب [یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)] بر ما حاکم خواهد شد» سپس گفتند: «ما می دانیم که محمّد(صلی الله علیه و آله) در آن چه می گوید، صادق است، و ما باید ولایت و نبوّت او را بپذیریم و لکن از علی به دستور او اطاعت نکنیم» پس این آیه نازل شد: «یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا وَ اَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ»، تا این که فرمود: مقصود از «نِعْمَتَ اللّهِ» ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام)

ص: 585


1- 943.. سوره ی نحل، آیه ی 83.

است، و مقصود از «وَ اَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ» کفر به ولایت اوست.(1) اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«برای چه گروهی از این مردم سنّت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را تغییر دادند، و از دین او عدول نمودند؟ آیا نمی ترسند که عذاب بر آنان نازل شود؟!» سپس این آیه را تلاوت نمود: «الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللهِ کُفْرًا وَ اَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ * جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا وَ بِئْسَ الْقَرَارُ»(2)، سپس فرمود: به خدا سوگند ما هستیم آن نعمتی که خدا به بندگان خود داده، و به واسطه ما، هر کسی که رستگار شده رستگار شده است.(3)

ص: 586


1- 944.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن احمد بن محمّد، عن الحسن بن محمّد الهاشمی، قال: حدثنی ابی، عن احمد بن عیسی، قال: حدثنی جعفر بن محمّد، عن ابیه، عن جده: فی قوله(عزوجل): یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها. قال: «لما نزلت: اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ «المائدة 5: 55» اجتمع نفر من اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی مسجد المدینة، فقال بعضهم لبعض: ما تقولون فی هذه الآیة؟ فقال بعضهم: ان کفرنا بهذه الآیة نکفر بسائرها، و ان آمنا فهذا ذل حین یتسلّط علینا ابن ابی طالب فقالوا: قد علمنا ان محمّدا(صلی الله علیه و آله) صادق فیما یقول، و لکن نتولاه و لا نطیع علیا فیما امرنا، فنزلت هذه الآیة: یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها یعنی ولایة علی بن ابی طالب(علیه السلام) وَ اَکْثَرُهُمُ الْکافِرُونَ بالولایة». [تفسیر برهان، ج 3، ص 442، ح 1]
2- 945.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 28 و 29.
3- 946.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنی ابی، عن اسحاق بن الهیثم، عن سعد بن ظریف، عن الاصبغ بن نباتة، عن علی(علیه السلام) قال: «ما بال قوم غیروا سنة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و عدلوا عن وصیه، لا یخافون ان ینزل بهم العذاب، ثم تلا هذه الآیة الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْراً وَ اَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ «ابراهیم 14: 28 -- 29»». ثم قال: «نحن -- و الله -- نعمة الله التی انعم الله بها علی عباده، و بنا فاز من فاز». [تفسیر برهان، ج 3، ص 442، ح 2]

مولّف گوید:

روایات دیگری نیز در ذیل این آیه آمده و ما به همین دو روایت اکتفا نمودیم.

«وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِن کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیدًا ثُمَّ لَا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ وَ لَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ»(1) ابوحمزه ی ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

شهود بر این امّت ما هستیم.(2) مرحوم طبرسی در تفسیر آیه فوق گوید:

مقصود از «یَوْمَ نَبْعَثُ مِن کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیدًا» قیامت است که خداوند از هر امّتی شاهدی اقامه می کند، و آن شاهد پیامبران و عدول از هر عصری هستند که بر اعمال مردم شهادت می دهند، چنان که امام صادق(علیه السلام) فرمود: برای هر زمان و امّتی امامی خواهد بود، و هر امّتی در قیامت با امام خود مبعوث خواهد شد، [و او شاهد بر اعمال آنان خواهد بود.](3) مرحوم علی بن ابراهیم نیز در تفسیر آیه فوق گوید:

برای هر زمان و هر امّتی امامی خواهد بود و روز قیامت هر امّتی با امام خود

ص: 587


1- 947.. سوره ی نحل، آیه ی 84.
2- 948.. فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب ابو حمزة الثمالی عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله تعالی: وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیداً قال: نحن الشهود علی هذه الامة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 73، ح 168]
3- 949.. فی مجمع البیان قوله: «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیداً» یعنی یوم القیامة بین سبحانه انه یبعث فیه مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیداً و هم الانبیاء و العدول من کل عصر یشهدون علی الناس باعمالهم، و قال الصادق(علیه السلام): لکل زمان و امة امام تبعث کل امة مع امامها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 73، ح 169]

مبعوث خواهد شد.(1) «الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ صَدُّواْ عَن سَبِیلِ اللهِ زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُواْ یُفْسِدُونَ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از آیه فوق کسانی هستند که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کافر شدند و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را از خلافت منع کردند و مردم را نیز از ولایت آن حضرت منع نمودند، و خداوند درباره ی آنان می فرماید: «زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُواْ یُفْسِدُونَ.»(3) «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ اَنفُسِهِمْ وَ جِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَی هَؤُلاء وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ…»(4) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«شَهِیدًا عَلَیْهِم» ائمّه(علیهم السلام) هستند، و «وَ جِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَی هَؤُلاء» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، که شاهد بر ائمّه می باشد و آنان شاهد بر مردم هستند.(5) حمّاد لحّام گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند ما به آن چه در آسمان ها و زمین و بین آن ها است دانا هستیم، و به آن چه در بهشت و دوزخ و بین آن ها است، دانا هستیم» پس من با تحیّر به آن

ص: 588


1- 950.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیداً» قال لکل زمان و امة امام تبعث کل امة مع امامها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 73، ح 170]
2- 951.. سوره ی نحل، آیه ی 88.
3- 952.. قوله: الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ قال: کفروا بعد النّبی(صلی الله علیه و آله)، و صدوا عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) «زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا یُفْسِدُونَ» ثم قال: وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ یعنی من الائمة، ثم قال لنبیه: و جئنا بک یا محمّد شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ یعنی علی الائمة فرسول الله(صلی الله علیه و آله) شهیدا علی الائمة و هم شهداء علی الناس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 73، ح 171]
4- 953.. سوره ی نحل، آیه ی 89.
5- 954.. [همان]

حضرت نگاه کردم، و آن حضرت سه مرتبه به من فرمود: «آن چه گفتم در کتاب خدا موجود است» و آیه فوق را تلاوت نمود، و سپس فرمود: این آیه گوید: در قرآن همه چیز بیان شده است [و ما عالم به علوم قرآن هستیم.](1) عبد الله بن ولید گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند درباره ی موسی(علیه السلام) می فرماید: «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْاَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ» و ما از این آیه می فهمیم که خداوند علم هر چیزی را به موسی نداده است، و درباره ی عیسی(علیه السلام) می فرماید: «لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ» و این آیه می گوید: ما دانش آن چه را که مردم در آن اختلاف داشتند به عیسی دادیم و لکن برای حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ.»(2) عدّه ای از اصحاب امام صادق(علیه السلام) گویند: امام(علیه السلام) فرمود:

به راستی من اخبار آسمان ها، و اخبار زمین، و اخبار گذشته، و اخبار آن چه وجود دارد را می دانم، همانند چیزی که در کف دستم باشد، و همه را از کتاب خدا می دانم، چنان که خداوند می فرماید: «فیه تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ.»(3)

ص: 589


1- 955.. فی تفسیر العیّاشی عن منصور عن حماد اللحام قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): نحن و الله نعلم ما فی السموات و ما فی الارض و ما فی الجنة و ما فی النار و ما بین ذلک، قال فبقیت انظر الیه فقال: یا حماد ان ذلک فی کتاب الله ثلث مرات قال: ثم تلا هذه الآیة: «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ» آیة من کتاب الله فیه تبیان کل شی ء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 73]
2- 956.. عن عبد الله بن الولید قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): قال الله لموسی: «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْاَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ» فعلمنا انه لم یکتب لموسی الشی ء کله و قال الله لعیسی: «لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی یَخْتَلِفُونَ فِیهِ» و قال الله لمحمّد(صلی الله علیه و آله): «وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 73، ح 173]
3- 957.. عن یونس عن عدة من اصحابنا قالوا: قال ابو عبد الله(علیه السلام): انی لاعلم خبر السموات و خبر الارض و خبر ما کان و خبر ما هو کائن کانه فی کفی، قال: من کتاب الله اعلمه، ان الله یقول: «فیه تبیان کل شی ء». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 74، ح 174]

حضرت رضا(علیه السلام) در مجلسی که با اصحاب ادیان و مقالات درباره ی توحید سخن می گفت، فرمود:

… از معجزات و نشانه های پیامبر ما(صلی الله علیه و آله) این است که او، یتیم و فقیر و چوپان و اجیر بوده و نزد احدی کتابت نیاموخته، و معلّمی ندیده است، و با این شرایط قرآنی آورده که در آن، قصّه های پیامبران(علیهم السلام) و اخبار آنان، دقیق و حرف به حرف بیان شده، و اخبار گذشتگان و آیندگان تا قیامت در آن موجود است.(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

خداوند تبارک و تعالی هر چه را امّت نیاز به آن داشته، در کتاب خود نازل نموده، و برای رسول خود(صلی الله علیه و آله) بیان کرده است، و نیز برای هر چیزی حدّی و دلیلی قرار داده، و برای کسی که تجاوز از حدود الهی بکند نیز قانونی و حدّی معیّن کرده است.(2) مولّف گوید:

روایات در ذیل آیه فوق بسیار است و ما به همین اندازه اکتفا نمودیم.

ص: 590


1- 958.. فی عیون الاخبار فی باب مجلس الرّضا(علیه السلام) مع اهل الادیان و المقالات فی التوحید قال الرّضا(علیه السلام) فی اثناء المحاورات: و کذلک امر محمّد(صلی الله علیه و آله) و ما جاء به و امر کل نبی بعثه الله، و من آیاته انه کان یتیما فقیرا راعیا اجیرا لم یتعلم کتابا، و لم یختلف الی معلم، ثم جاء بالقرآن الذی فیه قصص الانبیاء علیهم السّلام و اخبارهم حرفا حرفا، و اخبار من مضی و من بقی الی یوم القیامة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 74، ح 175]
2- 959.. علی بن ابراهیم عن محمّد بن عیسی عن یونس عن الحسین بن منذر عن عمر بن قیس عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سمعته یقول: ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیئا تحتاج الیه الامة الا انزله فی کتابه و بینه لرسوله(صلی الله علیه و آله)، و جعل لکل شی ء حدا و جعل علیه دلیلا یدل علیه، و جعل علی من تعدی ذلک الحد حدا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 74]

«اِنَّ اللّهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِحْسَانِ وَ اِیتَاء ذِی الْقُرْبَی وَ یَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»(1) روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد بر اصحاب خود شد، و آنان درباره ی مروّت و جوانمردی سخن می گفتند، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به آنان فرمود:

برای چه شما به کتاب خدا توجّه نمی کنید؟! گفتند: یا امیرالمؤمنین به کجای قرآن توجّه کنیم؟ فرمود: به آیه ی «اِنَّ اللّهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِحْسَانِ وَ اِیتَاء ذِی الْقُرْبَی…»، سپس فرمود: عدل به معنای انصاف است، و احسان به معنای تفضّل و بزرگواری است.(2) عکرمه گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چون این آیه را بر ولید بن مغیرة [سردار کفر] قرائت نمود، او گفت:

فرزند برادر باز بخوان، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این آیه را باز خواند، مغیره گفت: این آیه بسیار شیرین و دارای زیبایی و بهجت است، اعلای آن پر از میوه و اسفل آن آب فراوان [و گوارا] است و این سخن بشر نیست.(3) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

مجموع تقوا و پرهیزکاری در آیه «اِنَّ اللّهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِحْسَانِ…» جمع شده است.(4)

ص: 591


1- 960.. سوره ی نحل، آیه ی 90.
2- 961.. فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی عمر بن عثمان التیمی القاضی قال: خرج امیرالمؤمنین(علیه السلام) علی اصحابه و هم یتذاکرون المروة، فقال: این انتم من کتاب الله؟ قالوا: یا امیرالمؤمنین فی ای موضع؟ فقال: فی قوله(عزوجل): اِنَّ اللهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ و العدل الانصاف و الاحسان التفضل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 77، ح 191]
3- 962.. و عن عکرمة قال: ان النّبی(صلی الله علیه و آله) قرء هذه الآیة علی الولید بن المغیرة فقال: یا بن اخی اعد فاعاد، فقال: ان له حلاوة، و ان علیه لطلاوة، و ان اعلاه لمثمر، و ان اسفله لمغدق و ما هو قول البشر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 78، ح 196]
4- 963.. فی روضة الواعظین (ره) و قال(صلی الله علیه و آله): جماع التقوی فی قوله: «اِنَّ اللهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 78]

اسماعیل حریری گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سوال کردم، فرمود:

این آیه را همان گونه که من می خوانم بخوان «اِنَّ اللّهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِحْسَانِ وَ اِیتَاء ذِی الْقُرْبَی حقّه…» گفتم: فدای شما شوم، ما در قرائت زید، این گونه نمی خوانیم؟ فرمود: «و لکن ما در قرائت علی(علیه السلام) این گونه می خوانیم» گفتم: معنای «بالعدل» چیست؟ فرمود: شهادت به «لا اله الّا الله» گفتم: معنای «احسان» چیست؟ فرمود: «شهادت به رسالت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)» گفتم: معنای «وَ اِیتَاء ذِی الْقُرْبَی حقّه» چیست؟ فرمود: «ادای حقّ هر امامی به امام دیگر» گفتم: معنای «وَ یَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنکَرِ» چیست؟ فرمود: ولایت فلان و فلان است.(1) عطاء همدانی گوید: امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه فوق فرمود:

عدل، شهادت به «لا اله الّا الله» است، و احسان ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و «فحشا» اوّلی و «منکر» دوّمی و «بغی» سوّمی می باشد.(2) سعد اسکاف گوید: امام باقر(علیه السلام) به من فرمود:

مقصود از «اِنَّ اللّهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ» حضرت محّمد(صلی الله علیه و آله) است، و هر کس از او اطاعت کند عادل خواهد بود؛ و مقصود از «وَ الاِحْسَانِ» علی(علیه السلام) است، و هر کس ولایت

ص: 592


1- 964.. عن اسمعیل الحریری قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام) قول الله: «اِنَّ اللهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ وَ اِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ» قال: اقرء کما اقول لک یا اسمعیل: «اِنَّ اللهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ وَ اِیتاءِ ذِی الْقُرْبی» حقه قال اداء امام الی امام بعد امام، «وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» قال ولایة فلان و فلان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 79]
2- 965.. عن عامر بن کثیر و کان داعیة الحسین بن علی عن موسی بن ابی الغدیر عن عطاء الهمدانی عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قول الله: «اِنَّ اللهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ وَ اِیتاءِ ذِی الْقُرْبی» قال: العدل شهادة ان لا اله الا الله، و الاحسان ولایة امیرالمؤمنین، وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ، الفحشا الاول، و المنکر الثانی، البغی الثالث. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 80، ح 205]

او را بپذیرد، او اهل احسان است، و محسن در بهشت می باشد، و «وَ اِیتَاء ذِی الْقُرْبَی» خویشی ما با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد، و خداوند بندگان خود را امر به مودّت و دوستی و ادای حق ما نموده است، و آنان را از فحشا و منکر نهی نموده است، و منکر و فحشا کسی است که به ما اهل بیت ظلم کند و حق ما را نشناسد، و مردم را به غیر ما دعوت نماید.(1) «وَ اَوْفُواْ بِعَهْدِ اللهِ اِذَا عَاهَدتُّمْ وَ لَا تَنقُضُواْ الاَیْمَانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا…»(2) زید بن جهم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آن دو نفر فرمود: به علی(علیه السلام) با نام امیرالمؤمنین، سلام کنید، و در این مساله تاکید و سفارش جدّی نمود، آنان به آن حضرت گفتند: آیا این دستور از ناحیه خداست، یا از ناحیه رسول خداست؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: از ناحیه خدا و رسول خدا می باشد و این آیه نازل شد «وَ لَا تَنقُضُواْ الاَیْمَانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا…» و مقصود خداوند سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان و پاسخ آنان است که گفتند: آیا این دستور از طرف خداست، و یا از طرف رسول اوست؟…(3)

ص: 593


1- 966.. و فی روایة سعد الاسکاف عنه قال: یا سعد «اِنَّ اللهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ» و هو محمّد فمن اطاعه فقد عدل، و «الاحسان» علی، فمن تولاه فقد احسن و المحسن فی الجنة، و «اِیتاءِ ذِی الْقُرْبی» قرابتنا امر الله العباد بمودتنا و ایتائنا، و نهاهم عن الفحشا و المنکر، من بغی علینا اهل البیت، و دعا الی غیرنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 80]
2- 967.. سوره ی نحل، آیه ی 91.
3- 968.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن محمّد بن الحسین، عن محمّد بن اسماعیل، عن منصور بن یونس عن زید بن الجهم الهلالی، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعته یقول: «لما نزلت ولایة علی بن ابی طالب(علیه السلام)، و کان من قول رسول الله(صلی الله علیه و آله): سلموا علی علی بامرة المؤمنین. فکان مما اکده الله علیهما فی ذلک الیوم -- یا زید -- قول رسول الله(صلی الله علیه و آله) لهما: قوما فسلما علیه بامرة المؤمنین. فقالا: امن الله او من رسوله، یا رسول الله؟ فقال لهما رسول الله(صلی الله علیه و آله): من الله و من رسوله فانزل الله(عزوجل) وَ لا تَنْقُضُوا الْاَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا اِنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ یعنی قول رسول الله(صلی الله علیه و آله) لهما، و قولهما: امن الله او من رسوله وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ اَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ ان تکون ائمة هی ازکی من ائمتکم. قال: قلت: جعلت فداک، ائمة؟ قال: «ای و الله ائمة». قلت: فانا نقرا اربی؟ فقال: «ویحک، ما اربی؟! -- و اوما بیده فطرحها -- اِنَّما یَبْلُوکُمُ اللهُ بِهِ یعنی بعلی(علیه السلام) وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَجَعَلَکُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ یوم القیامة عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ لا تَتَّخِذُوا اَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها یعنی بعد مقالة رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی علی(علیه السلام) وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اللهِ یعنی به علیا(علیه السلام) وَ لَکُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 450]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از طرف خداوند نازل شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر خمّ فرمود: «به علی(علیه السلام) به نام امیرالمؤمنین(علیه السلام) سلام بدهید» آن دو نفر گفتند: این دستور از ناحیه ی خداست، و یا از ناحیه ی رسول اوست؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «آری حقّا از طرف خدا و رسول اوست، و علی امیرالمؤمنین و امام المتّقین و قائد الغرّ المحجّلین است، و خداوند او را در روز قیامت بر صراط می گمارد و او دوستان خود را داخل بهشت می برد، و دشمنان خود را به داخل دوزخ می افکند» و سپس این آیه نازل شد: «وَ لَا تَنقُضُواْ الاَیْمَانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً اِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ» یعنی این دستور از ناحیه خدا و رسول اوست، و سپس خداوند، مَثَلی برای آنان زد و فرمود: «وَ لَا تَکُونُواْ کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ اَنکَاثًا تَتَّخِذُونَ اَیْمَانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ.»(1)

ص: 594


1- 969.. علی بن ابراهیم، قال: حدثنی ابی، رفعه، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «لما نزلت الولایة، و کان من قول رسول الله(صلی الله علیه و آله) بغدیر خم: سلموا علی علی بامرة المؤمنین. فقالوا: امن الله او من رسوله؟ فقال: اللهم نعم، حقا من الله و من رسوله. فقال: انه امیرالمؤمنین و امام المتقین، و قائد الغر المحجلین، یقعده الله یوم القیامة علی الصراط، فیدخل اولیاءه الجنة، و یدخل اعداءه النار. و انزل الله(عزوجل) وَ لا تَنْقُضُوا الْاَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا اِنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ یعنی: قول رسول الله(صلی الله علیه و آله): من الله و رسوله. ثم ضرب لهم مثلا، فقال: وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ اَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 450]

مولّف گوید:

روایات در ذیل آیه فوق، فراوان است و به همین اندازه اکتفا شد.

«وَ لَا تَکُونُواْ کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ اَنکَاثًا تَتَّخِذُونَ اَیْمَانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ…»(1) زید بن جهم گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

هنگامی که در غدیر خم به امر خداوند مردم بر علی(علیه السلام) با نام امیرالمؤمنین سلام نمودند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اوّلی فرمود: «برخیز و بر علی به نام امیرالمؤمنین سلام کن» و او گفت: آیا این دستور از طرف خداست و یا از طرف رسول خداست؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «آری از طرف خدا و رسول اوست» سپس به رفیق او فرمود: «برخیز و بر علی به نام امیرالمؤمنین سلام کن» و او نیز گفت: آیا از طرف خداست و یا از طرف رسول خداست؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری از طرف خدا و رسول خداست. سپس به مقداد فرمود: «برخیز و بر علی با نام امیرالمؤمنین سلام کن» و مقداد سخن آنان را نگفت [و بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) با نام امیرالمؤمنین سلام کرد] و سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ابوذرّ و سلمان نیز چنین فرمود، و آنان بی درنگ بر امیرالمؤمنین سلام کردند، و چون آن دو [یعنی ابابکر و عمر] از مجلس خارج شدند، گفتند: «به خدا سوگند ما هرگز چنین سلامی را نخواهیم داد» و خداوند آیه «وَ لَا تَنقُضُواْ الاَیْمَانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا…» و آیه «وَ لَا تَکُونُواْ کَالَّتِی نَقَضَتْ

ص: 595


1- 970.. سوره ی نحل، آیه ی 92.

غَزْلَهَا…» را نازل نمود.(1) امام صادق(علیه السلام) در ذیل روایت گذشته و در تفسیر «اِنَّمَا یَبْلُوکُمُ اللّهُ بِهِ وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ…»(2)، فرمود:

یعنی «اِنَّمَا یَبْلُوکُمُ اللّهُ بعلیِّ» و در معنای «فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها» فرمود: یعنی «بَعْدَ مَا سَلَّمْتُمْ عَلَی عَلِیٍ بِاِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ…» یعنی این امتحانی است که خداوند درباره ی علی(علیه السلام) نسبت به شما انجام داد و شما بعد از بیعت با او، نقض بیعت کردید و «وَ تَذُوقُواْ الْسُّوءَ بِمَا صَدَدتُّمْ عَن سَبِیلِ اللهِ وَ لَکُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» یعنی شما با نقض بیعت خود و بستن راه مردم از ولایت علی(علیه السلام) گرفتار عذاب بزرگی خواهید شد…(3)

ص: 596


1- 971.. عن زید بن الجهم عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعته یقول: لما سلموا علی علی(علیه السلام) بامرة المؤمنین قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) للاول: قم فسلم علی علی بامرة المؤمنین فقال: امن الله او من رسوله قال: نعم من الله و من رسوله؟ ثم قال لصاحبه: قم فسلم علی علی بامرة المؤمنین، فقال: من الله و من رسوله؟ قال: نعم من الله و من رسوله، قال: یا مقداد قم فسلم علی علی بامرة المؤمنین قال: فلم یقل ما قال صاحباه، ثم قال: قم یا با ذر فسلم علی علی بامرة المؤمنین، فقام و سلم ثم قال: یا سلمان قم و سلم علی علی بامرة المؤمنین فقام و سلم، حتّی اذا خرجا و هما یقولان: لا و الله لا نسلم له ما قال ابدا فانزل الله تبارک و تعالی علی نبیه: وَ لا تَنْقُضُوا الْاَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا بقولکم من الله او من رسوله اِنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ اَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ اَنْ یکون امة هی ازکی من امة قال: قلت: جعلت فداک انما نقراها «اَنْ تَکُونَ اُمَّةٌ هِیَ اَرْبی مِنْ اُمَّةٍ» فقال: ویحک یا زید و ما اربی ان یکون و الله ازکی من ائمتکم انما یبلو کم الله به یعنی علیا وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَجَعَلَکُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ لا تَتَّخِذُوا اَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها بعد ما سلمتم علی علی(علیه السلام) بامرة المؤمنین وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اللهِ یعنی علیا وَ لَکُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 80، ح 207]
2- 972.. سوره ی نحل، آیه ی 92.
3- 973.. [همان]

«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ اَوْ اُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُم…»(1) به امام صادق(علیه السلام) گفته شد: ابا الخطّاب [یعنی قتادة بن دعامة که اوّل از شیعیان بود و سپس به اهل تسنّن پیوست] از شما نقل کرد که فرموده اید: «هنگامی که حق را شناختی، هر کاری بکنی به تو آسیبی نمی رساند» امام(علیه السلام) فرمود:

خدا لعنت کند ابا الخطّاب را، به خدا سوگند من چنین چیزی را به او نگفتم، ولکن به او گفتم: هنگامی که معرفت به حق پیدا کردی هر عمل خیری می خواهی بکن از تو پذیرفته می شود، چرا که خداوند می فرماید: «مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلَا یُجْزَی اِلَّا مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ اَوْ اُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ»(2)، و نیز می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ اَوْ اُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً…»(3) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «حَیَاةً طَیِّبَةً» قانع بودن به روزی و تقدیر خداوند است.(4)

ص: 597


1- 974.. سوره ی نحل، آیه ی 97.
2- 975.. سوره ی غافر، آیه ی 40.
3- 976.. فی کتاب معانی الاخبار حدثنا احمد بن محمّد بن عیسی عن محمّد بن ابی عمیر عن بعض اصحابه عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قیل له: ان ابا الخطاب یذکر عنک انک قلت له: اذا عرفت الحق فاعمل ما شئت، قال: لعن الله ابا الخطاب و الله ما قلت هکذا، و لکنی قلت له: اذا عرفت الحق فاعمل ما شئت من خیر یقبل منک، ان الله(عزوجل) یقول: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ» و یقول تبارک و تعالی: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 83، ح 213]
4- 977.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» قال: القنوع بما رزقه الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 83، ح 214]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«حَیَاةً طَیِّبَةً» یعنی قناعت [و راضی بودن به داده های خداوند.](1) در تفسیر مجمع البیان نیز از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

«حَیَاةً طَیِّبَةً» یعنی قناعت و رضایت به تقدیر خداوند.(2) «فَاِذَا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»(3) فرات بن احنف گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

اوّل هر کتاب آسمانی «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» بوده است، و اگر تو «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» را قرائت کنی باکی نیست که استعاذه نکنی و آن تو را در بین آسمان و زمین حفظ خواهد نمود.(4) عبد الله بن مسعود گوید: در حضور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتم: «اَعُوذُ بِاللهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

بگو: «اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» چرا که جبرییل این گونه برای من قرائت

ص: 598


1- 978.. فی نهج البلاغة و سئل عن قول الله تعالی: «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً»؟ فقال: هی القناعة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 84، ح 215]
2- 979.. فی مجمع البیان «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» فیه اقوال الی قوله: «ثانیها» انها القناعة و الرّضا بما قسم الله تعالی و روی ذلک عن النّبی(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 84]
3- 980.. سوره ی نحل، آیه ی 98 و 99.
4- 981.. فی الکافی محمّد بن یحیی عن علی بن الحسن بن علی عن عباد بن یعقوب عن عمرو بن مصعب عن فرات بن احنف عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سمعته یقول: اوّل کل کتاب نزل من السماء «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» فاذا قرات «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» فلا تبالی الا تستعیذ، و اذا قرات «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» ستر بک فیما بین السماء و الارض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 84، ح 217]

نمود.(1) حنّان بن سدیر گوید: نماز مغرب را با امام صادق(علیه السلام) خواندم و آن حضرت با صدای بلند فرمود:

«اَعُوذُ بِاللهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَ اَعُوذُ بِاللهِ اَنْ یَحْضُرُونِ». و سپس با صدای بلند فرمود: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ.»(2) عبد العظیم حسنی گوید: از امام هادی(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

رجیم به معنای مرجوم به لعن، و مطرود از خیر است، و هیچ مومنی او را یاد نمی کند، مگر آن که او را لعنت می نماید، و در علم سابق خداوند گذشته، که چون حضرت قائم(علیه السلام) قیام می نماید، هر مومنی در زمان او شیطان را با سنگ طرد می کند، چنان که قبل از آن او را با لعنت طرد می کرده اند.(3) حلبی گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی استعاذه ی از شیطان هنگام شروع هر سوره سوال نمودم؟ فرمود:

«آری پناه به خدا ببر از شیطان رجیم» و سپس فرمود: شیطان رجیم، خبیث ترین

ص: 599


1- 982.. فی عوالی اللئالی و روی عن عبد الله بن مسعود قال: قرات علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقلت: و اعوذ بالله السمیع العلیم فقال لی: یا ابن ام عبد قل: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم هکذا اقرانیه جبرییل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 84، ح 219]
2- 983.. فی قرب الاسناد للحمیری باسناده الی حنان بن سدیر قال: صلیت خلف ابی عبد الله(علیه السلام) المغرب قال: فتعوذ باجهار: «اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم و اعوذ بالله ان یحضرون» ثم جهر ببسم الله الرحمن الرحیم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 84]
3- 984.. فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی عبد العظیم بن عبد الله الحسنی قال: سمعت ابا الحسن علی بن محمّد العسکری(علیه السلام) یقول: معنی الرجیم انه مرجوم باللعن، مطرود من الخیر، لا یذکره مومن الا لعنه و ان فی علم السابق اذا خرج القائم(علیه السلام) لا یبقی مومن فی زمانه الا رجمه بالحجارة، کما کان قبل ذلک مرجوما باللعن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 85]

شیاطین است. گفتم: برای چه او را «رجیم» می گویند؟ فرمود: به خاطر این که مردم او را از رحمت خدا دور می دانند. گفتم: آیا از رجم های مردم چیزی به او اصابت می کند؟ فرمود: نه، و لکن در علم خدا گذشته که او رجیم است.(1) امام صادق(علیه السلام) در سخن مفصّلی فرمود:

قاری قرآن نیاز به سه چیز دارد: 1. قلب خاشع؛ 2. بدن فارغ؛ 3. جای خلوت.

و چون قلب او خاشع شود، شیطان رجیم از او فرار می کند، چنان که خداوند می فرماید: «فاذا قرات القرآن فاستعذ بالله مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ.»(2) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «انّما سلطانه…» فرمود:

شیطان نمی تواند مومن را از دین و از ولایت ما خارج کند، امّا نسبت به گناهان می تواند اثرگذار باشد، مانند دیگران و بر بدن او نیز می تواند تاثیر داشته باشد چنان که درباره ی ایّوب چنین کرد…(3)

ص: 600


1- 985.. عن الحلبی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سئلته عن التعوذ من الشیطان عند کل سورة نفتحها؟ قال: نعم، فتعوذ بالله من الشیطان الرجیم و ذکر ان الرجیم اخبث الشیاطین، فقلت له: لم سمی الرجیم؟ قال: لانه یرجم، فقلت: هل ینفلت شیئا اذا رجم؟ قال: لا و لکن یکون فی العلم انه رجیم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 85، ح 226]
2- 986.. فی مصباح الشریعة قال الصادق(علیه السلام) فی کلام طویل: فقاری القرآن یحتاج الی ثلثة اشیاء: قلب خاشع، و بدن فارغ، و موضع خال، فاذا خشع لله قلبه فر منه الشیطان الرجیم، قال الله تعالی: «فَاِذا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 85]
3- 987.. فی روضة الکافی علی بن محمّد عن علی بن العبّاس عن الحسن بن عبد -- الرّحمن عن منصور بن یونس عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قلت له: فَاِذا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ فقال: یا با محمّد یسلط الله من المؤمن علی بدنه و لا یسلط علی دینه، و قد سلط علی ایوب(علیه السلام) فشوه خلقه و لم یسلط علی دینه، و قد یسلط من المؤمنین علی ابدانهم و لا یسلط علی دینهم، قلت قوله(عزوجل): اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ قال: الذین هم بالله مشرکون، یسلط علی ابدانهم و علی ادیانهم. -- فی تفسیر العیّاشی عن حماد بن عیسی رفعه الی ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله: «اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ» قال لیس له ان یزیلهم عن الولایة، فاما الذنوب و اشباه ذلک فانه ینال منهم کما ینال من غیرهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 86]

سوره ی نحل، آیات 101 تا 114

متن:

وَ اِذا بَدَّلْنا آیَةً مَکانَ آیَةٍ وَ اللهُ اَعْلَمُ بِما یُنَزِّلُ قالُوا اِنَّما اَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ اَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هُدیً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمینَ وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّهُمْ یَقُولُونَ اِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذی یُلْحِدُونَ اِلَیْهِ اَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبینٌ اِنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللهِ لا یَهْدیهِمُ اللهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ اِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللهِ وَ اُولئِكَ هُمُ الْکاذِبُونَ مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ ایمانِهِ اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْایمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ ذلِكَ بِاَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ اَنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ اُولئِكَ الَّذینَ طَبَعَ اللهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ اَبْصارِهِمْ وَ اُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ لا جَرَمَ اَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ ثُمَّ اِنَّ رَبَّكَ لِلَّذینَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا اِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ یَوْمَ تَاْتی کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَاْتیها رِزْقُها رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِاَنْعُمِ اللهِ فَاَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ فَاَخَذَهُمُ

ص: 601

الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُ حَلالًا طَیِّبًا وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ اِیَّاهُ تَعْبُدُونَ

لغات:

«تبدیل» در لغت، برداشتن چیزی و گذاردن چیزی به جای آن است، و بدّله و ابدله و استبدل به، به یک معناست، و «لسان» به معنای زبان و به معنای لغت نیز می باشد، و «انعُم» جمع نعمت است، و بعضی گویند: مفرد «انعُم» نَعَم و یا نعماء است.(1)

ترجمه:

و هنگامی که آیه ای را به آیه دیگر مبدّل کنیم [حکمی را نسخ نماییم] -- و خدا بهتر می داند چه حکمی را نازل کند -- آن ها می گویند: «تو افترا می بندی!» امّا بیشترشان (حقیقت را) نمی دانند! (101) بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحقّ نازل کرده، تا افراد باایمان را ثابت قدم گرداند و هدایت و بشارتی است برای عموم مسلمانان! (102) ما می دانیم که آن ها می گویند: «این آیات را انسانی به او تعلیم می دهد!» در حالی که زبان کسی که این ها را به او نسبت می دهند عجمی است ولی این (قرآن)، زبان عربی آشکار است! (103) به یقین، کسانی که به آیات الهی ایمان نمی آورند، خدا آن ها را هدایت نمی کند و برای آنان عذاب دردناکی است. (104) تنها کسانی دروغ می بندند که به آیات خدا ایمان ندارند (آری،) دروغ گویان واقعی آن ها هستند! (105) کسانی که بعد از ایمان کافر شوند -- به جز آن ها که تحت فشار واقع شده اند در حالی که قلب شان آرام و با ایمان است -- آری، آن ها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشوده اند، غضب خدا بر آن هاست

ص: 602


1- 988.. مجمع البیان.

و عذاب عظیمی در انتظارشان! (106) این به خاطر آن است که زندگی دنیا (و پست را) بر آخرت ترجیح دادند و خداوند افراد بی ایمان (لجوج) را هدایت نمی کند. (107) آن ها کسانی هستند که (بر اثر فزونی گناه،) خدا بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده (به همین دلیل نمی فهمند،) و غافلان واقعی همان ها هستند! (108) و ناچار آن ها در آخرت زیان کارند. (109) امّا پروردگار تو نسبت به کسانی که بعد از فریب خوردن، (به ایمان بازگشتند و) هجرت کردند سپس جهاد کردند و در راه خدا استقامت نمودند پروردگارت، بعد از انجام این کارها، بخشنده و مهربان است (و آن ها را مشمول رحمت خود می سازد). (110) (به یاد آورید) روزی را که هر کس (در فکر خویشتن است و تنها) به دفاع از خود برمی خیزد و نتیجه اعمال هر کسی، بی کم و کاست، به او داده می شود و به آن ها ظلم نخواهد شد! (111) خداوند (برای آنان که کفران نعمت می کنند،) مثلی زده است: منطقه آبادی که امن و آرام و مطمئن بود و همواره روزیش از هر جا می رسید امّا به نعمت های خدا ناسپاسی کردند و خداوند به خاطر اعمالی که انجام می دادند، لباس گرسنگی و ترس را بر اندامشان پوشانید! (112) پیامبری از خودشان به سراغ آن ها آمد، او را تکذیب کردند از این رو عذاب الهی آن ها را فراگرفت در حالی که ظالم بودند! (113) پس، از آن چه خدا روزیتان کرده است، حلال و پاکیزه بخورید و شکر نعمت خدا را بجا آورید اگر او را می پرستید! (114)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اِذَا بَدَّلْنَا آیَةً مَّکَانَ آیَةٍ وَ اللّهُ اَعْلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ قَالُواْ اِنَّمَا اَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ اَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ»(1) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

هنگامی که آیه ای نسخ می شد، به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می گفتند: «تو اهل افترا و دروغ

ص: 603


1- 989.. سوره ی نحل، آیه ی 101.

هستی» و خداوند به رسول خود می فرماید: به آنان بگو: «روح القدس [یعنی جبریل آن را] به حقّ از طرف خدا نازل نموده است، تا مومنین را در ایمان ثابت نماید، و هدایت و بشارت برای مسلمانان باشد.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خدای تبارک و تعالی روح القدس را خلق نمود، و مخلوقی از ملائکه را خلق نکرد که نزدیک تر به او باشد، گرچه روح القدس گرامی ترین مخلوق او نیست و هر گاه خداوند چیزی را اراده کند، به او محوّل می نماید و او به نجوم محوّل می نماید، و انجام می شود.(2) «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّهُمْ یَقُولُونَ اِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ اِلَیْهِ اَعْجَمِیٌّ وَ هَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ…»(3) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

قریش می گفتند: این آیات را انسانی [به نام ابو فکیهة غلام ابن حضرمی که اعجمی اللسان بود] به او تعلیم نموده است» و ابو فکیهه از اهل کتاب بود و ایمان آورده و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیروی می نمود، و خداوند در پاسخ آنان می فرماید:

ص: 604


1- 990.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: و اِذا بَدَّلْنا آیَةً مَکانَ آیَةٍ وَ اللهُ اَعْلَمُ بِما یُنَزِّلُ قالُوا اِنَّما اَنْتَ مُفْتَرٍ قال: کان اذا نسخت آیة قالوا لرسول الله(صلی الله علیه و آله): انت مفتر فرد الله علیهم، فقال: قل لهم یا محمّد نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ یعنی جبرییل لیثبت الله الَّذِینَ آمَنُوا وَ هُدیً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 86، ح 226]
2- 991.. فی تفسیر العیّاشی عن محمّد بن عرامة الصیرفی عمن اخبره عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الله تبارک و تعالی خلق روح القدس فلم یخلق خلقا اقرب الیه منها، و لیست باکرم خلقه علیه، فاذا اراد امرا القاه الیها، فالقاه الی النجوم فجرت به. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 87]
3- 992.. سوره ی نحل، آیه ی 103.

ابو فکیهه عجمی است و این پیامبر [و این قرآن] عربیّ مبین است.(1) «اِنَّمَا یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللهِ وَ اُوْلئِکَ هُمُ الْکَاذِبُونَ»(2) عبّاس بن هلال گوید: حضرت رضا(علیه السلام) نام مرد دروغ گویی را برد و فرمود:

«اِنَّمَا یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ.»(3) یحیی بن سالم گوید:

به امام باقر(علیه السلام) گفتم: اهل کوفه روایت می کنند: که علی(علیه السلام) فرموده است: زود است شما را وادار به سبّ و دشنام و برائت و بیزاری از من بکنند، پس اگر شما را به سبّ من وادار کردند مرا سبّ کنید، و اگر شما را به برائت از من دعوت کردند، همانا من بر دین محمّد(صلی الله علیه و آله) هستم و شما از من برائت نجویید؟ سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود:

چقدر بر علی(علیه السلام) دروغ می بندند؟! چرا که علی(علیه السلام) تنها فرمود: «زود است شما را به سبّ و بیزاری از من وادار کنند، و اگر شما را به سبّ از من واداشتند مرا سبّ کنید، و اگر به برائت و بیزاری از من وادار کردند، من بر دین محمّد(صلی الله علیه و آله) هستم» و نفرمود: از من برائت نجویید.

راوی گوید:

گفتم: فدای شما شوم، اگر کسی حاضر باشد که کشته شود، و برائت نجوید، چگونه

ص: 605


1- 993.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّهُمْ یَقُولُونَ اِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ اِلَیْهِ اَعْجَمِیٌّ و هو لسان ابی فکیهة مولی ابن الحضرمی کان اعجمی اللسان و کان قد اتبع نبی الله و آمن به، و کان من اهل الکتاب، فقالت قریش: هذا و الله یعلم محمّدا علمه بلسانه، یقول الله: وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 87، ح 229]
2- 994.. سوره ی نحل، آیه ی 105.
3- 995.. فی تفسیر العیّاشی عن العبّاس بن هلال عن ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) انه ذکر رجلا کذابا ثم قال: فقال الله: «اِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 87]

خواهد بود؟ فرمود: نه، به خدا سوگند چنین تکلیفی ندارد، و باید همان کاری که عمّار کرد بکند، چرا که خداوند می فرماید: «اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاِیمانِ.»(1) «مَن کَفَرَ بِاللهِ مِن بَعْدِ ایمَانِهِ اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاِیمَانِ وَ لَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ»(2) عبدالله بن عجلان گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: ضحّاک بن قیس شیبانی خارجی در کوفه قیام کرده و نزدیک است که ما را اجبار به برائت از علی(علیه السلام) نماید، وظیفه ما چیست؟ فرمود:

«از علی(علیه السلام) بیزاری بجوی» گفتم: به نظر شما چه کاری بهتر است؟ فرمود: «همان کاری که عمّار بن یاسر انجام داد، چرا که مشرکین مکّه او را گرفتند و گفتند: از رسول خدا بیزاری بجوی» و او بیزاری جست و این آیه درباره ی او نازل شد: «اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاِیمَانِ» و خداوند او را معذور دانست.(3)

ص: 606


1- 996.. عن معمر بن یحیی بن سالم قال: قلت لابی جعفر(علیه السلام)، ان اهل الکوفة یروون عن علی(علیه السلام) انه قال: ستدعون الی سبی و البراءة منی، فان دعیتم الی سبی فسبونی و ان دعیتم الی البراءة منی فلا تتبرؤا منی فانی علی دین محمّد(صلی الله علیه و آله)؟ فقال ابو جعفر(علیه السلام): ما اکثر ما یکذبون علی(علیه السلام) انما قال انکم ستدعون الی سبی و البراءة منی، فان دعیتم الی سبی فسبونی و ان دعیتم الی البراءة منی فانی علی دین محمّد(صلی الله علیه و آله)، و لم یقل فلا تتبرؤا منی، قال: قلت: جعلت فداک فان اراد الرجل یمضی علی القتل و لا یتبرا؟ فقال: لا و الله [الا] علی الذی مضی علیه عمار، ان الله یقول: اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاِیمانِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 87، ح 233]
2- 997.. سوره ی نحل، آیه ی 106.
3- 998.. عن عبد الله بن عجلان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال سالته فقلت له: ان الضحاک قد ظهر بالکوفة و یوشک ان ندعی الی البراءة من علی فکیف نصنع! قال: فابرء منه، قال: قلت: ای شی ء احب الیک؟ قال: ان یمضون علی ما مضی علیه عمار بن یاسر، اخذ بمکة فقالوا له: ابرء من رسول الله فبرا منه، فانزل الله عذره «اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاِیمانِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 88]

ابو عمرو زبیری گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

… و امّا ایمانی که خداوند بر قلب واجب نموده چند چیز است: 1. اقرار به شهادتین؛ 2. معرفت و عقد قلب؛ 3. رضای به تقدیرات خداوند؛ 4. تسلیم و اعتقاد به «لَا اِلَهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ اِلَهاً وَاحِداً لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً، وَ اَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ». و اقرار به آن چه از طرف خداوند نازل شده -- مانند پیامبران و کتاب های آسمانی -- و این ها چیزهایی است که خداوند بر قلب واجب نموده، و عمل قلب محسوب می شود، چنان که خداوند می فرماید: «اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاِیمَانِ…» و نیز فرموده است: «اَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» آن چه گفته شد، چیزهایی است که خداوند بر قلب واجب نموده و [خلاصه] آن ها اقرار و معرفت است، و معرفت عمل قلب و اساس ایمان می باشد…(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

از امّت من، [عقوبت] چهار چیز برداشته شده است: خطا، فراموشی، اکراه و اجبار، چیزی که طاقت آن را ندارند، چنان که خداوند می فرماید: «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا اِن نَّسِینَا اَوْ اَخْطَاْنَا رَبَّنَا وَ لَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا اِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا

ص: 607


1- 999.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن بکر بن صالح عن القاسم ابن یزید: قال: حدثنا ابو عمرو الزبیری عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال: فاما ما فرض الله علی القلب من الایمان فالاقرار و المعرفة و العقد و الرّضا، و التسلیم بان لا اله الا الله وحده لا شریک له الها واحدا لم یتخذ صاحبة و لا ولدا، و ان محمّدا عبده و رسوله، و الاقرار بما جاء به من عند الله من نبی او کتاب، فذلک ما فرض الله علی القلب من الاقرار و المعرفة و هو عمله، و هو قول الله(عزوجل): «اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاِیمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً» و قال: «اَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» فذلک ما فرض الله(عزوجل) علی القلب من الاقرار و المعرفة و هو عمله و هو راس الایمان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 88]

وَ لَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا» و نیز می فرماید: «اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاِیمَانِ.»(1) مولّف گوید:

آیه فوق از ادلّه تقیّه نیز می باشد، از این رو ناچاریم برخی از روایات تقیّه را نیز نقل کنیم.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«تقیّه سپر [بلای] مومن است و کسی که تقیّه نمی کند ایمان ندارد.» راوی گوید:

گفتم: فدای شما شوم، معنای آیه «اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاِیمَانِ» چیست؟ فرمود: مگر تقیّه جز این است؟!(2) علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه فوق گوید: مقصود از این آیه عمّار بن یاسر است که مشرکین قریش در مکّه او را گرفتند، و با آتش او را شکنجه کردند، تا با زبان خود به خواسته آنان اقرار نمود، و لکن قلب او اقرار به ایمان داشت.

سپس گوید: مقصود از «وَ لَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ…» عبد الله بن ابی سرح بن حارث است، و خداوند درباره ی او [و امثال او] می فرماید:

«فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» چرا که آنان دنیا را بر آخرت مقدّم

ص: 608


1- 1000.. الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن ابی داود المسترق قال: حدثنی عمرو بن مروان قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): رفع عن امتی اربع خصال: خطاؤها و نسیانها و ما اکرهوا علیه و ما لم یطیقوا، و ذلک قول الله(عزوجل): «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا اِنْ نَسِینا اَوْ اَخْطَاْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا اِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ» و قوله: «اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاِیمانِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 89]
2- 1001.. فی قرب الاسناد للحمیری باسناده الی ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان التقیة ترس المؤمن و لا ایمان لمن لا تقیة له، قلت: جعلت فداک ا رایت قول الله تبارک و تعالی: «اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاِیمانِ» قال: و هل التقیة الا هذا؟ [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 89، ح 241]

نمودند و خداوند کافران را هدایت نخواهد کرد، و خداوند بر گوش و چشم و قلب آنان مهر زده و از غافلان می باشند «لَا جَرَمَ اَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرُونَ.»(1) «ثُمَّ اِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَاهَدُواْ وَ صَبَرُواْ اِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ»(2) علیّ بن ابراهیم گوید:

این آیه درباره ی عمّار یاسر [و امثال او] نازل شده است [و از محکمات و مسلّمات است]. اسحاق بن عمّار گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره اصحاب خود را دعوت [به حق و درستی و شایستگی و…] می کرد و لکن خداوند به هر کدام اراده ی خیر می داشت [و شایسته بود] او سخن آن حضرت را گوش می کرد، و می پذیرفت و اقرار به حقانیّت آن می کرد، و هر که را شایسته نمی دانست و اراده ی خیری به او نداشت، بر قلب او مهر می زد، و او سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را گوش نمی کرد، و نمی پذیرفت و تعقّل نمی نمود، چنان که خداوند می فرماید: «اُولَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ اَبْصَارِهِمْ وَ اُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ.»(3)

ص: 609


1- 1002.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: «مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ اِیمانِهِ اِلَّا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْاِیمانِ» فهو عمار بن یاسر اخذته قریش بمکة فعذبوه بالنار حتّی اعطاهم بلسانه ما ارادوا و قلبه مقر بالایمان، قوله: وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فهو عبد الله بن سعد بن ابی سرح بن الحارث بن بنی لوی یقول الله: «فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ. ذلِکَ بِاَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ اَنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ. ذلک بان الله ختم علی سمعهم و ابصارهم و قلوبهم و اُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ لا جَرَمَ اَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ» هکذا فی قراءة ابن مسعود هذا کله فی عبد الله بن سعد بن ابی سرح کان عاملا لعثمان بن عفان علی مصر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 90، ح 243]
2- 1003.. سوره ی نحل، آیه ی 110.
3- 1004.. فی تفسیر العیّاشی عن اسحق بن عمار قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) کان یدعو اصحابه فمن اراد به خیرا سمع و عرف ما یدعوه الیه، و من اراد به شرا طبع علی قلبه فلا یسمع و لا یعقل و هو قوله: اُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ اَبْصارِهِمْ وَ اُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 90]

«وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یَاْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِاَنْعُمِ اللّهِ…»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی مردمی نازل شد که نهر آبی داشتند، به نام «ثرثار و یا بلیان» و شهرهای شان سبز و خرّم و دارای نعمت های فراوان بود، تا این که برای استنجا و قضای حاجت خود، به جای سنگ از نان استفاده کردند، و گفتند: نان نرم تر است، و چون به نعمت های خدا کفران نمودند، و آن ها را ناچیز دانستند، خداوند نهر آب آنان را گرفت، و مبتلای به بی آبی شدند و ناچار -- از گرسنگی -- نیازمند به آن نان هایی شدند که با آن ها استجنا نموده بودند تا جایی که نیاز به تقسیم و سهم بندی آن ها پیدا کردند!(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

قومی از بنی اسراییل در نعمت فراوان بودند، و طعام و موادّ غذایی آنان تامین می شد، تا این که [از فراوانی نعمت] با خمیر نان، دانه هایی درست کردند، و در شهرهای شان به جای سنگ با آن ها استنجا نمودند، و خداوند [به خاطر کفران و بی احترامی به

ص: 610


1- 1005.. سوره ی نحل، آیه ی 112.
2- 1006.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و قال علی بن ابراهیم ثم قال ایضا فی عمار: ثُمَّ اِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا اِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ قوله: و ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَاْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِاَنْعُمِ اللهِ فَاَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ، قال: نزلت فی قوم کان لهم نهر یقال له البلیان و کانت بلادهم خصبة کثیرة الخیر، و کانوا یستنجون بالعجین و یقولون هذا الین، فکفروا بانعم الله و استخفوا بنعمة الله، فحبس الله علیهم البلیان فجدبوا حتّی احوجهم الله الی ما کانوا یستنجون به حتّی کانوا یتقاسمون علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 91]

نعمت ها] آنان را مضطرّ نمود، تا همان دانه هایی را که از نان تهیّه می کردند و با آن ها استنجا می نمودند را، بفروشند و بخورند، و این را خداوند [برای عبرت] در قرآن بیان نموده و می فرماید: «وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یَاْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِاَنْعُمِ اللهِ فَاَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ.»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

پدرم [امام باقر علیه السّلام] بعد از غذا خوردن، انگشتان خود را، با دهان خویش تمیز می کرد و با دستمال تمیز نمی کرد، مبادا به خرده های طعام بی احترامی شود، و می فرمود: من بسا خرده ی نانی را می یابم که از سفره جدا شده و آن را جست وجو می کنم، و خادم به من می خندد! و سپس قصّه قومی از بنی اسراییل، که به واسطه بی احترامی به نان، نعمت از آن ها گرفته شد را بیان نمود…(2)

ص: 611


1- 1007.. فی تفسیر العیّاشی عن حفص بن سالم عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان قوما فی بنی اسراییل تؤتی لهم من طعامّهم حتّی جعلوا منه تماثیل بمدن کانت فی بلادهم یستنجون بها، فلم یزل الله بهم حتّی اضطروا الی التماثیل یبیعونها و یاکلونها، و هو قول الله: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَاْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِاَنْعُمِ اللهِ فَاَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 91، ح 247]
2- 1008.. عن زید الشحام عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: کان ابی یکره ان یمسح یده فی المندیل و فیه شی ء من الطعام تعظیما له الا ان یمصها، او یکون الی جانبه صبی فیمصها، قال: فانی اجد الیسیر یقع من الخوان فاتفقده فیضحک الخادم، ثم قال: ان اهل قریة ممن کان قبلکم کان الله قد وسع علیهم حتّی طغوا، فقال بعضهم لبعض: لو عمدنا الی شی ء من هذا النقی فجعلناه نستنجی به کان الین علینا من الحجارة قال(علیه السلام): فلما فعلوا ذلک بعث الله علی ارضهم دوابا اصغر من الجراد فلم تدع لهم شیئا خلقه الله الا اکلته من شجر او غیره، فبلغ بهم الجهد الی ان اقبلوا علی الذی کانوا یستنجون به، فاکلوه و هی القریة التی قال الله تعالی: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً» الی قوله: «بِما کانُوا یَصْنَعُونَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 91، ح 248]

سوره ی نحل، آیات 115 تا 128

متن:

اِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزیرِ وَ ما اُهِلَّ لِغَیْرِ اللهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَاِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ اَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللهِ الْکَذِبَ اِنَّ الَّذینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ مَتاعٌ قَلیلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ وَ عَلَی الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْكَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ثُمَّ اِنَّ رَبَّكَ لِلَّذینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ اَصْلَحُوا اِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ اِنَّ اِبْراهیمَ کانَ اُمَّةً قانِتًا لِلهِ حَنیفًا وَ لَمْ یَكُ مِنَ الْمُشْرِکینَ شاکِرًا لِاَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ وَ آتَیْناهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ اِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحینَ ثُمَّ اَوْحَیْنا اِلَیْكَ اَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفًا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ اِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَی الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ وَ اِنَّ رَبَّكَ لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ ادْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ اِنَّ رَبَّكَ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ اَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ وَ اِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرینَ وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ اِلَّا بِاللهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَكُ فی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ اِنَّ اللهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسِنُونَ

لغات:

«اهلال» رفع صوت و بلند کردن صدا را گویند و اهلال صبیّ، صدای گریه او هنگام ولادت است، و عادت عرب این بوده که هنگام ذبح حیوان -- برای بُت ها -- صدای خود را

ص: 612

بلند می کرده اند، که این ذبیحه برای فلان بُت می باشد، و خداوند حیوانی که برای بُت ها بح می شده است را حرام نموده، و این تحریم در آیه 173 سوره ی بقره و آیه 3 مائده و 145 انعام و 115 نحل ذکر شده است. و «بجهالةٍ» یعنی از روی نادانی و بی توجّهی، نه به معنای عدم علم و بی اطّلاعی، و جهل و جهالت به هر دو معنا استعمال شده است، و «امّت» به معنای قوم و گروه است، و به یک شخصیّت جامع و کامل نیز گفته می شود، و حکمت، دلیل و برهانِ عقلانی و صحیح را گویند، و «جدال بالتی هی احسن» نیز به همین معناست.(1)

ترجمه:

خداوند، تنها مردار، خون، گوشت خوک و آن چه را با نام غیر خدا سر بریده اند، بر شما حرام کرده است امّا کسانی که ناچار شوند، در حالی که تجاوز و تعدّی از حدّ ننمایند، (خدا آن ها را می بخشد چرا که) خدا بخشنده و مهربان است. (115) به خاطر دروغی که بر زبانتان جاری می شود (و چیزی را مجاز و چیزی را ممنوع می کنید،) نگویید: «این حلال است و آن حرام»، تا بر خدا افترا ببندید به یقین کسانی که به خدا دروغ می بندند، رستگار نخواهند شد! (116) بهره کمی است (که در این دنیا نصیبشان می شود) و عذاب دردناکی در انتظار آنان است! (117) چیزهایی را که پیش از این برای تو شرح دادیم، بر یهود حرام کردیم ما به آن ها ستم نکردیم، امّا آن ها به خودشان ظلم و ستم می کردند! (118) امّا پروردگارت نسبت به آن ها که از روی جهالت، بدی کرده اند، سپس توبه کرده و در مقام جبران برآمده اند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است. (119) ابراهیم (به تنهایی) امّتی بود مطیع فرمان خدا خالی از هر گونه انحراف و از مشرکان نبود (120) شکرگزار نعمت های پروردگار بود خدا او را برگزید و به راهی راست هدایت نمود! (121)

ص: 613


1- 1009.. معجم الفاظ القرآن.

ما در دنیا به او (همّت) نیکویی دادیم و در آخرت از نیکان است! (122) سپس به تو وحی فرستادیم که از آیین ابراهیم -- که ایمانی خالص داشت و از مشرکان نبود -- پیروی کن! (123) (تحریمهای) روز شنبه (برای یهود) فقط بعنوان یک مجازات بود، که در آن هم اختلاف کردند و پروردگارت روز قیامت، در آن چه اختلاف داشتند، میان آن ها داوری می کند! (124) با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آن ها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر می داند چه کسی از راه او گم راه شده است و او به هدایت یافتگان داناتر است. (125) و هر گاه خواستید مجازات کنید، تنها بمقداری که به شما تعدّی شده کیفر دهید! و اگر شکیبایی کنید، این کار برای شکیبایان بهتر است. (126) صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و به خاطر (کارهای) آن ها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئه های آن ها، در تنگنا قرار مگیر! (127) خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کرده اند، و کسانی که نیکوکارند. (128)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ اَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَذَا حَلاَلٌ وَ هَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَی اللهِ الْکَذِبَ…»(1) عبد الرحیم قصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) به عبدالملک بن اعین فرمود:

چنین بنویسید: «هنگامی که بنده ای گناه کبیره و یا صغیره ای را -- که خداوند از آن نهی نموده -- انجام می دهد، از ایمان خارج، و اسم مومن از او برداشته می شود و اسم مسلمان بر او باقی می ماند، و اگر توبه و استغفار نماید، به ایمان باز می گردد، و سبب کفر و جحود او نمی شود، و اگر چیزی را که خدا حلال نموده، بگوید: این حرام است، و یا چیزی را که خدا حرام کرده بگوید: این حلال است، و بدان اعتقاد نماید، از ایمان و اسلام خارج شده، و به کفر گراییده است، و چنین کسی مانند

ص: 614


1- 1010.. سوره ی نحل، آیه ی 116.

این است که داخل حرم خدا و سپس داخل کعبه شود و در کعبه حدثی انجام بدهد، و کیفر او این است که او را از حرم خارج کنند و گردن او را بزنند و به دوزخ برود…(1) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

سه مجلس مورد غضب و خشم خدا می باشد، و خداوند بر اهل آن ها عقوبت می فرستد، و شما نباید با اهل این مجالس هم نشین شوید، و نباید با آنان رفت و آمد داشته باشید: 1. مجلسی که شخصی در آن به دروغ فتوا می دهد؛ 2. مجلسی که در آن نام دشمنان ما زنده و نام ما، در آن پنهان و مخفی می باشد؛ 3. مجلسی که تو می دانی از نام ما و معارف ما در آن جلوگیری می شود». سپس امام صادق(علیه السلام) سه آیه از قرآن را درباره ی این مجالس قرائت نمود:

«وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ.» «وَ اِذَا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ.»

ص: 615


1- 1011.. فی کتاب التوحید محمّد بن احمد بن الحسن بن الولید(رضی الله عنه) فی جامعه و حدثنا به محمّد بن الحسن الصفار عن العبّاس بن معروف قال حدثنی عبد الرّحمن بن ابی نجران عن حماد بن عثمان عن عبد الرحیم القصیر قال: کتب ابو عبد الله(علیه السلام) علی یدی عبد الملک بن اعین: اذا اتی العبد بکبیرة من کبائر المعاصی او صغیرة من صغائر المعاصی التی نهی الله(عزوجل) عنها کان خارجا من الایمان، و ساقطا عنه اسم الایمان، و ثابتا علیه اسم الاسلام، فان تاب و استغفر عاد الی الایمان و لم یخرجه الی الکفر و الجحود و الاستحلال، فاذا قال للحلال هذا حرام و للحرام هذا حلال و دان بذلک، فعندنا یکون خارجا من الایمان و الاسلام الی الکفر، و کان بمنزلة رجل دخل الحرم ثم دخل الکعبة فاحدث فی الکعبة حدثا فاخرج عن الکعبة و عن الحرم، فضربت عنقه و صار الی النار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 92، ح 250]

«وَ لَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ اَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَذَا حَلاَلٌ وَ هَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَی اللهِ الْکَذِبَ.»(1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس قرآن را با رای و فکر خود تفسیر کند، بر خدا افترا و تهمت زده است.(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه فوق گوید:

این آیه مربوط به یهود است که از پیش خود چیزهایی را بر خود حرام و یا حلال می کردند، و خداوند درباره ی آنان فرموده است: «وَ قَالُواْ مَا فِی بُطُونِ هَذِهِ الاَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِّذُکُورِنَا وَ مُحَرَّمٌ عَلَی اَزْوَاجِنَا». و تفسیر آن در سوره ی بقره گذشت.(3) «ثُمَّ اِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُواْ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَ اَصْلَحُواْ اِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ»(4)

ص: 616


1- 1012.. فی اصول الکافی الحسین بن محمّد عن علی بن محمّد بن سعد عن محمّد بن مسلم عن اسحق بن موسی قال: حدثنی اخی و عمی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ثلثة مجالس یمقتها الله و یرسل نقمته علی اهلها فلا تقاعدوهم و لا تجالسوهم، مجلسا فیه من یصف لسانه کذبا فی فتیاه، و مجلسا ذکر اعدائنا فبه جدید و ذکرنا فیه رث، و مجلسا فیه من یصدعنا و انت تعلم، قال: ثم تلا ابو عبد الله(علیه السلام): ثلث آیات من کتاب الله کانما کن فیه او قال کفه «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ» «وَ اِذا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ اَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللهِ الْکَذِبَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 92]
2- 1013.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی عبدالرّحمن بن سمرة عن النّبی(صلی الله علیه و آله) حدیث طویل یقول فیه: و من فسر القرآن برایه فقد افتری علی الله الکذب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 93]
3- 1014.. فی تفسیر علی بن ابراهیم ثم قال(عزوجل): «وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ اَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللهِ الْکَذِبَ» قال: هو ما کانت الیهود تقول: ما فِی بُطُونِ هذِهِ الْاَنْعامِ خالِصَةٌ لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی اَزْواجِنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 93]
4- 1015.. سوره ی نحل، آیه ی 119.

تردیدی نیست که توبه و بازگشت به خدا و اصلاح و جبران گناهان، سبب آمرزش خداوند خواهد بود، و یاس و قنوط و ناامیدی از رحمت خداوند از گناهان بزرگ است، چرا که خداوند با صراحت می فرماید: «قَالَ وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ اِلَّا الضَّآلُّونَ»(1)، و یا می فرماید: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ اَسْرَفُوا عَلَی اَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللهِ اِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا»(2). و در آیات پیشین، توبه کسانی که از روی حقیقت، ندامت پیدا کردند و به خدای خود بازگشتند، فراوان بیان شد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ یَعْفُو عَنِ السَّیِّئَاتِ.»(3) و در روایت معتبر و معروفی آمده که معصومین(علیهم السلام) فرموده اند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَاذَنْبَ لَهُ» و در سوره ی توبه خداوند می فرماید: «اَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ.»(4) «اِنَّ اِبْرَاهِیمَ کَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِلهِ حَنِیفًا وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ…»(5) مسعدة بن صدقه گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

امّت به یک نفر و بیشتر گفته می شود، چنان که خداوند می فرماید: «اِنَّ اِبْرَاهِیمَ کَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِلهِ» یعنی مطیعاً لله…(6) و در سخن دیگری فرمود:

خداوند با این آیه، ابراهیم(علیه السلام) را [بر همه مردم زمان خود] فضیلت داده است.(7)

ص: 617


1- 1016.. سوره ی حجر، آیه ی 56.
2- 1017.. سوره ی زمر، آیه ی 53.
3- 1018.. سوره ی شوری، آیه ی 25.
4- 1019.. سوره ی توبه، آیه ی 105.
5- 1020.. سوره ی نحل، آیه ی 120.
6- 1021.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن ابی عبد الله(علیه السلام) و قال بعده و بهذا الاسناد قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: و الامة واحدة فصاعدا کما قال الله سبحانه و تعالی: اِنَّ اِبْراهِیمَ کانَ اُمَّةً قانِتاً لِلهِ یقول: مطیعا لله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 93]
7- 1022.. فی تفسیر العیّاشی عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام) عن قول الله: «اِنَّ اِبْراهِیمَ کانَ اُمَّةً قانِتاً لِلهِ حَنِیفاً» قال: شی ء فضل الله به. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 93]

سماعة بن مهران گوید: از عبد صالح [یعنی موسی بن جعفر(علیه السلام)] شنیدم که می فرمود:

در گذشته ی دنیا روزگاری گذشت که فقط یک نفر، خدا را می پرستید [و جز او کسی موحّد نبود] و اگر می بود خداوند بر او می افزود، چنان که می فرماید: «اِنَّ اِبْرَاهِیمَ کَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِلهِ حَنِیفًا وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» و سال ها فقط ابراهیم(علیه السلام) بود که خدا را می پرستید، تا این که خداوند اسماعیل و اسحاق را به او داد و این سه نفر، خداپرست بودند.(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

خداوند به این خاطر فرموده است: «اِنَّ اِبْرَاهِیمَ کَانَ اُمَّةً قَانِتًا لِلهِ حَنِیفًا» که جز او کسی بر آیین توحیدی نبوده، از این رو خداوند او را، امّت واحده نامیده است. سپس فرمود: «قانتاً» یعنی مطیعاً و «حنیفاَ» یعنی مسلماً و «هَداهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» یعنی الی الطریق الواضح.(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

برای مومنان زیرک و دانا چیزی بهتر از اقتدا [به ولیّ خدا] نیست، چراکه آن راه

ص: 618


1- 1023.. عن سماعة بن مهران قال: سمعت عبدا صالحا یقول: لقد کانت الدنیا و ما [کان] فیها الا واحد یعبد الله، و لو کان معه غیره اذا لاضافه الیه حیث یقول: «اِنَّ اِبْراهِیمَ کانَ اُمَّةً قانِتاً لِلهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» فصبر بذلک ما شاء الله ثم ان الله آنسه باسماعیل و اسحق فصاروا ثلثة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 93، ح 257]
2- 1024.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «اِنَّ اِبْراهِیمَ کانَ اُمَّةً قانِتاً لِلهِ حَنِیفاً» و ذلک انه علی دین لم یکن علیه احد غیره فکان امة واحدة، و امّا قانتا فالمطیع، و امّا الحنیف فالمسلم، وَ هَداهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ قال: الی الطریق الواضح. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 94، ح 258]

روشن دیانت است، چنان که خداوند می فرماید: «ثُمَ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ اَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهِیمَ حَنِیفاً»، و اگر در دین خدا راهی بهتر از اقتدا می بود، خداوند پیامبران و اولیای خود را به آن دعوت می کرد.(1) عبد الله بن سلیمان صیرفی گوید:

از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که در تفسیر آیه ی «اِنَّ اَوْلَی النَّاسِ بِاِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُواْ» فرمود: به خدا سوگند شما [شیعیان] بر دین ابراهیم و منهاج او هستید، و شما سزاوارتر به اویید، و شما هستید که بر دین من و پدران من می باشید.(2) حسین بن علی(علیهما السلام) فرمود:

احدی جز ما و شیعیان ما بر ملّت ابراهیم نیست و بقیّه مردم از ملّت ابراهیم بیزارند.(3) «ادْعُ اِلِی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ اِنَّ رَبَّکَ هُوَ اَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ»(4) امام صادق(علیه السلام) در حدیث مفصّلی می فرماید:

خداوند نخستین کسی است، که مردم را به خود دعوت نموده، و اطاعت و پیروی

ص: 619


1- 1025.. فی مصباح الشریعة قال الصادق(علیه السلام): و لا طریق للاکیاس من المؤمنین اسلم من الاقتداء، لانه المنهج الاوضح، قال الله(عزوجل): ثُمَّ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ اَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهِیمَ حَنِیفاً فلو کان لدین الله تعالی سلک اقوم من الاقتداء لندب اولیائه و انبیائه الیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 94]
2- 1026.. فی محاسن البرقی عنه عن ابن فضال عن حماد بن عثمان عن عبد الله ابن سلیمان الصیرفی قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول: «اِنَّ اَوْلَی النَّاسِ بِاِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» ثم قال: انتم و الله علی دین ابراهیم و منهاجه، و انتم اولی الناس، انتم علی دینی و دین آبائی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 94، ح 260]
3- 1027.. فی تفسیر العیّاشی عن عمر بن ابی میثم قال: سمعت الحسین بن علی صلوات الله علیه یقول: ما احد علی ملة ابراهیم الا نحن و شیعتنا و سایر الناس منها براء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 94، ح 262]
4- 1028.. سوره ی نحل، آیه ی 125.

از خود را، بر آنان واجب کرده است، و می فرماید: «وَ اللّهُ یَدْعُو اِلَی دَارِ السَّلاَمِ وَ یَهْدِی مَن یَشَاء اِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» و سپس به پیامبر خود فرموده است: «ادْعُ اِلِی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ» یعنی بالقرآن.(1) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

به خدا سوگند، ما همان راه و سبیلی هستیم که خداوند شما را به پیروی از آن امر نموده است، و جدال «بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ» به وسیله قرآن است.(2) امام عسکری(علیه السلام) می فرماید: نزد امام صادق(علیه السلام) سخن از جدال در دین و این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه(علیهم السلام) از آن نهی کرده اند، مطرح شد، و امام صادق(علیه السلام) فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به طور کلّی از جدال و مناظره نهی نکرده است، بلکه آن حضرت از جدال غیر صحیح و «بغیر الَّتِی هِیَ اَحْسَنُ» نهی نموده است، مگر شما سخن خدا را نشنیده اید، که می فرماید: «ادْعُ اِلِی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ» از این رو جدال و مناظره ی صحیح را علما، مقرون به دیانت می دانند، و جدال و مناظره ی غیر صحیح را خداوند بر شیعیان ما، حرام نموده است، و پیامبر خود را امر نموده: تا با منکرین قیامت جدال کند، و خود

ص: 620


1- 1029.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن بکر بن صالح عن القاسم بن یزید عن ابی عمرو الزبیری عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): فاخبر انه تبارک و تعالی اوّل من دعا الی نفسه و دعا الی طاعته و اتباع امره، فبدء بنفسه و قال: «وَ اللهُ یَدْعُوا اِلی دارِ السَّلامِ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» ثم ثنی برسوله فقال: ادْعُ اِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ یعنی بالقرآن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 94]
2- 1030.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن الحسن بن محبوب عن علی بن رئاب عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال و الله نحن السبیل الذی امرکم الله باتباعه. قوله: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ» قال: بالقرآن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 94، ح 265]

-- از قول منکر قیامت -- در قرآن می فرماید: «وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ»؟ و سپس در ردّ او به پیامبر خود می فرماید: بگو: «یُحْیِیهَا الَّذِی اَنشَاَهَا اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ.»(1) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

ما برای اثبات دین الهی، به زبان هفتاد پیغمبر مناظره و جدال می نماییم.(2) «وَ اِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرینَ»(3) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

در جنگ اُحد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چه کسی از حال عموی من اطّلاع دارد؟ پس حارث بن صَمت [صمة] گفت: من از محلّ [شهادت] او اطّلاع دارم، و چون نزد بدن حمزه آمد [و دید که بدن او را مثله کرده اند] نخواست این خبر را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بدهد، تا این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «یا علی! به جست وجوی عموی خود برو» و امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز هنگامی که وضع بدن

ص: 621


1- 1031.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی (ره) قال ابو محمّد العسکری(علیه السلام): ذکر عند الصادق(علیه السلام) الجدال فی الدین و ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الائمة علیهم السّلام نهوا عنه فقال الصادق(علیه السلام): لم ینه مطلقا و لکنه نهی عن الجدال بغیر التی هی احسن امّا تسمعون قوله تعالی: «ادْعُ اِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ» فالجدال بالتی هی احسن قد قرنه العلماء بالدین، و الجدال بغیر التی هی احسن محرم حرمه الله علی شیعتنا، و امّا الجدال بالتی هی احسن فهو ما امر الله تعالی به نبیه ان یجادل به من جحد البعث بعد الموت، و احیاؤه له، فقال الله حاکیا عنه: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ» فقال الله فی الرد علیه: «قل -- یا محمّد -- یُحْیِیهَا الَّذِی اَنْشَاَها اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 95، ح 266]
2- 1032.. و روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: نحن المجادلون فی دین الله علی لسان سبعین نبیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 95]
3- 1033.. سوره ی نحل، آیه ی 126.

حمزه را دید، نخواست این خبر را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بدهد، پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خود نزد بدن حمزه آمد و چون وضع بدن او را دید گریان شد، و فرمود: تا کنون موقفی سخت تر از این برای من رخ نداده بود، و اگر خداوند مرا بر قریش مسلّط کند، هفتاد نفر از آنان را خواهم کشت. پس جبرییل نازل شد، و این آیه را آورد: «وَ اِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرینَ». قال(صلی الله علیه و آله):

فَاَصْبِر. یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: صبر می کنم.(1) مولّف گوید:

نظیر حدیث فوق در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.

ص: 622


1- 1034.. فی تفسیر علی بن ابراهیم ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال یوم احد: من له علم بعمی حمزة؟ فقال الحارث بن الصمت: انا اعرف موضعه فجاء حتّی وقف علی حمزة، فکره ان یرجع الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فیخبره، فقال رسول الله لامیرالمؤمنین(علیه السلام): یا علی اطلب عمک فجاء علی(علیه السلام) فوقف علی حمزة فکره ان یرجع الیه، فجاء رسول الله(صلی الله علیه و آله) حتّی وقف علیه، فلما رای ما فعل به بکی ثم قال: ما وقفت موقفا قط اغلظ علی من هذا المکان، لئن امکننی الله من قریش لاقتلن سبعین رجلا منهم، فنزل علیه جبرییل فقال: وَ اِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ فاصبر فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اصبر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 95]

سوره ی اسراء (بنی اسراییل)

اشاره

محل نزول: مکّه ی مکرّمه محل نزول: مکّه، و برخی گفته اند: جز پنج آیه از آن و یا جز هشت آیه از آن.

عدد آیات: 111 آیه.(1) ثواب قرائت سوره ی اسراء (بنی اسراییل) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی اسراء را در هر شب جمعه ای بخواند، از دنیا نمی رود تا حضرت قائم؟عج؟ را درک نماید، و از یاران او باشد.(2) ابیّ بن کعب گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که سوره ی بنی اسراییل را بخواند و -- هنگام ذکر حقّ والدین -- قلب او رقّت پیدا کند، خداوند در بهشت، به اندازه ی دو قنطار، به او پاداش می دهد، و قنطار هزار و دویست اوقیه است، و اوقیه بهتر از دنیا و آن چه در دنیا هست

ص: 623


1- 1035.. تفسیر صافی.
2- 1036.. فی کتاب ثواب الاعمال عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: من قرا سورة بنی اسراییل فی کل لیلة جمعة لم یمت حتّی یدرک القائم و یکون من اصحابه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 97]

می باشد.(1) و در کتاب خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند و قلب او -- هنگام ذکر حق پدر و مادر -- رقّت پیدا کند، در بهشت قنطاری به او می دهند، و قنطار یک هزار و دویست اوقیه است و اوقیه، بهتر از دنیا و آن چه در آن است می باشد، و کسی که آن را بنویسد، و در پارچه حریر سبزی با خود همراه داشته باشد، چون تیراندازی کند، تیر او به هدف می رسد، و خطا نمی رود، و اگر در ظرفی قرار بدهد و از آب آن بنوشد، سخن او گویا، و زبان او به درستی کلام، باز شود، و بر فهم او افزوده گردد.(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس این سوره را بنویسد، و در پارچه حریر سبزی برای حفظ خود قرار بدهد و بر خود بیاویزد، تیر او به خطا نرود. اگر برای بچّه ای با زعفران بنویسند و از آب آن به او بنوشانند و آن نوشته را به او بیاویزند با اذن خداوند سخن باز کند، و تکلّم نماید.(3)

ص: 624


1- 1037.. فی مجمع البیان ابی بن کعب عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: من قرء سورة بنی اسراییل فرق قلبه عند ذکر الوالدین اعطی فی الجنة قنطارین من الاجر، و القنطار الف اوقیة و ماتا اوقیة، و الاوقیة منها خیر من الدنیا و ما فیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 97، ح 2]
2- 1038.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: «من قرا هذه السورة ورق قلبه عند ذکر الوالدین، کان له قنطار فی الجنة، و القنطار الف و مائتا اوقیة، و الاوقیة خیر من الدنیا و ما فیها، و من کتبها و جعلها فی خرقة حریر خضراء و حرز علیها و رمی بالنبال، اصاب و لم یخطئ، و ان کتبها فی اناء و شرب ماءها لم یتعذر علیه کلام، و انطلق لسانه بالصواب، و ازداد فهما». [تفسیر برهان، ج 3، ص 472، ح 3]
3- 1039.. و عن الصادق(علیه السلام): «من کتبها فی خرقة حریر خضراء، و تحرز علیها و علقها علیه و رمی بالنشاب اصاب، و لم یخطئ ابدا، و ان کتبها لصغیر تعذر علیه الکلام، یکتبها بزعفران و یسقی ماءها، انطق الله لسانه باذنه و تکلم». [تفسیر برهان، ج 2، ص 390، ح 4]

سوره ی اسراء، آیات 1 تا 12

متن:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ سُبْحانَ الَّذی اَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الْاَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ وَ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنی اِسْرائیلَ اَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونی وَکیلًا ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ اِنَّهُ کانَ عَبْدًا شَکُورًا وَ قَضَیْنا اِلی بَنی اِسْرائیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْاَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیرًا فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِبادًا لَنا اُولی بَاْسٍ شَدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْدًا مَفْعُولًا ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ اَمْدَدْناکُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ جَعَلْناکُمْ اَکْثَرَ نَفیرًا اِنْ اَحْسَنْتُمْ اَحْسَنْتُمْ لِاَنْفُسِکُمْ وَ اِنْ اَسَاْتُمْ فَلَها فَاِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبیرًا عَسی رَبُّکُمْ اَنْ یَرْحَمَکُمْ وَ اِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرینَ حَصیرًا اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدی لِلَّتی هِیَ اَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنینَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ

ص: 625

اَجْرًا کَبیرًا وَ اَنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ اَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابًا اَلیمًا وَ یَدْعُ الْاِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْاِنْسانُ عَجُولًا وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصیلًا

لغات:

«و قضینا الی بنی اسراییل» قضاء به معنای فصل خصومت و فصل هر امری است با قاطعیّت، و به همین علّت قاضی را قاضی می گویند، و به معنای خَلْق و اِحْداث نیز آمده، چنان که خداوند می فرماید: «فقضاهنّ سبع سمواتٍ» و به معنای ایجاب و حکم نیز آمده، چنان که می فرماید: «و قضی ربّک الّا تعبدوا الّا ایّاه» و به معنای اعلام و اِخبار نیز آمده، و این آیه به همین معناست؛ و «لَتَعلُنّ علّواً» از علّو و بلندپروازی است، و «جاسوا خلال الدیار» از جَوْس به معنای تخلّل در دیار و جاسوسی کردن است، و «کَرَّة» به معنای رجعت است، و نفیر، عددی از رجال را گویند، و امکان دارد جمع نفر باشد، مانند عبد و عبید، و «تتبیر» به معنای اهلاک است، و «تبار و هلاک و دمار» به یک معناست، و «حصیر» به معنای حبس و زندان است، و به معنای بسط و بساط منسوج نیز آمده است، و مبصرةً، یعنی مضیئةً منیرةً.(1)

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر پاک و منزّه است خدایی که بنده اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد

ص: 626


1- 1040.. مجمع البیان.

الاقصی -- که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم -- برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم چرا که او شنوا و بیناست. (1) ما به موسی کتاب آسمانی دادیم و آن را وسیله هدایت بنی اسراییل ساختیم (و گفتیم:) غیر ما را تکیه گاه خود قرار ندهید! (2) ای فرزندان کسانی که با نوح (بر کشتی) سوار کردیم! او بنده شکرگزاری بود. (شما هم مانند او باشید، تا نجات یابید!) (3) ما به بنی اسراییل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و برتری جویی بزرگی خواهید نمود. (4) هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما میانگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند حتّی برای به دست آوردن مجرمان)، خانه ها را جست وجو می کنند و این وعده ای است قطعی! (5) سپس شما را بر آن ها چیره می کنیم و شما را به وسیله داراییها و فرزندانی کمک خواهیم کرد و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار می دهیم.

(6) اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می کنید و اگر بدی کنید باز هم به خود می کنید.

و هنگامی که وعده دوم فرا رسد، (آن چنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم و اندوه در صورت های تان ظاهر می شود و داخل مسجد (الاقصی) می شوند همان گونه که بار اوّل وارد شدند و آن چه را زیر سلطه خود می گیرند، در هم می کوبند.

(7) امید است پروردگارتان به شما رحم کند! هر گاه برگردید، ما هم بازمی گردیم و جهنّم را برای کافران، زندان سختی قرار دادیم. (8) این قرآن، به راهی که استوارترین راه هاست، هدایت می کند و به مومنانی که اعمال صالح انجام می دهند، بشارت می دهد که برای آن ها پاداش بزرگی است. (9) و این که آن ها که به قیامت ایمان نمی آورند، عذاب دردناکی برای آنان آماده ساخته ایم. (10) انسان (بر اثر شتابزدگی)، بدیها را طلب می کند آن گونه که نیکیها را می طلبد و انسان، همیشه عجول بوده است! (11) ما شب و روز را دو نشانه توحید و عظمت خود قرار دادیم سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنی بخش

ص: 627

ساختیم تا (در پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگی برخیزید)، و عدد سالها و حساب را بدانید و هر چیزی را بطور مشخّص و آشکار، بیان کردیم. (12)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«سُبْحَانَ الَّذِی اَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الاَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ»(1) هشام بن حکم گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی «سُبْحَانَ الَّذِی اَسْرَی بِعَبْدِهِ» سوال نمودم، فرمود:

به معنای «انفة اللّه» یعنی تنزیه الله است [یعنی خداوند از صفات مخلوقین منزّه است.](2) در تفسیر عیّاشی روایت شده که از امام صادق(علیه السلام) درباره ی فضیلت مساجد، سوال شد، و آن حضرت فرمود:

فضیلت مسجد الحرام و مسجد النّبیّ(صلی الله علیه و آله) بیش از همه مساجد است. راوی گوید:

گفتم: فدای شما شوم «مسجد الاقصی» چگونه است؟ فرمود: آن در آسمان است، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از آن مسجد به معراج برده شد. گفتم: مردم می گویند:

مسجدالاقصی، بیت المقدّس است؟ فرمود: مسجد کوفه افضل از آن است.(3)

ص: 628


1- 1041.. سوره ی اسراء، آیه ی 1.
2- 1042.. فی تفسیر العیّاشی عن هشام بن الحکم قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله سبحان: فقال انفة الله و فی روایة اخری عن هشام عنه مثله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 97]
3- 1043.. عن سالم الحناط عن رجل عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن المساجد التی لها الفضل؟ فقال: المسجد الحرام، و مسجد الرسول(صلی الله علیه و آله)، قلت: و المسجد الاقصی جعلت فداک؟ فقال: ذلک فی السماء الیه اسری رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقلت: ان الناس یقولون انه بیت المقدّس؟ فقال: مسجد الکوفة افضل منه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 97، ح 4]

اسماعیل جعفی گوید:

در مسجد الحرام نشسته بودم، امام باقر(علیه السلام) نیز در ناحیه ای نشسته بود، پس سر مبارک بلند نمود و نگاهی به آسمان، و نگاهی به کعبه کرد، و سپس فرمود:

«سُبْحَانَ الَّذِی اَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الاَقْصَی» و سه مرتبه این آیه را تکرار نمود و سپس روی مبارک خود را به من نمود و فرمود: ای عراقی! عراقی ها درباره ی این آیه چه می گویند؟ گفتم: آنان می گویند: «رسول خدا از مسجد الحرام به بیت المقدّس برده شد» فرمود: آن گونه نیست که آنان می گویند، و لکن از این جا به آسمان برده شد، و دست مبارک را به آسمان بالا برد، و فرمود:

مابین این دو، حرم می باشد…(1) در کتاب احتجاج طبرسی از ابن عبّاس نقل شده که گوید:

یهودیان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: موسی از شما بهتر بوده است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: برای چه؟ گفتند: «به خاطر این که خداوند با او چهار هزار کلمه سخن گفت، و با شما هیچ سخنی نگفت!» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «به من بهتر از این داده شد» گفتند: آن چه بود؟ فرمود: سخن خداوند که می فرماید: «سُبْحَانَ الَّذِی اَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الاَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ»، و من بر بال جبرییل

ص: 629


1- 1044.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی خالد عن الحسن بن محبوب عن محمّد ابن سیار عن ابی مالک الازدی عن اسمعیل الجعفی قال: کنت فی المسجد قاعدا و ابو جعفر(علیه السلام) فی ناحیة، فرفع راسه فنظر الی السماء مرة و الی الکعبة مرة، ثم قال سُبْحانَ الَّذِی اَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الْاَقْصَی و کرر ذلک ثلث مرات، ثم التفت الی فقال: ای شی ء یقولون اهل العراق فی هذه الآیة یا عراقی؟ قلت: یقولون: اسری به من المسجد الحرام الی البیت المقدّس، فقال: لیس کما یقولون، و لکنه اسری به من هذه الی هذه و اشار بیده الی السماء، و قال: ما بینهما حرم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 97، ح 5]

سوار شدم و او مرا به آسمان هفتم برد و از «سدرة المنتهی» که نزد آن «جنّة الماوی» است گذشتم، تا به ساق عرش در آویختم و از آن جا به من ندا رسید: «اِنِّی اَنَا اللهُ لَا اِلَهَ اِلَّا اَنَا السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ الرَّءُوفُ الرَّحِیمُ» و من خدا را با قلب خود دیدم، نه با چشم خود و این افضل از آن است. پس یهودیان گفتند:

راست گفتی ای محمّد، آن چه گفتی در تورات نوشته شده است…(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یک صد و بیست مرتبه به معراج رفت و در هر مرتبه خداوند نسبت به ولایت علی(علیه السلام) و ائمّه دیگر از فرزندان او(علیهم السلام) سفارش نمود، بیش از آن چه درباره ی واجبات سفارش می نمود.(2) علی بن ابی حمزه گوید:

من حاضر بودم که ابو بصیر به امام صادق(علیه السلام) گفت: فدای شما شوم! چند مرتبه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به معراج رفت؟ فرمود: دو مرتبه. سپس فرمود: جبرییل آن حضرت

ص: 630


1- 1045.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی (ره) و عن ابن عبّاس قال: قالت الیهود للنبی(صلی الله علیه و آله): موسی خیر منک قال النّبی(صلی الله علیه و آله): و لم؟ قالوا: لان الله(عزوجل) کلمه اربعة آلاف کلمة و لم یکلمک بشی ء، فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): لقد اعطیت انا افضل من ذلک، قالوا: و ما ذاک؟ قال: قوله(عزوجل): «سُبْحانَ الَّذِی اَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الْاَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ» و حملت علی جناح جبرییل(علیه السلام) حتّی انتهیت الی السماء السابعة، فجاوزت سِدْرَةِ الْمُنْتَهی عِنْدَها جَنَّةُ الْمَاْوی، حتّی تعلقت بساق العرش فنودیت من ساق العرش: اِنِّی اَنَا اللهُ لا اِلهَ اِلَّا اَنَا السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ الرءوف الرحیم، و رایته بقلبی و ما رایته بعینی، فهذا افضل من ذلک، فقالت الیهود: صدقت یا محمّد و هو مکتوب فی التوریة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 98]
2- 1046.. فی کتاب الخصال عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: عرج بالنّبی(صلی الله علیه و آله) ماة و عشرین مرة، ما من مرة الا و قد اوصی الله تعالی فیها النّبی(صلی الله علیه و آله) بالولایة لعلی و الائمة من ولده علیهم السّلام اکثر مما اوصاه بالفرایض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 98، ح 7]

را در مقامی بلند قرار داد و گفت: «ای محمّد! در این جا بایست که هرگز هیچ ملک مقرّب و هیچ پیامبر مرسلی نایستاده است» سپس گفت: «پروردگار تو بر خود درود می فرستد»، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چگونه بر خود درود می فرستد؟ جبرییل گفت: می فرماید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ اَنَا رَبُ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتِی غَضَبِی» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت: «اللَّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ».

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: مقام قرب آن حضرت به خداوند، همان گونه است که خدا می فرماید: «قابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنی» پس ابو بصیر به آن حضرت گفت: فدای شما شوم! معنای «قابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنی» چیست؟ فرمود: فاصله بین دو طرف تا سر قوس، و بین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و خداوند حجابی در حال تلؤلؤ بود و من فکر می کنم از زبرجد بود، و آن حضرت در روزنه ای، مانند سوراخ سوزن نگاه کرد، و خدا داند که چگونه نور عظمت الهی را مشاهده نمود، پس خداوند به او فرمود: «ای محمّد!» عرضه داشت: «لَبَّیْکَ رَبِّی» فرمود: چه کسی را برای امّت خود پس از خویش قرار دادی؟ عرضه داشت: خدا داناتر است. خطاب شد: «عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ» جانشین تو است.

علی بن ابی حمزه گوید: سپس امام صادق(علیه السلام) به ابو بصیر فرمود:

ای ابا محمّد! به خدا سوگند ولایت علی در روی زمین تعیین نشد، بلکه خداوند در آسمان به طور مشافهه و حضوری آن را تعیین کرد.(1)

ص: 631


1- 1047.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن القاسم بن محمّد الجوهری عن علی بن ابی حمزة قال: سال ابو بصیر ابا عبد الله(علیه السلام) و انا حاضر فقال: جعلت فداک و کم عرج برسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ فقال: مرتین، فاوقفه جبرییل(علیه السلام) موقفا فقال له: مکانک یا محمّد، فلقد وقفت موقفا ما وقفه ملک قط و لا نبی ان ربک یصلی، فقال: یا جبرییل فکیف یصلی؟ قال: یقول سبوح قدوس انا رب الملائکة و الروح سبقت رحمتی غضبی، فقال: اللهم عفوک عفوک قال: و کان کما قال الله: «قابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنی» فقال له ابو بصیر: جعلت فداک ما قابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنی؟ قال: ما بین سیتها الی راسها، فقال: کان بینهما حجاب یتلالا یخفق و لا اعلمه الا و قد قال زبرجد، فنظر فی مثل سم الابرة الی ما شاء الله من نور العظمة، فقال الله تبارک و تعالی: یا محمّد، قال: لبیک ربی قال: من لامتک من بعدک؟ قال الله اعلم قال: علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین و سیّد الوصیین و قائد الغر المحجلین، قال: ثم قال ابو عبد الله(علیه السلام) لابی بصیر: یا ابا محمّد و الله ما جاءت ولایة علی من الارض، و لکن جاءت من السماء مشافهة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 98]

ثابت بن دینار گوید:

به حضرت زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) گفتم: آیا خداوند -- جلّ جلاله -- دارای مکان است؟ فرمود: او منزّه از مکان است. گفتم: پس برای چه پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را به آسمان برد؟ فرمود: برای این که ملکوت آسمان ها و عجائب خلقت و صنع خود را به او نشان بدهد… [و ملائکه او را ببینند، و او عجائب صنع خدا را برای مردم بیان کند].(1) (مرکب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در معراج) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

جبرییل بُراق را برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورد، و آن کوچک تر از استر و بزرگ تر از حمار بود، و گوش های او مضطرب، و چشمان او در حافر، و گام های او به اندازه ی دید چشم بود، هنگامی که به کوه برخورد می نمود، دست های او کوتاه و پاهای او بلند

ص: 632


1- 1048.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی علی بن سالم عن ابیه عن ثابت بن دینار قال: سالت زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السّلام عن الله جل جلاله هل یوصف بمکان؟ فقال: تعالی عن ذلک، قلت: فلم اسری نبیه(صلی الله علیه و آله) الی السماء؟ قال: لیریه ملکوت السموات و ما فیها من عجائب صنعه و بدایع خلقه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 99]

می شد، و چون هبوط می نمود، دست های او بلند و پاهای او کوتاه می شد، پشت او مهدّب بود، و دو بال در پشت خود داشت.(1) مرحوم صدوق با سند خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

خداوند برای من براق را مسخّر نمود و آن از چهارپایان بهشت است، و قامت او، نه کوتاه، و نه بلند است، و اگر خداوند به او اجازه بدهد دنیا و آخرت را با یک گام خود طی می کند، و او زیباترین چهارپایان است.(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می خواست به معراج برود، براق همراه جبرییل و میکایل و اسرافیل آماده شد، و یکی از آنان، رکاب او را گرفت، و دیگری لجام و افسار او را گرفت، و سوّمی لباس را بر براق قرار داد و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [خواست] سوار شود، براق چموشی کرد، و جبرییل به او لطمه ای زد و گفت: آرام بگیر ای براق، چرا که تا کنون کسی مانند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر تو سوار نشده و پس از این نیز سوار نخواهد شد.(3)

ص: 633


1- 1049.. فی روضة الکافی ابان عن عبد الله بن عطاء عن ابی جعفر(علیه السلام) قال اتی جبرییل(علیه السلام) رسول الله(صلی الله علیه و آله) بالبراق اصغر من البغل و اکبر من الحمار، مضطرب الاذنین، عینیه فی حافره و خطاه مد بصره، فاذا انتهی الی جبل قصرت یداه و طالت رجلاه فاذا هبط طالت یداه و قصرت رجلاه، اهدب العرف الایمن له جناحان من خلفه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 100]
2- 1050.. فی عیون الاخبار باسناده قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان الله تعالی سخر لی البراق و هی دابة من دواب الجنة، لیست بالقصیر و لا بالطویل، فلو ان الله تعالی اذن لها لجالت الدنیا و الآخرة فی جریة واحدة، و هی احسن الدواب لونا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 100، ح 13]
3- 1051.. فی تفسیر العیّاشی عن هشام بن سالم عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: لما اسری بالنّبی(صلی الله علیه و آله) اتی بالبراق و معه جبرییل و میکائیل و اسرافیل، قال: فامسک له واحد بالرکاب، و امسک الآخر باللجام، و سوی علیه الآخر ثیابه، فلما رکبها تضعضعت فلطمها جبرییل(علیه السلام) فقال لها: قری یا براق فما رکبک احد قبله مثله، و لا یرکبک احد مثله بعده، الا انه تضعضعت علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 100، ح 14]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من در ابطح [بالای مکه] خوابیده بودم و علی(علیه السلام) طرف راست من بود، و جعفر طرف چپ من بود، و حمزه مقابل من بود، ناگهان صدای بال های ملائکه را شنیدم، و گوینده ای گفت: ای جبرییل بر کدام یک از این ها مبعوث شده ای؟ پس جبرییل به من اشاره کرد، و گفت: او آقای فرزندان آدم است، و این وصّی و وزیر و خلیفه اوست و این یکی عموی او حمزه ی سیّد الشهدا است، و این یکی پسر عم او جعفر است، که در بهشت دو بال خواهد داشت و با ملائکه پرواز می نماید.

سپس گفت: او را رها کن تا چشم های او به خواب باشد، و گوش و قلب او شنوا و بیدار باشند و برای او مَثَلی بزنید و آن این که: پادشاهی خانه ای بنا کند، و خوان طعامی گسترده نماید، و دعوت کننده ای بفرستد، تا مردم را به آن خوان طعام دعوت نماید. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آن پادشاه خداوند است؛ و آن خانه دنیاست؛ و آن خوان طعام، بهشت است؛ و دعوت کننده من هستم…(1)

ص: 634


1- 1052.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و روی الصادق عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: بینا انا راقد بالابطح و علی(علیه السلام) عن یمینی و جعفر عن یساری، و حمزة بین یدی، و اذا انا بحفیف اجنحة الملائکة و قائل یقول: الی ایهم بعثت یا جبرییل؟ فقال: الی هذا و اشار الی، و هو سیّد ولد آدم و هذا وصیه و وزیره و خلیفته فی امته، و هذا عمه سیّد الشهداء حمزة، و هذا ابن عمه جعفر له جناحان خضیبان یطیر بهما فی الجنة مع الملائکة، دعه فلتنم عیناه و لتسمع اذناه و لیعی قلبه، و اضربوا له مثلا: ملک بنی دارا، و اتخذ مائدة و بعث داعیا، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): الملک الله و الدار الدنیا، و المائدة الجنة و الداعی انا. قال: ثم ارکبه جبرییل البراق و اسری به الی بیت المقدّس، و عرض علیه محاریب الانبیاء و آیات الانبیاء فصلی [بها] ورده من لیلته الی مکة فمر فی رجوعه فرای عیرا لقریش و اذا لهم ماء فی آنیة فشرب منه و صب باقی ذلک، و قد کانوا اضلوا بعیرا لهم و کانوا یطلبونه، فلما اصبح قال لقریش: ان الله قد اسری بی فی هذه اللیلة الی بیت المقدّس فعرض علی محاریب الانبیاء، و انی مررت بعیر لکم فی موضع کذا و کذا، و اذا لهم ماء فی آنیة فشربت منه و اهرقت باقی ذلک، و قد کانوا اضلوا بعیرا لهم، فقال ابو جهل: قد امکنتکم الفرصة من محمّد سلوه: کم الاساطین فیها و القنادیل؟ فقالوا: یا محمّد ان هاهنا من دخل بیت المقدّس فصف لنا اساطینه و قنادیله و محاریبه، فجاء جبرییل فعلق صورة بیت المقدّس تجاه وجهه و جعل یخبرهم بما یسالونه، فلما اخبرهم قالوا: حتّی تجی ء العیر و نسئلهم عما قلت، فقال لهم رسول الله(صلی الله علیه و آله): و تصدیق ذلک ان العیر تطلع علیکم مع طلوع الشمس، یقدمها جمل احمر، فلما اصبحوا اقبلوا ینظرون الی العقبة و یقولون: هذه الشمس تطلع الساعة، فبینا هم کذلک اذ طلعت العیر مع طلوع الشمس یقدمها جمل احمر فسالوهم عما قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقالوا: لقد کان هذا، ضل لنا جمل فی موضع کذا و کذا، و وضعنا ماءا و اصبحنا و قد اهریق الماء، فلم یزدهم ذلک الا عتوا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 100]

(شفاعت حضرت موسی(علیه السلام) برای تخفیف نماز) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند رسول خود(صلی الله علیه و آله) را در معراج به پنجاه نماز امر نمود، و آن حضرت به هر پیامبری [در آسمان ها] برخورد نمود، از او چیزی را سوال نکردند، جز موسی بن عمران(علیه السلام) که گفت: خداوند به چند نماز تو را امر نمود؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

به پنجاه نماز. پس موسی گفت: از پروردگارت تخفیف طلب کن، چرا که امّت تو طاقت آن را ندارند، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تخفیف خواست، ده نماز از او برداشته شد، و در بازگشت، باز هیچ پیامبری از او سوالی نکرد مگر موسی(علیه السلام) که گفت: خداوند تو را به چند نماز امر کرد؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

به چهل نماز. پس موسی(علیه السلام) گفت: «امّت تو طاقت آن را ندارند، و از خدای خود تخفیف بگیر» و باز ده نماز کم شد [و این جریان تکرار شد] تا به پنج نماز رسید

ص: 635

و باز موسی(علیه السلام) گفت: امّت تو طاقت آن را ندارند، و از خدای خود تخفیف بگیر.

و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من حیا می کنم که باز به خدای خود مراجعه کنم و تخفیف بخواهم و به پنج نماز راضی هستم و جبرییل آمد و گفت: خداوند تبارک و تعالی می فرماید: حال که بر پنج نماز راضی شدی، ما آن را به جای پنجاه نماز از امّت تو قبول کردیم و امّت تو هر عملی انجام بدهد، ما، ده برابر به او پاداش خواهیم داد «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ امْثالِها.»(1)

ص: 636


1- 1053.. فی من لا یحضره الفقیه بعد ان نقل عن الصادق(علیه السلام) حدیثا و قال(علیه السلام): ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) امره ربه بخمسین صلوة، فمر علی النّبیین نبی نبی لا یسالونه عن شی ء حتّی انتهی الی موسی بن عمران(علیه السلام) فقال: بای شی ء امرک ربک فقال: بخمسین صلاة، فقال: اسئل ربک التخفیف فان امتک لا تطیق ذلک فسال ربک فحط عنه عشرا، ثم مر بالنّبیین نبی نبی لا یسالونه عن شی ء حتّی مر بموسی بن عمران فقال: بای شی ء امرک ربک؟ فقال: باربعین صلوة، فقال: سل ربک التخفیف فان امتک لا تطیق ذلک، فسئل ربه(عزوجل) فحط عنه عشرا، ثم مر بالنّبیین نبی نبی لا یسالونه عن شی ء حتّی مر بموسی(علیه السلام) فقال: بای شی ء امرک ربک؟ فقال: بثلاثین صلوة فقال: سل ربک التخفیف فان امتک لا تطیق ذلک فسال ربه(عزوجل) فحط عنه عشرا ثم مر بالنّبیین نبی نبی لا یسالونه عن شی ء حتّی مر بموسی فقال: بای شی ء امرک ربک؟ فقال: بعشرین صلوة، فقال: سل ربک التخفیف فان امتک لا تطیق ذلک، فسال ربه فحط عنه عشرا، ثم مر بالنّبیین نبی نبی لا یسالونه عن شی ء حتّی مر بموسی(علیه السلام) فقال له: بای شی ء امرک ربک؟ فقال: بعشر صلوة، فقال: سل ربک التخفیف فان امتک لا تطیق ذلک فانی جئت الی بنی اسراییل بما افترض الله(عزوجل) علیهم فلم یاخذوا به و لم یقروا علیه، فسال النّبی(صلی الله علیه و آله) ربه(عزوجل) التخفیف فخفف عنه فجعلها خمسا، ثم مر بالنّبیین نبی نبی لا یسالونه عن شی ء حتّی مر بموسی(علیه السلام)، فقال: بای شی ء امرک ربک؟ فقال: بخمس صلوات، فقال: سل ربک التخفیف عن امتک فان امتک لا تطیق ذلک، فقال: انی لاستحیی ان اعود الی ربی و جاء رسول الله(صلی الله علیه و آله) بخمس صلوات، و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): جزی الله موسی بن عمران عن امتی خیرا و قال الصادق(علیه السلام): جزی الله موسی بن عمران عنا خیرا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 112]

مولّف گوید:

ماجرای معراج رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و برخورد او با ملائکه و پیامبران و دیدن بهشت و دوزخ و… بسیار مفصّل است و مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود آن را نقل نموده، و ما در برخی از کتاب های خود ترجمه نموده ایم از این رو در این جا به خاطر اختصار از نقل آن صرف نظر کردیم، طالبین به کتاب «رهبران معصوم»(1)، و کتاب های دیگر مراجعه نمایند.

«اِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ»(2) ابو بصیر گوید:

از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: پروردگار ما از ازل بوده است، و علم عین ذات او بوده در حالی که معلومی نبوده، و سمع و شنوایی عین ذات او بوده، در حالی که مسموعی نبوده و بینایی عین ذات او بوده در حالی که مُبصَری نبوده، و قدرت عین ذات او بوده، در حالی که مقدوری نبوده، او چون عالَم را آفریده، علم او واقع بر معلوم گردید، و سمع او، واقع بر مسموع گردید، و بصر او واقع بر مُبصَر گردید، و قدرت او واقع بر مقدور گردید.

ابو بصیر گوید:

گفتم: آیا خدا از ازل متکلّم بوده است؟ فرمود: کلام صفت حادث است.

[و صفت ذاتی و ازلی خدا نیست، مانند علم و قدرت] چرا که خدا بوده و متکلّمی نبوده است.(3)

ص: 637


1- 1054.. رهبران معصوم، ج 1، ص 52.
2- 1055.. سوره ی اسراء، آیه ی 1.
3- 1056.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن محمّد بن خالد الطیالسی عن صفوان بن یحیی عن ابن مسکان عن ابی بصیر قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: لم یزل الله(عزوجل) ربنا و العلم ذاته و لا معلوم، و السمع ذاته و لا مسموع، و البصر ذاته و لا مبصر، و القدرة ذاته و لا مقدور، فلما احدث الاشیاء و کان المعلوم وقع العلم منه علی المعلوم، و السمع علی المسموع، و البصر علی المبصر، و القدرة علی المقدور، قال: قلت: فلم یزل الله متحرّکا؟ قال فقال: تعالی الله ان الحرکة صفة محدثة بالفعل، قال: قلت: فلم یزل الله متکلما؟ قال: فقال: ان الکلام صفة محدثة لیست بازلیة، کان الله(عزوجل) و لا متکلم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 133]

و در سخن دیگری فرمود:

خداوند سمیع بدون سمع، و بصیر بدون بصر است، او به ذاته می شنود و می بیند [و نیاز به آلت سمع و بصر ندارد…](1) «اِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا»(2) امام باقر(علیه السلام) درباره ی شکور بودن نوح(علیه السلام) می فرماید:

عادت نوح(علیه السلام) این بود که او هر صبح و شام می گفت: «اَمْسَیْتُ اَشْهَدُ اَنَّهُ مَا اَمْسَی بِی مِنْ نِعْمَةٍ -- فِی دِینٍ اَوْ دُنْیَا -- فَاِنَّهَا مِنَ اللهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْحَمْدُ عَلَیَّ بِهَا کَثِیراً وَ الشُّکْرُ کَثِیراً» از این رو خداوند(عزوجل) درباره ی او فرمود: «اِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً.»(3)

ص: 638


1- 1057.. فی کتاب التوحید حدیث طویل عن ابی عبد الله(علیه السلام) و قد ساله بعض الزنادقة عن الله تعالی، و فیه: قال السایل فیقول: انه سمیع بصیر؟ قال: و هو سمیع بصیر سمیع بغیر جارحة، و بصیر بغیر آلة، بل یسمع بنفسه و یبصر بنفسه، لیس قولی: انه یسمع بنفسه و یبصر بنفسه انه شی ء و النفس شی ء آخر، و لکن اردت عبارة عن نفسی اذ کنت مسوولا، و افهاما لک اذ کنت سایلا، و اقول یسمع بکله لا ان الکل له بعض، و لکن اردت افهامک و التعبیر عن نفسی، و لیس مرجعی فی ذلک الا الی انه السمیع البصیر، العالم الخبیر، بلا اختلاف الذات و لا اختلاف المعنی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 134]
2- 1058.. سوره ی اسراء، آیه ی 3.
3- 1059.. حدثنی ابی [عن ابن ابی عمیر] عن احمد بن النضر عن عمرو بن شمر عن جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: کان نوح اذا امسی و اصبح یقول: امسیت اشهد انه ما امسی بی من نعمة فی دین او دنیا فانها من الله وحده لا شریک له، له الحمد علی [بها] و الشکر کثیرا فانزل الله(عزوجل): اِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 136]

مرحوم صدوق و کلینی نیز در کتاب فقیه و کافی همین دعا را با اختلاف مختصری از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده اند.(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

عایشه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: برای چه شما خود را به زحمت می اندازید، در حالی که خداوند گناهان گذشته و آینده ی شما را بخشیده است؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای عایشه! آیا من عبد شکور خدا نباشم؟ امام باقر(علیه السلام) سپس فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای قیام و تهجّد شبانه خود بر انگشتان پای خود می ایستاد، از این رو خداوند به او فرمود: «طه * مَا اَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَی.»(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر صبح و شام ده مرتبه بگو: «اللَّهُمَّ مَا اَصْبَحَتْ بِی مِنْ نِعْمَةٍ اَوْ عَافِیَةٍ مِنْ دِینٍ اَوْ دُنْیَا فَمِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الشُّکْرُ بِهَا عَلَیَّ یَا رَبِّ حَتَّی تَرْضَی وَ بَعْدَ الرِّضَا». سپس فرمود: اگر هر صبح و شام چنین بگویی، شکر خدا را نسبت

ص: 639


1- 1060.. فی اصول الکافی علی بن محمّد عن بعض اصحابه عن محمّد بن سنان عن ابی سعید المکاری عن ابی حمزة عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: قلت: فما عنی بقوله فی نوح «اِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً»؟ قال: کلمات بالغ فیهن، قلت: و ما هن؟ قال: کان اذا اصبح قال: اصبحت اشهدک ما اصبحت بی من نعمة او عافیة فی دین او دنیا فانها منک وحدک لا شریک لک، فلک الحمد علی ذلک، و لک الشکر کثیرا، کان یقولها اذا اصبح ثلثا و اذا امسی ثلثا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 136، ح 71]
2- 1061.. حمید بن زیاد عن الحسن بن محمّد بن سماعة عن وهب بن حفص عن ابی بصیر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) عند عائشة لیلتها، فقالت: یا رسول الله لم تتعب نفسک و قد غفر لک ما تقدم من ذنبک و ما تاخر؟ فقال: یا عائشة الا اکون عبدا شکورا قال: و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقوم علی اطراف اصابع رجلیه فانزل الله سبحانه: «طه ما اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 137، ح 72]

به نعمت های او در آن روز و آن شب انجام داده ای.(1) «وَ قَضَیْنَا اِلَی بَنِی اِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الاَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا…»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «لَتُفْسِدُنَّ فِی الاَرْضِ مَرَّتَیْنِ» قتل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و نیزه زدن به امام حسن(علیهما السلام) است، و مقصود از «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا» کشتن امام حسین(علیه السلام) است، و مقصود از «فَاِذَا جَاء وَعْدُ اُولاهُمَا» انتقام از خون امام حسین(علیه السلام) است، و مقصود از «بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَا اُوْلِی بَاْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ» بندگانی هستند که قبل از خروج حضرت مهدی(علیه السلام) قیام می کنند و انتقام خون آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را می گیرند و آنان را می کشند، و مقصود از «وَ کَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً» قیام قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و مقصود از «ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ» رجعت و خروج امام حسین(علیه السلام) است با هفتاد نفر از اصحابش، و اصحاب او دارای کلاه خودهای زرّین می باشند و به مردم می گویند: «این حسین(علیه السلام) است که خروج کرده» تا مومنان را شکّی نباشد و بدانند او دجّال و شیطان نیست، و حضرت مهدی

ص: 640


1- 1062.. عن ابن ابی عمیر عن ابن رئاب عن اسمعیل بن الفضل قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): اذا اصبحت و امسیت فقل عشر مرات: اللهم ما اصبحت بی من نعمة او عافیة فی دین او دنیا فمنک وحدک لا شریک لک، لک الحمد و لک الشکر علی یا رب حتّی ترضی و بعد الرّضا فانک اذا قلت ذلک کنت قد ادیت شکر ما انعم الله به علیک فی ذلک الیوم و فی تلک اللیلة. -- فی کتاب علل الشرائع حدثنا ابی(رضی الله عنه) قال: حدثنا سعد بن عبد الله بن احمد بن محمّد بن عیسی عن احمد بن محمّد بن ابی نصر عن ابان بن عثمان عن محمّد بن مسلم عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: ان نوحا انما سمی عبدا شکورا لانه کان یقول اذا اصبح و امسی: اللهم انی اشهدک انه ما اصبح و امسی بی من نعمة لی و عافیة فی دین او دنیا فمنک وحدک لا شریک لک. لک الحمد و لک الشکر بها حتّی ترضی الهنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 137]
2- 1063.. سوره ی اسراء، آیات 8-4.

قائم(علیه السلام) در میان آنان خواهد بود و چون مومنان یقین می کنند که او حسین(علیه السلام) است، حضرت مهدی(علیه السلام) از دنیا می رود، و امام حسین(علیه السلام) او را غسل می دهد، و کفن می کند، و حنوط می نماید، و در قبر می گذارد، چرا که امام و وصیّ را، فقط امام و وصیّ باید تجهیز و تدفین نماید.(1) و در تفسیر عیّاشی در انتهای حدیث قبل آمده: «ثُمَ یَمْلِکُهُمُ الْحُسَیْنُ حَتَّی یَقَعَ حَاجِبَاهُ عَلَی عَیْنَیْهِ» یعنی سپس امام حسین(علیه السلام) بر مردم حکومت خواهد نمود، تا زمانی که ابروهای او بر روی چشمانش قرار بگیرد.(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی آیه فوق را به گونه دیگری تطبیق نموده و گوید:

«لَتُفْسِدُنَّ فِی الاَرْضِ مَرَّتَیْنِ» یعنی اوّلی و دوّمی، و یاران آنان، و عهدشکنی شان،

ص: 641


1- 1064.. فی روضة الکافی عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن محمّد بن الحسن بن شمون عن عبد الله بن عبد الرّحمن عن عبد الله بن القاسم البطل عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله تعالی: وَ قَضَیْنا اِلی بَنِی اِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْاَرْضِ مَرَّتَیْنِ قال: قتل علی بن ابی طالب و طعن الحسن(علیه السلام) و لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً قال: قتل الحسین(علیه السلام) فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُولاهُما فاذا جاء نصر دم الحسین بعثنا عِباداً لَنا اُولِی بَاْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ قوم یبعثهم الله قبل خروج القائم فلا یدعون وترا لآل محمّد(صلی الله علیه و آله) الا قتلوه و کان وعد الله مفعولا خروج القائم(علیه السلام) ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ خروج الحسین(علیه السلام) فی سبعین من اصحابه علیهم البیض المذهب لکل بیضة و جهان المؤدون الی الناس ان هذا الحسین قد خرج لا یشک المؤمنون فیه و انه لیس بدجال و لا شیطان، و الحجة القائم بین اظهرهم، فاذا استقرت المعرفة فی قلوب المؤمنین انه الحسین(علیه السلام) جاء الحجة الموت فیکون الذی یغسله و یکفنه و یحنطه و یلحده فی حفرته الحسین بن علی(علیه السلام)، و لا یلی الوصی الا الوصی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 138، ح 77]
2- 1065.. و فی تفسیر العیّاشی بعد ان نقل هذا الحدیث الی آخره قال: و زاد ابراهیم فی حدیثه: ثم یملکهم الحسین(علیه السلام) حتّی یقع حاجباه علی عینیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 138]

«وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا» یعنی ادّعای خلافتشان [که با اجبار و شلّاق مردم را به بیعت با خود دعوت کردند] و «فَاِذَا جَاء وَعْدُ اُولاهُمَا» یعنی ماجرای جنگ جمل، و «بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَا اُوْلِی بَاْسٍ شَدِیدٍ» یعنی امیرالمؤمنین -- صلوات الله علیه -- و یاران او، و «فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ» یعنی شما را می طلبند و می کشند، و «وَ کَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً» یعنی چنین چیزی قطعا انجام خواهد گرفت و «ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ» خطاب به بنی امیّه است که بر آل محمّد(صلی الله علیه و آله) مسلّط خواهند شد، و «وَ اَمْدَدْنَاکُم بِاَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنَاکُمْ اَکْثَرَ نَفِیرًا» نیز خطاب به بنی امیّه است و خداوند می فرماید: «ما جمعیّت شما را بر جمعیّت حسن و حسین(علیهما السلام) و یارانشان افزون نمودیم، تا آنان را کشتید و زنان از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را اسیر کردید!(1) مولّف گوید:

آیه ی فوق چنان که از روایات ذیل آن استفاده می شود از آیات رجعت می باشد.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

نخستین کسی که به دنیا باز می گردد، حسین بن علی(علیه السلام) [و یاران او] و یزید بن معاویه و یاران او می باشند، و امام حسین(علیه السلام) [و یاران او] همان گونه که در کربلا

ص: 642


1- 1066.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و خاطب الله امة محمّد فقال: «لَتُفْسِدُنَّ فِی الْاَرْضِ مَرَّتَیْنِ» یعنی فلانا و فلانا و اصحابهما و نقضهم العهد «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» یعنی ما ادعوه من الخلافة «فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُولاهُما» یعنی یوم الجمل «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا اُولِی بَاْسٍ شَدِیدٍ» یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)و اصحابه «فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ» ای طلبوکم و قتلوکم «وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا» یتم و یکون «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ» یعنی لبنی امیة علی آل محمّد «وَ اَمْدَدْناکُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ اَکْثَرَ نَفِیراً» من الحسن و الحسین ابنی علی علیهم السّلام و اصحابهما و سبوا نساء آل محمّد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 138، ح 81]

کشته شده اند، آنان را خواهند کشت. سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: «ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ اَمْدَدْنَاکُم بِاَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنَاکُمْ اَکْثَرَ نَفِیرًا.»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه خود فرمود: ای مردم قبل از آن که مرا نیابید، هر چه می خواهید از من بپرسید، چرا که در درون من علوم فراوانی جمع شده است، و شما قبل از آن که فتنه شرقیّه رخ دهد که قائد و سائق و راکب آن ملعون خواهند بود، از آن سوال کنید. سپس اشاره به حکومت بنی امیّه و طولانی شدن غیبت حضرت مهدی(علیه السلام) می نماید، که در اثر طولانی شدن غیبت آن حضرت مردم می گویند: «مَاتَ اَوْ هَلَکَ وَ بِاَیِ وَادٍ سَلَکَ» و سپس می فرماید: در چنین زمانی امید به فرج داشته باشید و آن تاویل این آیه می باشد که خداوند می فرماید: «ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ اَمْدَدْنَاکُم بِاَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنَاکُمْ اَکْثَرَ نَفِیرًا.» تا این که می فرماید:

سوگند به خدایی که دانه را شکافت، و انسان را آفرید، در آن زمان پادشاهانی در ناز و نعمت زندگی خواهند نمود، و هیچ کدام آنان از دنیا نمی روند تا هزار فرزند پسر پیدا کنند، و در آن زمان مردم از بدعت و آفت و… ایمن خواهند بود، و به کتاب خدا و سنّت رسول او(صلی الله علیه و آله) عمل می کنند، و آفات و شبهات از آنان برطرف می شود.(2)

ص: 643


1- 1067.. عن رفاعة بن موسی قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): ان اوّل من یکر الی الدنیا الحسین بن علی(علیهما السلام) و یزید بن معاویة و اصحابه فیقتلهم حذو القذة بالقذة ثم قال ابو عبد الله(علیه السلام): «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ اَمْدَدْناکُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ اَکْثَرَ نَفِیراً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 139]
2- 1068.. فی تفسیر العیّاشی عن مسعدة بن صدقة عن جعفر بن محمّد عن ابیه عن جده قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی خطبته: ایها الناس سلونی قبل ان تفقدونی فان بین جوانحی علما جما فسلونی قبل ان تشغر برجلها فتنة شرقیة تطا فی خطامها ملعون ناعقها و مولیها و قائدها و سائقها و المتحرز فیها فکم عندها من رافعة ذیلها یدعو بویلها دجلة او حولها، لا ماوی یکنها و لا احد یرحمها، فاذا استدار الفلک قلتم مات او هلک و بای واد سلک، فعندها توقّعوا الفرج، و هو تاویل هذه الایة ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ اَمْدَدْناکُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ اَکْثَرَ نَفِیراً و الذی فلق الحبة و بری ء النسمة لیعیش اذ ذاک ملوک ناعمین، و لا یخرج الرجل منهم من الدنیا حتّی یولد لصلبه الف ذکر، آمنین من کل بدعة و آفة و التّنزیل، عاملین بکتاب الله و سنة رسوله قد اضمحلت علیهم الآفات و الشبهات. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 139]

«… فَاِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوؤُواْ وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُواْ ما عَلَوْا تَتْبیراً»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«فَاِذَا جَاء وَعْدُ الآخِرَةِ» یعنی قیام حضرت مهدی -- صلوات الله علیه -- و اصحاب او، و «لِیَسُوؤُواْ وُجُوهَکُمْ» خطاب به دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) است، یعنی در آن زمان صورت های شما [از شکست و بیچارگی] سیاه می شود، و «وَ لِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ اَوَّلَ مَرَّةٍ» یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اصحاب او و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه؛ و «وَ لِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِیرًا» یعنی حضرت مهدی(علیه السلام) و یاران او که بر شما [یعنی بنی امیّه] قدرت پیدا می کنند و شما را می کشند.

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سپس خداوند روی سخن به آل محمّد(علیهم السلام) نموده و فرموده است: «عَسَی رَبُّکُمْ اَن یَرْحَمَکُمْ» یعنی امید است خداوند به شما ترحّم کند، و شما را بر دشمنانتان پیروز نماید. و باز روی خطاب به بنی امیّه نموده و می فرماید: «وَ اِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا» یعنی اگر شما با سفیانی به جنگ با آل محمّد و شیعیانشان برخیزید، ما نیز با قائم آل محمّد (صلوات الله علیهم) به جنگ شما می آییم و ما جهنّم را زندانی

ص: 644


1- 1069.. سوره ی اسراء، آیه ی 7.

برای کافران قرار داده ایم.(1) «اِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ اَنَّ لَهُمْ اَجْرًا کَبِیرًا…»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

یعنی «القرآن یدعو و یهدی الی الامام.»(3) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«مَنِ اسْتَنْصَحَ اللهَ وُفِّقَ وَ مَنِ اتَّخَذَ قَوْلَهُ دَلِیلًا هُدِیَ لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ» یعنی، کسی که از

ص: 645


1- 1070.. فی تفسیر علی بن ابراهیم متصلا بآخر تفسیره المتقدم اعنی قوله: و سبوا نساء آل محمّد «اِنْ اَحْسَنْتُمْ اَحْسَنْتُمْ لِاَنْفُسِکُمْ وَ اِنْ اَسَاْتُمْ فَلَها فَاِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» «یعنی القائم صلوات الله علیه و اصحابه لیسوؤا وجوهکم» یعنی یسود وجوههم و لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ اَوَّلَ مَرَّةٍ یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و اصحابه و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً ای یعلو علیکم فیقتلوکم، ثم عطف علی آل محمّد علیه و علیهم السّلام فقال: عَسی رَبُّکُمْ اَنْ یَرْحَمَکُمْ ای ینصرکم علی عدو کم ثم خاطب بنی امیة فقال و اِنْ عُدْتُمْ عُدْنا یعنی ان عدتم بالسفیانی عدنا بالقائم من آل محمّد صلوات الله علیهم و جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً ای حبسا یحصرون فیها، ثم قال(عزوجل): اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی ای یبین لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ یعنی آل محمّد صلوات الله علیهم الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ اَجْراً کَبِیراً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 140]
2- 1071.. سوره ی اسراء، آیه ی 9.
3- 1072.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابراهیم بن عبد الحمید عن موسی بن اکیل النمیری عن العلا بن سیابة عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ» قال: یهدی الی الامام. -- فی الکافی علی بن ابراهیم عن بکر بن صالح عن القاسم بن یزید عن ابی عمرو الزبیری عن ابی عبد الله(علیه السلام): حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): ثم ثلث بالدعاء الیه بکتابه ایضا فقال تبارک و تعالی «اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ» ای یدعو «وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 140، ح 86 و 87]

قرآن طلب نصح و خیرخواهی کند، موفّق می شود، و کسی که سخن قرآن را دلیل و راهنمای خود قرار بدهد، به صراط مستقیم هدایت خواهد شد.(1) امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید:

«امامان از ما [اهل البیت] جز معصوم، نیستند، و معصوم علامتی در ظاهر خلقت ندارد، تا به آن شناخته شود، و امام نیز باید منصوص و تعیین شده از طرف خدا باشد» گفته شد: ای فرزند رسول خدا! معنای معصوم چیست؟ فرمود:

معصوم کسی است که به ریسمان خدا پناه برده باشد، و ریسمان خدا قرآن است و قرآن هادی به امام است، چنان که خداوند می فرماید: «اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی ای یبین لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ» یعنی «یَهْدِی اِلَی الْاِمَامِ(علیه السلام).»(2) «وَ یَدْعُ الاِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَیْرِ وَ کَانَ الاِنسَانُ عَجُولاً»(3) در تفسیر عیّاشی از سلمان فارسی روایت شده که فرمود:

هنگام آفرینش آدم، خداوند نخست چشم های آدم را خلق نمود، و آدم به خلقت سایر اعضای خود می نگریست، و چون به پاهایش رسید، خواست برخیزد و نتوانست [و سقوط نمود] و خداوند فرمود: «وَ کَانَ الاِنسَانُ عَجُولاً»، و نیز هنوز

ص: 646


1- 1073.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام): ایها الناس انه من استنصح الله وفق، و من اتخذ قوله دلیلا هدی لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 141، ح 88]
2- 1074.. فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی موسی بن جعفر عن ابیه جعفر بن محمّد بن علی عن ابیه علی بن الحسین علیهم السّلام قال: الامام منا لا یکون الا معصوما، و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها، و کذلک لا یکون الا منصوصا، فقیل، یا بن رسول الله فما معنی المعصوم؟ فقال: هو المعتصم بحبل الله، و حبل الله هو القرآن، و القرآن یهدی الی الامام، و ذلک قول الله(عزوجل): «اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ اَقْوَمُ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 141، ح 89]
3- 1075.. سوره ی اسراء، آیه ی 11.

خلقت او تمام نشده بود که دست بلند کرد و خوشه انگوری را گرفت و مشغول خوردن شد.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که خداوند آدم را خلق نمود، و از روح خود در او دمید یکباره پرید تا قبل از تمام شدن خلقت بلند شود، پس به زمین خورد، و خداوند فرمود: «و خُلِقَ الاِنسَانُ عَجُولاً.»(2) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

ای انسان، راه نجات و راه هلاکت خود را بشناس، تا از خداوند چیزی که سبب هلاکت تو است را طلب نکنی، و گمان کنی که نجات تو در آن است، چرا که خداوند می فرماید: «وَ یَدْعُ الاِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَیْرِ وَ کَانَ الاِنسَانُ عَجُولاً.»(3) «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصیلاً»(4)

ص: 647


1- 1076.. فی تفسیر العیّاشی عن سلمان الفارسی قال: ان الله لما خلق آدم فکان اوّل ما خلق عیناه فجعل ینظر جسده کیف یخلق، فلما حانت و لم یتبالغ الخلق فی رجلیه فاراد القیام فلم یقدر، و هو قول الله: «خلق الانسان عجولا» و ان الله لما خلق آدم و نفخ فیه لم یستجمع ان یتناول عنقودا فاکله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 141، ح 93]
2- 1077.. عن هشام بن سالم عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: لما خلق الله آدم نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ و ثب لیقوم قبل ان یتم خلقه فسقط، فقال الله(عزوجل): «خلق الانسان عجولا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 142]
3- 1078.. فی مصباح الشریعة قال الصادق(علیه السلام): و اعرف طریق نجاتک و هلاکک، کی لا تدعو الله بشی ء عسی فیه هلاکک و انت تظن ان فیه نجاتک، قال الله تعالی: «وَ یَدْعُ الْاِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْاِنْسانُ عَجُولًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 141، ح 92]
4- 1079.. سوره ی اسراء، آیه ی 12.

ابو الطفیل گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«سَلُونِی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی» و فرمود: «سَلُونِی عَنْ کِتَابِ اللَّهِ…» یعنی «هر چه می خواهید از من سوال کنید، قبل از آن که مرا نیابید» و فرمود: «از کتاب خدا از من سوال کنید [هر چه را که می خواهید] چرا که هیچ آیه ای نیست مگر آن که من می دانم، در شب نازل شده است و یا در روز، در بیابان نازل شده است یا در کوه» پس ابن کوّاء -- از خوارج -- گفت: این تیرگی در ماه چیست؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: مرد کوری درباره ی زن کوری سوال می نماید. سپس فرمود: آیا نشنیدی که خداوند می فرماید: «فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً» این معنای محو و تاریکی ماه است.(1) عبد الله عمر گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بیماری نزدیک به مرگ خود فرمود:

برادرم علی(علیه السلام) را بگوئید بیاید پس علی(علیه السلام) وارد شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با علی روی خود را به دیوار کردند، و لباسی بر سر خود کشیدند در حالی که مردم پشت درب جمع بودند، [و چون راز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با علی(علیه السلام) به پایان رسید] و علی(علیه السلام) از اطاق خارج شد، مردی گفت: یا علی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) سرّی برای تو گفت؟ فرمود: «آری او هزار باب از علم را به من آموخت، که از هر باب هزار باب علم باز می شود» آن مرد

ص: 648


1- 1080.. عن ابی الطفیل قال: کنت فی مسجد الکوفة فسمعت علیا(علیه السلام) و هو علی المنبر و ناداه ابن الکوا و هو فی مؤخر المسجد، فقال: یا امیرالمؤمنین اخبرنی عن هذا السواد فی القمر؟ قال: هو قول الله «فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ». -- عن ابی الطفیل قال: قال علی بن ابی طالب(علیه السلام): سلونی عن کتاب الله فانه لیس من آیة الا و قد عرفت بلیل نزلت ام بنهار، او فی سهل او فی جبل، قال: فقال له ابن الکوا فما هذا السواد فی القمر؟ فقال: اعمی سال عن عمیاء امّا سمعت الله یقول: «فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً» فذلک محوها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 142، ح 97 و 98]

گفت: آیا همه را حفظ کردی؟ فرمود: «آری و تعقّل نیز نمودم» پس آن مرد گفت:

بگو بدانم آن تیرگی که در ماه است چیست؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: خداوند می فرماید: «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً» پس آن مرد گفت: یا علی حقّا حفظ کرده ای و تعقّل نموده ای.(1) عبد الله بن یزید بن سلام گوید:

به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتم: علّت این که نور ماه و خورشید یکسان نیست چیست؟ فرمود: هنگامی که خداوند خورشید و ماه را آفرید، آن ها از او اطاعت نمودند، و نافرمانی نکردند، پس خداوند به جبرییل(علیه السلام) فرمود: نور ماه را محو کند، و چون جبرییل چنین کرد، خط های سیاهی در قرص ماه ظاهر شد [و نور آن ضعیف گردید] و اگر خداوند ماه را به حال خود رها می کرد، همانند خورشید بود، و شب و روز مشخّص نبود، و روزه دار نمی دانست چه قدر باید روزه بگیرد، و مردم عدد سال ها [و ماه ها و حساب] را نمی دانستند، از این رو خداوند می فرماید: «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسَابَ» پس عبد الله بن سلام گفت: راست گفتی

ص: 649


1- 1081.. فی کتاب الخصال حدثنا علی بن احمد بن موسی(رضی الله عنه) قال: حدثنا علی بن الحسن قال: حدثنا سعد بن کثیر بن عفیر، قال: حدثنی ابن لهیعة و راشد بن سعد عن حریز بن عبد الله عن ابی عبدالرّحمن البجلی عن عبد الله بن عمر قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی مرضه الذی توفی فیه: ادعوا لی اخی، فارسلوا الی علی(علیه السلام) فدخل فولیا وجوههما الی الحائط و ردا علیهما ثوبا فاسدی و الناس محتوشوه وراء الباب فخرج علی(علیه السلام) فقال رجل من الناس: اسر الیک نبی الله شیئا؟ فقال: نعم اسر الی الف باب، فی کل باب الف باب، قال: و وعیته؟ قال: نعم و عقلته، قال: فما السواد الذی فی القمر؟ قال: ان الله(عزوجل) قال: «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً» قال له الرجل: عقلت یا علی و وعیت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 142، ح 99]

ای محمّد(صلی الله علیه و آله)…(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

بر صفحه ماه نوشته شده: «لا اله الّا الله، محمّد رسول الله، علی ولیِّ الله» و این همان سیاهی است که در آن دیده می شود.(2)

سوره ی اسراء، آیات 13 تا 28

متن:

وَ کُلَّ اِنسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتابًا یَلْقاهُ مَنْشُورًا اقْرَاْ کِتابَكَ کَفی بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسیبًا مَنِ اهْتَدی فَاِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَاِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْری وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا وَ اِذا اَرَدْنا اَنْ نُهْلِكَ قَرْیَةً اَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیرًا وَ کَمْ اَهْلَکْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ کَفی بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبیرًا بَصیرًا

ص: 650


1- 1082.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی عبد الله بن یزید بن سلام انه سال رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: ما بال الشمس و القمر لا یستویان فی الضوء و النور؟ قال: لما خلقهما الله(عزوجل) اطاعا و لم یعصیا شیئا، فامر الله(عزوجل) جبرییل(علیه السلام) ان یمحو ضوء القمر فمحاه، فاثر المحو فی القمر خطوطا سوداء و لو ان القمر ترک علی حاله بمنزلة الشمس لم یمح لما عرف اللیل من النهار، و لا النهار من اللیل، و لا علم الصائم کم یصوم، و لا عرف الناس عدد السنین، و ذلک قول الله(عزوجل): «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ» قال: صدقت یا محمّد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 143، ح 100]
2- 1083.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی (ره) و روی القاسم بن معاویة عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال لما خلق الله(عزوجل) القمر کتب علیه لا اله الا الله محمّد رسول الله علی امیرالمؤمنین و هو السوداء الذی ترونه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 143، ح 101]

مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُومًا مَدْحُورًا وَ مَنْ اَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولئِكَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ اَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ اَکْبَرُ تَفْضیلًا لا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ اِلهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا وَ قَضی رَبُّكَ اَلَّا تَعْبُدُوا اِلَّا اِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانًا اِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْکِبَرَ اَحَدُهُما اَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَریمًا وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی صَغیرًا رَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِما فی نُفُوسِکُمْ اِنْ تَکُونُوا صالِحینَ فَاِنَّهُ کانَ لِلْاَوَّابینَ غَفُورًا وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیرًا اِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اِخْوانَ الشَّیاطینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا وَ اِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُورًا

لغات:

«انسان» به مرد و زن گفته می شود و اگر بخواهی مشخّص کنی باید بگویی: زن و یا مرد، مانند بعیر که به شتر نر و مادّه گفته می شود، و به مادّه، جمل گویند و به نر، ناقه گویند، و اشتقاق انسان، یا از «اِنس» است و یا از «اُنس» و بعضی گفته اند: از «نسیان» است و اصل آن «انسیان» بوده، و یاء آن حذف شده است، و مقصود از «طائر» عمل انسان است، و علّت این که طائر را به عنق اختصاص داده این است که، عمل از انسان جدا نمی شود، و بر او آویخته می باشد، همانند قلّاده، و عرب گردن را به جای ذات انسان استعمال می کند و می گوید: «اعتقت رقبةً» و «مترفین» از ترفه به معنای نعمت است، و بعضی گفته اند: «مُترَف» به معنای متروک است، و «تدمیر» به معنای اهلاک است، و «دمار» به

ص: 651

معنای هلاکت است، و «ذَمَمتُهُ فهو مَذْمُوم و مَذؤُوم» به معنای نکوهش است و «مَدْحور» به معنای مطرود است، چنان که گفته می شود: «اللّهمّ ادحر عنّی الشیطان» یعنی خدایا شیطان را از من دور کن، و «تبذیر» به معنای تفریق است، که با اسراف انجام می گیرد، چنان که بذر، در زمین، پخش می شود، جز این که تبذیر به صورت اسراف و افساد است، و اگر چنین نباشد آن را تبذیر نگویند، و «اعراض» ممکن است به معنای روی گرداندن باشد، به واسطه اشتغال به چیزی، و ممکن است به معنای اذلال باشد.

ترجمه:

و هر انسانی، اعمالش را بر گردنش آویخته ایم و روز قیامت، کتابی برای او بیرون می آوریم که آن را در برابر خود، گشوده می بیند! (این همان نامه اعمال اوست!) (13) (و به او می گوییم:) کتابت را بخوان، کافی است که امروز، خود حسابگر خویش باشی! (14) هر کس هدایت شود، برای خود هدایت یافته و آن کس که گم راه گردد، به زیان خود گم راه شده است و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آن که پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.) (15) و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آن جا، بیان می داریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آن ها را به شدّت درهم می کوبیم. (16) چه بسیار مردمی که در قرون بعد از نوح، زندگی می کردند (و طبق همین سنت،) آن ها را هلاک کردیم! و کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه، و نسبت به آن بیناست. (17) آن کس که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را می طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم -- و به هر کس اراده کنیم -- می دهیم سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش می سوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا)

ص: 652

است. (18) و آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند -- در حالی که ایمان داشته باشد -- سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد. (19) هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت، بهره و کمک می دهیم و عطای پروردگارت هرگز (از کسی) منع نشده است. (20) ببین چگونه بعضی را (در دنیا به خاطر تلاششان) بر بعضی دیگر برتری بخشیده ایم درجات آخرت و برتریهایش، از این هم بیشتر است! (21) هرگز معبود دیگری را با خدا قرار مده، که نکوهیده و بی یار و یاور خواهی نشست! (22) و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هر گاه یکی از آن دو، یا هر دوی آن ها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آن ها روا مدار! و بر آن ها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن ها بگو! (23) و بالهای تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان گونه که آن ها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!» (24) پروردگار شما از درون دل های تان آگاهتر است (اگر لغزشی در این زمینه داشتید) هر گاه صالح باشید (و جبران کنید) او بازگشت کنندگان را می بخشد. (25) و حقّ نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذیر مکن، (26) چرا که تبذیرکنندگان، برادران شیاطینند و شیطان در برابر پروردگارش، بسیار ناسپاس بود! (27) و هر گاه از آنان [مستمندان] روی برتابی، و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشی (تا گشایشی در کارت پدید آید و به آن ها کمک کنی)، با گفتار نرم و آمیخته با لطف با آن ها سخن بگو! (28)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ کُلَّ اِنسَانٍ اَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا * اقْرَاْ کَتَابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً»(1)

ص: 653


1- 1084.. سوره ی اسراء، آیه ی 13 و 14.

سدیر صیرفی گوید: روزی امام صادق(علیه السلام) فرمود:

… امروز صبح در کتاب جفر -- که مشتمل بر علم منایا و بلایا و علم گذشته و آینده تا قیامت است و خداوند آن را مخصوص به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) و امامان بعد از او(علیهم السلام) نموده است -- تامّل نمودم، و ولادت امام غایب، و طول عمر او، و ابتلای مومنین در زمان غیبت او، و [شبهات و] شکّ هایی که در قلوب آنان در طول غیبت آن حضرت رخ می دهد، و ارتداد و بازگشت آنان از دین را در آن مشاهده نمودم، و به یاد آیه شریفه قرآن افتادم که خداوند می فرماید: «وَ کُلَّ اِنسَانٍ اَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ…» و مقصود از طائر ولایت ما می باشد، از این رو رقّت و اندوه مرا فرا گرفت!(1) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «اَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ» فرمود:

یعنی هر انسانی، خیر و شرّ او، با اوست و نمی تواند از آن جدا شود، تا وقتی که در قیامت نامه عمل او به او داده شود.(2)

ص: 654


1- 1085.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی سدیر الصیرفی عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه: فنظرت فی کتاب لجفر صبیحة هذا الیوم و هو الکتاب المشتمل علی علم المنایا و البلایا، و علم ما کان و ما یکون الی یوم القیمة الذی خص الله به محمّدا و الائمة من بعده علیهم السّلام و تاملت مولد غائبنا و ابطاءه و طول عمره، و بلوی المؤمنین فی ذلک الزمان، و تولد الشکوک فی قلوبهم من طول غیبته و ارتداد اکثر هم عن دینهم، و خلعهم ربقة الاسلام من اعناقهم، التی قال الله تعالی جل ذکره و کُلَّ اِنسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ یعنی الولایة، فاخذتنی الرقة و استولت علی الاحزان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 144، ح 104]
2- 1086.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «وَ کُلَّ اِنسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ» یقول: خیره و شره معه حیث کان لا یستطیع فراقه، حتّی یعطی کتابه یوم القیمة بما عمل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 114، ح 105]

و در تفسیر عیّاشی از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که فرمودند:

«طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ» یعنی تقدیری که برای او شده، به گردن او خواهد بود، و از او جدا نخواهد شد.(1) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «اقْرَاْ کَتَابَکَ کَفَی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا» فرمود:

هنگامی که انسان از دنیا می رود، آن چه عمل کرده، و برای او نوشته شده است، را به یاد می آورد، مانند این که الآن انجام داده است، از این رو می گوید: «یَا وَیْلَتَنَا مَا لِهَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَ لَا کَبِیرَةً اِلَّا اَحْصَاهَا»(2)، یعنی ای وای بر ما، این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را از یاد نبرده مگر آن که همه را احصا نموده است؟!(3) «وَ اِذَا اَرَدْنَا اَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً اَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً»(4) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

یعنی «امرنا اکابرها.»(5)

ص: 655


1- 1087.. فی تفسیر العیّاشی عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام) عن قوله: «وَ کُلَّ اِنسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ» قال: قدره الذی قدر علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 114، ح 106]
2- 1088.. سوره ی کهف، آیه ی 49.
3- 1089.. عن خالد بن نجیج عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: اقْرَاْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ قال: یذکر العبد جمیع ما عمل و ما کتب علیه، حتّی کانه فعله تلک الساعة فلذلک «قالوا یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً اِلَّا اَحْصاها». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 144، ح 107]
4- 1090.. سوره ی اسراء، آیه ی 16.
5- 1091.. فی تفسیر العیّاشی عن حمران عن ابی جعفر فی قول الله. وَ اِذا اَرَدْنا اَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً اَمَرْنا مُتْرَفِیها، قال: تفسیرها امرنا اکابرها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 144، ح 109]

و در سخن دیگری می فرماید:

«امّرنا» با تشدید میم و معنای آن «کثّرنا» می باشد.(1) در مجمع البیان نیز از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت «آمرنا» خوانده است.(2) «مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا»(3) ابن عبّاس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر این آیه فرمود:

اگر کسی عملی را که خدا بر او واجب نموده، برای خدا، و ثواب آخرت انجام ندهد، بلکه برای پاداش دنیائی انجام بدهد، خداوند از دنیا به هر اندازه که بخواهد، به او پاداش می دهد، و پاداش آخرت برای او نخواهد بود [بلکه جهنّم و دوزخ کیفر او خواهد بود] چرا که خداوند به او نیرو و ابزار دنیایی را داده، تا آن را صرف طاعت خدا بکند، و لکن او صرف معصیت خدا نموده، و خداوند به این علّت او را عذاب خواهد نمود!(4) مولّف گوید:

روایات مربوط به نیّت نیز، همین معنا را دلالت دارد، و در تفسیر آیه شریفه «قُلْ

ص: 656


1- 1092.. عن حمران عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «وَ اِذا اَرَدْنا اَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً اَمَرْنا مُتْرَفِیها» مشددة منصوبة تفسیرها کثرنا، و قال: لا قراتها مخففة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 145، ح 110]
2- 1093.. فی مجمع البیان و قرا یعقوب «آمرنا» بالمد علی وزن عامرنا و هو قراءة علی بن ابی طالب(علیه السلام)، و قرا «امرنا» بتشدید المیم محمّد بن علی(علیهما السلام) بخلاف. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 145]
3- 1094.. سوره ی اسراء، آیه ی 18.
4- 1095.. و روی ابن عبّاس ان النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: معنی الآیة مَنْ کانَ یُرِیدُ ثَوابَ الدُّنْیا بعمله الذی افترضه الله علیه لا یرید وجه الله و الدار الآخرة عجل له فیها ما یشاء الله من عرض الدنیا، و لیس له ثواب فی الآخرة، و ذلک ان الله سبحانه یؤتیه ذلک لیستعین به علی الطاعة فیستعمله فی معصیة الله فیعاقبه الله علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 145، ح 114]

کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ اَهْدی سَبِیلًا» از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: یعنی «یعمل علی نیّته.»(1) «وَ مَنْ اَرَادَ الآخِرَةَ وَ سَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُورًا…»(2) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس اراده و نیّت او آخرت است، باید زینت های دنیا [و علاقه به آن ها] را رها کند.(3) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

[اگر می خواهی نیّت تو در احرام حج خالص باشد] باید بگویی: «اُحْرِمُ لَکَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ عِظَامِی وَ مُخِّی وَ عَصَبِی مِنَ النِّسَاءِ وَ الثِّیَابِ وَ الطِّیبِ اَبْتَغِی بِذَلِکَ وَجْهَکَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ…».

یعنی خدایا! من برای خشنودی تو و پاداش آخرت، پوست و گوشت و مو و خون و استخوان ها و مخّ و رگ های بدن خود را، از بهره گیری از زن ها و بوی خوش، حرام می کنم، و احرام می بندم…(4)

ص: 657


1- 1096.. عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن القاسم بن محمّد، عن المنقری، عن سفیان بن عیینة، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال: «النیة افضل من العمل، الا و ان النیة هی العمل، ثم قرا قوله(عزوجل) قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ یعنی علی نیته». [کافی، ج 2، ص 16، ح 4]
2- 1097.. سوره ی اسراء، آیه ی 19.
3- 1098.. فی روضة الواعظین للمفید (ره) قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): وَ مَنْ اَرادَ الْآخِرَةَ فلیترک زینة الحیوة الدنیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 146، ح 115]
4- 1099.. فی من لا یحضره الفقیه و روی معاویة بن عمار عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال: تقول احرم لک شعری و بشری و لحمی و دمی و عظامی و مخی و عصبی من النساء و الطیب ابتغی بذلک وجهک و الدار الآخرة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 146، ح 116]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمود: روز قیامت مردی را حاضر می کنند و به او می گویند:

«در پیشگاه خدا احتجاج کن» پس او می گوید: خدایا! تو مرا آفریدی و هدایتم نمودی، و به من وسعت مال دادی، و من همواره به بندگان تو کمک مالی کردم و سختی را از آنان برداشتم تا تو امروز رحمت خود را بر من گسترده کنی، و کار را بر من آسان نمایی. پس خداوند می فرماید: بنده من راست می گوید، او را به بهشت ببرید.(1) امام صادق(علیه السلام) [درباره ی درجات خلوص نیّت] می فرماید:

بندگان خدا، سه دسته هستند: گروهی خدا را از ترس [دوزخ و عذاب] عبادت می کنند و عبادت آنان عبادت عبید و غلامان است؛ و گروهی خدا را برای پاداش و ثواب عبادت می کنند، و عبادت آنان عبادت اجیران و کارگران است، و گروهی خدا را عبادت می کنند، به خاطر محبّت و عشقی که به خدا دارند، و عبادت آنان عبادت احرار است، و آن افضل از همه عبادات است.(2)

ص: 658


1- 1100.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن محمّد بن عیسی بن عبید عن ابی الحسن علی بن یحیی عن ایوب بن اعین عن ابی حمزة عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یؤتی یوم القیمة برجل فیقال له: احتج، فیقول: رب خلقتنی و هدیتنی فاوسعت علی فلم ازل اوسع علی خلقک و ایسر علیهم لکی تنشر علی هذا الیوم رحمتک و تیسره، فیقول الرب جل ثناؤه و تعالی ذکره: صدق عبدی ادخلوه الجنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 146]
2- 1101.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن جمیل عن هارون بن خارجة عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: العباد ثلثة قوم عبدوا الله(عزوجل) خوفا فتلک عبادة العبید، و قوم عبدوا الله تبارک و تعالی طلب الثواب فتلک عبادة الاجراء، و قوم عبدوا الله(عزوجل) حبا له فتلک عبادة الاحرار و هی افضل العبادة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 146]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «اِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ…» می فرماید:

به خدا سوگند، آنان این کلمات را به زبان جاری نکردند، بلکه در باطن خود چنین نیّتی را داشتند: که ما از شما نه پاداشی می خواهیم و نه تشکّری، و شما را اطعام نمودیم فقط، برای خشنودی خدا، و پاداش او.(1) «انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَلآخِرَةُ اَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَ اَکْبَرُ تَفْضِیلاً»(2) روایت شده که بین بالاترین درجات بهشت، تا پایین ترین درجات آن، فاصله بین آسمان و زمین است.(3) ابو بصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

نگویید: یک بهشت، چرا که خداوند می فرماید: «وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ» و نیز نگوئید:

بهشت یک درجه دارد، چرا که خداوند می فرماید: «دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضِ» سپس فرمود: «مردم با اعمال شان بر یک دیگر فضیلت پیدا می کنند» ابو بصیر گوید: گفتم: مومنین داخل بهشت می شوند، و بسا علاقه دارند، هم دیگر را ببینند، در حالی که برخی مقامشان بالاتر از دیگری است؟ فرمود: آن که مقام بالاتری دارد، می تواند، پایین بیاید و رفیق خود را ببیند، و لکن آن که پایین تر

ص: 659


1- 1102.. و باسناده الی الصادق جعفر بن محمّد(علیه السلام) فی قوله(عزوجل): «یوفون بالنذر» الآیات حدیث طویل ستقف بتمامه انشاء الله فی «هل اتی» و فیه: «اِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» قال: و الله ما قالوا هذا لهم و لکنهم اضمروه فی انفسهم فاخبر الله باضمارهم، یقولون لا نرید جزاء تکافوننا به، و لا شکورا تثنون علینا به، و لکنا انما اطعمناکم لوجه الله و طلب ثوابه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 147، ح 122]
2- 1103.. سوره ی اسراء، آیه ی 21.
3- 1104.. فی مجمع البیان و روی ان ما بین اعلی درجات الجنة و اسفلها ما بین السماء و الارض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 147، ح 123]

است، نمی تواند، بالا برود، چرا که مرتبه او اقتضا نمی کند، آری اگر دوست داشته باشند که با هم ملاقات کنند، در «اسِرّة» هم دیگر را ملاقات می کنند».

[و اَسِرّه و اَسْرَه، بزرگان از خویشان را گویند و آن جمع سریر، و محلّی است در بهشت که بزرگان از خاندان نبوّت بر آن می نشینند و مسرور خواهند بود.](1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

فردای قیامت بندگان خدا به اندازه ی عقل های شان به درجات عالیه بهشت می رسند.(2) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خدا داند برخی از مردم [مؤمن] چقدر در دوزخ قرار می گیرند، و سپس خداوند به آنان ترحّم می کند، و در پایین ترین درجات بهشتی، قرار می گیرند، آنان پس از خروج از دوزخ در نهر حیات، غسل می کنند، و وارد بهشت می شوند، و اهل بهشت آنان را «جهنّمیّون» می نامند، و اگر یکی از آنان اهل دنیا را به میهمانی بخواند، غذا و انواع وسایل ضیافت را خواهد داشت، و هیچ کم و کاستی پیدا نمی کند.(3)

ص: 660


1- 1105.. و روی العیّاشی بالاسناد عن ابی بصیر قال قال ابو عبد الله(علیه السلام): لا تقولن: الجنة واحدة، ان الله یقول: «وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ» و لا تقولن درجة واحدة، ان الله یقول: «درجات بعضها فوق بعض» انما تفاضل القوم بالاعمال، قال: و قلت له: ان المؤمنین یدخلان الجنة فیکون احدهما ارفع مکانا من الآخر فیشتهی ان یلقی صاحبه، قال:من کان فوقه فله ان یهبط، و من کان تحته لم یکن له ان یصعد، لانه لم یبلغ ذلک المکان و لکنهم اذا احبوا ذلک و اشتهوا التقوا علی الاسرة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 147، ح 124]
2- 1106.. عن انس عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: و انما یرتفع العباد غدا فی الدرجات و ینالون الزلفی من ربهم علی قدر عقولهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 147، ح 125]
3- 1107.. فی کتاب جعفر بن محمّد الدوریستی باسناده الی عمرو بن میمون ان ابن مسعود حدثهم عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: یکون فی النار قوم ما شاء الله ان یکونوا، ثم یرحمهم الله فیکونون فی ادنی الجنة فیغتسلون فی نهر الحیوة یسمیهم اهل الجنة الجهنمیون، لو اضاف احدهم اهل الدنیا لاطعمهم و سقاهم و فرشهم و لحفهم و روحهم لا ینقص ذلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 147، ح 126]

سلیمان دیلمی گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فلانی عبادت و دیانت و فضل او چنین و چنان است؟! امام(علیه السلام) فرمود: عقل او چگونه است؟ گفتم: نمی دانم. فرمود: ثواب و پاداش به اندازه ی عقل است. سپس فرمود: مردی در بنی اسراییل، در جزیره ای از جزائر دریای خضر -- که دارای آب و درخت و گیاه بود -- عبادت می کرد، روزی ملکی از ملائکه او را دید، و گفت:

خدایا پاداش عبادت این بنده ی خود را به من نشان بده. و چون خداوند به او نشان داد، و آن را کم و ناچیز شمرد، خداوند به او فرمود: باید با او همنشین شوی تا علّت آن را بدانی. پس آن ملک به صورت انسانی نزد او آمد و آن عابد به او گفت: تو کیستی؟ ملک گفت: من وصف تو را که در این جزیره عبادت می کنی شنیده ام و می خواهم در کنار تو عبادت کنم. پس آن روز را با او عبادت کرد، و چون صبح شد، به او گفت: مکان عبادت تو سبز و خرّم است، و جای مناسبی است برای عبادت! عابد گفت: این مکان عیبی هم دارد. ملک گفت: عیب آن چیست؟ عابد گفت: پروردگار ما را چهارپایی نیست، و اگر او حماری می داشت، این علف ها را می خورد، و ضایع نمی شد! ملک گفت: مگر خدای تو حماری ندارد؟ عابد گفت: اگر می داشت این علف ها، از بین نمی رفت. پس خداوند به آن ملک وحی نمود: که ما او را به اندازه ی عقلش پاداش می دهیم.(1)

ص: 661


1- 1108.. فی اصول الکافی علی بن محمّد بن عبد الله عن ابراهیم بن اسحق الاحمر عن محمّد بن سلیمان الدیلمی عن ابیه قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): فلان من عبادته و دینه و فضله کذا، فقال: کیف عقله؟ قلت: لا ادری، فقال: ان الثواب علی قدر العقل، ان رجلا من بنی اسراییل کان یعبد الله فی جزیرة من جزایر البحر خضراء نضرة کثیرة الشجر، ظاهرة الماء، و ان ملکا من الملائکة مر به فقال: یا رب ارنی ثواب عبدک هذا، فاراه الله ذلک فاستقله الملک. فاوحی الله الیه: ان اصحبه فاتاه الملک فی صورة انسی فقال له: من انت؟ فقال: انا رجل عابد بلغنی مکانک و عبادتک فی هذا المکان فاتیتک لا عبد الله معک فکان معه یومه ذلک، فلما اصبح قال له الملک: ان مکانک لنزه و ما یصلح الا للعبادة، فقال له العابد: ان لمکاننا هذا عیبا فقال له: و ما هو؟ قال: لیس لربنا بهیمة، فلو کان له حمار رعیناه فی هذا الموضع فان هذا الحشیش یضیع، فقال له الملک: ما لربک حمار؟ فقال: لو کان له حمار ما کان یضیع مثل هذا الحشیش فاوحی الله الی الملک انما اثیبه علی قدر عقله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 148]

«وَ قَضَی رَبُّکَ اَلَّا تَعْبُدُواْ اِلَّا اِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ اِحْسَانًا اِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ اَحَدُهُمَا اَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً»(1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سه مرتبه سفارش مادر را نمود و یک مرتبه سفارش پدر را کرد.(2) ابو ولّاد حنّاط گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

احسان به پدر و مادر، این است که، با آنان برخورد نیکو داشته باشی، و نگذاری که نیاز خود را به تو بگویند، گرچه از نظر مالی بی نیاز باشند، مگر توجّه نکرده ای که خداوند می فرماید: «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ» یعنی به خیر و خوبی [و بهشت] نمی رسید تا از آن چه دوست می دارید در راه خدا انفاق نمایید؟! سپس فرمود: مقصود از «اِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ اَحَدُهُمَا اَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ اُفٍّ وَ لَا تَنْهَرْهُمَا» این است که اگر آنان در اثر پیری، تو را زجر دادند، به آنان «اُف» مگو،

ص: 662


1- 1109.. سوره ی اسراء، آیه ی 23.
2- 1110.. علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن هشام بن سالم عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: جاء رجل الی النّبی(صلی الله علیه و آله) و سلم فقال: یا رسول الله من ابر؟ قال: امک، قال: ثم من؟ قال: امک، قال: ثم من؟ قال: امک قال: ثم من؟ قال: اباک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 152]

و اظهار انزجار مکن، و اگر تو را زدند، به آنان بگو: «خدا شما را بیامرزد» و این معنای «وَ قُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا» می باشد، و مقصود از «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ…» این است که نظر خشم آلود به آنان مکن، بلکه با نگاه محبّت و رحمت به آنان نظر کن، و صدای خود را بالای صدای آنان قرار مده، و دست خود را بالای دست آنان بلند مکن، و مقابل آنان راه مرو.(1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

بهترین کار برای پدر و مادر بعد از مرگ: نماز و استغفار و ادای دین و اکرام صدیق و صله ی با خویشان آنان است.(2)

ص: 663


1- 1111.. فی اصول الکافی محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد بن عیسی و علی بن ابراهیم عن ابیه جمیعا عن الحسن بن محبوب عن ابی ولاد الحناط قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): «وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْساناً» ما هذا الاحسان؟ فقال: الاحسان ان تحسن صحبتهما، و ان لا تکلفهما ان یسالاک [مما یحتاجان الیه] و ان کانا مستغنیین، الیس یقول الله(عزوجل): «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» قال: ثم قال ابو عبد الله(علیه السلام): و امّا قول الله(عزوجل): اِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ اَحَدُهُما اَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما قال: ان اضجراک فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ، وَ لا تَنْهَرْهُما ان ضرباک، قال: وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً قال: ان ضرباک فقل لهما غفر الله لکما فذلک قول کریم قال: وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ قال: لا تمل عینیک من النظر الیهما برحمة ورقة، و لا ترفع صوتک فوق اصواتهما، و لا یدک فوق ایدیهما و لا تقم قدامهما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 148، ح 129]
2- 1112.. روی ابو اسید الانصاری قال بینما نحن عند رسول الله ص اذ جاءه رجل من بنی سلمة فقال یا رسول الله هل بقی من بر ابوی شی ء ابرهما به بعد موتهما قال نعم الصلاة علیهما و الاستغفار لهما و انفاذ عهدهما من بعدهما و اکرام صدیقهما و صلة الرحم التی لا توصل الا بهما. [مجمع البیان، ج 6، ص 632]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

پایین ترین مرتبه ی عقوق «اُفّ» گفتن به پدر و مادر است، و اگر خداوند چیزی سبک تر از آن می دانست، از آن نهی می نمود.(1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

حق پدر بر فرزند، چهار چیز است: 1. او را با نامش صدا نزند [بلکه او را پدر بخواند]؛ 2. مقابل او راه نرود؛ 3. قبل از او ننشیند؛ 4. سبب دشنام مردم به او نشود.(2) مولّف گوید:

روایات درباره ی حقّ پدر و مادر و عقوق آنان، فراوان است به کتاب کافی و غیره مراجعه شود.

«رَّبُّکُمْ اَعْلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمْ اِن تَکُونُواْ صَالِحِینَ فَاِنَّهُ کَانَ لِلاَوَّابِینَ غَفُورًا»(3) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «کَانَ لِلاَوَّابِینَ غَفُورًا» متعبّدینی هستند که فراوان توبه می کنند.(4) و در سخن دیگری به ابو بصیر فرمود:

ای ابا محمّد! بر شما باد به ورع، و کوشش در عبادت، و ادای امانت، و راست گویی

ص: 664


1- 1113.. روی عن علی بن موسی الرّضا عن ابیه عن جده ابی عبد الله(علیه السلام) قال لو علم الله لفظة اوجز فی ترک عقوق الوالدین من اف لاتی به. و فی روایة اخری عنه قال ادنی العقوق اف و لو علم الله شیئا ایسر منه و اهون منه لنهی عنه. [مجمع البیان، ج 6، ص 631]
2- 1114.. عن محمّد بن عیسی بن عبید عن یونس بن عبدالرّحمن عن درست بن ابی منصور عن ابی الحسن موسی(علیه السلام) قال: سال رجل رسول الله(صلی الله علیه و آله) ما حق الوالد علی الولد؟ قال: لا یسمیه باسمه، و لا یمشی بین یدیه و لا یجلس قبله و لا یستسب له. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 149، ح 133]
3- 1115.. سوره ی اسراء، آیه ی 25.
4- 1116.. عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) یقول فی قوله: «فَاِنَّهُ کانَ لِلْاَوَّابِینَ غَفُوراً» قال: هم التوابون المتعبدون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 153، ح 151]

و معاشرت نیکو، با هم نشینان، و طول سجده؛ سپس فرمود: این روش «اوّابین» است. ابو بصیر گوید: اوّابین به معنای توّابین است.(1) هشام بن سالم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که چهار رکعت نماز [دو رکعت دو رکعت] بخواند و در هر رکعت پنجاه مرتبه سوره ی «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ» را بخواند، این نماز فاطمه[[3]] خواهد بود، و آن نماز اوّابین است.(2) «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً * اِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اِخْوانَ الشَّیاطینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً»(3) علمای اهل سنّت، در مجلس مامون، به حضرت رضا(علیه السلام) گفتند: آیا خداوند در قرآن معنای برگزیدگان خود را بیان نموده است؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

خداوند علاوه بر باطن، در دوازده جای از قرآن نام برگزیدگان خود را در ظاهر، و صریح قرآن بیان نموده است. تا این که فرمود: پنجم، آیه شریفه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ» و این خصوصیّتی است که مخصوص به خویشان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد، و خداوند آنان را بر همه ی امّت برگزیده است، و چون این آیه نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فاطمه[[3]] را طلب نمود و فرمود: ای فاطمه! فاطمه[[3]] عرضه داشت: لبیّک یا رسول الله! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: فدک مخصوص به من

ص: 665


1- 1117.. عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: یا با محمّد علیکم بالورع و الاجتهاد و اداء الامانة و صدق الحدیث و حسن الصحبة ممن صحبکم، و طول السجود، و کان ذلک من سنن الاوابین، قال ابو بصیر: الاوابون التوابون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 153، ح 152]
2- 1118.. عن هشام بن سالم عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: من صلی اربع رکعات فی کل رکعة خمسین مرة قل هو الله احد کانت صلوة فاطمة صلوات الله علیها، و هی صلوة الاوابین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 153]
3- 1119.. سوره ی اسراء، آیه ی 26 و 27.

می باشد، چرا که مسلمانان برای به دست آوردن آن جنگی نکرده اند، و من آن را طبق دستور خداوند، به تو واگذار نمودم، و آن برای تو و فرزندان تو خواهد بود.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «وَ آتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ» حقّ وصایت علی(علیه السلام) است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را وصیّ خود قرار داد، و اسم اعظم، و میراث علم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و آثار نبوّت نیز حق ذی القربی است.(2) علی بن اسباط گوید:

هنگامی که حضرت کاظم(علیه السلام) وارد بر هارون الرشید شد، و دید که او مظالم را به اهلش باز می گرداند، به او فرمود: یا امیرالمؤمنین! برای چه مظالم ما، باز

ص: 666


1- 1120.. فی عیون الاخبار فی باب ذکر مجلس الرّضا(علیه السلام) مع المامون فی الفرق بین العترة و الامة حدیث طویل و فیه قالت العلماء: فاخبرنا هل فسر الله تعالی الاصطفاء فی الکتاب؟ فقال الرّضا(علیه السلام): فسر الاصطفاء فی الظاهر سوی الباطن فی اثنی عشر موطنا و موضعا، فاول ذلک قوله(عزوجل) الی ان قال(علیه السلام): و الآیة الخامسة قول الله تعالی: و آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ خصوصیة خصهم الله العزیز الجبار بها، و اصطفاهم علی الامة، فلما نزلت هذه الآیة علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: ادعوا لی فاطمة، فدعیت له فقال(صلی الله علیه و آله): یا فاطمة، قالت: لبیک یا رسول الله، فقال: هذه فدک هی مما لم یوجف علیه بخیل و لا رکاب، و هی لی خاصة دون المسلمین، فقد جعلتها لک لما امرنی الله به، فخذیها لک و لولدک فهذه الخامسة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 153، ح 156]
2- 1121.. فی اصول الکافی محمّد بن الحسین و غیره عن سهل عن محمّد بن عیسی و محمّد بن یحیی و محمّد بن الحسین جمیعا عن محمّد بن سنان عن اسمعیل بن جابر و عبد الکریم بن عمرو عن عبد الحمید بن ابی الدیلم عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): ثم قال جل ذکره «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» و کان علی(علیه السلام) و کان حقه الوصیة التی جعلت له، و الاسم الاکبر و میراث العلم، و آثار علم النبوّة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 153]

نمی گردد؟! هارون گفت: مظلمه شما چیست یا ابا الحسن؟ فرمود: خداوند هنگامی که فدک و اطراف آن را برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فتح نمود، مسلمانان برای به دست آوردن آن جنگی نکردند [و اختصاص به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیدا کرد] و خداوند خود این آیه را نازل نمود: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ندانست «ذا القربی» کیانند؟ و از جبرییل سوال کرد، و جبرییل به پروردگار خود مراجعه نمود، و خداوند به او وحی کرد: «فدک را به فاطمه[[3]] بده» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به فاطمه[[3]] فرمود: «ای فاطمه! خداوند مرا امر کرده که فدک را تحویل تو بدهم» فاطمه[[3]] فرمود:

«یا رسول الله، من فدک را از شما و از خداوند قبول نمودم» و همواره وکلای فاطمه[[3]] در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آن کار می کردند، و چون ابو بکر به خلافت رسید، وکلای فاطمه[[3]] را از فدک اخراج نمود، و فاطمه[[3]] نزد ابو بکر آمد، و فرمود:

«فدک را به من بازگردان» ابو بکر گفت: «باید شاهدی بیاوری که برای تو شهادت بدهد» پس فاطمه[[3]] امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امّ ایمن را آورد، و آنان برای او شهادت دادند، و ابو بکر نامه ای برای فاطمه[[3]] نوشت و دستور داد، فدک را به او بازگردانند و چون فاطمه[[3]] از نزد ابو بکر خارج شد، عمر او را دید و گفت: ای دختر محمّد(صلی الله علیه و آله) این نامه چیست؟ فاطمه[[3]] فرمود:

نامه ای است که ابو بکر برای من نوشته است، عمر گفت: «به من نشان بده» پس فاطمه[[3]] امتناع نمود، و عمر آن را به زور از فاطمه[[3]] گرفت، و به آن نگاه کرد، و آب دهان به آن انداخت، و آن را محو نمود، و پاره کرد [و سوزاند] و به فاطمه[[3]] گفت: «پدر تو برای فدک جنگ نکرده، پس تو ریسمان به گردن ما بینداز، و ما را نزد حاکم ببر، و آن را بگیر» [و این سخن را از روی استهزا و توهین گفت] پس

ص: 667

هارون الرشید گفت: «یا اباالحسن! حدّ فدک را برای من بیان کن» موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمود:

«حدّی از آن کوه اُحد است، و حدّی از آن عریش مصر است، و حدّی از آن سیف البحر [یعنی ساحل بحر] است، و حدّی از آن دومة الجندل [بین مدینه و شام] است». هارون گفت: آیا همه ی این ها فدک است؟! فرمود: «آری، همه ی این ها بدون جنگ به دست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فتح شده است» هارون گفت: این ها زیاد است، و من باید درباره ی آن فکری بکنم.(1)

ص: 668


1- 1122.. علی بن محمّد بن عبد الله عن بعض اصحابنا اظنه السیاری عن علی بن اسباط قال: لما ورد ابو الحسن موسی علی المهدی رآه یرد المظالم، فقال: یا امیرالمؤمنین ما بال مظلمتنا لا ترد؟ فقال له: و ما ذاک یا ابا الحسن؟ قال: ان الله تبارک و تعالی لما فتح علی نبیه(صلی الله علیه و آله) فدک و ما والاها، لم یوجف علیه بخیل و لا رکاب فانزل الله علی نبیه(صلی الله علیه و آله) «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» و لم یدر رسول الله(صلی الله علیه و آله) من هم، فراجع فی ذلک جبرییل(علیه السلام) و راجع جبرییل ربه، فاوحی الله الیه: ان ادفع فدک الی فاطمة علیها السّلام، فدعاها رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال لها: یا فاطمة ان الله امرنی ان ادفع الیک فدک، فقالت: قد قبلت یا رسول الله من الله و منک، فلم یزل وکلاؤها فیها حیاة رسول الله(صلی الله علیه و آله) فلما ولی ابو بکر اخرج عنها وکلاءها، فاتته فسالته ان یردها فقال لها: ایتنی باسود او احمر یشهد لک بذلک، فجاءت بامیرالمؤمنین(علیه السلام) و ام ایمن فشهدا لها فکتب لها بترک التعرض، فخرجت و الکتاب معها، فلقیها عمر فقال: ما هذا معک یا بنت محمّد؟ قالت: کتاب کتبه لی ابن ابی قحافة، قال: ارینیه فابت فانتزعه من یدها و نظر فیه، ثم تفل فیه و محاه و حرقة، و قال لها: هذا لم یوجف علیه ابوک بخیل و لا رکاب فضعی الجبال فی رقابنا، فقال له المهدی: یا ابا الحسن حدها لی، فقال: حد منها جبل احد، و حد منها عریش مصر، و حد منها سیف البحر، و حد منها دومة الجندل فقال له: کل هذا؟ قال: نعم یا امیرالمؤمنین هذا کله، ان هذا [کله] مما لم یوجف علی اهله رسول الله(صلی الله علیه و آله) بخیل و لا رکاب، فقال: کثیر و انظر فیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 154]

«وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا * اِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ اِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَ کَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا» یعنی «لَا تُبَذِّرْ [فی] ولایة علیِ(علیه السلام)» یعنی درباره ی ولایت علی(علیه السلام) تبذیر [و تضییع و کوتاهی] مکن.(2) امام صادق(علیه السلام) به یکی از اصحاب خود فرمود:

«از خدا بترس، و اسراف مکن و سخت گیر نیز مباش، و بین این دو را انتخاب کن [چرا که خداوند می فرماید: «وَ الَّذِینَ اِذَا اَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا.»(3) سپس فرمود: تبذیر از اسراف است و خداوند می فرماید: «وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا.»(4) عبد الرّحمن بن حجّاج گوید:

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه «وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا.» سوال نمودم، فرمود: هر کس مالی را در غیر راه خدا صرف کند، تبذیر کننده خواهد بود، و اگر در راه خدا صرف کند مقتصد و میانه رو خواهد بود.(5)

ص: 669


1- 1123.. سوره ی اسراء، آیه ی 26 و 27.
2- 1124.. فی محاسن البرقی عنه عن ابیه عن علی بن حدید عن منصور بن یونس عن اسحق بن عمار عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله: و لا تبذر تبذیرا قال: لا تبذر ولایة علی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 156، ح 166]
3- 1125.. سوره ی فرقان، آیه ی 67
4- 1126.. فی الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن ابی عبد الله عن الحسن بن محبوب عن مالک بن عطیة عن عامر بن جذاعة قال: جاء رجل الی ابی عبد الله(علیه السلام): فقال له(علیه السلام): اتق الله و لا تسرف و لا تقتر، و لکن بین ذلک قواما، ان التبذیر من الاسراف، قال الله(عزوجل): «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 156، ح 167]
5- 1127.. فی تفسیر العیّاشی عن عبدالرّحمن بن الحجاج قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قوله: «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً» قال: من انفق شیئا فی غیر طاعة الله فهو مبذر. و من انفق فی سبیل الله فهو مقتصد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 156، ح 168]

بشر بن مروان گوید:

وارد بر امام صادق(علیه السلام) شدیم و آن حضرت دستور داد تا خرما آوردند، و ما با آن حضرت از آن خرما می خوردیم، و یکی از ماها هسته ی خرمایی را دور انداخت، و امام(علیه السلام) دست از خوردن برداشت و فرمود: چنین مکن، چرا که این کار از تبذیر است و [تبذیر فساد است و] خداوند فساد را دوست نمی دارد.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) به عنایة فرمود:

تو باید در زندگی و مصرف با مومنین هماهنگ [و یکسان] باشی، چرا که بهترین روش، و سالم ترین آن، حدّ متوسّط است و تو نباید از مبذّرین باشی.(2) «وَ اِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّکَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّیْسُورًا»(3) صاحب مجمع البیان گوید:

روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از نزول این آیه اگر فقیری از او سوال می کرد، و چیزی نداشت که به او بدهد، می فرمود: «یرزقنا اللّه و ایّاکم من فضله» یعنی خدا از فضل و کرم خود به ما و شما روزی بدهد.(4)

ص: 670


1- 1128.. عن بشر بن مروان قال: دخلنا علی ابی عبد الله(علیه السلام) فدعی برطب فاقبل بعضهم یرمی النوی قال: فامسک ابو عبد الله(علیه السلام) یده فقال: لا تفعل ان هذا من التبذیر و ان الله لا یحب الفساد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 157، ح 171]
2- 1129.. فی مجمع البیان «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً» و روی عن ابی عبد الله(علیه السلام) ان امیرالمؤمنین(علیه السلام): قال لعنایة: کن زاملة للمؤمنین فان خیر المطایا امثلها و اسلمها ظهرا و لا تکن من المبذرین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 157]
3- 1130.. سوره ی اسراء، آیه ی 28.
4- 1131.. و اِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ الآیة و روی ان النّبی(صلی الله علیه و آله) کان لما نزلت هذه الآیة اذا سئل و لم یکن عنده ما یعطی قال: یرزقنا الله و ایاکم من فضله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 157]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

فقیر [چون سوال می کند] هدیّه خداوند است، که به غنیّ روی آورده، پس اگر غنیّ حاجت فقیر را برآورده کند، هدیّه خدا را قبول نموده است، و اگر نه هدیّه خدا را رد کرده است.(1) مرحوم ابن شهر آشوب نقل کرده که فاطمه[[3]] به خاطر سختی های زندگی از پدر خود درخواست کنیز کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گریان شد و فرمود:

«به خدا سوگند، در مسجد چهارصد فقیر گرسنه و بی لباس هستند، و من نمی خواهم تو با داشتن کنیز از پاداش آخرت محروم شوی، وگرنه کنیزی را در اختیار تو قرار می دادم، از سویی می ترسم فردای قیامت، علی بن ابی طالب(علیه السلام) با تو مخاصمه کند و حقش را مطالبه نماید» سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جای خادم تسبیحات را به فاطمه[[3]] یاد داد، و چون آیه «وَ اِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّکَ…» نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کنیزی را به فاطمه[[3]] عطا نمود و نام او را فضّه قرار داد.(2)

ص: 671


1- 1132.. التمحیص عَنْ اَبِی جَرِیرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ الْفَقِیرُ هَدِیَّةُ اللهِ اِلَی الْغَنِیِّ فَاِنْ قَضَی حَاجَتَهُ فَقَدْ قَبِلَ هَدِیَّةَ اللهِ وَ اِنْ لَمْ یَقْضِ حَاجَتَهُ فَقَدْ رَدَّ هَدِیَّةَ اللَّهِ(عزوجل) عَلَیْهِ. [بحارالانوار، ج 93، ص 170]
2- 1133.. فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب بعد ذکر فاطمة علیها السّلام و ما تلقی من الطحن. کتاب الشیرازی: انها لما ذکرت حالها و سالت جاریة بکی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: یا فاطمة و الذی بعثنی بالحق ان فی المسجد اربعمائة رجل ما لهم طعام و لا ثیاب و لو لا خشیتی خصلة لاعطیتک ما سالت یا فاطمة انی لا ارید ان ینفک عنک اجرک الی الجاریة، و انی اخاف ان یخصمک علی بن ابی طالب یوم القیمة بین یدی الله(عزوجل) اذا طلب حقه منک، ثم علمها صلوة التسبیح فقال امیرالمؤمنین(علیه السلام): مضیت تریدین من رسول الله الدنیا فاعطانا الله ثواب الاخرة. قال ابو هریرة: فلما خرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) من عند فاطمة انزل الله علی رسوله: وَ اِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها یعنی عن قرابتک و ابنتک فاطمة «ابتغاء» یعنی طلب «رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ» یعنی طلب رزق من ربک «تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُوراً» یعنی قولا حسنا فلما نزلت هذه الآیة انفذ رسول الله(صلی الله علیه و آله) الیها جاریة للخدمة و سماها فضة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 157]

سوره ی اسراء، آیات 29 تا 48

متن:

وَ لا تَجْعَلْ یَدَكَ مَغْلُولَةً اِلی عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا اِنَّ رَبَّكَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ اِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیرًا بَصیرًا وَ لا تَقْتُلُوا اَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ اِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ اِیَّاکُمْ اِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطًْا کَبیرًا وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی اِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبیلًا وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ اِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطانًا فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ اِنَّهُ کانَ مَنْصُورًا وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ اِلَّا بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ اَشُدَّهُ وَ اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا وَ اَوْفُوا الْکَیْلَ اِذا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ ذلِكَ خَیْرٌ وَ اَحْسَنُ تَاْویلًا وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اُولئِكَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا وَ لا تَمْشِ فِی الْاَرْضِ مَرَحًا اِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْاَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا کُلُّ ذلِكَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَکْرُوهًا ذلِكَ مِمَّا اَوْحی اِلَیْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ اِلهًا آخَرَ فَتُلْقی فی جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا اَ فَاَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ اِناثًا اِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظیمًا وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا وَ ما یَزیدُهُمْ اِلَّا نُفُورًا قُلْ لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَما یَقُولُونَ اِذًا لاَبْتَغَوْا اِلی ذِی الْعَرْشِ سَبیلًا سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبیرًا تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْاَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ اِنَّهُ کانَ حَلیمًا غَفُورًا وَ اِذا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَكَ وَ بَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجابًا مَسْتُورًا

ص: 672

وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ اَکِنَّةً اَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْرًا وَ اِذا ذَکَرْتَ رَبَّكَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی اَدْبارِهِمْ نُفُورًا نَحْنُ اَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ اِذْ یَسْتَمِعُونَ اِلَیْكَ وَ اِذْ هُمْ نَجْوی اِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ اِنْ تَتَّبِعُونَ اِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْاَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطیعُونَ سَبیلًا

لغات:

«ملوماً محسوراً» «حَسْر» به معنای کشف است، و حَسَر عن ذراعه، اذا کشف عنه، و «حَسْرت» به معنای اندوه است، و «حسیر و محسور» به معنای درمانده است که آن چه داشته از دست داده است. «ولا تَقْفُ» از «قَفو» به معنای، دنبال کردن چیزی است، و علم قیافه، دانشی است که به سبب آن، آثار و نشانه ها دنبال می شود، و آن را علم کهانت و قیافه گویند، و آن حرام می باشد، و قافه یقوفه، و قفاه یقفوه، به یک معناست، و «لن تخرق الارض» از «خَرق» به معنای قطع است. «و فی آذانهم وَقْراً» و «وَقَرًا» بالفتح به معنای سنگینی گوش است، و بالکسر «وِقر» به معنای حمل است، و اصل در حمل سنگینی است، و «نفور» جمع نافر است و بر مفرد و تثنیه و جمع اطلاق می شود، مانند رکوع و سجود و شهود، و «نجوی» مصدری است که بر مفرد و تثنیه و جمع، و مذکّر و مؤنّث اطلاق می شود، و آن سخن گفتن پنهانی است.(1)

ترجمه:

هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حدّ (نیز) دست خود را مگشای، تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی! (29) به یقین،

ص: 673


1- 1134.. مجمع البیان.

پروردگارت روزی را برای هر کس بخواهد، گشاده یا تنگ می دارد او نسبت به بندگانش، آگاه و بیناست. (30) و فرزندانتان را از ترس فقر، نکشید! ما آن ها و شما را روزی می دهیم مسلماً کشتن آن ها گناه بزرگی است! (31) و نزدیک زنا نشوید، که کار بسیار زشت، و بد راهی است! (32) و کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید، جز بحق! و آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولیش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم امّا در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است! (33) و به مال یتیم، جز به بهترین راه نزدیک نشوید، تا به سر حد بلوغ رسد! و به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سوال می شود! (34) و هنگامی که پیمانه می کنید، حق پیمانه را ادا نمایید، و با ترازوی درست وزن کنید! این برای شما بهتر، و عاقبتش نیکوتر است. (35) از آن چه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسوولند. (36) و روی زمین، با تکبر راه مرو! تو نمی توانی زمین را بشکافی، و طول قامتت هرگز به کوه ها نمی رسد! (37) همه این ها گناهش نزد پروردگار تو ناپسند است. (38) این (احکام)، از حکمتهایی است که پروردگارت به تو وحی فرستاده و هرگز معبودی با خدا قرار مده، که در جهنم افکنده می شوی، در حالی که سرزنش شده، و رانده (درگاه خدا) خواهی بود! (39) آیا پروردگارتان فرزندان پسر را مخصوص شما ساخته، و خودش دخترانی از فرشتگان برگزیده است؟! شما سخن بزرگ (و بسیار زشتی) می گویید! (40) ما در این قرآن، انواع بیانات موثّر را آوردیم تا متذکّر شوند! ولی (گروهی از کوردلان،) جز بر نفرتشان نمی افزاید. (41) بگو: «اگر آن چنان که آن ها می گویند با او خدایانی بود، در این صورت، (خدایان) سعی می کردند راهی به سوی (خداوند) صاحب عرش پیدا کنند.» (42) او پاک و برتر است از آن چه آن ها می گویند، بسیار برتر و منزّه تر! (43) آسمان های هفتگانه و زمین و کسانی که در آن ها هستند، همه تسبیح او می گویند و هر

ص: 674

موجودی، تسبیح و حمد او می گوید ولی شما تسبیح آن ها را نمی فهمید او بردبار و آمرزنده است. (44) و هنگامی که قرآن می خوانی، میان تو و آن ها که به آخرت ایمان نمی آورند، حجاب ناپیدایی قرار می دهیم (45) و بر دل های شان پوششهایی، تا آن را نفهمند و در گوشهای شان سنگینی و هنگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد می کنی، آن ها پشت می کنند و از تو روی بر می گردانند. (46) هنگامی که به سخنان تو گوش فرا می دهند، ما بهتر می دانیم برای چه گوش فرا می دهند (و همچنین) در آن هنگام که با هم نجوا می کنند آن گاه که ستم گران می گویند: «شما جز از انسانی که افسون شده، پیروی نمی کنید!» (47) ببین چگونه برای تو مثلها زدند! در نتیجه گم راه شدند، و نمی توانند راه حق را پیدا کنند. (48)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً اِلَی عُنُقِکَ وَ لَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«احسار» به معنای فقر و فاقه است.(2) عجلان گوید:

خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم که سایلی از او سؤل کرد، و آن حضرت دست در زنبیل نمود و مشتی از خرما به او داد، سپس دیگری آمد و سوال کرد و آن حضرت مشتی از خرما به او داد، و باز مرد سایل دیگری آمد، و سوال کرد، و آن حضرت

ص: 675


1- 1135.. سوره ی اسراء، آیه ی 29.
2- 1136.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عمر بن یزید عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً اِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً محسورا قال: الاحسار الفاقة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 157، ح 175]

مشتی از خرما به او داد، و چون سایل چهارمی آمد و سوال کرد، امام(علیه السلام) فرمود: «خدا رازق ما و تو است» سپس فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [قبل از نزول این آیه] هیچ سایلی را ردّ نمی کرد، پس زنی فرزند خود را نزد آن حضرت فرستاد و به او گفت: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوال کن، و اگر فرمود: «چیزی نزد ما نیست» بگو: «پیراهن خود را به من بده» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیراهن خود را بیرون آورد و به او داد و خداوند این آیه را نازل نمود و پیامبر خود را امر به اقتصاد و میانه روی کرد.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند رسول خود(صلی الله علیه و آله) را تعلیم نمود، که چگونه انفاق نماید، و علّت آن این بود، که آن حضرت جز «اوقیه ای از ذهب» چیزی نداشت که انفاق نماید پس سایلی آمد و چیزی از او خواست و چون آن حضرت چیزی نداشت که به او بدهد، سایل او را ملامت نمود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) غمگین شد، چرا که رحیم و رقیق القلب بود [و هر چه داشته بود را انفاق کرده بود، پس خداوند این آیه را نازل نمود:

«وَ لَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً…» و به او فرمود:

[ای رسول من] مردم از تو سوال می کنند، و عذر تو را نمی پذیرند، و اگر تو هر چه داری

ص: 676


1- 1137.. علی بن محمّد عن احمد بن ابی عبد الله عن ابیه عن النضر بن سوید عن موسی بن بکر عن عجلان قال: کنت عند ابی عبد الله(علیه السلام) فجاء سایل فقام الی مکتل فیه تمر فملا یده فناوله، ثم جاء آخر فساله فقام فاخذ بیده فناوله، ثم جاء آخر فساله فقام فاخذ بیده فناوله ثم جاء آخر فقال: الله رازقنا و ایاک. ثم قال: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) کان لا یساله احد من الدنیا شیئا الا اعطاه، فارسلت الیه امراة ابنا لها فقال: انطلق الیه فاسئله فان قال: لیس عندنا شی ء، فقل اعطنی قمیصک قال، فاخذ قمیصه فرمی به الیه، و فی نسخة اخری فاعطاه، فادبه الله تبارک و تعالی علی القصد فقال: وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً اِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 158، ح 176]

را یک باره به آنان بدهی، تهی دست و ناتوان خواهی شد [و کسی عذر تو را نمی پذیرد.](1) عبد الله بن سنان [از امام صادق(علیه السلام)] نقل کرده که در تفسیر آیه «وَ الَّذِینَ اِذَا اَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا»(2)، فرمود:

«بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا» این است که «مقداری را در راه خدا بدهی، و مقداری را برای خود نگه داری» و سپس چیزی را در دست خود قرار داد و بین انگشتان خود را باز گذارد، و مقداری را در دست خود نگهداشت، و مقداری را ریخت، و در معنای «لاتَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ» دست خود را یکباره باز نمود و فرمود: این است معنای «کُلَّ الْبَسْطِ» و سپس فرمود: «بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا»، چیزی است که از بین انگشتان می ریزد، و بقیّه در کف دست می ماند.(3)

ص: 677


1- 1138.. علی بن ابراهیم عن ابیه عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه: ثم علم الله جل اسمه نبیه(صلی الله علیه و آله) کیف ینفق، و ذلک انه کانت عنده اوقیة من الذهب فلم یکن عنده ما یعطیه، فلامه السایل و اغتم هو حیث لم یکن عنده ما یعطیه، و کان(صلی الله علیه و آله) رحیما رقیقا، فادب الله(عزوجل) نبیه(صلی الله علیه و آله) بامره فقال: «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً اِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» یقول: ان الناس قد یسالونک و لا یعذرونک فاذا اعطیت جمیع ما عندک من المال کنت قد حسرت من المال. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 158]
2- 1139.. سوره ی فرقان، آیه ی 67.
3- 1140.. عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد و احمد بن محمّد عن الحسن بن محبوب عن عبد الله بن سنان فی قوله تبارک و تعالی: «وَ الَّذِینَ اِذا اَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً» فبسط کفه و فرق اصابعه و حناها شیئا و عن قوله تعالی، «وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ» فبسط راحته و قال: هکذا و قال: القوام ما یخرج من بین الاصابع و یبقی فی الراحة منه شی ء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 158]

«اِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَ یَقْدِرُ اِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا»(1) در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند ارزاق [مردم] را اندازه گیری و تقدیر نمود، و برخی را زیاد، و برخی را کم قرار داد، و [تقدیر و] تعدیل آن ها را به وسعت و ضیق دانست تا به واسطه سختی و آسانی رزق، مردم را بیازماید و شکر و صبر آنان را امتحان کند، و گروه غنیّ و ثروتمند، و گروه فقیر و نیازمند آزموده شوند.(2) «وَ لَا تَقْتُلُواْ اَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ اِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ اِیَّاکُم انَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْاً کَبِیرًا»(3) اسحاق بن عمّار گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«کسی که حجّ برود، هرگز فقیر و تهی دست نمی شود» گفتم: اِملاق چیست؟ فرمود: «اِملاق فقر و تهی دستی است» سپس فرمود: «وَ لَا تَقْتُلُواْ اَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ اِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ اِیَّاکُم.»(4) محمّد بن صالح گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

… خداوند در مکّه -- در سوره ی بنی اسراییل -- از چیزهایی نهی نمود، و [لکن به خاطر ارفاق] شدّت و وعده عذاب در آن ها نبود، چنان که فرمود: «وَ لَا تَقْتُلُواْ اَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ اِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ اِیَّاکُم انَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْاً کَبِیرًا…»، [و لکن در پایان نسبت به شرک

ص: 678


1- 1141.. سوره ی اسراء، آیه ی 30.
2- 1142.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام): و قدر الارزاق فکثرها و قللها و قسمها علی الضیق و السعة، فعدل فیها لیبتلی من اراد بمیسورها و معسورها، و لیختبر بذلک الشکر و الصبر من غنیها و فقیرها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 159]
3- 1143.. سوره ی اسراء، آیه ی 31.
4- 1144.. عن اسحق بن عمار عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: الحاج لا یملق ابدا قال: قلت: و ما الاملاق؟ قال: الافلاس ثم قال: «وَ لا تَقْتُلُوا اَوْلادَکُمْ مِنْ اِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ اِیَّاهُمْ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 160، ح 187]

و بُت پرستی، فرمود: «وَ لَا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ اِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَی فِی جَهَنَّمَ مَلُومًا مَّدْحُورًا.»](1) «وَ لَا تَقْرَبُواْ الزِّنَی اِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَ سَاء سَبِیلاً»(2) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

«فَاحِشَة» به معنای معصیت است، و «مَقْت» به معنای مبغوضیّت است، و «ساء سبیلاً» یعنی زناکار اشدّ عذاب را دارد، و «زنا» از بزرگ ترین کبائر است.(3)

ص: 679


1- 1145.. فی اصول الکافی علی بن محمّد عن بعض اصحابه عن آدم بن اسحق عن عبد الرزاق بن مهران عن الحسن بن میمون عن محمّد بن صالح عن ابی جعفر(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): ثم بعث الله محمّدا و هو بمکة عشر سنین، فلم یمت بمکة فی تلک العشر سنین احد یشهد ان لا اله الا الله و ان محمّدا رسول الله(صلی الله علیه و آله) الا ادخله الجنة باقراره، و هو ایمان التصدیق و لم یعذب الله احدا ممن مات و هو متبع لمحمّد(صلی الله علیه و آله) علی ذلک الا من اشرک بالرحمن و تصدیق ذلک ان الله(عزوجل) انزل فی سورة بنی اسراییل بمکة «وَ قَضی رَبُّکَ اَلَّا تَعْبُدُوا اِلَّا اِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْساناً» الی قوله: «اِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً» ادب و عظة و تعلیم و نهی خفیف، و لم یعد علیه و لم یتواعد علی اجتراح شی ء مما نهی عنه، و انزل نهیا عن اشیاء حذر علیها و لم یغلظ فیها و لم یتواعد علیها، و قال: «وَ لا تَقْتُلُوا اَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ اِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ اِیَّاکُمْ اِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْاً کَبِیراً وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی اِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِیلًا وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ اِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ اِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ اِلَّا بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ اَشُدَّهُ وَ اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا وَ اَوْفُوا الْکَیْلَ اِذا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ اَحْسَنُ تَاْوِیلًا وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا وَ لا تَمْشِ فِی الْاَرْضِ مَرَحاً اِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْاَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً ذلِکَ مِمَّا اَوْحی اِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللهِ اِلهاً آخَرَ فَتُلْقی فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 160، ح 185]
2- 1146.. سوره ی اسراء، آیه ی 32.
3- 1147.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی اِنَّهُ کانَ فاحِشَةً یقول: معصیة و مقتا فان الله یمقته و یبغضه قال: و ساء سبیلا و هو اشد الناس عذابا، و الزنا من اکبر الکبائر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 161، ح 188]

حضرت رضا(علیه السلام) در پاسخ به نامه محمّد بن سنان نوشت:

«خداوند زنا را به خاطر فساد یعنی قتل نفس، و از بین رفتن نسبت ها، و ترک تربیت اطفال، و فساد میراث، و مفاسد دیگر حرام نموده است.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:

یا علی! در زنا شش خصلت [و نکبت] وجود دارد: سه خصلت در دنیا، و سه خصلت در آخرت، و امّا در دنیا: آبروی صورت، از زناکار گرفته می شود، و عمر او کوتاه می گردد، و رزق او قطع می شود، و امّا در آخرت، حساب سختی دارد، و مورد خشم و غضب خداوند است، و همواره در دوزخ خواهد ماند.(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که چهار چیز آشکار شود، چهار عقوبت رخ می دهد… هنگامی که زنا آشکار شود، زلزله آشکار خواهد شد.(3)

ص: 680


1- 1148.. فی عیون الاخبار فی باب ذکر ما کتب به الرّضا(علیه السلام) الی محمّد بن سنان فی جواب مسایله فی العلل: و حرم الزنا لما فیه من الفساد من قتل الانفس و ذهاب الانساب و ترک التربیة للاطفال، و فساد المواریث و ما اشبه ذلک من وجوه الفساد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 161]
2- 1149.. فی کتاب الخصال عن جعفر بن محمّد عن ابیه عن جده عن علی بن ابی طالب(علیه السلام) عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال فی وصیة له: یا علی فی الزنا ست خصال، ثلاث منها فی الدنیا، و ثلاث فی الآخرة: فاما التی فی الدنیا فیذهب بالبهاء، و یعجل الفناء، و یقطع الرزق، و امّا التی فی الآخرة فسوء الحساب، و سخط الرحمن و الخلود فی النار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 161]
3- 1150.. ایضا عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: اذا فشت اربعة ظهرت اربعة: اذا فشت الزنا ظهرت الزلازل الحدیث. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 161، ح 191]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

در هر خانه ای اگر یکی از چهار چیز وارد شود، آن خانه خراب خواهد شد، و آباد نخواهد گردید: خیانت، سرقت، شرابخواری و زنا.(1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

زمین از سه چیز بیش از هر چیزی به درگاه خداوند ناله می زند: از ریخته شدن خون ناحق، از غسل جنابت از زنا، و از خواب بر آن قبل از طلوع خورشید.(2) «وَ لَا تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ اِلَّا بِالحَقِّ وَ مَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا…»(3) از امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه سوال شد: فرمود:

این آیه درباره ی امام حسین(علیه السلام) نازل شده است، و اگر اهل زمین را به خاطر او بکشند، اسراف نخواهد بود.(4) اسحاق بن عمّار گوید:

به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: مقصود از آیه «وَ مَن قُتِلَ مَظْلُومًا…» چیست؟ و معنای اسراف چگونه است؟ فرمود: «خداوند نهی نموده از این که غیر قاتل کشته شود،

ص: 681


1- 1151.. عن علی(علیه السلام) قال: اربعة لا یدخل منهن واحدة بیتا الا خرب و لم یعمر: الخیانة و السرقة و شرب الخمر و الزنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 161، ح 192]
2- 1152.. عن جعفر بن محمّد قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما عجت الارض الی ربها کعجیجها من ثلثة: من دم حرام یسفک علیها، و اغتسال من زنا، و النوم علیها قبل طلوع الشمس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 162]
3- 1153.. سوره ی اسراء، آیه ی 33.
4- 1154.. فی روضة الکافی علی بن محمّد عن صالح عن الحجال عن بعض اصحابه عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله(عزوجل): «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» قال: نزلت فی الحسین(علیه السلام) لو قتل اهل الارض به ما کان سرفا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 162، ح 199]

و یا قاتل را پس از کشتن مُثله کنند» گفتم: معنای «اِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا» چیست؟ فرمود:

چه نصرت و حمایتی از مقتول، بالاتر از این است که قاتل را تحویل اولیای مقتول بدهند، تا آنان او را بکشند و هیچ جرم دنیایی و آخرتی بر آنان نباشد؟!(1) ابو العبّاس گوید:

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی دو نفری که یک نفر را بکشند، سوال نمودم؟ فرمود:

ولیّ مقتول مخیّر است که هر کدام آنان را بکشد و آن قاتل دیگر نصف دیه به اولیای آن قاتلی که کشته شده است بدهد تا به فرزندان او برسد، و نیز اگر مردی، زنی را بکشد، اگر اولیای زن دیه را بپذیرند، مشکلی نیست و اگر بخواهند قاتل را بکشند، باید نصف دیه به قاتل بدهند و سپس او را بکشند [چرا که دیه زن نصف دیه مرد است] چنان که خداوند می فرماید: «فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ…»(2)

ص: 682


1- 1155.. علی بن محمّد عن بعض اصحابه عن محمّد بن سلیمان عن سیف بن عمیرة عن اسحق بن عمار قال: قلت لابی الحسن(علیه السلام): ان الله(عزوجل) یقول فی کتابه: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ اِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» فما هذا الاسراف الذی نهی الله عنه؟ قال: نهی ان یقتل غیر قاتله، او یمثل بالقاتل قلت: فما معنی قوله: انه کان منصورا؟ قال: و ای نصرة اعظم من ان یدفع القاتل الی اولیاء المقتول فیقتله و لا تبعة تلزمه من قتله فی دین و لا دنیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 162، ح 198]
2- 1156.. عن ابی العبّاس قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن رجلین قتلا رجلا؟ قال: یخیر ولیه ان یقتل ایهما شاء و یغرم الباقی نصف الدیة اعنی دیة المقتول، فیرد علی ذریته و کذلک ان قتل رجل امراة ان قبلوا دیة المراة فذلک، و ان ابی اولیاؤها الا قتل قاتلها غرموا نصف دیة الرجل و قتلوه، و هو قول الله: «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 163، ح 202]

سلام بن مستنیر گوید:

از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سوال کردم؟ فرمود: مقصود از این آیه حسین بن علی(علیه السلام) است، که مظلوم کشته شد، و ما اولیای خون او هستیم، و قائم ما انتقام او را می گیرد، و آنقدر می کشد که مردم می گویند: اسراف نمود.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز فرمود:

مقصود از مقتول در این آیه حسین بن علی(علیه السلام) است، و ولیِّ خون او حضرت قائم؟عج؟ می باشد، و اسراف در قتل این است که غیر قاتل کشته شود، و خون امام حسین(علیه السلام) منصور است و دنیا تمام نخواهد شد، تا مردی از آل رسول الله(صلی الله علیه و آله) انتقام خون او را بگیرد، و زمین را پر از عدل نماید، پس از آن که پر از جور و ظلم شده باشد.(1) «وَ لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ اُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

یتیمی، تا احتلام است، و احتلام رشد و بلوغ اوست.(3)

ص: 683


1- 1157.. عن سلام بن المستنیر عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ اِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» قال: هو الحسین بن علی(علیه السلام) قتل مظلوما و نحن اولیاؤه، و القائم منا اذا قام طلب بثار الحسین فیقتل حتّی یقال: قد اسرف فی القتل، و قال النّبی: المقتول، الحسین(علیه السلام) و ولیه القائم، و الاسراف فی القتل ان یقتل غیر قاتله اِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً فانه لا یذهب من الدنیا حتّی ینتصر برجل من آل رسول الله(صلی الله علیه و آله) یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 163، ح 201]
2- 1158.. سوره ی اسراء، آیه ی 36.
3- 1159.. فی من لا یحضره الفقیه روی منصور بن حازم عن هشام عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: انقطاع الیتم الاحتلام و هو اشده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 163، ح 203]

عبد الله بن سنان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که پسر، به سیزده سال رسید و داخل چهارده سال شد، آن چه بر محتلمین [و افراد بالغ] واجب است، بر او نیز واجب خواهد بود، خواه محتلم شده باشد و خواه نشده باشد، و اعمال نیک و حسنات، برای او نوشته می شود، و هر تصرّفی را، در اموال خود می تواند بکند، جز آن که سفیه و یا ضعیف [العقل] باشد [که در آن صورت حکم بالغ را ندارد.](1) مولّف گوید:

مشهور بین فقها درباره ی بلوغ پسرها، پانزده سال است، و لکن برخی از فقها سنّ بلوغ را طبق روایت فوق سیزده سال دانسته اند، لطفاً به کتب فقهی مراجعه شود.

عنبسة بن مصعب گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

در سه چیز خداوند برای احدی عذر و رخصتی قرار نداده است: 1. احسان به پدر و مادر خوب باشند یا بد؛ 2. ادای امانت برای خوب و بد؛ 3. وفای به عهد، برای خوب و بد.(2) ابو بصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که بنده به سنّ سی و سه سال می رسد، به بلوغ و رشد خود رسیده است،

ص: 684


1- 1160.. و روی الحسن بن علی الوشا عن عبد الله بن سنان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: اذا بلغ الغلام اشده، ثلاث عشرة سنة و دخل فی الاربع عشرة سنة وجب علیه ما وجب فی المحتلمین احتلم او لم یحتلم، و کتبت له الحسنات، و جاز له کل شی ء الا ان یکون ضعیفا او سفیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 164، ح 204]
2- 1161.. فی کتاب الخصال عن عنبسة بن مصعب قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: ثلثة لم یجعل الله تعالی لاحد من الناس فیهن رخصة، الی قوله(علیه السلام): و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 164، ح 205]

و چون به چهل سال می رسد، به نهایت رشد خود رسیده، و چون به چهل و یک سال می رسد، در نقصان قرار می گیرد، و کسی که به پنجاه سال می رسد سزاوار است که خود را در حال نزع و جان دادن بداند.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

فرزند در هفت سالگی، گوش او سوراخ می شود، و در نه سالگی وادار به نماز می شود، و در ده سالگی بستر او جدا می شود، و در چهارده سالگی محتلم می شود، و در بیست و یک سالگی قامت او به نهایت بلندی می رسد، و در بیست و هشت سالگی عقل او کامل می شود، و این جدای از تجارب و اطّلاعات اکتسابی خواهد بود.(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «اوفوا بالعهد» این است که اگر با کسی پیمان و عهدی بستی به آن وفا کن.(3) «وَ اَوْفُوا الْکَیْلَ اِذا کِلْتُمْ وَ زِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَ اَحْسَنُ تَاْوِیلاً»(4)

ص: 685


1- 1162.. عن ابی بصیر، قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): «اذا بلغ العبد ثلاثا و ثلاثین سنة فقد بلغ اشده، و اذا بلغ اربعین فقد انتهی منتهاه، فاذا بلغ احدی و اربعین فهو فی النقصان، و ینبغی لصاحب الخمسین ان یکون کمن هو فی النزع». [تفسیر برهان، ج 3، ص 531]
2- 1163.. عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَبِیبٍ بَیَّاعِ الْهَرَوِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی عِیسَی بْنُ زَیْدٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللهِ ع قَالَ قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ یَثَّغِرُ الصَّبِیُّ لِسَبْعٍ وَ یُؤْمَرُ بِالصَّلَاةِ لِتِسْعٍ وَ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمْ فِی الْمَضَاجِعِ لِعَشْرٍ وَ یَحْتَلِمُ لِاَرْبَعَ عَشْرَةَ وَ یَنْتَهِی طُولُهُ لِاِحْدَی وَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ یَنْتَهِی عَقْلُهُ لِثَمَانٍ وَ عِشْرِینَ اِلَّا التَّجَارِبَ. [کافی، ج 7، ص 69]
3- 1164.. و قوله: وَ اَوْفُوا بِالْعَهْدِ یعنی اذا عاهدت انسانا فاوف له. [تفسیر قمی، ج 2، ص 19]
4- 1165.. سوره ی اسراء، آیه ی 35.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

«قسطاس» همان میزانی است که زبانه دارد.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

در شما دو خصلت وجود دارد، که امّت های پیشین به سبب آن ها هلاک شدند! گفتند: یا رسول الله آن دو خصلت چیست؟ فرمود: خیانت در ترازو و کیل.(2) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

در کتاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) یافتم که می فرماید: هنگامی که بعد از من، زنا آشکار می شود، مرگ ناگهانی رخ خواهد داد، و هنگامی که کم فروشی بشود، خداوند مردم را گرفتار قحطی و نایابی [ارزاق] می کند، و هنگامی که زکات داده نشود، زمین برکات خود را منع می کند، و زراعت و درخت و معادن از زمین بیرون نمی آید، و هنگامی که در قضاوت و حکم، ظلم و ستم شود، مردم در گناه و ظلم به یک دیگر کمک می کنند. و هنگامی که عهد و پیمان ها را بشکنند، خداوند اشرار را بر آنان مسلّط می کند، و چون خوبانشان دعا کنند، دعای آنان مستجاب نمی شود.(3)

ص: 686


1- 1166.. قال: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: «القسطاس المستقیم فهو المیزان الذی له لسان». [تفسیر برهان، ج 3، ص 531]
2- 1167.. و قال ابو عبد الله ان فیکم خصلتین هلک فیهما من قبلکم امم من الامم قالوا و ما هما یا رسول الله قال المکیال و المیزان. [قرب الاسناد، ص 27]
3- 1168.. ما، [الامالی للشیخ الطوسی] الْمُفِیدُ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ اَبِیهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنِ الثُّمَالِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ وَجَدْتُ فِی کِتَابِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ ع اِذَا ظَهَرَ الزِّنَا مِنْ بَعْدِی ظَهَرَتْ مَوْتَةُ الْفَجْاَةِ وَ اِذَا طُفِّفَتِ الْمَکَایِیلُ اَخَذَهُمُ اللهُ بِالسِّنِینَ وَ النَّقْصِ وَ اِذَا مَنَعُوا الزَّکَاةَ مَنَعَتِ الْاَرْضُ بَرَکَاتِهَا مِنَ الزَّرْعِ وَ الثِّمَارِ وَ الْمَعَادِنِ کُلِّهَا وَ اِذَا جَارُوا فِی الْحُکْمِ تَعَاوَنُوا عَلَی الْاِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ اِذَا نَقَضُوا الْعَهْدَ سَلَّطَ اللهُ عَلَیْهِمْ شِرَارَهُمْ ثُمَّ تَدْعُو خِیَارُهُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ. [بحارالانوار، ج 100، ص 107]

مولّف گوید:

خداوند در چندین آیه از قرآن اعلان خطر نموده و دستور داده که در کیل و وزن خیانت نشود، و در سوره ی مطفّفین صریحاً می فرماید: «وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ * الَّذِینَ اِذَا اکْتَالُواْ عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ * وَ اِذَا کَالُوهُمْ اَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ * اَلَا یَظُنُّ اُولَئِکَ اَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ * لِیَوْمٍ عَظِیمٍ * یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ…؛ وای بر کم فروشان، آنان که چون بر مردم کیل و یا وزن می کنند و خریداری می نمایند کامل می گیرند، و چون کیل و وزن می کنند و می فروشند، کم فروشی می نمایند.» قوم حضرت شعیب(علیه السلام) نیز به خاطر کم فروشی گرفتار عذاب شدند، و احتمال دارد که ویل همان گونه که در روایات وارد شده است، چاهی در دوزخ باشد که عذاب آن سخت ترین عذاب دوزخ است، اعاذنا الله منها.

«وَ لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ اُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً.»(1) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«وَ لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» یعنی چیزی که نمی دانی به احدی نسبت مده، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که به مومنی تهمت بزند، در طینت خبال [یعنی چرکی که از فروج زنان اهل دوزخ خارج می شود] می ماند، تا از گفته خود در آید.(2)

ص: 687


1- 1169.. سوره ی اسراء، آیه ی 36.
2- 1170.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: القسطاس المستقیم هو المیزان، له لسان و فیه قوله: وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ قال: لا ترم احدا بما لیس لک به علم، و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من بهت مومنة اقیم فی طینة خبال او یخرج مما قال. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 164]

شخصی به امام صادق(علیه السلام) گفت:

من همسایه ای دارم که کنیزان او بر عود [یعنی تنبک] می زنند و آوازه خوانی می کنند، و بسا من در بیت الخلا بیشتر می نشینم، تا صدای آنان را بشنوم؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود:

تو را به خدا! چنین کاری را می کرده ای؟! مگر سخن خداوند را نشنیده ای که می فرماید: «اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ اُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً».

آن مرد گفت:

مثل این که من تا کنون این آیه کتاب خدا را از هیچ عرب و عجمی نشنیده بودم، و اکنون این کار را ترک خواهم نمود و از خداوند طلب مغفرت می نمایم.(1) امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید:

تو نباید، هر چه را دوست می داری بگویی، چرا که خداوند می فرماید: «وَ لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «خدا رحمت کند بنده ای را که حرف خیری بزند، و بهره ای ببرد، و یا سکوت نماید، تا سالم بماند» سپس فرمود: تو حق نداری هر چیزی را بشنوی، چرا که خداوند می فرماید: «گوش و چشم و دل، همگی در قیامت مورد سوال واقع می شوند…»(2)

ص: 688


1- 1171.. فی من لا یحضره الفقیه و قال رجل للصادق(علیه السلام): ان لی جیرانا و لهم جوار یتغنین و یضربن بالعود، فربما دخلت المخرج فاطیل الجلوس استماعا منی لهن؟ فقال له الصادق(علیه السلام): تالله انت! امّا سمعت الله یقول: اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا فقال الرجل: کانی لم اسمع بهذه الآیة من کتاب الله(عزوجل) من عربی و لا عجمی، و لا جرم انی قد ترکتها و انا استغفر الله تعالی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 164، ح 207]
2- 1172.. فی کتاب علل الشرائع محمّد بن موسی بن المتوکّل(رضی الله عنه) قال: حدثنا علی بن الحسین السعد السعدآبادی عن احمد بن ابی عبد الله البرقی عن عبد الله البرقی عن عبد العظیم بن عبد الله الحسنی قال: حدثنی علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر عن ابیه(علیه السلام) قال: قال علی بن الحسین(علیه السلام): لیس لک ان تتکلم بما شئت، لان الله(عزوجل) یقول: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» و لان رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: رحم الله عبدا قال خیرا فغنم، او صمت فسلم، و لیس لک ان تسمع ما شئت لان الله(عزوجل) یقول: «اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 165]

«وَ لَا تَمْشِ فِی الاَرْضِ مَرَحًا اِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الاَرْضَ وَ لَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً»(1) امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:

خداوند -- تبارک و تعالی -- ایمان را بر اعضا و جوارح بنی آدم واجب و تقسیم نموده است، و بر پاهای او واجب نموده، که به طرف معاصی خداوند نرود، و به طرف آن چه خداوند دوست می دارد برود، و فرموده است: «وَ لَا تَمْشِ فِی الاَرْضِ مَرَحًا اِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الاَرْضَ وَ لَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً.»(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) به فرزند خود محمّد بن الحنفیّة فرمود:

خداوند بر پاهای تو واجب نموده، که تو آنان را در طاعت او حرکت بدهی، و مانند گناه کاران [و متکبّران] با آن ها راه نروی، و فرموده است: «وَ لَا تَمْشِ فِی الاَرْضِ مَرَحًا اِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الاَرْضَ وَ لَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً * کُلُّ ذَلِکَ کَانَ سَیٍّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهًا.»(3)

ص: 689


1- 1173.. سوره ی اسراء، آیه ی 37.
2- 1174.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن بکر بن صالح عن القاسم ابن یزید قال: حدثنا ابو عمر و الزبیری عن ابی عبد الله(علیه السلام) و ذکر حدیثا طویلا یقول فیه(علیه السلام) بعد ان قال: ان الله تبارک و تعالی فرض الایمان علی جوارح ابن آدم و قسمه علیها، و فرقه فیها، و فرض علی الرجلین ان لا یمشی بهما الی شی ء من معاصی الله، و فرض علیهما المشی الی ما یرضی الله(عزوجل) فقال: وَ لا تَمْشِ فِی الْاَرْضِ مَرَحاً اِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْاَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 167، ح 217]
3- 1175.. فی من لا یحضره الفقیه قال امیرالمؤمنین(علیه السلام) لابنه محمّد بن الحنفیة: و فرض علی الرجلین ان تنقلهما فی طاعته، و ان لا تمشی بها مشیة عاص، فقال(عزوجل): «وَ لا تَمْشِ فِی الْاَرْضِ مَرَحاً اِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْاَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 167، ح 218]

«اَ فَاَصْفَاکُمْ رَبُّکُم بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلآئِکَةِ اِنَاثًا اِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِیمًا»(1) حضرت رضا(علیه السلام) در مجلس مامون درباره ی عصمت پیامبران(علیهم السلام) فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به خاطر کاری که با زید بن حارثه داشت وارد منزل او شد، و چشم مبارکش به همسر او افتاد که مشغول شستشو بود و چون او را زیبا دید، فرمود: «منزّه است خدایی که تو را آفریده» و هدف او تنزیه خداوند و ردّ سخن کسانی بود که ملائکه را دختران خدا می پنداشتند، و خداوند درباره ی آنان فرموده است:

«اَ فَاَصْفَاکُمْ رَبُّکُم بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلآئِکَةِ اِنَاثًا اِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِیمًا»، تا این که گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که همسر زید بن حارثه را در حال شستشو دید، فرمود: منزّه است خدا -- یی که تو را آفریده -- از این که فرزندی مانند تو برگزیند که نیاز به تطهیر و غسل داشته باشد!(2) «وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُواْ وَ مَا یَزِیدُهُمْ اِلَّا نُفُورًا»(3)

ص: 690


1- 1176.. سوره ی اسراء، آیه ی 40.
2- 1177.. فی عیون الاخبار فی باب ذکر مجلس للرضا(علیه السلام) عند المامون فی عصمة الانبیاء علیهم السّلام حدیث طویل یقول فیه: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) قصد دار زید بن حارثة بن شراحیل الکلبی فی امر اراده، فرای امراته تغتسل فقال لها: سبحان الذی خلقک، و انما اراد بذلک تنزیه الله تعالی عن قول من زعم ان الملائکة بنات الله، فقال الله(عزوجل): اَ فَاَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ اِناثاً لکم لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِیماً فقال النّبی(صلی الله علیه و آله) لما رآها تغتسل: سبحان الذی خلقک ان یتخذ ولدا یحتاج الی هذا التطهیر و الاغتسال. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 167، ح 219]
3- 1178.. سوره ی اسراء، آیه ی 41.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

یعنی «وَ لَقَدْ ذکرنَا علیاً فِی الْقُرْآنِ» چرا که علی(علیه السلام) «ذکر» است «فما زادهم اِلَّا نُفُورًا» یعنی مردم از ذکر علی(علیه السلام) در قرآن جز دوری و نفرت پیدا نکردند.(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ مَا یَزِیدُهُمْ اِلَّا نُفُورًا» یعنی هنگامی که قرآن را می شنوند، از آن فرار می کنند و آن را تکذیب می نمایند.(2) «وَ اِن مِّن شَیْءٍ اِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَ لَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ اِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا»(3) داود رقّی گوید:

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سوال نمودم فرمود: صدای شکستن دیوارها، ذکر و تسبیح آنان است.(4) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمود:

به صورت های حیوانات نزنید و صورت های آنان را داغ نگذارید، چرا که آنان

ص: 691


1- 1179.. فی تفسیر العیّاشی عن علی بن ابی حمزة عن ابی جعفر(علیه السلام): و لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ یعنی و لقد ذکرنا علیا فی القرآن و هو الذکر فما زادهم الا نفورا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 167]
2- 1180.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: وَ ما یَزِیدُهُمْ اِلَّا نُفُوراً قال. اذا سمعوا القرآن ینفروا عنه و یکذبوه، ثم احتج(عزوجل) علی الکفار الذین یعبدون الاوثان فقال: قل لهم یا محمّد لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَما یَقُولُونَ اِذاً لَابْتَغَوْا اِلی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلًا قالوا: لو کانت الاصنام آلهة کما تزعمون لصعدوا الی العرش، ثم قال انفة لذلک سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیراً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 168، ح 221]
3- 1181.. سوره ی اسراء، آیه ی 44.
4- 1182.. فی الکافی عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن علی بن اسباط عن داود الرقی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله(عزوجل): وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ قال: تنقض الجدر تسبیحها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 168، ح 222]

خدای خود را تسبیح می کنند.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هیچ حیوانی در هوا و در روی زمین صید نمی شود، مگر به خاطر ترک تسبیح.(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مردی به پدرم گفت: پدر و مادرم فدای شما باد، آیا جمادات نیز تسبیح خدا را می گویند؟ فرمود: آری. مگر صدای شکستن چوب را داخل دیوار خانه نشنیده ای؟ آن صدای تسبیح او می باشد؛ سپس فرمود: «فَسُبْحَانَ اللهِ عَلَی کُلِّ حَالٍ.»(3) مولّف گوید:

در روایات آمده که بهترین ذکرها: صلوات بر محمّد و آل محمّد و «سُبْحَانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ اللهُ وَ لَا اِلَهَ اِلَّا اللهُ وَ اللهُ اَکْبَرُ»، و «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» است. و فرموده اند عاجزترین مردم کسی است که مشغول کاری نباشد، و ذکر خدا را نگوید.

«وَ اِذَا قَرَاْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا»(4)

ص: 692


1- 1183.. عن الحسن النوفلی عن السکونی عن جعفر بن محمّد عن ابیه(علیه السلام) قال: نهی رسول الله(صلی الله علیه و آله) عن ان توسم البهائم فی وجوهها: و ان تضرب وجوهها لانها تسبح بحمد ربها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 168، ح 226]
2- 1184.. عن اسحق بن عمار عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ما من طیر یصاد فی بر و لا بحر، و لا شی ء یصاد من الوحش الا بتضییعه التسبیح. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 168، ح 227]
3- 1185.. عن مسعدة بن صدقة عن جعفر بن محمّد عن ابیه ع انه دخل علیه رجل فقال له: فداک ابی و امی انی اجد الله یقول فی کتابه «وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» فقال له: هو کمال فقال له: ا تسبح الشجرة الیابسة فقال: نعم، ا ما سمعت خشب البیت کیف ینقض و ذلک تسبیحه فسبحان الله علی کل حال. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 294، ح 84]
4- 1186.. سوره ی اسراء، آیه ی 45.

امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

یکی از علمای یهود شام، به پدرم امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: خداوند ابراهیم(علیه السلام) را به سه حجاب، از شرّ نمرود حفظ نمود؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: چنین است که می گویی ولکن خداوند حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را با پنج حجاب از شرّ کسانی که می خواستند او را بکشند، حفظ نمود. سپس فرمود: حجاب پنجم آیه «وَ اِذَا قَرَاْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ…»(1) اسماء دختر ابو بکر گوید:

هنگامی که این سوره نازل شد، امّ جمیل همسر ابو لهب سنگی برداشت و آمد تا بر سر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بزند، و آن حضرت قرآن خواند، و امّ جمیل او را ندید، و این آیه را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرائت کرد. «وَ اِذَا قَرَاْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ…»(2)

ص: 693


1- 1187.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی (ره) عن موسی بن جعفر عن ابیه عن آبائه عن الحسین بن علی علیهم السّلام قال: ان یهودیا من یهود الشام و احبارهم قال لامیرالمؤمنین(علیه السلام): فان ابراهیم(علیه السلام) حجب عن نمرود بحجب ثلث فقال علی(علیه السلام): لقد کان کذلک و محمّد(صلی الله علیه و آله) حجب عمن اراد قتله بحجب خمس الی قوله: ثم قال: وَ اِذا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً فهذا الحجاب الرابع و ستقف علی تمام الکلام انشاء الله عند قوله تعالی: «وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ اَیْدِیهِمْ سَدًّا» الآیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 169]
2- 1188.. فی مجمع البیان عند قوله تعالی: «فِی جِیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ» عن شعیب ابن المسیب و یروی عن اسماء بنت ابی بکر قالت: لما نزلت هذه السورة اقبلت العوراء ام جمیل بنت حرب و لها ولولة و فی یدها فهر و هی تقول: «مذمم ابینا و دینه قلینا و امره عصینا» و النّبی(صلی الله علیه و آله) جالس فی المسجد و معه ابو بکر، فلما رآها ابو بکر قال: یا رسول الله قد اقبلت و انا اخاف ان تراک، قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): انها لا ترانی، و قرء قرآنا فاعتصم به کما قال، و قرء: «وَ اِذا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً» فوقفت علی ابی بکر و لم تر رسول الله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 169، ح 230]

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از امام کاظم(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

یکی از یهودیان به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: خداوند ابراهیم(علیه السلام) را از شرّ نمرود با سه حجاب حفظ نمود؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: چنین است که می گویی، ولکن خداوند حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را از شرّ کسانی که قصد کشتن او را داشتند، با پنج حجاب حفظ کرد، و آن حضرت دو حجاب بیش از ابراهیم داشت؛ چنان که خداوند می فرماید: «وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ اَیْدِیهِمْ سَدًّا» و این حجاب اوّل است و «وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا» حجاب دوّم است، و «فَاَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ» حجاب سوّم است، و آیه «وَ اِذَا قَرَاْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا»، حجاب چهارم است، و آیه «فَهِیَ اِلَی الاَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ» حجاب پنجم است.(1) علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند در این آیه به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: خداوند با خواندن قرآن شیاطین را از تو محجوب می نماید. سپس گوید: «اکنّةً» به معنای حجاب و غِشاویِ از فهم قرآن است، و «وَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرًا» یعنی گوش های آنان کر می شود.

سپس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که در شب با قرآن تهجّد می نمود، از بس

ص: 694


1- 1189.. الطبرسی فی (الاحتجاج): عن موسی بن جعفر(علیهما السلام): «قال یهودی لامیرالمؤمنین(علیه السلام): ان ابراهیم حجب عن نمرود بحجب ثلاث، قال علی(علیه السلام): لقد کان کذلک، و محمّد(صلی الله علیه و آله) حجب عمن اراد قتله بحجب خمس، فثلاثة بثلاثة و اثنان فضل، قال الله(عزوجل) و هو یصف امر محمّد(صلی الله علیه و آله): وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ اَیْدِیهِمْ سَدًّا فهذا الحجاب الاول وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فهذا الحجاب الثانی فَاَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ «یس 36: 9» فهذا الحجاب الثالث ثم قال: وَ اِذا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً فهذا الحجاب الرابع، ثم قال: فَهِیَ اِلَی الْاَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ «یس 36. 8» فهذه حجب خمس». [تفسیر برهان، ج 3، ص 538، ح 2]

قرائت او زیبا بود، قریش به او گوش فرا می دادند، و هنگامی که «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» را قرائت می نمود، آنان فرار می کردند.(1) مضمون حدیث فوق در تفسیر عیّاشی نیز از زید بن علی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است.(2) مولّف گوید:

دعاهای فراوان، و دستورالعمل هایی از معصومین(علیهم السلام) برای حفظ و نجات از

ص: 695


1- 1190.. و فیه قال: کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) اذا صلی تهجد بالقرآن و یستمع له قریش لحسن صوته فکان اذا قرا بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فروا عنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 173، ح 246]
2- 1191.. علی بن ابراهیم، قال فی قوله تعالی: وَ اِذا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً یعنی یحجب الله عنک الشیاطین وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ اَکِنَّةً ای غشاوة اَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً یعنی صمما. قال: قوله: وَ اِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی اَدْبارِهِمْ نُفُوراً قال: کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) اذا تهجد بالقرآن تستمع له قریش لحسن صوته، و کان اذا قرا بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فروا عنه. -- العیّاشی: عن زید بن علی، قال: دخلت علی ابی جعفر(علیه السلام) فذکر بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فقال: «تدری ما نزل فی بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؟» فقلت: لا، فقال: «ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) کان احسن الناس صوتا بالقرآن، و کان یصلی بفناء الکعبة فرفع صوته، و کان عتبة بن ربیعة و شیبة بن ربیعة و ابو جهل بن هشام و جماعة منهم یسمعون قراءته -- قال و کان یکثر قراءة بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فیرفع بها صوته -- قال -- فیقولون: ان محمّدا لیردد اسم ربه ترددا، انه لیحجه، فیامرون من یقوم فیستمع الیه، و یقولون: اذا جاز بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فاعلمنا حتّی نقوم فنستمع قراءته، فانزل الله فی ذلک وَ اِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ -- بسم الله الرحمن الرحیم -- وَلَّوْا عَلی اَدْبارِهِمْ نُفُوراً». -- عن زرارة، عن احدهما(علیهما السلام)، قال فی بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. قال: «هو احق ما جهر به، فاجهر به، و هی الآیة التی قال الله: وَ اِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ -- بسم الله الرحمن الرحیم -- وَلَّوْا عَلی اَدْبارِهِمْ نُفُوراً کان المشرکون یستمعون الی قراءة النّبی(صلی الله علیه و آله)، فاذا قرا بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نفروا و ذهبوا، فاذا فرغ منه عادوا و تسمعوا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 538]

ظالم، و بلاهای گوناگون وارد شده است، و مرحوم محدّث بزرگوار قمّی برخی از آن ها را در کتاب شریف، «مفاتیح الجنان» نقل نموده است، و در روایات راجع به صدقه آمده، که صدقه هفتاد بلا را از انسان دور می کند، و صدقه برای نجات از شرّ ظالم، و برای نجات از هر خطر و هراس، و برای حفظ اموال، و برای موفّقیّت در کارها، و برای نجات از فقر و برای پیروزی در امور، و در اوّل هر روز، و در اوّل هر شب، و برای رفع نحوست ها، و برای نجات از چشم بدخواهان، و برای سود و در آمد کسب و… نافع خواهد بود.

سوره ی اسراء، آیات 49 تا 65

متن:

وَ قالُوا اَ اِذا کُنَّا عِظامًا وَ رُفاتًا اَ اِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدیدًا قُلْ کُونُوا حِجارَةً اَوْ حَدیدًا اَوْ خَلْقًا مِمَّا یَکْبُرُ فی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعیدُنا قُلِ الَّذی فَطَرَکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَیُنْغِضُونَ اِلَیْكَ رُؤُسَهُمْ وَ یَقُولُونَ مَتی هُوَ قُلْ عَسی اَنْ یَکُونَ قَریبًا یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجیبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ اِنْ لَبِثْتُمْ اِلَّا قَلیلًا وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی هِیَ اَحْسَنُ اِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ اِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْاِنْسانِ عَدُوًّا مُبینًا رَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِکُمْ اِنْ یَشَاْ یَرْحَمْکُمْ اَوْ اِنْ یَشَاْ یُعَذِّبْکُمْ وَ ما اَرْسَلْناكَ عَلَیْهِمْ وَکیلًا وَ رَبُّكَ اَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُورًا قُلِ ادْعُوا الَّذینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْویلًا اُولئِكَ الَّذینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ اِلی رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ اَیُّهُمْ اَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ اِنَّ عَذابَ رَبِّكَ کانَ مَحْذُورًا وَ اِنْ مِنْ قَرْیَةٍ اِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ اَوْ مُعَذِّبُوها عَذابًا شَدیدًا کانَ ذلِكَ فِی الْکِتابِ مَسْطُورًا

ص: 696

وَ ما مَنَعَنا اَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ اِلَّا اَنْ کَذَّبَ بِهَا الْاَوَّلُونَ وَ آتَیْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ اِلَّا تَخْویفًا وَ اِذْ قُلْنا لَكَ اِنَّ رَبَّكَ اَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتی اَرَیْناكَ اِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزیدُهُمْ اِلَّا طُغْیانًا کَبیرًا وَ اِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا اِلَّا اِبْلیسَ قالَ اَ اَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طینًا قالَ اَ رَاَیْتَكَ هذَا الَّذی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ اَخَّرْتَنِ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لَاَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ اِلَّا قَلیلًا قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَاِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُمْ جَزاءً مَوْفُورًا وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ اَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْاَمْوالِ وَ الْاَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلَّا غُرُورًا اِنَّ عِبادی لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ کَفی بِرَبِّكَ وَکیلًا

لغات:

«عظاماً و رُفاةً» رفات هر چیز شکسته و فرسوده را گویند، و وزن فُعال بیشتر در چیزهایی است که شکسته و خورد شده و قطعه قطعه شده باشد، و «رَفَتَ الشئ رفتاً فهو مرفوت اذا صار کالحطام» و «نغض» حرکت سر را گویند که بالا و پایین شود، و نَغَضَ السنّ: یعنی دندان تحرّک پیدا کرد، چنان که گویند: «فتغضّت من هرمٍ اسنانها» و «یبغون الی ربّهم الوسیلة»: وسیله به معنای قربت و تقرّب است، و «واسل» به معنای راغب است، چنان که شاعر معروف عرب «لبید» گوید: «علی کلّ ذی دینٍ الی الله واسل» زجّاج گوید: وسیله و سوال و طلب، به یک معناست. و «احتناک» گرفتن و جدا نمودن چیزی است از اصل و ریشه، و «احتنک فلان ما عند فلانٍ من مالٍ او علمٍ» یعنی آن چه از مال و علم داشت را از او گرفت، «و احتنک الجراد الزرع» یعنی ملخ همه ی زراعت را خورد؛ و بعضی

ص: 697

گفته اند: از «احتنک الرّابة» است، و آن این است که در حنک اسفل او طنابی قرار بدهند و او را بکشند و ببرند؛ و «موفور» چیز کامل را گویند، «و استفزاز» وادار کردن با سرعت و یا کندی را گویند، و اصل آن به معنای قطع است؛ و «استطاعة» قوّه و نیرویی است که با آن اعضا و جوارح به کار گرفته می شود، و «طوع و طاعت» نیز به معنای انقیاد و فرمان برداری است؛ و «اجلاب» به زور بردن سائق است، و «جَلبة» شدّت صوت را گویند، و «اجلب الرجل علی صاحبه، اذا توعّد بالشّر و جمع علیه الجیش.»(1)

ترجمه:

و گفتند: «آیا هنگامی که ما، استخوانهای پوسیده و پراکنده ای شدیم، دگر بار آفرینش تازه ای خواهیم یافت؟!» (49) بگو: «شما سنگ باشید یا آهن، (50) یا هر مخلوقی که در نظر شما، از آن هم سخت تر است (و از حیات و زندگی دورتر می باشد، باز خدا قادر است شما را به زندگی مجدّد بازگرداند). آن ها به زودی می گویند: «چه کسی ما را بازمی گرداند؟!» بگو: «همان کسی که نخستین بار شما را آفرید.» آنان سر خود را (از روی تعجّب و انکار،) به سوی تو خم می کنند و می گویند: «در چه زمانی خواهد بود؟!» بگو: «شاید نزدیک باشد! (51) همان روز که شما را (از قبر های تان) فرامی خواند شما هم اجابت می کنید در حالی که حمد او را می گویید می پندارید تنها مدّت کوتاهی (در جهان برزخ) درنگ کرده اید!» (52) به بندگانم بگو: «سخنی بگویند که بهترین باشد! چرا که (شیطان به وسیله سخنان ناموزون)، میان آن ها فتنه و فساد می کند همیشه شیطان دشمن آشکاری برای انسان بوده است! (53) پروردگار شما، از (نیات و اعمال) شما آگاهتر است اگر بخواهد (و شایسته بداند)، شما را مشمول رحمت خود می سازد و اگر بخواهد، مجازات می کند و ما تو را بعنوان مامور بر آنان نفرستاده ایم (که آنان را

ص: 698


1- 1192.. مجمع البیان.

مجبور به ایمان کنی!) (54) پروردگار تو، از حال همه کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، آگاهتر است و (اگر تو را بر دیگران برتری دادیم، به خاطر شایستگی توست،) ما بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم و به داوود، زبور بخشیدیم. (55) بگو:

«کسانی را که غیر از خدا (معبود خود) می پندارید، بخوانید! آن ها نه می توانند مشکلی را از شما برطرف سازند، و نه تغییری در آن ایجاد کنند.» (56) کسانی را که آنان می خوانند، خودشان وسیله ای (برای تقرب) به پروردگارشان می جویند، وسیله ای هر چه نزدیکتر و به رحمت او امیدوارند و از عذاب او می ترسند چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است! (57) هیچ شهر و آبادی نیست مگر این که آن را پیش از روز قیامت هلاک می کنیم یا (اگر گناه کارند،) به عذاب شدیدی گرفتارشان خواهیم ساخت این، در کتاب الهی [لوح محفوظ] ثبت است. (58) هیچ چیز مانع ما نبود که این معجزات (درخواستی بهانه جویان) را بفرستیم جز این که پیشینیان (که همین درخواستها را داشتند، و با ایشان هماهنگ بودند)، آن را تکذیب کردند (از جمله،) ما به (قوم) ثمود، ناقه دادیم (معجزه ای) که روشنگر بود امّا بر آن ستم کردند (و ناقه را کشتند). ما معجزات را فقط برای بیم دادن (و اتمام حجت) می فرستیم. (59) (به یاد آور) زمانی را که به تو گفتیم: «پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد (و از وضعشان کاملًا آگاه است.) و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم، فقط برای آزمایش مردم بود همچنین شجره ملعونه [درخت نفرین شده] را که در قرآن ذکر کرده ایم. ما آن ها را بیم داده (و انذار) می کنیم امّا جز طغیان عظیم، چیزی بر آن ها نمی افزاید!» (60) (به یاد آورید) زمانی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید!» آن ها همگی سجده کردند، جز ابلیس که گفت: «آیا برای کسی سجده کنم که او را از خاک آفریده ای؟!» (61) (سپس) گفت: «به من بگو، این کسی را که بر من برتری داده ای (به چه دلیل بوده است؟) اگر مرا تا روز قیامت

ص: 699

زنده بگذاری، همه فرزندانش را، جز عدّه کمی، گم راه و ریشه کن خواهم ساخت!» (62) فرمود: «برو! هر کس از آنان از تو تبعیت کند، جهنم کیفر شماست، کیفری است فراوان! (63) هر کدام از آن ها را می توانی با صدایت تحریک کن! و لشکر سواره و پیاده ات را بر آن ها گسیل دار! و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوی! و آنان را با وعده ها سرگرم کن! -- ولی شیطان، جز فریب و دروغ، وعده ای به آن ها نمی دهد -- (64)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ قَالُواْ اَئِذَا کُنَّا عِظَامًا وَ رُفَاتًا اَ اِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا…»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

ابیّ بن خلف استخوان پوسیده ای را از داخل دیواری گرفت، و با دست خود پاره پاره کرد و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: «اَئِذَا کُنَّا عِظَامًا وَ رُفَاتًا اَ اِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؟» پس خداوند در پاسخ او فرمود: «قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی اَنشَاَهَا اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ.»(2) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «اَوْ خَلْقاً مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ» مرگ است.(3) «وَ لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ وَ آتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا»(4) مرحوم ابن شهر آشوب از امام کاظم(علیه السلام) روایت نموده که خداوند حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به سبب علم و فضل و عقل، بر همه ی پیامبران فضیلت داد، و علی بن ابی طالب(علیه السلام)

ص: 700


1- 1193.. سوره ی اسراء، آیه ی 49.
2- 1194.. العیّاشی: عن الحلبی، عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: «جاء ابی بن خلف، فاخذ عظما بالیا من حائط، ففته ثم قال: یا محمّد، اذا کنا عظاما و رفاتا ا ءنا لمبعوثون؟! فانزل الله مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی اَنْشَاَها اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ». [تفسیر برهان، ج 3، ص 540]
3- 1195.. قال: و فی روایة ابی الجارود، عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: «الخلق الذی یکبر فی صدورکم: الموت». [تفسیر برهان، ج 3، ص 540]
4- 1196.. سوره ی اسراء، آیه ی 55.

را نیز به سبب علم و عقل بر همه ی صدّیقین فضیلت داد.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«خداوند مخلوقی افضل و اکرم و بهتر از من نیافریده است» پس من گفتم:

یا رسول الله آیا شما افضل از جبرییل هستی؟ فرمود: خداوند تبارک و تعالی پیامبران مرسل خود را بر ملائکه مقرّب خود فضیلت داده است، و مرا بر جمیع پیامبران و مرسلین فضیلت داده، و پس از من تو را و امامان از فرزندان تو را بر دیگران فضیلت داده است، و ملائکه خدّام ما و خدّام دوستان ما هستند.(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

برخی از قریش به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: برای چه شما بر پیامبران سبقت گرفته ای، و افضل از آنان هستی، در حالی که خاتم آنان می باشی؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

من در میثاق، هنگامی که خداوند از پیامبران خود پیمان گرفت، و فرمود:

«ا لستُ بربّکم قالوا بلی» نخستین پیامبری بودم که به خدای خود «بلی» گفتم،

ص: 701


1- 1197.. ابن شهر آشوب: عن ابی معاویة الضریر، عن الاعمش، عن ابی صالح، فی قوله تعالی: وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ قال: فضل الله محمّدا(صلی الله علیه و آله) بالعلم و العقل علی جمیع الرسل، و فضل علی بن ابی طالب(علیه السلام) علی جمیع الصدیقین بالعلم و العقل. [تفسیر برهان، ج 3، ص 541، ح 2]
2- 1198.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی عبد الله بن صالح عن ابیه عن آبائه عن علی بن ابی طالب(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما خلق الله خلقا افضل منی و لا اکرم منی، قال علی(علیه السلام): فقلت: یا رسول الله ا فانت افضل ام جبرییل؟ فقال(علیه السلام): ان الله تبارک و تعالی فضل انبیاءه المرسلین علی ملائکته المقربین، و فضلنی علی جمیع النّبیین و المرسلین، و الفضل بعدی لک یا علی، و للائمة من ولدک فان الملائکة لخدامنا و خدام محبینا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 175، ح 254]

از این رو در اقرار به ربوبیّت خداوند، بر آنان سبقت گرفتم.(1) ابن ابی یعفور گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

آقای پیامبران و مرسلین و اولو العزم که به خاطر آنان آسیاب عالم می چرخد:

نوح(علیه السلام) و ابراهیم(علیه السلام) و موسی(علیه السلام) و عیسی(علیه السلام) و محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند.(2) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

خداوند پیامبران اولو العزم را به خاطر علم شان بر پیامبران دیگر فضیلت داد، و ما را در فضلشان بر آنان فضیلت داد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عالم به چیزهایی بود که آنان نبودند، و آن حضرت علم خود را به ما تعلیم نمود، و ما علم خود را برای شیعیان خود روایت نمودیم، پس هر کدام آنان که سخنان ما را پذیرفتند، مقام بلندتری پیدا کردند، و ما هر کجا باشیم شیعیان ما با ما هستند.(3)

ص: 702


1- 1199.. و باسناده الی صالح بن سهل عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان بعض قریش قال لرسول الله(صلی الله علیه و آله): بای شی ء سبقت الانبیاء و فضلت علیهم و انت بعثت آخرهم و خاتمهم؟ قال: انی کنت اوّل من اقر بربی جل جلاله و اوّل من اجاب حیث اخذ الله میثاق النّبیین «وَ اَشْهَدَهُمْ عَلی اَنْفُسِهِمْ اَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی» فکنت اوّل نبی قال: بلی، فسبقتهم الی الاقرار بالله(عزوجل). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 175، ح 255]
2- 1200.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن عن محمّد بن یحیی الخثعمی عن هشام عن ابن ابی یعفور قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: سادة النّبیین و المرسلین خمسة، و هم اولوا العزم من الرسل، و علیهم دارت الرحا: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد(صلی الله علیه و آله) و علی جمیع الانبیاء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 175، ح 256]
3- 1201.. فی الخرائج و الجرائح باسناده الی ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الله فضل اولی العزم من الرسل علی الانبیاء بالعلم، و فضلنا علیهم فی فضلهم و علم رسول الله(صلی الله علیه و آله) ما لا یعلمون، و علمنا علم رسول الله(صلی الله علیه و آله) فروینا لشیعتنا، فمن قبله منهم فهو افضلهم، و اینما نکون فشیعتنا معنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 176]

«قُلِ ادْعُواْ الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنکُمْ وَ لَا تَحْوِیلاً…»(1) امام صادق(علیه السلام) هر گاه بیمار می شد می فرمود:

خدایا تو در قرآن از کسانی که غیر تو را می خوانند ملامت و سرزنش نموده و می فرمایی: «قُلِ ادْعُواْ الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ یَمْلِکُونَ…» پس ای خدایی که جز او کسی نمی تواند بلا و بیماری مرا برطرف کند، درود و صلوات خود را بر محمّد و آل او بفرست، و بلا را از من برطرف کن و آن را به کسی منتقل نما که پروردگار دیگری را می پرستد.(2) مولّف گوید:

آیه فوق ظاهر در شرک عبادی و افعّالی می باشد از این رو در تفسیر آیه «وَ مَا یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُم مُّشْرِکُونَ» امام صادق(علیه السلام) فرمود: بیشتر اهل ایمان گرفتار شرک افعّالی هستند و آن این است که می گویند: «اگر فلانی نبود، من هلاک شده بودم، و اگر فلانی نبود، اهل و عیال من ضایع شده بودند» راوی حدیث گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: اگر بگوید: «اگر خدا بر من منّت نگذارده بود، و فلانی را واسطه ی اصلاح کار من نکرده بود، من هلاک و تباه می شدم» چگونه است؟ امام(علیه السلام) فرمود:

اگر این گونه و امثال آن بگوید [و خدا را موثّر اصلی بداند] باکی نیست.(3)

ص: 703


1- 1202.. سوره ی اسراء، آیه ی 56.
2- 1203.. فی اصول الکافی محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد بن عیسی عن عبدالرّحمن بن ابی نجران و ابن فضال عن بعض اصحابنا عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: کان یقول عند العلة: اللهم انک عیرت اقواما فقلت: قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْوِیلًا فیا من لا یملک کشف ضری و لا تحویله عنی احد غیره، صل علی محمّد و آل محمّد و اکشف ضری و حوله الی من یدعو معک الها آخر لا اله غیرک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 176، ح 259]
3- 1204.. عن مالک بن عطیة عن ابی عبد الله ع فی قوله: «وَ ما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللهِ اِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» قال: هو الرجل یقول: لو لا فلان لهلکت، و لو لا فلان لاصبت کذا و کذا، و لو لا فلان لضاع عیالی، ا لا تری انه قد جعل لله شریکا فی ملکه یرزقه و یدفع عنه، قال: قلت: فیقول: لو لا ان الله من علی بفلان لهلکت قال: نعم لا باس بهذا. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 200]

«اُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ اِلَی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ اَیُّهُمْ اَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخَافُونَ عَذَابَهُ…»(1) حارث بن مغیره و یا پدرش گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: در وصیّت های لقمان چه چیزهایی بود؟ فرمود:

چیزهای عجیبی بود، و عجیب ترین آن ها این بود، که به فرزند خود فرمود:

«از خدای خود آن گونه بترس که اگر عبادت جنّ و انس را انجام بدهی، باز او تو را عذاب نماید، و به خدای خود آن گونه امیدوار باش که اگر گناه جنّ و انس را انجام داده باشی، او به تو ترحّم نماید».

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: پدرم می فرمود: هیچ بنده ی مومنی نیست، مگر آن که در قلب او، دو نور وجود دارد:» نور ترس و نور امید، و اگر ترس و امید او را موازنه کنند، هیچ کدام بر دیگری افزونی ندارد.(2) مولّف گوید:

درباره ی خوف و رجا، روایات فراوانی وارد شده، و ما به برخی از آن ها اشاره می کنیم.

ص: 704


1- 1205.. سوره ی اسراء، آیه ی 57.
2- 1206.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد عن علی بن حدید عن منصور بن یونس عن الحارث بن المغیرة او ابیه عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قلت له: ما کان فی وصیة لقمان؟ قال: کان فیها الاعاجیب، و کان اعجب ما فیها ان قال لابنه: خف الله(عزوجل) خیفة لو جئته ببر الثّقلین لعذبک، و ارج الله رجاء لو جئته بذنوب الثّقلین لرحمک ثم قال ابو عبد الله(علیه السلام): کان ابی یقول: انه ما من عبد مومن الا و فی قلبه نوران: نور خیفة و نور رجاء لو وزن هذا لم یزد علی هذا و لو وزن هذا لم یزد علی هذا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 176]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که از خدا بترسد، خداوند هر چیزی را از او می ترساند.(1) به امام صادق(علیه السلام) گفته شد: گروهی گناه می کنند، و می گویند: «ما امیدوار [به عفو خدا] هستیم» و این گونه هستند تا از دنیا می روند؟ امام(علیه السلام) فرمود: دروغ می گویند، آرزوهای کاذب، آنان را از راه حقّ منحرف نموده است، و آنان حقیقتاً امیدوار نیستند، چرا که هر کس امید به چیزی داشته باشد، آن را طلب می کند، و هر کس از چیزی بترسد، از آن فرار می نماید.(2) و در سخن دیگری فرمود:

حبّ جاه و ریاست و شهرت، در قلب انسان خائف و باتقوا، جمع نمی شود.(3) حمزة بن حمران گوید:

از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: یکی از خطبه هایی که از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) باقی مانده است این است که فرمود: «ای مردم… آگاه باشید، که مومن بین دو هراس به سر می برد، 1. گذشته های او، که نمی داند خدا با او چه خواهد نمود؛ 2. باقیمانده ی عمر او، که نمی داند خداوند چه تقدیری برای او خواهد کرد؟ پس

ص: 705


1- 1207.. محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد بن عیسی عن الحسن بن محبوب عن الهیثم بن واقد قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: من خاف الله اخاف الله منه کل شی ء، و من لم یخف الله اخافه الله من کل شی ء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 177، ح 261]
2- 1208.. عنه عن ابن ابی نجران عمن ذکره عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قلت له: قوم یعملون بالمعاصی و یقولون نرجو، فلا یزالون کذلک حتّی یاتیهم الموت؟ فقال هؤلاء قوم یترجحون فی الامانی کذبوا، لیسوا براجین من رجا شیئا طلبه و من خاف من شی ء هرب منه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 177، ح 263]
3- 1209.. عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن بعض اصحابه عن صالح بن حمزة رفعه قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): ان حب الشرف و الذکر لا یکونان فی قلب الخائف الراهب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 177، ح 265]

باید بنده ی مومن نیرویی که دارد را صرف نجات خود بکند، و از دنیا برای آخرت خود ذخیره نماید، و قبل از پیری، از جوانی خود بهره بگیرد، و قبل از مردن، از حیات خود استفاده کند.

سپس فرمود: سوگند به خدایی که جان محمّد(صلی الله علیه و آله) در اختیار اوست، بعد از دنیا، راهی برای نجات و خشنود نمودن خدا نیست، چرا که بعد از مرگ یا بهشت است و یا دوزخ!(1) «وَ اِن مَّن قَرْیَةٍ اِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ اَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِیدًا…»(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «مهلکوها» مرگ و مردن است.(3) محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) نیز از امّت هاست، و هلاکت به معنای مرگ است.(4)

ص: 706


1- 1210.. محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن علی بن النعمان عن حمزة بن حمران قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) قال: ان مما حفظ من خطب النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: ایها الناس ان لکم معالم فانتهوا الی معالمکم و ان لکم نهایة فانتهوا الی نهایتکم، الا ان المؤمن یعمل بین مخافتین: بین اجل قد مضی لا یدری ما الله صانع فیه، و بین اجل قد بقی لا یدری ما الله قاض فیه، فلیاخذ العبد المؤمن من نفسه لنفسه، و من دنیاه لآخرته، و فی الشیبة قبل الکبر، و فی الحیوة قبل الممات، فو الله الذی نفس محمّد بیده ما بعد الدنیا من مستعتب و ما بعدها من دار الا الجنة او النار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 177، ح 266]
2- 1211.. سوره ی اسراء، آیه ی 58.
3- 1212.. عن ابن سنان، عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: وَ اِنْ مِنْ قَرْیَةٍ اِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ، قال: «هو الفناء بالموت او غیره». [تفسیر برهان، ج 3، ص 541، ح 6]
4- 1213.. العیّاشی: عن محمّد بن مسلم، قال: سالت ابا جعفر(علیه السلام) وَ اِنْ مِنْ قَرْیَةٍ اِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ اَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِیداً، قال: «انما امة محمّد من الامم، فمن مات فقد هلک». [تفسیر برهان، ج 3، ص 541، ح 5]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ» مرگ و یا کشته شدن و یا غیر آن می باشد. یعنی قبل از قیامت خوبان و مومنین با کشته شدن، و یا حوادث دیگری می میرند و غیر مومنین با عذاب شدیدی می میرند.(1) «وَ مَا مَنَعَنَا اَن نُّرْسِلَ بِالآیَاتِ اِلَّا اَن کَذَّبَ بِهَا الاَوَّلُونَ وَ آتَیْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآیاتِ اِلَّا تَخْویفاً»(2) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر و شان نزول این آیه می فرماید:

مردم [مکّه] از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواستند که آیه و نشانه ای از طرف خداوند برای آنان نازل شود؛ پس جبرییل نازل شد و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: خداوند می فرماید:

مانعی برای ما نیست که آیاتی را بفرستیم، جز این که همین درخواست را امّت های پیشین کردند، و ما آیاتی برای آنان فرستادیم، و آنان ایمان نیاوردند، و ما آنان را هلاک نمودیم، از این رو ما خواسته ی امّت تو را، به تاخیر انداختیم.

[تا همانند امّت های پیشین هلاکت نشوند.](3)

ص: 707


1- 1214.. و فی روایة اخری، عنه(علیه السلام): وَ اِنْ مِنْ قَرْیَةٍ اِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ. قال: «بالقتل و الموت او غیره». [تفسیر برهان، ج 3، ص 541، ح 7]
2- 1215.. سوره ی اسراء، آیه ی 59.
3- 1216.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: وَ ما مَنَعَنا اَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ و ذلک ان محمّدا(صلی الله علیه و آله) سئل قومه ان یاتیهم بآیة فنزل جبرییل فقال: ان الله یقول: «وَ ما مَنَعَنا اَنْ نُرْسِلَ بِالْآیاتِ» الی قوله اِلَّا اَنْ کَذَّبَ بِهَا الْاَوَّلُونَ و کنا اذا ارسلنا الی قریة آیة فلم یؤمنوا بها اهلکناهم، فلذلک آخرنا عن قومک الآیات. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 179]

«وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی القُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ اِلَّا طُغْیَانًا کَبِیرًا»(1) در تفسیر عیّاشی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از «فتنة» در آیه «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی اَرَیْناکَ اِلَّا فِتْنَة…» آزمایش خداوند و کوردلی مردم مکّه یعنی مشرکین و منافقین است و مقصود از شجره ی ملعونه در قرآن، بنی امیّه هستند.(2) امام حسن(علیه السلام) در سخن مفصّلی [که به عدّه ای پاسخ داده است]، به مروان بن حکم بن العاص فرموده:

امّا تو ای مروان! این تنها من نیستم که به تو و پدرت عاص بن وائل [که از مستهزئین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود] دشنام و سبّ می کنم، بلکه خداوند(عزوجل) در قرآن، به تو و پدرت و اهل بیت و ذریّه تو لعنت نموده است، و به فرموده ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تا قیامت هر کس از نسل پدر تو به دنیا بیاید ملعون خواهد بود.

سپس فرمود: به خدا سوگند ای مروان نه تو و نه احدی از کسانی که در محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودند، شکّی ندارند که رسول خدا شما را لعنت نمود، و خداوند چنین تخویف و تشدیدی را سبب طغیان بزرگ تو دانست و فرمود: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی القُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ اِلَّا طُغْیَانًا کَبِیرًا»، و تو و ذریّه ی تو ای مروان! شجره ی ملعونه هستید!(3)

ص: 708


1- 1217.. سوره ی اسراء، آیه ی 60.
2- 1218.. فی تفسیر العیّاشی عن حریز عمن سمع عن ابی جعفر(علیه السلام): وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی اَرَیْناکَ اِلَّا فِتْنَةً لهم لیعمهوا فیها «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ» یعنی بنی امیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 179، ح 276]
3- 1219.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی (ره) عن الحسن بن علی(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام) لمروان بن الحکم: امّا انت یا مروان فلست انا سبیتک و لا سبیت اباک، و لکن الله(عزوجل) لعنک و لعن اباک و لعن اهل بیتک و ذریتک، و ما خرج من صلب ابیک الی یوم القیمة علی لسان نبیه محمّد(صلی الله علیه و آله)، و الله یا مروان ما تنکر انت و لا احد ممن حضر هذه اللعنة من رسول الله(صلی الله علیه و آله) و لابیک من قبلک، و ما زادک الله یا مروان بما خوفک الا طغیانا کبیرا، و صدق الله و صدق رسوله، یقول الله تبارک و تعالی: وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ اِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً و انت یا یا مروان و ذریتک الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 179]

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) سخن مفصّلی نقل شده که فرمودند:

خداوند آن دسته از اهل کتاب را که پایدار به کتاب خدا بودند و در ظاهر و باطن به آن عمل می کردند، شجره ای معرّفی نمود، که اصل آن ثابت و فرع آن در آسمان می باشد، و همواره با اذن پروردگار خود، میوه می دهد، و مقصود خداوند علوم حقّه ای است که در هر زمان [از ناحیه ی ما] به آنان می رسد.

سپس فرمودند:

و خداوند دشمنان آنان را شجره ی ملعونه ای قرار داد که همواره می کوشند تا با زبان خود نور خدا را خاموش نمایند، در حالی که خداوند اراده نموده، تا نور خود را کامل نماید، و اگر منافقانِ ملعون می دانستند که این آیات در مذمّت از آنان است، این آیات را همانند آیات دیگری که از قرآن جدا نمودند، جدا می کردند.(1)

ص: 709


1- 1220.. عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) و عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل و فیه: و جعل اهل الکتاب القائمین به و العاملین بظاهره و باطنه من شجرة اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی اُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِاِذْنِ رَبِّها، ای یظهر مثل هذا العلم المحتملة فی الوقت بعد الوقت، و جعل اعدائها اهل الشجرة الملعونة الذین حاولوا اطفاء نور الله بافواههم، و یابی الله الا ان یتم نوره، و لو علم المنافقون لعنهم الله ما علیهم من ترک هذه الآیات التی بینت لک تاویلها لاسقطوها مع ما اسقطوا منه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 179، ح 275]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) [در زمان خلافت عمر] به عمر فرمود:

ای ابا حفص! می خواهی بگویم: درباره ی بنی امیّه چه آیاتی نازل شده است؟ عمر گفت: آری. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آیه «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی القُرْآنِ» درباره ی آنان نازل شده است! پس عمر خشمگین شد و گفت: دروغ می گویی، بنی امیّه از تو بهتر هستند و بیشتر به خویشان خود کمک می کنند!(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

روزی مردم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را با نهایت تاسّف و حزن و اندوه دیدند و گفتند:

یا رسول الله شما را چه می شود؟! فرمود: دیشب در خواب بچّه های بنی امیّه را دیدم که بر منبر من بالا می رفتند، پس گفتم: خدایا در زمان حیات من چنین خواهد شد؟! و خداوند فرمود: بلکه بعد تو چنین خواهد شد.(2) ابو الطفیل گوید:

در مسجد کوفه بودم که علی(علیه السلام) بالای منبر سخن می گفت و ابن کوّای [خارجی] در آخر مسجد صدا زد: یا امیرالمؤمنین! معنای «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی القُرْآنِ» چیست؟ فرمود: مقصود آن دو فاجر از قریش و از بنی امیّه می باشند. [و مقصود آن حضرت خلفای ثلاثه بود.](3)

ص: 710


1- 1221.. عن علی بن سعید قال: کنت بمکة فقدم علینا معروف بن خربوذ فقال: قال لی ابو عبد الله(علیه السلام): ان علیا(علیه السلام) قال لعمر: یا با حفص الا اخبرک بما نزل فی بنی امیة؟ قال: بلی، قال: فانه نزل فیهم: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ» قال: فغضب عمر، و قال: کذبت، بنو امیة خیر منک و اوصل للرحم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 179، ح 277]
2- 1222.. عن عمر بن سلیمان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: اصبح رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوما حاسرا حزینا فقیل له: مالک یا رسول الله؟ فقال: انی رایت اللیلة صبیان بنی امیة یرقون علی منبری هذا، فقلت: یا رب معی؟ فقال: لا و لکن بعدک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 180، ح 281]
3- 1223.. عن ابی الطفیل قال: کنت فی مسجد الکوفة فسمعت علیا(علیه السلام) یقول و هو علی المنبر و ناداه ابن الکوا و هو فی مؤخر المسجد فقال: یا امیرالمؤمنین اخبرنی عن قول الله: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ» فقال: الافجران من قریش و من بنی امیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 180، ح 282]

مولّف گوید:

روایات فراوانی در تفسیر آیه فوق وارد شده که مقصود از «شَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ» در قرآن غاصبین خلافت و بنی امیّه هستند، به تفسیر عیّاشی و مجمع البیان و احتجاج و تفسیر قمّی و…، مراجعه شود.

«وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ اَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شَارِکْهُمْ فِی الاَمْوَالِ وَ الاَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ اِلَّا غُرُوراً»(1) ابلیس اوّل کسی است که به خاطر تعصّب و منیّت و تکبّر، نسبت به آدم(علیه السلام) از امر خداوند سرپیچی نمود و به آدم سجده نکرد و از درگاه خداوند رانده شد، و مورد لعنت او قرار گرفت و با خدای خود محاجّه کرد، و او را اغواکننده و گم راه کننده خود دانست و گفت: «حال که با من چنین کردی اگر تا قیامت به من مهلت بدهی، من فرزندان آدم را گم راه می کنم -- جز آنان که مخلص باشند» -- خداوند نیز به او فرمود: هر کس از تو پیروی کند، ما او را با تو در جهنّم عذاب خواهیم کرد، پس تو هر چه می توانی برای گم راهی آنان بکوش «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ…» یعنی آن چه می توانی با صدا زدن، آنان را وادار به گناه و نافرمانی من کن و با لشکر پیاده نظام و سواره نظام خود بر آنان بتاز، و در اموال و اولاد آنان شرکت کن و….

ابن عبّاس در تفسیر «وَ شَارِکْهُمْ فِی الاَمْوَالِ وَ الاَوْلادِ» گوید:

امام حسن(علیه السلام) روزی با یزید بن معاویه خرما می خورد و یزید به آن حضرت گفت:

«ای حسن من همواره با تو دشمن بوده ام» امام حسن(علیه السلام) به او فرمود: ای یزید!

ص: 711


1- 1224.. سوره ی اسراء، آیه ی 64.

بدان که ابلیس هنگام انعقاد نطفه تو با پدرت معاویه شریک بود، و تو، از نطفه پدرت و ابلیس -- که با هم دیگر مخلوط شد -- به دنیا آمدی از این رو دشمن من هستی، چرا که خداوند می فرماید: «وَ شَارِکْهُمْ فِی الاَمْوَالِ وَ الاَوْلادِ» و نیز شیطان با جدّ تو حرب نیز در جماع شریک شد، و از آنان جدّ دیگر تو صخر به دنیا آمد، و او نیز با جدّ من رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دشمن بود!(1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند بهشت را بر هر انسان فحّاش بی حیایی که باکی ندارد، از آن چه می گوید و از آن چه درباره ی او می گویند، حرام نموده است. سپس فرمود: «و اگر تو بررسی کنی او را ناپاک و شرک شیطان خواهی یافت.» به آن حضرت گفته شد: آیا در بین مردم شرک شیطان وجود دارد؟ فرمود: مگر سخن خدا را قرائت نکرده ای که می فرماید: «وَ شَارِکْهُمْ فِی الاَمْوَالِ وَ الاَوْلادِ.»(2)

ص: 712


1- 1225.. فی کتاب المناقب لابن شهرآشوب، الشیرازی روی سفیان الثوری عن واصل عن الحسن عن ابن عبّاس فی قوله: وَ شارِکْهُمْ فِی الْاَمْوالِ وَ الْاَوْلادِ انه جلس الحسن بن علی(علیهما السلام) و یزید بن معاویة بن ابی سفیان یاکلان الرطب فقال یزید: یا حسن انی منذ کنت ابغضک، قال الحسن(علیه السلام): یا یزید اعلم ان ابلیس شارک اباک فی جماعة فاختلط المائان فاورثک ذلک عداوتی لان الله تعالی یقول: «وَ شارِکْهُمْ فِی الْاَمْوالِ وَ الْاَوْلادِ» و شارک الشیطان حربا عند جماعه فولد له صخر فلذلک کان یبغض جدی رسول الله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 182، ح 289]
2- 1226.. فی اصول الکافی عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن عثمان بن عیسی عن عمر بن اذینة عن ابان بن ابی عیاش عن سلیم بن قیس عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان الله حرم الجنة علی کل فحاش بذی قلیل الحیاء لا یبالی ما قال، و لا ما قیل له، فان فتشته لم تجده الا لغیة او شرک شیطان، قیل: یا رسول الله و فی الناس شرک شیطان؟ فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): امّا تقرء قول الله(عزوجل): «وَ شارِکْهُمْ فِی الْاَمْوالِ وَ الْاَوْلادِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 182]

امام صادق(علیه السلام) به ابو بصیر فرمود:

ای ابا محمّد! کسی که با همسر خود خلوت می کند چه می گوید؟ ابو بصیر گوید:

گفتم: چه می تواند بگوید؟ فرمود: آیا به تو یاد بدهم که چه کلماتی را بگویی؟ گفتم:

آری. فرمود: در آن حال باید بگویی: «اللَّهُمَّ اِنْ قَضَیْتَ لِی فِی رَحِمِهَا شَیْئاً فَاجْعَلْهُ بَارّاً تَقِیّاً وَ اجْعَلْهُ مُسْلِماً سَوِیّاً وَ لَا تَجْعَلْ فِیهِ شِرْکاً لِلشَّیْطَانِ» گفتم: از کجا معلوم می شود که شیطان شرکت نموده، و فرزند شرک شیطان است؟ فرمود: مگر قرآن نخوانده ای که می فرماید: «وَ شَارِکْهُمْ فِی الاَمْوَالِ وَ الاَوْلادِ؟» سپس فرمود: شیطان هنگام مجامعت و همبستر شدن مرد با زن، می آید و همانند مرد عمل می کند و او نیز کار زناشویی انجام می دهد. گفتم: نشانه آن چیست؟ فرمود: دوستی و دشمنی با ما اهل بیت نشانه آن است، و کسی که ما را دوست بدارد نطفه ی او نطفه ی بنده خداست، و کسی که ما را دوست نداشته باشد، نطفه او نطفه ی شیطان است(1).

ص: 713


1- 1227.. فی الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد و عدة من اصحابنا عن احمد بن محمّد جمیعا عن الوشاء عن موسی بن بکر عن ابی بصیر قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): یا با محمّد ای شی ء یقول الرجل منکم اذا دخلت علیه امراته؟ قلت: جعلت فداک ا یستطیع الرجل ان یقول شیئا؟ فقال: الا اعلمک ما تقول؟ قلت: بلی، قال: تقول: «بکلمات الله استحللت فرجها و فی امانة الله اخذتها، اللهم ان قضیت لی فی رحمها شیئا فاجعله بارا تقیا و اجعله مسلما سویا، و لا تجعل فیه شرکا للشیطان» قلت: و بای شی ء یعرف ذلک؟ قال: امّا تقرا کتاب الله(عزوجل) ثم ابتدا هو: «وَ شارِکْهُمْ فِی الْاَمْوالِ وَ الْاَوْلادِ» ثم قال: ان الشیطان لیجی ء حتّی یقعد من المراة کما یقعد الرجل منها، و یحدث کما یحدث، و ینکح کما ینکح، قلت: بای شی ء یعرف ذلک؟ قال: بحبنا و بغضنا فمن احبنا کان نطفة العبد، و من ابغضنا کان نطفة الشیطان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 183، ح 291]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس باکی نداشته باشد، از آن چه می گوید، و از آن چه درباره ی او گفته می شود، شرک شیطان است، و کسی که باکی نداشته باشد که مردم او را در حال گناه ببینند، او نیز شرک شیطان است، و کسی که بدون تَرِه [یعنی ظلم و انتقام گیری] غیبت برادر خود را بکند، شرک شیطان است، و کسی که علاقه شدیدی به حرام و زنا داشته باشد، شرک شیطان است.(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

اگر نطفه از مال حرام باشد، فرزند شرک شیطان است، و شیطان با پدر او در جماع شریک بوده است.(2) و فرمود: هنگامی که کسی زنا می کند، شیطان نیز آلت خود را داخل می نماید، و نطفه او با نطفه زانی مخلوط می شود و خداوند فرزند را از هر دو نطفه خلق می کند و این فرزند شرک شیطان خواهد بود.(3)

ص: 714


1- 1228.. فی من لا یحضره الفقیه و قال الصادق(علیه السلام): من لم یبال ما قال و لا ما قیل فیه فهو شرک شیطان و من لم یبال ان یراه الناس مسیئا فهو شرک شیطان و من اغتاب اخاه المؤمن من غیر ترة بینهما فهو شرک شیطان، و من شغف بمحبة الحرام و شهوة الزنا فهو شرک شیطان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 183، ح 292]
2- 1229.. فی تفسیر العیّاشی عن محمّد بن مسلم عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سالته عن شرک الشیطان، قال: قوله: «وَ شارِکْهُمْ فِی الْاَمْوالِ وَ الْاَوْلادِ» فان کان من مال حرام فهو شریک الشیطان، قال: و یکون مع الرجل حین یجامع فیکون من نطفته و نطفة الرجل اذا کان حراما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 183]
3- 1230.. عن العلا بن رزین عن محمّد عن احدهما قال: شرک الشیطان ما کان من مال حرام، فهو من شرکه، و یکون مع الرجل حین یجامع فتکون نطفته مع نطفته اذا کان حراما، قال: کلتیهما جمیعا تختلطان، و قال: ربما خلق من واحدة و ربما خلق منهما جمیعا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 295و 297]

«اِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَ کَفَی بِرَبِّکَ وَکِیلاً»(1) مولّف گوید:

مقصود از «عبادی» عباد مُخلَصین است، به قرینه آیه ی «اِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»(2)، و «وَکَفَی بِرَبِّکَ وَکِیلاً» اشاره ی به راه نجات از شرّ شیطان است که باید تنها به خداوند توکّل کنند، و از شرّ شیطان، به او پناه ببرند و استعاذه نمایند.

مرحوم عیّاشی از یکی از ائمّه(علیهم السلام) روایت نموده که فرموده اند:

مقصود از «عبادی» علی(علیه السلام) است، و این آیه درباره ی او نازل شده است، و در ذیل این روایت آمده که امام(علیه السلام) می فرماید: ما امیدواریم که این آیه درباره همه ی بندگان محبوب خدا جاری باشد.(3) و در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که می فرماید:

بترسید که دشمن خدا -- شیطان -- شما را گم راه نماید، و با لشکر پیاده نظام و سواره نظام خود، شما را وادار به گناه نماید، و به خدا سوگند او بر پدر شما آدم فخر نمود.

و حسب شما را خراب کرد، و نَسَب شما را آلوده نمود، و با لشکر پیاده و سواره ی خود، هر کجا توانست راه را بر شما بست و…(4)

ص: 715


1- 1231.. سوره ی اسراء، آیه ی 65.
2- 1232.. سوره ی حجر، آیه ی 40.
3- 1233.. العیّاشی مضمراً فی هذه الآیة نزلت فی علی بن ابی طالب(علیه السلام) و نحن نرجو ان تجری لمن احبّ اللَّه من عباده. [تفسیر صافی، ج 3، ص 204]
4- 1234.. فی نهج البلاغة فاحذروا عدوّ اللَّه ان یغویکم بدائه و ان یستفزّکم بخیله و رجله قال فلعمر اللَّه لقد فخر علی اصلکم و وقع فی حَسَبکم و دفع فی نسبکم و اجلب بخیلهِ علیکم و قصد برجله سبیلکم یقتنصونکم بکلّ مکان و یضربون منکم کلّ بنان لا تمتنعون بحیلة و لا تدفعون بعزیمة فی حومة ذلّ و حلقة ضیق و عرصة موت و جولة بلاءٍ. [تفسیر صافی، ج 3، ص 204]

سوره ی اسراء، آیات 66 تا 84

متن:

رَبُّکُمُ الَّذی یُزْجی لَکُمُ الْفُلْكَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ اِنَّهُ کانَ بِکُمْ رَحیمًا وَ اِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ اِلَّا اِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ اِلَی الْبَرِّ اَعْرَضْتُمْ وَ کانَ الْاِنْسانُ کَفُورًا اَ فَاَمِنْتُمْ اَنْ یَخْسِفَ بِکُمْ جانِبَ الْبَرِّ اَوْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حاصِبًا ثُمَّ لا تَجِدُوا لَکُمْ وَکیلًا اَمْ اَمِنْتُمْ اَنْ یُعیدَکُمْ فیهِ تارَةً اُخْری فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قاصِفًا مِنَ الرِّیحِ فَیُغْرِقَکُمْ بِما کَفَرْتُمْ ثُمَّ لا تَجِدُوا لَکُمْ عَلَیْنا بِهِ تَبیعًا وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلًا یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ فَمَنْ اُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَاُولئِكَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلًا وَ مَنْ کانَ فی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ اَعْمی وَ اَضَلُّ سَبیلًا وَ اِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذی اَوْحَیْنا اِلَیْكَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ وَ اِذًا لاَتَّخَذُوكَ خَلیلًا وَ لَوْ لا اَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ اِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلیلًا اِذًا لَاَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَیْنا نَصیرًا وَ اِنْ کادُوا لَیَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْاَرْضِ لِیُخْرِجُوكَ مِنْها وَ اِذًا لا یَلْبَثُونَ خِلافَكَ اِلَّا قَلیلًا سُنَّةَ مَنْ قَدْ اَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْویلًا اَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ اِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ اِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُودًا وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسی اَنْ یَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقامًا مَحْمُودًا وَ قُلْ رَبِّ اَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ اَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْكَ سُلْطانًا نَصیرًا وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقًا وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ اِلَّا خَسارًا وَ اِذا اَنْعَمْنا عَلَی الْاِنْسانِ اَعْرَضَ وَ نَای بِجانِبِهِ وَ اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ یَؤُسًا قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ اَهْدی سَبیلًا

ص: 716

لغات:

«اِزجاء» سوق دادن و پی کردن چیزی است، از حالی به حال دیگر، و «حاصِباً» از حَصَبَهُ بالحجارة حصباً یعنی رماه به رمیاً متتابعاً» به معنای پیاپی سنگباران کردن است، و بعضی گفته اند: «حاصب» باد همراه با سنگ ریزه است، و «قاصف» باد تند است، و «لِیَفتِنونکَ»، یعنی نزدیک بود که تو را گرفتار فتنه نمایند، و «لیستفزّونک من الارض» یعنی نزدیک بود تو را وادار نمایند تا از مکّه خارج شوی، و «اقم الصلاة لدلوک الشمس» دُلوک به معنای زوال است، و بعضی گفته اند: دلوک شمس، از زوال شمس تا غروب آن است، و «دَلَکَتِ الشمس» اذا مالت، و «تهجّد» به معنای تیقّظ و بیداری است، و «هجود» به معنای خواب است، و «هَجَدّتَه» اذا نَوَّمتَه، و «نافلة و نَفل» به معنای [زیاده و] غنیمت است، و «شاکلة» به معنای [سجیّة] و طریقت است، [و در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) آمده که فرمود: «یعمل علی شاکلته» یعنی علی نیّته.](1)

ترجمه:

پروردگارتان کسی است که کشتی را در دریا برای شما به حرکت درمی آورد، تا از نعمت او بهره مند شوید او نسبت به شما مهربان است. (66) و هنگامی که در دریا ناراحتی به شما برسد، جز او، تمام کسانی را که (برای حل مشکلات خود) می خوانید، فراموش می کنید امّا هنگامی که شما را به خشکی نجات دهد، روی می گردانید و انسان، بسیار ناسپاس است! (67) آیا از این ایمن هستید که در خشکی (با یک زلزله شدید) شما را در زمین فرو ببرد، یا طوفانی از سنگریزه بر شما بفرستد (و در آن مدفونتان کند)، سپس حافظ (و یاوری) برای خود نیابید؟! (68) یا این که ایمن هستید که بار دیگر شما را به دریا

ص: 717


1- 1235.. مجمع البیان.

بازگرداند، و تندباد کوبنده ای بر شما بفرستد، و شما را به خاطر کفرتان غرق کند، سپس دادخواه و خونخواهی در برابر ما پیدا نکنید؟! (69) ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آن ها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و آن ها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم، برتری بخشیدیم. (70) (به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می خوانیم! کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) می خوانند و بقدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمی شود! (71) امّا کسی که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گم راهتر است! (72) نزدیک بود آن ها تو را (با وسوسه های خود) از آن چه بر تو وحی کرده ایم بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهی و در آن صورت، تو را به دوستی خود برمیگزینند! (73) و اگر ما تو را ثابت قدم نمی ساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی)، نزدیک بود به آنان تمایل کنی. (74) اگر چنین می کردی، ما دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگی دنیا، و دو برابر (مجازات) آن ها را بعد از مرگ، به تو می چشاندیم سپس در برابر ما، یاوری برای خود نمی یافتی! (75) و نزدیک بود (با نیرنگ و توطئه) تو را از این سرزمین بلغزانند، تا از آن بیرونت کنند! و هر گاه چنین می کردند، (گرفتار مجازات سخت الهی شده،) و پس از تو، جز مدّت کمی باقی نمی ماندند! (76) این سنت (ما در مورد) پیامبرانی است که پیش از تو فرستادیم و هرگز برای سنت ما تغییر و دگرگونی نخواهی یافت! (77) نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکی شب [نیمه شب] برپا دار و همچنین قرآن فجر [نماز صبح] را چرا که قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است! (78) و پاسی از شب را (از خواب برخیز، و) قرآن (و نماز) بخوان! این یک وظیفه اضافی برای توست امید است پروردگارت تو را به مقامی در خور ستایش برانگیزد! (79) و بگو: «پروردگارا! مرا (در هر کار،) با صداقت وارد

ص: 718

کن، و با صداقت خارج ساز! و از سوی خود، حجتی یاری کننده برایم قرار ده!» (80) و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد یقیناً باطل نابود شدنی است!» (81) و از قرآن، آن چه شفا و رحمت است برای مومنان، نازل می کنیم و ستم گران را جز خسران (و زیان) نمی افزاید.

(82) هنگامی که به انسان نعمت می بخشیم، (از حق) روی می گرداند و متکبرانه دور می شود و هنگامی که (کمترین) بدی به او می رسد، (از همه چیز) مایوس می گردد! (83) بگو: «هر کس طبق روش (و خلق و خوی) خود عمل می کند و پروردگارتان کسانی را که راهشان نیکوتر است، بهتر می شناسد.» (84)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اِذَا مَسَّکُمُ الْضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ اِلَّا اِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ اِلَی الْبَرِّ اَعْرَضْتُمْ وَ کانَ الْاِنْسانُ کَفُوراً»(1) مرحوم صدوق با سند خود از امام عسکری(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در تفسیر «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» فرمود:

«الله» آن معبودی است که هر مخلوقی هنگام حاجت و سختی، و ناامید شدن از اسباب، به او پناه می برد، و تو، هنگامی که می گویی: «بِسْمِ اللّهِ» یعنی من نسبت به همه امور خود، از خدایی استمداد و کمک می خواهم که جز او کسی سزاوار عبادت و پرستش نیست، آن خدایی که هر بیچاره ای به او پناهنده شود، او را پناه می دهد، و هر دعاکننده ای او را بخواند، او را اجابت می نماید.

چنان که امام صادق(علیه السلام) در پاسخ کسی که می گفت: «ای فرزند رسول خدا، خدا را برای من معرّفی کن، چرا که منکرین خدا، مرا متحیّر نموده اند» فرمود:

ای بنده ی خدا! آیا تا کنون سوار بر کشتی شده ای؟ او گفت: آری. فرمود: آیا

ص: 719


1- 1236.. سوره ی اسراء، آیه ی 67.

کشتی تو شکسته است به گونه ای که هیچ کشتی دیگر و هیچ غوّاصی برای نجات تو نباشد؟ او گفت: آری؛ فرمود: آیا در آن حال قلب تو متوجّه کسی شده است که او قادر بر نجات تو باشد، و تو را از این مهلکه و خطر رهایی بخشد؟ او گفت: آری. امام صادق(علیه السلام) فرمود: او همان خدایی است که هنگام بیچارگی، جز او کسی نجات دهنده و پناه دهنده نیست…(1) ابو الجارود گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«قاصِفاً مِنَ الرِّیحِ» به قرائت ما «عاصِفاً مِنَ الرِّیحِ» است.(2) «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ…»(3)

ص: 720


1- 1237.. فی کتاب التوحید حدثنا محمّد بن القاسم الجرجانی المفسر رحمه الله قال: حدثنا ابو یعقوب یوسف بن محمّد بن زیاد و ابو الحسن علی بن محمّد بن سیار و کانا من الشیعة الامامیة عن ابویهما عن الحسن بن علی بن محمّد علیهم السّلام فی قول الله(عزوجل): بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، فقال: الله هو الذی یتاله الیه عند الحوائج و الشدائد کل مخلوق عند انقطاع الرجا من کل من دونه، و تقطع الاسباب عن جمیع من سواه، تقول بسم الله ای استعین علی اموری کلها بالله الذی لا تحق العبادة الا له المغیث اذا استغیث، المجیب اذا دعا، و هو ما قال رجل للصادق(علیه السلام): یا بن رسول الله دلنی علی الله ما هو؟ فقد کثر علی المجادلون و حیرونی؟ فقال له: یا عبد الله هل رکبت سفینة قط؟ قال: نعم قال: فهل کسر بک حیث لا سفینة تنجیک و لا سباحة تعینک؟ قال: نعم، قال: فهل تعلق قلبک هنا لک ان شیئا من الاشیاء قادر علی ان یخلصک من ورطتک؟ قال: نعم، قال الصادق(علیه السلام): فذلک الشی ء هو الله القادر علی الانجاء حیث لا منجی، و علی الاغاثة حیث لا مغیث. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 186، ح 304]
2- 1238.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: قاصِفاً مِنَ الرِّیحِ قال: هی العاصف. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 186، ح 305]
3- 1239.. سوره ی اسراء، آیه ی 70.

امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

«کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» یعنی، ما بنی آدم را بر سایر خلق خود فضیلت دادیم. «وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ» یعنی آنان را بر هر خشک و تری مسلّط نمودیم و دریا و خشکی را برای آنان مسخّر کردیم. «وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ» یعنی از همه میوه های پاکیزه، آنان را بهره مند نمودیم. «وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً» یعنی هر حیوان چرنده و پرنده ای، با دهان خود آب و غذا می خورد، و دست خود را برای آب و غذا بالا نمی برد، جز بنی آدم که با دست خود غذا می خورد و این فضیلتی است برای آنان.(1) جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً» فرمود:

هر مخلوقی از حیوانات سر به زیر است، [و روی پاها و دست های خود قرار دارد] جز انسان که سربلند می باشد، و دارای قامت راست و مستقیم است.(2) اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضَ» فرمود:

آسمان ها و زمین و آن چه از مخلوق بین آن هاست، در جوف کرسیّ قرار دارند،

ص: 721


1- 1240.. الشیخ فی (امالیه) قال: اخبرنا جماعة، عن ابی المفضّل، قال: حدثنا علی بن محمّد بن الحسن ابن کاس القاضی النخعی بالرملة، قال: حدثنی جدی سلیم بن ابراهیم بن عبید المحاربی، قال: حدثنا نصر بن مزاحم المنقری، قال: حدثنا ابراهیم بن الزبرقان، عن ابی خالد، عن زید بن علی، عن ابیه(علیه السلام)، فی قوله تعالی: وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ. یقول: «فضلنا بنی آدم علی سائر الخلق». وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ یقول: «علی الرطب و الیابس». وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ یقول: «من طیبات الثمار کلها» وَ فَضَّلْناهُمْ یقول: «لیس من دابة و لا طائر الا هی تاکل و تشرب بفیها، لا ترفع بیدها الی فیها طعاما و لا شرابا غیر ابن آدم، فانه یرفع الی فیه بیده طعامّه، فهذا من التفضیل». [تفسیر برهان، ج 3، ص 550]
2- 1241.. العیّاشی: عن جابر، عن ابی جعفر(علیه السلام)، فی قوله تعالی: وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا، قال: «خلق کل شی ء منکبا غیر الانسان، خلق منتصبا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 551]

و چهار ملک با اذن پروردگار، آن را حمل می کنند، و یکی از چهار ملک به صورت انسان است، و صورت انسان گرامی ترین صورت هاست نزد خداوند…(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

عبادت علی بن الحسین زین العابدین(علیه السلام) این بود که چون طعام و غذا را مقابل او می گذاردند می فرمود: «خدایا! این از منّت و فضل و عطای تو است، پس تو آن را برای ما با برکت و گوارا گردان، و چون خوردیم، باز برای ما جایگزین فرما، و چه بسا کسانی نیازمند به این غذا هستند، و تو آن را روزی ما نمودی، و به ما احسان کردی؛ خدایا تو ما را از شکرگزاران قرار ده.» و چون سفره ی طعام برچیده می شد، می فرمود: «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی حَمَلَنَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقَنَا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلَنَا عَلَی کَثِیرٍ مِنْ خَلْقِهِ اَوْ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِیلًا» یعنی ستایش خدایی را که دریا و خشکی را برای ما مسخّر نمود و از روزی های پاکیزه به ما عطا کرد، و ما را بر بیشتر مخلوق خود فضیلت داد.(2)

ص: 722


1- 1242.. حدثنی ابی عن اسحق بن الهیثم عن سعد بن طریف عن الاصبغ بن نباتة ان علیا(علیه السلام) سئل عن قول الله تبارک و تعالی: «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ» قال: السموات و الارض و ما بینهما من مخلوق فی جوف الکرسی، و له اربعة املاک یحملونه باذن الله، فاما ملک منهم ففی صورة الآدمیین و هی اکرم الصور علی الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 187]
2- 1243.. عنه عن محمّد بن عبد الله عن عمر المتطبب عن ابن یحیی الصنعانی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: کان علی بن الحسین(علیه السلام) اذا وضع الطعام بین یدیه قال: اللهم هذا [من] منک و فضلک و عطائک فبارک لنا فیه و سوغناه و ارزقنا خلفا لما اکلناه و رب محتاج الیه رزقت و احسنت، اللهم اجعلنا من الشاکرین، و اذا رفع الخوان قال: الحمد لله الذی حملنا فی البر و البحر، و رزقنا من الطیبات و فضلنا علی کثیر من خلقه او ممن خلق تفضیلا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 187، ح 310]

عبد الله بن سنان گوید:

از امام صادق(علیه السلام) سوال کردم و گفتم: آیا ملائکه افضل اند یا بنی آدم؟ فرمود:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمود: خداوند در ملائکه فقط عقل قرار داد، و در چهارپایان فقط شهوت قرار داد، و در بنی آدم عقل و شهوت را با هم قرار داد، پس کسی که عقل او غالب بر شهوتش باشد، بهتر از ملائکه است، و کسی که شهوت او غالب بر عقلش باشد، بدتر و پست تر از چهارپایان است!(1) ابو الصباح کنانی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«خداوند هیچ مخلوقی را خلق نکرده که نزد او گرامی تر از مومن باشد، چرا که ملائکه، خدّام مومنین اند، و جوار خداوند مخصوص به مومنین است، و بهشت برای مومنین است، و حور العین برای مومنین است و…»(2) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

من افضل از جبرییل و میکائیل و اسرافیل و جمیع ملائکه مقرّب خدا هستم،

ص: 723


1- 1244.. فی کتاب علل الشرائع ابی (ره) قال حدثنا سعد بن عبد الله عن احمد ابن محمّد بن عیسی عن علی بن الحکم عن عبد الله بن سنان قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) فقلت: الملائکة افضل ام بنو آدم؟ فقال: قال امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام): ان الله(عزوجل) رکب فی الملائکة عقلا بلا شهوة، و رکب فی البهائم شهوة بلا عقل، و رکب فی بنی آدم کلتیهما، فمن غلب عقله شهوته فهو خیر من الملائکة، و من غلبت شهوته عقله فهو شر من البهائم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 188، ح 316]
2- 1245.. فی اصول الکافی محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن محمّد بن اسماعیل عن محمّد بن الفضیل عن ابی الصباح الکنانی عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: ما خلق الله(عزوجل) خلقا اکرم علی الله(عزوجل) من مومن، لان الملائکة خدام المؤمنین، و ان جوار الله للمؤمنین، و ان الجنة للمؤمنین، و ان الحور العین للمؤمنین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 189، ح 320]

و من خیر البریّه و سیّد و آقای فرزندان آدم هستم.(1) «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ اُنَاسٍ بِاِمَامِهِمْ فَمَنْ اُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَاُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً»(2) یعقوب بن شعیب گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: «مقصود از «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ اُنَاسٍ بِاِمَامِهِمْ» چیست؟ فرمود: روز قیامت خداوند مردم هر قرنی از این امّت را با امامشان صدا می زند.

گفتم: بنابراین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با مردم قرن خود، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) با مردم قرن خود، و امام حسن(علیه السلام) با مردم قرن خود، و امام حسین(علیه السلام) با مردم قرن خود، که در زمان آنان به شهادت رسیده است، می آیند؟ فرمود: آری.(3) حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر قومی را در قیامت، با امام زمانشان و کتاب خدا، و سنّت پیامبرشان، صدا می زنند.(4)

ص: 724


1- 1246.. فی اعتقادات الامامیة للصدوق علیه الرحمة و قال النّبی(صلی الله علیه و آله): انا افضل من جبرییل و میکائیل و اسرافیل و جمیع الملائکة المقربین، و انا خیر البریة و سیّد ولد آدم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 190]
2- 1247.. سوره ی اسراء، آیه ی 71.
3- 1248.. فی محاسن البرقی عنه عن ابیه عن النضر بن سوید عن ابن مسکان عن یعقوب بن شعیب قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام) «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ» فقال: یدعو کل قرن من هذه الامة بامامهم، قلت: فیجی ء رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی قرنه و علی(علیه السلام) فی قرنه و الحسن(علیه السلام) فی قرنه و الحسین(علیه السلام) فی قرنه الذی هلک بین اظهرهم؟ قال: نعم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 190]
4- 1249.. فی عیون الاخبار عن الرّضا(علیه السلام) و باسناده قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی قوله تعالی: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ» قال: یدعی کل قوم بامام زمانهم، و کتاب الله و سنة نبیهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 190، ح 326]

اصبغ بن نباته گوید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) به ما دستور داد تا از کوفه به مدائن برویم، پس ما روز یکشنبه حرکت کردیم، و عمرو بن حریث با هفت نفر دیگر نیامدند، و برای تفریح به مکانی در حیره به نام «خورنق» رفتند و گفتند: ما چهارشنبه حرکت می کنیم و قبل از آن که دیگران جمع شوند خود را به علی(علیه السلام) می رسانیم. پس مشغول غذا خوردن بودند که سوسماری را صید کردند، و عمرو بن حریث آن را روی دست خود گرفت و گفت:

این امیرالمؤمنین است، با او بیعت کنید، پس همگی با او بیعت نمودند، و شب چهارشنبه حرکت کردند و روز جمعه وارد مسجد مدائن شدند، در حالی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) خطبه می خواند، و چون امیرالمؤمنین(علیه السلام) آنان را دید، فرمود:

«ای مردم! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من هزار حدیث یاد داد، و از هر حدیثی هزار باب از علم برایم گشوده شد، و هر بابی را هزار مفتاح و کلید می باشد، و خداوند جلّ جلاله می فرماید: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ اُنَاسٍ بِاِمَامِهِمْ» و اکنون من برای شما به خداوند سوگند یاد می کنم، که روز قیامت هشت نفر را با امامشان صدا می زنند، و امام آنان سوسمار است، و اگر بخواهم می توانم آنان را معرّفی نمایم».

اصبغ بن نباته گوید:

من در آن حال عمرو بن حریث را دیدم، که چون سخنان امیرالمؤمنین(علیه السلام) را شنید، از شرمندگی و حیا، مانند شاخه خرمایی سر به زیر شد.(1)

ص: 725


1- 1250.. فی کتاب الخصال باسناده الی الاصبغ بن نباتة قال: امرنا امیرالمؤمنین(علیه السلام) بالمسیر الی المدائن من الکوفة، فسرنا یوم الاحد و تخلف عمرو بن حریث فی سبعة نفر، فخرجوا الی مکان بالحیرة یسمی الخورنق، فقالوا نتنزه فاذا کان الاربعاء خرجنا فلحقنا علیا قبل ان یجمع، فبینا هم یتغدون اذ خرج علیهم ضب فصادوه فاخذه عمرو بن حریث فنصب کفه و قال: بایعوا هذا امیرالمؤمنین، فبایعه السبعة و عمرو ثامنهم، و ارتحلوا لیلة الاربعاء فقدموا المدائن یوم الجمعة و امیرالمؤمنین(علیه السلام) یخطب و لم یفارق بعضهم بعضا و کانوا جمیعا حتّی نزلوا علی باب المسجد، فلما دخلوا نظر الیهم امیرالمؤمنین(علیه السلام) فقال: یا ایها الناس ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) اسر الی الف حدیث فی کل حدیث الف باب، لکل باب الف مفتاح، و انی سمعت الله جل جلاله یقول: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ» و انی اقسم لکم بالله لیبعثن یوم القیمة ثمانیة نفر یدعون بامامهم و هو ضب، و لو شئت ان اسمیهم لفعلت، قال: فلقد رایت عمرو بن حریث سقط کما تسقط السعفة حیاء و لوما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 190، ح 327]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که آیه «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ اُنَاسٍ بِاِمَامِهِمْ» نازل شد، مسلمانان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: یا رسول الله! آیا شما امام همه ی مردم نیستید؟ فرمود: آری من رسول خدا هستم، برای همه مردم و لکن بعد از من از طرف خداوند امامانی از اهل بیت من خواهند بود، و مردم آنان را تکذیب می کنند و پیشوایان کفر و ضلالت و پیروان شان به آنان ظلم خواهند کرد؛ و کسانی که امامان از اهل بیت مرا دوست بدارند، و تصدیق نمایند، و از آنان پیروی کنند، از من خواهند بود، و با من هم نشین می باشند و زود است که مرا ملاقات نمایند.

سپس فرمود: آگاه باشید که هر کس به آنان ظلم کند، و آنان را تکذیب نماید، از من نیست و با من هم نشین نخواهد بود، و من از او بیزار هستم.(1)

ص: 726


1- 1251.. محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن الحسن بن محبوب عن عبد الله غالب عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: لما نزلت هذه الآیة «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ» قال المسلمون: یا رسول الله الست امام الناس کلهم اجمعین؟ قال: فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): انا رسول الله الی الناس اجمعین، و لکن سیکون من بعدی ائمة علی الناس من الله من اهل بیتی یقومون فی الناس فیکذبون و تظلمهم ائمة الکفر و الضلال و اشیاعهم، فمن والاهم و اتبعهم و صدقهم فهو منی، و معی و سیلقانی الا و من ظلمهم و کذبهم فلیس منی و لا معی و انا منه بری ء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 191، ح 329]

«فَمَنْ اُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَاُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً»(1) ابو بصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

روز قیامت که می شود، هر کسی را با نام امام خود که در زمان او مرده است، صدا می زنند. پس اگر متنبّه [و اهل معرفت به امام خود] باشد، نامه او را به دست راستش می دهند، چنان که خداوند می فرماید: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ اُنَاسٍ بِاِمَامِهِمْ» و چون نامه او به دست راستش داده می شود، می گوید: «هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ اِنِّی ظَنَنْتُ اَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ…»(2)، و مقصود از کتاب، امام است، پس کسی که امام خود را رها کند مشمول آیه ی «فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ»(3)، خواهد بود، و کسی که امامت او را انکار نماید، از اصحاب شمال است و خداوند درباره ی او می فرماید: «وَ اَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا اَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ * وَ ظِلٍّ مِّن یَحْمُومٍ.»(4)و(5) عمّار ساباطی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

زمین بدون امامی که حلال خدا را حلال قرار بدهد، و حرام او را حرام قرار بدهد، نخواهد ماند، چنان که خداوند می فرماید: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ اُنَاسٍ بِاِمَامِهِمْ». سپس

ص: 727


1- 1252.. سوره ی اسراء، آیه ی 71.
2- 1253.. سوره ی حاقه، آیه ی 20.
3- 1254.. سوره ی آل عمران، آیه ی 187.
4- 1255.. سوره ی واقعه، آیات 43-41.
5- 1256.. فی تفسیر العیّاشی عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه اذا کان یوم القیمة یدعی کل بامامة الذی مات فی عصره، فان انتبه اعطی کتابه بیمینه لقوله: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ» فان اوتی کتابه بیمینه «فَیَقُولُ: هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ اِنِّی ظَنَنْتُ اَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ» الایة و الکتاب الامام، فمن نبذه وراء ظهره کان کما قال نبذوه وراء ظهورهم، و من انکره کان من اصحاب الشمال الذین قال الله: «ما اَصْحابُ الشِّمالِ فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ» الی آخر الایة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 193، ح 340]

فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «کسی که بدون امام بمیرد. [و اعتقاد به امامت امام عادل من عند الله پیدا نکند] مردن او مردن جاهلیّت خواهد بود.

عمّار ساباطی گوید:

مردم با شنیدن این سخنان، گردن های خود را کشیدند و چشمان خود را باز کردند، و امام صادق(علیه السلام) به آنان فرمود: مگر شما زمان جاهلیّت جهلاء «و تیره» را نمی شناسید؟ [یعنی در این زمان نیز مردم به واسطه نشناختن امام خود، مانند مردم زمان جاهلیّت جهلاء هستند.](1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

جوارح و اعضای بدن، بر علیه کسی شهادت می دهند، که عذاب بر او واجب شده باشد، و امّا مومن، نامه عمل او به دست راستش داده می شود، و خشنود است، چنان که خداوند می فرماید: «فَاَمّا مَن اُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَاُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً»، [و فتیل: آن نخ وسط هسته خرما را گویند.](2)

ص: 728


1- 1257.. عن عمار الساباطی عن ابی عبد الله(علیه السلام) لا تترک الارض بغیر امام یحل حلال الله و یحرم حرام الله، و هو قول الله: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ» ثم قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من مات بغیر امام مات میتة جاهلیة فمدوا اعناقهم و فتحوا اعینهم، فقال ابو عبد الله(علیه السلام): ا لیست الجاهلیة الجهلاء فلما خرجنا من عنده قال لنا سلیمان: هو و الله الجاهلیة الجهلاء، و لکن لما رآکم مددتم اعناقکم و فتحتم اعینکم قال لکم کذلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 194]
2- 1258.. فی اصول الکافی علی بن محمّد عن بعض اصحابه عن آدم بن اسحق عن عبد الرزاق بن مهران عن الحسین بن میمون عن محمّد بن سالم عن ابی جعفر(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): و لیست تشهد الجوارح علی مومن انما تشهد علی من حقت علیه کلمة العذاب، فاما المؤمن فیعطی کتابه بیمینه، قال الله(عزوجل): «فاما فَمَنْ اُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَاُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 195، ح 348]

«وَ مَن کَانَ فِی هَذِهِ اَعْمَی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ اَعْمَی وَ اَضَلُّ سَبِیلاً»(1) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

کسی که -- با توجّه به خلقت آسمان ها و زمین، و رفت و آمد شب و روز، و سیر فلک و خورشید و ماه، و آیات عجیب دیگر این عالم -- در نیافته باشد که پشت این همه عجایب [و نشانه های علم و قدرت و حکمت و…] عجایب بزرگ تری خواهد بود، او [کور است و] در آخرت کورتر خواهد بود.(2) ابو بصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آیه ی فوق درباره ی کسی است که حجّ واجب خود را به تاخیر می اندازد تا از دنیا می رود.(3) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که قرآن را بخواند و به آن عمل نکند، خداوند روز قیامت او را کور محشور می نماید، و او به خدای خود می گوید: «رَبِ لِمَ حَشَرْتَنِی اَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً.

قالَ کَذلِکَ اَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی» یعنی «خدایا برای چه مرا کور محشور نمودی در حالی که من در دنیا چشم داشتم؟ و خداوند به او می فرماید:

ص: 729


1- 1259.. سوره ی اسراء، آیه ی 72.
2- 1260.. فی کتاب التوحید ابی رحمه الله قال: حدثنا سعد بن عبد الله قال: حدثنا احمد بن محمّد بن عیسی عن الحسن بن محبوب عن العلا بن رزین عن محمّد بن مسلم عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ اَعْمی» قال: من لم یدله خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار و دوران الفلک و الشمس و القمر و الآیات العجیبات علی ان وراء ذلک امر اعظم منه «فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ اَعْمی وَ اَضَلُّ سَبِیلًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 190]
3- 1261.. فی الکافی محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن القاسم بن محمّد عن علی بن ابی حمزة عن ابی بصیر قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله تعالی: «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ اَعْمی وَ اَضَلُّ سَبِیلًا» قال: ذلک الذی یسوف نفسه الحج یعنی حجة الاسلام حتّی یاتیه الموت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 196]

آیات ما برای تو آمد، و تو آن ها را به فراموشی سپردی [و به آن ها عمل نکردی] و ما نیز امروز تو را فراموش کردیم» و سپس دستور داده می شود که او را به جهنّم ببرند.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:

سخت ترین کور، آن کوری است، که از فهم فضایل ما، کور است، و یا با ما دشمنی می کند، بدون این که از ما گناه و خطایی به گوش او رسیده باشد، جز این که ما او را به حق دعوت کرده ایم، و دیگران او را به فتنه و دنیا دعوت کرده اند، و او فتنه و دنیا را پذیرفته، و نسبت به ما دشمنی و برائت پیدا کرده است!(2) «وَ اِن کَادُواْ لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی اَوْحَیْنَا اِلَیْکَ لِتفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَ اِذًا لاَّتَّخَذُوکَ خَلِیلاً…»(3) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از این آیه، این بوده است که منافقین به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) فشار می آورده اند، تا آن حضرت او را به خلافت و جانشینی بعد از خود نصب نکند [و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از آنان هراس داشت و از جبرییل اجازه ی تاخیر می گرفت، تا این که خداوند فرمود: «وَ اِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر خمّ، ابلاغ رسالت کرد] سپس گوید: «وَ اِذًا لاَّتَّخَذُوکَ خَلِیلاً» یعنی منافقین در صورتی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راضی

ص: 730


1- 1262.. و فیه باسناده الی النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: و من قرا القرآن و لم یعمل به حشره الله(عزوجل) یوم القیمة اعمی، فیقول: «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی اَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً قالَ کَذلِکَ اَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی» فیؤمر به الی النار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 197]
2- 1263.. فی کتاب الخصال عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل و فیه یقول(علیه السلام): اشد العمی من عمی عن فضلنا او ناصبنا العداوة بلا ذنب سبق الیه منا، الا انا دعوناه الی الحق، و دعاه من سوانا الی الفتنة و الدنیا، فاتاهما و نصب البراءة منا و العداوة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 195]
3- 1264.. سوره ی اسراء، آیه ی 73.

می شدند، که شخصی غیر از امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به جای خود نصب نماید، و در آن صورت او را خلیل و دوست خود می گرفتند!(1) حضرت رضا(علیه السلام) در مجلس مامون درباره ی عصمت پیامبران(علیهم السلام) فرمود:

آیاتی مانند: «عَفَا اللّهُ عَنکَ لِمَ…» و «لَئِنْ اَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ…» و «وَ لَوْلاَ اَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ اِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلاً» از باب: «اِیَّاکِ اَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةِ» است که در فارسی گفته می شود: «من به در می زنم تا دیوار بشنود: و ظاهر خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و لکن مقصود امّت او می باشند.(2) و در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت به ابی یعفور فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که مکّه را فتح نمود، بُت های قریش را از مسجدالحرام بیرون ریخت، و قریش، بُتی در مروه داشتند، و از آن حضرت خواستند که آن را رها نماید، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حیا نمود و خواست که آن را رها کند، و سپس دستور داد که آن را نیز بشکنند، پس این آیه نازل شد: «وَ لَوْلاَ اَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ اِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلاً.»(3)

ص: 731


1- 1265.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و اِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ قال: یعنی امیرالمؤمنین و اذا لاتخذوک خلیلا ای صدیقا لو اقمت غیره. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 197، ح 359]
2- 1266.. فی عیون الاخبار فی باب ذکر مجلس الرّضا(علیه السلام) عند المامون فی عصمة الانبیاء علیهم السّلام حدیث طویل یقول فیه المامون للرضا(علیه السلام): فاخبرنی عن قول الله تعالی: «عَفَا اللهُ عَنْکَ لِمَ اَذِنْتَ لَهُمْ» قال الرّضا(علیه السلام): هذا مما نزل بایاک اعنی و اسمعی یا جاره خاطب الله تعالی بذلک نبیه(صلی الله علیه و آله) و اراد به امته، و کذلک قوله(عزوجل): «لَئِنْ اَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» و قوله تعالی: و لَوْ لا اَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ اِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلًا قال: صدقت یا بن رسول الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 197، ح 360]
3- 1267.. فی تفسیر العیّاشی عن ابی یعقوب عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله: «وَ لَوْ لا اَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ اِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلًا» قال: لما کان یوم الفتح اخرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) اصناما من المسجد و کان منها صنم علی المروة، و طلبت الیه قریش ان یترکه، و کان مستحیا فهم بترکه، ثم امر بکسره فنزلت هذه الآیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 198، ح 364]

عبدالله بن عثمان بجلی نقل نموده که ابوبکر و عمر، و دخترانشان عایشه و حفصه، نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جمع شدند و درباره ی علی(علیه السلام) با آن حضرت سخن گفتند [تا بلکه او را جانشین خود قرار ندهد] و عادت آن حضرت این بود که با آنان ملایمت و نرمی نشان می داد، و سخن آنان را ردّ نمی کرد، پس این آیه نازل شد: «وَ لَوْلاَ اَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ اِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلاً…»(1) مولّف گوید:

خلاصه روایات این بخش بیان شد، و تفصیل بیشتر در روایت مفصّلی است که در تفسیر عیّاشی در ذیل آیه «سُنَّةَ مَنْ قَدْ اَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا…» از امام باقر و یا امام صادق(علیهما السلام) نقل شده است.(2)

ص: 732


1- 1268.. عن عبد الله بن عثمان البجلی عن رجل ان النّبی(صلی الله علیه و آله) اجتمعا عنده و ابنتیهما فتکلموا فی علی و کان من النّبی(صلی الله علیه و آله) ان یلین لهما فی بعض القول، فانزل الله: «لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ اِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلًا اِذاً لَاَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنا نَصِیراً» ثم لا تجد لک مثل علی ولیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 198، ح 366]
2- 1269.. فی تفسیر العیّاشی عن بعض اصحابنا عن احد هما(علیه السلام) قال: ان الله قضی الاختلاف علی خلقه و کان امرا قد قضاه فی حکمه کما قضی علی الامم من قبلکم، و هی السنن و الامثال تجری علی الناس فجرت علینا کما جرت علی الذین من قبلنا و قول الله حق، قال الله تبارک و تعالی لمحمّد(صلی الله علیه و آله): سُنَّةَ مَنْ قَدْ اَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِیلًا «فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ اِلَّا مِثْلَ اَیَّامِ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا اِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ» و قال: لا تبدیل لقول الله و قد قضی الله علی موسی و هو مع قومه یریهم الآیات و العبر ثم مروا علی قوم یعبدون اصناما «قالُوا یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا اِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ اِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» فاستخلف موسی هارون فنصبوا عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا اِلهُکُمْ وَ اِلهُ مُوسی و ترکوا هارون، فقال: «یا قَوْمِ اِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ اِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِی وَ اَطِیعُوا اَمْرِی، قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عاکِفِینَ حَتَّی یَرْجِعَ اِلَیْنا مُوسی» فضرب لکم امثالهم و بین لکم کیف صنع بهم. و قال: ان نبی الله(صلی الله علیه و آله) لم یقبض حتّی اعلم الناس امر علی(علیه السلام) فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه و قال: انه منی بمنزلة هارون من موسی غیر انه لا نبی بعدی، و کان صاحب رایة رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی المواطن کلها، و کان معه فی المسجد یدخل علی کل حال، و کان اوّل الناس ایمانا به فلما قبض نبی الله(صلی الله علیه و آله) کان الذی کان لما قضی من الاختلاف، و عمد عمر فبایع ابا بکر و لم یدفن رسول الله(صلی الله علیه و آله) بعد، فلما رای ذلک علی(علیه السلام) و رای الناس قد بایعوا ابا بکر، خشی ان یفتتن الناس، ففرغ الی کتاب الله و اخذ بجمعه فی مصحف، فارسل ابو بکر الیه ان تعال فبایع، فقال علی: لا اخرج حتّی اجمع القرآن، فارسل الیه مرة اخری فقال: لا اخرج حتّی افرغ، فارسل الیه الثالثة ابن عم له یقال له قنفذ فقامت فاطمة بنت رسول الله(صلی الله علیه و آله) تحوّل بینه و بین علی(علیه السلام) فضربها فانطلق قبله و لیس معه علی(علیه السلام) فخشی ان یجمع علی الناس، فامر بحطب فجعل حوالی بیته ثم انطلق عمر بنار فاراد ان یحرق علی علی بیته و علی فاطمة و الحسن و الحسین صلوات الله علیهم، فلما رای ذلک خرج فبایع کارها غیر طائع. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 199، ح 368]

«اَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ اِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ اِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا»(1) از امام صادق(علیه السلام) سوال شد، برای چه نماز مغرب سه رکعت است، و در سفر و وطن تغییری نمی کند، و بعد از آن، نماز عشا چهار رکعت است [و در سفر شکسته می شود]؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند متعال همه ی نمازها [ی شبانه روزی] را دو رکعت دو رکعت قرار داد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در وطن دو رکعت بر آن ها افزود، جز مغرب و صبح، که چون ولادت فاطمه[[3]] را به او بشارت دادند به شکرانه این مولود یک رکعت بر نماز مغرب

ص: 733


1- 1270.. سوره ی اسراء، آیه ی 78.

افزود و چون حسن و حسین(علیهما السلام) به دنیا آمدند به شکرانه آن دو فرزند، دو رکعت بر نمازها افزود و نماز مغرب را در سفر و وطن سه رکعت قرار داد و فرمود:

«لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ». [و نماز صبح به حال خود ماند.](1) زراره گوید:

از امام باقر(علیه السلام) درباره ی نمازهایی که خداوند واجب نموده سوال نمودم؟ فرمود:

خداوند پنج نماز در شبانه روز واجب نموده است. گفتم: آیا آن ها را در کتاب خود نام برده و بیان نموده است؟ فرمود: آری، خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) فرموده:

«اَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ اِلی غَسَقِ اللَّیْلِ» و دلوک شمس، زوال شمس است، و بین دلوک شمس تا غَسَق لیل چهار نماز را نام برده و تعیین نموده است، و غَسَقِ لیل نصف شب می باشد و سپس فرموده است: «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ اِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» و این [نماز صبح و] نماز پنجمی می باشد.(2)

ص: 734


1- 1271.. فی من لا یحضره الفقیه سئل الصادق(علیه السلام): لم صارت المغرب ثلث رکعات و اربعا بعدها لیس فیها تقصیر فی حضر و لا سفر؟ فقال: ان الله تبارک و تعالی انزل علی نبیه(صلی الله علیه و آله) کل صلوة رکعتین، فاضاف الیها رسول الله(صلی الله علیه و آله): لکل صلوة رکعتین فی الحضر، و قصر فیها فی السفر، الا المغرب و الغداة، فلما صلی(علیه السلام) المغرب بلغه مولد فاطمة علیها السّلام فاضاف الیها رکعة شکرا لله(عزوجل)، فلما ان ولد الحسن(علیه السلام) اضاف الیها رکعتین شکرا لله(عزوجل)، فلما ان ولد الحسین(علیه السلام) اضاف الیها رکعتین شکرا لله(عزوجل)، فقال: «لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ» فترکها علی حالها فی السفر و الحضر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 201، ح 375]
2- 1272.. فی تهذیب الاحکام احمد بن محمّد بن عیسی عن حماد عن حریز عن زرارة عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سالته عما فرض الله من الصلوة، فقال: خمس صلوات فی اللیل و النهار، فقلت: هل سماهن الله و بینهن فی کتابه؟ فقال: نعم، قال الله(عزوجل) لنبیه(صلی الله علیه و آله): اَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ اِلی غَسَقِ اللَّیْلِ و دلوکها زوالها، ففی ما بین دلوک الشمس الی غسق اللیل اربع صلوات سماهن و بینهن و وقتهن، و غسق اللیل انتصافه، ثم قال: «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ اِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» فهذه الخامسة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 200، ح 370]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اوّل وقت نماز عشا، ذهاب حمره یعنی برطرف شدن سرخی [بعد از غروب خورشید] است، و آخر وقت آن غَسَقِ لیل یعنی نصف شب است.(1) اسحاق بن عمّار گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: بهترین وقت نماز صبح کدام است؟ فرمود: هنگام طلوع فجر. چرا که خداوند می فرماید: «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ اِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا» یعنی نماز فجر، که ملائکه ی شب و ملائکه ی روز شاهد آن هستند، و هنگامی که بنده، نماز صبح را هنگام طلوع فجر بخواند، دو مرتبه برای او نوشته می شود، چرا که ملائکه ی شب و ملائکه ی روز آن را می نویسند.(2) امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) فرمودند:

«غَسَق اللیل» نصف شب است، و منادی خداوند چون نصف شب می رسد، صدا می زند: هر کس تا این ساعت به خواب رفته و نماز عشای خود را نخوانده، چشمان او به خواب نرود…(3)

ص: 735


1- 1273.. فی من لا یحضره الفقیه، و روی بکر بن محمّد عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال: و اوّل وقت العشاء الآخرة ذهاب الحمرة، و آخر وقتها الی غسق اللیل یعنی نصف اللیل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 200، ح 371]
2- 1274.. علی بن محمّد عن سهل بن زیاد عن احمد بن محمّد بن ابی نصر عن عبد الرّحمن بن سالم عن اسحق بن عمار قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): اخبرنی بافضل المواقیت فی صلوة الفجر، فقال: مع طلوع الفجر ان الله یقول: «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ اِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» یعنی صلوة الفجر تشهده ملائکة اللیل و ملائکة النهار، فاذا صلی العبد الصبح مع طلوع الفجر اثبتت له مرتین، اثبتها ملائکة اللیل و ملائکة النهار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 201]
3- 1275.. فی تفسیر العیّاشی عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام) عن قوله: «اَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ اِلی غَسَقِ اللَّیْلِ» قال: جمعت الصلوات کلهن و دلوک الشمس زوالها، و غسق اللیل انتصافه، و قال: انه ینادی مناد من السماء کل لیلة اذا انتصف اللیل: من رقد عن صلوة العشاء الی هذه الساعة فلا نامت عیناه، «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ» قال: صلوة الصبح، و امّا قوله: «کانَ مَشْهُوداً» قال: تحضره ملائکة اللیل و النهار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 201، ح 376]

یزید بن خلیفه گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: عمر بن حنظله از ناحیه شما خبر از اوقات نمازها داد؟ فرمود: او بر ما دروغ نمی بندد. گفتم: او گفت: شما فرموده اید: «نخستین نمازی که خداوند بر پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) واجب نمود، نماز ظهر بود، که خداوند می فرماید:

«اَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ اِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ» و چون زوال شمس شود تو باید همه چیز را رها کنی و نماز ظهر را بخوانی و سپس فرصت داری، تا سایه شاخص به مثل آن برسد، و این آخر وقت [فضیلت] ظهر است، و پس از آن وقت [فضیلت] عصر می رسد، و آن ادامه دارد تا سایه شاخص دو برابر شاخص شود، و آن مساء خواهد بود». امام صادق(علیه السلام) فرمود: او راست گفته است.(1) «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی اَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا»(2)

ص: 736


1- 1276.. فی الکافی علی بن ابراهیم عن محمّد بن عیسی عن یونس عن یزید ابن خلیفة قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): ان عمر بن حنظلة اتانا عنک بوقت، فقال ابو عبد الله: اذا لا یکذب علینا، قلت: ذکر انک قلت: اوّل صلوة افترضها الله علی نبیه(صلی الله علیه و آله) الظهر، و هو قول الله(عزوجل): «اَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ اِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ» فاذا زالت الشمس لم یمنعک الا سبحتک ثم لا تزال فی وقت الی ان یصیر الظل قامة و هو آخر الوقت، فاذا صار الظل قامة دخل وقت العصر فلم تزل فی وقت حتّی یصیر الظل قامتین، و ذلک المساء، فقال: صدق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 200]
2- 1277.. سوره ی اسراء، آیه ی 79.

عمّار ساباطی گوید:

ما نزد امام صادق(علیه السلام) در منی نشسته بودیم، شخصی به آن حضرت گفت: نظر شما درباره ی نوافل چیست؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: واجب است. پس ما و آن سوال کننده وحشت کردیم، و امام صادق(علیه السلام) فرمود: مقصود من واجب بودن نوافل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، چنان که خداوند می فرماید: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ.»(1) از وصیّت هایی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) نمود این بود که فرمود:

یا علی! برای مومن در دنیا سه شادی وجود دارد: 1. ملاقات با اخوان و برادران دینی؛ 2. هنگام افطار روزه؛ 3. هنگام تهجّد و شب بیداری آخر شب.(2) مردی نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! من از نماز شب محروم شدم؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: تو مردی هستی که گناهان تو، تو را بسته است.(3) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

بسا کسی یک دروغ می گوید و از نماز شب محروم می شود، و چون از نماز شب

ص: 737


1- 1278.. فی تهذیب الاحکام محمّد بن احمد بن یحیی عن الحسن بن علی بن عبد الله عن ابن فضال عن مروان عن عمار الساباطی قال: کنا جلوسا عند ابی عبد الله(علیه السلام) بمنی، فقال له رجل: ما تقول فی النوافل؟ فقال: فریضة، قال: ففزعنا و فزع الرجل فقال ابو عبد الله(علیه السلام): انما اعنی صلوة اللیل علی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، ان الله(عزوجل) یقول: وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 204، ح 382]
2- 1279.. فی کتاب الخصال فیما اوصی به النّبی(صلی الله علیه و آله) علیا(علیه السلام): یا علی ثلاث فرحات للمؤمن فی الدنیا: لقاء الاخوان و الافطار من الصیام، و التهجد فی آخر اللیل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 204]
3- 1280.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی علی بن النعمان عن بعض رجاله قال: جاء رجل الی امیرالمؤمنین(علیه السلام) فقال: یا امیرالمؤمنین انی قد حرمت الصلوة باللیل قال: فقال امیرالمؤمنین: انت رجل قد قیدتک ذنوبک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 204، ح 384]

محروم می شود، از رزق نیز محروم می شود.(1) و نیز فرمود:

بر شما باد به نماز شب، چرا که نماز شب، سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و شیوه ی صالحین قبل، و دور کننده ی بیماری از اجساد شماست.(2) و نیز فرمود:

نماز شب صورت ها را نورانی، و شب را معطّر، و رزق را، می رساند.(3) از امام زین العابدین(علیه السلام) سوال شد:

برای چه افراد متهجّد و شب زنده دار، دارای صورت های نورانی هستند؟! امام(علیه السلام) فرمود:

به خاطر این که، با خدای خود خلوت می کنند، و خداوند لباسی از نور خود به آنان می پوشاند.(4) سماعه گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی شفاعت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در قیامت سوال کردم. حضرت(علیه السلام) فرمود:

ص: 738


1- 1281.. و باسناده الی الحسین بن الحسن الکندی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الرجل لیکذب الکذبة فیحرم بها صلوة اللیل، فاذا حرم صلوة اللیل حرم بها الرزق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 204]
2- 1282.. و باسناده الی آدم بن اسحق عن بعض اصحابه عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: علیکم بصلوة اللیل فانها سنة نبیکم، و داب الصالحین قبلکم، و مطردة الداء عن اجسادکم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 204، ح 386]
3- 1283.. و قال ابو عبد الله(علیه السلام): صلوة اللیل تبیض الوجوه، و صلوة اللیل تطیب اللیل و صلوة اللیل تجلب الرزق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 204، ح 387]
4- 1284.. و باسناده الی اسمعیل بن موسی عن جعفر عن اخیه علی بن موسی الرّضا عن ابیه عن جده: قال: سئل علی بن الحسین(علیهما السلام): ما بال المتهجدین باللیل من احسن الناس وجها؟ قال: لانهم خلوا بالله فکساهم الله من نوره. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 204]

روز قیامت مردم، از عرق [و گرما] به تنگ می آیند، و می گویند: ما را نزد آدم ببرید تا برای ما شفاعت کند. پس نزد آدم می آیند، و می گویند: «برای ما در پیشگاه خداوند شفاعت کن» آدم می گوید: مرا خطا و گناهی است، بر شما باد به نوح.

پس نزد نوح می روند و او نیز آنان را به پیامبر بعد از خود محوّل می کند. و هر پیامبری آنان را به پیامبر بعد از خود محوّل می نماید، تا این که نزد عیسی می آیند و او نیز می گوید: بر شما باد به محمّد رسول الله (صلی الله علیه و آله و علی جمیع الانبیاء) و چون به آن حضرت پناهنده می شوند و از او درخواست شفاعت می نمایند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را به درب بهشت می آورد، و مقابل باب الرّحمن می ایستد، و سپس به خاک می افتد، و سجده می کند، و خدا داند که سجده ی او چه قدر طولانی می شود تا این که خداوند به او می فرماید: «سر از سجده بردار، و شفاعت کن، تا شفاعت تو پذیرفته شود و سوال کن، تا به تو عطا شود» و این معنای سخن خداوند است که می فرماید» «عَسَی اَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا».(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: از رسول خدا شنیدم که می فرمود:

هنگامی که مردم در قیامت محشور می شوند، منادی پروردگار ندا می کند:

ص: 739


1- 1285.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن الحسن بن محبوب عن زرعة عن سماعة عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن شفاعة النّبی(صلی الله علیه و آله) یوم القیمة؟ فقال: یلجم الناس یوم القیمة العرق، فیقولون: انطلقوا بنا الی آدم یشفع لنا فیاتون آدم فیقولون: اشفع لنا عند ربک، فیقول: ان لی ذنبا و خطیئة فعلیکم بنوح فیاتون نوحا فیردهم الی من یلیه، و یردهم کل نبی الی من یلیه حتّی ینتهوا الی عیسی، فیقول: علیکم بمحمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و علی جمیع الانبیاء، فیعرضون انفسهم علیه، و یسالونه فیقول: انطلقوا، فینطلق بهم الی باب الجنة، و یستقبل باب الرحمن و یخر ساجدا، فیمکث ما شاء الله فیقول: ارفع راسک و اشفع تشفع، و سل تعط، و ذلک قوله تعالی: «عَسی اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 206، ح 392]

«یا رسول الله! خداوند -- جلّ اسمه -- تو را ایمن نموده [و اجازه داده] که تو پاداش دوستان خود، و دوستان اهل بیت خود [که به خاطر تو آنان را دوست می داشته اند، و به خاطر تو با دشمنانشان دشمن بوده اند] را بدهی، پس تو هر گونه که می خواهی به آنان پاداش بده» و من می گویم: «پروردگارا! پاداش آنان بهشت باشد» پس ندا می رسد: «هر گونه تو می خواهی آنان را در بهشت جایگزین کن» و این همان مقام محمودی است که به من وعده داده شده است.(1) انس بن مالک گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدم که نزد امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) آمد، و این آیه را تلاوت نمود: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی اَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا»، سپس فرمود: یا علی! پروردگار(عزوجل) مرا نسبت به اهل توحید از امّتم مالک شفاعت نمود و مرا ممنوع کرد که از دشمنان تو و از دشمنان فرزندان تو بعد از من شفاعت کنم.(2) شیخ مفید در کتاب «روضة الواعظین» از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که من به مقام محمود [یعنی مقام شفاعت] برسم، از خدای خود برای

ص: 740


1- 1286.. فی امالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده قال: قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): سمعت النّبی(صلی الله علیه و آله) یقول: اذا حشر الناس یوم القیمة نادی مناد: یا رسول الله ان الله جل اسمه قد امنک من مجاراة محبیک و محبی اهل بیتک الموالین لهم فیک و المعادین لهم فیک، فکافهم بما شئت، فاقول: یا رب الجنة فانادی بوئهم منها حیث شئت، فذلک المقام المحمود الذی وعدت به. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 207، ح 396]
2- 1287.. و باسناده الی انس بن مالک، قال: رایت رسول الله(صلی الله علیه و آله) مقبلا علی علی بن ابی طالب صلوات الله علیه و هو یتلو هذه الایة: «فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً» فقال: یا علی ان ربی(عزوجل) ملکنی بالشفاعة فی اهل التوحید من امتی، و حظر ذلک عمن ناصبک او ناصب ولدک من بعدک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 207، ح 397]

اهل کبائر از امّتم، درخواست شفاعت می کنم، و خداوند به من، برای آنان اجازه ی شفاعت خواهد داد، و به خدا سوگند، من برای کسانی که به ذریّه من آزار نموده اند، درخواست شفاعت نخواهم نمود.(1) شیخ صدوق در کتاب «اعتقادات امامیّه» گوید:

اعتقاد امامیّه درباره ی شفاعت این است که شفاعت مربوط به گنه کاران از شیعه است، چه گناه آنان کبیره باشد، و چه صغیره… تا این که گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر کس ایمان به شفاعت من نداشته باشد، خداوند شفاعت من را به او نرساند… و شفاعت حقّ پیامبران و اوصیای آنان است، و در بین مومنین نیز کسانی هستند که، حقّ دارند، به اندازه ی قبیله ربیعه و مضرّ [که دو قبیله بزرگ عرب بوده اند] شفاعت کنند، و آن که کم ترین مرتبه شفاعت را دارد، شفاعت سی هزار نفر را می کند…(2) «رَّبِّ اَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ اَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا»(3) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه، روز فتح مکّه نازل شد، و هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواست وارد مکّه شود، خداوند به او فرمود: ای محمّد! بگو: «اَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ…»(4)

ص: 741


1- 1288.. فی روضة الواعظین للمفید (ره) قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اذا قمت المقام المحمود تشفعت فی اصحاب الکبائر من امتی فیشفعنی الله فیهم، و الله لا تشفعت فیمن اذی ذریتی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 207، ح 398]
2- 1289.. کتاب واجبات اسلام، ص 56، از کتاب اعتقادات امامیّه.
3- 1290.. سوره ی اسراء، آیه ی 80.
4- 1291.. فی تفسیر علی بن ابراهیم «وَ قُلْ رَبِّ اَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ اَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً» فانها نزلت یوم فتح مکة، لما اراد رسول الله(صلی الله علیه و آله) دخولها انزل الله: «قل یا محمّد اَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ» الآیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 212]

ابراهیم بن نعیم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«هر گاه از وارد شدن بر جایی هراس داشتی بگو: «رَّبِّ اَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ اَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا»، و هنگامی که آن چه می ترسیدی را مشاهده کردی، آیة الکرسی را قرائت کن.»(1) «وَ قُلْ جَاء الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ اِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا»(2) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

هنگامی که قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) قیام نماید، دولت های باطل از بین خواهند رفت.(3) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خطبه غدیر فرمود:

«مَعَاشِرَ النَّاسِ لَا تَضِلُّوا عَنْهُ…» یعنی ای مردم! از طریق علی گم راه نشوید، و از او فرار ننمایید، و ولایت او را انکار نکنید، علی کسی است که مردم را به راه حق هدایت می کند، و به حق عمل می نماید، و باطل را از بین می برد، و از آن نهی می نماید.(4)

ص: 742


1- 1292.. فی محاسن البرقی عنه عن ابی عبد الله عن حماد عن حریز عن ابراهیم بن نعیم عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: اذا دخلت مدخلا تخافه فاقرا هذه الایة «رَبِّ اَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ اَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً» فاذا عاینت الذی تخافه فاقرا آیة الکرسی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 212]
2- 1293.. سوره ی اسراء، آیه ی 81.
3- 1294.. فی روضة الکافی علی بن محمّد عن علی بن العبّاس عن الحسن بن عبدالرّحمن عن عاصم بن حمید عن ابی حمزة عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ قال: اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 212، ح 407]
4- 1295.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی; باسناده الی محمّد بن علی الباقر(علیه السلام) حدیث طویل یذکر فیه خطبة الرسول(صلی الله علیه و آله) یوم الغدیر و فیها: معاشر الناس لا تضلوا عنه و لا تنفروا منه، و لا تستنکفوا من ولایته، فهو الذی یهدی الی الحق و یعمل به، و یزهق الباطل و ینهی عنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 212، ح 408]

عبد الله بن مسعود گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داخل مکّه شد، در حالی که سیصد و شصت بُت اطراف کعبه بود، پس با چوبی که در دست داشت شروع کرد، و بر آن ها کوبید و فرمود:

«جَاء الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ اِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا.»(1) حکیمه خاتون عمّه حضرت عسکری(علیه السلام) گوید:

مهدی؟عج؟ چون به دنیا آمد، نظیف و پاکیزه بود، و نیازی به ختنه و امثال آن نداشت، و بر بازوی راست او نوشته شده بود: «جَاء الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ اِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا»(2) «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ اَلَّا خَسَارًا»(3) امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:

شفای حتمی، در علم قرآن است، چرا که خداوند می فرماید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء…» و قرآن شفای دردهای مردم، و رحمت برای اهل قرآن است، و هیچ شک و شبهه ای در آن نیست، و اهل قرآن ائمّه ی هدایت کننده ای هستند، چنان که خداوند درباره آنان می فرماید: «ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا.»(4)و(5)

ص: 743


1- 1296.. فی مجمع البیان قال ابن مسعود: دخل رسول الله(صلی الله علیه و آله) مکة و حول البیت ثلثمائة و ستون صنما، فجعل یطعنها بعود فی یده، و یقول: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 212، ح 409]
2- 1297.. فی الخرائج و الجرائح عن حکیمة خبر طویل و فیه و لما ولد القائم(علیه السلام) کان نظیفا مفروغا منه، و علی ذراعه الایمن مکتوب: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 213، ح 410]
3- 1298.. سوره ی اسراء، آیه ی 82.
4- 1299.. سوره ی فاطر، آیه 32.
5- 1300.. فی تفسیر العیّاشی عن مسعدة بن صدقة عن ابی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): و انما الشفاء فی علم القرآن لقوله وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ للناس و رحمة لاهله لا شک فیه و لا مریة، و اهله ائمة الهدی الذین قال الله: «ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 213، ح 412]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

جبرییل آیه فوق را، این چنین بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل نمود: «وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ آل محمّد حقّهم اِلَّا خَساراً» یعنی ما قرآن را برای مومنین شفا و رحمت نازل کردیم، و این قرآن برای ظالمین به حقّ آل محمّد (صلوات الله علیهم)، جز خسران نخواهد بود.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

احدی از مومنین بیمار نمی شود، جز آن که اگر با اخلاص نیّت، محلّ درد را مسح کند، و این آیه را بخواند «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء…» حتماً شفا خواهد یافت، هر گونه بیماری که داشته باشد، چرا که خداوند می فرماید:

«شِفَاء وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ.»(2) امام صادق(علیه السلام) به عبد الله بن سنان فرمود:

ای عبد الله بن سنان! اشکالی در رُقیة و عُوذة و نَشرة [یعنی چیزهایی مانند دو سوره ی آخر قرآن و حرزها و دعاها، که خواندن آن ها نجات از ترس و جنون و…

ص: 744


1- 1301.. عن محمّد بن ابی حمزة رفعه الی ابی جعفر(علیه السلام) قال: نزل جبرییل علی محمّد(صلی الله علیه و آله) و لا یزید الظالمین آل محمّد حقهم الا خسارا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 213، ح 414]
2- 1302.. فی کتاب طب الائمة قال ابو عبد الله(علیه السلام): ما اشتکی احد من المؤمنین شکایة قط و قال باخلاص نیة -- و مسح موضع العلة -- : «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ اِلَّا خَساراً» الا عوفی من تلک العلة ایة علة کانت و مصداق ذلک فی الآیة حیث یقول: «شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 213]

می باشد] نیست، اگر از قرآن باشد، و کسی را که قرآن شفا ندهد، شفایی برای او نباشد، و آیا چیزی، برای شفا، موثّرتر از قرآن هست؟ مگر این نیست که خداوند می فرماید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ؟»(1) «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ اَهْدَی سَبِیلاً»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

نیّت افضل از عمل است، و شما آگاه باشید که نیّت [در حقیقت] عمل می باشد. سپس آیه فوق را تلاوت نمود و فرمود: مقصود از شاکله، نیّت است [یعنی هر کسی بر اساس نیّت عمل می کند، و پاداش داده می شود، از این رو تنها پروردگار شما خوب می داند، که چه کسی بیشتر و بهتر هدایت یافته است، چرا که او از نیّت ها و ضمائر مردم آگاه است.](3) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

علّت خلود دوزخیان در دوزخ، نیّت های آنان است، چرا که نیّت آنان این بوده که هر چه در دنیا بمانند، معصیت خدا را انجام بدهند، و علّت خلود اهل بهشت در بهشت نیز این است که نیّت آنان در دنیا این بوده، که هر چه در دنیا بمانند، اطاعت خدا را بکنند، و هر دو گروه به خاطر نیّت های شان در بهشت

ص: 745


1- 1303.. و باسناده الی عبد الله بن سنان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: یا ابن سنان لا باس بالرقیة و العوذة و النشرة اذا کانت من القرآن و من لم یشفه القرآن فلا شفاه الله و هل شی ء ابلغ فی هذه الاشیاء من القرآن الیس الله یقول: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 213]
2- 1304.. سوره ی اسراء، آیه ی 84.
3- 1305.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن ابیه عن القاسم بن محمّد عن المنقری عن سفیان بن عیینة عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: النیة افضل من العمل، الا و ان النیة هی العمل، ثم تلا قوله(عزوجل): قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ یعنی علی نیته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 214]

و دوزخ مخلّد و جاوید خواهند بود. سپس امام صادق(علیه السلام) این آیه را تلاوت نمود:

«قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ.»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی با سند خود از حضرت رضا(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که قیامت بر پا می شود، مومن مقابل پروردگار خود قرار می گیرد، و خداوند خود متولّی حسنات و حساب او خواهد بود، پس خداوند اعمال او را بر او عرضه می کند، و مومن در نامه عمل خود می نگرد، و نخستین چیزی که مشاهده می کند گناهان اوست، و [از خجالت] رنگ صورت او تغییر می نماید، و بندهای بدن او می لرزد، و وحشت می کند، و سپس حسنات و اعمال نیک خود را می بیند، و چشم او روشن، و روح او شاد می شود و سپس نگاه به پاداش ها و ثواب هایی که خداوند به او عطا نموده است می کند و بسیار شاد می گردد، و خداوند به ملائکه می فرماید: «نامه های دیگر او که عملی برای آن ها انجام نداده است را بیاورید» و چون می آورند و در آن ها نظر می کند، می گوید: «خدایا به عزّتت سوگند، من می دانم که چنین اعمالی را انجام نداده ام» و خداوند به او می فرماید:

«راست می گویی، و لکن تو این اعمال را نیّت کردی، و ما برای تو نوشتیم» سپس خداوند، پاداش آن اعمال را به او عطا می نماید.(2)

ص: 746


1- 1306.. علی بن ابراهیم عن ابیه عن القاسم بن محمّد عن المنقری عن احمد بن یونس عن ابی هاشم قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): انما خلد اهل النار فی النار لان نیاتهم کانت فی الدنیا ان لو خلدوا فیها ان یعصوا الله ابدا، و انما خلد اهل الجنة فی الجنة لان نیاتهم کانت فی الدنیا ان لو بقوا فیها ان یطیعوا الله ابدا، فبالنیات خلد هؤلاء و هؤلاء ثم تلا قوله تعالی: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 214، ح 418]
2- 1307.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و قوله(عزوجل): «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ» ای علی نیته «فَرَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ اَهْدی سَبِیلًا» فانه حدثنی ابی عن جعفر بن ابراهیم عن ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال: اذا کان یوم القیمة اوقف المؤمن بین یدیه، فیکون هو الذی یتولی حسناته فیعرض علیه عمله، فینظر فی صحیفته، فاول ما یری سیئاته فیتغیر لذلک لونه، و ترتعد فرائصه و تفزع نفسه، ثم یری حسناته فتقر عینه و تسر نفسه و تفرح روحه، ثم ینظر الی ما اعطاه الله من الثواب فیشتد فرحه، ثم یقول الله(عزوجل) للملائکة: هلموا بالصحف التی فیها الاعمال التی لم یعملوها، قال: فیقرءونها فیقولون: و عزتک انا لنعلم انا لم نعمل منها شیئا، فیقول: صدقتم نویتموها فکتبناها لکم، ثم یثابون علیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 215]

مولّف گوید:

از آیات قرآن و سخنان معصومین(علیهم السلام) استفاده می شود که اساس خیر و سعادت اخلاص نیّت است، و آن سخت ترین اعمال مومنین است، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: «تَخْلِیصُ النِّیَّةِ عَنِ الْفَسَادِ اَشَدُّ عَلَی الْعَامِلِینَ مِنْ طُولِ الْجِهَادِ [مِنْ طُولِ الْاجِتهَادِ.]» یعنی خالص کردن نیّت از فساد برای عمل کنندگان سخت تر از طولانی شدن جهاد [و یا سخت تر از سرتاسر کوشش هاست] و راهی برای اصلاح آن جز استمداد از خداوند و استعاذه ی به او نیست، از این رو پس از نیّت نماز، مستحّب است نمازگزار از شرّ شیطان به خدا پناه ببرد و بگوید: «اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» و بسیار روشن است که بدون خالص شدن نیّت هیچ عملی پذیرفته نیست! خداوند نیز در قرآن می فرماید:

«فَاعْبُدِ اللهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّینَ * اَلَا لِلهِ الدِّینُ الْخَالِصُ»(1)، و می فرماید: «وَ مَا اُمِرُوا اِلَّا لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاء… وَ ذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ»(2)، و می فرماید: «فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ اَحَدًا»(3)، و می فرماید:

«مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ

ص: 747


1- 1308.. سوره ی زمر، آیه ی 2 و 3.
2- 1309.. سوره ی بیّنة، آیه ی 5.
3- 1310.. سوره ی کهف، آیه ی 110.

فِی الْآخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ»(1)، و می فرماید: «مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا»(2). «اعاذنا الله من سوء النیّة بحقّ محمّد و آله صلوات الله علیهم اجمعین.»

سوره ی اسراء، آیات 85 تا 100

متن:

وَ یَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّی وَ ما اُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلَّا قَلیلًا وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذی اَوْحَیْنا اِلَیْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَیْنا وَکیلًا اِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ اِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیْكَ کَبیرًا قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْاِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی اَنْ یَاْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَاْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیرًا وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَاَبی اَکْثَرُ النَّاسِ اِلَّا کُفُورًا وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْاَرْضِ یَنْبُوعًا اَوْ تَکُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخیلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْاَنْهارَ خِلالَها تَفْجیرًا اَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفًا اَوْ تَاْتِیَ بِاللهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبیلًا اَوْ یَکُونَ لَكَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ اَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّكَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ اِلَّا بَشَرًا رَسُولًا وَ ما مَنَعَ النَّاسَ اَنْ یُؤْمِنُوا اِذْ جاءَهُمُ الْهُدی اِلَّا اَنْ قالُوا اَ بَعَثَ اللهُ بَشَرًا رَسُولًا قُلْ لَوْ کانَ فِی الْاَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکًا رَسُولًا قُلْ کَفی بِاللهِ شَهیدًا بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ اِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیرًا بَصیرًا وَ مَنْ یَهْدِ اللهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلی وُجُوهِهِمْ عُمْیًا وَ بُکْمًا وَ صُمًّا مَاْواهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعیرًا ذلِكَ جَزاؤُهُمْ بِاَنَّهُمْ کَفَرُوا بِآیاتِنا وَ قالُوا

ص: 748


1- 1311.. سوره ی شوری، آیه ی 20.
2- 1312.. سوره ی اسراء، آیه ی 18.

اَ اِذا کُنَّا عِظامًا وَ رُفاتًا اَ اِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدیدًا اَ وَ لَمْ یَرَوْا اَنَّ اللهَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ قادِرٌ عَلی اَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمْ اَجَلًا لا رَیْبَ فیهِ فَاَبَی الظَّالِمُونَ اِلَّا کُفُورًا قُلْ لَوْ اَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی اِذًا لَاَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْاِنْفاقِ وَ کانَ الْاِنْسانُ قَتُورًا

لغات:

«مُظاهر و ظَهیر» به معنای معین است، و از ظَهر می باشد، چرا که ظهیر، برای تقویت خود پشت به دیگری می دهد، تا او را کمک نماید. و «تصریف» به معنای تصییر و گرداندن است، و تصریف کلام، گرداندن کلام است در معانی مختلف، و «تفجیر» به معنای تشقیق و جدا کردن، و یا باز کردن است و «فَجر» را به این خاطر فجر گویند، که در آن وقت شکافی از نور بین تاریکی شب ایجاد می شود، و عمود شب شکاف پیدا می کند، چنان که «فجور» نیز خروج از صلاح به فساد است و فاجر در عمود حق شکاف ایجاد می نماید، و «ینبوع» یفعول است و به معنای محلّ جوشش آب می باشد، و «قبیل» به معنای کفیل است، و «قبلت قبالةً» یعنی کفلت کفالةً، و «تقبّل» به معنای تکفّل است، و بعضی گفته اند: از مقابله به معنای معاینه است، و «کلّما خبت» از خبو، به معنای سکون است، و مراد سکون نار از التهاب است، و «قتور» از قتر و تقتیر به معنای تضییق است و فعول وزن مبالغه است، و «قَتَر و تقتّر و اقتر و قتّر» سخت گرفتن در نفقه است.(1)

ترجمه:

و از تو درباره «روح» سوال می کنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکی

ص: 749


1- 1313.. مجمع البیان.

از دانش، به شما داده نشده است!» (85) و اگر بخواهیم، آن چه را بر تو وحی فرستاده ایم، از تو می گیریم سپس کسی را نمی یابی که در برابر ما، از تو دفاع کند… (86) مگر رحمت پروردگارت (شامل حالت گردد،) که فضل پروردگارت بر تو بزرگ بوده است! (87) بگو: «اگر انسان ها و پریان (جن و انس) اتّفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد هر چند یک دیگر را (در این کار) کمک کنند. (88) ما در این قرآن، برای مردم از هر چیز نمونه ای آوردیم (و همه معارف در آن جمع است) امّا بیشتر مردم (در برابر آن، از هر کاری) جز انکار، ابا داشتند! (89) و گفتند: «ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم تا این که چشمه جوشانی از این سرزمین (خشک و سوزان) برای ما خارج سازی… (90) یا باغی از نخل و انگور از آن تو باشد و نهرها در لابه لای آن جاری کنی… (91) یا قطعات (سنگ های) آسمان را -- آن چنان که می پنداری -- بر سر ما فرود آری یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاوری… (92) یا برای تو خانه ای پر نقش و نگار از طلا باشد یا به آسمان بالا روی حتّی اگر به آسمان روی، ایمان نمی آوریم مگر آن که نامه ای بر ما فرود آوری که آن را بخوانیم! «بگو:» منزّه است پروردگارم (از این سخنان بی معنی)! مگر من جز انسانی فرستاده خدا هستم؟! (93) تنها چیزی که بعد از آمدن هدایت مانع شد مردم ایمان بیاورند، این بود (که از روی نادانی و بی خبری) گفتند: «آیا خداوند بشری را بعنوان رسول فرستاده است؟!» (94) بگو: «(حتی) اگر در روی زمین فرشتگانی (زندگی می کردند، و) با آرامش گام برمی داشتند، ما فرشته ای را به عنوان رسول، بر آن ها می فرستادیم!» (چرا که رهنمای هر گروهی باید از جنس خودشان باشد). (95) بگو: «همین کافی است که خداوند، میان من و شما گواه باشد چرا که او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست! (96) هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعی اوست و هر کس را (به خاطر اعمالش) گم راه سازد، هادیان و سرپرستانی غیر خدا برای او نخواهی یافت و روز

ص: 750

قیامت، آن ها را بر صورتهای شان محشور می کنیم، در حالی که نابینا و گنگ و کرند جایگاهشان دوزخ است هر زمان آتش آن فرونشیند، شعله تازه ای بر آنان می افزاییم! (97) این کیفر آن هاست، به خاطر این که نسبت به آیات ما کافر شدند و گفتند: «آیا هنگامی که ما استخوانهای پوسیده و خاکهای پراکنده ای شدیم، بار دیگر آفرینش تازه ای خواهیم یافت؟!» (98) آیا نمی دانند خدایی که آسمان ها و زمین را آفریده، قادر است مثل آنان را بیافریند (و به زندگی جدید بازشان گرداند)؟ ! و برای آنان سرآمدی قطعی -- که شکّی در آن نیست -- قرار داده امّا ظالمان، جز کفر و انکار را پذیرا نیستند! (99)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ یَسْاَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّی وَ مَا اُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ اِلَّا قَلِیلاً»(1) ابو بصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

روح ملکی است بزرگ تر از جبرییل و میکائیل، و او همواره با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بوده و همواره با ائمّة(علیهم السلام) می باشد، و او از ملکوت است.(2) ابو بصیر نیز گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که درباره ی آیه فوق فرمود:

روح مخلوقی است بزرگ تر از جبرییل و میکائیل و او با احدی از پیامبران جز حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نبوده است، و او با ائمّة(علیهم السلام) نیز می باشد و آنان را تایید می نماید، و این گونه نیست که هر چه را طلب کند بیابد.(3)

ص: 751


1- 1314.. سوره ی اسراء، آیه ی 85.
2- 1315.. فی اصول الکافی علی بن ابراهیم عن محمّد بن عیسی عن یونس عن ابن مسکان عن ابی بصیر قال: سالت ابا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّی» قال: خلق اعظم من جبرییل و میکائیل، کان مع رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و هو مع الائمة و هو من الملکوت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 215، ح 423]
3- 1316.. علی عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن ابی ایوب الخزاز عن ابی بصیر قال: سمعت ابا عبد الله(علیه السلام) یقول: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّی» قال: خلق اعظم من جبرییل و میکائیل لم یکن مع احد، ممن مضی غیر محمّد(صلی الله علیه و آله)، و هو مع الائمة یسددهم، و لیس کلما طلب وجد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 215، ح 424]

زراره گوید:

از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سوال کردم، فرمود: روح مخلوقی از مخلوقات خداوند است، و اوست که [به امر الهی] هر چه را بخواهد در خلقت می افزاید.(1) حمران بن اعین گوید: امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) در تفسیر آیه «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ…» فرمودند:

خدای تبارک و تعالی، احد و صمد است، و صمد چیزی است که جوف ندارد، و روح خلقی از مخلوق خداست و آن بینایی و قوّت و تاییدی است که خداوند در قلوب مومنین و پیامبران قرار می دهد.(2) ابو بصیر گوید:

از امام باقر و یا امام صادق(علیهما السلام) درباره آیه «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ…» سوال کردم:

روح چیست؟ فرمود: همان چیزی است که در چهارپایان و مردم وجود دارد. گفتم:

آن چیست؟ فرمود: او از ملکوت [و مجردّات] و قدرت [الهی] است.(3)

ص: 752


1- 1317.. فی تفسیر العیّاشی عن زرارة قال سالت ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّی» قال: خلق من خلق الله، و انه یزید فی الخلق ما یشاء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 215، ح 425]
2- 1318.. حمران عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام) عن قوله: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ» قالا: ان الله تبارک و تعالی احد صمد، و الصمد الشی ء الذی لیس له جوف، فانما الروح خلق من خلقه بصر و قوة و تایید یجعله فی قلوب المؤمنین و الرسل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 216]
3- 1319.. عن ابی بصیر عن احدهما قال: سالته عن قوله: «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّی» ما الروح؟ قال: التی فی الدواب و الناس، قلت و ما هی؟ قال: هی من الملکوت من القدرة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 216، ح 428]

عبد الرّحمن بن حجّاج گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: برای چه هنگامی که روح از بدن خارج می شود، انسان احساس می نماید، و هنگامی که داخل می شود، احساس نمی کند؟ فرمود:

به خاطر این که بدن با روح رشد کرده است.(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که روح مامور شد، در بدن آدم داخل شود، کراهت پیدا کرد، پس خداوند او را امر کرد، تا با کراهت داخل شود، و با کراهت خارج گردد.(2) نوفلی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مومن هنگامی که می خوابد روح او به طرف آسمان حرکت می کند. پس من گفتم:

آیا روح مومن به آسمان صعود می کند؟ فرمود: آری. گفتم: آیا چیزی از آن در بدنش نمی ماند؟ فرمود: اگر چیزی از آن در بدنش نماند می میرد. گفتم: چگونه روح او از بندش خارج می شود؟ فرمود: آیا خورشید را نمی بینی که در جای خود قرار دارد و نور و شعاع او به زمین می تابد؟ روح مومن نیز چنین است، اصل آن در بدن است و حرکت و شعاع آن به طرف آسمان بالا می رود…(3)

ص: 753


1- 1320.. فی کتاب علل الشرائع اخبرنی علی بن حاتم قال: اخبرنا القاسم ابن محمّد قال: حدثنا حمدان بن الحسین عن الحسن بن الولید عن عمران الحجاج عن عبدالرّحمن عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قلت: لای علة اذا خرج الروح من الجسد و جد له مسا و حیث رکبت لم یعلم به؟ قال: لانه نما علیه البدن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 216، ح 431]
2- 1321.. فی قرب الاسناد للحمیری باسناده الی مسعدة بن زیاد قال: حدثنی جعفر بن محمّد عن ابیه ان روح آدم لما امرت ان تدخل فکرهته، فامرها ان تدخل کرها و تخرج کرها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 216، ح 430]
3- 1322.. فی امالی الصدوق (ره) باسناده الی النوفلی قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): ان المؤمن اذا نام خرجت من روحه حرکة ممدودة الی السماء فقلت له: و تصعد روح المؤمن الی السماء؟ قال: نعم، قلت: حتّی لا یبقی منه شی ء فی بدنه؟ قال لا، لو خرجت حتّی لا یبقی منه شی ء اذا لمات، قلت: فکیف تخرج؟ فقال: امّا تری الشمس فی السماء فی موضعها و ضوءها و شعاعها فی الارض، فکذلک الروح اصلها فی البدن و حرکتهما ممدودة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 218، ح 435]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

قوم یهود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی روح سوال کردند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّی وَ مَا اُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ اِلَّا قَلِیلاً» پس یهود گفتند: آیا ماییم که از دانش کمی برخورداریم؟ فرمود: بلکه همه مردم چنین اند. قوم یهود گفتند: این دو سخن قابل جمع نیست، چرا که شما از سویی می گویی: «وَ مَا اُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ اِلَّا قَلِیلاً» و باز می گویی مقصود، همه مردم هستند، در حالی که خداوند به تو قرآن داده، و به ما تورات داده، و درباره ی تورات می گویی: «وَ مَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا؟» پس خداوند این آیه را در پاسخ آنان نازل نمود «وَ لَوْ اَنَّمَا فِی الْاَرْضِ مِن شَجَرَةٍ اَقْلَامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ اَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ»(1)، سپس گوید: خداوند در این آیه می فرماید: «عِلْمُ اللهِ اَکْبَرُ مِنْ ذَلِکَ، وَ مَا اُوتِیتُمْ کَثِیرٌ فیکُمْ قَلِیلٌ عِنْدَ اللَّهِ». یعنی دانش شما در مقابل دانش خدا ناچیز است.(2)

ص: 754


1- 1323.. سوره ی لقمان، آیه ی 27.
2- 1324.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و قوله: «وَ لَوْ اَنَّ ما فِی الْاَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ اَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ اَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللهِ اِنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» و ذلک ان الیهود سالوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) عن الروح، فقال: «الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّی وَ ما اُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلَّا قَلِیلًا» قالوا: نحن خاصة؟ قال: بل الناس عامة، قالوا: فکیف یجتمع هذان یا محمّد تزعم انک لم تؤت من العلم الا قلیلا، و لقد اوتیت القرآن و اوتینا التوریة، و قد قرات: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ» و هی التوریة «فَقَدْ اُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» فانزل الله تبارک و تعالی: وَ لَوْ اَنَّ ما فِی الْاَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ اَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ اَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللهِ یقول: علم الله اکبر من ذلک و ما اوتیتم کثیرا فیکم قلیل عند الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 219، ح 437]

«وَ لَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی اَوْحَیْنَا اِلَیْکَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلاً»(1) حضرت رضا(علیه السلام) در سخنان خود با سلیمان مروزی [یکی از علمای فرقه مفوّضه] فرمود:

ای جاهل! آیا می گویی: علم ملازم با اراده است؟ سلیمان گفت: آری. فرمود: پس اگر خداوند چیزی را اراده نکند آن را نمی داند؟ سلیمان گفت: آری. فرمود: چه دلیلی داری که اراده ی خدا علم اوست؟ در حالی که خداوند بسا چیزی را می داند و اراده ی آن را هرگز نمی کند؟ چنان که به پیامبر خدا می فرماید: «وَ لَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی اَوْحَیْنَا اِلَیْکَ» در حالی که او می داند چگونه وحی خود را از پیامبرش بگیرد، و هرگز چنین کاری را نخواهد کرد؟ سلیمان گفت:

به خاطر این که خدا بعد از خلقت تغییری نمی دهد. حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

این سخن، سخن یهود است [که می گویند: «یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ»] و اگر این سخن صحیح باشد پس چگونه خداوند می فرماید: «ادْعُونِی اَسْتَجِبْ لَکُمْ»؟ سلیمان گفت: مقصود این است که خدا قادر بر اجابت دعاست. حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

آیا خدا به مردم وعده ای می دهد که نمی خواهد به آن عمل کند؟ در حالی که می فرماید: «یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ» و یا می فرماید: «یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ» و با این آیات چگونه تو می گویی: خدا پس از خلقت، از کار خود فارغ شده، و دخالتی در امور نمی کند؟! پس سلیمان مبهوت شد، و پاسخی نداد.(2)

ص: 755


1- 1325.. سوره ی اسراء، آیه ی 86.
2- 1326.. فی عیون الاخبار فی باب مجلس الرّضا(علیه السلام) مع سلیمان المروزی حدیث طویل و فیه قال الرّضا(علیه السلام): یا جاهل فاذا علم الشی ء فقد اراده، قال سلیمان: اجل قال: فاذا لم یرده لم یعلمه؟ قال سلیمان: اجل، قال: من این قلت ذاک و ما الدلیل ان ارادته علمه و قد یعلم مالا یریده ابدا؟ و ذلک قوله: و لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ فهو یعلم کیف یذهب و لا یذهب به ابدا؟ قال سلیمان لانه قد فرغ من الامر فلیس یزید فیه شیئا، قال الرّضا(علیه السلام): هذا قول الیهود فکیف قال: «ادْعُونِی اَسْتَجِبْ لَکُمْ»؟ قال سلیمان: انما عنی بذلک انه قادر علیه، قال: ا فیعد ما لا یفی به؟ فکیف قال: «یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ» و قال(عزوجل): «یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ» و قد فرغ من الامر؟ فلم یحر جوابا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 219، ح 440]

مولّف گوید: در روایت پیشین گذشت که این آیه از باب «اِیَّاکِ اَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةِ» می باشد.

«قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَی اَن یَاْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یَاْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا»(1) حضرت رضا(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در تفسیر حروف مقطّعه قرآن [مانند الم و المر و…] فرموده: خداوند متعال این قرآن را با همین حروفی که عرب به آن تکلّم می کند فرستاده است، [و می فرماید: شما اگر می توانید، با این حروفی که در اختیار دارید، با قرآن مقابله کنید، و همانند آن را بیاورید، و هرگز قدرت آن را ندارید، گرچه به هم دیگر کمک بدهید]. و می فرماید:

«قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَی اَن یَاْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یَاْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا.»(2)

ص: 756


1- 1327.. سوره ی اسراء، آیه ی 88.
2- 1328.. فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا(علیه السلام) من الاخبار بالتوحید حدیث طویل عن علی(علیه السلام) یذکر فیه تفسیر حروف المعجم و فی آخره قال(علیه السلام): ان الله تعالی نزل هذا القرآن بهذه الحروف التی یتداولها جمیع العرب ثم قال: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْاِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی اَنْ یَاْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَاْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 220]

در کتاب خرائج، -- ضمن بیان اَعلام زمان -- از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که: ابن ابی العوجا و سه نفر دیگر از دهریّه و منکرین خدا در مکّه کنار مقام ابراهیم(علیه السلام) با هم دیگر اتّفاق کردند که هر کدام با قرآن معارضه کنند، و یک چهارم قرآن را [با عبارات دیگری مطابق همان معنا] بیاورند، و در سال آینده کنار مقام ابراهیم(علیه السلام) اجتماع کنند، و چون یک سال گذشت، و آنان در کنار مقام ابراهیم جمع شدند، یکی از آنان گفت: «من چون آیه ی «وَ قِیلَ یَا اَرْضُ ابْلَعِی مَاءکِ وَ یَا سَمَاء اَقْلِعِی وَ غِیضَ الْمَاء وَ قُضِیَ الاَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»(1)، را دیدم، از معارضه و مقابله با قرآن صرف نظر کردم» و دیگری گفت» «من چون آیه ی «فَلَمَّا اسْتَیْاَسُواْ مِنْهُ خَلَصُواْ نَجِیًّا…»(2)، را دیدم، از مقابله با قرآن مایوس شدم» و همگی این مساله را پنهان می کردند، تا این که امام صادق(علیه السلام) به آنان برخورد نمود و روی مبارک به آن ها کرد و فرمود: «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَی اَن یَاْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یَاْتُونَ بِمِثْلِهِ…» پس آنان مبهوت و درمانده شدند، و پاسخی ندادند.(3) مولّف گوید: بحث اعجاز قرآن، و رسوایی کسانی که با قرآن مقابله کردند، و یا اعتراف به اعجاز و شیرینی آن نمودند در مقدّمه ی این تفسیر در جلد اوّل بیان شد، و در مقدّمه ی بیشتر تفاسیر دیگر نیز مانند تفسیر صافی و اطیب البیان و برهان و… بیان شده است.

ص: 757


1- 1329.. سوره ی هود، آیه ی 44.
2- 1330.. سوره ی یوسف، آیه ی 80.
3- 1331.. فی الخرائج و الجرائح فی اعلام ابی عبد الله(علیه السلام) ان ابن ابی العوجاء و ثلثة نفر من الدهریة اتفقوا علی ان یعارض کل واحد منهم ربع القرآن و کانوا بمکة، و عاهدوا علی ان یجیئوا بمعارضته فی العام القابل، فلما حال الحول و اجتمعوا فی مقام ابراهیم(علیه السلام) ایضا قال احدهم: انی لما رایت قوله: «یا اَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ اَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ» کففت عن المعارضة و قال الآخر: و کذا انا لما وجدت قوله: «فَلَمَّا اسْتَیْاَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا» ایست من المعارضة، و کانوا یسترون ذلک، اذ مر علیهم الصادق(علیه السلام) فالتفت الیهم و قرا علیهم: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْاِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی اَنْ یَاْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَاْتُونَ بِمِثْلِهِ» فبهتوا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 220، ح 444]

«وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَاَبَی اَکْثَرُ النَّاسِ اِلَّا کُفُورًا»(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: جبرییل آیه فوق را این گونه نازل نمود: «فَاَبَی اَکْثَرُ النَّاسِ بولایة علی(علیه السلام) اِلَّا کُفُورًا». یعنی ما در این قرآن همه حقایق را آوردیم، و بیشتر مردم نسبت به ولایت علی(علیه السلام) کفر ورزیدند.(2) «وَ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الاَرْضِ یَنبُوعًا * اَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخیلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْاَنْهارَ خِلالَها تَفْجیراً (91) اَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً اَوْ تَاْتِیَ بِاللهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبیلاً * اَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ اَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ اِلَّا بَشَراً رَسُولاً * وَ ما مَنَعَ النَّاسَ اَنْ یُؤْمِنُوا اِذْ جاءَهُمُ الْهُدی اِلَّا اَنْ قالُوا اَ بَعَثَ اللهُ بَشَراً رَسُولاً * قُلْ لَوْ کانَ فِی الْاَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکاً رَسُولاً * قُلْ کَفی بِاللهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ اِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیراً» (3) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: مقصود از «ینبوع» چشمه است؛ و مقصود از «جَنَّة» بستان و باغستان است؛ و مقصود از «اَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفًا» این است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرموده بود: «زود است که عذابی از آسمان بر شما فرود آید» چرا که خداوند می فرماید: «وَ اِن یَرَوْا کِسْفًا مِّنَ السَّمَاء سَاقِطًا یَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْکُومٌ» از این رو آنان از روی استهزاء درخواست آن عذاب را می کردند و مقصود از «قبیل» در «اَوْ تَاْتِیَ بِاللهِ وَ الْمَلآئِکَةِ قَبِیلاً» یعنی کثیراً و مقصود از «وَ لَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَّقْرَؤُهُ» این است که ما به تو ایمان نمی آوریم تا تو به آسمان بروی و نامه ای بیاوری که خداوند

ص: 758


1- 1332.. سوره ی اسراء، آیه ی 89.
2- 1333.. فی اصول الکافی احمد عن عبد العظیم عن محمّد بن الفضیل عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: نزل جبرییل(علیه السلام) بهذه الایة هکذا: «فَاَبی اَکْثَرُ النَّاسِ بولایة علی(علیه السلام) الا کفورا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 221]
3- سوزه اسراء آیات 90-96.

در آن نوشته باشد: «محمّد راست گو و صادق است و من او را فرستاده ام» و چهار نفر از ملائکه همراه نامه بیایند و شهادت بدهند که خداوند این نامه را نوشته است. و خداوند در پاسخ آنان فرمود: بگو: «سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ اَلَّا بَشَرًا رَّسُولاً.» (1) در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: علّت این که گفتند: «اَ بَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَّسُولاً» این بود که می گفتند: «اَجِنّه قبل از ما روی زمین زندگی می کردند، و خداوند پیامبری از ملائکه برای آنان فرستاد، و اگر خداوند برای ما پیامبری می خواهد بفرستد، باید ملکی از ملائکه را بفرستد.» از این رو خداوند می فرماید: «وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ اَن یُؤْمِنُواْ اِذْ جَاءهُمُ الْهُدَی اِلَّا اَن قَالُواْ اَ بَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَّسُولاً.» (2) در احتجاج و تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام) در سوره ی بقره ذیل آیه «اَمْ تُرِیدُونَ اَن تَسْاَلُواْ رَسُولَکُمْ کَمَا سُئِلَ مُوسَی مِن قَبْلُ» روایت مفصّلی نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روزی در کنار کعبه نشسته بود و جماعتی از قریش و بزرگان آن ها مانند: ولید بن مغیره ی

ص: 759


1- وفي رواية أبي الجارود عن ابی جعفر علیه السلام في قوله : «حتی تفجر لنا من الأرض ینبوعا» ای عینا، «آؤ تكون لک جنة» ای بستان «من نخيل وعنب فتفجرالأنهارخلالها تفجيرا» من تلك العيون «او تسقط السماء كما زعمت علينا کسفا» وذلک ان رسول الله صلی الله علیه واله قال: انه سيسقط من السماء لقوله « وان يروا کشفا السماء ساقطا یقولوا سحاب مرکوم قوله « او تأتي بالله والملائكة قبيلا» والقبيل الكثير «او يكون لك بيت من زخرف او ترقي في السماء ولن لرقیک حتی تنزل علينا کتابا نقرؤه » يقول: من الله الى عبد الله بن امية أن محمدا صادق، واني انا بعثته ويجيء معه اربعة من الملائكة يشهدون ان الله هوكتبه، فانزل الله: «قل سبحان ربی هل کنت إلا بشرا رسولا». [تفسير نورالثقلین، ج 3، ص 226، ح 448]
2- في تفسير العياشي عن عبد الحمید بن ابی الديلم عن ابی عبدالله علیه السلام «قالوا بعث الله بشرا رسولا» قالوا: ان الجن كانوا في الأرض قبلنا، فبعث الله اليهم ملكا، فلو اراد الله أن يبعث الينا لبعث ملكا من الملائكة، وهو قول الله: وما منع الناس أن يؤمنوا إذ جاءهم الهدی إلا أن قالوا بعث الله بشرا رسولا. [تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 227، ح 449]

مخزومی، و ابو البختری بن هشام، و ابو جهل بن هشام، و عاص بن وائل سهمی، و عبد الله بن ابی امیّة مخزومی و گروه زیادی از قریش نزد آن حضرت آمدند، در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای عدّه ای از اصحاب خود کتاب خدا را می خواند، و امر و نهی الهی را برای آنان بیان می کرد؛ پس مشرکین به هم دیگر گفتند:

«کار محمّد(صلی الله علیه و آله) بالا گرفته، بیایید تا او را سرزنش و محکوم کنیم، و رسالت او را ابطال نماییم، تا بین اصحاب خود سبک و ناچیز شود، بلکه دست از ادّعای باطل خود بردارد، پس اگر دست بردار نشد او را با شمشیر علاج نماییم». ابوجهل گفت: مسوولیّت سخن گفتن با او را چه کسی می پذیرد؟ پس عبد الله بن ابی امیّه مخزومی گفت: اگر بپذیرید من آماده هستم، و می توانم در مقابل او قرار بگیرم. ابوجهل گفت:

آری تو شایسته آن هستی، سپس نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند، و عبد الله بن ابی امیّه گفت:

«ای محمّد! تو ادّعای بزرگی کرده ای، و گمان کرده ای که فرستاده ی خدای ربّ العالمین هستی، در حالی که سزاوار نیست که خدای ربّ العالمین، و خالق همه خلق عالم، شخصی مانند تو را -- که بشری هستی همانند ما و همانند ما می خوری و می آشامی و در بازارها راه می روی -- رسول خود قرار بدهد، چرا که پادشاه روم و پادشاه فارس کسی را از طرف خود به جایی نمی فرستند، مگر آن که دارای مال زیاد و عظمت و قصر و خیام و عبید و خدّام باشد! و ربّ العالمین فوق این هاست، و این ها بندگان او هستند، و اگر تو پیامبر خدا می بودی، باید ملکی تو را تصدیق می کرد، و ما او را مشاهده می کردیم، بلکه اگر خدا می خواست، پیامبری برای ما بفرستد، ملکی از ملائکه را می فرستاد، نه بشری مانند تو را که همانند ما هستی، و تو ای محمّد! جز یک مرد مجنون و مسحوری نیستی و پیامبر خدا نمی باشی.» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا سخن تو کامل شد و یا

ص: 760

سخن دیگری داری؟… (1)

ص: 761


1- في كتاب الاحتجاج للطبرسي (ره) عن ابی محمد الحسن العسکری (علیه السلام) قال: قلت لابی، على بن محمد علیهم السلام : هل كان رسول الله (صلی الله علیه واله) يناظر اليهود والمشركين اذا عاتبوه ويحآاجهم ؟ قال: مرارا كثيرة ، أن رسول الله (صلی الله علیه واله) كان قاعدا ذات يوم بمكة بفضاء الكعبة اذاجتمع جماعة من رؤساء قريش، منهم الوليد بن المغيرة المخزومي، و ابوالبختری بن هشام و ابو جهل بن هشام والعاص بن وائل السهمي، وعبد الله بن امية المخزومي، وكان معهم جمع ممن يليهم كثير، ورسول الله صلى الله عليه وسلم في نفر من أصحابه يقرء عليهم كتاب الله ويؤدي اليهم عن الله امره ونهيه ، فقال المشركون بعضهم لبعض: لقد استفحم امرمحمد وعظم خطبه ، فتعالوا نبدا بتقريعه وتبكيته وتوبيخه والاحتجاج عليه، وابطال ما جاء به لیهون خطبه على اصحابه ، ويصغر قدره ، فلعله ينزع عما هو فيه من غيه وباطله وتمرده وطغيانه، فان انتهى والا عاملناه بالسيف الباتر. قال ابوجهل: فمن الذي پلی کلامه و مجادلته ؟ قال عبد الله بن امية المخزومي: انا الی ذلک، انما ترضانی له قرنا حسیبا و مجادلا كفيا؟ قال أبو جهل: بلی، فاتوه باجمعهم فابتداعبدالله بن امية المخزومي فقال: يا محمد لقدادعیت دعوی عظیمة وقلت مقالا هائلا! زعمت انک رسول رب العالمين، وما ينبغي لرب العالمين و خالق الخلق اجمعین ان يكون مثلک رسوله بشرا مثلنا ياكل كما ناكل ويمشي في الاسواق كما نمشي، فهذا ملك الروم، وهذا ملك الفرس، لا يبعثان رسولا الاكثیر مال عظیم حال، اله قصور ودوروفساطيط وخيام وعبيد وخدام، ورب العالمين فوق هؤلاء كلهم فهم عبيده ولوكنت نبيالكان معک ملک يصدقک و نشاهده، بل لواراد الله أن يبعث الينا نبيا لكان انما يبعث الينا ملكا لا بشرا مثلنا، ما انت يا محمد الا مسحور ولست بنبي. فقال رسول الله (صلی الله علیه واله) : هل بقي من كلامک شیء؟ قال: بلی لواراد الله أن يبعث الينا رسولا لبعث اجل من فيما بيننا مالا واحسنه حالا، فهلا نزل هذا القرآن الذي تزعم أن الله انزله علیک وابتعثک به رسولا على رجل من القريتين عظیم: اما الوليد ابن المغيرة بمكة، واما عروة بن مسعود الثقفي بالطائف ، فقال رسول الله (صلی الله علیه واله) : هل بقي من كلامک شیء یا عبد الله ؟ فقال : بلی لن نؤمن لك حتى تفجرلنا من الأرض ینبوعا بمكة هذه ، فانها ذات احجار وعرة وجبال تكسح ارضها وتحفرها، وتجرى منها العيون، فاننا الی ذلک محتاجون او يكون لک جنة من نخيل وعنب ، فتاكل منها وتطعمنا، «فتفجر الانهار خلال» تلک النخيل والاعناب «تفجيرا أو تسقط السماء كما زعمت علينا کسفا» فانک قلت لنا: «وإن يروا کشفا من السماء ساقط یقولوا سحاب مرکوم، فلعلنا نقول ذلک ثم قال: «آؤ تأتي بالله والملائكة قبيلا» تاتی به و بهم وهم لنا مقابلون ، اؤ يكون لك بيت من زخرف تعطينا منه وتعيننا به فلعلنا نطغی، فانک قلت: «کلاان الإنسان ليطغی ان راه استغنی» ثم قال: «أو ترقي في السماء » ای تصعد في السماء «ولن نؤمن لرقیک» اي لصعودک «حتى تنزل علینا کتابا تقرؤه» من الله العزيز الحكيم الى عبد الله بن امية المخزومی و من معه، بان آمنوا بمحمد بن عبدالله بن عبدالمطلب فانه رسولی فصدقوه في مقاله ، فانه من عندي ثم لا ادری یا محمد اذا فعلت هذا كله اومن بک او لا نؤمن بک، بل لورفعتنا الى السماء وفتحت أبوابها وادخلتناها لقلنا: «انما سکرت أبصارنا» او سحرتنا. فقال رسول الله (صلی الله علیه واله) اما قولك: «لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض» الى آخر ما قلته ، فانک اقترحت على محمد رسول الله اشیاء: منها لوجاءک به لم يكن برهانا لنبوته، و رسول الله يرتفع من أن يغتنم جهل الجاهلين و يحتج عليهم بما لا حجة فيه، ومنها لوجاءک به لكان معه هلاکک، وانما يؤتى بالحجج والبراهين ليلزم عباد الله الايمان بها لا ليهلكوا بها، فانما اقترحت هلاکک ورب العالمين ارحم بعباده واعلم بمصالحهم من ان يهلكهم كما يقترحون، ومنها المحال الذي لا يصح ولا يجوز کونه ، ورسول رب العالمين يعرفک ذلک ويقطع معاذيرک، ويضيق علیک سبیل مخالفته، ويلجئک بحجج الله الى تصديقه حتى لا يكون لک عنه محيد ولا محيص ومنها ما قد اعترفت على نفسك انك فيه معاند متمرد لا تقبل حجة ولا تصغي الى برهان ومن كان كذلك فدواؤه عذاب النار النازل من سمائه او في حميمه او بسيوف اولیائه. واما قولک یا عبدالله «لن نؤمن لك حتى تفجرنا من الأرض ينبوعا» بمكة هذه فانها ذات احجار وصخور و جبال تكسح ارضها وتحفرها وتجرى فيها العيون فاننا الی ذلک محتاجون، فانک سالت هذا وانت جاهل بدلائل الله ، يا عبد الله لو فعلت هذا كنت من اجل هذانبيا؟ قال: لا، قال: ا رایت الطائف التي لك فيها بساتين اما كان هناك مواضع فاسدة صعبة اصلحتها وذللتها وكسحتها واجريت فيها عيونا استنبطتها قال: بلى، قال: وهل لك فيها نظراء ؟ قال: بلى، قال: فصرت بذلک انت و هم انبياء ؟ قال: لا، قال: فكذلك لا يصير هذا حجة لمحمد لو فعلت على نبوته، فما هوالا كقولك: لن نؤمن لک حتی تقوم وتمشي على الارض او حتى تاكل الطعام كما تاكل الناس. واما قولك يا عبد الله : آؤ تكون لک جته من تخيل او عنب فتاكل منها و تطعمنا و فجر الأنهار خلالها تفجيرا او ليس لاصحابک ولک جنان من نخيل و عنب بالطائف فتاكلون وتطعمون منها و تفجرون الانهار خلالها تفجيرا؟ آفصرتم انبیاء بهذا؟ قال: لا قال: فما بال اقتراحكم على رسول الله (صلی الله علیه واله) اشیاء لوكانت كما تقترحون لما دلت على صدقه، بل لوتعاطاها لدل تعاطيها على كذبه لانه يحتج بما لا حجة فيه ويختدع الضعفاء عن عقولهم وأديانهم، و رسول رب العالمين يجل ويرتفع عن هذا. ثم قال رسول الله (صلی الله علیه واله) : يا عبد الله واما قولک و تسقط السماء كما زعمت علینا کسفا فانک قلت: «وان یروا کشفا من السماء ساقط یقولوا سحاب مرکوم » فان في سقوط السماء عليكم هلاککم و موتكم، فانما تريد بهذا من رسول الله أن تهلک و رسول رب العالمین ارحم من ذلک، لا يهلکک ولكنه يقيم عليک حجج الله وليس حجج الله لنبيه وحده على حسب اقتراح عباده، لان العباد جهال بما يجوز من الصلاح وما لا يجوز منه و من الفساد، وقد يختلف اقتراحهم ويتضاد حتى يستحيل وقوعه، والله لا يجرى تدبيره على ما يلزمه بالمحال. ثم قال رسول الله : وهل رایت یا عبدالله طبیباکان دوائه للمرضى على حسب اقتراحهم، وانما يفعل به مايعلم صلاحه فيه ، احبه العليل او کرهه، فانتم المرضى والله طبيبكم ، فان انقدتم الدوائه شفاكم، وان تمردتم اسقمكم، و بعد فمتی رایت یا عبد الله مدعی حق من قبل رجل اوجب عليه حاكم من حكامهم فيما مضى بينة على دعواه على حسب اقتراح المدعى عليه؟ اذا ما كانت تثبت لأحد على احد دعوى ولا حق، ولا كان بين ظالم و مظلوم، ولا بين صادق و کاذب فرق . ثم قال: يا عبد الله واما قولک آؤ تأتي بالله و الملائكة قبيلا يقابلوننا ونعاینهم فان هذا من المحال الذي لا خفاء به ، لان ربنا ليس کالمخلوقين يجيء ويذهب ويتحرک ويقابل، حتی یؤتی به فقد سالتم بهذا المجال الذي دعوت اليه صفة أصنامكم الضعيفة المنقوصة، التي لا تسمع ولا تبصر، ولا تغنی عنکم شيئا، ولا عن أحد، يا عبد الله اولیس لک ضیاع وجنان بالطايف وعقاربمكة وقوام عليها؟ قال: بلى قال: افتشاهد جميع أحوالها بنفسك او بسفراء بینک وبين معامليک؟ قال: بسفراء ، قال : ارايت لوقال معاملوک واکرتک و خدمک لسفرائک: لا نصدقكم في هذه السفارة الا ان تاتوا بعبد الله بن أبي أمية نشاهده فنسمع منه ما تقولون عنه شفاها کنت توسعهم هذا؟ اوکان يجوز لهم عند ذلک؟ قال: لا، قال: فما الذي يجب على سفرائک ؟ اليس ان ياتوهم عنک بعلامة صحيحة تدلهم على صدقهم يجب عليهم أن يصدقهم ؟ قال: بلى، قال: يا عبد الله ارایت سفیرک لوانه لما سمع منهم عاد الیک وقال: قم معي، فانهم اقترحوا علی مجیک معی، ایکون لک أن تقول له: انما انت رسول مبشر و آمر قال: بلى، قال: فكيف صرت تقترح علی رسول رب العالمين مالاتسوغ لاكرتک ومعاملیک ان يقترحوه على رسول اليهم؟ و كيف اردت من رسول رب العالمين ان يستندم الى ربه بان یا مر عليه وينهى، وانت لا تسوغ مثل هذا على رسولک الی اکرتک وقوامک، هذه حجة قاطعة لابطال ما ذكرته في كل ما اقترحته يا عبد الله. واما قولك اويكون ذلك بيت من زخرف وهوالذهب امابلغك ان لعظيم مصر بيوتا من زخرف؟ قال: بلى، قال: افصار بذلك نبيا قال: لا قال: فكذلك لا توجب بمحمد (صلی الله علیه واله) لوكانت له نبؤة، و محمد لا يغتنم جهلک بحجج الله . واما قولك يا عبد الله او ترقي في السماء ثم قلت: و لن نومن لرقیک حتى تنزل علينا تابا نقرؤه يا عبد الله الصعود الى السماء اصعب من النزول منها، واذا اعترفت على نفسک انک لا تؤمن اذا صعدت فکذلک حکم النزول، ثم قلت: «حتی تنزل علینا کتابا نقرؤه » من بعد ذلک ثم لاادری اومن بک اولا اومن، فانک یا عبد الله مقرانک تعاند حجة الله علیک، فلا دواء لك الا تاديبه على يد اوليائه البشر، او ملائکته الزبانية، وقد أنزل الله على حكمة جامعة لبطلان كلما اقترحته ، فقال تعالى: قل يا محمد سبحان ربی هل کنت الابشرا رسولا ما ابعد ربی عنان يفعل الاشياء على ما تقترحه الجهال بمايجوز و بما لا يجوز، و«هل کنت إلا بشرا رسولا» لا يلزمني الا اقامة حجة الله التي اعطانی، فليس لي أن آمر علی ربی ولا انهي ولا اشير، فاكون كالرسول الذي بعثه ملک الی قوم مخالفيه فرجع اليه يامره أن يفعل بهم ما اقترحوه عليه. [ تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 221، ح 446، از احتجاج، ج 1، ص 29]

ص: 762

ص: 763

ص: 764

مولّف گوید: روایت فوق بسیار مفصّل است و در ذیل آیه «اَمْ تُریدُونَ اَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسی» (1) گذشت، و متن آن این جا در پاورقی آمده است ملاحظه شود.

«وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی وُجُوهِهِمْ عُمْیًا وَ بُکْمًا وَ صُمًّا مَّاْوَاهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرًا» (2) امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید: در جهنّم، منطقه ای هست به نام «سعیر» که چون آتش جهنّم فرو می نشیند «سعیر» آن را شعله ور می سازد، چنان که خداوند می فرماید:

«کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرًا.» (3) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: «مرجئه» [یعنی کسانی که از ولایت آن حضرت جدا شدند] در قیامت کور وارد محشر می شوند و امامشان نیز کور خواهد بود، و چون برخی از امّت های دیگر آنان را می بینند، می گویند: «همه امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) کور هستند» و من به آنان می گویم: این ها از امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) نیستند، و این ها به خاطر تبدیل ها و تغییرهایی که [در دین خدا] دادند خداوند وضع آنان را تغییر داده است! (4)

ص: 765


1- سوره ی بقره، آیه ی 108.
2- سوره ی اسراء، آیه ی 97.
3- وقوله : ونحشرهم يوم القيامة على وجوههم عميا و بکما وصما قال: على جباههم مأواهم جهنم کلما خبت زدناهم سعیرا ای کلما انطفت فانه حدثنی ابی عن ابن ابی عمیر عن سيف بن عميرة يرفعه الى علی بن الحسين صلوات الله عليهما، قال: ان في جهنم واديا يقال له سعير اذا خبت جهنم فتح سعيرها و هو قوله: «کلما خبت زدناهم سعيرا» . [تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 228، ح 451]
4- في كتاب علل الشرائع باسناده الى علي بن سليمان بن راشد باسناده رفعه الى اميرالمؤمنين علیه السلام قال: تحشر المرجئة عميانا امامهم اعمى، فيقول بعض من يراهم من غير امتنا: ما يكون أمة محمد الا عميانا، فاقول لهم: ليسوا من أمة محمد صی الله علیه واله لانهم بدلوا فبدل بهم وغيروا فغير ما بهم. [تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 228، ح 453]

ابوذرّ گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: ای ابوذرّ منکر ولایت علی(علیه السلام) در قیامت کور و گنگ وارد می شود، و در تاریکی های قیامت همواره به رو می افتد و فریاد می کند:

«حسرت بر من باد که نسبت به «جنب الله» تفریط کردم» [و حق او را نشناختم] در حالی که طوقی از آتش به گردن اوست. (1) انس بن مالک گوید: مردی به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: ای پیامبر خدا! چگونه کافر در روز قیامت با صورت خود محشور می شود؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آن خدایی که او را بر روی پاها، به راه انداخته است، می تواند در قیامت او را بر روی صورت به راه بیندازد. (2) «قُل لَّوْ اَنتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّی اِذًا لَّاَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الاِنفَاقِ وَ کَانَ الانسَانُ قَتُورًا» (3) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: اگر اموال و امور در دست مردم می بود، از ترس فقر به مردم فقیر چیزی نمی دادند، «وَ کَانَ الانسَانُ قَتُورًا» یعنی همواره طبیعت انسان بخیل بودن است. (4)

ص: 766


1- في كتاب المناقب لابن شهر آشوب ابوذرفي خبر عن النبی صلی الله علیه واله یا با ذر يؤتى بجاحد على يوم القيمة اعمی ابكم يتكبكب في ظلمات يوم القيمة، ينادي: يا حسرتنا على ما فرطت في جنب الله، و في عنقه طوق من النار. [تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 228، ح 454]
2- في مجمع البيان وروی انس بن مالک ان رجلا قال: يا نبي الله كيف يحشر الكافر على وجهه يوم القيمة ؟ قال : ان الذي امشاه على رجليه قادران يمشيه على وجهه يوم القيامة ، أورده البخاری و مسلم في الصحيح. [تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 228، ح 455]
3- سوره ی اسراء، آیه ی 100.
4- علی بن ابراهيم، قال: لو كانت الاموال بيد الناس لما اعطوا الناس شيئا مخافة الفقر. وكان الإنسان قتورا ای بخيلا. [تفسير برهان، ج 3، ص 596، ح 5]

روایات درباره ی بخل و سخاوت فراوان است به کتاب های کافی و محاسن و بحار (1)، و فقه الرّضا (2)، و مستدرک السفینة (3)، و مصباح الشریعة (4)، مراجعه شود.

سوره ی اسراء، آیات 101 تا 111

متن:

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی تِسْعَ آیاتٍ بَیِّناتٍ فَسْئَلْ بَنی اِسْرائیلَ اِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ اِنِّی لَاَظُنُّكَ یا مُوسی مَسْحُورًا قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما اَنْزَلَ هؤُلاءِ اِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ بَصائِرَ وَ اِنِّی لَاَظُنُّكَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا فَاَرادَ اَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْاَرْضِ فَاَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمیعًا وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنی اِسْرائیلَ اسْکُنُوا الْاَرْضَ فَاِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِکُمْ لَفیفًا وَ بِالْحَقِّ اَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما اَرْسَلْناكَ اِلَّا مُبَشِّرًا وَ نَذیرًا وَ قُرْآنًا فَرَقْناهُ لِتَقْرَاَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزیلًا قُلْ آمِنُوا بِهِ اَوْ لا تُؤْمِنُوا اِنَّ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ اِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْاَذْقانِ سُجَّدًا وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا اِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا وَ یَخِرُّونَ لِلْاَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزیدُهُمْ خُشُوعًا قُلِ ادْعُوا اللهَ اَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ اَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنی وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِكَ سَبیلًا وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریكٌ فِی الْمُلْكِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیرًا

ص: 767


1- بحار، ج 70، ص 299.
2- فقه الرضا، ص 362.
3- مستدرک السفينة، ج 4، ص 510؛ ج 5، ص 143.
4- مصباح الشريعة، باب السخاء، ص 82.
لغات:

«ثبور» به معنای هلاکت است، و «رجلٌ مثبور» یعنی محبوس عن الخیرات؛ و «مسحور» به معنای مجنون است؛ و «اَن یَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الاَرْضِ» استفزاز همان گونه که گذشت، به معنای دور کردن و جدا کردن تدریجی و یا دفعی می باشد یعنی فرعون تصمیم گرفت که موسی و اصحاب او را از سرزمین مصر بیرون کند، و «لفیف» به معنای مختلط است و جماعت اگر از قبائل مختلف باشند، به آنان لفیف گفته می شود.

و در روایتی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «لفیفاً یعنی جمیعاً» و در روایت دیگری آمده که لفیفاً یعنی من کلّ ناحیةٍ، و «قرآناً فرقناه» یعنی انزلناه متفّرقاً و یا مفرِّقاً بین الحقّ و الباطل؛ و «علی مُکْثٍ» یعنی علی مهلةٍ و تدریجٍ، و «تنزیل» نزول تدریجی را گویند و انزال نزول دفعی را گویند، مانند «اِنَّا اَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» و «اِنَّا اَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَکَةٍ» و «یخرّون» یعنی یسقطون علی وجوهم، و آن به معنای به رو افتادن است، و «اذقان» در این جا به معنای وجوه است، و «خشوع» خضوع قلب است، و «وَ لَا تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَ لَا تُخَافِتْ بِهَا» جهر به معنای رفع صوت است، و تخافت، صدایی است که خود گوینده نمی شنود.

ترجمه:

ما به موسی نه معجزه روشن دادیم پس از بنی اسراییل سوال کن آن زمان که این (معجزات نه گانه) به سراغ آن ها آمد (چگونه بودند)؟ ! فرعون به او گفت: «ای موسی! گمان می کنم تو دیوانه (یا ساحری)!» (101) (موسی) گفت: «تو می دانی این آیات را جز پروردگار آسمان ها و زمین -- برای روشنی دل ها -- نفرستاده و من گمان می کنم ای فرعون، تو (به زودی) هلاک خواهی شد!» (102) پس (فرعون) تصمیم گرفت آنان را از آن سرزمین ریشه کن سازد ولی ما، او و تمام کسانی را که با او بودند، غرق کردیم. (103) و بعد از آن به بنی اسراییل گفتیم: «در این سرزمین [مصر و شام] ساکن شوید! امّا هنگامی که وعده

ص: 768

آخرت فرا رسد، همه شما را دسته جمعی (به آن دادگاه عدل) می آوریم» (104) و ما قرآن را بحق نازل کردیم و بحق نازل شد و تو را، جز بعنوان بشارت دهنده و بیم دهنده، نفرستادیم! (105) و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی و آن را بتدریج نازل کردیم. (106) بگو: «خواه به آن ایمان بیاورید، و خواه ایمان نیاورید، کسانی که پیش از آن به آن ها دانش داده شده، هنگامی که (این آیات) بر آنان خوانده می شود، سجده کنان به خاک می افتند… (107) و می گویند: «منزّه است پروردگار ما، که وعده هایش به یقین انجام شدنی است!» (108) آن ها (بی اختیار) به زمین می افتند و گریه می کنند و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوع شان می افزاید. (109) بگو: ««اللَّه» را بخوانید یا «رحمان» را، هر کدام را بخوانید، (ذات پاکش یکی است و) برای او بهترین نامهاست!» و نمازت را زیاد بلند، یا خیلی آهسته نخوان و در میان آن دو، راهی (معتدل) انتخاب کن! (110) و بگو: «ستایش برای خداوندی است که نه فرزندی برای خود انتخاب کرده، و نه شریکی در حکومت دارد، و نه به خاطر ضعف و ذلّت، (حامی و) سرپرستی برای اوست!» و او را بسیار بزرگ بشمار! (111)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی تِسْعَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ فَاسْاَلْ بَنِی اِسْرَائِیلَ اِذْ جَاءهُمْ…»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: آیات بیّنات و معجزه آسای موسی(علیه السلام) عبارت است از: طوفان، ملخ، شپش، قورباغه، خون، سنگ [مخصوص]، شکافته شدن دریا، عصا و یَد بَیْضاء.(2)

ص: 769


1- 1350.. سوره ی اسراء، آیه ی 101.
2- 1351.. فی تفسیر علی بن ابراهیم قوله: قُلْ لَوْ اَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی اِذاً لَاَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْاِنْفاقِ وَ کانَ الْاِنْسانُ قَتُوراً قال: لو کانت الامور بید الناس لما اعطوا الناس شیئا مخافة الفناء وَ کانَ الْاِنْسانُ قَتُوراً ای بخیلا و امّا قوله(عزوجل): وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی تِسْعَ آیاتٍ بَیِّناتٍ قال: الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ و الحجر و العصا و یده و البحر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 229، ح 456]

حضرت باقر(علیه السلام) می فرماید: مقصود از «تِسْعَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ» طوفان، ملخ، شپش، قورباغه ها، خون، حجر [مخصوص]، شکافته شدن دریا، عصا و یَدِ بیضاء است.(1) روایت فوق در خصال از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.(2) صاحب مجمع البیان پس از نقل روایات فوق گوید: «درباره ی آیات و معجزات نه گانه موسی(علیه السلام) اختلاف است» تا این که گوید: برخی گفته اند: «نه آیه از احکام بوده است».

سپس گوید: صفوان بن عسال گفته: یکی از یهودی ها به رفیق خود گفت: «بیا تا از این پیامبر سوالی بکنیم» و سپس به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: آیات بیّنات موسی(علیه السلام) چه بوده است؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: 1. برای خدا شریکی قرار ندهید؛ 2. اسراف نکنید؛ 3. زنا نکنید؛ 4. به ناحق کسی را نکشید؛ 5. از بی گناهی، نزد سلطان سعایت نکنید تا او را بکشد؛ 6. سحر نکنید؛ 7. ربا نخورید؛ 8. زن های پاک را به زنا نسبت ندهید؛ 9. از جنگ در راه خدا فرار نکنید. سپس فرمود: «بر شما باد ای یهودیان که روز شنبه ماهی نگیرید.» پس آن سوال کننده دست مبارک رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را بوسید و گفت: من شهادت می دهم که تو پیامبر [خدا] هستی.(3)

ص: 770


1- 1352.. فی تفسیر العیّاشی عن سلام عن ابی جعفر فی قوله: «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی تِسْعَ آیاتٍ بَیِّناتٍ» قال: الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ و الحجر و البحر و العصا و یده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 229، ح 457]
2- 1353.. فی کتاب الخصال عن هارون بن حمزة الغنوی الصیرفی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: سالته عن التسع آیات التی اوتی موسی، فقال: الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ و الطوفان و البحر و الحجر و العصا و یده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 229، ح 459]
3- 1354.. فی مجمع البیان «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسی تِسْعَ آیاتٍ بَیِّناتٍ» اختلف فی هذه الآیات التسع الی قوله: و قیل: انها تسع آیات من الاحکام، روی عبد الله بن سلمة عن عنوان بن عسال ان یهودیا قال لصاحبه: تعال حتّی نسال هذا النّبی، فاتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فساله عن هذه الآیة فقال: هو ان لا تشرکوا بالله شیئا، و لا تسرفوا و لا تزنوا و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق، و لا تمشوا بالبری ء الی سلطان لیقتله و لا تسحروا و لا تاکلوا الربا، و لا تقذفوا المحصنات، و لا تولوا للفرار یوم الزحف، و علیکم خاصة یا یهود ان لا تعتدوا فی السبت، فقبل یده و قال: اشهد انک نبی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 230، ح 461]

محمّد بن عمران گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود: یکی از علمای یهود مدینه با عدّه ای از اهل بیت خود به کوفه آمدند، و چون به درب مسجد اعظم کوفه رسیدند، مرکب های خود را خواباندند و شخصی را خدمت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرستادند که ما از حجاز آمده ایم و از شما سوالی داریم، آیا نزد ما می آیی و یا ما داخل مسجد شویم، و نزد شما بیاییم؟ پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) نزد آنان آمد… و فرمود: حاجت شما چیست؟ بزرگ آنان گفت:

ای پسر ابوطالب! این چه بدعتی است که تو در دین محمّد(صلی الله علیه و آله) وارد کرده ای؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: کدام بدعت؟ عالم یهودی گفت: گروهی از مردم حجاز می گویند: تو گروهی از مسلمانان را که به یگانگی خدا شهادت می داده اند، و نبوّت محمّد را قبول نکرده بودند را کشته ای؟! [و مقصود او جنگ جمل بود.] امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: من تو را به آن نه آیه ای که بر موسی(علیه السلام) در طور سینا نازل شد، و به حق کنیسه های مقدّس پنجگانه و به حقّ سَبْت دیّان [یعنی قاضی و حاکم] سوگند می دهم، آیا تو نمی دانی که یوشع بن نون بعد از وفات موسی با مردمی که شهادت به یگانگی خدا می دادند، و نبوّت موسی را قبول نکرده بودند جنگید و همین گونه آنان را کشت؟ پس عالم یهودی گفت: آری، و من اکنون شهادت می دهم که تو ناموس موسی هستی…(1)

ص: 771


1- 1355.. فی الکافی علی بن محمّد عن عبد الله بن اسحق عن الحسن بن علی بن سلیمان عن محمّد بن عمران عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قدم علی امیرالمؤمنین(علیه السلام) یهودی من اهل یثرب قد اقر له من فی یثرب من الیهود انه اعلمهم و کذلک کانت آباؤه من قبل قال: و قدم علی امیرالمؤمنین(علیه السلام) فی عدة من اهل بیته، فلما انتهی الی المسجد الاعظم بالکوفة اناخوا رواحلهم، ثم وقفوا علی باب المسجد و ارسلوا الی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه انا قوم من الیهود قدمنا من الحجاز، و لنا الیک حاجة، فهل تخرج الینا ام ندخل الیک؟ قال: فخرج الیهم و هو یقول: سیدخلون و یستانفون بالیمین فما حاجتکم؟ فقال عظیمهم: یا بن ابی طالب ما هذه البدعة التی احدثت فی دین محمّد(صلی الله علیه و آله)، فقال: و ایة بدعة؟ فقال له الیهودی: زعم قوم من اهل الحجاز انک عمدت الی قوم شهدوا ان لا اله الا الله، و لم یقروا ان محمّدا رسول الله فقتلتهم بالدخان، فقال له امیرالمؤمنین صلوات الله علیه: فنشدتک بالتسع آیات التی انزلت علی موسی(علیه السلام) بطور سیناء، و بحق الکنایس الخمس القدس، و بحق السبت الدیان هل تعلم ان یوشع بن نون اتی بقوم بعد وفاة موسی شهدوا ان لا اله الا الله و لم یقروا ان موسی رسول الله فقتلهم بمثل هذه القتلة؟ فقال له الیهودی: نعم اشهد انک ناموس موسی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 230، ح 460]

«لَقَدْ عَلِمْتَ مَا اَنزَلَ هَؤُلاء اِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ بَصَآئِرَ وَ اِنِّی لَاَظُنُّکَ یَا فِرْعَونُ مَثْبُورًا»(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: فرعون تصمیم گرفت که موسی و اصحاب او را از سرزمین مصر بیرون کند، در حالی که او و قومش می دانستند که آیات و معجزات موسی(علیه السلام) جز از ناحیه ی خداوند نبوده است.(2) «وَ یَخِرُّونَ لِلاَذْقَانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعًا»(3) اسحاق بن عمّار گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: شخصی در پیشانی خود قرحه

ص: 772


1- 1356.. سوره ی اسراء، آیه ی 102.
2- 1357.. فی تفسیر علی بن ابراهیم و فی روایة ابی الجارود عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: فَاَرادَ اَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْاَرْضِ اراد ان یخرجهم من الارض، و قد علم فرعون و قومه ما انزل تلک الآیات الا الله(عزوجل). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 230، ح 463]
3- 1358.. سوره ی اسراء، آیه ی 109.

و دمّلی دارد، و نمی تواند بر آن سجده کند؟ امام(علیه السلام) فرمود: بر دو طرف موی خود سجده کند، و اگر نمی تواند بر ابروی راست خود سجده کند، و اگر نمی تواند بر ابروی چپ خود سجده کند، و اگر نمی تواند بر چانه ی خود سجده کند. گفتم: آیا بر چانه خود سجده نماید؟! فرمود: مگر کتاب خدا را نخوانده ای که می فرماید: «یَخِرُّونَ لِلاَذْقَانِ سُجَّدًا.»(1) «قُلِ ادْعُواْ اللّهَ اَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ اَیًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الاَسْمَاء الْحُسْنَی…»(2) ابن سنان گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: آیا خداوند قبل از خلقت خلق، عارف به نفس خود بوده است؟ فرمود: آری. گفتم: آیا او خود را می دیده و صدای خود را می شنیده است؟ فرمود: نیاز به چنین چیزی نداشته است، او نه سوالی از خود می کرده و نه از خود طلب می نموده، چرا که او نفس خود بوده، و نفس او جز او نبوده، و قدرت او بر هر چیزی نافذ بوده، و نیازی به این که نام خود را ببرد نداشته است، و لکن برای خود نام هایی انتخاب نموده تا مخلوق، او را به این نام ها بخوانند، چرا که اگر با نام او را صدا نزنند شناخته نمی شود، و نخستین نامی که برای خود انتخاب نموده، «علیّ عظیم» است، چرا که او اعلای از همه ی اشیاء است، پس او الله است و نام او علی عظیم است، و این نخستین نام اوست، و او بر همه ی چیزها علوّ دارد.(3)

ص: 773


1- 1359.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن الصباح عن اسحق بن عمار عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قلت له: رجل بین عینیه قرحة لا یستطیع ان یسجد علیها؟ قال: یسجد ما بین طرف شعره، فان لم یقدر سجد علی حاجبه الایمن، فان لم یقدر فعلی حاجبه الایسر، فان لم یقدر فعلی ذقنه، قلت: علی ذقنه؟ قال: نعم امّا تقرء کتاب الله(عزوجل) «و یَخِرُّونَ لِلْاَذْقانِ سُجَّداً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 231، ح 470]
2- 1360.. سوره ی اسراء، آیه ی 110.
3- 1361.. احمد بن ادریس عن الحسین بن عبد الله عن محمّد بن عبد الله و موسی بن عمرو الحسن بن علی بن عثمان عن ابن سنان، قال: سالت ابا الحسن الرّضا(علیه السلام) هل کان الله(عزوجل) عارفا بنفسه قبل ان یخلق الخلق؟ قال: نعم، قلت یراها و یسمعها؟ قال: ما کان محتاجا الی ذلک، لانه لم یکن یسالها و لا یطلب منها هو نفسه و نفسه هو، قدرته نافذة، فلیس یحتاج ان یسمی نفسه، و لکنه اختار لنفسه اسماء لغیره یدعوه بها، لانه اذا لم یدع باسمه لم یعرف، فاول ما اختار لنفسه العلی العظیم، لانه اعلی الاشیاء کلها، فمعناه الله و اسمه العلی العظیم هو اوّل اسمائه، علا علی کل شی ء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 232، ح 472]

مرحوم صدوق در کتاب فقیه گوید: از وصایای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این است، که به علی(علیه السلام) فرمود: یا علی! آیه «قُلِ ادْعُواْ اللّهَ اَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ اَیًّا مَّا تَدْعُواْ…» [تا «وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرًا»] برای امّت من امان از سرقت و دزدی می باشد.(1) اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «سوگند به آن خدایی که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به حقّ مبعوث نمود، و اهل بیت او را گرامی داشت، مردم هر مشکلی داشته باشند، مانند خطر سوختن، و غرق شدن، و سرقت اموال، و جدا شدن چهارپا از صاحبش، و گم شدن چیزی، و فرار غلامی، در قرآن برای آن ها راه نجات وجود دارد.

و هر کس می خواهد بداند، از من سوال کند.» پس مردی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! به من خبر دهید، راه نجات از دزد چیست، چرا که هر شب، دزد مال من را سرقت می نماید؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: هنگامی که می خواهی به بستر خواب داخل شوی بگو: «قُلِ ادْعُواْ اللّهَ اَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ…» تا «وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرًا.»(2)

ص: 774


1- 1362.. فی من لا یحضره الفقیه فی وصیة النّبی(صلی الله علیه و آله) لعلی(علیه السلام) یا علی امان لامتی من السرق «قُلِ ادْعُوا اللهَ اَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ اَیًّا ما تَدْعُوا» الی آخر السورة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 233]
2- 1363.. محمّد بن یحیی عن عبد الله بن جعفر عن السیاری عن محمّد بن بکر عن ابی الجارود عن الاصبغ بن نباتة عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) انه قال: و الذی بعث محمّدا(صلی الله علیه و آله) بالحق، و اکرم اهل بیته، ما من شی ء یطلبونه من حرز من حرق او غرق او سرق او افلات دابة من صاحبها او ضالة او آبق الا و هو فی القرآن، فمن اراد ذلک فلیسالنی عنه، قال: فقام الیه رجل فقال: یا امیرالمؤمنین اخبرنی عن السرق فانه لا یزل قد یسرق لی الشی ء بعد الشی ء لیلا، فقال: اقرا اذا اویت الی فراشک: «قُلِ ادْعُوا اللهَ اَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» الی قوله: «وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 233]

«… وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود: جهر در قرائت: بلند کردن صدا می باشد، و تخافت در قرائت:

این است که صدای خود را نشنوی، و باید بین این دو را انتخاب کنی.(2) زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود: کسی که عمداً نمازی را که باید آهسته بخواند بلند بخواند، و یا نمازی را که باید بلند بخواند آهسته بخواند، نماز او باطل خواهد بود، و باید اعاده کند، و اگر از روی جهل و فراموشی بوده باشد، نماز او صحیح است.(3) زراره و حمران بن اعین و محمّد بن مسلم از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل کرده اند که در تفسیر آیه فوق فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مکّه صدای خود را در قرائت بلند می نمود، و مشرکین مکان او را می دانستند و به او اذیّت می کردند، و خداوند این آیه را بر او نازل نمود.(4) ابو بصیر و زراره و حمران و محمّد بن مسلم گویند: امام باقر(علیه السلام) فرمود: آیه فوق با آیه

ص: 775


1- 1364.. سوره ی اسراء، آیه ی 110.
2- 1365.. فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن الصباح عن اسحق بن عمار عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها» قال: الجهر بها رفع الصوت و التخافت ما لم تسمع نفسک، و اقرا ما بین ذلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 234، ح 478]
3- 1366.. فی الاستبصار روی حریز عن زرارة عن ابی جعفر(علیه السلام)، فی رجل جهر فیما لا ینبغی الاجهار فیه او اخفی فیما لا ینبغی الاخفاء فیه؟ فقال: ای ذلک فعل متعمدا فقد نقض صلوته، و علیه الاعادة، و ان فعل ذلک ناسیا او ساهیا او لا یدری فلا شی ء علیه و قدمت صلوته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 234، ح 480]
4- 1367.. فی تفسیر العیّاشی عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم عن ابی جعفر و ابی عبد الله(علیهما السلام) یقولان: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» قال: کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) اذا کان بمکة جهر بصوته، فیعلم بمکانه المشرکون، فکانوا یؤذونه فانزلت هذه الآیة عند ذلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 234، ح 481]

«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ» نسخ شده است.(1) محمّد بن عمران گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: برای چه نماز جمعه و نماز مغرب و نماز عشا و نماز صبح بلند خوانده می شود، و نماز ظهر و عصر آهسته خوانده می شود؟ فرمود: به خاطر این که، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چون به معراج رفت نخستین نمازی که خداوند بر او واجب نمود، نماز ظهر جمعه بود، و ملائکه به او اقتدا کردند و خداوند به پیامبرش امر نمود که آن نماز را بلند بخواند، تا فضل او بر ملائکه آشکار شود، سپس نماز عصر را بر او واجب نمود، و ملائکه مامور به اقتدای به او نشدند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مامور شد که آن را آهسته بخواند، سپس نماز مغرب و عشا بر او واجب شد، و ملائکه به او اقتدا کردند، و خداوند او را امر نمود تا نماز خود را با صدای بلند بخواند، و چون نزدیک فجر صبح شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به زمین آمد و خداوند نماز صبح را بر او واجب کرد، و به او دستور داد تا آن را بلند بخواند، و فضل او بر مردم روشن شود، چنان که بر ملائکه روشن شد…(2)

ص: 776


1- 1368.. عن ابی بصیر عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها» قال: نسختها «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ -- عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها» قال: نسختها «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 234، ح 484 و 485]
2- 1369.. فی من لا یحضره الفقیه و سال محمّد بن عمران ابا عبد الله(علیه السلام) فقال: لای علة یجهر فی صلوة الجمعة و صلوة المغرب و صلوة العشاء الاخرة و صلوة الغداة و سایر الصلوات الظهر و العصر لا یجهر فیهما؟ قال: لان النّبی(صلی الله علیه و آله) لما اسری به الی السماء کان اوّل صلوة فرضها الله علیه الظهر یوم الجمعة، فاضاف الله(عزوجل) الیه الملائکة تصلی خلفه، و امر نبیه(صلی الله علیه و آله) ان یجهر بالقراءة لیبین لهم فضله، ثم فرض علیه العصر و لم یضف الیه احدا من الملائکة و امره ان یخفی القرائة لانه لم یکن وراءه احد ثم فرض علیه المغرب و اضاف الیه الملائکة و امره بالاجهار، و کذلک العشاء الآخرة فلما کان قرب الفجر نزل ففرض الله(عزوجل) علیه الفجر، فامره بالاجهار لیبین للناس فضله، کما بین للملائکة، فلهذه العلة یجهر فیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 235]

ابو حمزه ی ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) [در تاویل آیه فوق] فرمود: تفسیر این آیه این است که خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: ولایت علی و کرامت او را نزد من، بر مردم آشکار مکن، تا من به تو امر نمایم، و از خود علی(علیه السلام) کتمان مکن، و او را از کرامت من آگاه کن.

جابر نیز این روایت را از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده و امام(علیه السلام) در ذیل آن می فرماید: و امّا معنای قول خداوند که می فرماید: «وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً» این است: که باید از من سوال کنی، تا من به تو اجازه ی آشکار نمودن ولایت علی(علیه السلام) را بدهم. سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود: خداوند در غدیر خم به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) اجازه داد تا ولایت علی(علیه السلام) را آشکار سازد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آن روز فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ مَوْلَاهُ، اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ.»(1) «وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرًا»(2) جابر گوید: مردی خراسانی، از مکّه بازگشت، و نزد حضرت زین العابدین(علیه السلام) آمد

ص: 777


1- 1370.. فی تفسیر العیّاشی عن ابی حمزة الثمالی عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سالته عن قول الله(عزوجل): «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» قال: تفسیرها و لا تجهر بولایة علی و لا بما اکرمته به حتّی آمرک بذلک «وَ لا تُخافِتْ بِها» یعنی لا تکتمها علیا و اعلمه بما اکرمته. -- عن جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: سالته عن تفسیر هذه الآیة فی قول الله: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» قال: لا تجهر بولایة علی فهو فی الصلوة، و لا بما اکرمته به حتّی آمرک به، و ذلک قوله: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها» فانه یقول: و لا تکتم ذلک علیا، یقول: اعلمه بما اکرمته فاما قوله: «وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا» یقول: تسالنی ان آذن لک ان تجهر بامر علی بولایته، فاذن له باظهار ذلک یوم غدیر خم، فهو قوله یومئذ: اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 235]
2- 1371.. سوره ی اسراء، آیه ی 111.

و گفت: ای فرزند رسول خدا من از مکّه بازگشته ام و به زیارت شما آمده ام تا برای من دعا کنی، چرا که من بیماری طحال دارم» امام(علیه السلام) فرمود: خداوند داروی درد تو را در قرآن بیان نموده و آن این است که آیات «قُلِ ادْعُواْ اللّهَ اَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ» را تا «وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرًا»، با آب زمزم و زعفران بنویسی و بنوشی، و خداوند بیماری تو را برطرف خواهد نمود.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود: برای بیماری، و بدهکاری، و بهبود زندگی، بگو: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِ الَّذِی لا یَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً.»(2) شخصی نزد امام صادق(علیه السلام) گفت: «الله اکبر» امام(علیه السلام) به او فرمود: خدا از چه چیز بزرگ تر است؟ عرض کرد: «از هر چیزی بزرگ تر است» پس امام(علیه السلام) به او فرمود: خدا را محدود

ص: 778


1- 1372.. فی کتاب طب الائمة باسناده الی جابر عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: جاء رجل من خراسان الی علی بن الحسین(علیه السلام) فقال: یا بن رسول الله حججت و نویت عند خروجی ان اقصدک فان بی وجع الطحال و ان تدعو لی بالفرج. فقال له علی بن الحسین(علیه السلام): قد کفاک الله ذلک و له الحمد، فاذا احسست به فاکتب هذه الایة بزعفران و ماء زمزم و اشربه، فان الله تعالی یدفع عنک ذلک الوجع: قُلِ ادْعُوا اللهَ اَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ اَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنی وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا، وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 239، ح 504]
2- 1373.. عن عبد الله بن سنان، قال: شکوت الی ابی عبد الله(علیه السلام) فقال: «الا اعلمک شیئا اذا قلته قضی الله دینک و انعشک و انعش حالک؟» فقلت: ما احوجنی الی ذلک. فعلمه هذا الدعاء: «قل فی دبر صلاة الفجر: توکّلت علی الحی الذی لا یموت، و الحمد لله الذی لم یتخذ ولدا و لم یکن له شریک فی الملک، و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا، اللهم انی اعوذ بک من البؤس و الفقر، و من غلبة الدین و السقم، و اسالک ان تعیننی علی اداء حقک الیک و الی الناس». [تفسیر برهان، ج 3، ص 601، ح 3]

کردی، و اندازه ای برای او قرار دادی [و او را تشبیه به مخلوق نمودی] آن مرد گفت: چگونه بگویم؟ فرمود: بگو: «اللهُ اَکْبَرُ مِنْ اَنْ یُوصَفَ». یعنی خداوند بزرگ تر از آن است که توصیف شود [و با چیزی مقایسه شود.](1) سلیمان بن مهران گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: چگونه گفتن: «الله اکبر» فشار جمعیّت را هنگام ورود به مسجد الحرام از باب بنی شیبه برطرف می کند؟! فرمود: به خاطر این که «الله اکبر» یعنی خداوند بزرگ تر از این است که مانند بُت های تراشیده شده و خدایان ساختگی باشد.(2) ابن عبّاس و مجاهد و سعید بن جبیر گویند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیات آخر این سوره را به خانواده ی خود تعلیم می نمود.(3)

ص: 779


1- 1374.. فی اصول الکافی علی بن محمّد عن سهل بن زیاد عن ابن محبوب عمن ذکره عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رجل عنده: الله اکبر فقال: الله اکبر من ای شی ء؟ فقال: من کل شی ء، فقال ابو عبد الله(علیه السلام): حددته، فقال الرجل: کیف اقول؟ قال: قل: الله اکبر من ان یوصف. -- و رواه عن محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد بن عیسی عن مروک بن عبید عن جمیع بن عمیر قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): ای شی ء الله اکبر؟ فقلت: الله اکبر من کل شی ء، فقال: و کان ثم شی ء فیکون اکبر منه؟ فقلت: فما هو؟ قال: اکبر من ان یوصف. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 239]
2- 1375.. فی من لا یحضره الفقیه باسناده الی سلیمان بن مهران قال: قلت لابی عبد الله(علیه السلام): فکیف صار التکبیر یذهب بالضغاط هناک قال: لان قول العبد: الله اکبر معناه الله اکبر من ان یکون مثل الاصنام المنحوتة و الآلهة المعبودة دونه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 240]
3- 1376.. فی مجمع البیان و روی ان النّبی(صلی الله علیه و آله) کان یعلم اهله هذه الآیة و ما قبلها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 240]
یادآوری ها:

مولّف گوید:

یادآوری می شود که جز در جلد اوّل، در بقیّه ی مجلّدات از ترجمه ی آیة الله مکارم شیرازی زید عزّه استفاده شده است. ضمناً لغات نیز جز در جلد اوّل -- که از لغت نامه های گوناگونی استفاده گردیده -- در بقیّه ی مجلّدات تنها از تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی رضوان الله تعالی علیه استفاده شده است؛ جز مواردی که لغتی را آن مرحوم معنا نکرده بوده و نگارنده از جاهای دیگری مانند بحارالانوار و تفسیر صافی و تفسیر شبّر و غیره استفاده کرده اند. همچنین به لغت نامه های معروف، به خاطر شبهه ی عدم اعتبار شرعی آن ها مراجعه نکردیم.

(والله العالم) پایان جلد چهارم تفسیر اهل البیت(علیهم السلام)

ص: 780

جلد 5

مشخصات کتاب

سرشناسه:حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -

عنوان و نام پديدآور:تفسیر اهل البیت علیهم السلام/ تالیف سیدمحمد حسینی بهارانچی.

مشخصات نشر:قم: انتشارات مطیع، 1393 -

مشخصات ظاهری:9ج.

شابک:280000 ريال: ج.1 978-600-7107-24-9 : ؛ ج.3 978-600-7107-56-0 : ؛ ج.4 978-600-7107-51-5 : ؛ 500000 ریال: ج.5 978-600-7107-83-6 : ؛ ج.6 978-600-9900-04-6 : ؛ ج.7 978-600-9900-08-4 : ؛ 1200000 ﷼: ج.8 978-600-9900-09-1 : ؛ ج.9 978-600-990014-5 :

يادداشت:ج. 4 و 6 - 8 (چاپ اول: 1397) (فیپا).

يادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1397).

يادداشت:ج.8 (چاپ اول: 1399)

يادداشت:ج.9 (چاپ اول: 1398) (فیپا).

یادداشت:کتابنامه.

مندرجات:ج.1. سوره مبارکه حمد و بقره.- ج.4. سوره های مبارکه یونس- هود - یوسف - رعد - ابراهیم - حجر- نحل و اسراء.- ج.5. سوره های مبارکه کهف - مریم سلام الله علیها- طه - انبیاء - حج - مومنون و نور.- ج.6. سوره های فرقان - شعراء - نمل - قصص - عنکبوت - روم - لقمان - سجده - احزاب و سبأ.- ج.7. سوره های فاطر - یس - صافات - ص - زمر - غافر - فصلت - شوری - زخرف - دخان - جاثیه -احقاف.- ج.8. سوره های مبارکه محمد صلی الله علیه و آله - فتح - حجرات - ق- ذاریات - طور- نجم - قمر - الرحمن- واقعه - حدید - مجادله - حشر - ممتحنه - صف - جمعه - منافقین - تغابن - طلاق - تحریم

موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14

Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century

رده بندی کنگره:BP98/ح3ت7 1393

رده بندی دیویی:297/179

شماره کتابشناسی ملی:4922990

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

تفسیر اهل البیت علیهم السلام

(جلد5)

سوره های مبارکه

کهف ،مریم سلام الله علیها ،طه، انبیاء،حج،مومنون و نُور

تالیف خادم اهل البیت علیهم السلام

سید محمد (سید قاسم)حسینی بهار انچی

ص: 4

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العالمین وَ صَلَوَاتُهُ الدآئمة علی خَاتَمِ النبیین وَ علی اله الائمة المیامین وَ الاوصیآء المرضیین ، سیّما الامام الْمُنْتَظَرُ وَ الْحُجَّةُ الثانی عشر روحی وَ أَرْوَاحَ العالمین لتراب مُقَدَّمِهِ الفدآء ، سمیّ المصطفی وَ کنیّ المرتضی ، الذی یملاء اللَّهُ بِهِ الارض قِسْطاً وَ عَدْلًا ، کما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً ، وَ لَعْنَةَ اللَّهِ الدآئمة علی اعدآئهم وَ مخالفیهم وَ منکری فضآئلهم وَ امامتهم اجمعین الی یوم الدین .

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

سوره ی کهف

سوره ی کهف، آیات 1 تا 8 14

سوره ی کهف، آیات 9 تا 26 18

سوره کهف، آیات 27 تا 31 44

سوره ی کهف، آیات 32 تا 49 53

سوره ی کهف، آیات 50 تا 59 64

سوره ی کهف، آیات 60 تا 82 73

سوره ی کهف، آیات 83 تا 101 86

سوره ی کهف، آیات 102 تا 110 95

سوره ی مریم(علیها السلام)

سوره ی مریم، آیات 1 تا 15 107

سوره ی مریم، آیات 16 تا 40 123

سوره ی مریم، آیات 41 تا 50 145

ص: 7

سوره ی مریم، آیات 51 تا 63 151

سوره ی مریم، آیات 64 تا 76 165

سوره ی مریم، آیات 77 تا 98 177

سوره ی طه

سوره ی طه، آیات 1 تا 36 197

سوره ی طه، آیات 37 تا 76 220

سوره ی طه، آیات 77 تا 104 238

سوره ی طه، آیات 105 تا 127 256

سوره ی طه، آیات 128 تا 135 275

سوره ی انبیاء

سوره ی انبیاء، آیات 1 تا 18 289

سوره ی انبیاء، آیات 19 تا 36 298

سوره ی انبیاء، آیات 37 تا 50 322

سوره ی انبیاء، آیات 50 تا 73 329

سوره ی انبیاء، آیات 74 تا 93 340

سوره ی انبیاء، آیات 94 تا 112 369

سوره ی حج

سوره ی حج، آیات 1 تا 13 393

ص: 8

سوره ی حجّ، آیات 14 تا 25 406

سوره ی حج، آیات 26 تا 37 426

سوره ی حج، آیات 38 تا 55 454

سوره ی حج، آیات 56 تا 70 475

سوره ی حج، آیات 71 تا 78 482

سوره ی مؤمنون

سوره ی مؤمنون، آیات 1 تا 11 493

سوره ی مؤمنون، آیات 12 تا 22 508

سوره ی مؤمنون، آیات 23 تا 44 516

سوره ی مؤمنون، آیات 45 تا 74 521

سوره ی مؤمنون، آیات 75 تا 92 536

سوره ی مؤمنون، آیات 93 تا 118 543

سوره ی نور

سوره ی نور، آیات 1 تا 10 566

سوره ی نور، آیات 11 تا 21 579

سوره ی نور، آیات 22 تا 26 588

سوره ی نور، آیات 27 تا 31 591

سوره ی نور، آیات 32 تا 34 602

سوره ی نور، آیات 35 تا 40 608

ص: 9

سوره ی نور، آیات 41 تا 54 624

سوره ی نور، آیات 55 تا 57 635

سوره ی نور، آیات 58 تا 61 640

سوره ی نور، آیات 62 تا 64 649

ص: 10

فهرست مطالب ▪

سوره ی کهف

اشاره

محلّ نزول: مکّه

به جز آیه ی 28 و آیات 83 تا 101 که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: این سوره بعد از سوره ی غاشیه نازل شده است.

عدد آیات: 110 آیه.

مرحوم فیض و طبرسی؟رهم؟ می فرمایند: ابن عبّاس گفته است:

این سوره مکیّه است جز آیه «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم…» که در مدینه نازل شده و مربوط به قصّه عیینة بن حصین است، و عدد آیات این سوره 111آیه می باشد.(1)

ثواب قرائت سوره ی کهف

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هر کس آیه آخر کهف را هنگام خواب بخواند در آن ساعتی که می خواهد بیدار خواهد شد.(2)

ص: 11


1- 1.. مکیّة. قال ابن عبّاس إلّا آیة وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ فإنها نزلت بالمدینة فی قصة عیینة بن حصین عدد آیها مائة و إحدی عشر آیة. [تفسیر الصافی، ج 3، ص 230؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 690]
2- 2.. وَ رَوَی عَامِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُذَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه(علیه السلام) قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ یَقْرَأُ آخِرَ الْکَهْفِ حِینَ یَنَامُ إِلَّا اسْتَیْقَظَ مِنْ مَنَامِهِ فِی السَّاعَةِ الَّتِی یُرِیدُ. [من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 471؛البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 610]

و نیز فرمود:

هر کس سوره ی کهف را در هر شب جمعه ای بخواند، کفّاره گناهان او، از این جمعه تا جمعه دیگر خواهد بود.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هر بنده ای که آیه آخر سوره کهف را بخواند، نوری از محل خواب او تا کعبه خواهد داشت و چنین کسی تا بیت المقدس نیز نوری خواهد داشت.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس سوره کهف را در هر شب جمعه ای بخواند، نخواهد مرد مگر با شهادت،و خداوند او را شهید مبعوث خواهد نمود و در قیامت در کنار شهدا می باشد.(3)

ص: 12


1- 3.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة یوم الجمعة، غفر الله له من الجمعة إلی الجمعة، و زیادة ثلاثة أیام، و اعطی نورا یبلغ إلی السماء، و من کتبها و جعلها فی إناء زجاج ضیق الرأس و جعله فی منزله، أمن من الفقر و الدین هو و أهله،و أمن من أذی الناس». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 610]
2- 4.. ابن بابویه، قال: حدثنی أحمد بن محمّد قال: حدثنی أبی، عن محمّد بن هلال، عن أبیه،عن جده، عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) یقول: «ما من عبد یقرأ: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما؛ إلی آخر السورة إلّا کان له نورا من مضجعه إلی بیت الله الحرام، فإن من کان له نور فی بیت الله الحرام کان له نور إلی بیت المقدس». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 609]
3- 5.. و عنه، قال: حدثنی محمّد بن موسی بن المتوکل، قال: حدثنی محمّد بن یحیی، قال: حدثنی محمّد بن أحمد، عن محمّد بن حسان، عن إسماعیل بن مهران، قال: حدثنی الحسن بن علی، عن أبیه، عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: «من قرأ سورة الکهف کل لیلة جمعة، لم یمت إلّا شهیدا، و یبعثه الله من الشهداء، و وقف یوم القیامة مع الشهداء»[البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 610]

و نیز فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و در ظرف بلور تنگ دهنه ای قرار بدهد، او و اهلش ایمن از فقر و دین و آزار مردم خواهند بود، و اگر در انبار حبوبات مانند: گندم و جو و برنج و نخود و امثال آن ها قرار بدهد خداوند آن ها را از آفت حیوانات موذی دفع می نماید.(1)

ص: 13


1- 6.. و عن الصّادق(علیه السلام) قال: من کتبها و جعلها فی إناء زجاج ضیق الرأس و جعله فی منزله، أمن من الفقر و الدین هو و أهله، و أمن من أذی الناس، و لا یحتاج إلی أحد أبدا، و إن کتبت و جعلت فی مخازن الحبوب من القمح و الشعیر و الأرز و الحمص و غیر ذلک، دفع الله عنه بإذن الله تعالی کل مؤذ مما یطرق الحبوب». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 610]

سوره ی کهف، آیات 1 تا 8

متن:

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَی عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَل لَّهُ عِوَجَا 1 قَیِّمًا لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا 2 مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا 3 وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا 4 مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبًا 5 فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَی آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا 6 إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا 7 وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا 8

لغات:

«عَوَج» بالفتح کجی مشهود است و «عِوَج» با لکسر کجی غیر مشهود است، مانند کجی در دین و سخن، و «قَیِّم» به معنای مستقیم است، و «باخع» به معنای

ص: 14

قاتل و مهلک خویش می باشد، و «أسف» مبالغه در حزن و غضب است، و «قَیِّماً» منصوب به حالیّت برای کتاب است، و عامل آن «أَنَزَلَ» می باشد، و «ماکثین» منصوب به حالیّت و به معنای «خالدین» است. و جمله «کبرت کلمةً» محل اختلاف است که عامل نصب در «کلمةً» چیست؟ و فاعل کبرت کدام است؟ بعضی گفته اند: این جمله مانند «نعم رجلاً زید» می باشد و تقدیر آن «کبرت الکلمة کلمةً» است و فاعل حذف شده است به خاطر تکرار کلمه، و «صعید» ظاهر زمین است، و بعضی گفته اند: «صعید» راهی است که در آن گیاه نباشد، و «جُرُز» زمینی است که گیاه نداشته باشد، و سال بی آبی را نیز «جُرُز» گویند.(1)

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده (برگزیده)اش نازل کرد، وهیچ گونه کجی در آن قرار نداد… (1) در حالی که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتاب های (آسمانی) دیگر است تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند و مؤمنانی را که کارهای شایسته انجام می دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویی برای آن هاست… (2) (همان بهشت برین) که جاودانه در آن خواهند ماند! (3) و (نیز) آنان را که گفتند: «خداوند، فرزندی (برای خود) انتخاب کرده است»، انذار کند. (4) نه آن ها (هرگز) به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان! سخن بزرگی از دهانشان خارج می شود! آن ها فقط دروغ می گویند! (5) گویی می خواهی به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی، اگر به این گفتار ایمان نیاورند! (6) ما آنچه روی زمین است را زینت آن قرار دادیم، تا آن ها را بیازماییم که کدامین شان

ص: 15


1- 7.. مجمع البیان.

بهتر عمل می کنند! (7) (ولی) این زرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قشر روی زمین را خاک بی گیاهی قرار می دهیم! (8)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَی عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَل لَّهُ عِوَجَا * قَیِّمًا لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

در آیه فوق تقدیم و تأخیر انجام گرفته است، چرا که معنای آیه چنین است «الَّذِی أَنزَلَ عَلَی عَبْدِهِ الْکِتَابَ قَیِّمًا وَلَمْ یَجْعَل لَّهُ عِوَجَا».(2)

و نیز گوید:

«لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ» یعنی تا این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از طرف خداوند آنان را از عذاب سخت خداوند بترساند و بر حذر بدارد، و مقصود از «مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا» خلود مؤمنین در بهشت است، و مقصود از «قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا» این است که قریش ملائکه را دختران خدا دانستند، و یهودیان عزیر را فرزند خدا دانستند، و مسیحیان، عیسی را فرزند خدا دانستند، و خداوند، در ردّ سخنان آنان فرمود: «مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبًا.»(3)

ص: 16


1- 8.. سوره ی کهف، آیات 1 و 2.
2- 9.. قال: هذا مقدّم و مؤخّر لأنّ معناه الذی أنزل علی عبده الکتاب قیّماً و لم یجعل له عوجا، فقد قدّم حرف علی حرف [تفسیر القمّی، ج 2، ص 30]
3- 10.. لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ یعنی یخوف و یحذرهم عذاب الله؟عز؟ وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً یعنی فی الجنة وَ یُنْذِرَ الَّذِینَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ ما قالت قریش حین زعموا أن الملائکة بنات الله و ما قالت الیهود و النصاری فی قولهم عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ و الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ فرد الله علیهم فقال: ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلَّا کَذِباً. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 30] B

ابوحمزه گوید:

امام باقر(علیه السلام) در تأویل «لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ» فرمود: بأس شدید، علیّ بن ابیطالب (علیه السلام) است چرا که او از طرف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با دشمنان آن حضرت جنگید.(1)

«فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَی آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا»(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «باخع» هالک است و مقصود از «أَسَفَا» حزن و اندوه می باشد.(3)

مرحوم علی بن ابراهیم سپس گوید:

مقصود از «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا» درخت و گیاه و چیزهایی است که خداوند روی زمین آفریده است. و مقصود از «سعیداً جُرزاً» از بین رفتن گیاهان و خراب شدن زمین است چنان که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است.(4)

ص: 17


1- 11.. محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا أحمد بن محمّد بن عیسی، عن الحسین بن محمّد، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی حمزة، قال: سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ. فقال أبو جعفر(علیه السلام): «البأس الشدید: هو علی بن أبی طالب(علیه السلام)، و هو من لدن رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قاتل عدوه، فذلک قوله تعالی: لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ، و معنی قوله تعالی:لِیُنْذِرَ، یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله): بَأْساً شَدِیداً». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 611]
2- 12.. سوره ی کهف،آیه ی 6.
3- 13.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ یقول قاتل نفسک علی آثارهم و أما أسفا یقول حزنا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 31]
4- 14.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله: إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَها یعنی الشجر و النبات و کلما خلقه الله فی الأرض لِنَبْلُوَهُمْ أی نختبرهم أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیْها صَعِیداً جُرُزاً یعنی خراباً و فی روایة أبی الجارود فی قوله تعالی صَعِیداً جُرُزاً أی لا نبات فیها.[تفسیر القمّی، ج 2، ص 31] B

امام سجّاد(علیه السلام) درباره ی زهد در دنیا می فرماید:

بدانید که خداوند زیبایی های دنیا را برای اولیای خود دوست نمی دارد و آنان را به آن ترغیب ننموده است، و او دنیا و اهل آن را آفریده تا مردم را بیازماید که کدام شان عمل نیکوتری برای آخرت خود انجام می دهند.(1)

سوره ی کهف، آیات 9 تا 26

متن:

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا 9 إِذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا 10 فَضَرَبْنَا عَلَی آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا 11 ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَی لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا 12 نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًی 13 وَرَبَطْنَا عَلَی قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا 14 هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلَا یَأْتُونَ عَلَیْهِم بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِبًا 15 وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَی الْکَهْفِ یَنشُرْ لَکُمْ رَبُّکُم مِّن رَّحمته ویُهَیِّئْ لَکُم مِّنْ أَمْرِکُم مِّرْفَقًا 16 وَتَرَی الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِی فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِکَ مِنْ

ص: 18


1- 15.. فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ جل جلاله لَمْ یُحِبَّ زَهْرَةَ الدُّنْیَا وَ عَاجِلَهَا لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِهِ وَ لَمْ یُرَغِّبْهُمْ فِیهَا وَ فِی عَاجِلِ زَهْرَتِهَا وَ ظَاهِرِ بَهْجَتِهَا وَ إِنَّمَا خَلَقَ الدُّنْیَا وَ خَلَقَ أَهْلَهَا لِیَبْلُوَهُمْ فِیهَا أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا لآِخِرَتِهِ. [الکافی، ج 8، ص 75]

آیَاتِ اللَّهِ مَن یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَمَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرْشِدًا 17 وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا 18 وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَی الْمَدِینَةِ فَلْیَنظُرْ أَیُّهَا أَزْکَی طَعَامًا فَلْیَأْتِکُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا 19 إِنَّهُمْ إِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا 20 وَکَذَلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَیْبَ فِیهَا إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِم بُنْیَانًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا 21 سَیَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَیَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیْبِ وَیَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُل رَّبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا 22 وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا 23 إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَی أَن یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا 24 وَلَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا 25 قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدًا 26»

¬Kj

لغات:

«کهف» به معنای غار کوه است، جز آن که وسیع می باشد، و اگر کوچک باشد، به آن غار گویند، و «رقیم» به معنای مرقوم و مکتوب است، مانند جریح و فتیل، و «فِتیَه» جمع فتی است مانند، صبّی و صِبیَة، و غلام و غلمة و قیاس در آن راه ندارد، و «ضَرب» در «فَضَرَبْنَا عَلَی آذَانِهِمْ» یعنی خواب را بر آنان مسلّط نمودیم، مانند «ضربه

ص: 19

الله بالفالج» یعنی خدا او را مبتلای به فلج نمود، و «اَمَد» به معنای غایت و نهایت است، و «شَطَط» خروج از حدّ و غلوّ است، و «اعتزل» و تعزّل به معنای دوری نمودن و کناره گیری کردن است، و «معتزله» گروهی هستند که از حلقه ی درس حسن بصری جدا شدند، و «قرض» به معنای قطع است، و در معنای دیگر نیز استعمال شده است، و «فجوة» جای وسیع را گویند، و فجوة الدار، ساحتها، و «أیقاظ» جمع یقظان به معنای انتباه و بیداری است، و «رقود» جمع راقد به معنای خواب است، و «وصید» از أوصد الباب به معنای أغلقته می باشد، و جمع آن وصائد است و «أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ» یعنی اطّلعنا علیهم.(1)

ترجمه:

آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟! (9) زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن، و راه نجاتی برای ما فراهم ساز!» (10) ما (پرده خواب را) در غار بر گوش شان زدیم، و سالها در خواب فرو رفتند. (11) سپس آنان را برانگیختیم تا بدانیم (و این امر آشکار گردد که) کدام یک از آن دو گروه، مدّت خواب خود را بهتر حساب کرده اند. (12) ما داستان آنان را به حق برای تو بازگو می کنیم، آن ها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایت شان افزودیم. (13) و دل های شان را محکم ساختیم در آن موقع که قیام کردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمان ها و زمین است و ما هرگز غیر او معبودی را نمی خوانیم که اگر چنین کنیم، سخنی بگزاف گفته ایم. (14) این قوم ما هستند که معبودهایی جز خدا انتخاب کرده اند چرا دلیل آشکاری (بر این کار) نمی آورند؟! و چه

ص: 20


1- 16.. مجمع البیان.

کسی ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ ببندد؟!» (15) و (به آن ها گفتیم:) هنگامی که از آنان و آنچه جز خدا می پرستند کناره گیری کردید، به غار پناه برید که پروردگارتان (سایه) رحمتش را بر شما می گستراند و در این امر، آرامشی برای شما فراهم می سازد! (16) و (اگر در آنجا بودی) خورشید را می دیدی که به هنگام طلوع، به سمت راست غارشان متمایل می گردد و به هنگام غروب، به سمت چپ و آن ها در محل وسیعی از آن (غار) قرار داشتند این از آیات خداست! هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعی اوست و هر کس را گم راه نماید، هرگز ولیّ و راهنمایی برای او نخواهی یافت! (17) و (اگر به آن ها نگاه می کردی) می پنداشتی بیدارند در حالی که در خواب فرو رفته بودند! و ما آن ها را به سمت راست و چپ میگرداندیم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آن ها دست های خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانی می کرد). اگر نگاه شان می کردی، از آنان می گریختی و سر تا پای تو از ترس و وحشت پر می شد! (18) این گونه آن ها را (از خواب) برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند یکی از آن ها گفت: «چه مدّت خوابیدید؟!» گفتند: «یک روز، یا بخشی از یک روز!» (و چون نتوانستند مدّت خواب شان را دقیقاً بدانند) گفتند: «پروردگارتان از مدّت خواب تان آگاه تر است! اکنون یک نفر از خودتان را با این سکّه ای که دارید به شهر بفرستید، تا بنگرد کدام یک از آن ها غذای پاکیزه تری دارند، و مقداری از آن برای روزی شما بیاورد. امّا باید دقّت کند، و هیچ کس را از وضع شما آگاه نسازد… (19) چرا که اگر آنان از وضع شما آگاه شوند، سنگسارتان می کنند یا شما را به آیین خویش بازمی گردانند و در آن صورت، هرگز روی رستگاری را نخواهید دید!» (20) و این چنین مردم را متوجّه حال آن ها کردیم، تا بدانند که وعده خداوند (در مورد رستاخیز) حقّ است و در پایان جهان و قیام

ص: 21

قیامت شکّی نیست! در آن هنگام که میان خود درباره کار خویش نزاع داشتند، گروهی می گفتند: «بنایی بر آنان بسازید (تا برای همیشه از نظر پنهان شوند! و از آن ها سخن نگویید که) پروردگارشان از وضع آن ها آگاه تر است!» ولی آن ها که از رازشان آگاهی یافتند (و آن را دلیلی بر رستاخیز دیدند) گفتند: «ما مسجدی در کنار (مدفن) آن ها می سازیم (تا خاطره آنان فراموش نشود.)» (21) گروهی خواهند گفت: «آن هاسه نفر بودند، که چهارمین آن ها سگ شان بود!» و گروهی می گویند: «پنچ نفر بودند، که ششمین آن ها سگ شان بود.» -- همه این ها سخنانی بی دلیل است -- و گروهی می گویند: «آن ها هفت نفر بودند، و هشتمین آن ها سگ شان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاه تر است! و جز گروه کمی، تعداد آن ها را نمی دانند.» پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو و از هیچ کس درباره آن ها سؤال مکن! (22) و هرگز در مورد کاری نگو: «من فردا آن را انجام می دهم»… (23) مگر این که خدا بخواهد! و هر گاه فراموش کردی، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشن تر از این هدایت کند!» (24) آن ها در غارشان سی صد سال درنگ کردند، و نُه سال (نیز) بر آن افزودند. (25) بگو: «خداوند از مدّت توقّفشان آگاه تر است غیب آسمان ها و زمین از آن اوست! راستی چه بینا و شنواست! آن ها هیچ ولیّ و سرپرستی جز او ندارند! و او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمی دهد!» (26)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا * إِذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ…» (1)

ص: 22


1- 17.. سوره ی کهف، آیات 9 و 10.

مرحوم علی بن ابراهیم با سند خود از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

سبب نزول سوره کهف این بود که مردم مکّه [یعنی قریش] سه نفر را به نام های: نضربن حارث بن کلده، و عقبة بن ابی معیط، و عاص بن وائل سهمی، به نجران فرستادند، تا مسائلی را از یهود و نصارا یاد بگیرند و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سؤال نمایند، پس این سه نفر نزد علمای یهود آمدند و سؤال کردند و علمای یهود گفتند: سه مسأله از محمّد(صلی الله علیه و آله) سؤال کنید، اگر او مطابق آنچه ما اعتقاد داریم پاسخ داد، او صادق است.

سپس یک مسأله دیگری را سؤال کنید. و اگر او ادعای دانستن آن را کرد او کاذب و دروغگو خواهد بود. گروه اعزامی گفتند: آن سه مسأله که باید پاسخ بدهد چیست؟ علمای یهود گفتند: از او سؤال کنید، از آن گروه و فتیه ای که در زمان پیشین از شهر خود خارج شدند و ناپدید گردیدند و به خواب رفتند چه قدر در خواب بودند، تا بیدار شدند؟ و چند نفر بودند؟ و چه چیزی همراه آنان بود و قصّه آنان چگونه بود؟ و از او نیز درباره ی موسی(علیه السلام) هنگامی که خداوند به او فرمود: از آن عالم پیروی کند سؤال کنید و از او سؤال کنید درباره ی کسی که مشرق و مغرب خورشید را سیر کرد تا به سدّ یأجوج و مأجوج رسید، او که بود؟ و قصّه او چگونه بود؟ سپس علمای یهود پاسخ این سه مسأله را نوشتند، و گفتند: اگر او این گونه به شما پاسخ داد، صادق خواهد بود، و اگر جز این پاسخ داد، او را تصدیق ننمایید. گروه اعزامی گفتنتد: مسأله چهارمی که نباید از آن آگاه باشد چیست؟ گفتند: از او بپرسید قیامت چه زمانی خواهد بود؟ پس اگر زمانی برای آن تعیین کرد، او

ص: 23

دروغگو خواهد بود، چرا که زمان حدوث قیامت را جز خدا کسی نمی داند. پس گروه اعزامی به مکّه بازگشتند و نزد ابوطالب(علیه السلام) آمدند و گفتند:

«فرزند برادر تو ادّعا می کند که از آسمان برای او خبر می رسد، و ما می خواهیم مسائلی را از او سؤال کنیم، اگر پاسخ آن ها را بدهد، ما او را صادق می دانیم و اگر پاسخ ندهد، ما او را کاذب و دروغگو می دانیم». ابوطالب(علیه السلام) فرمود: «از هر چه می خواهید از او سؤال کنید» پس آنان آن سه مسئله را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سؤال کردند و آن حضرت فرمود: فردا به شما پاسخ می دهم و «إن شاءالله» نگفت، پس چهل روز وحی از او قطع شد، تا جایی که غمگین گردید، و اصحاب او به شک افتادند، و قریش خشنود شدند و استهزا نمودند و آزار کردند، و ابوطالب نیز غمگین شد، و چون چهل روز گذشت، سوره ی کهف بر آن حضرت نازل شد، و به جبرئیل فرمود: برای چه وحی را به تأخیر انداختی؟! جبرئیل گفت: ما بدون اذن خدا نمی توانیم فرود آییم. پس خداوند [در پاسخ آنان] فرمود: «أَمْ حَسِبْتُ… یعنی ای محمّد! تو گمان کردی که قصّه اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما می باشد و سپس قصّه آنان را بیان نمود و فرمود : «إِذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا…».

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اصحاب کهف و رقیم در زمان پادشاه جبّار و سرکشی بودند و آن پادشاه آنان را دعوت به بت پرستی می کرد و اگر کسی نمی پذیرفت او را می کشت، و اصحاب کهف مردم خداپرست و مؤمنی بودند، و آن پادشاه جبّار کسانی را به دروازه ی شهر گماشت تا احدی را نگذارند از شهر خارج شود مگر آن

ص: 24

که در مقابل بت ها سجده کند، پس این گروه به بهانه صید از شهر خارج شدند و به چوپانی در بین راه برخورد نمودند و او را به خداپرستی دعوت کردند و او نپذیرفت و لکن سگ او پذیرفت و با آنان همراه شد، از این رو امام صادق(علیه السلام) فرمود: از حیوانات چهارپا تنها سه عدد داخل بهشت می شوند: الاغ بلعم با عورا، و گرگ یوسف(علیه السلام) و سگ اصحاب کهف.

حاصل این که اصحاب کهف به خاطر پادشاه مشرک [یعنی دقیانوس] به بهانه صید از شهر خارج گردیدند و چون شب شد داخل آن غار شدند و سگ آنان نیز با آن ها بود، پس خداوند خواب را بر آنان مسلّط نمود، چنان که می فرماید: «فَضَرَبْنَا عَلَی آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا» و آنان در خواب بودند و چون خداوند آن پادشاه مشرک و قوم او را هلاک نمود، و مردم دیگری آمدند، اصحاب کهف از خواب بیدار شدند، و از همدیگر سؤال کردند: ما در این جا چه قدر خوابیده ایم؟ پس به خورشید نگاه کردند که بالا رفته، و گفتند: یک روز و یا برخی از روز را در خواب بوده اند، پس پولی را به یکی از همراهان خود دادند و گفتند: ناشناخته وارد شهر شو، و غذایی خریداری کن. چرا که اگر آنان ما را شناسایی کنند، یا ما را می کشند و یا به آیین خود وارد می کنند، پس آن مرد داخل شهر شد، و شهر و مردم را به گونه دیگری دید و آنان را نشناخت و آن ها نیز او را نشناختند و زبان او را نیز نفهمیدند پس به او گفتند: تو از کجا آمده ای؟ و چون او قصّه ی خود را بیان کرد، پادشاه آن شهر با همراهان او آمدند تا به درب غار [کهف] رسیدند، و خداوند ترسی در دل های آنان انداخت و نتوانستند داخل غار شوند، و از بیرون غار گفتند: اینان سه نفرند و چهارمین شان سگ آن هاست و بعضی گفتند: اینان چهار

ص: 25

نفرند و پنجمین شان سگ آن هاست، و بعضی گفتند: اینان پنج نفر هستند و ششمین شان سگ آن هاست، و بعضی گفتند: اینان هفت نفر هستند و هشتمین شان سگ آن هاست» و احدی از مردم شهر جرأت داخل شدن در غار را پیدا نکرد جز آن یک نفری که از غار خارج شده بود، و او چون داخل غار شد دید همراهان او هراس پیدا کرده اند که دقیانوس و همراهان او از آنان اطلاع پیدا کنند، پس آن یک نفری که از غار خارج شده بود به مردم گفت: ما در این مدّت طولانی [309 سال] در خواب بوده ایم» و این برای مردم آیه و نشانه ای از قیامت شد. پس همه آنان گریان شدند و از خدای خود خواستند، تا او آنان را به همان خواب باز گرداند. از سویی پادشاه آن زمان گفت: «خوب است ما مسجدی اطراف آنان بنا کنیم و به زیارت آن ها بیاییم چرا که اینان مردم مؤمنی بوده اند» و آنان در سال شش ماه بر پهلوی راست می خوابند، و شش ماه بر پهلوی چپ می خوابند، و سگ آنان همواره در کنار کهف بر دست های خود تکیه نموده است.(1)

ص: 26


1- 18.. قال علی بن إبراهیم فحدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال کان سبب نزولها یعنی سورة الکهف أن قریشا بعثوا ثلاثة نفر إلی نجران، النضر بن الحارث بن کلدة و عقبة بن أبی معیط و العاص بن وائل السهمی لیتعلموا من الیهود و النصاری مسائل یسألونها رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، فخرجوا إلی نجران إلی علماء الیهود فسألوهم فقالوا: سلوه عن ثلاث مسائل فإن أجابکم فیها علی ما عندنا فهو صادق ثم سلوه عن مسألة واحدة فإن ادعی علمها فهو کاذب قالوا: و ما هذه المسائل قالوا: سلوه عن فتیة کانوا فی الزمن الأول فخرجوا و غابوا و ناموا و کم بقوا فی نومهم حتّی انتبهوا و کم کان عددهم و أی شی ء کان معهم من غیرهم و ما کان قصتهم و اسألوه عن موسی حین أمره الله أن یتبع العالم و یتعلم منه من هو و کیف تبعه و ما کان قصته معه و اسألوه عن طائف طاف من مغرب الشمس و مطلعها حتّی بلغ سد یأجوج و مأجوج من هو و کیف کان قصته ثم أملوا علیهم أخبار هذه الثلاث مسائل و قالوا لهم إن أجابکم بما قد أملینا علیکم فهو صادق و إن أخبرکم بخلاف ذلک فلا تصدقوه قالوا: فما المسألة الرابعة قال: سلوه متی تقوم الساعة فإن ادعی علمها فهو کاذب فإن قیام الساعة لا یعلمها إلّا الله تبارک و تعالی.فرجعوا إلی مکة و اجتمعوا إلی أبی طالب(علیه السلام) فقالوا: یا أبا طالب إن ابن أخیک یزعم أن خبر السماء یأتیه و نحن نسأله عن مسائل فإن أجابنا عنها علمنا أنه صادق و إن لم یجبنا علمنا أنه کاذب، فقال أبو طالب: سلوه عما بدا لکم فسألوه عن الثلاث مسائل، فقال رسول الله ص: غدا أخبرکم و لم یستثن فاحتبس الوحی علیه أربعین یوما حتّی اغتم النّبی(صلی الله علیه و آله) و شک أصحابه الذین کانوا آمنوا به و فرحت قریش و استهزءوا و آذوا و حزن أبو طالب، فلما کان بعد أربعین یوما نزل علیه بسورة الکهف فقال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : یا جبرئیل لقد أبطأت فقال: إنا لا نقدر أن ننزل إلّا بإذن الله فأنزل أَمْ حَسِبْتَ یا محمّد أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً ثم قص قصتهم فقال إِذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً فقال الصّادق(علیه السلام) إن أصحاب الکهف و الرقیم کانوا فی زمن ملک جبار عات و کان یدعو أهل مملکته إلی عبادة الأصنام فمن لم یجبه قتله و کان هؤلاء قوما مؤمنین یعبدون الله؟عز؟ و وکل الملک بباب المدینة وکلاء و لم یدع أحدا یخرج حتّی یسجد للأصنام فخرج هؤلاء بحیلة الصید و ذلک أنهم مروا براع فی طریقهم فدعوه إلی أمرهم فلم یجبهم و کان مع الراعی کلب فأجابهم الکلب و خرج معهم فقال الصّادق علیه السلام: فلا یدخل الجنة من البهائم إلّا ثلاثة، حمار بلعم بن باعوراء و ذئب یوسف و کلب أصحاب الکهف، فخرج أصحاب الکهف من المدینة بحیلة الصید هربا من دین ذلک الملک، فلما أمسوا دخلوا ذلک الکهف و الکلب معهم فألقی الله علیهم النعاس کما قال الله تعالی فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً، فناموا حتّی أهلک الله ذلک الملک و أهل مملکته و ذهب ذلک الزمان و جاء زمان آخر و قوم آخرون ثم انتبهوا فقال بعضهم لبعض: کم نمنا هاهنا فنظروا إلی الشمس قد ارتفعت فقالوا: نمنا یوما أو بعض یوم ثم قالوا لواحد منهم خذ هذا الورق و ادخل المدینة متنکرا لا یعرفوک فاشتر لنا طعاما فإنهم إن علموا بنا و عرفونا یقتلونا أو یردونا فی دینهم، فجاء ذلک الرجل فرأی مدینة بخلاف الذی عهدها و رأی قوما بخلاف أولئک لم یعرفهم و لم یعرفوا لغته و لم یعرف لغتهم، فقالوا له: من أنت و من أین جئت فأخبرهم فخرج ملک تلک المدینة مع أصحابه و الرجل معهم حتّی وقفوا علی باب الکهف و أقبلوا یتطلعون فیه فقال بعضهم: هؤلاء ثلاثة و رابعهم کلبهم و قال بعضهم: خمسة و سادسهم کلبهم و قال بعضهم: هم سبعة و ثامنهم کلبهم و حجبهم الله؟عز؟ بحجاب من الرعب فلم یکن أحد یقدم بالدخول علیهم غیر صاحبهم فإنه لما دخل إلیهم وجدهم خائفین أن یکون أصحاب دقیانوس شعروا بهم فأخبرهم صاحبهم أنهم کانوا نائمین هذا الزمن الطویل و أنهم آیة للناس فبکوا و سألوا الله تعالی أن یعیدهم إلی مضاجعهم نائمین کما کانوا ثم قال الملک ینبغی أن نبنی هاهنا مسجدا و نزوره فإن هؤلاء قوم مؤمنون، فلهم فی کل سنة نقلتان ینامون ستة أشهر علی جنوبهم الیمنی و ستة أشهر علی جنوبهم الیسری و الکلب معهم قد بسط ذراعیه بفناء الکهف. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 31]

ص: 27

مؤلّف گوید:

درباره ی «کهف ورقیم» دو گونه روایت در کتب حدیث نقل شده است.

در تفسیر عیّاشی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده:

آن حضرت در تفسیر آیه «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا» فرمود: اصحاب کهف مردمی بودند که [از آیین بت پرستی] فرار کردند، و پادشاه آن زمان [دقیانوس] نام آنان و نام پدرانشان و نام قبیله ی آنان را در کتابی از مس ثبت نمود، از این رو خداوند آنان را «أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ» نامیده است.(1)

ص: 28


1- 19.. عن محمّد عن أحمد بن علی عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» قال: هم قوم فروا و کتب ملک ذلک الزمان بأسمائهم و أسماء آبائهم و عشائرهم فی صحف من رصاص، فهو قوله: «أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 3، ص 24]

در کتاب محاسن از جابر جعفی مرفوعاً از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

سه نفر برای عبادت از شهر خود خارج شدند و در غار کوهی مشغول عبادت شدند، ناگهان سنگ بزرگی از بالای کوه فرود آمد و بر درب غار قرار گرفت و آنان محبوس شدند، و به همدیگر گفتند: به خدا سوگند راه چاره ای برای ما نیست مگر آن که اگر از روی صداقت عمل خالصی انجام داده ایم به خدای خود عرضه کنیم تا او ما را نجات بدهد، چرا که ما تنها به خاطر گناهانمان در این جا گرفتار شده ایم. پس یکی از آنان گفت:

«خدایا تو می دانی که من عاشق زن زیبایی شدم و مال فراوانی دادم تا او را به دست آوردم و چون خواستم با او عمل زناشویی انجام بدهم، به یاد آتش دوزخ افتادم و از او جدا شدم چرا که از عذاب تو ترسیدم، پس تو این سنگ را از ما دو کن» [و ما را نجات ده] پس مقداری از آن سنگ از در غار کنار رفت، و دیگری گفت: «خدایا تو می دانی که روزی من عدّه ای را اجیر کردم برای زراعت خود که به هر کدام نصف درهم بدهم و چون فارغ شدند اجرت آنان را دادم و یکی از آنان گفت: من به اندازه دو نفر کار کردم و به خدا سوگند یک درهم کامل باید به من بدهی و نیم درهم خود را نزد من رها کرد و رفت و من با آن نیم درهم زراعت نمودن و تو روزی فراوانی از آن به من عطا کردی و چون صاحب نصف درهم آمد و مال خود را مطالبه کرد من ده هزار درهم به او دادم، خدایا اگر تو می دانی که من این عمل را برای تو انجام داده ام، این سنگ را از مقابل ما بردار» پس آن سنگ از درب غار مقداری فاصله گرفت به گونه ای که آنان همدیگر را مشاهده نمودند. سپس سوّمی گفت: «خدایا تو می دانی که پدر و مادر من در خواب بودند، و من قدحی از

ص: 29

شیر برای آنان آوردم و چون ترسیدم که اگر روی زمین بگذارم حشرات زمین داخل آن بروند، روی دست خود نگهداشتم و پدر و مادر خود را بیدار نکردم، تا این که خودشان بیدار شدند و از آن شیر نوشیدند، پس من این کار را برای خشنودی تو انجام داده ام، این سنگ را از ما دور کن» [و ما را نجات بده] پس آن سنگ کنار رفت و راه آنان باز شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «کسی که با خدا راست بگوید نجات پیدا می کند.»(1)

ص: 30


1- 20.. فی محاسن البرقی عنه عن عبد الرحمن بن أبی نجران عن المفضل بن صالح عن جابر الجعفی یرفعه قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): خرج ثلثة نفر یسیحون فی الأرض، فبینما هم یعبدون الله فی کهف فی قلة جبل حتّی بدت صخرة من أعلی الجبل حتّی التقمت باب الکهف، فقال بعضهم لبعض: عباد الله و الله ما ینجیکم مما وقعتم الا أن تصدقوا الله، فهلم ما عملتم لله خالصا، فانما أسلمتم بالذنوب، فقال أحدهم: اَللَّهُمَّ ان کنت تعلم انی طلبت امرأة لحسنها و جمالها فأعطیت فیها ما لا ضخما، حتّی إذا قدرت علیها و جلست منها مجلس الرجل من المرأة و ذکرت النار، فقمت عنها فرقا منک، اَللَّهُمَّ فارفع عنا هذه الصخرة، فانصدعت حتّی نظروا الی الصدع ثم قال الآخر: اَللَّهُمَّ ان کنت تعلم انی استأجرت قوما یحرثون کل رجل منهم بنصف درهم، فلما فرغوا أعطیتهم أجورهم، فقال أحدهم: قد علمت عمل اثنین و الله لا آخذ الا درهما واحدا و ترک ماله عندی فبذرت بذلک النصف الدرهم فی الأرض فأخرج الله من ذلک رزقا، و جاء صاحب النصف الدرهم فأراده فدفعت الیه ثمن عشرة آلاف، فان کنت تعلم انما فعلته مخافة منک فارفع عنا هذه الصخرة، قال: فانفرجت منهم حتّی نظر بعضهم الی بعض، ثم ان الآخر قال:اَللَّهُمَّ ان کنت تعلم ان أبی و أمی کانا نائمین فأتیتهما بقعب من لبن فخفت ان أضعه أن تمج فیه هامة، و کرهت أن أوقظهما من نومهما، فیشق ذلک علیهما فلم أزل کذلک حتّی استیقظا و شربا، اَللَّهُمَّ فان کنت تعلم انی فعلت ذلک ابتغاء وجهک فارفع عنا هذه الصخرة، فانفرج لهم حتّی سهل لهم طریقهم، ثم قال النّبی(صلی الله علیه و آله): من صدق الله نجا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 249، ح 31، از محاسن برقی]

مؤلّف گوید:

روایت اوّل مسنده است و روایت دوّم مرفوعه می باشد، بنابراین باید به روایت اوّل اعتماد شود، علاوه بر این که روایت اوّل را روایات دیگری نیز تأیید می کند. و الله العالم.

«فَضَرَبْنَا عَلَی آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا»(1)

در کتاب طبّ الأئمّة از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت فرموده است:

اگر بچّه شیرخواری زیاد گریه کند، و یا کسی در شب هراس و وحشت پیدا نماید، و یا زنی از بیماری در شب به خواب نرود این آیه سبب بهبودی آنان خواهد شد، «فَضَرَبْنَا عَلَی آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا * ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَی لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا.»(2)

«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًی»(3)

ابوعمرو زبیری گوید: امام صادق(علیه السلام) «فرمود:

خدای تبارک و تعالی، ایمان را بر اعضا و جوارح فرزند آدم واجب نموده و بین آن ها تقسیم کرده است، و هر عضوی از انسان دارای سهمی از ایمان است» پس من به آن حضرت عرضه داشتم: نقصان ایمان و تمامیّت آن را فهمیدم،

ص: 31


1- 21.. سوره ی کهف، آیه ی 11.
2- 22.. فی کتاب طب الأئمّة عوذة للصبی إذا کثر بکائه و لمن یفزع باللیل، و للمرأة إذا سهرت من وجع «فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً» حدثنا أبو المغر الواسطی قال: حدثنا محمّد بن سلیمان عن مروان بن الجهم عن محمّد بن مسلم عن أبی جعفر(علیه السلام) مأثورة عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) انه قال ذلک.[تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 250]
3- 23.. سوره ی کهف، آیه ی 13.

زیاد شدن آن چه دلیلی دارد؟ فرمود: قول خداوند عزّوجلّ که می فرماید: «وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمَانًا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَهُمْ یَسْتَبْشِرُونَ * وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَی رِجْسِهِمْ.»

و نیز قول خداوند که می فرماید:

«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًی.»

سپس فرمود:

اگر در ایمان زیاده و نقصان نبود، کسی بر دیگری فضیلت پیدا نمی کرد، و نعمت ها مساوی بود، و مردم یکسان می بودند، و تفضیلی وجود نداشت، و لکن با تمامیّت و کمال ایمان مؤمنین داخل بهشت می شوند، و با زیاد شدن ایمان درجات شان نزد خداوند متفاوت می شود، و با نقصان ایمان گناهکاران داخل آتش می شوند.(1)

ص: 32


1- 24.. فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن بکر بن صالح عن القاسم بن یزید قال: حدثنا أبو عمرو الزبیری عن أبی عبد الله(علیه السلام) و ذکر حدیثا طویلا و فیه بعد ان قال(علیه السلام): ان الله تبارک و تعالی فرض الایمان علی جوارح ابن آدم و قسمه علیها، و فرقه فیها و بین ذلک، قلت: قد فهمت نقصان الایمان و تمامه فمن أین جاءت زیادته؟ فقال: قول الله؟عز؟: «وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ» و قال: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً و لو کان کله واحدا لا زیادة فیه و لا نقصان، لم یکن لأحد منهم فضل علی الآخر، و لاستوت النعم، و لا استوی الناس و بطل التفضیل، و لکن بتمام الایمان دخل المؤمنون الجنة، و بالزیادة فی الایمان تفاضل المؤمنون بالدرجات عند الله و بالنقصان دخل المفرطون النار.[تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 250، ح 33، از اصول کافی]

«إِنَّهُمْ إِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا»(1)

همان گونه که در حدیث علی بن ابراهیم گذشت، در کتاب احتجاج نیز از امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی نقل شده که فرمود:

از بین کسانی که از دنیا رحلت نمودند، عدّه ی زیادی به دنیا بازگشتند [تا مسأله معاد روشن شود] مانند اصحاب کهف که خداوند پس از سی صد [و نُه] سال آنان را زنده نمود، و در زمان مردمی که منکر بعث و قیامت بودند به دنیا بازگشتند، تا دلیل قاطعی بر علیه منکرین قیامت باشد و خداوند با این عمل قدرت خود را به آنان نشان دهد، تا به حقانیّت قیامت پی ببرند. (2)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

از پشت کعبه بیست و هفت نفر به حضرت مهدی قائم؟عج؟ می پیوندند، پانزده نفر از قوم موسی (علیه السلام) کسانی که «یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ» و هفت نفر از اصحاب کهف، و یوشع بن نون، و ابو دجاجه انصاری، و مقداد، و مالک اشتر [و فرد دیگری] و این بیست و هفت نفر از انصار امام زمان(علیه السلام) و کارپردازان او خواهند بود.(3)

ص: 33


1- 25.. سوره ی کهف، آیه ی 20.
2- 26.. فی کتاب الاحتجاج الطبرسی؟ره؟ عن أبی عبد الله(علیه السلام)، حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): و قد رجع الی الدنیا ممن مات خلق کثیر، منهم أصحاب الکهف أماتهم الله ثلاثمائة عام، ثم بعثهم فی زمان قوم أنکروا البعث لیقطع حجتهم، و لیریهم قدرته و لیعلموا أن البعث حق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 252، ح 39، از احتجاج]
3- 27.. فی روضة الواعظین للمفید؟ره؟ قال الصّادق(علیه السلام): یخرج مع القائم؟عج؟ من ظهر الکعبة سبعة و عشرون رجلا، خمسة عشر من قوم موسی(علیه السلام)، الذین کانوا یهدون بالحق و به یعدلون، و سبعة من أهل الکهف، و یوشع بن نون و أبا دجانة الأنصاری، و مقداد و مالک الأشتر، فیکونون بین یدیه أنصارا و حکاما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 252، ح 40]

«فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

از نزاع و درگیری و دشمنی با همدیگر پرهیز کنید، چرا که نزاع و خصومت قلب ها را نسبت به برادران دینی بیمار می کند و سبب نفاق خواهد شد.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس با سه چیز خدا را ملاقات کند، از هر دری از بهشت که بخواهد وارد بهشت می شود: اخلاق نیک، ترس از خدا در پنهان و آشکار و پرهیز از نزاع، گرچه صاحب حق باشد.(3)

و نیز فرمود:

من ضامن خانه ای در اعلای بهشت، و خانه ای در وسط بهشت، و خانه ای در باغستان بهشت هستم، برای کسی که نزاع و خصومت را ترک کند گرچه صاحب حق باشد.(4)

ص: 34


1- 28.. سوره ی کهف،آیه ی 22.
2- 29.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) إِیَّاکُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُمَا یُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَی الْإِخْوَانِ وَ یَنْبُتُ عَلَیْهِمَا النِّفَاقُ. [الکافی، ج 2، ص 300]
3- 30.. و باسناده قال: قال النّبی(صلی الله علیه و آله): ثلاث من لقی الله؟عز؟ بهن دخل الجنة من ای باب شاء: من حسن خلقه و خشی الله فی المغیب و المحضر، و ترک المراء و ان کان محقا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 253، ح 42؛ کافی، ج 2، ص 300، ح 2]
4- 31.. فی کتاب التوحید باسناده الی اسمعیل بن أبی زیاد عن جعفر بن محمّد عن آبائه(علیهم السلام)، قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): انا زعیم ببیت فی أعلی الجنة، و بیت فی وسط الجنة، و بیت فی ریاض الجنة لمن ترک المراء و ان کان محقا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 253، ح 44]

و نیز فرمود:

چهار خصلت قلب را می میراند: گناه بر روی گناه [بدون توبه] و فراوان سخن گفتن با زن ها، و ممارات و نزاع با احمق، به این که یکی او بگوید و یکی تو بگویی و هرگز به خیری منتهی نشود….(1)

«وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا»(2)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» فرمود:

خداوند هنگامی که به آدم فرمود: داخل بهشت شو، به او فرمود: «ای آدم نزدیک این شجره مشو» و آن شجره را به او نشان داد پس آدم به پروردگار خود گفت: چگونه ممکن است من به آن نزدیک بشوم در حالی که تو من را و همسرم را از آن نهی نموده ای؟ پس خداوند به آنان فرمود: نزدیک آن شجره نشوید یعنی از آن نخورید. و آدم و حوّا گفتند: «آری، ای پروردگار! ما به آن نزدیک نخواهیم شد و از آن نخواهیم خورد» و لکن «إن شاءالله» نگفتند، و خداوند آنان را به خودشان واگذار نمود. [و شد آنچه شد!!] و به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) نیز در قرآن فرمود: «وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا * إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ». یعنی هرگز نگو: من فردا چنین خواهم کرد، جز آن که بگویی: اگر خدا خواسته باشد من چنین کاری را انجام بدهم، و مشیّت او این باشد که من نتوانم آن کار را انجام بدهم، در آن صورت من قدرت انجام آن را نخواهم داشت.

ص: 35


1- 32.. عن جعفر بن محمّد عن أبیه،(علیهما السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله):أربع خصال تمیت القلب: الذنب علی الذنب و کثرة منافثة النساء یعنی محادثتهن، و مماراة الأحمق تقول و یقول و لا یرجع الی خیر أبدا، الحدیث. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 253، ح 46]
2- 33.. سوره ی کهف، آیه ی 23.

سپس فرمود:

«وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ» یعنی اگر فراموش کردی، چون به یاد آوردی بگو: «ان شاء الله.» (1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ» درباره ی سوگند بدون «ان شاء الله» است، که چون به یاد آوردی بگو: «ان شاء الله.»(2)

و در کتاب بحارالأنوار از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

تا چهل روز کسی که «إن شاءالله» را فراموش نموده، می تواند «إن شاءالله» را بگوید، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ سؤالات مردم یهود فرمود: «فردا

ص: 36


1- 34.. محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد و علی بن إبراهیم عن أبیه جمیعا عن ابن محبوب عن أبی جعفر الأحول عن سلام بن المستنیر عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» قال: فقال: ان الله؟عز؟ لما قال لآدم: ادخل الجنة قال له: یا آدم لا تقرب هذه الشجرة، قال: و أراه إیاها؟ فقال آدم لربه: کیف أقربها و قد نهیتنی عنها أنا و زوجتی؟ قال: فقال لهما: لا تقرباها یعنی لا تأکلا منها، فقال آدم و زوجته: نعم یا ربنا لم نقربها و لم نأکل منها و لم یستثنیا فی قولهما نعم، فوکلهما الله فی ذلک الی أنفسهما و الی ذکرهما، قال: و قد قال الله؟عز؟ لنبیه(صلی الله علیه و آله) فی الکتاب: وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ ان لا أفعله فتسبق مشیة الله فی ان لا افعله، فلا أقدر علی أن أفعله، فلذلک قال الله؟عز؟: «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ» أی استثن مشیة الله فی فعلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 254، ح 49؛بحارالأنوار، ج 16، ص 289، ح 149]
2- 35.. عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد و محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد جمیعا عن ابن محبوب عن ابن رئاب عن حمزة بن حمران قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ» قال: ذلک فی الیمین، إذا قلت: و الله لا أفعل کذا و کذا، فاذا ذکرت انک لم تستثن فقل إن شاءالله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 254، ح 50]

بیایید تا پاسخ شما را بدهم» و چون «إن شاءالله» نگفت جبرئیل چهل روز وحی را از او قطع نمود و چون پاسخ یهود را آورد [و سوره ی کهف را نازل نمود] به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا * إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ.» (1)

مرازم بن حکیم گوید: امام صادق(علیه السلام) دستور داد نامه ای را درباره ی کاری بنویسند و چون نوشته شد و آن حضرت دید که در آن «إن شاءالله» نوشته نشده، فرمود:

چگونه شما امید دارید که این کار انجام شود، در حالی که مشیّت خدا را در آن یاد نکرده اید؟! سپس فرمود: هر کاری را که مکتوب می کنید «إن شاءالله» به دنبال آن بنویسید.(2)

«وَلَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا»(3)

جابر گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

«به خدا سوگند مردی از ما اهل بیت بعد از رحلت خود از دنیا، سی صد و نه سال حکومت خواهد نمود» گفتم: آن در چه زمانی خواهد بود؟ فرمود:

ص: 37


1- 36.. فی من لایحضره الفقیه و روی حماد بن عیسی عن عبد الله بن میمون عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: للعبد أن یستثنی ما بینه و بین أربعین یوما إذا نسی، ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) أتاه أناس من الیهود فسألوه عن أشیاء، فقال لهم: تعالوا غدا أحدثکم و لم یستثن فاحتبس جبرئیل(علیه السلام) عنه أربعین یوما ثم أتاه فقال: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 254، ح 53؛ بحار، ج 101، ص 230، ح 71]
2- 37.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُرَازِمِ بْنِ حَکِیمٍ قَالَ أَمَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) بِکِتَابٍ فِی حَاجَةٍ فَکُتِبَ ثُمَّ عُرِضَ عَلَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ فَقَالَ کَیْفَ رَجَوْتُمْ أَنْ یَتِمَّ هَذَا وَ لَیْسَ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ انْظُرُوا کُلَّ مَوْضِعٍ لَا یَکُونُ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ فَاسْتَثْنُوا فِیهِ. [الکافی، ج 2، ص 673]
3- 38.. سوره ی کهف، آیه ی 25.

پس از رحلت قائم از دنیا. گفتم: حضرت قائم چه مقدار حکومت خواهد کرد؟ فرمود: «حکومت اونوزده سال از روز قیام تا روز رحلت او از دنیا خواهد بود.» گفتم: آیا بعد از مرگ او هرج و مرج خواهد بود؟ فرمود: آری، پنجاه سال، و پس از آن منصور [یعنی امام حسین(علیه السلام)] به دنیا باز می گردد، و انتقام خون خود و خون اصحاب خود را خواهد گرفت، و آن قدر می کشد و اسیر می کند که گفته می شود: «اگر او از ذریّه پیامبران می بود، مردم را این قدر نمی کشت» پس مردم از سیاه و سفید جمع می شوند و او را به حرم خدا باز می گردانند، و چون بلا سخت می شود، منتصر از دنیا می رود، و سفاح [یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)] به دنیا باز می گردد و به خاطر منتصر خشمگین می شود، و هر دشمن و جائری که با ما دشمن بوده است را می کشد، و مالک کلّ روی زمین می شود، و خداوند امر حکومت او را اصلاح می نماید و سی صد و نه سال حکومت می نماید. سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود: ای جابر! آیا می دانی منتصر و سفّاح کیانند؟ فرمود: منتصر حسین(علیه السلام) است و سفّاح امیرالمؤمنین -- صلوات الله علیهم اجمعین -- می باشد.(1)

ص: 38


1- 39.. تفسیر العیّاشی عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ وَ اللَّهِ لَیَمْلِکَنَّ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهِ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ یَزْدَادُ تِسْعاً قَالَ قُلْتُ فَمَتَی ذَلِکَ قَالَ بَعْدَ مَوْتِ الْقَائِمِ قَالَ قُلْتُ وَ کَمْ یَقُومُ الْقَائِمُ فِی عَالَمِهِ حَتَّی یَمُوتَ قَالَ تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً مِنْ یَوْمِ قِیَامِهِ إِلَی مَوْتِهِ قَالَ قُلْتُ فَیَکُونُ بَعْدَ مَوْتِهِ هَرْجٌ قَالَ نَعَمْ خَمْسِینَ سَنَةً قَالَ ثُمَّ یَخْرُجُ الْمَنْصُورُ إِلَی الدُّنْیَا فَیَطْلُبُ دَمَهُ وَ دَمَ أَصْحَابِهِ فَیَقْتُلُ وَ یَسْبِی حَتَّی یُقَالَ لَوْ کَانَ هَذَا مِنْ ذُرِّیَّةِ الْأَنْبِیَاءِ مَا قَتَلَ النَّاسَ کُلَّ هَذَا الْقَتْلِ فَیَجْتَمِعُ النَّاسُ عَلَیْهِ أَبْیَضُهُمْ وَ أَسْوَدُهُمْ فَیَکْثُرُونَ عَلَیْهِ حَتَّی یُلْجِئُونَهُ إِلَی حَرَمِ اللَّهِ فَإِذَا اشْتَدَّ الْبَلَاءُ عَلَیْهِ مَاتَ الْمُنْتَصِرُ وَ خَرَجَ السَّفَّاحُ إِلَی الدُّنْیَا غَضَباً لِلْمُنْتَصِرِ فَیَقْتُلُ کُلَّ عَدُوٍّ لَنَا جَائِرٍ وَ یَمْلِکُ الْأَرْضَ کُلَّهَا وَ یُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ وَ یَعِیشُ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ یَزْدَادُ تِسْعاً ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَا جَابِرُ وَ هَلْ تَدْرِی مَنِ الْمُنْتَصِرُ وَ السَّفَّاحُ یَا جَابِرُ الْمُنْتَصِرُ الْحُسَیْنُ وَ السَّفَّاحُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ. [بحار الأنوار، ج 53، ص 146] B

شهادت اصحاب کهف به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)

مرحوم ابن شهر آشوب از جابر و انس نقل نموده که گویند:

گروهی نزد عمر از علیّ(علیه السلام) بدگویی و تنقیص کردند، و سلمان به عمر گفت: ای عمر آیا به یاد داری روزی را که تو و ابوبکر و من و ابوذّر نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودیم و آن حضرت شمله و عبایی را پهن نمود و ما را بر روی آن نشاند و دست علی(علیه السلام) را گرفت و او را در وسط شمله قرار داد و سپس به ابوبکر فرمود: «ای ابابکر برخیز و بر علی به امامت و خلافت بر مسلمین سلام کن» و به همه ماها نیز چنین فرمود [و همه ما برخاستیم و بر علیّ(علیه السلام) به عنوان امامت و خلافت بر مسلمین سلام کردیم] سپس فرمود: «یا علیّ تو نیز برخیز و بر نور خورشید سلام کن» پس علی(علیه السلام) به خورشید خطاب نمود و گفت: «سلام بر تو ای نور تابان» و خورشید به لرزه آمد و پاسخ داد: «و علیک السّلام یا ولیّ الله و وصیّ رسوله.»

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست های مبارک خود را به طرف آسمان بالا نمود و فرمود:

«خدایا تو به برادر من سلیمان -- برگزیده خود -- ملکی عطا نمودی و باد را در اختیار او قرار دادی -- که غدوّها شهر و رواحها شهر -- پروردگارا! اکنون آن باد را بفرست تا اینان را نزد اصحاب کهف ببرد» و سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ما دستور داد تا به اصحاب کهف سلام کنیم، پس علی(علیه السلام) به باد فرمود: «یا ریح اِحملینا» یعنی ای باد ما را بالا ببر، پس ما در هوا قرار گرفتیم و باد ما را حرکت می داد آن گونه که خدا می خواست، سپس علیّ(علیه السلام) فرمود: «ای باد

ص: 39

ما را زمین گذار»پس او ما را نزد اصحاب کهف پایین گذارد، و هر کدام از ما به اصحاب کهف سلام کردیم و جوابی از آنان نشنیدیم، پس علیّ(علیه السلام) برخاست و گفت: «السّلام علیکم یا أصحاب الکهف» و ما شنیدیم که اصحاب کهف گفتند: «و علیک السّلام یا وصیّ محمّد، همانا ما گروهی هستیم که از زمان دقیانوس تا کنون در این جا محبوس می باشیم» پس علیّ(علیه السلام) به آنان فرمود: «برای چه سلام این قوم را پاسخ ندادید؟» اصحاب کهف گفتند: «ما کسانی هستیم که جز سلام پیامبر و وصیّ پیامبر را پاسخ نمی دهیم، و تو وصیّ خاتم پیامبران و خلیفه رسول ربّ العالمین هستی».

سپس علی(علیه السلام) به ما فرمود:

در جای خود بنشینید و ما در جای خود نشستیم، و علیّ(علیه السلام) به باد فرمود: «یا ریح اِحملینا» یعنی ای باد ما را بالا ببر،و ناگهان ما در هوا قرار گرفتیم و به خواست خداوند حرکت کردیم، تا این که علیّ(علیه السلام) فرمود: «ای باد ما را پایین گذار» و سپس آن حضرت پای خود را بر زمین زد و آبی ظاهر شد و او وضو گرفت و ما نیز وضو گرفتیم و سپس فرمود: زود است که به نماز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یا برخی از آن برسید و سپس فرمود: «ای باد ما را سوار کن» و باز فرمود: «ما را پایین بیاور» و ناگهان ما خود را در مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یافتیم و آن حضرت یک رکعت از نماز صبح را خوانده بود؟

انس بن مالک گوید:

علی(علیه السلام) در کوفه از بالای منبر مسجد کوفه از من درباره ی این قصّه گواهی خواست و به من فرمود: شهادت بده و من شهادت ندادم و مداهنه نمودم و او به من فرمود: «اگر با وصیّت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مداهنه می کنی و شهادت

ص: 40

نمی دهی، خدا تو را گرفتار پیسی در بدن و بیماری شکم و کوری چشم نماید» و چیزی نگذشت که من پیسی پیدا کردم و کور شدم و نتوانستم روزه بگیرم نه در ماه رمضان و نه در غیر آن.

سپس گوید:

آن بساط [که ما بر آن نشستیم را اهل هربوق به آن حضرت اهدا نموده اند، و کهف نیز در بلاد روم در جایی به نام «ارکدی» و ملک با هندق بود و امروز به آن ضیعه می گویند.

و در روایت دیگری آمده که آن کسا را خطی بن اشرف برادر کعب بن اشرف هدیه داده بود و چون او معجزات علیّ(علیه السلام) را مشاهده نمود مسلمان شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را محمّد نامید.(1)

ص: 41


1- 40.. ابن شهر آشوب: عن جابر و أنس: أن جماعة تنقصوا علیا(علیه السلام) عند عمر، فقال سلمان: أما تذکر -- یا عمر -- الیوم الذی کنت فیه و أبو بکر و أنا و أبو ذر عند رسول الله(صلی الله علیه و آله)،و بسط لنا شملة و أجلس کل واحد منا علی طرف، و أخذ بید علی و أجلسه وسطها، ثم قال: «قم -- یا أبا بکر -- و سلم علی علی بالإمامة و خلافة المسلمین». و هکذا کل واحد منا، ثم قال: «قم یا علی، و سلم علی هذا النور». یعنی الشمس، فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام): «أیتها الآیة المشرقة، السّلام علیک» فأجابت القرصة و ارتعدت و قالت: و علیک السّلام، یا ولی الله و وصی رسوله. B ثم رفع رسول الله(صلی الله علیه و آله) یده إلی السماء، فقال: «اَللَّهُمَّ إنک أعطیت لأخی سلیمان صفیک منک ملکا و ریحا غدوها شهر و رواحها شهر، اَللَّهُمَّ أرسل تلک لتحملهم إلی أصحاب الکهف و أمرنا أن نسلم علی أصحاب الکهف. فقال علی: «یا ریح، احملینا» فإذا نحن فی الهواء فسرنا ما شاء الله، ثم قال: «یا ریح، ضعینا» فوضعتنا عند الکهف، فقام کل واحد منا و سلم فلم یرد الجواب، فقام علی(علیه السلام) فقال: «السّلام علیکم یا أصحاب الکهف» فسمعنا: و علیک السّلام یا وصی محمّد، إنا قوم محبوسون هاهنا من زمن دقیانوس. فقال لهم: «لم لم تردوا سلام القوم». فقالوا: نحن فتیة لا نرد إلّا علی نبی، أو وصی نبی، و أنت وصی خاتم النّبیین و خلیفة رسول رب العالمین. ثم قال: «خذوا مجالسکم». فأخذنا مجالسنا. ثم قال: «یا ریح، احملینا». فإذا نحن فی الهواء، فسرنا ما شاء الله، ثم قال: «یا ریح ضعینا»فوضعتنا، ثم رکض برجله الأرض فنبعت عین ماء فتوضأ و توضأنا، ثم قال: «ستدرکون الصلاة مع النّبی أو بعضها، ثم قال: «یا ریح، احملینا»، ثم قال: «ضعینا» فوضعتنا فإذا نحن فی مسجد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قد صلی من الغداة رکعة. قال أنس: فاستشهدنی علی و هو علی منبر الکوفة فداهنت، فقال: «إن کنت کتمتها مداهنة بعد وصیة رسول الله(صلی الله علیه و آله) إیاک، فرماک الله ببیاض فی جسمک، و لظی فی جوفک، و عمی فی عینیک» فما برحت حتّی برصت و عمیت و کان أنس لا یطیق الصیام فی شهر رمضان و لا غیره. و البساط أهداه أهل هربوق و الکهف فی بلاد الروم فی موضع یقال له: ارکدی، و کان فی ملک باهندق، و هو الیوم اسم الضیعة. و فی خبر: أن الکساء أتی به خطی بن الأشرف أخو کعب، فلما رأی شرف معجزات علی(علیه السلام) أسلم و سماه النّبی(صلی الله علیه و آله) محمّدا. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 615]

مؤلّف گوید:

مضمون روایت فوق با اختلافاتی در عبارات و مضامین در تفسیر برهان از کتاب فضائل شاذان نقل شده و شما متن آن را در پاورقی مشاهده می کنید.(1)

ص: 42


1- 41.. و فی روایة اخری عن شاذان فی (الفضائل): بالإسناد یرفعه إلی سالم بن أبی الجعد، أنه قال: حضرت مجلس أنس بن مالک بالبصرة و هو یحدث، فقام إلیه رجل من القوم، و قال: یا صاحب رسول الله(صلی الله علیه و آله) ما هذه النمشة التی أری بک؟ فإنه حدثنی أبی عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «البرص و الجذام لا یبلو الله تعالی به مؤمنا». قال: فعند ذلک أطرق أنس بن مالک إلی الأرض و عیناه تذرفان بالدموع، ثم رفع رأسه، و قال: دعوة العبد الصالح علی بن أبی طالب(علیه السلام) نفذت فی. B قال: فعند ذلک قام الناس من حوله، و قصدوه و قالوا: یا أنس، حدثنا ما کان السبب؟ فقال لهم: الهوا عن هذا قالوا له: لا بد أن تخبرنا بذلک. فقال: اجلسوا مواضعکم و اسمعوا منی حدیثا کان هو السبب لدعوة علی(علیه السلام). اعلموا أن النّبی(صلی الله علیه و آله) قد اهدی له بساط شعر من قریة کذا و کذا من قری المشرق، یقال لها: هندق، فأرسلنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی أبی بکر و عمر و عثمان و طلحة و الزبیر و سعد و سعید و عبد الرحمن بن عوف الزهری، فأتیته بهم و عنده ابن عمه علی بن أبی طالب(علیه السلام) فقال لی: «یا أنس ابسط البساط و اجلس حتّی تخبرنی بما یکون منهم». ثم قال: «یا علی، قل: یا ریح احملینا». قال: فقال الإمام علی(علیه السلام): «یا ریح، احملینا» فإذا نحن فی الهواء فقال: «سیروا علی برکة الله» قال: فسرنا ما شاء الله، ثم قال: «یا ریح، ضعینا» فوضعتنا، فقال: «أ تدرون أین أنتم»؟ قلنا: الله و رسوله و علی أعلم، فقال: «هؤلاء أصحاب الکهف و الرقیم الذین کانوا من آیات الله عجبا، قوموا بنا -- یا أصحاب رسول الله -- حتّی نسلم علیهم»، فعند ذلک قام أبو بکر و عمر فقالا: السّلام علیکم یا أصحاب الکهف و الرقیم. قال: فلم یجبهما أحد، قال:فقام طلحة و الزبیر فقالا: السّلام علیکم یا أصحاب الکهف و الرقیم. فلم یجبهما أحد، قال أنس:فقمت أنا و عبد الرحمن بن عوف فقلت: أنا أنس خادم رسول الله(صلی الله علیه و آله)، السّلام علیکم یا أصحاب الکهف و الرقیم، فلم یجبنا أحد. قال: فعند ذلک قام الإمام علی(علیه السلام) و قال: «السّلام علیکم یا أصحاب الکهف و الرقیم الذین کانوا من آیات الله عجبا». فقالوا: و علیک السّلام و رحمة الله و برکاته یا وصی رسول الله (صلی الله علیه و آله) فقال: «یا أصحاب الکهف لم لا رددتم علی أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) السّلام»؟ فقالوا: یا خلیفة رسول الله، إنا فتیة آمنوا بربهم و زادهم الله هدی، و لیس معنا إذن أن نرد السّلام إلّا علی نبی أو وصی نبی، و أنت وصی خاتم النّبیین، و أنت سید الوصیین. ثم قال: «أسمعتم، یا أصحاب رسول الله»؟ قلنا: نعم یا أمیر المؤمنین. قال: «فخذوا مواضعکم و اقعدوا فی مجالسکم». قال: فقعدنا فی مجالسنا. B ثم قال: «یا ریح، احملینا» فحملتنا و سرنا ما شاء الله، إلی أن غربت الشمس، ثم قال: «یا ریح، ضعینا»، فإذا نحن فی أرض کالزعفران لیس بها حسیس و لا أنیس، نباتها القیصوم و الشیح و لیس فیها ماء، فقلنا یا أمیر المؤمنین دنت الصلاة و لیس عندنا ماء نتوضأ به؟ ثم قام و جاء إلی موضع من تلک الأرض، فرکض برجله فنبعت عین ماء عذب فقال: «دونکم و ما طلبتم، و لولا طلبتکم لجاءنا جبرئیل(علیه السلام) بماء من الجنة». قال: فتوضأنا به و صلینا، و وقف(علیه السلام) یصلی إلی أن انتصف اللیل، ثم قال: «فخذوا مواضعکم، ستدرکون الصلاة مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) أو بعضها». ثم قال: «یا ریح، احملینا». فإذا نحن فی الهواء، ثم سرنا ما شاء الله، فإذا نحن بمسجد رسول الله (صلی الله علیه و آله) و قد صلی من صلاة الغداة رکعة واحدة، فقضینا ما کان قد سبقنا بها رسول الله(صلی الله علیه و آله)، ثم التفت إلینا فقال لی: «یا أنس، تحدثنی أم أحدثک»؟ قلت: بل من فیک أحلی، یا رسول الله. قال: فابتدأ بالحدیث من أوله إلی آخره کأنه کان معنا. قال(صلی الله علیه و آله): «یا أنس، أ تشهد لابن عمی بها إذا استشهدک»؟ فقلت: نعم یا رسول الله. قال: فلما ولی أبو بکر الخلافة أتی علی(علیه السلام) إلی و کنت حاضرا عند أبی بکر والناس حوله، فقال لی: «یا أنس، أ لست تشهد بفضیلة البساط، و یوم عین الماء و یوم الجب»؟ فقلت له: یا علی، قد نسیت لکبری، فعندها قال لی: «یا أنس، إن کنت کتمتها مداهنة بعد وصیة رسول الله(صلی الله علیه و آله) لک، رماک الله ببیاض فی وجهک، و لظی فی جوفک، و عمی فی عینیک». فما قمت من مقامی حتّی برصت و عمیت، و أنا الآن لا أقدر علی الصیام فی شهر رمضان و لا غیره، لأن الزاد لا یبقی فی جوفی. و لم یزل علی ذلک حتّی مات بالبصرة. [تفسیر برهان، ج 3، ص 616، ح 15]

ص: 43

سوره کهف، آیات 27 تا 31

متن:

«وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن کِتَابِ رَبِّکَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا 27 وَاصْبِرْنَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا 28 وَقُلِ الْحَقُّ

ص: 44

مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاء کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا 29 إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواوَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا 30 أُوْلَئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَیَلْبَسُونَ ثِیَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَی الْأَرَائِکِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا 31».

¬Kj

لغات:

«فُرُط» به معنای تجاوز از حقّ و خروج از آن است، و أفرط إفراطاً، إذا أسرف و «سُرادق» به معنای خیمه و فسطاط محیط است، و گفته شده: سرادق آن پارچه ای است که اطراف خیمه کشیده می شود، و «مُهل» مسّ گداخته است، و «مرتفق» متکّا را گویند، و ارتفق یعنی اِتّکأ علی مرفقه.

ترجمه:

آنچه از کتاب پروردگارت به تو وحی شده تلاوت کن! هیچ چیز سخنان پروردگارت را دگرگون نمی سازد و هرگز پناهگاهی جز او نمی یابی! (27) با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می خوانند، و تنها رضای او را می طلبند! و هرگز به خاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آن ها برمگیر! و از کسانی که قلب شان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هوای نفس پیروی کردند، و کارهای شان افراطی است. (28) بگو: «این حقّ است از سوی پروردگارتان! هر کس می خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» ما برای ستمگران آتشی آماده کردیم که سراپرده اش آنان را از هر سو احاطه

ص: 45

کرده است! و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان میاورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان می کند! چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است! (29) مسلّماً کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد! (30) آن ها کسانی هستند که بهشت جاودان برای آنان است باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جاری است در آنجا با دستبندهایی از طلا آراسته می شوند و لباسهایی (فاخر) به رنگ سبز، از حریر نازک و ضخیم، دربر می کنند در حالی که بر تختها تکیه کرده اند. چه پاداش خوبی، و چه جمع نیکویی! (31)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن کِتَابِ رَبِّکَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا»(1)

در کتاب طبّ الأئمّة نقل شده که سالم بن محمّد گوید: به امام صادق(علیه السلام) از درد پاهایم شکایت کردم و گفتم: این درد پا، مرا از عبادت خدا و زندگی باز داشته است! امام علیه السلام) فرمود:

پاهای خود را تعویذ کن [و به خدا بسپار]گفتم: ای فرزند رسول خدا به چه چیزی تعویذ نمایم؟ فرمود: «هفت مرتبه آیه فوق را بر آن ها بخوان» پس من به دستور آن حضرت عمل کردم و کاملاً بهبودی پیدا کردم.(2)

ص: 46


1- 42.. سوره ی کهف، آیه ی 27.
2- 43.. فی کتاب طب الائمة باسناده الی سالم بن محمّد قال: شکوت الی الصّادق(علیه السلام) وجع الساقین، و انه قد أقعدنی عن أمر ربی و أسبابی، فقال: عوذها، قلت: بماذا یا بن رسول الله؟ قال: بهذه الآیة سبع مرات فانک تعافی بإذن الله، وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً قال: فعوذتها سبعا کما أمرنی، فرفع الوجع عنی رفعا حتّی لم أحس بعد ذلک بشی ء منه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 256، ح 63]

«وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ…» (1)

امام باقر و امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:

مقصود از «یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ» نماز صبح و نماز شام است.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه فوق درباره ی سلمان نازل شده، او کسایی پشمین پوشیده بود و طعام خود را در آن قرار داده بود و خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بود، پس عیینة بن حصین وارد شد و دید که سلمان در آن هوای گرم کسایی پوشیده و عرق کرده است! به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: یا رسول الله! هنگامی که ما بر شما وارد می شویم این افراد را از نزد خود دور کنید، و چون ما خارج می شویم هر کس را می خواهید در کنار خود قرار بدهید! پس آیه «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ» تا «وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا» نازل شد و مقصود از «مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا» عیینة بن حصین بن حذیفة بن بدر فرازی می باشد.(3)

ص: 47


1- 44.. سوره ی کهف، آیه ی 28.
2- 45.. فی تفسیر العیّاشی عن زرارة و حمران عن أبی جعفر و أبی عبد الله(علیهما السلام) فی قوله: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ» قال: انما عنی بها الصلوة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 258، ح 68]
3- 46.. فی تفسیر علی بن إبراهیم و اما قوله؟عز؟ وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فهذه نزلت فی سلمان الفارسی رضی الله عنه، کان علیه کساء یکون فیه طعامه و هو دثاره و رداؤه، و کان کساء من صوف، فدخل عیینة بن حصین علی النّبی(صلی الله علیه و آله) و سلمان؟ره؟ عنده فتأذی عیینة بریح کساء سلمان، و قد کان عرق فیه و کان یوما شدید الحر، فعرق فی الکساء فقال: یا رسول الله إذا نحن دخلنا علیک فاخرج هذا و اصرفه من عندک، فاذا نحن خرجنا فادخل من شئت فأنزل الله؟عز؟: وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا و هو عیینة بن حصین بن حذیفة بن بدر الفزاری. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 257، ح 65]B

و در مجمع البیان از ابن مسعود نقل شده که:

سلمان و خبات می گفتند: آیه فوق درباره ی ما نازل شده چرا که اقرع بن حابس تمیمی و عیینة بن حصین فرازی و برخی دیگر از «مؤلّفة قلوبهم» نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و چون دیدند، آن حضرت با بلال و صهیب و خبات و امثال آنان از فقرا نشسته است، آنان را حقیر و ناچیز شمردند و گفتند: «یا رسول الله! اینان را از خود دور کن تا ما با تو خلوت کنیم؟»

عبدالله بن مسعود گوید:

عادت ما با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این بود که ما در کنار او بودیم، تا وقتی که آن حضرت بر می خاست، پس این آیه نازل شد: «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ … » و از آن به بعد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با ما می نشست، به گونه ای که زانوهای او به ما نزدیک می شد و چون ساعت برخاستن آن حضرت فرا می رسید، ما بر می خاستیم .(1)

ص: 48


1- 47.. فی مجمع البیان عند قوله: «وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ» الی قوله: «أ لیس الله بأعلم بالشاکرین» عن ابن مسعود حدیث طویل و هناک: قال سلمان و خباب: فینا نزلت هذه الایة، جاء الأقرع بن حابس التمیمی و عیینة بن حصین الفزاری و ذووهم من المؤلفة، فوجدوا النّبی(صلی الله علیه و آله)قاعدا مع بلال و صهیب و عثمان و خباب فی ناس من ضعفاء المؤمنین، فحقروهم فقالوا: یا رسول الله لو نحیت هؤلاء عنک حتّی نخلو بک؟ الی قوله: فکنا نقعد معه فاذا أراد ان یقوم قام و ترکنا فانزل الله؟عز؟: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ» الآیة قال: فکان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقعد معنا و یدنو حتّی کادت رکبتنا تمس رکبته فاذا بلغ الساعة التی یقوم فیها قمنا و ترکناه حتّی یقوم. [تفسیر نورالثّقلین ج 3، ص 257، ح 66]

«وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا…»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

این آیه در مقام وعید عذاب است.(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آیه فوق توسّط جبرئیل چنین نازل شد: «وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ ولایة علیّ(علیه السلام) فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا….»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی نیز گوید آیه فوق همین گونه نازل شده است، و سپس گوید:

«مهل» ته نشین های روغن زیتون جوش آمده است، که چون دوزخیان می نوشند صورت های آنان بریان می شود.(4)

ص: 49


1- 48.. سوره ی کهف، آیه ی 29.
2- 49.. عن عاصم الکوری عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعته یقول فی قول الله: فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ قال: وعید. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 258، ح 69]
3- 50.. فی أصول الکافی -- أحمد بن عبد العظیم عن محمّد بن الفضیل عن أبی حمزة عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: نزل جبرئیل(علیه السلام) بهذه الآیة هکذا: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ ولایة علی(علیه السلام) فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ آل محمّد نارا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 258، ح 70]
4- 51.. فی تفسیر علی بن إبراهیم قال أبو عبد الله(علیه السلام): نزلت هذه الآیة هکذا: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ یعنی ولایة علی فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ آل محمّد(علیه السلام) حقهم ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ» قال: المهل الذی یبقی فی أصل الزیت المغلی، «یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 258، ح 71]

زیادبن سلمه گوید: خدمت امام کاظم(علیه السلام) رفتم و آن حضرت به من فرمود:

تو کارمند سلطان ظالم هستی؟ گفتم: آری. فرمود: برای چه؟ گفتم: به خاطر این که من اهل انفاق هستم و مخارج عیال، بر عهده من می باشد، و در آمد دیگری ندارم. پس امام(علیه السلام) فرمود: ای زیاد! اگر من از بالای کوه سقوط کنم و بدنم پاره پاره شود، برای من بهتر از این است که برای این ستمکاران کاری را انجام بدهم و یا قدم روی فرش آنان بگذارم، جز این که برای نجات مؤمنی از گرفتاری و اندوه و بدهکاری باشد. سپس فرمود: ای زیاد! کم ترین عذاب خدا نسبت به کسانی که برای ظلمه کار می کنند این است که در قیامت، زیر خیمه ای از آتش قرار خواهند داشت، تا خداوند از حساب خلائق فارغ شود.(1)

«وَإِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاء کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا…»(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر آیه «مِن مَّاء صَدِیدٍ»(3) فرمود:

آب صدید را چون نزد انسان دوزخی می آورند [با شدّت عطشی که دارد] از آن کراهت پیدا می کند، و چون نزدیک او می برند پوست صورت و پوست سر او می سوزد و می ریزد، و چون می نوشد، روده های او پاره می شود و از عقب

ص: 50


1- 52.. محمّد بن یعقوب عن الحسین بن الحسن الهاشمی عن صالح بن أبی حماد عن محمّد بن خالد عن زیاد بن سلمة قال: دخلت علی أبی الحسن موسی(علیه السلام) فقال لی:یا زیاد انک تعمل عمل السلطان؟ قال: قلت: أجل، قال لی: و لم؟ قلت: أنا رجل لی مروة، و علی عیال، و لیس وراء ظهری شی ء، فقال لی: یا زیاد لئن أسقط من حالق فأتقطع قطعة قطعة أحب الی من أن أتولی لأحد منهم عملا، و أطأ بساط رجل منهم الا لماذا؟ قلت: لا أدری، قال: الا لتفریج کربة عن مؤمن، أوفک أسره، أو قضاء دینه، یا زیاد ان أهون ما یصنع الله؟عز؟ بمن تولی لهم عملا ان یضرب علیه سرادق من نار الی أن یفرغ الله؟عز؟ من حساب الخلایق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 259، ح 73]
2- 53.. سوره ی کهف، آیه ی 29.
3- 54.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 16.

او خارج می گردد، چنان که خداوند می فرماید: «وَسُقُوا مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ»(1)، و می فرماید: «وَإِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ.» (2)

زراره گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «یَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ»(3)، فرمود:

زمین در قیامت تبدیل به نان [سفید] می شود و مردم از آن می خورند تا از حساب فارغ شوند: پس شخصی به آن حضرت گفت: آیا مردم در قیامت توجّه به خوردن و آشامیدن دارند؟ و امام(علیه السلام) فرمود: فرزند آدم مجوّف آفریده شده است و ناچار از غذا و آب می باشد. سپس فرمود: آیا مردم قیامت بیشتر در سختی هستند، یا اهل دوزخ؟ در حالی که اهل دوزخ گرسنه و تشنه می شوند و به خدا سوگند فریاد بر می آورند و آب و غذا طلب می کنند، چنان که خداوند

می فرماید: «وَإِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ.»(4)

ص: 51


1- 55.. سوره ی محمّد، آیه ی 15.
2- 56.. و روی ابو أمامة عن النّبی(صلی الله علیه و آله) فی قوله: «وَ یُسْقی مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ» قال: یقرب الیه فیتکرهه فاذا ادنی منه شوی وجهه و وقع فروة رأسه، فاذا شرب قطع أمعاءه حتّی یخرج من دبره، یقول الله؟عز؟: «وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» و یقول: «وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 260، ح 77]
3- 57.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 48.
4- 58.. فی الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن أبی عبد الله عن أبیه عن القاسم بن عروة عن عبد الله بن بکیر عن زرارة قال: سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ» قال: تبدل خبزة یأکل الناس منها حتّی یفرغوا من الحساب، فقال له قائل: انهم لفی شغل یومئذ عن الأکل و الشرب؟ فقال له: ان ابن آدم خلق أجوف لا بد له من طعام و شراب، أهم أشد شغلا أم فی النار؟ فقد استغاثوا و الله؟عز؟ یقول: «وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 260، ح 78]

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ… أُوْلَئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی… وَیَلْبَسُونَ ثِیَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ»(1)

علی بن ابراهیم با سند خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که من در معراج داخل بهشت شدم در بهشت درخت طوبی را دیدم که اصل آن در خانه علیّ(علیه السلام) بود و در هر قصری و منزلی شاخه ای از آن قرار داشت و اعلای آن درخت ظرف های عطر و حله های دیباج بود، و برای هر بنده مؤمنی هزار هزار جامه ی عطر و در هر جامه ی عطری، یکصد حلّه بود و هر کدام را رنگی بود، و آن ها لباس های اهل بهشت است….»(2)

مؤلّف گوید:

اوصاف اهل بهشت و نعمت های بهشتی و درخت طوبی در ذیل آیات گذشت و خواهد آمد و ما در کتاب «راه بهشت» و کتاب «مژده های رحمت» و کتاب «بشارت های معصومین» و کتاب «کشکول عجایب» نعمت های بهشتی و اوصاف اهل بهشت را بیان نموده ایم.

ص: 52


1- 59.. سوره ی کهف، آیات 30 و 31.
2- 60.. فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی أبی عن بعض أصحابه رفعه قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لما دخلت الجنة رأیت فی الجنة شجرة طوبی أصلها فی دار علی، و ما فی الجنة قصر و لا منزل الا و فیها فتر منها أعلاها أسفاط حلل من سندس و إستبرق، یکون للعبد المؤمن ألف ألف سفط، فی کل سفط مأة حلة، ما فیها حلة تشبه الأخری علی ألوان مختلفة، و هو ثیاب أهل الجنة. و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 261، ح 81]

سوره ی کهف، آیات 32 تا 49

متن:

وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمَا زَرْعًا 32 کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا 33 وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا 34 وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَذِهِ أَبَدًا 35 وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَی رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا 36 قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا 37 لَّکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَلَا أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَدًا 38 وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تُرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنکَ مَالًا وَوَلَدًا 39 فَعَسَی رَبِّی أَن یُؤْتِیَنِ خَیْرًا مِّن جَنَّتِکَ وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاء فَتُصْبِحَ صَعِیدًا زَلَقًا 40 أَوْ یُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَبًا 41 وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَی مَا أَنفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدًا 42 وَلَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِرًا 43 هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا 44 وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ مُّقْتَدِرًا 45 الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا 46 وَیَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَی الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا 47 وَعُرِضُوا عَلَی رَبِّکَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَکُم مَّوْعِدًا 48 وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا 49»

¬Kj

ص: 53

لغات:

«وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ» حفّ القوم بالشیء إذا أطافوا به یعنی درخت خرما، آن دو باغستان را احاطه کرده بود، و «محاورة» گفتگو و بحث و مجادله را گویند، چنان که گفته می شود: «کَلَّمْتُه فما رَجَعَ إِلَیّ حَوَاراً»و«حُسبان» تیرهایی است که به یک هدف پرتاب می شود، و آن از مادّه ی حساب است،ومبالغه به خاطر کثرت عدد تیرها می باشد، و «صعید» طریقی است که در آن گیاهی نباشد، و «أرض زَلِق» و یا «زَلِقَة» زمین بدون گیاه و صاف است که لغزنده باشد، و «صَعِیدًا زَلَقًا» یعنی زمین بدون گیاه و بدون هیچ پست و بلندی، و «هشیم» چیز شکسته و پایمال شده را گویند، و «ذرّ» و «تذریه» به باد رفتن اشیای خفیفه و ریز را گویند، و «مغادرة» به معنای ترک است، و «فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» یعنی ما احدی از آنان را رها نمی کنیم و از قلم نمی اندازیم، و «غدیر» را غدیر گویند به خاطر نداشتن آب، و «اشفاق» خوف از وقوع مکروه را گویند که احتمال عدم وقوع آن باشد، و اصل آن به معنای رقّت است، و شفقت انسان بر پدر و مادر، رقّت بر حال آنان است، و «شَفَق» حمره ی رقیقه است.(1)

ترجمه:

(ای پیامبر!) برای آنان مثالی بزن: آن دو مرد، که برای یکی از آن ها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم و در میانشان زراعت پر برکتی قرار دادیم. (32) هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه های فراوان،) و چیزی فروگذار نکرده بود و میان آن دو، نهر بزرگی جاری ساخته بودیم. (33) صاحب این باغ، درآمد فراوانی داشت به همین جهت، به دوستش -- در حالی که با او گفتگو می کرد -- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات

ص: 54


1- 61.. مجمع البیان.

نیرومندترم!» (34) و در حالی که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، وگفت: «من گمان نمی کنم هرگز این باغ نابود شود! (35) و باور نمی کنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوی پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتی در کار باشد)، جایگاهی بهتر از این جا خواهم یافت!» (36) دوست (با ایمان) وی -- در حالی که با او گفتگو می کرد -- گفت: «آیا به خدایی که تو را از خاک، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملی قرار داد، کافر شدی؟! (37) ولیّ من کسی هستم که «اللَّه» پروردگار من است و هیچ کس را شریک پروردگارم قرار نمی دهم! (38) چرا هنگامی که وارد باغت شدی، نگفتی این نعمتی است که خدا خواسته است؟! قوّت (و نیرویی) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر می بینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمّی نیست)! (39) شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد و مجازات حساب شده ای از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونه ای که آن را به زمین بی گیاه لغزنده ای مبدّل کند! (40) و یا آب آن در اعمال زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانی آن را به دست آوری!» (41) (به هر حال عذاب الهی فرا رسید،) و تمام میوه های آن نابود شد و او به خاطر هزینه هایی که در آن صرف کرده بود، پیوسته دست های خود را به هم می مالید -- در حالی که تمام باغ بر داربستهایش فرو ریخته بود -- و می گفت: «ای کاش کسی را همتای پروردگارم قرار نداده بودم!» (42) و گروهی نداشت که او را در برابر (عذاب) خداوند یاری دهند و از خودش (نیز) نمی توانست یاری گیرد. (43) در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آن خداوند بر حق است! اوست که برترین ثواب، و بهترین عاقبت را (برای مطیعان) دارد! (44) (ای پیامبر!) زندگی دنیا را برای آنان به آبی تشبیه کن که از آسمان فرو می فرستیم و بوسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز می شود و) در هم فرومیرود. امّا بعد از مدتی می خشکد

ص: 55

و بادها آن را به هر سو پراکنده می کند و خداوند بر همه چیز تواناست! (45) مال و فرزند، زینت زندگی دنیاست و باقیات صالحات [ارزشهای پایدار و شایسته] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش تر است! (46) و روزی را به خاطر بیاور که کوه ها را به حرکت درآوریم و توزمین را آشکار (و مسطح) بینی و همه آنان [انسانها] را برمی انگیزیم، و احدی از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد! (47) آن ها همه در یک صف به (پیشگاه) پروردگارت عرضه می شوند (و به آنان گفته می شود:) همگی نزد ما آمدید، همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم! اما شما گمان می کردید ما هرگز موعدی برایتان قرار نخواهیم داد! (48) و کتاب [کتابی که نامه اعمال همه انسانهاست] در آن جا گذارده می شود، پس گنهکاران را می بینی که از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و می گویند: «ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته مگر این که آن را به شمار آورده است؟! و (این در حالی است که) همه اعمال خود را حاضر می بینند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی کند. (49)

تفسیر أهل البیت(علیهم السلام):

«وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ…»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیات درباره ی مردی نازل شد که دارای دو باغ بزرگ، ومیوه های فراوان بود و همان گونه که خداوند در این آیات تصریح نموده، آن دو باغ دارای درختان فراوان خرما و انگور و کشت فراوان و آب جاری و نهری از آب بود، و همسایه فقیری در کنار او بود، و صاحب باغ بر همسایه خود فخر و مباهات

ص: 56


1- 62.. سوره ی کهف، آیه ی 32.

نمود و گفت: «أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالًا وَ أَعَزُّ نَفَراً» یعنی من دارای مال بیشتر و عشیره و هواداران بیشتری هستم.(1)

«وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ…»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هر کس در پایان دعای خود بگوید: «مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» حاجت او داده می شود.(3)

علی بن اسباط گوید: حضرت رضا(علیه السلام) به من فرمود:

هنگامی که در سفر و یا وطن از منزل خود خارج می شوی بگو:

«بِسْمِ اللَّهِ. آمَنْتُ بِاللَّهِ. تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، مَا شَاء اللَّهُ، لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه» و اگر این اذکار را بگوئی ملائکه بر صورت های شیاطین می زنند و می گویند: شما بر او راهی ندارید، چرا که او نام خدا را برد و ایمان به او داشت و بر او توکلّ نمود، و گفت: «مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.» (4)

ص: 57


1- 63.. و قوله؟عز؟: وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً قال: نزلت فی رجل کان له بستانان کبیران عظیمان کثیرا الثمار، کما حکی الله؟عز؟، و فیهما نخل و زرع و ماء و کان له جار فقیر فافتخر الغنی علی ذلک الفقیر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 261، ح 82]
2- 64.. سوره ی کهف، آیه ی 39.
3- 65.. فی کتاب ثواب الأعمال عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ما من رجل دعا فختم بقول: ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله الا أجیب حاجته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 261، ح 83]
4- 66.. فی محاسن البرقی عنه عن عدة من أصحابنا عن علی بن أسباط عن أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال: قال لی: إذا خرجت من منزلک فی سفر أو حضر فقل: بسم الله آمنت بالله، توکلت علی الله، ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله، فتلقاه الشیاطین فتضرب الملائکة وجوهها و تقول: ما سبیلکم علیه و قد سمی الله و آمن به و توکل علی الله، و قال: ما شاء الله لا قوة الا بالله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 261، ح 85]

امام موسی بن جعفر(علیه السلام) می فرماید:

هر کس تنها به مسافرت می رود باید بگوید: «مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ اَللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتِی وَ أَعِنِّی عَلَی وَحْدَتِی وَ أَدِّ غَیْبَتِی.»(1)

جابر جعفی گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی معنای «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه» سؤال نمودم؟ فرمود:

معنای آن این است: «لَا حَوْلَ لَنَا عَنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ لَا قُوَّةَ لَنَا عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ إِلَّا بِتَوْفِیقِ اللَّهِ جل جلاله.»(2)

«هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا…»(3)

در کتاب کافی از علی بن حسان و عبدالرحمان بن کثیر از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از «الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ» ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(4)

ص: 58


1- 67.. عنه عن بکر بن صالح عن سلیمان بن جعفر عن أبی الحسن موسی بن جعفر(علیه السلام) قال: من خرج وحده فی السفر فلیقل ما شاء الله لا قوة الا بالله، اَللَّهُمَّ آنس وحشتی و أعنی علی وحدتی و أد غیبتی.
2- 68.. فی کتاب التوحید باسناده الی جابر بن یزید الجعفی عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر(علیه السلام) قال: سألته عن معنی لا حول و لا قوة الا بالله، فقال: معناه لا حول لنا عن معصیة الله الا بعون الله، و لا قوة لنا علی طاعة الله الا بتوفیق الله؟عز؟. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 262، ح 87]
3- 69.. سوره ی کهف، آیه ی 44.
4- 70.. فی أصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن محمّد بن أورمة و محمّد بن عبد الله عن علی بن حسان عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: سألته عن قوله؟عز؟: هنا لک الولایة لله الحق قال: ولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 261، ح 90]

«الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مردی برخورد نمود که در باغ خود درخت غرس می کرد، پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توقّف نمود و فرمود: آیا می خواهی من تو را به غرسی راهنمایی کنم که اساس آن محکم تر و میوه ی آن سریع تر و نیکوتر و با دوام تر باشد؟ عرض کرد: آری یا رسول الله. فرمود: «هر صبح و شام بگو: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ اللَّهُ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» و اگر چنین کنی به هر تسبیحه ای برای تو ده درخت در بهشت با انواع میوه ها خواهد بود، و این باقیات و صالحات تو می باشد.» آن مرد گفت: «یا رسول الله! این باغ من صدقه باشد، برای فقرای مسلمین که نیازمند به زکات و صدقه هستند.» و این آیات درباره ی او نازل شد: «فَأَمَّا مَن أَعْطَی وَاتَّقَی * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی.»(2)

ص: 59


1- 71.. سوره ی کهف، آیه ی 46.
2- 72.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن ابن محبوب، عن مالک بن عطیة، عن ضریس الکناسی، عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: «مر رسول الله(صلی الله علیه و آله) برجل یغرس غرسا فی حائط له فوقف علیه، و قال: ألا أدلک علی غرس أثبت أصلا و أسرع إیناعا و أطیب ثمرا و أبقی؟ قال: بلی، فدلنی یا رسول الله. قال: إذا أصبحت و أمسیت فقل: سبحان الله، و الحمد لله، و لا إله إلّا الله، و الله أکبر، فإن لک -- إن قلته -- بکل تسبیحة عشر شجرات فی الجنة من أنواع الفاکهة، و هن من الباقیات الصالحات». قال: «فقال الرجل: إنّی أشهدک -- یا رسول الله -- أن حائطی هذا صدقة مقبوضة علی فقراء المسلمین من أهل الصدقة، فأنزل الله؟عز؟ الآیات من القرآن: فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری». [تفسیر برهان، ج 3، ص 693 ح 2]

مؤلّف گوید:

ذیل این آیات در سوره ی لیل نیز، جریان سمرة بن جندب شقیّ و ابوالدحداح مؤمن و وعده ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ابوالدحداح به باغی در بهشت خواهد آمد، إن شاءالله.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

مال و فرزند، کشت دنیاست و عمل صالح کشت آخرت است، و بسا خداوند هر دو را برای اقوامی جمع می کند.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

اگر خداوند عزّوجلّ درباره ی زینت دنیا می فرماید: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا». زینت آخرت نیز هشت رکعت نماز [و شفع و وتر] در آخر شب است.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اصحاب خود فرمود:

«سپر خود را برگیرید» اصحاب گفتند: آیا دشمنی حاضر شده است؟ فرمود: سپر خود را در مقابل آتش دوزخ برگیرید، و بگویید: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ اللَّهُ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ». چرا که این ها مقدّمات و نجات دهندگان [از دوزخ] و باقیات و صالحات است.(3)

ص: 60


1- 73.. فی نهج البلاغة قال(علیه السلام): ان المال و البنین حرث الدنیا، و العمل الصالح حرث الاخرة،و قد یجمعهما الله لأقوام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 261، ح 95]
2- 74.. فی تهذیب الأحکام محمّد بن أحمد بن یحیی عن عمر بن علی بن عمر عمن حدثه عن أبی عبد الله(علیه السلام) انه قال: ان کان الله؟عز؟ قال: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا» ان الثمانیة رکعات یصلیها العبد آخر اللیل زینة الاخرة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 261، ح 95]
3- 75.. فی مجمع البیان و روی أنس بن مالک عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال لجلسائه: خذوا جنتکم، قالوا: حضر عدونا؟ قال: خذوا جنتکم من النار، قولوا: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله أکبر، فإنهن المقدمات، و هن المنجیات، و هن المعقبات، و هن الباقیات الصالحات. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 263، ح 97]B

و نیز فرمود:

اگر از نماز شب و ریاضت آن، و از مقاتله و جهاد با دشمن عاجز ماندید، از گفتن: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ اللَّهُ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» ناتوان نباشید چرا که آن ها از باقیات و صالحات است.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روزی به اصحاب خود فرمود:

آیا اگر شما آنچه از متاع و ظروف و ابزار زندگی دارید را روی هم جمع کنید به آسمان می رسد؟ گفتند: نه یا رسول الله. فرمود: آیا شما را راهنمایی بکنم به چیزی که اصل آن روی زمین باشد، و فرع آن در آسمان؟ گفتند: آری یا رسول الله. فرمود: هنگامی که از نماز فارغ می شوید سی مرتبه بگویید: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ اللَّهُ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» چرا که اساس این اذکار در روی زمین است، و فرع آن ها در آسمان است، و این اذکار صاحب خود را از آتش سوزی و غرق شدن وزیر دیوار ماندن و سقوط در چاه و مرگ بد، جلوگیری می نماید، و از باقیات و صالحات می باشد.(2)

ص: 61


1- 76.. و روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: ان عجزتم عن اللیل أن تکابدوه، و عن العدو أن تجاهدوه، فلا تضجروا عن قول: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله أکبر فإنهن من الباقیات الصالحات فقولوها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 263، ح 98]
2- 77.. فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی الحسن بن محبوب عمن ذکره عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لأصحابه ذات یوم: أ تدرون لو جمعتم ما عندکم من الانیة و المتاع أ کنتم ترونه تبلغ السماء؟ قالوا: لا یا رسول الله، قال: الا أدلکم علی شی ء أصله فی الأرض و فرعه فی السماء؟ قالوا: بلی یا رسول الله، قال:یقول أحدکم إذا فرغ من صلوته الفریضة: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله أکبر ثلثین مرة، فان أصلهن فی الأرض و فرعهن فی السماء، و هن یدفعن الحرق و الغرق و الهدم و التردی فی البئر، و میتة السوء، و هن الباقیات الصالحات. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 263، ح 103] B

«وَیَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَی الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا * وَعُرِضُوا عَلَی رَبِّکَ صَفًّا…»(1)

امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:

«مردم در قیامت با کفن های خود محشور می شوند» راوی گفت: مگر کفن های آنان پوسیده و نابود نشده است؟ امام(علیه السلام) فرمود: آن خدایی که بدن های آنان را زنده می کند، کفن های شان را نیز تجدید می نماید. سؤال شد کسی که بدون کفن مرده باشد چگونه است؟ فرمود: خداوند عورت او را به هر چه بخواهد می پوشاند. سؤال شد؟ آیا مردم به صورت صفوفی، محشور می شوند؟ فرمود: آری، آنان به صورت یکصد و بیست هزار صف در عرصه ی قیامت حاضر خواهند شد.(2)

ابان احمر گوید:

مردی به امام صادق(علیه السلام) گفت: «پدر و مادرم فدای شما باد، مرا موعظه کنید»

ص: 62


1- 78.. سوره ی کهف، آیه ی 47.
2- 79.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ عن أبی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل و فیه قال السائل: أخبرنی عن الناس یحشرون یوم القیمة عراة؟ قال: بل یحشرون فی أکفانهم، قال: انی لهم بالأکفان و قد بلیت؟ قال: ان الذی أحیا أبدانهم جدد أکفانهم، قال: فمن مات بلا کفن؟ قال: یستر الله عورته بما یشاء من عنده، قال: أ فیعرضون صفوفا؟ قال: نعم هم یومئذ عشرون و مائة ألف صف فی عرض الأرض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3،ص 266، ح 111]

امام(علیه السلام) فرمود: اگر حضور در پیشگاه خداوند حق است، مکر و خدعه برای چیست؟! و ….»(1)

مرحوم طبرسی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

مردم روز قیامت هنگامی که از قبرها خارج می شوند، با پای برهنه و ختنه نشده و عریان هستند! عایشه می گوید: من گفتم: یا رسول الله! آیا از همدیگر حیا نمی کنند؟ فرمود: آنان از گرفتاری قیامت غافل از این چیزها می باشند.(2)

مؤلّف گوید:

روایت اوّل مربوط به شیعیان است، و این روایت مربوط به بقیّه مردم است، و الله العالم.

و در سوره ی انعام ذیل آیه «کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ…» روایات این موضوع گذشت.

«یَا وَیْلَتَنَا مَا لِهَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا»(3)

ص: 63


1- 80.. فی کتاب الخصال باسناده الی أبان الأحمر عن الصّادق جعفر بن محمّد(علیه السلام)انه جاء الیه رجل فقال:بأبی أنت و أمی عظنی موعظة، فقال(علیه السلام): ان کان العرض علی الله؟عز؟ حقا فالمکر لماذا؟ و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3،ص 266، ح 112]
2- 81.. فی مجمع البیان عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: یحشر الناس من قبورهم یوم القیمة حفاة عراة غرلا فقالت عائشة: یا رسول الله أما یستحیی بعضهم من بعض؟ فقال: «لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ». قال مؤلف هذا الکتاب عفی عنه قد سبق فی الانعام عند قوله:َما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» ما یصلح ان یکون مزید بیان لقوله؟عز؟: عُرِضُوا عَلی رَبِّکَ صَفًّا الایة.[تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 266، ح 113]
3- 82.. سوره ی کهف، آیه ی 49.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که قیامت بر پا می شود، انسان کتاب خود را بر می دارد، و به او گفته می شود: کتاب خود را بخوان. خالدبن نجیح راوی حدیث گوید: به امام(علیه السلام) گفتم: آیا از کتاب خود آگاه می شود؟ فرمود: آری همه چیز را به یاد می آورد، و هر لحظه و هر کلمه و هر قدمی که برداشته است را به یاد می آورد مانند این که در این ساعت انجام داده است، از این رو خداوند از قول او می فرماید:«یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها….»(1)

سوره ی کهف، آیات 50 تا 59

متن:

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاء مِن دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا 50 مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا 51 وَیَوْمَ یَقُولُ نَادُوا شُرَکَائِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُم مَّوْبِقًا 52 وَرَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ یَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا 53 وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الْإِنسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا 54 وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَی وَیَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَن تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا 55

ص: 64


1- 83.. فی تفسیر العیّاشی عن خالد بن نجیح عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: إذا کان یوم القیمة رفع الإنسان کتابه ثم قیل له: اقرءه، قلت: فیعرف ما فیه؟ فقال: انه یذکره، فما من لحظة و لا کلمة و لا نقل قدم الا ذکره کان فعله تلک الساعة، فلذلک قالوا یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 267، ح 114]

وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا 56 وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدَی فَلَن یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا 57 وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن یَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلًا 58 وَتِلْکَ الْقُرَی أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِم مَّوْعِدًا 59»

¬Kj

لغات:

«فِسق» به معنای خروج از حالی به حال زیان باری است، و فَسَقَتِ الرطبة، إذا خرجت من قشرها. و «عَضُد» ما بین مرفق تا کف دست را گویند، و فلان عضدی و اعتضد به: استعاره ی از عضد است به معنای کمک گرفتن، و «موبق» چیزی را گویند که حائل بین دو چیز باشد، و «وَ بَقَ یَبِق وَبُوقاً» یعنی هلک، و «مواقعوها» یعنی ملابسوها بشدّةٍ، و «تصریف» نقل معنا در جهات مختلفه است، و «وَلَمْ یَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا» یعنی راه گریزی برای جابه جایی و نجات برای آنان نیست، و «إدحاض» به معنای اذهاب إلی الهلاک است، و مکان دحض جای لغزنده را گویند، و «أَکِنَّةً» به معنای پنهان و محبوس بودن است مانند «علی قلوبهم قفل» یعنی بر قلوب آنان حجاب و قفل و مهر زده شده است، و «مؤئلاً» یعنی ملجأً.

ترجمه:

به یاد آور زمانی را که ما به فرشتگان گفتیم: «در مقابل آدم (برای خدا) سجده کنید!» آن ها همگی سجده کردند جز ابلیس -- که از جن بود -- و از فرمان پروردگارش

ص: 65

بیرون شد آیا (با این حال،) شما او و فرزندانش را به جای من اولیای خود انتخاب می کنید، در حالی که آن ها دشمن شما هستند؟! (فرمانبرداری از شیطان و فرزندانش به جای اطاعت خدا،) چه جایگزینی بدی است برای ستمکاران! (50) من هرگز آن ها [ابلیس و فرزندانش] را به هنگام آفرینش آسمان ها و زمین، و نه به هنگام آفرینش خودشان، حاضر نساختم! و من هیچ گاه گم راه کنندگان را دستیار خود قرار نمی دهم! (51) به خاطر بیاورید روزی را که (خداوند) می گوید: «همتایانی را که برای من می پنداشتید، بخوانید (تا به کمک شما بشتابند!)» ولی هر چه آن ها را می خوانند، جواب شان نمی دهند و در میان این دو گروه، کانون هلاکتی قرار داده ایم! (52)و گنهکاران، آتش (دوزخ) را می بینند و یقین می کنند که با آن درمی آمیزند، و هیچ گونه راه گریزی از آن نخواهند یافت. (53) و در این قرآن، از هر گونه مثلی برای مردم بیان کرده ایم ولی انسان بیش از هر چیز، به مجادله می پردازد! (54) و چیزی مردم را بازنداشت از این که -- وقتی هدایت به سراغ شان آمد -- ایمان بیاورند و از پروردگارشان طلب آمرزش کنند، جز این که (خیره سری کردند گویی می خواستند) سرنوشت پیشینیان برای آنان بیاید، یا عذاب (الهی) در برابرشان قرار گیرد! (55) ما پیامبران را، جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده، نمی فرستیم اما کافران همواره مجادله به باطل می کنند، تا (به گمان خود،) حق را بوسیله آن از میان بردارند! و آیات ما، و مجازاتهایی را که به آنان وعده داده شده است، به باد مسخره گرفتند! (56) چه کسی ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکّر داده شده، و از آن روی گرداند، و آنچه را با دست های خود پیش فرستاد فراموش کرد؟! ما بر دل های این ها پرده هایی افکنده ایم تا نفهمند و در گوشهای شان سنگینی قرار داده ایم (تا صدای حق را نشنوند)! و از این رو اگر آن ها را به سوی هدایت بخوانی، هرگز هدایت نمی شوند! (57) و پروردگارت،

ص: 66

آمرزنده و صاحب رحمت است اگر می خواست آنان را به خاطر اعمال شان مجازات کند، عذاب را هر چه زودتر برای آن ها می فرستاد ولی برای آنان موعدی است که هرگز از آن راه فراری نخواهند داشت! (58) این شهرها و آبادیهایی است که ما آن ها را هنگامی که ستم کردند هلاک نمودیم و برای هلاکت شان موعدی قرار دادیم!(آن ها ویرانه هایش را با چشم می بینند، و عبرت نمی گیرند!) (59)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ملائکه گمان می کردند که ابلیس از آن هاست، و خداوند می دانست که ابلیس از ملائکه نیست، از این رو خداوند باطن ابلیس را -- به سبب حمیّت و تعصّب و خشم [بر آدم] -- آشکار نمود [و ابلیس بر آدم سجده نکرد] و گفت: «خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ.»(2)

جمیل بن درّاج گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا ابلیس از ملائکه بوده و آیا امری از امور آسمان به دست

او بوده است؟ فرمود: او از ملائکه نبود و هیچ امری به او واگذار نشده بود، بلکه او از جنس جنّ بود و با ملائکه می زیست، و ملائکه او را از خود می پنداشتند،

ص: 67


1- 84.. سوره ی کهف،آیه ی 50.
2- 85.. فی أصول الکافی عنه عن أبیه عن فضالة عن داود بن فرقد عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الملائکة کانوا یحسبون ان إبلیس منهم، و کان فی علم الله انه لیس منهم فاستخرج ما فی نفسه بالحمیة و الغضب، فقال: «خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 267، ح 118]

و خداوند می دانست که او از ملائکه نیست و چون خداوند به او فرمود تا به آدم سجده کند، باطن او آشکار گردید.(1)

«مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ…»(2)

شیخ طوسی؟ره؟ در امالی روایت نموده:

هنگامی که مردم با امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد از عثمان بیعت نمودند خبر به آن حضرت رسید که معاویه از بیعت امتناع نموده و گفته است: «اگر علی(علیه السلام) مرا بر ولایت شام همانند عثمان ابقاء نماید با او بیعت می کنم: پس مغیره نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین شما می دانید که قبل از شما عمر و عثمان، معاویه را بر ولایت شام ابقا نمودند، شما نیز او را ابقا کنید تا کار اسلام و امور مسلمین به فرجام برسد و سپس شما او را عزل نمایید؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) در پاسخ مغیرة فرمود: آیا تو ضمانت می کنی که من بعد از ابقای او زنده باشم و او را عزل نمایم؟ مغیرة گفت: نه. فرمود: «اگر من او را بر دو نفر از مسلمانان در یک شب ظلمانی ولایت بدهم خداوند از من سؤال خواهد نمود، و من نمی خواهم هرگز خداوند چنین سؤالی را از من بکند. و سپس فرمود: «وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا.»(3)

ص: 68


1- 86.. فی تفسیر العیّاشی عن جمیل بن دراج عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: سألته عن إبلیس کان من الملائکة و هل کان یلی من أمر السماء شیئا؟ قال: لم یکن من الملائکة و لم یکن یلی من السماء شیئا، کان من الجن و کان مع الملائکة، و کانت الملائکة تراه انه منها، و کان الله یعلم انه لیس منها، فلما أمر بالسجود کان منه الذی کان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 267، ح 119]
2- 87.. سوره ی کهف، آیه ی 51.
3- 88.. أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْکَاتِبُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْکَرِیمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیُّ، قَالَ: أَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ الْقَاسِمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ ثَابِتٍ، عَنْ جَبَلَةَ بْنِ سُحَیْمٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: لَمَّا بُویِعَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) بَلَغَهُ أَنَّ مُعَاوِیَةَ قَدْ تَوَقَّفَ عَنْ إِظْهَارِ الْبَیْعَةِ لَهُ، وَ قَالَ: إِنْ أَقَرَّنِی عَلَی الشَّامِ وَ أَعْمَالِی الَّتِی وَلَّانِیهَا عُثْمَانُ بَایَعْتُهُ، فَجَاءَ الْمُغِیرَةُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، إِنَّ مُعَاوِیَةَ مَنْ قَدْ عَرَفْتَ، وَ قَدْ وَلَّاهُ الشَّامَ مَنْ قَدْ کَانَ قَبْلَکَ، فَوَلِّهِ أَنْتَ کَیْمَا تَتَّسِقَ عُرَی الْأُمُورِ ثُمَّ اعْزِلْهُ إِنْ بَدَا لَکَ. فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام): أَ تَضْمَنُ لِی عُمُرِی یَا مُغِیرَةُ فِیمَا بَیْنَ تَوْلِیَتِهِ إِلَی خَلْعِهِ قَالَ: لَا. قَالَ: لَایَسْأَلُنِی اللَّهُ جل جلاله عَنْ تَوْلِیَتِهِ عَلَی رَجُلَیْنِ مِنَ الْمُسْلِمِینَ لَیْلَةً سَوْدَاءَ أَبَداً: «وَ مٰا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» لَکِنْ أَبْعَثُ إِلَیْهِ وَ أَدْعُوهُ إِلَی مَا فِی یَدَیَّ مِنَ الْحَقِّ، فَإِنْ أَجَابَ فَرَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ لَهُ مَا لَهُمْ وَ عَلَیْهِ مَا عَلَیْهِمْ، وَ إِنْ أَبَی حَاکَمْتُهُ إِلَی اللَّهِ. [طوسی، ص 87]B

در مقتل ابومخنف آمده که امام حسین(علیه السلام) [در یکی از منازل نزدیک به کربلا] نزد عبیدالله حرّ جعفی آمد، و به خیمه او وارد شد، و بر او سلام کرد، و عبیدالله جعفی مقابل آن حضرت برخاست و امام(علیه السلام) نشست و فرمود:

«ای عبیدالله! به یاری ما بیا» پس عبیدالله گفت: «به خدا سوگند من از کوفه خارج نشدم مگر از ترس آن که شما وارد کوفه شوید، و من به کمک شما نمی آیم، چرا که اگر چنین کنم اوّل کسی هستم که کشته می شوم، و لکن شمشیر و اسب خود را به شما می دهم» پس امام(علیه السلام) روی مبارک خود را از او گرداند و فرمود: «اگر تو از جان خود برای ما بخل ورزیدی، ما را نیازی به مال تو نیست: سپس فرمود: «وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا.»(1)

ص: 69


1- 89.. فی کتاب مقتل الحسین(علیه السلام) لأبی مخنف ان الحسین(علیه السلام) قام یتمشی الی عبید الله بن الحر الجعفی و هو فی فسطاطه حتّی دخل علیه و سلم علیه، فقام الیه ابن الحر و أخلی له المجلس، فجلس و دعاه الی نصرته فقال عبید الله بن الحر: و الله ما خرجت من الکوفة الا مخافة أن تدخلها، و لا أقاتل معک، و لو قاتلت لکنت أول مقتول، و لکن هذا سیفی و فرسی فخذهما، فأعرض عنه بوجهه فقال: إذا بخلت علینا بنفسک فلا حاجة لنا فی مالک «وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 268، ح 123]

«وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ یَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا» یقین است یعنی اهل دوزخ در قیامت چون آتش را می بینند یقین می کنند که در آن واقع خواهند شد.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن سخن مفصّلی می فرماید:

برخی از مظنّه های کفّار [در قرآن] به معنای یقین است مانند آیه «وَرَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا»، «أی أیقنوا أنّهم مواقعوها.»(3)

ابن عبّاس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هنگام وضو چشم خود را باز گذارید، به امید آن که، به آتش دوزخ نیفتد.(4)

مؤلّف گوید:

از این آیه و آیه «وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّی لَهُ الذِّکْرَی»(5)، و آیه «وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ»(6)، و آیات دیگری همانند این آیات استفاده می شود که دیدن دوزخ و عذاب برای اهل آن بسیار سخت و کمرشکن می باشد،

ص: 70


1- 90.. سوره ی کهف، آیه ی 53.
2- 91.. فی کتاب التوحید حدیث طویل عن علی(علیه السلام) یقول فیه و قد سأله رجل عما اشتبه علیه من الآیات: و اما قوله وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها یعنی أیقنوا انهم داخلوها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 269، ح 125]
3- 92.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): و قد یکون بعض ظن الکافرین یقینا، و ذلک قوله: «وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها» ای أیقنوا انهم مواقعوها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 269، ح 126]
4- 93..فی کتاب علل الشرائع باسناده الی ابن عبّاس قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): افتحوا عیونکم عند الوضوء لعلها لا تری نار جهنّم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 269، ح 127]
5- 94.. سوره ی فجر، آیه ی 23.
6- 95.. سوره ی شعراء، آیه ی 91.

و از جمله ی «یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّی لَهُ الذِّکْرَی» استفاده می شود که اهل دوزخ به خاطر غفلت ها و توجّه نکردن به سخنان پیامبران و اوصیای آنان، از حساب و کیفر اعمال خود غافل مانده و هنگام رؤیت عذاب متذکّر می شوند و این تذکّر برای آنان سودی نخواهد داشت، از این رو باید همواره انسان به یاد مرگ و قیامت باشد، و این خود یک عبادت محسوب می شود چنان که فرموده اند: «ذکر الموت من أفضل العبادة، و أکثروا من ذکر الموت.»(1)

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«لَمْ یُکْثِرْ إِنْسَانٌ ذِکْرَ الْمَوْتِ إِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنْیَا.»(2)

یعنی کسی که همواره به یاد مرگ باشد، قطعاً در دنیا اهل زهد خواهد بود. (أعاذنا الله من النار و رزقنا مرافقة الأبرار.)

«وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الْإِنسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا»(3)

بسیار روشن است که مثال ها و قصّه های قرآن و تاریخ اقوام گذشته در قرآن برای تنبّه و بیداری و یاد قیامت است و خداوند هرگز سخن بی فائده ای نمی گوید، از این رو روش قرآن در بیان قصّه ها ذکر قسمت های مفید آن هاست و از بیان قسمت هایی که فایده ای ندارد صرف نظر شده است، چرا که قرآن ذکر و هادی و نور و بیان و برهان مبین و موعظه و تذکرة و شفاء قلوب و شفاء صدور و… می باشد.

از این رو امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«وَ اعْلَمُوا أَنَ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لَا یَغُشُّ وَ الْهَادِی الَّذِی لَا یُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِی لَا یَکْذِبُ وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِیَادَةٍ فِی

ص: 71


1- 96.. فقه الرّضا، ص 339.
2- 97.. دعوات راوندی، ص 336.
3- 98.. سوره ی کهف، آیه ی 54.

هُدًی أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًی وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَی أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًی فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَی لَأْوَائِکُمْ [ای شدائدکم] فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَالُ فَاسْأَلُوا اللَّهَ بِهِ وَ تَوَجَّهُوا إِلَیْهِ بِحُبِّهِ وَ لَا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی بِمِثْلِهِ….»(1)

«وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَی وَیَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ…»(2)

از این آیه معلوم می شود که برخی به خاطر گناه زیاد و قساوت قلب، در مقابل آیات الهی و نشانه های روشن و معجزات پیامبران، از قبول کردن حقایق امتناع می ورزند تا عذاب الهی بر آنان نازل شود، چنان که خداوند می فرماید: «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ»(3). و یا می فرماید: «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون»(4). بنابراین بازگشت به ایمان و استغفار برای افراد متمرّد و اهل عناد و تکذیب و اصرار کنندگان در گناه امکان پذیر نیست. و چنین کسانی فقط باید منتظر عذاب الهی باشند مانند قوم نوح و عاد و ثمود و قوم لوط و قوم شعیب و چنین کسانی به خاطر گم راهی بسا عذاب الهی را درخواست می کنند، مانند برخی از این امّت که از پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) امتناع کردند و برای خود درخواست عذاب نمودند و هلاک شدند، چنان که خداوند در پاسخ حارث فهری که بعد از شنیدن سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر گفت: «اَللَّهُمَّ إِن کَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاء أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»(5)، و خداوند در پاسخ او فرمود: «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ.»(6)

ص: 72


1- 99.. نهج البلاغه، خطبه ی 175.
2- 100.. سوره ی کهف، آیه ی 55.
3- 101.. سوره ی مطففین، آیه ی 14.
4- 102.. سوره ی روم، آیه ی 10.
5- 103.. سوره ی انفال، آیه ی 32.
6- 104.. سوره ی معارج، آیات 3-1.

از این رو خداوند می فرماید:

«وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَ اتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا» تا آیه 59 واین آیات در مذمّت از کسانی است که معجزات پیامبران را دیده و حقّ برای آنان روشن شده و به خاطر حبّ دنیا و خباثت و آلودگی به گناه، پیامبران را تکذیب نموده و -- با باطل خود -- در مقام مبارزه با حق هستند و آیات الهی و فرستادگان خدا را به مسخره می گیرند. روایتی در ذیل این آیات دیده نشد، چرا که این آیات از آیات محکمات اند، و الله الموفّق.

سوره ی کهف، آیات 60 تا 82

متن:

وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا 60 فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا 61 فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءنَا لَقَدْ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا 62 قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَی الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا 63 قَالَ ذَلِکَ مَا کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَی آثَارِهِمَا قَصَصًا 64 فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا 65 قَالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَی أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا 66 قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا 67 وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَی مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا 68 قَالَ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا 69 قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلَا تَسْأَلْنِی عَن شَیْءٍ حَتَّی أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْرًا 70 فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا رَکِبَا فِی السَّفِینَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا إِمْرًا 71 قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا 72 قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا

ص: 73

تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْرًا 73 فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا 74 قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْرًا 75 قَالَ إِن سَأَلْتُکَ عَن شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّی عُذْرًا 76 فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَنْ یَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا 77 قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا 78 أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَاءهُم مَّلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْبًا 79 وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَن یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا 80 فَأَرَدْنَا أَن یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِّنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا 81 وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا 82»

¬Kj

لغات:

«لا أبرح» یعنی لا أزال، به معنای دست بر نمی دارم است، نه به معنای «لا أزول» یعنی از جای خود حرکت نمی کنم، چرا که این معنا با سیر سازگار نیست، و «حُقُب» به معنای زمان و دهر است و جمع آن أحقاب است و «حُقُب» مدّت هشتاد سال است، و «سَرَب» به معنای مذهب و مسلک است، و سارب به معنای ذاهب فی الارض است، و «شیئاً إمراً» یعنی داهیةً عظیمةً، و «إمراً» به معنای فاسدی است که نیاز به اصلاح دارد، و «رجلا إمراً» إذ کان ضعیف الرأی، و «إرهاق» به معنای رسیدن به چیزی و احاطه کردن آن است، و «رهقه الفارس» ای غشیه و أدرکه، و «غلام مراهق» یعنی جوانی که بلوغ اطراف او را گرفته و نزدیک به بلوغ است، و «أرهقه عسراً» یعنی کلّفه، و

ص: 74

مراهق به معنای معسر نیز آمده و در حدیث نبوّی آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) «کانَ إِذا دَخَلَ مَکَّةَ مُراهِقاً خَرَج إِلی عَرَفَةَ» یعنی چون وقت برای او ضیق بود، به عرفه می رفت.(1)

ترجمه:

به خاطر بیاور هنگامی را که موسی به دوست خود گفت: دست از جستجو برنمی دارم تا به محل تلاقی دو دریا برسم هر چند مدت طولانی به راه خود ادامه دهم! (60) (ولی) هنگامی که به محل تلاقی آن دو دریا رسیدند، ماهی خود را (که برای تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت (و روان شد). (61) هنگامی که از آن جا گذشتند، (موسی) به یار همسفرش گفت: «غذای ما را بیاور، که سخت از این سفر خسته شده ایم!» (62) گفت: «به خاطر داری هنگامی که ما (برای استراحت) به کنار آن صخره پناه بردیم، من (در آن جا) فراموش کردم جریان ماهی را بازگو کنم -- و فقط شیطان بود که آن را از خاطر من برد -- و ماهی بطرز شگفت آوری راه خود را در دریا پیش گرفت!» (63) (موسی) گفت: «آن همان بود که ما می خواستیم!» سپس از همان راه بازگشتند، در حالی که پی جویی می کردند. (64)

(در آن جا) بنده ای از بندگان ما را یافتند که رحمت (و موهبت عظیمی) از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم. (65) موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟» (66) گفت: «تو هرگز نمی توانی با من شکیبایی کنی! (67) و چگونه می توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی؟! (68) (موسی) گفت: «به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری مخالفت فرمان تو نخواهم کرد!» (69) (خضر) گفت: «پس اگر می خواهی بدنبال من بیایی، از هیچ چیز مپرس تا خودم

ص: 75


1- 105.. مجمع البیان.

(به موقع) آن را برای تو بازگو کنم.» (70) آن دو به راه افتادند تا آن که سوار کشتی شدند، (خضر) کشتی را سوراخ کرد. (موسی) گفت: «آیا آن را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی؟! راستی که چه کار بدی انجام دادی!» (71) گفت: «آیا نگفتم تو هرگز نمی توانی با من شکیبایی کنی؟!» (72) (موسی) گفت: «مرا به خاطر این فراموشکاریم مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر!» (73) باز به راه خود ادامه دادند، تا این که نوجوانی را دیدند و او آن نوجوان را کشت. (موسی) گفت: «آیا انسان پاکی را، بی آنکه قتلی کرده باشد، کشتی؟! براستی کار زشتی انجام دادی!» (74) (باز آن مرد عالم) گفت: «آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمی توانی با من صبر کنی؟!» (75) (موسی) گفت: «بعد از این اگر درباره چیزی از تو سؤال کردم، دیگر با من همراهی نکن (زیرا) از سوی من معذور خواهی بود!» (76) باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه ای رسیدند از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند ولی آنان از مهمان کردنشان خودداری نمودند (با این حال) در آن جا دیواری یافتند که می خواست فروریزد و (آن مرد عالم) آن را برپا داشت. (موسی) گفت: «(لا اقل) می خواستی در مقابل این کار مزدی

بگیری!» (77) او گفت: «اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده اما بزودی راز آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی، به تو خبر می دهم. (78) اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می کردند و من خواستم آن را معیوب کنم (چرا که) پشت سرشان پادشاهی (ستمگر) بود که هر کشتی (سالمی) را بزور میگرفت! (79) و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد!(80) از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و بامحبت تر به آن دو بدهد! (81) و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود و پروردگار تو می خواست آن ها به

ص: 76

حد بلوغ برسند و گنج شان را استخراج کنند این رحمتی از پروردگارت بود و من آن (کارها) را خودسرانه انجام ندادم این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آن ها شکیبایی به خرج دهی!» (82)

تفسیر اهل بیت(علیهم السلام):

«وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا…»(1)

علی بن ابراهیم گوید:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قصّه ی اصحاب کهف را به قریش خبر داد، قریش گفتند: بگو بدانیم آن عالمی که خداوند موسی(علیه السلام) را امر نمود تا از او پیروی کند، که بود؟ و قصّه ی او چگونه بود؟ پس خداوند فرمود: «وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ…».

سپس گوید:

علّت این تلمّذ و شاگردی کردن موسی این بود که: خداوند با موسی تکلّم نمود «کَلَّمَ اللَّهُ مُوسی تَکْلِیماً» و الواح را بر او نازل کرد و فرمود: «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِ شَیْ ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْ ءٍ» و موسی(علیه السلام) پس از آن نزد بنی اسرائیل آمد و بالای منبر رفت و گفت: «تورات بر من نازل شده و خداوند با من سخن گفته است» و با خود گفت: «خداوند مخلوقی عالم تر از من نیافریده است» پس خداوند به جبرئیل(علیه السلام) وحی نمود: «خود را به موسی برسان که اکنون هلاک می شود، و به او بگو: در محلّ تلاقی دو دریا نزد آن صخره، مردی هست که داناتر از تو می باشد، و تو باید نزد او بروی و از او تعلیم بگیری» پس جبرئیل(علیه السلام) بر موسی(علیه السلام) نازل شد، و این خبر را به او داد، و

ص: 77


1- 106.. سوره ی کهف، آیه ی 60.

موسی پیش خود شرمسار گردید، و دانست که خطا کرده و هراس پیدا کرد، و به وصیّ خود یوشع بن نون گفت: «خداوند مرا امر نموده تا از مردی که در محلّ تلاقی دو دریا می باشد، پیروی کنم و از علم او استفاده نمایم» پس یوشع[وصیّ موسی(علیه السلام)] وسیله سفر را آماده کرد و یک ماهی نمک زده ای را برای تغذیه فراهم نمود، و چون با موسی به آن محل رسیدند، مردی را دیدند که به پشت خوابیده و او را نشناختند، پس موسی(علیه السلام) آن ماهی مملوح را بیرون آورد و شست و بر روی آن صخره قرار داد. و از آنجا حرکت کردند و ماهی را فراموش نمودند و آن آب حیوان بود، پس موسی و یوشع خسته شدند و موسی به وصیّ خود گفت: «آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً» یعنی غذا را بیاور ما از این سفر خسته شدیم» پس یوشع به یاد آورد که آن ماهی مملوح را از آن صخره بر نداشته [و شیطان او را فراموشی داده است] و به موسی(علیه السلام) گفت:

«إِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ…» من آن ماهی را بر روی آن صخره به جای گذارده ام. پس موسی(علیه السلام) به یاد آورد و گفت: «آن مردی که نزد آن صخره بود، همان کسی است که ما به جستجوی او هستیم» پس به طرف آن صخره بازگشتند و آن مرد را در حال نماز یافتند، و او پس از نماز بر موسی و یوشع سلام کرد….(1)

ص: 78


1- 107.. فی تفسیر علی بن إبراهیم فلما أخبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) قریشا بخبر أصحاب الکهف قالوا: أخبرنا عن العالم الذی أمر الله؟عز؟ موسی أن یتبعه و ما قصته؟ فأنزل الله؟عز؟: وَ إِذْ قالَ مُوسی لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً قال: و کان سبب ذلک انه کلم الله موسی تکلیما، و أنزل علیه الألواح و فیها کما قال الله؟عز؟: «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْ ءٍ» رجع موسی(علیه السلام) الی بنی إسرائیل فصعد المنبر، فأخبرهم ان الله؟عز؟ قد أنزل علیه التوراة و کلمه، و قال فی نفسه ما خلق الله تعالی خلقا أعلم منی، فأوحی الله؟عز؟ الی جبرئیل(علیه السلام): أدرک موسی قد هلک، و أعلمه ان عند ملتقی البحرین عند الصخرة رجل اعلم منک، فصر الیه و تعلم من علمه، فنزل جبرئیل(علیه السلام) علی موسی(علیه السلام) و أخبره فذل موسی فی نفسه و علم انه اخطأ و دخله الرعب، و قال لوصیه یوشع: ان الله؟عز؟ قد أمرنی ان اتبع رجلا عند ملتقی البحرین و أتعلم منه، فتزود یوشع حوتا مملوحا، فلما خرجا و بلغا ذلک المکان وجدا رجلا مستلقیا علی قفاه فلم یعرفاه، فأخرج موسی(علیه السلام) الحوت و غسله الماء و وضعه علی الصخرة و مضیا و نسیا الحوت، و کان ذلک الماء ماء الحیوان، فحیی الحوت و دخل فی الماء، فمضی موسی(علیه السلام) و یوشع معه حتّی عییا، فقال لوصیه: آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً ای عناء فذکر وصیه السمکة، فقال لموسی(علیه السلام): انی نسیت الحوت علی الصخرة فقال موسی(علیه السلام): ذلک الرجل الذی رأینا عند الصخرة هو الذی نریده فرجعا عَلی آثارِهِما قَصَصاً، ای عند الرجل و هو فی صلوته، فقعد موسی(علیه السلام) حتّی فرغ من صلوته فسلم علیهما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 270، ح 128]B

علی بن ابراهیم قمّی به دنبال حدیث قبل گوید: علیّ بن بلال از یونس نقل نموده که: یونس و هشام بن ابراهیم -- درباره ی عالمی که موسی نزد او رفت تا از علم او بهره مند شود -- اختلاف نمودند که کدامیک اعلم بوده است؟ و آیا جایز است که بر موسی(علیه السلام) با مقام پیامبری و أولوالعزمی کسی حجّت باشد؟! قاسم صیقل گوید: آنان این سؤال را خدمت حضرت رضا(علیه السلام) مکتوب نمودند و آن حضرت در پاسخ نوشتند: «موسی در جزیره ای نزد آن عالم رفت و بر او سلام کرد و او سلام را نشناخت چرا که در آن سرزمین سلام مرسوم نبود و به موسی

گفت: تو کیستی؟ موسی گفت: «من موسی بن عمران هستم» آن عالم [یعنی خضر] گفت: «تو همان موسی هستی که خدا با او سخن گفت؟» موسی(علیه السلام) گفت: آری. عالم گفت: حاجت تو چیست؟ موسی گفت: «من آمده ام تا تو، مرا از علم خود بهره مند کنی» عالم گفت: «من مأمور به چیزی هستم که تو طاقت آن را نداری و تو مأمور به چیزی هستی که من طاقت آن را ندارم.»

سپس آن عالم مصائب و بلاهایی که بر آل محمّد (صلوات الله علیهم اجمعین)

ص: 79

وارد می شود را بیان نمود، و هر دو گریستند و گریه آنان شدید شد، سپس آن عالم مقام و منزلت آل محمّد (صلوات الله علیهم اجمعین) را بیان نمود، و موسی گفت: ای کاش من از آل محمّد (صلوات الله علیهم اجمعین) می بودم؟ تا این که آن عالم مبعث رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و نام فلان و فلان [یعنی غاصب اوّل و غاصب دوّم] را به زبان جاری کرد و مصائبی که از ناحیه آنان از تکذیب و… بر آن حضرت وارد می شود را بیان نمود، و آیه ی «وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ» که هنگام اخذ میثاق درباره ی آنان نازل شده است را تفسیر نمود. پس موسی(علیه السلام) به آن عالم [یعنی خضر] فرمود: «هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَی أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا؟!» و خضر به او گفت: «إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً…» و موسی(علیه السلام) گفت: «سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا….»(1)

ص: 80


1- 108.. فحدثنی محمّد بن علی بن بلال عن یونس قال: اختلف یونس و هشام ابن إبراهیم فی العالم الذی أتاه موسی(علیه السلام) أیهما کان أعلم، و هل یجوز أن یکون علی موسی حجة فی وقته و هو حجة الله؟عز؟ علی خلقه؟ فقال قاسم الصیقل: فکتبوا الی أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) یسألونه عن ذلک، فکتب فی الجواب أتی موسی العالم فأصابه فی جزیرة من جزایر البحر، فاما جالسا و اما متکیا فسلم علیه موسی(علیه السلام)، فأنکر السّلام إذ کان بأرض لیس فیها سلام، قال: من أنت؟ قال: أنا موسی بن عمران، قال: أنت موسی بن عمران الذی کلمه الله تکلیما؟ قال: نعم، قال: فما حاجتک؟ قال: جئت لتعلمنی مما علمت رشدا، قال: انی وکلت بأمر لا تطیقه، و وکلت بأمر لا أطیقه، ثم حدثه العالم بما یصیب آل محمّد صلوات الله علیهم من البلاء حتّی اشتد بکاؤهما ثم حدثه عن فضل آل محمّد صلوات الله علیهم حتّی جعل موسی یقول: یا لیتنی کنت من آل محمّد صلوات الله علیهم حتّی ذکر فلانا و فلانا و مبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) الی قومه، و ما یلقی منهم و من تکذیبهم إیاه، و ذکر له تأویل هذه الایة «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ» حین أخذ المیثاق علیهم، فقال لَهُ مُوسی هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلی أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً فقال الخضر: إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً فقال موسی(علیه السلام): سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِی لَکَ أَمْراً قال الخضر فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلا تَسْئَلْنِی عَنْ شَیْ ءٍ حَتَّی أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً یقول: فَلا تَسْئَلْنِی عَنْ شَیْ ءٍ أفعله و لا تنکره علی حتّی أخبرک أنا بخبره، قال: نعم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 270، ح 128]B

مؤلّف گوید:

از روایات استفاده می شود که نخستین چشمه ای که روی زمین جاری شد، چشمه ی آب حیات بود که موسی ماهی خود را در آن شست، و از روایت حضرت رضا(علیه السلام) روشن نیست که خضر و موسی کدام اعلم هستند؟ و لکن هشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود: «موسی اعلم از خضر بوده است.»(1)

امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید:

خضر پیامبر مرسل بود و خداوند تبارک و تعالی او را بر قومی مبعوث نمود و او آنان را به توحید و اقرار به پیامبران خدا و کتاب های آسمانی دعوت نمود، و معجزه و نشانه نبوّت خضر این بود که او بر هر چوب خشک و زمین بی گیاهی می نشست، سبز و خرّم می شد، و به همین علّت او را خضر نامیدند، و نام او، تالیا بن ملکان بن عامربن ارفخشید بن سام بن نوح(علیه السلام) بوده است.(2)

ص: 81


1- 109.. فی تفسیر العیّاشی عن هشام بن سالم عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: کان موسی أعلم من الخضر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 273، ح 137]
2- 110.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی جعفر بن محمّد بن عمّارة عن أبیه عن جعفر بن محمّد(علیه السلام) انه قال: ان الخضر کان نبیا مرسلا بعثه الله تبارک و تعالی الی قومه، فدعاهم الی توحیده و الإقرار بأنبیائه و رسله و کتبه، و کانت آیته انه کان لا یجلس علی خشبة یابسة، و لا أرض بیضاء الا أزهرت خضرا، و انما سمی خضرا لذلک و کان اسمه تالیا بن ملکان بن عامر بن أرفخش د بن سام بن نوح(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 276، ح 147]B

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از آیه «آتِنا غَداءَنا» و آیه «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» طعام و غذا بوده و موسی (علیه السلام) زود گرسنه می شده است.(1)

امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید:

آن گنجی که برای آن فرزندان یتیم در زیر دیوار نهفته بوده و خضر به خاطر آن گنج، آن دیوار را اقامه نموده است، لوحی از طلا بوده که بر آن نوشته شده بود:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَجِبْتُ لِمَنْ یَعْلَمُ أَنَ

الْمَوْتَ حَقٌّ کَیْفَ یَفْرَحُ عَجِبْتُ لِمَنْ یُؤْمِنُ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یفرق [ای یخاف] و یَحْزَنُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ یَذْکُرُ النَّارَ کَیْفَ یَضْحَکُ عَجِبْتُ لِمَنْ یَرَی الدُّنْیَا وَ تَصَرُّفَ أَهْلِهَا حَالًا بَعْدَ حَالٍ کَیْفَ یَطْمَئِنُّ إِلَیْهَا.»(2)

در تفسیر عیّاشی و مجمع البیان از امام صادق و امام باقر وامیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرموده اند:

جمله «یَأْخُذُ کُلَ سَفِینَةٍ غَصْباً»، «کُلَ سَفِینَةٍ صَالِحَةٍ غَصْباً» بوده است.(3)

ص: 82


1- 111.. فی تفسیر العیّاشی عن حفص بن البختری عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول موسی لفتاه: «آتنا غدائنا» و قوله: «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» فقال: انما عنی الطعام، فقال أبو عبد الله(علیه السلام): ان موسی لذو جوعات. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 276، ح 148]
2- 112.. حدثنی أبی عن محمّد بن أبی عمیر عن معاویة بن عمّار عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: کان ذلک الکنز لوح من ذهب مکتوب: بسم الله الرحمن الرحیم لا اله الا الله محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) عجبت لمن یعلم أن الموت حق کیف یفرح و عجبت لمن یؤمن بالقدر کیف یفرق و عجبت لمن یذکر النار کیف یضحک، و عجبت لمن یری الدنیا و تصرف أهلها حالا بعد حال کیف یطمئن إلیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 283، ح 159]
3- 113.. فی تفسیر العیّاشی عن حریز عن أبی عبد الله(علیه السلام) انه کان یقرء «وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ» یعنی امامهم «یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ صالحة غصبا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 285، ح 161] B فی مجمع البیان و روی أصحابنا عن أبی عبد الله(علیه السلام) انه کان یقرأ «کل سفینة صالحة غصبا» و روی ذلک أیضا عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: و هی قراءة أمیر المؤمنین علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 285، ح 162]

واز امام باقر و یا امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که در تفسیر آیه «وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ…» فرمود:

خداوند به جای آن نوجوانی که خضر کشت، به پدر و مادر او دختری داد که از او هفتاد پیامبر به وجود آمدند، [و اگر آن جوان زنده می ماند پدر و مادر خود را به کفر وا می داشت.(1)

مرحوم صدوق در کتاب علل با سند خود از ابی سعید عقیصا نقل نموده که گوید:

من به حسن بن علیّ بن ابی طالب(علیهم السلام) گفتم: ای فرزند رسول خدا برای چه شما با معاویه سازش و صلح کردی؟ با آن که می دانستی حق با تو می باشد و او گم راه و ستمگر است؟! امام حسن(علیه السلام) فرمود: ای ابا سعید! آیا من حجّت خدای متعال و امام بعد از پدرم بر این مردم نیستم؟ گفتم: آری. فرمود: آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی من و برادرم حسین نفرمود: «حسن و حسین دو امام هستند چه قیام کننده و چه صلح نمایند؟» گفتم: آری. فرمود: پس من امام هستم، چه قیام کنم و چه صلح نمایم.

ص: 83


1- 114.. -- عن أبی یحیی الواسطی رفعه الی أحدهما فی قول الله: «وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ» الی قوله: «وَ أَقْرَبَ رُحْماً» قال: أبدلهما مکان الابن بنتا، فولدت سبعین نبیا-- فی من لایحضره الفقیه و قال: فی قول الله؟عز؟: «وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینا أَنْ یُرْهِقَهُما طُغْیاناً وَ کُفْراً فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ زَکاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً» قال: أبدلهما الله؟عز؟ مکان الابن ابنة، فولد منها سبعون نبیا.-- فی مجمع البیان و روی انها الغلام المقتول جاریة، فولدت سبعین نبیا عن أبی عبد الله(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 286، ح 171]

سپس فرمود:

ای ابا سعید علّت و دلیل مصالحه ی من با معاویه، همان علّت و دلیل مصالحه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با بنی ضمرة و بنی اشجع و اهل مکّه حین انصراف از حدیبیّه است، در حالی که آنان کافر بالتنزیل بودند و معاویه و اصحاب او کفّار بالتأویل هستند [و در ظاهر مسلمان می باشند].

سپس فرمود:

ای ابا سعید اگر من از طرف خدا امام بر مردم هستم، نباید کسی رأی و نظر من را درباره ی صلح با معاویه سفیهانه و بی خردانه بداند، گرچه وجه حکمت برای او پوشیده باشد، آیا تو قصّه خضر را نمی دانی که چون کشتی را سوراخ نمود، و غلام را کشت و دیوار را اقامه کرد، موسی بر عمل او خشم نمود؟ چرا که حکمت آن اعمال را نمی دانست، و چون خضر برای او بیان کرد راضی شد؟ من نیز مانند خضر هستم، و شما به سبب جهل از حکمت کار من، بر من خشم کرده اید!و اگر من چنین نمی کردم احدی از شیعیان ما زنده نمی ماندند، و همه آنان کشته می شدند! (1)

ص: 84


1- 115.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی أبی سعید عقیصا قال: قلت للحسن ابن علی بن أبی طالب، یا بن رسول الله لم داهنت معاویة و صالحته و قد علمت ان الحق لک دونه و ان معاویة ضال باغ؟ فقال: یا با سعید أ لست حجة الله تعالی ذکره علی خلقه و إماما علیهم بعد أبی(علیه السلام)؟ قلت: بلی، قال: أ لست الذی قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لی و لأخی الحسین: إمامان قاما أو قعدا؟ قلت: بلی، قال: انا فاذن امام لو قمت، و انا امام إذا قعدت، یا با سعید علة مصالحتی لمعاویة علة مصالحة رسول الله(صلی الله علیه و آله) لبنی ضمرة و بنی أشجع و لأهل مکة حین انصرف من الحدیبیة، أولئک کفار بالتنزیل، و معاویة و أصحابه کفار بالتأویل، یا با سعید إذا کنت إماما من قبل الله تعالی ذکره لم یجب أن یسفه رأیی فیما أتیته من مهادنة أو محاربة، و ان کان وجه الحکمة فیما أتیته ملتبسا الا تری الی الخضر(علیه السلام)، لما أخرق السفینة و قتل الغلام و أقام الجدار سخط موسی(علیه السلام) فعله لاشتباه وجه الحکمة علیه حتّی أخبره فرضی، هکذا انا سخطتم علی بجهلکم بوجه الحکمة فیه، و لو لا ما أتیت لما ترک من شیعتنا علی وجه الأرض أحد الا قتل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 290، ح 192]B

و در همان کتاب از عبدالله بن فضل هاشمی نقل شده که گوید: از امام صادق(علیه السلام)

شنیدم که می فرمود:

برای صاحب این امر [یعنی حضرت مهدی(علیه السلام)] غیبتی خواهد بود که هر انسان منحرفی درباره ی او شک می کند! گفتم: فدای شما شوم برای چه درباره ی او شک می کنند؟ فرمود: «به خاطر حکمتی که خداوند اجازه آشکار نمودن آن را نداده است» گفتم: وجه حکمت غیبت او چیست؟ فرمود: همان حکمتی که در غیبت پیامبران پیشین بوده است.

سپس فرمود:

وجه حکمت غیبت او آشکار نخواهد شد، مگر بعد از ظهور او، چنان که وجه حکمت کارهای خضر(علیه السلام) -- از کشتن غلام و سوراخ کردن کشتی و اقامه دیوار -- برای موسی(علیه السلام) آشکار نشد، جز هنگام جدایی.(1)

ص: 85


1- 116.. و باسناده الی عبد الله بن الفضل الهاشمی قال: سمعت الصّادق جعفر بن محمّد(علیهما السلام) یقول: ان لصاحب هذا الأمر غیبة لا بد منها، یرتاب فیها کل مبطل، فقلت له: و لم جعلت فداک؟ قال: لأمر لم یأذن فی کشفه لکم، قلت: فما وجه الحکمة فی غیبته؟ قال: وجه الحکمة فی غیبات من تقدمه من حجج الله تعالی ذکره، ان وجه الحکمة فی ذلک لاینکشف الا بعد ظهوره، کما لا ینکشف وجه الحکمة لما أتاه الخضر(علیه السلام) من خرق السفینة و قتل الغلام و اقامة الجدار لموسی(علیه السلام)، الا وقت افتراقهما، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 290، ح 193]

سوره ی کهف، آیات 83 تا 101

متن:

وَیَسْأَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْرًا 83 إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا 84 فَأَتْبَعَ سَبَبًا 85 حَتَّی إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا 86 قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَی رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّکْرًا 87 وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَی وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا 88 ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا 89 حَتَّی إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَی قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا 90 کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا 91 ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا 92 حَتَّی إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا 93 قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَی أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا 94 قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا 95 آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّی إِذَا سَاوَی بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّی إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا 96 فَمَا اسْطَاعُوا أَن یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا 97 قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّی فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاء وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا 98 وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا 99 وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِّلْکَافِرِینَ عَرْضًا 100 الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاء عَن ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا 101»

لغات:

«قَرَن» به معنای شاخ است، و «قرون الشَعر» دنباله های موی سر را گویند و «قرنین» در این آیه به همین معناست، چرا که آنان موهای خود را بلند می گذارده اند، و «ذِکر» حضور معنا در نفس است، و اگر حضور، در قلب باشد، به آن تفکّر می گویند، و اگر

ص: 86

با زبان چیزی گفته شود، ذکر زبان خواهد بود، و «سَبَب» اتصال چیزی به چیز دیگر است، از این رو، راه رسیدن به چیزی را سبب گویند، و به همین علّت طناب و باب را سبب گویند. و «حَمَأ» گِل سیاه را گویند، «وَ حَمِئَتِ البئرُ» یعنی چاه را گِل گرفته است، و «سَدّ» جلوگیری کردن از خرق و شکاف است، و طریق مسدود، راه بسته شده را گویند، و «رَدم» به معنای سدّ است، و «ترک» به معنای تخلیه و ضدّ أخذ است، و «مَوج» اضطراب آب را گویند، و «نُزُل» اوّلین پذیرایی از میهمان است، و «نَزیل قوم» گرامی ترین آنان است، چنان که شاعر می گوید:

«نَزِیلُ القومِ أَعظمُهم حُقوقاً،

و حَقُّ اللهِ فی حَقِ النَّزِیل»

ترجمه:

و از تو درباره «ذو القرنین» می پرسند بگو: «بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.» (83) ما به او در روی زمین، قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم. (84) او از این اسباب، (پیروی و استفاده) کرد… (85) تا به غروبگاه آفتاب رسید (در آن جا) احساس کرد (و در نظرش مجسّم شد) که خورشید در چشمه تیره و گل آلودی فرو می رود و در آن جا قومی را یافت گفتیم: «ای ذو القرنین! آیا می خواهی (آنان) را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آن ها انتخاب نمایی؟» (86) گفت: «اما کسی را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد سپس به سوی پروردگارش بازمی گردد، و خدا او را مجازات شدیدی خواهد کرد! (87) و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشی نیکوتر خواهد داشت و ما دستور آسانی به او خواهیم داد.» (88) سپس (بار دیگر) از اسبابی (که در اختیار داشت) بهره گرفت… (89) تا به خاستگاه خورشید رسید (در آن جا) دید خورشید بر جمعیّتی طلوع می کند که در برابر (تابش) آفتاب، پوششی برای

ص: 87

آن ها قرار نداده بودیم (و هیچ گونه سایبانی نداشتند). (90) (آری) این چنین بود (کار ذو القرنین)! و ما بخوبی از امکاناتی که نزد او بود آگاه بودیم! (91) (باز) از اسباب مهمّی (که در اختیار داشت) استفاده کرد… (92) (و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید و در کنار آن دو (کوه) قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)! (93) (آن گروه به او) گفتند: «ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می کنند آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم، که میان ما و آن ها سدّی ایجاد کنی؟!» (94) (ذو القرنین) گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد می کنید)! مرا با نیرویی یاری دهید، تا میان شما و آن ها سدّ محکمی قرار دهم! (95) قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید (و آن ها را روی هم بچینید)!» تا وقتی که کاملًا میان دو کوه را پوشانید، گفت: «(در اطراف آن آتش بیفروزید، و) در آن بدمید!» (آن ها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، و گفت: «(اکنون) مس مذاب برایم بیاورید تا بر روی آن بریزم!» (96) (سرانجام چنان سدّ نیرومندی ساخت) که آن ها [طایفه یأجوج و مأجوج] قادر نبودند از آن بالا روند و نمی توانستند نقبی در آن ایجاد کنند. (97) (آن گاه) گفت: «این از رحمت پروردگار من است! امّا هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم می کوبد و وعده پروردگارم حق است!» (98) و در آن روز (که جهان پایان می گیرد)، ما آنان را چنان رها می کنیم که درهم موج می زنند و در صور [شیپور] دمیده می شود و ما همه را جمع می کنیم! (99) در آن روز، جهنّم را بر کافران عرضه می داریم! (100) همانها که پرده ای چشمانشان را از یاد من پوشانده بود، و قدرت شنوایی نداشتند! (101)

ص: 88

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَیَسْأَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْرًا…»(1)

صاحب قرب الإسناد با سند خود، حدیث مفصّلی از امام کاظم(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت ضمن بیان معجزات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

«و از معجزات آن حضرت این است که گروهی از یهودیان نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمدند و گفتند: برای ما اجازه بگیر تا نزد پسر عم تو برویم و از او سؤال کنیم. و چون امیرالمؤمنین(علیه السلام) سخن آنان را به آن حضرت منتقل نمود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «آنان از من چه می خواهند؟ من بنده ای از بندگان خدا هستم و جز آنچه او به من تعلیم نموده من چیزی نمی دانم» سپس فرمود: «به آنان اجازه دخول بده» پس آنان وارد شدند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: سؤال خود را مطرح می کنید، و یا من بگویم برای چه نزد من آمده اید؟ گفتند: شما بگوئید. فرمود: شما آمده اید درباره ی «ذوالقرنین» از من سؤال کنید! گفتند: آری چنین است. فرمود: «او غلامی از اهل روم بود، و سپس پادشاه شد، و به مشرق و مغرب خورشید رفت، و در مطلع خورشید سدّی بنا نمود» یهودیان گفتند: ما شهادت می دهیم که چنین بوده است.(2)

ص: 89


1- 117.. سوره ی کهف، آیه ی 83.
2- 118.. فی قرب الاسناد للحمیری باسناده الی موسی بن جعفر(علیه السلام) حدیث طویل یذکر فیه آیات النّبی(صلی الله علیه و آله) و فیه: و من ذلک ان نفرا من الیهود أتوه فقالوا لأبی الحسن جدی: استأذن لنا علی ابن عمک نسأله، قال: فدخل علی فأعلمه، فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): و ما یریدون منی؟ فانی عبد من عبید الله لا أعلم الا ما علمنی ربی، ثم قال: ائذن لهم فدخلوا، فقال: اسئلونی عما جئتم له أم أنبئکم؟ قالوا: نبئنا، قال: جئتم تسئلونی عن ذی القرنین؟ قالوا: نعم، قال کان غلاما من أهل الروم، ثم ملک و أتی مطلع الشمس و مغربها، ثم بنی السد فیها، قالوا: نشهد ان هذا کذا و کذا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 293، ح 199]

جابربن عبدالله انصاری گوید: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود:

«ذوالقرنین» بنده ی صالح خدا بود، و خداوند او را حجّت بر بندگان خود قرار داد، او قوم خود را به خدا دعوت نمود و آنان را امر به تقوا کرد، و مردم ضربه ای بر پیشانی [راست] او زدند، و او مدّت زمانی غائب بود، و مردم گفتند: او مرده و یا هلاک شده، و یا گفتند: آیا به کجا رفته و ناپدید گردیده؟ سپس او ظاهر شد، و مردم ضربه دیگری به پیشانی چپ او زدند، و در بین شما نیز کسی بر سنّت او خواهد بود، و خداوند، ذوالقرنین را روی زمین قدرت عطا نمود، و برای او از هر چیزی وسیله ای قرار داد، و قدرت او از مغرب تا مشرق بود، و خداوند روش و سنّت او را در قائم از فرزندان من قرار خواهد داد، او نیز مالک مشرق تا مغرب عالم می شود، به گونه ای که به هر کجا ذوالقرنین قدم گذارده، او نیز قدم خواهد گذارد، و خداوند گنج های زمین و معادن آن را برای او آشکار می سازد، و او را به وسیله رعب و ترس یاری می کند، و زمین را به وسیله او پر از عدل و داد می نماید، همان گونه که پر از جور و ظلم شده است.(1)

ص: 90


1- 119.. و باسناده الی جابر بن عبد الله الأنصاری قال: سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول: ان ذا القرنین کان عبدا صالحا جعله الله؟عز؟ حجة علی عباده، فدعا قومه الی الله و أمرهم بتقواه، فضربوه علی قرنه فغاب عنهم زمانا حتّی قیل مات أو هلک، بأی واد سلک، ثم ظهر و رجع الی قومه فضربوه علی قرنه الآخر، و فیکم من هو علی سنته، و ان الله؟عز؟ مکن لذی القرنین فی الأرض، و جعل له من کل شی ء سببا، و بلغ المغرب و المشرق، و ان الله؟عز؟ سیجری سنته فی القائم من ولدی، فیبلغه مشرق الأرض و غربها حتّی لا یبقی منها و لا موضعا منها من سهل أو جبل و طاه ذو القرنین الا وطاه و یظهر الله له؟عز؟ کنوز الأرض و معادنها، و ینصره بالرعب، و یملأ الأرض به عدلا وقسطا کما ملئت جورا و ظلما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 294، ح 204]

ابوالطفیل گوید: از علیّ(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

«ذوالقرنین» نه پیامبر بود و نه رسول بلکه او بنده ای بود که خدا را دوست می داشت و خدا نیز او را دوست می داشت، او دین خدا را یاری کرد، و خداوند نیز او را یاری نمود، او قوم خود را به دین خدا دعوت کرد و مردم ضربه ای بر پیشانی [راست] او زدند و او را کشتند. سپس خداوند او را مبعوث نمود، و باز مردم ضربه ای بر پیشانی چپ او زدند و او را کشتند.(1)

ابوحمزه ثمالی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

«خداوند بعد از نوح جز به چهار نفر از پیامبران پادشاهی نداد:

نخستین آنان «ذوالقرنین» بود، و نام او عیّاش بود، داوود، سلیمان، یوسف.

امّا عیّاش پادشاه مشرق تا مغرب بود، و امّا داوود، پادشاه شامات تا بلاد اصطخر بود، و سلیمان نیز چنین بود، و امّا یوسف، پادشاه مصر و اطرا آن بود و از آن تجاوز نکرد.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر أمّتی را صدّیق و فاروقی است، و صدیّق این امّت و فاروق آن علیّ بن

ص: 91


1- 120.. فی تفسیر العیّاشی عن أبی الطفیل قال: سمعت علیا(علیه السلام) یقول: ان ذا القرنین لم یکن نبیا و لا رسولا کان عبدا أحب الله فأحبه، و ناصح الله فنصحه، دعا قومه فضربوه علی أحد قرنیه فقتلوه، ثم بعثه الله فضربوه علی قرنه الآخر فقتلوه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 295]
2- 121.. عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: ان الله لم یبعث أنبیاء ملوکا فی الأرض الا أربعة بعد نوح، أولهم ذو القرنین و اسمه عیّاش، و داود و سلیمان و یوسف، فأما عیّاش فملک ما بین المشرق و المغرب، و اما داود فملک ما بین الشامات الی بلاد إصطخر، و کذلک کان ملک سلیمان، و اما یوسف فملک مصر و براریها لم یجاوزها الی غیرها،و فی کتاب الخصال مثله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 295، ح 206]

ابیطالب(علیه السلام) است، و علیّ کشتی نجات این امّت، و باب حطّه [یعنی درب بخشودگی] آن است. سپس فرمود: علیّ(علیه السلام) یوشع و شمعون، و ذوالقرنین این امّت است.(1)

شخصی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) پرسید: چگونه ذوالقرنین توانست که شرق و غرب عالم را مالک شود؟! امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

خداوند ابر را مطیع او نمود، و اسباب را در اختیار او قرار داد، و نور را برای او مبسوط کرد، و شب و روز برای او یکسان بود.(2)

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ -- وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا»گوید:

در آخرالزمان قبل از قیامت، سدّ «ذوالقرنین» خراب می شود، و یأجوج و مأجوج به دنیا می آیند و مردم را می خورند.(3)

ص: 92


1- 122.. فی عیون الاخبار عن الرّضا(علیه السلام) عن أبیه عن آبائه عن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لکل امة صدیق و فاروق، و صدیق هذه الامة و فاروقها علی بن أبی طالب ان علیا سفینة نجاتها و باب حطتها، انه یوشعها و شمعونها و ذو قرنیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 295، ح 210]
2- 123.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی سماک بن حرب عن رجل من بنی أسد قال: سأل رجل علیا(علیه السلام) أ رأیت ذا القرنین کیف استطاع ان بلغ الشرق و الغرب؟ قال: سخر له السحاب و مد له فی الأسباب، و بسط له النورفکان اللیل و النهار علیه سواء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 295، ح 212]
3- 124.. قال إذا کان قبل یوم القیامة فی آخر الزمان انهدم ذلک السد و خرج یأجوج و مأجوج إلی الدنیا و أکلوا الناس و هو قوله: «حَتَّی إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ».[تفسیر القمّی، ج 2، ص 41]

مؤلّف گوید:

اخبار و نظر مفسّرین درباره ی «ذوالقرنین» اختلاف فراوانی دارد و قابل جمع نیست از این رو ما علم آن را به صاحبان علم یعنی ائمّه معصومین(علیهم السلام) واگذار نمودیم، و به همین اندازه اکتفا کردیم، و الله العالم.

«الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاء عَن ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا…»(1)

محمّدبن حکیم گوید:

رقعه ای خدمت امام صادق(علیه السلام) دادم و در آن نوشتم: آیا انسان می تواند از پیش خود معرفت پیدا کند؟ امام(علیه السلام) فرمود: نه. گفتم: معنای این آیه چیست؟ «الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاء عَن ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا» فرمود: این آیه مانند آیه «ما کانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَ ما کانُوا یُبْصِرُونَ» می باشد.

گفتم: آیا خداوند آنان را به چیزی که چاره ای از آن نداشته اند و نمی توانسته اند انجام بدهند ملامت نموده؟ فرمود: از آنچه قدرت بر ترک آن داشته اند و انجام داده اند ملامت شده اند، و اگر انجام نمی دادند ملامتی بر آنان نبود. [و خداوند نسبت به چیزی که خود مانع آنان شده است، ملامت نکرده است.](2)

مؤلّف گوید:

معنای حدیث فوق این است که آنان چون از پذیرش حق امتناع ورزیدند،

ص: 93


1- 125.. سوره ی کهف، آیه ی 101.
2- 126.. عن محمّد بن حکیم قال: کتبت رقعة الی ابی عبد الله(علیه السلام)، فیها: أ تستطیع النفس المعرفة؟قال فقال: لا، فقلت: یقول الله: الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَ کانُوا لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً قال: هو کقوله: «و ما کانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَ ما کانُوا یُبْصِرُونَ» قلت: فعابهم؟قال: لم یعتبهم بما صنع هو بهم، و لکن عابهم بما صنعوا، و لو لم یتکلفوا لم یکن علیهم شی ء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 310، ح 242]

خداوند آنان را به منزله افراد کور و نابینا و کر دانسته است، چرا که بعد از نپذیرفتن حق، پرده ای مقابل چشم و گوش آنان قرار گرفته و دیگر حق را نمی توانند بپذیرند و این از ناحیه خود آنان بوده است.

اباصلت هروی گوید:

مأمون الرشید از حضرت رضا(علیه السلام) نسبت به معنای آیه فوق سؤال نمود، و آن حضرت فرمود: پوشیده بودن چشم کاری به ذکر خدا ندارد و ذکر خدا با چشم دیده نمی شود، و لکن خداوند عزّوجلّ منکرین ولایت علی(علیه السلام) را تشبیه به نابیناها نموده است، چرا که آنان سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را درباره ی علیّ(علیه السلام) [به خاطر آن کنیه هایی که از او داشتند] نپذیرفتند [از این رو نسبت به ولایت علیّ(علیه السلام) کور و کر محسوب شدند و نتوانستند اعتقاد به ولایت او پیدا کنند] و مأمون با شنیدن سخن امام رضا(علیه السلام) گفت: «فَرَّجْتَ عَنِّی فَرَّجَ اللَّهُ عَنْکَ.»(1)

امام صادق(علیه السلام) نیز در تفسیر آیه فوق فرمود:

«مقصود از «ذکر» در آیه «الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی» ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. ابوبصیر گوید: گفتم: معنای «لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً»

ص: 94


1- 127.. فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا(علیه السلام) من الاخبار فی التوحید حدثنا تمیم بن عبد الله بن تمیم القرشی، قال: حدثنا ابی عن أحمد بن علی الأنصاری عن أبی الصلت عن عبد الله بن صالح الهروی قال: سأل المأمون أبا الحسن علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) عن قول الله تعالی: «الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَ کانُوا لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً» فقال: ان غطاء العین لا یمنع من الذکر، و الذکر لا یری بالعین، و لکن الله؟عز؟ شبه الکافرین بولایة علی بن أبی طالب بالعمیان، لأنهم کانوا یستثقلون قول النّبی(صلی الله علیه و آله) فیه «و لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً» فقال المأمون: فرجت عنی فرج الله عنک؛ و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 310، ح 243]

چیست؟ فرمود: آنان از شدّت بغض و دشمنی که با علیّ (صلوات الله علیه) داشتند، نمی توانستند نام آن حضرت و اهل بیت او را بشنوند.(1)

مؤلّف گوید:

گناه، بسا انسان را از پذیرش حقّ کر و کور می نماید و صفای قلب از بین می رود، چنان که خداوند می فرماید: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها انْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا» و یا می فرماید: «کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ.»

سوره ی کهف، آیات 102 تا 110

متن:

«أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَن یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِن دُونِی أَوْلِیَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا 102قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا 103 الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا 104 أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا 105 ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا 106 إِنَّ الَّذِینَ

ص: 95


1- 128.. و باسناده الی أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل و فیه قلت: قوله؟عز؟: «الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی» قال: یعنی بالذکر ولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام)، و هو قوله «ذکری» قلت: قوله؟عز؟: «لا یستطیعون سمعا» قال: کانوا لا یستطیعون إذا ذکر علی صلوات الله علیه عندهم أن یسمعوا ذکره، لشدة بغض له و عداوة منهم، له و لأهل بیته، قلت: قوله؟عز؟: أ فحسب الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیاءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ نُزُلًا قال: یعنیهما و أشیاعهما الذین اتخذوهما من دون الله أولیاء، و کانوا یرون انهم بحبهم إیاهما ینجیانهم من عذاب الله؟عز؟، و کانوا بحبهما کافرین، قلت قوله؟عز؟: «إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ نُزُلًا» ای منزلا و هی لهما و لأشیاعهما معدة عند الله تعالی، قلت: قوله؟عز؟: «نزلا» قال: مأوی و منزلا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 311، ح 245]

آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا 107 خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا 108 قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا 109 قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَی إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا 110»

¬Kj

لغات:

«فردوس» به معنای بستان و باغی است که در آن درخت های خرما و سایر درختان میوه و گل ها وجود داشته باشد، و «حِوَل» به معنای تحوّل است چنان که گفته می شود: «حال من مکانه حِوَلاً» و بعضی گفته اند: «حِوَل» از حیله است، و بعضی گفته اند: به معنای تحویل و جابه جا کردن است، چنانکه گفته می شود: «حوّلوا عنها تحویلاً و حِوَلاً» و «مَدَد» مصدر است، به معنای آمدن چیزی بعد از چیزی، بعضی گفته اند: مراد از «کلمات» علم الهی است که نهایت ندارد و قابل احصا نیست، و نظیر آن در آیه «وَ لَوْ أَنَ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ -- وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ…» می باشد.

ترجمه:

آیا کافران پنداشتند می توانند بندگانم را به جای من اولیای خود انتخاب کنند؟! ما جهنّم را برای پذیرایی کافران آماده کرده ایم! (102) بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟ (103) آن ها که تلاشهای شان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده با این حال، می پندارند کار نیک انجام می دهند!» (104) آن ها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند به همین جهت، اعمال شان حبط

ص: 96

و نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانی برای آن ها برپا نخواهیم کرد! (105) (آری،) این گونه است! کیفرشان دوزخ است، به خاطر آنکه کافر شدند، و آیات من و پیامبرانم را به سخریه گرفتند! (106) امّا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت برین محل پذیرایی آنان خواهد بود. (107) آن ها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضای نقل مکان از آن جا نمی کنند! (108) بگو: «اگر دریاها برای (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکّب شود، دریاها پایان می گیرد. پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد هر چند همانند آن (دریاها) را کمک آن قرار دهیم!» (109) بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی می شود که تنها معبودتان معبود یگانه است پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند! (110)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَن یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِن دُونِی أَوْلِیَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا»(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از این آیه آن دو نفر و پیروانشان هستند که مردم آنان را بر خلاف دستور خداوند ولیّ خود قرار دادند، و گمان کردند که دوستی با آنان سبب نجات شان از عذاب خواهد شد، در حالی که آن ها به خاطر دوستی با آنان کافر شدند.

ابوبصیر گوید: گفتم: معنای «إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا»، چیست؟ فرمود:

نزلاً به معنای منزل می باشد، یعنی «ما جهنّم را برای کافران منزل قرار دادیم» و جهنّم برای آن دو و پیروانشان نزد خداوند آماده شده است. گفتم: «نُزُلاً» یعنی چه؟ فرمود: یعنی جایگاه و منزل.(2)

ص: 97


1- 129.. سوره ی کهف، آیه ی 102.
2- 130 .. همان.

صاحب مجمع از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت «أَفَحَسِبَ» را «أَفَحَسْبُ» قرائت نموده است.(1)

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا»(2)

حضرت رضا(علیه السلام) در نامه ی خود به مأمون درباره ی حقایق و شرایع اسلام و بیزاری از طرفداران حکمیّت در تفسیر آیه فوق مکتوب نمود:

«مقصود از «بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا» ابوموسی اشعری و پیروان اویند، که «ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا» سپس فرمود: مقصود از «الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ» کفر به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامت اوست، و به همین خاطر خداوند درباره ی آنان می فرماید: «فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا» چرا که آنان کلاب دوزخ می باشند.(3)

ابن کوّا بزرگ خوارج بین سخنان امیرالمؤمنین(علیه السلام) به پا خاست و گفت: آیه «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا…» درباره ی کیست؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: درباره ی اهل کتاب است که به سبب بدعت هایی که در دین خدا وارد کردند

ص: 98


1- 131.. فی مجمع البیان قرء أبو بکر فی روایة الأعشی و البرجمی عنه، و زید عن یعقوب: «أ فحسب الذین کفروا» برفع الباء و سکون السین، و هو قراءة أمیر المؤمنین(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 311، ح 246]
2- 132.. سوره ی کهف، آیه ی 104.
3- 133.. فی عیون الاخبار فی باب ما کتبه الرّضا(علیه السلام) للمأمون من محض الإسلام و شرایع الدین و البرائة من أهل الاستیشار و من أبی موسی الأشعری و أهل ولایته الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ بولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام) و لقائه کفروا بأن لقوا الله بغیر إمامته فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ القیمة وزنا فهم کلاب أهل النار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 311، ح 248]

کافر شدند و خداوند اعمال آنان را باطل نمود، سپس فرمود: «اهل نهروان نیز از آنان دور نیستند.»(1)

«أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ…»(2)

مرحوم طبرسی در تفسیر «فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا»، گوید:

در روایت صحیح وارد شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: در روز قیامت مرد سمین

و چاقی می آید که به اندازه ی بال پشه ای ارزش ندارد.(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) -- در حدیث مفصّلی که احوال مردم را در قیامت بیان می نماید --

می فرماید:

برخی از آنان، رهبران کفر و پیشوایان ضلالت اند، که خداوند برای آنان وزنی در قیامت قرار نداده است، و اعتنایی به آنان نمی شود، چرا که آنان به امر و نهی خداوند اعتنا نکردند، و در دوزخ مخلّد خواهند بود، و آتش صورت های شان را احاطه می نماید و صورت های زشتی خواهند داشت.(4)

ص: 99


1- 134.. فی تفسیر العیّاشی عن امام بن ربعی قال: قام ابن الکوا الی أمیر المؤمنین(علیه السلام) و قال أخبرنی عن قول الله: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» قال: أولئک أهل الکتاب کفروا بربهم، و ابتدعوا فی دینهم، فحبطت أعمالهم و ما أهل النهر منهم ببعید. فی مجمع البیان و روی العیّاشی باسناده قال: قام ابن الکوا الی أمیر المؤمنین و ذکر الی آخر ما سبق و زاد بعد قوله ببعید، یعنی الخوارج. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 312، ح 251]
2- 135.. سوره ی کهف، آیه ی 105.
3- 136.. و فیه «فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً» و روی فی الصحیح ان النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: انه لیأتی الرجل السمین یوم القیامة لا یزن جناح بعوضة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 312، ح 252]
4- 137.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یذکر فیه أهل الموقف و أحوالهم و فیه: و منهم أئمّة الکفر و قادة الضلالة فأولئک لا یقیم لهم یوم القیمة وزنا و لایعبأ بهم، لأنهم لم یعبئوا بامره و نهیه یوم القیمة فهم فی جهنّم خالدون، تلفح وجوهم النار و هم فیها کالحون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 312، ح 253]B

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آیه فوق درباره ی نصارا و قسّیس ها و علمای آنان و اهل شبهات و هواپرستان از مسلمانان و خوارج و اهل بدعت می باشد.(1)

علی بن سوید گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: آن عجبی که عمل را فاسد می کند کدام

است؟ فرمود:

عجب درجاتی دارد، یکی از درجات آن این است، که کسی عمل ناپسند خود را نیکو بداند و گمان کند عمل نیکی انجام می دهد، و دیگر از درجات آن این است که کسی ایمان بیاورد و بر خدای خود منّت بگذارد، در حالی که خداوند بر او منّت دارد [که او را هدایت نموده است.] (2)

«قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا …»(3)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا» فرمود: یعنی «لَا یُرِیدُونَ

ص: 100


1- 138.. فی تفسیر علی بن إبراهیم و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله؟عز؟: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» قال: هم النصاری و القسیسون و الرهبان و أهل الشبهات و الأهواء من أهل القبلة و الحروریة و أهل البدع. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 312، ح 254]
2- 139.. فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن علی بن أسباط عن احمد بن عمر الحلال عن علی بن سوید عن أبی الحسن(علیه السلام) قال: سألته عن العجب الذی یفسد العمل؟ فقال: العجب درجات، منها ان یزین للعبد سوء عمله فیراه حسنا، و یحسب انه یحسن صنعا، و منها ان یؤمن العبد بربه فیمنّ علی الله؟عز؟، و لله علیه فیه المنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 312، ح 249]
3- 140.. سوره ی کهف، آیه ی 109.

بِهَا بَدَلًا، ْ وَ لَا یَخْرُجُونَ مِنْهَا» و در تفسیر «لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی…» فرمود:

یعنی کلام خدا آخر و نهایت ندارد و منقطع نمی شود. ابوبصیر گوید: گفتم: تفسیر آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا» چیست؟ فرمود: این آیه درباره ی ابوذّر و مقداد و سلمان فارسی و عمّاربن یاسر نازل شد، و خداوند جنّات فردوس را برای آنان منزل و مأوی قرار داد.(1)

عبادة بن صامت گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بهشت یکصد درجه دارد، و بین هر درجه تا درجه دیگر به اندازه ی زمین تا آسمان است و به آن فردوس گفته می شود.(2)

«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَی إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ…»(3)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

معنای «لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» این است که نباید با ولایت آل محمّد (صلوات الله علیهم) دیگران را شریک نمود، چرا که ولایت محمّد و آل محمّد

ص: 101


1- 141.. حدثنا محمّد بن احمد عن عبد الله بن موسی عن الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله؟عز؟: خالِدِینَ فِیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا قال: خالدین فیها لا یخرجون منها «و لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا» قال: لا یریدون بها بدلا، قلت قوله؟عز؟: قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً قال: قد أخبرک ان کلام الله؟عز؟ لیس له آخر و لا غایة و لا ینقطع أبدا، قلت: قوله؟عز؟: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا»قال: هذه نزلت فی أبی ذر و المقداد و سلمان الفارسی و عمّار بن یاسر، جعل الله؟عز؟ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا، ای مأوی و منزلا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 313، ح 256]
2- 142.. روی عن عبادة بن صامت عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: الجنة مأة درجة، ما بین کل درجتین کما بین السماء و الأرض الفردوس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 313، ح 257]
3- 143.. سوره ی کهف، آیه ی 110.

(صلوات الله علیهم أجمعین) عمل صالح است و شریک کردن دیگران با آن شرک در عبادت پروردگار و کفر به اوست و کسی که چنین کند، ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حق او را انکار نموده است.(1)

ابوالجارود گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی «فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ» سؤال شد؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که نماز خود را برای خشنودی مردم بخواند، مشرک است، و کسی که زکات خود را برای خشنودی مردم بدهد مشرک است، و کسی که هر عمل واجب دیگری را برای خشنودی مردم انجام بدهد مشرک است، و خداوند عمل ریاکار را قبول نخواهد کرد.(2)

امام صادق(علیه السلام) در حدیث مفصّلی می فرماید:

خداوند آیه «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ…» را بر رسول خود نازل نمود و به آن حضرت

ص: 102


1- 144.. فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنا جعفر بن أحمد عن عبد الله بن موسی عن الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه و الحسین بن أبی العلا و عبد الله بن وضاح و شعیب العقرقوفی جمیعهم عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله؟عز؟: إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ قال یعنی فی الخلق انه مثلهم مخلوق «یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً قال: لا یتخذ مع ولایة آل محمّد صلوات الله علیهم غیرهم، و ولایتهم العمل الصالح. فمن أشرک بعبادة ربه فقد أشرک بولایتنا و کفر بها، و جحد أمیر المؤمنین صلوات الله علیه حقه و ولایته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 313، ح 258]
2- 145.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: سئل رسول الله(صلی الله علیه و آله) عن تفسیر قوله؟عز؟: «من کان یرجو لقاء ربه» الآیة فقال: من صلی مرایاة الناس فهو مشرک، و من زکی مرایاة الناس فهو مشرک، و من صام مرایاة الناس فهو مشرک و من حج مرایاة الناس فهو مشرک، و من عمل عملا بما امره الله؟عز؟ مرایاة الناس فهو مشرک، و لا یقبل الله؟عز؟ عمل مراء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 313، ح 259]

فرمود: به مردم بگو: من در بشریّت همانند شمایم، و لکن پروردگارم، من را مخصوص به نبوّت نموده، نه شما را چنان که بعضی را مخصوص به غنا و ثروت نموده و یا مخصوص به صحّت و جمال نموده، پس شما انکار نکنید که مرا نیز مخصوص به نبوّت و پیامبری نموده باشد….(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هیچ بنده ای این آیه را قرائت نمی کند، جز آن که نوری از بستر او تا کعبه امتداد پیدا می کند، و کسی که چنین نوری برای او در بیت الله باشد، تا بیت المقدّس نیز برای او نور خواهد بود. [و ملائکه برای او استغفار می کنند تا صبح شود.](2)

ص: 103


1- 146.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ و عن أبی محمّد الحسن العسکری(علیه السلام) قال: قلت لأبی علی بن محمّد(علیهما السلام): هل کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یناظر الیهود و المشرکین إذا عاتبوه و یحاجهم؟ قال: مرارا کثیرة، ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) کان قاعدا ذات یوم بمکة بفناء الکعبة إذا ابتدأ عبد الله بن أبی امیة المخزومی فقال: یا محمّد لقد ادعیت دعوی عظیمة، و قلت مقالا هائلا، زعمت انک رسول رب العالمین، و ما ینبغی لرب العالمین و خالق الخلق أجمعین أن یکون مثلک رسوله بشرا مثلنا تأکل کما نأکل، و تمشی فی الأسواق کما نمشی، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اَللَّهُمَّ أنت السامع لکل صوت، و العالم بکل شی ء، تعلم ما قاله عبادک، فأنزل الله علیه یا محمّد: «وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ» الی قوله: «رَجُلًا مَسْحُوراً» ثم انزل علیه یا محمّد: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ» یعنی آکل الطعام «مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» یعنی قل لهم انا فی البشریة مثلکم، و لکن ربی خصنی بالنبوة دونکم، کما یخص بعض البشر بالغنی و الصحة و الجمال دون بعض من البشر، فلا تنکروا ان یخصنی أیضا بالنبوة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 314، ح 260]
2- 147.. فی کتاب ثواب الأعمال باسناده الی أمیر المؤمنین صلوات الله علیه یقول: ما من عبد یقرأ «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» الی آخر السورة الا کان له نور من مضجعه الی بیت الله الحرام، و ان من کان له نور فی بیت الله الحرام کان له نور الی بیت المقدس. [تفسیر نورالثّقلین،ج 3، ص 314، ح 261]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هیچ بنده ای آیه آخر سوره کهف را هنگام خواب نمی خواند مگر آن که در همان ساعتی که اراده می کند، بیدار خواهد شد.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنگامی که مشغول وضو گرفتن می شد، اجازه نمی داد کسی آب بر روی دست او بریزد و می فرمود:

نمی خواهم کسی را در نماز [و عبادت خدا] شریک قرار بدهم.(2)

ص: 104


1- 148.. احمد بن محمّد بن احمد عن محمّد بن احمد النهدی عن محمّد بن الولید عن أبان عن عامر بن عبد الله بن خزاعة عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ما من عبد یقرء آخر الکهف الا تیقظ فی الساعة التی یرید. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 315، ح 266]
2- 149.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی شهاب بن عبد ربه عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: کان أمیر المؤمنین(علیه السلام) إذا توضأ لم یدع أحدا یصب علیه الماء، قال: لا أحب أن أشرک فی صلوتی أحدا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 315، ح 263]

سوره ی مریم علیها السلام

اشاره

محلّ نزول: مکّه، بالإجماع.

عدد آیات: 98 آیه.

ثواب قرائت سوره ی مریم(علیها السلام)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که همواره سوره ی مریم(علیها السلام) را بخواند، نمی میرد تا نسبت به جان و مال

و فرزند خود بی نیاز شود، و در آخرت از اصحاب و هم نشینان عیسی بن مریم(علیهما السلام)

خواهد بود، و پاداشی مانند ملک سلیمان به او داده خواهد شد.(1)

و نیز فرمود:

کسی که سوره ی مریم(علیها السلام) را بنویسد، و در ظرف شیشه ی دهانه تنگی قرار بدهد،

و در منزل خود گذارد، در خواب خیر فراوان می بیند، کما این که در منزل خود

ص: 105


1- 150.. فی کتاب ثواب الأعمال باسناده عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: من أدمن قراءة سورة مریم لم یمت حتّی یصیبه ما یغنیه فی نفسه و ما له و ولده، و کان فی الاخرة من أصحاب عیسی بن مریم(علیهما السلام)، و اعطی من الأجر مثل ملک سلیمان بن داود فی الدنیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 319، ح 1]

خیر فراوان می بیند، و اگر آن را بنویسد و در دیوار خانه خود قرار بدهد، از دزد جلوگیری می کند و متاع خانه او بر دزد و سارق حرام می شود، و اگر آب آن را انسان خائف و ترسایی بنوشد، به اذن خداوند ایمن خواهد شد.(1)

ص: 106


1- 151.. (من کتبها و جعل فی زجاج ضیّق الرأس و جعلها فی منزله کثر خیره فی منامه کما یری اهله فی منزله و اذا کتبت علی حائط البیت منعت طوارقه و حرمت ما فیه و اذا شربها الخائف امن باذن اللَّه تعالی). [تفسیر اطیب البیان، ج 8، ص 414]

سوره ی مریم، آیات 1 تا 15

متن

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

کهیعص 1 ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا 2 إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاء خَفِیًّا 3 قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا 4 وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا 5 یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا 6 یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَی لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیًّا 7 قَالَ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا 8 قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا 9 قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا 10 فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَی إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیًّا 11 یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا 12 وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیًّا 13 وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا 14 وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا 15»

¬Kj

ص: 107

لغات:

«وَهن» به معنای ضعف و نقصان قوّه است و «وَهَنَ یَهِنُ وَهْناً» از باب ضرب یضرب ضرباً می باشد و «اشتعال» انتشار شعاع آتش است، و جمله «وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً» از زیباترین استعارات است، و معنای اشتعال پیری، و انتشار آن می باشد، زجّاج گفته است: هنگامی که پیری زیاد شود عرب می گوید: «اشتعل رأس فلانٍ» و «دعاء» درخواست فعل از مدعوّ است و مقابل آن، اجابت است، چنان که مقابل امر، طاعت است، و «مَوالی» جمع مَولا است و «وَلی» به معنای قرب است، و ابن انباری گوید: موالی در لغت هشت معنا دارد، 1. مُنعم، 2. مُعتِق، 3. مُعتَق، 4. ولیّ، 5. أولی یعنی سزاوارتر، 6. ابن العمّ، 7. همسایه، 8. صهر و حلیف، و برای هر کدام شاهدی از اشعار عرب آورده است، و «عاقر» زن نازا را گویند و به مرد عقیم نیز عاقر گویند، و «غلام» پسر نزدیک به بلوغ است، و «اِغتلم الرجل» إذ اشتدّت شهوته للجماع، و به معنای تلمیذ وشاگرد نیز استعمال شده است، و عِتّی و عِسیّی به یک معناست، و «عَتی یعتو و عسا یعسو، عَتواً و عَسواً فهو عاةٍ و عاسٍ» به کسی گویند که طول زمان، او را به فرسودگی و جفاف کشیده باشد. (1)

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

کهیعص (1) (این) یادی است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زکریّا… (2) در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند… (3) گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده و شعله پیری تمام سرم را فراگرفته و من هرگز در دعای تو، از اجابت محروم نبوده ام! (4) و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که

ص: 108


1- 152.. مجمع البیان.

حق پاسداری از آیین تو را نگاه ندارند)! و (از طرفی) همسرم نازا و عقیم است تو از نزد خود جانشینی به من ببخش… (5) که وارث من و دودمان یعقوب باشد و او را مورد رضایتت قرار ده!» (6) ای زکریا! ما تو را به فرزندی بشارت می دهیم که نامش «یحیی» است و پیش از این، همنامی برای او قرار نداده ایم! (7) گفت: «پروردگارا! چگونه برای من فرزندی خواهد بود؟! در حالی که همسرم نازا و عقیم است، و من نیز از شدّت پیری افتاده شده ام!» (8) فرمود: «پروردگارت این گونه گفته (و اراده کرده)! این بر من آسان است و قبلًا تو را آفریدم در حالی که چیزی نبودی!» (9) عرض کرد: «پروردگارا! نشانه ای برای من قرار ده!» فرمود: «نشانه تو این است که سه شبانه روز قدرت تکلّم (با مردم) نخواهی داشت در حالی که زبانت سالم است!» (10) او از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آن ها گفت: «(بشکرانه این موهبت،) صبح و شام خدا را تسبیح گویید!» (11) ای یحیی! کتاب (خدا) را با قوّت بگیر! و ما فرمان نبوّت (و عقل کافی) در کودکی به او دادیم! (12) و رحمت و محبّتی از ناحیه خود به او بخشیدیم، و پاکی (دل و جان)! و او پرهیزگار بود! (13) او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و جبّار (و متکبّر) و عصیانگر نبود! (14) سلام بر او، آن روز که تولّد یافت، و آن روز که می میرد، و آن روز که زنده برانگیخته می شود! (15)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«کهیعص * ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا * إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاء خَفِیًّا»(1)

مؤلّف گوید:

در ابتدای سوره ی بقره و برخی از سور دیگر گذشت که این حروف رموزی است بین خدا و پیامبر او(صلی الله علیه و آله) و ما چیزی از آن ها نمی فهمیم چرا که این ها

ص: 109


1- 153.. سوره ی مریم، آیات 3-1.

از مجملات قرآن است و به فرموده امیرالمؤمنین(علیه السلام) «خداوند قرآن را در سه بخش: محکمات و متشابهات و مجملات نازل نمود تا به وسیله آن پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اوصیای او را به مردم معرّفی کند و مردم بدانند که هر کس اطلاع از این اسرار ندارد، او ولیّ و امام و پیشوای مردم از ناحیه خداوند نیست». جز آن که از ناحیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اوصیای او چیزی درباره ی این حروف آمده باشد، که ما این گونه روایات را در ذیل این حروف نقل می کنیم.

سعدبن عبدالله قمّی گوید: به محضر حضرت قائم؟عج؟ عرضه داشتم: ای فرزند رسول خدا!تأویل «کهیعص» چیست؟ فرمود:

این حروف از خبرهای غیبی است، که خداوند به بنده ی خود زکریّا یاد داده و سپس قصّه آن را بر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) بیان نموده است، و آن این است که زکریّا از پروردگار خود خواست که نام های خمسه طیّبه [یعنی محمّد، علیّ، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام)] را به او تعلیم بدهد، و خداوند جبرئیل را مأمور نمود و او این اسماء را به زکریّا تعلیم داد، و زکریّا هنگامی که نام محمّد و علیّ و فاطمه و حسن(علیهم السلام) را به یاد می آورد، غم واندوه و خشم او برطرف می شد، و هنگامی که نام حسین(علیه السلام) را به یاد می آورد، گریه او را مهلت نمی داد و گلوگیر او می شد، پس روزی به خدای خود گفت: خدایا! چگونه است که من نام چهار نفر آنان را که می برم، از غم و اندوه خود تسلّی پیدا می کنم و چون نام حسین(علیه السلام) را می برم اشکم جاری می شود و حزن و اندوه مرا فرا می گیرد[و نمی توانم خود را کنترل کنم؟!] پس خداوند قصّه مصیبت امام حسین(علیه السلام)را با «کهیعص» برای زکریّا بیان نمود، چرا که «کاف» اشاره ی به کربلاست و «ها» اشاره ی به هلاک شدن عترت(علیه السلام) است و «یاء»

ص: 110

اشاره به یزید (لعنه الله) قاتل و ظالم به اوست، و «عین» اشاره ی به عطش امام حسین(علیه السلام) است، و «صاد» اشاره ی به صبر اوست. و چون زکریّا قصّه ی شهادت امام حسین(علیه السلام) را شنید، سه روز از مسجد بیرون نیامد، و اجازه نداد که مردم نزد او بروند، و شروع به گریه و ناله کرد و با خدای خود گفت: «خدایا آیا بهترین خلق خود را به سبب فرزندش عزادار می کنی؟! و چنین بلایی را بر او نازل می نمایی؟! و آیا علیّ و فاطمه(علیهما السلام) را لباس مصیبت می پوشانی و چنین مصیبت سختی را بر آنان وارد می نمایی؟! و سپس گفت: «خدایا! به من نیز در پیری فرزندی بده که نور چشم من باشد و وارث و وصیّ من باشد و همانند حسین(علیه السلام) او را در قلب من جای بده و مرا مفتون به حبّ و دوستی آن کن و به واسطه او مرا گرفتار مصیبت و بلا کن همان گونه که حبیب خود محمّد(صلی الله علیه و آله)را به خاطر فرزندش گرفتار مصیبت نمودی» پس خداوند یحیی را به زکریّا داد و او را به وسیله فرزندش گرفتار مصیبت نمود، و حمل یحیی شش ماه بود و حمل حسین(علیه السلام) نیز شش ماه بود.(1)

ص: 111


1- 154.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی سعد بن عبد الله القمّی عن الحجة القائم؟عج؟ حدیث طویل و فیه: قلت: فأخبرنی یا بن رسول الله عن تأویل کهیعص قال: هذه الحروف من أنباء الغیب، اطلع الله عبده زکریا علیها، ثم قصها علی محمّد(صلی الله علیه و آله)، و ذلک ان زکریا(علیه السلام) سأل ربه ان یعلمه أسماء الخمسة، فأهبط الله علیه جبرئیل(علیه السلام) فعلمه إیاها، فکان زکریا إذا ذکر محمّدا و علیا و فاطمة و الحسن سری عنه همه و انجلی کربه، و إذا ذکر الحسین(علیه السلام) خنقته العبرة و وقعت علیه البهرة فقال ذات یوم: الهی ما بالی إذا ذکرت أربعا منهم(علیهم السلام) تسلیت بأسمائهم من همومی، و إذا ذکرت الحسین(علیه السلام) تدمع عینی و تثور زفرتی؟ فأنبأه تبارک و تعالی عن قصته، فقال: «کهیعص» فالکاف اسم کربلاء، و الهاء هلاک العترة، و الیاء یزید لعنه الله و هو ظالم الحسین، و العین عطشه، و الصاد صبره، فلما سمع بذلک زکریا(علیه السلام) لم یفارق مسجده ثلثة أیام، و منع فیها الناس من الدخول علیه، و أقبل علی البکاء و النحیب، و کانت ندبته: الهی أ تفجع خیر خلقک بولده؟ أ تنزل بلوی هذه الرزیة بفناءه؟ B أ تلبس علیا و فاطمة ثیاب هذه المصیبة؟ الهی أ تحل کربة هذه الفجیعة بساحتهما؟ ثم کان یقول: الهی ارزقنی ولدا تقر به عینی عند الکبر، و اجعله وارثا و وصیا، و اجعل محله منی محل الحسین (علیه السلام) فاذا رزقتنیه فافتنی بحبه و به أفجعنی به کما تفجع محمّدا حبیبک(صلی الله علیه و آله) بولده، فرزقه الله یحیی(علیه السلام)و فجعه به،و کان حمل یحیی ستة أشهر، و حمل الحسین (علیه السلام) کذلک. فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب عن اسحق الأحمری عن الحجة القائم؟عج؟ مثل ما فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة سواء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 319، ح 3]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

معنای «کهیعص» «أَنَا الْکَافِی الْهَادِی الْوَلِیُ الْعَالِمُ الصّادق الْوَعْدِ» است.

و در سخن دیگری فرمود:

««کاف» کاف بشیعتنا و «ها» هادلهم، و «یا» ولیّ لهم، و «عین» عالم بأهل طاعتنا، و «صاد» صادق لهم و وعد حتّی یبلغ بهم المنزلة التی وعدهم إیّاها فی بطن القرآن.»(1)

ص: 112


1- 155.. -- فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی سفیان بن سعید الثوری عن الصّادق(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): «و کهیعص» معناه أنا الکافی الهادی الولی العالم الصّادق الوعد. -- و باسناده الی محمّد بن عمّارة قال: حضرت عند جعفر بن محمّد(علیهما السلام) فدخل علیه رجل فسأله عن «کهیعص»! فقال(علیه السلام): «کاف» کاف بشیعتنا، «ها» هاد لهم، «یا» ولی لهم، «عین» عالم بأهل طاعتنا، «صاد» صادق لهم وعد حتّی یبلغ بهم المنزلة التی وعدهم إیاها فی بطن القرآن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 320، ح 4]

و در مجمع البیان از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که در دعای خود فرمود:

«أسألک یا کهیعص.»(1)

ابوالجارود گوید:

امام باقر(علیه السلام) «ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا» را «ذِکْرُ رَبِّکَ زَکَرِیَّا فرَحْمَةِ» قرائت نمود.(2)

«رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا…»(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مردم [قبل از حضرت ابراهیم(علیه السلام)] پیر نمی شدند [و نشانه ای از پیری نداشتند] تا این که ابراهیم(علیه السلام) در محاسن خود دانه های موی سفید را مشاهده نمود و به خدای خود گفت: پروردگارا! این چیست؟ خطاب شد: «این وقار و بزرگواری است» ابراهیم گفت: «خدایا بر وقار من بیفزا.»(4)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

ابراهیم(علیه السلام) چون در محاسن خود یک موی سفید دید، گفت: «حمد خدا را که مرا به این مقدار از عمر رساند، و من به اندازه ی یک چشم بر هم زدن گناه نکردم.(5)

ص: 113


1- 156.. فی مجمع البیان و روی عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) انه قال فی دعائه: أسألک یا کهیعص. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 320، ح 6]
2- 157.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: ذکر رحمة ربک عبده زکریا یقول: ذکر ربک زکریا فرحمه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 320، ح 8]
3- 158.. سوره ی مریم، آیه ی 4.
4- 159.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی حفص بن البختری عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: کان الناس لا یشیبون، فأبصر إبراهیم(علیه السلام) شیبا فی لحیته فقال: یا رب ما هذا؟ فقال: هذا وقار، فقال: یا رب زدنی وقارا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 321، ح 11]
5- 160.. و باسناده الی الحسین بن عمّار عن نعیم عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: أصبح إبراهیم فرأی فی لحیته شیبا شعرة بیضاء، فقال: الحمد لله الذی بلغنی هذا المبلغ و لم أعص الله طرفة عینی. [تفسیر نور الثّقلین، ج 3، ص 321، ح 12]B

ابوالطفیل گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمود:

[در زمان های پیش] شخصی پیر می شد و می مرد و آثاری از پیری در او نبود، و بسا شخصی وارد مجلس می شد، که در آن پدر و فرزندان او بودند و او پدر را از فرزند تشخیص نمی داد، و می گفت: پدر شما کدام است؟ و چون زمان ابراهیم(علیه السلام) رسید، او به خدای خود گفت: «خدایا! نشانه ای از پیری در من قرار ده، تا من به آن شناخته شوم» پس موی سر و محاسن او سفید شد، و پیری او ظاهر گردید.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) به اصحاب خود می فرمود:

موی سفید را از بین محاسن خود جدا نکنید، چرا که آن نور مسلمان است، و کسی که در اسلام به پیری برسد، آن پیری برای او در روز قیامت نوری خواهد بود.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

آثار پیری در جلو سر نشانه یمن و برکت است، و در دو طرف صورت و گونه ها شجاعت است، و در پشت سر شوم است.(3)

ص: 114


1- 161.. و باسناده الی خالد بن إسماعیل عن أیوب المخزومی عن جعفر بن محمّد(علیه السلام) انه سمع أبا الطفیل یحدث أن علیا(علیه السلام) یقول: کان الرجل یموت و قد بلغ الهرم و لم یشب فکان الرجل یأتی النادی «1» فیه الرجل و بنوه، فلا یعرف الأب من الابن فقال: أیکم أبوکم؟ فلما کان زمان إبراهیم(علیه السلام)، قال: اَللَّهُمَّ اجعل لی شیبا أعرف به، فقال: فشاب و ابیض رأسه و لحیته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 321، ح 13]
2- 162.. و فیما علم أمیر المؤمنین(علیه السلام) أصحابه: لا تنتفوا الشیب فانه نور المسلم، و من شاب شیبة فی الإسلام کانت له نورا یوم القیامة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 322، ح 17]
3- 163.. فی کتاب الخصال عن الرّضا عن أبیه عن آبائه عن علی(علیهم السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): الشیب فی مقدم الرأس یمن، و فی العارضین و فی الذوائب شجاعة، و فی القفا شؤم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 322، ح 16] B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

با سه گروه از مردم خداوند در قیامت سخن نمی گوید، و نظر رحمت به آنان نمی کند، و اعمال شان را نمی پذیرد، و عذاب دردناکی برای آنان خواهد بود: 1. کسی که موی سفید را از بین محاسن خود بکند، 2. کسی که جلق بزند، 3. مردی که تن به لواط بدهد.(1)

«وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا * وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا».یعنی «لَمْ یَکُنْ دُعَائِی خَائِباً عِنْدَک» یعنی خدایا من محروم از اجابت دعای خود نبودم.

دارد خادم مسجد باشد، [قانون این بود که] خادم و محرّر برای مسجد، چون به دنیا آمد، و یا داخل مسجد شد تا آخر عمر باید از مسجد خارج نشود، و چون مریم به دنیا آمد، مادر او گفت: خدایا من دختر به دنیا آوردم و پسر و دختر یکسان نیستند، و من او را مریم نامیدم، و او و ذریّه او را از شرّ شیطان رجیم در پناه تو قرار می دهم، پس برای تکفّل او [در مسجد] قرعه زدند و قرعه به نام زکریّا درآمد و زکریّا شوهر خواهر مریم بود، و او مریم را تکفّل

ص: 115


1- 164.. عن أبی بصیر قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول: ثلثة لا یکلمهم الله یوم القیامة و لا ینظر إلیهم و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم: الناتف شیبة، و الناکح نفسه، و المنکوح فی دبره.[تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 322، ح 18]
2- 165.. سوره ی مریم، آیات 4 و 5.

نمود و به داخل مسجد برد و چون به حدّ بلوغ زنانه رسید و مشغول عبادت شد، محراب از نور او نورانی می گشت، پس روزی زکریّا بر او وارد شد و میوه زمستانی را در تابستان و میوه تابستان را در زمستان نزد او یافت! و به او گفت: ای مریم! این میوه ها از کجا برای تو آمده است؟! مریم گفت:

«این ها از ناحیه ی خداوند است» پس زکریّا دعا کرد و گفت: خدایا من از خویشان خود هراس دارم [که از آیین تو حمایت نکنند] از سویی من پیر شده ام و همسرم نیز عقیم است، پس تو وارثی برای من از آل یعقوب قرار ده که پسندیده و مرضیّ تو باشد….(1)

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا» گوید:

یعنی زکریّا گفت: «من از ورثه بعد از خود هراس دارم، و همسر من عقیم است» و در آن زمان زکریّا را فرزندی نبود که جایگزین و وارث او باشد، از سویی هدایای بنی اسرائیل و نذورات آنان مخصوص احبار بود، و زکریّا رئیس

ص: 116


1- 166.. فی تفسیرالعیّاشی ابو إسماعیل الجعفی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: ان امرأة عمران لما نذرت ما فی بطنها محررا قال: و المحرر للمسجد إذا وضعته، أو دخل المسجد فلم یخرج من المسجد أبدا، فلما ولدت مریم «قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثی وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثی وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ»فساهم علیها البتول «1» فأصاب القرعة زکریا، و هو زوج أختها و کفلها و أدخلها المسجد، فلما بلغت ما تبلغ النساء من الطمث و کانت أجمل النساء و کانت تصلی فیضی ء المحراب لنورها، فدخل علیها زکریا فاذا عندها فاکهة الشتاء فی الصیف، و فاکهة الصیف فی الشتاء، فقال: «أَنَّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قالَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی» الی ما ذکر الله من قصة زکریا و یحیی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 322، ح 20]

احبار بود و همسر او خواهر مریم بنت عمران بن ماثان بود و یعقوب بن ماثان و فرزندان دیگر ماثان در آن زمان رؤسای بنی اسرائیل و فرزندان پادشاهان و ملوک آنان، از فرزندان سلیمان بن داود بودند، از این رو زکریّا گفت: «هَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا * یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا.»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

عیسی بن مریم به قبری برخورد نمود که صاحب آن عذاب می شد،و سال بعد،برآن قبر عبور نمود و صاحب آن عذاب نمی شد، و چون سرّ آن را از خدای خویش سؤال کرد، خداوند به او وحی نمود: «فرزندی از صاحب آن قبر به بلوغ و رشد رسید، و راهی را اصلاح کرد، و یتیمی را پناه داد و ما به خاطر او پدرش را عفو نمودیم» سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: میراث خداوند از بنده ی مؤمن خود فرزندی است که بعد از او خدا را عبادت کند.

سپس امام صادق(علیه السلام) آیه مربوط به زکریّا(علیه السلام) را تلاوت نمود که می فرماید:

«هَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا * یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا.»(2)

ص: 117


1- 167.. فی تفسیر علی بن إبراهیم «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی» یقول: خفت الورثة من بعدی وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً و لم یکن یومئذ لزکریا ولد یقوم مقامه و یرثه و کانت هدایا بنی إسرائیل و نذورهم للأحبار، و کان زکریا رئیس الأحبار و کانت امرأة زکریا أخت مریم بنت عمران بن ماثان، و یعقوب بن ماثان و بنو ماثان إذ ذاک رؤساء بنی إسرائیل وبنو ملوکهم من ولد سلیمان بن داود، فقال زکریا: فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 323، ح 23]
2- 168.. فی الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن شریف بن سابق عن الفضل بن أبی قرة عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): مر عیسی بن مریم(علیهما السلام) بقبر یعذب صاحبه، ثم مر به من قابل فاذا هو لا یعذب؟ فقال: B یا رب مررت بهذا القبر عام أول فکان یعذب و مررت به العام فاذا هو لیس یعذب فأوحی الله؟عز؟ الیه: انه أدرک له ولد صالح فأصلح طریقا و آوی یتیما، فلهذا غفرت بما عمل ابنه، ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): میراث الله؟عز؟ من عبده المؤمن ولد یعبده من بعده، ثم تلا أبو عبد الله(علیه السلام) آیة زکریا «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 323، ح 25]

«یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَی لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیًّا»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

برای حسین(علیه السلام) نیز همنام و همتایی از قبل نبود و آسمان تنها برای یحیی و امام حسین (علیه السلام) چهل روز گریه کرد! گفته شد: گریه آسمان چگونه بود؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: خورشید هنگام طلوع و هنگام غروب قرمز بود، و قاتل یحیی(علیه السلام) ولد الزنا بود و قاتل حسین(علیه السلام) نیز ولد الزنا بود.(2)

امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که [با پدرم] حسین به علیّ(علیه السلام) [به طرف کربلا] حرکت می نمودیم او به هر منزلی می رسید و در آنجا اقامت می کرد، یادی از حضرت یحیی و کشته شدن او می نمود و می فرمود: از پستی دنیا نزد خداوند این است که سر یحیی بن زکریّا را برای زنازاده ای از بنی اسرائیل بردند! [و مقصود او این بود که سر او را نیز برای یزید زنازاده می برند.](3)

ص: 118


1- 169.. سوره ی مریم، آیه ی 7.
2- 170.. فی مجمع البیان و قرأ علی بن أبی طالب و جعفر بن محمّد(علیهم السلام) «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا» قال ابو عبد الله(علیه السلام): و کذلک الحسین(علیه السلام) لم یکن له من قبل سمی و لم تبک السماء الا علیهما أربعین صباحا، قیل له: و ما کان بکاؤها؟ قال: کانت تطلع حمراء و تغیب حمراء، و کان قاتل یحیی ولد زنا و قاتل الحسین ولد زنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 324، ح 27]
3- 171.. فی إرشاد المفید؟ره؟ و روی سفیان بن عیینة عن علی بن یزید عن علی بن الحسین(علیهما السلام) قال: خرجنا مع الحسین بن علی(علیهما السلام) فما نزل منزلا و لا رحل منه الا ذکر یحیی بن زکریا و قتله، و قال: و من هوان الدنیا علی الله ان رأس یحیی بن زکریا أهدی الی بغی من بغایا بنی إسرائیل. B و فی مجمع البیان مثله الا ان فیه و قال یوما: و من هو ان الدنیا «إلخ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 324، ح 28]

«یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا * وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیًّا…»(1)

امام باقر(علیه السلام) ضمن سخن مبسوطی فرمود:

«زکریّا از دنیا رفت و فرزند او یحیی در سنّ کودکی وارث کتاب و حکمت الهی شد، چنان که خداوند می فرماید: «یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا» و عیسی(علیه السلام) [نیز] چون به هفت سال رسید با وحی خداوند دارای نبوّت و رسالت گردید، بنابراین عیسی(علیه السلام) بر یحیی و همه مردم حجّت شد». [چنان که خداوند می فرماید: «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا….»(2)

امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

یکی ازعلمای یهود شام به پدرم امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: یحیای زکریّا در حال صباوت و کودکی دارای حکم [نبوّت] و حلم و فهم بود، و بدون این که گناهی کرده باشد، از خوف خداوند گریه می کرد و همواره روزه دار بود؟

ص: 119


1- 172.. سوره ی مریم، آیات 12 و 13.
2- 173.. فی أصول الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن ابن محبوب عن هشام بن سالم عن برید الکناسی عن أبی جعفر(علیه السلام) فی حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): مات زکریا فورثه ابنه یحیی الکتاب و الحکمة و هو صبی صغیر، أما تسمع لقوله؟عز؟: یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا فلما بلغ عیسی(علیه السلام) سبع سنین تکلم بالنبوة و الرسالة حین أوحی الله الیه، فکان عیسی الحجة علی یحیی و علی الناس أجمعین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 325، ح 31]

[در حالی که پیامبر شما چنین نبود؟] امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آنچه گفتی صحیح است و لکن حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) فضیلتی بالاتر از آن داشت، چرا که یحیی بن زکریّا در عصری بود که مردم جاهل نبودند و بت نمی پرستیدند، و لکن حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) در بین بت پرستان و حزب شیطان به نبوّت رسید و در حال کودکی دارای نبوّت و فهم بود و هرگز رغبت به بت نکرد و به اعیاد بت پرستان علاقه نداشت و هرگز از او دروغ شنیده نشد، و در بین مردم امین و راستگو و بردبار بود و همواره یک هفته و یا بیشتر و یا کم تر پیاپی روزه می گرفت، و چون از علّت آن سؤال می شد می فرمود: «من مثل شما نیستم، من در زیر سایه رحمت پروردگارم هستم و او به من آب و غذا می دهد»و همواره از خوف خداوند گریه می کرد تا جایی که از اشک او مصلّایش خیس می شد، بدون این که گناهی کرده باشد….(1)

ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: معنای جمله «وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا» درباره ی یحیی چیست؟ فرمود:

ص: 120


1- 174.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ و روی عن موسی بن جعفر عن أبیه عن آبائه عن الحسین بن علی(علیهم السلام) قال: ان یهودیا من یهود الشام و أحبارهم قال لأمیر المؤمنین(علیه السلام): فهذا یحیی بن زکریا یقال: انه اوتی الحکم صبیا و الحلم و الفهم، و أنه کان یبکی من غیر ذنب و کان یواصل الصوم؟ قال له علی(علیه السلام) لقد کان کذلک و محمّد(صلی الله علیه و آله) أعطی أفضل من هذا،ان یحیی بن زکریا کان فی عصر لا أوثان فیه و لا جاهلیة، و محمّد(صلی الله علیه و آله) اوتی الحکم و الفهم صبیا بین عبدة الأوثان و حزب الشیطان، فلم یرغب لهم فی صنم قط و لم ینشطلأعیادهم، و لم یر منه کذب قط(صلی الله علیه و آله)، و کان أمینا صدوقا حلیما، و کان یواصل صوم الأسب وعو الأقل و الأکثر فیقال له فی ذلک فیقول: انی لست کأحدکم، انی أظل عند ربی فیطعمنی و یسقین، و کان یبکی(صلی الله علیه و آله) حتّی یبتل مصلاه خشیة من الله؟عز؟ من غیر جرم، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 325، ح 34]

یحیی هنگامی که در دعای خود می گفت: «یا ربّ یا اَلله» خداوند در جواب او می فرمود: «لبیّک، یا یحیی سل حاجتک.»(1)

«وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا * وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا»(2)

یاسر خادم گوید: از حضرت رضا(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

وحشتناک ترین روزها برای این مردم سه روز است، 1. روزی که از شکم مادر خارج می شوند و دنیا را می بینند، 2. روزی که از دنیا می روند و آخرت و اهل آن را مشاهده می کنند، 3. روزی که در قیامت محشور می شوند، و احکامی را می بینند که در دنیا ندیده اند، و خداوند یحیی(علیه السلام) را در این سه موطن سالم و ایمن داشته و فرموده است: «وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا»،و عیسی(علیه السلام) نیز خود را در این سه موطن سالم دانسته و می گوید: «وَالسَلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أَبْعَثُ حَیًّا.»(3)

ص: 121


1- 175.. فی محاسن البرقی و فی روایة أبی بصیر قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): قوله فی کتابه حَناناً مِنْ لَدُنَّا قال: انه کان یحیی إذا قال فی دعائه یا رب یا الله، ناداه الله من السماء لبیک یا یحیی سل حاجتک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 325، ح 36]
2- 176.. سوره ی مریم، آیات 14 و 15.
3- 177.. فی عیون الاخبار باسناده الی یاسر الخادم قال: سمعت أبا الحسن الرّضا(علیه السلام) یقول: ان أوحش ما یکون هذا الخلق فی ثلثة مواطن: یوم یولد و یخرج من بطن امه فیری الدنیا، و یوم یموت فیعاین الاخرة و أهلها، و یوم یبعث فیری احکاما لم یرها فی دارالدنیا و قد سلم الله؟عز؟ علی یحیی فی هذه الثلاثة المواطن و آمن روعته فقال: و سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا و قد سلم عیسی بن مریم علی نفسه فی هذه الثلاثة المواطن فقال: «وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 327، ح 38]

مرحوم ابن شهر آشوب با سند خود از محمّد بن اسحاق نقل کرده که گوید:

ابوسفیان به علیّ(علیه السلام) گفت: یا ابالحسن من حاجتی به شما دارم؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: حاجت تو چیست؟ ابوسفیان گفت: به پسر عمّ خود محمّد(صلی الله علیه و آله) بگو: با ما قراردادی مکتوب تعیین کند.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«ای ابوسفیان! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با تو قراردادی تعیین نموده که هرگز از آن باز نمی گردد» و در آن زمان حضرت فاطمه(علیها السلام) پشت پرده بود و امام حسن(علیه السلام) که چهارده ماه بیش نداشت مشغول بازی بود، پس ابوسفیان گفت: ای دختر محمّد به این طفل بگو با جدّ خود به خاطر من سخن بگوید و با کلام خود بر عرب و عجم سیادت پیدا کند؟ پس امام حسن(علیه السلام) [که چهارده ماه بیش نداشت] به طرف ابوسفیان آمد و با یک دست خود بر بینی ابوسفیان و با دست دیگر بر ریش ابوسفیان زد، و خداوند او را به زبان آورد وگفت: ای ابوسفیان بگو: «لا إله إلّا الله، محمّد رسول الله، تا من برای تو شفاعت کنم» پس ابوسفیان گفت: حمد خدایی را سزاست که از ذریّه محمّد مصطفی فرزندی مانند یحیای زکریّا قرار داد و فرمود: «وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا.»(1)

ص: 122


1- 178.. فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب؟ره؟ محمّد بن اسحق بالإسناد جاء أبو سفیان الی علی(علیه السلام) فقال: یا أبا الحسن جئتک فی حاجة، قال: و فیم جئتنی؟ قال: B تمشی معی الی ابن عمک محمّد فنسأله أن یعقد لنا عقدا، و یکتب لنا کتابا، فقال: یا أبا سفیان لقد عقد لک رسول الله(صلی الله علیه و آله) عقدا لا یرجع عنه أبدا، و کانت فاطمة علیها السّلام من وراء الستر، و الحسن یدرج بین یدیها، و هو طفل من أبناء أربعة عشر شهرا، فقال لها: یا بنت محمّد قولی لهذا الطفل یکلم لی جده فیسود بکلامه العرب و العجم، فأقبل الحسن(علیه السلام) الی أبی سفیان و ضرب احدی یدیه علی أنفه، و الاخری علی لحیته، ثم أنطقه الله؟عز؟ بأن قال: یا أبا سفیان قل: لا اله الا الله محمّد رسول الله حتّی أکون شفیعا فقال(علیه السلام): الحمد لله الذی جعل من ذریة محمّد المصطفی نظیر یحیی بن زکریا «آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 326، ح 35]

سوره ی مریم، آیات 16 تا 40

متن:

وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا 16 فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا 17 قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیًّا 18 قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکِیًّا 19 قَالَتْ أَنَّی یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا 20 قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَکَانَ أَمْرًا مَّقْضِیًّا 21 فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَکَانًا قَصِیًّا 22 فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا 23 فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا 24 وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا 25 فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیًّا 26 فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا 27 یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا 28 فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا 29 قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا 30 وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا 31 وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا 32 وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا 33 ذَلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ 34 مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَی أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ 35 وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ 36 فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ 37

ص: 123

أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا لَکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ 38 وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ 39 إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْهَا وَ إِلَیْنَا یُرْجَعُونَ 40»

¬Kj

لغات:

اصل «نَبْذ» به معنای طرح است و از آن است «فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ» یعنی ألقوه، و «اِنتَبَذَت» یعنی تنحّی ناحیةً، و «اِنتباذ» به معنای گرفتن چیزی، و رها کردن چیز دیگر است، و «قَصِیّ» به معنای بعید است و قاصی خلاف دانی است، و «مَکَانًا شَرْقِیًّا» یعنی خرجت إلی النخلة الیابسة، و «حجاباً» یعنی ستراً و حاجزاً فی محرابها، و «رُوحَنا» یعنی روح الأمین جبرئیل، و «بشراً سویّاً» یعنی فی صورة شابٍّ سویّ الخلق، و «إن کُنتَ تَقیّاً» یعنی إن کنت تتقّی الله، و ضمیر «مِن تحتها» یا به عیسی بر می گردد و یا به جبرئیل، و «هزّی إلیکِ بجذع النخلة» یعنی حرکّی النخلة، و «رطباً جنیّاً» یعنی رطباً طریّاً، و «صوماً» یعنی صَمتاً و سکوتاً، و «شیئاً فرّیاً» فرّی یا از افتراء است و یا عمل بسیار قبیحی را گویند، و «بَغِیّ» به معنای زانی است، و «جبّار» در این جا به معنای ظالم و متجاوز از حق است، و «شقیّاً» از شقاوت است خلاف سعیداً، و «یمترون» از مریه است، و مریه یا به معنای مجادله است، چنان که خداوند می فرماید: «أفتمارونه علی ما یری» و یا به معنای شکّ است، مانند «فبأیّ آلاء ربّک تتماری» و مانند «فلا تک فی مریةٍ منه» و در این جا احتمال هر دو معنا وجود دارد، و «أحزاب و حزب» جمعیّتی را گویند که دارای یک طریقه و مسلک باشند، بر خلاف کفّار که دارای مسالک مختلف هستند، و «مشهد» محلّ شهادت را گویند، و روز قیامت را مشهد گویند، چرا که محلّ شهادت شهود است، و «یوم

ص: 124

عظیم» نیز روز قیامت است، چنان که «یوم الحسرة» نیز روز قیامت است، و «أسمع بهم و أبصر» افعل التعجّب است و شامل شنوایی و بینایی گوش و چشم و قلب می شود، چنان که می فرماید: «یوم تشخص فیه القلوب و الأبصار.»

ترجمه:

و در این کتاب (آسمانی)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد، و در ناحیه شرقی (بیت المقدس) قرار گرفت (16) و میان خود و آنان حجابی افکند (تا خلوتگاهش از هر نظر برای عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را بسوی او فرستادیم و او در شکل انسانی بی عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد! (17) او (سخت ترسید و) گفت: «من از شرّ تو، به خدای رحمان پناه می برم اگر پرهیزگاری! (18) گفت: «من فرستاده پروردگار توام (آمده ام) تا پسر پاکیزه ای به تو ببخشم!» (19) گفت: «چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد؟! در حالی که تا کنون انسانی با من تماس نداشته، و زن آلوده ای هم نبوده ام!» (20) گفت: «مطلب همین است! پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است! (ما او را می آفرینیم، تا قدرت خویش را آشکار سازیم) و او را برای مردم نشانه ای قرار دهیم و رحمتی باشد از سوی ما! و این امری است پایان یافته (و جای گفتگو ندارد)!» (21) سرانجام (مریم) به او باردار شد و او را به نقطه دور دستی برد (و خلوت گزید) (22) درد زایمان او را به کنار تنه درخت خرمایی کشاند (آن قدر ناراحت شد که) گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم، و بکلّی فراموش می شدم!» (23) ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که: «غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی (گوارا) قرار داده است! (24) و این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه ای بر تو فرو می ریزد! (25) (از این غذای لذیذ) بخور و (از آن آب گوارا) بنوش و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار! و

ص: 125

هر گاه کسی از انسانها را دیدی، (با اشاره) بگو: من برای خداوند رحمان روزه ای نذر کرده ام بنا بر این امروز با هیچ انسانی هیچ سخن نمی گویم! (و بدان که این نوزاد، خودش از تو دفاع خواهد کرد!)» (26) (مریم) در حالی که او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد گفتند: «ای مریم! کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی! (27) ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود، و نه مادرت زن بد کاره ای!!» (28) (مریم) به او اشاره کرد گفتند: «چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟!» (29) (ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدایم او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است! (30) و مرا -- هر جا که باشم -- وجودی پربرکت قرار داده و تا زمانی که زنده ام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است! (31) و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقی قرار نداده است! (32) و سلام (خدا) بر من، در آن روز که متولّد شدم، و در آن روز که می میرم، و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد!»(33) این است عیسی پسر مریم گفتار حقّی که در آن تردید می کنند! (34) هرگز برای خدا شایسته نبود که فرزندی اختیار کند! منزّه است او! هر گاه چیزی را فرمان دهد،

می گوید: «موجود باش!» همان دم موجود می شود! (35) و خداوند، پروردگار من و شماست!او را پرستش کنید این است راه راست! (36) ولی (بعد از او) گروه هایی از میان پیروانش اختلاف کردند وای به حال کافران از مشاهده روز بزرگ (رستاخیز)! (37) در آن روز که نزد ما می آیند، چه گوشهای شنوا و چه چشم های بینایی پیدا می کنند! ولی این ستمگران امروز در گم راهی آشکارند! (38) آنان را از روز حسرت [روز رستاخیز که برای همه مایه تأسف است] بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان می یابد! و آن ها در غفلتند و ایمان نمی آورند! (39) ما، زمین و تمام کسانی را که بر آن هستند، به ارث می بریم و همگی بسوی ما بازگردانده می شوند! (40)

ص: 126

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا… فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ…»(1)

امام موسی بن جعفر(علیه السلام) پس از پاسخ به سؤالات یکی از علمای نصارا، به او فرمود:

آیا تو می دانی اسم مریم چیست؟ و در چه روزی از ناحیه خداوند، در او دمیده شد؟ و در چه ساعتی از روز بود؟ و در چه روزی مریم وضع حمل کرد و عیسی را به دنیا آورد؟ مرد نصرانی گفت: نمی دانم.

پس امام کاظم(علیه السلام) به او فرمود:

امّا مادر مریم! نام او مرتا بود و به عربی وهیبه می باشد، و امّا روزی که مریم در آن باردار شد! روز جمعه، ساعت زوال ظهر بود، و روح الأمین نیز در همین روز و همین ساعت بر او فرود آمد، و برای مسلمانان روزی و عیدی بهتر از آن نیست و خداوند و پیامبر او حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) این روز را تعظیم نموده اند، و از ناحیه خداوند به پیامبر ما(صلی الله علیه و آله) دستور داده شده، که این روز را عید قرار بدهد؛ و امّا روزی که مریم در آن به دنیا آمده روز سه شنبه ساعت چهارونیم از روز بوده است، و نهری که مریم در کنار آن به دنیا آمده، فرات است….(2)

ص: 127


1- 179.. سوره ی مریم، آیات 25-16.
2- 180.. فی أصول الکافی احمد بن مهران و علی بن إبراهیم جمیعا عن محمّد بن علی عن الحسن بن راشد عن یعقوب بن جعفر بن إبراهیم عن أبی الحسن موسی(علیه السلام) انه قال لرجل نصرانی سأله عن مسائل فأجابه(علیه السلام) فیها: أعجلک أیضا خبرا لا یعرفه الا قلیل ممن قرأ الکتب أخبرنی ما اسم أم مریم و ای یوم نفخت فیه مریم، و لکم ساعة من النهار، و ای یوم وضعت مریم فیه عیسی، و لکم ساعة من النهار؟ فقال النصرانی، لا أدری، فقال ابو إبراهیم(علیه السلام): اما أم مریم فاسمها مرتا و هی وهیبة بالعربیة، و اما الیوم الذی حملت فیه مریم فهو یوم الجمعة للزوال، و هو الیوم الذی هبط فیه الروح الأمین و لیس للمسلمین عید کان اولی منه، عظمه الله تبارک و تعالی و عظمه محمّد(صلی الله علیه و آله)، فأمر ان یجعله عیدا فهو یوم الجمعة، و اما الیوم الذی ولدت فیه مریم فهو یوم الثلثاء لأربع ساعات و نصف من النهار، و النهر الذی ولدت علیه مریم عیسی هل تعرفه؟ قال: لا، قال: هو الفرات، و علیه شجر النخل و الکرم، و لیس یساوی بالفرات شی ء للکروم و النخل، فأما الیوم الذی حجبت فیه لسانها و نادی قیدوس ولده و أشیاعه فأعانوه، و اخرجوا آل عمران لینظروا الی مریم، فقالوا لها ما قص الله علیک فی کتابه و علینا فی کتابه فهل فهمته؟ و قرأته الیوم الأحدث. [تفسیر نورالثّقلین، ج3، ص 327، ح 39]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

نخله ی خرمای مریم، نخله ی خرمای عجوه بوده است [و آن بهترین نخله خرما می باشد] و آن از آسمان نازل شده است و هر چه از اصل و نسل آن روییده، به آن عجوه گفته می شود، بر خلاف نخله های دیگر….(1)

ص: 128


1- 181.. فی أصول الکافی عدة من أصحابنا عن الحسین بن الحسن بن یزید عن بدر عن أبیه قال: حدثنی سلام ابو علی الخراسانی عن سلام بن سعید المخزومی قال: بینا أنا جالس عند أبی عبد الله(علیه السلام) إذ دخل علیه عباد بن کثیر عابد أهل البصرة، و ابن شریح فقیه أهل مکة و عند أبی عبد الله میمون القداح مولی أبی جعفر(علیه السلام)، فسأله عباد بن کثیر فقال: یا أبا عبد الله فی کم ثوب کفن رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ قال: فی ثلثة أثواب، ثوبین صحاریین و ثوب حبرة و کان فی البرد قلة، فکأنما ازور عباد بن کثیر من ذلک، فقال أبو عبد الله(علیه السلام): ان نخلة مریم انما کانت عجوة و نزلت من السماء فما نبت من أصلها کان عجوة، و ما کان من لقاط فهو لون، فلما خرجوا من عنده قال عباد بن کثیر لابن شریح: و الله ما أدری ما هذا المثل الذی ضربه لی أبو عبد الله(علیه السلام)، فقال ابن شریح: هذا الغلام یخبرک فانه منهم -- یعنی میمون -- فسأله، فقال میمون: أ ما تعلم ما قال لک؟ قال: لا و الله، قال: انه ضرب لک مثل نفسه فأخبرک انه ولد من رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و علم رسول الله عندهم، فما جاء من عندهم فهو صواب، و ما جاء من عند غیرهم فهو لقاط. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 329، ح 44]

در چندین روایت آمده که مدت حمل حضرت عیسی و امام حسین(علیه السلام) شش ماه بوده است، و در برخی از روایات درباره ی حضرت یحیی نیز چنین آمده است و در روایت علل از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«جز عیسی و امام حسین(علیهما السلام) هیچ حمل شش ماهه ای زنده نمی ماند». و در مجمع البیان از آن حضرت نقل شده که مدّت حمل عیسی نه ساعت بوده است. و الله العالم.(1)

جابر جعفی گوید:

مردی به امام باقر(علیه السلام) گفت: ای فرزند رسول خدا! به فریاد من برس، امام(علیه السلام) فرمود: چه شده؟ آن مرد گفت: همسر من از درد مخاض مشرف به مرگ است! امام(علیه السلام) فرمود: این آیه را بر او بخوان «فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا * فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا

ص: 129


1- 182.. -- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی عبد الرحمن بن المثنی الهاشمی عن أبی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام) و قد ذکر فاطمة علیها السّلام: فعلقت و حملت بالحسین(علیه السلام)، فحملت ستة أشهر، ثم وضعت و لم یعش ولد قط لستة أشهر غیر الحسین بن علی(علیهما السلام) و عیسی بن مریم(علیه السلام). -- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن علی بن اسمعیل عن محمّد بن عمرو الزیات عن رجل من أصحابنا عن أبی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): و لم یولد لستة أشهر الا عیسی بن مریم و الحسین بن علی(علیهم السلام). -- فی مجمع البیان و روی عن الباقر(علیه السلام) انه تناول جیب مدرعتها فنفخ فیه نفخة فکمل الولد فی الرحم من ساعته، کما یکمل الولد فی أرحام النساء تسعة أشهر، فخرجت من المستحم و هی حامل فحج مثقل، فنظرت إلیها خالتها فأنکرتها و مضت مریم علی وجهها مستحیة من خالتها و من زکریا، و قیل: کانت مدة حملها تسع ساعات، و هذا مروی عن أبی عبد الله(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 328، ح 41]

تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا * وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا.»(1)

در مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که مریم(علیها السلام) به خاطر حیای از مردم، آرزوی مرگ نمود، چرا که در بین قوم خود شخص رشید و با فراستی را سراغ نداشت که او را از این اتّهام منزّه نماید.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) -- در حدیث أربعأة -- فرمود:

هیچ غذا و دارویی برای زن باردار بهتر از خرمای تازه نیست، چرا که خداوند به مریم می فرماید: «وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا * فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا.»(3)

ص: 130


1- 183.. فی کتاب طب الائمة(علیهم السلام) باسناده الی جابر بن یزید الجعفی ان رجلا أتی أبا جعفر محمّد بن علی الباقر(علیهما السلام) فقال: یا ابن رسول الله أغثنی، قال: و ما ذاک؟ قال: امرأتی قد أشرفت علی الموت من شدة الطلق قال: اذهب و اقرأ علیها: فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا ثم ارفع صوتک بهذه الایة: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قلیلا ما تشکرون» کذلک اخرج ایها الطلق فاخرج بإذن الله، فانها تبرأ من ساعتها بإذن الله تعالی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 329، ح 45]
2- 184.. فی مجمع البیان «یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا» انما تمنت علیها السّلام الموت استحیاء من الناس ان یظنوا بها سوءا عن السدی، و روی عن الصّادق(علیه السلام) لأنها لم تر فی قومها رشیدا ذا فراسة ینزهها من السوء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 330، ح 46]
3- 185.. فی کتاب الخصال فیما علم أمیر المؤمنین(علیه السلام) أصحابه من الاربعمأة باب مما یصلح للمسلم فی دینه و دنیاه، ما تأکل الحامل من شی ء و لا تتداوی به أفضل من الرطب، قال الله تعالی لمریم: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا فَکُلِی وَ اشْرَبِی وَ قَرِّی عَیْناً». [تفسیر نور الثّقلین، ج 3، ص 329، ح 50]

و در سخن دیگری فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

اوّل چیزی که زن بعد از وضع حمل می خورد باید خرمای تازه (رطب) باشد، چرا که خداوند به مریم(علیها السلام) می فرماید: «وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا» گفته شد: یا رسول الله! اگر فصل رطب نبود چه باید کرد؟ فرمود: هفت دانه از خرمای مدینه را بخورد، وگرنه هفت دانه از خرمای شهرهای دیگر را بخورد، چرا که خداوند می فرماید: «به عزّت و جلال و عظمت و ارتفاع مقامم سوگند! هر زنی که پس از وضع حمل خود خرمای تازه بخورد، فرزند او اگر پسر باشد حلیم خواهد بود و اگر دختر باشد حلیمه خواهد بود.(1)

عبدالله بن کثیر گوید:

امام باقر(علیه السلام) در بیابانی خیمه خود را بر پا نمود، و سپس به اطراف قدم زد تا به درخت خرمای خشکیده ای رسید، و حمد خدا را به جای آورد، و دعایی را خواند که من آن را نشنیدم و سپس فرمود: «ای درخت! ما را اطعام کن از آنچه خداوند در تو قرار داده است» پس [من دیدم که] از آن درخت خرمای

ص: 131


1- 186.. فی الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن عدة من أصحابه عن علی بن أسباط عن عمه یعقوب بن سالم رفعه الی أمیر المؤمنین(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لیکن أول ما تأکل النفساء الرطب، فان الله؟عز؟ قال لمریم علیها السّلام: «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا» قیل: یا رسول الله. -- فان لم یکن إبان الرطب؟ قال: سبع تمرات من تمر المدینة، فان لم یکن فسبع تمرات من تمر أمصارکم، فان الله؟عز؟ یقول: و عزتی و جلالی و عظمتی و ارتفاع مکانی لا تأکل النفساء یوم تلد الرطب فیکون غلاما الا کان حلیما، و ان کانت جاریة کانت حلیمة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 330، ح 51]

تازه ی قرمز و زرد فرو ریخت و آن حضرت از آن خرما خورد، و به ابوامیّه انصاری که با او بود فرمود: «ای ابوامیّه! اگر برای مریم -- از آن درخت خشکیده، خرمای تازه فرو ریخت، بر ما نیز از این درخت، خرمای تازه فرو ریخت.(1)

نظیر روایت فوق از بصائر الدرجات از سلیمان بن خالد از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.(2)

و نظیر روایت فوق درباره ی امام حسن(علیه السلام) نیز نقل شده است.(3)

ص: 132


1- 187.. فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب عبد الله بن کثیر قال: نزل أبو جعفر(علیه السلام) بواد فضرب خباه فیه ثم خرج یمشی حتّی انتهی الی نخلة یابسة، فحمد الله عندها ثم تکلم بکلام لم اسمع بمثله ثم قال: أیتها النخلة أطعمینا ما جعل الله فیک، فتساقطت رطبا أحمر و أصفر فأکل و معه أبو أمیة الأنصاری، فقال: یا با امیة هذه الایة فینا کالآیة فی مریم ان هزت إلیها النخلة فتساقطت رطبا جنیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 331، ح 55]
2- 188.. فی بصائر الدرجات أحمد بن محمّد بن یحیی عن سلیمان بن خالد عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: و کان أبو عبد الله البلخی معه فانتهی الی نخلة خاویة فقال: أیتها النخلة السامعة الطیبة المطیعة لربها أطعمینا مما جعل الله فیک، قال: فتساقط علینا رطبا مختلفا ألوانه فأکلنا حتّی تضلعنا فقال: إلیکم سنة کسنة مریم علیها السّلام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 331، ح 56]
3- 189.. الهیثم النهدی عن اسمعیل بن مهران عن عبد الله الکناسی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: خرج الحسن بن علی بن أبی طالب(علیهم السلام) فی بعض عمره و معه رجل من ولد الزبیر کان یقول بإمامته، قال: فنزلوا فی منزل من تلک المنازل تحت نخل یابس قد یبس من العطش، قال: ففرش للحسن تحت نخلة و للزبیری بحذاه تحت نخلة اخری قال: فقال الزبیری و رفع رأسه: لو کان فی هذا النخل رطب لأکلنا منه؟ فقال الحسن(علیه السلام): و انک لتشتهی الرطب؟ قال: نعم، فرفع الحسن(علیه السلام) یده الی السماء و دعا بکلام لم یفهمه الزبیری، فاخضرت النخلة ثم صارت الی حالها فأورقت و حملت رطبا، قال: فقال الجمال الذی اکتروا منه: سحر و الله! فقال الحسن (علیه السلام): ویلک لیس بسحر و لکن دعوة ابن نبی مجاب، قال: فصعدوا الی النخلة حتّی تصرموا ما کان فیها فأکفاهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 331، ح 57]B

«إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیًّا * فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

روزه گرفتن تنها، خودداری از خوردن و آشامیدن نیست، چرا که حضرت مریم گفت: «إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا» و مقصود از روزه سکوت بوده [و در نسخه ای «صمتاً» آمده است]. سپس فرمود:

شما نیز در هنگام روزه داری زبان و چشم خود را از گناه حفظ کنید، و با همدیگر نزاع نکنید، و حسد نورزید….(2)

مؤلّف گوید:

مفسّرین درباره ی «یَا أُخْتَ هَارُونَ» سخنانی گفته اند که نمی توان به آن ها تکیه نمود و لکن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که آن حضرت مغیرة بن شعبه را نزد نصارای نجران فرستاد و آنان به او گفتند: شما در قرآن می گویید: «یَا أُخْتَ هَارُونَ» در حالی که بین مریم و هارون فاصله زیادی است؟! پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مغیره فرمود: چرا به آنان نگفتی: عادت بنی اسرائیل این بوده که خود را منسوب به پیامبران و صالحین می نموده اند؟ (3)

ص: 133


1- 190.. سوره ی مریم، آیات 26 و 27.
2- 191.. فی الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن النضر بن سوید عن القاسم بن سلیمان عن جراح المداینی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الصیام لیس من الطعام و الشراب وحده، ثم قال: قالت مریم: إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً ای صوما صمتا -- و فی نسخة اخری ای صمتا -- فاذا صمتم فاحفظوا ألسنتکم، و غضوا أبصارکم، و لا تنازعوا و لا تحاسدوا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 332، ح 58]
3- 192.. فی کتاب سعد السعود لابن طاوس؟ره؟ من کتاب عبد الرحمن بن محمّد الأزدی و حدثنی سماک بن حرب عن المغیرة بن شعبة ان النّبی(صلی الله علیه و آله) بعثه الی نجران فقالوا: أ لستم تقرؤن «یا أخت هرون» و بینهما کذا و کذا؟ فذکر ذلک للنبی(صلی الله علیه و آله) فقال: أ لا قلت لهم: انهم کانوا یسمون بأنبیائهم و الصالحین منهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 333، ح 63]B

«قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا * وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ…» (1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أینما کنت» یعنی نفّاعاً.(2)

در تفسیر «وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً» از معصومین(علیهم السلام) روایت شده:

که خداوند به عیسی(علیه السلام) فرمود: «یا عیسی! فَبُورِکْتَ کَبِیراً وَ بُورِکْتَ صَغِیراً حَیْثُ مَا کُنْتَ أَشْهَدُ أَنَّکَ عَبْدِی ابْنُ أَمَتِی» یعنی ای عیسی تو هر کجا باشی در بزرگی و کودکی دارای برکت هستی، و من شهادت می دهم که تو بنده ی من و فرزند کنیز من [مریم] هستی.(3)

برید کناسی گوید:

به امام باقر(علیه السلام) گفتم: آیا عیسی هنگامی که در گهواره سخن گفت، پیامبر و حجّت خدا بر مردم زمان خود بود؟ امام(علیه السلام) فرمود: او در آن زمان پیامبر و حجّت خدا بود و لکن وظیفه رسالت نداشت، مگر تو سخن عیسی را

ص: 134


1- 193.. سوره ی مریم، آیات 30 و 31.
2- 194.. فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی عبد الله بن جبلة عن رجل عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟: و جعلنی مبارکا أینما کنت قال: نفاعا. و فی أصول الکافی مثله سواء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 333، ح 64]
3- 195.. فی روضة الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن علی بن أسباط عنهم(علیهم السلام) قال: فیما وعظ الله؟عز؟ به عیسی(علیه السلام): یا عیسی الی قوله: فبورکت کبیرا و بورکت صغیرا حیث ما کنت، أشهد انک عبدی ابن أمتی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 333، ح 65]

نشنیدی که گفت: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ… وَجَعَلَنِی نَبِیًّا *… مَا دُمْتُ حَیًّا؟» گفتم: آیا عیسی در آن حال کودکی حجّت خدا بر زکریّا بود؟ فرمود: عیسی در آن حال آیت الهی و رحمت او بر مریم بود. چرا که او سخن گفت و تهمت را از مادر خود برطرف نمود، و در آن حال برای کسانی که سخن او را شنیدند پیامبر خدا و حجّت الهی بود، و سپس تا دو سال سکوت کرد، و زکریّا در زمان سکوت عیسی حجّت خدا بر مردم بود، سپس زکریّا از دنیا رفت و فرزند او یحیی در سنّ هفت سالگی و صباوت وارث کتاب و حکمت شد و به وحی الهی به نبوّت و رسالت زبان گشود، بنابراین [پس از یحیی عیسی، حجّت بر یحیی و بر همه مردم شد. تا این که فرمود: ای ابا خالد [کنیه برید کناسی] زمین حتّی یک روز هم از زمان آدم تا کنون بدون حجّت الهی نبوده است.(1)

ص: 135


1- 196.. فی أصول الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن ابن محبوب عن هشام بن سالم عن برید الکناسی قال: سألت أبا جعفر(علیه السلام) أ کان عیسی بن مریم حین یکلم فی المهد حجة الله علی أهل زمانه؟ فقال: کان یومئذ نبیا حجة الله غیر مرسل، أما تسمع لقوله حین قالَ: إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أینما کنت و أوصانی بالصلوة و الزکاة ما دمت حیا؟ قلت: فکان یومئذ حجة لله علی زکریا فی تلک الحال و هو فی المهد؟ فقال: کان عیسی فی تلک الحال آیة لله و رحمة من الله لمریم حین یکلم فعبر عنها، و کان نبیا حجة علی من سمع کلامه فی تلک الحال، ثم صمت فلم یتکلم حتّی مضت له سنتان، و کان زکریا الحجة لله؟عز؟ بعد صمت عیسی بسنتین، ثم مات زکریا فورثه ابنه یحیی الکتاب و الحکمة و هو صبی صغیر، اما تسمع لقوله؟عز؟: «یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا» فلما بلغ(علیه السلام) سبع سنین تکلم بالنبوة و الرسالة حین أوحی الله الیه، فکان عیسی الحجة علی یحیی و علی الناس أجمعین، و لیس تبقی الأرض یا با خالد یوما واحدا بغیر حجة لله علی الناس منذ یوم خلق الله آدم(علیه السلام)، و أسکنه الأرض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 334، ح 66]

شخصی در خراسان به امام هشتم(علیه السلام) گفت: مولای من! اگر برای شما پیش آمدی رخ دهد، امام ما، که خواهد بود؟ پس حضرت رضا(علیه السلام) به فرزند خود ابوجعفر جواد اشاره نمود و فرمود:

این فرزندم امام شما خواهد بود، و چون سؤال کننده سنّ امام جواد(علیه السلام) را برای امامت ناچیز دانست، امام(علیه السلام) فرمود: خداوند تبارک و تعالی عیسی(علیه السلام) را در کمتر از این سنّ، پیامبر خود قرار داد.(1)

در روایتی آمده که حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

عیسی نیز مانند امام جواد(علیه السلام) سه ساله بود.(2)

«وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا * وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا»(3)

معاویة بن وهب گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

بهترین چیزی که مردم به وسیله آن به خدا تقرّب پیدا می کنند، و محبوب ترین عمل نزد خداوند چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود: من چیزی را بعد از

ص: 136


1- 197.. الحسین بن محمّد الخیرانی عن أبیه قال: کنت واقفا بین یدی أبی الحسن(علیه السلام) بخراسان فقال له قائل: یا سیدی ان کان کون فالی من؟ قال: الی أبی جعفر إبنی فکأن القائل استصغر سن أبی جعفر(علیه السلام) فقال ابو الحسن: ان الله تبارک و تعالی بعث عیسی بن مریم رسولا نبیا صاحب شریعة مبتداة فی أصغر من السن الذی فیه أبو جعفر(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 334، ح 68]
2- 198.. محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن صفوان بن یحیی قال: قلت للرضا(علیه السلام) قد کنا نسألک قبل أن یهب الله لک أبا جعفر فکنت تقول: یهب الله لی غلاما، فقد وهب الله لک فقر عیوننا فلا أرانا الله یومک فان کان کون فالی من؟ فأشار بیده الی أبی جعفر و هو قائم بین یدیه فقلت: جعلت فداک هذا ابن ثلث سنین! قال و ما یضره من ذلک شی ء قد قام عیسی(علیه السلام) بالحجة و هو ابن ثلث سنین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 334، ح 67]
3- 199.. سوره ی مریم، آیات 31 و 32.

معرفت [به امام] بهتر از این نماز نمی دانم، مگر تو نمی بینی که عبد صالح عیسی بن مریم(علیهما السلام) می گوید: «وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا؟!»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از زکات در آیه فوق زکات سرانه و فطره است و زکات اموال نیست، چرا که همه مردم صاحب مال نیستند که زکات مال بر آنان واجب شود، و لکن زکات فطره بر فقیر و غنیّ و صغیر و کبیر واجب است.(2)

امام صادق(علیه السلام) در حدیث مفصّلی درباره ی تعداد گناهان کبیره می فرماید:

«و از گناهان کبیره است، عقوق والدین، چرا که خداوند عاقّ والدین را جبّار شقّی معرفی نموده، و از قول عیسی(علیه السلام) می فرماید: «وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا.» (3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«چه مانع است که مرد مؤمن، به پدر و مادر خود نیکی کند، خواه زنده باشند و خواه مرده

ص: 137


1- 200.. فی الکافی حدثنی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن الحسن بن محبوب عن معاویة بن وهب قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن أفضل ما یتقرب به العباد الی ربهم، و أحب ذلک الی الله؟عز؟ ما هو؟ فقال: ما أعلم شیئا بعد المعرفة أفضل من هذه الصلوة، الا تری ان العبد الصالح عیسی بن مریم(علیهما السلام) قال: و أوصانی بالصلوة و الزکاة ما دمت حیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 334، ح 69]
2- 201.. فی تفسیر علی بن إبراهیم قال الصّادق(علیه السلام) فی قوله: «وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ» قال: زکوة الرؤس لان کل الناس لیست لهم أموال، و انما الفطرة علی الفقیر و الغنی و الصغیر و الکبیر.[تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 334، ح 70]
3- 202.. فی عیون الاخبار باسناده عن الصّادق(علیه السلام) حدیث طویل فی تعداد الکبائر یقول فیه(علیه السلام): و منها عقوق الوالدین، لان الله؟عز؟ جعل العاق جبارا شقیا فی قوله تعالی حکایة عن عیسی(علیه السلام): وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 334]

باشند؟ و برای آنان صدقه بدهد، و نماز بخواند، و حج برود، و روزه بگیرد؟ و اگر چنین کند، آنچه انجام داده برای آنان خواهد بود و برای او نیز خواهد بود، و خداوند اضافه بر آن پاداش زیادی -- به خاطر صله و احسان به پدر و مادر -- به او خواهد داد.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

«به پدرانتان احسان کنید، تا فرزندان شما به شما احسان نمایند، و نسبت به زنان مردم عفیف باشید [و از آنان بهره های جنسی نبرید] تا زنان شما عفیف و پاکدامن باشند.»(2)

«وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا…»(3)

یاسر خادم گوید: از حضرت رضا(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

سخت ترین و وحشتناک ترین حالات مردم در سه وقت است: 1. هنگام ولادت و به دنیا آمدن که چشم به دنیا باز می کنند، 2. هنگام مرگ و معاینه آخرت، 3. هنگامی که برای قیامت مبعوث می شوند، و احکامی را می بینند که در دنیا ندیده اند، و خداوند حضرت یحیی را در این مواطن، ایمن نمود و فرمود: «وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا.»(4)

ص: 138


1- 203.. فی أصول الکافی باسناده الی الحکم بن مسکین عن محمّد بن مروان قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): ما یمنع الرجل ان یبر والدیه حیین أو میتین یصلی عنهما، و یتصدق عنهما، و یحج عنهما و یصوم عنهما، فیکون الذی صنع لهما و له مثل ذلک، فیزیده الله جل و عز بره و صلته کثیرا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 334، ح 73]
2- 204.. فی کتاب الخصال عن أبی عبد الله(علیه السلام): بروا آباءکم یبرکم أبناءکم، و عفوا عن نساء الناس تعف نسائکم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 334، ح 74]
3- 205.. سوره ی مریم، آیه ی 33.
4- 206.. فی عیون الاخبار باسناده الی یاسر الخادم قال: سمعت أبا الحسن الرّضا(علیه السلام) یقول: ان أوحش ما یکون هذا الخلق فی ثلث مواطن: یوم یولد و یخرج من بطن امه فیری الدنیا، و یوم یموت فیعاین الاخرة، و یوم یبعث فیری أحکاما لم یرها فی دار الدنیا: و قد سلم الله؟عز؟ علی یحیی فی هذه الثلاثة المواطن و أمن روعته فقال: «وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا» B و قد سلم عیسی بن مریم فی هذه الثلاثة المواطن فقال: وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 335، ح 75]

وهب یمانی گوید:

مردی از [علمای] یهود به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: ای محمّد! آیا تو در أمّ الکتاب [و لوح محفوظ] قبل از خلقت آدم، پیامبر بوده ای؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری. او گفت: آیا این اصحاب تو نیز قبل این که خلق شوند [در لوح محفوظ] از اصحاب تو ثبت شده بوده اند؟ فرمود: آری. او گفت: پس برای چه تو، همانند عیسی بن مریم -- به گمان تو -- هنگام ولادت سخن نگفتی و حکمت به زبان تو جاری نشد اگر از پیش پیامبر بوده ای؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من مانند عیسی بن مریم نیستم، چرا که خداوند عیسی را از مادر به دنیا آورد و پدری برای او نبود، همانند آدم که نه پدری برای او بود و نه مادری، و اگر عیسی هنگام ولادت سخن نمی گفت، برای مادر او عذری نزد مردم نبود، چرا که مادر او بدون شوهر این فرزند را به دنیا آورده بود، و مردم او را متّهم به زنا می دانستند، از این رو خداوند فرزند او را به سخن آورد تا برای مادر عذری باشد [و از تهمت مردم خارج شود.] (1)

ص: 139


1- 207.. فی کتاب علل الشرائع عن وهب الیمانی قال: ان یهودیا سأل النّبی(صلی الله علیه و آله) فقال: یا محمّد کنت فی أم الکتاب نبیا قبل أن یخلق آدم؟ قال: نعم قال و هؤلاء أصحابک المؤمنون مثبتون معک قبل أن یخلقوا؟ قال: نعم، قال: فما شأنک لم تتکلم بالحکمة حین خرجت من بطن أمک کما تکلم عیسی بن مریم علی زعمک و قد کنت قبل ذلک نبیا؟ فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): انه لیس أمری کأمر عیسی بن مریم، ان عیسی بن مریم خلقه الله؟عز؟ من أم لیس له أب کما خلق آدم من غیر أب و لا أم، و لو ان عیسی حین خرج من امه لم ینطق بالحکمة لم یکن لامه عذر عند الناس، و قد أتت به من غیر أب و کانوا یأخذونها کما یؤخذ به مثلها من المحصنات، فجعل الله؟عز؟ منطقه عذرا لامه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 336، ح 76]B

«فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ»(1)

امام باقر(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی فرمود:

خداوند درباره ی کم فروشی فرمود: «ویل للمطفّفین» و ویل را برای احدی نام نبرد جز آن که او را کافر نامید، چنان که [پس از مذمّت از اختلاف احزاب] فرمود: «فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ.»(2)

جابر جعفی گوید: امام باقر(علیه السلام) می فرمود:

در گوشه ای منتظر بنشین و هرگز دست و پا حرکت مده و جولان مکن تا علاماتی که در یک سال ظاهر می شود را ببینی، پس ندا کننده ای را می بینی که در دمشق در قریه ای از قریه های آن گرفتار خسف می شود و زمین او را می بلعد، و تعدادی از مسجدهای دمشق را می بینی که سقوط نموده اند، و چون دیدی ترک ها داخل دمشق شدند و به جزیره رسیدند، و رومیان را دیدی که به رمله وارد شدند، در آن سال در کلیّه ی سرزمین مغرب و عرب اختلاف رخ می دهد، و اهل شام در آن زمان سه گروه می شوند گروه: اَصهب، اَبقع و سُفیانی که با طرفدارانش کشتاری به راه می اندازند که هیچ عاملی چنین

ص: 140


1- 208.. سوره ی مریم، آیه ی 37.
2- 209.. فی أصول الکافی علی بن محمّد عن بعض أصحابه عن آدم بن اسحق عن عبد الرزاق بن مهران عن الحسین بن میمون عن محمّد بن سالم عن أبی جعفر(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): و أنزل فی الکیل «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ» و لم یجعل الویل لأحد حتّی یسمیه کافرا، قال الله؟عز؟: فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 337، ح 79]

کشتاری به راه نیانداخته است، و این گروه از «بنی ذنب الحمار» می باشند، و خداوند درباره ی آنان می فرماید: «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ….»(1)

«وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ»(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«یَوْمَ الْحَسْرَةِ» روزی است که مرگ را [بین بهشت و دوزخ] ذبح می کنند! [و این بزرگ ترین حسرت دوزخیان و بزرگ ترین شادی بهشتیان است.]

و در روایت دیگری از آن حضرت نقل شده که درباره ی «یَوْمَ الْحَسْرَةِ» سؤال شد، و فرمود:

روز قیامت پس از آن که اهل بهشت داخل بهشت می شوند، و اهل دوزخ داخل دوزخ می شوند، منادی خداوند ندا می کند: ای اهل بهشت! و ای اهل دوزخ! آیا شما مرگ را در صورت و شکلی می شناسید؟ آنان می گویند: نمی شناسیم. پس مرگ را به صورت گوسفند املحی می آورند، و بین بهشت و دوزخ قرار می دهند و می گویند: همگی مرگ را ببینید و چون همه آنان او را مشاهده می کنند، خداوند امر می نماید تا او را ذبح کنند، و سپس گفته می شود:

ص: 141


1- 210.. تفسیر العیّاشی عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ الْزَمِ الْأَرْضَ لَا تُحَرِّکَنَّ یَدَکَ وَ لَا رِجْلَکَ أَبَداً حَتَّی تَرَی عَلَامَاتٍ أَذْکُرُهَا لَکَ فِی سَنَةٍ وَ تَرَی مُنَادِیاً یُنَادِی بِدِمَشْقَ وَ خُسِفَ بِقَرْیَةٍ مِنْ قُرَاهَا وَ یَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِهَا فَإِذَا رَأَیْتَ التُّرْکَ جَازُوهَا فَأَقْبَلَتِ التُّرْکُ حَتَّی نَزَلَتِ الْجَزِیرَةَ وَ أَقْبَلَتِ الرُّومُ حَتَّی نَزَلَتِ الرَّمْلَةَ وَ هِیَ سَنَةُ اخْتِلَافٍ فِی کُلِّ أَرْضٍ مِنْ أَرْضِ الْعَرَبِ وَ إِنَّ أَهْلَ الشَّامِ یَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِکَ عَلَی ثَلَاثِ رَایَاتٍ الْأَصْهَبِ وَ الْأَبْقَعِ وَ السُّفْیَانِیِّ مَعَ بَنِی ذَنَبِ الْحِمَارِ مُضَرُ وَ مَعَ السُّفْیَانِیِّ أَخْوَالُهُ مِنْ کَلْبٍ فَیَظْهَرُ السُّفْیَانِیُّ وَ مَنْ مَعَهُ عَلَی بَنِی ذَنَبِ الْحِمَارِ حَتَّی یَقْتُلُوا قَتْلًا لَمْ یَقْتُلْهُ شَیْ ءٌ قَطُّ وَ یَحْضُرُ رَجُلٌ بِدِمَشْقَ فَیُقْتَلُ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ قَتْلًا لَمْ یَقْتُلْهُ شَیْ ءٌ قَطُّ وَ هُوَ مِنْ بَنِی ذَنَبِ الْحِمَارِ وَ هِیَ الْآیَةُ الَّتِی یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیم. [بحار الأنوار، ج 52، ص 222]
2- 211.. سوره ی مریم، آیه ی 39.

ای اهل بهشت! شما را مرگی نیست و تا ابد در بهشت هستید، و ای اهل دوزخ! شما را نیز مرگی نیست و تا ابد در دوزخ خواهید بود.

سپس فرمود:

و این معنای آیه «وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ» می باشد، یعنی حکم می شود که اهل بهشت و اهل دوزخ تا ابد در بهشت و دوزخ خواهند ماند!(1)

در ذیل روایت فوق در مجمع البیان آمده که فرمود:

اگر مرگی در قیامت می بود، در آن ساعت اهل بهشت و دوزخ از شادی و اندوه می مردند.(2)

ص: 142


1- 212.. -- فی کتاب معانی الاخبار أبی؟ره؟ قال: حدثنا سعد بن عبد الله عن القاسم بن محمّد الاصفهانی عن داود عن حفص بن غیاث عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: یوم الحسرة یوم یؤتی بالموت فیذبح -- فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی أبی عن الحسن بن محبوب عن أبی ولاد الحناط عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: سئل عن قوله: وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ قال: ینادی مناد من عند الله؟عز؟ و ذلک بعد ما صار أهل الجنة فی الجنة، و أهل النار فی النار: یا أهل الجنة و یا أهل النار هل تعرفون الموت فی صورة من الصور؟ فیقولون: لا، فیؤتی بالموت فی صورة کبش أملح فیوقف بین الجنة و النار ثم، ینادون جمیعا أشرفوا و انظروا الی الموت، فیشرفون ثم یأمر الله؟عز؟ به فیذبح، ثم یقال: یا أهل الجنة خلود فلا موت أبدا، و یا أهل النار خلود فلا موت أبدا، و هو قوله؟عز؟«وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ» ای قضی علی أهل الجنة بالخلود فیها، و قضی علی أهل النار بالخلود فیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 337، ح 80 و 81]
2- 213 .. و رواه أصحابنا عن أبی جعفر(علیه السلام) و أبی عبد الله(علیه السلام) ثم جاء فی آخره فیفرح أهل الجنة فرحا لو کان أحد یومئذ میتا لماتوا فرحا و یشهق أهل النار شهقة لو کان أحد میتا لماتوا. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 79]

«إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند هر چیزی را که خلق نموده، روز قیامت وارث آن خواهد بود.(2) [یعنی مردم پس از خروج از دنیا چیزی جز اعمال خود را به قیامت نمی آورند و مالک چیزی جز آن نخواهند بود!!]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«أَ مَا رَأَیْتُمُ الَّذِینَ یَأْمُلُونَ بَعِیداً وَ یَبْنُونَ مَشِیداً وَ یَجْمَعُونَ کَثِیراً کَیْفَ أَصْبَحَتْ بُیُوتُهُمْ قُبُوراً وَ مَا جَمَعُوا بُوراً وَ صَارَتْ أَمْوَالُهُمْ لِلْوَارِثِینَ وَ أَزْوَاجُهُمْ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَا فِی حَسَنَةٍ یَزِیدُونَ وَ لَا مِنْ سَیِّئَةٍ یَسْتَعْتِبُونَ؟!…»(3)

یعنی «آیا شما ندیدید کسانی را که آرزوهای درازی داشتند، و ساختمان های مجلّل و بلندی را ساختند، و مال های فراوانی را جمع کردند، و [در نهایت] خانه های آنان مبدّل به قبر شد، و آنچه جمع کردند سبب هلاکت آنان گردید، و اموال آنان به وارث منتقل شد، و همسرانشان با دیگران ازدواج نمودند، آنان نه عمل خیری به اعمال خویش افزودند، و نه از گناهی به درگاه خدا توبه کردند؟!…»

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

فرزند آدم هنگامی که آخرین روز دنیا و اوّلین روز آخرت او می رسد، مال، و فرزندان و عمل او مقابلش مجسّم می شوند، پس او به مال خود توجّه می کند و می گوید: به خدا سوگند من برای به دست آوردن تو حریص بودم، و نسبت

ص: 143


1- 214.. سوره ی مریم، آیه ی 40.
2- 215.. قال کل شی ء خلقه الله یرثه الله یوم القیامة. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 51]
3- 216.. نهج البلاغة، ج 2، خ 132، ص 14.

به انفاق تو [در راه خدا] بسیار بخیل بودم، پس تو برای من چه بهره ای داری؟ مال می گوید: «کفن خود را از من بگیر» سپس به فرزندان خود توجّه می کند و می گوید: به خدا سوگند! من شما را دوست می داشتم و از شما حمایت می کردم، اکنون شما برای من چه می کنید؟ و فرزندان او می گویند: «ما تو را تا قبر همراهی می کنیم و در زیر خاک پنهانت می نماییم» سپس به عمل خود توجّه می کند و می گوید: به خدا سوگند! من از انجام عمل خیر دوری می کردم و تو بر من سنگین بودی، اکنون تو برای من چه خواهی کرد؟ پس عمل او می گوید: «من در قبر و قیامت در کنار تو هستم، تا بر خداوند عرضه شویم.»

سپس فرمود:

و اگر او ولیّ خدا باشد شخصی با جمال زیبا و بوی معطّر و لباس فاخری نزد او می آید، و می گوید: من عمل صالح تو هستم، و از دنیا با تو به بهشت منتقل می شوم….(1)

ص: 144


1- 217.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) إِنَّ ابْنَ آدَمَ إِذَا کَانَ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الدُّنْیَا وَ أَوَّلِ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الْآخِرَةِ مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ وَ عَمَلُهُ فَیَلْتَفِتُ إِلَی مَالِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ عَلَیْکَ حَرِیصاً شَحِیحاً فَمَا لِی عِنْدَکَ فَیَقُولُ خُذْ مِنِّی کَفَنَکَ قَالَ فَیَلْتَفِتُ إِلَی وَلَدِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ لَکُمْ مُحِبّاً وَ إِنِّی کُنْتُ عَلَیْکُمْ مُحَامِیاً فَمَا ذَا لِی عِنْدَکُمْ فَیَقُولُونَ نُؤَدِّیکَ إِلَی حُفْرَتِکَ نُوَارِیکَ فِیهَا قَالَ فَیَلْتَفِتُ إِلَی عَمَلِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ فِیکَ لَزَاهِداً وَ إِنْ کُنْتَ عَلَیَّ لَثَقِیلًا فَمَا ذَا عِنْدَکَ فَیَقُولُ أَنَا قَرِینُکَ فِی قَبْرِکَ وَ یَوْمِ نَشْرِکَ حَتَّی أُعْرَضَ أَنَا وَ أَنْتَ عَلَی رَبِّکَ قَالَ فَإِنْ کَانَ لِلهِ وَلِیّاً أَتَاهُ أَطْیَبَ النَّاسِ رِیحاً وَ أَحْسَنَهُمْ مَنْظَراً وَ أَحْسَنَهُمْ رِیَاشاً فَقَالَ أَبْشِرْ بِرَوْحٍ وَ رَیْحَانٍ وَ جَنَّةِ نَعِیمٍ وَ مَقْدَمُکَ خَیْرُ مَقْدَمٍ فَیَقُولُ لَهُ مَنْ أَنْتَ فَیَقُولُ أَنَا عَمَلُکَ الصَّالِحُ ارْتَحِلْ مِنَ الدُّنْیَا إِلَی الْجَنَّةِ وَ إِنَّهُ لَیَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ یُنَاشِدُ حَامِلَهُ أَنْ یُعَجِّلَهُ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتَاهُ مَلَکَا الْقَبْرِ یَجُرَّانِ أَشْعَارَهُمَا وَ یَخُدَّانِ الْأَرْضَ بِأَقْدَامِهِمَا أَصْوَاتُهُمَا کَالرَّعْدِ الْقَاصِفِ وَ أَبْصَارُهُمَا کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ فَیَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ اللَّهُ رَبِّی وَ دِینِیَ الْإِسْلَامُ وَ نَبِیِّی مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) فَیَقُولَانِ لَهُ ثَبَّتَکَ اللَّهُ فِیمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله -- یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ ثُمَّ یَفْسَحَانِ لَهُ فِی قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ ثُمَّ یَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَی الْجَنَّةِ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ نَمْ قَرِیرَ الْعَیْنِ نَوْمَ الشَّابِّ النَّاعِمِ فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ -- أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا قَالَ وَ إِنْ کَانَ لِرَبِّهِ عَدُوّاً فَإِنَّهُ یَأْتِیهِ أَقْبَحَ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ زِیّاً وَ رُؤْیَا وَ أَنْتَنَهُ رِیحاً فَیَقُولُ لَهُ أَبْشِرْ بِنُزُلٍ مِنْ حَمِیمٍ وَ تَصْلِیَةِ جَحِیمٍ وَ إِنَّهُ لَیَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ یُنَاشِدُ حَمَلَتَهُ أَنْ یَحْبِسُوهُ فَإِذَا أُدْخِلَ الْقَبْرَ أَتَاهُ مُمْتَحِنَا الْقَبْرِ فَأَلْقَیَا عَنْهُ أَکْفَانَهُ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی فَیَقُولَانِ لَا دَرَیْتَ وَ لَا هَدَیْتَ فَیَضْرِبَانِ یَافُوخَهُ بِمِرْزَبَةٍ مَعَهُمَا ضَرْبَةً مَا خَلَقَ اللَّهُ جل جلاله مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا وَ تُذْعَرُ لَهَا مَا خَلَا الثّقلین -- ثُمَّ یَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَی النَّارِ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ نَمْ بِشَرِّ حَالٍ فِیهِ مِنَ الضَّیْقِ مِثْلُ مَا فِیهِ الْقَنَا مِنَ الزُّجِّ حَتَّی إِنَّ دِمَاغَهُ لَیَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ ظُفُرِهِ وَ لَحْمِهِ وَ یُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَیْهِ حَیَّاتِ الْأَرْضِ وَ عَقَارِبَهَا وَ هَوَامَّهَا فَتَنْهَشُهُ حَتَّی یَبْعَثَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَمَنَّی قِیَامَ السَّاعَةِ فِیمَا هُوَ فِیهِ مِنَ الشَّرِّ وَ قَالَ جَابِرٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) إِنِّی کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَی الْإِبِلِ وَ الْغَنَمِ وَ أَنَا أَرْعَاهَا وَ لَیْسَ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا وَ قَدْ رَعَی الْغَنَمَ وَ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَ هِیَ مُتَمَکِّنَةٌ فِی الْمَکِینَةِ مَا حَوْلَهَا شَیْ ءٌ یُهَیِّجُهَا حَتَّی تُذْعَرَ فَتَطِیرُ فَأَقُولُ مَا هَذَا وَ أَعْجَبُ حَتَّی حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) أَنَّ الْکَافِرَ یُضْرَبُ ضَرْبَةً مَا خَلَقَ اللَّهُ شَیْئاً إِلَّا سَمِعَهَا وَ یُذْعَرُ لَهَا إِلَّا الثّقلین فَقُلْتُ ذَلِکَ لِضَرْبَةِ الْکَافِرِ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ عَذَابِ الْقَبْر. [کافی، ج 3، ص 232]B

سوره ی مریم، آیات 41 تا 50

متن:

وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا 41 إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنکَ شَیْئًا 42 یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی

ص: 145

أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا 43 یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا 44 یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا 45 قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْراهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا 46 قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا 47 وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَی أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاء رَبِّی شَقِیًّا 48 فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلًّا جَعَلْنَا نَبِیًّا 49 وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا 50»

¬Kj

لغات:

«صِدِّیقً» کسی را گویند که فراوان حق را تصدیق می کند، تا این که این لقب نام او می شود، و «رغبة» اگر با «عن» متعدی شود به معنای اعراض است و اگر با «فی» متعدّی شود به معنای میل به چیزی است، و «ترغیب» دعوت به رغبت است، و «انتهاء» خودداری از انجام کار است، چنان که گفته می شود: «نهاه عن الأمر فانتهی» و «نَهی» به معنای زجر و منع است، و «تناهی» بلوغ به نهایت است، و «رجم» به معنای سنگسار کردن است، و به معنای شتم و دشنام نیز می باشد، و «مَلی» به معنای روزگار طولانی است، و «حَفّی» اصرار کننده در سؤال را گویند، و به معنای لطیف و صاحب لطف نیز آمده است، و «تحفّیت به» یعنی با لغت فی إکرامه، و «حفوته من کلّ خیر» یعنی با لغت فی منعه، و «أحفیت شاربی» یعنی -- با لغت فی أخذه، و «أحفیت فی السؤال» یعنی با لغت فیه، و «اعتزال» به معنای جدا شدن است، و «لسان صدقٍ علیّاً» یعنی ثناءً حسناً رفیعاً فی جمیع أهل الأدیان، و مقصود از «لسان صدق» نام نیک است، که به زبان مردم جاری می شود، و او را همواره به خوبی یاد می کنند.

ص: 146

ترجمه:

در این کتاب، ابراهیم را یاد کن، که او بسیار راستگو، و پیامبر (خدا) بود! (41) هنگامی که به پدرش گفت: «ای پدر! چرا چیزی را می پرستی که نه می شنود، و نه می بیند، و نه هیچ مشکلی را از تو حلّ می کند؟! (42) ای پدر! دانشی برای من آمده که برای تو نیامده است بنا بر این از من پیروی کن، تا تو را به راه راست هدایت کنم! (43) ای پدر! شیطان را پرستش مکن، که شیطان نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بود! (44) ای پدر! من از این می ترسم که از سوی خداوند رحمان عذابی به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشی!» (45) گفت: «ای ابراهیم! آیا تو از معبودهای من روی گردانی؟! اگر (از این کار) دست برنداری، تو را سنگسار می کنم! و برای مدّتی طولانی از من دور شو!» (46) (ابراهیم) گفت: «سلام بر تو! من بزودی از پروردگارم برایت تقاضای عفو می کنم چرا که او همواره نسبت به من مهربان بوده است! (47) و از شما، و آنچه غیر خدا می خوانید، کناره گیری می کنم و پروردگارم را می خوانم و امیدوارم در خواندن پروردگارم بی پاسخ نمانم!» (48) هنگامی که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستیدند کناره گیری کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم! (49) و از رحمت خود به آنان عطا کردیم و برای آن ها نام نیک و مقام برجسته ای (در میان همه امّتها) قرار دادیم! (50)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا»(1)

مرحوم شیخ مفید در کتاب اعتقادات گوید:

اصحاب ما [علمای امامیّه] گویند: مقصود ابراهیم از پدر، جدّ مادری

ص: 147


1- 218.. سوره ی مریم، آیه ی 45.

ابراهیم بوده است، و پدر حقیقی او تارخ بوده، چرا که به اتفاق امامیّه پدران پیامبران تا حضرت آدم(علیه السلام) مسلمان و اهل توحید و خداشناس بوده اند، چنان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «لَمْ یَزَلْ یَنْقُلُنِیَ اللَّهُ مِنْ أَصْلَابِ الطَّاهِرِینَ إِلَی أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ حَتَّی أَخْرَجَنِی فِی عَالَمِکُمْ هَذَا.»(1)

در حالی که کافر موصوف به طهارت و پاکی نمی شود، و خداوند می فرماید:

«إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ.»

«وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَی أَلَّا أَکُونَ…»(2)

عبدالله بن مسعود گوید:

عدّه ای در مسجد کوفه به بحث نشستند و گفتند: برای چه امیرالمؤمنین(علیه السلام) با آن سه نفر همانند طلحه و زبیر و عایشه و معاویه نزاع نکرد [و حق خود را از آنان نگرفت]؟ پس سخنان آنان به گوش امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسید و آن حضرت دستور داد، منادی مردم را جمع کند، و چون جمع شدند بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم سخنانی از شما به من رسیده است، که چنین و چنان گفته اید؟ مردم گفتند: آری امیرالمؤمنین راست می گوید، ما چنین گفته ایم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

من در این کار به شش نفر از پیامبران اقتدا کردم، و خداوند در قرآن فرموده است: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» گفتند: آن پیامبران کیانند یا امیرالمؤمنین؟ فرمود: اوّل آنان ابراهیم(علیه السلام) است که به قوم خود فرمود: «وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ» و اگر شما بگویید: ابراهیم بدون علّت از

ص: 148


1- 219.. اعتقادات امامیه شیخ مفید، ص 139، امالی طوسی، ص 183.
2- 220.. سوره ی مریم، آیه ی 48.

قوم خود کناره گیری کرد، کافر شده اید، و اگر بگویید: او به خاطر خلافی که از آنان دیده بود از آنان کناره گیری کرد؟ وصیّ پیامبر سزاوارتر از اوست در معذور بودن و کناره گیری کردن….(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خدا رحمت کند بنده ای را که از خدا حاجتی بخواهد و در خواسته خود اصرار نماید، خواه دعای او مستجاب شود و خواه مستجاب نشود، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «وَأَدْعُو رَبِّی عَسَی أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاء رَبِّی شَقِیًّا.»(2)

«وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا»(3)

ص: 149


1- 221.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی ابن مسعود قال: احتجوا فی مسجد الکوفة فقالوا: ما بال أمیر المؤمنین(علیه السلام) لم ینازع الثلاثة کما نازع طلحة و الزبیر و عائشة و معاویة؟ فبلغ ذلک علیا(علیه السلام) فأمر أن ینادی: الصلوة الجامعة فلما اجتمعوا صعد المنبر فحمد الله و اثنی علیه ثم قال: معاشر الناس انه بلغنی عنکم کذا و کذا؟ قالوا: صدق أمیر المؤمنین قد قلنا ذلک. قال ان لی بستة من الأنبیاء أسوة فی ما فعلت، قال الله تعالی فی محکم کتابه: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» قالوا: و من هم یا أمیر المؤمنین؟ قال: أولهم إبراهیم(علیه السلام) إذ قال لقومه: وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فان قلتم: ان إبراهیم اعتزل قومه لغیر مکروه أصابه منهم فقد کفرتم، و ان قلتم: اعتزلهم لمکروه رآه منهم فالوصی أعذر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 338، ح 85]
2- 222.. فی أصول الکافی عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن جعفر بن محمّد الأشعری عن ابن القداح عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): رحم الله عبدا طلب من الله؟عز؟ حاجة فألح فی الدعاء استجیب له أ و لم یستجب، و تلا هذه الایة «وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسی أَلَّا أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیًّا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 338، ح 86]
3- 223.. سوره ی مریم، آیه ی 50.

علی بن ابراهیم قمّی از امام عسکری(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از (رحمتنا) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و مقصود از «لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا»، امیرالمؤمنین -- صلوات الله علیه -- است.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

نام نیکی که خداوند برای کسی در بین مردم قرار می دهد، بهتر از مالی است که از انسان به وارث منتقل شود و او قدردانی از صاحب آن نکند!(2)

و در سخن دیگری فرمود:

«لسان صدق» و نام نیکی که خداوند برای مؤمن در بین مردم قرار می دهد بهتر از مالی است که خداوند به او بدهد، و او از آن بخورد و بقیّه را برای وارث باقی گذارد.(3)

مؤلّف گوید:

نام نیک برای انسان سبب طلب مغفرت مردم می شود و مردم هر گاه اسمی و یا اثری از او ببینند و یا فرزند او را ملاقات کنند گرچه فرزند ناشایسته ای

ص: 150


1- 224.. فی تفسیر علی بن إبراهیم فلما اعتزلهم یعنی إبراهیم(علیه السلام) وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلًّا جَعَلْنا نَبِیًّا وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا یعنی لإبراهیم و اسحق و یعقوب من رحمتنا رسول الله(صلی الله علیه و آله) وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا یعنی أمیر المؤمنین صلوات الله علیه حدثنی بذلک أبی عن الحسن بن علی العسکری(علیه السلام).[تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 338، ح 87]
2- 225.. أَلَا وَ إِنَّ اللِّسَانَ الصَّالِحَ یَجْعَلُهُ اللَّهُ تَعَالَی لِلْمَرْءِ فِی النَّاسِ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ یُورِثُهُ مَنْ لَا یَحْمَدُهُ. [نهج البلاغة، ص 176]
3- 226.. فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن یحیی عن أبی عبد الله(علیه السلام)قال: قال أمیر المؤمنین(علیه السلام): لسان الصدق للمرء یجعله الله فی الناس خیرا من المال یأکله و یورثه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 339، ح 88]

باشد، برای او طلب رحمت می کنند، و او را به خوبی یاد می نمایند، و لکن مالی که انسان فقط بخورد و یا برای وارث باقی بگذارد، و در راه خدا ندهد، پاداشی ندارد و کسی او را به نیکی یاد نمی کند، چنان که خداوند می فرماید: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»(1) و یا می فرماید: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ… »(2) و یا می فرماید: «یَحْسَبُ أَنَ مالَهُ أَخْلَدَهُ»(3) و یا می فرماید: «وَ ما یُغْنِی عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی.»(4)

سوره ی مریم، آیات 51 تا 63

متن:

وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَی إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا 51 وَنَادَیْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِیًّا 52 وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا 53 وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا 54 وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا 55 وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا 56 وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا 57 أُوْلَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا 58 فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا 59 إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئًا 60 جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا 61 لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا 62 تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیًّا 63»

ص: 151


1- 227.. سوره ی نحل، آیه ی 96.
2- 228.. سوره ی کهف، آیه ی 46.
3- 229.. سوره ی همزه، آیه ی 3.
4- 230.. سوره ی لیل، آیه ی 11.
لغات:

«مناجات و نجوی» اختصاص دادن کسی به کلام سرّی است، و اصل مناجات به معنای ارتفاع از زمین است و نجیّ به معنای مناجی است، مانند جلیس و ضجیع که به معنای جالس و ضاجع است، و بعضی گفته اند: «نجّی» مصدر است به معنای ارتفاع، و «قرّبناه» یعنی رفعناه. و احتمال می رود که تقدیر آیه «و قرّبناه مکاناً رفیعاً» باشد. و «رفعناه مکاناً علیّاً» «علیّ» به معنای مکان بلند و مرتبه بلند و صاحب عظمت و اقتدار است و «رفیع» فقط به معنای علوّ مکانی است، از این رو خداوند به رفیع توصیف نمی شود، و «رفیع الدرجات» توصیف درجات به رفعت است، و «بُکّی» بر وزن فُعول جمع باکی است، و احتمال دارد که مصدر باشد به معنای بکاء، و «خَلَف» با فتح لام به معنای جانشین صالح است، و اگر با سکون لام باشد به معنای جانشین طالح و فاسد است، و گاهی هر کدام در معنای دیگری استعمال می شود، و «غَیّ» به معنای شرّ، و یا گم راهی [از مسیر بهشت] است و یا وادیی در دوزخ است، و «بکرةً و عشیّاً» یعنی صباحاً و مساءً.

ترجمه:

و در این کتاب (آسمانی) از موسی یاد کن، که او مخلص بود، و رسول و پیامبری والا مقام! (51) ما او را از طرف راست (کوه) طور فراخواندیم و نجواکنان او را (به خود) نزدیک ساختیم (52) و ما از رحمت خود، برادرش هارون را -- که پیامبر بود -- به او بخشیدیم. (53) و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن، که او در وعده هایش صادق، و رسول و پیامبری (بزرگ) بود! (54) او همواره خانواده اش را به نماز و زکات فرمان می داد و همواره مورد رضایت پروردگارش بود. (55) و در این کتاب، از ادریس (نیز) یاد کن، او بسیار راستگو و پیامبر (بزرگی) بود. (56) و ما او را

ص: 152

به مقام والایی رساندیم. (57) آن ها پیامبرانی بودند که خداوند مشمول نعمت شان قرار داده بود، از فرزندان آدم، و از کسانی که با نوح بر کشتی سوار کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از کسانی که هدایت کردیم و برگزیدیم. آن ها کسانی بودند که وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می شد به خاک می افتادند، در حالی که سجده می کردند و گریان بودند. (58) امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند و بزودی (مجازات) گم راهی خود را خواهند دید! (59) مگر آنان که توبه کنند، و ایمان بیاورند، و کار شایسته انجام دهند چنین کسانی داخل بهشت می شوند، و کمترین ستمی به آنان نخواهد شد. (60) وارد باغهایی جاودانی می شوند که خداوند رحمان بندگانش را به آن وعده داده است هر چند آن را ندیده اند مسلماً وعده خدا تحقق یافتنی است! (61) در آن جا هرگز گفتار لغو و بیهوده ای نمی شنوند و جز سلام در آن جا سخنی نیست و هر صبح و شام، روزی آنان در بهشت مقرّر است. (62) این همان بهشتی است که به بندگان پرهیزگار خود، به ارث می دهیم. (63)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَی إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا * وَنَادَیْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ» (1)

حفص بن غیاث از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

ابلیس ملعون هنگامی که موسی با خدای خود مناجات می کرد نزد او آمد، و ملکی از ملائکه به ابلیس گفت: از موسی در این حال چه می خواهی؟! ابلیس گفت: همان چیزی که از پدر او آدم در بهشت می خواستم. و سخنان خداوند با

ص: 153


1- 231.. سوره ی مریم، آیات 51 و 52.

موسی(علیه السلام) این بود که فرمود: «ای موسی! من نماز را قبول نمی کنم، جز از کسی که

در مقابل عظمت من تواضع کند، و خوف من در قلب او ثابت باشد، و روزِ خود را با ذکر و یاد من سپری کند، و با اصرار به گناه، شب خود را سپری نکند، و حقّ اولیا و دوستان من را شناخته باشد» موسی گفت: «خدایا آیا اولیا و دوستان تو ابراهیم و اسحاق و یعقوب هستند؟» خطاب شد: آری چنین است، و لکن مراد [اصلی] من آن کسی است که آدم و حوّا و بهشت و دوزخ را به خاطر او آفریدم. موسی گفت: پروردگارا آن کیست؟ خطاب شد: «محمّد = احمد که من نام او را از نام خود برگزیدم، چرا که من محمود هستم و او محمّد است» موسی گفت:

«پروردگارا! مرا از امّت او قرار ده» خطاب شد: ای موسی! اگر تو به جایگاه او و جایگاه اهل بیت او معرفت پیدا کنی، در زمره ی امّت او خواهی بود، همانا مَثَل او و خاندانش در بین مخلوق من، مانند بهشت فردوس در میان بهشت های دیگر است که برگ هایش پراکنده نمی شود و طعمش تغییر نمی کند، و هر کس معرفت به آنان و حقّشان پیدا کند، من او را از نادانی نجات می دهم، و در تاریکی ها نوری به او عطا می کنم، و قبل از آن که مرا بخواند، خواسته او را اجابت می کنم.

ای موسی! هنگامی که فقر به سوی تو می آید، بگو: ای نشانه صالحین خوش آمدی! و هنگامی که مال و ثروت به طرف تو می آید بگو: این عقوبت گناهی است که سراغم آمده. ای موسی! دنیا دار مجازات و کیفر است، و من آدم را در این دنیا بعد از ارتکاب خطا، عقوبت نمودم، و دنیا و اهل آن را ملعون قرار دادم، مگر آن که [کسی] دنیا را برای من طلب کند.

ای موسی! بندگان شایسته من به اندازه شناخت و علم شان به دنیا، از آن

ص: 154

کناره گیری می کنند، و دیگر مخلوقات من به اندازه نادانی شان به آن تمایل پیدا می کنند، و در بین بندگان من کسی نیست که دنیا را بزرگ بشمارد، و از آن خیری ببیند، و چشمش به آن روشن شود، و هر کس دنیا را به دیده تحقیر بنگرد از آن بهره مند می گردد.

سپس امام صادق(علیه السلام) در ادامه سخن خود فرمود:

اگر قدرت آن را داشتید که معروف و شناخته نشوید، چنین کنید، چرا که لازم نیست مردم از شما تعریف کنند، و اگر شما نزد خداوند محبوب باشید و مردم شما را دوست نداشته باشند، ملامتی بر شما نیست، چرا که امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمود: «لَا خَیْرَ فِی الدُّنْیَا إِلَّا لِأَحَدِ رَجُلَیْنِ رَجُلٍ أسلف ذنوباً فیتدارکها بالتوبة، و رجلٍ یسارع فی الخیرات» یعنی ماندن در دنیا خیری ندارد، مگر برای دو نفر، 1. کسی که از گناهانی که انجام داده توبه کند [و خود را پاک نماید] 2. کسی که در اعمال خیر سبقت بگیرد و کوشا باشد، امّا این که چگونه توبه ی او پذیرفته می شود؟ به خدا سوگند اگر آنقدر سجده کند که گردنش بشکند، خداوند بدون ولایت ما توبه او را نمی پذیرد.

تا این که فرمود:

بدانید که هر کس به حقّ ما پی ببرد و حقّ ما را بشناسد، و امید ثواب داشته باشد، در شبانه روز به نصف مدّ طعام، و چیزی که عورت او را بپوشاند، و جایی که سر خود را به زمین گذارد، راضی می شود، و در این حال باز خائف و ترسان از عذاب خدا خواهد بود.(1)

ص: 155


1- 232.. علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن القاسم بن محمّد، عن سلیمان بن داود المنقری، عن حفص بن غیاث، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «جاء إبلیس (لعنه الله) إلی موسی(علیه السلام)، و هو یناجی ربه، فقال له ملک من الملائکة: ویلک، ما ترجو منه، و هو علی هذه الحالة، یناجی ربه؟ فقال: أرجو منه ما رجوت من أبیه آدم و هو فی الجنة. B و کان مما ناجی الله موسی(علیه السلام): یا موسی، إنّی لا أقبل الصلاة إلّا ممن تواضع لعظمتی، و ألزم قلبه خوفی، و قطع نهاره بذکری، و لم یبت مصرا علی الخطیئة، و عرف حق أولیائی و أحبائی. فقال موسی(علیه السلام): یا رب، تعنی بأولیائک و أحبائک، إبراهیم و إسحاق و یعقوب؟ قال: هو کذلک، إلّا أنی أردت بذلک من من أجله خلقت آدم و حواء، و من أجله خلقت الجنة و النار. فقال: و من هو یا رب؟ قال: محمّد، أحمد، شققت أسمه من اسمی، لأنی أنا المحمود، و هو محمّد. فقال موسی(علیه السلام): یا رب، اجعلنی من أمته. فقال له: یا موسی، أنت من أمته إذا عرفته، و عرفت منزلته، و منزلة أهل بیته، إن مثله و مثل أهل بیته فیمن خلقت کمثل الفردوس فی الجنان، لا ینتثر ورقها، و لا یتغیر طعمها، فمن عرفهم، و عرف حقهم جعلت له عند الجهل علما، و عند الظلمة نورا، أجیبه قبل أن یدعونی، و أعطیه قبل أن یسألنی. یا موسی، إذا رأیت الفقر مقبلا، فقل: مرحبا بشعار الصالحین، و إذا رأیت الغنی مقبلا، فقل: ذنب تعجلت عقوبته. یا موسی، إن الدنیا دار عقوبة، عاقبت فیها آدم، عند خطیئته، و جعلتها ملعونة بمن فیها، إلّا ما کان فیها لی، یا موسی، إن عبادی الصالحین زهدوا فیها بقدر علمهم بها، و سائرهم من خلقی رغبوا فیها بقدر جهلهم، و ما من خلقی أحد عظمها فقرت عینه فیها، و لم یحقرها أحد إلّا تمتع بها». ثم قال أبو عبد الله(علیه السلام): «إن قدرتم أن لا تعرفوا فافعلوا، و ما علیک إن لم یثن علیک الناس،و ما علیک أن تکون مذموما عند الناس، و کنت عند الله محمودا، إن أمیر المؤمنین(علیه السلام) کان یقول: لا خیر فی الدنیا إلّا لأحد رجلین: رجل یزداد کل یوم إحسانا، و رجل یتدارک منیته بالتوبة، و أنی له بالتوبة؟ و الله لو سجد حتّی ینقطع عنقه، ما قبل الله منه إلّا بولایتنا أهل البیت، ألا و من عرف حقنا و رجا الثواب فینا، رضی بقوته نصف مد کل یوم، و ما یستر عورته و ما أکن رأسه، و هم فی ذلک خائفون وجلون». [تفسیر برهان، ج 3، ص 14، ح 1]

ص: 156

«وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا»(1)

زراره گوید از امام باقر(علیه السلام) سؤال کردم معنای «وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا»، چیست و چه فرقی بین رسول و نبیّ می باشد؟ فرمود:

نبیّ کسی است که وحی را در خواب می بیند و صدای ملک را می شنود و او را نمی بیند، و رسول کسی است که در خواب [یا بیداری] صدا را می شنود و ملک وحی را نیز می بیند….(2)

برید عجلی گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: ای فرزند رسول خدا مقصود از اسماعیل در آیه «وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ…» آیا اسماعیل فرزند ابراهیم(علیه السلام) است؟ که مردم گمان می کنند؟ فرمود: اسماعیل(علیه السلام) قبل از پدر خود ابراهیم از دنیا رفت و در زمان او ابراهیم حجّت خدا و قائم به دین و صاحب شریعت بود، و در آن صورت اسماعیل بر چه امّتی می تواند پیامبر باشد؟ گفتم: فدای شما شوم پس مقصود از اسماعیل در این آیه کیست؟

فرمود:

مقصود اسماعیل بن حزقیل است که خداوند او را به قوم خود مبعوث نمود و مردم او را تکذیب نمودند و به قتل رساندند و پوست صورت او را کندند،

ص: 157


1- 233.. سوره ی مریم، آیه ی 54.
2- 234.. فی أصول الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر عن ثعلبة بن میمون عن زرارة قال: سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا: ما الرسول و ما النّبی؟ قال: النّبی الذی یری فی منامه و یسمع الصوت و لا یعاین الملک، و الرسول الذی یسمع الصوت و یری فی المنام و یعاین الملک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 339، ح 90]

و خداوند بر آنان غضب نمود و ملک عذاب سطاطائیل را نزد او فرستاد و به او گفت: ای اسماعیل من سطاطائیل، ملک عذاب هستم و خداوند مرا نزد تو فرستاده تا اگر بخواهی قوم تو را به انواع عذاب ها کیفر کنم؟ پس اسماعیل گفت: «ای سطاطائیل مرا به تو حاجتی نیست» و خداوند به او وحی نمود: ای اسماعیل حاجت تو چیست؟ اسماعیل گفت: «خدایا تو از مردم برای خود پیمان ربوبیّت گرفتی و برای محمّد(صلی الله علیه و آله) پیمان نبوّت گرفتی و برای وصیّ او پیمان ولایت گرفتی و به خلق خود خبر دادی که امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) با حسین بن علیّ(علیه السلام) بعد از پیامبر خود چه خواهند کرد؟ و به حسین(علیه السلام) وعده دادی تا او را به دنیا بازگردانی تا انتقام خون خود را از قاتلین خویش بگیرد، و حاجت من این است که مرا نیز به دنیا بازگردانی تا انتقام خود را از این مردم بگیرم همان گونه که حسین(علیه السلام) را باز می گردانی». پس خداوند به اسماعیل بن حزقیل وعده رجعت به دنیا را داد و او نیز با امام حسین -- صلوات الله علیه -- به دنیا باز خواهد گشت.(1)

ص: 158


1- 235.. و عنه، قال: حدثنی محمّد بن جعفر الرزاز، عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب، و أحمد بن الحسن بن علی بن فضال، عن أبیه، عن مروان بن مسلم، عن برید بن معاویة العجلی، قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): یا ابن رسول الله، أخبرنی عن إسماعیل الذی ذکره الله فی کتابه، حیث یقول: وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا أ کان إسماعیل بن إبراهیم(علیهما السلام)، فإن الناس یزعمون أنه إسماعیل بن إبراهیم(علیهما السلام)؟ فقال(علیه السلام): «إسماعیل مات قبل إبراهیم، و إن إبراهیم کان حجة لله قائما، صاحب شریعة، فإلی من أرسل إسماعیل إذن». فقلت: جعلت فداک، فمن کان؟ فقال(علیه السلام): «ذاک إسماعیل بن حزقیل النّبی بعثه الله إلی قومه، فکذبوه و قتلوه و سلخوا وجهه، فغضب الله علیهم، فوجه إلیه سطاطائیل ملک العذاب، فقال له: یا إسماعیل: أنا سطاطائیل ملک العذاب، وجهنی إلیک رب العزة لأعذب قومک بأنواع العذاب إن شئت. فقال له إسماعیل: لا حاجة لی فی ذلک یا سطاطائیل فأوحی الله إلیه: فما حاجتک یا إسماعیل؟ فقال إسماعیل: یا رب، إنک أخذت المیثاق لنفسک بالربوبیة، و لمحمّد بالنبوة، و لوصیه بالولایة، و أخبرت خیر خلقک بما تفعل أمته بالحسین بن علی(علیهما السلام) بعد نبیها، و إنک وعدت الحسین(علیه السلام) أن تکره إلی الدنیا، حتّی ینتقم بنفسه ممن فعل ذلک به، فحاجتی إلیک -- یا رب -- أن تکرنی إلی الدنیا، حتّی أنتقم ممن فعل ذلک بی کما تکر الحسین(علیه السلام). فوعد الله إسماعیل بن حزقیل ذلک، فهو یکر مع الحسین بن علی (صلوات الله علیهما)». [تفسیر برهان، ج 3، ص 16، ح 7]B

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«ثَلَاثٌ مَنْ کُنَ فِیهِ. کَانَ مُنَافِقاً -- وَ إِنْ صَامَ وَ صَلّی. وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ -- : مَنْ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ، وَ إِذَا حَدَّثَ کَذِبَ، وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ؛ إِنَّ اللَّهَ -- جل جلاله -- قَالَ فِی کِتَابِهِ:

«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنِینَ» وَ قَالَ: «إِنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ» وَ قال جل جلاله: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا.»»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به این علّت اسماعیل [بن حزقیل] صادق الوعد نامیده شد، که با مردی در مکانی وعده کرد و یک سال در آن مکان به انتظار او ماند و خداوند او را «صادق الوعد» نامید و پس از یک سال آن مرد به وعده گاه آمد و اسماعیل به او گفت: من تا کنون منتظر تو بودم.(2)

ص: 159


1- 236.. کافی، ج 2، ص 290.
2- 237.. ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّمَا سُمِّیَ إِسْمَاعِیلُ صَادِقَ الْوَعْدِ لِأَنَّهُ وَعَدَ رَجُلًا فِی مَکَانٍ فَانْتَظَرَهُ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ سَنَةً فَسَمَّاهُ اللَّهُ جل جلاله صَادِقَ الْوَعْدِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الرَّجُلَ أَتَاهُ بَعْدَ ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ إِسْمَاعِیلُ مَا زِلْتُ مُنْتَظِراً لَکَ. [الکافی، ج 2، ص 105]

«وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا * وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا»(1)

جابر از امام باقر(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل کرده که فرمود:

جبرئیل به من خبر داد که ملکی از ملائکه نزد خداوند منزلت بزرگی داشت و مورد خشم خداوند قرار گرفت و خداوند او را از آسمان به زمین فرستاد، پس آن ملک نزد ادریس آمد و گفت: «تو نزد خداوند منزلت والایی داری، برای من نزد او شفاعت کن» و ادریس سه شب پیاپی نماز خواند و روزهایش را روزه گرفت و در هنگام سحر برای آن ملک دعا کرد و دعای او مستجاب گردید، و آن ملک به ادریس گفت:

حال که دعای تو مستجاب شد و من آزاد شدم، اکنون من می خواهم تو را پاداش بدهم، پس تو چیزی از من طلب کن؟ ادریس گفت: «آیا می توانی ملک الموت را به من نشان بدهی؟ تا با او انس بگیرم، چرا که یاد او همه چیز را برای من ناگوار کرده است» پس آن ملک بال های خود را گشود و ادریس را سوار کرد و به آسمان دنیا بالا برد و به جستجوی ملک الموت بود، و به او گفتند: «باید بالاتر بروی» پس او بالا رفت تا ملک الموت را بین آسمان چهارم و پنجم پیدا کرد و او را صدا زد و گفت:

ای ملک الموت! چرا من تو را اندوهگین و با صورت درهم کشیده می بینم؟ ملک الموت گفت: «به خاطر این که من در زیر سایه عرش دستور گرفتم که روح انسانی را بین آسمان چهارم و پنجم بگیرم» پس ادریس با شنیدن این جملات دگرگون شد و بی هوش گردید، و ملک الموت در همان ساعت او را قبض روح نمود و خداوند درباره ی او فرمود: «وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا.» (2)

ص: 160


1- 238.. سوره ی مریم، آیه ی 57.
2- 239.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) أَنَّ مَلَکاً مِنْ مَلَائِکَةِ اللَّهِ کَانَتْ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ جل جلاله مَنْزِلَةٌ عَظِیمَةٌ فَتُعُتِّبَ عَلَیْهِ فَأُهْبِطَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ فَأَتَی إِدْرِیسَ(علیه السلام) فَقَالَ إِنَّ لَکَ مِنَ اللَّهِ مَنْزِلَةً فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّکَ فَصَلَّی ثَلَاثَ لَیَالٍ لَا یَفْتُرُ وَ صَامَ أَیَّامَهَا لَا یُفْطِرُ ثُمَّ طَلَبَ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فِی السَّحَرِ فِی الْمَلَکِ فَقَالَ الْمَلَکُ إِنَّکَ قَدْ أُعْطِیتَ سُؤْلَکَ وَ قَدْ أُطْلِقَ لِی جَنَاحِی وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ أُکَافِیَکَ فَاطْلُبْ إِلَیَّ حَاجَةً فَقَالَ تُرِینِی مَلَکَ الْمَوْتِ لَعَلِّی آنَسُ بِهِ فَإِنَّهُ لَیْسَ یَهْنِئُنِی مَعَ ذِکْرِهِ شَیْ ءٌ فَبَسَطَ جَنَاحَهُ ثُمَّ قَالَ ارْکَبْ فَصَعِدَ بِهِ یَطْلُبُ مَلَکَ الْمَوْتِ فِی السَّمَاءِ الدُّنْیَا فَقِیلَ لَهُ اصْعَدْ فَاسْتَقْبَلَهُ بَیْنَ السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ وَ الْخَامِسَةِ فَقَالَ الْمَلَکُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ مَا لِی أَرَاکَ قَاطِباً قَالَ الْعَجَبُ إِنِّی تَحْتَ ظِلِّ الْعَرْشِ حَیْثُ أُمِرْتُ أَنْ أَقْبِضَ رُوحَ آدَمِیٍّ بَیْنَ السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ وَ الْخَامِسَةِ فَسَمِعَ إِدْرِیسُ(علیه السلام) فَامْتَعَضَ فَخَرَّ مِنْ جَنَاحِ الْمَلَکِ فَقُبِضَ رُوحُهُ مَکَانَهُ وَ قَالَ اللَّهُ جل جلاله -- وَ رَفَعْنٰاهُ مَکٰاناً عَلِیًّا. [الکافی، ج 3، ص 257، ح 26]B

مؤلّف گوید:

روایت فوق را علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود(1) با سند صحیح و عبارت دیگری از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده است و ما به خاطر اختصار از نقل آن صرف نظر کردیم.

و در تفسیر قمّی نیز از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

من در معراج چون به آسمان چهارم رفتم مردی را دیدم و به جبرئیل گفتم: این مرد کیست؟ او گفت: «این ادریس است که خداوند او را به مقام بلند رسانده است» پس من بر او سلام کردم و او نیز بر من سلام کرد و من برای او استغفار کردم و او نیز برای من استغفار نمود.(2)

ص: 161


1- 240.. تفسیر قمّی، ج 2، ص 25.
2- 241.. ثم صعدنا إلی السماء الرابعة و إذا فیها رجل، قلت من هذا یا جبرئیل قال هذا إدریس رفعه الله مَکاناً عَلِیًّا فسلمت علیه و سلم علی و استغفرت له و استغفر لی. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 9]

«أُوْلَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ… فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ»(1)

امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا» ما هستیم.(2)

داودبن فرقد گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: معنای آیه «إِنَ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً» چیست؟ فرمود:

یعنی واجب و نوشته شده. سپس فرمود: این گونه نیست که اگر نماز خود را مختصری زودتر و یا دیرتر بخوانی زیانی به تو برساند، مادامی که به ضایع کردن نرسد، چرا که خداوند می فرماید: «أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا.»(3)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

مقصود از «أَضَاعُوا الصَّلَاةَ» تأخیر انداختن نماز از اوّل وقت است، نه ترک کردن آن.(4)

ص: 162


1- 242.. سوره ی مریم، آیات 58 و 59.
2- 243.. فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب فی مناقب زین العابدین(علیه السلام) قال(علیه السلام) فی قوله تعالی: وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا: نحن عنینا بها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 351، ح 114]
3- 244.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُهُ تَعَالَی إِنَّ الصَّلٰاةَ کٰانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتٰاباً مَوْقُوتاً قَالَ کِتَاباً ثَابِتاً وَ لَیْسَ إِنْ عَجَّلْتَ قَلِیلًا أَوْ أَخَّرْتَ قَلِیلًا بِالَّذِی یَضُرُّکَ مَا لَمْ تُضَیِّعْ تِلْکَ الْإِضَاعَةَ فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ لِقَوْمٍ أَضٰاعُوا الصَّلٰاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوٰاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا. [کافی، ج 3، ص 270]
4- 245.. قیل أضاعوها بتأخیرها عن مواقیتها من غیر أن ترکوها أصلا عن ابن مسعود و إبراهیم و عمر بن عبد العزیز و الضّحاک و هو المروی عن أبی عبد الله(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 6، ص 802]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ» ساختن بناهای محکم [و مجلّل]، و سوار شدن مرکب های چشمگیر، و پوشیدن لباس های [زیبای] مشهور است.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس از امّت من از چهار خصلت سالم بماند اهل بهشت خواهد بود، 1. دخول در دنیا، 2. پیروی از هوسرانی، 3. شهوت شکم، 4. شهوت زناشویی.(2)

«لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از آیه فوق بهشت دنیا [و برزخ] است و دلیل آن این است که در قیامت «بُکْرَةً وَعَشِیًّا»، وجود ندارد و صبح و شام مربوط به جنّات دنیا می باشد که ارواح مؤمنین به آن ها منتقل می شود و خورشید در آن ها طلوع و غروب می نماید.(4)

ص: 163


1- 246.. رووا عن علیّ -- (علیه السلام) -- : من بنی الشّدید و رکب المنظور و لبس المشهور. [جوامع الجامع، ج 2، ص 401]
2- 247.. فی کتاب الخصال عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من سلم من أمتی من أربع خصال فله الجنة: من الدخول فی الدنیا، و اتباع الهوی، و شهوة البطن، و شهوة الفرج.[تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 351، ح 118]
3- 248.. سوره ی مریم، آیه ی 62.
4- 249.. فی تفسیر علی بن إبراهیم قوله: لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً یعنی فی الجنة إِلَّا سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَ عَشِیًّا قال: ذلک فی جنات الدنیا قبل القیمة، و الدلیل علی ذلک قوله تعالی: «بُکْرَةً وَ عَشِیًّا» فالبکرة و العشی لا یکون فی الاخرة فی جنات الخلد و انما یکون الغدو و العشی فی جنات الدنیا التی تنتقل إلیها أرواح المؤمنین و تطلع فیها الشمس و القمر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 351، ح 119]

شهاب بن عبد ربّه گوید: به امام صادق(علیه السلام) از بیماری [شکم] و تخمه شکایت کردم و آن حضرت فرمود:

اوّل روز و آخر روز غذا بخور و چیزی بین آن مخور که سبب فساد بدن تو خواهد شد، مگر نشنیدی که خداوند می فرماید: «وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا.»(1)

«تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیًّا»(2)

مؤلّف گوید:

آیه فوق بالصراحه تقوا را سبب دخول بهشت معرّفی می کند و آیات فراوان دیگری نیز به این معنا دلالت دارد که به برخی از آن ها اشاره می شود:

«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ *… أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.»(3)

«وَنُودُواْ أَن تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ.»(4)

«إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ….»(5)

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَی رَبِّهِمْ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.» (6)

ص: 164


1- 250.. فی محاسن البرقی عنه عن النضر بن سوید عن علی بن صامت عن ابن أخی شهاب بن عبد ربه قال: شکوت الی أبی عبد الله(علیه السلام) ما ألقی من الأوجاع و التخم، فقال: تغد و تعش و لا تأکل بینهما شیئا فان فیه فساد البدن، أما سمعت قول الله؟عز؟ یقول: «لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَ عَشِیًّا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 351، ح 120]
2- 251.. سوره ی مریم، آیه ی 63.
3- 252.. سوره ی مؤمنون، آیات 11-1.
4- 253.. سوره ی اعراف، آیه ی 43.
5- 254.. سوره ی توبه، آیه ی 111.
6- 255.. سوره ی هود، آیه ی 23.

«مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ أُکُلُهَا دَآئِمٌ وِظِلُّهَا تِلْکَ عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَواْ ….»(1)

«الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ.»(2)

«یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ * وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ.»(3)

«وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا * ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا.»(4)

سوره ی مریم، آیات 64 تا 76

متن:

«وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذَلِکَ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا 64 رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا 65 وَیَقُولُ الْإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیًّا 66 أَوَلَا یَذْکُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئًا 67 فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا 68 ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَی الرَّحْمَنِ عِتِیًّا 69 ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَی بِهَا صِلِیًّا 70 وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا 71 ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا 72 وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَّقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِیًّا 73 وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْیًا 74 قُلْ مَن کَانَ فِی الضَّلَالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا

ص: 165


1- 256.. سوره ی رعد، آیه ی 35.
2- 257.. سوره ی نحل، آیه ی 32.
3- 258.. سوره ی شعراء، آیات 90-88.
4- 259.. سوره ی مریم، آیات 71 و 72.

الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّکَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا 75 وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًی وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَّرَدًّا 76»

¬Kj

لغات:

«الجثیّ» جمع الجاثی به معنای به زانو در آمدن است چنان که گفته می شود: جثی علی رکبتیه و در اوائل این سوره گذشت و «شیعه» به معنای جماعت متعاون به همدیگر است، بر انجام کاری، و «تشایع القوم» إذا تعاونوا و «صلیّا» مصدر صَلی یَصْلی صَلیّاً مانند لقی یلقی لقیّاً است، و صلی یصلی صُلِیّاً مانند مضی یمضی مُضیّاً است و «حتماً مقضیّاً» لفظاً و معنیً مانند قطعاً و جزماً است، و «نَدِیّ و نادی» به معنای مجلس است و «دار الندوة» مجلسی بود که مشرکین و قبائل عرب و ابلیس در آن جمع شدند و متحدّ شدند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را چهل نفر از چهل قبیله در یک شب بکشند، و در مکّه به آن دار قصّی می گفتند و آنان برای تیمّن، در آن جمع می شدند و مشورت می کردند، و ندوت القوم أندوهم یعنی جمعتهم فی مجلسٍ، و «أَثاث» به معنای متاع است مانند فرش و لباس و… و «رِئْیاً» اسم مرئیّ است مانند ذبح که اسم مذبوح است، و «مَرَدّ» به معنای عاقبت و بازگشت است.

ترجمه:

(پس از تأخیر وحی، جبرئیل به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کرد:) ما جز بفرمان پروردگار تو، نازل نمی شویم آنچه پیش روی ما، و پشت سر ما، و آنچه میان این دو می باشد، همه از آنِ اوست و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده (و نیست)! (64) همان پروردگار آسمان ها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد! او را پرستش کن

ص: 166

و در راه عبادتش شکیبا باش! آیا مثل و مانندی برای او می یابی؟! (65) انسان می گوید: «آیا پس از مردن، زنده (از قبر) بیرون خواهم آمد؟!» (66) آیا انسان به خاطر نمی آورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود؟! (67) سوگند به پروردگارت که همه آن ها را همراه با شیاطین در قیامت جمع می کنیم سپس همه را -- در حالی که به زانو درآمده اند -- گرداگرد جهنّم حاضر می سازیم. (68) سپس از هر گروه و جمعیّتی، کسانی را که در برابر خداوند رحمان از همه سرکش تر بوده اند، جدا می کنیم. (69) بعد از آن، ما بخوبی از کسانی که برای سوختن در آتش سزاوارترند، آگاه تریم! (70) و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنّم می شوید این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت! (71) سپس آن ها را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی می بخشیم و ظالمان را -- در حالی که (از ضعف و ذلّت) به زانو درآمده اند -- در آن رها می سازیم. (72) و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده می شود، کافران به مؤمنان می گویند: «کدام یک از دو گروه [ما و شما] جایگاهش بهتر، و جلسات انس و مشورتش زیباتر، و بخشش او بیشتر است؟!» (73) چه بسیار اقوامی را پیش از آنان نابود کردیم که هم مال و ثروت شان از آن ها بهتر بود، و هم ظاهرشان آراسته تر! (74) بگو: «کسی که در گم راهی است، باید خداوند به او مهلت دهد تا زمانی که وعده الهی را با چشم خود ببینند: یا عذاب (این دنیا)، یا (عذاب) قیامت! (آن روز) خواهند دانست چه کسی جایش بدتر، و لشکرش ناتوان تر است!» (75) (امّا) کسانی که در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایت شان می افزاید و آثار شایسته ای که (از انسان) باقی می ماند، ثوابش در پیشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوب تر است! (76)

ص: 167

تفسر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذَلِکَ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا»(1)

ابن عبّاس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جبرئیل فرمود:

چه مانع است که تو بیش از پیش ما را زیارت کنی؟ و این آیه نازل شد: «وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ….»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا»، فرمود:

پروردگار ما منزّه از فراموشی و نسیان است، او هرگز نسیان و غفلتی پیدا نمی کند و حفیظ و علیم است.(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) به دنبال حدیث قبل در تفسیر «هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا» به سؤال کننده فرمود:

تأویل این آیه این است که آیا جز خداوند، احدی از اسماء الله آگاهی دارد؟ سپس به او فرمود: بپرهیز از این که قرآن را به رأی خود تفسیر نمایی، تا این که تفسیر آن را از علما [ی آل محمّد(صلی الله علیه و آله)] بیاموزی، چرا که بسا تنزیلی شباهت به کلام بشر دارد در حالی که کلام خداست، و تأویل آن شباهت به کلام بشر ندارد و همان گونه که هیچ چیزی شبیه به خدا نیست، کارهای خدا [و سخن او] نیز شبیه به کارهای بشر نیست و هیچ سخنی از سخنان او نیز

ص: 168


1- 260.. سوره ی مریم، آیه ی 64.
2- 261.. فی مجمع البیان و قال ابن عبّاس: ان النّبی(صلی الله علیه و آله) قال لجبرئیل: ما منعک ان تزورنا أکثر مما تزورنا؟ فنزل وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ الآیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 352، ح 123]
3- 262.. فی عیون الاخبار عن الرّضا(علیه السلام) حدیث و فیه یقول(علیه السلام): ان الله تعالی لا یسهو و لا ینسی و انما ینسی و یسهو المخلوق و المحدث، الا تسمعه؟عز؟ یقول: وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 352، ح 124]

شبیه به سخنان بشر نیست چرا که کلام خدای تبارک و تعالی صفت اوست و کلام بشر افعال بشر است، بنابراین، کلام خدا شباهتی به کلام بشر ندارد، و اگر تو قرآن را به رأی خود تفسیر کنی گم راه و هلاک خواهی شد.(1)

«أَوَلَا یَذْکُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئًا»(2)

مؤلّف گوید:

مشابه این آیه، آیه اوّل سوره ی انسان است که می فرماید: «هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ* لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» و تفسیر آن خواهد آمد إن شاءالله.

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً» فرمود:

«لا مقدَّراً و لا مکوّناً» یعنی آیا انسان به یاد نمی آورد که ما او را آفریدیم و پیش از آن، نه اندازه گیری شده بود و نه وجود داشت؟!

ص: 169


1- 263.. فی کتاب التوحید عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه لرجل سأله عما اشتبه علیه من آیات الکتاب: و اما قوله: «وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا» فان ربنا تبارک و تعالی علوا کبیرا لیس بالذی ینسی، و لا یغفل بل هو الحفیظ العلیم. و یقول فیه(علیه السلام) للسائل أیضا: و اما قوله: هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا فان تأویله: هل یعلم أحد اسمه الله غیر الله تبارک و تعالی، فإیاک ان تفسر القرآن برأیک حتّی تفقه عن العلماء، فانه رب تنزیل یشبه بکلام البشر و هو کلام الله و تأویله لا یشبه کلام البشر، کما لیس شی ء من خلقه یشبهه کذلک لا یشبه فعله تبارک و تعالی شیئا من أفعال البشر، و لا یشبه شی ء من کلامه بکلام البشر، فکلام الله تبارک و تعالی صفته، و کلام البشر أفعالهم، فلا تشبه کلام الله بکلام البشر فتهلک و تضل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 352، ح 125]
2- 264.. سوره ی مریم، آیه ی 67.

و در سخن دیگری فرمود:

نه نامی از او نوشته شده بود و نه علمی به او تعلّق پیدا کرده بود «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً فِی کِتَابٍ وَ لَا عِلْمٍ.»(1)

مؤلّف گوید:

این گونه آیات که به صورت سؤال تقریری بیان می شود، اشاره دارد که عقل و فطرت انسان اعتراف می کند که او مخلوق و مربوب خداوند است و لکن به خاطر غفلت ها و تمایلات دنیا، خالق خود را نادیده می گیرد و به او توجّه نمی کند!! از این رو خداوند پس از آیه فوق به صورت تهدید و اعلان خطر می فرماید: «فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا * ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَی الرَّحْمَنِ عِتِیًّا * ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَی بِهَا صِلِیًّا.»

«وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا * ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا»(2)

مؤلّف گوید:

روایات مختلف و نظرات گوناگونی درباره ی «ان منکم الّا واردها» وجود

ص: 170


1- 265.. -- فی أصول الکافی أحمد بن مهران عن عبد العظیم بن عبد الله الحسنی عن علی بن أسباط عن خلف بن حماد عن ابن مسکان عن مالک الجهنی قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: أو لم یر الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً قال: فقال: لا مقدرا و لا مکونا. -- فی محاسن البرقی عنه عن أبیه عن اسمعیل بن إبراهیم و محمّد بن أبی عمیر عن عبد الله بن بکیر عن زرارة عن حمران قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قوله: «أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً» قال: لم یکن شیئا فی کتاب و لا علم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 353، ح 126 و 127]
2- 266.. سوره ی مریم، آیه ی 71 و 72.

دارد. برخی از روایات صریح در این است که ورود به معنای دخول است، و برخی ورود را از قبیل «فلّما ورد ماء مدین» و «أدلی واردهم دلوه» و «ورد ماء بنی فلان» دانسته اند، و از برخی از روایات درباره ی صراط ظاهر می شود که ورود به معنای عبور است و عبور برای هر کسی به گونه ای است، و در بعضی از روایات آمده که ورود همان دخول است و لکن آتش برای مؤمن سرد و سلامت می شود همانند ابراهیم(علیه السلام) و برای کافر و مشرک عذاب الیم است.

و البتّه این روایات برای اهل فنّ ظاهر و قابل توجیه است و آنچه مهمّ است اعلان خطری است که خداوند در آیه فوق نموده و راه نجات را تقوا معرّفی کرده است، و از برخی از روایات استفاده می شود که صراط و دوزخ دارای شعور هستند و صراط برای مؤمن باز و گشاده می شود و برای کافر و مشرک و برخی از گنهکاران از مو باریک تر و از شمشیر برّنده تر است و آتش به مؤمن می گوید: زود بگذر که سردی تو نزدیک است شعله من را خاموش کند، و الله العالم.اکنون به روایات این بخش توجّه می کنیم و از خداوند توفیق تقوا و عصمت می طلبیم و می گوییم: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.»

علیّ بن ابراهیم قمّی در تفسیر «وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا»، گوید:

در قیامت دریاها تبدیل به آتش می شود و ظالمین هنگام عبور از صراط در آن آتش ریخته می شوند.

سپس گوید:

در حدیث دیگری وارد شده که آیه فوق با آیه «إِنَ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی -- أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ» نسخ شده است.(1)

ص: 171


1- 267.. فی تفسیر علی بن إبراهیم «أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً» ای لم یکن ذکره، ثم أقسم؟عز؟ بنفسه فقال: «فو ربک یا محمّد لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّیاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا قال: علی رکبهم و قوله؟عز؟: وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا یعنی فی البحار إذا تحولت نیرانا یوم القیمة. B -- و فی حدیث آخر: هی منسوخة بقوله؟عز؟: «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 353، ح 128 و 129]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

مقصود از ورود دخول نیست، چنان که در جمله «وردنا ماء بنی فلان» [و یا جمله «فلمّا ورد ماء مدین»] مقصود دخول نیست.(1)

عبدالله بن مسعود گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

مردم وارد آتش می شوند و سپس به خاطر اعمال شان خارج می گردند: برخی مانند چشم بر هم زدن، و برخی مانند وزش باد، و برخی مانند دویدن اسب، و برخی مانند اسب سوار، و برخی مانند دویدن انسان، و برخی مانند راه رفتن انسان، [و این به خاطر تفاوت اعمال آنان است.](2)

ص: 172


1- 268.. أخبرنا أحمد بن إدریس قال حدثنا محمّد بن أحمد [أحمد بن محمّد] بن عیسی عن علی بن الحکم عن الحسین بن أبی العلا عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها» قال: أ ما تسمع الرجل یقول وردنا ماء بنی فلان فهو الورود و لم یدخله. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 52]
2- 269.. قال السدی: سألت مرة الهمدانی عن هذه الآیة فحدثنی أن عبد الله بن مسعود حدثهم عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال یرد الناس النار ثم یصدرون بأعمالهم فأولهم کلمع البرق ثم کمر الریح ثم کحضر الفرس ثم کالراکب ثم کشد الرجل ثم کمشیه. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 812]

ابوسمیّه گوید:

ما درباره ی معنای ورود اختلاف پیدا کردیم و بعضی گفتند: مؤمن داخل آتش نمی شود، و بعضی گفتند: همه مردم داخل آتش می شوند، و سپس خداوند اهل تقوا را نجات می دهد. پس من جابربن عبدالله را ملاقات نمودم و این مسأله را از او سؤال کردم، و او با انگشت خود اشاره به گوش های خود نمود و گفت: کر شوم اگر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشنیده باشم که فرمود: مقصود از ورود دخول است، و هیچ انسان نیکوکار و فاجری نیست مگر آن که داخل دوزخ می شود، و دوزخ برای مؤمنین سرد و سلامت است، همان گونه که برای ابراهیم سرد و سلامت شد، تا جایی که دوزخ از سردی مؤمن ناله می کند [و می گوید: از من دور شو که شعله مرا خاموش می کنی] سپس فرمود: خداوند اهل تقوا را نجات می دهد و ستمکاران را در آتش رها می نماید.(1)

و روایت شده که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ورود سؤال شد و آن حضرت فرمود:

خداوند متعال آتش را در قیامت مانند روغن جامد قرار می دهد و مردم را گرد آن جمع می کند، و سپس منادی از ناحیه خداوند می فرماید: «اصحاب خود را بگیر و اصحاب من را رها کن» سپس فرمود: سوگند به آن خدایی که

ص: 173


1- 270.. روی أبو صالح غالب بن سلیمان عن کثیر بن زیاد عن أبی سمینة قال: اختلفا فی الورود فقال قوم لا یدخلها مؤمن و قال آخرون یدخلونها جمیعا ثم ینجی الله الذین اتقوا فلقیت جابر بن عبد الله فسألته فأومی بإصبعیه إلی أذنیه و قال صمتا إن لم أکن سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول الورود الدخول لا یبقی بر و لا فاجر إلّا یدخلها فتکون علی المؤمنین بردا و سلاما کما کانت علی إبراهیم حتّی أن للنار أو قال لجهنّم ضجیجا من بردها. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 812]

جان من به دست اوست آتش به اصحاب خود داناتر از مادر به فرزند خویش می باشد!!(1)

مرحوم صدوق در کتاب اعتقادات امامیه گوید:

روایت شده که احدی از اهل توحید هنگامی که داخل آتش می شوند رنجی نمی بینند، و درد و الم آنان هنگامی است که از آتش خارج می شوند، و این رنج و اَلَم به خاطر اعمالی است که انجام داده اند و خداوند هرگز به بندگان خود ظلم نمی کند.(2)

عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

تب پیشگام مرگ می باشد و آن زندان مؤمن روی زمین است، و آن بهره و سهم مؤمن است از آتش دوزخ.(3)

«قُلْ مَن کَانَ فِی الضَّلَالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ …»(4)

ص: 174


1- 271.. روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه سئل عن معنی الآیة فقال إن الله تعالی یجعل النار کالسمن الجامد و یجمع علیها الخلق ثم ینادی المنادی أن خذی أصحابک و ذری أصحابی قال(صلی الله علیه و آله) فو الذی نفسی بیده لهی أعرف بأصحابها من الوالدة بولدها. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 812]
2- 272.. وَ رُوِیَ أَنَّهُ لَا یُصِیبُ أَحَداً مِنْ أَهْلِ التَّوْحِیدِ أَلَمٌ فِی النَّارِ إِذَا دَخَلُوهَا، وَ إِنَّمَا تُصِیبُهُمُ الْآلَامُ عِنْدَ الْخُرُوجِ مِنْهَا، فَتَکُونُ تِلْکَ الْآلَامُ جَزَاءً بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیهِمْ، وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ. [اعتقادات الإمامیة، ص 77]
3- 273.. مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْحُمَّی رَائِدُ الْمَوْتِ وَ هُوَ سِجْنُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ حَظُّ الْمُؤْمِنِ مِنَ النَّارِ. [الکافی، ج 3، ص 111]
4- 274.. سوره ی مریم، آیه ی 75.

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا…» فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قریش را به ولایت ما دعوت نمود و آنان سخن او را انکار نمودند و فرار کردند. و در تفسیر «قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا» فرمود: همه قریش در ضلالت و گم راهی ماندند، و به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و به ولایت ما ایمان نیاوردند و همواره گم راه و گم راه کننده بودند و خداوند آنان را در ضلالت و طغیانشان امداد نمود تا مرگ آنان فرا رسید، و مصداق «شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً» شدند، ابوبصیر گوید: گفتم: مقصود از «حَتَّی اذا رَاوْا ما یُوعَدُونَ» چیست؟ فرمود:

مقصود: خروج قائم؟عج؟ است و آن معنای ساعت می باشد، و در آن روز به حقانیّت وعده ی خدا و آنچه از طرف او به دست حضرت قائم؟عج؟ بر آنان می رسد پی خواهند برد، و آنان در آن روز بدترین وضعیّت و ناتوانی را نزد آن حضرت خواهند داشت.(1)

ص: 175


1- 275.. قال: «کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) دعا قریشا إلی ولایتنا، فنفروا و أنکروا، قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا من قریش لِلَّذِینَ آمَنُوا، الذین أقروا لأمیر المؤمنین(علیه السلام) و لنا أهل البیت أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا، تعییرا منهم، فقال الله ردا علیهم: وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ من الأمم السالفة هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْیاً». قلت: قوله: قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا؟ قال: «کلهم کانوا فی الضلالة لا یؤمنون بولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام)، و لا بولایتنا، فکانوا ضالین مضلین، فیمد لهم فی ضلالتهم و طغیانهم حتّی یموتوا، فیصیرهم شرا مکانا و أضعف جندا». قلت: قوله: حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً؟ قال: «أما قوله حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ فهو خروج القائم؟عج؟، و الساعة، فسیعلمون ذلک الیوم، و ما نزل بهم من الله علی یدی ولیه، فذلک قوله: مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً یعنی عند القائم؟عج؟ وَ أَضْعَفُ جُنْداً». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 727]

«وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًی وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَّرَدًّا»(1)

امام صادق(علیه السلام) در ادامه حدیث فوق در تفسیر «وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًی…» می فرماید:

در آن روز خداوند مؤمنان هدایت یافته را به خاطر اطاعت از حضرت مهدی(علیه السلام) بر ایمانشان می افزاید چرا که آنان امامت او را می پذیرند و انکار نمی کنند.(2)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ…» گفتن مؤمن: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ اللَّهُ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» است.(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هنگامی که مرا به معراج بردند و داخل بهشت شدم، زمین سفیدی را دیدم که ملائکه بر روی آن با خشتی از طلا و خشتی از نقره ساختمان می کردند و بسا دست از کار بر می داشتند، پس من به آنان گفتم: برای چه مقداری مشغول ساختن می شوید و مقداری دست باز می دارید؟ گفتند: «ما منتظر آمدن نفقه و مصالح ساختمان می مانیم» گفتم: نفقه و مصالح شما چیست؟ گفتند: ما منتظریم که مؤمن در دنیا بگوید: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ

ص: 176


1- 276.. سوره ی مریم، آیه ی 76.
2- 277.. قلت: قوله: وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدیً؟ قال: «یزیدهم ذلک الیوم هدی علی هدی، باتباعهم القائم؟عج؟ حیث لا یجحدونه، و لا ینکرونه». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 727]
3- 278.. و قوله: وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ مَرَدًّا قال:الباقیات الصالحات هو قول المؤمن: سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلّا الله و الله أکبر. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 53]

وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» و چون شروع می کند ما نیز شروع می کنیم و چون رها می کند ما نیز رها می کنیم.(1)

مؤلّف گوید:

در سوره ی کهف در تفسیر «وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ»(2) روایات مفصّلی در این معنا گذشت.

سوره ی مریم، آیات 77 تا 98

متن:

أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالًا وَوَلَدًا 77 أَاطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا 78 کَلَّا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا 79 وَنَرِثُهُ مَا یَقُولُ وَیَأْتِینَا فَرْدًا 80 وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا 81 کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا 82 أَلَمْ تر أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا 83 فَلَا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا 84 یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمَنِ وَفْدًا 85 وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَی جَهَنَّمَ وِرْدًا 86 لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا 87 وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا 88 لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا 89 تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا 90

ص: 177


1- 279.. و حدثنی أبی عن محمّد بن أبی عمیر عن جمیل عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لما أسری بی إلی السماء دخلت الجنة فرأیتها قیعان یقق و رأیت فیها ملائکة یبنون لبنة من ذهب و لبنة من فضة و ربما أمسکوا فقلت لهم ما لکم ربما بنیتم و ربما أمسکتم فقالوا: حتّی تجیئنا النفقة قلت لهم و ما نفقتکم فقالوا قول المؤمن فی الدنیا: (سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلّا الله و الله أکبر) فإذا قال بنینا و إذا أمسک أمسکنا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 53]
2- 280.. سوره ی کهف، آیه ی 46.

أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا 91 وَمَا یَنبَغِی لِلرَّحْمَنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا 92 إِن کُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْدًا 93 لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا 94 وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدًا 95 إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا 96 فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا 97 وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا 98»

¬Kj

لغات:

«الأَزّ» «أَزَّه یَأَزّه أَزّاً و أزیزاً» به معنای وادار کردن بر کاری می باشد، و أزّتِ القدر إذ غَلَت، و در حدیث آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) «کان یصلّی و أزیز جوفه کأزیز الرجل من البکاء» و «وَفْد» و وُفُود جمع وافد است، و «وفد یَفدِ وَفداً و أوفد علی الشیء» یعنی أشرف علیه، و «سَوق» وادار کردن به سیر است، و ساق قدم نیز باعتبار استمرار سیر است، و سُوق را نیز به این جهت سوق گویند که به وسیله آن مردم به دنبال بیع و شرا می روند، و «وِرْد» جماعتی را گویند که وارد بر آب می شوند، و «أَدّ» امر بزرگی را گویند، و «لَدّ» شدّت خصومت را گویند، و «أَلَدَ» و ألدّ الخصام یعنی أشدّ الخصام خصومةً، و جمع أَلَدَّ، لُدّ است، و «رِکْز» صوت خفیف را گویند.

ترجمه:

آیا دیدی کسی را که به آیات ما کافر شد، و گفت: «اموال و فرزندان فراوانی به من داده خواهد شد»؟! (77) آیا او از غیب آگاه گشته، یا نزد خدا عهد و پیمانی گرفته است؟! (78) هرگز چنین نیست! ما بزودی آنچه را می گوید می نویسیم و عذاب را بر او مستمرّ خواهیم داشت! (79) آنچه را او می گوید (از اموال و فرزندان)، از او به

ص: 178

ارث می بریم، و به صورت تنها نزد ما خواهد آمد! (80) و آنان غیر از خدا، معبودانی را برای خود برگزیدند تا مایه عزّت شان باشد! (چه پندار خامی!) (81) هرگز چنین نیست! به زودی (معبودها) منکر عبادت آنان خواهند شد (بلکه) بر ضدّشان قیام می کنند! (82) آیا ندیدی که ما شیاطین را بسوی کافران فرستادیم تا آنان را شدیداً تحریک کنند؟! (83) پس درباره آنان شتاب مکن ما آن ها (و اعمالشان) را به دقت شماره میکنیم! (84) در آن روز که پرهیزگاران را دسته جمعی بسوی خداوند رحمان (و پاداشهای او) محشور می کنیم… (85) و مجرمان را (همچون شتران تشنه کامی که به سوی آبگاه می روند) به جهنّم می رانیم… (86) آنان هرگز مالک شفاعت نیستند مگر کسی که نزد خداوند رحمان، عهد و پیمانی دارد. (87) و گفتند: «خداوند رحمان فرزندی برای خود برگزیده است». (88) راستی مطلب زشت و زننده ای گفتید! (89) نزدیک است به خاطر این سخن آسمان ها از هم متلاشی گردد، و زمین شکافته شود، و کوه ها بشدّت فرو ریزد… (90) از این رو که برای خداوند رحمان فرزندی قائل شدند! (91) در حالی که هرگز برای خداوند رحمان سزاوار نیست که فرزندی برگزیند! (92) تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، بنده اویند! (93) خداوند همه آن ها را احصا کرده، و به دقّت شمرده است! (94) و همگی روز رستاخیز، تک و تنها نزد او حاضر می شوند! (95) مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دل ها قرار می دهد! (96) و ما فقط آن [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزگاران را بوسیله آن بشارت دهی، و دشمنان سرسخت را با آنان انذار کنی. (97) چه بسیار اقوام (بی ایمان و گنهکاری) را که پیش از آنان هلاک کردیم آیا احدی از آن ها را احساس می کنی؟! یا کمترین صدایی از آنان می شنوی؟! (98)

ص: 179

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالًا وَوَلَدًا * أَاطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا…» (1)

امام باقر(علیه السلام) در شأن نزول آیات فوق می فرماید:

عاص بن وائل قرشی سهمی که یکی از مستهزئین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود به خَبَاب بن اَرَت بدهکار بود و چون خَباب مال خود را از او طلب کرد، عاص بن وائل گفت: «مگر شما نمی گوئید در بهشت طلا و نقره و حریر وجود دارد؟ خَباب گفت: آری. عاص گفت: پس وعده گاه ما در بهشت باشد، و به خدا سوگند در بهشت بیش از تو به من چیزهایی [از مال و طلا و نقره] داده می شود که به تو داده نخواهد شد» و خداوند در پاسخ او فرمود: «أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً کَلَّا سَنَکْتُبُ ما یَقُولُ وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا وَ نَرِثُهُ ما یَقُولُ وَ یَأْتِینا فَرْداً….»(2)

ص: 180


1- 281.. سوره ی مریم، آیات 77 و 78.
2- 282.. فی تفسیر علی بن إبراهیم و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله؟عز؟: أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیاتِنا وَ قالَ لَأُوتَیَنَّ مالًا وَ وَلَداً ان العاص بن وائل بن هشام القرشی ثم السهمی و هو أحد المستهزئین و کان لخباب بن الأرت علی العاص بن وائل حق، فأتاه یتقاضاه، فقال له العاص: ألستم تزعمون ان فی الجنة الذهب و الفضة و الحریر؟ قال: بلی، قال: فموعد ما بینی و بینک الجنة فو الله لأوتین فیها خیرا مما أوتیت فی الدنیا، یقول الله؟عز؟: أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً کَلَّا سَنَکْتُبُ ما یَقُولُ وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا وَ نَرِثُهُ ما یَقُولُ وَ یَأْتِینا فَرْداً وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا و الضد القرین الذی یقرن به. [تفسیر نورالثّقلین، ج3، ص 356، ح 145]

«وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا * کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

معنای «وَیَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا»، این است که در قیامت بت ها از آنان بیزاری می جویند.

سپس فرمود:

مقصود از عبادت در این آیه سجود و رکوع نیست، بلکه مقصود اطاعت از مخلوق است، و هر کس به خاطر اطاعت از مخلوق از خالق خود نافرمانی کند، عبادت مخلوق را کرده است. (2)

ودر تفسیر «أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا» فرمود:

هنگامی که آنان در دنیا طغیان کردند و در فتنه دنیا از مخلوق اطاعت نمودند خداوند در دنیا آنان را به حال خود واگذارد، و شیاطین جنّ و انس را بر آنان گماشت تا آنان را بر اطاعت و عبادت مخلوق ترغیب نمایند، و سپس به پیامبر خود فرمود: «فَلَا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا» یعنی ای

ص: 181


1- 283.. سوره ی مریم، آیه ی 82.
2- 284.. حدثنا جعفر بن احمد قال: حدثنا عبید الله بن موسی قال: حدثنا الحسین ابن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن ابی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا» یوم القیامة ای یکون هؤلاء الذین اتخذوهم آلهة من دون الله ضدا یوم القیمة و یتبرءون منهم و من عبادتهم الی یوم القیمة، ثم قال: لیس العبادة هی السجود و لا الرکوع و انما هی طاعة الرجال، من أطاع مخلوقا فی معصیة الخالق فقد عبده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 356، ح 145]

رسول من! تو بر آنان شتاب و هراس مکن، ما مسیر کفر و طغیان و فتنه را برای آنان فراهم نموده ایم.(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیات فوق درباره ی مانع زکات و مانع معروف و عمل خیر نازل شده است، و خداوند سلطان ظالم و یا شیاطین را بر آنان می گمارد تا به جای پرداخت نکردن زکات، مال خود را در غیر طاعت خدا صرف کنند و گرفتار عذاب خدا شوند.(2)

و در کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از «إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا» عدد ایّام نیست بلکه مقصود عدد انفاس است.(3)

ص: 182


1- 285.. حدثنا جعفر بن احمد قال: حدثنا عبید الله بن موسی قال: حدثنا الحسین ابن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن ابی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا» یوم القیامة ای یکون هؤلاء الذین اتخذوهم آلهة من دون الله ضدا یوم القیمة و یتبرءون منهم و من عبادتهم الی یوم القیمة، ثم قال: لیس العبادة هی السجود و لا الرکوع و انما هی طاعة الرجال، من أطاع مخلوقا فی معصیة الخالق فقد عبده، و قوله؟عز؟: أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا قال: لما طغوا فیها و فی فتنتها و فی طاعتهم و مد لهم فی طغیانهم و ضلالتهم أرسل علیهم شیاطین الانس و الجن «تَؤُزُّهُمْ أَزًّا» ای تنخسهم نخسا، و تحضهم علی طاعتهم و عبادتهم، فقال الله؟عز؟: فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ای فی طغیانهم و فتنتهم و کفرهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 357، ح 146]
2- 286.. و فی تفسیره متصل بقوله «و إذا أمسک أمسکنا» عند قوله: «و الباقیات الصالحات» و قوله: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا» قال: نزلت فی مانعی الزکاة و المعروف، یبعث الله علیهم سلطانا أو شیطانا فینفق ما یجب علیه من الزکاة فی غیر طاعة الله و یعذبه علی ذلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 357، ح 147]
3- 287.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْمِیثَمِیِّ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی مَوْلَی آلِ سَامٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله إِنَّمٰا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا قَالَ مَا هُوَ عِنْدَکَ قُلْتُ عَدَدُ الْأَیَّامِ قَالَ إِنَّ الْآبَاءَ وَ الْأُمَّهَاتِ یُحْصُونَ ذَلِکَ لَا وَ لَکِنَّهُ عَدَدُ الْأَنْفَاسِ. [الکافی، ج 3، ص 259]B

و از امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغة نقل شده که فرمود:

«نَفَسُ المَرْء خُطَاهُ إلی أجَلِه» یعنی نفس کشیدن انسان گام های اوست به طرف مرگ.(1)

و فرمود:

هر چیز معدودی رو به نقص و کم شدن است و هر چیزی که انتظار آن کشیده می شود خواهد آمد.

«یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمَنِ وَفْدًا * وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَی جَهَنَّمَ وِرْدًا»(2)

مرحوم صدوق با سند خود از محمّد بن عبدالله حکمی -- حاکم نوقان -- نقل نموده که گوید:

دو نفر از ری [یعنی تهران] بر من وارد شدند و نامه ای از سلطان ری برای نضربن احمد امیر بخارا آورده بودند، و یکی از آنان اهل ری و شیعه بود و دیگری اهل قم و ناصبی بود و چون به نیشابور رسیدند، آن مردی که اهل ری بود به مرد قمّی گفت: آیا بهتر نیست ما اوّل به زیارت حضرت رضا(علیه السلام) برویم و سپس به بخارا برویم؟ پس مرد قمّی ناصبی گفت: «سلطان، ما را به بخارا فرستاده و ما نباید به راه دیگری برویم تا از رسالت خود فارغ شویم» پس به بخارا رفتند و چون در بازگشت، به طوس رسیدند مرد شیعی به مرد قمّی ناصبی گفت: آیا به زیارت حضرت رضا(علیه السلام) نرویم؟ ناصبی گفت: من هنگامی که از قم خارج شدم مرجئی و خارجی بودم و نمی خواهم هنگام بازگشت به قم، رافضی باشم»

ص: 183


1- 288.. وَ قَالَ(علیه السلام) کُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ وَ کُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ. [نهج البلاغة، ج 4، ص 16]
2- 289.. سوره ی مریم، آیات 85 و 86.

پس مرد رازی وسائل خود را نزد ناصبی گذارد و سوار بر الاغی شد و به زیارت امام رضا(علیه السلام) رفت و به خدّام آن حضرت گفت: «امشب اجازه بدهید من در حرم بمانم و کلید حرم را به من بسپارید» تا این که گوید: داخل حرم شدم و درها را بستم و مشغول زیارت شدم و سپس در بالای سر مبارک آن حضرت هر چه توانستم نماز خواندم و شروع کردم از اوّل قرآن بخوانم و هر چه می خواندم صدای قرائت دیگری را نیز می شنیدم، پس قرائت خود را متوقّف کردم و اطراف حرم را جستجو نمودم و کسی را نیافتم، پس به جای خود بازگشتم و قرآن را از اوّل شروع نمودم و باز شنیدم که کسی همواره مانند من قرآن را تلاوت می کند، تا رسیدم به آخر سوره مریم و چون گفتم:

«یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمَنِ وَفْدًا» از قبر مطّهر این چنین شنیدم: «یَوْمَ یُحشَرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمَنِ وَفْدًا * وَیُساقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَی جَهَنَّمَ وِرْدًا»، و بقیّه قرآن را ختم نمودم و صاحب صوت نیز ختم نمود و چون صبح شد به نوقان بازگشتم و از هر کدام از قرّاء سؤال کردم گفتند: «این قرائت از جهت لفظ و معنا مستقیم است و لکن کسی این گونه این آیه را تا کنون قرائت نکرده است» تا این که به نیشابور بازگشتم و از هر کس سؤال کردم کسی از این قرائت اطلاعی نداشت تا به ری بازگشتم و چون از برخی از قرّاء سؤال کردم گفتند: تو این قرائت را از کجا آورده ای؟ گفتم: «حادثه ای برای من رخ داد و به این قرائت پی بردم» پس آن قاری گفت: این قرائت رسول خداست به روایت اهل البیت(علیهم السلام) سپس از من پرسید برای چه تو درباره ی این آیه سؤال کردی؟ پس من قصّه خود را برای او گفتم و این قرائت صحیح به نظر من آمد.(1)

ص: 184


1- 290.. فی عیون الاخبار حدثنا أبو علی محمّد بن أحمد بن یحیی المعاذی قال: B حدثنا أبو عمر محمّد بن عبد الله الحکمی الحاکم بنوقان، قال: خرج علینا رجلان من الری برسالة بعض السلاطین بها الی الأمر نصر بن أحمد ببخارا و کان أحدهما من أهل الری و الاخر من أهل قم، و کان القمّی علی المذهب الذی کان قدیما بقم فی النصب و کان الرازی متشیعا، فلما بلغا نیسابور قال الرازی للقمی: ألا نبدأ بزیارة الرّضا(علیه السلام) ثم نتوجه الی بخارا؟ فقال القمّی: قد بعثنا سلطاننا برسالة الی الحضرة ببخارا فلا یجوز لنا أن نشتغل بغیرها حتّی نفرغ منها، فقصدا بخارا و أدیا و رجعا حتّی حاذیا طوی، فقال الرازی للقمی: الا نزور الرّضا(علیه السلام)؟ فقال: خرجت من قم مرجئا و لا أرجع إلیها رافضیا،قال: فسلم الرازی أمتعته و دوابه الیه و رکب حمارا و قصد مشهد الرّضا(علیه السلام) و قال لخدام المشهد: خلوا الی المشهد هذه اللیلة، و ادفعوا الی مفتاحه ففعلوا ذلک، قال:فدخلت المشهد و غلقت الباب و زرت الرّضا(علیه السلام) ثم قمت عند رأسه و صلیت ما شاء الله تعالی، و ابتدأت فی قراءة القرآن من أوله قال: فکنت أسمع صوتا بالقرآن کما أقرأ، فقطعت صلوتی و درت المشهد کله و طلبت نواحیه فلم أر أحدا، فعدت الی مکانی و أخذت فی القرائة من أول القرآن فکنت أسمع مثل ما اقرأ حتّی بلغت آخر مریم فقرأت: یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً» فسمعت الصوت من القبر: «یوم یحشر المتقون الی الرحمن وفدا و یساق المجرمون الی جهنّم وردا» حتّی ختمت القرآن و ختم، فلما أصبحت رجعت الی نوقان فسألت من بها من المقرئین عن هذه القرائة، فقالوا هذا فی اللفظ و المعنی مستقیم لکنا لا نعرف فی قراءة أحد قال فرجعت الی نیسابور فسئلت من المقرئین عن هذه القرائة فلم یعرفها أحد منهم حتّی رجعت الی الری فسئلت بعض المقرئین عن هذه القرائة فقلت: من قرء «یوم یحشر المتقون الی الرحمن وفدا و یساق المجرمون الی جهنّم وردا»؟ فقالوا لی: این جئت بهذا؟ فقلت: وقع لی احتیاج الی معرفتها فی أمر حدث، فقال: هذه قراءة رسول الله(صلی الله علیه و آله) من روایة أهل البیت(علیهم السلام) ثم استحکانی السبب الذی من أجله سألت عن هذه القرائة فقصیت علیه القصة و صحت لی القرائة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 358، ح 151]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

من نخستین کسی هستم که در قیامت بر خدای عزیز جبّار وارد می شوم و

ص: 185

سپس کتاب او و اهل بیت من و پس از آن امّت من وارد می شوند و سپس من از امّت خود، درباره ی کتاب خدا و اهل بیت خویش سؤال خواهم نمود.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

علیّ(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی «یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمَنِ وَفْدًا» سؤال نمود، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علی! وَفد اشخاص سوار بر مرکب را گویند، و آنان مردانی هستند که تقوای خدا را رعایت نموده اند، از این رو خداوند آنان را دوست داشته و مخصوص به کرامت خود قرار داده و از اعمال آنان راضی شده و آنان را متقیّن نامیده است.

سپس فرمود:

یا علی! سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، آنان از قبور خود در قیامت خارج می شوند، در حالی که صورت های آنان مانند برف، و لباس های آنان مانند شیر، سفید است و کفش های آنان از طلا، و شراک کفش های شان از لؤلؤ است و می درخشد.(2)

ص: 186


1- 291.. فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن محمّد ابن سنان عن أبی الجارود قال: قال أبو جعفر(علیه السلام): قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): أنا أول وافد علی العزیز الجبار یوم القیامة و کتابه و أهل بیتی ثم أمتی ثم أسألهم ما فعلتم بکتاب الله و أهل بیتی؟ [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 359، ح 152]
2- 292.. فإنه حدثنی أبی عن محمّد بن أبی عمیر عن عبد الله بن شریک العامری عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال سأل علی(علیه السلام) رسول الله(صلی الله علیه و آله) عن تفسیر قوله یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً قال: یا علی أن الوفد لا یکون إلّا رکبانا أولئک رجال اتقوا الله فأحبهم الله و اختصهم و رضی أعمالهم فسماهم الله المتقین ثم قال: یا علی أما و الذی فلق الحبة و برأ النسمة إنهم لیخرجون من قبورهم و بیاض وجوههم کبیاض الثلج علیهم ثیاب بیاضها کبیاض اللبن علیهم نعال الذهب شراکها من لؤلؤ یتلألأ. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 53]

مؤلّف گوید:

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی پس از نقل روایت فوق روایت مفصّلی را نقل نموده است(1) که در پاورقی مشاهده می شود.

«لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا»(2)

ص: 187


1- 293.. و فی حدیث آخر قال إن الملائکة لتستقبلهم بنوق من نوق الجنة علیها رحائل الذهب مکللة بالدر و الیاقوت و جلالها الإستبرق و السندس و خطامها جدل الأرجوان و أزمتها من زبرجد فتطیر بهم إلی المحشر، مع کل رجل منهم ألف ملک من قدامه و عن یمینه و عن شماله یزفونهم زفا حتّی ینتهوا بهم إلی باب الجنة الأعظم و علی باب الجنة شجرة، الورقة منها یستظل تحتها مائة ألف من الناس و عن یمین الشجرة عین مطهرة مزکیة فیسقون منها شربه فیطهر الله قلوبهم من الحسد و یسقط عن أبشارهم الشعر و ذلک قوله: وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً من تلک العین المطهرة ثم یرجعون إلی عین أخری عن یسار الشجرة فیغتسلون منها و هی عین الحیاة فلا یموتون أبدا ثم یوقف بهم قدام العرش و قد سلموا من الآفات و الأسقام و الحر و البرد أبدا، قال: فیقول الجبار للملائکة الذین معهم احشروا أولیائی إلی الجنة و لا تقفوهم مع الخلائق فقد سبق رضائی عنهم و وجبت رحمتی لهم فکیف أرید أن أوقفهم مع أصحاب الحسنات و السیئات فتسوقهم الملائکة إلی الجنة فإذا انتهوا إلی باب الجنة الأعظم ضربوا الملائکة الحلقة ضربة فتصر صریرا فیبلغ صوت صریرها کل حوراء خلقها الله و أعدها لأولیائه فیتباشرن إذا سمعن صریر الحلقة و یقول بعضهن لبعض قد جاءنا أولیاء الله فیفتح لهم الباب فیدخلون الجنة فیشرف علیهم أزواجهم من الحور العین و الآدمیین فیقلن مرحبا بکم فما کان أشد شوقنا إلیکم، و یقول لهن أولیاء الله مثل ذلک، فقال علی ع: من هؤلاء یا رسول الله فقال ص: یا علی هؤلاء شیعتک و شیعتنا المخلصون [لولایتک] و أنت إمامهم و هو قول الله: یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلی جَهَنَّمَ وِرْداً. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 53]
2- 294.. سوره ی مریم، ص 87.

مؤلّف گوید:

برای «مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا»، سه معنا در روایات ذکر شده است، 1. ولایت امیرالمؤمنین و امامان بعد از آن حضرت، 2. وصیّت هنگام مرگ، 3. دعائی که هر صبح و شام باید خوانده شود.

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

«کسانی که ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمّه بعد از آن حضرت را [که عهد الهی است] نپذیرفته باشند، حق شفاعت ندارند و کسی نمی تواند برای آنان شفاعت کند، و شفاعت کنندگان تنها برای کسی شفاعت می کنند که «اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا»، و مقصود از عهد، ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامان بعد از او است.(1)

امام صادق(علیه السلام) از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

کسی که وصیّت او هنگام مرگ نیکو نباشد در مروّت و جوانمردی او نقصی خواهد بود، راوی گوید: گفتم: یا رسول الله! چگونه باید هنگام مرگ وصیّت کند؟ فرمود: چون مرگ او فرا می رسد و مردم گرد او جمع می شوند بگوید:

«اَللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ -- عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِیمَ -- إِنِّی أَعْهَدُ إِلَیْکَ فِی دَارِ الدُّنْیَا أَنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا أَنْتَ -- وَحْدَکَ لَاشَرِیکَ لَکَ -- وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ -- وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ أَنَّ النَّارَ حَقٌّ -- وَ أَنَّ الْبَعْثَ

ص: 188


1- 295.. فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنا جعفر بن أحمد عن عبد الله بن موسی عن الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله؟عز؟: لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرحمان عهدا قال: لا یشفع و لا یشفع لهم و لا یشفعون «إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» الا من أذن له بولایة أمیر المؤمنین و الائمة من بعده صلوات الله علیه و علیهم فهو العهد عند الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 361، ح 156]

حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ -- وَ الْقَدَرَ وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ -- وَ أَنَّ الدِّینَ کَمَا وَصَفْتَ -- وَ أَنَّ الْإِسْلَامَ کَمَاشَرَعْتَ -- وَ أَنَّ الْقَوْلَ کَمَا حَدَّثْتَ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ کَمَا أَنْزَلْتَ -- وَ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبِینُ -- جَزَی اللَّهُ مُحَمَّداً خَیْرَ الْجَزَاءِ وَ حیّ [حَیَّا] اللَّهُ مُحَمَّداً وَ آلَهُ بِالسَّلَامِ -- اَللَّهُمَّ یَا عُدَّتِی عِنْدَ کُرْبَتِی -- وَ یَا صَاحِبِی عِنْدَ شِدَّتِی وَ یَا وَلِیِّی فِی نِعْمَتِی یَا إِلَهِی وَ إِلَهَ آبَائِی -- لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ -- فَإِنَّکَ إِنْ تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی -- کُنْتُ أَقْرَبَ مِنَ الشَّرِّ وَ أَبْعَدَ مِنَ الْخَیْرِ -- وَ أَسْرَی فِی الْفِتَنِ وَحْدِی -- فَآنِسْ فِی الْقَبْرِ وَحْشَتِی -- وَ اجْعَلْ لِی عَهْداً یَوْمَ أَلْقَاکَ مَنْشُوراً».

و سپس نیازهای خود را می گوید، و دلیل این وصیّت در سوره ی مریم(علیه السلام) است که خداوند می فرماید: «لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا»، و این وصیّت و عهد میّت است و بر هر مسلمانی واجب است که این وصیّت را حفظ نماید و یاد بگیرد، وامیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را به من تعلیم نمود و فرمود: جبرئیل آن را به من یاد داد.(1)

ص: 189


1- 296.. حدثنی أبی عن الحسن بن محبوب عن سلیمان بن جعفر عن أبی عبد الله(علیه السلام) عن آبائه(علیهم السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من لم یحسن وصیته عند موته کان نقصا فی مروته، قلت: یا رسول الله و کیف یوصی عند الموت؟ قال: إذا حضرته الوفاة و اجتمع الناس الیه قال: اَللَّهُمَّ فاطر السموات و الأرض عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم، انی أعهد إلیک فی دار الدنیا انی أشهد أن لا اله الا أنت و حدک لا شریک لک، و ان محمّدا عبدک و رسولک، و ان الجنة حق و ان النار حق و ان البعث حق و الحساب حق و القدر و المیزان حق، و ان الدین کما وصفت و ان السّلام کما شرعت، و ان القول کما حدثت و ان القرآن کما أنزلت، و انک أنت الله الحق المبین، جزی الله محمّدا خیر الجزاء و حیا الله محمّدا و آل محمّد بالسّلام، اَللَّهُمَّ یا عدتی عند کربتی و یا صاحبی عند شدتی و یا ولیی فی نعمتی: الهی و آله آبائی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین، فانک ان تکلنی الی نفسی أقرب من الشر و أبعد من الخیر، فآنس فی القبر وحشتی، و اجعل لی عهدا یوم ألقاک منشورا، ثم یوصی بحاجته و تصدیق هذه الوصیة فی سورة مریم علیها السّلام فی قوله؟عز؟: B «لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» فهذا عهد المیت و الوصیة حق علی کل مسلم أن یحفظ هذه الوصیة و یتعلمها، و قال علی(علیه السلام): علمنیها رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و قال: علمنیها جبرئیل(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 361، ح 157]

مرحوم طبرسی در تفسیر جوامع الجامع از ابن مسعود نقل نموده که گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روزی به اصحاب خود فرمود: آیا یکی از شما عاجز است که هر صبح و شامی با خدای خود عهد و پیمانی قرار بدهد؟! اصحاب گفتند: عهد و پیمان با خداچگونه است؟ فرمود: هر صبح و شام بگوید: «اَللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ -- عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِیمَ -- إِنِّی أَعْهَدُ إِلَیْکَ فِی دَارِ الدُّنْیَا أَنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا أَنْتَ -- وَحْدَکَ لَاشَرِیکَ لَکَ -- وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ -- إن تکلنی إلی نفسی تقرّبنی من الشرّ و تباعدنی من الخیر، و إنّی لا أثق إلّا برحمتک فاجعل لی عندک عهدا توفینیه یوم القیمة، إنّک لا تخلف المیعاد ». و چون این عهدنامه را هر صبح و شام بخواند مُهری بر آن زده می شود و در زیر عرش قرار می گیرد و روز قیامت منادی صدا می زند: کجایند کسانی که نزد خداوند عهدی سپرده اند؟ و داخل بهشت می شوند.(1)

ص: 190


1- 297.. فی جوامع الجامع و عن ابن مسعود أن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال لأصحابه ذات یوم أ یعجز أحد کم ان یتخذ عند کل صباح و مساء عند الله عهدا؟ قالوا: و کیف ذاک؟ قال: یقول: اَللَّهُمَّ فاطر السموات و الأرض عالم الغیب و الشهادة انی أعهد إلیک بأنی اشهد أن لا اله الا أنت وحدک لا شریک لک، و أن محمّدا عبدک و رسولک، و انک ان تکلنی الی نفسی تقربنی من الشر و تباعدنی من الخیر، و انی لا أثق الا برحمتک فاجعل لی عندک عهدا توفینیه یوم القیمة، انک لا تخلف المیعاد، فاذا قال ذلک طبع علیه بطابع و وضع تحت العرش، فاذا کان یوم القیامة نادی مناد: این الذین لهم عند الله عهد؟فیدخلون الجنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 362، ح 158]

«وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا * لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا * تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا * أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

این آیات هنگامی نازل شد که قریش گفتند: «برای خدا فرزندی است، و ملائکه دختران خدایند » و خداوند در پاسخ آنان فرمود: «لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا» یعنی سخن بزرگ و خطرناکی را گفتید که نزدیک است آسمان ها به سبب آن دگرگون و زمین شکافته و کوه ها فرو ریزد! از چنین نسبتی که به خدای رحمان دادند و برای او فرزندی ادّعا کردند، در حالی که او منزّه از چنین نسبتی است، و شایسته نیست درباره ی او چنین چیزی گفته شود.(2)

اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

درختان از اوّل خلقت همواره بدون شوک و تیغ بودند تا هنگامی که مشرکین برای خداوندادّعای فرزند کردند، در حالی که خداوند منزّه از چنین نسبتی بود، و نزدیک بود آسمان ها و زمین از این سخن شکافته و پاره شوند و کوه ها

ص: 191


1- 298.. سوره ی مریم، آیات 91-88.
2- 299.. حدثنا جعفر بن أحمد عن عبید الله [عبد الله] بن موسی عن الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» قال لا یشفع و لا یشفع لهم و لا یشفعون إلّا من اتخذ عند الرحمن عهدا إلّا من أذن له بولایة أمیر المؤمنین والأئمّة (علیه السلام) من بعده فهو العهد عند الله قلت قوله «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً» قال: هذا حیث قالت قریش إن لله ولدا و إن الملائکة إناث، فقال الله تبارک و تعالی ردا علیهم «لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا» أی عظیما تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ یعنی مما قالوه و مما موهوا به [رموه به] وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا مما قالوا أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً…. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 57]

فرو ریزند! و از آن به بعد درختان دارای تیغ و شوک شدند از ترس آن که با سخن مشرکین عذاب نازل شود….(1)

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا…»(2)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. و «ودّاً» ولایت آن حضرت می باشد.(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با صدای بلند در آخرین نماز خود برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) دعا نمود و فرمود:

«اَللَّهُمَّ هَبْ لِعَلِیٍ الْمَوَدَّةَ فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْهَیْبَةَ وَ الْعَظَمَةَ فِی صُدُورِ الْمُنَافِقِینَ» و این آیه نازل شد: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا * فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا» و مقصود از «قَوْمًا لُّدًّا» بنوامیّه هستند، پس «رکع» [یعنی یکی از آن دو منافق] گفت: «به خدا سوگند! یک صاع از خرما در یک پوست کهنه نزد من بهتر از چیزی است که محمّد(صلی الله علیه و آله) از پروردگار خود خواسته است، آیا بهتر نبود که او از خداوند مَلکی [یا مُلکی] را طلب می کرد که از او حمایت کند، و یا گنجی

ص: 192


1- 300..ثم قال(علیه السلام) إن الشجر لم یزل حصیدا کله حتّی دعی للرحمن ولد أعز الرحمن و جل أن یکون له ولد، فکادت السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا، فعند ذلک اقشعر الشجر و صار له شوک حذار أن ینزل به العذاب، فما بال قوم غیروا سنة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و عدلوا عن وصیته فی حق علی و الأئمّة(علیه السلام) و لا یخافون أن ینزل بهم العذاب…[تفسیر قمّی، ج 2، ص 86]
2- 301.. سوره ی مریم، آیه ی 96.
3- 302.. … قُلْتُ قَوْلُهُ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمٰنُ وُدًّا قَالَ وَلَایَةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ هِیَ الْوُدُّ الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی [کافی، ج 1، ص 431]

را طلب می کرد که از فقر نجات یابد؟ پس ده آیه از سوره هود در این باره نازل شد که اوّل آن ها این است، «فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ و….»(1)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید:

«در تفسیر آیه «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» اقوال [و روایاتی] گفته شده است:

این آیه اختصاص به علیّ(علیه السلام) دارد، و هیچ مؤمنی نیست مگر آن که در قلب او محبّت علیّ(علیه السلام) جا دارد، و این نظر ابن عبّاس است.

ابوحمزه ثمالی در تفسیر خود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علیّ(علیه السلام) فرمود:

بگو: «اَللَّهُمَّ اجعل عندک عهداً، و اجعل لی فی قلوب المؤمنین وُدّاً» و چون علیّ(علیه السلام) این دو جمله را گفت این آیه نازل شد.»(2)

ص: 193


1- 303.. عن عمّار بن سوید قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول فی هذه الایة: «فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ» و ذکر نحو ما نقلنا عن روضة الکافی و بعد تمامه قال: و دعا رسول الله لأمیر المؤمنین(علیه السلام) فی آخر صلوته رافعا بها صوته یسمع الناس یقول: اَللَّهُمَّ هب لعلی المودة فی صدور المؤمنین، و الهیبة و العظمة فی صدور المنافقین فانزل الله: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا» بنی امیة، قال رکع و الله لصاع من تمر فی شن بال أحب الی مما سأل محمّد ربه، أ فلا سأله ملکا یعضده أو کنزا یستظهر به علی فاقته؟ فأنزل الله فیه عشر آیات من هود أولها: «فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ» الی «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ» ولایة علی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 2، 343، ح 32]
2- 304.. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» قیل فیه أقوال (أحدها) أنها خاصة فی علی بن أبی طالب(علیه السلام) فما من مؤمن إلّا و فی قلبه محبة لعلی(علیه السلام) عن ابن عبّاس و فی تفسیر أبی حمزة الثمالی حدثنی أبو جعفر الباقر(علیه السلام) قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لعلی(علیه السلام) قل اَللَّهُمَّ اجعل لی عندک عهدا و اجعل لی فی قلوب المؤمنین ودا فقالهما علی(علیه السلام) فنزلت هذه الآیة. [مجمع البیان، ج 6، ص 822]

و مؤیّد روایت اوّل روایت صحیحی است که از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:من اگر با شمشیر خود به بینی مؤمن بزنم تا مرا دشمن بدارد دشمن نخواهد داشت، و اگر همه دنیا را به منافق بدهم که مرا دوست بدارد، دوست نخواهد داشت، چرا که این چیزی است که بر آن حکم شده و بر زبان رسول امّی(صلی الله علیه و آله) جاری شده است که فرمود: «یَا عَلِیُ لَا یُبْغِضُکَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یُحِبُّکَ مُنَافِق.»(1)

«وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا»(2)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

خداوند امّت های بی شماری را تا کنون هلاک نموده است و به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله)

می فرماید: ای محمّد! «هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزًا» یعنی ذکراً و الحمد لله.(3)

و از معصومین(علیهم السلام) روایت شده که خداوند عیسی(علیه السلام) را موعظه نمود و فرمود:

قدم در منازل و آثار پیشینیان بگذار و آنان را صدا بزن و با آنان سخن بگو و ببین احدی از آنان را می یابی و موعظه خود را از آنان بگیر و بدان که تو نیز به آنان ملحق خواهی شد.(4)

ص: 194


1- 305.. وَ قَالَ(علیه السلام) لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفِی هَذَا عَلَی أَنْ یُبْغِضَنِی مَا أَبْغَضَنِی وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجَمَّاتِهَا «3» عَلَی الْمُنَافِقِ عَلَی أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی وَ ذَلِکَ أَنَّهُ قُضِیَ فَانْقَضَی عَلَی لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ یَا عَلِیُّ لَا یُبْغِضُکَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یُحِبُّکَ مُنَافِقٌ.[نهج البلاغة، ج 4، ص 13]
2- 306.. سوره ی مریم، آیه ی 98.
3- 307.. القمّی عن الصّادق(علیه السلام) فی هذه الآیة قال أهلک اللَّه من الأمم ما لا تحصون فقال یا محمّد هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً. [تفسیر صافی، ج 3، ص 298]
4- 308.. یَا عِیسیٰ، ازْهَدْ فِی الْفَانِی الْمُنْقَطِعِ، وَطَأْ رُسُومَ مَنَازِلِ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ، وَادْعُهُمْ وَ نَاجِهِمْ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ، وَخُذْ مَوْعِظَتَکَ مِنْهُمْ، وَاعْلَمْ أَنَّکَ سَتَلْحَقُهُمْ فِی اللَّاحِقِینَ. [روضه کافی، ج 8، ص 134]

سوره ی طه

اشاره

محل نزول: مکّه جز آیه 130 و 131 که در مدینه نازل شده است.

عدد آیات: 135 آیه [به اعتقاد قرّاء کوفّی و 140 آیه شامّی و 134 آیه حجازی].

ترتیب نزول: بعد از سوره ی مریم نازل شده است.(1)

ثواب قرائت سوره ی طه

اسحاق بن عمّار از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود: قرائت سوره ی طه را ترک نکنید، چرا که خداوند این سوره را دوست می دارد، و هر کس آن را قرائت کند را نیز دوست می دارد، و کسی که همیشه آن را قرائت کند، خداوند در قیامت نامه عمل او را به دست راستش می دهد، و آنچه را در حال اسلام انجام داده حساب نمی کند،و آنقدر به او پاداش می دهد تا راضی شود.(2)

ص: 195


1- 309.. تفسیر برهان، ج 3، ص 28.
2- 310.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَا تَدَعُوا قِرَاءَةَ سُورَةِ طه فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّهَا وَ یُحِبُّ مَنْ قَرَأَهَا وَ مَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَتَهَا أَعْطَاهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ وَ لَمْ یُحَاسِبْهُ بِمَا عَمِلَ فِی الْإِسْلَامِ وَ أُعْطِیَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْأَجْرِ حَتَّی یَرْضَی. [ثواب الأعمال، ص 108]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را در پارچه حریر سبزی بنویسد و برای خواستگاری برود به خواسته خود می رسد، و اگر برای اصلاح بین گروهی برود نیز موفّق خواهد شد و کسی با او مخالفت نمی کند، و اگر بین دو لشگر متخاصم برود، جنگ از بین آنان برداشته می شود، و اگر آب آن را مظلومی بنوشد با قدرت خدا ظلم از او برداشته می شود، و مسرور خواهد شد، و اگر دختری با آب آن غسل کند، ازدواج او فراهم خواهد شد با اذن خداوند.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

اهل بهشت از قرآن جز یس و طه را قرائت نمی کنند. [و فرمود: خداوند سوره طه و یس را دو هزار سال قبل از خلقت آدم قرائت نمود و چون ملائکه آن ها را شنیدند گفتند: خوشا به حال امّتی که این سوره ها بر آنان نازل می شود، و خوشا به حال قلب هایی که این سوره ها را در بر می گیرد، و خوشا به حال زبان هایی که این سوره ها را تکلّم می کند.(2)

ص: 196


1- 311..وعن الصّادق علیه السلام) ، قال: «من کتبها و جعلها فی خرقة حریر خضراء، و راح إلی قوم یرید التزویج منهم، تم له ذلک و وقع، و إن قصد فی إصلاح قوم تم له ذلک، و لم یخالفه أحد منهم، و إن مشی بین عسکرین افترقا و لم یقاتل بعضهم بعضا، و إذا شرب ماءها المظلوم من السلطان، و دخل علی من ظلمه من أی السلاطین، زال عنه ظلمه بقدرة الله تعالی، و خرج من عنده مسرورا، و إذا اغتسلت بمائها من لا طالب لعرسها خطبت، و سهل عرسها بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 3، ص 28، ح 3]
2- 312.. أبو هریرة عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: ان الله تعالی قرأ طه و یس قبل أن یخلق آدم بألفی عام، فلما سمعت الملائکة القرآن قالوا: طوبی لامة ینزل هذا علیها، و طوبی لاجواف تحمل هذا، و طوبی لالسن تکلم بهذا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 366، ح 3]

سوره ی طه، آیات 1 تا 36

متن:

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

طه 1 مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَی 2 إِلَّا تَذْکِرَةً لِّمَن یَخْشَی 3 تَنزِیلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَی 4 الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی 5 لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَی 6 وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَی 7 اللَّهُ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَی 8 وَهَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَی 9 إِذْ رَأَی نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدًی 10 فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی یَا مُوسَی 11 إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی 12 وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَی 13 إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَاإِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی 14 إِنَّ السَّاعَةَ ءاَتِیَةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَی کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَی 15 فَلاَ یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لاَ یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَی 16 وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَی 17 قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَی غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَی 18 قَالَ أَلْقِهَا یَا مُوسَی 19 فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعَی 20

ص: 197

قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَی 21 وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَی جَنَاحِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَةً أُخْرَی 22 لِنُرِیَکَ مِنْ آیَاتِنَا الْکُبْرَی 23 اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی 24 قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی 25 وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی 26 وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی 27 یَفْقَهُوا قَوْلِی 28 وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی 29 هَارُونَ أَخِی 30 اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی 31 وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی 32 کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا 33وَنَذْکُرَکَ کَثِیرًا 34 إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرًا 35 قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَی 36»

¬Kj

لغات:

«لِتَشْقی» از مشقّت و تعب است، نه از شقاوت و سخت دلی، و «تَحْتَ الثَری» یعنی تحت التراب و تحت أرض البحار من طبقات الأرض من المعادن و غیرها، «و أخفی» یعنی آنچه به خاطر برسد و یا به خاطر نرسد، و در حدیث آمده که «سرّ» چیزی است که تو آن را در باطن خود پنهان می کنی، و «أخفی» چیزی است که به خاطر می آید و فراموش می شود، و «قَبَس» شعله ای از آتش است که با چوب و یا وسیله دیگر از آتش گرفته می شود، و «طُوی» به معنای پاکی است و آن مصدر و تأکید و یا عطف بیان «وادی» می باشد، و «توکّأ علی کذا» یعنی اعتمد علیه، و «أحشّ بها علی غنمی» یعنی، با عصای خود درخت ها را تکان می دهم تا از برگ آن ها گوسفندانم بخورند ، و «مآرب» جمع مأربة به معنای حوائج است، و «عقدة اللسان» روان نبودن سخن است و این به خاطر این است که موسی در کودکی ریش فرعون را کشید و دو نیم کرد و فرعون خواست او را بکشد و آسیه گفت: او بچّه است و فرعون او را آزمایش نمود و مقابل او ظرفی از درّ و ظرفی از دانه های آتش قرار دادند و جبرئیل او را واداشت تا دانه آتش را برداشت و به دهان گذارد و زبانش آسیب دید.

ص: 198

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

طه (1) ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی! (2) آن را فقط برای یادآوری کسانی که (از خدا) می ترسند نازل ساختیم. (3) (این قرآن) از سوی کسی نازل شده که زمین و آسمان های بلند را آفریده است. (4) همان بخشنده ای که بر عرش مسلّط است. (5) از آن اوست آنچه در آسمان ها، و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو، و آنچه در زیر خاک (پنهان) است! (6) اگر سخن آشکارا بگویی (یا مخفی کنی)، او اسرار -- و حتّی پنهان تر از آن -- را نیز می داند! (7) او خداوندی است که معبودی جز او نیست و نامهای نیکوتر از آن اوست! (8) و آیا خبر موسی به تو رسیده است؟ (9) هنگامی که (از دور) آتشی مشاهده کرد، و به خانواده خود گفت: «(اندکی) درنگ کنید که من آتشی دیدم! شاید شعله ای از آن برای شما بیاورم یا بوسیله این آتش راه را پیدا کنم!» (10) هنگامی که نزد آتش آمد، ندا داده شد که: «ای موسی! (11) من پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدّس «طوی» هستی!(12) و من تو را (برای مقام رسالت) برگزیدم اکنون به آنچه بر تو وحی می شود، گوش فرا ده! (13) من «اللَّه» هستم معبودی جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را برای یاد من بپادار! (14) بطور قطع رستاخیز خواهد آمد! می خواهم آن را پنهان کنم، تا هر کس در برابر سعی و کوشش خود، جزا داده شود! (15) پس مبادا کسی که به آن ایمان ندارد و از هوسهای خویش پیروی می کند، تو را از آن بازدارد که هلاک خواهی شد! (16) و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟!(17) گفت: «این عصای من است بر آن تکیه می کنم، برگ درختان را با آن برای گوسفندانم فرومی ریزم و مرا با آن کارها و نیازهای دیگری است. (18) گفت: «ای

ص: 199

موسی! آن را بیفکن.»(19) پس موسی آن (عصا) را افکند، که ناگهان اژدهایی شد که به هر سو می شتافت. (20) گفت: «آن را بگیر و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمی گردانیم. (21) و دستت را به گریبانت ببر، تا سفید و بی عیب بیرون آید این نشانه دیگری (از سوی خداوند) است. (22) تا از نشانه های بزرگ خویش به تو نشان دهیم. (23) اینک به سوی فرعون برو، که او طغیان کرده است.» (24) (موسی) گفت: «پروردگارا! سینه ام را گشاده کن (25) و کارم را برایم آسان گردان! (26) و گره از زبانم بگشای؛ (27) تا سخنان مرا بفهمند! (28) و وزیری از خاندانم برای من قرار ده… (29) برادرم هارون را! (30) با او پشتم را محکم کن؛ (31) و او را در کارم شریک ساز؛ (32) تا تو را بسیار تسبیح گوییم؛ (33) و تو را بسیار یاد کنیم؛ (34) چرا که تو همیشه از حال ما آگاه بوده ای!» (35) فرمود: «ای موسی! آنچه را خواستی به تو داده شد! (36)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَی * إِلَّا تَذْکِرَةً لِّمَن یَخْشَی…»(1)

امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) می فرمایند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره [به مدّت ده سال] هنگام نماز بر سر انگشتان خود می ایستاد، تا این که [پاهای او] ورم کرد و خداوند این آیه را نازل نمود: «طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَی * إِلَّا تَذْکِرَةً لِّمَن یَخْشَی»، و «طه» به لغت قبیله طی به معنای «یا محمّد» است.(2)

ص: 200


1- 313.. سوره ی طه، آیات 3-1.
2- 314.. فإنه حدثنی أبی عن القاسم بن محمّد عن علی بن [أبی حمزة عن] أبی بصیر عن أبی عبد الله و أبی جعفر(علیه السلام) قالا کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) إذا صلی قام علی أصابع رجلیه حتّی تورمت[تبرم] فأنزل الله تبارک و تعالی طه بلغة طی یا محمّد. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 58]

امام صادق(علیه السلام) ضمن سخنان مفصّلی به سفیان بن سعید ثوری می فرماید:

و اما «طه» یکی از نام های رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و معنای آن: «یَا طَالِبَ الْحَقِ الْهَادِی إِلَیْهِ» می باشد.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ده سال در حال نماز بر سر انگشتان خود می ایستاد تا پاهای او ورم کرد و رنگ صورتش زرد شد، و تمام شب را به عبادت می ایستاد تا خداوند به او فرمود: «طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَی» بل لتسعد به….(2)

مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

ما نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بودیم، ناگهان جبرئیل(علیه السلام) نازل شد، و با او جامی از بلور احمر مملوّ از مشک و عنبر بود، و در آن هنگام علیّ و حسن و حسین(علیهم السلام) نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودند، پس جبرئیل بر رسول خدا سلام کرد و گفت: «خداوند بر تو سلام و تحیّت می فرستد، و تو را امر نموده که بر علی و فرزندان او تحیّت بفرستی.» ابن عبّاس گوید:

هنگامی که آن جام بلور در دست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار گرفت، با زبان فصیح سه مرتبه گفت: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و سه مرتبه گفت: «ألله أکبر» و سپس این آیات را تلاوت نمود: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ* طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَی….»(3)

ص: 201


1- 315.. وَ أَمَّا طه فَاسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ مَعْنَاهُ یَا طَالِبَ الْحَقِّ الْهَادِی إِلَیْهِ. [معانی الأخبار،ص 22]
2- 316.. وَ لَقَدْ قَامَ(صلی الله علیه و آله) عَشْرَ سِنِینَ عَلَی أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ حَتَّی تَوَرَّمَتْ قَدَمَاهُ وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ یَقُومُ اللَّیْلَ أَجْمَعَ حَتَّی عُوتِبَ فِی ذَلِکَ فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله -- طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی بَلْ لِتَسْعَدَ بِه.[احتجاج 1، ص 219]
3- 317.. أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ الْحُلْوَانِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُقْرِئُ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ حَبَّابٍ الْجُمَحِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبَانٍ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَبِی الْعَالِیَةِ، عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: کُنَّا جُلُوساً مَعَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) إِذْ هَبَطَ عَلَیْهِ الْأَمِینُ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) وَ مَعَهُ جَامٌ مِنَ الْبِلَّوْرِ الْأَحْمَرِ مَمْلُوءَةٌ مِسْکاً وَ عَنْبَراً، وَ کَانَ إِلَی جَنْبِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) وَ وَلَدَاهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ(علیها السلام)، فَقَالَ لَهُ: السَّلَامُ عَلَیْکَ، اللَّهُ یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ، وَ یُحَیِّیکَ بِهَذِهِ التَّحِیَّةِ، وَ یَأْمُرُکَ أَنْ تُحَیِّیَ بِهَا عَلِیّاً وَ وَلَدَیْهِ. B قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَلَمَّا صَارَتْ فِی کَفِّ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَلَّلَ ثَلَاثاً، وَ کَبَّرَ ثَلَاثاً، ثُمَّ قَالَتْ بِلِسَانٍ ذَرِبٍ طَلْقٍ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی». [امالی شیخ طوسی، ص 356]

ابن عبّاس به دنبال حدیث فوق گوید:

و چون آن جام در دست علی(علیه السلام) قرار گرفت، باز به سخن آمد و گفت: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ* إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ». پس علی(علیه السلام) آن بلور را بوئید و سپس به امام حسن(علیه السلام) اهدا نمود، و آن بلور در دست امام حسن(علیه السلام) گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظیمِ الَّذی هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ» پس امام حسن(علیه السلام) آن را بوئید و به امام حسین (علیه السلام) اهدا نمود و چون در دست امام حسین(علیه السلام) قرار گرفت گفت: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ* قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» و سپس به دست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بازگشت و گفت: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ* الله نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ». ابن عبّاس گوید: سپس من ندانستم که -- به قدرت خدا -- به آسمان رفت و یا در زمین پنهان شد.(1)

ص: 202


1- 318.. فَاشْتَمَّهَا النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) وَ حَیَّا بِهَا عَلِیّاً(علیه السلام)، فَلَمَّا صَارَتْ فِی کَفِّ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَتْ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»، فَاشْتَمَّهَا عَلِیٌّ(علیه السلام) وَ حَیَّا بِهَا الْحَسَنَ(علیه السلام)، فَلَمَّا صَارَتْ فِی کَفِّ الْحَسَنِ قَالَتْ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ»، فَاشْتَمَّهَا الْحَسَنُ(علیه السلام) وَ حَیَّا بِهَا الْحُسَیْنَ(علیه السلام)، فَلَمَّا صَارَتْ فِی کَفِّ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) قَالَتْ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ»، ثُمَّ رُدَّتْ إِلَی النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَتْ : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ». B قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَلَا أَدْرِی إِلَی السَّمَاءِ صَعِدَتْ، أَمْ فِی الْأَرْضِ تَوَارَتْ بِقُدْرَةِ اللَّهِ جل جلاله.[امالی طوسی، ص 356]

«الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی * لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَی» (1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند در این آیه خود را توصیف نموده که مسلّط و مستولی بر عرش قدرت است، و او با خلق خود مباینت دارد، و هرگز عرش حامل او نیست و عرش او را در بر ندارد و عرش او را مقیّد به چیزی نمی کند، [و سخن کسانی که می گویند عرش حامل خداوند است و او بر عرش تکیه زده و… صحیح نیست چرا که این سخنان مستلزم تشبیه خداوند به مخلوق است]. و لکن ما می گوییم: خداوند حامل عرش و ممسک و نگهدارنده آن است، همان گونه که خود فرموده است: «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» بنابراین ما درباره ی عرش و کرسیّ چیزی را می گوییم که خداوند فرموده، و هرگز نمی گوییم: عرش و کرسیّ در برگیرنده خدایند، و نمی گوییم: خداوند؟عز؟ نیاز به مکان و یا به چیزی از مخلوق خود دارد، بلکه می گوییم: خلق او محتاج به اویند.(2)

ص: 203


1- 319.. سوره ی طه، آیه ی 5 و 6.
2- 320.. فَقَوْلُهُ الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی -- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) بِذَلِکَ وَصَفَ نَفْسَهُ وَ کَذَلِکَ هُوَ مُسْتَوْلٍ عَلَی الْعَرْشِ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونَ الْعَرْشُ حَامِلًا لَهُ وَ لَا أَنْ یَکُونَ الْعَرْشُ حَاوِیاً لَهُ وَ لَا أَنَّ الْعَرْشَ مُحْتَازٌ لَهُ وَ لَکِنَّا نَقُولُ هُوَ حَامِلُ الْعَرْشِ وَ مُمْسِکُ الْعَرْشِ وَ نَقُولُ مِنْ ذَلِکَ مَا قَالَ -- وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فَثَبَّتْنَا مِنَ الْعَرْشِ وَ الْکُرْسِیِّ مَا ثَبَّتَهُ وَ نَفَیْنَا أَنْ یَکُونَ الْعَرْشُ وَ الْکُرْسِیُّ حَاوِیاً لَهُ أَوْ یَکُونَ جل جلاله مُحْتَاجاً إِلَی مَکَانٍ أَوْ إِلَی شَیْ ءٍ مِمَّا خَلَقَ بَلْ خَلْقُهُ مُحْتَاجُونَ إِلَیْهِ. [توحید صدوق رحمة الله، ص 248]B

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری در تفسیر آیه فوق فرمود:

«اسْتَوَی مِنْ کُلِ شَیْ ءٍ فَلَیْسَ شَیْ ءٌ أَقْرَبَ إِلَیْهِ مِنْ شَیْ ء» یعنی [قدرت خداوند و علم و احاطه او] نسبت به همه ی چیزها یکسان و مساوی است، و هیچ چیزی به او نزدیک تر و یا دورتر از چیز دیگر نیست.(1)

و در سخن دیگری فرمود: «کَذبَ مَنْ زَعَمَ أَنَ اللَّهَ جل جلاله فِی شَیْ ءٍ أَوْ مِنْ شَیْ ءٍ أَوْ عَلَی شَیْ ءٍ.»(2)

یعنی دروغ گفته کسی که گمان کرده: خداوند عزوّجلّ از چیزی به وجود آمده، و یا در چیزی قرار گرفته، و یا بر چیزی قرار دارد!!

و در اصول کافی و بصائر الدرجات از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که پس از ذکر ائمه(علیهم السلام) فرمود:

خداوند آنان را ارکان زمین قرار داد، تا زمین اهل خود را فرو نبرد، و آنان را حجّت بالغه بر اهل زمین و بر کسانی که در زیر زمین و «تحت الثری» هستند قرار داد.(3)

ص: 204


1- 321.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ الْآدَمِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَارِدٍ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی فَقَالَ اسْتَوَی مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ فَلَیْسَ شَیْ ءٌ هُوَ أَقْرَبَ إِلَیْهِ مِنْ شَیْ ءٍ. [توحید صدوق؟ره؟، ص 315]
2- 322.. توحید صدوق؟ره؟، ص 178.
3- 323.. جعلهم الله أرکان الأرض أن تمید بأهلها و الحجة البالغة من فوق الأرض و من تحت الثری. [بصائر الدرجات، ص 201]

مؤلّف گوید:

روایات فراوان دیگری ذیل آیه فوق آمده که برخی مناسب با آیات دیگر است و برخی نیز از متشابهات می باشد.

«وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَی»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

سرّ چیزی است که تو در باطن خود پنهان می کنی و پنهان تر از سرّ چیزی است که به خاطر تو می آید و تو آن را فراموش می نمایی.(2)

این روایت را صاحب مجمع نیز از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل نموده است.«وَهَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَی * إِذْ رَأَی نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدًی…»(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

حضرت موسی(علیه السلام) [پس از بازگشت از نزد شعیب] در بین راه گرفتار سرما شد، و راه را گم کرد و چون آتشی را از دور دید به خانواده ی خود گفت: شما این جا بمانید تا من شعله ای از این آتش را بیاورم و شما گرم شوید و راه را نیز

ص: 205


1- 324.. سوره ی طه، آیه ی 7.
2- 325.. و فی معانی الأخبار، بإسناده عن محمّد بن مسلم قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: «یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی» -- قال: السِّرَّ ما أکننته فی نفسک و أَخْفی ما خطر ببالک -- ثم أنسیته. و فی المجمع، روی عن السیدین الباقر و الصّادق(علیهما السلام): «السِّرَّ» ما أخفیته فی نفسک و «أَخْفی» ما خطر ببالک -- ثم أنسیته. [المیزان، ج 14، ص 134]
3- 326.. سوره ی طه، آیه ی 9 و 10.

پیدا کنم. و چون نزدیک آتش آمد، به او خطاب شد: ای موسی من پروردگار توام.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«اخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی» یعنی ارفع خوفیک چرا که موسی(علیه السلام) در آن حال از دو چیز هراس داشت، 1. همسر خود را در حال مخاض و زایمان رها کرده بود، 2. از فرعون نیز هراس داشت، و خداوند فرمود: این دو خوف و هراس را از خود دور کن [چرا که تو اکنون در وادی مقدس و پاکی هستی.(2)

در کتاب کمال الدین روایت شده که سعدبن عبدالله قمّی ضمن روایت مفصّلی که سؤالات خود را از حضرت بقیّة الله(علیه السلام) می نماید می گوید:

به آن حضرت گفتم: ای فرزند رسول خدا! معنای «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی»چیست؟ همانا فقهای شیعه و اهل سنّت می گویند: کفش های موسی از پوست الاغ مرده ای بوده است و به این خاطر خداوند به او فرموده: کفش های خود را بیرون کن؟ پس امام -- صلوات الله علیه -- فرموده: هر کس چنین سخنی را بگوید به موسی(علیه السلام) تهمت زده و او را نادان دانسته است، چرا که یا نماز موسی با پوشیدن آن ها جایز بوده و یا جایز نبوده، و اگر جایز بوده باید در آن بقعه اگر مقدّس نمی بود جایز می بود، و اگر آن بقعه مقدّس و مطهّر

ص: 206


1- 327.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله آتِیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ یقول آتیکم بقبس من النار تصطلون من البرد. [تفسیر قمّی، ج 2، ص60]
2- 328.. و عنه، قال: حدثنا محمّد بن علی بن نصرالبخاری المقرئ، قال: حدثنا أبو عبد الله الکوفی الفقیه بفرغانة، بإسناد متصل إلی الصّادق جعفر بن محمّد (علیه السلام)، أنه قال فی قوله؟عز؟ لموسی(علیه السلام): فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ: «یعنی ارفع خوفیک، یعنی خوفه من ضیاع أهله، و قد خلفها تمخض، و خوفه من فرعون». [تفسیر برهان، ج 3، ص 33]

بوده، مقدس تر و مطهرتر از نماز نبوده است، و اگر نماز در آن کفش ها حرام بوده لازم می آید که موسی(علیه السلام) اطلاع از حلال و حرام و شرائط نماز نداشته باشد، و این کفر خواهد بود.

سعدبن عبدالله گوید:

گفتم: ای مولای من تأویل این آیه چیست؟ فرمود: موسی با پروردگار خود در وادی مقدّس مناجات نمود و به خدای خود گفت: «پروردگارا من محبّت خود را برای تو خالص نمودم و قلب خود را از غیر تو شستشو دادم» در حالی که او علاقه شدیدی به خانواده خود داشت و خداوند به او فرمود: «اخْلَعْ نَعْلَیْکَ» یعنی اگر محبّت تو به من خالص است، محبّت خانواده ی خود را از قلبت بیرون کن و قلب خود را از میل به غیر از من شست وشو بده.(1)

ص: 207


1- 329.. و فی الإکمال عن الحجّة القائم؟عج؟ فی حدیث قیل له اخبرنی یا بن رسول اللَّه عن امر اللَّه لنبیّه موسی (علیه السلام) فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ فانّ فقهاء الفریقین یزعمون انّها کانت من إهاب المیتة قال صلوات اللَّه علیه مَن قال ذلک فقد افتری علی موسی و استجهله فی نبوّته لأنّه ما خلا الامر فیها من خصلتین امّا ان یکون صلاة موسی فیها جائزة او غیر جائزة فان کانت صلاته جائزة جاز له لبسها فی تلک البقعة إذا لم تکن مقدّسة و ان کانت مقدّسة مطهّرة فلیست بأقدس و اطهر من الصلاة و ان کانت صلاته غیر جائزة فیها فقد أوجب علی موسی انّه لم یعرف الحلال من الحرام و علم ما جاز فیه الصلاة و ما لم تجز و هذا کفر قیل و اخبرنی یا مولای عن التّأویل فیها قال صلوات اللَّه علیه انّ موسی(علیه السلام) ناجی ربّه بالواد المقدّس فقال یا ربّ انّی قد أخلصت لک المحبّة منّی و غسلت قلبی عن سواک و کان شدید الحبّ لأهله فقال اللَّه تعالی فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ای انزع حبّ أهلک من قلبک ان کانت محبّتک لی خالصة و قلبک من المیل الی من سوای مغسول. [تفسیر صافی، ج 3، ص 302]

مؤلّف گوید:

با توجّه به روایت فوق، روایتی که از امام صادق(علیه السلام) در کتاب فقیه نقل شده که فرموده باشد: کفش های موسی(علیه السلام) از پوست الاغ مرده بوده است صحیح نخواهد بود.(1)

«اللَّهُ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَی»(2)

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

خداوند نود و نه اسم دارد و هر کس آن ها را جمع آوری کند داخل بهشت می شود.(3)

ص: 208


1- 330.. وَ سُئِلَ الصّادق(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله لِمُوسَی(علیه السلام) فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُویً قَالَ کَانَتَا مِنْ جِلْدِ حِمَارٍ مَیِّتٍ. [فقیه، ج 1، ص 248]
2- 331.. سوره ی طه، آیه ی 8.
3- 332.. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الصّادق جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ لِلهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ اسْماً مِائَةً إِلَّا وَاحِداً مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ هِیَ اللَّهُ الْإِلَهُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الْأَوَّلُ الْآخِرُ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ الْقَدِیرُ الْقَاهِرُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی الْبَاقِی الْبَدِیعُ الْبَارِئُ الْأَکْرَمُ الظَّاهِرُ الْبَاطِنُ الْحَیُّ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ الْحَلِیمُ الْحَفِیظُ الْحَقُّ الْحَسِیبُ الْحَمِیدُ الْحَفِیُّ الرَّبُّ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الذَّارِئُ الرَّزَّاقُ الرَّقِیبُ الرَّءُوفُ الرَّائِی -- السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ السَّیِّدُ السُّبُّوحُ الشَّهِیدُ الصّادق الصَّانِعُ الطَّاهِرُ الْعَدْلُ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ الْغَنِیُّ الْغِیَاثُ الْفَاطِرُ الْفَرْدُ الْفَتَّاحُ الْفَالِقُ الْقَدِیمُ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ الْقَوِیُّ الْقَرِیبُ الْقَیُّومُ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ قَاضِی الْحَاجَاتِ الْمَجِیدُ الْمَوْلَی الْمَنَّانُ الْمُحِیطُ الْمُبِینُ الْمُقِیتُ الْمُصَوِّرُ الْکَرِیمُ الْکَبِیرُ الْکَافِی کَاشِفُ الضُّرِّ الْوَتْرُ النُّورُ الْوَهَّابُ النَّاصِرُ الْوَاسِعُ الْوَدُودُ الْهَادِی الْوَفِیُّ الْوَکِیلُ الْوَارِثُ الْبَرُّ الْبَاعِثُ التَّوَّابُ الْجَلِیلُ الْجَوَادُ الْخَبِیرُ الْخَالِقُ خَیْرُ النَّاصِرِینَ الدَّیَّانُ الشَّکُورُ الْعَظِیمُ اللَّطِیفُ الشَّافِی. [توحید صدوق، ص 194]

مؤلّف گوید:

ما «أَسْمَاء الْحُسْنَی»، را در کتاب «پیام های قرآنی» جمع آوری نمودیم طالبین به آن کتاب مراجعه نمایند.

«إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَاإِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی…»(1)

مؤلّف گوید:

خداوند در این آیه پس از امر موسی(علیه السلام) به عبادت او را امر به اقامه نماز نموده و نماز را وسیله یاد خود معرّفی کرده است و معلوم است که بهترین حالات بنده در دنیا حالت ذکر و یاد خداوند است که خود می فرماید: «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أکبر» و در تفسیر آیه «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً». روایتی از معصومین(علیهم السلام) نقل شده که می فرمایند: خداوند برای هر چیزی [و هر عبادتی] حدّی معین نموده و به آن حدّ راضی شده است و لکن برای ذکر و یاد خود حدّی قرار نداده و فرموده است: فراوان خدای خود را یاد کنید و ذاکر او باشید.(2)

از آیه ی فوق نیز استفاده می شود که سه چیز نزد خداوند از همه چیزها مهم ترو ارزشمندتر است:

اقرار به توحید و گفتن: «لا إله إلّا الله»،

ص: 209


1- 333.. سوره ی طه، آیه ی 14.
2- 334.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا مِنْ شَیْ ءٍ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ یَنْتَهِی إِلَیْهِ إِلَّا الذِّکْرَ فَلَیْسَ لَهُ حَدٌّ یَنْتَهِی إِلَیْهِ فَرَضَ اللَّهُ جل جلاله الْفَرَائِضَ فَمَنْ أَدَّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ وَ شَهْرَ رَمَضَانَ فَمَنْ صَامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ وَ الْحَجَّ فَمَنْ حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ إِلَّا الذِّکْرَ فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله لَمْ یَرْضَ مِنْهُ بِالْقَلِیلِ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ حَدّاً یَنْتَهِی إِلَیْهِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلا.[کافی، ج 2، ص 498]

پرستش خداوند که هدف از خلقت است،

اقامه نماز که وسیله ذکر خداوند است، و ذکر خداوند بهترین حالات انسان است.

«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی * وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی * هَارُونَ أَخِی»(1)

ابوذر غفّاری گوید:

روزی با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز ظهر را خواندیم و سائلی در مسجد اظهار نیاز نمود و کسی چیزی به او نداد پس دست خود را بالا کرد و گفت: «خدایا! من در مسجد رسول تو اظهار نیاز نمودم و احدی به من چیزی نداد» پس علیّ(علیه السلام) که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک خود که دارای انگشتر بود به سائل اشاره کرد و سائل آمد و انگشتر را از انگشت او گرفت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مشاهده می کرد و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از نماز فارغ گردید سر به آسمان نمود و فرمود: خدایا! برادرم موسی به تو گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی * وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی * هَارُونَ أَخِی * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی * وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی». پس تو این آیه را بر او نازل نمودی: «سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما». خدایا من

نیز نبیّ تو و صفیّ تو محمّد هستم پس تو به من نیز شرح صدر ده، و کار را بر من آسان کن، و علی را وزیر من قرار ده و پشتم را به او محکم کن»

ص: 210


1- 335.. سوره ی طه، آیات 30-25.

ابوذرّ گوید:

به خدا سوگند سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به پایان نرسیده بود که جبرئیل از طرف خداوند بر او نازل شد و گفت: «ای محمّد بخوان. فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل گفت: بخوان: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ.»(1)

ص: 211


1- 336.. حدثنا السید أبو الحمد مهدی بن نزار الحسنی القائنی قال حدثنا الحاکم أبو القاسم الحسکانی؟ره؟ قال حدثنی أبو الحسن محمّد بن القاسم الفقیه الصیدلانی قال أخبرنا أبو محمّد عبد الله بن محمّد الشعرانی قال حدثنا أبو علی أحمد بن علی بن رزین البیاشانی قال حدثنی المظفر بن الحسین الأنصاری قال حدثنا السدی بن علی الوراق قال حدثنا یحیی بن عبد الحمید الحمانی عن قیس بن الربیع عن الأعمش عن عبایة بن ربعی قال بینا عبد الله بن عبّاس جالس علی شفیر زمزم یقول قال رسول الله؟ره؟ إذ أقبل رجل متعمم بعمامة فجعل ابن عبّاس لا یقول قال رسول الله أ لا قال الرجل قال رسول الله فقال ابن عبّاس سألتک بالله من أنت فکشف العمامة عن وجهه و قال یا أیها الناس من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فأنا أعرفه بنفسی أنا جندب بن جنادة البدری أبو ذر الغفاری سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) بهاتین و إلّا فصمتا و رأیته بهاتین و إلّا فعمیتا یقول علی قائد البررة و قاتل الکفرة منصور من نصره مخذول من خذله أما إنّی صلیت مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوما من الأیام صلاة الظهر فسأل سائل فی المسجد فلم یعطه أحد شیئا فرفع السائل یده إلی السماء و قال اَللَّهُمَّ اشهد أنی سألت فی مسجد رسول الله فلم یعطنی أحد شیئا و کان علی راکعا فأومأ بخنصره الیمنی إلیه و کان یتختم فیها فأقبل السائل حتّی أخذ الخاتم من خنصره و ذلک بعین رسول الله(صلی الله علیه و آله) فلما فرغ النّبی(صلی الله علیه وآله) من صلاته رفع رأسه إلی السماء و قال اَللَّهُمَّ إن أخی موسی سألک فقال رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی فأنزلت علیه قرآنا ناطقا «سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما» اَللَّهُمَّ و أنا محمّد نبیک و صفیک اَللَّهُمَّ فاشرح لی صدری و یسر لی أمری و اجعل لی وزیرا من أهلی علیا اشدد به ظهری قال أبو ذر فو الله ما استتم رسول الله الکلمة حتّی نزل علیه جبرائیل من عند الله فقال یا محمّد اقرأ قال و ما أقرأ قال اقرأ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» الآیة.[مجمع البیان، ج 3، ص 361]B

هشام بن سالم گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: کدامیک از امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) افضل بوده اند؟ فرمود: امام حسن افضل بوده است» گفتم: پس چگونه امامت در صلب حسین قرار گرفته است؟ فرمود: خداوند می خواسته سنّت موسی و هارون را در حسن و حسین جاری نماید، و همان گونه که موسی و هارون در نبوّت شریک بوده اند، حسن و حسین نیز در امامت شریک بوده اند، و خداوند نبوّت را در صلب هارون قرار داد و در صلب موسی قرار نداد گرچه موسی افضل از هارون بود.(1)

و در تفسیر قمّی از محمّدبن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

فرعون همواره فرزندان «پسر» بنی اسرائیل را می کشت در حالی که موسی(علیه السلام) را تربیت و اکرام می نمود و نمی دانست که هلاکت او به دست موسی می باشد، و چون موسی به راه افتاد روزی نزد فرعون عطسه نمود و گفت: «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ

ص: 212


1- 337.. حدثنا محمّد بن إبراهیم بن إسحاق رضی الله عنه قال أخبرنا أحمد بن محمّد الهمدانی قال حدثنا علی بن الحسن بن علی بن فضال عن أبیه عن هشام بن سالم قال قلت للصادق جعفر بن محمّد(علیه السلام) الحسن أفضل أم الحسین فقال الحسن أفضل من الحسین قال قلت فکیف صارت الإمامة من بعد الحسین فی عقبه دون ولد الحسن فقال إن الله تبارک و تعالی أحب أن یجعل سنة موسی و هارون جاریة فی الحسن و الحسین(علیه السلام) ألا تری أنهما کانا شریکین فی النبوة کما کان الحسن و الحسین شریکین فی الإمامة و إن الله؟عز؟ جعل النبوة فی ولد هارون و لم یجعلها فی ولد موسی و إن کان موسی أفضل من هارون(علیه السلام).[کمال الدین، ص 416]

الْعَالَمِینَ» و فرعون ناراحت شد و گفت: این چه سخنی است که می گویی؟! پس موسی پرید و ریش فرعون را که بلند بود گرفت و کند و فرعون سخت آزار دید و خواست که او را بکشد و لکن همسر او آسیه گفت: این بچه کودک است و نمی داند چه می گوید: و تو نباید او را بزنی» فرعون گفت: او می داند که چه می گوید» آسیه گفت: او را آزمایش کن و مقابل او خرما و دانه های آتش را قرار بده پس اگر بین آن ها تمیز داد حرف تو صحیح است، پس فرعون ظرفی از خرما و ظرفی از آتش را مقابل موسی گذارد و به او گفت: بخور، پس موسی خواست که خرما را

بردارد، که جبرئیل دست او را به طرف آتش برد و موسی آتش را به دهان گذارد و زبان او سوخت و گریه و شیون نمود، و آسیه گفت: آیا من نگفتم: او نمی فهمد؟ و فرعون از او گذشت.

محمّد بن مسلم راوی حدیث گوید:

به امام باقر(علیه السلام) گفتم: آیا هارون برادر، پدر و مادری موسی بوده است؟ فرمود: آری،

مگر سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لابِرَأْسِی»

گفتم: کدام یک بزرگ تر بوده اند؟ فرمود: هارون؛ گفتم آیا وحی بر هر دو نازل می شده است؟ فرمود: وحی بر موسی نازل می شده و موسی به هارون یاد می داده است؛ گفتم: آیا احکام و قضایا و امر و نهی را هر دو انجام می داده اند؟ فرمود: موسی با پروردگار خود مناجات می نموده و علم را می نوشته و بین بنی اسرائیل قضاوت می کرده است، و هارون در نبودن موسی و رفتن او به مناجات، جایگزین موسی بوده است….(1)

ص: 213


1- 338.. و کان فرعون یقتل أولاد بنی إسرائیل کلما یلدون و یربی موسی و یکرمه و لا یعلم أن هلاکه علی یده، فلما درج موسی کان یوما عند فرعون فعطس موسی فقال الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، فأنکر فرعون علیه و لطمه و قال ما هذا الذی تقول فوثب موسی علی لحیته و کان طویل اللحیة فهلبها أی قلعها فألمه ألما شدیدا بلطمته إیاه فهم فرعون بقتله فقالت امرأته هذا غلام حدث لا یدری ما یقول، فقال فرعون بل یدری، فقالت امرأته ضع بین یدیه تمرا و جمرا فإن میز بینهما فهو الذی تقول فوضع بین یدیه تمر و جمر و قال له کل فمد یده إلی التمر فجاء جبرئیل فصرفها إلی الجمر فأخذ الجمر فی فیه فاحترق لسانه و صاح و بکی فقالت آسیة لفرعون أ لم أقل لک إنه لا یعقل فعفا عنه فقلت لأبی جعفر(علیه السلام) فکم مکث موسی غائبا عن أمه حتّی رده الله علیها قال: ثلاثة أیام فقلت کان هارون أخا موسی لأبیه و أمه قال: نعم أ ما تسمع الله تعالی یقول:ا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لا بِرَأْسِی B فقلت فأیهما کان أکبر سنا قال: هارون قلت: فکان الوحی ینزل علیهما جمیعا قال: الوحی ینزل علی موسی و موسی یوحیه إلی هارون فقلت له: أخبرنی عن الأحکام و القضاء و الأمر و النهی أ کان ذلک إلیهما قال کان موسی الذی یناجی ربه و یکتب [هارون] العلم و یقضی بین بنی إسرائیل، و هارون یخلفه إذا غاب من قومه للمناجاة… [تفسیر قمّی، ج 2، ص 136]

و در تفسیر قمّی از محمّدبن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هنگامی که مادر موسی به موسی باردار شد حمل او آشکار نبود تا هنگام ولادت، و فرعون زنان قبطی را بر زنان بنی اسرائیل گماشته بود، چرا که شنیده بود بنی اسرائیل می گویند: «مردی از بین ما به نام موسی به دنیا می آید و سبب هلاکت فرعون و قوم او خواهد شد» و فرعون با شنیدن این سخن گفت: «من فرزندان پسر آنان را می کشم که چنین چیزی رخ ندهد» از این رو بین زن و مرد بنی اسرائیل جدایی انداخت و مردان آنان را زندانی کرد، و چون مادر موسی فرزند خود را به دنیا آورد، نگاهی به او کرد و غمگین و محزون شد و گریه کرد و گفت: «الساعه او را می کشند» پس خداوند محبّت موسی را در دل آن زن قبطیّه ای که مأمور اطلاعاتی فرعون بود انداخت و آن زن به مادر موسی گفت: برای چه ترسیده ای و رنگ صورت تو زرد

ص: 214

شده است؟ مادر موسی گفت: می ترسم فرزندم را بکشند» آن زن گفت: «هراس مکن» و این به خاطر آن بود که هر کس موسی را می دید، او را دوست می داشت چنان که خداوند می فرماید: «وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی.»(1)

امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

یکی از علمای یهود شام به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: خداوند به موسی می فرماید: «وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی»؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آری خداوند محبّت موسی را در دل ها انداخت، و لکن بهتر از آن را به حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) داد چرا که مردم بعد از شهادت به یگانگی خدا، شهادت به رسالت او می دهند و این را بر سر منابر [و مأذنه ها] با صدای بلند می گویند، و هر کجا صدای ذکر خدا [و شهادت به وحدانیّت او] بلند شود، نام محمّد [و شهادت به رسالت او] نیز بلند می شود.(2)

ص: 215


1- 339.. فإنه حدثنی أبی عن الحسین [الحسن] بن محبوب عن العلا بن رزین عن محمّد بن مسلم عن أبی جعفر(علیه السلام) قال إن موسی لما حملت به أمه لم یظهر حملها إلّا عند وضعه و کان فرعون قد وکل بنساء بنی إسرائیل نساء من القبط یحفظنهن، و ذلک أنه کان لما بلغه عن بنی إسرائیل أنهم یقولون إنه یولد فینا رجل یقال له موسی بن عمران یکون هلاک فرعون و أصحابه علی یده فقال فرعون عند ذلک لأقتلن ذکور أولادهم حتّی لا یکون ما یریدون و فرق بین الرجال و النساء و حبس الرجال فی المحابس، فلما وضعت أم موسی بموسی(علیه السلام) نظرت إلیه و حزنت علیه و اغتمت و بکت و قالت یذبح الساعة، فعطف الله بقلب الموکلة بها علیه فقالت لأم موسی: ما لک قد اصفر لونک فقالت: أخاف أن یذبح ولدی فقالت: لا تخافی و کان موسی لا یراه أحد إلّا أحبه، و هو قول الله:«وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 135]
2- 340.. قال الیهودی فلقد ألقی الله علی موسی بن عمران محبة منه قال علی(علیه السلام) لقد کان کذلک و قد أعطی محمّد(صلی الله علیه و آله) ما هو أفضل من هذا لقد ألقی الله محبة منه فمن هذا الذی یشرکه فی هذا الاسم إذ تم من الله به الشهادة فلا تتم الشهادة إلّا أن یقال أشهد أن لا إله إلّا الله و أشهد أن محمّدا رسول الله ینادی به علی المنابر فلا یرفع صوت بذکر الله إلّا رفع بذکر محمّد(صلی الله علیه و آله) معه. [احتجاج، ج 1، ص 320]B

«وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَی * قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَی غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَی»(1)

محمّدبن فیض گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

عصای موسی اوّل عصای آدم بود و سپس به دست شعیب آمد و پس از او به دست موسی رسید، و آن اکنون نزد ما می باشد و من هم اکنون آن را دیدم که سبز و تازه بود مانند همان روزی که از درخت جدا شده بود، و این عصا قدرت سخن گفتن دارد و اگر با او سخن بگوییم به ما پاسخ می دهد، و برای قائم ما؟عج؟ آماده می باشد و او با این عصا کاری که موسی(علیه السلام) انجام داد را انجام می دهد و این عصا قدرت بنیان براندازی دارد و باطل ها را می بلعد و هر چه به او دستور داده شود را انجام می دهد و آن را دو شاخه و شعبه است یکی از آن ها روی زمین است و دیگری در سقف است و بین دو شعبه آن بیست متر است و با زبان خود باطل ها را می بلعد.(2)

ص: 216


1- 341.. سوره ی طه، آیه ی 17 و 18.
2- 342.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَنِیعِ بْنِ الْحَجَّاجِ الْبَصْرِیِّ عَنْ مُجَاشِعٍ عَنْ مُعَلًّی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَیْضِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ کَانَتْ عَصَا مُوسَی لآِدَمَ(علیه السلام) فَصَارَتْ إِلَی شُعَیْبٍ ثُمَّ صَارَتْ إِلَی مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ وَ إِنَّهَا لَعِنْدَنَا وَ إِنَّ عَهْدِی بِهَا آنِفاً وَ هِیَ خَضْرَاءُ کَهَیْئَتِهَا حِینَ انْتُزِعَتْ مِنْ شَجَرَتِهَا وَ إِنَّهَا لَتَنْطِقُ إِذَا اسْتُنْطِقَتْ أُعِدَّتْ لِقَائِمِنَا (علیه السلام) یَصْنَعُ بِهَا مَا کَانَ یَصْنَعُ مُوسَی وَ إِنَّهَا لَتَرُوعُ وَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ وَ تَصْنَعُ مَا تُؤْمَرُ بِهِ إِنَّهَا حَیْثُ أَقْبَلَتْ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ یُفْتَحُ لَهَا شُعْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا فِی الْأَرْضِ وَ الْأُخْرَی فِی السَّقْفِ وَ بَیْنَهُمَا أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ بِلِسَانِهَا. [کافی، ج 1، ص 231]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

عصای موسی از درختان بهشتی جدا شد، و جبرئیل آن را به موسی داد، هنگامی که موسی به طرف مدین [و ملاقات با شعیب] حرکت می کرد، و این عصا، و تابوت آدم، در بحیره ی طبریّه می باشد، و هرگز هیچ کدام کهنه نمی شوند و تغییر نمی کنند، تا حضرت قائم؟عج؟ آن ها را هنگام قیام خارج نمایند.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

الواح تورات و عصای موسی(علیه السلام) نزد ما می باشد و ما وارث پیامبرانیم.(2)

جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) به من فرمود:

آیا سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نشنیدید که فرمود: به خدا سوگند! خاتم سلیمان و عصای موسی به شما داده خواهد شد.(3)

ص: 217


1- 343.. أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید ابن عقدة قال حدثنا محمّد بن المفضل بن إبراهیم و سعدان بن إسحاق بن سعید و أحمد بن الحسین بن عبد الملک و محمّد بن أحمد بن الحسن القطوانی قالوا جمیعا حدثنا الحسن بن محبوب عن عبد الله بن سنان قال سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول عصا موسی قضیب آس من غرس الجنة أتاه بها جبرئیل(علیه السلام) لما توجهتلقاء مدین و هی و تابوت آدم فی بحیرة طبریة و لن یبلیا و لن یتغیرا حتّی یخرجهما القائم؟عج؟ إذا قام آیاته و فعله. [غیبت نعمانی، ص 238]
2- 344.. أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ أَلْوَاحُ مُوسَی(علیه السلام) عِنْدَنَا وَ عَصَا مُوسَی عِنْدَنَا وَ نَحْنُ وَرَثَةُ النَّبِیِّینَ. [کافی، ج 1، ص 231]
3- 345.. أَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ لَتَبْلُغَنَّ الْأَسْبَابَ وَ اللَّهِ لَتَرْکَبَنَّ السَّحَابَ وَ اللَّهِ لَتُؤْتَنَّ [لَتُؤْتَیَنَ] عَصَا مُوسَی وَ اللَّهِ لَتُعْطَنَّ [لَتُعْطَیَنَ] خَاتَمَ سُلَیْمَانَ ثُمَّ قَالَ هَذَا قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ اللَّهِ. [بحارالأنوار، ج 24، ص 322]

عمربن ابراهیم اوسی گوید از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمود:

در آن شبی که مرا به آسمان بردند جبرئیل در مقام خود توقّف نمود و من از تحیّت ملائکه جدا شدم و به مقامی رسیدم که صدایی در آنجا نبود و زنده ها و مرده ها برای من یکسان بودند و قلب من مضطرب و سختی بر من دو چندان شد، پس صدای منادی را شنیدم که با زبان علیّ(علیه السلام) مرا صدا زد و گفت: ای محمّد بایست که پروردگار بر تو درود می فرستد. گفتم: او چگونه بر من درود و صلوات می فرستد در حالی که بی نیاز از درود و صلوات است؟ و چگونه علیّ(علیه السلام) به این مقام رسیده است؟ پس خداوند متعال فرمود: ای محمّد بخوان: «هُوَ

الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ» و درود من برای تو و امّت تو رحمت بر شما خواهد بود، و امّا این که صدای علیّ(علیه السلام) را شنیدی، به این خاطر بود که برادر تو موسی بن عمران چون به کوه طور آمد و آن امور با عظمت را دید، از شنیدن وحی غافل شد و من او را با سخن گفتن

-- که نزد او شیرین تر از همه چیز بود -- از آن هیبت جدا نمودم و به او گفتم: «وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی»؟ و چون علیّ(علیه السلام) نیز از همه مردم نزد تو محبوب تر بود، من با لغت علیّ با تو سخن گفتم تا قلب تو آرامش پیدا کند، و وحی خدا را دریابی». و در تفسیر «ولی فیها مآرب أخری» فرمود: در آن عصا هزار معجزه بود.(1)

ص: 218


1- 346.. عمر بن إبراهیم الأوسی، قال: روی عن رسول الله(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «لما کانت اللیلة التی أسری بی إلی السماء، وقف جبرئیل فی مقامه، و غبت عن تحیة کل ملک و کلامه، و صرت بمقام انقطع عنی فیه الأصوات، و تساوی عندی الأحیاء و الأموات، اضطرب قلبی و تضاعف کربی، فسمعت منادیا ینادی بلغة علی ابن أبی طالب: قف -- یا محمّد -- فإن ربک یصلی. قلت: کیف یصلی، و هو غنی عن الصلاة لأحد؟ و کیف بلغ علی هذا المقام؟ B فقال الله تعالی: اقرأ یا محمّد: هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ و صلاتی رحمة لک و لامتک، فأما سماعک صوت علی، فإن أخاک موسی بن عمران لما جاء جبل الطور و عاین ما عاین من عظم الأمور، أذهله ما رآه عما یلقی إلیه، فشغلته عن الهیبة بذکر الله أحب الأشیاء إلیه و هی العصا، إذ قلت له: وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی -- و لما کان علی أحب الناس إلیک، نادیناک بلغته و کلامه، لیسکن ما بقلبک من الرعب، و لتفهم ما یلقی إلیک -- قال: وَ لِیَ فِیها مَآرِبُ أُخْری بها ألف معجزة».[تفسیر برهان، ج 3، ص 35، ح 7]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

به آنچه امید نداری بیشتر امیدوار باش، تا به آنچه امیدوار هستی، چرا که موسی(علیه السلام) [در آن حالی که گرفتار سرما و گم کردن راه شده بود] رفت تا برای خانواده ی خود آتش بیاورد [تا از سرما نجات یابند] و خداوند در آن حال با او سخن گفت و چون بازگشت پیامبر خدا بود، و ملکه ی سبا نزد سلیمان رفت و مسلمان شد [و با او ازدواج نمود] و ساحران فرعون برای عزّت و غلبه فرعون خارج شدند و مؤمن بازگشتند!(1)

ص: 219


1- 347.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ کُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْکَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَی(علیه السلام) ذَهَبَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَانْصَرَفَ إِلَیْهِمْ وَ هُوَ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ. [فقیه، ج 4، ص 284]

سوره ی طه، آیات 37 تا 76

متن:

«وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرَی 37 إِذْ أَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّکَ مَا یُوحَی 38 أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّی وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِّنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَی عَیْنِی 39 إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی مَن یَکْفُلُهُ فَرَجَعْنَاکَ إِلَی أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنَاکَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاکَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَی قَدَرٍ یَا مُوسَی 40 وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی 41 اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوکَ بِآیَاتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکْرِی 42 اذْهَبَا إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی 43 فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی 44 قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَن یَطْغَی 45 قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَی 46 فَأْتِیَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاکَ بِآیَةٍ مِّن رَّبِّکَ وَالسَّلَامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی 47 إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَی مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّی 48 قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَا مُوسَی 49 قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی 50 قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی 51 قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَی 52 الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّی 53 کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُوْلِی النُّهَی 54 مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی 55 وَلَقَدْ أَرَیْنَاهُ آیَاتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَی 56 قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِکَ یَا مُوسَی 57 فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَیْنَنَا وَبَیْنَکَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَکَانًا سُوًی 58 قَالَ مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَةِ وَأَن یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًی 59 فَتَوَلَّی فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ کَیْدَهُ ثُمَّ أَتَی 60 قَالَ لَهُم مُّوسَی وَیْلَکُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ کَذِبًا فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَی 61

ص: 220

فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَیْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَی 62 قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ یُرِیدَانِ أَن یُخْرِجَاکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِمَا وَیَذْهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلَی 63 فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَی 64 قَالُوا یَا مُوسَی إِمَّا أَن تُلْقِیَ وَإِمَّا أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَی 65 قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَی 66 فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُّوسَی 67 قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنتَ الْأَعْلَی 68 وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَی 69 فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَی 70 قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَی 71 قَالُوا لَن نُّؤْثِرَکَ عَلَی مَا جَاءنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالَّذِی فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا 72 إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی 73 إِنَّهُ مَن یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیی 74 وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی 75جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاء مَن تَزَکَّی 76»

¬Kj

لغات:

«وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ»، «مَنّ» به معنای قطع است و «أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ» یعنی غیر مقطوع و «منّ» نعمتی است که از دیگران قطع می شود و به صاحب نعمت می رسد، و «مرّةً» به معنای کرّةً واحدة است، و «قَذْفْ» به معنای طرح و انداختن است، و «یَمّ» به معنای دریاست، و «إصطناع» به معنای صنع است و صنع اختصاص دادن خیر است به کسی، و «لا تَنیا» از وَنی یَنی وَنْیاً به معنای سستی کردن است، و «فَرط و فارط» به کسی گویند که زودتر از دیگران وارد آب شود، کما یقال: «قد فرط العجل

ص: 221

علینا» و «افراط» به معنای اسراف است، و مفرط کسی است که از حقّ جلو افتاده است، و «تفریط» به معنای تقصیر است، چرا که مقصّر از حقّ عقب مانده است، و «قَرْن» اهل هر عصری را گویند که در بین آنان پیامبر و یا امامی و یا عالم و پیشوای مطاعی بوده باشد، و گرنه به آن «قرْن» گفته نمی شود، و «ذوی النهی» صاحبان عقل را گویند، چرا که آنان مردم را از کارهای قبیح نهی می کنند، و «لَقْف» اخذ با سرعت است، و «کبیر» به معنای رئیس است، و «اِیثار» به معنای اختیار است، و «تَزکّی» طلب زکاء و نماء در خیر است، و زکات به همین معناست، چرا که مال به سبب زکات رشد و برکت پیدا می کند.

ترجمه:

و ما بار دیگر تو را مشمول نعمت خود ساختیم… (37) آن زمان که به مادرت آنچه لازم بود الهام کردیم… (38) که: «او را در صندوقی بیفکن، و آن صندوق را به دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند و دشمن من و دشمن او، آن را برگیرد!» و من محبّتی از خودم بر تو افکندم، تا در برابر دیدگان [علم] من، ساخته شوی (و پرورش یابی)! (39) در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکی کاخ فرعون) راه می رفت و می گفت: «آیا کسی را به شما نشان دهم که این نوزاد را کفالت می کند (و دایه خوبی برای او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش به تو روشن شود و غمگین نگردد! و تو یکی (از فرعونیان) را کشتی اما ما تو را از اندوه نجات دادیم! و بارها تو را آزمودیم! پس از آن، سالیانی در میان مردم «مدین» توقّف نمودی سپس در زمان مقدّر (برای فرمان رسالت) به این جا آمدی، ای موسی! (40) و من تو را برای خودم ساختم (و پرورش دادم)! (41) (اکنون) تو و برادرت با آیات من بروید، و در یاد من کوتاهی نکنید! (42) بسوی فرعون بروید که طغیان کرده است! (43)

ص: 222

اما بنرمی با او سخن بگویید شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد! (44) (موسی و هارون) گفتند: «پروردگارا! از این می ترسیم که بر ما پیشی گیرد (و قبل از بیان حق، ما را آزار دهد) یا طغیان کند (و نپذیرد)!» (45) فرمود: «نترسید! من با شما هستم (همه چیز را) می شنوم و می بینم! (46) به سراغ او بروید و بگویید: «ما فرستادگان پروردگار توایم! بنی اسرائیل را با ما بفرست و آنان را شکنجه و آزار مکن! ما نشانه روشنی از سوی پروردگارت برای تو آورده ایم! و درود بر آن کس باد که از هدایت پیروی می کند! (47) به ما وحی شده که عذاب بر کسی است که (آیات الهی را) تکذیب کند و سرپیچی نماید!» (48) (فرعون) گفت: «پروردگار شما کیست، ای موسی؟!» (49) گفت: «پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است!» (50) گفت: «پس تکلیف نسلهای گذشته (که به این ها ایمان نداشتند) چه خواهد شد؟!» (51) گفت: «آگاهی مربوط به آن ها، نزد پروردگارم در کتابی ثبت است پروردگارم هرگز گم راه نمی شود، و فراموش نمی کند (و آنچه شایسته آن هاست به ایشان می دهد)! (52) همان خداوندی که زمین را برای شما محل آسایش قرار داد و راه هایی در آن ایجاد کرد و از آسمان، آبی فرستاد!» که با آن، انواع گوناگون گیاهان را (از خاک تیره) برآوردیم. (53) هم خودتان بخورید و هم چهارپایانتان را در آن به چرا برید! مسلّماً در این ها نشانه های روشنی برای خردمندان است! (54) ما شما را از آن [زمین] آفریدیم و در آن بازمی گردانیم و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون می آوریم! (55) ما همه آیات خود را به او نشان دادیم اما او تکذیب کرد و سرباز زد! (56) گفت: «ای موسی! آیا آمده ای که با سحر خود، ما را از سرزمینمان بیرون کنی؟! (57) قطعاً ما هم سحری همانند آن برای تو خواهیم آورد! هم اکنون (تاریخش را تعیین کن، و) موعدی میان ما و

ص: 223

خودت قرار ده که نه ما و نه تو، از آن تخلّف نکنیم آن هم در مکانی که نسبت به همه یکسان باشد!» (58) گفت: «میعاد ما و شما روز زینت [روز عید] است به شرط این که همه مردم، هنگامی که روز، بالا می آید، جمع شوند!» (59) فرعون آن مجلس را ترک گفت و تمام مکر و فریب خود را جمع کرد و سپس همه را (در روز موعود) آورد. (60) موسی به آنان گفت: «وای بر شما! دروغ بر خدا نبندید، که شما را با عذابی نابود می سازد! و هر کس که (بر خدا) دروغ ببندد، نومید (و شکست خورده) می شود!» (61) آن ها در میان خود، در مورد ادامه راه شان به نزاع برخاستند و مخفیانه و درگوشی با هم سخن گفتند. (62) گفتند: «این دو (نفر) مسلّماً ساحرند! می خواهند با سحرشان شما را از سرزمینتان بیرون کنند و راه و رسم نمونه شما را از بین ببرند! (63) اکنون که چنین است، تمام نیرو و نقشه خود را جمع کنید، و در یک صف (به میدان مبارزه) بیایید امروز رستگاری از آن کسی است که برتری خود را اثبات کند! (64) (ساحران) گفتند: «ای موسی! آیا تو اول (عصای خود را) می افکنی، یا ما کسانی باشیم که اول بیفکنیم؟!» (65) گفت: «شما اول بیفکنید!» در این هنگام طنابها و عصاهای آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر می رسید که حرکت می کند! (66) موسی ترس خفیفی در دل احساس کرد (مبادا مردم گم راه شوند)! (67) گفتیم: «نترس! تو مسلّماً (پیروز و) برتری! (68) و آنچه را در دست راست داری بیفکن، تمام آنچه را ساخته اند می بلعد! آنچه ساخته اند تنها مکر ساحر است و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!» (69) (موسی عصای خود را افکند، و آنچه را که آن ها ساخته بودند بلعید.) ساحران همگی به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم!» (70) (فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ شماست که به

ص: 224

شما سحر آموخته است! به یقین دست ها و پاهایتان را بطور مخالف قطع می کنم و شما را از تنه های نخل به دار می آویزم و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر و پایدارتر است!» (71) گفتند: «سوگند به آن کسی که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنی که برای ما آمده، مقدّم نخواهیم داشت! هر حکمی می خواهی بکن تو تنها در این زندگی دنیا می توانی حکم کنی! (72) ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردی ببخشاید و خدا بهتر و پایدارتر است!» (73) هر کس در محضر پروردگارش خطاکار حاضر شود، آتش دوزخ برای اوست در آن جا، نه می میرد و نه زندگی می کند! (74) و هر کس با ایمان نزد او آید، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنین کسانی درجات عالی دارند… (75) باغهای جاویدان بهشت، که نهرها از زیر درختانش جاری است، در حالی که همیشه در آن خواهند بود این است پاداش کسی که خود را پاک نماید! (76)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِذْ أَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّکَ مَا یُوحَی * أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ…»(1)

در تفسیر قمّی از امام باقر(علیه السلام) به دنبال سخنان قبل آمده که فرمود:

خداوند برای مادر موسی تابوتی را فرستاد و به او گفته شد: «فرزند خود را در تابوت [و صندوق] گذار و به دریا انداز و خوف و هراسی پیدا مکن، ما او را به تو باز خواهیم گرداند، و از پیامبرانش قرار خواهیم داد» پس مادر موسی فرزند خود را در آن تابوت [و صندوق] گذارد، و سر آن را پوشاند و به رود نیل انداخت، و فرعون در کنار نیل قصرهایی برای تفریح ساخته بود، و در حالی که با آسیه نشسته بود، نگاهش به آن تابوت افتاد که امواج آب دریا و باد آن را بالا و پایین

ص: 225


1- 348.. سوره ی طه، آیات 38 و 39.

می اندازد تا رسید نزدیک قصر فرعون و فرعون دستور داد تا ملّاحان آن را گرفتند و نزد او بردند، و چون فرعون تابوت را باز کرد و بچّه ای را در آن مشاهده نمود گفت: این از بنی اسرائیل است [و باید کشته شود] و لکن خداوند محبّت شدیدی را از آن بچّه در دل فرعون و آسیه انداخت و چون خواست او را بکشد آسیه گفت: «او را مکش امید است برای ما سودمند باشد و یا او را به فرزندی برگزینیم» و آنان نمی دانستند که او همان موسی می باشد، از سویی فرعون را فرزندی نبود، پس گفت: او را به زنی بدهید تا از او مراقبت نماید، پس هر زنی را آوردند موسی پستان او را نگرفت و فرعون غمگین شد، پس خواهر موسی که به جستجوی برادر خود بود به آنان گفت: آیا می خواهید من خانواده ای را برای شما معرّفی کنم که این بچه را به خوبی نگهداری نمایند؟ فرعون گفت: آری. پس مادر موسی را آوردند و چون او فرزند خود را به دامن گرفت و پستان به دهان او گذارد موسی پستان مادر خود را گرفت و شیر او را نوشید و فرعون و اهل او خشنود شدند و به مادر موسی اکرام کردند و گفتند: تو این بچّه را برای ما تربیت کن و هر چه بخواهی ما به تو می دهیم…

راوی حدیث محمّدبن مسلم گوید:

پس من به امام باقر(علیه السلام) گفتم: چه مقدار موسی از مادر خود جدا شد تا این که خداوند او را به مادر بازگرداند؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود: سه روز.(1)

ص: 226


1- 349.. و أنزل الله علی موسی التابوت و نودیت أمه «ضعیه فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ» و هو البحر وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ فوضعته فی التابوت و أطبقت علیه و ألقته فی النیل و کان لفرعون قصر علی شط النیل منتزها، فنظر من قصره و معه آسیة امرأته فنظر إلی سواد فی النیل ترفعه الأمواج و الریاح تضربه حتّی جاءت به إلی باب قصر فرعون فأمر فرعون بأخذه فأخذ التابوت و رفع إلیه فلما فتحه وجد فیه صبیا، فقال: هذا إسرائیلی و ألقی الله فی قلب فرعون لموسی محبة شدیدة، و کذلک فی قلب آسیة و أراد فرعون أن یقتله فقالت آسیة لا تقتله عَسی أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ أنه موسی، و لم یکن لفرعون ولد فقال ائتوا ظئرا تربیه فجاءوا بعدة نساء قد قتل أولادهن فلم یشرب لبن أحد من النساء و هو قول الله وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ و بلغ أمه أن فرعون قد أخذه فحزنت و بکت کما قال الله وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسی فارِغاً یعنی کادت أن تخبر بخبره أو تموت ثم ضبطت نفسها فکان کما قال الله عزوجل لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلی قَلْبِها لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ أی لأخت موسی قُصِّیهِ أی اتبعیه فجاءت أخته إلیه فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ أی عن بعد وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ فلما لم یقبل موسی ثدی أحد من النساء اغتم فرعون غما شدیدا فَقالَتْ أخته هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ فقال: نعم فجاءت بأمه فلما أخذته فی حجرها و ألقمته ثدیها التقمه و شرب ففرح فرعون و أهله أکرموا أمه فقالوا لها ربیه لنا فإنا نفعل بک ما نفعل و ذلک قول الله تعالی: فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ و کان فرعون یقتل أولاد بنی إسرائیل کلما یلدون و یربی موسی و یکرمه و لا یعلم أن هلاکه علی یده، فلما درج موسی کان یوما عند فرعون فعطس موسی فقال الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، فأنکر فرعون علیه و لطمه و قال ما هذا الذی تقول فوثب موسی علی لحیته و کان طویل اللحیة فهلبها أی قلعها فألمه ألما شدیدا بلطمته إیاه فهم فرعون بقتله فقالت امرأته هذا غلام حدث لا یدری ما یقول، فقال فرعون بل یدری، فقالت امرأته ضع بین یدیه تمرا و جمرا فإن میز بینهما فهو الذی تقول فوضع بین یدیه تمر و جمر و قال له کل فمد یده إلی التمر فجاء جبرئیل فصرفها إلی الجمر فأخذ الجمر فی فیه فاحترق لسانه و صاح و بکی فقالت آسیة لفرعون أ لم أقل لک إنه لا یعقل فعفا عنه فقلت لأبی جعفر(علیه السلام) فکم مکث موسی غائبا عن أمه حتّی رده الله علیها قال: ثلاثة أیام…[تفسیر قمّی، ج 2، ص 135]B

ص: 227

«وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنَاکَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاکَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَی قَدَرٍ یَا مُوسَی»(1)

ابن عبّاس گوید:

موسی(علیه السلام) یک مرد قبطی کافری را کشته بود.

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل است که فرمود: خدا رحمت کند برادرم موسی را که در سنّ دوازده سالگی مردی را از روی خطا به قتل رساند.(2)

مؤلّف گوید:

در این سوره(3)، قصّه کشتن قبطی بیان شده و خداوند می فرماید: «وَدَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَی حِینِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِیعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَی فَقَضَی عَلَیْهِ…» و از روایات -- همان گونه که خواهد آمد -- استفاده می شود که موسی(علیه السلام) قصد کشتن آن قبطی را نداشت واو در سنّ دوازده سالگی بود و لکن قوّی و شجاع و غیور بود و با یک مشت که بر قبطی زد کار او را تمام کرد. و هدف او این بود که شرّ او را برطرف کند و چون خبر به فرعون رسید که موسی یک نفر از قبطیان را کشته است، فرعون تصمیم گرفت که او را بکشد و موسی ترسید و هراسان شد و به طرف مدین و شهر شعیب فرار کرد و در بین راه غذایی نداشت که خود را تأمین کند از این رو تا مدین که هشت منزل و مرحله بود از علف بیابان خورد و چون به مدین رسید شدیداً گرسنه بود و دید که مردم گوسفندان خود را از مشربه [و چشمه ای] آب می دهند،

ص: 228


1- 350.. سوره ی طه، آیات 39 و 40.
2- 351.. و روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال رحم الله أخی موسی قتل رجلا خطأ و کان ابن اثنتی عشرة سنة.[مجمع البیان، ج 3، ص 361]
3- 352.. سوره ی قصص، آیات 25-14.

پس کنار دیواری ایستاد و دید که مردم از همدیگر سبقت می گیرند و دختران شعیب را راه نمی دهند که گوسفندان خود را آب بدهند، پس جلو رفت و نوبت آب را گرفت و گوسفندان شعیب را آب داد گرچه نمی دانست آنان دختران شعیب هستند و پس از آب دادن گوسفندان، کنار دیوار رفت و گفت: «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» یعنی خدایا اگر غذایی برای من بفرستی من نیازمند به آن هستم. پس دختران شعیب کمک موسی را به پدر خود گزارش دادند و شعیب یکی از آنان را -- که بعداً همسر موسی قرار گرفت -- فرستاد و او به موسی گفت: پدرمان تو را می طلبد تا اجرت کار تو را بدهد «إنّ أبانا یدعوک لیجزیک أجرما سقیت» و از آن پس موسی نجات پیدا کرد…

«اذْهَبَا إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی * فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی…»(1)

محمّدبن ابی عمیر گوید:

به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: معنای آیه فوق چیست؟ فرمود: مقصود از «قَوْلًا لَّیِّنًا» گفتن کنیه فرعون است یعنی «ای موسی و ای هارون! فرعون را با کنیه ی او صدا بزنید و بگویید: یا ابا مصعب» چرا که کنیه ی فرعون ابا مصعب ولیدبن مصعب بوده است.

و امّا قول خداوند که می فرماید:

«لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی» خداوند را شکّی در عدم هدایت فرعون نبود، و «لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ» را به این خاطر فرمود که موسی حریص بر هدایت فرعون باشد و به طرف او برود به امید آن که هدایت شود، وگرنه خداوند می دانست که فرعون متذکّر نمی شود و نمی ترسد مگر هنگام رؤیت عذاب، مگر نشنیدی که

ص: 229


1- 353.. سوره ی طه، آیات 43 و 44.

خداوند می فرماید: «حَتَّی إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» و خداوند ایمان او را نپذیرفت و فرمود: «آلآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَکُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ؟»(1)

عدیّ بن حاتم -- که در برخی از جنگ های امیرالمؤمنین(علیه السلام) شرکت نموده -- گوید:

علیّ(علیه السلام) در لیلة الهریر صفیّن، چون با لشکر معاویه ملاقات نمود با صدای بلند فرمود: «به خدا سوگند من حتماً معاویه و اصحاب او را خواهم کشت» و در پایان آهسته فرمود: «إن شاءالله» پس من به او گفتم: یا امیرالمؤمنین شما اوّل سوگند یاد کردید و سپس «إن شاءالله» گفتید؟! فرمود: در جنگ خدعه مشروع است و اصحاب من مرا راستگو می دانند و من خواستم اصحاب خود را امیدوار کنم تا سست نشوند و فرار نکنند، پس تو این معنا را بفهم که بعد از این برای تو نافع خواهد بود، إن شاءالله تعالی.(2)

ص: 230


1- 354.. فی کتاب علل الشرائع حدثنا الحاکم أبو محمّد جعفر بن نعیم بن شاذان النیسابوری رضی الله عنه عن عمه أبی عبد الله محمّد بن شاذان قال: حدثنا الفضل بن شاذان عن محمّد بن أبی عمیر قال: قلت: لموسی بن جعفر(علیه السلام): أخبرنی عن قول الله؟عز؟ لموسی: اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی فقال: اما قوله: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً» ای کنیاه و قولا له یا با مصعب، و کان کنیة فرعون أبا مصعب الولید بن مصعب، اما قوله: «لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی» فانما قال لیکون أحرص لموسی علی الذهاب و قد علم الله؟عز؟ ان فرعون لا یتذکر و لا یخشی الا عند رؤیة البأس، أ لا تسمع الله؟عز؟ یقول: «حَتَّی إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ» فلم یقبل الله ایمانه و قال: «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 380]
2- 355.. و حدثنی هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة قال حدثنی رجل من بنی عدی بن حاتم عن أبیه عن جده عدی بن حاتم و کان مع علی(علیه السلام) فی حروبه أن علیا(علیه السلام) قال لیلة الهریر بصفین حین التقی مع معاویة رافعا صوته یسمع أصحابه: لأقتلن معاویة و أصحابه ثم قال فی آخر قوله: إن شاءالله تعالی، یخفض به صوته و کنت منه قریبا فقلت: یا أمیر المؤمنین إنک حلفت علی ما قلت ثم استثنیت فما أردت بذلک فقال: إن الحرب خدیعة و أنا عند أصحابی صدوق فأردت أن أطمع أصحابی فی قولی کی لا یفشلوا و لا یفروا فافهم فإنک تنتفع بها بعد الیوم إن شاءالله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 60]B

«قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی *… إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُوْلِی النُّهَی»(1)

محمّدبن مسلم گوید:از امام صادق(علیه السلام) از معنای «أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی» سؤال کردم فرمود:

هیچ مخلوقی از مخلوقات [حیوانی و انسانی] نیست مگر آن که با سجیّه خود -- مرد و زن -- جنس خویش را می شناسد. گفتم: معنای «ثُمَّ هَدَی» چیست؟ فرمود: با سجیّه ی خود نکاح و ازدواج قانونی را از عمل سفاح و زنا می شناسد.(2)

مؤلّف گوید:

تفصیل قصّه فرعون و موسی و هارون در سخن امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) در سوره ی قصص و شعرا خواهد آمد إن شاءالله.

ص: 231


1- 356.. سوره ی طه، آیات 54-50.
2- 357.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله أَعْطی کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی قَالَ لَیْسَ شَیْ ءٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا وَ هُوَ یُعْرَفُ مِنْ شَکْلِهِ الذَّکَرُ مِنَ الْأُنْثَی قُلْتُ مَا یَعْنِی ثُمَّ هَدی قَالَ هَدَاهُ لِلنِّکَاحِ وَ السِّفَاحِ مِنْ شَکْلِهِ. [کافی، ج 5، ص 567]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُوْلِی النُّهَی»، فرمود:

به خدا سوگند ما صاحبان عقل و أولی النهی هستیم. راوی گوید: گفتم: فدای شما شوم معنای «لِّأُوْلِی النُّهَی»، چیست؟ فرمود: مقصود خبرهای نهانی است که خداوند در اختیار پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) قرار داده که بعد از او ابوبکر ادعای خلافت خواهد نمود و امر امّت را به دست خواهد گرفت و پس از او آن دیگری یعنی عمر چنین خواهد کرد و بعد از آن دو سومی یعنی عثمان و بنی امیّه ادعای خلافت خواهند نمود و امر امت را به دست خواهند گرفت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این خبرها را [به مردم] داد و همان گونه که خدا به پیامبر خود خبر داده بود و آن حضرت به علیّ(علیه السلام) خبر داد، واقع گردید، چنان که علی(علیه السلام) نیز خبر حکومت بنی امیه را بعداز خود به ما داد، و همان گونه که فرموده بود واقع شد و این معنای آیاتی است که خداوند در قرآن یاد نموده و می فرماید: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُوْلِی النُّهَی»، یعنی علم همه این آیات نزد ما می باشد و ما به امر خداوند صبر کردیم، بنابراین ماییم «قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ -- وَ خُزَّانُهُ عَلَی دِینِهِ» و ماییم که این اسرار را حفظ و نگهداری می کنیم و از دشمنان خود پنهان می نماییم چنان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز [در مکه] اسرار خود را پنهان نمود تا خداوند به او اجازه ی هجرت داد و با مشرکین به جنگ برخاست، ما نیز همان روش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را خواهیم داشت تا وقتی که خداوند اجازه بدهد که با شمشیر، دین او را آشکار سازیم و مردم را به آن دعوت نماییم و پس از مهجوریّت آیین خدا، باز ما مردم را به آن وا بداریم همان گونه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در اوّل مردم را به دین خدا واداشت. (1)

ص: 232


1- 358.. فإنه حدثنی أبی عن الحسن بن محبوب عن علی بن رئاب عن مروان عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال سألته عن قول الله؟عز؟ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی قال: نحن و الله أولو النهی فقلت جعلت فداک و ما معنی أولی النهی قال ما أخبر الله به رسوله مما یکون بعده من ادعاء فلان الخلافة و القیام بها و الآخر من بعده و الثالث من بعدهما و بنی أمیة فأخبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) و کان ذلک کما أخبر الله به نبیه و کما أخبر رسول الله علیا و کما انتهی إلینا من علی فیما یکون من بعده من الملک فی بنی أمیة و غیرهم فهذه الآیة التی ذکرها الله فی الکتاب: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی الذی انتهی إلینا علم هذا کله فصبرنا لأمر الله فنحن قوام الله علی خلقه و خزانه علی دینه نخزنه و نسره و نکتتم به من عدونا کما اکتتم رسول الله(صلی الله علیه و آله) حتّی أذن الله له فی الهجرة و جاهد المشرکین فنحن علی منهاج رسول الله(صلی الله علیه و آله) حتّی یأذن الله لنا فی إظهار دینه بالسیف و ندعو الناس إلیه فنضربهم علیه عودا کما ضربهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) بدءا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 61]B

مؤلّف گوید:

روایت فوق با سندهای دیگری نیز نقل شده است به تفسیر برهان و تفسیر قمّی و… مراجعه شود.

«مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی»(1)

عبدالرحمان بن حمّاد گوید: از امام عسکری(علیه السلام) سؤال کردم: برای چه میّت را غسل جنابت می دهند؟ فرمود:

خداوند تبارک و تعالی اعلی و اخلص از آن است که کارها را به دست قدرت خود انجام بدهد، او دو ملک خلّاق دارد، و هنگامی که می خواهد مخلوقی را بیافریند، به آن دو ملک دستور می دهد و آنان از آن خاکی که خداوند می فرماید: «مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی»، مقداری بر می دارند و با آن نطفه ای که در رحم ریخته می شود، مخلوط می کنند و سپس می گویند: خدایا چگونه خلق کنیم؟ پس خداوند به آنچه اراده کرده دستور می دهد: مرد یا زن، مؤمن یا کافر، سیاه یا سفید، شقیّ یا سعید، و هنگامی که او می میرد آن نطفه از او جدا می شود، و به این خاطر میّت را غسل جنابت می دهند.(2)

ص: 233


1- 359.. سوره ی طه، آیه ی 55.
2- 360.. حدثنی الحسین بن أحمد؟ره؟ عن أبیه قال حدثنا أحمد بن محمّد بن عیسی عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر عن عبد الرحمن بن حماد قال سألت أبا إبراهیم(علیه السلام) عن المیت لم یغسل غسل الجنابة قال إن الله تبارک و تعالی أعلی و أخلص من أن یبعث أشیاء بیده إن لله تبارک و تعالی ملکین خلاقین فإذا أراد أن یخلق خلقا أمر أولئک الخلاقین فأخذوا من التربة التی قال الله؟عز؟ فی کتابه مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْری فعجنوها بالنطفة المسکنة فی الرحم فإذا عجنت النطفة بالتربة قالا یا رب ما نخلق قال فیوحی الله تبارک و تعالی إلیهما ما یرید من ذلک ذکرا أو أنثی مؤمنا أو کافرا أسود أو أبیض شقیا أو سعیدا فإذا مات سالت منه تلک النطفة بعینها لا غیرها فمن ثم صار المیت یغسل غسل الجنابة. [علل الشرایع، ج 1، ص 349،باب 238، ح 5]B

روایت فوق با اختلاف مختصری در کافی نیز نقل شده است.(1)

ص: 234


1- 361.. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: دَخَلَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَیْسٍ الْمَاصِرُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمَیِّتِ لِمَ یُغَسَّلُ غُسْلَ الْجَنَابَةِ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) لَا أُخْبِرُکَ فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ فَلَقِیَ بَعْضَ الشِّیعَةِ فَقَالَ لَهُ الْعَجَبُ لَکُمْ یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ تَوَلَّیْتُمْ هَذَا الرَّجُلَ وَ أَطَعْتُمُوهُ وَ لَوْ دَعَاکُمْ إِلَی عِبَادَتِهِ لَأَجَبْتُمُوهُ وَ قَدْ سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَمَا کَانَ عِنْدَهُ فِیهَا شَیْ ءٌ فَلَمَّا کَانَ مِنْ قَابِلٍ دَخَلَ عَلَیْهِ أَیْضاً فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَقَالَ لَا أُخْبِرُکَ بِهَا فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَیْسٍ لِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ انْطَلِقْ إِلَی الشِّیعَةِ فَاصْحَبْهُمْ وَ أَظْهِرْ عِنْدَهُمْ مُوَالاتَکَ إِیَّاهُمْ وَ لَعْنَتِی وَ التَّبَرِّیَ مِنِّی فَإِذَا کَانَ وَقْتُ الْحَجِّ فَأْتِنِی حَتَّی أَدْفَعَ إِلَیْکَ مَا تَحُجُّ بِهِ وَ سَلْهُمْ أَنْ یُدْخِلُوکَ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ فَإِذَا صِرْتَ إِلَیْهِ فَاسْأَلْهُ عَنِ الْمَیِّتِ لِمَ یُغَسَّلُ غُسْلَ الْجَنَابَةِ فَانْطَلَقَ الرَّجُلُ إِلَی الشِّیعَةِ فَکَانَ مَعَهُمْ إِلَی وَقْتِ الْمَوْسِمِ فَنَظَرَ إِلَی دِینِ الْقَوْمِ فَقَبِلَهُ بِقَبُولِهِ وَ کَتَمَ ابْنَ قَیْسٍ أَمْرَهُ مَخَافَةَ أَنْ یُحْرَمَ الْحَجَّ فَلَمَّا کَانَ وَقْتُ الْحَجِّ أَتَاهُ فَأَعْطَاهُ حَجَّةً وَ خَرَجَ فَلَمَّا صَارَ بِالْمَدِینَةِ قَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ تَخَلَّفْ فِی الْمَنْزِلِ حَتَّی نَذْکُرَکَ لَهُ وَ نَسْأَلَهُ لِیَأْذَنَ لَکَ فَلَمَّا صَارُوا إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ لَهُمْ أَیْنَ صَاحِبُکُمْ مَا أَنْصَفْتُمُوهُ قَالُوا لَمْ نَعْلَمْ مَا یُوَافِقُکَ مِنْ ذَلِکَ فَأَمَرَ بَعْضَ مَنْ حَضَرَ أَنْ یَأْتِیَهُ بِهِ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ لَهُ مَرْحَباً کَیْفَ رَأَیْتَ مَا أَنْتَ فِیهِ الْیَوْمَ مِمَّا کُنْتَ فِیهِ قَبْلُ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَمْ أَکُنْ فِی شَیْ ءٍ فَقَالَ صَدَقْتَ أَمَا إِنَّ عِبَادَتَکَ یَوْمَئِذٍ کَانَتْ أَخَفَّ عَلَیْکَ مِنْ عِبَادَتِکَ الْیَوْمَ لِأَنَّ الْحَقَّ ثَقِیلٌ وَ الشَّیْطَانَ مُوَکَّلٌ بِشِیعَتِنَا لِأَنَّ سَائِرَ النَّاسِ قَدْ کَفَوْهُ أَنْفُسَهُمْ إِنِّی سَأُخْبِرُکَ بِمَا قَالَ لَکَ -- ابْنُ قَیْسٍ الْمَاصِرُ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلَنِی عَنْهُ وَ أُصَیِّرُ الْأَمْرَ فِی تَعْرِیفِهِ إِیَّاهُ إِلَیْکَ إِنْ شِئْتَ أَخْبَرْتَهُ وَ إِنْ شِئْتَ لَمْ تُخْبِرْهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ خَلَّاقِینَ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ خَلْقاً أَمَرَهُمْ فَأَخَذُوا مِنَ التُّرْبَةِ الَّتِی قَالَ فِی کِتَابِهِ مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْری «طه: 57» فَعَجَنَ النُّطْفَةَ بِتِلْکَ التُّرْبَةِ الَّتِی یَخْلُقُ مِنْهَا بَعْدَ أَنْ أَسْکَنَهَا الرَّحِمَ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً فَإِذَا تَمَّتْ لَهَا أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ قَالُوا یَا رَبِّ نَخْلُقُ مَا ذَا فَیَأْمُرُهُمْ بِمَا یُرِیدُ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی أَبْیَضَ أَوْ أَسْوَدَ فَإِذَا خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنَ الْبَدَنِ خَرَجَتْ هَذِهِ النُّطْفَةُ بِعَیْنِهَا مِنْهُ کَائِناً مَا کَانَ صَغِیراً أَوْ کَبِیراً ذَکَراً أَوْ أُنْثَی فَلِذَلِکَ یُغَسَّلُ الْمَیِّتُ غُسْلَ الْجَنَابَةِ فَقَالَ الرَّجُلُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ مَا أُخْبِرُ ابْنَ قَیْسٍ الْمَاصِرَ بِهَذَا أَبَداً فَقَالَ ذَلِکَ إِلَیْکَ. [کافی، ج 3، ص 162]B

و در کافی از محمّد بن مسلم از امام باقر و یا امام صادق(علیهما السلام) نقل شده که فرمودند:

هر کس از هر خاکی خلق شده باشد در آن خاک دفن خواهد شد.(1)

مردی به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: معنای سجده ی اوّل چیست؟ فرمود:

تأویل آن این است که خدایا تو ما را از زمین آفریدی، و چون سر از سجده ی اوّل بلند می کند می گوید: خدایا تو ما را از زمین بیرون آوردی، و چون به سجده ی دوّم می رود می گوید: خدایا تو ما را به زمین باز می گردانی، و چون سر از سجده ی دوّم بلند می کند می گوید: خدایا تو باز ما را از زمین خارج خواهی نمود.

[و در قیامت حاضر خواهیم شد.](2)

ص: 235


1- 362.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا(علیه السلام) قَالَ مَنْ خُلِقَ مِنْ تُرْبَةٍ دُفِنَ فِیهَا. [کافی، ج 3، ص 202]
2- 363.. أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ سَهْلٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَلَوِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو حَکِیمٍ الزَّاهِدُ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ الرَّاهِبُ قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) یَا ابْنَ عَمِّ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ مَا مَعْنَی السَّجْدَةِ الْأُولَی فَقَالَ تَأْوِیلُهُ اَللَّهُمَّ إِنَّکَ مِنْهَا خَلَقْتَنِی یَعْنِی مِنَ الْأَرْضِ وَ رَفْعُ رَأْسِکَ وَ مِنْهَا أَخْرَجْتَنَا وَ السَّجْدَةُ الثَّانِیَةُ وَ إِلَیْهَا تُعِیدُنَا وَ رَفْعُ رَأْسِکَ مِنَ الثَّانِیَةِ وَ مِنْهَا تُخْرِجُنَا تَارَةً أُخْرَی قَالَ الرَّجُلُ مَا مَعْنَی رَفْعِ رِجْلِکَ الْیُمْنَی وَ طَرْحِکَ الْیُسْرَی فِی التَّشَهُّدِ قَالَ تَأْوِیلُهُ اَللَّهُمَّ أَمِتِ الْبَاطِلَ وَ أَقِمِ الْحَقَ. [علل الشرایع، ج 2، ص 336]B

«فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُّوسَی * قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنتَ الْأَعْلَی…»(1)

اسماعیل بن فضل هاشمی گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: برای چه موسی(علیه السلام) از سحر ساحران ترسید و ابراهیم(علیه السلام) هنگامی که او را در منجنیق گذاردند تا به آتش بیندازند نترسید؟

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ابراهیم(علیه السلام) هنگامی که در منجنیق قرار گرفت به انواری که در صلب او بود [یعنی محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم] توسّل پیدا کرد، و موسی(علیه السلام) چنین نکرد از این رو ابراهیم نترسید و موسی ترسید.(2)

معمّربن راشد گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مردی از یهود نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و مقابل آن حضرت ایستاد و به او خیره

ص: 236


1- 364.. سوره ی طه، آیات 67 و 68.
2- 365.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ الشَّامِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ الْفَضْلِ الْهَاشِمِیُّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصّادق(علیه السلام) عَنْ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ(علیه السلام) لَمَّا رَأَی حِبَالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ کَیْفَ أَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً وَ لَمْ یُوجِسْهَا إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) حِینَ وُضِعَ فِی الْمَنْجَنِیقِ وَ قُذِفَ بِهِ فِی النَّارِ فَقَالَ(علیه السلام) إِنَّ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) حِینَ وُضِعَ فِی الْمَنْجَنِیقِ کَانَ مُسْتَنِداً إِلَی مَا فِی صُلْبِهِ مِنْ أَنْوَارِ حُجَجِ اللَّهِ جل جلاله وَ لَمْ یَکُنْ مُوسَی کَذَلِکَ فَلِهَذَا أَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً وَ لَمْ یُوجِسْهَا إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام). [امالی صدوق، ص 521، ح 2]

شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: ای یهودی حاجت تو چیست؟ مرد یهودی گفت: آیا تو افضلی یا موسی بن عمران که خداوند با او تکلّم نمود، و تورات را بر او نازل کرد، و عصا را به او داد، و دریا را برای او شکافت، و ابر را بر سر او سایه افکند؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بنده را خوش نیاید که از خود تعریف و ستایش کند، و لکن من می گویم: آدم(علیه السلام) هنگامی که گرفتار آن خطا شد،برای قبولی توبه خود گفت: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا غَفَرْتَ لِی» و خداوند توبه او را قبول نمود، و نوح(علیه السلام) چون داخل کشتی شد و از غرق شدن ترسید گفت: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنَ الْغَرَقِ» و خداوند او را از غرق شدن نجات داد، و ابراهیم(علیه السلام) هنگامی که در آتش افکنده شد گفت: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنها» و خداوند آتش را برای او سرد و سلامت نمود، و موسی(علیه السلام) هنگامی که عصای خود را رها کرد و ترسید، گفت: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا آمَنْتَنِی» وخداوند به او فرمود: «لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلی» سپس فرمود: ای یهودی! اگر موسی(علیه السلام) مرا درک کند و به من و نبوّت من ایمان نیاورد، خداوند چیزی را از او قبول نمی کند، و نبوّت او برای او سودی نخواهد داشت، تا این که فرمود: ای یهودی هنگامی که مهدی(علیه السلام)،از ذریّه ی من قیام می کند، عیسی بن مریم از آسمان برای یاری او فرود خواهد آمد، و او را مقدّم خواهد کرد و به نماز او اقتدا خواهد نمود.(1)

ص: 237


1- 366.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّی مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ دُکَیْنٍ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصّادق(علیه السلام) یَقُولُ أَتَی یَهُودِیٌّ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) فَقَامَ بَیْنَ یَدَیْهِ یُحِدُّ النَّظَرَ إِلَیْهِ فَقَالَ یَا یَهُودِیُّ مَا حَاجَتُکَ قَالَ أَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّبِیُّ الَّذِی کَلَّمَهُ اللَّهُ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ التَّوْرَاةَ وَ الْعَصَا وَ فَلَقَ لَهُ الْبَحْرَ وَ أَظَلَّهُ بِالْغَمَامِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) إِنَّهُ یُکْرَهُ لِلْعَبْدِ أَنْ یُزَکِّیَ نَفْسَهُ وَ لَکِنِّی أَقُولُ إِنَّ آدَمَ(علیه السلام) لَمَّا أَصَابَ الْخَطِیئَةَ کَانَتْ تَوْبَتُهُ أَنْ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا غَفَرْتَ لِی فَغَفَرَهَا اللَّهُ لَهُ وَ إِنَّ نُوحاً لَمَّا رَکِبَ فِی السَّفِینَةِ وَ خَافَ الْغَرَقَ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنَ الْغَرَقِ فَنَجَّاهُ اللَّهُ عَنْهُ وَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) لَمَّا أُلْقِیَ فِی النَّارِ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنْهَا فَجَعَلَهَا اللَّهُ عَلَیْهِ بَرْداً وَ سَلاماً وَ إِنَّ مُوسَی(علیه السلام) لَمَّا أَلْقَی عَصَاهُ وَ أَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا آمَنْتَنِی فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله -- لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلی یَا یَهُودِیُّ إِنَّ مُوسَی لَوْ أَدْرَکَنِی ثُمَّ لَمْ یُؤْمِنْ بِی وَ بِنُبُوَّتِی مَا نَفَعَهُ إِیمَانُهُ شَیْئاً وَ لَا نَفَعَتْهُ النُّبُوَّةُ یَا یَهُودِیُّ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِیَ الْمَهْدِیُّ إِذَا خَرَجَ نَزَلَ عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ لِنُصْرَتِهِ فَقَدَّمَهُ وَ صَلَّی خَلْفَهُ.[امالی صدوق، ص 521، ح 4]B

«وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی…»(1)

عمّار ساباطی گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه ی «أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ کَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ * هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ» فرمود:

مقصود از درجات ائمّه هستند و به خدا سوگند آنان درجات مؤمنین اند، و با ولایت و معرفت شان به ما، خداوند پاداش اعمال شان را مضاعف می کند و آنان را به درجات عالی بالا می برد.(2)

سوره ی طه، آیات 77 تا 104

متن:

وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَکًا وَلَا تَخْشَی

ص: 238


1- 367.. سوره ی طه، آیه ی 75.
2- 368.. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ هُمْ وَ اللَّهِ یَا عَمَّارُ دَرَجَاتٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ بِوَلَایَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ إِیَّانَا یُضَاعِفُ اللَّهُ لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ یَرْفَعُ اللَّهُ لَهُمُ الدَّرَجَاتِ الْعُلَی. [اصول کافی، ج 1، ص 430، ح 84]

77 فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُم مِّنَ الْیَمِّ مَا غَشِیَهُمْ 78 وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَی 79 یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِّنْ عَدُوِّکُمْ وَوَاعَدْنَاکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَی 80 کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَی 81 وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَی 82 وَمَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ یَا مُوسَی 83 قَالَ هُمْ أُولَاء عَلَی أَثَرِی وَعَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَی 84 قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِن بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ 85 فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ یَا قَوْمِ أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِی 86 قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنَا وَلَکِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِّن زِینَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَکَذَلِکَ أَلْقَی السَّامِرِیُّ 87 فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُکُمْ وَإِلَهُ مُوسَی فَنَسِیَ 88 أَفَلَا یَرَوْنَ أَلَّا یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلًا وَلَا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا 89 وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی 90 قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَی 91 قَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا 92 أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی 93 قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی 94 قَالَ فَمَا خَطْبُکَ یَا سَامِرِیُّ 95 قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی 96 قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَکَ مَوْعِدًا لَّنْ تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَی إِلَهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عَاکِفًا لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفًا 97 إِنَّمَا إِلَهُکُمُ اللَّهُ الَّذِی لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا 98 کَذَلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاء مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَیْنَاکَ مِن لَّدُنَّا ذِکْرًا 99 مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وِزْرًا 100 خَالِدِینَ فِیهِ وَسَاء لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حِمْلًا 101 یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًا 102 یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا 103 نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا یَوْمًا 104»

ص: 239

لغات:

«فِی الْبَحْرِ یَبَسًا» یَبَس به معنای یابس و جمع آن أیباس است و جمع یُبس -- با سکون باء -- یُبوس است، و «أسف» به معنای غضب شدید است، و به معنای حزن و اندوه نیز می باشد، و «وِزر» به معنای ثقل و به معنای حمل است و «أوزار» به معنای احمال و اثقال است، و سلاح را وزر گویند، به خاطر سنگینی آن بر صاحبش، و «خُوار» صدای ناهنجار شدید است، مانند صدای گاو و امثال آن، و «عکوف» به معنای اقامه و ملازم بودن با چیزی است، و از این قبیل است اعتکاف در مسجد، و «رقب یرقب رقباناً» به معنای انتظار است، و «بصر بالشیء» إذا صار علیماً به، و «أبصر یُبصِر» به معنای رؤیت و دیدن است، و «ظَلتَ علیه عاکفاً» اصل آن ظللتَ بوده یعنی وقفتَ، و «لننسفنّه» به معنای کوبیدن چیزی است که پوست آن جدا شود، و مقصود از آن در این آیه پرتاب کردن ذرّات آن گوساله سامری است به دریا.

ترجمه:

ما به موسی وحی فرستادیم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر و برای آن ها راهی خشک در دریا بگشا که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهی ترسید، و نه از غرق شدن در دریا!» (77) (به این ترتیب) فرعون با لشکریانش آن ها را دنبال کردند و دریا آنان را (در میان امواج خروشان خود) بطور کامل پوشانید! (78) فرعون قوم خود را گم راه ساخت و هرگز هدایت نکرد! (79) ای بنی اسرائیل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات دادیم و در طرف راست کوه طور، با شما وعده گذاردیم و «منّ» و «سلوی» بر شما نازل کردیم! (80) بخورید از روزیهای پاکیزه ای که به شما داده ایم و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوب می کند! (81) و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام

ص: 240

دهد، سپس هدایت شود، می آمرزم! (82) ای موسی! چه چیز سبب شد که از قومت پیشی گیری، و (برای آمدن به کوه طور) عجله کنی؟! (83) عرض کرد: «پروردگارا! آنان در پی منند و من به سوی تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوی!» (84) فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم و سامری آن ها را گم راه ساخت!» (85) موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت و گفت: «ای قوم من! مگر پروردگارتان وعده نیکویی به شما نداد؟! آیا مدّت جدایی من از شما به طول انجامید، یا می خواستید غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کردید؟!» (86) گفتند: «ما به میل و اراده خود از وعده تو تخلّف نکردیم بلکه مقداری از زیورهای قوم را که با خود داشتیم افکندیم!» و سامری این چنین القا کرد… (87) و برای آنان مجسّمه گوساله ای که صدایی همچون صدای گوساله (واقعی) داشت پدید آورد

و (به یکدیگر) گفتند: «این خدای شما، و خدای موسی است!» و او فراموش کرد (پیمانی را که با خدا بسته بود)! (88) آیا نمی بینند که (این گوساله) هیچ پاسخی به آنان نمی دهد، و مالک هیچ گونه سود و زیانی برای آن ها نیست؟! (89) و پیش از آن، هارون به آن ها گفته بود: «ای قوم من! شما به این وسیله مورد آزمایش قرار گرفته اید! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پیروی کنید، و فرمانم را اطاعت نمایید!» (90) ولی آن ها گفتند: «ما هم چنان گرد آن می گردیم (و به پرستش گوساله ادامه می دهیم) تا موسی به سوی ما بازگردد!» (91) (موسی) گفت: «ای هارون! چرا هنگامی که دیدی آن ها گم راه شدند… (92) از من پیروی نکردی؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودی؟!» (93) (هارون) گفت: «ای فرزند مادرم! [ای برادر!] ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی، و سفارش مرا به کار نبستی!» (94) (موسی رو به سامری کرد و) گفت: «تو چرا این کار را کردی، ای سامری؟!» (95) گفت: «من چیزی دیدم که آن ها

ص: 241

ندیدند من قسمتی از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم، و این چنین (هوای) نفس من این کار را در نظرم جلوه داد!» (96) (موسی) گفت: «برو، که بهره تو در زندگی دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) بگویی «با من تماس نگیر!» و تو میعادی (از عذاب خدا) داری، که هرگز تخلّف نخواهد شد! (اکنون) بنگر به این معبودت که پیوسته آن را پرستش می کردی! و ببین ما آن را نخست می سوزانیم سپس ذرّات آن را به دریا می پاشیم! (97) معبود شما تنها خداوندی است که جز او معبودی نیست و علم او همه چیز را فرا گرفته است!» (98) این گونه بخشی از اخبار پیشین را برای تو بازگو می کنیم و ما از نزد خود، ذکر (و قرآنی) به تو دادیم! (99) هر کس از آن روی گردان شود، روز قیامت بار سنگینی (از گناه و مسئولیّت) بر دوش خواهد داشت! (100) در حالی که جاودانه در آن خواهند ماند و بد باری است برای آن ها در روز قیامت! (101) همان روزی که در «صور» دمیده می شود و مجرمان را با بدنهای کبود، در آن روز جمع می کنیم! (102) آن ها آهسته با هم گفتگو می کنند (بعضی می گویند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقّف کردید! (و نمی دانند چقدر طولانی بوده است!) (103) ما به آنچه آن ها می گویند آگاه تریم، هنگامی که نیکوروش ترین آن ها می گوید: «شما تنها یک روز درنگ کردید!» (104)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام)

«وَلَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَکًا وَلَا تَخْشَی»(1)

امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

یکی از علمای یهود شام -- در اثنای کلام مفصّل امیرالمؤمنین(علیه السلام) -- گفت: برای

ص: 242


1- 369.. سوره ی طه، آیه ی 77.

موسی دریا شکافته شد و برای او راه عبور از دریا باز شد، آیا برای محمّد(صلی الله علیه و آله) نیز چنین چیزی انجام گرفت؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آنچه گفتی صحیح است، و لکن به محمّد(صلی الله علیه و آله) بهتر از این داده شد، و آن این بود که ما با او به طرف حنین حرکت می کردیم ناگهان به منطقه سیلی رسیدیم که آب آن زیاد بود و چون بررسی کردیم به اندازه چهارده قامت عمق آن بود و اصحاب گفتند: «یا رسول الله! دشمن پشت سر ما می باشد، و این وادی [آب] جلوی ما قرار دارد!» همان سخنی که اصحاب موسی به موسی گفتند «إِنَّا لَمُدْرَکُونَ» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از مرکب خود پایین آمد و فرمود: «خدایا تو برای هر پیامبر مرسلی نشانه و دلالتی قرار دادی پس اکنون قدرت خود را به من نشان ده و سپس آن حضرت -- صلوات الله علیه وآله -- بر اسب خود سوار شد و اسب او از آب عبور نمود بدون آن که پاهای او تر شود، ودیگران نیز عبور کردند، بدون آن که پاهای شترانشان تر شود و ما با پیروزی از آن جنگ بازگشتیم.(1)

داود رقّی گوید: موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمود:

کسی که در سفر، از دزدها و درّنده ها هراس داشته باشد، آیه «لَّا تَخَافُ دَرَکًا وَلَا تَخْشَی» را بنویسد و به گردن چهارپای خود بیاویزد، و اگر چنین کند به اذن خداوند ایمن خواهد بود.

ص: 243


1- 370.. قال له الیهودی فإن موسی(علیه السلام) قد ضرب له طریق فی البحر فهل فعل بمحمّد شی ء من هذا فقال له علی(علیه السلام) لقد کان کذلک و محمّد أعطی ما هو أفضل من هذا خرجنا معه إلی حنین فإذا نحن بواد یشخب فقدرناه فإذا هو أربع عشرة قامة فقالوا یا رسول الله العدو وراءنا و الوادی أمامنا کما قال أصحاب موسی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ فنزل رسول الله ثم قال اَللَّهُمَّ إنک جعلت لکل مرسل دلالة فأرنی قدرتک و رکب(صلی الله علیه و آله) فعبرت الخیل لا تندی حوافرها و الإبل لا تندی أخفافها فرجعنا فکان فتحنا. [احتجاج، ج 1، ص 324]

داوود رقّی گوید:

من به این دستور عمل کردم و به حج رفتم و در بیابان گروهی از اعراب قافله ای را که من بین آنان بودم گرفتند و لکن سوگند به آن خدایی که محمّد(صلی الله علیه و آله) را مبعوث به نبوّت و مخصوص به رسالت نمود و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به امامت شرافت داد، احدی از آنان با من درگیر نشدند و خداوند آنان را نسبت به من کور گردانیده بود!(1)

«وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَی»(2)

در کتاب سعد السعود سیّد بن طاوس از ابن عبّاس نقل شده که گوید:

جبرئیل به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت:… فرعون به قوم خود گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» و هنگامی که دید دریا برای اصحاب موسی(علیه السلام) خشک شده و راهی در آن باز شده است، به قوم خود گفت: «این دریا که می بینید خشک شده از ترس من است» و چون مردم او را تصدیق نمودند و غرق شدند، خداوند فرمود: «وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَی.»(3)

ص: 244


1- 371.. علی بن عروة الأهوازی قال حدثنا الدیلمی عن داود الرقی عن موسی بن جعفر(علیه السلام) قال من کان فی سفر فخاف اللصوص و السبع فلیکتب علی عرف دابته لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشی فإنه یأمن بإذن الله؟عز؟ قال داود الرقی فحججت فلما کنا بالبادیة جاء قوم من الأعراب فقطعوا علی القافلة و أنا فیهم فکتبت علی عرف جملی لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشی فو الذی بعث محمّدا(صلی الله علیه و آله) بالنبوة و خصه بالرسالة و شرف أمیر المؤمنین بالإمامة ما نازعنی أحد منهم أعماهم الله عنی. [طبّ الائمّه(علیهم السلام)، ص 36]
2- 372.. سوره ی طه، آیه ی 79.
3- 373.. حدثنی عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عبّاس أن جبرئیل قال لرسول الله لو رأیتنی و فرعون یدعو بکلمة الإخلاص آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ و أنا دفنته فی الماء و الطین لشدة غضبی علیه مخافة أن یتوب فیتوب الله علیه قال له رسول الله و ما کان شدة غضبک علیه یا جبرائیل قال لقوله أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی و هی الکلمة الآخرة منه و إنّما قال حین انتهی إلی البحر و کلمة ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی فکان بین الأولی و الآخرة أربعین سنة و إنّما قال ذلک لقومه أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی حین انتهی إلی البحر فرآه قد یبس فیه الطریق فقال لقومه ترون البحر قد یبس من فرقی فصدقوه لما رأوا ذلک فذلک قوله وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدی. [سعدالسعود، ص 218]B

«وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَی»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اصحاب خود فرمود:

دامن این انزع یعنی علیّ(علیه السلام) را بگیرید [تا نجات پیدا کنید] چرا که او صدیّق اکبر و فاروق بین حق و باطل است [او اوّل کسی است که ایمان به خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله) آورده و معیار حق و باطل اوست] و کسی که او را دوست بدارد، خداوند او را هدایت می کند، و کسی که او را دشمن بدارد، خداوند او را گم راه می نماید، و کسی که از فرمان او تخلّف کند و از او جدا شود، خداوند او را نابود می کند.

سپس فرمود:

دو سبط من -- حسن و حسین -- از اویند و آنان فرزندان من هستند، و از نسل حسین امامان دیگری به وجود خواهند آمد، و خداوند فهم و علم من را به آنان عطا نموده، پس شما آنان را دوست بدارید، و ولایت شان را بپذیرید، و با دشمنانشان رابطه دوستی برقرار نکنید، که خشم و غضب خداوند بر شما فرود خواهد آمد، و بر هرکس خشم و غضب خداوند فرود آید، در دوزخ سقوط نموده است، و دنیا بهره ی کوتاه فریبنده ای بیش نیست.(2)

ص: 245


1- 374.. سوره ی طه، آیه ی 81.
2- 375.. حدثنا عبد الله بن محمّد عن موسی بن القاسم عن جعفر بن محمّد بن سماعة عن عبد الله بن مسکان عن الحکم بن الصلت عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) خذوا بحجزة هذا الأنزع یعنی علیا فإنه الصدیق الأکبر و هو الفاروق یفرق بین الحق و الباطل من أحبه هداه الله و من أبغضه أضله الله و من تخلف عنه محقه الله و منه سبطا أمتی الحسن و الحسین و هما ابنای و من الحسین أئمّة الهدی أعطاهم الله فهمی و علمی فأحبوهم و تولوهم و لا تتخذوا ولیجة من دونهم فیحل علیکم غضب من ربکم و من یحلل علیه غضب من ربه فقد هوی و ما الحیاة الدنیا إلّا متاع الغرور. [بصائر الدرجات، ص 73]B

در کتاب احتجاج نقل شده که: عمروبن عبید [فقیه اهل تسنّن در بصره] برای امتحان نزد امام باقر(علیه السلام) آمد و گفت: فدای شما بشوم! مقصود از غضب خدا در آیه «وَمَن یَحْلل عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَی»، چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:

ای عمرو! غضب خدا عقاب اوست [و در ذات الهی تغییری حاصل نمی شود] و هر کس گمان کند که چیزی ذات مقدّس الهی را تغییر می دهد، کافر شده است.(1)

«وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَی»(2)

مؤلّف گوید:

از روایات فراوانی استفاده می شود که مقصود از «ثُمَّ اهْتَدَی» پذیرفتن ولایت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، ودر تفسیر مجمع البیان از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «ثُمَ اهْتَدی إِلَی وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ»، سپس فرمود: به خدا سوگند اگر بنده ای در تمام عمر خود بین رکن و مقام عبادت کند و سپس بمیرد و ولایت ما را نپذیرفته باشد، قطعاً خداوند او را با صورت به آتش خواهد افکند.(3)

ص: 246


1- 376.. فقال خبرنی جعلت فداک عن قوله تعالی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی ما غضب الله فقال له أبو جعفر(علیه السلام) غضب الله تعالی عقابه یا عمرو و من ظن أن الله یغیره شی ء فقد هلک. [احتجاج، ج 2، ص 326]
2- 377.. سوره ی طه، آیه ی 82.
3- 378.. قال أبو جعفر الباقر(علیه السلام) ثم اهتدی إلی ولایتنا أهل البیت(علیه السلام) فو الله لو أن رجلا عبد الله عمره ما بین الرکن و المقام ثم مات و لم یجی ء بولایتنا لأکبه الله فی النار علی وجهه رواه الحاکم أبو القاسم الحسکانی بإسناده و أورده العیّاشی فی تفسیره. [مجمع البیان، ج 7، ص 45]B

صاحب مجمع سپس گوید:

این روایت را ابوالقاسم حسکانی در شواهد التنزیل و عیّاشی در تفسیر خود نقل کرده اند.

مرحوم صدوق در کتاب امالی با سند خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

به راستی هر کس تو را نشناخته [و ولایت تو را نپذیرفته] گم راه شده است، و هرگز خدا را نشناخته است. و کسی که تو را نشناخته باشد و ولایت تو را نپذیرفته باشد، خدا را نشناخته است، و این معنای سخن پروردگار من است که می فرماید: «وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَی.»(1)

در تفسیر قمّی از حارث بن عمر از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت در تفسیر آیه فوق فرمود:

ای حارث ببین چگونه خداوند توبه و ایمان و عمل صالح را مشروط به هدایت و ولایت ما نموده است؟ به خدا سوگند اگر منکر ولایت ما در عمل به وظائف دین خود کوشا باشد، چیزی را خداوند از او قبول نمی کند تا هدایت پیدا کند؛ حارث گوید: گفتم: فدای شما شوم هدایت به چه کسی پیدا کند؟ فرمود: هدایت به ما پیدا کند و ولایت ما را بپذیرد.(2)

ص: 247


1- 379.. و لقد ضل من ضل عنک و لن یهدی إلی الله؟عز؟ من لم یهتد إلیک و إلی ولایتک و هو قول ربی؟عز؟ وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی یعنی إلی ولایتک. [امالی صدوق، ص 583]
2- 380.. حدثنا أحمد بن علی قال حدثنا الحسن بن عبد الله [الحسین بن عبید الله] عن السندی بن محمّد عن أبان عن الحارث بن یحیی عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قول الله: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی قال أ لا تری کیف اشترط و لم ینفعه التوبة و الإیمان و العمل الصالح حتّی اهتدی و الله لو جهد أن یعمل بعمل ما قبل منه حتّی یهتدی، قلت إلی من جعلنی الله فداک قال إلینا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 61]B

«وَعَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَی»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

انسان مشتاق [و عاشق لقای خداوند به خاطر علاقه ای که به معشوق خود دارد] میل به غذا و آشامیدن ندارد و خواب شیرین نمی رود و با دوست و رفیق خود انس نمی گیرد و انس به خانه و آرامش در آن پیدا نمی کند، و لباس زیبا نمی پوشد و آرام نمی گیرد و شب و روز عبادت می کند تا به معشوق خود برسد و با زبان شوق با او مناجات کند و آنچه در باطن دارد را با او در میان گذارد، چنان که خداوند این معنا را از موسی بن عمران خبر داده که او در میعاد پروردگار خود گوید: «وَعَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَی»، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر حال موسی فرمود: او در مدّت رفت و آمد خود برای مناجات با خداوند چهل روز از شوق ملاقات پروردگار خود میل به آب و غذا و خواب و امیال دیگر زندگی نداشت.(2)

ص: 248


1- 381.. سوره ی طه، آیه ی 84.
2- 382.. قال الصّادق(علیه السلام) المشتاق لا یشتهی طعاما و لا یلتذ شرابا و لا یستطیب وقادا و لا یأنس حمیما و لا یأوی دارا و لا یسکن عمرانا و لا یلبس ثیابا و لا یقر قرارا و یعبد الله لیلا و نهارا راجیا بأن یصل إلی ما یشتاق إلیه و یناجیه بلسان الشوق معبرا عما فی سریرته کما أخبر الله تعالی عن موسی(علیه السلام) فی میعاد ربه وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضی و فسر النّبی(صلی الله علیه و آله) عن حاله أنه ما أکل و لا شرب و لا نام و لا اشتهی شیئا من ذلک فی ذهابه و مجیئه أربعین یوما شوقا إلی ربه. [مصباح الشریعه، ص 196]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

موسی در مناجات خود با خداوند گفت: خدایا! سامری آن گوساله را ساخت [و به مردم گفت: این خدای شما و خدای موسی است] آیا صدای خُوار از کجا در او به وجود آمد؟! پس خداوند به او وحی نمود: این فتنه و امتحان من بود نسبت به آنان [چرا که آنان مرا رها کردند و سراغ گوساله رفتند] پس تو از این مسأله ریشه یابی مکن.(1)

«قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِن بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ…»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

علّت گرفتاری و امتحان آنان به فته سامری و عبادت گوساله این بود: که موسی(علیه السلام) طبق وعده ی خداوند، به بنی اسرائیل وعده داده بود که تورات را تا سی روز دیگر برای آنان بیاورد و موسی برادر خود هارون را به جای خود گماشت و به میقات پروردگار خود رفت و چون سی روز گذشت و بازنگشت بنی اسرائیل عصیان کردند و از هارون اطاعت ننمودند و خواستند او را بکشند و گفتند: «موسی دروغ گفته و از ما فرار کرده است» پس ابلیس به صورت مردی نزد آنان آمد و گفت:

«موسی از شما فرار کرده و هرگز باز نمی گردد، پس شما طلاها و زیورهای خود را بیاورید تا من برای شما خدایی بسازم و شما او را عبادت کنید» از سویی

ص: 249


1- 383.. عنه عن محمّد بن سنان عن عبد الله بن مسکان و إسحاق بن عمّار جمیعا عن عبد الله بن الولید الوصافی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال إن فیما ناجی الله به موسی(علیه السلام) أن قال یا رب هذا السامری صنع العجل الخوار من صنعه فأوحی الله تبارک و تعالی إلیه إن تلک من فتنتی فلا تفصحن عنها. [محاسن برقی، ج 1، ص 284]
2- 384.. سوره ی طه، آیه ی 85.

سامری -- در آن روزی که خداوند فرعونیان را غرق نمود -- در مقدّمه قوم موسی(علیه السلام)

بود و جبرئیل را دید که بر اسبی سوار است و هر کجا اسب او پای خود را بر زمین می گذارد آن محل حرکت می کند، سامری که از خوبان اصحاب موسی بود با دیدن آن منظره مقداری از خاک زیر قدم مرکب جبرئیل را برداشت و در کیسه ای ریخت و همواره به خا طر آن بر بنی اسرائیل افتخار می کرد، و چون ابلیس برای بنی اسرائیل گوساله را ساخت، به سامری گفت: آن خاک را بیاور، و ابلیس آن خاک را در جوف گوساله ریخت و گوساله حرکت نمود و صدای خُوار پیدا کرد و بر او مو و کرک روئید و بنی اسرائیل در مقابل آن سجده کردند و عدد سجده کنندگان به هفتاد هزار نفر رسید و هارون به آنان گفت: «یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی» پس آنان قصد کشتن هارون را کردند و گفتند: «لَن نَّبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَی» و هارون از آنان گریخت، و به این حال بودند تا مدّت چهل شب مناجات موسی گذشت و روز دهم ذی حجّه رسید و خداوند الواح تورات را -- که در آن ها احکام مورد نیاز و تاریخ و قصص وجود داشت را نازل نمود و به موسی وحی فرمود: «إنّا قد فتنّا قومک من بعدک و أضلهّم السامریّ» یعنی ای موسی ما، در نبودن تو مردم را در فتنه و آزمایش قرار دادیم و سامری آنان را گم راه نمود ومردم گوساله ای را پرستیدند که دارای خوار بود! موسی گفت: گوساله را سامری درست کرد، خوار از ناحیه چه کسی بود؟ خطاب شد: «از ناحیه من بود. سپس فرمود: ای موسی، من دیدم آنان از من رو گرداندند و به گوساله توجّه کردند، پس من بر فتنه آنان افزودم»!!

سپس فرمود:

موسی با شنیدن این خبر با خشم و غضب به قوم خود بازگشت و به آنان

ص: 250

فرمود: «أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِی»، و سپس الواح را رها کرد و سر و ریش برادر خود را گرفت و کشید و گفت: «برای چه هنگامی که دیدی گم راه شدند، از آنان جدا نشدی و از من پیروی نکردی آیا از دستور من تخلّف نمودی؟!» هارون گفت: «یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی»، و بنی اسرائیل به موسی گفتند: «ما از وعده ای که با تو کردیم مخالفت ننمودیم و لکن شیطان برای ما از زینت های فرعونیان [و طلاهای آنان] گوساله ای ساخت و سامری خاک زیر قدم مرکب جبرئیل را در آن ریخت و گوساله خواری پیدا کرد»!!

سپس موسی(علیه السلام) به سامری فرمود:

ای سامری برای چه چنین کردی؟! سامری گفت: «من خاک زیر قدم مرکب جبرئیل را گرفتم و نگهداشتم تا در آن گوساله ریختم و این گونه نفس من مرا فریب داد» پس موسی گوساله سامری را آتش زد و خاکستر آن را به دریا ریخت و به سامری فرمود: «دور شو و تا آخر عمر تو و دودمان تو باید از مردم جدا باشید و بگویید: کسی نزدیک ما نیاید، تا مردم بدانند شما از نسل سامری هستید و فریب شما را نخورند».

[واز عجایب این است که آنان هم اکنون نیز در مصر و شام معروف به «لامساس» هستند] پس موسی خواست که سامری را بکشد و خداوند به او وحی نمود: او را نکش چرا که او مرد با سخاوتی می باشد.(1)

ص: 251


1- 385.. و قوله: فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ قال بالعجل الذی عبده و کان سبب ذلک أن موسی لما وعده الله أن ینزل علیه التوراة و الألواح إلی ثلاثین یوما أخبر بنی إسرائیل بذلک و ذهب إلی المیقات و خلف هارون علی قومه فلما جاءت الثلاثون یوما و لم یرجع موسی إلیهم غضبوا و أرادوا أن یقتلوا هارون، قالوا: إن موسی کذبنا و هرب منا فجاءهم إبلیس فی صورة رجل فقال لهم: إن موسی قد هرب منکم و لا یرجع إلیکم أبدا فاجمعوا لی حلیکم حتّی أتخذ لکم إلها تعبدونه و کان السامری علی مقدمة موسی یوم أغرق الله فرعون و أصحابه فنظر إلی جبرئیل و کان علی حیوان فی صورة رمکة فکانت کلما وضعت حافرها علی موضع من الأرض تحرک ذلک الموضع فنظر إلیه السامری و کان من خیار أصحاب موسی فأخذ التراب من تحت حافر رمکة جبرئیل و کان یتحرک فصره فی صرة و کان عنده یفتخر به علی بنی إسرائیل فلما جاءهم إبلیس و اتخذوا العجل قال للسامری هات التراب الذی معک فجاء به السامری فألقاه إبلیس فی جوف العجل فلما وقع التراب فی جوفه تحرک و خار و نبت علیه الوبر و الشعر، فسجد له بنو إسرائیل فکان عدد الذین سجدوا سبعین ألفا من بنی إسرائیل فقال لهم هارون کما حکی الله یا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عاکِفِینَ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْنا مُوسی فهموا بهارون حتّی هرب من بینهم و بقوا فی ذلک حتّی تم میقات موسی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً، فلما کان یوم عشرة من ذی الحجة أنزل الله علیه الألواح فیها التوراة و ما یحتاجون إلیه من أحکام السیر و القصص ثم أوحی الله إلی موسی: إنا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ و عبدوا العجل و لَهُ خُوارٌ فقال موسی(علیه السلام) یا رب العجل من السامری فالخوار ممن فقال منی یا موسی إنّی لما رأیتهم قد ولوا عنی إلی العجل أحببت أن أزیدهم فتنة فرجع موسی کما حکی الله؟عز؟ إلی قومه غضبان أسفا قالَ یا قَوْمِ أَ لَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً أَ فَطالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِی ثم رمی بالألواح و أخذ بلحیة أخیه هارون و رأسه یجره إلیه فقال یا هارُونُ ما مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِی فقال هارون کما حکی الله یا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی B فقال له بنو إسرائیل: ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنا قال ما خالفناک وَ لکِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِینَةِ الْقَوْمِ یعنی من حلیتهم فَقَذَفْناها قال: یعنی التراب الذی جاء به السامری طرحناه فی جوفه ثم أخرج السامری العجل و لَهُ خُوارٌ فقال له موسی فَما خَطْبُکَ یا سامِرِیُّ قالَ السامری بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها یعنی من تحت حافر رمکة جبرئیل فی البحر فنبذتها أی أمسکتها وَ کَذلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی أی زینت، فأخرج موسی العجل فأحرقه بالنار و ألقاه فی البحر ثم قال موسی للسامری فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ یعنی ما دمت حیا و عقبک هذه العلامة فیکم قائمة أن تقول لا مساس یعنی حتّی تعرفوا أنکم سامریة فلا یغتر بکم الناس فهم إلی الساعة بمصر و الشام معروفون ب «لا مساس» ثم هم موسی بقتل السامری فأوحی الله إلیه لا تقتله یا موسی فإنه سخی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 61]B

ص: 252

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هیچ پیامبری را خداوند مبعوث نکرد مگر آن که در زمان او دو شیطان او را آزار نمودند و پس از او نیز مردم را گم راه کردند، و از برای پنج پیامبر اولوالعزم -- نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد(صلی الله علیه و آله)-دو شیطان وجود داشت و دو شیطان نوح(علیه السلام)، فقنطیفوس و خوام بودند، و دو شیطان ابراهیم(علیه السلام)، فکمیل و ردام بودند، و دو شیطان موسی(علیه السلام) سامری و مرعقیبا بودند، و دو شیطان عیسی(علیه السلام)، بولس و مربسون بودند، و دو شیطان محمّد(صلی الله علیه و آله) جستر و زریق بودند.(1)

ابوذرّ گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

بدترین اوّلین و آخرین دوازده نفر هستند: شش نفر از اوّلین و شش نفر از آخرین، و شش نفر از اوّلین: فرزند آدم [قابیل] بود که برادر خود [هابیل] را کشت و فرعون

ص: 253


1- 386.. و حدثنی أبی عن الحسین بن سعید عن بعض رجاله عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال ما بعث الله نبیا إلّا و فی أمته شیطانان یؤذیانه و یضلان الناس بعده فأما صاحبا نوح فقنطیفوص [فغنطیغوص] و خرام، و أما صاحبا إبراهیم فمکثل [مکیل] و رزام، و أما صاحبا موسی فالسامری و مرعقیبا [مرعتیبا] و أما صاحبا عیسی فبولس [یرلیس یرلیش] و مریتون [مریبون] و أما صاحبا محمّد(صلی الله علیه و آله) فحبتر [جبتر] و زریق [زلام]. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 214]

و هامان و قارون و سامریّ و دجّال بودند و نام دجال در اوّلین است و خروج او در آخرین می باشد، و امّا آن شش نفر از آخرین: عِجل یعنی نعثل و فرعون [یعنی اوّلی و یا معاویه] و هامان این امّت: زیاد، و قارون این امّت یعنی سعید، و سامریّ [این امّت] یعنی ابوموسی عبدالله بن قیس است، چرا که او نیز همانند سامری قوم موسی گفت: «لامساس» یعنی لا قتال، وابتر یعنی عمروبن العاص.(1)

یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) گوید: به آن حضرت گفتم: برای چه موسی(علیه السلام) سر و ریش هارون را گرفت در حالی که او گناهی نداشت؟ پس امام(علیه السلام)فرمود:

به این خاطر سر و ریش او را گرفت که هارون چون دید بنی اسرائیل گوساله پرست شدند، از آنان جدا نشد و خود را به موسی ملحق نکرد و اگر چنین کرده بود عذاب بر آنان نازل می شد! چنان که موسی گفت: «ما منعک إذ رأیتهم ضلّوا ألّا تتبعّن أفعصیت أمری» و هارون در پاسخ موسی گفت: «اگر چنین کرده بودم بنی اسرائیل اختلاف پیدا می کردند و تو می گفتی: اختلاف بین بنی اسرائیل ایجاد کردی و به گفته من عمل نکردی» و خداوند سخن هارون را نقل کرده

که گفت: «خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی.»(2)

ص: 254


1- 387.. ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ شَرُّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ اثْنَا عَشَرَ سِتَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ سِتَّةٌ مِنَ الْآخِرِینَ ثُمَّ سَمَّی السِّتَّةَ مِنَ الْأَوَّلِینَ ابْنَ آدَمَ الَّذِی قَتَلَ أَخَاهُ وَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ وَ السَّامِرِیَّ وَ الدَّجَّالَ اسْمُهُ فِی الْأَوَّلِینَ وَ یَخْرُجُ فِی الْآخِرِینَ وَ أَمَّا السِّتَّةُ مِنَ الْآخِرِینَ فَالْعِجْلُ وَ هُوَ نَعْثَلٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ هُوَ مُعَاوِیَةُ وَ هَامَانُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُوَ زِیَادٌ وَ قَارُونُهَا وَ هُوَ سَعِیدٌ وَ السَّامِرِیُّ وَ هُوَ أَبُو مُوسَی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَیْسٍ لِأَنَّهُ قَالَ کَمَا قَالَ سَامِرِیُّ قَوْمِ مُوسَی لا مِساسَ أَیْ لَا قِتَالَ وَ الْأَبْتَرُ وَ هُوَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ أَ فَتَشْهَدُونَ عَلَی ذَلِکَ قَالُوا نَعَمْ قَالَ وَ أَنَا عَلَی ذَلِکَ مِنَ الشَّاهِدِینَ. [الخصال، ج 2، ص 459]
2- 388.. حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّیْبَانِیُّ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ الْأَسَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَخْبِرْنِی عَنْ هَارُونَ لِمَ قَالَ لِمُوسَی(علیه السلام) یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لا بِرَأْسِی وَ لَمْ یَقُلْ یَا ابْنَ أَبِی فَقَالَ إِنَّ الْعَدَاوَاتِ بَیْنَ الْإِخْوَةِ أَکْثَرُهَا تَکُونُ إِذَا کَانُوا بَنِی عَلَّاتٍ وَ مَتَی کَانُوا بَنِی أُمٍّ قَلَّتِ الْعَدَاوَاتُ بَیْنَهُمْ إِلَّا أَنْ ینزع [یَنْزَغَ] الشَّیْطَانُ بَیْنَهُمْ فَیُطِیعُوهُ فَقَالَ هَارُونُ لِأَخِیهِ مُوسَی یَا أَخِی الَّذِی وَلَدَتْهُ أُمِّی وَ لَمْ تَلِدْنِی غَیْرُ أُمِّهِ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لا بِرَأْسِی وَ لَمْ یَقُلْ یَا ابْنَ أَبِی لِأَنَّ بَنِی الْأَبِ إِذَا کَانَتْ أُمَّهَاتُهُمْ شَتَّی لَمْ تُسْتَبْدَعِ الْعَدَاوَةُ بَیْنَهُمْ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ إِنَّمَا تُسْتَبْدَعُ الْعَدَاوَةُ بَیْنَ بَنِی أُمٍّ وَاحِدَةٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ فَلِمَ أَخَذَ بِرَأْسِهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ وَ بِلِحْیَتِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ فِی اتِّخَاذِهِمُ الْعِجْلَ وَ عِبَادَتِهِمْ لَهُ ذَنْبٌ فَقَالَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِکَ بِهِ لِأَنَّهُ لَمْ یُفَارِقْهُمْ لَمَّا فَعَلُوا ذَلِکَ وَ لَمْ یَلْحَقْ بِمُوسَی وَ کَانَ إِذَا فَارَقَهُمْ یَنْزِلُ بِهِمُ الْعَذَابُ أَ لَا تَرَی أَنَّهُ قَالَ لَهُ مُوسَی یا هارُونُ ما مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِی قَالَ هَارُونُ لَوْ فَعَلْتُ ذَلِکَ لَتَفَرَقُّوا وَ إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ لِی فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی. [کتاب علل الشرایع، ج 1، ص 68]B

«وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًا * یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا…»(1)

علیّ بن ابراهیم گوید:

«زُرقاً» یعنی أعینهم مزرقه لا یقدرون أین یطرفوها، و «یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ» یعنی یُسِرُّ بعضهم إلی بعضٍ. و «أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً» یعنی أعلمهم و أصلحهم.(2)

ص: 255


1- 389.. سوره ی طه، آیات 102 و 103.
2- 390.. و قوله «وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً» تکون أعینهم مزرقة لا یقدرون أن یطرفوها و قوله «یَتَخافَتُونَ بَیْنَهُمْ» قال یوم القیامة یشیر بعضهم إلی بعض أنهم لم یلبثوا إلّا عشرا قال الله «نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً» قال أعلمهم و أصلحهم یقولون «إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا یَوْماً» ثم خاطب الله نبیه(علیه السلام) فقال «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبِّی نَسْفاً فَیَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً لا تَری فِیها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً» قال الأمت الارتفاع و العوج الحزون و الذکوات و قوله «یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ» قال منادیا من عند الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 64]

سوره ی طه، آیات 105 تا 127

متن:

«وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفًا 105 فَیَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا 106 لَا تَرَی فِیهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا 107 یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَت الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا 108 یَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا 109 یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا 110 وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا 111 وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا 112 وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرًا 113 فَتَعَالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَی إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا 114 وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا 115 وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی 116 فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَی 117 إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَی 118 وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَی 119 فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی 120 فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی 121 ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَی 122 قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًی فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَی 123 وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی 124 قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَقَدْ کُنتُ بَصِیرًا 125 قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی 126 وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِن بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَی 127»

¬Kj

ص: 256

لغات:

«یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفًا»، نَسَفَ فلان الطعام بالمنسف: إذا ذرّه و ذرأه لیطیر قشوره، و «صَفصَف» زمین صافی را گویند که درخت و گیاهی در آن نباشد، و «قاعاً صفصفاً» زمین مستوی و ملساء را گویند، و «أمت» به معنای برآمدگی است، یقال: مدّحبله حتّی ما ترک فیه أمتاً، و «هَمس» صوت خفیف و صدای ضعیف را گویند: «و عَنَتِ الوجوه» یعنی خضعت و ذلّت، و «عانی» به معنای اسیر است، و أخذت الشیء عنوةً یعنی چیزی را با غلبه بر صاحب آن گرفتم، و «هَضْم» به معنای نقص است، و «هَضَمتِ المعدة» یعنی نقصت، و «عَزْم» به معنای اراده قبلی برای انجام کاری است، و «ضحیً» هنگام ظاهر شدن خورشید را گویند، و «ضنک» به معنای ضیق و تنگنایی است، و منزل ضنک و عیش ضنک به معنای مضیقه جسمی و معنوی است، و «آناء اللیل» یعنی ساعات لیل.

ترجمه:

و از تو درباره کوه ها سؤال می کنند بگو: «پروردگارم آن ها را (متلاشی کرده) بر باد می دهد! (105) سپس زمین را صاف و هموار و بی آب و گیاه رها می سازد… (106) به گونه ای که در آن، هیچ پستی و بلندی نمی بینی!» (107) در آن روز، همه از دعوت کننده الهی پیروی نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگی از قبرها برمی خیزند) و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع می شود و جز صدای آهسته چیزی نمی شنوی! (108) در آن روز، شفاعت هیچ کس سودی نمی بخشد، جز کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضی است. (109) آنچه را پیش رو دارند، و آنچه را (در دنیا) پشت سرگذاشته اند می داند ولی آن ها به (علم) او احاطه ندارند! (110) و (در آن روز) همه چهره ها در برابر خداوند

ص: 257

حیّ قیوم، خاضع می شود و مأیوس (و زیانکار) است آن که بار ستمی بر دوش دارد! (111) (امّا) آن کس که کارهای شایسته انجام دهد، در حالی که مؤمن باشد، نه از ظلمی می ترسد، و نه از نقصان حقش. (112) و این گونه آن را قرآنی عربی [فصیح و گویا] نازل کردیم، و انواع وعیدها (و انذارها) را در آن بازگو نمودیم، شاید تقوا پیشه کنند یا برای آنان تذکّری پدید آورد! (113) پس بلندمرتبه است خداوندی که سلطان حقّ است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!» (114) پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم امّا او فراموش کرد و عزم استواری برای او نیافتیم! (115) و به یاد آور هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید!» همگی سجده کردند جز ابلیس که سرباز زد (و سجده نکرد)! (116) پس گفتیم: «ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به زحمت و رنج خواهی افتاد! (117) (امّا تو در بهشت راحت هستی! و مزیّتش) برای تو این است که در آن گرسنه و برهنه نخواهی شد (118) و در آن تشنه نمی شوی، و حرارت آفتاب آزارت نمی دهد!» (119) ولی شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «ای آدم! آیا می خواهی تو را به درخت زندگی جاوید، و ملکی بی زوال راهنمایی کنم؟!» (120) سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتیشان فرو ریخت،) و عورت شان آشکار گشت و برای پوشاندن خود، از برگهای (درختان) بهشتی جامه دوختند! (آری) آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، و از پاداش او محروم شد! (121) سپس پروردگارش او را برگزید، و توبه اش را پذیرفت، و هدایتش نمود. (122) (خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آیید، در حالی که دشمن یکدیگر خواهید بود! ولی هر گاه هدایت من به سراغ شما آید، هر کس از هدایت من پیروی کند، نه گم راه می شود، و نه

ص: 258

در رنج خواهد بود! (123) و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور می کنیم!» (124) می گوید: «پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی؟! من که بینا بودم!» (125) می فرماید: «آن گونه که آیات من برای تو آمد، و تو آن ها را فراموش کردی امروز نیز تو فراموش خواهی شد!» (126) و این گونه جزا می دهیم کسی را که اسراف کند، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد! و عذاب آخرت، شدیدتر و پایدارتر است! (127)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفًا *… وَخَشَعَت الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا»(1)

مردی از قبیله ثقیف به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: روز قیامت کوه ها با آن عظمت چه خواهند شد؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند به وسیله بادها آن ها را مانند رمل ها متفّرق می نماید.(2)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«قاعاً صَفْصَفاً» یعنی زمین بدون خاشاک، و زمینی که گیاهی ندارد.(3)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «وَخَشَعَت الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا»، فرمود:

هنگامی که روز قیامت فرا می رسد، خداوند همه مردم را روی زمین جمع

ص: 259


1- 391.. سوره ی طه، آیات 108-105.
2- 392.. و قیل إن رجلا من ثقیف سأل النّبی(صلی الله علیه و آله) کیف تکون الجبال یوم القیامة مع عظمها فقال إن الله یسوقها بأن یجعلها کالرمال ثم یرسل علیها الریاح فتفرقها. [مجمع البیان، ج 7، ص 56]
3- 393.. و قوله قاعاً صَفْصَفاً فالقاع الذی لا تراب علیه و الصفصف الذی لا نبات له. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 67]

می کند، در حالی که عریان و پا برهنه اند، پس آنقدر می مانند که شدیداً عرق می کنند، و تنفّس آنان سخت می شود و پنجاه سال به این حالت خواهند ماند، تا این که منادی از ناحیه عرش ندا می کند: «أَیْنَ النَّبِیُ الْأُمِّیُ»؟ پس مردم می گویند: سخن تو را شنیدیم، نام او چیست؟ پس ندا می شود؟ «أَیْنَ نَبِیُّ الرَّحْمَةِ أَیْنَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأُمِّیُّ»؟ پس حضرت محمّد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جلو می آید، تا به حوض کوثر می رسد، و طول کوثر از ایله تا صنعا [یعنی از ینبع حجاز تا صنعای یمن] می باشد، پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر کوثر می ایستد، و سپس منادی، امیرالمؤمنین(علیه السلام) را صدا می زند و او نیز جلوی مردم در کنار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می ایستد، سپس اجازه داده می شود که مردم حرکت کنند، و در آن روز برخی وارد بر حوض می شوند [و سیراب می گردند] و برخی ممنوع می شوند، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می بیند که گروهی از دوستان ما از کوثر ممنوع می شوند، گریان می گردد، و می گوید: «یَا رَبِ شِیعَةُ عَلِیٍ أَرَاهُمْ قَدْ صُرِفُوا تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ وَ مُنِعُوا عَنِ الْحَوْضِ»؟! یعنی پروردگارا! شیعه علیّ را می بینم که به طرف آتش برده می شوند و از حوض من ممنوع شده اند؟! پس خداوند ملکی را نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرستد و به آن حضرت می گوید: ای محمّد! برای چه گریه می کنی؟ و آن حضرت می فرماید: «برای گروهی از شیعیان علیّ گریه می کنم» پس آن ملک می گوید: ای محمّد خداوند می فرماید: من شیعیان علیّ را به تو بخشیدم و گناه شان را به خاطر محبّتی که به تو و عترت تو دارند آمرزیدم، و آنان را به تو و به امامانی که اعتقاد به آنان دارند محلق نمودم و آنان را در زمره ی تو قرار دادم، پس تو آن ها را وارد حوض خود گردان.

ص: 260

امام باقر(علیه السلام) سپس فرمود:

در آن روز چه بسیارند کسانی که گریه می کنند و صدا می زنند:

یا محمّد!! و در آن روز احدی از دوستان و اهل ولایت ما نیست که دوست ما و دشمن دشمنان ما باشد و از آنان برائت جسته باشد، جز آن که با ما و در حزب ما و وارد به حوض ما خواهد شد.(1)

ص: 261


1- 394.. فإنه حدثنی أبی عن الحسن بن محبوب عن أبی محمّد الوابشی عن أبی الورد عن أبی جعفر(علیه السلام) قال إذا کان یوم القیامة جمع الله الناس فی صعید واحد و هم حفاة عراة فیوقفون فی المحشر حتّی یعرقوا عرقا شدیدا و تشتد أنفاسهم فیمکثون فی ذلک خمسین عاما و هو قول الله: وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً، قال ثم ینادی مناد من تلقاء العرش أین النّبی الأمی فیقول الناس قد أسمعت فسم باسمه فینادی أین نبی الرحمة أین محمّد بن عبد الله الأمی، فیقدم رسول الله(صلی الله علیه و آله) أمام الناس کلهم حتّی ینتهی إلی حوض طوله ما بین أیلة و صنعاء فیقف علیه فینادی بصاحبکم فیقدم علی(علیه السلام) أمام الناس فیقف معه ثم یؤذن للناس فیمرون فبین وارد الحوض یومئذ و بین مصروف عنه فإذا رأی رسول الله(صلی الله علیه و آله) من یصرف من محبینا یبکی و یقول: یا رب شیعة علی قال: فیبعث الله إلیه ملکا فیقول له: ما یبکیک یا محمّد فیقول: أبکی لأناس من شیعة علی أراهم قد صرفوا تلقاء أصحاب النار و منعوا ورود حوضی قال فیقول الملک إن الله یقول قد وهبتهم لک یا محمّد و صفحت لهم عن ذنوبهم بحبهم لک و لعترتک و ألحقتهم بک و بمن کانوا یتولون به و جعلناهم فی زمرتک فأوردهم حوضک فقال أبو جعفر ع: فکم من باک یومئذ و باکیة ینادون یا محمّداه إذا رأوا ذلک و لا یبقی أحد یومئذ یتولانا و یحبنا و یتبرأ من عدونا و یبغضهم إلّا کانوا فی حزبنا و معنا و یردون حوضنا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص64]

«یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا…»(1)

مرحوم صدوق در کتاب توحید از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در پاسخ شخصی که آیاتی از قرآن بر او مشتبه شده بود فرمود:

… مقصود از «وَلَا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا» این است که خلایق نمی توانند احاطه علمی به خدا پیدا کنند، چرا که خداوند تبارک و تعالی بر دیده های قلوب آنان پرده انداخته و فهم آنان قادر بر علم به کیفیت او نیست و قلب آنان قادر بر اثبات حدّی برای او نیست، بنابراین نباید تو او را توصیف کنی، جز همانگونه که او خود را توصیف نموده است، از این رو خداوند می فرماید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر» الأوّل و الآخر و الظاهر و الباطن الخالق البارئ المصوّر» سپس فرمود: بنابراین هیچ موجودی از موجودات عالم مثل اوست.(2)

صفوان بن یحیی گوید:

ابوقَرَّه محدّث از علمای اهل سنّت از من خواست تا من او را خدمت حضرت رضا(علیه السلام) ببرم، پس من از امام(علیه السلام) اجازه گرفتم و ابوقرّه خدمت آن حضرت آمد و از احکام حلال و حرام سؤال کرد تا سؤال او به توحید رسید

ص: 262


1- 395.. سوره ی طه، آیه ی 110.
2- 396.. وَ أَمَّا قَوْلُهُ یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا. یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً لَا یُحِیطُ الْخَلَائِقُ بِاللَّهِ جل جلاله عِلْماً إِذْ هُوَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی جَعَلَ عَلَی أَبْصَارِ الْقُلُوبِ الْغِطَاءَ فَلَا فَهْمَ یَنَالُهُ بِالْکَیْفِ وَ لَا قَلْبَ یُثْبِتُهُ بِالْحُدُودِ -- فَلَا یَصِفُهُ إِلَّا کَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ -- لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ -- الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ -- الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ فَلَیْسَ مِنَ الْأَشْیَاءِ شَیْ ءٌ مِثْلَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی. [توحید صدوق، ص 263]

و ابوقرّه گفت: برای ما روایت شده که خداوند رؤیت و کلام را مخصوص به دو پیامبر قرار داده است، کلام و سخن گفتن را مخصوص به موسی و رؤیت را مخصوص به محمّد(صلی الله علیه و آله) قرار داده است؟ پس امام هشتم(علیه السلام) به او فرمود: تو فکر می کنی چه کسانی از طرف خدا احکام الهی را باید به مردم ابلاغ نمایند؟ در حالی که خداوند می فرماید: «وَ لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ» و می فرماید: «وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً» و می فرماید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ»؟ آیا محمّد(صلی الله علیه و آله) از این آیات مستثنی می باشد و آیا این آیات شامل او نمی شود؟ ابوقرّه گفت: آری شامل او نیز می شود. امام(علیه السلام) فرمود: چگونه ممکن است کسی از طرف خداوند برای همه مردم مبعوث به نبوّت شود و بگوید: خدا را عبادت کنید، و درباره ی خداوند بگوید: «لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ»، «وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً» و «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ» و سپس بگوید: «من با چشم خود خدا را دیدم و به او احاطه علمی پیدا کردم» در حالی که او بشری مانند دیگران است؟ آیا شما حیا نمی کنید و چنین چیزی را می گویید؟! سپس فرمود: آیا زنادقه چنین چیزی را می توانند بگویند؟! ابوقرّه گفت: مگر خداوند نمی فرماید:

«وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری»؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: بعد از این آیه خداوند مقصود از رؤیت را بیان نموده و فرموده است: «لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْری» و آیات خدا چیزی غیر از خداست و خداوند می فرماید: «وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً» در حالی که اگر چشم ها خدا را ببیند احاطه علمی به او پیدا نموده است!! ابوقرّه گفت: پس شما روایات را تکذیب می کنی؟! حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: آری اگر روایات مخالف با قرآن باشد، ما آن ها را تکذیب می کنیم، از

ص: 263

سویی مسلمانان اجماع و اتفّاق دارند که احدی احاطه علمی به خدا پیدا نمی کند، و چشم ها او را نمی بیند و مثل و مانندی برای او نیست.(1)

«وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ *… وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا»(2)

موسی بن جعفر از پدر خود از جدّ خود(علیهم السلام) نقل نموده که شخصی درباره ی آیه ی «یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا» از امام باقر(علیه السلام) سؤال نمود و آن حضرت به او فرمود:

در قیامت کسی به شفاعت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نمی رسد، مگر آن که

ص: 264


1- 397.. أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی قَالَ سَأَلَنِی أَبُو قُرَّةَ الْمُحَدِّثُ أَنْ أُدْخِلَهُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فَاسْتَأْذَنْتُهُ فِی ذَلِکَ فَأَذِنَ لِی فَدَخَلَ عَلَیْهِ فَسَأَلَهُ عَنِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامِ وَ الْأَحْکَامِ حَتَّی بَلَغَ سُؤَالُهُ إِلَی التَّوْحِیدِ فَقَالَ أَبُو قُرَّةَ إِنَّا رُوِّینَا أَنَّ اللَّهَ قَسَمَ الرُّؤْیَةَ وَ الْکَلَامَ بَیْنَ نَبِیَّیْنِ فَقَسَمَ الْکَلَامَ لِمُوسَی وَ لِمُحَمَّدٍ الرُّؤْیَةَ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) فَمَنِ الْمُبَلِّغُ عَنِ اللَّهِ إِلَی الثّقلین مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً وَ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ أَ لَیْسَ مُحَمَّدٌ قَالَ بَلَی قَالَ کَیْفَ یَجِی ءُ رَجُلٌ إِلَی الْخَلْقِ جَمِیعاً فَیُخْبِرُهُمْ أَنَّهُ جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ أَنَّهُ یَدْعُوهُمْ إِلَی اللَّهِ بِأَمْرِ اللَّهِ فَیَقُولُ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً وَ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ ثُمَّ یَقُولُ أَنَا رَأَیْتُهُ بِعَیْنِی وَ أَحَطْتُ بِهِ عِلْماً وَ هُوَ عَلَی صُورَةِ الْبَشَرِ أَ مَا تَسْتَحُونَ مَا قَدَرَتِ الزَّنَادِقَةُ أَنْ تَرْمِیَهُ بِهَذَا أَنْ یَکُونَ یَأْتِی مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِشَیْ ءٍ ثُمَّ یَأْتِی بِخِلَافِهِ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ قَالَ أَبُو قُرَّةَ فَإِنَّهُ یَقُولُ -- وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) إِنَّ بَعْدَ هَذِهِ الْآیَةِ مَا یَدُلُّ عَلَی مَا رَأَی حَیْثُ قَالَ ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی یَقُولُ مَا کَذَبَ فُؤَادُ مُحَمَّدٍ مَا رَأَتْ عَیْنَاهُ ثُمَّ أَخْبَرَ بِمَا رَأَی فَقَالَ لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْری فَآیَاتُ اللَّهِ غَیْرُ اللَّهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً فَإِذَا رَأَتْهُ الْأَبْصَارُ فَقَدْ أَحَاطَتْ بِهِ الْعِلْمَ وَ وَقَعَتِ الْمَعْرِفَةُ فَقَالَ أَبُو قُرَّةَ فَتُکَذِّبُ بِالرِّوَایَاتِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) إِذَا کَانَتِ الرِّوَایَاتُ مُخَالِفَةً لِلْقُرْآنِ کَذَّبْتُهَا وَ مَا أَجْمَعَ الْمُسْلِمُونَ عَلَیْهِ أَنَّهُ لَا یُحَاطُ بِهِ عِلْماً وَ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ. [الکافی، ج 1، ص 95]
2- 398.. سوره ی طه، آیات 111 و 112.

اطاعت از آل محمّد(علیه السلام) کرده باشد، و خداوند از قول و عمل او راضی باشد و زندگی و حیات و ممات او با دوستی آل محمّد انجام شده باشد و خداوند از سخن و رفتار او درباره ی آنان خشنود باشد.

سپس فرمود:

مقصود از «وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا» ظلم به آل محمّد(علیهم السلام) می باشد و آیه این چنین نازل شده است: «وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْما لآلِ محمّد» تا این که فرمود: مقصود از «وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا» مؤمنی است که دارای محبّت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و دشمنی با دشمنان آنان باشد.(1)

«وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَی إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که قرآن بر او نازل می شد، قبل از آن که جبرئیل آیه و معنای آن را کامل کند، آن حضرت زودتر شروع به خواندن آن می نمود، از این رو خداوند به او فرمود: «وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَی إِلَیْکَ وَحْیُهُ» یعنی

ص: 265


1- 399.. کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْعَلَوِیِّ عَنْ عِیسَی بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُ أَبِی(علیه السلام) یَقُولُ وَ رَجُلٌ یَسْأَلُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا قَالَ لَا یَنَالُ شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ بِطَاعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا وَ عَمَلًا فِیهِمْ فَحَیِیَ عَلَی مَوَدَّتِهِمْ وَ مَاتَ عَلَیْهَا فَرَضِیَ اللَّهُ قَوْلَهُ وَ عَمَلَهُ فِیهِمْ ثُمَّ قَالَ وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَ قَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً لِآلِ مُحَمَّدٍ کَذَا نَزَلَتْ ثُمَّ قَالَ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلایَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً قَالَ مُؤْمِنٌ بِمَحَبَّةِ آلِ مُحَمَّدٍ مُبْغِضٌ لِعَدُوِّهِمْ. [بحارالأنوار، ج 24، ص 257]
2- 400.. سوره ی طه، آیه ی 114.

قبل از آن که جبرئیل از قرائت آن فارغ شود، شتاب به خواندن قرآن مکن و بگو: «رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا.»(1)

ابو یحیای صنعانی گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

«ای یحیی برای ما در شب های جمعه مقام و شأن بزرگی است!» گفتم: فدای شما شوم! آن مقام و شأن چیست؟ فرمود: از ناحیه ی خداوند به ارواح پیامبران گذشته و اوصیای آنان اجازه داده می شود، تا با روح وصیّی که بین شماست [و امام زمان شما می باشد به عرش بروند و هفت دور طواف کنند، و نزد هر کدام از پایه های عرش دو رکعت نماز بخوانند و سپس به ابدان خود در روی زمین بازگردند، و با این عمل ارواح پیامبران و اوصیا کاملاً مسرور می شوند، و بر علم آن وصیّ [و امام زمان شما] بسیار افزوده خواهد شد.(2)

در کافی از مفضّل نقل شده که گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

«برای ما در هر شب جمعه سرور و شادی خواهد بود» پس من گفتم: خداوند

ص: 266


1- 401.. قال: کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) إذا نزل علیه القرآن بادر بقراءته قبل تمام نزول الآیة و المعنی فأنزل الله؟عز؟ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی إِلَیْکَ وَحْیُهُ أی تفرغ من قراءته وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 65]
2- 402.. حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ الْقُمِّیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ أَبِی یَحْیَی الصَّنْعَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ لِی یَا أَبَا یَحْیَی إِنَّ لَنَا فِی لَیَالِی الْجُمُعَةِ لَشَأْناً مِنَ الشَّأْنِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا ذَاکَ الشَّأْنُ قَالَ یُؤْذَنُ لِأَرْوَاحِ الْأَنْبِیَاءِ الْمَوْتَی(علیه السلام) وَ أَرْوَاحِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَوْتَی وَ رُوحِ الْوَصِیِّ الَّذِی بَیْنَ ظَهْرَانَیْکُمْ یُعْرَجُ بِهَا إِلَی السَّمَاءِ حَتَّی تُوَافِیَ عَرْشَ رَبِّهَا فَتَطُوفَ بِهِ أُسْبُوعاً وَ تُصَلِّیَ عِنْدَ کُلِّ قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ تُرَدُّ إِلَی الْأَبْدَانِ الَّتِی کَانَتْ فِیهَا فَتُصْبِحُ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ قَدْ مُلِئُوا سُرُوراً وَ یُصْبِحُ الْوَصِیُّ الَّذِی بَیْنَ ظَهْرَانَیْکُمْ وَ قَدْ زِیدَ فِی عِلْمِهِ مِثْلُ جَمِّ الْغَفِیرِ. [اصول کافی، ج 1، ص 253]

سرور شما را فراوان نماید، آن سرور چیست؟ فرمود: چون شب جمعه می شود، روح رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه(علیهم السلام) نزد عرش می آیند و ما نیز با آنان هستیم، و چون ارواح ما به بدن هایمان باز می گردد بر علوم ما افزوده می شود و اگر چنین نبود علم و دانش ما تمام می شد.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

چهار گروه از چهار چیز سیر نمی شوند: 1. زمین از باران، 2. چشم از نگاه کردن، 3. زن از مرد، 4. عالم از علم.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مردی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: یا رسول الله. حق علم چیست؟ فرمود: «سکوت» او گفت: سپس چیست؟ فرمود: «استماع و گوش دادن» او گفت: سپس چیست؟ فرمود: «حفظ کردن» او گفت: سپس چیست؟ فرمود: «عمل کردن به علم» او گفت: سپس چیست؟ فرمود: انتشار دادن و تعلیم نمودن به دیگران.(3)

ص: 267


1- 403.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی زَاهِرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیِّ عَنْ یُوسُفَ الْأَبْزَارِیِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) ذَاتَ یَوْمٍ وَ کَانَ لَا یُکَنِّینِی قَبْلَ ذَلِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لَبَّیْکَ قَالَ إِنَّ لَنَا فِی کُلِّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ سُرُوراً قُلْتُ زَادَکَ اللَّهُ وَ مَا ذَاکَ قَالَ إِذَا کَانَ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَی رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْعَرْشَ وَ وَافَی الْأَئِمَّةُ(علیه السلام) مَعَهُ وَ وَافَیْنَا مَعَهُمْ فَلَا تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَی أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَأَنْفَدْنَا. [اصول کافی، ج 1، ص 254]
2- 404.. حدثنا محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید رضی الله عنه قال حدثنا محمّد بن الحسن الصفار عن جعفر بن محمّد بن عبید الله عن عبد الله بن میمون القداح عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال أربعة لا یشبعن من أربعة الأرض من المطر و العین من النظر و الأنثی من الذکر و العالم من العلم. [خصال، ج 1، ص 221]
3- 405.. [الخصال] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَدَّاحِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ(علیه السلام) قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ الْعِلْمِ قَالَ الْإِنْصَاتُ لَهُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الِاسْتِمَاعُ لَهُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الْحِفْظُ لَهُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ ثُمَّ الْعَمَلُ بِهِ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ ثُمَّ نَشْرُهُ. [بحارالأنوار، ج 2، ص 28]B

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

دنیا کلاًّ محلّ جهل است، جز مواضع علم، و علم کلاًّ حجّت است جز مقداری که به آن عمل شود، و عمل کلاًّ ریاست جز مقداری که خالص باشد، و اخلاص مواجه با خطر است تا وقتی که بنده عاقبت خود را ببیند و مشاهده کند.(1)

«وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا»(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ…» یعنی عهدنا إلیه فی محمّد و الأئمّة من بعده» یعنی «ما از آدم درباره ی محمّد و امامان بعد از او پیمان گرفتیم،و او پیمان را ترک کرد و ما از او عزمی درباره ی مقام آنان نیافتیم» سپس فرمود: «أولوالعزم به این خاطر اولوالعزم نامیده شدند که خداوند با آنان درباره ی حضرت محمّد و اوصیای بعد از او و حضرت مهدی و سیره ی او پیمان بست و آنان به مقام محمّد و آل محمّد اعتراف نمودند.(3)

ص: 268


1- 406.. و بهذا الإسناد قال قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) الدنیا کلها جهل إلّا مواضع العلم و العلم کله حجة إلّا ما عمل به و العمل کله ریاء إلّا ما کان مخلصا و الإخلاص علی خطر حتّی ینظر العبد بما یختم له. [توحید صدوق، ص 371]
2- 407.. سوره ی طه، آیه ی 115.
3- 408.. أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً قَالَ عَهِدَ إِلَیْهِ فِی مُحَمَّدٍ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَتَرَکَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَزْمٌ فِیهِمْ أَنَّهُمْ هَکَذَا وَ إِنَّمَا سُمِّیَ أُولُو الْعَزْمِ لِأَنَّهُمْ عُهِدَ إِلَیْهِمْ فِی مُحَمَّدٍ وَ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْمَهْدِیِّ وَ سِیرَتِهِ فَأَجْمَعَ عَزْمُهُمْ أَنَّ ذَلِکَ کَذَلِکَ وَ الْإِقْرَارِ بِهِ. [علل الشرایع، ج 1، ص 122]B

مؤلّف گوید:

روایت فوق را علی بن ابراهیم قمّی همانند کلینی نقل نموده، و صدوق نیز با سند خود از جابر بن یزید جعفی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده است.(1)

ابوحمزه گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خداوند تبارک و تعالی با آدم(علیه السلام) پیمان بست که نزدیک آن شجره نرود و چون زمانی که در علم خدا گذشته بود که او از آن شجره بخورد، فرا رسید، آدم فراموش کرد و از آن شجره خورد چنان که خداوند می فرماید: «وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا.» (2)

عبدالله بن سنان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند آیه فوق بر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) این چنین نازل شد: «وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ من کلماتٍ فی محمّد و علیّ و الحسن و الحسین و الأئمّة من ذریّتهم(علیهم السلام) فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا.»(3)

ص: 269


1- 409.. تفسیر قمّی، ج 2، ص 39؛ علل الشرایع، ج 1، ص 148، باب 1، ح 1.
2- 410.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَهِدَ إِلَی آدَمَ(علیه السلام) أَنْ لَا یَقْرَبَ الشَّجَرَةَ فَلَمَّا بَلَغَ الْوَقْتُ الَّذِی کَانَ فِی عِلْمِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْ یَأْکُلَ مِنْهَا نَسِیَ فَأَکَلَ مِنْهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً. [کمال الدین، ص 204، ب 22، ح 2]
3- 411.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی الْقُمِّیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ کَلِمَاتٍ فِی مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ(علیه السلام) مِنْ ذُرِّیَّتِهِمْ فَنَسِیَ هَکَذَا وَ اللَّهِ نَزَلَتْ عَلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). [کافی، ج 1، ص 344، ح 23]B

ابوحمزه گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

خداوند از پیامبران میثاق و پیمان گرفت و فرمود: «ألست بربّکم قالوا بلی» فرمود: «این محمّد نیز رسول من است و علی امیرالمؤمنین است» و برای پیامبران نبوّت ثابت شد، و خداوند از «أولوالعزم» میثاق گرفت و فرمود: «من پروردگار شمایم، و محمّد رسول من است و علی امیرالمؤمنین است و اوصیای بعد از او ولاة امر و خزّان علم من هستند، و من به وسیله مهدیّ(علیه السلام) دین خود را یاری می کنم، و دولت خود را آشکار می سازم و از دشمنانم انتقام می گیرم و مردم طوعاً و کرهاً مرا خواهند پرستید» پس پیامبران گفتند: «خدایا ما اقرار کردیم و گواه هستیم» و لکن آدم نه انکار کرد و نه اقرار نمود، از این رو «أولوالعزم» -- درباره ی حضرت مهدی -- مخصوص به آن پنج نفر شد، و آدم را عزیمت و پیمانی حاصل نشد، چنان که خداوند می فرماید: «وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا.»(1)

ص: 270


1- 412.. حدثنی أحمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن داود العجلی عن زرأه عن حمران عن أبی جعفر(علیه السلام) قال إن الله تبارک و تعالی حیث خلق الخلق خلق ماء عذبا و ماء مالحا أجاجا فامتزج الماءان فأخذ طینا من أدیم الأرض فعرکه عرکا شدیدا فقال لأصحاب الیمین و هم فیهم کالذر یدبون إلی الجنة بسلام و قال لأصحاب الشمال یدبون إلی النار و لا أبالی ثم قال أ لست بربکم قالوا بلی شهدنا أن تقولوا یوم القیامة إنا کنا عن هذا غافلین قال ثم أخذ المیثاق علی النّبیین فقال أ لست بربکم ثم قال و إن هذا محمّد رسول الله و إن هذا علی أمیر المؤمنین قالوا بلی فثبتت لهم النبوة و أخذ المیثاق علی أولی العزم ألا إنّی ربکم و محمّد رسولی و علی أمیر المؤمنین و أوصیاؤه من بعده ولاة أمری و خزان علمی و إن المهدی أنتصر به لدینی و أظهر به دولتی و أنتقم به من أعدائی و أعبد به طوعا و کرها قالوا أقررنا و شهدنا یا رب و لم یجحد آدم و لم یقر فثبتت العزیمة لهؤلاء الخمسة فی المهدی و لم یکن لآدم عزم علی الإقرار به و هو قوله؟عز؟ وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً قال إنّما یعنی فترک. [بصائر الدرجات، ص 82، باب 7، ح 2]B

«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ… وَعَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی»(1)

مؤلّف گوید:

قصّه سجده ی ملائکه بر آدم -- احتراماً و اعزازاً به خلقت او و آنچه از انوار مقدّسه محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم أجمعین در صلب او وجود داشت -- گذشت، و نیز ترک سجده ی ابلیس و مطرود گردیدن او از درگاه خداوند، و سوگند او برای گم راه کردن بنی آدم، و وسوسه او نسبت به آدم و حوّا در بهشت دنیایی و خوردن آنان از آن شجره ی منهیّه و توبه آدم با توسّل به محمّد و آل او(علیهم السلام) نیز گذشت از این رو در این جا به اختصار به برخی از موضوعات گذشته اشاره می شود.

در کتاب عیون الأخبار از ابوالصلت هروی نقل شده که گوید:

هنگامی که مأمون برای مناظره ی با حضرت رضا(علیه السلام) علمای اسلام و یهود و نصارا و مجوس و صابئین و سایر فرقه های انحرافی را جمع نمود و احدی از آنان از آن مجلس خارج نشد جز آن که حضرت رضا(علیه السلام) سخن او را ابطال نمود و او اعتراف به حقانیّت سخن امام(علیه السلام) کرد، علیّ بن جهم برخاست و گفت: ای فرزند رسول خدا آیا شما اعتقاد به عصمت پیامبران دارید؟ فرمود: آری. علیّ بن جهم گفت: پس با آیه «وَعَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی»، چه می کنی؟!

ص: 271


1- 413.. سوره ی طه، آیات 121-116.

امام(علیه السلام) فرمود:

خداوند عزوّجلّ آدم را روی زمین خلق نمود تا حجّت و خلیفه او در بین مردم باشد و برای بهشت دنیایی او را خلق نفرمود، و معصیت آدم در آن بهشت بود نه در روی زمین، و این به خاطر انجام گرفتن مقدرّات الهی بود، و چون آدم به زمین هبوط نمود و حجّت و خلیفه خدا در روی زمین شد، معصوم بود، همان گونه که خداوند می فرماید: «إِنَ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ.»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیزدر پاسخ یکی از گم راهانی که می گفت:

خداوند آشکارا لغزش های پیامبران خود را بیان نموده و می فرماید: «وَعَصَی

ص: 272


1- 414.. حدثنا أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی رضی الله عنه والحسین بن إبراهیم بن أحمد بن هشام المکتب و علی بن عبد الله الوراق رضی الله عنهم قالوا حدثنا علی بن إبراهیم بن هاشم قال حدثنا القاسم بن محمّد البرمکی قال حدثنا أبو الصلت الهروی قال لما جمع المأمون لعلی بن موسی الرّضا(علیه السلام) أهل المقالات من أهل الإسلام و الدیانات من الیهود و النصاری و المجوس و الصابئین و سائر أهل المقالات فلم یقم أحد إلّا و قد ألزمه حجته کأنه ألقم حجرا قام إلیه علی بن محمّد بن الجهم فقال له یا ابن رسول الله أ تقول بعصمة الأنبیاء قال نعم قال فما تعمل فی قول الله؟عز؟ وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی… فقال الرّضا(علیه السلام) ویحک یا علی اتق الله و لا تنسب إلی أنبیاء الله الفواحش و لا تتأول کتاب الله برأیک فإن الله؟عز؟ قد قال وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ و أما قوله؟عز؟ فی آدم وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی فإن الله؟عز؟ خلق آدم حجة فی أرضه و خلیفة فی بلاده لم یخلقه للجنة و کانت المعصیة من آدم فی الجنة لا فی الأرض و عصمته تجب أن یکون فی الأرض لیتم مقادیر أمر الله فلما أهبط إلی الأرض و جعل حجة و خلیفة عصم بقوله؟عز؟ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ. [عیون أخبارالرّضا(علیه السلام)، ج 1، ص 191]

آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی»، فرمود: آنچه خداوند از لغزش های پیامبران در کتاب خود بیان نموده از ادّل دلائل بر حکمت باهره و قدرت قاهره و عزّت ظاهره ی اوست، چرا که او می دانسته که براهین و معجزات پیامبران(علیه السلام) آنان را در مقابل امتّ ها بزرگ می نماید و آنان گرفتار غلوّ و انحراف می شوند و بسا پیامبران را خدای خود می پندارند، چنان که نصارا عیسی(علیه السلام) را خدای خود دانستند، بنابراین ذکر تخلّفات پیامبران برای این است که مردم بدانند آنان به مرتبه اُلوهیّت نرسیده اند و الوهیّت مخصوص به خداوند است.(1)

«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی…»(2)

معاویة بن عمّار گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند «مَعِیشَةً ضَنکًا» مربوط به نصّاب و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) است. گفتم: فدای شما شوم، شما می بینید که آنان تا آخر عمر در زندگی شاد و وسعت به سر می برند؟!فرمود: به خدا سوگند این در زمان رجعت خواهد بود که آنان از بیچارگی ناچار به خوردن نجاست خود می شوند؟!(3)

ص: 273


1- 415.. و أما هفوات الأنبیاء(علیه السلام) و ما بینه الله فی کتابه و وقوع الکنایة من أسماء من اجترم أعظم مما اجترمته الأنبیاء ممن شهد الکتاب بظلمهم فإن ذلک من أدل الدلائل علی حکمة الله؟عز؟ الباهرة و قدرته القاهرة و عزته الظاهرة لأنه علم أن براهین الأنبیاء تکبر فی صدور أممهم و أن منهم من یتخذ بعضهم إلها کالذی کان من النصاری فی ابن مریم فذکرها دلالة علی تخلفهم عن الکمال الذی تفرد به؟عز؟. [احتجاج، ج 1، ص 370]
2- 416.. سوره ی طه، آیه ی 124.
3- 417.. فی تفسیر علی بن إبراهیم أخبرنا أحمد بن إدریس قال: حدثنا أحمد بن محمّد عن عمر بن عبد العزیز عن إبراهیم بن المستنیر عن معاویة بن عمّار قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): قول الله: فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً قال: هی و الله للنصاب، قال: قلت: جعلت فداک قد تراهم دهر هم الأطول فی کفایة حتّی ماتوا؟ قال: ذاک و الله فی الرجعة یأکلون العذرة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 405]

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «عَن ذِکْرِی» ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است گفتم: معنای «وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی» چیست؟ فرمود: کوری چشم در آخرت و کوری قلب در دنیا، نسبت به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)است.

سپس فرمود:

منکر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) روز قیامت متحیّر است و می گوید: «خدایا! برای چه مرا کور محشور نمودی در حالی که من در دنیا چشم داشتم؟» و خداوند به او می گوید: «آیات ما یعنی ائمّه(علیهم السلام) نزد تو آمدند، و تو آنان را نادیده گرفتی و فراموش شان کردی، امروز نیز تو فراموش می شوی، یعنی تو آنان را ترک کردی در دنیا و به سخن آنان گوش نکردی و از آنان اطاعت ننمودی، امروز نیز خداوند تو را در آتش رها می کند و به سخن تو گوش نمی دهد!(1)

ابوبصیر گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

… هر کس از دنیا برود و دارای صحّت بدن و مال بوده باشد و به حج نرفته باشد از کسانی خواهد بود که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ

ص: 274


1- 418 .. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً قَالَ یَعْنِی بِهِ وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قُلْتُ وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی قَالَ یَعْنِی أَعْمَی الْبَصَرِ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی الْقَلْبِ فِی الدُّنْیَا عَنْ وَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ وَ هُوَ مُتَحَیِّرٌ فِی الْقِیَامَةِ یَقُولُ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها قَالَ الْآیَاتُ الْأَئِمَّةُ(علیه السلام) فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی یَعْنِی تَرَکْتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُتْرَکُ فِی النَّارِ کَمَا تَرَکْتَ الْأَئِمَّةَ(علیه السلام) فَلَمْ تُطِعْ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُمْ. [الکافی، ج 1، ص 435]

الْقِیَامَةِ أَعْمَی» گفتم: سبحان الله او اعمی و نابینا خواهد بود؟! فرمود: خداوند او را از مسیر بهشت کور کرده است.(1)

«وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِن بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَی»(2)

ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) [به دنبال حدیث پیشین] گفتم: مقصود از این آیه چیست؟ فرمود:

یعنی کسی که غیر امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در ولایت آن حضرت شریک بداند، و به آیات پروردگار خود یعنی امامان بعد از امیرالمؤمنین(علیه السلام) ایمان نیاورده باشد، و از روی عناد از آنان پیروی نکند و ولایت آنان را نپذیرد، عذاب آخرت برای او سخت تر [از دیگران] و دائم خواهد بود….(3)

سوره ی طه، آیات 128 تا 135

متن:

أَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُوْلِی النُّهَی

128 وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّی 129 فَاصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ

ص: 275


1- 419.. حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ صَحِیحٌ مُوسِرٌ لَمْ یَحُجَّ فَهُوَ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ جل جلاله -- وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی قَالَ قُلْتُ سُبْحَانَ اللَّهِ أَعْمَی قَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله أَعْمَاهُ عَنْ طَرِیقِ الْحَقِ. [کافی، ج 1، ص 435]
2- 420.. سوره ی طه، آیه ی 127.
3- 421.. قُلْتُ وَ کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقی قَالَ یَعْنِی مَنْ أَشْرَکَ بِوَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) غَیْرَهُ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَ تَرَکَ الْأَئِمَّةَ مُعَانَدَةً فَلَمْ یَتَّبِعْ آثَارَهُمْ وَ لَمْ یَتَوَلَّهُم. [کافی، ج 1، ص 436]

رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَی 130 وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَی 131 وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَی 132 وَقَالُوا لَوْلَا یَأْتِینَا بِآیَةٍ مِّن رَّبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی الصُّحُفِ الْأُولَی 133 وَلَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَی 134 قُلْ کُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ

فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَی 135»

¬Kj

لغات:

«أُوْلِی النُّهَی» یعنی اصحاب العقول، «لَکَانَ لِزَامًا» یعنی یلزمهم العذاب، و «وَأَجَلٌ مُسَمًّی» یعنی اگر اجل و مدّتی برای آنان تعیین نشده بود، عذاب آنان را می گرفت، و «وَأَجَلٌ مُسَمًّی» عطف بر کلمة است یعنی اگر وعده ی تأخیر عذاب و تعیین مدّت نشده بود، عذاب فوراً آنان را می گرفت، و «آنَاء اللَّیْلِ» یعنی ساعات اللیل، و «زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنیَا» یعنی زیبایی دنیا، و هر چیز نورانی را، زاهر گویند، و در اوصاف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده که آن حضرت «أزهر اللون» یعنی نیّر اللون بوده اند.

ترجمه:

آیا برای هدایت آنان کافی نیست که بسیاری از نسلهای پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم، و این ها در مسکنهای (ویران شده) آنان راه می روند! مسلّماً در این امر، نشانه های روشنی برای خردمندان است. (128) و اگر سنّت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرّر نبود، عذاب الهی بزودی دامان آنان را می گرفت! (129) پس در برابر آنچه می گویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن تسبیح و حمد

ص: 276

پروردگارت را بجا آور و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را)تسبیح گوی باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی! (130) و هرگز چشمان خود را به نعمتهای مادّی، که به گروه هایی از آنان داده ایم، میفکن! این ها شکوفه های زندگی دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است! (131) خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزی نمی خواهیم (بلکه) ما به تو روزی می دهیم و عاقبت نیک برای تقواست! (132) گفتند: «چرا (پیامبر) معجزه و نشانه ای از سوی پروردگارش برای ما نمی آورد؟! (بگو:) آیا خبرهای روشنی که در کتاب های (آسمانی) نخستین بوده، برای آن ها نیامد؟! (133) اگر ما آنان را پیش از آن (که قرآن نازل شود) با عذابی هلاک می کردیم، (در قیامت) می گفتند: «پروردگارا! چرا پیامبری برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم، پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم!» (134) بگو: «همه (ما و شما) در انتظاریم! (ما در انتظار وعده پیروزی، و شما در انتظار شکست ما!) حال که چنین است، انتظار بکشید! امّا بزودی می دانید چه کسی از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسی هدایت یافته است! (135)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُوْلِی النُّهَی وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّی * فَاصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ…»(1)

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «لِّأُوْلِی النُّهَی» امامان از آل محمّد(علیه السلام) هستند و هر کجا در قرآن «أُوْلِی النُّهَی» باشد، مقصود، آنان هستند.(2)

ص: 277


1- 422.. سوره ی طه، آیات 129 و 130.
2- 423.. محمّد بن العبّاس؟ره؟، قال: حدثنا محمّد بن همام، عن محمّد بن إسماعیل العلوی، عن عیسی بن داود النجار، عن أبی الحسن موسی بن جعفر(علیهما السلام): «قال الله؟عز؟: أَ فَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی و هم الأئمّة من آل محمّد(علیهم السلام)، و ما کان فی القرآن مثله. [تفسیر برهان، ج 3، ص 48، ح 1]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّأُوْلِی النُّهَی» ما هستیم.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ» کلمه ی تأخیر عذاب است و اگر چنین نبود عذاب بر آنان [یعنی کفّار و یا مشرکین در بدر] نازل می شد، و مقصود از «لَکَانَ لِزَامًا» هلاکت و عذاب است.(2)

«فَاصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ»(3)

اسماعیل بن فضل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

بر هر مسلمانی واجب است، قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن، ده مرتبه بگوید: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحُکم، یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ»؛ راوی گوید: من بعد از «وَ لَهُ الْحُکم وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ»، «وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی» را اضافه نمودم و امام(علیه السلام) فرمود: همان گونه که من گفتم بخوان.(4)

ص: 278


1- 424.. و قوله إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی قال نحن أولو النه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 67]
2- 425.. و قوله وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَکانَ لِزاماً قال ما کان ینزل بهم العذاب و لکن قد أخرهم الله إلی أجل مسمی… و قوله لَکانَ لِزاماً قال اللزام الهلاک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 67]
3- 426.. سوره ی طه، آیه ی 130.
4- 427 .. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ عَنْ بَکْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ الْفَضْلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها فَقَالَ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ أَنْ یَقُولَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا عَشْرَ مَرَّاتٍ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ قَالَ فَقُلْتُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی فَقَالَ یَا هَذَا لَا شَکَّ فِی أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ لَکِنْ قُلْ کَمَا أَقُولُ. [الخصال، ج 2، ص 452]B

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ بعضی از یهود فرمود:

نماز صبح، به خاطر این است که خورشید بر دو شاخ شیطان طلوع می کند، از این رو خداوند مرا امر نموده که قبل از سجده کردن کافر در مقابل خورشید، امّت من نماز بخوانند و در مقابل خداوند سجده کنند. [از این رو قبل از غروب نیز که خورشید پرستان در مقابل خورشید سجده می کنند، نماز عصر خوانده می شود.](1)

زراره گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: مقصود از «آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ» چیست؟ فرمود:

مقصود نماز شب است. گفتم: «وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضی» به چه معناست؟

فرمود: نافله های روزانه است. گفتم: «وَ إِدْبارَ النُّجُومِ» فرمود: دو رکعت نافله صبح است.گفتم: «وَ أَدْبارَ السُّجُودِ»؟ فرمود: دو رکعت نافله مغرب است.(2)

ص: 279


1- 428.. وَ أَمَّا صَلَاةُ الْفَجْرِ فَإِنَّ الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَطْلُعُ عَلَی قَرْنَیْ شَیْطَانٍ فَأَمَرَنِیَ اللَّهُ جل جلاله أَنْ أُصَلِّیَ صَلَاةَ الْغَدَاةِ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ أَنْ یَسْجُدَ لَهَا الْکَافِرُ فَتَسْجُدُ أُمَّتِی لِلَّهِ جل جلاله وَ سُرْعَتُهَا أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ جل جلاله وَ هِیَ الصَّلَاةُ الَّتِی تَشْهَدُهَا مَلَائِکَةُ اللَّیْلِ وَ مَلَائِکَةُ النَّهَارِ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّد. [علل الشرایع، ج 2، ص 338]
2- 429.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قَالَ یَعْنِی صَلَاةَ اللَّیْلِ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضی قَالَ یَعْنِی تَطَوَّعْ بِالنَّهَارِ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ قَالَ رَکْعَتَانِ قَبْلَ الصُّبْحِ قُلْتُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ قَالَ رَکْعَتَانِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ. [کافی، ج 3، ص 444]B

«وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) به عمروبن سعدبن هلال فرمود:

هرگز به کسانی که [از نظر مادّی] فوق تو هستند نگاه نکن و همین برای تو بس که خداوند به رسول خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ» و نیز می فرماید: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنیَا….»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که آیه فوق نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مستقیم نشست و فرمود: کسی که تسلیم امر الهی و تقدیر او نباشد، باید از حسرت خود را هلاک کند، و کسی که چشم خود را به سوی متاع دنیایی که در دست مردم است بدوزد، اندوه او طولانی و غیظ او شفا پیدا نخواهد کرد، و کسی که معرفت به

ص: 280


1- 430.. سوره ی طه، آیه ی 131.
2- 431.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِیدِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنِّی لَا أَکَادُ أَلْقَاکَ إِلَّا فِی السِّنِینَ فَأَوْصِنِی بِشَیْ ءٍ آخُذُ بِهِ قَالَ أُوصِیکَ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا یَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَا وَرَعَ مَعَهُ وَ إِیَّاکَ أَنْ تُطْمِحَ نَفْسَکَ إِلَی مَنْ فَوْقَکَ وَ کَفَی بِمَا قَالَ اللَّهُ جل جلاله لِرَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) -- فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ وَ قَالَ اللَّهُ جل جلاله لِرَسُولِهِ -- وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَإِنْ خِفْتَ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ فَاذْکُرْ عَیْشَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَإِنَّمَا کَانَ قُوتُهُ الشَّعِیرَ وَ حَلْوَاهُ التَّمْرَ وَ وَقُودُهُ السَّعَفَ إِذَا وَجَدَهُ وَ إِذَا أُصِبْتَ بِمُصِیبَةٍ فَاذْکُرْ مُصَابَکَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَإِنَّ الْخَلْقَ لَمْ یُصَابُوا بِمِثْلِهِ(علیه السلام) قَطُّ. [روضه کافی، ج 8، ص 168.

نعمت های مادّی خدا نداشته باشد، عمر او کوتاه و عذاب او نزدیک خواهد بود!(1)

«وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَ الْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَی»(2)

امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

آیه فوق درباره ی علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) نازل شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [مدّت ها] قبل از اذان صبح در سحرها به درب خانه فاطمه(علیها السلام) می آمد و می فرمود: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ. وَ بَرَکَاتُهُ الصَّلَاةَ یَرْحَمُکُمُ اللَّه: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.»(3)

ودرروایت علی بن ابراهیم آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس نزول آیه فوق هر روز به درب خانه ی علی(علیه السلام) می آمد و می فرمود:

«السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ. وَ بَرَکَاتُهُ» و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) می فرمودند: «وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» سپس رسول

ص: 281


1- 432.. قال أبو عبد الله(علیه السلام) لما نزلت هذه الآیة استوی رسول الله(صلی الله علیه و آله) جالسا ثم قال من لم یتعز بعزاء الله تقطعت نفسه علی الدنیا حسرات و من أتبع بصره ما فی أیدی الناس طال همه و لم یشف غیظه و من لم یعرف أن لله علیه نعمة إلّا فی مطعم أو فی مشرب قصر أجله و دنا عذاب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 66]
2- 433.. سوره ی طه، آیه ی 132.
3- 434.. کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَلَّامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عِیسَی بْنِ مَصْقَلَةَ الْقُمِّیِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها قَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَأْتِی بَابَ فَاطِمَةَ کُلَّ سُحْرَةٍ فَیَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ الصَّلَاةَ یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَ کُمْ تَطْهِیراً. [بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار، ج 25، ص 219؛ ینابیع المودّة، ج 2، ص 59]

خدا(صلی الله علیه و آله) دست های مبارک به دو طرف درب خانه ی آنان می گذارد و می فرمود: «الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً». و تا آخر عمر در مدینه این عمل ادامه داشت، و ابوالحمراء، خادم آن حضرت گوید: من شاهد آن بودم.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«لَا یَشْغَلْکَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَلٍ مَفْرُوضٍ» یعنی نباید رزقی که از ناحیه خداوند ضمانت شده است، شما را از عمل واجب باز دارد.(2)

در آیه فوق خداوند اوّل امر به نماز نموده و به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

خانواده خود را به نماز امر کن و بر آن پایدار و صابر باش، و به خاطر معاش و روزی، از نماز غافل مشو، چرا که ما نسبت به معاش و روزی، تو را مؤاخذه نمی کنیم بلکه ما روزی دهنده شما هستیم و عاقبت نیک برای اهل تقوا می باشد.

مؤلّف گوید:

آیه فوق از باب «ایّاک عنّی و اسمعی یا جاره» می باشد، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگز در امر نماز سستی و کوتاهی نمی کرد و به خاطر رزق و روزی نماز را از یاد نمی برد، بنابراین بر همه مسلمانان واجب و لازم است که خانواده و فرزندان

ص: 282


1- 435.. فلما أنزل الله هذه الآیة کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یجی ء کل یوم عند صلاة الفجر حتّی یأتی باب علی و فاطمة و الحسن و الحسین(علیه السلام) فیقول: «السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته» فیقول علی و فاطمة و الحسن و الحسین و علیک السّلام یا رسول الله و رحمة الله و برکاته ثم یأخذ بعضادتی الباب و یقول الصلاة الصلاة یرحمکم الله «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» فلم یزل یفعل ذلک کل یوم إذا شهد المدینة حتّی فارق الدنیا و قال أبو الحمراء خادم النّبی(صلی الله علیه و آله) أنا أشهد به یفعل ذلک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 67]
2- 436.. وَ قَالَ(علیه السلام) لَا یَشْغَلْکَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَلٍ مَفْرُوضٍ. [تحف العقول، ص 489]

خود را امر به نماز بکنند و در این راه صابر و کوشا باشند، وگرنه نماز بین خانواده مورد بی اعتنایی و تضییع قرار می گیرد و این خطرناک ترین مشکل خانواده ها خواهد بود، چرا که خداوند می فرماید: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ * وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ».و ظاهر این آیه اعلان خطر و عذاب است برای ضایع کردن نماز،و به دنبال آن ریاکاری و جلوگیری از ماعون و اعمال خیر و احسان به مردم خواهد بود!! «أعاذنا الله من ذلک کله و لا حول و لا قوّة إلّا بالله.»

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

خداوند تبارک و تعالی به موسی(علیه السلام) فرمود: ای موسی! وصیّت مرا در چهار چیز حفظ کن… تا وقتی که نبینی کنوز و گنج های من تمام شده، برای روزی خود غمگین مباش.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

نخستین چیزی که امّت مرا به آتش می فرستد، شهوت فرج و شهوت شکم است و بیشتر چیزی که سبب بهشت می شود، تقوا و حسن خلق است.(2)

ص: 283


1- 437 ..وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِمُوسَی(علیه السلام) یَا مُوسَی احْفَظْ وَصِیَّتِی لَکَ بِأَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ أَوَّلُهُنَّ مَا دُمْتَ لَا تَرَی ذُنُوبَکَ تُغْفَرُ فَلَا تَشْغَلْ بِعُیُوبِ غَیْرِکَ وَ الثَّانِیَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَی کُنُوزِی قَدْ نَفِدَتْ فَلَا تَغْتَمَّ بِسَبَبِ رِزْقِکَ وَ الثَّالِثَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَی زَوَالَ مُلْکِی فَلَا تَرْجُ أَحَداً غَیْرِی وَ الرَّابِعَةُ مَا دُمْتَ لَا تَرَی الشَّیْطَانَ مَیِّتاً فَلَا تَأْمَنْ مَکْرَهُ. [توحید صدوق، ص 372]
2- 438.. أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ الْمَرْوَزِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ الْأَوْدِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنَّ أَوَّلَ مَا یُدْخَلُ بِهِ النَّارُ مِنْ أُمَّتِیَ الْأَجْوَفَانِ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْأَجْوَفَانِ قَالَ الْفَرْجُ وَ الْفَمُ وَ أَکْثَرُ مَا یُدْخَلُ بِهِ الْجَنَّةُ تَقْوَی اللَّهِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ. [خصال، ص 78]

و در روایتی نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ابی ذّر فرمود:

«و لو أنّ ابن آدم فرّ من رزقه کما یفرّ من الموت لیدرکه».یعنی اگر فرزند آدم از رزق خود فرار کند، همان گونه که از مرگ خود فرار می کند، رزق او به او خواهد رسید.(1)

«قُلْ کُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَی»(2)

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید: پدرم فرمود:

مقصود از «الصِّرَاطِ السَّوِیِّ» حضرت قائم [آل محمّد] -- صلوات الله علیه -- است، و مقصود از «وَمَنِ اهْتَدَی» نیزآن حضرت است، و کسی هدایت می یابد که با اطاعت از او هدایت شود، و این آیه مانند آیه «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ. وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی» می باشد، و مقصود: اهتدای به ولایت ماست.(3)

رَزین بن حبیش گوید: از امیرالمؤمنین -- صلوات الله علیه -- شنیدم که می فرمود:

هنگامی که میّت را داخل قبر می نمایند دو ملک به نام های: منکر و نکیر نزد او می آیند، و نخست از پروردگار او و سپس از پیامبر و از امام او سؤال می کنند، و اگر پاسخ صحیح بدهد نجات پیدا می کند، و اگر متحیّر شود

ص: 284


1- 439.. یَا أَبَا ذَرٍّ لَوْ أَنَّ ابْنَ آدَمَ فَرَّ مِنْ رِزْقِهِ کَمَا یَفِرُّ مِنَ الْمَوْتِ لَأَدْرَکَهُ کَمَا یُدْرِکُهُ الْمَوْتُ. [مکارم الأخلاق، ص 469]
2- 440.. سوره ی طه، آیه ی 135.
3- 441.. و عنه، قال: حدثنا محمّد بن همام، عن محمّد بن إسماعیل العلوی، عن عیسی بن داود النجار، عن أبی الحسن موسی بن جعفر(علیهما السلام)، قال: «سألت أبی عن قول الله؟عز؟: فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِیِّ وَ مَنِ اهْتَدی قال: الصِّراطِ السَّوِیِّ: هو القائم؟عج؟،و المهدی: من اهتدی إلی طاعته، و مثلها فی کتاب الله؟عز؟: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی -- قال -- إلی ولایتنا». [تفسیر برهان، ج 3، ص 50، ح 10]

و نتواند پاسخ بدهد، او را عذاب می کنند؛ پس مردی گفت: اگر کسی خدا و پیامبر خود را شناخته باشد حال او چگونه خواهد بود؟ فرمود: او مُذَبذَب است، نه داخل گروه اهل نجات است و نه داخل گروه اهل عذاب است او گم راه خواهد بود؛ سپس این آیه را تلاوت فرمود: «مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا» و این شخص نیز راه نجاتی ندارد.»

همان گونه که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفته شد:

ولیّ ما در این کیست؟ و آن حضرت فرمود: ولیّ شما در این زمان علیّ(علیه السلام) است و بعد از او نیز برای هر زمانی حجّتی و عالمی است که خداوند به وسیله او حجّت را بر مردم تمام می کند، و این صحیح نیست که برخی از افراد گم راه همانند گم راهان پیشین که چون پیامبرانشان از دنیا می رفتند می گفتند: «رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَی». و این از ضلالت و گم راهی آنان و جهالت شان به آیات الهی یعنی اوصیای پیامبران بود و خداوند در پاسخ آنان فرمود: «قُلْ تَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَی»، و تربّص و انتظار آنان این بود که می گفتند: «ما از معرفت به اوصیا معذور هستیم، تا امام خود را بشناسیم» و خداوند آنان را ملامت نموده، چرا که اوصیاء همان اصحاب صراط هستند که نزد صراط می ایستند، و احدی داخل بهشت نمی شود مگر آن که آنان را هنگام میثاق شناخته باشند، و خداوند در کتاب خود آنان را معرّفی نموده و می فرماید: «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ» و آنان گواهان بر اولیای خود هستند، و پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شهید و شاهد بر آنان است، همان گونه که در میثاق از آنان

ص: 285

پیمان گرفته شده و خداوند می فرماید: «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً….»(1)

ص: 286


1- 442.. حدثنا الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد قال حدثنی أبو الفضل المدائنی عن أبی مریم الأنصاری عن منهال بن عمرو عن رزین بن حبیش قال سمعت علیا(علیه السلام) یقول إن العبد إذا دخل حفرته أتاه ملکان اسمهما منکر و نکیر فأول من یسألانه عن ربه ثم عن نبیه ثم عن ولیه فإن أجاب نجا و إن عجز عذباه فقال له رجل لمن عرف ربه و نبیه و لم یعرف ولیه فقال مذبذب لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا ذلک لا سبیل له و قد قیل للنبی(صلی الله علیه و آله) من الولی یا نبی الله قال ولیکم فی هذا الزمان علی(علیه السلام) و من بعده وصیه و لکل زمان عالم یحتج الله به لئلا یکون کما قال الضلال قبلهم حین فارقتهم أنبیاؤهم رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزی تمام ضلالتهم جهالتهم بالآیات و هم الأوصیاء فأجابهم الله فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِیِّ وَ مَنِ اهْتَدی فإنما کان تربصهم أن قالوا نحن فی سعة عن معرفة الأوصیاء حتّی نعرف إماما فعرفهم الله بذلک و الأوصیاء أصحاب الصراط وقوف علیه لا یدخل الجنة إلّا من عرفهم و عرفوه و لا یدخل النار إلّا من أنکرهم و أنکروه لأنهم عرفاء الله عرفهم علیهم عند أخذ المواثیق علیهم و وصفهم فی کتابه فقال جل و عز وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ هم الشهداء علی أولیائهم و النّبی الشهید علیهم أخذ لهم مواثیق العباد بالطاعة و أخذ النّبی(صلی الله علیه و آله) علیهم المواثیق بالطاعة فجرت نبوته علیهم و ذلک قول الله فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّی بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثاً. [مختصر بصائر الدرجات، ص 53]

سوره ی انبیاء

اشاره

محل نزول: مکّه.

تعداد آیات: 112 آیه به قرائت اهل کوفه و 111 آیه به قرائت دیگران، و آیه مورد اختلاف «ما لا یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لا یَضُرُّکُمْ» می باشد. (1)

ثواب قرائت سوره ی انبیاء

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که از روی محبّت سوره ی انبیاء را قرائت کند، او همراه با جمیع پیامبران در بهشت خواهد بود، و در تمام عمر در چشم مردم عزیز می باشد.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که سوره ی انبیاء را قرائت کند، خداوند حساب او را آسان و هر پیامبری که

ص: 287


1- 443.. مکیة کلها و هی مائة و اثنتا عشرة آیة کوفی و إحدی عشرة آیة فی الباقین. اختلافها آیة واحدة ما لا یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لا یَضُرُّکُمْ کوفی. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 61]
2- 444.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ یَحْیَی بْنِ مُسَاوِرٍ عَنْ فُضَیْلٍ الْغَسَّانِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْأَنْبِیَاءِ حُبّاً لَهَا کَانَ کَمَنْ رَافَقَ النَّبِیِّینَ أَجْمَعِینَ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ وَ کَانَ مَهِیباً فِی أَعْیُنِ النَّاسِ حَیَاةَ الدُّنْیَا. [ثواب الأعمال، ص 108]

نام او در این سوره برده شده، به او سلام می کند و با او مصافحه می نماید، و هر کس آن را روی پوست آهو [و غیر آن] بنویسد و بخوابد از خواب خود بیدار نمی شود مگر آن که به اذن الهی در خواب عجایب شیرین و با مسرّتی را خواهد دید.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را روی پوست آهویی بنویسد و به کمر خود ببندد و بخوابد، از خواب بیدار نخواهد شد، مگر آن که آن نوشته از کمر او برداشته می شود [و مشکلات او اصلاح می گردد]. و خواندن این سوره برای بیماران و کسانی که به خواب نمی روند مؤثّر خواهد بود، و به اذن خداوند شفا خواهند یافت.(2)

ص: 288


1- 445.. أبی بن کعب عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال من قرأ سورة الأنبیاء حاسبه الله حسابا یسیرا و صافحه و سلم علیه کل نبی ذکر اسمه فی القرآن. [مجمع البیان، ج 7، ص 70]
2- 446.. و عن الصّادق(علیه السلام): «من کتبها فی رقّ ظبی و جعلها فی وسطه و نام، لم یستیقظ حتّی یرفع الکتاب عن وسطه، و هذا یصلح للمرضی، و من طال سهره من فکر، أو خوف، أو مرض، فإنه یبرأ بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 3، ص 51، ح 3]

سوره ی انبیاء، آیات 1 تا 18

متن:

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مَّعْرِضُونَ 1 مَا یَأْتِیهِم مِّن ذِکْرٍ مَّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ 2 لَاهِیَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ 3 قَالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَاء وَالأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ 4 بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ 5 مَا آمَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَفَهُمْ یُؤْمِنُونَ 6 وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ 7 وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَّا یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا کَانُوا خَالِدِینَ 8 ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَیْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاء وَأَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ 9 لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ 10 وَکَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِینَ 11 فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا یَرْکُضُونَ 12 لَا تَرْکُضُوا وَارْجِعُوا إِلَی مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ 13 قَالُوا یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ 14

ص: 289

فَمَا زَالَت تِّلْکَ دَعْوَاهُمْ حَتَّی جَعَلْنَاهُمْ حَصِیدًا خَامِدِینَ 15 وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ 16 لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن کُنَّا فَاعِلِینَ 17 بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ 18

¬Kj

لغات:

«قَصم» به معنای شکستن است، و «قاصم الجبابرة» یعنی درهم شکننده ی جبّاران، و «إنشاء» به معنای ایجاد است، و اختراع و ابداع نیز به همین معناست، و «رَکض» دویدن با شدّت است، و «رَکَضَ دابّته» یعنی ضربها حتّی تعدو، و «ارتکاض الصبّی» اضطرا به فی الرحم، و «ترفه» به معنای نعمت است، و «مُترَف» به معنای متنعّم است، و «زاهق» به معنای هالک است و به معنای سمین نیز می آید، و «یَدمغه» از «دمغ» به معنای شکستن سر تا دماغ است، و «دَمَغَهَ یَدمَغُهُ» إذا أصاب دماغه.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حساب مردم به آنان نزدیک شده، در حالی که در غفلتند و روی گردانند! (1) هیچ یادآوری تازه ای از طرف پروردگارشان برای آن ها نمی آید، مگر آنکه با بازی (و شوخی) به آن گوش می دهند! (2) این در حالی است که دل های شان در لهو و بی خبری فرو رفته است! و ستمگران پنهانی نجوا کردند (و گفتند): «آیا جز این است که او بشری همانند شماست؟! آیا به سراغ سحر می روید، با این که (چشم دارید و) می بینید؟! (3) (پیامبر) گفت: «پروردگارم همه سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمین، می داند و او شنوا و داناست!» (4) آن ها گفتند: «(آنچه محمّد(صلی الله علیه و آله)

ص: 290

آورده وحی نیست) بلکه خوابهایی آشفته است! اصلًا آن را بدروغ به خدا بسته نه، بلکه او یک شاعر است! (اگر راست می گوید) باید معجزه ای برای ما بیاورد همان گونه که پیامبران پیشین (با معجزات) فرستاده شدند!» (5) تمام آبادیهایی که پیش از این ها هلاک کردیم (تقاضای معجزات گوناگون کردند، و خواسته آنان عملی شد، ولی) هرگز ایمان نیاوردند آیا این ها ایمان می آورند؟! (6) ما پیش از تو، جز مردانی که به آنان وحی می کردیم، نفرستادیم! (همه انسان بودند، و از جنس بشر!) اگر نمی دانید، از آگاهان بپرسید. (7) آنان را پیکرهایی که غذا نخورند قرار ندادیم! عمر جاویدان هم نداشتند! (8) سپس وعده ای را که به آنان داده بودیم، وفا کردیم! آن ها و هر کس را که می خواستیم (از چنگ دشمنانشان)نجات دادیم و مسرفان را هلاک نمودیم! (9) ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکّر (و بیداری) شما در آن است! آیا نمی فهمید؟! (10) چه بسیار آبادیهای ستمگری را در هم شکستیم و بعد از آن ها، قوم دیگری روی کار آوردیم! (11) هنگامی که عذاب ما را احساس کردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند! (12) (گفتیم:) فرار نکنید و به زندگی پر ناز و نعمت، و به مسکنهای پر زرق و برقتان بازگردید! شاید (سائلان بیایند و) از شما تقاضا کنند (شما هم آنان را محروم بازگردانید)! (13) گفتند: «ای وای بر ما! به یقین ما ستمگر بودیم!» (14) و هم چنان این سخن را تکرار می کردند، تا آن ها را درو کرده و خاموش ساختیم! (15) ما آسمان و زمین، و آنچه را در میان آن هاست از روی بازی نیافریدیم! (16) (بفرض محال) اگر می خواستیم سرگرمی انتخاب کنیم، چیزی متناسب خود انتخاب می کردیم! (17) بلکه ما حق را بر سر باطل می کوبیم تا آن را هلاک سازد و این گونه، باطل محو و نابود می شود! امّا وای بر شما از توصیفی که (درباره خدا و هدف آفرینش) می کنید! (18)

ص: 291

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مَّعْرِضُونَ * لَاهِیَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ»(1)

علی بن ابراهیم در تفسیر «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ…» می فرماید:

یعنی قیامت و ساعت و حساب نزدیک است.

و صاحب مجمع البیان می فرماید:

قیامت به این خاطر قریب و نزدیک شمرده شده که یکی از اشراط ساعت، مبعث رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد و آن انجام گرفته و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: مبعوث شدن من و قیامت مانند این دو انگشت من است [که در کنار همدیگر قرار دارند.](2)

از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«إِنَ الدُّنْیَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ [سریعة] فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ». یعنی، دنیا با سرعت رو از شما گردانده و چیزی از آن باقی نمانده مگر به اندازه ی آبی که تَهِ ظرف می ماند.(3)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» فرمود:

مقصود، دشمنی آنان با اهل بیت و ظلم به آنان بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است،

ص: 292


1- 447.. سوره ی انبیاء، آیات 3-1.
2- 448.. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» أی دنا وقت محاسبة الله إیاهم و مسألتهم عن نعمه هل قابلوها بالشکر و عن أوامره هل امتثلوها و عن نواهیه هل اجتنبوها و إنّما وصف ذلک بالقرب لأنه آت و کل ما هو آت قریب و لأن أحد أشراط الساعة مبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 62]
3- 449.. نهج البلاغة، ج 1، ص 93.

چنان که خداوند می فرماید: «وَأَسَرُّواْ النَّجْوَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ.»(1)

«فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»(2)

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

به خدا سوگند مائیم اهل ذکر. گفتم: شما مسئول هستید؟ فرمود: آری. گفتم: سؤال کنندگان ما هستیم؟ فرمود: آری. گفتم: پس بر ما واجب است که از شما سؤال کنیم؟ فرمود: آری. گفتم: و بر شما واجب است که جواب بدهید؟ فرمود: این به اختیار ماست، اگر بخواهیم جواب می دهیم و اگر نخواهیم جواب نمی دهیم. سپس این آیه را تلاوت نمود: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ.»(3)

محمّدبن مسلم گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: گروهی بین ما هستند که گمان می کنند: «أَهْلَ الذِّکْرِ» در آیه «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» یهود و نصارا هستند؟

ص: 293


1- 450.. وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ جل جلاله -- وَ یَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ یَقُولُ الْحَقُّ لِأَهْلِ بَیْتِکَ الْوَلَایَةُ -- إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ وَ یَقُولُ بِمَا أَلْقَوْهُ فِی صُدُورِهِمْ مِنَ الْعَدَاوَةِ لِأَهْلِ بَیْتِکَ وَ الظُّلْمِ بَعْدَکَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله -- وَ أَسَرُّوا النَّجْوَی الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ. [کافی، ج 8، ص 280]
2- 451.. سوره ی انبیاء، آیه ی 7.
3- 452.. حدثنا محمّد بن جعفر قال حدثنا عبد الله بن محمّد عن أبی داود [عن] سلیمان بن سفیان عن ثعلبة [تغلبة] عن زرارة عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ من المعنون بذلک فقال: نحن و الله، فقلت فأنتم المسئولون قال نعم قلت و نحن السائلون قال نعم قلت فعلینا أن نسألکم قال نعم قلت و علیکم أن تجیبونا قال لا ذلک إلینا إن شئنا فعلنا و إن شئنا ترکنا ثم قال: هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 42]

امام(علیه السلام) فرمود:

«اگر این گونه باشد آنان شما را به دین خود دعوت می کنند» سپس با دست خود به سینه خویش اشاره نمود و فرمود: اهل ذکر ماییم و ماییم مسئولون، و ذکر، دو معنا دارد، 1. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنان که خداوند می فرماید: «ذکراً رسولاً»، 2. قرآن، چنان که می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ». (بنابراین آنان اهل قرآن و اهل پیامبرند، و در سوره نحل تفصیل این معنا گذشت.)(1)

«لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»(2)

امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «فِیهِ ذِکْرُکُمْ» اطاعت شما [شیعیان] از امام و پیشوای بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) است که سبب عزّت شما می باشد.(3)

ص: 294


1- 453.. و قال أیضا حدثنا علی بن سلیمان الرازی عن محمّد بن خالد الطیالسی عن العلاء بن رزین القلاء عن محمّد بن مسلم عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قلت له إن من عندنا یزعمون أن قول الله؟عز؟ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ أنهم الیهود و النصاری قال إذن یدعونکم إلی دینهم قال ثم أومی بیده إلی صدره و قال نحن أهل الذکر و نحن المسئولون و للذکر معنیان النّبی(صلی الله علیه و آله) فقد سمی ذکرا لقوله تعالی ذِکْراً رَسُولًا و القرآن لقوله إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ و هم ص أهل القرآن و أهل النّبی(صلی الله علیه و آله). و قوله تعالی لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ. تأویله. [تأویل الآیات،ص 319، ح 3]
2- 454.. سوره ی انبیاء، آیه ی 10.
3- 455.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل عن عیسی بن داود عن أبی الحسن موسی بن جعفر(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ قال الطاعة للإمام بعد النّبی(صلی الله علیه و آله). [تأویل الآیات، ص 319، ح 5]

برخی از بزرگان گفته اند:

«معنای این آیه این است که اطاعت از امام حقّ، بعد از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) سبب

ذکر و شرافت شما است.»(1)

«وَکَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِینَ *… یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ…»(2)

حضرت زین العابدین(علیه السلام) درباره ی زهد در دنیا می فرماید:

خداوند در کتاب خود به گوش شما رسانده است که او با ستمکاران از اقوام پیشین چه کرده! چنان که می فرماید: «وَکَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً» و مقصود اهل قریه است، تا این که می فرماید: «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا یَرْکُضُونَ» یعنی چون عذاب ما را احساس کردند ناگهان فرار نمودند، و خداوند به آنان می فرماید: «لَا تَرْکُضُوا وَارْجِعُوا إِلَی مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ» [و این نوعی تحقیر است نسبت به آنان] و چون عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: «یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ» و این گونه بود سخن آنان، تا ما با عذاب خود آنان را درو کردیم وهلاک شدند «فَمَا زَالَت تِّلْکَ دَعْوَاهُمْ حَتَّی جَعَلْنَاهُمْ حَصِیدًا خَامِدِینَ» سپس فرمود: به خدا سوگند این آیات موعظه و اعلان خطر است، اگر شما پند بگیرید و بترسید؟!(3)

ص: 295


1- 456.. معنی ذلک أن الذی أنزل فی الکتاب الذی فیه ذکرکم و شرفکم و عزکم هی طاعة الإمام الحق بعد النّبی(صلی الله علیه و آله). [تأویل الآیات، ص 319]
2- 457.. سوره ی انبیاء، آیات 15-11.
3- 458.. وَ اللَّهِ لَقَدْ وَعَظَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ بِغَیْرِکُمْ فَإِنَّ السَّعِیدَ مَنْ وُعِظَ بِغَیْرِهِ وَ لَقَدْ أَسْمَعَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ مَا قَدْ فَعَلَ بِالْقَوْمِ الظَّالِمِینَ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی قَبْلَکُمْ حَیْثُ قَالَ وَ کَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْیَةٍ کانَتْ ظالِمَةً وَ إِنَّمَا عَنَی بِالْقَرْیَةِ أَهْلَهَا حَیْثُ یَقُولُ وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِینَ فَقَالَ جل جلاله فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ یَعْنِی یَهْرُبُونَ قَالَ لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ فَلَمَّا أَتَاهُمُ الْعَذَابُ قالُوا یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ وَ ایْمُ اللَّهِ إِنَّ هَذِهِ عِظَةٌ لَکُمْ وَ تَخْوِیفٌ إِنِ اتَّعَظْتُمْ وَ خِفْتُمْ. [روضه کافی، ج 8، ص 74]B

بدر بن خلیل گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که در تفسیر «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُون…» فرمود:

هنگامی که قائم ما؟عج؟ قیام می کند، به سراغ بنی امیّه -- در شام -- می فرستد، و آنان به روم فرار می کنند و رومیان به آنان می گویند: ما شما را راه نمی دهیم تا به نصرانیّت در آیید» پس آنان صلیب به گردن می آویزند و نصرانی می شوند، و چون اصحاب مهدی قائم؟عج؟ رومیان را می یابند،آنان در خواست امان و صلح می کنند، و اصحاب قائم؟عج؟ به آنان می گویند: به شما امان نمی دهیم تا کسانی که از ما نزد شما هستند را به ما باز گردانید و چون چنین می کنند، به

آنان می گویند: «باید گنج هایی را که از آن ها اطلاع دارید معرّفی کنید» و آنان در این هنگام می گویند: «یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ…» و این سخن را همواره می گویند تا با شمشیر به دست اصحاب مهدی کشته می شوند…(1)

ص: 296


1- 459.. الکافی عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ بَدْرِ بْنِ خَلِیلٍ الْأَزْدِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ فِی قَوْلِهِ جل جلاله فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(علیه السلام) وَ بَعَثَ إِلَی بَنِی أُمَیَّةَ بِالشَّامِ هَرَبُوا إِلَی الرُّومِ فَیَقُولُ لَهُمُ الرُّومُ لَا نُدْخِلُکُمْ حَتَّی تَتَنَصَّرُوا فَیُعَلِّقُونَ فِی أَعْنَاقِهِمُ الصُّلْبَانَ وَ یُدْخِلُونَهُمْ فَإِذَا نَزَلَ بِحَضْرَتِهِمْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(علیه السلام) طَلَبُوا الْأَمَانَ وَ الصُّلْحَ فَیَقُولُ أَصْحَابُ الْقَائِمِ(علیه السلام) لَا نَفْعَلُ حَتَّی تَدْفَعُوا إِلَیْنَا مَنْ قِبَلَکُمْ مِنَّا قَالَ فَیَدْفَعُونَهُمْ إِلَیْهِمْ فَذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ قَالَ یَسْأَلُهُمُ الْکُنُوزَ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِهَا قَالَ فَیَقُولُونَ یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ بِالسَّیْفِ. [بحار الأنوار، ج 52،ص 377؛ کافی، ج 8، ص 51]B

«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ * لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا…»(1)

عبد الأعلی گوید:

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی غنا سؤال کردم و گفتم: مخالفین [یعنی اهل سنّت] گمان کرده اند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اجازه داده که گفته شود:

«جئناکم، جئناکم -- حیّونا حیّونا نحیّکم»؟ فرمود: دروغ می گویند، چرا که خداوند می فرماید: «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ * لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن کُنَّا فَاعِلِینَ * بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ» سپس فرمود: «وای بر فلانی از این سخنانی که می گوید». عبد الأعلی گوید: آن شخص در مجلس حاضر نبود.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هرگز باطلی مقابل حق قرار نمی گیرد، جز آن که حق بر باطل غالب خواهد بود، چرا که خداوند می فرماید: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ.»(3)

ص: 297


1- 460.. سوره ی انبیاء، آیات 18-16.
2- 461.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) رَخَّصَ فِی أَنْ یُقَالَ جِئْنَاکُمْ جِئْنَاکُمْ حَیُّونَا حَیُّونَا نُحَیِّکُمْ فَقَالَ کَذَبُوا إِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کُنَّا فاعِلِینَ. بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ ثُمَّ قَالَ وَیْلٌ لِفُلَانٍ مِمَّا یَصِفُ رَجُلٌ لَمْ یَحْضُرِ الْمَجْلِسَ. [کافی، ج 6، ص 433]
3- 462.. عنه عن أبیه عن یونس بن عبد الرحمن رفعه قال قال أبو عبد الله لیس من باطل یقوم بإزاء حق إلّا غلب الحق الباطل و ذلک قول الله بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ. [محاسن برقی، ج 1، ص 226]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«مَنْ صَارَعَ الْحَقَ صَرَعَه» یعنی کسی که با حق کشتی بگیرد، حق او را زمین می زند.(1)

و در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«مَا تَدَارَأَ اثْنَانِ فِی أَمْرٍ قَطُّ، فَأَعْطی أَحَدُهُمَا النَّصَفَ من صَاحِبه فَلَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ، إِلَّا أُدِیلَ مِنْهُ». یعنی هرگز دو نفر با همدیگر نزاع نمی کنند که یکی از آنان به رفیق خود انصاف بدهد [و به حق راضی باشد] و آن دیگری سخن او را نپذیرد، مگر آن که مغلوب خواهد شد.(2)

سوره ی انبیاء، آیات 19 تا 36

متن:

وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا یَسْتَحْسِرُونَ 19 یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ 20 أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنشِرُونَ 21 لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ 22 لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ 23 أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ هَذَا ذِکْرُ مَن مَّعِیَ وَذِکْرُ مَن قَبْلِی بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ 24 وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لَاإِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ 25 وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ 26 لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ 27 یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ 28 وَمَن یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلَهٌ مِّن دُونِهِ فَذَلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ 29 أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا

ص: 298


1- 463.. نهج البلاغة، ج 4، ص 95، کلام 408.
2- 464.. کافی، ج 2، ص 147.

رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ 30 وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ 31 وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ 32 وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ 33 وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ 34 کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ 35 وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ

وَهُم بِذِکْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ کَافِرُونَ 36»

¬Kj

لغات:

«استحسار» به معنای ناتوانی و از پای در آمدن است، و «رواسی» به معنای کوه هاست، و «راسیه» به معنای ثابته است، و «مَید» به معنای اضطراب در جهات است، و «فَجّ» به معنای طریق وسیع بین دو کوه است، و «فلک» در اصل به معنای هر چیز مدوّر است، و «فلکة المغزل» به خاطر دائره بودن آن است، و سباحه و عوم و سبح و جری به معنای شناور بودن است، و «هَزْو» و سخریّه به یک معناست.

ترجمه:

از آن اوست آنان که در آسمان ها و زمینند! و آن ها که نزد اویند [فرشتگان] هیچ گاه از عبادتش استکبار نمی ورزند، و هرگز خسته نمی شوند. (19) (تمام) شب و روز را تسبیح می گویند و سست نمی گردند. (20) آیا آن ها خدایانی از زمین برگزیدند که (خلق می کنند و) منتشر می سازند؟! (21) اگر در آسمان و زمین، جز «اللَّه» خدایان

ص: 299

دیگری بود، فاسد می شدند (و نظام جهان به هم می خورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفی که آن ها می کنند! (22) هیچ کس نمی تواند بر کار او خرده بگیرد ولی در کارهای آن ها، جای سؤال و ایراد است! (23) آیا آن ها معبودانی جز خدا برگزیدند؟! بگو: «دلیلتان را بیاورید! این سخن کسانی است که با من هستند، و سخن کسانی [پیامبرانی] است که پیش از من بودند!» امّا بیشتر آن ها حق را نمی دانند و به همین دلیل (از آن) روی گردانند. (24) ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر این که به او وحی کردیم که: «معبودی جز من نیست پس تنها مرا پرستش کنید.» (25) آن ها گفتند: «خداوند رحمان فرزندی برای خود انتخاب کرده است»! او منزه است (از این عیب و نقص) آن ها [فرشتگان] بندگان شایسته اویند. (26) هرگز در سخن بر او پیشی نمی گیرند و (پیوسته) به فرمان او عمل می کنند. (27) او اعمال امروز و آینده و اعمال گذشته آن ها را می داند و آن ها جز برای کسی که خدا راضی (به شفاعت برای او) است شفاعت نمی کنند و از ترس او بیمناکند. (28) و هر کس از آن ها بگوید: «من جز خدا، معبودی دیگرم»، کیفر او را جهنّم می دهیم! و ستمگران را این گونه کیفر خواهیم داد. (29) آیا کافران ندیدند که آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آن ها را از یکدیگر باز کردیم و هر چیز زنده ای را از آب قرار دادیم؟! آیا ایمان نمی آورند؟! (30) و در زمین، کوه های ثابت و پابرجایی قرار دادیم، مبادا آن ها را بلرزاند! و در آن، درّه ها و راه هایی قرار دادیم تا هدایت شوند! (31) و آسمان را سقف محفوظی قرار دادیم ولی آن ها از آیات آن روی گردانند. (32) او کسی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید هر یک در مداری در حرکتند! (33) پیش از تو (نیز) برای هیچ انسانی جاودانگی قرار ندادیم (وانگهی آن ها که انتظار مرگ تو را می کشند،) آیا اگر تو بمیری، آنان جاوید خواهند

ص: 300

بود؟! (34) هر انسانی طعم مرگ را می چشد! و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش می کنیم و سرانجام بسوی ما بازگردانده می شوید! (35) هنگامی که کافران تو را می بینند، کاری جزاستهزا کردن تو ندارند (و می گویند:) آیا این همان کسی است که سخن از خدایان شما می گوید؟! در حالی که خودشان ذکر خداوند رحمان را انکار می کنند. (36)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ…»(1)

حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

ملائکه معصوم و محفوظ از کفر و کارهای زشت هستند، و این به خاطر الطاف الهی به آنان است و خداوند درباره ی آنان می فرماید: «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ. وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ» و نیز درباره ی آنان می فرماید: «وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ [یعنی ملائکة] لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا یَسْتَحْسِرُونَ* یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ.»(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند تبارک و تعالی را ملائکه ای است که هر قسمت از بدن آنان خدای؟عز؟ را با صداهای گوناگون، تسبیح و حمد می گوید، و آنان [از خشوعی که دارند]

ص: 301


1- 465.. سوره ی انبیاء، آیه ی 19.
2- 466.. … فَقَالَ الْإِمَامُ ع… إِنَّ مَلَائِکَةَ اللَّهِ مَعْصُومُونَ مَحْفُوظُونَ مِنَ الْکُفْرِ وَ الْقَبَائِحِ بِأَلْطَافِ اللَّهِ تَعَالَی قَالَ اللَّهُ جل جلاله فِیهِمْ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ وَ قَالَ اللَّهُ جل جلاله وَ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ یَعْنِی الْمَلَائِکَةَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا یَسْتَحْسِرُونَ یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُونَ. [عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 2، ص 243]

سرهای خود را به آسمان بالا نمی کنند، و نیز سرهای خود را به طرف پاهای خود پایین نمی اندازند، به خاطر گریه و ترس از خداوند؟عز؟.(1)

امام سجّاد(علیه السلام) ضمن حدیث طولانی درباره ی خلقت عرش می فرماید:

عرش را هشت پایه است و بر هر پایه و رکنی از آن، ملائکه مأمورند که عدد آنان را جز خداوند نمی داند، و آنان شب و روز خدا را تسبیح می کنند و خسته نمی شوند!(2)

از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: آیا ملائکه می خوابند؟ فرمود:

جز خداوند هر موجود زنده ای می خوابد، ملائکه نیز می خوابند.گفتم: خداوند می فرماید: «یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ»؟ فرمود: می خوابند و لکن نفس های آنان تسبیح است.(3)

ص: 302


1- 467.. فی کتاب التوحید عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: إن لله تبارک و تعالی ملائکة لیس شی ء من طباق أجسادهم الا و هو یسبح الله؟عز؟ و یحمده من ناحیته بأصوات مختلفة، لا یرفعون رؤسهم الی السماء، و لا یخفضونها الی أقدامهم من البکاء و الخشیة لله؟عز؟. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 416]
2- 468.. و عن علی بن الحسین(علیهما السلام) حدیث طویل فی صفة خلق العرش یقول فیه: له ثمانیة أرکان، علی کل رکن منها من الملائکة ما لا یحصی عددهم الا الله؟عز؟، یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 416]
3- 469.. حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَی الْوَرَّاقِ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ الْعَطَّارِ قَالَ قَالَ لِی بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَخْبِرْنِی عَنِ الْمَلَائِکَةِ أَ یَنَامُونَ قُلْتُ لَا أَدْرِی فَقَالَ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُونَ ثُمَّ قَالَ أَ لَا أُطْرِفُکَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِیهِ بِشَیْ ءٍ قَالَ فَقُلْتُ بَلَی فَقَالَ سُئِلَ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ مَا مِنْ حَیٍّ إِلَّا وَ هُوَ یَنَامُ مَا خَلَا اللَّهَ B وَحْدَهُ جل جلاله وَ الْمَلَائِکَةُ یَنَامُونَ فَقُلْتُ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُونَ فَقَالَ أَنْفَاسُهُمْ تَسْبِیحٌ. [کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 666]

و در حدیث معراج آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

سپس با جبرئیل به ملائکه ای برخورد کردیم که خداوند هر گونه می خواسته آنان را آفریده، و صورت های شان را هر گونه می خواسته قرار داده است، و هیچ بخشی از بدن های آنان نبود مگر آن که تسبیح و حمد خدا را با صداهای بلند و لغات گوناگون با گریه و خوف از خدا انجام می داد، و من از جبرئیل از احوال آنان سؤال نمودم و او گفت: «همین گونه که می بینی آن ها خلق شده اند، و هرگز یکی از آنان تا کنون با ملکی که در کنار اوست سخن نگفته است، و هرگز از خوف خداوند سرهای خود را بالا و یا پایین نبرده اند» پس من بر آنان سلام کردم و آنان با اشاره ی سر به من جواب دادند و از خشوعی که داشتند به من نگاه نکردند، پس جبرئیل به آنان گفت: این محمّد پیامبر رحمت است و خداوند او را به رسالت و نبوّت بر بندگان خود مبعوث نموده و او خاتم پیامبران و آقای آنان است، آیا با او سخن نمی گوئید؟ و چون این سخن را از جبرئیل شنیدند روی خود را به من کردند و سلام نمودند و مرا گرامی داشتند و به من و امّت من

بشارت به خیر و سعادت دادند.(1)

ص: 303


1- 470.. فی تفسیر علی بن إبراهیم حدیث طویل عن النّبی(صلی الله علیه و آله) فی ذکر ما رای فی المعراج و فیه قال(صلی الله علیه و آله): ثم مررنا بملائکة من ملائکة الله؟عز؟ خلقهم الله کیف شاء، و وضع وجوههم کیف شاء، لیس شی ء من أطباق أجسادهم الا و هو یسبح الله و یحمده من کل ناحیة بأصوات مختلفة، أصواتهم مرتفعة بالتحمید و البکاء من خشیة الله، فسألت جبرئیل عنهم فقال: کما تری خلقوا، ان الملک منهم الی جنب صاحبه ما کلمه قط، و لا رفعوا رؤسهم الی ما فوقها، و لا حفظوها! الی ما تحتها خوفا و خشوعا، فسلمت علیهم فردوا علی إیماء برؤسهم، و لا ینظرون الی من الخشوع، فقال لهم جبرئیل: هذا محمّد نبی الرحمة أرسله الله الی العباد رسولا و نبیا، و هو خاتم النّبیین و سیدهم أ فلا تکلموه؟ قال: فلما سمعوا ذلک من جبرئیل أقبلوا علی بالسّلام و أکرمونی و بشرونی بالخیر لی و لامتی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 107]B

«لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ»(1)

هشام بن حکم گوید: امام صادق(علیه السلام) در پاسخ یکی از منکرین توحید فرمود:

اگر بگویی خداوند متعدد است [و دو خدا عالم را تدبیر می نمایند] جز این نیست که یا هر دو را قدیم و قویّ بدانی و یا هر دو را ضعیف بدانی و یا یکی از آنان را قوی و دیگری را ضعیف بدانی، پس اگر هر دو قوی باشند برای چه یکی از آنان دیگری را از بین نمی برد تا خود تدبیر عالم را به دست بگیرد؟ و اگر بگویی یکی از آنان قویّ و دیگری ضعیف است ثابت می شود که آن قوی حاکم و صاحب تدبیر است، چرا که به اعتقاد تو دیگری ضعیف می باشد، از سویی اگر بگویی آنان دو خدایند، باید یا بگویی: از هر جهت متفّق هستند و یا متفّرق و مختلف اند؟ و چون ما عالم را منظّم می بینیم و در جریان و حرکت شب و روز و خورشید و ماه اختلالی نمی یابیم،معلوم می شود که مدبّر یکی است، و اگر تو ادعای خلاف توحید بکنی باید دلیلی برای عدم نظم بیاوری تا بتوانی دو خدا و دو مدبّر را تصوّر کنی و در آن صورت مواضع عدم نظم چیز سوّمی خواهد بود و اگر مدّعی سه خدا شوی باز این معنا تکرار می شود و باید معتقد به پنج خدا و… باشی و آن بی نهایت خواهد بود.(2)

ص: 304


1- 471.. سوره ی انبیاء، آیه ی 22.
2- 472.. حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْعَلَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ الْقُمِّیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیُّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ فِی حَدِیثِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی أَتَی أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَکَانَ مِنْ قَوْلِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَهُ لَا یَخْلُو قَوْلُکَ إِنَّهُمَا اثْنَانِ مِنْ أَنْ یَکُونَا قَدِیمَیْنِ قَوِیَّیْنِ أَوْ یَکُونَا ضَعِیفَیْنِ أَوْ یَکُونَ أَحَدُهُمَا قَوِیّاً وَ الْآخَرُ ضَعِیفاً فَإِنْ کَانَا قَوِیَّیْنِ فَلِمَ لَا یَدْفَعُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا صَاحِبَهُ وَ یَتَفَرَّدُ بِالتَّدْبِیرِ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّ أَحَدَهُمَا قَوِیٌّ وَ الْآخَرَ ضَعِیفٌ ثَبَتَ أَنَّهُ وَاحِدٌ کَمَا نَقُولُ لِلْعَجْزِ الظَّاهِرِ فِی الثَّانِی وَ إِنْ قُلْتَ إِنَّهُمَا اثْنَانِ لَمْ یَخْلُ مِنْ أَنْ یَکُونَا مُتَّفِقَیْنِ مِنْ کُلِّ جِهَةٍ أَوْ مُفْتَرِقَیْنِ مِنْ کُلِّ جِهَةٍ فَلَمَّا رَأَیْنَا الْخَلْقَ مُنْتَظِماً وَ الْفَلَکَ جَارِیاً وَ اخْتِلَافَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ دَلَّ صِحَّةُ الْأَمْرِ وَ التَّدْبِیرِ وَ ائْتِلَافُ الْأَمْرِ عَلَی أَنَّ الْمُدَبِّرَ وَاحِدٌ ثُمَّ یَلْزَمُکَ إِنِ ادَّعَیْتَ اثْنَیْنِ فَلَا بُدَّ مِنْ فُرْجَةٍ بَیْنَهُمَا حَتَّی یَکُونَا اثْنَیْنِ فَصَارَتِ الْفُرْجَةُ ثَالِثاً بَیْنَهُمَا قَدِیماً مَعَهُمَا فَیَلْزَمُکَ ثَلَاثَةٌ فَإِنِ ادَّعَیْتَ ثَلَاثَةً لَزِمَکَ مَا قُلْنَا فِی الِاثْنَیْنِ حَتَّی یَکُونَ بَیْنَهُمْ فُرْجَتَانِ فَیَکُونَ خَمْساً ثُمَّ یَتَنَاهَی فِی الْعَدَدِ إِلَی مَا لَا نِهَایَةَ فِی الْکَثْرَةِ. [توحید صدوق، ص 243]B

هشام بن حکم گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: دلیل بر توحید و یگانگی خدا چیست؟ فرمود:

اتصّال تدبیر و تمامیّت و کمال صنع، و تدبیر [صحیح]، چنان که خداوند می فرماید: «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا.»(1)

امام صادق(علیه السلام) در حدیث اهلیلجه می فرماید:

اگر خدای دیگری جز خدای واحد می بود، هر کدام آنان هر چه را می خواست خلق می کرد «لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ» و یکی بر دیگری سلطه و قدرت پیدا می کرد و او را از بین می برد «وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ» و هر کدام کار دیگری را فاسد و دگرگون می نمود «و لأفسد کُلُ وَاحِدٍ مِنْهُمَا عَلَی صَاحِبِهِ.»(2)

ص: 305


1- 473.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَا الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ قَالَ اتِّصَالُ التَّدْبِیرِ وَ تَمَامُ الصُّنْعِ کَمَا قَالَ جل جلاله -- لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا. [توحید صدوق، ص 250]
2- 474.. فی کتاب الاهلیلجة قال الصّادق(علیه السلام): و انه لو کان معه اله لذهب کل اله بما خلق و لعلا بعضهم علی بعض، و لا فسد کل واحد منهما علی صاحبه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 419]B

«لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ * أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ…»(1)

ابن اذینه گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم درباره ی قضا و قدر چه می فرمایید؟ فرمود:

می گویم: خدای تبارک و تعالی هنگامی که در قیامت مردم را جمع می کند، از آنچه به آنان دستور داده سؤال می کند و از چیزهایی که بر آنان قضا و تقدیر نموده سؤال نمی کند.(2)

جابر جعفی گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: ای فرزند رسول خدا! ما مشاهده می کنیم که برخی از فرزندان، مرده به دنیا می آیند، و برخی با خلقت ناقص، و برخی نابینا و گنگ و کر، و برخی چون به دنیا می آیند می میرند، و برخی تا نزدیک بلوغ زنده می مانند، و برخی به پیری می رسند، علّت آن چیست؟! امام(علیه السلام) فرمود:

خداوند به تدبیر و خلقت، اولی و سزاوارتر از مردم است، چرا که او خالق و مالک آنان است، بنابراین او هر کس را از عمر [و یا ادامه عمر] منع کند، حقّی از او ضایع ننموده، چرا که طلبی نداشته است، و کسی را که به او عمر داده، او نیز طلبی از خداوند نداشته است و خداوند به او تفضّل و احسان

ص: 306


1- 475.. سوره ی انبیاء، آیات 23 و 24.
2- 476.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ دُرُسْتَ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا تَقُولُ فِی الْقَضَاءِ وَ الْقَدَرِ قَالَ أَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِذَا جَمَعَ الْعِبَادَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ سَأَلَهُمْ عَمَّا عَهِدَ إِلَیْهِمْ وَ لَمْ یَسْأَلْهُمْ عَمَّا قَضَی عَلَیْهِمْ. [توحید صدوق، ص 365]

نموده است و اگر به کسی تفضّل نکند خلاف عدل او نخواهد بود، «وَلَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ.»

جابر گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: ای فرزند رسول خدا! چگونه است که خداوند از کار خود سؤال نمی شود؟ فرمود:

به خاطر این که او کار خلاف حکمت و صواب انجام نمی دهد، و اوست: متکبّر و جبّار و واحد قهّار، پس کسی که در خود از قضای الهی سختی وحرجی احساس می کند، کافر شده است، و کسی که چیزی از افعال و تقدیرات خداوند را انکار کند و ناپسند بداند [حکمت] خدا را انکار کرده است.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید: خداوند تبارک و تعالی می فرماید:

ای فرزند آدم! تو با مشیّت من، آنچه می خواهی را اراده می کنی، و با نیروی من واجبات مرا انجام می دهی، و با نعمت من قدرت بر معصیت من پیدا

ص: 307


1- 477.. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ الْخَزَّازِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّا نَرَی مِنَ الْأَطْفَالِ مَنْ یُولَدُ مَیِّتاً وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْقُطُ غَیْرَ تَامٍّ وَ مِنْهُمْ مَنْ یُولَدُ أَعْمَی أَوْ أَخْرَسَ أَوْ أَصَمَّ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمُوتُ مِنْ سَاعَتِهِ إِذَا سَقَطَ عَلَی الْأَرْضِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَبْقَی إِلَی الِاحْتِلَامِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یُعَمَّرُ حَتَّی یَصِیرَ شَیْخاً فَکَیْفَ ذَلِکَ وَ مَا وَجْهُهُ فَقَالَ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَوْلَی بِمَا یُدَبِّرُهُ مِنْ أَمْرِ خَلْقِهِ مِنْهُمْ وَ هُوَ الْخَالِقُ وَ الْمَالِکُ لَهُمْ فَمَنْ مَنَعَهُ التَّعْمِیرَ فَإِنَّمَا مَنَعَهُ مَا لَیْسَ لَهُ وَ مَنْ عَمَّرَهُ فَإِنَّمَا أَعْطَاهُ مَا لَیْسَ لَهُ فَهُوَ الْمُتَفَضِّلُ بِمَا أَعْطَاهُ وَ عَادِلٌ فِیمَا مَنَعَ وَ لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَیْفَ لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ قَالَ لِأَنَّهُ لَا یَفْعَلُ إِلَّا مَا کَانَ حِکْمَةً وَ صَوَاباً وَ هُوَ الْمُتَکَبِّرُ الْجَبَّارُ وَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ فَمَنْ وَجَدَ فِی نَفْسِهِ حَرَجاً فِی شَیْ ءٍ مِمَّا قَضَی اللَّهُ فَقَدْ کَفَرَ وَ مَنْ أَنْکَرَ شَیْئاً مِنْ أَفْعَالِهِ جَحَدَ. [توحید صدوق، ص 397]

می کنی، و من تو را شنوا و بینا و توانا قرار دادم، و آنچه از خوبی به تو برسد از خداوند است، و آنچه بدی به تو برسد و گناه بکنی، از ناحیه تو خواهد بود، چرا که من به حسنات تو سزاوارتر از تو هستم و تو به گناهان خود سزاوارتر از من هستی و به این خاطر است که احدی حق ندارد از کار من سؤال کند [و مرا مؤاخذه کند] و لکن مردم مورد سؤال و مؤاخذه می شوند. «لَا أُسْأَلُ عَمَّا أفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ.»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «هَذَا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی» می فرماید:

مقصود از «مَنْ مَعِیَ» موجودین هستند و مقصود از «ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی» گذشتگان می باشند.(2)

«وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ…»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از آیه فوق نصارا هستند که گفتند: «إِنَ الْمَسِیحَ ابْنُ اللَّهِ» و یهود هستند که گفتند: «عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ» و نیز کسانی هستند که درباره ی ائمّه(علیهم السلام) غلوّ نمودند، [و نیز گروهی مانند مشرکین ملائکه را دختران خدا نامیدند] و خداوند خود را تنزیه نموده و می فرماید: «سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ» یعنی

ص: 308


1- 478.. عن أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال: قال الله تبارک و تعالی: یا بن آدم بمشیتی کنت أنت الذی تشاء لنفسک ما تشاء، و بقوتی أدیت الی فرائضی، و بنعمتی قویت علی معصیتی جعلتک سمیعا بصیرا قویا ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ، وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ، و ذلک أنی أولی بحسناتک منک، و أنت أولی بسیئاتک منی، و ذلک انی لا اسأل عما أفعل و هم یسألون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 419]
2- 479.. قال أبو عبد الله(علیه السلام) یعنی بذکر من معی من معه و ما هو کائن و بذکر من قبلی ما قد کان. [مجمع البیان، ج 7، ص 80]
3- 480.. سوره ی انبیاء، آیه ی 26.

خداوند منزّه است از این که فرزندی داشته باشد وکسانی را که گمان کردند فرزندان خدا هستند آنان بندگان مکرّم خداوندند، و در سوره زمر نیز خداوند پاسخ آنان را داده و می فرماید: «لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً -- لَاصْطَفی مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ.»(1)

اصبغ بن نباته گوید:

ما پشت سر امیرالمؤمنین(علیه السلام) حرکت می کردیم و مردی از قریش با ما بود و گفت: یا امیرالمؤمنین! شما گروهی از مردم را کشتید، و اطفالی را یتیم کردید، و کردید آنچه کردید؟! پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او توجّه نمود و فرمود: «إِخْسَأ».

و ناگهان آن مرد سگ سیاهی شد و به آن حضرت پناهنده شد و دم خود را تکان می داد، پس امیر المؤمنین(علیه السلام) او را دید و به او ترحّم نمود و لب های مبارک خود را حرکت داد و آن مرد به حال اوّل بازگشت، پس دیگری به آن حضرت گفت: یا امیرالمؤمنین شما چنین قدرتی دارید و معاویه با شما دشمنی می کند؟! امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «نَحْنُ عِبَادُ اللَّهِ مُکْرَمُونَ لَا نَسْبِقُهُ بِالْقَوْلِ وَ نَحْنُ بِأَمْرِهِ عَامِلُونَ» یعنی ما بندگان گرامی خدا هستیم و بر کار خدا پیشی نمی گیریم و سخنی خلاف او نمی گوییم و به دستور او عمل می نماییم.(2)

ص: 309


1- 481.. فی تفسیر علی بن إبراهیم وقوله؟عز؟: وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ قال: هو ما قالت النصاری ان المسیح ابن الله، و ما قالت الیهود عزیر بن الله، و قالوا فی الائمة ما قالوا، فقال الله؟عز؟: سبحانه انفة له بل عباد مکرمون، یعنی هؤلاء الذین زعموا انهم ولد الله، و جواب هؤلاء الذین زعموا ذلک فی سورة الزمر فی قوله؟عز؟: «لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفی مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ»[زمر/4]. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 69]
2- 482.. وَ مِنْهَا: مَا رُوِیَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ کُنَّا نَمْشِی خَلْفَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) وَ مَعَنَا رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ فَقَالَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَدْ قَتَلْتَ الرِّجَالَ وَ أَیْتَمْتَ الْأَوْلَادَ وَ فَعَلْتَ وَ فَعَلْتَ.فَالْتَفَتَ إِلَیْهِ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ اخْسَأْ فَإِذَا هُوَ کَلْبٌ أَسْوَدُ فَجَعَلَ یَلُوذُ بِهِ وَ یُبَصْبِصُ فَرَأَیْنَاهُ یَرْحَمُهُ فَحَرَّکَ شَفَتَیْهِ فَإِذَا هُوَ رَجُلٌ کَمَا کَانَ. فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْتَ تَقْدِرُ عَلَی مِثْلِ هَذَا وَ یُنَاوِیکَ مُعَاوِیَةُ فَقَالَ نَحْنُ عِبَادٌ لِلهِ مُکْرَمُونَ لَا نَسْبِقُهُ بِالْقَوْلِ وَ نَحْنُ بِأَمْرِهِ عَامِلُونَ. [الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 219]B

مؤلّف گوید:

به همین مضمون روایت دیگری نیز قبل از این روایت در خرائج نقل شده است.(1)

«لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ * یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَایَشْفَعُونَ…» (2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یکی از خطبه های خود می فرماید:

خداوند پس از مقام پیامبر(صلی الله علیه و آله) عده ای از بندگان خود را مخصوص به کرامت و علوّ مقام و مرتبه رسول خود نموده و آنان را دعوت کنندگان مردم به سوی خود و راهنمایان آنان در هر قرن و زمانی قرار داده است، و خلقت آنان را قبل از عالم ذرّ، به صورت انوار آفریده و ناطق به تمجید و تحمید و شکر خود نموده است و آنان را حجّت های خویش بر همه اهل توحید و اهل عبودیّت معرّفی کرده و موجودات عالم [جز انسان] را با لغات گوناگون ناطق به فضائل آنان و ربوبیّت خود و خضوع در پیشگاه «فاطر الأرضین و السماوات» وا داشته است و اولیای خود را شاهد بر خلّاقیّت خویش نموده

ص: 310


1- 483.. وَ مِنْهَا: مَا رَوَی الْحَارِثُ الْأَعْوَرُ قَالَ خَرَجْنَا مَعَ عَلِیٍّ(علیه السلام) حَتَّی انْتَهَیْنَا إِلَی الْعَاقُولِ فَإِذَا هُنَاکَ أَصْلُ شَجَرَةٍ وَ قَدْ وَقَعَ لِحَاؤُهَا وَ یَبِسَ عُودُهَا. فَضَرَبَهَا(علیه السلام) بِیَدِهِ ثُمَّ قَالَ ارْجِعِی بِإِذْنِ اللَّهِ خَضْرَاءَ ذَاتَ ثَمَرٍ فَإِذَا هِیَ بِأَغْصَانِهَا تَهْتَزُّ حَمْلُهَا کُمَّثْرَی فَقَطَعْنَا وَ أَکَلْنَا مِنْهَا وَ حَمَلْنَا مَعَنَا. فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ عُدْنَا إِلَیْهَا فَإِذَا هِیَ عَلَی حَالِهَا خَضْرَاءَ فِیهَا الْکُمَّثْرَی. [الخرائج و الجرائح، ج 1، ص218]
2- 484.. سوره ی انبیاء، آیات 27 و 28.

و آنان را بر هر چه می خواسته ولایت داده و نیز آنان بندگانی [مطیع و] بیان کننده و تراجم مشیّت و اراده ی خود قرار داده که «لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ * یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ.»(1)

حضرت هادی(علیه السلام) در زیارت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

[زائر آن حضرت باید بگوید:] «یَا وَلِیَ اللَّهِ إِنَ لِی ذُنُوباً کَثِیرَةً فَاشْفَعْ لِی إِلَی رَبِّکَ عزّوجلّ، فَإِنَ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ مَقَاماً مَحْمُوداً، وَ إِنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ جَاهاً وَ شَفَاعَةً، وَ قَالَ الله تَعَالَی: «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی.»(2)

ص: 311


1- 485.. و إن الله اختص لنفسه بعد نبیه(صلی الله علیه و آله) من بریته خاصة علاهم بتعلیته و سما بهم إلی رتبته و جعلهم الدعاة بالحق إلیه و الأدلاء بالإرشاد علیه لقرن قرن و زمن زمن أنشأهم فی القدم قبل کل مذروء ومبروء أنوارا أنطقها بتحمیده و ألهمها بشکره و تمجیده و جعلها الحجج علی کل معترف له بملکة الربوبیة و سلطان العبودیة و استنطق بها الخرسات بأنواع اللغات بخوعا له بأنه فاطر الأرضین و السماوات و أشهدهم علی خلقه و ولاهم ما شاء من أمره و جعلهم تراجمة مشیته و ألسن إرادته عبیدا لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون یعلم ما بین أیدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون إلّا لمن ارتضی و هم من خشیته مشفقون. [المصباح للکفعمی، ص 696]
2- 486.. مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الصّادق وَ أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ(علیه السلام) قَالَ تَقُولُ عِنْدَ قَبْرِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ صَبَرْتَ وَ احْتَسَبْتَ حَتَّی أَتَاکَ الْیَقِینُ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ لَقِیتَ اللَّهَ وَ أَنْتَ شَهِیدٌ عَذَّبَ اللَّهُ قَاتِلَکَ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ وَ جَدَّدَ عَلَیْهِ الْعَذَابَ جِئْتُکَ عَارِفاً بِحَقِّکَ مُسْتَبْصِراً بِشَأْنِکَ مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکَ وَ مَنْ ظَلَمَکَ أَلْقَی عَلَی ذَلِکَ رَبِّی إِنْ شَاءَ اللَّهُ یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَّ لِیَ ذُنُوباً کَثِیرَةً فَاشْفَعْ لِی إِلَی رَبِّکَ جل جلاله فَإِنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ مَقَاماً مَحْمُوداً وَ إِنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ جَاهاً وَ شَفَاعَةً وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی. [تهذیب شیخ طوسی، ج 6، ص 28؛ کافی، ج 4، ص 569]

«وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ»(1)

حضرت رضا(علیه السلام) از پدران خود از امیرالمؤمنین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

«هر کس ایمان به حوض من نداشته باشد، خدا او را وارد بر حوض من نکند، و هر کس ایمان به شفاعت من نداشته باشد، خداوند او را به شفاعت من نرساند» سپس فرمود: «شفاعت من تنها برای اهل کبائر از امّت من است، و امّا نیکوکاران، نیازی به شفاعت من نخواهند داشت.»

حسین بن خالد راوی حدیث گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: ای فرزند رسول خدا! معنای آیه «وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی» چیست؟ فرمود:

«لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی دِینَه». یعنی شفاعت نمی کنند مگر برای کسانی که دین شان مورد قبول و رضایت باشد. [و شیعه دوازده امامی باشند.](2)

محمّدبن ابی عمیر گوید: از حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

مخلّد در آتش دوزخ نخواهند بود، مگر اهل کفر و انکار حق و اهل ضلالت و شرک، و از مؤمنین هر کس از گناهان کبیره پرهیز کند، صغائر از او سؤال نمی شود، چنان که

ص: 312


1- 487.. سوره ی انبیاء، آیه ی 28.
2- 488.. حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِحَوْضِی فَلَا أَوْرَدَهُ اللَّهُ حَوْضِی وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِشَفَاعَتِی فَلَا أَنَالَهُ اللَّهُ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) إِنَّمَا شَفَاعَتِی لِأَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی فَأَمَّا الْمُحْسِنُونَ فَمَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ خَالِدٍ فَقُلْتُ لِلرِّضَا(علیه السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی. قَالَ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی اللَّهُ دِینَهُ. [عیون الأخبار، ج 1، ص 124، ح 35]

خداوند می فرماید: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً». گفتم: ای فرزند رسول خدا! شفاعت برای چه کسانی از مؤمنین خواهد بود؟ فرمود: پدرم از پدران خود از علیّ(علیه السلام) نقل نمود که فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: شفاعت من مخصوص به اهل کبائر از امّتم می باشد، و امّا نیکوکاران و محسنین را نیازی به شفاعت من نیست.

ابن ابی عمیر گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: چگونه شفاعت اختصاص به اهل کبائر دارد، در حالی که خداوند متعال می فرماید: «وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی» و کسی که اهل کبائر باشد، مورد رضایت خدا نیست؟! فرمود:

ای ابا احمد! هیچ مؤمنی نیست که مرتکب گناهی شود، مگر آن که پشیمان خواهد شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «کَفی بِالنَّدَمِ تَوْبَةً» یعنی برای توبه، پشیمانی کافیست و نیز فرموده است: «مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَةٌ وَ سَاءَتْهُ سَیِّئَةٌ فَهُوَ مُؤْمِنٌ» یعنی «هر کس از کار نیک خشنود شود و از کار بد پشیمان گردد مؤمن خواهد بود» و کسی که از گناه خود پشیمان نباشد مؤمن نخواهد بود، و شفاعت برای او واجب نخواهد شد، و او ظالم محسوب می شود و خداوند می فرماید: «ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ» گفتم: ای فرزند رسول خدا! چگونه کسی که از گناه خود نادم نباشد مؤمن نیست؟ فرمود: ای ابا احمد! کسی که مرتکب گناه کبیره شود و بداند کیفر خواهد شد، قطعاً پشیمان خواهد بود و چون پشیمان می شود تائب و مستحقّ شفاعت می گردد، و اگر از گناه خود پشیمان نشود و اصرار به گناه داشته باشد، بخشوده نمی شود، چرا که او مؤمن به عقوبت و کیفر گناه خود نیست و اگر مؤمن به عقوبت می بود، پشیمان می شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «لَا کَبِیرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ وَ

ص: 313

لَا صَغِیرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ» و امّا این که خداوند می فرماید: «وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی» یعنی «لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی دِینَه» و دین اقرار به جزا، نسبت به حسنات و سیّئات است، پس کسی که دین او مورد رضایت خداوند است قطعاً پس از گناه پشیمان می شود، چرا که به قیامت و عقاب معرفت دارد.(1)

ص: 314


1- 489.. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ سَمِعْتُ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ لَا یُخَلِّدُ اللَّهُ فِی النَّارِ إِلَّا أَهْلَ الْکُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ أَهْلَ الضَّلَالِ وَ الشِّرْکِ وَ مَنِ اجْتَنَبَ الْکَبَائِرَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَمْ یُسْأَلْ عَنِ الصَّغَائِرِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَالشَّفَاعَةُ لِمَنْ تَجِبُ مِنَ الْمُذْنِبِینَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ إِنَّمَا شَفَاعَتِی لِأَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی فَأَمَّا الْمُحْسِنُونَ مِنْهُمْ فَمَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ قَالَ ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَکَیْفَ تَکُونُ الشَّفَاعَةُ لِأَهْلِ الْکَبَائِرِ وَ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ یَقُولُ -- وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ وَ مَنْ یَرْتَکِبُ الْکَبَائِرَ لَا یَکُونُ مُرْتَضًی فَقَالَ یَا أَبَا أَحْمَدَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَرْتَکِبُ ذَنْباً إِلَّا سَاءَهُ ذَلِکَ وَ نَدِمَ عَلَیْهِ وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) کَفَی بِالنَّدَمِ تَوْبَةً وَ قَالَ(علیه السلام) وَ مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ وَ سَاءَتْهُ سَیِّئَتُهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ فَمَنْ لَمْ یَنْدَمْ عَلَی ذَنْبٍ یَرْتَکِبُهُ فَلَیْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَمْ تَجِبْ لَهُ الشَّفَاعَةُ وَ کَانَ ظَالِماً وَ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ یَقُولُ -- ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ مُؤْمِناً مَنْ لَمْ یَنْدَمْ عَلَی ذَنْبٍ یَرْتَکِبُهُ فَقَالَ یَا أَبَا أَحْمَدَ مَا مِنْ أَحَدٍ یَرْتَکِبُ کَبِیرَةً مِنَ الْمَعَاصِی وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ سَیُعَاقَبُ عَلَیْهَا إِلَّا نَدِمَ عَلَی مَا ارْتَکَبَ وَ مَتَی نَدِمَ کَانَ تَائِباً مُسْتَحِقّاً لِلشَّفَاعَةِ وَ مَتَی لَمْ یَنْدَمْ عَلَیْهَا کَانَ مُصِرّاً وَ الْمُصِرُّ لَا یُغْفَرُ لَهُ لِأَنَّهُ غَیْرُ مُؤْمِنٍ بِعُقُوبَةِ مَا ارْتَکَبَ وَ لَوْ کَانَ مُؤْمِناً بِالْعُقُوبَةِ لَنَدِمَ وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) لَا کَبِیرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ وَ لَا صَغِیرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ وَ أَمَّا قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی فَإِنَّهُمْ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی اللَّهُ دِینَهُ وَ الدِّینُ الْإِقْرَارُ بِالْجَزَاءِ عَلَی الْحَسَنَاتِ وَ السَّیِّئَاتِ فَمَنِ ارْتَضَی اللَّهُ دِینَهُ نَدِمَ عَلَی مَا ارْتَکَبَهُ مِنَ الذُّنُوبِ لِمَعْرِفَتِهِ بِعَاقِبَتِهِ فِی الْقِیَامَةِ. [توحید صدوق، ص 407، ح 6]

«أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ»(1)

مرحوم شیخ مفید در کتاب ارشاد نقل نموده که عمروبن عبید [عالم و فقیه اهل تسنّن] نزد امام باقر(علیه السلام) آمد تا با سؤالات خود آن حضرت را بیازماید، پس گفت: فدای شما شوم معنای آیه «أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ…» چیست؟ ورتق و فتق چه معنایی دارد؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آسمان نخست بسته بود و بارانی نمی بارید، و زمین نیز بسته بود و گیاهی در آن نمی رویید. پس عمروبن عبید ناتوان شد و چیزی نگفت، و باز سؤال کرد و گفت: فدای شما شوم! مقصود از غضب الهی در آیه «وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی» چیست؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود: غضب خداوند عقاب اوست، و اگر کسی گمان کند که چیزی خدا را تغییر می دهد، کافر شده است.(2)

شیخ مفید؟ره؟ در کتاب اختصاص با سند خود از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مردی از یهود نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «ای محمّد! تو گمان کرده ای

ص: 315


1- 490.. سوره ی انبیاء، آیه ی 30.
2- 491..وَ رَوَی الْعُلَمَاءُ أَنَّ عَمْرَو بْنَ عُبَیْدٍ وَفَدَ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) لِیَمْتَحِنَهُ بِالسُّؤَالِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا مَعْنَی قَوْلِهِ عَزَّ اسْمُهُ أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما مَا هَذَا الرَّتْقُ وَ الْفَتْقُ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) کَانَتِ السَّمَاءُ رَتْقاً لَا تُنْزِلُ الْقَطْرَ وَ کَانَتِ الْأَرْضُ رَتْقاً لَا تُخْرِجُ النَّبَاتَ فَانْقَطَعَ عَمْرٌو وَ لَمْ یَجِدِ اعْتِرَاضاً وَ مَضَی ثُمَّ عَادَ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ خَبِّرْنِی جُعِلْتُ فِدَاکَ عَنْ قَوْلِهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی مَا غَضَبُ اللَّهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) غَضَبُ اللَّهِ عِقَابُهُ یَا عَمْرُو وَ مَنْ ظَنَّ أَنَّ اللَّهَ یُغَیِّرُهُ شَیْ ءٌ فَقَدْ کَفَرَ. [ارشاد مفید، ص 265]

که رسول خدا هستی و همانند موسی به تو وحی می شود؟» رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود: «آری، من آقای فرزندان آدم هستم و فخری نمی کنم و من خاتم پیامبران و پیشوای متقیّن و رسول ربّ العالمین هستم.» مرد یهودی گفت: آیا فرستاده ی خدا به عرب هستی و یا به عجم و یا به ما؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:من فرستاده خداوند به همه مردم هستم.

سپس مرد یهودی سؤالاتی کرد و پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به او پاسخ داد و پس از شنیدن هر پاسخی، مرد یهودی می گفت: «صدّقت یا محمّد» سپس گفت: به من بگویید: فضل شما بر پیامبران چیست؟ و فضل عشیره و اهل بیت شما بر مردم دیگر چیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «امّا فضل من بر پیامبران این است که همه پیامبران بر قوم خود نفرین کردند و خداوند دعای آنان را مستجاب کرد و من دعای خود را ذخیره نموده ام برای شفاعت امّت خود در قیامت، و امّا فضل عشیره و اهل بیت و ذریّه من بر مردم، مانند فضل آب بر چیزهای دیگر است، چنان که خداوند می فرماید: «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ» و محبّت اهل بیت و عشیره و ذریّه من سبب کامل شدن دین است»، پس مرد یهودی گفت: صدقت یا محمّد.(1)

ص: 316


1- 492.. قال حدثنا عبد الرحمن بن إبراهیم قال حدثنا الحسین بن مهران قال حدثنی الحسین بن عبد الله عن أبیه عن جده عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن جده الحسین بن علی بن أبی طالب(علیه السلام) قال جاء رجل من الیهود إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) فقال یا محمّد أنت الذی تزعم أنک رسول الله و أنه یوحی إلیک کما أوحی إلی موسی بن عمران قال نعم أنا سید ولد آدم و لا فخر أنا خاتم النّبیین و إمام المتقین و رسول رب العالمین فقال یا محمّد إلی العرب أرسلت أم إلی العجم أم إلینا قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) إنّی رسول الله إلی الناس کافة… فأخبرنی عن فضلک علی النّبیین و فضل عشیرتک علی الناس فقال النّبی(صلی الله علیه و آله) أما فضلی علی النّبیین فما من نبی إلّا دعا علی قومه و أنا اخترت دعوتی شفاعة لأمتی یوم القیامة و أما فضل عشیرتی و أهل بیتی و ذریتی کفضل الماء علی کل شی ء بالماء یبقی کل و یحیا کما قال ربی تبارک و تعالی وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ و محبة أهل بیتی و عشیرتی و ذریتی یستکمل الدین قال صدقت یا محمّد.[اختصاص شیخ مفید، ص 33]B

ابوالربیع گوید:

در سالی که هشام بن عبدالملک به حجّ رفته بود من و عدّه ای همراه امام باقر(علیه السلام) به حجّ رفتیم و در آن سال نافع غلام عمربن خطّاب نیز همراه هشام بود، و چون نافع دید که مردم در کنار رکن حجرالأسود گرد امام باقر(علیه السلام) جمع شده اند به هشام گفت: یا امیر المؤمنین این مرد کیست که مردم این گونه گرد او جمع شده اند؟ هشام گفت: «او پیامبر اهل کوفه محمّدبن علیّ بن الحسین(علیهم السلام) است» نافع گفت: «ای هشام تو شاهد باش که من نزد او خواهم رفت و سؤالاتی از او خواهم نمود که جز پیامبر و یا پیامبرزاده و یا وصیّ پیامبر نمی تواند پاسخ آن ها را بدهد» هشام گفت:

«سؤالات خود را بکن شاید بتوانی او را خجل و شرمسار نمایی» پس نافع آمد و مردم برای او راه باز کردند تا خود را به امام باقر(علیه السلام) نزدیک کرد و گفت: «ای محمّدبن علی من تورات و انجیل و زبور و قرآن را خوانده ام و حلال و حرام آن ها را دانسته ام و آمده ام سؤالاتی را از شما بکنم که جز پیامبر و وصیّ پیامبر و فرزند پیامبر، قادر بر پاسخ آن ها نیستند.» امام باقر(علیه السلام) سر مبارک خود را بالا نمود و فرمود: «از هر چه می خواهی سؤال کن» پس نافع مسائل خود را مطرح نمود و امام(علیه السلام) پاسخ آن ها را داد و یکی از سؤالات او این بود که گفت: «مقصود از آیه «أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا

ص: 317

فَفَتَقْنَاهُمَا» چیست؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود: هنگامی که خداوند آدم را به زمین هبوط داد آسمان ها بسته بود و باران نمی بارید و زمین نیز گیاهی نمی رویاند، و چون خداوند توبه آدم را پذیرفت آسمان بارید و ابرها را خداوند دستور داد تا ببارند و زمین را امر نمود تا اشجار و میوه ها را برویاند و نهرها پر از آب شود و این معنای رتق و فتق آسمان ها و زمین است» نافع گفت: راست گفتی ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله).(1)

ص: 318


1- 493.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ ثَابِتِ بْنِ دِینَارٍ الثُّمَالِیِّ وَ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ قَالَ حَجَجْنَا مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی السَّنَةِ الَّتِی کَانَ حَجَّ فِیهَا هِشَامُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِکِ وَ کَانَ مَعَهُ نَافِعٌ مَوْلَی عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَنَظَرَ نَافِعٌ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی رُکْنِ الْبَیْتِ وَ قَدِ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ النَّاسُ فَقَالَ نَافِعٌ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هَذَا الَّذِی قَدْ تَدَاکَّ عَلَیْهِ النَّاسُ فَقَالَ هَذَا نَبِیُّ أَهْلِ الْکُوفَةِ هَذَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ فَقَالَ اشْهَدْ لآَتِیَنَّهُ فَلَأَسْأَلَنَّهُ عَنْ مَسَائِلَ لَا یُجِیبُنِی فِیهَا إِلَّا نَبِیٌّ أَوِ ابْنُ نَبِیٍّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ قَالَ فَاذْهَبْ إِلَیْهِ وَ سَلْهُ لَعَلَّکَ تُخْجِلُهُ فَجَاءَ نَافِعٌ حَتَّی اتَّکَأَ عَلَی النَّاسِ ثُمَّ أَشْرَفَ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ إِنِّی قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ قَدْ عَرَفْتُ حَلَالَهَا وَ حَرَامَهَا وَ قَدْ جِئْتُ أَسْأَلُکَ عَنْ مَسَائِلَ لَا یُجِیبُ فِیهَا إِلَّا نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ أَوِ ابْنُ نَبِیٍّ قَالَ فَرَفَعَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) رَأْسَهُ فَقَالَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ فَقَالَ أَخْبِرْنِی کَمْ بَیْنَ عِیسَی وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مِنْ سَنَةٍ قَالَ أُخْبِرُکَ بِقَوْلِی أَوْ بِقَوْلِکَ قَالَ أَخْبِرْنِی بِالْقَوْلَیْنِ جَمِیعاً قَالَ أَمَّا فِی قَوْلِی فَخَمْسُمِائَةِ سَنَةٍ وَ أَمَّا فِی قَوْلِکَ فَسِتُّمِائَةِ سَنَةٍ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله لِنَبِیِّهِ -- وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ مَنِ الَّذِی سَأَلَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عِیسَی خَمْسُمِائَةِ سَنَةٍ قَالَ فَتَلَا أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) هَذِهِ الْآیَةَ سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا فَکَانَ مِنَ الْآیَاتِ الَّتِی أَرَاهَا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) حَیْثُ أَسْرَی بِهِ إِلَی بَیْتِ الْمَقْدِسِ أَنْ حَشَرَ اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ ثُمَّ أَمَرَ جَبْرَئِیلَ(علیه السلام) فَأَذَّنَ شَفْعاً وَ أَقَامَ شَفْعاً وَ قَالَ فِی أَذَانِهِ حَیَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَلِ ثُمَّ تَقَدَّمَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) فَصَلَّی بِالْقَوْمِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لَهُمْ عَلَی مَا تَشْهَدُونَ وَ مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ قَالُوا نَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ أَخَذَ عَلَی ذَلِکَ عُهُودَنَا وَ مَوَاثِیقَنَا فَقَالَ نَافِعٌ صَدَقْتَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا أَهْبَطَ آدَمَ إِلَی الْأَرْضِ وَ کَانَتِ السَّمَاوَاتُ رَتْقاً لَا تَمْطُرُ شَیْئاً وَ کَانَتِ الْأَرْضُ رَتْقاً لَا تُنْبِتُ شَیْئاً فَلَمَّا أَنْ تَابَ اللَّهُ جل جلاله عَلَی آدَمَ(علیه السلام) أَمَرَ السَّمَاءَ فَتَقَطَّرَتْ بِالْغَمَامِ ثُمَّ أَمَرَهَا فَأَرْخَتْ عَزَالِیَهَا ثُمَّ أَمَرَ الْأَرْضَ فَأَنْبَتَتِ الْأَشْجَارَ وَ أَثْمَرَتِ الثِّمَارَ وَ تَفَهَّقَتْ بِالْأَنْهَارِ فَکَانَ ذَلِکَ رَتْقَهَا وَ هَذَا فَتْقَهَا قَالَ نَافِعٌ صَدَقْتَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ. [کافی، ج 8، ص 120، ح 93]B

مؤلّف گوید:

حدیث فوق در تفسیر آیه «وَ نادی أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ…» آیه 46 اعراف گذشت.

«وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ * کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

هنگامی که خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) خبر داد که بعد از او اهل بیت او گرفتار می شوند و دیگران خلافت را غاصبانه از آنان می گیرند او غمگین شد، و خداوند [برای تسلیت به او] فرمود: «وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِکَ الْخُلْدَ…» تا این که فرمود: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً» یعنی ما شما را با خیر یعنی با مال و سلامت، و با شرّ، یعنی با بیماری و فقر آزمایش می کنیم و شما به سوی ما باز خواهید گشت و با این سخن خداوند به رسول خود (صلی الله علیه و آله) اعلام نمود که هر انسان و هر موجود زنده ای خواهد مرد.

ص: 319


1- 494.. سوره ی انبیاء، آیات 34 و 35.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) روزی به دنبال جنازه ای حرکت می نمود وچون شنید که مردی می خندد، به او فرمود:

تو فکر می کنی که مرگ برای غیر ما نوشته شده؟ و وعده ی حقّ خداوند بر غیر ما واجب شده؟ و امواتی که تشییع می کنیم مسافرانی هستند که به زودی به ما باز می گردند؟! آیا ما بدن های آنان را در قبرهای شان نمی گذاریم، و میراث آنان را نمی خوریم و باز گمان می کنیم که پس از آنان در دنیا جاوید خواهیم ماند؟! به راستی ما پندها را فراموش کردیم و آفات را از خود بروز دادیم.

سپس فرمود:

ای مردم خوشا به حال کسی که عیبش او را از گفتن عیوب دیگران باز دارد، و بدون احساس نقصی، تواضع کند، و با اهل فقه و رحمت هم نشین باشد، و با ناتوان ها و مساکین رفت و آمد کند، و مال خود را که جمع نموده در غیر معصیت [و در راه خیر] مصرف کند.

تا این که فرمود:

ای مردم! خوشا به حال کسی که نفس او ذلیل باشد، و کسب و درآمدش پاکیزه باشد، و باطن او صالح و پاک باشد، و اخلاق او نیکو باشد، و اضافه مال خود را انفاق کند، و اضافه ی سخن خود را نگهدارد، و شرّ خود را از مردم دور نماید، و به سنّت و روش دین راضی باشد و به طرف بدعت نرود، ای مردم: خوشا به حال کسی که ملازم خانه خود باشد، و پاره نان خود را بخورد، و بر خطاهای خود بگرید، و خود را به زحمت بیندازد، و مردم از او راحت باشند.(1)

ص: 320


1- 495.. و أما قوله: وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ فإنه لما أخبر الله نبیه بما یصیب أهل بیته بعده و ادعاء من ادعی الخلافة دونهم اغتم رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأنزل الله؟عز؟ وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً أی نختبرهم وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ فأعلم ذلک رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن لا بد أن تموت کل نفس B و قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) یوما و قد تبع جنازة فسمع رجلا یضحک فقال کأن الموت فیها علی غیرنا کتب، و کأن الحق علی غیرنا وجب، و کأن الذین نشیع من الأموات سفر عما قلیل إلینا راجعون ننزلهم أجداثهم و نأکل تراثهم کأنا مخلدون بعدهم، قد نسینا کل واعظة و رمینا بکل حائجة أیها الناس طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس و تواضع من غیر منقصة و جالس أهل الفقه و الرحمة و خالط أهل الذل و المسکنة و أنفق مالا جمعه فی غیر معصیة، أیها الناس طوبی لمن ذلت نفسه و طاب کسبه و صلحت سریرته و حسنت خلیقته و أنفق الفضل من ماله و أمسک الفضل من کلامه و عدل عن الناس شره و وسعته السنة و لم یتعد إلی البدعة، أیها الناس طوبی لمن لزم بیته و أکل کسرته و بکی علی خطیئته و کان من نفسه فی شغل و الناس منه فی راحة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 45]

زراره گوید:

به امام باقر(علیه السلام) گفتم: آیا کسی که کشته می شود مرده است؟ فرمود: موت، موت است ، و قتل، قتل است. گفتم: مگر این نیست که هر کس کشته شود مرده است؟! فرمود: «سخن خدا صادق تر از سخن تو است، او در قرآن بین کشته شدن و مردن فرق گذارده و می فرماید: «أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ» و می فرماید: «وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ» بنابراین موت، موت است و قتل، قتل است و چنین نیست که تو می گویی» گفتم: خداوند می فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»؟ فرمود: کسی که کشته می شود طعم مرگ را نچشیده است، و ناچار باید به دنیا بازگردد تا مرگ را بچشد.(1)

ص: 321


1- 496.. عن زرارة قال کرهت أن أسأل أبا جعفر(علیه السلام) فی الرجعة، فأقبلت مسألة لطیفة أبلغ فیها حاجتی، فقلت: جعلت فداک أخبرنی عمن قتل مات قال: لا، الموت موت و القتل قتل، قال: فقلت له: ما أحد یقتل إلّا مات، قال: فقال: یا زرارة قول الله أصدق من قولک قد فرق بینهما فی القرآن قال: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ» و قال «وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ» لیس کما قلت یا زرارة، الموت موت و القتل قتل، و قد قال الله: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» الآیة قال: فقلت له: إن الله یقول: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» أ فرأیت من قتل لم یذق الموت قال: فقال: لیس من قتل بالسیف کمن مات علی فراشه، إن من قتل لا بد من أن یرجع إلی الدنیا حتّی یذوق الموت. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 112]B

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) بیمار شد، و برخی به عیادت او رفتند و گفتند: چگونه است حال شما یا امیرالمؤمنین؟ فرمود: شرّ است؛ گفتند: این سخن، سخن مثل شما نیست؟! فرمود: خداوند می فرماید: «وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً» و خیر صحّت و بی نیازی است و شرّ بیماری و فقر است.(1)

سوره ی انبیاء، آیات 37 تا 50

متن:

خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ 37 وَیَقُولُونَ مَتَی هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ 38 لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمْ وَلَا هُمْ یُنصَرُونَ 39 بَلْ تَأْتِیهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ یُنظَرُونَ 40 وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُم مَّا کَانُوا بِهِ

ص: 322


1- 497.. روی عن أبی عبد الله(علیه السلام) أن أمیر المؤمنین(علیه السلام) مرض فعاده إخوانه فقالوا کیف تجدک یا أمیر المؤمنین قال بشر قالوا ما هذا کلام مثلک قال إن الله تعالی یقول «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً» فالخیر الصحة و الغنی و الشر المرض و الفقر. [مجمع البیان، ج 7، ص 85]

یَسْتَهْزِؤُون 41 قُلْ مَن یَکْلَؤُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَن ذِکْرِ رَبِّهِم مُّعْرِضُونَ 42 أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُم مِّن دُونِنَا لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنفُسِهِمْ وَلَا هُم مِّنَّا یُصْحَبُونَ 43 بَلْ مَتَّعْنَا هَؤُلَاء وَآبَاءهُمْ حَتَّی طَالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا أَفَهُمُ الْغَالِبُونَ 44 قُلْ إِنَّمَا أُنذِرُکُم بِالْوَحْیِ وَلَا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاء إِذَا مَا یُنذَرُونَ 45 وَلَئِن مَّسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِّنْ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ 46 وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَی بِنَا حَاسِبِینَ 47 وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِیَاء وَ ذِکْرًا لِّلْمُتَّقِینَ 48 الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ 49 وَهَذَا ذِکْرٌ مُّبَارَکٌ أَنزَلْنَاهُ أَفَأَنتُمْ لَهُ مُنکِرُونَ 50»

¬Kj

لغات:

«مَن یَکْلَؤُکُم» کلائه به معنای حفظ است، و «نفخه» به معنای وقعه، عذاب سبک و یسیر است و «نفحة طیّبة» ضدّ آن است، و «مَوَازِینَ الْقِسْطَ» یعنی موازین عدل، و تقدیر آن «نضع الموازین ذوات القسط» است، و مراد از «ساعة» قیامت است، و «اشفاق» هراس از کیفر اعمال است وگرنه خشیت از ذات مقدّس پروردگار کریم و رحیم و ارحم الراحمین معنا ندارد، و «ذکر» در این جا به معنای قرآن است، و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز «ذکر» گفته شده همان گونه که گذشت، و «ذِکْراً رَسُولًا» به همین معناست.

ترجمه:

(آری،) انسان از عجله آفریده شده ولی عجله نکنید بزودی آیاتم را به شما نشان

ص: 323

خواهم داد! (37) آن ها می گویند: «اگر راست میگویید، این وعده (قیامت) کی فرا می رسد؟!» (38) ولی اگر کافران می دانستند زمانی که (فرا می رسد) نمی توانند شعله های آتش را از صورت و از پشتهای خود دور کنند، و هیچ کس آنان را یاری نمی کند (این قدر درباره قیامت شتاب نمی کردند)! (39) (آری، این مجازات الهی) بطور ناگهانی به سراغ شان می آید و مبهوت شان می کند آن چنان که توانایی دفع آن را ندارند، و به آن ها مهلت داده نمی شود! (40) (اگر تو را استهزا کنند نگران نباش،) پیامبران پیش از تو را (نیز) استهزا کردند امّا سرانجام، آنچه را استهزا می کردند دامان مسخره کنندگان را گرفت (و مجازات الهی آن ها را در هم کوبید)! (41) بگو: «چه کسی شما را در شب و روز از (مجازات) خداوند بخشنده نگاه می دارد؟!» ولی آنان از یاد پروردگارشان روی گردانند! (42) آیا آن ها خدایانی دارند که می توانند در برابر ما از آنان دفاع کنند؟! (این خدایان ساختگی، حتّی) نمی توانند خودشان را یاری دهند (تا چه رسد به دیگران) و نه از ناحیه ما با نیرویی یاری می شوند! (43) ما آن ها و پدرانشان را (از نعمتها) بهره مند ساختیم، تا آنجا که عمر طولانی پیدا کردند (و مایه غرور و طغیانشان شد) آیا نمی بینند که ما پیوسته به سراغ زمین آمده، و از آن (و اهلش) می کاهیم؟! آیا آن ها غالبند (یا ما)؟! (44) بگو: «من تنها بوسیله وحی شما را انذار می کنم!» ولی آن ها که گوشهای شان کر است، هنگامی که انذار می شوند، سخنان را نمی شنوند! (45) اگر کمترین عذاب پروردگارت به آنان برسد، فریادشان بلند می شود که: «ای وای بر ما! ما همگی ستمگر بودیم!» (46) ما ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا می کنیم پس به هیچ کس کمترین ستمی نمی شود و اگر بمقدار سنگینی یک دانه خردل (کار نیک و بدی) باشد، ما آن را حاضر می کنیم و کافی است که ما حساب کننده باشیم! (47) ما به موسی

ص: 324

و هارون، «فرقان»[وسیله جدا کردن حق از باطل] و نور، و آنچه مایه یادآوری برای پرهیزگاران است، دادیم. (48) همانان که از پروردگارشان در نهان می ترسند، و از قیامت بیم دارند! (49) و این (قرآن) ذکر مبارکی است که (بر شما) نازل کردیم آیا شما آن را انکار می کنید؟! (50)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که خداوند آدم را خلق نمود و در بیشتر بدن او روح داخل شد [و به زانوهای او رسید] آدم از جای خود به طرف میوه های بهشت پرید!(2)

علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

هنگامی که روح در آدم دمیده شد و به زانوهای او رسید، خواست حرکت کند، نتوانست، از این رو خداوند فرمود: «خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ.»(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

از عجله و شتاب در امور، قبل رسیدن وقت مناسب هر امری، پرهیز کن، و هنگام امکان و وقت مناسب کوتاهی مکن، و چون کاری قابل انجام نیست

ص: 325


1- 498.. سوره ی انبیاء، آیه ی 37.
2- 499.. و منها أن آدم(علیه السلام) لما خلق و جعلت الروح فی أکثر جسده وثب عجلان مبادرا إلی ثمار الجنة و قیل. [مجمع البیان، ج 7، ص 87]
3- 500.. فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله: خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ قال: لما أجری فی آدم الروح من قدمیه فبلغت الی رکبتیه أراد أن یقوم فلم یقدر، فقال الله؟عز؟: «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 429]

لجاجت مکن، و چون وقت انجام آن رسید سستی مکن، و هر کاری را در وقت خود انجام بده.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

سلامت در امور نیاز به دقّت کامل دارد، و عجله سبب ندامت و پشیمانی می شود، و کسی که عملی را در غیر وقت خود شروع کند، نتیجه آن در زمان مناسب به دست نخواهد آمد.(2)

«أَفَلَا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا»(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«نُقْصَانُهَا ذَهَابُ عَالِمِهَا» یعنی کم شدن اطراف زمین به معنای رحلت عالِم از دنیاست.(4)

مؤلّف گوید:

روایات در معنای این آیه در سوره ی رعد گذشت.

«وَلَئِن مَّسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِّنْ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ»(5)

ص: 326


1- 501.. َ وَ إِیَّاکَ وَ الْعَجَلَةَ بِالْأُمُورِ قَبْلَ أَوَانِهَا أَوِ التَّسَقُّطَ فِیهَا عِنْدَ إِمْکَانِهَا أَوِ اللَّجَاجَةَ فِیهَا إِذَا تَنَکَّرَتْ أَوِ الْوَهْنَ عَنْهَا إِذَا اسْتَوْضَحَتْ فَضَعْ کُلَّ أَمْرٍ مَوْضِعَهُ وَ أَوْقِعْ کُلَّ أَمْرٍ مَوْقِعَهُ. [نهج البلاغة، ج 3، ص 109]
2- 502.. حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ الْبَغْدَادِیِّ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِیِّ عَنْ زَیْدٍ الْقَتَّاتِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ مَعَ التَّثَبُّتِ تَکُونُ السَّلَامَةُ وَ مَعَ الْعَجَلَةِ تَکُونُ النَّدَامَةُ وَ مَنِ ابْتَدَأَ بِعَمَلٍ فِی غَیْرِ وَقْتِهِ کَانَ بُلُوغُهُ فِی غَیْرِ حِینِهِ. [خصال صدوق، ص 100]
3- 503.. سوره ی ابنیاء، آیه ی 44.
4- 504.. مجمع البیان، ج 7، ص 89.
5- 505.. سوره ی انبیاء، آیه ی 46.

سعیدبن مسیّب گوید: حضرت زین العابدین(علیه السلام) در سخنان خود که مردم را موعظه می نمود در تفسیر آیه فوق فرمود:

خداوند پس از آیه «وَ کَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْیَةٍ…» باز سخن از اهل گناه و معاصی به میان آورده و می فرماید: «وَلَئِن مَّسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِّنْ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَا وَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ» سپس فرمود: اگر شما مردم بگویید: مقصود از آیات فوق اهل شرک است من می گویم: خداوند به دنبال این آیات می فرماید: «وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَی بِنَا حَاسِبِینَ»؟! و شما بدانید که برای اهل شرک، موازین نصب نمی شود و نامه هایی تنظیم نمی گردد، بلکه آنان یکباره به دوزخ برده می شوند و نصب موازین و باز کردن نامه ها، برای [گنهکاران] اهل اسلام است، پس ای بندگان خدا! تقوای خدا را از یاد نبرید!(1)

«وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا…»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «مَوَازِینَ الْقِسْطَ» پیامبران و اوصیا هستند.(3)

ص: 327


1- 506.. فَإِنْ قُلْتُمْ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله إِنَّمَا عَنَی بِهَذَا أَهْلَ الشِّرْکِ فَکَیْفَ ذَلِکَ وَ هُوَ یَقُولُ وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَ کَفی بِنا حاسِبِینَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ أَهْلَ الشِّرْکِ لَا یُنْصَبُ لَهُمُ الْمَوَازِینُ وَ لَا یُنْشَرُ لَهُمُ الدَّوَاوِینُ وَ إِنَّمَا یُحْشَرُونَ إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً وَ إِنَّمَا نَصْبُ الْمَوَازِینِ وَ نَشْرُ الدَّوَاوِینِ لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّه. [روضه کافی، ج 8، ص 72، ح 29]
2- 507.. سوره ی انبیاء، آیه ی 47.
3- 508.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْهَمَذَانِیِّ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ قَالَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ(علیهم السلام). [کافی، ج 1، ص 347، ح 36]

و در سخن دیگری فرمود:

«مقصود: پیامبران و أئمّه آل بیت محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند.(1)

و در احتجاج از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت در پاسخ زندیقی که مسائلی را سؤال کرده بود فرمود:

«مقصود از «مَوَازِینَ الْقِسْطَ» میزان عدل است که در قیامت دین خلایق به وسیله آن وزن می شود، و خداوند آنان را نسبت به حقوقی که بر همدیگر داشته اند پاداش می دهد و حق مظلوم را از ظالم می گیرد.

سپس فرمود:

معنای قول خداوند «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ» و «وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ» قلّت حساب و کثرت حساب است، و مردم در قیامت دارای طبقات و منازلی هستند، برخی حساب آسانی دارند و با شادی به اهل خود باز می گردند و برخی بدون حساب داخل بهشت می شوند، چرا که از دنیا چیزی برای خود بر نداشته اند، و حساب قیامت بر اساس بهره مندی از دنیاست، و برخی را مانند أئمّه کفر و پیشوایان ضلالت بر نقیر [یعنی نخ وسط هسته خرما] و قطمیر [یعنی پوست روی هسته خرما] مؤاخذه می کنند، و برای آنان وزنی نیست و اعتنایی به آنان نمی شود، چرا که آنان در دنیا اعتنایی به امر و نهی خدا نداشته اند، از این رو خالدِ در دوزخ می باشند و آتش صورت های آنان را احاطه نموده و صورت های شان زشت می باشد.(2)

ص: 328


1- 509.. همان.
2- 510.. قَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) وَ أَمَّا قَوْلُهُ جل جلاله -- وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً فَهُوَ مِیزَانُ الْعَدْلِ یُؤْخَذُ بِهِ الْخَلَائِقُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَدِینُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الْخَلَائِقَ بَعْضَهُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ یَجْزِیهِمْ بِأَعْمَالِهِمْ وَ یَقْتَصُّ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ وَ مَعْنَی قَوْلِهِ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَهُوَ قِلَّةُ الْحِسَابِ وَ کَثْرَتُهُ وَ النَّاسُ یَوْمَئِذٍ عَلَی طَبَقَاتٍ وَ مَنَازِلَ فَمِنْهُمْ مَنْ یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً وَ یَنْقَلِبُ إِلی أَهْلِهِ مَسْرُوراً وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ… بِغَیْرِ حِسابٍ لِأَنَّهُمْ لَمْ یَتَلَبَّسُوا مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ إِنَّمَا الْحِسَابُ هُنَاکَ عَلَی مَنْ تَلَبَّسَ بِهَا هَاهُنَا وَ مِنْهُمْ مَنْ یُحَاسَبُ عَلَی النَّقِیرِ وَ الْقِطْمِیرِ وَ یَصِیرُ إِلَی عَذَابِ السَّعِیرِ وَ مِنْهُمْ أَئِمَّةُ الْکُفْرِ وَ قَادَةُ الضَّلَالَةِ فَأُولَئِکَ لَا یُقِیمُ لَهُمْ وَزْناً وَ لَا یُعْبَأُ بِهِمْ بِأَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ وَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ. [الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص 244]B

و نیز در احتجاج از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت در جواب سائلی که گفت: آیا اعمال وزن می شود؟ فرمود:

اعمال جسم نیست که وزن شود، بلکه اوصاف اعمال وزن می شود و کسی نیاز به وزن دارد که از عدد اشیا جاهل باشد و سنگینی و سبکی آن ها را نداند. در حالی که چیزی بر خداوند پوشیده نیست. سائل گفت: پس معنای میزان چیست؟ فرمود: میزان به معنای عدل است. سائل گفت: معنای «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ» چیست؟ فرمود: یعنی کسی که عمل او رجحان پیدا کند.(1)

سوره ی انبیاء، آیات 50 تا 73

متن:

وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَکُنَّا بِه عَالِمِینَ 51 إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ

ص: 329


1- 511.. قَالَ أَ وَ لَیْسَ تُوزَنُ الْأَعْمَالُ؟ قَالَ(علیه السلام) لَا إِنَّ الْأَعْمَالَ لَیْسَتْ بِأَجْسَامٍ وَ إِنَّمَا هِیَ صِفَةُ مَا عَمِلُوا وَ إِنَّمَا یَحْتَاجُ إِلَی وَزْنِ الشَّیْ ءِ مَنْ جَهِلَ عَدَدَ الْأَشْیَاءِ وَ لَا یَعْرِفُ ثِقْلَهَا أَوْ خِفَّتَهَا وَ إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْ ءٌ قَالَ فَمَا مَعْنَی الْمِیزَانِ؟ قَالَ(علیه السلام) الْعَدْلُ قَالَ فَمَا مَعْنَاهُ فِی کِتَابِهِ -- فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ قَالَ(علیه السلام) فَمَنْ رَجَحَ عَمَلُهُ. [احتجاج، ج 2، ص 351]

الَّتِی أَنتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ 52 قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِینَ 53 قَالَ لَقَدْ کُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُکُمْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ 54 قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِینَ 55 قَالَ بَل رَّبُّکُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَی ذَلِکُم مِّنَ الشَّاهِدِینَ 56 وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ 57 فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ 58 قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ 59 قَالُوا سَمِعْنَا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ 60 قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَی أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ 61 قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمُ 62 قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ 63 فَرَجَعُوا إِلَی أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّکُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ 64 ثُمَّ نُکِسُوا عَلَی رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاء یَنطِقُونَ 65 قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمْ شَیْئًا وَلَا یَضُرُّکُمْ 66 أُفٍّ لَّکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ 67 قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ 68 قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَی إِبْرَاهِیمَ 69 وَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ 70 وَنَجَّیْنَاهُ وَلُوطًا إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ 71 وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَکُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِینَ 72 وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ 73»

¬Kj

لغات:

«نافله» به معنای عطیّه ی خاصّ است، و «نفل» به معنای نفعی است که زائد بر واجب باشد و مورد ستایش قرار بگیرد و از این قبیل است نافله نماز و آن زائد بر واجب است، و بعضی گفته اند: نافله به معنای غنیمت است، و «عاکفون» به معنای مقیمون است، و «جُذاذاً» یعنی قِطاعاً و قِطَعاً، و «أفٍّ لکم» یعنی قُبْحاً لکم و آن صدای آدم متضجّر است، و «الْأَرْضِ الَّتِی بارَکْنا فِیها لِلْعالَمِینَ» شام است که

ص: 330

بیشتر پیامبران در آن مبعوث شده اند، و خداوند اسحاق و یعقوب را عطیّه و یا زیاده از خواسته ابراهیم به او عطا نمود.(1)

ترجمه:

و این (قرآن) ذکر مبارکی است که (بر شما) نازل کردیم آیا شما آن را انکار می کنید؟! (50) ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و از (شایستگی) او آگاه بودیم… (51) آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «این مجسمه های بی روح چیست که شما همواره آن ها را پرستش می کنید؟!» (52) گفتند: «ما پدران خود را دیدیم که آن ها را عبادت می کنند.» (53) گفت: «مسلّماً هم شما و هم پدرانتان، در گم راهی آشکاری بوده اید!» (54) گفتند: «آیا مطلب حقّی برای ما آورده ای، یا شوخی می کنی؟!» (55) گفت: «(کاملًا حقّ آورده ام) پروردگار شما همان پروردگار آسمان ها و زمین است که آن ها را ایجاد کرده و من بر این امر، از گواهانم! (56) و به خدا سوگند، در غیاب شما، نقشه ای برای نابودی بتهایتان می کشم!» (57) سرانجام (با استفاده از یک فرصت مناسب)، همه آن ها -- جز بت بزرگشان -- را قطعه قطعه کرد شاید سراغ او بیایند (و او حقایق را بازگو کند)! (58) (هنگامی که منظره بتها را دیدند،) گفتند: «هر کس با خدایان ما چنین کرده، قطعاً از ستمگران است (و باید کیفر سخت ببیند)!» (59) (گروهی) گفتند: «شنیدیم نوجوانی از (مخالفت با) بتها سخن می گفت که او را ابراهیم می گویند.» (60) (جمعیّت) گفتند: «او را در برابر دیدگان مردم بیاورید، تا گواهی دهند!» (61) (هنگامی که ابراهیم را حاضر کردند،) گفتند: «تو این کار را با خدایان ما کرده ای، ای ابراهیم؟!» (62) گفت: «بلکه این کار را بزرگ شان کرده است! از آن ها بپرسید اگر سخن می گویند!» (63)

ص: 331


1- 512.. مجمع البیان.

آن ها به و جدان خویش بازگشتند و (به خود) گفتند: «حقّا که شما ستمگرید!» (64) سپس بر سرهای شان واژگونه شدند (و حکم و جدان را بکلّی فراموش کردند و گفتند:) تو می دانی که این ها سخن نمی گویند! (65) (ابراهیم) گفت: «آیا جز خدا چیزی را می پرستید که نه کمترین سودی برای شما دارد، و نه زیانی به شما می رساند! (نه امیدی به سودشان دارید، و نه ترسی از زیانشان!) (66) اف بر شما و بر آنچه جز خدا می پرستید! آیا اندیشه نمی کنید (و عقل ندارید)؟! (67) گفتند: «او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است!» (68) (سرانجام او را به آتش افکندند ولی ما) گفتیم: «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!» (69) آن ها می خواستند ابراهیم را با این نقشه نابود کنند ولی ما آن ها را زیانکارترین مردم قرار دادیم! (70) و او و لوط را به سرزمین (شام) -- که آن را برای همه جهانیان پربرکت ساختیم -- نجات دادیم! (71) و اسحاق، و علاوه بر او، یعقوب را به وی بخشیدیم و همه آنان را مردانی صالح قرار دادیم! (72) و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آن ها وحی کردیم و تنها ما را عبادت می کردند. (73)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَکُنَّا بِه عَالِمِینَ *… بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

ابراهیم(علیه السلام) مردم را از بت پرستی نهی نمود و آنان به سخن او گوش فرا ندادند و چون عید آنان فرا رسید و نمرود و اهل مملکت او از شهر خارج شدند و ابراهیم اظهار کراهت نمود و از شهر خارج نشد و نمرود او را مسئول

ص: 332


1- 513.. سوره ی انبیاء، آیات 57-51.

بت خانه قرار داد، وابراهیم طعامی فراهم کرد و داخل بت خانه برد و مقابل هر کدام از بت ها قرار داد و گفت: بخور و چون بت دعوت ابراهیم را اجابت نمی کرد، دست و پای او را می شکست و این عمل را با همه بت ها انجام داد و سپس تبر را به گردن بت بزرگ انداخت، و چون نمرود و اهل مملکت او از عید بازگشتند و وضع بت ها را دیدند، گفتند:

«هر کس این عمل را با خدایان ما انجام داده، از ستمکاران خواهد بود» پس برخی گفتند: «در این جا جوانی بود که از بت ها بدگویی می کرد و او ابراهیم فرزند آذر است» پس او را نزد نمرود آوردند و نمرود به پدر ابراهیم گفت: آیا تو به من خیانت کردی و اعتقاد این فرزند را کتمان نمودی؟ آذر گفت: این کار را مادر او کرده است پس نمرود مادر ابراهیم را خواست و به او گفت: برای چه تو اعتقاد این جوان را کتمان کردی و او با خدایان ما چنین کرد؟! مادر ابراهیم گفت: «ای پادشاه! من به خاطر رعیّت تو چنین کردم» نمرود گفت: برای چه؟ مادر ابراهیم گفت: من دیدم که تو فرزندان پسر مردم را می کشی، و نسل آنان قطع خواهد شد، پس با خود گفتم: «اگر من این فرزند را به مأمورین بدهم و او را بکشند و دست از کشتن بقیّه مردم بردارند باکی نیست و اگر دست از کشتن بقیّه مردم بر نمی دارند، من این فرزند را نگه می دارم تا نسل مردم قطع نشود و اکنون تو او را یافته ای اگر می خواهی، او را بکش و دست از کشتن بقیّه فرزندان مردم بردار» پس نمرود حرف او را پسندید و به ابراهیم گفت: ای ابراهیم چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟! ابراهیم(علیه السلام) فرمود: آن بت بزرگ چنین کاری را انجام داده است، اگر سخن می گویند شما از آنان سؤال کنید.

ص: 333

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

به خدا سوگند بت بزرگ چنین نکرده بود و ابراهیم(علیه السلام) نیز دروغ نگفت، چرا که عمل بت بزرگ را معلّق بر سخن گفتن او نمود، یعنی اگر سخن می گوید، چنین کاری را انجام داده است -- پس نمرود درباره ی ابراهیم با قوم خود مشورت نمود و آنان گفتند: «او را آتش بزنید و خدایان خود را یاری کنید»

در این جا امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«قوم نمرود چون ناپاک [و زنازاده] بودند به نمرود گفتند: «ابراهیم را آتش بزنید و خدایان خود را یاری کنید» و قوم فرعون چون زنازاده و ناپاک نبودند به فرعون گفتند: موسی و برادرش را نگهدار و ساحران را خبر کن تا امر او روشن شود» پس نمرود ابراهیم را حبس نمود تا هیزم جمع کردند و در روز موعود، نمرود و لشکر او آماده شدند، تا ببینند چگونه ابراهیم در آتش افکنده می شود، پس ابلیس آمد و برای آنان منجنیق ساخت تا بتوانند ابراهیم را در وسط آتش قرار بدهند، و آتش به قدری زیاد بود که پرندگان هنگام عبور از آن می سوختند، پس ابراهیم را در منجنیق گذاردند، و پدر ابراهیم آمد و مشتی بر ابراهیم زد و گفت: «دست از اعتقاد خود بردار».

از سویی خداوند ملائکه را به آسمان دنیا فرستاد و همه موجودات از خداو ند درخواست نجات ابراهیم را کردند، و زمین گفت: خدایا احدی جز ابراهیم در روی زمین، تو را نمی پرستد و اکنون او را آتش می زنند؟! و ملائکه گفتند: خدایا خلیل تو ابراهیم در آتش انداخته می شود؟! خطاب شد: «اگر او مرا بخواند نجاتش می دهم».

جبرئیل گفت: خدایا او خلیل توست و جز او کسی تو را روی زمین پرستش

ص: 334

نمی کند و تو دشمن خود را بر او مسلّط نموده ای و او می خواهد ابراهیم را آتش بزند؟! خطاب شد: «ای جبرئیل ساکت باش این سخن کسی است که راه چاره را بسته بداند در حالی که او بنده ی من است و من هر گاه بخواهم نجاتش می دهم و اگر او مرا بخواند او را اجابت می کنم» پس ابراهیم(علیه السلام) پروردگار خود را با سوره ی اخلاص خواند و گفت: «یَا اللَّهُ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ -- یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ -- وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» خدایا با رحمت خود مرا از آتش نجات ده. پس جبرئیل در هوا ابراهیم را که در منجنیق بود ملاقات نمود و گفت:

ای ابراهیم! آیا به من نیازی نداری؟! ابراهیم(علیه السلام) فرمود: احتیاج دارم و لکن به تواحتیاج ندارم و به پروردگار عالم نیاز دارم» پس جبرئیل به او انگشتری داد که بر آن نوشته شده بود: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ -- أَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَی اللَّهِ أَسْنَدْتُ أَمْرِی إِلَی [قُوَّةِ] اللَّهِ وَ فَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ» پس خداوند به آتش وحی نمود: «ای آتش برای ابراهیم سرد باش» و ابراهیم(علیه السلام) از سرما دندان هایش لرزید، تا این که خداوند فرمود: «وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ» پس جبرئیل وارد آتش شد و کنار ابراهیم نشست و با او سخن گفت و این منظره را نمرود دید و گفت:

هر کس می خواهد خدایی برگزیند باید خدایی مثل خدای ابراهیم برگزیند!» پس یکی از بزرگان قوم نمرود گفت: «من آتش را سوگند دادم، که او را نمی سوزا ند» پس شعله ای از آتش آمد و او را گرفت و هلاک شد، سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: پس از این قصّه لوط به ابراهیم ایمان آورد و به طرف شام مهاجرت نمود و چون نمرود دید ابراهیم(علیه السلام) در باغستان سبزی بین

ص: 335

آتش نشسته و پیرمردی با او سخن می گوید، به آزر گفت: چه قدر فرزند تو نزد خدایش عزیز و گرامی است؟! امام صادق(علیه السلام) سپس فرمود: «وزغ [یعنی مارمولک] همواره در آتش ابراهیم می دمید تا شعله ور شود و ضفدع [یعنی قورباغه] آب می آرود تا آتش را خاموش کند، و چون خداوند به آتش فرمود: «کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً» سه روز در دنیا آتش نسوزاند.(1)

ص: 336


1- 514.. قال فلما نهاهم إبراهیم(علیه السلام) و احتج علیهم فی عبادتهم الأصنام فلم ینتهوا فحضر عید لهم فخرج نمرود و جمیع أهل مملکته إلی عید لهم و کره أن یخرج إبراهیم معه فوکله ببیت الأصنام فلما ذهبوا عمد إبراهیم إلی طعام فأدخله بیت أصنامهم فکان یدنو من صنم صنم و یقول له کل و تکلم فإذا لم یجبه أخذ القدوم فکسر یده و رجله حتّی فعل ذلک بجمیع الأصنام ثم علق القدوم فی عنق الکبیر منهم الذی کان فی الصدر فلما رجع الملک و من معه من العید نظروا إلی الأصنام مکسرة فقالوا: مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ قالُوا سَمِعْنا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهِیمُ و هو ابن آزر فجاءوا به إلی نمرود فقال نمرود لآزر خنتنی و کتمت هذا الولد عنی فقال أیها الملک هذا عمل أمه و ذکرت أنی أتقوم بحجته فدعا نمرود أم إبراهیم فقال ما حملک علی أن کتمتنی أمر هذا الغلام حتّی فعل بآلهتنا ما فعل فقالت أیها الملک نظرا منی لرعیتک قال و کیف ذلک قالت رأیتک تقتل أولاد رعیتک فکان یذهب النسل فقلت: إن کان هذا الذی تطلبه دفعته إلیک لتقتله و تکف عن قتل أولاد الناس و إن لم یکن ذلک بقی لنا ولدنا و قد ظفرت به فشأنک فکف عن أولاد الناس فصوب رأیها ثم قال لإبراهیم ع: من فعل هذا بآلهتنا یا إبراهیم قال إبراهیم فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ فقال الصّادق(علیه السلام) و الله ما فعله کبیرهم و ما کذب إبراهیم فقیل و کیف ذلک قال إنّما قال فعله کبیرهم هذا إن نطق و إن لم ینطق فلم یفعل کبیرهم هذا شیئا، فاستشار نمرود قومه فی إبراهیم ف قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ فقال الصّادق(علیه السلام) کان فرعون إبراهیم لغیر رشد و أصحابه لغیر رشد [فرعون إبراهیم لغیر رشده و أصحابه لغیر رشدهم] فإنهم قالوا لنمرود: حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ و کان موسی و أصحابه رشدة فإنه لما استشار أصحابه فی موسی قالوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ أَرْسِلْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ یَأْتُوکَ بِکُلِّ ساحِرٍ عَلِیمٍ. فحبس إبراهیم و جمع له الحطب حتّی إذا کان الیوم الذی ألقی فیه نمرود إبراهیم فی النار، برز نمرود و جنوده و قد کان بنی لنمرود بناء لینظر منه إلی إبراهیم کیف تأخذه النار فجاء إبلیس و اتخذ لهم المنجنیق لأنه لم یقدر واحد أن یقرب من تلک النار عن غلوه سهم و کل الطائر من مسیرة فرسخ یرجع عنها أن یتقارب من النار و کان الطائر إذا مر فی الهواء یحترق فوضع إبراهیم(علیه السلام) فی المنجنیق و جاء أبوه فلطمه لطمة و قال له ارجع عما أنت علیه. B و أنزل الرب ملائکته إلی السماء الدنیا و لم یبق شی ء إلّا طلب إلی ربه و قالت الأرض یا رب لیس علی ظهری أحد یعبدک غیره فیحرق و قالت الملائکة یا رب خلیلک إبراهیم یحرق، فقال الله؟عز؟: أما أنه إن دعانی کفیته و قال جبرئیل: یا رب خلیلک إبراهیم لیس فی الأرض أحد یعبدک غیره سلطت علیه عدوه یحرقه بالنار فقال اسکت إنّما یقول هذا عبد مثلک یخاف الفوت هو عبدی آخذه إذا شئت فإن دعانی أجبته فدعا إبراهیم(علیه السلام) ربه بسورة الإخلاص «یا الله یا واحد یا أحد یا صمد یا من لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ نجنی من النار برحمتک فالتقی معه جبرئیل فی الهواء و قد وضع فی المنجنیق فقال: یا إبراهیم هل لک إلی من حاجة فقال إبراهیم: أما إلیک فلا و أما إلی رب العالمین فنعم فدفع إلیه خاتما علیه مکتوب لا إله إلّا الله محمّد رسول الله ألجأت ظهری إلی الله أسندت أمری إلی [قوة] الله و فوضت أمری إلی الله، فأوحی الله إلی النار کُونِی بَرْداً فاضطربت أسنان إبراهیم من البرد حتّی قال وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ و انحط جبرئیل و جلس معه یحدثه فی النار و نظر إلیه نمرود فقال من اتخذ إلها فلیتخذ مثل إله إبراهیم فقال عظیم من عظماء أصحاب نمرود إنّی عزمت علی النار أن لا تحرقه فخرج عمود من النار نحو الرجل فأحرقته فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ و خرج مهاجرا إلی الشام و نظر نمرود إلی إبراهیم فی روضة خضراء فی النار و معه شیخ یحدثه فقال لآزر ما أکرم ابنک علی ربه قال و کان الوزغ ینفخ فی نار إبراهیم و کان الضفدع یذهب بالماء لیطفئ به النار قال و لما قال الله للنار کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً لم تعمل النار فی الدنیا ثلاثة أیام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 46]

ص: 337

مؤلّف گوید:

روایت فوق به طور خلاصه در کافی و امالی صدوق از امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) نقل شده است.(1)

اصبغ بن نباته گوید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) به گروهی برخورد نمود که با شطرنج بازی می کردند و به آنان فرمود: «ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ؟»(2)

امام کاظم(علیه السلام) از پدران خود از امام حسین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

یکی از علمای یهود شام نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمد و گفت: ابراهیم(علیه السلام) برای خدا بت های قوم خود را شکست [آیا پیامبر شما چنین کاری را کرد؟] امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آری حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نیز سی صد و شصت بت را از کعبه فرو ریخت و از جزیرة العرب دور نمود و با بت پرستان جنگید و آنان را ذلیل نمود….(3)

ابراهیم بن ابی زیاد کرخی گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

هنگامی که ابراهیم(علیه السلام) بت های نمرود را شکست، نمرود دستور داد تا او را بستند و محبوس نمودند و حوضی از آتش آماده کردند و ابراهیم(علیه السلام) را در

ص: 338


1- 515.. کافی، ج 8، ص 368، ح 559.
2- 516.. و روی عن الأصبغ بن نباتة أنّه قال: إنّ أمیر المؤمنین-(علیه السلام) -- مرّ بقوم یلعبون بالشّطرنج، فقال: «ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ؟ لقد عصیتم اللّه و رسوله». [تفسیر جوامع الجامع، ج 2، ص 527]
3- 517.. قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَهَذَا إِبْرَاهِیمُ جَذَّ أَصْنَامَ قَوْمِهِ غَضَباً لِلَّهِ جل جلاله قَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) قَدْ نَکَسَ عَنِ الْکَعْبَةِ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّینَ صَنَماً وَ نَفَاهَا عَنْ جَزِیرَةِ الْعَرَبِ وَ أَذَلَّ مَنْ عَبَدَهَا بِالسَّیْفِ. [احتجاج، ج 1، ص 318]

آن انداختند و از او دور شدند تا آتش ها سرد و خاموش شد و چون بازگشتند ابراهیم را سالم و آزاد دیدند، پس نمرود دستور داد او را از بلاد خود بیرون کنند و مرکب و مالی را در اختیار او نگذارند، پس ابراهیم(علیه السلام) با آنان محاجّه نمود و گفت: «اگر مرکب و مال مرا بگیرید باید آنچه از عمر من در بلاد شما گذشته است را به من باز گردانید» و قاضی نمرود نظر ابراهیم(علیه السلام) را تأیید نمود، پس نمرود گفت: مال و حیوانات او را به او بدهید و او را از بلاد من بیرون کنید، چرا که اگر او در بلاد من بماند دین شما و خدایانتان را تباه می کند!…(1)

«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَکُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِینَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً…»(2)

در عیون الأخبار و کافی حدیث مفصّلی از حضرت رضا(علیه السلام) درباره ی مقام امام وامامت نقل شده که آن حضرت در بخشی از آن می فرماید:

سپس خداوند امامت را در پاکان از ذریّه ابراهیم(علیه السلام) قرار داد و فرمود: «وَوَهَبْنَا لَهُ

إِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ… * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ

ص: 339


1- 518.. وَ إِنَ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) لَمَّا کَسَرَ أَصْنَامَ نُمْرُودَ أَمَرَ بِهِ نُمْرُودُ فَأُوثِقَ وَ عَمِلَ لَهُ حَیْراً وَ جَمَعَ لَهُ فِیهِ الْحَطَبَ وَ أَلْهَبَ فِیهِ النَّارَ ثُمَّ قَذَفَ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) فِی النَّارِ لِتُحْرِقَهُ ثُمَّ اعْتَزَلُوهَا حَتَّی خَمَدَتِ النَّارُ ثُمَّ أَشْرَفُوا عَلَی الْحَیْرِ فَإِذَا هُمْ بِإِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) سَلِیماً مُطْلَقاً مِنْ وَثَاقِهِ فَأُخْبِرَ نُمْرُودُ خَبَرَهُ فَأَمَرَهُمْ أَنْ یَنْفُوا إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) مِنْ بِلَادِهِ وَ أَنْ یَمْنَعُوهُ مِنَ الْخُرُوجِ بِمَاشِیَتِهِ وَ مَالِهِ فَحَاجَّهُمْ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) عِنْدَ ذَلِکَ فَقَالَ إِنْ أَخَذْتُمْ مَاشِیَتِی وَ مَالِی فَإِنَّ حَقِّی عَلَیْکُمْ أَنْ تَرُدُّوا عَلَیَّ مَا ذَهَبَ مِنْ عُمُرِی فِی بِلَادِکُمْ وَ اخْتَصَمُوا إِلَی قَاضِی نُمْرُودَ فَقَضَی عَلَی إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) أَنْ یُسَلِّمَ إِلَیْهِمْ جَمِیعَ مَا أَصَابَ فِی بِلَادِهِمْ وَ قَضَی عَلَی أَصْحَابِ نُمْرُودَ أَنْ یَرُدُّوا عَلَی إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) مَا ذَهَبَ مِنْ عُمُرِهِ فِی بِلَادِهِمْ فَأُخْبِرَ بِذَلِکَ نُمْرُودُ فَأَمَرَهُمْ أَنْ یُخَلُّوا سَبِیلَهُ وَ سَبِیلَ مَاشِیَتِهِ وَ مَالِهِ وَ أَنْ یُخْرِجُوهُ وَ قَالَ إِنَّهُ إِنْ بَقِیَ فِی بِلَادِکُمْ أَفْسَدَ دِینَکُمْ وَ أَضَرَّ بِآلِهَتِکُمْ. [روضه کافی، ج 8، ص 370، ح 560]
2- 519.. سوره ی انبیاء، آیات 72 و 73.

الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ» سپس فرمود: و همواره امامت در ذریّه ی ابراهیم(علیه السلام) قرناً بعد قرنٍ به ارث رسیده تا به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) منتقل شده است از این رو خداوند می فرماید: «إِنَ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ» بنابراین، در نهایت امامت مخصوص آن حضرت شده و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امر الهی به گردن امیرالمؤمنین(علیه السلام) انداخت و سپس به امر الهی در ذریّه ی او که اصفیا و مخصوصین به ایمان و علم الهی بودند قرار گرفت و خداوند درباره ی آنان فرمود: «قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ * لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ» و تا قیامت مخصوص آنان خواهد بود، چرا که بعد از حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) پیامبری نخواهد آمد.(1)

سوره ی انبیاء، آیات 74 تا 93

متن:

وَلُوطًا آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَت تَّعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِینَ 74 وَأَدْخَلْنَاهُ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ 75 وَنُوحًا إِذْ نَادَی مِن قَبْلُ

ص: 340


1- 520.. ثُمَّ أَکْرَمَهُ اللَّهُ جل جلاله بِأَنْ جَعَلَهَا ذُرِّیَّتَهُ أَهْلَ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ فَقَالَ جل جلاله وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ فَلَمْ یَزَلْ فِی ذُرِّیَّتِهِ یَرِثُهَا بَعْضٌ عَنْ بَعْضٍ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّی وَرِثَهَا النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ فَکَانَتْ لَهُ خَاصَّةً فَقَلَّدَهَا(صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً بِأَمْرِ اللَّهِ جل جلاله عَلَی رَسْمِ مَا فَرَضَهَا اللَّهُ جل جلاله فَصَارَتْ فِی ذُرِّیَّتِهِ الْأَصْفِیَاءُ الَّذِینَ آتَاهُمُ اللَّهُ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ بِقَوْلِهِ جل جلاله وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهِیَ فِی وُلْدِ عَلِیٍّ(علیه السلام) خَاصَّةً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِذْ لَا نَبِیَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). [عیون اخبار الرّضا، ج 2، ص 195؛ کافی، ج 1، ص 198، ح 1]

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ 76 وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ 77 وَدَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ إِذْ یَحْکُمَانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَکُنَّا لِحُکْمِهِمْ شَاهِدِینَ 78 فَفَهَّمْنَاهَا سُلَیْمَانَ وَکُلًّا آتَیْنَا حُکْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَالطَّیْرَ وَکُنَّا فَاعِلِینَ 79 وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّکُمْ لِتُحْصِنَکُم مِّن بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاکِرُونَ 80 وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَکُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ 81 وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِکَ وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ 82 وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ 83 فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِکْرَی لِلْعَابِدِینَ 84 وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ 85 وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ 86 وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ 87 فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ 88 وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ 89 فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَی وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ 90 وَالَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَةً لِّلْعَالَمِینَ 91 إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ 92 وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَیْنَهُمْ کُلٌّ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ 93»

¬Kj

لغات:

«إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ»، نَفْش و نَفَش: رها شدن شتر و گوسفند است در شب،و «لَبوس» لباس زره است و خداوند صنعت آن را به داود یاد داده است، و «وَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا» یعنی شرّاٌ و تدبیراً فی إهلاکه، و ابن عبّاس در باره ی «فجعلناهم الأخسرین»

ص: 341

گوید: خداوند پشّه را بر نمرود و اسب های او مسلّط کرد و پشّه گوشت های آنان را خورد، و خون های آنان را مکید و یکی از پشّه ها در دماغ نمرود رفت و او را هلاک نمود و معنای آیه این است که آنان برای ابراهیم کید و حیله کردند و کید آنان به خودشان بازگشت!!و «رِیحَاً عَاصِفَةً» یعنی شدیدة الهبوب طیّبة فی نفسها کما قال «رُخاءً، وَ آتَیْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ» یا به معنای این است که «وُلد له ضعف ما هلک» و یا «أحیاهم و ولد له مثلهم» و «أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا» یعنی خود را از حرام پاک نمود، و «فَنَفَخْنا فِیها مِنْ رُوحِنا» یعنی ما به وسیله روح الأمین در او دمیدیم و او به عیسی باردار شد، و «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ» یعنی ملّت اسلام، ملّت شما خواهد بود، و «أُمَّةً وَاحِدَةً» یعنی مجتمعةً غیر متفرّقة.

ترجمه:

و لوط را (به یاد آور) که به او حکومت و علم دادیم و از شهری که اعمال زشت و کثیف انجام می دادند، رهایی بخشیدیم چرا که آن ها مردم بد و فاسقی بودند! (74) و او را در رحمت خود داخل کردیم و او از صالحان بود. (75) و نوح را (به یاد آور) هنگامی که پیش از آن (زمان، پروردگار خود را) خواند! ما دعای او را مستجاب کردیم و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات دادیم (76) و او را در برابر جمعیّتی که آیات ما را تکذیب کرده بودند یاری دادیم چرا که قوم بدی بودند از این رو همه آن ها را غرق کردیم! (77) و داوود و سلیمان را (به خاطر بیاور) هنگامی که درباره کشتزاری که گوسفندان بی شبان قوم، شبانگاه در آن چریده (و آن را تباه کرده) بودند، داوری می کردند و ما بر حکم آنان شاهد بودیم. (78) ما (حکم واقعی) آن را به سلیمان فهماندیم و به هر یک از آنان (شایستگی) داوری، و علم فراوانی دادیم و کوه ها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختیم، که (همراه او) تسبیح (خدا) می گفتند و ما این

ص: 342

کار را انجام دادیم! (79) و ساختن زره را به خاطر شما به او تعلیم دادیم، تا شما را در جنگهایتان حفظ کند آیا شکرگزار (این نعمتهای خدا) هستید؟ (80) و تندباد را مسخّر سلیمان ساختیم، که بفرمان او بسوی سرزمینی که آن را پربرکت کرده بودیم جریان می یافت و ما از همه چیز آگاه بوده ایم. (81) و گروهی از شیاطین (را نیز مسخّر او قرار دادیم، که در دریا) برایش غوّاصی می کردند و کارهایی غیر از این (نیز) برای او انجام می دادند و ما آن ها را (از سرکشی) حفظ می کردیم! (82) و ایّوب را (به یاد آور) هنگامی که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بد حالی و مشکلات به من روی آورده و تو مهربانترین مهربانانی!» (83) ما دعای او را مستجاب کردیم و ناراحتیهایی را که داشت برطرف ساختیم و خاندانش را به او بازگرداندیم و همانندشان را بر آن ها افزودیم تا رحمتی از سوی ما و تذکّری برای عبادت کنندگان باشد.(84) و اسماعیل و ادریس و ذا الکفل را (به یاد آور) که همه از صابران بودند. (85)و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختیم چرا که آن ها از صالحان بودند. (86) و ذا النون [یونس] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت و چنین می پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت (امّا موقعی که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ی متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودی نیست! منزّهی تو! من از ستمکاران بودم!» (87) ما دعای او را به اجابت رساندیم و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم و این گونه مؤمنان را نجات می دهیم! (88) و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندی به من عطا کن) و تو بهترین وارثانی!» (89) ما هم دعای او را پذیرفتیم، و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را (که نازا بود) برایش آماده (بارداری)کردیم چرا که آنان (خاندانی بودند که) همواره در کارهای خیر بسرعت اقدام می کردند و در

ص: 343

حال بیم و امید ما را می خواندند و پیوسته برای ما (خاضع و) خاشع بودند. (90) و به یاد آور زنی را که دامان خود را پاک نگه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم و او و فرزندش [مسیح] را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم! (91) این (پیامبران بزرگ و پیروانشان) همه امّت واحدی بودند (و پیرو یک هدف) و من پروردگار شما هستم پس مرا پرستش کنید! (92) (گروهی از پیروان ناآگاه آن ها) کار خود را به تفرقه در میان خود کشاندند (ولی سرانجام) همگی بسوی ما بازمی گردند! (93)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَدَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ إِذْ یَحْکُمَانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَکُنَّا لِحُکْمِهِمْ شَاهِدِینَ * فَفَهَّمْنَاهَا سُلَیْمَانَ وَکُلًّا آتَیْنَا حُکْمًا وَعِلْمًا»(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

«نَفْش» چریدن حیوان در شب را گویند، و بر صاحب کشت لازم است که کشت خود را در روز حفاظت کند، و بر صاحب گله واجب نیست که گله خود را در روز حفظ نماید، و او باید آن ها را در روز بچراند و ارزاق آن ها در روز است بنابراین اگر گله [و ماشیه] در روز مزرعه ای را خراب کردند بر صاحب ماشیه ضمانتی نیست، امّا اگر در شب مزرعه ای را خراب کنند ضامن خواهند بود و این معنای نَفش است و داود نیز همین گونه حکم نمود و گفت: صاحب زرع باید خسارت خود را از گوسفندان دریافت کند و آن ها را بگیرد، و لکن سلیمان(علیه السلام) گفت: باید از شیر و پشم آن ها در آن سال دریافت نماید.(2)

ص: 344


1- 521.. سوره ی انبیاء، آیات 78 و 79.
2- 522.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْمُعَلَّی أَبِی عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ فَقَالَ لَا یَکُونُ النَّفَشُ إِلَّا بِاللَّیْلِ إِنَّ عَلَی صَاحِبِ الْحَرْثِ أَنْ یَحْفَظَ الْحَرْثَ بِالنَّهَارِ وَ لَیْسَ عَلَی صَاحِبِ الْمَاشِیَةِ حِفْظُهَا بِالنَّهَارِ وَ إِنَّمَا رَعْیُهَا بِالنَّهَارِ وَ أَرْزَاقُهَا فَمَا أَفْسَدَتْ فَلَیْسَ عَلَیْهَا وَ عَلَی أَصْحَابِ الْمَاشِیَةِ حِفْظُ الْمَاشِیَةِ بِاللَّیْلِ عَنْ حَرْثِ النَّاسِ فَمَا أَفْسَدَتْ بِاللَّیْلِ فَقَدْ ضَمِنُوا وَ هُوَ النَّفَشُ وَ إِنَّ دَاوُدَ(علیه السلام) حَکَمَ لِلَّذِی أَصَابَ زَرْعَهُ رِقَابَ الْغَنَمِ وَ حَکَمَ سُلَیْمَانُ(علیه السلام) الرِّسْلَ وَ الثَّلَّةَ وَ هُوَ اللَّبَنُ وَ الصُّوفُ فِی ذَلِکَ الْعَامِ. [کافی، ج 5، ص 301، ح 2]B

و در حدیث دیگری ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا داود و سلیمان در یک قضیّه واحده حکم کردند؟ امام(علیه السلام) فرمود:

خداوند به پیامبران قبل از داود وحی نموده بود: «هر گوسفندی که شبانه به کشت مردم وارد شود، ملک صاحب کشت خواهد بود و در روز صاحب زرع باید زرع خویش را محافظت کند و در شب صاحب غنم و گوسفند باید گوسفند خود را حفظ نماید» و داود به همان حکم پیامبران پیشین حکم نموده بود و لکن خداوند به سیلمان وحی نمود: هر گوسفندی که در زرعی وارد شود صاحب زرع تنها می تواند از آنچه در شکم گوسفندان است حق خود را بگیرد و این سنّت بعد از سلیمان جاری شد چنان که خداوند می فرماید: «وَکُلًّا آتَیْنَا حُکْمًا وَعِلْمًا»، بنابراین هر کدام از داود و سلیمان، به حکم الهی حکم نمودند [و خلافی انجام ندادند].(1)

ص: 345


1- 523.. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَحْرٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الْحَرْثِ قُلْتُ حِینَ حَکَمَا فِی الْحَرْثِ کَانَتْ قَضِیَّةً وَاحِدَةً فَقَالَ إِنَّهُ کَانَ أَوْحَی اللَّهُ جل جلالهإِلَی النَّبِیِّینَ قَبْلَ دَاوُدَ إِلَی أَنْ بَعَثَ اللَّهُ دَاوُدَ أَیُّ غَنَمٍ نَفَشَتْ فِی الْحَرْثِ فَلِصَاحِبِ الْحَرْثِ رِقَابُ الْغَنَمِ وَ لَا یَکُونُ النَّفَشُ إِلَّا بِاللَّیْلِ فَإِنَّ عَلَی صَاحِبِ الزَّرْعِ أَنْ یَحْفَظَهُ بِالنَّهَارِ وَ عَلَی صَاحِبِ الْغَنَمِ حِفْظُ الْغَنَمِ بِاللَّیْلِ فَحَکَمَ دَاوُدُ(علیه السلام) بِمَا حَکَمَتْ بِهِ الْأَنْبِیَاءُ(علیه السلام) مِنْ قَبْلِهِ وَ أَوْحَی اللَّهُ جل جلاله إِلَی سُلَیْمَانَ(علیه السلام) أَیُّ غَنَمٍ نَفَشَتْ فِی زَرْعٍ فَلَیْسَ لِصَاحِبِ الزَّرْعِ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ بُطُونِهَا وَ کَذَلِکَ جَرَتِ السُّنَّةُ بَعْدَ سُلَیْمَانَ(علیه السلام) وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی وَ کُلًّا آتَیْناحُکْماً وَ عِلْماً فَحَکَمَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِحُکْمِ اللَّهِ جل جلاله. [کافی، ج 5، ص 302، ح 3]B

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی با سند خود از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

در بنی اسرائیل مردی دارای باغ انگور بود و در آخر شب گوسفندان دیگری وارد باغ او شدند و درختان انگور او را تباه کردند و صاحب باغ نزد داود آمد و از صاحب گوسفندان شکایت کرد و داود(علیه السلام) به او گفت: نزد سلیمان بروید تا او برای شما حکم نماید، پس نزد سلیمان(علیه السلام) آمدند و سلیمان(علیه السلام) فرمود: «اگر گوسفندان اصل و فرع را خورده اند باید صاحب گوسفندان، گوسفندان و آنچه در شکم آنان است را به صاحب باغ بدهد، و اگر گوسفندان اصل درختان انگور را از بین نبرده اند و میوه ی آن ها را فاسد کرده اند باید فرزندان گوسفندان را به صاحب باغ انگور بدهد» و حکم داود نیز همین بود و مقصود این بود که بنی اسرائیل بدانند سلیمان وصیّ داود است وگرنه آنان اختلافی در این حکم نداشتند و اگر اختلافی می داشتند باید خداوند می فرمود: «وَکُنَّا لِحُکْمِها شَاهِدِینَ.»(1)

ص: 346


1- 524.. فإنه حدثنی أبی عن عبد الله بن یحیی عن ابن مسکان عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال کان فی بنی إسرائیل رجل له کرم و نفشت فیه غنم رجل آخر باللیل و قضمته و أفسدته فجاء صاحب الکرم إلی داود فاستعدی علی صاحب الغنم فقال داود ع: اذهبا إلی سلیمان(علیه السلام) لیحکم بینکما فذهبا إلیه فقال سلیمان(علیه السلام) إن کانت الغنم أکلت الأصل و الفرع فعلی صاحب الغنم أن یدفع إلی صاحب الکرم الغنم و ما فی بطنها و إن کانت ذهبت بالفرع و لم تذهب بالأصل فإنه یدفع ولدها إلی صاحب الکرم، و کان هذا حکم داود و إنّما أراد أن یعرف بنی إسرائیل أن سلیمان وصیه بعده و لم یختلفا فی الحکم و لو اختلف حکمهما لقال کنا لحکمهما شاهدین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 48]

مؤلّف گوید:

از روایات فوق استفاده می شود که حضرت داود و حضرت سلیمان مخالف حکم خدا حکم نکردند بلکه حکم آنان مخالف با دیگری نیز نبوده است گرچه برخی چنین گمان کرده اند و حاصل مجموع روایات چنان که برخی از اعلام فرموده اند، این است که صاحب مزرعه انگور با صاحب گوسفندان منازعه داشته اند و گوسفندان شبانه به مزرعه انگور مردم حمله بردند و کشت مردم را فاسد نمودند و طبق شرایع قبل از اسلام حفظ زراعت در روز به عهده صاحب زرع بوده و حفظ اغنام و گوسفندان در شب به عهده صاحب آنان بوده و به قرینه «نَفَشَتْ غَنَمُ الْقَوْمِ» در شب این قصّه واقع شده و صاحب اغنام ضامن بوده است و اگر زرع به کلّی از بین رفته بود اغنام را باید تا یکسال به صاحب زرع بدهند چنان که داود حکم نمود و مسأله را به سلیمان ارجاع داد تا مردم بدانند او نیز دارای مقام نبوّت و وصایت است و گفته شده: که سلیمان قبل از بلوغ به مقام رسالت رسیده بود چنان که عیسی و یحیی و حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت بقیّة الله(علیهم السلام) نیز قبل از بلوغ به نبوّت و امامت نائل شدند و حضرت سلیمان مخالف حضرت داود حکم نکرد بلکه حکم پدر خود را توضیح داد و حکم اوتقیید بعد از اطلاق بود که اگر زرع به کلّی از بین رفته و دیگر نمی روید باید اغنام را به صاحب زرع بدهند و اگر اغنام، فقط شاخه و برگ آن را خورده اند، باید آنچه در شکم اغنام است از بچه و شیر را به صاحب زرع بدهند.

گرچه در شریعت اسلام باید تفاوت بین قیمت حال صحّت و حال فساد را

ص: 347

به صاحب زرع بدهند و اگر به کلّی از بین رفته کلّ قیمت را به صاحب زرع بدهند [و این گونه دقیق تر خسارت جبران می شود.](1)

مؤلّف گوید:

توضیح کامل قصّه در روایت معاویة بن عمّار از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: امامت، عهد معهودی است از ناحیه خداوند برای افراد معیّنی به گونه ای که امام حق ندارد آن را جز به امام بعد از خود واگذار نماید و خداوند به داود(علیه السلام) وحی نمود: «از اهل خود وصیّ برای خویش انتخاب کن، چرا که در علم من گذشته است که هیچ پیامبری را مبعوث نکنم جز آن که وصیّ برای او از خانواده اش تعیین نمایم».

و داود را فرزندانی بود و در بین آنان جوانی بود که داود مادر او را دوست می داشت و داود پس از دریافت وحی نزد او آمد و گفت: «خداوند به من امر نموده که از فرزندان خود وصیّ انتخاب کنم» همسر او گفت: «باید فرزند مرا انتخاب کنی» داود گفت: «چنین خواهم نمود» از سویی در علم خدا گذشته بود که وصیّ داود سلیمان خواهد بود، و خداوند به او وحی نمود: «بدون دستور من کسی را انتخاب مکن» پس دو نفر برای فصل خصومت نزد داود آمدند که گوسفندان یکی از آنان [شبانه] به انگورستان دیگری آسیب رسانده بود، پس خداوند به داود وحی نمود که فرزندان خود را جمع کن و هر کدام در این قضیّه حکم صحیح نمود او وصیّ تو خواهد بود، از این رو داود فرزندان خود را جمع کرد، و صاحب گوسفندان و صاحب انگورستان نزاع خود را مطرح کردند و سلیمان به صاحب انگورستان گفت: گوسفندان

ص: 348


1- 525.. اطیب البیان، ج 9، ص 218.

این مرد در چه وقتی وارد انگورستان تو شدند؟ او گفت: «شبانه وارد شدند» سلیمان(علیه السلام) فرمود: «ای صاحب اغنام! تو باید فرزندان گوسفندان و پشم آن ها را تا یک سال در اختیار صاحب انگورستان قرار بدهی» داود فرمود: ای سلیمان چرا خود گوسفندان را نگفتی در اختیار او باشند -- همان گونه که علمای بنی اسرائیل می گویند -- تا قیمت گوسفندان به جای قیمت انگورستان باشد؟ سلیمان گفت: «درختان انگور از بین نرفته است بلکه شاخ و برگ و میوه آن ها از بین رفته است و در سال آینده به جای خود باز می گردد».

پس خداوند به داود(علیه السلام) وحی نمود: «قضاوت صحیح همین است که سلیمان گفت، و تو چیزی را اراده کردی و ما چیز دیگری را اراده نمودیم» پس داود نزد همسر خود رفت و گفت: ما چیزی را اراده کردیم و خداوند چیز دیگری را اراده نمود و آنچه خدا اراده نموده انجام خواهد شد و ما به امر الهی راضی هستیم و تسلیم او می باشیم.

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اوصیا نیز حق ندارند از امر الهی تخلّف کنند بلکه باید امامت و وصایت را به صاحب آن [که از طرف خداوند تعیین شده] بسپارند.(1)

ص: 349


1- 526.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَیْثَمِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ جل جلاله مَعْهُودٌ لِرِجَالٍ مُسَمَّیْنَ لَیْسَ لِلْإِمَامِ أَنْ یَزْوِیَهَا عَنِ الَّذِی یَکُونُ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی دَاوُدَ(علیه السلام) أَنِ اتَّخِذْ وَصِیّاً مِنْ أَهْلِکَ فَإِنَّهُ قَدْ سَبَقَ فِی عِلْمِی أَنْ لَا أَبْعَثَ نَبِیّاً إِلَّا وَ لَهُ وَصِیٌّ مِنْ أَهْلِهِ وَ کَانَ لِدَاوُدَ(علیه السلام) أَوْلَادٌ عِدَّةٌ وَ فِیهِمْ غُلَامٌ کَانَتْ أُمُّهُ عِنْدَ دَاوُدَ وَ کَانَ لَهَا مُحِبّاً فَدَخَلَ دَاوُدُ(علیه السلام) عَلَیْهَا حِینَ أَتَاهُ الْوَحْیُ فَقَالَ لَهَا إِنَّ اللَّهَ جل جلاله أَوْحَی إِلَیَّ یَأْمُرُنِی أَنِ أَتَّخِذَ وَصِیّاً مِنْ أَهْلِی فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ فَلْیَکُنِ ابْنِی قَالَ ذَلِکَ أُرِیدُ وَ کَانَ السَّابِقُ فِی عِلْمِ اللَّهِ الْمَحْتُومِ عِنْدَهُ أَنَّهُ سُلَیْمَانُ فَأَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَی دَاوُدَ أَنْ لَا تَعْجَلْ دُونَ أَنْ یَأْتِیَکَ أَمْرِی فَلَمْ یَلْبَثْ دَاوُدُ(علیه السلام) أَنْ وَرَدَ عَلَیْهِ رَجُلَانِ یَخْتَصِمَانِ فِی الْغَنَمِ وَ الْکَرْمِ فَأَوْحَی اللَّهُ جل جلاله إِلَی دَاوُدَ أَنِ اجْمَعْ وُلْدَکَ فَمَنْ قَضَی بِهَذِهِ الْقَضِیَّةِ فَأَصَابَ فَهُوَ وَصِیُّکَ مِنْ بَعْدِکَ فَجَمَعَ دَاوُدُ(علیه السلام) وُلْدَهُ فَلَمَّا أَنْ قَصَّ الْخَصْمَانِ قَالَ سُلَیْمَانُ(علیه السلام) یَا صَاحِبَ الْکَرْمِ مَتَی دَخَلَتْ غَنَمُ هَذَا الرَّجُلِ کَرْمَکَ قَالَ دَخَلَتْهُ لَیْلًا قَالَ قَضَیْتُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْغَنَمِ بِأَوْلَادِ غَنَمِکَ وَ أَصْوَافِهَا فِی عَامِکَ هَذَا ثُمَّ قَالَ لَهُ دَاوُدُ فَکَیْفَ لَمْ تَقْضِ بِرِقَابِ الْغَنَمِ وَ قَدْ قَوَّمَ ذَلِکَ عُلَمَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ کَانَ ثَمَنُ الْکَرْمِ قِیمَةَ الْغَنَمِ فَقَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّ الْکَرْمَ لَمْ یُجْتَثَّ مِنْ أَصْلِهِ وَ إِنَّمَا أُکِلَ حِمْلُهُ وَ هُوَ عَائِدٌ فِی قَابِلٍ فَأَوْحَی اللَّهُ جل جلاله إِلَی دَاوُدَ إِنَّ الْقَضَاءَ فِی هَذِهِ الْقَضِیَّةِ مَا قَضَی سُلَیْمَانُ بِهِ یَا دَاوُدُ أَرَدْتَ أَمْراً وَ أَرَدْنَا أَمْراً غَیْرَهُ فَدَخَلَ دَاوُدُ عَلَی امْرَأَتِهِ فَقَالَ أَرَدْنَا أَمْراً وَ أَرَادَ اللَّهُ جل جلاله أَمْراً غَیْرَهُ وَ لَمْ یَکُنْ إِلَّا مَا أَرَادَ اللَّهُ جل جلاله فَقَدْ رَضِینَا بِأَمْرِ اللَّهِ جل جلاله وَ سَلَّمْنَا وَ کَذَلِکَ الْأَوْصِیَاءُ(علیه السلام) لَیْسَ لَهُمْ أَنْ یَتَعَدَّوْا بِهَذَا الْأَمْرِ فَیُجَاوِزُونَ صَاحِبَهُ إِلَی غَیْرِهِ. [کافی، ج 1، ص 278]B

«وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَالطَّیْرَ وَکُنَّا فَاعِلِینَ * وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّکُمْ لِتُحْصِنَکُم مِّن بَأْسِکُمْ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که داود(علیه السلام) از منزل خود خارج می شد و شروع به خواندن کتاب الهی زبور می نمود، هر کوه و سنگ و پرنده ای با او هم صدا می شد.(2)

امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

یکی از علمای یهود شام به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: «داود بر خطای خود

ص: 350


1- 527.. سوره ی انبیاء، آیات 79 و 80.
2- 528.. حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ الصّادق جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ فِی حَدِیثٍ یَذْکُرُ فِیهِ قِصَّةَ دَاوُدَ(علیه السلام) أَنَّهُ خَرَجَ یَقْرَأُ الزَّبُورَ وَ کَانَ إِذَا قَرَأَ الزَّبُورَ لَا یَبْقَی جَبَلٌ وَ لَا حَجَرٌ وَ لَا طَائِرٌ إِلَّا جَاوَبَتْه. [کمال الدین، ص 524]

آنقدر گریه کرد که کوه ها به خاطر خوف او از خداوند، با او همراه شدند؟!» پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: چنین است که می گویی و لکن حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) مقامی بالاتر از این را دارا بود، او هنگامی که به نماز می ایستاد به خاطر گریه ای که می کرد از درون سینه او مانند ظرف آبی که روی آتش جوش بخورد صدایی شنیده می شد، در حالی که خداوند او را از عذاب ایمن داشته بود، و او می خواست در مقابل پروردگار خود خشوع نماید و امام و پیشوای پیروان خود باشد، و اگر با داود کوه ها حرکت می کردند و تسبیح می گفتند، برای حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نیز بالاتر از این را انجام دادند، چرا که ما در کنار او بالای کوه حرا بودیم و دیدیم که کوه به احترام او حرکت نمود و آن حضرت به کوه فرمود:

قرار بگیر که بر روی تو جز پیامبر و صدیق و شهید قرار ندارد، پس کوه امر آن حضرت را اطاعت نمود و قرار گرفت و مطیع او شد، و روزی با آن حضرت از کنار کوهی می گذشتیم که آن کوه گریه می کرد و اشک او جاری بود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: برای چه گریه می کنی؟ او گفت: یا رسول الله! مسیح از من عبور نمود و مردم را از آتش دوزخ می ترساند و می گفت: «گیرانه آتش دوزخ سنگ ها و مردم می باشند» و من می ترسم که از آن سنگ ها باشم؟! و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «هراس مکن، مقصود از سنگ ها، سنگ های کبریت است» و با سخن آن حضرت کوه آرام گرفت و سخن او را پذیرفت.(1)

ص: 351


1- 529.. قال له الیهودی هذا داود بکی علی خطیئته حتّی سارت الجبل معه لخوفه قال له علی(علیه السلام) لقد کان کذلک و محمّد(صلی الله علیه و آله) أعطی ما هو أفضل من هذا إنه کان إذا قام إلی الصلاة سمع لصدره و جوفه أریز کأریز المرجل علی الأثافی من شدة البکاء و قد آمنه الله؟عز؟ من عقابه فأراد أن یتخشع لربه ببکائه فیکون إماما لمن اقتدی به و لقد قام(صلی الله علیه و آله) عشر سنین علی أطراف أصابعه حتّی تورمت قدماه و اصفر وجهه یقوم اللیل أجمع حتّی عوتب فی ذلک فقال الله؟عز؟ طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی بل لتسعد به و لقد کان یبکی حتّی یغشی علیه فقیل له یا رسول الله أ لیس الله غفر لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخر قال بلی أ فلا أکون عبدا شکورا و لئن سارت الجبال و سبحت معه لقد عمل بمحمّد(صلی الله علیه و آله) ما هو أفضل من هذا إذ کنا معه علی جبل حراء إذ تحرک الجبل فقال له قر فإنه لیس علیک إلّا نبی أو صدیق شهید فقر الجبل مطیعا لأمره و منتهیا إلی طاعته و لقد مررنا معه بجبل و إذا الدموع تخرج من بعضه فقال له النّبی(صلی الله علیه و آله) ما یبکیک یا جبل فقال یا رسول الله کان المسیح مر بی و هو یخوف الناس من نار وقودها الناس و الحجارة و أنا أخاف أن أکون من تلک الحجارة قال له لا تخف تلک الحجارة الکبریت فقر الجبل و سکن و هدأ و أجاب لقوله(صلی الله علیه و آله). [الاحتجاج، ج 1، ص 219]B

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

خداوند به داود(علیه السلام) وحی نمود: تو خوب بنده ای هستی، جز آن که معاش تو از بیت المال است و با دست خود کار نمی کنی! پس داود(علیه السلام) چهل روز گریه کرد و خداوند به آهن وحی نمود: برای بنده من داود نرم شو، و خداوند آهن را برای او نرم قرار داد و داود در هر روزی یک زره می بافت و هزار درهم می فروخت، و با دست خود سی صد و شصت زره بافت و به سی صد و شصت هزار درهم فروخت و از بیت المال بی نیاز شد.(1)

ص: 352


1- 530.. أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ شَرِیفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ أَوْحَی اللَّهُ جل جلاله إِلَی دَاوُدَ(علیه السلام) أَنَّکَ نِعْمَ الْعَبْدُ لَوْ لَا أَنَّکَ تَأْکُلُ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ وَ لَا تَعْمَلُ بِیَدِکَ شَیْئاً قَالَ فَبَکَی دَاوُدُ(علیه السلام) أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَأَوْحَی اللَّهُ جل جلاله إِلَی الْحَدِیدِ أَنْ لِنْ لِعَبْدِی دَاوُدَ فَأَلَانَ اللَّهُ جل جلاله لَهُ الْحَدِیدَ فَکَانَ یَعْمَلُ کُلَّ یَوْمٍ دِرْعاً فَیَبِیعُهَا بِأَلْفِ دِرْهَمٍ فَعَمِلَ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّینَ دِرْعاً فَبَاعَهَا بِثَلَاثِمِائَةٍ وَ سِتِّینَ أَلْفاً وَ اسْتَغْنَی عَنْ بَیْتِ الْمَالِ. [کافی، ج 5، ص 74]

«وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا…»(1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

معنای «الرِّیحَ عَاصِفَةً» این است که آن باد به امر سلیمان از هر سو که او امر می کرد حرکت می نمود، و مقصود از «الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا» بیت المقدس و شام بوده است.(2)

«وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ…»(3)

مؤلّف گوید:

مصائبی که از ناحیه خداوند بر ایّوب وارد شد برای آزمایش و ترفیع مقام ایّوب بود و هرگز خداوند او را مورد نفرت مردم و سبب ذلّت او قرار نداد، و هرگز عقل و زیبایی صورت را از او نگرفت و او را گرفتار سرزنش و ملامت و خفّت قرار نداد، و صبر و شکر ایّوب در تمام این مصائب برقرار بود بنابراین مصائب ایّوب به خاطر خطا و گناه نبوده و اگر کسی جز این گفته باشد صحیح نخواهد بود. اکنون به روایات ذیل آیه فوق توجّه می کنیم.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مردی در مسجد جامع کوفه به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: یا امیرالمؤمنین درباره ی روز چهارشنبه و بدنامی [و شومی] آن به من خبر دهید و بفرمایید آن کدام چهارشنبه است؟ امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمود: آن چهارشنبه هفته آخر ماه است که به آن محاق گفته می شود و در آن روز قابیل برادر خود هابیل را

ص: 353


1- 531.. سوره ی انبیاء، آیه ی 81.
2- 532.. و قوله: وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ عاصِفَةً قال تجری من کل جانب إِلی الْأَرْضِ الَّتِی بارَکْنا فِیها قال إلی بیت المقدس و الشام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 74]
3- 533.. سوره ی انبیاء، آیه ی 83.

کشت، و ابراهیم(علیه السلام) در آتش انداخته شد، و ایّوب(علیه السلام) مبتلای به از دست دادن مال و فرزندان خویش گردید و [بدون هیچ گناهی] هفت سال مورد امتحان قرار گرفت.(1)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

ایّوب به خاطر گناه مبتلای به بلا نشد، چرا که پیامبران معصوم هستند و گناه و انحرافی پیدا نمی کنند، نه گناه بزرگ و نه گناه کوچک.

سپس فرمود:

ایّوب با همه بلاهایی که داشت هرگز بدن او بد بو نشد، و زیبایی صورت او از بین نرفت، وچرک و خونی از بدن او خارج نگردید، و کسی از او تنفّر پیدا نکرد، و بدن او کرم پیدا نکرد، و پیامبران دیگر نیز هرگز این گونه نشدند، آری مردم به خاطر ضعف و فقر ایّوب از او دوری کردند، چرا که مقام او را نزد خداوند نمی دانستند، در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

بزرگ ترین بلاها برای پیامبران است و پس از آنان هر کس به آنان نزدیک تر باشد بلای بیشتری خواهد داشت و خداوند ایّوب را با این بلاها از چشم مردم انداخت تا درباره ی او ادّعای خدایی نکنند، و بدانند که ثواب خداوند یا از روی استحقاق است و یا از روی اختصاص و امتحان است چرا که

ص: 354


1- 534.. -- فی کتاب الخصال عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قام رجل الی أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی الجامع بالکوفة فقال: یا أمیر المؤمنین أخبرنی عن یوم الأربعاء و التطیر منه و ثقله و أی أربعاء هو؟ فقال(علیه السلام): آخر أربعاء فی الشهر و هو المحاق، و فیه قتل قابیل هابیل أخاه، و یوم الأربعاء القی إبراهیم فی النار، و یوم الأربعاء ابتلی أیوب(علیه السلام) بذهاب ما له و ولده. -- عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ابتلی أیوب سبع سنین بلا ذنب. [تفسیر نورالثّقلین،ج 3، ص 446، ح 124]

خداوند نعمت های فراوانی را به ایّوب داده بود، و این ابتلا، برای این بود که مردم هیچ ضعیفی را به خاطر ضعف و هیچ فقیری را به خاطر فقر و هیچ مریضی را به خاطر مرض و بیماری ناچیز نشمارند و بدانند که خداوند هر کس را بخواهد [و مصلحت او بداند] مریض می کند و هر کس را بخواهد شفا می دهد، هر گونه که بخواهد و هر زمان که بخواهد، و آن بلاها را برای هر کس بخواهد عبرت و برای هر کس بخواهد شقاوت قرار می دهد، و او در همه این احوالات در تقدیر و قضای خود عادل و حکیم است و درباره ی بندگان خود آنچه اصلح به حال آنان است را انجام می دهد، «وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.»(1)

ص: 355


1- 535.. عن جعفر بن محمّد عن أبیه(علیهما السلام) قال: ان أیوب(علیه السلام) ابتلی بغیر ذنب، و ان الأنبیاء معصومون لا یذنبون و لا یزیغون و لا یرتکبون ذنبا صغیرا و لا کبیرا و قال(علیه السلام): ان أیوب مع جمیع ما ابتلی به لم تنتن له رائحة، و لا قبحت له صورة و لا خرجت منه مدة من دم و لا قیح، و لا استقذره أحد رآه، و لا استوحش منه أحد شاهده و لا تدود شی ء من جسده، و هکذا یصنع الله؟عز؟ بجمیع من یبلیه من أنبیائه و أولیائه المکرمین علیه و انما اجتنبه الناس لفقره و ضعفه فی ظاهر أمره، لجهلهم بما له عند ربه تعالی ذکره من التأیید و الفرح، و قد قال النّبی(صلی الله علیه و آله): أعظم الناس بلاء الأنبیاء، ثم الأمثل فالأمثل، و انما ابتلاه الله بالبلاء العظیم الذی یهون معه علی جمیع الناس، لئلا یدعوا له معه الربوبیة إذا شاهدوا ما أراد الله تعالی ذکره ان یوصله الیه من عظائم نعمه متی شاهدوه، لیستدلوا بذلک علی ان الثواب من الله تعالی علی ضربین: استحقاق و اختصاص، و لئلا یحقروا ضعیفا لضعفه، و لا فقیرا لفقره، و لا مریضا لمرضه، و لیعلموا انه یسقم من یشاء و یشفی من یشاء، متی شاء کیف شاء بأی شی ء شاء، و یجعل ذلک عبرة لمن یشاء، و شقاوة لمن یشاء، و هو؟عز؟ فی جمیع ذلک عدل فی قضاءه، و حکیم فی أفعاله، لا یفعل بعباده الا الأصلح لهم و لا قوة الا بالله. [تفسیر نورالثّقلین،ج 3، ص 446، ح 126]

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

بلای ایّوب به خاطر نعمتی بود که خداوند به او در دنیا عطا نمود و او شکر آن نعمت را به جای آورد، و در آن زمان ابلیس از مادون عرش محجوب نبود، و چون عمل ایّوب و شکر او بالا رفت، ابلیس به او حسد پیدا کرد و گفت: خدایا ایّوب به خاطر این نعمت ها شکر می کند و اگر تو این نعمت ها را از او بگیری شکر هیچ نعمتی را نخواهد کرد….(1)

و در روایتی از امام کاظم(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

… در پایان زمان بلیّه ی ایّوب، برخی از اصحاب و یاران ایّوب به او گفتند: ما کسی را ندیده ایم که به این بلاها مبتلا شده باشد، مگر آن که به سبب فساد باطن او بوده است و شاید تو نیّت بدی در باطن خود داری که گرفتار این بلاها شده ای؟! پس ایّوب طاقت نیاورد و به خدای خود عرضه داشت: خدایا تو مرا به این بلاها آزمودی در حالی که می دانی هر چه برای من رخ می دهد

ص: 356


1- 536.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: انما کانت بلیة أیوب التی ابتلی بها فی الدنیا لنعمة أنعم الله بها علیه فأدی شکرها، و کان إبلیس فی ذلک الزمان لا یحجب دون العرش، فلما صعد عمل أیوب بأداء شکر النعمة حسده إبلیس، فقال: یا رب ان أیوب لم یؤد شکر هذه النعمة الا بما أعطیته من الدنیا فلو حلت بینه و بین دنیاه ما أدی إلیک شکر نعمة، فقال: قد سلطتک علی دنیاه، فلم یدع له دنیا و لا ولدا الا أهلک کل شی ء له، و هو یحمد الله؟عز؟ ثم رجع الیه فقال: یا رب ان أیوب یعلم أنک سترد الیه دنیاه التی أخذتها منه، فسلطنی علی بدنه تعلم انه لا یؤدی شکر نعمة، قال الله؟عز؟: قد سلطتک علی بدنه ما عدا عینه و قلبه و لسانه و سمعه، فقال أبو بصیر: قال أبو عبد الله(علیه السلام): فانقض مبادرا خشیة أن تدرکه رحمة الله؟عز؟ فتحول بینه و بینه، فنفخ فی منخریه من نار السموم فصار جسده نقطا نقطا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 447، ح 127]

من سخت تر آن را بر بدن خود می پذیرم، و غذایی نمی خورم مگر آن که یتیمی در کنار سفره ی من باشد، و اگر کسی از طرف تو با من مناظره کند من حجّت خود را بیان خواهم نمود.

پس خداوند ابری را مقابل او فرستاد و از داخل ابر گوینده ای گفت: «ای ایّوب حجّت خود را بیان کن» پس ایّوب خود را آماده کرد و گفت: «خدایا تو مرا مبتلا نمودی در حالی که من سخت ترین رخدادها را بر خود پذیرفتم، و هرگز طعامی نخوردم مگر آن که یتیمی در کنار سفره ی من بود» پس به او گفته شد: ای ایّوب چه کسی طاعت خدا را محبوب تو نمود؟» وایّوب مشتی از خاک برداشت و در دهان خود گذارد و گفت: خدایا تو طاعت [و عبادت] را محبوب من قرار دادی!(1)

ص: 357


1- 537.. حدثنا أبی رضی الله عنه قال: حدثنا سعد بن عبد الله عن أحمد بن أبی عبد الله البرقی عن أبیه عن عبد الله بن یحیی البصری عن عبد الله بن مسکان عن أبی بصیر قال: سألت أبا الحسن الماضی(علیه السلام) عن بلیة أیوب التی ابتلی بها فی الدنیا لأی علة کانت؟ قال: لنعمة أنعم الله علیه بها فأدی شکرها، و ذکر کالسابق الی قوله: فتحول بینه و بینه، و یتصل بذلک فلما اشتد به البلاء و کان فی آخر بلیته جاءه أصحابه فقالوا: یا أیوب ما نعلم أحدا ابتلی بمثل هذه البلیة الا لسریرة سوء، فلعلک أسررت سوءا فی الذی تبدی لنا قال: فعند ذلک ناجی أیوب ربه؟عز؟: رب ابتلیتنی بهذه البلیة و أنت تعلم انه لم یعرض لی أمران قط الا لزمت أخشنهما علی بدنی و لم آکل أکلة قط الا و علی لإخوانی یتیم، فلو ان لی منک مقعد الخصم لا دلیت بحجتی قال: فعرضت سحابة فنطق فیها ناطق فقال: یا أیوب أدل بحجتک، قال: فشد علیه مزره و جثا علی رکبتیه و قال: ابتلیتنی و أنت تعلم انه لم یعرض لی أمران قط الا ألزمت أخشنهما علی بدنی، و لم آکل أکلة من طعام الا و علی لإخوانی یتیم. قال: فقیل له: یا أیوب من حبب إلیک الطاعة؟ قال: فأخذ کفا من تراب فوضعه فی فیه ثم قال: أنت یا رب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 447، ح 128]B

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند؟عز؟ مؤمن را به هر بلایی مبتلا می کند و به هر وسیله ای می میراند، و لکن عقل او را نمی گیرد [و او خود را نمی کشد].

سپس فرمود:

آیا ندیدی که خداوند چگونه ابلیس را بر مال و خانواده ایّوب مسلّط نمود و لکن او را بر عقل ایّوب مسلّط نکرد، تا بتواند موّحد و خداپرست باشد!(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ آتَیْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ» فرمود:

خداوند خویشان ایّوب(علیه السلام) که قبل از بلا و در زمان [هفت سال] بلا از دنیا رفته بودند را برای ایّوب زنده نمود.(2)

و در سخن دیگری فرمود:

خداوند کسانی را که قبل از بلا با اجل های خود مرده بودند و کسانی را که در زمان بلا مرده بودند را برای ایّوب زنده نمود. [و این معنای «وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ» است.](3)

ص: 358


1- 538.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عُثْمَانَ النَّوَّاءِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَبْتَلِی الْمُؤْمِنَ بِکُلِّ بَلِیَّةٍ وَ یُمِیتُهُ بِکُلِّ مِیتَةٍ وَ لَا یَبْتَلِیهِ بِذَهَابِ عَقْلِهِ أَ مَا تَرَی أَیُّوبَ(علیه السلام) کَیْفَ سَلَّطَ إِبْلِیسَ عَلَی مَالِهِ وَ وُلْدِهِ وَ عَلَی أَهْلِهِ وَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ مِنْهُ وَ لَمْ یُسَلِّطْهُ عَلَی عَقْلِهِ تَرَکَ لَهُ مَا یُوَحِّدُ اللَّهَ جل جلاله بِه. [کافی، ج 3، ص 112]
2- 539.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: فِی قَوْلِ اللَّهِ: «وَ آتَیْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ» قَالَ أَحْیَا اللَّهُ لَهُ أَهْلَهُ الَّذِینَ کَانُوا قَبْلَ الْبَلِیَّةِ وَ أَحْیَا لَهُ أَهْلَهُ الَّذِینَ مَاتُوا وَ هُوَ فِی الْبَلِیَّةِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 74]
3- 540.. یَحْیَی بْنُ عِمْرَانَ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ آتَیْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ قُلْتُ وُلْدُهُ کَیْفَ أُوتِیَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ قَالَ أَحْیَا لَهُ مِنْ وُلْدِهِ الَّذِینَ کَانُوا مَاتُوا قَبْلَ ذَلِکَ بِآجَالِهِمْ مِثْلَ الَّذِینَ هَلَکُوا یَوْمَئِذ. [روضه کافی، ج 8، ص 252]B

«وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ…»(1)

ابوحمزه ی ثمالی گوید:

حضرت زین العابدین(علیه السلام) ماهی نهنگ که یونس بن متی را بلعیده بود را صدا زد، و آن ماهی مانند کوهی بزرگ سر از دریا بالا آورد و گفت: «لبیّک لبیّک یا ولیّ الله» پس امام(علیه السلام) به او فرمود: تو کیستی؟ او گفت: «مولای من! من ماهی یونس هستم» امام(علیه السلام) فرمود: «قصّه یونس را بیان کن» آن ماهی گفت: ای مولای من! خداوند متعال هیچ پیامبری را از زمان آدم تا جدّ شما حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) مبعوث به رسالت نکرد مگر آن که ولایت شما اهل بیت را بر او عرضه نمود، پس هر کدام از پیامبران آن را پذیرفتند سلامت و نجات پیدا کردند، و هر کدام توقّف کردند و یا از حمل آن خودداری نمودند، همانند آدم گرفتار مصیبت شدند، و به همین خاطر نوح گرفتار خطر غرق شد، و ابراهیم گرفتار خطر آتش گردید، و یوسف گرفتار چاه شد، و ایّوب گرفتار بلا گردید و…[و با توسّل به محمّد و آل او(علیهم السلام) نجات یافتند!](2)

ص: 359


1- 541.. سوره ی انبیاء، آیات 87 و 88.
2- 542.. و فی حدیث أبی حمزة الثمالی أنه دخل عبد الله بن عمر علی زین العابدین و قال یا ابن الحسین(علیه السلام) أنت الذی تقول إن یونس بن متی إنّما لقی من الحوت ما لقی لأنه عرضت علیه ولایة جدی فتوقّف عندها قال بلی ثکلتک أمک قال فأرنی آیة ذلک إن کنت من الصّادقین فأمر بشد عینیه بعصابة و عینی بعصابة ثم أمر بعد ساعة بفتح أعیننا فإذا نحن علی شاطئ البحر تضرب أمواجه فقال ابن عمر یا سیدی دمی فی رقبتک الله الله فی نفسی فقال هیه و أریه إن کنت من الصّادقین ثم قال یا أیتها الحوت قال فأطلع الحوت رأسه من البحر مثل الجبل العظیم و هو یقول لبیک لبیک یا ولی الله فقال من أنت قال أنا حوت یونس یا سیدی قال أنبئنا بالخبر قال یا سیدی إن الله تعالی لم یبعث نبیا من آدم إلی أن صار جدک محمّد إلّا و قد عرض علیه ولایتکم أهل البیت فمن قبلها من الأنبیاء سلم و تخلص و من توقّف عنها و تتعتع فی حملها لقی ما لقی آدم من المعصیة و ما لقی نوح من الغرق و ما لقی إبراهیم من النار و ما لقی یوسف من الجب و ما لقی أیوب من البلاء و ما لقی داود من الخطیئة إلی أن بعث الله یونس فأوحی الله إلیه أن یا یونس تول أمیر المؤمنین علیا و الأئمّة الراشدین من صلبه فی کلام له قال فکیف أتولی من لم أره و لم أعرفه و ذهب مغتاظا فأوحی الله تعالی إلی أن التقم یونس و لا توهن له عظما فمکث فی بطنی أربعین صباحا یطوف معی البحار فی ظلمات مئات ینادی أنه لا إله إلّا أنت سبحانک إنّی کنت من الظالمین قد قبلت ولایة علی بن أبی طالب و الأئمّة الراشدین من ولده فلما آمن بولایتکم أمرنی ربی فقذفته علی ساحل البحر فقال زین العابدین ارجع أیها الحوت إلی وکرک و استوی الماء. [المناقب، ج 4، ص 138]B

در کتاب عیون در باب ذکر مجلس امام رضا(علیه السلام) با مأمون و اهل ملل و مذاهب و عقائد گوناگون آمده که علیّ بن جهم در آن مجلس از آن حضرت درباره ی عصمت پیامبران و آیه «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا…» سؤال نمود و حضرت رضا(علیه السلام) در پاسخ او فرمود: مظنّه در این جا به معنای یقین است و یونس یقین داشت که خداوند هرگز بر او در روزی سخت نخواهد گرفت و اگر گمان می کرد که خداوند بر او قدرت پیدا نمی کند کافر می بود.(1)

و در روایت دیگری حضرت رضا(علیه السلام) در آن مجلس فرمود:

«ذّهَبَ یونس مُغَاضِبًا لقومه» بنابراین او یقین داشت که خداوند «لَنْ یُضَیِّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ» چنان که در آیه «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ» آمده است

ص: 360


1- 543.. وَ أَمَّا قَوْلُهُ؟عز؟ وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ إِنَّمَا ظَنَّ بِمَعْنَی اسْتَیْقَنَ أَنَّ اللَّهَ لَنْ یُضَیِّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أَ لَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ؟عز؟ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أَیْ ضَیَّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ وَ لَوْ ظَنَّ أَنَّ اللَّهَ لَا یَقْدِرُ عَلَیْهِ لَکَانَ قَدْ کَفَرَ. [عیون أخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 1، ص 192]

سپس فرمود: مقصود از «ظلمات» ظلمت شب و ظلمت دریا و ظلمت شکم ماهی می باشد و مقصود از «سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» ترک عبادت در بطن حوت است که خداوند برای او فراهم نموده بود و خداوند دعای یونس را مستجاب کرد به خاطر تسبیح او در آن تاریکی ها و فرمود: «فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُون» و مأمون گفت: «لِلَّهِ دَرُّکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ.»(1)

ابوجمیله گوید:

مردی از اهل خراسان در ربذه به امام صادق(علیه السلام) گفت: فدای شما شوم من فرزندی پیدا نکرده ام؟! امام(علیه السلام) فرمود: هنگامی که به شهر خود بازگشتی و خواستی با اهل خود همبستر شوی آیه «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا…» را تا سه آیه دیگر بخوان، و اگر چنین کنی إن شاءالله خداوند فرزندی به تو خواهد داد.(2)

ص: 361


1- 544.. فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) ذَاکَ یُونُسُ بْنُ مَتَّی(علیه السلام) ذَهَبَ مُغَاضِباً لِقَوْمِهِ فَظَنَّ بِمَعْنَی اسْتَیْقَنَ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ أَیْ لَنْ نُضَیِّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ جل جلاله وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أو [أَیْ] ضَیَّقَ وَ قَتَّرَ فَنادی فِی الظُّلُماتِ أَیْ ظُلْمَةِ اللَّیْلِ وَ ظُلْمَةِ الْبَحْرِ وَ ظُلْمَةِ بَطْنِ الْحُوتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ بِتَرْکِی مِثْلَ هَذِهِ الْعِبَادَةِ الَّتِی قَدْ فَرَّغْتَنِی لَهَا فِی بَطْنِ الْحُوتِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ قَالَ جل جلاله فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلهِ دَرُّکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام). [عیون أخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 1، ص 201]
2- 545.. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَاصِمِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّیْمُلِیِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ بِالرَّبَذَةِ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَمْ أُرْزَقْ وَلَداً فَقَالَ لَهُ إِذَا رَجَعْتَ إِلَی بِلَادِکَ وَ أَرَدْتَ أَنْ تَأْتِیَ أَهْلَکَ فَاقْرَأْ إِذَا أَرَدْتَ ذَلِکَ -- وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ إِلَی ثَلَاثِ آیَاتٍ «الآیات فی سورة الأنبیاء: 88 الی 91» فَإِنَّکَ سَتُرْزَقُ وَلَداً إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [کافی، ج 6، ص 10]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند عذاب هیچ قومی را [پس از نزول] از آنان برنداشت مگر عذاب قوم یونس را، چرا که یونس همواره قوم خود را به اسلام دعوت نمود و آنان نپذیرفتند و یونس تصمیم گرفت که در حق آنان نفرین کند، از سویی در بین قوم یونس، عابدی بود به نام ملیخا [تنوخا] و عالمی بود به نام روبیل و عابد همواره از یونس برای مردم درخواست نفرین می کرد، و عالم یعنی روبیل، او را از نفرین کردن نهی می نمود و می گفت: به آنان نفرین مکن، چرا که خدا درخواست تو را اجابت می نماید، ولکن دوست نمی دارد که بندگان خود را هلاک نماید، و یونس سخن عابد را پذیرفت و سخن عالم را نپذیرفت و به قوم خود نفرین کرد، و خداوند به او وحی نمود: «در سال فلان و ماه فلان و روز فلان عذاب خواهد آمد» و چون وقت عذاب نزدیک شد یونس با عابد از بین مردم خارج شدند و آن عالم بین آنان ماند و چون عذاب نزدیک شد، به مردم گفت:

«ای مردم به خدا پناه ببرید شاید او به شما ترحّم نماید و عذاب را از شما بردارد» مردم گفتند: چگونه به خدا پناه ببریم؟ عالم گفت: همگی به صحرا و بیابان بروید و مادران را از بچّه ها جدا کنید و همگی مشغول به دعا و گریه باشید» و چون چنین کردند، خداوند به آنان ترحّم نمود و عذاب را از آنان برداشت و بین کوه ها متفرّق کرد و مردم مشاهده می کردند، تا این که یونس به طرف آنان آمد تا ببیند چگونه خداوند آنان را هلاک نموده است؟! و چون

ص: 362

نزدیک شهر رسید و زارعین را دید که در زمین خود زراعت می کنند به آنان گفت: قوم یونس چه شدند؟ و آنان که او را نمی شناختند گفتند: یونس به آنان نفرین کرد و عذاب بر آنان نازل شد و لکن همگی جمع شدند و دعا و گریه سر دادند و خداوند به آنان ترحّم نمود و عذاب را از آنان برداشت و بین کوه ها پخش نمود.

امام صادق(علیه السلام) سپس فرمود:

آنان در آن روزها به دنبال یونس می گردیدند تا به او ایمان بیاورند، پس یونس خشمگین شد و رفت و خداوند درباره ی او می فرماید: «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا….»(1)

ص: 363


1- 546.. فإنه حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن جمیل قال قال لی أبو عبد الله(علیه السلام) ما رد الله العذاب إلّا عن قوم یونس، و کان یونس یدعوهم إلی الإسلام فیأبوا ذلک، فهم أن یدعو علیهم و کان فیهم رجلان عابد و عالم، و کان اسم أحدهما ملیخا و الآخر اسمه روبیل، فکان العابد یشیر علی یونس بالدعاء علیهم و کان العالم ینهاه و یقول لا تدع علیهم فإن الله یستجیب لک و لا یحب هلاک عباده فقبل قول العابد و لم یقبل من العالم، فدعا علیهم فأوحی الله؟عز؟ إلیه یأتیهم العذاب فی سنة کذا و کذا فی شهر کذا و کذا فی یوم کذا و کذا فلما قرب الوقت خرج یونس من بینهم مع العابد و بقی العالم فیها فلما کان فی ذلک الیوم نزل العذاب فقال العالم لهم یا قوم افزعوا إلی الله فلعله یرحمکم و یرد العذاب عنکم، فقالوا کیف نصنع قال اجتمعوا و اخرجوا إلی المفازة و فرقوا بین النساء و الأولاد و بین الإبل و أولادها و بین البقر و أولادها و بین الغنم و أولادها ثم ابکوا و ادعوا فذهبوا و فعلوا ذلک و ضجوا و بکوا فرحمهم الله و صرف عنهم العذاب و فرق العذاب علی الجبال و قد کان نزل و قرب منهم، فأقبل یونس لینظر کیف أهلکهم الله فرأی الزارعین یزرعون فی أرضهم، قال لهم ما فعل قوم یونس فقالوا له و لم یعرفوه إن یونس دعا علیهم فاستجاب الله له و نزل العذاب علیهم فاجتمعوا و بکوا و دعوا فرحمهم الله و صرف ذلک عنهم و فرق العذاب علی الجبال فهم إذا یطلبون یونس لیؤمنوا به، فغضب یونس و مر علی وجهه مغاضبا لله کما حکی الله حتّی انتهی إلی ساحل البحر فإذا سفینة قد شحنت و أرادوا أن یدفعوها فسألهم یونس أن یحملوه فحملوه، فلما توسطوا البحر بعث الله حوتا عظیما فحبس علیهم السفینة من قدامها فنظر إلیه یونس ففزع منه و صار إلی مؤخر السفینة فدار إلیه الحوت و فتح فاه فخرج أهل السفینة فقالوا فینا عاص فتساهموا فخرج سهم یونس و هو قول الله؟عز؟ «فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ» فأخرجوه فألقوه فی البحر فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ و مر به فی الماء.[تفسیر القمّی، ج 1، ص 317]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

من تعجّب دارم از کسی که از چهار چیز هراس و فزع پیدا می کند و [برای نجات خود] به چهار چیز پناه نمی برد؟! تا این که فرمود: من تعجّب می کنم از کسی که اندوه و غم او را گرفته و توجّه نمی کند به آیه ی «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» چرا که خداوند به دنبال آن می فرماید: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ؟!»

و تعجّب می کنم از کسی که از چیزی می ترسد و به آیه «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» توجّه نمی کند؟ چرا که بعد از آن خداوند می فرماید: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ. وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ؟!»

و تعجّب می کنم از کسی که با او مکر کرده اند، چگونه پناه نمی برد به آیه «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» چرا که بعد از آن خداوند می فرماید: «فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا.»(1)

مؤلّف گوید:

قصّه یونس در غیر از این سوره در چند جای قرآن بیان شده است:

سوره ی صافات آیات 148-139: «وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ أَبَقَ إِلَی

ص: 364


1- 547 .. کشکول عجائب، ص 2.

الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ * فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ * فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ * فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِیمٌ * وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ * وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَی مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ * فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَی حِینٍ».

سوره ی یونس آیه 98: «فَلَوْلاَ کَانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِیمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ یُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْیِ فِی الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَی حِینٍ».

روایت شده که چون یونس با آن عابد از بین مردم خارج شدند، به دریا رسیدند و کشتی مشحون به جمعیّت عازم حرکت بود و چون سوار شدند و کشتی به وسط دریا رسید حوت یعنی نهنگ مقابل کشتی دهن باز کرد و به سوی یونس نگریست و چون یونس به طرف دیگر رفت حوت نیز به آن طرف رو کرد و کشتیبان گفت: یک نفر عابق فراری در کشتی قرار دارد و باید او را در دهان ماهی انداخت وگرنه کشتی بر می گردد و همه اهل کشتی هلاک می شوند پس حضرت یونس گفت: «آن عابق فراری من هستم» و اهل کشتی چون آثار صلاح در او دیدند قبول نکردند و بنابر قرعه گذاردند و تا سه مرتبه، قرعه به نام یونس در آمد و ناچار او را به دریا انداختند و نهنگ او را بلعید و خداوند به نهنگ فرمود: «او طعمه تو نیست باید او را نگهداری کنی».

و در این جا یونس گفت: «فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ….»(1)

«وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ * وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ» (2)

ص: 365


1- 548.. تفسیر أطیب البیان، ج 9، ص 231.
2- 549.. سوره ی انبیاء، آیات 85 و 86.

بعضی از مفسّرین گویند:

صبر اسماعیل به خاطر زندگی او در مکّه بوده که در آن زمان «وادی غیر ذی ذرع» و بدون امکانات بوده است و قصّه آن در آیات حج گذشت.

و امّا ادریس نامش اخنوخ بود و یکی از اجداد نوح به شمار می رفت و سی صد و شصت و پنج سال مردم را دعوت نمود و به او ایمان نیاوردند و هلاک شدند، و او اوّل کسی بود که خیّاطی نمود و اوّل کسی بود که خطّ و کتابت را انجام داد و نیز اوّل کسی بود که علم نجوم را یاد داد و سپس به آسمان ها سیر نمود و در آسمان ششم یا هفتم اقامت کرد و هنگام ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) به زمین می آید و از یاوران او خواهد بود.

و امّا ذا الکفل را گفته اند: او کفالت هفتاد نفر از پیامبران را می کرده است و بعضی گفته اند: نام او «الیاس» و یا «یَسَع» بوده است، و صبر او در زمانی بوده که یهود مشرک شده بودند و از تورات جز اسمی باقی نمانده بود و بارها تحریف شده بود [چنان که تورات فعلی نیزدارای خرافاتی است و به نام اسفار تورات آن را کتاب آسمانی می دانند.]

سپس گوید:

از سیاق آیات استفاده می شود که «ذا الکفل» از پیامبران بوده است.(1)

«وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَی… »(2)

شیخ طوسی با سند خود از محمّد صیمری کاتب نقل کرده که گوید:

من با دختر جعفر بن محمّد کاتب ازدواج نمودم و شدیداً به او علاقه داشتم

ص: 366


1- 550.. اطیب البیان، ج 9، ص 229.
2- 551.. سوره ی انبیاء، آیات 89 و 90.

و فرزندی از او پیدا نکردم پس خدمت حضرت هادی(علیه السلام) رسیدم و مشکل خود را مطرح نمودم و آن حضرت تبسّم نمود و فرمود: انگشتر فیروزه ای تهیّه کن و بر آن بنویس: «رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ» و من به دستور آن حضرت عمل کردم و قبل از آن که یک سال بگذرد خداوند به من فرزند پسری عطا نمود.(1)

و در کافی از حارث نضری نقل شده که گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: من از خانواده ای هستم که همه آنان مرده اند و مرا فرزندی نیست؟! امام(علیه السلام) فرمود:

در حال سجده خدا را بخوان و بگو: «رَبِ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا * رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ» و من به دستور آن حضرت عمل کردم و خداوند دو فرزند پسر به نام های علی و حسین به من عطا نمود.(2)

ص: 367


1- 552.. أخبرنا أبو عبد الله محمّد بن محمّد، قال حدثنا أبو الطیب الحسن ابن علی النحوی، قال حدثنا محمّد بن القاسم الأنباری، قال حدثنی أبو نصر محمّد ابن أحمد الطائی، قال حدثنا علی بن محمّد الصیمری الکاتب، قال تزوجت ابنة جعفر بن محمود الکاتب و أحببتها حبا لم یحب أحد مثله، و أبطأ علی الولد، فصرت إلی أبی الحسن علی بن موسی الرّضا(علیهما السلام) فذکرت ذلک له، فتبسم و قال اتخذ خاتما فصه فیروزج، و اکتب علیه «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ»، قال ففعلت ذلک، فما أتی علی حول حتّی رزقت منها ولدا ذکرا. [امالی طوسی، ص 49]
2- 553.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنِ الْحَارِثِ النَّصْرِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنِّی مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ قَدِ انْقَرَضُوا وَ لَیْسَ لِی وَلَدٌ قَالَ ادْعُ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنِی رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ قَالَ فَفَعَلْتُ فَوُلِدَ لِی عَلِیٌّ وَ الْحُسَیْنُ. [کافی، ج 6، ص 8]

امام سجّاد(علیه السلام) به بعضی از اصحاب خود فرمود:

به طالب فرزند بگویید: این دعا را بخواند: «رَبِ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِین وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی فِی حَیَاتِی وَ یَسْتَغْفِرُ لِی بَعْدَ مَوْتِی وَ اجْعَلْهُ لِی خَلْقاً سَوِیّاً وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ نَصِیباً» سپس هفتاد مرتبه بگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ إِنَّکَ أَنْتَ الْتوّاب الرَّحِیمُ.»(1)

مؤلّف گوید:

دعاهای دیگری نیز برای طلب فرزند نقل شده و در کتاب شریف «مفاتیح الجنان» موجود است. و در روایتی آمده که هر کس بخواهد فرزند او پسر شود، اگر قبل چهار ماه اوّل نیّت کند که نام او را محمّد و یا علیّ -- علیهما الصلاة و السّلام -- قرار بدهد فرزند او پسر خواهد شد، و من به این روایت عمل کردم وفرزند پسری خداوند به من داد و لکن اگر مصلحت خود را به خدا واگذار نموده بودم بهتر بود.

«وَالَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَةً لِّلْعَالَمِینَ»(2)

ص: 368


1- 554.. مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ قُلْ فِی طَلَبِ الْوَلَدِ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنِی فِی حَیَاتِی وَ یَسْتَغْفِرُ لِی بَعْدَ مَوْتِی وَ اجْعَلْهُ خَلَفاً سَوِیّاً وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ نَصِیباً اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ -- سَبْعِینَ مَرَّةً فَإِنَّهُ مَنْ أَکْثَرَ مِنْ هَذَا الْقَوْلِ رَزَقَهُ اللَّهُ مَا تَمَنَّی مِنْ مَالٍ وَ وَلَدٍ وَ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَإِنَّهُ یَقُولُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً. [وسائل الشیعة، ج 21، ص 369]
2- 555.. سوره ی انبیاء، آیه ی 91.

مؤلّف گوید:

قصّه حضرت مریم و فرزند او حضرت عیسی(علیهما السلام) در سوره ی آل عمران(1) و سوره ی مریم(2) و جاهای دیگر گذشت.

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

مقصود از «أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا» این است که هیچ مرد نامحرمی او را ندید، و مقصود از «فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا» ریح مخلوقه است یعنی أمرنا.

و بعضی گفته اند -- چنان که روایت نیز گویای آن است و آیات به آن اشاره دارد: مقصود از روح؛ روح الأمین است که به امر الهی نزد او آمد و در او دمید و او به عیسی(علیه السلام) باردار شد … و بقیّه آیات از محکمات است.

سوره ی انبیاء، آیات 94 تا 112

متن:

فَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا کُفْرَانَ لِسَعْیِهِ وَإِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ 94 وَحَرَامٌ عَلَی قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا یَرْجِعُونَ 95 حَتَّی إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلُونَ 96 وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَا وَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ 97 إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ 98 لَوْ کَانَ هَؤُلَاء آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَکُلٌّ فِیهَا خَالِدُونَ 99 لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَهُمْ فِیهَا لَا یَسْمَعُونَ 100 إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَی أُوْلَئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ 101 لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ 102 لَا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ هَذَا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ 103 یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاء کَطَیِّ

ص: 369


1- 556.. سوره ی آل عمران، آیات 50-31.
2- 557.. سوره ی مریم، آیات 37-16.

السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ 104 وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ 105 إِنَّ فِی هَذَا لَبَلَاغًا لِّقَوْمٍ عَابِدِینَ 106 وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ 107 قُلْ إِنَّمَا یُوحَی إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ 108 فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنتُکُمْ عَلَی سَوَاء وَإِنْ أَدْرِی أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٌ مَّا تُوعَدُونَ 109 إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَیَعْلَمُ مَا تَکْتُمُونَ 110وَإِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّکُمْ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ 111 قَالَ رَبِّ احْکُم بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَی مَا تَصِفُونَ 112».

¬Kj

لغات:

«حَدَب» محل ارتفاع از زمین را گویند و «مِنْ کُلِ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ» یعنی یأجوج و مأجوج با سرعت از هر بلندی سرازیر می شوند و «شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا» شخوص به معنای خروج از منزل و یا شهر را گویند، و شَخَصَ بَصَره إذا نظر إلی الشئ کأنّه خرج إلیه، و «حَسیس و حِسّ» به معنای حرکت است، و «حَصَبُ جَهَنَّمَ»، یعنی هیزم جهنّم و در قرائت امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده که آن حضرت «حَطَبُ جَهَنَّمَ» قرائت نموده است.

ترجمه:

و هر کس چیزی از اعمال شایسته بجا آورد، در حالی که ایمان داشته باشد، کوشش او ناسپاسی نخواهد شد و ما تمام اعمال او را (برای پاداش) می نویسیم. (94) و حرام است بر شهرها و آبادیهایی که (بر اثر گناه) نابودشان کردیم (که به دنیا بازگردند) آن ها هرگز باز نخواهند گشت! (95) تا آن زمان که «یأجوج» و «مأجوج» گشوده شوند و آن ها از هر محلّ مرتفعی بسرعت عبور می کنند. (96) و

ص: 370

وعده حقّ [قیامت] نزدیک می شود در آن هنگام چشم های کافران از وحشت از حرکت بازمی ماند (می گویند:) ای وای بر ما که از این (جریان) در غفلت بودیم بلکه ما ستمکار بودیم! (97) شما و آنچه غیر خدا می پرستید، هیزم جهنّم خواهید بود و همگی در آن وارد می شوید. (98) اگر این ها خدایانی بودند، هرگز وارد آن نمی شدند! در حالی که همگی در آن جاودانه خواهند بود. (99) برای آنان در آن [دوزخ] ناله های دردناکی است و چیزی نمی شنوند. (100) (امّا) کسانی که از قبل، وعده نیک از سوی ما به آن ها داده شده [مؤمنان صالح] از آن دور نگاهداشته می شوند. (101) آن ها صدای آتش دوزخ را نمی شوند و در آنچه دل شان بخواهد، جاودانه متنعّم هستند. (102) وحشت بزرگ، آن ها را اندوهگین نمی کند و فرشتگان به استقبال شان می آیند، (و می گویند:) این همان روزی است که به شما وعده داده می شد! (103) در آن روز که آسمان را چون طوماری در هم می پیچیم، (سپس) همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را بازمی گردانیم این وعده ای است بر ما، و قطعاً آن را انجام خواهیم داد. (104) در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!» (105) در این، ابلاغ روشنی است برای جمعیّت عبادت کنندگان! (106) ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم. (107) بگو: «تنها چیزی که به من وحی می شود این است که معبود شما خدای یگانه است آیا (با این حال) تسلیم (حقّ) می شوید؟ (و بتها را کنار می گذارید؟)» (108) اگر باز (روی گردان شوند، بگو: «من به همه شما یکسان اعلام خطر می کنم و نمی دانم آیا وعده (عذاب خدا) که به شما داده می شود نزدیک است یا دور! (109) او سخنان آشکار را می داند، و آنچه را کتمان می کنید (نیز) می داند (و چیزی بر او پوشیده نیست)! (110) و من نمی دانم شاید این آزمایشی برای شماست و مایه

ص: 371

بهره گیری تا مدّتی (معیّن)! (111) (و پیامبر) گفت: «پروردگارا! به حق داوری فرما (و این طغیانگران را کیفر ده)! و پروردگار ما (خداوند) رحمان است که در برابر نسبتهای ناروای شما، از او استمداد می طلبم!» (112)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«فَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا کُفْرَانَ لِسَعْیِهِ وَإِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در پاسخ یکی از منکرین خدا که می گفت: «خدا می گوید: «فَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا کُفْرَانَ لِسَعْیِهِ» و می گوید: «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ -- وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی» و از آیه اوّل روشن می شود که اعمال نیک بدون پاداش نمی ماند و از آیه دوّم ظاهر می شود که ایمان و اعمال نیک سودی ندارد مگر بعد از هدایت [و این دو آیه با همدیگر تضادّ دارد]» فرمود:

اعمال صالحه بدون هدایت سودی ندارد، و چنین نیست که به هر کس مؤمن گویند، اهل نجات باشد و از گم راهی دور نباشد و اگر چنین می بود باید یهود که اعتراف به خدا و توحید دارند بلکه سایر کسانی که اقرار به یگانگی خدا دارند مانند ابلیس و پایین تر از ابلیس، مؤمن باشند، در حالی که کافر می باشند از این رو خداوند می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون» و یا می فرماید: «الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ.»(2)

ص: 372


1- 558.. سوره ی انبیاء، آیه ی 94.
2- 559.. وَ أَجِدُهُ یَقُولُ -- فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ وَ یَقُولُ وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی أَعْلَمُ فِی الْآیَةِ الْأَوْلَی أَنَّ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ لَا تُکَفَّرُ وَ أَعْلَمُ فِی الثَّانِیَةِ أَنَّ الْإِیمَانَ وَ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَاتِ لَا تَنْفَعُ إِلَّا بَعْدَ الِاهْتِدَاءِ -- وَ أَجِدُهُ یَقُولُ وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا فَکَیْفَ یَسْأَلُ الْحَیُّ مِنَ الْأَمْوَاتِ قَبْلَ الْبَعْثِ وَ النُّشُورِ وَ أَجِدُهُ یَقُولُ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا فَمَا هَذِهِ الْأَمَانَةُ وَ مَنْ هَذَا الْإِنْسَانُ وَ لَیْسَ مِنْ صِفَتِهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ التَّلْبِیسُ عَلَی عِبَادِهِ وَ أَجِدُهُ قَدْ شَهَرَ هَفَوَاتِ أَنْبِیَائِهِ بِقَوْلِهِ -- وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی وَ بِتَکْذِیبِهِ نُوحاً لَمَّا قَالَ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی بِقَوْلِهِ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ وَ بِوَصْفِهِ إِبْرَاهِیمَ بِأَنَّهُ عَبَدَ کَوْکَباً مَرَّةً وَ مَرَّةً قَمَراً وَ مَرَّةً شَمْساً وَ بِقَوْلِهِ فِی یُوسُفَ -- وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ وَ بِتَهْجِینِهِ مُوسَی حَیْثُ قَالَ -- رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی الْآیَةَ وَ بِبَعْثِهِ عَلَی دَاوُدَ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ حَیْثُ تَسَوَّرَ الْمِحْرَابَ وَ بِحَبْسِهِ یُونُسَ فِی بَطْنِ الْحُوتِ حَیْثُ ذَهَبَ مُغْضَباً -- وَ أَظْهَرَ خَطَأَ الْأَنْبِیَاءِ وَ زَلَلَهُمْ وَ وَارَی اسْمَ مَنِ اغْتَرَّ وَ فَتَنَ خَلْقاً وَ ضَلَّ وَ أَضَلَّ وَ کَنَّی عَنْ أَسْمَائِهِمْ فِی قَوْلِهِ -- وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا. یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا. لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی فَمَنْ هَذَا الظَّالِمُ الَّذِی لَمْ یَذْکُرْ مِنِ اسْمِهِ مَا ذَکَرَ مِنْ أَسْمَاءِ الْأَنْبِیَاءِ؟ وَ أَجِدُهُ یَقُولُ -- وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا وَ هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ… یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ -- وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی فَمَرَّةً یَجِیئُهُمْ وَ مَرَّةً یَجِیئُونَهُ وَ أَجِدُهُ یُخْبِرُ أَنَّهُ یَتْلُو نَبِیَّهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَ کَانَ الَّذِی تَلَاهُ عَبَدَ الْأَصْنَامَ بُرْهَةً مِنْ دَهْرِهِ وَ أَجِدُهُ یَقُولُ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ فَمَا هَذَا النَّعِیمُ الَّذِی یَسْأَلُ الْعِبَادَ عَنْهُ؟ وَ أَجِدُهُ یَقُولُ بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ مَا هَذِهِ الْبَقِیَّةُ وَ أَجِدُهُ یَقُولُ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ -- وَ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ وَ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ -- وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ -- وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ مَا مَعْنَی الْجَنْبِ وَ الْوَجْهِ وَ الْیَمِینِ وَ الشِّمَالِ فَإِنَّ الْأَمْرَ فِی ذَلِکَ مُلْتَبِسٌ جِدّاً؟ وَ أَجِدُهُ یَقُولُ الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی وَ یَقُولُ أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ -- وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ -- وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ -- وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ وَ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ الْآیَةَ وَ أَجِدُهُ یَقُولُ وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتامی فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ وَ لَیْسَ یُشْبِهُ الْقِسْطُ فِی الْیَتَامَی نِکَاحَ النِّسَاءِ وَ لَا کُلُّ النِّسَاءِ أَیْتَامٌ فَمَا مَعْنَی ذَلِکَ؟ وَ أَجِدُهُ یَقُولُ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ فَکَیْفَ یَظْلِمُ اللَّهُ؟ وَ مَنْ هَؤُلَاءِ الظَّلَمَةُ؟ وَ أَجِدُهُ یَقُولُ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ فَمَا هَذِهِ الْوَاحِدَةُ؟ وَ أَجِدُهُ یَقُولُ وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ وَ قَدْ أَرَی مُخَالِفِی الْإِسْلَامِ مُعْتَکِفِینَ عَلَی بَاطِلِهِمْ غَیْرَ مُقْلِعِینَ عَنْهُ وَ أَرَی غَیْرَهُمْ مِنْ أَهْلِ الْفَسَادِ مُخْتَلِفِینَ فِی مَذَاهِبِهِمْ یَلْعَنُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَأَیُّ مَوْضِعٍ لِلرَّحْمَةِ الْعَامَّةِ لَهُمُ الْمُشْتَمِلَةِ عَلَیْهِمْ وَ أَجِدُهُ قَدْ بَیَّنَ فَضْلَ نَبِیِّهِ عَلَی سَائِرِ الْأَنْبِیَاءِ ثُمَّ خَاطَبَهُ فِی أَضْعَافِ مَا أَثْنَی عَلَیْهِ فِی الْکِتَابِ مِنَ الْإِزْرَاءِ عَلَیْهِ وَ انْتِقَاصِ مَحَلِّهِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ مِنْ تَهْجِینِهِ وَ تَأْنِیبِهِ مَا لَمْ یُخَاطِبْ أَحَداً مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مِثْلُ قَوْلِهِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدی فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِینَ وَ قَوْلِهِ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلًا -- إِذاً لَأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنا نَصِیراً وَ قَوْلِهِ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ وَ قَوْلِهِ وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ وَ قَالَ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ ءٍ -- وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ فَإِذَا کَانَتِ الْأَشْیَاءُ تُحْصَی فِی الْإِمَامِ وَ هُوَ وَصِیُّ النَّبِیِّ فَالنَّبِیُّ أَوْلَی أَنْ یَکُونَ بَعِیداً مِنَ الصِّفَةِ الَّتِی قَالَ فِیهَا -- ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ وَ هَذِهِ کُلُّهَا صِفَاتٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ أَحْوَالٌ مُتَنَاقِضَةٌ وَ أُمُورٌ مُشْکِلَةٌ فَإِنْ یَکُنِ الرَّسُولُ وَ الْکِتَابُ حَقّاً فَقَدْ هَلَکْتُ لِشَکِّی فِی ذَلِکَ وَ إِنْ کَانَا بَاطِلَیْنِ فَمَا عَلَیَّ مِنْ بَأْسٍ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی هُوَ الْحَیُّ الدَّائِمُ الْقَائِمُ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ هَاتِ أَیْضاً مَا شَکَکْتَ فِیهِ قَالَ حَسْبِی مَا ذَکَرْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا سَأَلْتَ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ فَأَمَّا قَوْلُهُ اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ قَوْلُهُ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ وَ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ وَ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَهُوَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یَتَوَلَّی ذَلِکَ بِنَفْسِهِ وَ فِعْلُ رُسُلِهِ وَ مَلَائِکَتِهِ فِعْلُهُ لِأَنَّهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ فَاصْطَفَی جَلَّ ذِکْرُهُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ رُسُلًا وَ سَفَرَةً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ فِیهِمْ -- اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ فَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الطَّاعَةِ تَوَلَّتْ قَبْضَ رُوحِهِ مَلَائِکَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْمَعْصِیَةِ تَوَلَّتْ قَبْضَ رُوحِهِ مَلَائِکَةُ النَّقِمَةِ وَ لِمَلَکِ الْمَوْتِ أَعْوَانٌ مِنْ مَلَائِکَةِ الرَّحْمَةِ وَ النَّقِمَةِ یَصْدُرُونَ عَنْ أَمْرِهِ وَ فِعْلُهُمْ فِعْلُهُ وَ کُلُّ مَا یَأْتُونَ مَنْسُوبٌ إِلَیْهِ وَ إِذَا کَانَ فِعْلُهُمْ فِعْلَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ فِعْلُ مَلَکِ الْمَوْتِ فِعْلَ اللَّهِ لِأَنَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ عَلَی یَدِ مَنْ یَشَاءُ وَ یُعْطِی وَ یَمْنَعُ وَ یُثِیبُ وَ یُعَاقِبُ عَلَی یَدِ مَنْ یَشَاءُ وَ إِنَّ فِعْلَ أُمَنَائِهِ فِعْلُهُ فَمَا یَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ وَ قَوْلُهُ وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی فَإِنَّ ذَلِکَ کُلَّهُ لَا یُغْنِی إِلَّا مَعَ الِاهْتِدَاءِ وَ لَیْسَ کُلُّ مَنْ وَقَعَ عَلَیْهِ اسْمُ الْإِیمَانِ کَانَ حَقِیقاً بِالنَّجَاةِ مِمَّا هَلَکَ بِهِ الْغُوَاةُ وَ لَوْ کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ لَنَجَتِ الْیَهُودُ مَعَ اعْتِرَافِهَا بِالتَّوْحِیدِ وَ إِقْرَارِهَا بِاللَّهِ وَ نَجَا سَائِرُ الْمُقِرِّینَ بِالْوَحْدَانِیَّةِ -- مِنْ إِبْلِیسَ فَمَنْ دُونَهُ فِی الْکُفْرِ وَ قَدْ بَیَّنَ اللَّهُ ذَلِکَ بِقَوْلِهِ -- الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ وَ بِقَوْلِهِ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُم. [احتجاج، ج 1، ص 364]

ص: 373

ص: 374

«وَحَرَامٌ عَلَی قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا یَرْجِعُونَ»(1)

محمّدبن مسلم گوید: امام باقر و امام صادق(علیها السلام) فرمودند:

هر قریه و شهری که خداوند اهل آن را با عذاب هلاک نموده، در رجعت [معصومین(علیهم السلام)] به دنیا باز نمی گردند، و این آیه از بزرگ ترین ادّله رجعت است چرا که نزد همه اهل اسلام مسلّم است که مردم کلّاً به قیامت باز می گردند چه هلاک شده باشند و چه هلاک نشده باشند.(2)

مؤلّف گوید:

روایات دیگری نیز به این معنا در ذیل آیه فوق نقل شده و ما اختصاراً نقل نکردیم.

«حَتَّی إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلُونَ»(3)

علی بن ابراهیم گوید: در آخرالزمان یأجوج و مأجوج [که وصف آنان در قصّه ذی

ص: 375


1- 560.. سوره ی انبیاء، آیه ی 95.
2- 561.. فإنه حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن ابن سنان عن أبی بصیر عن محمّد بن مسلم عن أبی عبد الله و أبی جعفر(علیه السلام) قالا کل قریة أهلک الله أهلها بالعذاب لا یرجعون فی الرجعة.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 76]
3- 562.. سوره ی انبیاء، آیه ی 96.

القرنین گذشت] به دنیا باز می گردند و [به شهرها حمله می کنند و همه چیزها و] مردم را می خورند.(1)

«إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ… إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَی أُوْلَئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ»(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که آیه «إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ»، نازل شد اهل مکّه شدیداً هراس پیدا کردند و عبدالله بن زبعری [بزرگ مشرکین] و کفّار قریش این آیات را بررسی کردند و ابن زبعری گفت: آیا محمّد به این آیات تکلّم نمود؟ گفتند: آری. پس ابن زبعری به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: آیا این آیاتی که خوانده ای درباره ی ما و خدایان ما می باشد و یا مربوط به همه امّت های بت پرست و خدایان آنان می باشد؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری این آیات درباره شما و خدایان شما و درباره ی امّت های مشرک پیشین و خدایان آنان نازل شده است، جز کسانی که خداوند آنان را استثنا نموده است. ابن زبعری گفت: به خدا سوگند من با شما مخاصمه خواهم نمود، سپس گفت:

آیا شما از عیسی به خوبی یاد نمی کنی در حالی که نصارا او و مادرش را می پرستند؟ و آیا گروهی از این مردم ملائکه را پرستش نمی کنند، و آیا آنان با معبودهای شان در آتش خواهند بود؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چنین

ص: 376


1- 563.. و قوله حَتَّی إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ قال إذا کان فی آخر الزمان خرج یأجوج و مأجوج إلی الدنیا و یأکلون الناس ثم احتج؟عز؟ علی عبدة الأوثان فقال إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ إلی قوله وَ هُمْ فِیها لا یَسْمَعُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 76]
2- 564.. سوره ی انبیاء، آیات 101-98.

نیست» و قریش شروع به هیاهو و خندیدن کردند و گفتند: «ابن زبعری تو را مغلوب نمود». رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: شما به باطل سخن گفتید، چرا که من گفتم: مگر آنان که خدا استثنا نموده است و خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَی أُوْلَئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها، وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ»، سپس علی بن ابراهیم گوید: مقصود از «أُوْلَئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ»، ملائکه و عیسی بن مریم(علیهم السلام) هستند.(1)

در کتاب علل الشرایع و قرب الإسناد حمیری از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند در قیامت هر چیزی را که مورد پرستش مردم بوده مانند خورشید و ماه و… می آورد و سپس از انسان هایی که آن ها را می پرستیده اند سؤال

ص: 377


1- 565.. فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) قال لما نزلت هذه الآیة وجد منها أهل مکة وجدا شدیدا فدخل علیهم عبد الله بن الزبعری و کفار قریش یخوضون فی هذه الآیة، فقال ابن الزبعری: أ محمّد تکلم بهذه الآیة قالوا: نعم، قال ابن الزبعری إن اعترف بها لأخصمنه، فجمع بینهما فقال: یا محمّد أ رأیت الآیة التی قرأت آنفا أ فینا و فی آلهتنا أم فی الأمم الماضیة و آلهتهم قال ص: بل فیکم و فی آلهتکم و فی الأمم الماضیة إلّا من استثنی الله، فقال ابن الزبعری خاصمتک و الله أ لست تثنی علی عیسی خیرا و قد عرفت أن النصاری یعبدون عیسی و أمه و إن طائفة من الناس یعبدون الملائکة أ فلیس هؤلاء مع الآلهة فی النار، فقال رسول الله ص: لا، فضحکت قریش و ضحک و قالت قریش خصمک ابن الزبعری فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) قلتم الباطل أ ما قلت إلّا من استثنی الله و قوله: إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ و قوله حَصَبُ جَهَنَّمَ یقول یقذفون فیها قذفا و قوله أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ یعنی الملائکة و عیسی بن مریم(علیهما السلام). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 50]

می کند [که برای چه آن ها را می پرستیدید؟] و آنان می گویند: ما آن ها را پرستیدیم تا به تو تقرّب بجوییم [و آنان در پیشگاه تو از ما شفاعت نمایند «ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی» و خداوند به ملائکه می فرماید: پرستش کنندگان و معبودان آنان را به آتش ببرید، جز کسانی را که من استثنا نموده ام «فَأُوْلَئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ.»

امام صادق(علیه السلام) در ذیل روایت علل الشرایع می فرماید:

«وَ ذَلِکَ أَنَّهُمَا عُبِدَا فَرَضِیَا.»(1)

«إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَی أُوْلَئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ * لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا…»(2)

ابان بن تغلب گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند شیعیان ما را -- با داشتن گناهان و غیر گناهانی که بین آنان وجود دارد -- با چهره های سفید [و نورانی] در حالی که عورات آنان مستور و ایمن از هراس قیامت اند و راه نجات شان آسان و سختی ها از آنان برداشته شده، و بر مرکب هایی از یاقوت سوار هستند، مبعوث می نماید، و آنان همواره در بهشت می گردند، و نوری از آن ها می درخشد و سفره های بهشتی برایشان گسترده می شود و از غذاهای بهشتی می خورند، در حالی که مردم در قیامت گرفتار حساب می باشند!! چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ

ص: 378


1- 566.. أَبِی؟ره؟ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ أَخِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَتَی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ فِی صُورَةِ ثَوْرَیْنِ عَبْقَرِیَّیْنِ فَیُقَدَّمَانِ بِهِمَا وَ بِمَنْ یَعْبُدُهُمَا فِی النَّارِ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمَا عُبِدَا فَرَضِیَا. [علل الشرایع، ج 2، ص 605]
2- 567.. سوره ی انبیاء، آیه ی 101.

لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَی أُوْلَئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ * لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ. »(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علیّ(علیه السلام) فرمود:

… یا علی! تو و شیعیان تو در کنار حوض کوثر خواهید بود، و هر که را دوست بدارید سیراب می کنید، و از هر که کراهت داشته باشید او را منع می کنید، و شما در آن روزِ «فزع اکبر» در زیر سایه عرش در امان خواهید بود، و مردم در آن روز در وحشت و هراس اند و شما در امانید و اندوهی ندارید، و درباره ی شما، آیه ی «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَی أُوْلَئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ» نازل شده و نیز درباره ی شما نازل شده، آیه ی «لَا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ هَذَا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ.»(2)

ص: 379


1- 568.. عنه عن أبیه عن حمزة بن عبد الله الجعفری عن أبی الحسن الدهنی و عن جمیل بن دراج عن أبان بن تغلب قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) إن الله یبعث شیعتنا یوم القیامة علی ما فیهم من ذنوب أو غیره مبیضة وجوههم مستورة عوراتهم آمنة روعتهم قد سهلت لهم الموارد و ذهبت عنهم الشدائد یرکبون نوقا من یاقوت فلا یزالون یدورون خلال الجنة علیهم شرک من نور یتلألأ توضع لهم الموائد فلا یزالون یطعمون و الناس فی الحساب و هو قول الله تبارک و تعالی فی کتابه إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ. [المحاسن، ج 1، ص 178]
2- 569.. یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ عَلَی الْحَوْضِ تُسْقُونَ مَنْ أَحْبَبْتُمْ وَ تَمْنَعُونَ مَنْ کَرِهْتُمْ وَ أَنْتُمُ الْآمِنُونَ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ یَفْزَعُ النَّاسُ وَ لَا تَفْزَعُونَ وَ یَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا تَحْزَنُونَ فِیکُمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ وَ فِیکُمْ نَزَلَتْ لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ. [امالی صدوق، ص 562]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«به اعمال نیک بشتابید، تا هم نشین و«جیران الله» و در بهشت در کنار پیامبران باشید، و ملائکه به زیارت شما بیایند، و خدا گوش های شما را از شنیدن صداهای آتش دوزخ دور می دارد و بدن های شما را از درد و الم مصون می دارد، و این فضل خداوند است که او به هر کس بخواهد عطا می نماید، «وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم.»(1)

مؤلّف گوید:

روایات فراوان دیگری در این معنا در ذیل آیه فوق نقل شده، مراجعه شود.

«یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاء کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا…»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سجلّ، نام ملکی است که نامه ها را درهم می پیچد و معنای درهم پیچیدن او این است که آن ها را نابود و تبدیل به دخان و دود می نماید، و زمین را نیز تبدیل به آتش می کند.(3)

ابن عبّاس گوید:

هنگامی که آیه «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، غشوه ای بر آن حضرت مستولی گردید و او را به حجره ی امّ سلمه بردند،

ص: 380


1- 570.. فَبَادِرُوا بِأَعْمَالِکُمْ تَکُونُوا مَعَ جِیرَانِ اللَّهِ فِی دَارِهِ رَافَقَ بِهِمْ رُسُلَهُ وَ أَزَارَهُمْ مَلَائِکَتَهُ وَ أَکْرَمَ أَسْمَاعَهُمْ أَنْ تَسْمَعَ حَسِیسَ نَارٍ أَبَداً وَ صَانَ أَجْسَادَهُمْ أَنْ تَلْقَی لُغُوباً وَ نَصَباً -- ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ. [نهج البلاغة، خ 183]
2- 571.. سوره ی انبیاء، آیه ی 104.
3- 572.. قال السجل اسم الملک الذی یطوی الکتب و معنی یطویها أی یفنیها فتتحول دخانا و الأرض نیرانا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 77]

و اصحاب منتظر نماز بودند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیرون نیامد، پس مسلمانان جمع شدند و گفتند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را چه می شود؟ امّ سلمه گفت: «پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را توان آمدن نیست» و سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خارج شد و بالای منبر رفت و فرمود: «ای مردم! شما همانگونه که به دنیا آمده اید -- با پای برهنه و عریان در قیامت در پیشگاه خداوند حاضر می شوید» سپس این آیه را قرائت نمود: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» و پس از آن این آیه را قرائت نمود: «کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنا إِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ.»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

مردم [پس از مردن] از روی زمین به زیر زمین و از فضای باز به محل تنگ و از انس با خانواده به غربت و از نور به ظلمت و تاریکی منتقل می شوند و سپس از قبرها با پای برهنه و عریان وارد قیامت می شوند، چنان که خداوند می فرماید: «کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنا إِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ.»(2)

ص: 381


1- 573.. فی کتاب جعفر بن محمّد الدوریستی باسناده الی ابن عبّاس قال: لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله(صلی الله علیه و آله): وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً غشی علیه و حمل الی حجرة أم سلمة، فانتظره أصحابه وقت الصلوة فلم یخرج، فاجتمع المسلمون فقالوا: ما لنبی الله؟ قالت أم سلمة: ان نبی الله عنکم مشغول، ثم خرج بعد ذلک فرقی المنبر فقال: ایها الناس انکم تحشرون یوم القیمة کما خلقتم حفاة عراة، ثم قرأ علی أصحابه: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» ثم قرأ «کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنا إِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 3، ص 265]
2- 574.. اسْتَبْدَلُوا بِظَهْرِ الْأَرْضِ بَطْناً وَ بِالسَّعَةِ ضِیقاً وَ بِالْأَهْلِ غُرْبَةً وَ بِالنُّورِ ظُلْمَةً فَجَاءُوهَا کَمَا فَارَقُوهَا حُفَاةً عُرَاةً قَدْ ظَعَنُوا عَنْهَا بِأَعْمَالِهِمْ إِلَی الْحَیَاةِ الدَّائِمَةِ وَ الدَّارِ الْبَاقِیَةِ کَمَا قَالَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی -- کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنا إِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ. [نهج البلاغة، خ 111]

«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ…»(1)

مرحوم کلینی با سند خود از عبد الله سنان نقل نموده که گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مقصود از زبور وذکر چیست؟ فرمود:

ذکر [همه کتاب های آسمانی است که] نزد خداوند است، و زبور کتابی است که بر داود نازل شده است، و هر کتابی که از طرف خداوند نازل شده، نزد اهل علم است و ماییم اهل علم. (2)

و در کتاب تأویل الآیات آمده که امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»، آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند.(3)

و در همان کتاب از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از «لِّقَوْمٍ عَابِدِینَ»، شیعیان ما هستند.(4)

ص: 382


1- 575.. سوره ی انبیاء، آیه ی 105.
2- 576.. مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ مَا الزَّبُورُ وَ مَا الذِّکْرُ قَالَ الذِّکْرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الزَّبُورُ الَّذِی أُنْزِلَ عَلَی دَاوُدَ وَ کُلُّ کِتَابٍ نَزَلَ فَهُوَ عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ نَحْنُ هُمْ. [کافی، ج 1، ص 176، ح 6]
3- 577.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا أحمد بن محمّد عن أحمد بن الحسین عن الحسین بن مخارق عن أبی الورد عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قوله؟عز؟ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ هم آل محمّد(صلی الله علیه و آله). [تأویل الآیات، ج 1، ص 332، ح 19]
4- 578.. و قال أیضا حدثنا محمّد بن علی قال حدثنی أبی عن أبیه عن علی بن حکم عن سفیان بن إبراهیم الحریری عن أبی صادق قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ الآیة قال نحن هم قال قلت إِنَّ فِی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِینَ قال هم شیعتنا. [تأویل الآیات، ج 1، ص 332، ح 20]

و در همان کتاب از آن حضرت نقل شده که فرمود: «عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»، اصحاب حضرت مهدی(علیه السلام) در آخرالزمان هستند.(1)

مؤلّف گوید:

اخبار و آیات مربوط به حضرت مهدی(علیه السلام) و این که مقصود از «عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»، اصحاب آن حضرت در آخرالزمان هستند، اختصاص به شیعه ندارد بلکه علمای اهل تسنّن نیز این اخبار را نقل کرده اند.

مرحوم طبرسی صاحب مجمع البیان گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«مقصود از «عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»، اصحاب حضرت مهدی(علیه السلام) در آخرالزمان هستند» سپس گوید: «وَ یدلّ علیه ما رواه الخاصّ و العام عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ: لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّی یَبْعَثَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما». سپس گوید: احمد بن حسین بیهقی در کتاب بعث و نشور اخبار فراوانی را در این معنا نقل کرده است… تا این که گوید: «و من جملتها ما حدّثنا به أبو الحسن حافده… عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ: «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ، حَتَّی یَبْعَثَ فیه رَجُلًا مِنّی أؤ مِن أَهْلِ بَیْتِی و فی بعضها: «یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی یَمْلَؤُ الأرض عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً….»(2)

ص: 383


1- 579.. و قال أیضا حدثنا أحمد بن محمّد عن أحمد بن الحسن عن أبیه عن حسین بن محمّد بن عبد الله بن الحسن عن أبیه عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قوله؟عز؟ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ هم أصحاب المهدی فی آخر الزمان. [تأویل الآیات، ج 1، ص 332]
2- 580.. «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» قیل یعنی أرض الجنة یرثها عبادی المطیعون عن ابن عبّاس و سعید بن جبیر و ابن زید فهو مثل قوله وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ و قوله الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ و قیل هی الأرض المعروفة یرثها أمة محمّد(صلی الله علیه و آله) بالفتوح بعد إجلاء الکفار کما قال(صلی الله علیه و آله) زویت لی الأرض فأریت مشارقها و مغاربها و سیبلغ ملک أمتی ما زوی لی منها عن ابن عبّاس فی روایة أخری و قال أبو جعفر(علیه السلام) هم أصحاب المهدی(علیه السلام) فی آخر الزمان و یدل علی ذلک ما رواه الخاص و العام عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال لو لم یبق من الدنیا إلّا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتّی یبعث رجلا صالحا من أهل بیتی یملأ الأرض عدلا و قسطا کما قد ملئت ظلما و جورا و قد أورد الإمام أبو بکر أحمد بن الحسین البیهقی فی کتاب البعث و النشور أخبارا کثیرة فی هذا المعنی حدثنا بجمیعها عنه حافده أبو الحسن عبید الله بن محمّد بن أحمد فی شهور سنة ثمانی عشرة و خمسمائة ثم قال فی آخر الباب فأما الحدیث الذی أخبرنا أبو عبد الله الحافظ بالإسناد عن محمّد بن خالد الجندی عن أبان بن صالح عن الحسن عن أنس بن مالک أن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال لا یزداد الأمر إلّا شدة و لا الناس إلّا شحا و لا الدنیا إلّا إدبارا و لا تقوم الساعة إلّا علی أشرار الناس و لا مهدی إلّا عیسی بن مریم فهذا حدیث تفرد به محمّد بن خالد الجندی قال أبو عبد الله الحافظ و محمّد بن خالد رجل مجهول و اختلف علیه فی إسناده فرواه مرة عن أبان بن صالح عن الحسن عن أنس عن النّبی(صلی الله علیه و آله) و مرة عن أبان بن أبی عیّاش و هو متروک عن الحسن عن النّبی(صلی الله علیه و آله) و هو منقطع و الأحادیث فی التنصیص علی خروج المهدی(علیه السلام) أصح إسنادا و فیها بیان کونه من عترة النّبی(صلی الله علیه و آله) هذا لفظه و من جملتها ما حدثنا أبو الحسن حافده عنه قال أخبرنا أبو علی الروذباری قال أخبرنا أبو بکر بن داسة قال حدثنا أبو داود السجستانی فی کتاب السنن عن طرق کثیرة ذکرها ثم قال کلهم عن عاصم المقری عن زید عن عبد الله عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال لو لم یبق من الدنیا إلّا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتّی یبعث فیه رجلا منی أو من أهل بیتی و فی بعضها یواطئ اسمه اسمی یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 10]B

«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روایت مفصّلی در پاسخ برخی از منکرین خدا فرمود:

و امّا آیه «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ»، تو می بینی که اهل مال از مخالفین و کفّار به کفر و اعتقاد باطل خود تا کنون باقی مانده اند و اگر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)

ص: 384


1- 581.. سوره ی انبیاء، آیه ی 107.

رحمت برای آنان بود باید همه آنان هدایت می شدند و از عذاب سعیر نجات می یافتند، بنابراین [رحمت بودن آن حضرت به این معنا نیست که بالاجبار همه مردم هدایت شوند، بلکه به این است که] خداوند می خواسته پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را وسیله هدایت و مهلت و مدارای با مردم قرار بدهد، چرا که پیامبران قبل مبعوث بر تصریح و شفّاف گویی بودند و با کنایه و اشاره سخن نمی گفتند و اگر مردم تسلیم امر آنان می بودند سالم می ماندند و اگر مخالفت می کردند هلاک می شدند و گرفتار عذاب بودند و انواع عذاب ها بر آنان نازل می شد، و لکن خداوند از قبل می دانست که پیامبر ما و اوصیای او صبر فراوان دارند، و پیامبران گذشته چنین صبری را نداشتند، از این رو خداوند پیامبر ما را مبعوث به تعریض و اشاره و ارفاق نمود و آن حضرت نیز حجّت الهی و جانشین خود را با تعریض -- نه با تصریح -- معرّفی کرد و فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ»، و یا فرمود: «هُوَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»، البتّه روش است که شیوه ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) این نبود که سخن بی اساس و بی معنایی را بگوید، و بر امّت لازم بود که در معنای «هُوَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی»، دقّت کنند و بدانند که در موسی و هارون برادری و نبوّت موجود بوده و لکن درباره ی پیامبر و وصیّ او هر دو موجود نبوده و به همین خاطر فرموده است: «إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی» و همان گونه که موسی هارون را خلیفه خود قرار داد و به او فرمود: «اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی»، این پیامبر نیز فرمود: «أنتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»، و اگر پیامبر ما(صلی الله علیه و آله) درباره ی وصیّ خود با تصریح کامل می فرمود: امامت بعد از من را جز برای فلانی قرار ندهید و گرنه عذاب بر شما نازل خواهد شد، عذاب بر امّت

ص: 385

او نازل می شد و جایی برای ارفاق و امهال و مهلت دادن نمی ماند. [و این معنای رحمت بودن این پیامبر(صلی الله علیه و آله) است.](1)

و در کتاب کافی از حضرت کاظم(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را در 27 رجب [یعنی روز مبعث] «رحمةً للعالمین» قرار داد از این رو هر کس آن روز را روزه بگیرد خداوند برای او روزه شصت ماه را می نویسد.(2)

ص: 386


1- 582.. وَ أَمَّا قَوْلُهُ لِلنَّبِیِّ وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ -- وَ إِنَّکَ تَرَی أَهْلَ الْمِلَلِ الْمُخَالَفَةِ لِلْإِیمَانِ وَ مَنْ یَجْرِی مَجْرَاهُمْ مِنَ الْکُفَّارِ مُقِیمِینَ عَلَی کُفْرِهِمْ إِلَی هَذِهِ الْغَایَةِ وَ إِنَّهُ لَوْ کَانَ رَحْمَةً عَلَیْهِمْ لَاهْتَدَوْا جَمِیعاً وَ نَجَوْا مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِنَّمَا عَنَی بِذَلِکَ أَنَّهُ جَعَلَهُ سَبَباً لِإِنْظَارِ أَهْلِ هَذِهِ الدَّارِ لِأَنَّ الْأَنْبِیَاءَ قَبْلَهُ بُعِثُوا بِالتَّصْرِیحِ لَا بِالتَّعْرِیضِ وَ کَانَ النَّبِیُّ مِنْهُمْ إِذَا صَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ أَجَابَهُ قَوْمُهُ سَلِمُوا وَ سَلِمَ أَهْلُ دَارِهِمْ مِنْ سَائِرِ الْخَلِیقَةِ وَ إِنْ خَالَفُوهُ هَلَکُوا وَ هَلَکَ أَهْلُ دَارِهِمْ بِالْآفَةِ الَّتِی کَانَ نَبِیُّهُمْ یَتَوَعَّدُهُمْ بِهَا وَ یُخَوِّفُهُمْ حُلُولَهَا وَ نُزُولَهَا بِسَاحَتِهِمْ مِنْ خَسْفٍ أَوْ قَذْفٍ أَوْ رَجْفٍ أَوْ رِیحٍ أَوْ زَلْزَلَةٍ أَوْ غَیْرِ ذَلِکَ مِنْ أَصْنَافِ الْعَذَابِ الَّتِی هَلَکَتْ بِهَا الْأُمَمُ الْخَالِیَةُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ مِنْ نَبِیِّنَا(صلی الله علیه و آله) وَ مِنَ الْحُجَجِ فِی الْأَرْضِ الصَّبْرَ عَلَی مَا لَمْ یُطِقْ مَنْ تَقَدَّمَهُمْ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ الصَّبْرَ عَلَی مِثْلِهِ فَبَعَثَهُ اللَّهُ بِالتَّعْرِیضِ لَا بِالتَّصْرِیحِ وَ أَثْبَتَ حُجَةَ اللَّهِ تَعْرِیضاً لَا تَصْرِیحاً بِقَوْلِهِ فِی وَصِیِّهِ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ -- وَ هُوَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ لَیْسَ مِنْ خَلِیقَةِ النَّبِیِّ وَ لَا مِنَ النُّبُوَّةِ أَنْ یَقُولَ قَوْلًا لَا مَعْنَی لَهُ فَلَزِمَ الْأُمَّةَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ لَمَّا کَانَتِ النُّبُوَّةُ وَ الْأُخُوَّةُ مَوْجُودَتَیْنِ فِی خِلْقَةِ هَارُونَ وَ مَعْدُومَتَیْنِ فِیمَنْ جَعَلَهُ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) بِمَنْزِلَتِهِ أَنَّهُ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ عَلَی أُمَّتِهِ کَمَا اسْتَخْلَفَ مُوسَی هَارُونَ حَیْثُ قَالَ لَهُ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ لَوْ قَالَ لَهُمْ لَا تُقَلِّدُوا الْإِمَامَةَ إِلَّا فُلَاناً بِعَیْنِهِ وَ إِلَّا نَزَلَ بِکُمُ الْعَذَابُ لَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ وَ زَالَ بَابُ الْإِنْظَارِ وَ الْإِمْهَالِ. [احتجاج، ج 1، ص 255]
2- 583.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ(علیه السلام) قَالَ بَعَثَ اللَّهُ جل جلاله مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ فِی سَبْعٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ رَجَبٍ فَمَنْ صَامَ ذَلِکَ الْیَوْمَ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ صِیَامَ سِتِّینَ شَهْراً. [کافی، ج 4، ص 149]

عبدالرحیم قصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که قائم ما قیامت می کند حُمَیْرا را به دنیا باز می گرداند و حدّ الهی را بر او جاری می نماید، و انتقام دختر پیامبر فاطمه(علیه السلام) را از او می گیرد. عبدالرحمان قصیر گوید: گفتم: فدای شما شوم برای چه حمیرا را تازیانه می زند؟ فرمود: برای تهمتی که او به مادر ابراهیم زد. گفتم: چرا عقوبت او را خداوند به تأخیر انداخت؟ فرمود: به خاطر این که خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را رحمت برای همه اهل عالم قرار داد و قائم ما؟عج؟ را برای آنان نقمت و انتقام قرار داد.(1)

«وَإِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّکُمْ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ»(2)

امام کاظم(علیه السلام) در سخنان خود به هارون الرشید و موسی بن مهدی فرمود:

من شب چهارشنبه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در خواب دیدم و به من فرمود: ای موسی تو محبوس و مظلوم خواهی بود؟ گفتم: آری یا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) محبوس و مظلوم خواهم بود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این سخن را سه مرتبه بر من تکرار نمود و سپس فرمود: «وَإِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّکُمْ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ.»(3)

ص: 387


1- 584.. علل الشرائع مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ الرَّحِیمِ الْقَصِیرِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَمَا لَوْ قَامَ قَائِمُنَا لَقَدْ رُدَّتْ إِلَیْهِ الْحُمَیْرَاءُ حَتَّی یَجْلِدَهَا الْحَدَّ وَ حَتَّی یَنْتَقِمَ لِابْنَةِ مُحَمَّدٍ فَاطِمَةَ(علیه السلام) مِنْهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ لِمَ یَجْلِدُهَا الْحَدَّ قَالَ لِفِرْیَتِهَا عَلَی أُمِّ إِبْرَاهِیمَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ قُلْتُ فَکَیْفَ أَخَّرَهُ اللَّهُ لِلْقَائِمِ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَعَثَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) رَحْمَةً وَ بَعَثَ الْقَائِمَ(علیه السلام) نَقِمَةً. [بحارالأنوار، ج 52، ص 314]
2- 585.. سوره ی انبیاء، آیه ی 111.
3- 586.. فَقَالَ(علیه السلام) رَأَیْتُ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) لَیْلَةَ الْأَرْبِعَاءِ فِی النَّوْمِ فَقَالَ لِی یَا مُوسَی أَنْتَ مَحْبُوسٌ مَظْلُومٌ فَقُلْتُ نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَحْبُوسٌ مَظْلُومٌ فَکَرَّرَ عَلَیَّ ذَلِکَ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ. [عیون، ج 1، ص 75]

در احتجاج طبرسی روایت شده که معاویه چون وارد کوفه شد، به او گفتند: «حسن بن علی(علیه السلام) در بین مردم عزّت پیدا کرده و بزرگی می کند و خوب است که تو او را روی منبر پایین تر از خود قرار بدهی تا از چشم مردم بیفتد» پس معاویه نپیذیرفت و مردم اصرار کردند، تا معاویه این کار را انجام داد و امام حسن(علیه السلام) بالای منبر رفت و حمد و ثنای خدا را انجام داد و سپس فرمود: امّا بعد: اگر شما اطراف عالم بگردید تا مردی را پیدا کنید که جدّ او پیامبر(صلی الله علیه و آله) باشد جز من و برادرم را پیدا نخواهید نمود، و ما حقّ امارت و ولایت خود را به این طاغیه دادیم -- و با دست مبارک خود به معاویه اشاره نمود -- و او اکنون در جایگاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته است و ما صلاح دیدیم که حفظ خون مسلمانان بهتر از ریخته شدن خون آنان است. و سپس این آیه را تلاوت نمود: «وَإِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّکُمْ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ»، و با دست مبارک خود به معاویه اشاره نمود. پس معاویه گفت: مقصود تو از این آیه چیست؟ امام(علیه السلام) در پاسخ او فرمود: من همان چیزی را که خدا اراده نموده اراده کردم.(1)

ص: 388


1- 587.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ و روی انه لما قدم معاویة الی الکوفة قیل له: ان الحسن بن علی(علیهما السلام) یرتفع علی أنفس الناس فلو أمرته أن یقوم دون مقامک علی المنبر فتدرکه الحداثة و العی فیسقط من أعین الناس، فأبی علیهم و أبوا علیه الا أن یأمره بذلک، فأمره فقام دون مقامه فی المنبر فحمد الله و أثنی علیه ثم قال: اما بعد فانکم لو طلبتم ما بین کذا و کذا لتجدوا رجلا جده نبی لم تجدوه غیری و غیر أخی، و انا أعطینا صفقتنا هذه الطاغیة و أشار بیده الی أعلی المنبر الی معاویة و هو فی مقام رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و رأینا حقن دماء المسلمین أفضل من إهراقها «وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حِینٍ» و أشار بیده الی معاویة، فقال له معاویة: ما أردت بقولک هذا؟ فقال: أردت به ما أراد الله؟عز؟. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 467]

در مناقب ابن شهر آشوب روایت شده که امام حسن(علیه السلام) پس از صلح با معاویه فرمود:

ای مردم اگر شما بین جابلق و جابرس بگردید تا مردی را پیدا کنید که جدّ او پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) باشد، جز من و برادرم را پیدا نخواهید نمود. سپس فرمود: معاویه با من نسبت به حق خلافت منازعه نمود و من حق خود را به خاطر صلاح امّت و حفظ خون آنان رها کردم و شما با من بیعت کردید که هر چه من کردم بپذیرید و با من همراه و موافق و مطیع باشید و من چنین صلاح دیدم و این برای معاویه که آرزوی خلافت داشت حجّت خواهد بود. [و خداوند از او مؤاخذه خواهد نمود]، و سپس این آیه را تلاوت فرمود: «وَإِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّکُمْ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ.»(1)

ص: 389


1- 588.. و روی أنه قال الحسن(علیه السلام) فی صلح معاویة أیها الناس إنکم لو طلبتم ما بین جابلقا و جابرسا رجلا جده رسول الله ما وجدتم غیری و غیر أخی و إن معاویة نازعنی حقا هو لی فترکته لصلاح الأمة و حقن دمائها و قد بایعتمونی علی أن تسالموا من سالمت و قد رأیت أن أسالمه و أن یکون ما صنعت حجة علی من کان یتمنی هذا الأمر و إن أدری لعله فتنة لکم و متاع إلی حین. [المناقب، ج 4، ص 34]

ص: 390

سوره ی حج

اشاره

محلّ نزول: مدینه، جز آیات 52، 53، 54، 55، که بین مکّه و مدینه نازل شده است.

تعداد آیات: 78 آیه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی نور نازل شده است.(1)

و گفته شده: این سوره در مکّه نازل شده مگر آیاتی از آن که آن چهار آیه می باشد، و عدد آیات آن را، 78، 77، 76، 75 و 74 نیز گفته اند.(2)

ثواب قرائت سوره ی حج

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی حج را در بین هر سه روزی بخواند سال بر او نمی گذرد تا به حج برود، و اگر در سفر حج از دنیا برود، داخل بهشت خواهد شد. راوی گوید: گفتم: اگر از اهل خلاف باشد چگونه خواهد بود؟ فرمود: به او تخفیف داده می شود.(3)

ص: 391


1- 589.. تفسیر برهان.
2- 590.. تفسیر صافی.
3- 591.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سَوْرَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْحَجِّ فِی کُلِّ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ لَمْ تَخْرُجْ سَنَتُهُ حَتَّی یَخْرُجَ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ إِنْ مَاتَ فِی سَفَرِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ مُخَالِفاً قَالَ یُخَفَّفُ عَنْهُ بَعْضُ مَا هُوَ فِیهِ. [ثواب الاعمال، ص 108]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

هر کس این سوره را قرائت کند خداوند به عدد کسانی که به حج و عمره رفته و یا خواهند رفت به او پاداش خواهد داد، و کسی که آن را روی پوست آهو بنویسد و در مرکبی قرار بدهد، از هر سو باد به او و اهل او هجوم می آورد و همه آنان هلاک خواهد شد، و این کار، صحیح و حلالی نباشد مگر نسبت به ظالمین و محاربین و راه زن ها.(1)

و از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده:

اگر کسی این سوره را در پوست آهو بنویسد و در کنار مرکبی قرار بدهد باد از هر سو او را احاطه می کند و مرکب او دگرگون می شود، و اگر نوشته شود و شسته شود و آب آن را در محل نشستن سلطان جائری بپاشند، ملک او به اذن خداوند از بین می رود.(2)

ص: 392


1- 592.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة اعطی من الحسنات بعدد من حج و اعتمر، فیما مضی و فیما بقی، و من کتبها فی رق ظبی و جعلها فی مرکب، جاءت له الریح من کل جانب و ناحیة، و أصیب ذلک المرکب من کل جانب، و احیط به و بمن فیه، و کان هلاکهم و بوارهم، و لم ینج منهم أحد، و لا یحل أن یکتب إلّا فی الظالمین قاطعین السبیل محاربین». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 851]
2- 593.. و عن الصّادق(علیه السلام)، قال: «من کتبها فی رق غزال و جعلها فی صحن مرکب، جاءت إلیه الریح من کل مکان، و اجتثت المرکب، و لم یسلم، و إذا کتبت ثم محیت و رشت فی موضع سلطان جائر، زال ملکه بإذن الله تعالی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 851]

سوره ی حج، آیات 1 تا 13

متن:

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ 1 یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَی النَّاسَ سُکَارَی وَمَا هُم بِسُکَارَی وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ 2 وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَّرِیدٍ 3 کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَی عَذَابِ السَّعِیرِ 4 یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّی وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا وَتَرَی الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ 5 ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَی وَأَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 6 وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لَّا رَیْبَ فِیهَا وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَن فِی الْقُبُورِ 7 وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًی وَلَا کِتَابٍ

ص: 393

مُّنِیرٍ 8 ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَنُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ 9 ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ 10 وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَی حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ 11 یَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُ وَمَا لَا یَنفَعُهُ ذَلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ 12 یَدْعُو لَمَن ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَی وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ 13»

¬Kj

لغات:

«زَلزَلة و زِلزال» حرکت شدید و وحشتناک را گویند، و «زَلزال» با فتحه اسم مصدر است؛ و «ذهول» به معنای ذهاب و جدا شدن از وحشت و حیرت است، و «حَمْل» با فتح حاء، به معنای بارداری زن و یا بارداری درخت اس-، و «حِمْل» با کسر حاء، باری را گویند که بر پشت و یا بر روی سر می گذارند و «شیطان مرید» شیطان متجرّی برای فساد است، و «صخرة مرداء» سنگ نرم و صاف را گویند، و اَمْرَء نیز از این قبیل است، و «بهیج» به معنای «حسن الصورة» یعنی صاحب صورت نیکوست، و «حرف» به معنای طرف و جانب است، و «اطمئنان» به معنای تمکّن و آرامش است، و «فتنه» در این جا به معنای محنت و سختی است و «اِنْقَلَب علی وجهه» یعنی رجع، و «عَشیر» به معنای معاشر و مصاحب است.(1)

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ای مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسید، که زلزله رستاخیز امر عظیمی است!

ص: 394


1- 594.. مجمع البیان.

(1) روزی که آن را می بینید، (آن چنان وحشت سراپای همه را فرامی گیرد که) هر مادرشیردهی، کودک شیرخوارش را فراموش می کند و هر بارداری جنین خود را بر زمین می نهد و مردم را مست می بینی، در حالی که مست نیستند ولی عذاب خدا شدید است! (2) گروهی از مردم، بدون هیچ علم و دانشی، به مجادله درباره خدا برمی خیزند و از هر شیطان سرکشی پیروی می کنند. (3) بر او نوشته شده که هر کس ولایتش را بر گردن نهد، بطور مسلّم گم راهش می سازد، و به آتش سوزان راهنماییش می کند! (4) ای مردم! اگر در رستاخیز شک دارید، (به این نکته توجّه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [چیزی شبیه گوشت جویده شده]، که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنین هایی را که بخواهیم تا مدّت معیّنی در رحم (مادران) قرار می دهیم (و آنچه را بخواهیم ساقط می کنیم) بعد شما را بصورت طفل بیرون می آوریم سپس هدف این است که به حدّ رشد و بلوغ خویش برسید. در این میان بعضی از شما می میرند و بعضی آن قدر عمر می کنند که به بدترین مرحله زندگی (و پیری) می رسند آن چنان که بعد از علم و آگاهی، چیزی نمی دانند! (از سوی دیگر،) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده می بینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو می فرستیم، به حرکت درمی آید و می روید و از هر نوع گیاهان زیبا می رویاند! (5) این به خاطر آن است که (بدانید) خداوند حق است و اوست که مردگان را زنده می کند و بر هر چیزی تواناست. (6)

و این که رستاخیز آمدنی است، و شکّی در آن نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبرها هستند زنده می کند. (7) و گروهی از مردم، بدون هیچ دانش و هیچ هدایت و کتاب روشنی بخشی، درباره خدا مجادله می کنند! (8) آن ها با تکبّر و بی اعتنایی

ص: 395

(نسبت به سخنان الهی)، می خواهند مردم را از راه خدا گم راه سازند! برای آنان در دنیا رسوایی است و در قیامت، عذاب سوزان به آن ها می چشانیم! (9) (و به آنان می گوییم:) این در برابر چیزی است که دست هایتان از پیش برای شما فرستاده و خداوند هرگز به بندگان ظلم نمی کند! (10) بعضی از مردم خدا را تنها با زبان می پرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است) همین که (دنیا به آن ها رو کند و نفع و) خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا می کنند اما اگر مصیبتی برای امتحان به آن ها برسد، دگرگون می شوند (و به کفر رومی آورند)! (به این ترتیب) هم دنیا را از دست داده اند، و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است! (11) او جز خدا کسی را می خواند که نه زیانی به او می رساند، و نه سودی این همان گم راهی بسیار عمیق است. (12) او کسی را می خواند که زیانش از نفعش نزدیکتر است چه بد مولا و یاور، و بد مونس و معاشر یاست! (13)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

عمران بن حصین و ابوسعید خدری گویند:

دو آیه اوّل سوره حجّ در شبی از شب های جنگ بنی المصطلق -- که قبیله ای از یهود و از بطن خزاعه بودند -- نازل شد، و در آن وقت مردم در حال حرکت بودند و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را صدا زد، همگی گرد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جمع شدند و آن حضرت این دو آیه را برای آنان خواند، و تا کنون دیده نشده بود که مردم با شنیدن آیات قرآن این قدر گریه کنند، و چون صبح شد، زین های اسب ها را پاین نیاوردند و خیمه ای برقرار نکردند، و برخی گریان و برخی در حال فکر و اندوه بودند پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود:

آیا شما می دانید، روز زلزال چه روزی است؟ گفتند: «خدا و رسول او داناترند»

ص: 396

فرمود: آن روزی است که خداوند به آدم می گوید: «گروهی از فرزندان تو را به آتش می فرستیم» آدم می گوید: از هر گروه چه مقدار؟ خداوند می فرماید: «از هر هزار نفر 999 نفر را به آتش می فرستیم و یک نفر را به بهشت روانه می کنیم.» پس این سخنان بر مسلمانان سخت آمد و گریان شدند و گفتند: یا رسول الله چه کسی ما را نجات می دهد؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من به شما بشارت می دهم که دو مخلوق دیگر مانند یأجوج و مأجوج از شما می باشند و آن ها با هر جمعیّتی باشند آنان را فراوان می کنند، و مَثَل شما بین مردم مانند یک موی سفید در بدن گاو سیاه است…

سپس فرمود:

«من امیدوارم که شما یک چهارم اهل بهشت باشید» پس مردم از شوق تکبیر گفتند، تا این که فرمود: من امیدوارم که شما یک سوّم اهل بهشت باشید، و سپس فرمود: من امیدوارم که شما دوسوّم اهل بهشت باشید، چرا که اهل بهشت یکصد و بیست صفّ می باشند و هشتاد صفّ آن ها امّت من هستند.

تا این که فرمود:

از امّت من هفتاد هزار نفر بدون حساب داخل بهشت می شوند.

و در برخی از روایات آمده که عمربن خطّاب گفت: آیا هفتاد هزار از امّت شما بدون حساب داخل بهشت می شوند؟ فرمود: آری با هر کدام آنان هفتاد هزار نفر خواهد بود. پس شخصی به نام «عکاشة بن محصن» گفت: یا رسول الله! دعا کنید خداوند مرا یکی از آنان قرار بدهد؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «خدایا او را از اهل بهشت قرار ده» و پس از او مردی از انصار گفت: «یا رسول الله از خدا بخواه که من نیز از اهل

ص: 397

بهشت باشم» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «عکاشة بر تو سبقت گرفت» ابن عبّاس گوید: آن مرد انصاری از منافقین بود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای او دعا نکرد.(1)

ودر احتجاج طبرسی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که آن حضرت ضمن حدیث مفصّلی فرمود:

«مَعَاشِرَ النَّاسِ التَّقْوَی التَّقْوَی وَ احْذَرُوا السَّاعَةَ» یعنی ای مردم! تقوا را، تقوا را،

ص: 398


1- 595.. قال عمران بن الحصین و أبو سعید الخدری نزلت الآیتان من أول السورة لیلا فی غزاة بنی المصطلق و هم حی من خزاعة و الناس یسیرون فنادی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فحثوا المطی حتّی کانوا حول رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقرأها علیهم فلم یر أکثر باکیا من تلک اللیلة فلما أصبحوا لم یحطوا السرج عن الدواب و لم یضربوا الخیام و الناس من بین باک أوجالس حزین متفکر فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) أ تدرون أی یوم ذاک قالوا الله و رسوله أعلم قال ذاک یوم یقول الله تعالی لآدم أبعث بعث النار من ولدک فیقول آدم من کم و کم فیقول الله؟عز؟ من کل ألف تسعمائة و تسعة و تسعین إلی النار و واحد إلی الجنة فکبر ذلک علی المسلمین و بکوا و قالوا فمن ینجو یا رسول الله فقال أبشروا فإن معکم خلیقتین یأجوج و مأجوج ما کانتا فی شی ء إلّا کثرتاه ما أنتم فی الناس إلّا کشعرة بیضاء فی الثور الأسود أو کرقم فی ذراع البکر أو کشأمة فی جنب البعیر ثم قال إنّی لأرجو أن تکونوا ربع أهل الجنة فکبروا ثم قال إنّی لأرجو أن تکونوا ثلث أهل الجنة فکبروا ثم قال إنّی لأرجو أن تکونوا ثلثی أهل الجنة و إن أهل الجنة مائة و عشرون صفا ثمانون منها أمتی ثم قال و یدخل من أمتی سبعون ألفا الجنة بغیر حساب و فی بعض الروایات أن عمر بن الخطاب قال یا رسول الله سبعون ألفا قال نعم و مع کل واحد سبعون ألفا فقام عکاشة بن محصن فقال یا رسول الله ادع الله أن یجعلنی منهم فقال اَللَّهُمَّ اجعله منهم فقام رجل من الأنصار فقال ادع الله أن یجعلنی منهم فقال(صلی الله علیه و آله) سبقک بها عکاشة. قال ابن عبّاس کان الأنصاری منافقا فلذلک لم یدع له. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 112]

از یاد نبرید، و از ساعت قیامت بترسید، همان گونه که خداوند می فرماید: «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ.»(1)

در کتاب توحید صدوق از عبدالله بن سلام مولای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بخشی از سخنان خود فرمود: خداوند در قیامت به آتشی به نام «فَلَق» -- که سخت ترین عذاب جهنّم است -- دستور می دهد، تا از مکان خود خارج شود، و مکان آن در دوزخ، سیاه و تاریک و دارای زنجیرهای آتشین و غلّ های دوزخ است، و خداوند به او امر می نماید، تا یک بار در صورت اهل محشر بدمد، و از شدّت دمیدن او آسمان ها گسیخته می شود، و ستارگان خاموش می شوند، و دریاهای آتش تاریک می گردد، و کوه ها از بین می رود، و چشم ها تاریک می شود، و زنان باردار وضع حمل می کنند، و فرزندان از وحشت آن، در قیامت پیر می شوند!(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر و «تَضَعُ کُلُ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها» گوید:

هر زن بارداری که هنگام زلزله الساعة از دنیا برود، در قیامت وضع حمل خواهد نمود.(3)

ص: 399


1- 596.. احتجاج طبرسی، ج 1، ص 82.
2- 597.. قَالَ فَیَأْمُرُ اللَّهُ جل جلاله نَاراً یُقَالُ لَهَا الْفَلَقُ أَشَدُّ شَیْ ءٍ فِی جَهَنَّمَ عَذَاباً فَتَخْرُجُ مِنْ مَکَانِهَا سَوْدَاءَ مُظْلِمَةً بِالسَّلَاسِلِ وَ الْأَغْلَالِ فَیَأْمُرُهَا اللَّهُ جل جلاله أَنْ تَنْفُخَ فِی وُجُوهِ الْخَلَائِقِ نَفْخَةً فَتَنْفُخُ فَمِنْ شِدَّةِ نَفْخَتِهَا تَنْقَطِعُ السَّمَاءُ وَ تَنْطَمِسُ النُّجُومُ وَ تَجْمُدُ الْبِحَارُ وَ تَزُولُ الْجِبَالُ وَ تُظْلِمُ الْأَبْصَارُ وَ تَضَعُ الْحَوَامِلُ حَمْلَهَا وَ یَشِیبُ الْوِلْدَانُ مِنْ هَوْلِهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ. [التوحید للصدوق، ص 391]
3- 598.. قال کل امرأة تموت حاملة عند زلزلة الساعة تضع حملها یوم القیام. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 78]

مسلم بن قیس گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

من دو آیه از قرآن را می شناسم که برای آسان شدن کار [زایمان] بر زن مؤثّر خواهد بود، و آن ها باید در پوست آهو [و یا چیز دیگر] نوشته شود و زن به گردن خود بیاویزد، هفت بار بنویسد: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»، و یک بار بنویسد: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ * یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَی النَّاسَ سُکَارَی وَمَا هُم بِسُکَارَی وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ.»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«مخلّقه» وقتی است که جنین تامّ و کامل باشد، و«غیر مخلّقه» سقط است.امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «لیبیّن لکم» یعنی شما نیز در رحم مادرانتان چنین بوده اید. «و نُقرّ فی الأرحام ما نشاء» یعنی ما هر نطفه ای را بخواهیم در رحم ها ثابت نگه می داریم و سقط نخواهد شد. [و آن همان نطفه ای است که در عالم ذرّ از او میثاق گرفته شده است.](2)

ص: 400


1- 599.. فی کتاب طب الائمة(علیهم السلام) باسناده الی سلیم بن قیس الهلالی عن أمیر المؤمنین صلوات الله علیه قال: انی لأعرف آیتین من کتاب الله المنزل تکتبان للمرأة إذا عسر علیها، تکتبان فی ورق ظبی و تعلقه علیها فی حقویها: بسم الله و بالله ان مع العسر یسرا سبع مرات «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ ءٌ عَظِیمٌ» یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَی النَّاسَ سُکاری وَ ما هُمْ بِسُکاری وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِیدٌ» مرة واحدة. [نورالثّقلین، ج 3، ص 470]
2- 600.. قال المخلقة إذا صارت دما و غیر المخلقة قال السقط لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) و لیبین لکم کذلک کنتم فی الأرحام وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ فلا یخرج سقطا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 78]

احمدبن ابی نصر گوید: از امام هشتم(علیه السلام) خواستم که برای زن بارداری از خویشانم دعا کند، و آن حضرت فرمود: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

دعا برای حمل باید قبل از چهار ماه باشد… سپس فرمود: نطفه سی روز در رحم نطفه است و سی روز علقه است و سی روز مضغه است و سی روز «مخلّقه و غیر مخلّقه» است و چون چهار ماه آن تمام شود خداوند دو ملک «خلّاقین» را می فرستد تا صورت و شکل او را آماده کنند و رزق و اجل او را بنویسند و شقاوت و سعادت او را تعیین نمایند.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که خداوند می خواهد مردم را در قیامت مبعوث نماید، دستور می دهد تا آسمان چهل روز باران ببارد و به وسیله آن بدن های مردم پیوسته می شود و گوشت بر آن ها می روید.(2)

«وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًی وَلَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ * ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ …» (3)

ص: 401


1- 601.. قال البزنطی و سألته أن یدعو الله؟عز؟ لامرأة من أهلنا بها حمل فقال قال أبو جعفر(علیه السلام) الدعاء ما لم یمض أربعة أشهر فقلت له إنّما لها أقل من هذا فدعا لها ثم قال إن النطفة تکون فی الرحم ثلاثون علقة ثلاثون یوما و تکون مضغة ثلاثین یوما و تکون مخلقة و غیر مخلقة ثلاثین یوما فإذا تمت الأربعة أشهر بعث الله تبارک و تعالی إلیها ملکین خلاقین یصورانه و یکتبان رزقه و أجله و شقیا أو سعیدا. [قرب الإسناد، ص 154]
2- 602.. قال: و حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن جمیل بن دراج عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال إذا أراد الله أن یبعث الخلق أمطر السماء علی الأرض أربعین صباحا فاجتمعت الأوصال و نبتت اللحوم. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 253]
3- 603.. سوره ی حج، آیات 8 و 9.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس با مردم از غیر راه استدلال شرعی مخاصمه و مناظره کند با خالقیّت و ربوبیّت خدا مخاصمه نموده است چنان که خداوند می فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًی وَلَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ» و عذاب هیچ کس سخت تر از عذاب کسی که لباس دیانت و عبادت را بپوشد و بدون حقیقت و معنای صحیح [و مایه علمی و استدلال صحیح] با مردم مخاصمه کند نیست.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر آیه فوق گوید:

این آیه درباره ی ابوجهل نازل شد و «ثانی عطفه» یعنی از حق رو گرداند «لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ الله»، یعنی تا مردم را از راه خدا و راه ایمان گم راه نماید.(2)

مؤلّف گوید:

در تفسیر آیه «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»(3) و «وَ جادِلُهم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»(4)، معنای مجادله صحیح و غیر صحیح و «بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» و «بِالَّتِی هِیَ غیر أَحْسَنُ»، گذشت و روایات آن به تفصیل بیان شد.

ص: 402


1- 604.. وَ لَیْسَ أَحَدٌ أَشَدَّ عِقَاباً مِمَّنْ لَبِسَ قَمِیصَ النُّسُکِ بِالدَّعْوَی بِلَا حَقِیقَةٍ وَ لَا مَعْنًی. [بحارالأنوار، ج 89، ص 181]
2- 605.. و قال علی بن إبراهیم ثم ضرب الله للبعث و النشور مثلا فقال: «وَ تَرَی الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ» أی حسن «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتی» إلی قوله «مَنْ فِی الْقُبُورِ» و قوله: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدیً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ» قال: نزلت هذه الآیة فی أبی جهل «ثانِیَ عِطْفِهِ» قال: تولی عن الحق «لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» قال: عن طریق الله و الإیمان و قوله: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ» قال علی شک. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 79]
3- 606.. سوره ی عنکبوت، آیه ی 46.
4- 607.. سوره ی نحل، آیه ی 125.

«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَی حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ…»(1)

یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) به نام ضُرِیْس گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

«بسا آیه ای درباره ی یک نفر نازل می شود و درباره ی پیروان او نیز جاری خواهد بود» ضُرِیْس گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا هر کسی که بر خلاف شما [ندانسته و با ناآگاهی] حرکتی بکند و یا سخنی را بگوید از آنانی خواهد بود که خداوند می فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ» فرمود: آری بسا همین گونه خواهد بود.(2)

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

این ها کسانی هستند که خدا را عبادت می کنند و از عبادت غیر خدا پرهیز می نمایند و لکن درباره ی حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و آیین او شک دارند و سخن از اسلام و شهادت به یگانگی خدا و رسالت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می گویند، و اقرار به قرآن می کنند و لکن درباره ی رسالت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و آیین او شک دارند، گرچه درباره ی خداوند شکّی ندارند»

ص: 403


1- 608.. سوره ی حج، آیه ی 11.
2- 609.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ ضُرَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ قَالَ شِرْکُ طَاعَةٍ وَ لَیْسَ شِرْکَ عِبَادَةٍ وَ عَنْ قَوْلِهِ جل جلاله -- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ قَالَ إِنَّ الْآیَةَ تَنْزِلُ فِی الرَّجُلِ ثُمَّ تَکُونُ فِی أَتْبَاعِهِ -- ثُمَّ قُلْتُ کُلُّ مَنْ نَصَبَ دُونَکُمْ شَیْئاً فَهُوَ مِمَّنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ فَقَالَ نَعَمْ وَ قَدْ یَکُونُ مَحْضاً. [اصول کافی، ج 2، ص 398]

سپس فرمود:

«مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ یَعْنِی عَلَی شَکٍّ فِی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ مَا جَاءَ بِهِ» و «فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ» یعنی عافیت در جان و مال و فرزندان و «اطْمَأَنَّ بِهِ» یعنی رضی به و «وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ» یعنی بیماری بدن و از بین رفتن مال و اگر آنان چنین گرفتاری هایی را پیدا کنند می گویند: «این به خاطر اقرار به نبوّت محمّد(صلی الله علیه و آله) است» و گرفتار شکّ و توقّف می شوند و با خدا و رسول او دشمن خواهند شد و رسالت پیامبر و آیین او را انکار می نمایند!(1)

و در روایت دیگری آمده که زراره از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

آنان مردمی بودند که خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: «ما صبر می کنیم تا اگر با ایمان به شما، اموالمان زیاد شود و عافیت پیدا کنیم و فرزندانمان سالم گردند، باور می کنیم که تو راستگو هستی و رسول خدا می باشی و اگر جز این شود، درباره ی شما تأمّل خواهیم نمود» از این رو خداوند می فرماید: «فَإِنْ

ص: 404


1- 610.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنِ الْفُضَیْلِ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ قَالَ زُرَارَةُ سَأَلْتُ عَنْهَا -- أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ وَ خَلَعُوا عِبَادَةَ مَنْ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ شَکُّوا فِی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ مَا جَاءَ بِهِ فَتَکَلَّمُوا بِالْإِسْلَامِ وَ شَهِدُوا أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَقَرُّوا بِالْقُرْآنِ وَ هُمْ فِی ذَلِکَ شَاکُّونَ فِی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ مَا جَاءَ بِهِ وَ لَیْسُوا شُکَّاکاً فِی اللَّهِ قَالَ اللَّهُ جل جلاله -- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ یَعْنِی عَلَی شَکٍّ فِی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ مَا جَاءَ بِهِ -- فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ یَعْنِی عَافِیَةً فِی نَفْسِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ رَضِیَ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ یَعْنِی بَلَاءً فِی جَسَدِهِ أَوْ مَالِهِ تَطَیَّرَ وَ کَرِهَ الْمُقَامَ عَلَی الْإِقْرَارِ بِالنَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) فَرَجَعَ إِلَی الْوُقُوفِ وَ الشَّکِّ فَنَصَبَ الْعَدَاوَةَ لِلهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ الْجُحُودَ بِالنَّبِیِّ وَ مَا جَاءَ بِهِ. [کافی، ج 2، ص 413]

أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ»، یعنی در دنیا «وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ» یعنی بلا و مصیبت در بدن؛ و «انْقَلَبَ عَلی وَجْهِهِ»، یعنی انقلب علی شکّه و شرکه، تا این که برخی به معرفت می رسند و ایمان در قلب آنان وارد می شود و از شکّ خارج می شوند و برخی بر شکّ خود باقی می مانند و مشرک می گردند.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

در بین مردم کسانی هستند که با ترک دنیا برای دنیا، دنیا و آخرت خود را تباه کردند و گمان کردند که لذّت ریاست باطل افضل از اموال و نعمت های مباح و حلال است از این رو نعمت های حلال دنیا را رها کردند، برای به دست آوردن ریاست باطل!(2)

ص: 405


1- 611.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلی حَرْفٍ قَالَ هُمْ قَوْمٌ وَحَّدُوا اللَّهَ وَ خَلَعُوا عِبَادَةَ مَنْ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَخَرَجُوا مِنَ الشِّرْکِ وَ لَمْ یَعْرِفُوا أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) رَسُولُ اللَّهِ فَهُمْ یَعْبُدُونَ اللَّهَ عَلَی شَکٍّ فِی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ مَا جَاءَ بِهِ فَأَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ قَالُوا نَنْظُرُ فَإِنْ کَثُرَتْ أَمْوَالُنَا وَ عُوفِینَا فِی أَنْفُسِنَا وَ أَوْلَادِنَا عَلِمْنَا أَنَّهُ صَادِقٌ وَ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَ غَیْرَ ذَلِکَ نَظَرْنَا قَالَ اللَّهُ جل جلاله -- فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ یَعْنِی عَافِیَةً فِی الدُّنْیَا -- وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ یَعْنِی بَلَاءً فِی نَفْسِهِ وَ مَالِهِ -- انْقَلَبَ عَلی وَجْهِهِ انْقَلَبَ عَلَی شَکِّهِ إِلَی الشِّرْکِ -- خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُ وَ ما لا یَنْفَعُهُ قَالَ یَنْقَلِبُ مُشْرِکاً یَدْعُو غَیْرَ اللَّهِ وَ یَعْبُدُ غَیْرَهُ فَمِنْهُمْ مَنْ یَعْرِفُ وَ یَدْخُلُ الْإِیمَانُ قَلْبَهُ فَیُؤْمِنُ وَ یُصَدِّقُ وَ یَزُولُ عَنْ مَنْزِلَتِهِ مِنَ الشَّکِّ إِلَی الْإِیمَانِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَثْبُتُ عَلَی شَکِّهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْقَلِبُ إِلَی الشِّرْکِ. [کافی، ج 2، ص 413]
2- 612.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ عن الرّضا(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): فان فی الناس من خسر الدنیا و الاخرة بترک الدنیا للدنیا، و یری ان لذة الریاسة الباطلة أفضل من لذة الأموال و النعم المباحة المحللة فیترک ذلک أجمع طلبا للریاسة الباطلة. [نورالثّقلین، ج 3، ص 474]

سوره ی حجّ، آیات 14 تا 25

متن:

«إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ 14 مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَی السَّمَاء ثُمَّ لِیَقْطَعْ فَلْیَنظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ 15 وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَاهُ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یُرِیدُ 16 إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَی وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ 17 أَلَمْ تر أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِّنَ النَّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَن یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاء 18 هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ 19 یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ 20 وَلَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ 21 کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ 22 إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ 23 وَهُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَی صِرَاطِ الْحَمِیدِ 24 إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاء الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ 25»

¬Kj

لغات:

«لَّن یَنصُرَهُ اللَّهُ»، یعنی لن یعطیه و لن یجوده، و «نصرالله أرض فلانٍ» ای جاد علیه بالمطر، و «سَبَب» چیزی را گویند که به وسیله آن به چیز دیگری دست پیدا می شود،

ص: 406

و به همین خاطر به طناب و باب و طریق سبب می گویند، و «خصم» واحد و جمع و مذکّر و مؤنّث آن یکسان است، و خصمان تثنیه دو گروه است مانند طائفتان، و «حمیم» آب جوش را گویند، و «صِهر» به معنای ذوب کردن است، و «مقامع» جمع مقمعه است، به معنای آلت کوبیدن، و «حریق» به معنای مُحَّرق است مانند ألیم، و «اساور» جمع اسوار است، و سِوار و سُوار نیز استعمال شده و جمع آن ها اسوره است. و «عاکف» مقیم و ملازم را گویند، و «بادی» از بدی یبدو به معنای ظهور است، و بدوی، حضری را گویند و بادی در این آیه به معنای طاری و وارد است.(1)

ترجمه:

خداوند کسانی را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، در باغهایی از بهشت وارد می کند که نهرها زیر درختانش جاری است (آری،) خدا هر چه را اراده کند انجام می دهد! (14) هر کس گمان می کند که خدا پیامبرش را در دنیا و آخرت یاری نخواهد کرد (و از این نظر عصبانی است، هر کاری از دستش ساخته است بکند)، ریسمانی به سقف خانه خود بیاویزد، و خود را حلق آویز و نفس خود را قطع کند (و تا لبه پرتگاه مرگ پیش رود) ببیند آیا این کار خشم او را فرو می نشاند؟! (15) این گونه ما آن [قرآن] را بصورت آیات روشنی نازل کردیم و خداوند هر کس را بخواهد هدایت می کند. (16) مسلّماً کسانی که ایمان آورده اند، و یهود و صابئان [ستاره پرستان] و نصاری و مجوس و مشرکان، خداوند در میان آنان روز قیامت داوری می کند (و حق را از باطل جدا می سازد) خداوند بر هر چیز گواه (و از همه چیز آگاه) است. (17) آیا ندیدی که تمام کسانی که در آسمان ها و کسانی که در زمینند برای خدا سجده می کنند؟!و (همچنین) خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها و درختان و جنبندگان، و بسیاری از مردم!

ص: 407


1- 613.. مجمع البیان.

امّا بسیاری (ابا دارند، و) فرمان عذاب درباره آنان حتمی است و هر کس را خدا خوار کند،کسی او را گرامی نخواهد داشت! خداوند هر کار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام می دهد! (18) اینان دو گروهند که درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند کسانی که کافر شدند، لباسهایی از آتش برای آن ها بریده شده، و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می شود (19) آن چنان که هم درونشان با آن آب می شود، و هم پوستهایشان. (20) و برای آنان گرزهایی از آهن (سوزان) است. (21) هر گاه بخواهند از غم و اندوه های دوزخ خارج شوند، آن ها را به آن بازمی گردانند و (به آنان گفته می شود:) بچشید عذاب سوزان را! (22) خداوند کسانی را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، در باغهایی از بهشت وارد می کند که از زیر درختانش نهرها جاری است آنان با دستبندهایی از طلا و مروارید زینت می شوند و در آنجا لباسهای شان از حریر است. (23) و بسوی سخنان پاکیزه هدایت می شوند، و به راه خداوند شایسته ستایش، راهنمایی می گردند. (24) کسانی که کافر شدند، و مؤمنان را از راه خدا بازداشتند، و (همچنین) از مسجد الحرام، که آن را برای همه مردم، برابر قرار دادیم، چه کسانی که در آنجا زندگی می کنند یا از نقاط دور وارد می شوند (، مستحقّ عذابی دردناکند) و هر کس بخواهد در این سرزمین از راه حق منحرف گردد و دست به ستم زند، ما از عذابی دردناک به او می چشانیم! (25)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَی السَّمَاء…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مظنّه در قرآن دو قسم است: مظنّه به معنای یقین و علم و مظنّه به معنای

ص: 408


1- 614.. سوره ی حج، آیه ی 15.

شک و در این آیه مظنّه به معنای شک است و معنای این آیه این است که هر کس شک داشته باشد در این که خداوند پاداش او را در دنیا و آخرت می دهد و یا نمی دهد؟ باید یک سبب و وسیله و راهنمایی بین خود و خدا قرار دهد و سپس ببیند آیا چیزی به دست می آورد که حیله و غیظ او را برطرف نماید؟(1)

مؤلّف گوید:

مرحوم قمی؟ره؟ ضمیر «یَنصُرَهُ اللَّهُ» را به فاعل یظنّ ارجاع داده است و لکن در روایت عیسی بن داود نجّار از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) روزی فرمود: خداوند به من وعده ی نصرت داده که به وسیله ملائکه مرا یاری کند و او یاور من خواهد بود و به وسیله ملائکه و علیّ(علیه السلام) مرا یاری می نماید و تنها از بین اهل بیت من علیّ(علیه السلام) را یاور من قرار داده است، و برای قوم من سخت و ناگوار آمده که خداوند علیّ(علیه السلام) را مخصوص به نصرت من نموده و این سبب خشم آنان شده است، از این رو خداوند این آیه را نازل نموده و می فرماید: «مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ…» یعنی هر کس چنین گمانی دارد که خدا به واسطه ملائکه و علیّ،

ص: 409


1- 615.. فإنه حدثنی أبی عن یحیی بن أبی عمران عن یونس عن حماد عن ابن الظبیان [ابن الطیار] عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال نزلت هذه الآیة فی قوم وحدوا الله و جعلوا عباده [و خلعوا عبادة] من دون الله و خرجوا من الشرک و لم یعرفوا أن محمّدا رسول الله فهم یعبدون الله علی شک فی محمّد و ما جاء به فأتوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقالوا ننظر فإن کثرت أموالنا و عوفینا فی أنفسنا و أولادنا علمنا أنه صادق و أنه رسول الله(صلی الله علیه و آله) و إن کان غیر ذلک نظرنا فأنزل الله «فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ… إلخ». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 54]

مرا یاری نخواهد نمود، پس ریسمانی به گردن خود بیندازد و خود را حلق آویز کند و بمیرد تا ببیند آیا کید و حیله اش خشم او را برطرف می کند؟!(1)

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَی وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ…»(2)

اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی فرمود:

«سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»، پس اشعث بن قیس برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! چگونه از مجوس جزیه گرفته می شود، در حالی که آنان نه پیامبری داشته اند و نه کتابی بر آنان نازل شده است؟! امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آری ای اشعث! خداوند بر آنان رسول و کتابی فرستاد، و آنان پادشاهی داشتند و او شبی در حال مستی با دختر خود همبستر شد و چون صبح شد مردم به او گفتند: تو دین ما را آلوده کردی و از بین بردی و باید آماده شوی تا حدّ خدا را بر تو جاری کنیم» آن پادشاه گفت: جمع شوید تا من سخن خود را با شما بگویم، اگر عذری نداشتم شما آنچه می گویید را عمل کنید» پس مردم جمع شدند و پادشاه به آنان گفت: آیا شما می دانید که

ص: 410


1- 616.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل العلوی عن عیسی بن داود النجار قال قال الإمام موسی بن جعفر حدثنی أبی عن أبیه أبی جعفر(علیه السلام) أن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال ذات یوم إن ربی وعدنی نصرته و أن یمدنی بملائکته و أنه ناصرنی بهم و بعلی أخی خاصة من بین أهلی فاشتد ذلک علی القوم أن خص علیا(علیه السلام) بالنصرة و أغاظهم ذلک فأنزل الله؟عز؟ مَنْ کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ محمّدا بعلی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَی السَّماءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغِیظُ قال یضع حبلا فی عنقه إلی سماء بیته یمده حتّی یختنق فیموت فینظر هل یذهب کیده ما یغیظ. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 328]
2- 617.. سوره ی حج، آیه ی 17.

خداوند مخلوقی خلق نکرده که نزد او عزیزتر از آدم و حوّا باشد؟ گفتند: راست می گویی» پادشاه گفت: مگر آدم دختران خویش را به پسران خود تزویج نکرد؟ گفتند: راست می گویی دیانت همین است، و سخن پادشاه را پذیرفتند و خداوند علم و دانش را از سینه های آنان خارج نمود و کتاب خود را از آنان گرفت و کافر شدند و در قیامت بدون حساب داخل آتش خواهد شد. سپس فرمود: منافقین بدتر از آنان می باشند.» پس اشعث گفت: به خدا سوگند تا کنون چنین پاسخی را نشنیده بودم و به خدا سوگند هرگز چنین سؤالاتی را نخواهم کرد.(1)

«أَلَمْ تر أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ… »(2)

ص: 411


1- 618.. ثُمَّ قَالَ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَقَامَ إِلَیْهِ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ کَیْفَ یُؤْخَذُ مِنَ الْمَجُوسِ الْجِزْیَةُ وَ لَمْ یُنْزَلْ عَلَیْهِمْ کِتَابٌ وَ لَمْ یُبْعَثْ إِلَیْهِمْ نَبِیٌّ قَالَ بَلَی یَا أَشْعَثُ قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ کِتَاباً وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ رَسُولًا حَتَّی کَانَ لَهُمْ مَلِکٌ سَکِرَ ذَاتَ لَیْلَةٍ فَدَعَا بِابْنَتِهِ إِلَی فِرَاشِهِ فَارْتَکَبَهَا -- فَلَمَّا أَصْبَحَ تَسَامَعَ بِهِ قَوْمُهُ فَاجْتَمَعُوا إِلَی بَابِهِ فَقَالُوا أَیُّهَا الْمَلِکُ دَنَّسْتَ عَلَیْنَا دِینَنَا وَ أَهْلَکْتَهُ فَاخْرُجْ نُطَهِّرْکَ وَ نُقِمْ عَلَیْکَ الْحَدَّ فَقَالَ لَهُمُ اجْتَمِعُوا وَ اسْمَعُوا کَلَامِی فَإِنْ یَکُنْ لِی مَخْرَجٌ مِمَّا ارْتَکَبْتُ وَ إِلَّا فَشَأْنَکُمْ فَاجْتَمَعُوا فَقَالَ لَهُمْ هَلْ عَلِمْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً أَکْرَمَ عَلَیْهِ مِنْ أَبِینَا آدَمَ وَ أُمِّنَا حَوَّاءَ قَالُوا صَدَقْتَ أَیُّهَا الْمَلِکُ قَالَ أَ فَلَیْسَ قَدْ زَوَّجَ بَنِیهِ مِنْ بَنَاتِهِ وَ بَنَاتِهِ مِنْ بَنِیهِ قَالُوا صَدَقْتَ هَذَا هُوَ الدِّیْنُ فَتَعَاقَدُوا عَلَی ذَلِکَ فَمَحَا اللَّهُ مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ رَفَعَ عَنْهُمُ الْکِتَابَ فَهُمُ الْکَفَرَةُ یَدْخُلُونَ النَّارَ بِلَا حِسَابٍ وَ الْمُنَافِقُونَ أَشَدُّ حَالًا مِنْهُمْ قَالَ الْأَشْعَثُ وَ اللَّهِ مَا سَمِعْتُ بِمِثْلِ هَذَا الْجَوَابِ وَ اللَّهِ لَا عُدْتُ إِلَی مِثْلِهَا أَبَداً. [توحید صدوق، ص 306]
2- 619.. سوره ی حج، آیه ی 18.

مرحوم شیخ مفید در کتاب اختصاص با سند خود از ابی الصباح کنانی نقل نموده که گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

«خورشید در شبانه روز چهار مرتبه سجده می کند، و اوّل سجده او هنگامی است که به طرف افق می رسد و تو نور صبح کاذب را می بینی و آن قبل از صبح صادق است» گفتم: آری فدای شما شوم چنین است که می گوئید» فرمود: «در آن حال خورشید در حال سجده می باشد و چون از سجده فارغ می شود، فجر طلوع می کند و وقت نماز می رسد، و امّا سجده ی دوّم او هنگامی است که در وسط کره زمین قرار می گیرد و روز بالا می آید، و خورشید قبل از زوال محاذی عرش سجده می کند و چون از سجده فارغ می گردد ظهر می شود و وقت نماز فرا می رسد، و امّا سجده ی سوّم او هنگامی است که غروب می کند و چون از سجده خود فارغ می گردد نیمه شب خواهد بود و آن زوال شب نامیده می شود، همانند زوال ظهر.(1)

مؤلّف گوید:

در این روایت سجده ی چهارم خورشید بیان نشده است و در ذیل آیه 5

ص: 412


1- 620.. فقال إن للشمس أربع سجدات کل یوم و لیلة قال فأول سجدة إذا صارت فی طرف الأفق حین یخرج الفلک من الأرض إذا رأیت البیاض المضی ء فی طول السماء قبل أن یطلع الفجر قلت بلی جعلت فداک قال ذاک الفجر الکاذب لأن الشمس تخرج ساجدة و هی فی طرف الأرض فإذا ارتفعت من سجودها طلع الفجر و دخل وقت الصلاة و أما السجدة الثانیة فإنها إذا صارت فی وسط القبة و ارتفع النهار رکدت قبل الزوال فإذا صارت بحذاء العرش رکدت و سجدت فإذا ارتفعت من سجودها زالت عن وسط القبة فیدخل وقت صلاة الزوال و أما السجدة الثالثة أنها إذا غابت من الأفق خرت ساجدة فإذا ارتفعت من سجودها زال اللیل کما أنها حین زالت وسط السماء دخل وقت الزوال زوال النهار. [الاختصاص، ص 213]

سوره ی یونس روایتی از ابوذرّ درباره سجده خورشید و ماه گذشت مراجعه شود.

«وَمَن یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاء…»(1)

از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفته شد: مردی درباره ی مشیّت، سخنانی می گوید؟ فرمود: بگویید بیاید و چون آمد امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمود: ای بنده ی خدا بگو بدانم آیا خداوند تو را آن گونه که می خواست آفرید و یا آن گونه که تو می خواستی، آن مرد گفت: آن گونه که او می خواست آفرید. فرمود: آیا او هر گاه بخواهد تو را مریض می نماید و یا هر گاه تو بخواهی؟ آن مرد گفت: هر گاه او بخواهد. فرمود: آیا او هر گاه بخواهد تو را شفا می دهد و یا هر گاه تو بخواهی؟ آن مرد گفت: هر گاه او بخواهد. فرمود: آیا او هر گاه بخواهد تو را داخل می نماید و یا هر گاه تو بخواهی؟ آن مرد گفت: هر گاه او بخواهد. پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمود: اگر جز این می گفتی گردن تو را می زدم.(2)

ص: 413


1- 621.. سوره ی حج، آیه ی 18.
2- 622.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ(علیه السلام) قَالَ قِیلَ لِعَلِیٍّ(علیه السلام) إِنَّ رَجُلًا یَتَکَلَّمُ فِی الْمَشِیَّةِ فَقَالَ ادْعُهُ لِی قَالَ فَدُعِیَ لَهُ فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ خَلَقَکَ اللَّهُ لِمَا شَاءَ أَوْ لِمَا شِئْتَ قَالَ لِمَا شَاءَ قَالَ فَیُمْرِضُکَ إِذَا شَاءَ أَوْ إِذَا شِئْتَ قَالَ إِذَا شَاءَ قَالَ فَیَشْفِیکَ إِذَا شَاءَ أَوْ إِذَا شِئْتَ قَالَ إِذَا شَاءَ قَالَ فَیُدْخِلُکَ حَیْثُ شَاءَ أَوْ حَیْثُ شِئْتَ قَالَ حَیْثُ شَاءَ قَالَ فَقَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) لَهُ لَوْ قُلْتَ غَیْرَ هَذَا لَضَرَبْتُ الَّذِی فِیهِ عَیْنَاکَ. [التوحید للصدوق، ص 337]

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

مشیّت از صفات افعال است، بنابراین کسی که گمان کند: خداوند همواره از ازل صاحب اراده و مشیّت بوده موحّد نخواهد بود.(1)

مؤلّف گوید:

روایات بحث اراده و مشیّت در کتاب کافی مفصّلاً نقل شده است.

«هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ»(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «فَالَّذِینَ کَفَرُوا» کفر به ولایت علیّ(علیه السلام) است.(3)

نضر بن مالک گوید: به امام حسین(علیه السلام) گفتم: مقصود از «هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» چیست؟ فرمود:

ما و بنی امیّه هستیم که درباره ی خداوند خصومت پیدا کردیم، ما گفتیم: «صَدَقَ اللَّهُ» و آنان گفتند: «کَذِبَ اللَّهُ» بنابراین ما و آنان در قیامت مخاصمه خواهیم داشت.(4)

ص: 414


1- 623.. التَّوْحِیدُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) الْمَشِیَّةُ مِنْ صِفَاتِ الْأَفْعَالِ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَزَلْ مُرِیداً شَائِیاً فَلَیْسَ بِمُوَحِّدٍ. [بحارالأنوار، ج 54، ص 37]
2- 624.. سوره ی حج، آیه ی 19.
3- 625.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا بِوَلَایَةِ عَلِیٍ قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ. [کافی، ج 1، ص 422، ح 51]
4- 626.. حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَمَّارُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْأُسْرُوشَنِیُّ [الْأُسْرُوشِیُ] رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصْمَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِیُّ بِمَکَّةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ بْنُ أَبِی شُجَاعٍ الْبَجَلِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَنَفِیِّ عَنْ یَحْیَی بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَابِرٍ عَنْ صَدَقَةَ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ قُلْتُ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ حَدِّثْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ قَالَ نَحْنُ وَ بَنُو أُمَیَّةَ اخْتَصَمْنَا فِی اللَّهِ جل جلاله قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا کَذَبَ اللَّهُ فَنَحْنُ وَ إِیَّاهُمُ الْخَصْمَانِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. [خصال، ص 42، ح 35]B

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«من نخستین کسی هستم که روز قیامت در پیشگاه خداوند آماده ی خصومت می شوم» قیس بن سعد [راوی حدیث] گوید: آیه فوق درباره ی علیّ و حمزه و عبیده نازل شد که در بدر، شیبه و عتبه و ولید را از پای درآوردند.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و بنی امیّه هستند،اهل بیت(علیهم السلام) می گویند: «صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» و بنی امیّه می گویند: «کَذِبَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ». و مقصود از «فالذین کفروا» بنی امیّه هستند، و نیز «قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ…» تا «وَلَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِید» مربوط به آنان است، یعنی آتش آنان را فرا می گیرد و لب پایین آنان تا ناف

ص: 415


1- 627.. نزلت فی علی و حمزة و عبیدة فی یوم بدر علی ما یأتی تأویله و هو ما رواه محمّد بن العبّاس؟ره؟ عن إبراهیم بن عبد الله بن مسلم عن حجاج بن المنهال بإسناده عن قیس بن عبادة عن علی بن أبی طالب(علیه السلام) أنه قال أنا أول من یجثو للخصومة بین یدی الرحمن و قال قیس و فیهم نزلت هذه الآیة هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ و هم الذین تبارزوا یوم بدر علی و حمزة و عبیدة و شیبة و عتبة و الولید. [تأویل الآیات، ج 1، ص 330، ح 3؛ امالی طوسی، ج 1، ص 83؛ کشف الغمّة، ج 1، ص 313؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 324، ح 3033]

فرو می ریزد، و لب بالایشان تا وسط سر جمع می شود، و بر سرهای شان پتک های آهنین کوبیده می شود.(1)

«کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ»(2)

ابوبصیر می گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: «ای فرزند رسول خدا! قلب من قساوت پیدا کرده است، مرا [آگاهی بدهید و از خطرهایی که در پیش دارم] بترسانید»

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ای ابا محمّد! آماده ی حیات و زندگی [ابدی و] طولانی باش، چرا که جبرئیل(علیه السلام) روزی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و پریشان و غمگین بود در حالی که قبل از آن با تبسّم و شادی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می آمد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: ای جبرئیل چه شده که امروز غمگین هستی؟! جبرئیل گفت: ای محمّد خدای عزّوجلّ دستور داد تا در آتش دوزخ هزار سال دمیدند تا سفید شد، سپس هزار سال دمیدند تا سرخ شد و سپس هزار سال دمیدند تا سیاه شد، و اکنون سیاه و تاریک است، و اگر قطره ای از «ضریع» آن در آب های دنیا بریزد اهل دنیا از بوی بد آن هلاک خواهند شد، و اگر حلقه ای از زنجیر هفتاد ذراعی آن بر روی دنیا قرار بگیرد از حرارت آن دنیا ذوب خواهد شد، و اگر لباسی از لباس های اهل دوزخ بین آسمان و زمین آویزان شود اهل زمین از بوی تعفّن و حرارت آن می میرند!!

ص: 416


1- 628.. قال: نحن و بنو أمیة قلنا صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ و قال بنو أمیة کذب الله و رسوله فَالَّذِینَ کَفَرُوا یعنی بنی أمیة قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ إلی قوله حَدِیدٍ قال: تغشاه [تشویه] النار فتسترخی شفته السفلی حتّی تبلغ سرته و تتقلص شفته العلیا حتّی تبلغ وسط رأسه وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِیدٍ قال: الأعمدة التی یضربون بها ضربا بتلک الأعمدة. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 8]
2- 629.. سوره ی حج، آیه ی 22.

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با شنیدن این سخنان گریان شد و جبرئیل نیز گریست، و خداوند ملکی را نزد آنان فرستاد و به آنان گفت: «پروردگارتان به شما سلام می رساند و می فرماید: من شما را حفظ می کنم از گناه و چنین عذابی» امام صادق(علیه السلام) فرمود: پس از آن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جبرئیل را متبسّم و خندان ندید.

تا این که فرمود:

اهل دوزخ آتش را بزرگ و خطرناک می دانند، و اهل بهشت نیز بهشت و نعمت های آن را بزرگ می شمارند، و اهل دوزخ هنگامی که داخل دوزخ می افتند هفتاد سال طول می کشد تا به قعر آن برسند، و چون به قعر آتش می رسند و بالا می آیند با پتک های آهنین بر سرهای آنان می کوبند تا باز به قعر دوزخ باز گردند و همواره حال آنان چنین خواهد بود، چنان که خداوند می فرماید:

«کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ»، و چون پوست بدن های شان سوخته می شود، پوست تازه ای بر آنان می روید» [و همواره این گونه گرفتار عذاب خواهند بود]. سپس امام صادق(علیه السلام) به ابوبصیر فرمود: «آیا بس است برای تو ای ابا محمّد؟» ابوبصیر گوید: گفتم: «آری آری بس است برای من.»(1)

ص: 417


1- 630.. فإنه حدثنی أبی عن محمّد بن أبی عمیر عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قلت له یا ابن رسول الله خوفنی فإن قلبی قد قسا فقال یا أبا محمّد استعد للحیاة الطویلة فإن جبرائیل جاء إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو قاطب و قد کان قبل ذلک یجی ء و هو مبتسم فقال رسول الله ص: یا جبرئیل جئتنی الیوم قاطبا فقال: یا محمّد قد وضعت منافخ النار، فقال: و ما منافخ النار یا جبرئیل فقال: یا محمّد إن الله؟عز؟ أمر بالنار فنفخ علیها ألف عام حتّی ابیضت و نفخ علیها ألف عام حتّی احمرت ثم نفخ علیها ألف عام حتّی اسودت، فهی سوداء مظلمة لو أن قطرة من الضریع قطرت فی شراب أهل الدنیا لمات أهلها من نتنها و لو أن حلقة من السلسلة التی طولها سَبْعُونَ ذِراعاً وضعت علی الدنیا لذابت الدنیا من حرها، و لو أن سربالا من سرابیل أهل النار علق بین السماء و الأرض لمات أهل الأرض من ریحه و وهجه، فبکی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و بکی جبرئیل فبعث الله إلیهما ملکا فقال لهما: إن ربکما یقرئکما السّلام و یقول قد آمنتکما أن تذنبا ذنبا أعذبکما علیه، فقال أبو عبد الله ع: فما رأی رسول الله(صلی الله علیه و آله) جبرئیل مبتسما بعد ذلک ثم قال: إن أهل النار یعظمون النار و إن أهل الجنة یعظمون الجنة و النعیم و إن أهل جهنّم إذا دخلوها هووا فیها مسیرة سبعین عاما فإذا بلغوا أعلاها قمعوا بمقامع الحدید و أعیدوا فی درکها هذه حالهم و هو قول الله؟عز؟: «کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها. إلخ» ثم تبدل جلودهم جلودا غیر الجلود التی کانت علیهم فقال أبو عبد الله(علیه السلام) حسبک یا أبا محمّد قلت حسبی حسبی. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 81]B

أقول: «أعاذنا الله من عذاب النار و من کلّ سوءٍ و مکروه فی مواقف القیامة إنّه رؤوف رحیم.»

«إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ…»(1)

ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم ای فرزند رسول خدا مرا تشویق

و امیدوار کنید، فرمود:

ای ابا محمّد، نزدیک ترین نعمت های بهشتی این است که بوی آن ها از فاصله ی هزار سال دنیا به قلوب اهل بهشت میرسد و پایین ترین اهل بهشت از جهت منزلت و مقام کسی است که اگر جنّ و انس بر او وارد شوند و میهمان او باشند او می تواند با غذا و نوشیدنی از همه آنان پذیرایی کند،

ص: 418


1- 631.. سوره ی حج، آیه ی 23.

و چیزی از نعمت هایی که در اختیار دارد کم نشود، و پایین ترین منزلت اهل بهشت برای کسی است که چون وارد بهشت شود، سه باغستان برای او آماده می شود و چون به نزدیک ترین آن ها قدم می گذارد، همسران و خدمتکاران و نهرها و میوه های بی شماری را می بیند که چشمانش روشن و قلب او شاد می گردد و هنگامی که شکر و سپاس خدا را به جای می آورد به او گفته می شود:

«سر خود را بالا کن و باغستان دیگری را ببین، چرا که در این باغ چیزهایی است که در دیگری نیست» پس می گوید: «خدایا همین را به من بده» و خداوند به او می فرماید: «اگر من این باغستان را هم به تو بدهم باغستان دیگری را طلب خواهی نمود» او می گوید: «خدایا! همین را می خواهم همین را می خواهیم» و چون وارد باغستان می شود و شکر و سپاس خدا را به جای می آورد، ندا می رسد: برای او دری به بهشت باز کنید، پس به او گفته می شود: سرت را بالا کن و چون سر خود را بالا می کند می بیند که دری از درهای بهشت جاویدان به رویش گشوده شده است و در آن چندین برابر نعمت هایی که پیش از آن برخوردار بوده است را می بیند، و چون مسرّت و شادی او چندین برابر می گردد، می گوید: خداوندا! ستایش بی پایان مخصوص توست که بر من منّت نهادی و بهشت هایی را به من بخشیدی و مرا از دوزخ نجات دادی.

ابوبصیر گوید:

من با شنیدن این سخنان اشکم جاری شد و به امام صادق(علیه السلام) گفتم: جانم فدای شما باد، بیشتر بفرمایید؟ امام(علیه السلام) فرمود: ای ابا محمّد! در

ص: 419

بهشت نهری هست که در کناره های آن دخترانی می رویند و هر گاه مؤمن از آنان عبور کند و به دختری مایل شود او را از جای خود می کند و خداوند به جای او دختر دیگری را می رویاند.

ابوبصیر گوید:

گفتم: فدای شما شوم بیشتر بفرمایید، فرمود: ای ابوبصیر در بهشت به مؤمن هشتصد زن باکره و چهار هزار زن بیوه و دو نفر از حوریان چشم درشت را تزویج می نمایند گفتم: فدای شما شوم هشتصد زن باکره؟ فرمود: «آری، و با هر کدام همبستر شود باز او باکره می گردد» گفتم: فدای شما شوم، حوریان چشم درشت از چه آفریده شده اند؟ فرمود: از خاک نورانی بهشت آفریده شده اند، و مغز استخوان ساق پاهای آنان از زیر هفتاد پوشش نمایان است و جگر مؤمن آیینه حوریّه است و جگر حوریّه آیینه مؤمن است.

گفتم:

فدای شما شوم! آیا آنان با اهل بهشت سخن می گویند؟ فرمود: آری آنان سخنانی با بهشتیان می گویند که احدی آن گونه سخن را نشنیده است. گفتم: سخن آنان چیست؟ فرمود: آنان با صدای نرم و شیوا [و دلربا] می گویند: ما همسران جاودانه ای هستیم که مرگ نداریم، و ما زنان شادابی هستیم که پژمرده نمی شویم، و ما جاودانانی هستیم که از همسران خود جدا نمی شویم، و ما شادمانانی هستیم که خشمگین نمی شویم، خوشا به حال کسی که برای ما آفریده شده، و خوشا به حال کسی که ما برای او آفریده شده ایم، و ما کسانی هستیم که اگر سر یکی از ماها از آسمان آویزان به طرف زمین شود نور او

ص: 420

چشم ها را خیره خواهد کرد….(1)

مؤلّف گوید:

ما وصف بهشت و نعمت های بهشتی و اسباب دخول در بهشت را در

ص: 421


1- 632.. حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن أبی بصیر قال قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) جعلت فداک یا ابن رسول الله شوّقنی فقال یا أبا محمّد إن من أدنی نعیم الجنة یوجد ریحها من مسیرة ألف عام من مسافة الدنیا و إن أدنی أهل الجنة منزلا لو نزل به أهل الثّقلین الجن و الإنس لوسعهم طعاما و شرابا و لا ینقص مما عنده شی ء و إن أیسر أهل الجنة منزلة من یدخل الجنة فیرفع له ثلاث حدائق فإذا دخل أدناهن رأی فیها من الأزواج و الخدم و الأنهار و الأثمار ما شاء الله مما یملأ عینه قرة و قلبه مسرة فإذا شکر الله و حمده قیل له ارفع رأسک إلی الحدیقة الثانیة ففیها ما لیس فی الأخری فیقول یا رب أعطنی هذه فیقول الله تعالی إن أعطیتک إیاها سألتنی غیرها فیقول رب هذه هذه فإذا هو دخلها شکر الله و حمده قال فیقال افتحوا له باب الجنة و یقال له ارفع رأسک فإذا قد فتح له باب من الخلد و یری أضعاف ما کان فیما قبل فیقول عند تضاعف مسراته رب لک الحمد الذی لا یحصی إذ مننت علی بالجنان و نجیتنی من النیران قال أبو بصیر فبکیت قلت له جعلت فداک زدنی قال یا أبا محمّد إن فی الجنة نهرا فی حافته جوار نابتات إذا مر المؤمن بجاریة أعجبته قلعها و أنبت الله مکانها أخری قلت جعلت فداک زدنی قال المؤمن یزوج ثمانمائة عذراء و أربعة آلاف ثیب و زوجتین من الحور العین قلت جعلت فداک ثمانمائة عذراء قال: نعم ما یفرش [یفترش یفترس] فیهن شیئا إلّا وجدها کذلک قلت جعلت فداک من أی شی ء خلقن الحور العین قال: من تربة الجنة النورانیة و یری مخ ساقیها من وراء سبعین حلة کبدها مرآته و کبده مرآتها، قلت جعلت فداک أ لهن کلام یکلمن به أهل الجنة قال نعم کلام یتکلمن به لم یسمع الخلائق بمثله، قلت ما هو قال یقلن نحن الخالدات فلا نموت و نحن الناعمات فلا نبؤس و نحن المقیمات فلا نظعن و نحن الراضیات فلا نسخط طوبی لمن خلق لنا و طوبی لمن خلقنا له نحن اللواتی لو أن قرن إحدانا علق فی جو السماء لأغشی نوره الأبصار. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 81]

کتاب «راه بهشت» بیان نمودیم علاقه مندان به آن کتاب مراجعه فرمایند و نویسنده را از دعای خیر خویش بهره مند نمایند.

«وَهُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَی صِرَاطِ الْحَمِیدِ»(1)

ضریس کُناسی گوید: از امام باقر(علیه السلام) تفسیر آیه فوق را سؤال کردم، فرمود:

به خدا سوگند مقصود از این آیه همین ولایتی است که شما به آن اعتقاد دارید.(2)

عبدالرحمان بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَهُدُوا» جعفر و حمزه و عبیدة و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار هستند، و مقصود از «صِرَاطِ الْحَمِیدِ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(3)

علی بن ابراهیم قمی؟ره؟ گوید:

مقصود از «وَهُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» توحید و اخلاص است، و مقصود از «وَهُدُوا إِلَی صِرَاطِ الْحَمِیدِ» ولایت اهل البیت(علیهم السلام) است.(4)

ص: 422


1- 633.. سوره ی حج، آیه ی 24.
2- 634.. عنه عن أبیه عمن ذکره عن حنان بن أبی علی عن ضریس الکناسی قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمِیدِ فقال هو و الله هذا الأمر الذی أنتم علیه. [محاسن، ص 169، ح 133]
3- 635.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمِیدِ قَالَ ذَاکَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ عُبَیْدَةُ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارٌ هُدُوا إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام). [کافی، ج 1، 426، ح 71؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 394، ح 546]
4- 636.. قوله: وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ قال التوحید و الإخلاص وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمِیدِ قال إلی الولایة. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 83]

«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاء الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ»(1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی قریش مکّه نازل شد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از دخول به مکّه منع کردند.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

معاویه اوّل کسی بود که در مکّه درب خانه خود را به روی مردم بست و حجّاج بیت الله را از ورود به خانه خود منع کرد، و خداوند فرموده بود: «سَوَاء الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ» در حالی که مردم [قبل از آن] چون وارد مکّه می شدند وارد خانه های اهل مکّه می شدند و میهمان آنان بودند تا حج به پایان برسد.

سپس فرمود:

معاویه صاحب سلسله و زنجیری است که خداوند درباره ی او می فرماید: «فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ * إِنَّهُ کَانَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ»(3)،و او فرعون این امّت بود.(4)

ص: 423


1- 637.. سوره ی حج، آیه ی 25.
2- 638.. قال نزلت فی قریش حین صدوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) عن مکة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 81]
3- 639.. سوره ی الحاقّة، آیات 32 و 33.
4- 640.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ مُعَاوِیَةَ أَوَّلُ مَنْ عَلَّقَ عَلَی بَابِهِ مِصْرَاعَیْنِ بِمَکَّةَ فَمَنَعَ حَاجَّ بَیْتِ اللَّهِ مَا قَالَ اللَّهُ جل جلاله -- سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ وَ کَانَ النَّاسُ إِذَا قَدِمُوا مَکَّةَ نَزَلَ الْبَادِی عَلَی الْحَاضِرِ حَتَّی یَقْضِیَ حَجَّهُ وَ کَانَ مُعَاوِیَةُ صَاحِبَ السِّلْسِلَةِ الَّتِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ کَانَ فِرْعَوْنَ هَذِهِ الْأُمَّةِ. [کافی، ج 4، ص 243، ح 1]

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری در تفسیر «سَوَاء الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ» می فرماید:

خانه های مکّه در قدیم در نداشت و اوّل کسی که درب دو لنگه ای برای خانه خود قرار داد معاویة بن ابی سفیان بود، و صحیح نیست که اهل مکّه احدی از حجّاج را از خانه ها و منازل خود منع کنند.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اهل مکّه را نهی نمود که خانه های خود را اجاره بدهند و درهای خانه ها را ببندند چرا که خداوند می فرماید: «سَوَاء الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ» سپس گوید: این دستور را ابوبکر و عمر و عثمان و علیّ(علیه السلام) انجام دادند و در زمان معاویه تعطیل شد.(2)

«وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ»(3)

از امام صادق(علیه السلام) در مسجدالحرام سؤال شد: یکی از پرندگان درّنده روی کعبه نشسته و به هر کبوتری از کبوتران حرم آزار می کند؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود:

او را بگیرید و بکشید چرا که در حرم الهی ظلم و الحاد نموده است.(4)

ص: 424


1- 641.. وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ ذَکَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) هَذِهِ الْآیَةَ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ فَقَالَ کَانَتْ مَکَّةُ لَیْسَ عَلَی شَیْ ءٍ مِنْهَا بَابٌ وَ کَانَ أَوَّلُ مَنْ عَلَّقَ عَلَی بَابِهِ الْمِصْرَاعَیْنِ مُعَاوِیَةَ بْنَ أَبِی سُفْیَانَ وَ لَیْسَ یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَمْنَعَ الْحَاجَّ شَیْئاً مِنَ الدُّورِ وَ مَنَازِلِهَا. [تهذیب، ج 5، ص 420، ح 1458]
2- 642.. جعفر عن أبیه عن علی(علیه السلام) أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) نهی أهل مکة أن یؤاجروا دورهم و أن یغلقوا علیها أبوابا و قال سواء العاکف فیه و الباد قال و فعل ذلک أبو بکر و عمر و عثمان و علی(علیه السلام) حتّی کان فی زمن معاویة. [قرب الإسناد، ص 52]
3- 643.. سوره ی حج، آیه ی 25.
4- 644.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ أُتِیَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی الْمَسْجِدِ فَقِیلَ لَهُ إِنَّ سَبُعاً مِنَ سِبَاعِ الطَّیْرِ عَلَی الْکَعْبَةِ لَیْسَ یَمُرُّ بِهِ شَیْ ءٌ مِنْ حَمَامِ الْحَرَمِ إِلَّا ضَرَبَهُ فَقَالَ انْصِبُوا لَهُ وَ اقْتُلُوهُ فَإِنَّهُ قَدْ أَلْحَدَ. [کافی، ج 4، ص 227، ح 1]B

و در سخن دیگری در تفسیر آیه فوق فرمود:

هر ظلمی الحاد است و ضرب خادم بدون گناه نیز الحاد می باشد. [همان] ابوالصباح کنانی گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

«هر ظلمی که کسی در مکّه انجام بدهد خواه سرقت باشد و خواه به کسی ظلم کند و یا هر گونه ظلم دیگری باشد من آن را الحاد می دانم و به همین علّت مردم پرهیز می نمودند از این که ساکن حرم شوند.»(1)

و در سخن دیگری فرمود:

هر کس در مکّه و حرم الهی غیر خدا را بپرستد، و یا ولایت غیر اولیای خدا را داشته باشد، ملحد و ظالم است و بر خداوند است که عذاب الیم را به او بچشاند.(2)

عبدالرحمان بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آیه فوق درباره ی کسانی نازل شد که داخل کعبه شدند و با همدیگر عقد و قرارداد بستند که بر کفر خود باقی باشند و آنچه درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نازل شده است را انکار کنند و به همین علّت در خانه کعبه ملحد شدند،

ص: 425


1- 645.. ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ قَالَ کُلُّ ظُلْمٍ إِلْحَادٌ وَ ضَرْبُ الْخَادِمِ فِی غَیْرِ ذَنْبٍ مِنْ ذَلِکَ الْإِلْحَادِ. [کافی، ج 4، ص 227، ح 2]
2- 646.. ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی وَلَّادٍ وَ غَیْرُهُ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ فَقَالَ مَنْ عَبَدَ فِیهِ غَیْرَ اللَّهِ جل جلاله أَوْ تَوَلَّی فِیهِ غَیْرَ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ فَهُوَ مُلْحِدٌ بِظُلْمٍ وَ عَلَی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْ یُذِیقَهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ. [کافی، ج 8، ص 337، ح 533]

چرا که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ولیّ او [امیرالمؤمنین](علیه السلام) ظلم کردند «فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ.»(1)

مؤلّف گوید:

روایات دیگری نیز در این معنا نقل شده که از ذکر آن ها صرف نظر شد.

سوره ی حج، آیات 26 تا 37

متن:

«وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لَّا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ 26 وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ 27 لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَی مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ 28 ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ 29 ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ 30 حُنَفَاء لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ 31 ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ 32 لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ 33 وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکًا لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَی مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ 34 الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَی مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی

ص: 426


1- 647.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ قَالَ نَزَلَتْ فِیهِمْ حَیْثُ دَخَلُوا الْکَعْبَةَ فَتَعَاهَدُوا وَ تَعَاقَدُوا عَلَی کُفْرِهِمْ وَ جُحُودِهِمْ بِمَا نُزِّلَ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَأَلْحَدُوا فِی الْبَیْتِ بِظُلْمِهِمُ الرَّسُولَ وَ وَلِیَّهُ فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ. [کافی، ج 1، ص 421، ح 48]

الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ 35 وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ کَذَلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ 36 لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ کَذَلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ 37»

¬Kj

لغات:

«مکان البیت» مکان جایی را گویند که مردم بر آن تکیه و قرار می گیرند، و مکان و موضع و مستقّر به یک معناست و «رجال» جمع راجل است به معنای پیاده رفتن مانند صِحاب و قیام که جمع صاحب و قائم است و «ضامر» شتر لاغر را گویند که از راه رفتن زیاد لاغر شده است، و «عمیق» به معنای بعید است و «بائس» کسی را گویند که گرسنگی او را زیان رسانده، و «فقیر» کسی را گویند که مالی ندارد، و بؤس و بائس به معنای سختی و ناتوانی است، و «تَفَث» به معنای چرکی و آلودگی است، و «خَطف و إخطاف» به معنای استلاب و گرفتن و ربودن است، و «سحیق» به معنای بعید است، و «شعائر» علامات مناسک حج است که به سبب آن ها اسرار حج به دست می آید، و «مَنْسَک» محل عبادت اس-، و «نُسُک» به معنای عبادت است، و «اخبات» به معنای خضوع و طمأنینه است، و «خَبْت» مکان مطمئن و یا منخفض است، و «بُدُن» جمع بَدَنه به معنای شتر فربه است و به معنای ضخیم نیز آمده است و «وجوب» به معنای وقوع است، و «معتر» به معنای سائل است.(1)

ص: 427


1- 648.. مجمع البیان.
ترجمه:

(به خاطر بیاور) زمانی را که جای خانه (کعبه) را برای ابراهیم آماده ساختیم (تا خانه را بنا کند و به او گفتیم:) چیزی را همتای من قرار مده! و خانه ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجودکنندگان (از آلودگی بتها و از هر گونه آلودگی) پاک ساز! (26) و مردم را دعوت عمومی به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دوری بسوی تو بیایند… (27) تا شاهد منافع گوناگون خویش (در این برنامه حیاتبخش) باشند و در ایّام معیّنی نام خدا را، بر چهارپایانی که به آنان داده است، (به هنگام قربانی کردن) ببرند پس از گوشت آن ها بخورید و بینوای فقیر را نیز اطعام نمایید! (28) سپس، باید آلودگیهای شان را برطرف سازند و به نذرهای خود وفا کنند و بر گرد خانه گرامی کعبه، طواف کنند. (29) (مناسک حج) این است! و هر کس برنامه های الهی را بزرگ دارد، نزد پروردگارش برای او بهتر است! و چهارپایان برای شما حلال شده، مگر آنچه (ممنوع بودنش) بر شما خوانده می شود. از پلیدیهای بتها اجتناب کنید! و از سخن باطل بپرهیزید! (30) (برنامه و مناسک حج را انجام دهید) در حالی که همگی خالص برای خدا باشد! هیچ گونه همتایی برای او قائل نشوید! و هر کس همتایی برای خدا قرار دهد، گویی از آسمان سقوب کرده، و پرندگان (در وسط هوا) او را می ربایند و یا تندباد او را به جای دوردستی پرتاب می کند! (31) این است (مناسک حج)! و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دل هاست. (32) در آن (حیوانات قربانی)، منافعی برای شماست تا زمان معیّنی [روز ذبح آن ها] سپس محل آن، خانه قدیمی و گرامی (کعبه) است. (33) برای هر امّتی قربانگاهی قرار دادیم، تا نام خدا را (به هنگام قربانی) بر چهار پایانی که به آنان روزی داده ایم ببرند، و خدای شما معبود

ص: 428

واحدی است در برابر (فرمان) او تسلیم شوید و بشارت ده متواضعان و تسلیم شوندگان را. (34) همانها که چون نام خدا برده می شود، دل های شان پر از خوف (پروردگار) می گردد و شکیبایان در برابر مصیبتهایی که به آنان می رسد و آن ها که نماز را برپا می دارند، و از آنچه به آنان روزی داده ایم انفاق می کنند. (35) و شترهای چاق و فربه را (در مراسم حج) برای شما از شعائر الهی قرار دادیم در آن ها برای شما خیر و برکت است نام خدا را (هنگام قربانی کردن) در حالی که به صف ایستاده اند بر آن ها ببرید و هنگامی که پهلوهای شان آرام گرفت (و جان دادند)، از گوشت آن ها بخورید، و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید! این گونه ما آن ها را مسخّرتان ساختیم، تا شکر خدا را بجا آورید. (36) نه گوشتها و نه خونهای آن ها، هرگز به خدا نمی رسد. آنچه به او می رسد، تقوا و پرهیزگاری شماست. این گونه خداوند آن ها را مسخّر شما ساخته، تا او را به خاطر آنکه شما را هدایت کرده است بزرگ بشمرید و بشارت ده نیکوکاران را! (37)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لَّا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

با توجّه به این آیه سزاوار است که بنده خدا داخل مکّه نشود مگر با پاکی و برطرف کردن چرک و عرق بدن و با غسل.(2)

ص: 429


1- 649.. سوره ی حج، آیه ی 26.
2- 650.. حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقَائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ فَیَنْبَغِی لِلْعَبْدِ أَنْ لَا یَدْخُلَ مَکَّةَ إِلَّا وَ هُوَ طَاهِرٌ قَدْ غَسَلَ عَرَقَهُ وَ الْأَذَی وَ تَطَهَّرَ. [کافی، ج 4، ص 400]B

و در سخن دیگری فرمود:

خداوند اطراف کعبه، یکصد و بیست رحمت قرار داده است: شصت رحمت برای طواف کنندگان، و چهل رحمت برای نمازگزاران، و بیست رحمت برای نگاه کنندگان به کعبه.(1)

عمران حلبی گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا زن ها برای دخول به مسجدالحرام و رفتن کنار کعبه باید غسل کنند؟ فرمود: آری خداوند می فرماید:

«وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ»، و سزاوار است که بنده ی خدا داخل مسجد الحرام نشود مگر پاک باشد و عرق و آلودگی بدن خود را برطرف نماید و با غسل وارد شود. (2)

امام کاظم(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

مقصود از «طَّائِفِینَ وَ قَائِمِینَ وَراکعِینَ وَ ساجدین»، آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین هستند. (3)

ص: 430


1- 651.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ لِلهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی حَوْلَ الْکَعْبَةِ عِشْرِینَ وَ مِائَةَ رَحْمَةٍ مِنْهَا سِتُّونَ لِلطَّائِفِینَ وَ أَرْبَعُونَ لِلْمُصَلِّینَ وَ عِشْرُونَ لِلنَّاظِرِینَ. [کافی، ج 4، ص 240]
2- 652.. الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)أَ تَغْتَسِلُ النِّسَاءُ إِذَا أَتَیْنَ الْبَیْتَ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ وَ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ وَ یَنْبَغِی لِلْعَبْدِ أَنْ لَا یَدْخُلَ إِلَّا وَ هُوَ طَاهِرٌ قَدْ غَسَلَ عَنْهُ الْعَرَقَ وَ الْأَذَی وَ تَطَهَّرَ. [تهذیب الأحکام، ج 5، ص 251، ح 12]
3- 653.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل العلوی عن عیسی بن داود قال الإمام موسی بن جعفر(علیه السلام) قوله تعالی وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ یعنی بهم آل محمّد(صلی الله علیه و آله). [تأویل الآیات، ج 1، ص 331، ح 7]

مؤلّف گوید:

در سوره ی بقره مشابه آیه فوق گذشت و روایات در ذیل آن بیان شد.

«وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ»(1)

قال علی بن ابراهیم:

«رِجَالًا» یعنی علی أرجلهم، «وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ» یعنی «کلّ إبلٍ مهزولةٍ».

سپس گوید:

هنگامی که حضرت ابراهیم(علیه السلام) از ساختن کعبه فارغ شد، خداوند به او امر نمود تا مردم را به حج دعوت نماید، ابراهیم عرضه داشت: پروردگارا صدای من به کجا می رسد؟ خطاب شد: «تو اعلان کن من صدای تو را به مردم می رسانم».

پس ابراهیم بالای مقام رفت -- و مقام در آن زمان چسبیده ی به کعبه بود -- و مقام او را بالا برد، به قدری که از کوه ها بالاتر رفت و سپس انگشتان خود را در گوش هایش داخل کرد، و به شرق و غرب عالم رو کرد و فرمود:

«ای مردم بر شما حج بیت الله عتیق واجب گردید، پس امر خدای خود را اجابت کنید» پس صدای او به قعر دریاهای هفتگانه و بین مشرق و مغرب و همه اطراف زمین رسید، و هر کس در صلب پدرها و رحم مادرها بود گفت: «لبیّک اَللَّهُمَّ لبیّک» سپس فرمود:

مگر نمی بینی مردم به حجّ می آیند و لبّیک می گویند؟ و هر کس از آن زمان تا قیامت حج به جا آورده و به جا می آورد، همان کسی است که به ندای ابراهیم(علیه السلام) لبیّک گفته است و مقصود از «فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ»(2) همان ندای ابراهیم(علیه السلام) در بالای مقام است.

ص: 431


1- 654.. سوره ی حج، آیه ی 27.
2- 655.. سوره ی آل عمران، آیه ی 97.

سپس گوید:

مردی به نام «اَساف» و زنی به نام «نائلة» در کعبه زنا کردند و مسخ شدند و به صورت دو سنگ در آمدند، و قریش آن ها را دو بت قرار دادند و پرستش کردند، و این گونه بود تا مکّه فتح گردید و پیرزنی از آن خارج شد و صورت خود را می خراشید و می گفت: «وای بر من» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «این همان نائله است و اکنون مأیوس می باشد که دیگر در بلاد شما او را بپرستند.(1)

عبیدالله بن علی حلبی گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: تلبیه و لبیّک گفتن از کجا پیدا شد؟ فرمود: خداوند به ابراهیم وحی نمود: «وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا…»، و ابراهیم مردم را دعوت به حج کرد، و در پاسخ او از هر فجّ عمیقی مردم لبّیک گفتند.(2)

ص: 432


1- 656.. قال و لما فرغ إبراهیم من بناء البیت أمره الله أن یؤذن فی الناس بالحج فقال: یا رب و ما یبلغ صوتی فقال الله أذن علیک الأذان و علی البلاغ و ارتفع علی المقام و هو یومئذ ملصق بالبیت فارتفع المقام حتّی کان أطول من الجبال فنادی و أدخل إصبعیه فی أذنیه و أقبل بوجهه شرقا و غربا یقول: أیها الناس کتب علیکم الحج إلی البیت العتیق فأجیبوا ربکم فأجابوه من تحت البحور السبعة و من بین المشرق و المغرب إلی منقطع التراب من أطراف الأرض کلها و من أصلاب الرجال و أرحام النساء بالتلبیة: لبیک اَللَّهُمَّ لبیک أ و لا ترونهم یأتون یلبون فمن حج من یومئذ إلی یوم القیامة فهم ممن استجاب لله و ذلک قوله: «فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ» یعنی نداء إبراهیم علی المقام بالحج. قال: و کان إساف و نائلة رجل و امرأة زنیا فی البیت فمسخا حجرین و اتخذتهما قریش صنمین یعبدونهما فلم یزالا یعبدان حتّی فتح مکة فخرجت منهما امرأة عجوز شمطاء تخمش وجهها و تدعو بالویل فقال رسول الله ص: تلک نائلة یئست أن تعبد ببلادکم هذه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 83]
2- 657.. حدثنا أبی رضی الله عنه قال حدثنا الحسین بن محمّد بن عامر عن عمه عبد الله بن عامر عن محمّد بن أبی عمیر عن حماد بن عثمان عن عبید الله بن علی الحلبی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال سألته لم جعلت التلبیة فقال إن الله؟عز؟ أوحی إلی إبراهیم(علیه السلام) وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا فنادی فأجیب من کل فج عمیق یلبون. [علل الشرایع، ج 2، ص 416، باب 157، ح 1]B

مرحوم صدوق در کتاب علل الشرایع از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که خداوند به ابراهیم وحی نمود: «وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ» ابراهیم(علیه السلام) سنگی که اثر قدم او در آن مانده بود و مقام ابراهیم به آن گفته می شد را کنار کعبه قرار داد و سپس بر بالای آن رفت و با صدای بلند دستور خدا را درباره ی اعلان به حج انجام داد… تا پس از زمانی مردم [جاهلیّت] چون اطراف مقام ازدحام می کردند، تصمیم گرفتند که آن را از کنار کعبه به محلی که اکنون در آن قرار دارد منتقل کنند تا طواف برای مردم آسان باشد، و چون خداوند رسول خود(صلی الله علیه و آله) را مبعوث به رسالت نمود آن حضرت مقام ابراهیم را به جای اوّل آن قرار داد و این گونه بود در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و زمان ابوبکر و ابتدای خلافت عمر، و سپس عمر بین مردم اعلام نمود: مردم گرد مقام ازدحام می کنند [و طواف به سختی انجام می شود] چه کسی جای مقام را در زمان جاهلیّت می داند؟ پس پیرمردی گفت: من فاصله ی آن را تا بیت در زمان جاهلیّت اندازه گیری کرده ام. عمر گفت: آن اندازه در اختیار توست؟ گفت: آری و ریسمانی را که نگهداری کرده بود آورد و عمر دستور داد تا مقام را به محلی که در جاهلیّت قرار داشت منتقل کردند [و تا کنون نیز مقام در همان محل قرار دارد واین یکی از بدعت های عمر است.](1)

ص: 433


1- 658.. أبی؟ره؟ قال حدثنا سعد بن عبد الله قال حدثنا أحمد و علی ابنا الحسن بن علی بن فضال عن عمرو بن سعید المدائنی عن موسی بن قیس ابن أخی عمّار بن موسی الساباطی عن مصدق بن صدقة عن عمّار بن موسی عن أبی عبد الله(علیه السلام) أو عن عمّار عن سلیمان بن خالد عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال لما أوحی الله تعالی إلی إبراهیم(علیه السلام) أن أذن فی الناس بالحج أخذ الحجر الذی فیه أثر قدمیه و هو المقام فوضعه بحذاء البیت لاصقا بالبیت بحیال الموضع الذی هو فیه الیوم ثم قام علیه فنادی بأعلی صوته بما أمره الله تعالی به فلما تکلم بالکلام لم یحتمله الحجر فغرقت رجلاه فیه فقلع إبراهیم(علیه السلام) رجلیه من الحجر قلعا فلما کثر الناس و صاروا إلی الشر و البلاء ازدحموا علیه فرأوا أن یضعوه فی هذا الموضع الذی هو فیه الیوم لیخلو المطاف لمن یطوف بالبیت فلما بعث الله تعالی محمّد(صلی الله علیه و آله) رده إلی الموضع الذی وضعه فیه إبراهیم(علیه السلام) فما زال فیه حتّی قبض رسول الله(صلی الله علیه و آله) و فی زمن أبی بکر و أول ولایة عمر ثم قال عمر قد ازدحم الناس علی هذا المقام فأیکم یعرف موضعه فی الجاهلیة فقال له رجل أنا أخذت قدره بقدر قال و القدر عندک قال نعم قال فائت به فجاء به فأمر بالمقام فحمل و رد إلی الموضع الذی هو فیه الساعة. [علل الشرایع، ج 2، ص 423، ح 1]B

صاحب مجمع البیان گوید:

امام صادق(علیه السلام) آیه فوق را «یَأْتُوکَ رجالًا»، با تشدید و ضمّ راء قرائت نموده و نیز «یَأْتُوکَ» را «تأتون» قرائت نموده است.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ده سال در مدینه بود و حج به جا نیاورد تا خداوند آیه «وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا…»، را بر او نازل نمود و آن حضرت به مؤذّنین فرمود تا با صدای بلند به مردم بگویند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در این سال به حجّ می رود، پس مردم مدینه و اطراف و اعراب بادیه اطلاع پیدا کردند و همگی برای حج با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آماده شدند تا از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیروی کنند

ص: 434


1- 659.. فی مجمع البیان و فی الشواذ قراءة ابن عبّاس رجالا بالتشدید و الضم، و هو المروی عن أبی عبد الله(علیه السلام). و روی عن أبی عبد الله(علیه السلام) انه قرأ: تأتون. [نورالثّقلین، ج 3، ص 488، ح 75 و 76]

و هر کاری را که آن حضرت انجام می دهد آنان نیز انجام بدهند، پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چهار روز به آخر ذی قعده از مدینه خارج شد و چون به میقات شجره رسید، ظهر شد و غسل کرد و داخل مسجد شجره شد و نماز ظهر را انجام داد و عازم حج گردید تا به منطقه بیدا رسید و مردم دو صف شدند [یک صفّ حج افراد نیّت کردند و با لبیّک محرم شدند و صفّ دیگر قربانی همراه آوردند و حجّ قران نیّت نمودند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) 66 و یا 64 قربانی با خود داشت و حج قران نیّت نمود….](1)

ص: 435


1- 660.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَقَامَ بِالْمَدِینَةِ عَشْرَ سِنِینَ لَمْ یَحُجَّ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ جل جلاله عَلَیْهِ -- وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ «الحجّ: 26» فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنِینَ أَنْ یُؤَذِّنُوا بِأَعْلَی أَصْوَاتِهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَحُجُّ فِی عَامِهِ هَذَا فَعَلِمَ بِهِ مَنْ حَضَرَ الْمَدِینَةَ وَ أَهْلُ الْعَوَالِی وَ الْأَعْرَابُ وَ اجْتَمَعُوا لِحَجِّ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ إِنَّمَا کَانُوا تَابِعِینَ یَنْظُرُونَ مَا یُؤْمَرُونَ وَ یَتَّبِعُونَهُ أَوْ یَصْنَعُ شَیْئاً فَیَصْنَعُونَهُ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی أَرْبَعٍ بَقِینَ مِنْ ذِی الْقَعْدَةِ فَلَمَّا انْتَهَی إِلَی ذِی الْحُلَیْفَةِ زَالَتِ الشَّمْسُ فَاغْتَسَلَ ثُمَّ خَرَجَ حَتَّی أَتَی الْمَسْجِدَ الَّذِی عِنْدَ الشَّجَرَةِ فَصَلَّی فِیهِ الظُّهْرَ وَ عَزَمَ بِالْحَجِّ مُفْرِداً وَ خَرَجَ حَتَّی انْتَهَی إِلَی الْبَیْدَاءِ عِنْدَ الْمِیلِ الْأَوَّلِ فَصُفَّ لَهُ سِمَاطَانِ فَلَبَّی بِالْحَجِّ مُفْرِداً وَ سَاقَ الْهَدْیَ سِتّاً وَ سِتِّینَ أَوْ أَرْبَعاً وَ سِتِّینَ حَتَّی انْتَهَی إِلَی مَکَّةَ فِی سَلْخِ أَرْبَعٍ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ فَطَافَ بِالْبَیْتِ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ صَلَّی رَکْعَتَیْنِ خَلْفَ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) ثُمَّ عَادَ إِلَی الْحَجَرِ فَاسْتَلَمَهُ وَ قَدْ کَانَ اسْتَلَمَهُ فِی أَوَّلِ طَوَافِهِ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَأَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ وَ إِنَّ الْمُسْلِمِینَ کَانُوا یَظُنُّونَ أَنَّ السَّعْیَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ شَیْ ءٌ صَنَعَهُ الْمُشْرِکُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ جل جلاله -- إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما «البقرة: 153» ثُمَّ أَتَی الصَّفَا فَصَعِدَ عَلَیْهِ وَ اسْتَقْبَلَ الرُّکْنَ الْیَمَانِیَّ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ دَعَا مِقْدَارَ مَا یُقْرَأُ سُورَةُ الْبَقَرَةِ مُتَرَسِّلًا ثُمَّ انْحَدَرَ إِلَی الْمَرْوَةِ فَوَقَفَ عَلَیْهَا کَمَا وَقَفَ عَلَی الصَّفَا ثُمَّ انْحَدَرَ وَ عَادَ إِلَی الصَّفَا فَوَقَفَ عَلَیْهَا ثُمَّ انْحَدَرَ إِلَی الْمَرْوَةِ حَتَّی فَرَغَ مِنْ سَعْیِهِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ سَعْیِهِ وَ هُوَ عَلَی الْمَرْوَةِ أَقْبَلَ عَلَی النَّاسِ بِوَجْهِهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ هَذَا جَبْرَئِیلُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی خَلْفِهِ یَأْمُرُنِی أَنْ آمُرَ مَنْ لَمْ یَسُقْ هَدْیاً أَنْ یُحِلَّ وَ لَوِ اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أَمْرِی مَا اسْتَدْبَرْتُ لَصَنَعْتُ مِثْلَ مَا أَمَرْتُکُمْ وَ لَکِنِّی سُقْتُ الْهَدْیَ وَ لَا یَنْبَغِی لِسَائِقِ الْهَدْیِ أَنْ یُحِلَّ حَتَّی یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ لَنَخْرُجَنَّ حُجَّاجاً وَ رُءُوسُنَا وَ شُعُورُنَا تَقْطُرُ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَمَا إِنَّکَ لَنْ تُؤْمِنَ بِهَذَا أَبَداً فَقَالَ لَهُ سُرَاقَةُ بْنُ مَالِکِ بْنِ جُعْشُمٍ الْکِنَانِیُّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عُلِّمْنَا دِینَنَا کَأَنَّا خُلِقْنَا الْیَوْمَ فَهَذَا الَّذِی أَمَرْتَنَا بِهِ لِعَامِنَا هَذَا أَمْ لِمَا یَسْتَقْبِلُ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: بَلْ هُوَ لِلْأَبَدِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ شَبَّکَ أَصَابِعَهُ وَ قَالَ دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِی الْحَجِّ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ قَالَ وَ قَدِمَ عَلِیٌّ(علیه السلام) مِنَ الْیَمَنِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ بِمَکَّةَ فَدَخَلَ عَلَی فَاطِمَةَ سَلَامُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ هِیَ قَدْ أَحَلَّتْ فَوَجَدَ رِیحاً طَیِّبَةً وَ وَجَدَ عَلَیْهَا ثِیَاباً مَصْبُوغَةً فَقَالَ مَا هَذَا یَا فَاطِمَةُ فَقَالَتْ أَمَرَنَا بِهَذَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَخَرَجَ عَلِیٌّ(علیه السلام) إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مُسْتَفْتِیاً فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی رَأَیْتُ فَاطِمَةَ قَدْ أَحَلَّتْ وَ عَلَیْهَا ثِیَابٌ مَصْبُوغَةٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَا أَمَرْتُ النَّاسَ بِذَلِکَ فَأَنْتَ یَا عَلِیُّ بِمَا أَهْلَلْتَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِهْلَالًا کَإِهْلَالِ النَّبِیِّ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قِرَّ عَلَی إِحْرَامِکَ مِثْلِی وَ أَنْتَ شَرِیکِی فِی هَدْیِی قَالَ وَ نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِمَکَّةَ بِالْبَطْحَاءِ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ وَ لَمْ یَنْزِلِ الدُّورَ فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ التَّرْوِیَةِ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یَغْتَسِلُوا وَ یُهِلُّوا بِالْحَجِّ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله الَّذِی أَنْزَلَ عَلَی نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) -- فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ «آل عمران: 89» فَخَرَجَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) وَ أَصْحَابُهُ مُهِلِّینَ بِالْحَجِّ حَتَّی أَتَی مِنًی فَصَلَّی الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ الْفَجْرَ ثُمَّ غَدَا وَ النَّاسُ مَعَهُ وَ کَانَتْ قُرَیْشٌ تُفِیضُ مِنَ الْمُزْدَلِفَةِ وَ هِیَ جَمْعٌ وَ یَمْنَعُونَ النَّاسَ أَنْ یُفِیضُوا مِنْهَا فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ قُرَیْشٌ تَرْجُوا أَنْ تَکُونَ إِفَاضَتُهُ مِنْ حَیْثُ کَانُوا یُفِیضُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَیْهِ -- ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ «البقرة: 198» یَعْنِی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ فِی إِفَاضَتِهِمْ مِنْهَا وَ مَنْ کَانَ بَعْدَهُمْ فَلَمَّا رَأَتْ قُرَیْشٌ أَنَّ قُبَّةَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ مَضَتْ کَأَنَّهُ دَخَلَ فِی أَنْفُسِهِمْ شَیْ ءٌ لِلَّذِی کَانُوا یَرْجُونَ مِنَ الْإِفَاضَةِ مِنْ مَکَانِهِمْ حَتَّی انْتَهَی إِلَی نَمِرَةَ وَ هِیَ بَطْنُ عُرَنَةَ بِحِیَالِ الْأَرَاکِ فَضُرِبَتْ قُبَّتُهُ وَ ضَرَبَ النَّاسُ أَخْبِیَتَهُمْ عِنْدَهَا. فَلَمَّا زَالَتِ الشَّمْسُ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَعَهُ قُرَیْشٌ وَ قَدِ اغْتَسَلَ وَ قَطَعَ التَّلْبِیَةَ حَتَّی وَقَفَ بِالْمَسْجِدِ فَوَعَظَ النَّاسَ وَ أَمَرَهُمْ وَ نَهَاهُمْ ثُمَّ صَلَّی الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَتَیْنِ ثُمَّ مَضَی إِلَی الْمَوْقِفِ فَوَقَفَ بِهِ فَجَعَلَ النَّاسُ یَبْتَدِرُونَ أَخْفَافَ نَاقَتِهِ یَقِفُونَ إِلَی جَانِبِهَا فَنَحَّاهَا فَفَعَلُوا مِثْلَ ذَلِکَ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ لَیْسَ مَوْضِعُ أَخْفَافِ نَاقَتِی -- بِالْمَوْقِفِ وَ لَکِنْ هَذَا کُلُّهُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی الْمَوْقِفِ فَتَفَرَّقَ النَّاسُ وَ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِکَ بِالْمُزْدَلِفَةِ فَوَقَفَ النَّاسُ حَتَّی وَقَعَ الْقُرْصُ قُرْصُ الشَّمْسِ ثُمَّ أَفَاضَ وَ أَمَرَ النَّاسَ بِالدَّعَةِ حَتَّی انْتَهَی إِلَی الْمُزْدَلِفَةِ وَ هُوَ الْمَشْعَرُ الْحَرَامُ فَصَلَّی الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَ إِقَامَتَیْنِ ثُمَّ أَقَامَ حَتَّی صَلَّی فِیهَا الْفَجْرَ وَ عَجَّلَ ضُعَفَاءَ بَنِی هَاشِمٍ بِلَیْلٍ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ لَا یَرْمُوا الْجَمْرَةَ -- جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَلَمَّا أَضَاءَ لَهُ النَّهَارُ أَفَاضَ حَتَّی انْتَهَی إِلَی مِنًی فَرَمَی جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ وَ کَانَ الْهَدْیُ الَّذِی جَاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَرْبَعَةً وَ سِتِّینَ أَوْ سِتَّةً وَ سِتِّینَ وَ جَاءَ عَلِیٌّ(علیه السلام) بِأَرْبَعَةٍ وَ ثَلَاثِینَ أَوْ سِتَّةٍ وَ ثَلَاثِینَ فَنَحَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سِتَّةً وَ سِتِّینَ وَ نَحَرَ عَلِیٌّ(علیه السلام) أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِینَ بَدَنَةً وَ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْ یُؤْخَذَ مِنْ کُلِّ بَدَنَةٍ مِنْهَا جَذْوَةٌ مِنْ لَحْمٍ ثُمَّ تُطْرَحَ فِی بُرْمَةٍ ثُمَّ تُطْبَخَ فَأَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٌّ وَ حَسَوَا مِنْ مَرَقِهَا وَ لَمْ یُعْطِیَا الْجَزَّارِینَ جُلُودَهَا وَ لَا جِلَالَهَا وَ لَا قَلَائِدَهَا وَ تَصَدَّقَ بِهِ وَ حَلَقَ وَ زَارَ الْبَیْتَ وَ رَجَعَ إِلَی مِنًی وَ أَقَامَ بِهَا حَتَّی کَانَ الْیَوْمُ الثَّالِثُ مِنْ آخِرِ أَیَّامِ التَّشْرِیقِ ثُمَّ رَمَی الْجِمَارَ وَ نَفَرَ حَتَّی انْتَهَی إِلَی الْأَبْطَحِ فَقَالَتْ لَهُ عَائِشَةُ یَا رَسُولَ اللَّهِ تَرْجِعُ نِسَاؤُکَ بِحَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ مَعاً وَ أَرْجِعُ بِحَجَّةٍ فَأَقَامَ بِالْأَبْطَحِ وَ بَعَثَ مَعَهَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ أَبِی بَکْرٍ إِلَی التَّنْعِیمِ فَأَهَلَّتْ بِعُمْرَةٍ ثُمَّ جَاءَتْ وَ طَافَتْ بِالْبَیْتِ وَ صَلَّتْ رَکْعَتَیْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) وَ سَعَتْ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ أَتَتِ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) فَارْتَحَلَ مِنْ یَوْمِهِ وَ لَمْ یَدْخُلِ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ لَمْ یَطُفْ بِالْبَیْتِ وَ دَخَلَ مِنْ أَعْلَی مَکَّةَ مِنْ عَقَبَةِ الْمَدَنِیِّینَ وَ خَرَجَ مِنْ أَسْفَلِ مَکَّةَ مِنْ ذِی طُوًی. [کافی، ج 4، ص 245، ح 4]

ص: 436

مؤلّف گوید:

تفصیل حجّ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روایت علی بن ابراهیم قمّی بیان شده و مناسک حج نیز در کتب مناسک بررسی کامل شده است تکرار نمی شود، و ما متن روایت حجّ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در پاورقی ذکر نمودیم.

ص: 437

«لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَی مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ…» (1)

حضرت رضا(علیه السلام) در پاسخ مسائل محمّدبن سنان درباره ی فلسفه احکام فرمود:

«وَ عِلَّةُ الْحَجِ الْوِفَادَةُ إِلَی اللَّهِ جل جلاله…»، یعنی فلسفه حجّ میهمانی خدای عزوّجلّ و درخواست مزید نعمت، و خروج از گناهان و توبه از خطاهای گذشته و روی کرد به عبادت و اطاعت خداوند در آینده و به دست آوردن اموال و رنج سفر عبادت و پرهیز از شهوات و لذّات دنیا و تقرّب به خداوند با عبادات، و خضوع و تواضع و ذلّت بنده در پیشگاه خداوند، و تحمّل سرما و گرما و امنیّت و ترس و خطر و این حالات را همواره بر خود تحمل کردن، و منافع دیگری برای همه مردم است مانند حالت خوف و رجا در پیشگاه خداوند و دوری از قساوت قلب و شقاوت نفس و فراموش نمودن خداوند و بسته شدن راه امید و یأس از رحمت الهی، و نیز از برکات حج این است که حقوق [ضایع شده] تجدید می شود و انسان از فساد دور می نماید، و مردم شرق و غرب و دریا و خشکی از حجّاج و غیر حجّاج و تاجر و کاسب و خریداران و فروشندگان و فقرا از حج بهره مند می شوند و نیازهای مردم در حدّ ممکن در اطراف بلاد به خاطر اجتماع حج برآورده می شود، و این معنای «لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ»می باشد.(2)

ص: 438


1- 661 .. سوره ی حج، آیه ی 28.
2- 662.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الرَّبِیعِ الصَّحَّافُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ وَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ وَ عَلِیُّ بْنُ عِیسَی الْمُجَاوِرُ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی الْبَرْقِیُّ بِالرَّیِّ رَحِمَهُمُ اللَّهُ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا(علیه السلام) کَتَبَ إِلَیْهِ فِی جَوَابِ مَسَائِلِهِ عِلَّةُ غُسْلِ الْجَنَابَةِ النَّظَافَةُ وَ تَطْهِیرُ الْإِنْسَانِ نَفْسَهُ مِمَّا أَصَابَ مِنْ أَذَاهُ وَ تَطْهِیرُ سَائِرِ جَسَدِهِ لِأَنَّ الْجَنَابَةَ خَارِجَةٌ مِنْ کُلِّ جَسَدِهِ فَلِذَلِکَ وَجَبَ عَلَیْهِ تَطْهِیرُ جَسَدِهِ کُلِّهِ… و عِلَّةُ الْحَجِّ الْوِفَادَةُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی وَ طَلَبُ الزِّیَادَةِ وَ الْخُرُوجُ مِنْ کُلِّ مَا اقْتَرَفَ وَ لِیَکُونَ تَائِباً مِمَّا مَضَی مُسْتَأْنِفاً لِمَا یَسْتَقْبِلُ وَ مَا فِیهِ مِنِ اسْتِخْرَاجِ الْأَمْوَالِ وَ تَعَبِ الْأَبْدَانِ وَ حَظْرِهَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ التَّقَرُّبِ بِالْعِبَادَةِ إِلَی اللَّهِ جل جلاله وَ الْخُضُوعِ وَ الِاسْتِکَانَةِ وَ الذُّلِّ شَاخِصاً إِلَیْهِ فِی الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْأَمْنِ وَ الْخَوْفِ دَائِباً فِی ذَلِکَ دَائِماً وَ مَا فِی ذَلِکَ لِجَمِیعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ الرَّغْبَةِ وَ الرَّهْبَةِ إِلَی اللَّهِ جل جلاله وَ مِنْهُ تَرْکُ قَسَاوَةِ الْقَلْبِ وَ جَسَارَةِ الْأَنْفُسِ وَ نِسْیَانِ الذِّکْرِ وَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ وَ العمل [الْأَمَلِ] وَ تَجْدِیدُ الْحُقُوقِ وَ حَظْرُ النَّفْسِ عَنِ الْفَسَادِ وَ مَنْفَعَةُ مَنْ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ یَحُجُّ وَ مِمَّنْ لَا یَحُجُّ مِنْ تَاجِرٍ وَ جَالِبٍ وَ بَائِعٍ وَ مُشْتَرٍ وَ کَاسِبٍ وَ مِسْکِینٍ وَ قَضَاءِ حَوَائِجِ أَهْلِ الْأَطْرَافِ وَ الْمَوَاضِعِ الْمُمْکِنِ لَهُمُ الِاجْتِمَاعُ فِیهَا کَذَلِکَ لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ عِلَّةُ فَرْضِ الْحَجِّ مَرَّةً وَاحِدَةً لِأَنَّ اللَّهَ جل جلاله وَضَعَ الْفَرَائِضَ عَلَی أَدْنَی الْقَوْمِ قُوَّةً فَمِنْ تِلْکَ الْفَرَائِضِ الْحَجُّ الْمَفْرُوضُ وَاحِدٌ ثُمَّ رَغَّبَ أَهْلَ الْقُوَّةِ عَلَی قَدْرِ طَاقَتِهِمْ وَ عِلَّةُ وَضْعِ الْبَیْتِ وَسَطَ الْأَرْضِ أَنَّهُ الْمَوْضِعُ الَّذِی مِنْ تَحْتِهِ دُحِیَتِ الْأَرْضُ وَ کُلُّ رِیحٍ تَهُبُّ فِی الدُّنْیَا فَإِنَّهَا تَخْرُجُ مِنْ تَحْتِ الرُّکْنِ الشَّامِیِّ وَ هِیَ أَوَّلُ بُقْعَةٍ وُضِعَتْ فِی الْأَرْضِ لِأَنَّهَا الْوَسَطُ لِیَکُونَ الْفَرْضُ لِأَهْلِ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ فِی ذَلِکَ سَوَاءً وَ سُمِّیَتْ مَکَّةُ مَکَّةَ لِأَنَّ النَّاسَ کَانُوا یَمْکُونَ فِیهَا وَ کَانَ یُقَالُ لِمَنْ قَصَدَهَا قَدْ مَکَا وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکاءً وَ تَصْدِیَةً «الأنفال. الآیة 35» فَالْمُکَاءُ وَ التَّصْدِیَةُ صَفْقُ الْیَدَیْنِ وَ عِلَّةُ الطَّوَافِ بِالْبَیْتِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ فَرَدُّوا عَلَی اللَّهِ تَعَالَی هَذَا الْجَوَابَ فَنَدِمُوا وَ لَاذُوا بِالْعَرْشِ وَ اسْتَغْفَرُوا فَأَحَبَّ اللَّهُ جل جلاله أَنْ یَتَعَبَّدَ بِمِثْلِ ذَلِکَ الْعِبَادُ فَوَضَعَ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ بَیْتاً بِحِذَاءِ الْعَرْشِ یُسَمَّی الضُّرَاحَ ثُمَّ وَضَعَ فِی السَّمَاءِ الدُّنْیَا بَیْتاً یُسَمَّی الْمَعْمُورَ بِحِذَاءِ الضُّرَاحِ ثُمَّ وَضَعَ هَذَا الْبَیْتَ بِحِذَاءِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ(علیه السلام) فَطَافَ بِهِ فَتَابَ اللَّهُ جل جلاله عَلَیْهِ وَ جَرَی ذَلِکَ فِی وُلْدِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ عِلَّةُ اسْتِلَامِ الْحَجَرِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا أَخَذَ مِیثَاقَ بَنِی آدَمَ الْتَقَمَهُ الْحَجَرُ فَمِنْ ثَمَّ کَلَّفَ النَّاسَ تَعَاهُدَ ذَلِکَ الْمِیثَاقِ وَ مِنْ ثَمَّ یُقَالُ عِنْدَ الْحَجَرِ أَمَانَتِی أَدَّیْتُهَا وَ میثاق [مِیثَاقِی] تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوَافَاةِ وَ مِنْهُ قَوْلُ سَلْمَانَ ره لَیَجِیئَنَّ الْحَجَرُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِثْلَ أَبِی قُبَیْسٍ لَهُ لِسَانٌ وَ شَفَتَانِ یَشْهَدُ لِمَنْ وَافَاهُ بِالْمُوَافَاةِ وَ الْعِلَّةُ الَّتِی مِنْ أَجْلِهَا سُمِّیَتْ مِنًی مِنًی أَنَّ جَبْرَئِیلَ قَالَ هُنَاکَ لِإِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) تَمَنَّ عَلَی رَبِّکَ مَا شِئْتَ فَتَمَنَّی إِبْرَاهِیمُ فِی نَفْسِهِ أَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ مَکَانَ ابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ کَبْشاً یَأْمُرُهُ بِذَبْحِهِ فِدَاءً لَهُ فَاعْطِیَ مُنَاهُ…. [عیون أخبارالرّضا(علیه السلام)، ج 2، ص 88]B

ص: 439

فضل بن شاذان نیز درباره ی علل احکام گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) عرض کردم: فلسفه وجوب حج چیست؟ فرمود:

میهمانی خداوند متعال و درخواست مزید نعمت. و سپس آن حضرت همان سخنانی که محمّدبن سنان در حدیث قبل نقل کرد را بیان نمود تا این که فرمود: «مَعَ مَا فِیهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) إِلَی کُلِّ صُقْعٍ وَ نَاحِیَةٍ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ وَ لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم.» (1)

ص: 440


1- 663.. فإن قال فلم أمر بالحج قیل لعلة الوفادة إلی الله؟عز؟ و طلب الزیادة و الخروج من کل ما اقترف العبد تائبا مما مضی مستأنفا لما یستقبل مع ما فیه من إخراج الأموال و تعب الأبدان و الاشتغال عن الأهل و الولد و حظر الأنفس عن اللذات شاخص فی الحر و البرد ثابت ذلک علیه دائم مع الخضوع و الاستکانة و التذلل مع ما فی ذلک لجمیع الخلق من المنافع فی شرق الأرض و غربها و من فی البرد و الحر ممن یحج و ممن لا یحج من بین تاجر و جالب و بائع و مشتر و کاسب و مسکین و مکار و فقیر و قضاء حوائج أهل الأطراف فی المواضع الممکن لهم الاجتماع فیها مع ما فیه من التفقه و نقل أخبار الأئمّة(علیه السلام) إلی کل صقع و ناحیة کما قال الله تعالی فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ و لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ. [عیون أخبارالرّضا(علیه السلام)، ج 2، ص 119؛ علل الشرایع، ج 1، ص 273]B

«وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«أَیَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ»، دهه ی ذیحجّه است، و «أَیَّامٍ مَّعْدوداتٍ» ایّام تشریق [یعنی روز عید قربان و سه روز بعد از آن] است.(2)

و در روایت زید شحّام آمده که آن حضرت فرمود:

ایّام معلومات و ایّام معدودات یکی است و آن ایّام تشریق است.(3)

امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود:

مقصود از «وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ» همان تکبیراتی است که پس از پانزده نماز واجب خوانده می شود، و اوّل آن ها ظهر عید قربان می باشد. [و تا ظهر روز دوازدهم ادامه خواهد داشت.](4)

ص: 441


1- 664.. سوره ی حج، آیه ی 28.
2- 665.. وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ قَالَ أَبِی قَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ قَالَ قَالَ عَشْرُ ذِی الْحِجَّةِ وَ أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ قَالَ أَیَّامُ التَّشْرِیقِ. [تهذیب الأحکام، ج 5، ص447، ح 204]
3- 666.. أبی؟ره؟ قال: حدثنا محمّد بن أحمد بن علی الصلت عن یونس بن عبد الرحمن عن المفضل بن صالح عن زید الشحام عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله تبارک و تعالی: «و اذکروا اسم الله فی أیام معدودات» قال: المعلومات و المعدودات واحدة و هن أیام التشریق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 490، ح 85]
4- 667.. و روی عن الصّادق(علیه السلام) أن الذکر فی قوله تعالی وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ هو التکبیر عقیب خمس عشرة صلاة أولها ظهر العید. [عوالی اللئالی، ج 2، ص 88، ح 237]

«فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ»(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ…» فرمود:

فقیر کسی است که از مردم سؤال نمی کند، و مسکین [به معنای از کار افتاده است و] حال او سخت تر از فقیر است، و بائس حالش سخت تر از آن دو است….(2)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ»، فرمود:

بائس زمین گیری است که نمی تواند از خانه خارج شود.(3)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) [در پایان حدیث قبل] فرمود:

آنچه را خدا بر تو واجب نموده آشکار نمودن آن بهتر از پنهان نمودن آن است، و آنچه را بر تو واجب ننموده، پنهان کردنش بهتر می باشد، و اگر مردی آشکارا زکات خود را به دوش بگیرد و تقسیم کند، نیکو و زیبا خواهد بود.(4)

ص: 442


1- 668.. سوره ی حج، آیه ی 28.
2- 669.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ قَالَ الْفَقِیرُ الَّذِی لَا یَسْأَلُ النَّاسَ وَ الْمِسْکِینُ أَجْهَدُ مِنْهُ وَ الْبَائِسُ أَجْهَدُهُمْ فَکُلُّ مَا فَرَضَ اللَّهُ جل جلاله عَلَیْکَ فَإِعْلَانُهُ أَفْضَلُ مِنْ إِسْرَارِهِ وَ کُلُّ مَا کَانَ تَطَوُّعاً فَإِسْرَارُهُ أَفْضَلُ مِنْ إِعْلَانِهِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا یَحْمِلُ زَکَاةَ مَالِهِ عَلَی عَاتِقِهِ فَقَسَمَهَا عَلَانِیَةً کَانَ ذَلِکَ حَسَناً جَمِیلًا. [کافی، ج 3، آیه ی 501، ح 16]
3- 670.. علی بن إبراهیم عن أبیه عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟: وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ قال: هو الزمن الذی لا یستطیع ان یخرج لزمانته. [تفسیر نور الثّقلین، ج 3، ص 49]
4- 671.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ قَالَ الْفَقِیرُ الَّذِی لَا یَسْأَلُ النَّاسَ وَ الْمِسْکِینُ أَجْهَدُ مِنْهُ وَ الْبَائِسُ أَجْهَدُهُمْ فَکُلُّ مَا فَرَضَ اللَّهُ جل جلاله عَلَیْکَ فَإِعْلَانُهُ أَفْضَلُ مِنْ إِسْرَارِهِ وَ کُلُّ مَا کَانَ تَطَوُّعاً فَإِسْرَارُهُ أَفْضَلُ مِنْ إِعْلَانِهِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا یَحْمِلُ زَکَاةَ مَالِهِ عَلَی عَاتِقِهِ فَقَسَمَهَا عَلَانِیَةً کَانَ ذَلِکَ حَسَناً جَمِیلًا. [کافی، ج 3، ص 501، ح 16؛ کافی، ج 4، ص 543، ح 15]B

«ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ»(1)

معاویة بن عمّار گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

از تمامیّت حجّ و عمره این است که از مفاخره و فخر فروشی پرهیز کنی و بر تو باد به تقوا و ورعی که تو را از گناهان مانع شود، چرا که خداوند می فرماید: «ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ…»، سپس فرمود: از مصادیق تَفَث [و آلودگی] این است که تو در حال احرام حرف زشتی را بزنی، و کفّاره آن این است که چون داخل مکّه شدی و طواف خانه خدا را انجام دادی پاکیزه و نیکو سخن بگویی.(2)

ص: 443


1- 672.. سوره ی حج، آیه ی 29.
2- 673.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی وَ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ جَمِیعاً عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِذَا أَحْرَمْتَ فَعَلَیْکَ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ ذِکْرِ اللَّهِ کَثِیراً وَ قِلَّةِ الْکَلَامِ إِلَّا بِخَیْرٍ فَإِنَّ مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ أَنْ یَحْفَظَ الْمَرْءُ لِسَانَهُ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ کَمَا قَالَ اللَّهُ جل جلاله فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ -- فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ وَ الرَّفَثُ الْجِمَاعُ وَ الْفُسُوقُ الْکَذِبُ وَ السِّبَابُ وَ الْجِدَالُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَی وَ اللَّهِ وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّجُلَ إِذَا حَلَفَ بِثَلَاثِ أَیْمَانٍ وِلَاءً فِی مَقَامٍ وَاحِدٍ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَقَدْ جَادَلَ فَعَلَیْهِ دَمٌ یُهَرِیقُهُ وَ یَتَصَدَّقُ بِهِ وَ إِذَا حَلَفَ یَمِیناً وَاحِدَةً کَاذِبَةً فَقَدْ جَادَلَ وَ عَلَیْهِ دَمٌ یُهَرِیقُهُ وَ یَتَصَدَّقُ بِهِ وَ قَالَ اتَّقِ الْمُفَاخَرَةَ وَ عَلَیْکَ بِوَرَعٍ یَحْجُزُکَ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مِنَ التَّفَثِ أَنْ تَتَکَلَّمَ فِی إِحْرَامِکَ بِکَلَامٍ قَبِیحٍ فَإِذَا دَخَلْتَ مَکَّةَ وَ طُفْتَ بِالْبَیْتِ وَ تَکَلَّمْتَ بِکَلَامٍ طَیِّبٍ فَکَانَ ذَلِکَ کَفَّارَةً قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَقُولُ لَا لَعَمْرِی وَ بَلَی لَعَمْرِی قَالَ لَیْسَ هَذَا مِنَ الْجِدَالِ إِنَّمَا الْجِدَالُ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَی وَ اللَّهِ. [کافی، ج 4، ص 337، ح 3] B

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

«تَفَث» گرفتن ناخن و برطرف نمودن چرکی ها و جدا کردن احرام است.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«تَفَث» سر تراشیدن و برطرف کردن آلودگی بدن است.(2)

و فرمود:

مقصود از «وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ» طواف نساء می باشد.(3)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«بَیْتِ عَتِیقِ»، بیت آزاد از مردم است که احدی مالک آن نیست.(4)

ص: 444


1- 674.. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) إِنَّا حِینَ نَفَرْنَا مِنْ مِنًی أَقَمْنَا أَیَّاماً ثُمَّ حَلَقْتُ رَأْسِی طَلَبَ التَّلَذُّذِ فَدَخَلَنِی مِنْ ذَلِکَ شَیْ ءٌ فَقَالَ کَانَ أَبُو الْحَسَنِ(صلی الله علیه و آله) إِذَا خَرَجَ مِنْ مَکَّةَ فَأُتِیَ بِثِیَابِهِ حَلَقَ رَأْسَهُ قَالَ وَ قَالَ فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ قَالَ التَّفَثُ تَقْلِیمُ الْأَظْفَارِ وَ طَرْحُ الْوَسَخِ وَ طَرْحُ الْإِحْرَامِ. [کافی، ج 4، ص 503، ح 12]
2- 675.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ رَجُلٍ نَسِیَ أَنْ یُقَصِّرَ مِنْ شَعْرِهِ وَ هُوَ حَاجٌّ حَتَّی ارْتَحَلَ مِنْ مِنًی قَالَ مَا یُعْجِبُنِی أَنْ یُلْقِیَ شَعْرَهُ إِلَّا بِمِنًی وَ قَالَ فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ قَالَ هُوَ الْحَلْقُ وَ مَا فِی جِلْدِ الْإِنْسَانِ. [کافی، ج 4، ص 503، ح 8]
3- 676.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ قَالَ طَوَافُ النِّسَاءِ. [کافی، ج 4، ص 513، ح 2]
4- 677.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَ الْبَیْتُ الْعَتِیقَ قَالَ هُوَ بَیْتٌ حُرٌّ عَتِیقٌ مِنَ النَّاسِ لَمْ یَمْلِکْهُ أَحَدٌ. [کافی، ج 4، ص 189، ح 6] B

ابوحمزه ی ثمالی گوید: به امام باقر(علیه السلام) در مسجدالحرام گفتم: برای چه خداوند کعبه را بیت عتیق نامیده است؟ فرمود:

برای این که هر خانه ای را صاحبی است جز کعبه که آزاد است و جز خداوند مالکی ندارد، و خداوند کعبه را قبل از زمین آفرید و زمین را از زیر کعبه گسترده نمود.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کعبه را «بَیْتِ عَتِیقِ»، گویند به خاطر این که در زمان نوح کعبه و حرم از غرق شدن آزاد شد و آب آن را نگرفت.(2)

و روایت شده که چون امام صادق(علیه السلام) نگاهش به مردم افتاد که طواف می کردند، فرمود:

این مردم همانند زمان جاهلیّت طواف می کنند. سپس فرمود: آگاه باشید، که به خدا سوگند، این گونه مردم امر نشده اند، بلکه آنان امر شده اند که گرد این سنگ ها طواف کنند، و سپس نزد ما بیایند و دوستی و محبّت و اطاعت خود را نسبت به ما اعلان نمایند. سپس این آیه را قرائت نمود: «ثُمَّ

ص: 445


1- 678.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ لِأَیِّ شَیْ ءٍ سَمَّاهُ اللَّهُ الْعَتِیقَ فَقَالَ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ بَیْتٍ وَضَعَهُ اللَّهُ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا لَهُ رَبٌّ وَ سُکَّانٌ یَسْکُنُونَهُ غَیْرَ هَذَا الْبَیْتِ فَإِنَّهُ لَا رَبَّ لَهُ إِلَّا اللَّهُ جل جلاله وَ هُوَ الْحُرُّ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله خَلَقَهُ قَبْلَ الْأَرْضِ ثُمَّ خَلَقَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِ فَدَحَاهَا مِنْ تَحْتِهِ. [کافی، ج 4، ص 189، ح 5]
2- 679.. أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَعِیدٍ الْأَعْرَجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْبَیْتُ الْعَتِیقَ لِأَنَّهُ أُعْتِقَ مِنَ الْغَرَقِ وَ أُعْتِقَ الْحَرَمُ مَعَهُ کُفَّ عَنْهُ الْمَاءُ. [علل الشرایع، ص 102، ح 4]

لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ»، و فرمود: «تَفَث» به معنای غبارآلودگی است، و «نَذْر» به معنای لقای امام(علیه السلام) است.(1)

«ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ…»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «حُرُمَاتِ اللَّهِ»، سه حرمت واجب است که هر کس یکی از آن ها را قطع و هتک نماید شرک به خدا پیدا کرده است:

هتک حرمت الهی درباره ی خانه کعبه،

هتک حرمت به قرآن و تعطیل آن و عمل به غیر آن،

هتک حرمت آنچه خداوند واجب نموده نسبت به اطاعت و دوستی ما.(3)

حضرت رضا(علیه السلام) درباره ی فلسفه طواف [و حرمت کعبه] در پاسخ محمّدبن سنان فرمود:

فلسفه طواف کعبه و خانه خدا این است که: خداوند به ملائکه فرمود: «إِنِّی

ص: 446


1- 680.. و یؤیده ما روی عنه(صلی الله علیه و آله) و قد نظر إلی الناس یطوفون بالبیت فقال طواف کطواف الجاهلیة أما و الله ما بهذا أمروا و لکنهم أمروا أن یطوفوا بهذه الأحجار ثم ینصرفوا إلینا فیعرفونا مودتهم و یعرضوا علینا نصرتهم و تلا ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ و قال التفث الشعث و النذر لقاء الإمام. [تأویل الآیات، ج 1، ص 331، ح 9]
2- 681.. سوره ی حج، آیه ی 30.
3- 682.. و قال محمّد بن العبّاس حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل العلوی عن عیسی بن داود عن موسی عن أبیه جعفر(علیه السلام) فی قوله تعالی وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ قال هی ثلاث حرمات واجبة فمن قطع منها حرمة فقد أشرک بالله الأولی انتهاک حرمة الله فی بیته الحرام و الثانیة تعطیل الکتاب و العمل بغیره و الثالثة قطیعة ما أوجب الله من فرض مودتنا و طاعتنا. [تأویل الآیات، ج 1، ص 332، ح 10]

جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»، و ملائکه گفتند: «قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» و با این سخن، کلام خداوند را ردّ نمودند، و پشیمان شدند و پناه به عرش بردند و درخواست عفو نمودند و خداوند استغفار آنان را دوست داشت و پذیرفت و در آسمان چهارم خانه ای به نام ضُراح مقابل عرش قرار داد، و سپس در آسمان دنیا خانه ای به نام بیت العمور مقابل ضراح قرار داد [تا ملائکه گرد آن ها طواف کنند و استغفار نمایند] و سپس این بیت [یعنی کعبه] را مقابل بیت المعمور قرار داد و آدم را امر کرد تا گرد آن طواف کند [و توبه و استغفار نماید] و آدم گرد خانه کعبه طواف نمود و خداوند توبه او را قبول کرد، و این عمل تا قیامت در فرزندان آدم جاری [و سنّت] شد.(1)

«فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»(2)

زید شحّام گوید: حضرت صادق(علیه السلام) فرمود:

«قَوْلَ الزُّورِ»، غناست، و مقصود از «الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ» شطرنج است.(3)

ص: 447


1- 683.. وَ عِلَّةُ الطَّوَافِ بِالْبَیْتِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ فَرَدُّوا عَلَی اللَّهِ تَعَالَی هَذَا الْجَوَابَ فَنَدِمُوا وَ لَاذُوا بِالْعَرْشِ وَ اسْتَغْفَرُوا فَأَحَبَّ اللَّهُ جل جلاله أَنْ یَتَعَبَّدَ بِمِثْلِ ذَلِکَ الْعِبَادُ فَوَضَعَ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ بَیْتاً بِحِذَاءِ الْعَرْشِ یُسَمَّی الضُّرَاحَ ثُمَّ وَضَعَ فِی السَّمَاءِ الدُّنْیَا بَیْتاً یُسَمَّی الْمَعْمُورَ بِحِذَاءِ الضُّرَاحِ ثُمَّ وَضَعَ هَذَا الْبَیْتَ بِحِذَاءِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ(علیه السلام) فَطَافَ بِهِ فَتَابَ اللَّهُ جل جلاله عَلَیْهِ وَ جَرَی ذَلِکَ فِی وُلْدِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ. [عیون أخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 2، ص 91]
2- 684.. سوره ی حج، آیه ی 30.
3- 685.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ قَالَ الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ هُوَ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ. [کافی، ج 6، ص 436، ح 7]

و در سخن دیگری فرمود:

رجس، شطرنج است و قول زور، غنا و آوازه خوانی [حرام] است.(1)

مرحوم طبرسی گوید:

اصحاب ما روایت کرده اند که بازی با شطرنج و نرد و سایر انواع قمار، رجس مساوی با بت پرستی می باشد، و قول زور، شامل غنا و سایر اقوال مُلهی و لهوی و تحریک کننده می شود. (2)

حمّاد بن عثمان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

از «قَوْلَ الزُّورِ»، است که شخصی به آوازه خوان بگوید: «أحسنت.»(3)

«ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ * لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ * وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکًا…»(4)

ص: 448


1- 686.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ جَمِیعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ فَقَالَ الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ. [کافی، ج 6، ص 435، ح 2]
2- 687..«فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ» من هنا للتبیین و التقدیر فاجتنبوا الرجس الذی هو الأوثان و روی أصحابنا أن اللعب بالشطرنج و النرد و سائر أنواع القمار من ذلک. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 131]
3- 688.. حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْخَزَّازِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ الزُّورِ قَالَ مِنْهُ قَوْلُ الرَّجُلِ لِلَّذِی یُغَنِّی أَحْسَنْتَ. [معانی الأخبار، ص 349، ح 2]
4- 689.. سوره ی حج، آیات 34-32.

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «حنفاء لله غیر مشرکین»، و معنای حنفیّه و [حَنیفیّه] فرمود:

حنفیّه همان فطرت انسان هاست که خداوند آنان را بر فطرت توحید آفریده است، و تبدیلی برای خلقت خدا نیست.(1)

علی بن ابراهیم قمی؟ره؟ گوید:

مقصود از تعظیم شعائر الله: تعظیم شتر قربانی و انتخاب بهتر آن است و «لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی»، یعنی حاجی می تواند بر شتر قربانی تا هنگام نحر سوار شود و از شیر او بنوشد. و لکن بر او فشار نیاورد و شیر او را نیز به نهایت ندوشد.(2)

و همین معنا در کافی و فقیه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.(3)

ص: 449


1- 690.. أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- حُنَفاءَ لِلهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَ عَنِ الْحَنِیفِیَّةِ فَقَالَ هِیَ الْفِطْرَةُ الَّتِی فَطَرَ اللَّهُ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ وَ قَالَ فَطَرَهُمُ اللَّهُ عَلَی الْمَعْرِفَة. [توحید صدوق، ص 330، ح 9]
2- 691.. و قوله: وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ قال: تعظیم البدن و جودتها و قوله: لَکُمْ فِیها مَنافِعُ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی قال البدن یرکبها المحرم من موضعه الذی یحرم فیه غیر مضر بها و لا معنف علیها و إن کان لها لبن یشرب من لبنها إلی یوم النحر و هو قوله: ثُمَّ مَحِلُّها إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 59]
3- 692.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله لَکُمْ فِیها مَنافِعُ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی قَالَ إِنِ احْتَاجَ إِلَی ظَهْرِهَا رَکِبَهَا مِنْ غَیْرِ أَنْ یَعْنُفَ عَلَیْهَا وَ إِنْ کَانَ لَهَا لَبَنٌ حَلَبَهَا حِلَاباً لَا یَنْهَکُهَا. [کافی، ج 4، ص 492، ح 1؛ فقیه، ج 2، ص 300، ح 1493]

«… وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ * الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَی مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ»(1)

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

از پدرم [امام صادق(علیه السلام)] سؤال کردم: مقصود از مخبتین کیانند؟ فرمود: این آیه تنها درباره ی ما نازل شده است.(2)

«وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ کَذَلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ»، هنگامی است که شترها را برای نحر صف می کنند و دست های آنان را از کف تا زانو می بندند و «وَجَبَتْ جُنُوبُهَا»، هنگامی است که شتر به زمین می افتند. و فرمود: و چون بر زمین می افتند از آن ها بخورید، و به قانع -- یعنی کسی که آنچه به او می دهند راضی است و صورت بر نمی گرداند -- و معتّر -- یعنی کسی که عبور می کند تا چیزی به او بدهند -- بدهید.(4)

ص: 450


1- 693.. سوره ی حج، آیات 34 و 35.
2- 694.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل عن عیسی بن داود قال قال موسی بن جعفر(علیه السلام) سألت أبی عن قول الله؟عز؟ وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ الآیة قال نزلت فینا خاصة. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 332]
3- 695.. سوره ی حج، آیه ی 36.
4- 696.. حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها قَالَ إِذَا وَقَعَتْ عَلَی الْأَرْضِ فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ قَالَ الْقَانِعُ الَّذِی یَرْضَی بِمَا أَعْطَیْتَهُ وَ لَا یَسْخَطُ وَ لَا یَکْلَحُ وَ لَا یَلْوِی شِدْقَهُ غَضَباً وَ الْمُعْتَرُّ الْمَارُّ بِکَ لِتُطْعِمَهُ. [کافی، ج 4، ص 499، ح 2]B

و در سخن دیگری فرمود:

«قانع» کسی است که هر چه به او بدهی راضی است، و «معترّ» کسی است که بر تو عبور می کند، و «سائل» کسی است که سؤال می نماید و «بائس» همان فقیر است.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

سعید بن عبدالملک به حجّ رفت و از پدرم پرسید من قربانی کردم، آن را چه کنم؟ پدرم فرمود: آن را سه قسمت کن، یک قسمت آن را با اهل خود بخورید، و یک قسمت آن را به قانع و معتّر بده، و قسمت دیگر را به مساکین اطعام کن. گفتم: آیا مساکین همان سؤال کننده ها نیستند؟ فرمود: آری. و سپس معنای قانع و معترّ را بیان نمود.(2)

ص: 451


1- 697.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ قَالَ الْقَانِعُ الَّذِی یَقْنَعُ بِمَا أَعْطَیْتَهُ وَ الْمُعْتَرُّ الَّذِی یَعْتَرِیکَ وَ السَّائِلُ الَّذِی یَسْأَلُکَ فِی یَدَیْهِ وَ الْبَائِسُ هُوَ الْفَقِیرُ. [کافی، ج 4، ص 500، ح 6]
2- 698.. وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَیْفٍ التَّمَّارِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ سَعْدَ بْنَ عَبْدِ الْمَلِکِ قَدِمَ حَاجّاً فَلَقِیَ أَبِی فَقَالَ إِنِّی سُقْتُ هَدْیاً فَکَیْفَ أَصْنَعُ فَقَالَ لَهُ أَبِی أَطْعِمْ أَهْلَکَ ثُلُثاً وَ أَطْعِمِ الْقَانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ ثُلُثاً وَ أَطْعِمِ الْمَسَاکِینَ ثُلُثاً فَقُلْتُ الْمَسَاکِینُ هُمُ السُّؤَّالُ فَقَالَ نَعَمْ وَ قَالَ الْقَانِعُ الَّذِی یَقْنَعُ بِمَا أَرْسَلْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْبَضْعَةِ فَمَا فَوْقَهَا وَ الْمُعْتَرُّ یَنْبَغِی لَهُ أَکْثَرُ مِنْ ذَلِکَ وَ هُوَ أَغْنَی مِنَ الْقَانِعِ یَعْتَرِیکَ فَلَا یَسْأَلُکَ. [تهذیب شیخ، ج 5، ص 223، ح 753]

«لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ کَذَلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ»(1)

ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

فلسفه قربانی چیست؟ فرمود: با اوّلین قطره خون او که روی زمین می ریزد، صاحب آن آمرزیده می شود، و دیگر این که خداوند بداند چه کسانی در پنهانی از خداوند می ترسند، از این رو خداوند می فرماید: «لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ»، سپس فرمود: تو ببین چگونه خداوند قربانی هابیل را قبول نمود و قربانی قابیل را ردّ کرد؟!(2)

روایت شده که مردم زمان جاهلیّت هنگامی که شتر قربانی می کردند، خون آن ها را به کعبه می مالیدند، و چون مسلمانان به حج رفتند و خواستند چنین کاری را بکنند، این آیه نازل شد.(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ»، گوید:

تکبیرات ایّام تشریق پس از نمازها در منی از ظهر عید تا پانزده نماز است، و در شهرهای دیگر تا ده نماز است.(4)

ص: 452


1- 699.. سوره ی حج، آیه ی 37.
2- 700.. حدثنا علی بن أحمد بن محمّد رضی الله عنه قال حدثنا محمّد بن أبی عبد الله الکوفی الأسدی عن موسی بن عمران النخعی عن عمه الحسین بن یزید النوفلی عن علی بن أبی حمزة عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قلت له ما علة الأضحیة فقال إنه یغفر لصاحبها عند أول قطرة تقطر من دمها إلی الأرض و لیعلم الله تعالی من یتقیه بالغیب قال الله تعالی لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ ثم قال انظر کیف قبل الله قربان هابیل و رد قربان قابیل. [علل الشرائع، ج 2، ص 437]
3- 701.. و روی: أنّ أهل الجاهلیّة کانوا إذا نحروا لطخوا البیت بالدّم، فلمّا حجّ المسلمون أرادوا مثل ذلک، فنزلت. [تفسیر جوامع الجامع، ج 3، ص 50]
4- 702.. و قوله: لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی ما هَداکُمْ قال التکبیر أیام التشریق فی الصلاة بمنی فی عقیب خمس عشرة صلاة و فی الأمصار عقیب عشر صلوات. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 59؛ کافی، ج 4، ص 516، ح 1]B

منصوربن حازم گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُوداتٍ» (1)، فرمود:

مقصود ایّام تشریق است… تا این که فرمود: تکبیرات چنین است: «اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَی مَا هَدَانَا اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَی مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ.»(2)

و در سخن دیگری فرمود:

تکبیرات در ایّام تشریق، از نماز ظهر روز عید است تا نماز صبح روز سوم، و در شهرهای دیگر بعد از ده نماز است، و کسی که در منی بماند و نماز ظهر و عصر را بخواند باید تکبیرات را بگوید.(3)

ص: 453


1- 703.. سوره ی بقره، آیه ی 203.
2- 704.. أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُوداتٍ قَالَ هِیَ أَیَّامُ التَّشْرِیقِ کَانُوا إِذَا أَقَامُوا بِمِنًی بَعْدَ النَّحْرِ تَفَاخَرُوا فَقَالَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ کَانَ أَبِی یَفْعَلُ کَذَا وَ کَذَا فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً قَالَ وَ التَّکْبِیرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لِلهِ الْحَمْدُ اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَی مَا هَدَانَا اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَی مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ. [کافی، ج 4، ص 516، ح 3]
3- 705.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُوداتٍ قَالَ التَّکْبِیرُ فِی أَیَّامِ التَّشْرِیقِ مِنْ صَلَاةِ الظُّهْرِ مِنْ یَوْمِ النَّحْرِ إِلَی صَلَاةِ الْفَجْرِ مِنْ یَوْمِ الثَّالِثِ وَ فِی الْأَمْصَارِ عَشْرَ صَلَوَاتٍ فَإِذَا نَفَرَ بَعْدَ الْأُولَی أَمْسَکَ أَهْلُ الْأَمْصَارِ وَ مَنْ أَقَامَ بِمِنًی فَصَلَّی بِهَا الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ فَلْیُکَبِّرْ. [کافی، ج 4، ص 516، ح 1]

سوره ی حج، آیات 38 تا 55

متن:

إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ 38 أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ

ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ 39 الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ

وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ 40 الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ 41 وَإِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ 42 وَقَوْمُ إِبْرَاهِیمَ وَقَوْمُ لُوطٍ 43 وَأَصْحَابُ مَدْیَنَ وَکُذِّبَ مُوسَی فَأَمْلَیْتُ لِلْکَافِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ 44 فَکَأَیِّن مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ 45 أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ 46 وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ یَوْمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ 47 وَکَأَیِّن مِّن قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَیَّ الْمَصِیرُ 48} قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ 49 فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ 50 وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ 51 وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ 52 لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ 53 وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ 54 وَلَا یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِّنْهُ حَتَّی تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ 55»

ص: 454

لغات:

«صومعه» محلّ عبادت راهب است و اصل آن از انضمام و ملاصق بودن است، و «صومعه» و «بِیَع» هر دو کنیسه و عبادتگاه نصارا و یهود است، و «خاویة» از «خوت الدار خواءً» به معنای فرو ریختن خانه و یا عروش انگور است، و «بِئر معطلّةٍ» یعنی چاه بدون صاحب و «قصر مشید» یعنی مرتفع، از «شاد الرجل بناه» است، و بعضی گفته اند: «مشید» یعنی گچکاری شده، و «ألقی الشیطان فی أُمنیّته» یعنی وسوس إلیه فیها بالباطل، و «لَفی شِقاقٍ بعیدٍ» یعنی لفی خلافٍ بعید عن الحقّ، و «فتخبت له قلوبهم» یعنی تخشع و تطمئنّ، و «عذاب یوم عقیم» یعنی یوم لاخیر فیه أو لا مثل له، کالریح العقیم التی لا تأتی بخیرٍ.

ترجمه:

خداوند از کسانی که ایمان آورده اند دفاع می کند خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد! (38) به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است چرا که مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر یاری آن ها تواناست. (39) همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز این که می گفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود، ویران می گردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می کند خداوند قوی و شکست ناپذیر است. (40) همان کسانی که هر گاه در زمین به آن ها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا می دارند، و زکات می دهند، و امر به معروف و نهی از منکر می کنند، و پایان همه کارها از آن خداست! (41) اگر تو را تکذیب کنند، (امر تازه ای نیست) پیش از آن ها قوم نوح و عاد و ثمود (پیامبرانشان را) تکذیب کردند. (42) و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط (43)

ص: 455

و اصحاب مدین (قوم شعیب) و نیز موسی (از سوی فرعونیان) تکذیب شد امّا من به کافران مهلت دادم، سپس آن ها را مجازات کردم. دیدی چگونه (عمل آن ها را) انکار نمودم (و چگونه به آنان پاسخ گفتم)؟! (44) چه بسیار شهرها و آبادیهایی که آن ها را نابود و هلاک کردیم در حالی که (مردمش) ستمگر بودند، بگونه ای که بر سقفهای خود فروریخت! (نخست سقفها ویران گشت و بعد دیوارها بر روی سقفها!) و چه بسیار چاه پر آب که بی صاحب ماند و چه بسیار قصرهای محکم و مرتفع! (45) آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دل هایی داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند یا گوشهای شنوایی که با آن (ندای حق را) بشنوند؟! چرا که چشم های ظاهر نابینا نمی شود، بلکه دل هایی که در سینه هاست کور می شود. (46) آنان از تو تقاضای شتاب در عذاب می کنند در حالی که خداوند هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد کرد! و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایی است که شما می شمرید! (47) و چه بسیار شهرها و آبادیهایی که به آن ها مهلت دادم، در حالی که ستمگر بودند (امّا از این مهلت برای اصلاح خویش استفاده نکردند.) سپس آن ها را مجازات کردم و بازگشت، تنها بسوی من است! (48) بگو: «ای مردم! من برای شما بیم دهنده آشکاری هستم! (49) آن ها که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آمرزش و روزی پر ارزشی برای آن هاست! (50) و آن ها که در (محو) آیات ما تلاش کردند، و چنین می پنداشتند که می توانند بر اراده حتمی ما غالب شوند، اصحاب دوزخند!» (51) هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر این که هر گاه آرزو می کرد (و طرحی برای پیشبرد اهداف الهی خود می ریخت)، شیطان القائاتی در آن می کرد امّا خداوند القائات شیطان را از میان می برد، سپس آیات خود را استحکام می بخشید و خداوند علیم و حکیم است. (52) هدف این بود که خداوند القای

ص: 456

شیطان را آزمونی قرار دهد برای آن ها که در دل های شان بیماری است، و آن ها که سنگدلند و ظالمان در عداوت شدید دور از حقّ قرار گرفته اند! (53) و (نیز) هدف این بود که آگاهان بدانند این حقّی است از سوی پروردگارت، و در نتیجه به آن ایمان بیاورند، و دل های شان در برابر آن خاضع گردد و خداوند کسانی را که ایمان آوردند، بسوی صراط مستقیم هدایت می کند. (54) کافران همواره در باره قرآن در شکّ هستند، تا آنکه روز قیامت بطور ناگهانی فرارسد، یا عذاب روز عقیم [روزی که قادر بر جبران گذشته نیستند] به سراغ شان آید! (55)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ»(1)

اسحاق بن عمّار گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

«الَّذِینَ آمَنُوا» در این آیه ما هستیم و خداوند در مورد اسراری که شیعیان ما از ما فاش می کنند [و برای ما ایجاد خطر می نمایند] از ما دفاع می نماید.(2)

«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * الَّذِینَ أُخْرِجُوا…»(3)

مؤلّف گوید:

این آیات درباره ی پیامبر و اصحاب او و اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده و درباره ی

ص: 457


1- 706.. سوره ی حج، آیه ی 38.
2- 707.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن الحسن بن علی قال حدثنی أبی عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن منصور بن یونس عن إسحاق بن عمّار قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا قال نحن الذین آمنوا و الله یدافع عنا ما أذاعت عنا شیعتنا. [تأویل الآیات، ج 1، ص 337، ح 12]
3- 708.. سوره ی حج، آیات 41-39.

دیگران نیز جاری خواهد بود و به این معنا در بعضی از روایات تصریح شده است.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آیات فوق درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علیّ و جعفر و حمزه نازل شد و درباره حسین(علیه السلام) نیز جاری شد.(1)

موسی بن جعفر از پدر خود از جدّ خود(علیهم السلام) نقل نموده که آیه فوق تا «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»، درباره ی آل محمّد(علیهم السلام) نازل شده است.(2)

امام باقر(علیه السلام) نیز فرمود:

آیات فوق درباره ی قائم؟عج؟ و یاران او نازل شده است.(3)

ص: 458


1- 709.. ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ قَالَ نَزَلَتْ فِی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٍّ وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ وَ جَرَتْ فِی الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ أَجْمَعِینَ. [کافی، ج 8، ص 337، ح 534]
2- 710..و قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل العلوی عن عیسی بن داود قال حدثنا موسی بن جعفر عن أبیه عن جده(علیه السلام) قال نزلت هذه الآیة فی آل محمّد خاصة أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثم تلا إلی قوله وَ لِلهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ.[تأویل الآیات، ج 1، ص 338، ح 14؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 399، ح 552]
3- 711.. و قال أیضا حدثنا الحسین بن أحمد المالکی عن محمّد بن عیسی عن یونس عن المثنی الحناط عن عبد الله بن عجلان عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ قال هی فی القائم؟عج؟ و أصحابه. [تأویل الآیات، ج 1، ص 338، ح 16]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

این آیات تنها درباره ما یعنی امیرالمؤمنین و ذریّه او(علیهم السلام) و مظلومیّت فاطمه(علیها السلام) نازل شد.(1)

«الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ…»(2)

امام صادق(علیه السلام) و «صَلَوات» را به ضمّ صاد و لام به معنای حُصون، قرائت نموده است. (3)

حمران گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

این آیه درباره ی گروهی از صالحان نازل شد که آنان از بین مردم فاسد، از ترس فاسد شدن، مهاجرت نمودند و خداوند دست آن مردم فاسد را از آنان قطع کرد و به وسیله آن مردم بدکار و فاسد، شرّ کفّار را از مردم نیکوکار برطرف نمود، بدون آن که پاداشی به مردم بدکار بدهد، و در میان ما نیز همانند آن ها وجود دارد.

مؤلّف گوید:

این به معنای «اَللَّهُمَّ اشغل الظالمین بالظالمین و اجعلنا بینهم سالمین غانمین»است.(4)

ص: 459


1- 712.. و قال أیضا حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل عن عیسی بن داود النجار قال حدثنا مولانا موسی بن جعفر عن أبیه(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ قال نزلت فینا خاصة فی أمیر المؤمنین و ذریته و ما ارتکب من أمر فاطمة(علیها السلام). [تأویل الآیات، ج 1، ص 339، ح 18]
2- 713.. سوره ی حج، آیه ی 40.
3- 714.. و قرأ الصّادق-(علیه السلام)-: «وَ صُلُواتٌ» بضمّ الصّاد و اللّام، و فسّرها بالحصون و الآطام. [جوامع الجامع، ص 301]
4- 715.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا حمید بن زیاد عن الحسن بن محمّد بن سماعة عن صفوان بن یحیی عن ابن مسکان عن حجر بن زائدة عن حمران عن أبی جعفر(علیه السلام) قال سألته عن قول الله؟عز؟ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ إلی آخر الآیة فقال کان قوم صالحون و هم مهاجرون من قوم سوء خوفا أن یفسدوهم فیدفع الله أیدیهم عن الصالحین و لم یأجر أولئک بما یدفع بهم و فینا مثلهم. [تأویل الآیات، ج 1، ص 340، ح 19]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از آیه فوق ائمّه(علیهم السلام) می باشند و آنان اعلام هستند و اگر صبر و انتظار فرج آنان نمی بود، همه آنان کشته می شدند، از این رو خداوند می فرماید: «وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ.»(1)

«الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ * وَإِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ * وَقَوْمُ إِبْرَاهِیمَ وَقَوْمُ لُوطٍ…»(2)

مؤلّف گوید:

این آیات نیز مطابق روایات، درباره ی اهل بیت(علیهم السلام) نازل شده است، و مقصود از «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ»، فقط آنان هستند.

موسی بن جعفر(علیه السلام) از پدران خود نقل نموده که فرموده اند:

«نحن هم» یعنی مقصود از این آیه ما هستیم.(3)

ص: 460


1- 716.. و قال أیضا حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل عن عیسی بن داود عن أبی الحسن موسی بن جعفر عن أبیه(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً قال هم الأئمّة و هم الأعلام و لو لا صبرهم و انتظارهم الأمر أن یأتیهم من الله لقتلوا جمیعا قال الله؟عز؟ وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ. [تأویل الآیات، ج 1، ص 340، ح 20؛ ینابیع المودّه، ص 70]
2- 717.. سوره ی حج، آیات 44-41.
3- 718.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا أحمد بن محمّد بن سعید عن أحمد بن الحسین عن أبیه عن الحصین بن مخارق عن الإمام موسی بن جعفر عن أبیه عن آبائه(علیه السلام) قال قوله؟عز؟ الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ قال نحن هم. [تأویل الآیات، ج 1، ص 342، ح 22]B

و این معنا در چندین روایت نقل شده است و مفصّل ترین آن ها روایت ذیل است.

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

روزی من در مسجد نزد پدرم [امام صادق(علیه السلام)] بودم که ناگهان مردی مقابل او آمد و گفت: ای فرزند رسول خدا! من درباره ی آیه ای درمانده شدم، و چون از جابر بن یزید جعفی سؤال کردم او مرا به شما راهنمایی کرد. پدرم فرمود: آن آیه چیست؟ آن مرد گفت: آیه «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ…»، پس پدرم فرمود: این آیه درباره ی ما نازل شده است، و قصّه آن این است که فلان و فلان [یعنی ابوبکر و عمر] با گروهی که همراه آنان بودند -- و نام آنان برده شد -- نزد پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) جمع شدند و گفتند: یا رسول الله! امر خلافت بعد شما به دست چه کسی سپرده خواهد شد؟ سپس گفتند:

به خدا سوگند اگر به دست یکی از اهل بیت شما بیفتد، ما بر جان خود هراس خواهیم داشت! و اگر به دست دیگران بیفتد شاید آنان به ما رحم کنند، و نزدیک تر به [خواسته های] ما باشند. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شدیداً از سخن آنان خشمگین گردید و فرمود: «به خدا سوگند اگر شما به خدا و رسول او ایمان می داشتید با اهل بیت من دشمنی نمی کردید، چرا که دشمنی با آنان دشمنی با من است، و دشمنی با من کفر به ذات مقدّس الهی است، و اکنون شما منتظر مرگ من هستید.

ص: 461

سپس فرمود:

به خدا سوگند اگر خداوند در روی زمین به آنان قدرت بدهد، آن ها نماز را به پا خواهند نمود، و زکات را ادا می کنند، و امر به معروف و نهی از منکر خواهند کرد، و خداوند، بینی کسانی که دشمن من و دشمن اهل بیت من و ذریّه ی من هستند را به خاک خواهد مالید، و ذلیل خواهند شد» وخداوند این آیات را نازل نمود: «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ»، وآنان این سخنان را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نپذیرفتند و خداوند باز آیات ذیل را نازل نمود: «وَإِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ * وَقَوْمُ إِبْرَاهِیمَ وَقَوْمُ لُوطٍ * وَأَصْحَابُ مَدْیَنَ وَکُذِّبَ مُوسَی فَأَمْلَیْتُ لِلْکَافِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ.»(1)

ص: 462


1- 719.. و قال أیضا حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل العلوی عن عیسی بن داود عن الإمام أبی الحسن موسی بن جعفر(علیه السلام) قال کنت عند أبی یوما فی المسجد إذ أتاه رجل فوقف أمامه و قال یا ابن رسول الله أعیت علی آیة فی کتاب الله؟عز؟ سألت عنها جابر بن یزید فأرشدنی إلیک فقال و ما هی قال قوله؟عز؟ الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ فقال أبی نعم فینا نزلت و ذاک لأن فلانا و فلانا و طائفة معهم و سماهم اجتمعوا إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) فقالوا یا رسول الله إلی من یصیر هذا الأمر بعدک فو الله لئن صار إلی رجل من أهل بیتک إنا لنخافهم علی أنفسنا و لو صار إلی غیرهم لعل غیرهم أقرب و ارحم بنا منهم فغضب رسول الله(صلی الله علیه و آله) من ذلک غضبا شدیدا ثم قال أما و الله لو آمنتم بالله و برسوله ما أبغضتموهم لأن بغضهم بغضی و بغضی هو الکفر بالله ثم نعیتم إلی نفسی فو الله لئن مکنهم الله فی الأرض لیقیموا الصلاة لوقتها و لیؤتون الزکاة لمحلها و لیأمرن بالمعروف و لینهن عن المنکر إنّما یرغم الله أنوف رجال یبغضونی و یبغضون أهل بیتی و ذریتی فأنزل الله؟عز؟ الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ فلم یقبل القوم ذلک فأنزل الله سبحانه وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ إِبْراهِیمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسی فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ.[تأویل الآیات، ج 1، ص 342، ح 24]B

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آیه «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ…»، درباره ی آل محمّد(صلی الله علیه و آله) یعنی حضرت مهدی(علیه السلام) و یاران او می باشد، و خداوند شرق و غرب عالم را در اختیار آنان قرار می دهد، و به دست آن ها دین خود را حاکم می نماید، و هر باطل و بدعتی را از بین می برد، همان گونه که نادانان حق را نابود کردند، سپس فرمود: در زمان حکومت حضرت مهدی(علیه السلام) و یاران او اثری از ظلم باقی نمی ماند و آنان امر به معروف و نهی از منکر خواهند نمود، «وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ.»(1)

مؤلّف گوید:

روایت فوق در تفسیر قمّی نیز از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است.(2)

«فَکَأَیِّن مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ»(3)

مؤلّف گوید:

از روایات زیادی استفاده می شود که جمله «وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ»، ضرب

ص: 463


1- 720.. و قال أیضا حدثنا محمّد بن الحسین بن حمید عن جعفر بن عبد الله عن کثیر بن عیّاش عن أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ قال هذه لآل محمّد و المهدی و أصحابه یملکهم الله تعالی مشارق الأرض و مغاربها و یظهر الدین و یمیت الله؟عز؟ به و بأصحابه البدع و الباطل کما أمات السفهة الحق حتّی لا یری أثر من الظلم و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر وَ لِلهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ. [تأویل الآیات، ج 1، ص 343، ح 25]
2- 721.. تفسیر قمّی، ج 2، ص 62.
3- 722.. سوره ی حج،آیه ی 45.

المثلی است برای مظلومیّت امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و ائّمه معصومین دیگر(علیهم السلام) و ما به برخی از این روایات اشاره می کنیم.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

عروش، سقف خانه و اطراف و جوانب آن را گویند. سپس گوید: و امّا قول خداوند: «وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ»، مثلی است که برای محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) تطبیق شده است و چاه معطلّ چاهی است که از آن آب بیرون نمی آید یعنی مردم از آن آب نمی کشند، و مقصود از آن امامی است که غائب [و یا ساکت] باشد و از او استفاده نشود تا وقت ظهور و قیام او، «وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ»، یعنی محلّ بلند، و آن مَثَل امیرالمؤمنین و امامان دیگر(علیهم السلام) و فضائل فراوان آنان است که بین مردم منتشر و شناخته شده است و پرواز می کند تا مشرف به دنیا شود و دین خدا درعالم حاکم گردد و آیه «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» به وقوع پیوندد، چنان که شاعر گوید:

بِئْرٌ مُعَطَّلَةٌ وَ قَصْرٌ مُشْرِفٌ

مَثَلٌ لِآلِ مُحَمَّدٍ مُسْتَطْرَفٌ

فَالْقَصْرُ مَجْدُهُمُ الَّذِی لَا یُرْتَقَی

وَ الْبِئْرُ عِلْمُهُمُ الَّذِی لَا یُنْزَف 1

علی بن جعفر از برادر خود موسی بن جعفر(علیهما السلام) نقل نموده که می فرماید:«بِئْرٌ مُعَطَّلَةٌ» امام ساکت و صامت است [که ناچار به تقیّه می باشد]، «وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ»، امام ناطق [و آزاد] است.(1)

ص: 464


1- 723.. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُوسَی بْنِ الْقَاسِمِ الْبَجَلِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ قَالَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ الْإِمَامُ الصَّامِتُ وَ الْقَصْرُ الْمَشِیدُ الْإِمَامُ النَّاطِقُ. [کافی، ج 1،ص 353، ح 75]

سهل بن سهل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و «بِئْرٌ مُعَطَّلَةٌ» فاطمه و فرزندان او(علیهم السلام)اند که از ملک و ولایت و حکومت معطّل مانده اند.(1)

و در مناقب ابن شهر آشوب از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«وَ قَصْرٍ مَّشِیدٍ» رسول الله(صلی الله علیه و آله) است، و «بِئْرٌ مُعَطَّلَةٌ» علی(علیه السلام) است.(2)

مؤلّف گوید:

سیاق آیه اقتضا می کند که«وَ بِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَّشِیدٍ»، همان چا ه های آب و قصرهای بلند پادشاهان و مترفین است که هلاک شده اند و این ها برای عبرت، از آنان باقی مانده است، و روایات فوق از باب تشبیه و تأویل است، و الله العالم.

«أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ …»(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

معنای «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ»، «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی الْقُرْآنِ» است.(4)

ص: 465


1- 724.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا الحسین بن عامر عن محمّد بن الحسین عن الربیع بن محمّد عن صالح بن سهل قال سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول قوله تعالی وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ أمیر المؤمنین القصر المشید و البئر المعطلة فاطمة و ولدیها معطلون من الملک. [تأویل الآیات، ج 1، ص 344، ح 26]
2- 725.. أحمد بن حمید الهاشمی قال وجد فی کتاب الجامع جعفر الصّادق(علیه السلام) فی قوله تعالی وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ أنه قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) القصر المشید و البئر المعطلة علی. [مناقب، ج 3، ح 88]
3- 726.. سوره ی حج، آیه ی 46.
4- 727.. سُئِلَ الصّادق(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ قَالَ مَعْنَاهُ أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی الْقُرْآنِ. [بحارالأنوار، ج 56، ص 21]

و در سخن دیگری فرمود:

«هلاک شده کسی که به جهالت باقی مانده است، و هدایت شده، کسی که تعقّل و بینش پیدا کرده، چرا که خداوند می فرماید: «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»، یعنی [از نادانی] چشم ها کور نمی شود و لکن قلب هایی که در سینه ها جا دارد کور می شود، سپس فرمود: چگونه هدایت می شود کسی که بینش ندارد و چگونه بینش پیدا می کند کسی که تدبّر و تعقل ندارد، تا این که فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و از اهل بیت او(علیهم السلام) پیروی کنید، و به آنچه از طرف خداوند نازل شده اقرار نمایید، و از آثار هدایت [و نشانه های اهل حق و اولیای دین] پیروی نمایید، چرا که آنان نشانه ها [و الگوها]ی امانت و تقوا هستند….»(1)

امام سجّاد(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی فرمود:

برای هر بنده ای چهار چشم است: با دو چشم امور دین و دنیای خود را می بیند، و با دو چشم دیگر امر آخرت خود را می بیند، و خداوند به هر بنده ای که اراداه خیر و احسان داشته باشد، دو چشم قلب او را می گشاید، تا به وسیله آن ها امور غیبی و آخرتی خود را ببیند، و اگر اراده خیر و احسان به او نداشته باشد، قلب او را نمی گشاید [و حقایق را به او نشان نمی دهد.](2)

ص: 466


1- 728.. تَاهَ مَنْ جَهِلَ وَ اهْتَدَی مَنْ أَبْصَرَ وَ عَقَلَ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ وَ کَیْفَ یَهْتَدِی مَنْ لَمْ یُبْصِرْ وَ کَیْفَ یُبْصِرُ مَنْ لَمْ یَتَدَبَّرْ اتَّبِعُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَیْتِهِ وَ أَقِرُّوا بِمَا نَزَلَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اتَّبِعُوا آثَارَ الْهُدَی فَإِنَّهُمْ عَلَامَاتُ الْأَمَانَةِ وَ التُّقَی وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْکَرَ رَجُلٌ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ(علیه السلام) وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ یُؤْمِنْ اقْتَصُّوا الطَّرِیقَ بِالْتِمَاسِ الْمَنَارِ وَ الْتَمِسُوا مِنْ وَرَاءِ الْحُجُبِ الْآثَارَ تَسْتَکْمِلُوا أَمْرَ دِینِکُمْ وَ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ. [اصول کافی، ج 1، ص 182، ح 6]
2- 729.. أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ أَ بِقَدَرٍ یُصِیبُ النَّاسَ مَا أَصَابَهُمْ أَمْ بِعَمَلٍ فَقَالَ(علیه السلام) إِنَّ الْقَدَرَ وَ الْعَمَلَ بِمَنْزِلَةِ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ… أَلَا إِنَّ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَةَ أَعْیُنٍ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ وَ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دُنْیَاهُ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ جل جلاله بِعَبْدٍ خَیْراً فَتَحَ لَهُ الْعَیْنَیْنِ اللَّتَیْنِ فِی قَلْبِهِ فَأَبْصَرَ بِهِمَا الْعَیْبَ وَ إِذَا أَرَادَ غَیْرَ ذَلِکَ تَرَکَ الْقَلْبَ بِمَا فِیهِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی السَّائِلِ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ هَذَا مِنْهُ هَذَا مِنْهُ. [توحید صدوق، ص 366، ح 4]B

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

تنها شیعیان ما هستند که دارای چهار چشم می باشند، دو چشم در سر دارند و دو چشم در قلب، و بدانید که همه خلایق چنین اند. سپس فرمود: آگاه باشید که خداوند عزّوجلّ چشم های [قلب] شما را باز نموده، و چشم های قلوب آنان [یعنی مخالفین] را کور نموده است.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

اعتبار و تعقّل نیست، مگر برای اهل صفا و بصیرت، چنان که خداوند می فرماید: «فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ»، و نیز می فرماید: «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»، پس کسی که خداوند چشم قلب او را گشوده، و چشم سر او را به سبب تعقّل و تدبّر بینا کرده، حقّاً منزلت والا و مُلک عظیمی به او داده است.(2)

ص: 467


1- 730.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)… إِنَّمَا شِیعَتُنَا أَصْحَابُ الْأَرْبَعَةِ الْأَعْیُنِ عَیْنَانِ فِی الرَّأْسِ وَ عَیْنَانِ فِی الْقَلْبِ أَلَا وَ الْخَلَائِقُ کُلُّهُمْ کَذَلِکَ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ جل جلاله فَتَحَ أَبْصَارَکُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ. [روضة کافی، ج 8، ص 214، ح 260]
2- 731.. فی مصباح الشریعة قال الصّادق(علیه السلام): و لا یصح الاعتبار الا لأهل الصفا و البصیرة، قال الله تعالی: «فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ» و قال عز من قائل: «فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» فمن فتح الله عین قلبه و بصر عینه بالاعتبار فقد أعطاه منزلة رفیعة و ملکا عظیما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 274]B

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هنگامی که خداوند خیر بنده ای را بخواهد، دو چشم قلب او را می گشاید و او امور پنهان را مشاهده می نماید.(1)

«وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ یَوْمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ»(2)

زراره گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً» فرمود:

احقاب، هشت حقب است و حقب هشتاد سال است، و سال سی صد و شصت روز است، و یک روز به اندازه ی هزار سال شماست.(3)

امام صادق(علیه السلام) در ضمن سخن مفصّلی فرمود:

در قیامت پنجاه موقف و ایستگاه هست، و هر موقف و ایستگاهی به اندازه ی هزار سال شما می باشد. و سپس این آیه را تلاوت نمود: «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ.»(4)

ص: 468


1- 732.. فی عوالی اللئالی و قال(صلی الله علیه و آله): إذا أراد الله بعبد خیرا فتح عینی قلبه فیشاهد بها ما کان غائبا عنه. [نورالثّقلین، ج 3، ص 508، ح 180]
2- 733 .. سوره ی حج، آیه ی 47.
3- 734.. مُحَمَّدِ بْنِ عُقْبَةَ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً قَالَ الْأَحْقَابُ ثَمَانِیَةُ أَحْقَابٍ وَ الْحُقْبَةُ ثَمَانُونَ سَنَةً وَ السَّنَةُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ یَوْماً وَ الْیَوْمُ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ. [معانی الأخبار، ص 221]
4- 735.. أخبرنا محمّد بن محمّد، قال أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمّد بن الولید، قال حدثنی أبی،قال حدثنی محمّد بن الحسن الصفار، قال حدثنا علی بن محمّد القاسانی، عن حفص بن غیاث القاضی، قال سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمّد(علیهما السلام) یقول إذا أراد أحدکم أن لا یسأل الله شیئا إلّا أعطاه، فلییأس عن الناس کلهم، و لا یکون له رجاء إلّا من الله (عز و جل)، فإنه إذا علم الله (تعالی) ذلک من قلبه لم یسأل الله شیئا إلّا أعطاه، ألا فحاسبوا أنفسکم قبل أن تحاسبوا، فإن فی القیامة خمسین موقفا، کل موقف مقام ألف سنة، ثم تلا هذه الآیة «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ». [امالی طوسی، ص 36]B

از ائمّه ی معصومین(علیهم السلام) روایت شده که خداوند در نصایح خود به عیسی صلوات الله علیه فرمود:

مرا عبادت کن برای روزی که مانند هزار سال شما می باشد، تا من برای هر کار نیک چندین برابر به تو پاداش بدهم.(1)

«فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ * وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ»(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ…»، آل محمّد صلوات الله علیهم أجمعین هستند، و مقصود از «وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا…»، کسانی اند که سعی در قطع مودّت و محبّت آل محمّد(علیهم السلام) دارند و می کوشند که آنان را عاجز و ناتوان سازند، چنین کسانی اهل دوزخ می باشند و آن ها همان چهار نفر هستند: یکی تمیمی و یکی عَدَوی و دو اموی.(3)

ص: 469


1- 736.. یَا عِیسَی تُبْ إِلَیَّ فَإِنِّی لَا یَتَعَاظَمُنِی ذَنْبٌ أَنْ أَغْفِرَهُ وَ أَنَا أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ اعْمَلْ لِنَفْسِکَ فِی مُهْلَةٍ مِنْ أَجَلِکَ قَبْلَ أَنْ لَا یَعْمَلَ لَهَا غَیْرُکَ وَ اعْبُدْنِی لِیَوْمٍ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ فِیهِ أَجْزِی بِالْحَسَنَةِ أَضْعَافَهَا وَ إِنَّ السَّیِّئَةَ تُوبِقُ صَاحِبَهَا. [روضه کافی، ج 8، ص 134، ح103]
2- 737.. سوره ی حج، آیات 50 و 51.
3- 738.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل العلوی عن عیسی بن داود عن الإمام موسی بن جعفر عن أبیه(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ قال أولئک آل محمّد(صلی الله علیه و آله) وَ الَّذِینَ سَعَوْا فی قطع مودة آل محمّد مُعاجِزِینَ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ قال هی الأربعة نفر یعنی التیمی و العدوی و الأمویین. [تأویل الآیات، ج 1، ص 345، ح 29]B

«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ…» (1)

مؤلّف گوید:

اهل تسنّن در تفسیر آیه فوق سخنان غیر قابل قبولی را گفته اند، که هرگز نسبت به قرآن و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین سخنانی شایسته نیست و ما ذکر آن ها را در این تفسیر صحیح نمی دانیم.

و لکن در تفسیر قمّی و تأویل الآیات از امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) نقل شده که فرموده اند:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روزی شدیداً گرسنه بود و میهمان مردی از انصار شد و او یک بز مادّه ی کوچکی را برای آن حضرت ذبح نمود و طبخ کرد و شاخه خرمای رطب و بُسری را نیز قطع نمود و نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گذارد و آن حضرت آرزو نمود که علی(علیه السلام) بیاید و با او هم غذا شود از این رو فرمود: اکنون مردی از اهل بهشت بر شما وارد می شود، و [لکن شیطان واداشت تا] ابوبکر و عمر و عثمان آمدند و سپس علی(علیه السلام) آمد [و این سبب فتنه و امتحان شد و منافقین این را دلیل بر اعتقاد خود دانستند و لکن مؤمنین تردیدی در اعتقاد خود پیدا نکردند]، و آیه فوق نازل شد.(2)

ص: 470


1- 739.. سوره ی حج، آیه ی 52.
2- 740.. قال أیضا حدثنا محمّد بن الحسین بن علی قال حدثنی أبی عن أبیه عن حماد بن عیسی عن حریز عن زرارة عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ الآیة قال أبو جعفر(علیه السلام) خرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قد أصابه جوع شدید فأتی رجلا من الأنصار فذبح له عناقا و قطع له عذق بسر و رطب فتمنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) علیا(علیه السلام) و قال یدخل علیکم رجل من أهل الجنة قال فجاء أبو بکر ثم جاء عمر ثم جاء عثمان ثم جاء علی(علیه السلام) فنزلت هذه الآیة وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ بعلی(علیه السلام) حین جاء بعدهما ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ إلی قوله؟عز؟ عَذابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ. [تأویل الآیات، ج 1، ص 347، ح 33؛ تفسیر قمّی، ج 2، ص 60]B

و در روایت علیّ بن ابراهیم قمّی از امام صادق(علیه السلام) آمده که «رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آرزو نمود که علیّ و فاطمه و حسن و حسین(علیهما السلام) بیایند و با او هم غذا شوند، و ابوبکر و عمر آمدند و سپس علیّ(علیه السلام) بعد از آنان آمد و آیه فوق نازل شد و این برای منافقین فتنه ای شد و مؤمنین حقیقت را دانستند و آیه فوق حقیقت را روشن نمود» سپس گوید: در روایت نیز آمده که مقصود از شیطان آن دو نفر بوده اند و مقصود از «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»، بیماری شک در ولایت علی(علیه السلام) بوده و مقصود از «صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»، امیرالمؤمنین(علیه السلام) می باشد، و مقصود از «وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ»، شکّ در ولایت امیر المؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «یَوْمٍ عَقِیمٍ»، روز قیامت است که مانندی ندارد و هیچ روزی مثل آن روز نیست!!(1)

ص: 471


1- 741.. و أما الخاصة فإنه روی عن أبی عبد الله(علیه السلام) أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) أصابه خصاصة فجاء إلی رجل من الأنصار فقال له: هل عندک من طعام فقال: نعم یا رسول الله و ذبح له عناقا و شواه فلما أدناه منه تمنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن یکون معه علی و فاطمة و الحسن و الحسین(علیه السلام) فجاء منافقان ثم جاء علی بعدهما فأنزل الله فی ذلک «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ و لا محدث إِلَّا إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ یعنی فلانا و فلانا فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ» یعنی لما جاء علی(علیه السلام) بعدهما ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ یعنی ینصر أمیر المؤمنین(علیه السلام) ثم قال: لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً یعنی فلانا و فلانا لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ إلی قوله إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ یعنی إلی الإمام المستقیم ثم قال: وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ أی فی شک من أمیر المؤمنین(علیه السلام) حَتَّی تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ قال العقیم الذی لا مثل له فی الأیام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 60]B

مؤلّف گوید:

از برخی از مفسّرین شیعه تعجّب است که به خاطر سخنان اهل تسنّن، کلّ روایات ذیل این آیات را غیر صحیح دانسته اند. بلکه روایات مربوط به «مُحدَّث» بودن امیرالمؤمنین و ائمّه دیگر(علیهم السلام) را نیز غیر صحیح و موجب تحریف دانسته است. در حالی که ما از این گونه روایات فراوان داریم و ناقلین آن ها قائل به تحریف نیستند و می گویند: این گونه روایات دالّ بر همان اسرار و بطون قرآن است که تنها نزد اهل البیت(علیهم السلام) می باشد و الله العالم.

حکم بن عتیبه گوید: حضرت زین العابدین(علیه السلام) به من فرمود:

«آیا تو می دانی امیرالمؤمنین از کدام آیه قرآن قاتل خود را شناخت و امور بزرگ و عجیبی را به مردم خبر داد؟» گفتم: به خدا سوگند ای فرزند رسول خدا من نمی دانم، شما به من خبر بدهید؟ فرمود: از سخن خداوند که می فرماید:

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍ وَ لَا مُحَدَّثٍ»، گفتم: آیا علیّ «مُحدَّث»[و هم سخن با ملائکه] بوده است؟ فرمود: آری، و هر امامی از ما چنین است.(1)

ص: 472


1- 742.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا جعفر بن محمّد الحسنی عن إدریس بن زیاد الحناط عن الحسن بن محبوب عن جمیل بن صالح عن زیاد بن سوقة عن الحکم بن عیینة قال قال لی علی بن الحسین(علیه السلام) یا حکم هل تدری ما کانت الآیة التی کان یعرف بها علی(علیه السلام) صاحب قتله و یعرف بها الأمور العظام التی کان یحدث بها الناس قال قلت لا و الله فأخبرنی بها یا ابن رسول الله قال هی قول الله؟عز؟ و ما أرسلنا من قبلک من رسول و لا نبی و لا محدث قلت فکان علی(علیه السلام) محدثا قال نعم و کل إمام منا أهل البیت محدث. [تأویل الآیات، ج 1، ص 345، ح 30]B

برید عجلی گوید: امام باقر(علیه السلام) درباره ی رسول و نبیّ و مُحَدَّث فرمود:

رسول کسی است که ملائکه نزد او می آیند و او آن ها را می بیند و آنان رسالت الهی را به او ابلاغ می کنند، و نبیّ کسی است که در خواب به او رسالت الهی وحی می شود، و مُحدَّث کسی است که در بیداری صدای ملائکه و سخن آنان را می شنود و کسی را نمی بیند بلکه در گوش و قلب او مطالب القا می شود.(1)

عبدالله بن ابی یعفور گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم:

آیا علوم در قلب علیّ(علیه السلام) وارد می شد، و یا در سینه و گوش او القا می شد؟ فرمود: «علیّ(علیه السلام) محدَّث بود» و چون من در سؤال خود اصرار کردم فرمود: در جنگ بنی النضیر و بنی قریظه جبرئیل در طرف راست علیّ(علیه السلام) و میکائیل در طرف چپ او بودند و با او سخن می گفتند.(2)

ص: 473


1- 743.. حدثنا الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن القاسم بن عروة عن برید العجلی قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن الرسول و النّبی و المحدث فقال الرسول الذی تأتیه الملائکة و یعاینهم و تبلغه الرسالة من الله و النّبی یری فی المنام فما رأی فهو کما رأی و المحدث الذی یسمع کلام الملائکة و حدیثهم و لا یری شیئا بل ینقر فی أذنه و ینکت فی قلبه. [تأویل الآیات، ج 1، ص346، ح 32]
2- 744.. حدثنا الحسن بن علی قال حدثنی عبیس بن هشام قال حدثنا کرام بن عمرو الخثعمی عن عبد الله بن أبی یعفور قال قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) إنا نقول إن علیا(علیه السلام) لینکت فی قلبه أو ینقر فی صدره و أذنه قال إن علیا(علیه السلام) کان محدثا قال فلما أکثرت علیه قال إن علیا(علیه السلام) کان یوم بنی قریظة و بنی النضیر کان جبرئیل عن یمینه و میکائیل عن یساره یحدثانه. [بصائر الدرجات، ج 2، ص 303، ح 2]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی درباره ی محدَّث بودن امیرالمؤمنین و ائمّه دیگر(علیهم السلام) در تفسیر برهان و تفاسیر روایی دیگر نقل شده است و ما خلاصه آن ها را نقل نمودیم. اکنون برخی از روایات مربوط به مقام امامت را یادآور می شویم.

زراره گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: منزلت امام چگونه است؟ فرمود:

«امام صدای ملک را می شنود و او را نمی بیند» و سپس این آیه را تلاوت نمود: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍ وَ لَا مُحَدَّثٍ».(1)

زید شحّام گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند تبارک و تعالی قبل از آن که ابراهیم(علیه السلام) را پیامبر قرار بدهد، او را عبد خود برگزید، و قبل از آن که او را رسول خود برگزیند او را نبیّ برگزید و قبل از آن که او را خلیل خود برگزیند او را رسول خود برگزید، و قبل از آن که او را امام برگزیند او را خلیل خود برگزید. [بنابراین، مقام امامت فوق نبوّت و رسالت و خلّت است.](2)

ص: 474


1- 745.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا مَا الرَّسُولُ وَ مَا النَّبِیُّ قَالَ النَّبِیُّ الَّذِی یَرَی فِی مَنَامِهِ وَ یَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا یُعَایِنُ الْمَلَکَ وَ الرَّسُولُ الَّذِی یَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ یَرَی فِی الْمَنَامِ وَ یُعَایِنُ الْمَلَکَ قُلْتُ الْإِمَامُ مَا مَنْزِلَتُهُ قَالَ یَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا یَرَی وَ لَا یُعَایِنُ الْمَلَکَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍ وَ لَا مُحَدَّثٍ. [کافی، ج 1، ص 176، ح 1]
2- 746.. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ أَبِی السَّفَاتِجِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِیلًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْیَاءَ وَ قَبَضَ یَدَهُ قَالَ لَهُ -- یَا إِبْرَاهِیمُ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً فَمِنْ عِظَمِهَا فِی عَیْنِ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) قَالَ یَا رَبِّ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ. [اصول کافی، ج 1، ص 175، ح 2]B

ابوذّر گوید: علیّ(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نمود که فرمود:

خداوند عزّوجلّ یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر آفرید، و گرامی ترین آنان نزد او من هستم -- و فخری نمی کنم -- و خداوند یکصد و بیست و چهار وصیّ آفرید و علی گرامی ترین و افضل آنان است.(1)

ابوبصیر گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

هیچ نبیّ و رسولی به نبوّت و رسالت نرسید جز آن که موظّف به اقرار به ولایت ما و فضل ما بر دیگران بود.(2)

سوره ی حج، آیات 56 تا 70

متن:

الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ 56 وَالَّذِینَ

ص: 475


1- 747.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَغْدَادِیُّ الْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ مَوْلَی الرَّشِیدِ قَالَ حَدَّثَنَا دَارِمُ بْنُ قَبِیصَةَ بْنِ نَهْشَلِ بْنِ مُجَمِّعٍ السَّائِحُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ خَلَقَ اللَّهُ جل جلاله مِائَةَ أَلْفِ نَبِیٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِینَ أَلْفَ نَبِیٍّ أَنَا أَکْرَمُهُمْ عَلَی اللَّهِ وَ لَا فَخْرَ وَ خَلَقَ اللَّهُ جل جلاله مِائَةَ أَلْفِ وَصِیٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِینَ أَلْفَ وَصِیٍّ فَعَلِیٌّ أَکْرَمُهُمْ عَلَی اللَّهِ وَ أَفْضَلُهُمْ. [خصال، ص 641، ص 18]
2- 748.. حدثنا محمّد بن عیسی عن محمّد بن سلیمان عن یونس بن یعقوب عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) أنه قال ما من نبیٍّ نُبِّئَ و لا من رسول أرسل إلّا بولایتنا و بفضلنا علی من سوانا. [بصائرالدرجات، ص 94، ج 1]

کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ 57 وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ 58 لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلًا یَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ 59 ذَلِکَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ 60 ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ 61 ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ 62 أَلَمْ تر أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ 63 لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ 64 أَلَمْ تر أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْضِ وَالْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَیُمْسِکُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ 65 وَهُوَ الَّذِی أَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ 66 لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکًا هُمْ نَاسِکُوهُ فَلَا یُنَازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَی رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلَی هُدًی مُّسْتَقِیمٍ 67 وَإِن جَادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ 68 اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ 69 أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّ ذَلِکَ فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ 70»

¬Kj

لغات:

«مُدْخلاً» مصدر میمی و یا اسم مکان است و محلّ دخول، بهشت می باشد، و «مَنْسکاً» یعنی شریعةً أو متعبّداً.

ترجمه:

حکومت و فرمانروایی در آن روز از آن خداست و میان آن ها داوری می کند: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، در باغهای پرنعمت بهشتند (56) و

ص: 476

کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، عذاب خوارکننده ای برای آن هاست! (57) و کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، خداوند به آن ها روزی نیکویی می دهد که او بهترین روزی دهندگان است! (58) خداوند آنان را در محلی وارد می کند که از آن خشنود خواهند بود و خداوند دانا و بردبار است. (59) (آری،) مطلب چنین است! و هر کس به همان مقدار که به او ستم شده مجازات کند، سپس مورد تعدّی قرار گیرد، خدا او را یاری خواهد کرد یقیناً خداوند بخشنده و آمرزنده است! (60) این (وعده نصرت الهی) به خاطر آن است (که او بر هر چیز قادر است خداوندی) که شب را در روز، و روز را در شب داخل می کند و خداوند شنوا و بیناست! (61) این به خاطر آن است که خداوند حقّ است و آنچه را غیر از او می خوانند باطل است و خداوند بلندمقام و بزرگ است! (62) آیا ندیدی خداوند از آسمان، آبی فرستاد، و زمین (بر اثر آن) سرسبز و خرّم می گردد؟! و خداوند لطیف و آگاه است. (63) آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن اوست و خداوند بی نیاز، و شایسته هر گونه ستایش است! (64) آیا ندیدی که خداوند آنچه را در زمین است مسخّر شما کرد و (نیز) کشتیهایی را که به فرمان او بر صفحه اقیانوسها حرکت می کنند و آسمان [کرات و سنگهای آسمانی] را نگه می دارد، تا جز بفرمان او، بر زمین فرو نیفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحیم و مهربان است! (65) و او کسی است که شما را زنده کرد، سپس می میراند، بار دیگر زنده می کند، امّا این انسان بسیار ناسپاس است. (66) برای هر امّتی عبادتی قرار دادیم، تا آن عبادت را (در پیشگاه خدا) انجام دهند پس نباید در این امر با تو به نزاع برخیزند! بسوی پروردگارت دعوت کن، که بر هدایت مستقیم قرار داری (و راه راست همین است که تو می پویی). (67) و اگر آنان با تو به جدال برخیزند، بگو: «خدا از کارهایی

ص: 477

که شما انجام می دهید آگاه تر است! (68) و خداوند در روز قیامت، میان شما در آنچه اختلاف می کردید، داوری می کند!» (69) آیا نمی دانستی خداوند آنچه را در آسمان و زمین است می داند؟! همه این ها در کتابی ثبت است (همان کتاب علم بی پایان پروردگار) و این بر خداوند آسان است! (70)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ * وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا …»(1)

علی بن ابراهیم قمی؟ره؟ گوید:

مقصود از «کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا»، کفر به ولایت امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم السلام) و تکذیب ولایت آنان است و خداوند به تکذیب کنندگان وعده عذاب خوار کننده ای داده است و سپس پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) و مهاجرین از اصحاب او را یاد نموده و می فرماید: «و آنان که در راه خدا هجرت نمودند و کشته شدند و یا مردند خداوند روزی نیکی [از نعمت های بهشتی] به آنان خواهد داد.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا…»، درباره امیرالمؤمنین(علیه السلام) فقط نازل شده است.(3)

ص: 478


1- 749.. سوره ی حج، آیات 57 و 58.
2- 750.. و أما الخاصة فإنه روی عن أبی عبد الله ع… وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا قال: و لم یؤمنوا بولایة أمیر المؤمنین و الأئمّة(علیه السلام) فَأُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ. ثم ذکر أمیر المؤمنین و المهاجرین من أصحاب النّبی(صلی الله علیه و آله) فقال: وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ إلی قوله لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 61]
3- 751.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل عن عیسی بن داود قال حدثنا الإمام موسی بن جعفر عن أبیه(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا إلی قوله إِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ قال نزلت فی أمیر المؤمنین(علیه السلام) خاصة. [تأویل الآیات، ج 1، ص 348، ح 35]B

«وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»(1)

علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از این آیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، هنگامی که قریش آن حضرت را از مکّه اخراج نمودند و او به طرف غار ثور فرار نمود و آنان به جستجوی او بودند تا او را بکشند، و خداوند در جنگ بدر آنان را مؤاخذه نمود و عتبه و شیبه و ولید و ابوجهل و حنظله فرزند ابوسفیان و گروه دیگری کشته شدند، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رحلت نمود به خاطر آن بنی امیّه امام حسین(علیه السلام) و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را از روی ظلم و دشمنی که با بنی هاشم داشتند کشتند چنان که یزید پس از کشتن فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) به اشعار ذیل تمثّل جست و گفت:

«لَیْتَ أَشْیَاخِی بِبَدْرٍ شَهِدُوا

جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ

لَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً

ثُمَّ قَالُوا یَا یَزِیدُ لَا تُشَلَ

لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ

مِنْ بَنِی أَحْمَدَ مَا کَانَ فَعَلَ

قَدْ قَتَلْنَا الْقَرْمَ مِنْ سَادَاتِهِمْ

وَ عَدَلْنَاهُ بِبَدْرٍ فَاعْتَدَل

و دیگری در وصف یزید گوید:

یَقُولُ وَ الرَّأْسُ مَطْرُوحٌ یُقَلِّبُهُ

یَا لَیْتَ أَشْیَاخَنَا الْمَاضِینَ بِالْحَضَرِ

حَتَّی یَقِیسُوا قِیَاساً لَا یُقَاسُ بِهِ

أَیَّامَ بَدْرٍ وَ کَانَ الْوَزْنُ بِالْقَدَر

و خداوند در پاسخ یزید می فرماید:

«وَمَنْ عَاقَبَ»، یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) «بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ»، هنگامی که خواستند

ص: 479


1- 752.. سوره ی حج، آیه ی 60.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را بکشند و او از مکّه هجرت نمود «ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ»، یعنی کشته شدن امام حسین(علیه السلام) به دست یزید «لَیَنصُرَنَّهُ اللَّهُ»، یعنی به وسیله فرزند او قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله)خداوند او را یاری خواهد نمود.(1)

«لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکًا هُمْ نَاسِکُوهُ فَلَا یُنَازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَی رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلَی هُدًی مُّسْتَقِیمٍ …»(2)

عیسی بن داود گوید: امام کاظم(علیه السلام) از پدر خود امام صادق(علیه السلام) نقل نمود که چون آیه فوق نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اصحاب خود را جمع نمود و فرمود:

ای جماعت مهاجران و انصار خداوند می فرماید: «لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکًا هُمْ

ص: 480


1- 753.. و أما قوله: وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ فهو رسول الله(صلی الله علیه و آله) لما أخرجته قریش من مکة و هرب منهم إلی الغار و طلبوه لیقتلوه فعاقبهم الله یوم بدر فقتل عتبة و شیبة و الولید و أبو جهل و حنظلة بن أبی سفیان و غیرهم فلما قبض رسول الله(صلی الله علیه و آله) طلب بدمائهم فقتل الحسین و آل محمّد بغیا و عدوانا و هو قول یزید حین تمثل بهذا الشعر: لیت أشیاخی ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الأسل لأهلوا و استهلوا فرحا ثم قالوا یا یزید لا تشل لست من خندف إن لم أنتقم من بنی أحمد ما کان فعل قد قتلنا القرم من ساداتهم و عدلناه ببدر فاعتدل . و قال الشاعر فی مثل ذلک: و کذاک الشیخ أوصانی به فاتبعت الشیخ فیما قد سأل. و قال یزید أیضا یقول و الرأس مطروح یقلبه یا لیت أشیاخنا الماضین بالحضر حتی یقیسوا قیاسا لا یقاس به أیام بدر لکان الوزن بالقدر فقال الله تبارک و تعالی: «وَ مَنْ عاقَبَ یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) «بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ» یعنی حسینا أرادوا أن یقتلوه «ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ» یعنی بالقائم من ولده. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 61]
2- 754.. سوره ی حج، آیه ی 67.

نَاسِکُوهُ»، و منسک همان امام است که خداوند برای هر امّتی پس از پیامبر خود امامی قرار داده تا هنگامی که پیامبر دیگری بیاید. سپس فرمود: آگاه باشید که ملازم بودن با امام و اطاعت از او همان دین [خدا] و همان منسک است و امام علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است که امام شما بعد از من می باشد. سپس فرمود: من شما را به هدایت امامی دعوت می کنم که او اهل هدایت و [صراط] مستقیم است.

پس مردم از این سخنان تعجّب کردند و گفتند: به خدا سوگند اگر چنین باشد اختلاف و نزاع پیدا می کنیم و ما هرگز راضی به اطاعت او نیستیم گرچه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شیفته او باشد» و خداوند این آیات را نازل نمود «وَادْعُ إِلَی رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلَی هُدًی مُّسْتَقِیمٍ * وَإِن جَادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ * اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ * أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّ ذَلِکَ فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ.»(1)

ص: 481


1- 755.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ بالإسناد المتقدم عن عیسی بن داود قال حدثنا الإمام موسی بن جعفر عن أبیه(علیه السلام) قال لما نزلت هذه الآیة لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً هُمْ ناسِکُوهُ جمعهم ص ثم قال یا معشر المهاجرین و الأنصار إن الله تعالی یقول لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً هُمْ ناسِکُوهُ و المنسک هو الإمام لکل أمة بعد نبیها حتّی یدرکه نبی إلّا و إن لزوم الإمام و طاعته هو الدین و هو المنسک و هو علی بن أبی طالب إمامکم بعدی فإنی أدعوکم إلی هداه فإنه علی هدی مستقیم فقام القوم یتعجبون من ذلک و یقولون و الله إذا لننازعنه الأمر و لا نرضی طاعته أبدا و إن کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) المفتون به فأنزل الله؟عز؟ ادْعُ إِلی رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلی هُدیً مُسْتَقِیمٍ وَ إِنْ جادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّ ذلِکَ فِی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ. [تأویل الآیات، ج 1، ص 349، ح 37]

سوره ی حج، آیات 71 تا 78

متن:

وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَیْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ 71 وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمُنکَرَ یَکَادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِکُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِیرُ 72 یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ 73 مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ 74 اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِکَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ 75 یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ 76 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ 77 وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَی النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَی وَنِعْمَ النَّصِیرُ 78»

¬Kj

لغات:

«یَکَادُونَ یَسْطُونَ»، سَطوة: برخورد و حمله هولناک برای ترساندن است، و سطوة و بطشة به یک معناست، «و ملّة أبیکم» یعنی آیین ابراهیمی و تقدیر آن «و اتبعّوا و الزموا ملّة أبیکم» است، چرا که قبل از آن «وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» می باشد یعنی علیکم ملّة أبیکم، و «حَرَج» مشقّت شدید است، و «مِنْ حَرَجٍ»، تأکید عدم

ص: 482

حرج است. یعنی در هیچ کجای دین الهی و دستورات آن حرج و مشقّت نیست، و این معنای «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها»، می باشد.

ترجمه:

آن ها غیر از خداوند، چیزهایی را می پرستند که او هیچ گونه دلیلی بر آن نازل نکرده است، و چیزهایی را که علم و آگاهی به آن ندارند! و برای ستمگران، یاور و راهنمایی نیست! (71) و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده می شود، در چهره کافران آثار انکار مشاهده می کنی، آن چنان که نزدیک است برخیزند و با مشت به کسانی که آیات ما را بر آن ها میخوانند حمله کنند! بگو: «آیا شما را به بدتر از این خبر دهم؟ همان آتش سوزنده [دوزخ] که خدا به کافران وعده داده و بد سرانجامی است!» (72) ای مردم! مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانی را که غیر از خدا می خوانید، هرگز نمی توانند مگسی بیافرینند، هر چند برای این کار دست به دست هم دهند! و هر گاه مگس چیزی از آن ها برباید، نمی توانند آن را باز پس گیرند! هم این طلب کنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم این عابدان، و هم آن معبودان)! (73) خدا را آن گونه که باید بشناسند نشناختند خداوند قویّ و شکست ناپذیر است! (74) خداوند از فرشتگان رسولانی برمی گزیند، و همچنین از مردم خداوند شنوا و بیناست! (75) آنچه را در پیش روی آن ها و پشت سر آن هاست می داند و همه امور بسوی خدا بازمی گردد. (76) ای کسانی که ایمان آورده اید! رکوع کنید، و سجود بجا آورید، و پروردگارتان را عبادت کنید، و کار نیک انجام دهید، شاید رستگار شوید! (77) و در راه خدا جهاد کنید، و حقّ جهادش را ادا نمایید! او شما را برگزید، و در دین (اسلام) کار سنگین و سختی بر شما قرار نداد از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید خداوند شما را در کتاب های پیشین و در

ص: 483

این کتاب آسمانی «مسلمان» نامید، تا پیامبر گواه بر شما باشد، و شما گواهان بر مردم! پس نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و به خدا تمسّک جویید، که او مولا و سرپرست شماست! چه مولای خوب، و چه یاور شایسته ای! (78)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمُنکَرَ یَکَادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا…»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

[منافقین از] اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگاه آیه ای درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و وجوب اطاعت و بیان فضائل او و یا درباره ی اهل و فرزندان او نازل می شد اظهار خشم و نارضایتی می کردند، تا جایی که می خواستند به او حمله کنند و او را بکشند. و در شب عقبه [در بازگشت از حجّة الوداع] نیز از غیظ و حسد و خشم و دشمنی اراده ی کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نمودند، تا این که این آیه نازل شد.(2)

ص: 484


1- 756.. سوره ی حج، آیه ی 72.
2- 757.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل العلوی عن عیسی بن داود قال حدثنا الإمام موسی بن جعفر عن أبیه(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمُنْکَرَ یَکادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیاتِنا الآیة قال کان القوم إذا نزلت فی أمیر المؤمنین علی(علیه السلام) آیة فی کتاب الله فیها فرض طاعة أو فضیلة فیه أو فی أهله سخطوا ذلک و کرهوا حتّی هموا به و أرادوا به الغیظ و أرادوا برسول الله(صلی الله علیه و آله) أیضا لیلة العقبة غیضا و غضبا و حسدا حتّی نزلت هذه الآیة. [تأویل الآیات، ج 1، ص 350، ح 38]

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

عادت مشرکین قریش این بود که بت های خود را اطراف کعبه با مُشک و عنبر خوشبو می کردند، و بت «یغوث» مقابل باب کعبه بود، و بت «یعوق» در طرف راست کعبه بود، و بت «نَسْر» در سمت چپ کعبه بود و مشرکین هنگام دخول کعبه در مقابل «یغوث» سجده می کردند و خم نمی شدند، و سپس دور می زدند تا به «یعوق» برسند [و در مقابل او تعظیم کنند] و سپس دور می زدند تا به «نَسر» می رسیدند [و مقابل او نیز تعظیم می کردند] و سپس لبیّک می گفتند و صدا می زدند: «لَبَّیْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ -- لَبَّیْکَ لَاشَرِیکَ لَکَ إِلَّا شَرِیکٌ هُوَ لَکَ تَمْلِکُهُ وَ مَا مَلَکَ»، پس خداوند مگس چهار بالی را که سبز رنگ بود فرستاد، و آن مگس چیزی از مشک و عنبری که بر بت ها مالیده بودند را باقی نگذارد و همه آن ها را خورد و خداوند آیه فوق را نازل نمود.(2)

ص: 485


1- 758.. سوره ی حج، آیه ی 73.
2- 759.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُشَانِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْأَشَلِّ بَیَّاعِ الْأَنْمَاطِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ کَانَتْ قُرَیْشٌ تُلَطِّخُ الْأَصْنَامَ الَّتِی کَانَتْ حَوْلَ الْکَعْبَةِ بِالْمِسْکِ وَ الْعَنْبَرِ وَ کَانَ یَغُوثُ قِبَالَ الْبَابِ وَ کَانَ یَعُوقُ عَنْ یَمِینِ الْکَعْبَةِ وَ کَانَ نَسْرٌ عَنْ یَسَارِهَا وَ کَانُوا إِذَا دَخَلُوا خَرُّوا سُجَّداً لِیَغُوثَ وَ لَا یَنْحَنُونَ ثُمَّ یَسْتَدِیرُونَ بِحِیَالِهِمْ إِلَی یَعُوقَ ثُمَّ یَسْتَدِیرُونَ بِحِیَالِهِمْ إِلَی نَسْرٍ ثُمَّ یُلَبُّونَ فَیَقُولُونَ -- لَبَّیْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لَاشَرِیکَ لَکَ إِلَّا شَرِیکٌ هُوَ لَکَ تَمْلِکُهُ وَ مَا مَلَکَ قَالَ فَبَعَثَ اللَّهُ ذُبَاباً أَخْضَرَ لَهُ أَرْبَعَةُ أَجْنِحَةٍ فَلَمْ یَبْقَ مِنْ ذَلِکَ الْمِسْکِ وَ الْعَنْبَرِ شَیْئاً إِلَّا أَکَلَهُ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی -- یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَه…[کافی، ج 4، ص 542، ح 11]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند در این آیه بر مشرکین قریش و کفّاری که غیر خدا را می پرستیدند احتجاج نموده و می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ…»، و مقصود از طالب مشرکین و مقصود از مطلوب آن مگس می باشد که هر دو ضعیف و ناتوانند.(1)

«اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِکَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ…»(2)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند از ملائکه: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت را انتخاب نموده، و از مردم: پیامبران و اوصیا را، و از بین پیامبران: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد -- صلوات الله علیه وآله وعلیهم أجمعین -- را انتخاب کرده است، و از بین این پنج پیامبر [اولوالعزم]: پیامبر اسلام حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را انتخاب نموده است، و از بین اوصیا: امیرالمؤمنین و ائمّه بعد از او(علیهم السلام) را انتخاب نموده است.(3)

ص: 486


1- 760.. ثم احتج؟عز؟ علی قریش و الملحدین الذین یعبدون غیر الله فقال: یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ یعنی الأصنام لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ یعنی الذباب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 62]
2- 761.. سوره ی حج، آیه ی 75.
3- 762.. و قوله: اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا أی یختار و هو جبرئیل و میکائیل و إسرافیل و ملک الموت و من الناس الأنبیاء و الأوصیاء فمن الأنبیاء نوح و إبراهیم و موسی و عیسی و محمّد(صلی الله علیه و آله) و من هؤلاء الخمسة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و من الأوصیاء أمیر المؤمنین و الأئمّة(علیه السلام) و فیه تأویل غیر هذا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 62]

ابوذّر گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ضمن سخن مفصّلی فرمود:

پیامبران یکصد و بیست و چهار هزار نفر بوده اند. گفتم: پیامبران مرسل از بین آنان چند نفر بوده اند؟ فرمود: سی صد و سیزده نفر بوده اند.(1)

مؤلّف گوید:

این گونه احادیث به طور کامل در ذیل آیه «إِنَ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی» از سوره ی اعلی خواهد آمد، إن شاءالله.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(2)

«وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَی النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَی وَنِعْمَ النَّصِیرُ»(3)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

در این آیات خداوند ائمّه طاهرین(علیهم السلام) را خطاب نموده و پس از امر به رکوع و سجود

و عبادت و اعمال خیر که اسباب رستگاری است خداوند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را

شاهد بر ائمّه، و ائمّه(علیهم السلام) را شاهد بر مردم و مؤمنین قرار داده است.(4)

ص: 487


1- 763.. قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ جَمَّاءَ غَفِیرَاء. [خصال، ص 523، ح 13]
2- 764.. سوره ی حج، آیه ی 77.
3- 765.. همان.
4- 766.. ثم خاطب الله الأئمّة(علیه السلام) فقال: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا إلی قوله وَ فِی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ یا معشر الأئمّة وَ تَکُونُوا أنتم شُهَداءَ عَلَی المؤمنین و النَّاسِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 62]

سماعه گوید: به امام [یعنی امام صادق(علیه السلام)] گفتم: آیا رکوع و سجود در قرآن آمده است؟ فرمود:

آری در آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا…»، گفتم: حدّ رکوع و سجود چگونه است؟ فرمود: امّا واجب آن گفتن: سه مرتبه «سبحان الله» است، و کسی که توان طول دادن رکوع و سجود را داشته باشد هر اندازه رکوع و سجود خود را طول بدهد در تسبیح و تحمید و تمجید و دعا و تضرّع با خدا خواهد بود، و نزدیک ترین حال بنده به خداوند حال سجود است، و امّا امام جماعت سزاوار نیست نماز خود را طولانی کند، چرا که در بین مردم صاحب حاجت و ضعیف وجود دارد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که با مردم جماعت بر قرار می نمود

نماز خود را به خاطر آنان سبک می کرد.(1)

عیسی بن داود گوید: امام کاظم از قول پدر خود امام صادق(علیهما السلام) فرمود:

خداوند در آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا…»، شما را امر به رکوع و سجود و عبادت نموده و عبادت را بر شما واجب کرده است، و امّا مقصود از «وَافْعَلُوا الْخَیْرَ» اطاعت از امیر المؤمنین علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و مقصود از «وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ»، شیعیان آل محمّد(علیهم السلام) هستند. وخداوند در باره ی آل محمّد می فرماید: «در راه خدا با جدیّت کامل جهاد کنید و کوشا باشید، چرا که او شما را از بین مردم برگزیده، و در دین خود بر شما مضیقه و تنگنایی قرار نداده و این آیین، آیین پدر شما ابراهیم است و او از پیش، شما را مسلمان نامیده و در این آیین نیز مسلمان

ص: 488


1- 767.. فَأَمَّا الْإِمَامُ فَإِنَّهُ إِذَا قَامَ بِالنَّاسِ فَلَا یَنْبَغِی أَنْ یُطَوِّلَ بِهِمْ فَإِنَّ فِی النَّاسِ الضَّعِیفَ وَ مَنْ لَهُ الْحَاجَةُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کَانَ إِذَا صَلَّی بِالنَّاسِ خَفَّ بِهِمْ. [تهذیب الأحکام، ج 2، ص 77، ح 287]

نامیده شده اید، تا پیامبر خدا شاهد بر شما باشد -- ای آل محمّد و ای کسانی که اطاعت از شما بر مسلمانان واجب است -- و شما نیز شاهد بر مردم هستید [در قیامت] ومردم با شما قطع رحم نمودند و حق شما را ضایع کردند، و کتاب خدا را پاره پاره نمودند، و حکم دیگران را بر حکم شما مقدّم کردند، پس شما کناره گیری و تقیّه کنید و نماز را بر پا بدارید و زکات را ادا کنید و بر خدا اعتصام و توکلّ نمایید، چرا که او مولای شما و مولای شیعیان شما می باشد، و او چه نیکو مولا و سرپرست و یاوری است برای شما.»(1)

سلیم بن قیس در کتاب خود از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت به اصحاب خود فرمود:

شما را به خدا سوگند، آیا شما به یاد ندارید، که چون خداوند در سوره ی حج فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ

ص: 489


1- 768.. و قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل العلوی عن عیسی بن داود قال حدثنا الإمام موسی بن جعفر عن أبیه(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا إلی آخرها أمرهم بالرکوع و السجود و عبادة الله و قد افترضها الله علیهم و أما فعل الخیر فهو طاعة الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(علیه السلام) بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ یا شیعة آل محمّد وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ قال من ضیق مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ یا آل محمّد یا من قد استودعکم المسلمین و افترض طاعتکم علیهم وَ تَکُونُوا أنتم شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ بما قطعوا من رحمکم و ضیعوا من حقکم و مزقوا من کتاب الله و عدلوا حکم غیرکم بکم فالزموا الأرض و فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ یا آل محمّد و أهل بیته هُوَ مَوْلاکُمْ أنتم و شیعتکم فَنِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ. [تأویل الآیات، ج 1، ص 351، ح 41]

حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَی النَّاسِ»، سلمان برخاست و گفت: یا رسول الله! کیانند کسانی که تو بر آنان شاهد هستی، و آنان شاهد بر مردمند، و خداوند آنان را برگزیده است، و حرج و مضیقه ای در دین بر آنان قرار نداده؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ سلمان فرمود: آنان سیزده نفر هستند: من هستم و برادرم علیّ و یازده نفر از فرزندان علیّ؟ پس اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفتند: آری خدایا تو شاهدی که ما این سخن را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدیم.(1)

ص: 490


1- 769.. فقال أنشدکم الله أ تعلمون أن الله؟عز؟ أنزل فی سورة الحج یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ فقام سلمان فقال یا رسول الله من هؤلاء الذین أنت علیهم شهید و هم شهداء علی الناس الذین اجتباهم الله و ما جعل علیهم فی الدین من حرج ملة أبیهم إبراهیم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) إنّما عنی بذلک ثلاثة عشر إنسانا أنا و أخی علی بن أبی طالب و أحد عشر من ولدی [واحدا بعد واحد کلهم أئمّة القرآن معهم و هم مع القرآن لا یفترقون حتّی یردوا علی الحوض] قالوا اَللَّهُمَّ نعم. [کتاب سلیم بن قیس هلالی، ص 174]

سوره ی مؤمنون

اشاره

محل نزول: مکّه ی مکرّمه

تعداد آیات: 118 آیه به قرائت کوفی و 119 آیه به قرائت دیگران

ترتیب نزول: بعد از سوره ی انبیا نازل شده است.(1)

ثواب قرائت سوره ی مؤمنون

مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که سوره ی مؤمنون را قرائت نماید، خداوند عاقبت او را سعادت قرار می دهد، و اگر همواره در هر جمعه ای این سوره را بخواند منزل او در فردوس اعلی کنار پیامبران و مرسلین خواهد بود.(2)

ص: 491


1- 770.. تفسیر برهان.
2- 771.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْمُؤْمِنِینَ خَتَمَ اللَّهُ لَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ إِذَا کَانَ مُدْمِنَ قِرَاءَتِهَا فِی کُلِّ جُمُعَةٍ کَانَ مَنْزِلُهُ فِی الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَی مَعَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ. [ثواب الأعمال، ص 108]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، ملائکه او را به روح و ریحان بشارت می دهند، و هنگام مرگ او را به چیزی که چشم او روشن شود مژده خواهند داد.(1)

و فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و به گردن شرابخوار بیندازد، او شراب را دشمن می دارد و هرگز نزدیک آن نمی رود. [و در روایتی آمده که آن را هرگز به یاد نمی آورد.](2)

ص: 492


1- 772.. روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: «من قرأ هذه السورة، بشرته الملائکة بروح و ریحان، و ما تقر به عینه عند الموت». [تفسیر برهان، ج 4، ص 10]
2- 773.. قال الصّادق(علیه السلام): «و من کتبها و علقها علی من یشرب الخمر، یبغضه و لم یقر به أبدا». و فی روایة أخری: «و لم یذکره أبدا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 10]

سوره ی مؤمنون، آیات 1 تا 11

متن:

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ 1 الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ 2 وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ 3 وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ 4 وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ 5 إِلَّا عَلَی أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ 6 فَمَنِ ابْتَغَی وَرَاء ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ 7 وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ 8 وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ 9 أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ 10 الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ 11»

¬Kj

لغات:

«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»، أفلح به معنای فازولازم معنا شده است، مانند اشکل و ممکن است به حذف مفعول باشد یعنی «أفلحوا أنفسهم»، و «لغو» چیز بی فایده و ساقط از اعتبار عقلانی را گویند، خواه سخن باشد و خواه عمل، و «فروج» کنایه از آلت زناشویی

ص: 493

مرد و زن می باشد و استعمال آن در قرآن به صورت کنایه است، و «عادون» به معنای متجاوزون است، و «یحافظون» به معنای حفظ اوقات و حدود نماز است و صیغه مضارع برای تکرار و استمرار است و محافظت اعمّ از خشوع است و تکراری وجود ندارد، و «یرثون» نیز برای استمرار است، چرا که آنان برای همیشه و ابد در بهشت خواهند ماند و مقصود وارث بودن مکان های دوزخیان در بهشت می باشد، چرا که خداوند برای هر انسانی منزلی در بهشت و منزلی در دوزخ آفریده است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

مؤمنان رستگار شدند (1) آن ها که در نمازشان خشوع دارند (2) و آن ها که از لغو و بیهودگی روی گردانند (3) و آن ها که زکات را انجام می دهند (4) و آن ها که دامان خود را (از آلوده شدن به بی عفتی) حفظ می کنند (5) تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند، که در بهره گیری از آنان ملامت نمی شوند (6) و کسانی که غیر از این طریق را طلب کنند، تجاوزگرند! (7) و آن ها که امانتها و عهد خود را رعایت می کنند (8) و آن ها که بر نمازهای شان مواظبت می نمایند (9) (آری،) آن ها وارثانند! (10) (وارثانی) که بهشت برین را ارث می برند، و جاودانه در آن خواهند ماند! (11)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ…»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که خداوند بهشت را آفرید به او فرمود: سخن بگو و بهشت گفت:

ص: 494


1- 774.. سوره ی مؤمنون، آیات 1 و 2.

«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ.»(1)

کامل تمّار گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

ای کامل آیا می دانی معنای «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» چیست؟ گفتم: یعنی مؤمنان رستگار شدند و داخل بهشت گردیدند، فرمود: یعنی «قَدْ أَفْلَحَ الْمُسَلِّمون» و معنای آیه این است که اهل تسلیم نجبا و رستگاران و برگزیدگانند.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آیات «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ… تا الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین -- صلوات الله علیهم اجمعین -- نازل شده است.(3)

شیخ طوسی در کتاب مجالس و امالی با سند خود از امام صادق(علیه السلام) از پدر خود امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

عبّاس بن عبد المطلب و یزید بن قعنت با گروهی از بنی هاشم وگروهی از بنی العزّی مقابل کعبه نشسته بودند، ناگهان فاطمه بنت اسد بن هاشم

ص: 495


1- 775.. قال الصّادق(علیه السلام) لما خلق الله الجنة قال لها تکلمی فقالت: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 88]
2- 776.. حدثنا الحسن بن علی بن النعمان عن عبد الله بن مسکان عن کامل التمار قال قال أبو جعفر(علیه السلام) یا کامل تدری ما قول الله قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ قلت جعلت فداک أفلحوا و فازوا و أدخلوا الجنة قال قد أفلح المسلمون إن المسلمین هم النجباء. [بصائرالدرجات، ص 520]
3- 777.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل عن عیسی بن داود عن الإمام موسی بن جعفر(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ إلی قوله الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ قال نزلت فی رسول الله و فی أمیر المؤمنین. [تأویل الآیات، ج 1، ص 352، ح 1]

مادر امیرالمؤمنین(علیه السلام) که باردار به آن حضرت بود و نه ماه از حمل او گذشته بود وارد مسجد الحرام شد و چون مقابل کعبه قرار گرفت درد زایمان بر او عارض گردید و به کعبه اشاره کرد و سر به آسمان بلند نمود و گفت:

«پروردگارا! من ایمان به تو و به آنچه رسول تو آورده و به آنچه پیامبران دیگر تو آورده اند و به هر کتابی که از طرف تو نازل شده و به کلام جدّ خود ابراهیم(علیه السلام) -- که بانی این کعبه و بیت عتیق تو بوده-، و تو را به حقّ این بیت و کسی که آن را بنا نموده، و به حق مولودی که در رحم دارم و با من سخن می گوید و انس می گیرد و من می دانم که او یکی از آیات تو می باشد، سوگند می دهم که کار ولادت این فرزند را برای من آسان نمایی.»

عبّاس بن عبدالمطلب و یزیدبن قعنب گویند:

هنگامی که فاطمه بنت اسد این سخنان را گفت و دعا نمود ما دیدیم که کعبه از پشت گشوده شد و فاطمه بنت اسد داخل کعبه گردید و دیوار کعبه به اذن خدا پیوسته شد و ما کوشیدیم تا درب کعبه باز شود و برخی از زن ها به کمک فاطمه بنت اسد بروند و لکن درب کعبه گشوده نشد و ما دانستیم که این امر الهی است و فاطمه سه روز در داخل کعبه ماند و مردم مکّه و زن های مخدّره این قصّه را به همدیگر بازگو کردند، و پس از سه روز همان موضع کعبه گشوده شد و فاطمه در حالی که فرزند خود علی(علیه السلام) را روی دست داشت خارج گردید، در حالی که می گفت:

ای مردم خداوند مرا بر همه زن ها برگزید و فضیلت داد، و من بر زن های پیشین خود فضیلت پیدا کردم، چرا که خداوند آسیه دختر مزاحم را برگزید، و او خدا را در پنهانی در جایی که خدا دوست نمی داشت عبادت شود --

ص: 496

مگر از روی اضطرار و ناچاری -- عبادت کرد، و مریم دختر عمران در بیابان زایمان نمود و خداوند کار را بر او آسان نمود و عیسی(علیه السلام) را به دنیا آورد و درخت خرمای خشکیده را تکان داد و خرمای تازه برای او فرو ریخت، در حالی که خداوند مرا بر گزید و بر آن دو فضیلت داد، بلکه بر همه زنان عالم مرا برتری داد، چرا که من در کعبه فرزند خود را به دنیا آوردم و سه روز در کعبه ماندم و از میوه های بهشتی و ارزاق آن خوردم و چون از کعبه خارج شدم و فرزندم روی دستم بود هاتفی به من گفت:

ای فاطمه! او را علیّ نامگذار چرا که من علیّ اعلی هستم، و با قدرت و عزّت و جلال و قسط و عدلم او را آفریدم، و نام او را از نام خود برگزیدم و او را تأدیب نمودم، و او نخستین کسی است که بر بام خانه من اذان خواهد گفت و بت ها را از کعبه فرو خواهد ریخت و مرا تعظیم و تمجید و تهلیل خواهد کرد و سپس از حبیب من و پیامبر و برگزیده ی من محمّد(صلی الله علیه و آله) حمایت خواهد کرد و او امام و وصییّ [و خلیفه] پیامبر من خواهد بود، پس خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و یاریش کند و وای بر کسی که از او نافرمانی کند و یاریش نکند و حق او را انکار نماید.

سپس گوید:

و چون ابوطالب(علیه السلام) او را دید خشنود شد و او بر پدر خود سلام کرد و گفت: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَتِ. وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ»، تا این که گوید: و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شد امیرالمؤمنین(علیه السلام) از جای خود پرید و بر او سلام کرد و خندید و گفت: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ»، تا این که با اذن خداوند صدای او باز شد و فرمود: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ* قَدْ أَفْلَحَ

ص: 497

الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ…»، تا آخر آیات و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: مؤمنین به خاطر تو رستگار شدند، و به خدا سوگند تو امیر آنان هستی و تو آنان را از علم و دانش خود بهره مند خواهی کرد، و به خدا سوگند تو دلیل و راهنمای آنان می باشی و آنان به وسیله تو هدایت خواهند شد.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به فاطمه بنت اسد فرمود:

«نزد عمویش حمزه برود و او را به این مولود بشارت دهد» فاطمه بنت اسد گفت: اگر من خارج شوم چه کسی او را نگه می دارد؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من او را نگه می دارم، پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) زبان خود را در دهان علی(علیه السلام) گذارد و دوازده چشمه از آن جاری شد، و به این خاطر آن روز را روز ترویه نامیدند.

تا این که گوید:

چون فاطمه بنت اسد بازگشت و دید نوری از فرزند او به آسمان بالا می رود. او را در قماطی پیچید، و علیّ(علیه السلام) قماط را باز نمود، تا این که او را در دو قماط پیچید و علیّ(علیه السلام) آن هارا باز نمود، و در سه قماط پیچید و علیّ(علیه السلام) آن هارا باز نمود، و در چهار قماط محکم پیچید و علی(علیه السلام) آن ها را باز نمود، و در پنج قماط دیباج که محکم تر بوده پیچید و علی(علیه السلام) همه آن ها را باز نمود تا این که در شش قماط دیباج و یک قماط از اَدَم پیچید و علی(علیه السلام) به اذن الهی همه را پاره کرد و گفت: «ای مادر دست های مرا نبند چرا که من می خواهم دست به دعا بلند کنم و با خدای خود راز و نیاز نمایم» و ابوطالب گفت: زود است که این فرزند دارای شأن و مقام بلندی شود.

و روز بعد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر فاطمه بنت اسد وارد شد و امیرالمؤمنین(علیه السلام) او را

ص: 498

دید و بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سلام کرد و خندید و اشاره نمود که «مرا بگیر و از آنچه دیروز به من نوشاندی امروز نیز بنوشان» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را بر گرفت و فاطمه بنت اسد گفت:

«به خدای کعبه سوگند او رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را شناخت» و به همین خاطر روز عرفه را عرفه گفتند، چرا که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در آن روز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را شناخت، و چون روز سوّم که روز دهم ذی حجّه بود فرا رسید ابوطالب(علیه السلام) بین مردم اعلام نمود و آنان را به ولیمه فرزند خود علی(علیه السلام) دعوت کرد و سی صد شتر و هزار گاو و گوسفند ذبح کرد و ولیمه بزرگی به مردم داد و فرمود: «هر کس می خواهد از ولیمه فرزندم علیّ بخورد، هفت دور طواف کعبه کند و داخل شود و بر فرزندم علی سلام کند چرا که خداوند به او شرافت و منزلتی داده است» و به خاطر عمل ابوطالب روز عید قربان شرافت یافت و سنّت قربانی [و طواف] برقرار شد.(1)

ص: 499


1- 778.. حدثنا الشیخ أبو جعفر محمّد بن الحسن بن علی بن الحسن الطوسی (رضی الله عنه)، قال أخبرنا أبو الحسن محمّد بن أحمد بن الحسن بن شاذان، قال حدثنی أحمد بن محمّد بن أیوب، قال حدثنا عمر بن الحسن القاضی، قال حدثنا عبد الله بن محمّد، قال حدثنی أبو حبیبة، قال حدثنی سفیان بن عیینة، عن الزهری، عن عائشة. قال محمّد بن أحمد بن شاذان و حدثنی سهل بن أحمد، قال حدثنا أحمد بن عمر الربیعی، قال حدثنا زکریا بن یحیی، قال حدثنا أبو داود، قال حدثنا شعبة، عن قتادة، عن أنس بن مالک، عن العبّاس بن عبد المطلب. قال ابن شاذان و حدثنی إبراهیم بن علی، بإسناده عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد(علیهما السلام)، عن آبائه(علیهم السلام)، قال کان العبّاس بن عبد المطلب و یزید بن قعنب جالسین ما بین فریق بنی هاشم إلی فریق عبد العزی بإزاء بیت الله الحرام، إذ أتت فاطمة بنت أسد بن هاشم أم أمیر المؤمنین(علیه السلام)، و کانت حاملة بأمیر المؤمنین(علیه السلام) لتسعة أشهر، و کان یوم التمام، قال: فوقفت بإزاء البیت الحرام، و قد أخذها الطلق، فرمت بطرفها نحو السماء، و قالت أی رب، إنّی مؤمنة بک، و بما جاء به من عندک الرسول، و بکل نبی من أنبیائک، و بکل کتاب أنزلته،و إنّی مصدقة بکلام جدی إبراهیم الخلیل، و إنه بنی بیتک العتیق، فأسألک به حق هذا البیت و من بناه، و بهذا المولود الذی فی أحشائی الذی یکلمنی و یؤنسنی بحدیثه، و أنا موقنة أنه إحدی آیاتک و دلائلک لما یسرت علی ولادتی. قال العبّاس بن عبد المطلب و یزید بن قعنب لما تکلمت فاطمة بنت أسد و دعت بهذا الدعاء، رأینا البیت قد انفتح من ظهره، و دخلت فاطمة فیه، و غابت عن أبصارنا، ثم عادت الفتحة و التزقت بإذن الله (تعالی)، فرمنا أن نفتح الباب لیصل إلیها بعض نسائنا، فلم ینفتح الباب، فعلمنا أن ذلک أمر من أمر الله (تعالی)، و بقیت فاطمة فی البیت ثلاثة أیام. قال و أهل مکة یتحدثون بذلک فی أفواه السکک، و تتحدث المخدرات فی خدورهن. قال فلما کان بعد ثلاثة أیام انفتح البیت من الموضع الذی کانت دخلت فیه، فخرجت فاطمة و علی(علیه السلام) علی یدیها، ثم قالت معاشر الناس، إن الله (عز و جل) اختارنی من خلقه، و فضلنی علی المختارات ممن مضی قبلی، و قد اختار الله آسیة بنت مزاحم فإنها عبدت الله سرا فی موضع لا یحب أن یعبد الله فیه إلّا اضطرارا، و مریم بنت عمران حیث اختارها الله، و یسر علیها ولادة عیسی، فهزت الجذع الیابس من النخلة فی فلاة من الأرض حتّی تساقط علیها رطبا جنیا، و إن الله (تعالی) اختارنی و فضلنی علیهما، و علی کل من مضی قبلی من نساء العالمین، لأنی ولدت فی بیته العتیق، و بقیت فیه ثلاثة أیام آکل من ثمار الجنة و أوراقها، فلما أردت أن أخرج و ولدی علی یدی هتف بی هاتف و قال: یا فاطمة، سمیه علیا، فأنا العلی الأعلی، و إنّی خلقته من قدرتی، و عز جلالی، و قسط عدلی، و اشتققت اسمه من اسمی، و أدبته بأدبی، و فوضت إلیه أمری، و وقفته علی غامض علمی، و ولد فی بیتی، و هو أول من یؤذن فوق بیتی، و یکسر الأصنام و یرمیها علی وجهها، و یعظمنی و یمجدنی و یهللنی، و هو الإمام بعد حبیبی و نبیی و خیرتی من خلقی محمّد رسولی، و وصیه، فطوبی لمن أحبه و نصره، و الویل لمن عصاه و خذله و جحد حقه. قال فلما رآه أبو طالب سره و قال علی(علیه السلام) السّلام علیک یا أبة، و رحمة الله و برکاته. قال ثم دخل رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فلما دخل اهتز له أمیر المؤمنین(علیه السلام) و ضحک فی وجهه، و قال السّلام علیک، یا رسول الله، و رحمة الله و برکاته. قال ثم تنحنح بإذن الله (تعالی)، و قال «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» إلی آخر الآیات. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) قد أفلحوا بک، و قرأ تمام الآیات إلی قوله «أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ» فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) أنت و الله أمیرهم، تمیرهم من علومک فیمتارون، و أنت و الله دلیلهم و بک یهتدون. ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لفاطمة(علیها السلام): اذهبی إلی عمه حمزة فبشریه به. فقالت فإذا خرجت أنا، فمن یرویه قال أنا أرویه. فقالت فاطمة أنت ترویه قال نعم، فوضع رسول الله(صلی الله علیه و آله) لسانه فی فیه، فانفجرت منه اثنتا عشرة عینا، قال فسمی ذلک الیوم یوم الترویة، فلما أن رجعت فاطمة بنت أسد رأت نورا قد ارتفع من علی(علیه السلام) إلی عنان السماء. قال ثم شدته و قمطته بقماط فبتر القماط، قال فأخذت فاطمة قماطا جیدا فشدته به فبتر القماط، ثم جعلته فی قماطین فبترهما، فجعلته ثلاثة فبترها، فجعلته أربعة أقمطة من رق مصر لصلابته فبترها، فجعلته خمسة أقمطة دیباج لصلابته فبترها کلها، فجعلته ستة من دیباج و واحدا من الأدم فتمطی فیها فقطعها کلها بإذن الله، ثم قال بعد ذلک یا أمه لا تشدی یدی، فإنی أحتاج إلی أن أبصبص لربی بإصبعی. قال فقال أبو طالب عند ذلک إنه سیکون له شأن و نبأ. قال فلما کان من غد دخل رسول الله(صلی الله علیه و آله) علی فاطمة، فلما بصر علی(علیه السلام) برسول الله(صلی الله علیه و آله) سلم علیه، و ضحک فی وجهه، و أشار إلیه أن خذنی إلیک و اسقنی مما سقیتنی بالأمس. قال فأخذه رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقالت فاطمة: عرفه و رب الکعبة. قال فلکلام فاطمة، سمی ذلک الیوم یوم عرفة یعنی أن أمیر المؤمنین(علیه السلام) عرف رسول الله(صلی الله علیه و آله) فلما کان الیوم الثالث، و کان العاشر من ذی الحجة، أذن أبو طالب فی الناس أذانا جامعا، و قال هلموا إلی ولیمة ابنی علی. قال و نحر ثلاث مائة من الإبل و ألف رأس من البقر و الغنم، و اتخذ ولیمة عظیمة، و قال معاشر الناس، ألا من أراد من طعام علی ولدی فهلموا و طوفوا بالبیت سبعا، و ادخلوا و سلموا علی ولدی علی فإن الله شرفه، و لفعل أبی طالب شرف یوم النحر. [امالی طوسی، ج 2، ص 317؛ مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 174]

ص: 500

ص: 501

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»، فرمود:

خشوع، چشم فرود آوردن و اقبال و توجّه در نماز است….(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

باید نماز گزار در نماز خود خشوع داشته باشد، چرا که هر کس قلب او خاشع باشد، جوارح او نیز خاشع است و غافل نیست.(2)

روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قبل از نزول این آیه در حال نماز سر به آسمان بالا می نمود و چون این آیه نازل شد سر فرود آورد.(3)

«وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ»(4)

مرحوم شیخ مفید در کتاب ارشاد ضمن کلام مفصّلی گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«کُلُ قَوْلٍ لَیْسَ فِیهِ لله ذِکْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ»، یعنی هر سخنی که در آن ذکر خدا نباشد لغو و بیهوده است.(5)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

معنای اعراض از لغو این است که شخصی به تو سخن زشت و باطلی بگوید و یا چیزی را به تو نسبت بدهد که در تو نیست و تو از او اعراض کنی و پاسخی به او ندهی.(6)

ص: 502


1- 779.. و قوله: الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ قال غضک بصرک فی صلواتک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 64]
2- 780.. لِیَخْشَعِ الرَّجُلُ فِی صَلَاتِهِ فَإِنَّهُ مَنْ خَشَعَ قَلْبُهُ لِلَّهِ جل جلاله خَشَعَتْ جَوَارِحُهُ. [خصال، ص 628]
3- 781.. روی أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) کان یرفع بصره إلی السماء فی صلاته فلما نزلت الآیة طأطأ رأسه و رمی ببصره إلی الأرض. [مجمع البیان، ج 7، ص 176]
4- 782.. سوره ی مؤمنون، آیات 3 و 4.
5- 783.. تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 529.
6- 784.. فی مجمع البیان وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ روی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال ان یتقول الرجل علیک بالباطل أو یأتیک بما لیس فیک فتعرض عنه لله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 529]B

و در روایت دیگری فرمود: لغو آوازه خوانی و صداهای لهوی دیگر است.(1)

مرحوم صدوق در کتاب اعتقادات گوید:

از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: آیا گوش دادن به سخنان قصّه پردازان حلال است؟ فرمود: خیر.(2)

در تفسیر قمّی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هر کس قیراطی از زکات را ندهد، نه مؤمن است و نه مسلمان و هیچ حرمت و احترامی ندارد. (3)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس قیراطی از زکات را نپردازد،نه مؤمن است و نه مسلمان، و او همان کسی است که هنگام مرگ می گوید: «رَبِ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ.»

و در روایت دیگری فرمود:

هر کس زکات مال خود را ندهد هیچ نمازی از او پذیرفته نمی شود.(4)

ص: 503


1- 785.. و فی روایة اخری: انه الغناء و الملاهی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 529]
2- 786.. فی اعتقادات الامامیة للصدوق (ره) و سئل(علیه السلام) عن القصاص أ یحل الاستماع لهم؟ فقال: لا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 529]
3- 787.. قال الصّادق(علیه السلام) من منع قیراطا من الزکاة فلیس هو بمؤمن و لا مسلم و لا کرامة له. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 64]
4- 788.. یُونُسُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ مَنَعَ قِیرَاطاً مِنَ الزَّکَاةِ فَلَیْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُسْلِمٍ وَ هُوَ قَوْلُهُ جل جلاله -- رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی وَ لَا تُقْبَلُ لَهُ صَلَاةٌ. [کافی، ج 3، ص 503، ح 3؛ فقیه، ج 2، ص 7، ح 18]

«وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَی أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ…» (1)

ابوساره گوید:

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی «متعه» یعنی عقد موقّت سؤال کردم، فرمود: حلال است، و تو جز با زن با حیا و عفت ازدواج نکن، چرا که خداوند می فرماید: «وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ»، سپس فرمود: عفّت خود را در اختیار کسی که نسبت به مال خود به او اطمینان نداری مگذار.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

دورترین حال بنده به خداوند زمانی است که همّت او شکم و شهوت او باشد.(3)

امام صادق(علیه السلام) ضمن سخن مفصّلی فرمود:

خداوند بر چشم واجب نموده که به چیزهایی که حرام نموده نگاه نکند، و از هر چه حرام نموده اعراض نماید، و این عمل وظیفه چشم و از آثار ایمان است. سپس آیه «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»، را تا «وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَ»،

ص: 504


1- 789.. سوره ی مؤمنون، آیات 5 و 6.
2- 790.. وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَی عَنْ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِی سَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْهَا یَعْنِی الْمُتْعَةَ فَقَالَ لِی حَلَالٌ فَلَا تَتَزَوَّجْ إِلَّا عَفِیفَةً إِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ فَلَا تَضَعْ فَرْجَکَ حَیْثُ لَا تَأْمَنُ عَلَی دِرْهَمِکَ. [کافی، ج 5، ص 453، ح 2]
3- 791.. فی کتاب الخصال عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) قال: أبعد ما یکون العبد من الله إذا کان همه فرجه و بطنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 530، ح 25]

تلاوت و تفسیر نمود و فرمود: هر چه در قرآن دستور حفظ فرج آمده، مقصود حفظ از زناست جز در این آیه که مقصود حفظ از نگاه حرام است.(1)

امام باقر(علیه السلام) به یکی از اصحاب خود به نام «نجم» فرمود:

همه شما در بهشت با ما هستید، جز آن که بسیار زشت است که یکی از شما داخل بهشت شود و ساتر نداشته باشد و عورت او آشکار باشد» نجم گوید: گفتم: فدای شما شوم آیا چنین چیزی خواهد بود؟ فرمود: آری، اگر شکم و عفّت خود را حفظ نکرده باشد، چنین خواهد بود.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

نخستین کسانی از امّت من، که داخل آتش می شوند، به خاطر شکم و شهوت فرج است، و بیشترین کسانی که داخل بهشت می شوند، به خاطر تقوای الهی و حسن خلق است.(3)

ص: 505


1- 792.. فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن بکر بن صالح عن القاسم ابن برید قال: حدثنا أبو عمرو الزبیری عن أبی عبد الله(علیه السلام) و ذکر حدیثا طویلا یقول فیه(علیه السلام) بعد أن قال: و فرض علی البصر ان لا ینظر الی ما حرم الله و أن یعرض عما نهی الله عنه مما لا یحل له و هو عمله و هو من الایمان و ذکر قوله تعالی: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» الی قوله: «و یحفظن فروجهن» و فسرها: و کل شی ء فی القرآن من حفظ الفرج فهو من الزنا الا هذه الایة فانها من النظر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 530، ح 23]
2- 793 .. عن نجم عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: قال لی: یا نجم کلکم فی الجنة معنا الا انه ما أقبح بالرجل منکم أن یدخل الجنة قد هتک ستره و بدت عورته، قال: قلت له: جعلت فداک و ان ذلک لکائن؟ قال: نعم ان لم یحفظ فرجه و بطنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 530]
3- 794.. عن أبی هریرة عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: ان أول ما یدخل به النار من أمتی الأجوفان، قالوا: یا رسول الله و ما الأجوفان؟ قال: الفرج و الفم، و أکثر ما یدخل به الجنة تقوی الله و حسن الخلق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 530، ح 27]

«وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ»(1)

فضیل گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

این آیه مربوط به حفظ اوقات و حدود نمازهای واجب است، و آیه «الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ»، مربوط به نمازهای نافله و مستحبی است.(2)

علی بن ابراهیم گوید:

«یُحَافِظُونَ»، علی أوقاتها و حدودها. یعنی مقصود حفظ اوقات و حدود نمازهای واجب است. (3)

«أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»(4)

امام حسین(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

آیه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»(5)، و آیه «أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»، درباره ی من نازل شده است.(6)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند هیچ انسانی را خلق نکرده مگر آن که منزلی در بهشت و منزلی در

ص: 506


1- 795.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 9.
2- 796.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ حَرِیزٍ عَنِ الْفُضَیْلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ قَالَ هِیَ الْفَرِیضَةُ قُلْتُ الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ قَالَ هِیَ النَّافِلَةُ. [کافی، ج 3، ص 269، ح 12]
3- 797.. و قوله: وَ الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ قال علی أوقاتها و حدودها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 64]
4- 798.. سوره ی مؤمنون، آیات 10 و 11.
5- 799.. سوره ی واقعه، آیات 10 و 11.
6- 800.. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ فِیَّ نَزَلَتْ وَ قَالَ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ جل جلاله أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ فِیَّ نَزَلَتْ. [عیون اخبارالرّضا(علیه السلام)، ج 2، ص 70، ح 288]

دوزخ برای او آفریده است، و چون اهل بهشت داخل بهشت و اهل دوزخ داخل دوزخ می شوند، منادی خداوند ندا می کند: ای اهل بهشت به دوزخ بنگرید و چون می نگرند و منازل خود را در دوزخ می بینند، به آنان گفته می شود: اگر شما نافرمانی خدا را کرده بودید جایگاه شما در این جا بود. سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر کسی در آن وقت از شادی می مرد آنان از شادی می مردند، از این که عذاب دوزخ از آنان برطرف شده است. تا این که فرمود: سپس منادی خداوند به اهل دوزخ ندا می کند: سرهای خود را بالا کنید، پس آنان سرهای خود را بالا می کنند، و منازل خود و نعمت های بهشت را در بهشت می بینند و به آنان گفته می شود: «این ها منازل شما در بهشت است که اگر اطاعت خدا را می کردید به آن ها می رسیدید» بنابراین بهشتیان منازل دوزخیان را در بهشت به ارث می برند و دوزخیان نیز منازل بهشتیان را در دوزخ به ارث می برند و این معنای آیه «أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ» می باشد.(1)

ص: 507


1- 801.. فإنه حدثنی أبی عن عثمان بن عیسی عن سماعة عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال ما خلق الله خلقا إلّا جعل له فی الجنة منزلا و فی النار منزلا فإذا دخل أهل الجنة الجنة و أهل النار النار نادی مناد یا أهل الجنة أشرفوا فیشرفون علی أهل النار و ترفع لهم منازلهم فیها ثم یقال لهم هذه منازلکم التی لو عصیتم الله لدخلتموها یعنی النار قال فلو أن أحدا مات فرحا لمات أهل الجنة فی ذلک الیوم فرحا لما صرف عنهم من العذاب، ثم ینادی مناد یا أهل النار ارفعوا رءوسکم فیرفعون رءوسهم فینظرون منازلهم فی الجنة و ما فیها من النعیم فیقال لهم هذه منازلکم التی لو أطعتم ربکم لدخلتموها قال فلو أن أحدا مات حزنا لمات أهل النار حزنا فیورث هؤلاء منازل هؤلاء و یورث هؤلاء منازل هؤلاء و ذلک قول الله أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 64]

مؤلّف گوید:

از آیات گذشته معلوم شد که علّت خلود اهل بهشت در بهشت، و اهل دوزخ در دوزخ نیّت های آنان می باشد و روز قیامت پس از دخول اهل بهشت در بهشت و دخول اهل دوزخ در دوزخ، منادی خداوند به اهل بهشت و اهل دوزخ ندا می کند و می گوید: آیا شما مرگ را به صورت و هیئتی دیده اید؟ آنان می گویند: خیر. پس مرگ را به صورت گوسفندی می آورند و بین بهشت و دوزخ ذبح می کنند و به اهل بهشت و اهل دوزخ گفته می شود: «شما برای همیشه و تا ابد در بهشت و دوزخ خواهید ماند». سپس امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «بنیّاتهم خلّدوا، هَؤُلَاءِ فِی الْجَنَّةِ وَ هَؤُلَاءِ فِی النَّارِ». أعاذنا الله من النارورزقنا مرافقة الابرار.»(1)

سوره ی مؤمنون، آیات 12 تا 22

متن:

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ 12 ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ 13 ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ 14 ثُمَّ إِنَّکُمْ بَعْدَ ذَلِکَ لَمَیِّتُونَ 15 ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تُبْعَثُونَ 16 وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِینَ 17 وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَی ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ 18 فَأَنشَأْنَا لَکُم بِهِ جَنَّاتٍ مِّن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ لَّکُمْ فِیهَا فَوَاکِهُ کَثِیرَةٌ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ 19 وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَیْنَاء تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْآکِلِینَ 20 وَإِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعَامِ

ص: 508


1- 802.. بحارالأنوار، ج 8، ص 347، ح 5.

لَعِبْرَةً نُّسقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهَا وَلَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ کَثِیرَةٌ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ 21 وَعَلَیْهَا وَعَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ 22»

¬Kj

لغات:

«سلالة» اسم مصدر و چیزی است که از چیزی جدا و خلاص می شود از این رو نطفه و فرزند را سلاله گویند، بنابراین سلاله صفوه و خالص چیزی را گویند، و «نطفه» در لغت به معنای آب قلیل است، و به آب کثیر نیز گفته می شود، و بعضی گفته اند: «سلالة» صفو از کدر است، و مقصود یا شخص آدم(علیه السلام) است و یا جنس انسان است و «علقه» خون جامد است، و «مضغه» قطعه گوشتی را گویند، و «طرائق» جمع طریقه به معنای راه و مسیر آسمان هاست، که طُرُق ملائکه می باشد، و «طور سیناء» کوه طور است، و «صبغٍ» به معنای نان خورشی است که نان به وسیله آن روغنی می شود، و در فارسی به آن نان روغنی گویند.

ترجمه:

سپس او را نطفه ای در قرارگاه مطمئن [رحم] قرار دادیم (13) سپس نطفه را بصورت علقه [خون بسته]، و علقه را بصورت مضغه [چیزی شبیه گوشت جویده شده]، و مضغه را بصورت استخوانهایی درآوردیم و بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینش تازه ای دادیم پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است! (14) سپس شما بعد از آن می میرید (15) سپس در روز قیامت برانگیخته می شوید! (16) ما بر بالای سر شما هفت راه [طبقات هفتگانه آسمان] قرار دادیم و ما (هرگز) از خلق (خود) غافل نبوده ایم! (17) و از آسمان، آبی به اندازه معیّن نازل کردیم و آن را

ص: 509

در زمین (در جایگاه مخصوصی) ساکن نمودیم و ما بر از بین بردن آن کاملًا قادریم! (18) سپس بوسیله آن باغهایی از درختان نخل و انگور برای شما ایجاد کردیم باغهایی که در آن میوه های بسیار است و از آن میخورید! (19) و (نیز) درختی را که از طور سینا می روید [درخت زیتون]، و از آن روغن و «نان خورش» برای خورندگان فراهم می گردد (آفریدیم)! (20) و برای شما در چهارپایان عبرتی است از آنچه در درون آن هاست [از شیر] شما را سیراب می کنیم و برای شما در آن ها منافع بسیاری است و از گوشت آن ها می خورید (21) و بر آن ها و بر کشتیها سوار می شوید! (22)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

نطفه چهل روز در رحم می باشد، و سپس تا چهل روز به صورت علقه [خون بسته] است، و سپس تا چهل روز مضغه [مانند گوشت جویده] است، و چون به چهار ماه کامل می رسد، خداوند دو ملک خلّاق را می فرستد و آنان می گویند: پروردگارا! آیا مرد اراده کرده ای یا زن؟ پس [هر چه خداوند امر کند] اطاعت می کنند، و سپس می گویند: پروردگارا او شقّی است یا سعید؟ و اجل و عمر و روزی او چگونه است؟ سپس فرمود: همه احوال و امور او تعیین می شود [و آن دو ملک می نویسند] و نیز میثاق [عالم ذرّ] را بین دو چشم او می نویسند، و چون مدّت عالم رحم را خداوند بر او تمام می کند، ملکی را می فرستد و آن ملک او را زجر می دهد و او به دنیا می آید، در حالی که میثاق خود را فراموش کرده است. راوی گوید: به آن حضرت گفتم: آیا امکان دارد که با دعا، دختر پسر شود و یا پسر دختر شود؟ فرمود: خداوند هر چه را بخواهد انجام می دهد.(1)

ص: 510


1- 803.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) یَقُولُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّ النُّطْفَةَ تَکُونُ فِی الرَّحِمِ أَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ تَصِیرُ عَلَقَةً أَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ تَصِیرُ مُضْغَةً أَرْبَعِینَ یَوْماً فَإِذَا کَمَلَ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ بَعَثَ اللَّهُ مَلَکَیْنِ خَلَّاقَیْنِ فَیَقُولَانِ یَا رَبِّ مَا تَخْلُقُ ذَکَراً أَوْ أُنْثَی فَیُؤْمَرَانِ فَیَقُولَانِ یَا رَبِّ شَقِیّاً أَوْ سَعِیداً فَیُؤْمَرَانِ فَیَقُولَانِ یَا رَبِّ مَا أَجَلُهُ وَ مَا رِزْقُهُ وَ کُلُّ شَیْ ءٍ مِنْ حَالِهِ وَ عَدَّدَ مِنْ ذَلِکَ أَشْیَاءَ وَ یَکْتُبَانِ الْمِیثَاقَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ فَإِذَا أَکْمَلَ اللَّهُ لَهُ الْأَجَلَ بَعَثَ اللَّهُ مَلَکاً فَزَجَرَهُ زَجْرَةً فَیَخْرُجُ وَ قَدْ نَسِیَ الْمِیثَاقَ فَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ الْجَهْمِ فَقُلْتُ لَهُ أَ فَیَجُوزُ أَنْ یَدْعُوَ اللَّهَ فَیُحَوِّلَ الْأُنْثَی ذَکَراً وَ الذَّکَرَ أُنْثَی فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ. [کافی، ج 6، ص 13، ح 3]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

«مقصود از «ثُمَ انْشَاْناهُ خَلْقًا اخَرَ»، دمیدن روح است در بدن.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند عزّوجلّ برای رحم زن چهار ظرف قرار داده است، پس اگر نطفه در ظرف اوّل قرار بگیرد، مربوط به پدر است [و فرزند شبیه به پدر خود خواهد بود] و اگر در ظرف دوم قرار بگیرد مربوط به مادر خواهد بود [و فرزند شبیه به مادر می شود] و اگر در ظرف سوّم قرار بگیرد مربوط به عموها خواهد بود [و فرزند شبیه به عموی خود می شود] و اگر در ظرف چهارم قرار بگیرد مربوط به خالوها می باشد [و فرزند شبیه به خالوهای خود می شود.](2)

ص: 511


1- 804.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فهو نفخ الروح فیه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 66]
2- 805.. أحمد بن محمّد رفعه عن محمّد بن حمران عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الله؟عز؟ خلق للرحم أربعة أوعیة، فما کان فی الاول فللأب، و ما کان فی الثانی فللأم، و ما کان فی الثالث فللعمومة، و ما کان فی الرابع فللخئولة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 541، ح 55]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

یکی از مواعظ لقمان به فرزند خود این بود که گفت:ای فرزند عزیزم! هر کس یقین او ضعیف و نیّت او در طلب روزی سست است [و خدا را به راستی رازق خود نمی داند] باید به سخن خداوند درباره ی جنین در شکم مادر فکر کند، که در جای بسته ای قرار دارد و سرما و گرما را نمی فهمد و خداوند روزی او را می دهد و چون مدّت حمل او تمام می شود، او را از رحم مادر خارج می کند [و غذای او را در پستان مادر آماده می نماید و…!!](1)

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی درباره ی مراحل خلقت و عالم جنین وارد شده است و ما خلاصه آن ها را ذکر نمودیم طالبین به تفسیر برهان و نورالثّقلین و تفسیرهای روایی دیگر مراجعه کنند.

از امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی قدرت خداوند سؤال شد و آن حضرت خطابه ای خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:

خداوند را ملائکه ای است، که اگر یکی از آنان به زمین هبوط نماید زمین گنجایش او را ندارد چرا که خلقت او بزرگ و بال های او فراوان است و برخی از ملائکه به قدری بزرگ هستند که اگر جن و انس مکلّف به توصیف او شوند نمی توانند او را توصیف نمایند، چرا که بین مفاصل او فاصله زیادی است و ترکیب او بسیار زیباست و چگونه می توان او را توصیف نمود در حالی که

ص: 512


1- 806.. فی کتاب الخصال عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قال أمیر المؤمنین(علیه السلام): کان فیما وعظ لقمان ابنه انه قال: یا بنی لیعتبر من قصر یقینه، و ضعفت نیته فی طلب الرزق -- الی قوله(علیه السلام)-: اما أول ذلک فانه کان فی بطن امه یرزقه هناک فی قرار مکین حیث لا یؤذیه حر و لا برد، ثم أخرجه من ذلک «الحدیث». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 533، ح 40]

بین شانه ها و گوش های او فاصله هفتصد سال راه است، و برخی از آن ها به قدری بزرگ است که یکی از بال های او افق زمین را مسدود می کند تا چه رسد به بزرگی بدن او، و برخی از آن ها به اندازه آسمان ها می باشند، و برخی از آن ها به قدری بزرگ هستند که همه آب های دنیا در یک انگشت آنان جمع می شود، و برخی از آن ها به قدری بزرگ هستند که بر روی اشک چشمانشان کشتی ها جاری می شوند، سپس فرمود: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ.»(1)

«وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَی ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ…»(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ»، نهرها و چشمه ها و چاه هاست.(3)

ابن عبّاس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

خدای تبارک و تعالی از بهشت پنج نهر در روی زمین جاری نمود: نهر «سیحون» و آن نهری است در هند، و نهر «جیحون» و آن نهری است در بلخ، و نهر «دجله

ص: 513


1- 807.. فی کتاب الخصال عن زید بن وهب قال سئل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(علیه السلام) عن قدرة الله؟عز؟ فقام خطیبا فحمد الله و أثنی علیه ثم قال: ان لله تبارک و تعالی ملائکة لو ان ملکا منهم هبط الی الأرض ما وسعته لعظم خلقته و کثرة أجنحته، و منهم من لو کلفت الجن و الانس أن یصفوه ما وصفوه لبعد ما بین مفاصله و حسن ترکیب صورته، و کیف یوصف من ملائکته من سبعمائة عام ما بین منکبیه و شحمة أذنیه، و منهم من یسد الأفق بجناح من أجنحته دون عظم بدنه، و منهم من السموات الی حجزته، و منهم من لو القی فی نقرة إبهامه جمیع المیاه لوسعتها، و منهم من لو ألقیت السفن فی دموع عینیه لجرت دهر الداهرین، فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ. و فی کتاب التوحید مثله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 542، ح 59]
2- 808.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 18.
3- 809.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر فی قوله: وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ فهی الأنهار و العیون و الآبار. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 66]

و فرات» که در عراق قرار دارد، و نهر «نیل» و آن در مصر می باشد، و خداوند این نهرها را از یک نهر بهشتی نازل نمود و روی زمین جاری ساخت، و برای مردم در روی زمین در آن ها بهره های فراوانی است، و این معنای قول خداوند است که می فرماید: «وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاءً بِقَدَرٍ….»(1)

«وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَیْنَاء تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْآکِلِینَ»(2)

عبدالله ابن عبّاس گوید:

به این علّت کوه طور را که موسی(علیه السلام) بر آن مناجات نمود، «طُورِ سَیْنَاء» نامیدند که درخت زیتون بر آن روئیده بود، و هر کوهی که بر روی آن گیاه ها و درخت های مفید روییده باشد آن را «طُورِ سَیْنَاء» و «طور سینین» گویند، و هر کوهی که دارای گیاه و درخت نباشد به آن طور می گویند، و طور سینا و طور سینین به آن نمی گویند.(3)

ص: 514


1- 810.. فی مجمع البیان روی مقاتل عن عکرمة عن ابن عبّاس عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: ان الله تعالی انزل من الجنة خمسة أنهار، سیحون و هو نهر الهند، و جیحون و هو نهر بلخ، و دجلة و الفرات و هما نهرا العراق، و النیل و هو نهر مصر، أنزلها الله من عین واحدة، و أجراها فی الأرض، و جعل فیها منافع للناس فی أصناف معایشهم، فذلک قوله: «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ» الایة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 3، ص 543]
2- 811.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 20.
3- 812.. ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن علی بن بشار القزوینی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا المظفر بن أحمد أبو الفرج القزوینی، قال: حدثنا محمّد بن جعفر الأسدی الکوفی، قال: حدثنا موسی بن عمران النخعی، عن عمه الحسین بن یزید النوفلی، عن علی بن سالم، عن سعید بن جبیر، عن عبد الله بن عبّاس، قال: إنّما سمی الجبل الذی کان علیه موسی(علیه السلام) طور سیناء، لأنه جبل کان علیه شجر الزیتون، و کل جبل یکون علیه ما ینتفع به من النبات و الأشجار، یسمی طور سیناء، و طور سینین، و ما لم یکن علیه ما ینتفع به من النبات و الأشجار، من الجبال، سمی طور، و لا یقال له طور سیناء، و لا طور سینین. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 21]B

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«شجرة الزیتون» مَثَل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است و طور

به معنای کوه است و سیناء به معنای درخت زیتون است.(1)

و در مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: درخت زیتون درخت مبارکی است، وشما همواره از میوه و روغن آن استفاده کنید.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود: امیرالمؤمنین(علیه السلام) وصیّت نمود:

«جنازه مرا به پشت کوفه ببرید و هر کجا قدم های شما ایستاد و بادی وزید، در همان محل مرا دفن کنید، چرا که آن محل ابتدای «طور سیناء» می باشد». و آن حضرت را در همان محل دفن کردند.(3)

امام صادق(علیه السلام) ضمن سخن مفصّلی درباره ی قبر مبارک امیرالمؤمنین(علیه السلام) و غُرِیّ [یعنی نجف] می فرماید:

نجف پاره ای از کوه طور است که خداوند با موسی(علیه السلام) بر روی آن تکلّم نمود، و عیسی(علیه السلام) را بر روی آن تقدیس کرد، و ابراهیم(علیه السلام) را بر روی آن خلیل

ص: 515


1- 813.. فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله؟عز؟: وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ للاکلین قال: شجرة الزیتون و هو مثل رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و أمیر المؤمنین صلوات الله علیه، فالطور الجبل و سینا الشجرة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 3، ص 543]
2- 814.. قد روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال الزیت شجرة مبارکة فأتدموا به و ادهنوا. [مجمع البیان، ج 7، ص 184]
3- 815.. فی تهذیب الأحکام باسناده الی الثمالی عن أبی جعفر(علیه السلام) انه کان فی وصیة أمیر المؤمنین(علیه السلام) ان أخرجونی الی الظهر، فاذا تصوبت أقدامکم و استقبلتکم ریح فادفنونی، فهو أول طور سینا، ففعلوا ذلک. [نورالثّقلین، ج 3، ص 543، ح 67]

خود قرار داد، و محمّد(صلی الله علیه و آله) را بر روی آن حبیب خود بر گزید، و آن را مسکن پیامبران قرار داد.

سپس فرمود:

به خدا سوگند پس از آدم و نوح-دو پدر پاک امیرالمؤمنین(علیهم السلام) -- کسی بهتر از امیر المؤمنین(علیه السلام) در آن محل [یعنی نجف] ساکن و مدفون نشده است.(1)

سوره ی مؤمنون، آیات 23 تا 44

متن:

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَی قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ 23 فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَائِکَةً مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ 24 إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّی حِینٍ 25 قَالَ رَبِّ انصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ 26 فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا فَإِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُکْ فِیهَا مِن کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ 27 فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنتَ وَمَن مَّعَکَ عَلَی الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ 28 وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلًا مُّبَارَکًا وَأَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ 29 إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ وَإِن کُنَّا لَمُبْتَلِینَ 30 ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِینَ 31 فَأَرْسَلْنَا فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ

ص: 516


1- 816.. و باسناده الی أبی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه و قد ذکر أمیر المؤمنین(علیه السلام) و الغری و هی قطعة من الجبل الذی کلم الله علیه موسی تکلیما، و قدس علیه عیسی تقدیسا، و اتخذ علیه إبراهیم خلیلا، و اتخذ محمّدا(صلی الله علیه و آله) حبیبا و جعله للنبیین مسکنا، فو الله ما سکن بعد أبویه الطیبین آدم و نوح أکرم من أمیر المؤمنین(علیه السلام). [نورالثّقلین، ج 3، ص 543، ح 68]

32 وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِلِقَاء الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَیَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ 33 وَلَئِنْ أَطَعْتُم بَشَرًا مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذًا لَّخَاسِرُونَ 34 أَیَعِدُکُمْ أَنَّکُمْ إِذَا مِتُّمْ وَکُنتُمْ تُرَابًا وَعِظَامًا أَنَّکُم مُّخْرَجُونَ 35 هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ 36 إِنْ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ 37 إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ 38 قَالَ رَبِّ انصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ 39 قَالَ عَمَّا قَلِیلٍ لَیُصْبِحُنَّ نَادِمِینَ {المؤمنون/40} فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاء فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ 41 ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قُرُونًا آخَرِینَ 42 مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسْتَأْخِرُونَ 43 ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا کُلَّ مَا جَاء أُمَّةً رَّسُولُهَا کَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ فَبُعْدًا لِّقَوْمٍ لَّا یُؤْمِنُونَ 44».

¬Kj

لغات:

«مَلَأ» به معنای اشراف قوم است، و مقصود از «مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا»، وعده ی هلاکت فرزند نوح است مانند فرزند آدم «کنعان» و مادر او «واغلة» و «وَإِن کُنَّا لَمُبْتَلِینَ»، یعنی مختبرین عبادنا و «إنْ» مخفّفة است. و لام لمبتلین لام فارق بین شرطیّه و مخفّفه است، و مقصود از «قَرْنًا آخَرِینَ»، قوم عاد هستند و پیامبرشان هود(علیه السلام) است «وَأَتْرَفْنَاهُمْ»، یعنی أنعمناهم بلذّةِ العیش، و مقصود از «قُرُونًا آخَرِینَ»، قوم صالح و قوم لوط و شعیب است، و «أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا»، یعنی متتابعین یتبع بعضهم بعضاً، و «و جعلناهم احادیث» یعنی از آنان چیزی جز اخباری در دست مردم باقی نماند، و «غُثاء» گیاه خشک را گویند، و «هامد» نیز درخت و گیاه خشکیده را گویند.

ص: 517

ترجمه:

و ما نوح را بسوی قومش فرستادیم او به آن ها گفت: «ای قوم من! خداوند یکتا را بپرستید، که جز او معبودی برای شما نیست! آیا (از پرستش بتها) پرهیز نمی کنید؟! (23) جمعیّت اشرافی (و مغرور) از قوم نوح که کافر بودند گفتند: «این مرد جز بشری همچون شما نیست، که می خواهد بر شما برتری جوید! اگر خدا می خواست (پیامبری بفرستد) فرشتگانی نازل می کرد ما چنین چیزی را هرگز در نیاکان خود نشنیده ایم! (24) او فقط مردی است که به نوعی جنون مبتلاست! پس مدّتی درباره او صبر کنید (تا مرگش فرا رسد، یا از این بیماری رهایی یابد!)» (25) (نوح) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تکذیبهای آنان یاری کن!» (26) ما به نوح وحی کردیم که: «کشتی را در حضور ما، و مطابق وحی ما بساز. و هنگامی که فرمان ما (برای غرق آنان) فرا رسد، و آب از تنور بجوشد (که نشانه فرا رسیدن طوفان است)، از هر یک از انواع حیوانات یک جفت در کشتی سوار کن و همچنین خانواده ات را، مگر آنانی که قبلًا وعده هلاکشان داده شده [همسر و فرزند کافرت] و دیگر درباره ستمگران با من سخن مگو، که آنان همگی هلاک خواهند شد. (27) و هنگامی که تو و همه کسانی که با تو هستند بر کشتی سوار شدید، بگو: «ستایش برای خدایی است که ما را از قوم ستمگر نجات بخشید!» (28) و بگو: «پروردگارا! ما را در منزلگاهی پربرکت فرود آر، و تو بهترین فرودآورندگانی!» (29) (آری،) در این ماجرا (برای صاحبان عقل و اندیشه) آیات و نشانه هایی است و ما مسلّماً همگان را آزمایش می کنیم! (30) سپس جمعیّت دیگری را بعد از آن ها به وجود آوردیم. (31) و در میان آنان رسولی از خودشان فرستادیم که: «خدا را بپرستید جز او معبودی برای شما نیست آیا (با این همه، از شرک و بت پرستی) پرهیز نمی کنید؟!» (32) ولی اشرافیان (خودخواه)

ص: 518

از قوم او که کافر بودند، و دیدار آخرت را تکذیب می کردند، و در زندگی دنیا به آنان ناز و نعمت داده بودیم، گفتند: «این بشری است مثل شما از آنچه می خورید می خورد و از آنچه می نوشید می نوشد! (پس چگونه می تواند پیامبر باشد؟!) (33) و اگر از بشری همانند خودتان اطاعت کنید، مسلّماً زیانکارید. (34) آیا او به شما وعده می دهد هنگامی که مردید و خاک و استخوانهایی (پوسیده) شدید، بار دیگر (از قبرها) بیرون آورده می شوید؟! (35) هیهات، هیهات از این وعده هایی که به شما داده می شود! (36) مسلّماً غیر از این زندگی دنیای ما، چیزی در کار نیست پیوسته گروهی از ما می میریم، و نسل دیگری جای ما را می گیرد و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد! (37) او فقط مردی دروغگوست که بر خدا افترا بسته و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد!» (38) (پیامبرشان) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تکذیبهای آنان یاری کن!» (39) (خداوند) فرمود: «بزودی از کار خود پشیمان خواهند شد! (امّا زمانی که دیگر سودی به حال شان ندارد.)» (40) سرانجام صیحه آسمانی آن ها را به حق فرو گرفت و ما آن ها را همچون خاشاکی بر سیلاب قرار دادیم دور باد قوم ستمگر (از رحمت خدا)! (41) سپس اقوام دیگری را پس از آن ها پدید آوردیم. (42) هیچ ا متی بر اجل و سر رسید حتمی خود پیشی نمی گیرد، و از آن تأخیر نیز نمی کند. (43) سپس رسولان خود را یکی پس از دیگری فرستادیم هر زمان رسولی برای (هدایت) قومی می آمد، او را تکذیب می کردند ولی ما این امّتهای سرکش را یکی پس از دیگری هلاک نمودیم، و آن ها را احادیثی قرار دادیم (چنان محو شدند که تنها نام و گفتگویی از آنان باقی ماند.) دور باد (از رحمت خدا) قومی که ایمان نمی آورند! (44)

ص: 519

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَی قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ…»(1)

مؤلّف گوید:

قضایای مربوط به حضرت نوح(علیه السلام) در آیات سوره ی هود گذشت و اجمال آن آیات در این سوره آمده است و نیازی به تکرار آن قضایا و روایات آن ها نیست، و در سور آینده نیز چنین آیاتی خواهد آمد إن شاءالله وتفسیر آیات بعد از آن ها نیز در سوره های پیشین بیان شد.

«وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلًا مُّبَارَکًا وَأَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ * إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ وَإِن کُنَّا لَمُبْتَلِینَ»(2)

ابوبصیر گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا برای شکر حدّی هست که چون رعایت شود، بنده را شاکر گویند؟ فرمود: آری. گفتم: حدّ آن چیست؟ فرمود: خدا را بر هر نعمتی که به او داده، از اهل و مال و… شاکر باشد، و اگر حقّی به مال او تعلّق دارد ادا نماید، و از ادای شکر، این است که بگوید: «أَنزِلْنِی مُنزَلًا مُّبَارَکًا وَأَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ.»(3)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که وارد منزلی شدی بگو: «اَللَّهُمَّ أَنزِلْنِی مُنزَلًا مُّبَارَکًا وَأَنتَ خَیْرُ

ص: 520


1- 817.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 23.
2- 818.. سوره ی مؤمنون، آیات 29 و 30.
3- 819.. فی أصول الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن اسمعیل بن مهران عن سیف بن عمیرة عن أبی بصیر قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): هل للشکر حد إذا فعله العبد کان شاکرا؟ قال: نعم قلت: ما هو؟ قال: یحمد الله علی کل نعمة علیه فی أهل و مال، و ان کان فیما أنعم الله علیه فی ماله حق اداه و منه قوله تعالی أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 544، ح 70]

الْمُنزِلِینَ»، و اگر چنین کنی خیر آن منزل را می یابی و از شرّ آن در امان خواهی بود.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر «وَإِن کُنَّا لَمُبْتَلِینَ»، فرمود:

ای مردم خداوند شما را اطمینان داده که ظلمی به شما نکند، و لکن نفرموده که شما را امتحان نکند.(2)

سوره ی مؤمنون، آیات 45 تا 74

متن:

ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَی وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِینٍ 45 إِلَی فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا عَالِینَ 46 فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ 47 فَکَذَّبُوهُمَا فَکَانُوا مِنَ الْمُهْلَکِینَ 48 وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ 49 وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ آیَةً وَآوَیْنَاهُمَا إِلَی رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِینٍ 50 یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ 51 وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ 52 فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَیْنَهُمْ زُبُرًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ 53 فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّی حِینٍ 54 أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ 55 نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَل لَّا یَشْعُرُونَ 56 إِنَّ الَّذِینَ هُم مِّنْ خَشْیَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ 57 وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ 58 وَالَّذِینَ هُم

ص: 521


1- 820.. فی من لایحضره الفقیه قال النّبی(صلی الله علیه و آله) لعلی(علیه السلام): یا علی إذا نزلت منزلا فقل: اَللَّهُمَّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ، ترزق خیره و یدفع عنک شره. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 544، ح 71]
2- 821.. فی نهج البلاغة ایها الناس ان الله قد أعاذکم من أن یجور علیکم و لم یعذبکم من أن یبتلیکم، و قد قال جل من قائل: ان فی ذلک لآیات و ان کنا لمبتلین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 544، ح 73؛ نهج البلاغه، ج 1، ص 198، خطبه 103]

بِرَبِّهِمْ لَا یُشْرِکُونَ 59 وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ 60 أُوْلَئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ 61 وَلَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَیْنَا کِتَابٌ یَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ 62 بَلْ قُلُوبُهُمْ فِی غَمْرَةٍ مِّنْ هَذَا وَلَهُمْ أَعْمَالٌ مِن دُونِ ذَلِکَ هُمْ لَهَا عَامِلُونَ 63 حَتَّی إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِیهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ یَجْأَرُونَ 64 لَا تَجْأَرُوا الْیَوْمَ إِنَّکُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ 65 قَدْ کَانَتْ آیَاتِی تُتْلَی عَلَیْکُمْ فَکُنتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ تَنکِصُونَ 66 مُسْتَکْبِرِینَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ 67 أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ یَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِینَ 68 أَمْ لَمْ یَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنکِرُونَ 69 أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءهُم بِالْحَقِّ وَأَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ 70 وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِکْرِهِم مُّعْرِضُونَ 71 أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجًا فَخَرَاجُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ 72 وَإِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ 73 وَإِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ 74»

¬Kj

لغات:

«وَلَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا»، وُسع دون طاقت است، و «تکلیف» تحمیل چیز با مشقّت است، و از کلفت گرفته شده، و تکلیف خداوند، برای رسیدن بنده به نفع است، و «غَمْرَة» به معنای ستر است، «و غمرات موت» شدائد آن است، و هر شدّتی را غمرة گویند، و «تجئرون» به معنای تستغیثون است، و «نکوص» به معنای رجوع به عقب است، و مقصود از آن اعراض است، و «خِراج و خَرج» به معنای مالیات است.

ترجمه:

سپس موسی و برادرش هارون را با آیات خود و دلیلی روشن فرستادیم… (45)

ص: 522

بسوی فرعون و اطرافیان اشرافی او امّا آن ها تکبّر کردند، و آن ها مردمی برتری جوی بودند. (46) آن ها گفتند: «آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان بیاوریم، در حالی که قوم آن ها بردگان ما هستند؟!» (47) (آری،) آن ها این دو را تکذیب کردند و سرانجام همگی هلاک شدند. (48)و ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم شاید آنان [بنی اسرائیل] هدایت شوند. (49) و ما فرزند مریم [عیسی] و مادرش را آیت و نشانه ای قرار دادیم و آن ها را در سرزمین مرتفعی که دارای امنیّت و آب جاری بود جای دادیم. (50) ای پیامبران! از غذاهای پاکیزه بخورید، و عمل صالح انجام دهید، که من به آنچه انجام می دهید آگاهم. (51) و این امّت شما امّت واحدی است و من پروردگار شما هستم پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید! (52) امّا آن ها کارهای خود را در میان خویش به پراکندگی کشاندند، و هر گروهی به راهی رفتند (و عجب این که) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند! (53) آن ها را در جهل و غفلت شان بگذار تا زمانی (که مرگ شان فرا رسد یا گرفتار عذاب الهی شوند). (54) آن ها گمان می کنند اموال و فرزندانی که بعنوان کمک به آنان می دهیم… (55) برای این است که درهای خیرات را با شتاب به روی آن ها بگشاییم!! (چنین نیست) بلکه آن ها نمی فهمند (که این وسیله امتحانشان است). (56) مسلّماً کسانی که از خوف پروردگارشان بیمناکند، (57) و آنان که به آیات پروردگارشان ایمان می آورند، (58) و آن ها که به پروردگارشان شرک نمی ورزند، (59) و آن ها که نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج می دهند و با این حال، دل های شان هراسناک است از این که سرانجام بسوی پروردگارشان بازمی گردند، (60) (آری) چنین کسانی در خیرات سرعت می کنند و از دیگران پیشی می گیرند (و مشمول عنایات ما هستند). (61) و ما هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمی کنیم

ص: 523

و نزد ما کتابی است که (تمام اعمال بندگان را ثبت کرده و) به حق سخن می گوید و به آنان هیچ ستمی نمی شود. (62) ولی دل های آن ها از این نامه اعمال (و روز حساب و آیات قرآن) در بی خبری فرورفته و اعمال (زشت) دیگری جز این دارند که پیوسته آن را انجام می دهند… (63) تا زمانی که متنعّمان مغرور آن ها را در چنگال عذاب گرفتار سازیم در این هنگام، ناله های دردناک و استغاثه آمیز سرمی دهند! (64) (امّا به آن ها گفته می شود:) امروز فریاد نکنید، زیرا از سوی ما یاری نخواهید شد! (65) (آیا فراموش کرده اید که) در گذشته آیات من پیوسته بر شما خوانده می شد امّا شما اعراض کرده به عقب بازمی گشتید؟! (66) در حالی که در برابر او [پیامبر] استکبار می کردید، و شبها در جلسات خود به بدگویی می پرداختید؟! (67) آیا آن ها در این گفتار نیندیشیدند، یا این که چیزی برای آنان آمده که برای نیاکانشان نیامده است؟! (68) یا این که پیامبرشان را نشناختند (و از سوابق او آگاه نیستند)، از این رو او را انکار می کنند؟! (69) یا می گویند او دیوانه است؟! ولی او حق را برای آنان آورده امّا بیشترشان از حق کراهت دارند (و گریزانند). (70) و اگر حق از هوسهای آن ها پیروی کند، آسمان ها و زمین و همه کسانی که در آن ها هستند تباه می شوند! ولی ما قرآنی به آن ها دادیم که مایه یادآوری (و عزّت و شرف) برای آن هاست، امّا آنان از (آنچه مایه) یادآوریشان (است) رویگردانند! (71) یا این که تو از آن ها مزد و هزینه ای (در برابر دعوتت) می خواهی؟ با این که مزد پروردگارت بهتر، و او بهترین روزی دهندگان است! (72) بطور قطع و یقین، تو آنان را به راه راست دعوت می کنی. (73) امّا کسانی که به آخرت ایمان ندارند از این راه منحرفند! (74)

ص: 524

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ آیَةً وَآوَیْنَاهُمَا إِلَی رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِینٍ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «آیةً» حجّت و دلیل حقانیّت است.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود: امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «رَبْوَه» کوفه است، و مقصود از «قرار» مسجد کوفه است، و مقصود از «معین» فرات است.(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «رَبْوَه» نجف کوفه است، و مقصود از «مَعین» فرات است.(4)

ص: 525


1- 822.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 50.
2- 823.. قول الله تعالی وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَةً یعنی حجة. [کمال الدین، ص 30]
3- 824.. حدثنا المظفر بن جعفر المظفر العلوی السمرقندی رضی الله عنه قال حدثنا جعفر بن محمّد بن مسعود عن أبیه عن الحسین بن إشکیب عن عبد الرحمن بن حماد عن أحمد بن الحسن عن صدقة بن حسان عن مهران بن أبی نصر عن یعقوب بن شعیب عن سعد الإسکاف عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ وَ آوَیْناهُما إِلی رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ قال الربوة الکوفة و القرار المسجد و المعین الفرات. [معانی الأخبار، ص 373، ح 1]
4- 825.. أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ نَهِیکٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ جل جلاله وَ آوَیْناهُما إِلی رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ قَالَ الرَّبْوَةُ نَجَفُ الْکُوفَةِ وَ الْمَعِینُ الْفُرَاتُ. [تهذیب الأحکام، ج 6، ص 38، ح 79؛ کامل الزیارات، ص 107، باب 13، ح 5]

«یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ»(1)

مرحوم شیخ طوسی در کتاب مجالس نقل نموده که مردی نزد امام صادق(علیه السلام) گفت: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ رِزْقاً طَیِّباً»وامام صادق(علیه السلام) به او فرمود:

هیهات، هیهات، این قوت پیامبران است، ولکن تو از خدای خود رزقی طلب کن که در قیامت تو را به خاطر آن عذاب نکند، سپس فرمود: «هیهات» چرا که خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا.»(2)

معمّربن خلّاد گوید: امام کاظم(علیه السلام) فرمود: امام باقر(علیه السلام) دید مردی می گوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلَالِ»، امام باقر(علیه السلام) به او فرمود:

تو از خدا قوت پیامبران را سؤال کردی [و آن برای تو میّسر نیست] و لکن بگو: «خدایا من از تو رزق وسیع و پاک می خواهم.»(3)

محمّد بن ابی نصر گوید: به امام رضا(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم، از خدا بخواهید روزی حلال نصیب من کند؟ امام(علیه السلام) فرمود:

آیا می دانی حلال چیست؟ گفتم فدای شما شوم، حلال نزد ما درآمد پاک

ص: 526


1- 826.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 51.
2- 827.. و بهذا الإسناد، عن العبّاس، عن علی بن معمر الخزاز، عن رجل من جعفی، قال کنا عند أبی عبد الله(علیه السلام)، فقال رجل اَللَّهُمَّ إنّی أسألک رزقا طیبا. قال فقال أبو عبد الله(علیه السلام) هیهات هیهات، هذا قوت الأنبیاء، و لکن سل ربک رزقا لا یعذبک علیه یوم القیامة، هیهات إن الله یقول «یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً». [امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 291]
3- 828.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ نَظَرَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِلَی رَجُلٍ وَ هُوَ یَقُولُ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلَالِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) سَأَلْتَ قُوتَ النَّبِیِّینَ قُلِ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ رِزْقاً حَلَالًا وَاسِعاً طَیِّباً مِنْ رِزْقِکَ. [کافی، ج 2، ص 402، ح 8]

است، فرمود: حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) می فرمود: حلال قوت برگزیدگان خداست، و لکن تو بگو: خدایا رزق واسع به من بده.(1)

«وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ»(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«أُمَّةً وَاحِدَةً»، آل محمّد(علیهم السلام) هستند.(3)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«أُمَّةً وَاحِدَةً»، یعنی علی مذهبٍ واحد.(4)

و در تفسیر «کلّ حزبٍ بما لدیهم فرحون» گوید:

یعنی هر کسی که برای خود دینی انتخاب نموده، به آن شادمان است.(5)

«إِنَّ الَّذِینَ هُم مِّنْ خَشْیَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ * وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ…»(6)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیات «أُوْلَئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ…» به فرموده امام باقر(علیه السلام)

ص: 527


1- 829.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ ادْعُ اللَّهَ جل جلاله أَنْ یَرْزُقَنِیَ الْحَلَالَ فَقَالَ أَ تَدْرِی مَا الْحَلَالُ قُلْتُ الَّذِی عِنْدَنَا الْکَسْبُ الطَّیِّبُ فَقَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) یَقُولُ الْحَلَالُ هُوَ قُوتُ الْمُصْطَفَیْنَ ثُمَّ قَالَ قُلْ أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الْوَاسِعِ. [کافی، ج 5، ص 89، ح 1]
2- 830.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 52.
3- 831.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا أحمد بن محمّد عن أحمد بن الحسین عن أبیه عن حصین بن مخارق عن أبی الورد و أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً قال آل محمّد(علیهم السلام). [تأویل الآیات، ج 1، ص 352، ح 2]
4- 832.. قوله أُمَّةً واحِدَةً قال علی مذهب واحد. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 91]
5- 833.. و قوله: کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ قال کل من اختار لنفسه دینا فهو فرح به. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 91]
6- 834.. سوره ی مؤمنون، آیات 61-57.

درباره ی علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) نازل شده است و احدی بر او در این معنا سبقت نگرفته است.(1)

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید: پدرم می فرمود:

آیات فوق درباره امیرالمؤمنین و فرزندان او(علیهم السلام) نازل شده است.(2)

«وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ * أُوْلَئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ… »(3)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

مقصود شفقت و امید و هراس و ترس آنان است از این که اعمال شان پذیرفته نشود اگر اطاعت خداوند را نکرده باشند، و امیدوارند که از آنان قبول شود.(4)

حفص بن غیاث گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر می توانید کاری کنید که شناخته نشوید. سپس فرمود: باکی نیست که مردم از شما تعریف نکنند، و باکی نیست که مورد مذمّت آنان باشید، اگر نزد خداوند پسندیده باشید، چرا که امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمود: ماندن در

ص: 528


1- 835.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ هو علی بن أبی طالب(علیه السلام) لم یسبقه أحد. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 67؛ مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 116]
2- 836.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل عن عیسی بن داود قال حدثنا الإمام موسی بن جعفر عن أبیه(علیه السلام) قال نزلت فی أمیر المؤمنین و ولده. [تأویل الآیات، ج 1، ص 353، ح 4]
3- 837.. سوره ی مؤمنون، آیات 60 و 61.
4- 838.. وُهَیْبٌ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ قَالَ هِیَ شَفَاعَتُهُمْ وَ رَجَاؤُهُمْ یَخَافُونَ أَنْ تُرَدَّ عَلَیْهِمْ أَعْمَالُهُمْ إِنْ لَمْ یُطِیعُوا اللَّهَ عَزَّ ذِکْرُهُ وَ یَرْجُونَ أَنْ یَقْبَلَ مِنْهُمْ. [کافی، ج 8، ص 229، ح 294]

دنیا خیری ندارد مگر برای دو نفر: یکی آن که هر روز به نیکی و کارهای خوب خود بیفزایید، و دیگر کسی که گناهان خود را به وسیله توبه جبران نماید.

سپس فرمود:

چگونه توبه او می تواند پذیرفته شود؟ به خدا سوگند: اگر به قدری سجده کند که گردن او قطع شود بدون ولایت ما اهل بیت، خداوند عملی را از او نمی پذیرد و توبه او را قبول نمی کند، و آگاه باشید که هر کس حقّ ما را شناخته باشد، و به واسطه ما امیدوار به ثواب باشد، و به قوت نصف مدّ در هر روز راضی باشد، و به چیزی که عورت او را بپوشاند قانع شود، و به سایه بانی که بالای سر او باشد صبر کند، به خدا سوگند باز خائف و ترسان خواهد بود، و دوست می دارد که بهره ی او از دنیا همین باشد، چرا که این گونه خداوند مردم را در قرآن توصیف نموده و می فرماید: «وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ»، سپس فرمود: آیا می دانی مقصود آنان از «ما أتوا به» چیست؟ به خدا سوگند همان اطاعت و بندگی و محبّت و ولایت ما می باشد، و آنان با این حال هراس دارند که اعمال شان پذیرفته نشود، و به خدا سوگند ترس آنان از این نیست که شکّی در دیانت و اعتقاد خود داشته باشند، و لکن می ترسند که در محبّت و اطاعت از ما مقصّر باشند!

سپس فرمود:

اگر می توانی از خانه خود خارج نشوی خارج مشو، چرا که اگر خارج شدی باید بر خود لازم بدانی که غیبت نکنی، و دروغ نگویی، و حسد نورزی، و ریاکاری نکنی، و مداهنه و ظاهرسازی ننمایی. تا این که فرمود: چه خوب صومعه ای است خانه مؤمن، که چشم او را از گناه، و زبان و فرج او را از خطا حفظ می نماید.

ص: 529

سپس فرمود:

کسی که نعمت های خدا را با قلب خود شناخته باشد، مستحق مزید نعمت خواهد بود قبل از آن که با زبان خود اظهار شکر نماید، و کسی که گمان کند بر دیگری فضیلت و برتری دارد، از مستکبران خواهد بود.

حفص بن غیاث گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: به این خاطر خود را برتر می داند که مرتکب گناهی مانند گناه برادر خود نشده است؟ فرمود: هیهات، هیهات، چرا که شاید خداوند آن برادر گناهکار را بخشیده باشد، و تو را برای حساب نگاه بدارند، مگر تو قصّه ساحران موسی(علیه السلام) را نخوانده ای؟ سپس فرمود: چه بسیارند کسانی که به خاطر نعمت های خداوند مغرور شده اند، و چه بسیارند کسانی که خداوند آنان را با نعمت های خود غافل نگهداشته است، و یا مردم را ثنا گوی آنان قرار داده [و آنان از عیوب و گناهان خود غافل مانده اند].

سپس فرمود:

من امید نجات دارم برای عارفین به حق ما از این امّت، مگر برای سه نفر:

همنشین سلطان جائر، 2. اهل هوا و هوسرانی، 3. فاسقی که علنی گناه می کند….(1)

ص: 530


1- 839.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ [وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ] عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ إِنْ قَدَرْتُمْ أَنْ لَا تُعْرَفُوا فَافْعَلُوا وَ مَا عَلَیْکَ إِنْ لَمْ یُثْنِ النَّاسُ عَلَیْکَ وَ مَا عَلَیْکَ أَنْ تَکُونَ مَذْمُوماً عِنْدَ النَّاسِ إِذَا کُنْتَ مَحْمُوداً عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) کَانَ یَقُولُ لَا خَیْرَ فِی الدُّنْیَا إِلَّا لِأَحَدِ رَجُلَیْنِ رَجُلٍ یَزْدَادُ فِیهَا کُلَّ یَوْمٍ إِحْسَاناً وَ رَجُلٍ یَتَدَارَکُ مَنِیَّتَهُ بِالتَّوْبَةِ وَ أَنَّی لَهُ بِالتَّوْبَةِ فَوَ اللَّهِ أَنْ لَوْ سَجَدَ حَتَّی یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلَ اللَّهُ جل جلاله مِنْهُ عَمَلًا إِلَّا بِوَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَلَا وَ مَنْ عَرَفَ حَقَّنَا أَوْ رَجَا الثَّوَابَ بِنَا وَ رَضِیَ بِقُوتِهِ نِصْفَ مُدٍّ کُلَّ یَوْمٍ وَ مَا یَسْتُرُ بِهِ عَوْرَتَهُ وَ مَا أَکَنَّ بِهِ رَأْسَهُ وَ هُمْ مَعَ ذَلِکَ وَ اللَّهِ خَائِفُونَ وَجِلُونَ وَدُّوا أَنَّهُ حَظُّهُمْ مِنَ الدُّنْیَا وَ کَذَلِکَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ جل جلاله حَیْثُ یَقُولُ وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ مَا الَّذِی أَتَوْا بِهِ أَتَوْا وَ اللَّهِ بِالطَّاعَةِ مَعَ الْمَحَبَّةِ وَ الْوَلَایَةِ وَ هُمْ فِی ذَلِکَ خَائِفُونَ أَنْ لَا یُقْبَلَ مِنْهُمْ وَ لَیْسَ وَ اللَّهِ خَوْفُهُمْ خَوْفَ شَکٍّ فِیمَا هُمْ فِیهِ مِنْ إِصَابَةِ الدِّینِ وَ لَکِنَّهُمْ خَافُوا أَنْ یَکُونُوا مُقَصِّرِینَ فِی مَحَبَّتِنَا وَ طَاعَتِنَا ثُمَّ قَالَ إِنْ قَدَرْتَ أَنْ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَیْتِکَ فَافْعَلْ فَإِنَّ عَلَیْکَ فِی خُرُوجِکَ أَنْ لَا تَغْتَابَ وَ لَا تَکْذِبَ وَ لَا تَحْسُدَ وَ لَا تُرَائِیَ وَ لَا تَتَصَنَّعَ وَ لَا تُدَاهِنَ ثُمَّ قَالَ نِعْمَ صَوْمَعَةُ الْمُسْلِمِ بَیْتُهُ یَکُفُّ فِیهِ بَصَرَهُ وَ لِسَانَهُ وَ نَفْسَهُ وَ فَرْجَهُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ نِعْمَةَ اللَّهِ بِقَلْبِهِ اسْتَوْجَبَ الْمَزِیدَ مِنَ اللَّهِ جل جلاله قَبْلَ أَنْ یُظْهِرَ شُکْرَهَا عَلَی لِسَانِهِ وَ مَنْ ذَهَبَ یَرَی أَنَّ لَهُ عَلَی الْآخَرِ فَضْلًا فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَکْبِرِینَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّمَا یَرَی أَنَّ لَهُ عَلَیْهِ فَضْلًا بِالْعَافِیَةِ إِذَا رَآهُ مُرْتَکِباً لِلْمَعَاصِی فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ فَلَعَلَّهُ أَنْ یَکُونَ قَدْ غُفِرَ لَهُ مَا أَتَی وَ أَنْتَ مَوْقُوفٌ مُحَاسَبٌ أَ مَا تَلَوْتَ قِصَّةَ سَحَرَةِ مُوسَی(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ کَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِمَا قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِسَتْرِ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ کَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِثَنَاءِ النَّاسِ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ إِنِّی لَأَرْجُو النَّجَاةَ لِمَنْ عَرَفَ حَقَّنَا مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِلَّا لِأَحَدِ ثَلَاثَةٍ صَاحِبِ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ صَاحِبِ هَوًی وَ الْفَاسِقِ الْمُعْلِنِ. [کافی، ج 8، ص 128، ح 98]B

«وَلَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَیْنَا کِتَابٌ یَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ»(1)

حمزة بن حمران گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: در قلب من چیزی قرار گرفته و می خواهم از شما سؤال کنم و حق را از شما بشنوم؟ فرمود: آنچه در قلب تو است آسیبی به تو نمی رساند. گفتم: من [درباره استطاعت و اختیار چنین] می گویم: خداوند تبارک و تعالی بندگان خود را به چیزی که استطاعت آن را ندارند تکلیف نکرده است، و به هر چه تکلیف نموده آنان استطاعت آن را دارند، و آنان هیچ عملی را انجام نمی دهند مگر با اراده و مشیّت و قضا و قدر الهی. [و اگر

ص: 531


1- 840.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 62.

او بخواهد می تواند از آنان جلوگیری نماید] فرمود: این که تو می گویی همان دین خداست که من و پدرانم به آن اعتقاد داریم.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

[عقوبت] نُه چیز از امّت من برداشته شده است: خطا، نسیان، اکراه، چیزی که طاقت آن را ندارند، چیزی که نمی دانند، چیزی که مضطّر به آن باشند، حسد [مادامی که اعمال نشود]، فال بد، تفکّر در وسوسه در خلقت، مادامی که به زبان جاری نشود.(2)

مؤلّف گوید:

ظاهر روایت فوق این است که امور نه گانه فوق برای این امّت مؤاخذه و عقوبت ندارد گرچه برخی از آن ها مانند حَسَد و فال بد نکوهیده و مذموم می باشد، گرچه به عمل و زبان نرسد.

ص: 532


1- 841.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ حَدَّثَنِی حَمْزَةُ بْنُ حُمْرَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ فَلَمْ یُجِبْنِی فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ دَخْلَةً أُخْرَی فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ إِنَّهُ قَدْ وَقَعَ فِی قَلْبِی مِنْهَا شَیْ ءٌ لَا یُخْرِجُهُ إِلَّا شَیْ ءٌ أَسْمَعُهُ مِنْکَ قَالَ فَإِنَّهُ لَا یَضُرُّکَ مَا کَانَ فِی قَلْبِکَ قُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ إِنِّی أَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یُکَلِّفِ الْعِبَادَ مَا لَا یَسْتَطِیعُونَ وَ لَمْ یُکَلِّفْهُمْ إِلَّا مَا یُطِیقُونَ وَ أَنَّهُمْ لَا یَصْنَعُونَ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ إِلَّا بِإِرَادَةِ اللَّهِ وَ مَشِیئَتِهِ وَ قَضَائِهِ وَ قَدَرِهِ قَالَ فَقَالَ هَذَا دِینُ اللَّهِ الَّذِی أَنَا عَلَیْهِ وَ آبَائِی أَوْ کَمَا قَالَ. [کافی، ج 1، ص 124، ح 4]
2- 842.. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) رُفِعَ عَنْ أُمَّتِی تِسْعَةٌ الْخَطَأُ وَ النِّسْیَانُ وَ مَا أُکْرِهُوا عَلَیْهِ وَ مَا لَا یَعْلَمُونَ وَ مَا لَا یُطِیقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیْهِ وَ الْحَسَدُ وَ الطِّیَرَةُ وَ التَّفَکُّرُ فِی الْوَسْوَسَةِ فِی الْخَلْقِ مَا لَمْ یَنْطِقْ بِشَفَةٍ. [خصال، ص 417، ح 9]

ضمناً روایات مربوط به استطاعت و اختیار فراوان است و ما از ذکر آن ها صرف نظر نمودیم چرا که در ذیل آیات دیگری گذشت و خواهد آمد إن شاءالله.

«حَتَّی إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِیهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ یَجْأَرُونَ * لَا تَجْأَرُوا الْیَوْمَ… * قَدْ کَانَتْ آیَاتِی تُتْلَی عَلَیْکُمْ…»(1)

مرحوم طبرسی در جوامع گوید:

مقصود از عذاب، کشته شدن مشرکین در بدر، و یا گرسنگی آنان است، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان نفرین نمود و فرمود: «اَللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَکَ عَلَی مُضَرَ، وَ اجْعَلْهَا عَلَیْهِمْ سِنِینَ کَسِنِی یُوسُفَ»، از این رو خداوند آنان را مبتلای به قحطی نمود تا جایی که مردارها و سگ ها و استخوان های سوخته و ظرف های پوستی و فرزندانشان را خوردند.(2)

«وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِکْرِهِم مُّعْرِضُونَ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «حقّ»، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، به دلیل آیه «قَدْ

ص: 533


1- 843.. سوره ی مؤمنون، آیات 66-64.
2- 844.. فی جوامع الجامع حَتَّی إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِیهِمْ بِالْعَذابِ و العذاب قتلهم یوم بدر، أو الجوع حین دعا علیهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: اَللَّهُمَّ اشدد و وطأتک علی مضر و اجعلها علیهم سنین کسنی یوسف فابتلاهم الله بالقحط حتّی أکلوا الجیف و الکلاب و العظام المحترقة و القد و الأولاد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 547، ح 92]
3- 845.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 71.

جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِ مِنْ رَبِّکُمْ»(1)، و مقصود از «بالحقّ» در این آیه ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

سپس گوید:

دلیل دیگر، آیه «وَیَسْتَنبِئُونَکَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِی وَرَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ»(2)، می باشد، یعنی ای محمّد! اهل مکّه درباره ی علی(علیه السلام) از تو سؤال می کنند: آیا امامت علیّ حقّ است؟ بگو: آری به پروردگارم سوگند امامت او حق و از جانب خداوند است. تا این که گوید: امثال این ایه در قرآن فراوان است. مانند آیه «وَإِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»، یعنی إلی ولایة أمیرالمؤمنین(علیه السلام). و آیه «وَإِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ»، یعنی عن الإمام لحائدون.(3)

«وَإِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکِبُونَ»(4)

امام حسین(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «صراط» در این آیه ولایت ما اهل البیت است.(5)

ص: 534


1- 846.. سوره ی نساء، آیه ی 170.
2- 847.. سوره ی یونس، آیه ی 53.
3- 848.. و قوله: وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ قال: الحق رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین(علیه السلام) و الدلیل علی ذلک قوله: «قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ» یعنی بولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام) و قوله: «وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ» أی یا محمّد أهل مکة فی علی «أَ حَقٌّ هُوَ» إمام هو «قُلْ إِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ» أی لإمام، و مثله کثیر و الدلیل علی أن الحق رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین(علیه السلام) قول الله؟عز؟: و لو اتبع رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین(علیه السلام) قریشا لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ، ففساد السماء إذا لم تمطر و فساد الأرض إذا لم تنبت و فساد الناس فی ذلک و قوله وَ إِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ قال إلی ولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام) قال: وَ إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ قال عن الإمام لحائدون. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 67]
4- 849.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 74.
5- 850.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا أحمد بن الفضیل الأهوازی عن بکر بن محمّد بن إبراهیم غلام الخلیل قال حدثنا زید بن موسی عن أبیه موسی عن أبیه جعفر عن أبیه محمّد عن أبیه علی بن الحسین عن أبیه الحسین عن أبیه علی بن أبی طالب(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ وَ إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ قال عن ولایتنا أهل البیت. [تأویل الآیات، ج 1، ص 355، ح 6]B

و از مخالفین نیز صاحب کشف الغمّة گوید:

مقصود از «صراط» محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است.(1)

مُقَرَّن گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که امیرالمؤمنین(علیه السلام) به ابن کوّاء فرمود:

خداوند تبارک و تعالی اگر می خواست خود را به بندگان خویش معرّفی می نمود و لکن او ما را ابواب و صراط و راهی که به او منتهی می شود قرار داده است، پس کسی که از ولایت ما عدول کند، و یا دیگران را بر ما مقدّم نماید، از صراط [مستقیم دین] منحرف شده است.(2)

ص: 535


1- 851.. قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ یعنی صراط محمّد(صلی الله علیه و آله) و آله(علیه السلام). [کشف الغمة، ج 1، ص 313]
2- 852.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ مُقَرِّنٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ جَاءَ ابْنُ الْکَوَّاءِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ -- وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ فَقَالَ نَحْنُ عَلَی الْأَعْرَافِ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِیمَاهُمْ وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِی لَا یُعْرَفُ اللَّهُ جل جلاله إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ یُعَرِّفُنَا اللَّهُ جل جلاله -- یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی الصِّرَاطِ فَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَنَا وَ أَنْکَرْنَاهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَکِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِیلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَایَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَیْنَا غَیْرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ وَ لَا سَوَاءٌ حَیْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَی عُیُونٍ کَدِرَةٍ یُفْرَغُ بَعْضُهَا فِی بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَیْنَا إِلَی عُیُونٍ صَافِیَةٍ تَجْرِی بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَ لَا انْقِطَاعَ. [کافی، ج 1، ص 184، ح 9]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه وسیله بعد از ذکر آن دو شقّی می فرماید:

… یکی از آن دو در قیامت به رفیق خود می گوید: «یا لَیْتَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ المَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ القَرینِ»، و دیگری در پاسخ او می گوید: «یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا»، سپس فرمود: من همان ذکری هستم که او از آن گم راه شد، و من همان سبیلی هستم که او از آن منحرف شد، و من همان ایمانی هستم که او به آن کافر شد، و من همان قرآنی هستم که او آن را محجور نمود، و من همان دینی هستم که او آن را تکذیب کرد، و من همان صراطی هستم که او از آن منحرف گردید.(1)

سوره ی مؤمنون، آیات 75 تا 92

متن:

وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَکَشَفْنَا مَا بِهِم مِّن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ 75 وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَکَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ 76 حَتَّی إِذَا فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِیدٍ إِذَا هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ 77 وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ 78 وَهُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَ 79 وَهُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ 80 بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ 81 قَالُوا أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا

ص: 536


1- 853.. وَ یَتَبَرَّأُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِنْ صَاحِبِهِ یَقُولُ لِقَرِینِهِ إِذَا الْتَقَیَا یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ فَیُجِیبُهُ الْأَشْقَی عَلَی رُثُوثَةٍ یَا لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْکَ خَلِیلًا لَقَدْ أَضْلَلْتَنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا فَأَنَا الذِّکْرُ الَّذِی عَنْهُ ضَلَّ وَ السَّبِیلُ الَّذِی عَنْهُ مَالَ وَ الْإِیمَانُ الَّذِی بِهِ کَفَرَ وَ الْقُرْآنُ الَّذِی إِیَّاهُ هَجَرَ وَ الدِّینُ الَّذِی بِهِ کَذَّبَ وَ الصِّرَاطُ الَّذِی عَنْهُ نَکَبَ. [روضه کافی، ج 8، ص 27]

وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ 82 لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ 83 قُل لِّمَنِ الْأَرْضُ وَمَن فِیهَا إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ 84 سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ 85 قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ 86 سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ 87 قُلْ مَن بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ یُجِیرُ وَلَا یُجَارُ عَلَیْهِ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ 88 سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّی تُسْحَرُونَ 89 بَلْ أَتَیْنَاهُم بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ 90 مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ 91 عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ 92»

¬Kj

لغات:

«استکانة» به معنای خضوع است، یعنی آنان در پیشگاه پروردگار خود خضوع نکردند، و «أکانة» یعنی أخضعه، و بعضی گفته اند: «استکان» از سکینه و سکون است و اصل استکانوا استکنوا بوده است، و «اساطیر» به معنای اکاذیب و دروغ پردازی هاست، و «ملکوت» به معنای ملک و سلطنت است و تاء آن برای مبالغه می باشد، و «هو یجیر» یعنی یمنع من یشاء، و «لا یجار علیه» یعنی لا یمنع منه أحد، و «مبلسون» به معنای آیسون است یعنی در آن حال که عذاب بر آنان نازل می شود، هیچ امیدی به نجات ندارند.

ترجمه:

و اگر به آنان رحم کنید و گرفتاریها و مشکلات شان را برطرف سازیم، (نه تنها بیدار نمی شوند، بلکه) در طغیانشان لجاجت می ورزند و (در این وادی) سرگردان می مانند! (75) ما آن ها را به عذاب و بلا گرفتار ساختیم (تا بیدار شوند)، امّا آنان نه در برابر

ص: 537

پروردگارشان تواضع کردند، و نه به درگاهش تضرّع می کنند! (76) (این وضع هم چنان ادامه می یابد) تا زمانی که دری از عذاب شدید به روی آنان بگشاییم، (و چنان گرفتار می شوند که) ناگهان بکلّی مأیوس گردند. (77) و او کسی است که برای شما گوش و چشم و قلب [عقل] ایجاد کرد؛ امّا کمتر شکر او را بجا می آورید. (78) و او کسی است که شما را در زمین آفرید؛ و به سوی او محشور می شوید! (79) و او کسی است که زنده می کند و می میراند؛ و رفت و آمد شب و روز از آن اوست؛ آیا اندیشه نمی کنید؟! (80) (نه،) بلکه آنان نیز مثل آنچه پیشینیان گفته بودند گفتند. (81) آن ها گفتند: «آیا هنگامی که مردیم و خاک و استخوانهایی (پوسیده) شدیم، آیا بار دیگر برانگیخته خواهیم شد؟! (82) این وعده به ما و پدرانمان از قبل داده شده؛ این فقط افسانه های پیشینیان است!» (83) بگو: «زمین و کسانی که در آن هستند از آن کیست، اگر شما می دانید؟!» (84) بزودی (در پاسخ تو) می گویند: «همه از آن خداست!» بگو: «آیا متذکّر نمی شوید؟!» (85) بگو: «چه کسی پروردگار آسمان های هفتگانه، و پروردگار عرش عظیم است؟» (86) بزودی خواهند گفت: «همه این ها از آن خداست!» بگو: «آیا تقوا پیشه نمی کنید (و از خدا نمی ترسید و دست از شرک برنمی دارید)؟!» (87) بگو: «اگر می دانید، چه کسی حکومت همه موجودات را در دست دارد، و به بی پناهان پناه می دهد، و نیاز به پناه دادن ندارد؟!» (88) خواهند گفت: «(همه این ها) از آن خداست» بگو: «با این حال چگونه می گویید سحر شده اید (و این سخنان سحر و افسون است)؟!» (89) نه، (واقع این است که) ما حقّ را برای آن ها آوردیم؛ و آنان دروغ می گویند! (90) خدا هرگز فرزندی برای خود انتخاب نکرده؛ و معبود دیگری با او نیست؛ که اگر چنین می شد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره می کردند و بعضی بر بعضی دیگر برتری می جستند (و جهان هستی به تباهی

ص: 538

کشیده می شد)؛ منزّه است خدا از آنچه آنان توصیف می کنند! (91) او دانای نهان و آشکار است؛ پس برتر است از آنچه برای او همتا قرار می دهند! (92)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَکَشَفْنَا مَا بِهِم مِّن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ»(1)

مرحوم طبرسی در جوامع گوید:

[پس از نفرین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مشرکین مکّة در اثر فشارهایی که به آن حضرت و اصحاب او آوردند همان گونه که در تفسیر آیه «حَتَّی إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِیهِمْ بِالْعَذابِ»، گذشت] اهل مکّه گرفتار قحطی شدند و ابوسفیان خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: من شما را به حق خدا و رحم سوگند می دهم، آیا شما نمی گویید که «رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ»، هستید؟ فرمود: آری. ابوسفیان گفت: «شما پدران ما را با شمشیر و فرزندان را با گرسنگی کشتید» [و مقصود او از پدران، کشته های بدر و غیره بود.](2)

«وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَکَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ»(3)

محمّدبن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

استکانه، به معنای خضوع است، و تضرّع به معنای دو دست را به دعا بلند

ص: 539


1- 854.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 75.
2- 855.. فی جوامع الجامع -- وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ و لما أسلم ثمامة بن أثال الحنفی و لحق بالیمامة و منع المیرة من أهل مکة و أخذهم الله بالسنین حتّی أکلوا العلهز و هو دم القراد مع الصوف، جاء ابو سفیان بن حرب الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال له: أنشدک الله والرحم، أ لست تزعم انک بعثت رحمة للعالمین؟ فقال: بلی، فقال له: قتلت الاباء بالسیف و الأبناء بالجوع. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 549، ح 100]
3- 856.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 76.

کردن و تضرّع با آن هاست.(1)

امام صادق(علیه السلام) نیز در ذیل این آیه می فرماید:

«التضرّع رفع الیدین.»(2)

و در سخن دیگری می فرماید:

«استکانه» دعا کردن است، و تضرّع بلند کردن دو دست در نماز [برای قنوت] است.(3)

«حَتَّی إِذَا فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِیدٍ إِذَا هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ»(4)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از عذاب در آیه قبل، گرسنگی و ترس و قتل است [و ترس از قتل، بعد از فتح مکّه برای مشرکین رخ داد] و «مُبْلِسُونَ» در این آیه به معنای آیسون است.(5)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِیدٍ»، امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است،

ص: 540


1- 857.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ فَقَالَ الِاسْتِکَانَةُ هُوَ الْخُضُوعُ وَ التَّضَرُّعُ هُوَ رَفْعُ الْیَدَیْنِ وَ التَّضَرُّعُ بِهِمَا. [کافی، ج 2، ص 349، ح 6]
2- 858.. معانی الأخبار، ص 369، ح 1.
3- 859.. قال أبو عبد الله(علیه السلام) الاستکانة الدعاء و التضرع رفع الید فی الصلاة. [مجمع البیان، ج 7، ص 202]
4- 860.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 77.
5- 861.. و قوله: وَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ فهو الجوع و الخوف و القتل و قوله: حَتَّی إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ إِذا هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ یقول آیسون. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 69]

هنگامی که در رجعت به دنیا باز می گردد [و با دشمنان خود می جنگد و از آنان انتقام می گیرد.](1)

«مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ …»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

این آیه ردّ بر ثَنَوِیّه است که قائل به دو خدا هستند، و خداوند در ردّ آنان می فرماید: اگر در عالم دو خدا حاکم باشد، باید هر کدام طالب علوّ و برتری و سلطه بر دیگری باشند و یکی از آنان بخواهد انسانی را بیافریند و دیگری بخواهد حیوانی را بیافریند، تا هر دو دارای مشیّت باشند و محال است که در یک آن یک چیز،انسان و حیوان باشد، و چون ما نزاعی در خلقت نمی بینیم معلوم می شود که عالم دو مدبّر ندارد، از این رو خداوند می فرماید: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ» و مشابه این آیه، آیه «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا»می باشد.(3)

ص: 541


1- 862.. وَ قَوْلَهُ تَعَالَی حَتَّی إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) إِذَا رَجَعَ فِی الرَّجْعَةِ». [مختصر بصائر الدرجات، ص 88]
2- 863.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 91.
3- 864.. فی تفسیر علی بن إبراهیم ثم رد الله؟عز؟ علی الثنویة الذین قالوا بالهین فقال: مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ قال:لو کانا الهین کما زعمتم لطلب کل واحد منهما العلو، و إذا شاء واحد أن یخلق إنسانا شاء الاخر أن یخالفه فیخلق بهیمة، فیکون الخلق منهما علی مشیتهما و اختلاف ارادتهما إنسانا و بهیمة فی حالة واحدة، فهذا من أعظم المحال غیر موجود، و إذا بطل هذا و لم یکن بینهما اختلاف بطل الاثنان، و کان واحدا، فهذا التدبیر و اتصاله و قوام بعضه ببعض یدل علی صانع واحد، و هو قول الله؟عز؟: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ» و قوله: لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 68؛ تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 550]B

«عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «غیب» چیزی است که به وجود نیامده، و مقصود از «شهادت» چیزی است که به وجود آمده است. [و خداوند عالم به غیب و شهود است.](2)

فتح بن یزید جرجانی گوید:

به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: آیا خداوند می داند چیزی که در قدیم به وجود نیامده اگر به وجود می آمد چگونه بود؟ فرمود: وای بر تو مسائل شخصی را سؤال می کنی، مگر سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا»، و یا می فرماید: «وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ»، و یا در جواب اهل دوزخ که می گویند: «أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ» می فرماید: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ» پس خداوند عالم است به چیزی که نبوده، و می داند که اگر می بود چگونه بود.(3)

ص: 542


1- 865.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 92.
2- 866.. حدثنا أبی؟ره؟ قال حدثنا سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن الحسن بن علی بن فضال عن ثعلبة بن میمون عن بعض أصحابنا عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فقال الغیب ما لم یکن و الشهادة ما قد کان. [معانی الأخبار، ص 146، ح 1]
3- 867.. قلت یعلم القدیم الشی ء الذی لم یکن أن لو کان کیف کان یکون قال ویحک إن مسائلک لصعبة أ ما سمعت الله یقول لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا و قوله وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ و قال یحکی قول أهل النار أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ و قال وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ فقد علم الشی ء الذی لم یکن أن لو کان کیف کان یکون. [التوحید، ص 65]

سوره ی مؤمنون، آیات 93 تا 118

متن:

قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی مَا یُوعَدُونَ 93 رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ 94 وَإِنَّا عَلَی أَن نُّرِیَکَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ 95 ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَصِفُونَ 96 وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ 97 وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ 98 حَتَّی إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ 99 لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ 100 فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءلُونَ 101 فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 102 وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُوْلَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خَالِدُونَ 103 تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ 104 أَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَی عَلَیْکُمْ فَکُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ 105 قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَکُنَّا قَوْمًا ضَالِّینَ 106 رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ 107 قَالَ اخْسَؤُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ 108 إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِّنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ 109 فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّی أَنسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَکُونَ 110 إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ 111 قَالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ 112 قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَاسْأَلْ الْعَادِّینَ 113 قَالَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا لَّوْ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَعْلَمُونَ 114 أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ 115 فَتَعَالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ 116 وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ 117 وَقُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ 118»

¬Kj

ص: 543

لغات:

«مِنْ هَمَزَاتِ» همز به معنای دفع با شدّت است، و همزه ی شیطان، وادار کردن او به معاصی با فریب و اغواء است، و «برزخ» مانع بین دو چیز را گویند، و هر فصلی که بین دو چیز واقع می شود برزخ است، و مقصود از «وراء» در این جا به معنای قدّام و جلو است، و «لَفْح و نَفْح» به یک معناست، و «لَفْح» شدیدتر است، و «تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ» یعنی آتش صورت های آنان را زشت می کند، و «وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ» یعنی صورت های شان درهم کشیده می شود و دندان های آنان آشکار می گردد، و «اخْسَؤُوا فِیهَا» از خَسْأ به معنای دور کردن با زجر است، و إخْسَأ یعنی تباعد، تباعد، و سخریّه، به معنای استهزا و مسخره کردن است.

ترجمه:

بگو: «پروردگار من! اگر عذابهایی را که به آنان وعده داده می شود به من نشان دهی (و در زندگیم آن را ببینم)… (93) پروردگار من! مرا (در این عذابها) با گروه ستمگران قرار مده!» (94) و ما تواناییم که آنچه را به آن ها وعده می دهیم به تو نشان دهیم! (95) بدی را به بهترین راه و روش دفع کن (و پاسخ بدی را به نیکی ده)! ما به آنچه توصیف می کنند آگاه تریم! (96) و بگو: «پروردگارا! از وسوسه های شیاطین به تو پناه می برم! (97) و از این که آنان نزد من حاضر شوند (نیز) -- ای پروردگار من -- به تو پناه می برم!» (98) (آن ها هم چنان به راه غلط خود ادامه می دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! (99) شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم!» (ولی به او می گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می گوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته

ص: 544

شوند! (100) هنگامی که در «صور» دمیده شود، هیچ یک از پیوندهای خویشاوندی میان آن ها در آن روز نخواهد بود و از یکدیگر تقاضای کمک نمی کنند (چون کاری از کسی ساخته نیست)! (101) و کسانی که وزنه اعمال شان سنگین است، همان رستگارانند! (102) و آنان که وزنه اعمال شان سبک باشد، کسانی هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده، در جهنّم جاودانه خواهند ماند! (103) شعله های سوزان آتش همچون شمشیر به صورتهای شان نواخته می شود و در دوزخ چهره ای عبوس دارند. (104) (به آن ها گفته می شود:) آیا آیات من بر شما خوانده نمی شد، و شما آن را تکذیب می کردید؟! (105) می گویند: «پروردگارا! بدبختی ما بر ما چیره شد، و ما قوم گم راهی بودیم! (106) پروردگارا! ما را از این (دوزخ) بیرون آر، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعاً ستمگریم (و مستحق عذاب)!» (107) (خداوند) می گوید: «دور شوید در دوزخ، و با من سخن مگویید! (108) (فراموش کرده اید) گروهی از بندگانم را که می گفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم ما را ببخش و بر ما رحم کن و تو بهترین رحم کنندگانی! (109) امّا شما آن ها را به باد مسخره گرفتید تا شما را از یاد من غافل کردند و شما به آنان می خندیدید! (110) ولی من امروز آن ها را به خاطر صبر و استقامت شان پاداش دادم آن ها پیروز و رستگارند!» (111) (خداوند) می گوید: «چند سال در روی زمین توقّف کردید؟» (112) (در پاسخ) می گویند: «تنها به اندازه یک روز، یا قسمتی از یک روز! از آن ها که می توانند بشمارند بپرس!» (113) می گوید: «(آری،) شما مقدار کمی توقّف نمودید اگر می دانستید!» (114) آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده ایم، و بسوی ما باز نمی گردید؟ (115) پس برتر است خداوندی که فرمانروای حقّ است (از این که شما را بی هدف آفریده باشد)! معبودی جز او نیست و او پروردگار عرش کریم است! (116) و هر کس معبود دیگری را با خدا بخواند -- و

ص: 545

مسلّماً هیچ دلیلی بر آن نخواهد داشت -- حساب او نزد پروردگارش خواهد بود یقیناً کافران رستگار نخواهند شد! (117) و بگو: «پروردگارا! مرا ببخش و رحمت کن و تو بهترین رحم کنندگانی! (118)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی مَا یُوعَدُونَ * رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ * وَإِنَّا عَلَی أَن نُّرِیَکَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ»(1)

از ابن عبّاس و جابربن عبدالله انصاری نقل شده -- و جابر گوید:

در آن وقت من از همه مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزدیک تر بودم -- و جابر و ابن عبّاس گویند: ما در حجّة الوداع در منی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدیم که می فرمود: من اکنون به شما خبر می دهم که بعد از من شما کافر خواهید شد و با شمشیر گردن همدیگر را خواهید زد!! و به خدا سوگند اگر چنین کنید، مرا در بین کتیبه و لشکری خواهید دید که گردن شما را می زنند. جابر گوید: سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به عقب سر خود التفات نمود و باز روی مبارک به جمعیّت نمود و فرمود: و یا علیّ را خواهید دید که در بین لشکری با شما می جنگند.

سپس جابر گوید:

این جبرئیل بود که در مرتبه دوّم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را فشار داد و گفت: «أو علّی أو علّی» و این آیه نازل شد: «قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی مَا یُوعَدُونَ * رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ * وَإِنَّا عَلَی أَن نُّرِیَکَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ.»(2)

ص: 546


1- 868.. سوره ی مؤمنون، آیات 95-93.
2- 869.. قال أیضا حدثنا علی بن العبّاس عن الحسن بن محمّد عن العبّاس بن أبان العامری عن عبد الغفار بإسناده یرفعه إلی عبد الله بن عبّاس و عن جابر بن عبد الله قال جابر إنّی کنت لأدناهم من رسول الله(صلی الله علیه و آله) قالا سمعنا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو فی حجة الوداع بمنی یقول لأعرفنکم بعدی ترجعون کفارا یضرب بعضکم رقاب بعض و لایم الله لئن فعلتموها لتعرفنی فی کتیبة یضاربونکم قال ثم التفت خلفه ثم أقبل بوجهه و قال أو علی أو علی قال حدثنا أن جبرئیل غمزه و قال مرة أخری فرأینا أن جبرئیل قال له قال فنزلت هذه الآیات قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی ما یُوعَدُونَ رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ إِنَّا عَلی أَنْ نُرِیَکَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ. [تأویل الآیات، ج 1، ص 355، ح 8]B

در مجمع البیان نیز از حاکم ابوالقاسم حسکانی از ابن عبّاس و جابر نقل شده که گویند:

ما در سال حجّة الوداع در منی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدیم که به مردم می فرمود: نکند بعد از من به کفر بازگردید و با شمشیر گردن همدیگر را بزنید، و به خدا سوگند اگر چنین کنید، مرا در بین کتیبه ای خواهید دید که گردن شما را می زنند. جابر گوید: پس کسی شانه چپ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را فشار داد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: -«و یا علّی خواهد بود». و سپس این آیه نازل شد: «قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی….»(1)

«ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَصِفُونَ»(2)

مرحوم کلینی در کافی با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

ص: 547


1- 870.. فی مجمع البیان و روی الحاکم أبو القاسم الحسکانی باسناده عن أبی صالح عن ابن عبّاس و جابر بن عبد الله انهما سمعا رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول فی حجة الوداع و هو بمنی: لا ترجعوا بعدی کفارا یضرب بعضکم رقاب بعض، و ایم الله لئن فعلتموها لتعرفنی فی کتیبة یضاربونکم قال: فغمز من خلفه منکبه الأیسر فالتفت فقال: أو علی فنزل: قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی الآیات. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 551، ح 110]
2- 871.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 96.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در طول زمان بعثت تا رحلت از دنیا -- از تواضعی که در مقابل خداوند داشت -- هیچ گاه هنگام نشستن به چیزی تکیه نکرد، و هرگز همنشین او زانوهای او را ندید، و با کسی مصافحه نکرد که دست خود را زودتر بکشد، بلکه دست او در دست مصافحه کننده بود تا او دست خود را بکشد، و هرگز آن حضرت -- صلوات الله علیه و آله -- برخورد بد را به بدی پاسخ نداد و به دستور خداوند که به او فرموده بود: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ»، عمل می نمود، و هرگز سائلی را ردّ نکرد -- اگر چیزی داشت به او می داد وگرنه می فرمود: خدا می رساند، و هرگز برای کسی چیزی به عهده ی خدا نگذارد مگر آن که خداوند اجابت نمود، و آن حضرت [بسا] به کسی وعده بهشت می داد. و خداوند برای او امضا می نمود.

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

برادر او امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز بعد از او چنین بود، او جان خود را فدای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمود، و هرگز از حرام دنیا نخورد تا از دنیا رحلت نمود، و به خدا سوگند اگر دو امر حلال برای او رخ می داد که هر دو طاعت خدا بود، او سخت ترین آن ها را بر بدن خود انتخاب می کرد، و به خدا سوگند او با تلاش دستان خود، هزار بنده را در راه خدا آزاد نمود، و به خدا سوگند احدی جز او نتوانست همانند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خدا را عبادت کند، و به خدا سوگند هیچ کار سختی بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیش نیامد مگر آن که آن کار را به علی(علیه السلام) واگذار می نمود، به خاطر اطمینانی که به او داشت، و بسا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را به جنگی می فرستاد و پرچم اسلام را به دست او می داد و جبرئیل در سمت

ص: 548

راست او بود و میکائیل در سمت چپ او بود، و از آن جنگ باز نمی گشت تا خداوند او را پیروز می نمود.(1)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

علیّ(علیه السلام) در غذا خوردن، از همه مردم به سیره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزدیک تر بود، همواره غذای او نان و روغن بود، و به مردم نان و گوشت اطعام می کرد، او به دست مبارک خود آب می کشید و هیزم جمع آوری می کرد، و فاطمه(علیه السلام) نیز با دست خود آسیاب می کرد و خمیر می نمود و نان می پخت و لباس را وصله می زد، در حالی که او از همه زنان زیباتر بود، «صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهَا وَ عَلَی أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بنیهَا الطَّاهِرِینَ.»(2)

ص: 549


1- 872.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا أَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مُتَّکِئاً مُنْذُ بَعَثَهُ اللَّهُ جل جلاله إِلَی أَنْ قَبَضَهُ تَوَاضُعاً لِلَّهِ جل جلاله وَ مَا رَأَی رُکْبَتَیْهِ أَمَامَ جَلِیسِهِ فِی مَجْلِسٍ قَطُّ وَ لَا صَافَحَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) رَجُلًا قَطُّ فَنَزَعَ یَدَهُ مِنْ یَدِهِ حَتَّی یَکُونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِی یَنْزِعُ یَدَهُ وَ لَا کَافَأَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِسَیِّئَةٍ قَطُّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ فَفَعَلَ وَ مَا مَنَعَ سَائِلًا قَطُّ إِنْ کَانَ عِنْدَهُ أَعْطَی وَ إِلَّا قَالَ یَأْتِی اللَّهُ بِهِ وَ لَا أَعْطَی عَلَی اللَّهِ جل جلاله شَیْئاً قَطُّ إِلَّا أَجَازَهُ اللَّهُ إِنْ کَانَ لَیُعْطِی الْجَنَّةَ فَیُجِیزُ اللَّهُ جل جلاله لَهُ ذَلِکَ قَالَ وَ کَانَ أَخُوهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ الَّذِی ذَهَبَ بِنَفْسِهِ مَا أَکَلَ مِنَ الدُّنْیَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّی خَرَجَ مِنْهَا وَ اللَّهِ إِنْ کَانَ لَیَعْرِضُ لَهُ الْأَمْرَانِ کِلَاهُمَا لِلَّهِ جل جلاله طَاعَةٌ فَیَأْخُذُ بِأَشَدِّهِمَا عَلَی بَدَنِهِ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوکٍ لِوَجْهِ اللَّهِ جل جلاله دَبِرَتْ فِیهِمْ یَدَاهُ وَ اللَّهِ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ بَعْدِهِ أَحَدٌ غَیْرُهُ وَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا قَدَّمَهُ فِیهَا ثِقَةً مِنْهُ بِهِ وَ إِنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَیَبْعَثُهُ بِرَایَتِهِ فَیُقَاتِلُ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهِ ثُمَّ مَا یَرْجِعُ حَتَّی یَفْتَحَ اللَّهُ جل جلاله لَهُ. [کافی، ج 8، ص 164، ح 175]
2- 873.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زَیْدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ کَانَ عَلِیٌّ(علیه السلام) أَشْبَهَ النَّاسِ طِعْمَةً وَ سِیرَةً بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ کَانَ یَأْکُلُ الْخُبْزَ وَ الزَّیْتَ وَ یُطْعِمُ النَّاسَ الْخُبْزَ وَ اللَّحْمَ قَالَ وَ کَانَ عَلِیٌّ(علیه السلام) یَسْتَقِی وَ یَحْتَطِبُ وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ(علیه السلام) تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِزُ وَ تَرْقَعُ وَ کَانَتْ مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ وَجْهاً کَأَنَّ وَجْنَتَیْهَا وَرْدَتَانِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهَا وَ عَلَی أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهَا الطَّاهِرِینَ. [کافی، ج 8، ص 165، ح 176]B

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ»، فرمود:

أحسن تقیّةً است که خداوند به دنبال آن می فرماید: «فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ.»(1)

«حَتَّی إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا»(2)

ابوبصیر گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

مانع زکات هنگام مرگ درخواست بازگشت به دنیا را می کند، چنان که خداوند از قول او می فرماید: «رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ….»(3)

و در سخن دیگری فرمود:

هر کس قیراطی از زکات را منع کند، نه مؤمن است و نه مسلمان، چنان که

ص: 550


1- 874.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ قَالَ الْحَسَنَةُ التَّقِیَّةُ وَ السَّیِّئَةُ الْإِذَاعَةُ وَ قَوْلُهُ جل جلاله ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ قَالَ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ التَّقِیَّةُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ. [کافی، ج 3، ص 218، ح 6]
2- 875.. سوره ی مؤمنون، آیات 99 و 100.
3- 876.. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ وُهَیْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ مَنْ مَنَعَ الزَّکَاةَ سَأَلَ الرَّجْعَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ. [کافی، ج 3، ص 504، ح 11]

خداوند می فرماید: «رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ.»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

آیه فوق درباره ی مانع زکات و خمس نازل شده است.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که کافر از دنیا می رود هفتاد هزار ملک عذاب، او را تا قبر مشایعت می کنند، و آن کافر حاملین خود را با صدای بلند -- که همه خلایق جز جن و انس می شوند -- سوگند می دهد [که او را به طرف قبر نبرند] و می گوید: «لَوْ أَنَ لِی کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»، یعنی ای کاش مرا بازگشتی بود و من از مؤمنان می شدم» و نیز می گوید: «رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ» و ملائکه عذاب در جواب او می گویند: «کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها.»(3)

ص: 551


1- 877.. یُونُسُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ مَنَعَ قِیرَاطاً مِنَ الزَّکَاةِ فَلَیْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُسْلِمٍ وَ هُوَ قَوْلُهُ جل جلاله رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْت وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی وَ لَا تُقْبَلُ لَهُ صَلَاةٌ. [کافی، ج 3، ص 503، ح 3]
2- 878.. و قوله: حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها فإنها نزلت فی مانع الزکاة و الخمس. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 69]
3- 879.. أخبرنی علی بن حاتم القزوینی رض قال حدثنی علی بن الحسین النحوی قال حدثنا أحمد بن أبی عبد الله البرقی عن أبیه محمّد بن خالد عن أبی أیوب سلیمان بن مقبل المدینی عن موسی بن جعفر عن أبیه الصّادق جعفر بن محمّد(علیه السلام) أنه قال إذا مات المؤمن شیعه سبعون ألف ملک إلی قبره فإذا أدخل قبره أتاه منکر و نکیر فیقعدانه و یقولان له من ربک و ما دینک و من نبیک فیقول ربی الله و محمّد نبیی و الإسلام دینی فیفسحان له فی قبره مد بصره و یأتیانه بالطعام من الجنة و یدخلان علیه الروح و الریحان و ذلک قوله؟عز؟ فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ یعنی فی قبره وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ یعنی فی الآخرة ثم قال(علیه السلام) إذا مات الکافر شیعه سبعون ألفا من الزبانیة إلی قبره و إنه لیناشد حاملیه بصوت یسمعه کل شی ء إلّا الثقلان و یقول لو أن لی کرة فأکون من المؤمنین و یقول ارجعونی لعلی أعمل صالحا فیما ترکت فتجیبه الزبانیة کلا إنها کلمة أنت قائلها. [امالی صدوق، ص 239، ح 12]B

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

هر صاحب مالی که زکات و یا خمس مال خود را ندهد، خداوند در قیامت او را در بقعه و زمینی بی آب و علف و خالی از سکنه حبس می کند، و حیوان وحشی

خطرناکی را به جان او می اندازد تا همواره به او حمله کند، و چون او راه فراری را از او نمی بیند، دست خود را مقابل آن حیوان می گیرد و آن حیوان دست او را گاز می گیرد، و هر ثروتمندی که دارای شتر و گاو و یا گوسفند باشد و خمس و زکات مال خود را نپردازد، خداوند روز قیامت او را در زمینی بی آب و علف و خالی از سکنه می اندازد و حیوان های شاخ دار، او را شاخ می زنند، و حیوانات سُم دار با سُم به او می زنند، و هر ثروتمندی که دارای باغ خرما و انگور و یا زمین های کشاورزی باشد، و زکات آن ها را نپردازد، خداوند در قیامت آن زمین هارا تا هفت طبقه همراه جانورانش مانند طوقی به گردن او می آویزد.(1)

«وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ…»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

ص: 552


1- 880.. و حدثنی أبی عن خالد عن حماد عن حریز عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال ما من ذی مال ذهب و لا فضة یمنع زکاة ماله أو خمسة إلّا حبسه الله یوم القیامة بقاع قفر و سلط علیه سباعا تریده و تحید عنه [فیه] فإذا علم أنه لا محیص له أمکنه من یده فقضمها کما یقضم الفجل و ما من ذی مال إبل أو بقر أو غنم یمنع زکاة ماله إلّا حبسه الله یوم القیامة بقاع قفر ینطحه کل ذات قرن بقرنها و کل ذی ظلف بظلفها و ما من ذی مال نخل أو زرع أو کرم یمنع زکاة ماله إلّا طوقه الله إلی یوم القیامة و رفع أرضه إلی سبع أرضین یقلده [یقلبه] إیاه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 69]
2- 881.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 100.

برزخ امر بین امرین است و آن ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت می باشد، و این آیه ردّ بر کسانی است که منکر عذاب قبر و ثواب و عقاب قبل از قیامت اند، در حالی که امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «به خدا سوگند من برای شما [شیعیان] جز از برزخ نمی ترسم، و امّا هنگامی که کار به دست ما بیاید، ما شما را سزاواتر [به شفاعت] می دانیم» و نیز حضرت زین العابدین(علیه السلام) می فرماید: قبر یا باغی از باغستان های بهشت است، و یا گودالی از گودال های دوزخ است.(1)

عمربن یزید گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: من از شما شنیدم که فرمودید: «کلیّه شیعیان ما با گناهانی که دارند در بهشت هستند؟» امام(علیه السلام) فرمود: «من به تو راست گفتم، به خدا سوگند همه آنان در بهشت خواهند بود.» گفتم فدای شما شوم، گناهان آنان زیاد و بزرگ است؟ فرمود: «امّا در قیامت همه شما با شفاعت پیامبر مطاع و یا وصیّ پیامبر -- صلوات الله علیهم أجمعین -- در بهشت خواهید بود، و لکن به خدا سوگند من برای شما از برزخ می ترسم.» گفتم: برزخ چیست؟ فرمود: «برزخ قبر است، از هنگام مرگ تا قیامت.»(2)

ص: 553


1- 882.. و قوله: وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ قال البرزخ هو أمر بین أمرین و هو الثواب و العقاب بین الدنیا و الآخرة و هو رد علی من أنکر عذاب القبر و الثواب و العقاب قبل القیامة و هو قول الصّادق(علیه السلام) و الله ما أخاف علیکم إلّا البرزخ فأما إذا صار الأمر إلینا فنحن أولی بکم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 69]
2- 883.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ یَزِیدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنِّی سَمِعْتُکَ وَ أَنْتَ تَقُولُ کُلُّ شِیعَتِنَا فِی الْجَنَّةِ عَلَی مَا کَانَ فِیهِمْ قَالَ صَدَقْتُکَ کُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِی الْجَنَّةِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ الذُّنُوبَ کَثِیرَةٌ کِبَارٌ فَقَالَ أَمَّا فِی الْقِیَامَةِ فَکُلُّکُمْ فِی الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِیِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِیِّ النَّبِیِّ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمْ فِی الْبَرْزَخِ قُلْتُ وَ مَا الْبَرْزَخُ قَالَ الْقَبْرُ مُنْذُ حِینِ مَوْتِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ. [کافی، ج 3، ص 242، ح 3]B

زراره گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: برای چه آن دو چوب تر را در کنار میّت می گذارند؟

حضرت(علیه السلام) فرمود:

«به خاطر این که آن دو چوب تا نخشکیده عذاب و حسابی برای میّت نخواهد بود» سپس فرمود: همه عذاب در یک روز و در یک ساعت است به اندازه دفن میّت و بازگشت مردم، و آن دو چوب برای این است که عذاب و حسابی برای میّت نباشد، و پس از خشکیدن آن دو چوب نیز عذاب و حسابی برای او نخواهد بود، إن شاءالله.(1)

یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) گوید:

به آن حضرت گفتم: برادر من در بغداد است و من می ترسم که در بغداد از دنیا برود؟ فرمود: «باکی نیست، چرا که هر مؤمنی در شرق و یا غرب عالم از دنیا برود، خداوند روح او را به وادی السّلام می آورد» گفتم: وادی السّلام کجاست؟ فرمود: پشت کوفه است، و من اکنون می بینم که ارواح مؤمنین در وادی السّلام [یعنی نجف] گرد هم نشسته اند و با همدیگر سخن می گویند .(2)

ص: 554


1- 884.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَ رَأَیْتَ الْمَیِّتَ إِذَا مَاتَ لِمَ تُجْعَلُ مَعَهُ الْجَرِیدَةُ قَالَ یَتَجَافَی عَنْهُ الْعَذَابُ وَ الْحِسَابُ مَا دَامَ الْعُودُ رَطْباً قَالَ وَ الْعَذَابُ کُلُّهُ فِی یَوْمٍ وَاحِدٍ فِی سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ قَدْرَ مَا یُدْخَلُ الْقَبْرَ وَ یَرْجِعُ الْقَوْمُ وَ إِنَّمَا جُعِلَتِ السَّعَفَتَانِ لِذَلِکَ فَلَا یُصِیبُهُ عَذَابٌ وَ لَا حِسَابٌ بَعْدَ جُفُوفِهِمَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [کافی، ج 3، ص 152، ح 4]
2- 885.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ أَخِی بِبَغْدَادَ وَ أَخَافُ أَنْ یَمُوتَ بِهَا فَقَالَ مَا تُبَالِی حَیْثُمَا مَاتَ أَمَا إِنَّهُ لَا یَبْقَی مُؤْمِنٌ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا إِلَّا حَشَرَ اللَّهُ رُوحَهُ إِلَی وَادِی السَّلَامِ قُلْتُ لَهُ وَ أَیْنَ وَادِی السَّلَامِ قَالَ ظَهْرُ الْکُوفَةِ أَمَا إِنِّی کَأَنِّی بِهِمْ حَلَقٌ حَلَقٌ قُعُودٌ یَتَحَدَّثُونَ. [کافی، ج 3، ص 243، ح 2]B

مؤلّف گوید:

ما اخبار مربوط به برزخ را در کتاب «راه بهشت» با تفصیل نقل نموده ایم مراجعه شود.

«فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءلُونَ…»(1)

صاحب مجمع از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

هر حسب و نسبی روز قیامت قطع می شود مگر حسب و نسب من.(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

فرزند صفیّه دختر عبدالمطلّب از دنیا رفت و چون صفیّه از خانه بیرون آمد، عمر به او گفت: «گوشواره ی خود را بپوشان، چرا که خویشی با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای تو سودی ندارد» صفیّه گفت: ای ناپاک آیا تو گوشواره ای از من دیدی؟! و سپس نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گریان شد و سخن عمر را به اطلاع آن حضرت رساند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خارج شد و مردم را صدا زد و چون جمع شدند فرمود: برای چه، کسانی گمان کرده اند: که قرابت و خویشی با من سودی ندارد؟! سپس فرمود: هنگامی که من در مقام محمود [یعنی مقام شفاعت] قرار بگیرم شفاعت خواهم نمود….(3)

ص: 555


1- 886.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 101.
2- 887.. قال النّبی(صلی الله علیه و آله) کل حسب و نسب منقطع یوم القیامة إلّا حسبی و نسبی. [مجمع البیان، ج 7، ص 211]
3- 888.. فإنه حدثنی أبی عن حنان بن سدیر عن أبیه عن أبی جعفر(علیه السلام) أن صفیة بنت عبد المطلب مات ابن لها فأقبلت فقال لها الثانی غطی قرطک فإن قرابتک من رسول الله(صلی الله علیه و آله) لا تنفعک شیئا، فقالت له هل رأیت لی قرطا یا ابن اللخناء، ثم دخلت علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأخبرته بذلک و بکت، فخرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) فنادی الصلاة جامعة، فاجتمع الناس فقال ما بال أقوام یزعمون أن قرابتی لا تنفع لو قد قربت المقام المحمود لشفعت فی أحوجکم، لا یسألنی الیوم أحد من أبواه إلّا أخبرته، فقام إلیه رجل فقال من أبی فقال أبوک غیر الذی تدعی له أبوک فلان بن فلان، فقام آخر فقال من أبی یا رسول الله فقال أبوک الذی تدعی له ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) ما بال الذی یزعم أن قرابتی لا تنفع لا یسألنی عن أبیه فقام إلیه الثانی فقال له أعوذ بالله من غضب الله و غضب رسوله اعف عنی عفا الله عنک فأنزل الله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ إلی قوله ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِین. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 188]B

مرحوم صدوق در کتاب عیون -- در باب سخنان حضرت رضا(علیه السلام) به برادر خود زید بن موسی که به نسب خود بر دیگران افتخار می کرد -- از ابراهیم بن محمّد ثقفی نقل نموده که گوید:از حضرت رضا(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

هر کس گنهکاری را دوست بدارد، او نیز گنهکار است، و هر کس بنده ی مطیعی را دوست بدارد، او نیز مطیع محسوب می شود، و هر کس به ظالمی کمک کند، او نیز ظالم است، و هر کس ظالمی را خوار کند، او عادل است، و بین خدا و احدی قرابت و خویشی وجود ندراد، و احدی به ولایت خدا نمی رسد مگر به وسیله طاعت و بندگی.

سپس فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به فرزندان عبدالمطلّب فرمود: [فردای قیامت] با اعمالتان نزد من بیایید، نه با حسب و نسب تان، چرا که خداوند می فرماید: «فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءلُونَ * فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُوْلَئِکَ

ص: 556

هُمُ الْمُفْلِحُونَ….»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

احدی روز قیامت تقدّم [به بهشت] پیدا نمی کند مگر با اعمال نیک خود، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای مردم! عربیّت باب شادی [و نجات] نیست، بلکه یک زبان و لغتی است برای گفتگو، و هر کس به آن تکلّم کند او را عربی گویند.

سپس فرمود:

آگاه باشید که همه شما فرزندان آدم هستید، و آدم از خاک آفریده شده است، و گرامی ترین شما نزد خداوند، با تقواترین شما خواهد بود، و دلیل این مسأله قول خداوند است که می فرماید: «فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءلُونَ * فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ…» یعنی هنگامی که در صور دمیده می شود و قیامت بر پا می گردد، هر کس به سبب اعمال نیکی که انجام داده، نامه او سنگین ورستگار خواهد بود، و کسانی که نامه عمل شان سبک باشد و کارهای نیک نداشته باشند، زیانکار می باشند و در دوزخ

ص: 557


1- 889.. حدثنا أبو محمّد جعفر بن نعیم الشاذانی رضی الله عنه قال أخبرنا أحمد بن إدریس قال حدثنا إبراهیم بن هاشم عن إبراهیم بن محمّد الهمدانی قال سمعت الرّضا(علیه السلام) یقول من أحب عاصیا فهو عاص و من أحب مطیعا فهو مطیع و من أعان ظالما فهو ظالم و من خذل عادلا فهو ظالم إنه لیس بین الله و بین أحد قرابة و لا ینال أحد ولایة الله إلّا بالطاعة و لقد قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لبنی عبد المطلب ایتونی بأعمالکم لا بأحسابکم و أنسابکم قال الله تعالی فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ. [عیون، ج 2، ص 26، ح 7]

مخلّد خواهند بود.(1)

محمّدبن جریر طبری شیعی در مسند فاطمه(علیها السلام) از جهم بن ابی جهمة نقل کرده که گوید:از امام کاظم ابی الحسن موسی بن جعفر(علیهما السلام) شنیدم که می فرمود:

خداوند تبارک و تعالی ارواح را دو هزار سال قبل از ابدان آفرید، و هر کدام از ارواح که در آسمان با دیگری مأنوس شد در روی زمین نیز با آو مأنوس خواهد بود، و هر کدام که در آسمان با دیگری مأنوس نبود، در روی زمین نیز مأنوس نخواهد بود، و چون حضرت قائم؟عج؟ قیام می کند، برادرانی که در دیانت برادرند، از همدیگر ارث می برند، و برادران نسبی از یکدیگر ارث نمی برند، چنان که خداوند می فرماید: «فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءلُونَ .»(2)

ص: 558


1- 890.. قال الصّادق(علیه السلام) لا یتقدم یوم القیامة أحد إلّا بالأعمال و الدلیل علی ذلک قول رسول الله(صلی الله علیه و آله) یا أیها الناس إن العربیة لیست بأب و جد و إنّما هو لسان ناطق فمن تکلم به فهو عربی ألا أنکم ولد آدم و آدم من تراب و الله لعبد حبشی حین أطاع الله خیر من سید قرشی عصی الله و إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ و الدلیل علی ذلک قوله؟عز؟: فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ یعنی بالأعمال الحسنة فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ قال من الأعمال الحسنة فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ و قوله تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ قال أی تلهب علیهم فتحرقهم وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ أی مفتوحی الفم متربدی الوجوه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 69]
2- 891.. و أخبرنی أبو الحسین عن أبیه عن ابن همام قال حدثنا سعدان بن مسلم عن جرهم بن أبی جهنة قال سمعت أبا الحسن موسی یقول إن الله تبارک و تعالی خلق الأرواح قبل الأبدان بألفی عام ثم خلق الأبدان بعد ذلک فما تعارف منها فی السماء تعارف فی الأرض و ما تناکر منها فی السماء تناکر فی الأرض فإذا قام القائم ورث الأخ فی الدین و لم یورث الأخ فی الولادة و ذلک قول الله؟عز؟ فی کتابه قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ. [دلائل الإمامة، ص 256؛ تفسیر برهان، ج 5، ص 356، ح 6]B

در برخی از روایات از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

آیه «فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، درباره ی ما نازل شده است.(1)

«وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُوْلَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خَالِدُونَ * تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ…»(2)

ابوسعید خدری از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

«کَالِحُونَ»، به معنای سوخته شدن و زشت شدن صورت های اهل دوزخ است به گونه ای که لب بالای آنان تا وسط سر جمع می شود و لب پائین آن ها تا ناف آویزان می گردد.(3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید: «تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ»؛ یعنی آتش صورت آنان را می سوزاند، «وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ»؛ یعنی دهن های آنان باز و صورت های شان سیاه و سوخته می گردد.(4)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی که در آن احوال مردم را در قیامت بیان

ص: 559


1- 892.. محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا محمّد بن همام، عن محمّد بن إسماعیل، عن عیسی بن داود، قال: حدثنا أبو الحسن موسی، عن أبیه، عن أبی جعفر(علیهم السلام)، قال: سألته عن قول الله؟عز؟: فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، قال: «نزلت فینا». [تفسیر برهان، ج 5، ص 356، ح 9؛ تأویل الآیات 1، ص 356]
2- 893.. سوره ی مؤمنون، آیات 103 و 104.
3- 894.. الزمخشری فی (ربیع الأبرار): عن الخدری، عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، فی قوله سبحانه وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ: «تشویه النار، فتقلص شفته العلیا، حتّی تبلغ وسط رأسه، و تسترخی شفته السفلی، حتّی تضرب سرته». [تفسیر برهان، ج 5، ص 356؛ ربیع الأبرار، ج 1، ص 169]
4- 895.. و قوله تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ قال أی تلهب علیهم فتحرقهم وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ أی مفتوحی الفم متربدی الوجوه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 70]

می نماید، می فرماید:

و برخی از آنان پیشوایان کفر و ضلالت اند، و خداوند برای آنان در قیامت میزانی قرار نمی دهد و به آنان اعتنایی نمی کند، چرا که آنان به امر و نهی خداوند اعتنایی نداشته اند. سپس می فرماید: «فَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خَالِدُونَ * تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ.»(1)

و در بخش دیگری از حدیث فوق می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در قیامت بر منافقین امّت خود به کفر و الحاد و عناد و نقض عهد و تغییر سنّت و ظلم به اهل بیت خود و ارتداد و رجوع و بازگشت به جاهلیّت و اقتداء به امّت های پیشین که نسبت به پیامبرانشان ظلم و خیانت نمودند، شهادت می دهد و آنان در پاسخ می گویند: «رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَکُنَّا قَوْمًا ضَالِّینَ * رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ» و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «اِخْسَؤُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ.»(2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی در تفسیر «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ قال

ص: 560


1- 896.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یذکر فیه أحوال القیامة و فیه: و منهم أئمّة الکفر و قادة الضلالة، فأولئک لا یقیم لهم یوم القیامة وزنا و لا یعبؤ بهم، لأنهم لم یعبأوا بأمره و نهیه یوم القیمة، فهم فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ، تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 565، ح 158]
2- 897.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یذکر فیه أحوال المحشر یقول فیه و قد ذکر النّبی(صلی الله علیه و آله): و یشهد علی منافقی قومه و أمته و کفارهم بالحادهم و عنادهم و نقضهم عهوده، و تغییرهم سنته و اعتدائهم علی أهل بیته، و انقلابهم علی أعقابهم و ارتدادهم علی أدبارهم، و احتذائهم فی ذلک سنة من تقدمهم من الأمم الظالمة الخائنة لانبیائها، فیقولون بأجمعهم: «رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 566، ح 161]

«اِخْسَؤُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ»» گوید:

روایت شده (و الله اعلم) که آنان در حالی که به همدیگر فشار می دهند هفتاد سال طول می کشد تا به قعر جهنّم می رسند.(1)

«إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ»(2)

عبدالله بن مسعود گوید:

مقصود از این آیه، صبر علیّ بن ابیطالب و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) است در راه خدا بر طاعات و گرسنگی و فقر و بلاهای دنیا و آنان اند رستگاران. «أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ. »(3)

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ * فَتَعَالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ»(4)

محمّدبن عمّاره گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: هدف خداوند از خلقت عالم چه بوده است؟ فرمود:

خداوند، عالم را بیهوده نیافریده است، بلکه برای اظهار قدرت و تکلیف مردم به طاعت آفریده تا آنان از این راه به رضوان الهی برسند، و هدف این

ص: 561


1- 898.. رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ فبلغنی و الله أعلم أنهم تدارکوا بعضهم علی بعض سبعین عاما حتّی انتهوا إلی قعر جهنّم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 69]
2- 899.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 111.
3- 900.. حدثنا عبید الله بن موسی عن سفیان الثوری عن منصور، عن إبراهیم عن علقمة عن عبد الله بن مسعود فی قول الله تعالی: إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ [بِما صَبَرُوا] یعنی جزیتهم بالجنة الیوم بصبر علی بن أبی طالب و فاطمة و الحسن و الحسین فی الدنیا علی الطاعات و علی الجوع و الفقر، و [بما] صبروا علی المعاصی و صبروا علی البلاء لله فی الدنیا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ و الناجون من الحساب. [مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 120؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 408، ح 665]
4- 901.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 116.

نبوده که از مردم نفعی به او برسد و یا ضرری از او دفع شود بلکه آنان را آفریده تا به آنان نفعی برساند و به نعمت ابدی برسند.(1)

مسعدة بن صدقه گوید:

شخصی به امام صادق(علیه السلام) گفت: آیا خداوند ما را برای عَجَب و شگفتی آفریده است؟ امام(علیه السلام) فرمود: این چه سخنی است که می گویی؟ آن شخص گفت: آیا خداوند ما را برای فنا و نابودی آفریده است؟ فرمود: ساکت باش ای برادر زاده، خداوند ما را برای بقا و ابدیّت آفریده است، مگر نمی دانی که بهشت فانی نمی شود، و دوزخ خاموش نمی گردد، و ما از خانه ای به خانه دیگری منتقل می شویم [و مرگ به معنای فنا و نابودی نیست؟.](2)

ص: 562


1- 902.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی جعفر بن محمّد بن عمّارة عن أبیه قال: سألت الصّادق جعفر بن محمّد(علیهما السلام) فقلت له: لم خلق الله الخلق؟ فقال: ان الله تبارک و تعالی لم یخلق خلقه عبثا و لم یترکهم سدی، بل خلقهم لإظهار قدرته، و لیکلفهم طاعته، فیستوجبوا بذلک رضوانه، و ما خلقهم لیجلب منهم منفعة و لا لیدفع بهم مضرة بل خلقهم لینفعهم و یوصلهم الی نعیم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 566، ح 166]
2- 903.. و باسناده الی مسعدة بن زیاد قال: قال رجل لجعفر بن محمّد(علیهما السلام): یا با عبد الله انا خلقنا للعجب؟ قال: و ما ذلک لله أنت؟ قال: خلقنا للفناء؟ فقال: مه یا ابن خلقنا للبقاء، و کیف [تفنی] جنة لا تبید و نار لا تخمد، و لکن انما نتحول من دار الی دار. [تفسیر نورالثّقلین، ص 567، ح 167]

سوره ی نور

اشاره

محل نزول: مدینه ی منوّره

تعداد آیات: 64 آیه.

ترتیب نزول: این سوره بعد از سوره ی نساء نازل شده است.(1)

از امام باقر(علیه السلام) نقل شده:

امام باقر(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:

سوره ی نور بعد از سوره ی نساء نازل شده است، به دلیل این که در سوره ی نساء آمده: «وَ اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا»،

مقصود از سبیل در این ایه قول خداوند است در سوره نور که می فرماید:

«سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ * الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ.»(2)

ص: 563


1- 904.. تفسیر برهان.
2- 905.. وَ سُورَةُ النُّورِ أُنْزِلَتْ بَعْدَ سُورَةِ النِّسَاءِ وَ تَصْدِیقُ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ جل جلاله أَنْزَلَ عَلَیْهِ فِی سُورَةِ النِّسَاءِ وَ اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا وَ السَّبِیلُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ جل جلاله سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فِیها آیاتٍ بَیِّناتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ. [اصول کافی، ج 2، ص 27، ح 1]

ثواب قرائت سوره ی نور

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

اموال و عفّت خودتان را با تلاوت سوره نور حفظ کنید، و عفّت زنان خود را نیز با تلاوت [و تعلیم] سوره نور تأمین نمایید، چرا که اگر کسی همواره در هر روز و یا در هر شب این سوره را بخواند، احدی از اهل بیت او تا آخر عمر بدی نمی بینند [وزنا نخواهند کرد]، و چون از دنیا برود هفتاد هزار ملک او را تا قبرش مشایعت می کنند، و برای او دعا و استغفار می نمایند تا داخل قبر شود.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس این سوره را بنویسد و در عبا و یا در بستر خود قرار دهد، هرگز محتلم نمی شود ….(2)

ص: 564


1- 906.. بهذا الإسناد عن الحسن عن أبی عبد الله المؤمن عن ابن مسکان عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال حصنوا أموالکم و فروجکم بتلاوة سورة النور و حصنوا بها نساءکم قال من أدمن قراءتها فی کل یوم أو فی کل لیلة لم یزن أحد من أهل بیته أبدا حتّی یموت فإذا هو مات شیعه إلی قبره سبعون ألف ملک کلهم یدعون و یستغفرون الله له حتّی یدخل فی قبره. [ثواب الأعمال، ص 138]
2- 907.. قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها و جعلها فی کسائه، أو فراشه الذی ینام علیه، لم یحتلم أبدا،و إن کتبها بماء زمزم لم یجامع، و لم ینقطع عنه أبدا، و إن جامع لم یکن له لذة تامة، و لا یکون إلّا منکسر القوة». [تفسیر برهان، ج 5، ص 360]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

زن ها را در غرفه ها ساکن نکنید و به آنان کتابت یاد ندهید، و ریسندگی و سوره ی نور را به آن ها یاد بدهید.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

به زن هایتان سوره ی یوسف را یاد ندهید و آن را برای آنان نخوانید، چرا که در این سوره فتنه [و خطر انحراف] وجود دارد، و به آنان سوره ی نور را یاد بدهید که مواعظی در آن هست .(2)

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی نور را قرائت کند، خداوند به عدد هر زن و مرد مؤمنی که آمده، و اکنون زنده می باشند، ده حسنه به او پاداش خواهد داد.(3)

ص: 565


1- 908.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَا تُنْزِلُوا النِّسَاءَ بِالْغُرَفِ وَ لَا تُعَلِّمُوهُنَّ الْکِتَابَةَ وَ عَلِّمُوهُنَّ الْمِغْزَلَ وَ سُورَةَ النُّورِ. [الکافی، ج 5، ص 516]
2- 909.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ یَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) لَا تُعَلِّمُوا نِسَاءَکُمْ سُورَةَ یُوسُفَ وَ لَا تُقْرِءُوهُنَّ إِیَّاهَا فَإِنَّ فِیهَا الْفِتَنَ وَ عَلِّمُوهُنَّ سُورَةَ النُّورِ فَإِنَّ فِیهَا الْمَوَاعِظَ. [الکافی، ج 5، ص 516]
3- 910.. أبی بن کعب عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال من قرأ سورة النور أعطی من الأجر عشر حسنات بعدد کل مؤمن و مؤمنة فیما مضی و فیما بقی. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 194]

سوره ی نور، آیات 1 تا 10

متن

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ 1 الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ 2 الزَّانِی لَا یَنکِحُ إلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ 3 وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ 4 إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ 5 وَالَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ یَکُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصّادقینَ 6 وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِن کَانَ مِنَ الْکَاذِبِینَ 7 وَیَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ 8 وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْهَا إِن کَانَ مِنَ الصّادقینَ 9 وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ 10»

ص: 566

لغات:

«سُورَةٌ»، یا از «سور البناء» یعنی از ارتفاع بنا، گرفته شده، چرا که سوره در نفوس مردم مقام بلندی دارد، و یا از «سور البناء» به معنای ساقی از اسواق بنا یعنی پاره ای از پاره های آن است، و در این صورت سوره به معنای قطعه ای از قرآن است، و «فَرَضَ» به معنای وَجَبَ است، و «وجب» یا بدون جعل جاعل است، مانند وجوب شکر منعم که به دلالت عقل واجب است، و یا وجوب و لزوم آن به سبب امر آمر است، و «زنا» عمل نکاح است بدون عقد شرعی و بدون شبهه عقد، و هر وطی حرامی زنا نیست، چرا که وطی در حال حیض و نفاس حرام است و لکن زنا نیست، و «جَلْد» به معنای تازیانه است، و رأفت به معنای عطوفت و یا به معنای رحمت و ترحّم به دیگری است که در حال درد و تألّم باشد.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

(این) سوره ای است که آن را فرو فرستادیم، و (عمل به آن را) واجب نمودیم، و در آن آیات روشنی نازل کردیم، شاید شما متذکّر شوید! (1) هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و نباید رأفت (و محبّت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجرای حکم الهی مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهی از مؤمنان مجازات شان را مشاهده کنند! (2) مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمی کند و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود درنمی آورد و این کار بر مؤمنان حرام شده است! (3) و کسانی که آنان پاکدامن را متّهم می کنند، سپس چهار شاهد (بر مدّعای خود) نمی آورند، آن ها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادت شان را هرگز نپذیرید و آن ها همان فاسقانند! (4) مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند

ص: 567

و جبران نمایند (که خداوند آن ها را می بخشد) زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است. (5) و کسانی که همسران خود را (به عمل منافی عفّت) متّهم می کنند، و گواهانی جز خودشان ندارند، هر یک از آن ها باید چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد که از راستگویان است (6) و در پنجمین بار بگوید که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد. (7) آن زن نیز می تواند کیفر (زنا) را از خود دور کند، به این طریق که چهار بار خدا را به شهادت طلبد که آن مرد (در این نسبتی که به او می دهد) از دروغگویان است. (8) و بار پنجم بگوید که غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگویان باشد. (9) و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود و این که او توبه پذیر و حکیم است (بسیاری از شما گرفتار مجازات سخت الهی می شدید)! (10)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ * الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ…»(1)

همان گونه که از جمله «فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ»، استفاده می شود، احکام و حدودی که در این سوره آمده اوّلاً روشن و بدون ابهام است و ثانیاً این قوانین برای تذکّر و بیداری مردم است که به طرف چنین اعمالی روی نیاورند و جامعه به فساد کشیده نشود، از این رو می فرماید: هنگام اجرای این حدود نباید شما رأفتی پیدا کنید و باید حدّ کامل را درباره ی مجرم اجرا نمایید، چرا که این ترحّم خلاف مصلحت جامعه و سبب اشاعه فحشا خواهد شد، بنابراین، اجرای این حدود خشونت و بی رحمی محسوب نمی شود بلکه ترک آن بی رحمی و ظلم بر جامعه خواهد بود، و چه زیباست سخن خداوند که می فرماید:

«وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ»؛ یعنی ای صاحبان عقل و خرد،

ص: 568


1- 911.. سوره ی نور، آیات 1 و 2.

بدانید که قصاص کردن قاتل، به نفع شماست و مایه حیات و زنده ماندن انسان ها می شود [و هرگز خشونت و قساوت و بی رحمی نخواهد بود] چرا که با کشتن یک قاتل جان انسان های دیگر محفوظ خواهد ماند، و این که فرموده است: «باید گروهی از مؤمنان شاهد اجرای حدّ زنا باشند» به خاطر این است که همگان عبرت بگیرند و به طرف چنین گناهانی نروند و در این گونه گناهان، عقل باید بر عاطفه حاکم باشد، وگرنه، اعمال عاطفه سبب گسترش فساد و آلودگی خانواده ها خواهد شد، بنابراین اسلام دین خشونت و شمشیر نیست، بلکه دین عدالت و تعقّل است و عواطف در جای خود صحیح است و اسلام دین عاطفه نیز می باشد، به دلیل دستورات فراوانی که در حقوق متقابل بین پدر و فرزند و زن و شوهر و خویشان و همسایگان و برادران مؤمن وجود دارد.

اکنون می گوییم:

آیه اوّل و دوّم این سوره دارای سه حکم و دستور است،

اگر زناکار [پیرو] دارای همسر نباشد باید یکصد تازیانه به او زده شود،

هنگام اجرای حدّ نباید به او ترحّم نمود،

باید گروهی از مؤمنان شاهد اجرای این حدّ الهی باشند.

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هیچ مرد و زن [صاحب همسری] سنگسار نمی شود مگر آنکه چهار نفر شاهد [مرد] بر زنای آنان -- مانند دخول و خروج میل سرمه دان در سرمه دان -- شهادت داده باشند.(1)

ص: 569


1- 912.. فی تهذیب الأحکام یونس بن عبد الرحمن عن سماعة عن أبی بصیر قال قال أبو عبد الله(علیه السلام): لا یرجم الرجل و المرأة حتّی یشهد علیهما أربعة شهداء، علی الجماع و الإیلاج و الإدخال کالمیل فی المکحلة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 569، ح 6]B

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

زناکاری که صاحب همسر باشد، باید سنگسار شود، و اگر [صاحب همسر نباشد و یا] مالک همسر باشد و لکن هنوز با او خلوت نکرده باشد، یکصد تازیانه به او زده می شود و یکسال تبعید می گردد.(1)

عبدالله بن طلحه گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر پیرمرد و پیرزن زنا کنند، اول آنان را باید یکصد تازیانه بزنند و سپس سنگسارشان نمایند، و اگر مرد میان سال باشد و صاحب همسر باشد او را فقط سنگسار می کنند، و اگر جوان بالغ نوسال باشد، یکصد تازیانه به او می زنند و یکسال او را از شهر خود تبعید به شهر دیگری می نمایند.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

زنا اقسامی دارد، و حدّ زنا، نیز اقسامی دارد، از این رو هنگامی که شش نفر را نزد عمر آوردند -- و آنان را در حال زنا گرفته بودند، عمر خواست بر هر کدام آنان حدّ زنا جاری کند -- امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «ای عمر این گونه نیست حکم آن ها» عمر گفت: «پس شما خودتان حدّ الهی را بر آنان جاری کنید» و

ص: 570


1- 913.. عنه عن زرارة عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: المحصن یرجم و الذی قد أملک و لم یدخل بها یجلد مأة جلدة و نفی سنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 569، ح 9]
2- 914.. محمّد بن یحیی عن إبراهیم عن صالح بن سعید عن محمّد بن حفص عن عبد الله بن طلحة عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: إذا زنی الشیخ و العجوز جلدا ثم رجما عقوبة لهما، و إذا زنی النصف من الرجال رجم و لم یجلد إذا کان قد أحصن، و إذا زنی الشاب الحدث السن جلد و نفی سنة من مصره. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 569، ح 11]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) یکی از آنان را گردن زد، و دوّمی را سنگسار نمود، و سوّمی را یکصد تازیانه زد، و چهارمی را نصف حدّ زد، و پنجمی را تعزیر کرد، و ششمی را آزاد نمود، و عمر تعجّب کرد و گفت: یا اباالحسن چگونه پنج گونه حدّ بر آنان جاری کردی و یک نفر را آزاد نمودی؟! امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: اوّلی [اهل کتاب و] ذمّی بود و از قانون ذمّه خارج شده بود و حکم او با شمشیر بود، و دوّمی مردی دارای همسر بود، و ما او را سنگسار کردیم و سوّمی بدون همسر بود و ما یکصد تازیانه به او زدیم، و چهارمی غلام مملوکی بود و ما نصف حدّ زنا را بر او وارد کردیم، و پنجمی اشتباه گرفته بود و ما او را تعزیر کردیم و ادب نمودیم، و ششمی دیوانه بود و تکلیفی نداشت و ما او را آزاد نمودیم.(1)

ص: 571


1- 915.. فی تفسیر علی بن إبراهیم و الزنا علی وجوه و الحد فیه علی وجوه، فمن ذلک انه أحضر عمر بن الخطاب ستة نفر أخذوا بالزنا، فأمر ان یقام علی کل واحد منهم الحد و کان أمیر المؤمنین صلوات الله علیه جالسا عند عمر، فقال: یا عمر لیس هذا حکمهم، قال: فأقم أنت علیهم الحد، فقدم واحدا منهم فضرب عنقه، و قدم الثانی فرجمه، و قدم الثالث فضربه الحد، و قدم الرابع فضربه نصف الحد، و قدم الخامس فعزره، و أطلق السادس، فتعجب عمر و تحیر الناس! فقال عمر: یا أبا الحسن ستة نفر فی قضیة واحدة أقمت علیهم خمس عقوبات و أطلقت واحدا لیس منها حکم یشبه الاخر؟ فقال: نعم اما الاول فکان ذمیا زنی بمسلمة فخرج عن ذمته فالحکم فیه بالسیف، و اما الثانی فرجل محصن زنی فرجمناه، و اما الثالث فغیر محصن حددناه و اما الرابع فرق زنی ضربناه نصف الحد، و اما الخامس فکان منه ذلک الفعل بالشبهة فعزرناه و ادبناه، و اما السادس مجنون مغلوب علی عقله سقط منه التکلیف. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 570، ح 13]

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مرد را در حال ایستاده حدّ می زنند، و زن را در حال نشسته و بر همه بدن آنان جز سر و پایین بدن شلّاق می زنند.(1)

اسحاق بن عمّار گوید:

از حضرت کاظم(علیه السلام) سؤال کردم، چگونه بر زناکار حدّ می زنند؟ فرمود: «با شدّت تمام» گفتم: آیا از روی لباس می زنند؟ فرمود: لباس را از بدن او بیرون می آورند. گفتم: حدّ کسی که به دیگری نسبت زنا داده چگونه است؟ فرمود: به طور متوسط از روی لباس بر همه بدن او می زنند.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر «وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ»، فرمود:

یعنی در اقامه حدّ الهی، به زانی ترحّم نکنید، و در تفسیر «وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ»، فرمود: یک نفر نیز طائفه است.(3)

ص: 572


1- 916.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ یُضْرَبُ الرَّجُلُ الْحَدَّ قَائِماً وَ الْمَرْأَةُ قَاعِدَةً وَ یُضْرَبُ کُلُّ عُضْوٍ وَ یُتْرَکُ الرَّأْسُ وَ الْمَذَاکِیرُ. [کافی، ج 7، ص 183، ح 1]
2- 917.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) عَنِ الزَّانِی کَیْفَ یُجْلَدُ قَالَ أَشَدَّ الْجَلْدِ قُلْتُ فَمِنْ فَوْقِ ثِیَابِهِ قَالَ بَلْ یُخْلَعُ ثِیَابُهُ قُلْتُ فَالْمُفْتَرِی قَالَ یُضْرَبُ بَیْنَ الضَّرْبَیْنِ یُضْرَبُ جَسَدُهُ کُلُّهُ فَوْقَ ثِیَابِهِ. [کافی، ج 7، ص 183، ح 2]
3- 918.. فی تهذیب الأحکام الحسین بن سعید عن ابن محبوب عن حماد بن زیاد عن سلیمان بن خالد و ذکر حدیثا طویلا ثم قال: عنه عن محمّد بن یحیی عن غیاث بن إبراهیم عن جعفر عن أبیه عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟: «وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ» قال: فی اقامة الحدود و فی قوله تعالی: «وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» قال: الطائفة واحد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 571، ح 18]

«الزَّانِی لَا یَنکِحُ إلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ »(1)

مفسّرین گویند:

نهی این آیه از ازدواج با زانی و مشرک تنزیهی است؛ یعنی بهتر است که زانی با زانی و یا با مشرک ازدواج کند و مؤمنان با او ازدواج نکنند، و حرمت را نیز حمل بر کراهت نموده اند در حالی که ازدواج با مشرک را کلّاً حرام می دانند، و در فرض حرمت ازدواج با زانی و زانیه، در صورتی حرمت دارد که زنا آشکار باشد و یا حدّ الهی بر زانی جاری شده باشد و اگر مستور باشد و یا توبه کرده باشد ازدواج مانعی ندارد، و الله العالم.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آیه فوق در مدینه نازل شده است و خداوند زانی و زانیه را در این آیه مؤمن ندانسته است، و احدی از اهل علم شک ندارد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: زانی هنگام زنا مؤمن نخواهد بود، چنان که سارق هنگام سرقت مؤمن نخواهد بود، و هنگام زنا و سرقت، ایمان از او جدا می شود مانند جدا شدن لباس از بدن انسان.(2)

ص: 573


1- 919.. سوره ی نور، آیه ی 3.
2- 920.. فی أصول الکافی علی بن محمّد عن بعض أصحابه عن آدم بن إسحاق عن عبد الرزاق بن مهران عن الحسین بن میمون عن محمّد بن سالم عن أبی جعفر(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): و انزل بالمدینة: الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ فلم یسم الله الزانی مؤمنا، و لا الزانیة مؤمنة، و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لیس یمتری فیه أهل العلم انه قال: لا یزنی الزانی حین یزنی و هو مؤمن، و لا یسرق السارق حین یسرق و هو مؤمن، فانه إذا فعل ذلک خلع عنه الایمان کخلع القمّیص. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 571، ح 20]

زراره گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

مقصود از زانی و زانیه، زنان و مردانی بوده اند که مشهور به زنا [و دارای پرچم] و نزد مردم معروف بوده اند -- و مردم امروز نیز همین گونه اند -- بنابراین کسی که حدّ زنا بر او جاری شود و یا متهّم به زنا باشد برای احدی سزاوار نیست که با او ازدواج نماید، مگر آن که از توبه او اطلاع پیدا کند.(1)

معاویة بن وهب گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مردی با زنی ازدواج می کند و پس از آن می فهمد که آن زن زنا می داده است؟ امام(علیه السلام) فرمود: صداقی که داده پس بگیرد و به اندازه ای که از آن زن بهره زناشویی برده اجرت به او بدهد و او را طلاق بدهد و می تواند او را رها کند.(2)

مؤلّف گوید:

روایات یاد شده نیاز به بررسی فقهی و فتوای فقیه دارد.

«وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا

ص: 574


1- 921.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً قَالَ هُنَّ نِسَاءٌ مَشْهُورَاتٌ بِالزِّنَا وَ رِجَالٌ مَشْهُورُونَ بِالزِّنَا شُهِرُوا وَ عُرِفُوا بِهِ وَ النَّاسُ الْیَوْمَ بِذَلِکَ الْمَنْزِلِ فَمَنْ أُقِیمَ عَلَیْهِ حَدُّ الزِّنَا أَوْ مُتَّهَمٌ بِالزِّنَا لَمْ یَنْبَغِ لِأَحَدٍ أَنْ یُنَاکِحَهُ حَتَّی یَعْرِفَ مِنْهُ التَّوْبَةَ. [الکافی، ج 5، ص 354]
2- 922.. محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن معاویة بن وهب قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن رجل تزوج امرأة فعلم بعد ما تزوجها انها کانت زنت، قال: ان شاء زوجها أن یأخذ الصداق ممن زوجها، و لها الصداق بما استحل من فرجها و ان شاء ترکها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 572، ح 24]

لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ * إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(1)

محمّدبن سالم از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت ضمن سخن مفصّلی می فرماید:

این آیه در مدینه نازل شده و خداوند کسانی که اصرار بر تهمت [و نسبت زنا به مردم] دارند را از ایمان به خدا بیزار و فاسق نامیده و فاسق را در آیه «أَفَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ»، مقابل مؤمن قرار داده است، و در آیه «إِنَ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ»، فاسق را منافق نامیده است، و در آیه «إِلَّا إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»، او را از اولیای شیطان دانسته است، و در آیه «إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»، او را ملعون [و مستحقّ عذاب بزرگ] دانسته است، و در ذیل این آیه می فرماید: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»، در حالی که شهادت اعضا و جوارح مربوط به کسانی است که عذاب بر آنان واجب شده است، و امّا مؤمن نامه عملش به دست راستش داده می شود، چنان که خداوند می فرماید: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا.»(2)

ص: 575


1- 923.. سوره ی نور، آیات 5 و 4.
2- 924.. فی أصول الکافی علی بن محمّد عن بعض أصحابه عن آدم بن إسحاق عن عبد الرزاق بن مهران عن الحسین بن میمون عن محمّد بن سالم عن أبی جعفر(علیه السلام) حدیث طویل بقول فیه(علیه السلام): و نزل بالمدینة: وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ فبرأه الله ما کان مقیما علی الفریة من أن یسمی بالایمان، قال الله؟عز؟: «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ» و جعله الله منافقا فقال الله؟عز؟: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ» و جعله الله؟عز؟ من أولیاء إبلیس قال: «إِلَّا إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» و جعله ملعونا فقال: «إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» و لیست تشهد الجوارح علی مؤمن انما تشهد علی من حقت علیه کلمة العذاب، فاما المؤمن فیعطی کتابه بیمینه، قال الله؟عز؟: «فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 573، ح 27]B

امام صادق(علیه السلام) در پاسخ ابوحنیفه -- که می گفت: با توجّه به این که قتل از زنا بزرگ تر

است برای چه قتل با دو شاهد اثبات می شود و زنا نیاز به چهار شاهد دارد؟ -- فرمود:

شهادت به زنا بر دو نفر حدّ را واجب می کند از این رو نیاز به چهار شاهد دارد، و در شهادت به قتل، حدّ بر یک نفر واجب می شود.(1)

سماعه گوید: از امام [صادق](علیه السلام) درباره ی شهود زور [یعنی کسانی که نسبت زنا به کسی داده اند] سؤال کردم [حدّ آنان چگونه است؟] فرمود:

امام در هر زمان صلاح بداند به آنان [هشتاد] تازیانه می زند، و آنان را بین مردم می گرداند، تا مردم آن ها را بشناسند. سپس فرمود: و امّا قول خداوند که

ص: 576


1- 925.. حدثنا محمّد بن الحسن؟ره؟ قال: حدثنا محمّد بن الحسن الصفار عن العبّاس بن معروف عن علی بن مهزیار عن علی بن أحمد بن محمّد عن أبیه عن إسماعیل بن حماد عن أبی حنیفة قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): أیهما أشد الزنا أم القتل؟ قال: فقال: القتل، قال: فقلت: فما بال القتل جاز فیه شاهدان و لا یجوز فی الزنا اربعة؟ فقال لی: ما عندکم فیه یا با حنیفة؟ قال قلت: ما عندنا فیه الا حدیث عمران الله أجری فی الشهادة کلمتین علی العباد قال لیس کذلک یا با حنیفة و لکن الزنا فیه حدان و لا یجوز أن یشهد کل اثنین علی واحد، لان الرجل و المرئة جمیعا علیهما الحد، و القتل انما یقام الحد علی القاتل، و یدفع عن المقتول. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 574، ح 30]

می فرماید: «وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ * إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا»؛ یعنی شهادت آنان را نپذیرید جز آن که توبه کنند. گفتم: توبه آنان چگونه معلوم می شود؟ فرمود: به این که مقابل مردم خود را تکذیب کند تا حدّ بر او جاری شود و استغفار نماید، و اگر چنین کند توبه او معلوم می شود.(1)

«وَالَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ یَکُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ …»(2)

زراره گوید: امام صادق(علیه السلام) درباره ی این آیه فرمود:

مقصود از این آیه کسی است که به همسر خود نسبت زنا می دهد، پس اگر چنین نسبتی به او بدهد و سپس اقرار کند که تهمت به او زده است [هشتاد] تازیانه به او زده می شود و همسر او به او باز می گردد، و اگر به گفته خود اصرار کند باید چهار مرتبه به نام خدا سوگند بخورد که راست گفته است و در مرتبه پنجم خود را لعنت کند، اگر از دروغگویان باشد، و اگر آن زن نیز بخواهد از عذاب سنگسار نجات یابد، باید چهار مرتبه به نام خدا سوگند بخورد که آن مرد از دروغگویان است، و در مرتبه پنجم بگوید: غضب خدا بر من باشد اگر او از راستگویان باشد، و اگر مرد چنین نگوید حدّ قذف بر او جاری می شود و سپس این زن تا قیامت بر این مرد حرام خواهد بود.

ص: 577


1- 926.. علی بن إبراهیم عن محمّد بن عیسی عن یونس عن زرعة عن سماعة قال: سألته عن شهود الزور قال: فقال: یجلدون حدا لیس له وقت، و ذلک الی الامام و یطاف بهم حتّی یعرفهم الناس، و اما قول الله؟عز؟: وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً الا الذین تابوا قال: قلت: کیف تعرف توبته؟ قال: یکذب نفسه علی رؤس الخلایق حتّی یضرب و یستغفر ربه، و إذا فعل فقد ظهرت توبته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 574، ح 35]
2- 927.. سوره ی نور، آیات 9-6.

زراره گوید:

گفتم: اگر این زن و مرد از همدیگر جدا شوند و فرزند آنان از دنیا برود چگونه خواهد بود؟ فرمود: مادر او وارث او خواهد بود، و اگر مادر از دنیا برود، خالوهای آن فرزند وارث او خواهند بود، و هر کس از خویشان بگوید: آن فرزند زنازاده است حدّ قذف یعنی هشتاد تازیانه به او زده می شود. گفتم: اگر آن مرد پس از آن، اقرار به فرزندی فرزند بکند آیا فرزند او می شود؟ فرمود: هرگز چنین چیزی امکان ندارد و از این فرزند ارث نمی برد و لکن فرزند از او ارث می برد.(1)

مؤلّف گوید:

بحث لعان در کتب فقهیّه مبسوطاً بیان شده و آیه از محکمات است و روایات فوق برای توضیح آیه و عبرت بیان شد، «عَصَمَانا اللَّهُ بِالتَّقْوَی. وَ وَفَّقَنَا لِمَا یُحِبُّ وَ یَرْضَی.»

ص: 578


1- 928.. فی الکافی عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن أحمد بن محمّد بن أبی -- نصر عن المثنی عن زرارة قال: سئل أبو عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ قال: هو القاذف الذی یقذف امرأته فاذا قذفها ثم أقر أنه کذب علیها جلد الحد، وردت الیه امرأته، و ان أبی الا أن یمضی فلیشهد علیها أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصّادقینَ، وَ الْخامِسَةُ یلعن فیها نفسه إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ، و ان أرادت ان تدرء عن نفسها العذاب و العذاب هو الرجم -- شهدت أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکاذِبِینَ، وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْها إِنْ کانَ مِنَ الصّادقینَ، فان لم تفعل رجمت و ان فعلت درأت عن نفسها الحد، ثم لا تحل له الی یوم القیامة، قلت: أ رأیت ان فرق بینهما و لهما ولد فمات؟ قال ترثه امه، و ان ماتت امه ورثه أخواله، و من قال: انه ولد زنا جلد الحد، قلت: یرد الیه الولد إذا أقر به؟ قال: لا و لا کرامة و لا یرث الابن و یرثه الابن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 576، ح 48]

«وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

«فَضْلُ اللَّهِ»، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و «رَحْمَتُهُ» ولایت ائمّه(علیهم السلام) است.(2)

امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

«فَضْلُ اللَّهِ»، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و «و رَحْمَتُهُ» علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است.(3)

ودر سخن دیگر فرمود:

«رَحْمَتُهُ» رسول الله(صلی الله علیه و آله) است، و «فَضْلُ اللَّهِ»، علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) است.(4)

و در مناقب آل ابی طالب از ابن عبّاس نقل شده که گوید:

«فَضْلُ اللَّهِ»، حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است و «رَحْمَتُهُ» علی(علیه السلام) است.(5)

سوره ی نور، آیات 11 تا 21

متن:

إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِّنکُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّکُم بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ 11 لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ

ص: 579


1- 929.. سوره ی نور، آیه ی 10.
2- 930.. عن زرارة عن أبی جعفر(علیه السلام) و حمران عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله تعالی «لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ» قال فضل الله رسوله، و رحمته ولایة الأئمّة(علیهم السلام). [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 287]
3- 931.. عن محمّد بن الفضیل عن أبی الحسن(علیه السلام) فی قوله: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ» قال: الفضل رسول الله(علیه السلام) و رحمته أمیر المؤمنین(علیه السلام). [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 287]
4- 932.. و محمّد بن الفضیل عن العبد الصالح قال الرحمة رسول الله(علیه السلام) و الفضل علی بن أبی طالب. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 287، ح 209]
5- 933.. ابن عبّاس فی قوله وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فضل الله محمّد و رحمته علی و قیل فَضْلُ اللَّهِ علی وَ رَحْمَتُهُ فاطمة. [مناقب، ج 3، ص 99]

ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ 12 لَوْلَا جَاؤُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُوْلَئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ 13 وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِی مَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ 14 إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَّا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ 15 وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ 16 یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ 17 وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ 18 إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ 19 وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّه رَؤُوفٌ رَحِیمٌ 20 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَکِنَّ

اللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَاء وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ21»

¬Kj

لغات:

«إفک» به معنای کذب [و تهمت] بزرگ است، و «عصبة» به معنای جماعت است، و «تَوَلَّی کِبْرَهُ»؛ یعنی تحمّل معظمه، و «لو لا» به معنای هلّا می باشد، و «أفضتم» یعنی خضتم، و «خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ»، تسویلات شیطان است به اشاعه ی فاحشه، و «فحشاء» به معنای أقبح القبیح است، و «ما زکی» یعنی ما طهر من دنس الذنوب.

ترجمه:

مسلّماً کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کردند گروهی (متشکّل و توطئه گر) از

ص: 580

شما بودند امّا گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است، بلکه خیر شما در آن است آن ها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند و از آنان کسی که بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظیمی برای اوست! (11) چرا هنگامی که این (تهمت) را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خود (و کسی که همچون خود آن ها بود) گمان خیر نبردند و نگفتند این دروغی بزرگ و آشکار است؟! (12) چرا چهار شاهد برای آن نیاوردند؟! اکنون که این گواهان را نیاوردند، آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند! (13) و اگر فضل و رحمت الهی در دنیا و آخرت شامل شما نمی شد، به خاطر این گناهی که کردید عذاب سختی به شما می رسید! (14) به خاطر بیاورید زمانی را که این شایعه را از زبان یکدیگر می گرفتید، و با دهان خود سخنی می گفتید که به آن یقین نداشتید و آن را کوچک می پنداشتید در حالی که نزد خدا بزرگ است! (15) چرا هنگامی که آن را شنیدید نگفتید: «ما حق نداریم که به این سخن تکلّم کنیم خداوندا منزّهی تو، این بهتان بزرگی است»؟! (16) خداوند شما را اندرز می دهد که هرگز چنین کاری را تکرار نکنید اگر ایمان دارید! (17) و خداوند آیات را برای شما بیان می کند، و خدا دانا و حکیم است. (18) کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است و خداوند می داند و شما نمی دانید! (19) و اگر فضل و رحمت الهی شامل حال شما نبود و این که خدا مهربان و رحیم است (مجازات سختی دامانتان را می گرفت)! (20) ای کسانی که ایمان آورده اید! از گامهای شیطان پیروی نکنید! هر کس پیرو شیطان شود (گم راهش می سازد، زیرا) او به فحشا و منکر فرمان می دهد! و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود، هرگز احدی از شما پاک نمی شد ولی خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند، و خدا شنوا و داناست! (21)

ص: 581

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِّنکُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّکُم بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ…»(1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

اهل تسنّن گویند: این آیات درباره ی تهمت به عایشه از ناحیه قبیله بنی خزاعه در جنگ بنی المصطلق بوده است، و امّا شیعه روایت کرده که این آیات درباره ماریه قبطیّه مادر ابراهیم فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بوده و عایشه به او تهمت زنا زده است.(2)

سپس علی بن ابراهیم با سند خود از زراره نقل نموده که گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

هنگامی که ابراهیم فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت آن حضرت اندوه شدیدی پیدا کرد و عایشه گفت: برای چه اندوه پیدا کرده ای؟ او فرزند جریح قبطی بود [و فرزند شما نبود.]

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علیّ(علیه السلام) را [در ظاهر] فرستاد و دستور داد تا جریح را بکشد، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) با شمشیر حرکت نمود و جُریح را در باغی یافت و چون خواست او را بکشد جریح بالای درخت خرمایی رفت و چون علیّ(علیه السلام) او را تعقیب نمود او خود را از بالای درخت پایین انداخت و عورت او آشکار

ص: 582


1- 934.. سوره ی نور، آیات 14-11.
2- 935.. و أما قوله: إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ فإن العامة رووا أنها نزلت فی عائشة و ما رمیت به فی غزوة بنی المصطلق من خزاعة و أما الخاصة فإنهم رووا أنها نزلت فی ماریة القبطیة و ما رمتها به عائشة و المنافقات. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 75]

شد و آن حضرت دانست که او آلت مردانه ندارد. پس نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: یا رسول الله! سوگند به خدایی که شما را به حق مبعوث به رسالت نمود، او نه آلت مردانه دارد و نه آلت زنانه. و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خدا را سپاس می گویم که او این عمل زشت را از ما خانواده دور نمود.(1)

عبدالله بن بکیر گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم، آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می دانست که عایشه به دروغ جریح قبطی را به زنا متهم نموده و با این حال دستور قتل او را داد و یا نمی دانست و خداوند با تثبّت و دقّت علیّ(علیه السلام) قبطی را از کشته شدن نجات داد؟ فرمود: به خدا سوگند او می دانست عایشه به دروغ این نسبت را به او داده است، و لکن در ظاهر علیّ(علیه السلام) را برای کشتن

ص: 583


1- 936.. حدثنا محمّد بن جعفر قال حدثنا محمّد بن عیسی عن الحسن بن علی بن فضال قال حدثنا عبد الله [محمّد] بن بکیر عن زرارة قال سمعت أبا جعفر(علیه السلام) یقول لما مات إبراهیم بن رسول الله(صلی الله علیه و آله) حزن علیه حزنا شدیدا فقالت عائشة ما الذی یحزنک علیه فما هو إلّا ابن جریح، فبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) علیا و أمره بقتله فذهب علی(علیه السلام) إلیه و معه السیف و کان جریح القبطی فی حائط و ضرب علی(علیه السلام) باب البستان فأقبل إلیه جریح لیفتح له الباب فلما رأی علیا(علیه السلام) عرف فی وجهه الغضب فأدبر راجعا و لم یفتح الباب فوثب علی(علیه السلام) علی الحائط و نزل إلی البستان و اتبعه و ولی جریح مدبرا فلما خشی أن یرهقه صعد فی نخلة و صعد علی(علیه السلام) فی أثره فلما دنا منه رمی بنفسه من فوق النخلة فبدت عورته فإذا لیس له ما للرجال و لا ما للنساء فانصرف علی(علیه السلام) إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) فقال یا رسول الله إذا بعثتنی فی الأمر أکون فیه کالمسمار المحمی فی الوتر أم أثبت قال فقال لا بل اثبت، فقال و الذی بعثک بالحق ما له ما للرجال و لا ما للنساء فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) الحمد لله الذی یصرف عنا السوء أهل البیت. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 75]

قبطی فرستاد تا بلکه عایشه از حرف خود بازگردد، امّا عایشه از گناه خود بازنگشت و به کشته شدن یک مسلمان بی گناه راضی شد. سپس فرمود: و اگر دستور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نسبت به قتل قبطی جدّی بود، علیّ(علیه السلام) از کشتن او منصرف نمی شد.(1)

«إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَّا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ …»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در وصیّت خود به محمّدبن الحنفیّه فرمود:

فرزند عزیزم! چیزی را که نمی دانی مگو، بلکه هر آنچه می دانی را نیز مگو، چرا که خداوند تبارک و تعالی بر اعضا و جوارح تو چیزهایی را واجب نموده است و روز قیامت به خاطر آن ها بر تو احتجاج خواهد نمود و از تو سؤال خواهد کرد، و درباره ی این اعضا تذکّر و هشدار داده و آن ها را به حال خود رها نکرده و فرموده است: «وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً» و نیز فرموده است: «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَّا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ». و سپس اعضا و جوارح تو را به عبادت و اطاعت خود خوانده و می فرماید:

ص: 584


1- 937.. و فی روایة عبد الله [عبید الله] بن موسی عن أحمد بن رشید [راشد] عن مروان بن مسلم عن عبد الله بن بکیر قال قلت لأبی عبد الله ع: جعلت فداک کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) أمر بقتل القبطی و قد علم أنها قد کذبت علیه، أ و لم یعلم و إنّما دفع الله عن القبطی القتل بتثبت علی(علیه السلام) فقال بلی قد کان و الله أعلم و لو کانت عزیمة من رسول الله(صلی الله علیه و آله) القتل ما رجع علی(علیه السلام) حتّی یقتله، و لکن إنّما فعل رسول الله(صلی الله علیه و آله) لترجع عن ذنبها، فما رجعت و لا اشتد علیها قتل رجل مسلم بکذبها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 294]
2- 938.. سوره ی نور، آیات 15 و 16.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» و این فریضه جامعی است بر جوارح تو، و نیز فرموده است: «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا »(1)، و مقصو از مساجد صورت و دست ها و زانوها و انگشتان بزرگ پاها می باشد، و نیز درباره ی اعضا و جوارح گوید: «وَمَا کُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَلَا أَبْصَارُکُمْ وَلَا جُلُودُکُمْ»(2) و مقصود از جلود فروج است.(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

یقین را به خاطر شک، و آشکار را به خاطر پنهان، رها مکن، و درباره ی چیزی که ندیده ای و برای تو خبر آورده اند، حکم مکن، چرا که خداوند امر غیبت و بدگمانی به برادران دینی و مؤمنین را بزرگ شمرده است تا چه رسد به جرأت در سخن گفتن و اعتقاد به دروغ و بهتان درباره ی اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

ص: 585


1- 939.. سوره ی جنّ، آیه ی 18.
2- 940.. سوره ی فصّلت، آیه ی 22.
3- 941.. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فِی وَصِیَّتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَا بُنَیَّ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ کُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ فَرَضَ عَلَی جَوَارِحِکَ کُلِّهَا فَرَائِضَ یَحْتَجُّ بِهَا عَلَیْکَ -- یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَسْأَلُکَ عَنْهَا وَ ذَکَّرَهَا وَ وَعَظَهَا وَ حَذَّرَهَا وَ أَدَّبَهَا وَ لَمْ یَتْرُکْهَا سُدًی فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله -- وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا وَ قَالَ جل جلاله إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ ثُمَّ اسْتَعْبَدَهَا بِطَاعَتِهِ فَقَالَ جل جلاله -- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ فَهَذِهِ فَرِیضَةٌ جَامِعَةٌ وَاجِبَةٌ عَلَی الْجَوَارِحِ وَ قَالَ جل جلاله -- وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً یَعْنِی بِالْمَسَاجِدِ الْوَجْهَ وَ الْیَدَیْنِ وَ الرُّکْبَتَیْنِ وَ الْإِبْهَامَیْنِ وَ قَالَ جل جلاله وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ یَعْنِی بِالْجُلُودِ الْفُرُوجَ. [من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 626، ح 3215]

که خداوند درباره ی آنان فرموده است: «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَّا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ.»(1)

«إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»(2)

محمّدبن حُمران گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس درباره ی برادر مؤمن خود چیزهایی [از زشتی ها] که با چشم خود دیده و با گوش خود شنیده است را بگوید مشمول آیه «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا…»، خواهد بود.(3)

محمّدبن فضیل گوید:

به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم، بسا از یکی از برادران مؤمن من به من خبر می رسد که او کار ناشایسته ای را کرده است، و چون از او سؤال می کنم می گوید: من چنین کاری را نکرده ام، در حالی که گروهی از معتمدین از برادران من چنین خبری را به من داده اند من چه باید بکنم؟ امام(علیه السلام) فرمود:

ص: 586


1- 942.. قال الصّادق(علیه السلام) لا تدع الیقین بالشک و المکشوف بالخفی و لا تحکم ما لم تره بما تروی عنه قد عظم الله أمر الغیبة و سوء الظن بإخوانک من المؤمنین فکیف بالجرأة علی إطلاق قول و اعتقاد زور و بهتان فی أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال الله؟عز؟ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ. [مصباح الشریعة، ص 67]
2- 943.. سوره ی نور، آیه ی 19.
3- 944.. حدثنا محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید ره قال حدثنا محمّد بن الحسن الصفار قال حدثنا أیوب بن نوح قال حدثنا محمّد بن أبی عمیر قال حدثنی محمّد بن حمران عن الصّادق جعفر بن محمّد(علیه السلام) قال من قال فی أخیه المؤمن ما رأته عیناه و سمعته أذناه فهو ممن قال الله؟عز؟ إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ. [امالی صدوق، ص 276، ح 16]

گوش و چشم خود را درباره ی برادر مؤمن خود تکذیب کن و اگر پنجاه نفر بر علیه او شهادت دادند و او انکار نمود آن پنجاه نفر را تکذیب کن و سخن برادر خود را تصدیق نما و هرگز کاری که سبب هتک حرمت و آبرو و مروّت او باشد را برای کسی بازگو مکن و گرنه مشمول آیه «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا…»، خواهی بود.(1)

ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

بر هر مؤمنی واجب است که هفتاد گناه کبیره را از برادر مؤمن خود بپوشاند.(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

ما در کتاب علیّ(علیه السلام) یافتیم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر بالای منبر فرمود: «سوگند به خدایی که پروردگاری جز او نیست، هیچ مؤمنی هرگز به خیر دنیا و آخرت نمی رسد، مگر با حسن ظنّ به خدای عزّوجلّ و خود داری از غیبت مؤمنین. سپس فرمود: سوگند به خدایی که پروردگاری جز او نیست، خداوند عزّوجلّ

ص: 587


1- 945.. سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ الْمُبَارَکِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِی یَبْلُغُنِی عَنْهُ الشَّیْ ءُ الَّذِی أَکْرَهُهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِکَ فَیُنْکِرُ ذَلِکَ وَ قَدْ أَخْبَرَنِی عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ کَذِّبْ سَمْعَکَ وَ بَصَرَکَ عَنْ أَخِیکَ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَکَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ لَا تُذِیعَنَّ عَلَیْهِ شَیْئاً تَشِینُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ فَتَکُونَ مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. [کافی، ج 8، ص 147، ح 125]
2- 946.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ یَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَی الْمُؤْمِنِ أَنْ یَسْتُرَ عَلَیْهِ سَبْعِینَ کَبِیرَةً. [کافی، ج 2، ص 165، ح 8]

هیچ مؤمنی را بعد از توبه و استغفار عذاب نخواهد نمود مگر به خاطر بدگمانی به خداوند عزّوجلّ و غیبت کردن از مؤمنین.(1)

سوره ی نور، آیات 22 تا 26

متن:

وَلَا یَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنکُمْ وَالسَّعَةِ أَن یُؤْتُوا أُوْلِی الْقُرْبَی وَالْمَسَاکِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ 22 إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ 23 یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ 24 یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَیَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ 25 الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُوْلَئِکَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ 26»

¬Kj

لغات:

«وَلَا یَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ»؛ یعنی «لا یقصر» به معنای کوتاهی کردن و از «إلو» است یعنی صاحبان مال و وسعت نباید از کمک به خویشان و فقرا و مهاجران کوتاهی کنند، و «عفو» به معنای بخشیدن، و «صفح» به معنای رو برگرداندن است، و «محصنات» به معنای زن های عفیفه و پاکدامن است، و امکان دارد که «لا یأتل» به معنای لا یحلف باشدوالله العالم.

ص: 588


1- 947.. عن الباقر(علیه السلام) قال وجدنا فی کتاب علی(علیه السلام) أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال علی المنبر و الله الذی لا إله إلّا هو ما أعطی مؤمن قط خیر الدنیا و الآخرة إلّا بحسن ظنه بالله؟عز؟ و الکف عن اغتیاب المؤمن و الله الذی لا إله إلّا هو لا یعذب الله؟عز؟ مؤمنا بعذاب بعد التوبة و الاستغفار له إلّا بسوء ظنه بالله؟عز؟ و اغتیابه للمؤمنین. [کتاب اختصاص مفید، ص 227]
ترجمه:

آن ها که از میان شما دارای برتری (مالی) و وسعت زندگی هستند نباید سوگند یاد کنند که از انفاق نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ نمایند آن ها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است! (22) کسانی که زنان پاکدامن و بی خبر (از هر گونه آلودگی) و مؤمن را متهم می سازند، در دنیا و آخرت از رحمت الهی بدورند و عذاب بزرگی برای آن هاست. (23) در آن روز زبانها و دست ها و پاهای شان بر ضدّ آن ها به اعمالی که مرتکب می شدند گواهی می دهد! (24) آن روز، خداوند جزای واقعی آنان را بی کم و کاست می دهد و می دانند که خداوند حق آشکار است! (25) زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلّق دارند و زنان پاک از آن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند! اینان از نسبتهای ناروایی که (ناپاکان) به آنان می دهند مبرّا هستند و برای آنان آمرزش (الهی) و روزی پرارزشی است! (26)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَلَا یَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنکُمْ وَالسَّعَةِ أَن یُؤْتُوا أُوْلِی الْقُرْبَی وَالْمَسَاکِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلْیَعْفُوا…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم از ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از «أُوْلِی الْقُرْبَی»، در آیه فوق خویشان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اند.

سپس گوید:

مقصود از آیه «إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ…»، غافلات از

ص: 589


1- 948.. سوره ی نور، آیه ی 22.

فواحش اند، و قبلاً در روایات گذشت که مقصود از این آیه و مورد آن، آیه «إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِّنکُمْ…»، می باشد.(1)

«الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ…»(2)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل نموده که فرموده اند:

این آیه مانند آیه «الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً» می باشد، و گروهی می خواستند با زنان زانیه ازدواج کنند و خداوند آنان را نهی نمود، و برای آنان شایسته ندانست که با زنان زانیه ازدواج نمایند.(3)

ابوحمزه گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که به یکی از شیعیان می فرمود:

شما «طیبیّن» هستید و زنان شما «طیّبات» هستند….(4)

ص: 590


1- 949.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبی و هی قرابة رسول الله(صلی الله علیه و آله) وَ الْمَساکِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا یقول یعفو بعضکم عن بعض و یصفح فإذا فعلتم کانت رحمة من الله لکم یقول الله: أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ و قوله: إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ یقول غافلات عن الفواحش و قوله: الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 76]
2- 950.. سوره ی نور، آیه ی 26.
3- 951.. عن أبی مسلم و الجبائی و هو المروی عن أبی جعفر و أبی عبد الله(علیه السلام) قالا هی مثل قوله «الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً» الآیة أن أناسا هموا أن یتزوجوا منهن فنهاهم الله عن ذلک و کره ذلک لهم. [مجمع البیان، ج 7، ص 220]
4- 952.. فی روضة الکافی أحمد بن محمّد عن علی بن الحسن المیثمی عن محمّد ابن عبد الله عن زرارة عن محمّد بن الفضیل عن أبی حمزة قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول لرجل من الشیعة: أنتم الطیبون و نساؤکم الطیبات، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 585، ح 74]B

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از امام حسن مجتبی(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت ضمن سخن مفصّلی که در مجلس معاویه و اصحابش بیان نمود و آنان را محکوم کرد و سنگی در گلویشان فرو برد فرمود:

«الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ» و سپس به معاویه فرمود: به خدا سوگند مقصود از این آیه تو و پیروانت هستید، و مقصود از «وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ»، به خدا سوگند، علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) و اصحاب و شیعیان او هستند.(1)

سوره ی نور، آیات 27 تا 31

متن:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَی أَهْلِهَا ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ 27 فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِیهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّی یُؤْذَنَ لَکُمْ وَإِن قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکَی لَکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ 28 لَّیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ مَسْکُونَةٍ فِیهَا مَتَاعٌ لَّکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ 29 قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا

ص: 591


1- 953.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ عن الحسن بن علی(علیهما السلام) حدیث طویل یقول فیه -- و قد قام من مجلس معاویة و أصحابه بعد ان القمهم الحجر-: الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ هم و الله یا معاویة أنت و أصحابک هؤلاء و شیعتک وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ هم علی بن أبی طالب و أصحابه و شیعته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 585، ح 75]

یَصْنَعُونَ 30 وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ 31»

¬Kj

لغات:

«استیناس» طلب انس است چنان که خداوند می فرماید: «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً»؛ یعنی علمتم منهم رشداً، و ابن عبّاس «تستأذنوا» قرائت نموده است، و «غَضّ» به معنای نقصان است و غضّ من صوته و من بصره ای نقص و غضضت الشئ فتغضغض إذا نقص، و «الإربة» الحاجةِ، و گفته شده:«یغضّوا» مجزوم است و اصل آن لیغضّوا بوده مانند «یغضضن» و لکن لم یظهر فیه الإعراب لکونه مبنیّاً.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! در خانه هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید این برای شما بهتر است شاید متذکّر شوید! (27) و اگر کسی را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شد: «بازگردید!» بازگردید این برای شما پاکیزه تر است و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است! (28) (ولی) گناهی بر شما نیست که وارد خانه های غیر مسکونی بشوید که در آن متاعی متعلّق به شما وجود دارد و خدا آنچه را

ص: 592

آشکار می کنید و آنچه را پنهان می دارید، می داند! (29) به مؤمنان بگو چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند این برای آنان پاکیزه تر است خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است! (30) و به آنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -- جز آن مقدار که نمایان است -- آشکار ننمایند و (اطراف) روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان [کنیزانشان]، یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و همگی بسوی خدا بازگردید ای مؤمنان، تا رستگار شوید! (31)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَی أَهْلِهَا ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ * فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِیهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّی یُؤْذَنَ لَکُمْ وَإِن قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکَی لَکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«استیناس» صدای کفش و سلام است.(2)

ص: 593


1- 954.. سوره ی نور، آیات 27 و 28.
2- 955.. حدثنا محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید؟ره؟ قال حدثنا محمّد بن الحسن الصفار عن أحمد بن محمّد عن علی بن الحکم و محسن بن أحمد عن أبان بن الأحمر عن عبد الرحمن بن أبی عبد الله قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها قال الاستیناس وقع النعل و التسلیم. [معانی الاخبار، ص 163، ح 1]B

و در سخن دیگر فرمود:

مقصود از «بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکونةِ فیها مَتاعٌ لَکُم»، حمام ها و خان ها و آسیاب هاست که بدون اجازه داخل آن ها می شوی.(1)

ابوایّوب انصاری گوید: به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتم: استیناس چیست؟ فرمود:

این است که قبل از ورود بگوید: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ»، و با تنحنح وارد بر اهل خانه شود.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نهی کرد که مردی وارد بر زن ها شود مگر با اجازه از اولیای آنان.(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که بر پدر خود وارد می شود باید اجازه بگیرد و لکن پدر لازم نیست از فرزند اجازه دخول بگیرد و نیز کسی که می خواهد بر دختر و خواهر خود که دارای همسر هستند وارد شود باید اجازه بگیرد.(4)

ص: 594


1- 956.. ثم رخص الله تعالی فقال: لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَةٍ فِیها مَتاعٌ لَکُمْ قال الصّادق(علیه السلام) هی الحمامات و الخانات و الأرحیة تدخلها بغیر إذن. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 77]
2- 957.. فی مجمع البیان عن أبی أیوب الأنصاری قال: قلنا: یا رسول الله ما الاستیناس؟ قال: یتکلم الرجل بالتسبیحة و التحمیدة و التکبیرة یتنحنح علی أهل البیت. [تفسیر نور الثّقلین، ج 3، ص 515، ح 79]
3- 958.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ أَنْ یَدْخُلَ دَاخِلٌ عَلَی النِّسَاءِ إِلَّا بِإِذْنِ أَوْلِیَائِهِنَّ. [کافی، ج 5، ص 528، ح 1]
4- 959.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ یَسْتَأْذِنُ الرَّجُلُ إِذَا دَخَلَ عَلَی أَبِیهِ وَ لَا یَسْتَأْذِنُ الْأَبُ عَلَی الِابْنِ قَالَ وَ یَسْتَأْذِنُ الرَّجُلُ عَلَی ابْنَتِهِ وَ أُخْتِهِ إِذَا کَانَتَا مُتَزَوِّجَتَیْنِ. [کافی، ج 5، ص 528، ح 3]B

صاحب مجمع البیان گوید:

روایت شده که مردی به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: آیا باید برای وارد شدن بر مادرم اجازه بگیرم؟ فرمود: آری. آن مرد گفت: جز من کسی به مادرم خدمت نمی کند؟ فرمود: آیا دوست می درای مادر خود را عریان ببینی؟ آن مرد گفت: خیر. فرمود: پس باید اجازه ورود بگیری.(1)

«قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ …»(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

در قرآن هر کجا حفظ فروج آمده مربوط به زنا می باشد جز این آیه که مربوط به نگاه است. و در سخن دیگری فرمود: خداوند تبارک و تعالی ایمان را بر همه ی اعضا و جوارح فرزند آدم واجب نموده است و بر چشم واجب نموده که به چیزهای حرام نگاه نکند و این سهم ایمان چشم است چنان که خداوند می فرماید: «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»؛ یعنی به زنان مؤمنه بگو: چشمان خود را فرو بندند و فروج خود را از نگاه زن ها مانند خوهران و خویشان دیگر حفظ نمایند.(3)

ص: 595


1- 960.. و روی ان رجلا قال للنبی(صلی الله علیه و آله): أستأذن علی أمی؟ فقال: نعم، قال: انها لیس لها خادم غیری أ فأستاذن علیها کلما دخلت؟ قال: أ تحب أن تراها عریانة؟ قال الرجل: لا، قال: فاستأذن علیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 586، ح 81]
2- 961.. سوره ی نور، آیات 30 و 31.
3- 962.. قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ وَ قَسَّمَهُ عَلَیْهَا وَ فَرَّقَهُ فِیهَا فَلَیْسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَةٌ إِلَّا وَ قَدْ وُکِّلَتْ مِنَ الْإِیمَانِ بِغَیْرِ مَا وُکِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا… وَ فَرَضَ عَلَی الْبَصَرِ أَنْ لَا یَنْظُرَ إِلَی مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْ یُعْرِضَ عَمَّا نَهَی اللَّهُ عَنْهُ مِمَّا لَا یَحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ فَقَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ فَنَهَاهُمْ أَنْ یَنْظُرُوا إِلَی عَوْرَاتِهِمْ وَ أَنْ یَنْظُرَ الْمَرْءُ إِلَی فَرْجِ أَخِیهِ وَ یَحْفَظَ فَرْجَهُ أَنْ یُنْظَرَ إِلَیْهِ وَ قَالَ وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَ مِنْ أَنْ تَنْظُرَ إِحْدَاهُنَّ إِلَی فَرْجِ أُخْتِهَا وَ تَحْفَظَ فَرْجَهَا مِنْ أَنْ یُنْظَرَ إِلَیْهَا وَ قَالَ کُلُّ شَیْ ءٍ فِی الْقُرْآنِ مِنْ حِفْظِ الْفَرْجِ فَهُوَ مِنْ الزِّنَا إِلَّا هَذِهِ الْآیَةَ فَإِنَّهَا مِنَ النَّظَر. [اصول کافی، ج 2، ص 30، ح 1]B

امّ سلمه گوید:

من و میمونه نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودیم و عبدالله بن امّ مکتوم نابینا وارد شد و آن حضرت به ما فرمود: پنهان شوید. پس ما گفتیم: یا رسول الله او که نابیناست و ما را نمی بیند؟ فرمود: آیا شما هم نابینایید و او را نمی بینید؟(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

جوانی از انصار با زنی در مدینه روبرو شد، و در آن وقت زن ها تا پشت گوش های خود را می پوشاندند، پس آن جوان به آن زن خیره شد و چون گذشت، باز در پشت سر او نگاه می کرد تا این که سر او به دیوار خورد و به وسیله استخوان و یا شیشه ای که در دیوار بود سر او شکافته شد و چون آن زن گذشت، آن جوان دید خون بر سینه و لباس او جاری شده است، پس با خود گفت: به خدا سوگند، نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهم رفت و به او خبر خواهم داد، و چون نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: چه شده

ص: 596


1- 963.. فی جوامع الجامع و عن أم سلمة رضی الله عنها قالت: کنت عند النّبی(صلی الله علیه و آله) و عنده میمونة فأقبل ابن أم مکتوم و ذلک بعد ان أمرنا بالحجاب فقال: احتجبا فقلنا: یا رسول الله ألیس أعمی لا یبصرنا؟ فقال: أ فعمیاوان أنتما، أ لستما تبصرانه؟. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 588، ح 92]

است؟ و جوان قصّه خود را بیان کرد، جبرئیل این آیه را آورد «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ ….»(1)

شخصی به امام صادق(علیه السلام) گفت: مرد، چه اندازه می تواند به زن نامحرم نگاه کند؟ امام(علیه السلام) فرمود:

فقط به صورت و قدم ها و دست های او تا مچ می تواند نگاه کند.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

یا علی نگاه اوّل برای تو [حلال] است و نگاه دوّم حرام و زیانبار است.(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بین تعلیمات خود به اصحاب خویش فرمود:

در بین اعضای بدن عضوی ناسپاس تر از چشم نیست، پس شما او را آزاد نگذارید که شما را از یاد خدا باز خواهد داشت.

ص: 597


1- 964.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْکَافِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ اسْتَقْبَلَ شَابٌّ مِنَ الْأَنْصَارِ امْرَأَةً بِالْمَدِینَةِ وَ کَانَ النِّسَاءُ یَتَقَنَّعْنَ خَلْفَ آذَانِهِنَّ فَنَظَرَ إِلَیْهَا وَ هِیَ مُقْبِلَةٌ فَلَمَّا جَازَتْ نَظَرَ إِلَیْهَا وَ دَخَلَ فِی زُقَاقٍ قَدْ سَمَّاهُ بِبَنِی فُلَانٍ فَجَعَلَ یَنْظُرُ خَلْفَهَا وَ اعْتَرَضَ وَجْهَهُ عَظْمٌ فِی الْحَائِطِ أَوْ زُجَاجَةٌ فَشَقَّ وَجْهَهُ فَلَمَّا مَضَتِ الْمَرْأَةُ نَظَرَ فَإِذَا الدِّمَاءُ تَسِیلُ عَلَی صَدْرِهِ وَ ثَوْبِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لآَتِیَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ لَأُخْبِرَنَّهُ قَالَ فَأَتَاهُ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ لَهُ مَا هَذَا فَأَخْبَرَهُ فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) بِهَذِهِ الْآیَةِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ. [کافی، ج 5، ص 521، ح 5]
2- 965.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مَرْوَکِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا یَحِلُّ لِلرَّجُلِ أَنْ یَرَی مِنَ الْمَرْأَةِ إِذَا لَمْ یَکُنْ مَحْرَماً قَالَ الْوَجْهُ وَ الْکَفَّانِ وَ الْقَدَمَانِ. [کافی، ج 5، ص 521، ح 2]
3- 966.. قَالَ وَ قَالَ(علیه السلام) أَوَّلُ نَظْرَةٍ لَکَ وَ الثَّانِیَةُ عَلَیْکَ وَ لَا لَکَ وَ الثَّالِثَةُ فِیهَا الْهَلَاکُ. [وسائل، ج 20، ص 193، ح 8]

سپس فرمود:

هنگامی که مرد عریان می شود، شیطان به او نگاه می کند و طمع می نماید، پس شما خود را بپوشانید، چرا که صحیح نیست کسی ران های خود را آشکار کند و بین مردم بنشیند، تا این که فرمود: نگاه اوّل شما به زن نامحرم حلال است و باید از نگاه دوّم پرهیز کنید و از فتنه حذر نمایید و اگر یکی از شما زنی را دید و آن زن او را جلب توجّه کرد، باید فوراً نزد همسر خود برود، چرا که همسر او نیز دارای همین متاع است و باید چشم از آن زن بگرداند و شیطان را در قلب خود راه ندهد، و اگر همسری ندارد باید دو رکعت نماز بخواند و فراوان حمد خدا را به جا آورد و صلوات بر پیامبر و آل او بفرستد و سپس فضل خدا را طلب کند و اگر چنین کند خداوند با رحمت خود او را بی نیاز خواهد نمود [و همسری برای او فراهم خواهد کرد.](1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

همه چشم ها روز قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمی که از خوف خدا گریه کرده باشد، چشمی که از حرام های خدا فرو بسته شده باشد، چشمی که در راه خدا شب را بیدار مانده باشد.(2)

ص: 598


1- 967.. و فیه أیضا فیما علم أمیر المؤمنین(علیه السلام) أصحابه: لیس فی البدن شی ء أقل شکرا من العین، فلا تعطوها سؤلها فتشغلکم عن ذکر الله إذا تعری الرجل نظر الشیطان و طمع فیه فاستتروا، لیس للرجل ان یکشف ثیابه عن فخذیه و یجلس بین قوم، لکم أول نظرة الی المرئة فلا تتبعوها بنظرة اخری و احذروا الفتنة، إذا رأی أحدکم امرأة تعجبه فلیأت أهله فان عند أهله مثل ما رأی، و لا یجعلن للشیطان علی قلبه سبیلا لیصرف بصره عنها، فاذا لم تکن له زوجة فلیصل رکعتین و یحمد الله کثیرا، و یصلی علی النّبی و آله ثم یسأل الله من فضله فانه یبیح له برحمته ما یغنیه.[نور الثّقلین، ج 3، ص 589، ح 97]
2- 968.. عن جعفر بن محمّد عن أبیه قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): کل عین باکیة یوم القیامة الا ثلاثة أعین: عین بکت من خشیة الله، و عین غضت من محارم الله، و عین باتت ساهرة فی سبیل الله. [نورالثّقلین، ج 3، ص 589، ح 98]B

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در پاسخ مردی از شام -- در مسجد کوفه -- فرمود:

چهار چیز از چهار چیز سیر نمی شوند: زمین از باران، چشم از نگاه، زن از مرد، عالم از علم.(1)

مردی به امام صادق(علیه السلام) گفت:

آیا کسی که می خواهد با زنی ازدواج کند می تواند به موها و محاسن و زیبایی های او نگاه کند؟ امام(علیه السلام) فرمود: باکی نیست، اگر هدف او لذّت بردن نباشد.

صاحب مجمع در تفسیر «وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ»، گوید:

یعنی زن ها باید مواضع زینت خود را برای شوهران خویش آشکار نمایند، تا میل آنان را به خود جلب نموده و شهوت شان را تحریک نمایند، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به زنانی که برای شوهران خود خضاب نمی کنند و سرمه به چشم خود نمی کشند، و دعوت شوهران خود را برای زناشویی اجابت نمی کنند و هر گاه شوهران شان آنان را دعوت کنند به دروغ می گویند: «ما آلودگی ماهیانه داریم» لعنت نموده است.(2)

ص: 599


1- 969.. حدثنا أبو الحسن محمّد بن عمرو البصری قال حدثنا محمّد بن عبد الله بن أحمد بن جبلة الواعظ قال حدثنا أبو القاسم عبد الله بن أحمد بن عامر الطائی قال حدثنا أبی قال حدثنا علی بن موسی الرّضا قال حدثنا موسی بن جعفر قال حدثنا جعفر بن محمّد قال حدثنا محمّد بن علی قال حدثنا علی بن الحسین قال حدثنا الحسین بن علی(علیه السلام) قال قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) للشامی الذی سأله عن المسائل فی جامع الکوفة أربعة لا یشبعن من أربعة أرض من مطر و أنثی من ذکر و عین من نظر و عالم من علم. [خصال، ص 221، ح 48]
2- 970.. فقد روی أنه(صلی الله علیه و آله) لعن السلتاء من النساء و المرهاء فالسلتاء التی لا تخضب و المرهاء التی لا تکتحل و لعن المسوفة و المفسلة فالمسوفة التی إذا دعاها زوجها إلی المباشرة قالت سوف أفعل و المفسلة هی التی إذا دعاها قالت أنا حائض و هی غیر حائض. [مجمع البیان، ج 7، ص 242]B

«وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(1)

امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

توبه نصوح این است که باطن همانند ظاهر بلکه بهتر از آن باشد.(2)

مرحوم صدوق گوید:

روایت شده که توبه نصوح این است که تائب از گناهی توبه کند و نیّت او این باشد که هرگز به آن گناه بازنگردد.(3)

و در حدیث اُبیّ آمده که گوید: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی معنای توبه نصوح سؤال کردم، فرمود:

توبه نصوح توبه خالصی است که تائب پس از آن به آن گناه باز نگردد.(4)

ص: 600


1- 971.. سوره ی نور، آیه ی 31.
2- 972.. أبی؟ره؟ قال حدثنا محمّد بن یحیی عن محمّد بن أحمد عن أحمد بن هلال قال سألت أبا الحسن الأخیر(علیه السلام) عن التوبة النصوح ما هی فکتب(علیه السلام) أن یکون الباطن کالظاهر و أفضل من ذلک. [معانی الاخبار، ص 174]
3- 973.. قَالَ الصَّدُوقُ وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ التَّوْبَةَ النَّصُوحَ هُوَ أَنْ یَتُوبَ الرَّجُلُ مِنْ ذَنْبٍ وَ یَنْوِیَ أَنْ لَا یَعُودَ إِلَیْهِ أَبَداً. [وسائل الشیعه، ج 16، ص 77]
4- 974.. ثم اعلم أن المفسرین اختلفوا فی تفسیر التوبة النصوح علی أقوال منها أن المراد توبة تنصح الناس أی تدعوهم إلی أن یأتوا بمثلها لظهور آثارها الجمیلة فی صاحبها أو ینصح صاحبها فیقلع عن الذنوب ثم لا یعود إلیها أبدا. و منها أن النصوح ما کانت خالصة لوجه الله سبحانه من قولهم عسل نصوح إذا کان خالصا من الشمع بأن یندم علی الذنوب لقبحها و کونها خلاف رضی الله تعالی لا لخوف النار مثلا. و منها أن النصوح من النصاحة و هی الخیاطة لأنها تنصح من الدین ما مزقته الذنوب أو یجمع بین التائب و بین أولیائه و أحبائه کما تجمع الخیاطة بین قطع الثوب. و منها أن النصوح وصف للتائب و إسناده إلی التوبة من قبیل الإسناد المجازی أی توبة تنصحون بها أنفسکم بأن تأتوا بها علی أکمل ما ینبغی أن تکون علیه حتّی تکون قالعة لآثار الذنوب من القلوب بالکلیة و سیأتی فی الأخبار تفسیرها ببعض تلک الوجوه. [بحارالأنوار، ج 6، ص 17]B

به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفته شد: توبه نصوح چیست؟ فرمود:

پشیمانی قلبی و استغفار با زبان و قصد بازنگشتن به آن گناه.(1)

«أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاء…»(2)

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که مقصود از «أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ» غلامان و کنیزان است.(3)

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ» فرمود:

او انسان احمقی است که سراغ زن ها نمی رود.(4)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «أَوِ التَّابِعِینَ…»، پیرمردی است که نیاز به زن ها ندارد.(5)

ص: 601


1- 975.. وَ قِیلَ لَهُ مَا التَّوْبَةُ النَّصُوحُ فَقَالَ(علیه السلام) نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَ اسْتِغْفَارٌ بِاللِّسَانِ وَ الْقَصْدُ عَلَی أَنْ لَا یَعُودَ.[بحارالأنوار، ج 75، ص 48]
2- 976.. سوره ی نور، آیه ی 31.
3- 977.. قیل معناه العبید و الإماء و روی ذلک عن أبی عبد الله(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 7،ص 242]
4- 978.. مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ قَالَ الْأَحْمَقُ الَّذِی لَا یَأْتِی النِّسَاءَ. [کافی، ج 5، ص 523، ح 1]
5- 979.. فهو الشیخ الکبیر الفانی الذی لا حاجة له فی النساء. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 77]

سوره ی نور، آیات 32 تا 34

متن:

وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ 32 وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّی یُغْنِیَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ فَکَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ 33 وَلَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُّبَیِّنَاتٍ وَمَثَلًا مِّنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ 34»

¬Kj

لغات:

«أَیَامَی» جمع اَیِّم است و آن زنی است که همسر ندارد، خواه بکر باشد و خواه ثیّب، و به مردی که همسر ندارد نیز اَیّم گویند، و «اِنکاح» به معنای تزویج است و نکح به معنای تزوجّ است، و أنکح غیره یعنی او را تزویج نمود، و «استعفاف» و «تعفّف» به معنای طلب عفّت و استعمال عفّت است و کتاب و مکاتبه این است که کسی با مملوک خود قراردادی بنویسد که مالی را بدهد تا آزاد شود.

ترجمه:

مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد خداوند گشایش دهنده و آگاه است! (32) و کسانی که امکانی برای

ص: 602

ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند! و آن بردگانتان که خواستار مکاتبه [قرار داد مخصوص برای آزاد شدن] هستند، با آنان قرار داد ببندید اگر رشد و صلاح در آنان احساس می کنید (که بعد از آزادی، توانایی زندگی مستقل را دارند) و چیزی از مال خدا را که به شما داده است به آنان بدهید! و کنیزان خود را برای دستیابی متاع ناپایدار زندگی دنیا مجبور به خود فروشی نکنید اگر خودشان می خواهند پاک بمانند! و هر کس آن ها را (بر این کار) اجبار کند، (سپس پشیمان گردد،) خداوند بعد از این اجبار آن ها غفور و رحیم است! (توبه کنید و بازگردید، تا خدا شما را ببخشد!) (33) ما بر شما آیاتی فرستادیم که حقایق بسیاری را تبیین می کند، و اخباری از کسانی که پیش از شما بودند، و موعظه و اندرزی برای پرهیزگاران! (34)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»(1)

اسحاق بن عمّار گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا صحیح است که مردم می گویند مردی خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رفت و گفت: من فقیر و ناتوانم و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را امر به ازدواج نمود و او ازدواج کرد و باز آمد و گفت: «فقیرم» و باز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را امر به ازدواج کرد تا این که این سخن سه مرتبه تکرار شد؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: آری این حدیث حق است و سپس فرمود: رزق با زن و بچه می آید.(2)

ص: 603


1- 980.. سوره ی نور، آیه ی 32.
2- 981.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْجَامُورَانِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنِ الْمُؤْمِنِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الْحَدِیثُ الَّذِی یَرْوِیهِ النَّاسُ حَقٌّ أَنَّ رَجُلًا أَتَی النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِیجِ فَفَعَلَ ثُمَّ أَتَاهُ فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِیجِ حَتَّی أَمَرَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) [نَعَمْ] هُوَ حَقٌّ ثُمَّ قَالَ الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِیَالِ. [کافی، ج 5، ص 330، ح 4]B

و از آن حضرت از پدرانش از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

هر کس از ترس فقر و ناداری ازدواج نکند، به خدای خود گمان بد برده است، چرا که خداوند می فرماید: «إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ.»(1)

امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود:

جوانی از انصار مدینه نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: من تهی دست هستم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ازدواج کن» پس آن جوان حیا کرد و گفت: «من حیا می کنم که باز از فقر خود نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شکایت نمایم» پس مردی از انصار به او گفت: «من یک دختر زیبایی دارم» و سپس آن دختر را به آن جوان تزویج نمود، و خداوند آن جوان را بی نیاز کرد و چون این خبر را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به همه جوان ها فرمود: بر شما باد به ازدواج.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ» یعنی کسی که ازدواج کند، نصف دین خود را

ص: 604


1- 982.. وَ عَنْهُ عَنِ الْجَامُورَانِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ التَّمِیمِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ ظَنَّهُ بِاللَّهِ جل جلاله إِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ. [کافی، ج 5، ص 330، ح 5]
2- 983.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ یَحْیَی بْنِ عَمْرِو بْنِ خَلِیفَةَ الزَّیَّاتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ عَلَیْکُمْ بِالْبَاهِ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهُ فَعَلَیْکُمْ بِالصِّیَامِ فَإِنَّهُ وِجَاؤُهُ. [کافی، ج 4، ص 180، ح 2]

حفظ کرده است. و در حدیث دیگری آمده: «فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْآخَرِ أَوِ الْبَاقِی» یعنی از خدا بترسید نسبت به نصف دیگر آن [که از راه های دیگر از بین نرود.](1)

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در اهمیّت ازدواج و آثار و برکات آن و مذّمت از ترک آن آمده و ما آن ها را در کتاب آئین همسرداری آوردیم.

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّی یُغْنِیَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»، فرمود:

ازدواج کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز نماید، [یعنی حتّی یغنیهم الله من فضله بالنکاح.](2)

«… وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ فَکَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ…»(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «خیر» در این آیه: شهادت به «لا إله إلّا اللَّه. و أنّ محمّداً رسول اللَّه»،

ص: 605


1- 984.. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْجَامُورَانِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ کُلَیْبِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْأَسَدِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْآخَرِ أَوِ الْبَاقِی. [کافی، ج 5، ص 328، ح 2]
2- 985.. أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ قَالَ یَتَزَوَّجُوا حَتَّی یُغْنِیَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ. [کافی، ج 5، ص 331، ح 7]
3- 986.. سوره ی نور، آیه ی33.

است و این که کاری و شغلی و حرفه ای داشته باشد.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

«إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْرًا»؛ یعنی «إِنْ عَلِمْتُمْ دیناً و مالاً.»(2)

سماعه گوید: امام(علیه السلام) درباره ی آیه فوق فرمود:

اگر می داند که آن مملوک مالی ندارد و از مردم سؤال خواهد نمود، باز با او مکاتبه کند، چرا که خداوند بندگان خود را به واسطه یکدیگر روزی می دهد سپس فرمود: «وَ الْمُؤْمِنُ مُعَانٌ وَ یُقَالُ وَ الْمُحْسِنُ مُعَانٌ»؛ یعنی برای مؤمن و محسن کمک فراهم می شود و خداوند به آنان کمک خواهد نمود.(3)

«… وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَن یُکْرِههُّنَّ …»(4)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

عادت عرب ها و قریش مکّه این بود که کنیزان را می خریدند، و مبلغ سنگینی را تعیین می کردند و می گفتند: «بروید زنا بدهید و از درآمد آن این مبلغ را

ص: 606


1- 987.. وَ رَوَی الْعَلَاءُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً قَالَ الْخَیْرُ أَنْ یَشْهَدَ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ یَکُونَ بِیَدِهِ عَمَلٌ یَکْتَسِبُ بِهِ أَوْ یَکُونَ لَهُ حِرْفَةٌ. [فقیه، ج 3، ص 132، ح 3491]
2- 988.. عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً قَالَ إِنْ عَلِمْتُمْ لَهُمْ دِیناً وَ مَالًا. [تهذیب، ج 8، ص 270، ح 17]
3- 989.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَخِیهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ(علیه السلام) عَنِ الْعَبْدِ یُکَاتِبُهُ مَوْلَاهُ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَمْلِکُ قَلِیلًا وَ کَثِیراً قَالَ یُکَاتِبُهُ وَ لَوْ کَانَ یَسْأَلُ النَّاسَ وَ لَا یَمْنَعُهُ الْمُکَاتَبَةَ مِنْ أَجْلِ أَنْ لَیْسَ لَهُ مَالٌ فَإِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ الْعِبَادَ بَعْضَهُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ الْمُؤْمِنُ مُعَانٌ وَ یُقَالُ وَ الْمُحْسِنُ مُعَانٌ.[کافی، ج 6، ص 187، ح 11]
4- 990.. سوره ی نور، آیه ی 33.

بپردازید» و خداوند آنان را از این عمل نهی نموده و می فرماید: «وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاء»، [به ویژه اگر آنان مایل به چنین کاری نباشند] و جمله «فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ یعنی اگر شما آنان را به چنین کاری اکراه کنید، خداوند نسبت به آنان بخشنده و مهربان است. سپس گوید: در روایت ابی الجارود آمده که امام باقر(علیه السلام) فرمود: آیه فوق با آیه ی «فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَی الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ»(1)، نسخ شده است.(2)

صاحب مجمع البیان گوید:

بعضی گفته اند: عبدالله بن ابیّ [منافق] شش عدد کنیز داشت و آنان را به تکسّب به زنا وادار می کرد، و چون آیه تحریم زنا نازل شد آن کنیزها به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شکایت نمودند و این آیه نازل شد.(3)

مؤلّف گوید:

بعضی در ترجمه، جمله «غَفُورٌ رَّحِیمٌ»، را درباره اکراه کنندگان دانسته اند و از روایات استفاده می شود که وعده غفران و رحمت مربوط به کنیزان است که مورد اکراه قرار گرفته اند نه مربوط به اکراه کنندگان. و الله العالم.

ص: 607


1- 991.. سوره ی نساء، آیه ی 25.
2- 992.. قال کانت العرب و قریش یشترون الإماء و یجعلون علیهن الضریبة الثقیلة و یقولون اذهبن و ازنین و اکتسب فنهاهم الله؟عز؟ عن ذلک فقال وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ إلی قوله غَفُورٌ رَحِیمٌ أی لا یؤاخذهن الله بذلک إذا أکرهن علیه. [تفسیر قمّی، ج 20، ص 78]
3- 993.. لتبتغوا عرض الحیوة الدنیا قیل: ان عبد الله بن أبی کانت له ست جواری یکرههن علی الکسب بالزنا، فلما نزل تحریم الزنا أتین رسول الله(علیه السلام) فشکون الیه فنزلت الایة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 602]

سوره ی نور، آیات 35 تا 40

متن:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ 35 فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ 36 رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ 37 لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ 38 وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّی إِذَا جَاءهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ 39 أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ 40»

¬Kj

لغات:

«کَمِشْکَاةٍ»، یعنی کوّةٍ غیر نافذةٍ، «فِیهَا مِصْبَاحٌ»، ای سراج، و بعضی گفته اند: مشکاة شیشه قندیل است و مصباح فتیله آن است، و «الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ» یعنی در قندیل زجاجه است و زجاجه مانند ستاره ی درخشانی است که نور او تلألؤ دارد و نور آن از شجره ی مبارکه یعنی کثیر المنافع است و زیتون بدل شجره است، «لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ»؛ یعنی لا تصیبها الشمس بغروبها و شروقها فقط بل تصیبها

ص: 608

کلّ النهار، «وَ مِصْبَاحٌ» به معنای سراج است، و اصل آن به معنای بیاض است و «أصبح» به معنای ابیض است و «سَراب» شعاعی است که از دور به گمان انسان آب می آید و به آن آب نما گویند، و چون وسط روز در هوای گرم آفتاب بر سنگ ها می تابد به گمان می رسد که آب است، و «قیعة» جمع قاع به معنای زمین منبسط است، و «لجّة البحر»، به معنای آب فراوانی است که در دریا روی هم متراکم شده باشد و به خاطر آن ساحل دیده نشود.

ترجمه:

خداوند نور آسمان ها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی (روغنش آن چنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود نوری است بر فراز نوری و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند، و خداوند به هر چیزی داناست. (35) (این چراغ پرفروغ) در خانه هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد) خانه هایی که نام خدا در آن ها برده می شود، و صبح و شام در آن ها تسبیح او می گویند… (36) مردانی که نه تجارت و نه معامله ای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی کند آن ها از روزی می ترسند که در آن، دل ها و چشم ها زیر و رو می شود. (37) (آن ها به سراغ این کارها می روند) تا خداوند آنان را به بهترین اعمالی که انجام داده اند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداش شان بیفزاید و خداوند به هر کس بخواهد بی حساب روزی می دهد (و از مواهب بی انتهای

ص: 609

خویش بهره مند می سازد). (38) کسانی که کافر شدند، اعمال شان همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می پندارد امّا هنگامی که به سراغ آن می آید چیزی نمی یابد، و خدا را نزد آن می یابد که حساب او را بطور کامل می دهد و خداوند سریع الحساب است! (39) یا همچون ظلماتی در یک دریای عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج دیگری، و بر فراز آن ابری تاریک است ظلمتهایی است یکی بر فراز دیگری، آن گونه که هر گاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند! و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده، نوری برای او نیست! (40)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ…»(1)

مؤلّف گوید:

درباره ی این آیه تأویلاتی در روایات نقل شده و این آیه دارای اشارات و کنایاتی است، مانند این که فضیل بن یسار گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: معنای «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ »، چیست؟ فرمود: خداوند چنین است و او نور آسمان ها و نور زمین است. گفتم: «مَثَلُ نُورِهِ» چیست؟ فرمود: مقصود حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است. گفتم: «کَمِشْکَاةٍ» چیست؟ فرمود: سینه محمّد(صلی الله علیه و آله) است، گفتم: «فِیهَا مِصْبَاحٌ»، چیست؟ فرمود: مقصود نور علم او یعنی نبوّت است. گفتم: «الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ» چیست؟ فرمود: برای هر چه خوانده شود مانند ستاره ی درخ شان است. گفتم: «یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ

ص: 610


1- 994.. سوره ی نور، آیه ی 35.

زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ» چیست؟ فرمود: مقصود امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است که نه شرقی یعنی نه یهودیّ است و نه غربی است یعنی نه نصرانی است. گفتم: «یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ»، چیست؟ فرمود:

یعنی یکاد العلم یخرج من فم العالم من آل محمّد من قبل أن ینطق به. گفتم:«نُورٌ عَلَی نُورٍ»، چیست؟ فرمود: یعنی امامی بعد از امام دیگر است.(1)

مؤلّف گوید:

گرچه احدی به ذات الهی پی نمی برد و لکن صفات او مانند علم و قدرت و… در تمام موجودات عالم ظاهر است. و انسان به هر چه بنگرد خدا را می بیند، «و فی کلّ شی ء له آیة تدلّ علی أنّه واحد» و قال علیّ(علیه السلام): «ما رأیت شیئاً إلّا و رأیت الله قبله و بعده و معه.»(2)

ص: 611


1- 995.. و تصدیق ذلک ما حدثنا به إبراهیم بن هارون الهیثی بمدینة السّلام قال: حدثنا محمّد بن أحمد بن أبی الثلج قال: حدثنا الحسین بن أیوب عن محمّد بن غالب عن علی بن الحسین بن أیوب عن الحسین بن سلیمان عن محمّد بن مروان الذهلی عن الفضیل ابن یسار قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» قال کذلک الله؟عز؟، قال: قلت: «مَثَلُ نُورِهِ» قال: محمّد(صلی الله علیه و آله) قلت: «کَمِشْکاةٍ» قال: صدر محمّد(صلی الله علیه و آله)، قلت: «فِیها مِصْباحٌ» قال: فیه نور العلم یعنی النبوة، قلت: «الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ» قال: علم رسول الله(صلی الله علیه و آله) الی قلب علی(علیه السلام)، قلت: «کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ» قال: لای شی ء تقرأ کأنها؟ قلت: فکیف جعلت فداک؟ قال: «کأنه» قلت: «یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ» قال: ذاک أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(علیه السلام) لا یهودی و لا نصرانی، قلت: «یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» قال: یکاد العلم یخرج من فم العالم من آل محمّد من قبل أن ینطق به، قلت «نُورٌ عَلی نُورٍ» قال: الامام فی اثر الامام.[نورالثّقلین، ج 3، ص 603، ح 173]
2- 996.. شرح الأسماء الحسنی، ج 1، ص 189.

«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ »(1)

جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از بیوت، بیوت پیامبران(علیهم السلام) است و خانه علیّ(علیه السلام) نیز از آن ها می باشد.(2)

عبدالله بن جُندُب گوید:

من در نامه ای به حضرت رضا(علیه السلام) نوشتم: مقصود از «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ…» و «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ…» چیست؟ و آن حضرت در پاسخ من نوشت: «امّا بعد: شکّی نیست که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) امین خدا در بین مردم بود، و چون از دنیا رحلت نمود، ما اهل بیت، وارث او بودیم، پس ما نیز امنای خداوند هستیم در روی زمین، و علم منایا و بلایا و انساب عرب و مولد اسلام نزد ما می باشد، و ما هر فرقه و گروهی که یکصد نفر را گم راه و یا هدایت کنند را ما می شناسیم و از سائق و قائد و ناعق آنان خبر داریم، و ما هر کس را ببینیم به حقیقت ایمان و نفاق او آگاهیم، و نام شیعیان ما و نام پدرانشان [برای ما] مکتوب شده است و خداوند از ما و آنان میثاق و پیمان گرفته است، و آنان به هر کجا ما قدم گذاریم قدم می گذارند، و به هر راهی برویم همراه ما خواهند بود، و جز ما و آنان تا قیامت کسی بر ملّت ابراهیم نخواهد بود، و

ص: 612


1- 997.. سوره ی نور، آیات 36 و 37.
2- 998.. حدثنا محمّد بن همام قال حدثنا جعفر بن محمّد بن مالک قال حدثنا القاسم بن الربیع عن محمّد بن سنان عن عمّار بن مروان عن منخل عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ قال هی بیوت الأنبیاء و بیت علی(علیه السلام) منها.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 103]

در قیامت ما به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) پناهنده می شویم، و آن حضرت به خداوند پناهنده می شود، یعنی پیامبر خدا به نور خدا و ما به نور پیامبر پناهنده می شویم و شیعیان ما به نور ما پناهنده می شوند، و کسی که از ما جدا شود هلاک خواهد شد، و کسی که از ما پیروی کند نجات خواهد یافت، و کسی که از ما جدا شود و منکر ولایت ما باشد کافر خواهد بود، و پیرو ما و پیرو اولیای ما مؤمن می باشد، و هرگز کافر ما را دوست نخواهد داشت، و مؤمن دشمن ما نخواهد شد، و هر کس با محبّت ما از دنیا برود، بر خداوند حق است که او را با ما مبعوث نماید،و ما برای پیروان خود نور هستیم، و کسی که از ما هدایت طلب کند ما او را هدایت خواهیم نمود، و کسی که از ما نباشد بهره ای از اسلام ندارد، و خداوند دین خود را با ما شروع نموده و به وسیله ما ختم خواهد نمود، و به خاطر ما خداوند به شما روزی می دهد، و گیاهان می روید، و به خاطر ما باران می بارد، و به خاطر ما خداوند شما را از غرق شدن نجات می دهد، و از خسف در زمین ایمن می دارد، و به خاطر ما خداوند شما را در دنیا، و در قبر و در قیامت، و هنگام عبور از صراط و میزان و دخول در بهشت بهره مند می نماید.

سپس فرمود:

مَثَلَ ما در کتاب خدا مَثَل مشکاة در قندیل است و ما مشکاة هستیم که در آن مصباح است و مصباح حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است.(1)

ص: 613


1- 999.. إنه حدثنی أبی عن عبد الله بن جندب قال کتبت إلی أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) أسأل عن تفسیر هذه الآیة فکتب إلی الجواب: أما بعد فإن محمّدا کان أمین الله فی خلقه فلما قبض النّبی(صلی الله علیه و آله) کنا أهل البیت ورثته فنحن أمناء الله فی أرضه عندنا علم المنایا و البلایا و أنساب العرب و مولد الإسلام و ما من فئة تضل مائة به و تهدی مائة به إلّا و نحن نعرف سائقها و قائدها و ناعقها و إنا لنعرف الرجل إذا رأیناه بحقیقة الإیمان و حقیقة النفاق و إن شیعتنا لمکتوبون بأسمائهم و أسماء آبائهم أخذ الله علینا و علیهم المیثاق یردون موردنا و یدخلون مدخلنا لیس علی ملة الإسلام غیرنا و غیرهم إلی یوم القیامة، نحن آخذون بحجزة نبینا و نبینا آخذ بحجزة ربنا و الحجزة النور و شیعتنا آخذون بحجزتنا، من فارقنا هلک و من تبعنا نجا و المفارق لنا و الجاحد لولایتنا کافر و متبعنا و تابع أولیائنا مؤمن، لا یحبنا کافر و لا یبغضنا مؤمن و من مات و هو یحبنا کان حقا علی الله أن یبعثه معنا، نحن نور لمن تبعنا، و هدی لمن اهتدی بنا و من لم یکن منا فلیس من الإسلام فی شی ء و بنا فتح الله الدین و بنا یختمه، و بنا أطعمکم الله عشب الأرض، و بنا أنزل الله قطر السماء، و بنا آمنکم الله من الغرق فی بحرکم و من الخسف فی برکم و بنا نفعکم الله فی حیاتکم و فی قبورکم و فی محشرکم و عند الصراط و عند المیزان و عند دخولکم الجنان، مثلنا فی کتاب الله کمثل مشکاة و المشکاة فی القندیل فنحن المشکاة فیها مصباح، المصباح محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) «الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ» من عنصرة طاهرة «الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ» لا دعیة و لا منکرة «یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» القرآن «نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ» فالنور علی(علیه السلام) یهدی الله لولایتنا من أحب، و حق علی الله أن یبعث ولینا مشرقا وجهه منیرا برهانه ظاهرة عند الله حجته حق علی الله أن یجعل أولیاءنا المتقین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً فشهداؤنا لهم فضل علی الشهداء بعشر درجات و لشهید شیعتنا فضل علی کل شهید غیرنا بتسع درجات نحن النجباء و نحن أفراط الأنبیاء و نحن أولاد الأوصیاء و نحن المخصوصون فی کتاب الله و نحن أولی الناس برسول الله(صلی الله علیه و آله) و نحن الذین شرع الله لنا دینه فقال فی کتابه: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ یا محمّد وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی. قد علمنا و بلغنا ما علمنا و استودعنا علمهم و نحن ورثة الأنبیاء و نحن ورثة أولی العلم و أولی العزم من الرسل أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ کما قال الله «وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ و إن کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ» من الشرک من أشرک بولایة علی(علیه السلام) «ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ» من ولایة علی(علیه السلام) یا محمّد «فیه هدی وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ» من یجیبک إلی بولایة علی(علیه السلام) و قد بعثت إلیک بکتاب فتدبره و افهمه فإنه شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ و نور و الدلیل علی أن هذا مثل لهم. قوله فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ إلی قوله بِغَیْرِ حِسابٍ ثم ضرب الله مثلا لأعمال من نازعهم فقال وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ و السراب هو الآل تراه بالمفازة یلمع من بعید کأنه الماء و لیس فی الحقیقة بشی ء فإذا جاء العط شان لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً و البقیعة المفازة المستویة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 104]

ص: 614

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ»، می فرماید:

آنان اهل تجارت بودند و لکن چون وقت نماز می رسید تجارت را رها می کردند و به نماز حاضر می شدند، و پاداش این ها بزرگ تر از کسی است که تجارت نمی کند [و تنها اهل نماز است.](1)

امام صادق(علیه السلام) به بعضی از اصحاب خود فرمود:

شما اهل صلاح نخواهید بود تا اهل معرفت شوید، و اهل معرفت نخواهید بود تا اهل تصدیق شوید، و اهل تصدیق نخواهید بود تا اهل تسلیم شوید، و این ها چهار باب است -- صلاح، معرفت، تصدیق و تسلیم -- و اوّل آن ها با آخر آن ها تحقق پیدا می کند، و کسانی که سه مرحله اوّل را به دست آوردند و به مرحله چهارم نرسیدند از حقیقت دور شدند و حیران گردیدند، چرا که خداوند جز عمل صالح را نمی پذیرد، و قبولی را مشروط به وفای به شروط

ص: 615


1- 1000.. فی من لایحضره الفقیه و روی عن روح بن عبد الرحیم عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟: «لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» قال: کانوا أصحاب تجارة فاذا حضرت الصلوة ترکوا التجارة و انطلقوا الی الصلوة و هم أعظم أجرا ممن لا یتجر. [تفسیر نورالثّقلین،ج 3، ص 610، ح 193]

و پیمان ها نموده است پس کسانی که به شرط خدا وفا کنند و به میثاق و پیمان او عمل نمایند به وعده های او می رسند و به پاداش کامل او دست پیدا می کنند.

سپس فرمود:

خدای تبارک و تعالی راه های هدایت را به بندگان خود خبر داده، و نشانه های حق را تعیین نموده و به مردم خبر داده تا چگونه حرکت و سلوک نمایند و فرموده است: «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی»(1)، و نیز فرموده است: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»(2)، پس کسی که نسبت به اوامر خدا تقوا داشته باشد، هنگامی که خدا را ملاقات می کند مؤمن به رسالت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) خواهد بود.

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هیهات، هیهات، گروهی در جهالت ماندند و قبل از هدایت مردند و گمان کردند که ایمان آورده اند، در حالی که مشرک بودند و ندانستند، چرا که هر کس خانه ها را از در وارد شود، هدایت شده، و اگر از غیر در وارد شود، راه ضلالت را پیموده است، و خداوند طاعت ولیّ امر خود را متصّل به طاعت رسول خود(صلی الله علیه و آله) نموده، و طاعت رسول خود(صلی الله علیه و آله) را متصّل به طاعت خود نموده، پس کسی که از طاعت «اولی الأمر» سرپیچی کند نه طاعت خدا را نموده و نه طاعت رسول او را، و طاعت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اقرار به آنچه است که از طرف خدا نازل شده، پس شما باید زینت خود را هنگام دخول هر مسجدی برگیرید، و به دنبال بیوت و خانه هایی باشید که خداوند به آن ها عزّت داده و نام او در آن ها برده می شود

ص: 616


1- 1001.. سوره ی طه، آیه ی 82.
2- 1002.. سوره ی مائده، آیه ی 27.

و به شما خبر داده که در آن خانه ها «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ….»(1)

ص: 617


1- 1003.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی لَیْلَی عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّکُمْ لَا تَکُونُونَ صَالِحِینَ حَتَّی تَعْرِفُوا وَ لَا تَعْرِفُوا حَتَّی تُصَدِّقُوا وَ لَا تُصَدِّقُوا حَتَّی تُسَلِّمُوا أَبْوَاباً أَرْبَعَةً لَا یَصْلُحُ أَوَّلُهَا إِلَّا بِآخِرِهَا ضَلَّ أَصْحَابُ الثَّلَاثَةِ وَ تَاهُوا تَیْهاً بَعِیداً إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یَقْبَلُ إِلَّا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ إِلَّا الْوَفَاءَ بِالشُّرُوطِ وَ الْعُهُودِ فَمَنْ وَفَی لِلَّهِ جل جلاله بِشَرْطِهِ وَ اسْتَعْمَلَ مَا وَصَفَ فِی عَهْدِهِ نَالَ مَا عِنْدَهُ وَ اسْتَکْمَلَ مَا وَعَدَهُ -- إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَخْبَرَ الْعِبَادَ بِطُرُقِ الْهُدَی وَ شَرَعَ لَهُمْ فِیهَا الْمَنَارَ وَ أَخْبَرَهُمْ کَیْفَ یَسْلُکُونَ فَقَالَ وَ إِنِّی لَغَفّٰارٌ لِمَنْ تٰابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صٰالِحاً ثُمَّ اهْتَدیٰ وَ قَالَ إِنَّمٰا یَتَقَبَّلُ اللّٰهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ فَمَنِ اتَّقَی اللَّهَ فِیمَا أَمَرَهُ لَقِیَ اللَّهَ مُؤْمِناً بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ فَاتَ قَوْمٌ وَ مَاتُوا قَبْلَ أَنْ یَهْتَدُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ أَشْرَکُوا مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّهُ مَنْ أَتَی الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا اهْتَدَی وَ مَنْ أَخَذَ فِی غَیْرِهَا سَلَکَ طَرِیقَ الرَّدَی وَصَلَ اللَّهُ طَاعَةَ وَلِیِّ أَمْرِهِ بِطَاعَةِ رَسُولِهِ وَ طَاعَةَ رَسُولِهِ بِطَاعَتِهِ فَمَنْ تَرَکَ طَاعَةَ وُلَاةِ الْأَمْرِ لَمْ یُطِعِ اللَّهَ وَ لَا رَسُولَهُ وَ هُوَ الْإِقْرَارُ بِمَا أُنْزِلَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ جل جلاله خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ الْتَمِسُوا الْبُیُوتَ الَّتِی أَذِنَ اللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَکُمْ أَنَّهُمْ رِجٰالٌ لٰا تُلْهِیهِمْ تِجٰارَةٌ وَ لٰا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّٰهِ وَ إِقٰامِ الصَّلٰاةِ وَ إِیتٰاءِ الزَّکٰاةِ یَخٰافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصٰارُ إِنَّ اللَّهَ قَدِ اسْتَخْلَصَ الرُّسُلَ لِأَمْرِهِ ثُمَّ اسْتَخْلَصَهُمْ مُصَدِّقِینَ بِذَلِکَ فِی نُذُرِهِ فَقَالَ وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلّٰا خَلٰا فِیهٰا نَذِیرٌ تَاهَ مَنْ جَهِلَ وَ اهْتَدَی مَنْ أَبْصَرَ وَ عَقَلَ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ فَإِنَّهٰا لٰا تَعْمَی الْأَبْصٰارُ وَ لٰکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ وَ کَیْفَ یَهْتَدِی مَنْ لَمْ یُبْصِرْ وَ کَیْفَ یُبْصِرُ مَنْ لَمْ یَتَدَبَّرْ اتَّبِعُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَیْتِهِ وَ أَقِرُّوا بِمَا نَزَلَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اتَّبِعُوا آثَارَ الْهُدَی فَإِنَّهُمْ عَلَامَاتُ الْأَمَانَةِ وَ التُّقَی وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْکَرَ رَجُلٌ -- عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ(علیه السلام) وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ یُؤْمِنْ اقْتَصُّوا الطَّرِیقَ بِالْتِمَاسِ الْمَنَارِ وَ الْتَمِسُوا مِنْ وَرَاءِ الْحُجُبِ الْآثَارَ تَسْتَکْمِلُوا أَمْرَ دِینِکُمْ وَ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ. [کافی، ج 2، ص 47، ح 3؛ کافی، ج 1، ص 182]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ…»، بیوت و خانه های آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است و آن ها خانه های علیّ و فاطمه و حسن و حسین و حمزه و جعفر صلوات الله علیهم أجمعین است.(1)

ابن عبّاس گوید:

شخصی در مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیه «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ…»، را قرائت کرد پس من گفتم: یا رسول الله این ها چه خانه هایی است؟ فرمود: خانه های پیامبران است و با دست خود اشاره ی به خانه فاطمه(علیها السلام) نمود.(2)

«وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّی إِذَا جَاءهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ…»(3)

ص: 618


1- 1004.. قال أیضا حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل عن عیسی بن داود قال حدثنا الإمام موسی بن جعفر عن أبیه(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ قال بیوت آل محمّد بیت علی(علیه السلام) و فاطمة و الحسن و الحسین و حمزة و جعفر(علیه السلام) قلت بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ قال الصلاة فی أوقاتها قال ثم وصفهم الله؟عز؟ فقال رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ قال هم الرجال لم یخلط الله معهم غیرهم ثم قال لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ قال ما اختصهم به من المودة و الطاعة المفروضة و صیر مأواهم الجنة وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ. [تأویل الآیات، ص 359، ح 9]
2- 1005.. الشیخ البرسی، قال: روی عن ابن عبّاس، أنه قال: کنت فی مسجد رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و قد قرأ القارئ: فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ، فقلت: یا رسول الله، ما البیوت؟ فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «بیوت الأنبیاء(علیهم السلام) و أومأ بیده إلی بیت فاطمة الزهراء(علیها السلام) ابنته. [تفسیر برهان، ج 4، ص 76، ح 11]
3- 1006.. سوره ی نور، آیه ی 39.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سپس خداوند در این آیه مَثَلی برای منکرین ولایت علیّ و فرزندان او یعنی ائمّه(علیهم السلام) زده و می فرماید: «وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ…» و سراب آب نمایی است که در بیابان از دور دیده می شود و انسان آن را آب می پندارد و در حقیقت چیزی نیست و چون انسانِ تشنه، به سراغ آن می رود چیزی نمی یابد، و «قیعة» بیابان صاف را گویند.(1)

جابربن یزید جعفی گوید: از امام باقر(علیه السلام) در باره ی این آیه سؤال کردم، و آن حضرت فرمود:

مقصود از «وَالَّذِینَ کَفَرُوا»، بنو امیّه هستند، و مقصود از «یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء»، نعثل (یعنی عثمان) است و او مردم را [در قیامت] به طرف سراب می برد «حَتَّی إِذَا جَاءهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ.»(2)

مرحوم ابن شهر آشوب گوید:

پادشاه روم در نامه ای، از معاویه چند چیز را سؤال کرد و یکی از سؤالات او این بود که «لاشئ»، چیست؟ و چون معاویه متحیّر شد، عمروبن عاص به او گفت:

ص: 619


1- 1007.. ثم ضرب الله مثلا لأعمال من نازعهم فقال وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ و السراب هو الآل تراه بالمفازة یلمع من بعید کأنه الماء و لیس فی الحقیقة بشی ء فإذا جاء العط شان لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً و البقیعة المفازة المستویة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 105]
2- 1008.. عن عمرو بن شمر عن جابر بن یزید قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن هذه الآیة فقال وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بنو أمیة أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً و الظمآن نعثل فینطلق بهم فیقول أوردکم الماء حَتَّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ. [تأویل الآیات، ج 1، ص 363، ح 12]

اسب چابکی را برای فروش نزد لشکر علیّ(علیه السلام) بفرست، و چون از صاحب اسب قیمت آن را سؤال می کنند، بگوید: من آن را به «لاشئ»، می فروشم تا بلکه این مشکل حلّ شود. پس مردی از شام سوار اسبی شد و داخل لشگر علیّ(علیه السلام) گردید، و علیّ(علیه السلام) چون او را دید به قنبر فرمود: «اسب را خریداری کن» پس قنبر به مرد شامی گفت: قیمت این اسب چه قدر است؟ مرد شامی گفت: قیمت آن «لاشئ»، است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) به قنبر فرمود: از او بگیر قنبر گفت: «لاشئ»، را بدهید. پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) او را به صحرا برد و سراب را به او نشان داد و فرمود: این «لاشئ»، است، مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّی إِذَا جَاءهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا؟.»(1)

از ابوحنیفه نیز درباره ی «لاشئ» سؤال شد، و او استری که ده هزار درهم قیمت داشت نزد امام صادق(علیه السلام) فرستاد و آن حضرت آن را به «لاشئ» خریداری نمود و فرمود:

فردا «لا شئ» را به شما تحویل می دهم و روز بعد ابوحنیفه را در وسط روز به صحرا برد و سرابی را به او نشان داد و آیه فوق را قرائت نمود، و ابوحنیفه

ص: 620


1- 1009.. المناقب لابن شهرآشوب کَتَبَ مَلِکُ الرُّومِ إِلَی مُعَاوِیَةَ یَسْأَلُهُ عَنْ خِصَالٍ فَکَانَ فِیمَا سَأَلَهُ أَخْبِرْنِی عَنْ لَا شَیْ ءَ فَتَحَیَّرَ فَقَالَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ وَجِّهْ فَرَساً فَارِهاً إِلَی مُعَسْکَرِ عَلِیٍّ لِیُبَاعَ فَإِذَا قِیلَ لِلَّذِی هُوَ مَعَهُ بِکَمْ فَیَقُولُ بِلَا شَیْ ءَ فَعَسَی أَنْ تَخْرُجَ الْمَسْأَلَةُ فَجَاءَ الرَّجُلُ إِلَی عَسْکَرِ عَلِیٍّ إِذْ مَرَّ بِهِ عَلِیٌّ(علیه السلام) وَ مَعَهُ قَنْبَرُ فَقَالَ یَا قَنْبَرُ سَاوِمْهُ فَقَالَ بِکَمِ الْفَرَسُ قَالَ بِلَا شَیْ ءَ قَالَ یَا قَنْبَرُ خُذْ مِنْهُ قَالَ أَعْطِنِی لَا شَیْ ءَ فَأَخْرَجَهُ إِلَی الصَّحْرَاءِ وَ أَرَاهُ السَّرَابَ فَقَالَ ذَاکَ لَا شَیْ ءَ قَالَ اذْهَبْ فَخَبِّرْهُ قَالَ وَ کَیْفَ قُلْتَ قَالَ أَ مَا سَمِعْتَ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّی إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً. [بحار الأنوار، ج 10، ص 84]

غمگین نزد اصحاب خود بازگشت و گفت: استر را بیهوده از دست دادم و ده هزار درهم خسارت نمودم!!(1)

«أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ»(2)

مؤلّف گوید:

این آیه نیز مانند آیه قبل، مَثَلی است برای دشمنان و مخالفین اهل البیت(علیهم السلام) صالح بن سهل همدانی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود: مقصود از «أَوْ کَظُلُمَاتٍ»

ص: 621


1- 1010.. الاختصاص 190: عن محمّد بن عبید عن سماعة قال سأل رجل أبا حنیفة عن الشی ء و عن لا شی ء و عن الّذی لا یقبل اللّٰه غیره فأخبر عن الشی ء و عجز عن لا شی ء فقال اذهب بهذه البغلة الی امام الرافضة فبعها منه بلا شی ء و اقبض الثمن فأخذ بعذارها و أتی بها أبا عبد اللّه(علیه السلام) فقال له أبو عبد اللّه(علیه السلام) استأمر أبا حنیفة فی بیع هَذه البغلة قال قد أمرنی ببیعها قال بکم قال بلا شی ء قال له ما تقول قال الحقّ أقول فقال قد اشتریتها منک بلا شی ء قال و امر غلامه أن یدخله المربط قال فبقی محمّد بن الحسن ساعة ینتظر الثمن فلمّا أبطأه الثمن قال جعلت فداک الثمن قال المیعاد إذا کان الغداة فرجع الی أبی حنیفة فأخبره فسر بذٰلک فرضیه منه فلمّا کان من الغد وافی أبو حنیفة فقال أبو عبد اللّه(علیه السلام) جئت لتقبض ثمن البغلة لا شی ء قال نعم و لا شی ء ثمنها قال نعم فرکب أبو عبد اللّٰه(علیه السلام) البغلة و رکب أبو حنیفة بعض الدّوابّ فتصحّرا جمیعاً فلمّا ارتفع النهار نظر أبو عبد اللّه(علیه السلام) الی السراب یجری قد ارتفع کأنّه الماء الجاری فقال أبو عبد اللّٰه(علیه السلام) یا أبا حنیفة ما ذا عند المیل کأنّه یجری قال ذاک الماء یا ابن رسول اللّٰه فلمّا وافیا المیل وجداه امامهما فتباعد فقال أبو عبد اللّٰه(علیه السلام) اقبض ثمن البغلة قال اللّٰه تعالی کَسَرابٍ بِقیعَة یَحْسَبُهُ الظَّمْآن ماءً حَتَّی اذا جٰاءه لَمْ یَجِدْهُ شَیئاً و وجد اللّٰه عنده قال فخرج أبو حنیفة الی أصحابه کئیباً حزیناً فقالوا له مالک یا أبا حنیفة قال ذهبت البغلة هدراً و کان قد اعطی بالبغلة عشرة آلاف درهم. [جامع أحادیث الشیعة، ج 22، ص 976]
2- 1011.. سوره ی نور، آیه ی 40.

اوّلی و رفیق اوست، و مقصود از «یَغْشَاهُ مَوْجٌ» سوّمی است، و مقصود از «مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ»، معاویه لعنه الله و فتنه های بنی امیّه است، و مقصود از «إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ»، مؤمن است که در ظلمت فتنه بنی امیّه قرار گرفته [و از بس تاریکی های فتنه شدید است دست خود را در تاریکی نمی بیند، و «وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا» یعنی «لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ له إماماً من ولد فاطمة(علیها السلام) فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ» یعنی فما له من إمامٍ یوم القیامة.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

مقصود از «أَوْ کَظُلُمَاتٍ» ابوبکر و عمر است، و مقصود از «فِی بَحْرٍ لُجِّیٍ یَغْشاهُ موجٌ» عثمان است و مقصود از «مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ»، طلحه و زبیر است، و مقصود از «ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ» معاویه و یزید و فتنه های بنی امیّه است، و مقصود از «إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا»، مؤمن است در ظلمت فتنه بنی امیّه، و مقصود از «وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا»، یعنی لم یجعل له إماماً من ولد فاطمة(علیها السلام)، و مقصود از «فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ»، یعنی فما له من امامٍ یوم القیامة یمشی بنوره کما قال سبحانه: «نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ»(2)، سپس

ص: 622


1- 1012.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن محمّد، و محمّد بن الحسن، عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن الحسن بن شمون، عن عبد الله بن عبد الرحمن الأصم، عن عبد الله بن القاسم، عن صالح بن سهل الهمدانی، قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام) -- فی حدیث -- قلت: أَوْ کَظُلُماتٍ؟ قال: «الأول و صاحبه یَغْشاهُ مَوْجٌ الثالث، مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ معاویة (لعنة الله)، و فتن بنی امیة إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ المؤمن فی ظلمة فتنهم لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إماما من ولد فاطمة(علیها السلام) فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إمام یوم القیامة». [تفسیر برهان، ج 5، ص 400، ح 1؛ کافی، ج 1، ص 151، ح 5]
2- 1013.. سوره ی تحریم، آیه ی 8.

فرمود: مؤمنان در روز قیامت نورشان از مقابل و در طرف راست آنان حرکت می کند تا به منازل بهشتی خود برسند.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

مقصود از«یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ»، اصحاب جمل و صفیّن و نهروان هستند،و مقصود از«مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ» بنی امیّه است، و مقصود از«إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ»، امیر المؤمنین(علیه السلام) است که در تاریکی های آنان قرار گرفته است، و «لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا» یعنی هنگامی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) بین آنان سخن به حکمت می گشاید احدی از آنان سخن او را نمی پذیرد، جز آنان که اقرار به ولایت و امامت او دارند، و «وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا» یعنی لم یجعل الله له إماماً فی الدنیا فما له فی الآخرة من إمامٍ یرشده و یتبعّه إلی الجنّة.(2)

ص: 623


1- 1014.. حدثنا محمّد بن همام عن [جعفر بن] محمّد بن مالک عن محمّد بن الحسین الصائغ عن الحسن بن علی عن صالح بن سهل قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول فی قول الله أَوْ کَظُلُماتٍ فلان و فلان فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ یعنی نعثل مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ طلحة و زبیر ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ معاویة و یزید و فتن بنی أمیة إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ فی ظلمة فتنتهم لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ یعنی إماما من ولد فاطمة(علیه السلام) فَما لَهُ مِنْ نُورٍ فما له من إمام یوم القیامة یمشی بنوره یعنی کما فی قوله: یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ قال: إنّما المؤمنون یوم القیامة نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ حتّی ینزلوا منازلهم من الجنان. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 106]
2- 1015.. و عن محمّد بن جمهور عن حماد بن عیسی عن حریز عن الحکیم بن حمران قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قوله؟عز؟ أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ قال فلان و فلان یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ قال أصحاب الجمل و صفین و النهروان مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ قال بنو أمیة إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی ظلماتهم لَمْ یَکَدْ یَراها أی إذا نطق بالحکمة بینهم لم یقبلها منهم أحد إلّا من أقر بولایته ثم بإمامته وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ أی من لم یجعل الله له إماما فی الدنیا فما له فی الآخرة من نور إمام یرشده و یتبعه إلی الجنة. [تأویل الآیات، ج 1، ص 365، ح 15]B

سوره ی نور، آیات 41 تا 54

متن:

أَلَمْ تر أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ 41 وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ 42 أَلَمْ تر أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاء وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاء یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ 43 یُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَةً لِّأُوْلِی الْأَبْصَارِ 44 وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَی رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَی أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاء إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 45 لَقَدْ أَنزَلْنَا آیَاتٍ مُّبَیِّنَاتٍ وَاللَّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ 46 وَیَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ وَمَا أُوْلَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ 47 وَإِذَا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ 48 وَإِن یَکُن لَّهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ 49 أَفِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ یَخَافُونَ أَن یَحِیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ 50 إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 51 وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ 52 وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنَّ قُل لَّا تُقْسِمُوا طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ 53 قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ 54»

¬Kj

ص: 624

لغات:

«إزجاء و تزجیه» به معنای سوق دادن و وادار کردن به حرکت است، و «رُکام» به معنای تراکم و متراکم شدن چیزی است که برروی چیز دیگرانباشته شده باشد، و «رکم» به معنای مجتمع خاک و گِل می باشد، و «وَدْق» به معنای باران است، و «دقّت المطر» و «دقّت السماء» إذا اُمطرت، و «خلال» جمع خَلَل به معنای فرجه و شکاف بین دو چیز است، و «بَرَد» به معنای سردی و خلاف «حَرّ» است، و «سَنا برقه» مقصورًا به معنای ضوء و نور است، و ممدوداً به معنای رفعت است، و «مذعنین» به معنای مسرعین است، و آن به معنای اسراع با اطاعت است، و أذعن لی بحقّی ای طاوعنی و اسرع الی قضاء حاجتی، و «حَیْف» به معنای جور و ستم است، و «فوز» به معنای رسیدن به بهره بزرگ است.

ترجمه:

آیا ندیدی تمام آنان که در آسمان ها و زمینند برای خدا تسبیح می کنند، و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده اند؟! هر یک از آن ها نماز و تسبیح خود را می داند و خداوند به آنچه انجام میدهند داناست! (41) و از برای خداست حکومت و مالکیّت آسمان ها و زمین و بازگشت (تمامی موجودات) بسوی اوست! (42) آیا ندیدی که خداوند ابرهایی را به آرامی می راند، سپس میان آن ها پیوند می دهد، و بعد آن را متراکم می سازد؟! در این حال، دانه های باران را می بینی که از لابه لای آن خارج می شود و از آسمان -- از کوه هایی که در آن است [ابرهایی که همچون کوه ها انباشته شده اند] -- دانه های تگرگ نازل می کند، و هر کس را بخواهد بوسیله آن زیان می رساند، و از هر کس بخواهد این زیان را برطرف می کند نزدیک است درخشندگی برق آن (ابرها) چشم ها را ببرد! (43) خداوند شب و روز

ص: 625

را دگرگون می سازد در این عبرتی است برای صاحبان بصیرت! (44) و خداوند هر جنبنده ای را از آبی آفرید گروهی از آن ها بر شکم خود راه می روند، و گروهی بر دو پای خود، و گروهی بر چهار پا راه می روند خداوند هر چه را بخواهد می آفریند، زیرا خدا بر همه چیز تواناست! (45) ما آیات روشنگری نازل کردیم و خدا هر که را بخواهد به صراط مستقیم هدایت می کند! (46) آن ها می گویند: «به خدا و پیامبر ایمان داریم و اطاعت می کنیم!» ولی بعد از این ادّعا، گروهی از آنان رویگردان می شوند آن ها (در حقیقت) مؤمن نیستند! (47) و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان رویگردان می شوند! (48) ولی اگر حق داشته باشند (و داوری به نفع آنان شود) با سرعت و تسلیم

بسوی او می آیند! (49) آیا در دل های آنان بیماری است، یا شکّ و تردید دارند، یا می ترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟! نه، بلکه آن ها خودشان ستمگرند! (50) سخن مؤمنان، هنگامی که بسوی خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داوری کند، تنها این است که می گویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم!» و این ها همان رستگاران واقعی هستند. (51) و هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهیزد، چنین کسانی همان پیروزمندان واقعی هستند! (52) آن ها با نهایت تأکید سوگند یاد کردند که اگر به آنان فرمان دهی، (از خانه و اموال خود) بیرون می روند (و جان را در طبق اخلاص گذارده تقدیم می کنند) بگو: «سوگند یاد نکنید شما طاعت خالصانه نشان دهید که خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است!» (53) بگو: «خدا را اطاعت کنید، و از پیامبرش فرمان برید! و اگر سرپیچی نمایید، پیامبر مسئول اعمال خویش است و شما مسئول اعمال خود! امّا اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد و بر پیامبر چیزی جز رساندن آشکار نیست!» (54)

ص: 626

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«أَلَمْ تر أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ… »(1)

اصبغ بن نباته گوید:

ابن کوّای خارجی نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! به خدا سوگند آیه ای از کتاب خدا قلب مرا فاسد نموده و مرا نسبت به دینم به شک انداخته است؟ امیر المؤمنین(علیه السلام) به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند و بی فرزند شود، کدام آیه؟ ابن کوّا گفت: آیه «وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ.»

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

ای ابن کوّا، خدای تبارک و تعالی ملائکه را به صورت های گوناگونی آفریده است، و خداوند را فرشته ای است به صورت خروس، دارای صدایی گرفته و خاکستری رنگ است و پنجه هایش تا اعماق طبقه هفتم زمین فرو رفته و تاج سرش زیر عرش خم شده است، و او را دو بال است، یکی از جنس آتش تا خاور و دیگری از جنس برف است تا باختر، و چون وقت نماز می رسد آن خروس بر پنجه های خود می ایستد و گردن خویش را از زیر عرش بر افراشته و مانند خروس های خانگی بال های خود را بر هم می زند، در حالی که نه آن بال آتشین بال برفی را آب می کند، و نه آن بال برفی بال آتشین را خاموش می نماید، و سپس ندا در می دهد: «أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ أَنَّ وَصِیَّهُ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ أَنَ اللَّهَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُ

ص: 627


1- 1016.. سوره ی نور، آیه ی 41.

الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ». سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: هنگامی که خروس های خانگی این صدا را می شنوند، بال های خویش را بر هم می زنند و با او هم صدا می شوند، و این آیه درباره ی خروس های زمینی می باشد.(1)

مرحوم صدوق با سند خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرموده:

خدای تبارک و تعالی را ملکی است که نصف بالای بدن او آتش است و نصف پایین بدن او یخ می باشد، در حالی که نه آتش یخ را آب می کند و نه یخ آتش را خاموش می کند، و این ملک همواره با صدای بلند می گوید: «منزّه است خدایی که از حرارت این آتش جلوگیری می کند، و به سبب آن

ص: 628


1- 1017.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الشَّعِیرِیِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ جَاءَ ابْنُ الْکَوَّاءِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ إِنَّ فِی کِتَابِ اللَّهِ جل جلاله لآَیَةً قَدْ أَفْسَدَتْ عَلَیَّ قَلْبِی وَ شَکَّکَتْنِی فِی دِینِی فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ(علیه السلام) ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ وَ عَدِمَتْکَ وَ مَا تِلْکَ الْآیَةُ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ فِی صُوَرٍ شَتَّی إِلَّا أَنَّ لِلهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَلَکاً فِی صُورَةِ دِیکٍ أَبَحَّ أَشْهَبَ بَرَاثِنُهُ فِی الْأَرْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَی وَ عُرْفُهُ مُثَنًّی تَحْتَ الْعَرْشِ لَهُ جَنَاحَانِ جَنَاحٌ فِی الْمَشْرِقِ وَ جَنَاحٌ فِی الْمَغْرِبِ وَاحِدٌ مِنْ نَارٍ وَ آخَرُ مِنْ ثَلْجٍ فَإِذَا حَضَرَ وَقْتُ الصَّلَاةِ قَامَ عَلَی بَرَاثِنِهِ ثُمَّ رَفَعَ عُنُقَهُ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ ثُمَّ صَفَقَ بِجَنَاحَیْهِ کَمَا تَصْفِقُ الدُّیُوکُ فِی مَنَازِلِکُمْ فَلَا الَّذِی مِنَ النَّارِ یُذِیبُ الثَّلْجَ وَ لَا الَّذِی مِنَ الثَّلْجِ یُطْفِئُ النَّارَ فَیُنَادِی أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ أَنَّ وَصِیَّهُ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ أَنَّ اللَّهَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ قَالَ فَتَخْفِقُ الدِّیَکَةُ بِأَجْنِحَتِهَا فِی مَنَازِلِکُمْ فَتُجِیبُهُ عَنْ قَوْلِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی -- وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ مِنَ الدِّیَکَةِ فِی الْأَرْضِ.[توحید صدوق، ص 282، ح 10]

این یخ آب نمی شود، و نیز از سردی این یخ جلوگیری می کند و به سبب آن حرارت این آتش از بین نمی رود» و سپس می گوید: ای خدایی که بین یخ و آتش الفت انداختی، بین قلب های مؤمنین از بندگانت در طاعت خود الفت قرار ده.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هیچ مالی در دریا و خشکی از بین نمی رود، مگر به خاطر ترک زکات، و هیچ پرنده ای صید نمی شود، مگر به خاطر ترک تسبیح.(2)

مؤلّف گوید:

در ذیل آیه فوق روایات عجیبی درباره ی عجایب خلقت نقل شده و ما به خاطر اختصار از نقل آن ها صرف نظر نمودیم.(3)

«أَلَمْ تر أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاء وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاء یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ»(4)

ص: 629


1- 1018.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنَّ لِلهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ نِصْفُ جَسَدِهِ الْأَعْلَی نَارٌ وَ نِصْفُهُ الْأَسْفَلُ ثَلْجٌ فَلَا النَّارُ تُذِیبُ الثَّلْجَ وَ لَا الثَّلْجُ یُطْفِئُ النَّارَ وَ هُوَ قَائِمٌ یُنَادِی بِصَوْتٍ لَهُ رَفِیعٍ سُبْحَانَ اللَّهِ الَّذِی کَفَّ حَرَّ هَذِهِ النَّارِ فَلَا تُذِیبُ هَذَا الثَّلْجَ وَ کَفَّ بَرْدَ هَذَا الثَّلْجِ فَلَا یُطْفِئُ حَرَّ هَذِهِ النَّارِ اَللَّهُمَّ یَا مُؤَلِّفاً بَیْنَ الثَّلْجِ وَ النَّارِ أَلِّفْ بَیْنَ قُلُوبِ عِبَادِکَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی طَاعَتِکَ. [توحید صدوق، ص 280، ح 5]
2- 1019.. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ إِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنِی مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ مَا ضَاعَ مَالٌ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَضْیِیعِ الزَّکَاةِ وَ لَا یُصَادُ مِنَ الطَّیْرِ إِلَّا مَا ضَیَّعَ تَسْبِیحَهُ. [کافی، ج 3، ص 505، ح 15]
3- 1020.. تفسیر برهان، ج 5، ص 401.
4- 1021.. سوره ی نور، آیه ی 43.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمود:

خداوند عزوجّل ابر را غربال باران قرار داده، و ابرها یخ ها را ذوب می کنند تا به صورت آب در آید و به کسی آسیب نرساند، و اگر شما [در بعضی از احوال] صاعقه و تگرگ می بینید، به خاطر نقمت و عذاب الهی است که او بر هر کس بخواهد وارد می نماید؛ سپس فرمود: به باران و ماه اشاره نکنید که خداوند از این کار کراهت دارد.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنگام شروع باران زیر باران می ایستاد به اندازه ای که سر و محاسن

و لباس او تر می شد، و می فرمود: این آب، تازه از عرش جدا شده است.

و سپس می فرمود:

در زیر عرش دریائی است که از آن ارزاق حیوانات تأمین می شود، و هنگامی که خداوند اراده می کند که از رحمت خود ارزاق آنان را فراهم کند، به آن دریا وحی می کند، تا باران ببارد و به اندازه ای که خدا می خواهد از هر آسمانی به آسمان پایین تر می بارد، تا به آسمان دنیا می رسد و بر روی ابرها می ریزد، و ابرها به منزله ی غربال می باشند، و سپس به باد وحی می کند تا یخ های آن را آب کند و به جاهای معیّنی بفرستد و به صورت باران آرام [و یا تند] فرو ریزد،

ص: 630


1- 1022.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع… قَالَ وَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ لِیَ أَبِی(علیه السلام) قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ جل جلاله جَعَلَ السَّحَابَ غَرَابِیلَ لِلْمَطَرِ هِیَ تُذِیبُ الْبَرَدَ حَتَّی یَصِیرَ مَاءً لِکَیْ لَا یُضِرَّ بِهِ شَیْئاً یُصِیبُهُ الَّذِی تَرَوْنَ فِیهِ مِنَ الْبَرَدِ وَ الصَّوَاعِقِ نَقِمَةٌ مِنَ اللَّهِ جل جلاله یُصِیبُ بِهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَا تُشِیرُوا إِلَی الْمَطَرِ وَ لَا إِلَی الْهِلَالِ فَإِنَّ اللَّهَ یَکْرَهُ ذَلِکَ. [کافی، ج 8، ص 340، ح 326]

و بر هر قطره ای از باران ملکی مأمور است که آن را در جای خود قرار بدهد، و هر بارانی ببارد عدد قطره ها و وزن آن ها معیّن شده است، مگر بارانی که در زمان طوفان نوح بارید و آن را «ماء منهر» نامیدند و وزن و عدد آن معلوم نبود.(1)

«وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَی رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَی أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاء إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

انسان ها بر دو پا راه می روند، و مارها بر شکم راه می روند، و بهائم بر چهار پا راه می روند، امام صادق(علیه السلام) فرمود: برخی از حیوانات بر بیشتر از چهارپا راه می روند.(3)

ص: 631


1- 1023.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ کَانَ عَلِیٌّ(علیه السلام) یَقُومُ فِی الْمَطَرِ أَوَّلَ مَا یَمْطُرُ حَتَّی یَبْتَلَّ رَأْسُهُ وَ لِحْیَتُهُ وَ ثِیَابُهُ فَقِیلَ لَهُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ الْکِنَّ الْکِنَّ فَقَالَ إِنَّ هَذَا مَاءٌ قَرِیبُ عَهْدٍ بِالْعَرْشِ ثُمَّ أَنْشَأَ یُحَدِّثُ فَقَالَ إِنَّ تَحْتَ الْعَرْشِ بَحْراً فِیهِ مَاءٌ یُنْبِتُ أَرْزَاقَ الْحَیَوَانَاتِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ أَنْ یُنْبِتَ بِهِ مَا یَشَاءُ لَهُمْ رَحْمَةً مِنْهُ لَهُمْ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ فَمَطَرَ مَا شَاءَ مِنْ سَمَاءٍ إِلَی سَمَاءٍ حَتَّی یَصِیرَ إِلَی سَمَاءِ الدُّنْیَا فِیمَا أَظُنُّ فَیُلْقِیَهُ إِلَی السَّحَابِ وَ السَّحَابُ بِمَنْزِلَةِ الْغِرْبَالِ ثُمَّ یُوحِی اللَّهُ إِلَی الرِّیحِ أَنِ اطْحَنِیهِ وَ أَذِیبِیهِ ذَوَبَانَ الْمَاءِ ثُمَّ انْطَلِقِی بِهِ إِلَی مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا فَامْطُرِی عَلَیْهِمْ فَیَکُونَ کَذَا وَ کَذَا عُبَاباً وَ غَیْرَ ذَلِکَ فَتَقْطُرُ عَلَیْهِمْ عَلَی النَّحْوِ الَّذِی یَأْمُرُهَا بِهِ فَلَیْسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ إِلَّا وَ مَعَهَا مَلَکٌ حَتَّی یَضَعَهَا مَوْضِعَهَا وَ لَمْ یَنْزِلْ مِنَ السَّمَاءِ قَطْرَةٌ مِنْ مَطَرٍ إِلَّا بِعَدَدٍ مَعْدُودٍ وَ وَزْنٍ مَعْلُومٍ إِلَّا مَا کَانَ مِنْ یَوْمِ الطُّوفَانِ عَلَی عَهْدِ نُوحٍ(علیه السلام) فَإِنَّهُ نَزَلَ مَاءٌ مُنْهَمِرٌ بِلَا وَزْنٍ وَ لَا عَدَدٍ.[کافی، ج 8، ص 239، ح 326]
2- 1024.. سوره ی نور، آیه ی 45.
3- 1025.. قال علی رجلین الناس و علی بطنه الحیات و علی أربع البهائم و قال أبو عبد الله(علیه السلام) و منهم من یمشی علی أکثر من ذلک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 82]

مرحوم طبرسی در مجمع البیان روایت فوق را از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده است.(1)

مؤلّف گوید:

معنای صدر آیه مطابق است با آیه «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ.»

«وَیَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ وَمَا أُوْلَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ * وَإِذَا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ *… إِلَی قوله: هُمُ الْفَائِزُونَ »(2)

ابی الجارود گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آیات فوق درباره ی شخصی نازل شد که زمینی را از علی(علیه السلام) خریداری نمود و به خاطر گفته دوستانش پشیمان گردید و به علیّ(علیه السلام) گفت: «مرا نیازی به این زمین نیست» و علی(علیه السلام) فرمود: «تو با رضایت خریداری نمودی و اکنون بیا تا خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برویم تا او بین ما حکم کند» پس دوستان آن مرد گفتند: «نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرو و قضاوت او را نپذیر آن مرد به علیّ(علیه السلام) گفت: بیا تا نزد ابوبکر و یا عمر برویم، و نزد هر کدام می خواهی مخاصمه کنیم» علیّ(علیه السلام) فرمود: «به خدا سوگند باید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین من و تو حکم کند و من به غیر او راضی نمی شوم» و این آیات در این ماجرا نازل شد.(3)

ص: 632


1- 1026.. مجمع البیان، ج 7، ص 260.
2- 1027.. سوره ی نور، آیات 52-47.
3- 1028.. حدثنا محمّد بن الحسین بن حمید عن جعفر بن عبد الله المحمّدی عن کثیر بن عیّاش عن أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ إلی قوله مُعْرِضُونَ قال إنها نزلت فی رجل اشتری من علی بن أبی طالب(علیه السلام) أرضا ثم ندم و ندمه أصحابه فقال لعلی(علیه السلام) لا حاجة لی فیها فقال له قد اشتریت و رضیت فانطلق أخاصمک إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال له أصحابه لا تخاصمه إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال انطلق أخاصمک إلی أبی ب کر و عمر أیهما شئت کان بینی و بینک قال علی بن أبی طالب(علیه السلام) لا و الله و لکن إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بینی و بینک فلا نرضی بغیره فأنزل الله؟عز؟ هذه الآیات وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا إلی قوله وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. [تأویل الآیات، ج 1، ص 367، ح 19]B

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

این آیه درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و عثمان نازل شد و قصّه آن این است که نزاعی بین امیرالمؤمنین(علیه السلام) و عثمان درباره باغستانی رخ داد و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به عثمان فرمود: آیا راضی هستی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین ما حکم کند؟ پس عبدالرحمان بن عوف به عثمان گفت: «به قضاوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راضی مشو، چرا که او به نفع علیّ(علیه السلام) حکم خواهد کرد و لکن او را نزد ابن شیبه یهودی ببر» پس عثمان به علیّ(علیه السلام) گفت: «من راضی نمی شوم مگر به حکم ابن شیبه یهودی» و ابن شیبه به آنان گفت: «شما رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را بر وحی الهی امین می دانید و درباره ی حکم و قضاوت او را متهّم می کنید!» پس خداوند این آیه را نازل نمود «وَإِذَا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ… تا أُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» و سپس درباره ی علیّ(علیه السلام) فرمود: «إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ تا أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ.»(1)

ص: 633


1- 1029.. فإنه حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن ابن سنان عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال نزلت هذه الآیة فی أمیر المؤمنین(علیه السلام) و الثالث و ذلک أنه کان بینهما منازعة فی حدیقة فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام) نرضی برسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال عبد الرحمن بن عوف له لا تحاکمه إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فإنه یحکم له علیک و لکن حاکمه إلی ابن أبی شیبة الیهودی فقال لأمیر المؤمنین(علیه السلام) لا أرضی إلّا بابن شیبة الیهودی فقال ابن شیبة له تأتمنون محمّدا رسول الله] علی وحی السماء و تتهمونه فی الأحکام فأنزل الله علی رسوله وَ إِذا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إلی قوله أُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ثم ذکر أمیر المؤمنین(علیه السلام) فقال إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا إلی قوله فَأُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 83]B

«وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنَّ قُل لَّا تُقْسِمُوا طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»(1)

عبدالله بن عجلان گوید:

خدمت امام صادق(علیه السلام) از قیام حضرت مهدی(علیه السلام) سخن به میان آمد و من گفتم: چگونه ما به قیام آن حضرت پی می بریم؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: هنگام قیام او، هر کدام از شما صحیفه ای زیر سر خود می یابد که در آن نوشته است: «طاعةمعروفة.»(2)

مؤلّف گوید:

نشانه های قیام و ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) فراوان است، و ما آن ها را در کتاب «دولة المهدی» و «نشانه های ظهور» و «بشارت های مهدویّت» بیان نموده ایم.

«قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»(3)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «علیه ما حمّل» می فرماید:

وظیفه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) توجّه و گوش دادن به فرمان خدا، و اطاعت از فرمان او،

ص: 634


1- 1030.. سوره ی نور، آیه ی 53.
2- 1031.. حدثنا محمّد بن الحسن رضی الله عنه قال حدثنا محمّد بن یحیی العطار عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب عن صفوان بن یحیی عن مندل عن بکار ابن أبی بکر عن عبد الله بن عجلان قال ذکرنا خروج القائم؟عج؟ عند أبی عبد الله(علیه السلام) فقلت له کیف لنا أن نعلم ذلک فقال یصبح أحدکم و تحت رأسه صحیفة علیها مکتوب طاعة معروفة و روی أنه یکون فی رایة المهدی(علیه السلام) البیعة لله؟عز؟. [کمال الدین، ص 654، ح 22]
3- 1032.. سوره ی نور، آیه ی 54.

و امانتداری، و صبر است. و در تفسیر «وَعَلَیْکُم مَّا حُمِّلْتُمْ» می فرماید: مقصود پیمان و عهدی است که خداوند درباره ی علی(علیه السلام) از شما گرفته است و خداوند در قرآن اطاعت از او را بر شما واجب نموده است. سپس فرمود: مقصود از «وَإِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا» اطاعت از علیّ(علیه السلام) است که سبب هدایت امّت خواهد شد، و آیه فوق «وَإِن تُطِیعُوا علیًّا تَهْتَدُوا» نازل شده است.(1)

سوره ی نور، آیات 55 تا 57

متن:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ 55 وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ 56 لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِیرُ 57»

¬Kj

ص: 635


1- 1033.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل عن عیسی بن داود النجار عن الإمام أبی الحسن موسی بن جعفر عن أبیه(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ من السمع و الطاعة و الأمانة و الصبر وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ من العهود التی أخذها الله علیکم فی علی و ما بین لکم فی القرآن من فرض طاعته و قوله وَ إِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا أی و إن تطیعوا علیا تهتدوا وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ هکذا نزلت. [تأویل الآیات، ج 1، ص 368، ح 20]
لغات:

«لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ»، یعنی یجعلهم خلفاء فی أرضه متصرّفین بأمره، و «لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» یعنی رجاءً للرحمة.

ترجمه:

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترس شان را به امنیّت و آرامش مبدّل می کند، آن چنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت. و کسانی که پس از آن کافر شوند، آن ها فاسقانند. (55) و نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و رسول (خدا) را اطاعت کنید تا مشمول رحمت (او) شوید. (56) گمان مبر کافران می توانند از چنگال مجازات الهی در زمین فرار کنند! جایگاه آنان آتش است، و چه بد جایگاهی است! (57)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ… »(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه عطف به آیه 37 این سوره است که می فرماید: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ…». [یعنی مصداق هر دو آیه أئمّه اهل البیت(علیهم السلام) هستند].

ص: 636


1- 1034.. سوره ی نور، آیه ی 55.

عبدالله بن سنان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از این آیه ائمّه(علیهم السلام)اند.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) نیز فرمود:

ائمّه(علیهم السلام) «خلفاء الله عزّوجلّ فی أرضه» هستند.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آیه فوق درباره ی حضرت قائم؟عج؟ و اصحاب او نازل شده است.(3)

یونس بن ظبیان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که شب جمعه می شود، خداوند تبارک و تعالی ملکی را به آسمان دنیا می فرستد و چون فجر صبح طالع می گردد این ملک بر عرش فوق بیت

ص: 637


1- 1035.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ. [کافی، ج 1، ص 150، ح 3]
2- 1036.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ عَنِ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) یَقُولُ الْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اللَّهِ جل جلاله فِی أَرْضِهِ. [کافی، ج 1، ص 149، ح 1]
3- 1037.. حدثنا أحمد بن محمّد بن سعید ابن عقدة قال حدثنا أحمد بن یوسف بن یعقوب الجعفی أبو الحسن من کتابه قال حدثنا إسماعیل بن مهران قال حدثنا الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه و وهیب عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی معنی قوله؟عز؟ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً قال نزلت فی القائم و أصحابه. [غیبت نعمانی، ص 160؛ ینابیع المودّة، ص 426]

المعمور می نشیند، و برای حضرت محمّد و علیّ و حسن و حسین -- صلوات الله علیهم أجمعین -- منبرهایی از نور نصب می شود و آنان بر آن منبرها بالا می روند، و ملائکه و پیامبران و مؤمنین به خاطر آنان اجتماع می کنند و آسمان [ها] گشوده می شود، و چون ظهر روز جمعه فرا می رسد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: پروردگارا تو در کتاب خود وعده نموده ای و فرموده ای: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا…» سپس ملائکه و پیامبران(علیهم السلام) نیز همین سخن را می گویند، و حضرت محمّد و علیّ و حسن و حسین(علیهم السلام) در پیشگاه ذات مقدّس حق سجده می کنند و می گویند: پروردگارا! خشم کن [به دشمنان اولیائت] چرا که حریم تو هتک شد و برگزیدگان تو کشته شدند، و بندگان صالح تو ذلیل گشتند، پس خداوند آنچه مشیّت اوست را انجام می دهد، و آن روز، روز معلوم است.«ذَلِکَ یَوْمٌ مَعْلُومٌ.»(1)

ص: 638


1- 1038.. محمّد بن همام قال حدثنا جعفر بن محمّد بن مالک الفزاری الکوفی قال حدثنی محمّد بن أحمد عن محمّد بن سنان عن یونس بن ظبیان عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال إذا کان لیلة الجمعة أهبط الرب تعالی ملکا إلی السماء الدنیا فإذا طلع الفجر جلس ذلک الملک علی العرش فوق البیت المعمور و نصب لمحمّد و علی و الحسن و الحسین(علیه السلام) منابر من نور فیصعدون علیها و تجمع لهم الملائکة و النّبیون و المؤمنون و تفتح أبواب السماء فإذا زالت الشمس قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) یا رب میعادک الذی وعدت به فی کتابک و هو هذه الآیة وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً ثم یقول الملائکة و النّبیون مثل ذلک ثم یخر محمّد و علی و الحسن و الحسین سجدا ثم یقولون یا رب اغضب فإنه قد هتک حریمک و قتل أصفیاؤک و أذل عبادک الصالحون فیفعل الله ما یشاء و ذلک یوم معلوم. [غیبت نعمانی، ص 217]B

مرحوم طبرسی اقوالی درباره ی آیه فوق نقل می کند و سپس می گوید:

«و المروّی عن أهل البیت(علیهم السلام) أنّها فی المهدیّ من آل محمّد(صلی الله علیه و آله).» (1)

و سپس گوید:

مرحوم عیّاشی با سند خود از حضرت علیّ بن الحسین(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت این آیه را قرائت نمود و فرمود: به خدا سوگند مقصود از مؤمنین در این آیه شیعیان اهل البیت(علیهم السلام) هستند و خداوند این وعده را برای آنان به دست مردی از ما اهل البیت یعنی مهدیّ این امّت(علیه السلام) انجام خواهد داد، و مهدیّ این امّت همان کسی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی او فرمود: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را طولانی خواهد نمود تا مردی از عترت من که همنام من می باشد، دارای ولایت و حکومت شود و زمین را پر از عدل و داد نماید، پس از آن که پر از ظلم و جور شده باشد» سپس مرحوم طبرسی گوید: مثل این روایت از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نیز روایت شده است.(2)

مؤلّف گوید:

ذیل حدیث فوق در فصول المهمّة(3)، و منتخب کنزالعمّال (4) نقل شده است،

ص: 639


1- 1039.. مجمع البیان، ج 7، ص 267.
2- 1040.. روی العیّاشی بإسناده عن علی بن الحسین(علیه السلام) أنه قرأ الآیة و قال هم و الله شیعتنا أهل البیت یفعل الله ذلک بهم علی یدی رجل منا و هو مهدی هذه الأمة و هو الذی قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لو لم یبق من الدنیا إلّا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتّی یلی رجل من عترتی اسمه اسمی یملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا و روی مثل ذلک عن أبی جعفر(علیه السلام) و أبی عبد الله(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 7، ص 267]
3- 1041.. فصول المهمّة، ص 294.
4- 1042.. منتخب کنزالعمّال، ج 6، ص 30.

و ما روایات و آیات مربوط به قیام حضرت مهدی(علیه السلام) را در کتاب «دولة المهدی» یا حکومت امام زمان(علیه السلام) بیان نموده ایم.

«وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»(1)

مرحوم کلینی با سند خود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند عزّوجلّ زکات را همراه نماز ذکر نموده و می فرماید: «وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ» پس کسی که نماز بخواند و زکات ندهد، نماز نخوانده است.(2)

مؤلّف گوید:

روایات و آیات مربوط به نماز و زکات فراوان بیان شده و ما نیز در کتاب «واجبات اسلام» آن ها را مفصّلاً بیان نموده ایم.

سوره ی نور، آیات 58 تا 61

متن:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاء ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَلَا عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُم بَعْضُکُمْ عَلَی بَعْضٍ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ 58 وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ 59 وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ

ص: 640


1- 1043.. سوره ی نور، آیه ی 56.
2- 1044.. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ رُشَیْدٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله قَرَنَ الزَّکَاةَ بِالصَّلَاةِ فَقَالَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَمَنْ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ لَمْ یُؤْتِ الزَّکَاةَ لَمْ یُقِمِ الصَّلَاةَ. [کافی، ج 3، ص 506، ح 2]

غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ 60 لَیْسَ عَلَی الْأَعْمَی حَرَجٌ وَلَا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَی أَنفُسِکُمْ أَن تَأْکُلُوا مِن بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبَائِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أُمَّهَاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْوَانِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخَوَاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَعْمَامِکُمْ أَوْ بُیُوتِ عَمَّاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخْوَالِکُمْ أَوْ بُیُوتِ خَالَاتِکُمْ أَوْ مَا مَلَکْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْکُلُوا جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُم بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیِّبَةً کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون 61»

¬Kj

لغات:

«التبّرج» إظهار المرأة محاسنها التی یجب علیها سترها، و أصله من الظهور و منه البرج و هو البناء العالی لظهوره، و «حَرَج» به معنای ضیق و تنگی است، و مشتق از «حَرَجة» به معنای درخت درهم پیچیده است و جمع آن حَرَجات و حِراج است، و حَرَجَ فلان إذا أثم و تحرّج من کذا إذا تأثمّ من فعله، و «أشتات» جمع شتّ به معنای متفرّق است.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ نرسیده اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز هنگامی که لباسهای (معمولی) خود را بیرون می آورید، و بعد از نماز عشا این سه وقت خصوصی برای شماست امّا بعد از این سه وقت، گناهی بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید (و با صفا و صمیمیّت به یکدیگر خدمت نمایید). این گونه خداوند آیات را برای شما بیان می کند، و خداوند دانا و حکیم

ص: 641

است! (58) و هنگامی که اطفال شما به سنّ بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همان گونه که اشخاصی که پیش از آنان بودند اجازه می گرفتند این چنین خداوند آیاتش را برای شما بیان می کند، و خدا دانا و حکیم است! (59) و زنان از کارافتاده ای که امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباسهای (رویین) خود را بر زمین بگذارند، بشرط این که در برابر مردم خودآرایی نکنند و اگر خود را بپوشانند برای آنان بهتر است و خداوند شنوا و داناست. (60) بر نابینا و افراد لنگ و بیمار گناهی نیست (که با شما هم غذا شوند)، و بر شما نیز گناهی نیست که از خانه های خودتان [خانه های فرزندان یا همسرانتان که خانه خود شما محسوب می شود بدون اجازه خاصّی] غذا بخورید و همچنین خانه های پدرانتان، یا خانه های مادرانتان، یا خانه های برادرانتان، یا خانه های خواهرانتان، یا خانه های عموهایتان، یا خانه های عمّه هایتان، یا خانه های داییهایتان، یا خانه های خاله هایتان، یا خانه ای که کلیدش در اختیار شماست، یا خانه های دوستانتان، بر شما گناهی نیست که بطور دسته جمعی یا جداگانه غذا بخورید و هنگامی که داخل خانه ای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیّتی از سوی خداوند، سلامی پربرکت و پاکیزه! این گونه خداوند آیات را برای شما روشن می کند، باشد که بیندیشید! (61)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن…»(1)

جرّاح مدائنی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

باید غلامان و فرزندان شما که هنوز به بلوغ نرسیده اند، در سه ساعت از شبانه روز

ص: 642


1- 1045.. سوره ی نور، آیه ی 58.

-- همان گونه که خداوند فرموده است -- برای ورود بر شما اجازه بگیرند و بر مادر و خواهر و خاله و دیگران از محارم [و غیر محارم] خود بدون اجازه وارد نشوند، و شما به آنان اجازه ورود ندهید تا سلام کنند، و سلام طاعت خداوند است.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

باید خادمی که به بلوغ رسیده نیز در آن سه ساعت اجازه ورود بگیرد گرچه اطاق او در همان خانه باشد و آن سه ساعت یکی بعد از نماز عشا [هنگام خوابیدن] است، و دیگری هنگام اذان صبح است، و ساعت سوّم هنگام استراحت ظهر می باشد، و خداوند این دستور را به خاطر این داده که این ساعت ها، ساعت های خلوت با همسر می باشد.(1)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

جوانی که به بلوغ شرعی رسیده است نباید بدون اجازه وارد بر مادر و یا دختر و یا خواهر و یا زنان دیگر شود مگر با اجازه، و اهل خانه نیز نباید به او اجازه ورود بدهند، تا سلام کند، چرا که سلام طاعت خدای رحمان است.(2)

ص: 643


1- 1046.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ جَمِیعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لِیَسْتَأْذِنِ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ کَمَا أَمَرَکُمُ اللَّهُ جل جلاله وَ مَنْ بَلَغَ الْحُلُمَ فَلَا یَلِجُ عَلَی أُمِّهِ وَ لَا عَلَی أُخْتِهِ وَ لَا عَلَی خَالَتِهِ وَ لَا عَلَی سِوَی ذَلِکَ إِلَّا بِإِذْنٍ فَلَا تَأْذَنُوا حَتَّی یُسَلِّمَ وَ السَّلَامُ طَاعَةٌ لِلَّهِ جل جلاله قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لِیَسْتَأْذِنْ عَلَیْکَ خَادِمُکَ إِذَا بَلَغَ الْحُلُمَ فِی ثَلَاثِ عَوْرَاتٍ إِذَا دَخَلَ فِی شَیْ ءٍ مِنْهُنَّ وَ لَوْ کَانَ بَیْتُهُ فِی بَیْتِکَ قَالَ وَ لْیَسْتَأْذِنْ عَلَیْکَ بَعْدَ الْعِشَاءِ الَّتِی تُسَمَّی الْعَتَمَةَ وَ حِینَ تُصْبِحُ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ جل جلاله بِذَلِکَ لِلْخَلْوَةِ فَإِنَّهَا سَاعَةُ غِرَّةٍ وَ خَلْوَةٍ. [کافی، ج 5، ص 529، ح 1]
2- 1047.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُوسُفَ بْنِ عَقِیلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لَا عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ وَ مَنْ بَلَغَ الْحُلُمَ مِنْکُمْ فَلَا یَلِجُ عَلَی أُمِّهِ وَ لَا عَلَی أُخْتِهِ وَ لَا عَلَی ابْنَتِهِ وَ لَا عَلَی مَنْ سِوَی ذَلِکَ إِلَّا بِإِذْنٍ وَ لَا یَأْذَنْ لِأَحَدٍ حَتَّی یُسَلِّمَ فَإِنَّ السَّلَامَ طَاعَةُ الرَّحْمَنِ. [کافی، ج 5، ص 530، ح 3]B

«وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ» خمار و جلباب یعنی روسری و چادر است. حلبی گوید: گفتم: مقابل چه کسی می توانند حجاب خود را زمین گذارند؟ فرمود: نزد هر کس که باشد، به شرط آن که آرایش نکرده باشند، و اگر حجاب خود را زمین نگذارند برای آنان بهتر خواهد بود.(2)

و در سخن دیگری فرمود:

مقصود از «یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ» فقط جلباب است.(3)

ص: 644


1- 1048.. سوره ی نور، آیه ی 60.
2- 1049.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَرَأَ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ قَالَ الْخِمَارَ وَ الْجِلْبَابَ قُلْتُ بَیْنَ یَدَیْ مَنْ کَانَ فَقَالَ بَیْنَ یَدَیْ مَنْ کَانَ غَیْرَ مُتَبَرِّجَةٍ بِزِینَةٍ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَهُوَ خَیْرٌ لَهَا وَ الزِّینَةُ الَّتِی یُبْدِینَ لَهُنَّ شَیْ ءٌ فِی الْآیَةِ الْأُخْرَی. [کافی، ج 5، ص 522، ح 1]
3- 1050.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ قَالَ تَضَعُ الْجِلْبَابَ وَحْدَهُ. [کافی، ج 5، ص 522، ح 2]

امام باقر(علیه السلام) نیز فرمود:

مقصود جلباب است.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

زمین گذاردن خمار و جلباب مربوط به پیره زن است.(2)

ابوالصباح کنانی گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: قواعد از زن ها چه مقدار از لباس خود را می توانند زمین بگذارند؟ فرمود:

فقط جلباب را، مگر آن که کنیز باشند و کنیز می تواند خمار را نیز زمین بگذارد.(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی زن هایی است که از حیض و ازدواج افتاده اند و برای آنان جایز است که حجاب خود را رها کنند و لکن بهتر است که خود را بپوشانند و مقابل مردان ظاهر نشوند.(4)

ص: 645


1- 1051.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ جل جلاله وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً مَا الَّذِی یَصْلُحُ لَهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ مِنْ ثِیَابِهِنَّ قَالَ الْجِلْبَابُ. [کافی، ج 5، ص 522، ح 3]
2- 1052.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَرَأَ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ قَالَ الْجِلْبَابَ وَ الْخِمَارَ إِذَا کَانَتِ الْمَرْأَةُ مُسِنَّةً. [کافی، ج 5، ص 522، ح 4]
3- 1053.. الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْقَوَاعِدِ مِنَ النِّسَاءِ مَا الَّذِی یَصْلُحُ لَهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ مِنْ ثِیَابِهِنَّ فَقَالَ الْجِلْبَابُ إِلَّا أَنْ تَکُونَ أَمَةً فَلَیْسَ عَلَیْهَا جُنَاحٌ أَنْ تَضَعَ خِمَارَهَا. [تهذیب الاحکام، ج 7، ص 467، ح 1871]
4- 1054.. و قوله وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ قال نزلت فی العجائز اللاتی قد یئسن من المحیض و التزویج أن یضعن الثیاب ثم قال وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ أی لا یظهرن للرجال. [تفسیر قمّی،ج 2، ص 84] B

«لَیْسَ عَلَی الْأَعْمَی حَرَجٌ وَلَا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَی أَنفُسِکُمْ أَن تَأْکُلُو ا…»(1)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

اهل مدینه قبل از آن که مسلمان شوند، با کور و لنگ و مریض غذا نمی خوردند و از آنان کناره گیری می کردند، و انصار نسبت به آنان بزرگی می کردند و می گفتند: «نابینا غذا را نمی بیند، و آدم لنگ برای غذا خوردن ناتوان است، و مریض مانند آدم صحیح غذا نمی خورد» از این رو غذای آنان را در محل جدایی قرار می دادند و هم غذا شدن با آنان را عیب می دانستند، و نابیناها و مریض ها می گفتند: «شاید ما سبب آزار آنان می شویم اگر با آن ها غذا بخوریم» و به این خاطر از غذا خوردن با مردم دیگر دوری می کردند، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدینه آمد و اهل مدینه مسلمان شدند و این سؤال را از آن حضرت نمودند خداوند این آیه را نازل نمود: «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْکُلُوا جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا.»(2)

ص: 646


1- 1055.. سوره ی نور، ص 61.
2- 1056.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ و ذلک أن أهل المدینة قبل أن یسلموا کانوا یعزلون الأعمی و الأعرج و المریض و کانوا لا یأکلون معهم و کانت الأنصار فیهم تیه و تکرم فقالوا إن الأعمی لا یبصر الطعام و الأعرج لا یستطیع الزحام علی الطعام و المریض لا یأکل کما یأکل الصحیح فعزلوا لهم طعامهم علی ناحیة و کانوا یرون علیهم فی مؤاکلتهم جناحا و کان الأعمی و المریض یقولون لعلنا نؤذیهم إذا أکلنا معهم فاعتزلوا مؤاکلتهم فلما قدم النّبی(صلی الله علیه و آله) سألوه عن ذلک فأنزل الله لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتاتاً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 84]

محمّد حلبی گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «أَوْ صَدِیقِکُمْ» فرمود:

به خدا سوگند معنای این آیه این است که شخصی داخل خانه دوست خود شود و بدون اذن او از غذای او و یا چیز دیگری که دارد بخورد.(1)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگر در تفسیر «أَوْ مَا مَلَکْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِیقِکُمْ» فرمود:

کسانی که خداوند در این آیه نام برده است را شما می توانید بدون اجازه از خرما و نان خورش آنان بخورید، و زن نیز بدون اذن شوهر می تواند این گونه چیزها را اطعام کند و امّا چیزهای دیگر مانند طعام را نمی تواند اطعام کند.(2)

و در سخن دیگری فرمود:

وکیل می تواند از مال موکّل خود که کلیددار اوست بدون اجازه بخورد.(3)

ص: 647


1- 1057.. أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ قُلْتُ مَا یَعْنِی بِقَوْلِهِ أَوْ صَدِیقِکُمْ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ الرَّجُلُ یَدْخُلُ بَیْتَ صَدِیقِهِ فَیَأْکُلُ بِغَیْرِ إِذْنِهِ. [کافی، ج 6، ص 277، ح 1]
2- 1058.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدِیقِکُمْ قَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ سَمَّی اللَّهُ جل جلاله فِی هَذِهِ الْآیَةِ تَأْکُلُ بِغَیْرِ إِذْنِهِمْ مِنَ التَّمْرِ وَ الْمَأْدُومِ وَ کَذَلِکَ تَطْعَمُ الْمَرْأَةُ مِنْ مَنْزِلِ زَوْجِهَا بِغَیْرِ إِذْنِهِ فَأَمَّا مَا خَلَا ذَلِکَ مِنَ الطَّعَامِ فَلَا. [کافی، ج 6، ص 277، ح 2]
3- 1059.. -- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَأْکُلَ وَ أَنْ تَتَصَدَّقَ وَ لِلصَّدِیقِ أَنْ یَأْکُلَ فِی مَنْزِلِ أَخِیهِ وَ یَتَصَدَّقَ -- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا(علیه السلام) عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أُمَّهاتِکُمْ الْآیَةَ قَالَ لَیْسَ عَلَیْکَ جُنَاحٌ فِیمَا طَعِمْتَ أَوْ أَکَلْتَ مِمَّا مَلَکْتَ مَفَاتِحَهُ مَا لَمْ تُفْسِدْهُ B -- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ قَالَ الرَّجُلُ یَکُونُ لَهُ وَکِیلٌ یَقُومُ فِی مَالِهِ فَیَأْکُلُ بِغَیْرِ إِذْنِهِ. [کافی، ج 6، ص 277، ح 3-5]

«فَإِذَا دَخَلْتُم بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیِّبَةً…»(1)

ابوالصباح گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه ی فوق سؤال کردم فرمود:

مقصود این است که مرد هنگام دخول بر اهل بیت خود به آنان سلام کند و آنان نیز به او پاسخ بدهند، و این معنای «فَسَلِّمُوا عَلَی أَنفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیِّبَةً» می باشد.(2)

و در سخن دیگری فرمود:

هر گاه یکی از شما می خواهد وارد خانه خود شود، اگر کسی در خانه هست باید بر او سلام کند، و اگر کسی در خانه نیست باید بگوید: «السَلامُ عَلَیْنا مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» چنان که خداوند می فرماید: «تَحِیَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیِّبَةً.»(3)

ص: 648


1- 1060.. سوره ی نور، آیه ی 61.
2- 1061.. أبی؟ره؟ قال حدثنا سعد بن عبد الله عن محمّد بن الحسین عن محمّد بن الفضیل عن أبی الصباح قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ الآیة فقال هو تسلیم الرجل علی أهل البیت حین یدخل ثم یردون علیه فهو سلامکم علی أنفسکم. [معانی الأخبار، ص 162، ح 1]
3- 1062.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله قال یقول إذا دخل الرجل منکم بیته فإن کان فیه أحد یسلم علیهم و إن لم یکن فیه أحد فلیقل السّلام علینا من عند ربنا یقول الله تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 85]

سوره ی نور، آیات 62 تا 64

متن:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ 62 لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاء بَعْضِکُم بَعْضًا قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمْ لِوَاذًا فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ 63 أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ یَعْلَمُ مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ وَیَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ 64»

¬Kj

لغات:

«تَسَلُّل» به معنای خروج پنهانی است، و تَسَلَّلَ فلان من بین أصحابه إذ خَرَج من جملتهم، و«سَلَّة» به معنای سرقت پنهانی است، چنان که «إسلال» نیز به همین معناست، و در حدیث آمده که «لا إغلال و لا إسلال» یعنی خیانت و دزدی در اسلام نیست، و «لِواذ» این است که خود را به وسیله چیزی پنهان نماید، از ترس آن که دیده شود، و بعضی گفته اند: «لِواذ» به معنای اعتصام و پناهنده شدن است از «لاذ بفلانٍ إذ اعتصم به»، و بعضی گفته اند: «مُلاوَذَة» در این جا به معنای مخالفت است چرا که خداوند بعد از آن می فرماید: «فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ» و «خالفه إلی الأمر» إذا ذهب إلیه دونه کما قال سبحانه: «وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلی ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ» و لکن «خالفه عن الأمر» إذا صدّ عنه دونه کما فی هذه الآیة، و الله العالم.

ص: 649

ترجمه:

مؤمنان واقعی کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند و هنگامی که در کار مهمّی با او باشند، بی اجازه او جایی نمی روند، کسانی که از تو اجازه می گیرند، براستی به خدا و پیامبرش ایمان آورده اند! در این صورت، هر گاه برای بعضی کارهای مهمّ خود از تو اجازه بخواهند، به هر یک از آنان که می خواهی (و صلاح می بینی) اجازه ده، و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است! (62) صدا کردن پیامبر را در میان خود، مانند صدا کردن یکدیگر قرار ندهی خداوند کسانی از شما را که پشت سر دیگران پنهان می شوند، و یکی پس از دیگری فرار می کنند می داند! پس آنان که فرمان او را مخالفت می کنند، باید بترسند از این که فتنه ای دامنشان را بگیرد، یا عذابی دردناک به آن ها برسد! (63) آگاه باشید که برای خداست آنچه در آسمان ها و زمین است او می داند آنچه را که شما بر آن هستید، و (می داند) روزی را که بسوی او بازمی گردند و آن ها را از اعمالی که انجام دادند آگاه می سازد و خداوند به هر چیزی داناست! (64)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی کسانی نازل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را بر امری از امور مهم و یا برای حرکت به جهاد در راه خدا جمع می نموده و آنان بدون اجازه ی ایشان متفرّق می شده اند و خداوند در این آیه آنان را از این عمل نهی نموده است.(2)

ص: 650


1- 1063.. سوره ی نور، آیه ی 62.
2- 1064.. قوله حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ فإنها نزلت فی قوم کانوا إذا جمعهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) لأمر من الأمور فی بعث یبعثه أو حرب قد حضرت یتفرقون بغیر إذنه فنهاهم الله؟عز؟ عن ذلک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 85]B

سپس گوید:

و قسمت دوّم آیه «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ…»

درباره ی حنظلة بن ابی عیّاش نازل شده است و او در شب قبل از حرکت برای جنگ ازدواج نموده بود و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواست تا شب را نزد همسر خود بماند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همان گونه که در این آیه آمده است به او اجازه داد و او صبحگاه در حالی که جنب بود خود را به سپاه رساند و کشته شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

من ملائکه را دیدم که حنظله را با آب «مُزن» بهشتی و ظرف های نقره ای بین آسمان و زمین غسل می دادند، از این رو او را «غسیل الملائکة» نامیدند.(1)

«لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاء بَعْضِکُم بَعْضًا قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمْ لِوَاذًا… »(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر این آیه گوید:

یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را صدا نزنید آن گونه که همدیگر را صدا می زنید [و حرمت او را حفظ کنید] سپس گوید: در روایت ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: یعنی نگوئید: «یا محمّد» و «یا ابا القاسم» بلکه بگوئید: «یا نبیّ الله» و «یا رسول الله.»(3)

ص: 651


1- 1065.. و قوله فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ قال نزلت فی حنظلة بن أبی عیّاش و ذلک أنه تزوج فی اللیلة التی فی صبیحتها حرب أحد، فاستأذن رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن یقیم عند أهله فأنزل الله هذه الآیة فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ فأقام عند أهله ثم أصبح و هو جنب فحضر القتال و استشهد فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) رأیت الملائکة تغسل حنظلة بماء المزن فی صحائف فضة بین السماء و الأرض فکان یسمی «غسیل الملائکة». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 85]
2- 1066.. سوره ی نور، آیه ی 63.
3- 1067.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً یقول لا تقولوا یا محمّد و لا یا أبا القاسم لکن قولوا یا نبی الله و یا رسول الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 86]B

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: فاطمه زهرا(علیها السلام) فرمود:

هنگامی که این آیه نازل شد، من خواستم بگویم: ای پدر، و خطاب خود را تغییر دادم و گفتم: «یا رسول الله» پس پدرم روی مبارک خود را به من نمود و فرمود: دخترم! این آیه برای تو و خانواده تو نیست، تو از من هستی و من از تو هستم، و این آیه درباره ی اهل جفا و نادان ها نازل شده است، و تو اگر به من «یا أباه» بگویی در قلب من محبوب تر است و خداوند نیز راضی تر خواهد بود، سپس فرمود: تو نیکو فرزندی هستی برای من و سپس صورت مرا بوسید و با آب دهان خود مرا مسح نمود و من پس از آن نیازی به طیب و عطر نداشتم.(1)

«فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»(2)

ص: 652


1- 1068.. السید الرضی فی کتاب (المناقب الفاخرة فی العترة الطاهرة)، قال: أخبرنا أبو منصور زید بن طاهر، و بشار البصری، قالا: قدم علینا بواسط أبو الحسین محمّد بن یعقوب الحافظ، قال: حدثنا أبو بکر محمّد بن عدی، عن محمّد بن علی الأیلی، عن أحمد بن محمّد بن سعید، عن عبد الله بن محمّد بن أبی مریم، عن أبیه محمّد بن علی، عن أبیه، عن الحسین بن علی، عن امه فاطمة الزهراء سیدة نساء العالمین(علیهما السلام)، قالت: «علی سیدی (صلوات الله و سلامه علیه) قرأ هذه الآیة: لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً -- قالت فاطمة -- فجئت النّبی(صلی الله علیه و آله) أن أقول له: یا أباه، فجعلت أقول: یا رسول الله. فأقبل علی، و قال: یا بنیة، لم تنزل فیک و لا فی أهلک من قبل، قال: أنت منی، و أنا منک، و إنّما نزلت فی أهل الجفاء، و إن قولک: یا أباه، أحب إلی قلبی، و أرضی للرب، ثم قال: أنت نعم الولد، و قبل وجهی، و مسحنی من ریقه، فما احتجت إلی طیب بعده». [تفسیر برهان، ج 5، ص 429]
2- 1069.. سوره ی نور، آیه ی 63.

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

فتنه در این آیه به معنای بلیّه است و «عَذَابٌ أَلِیمٌ» به معنای قتل و کشته شدن است. [یعنی بی ادبی و مخالفت با امر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ورعایت نکردن حرمت آن حضرت، سبب بلا و یا قتل خواهد شد].(1)

سپس گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاء بَعْضِکُم

بَعْضًا»، فرمود:

یعنی نگویید: یا محمّد و یا أباالقاسم، بلکه بگویید: یا نبیّ الله و یا رسول الله.

و سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود: خداوند می فرماید: «فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ»

یعنی یعصون أمره «أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.»(2)

مرحوم کلینی در کتاب کافی از ابوعلی نقل نموده که گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم

که می فرمود:

شما نباید چیزی را که ما در پنهان گفته ایم و در آشکار خلاف آن را گفته ایم و یا در آشکار چیزی را گفته ایم و در پنهان خلاف آن را گفته ایم را برای مردم بازگو کنید، بلکه باید آنچه ما می گوییم را بگویید و از آنچه ما خاموش هستیم خاموش باشید، چرا که شما دانسته اید که خداوند برای احدی از مردم خیری در مخالفت

ص: 653


1- 1070.. و قوله: لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً قال لا تدعوا رسول الله کما یدعو بعضکم بعضا ثم قال: فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ یعنی بلیة أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ قال القتل. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 85]
2- 1071.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً یقول لا تقولوا یا محمّد و لا یا أبا القاسم لکن قولوا یا نبی الله و یا رسول الله قال: الله «فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ» أی یعصون أمره «أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 86]

با ما قرار نداده است، چنان که می فرماید: «فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.»(1)

مرحوم کلینی از عبدالأعلی نقل نموده که گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که درتفسیر آیه فوق می فرمود:

مقصود فتنه در دین و یا جراحت و آسیبی است که خداوند پاداشی برای آن قرار نخواهد داد. (2)

مرحوم طبرسی در تفسیر جوامع از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از «تصیبهم فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» ظلم سلطان جائر و یا عذاب الیم در آخرت است.(3)

أقول: إلی هنا تمّت سورة النور من مجلّد 5 من «تفسیر أهل الیبت» علیهم أفضل صلوات المصلّین).

ص: 654


1- 1072.. عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ حَسَّانَ عَنْ أَبِی عَلِیٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ لَا تَذْکُرُوا سِرَّنَا بِخِلَافِ عَلَانِیَتِنَا وَ لَا عَلَانِیَتَنَا بِخِلَافِ سِرِّنَا حَسْبُکُمْ أَنْ تَقُولُوا مَا نَقُولُ وَ تَصْمُتُوا عَمَّا نَصْمُتُ إِنَّکُمْ قَدْ رَأَیْتُمْ أَنَّ اللَّهَ جل جلاله لَمْ یَجْعَلْ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ فِی خِلَافِنَا خَیْراً إِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. [کافی، ج 8، ص 87، ح 51]
2- 1073.. سَهْلٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ قَالَ فِتْنَةٌ فِی دِینِهِ أَوْ جِرَاحَةٌ لَا یَأْجُرُهُ اللَّهُ عَلَیْهَا. [کافی، ج 8، ص 223، ح 281]
3- 1074.. فی جوامع الجامع و عن جعفر بن محمّد(علیهما السلام): یسلط علیهم سلطان جائر أو عذاب الیم فی الاخرة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 3، ص 629، ح 268]
یادآوری ها:

مولّف گوید:

یادآوری می شود که جز در جلد اوّل، در بقیّه ی مجلّدات از ترجمه ی آیة الله مکارم شیرازی زید عزّه استفاده شده است. ضمناً لغات نیز جز در جلد اوّل -- که از لغت نامه های گوناگونی استفاده گردیده -- در بقیّه ی مجلّدات تنها از تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی رضوان الله تعالی علیه استفاده شده است؛ جز مواردی که لغتی را آن مرحوم معنا نکرده بوده و نگارنده از جاهای دیگری مانند بحارالانوار و تفسیر صافی و تفسیر شبّر و غیره استفاده کرده اند. همچنین به

لغت نامه های معروف، به خاطر شبهه ی عدم اعتبار شرعی آن ها مراجعه نکردیم. (والله العالم)

پایان جلد پنجم تفسیر اهل البیت:

ص: 655

جلد 6

مشخصات کتاب

سرشناسه:حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -

عنوان و نام پديدآور:تفسیر اهل البیت علیهم السلام/ تالیف سیدمحمد حسینی بهارانچی.

مشخصات نشر:قم: انتشارات مطیع، 1393 -

مشخصات ظاهری:9ج.

شابک:280000 ريال: ج.1 978-600-7107-24-9 : ؛ ج.3 978-600-7107-56-0 : ؛ ج.4 978-600-7107-51-5 : ؛ 500000 ریال: ج.5 978-600-7107-83-6 : ؛ ج.6 978-600-9900-04-6 : ؛ ج.7 978-600-9900-08-4 : ؛ 1200000 ﷼: ج.8 978-600-9900-09-1 : ؛ ج.9 978-600-990014-5 :

يادداشت:ج. 4 و 6 - 8 (چاپ اول: 1397) (فیپا).

يادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1397).

يادداشت:ج.8 (چاپ اول: 1399)

يادداشت:ج.9 (چاپ اول: 1398) (فیپا).

یادداشت:کتابنامه.

مندرجات:ج.1. سوره مبارکه حمد و بقره.- ج.4. سوره های مبارکه یونس- هود - یوسف - رعد - ابراهیم - حجر- نحل و اسراء.- ج.5. سوره های مبارکه کهف - مریم سلام الله علیها- طه - انبیاء - حج - مومنون و نور.- ج.6. سوره های فرقان - شعراء - نمل - قصص - عنکبوت - روم - لقمان - سجده - احزاب و سبأ.- ج.7. سوره های فاطر - یس - صافات - ص - زمر - غافر - فصلت - شوری - زخرف - دخان - جاثیه -احقاف.- ج.8. سوره های مبارکه محمد صلی الله علیه و آله - فتح - حجرات - ق- ذاریات - طور- نجم - قمر - الرحمن- واقعه - حدید - مجادله - حشر - ممتحنه - صف - جمعه - منافقین - تغابن - طلاق - تحریم

موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14

Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century

رده بندی کنگره:BP98/ح3ت7 1393

رده بندی دیویی:297/179

شماره کتابشناسی ملی:4922990

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

(جلد 6)

سوره های مبارکه فرقان،شُعراء،نمل،قصص،عنکبوت،

روم،لقمان،سجده،احزاب،سبأ

تأليف خادم اهل البیت عليهم السلام

سيّدمحمّد(سيّدقاسم)حسيني بهارانچی

ص: 4

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحيم

الحمد لله ربّ العالمین وصلواته الدآئمّة علی خاتم النّبییّن و علی اله الائمّة المیامین و الاوصیآء المرضیّین، سیّما الامام المنتظر و الحجّة الثّانی عشر روحی و ارواح العالمین لتراب مقدّمه الفدآء، سمیّ المصطفی و کنیّ المرتضی، الّذی یملاء الله به الارض قسطًا وعدلًا، کما ملئت ظلمًا و جورًا، و لعنة الله الدآئمّة علی اعدآئهم و مخالفیهم و منکری فضآئلهم و امامتهم اجمعین

الی یوم الدّین.

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

سوره ی فرقان

سوره ی فرقان، آیات 1 تا 19 ... 13

سوره ی فرقان، آیات 20 تا 34 ... 35

سوره ی فرقان، آیات 35 تا 44 ... 62

سوره ی فرقان، آیات 45 تا 62 ... 76

سوره ی فرقان، آیات 63 تا 77 ... 90

سوره ی شعراء

سوره ی شعراء، آیات 1 تا 9 ... 107

سوره ی شعراء، آیات 10 تا 68 ... 111

سوره ی شعراء، آیات 69 تا 104 ... 129

سوره ی شعراء، آیات 105 تا 153 ... 141

سوره ی شعراء، آیات 154 تا 191 ... 147

سوره ی شعراء، آیات 192 تا 227 ... 154

ص: 7

سوره ی نمل

سوره ی نمل، آیات 1 تا 14 ... 179

سوره ی نمل، آیات 15 تا 44 ... 185

سوره ی نمل، آیات 45 تا 75 ... 213

سوره ی نمل، آیات 76 تا 93 ... 228

سوره ی قصص

سوره ی قصص، آیات 1 تا 43 ... 245

سوره ی قصص، آیات 44 تا 60 ... 284

سوره ی قصص، آیات 61 تا 75 ... 300

سوره ی قصص، آیات 76 تا 88 ... 311

سوره ی عنکبوت

سوره ی عنکبوت، آیات 1 تا 13 ... 335

سوره ی عنکبوت، آیات 14 تا 43 ... 354

سوره ی عنکبوت، آیات 44 تا 55 ... 383

سوره ی عنکبوت، آیات 56 تا 69 ... 393

سوره ی روم

سوره ی روم، آیات 1 تا 19 ... 407

سوره ی روم، آیات 20 تا 37 ... 424

ص: 8

سوره ی روم، آیات 38 تا 60 ... 440

سوره ی لقمان

سوره ی لقمان، آیات 1 تا 19 ... 465

سوره ی لقمان، آیات 20 تا 34 ... 498

سوره ی سجده

سوره ی سجده، آیات 1 تا 14 ... 515

سوره ی سجده، آیات 15 تا 30 ... 527

سوره ی احزاب

سوره ی احزاب، آیات 1 تا 8 ... 543

سوره ی احزاب، آیات 9 تا 22 ... 567

سوره ی احزاب، آیات 23 تا 27 ... 579

سوره ی احزاب، آیات 28 تا 35 ... 592

سوره ی احزاب، آیات 36 تا 48 ... 607

سوره ی احزاب، آیات 49 تا 56 ... 626

سوره ی احزاب، آیات 56 تا 73 ... 643

سوره ی سبأ

سوره ی سبأ، آیات 1 تا 14 ... 675

ص: 9

سوره ی سبأ، آیات 15 تا 39 ... 695

سوره ی سبأ، آیات 40 تا 54 ... 721

ص: 10

سوره ی فرقان

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه،

به جز آیات 68، 69 و 70؛ «وَ الَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ» تا «غَفُورًا رَّحِیمًا».(1)

ترتیب نزول: بعد از سوره ی ی-ٰٓس نازل شده است.

تعداد آیات: 77 آیه.

ثواب قرائت سوره ی فرقان

مرحوم صدوق با سند خود از اسحاق بن عمّار از امام کاظم علیه السلام نقل نموده که فرمود:

«یَا ابْنَ عَمَّارٍ لَا تَدَعْ قِرَاءَةَ سُورَةِ: «تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ…» فَإِنَّ مَنْ قَرَأَهَا فِی کُلِّ لَیْلَةٍ لَمْ یُعَذِّبْهُ اللَّهُ أَبَداً وَ لَمْ یُحَاسِبْهُ وَ کَانَ مَنْزِلُهُ فِی الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَی».(2)

یعنی، ای پسر عمّار از قرائت سوره ی فرقان خود داری مکن، چرا که هر کس این سوره را در همه شب ها بخواند، خداوند هرگز او را عذاب نخواهد نمود، و حسابی از او نمی گیرد، و منزل او در فردوس اعلی خواهد بود.

و از کتاب «خواصّ القرآن» از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«من قرأ هذه السورة بعثه الله یوم القیامة و هو موقن أن الساعة آتیة لا ریب فیها، و دخل الجنة بغیر حساب….»(3)

ص: 11


1- تفسیر صافی.
2- ثواب الأعمال، ص 138.
3- تفسیر برهان، ج 5، ص 431، ح 2.

یعنی هر کس این سوره را قرائت کند، خداوند او را در قیامت مبعوث می کند، در حالی که یقین به قیامت دارد، و بدون حساب داخل بهشت خواهد شد… .

ص: 12

سوره ی فرقان، آیات 1 تا 19

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً (1) الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدیراً (2) وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا یَمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لا حَیاةً وَ لا نُشُوراً (3) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْکٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً (4) وَ قالُوا أَساطیرُ الْأَوَّلینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصیلاً (5) قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ غَفُوراً رَحیماً (6) وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشی فِی الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذیراً (7) أَوْ یُلْقی إِلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ تَکُونُ لَهُ جَنَّةٌ یَأْکُلُ مِنْها وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً (8) انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطیعُونَ سَبیلاً (9) تَبارَکَ الَّذی إِنْ شاءَ جَعَلَ لَکَ خَیْراً مِنْ ذلِکَ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ یَجْعَلْ لَکَ

ص: 13

قُصُوراً (10) بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعیراً (11) إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفیراً (12) وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنینَ دَعَوْا هُنالِکَ ثُبُوراً (13) لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثیراً (14) قُلْ أَ ذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ کانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصیراً (15) لَهُمْ فیها ما یَشاؤُنَ خالِدینَ کانَ عَلی رَبِّکَ وَعْداً مَسْؤُلاً (16) وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادی هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبیلَ (17) قالُوا سُبْحانَکَ ما کانَ یَنْبَغی لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِکَ مِنْ أَوْلِیاءَ وَ لکِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّی نَسُوا الذِّکْرَ وَ کانُوا قَوْماً بُوراً (18) فَقَدْ کَذَّبُوکُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطیعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً وَ مَنْ یَظْلِمْ مِنْکُمْ نُذِقْهُ عَذاباً کَبیراً (19)

لغات:

«تَبَارَکَ» یعنی تکاثر خیره، أو تزاید، أو تعالی عن کلّ شیءٍ، و «إفک» به معنای افترا و تهمت است، و «إِفْکٌ افْتَرَاهُ» یعنی کذب اختلقه، و «زور» به معنای کذب است، و «مسحوراً» یعنی مغلوباً علی عقله، و «سعیراً» یعنی ناراً ملتهبةً شدیدةَ الإستعار، و یا «سعیر» نامی از نام های جهنّم است، و «تغیّظاً» به معنای هیجان و غلیان آتش است، به خاطر شدّت غضب الهی، و «مقرّنین» از قَرَن به معنای طنابی است که به وسیله آن حیوانی را می بندند، و «ثُبور» به معنای هلاکت است، و «مثبور» به معنای هلاک شده است، و اصل آن به معنای ممنوع از خیر است، و «بور» جمع بایر است و به معنای هالکین می باشد، و ممکن است مصدر باشد و تثنیه و جمع و مؤنّث و مذکّری برای آن نباشد.

ص: 14

ترجمه:

به نام خداوند بخشاینده و بخشایشگر

زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد. (1)خداوندی که حکومت آسمان ها و زمین از آن اوست، و فرزندی برای خود انتخاب نکرد، و همتایی در حکومت و مالکیّت ندارد، و همه چیز را آفرید، و به دقّت اندازه گیری نمود! (2) آنان غیر از خداوند معبودانی برای خود برگزیدند معبودانی که چیزی را نمی آفرینند، بلکه خودشان مخلوقند، و مالک زیان و سود خویش نیستند، و نه مالک مرگ و حیات و رستاخیز خویشند. (3) و کافران گفتند: «این فقط دروغی است که او ساخته، و گروهی دیگر او را بر این کار یاری داده اند.» آن ها (با این سخن،) ظلم و دروغ بزرگی را مرتکب شدند. (4) و گفتند: «این همان افسانه های پیشینیان است که وی آن را رونویس کرده، و هر صبح و شام بر او املا می شود.» (5) بگو: «کسی آن را نازل کرده که اسرار آسمان ها و زمین را می داند او (همیشه) آمرزنده و مهربان بوده است!» (6) و گفتند: «چرا این پیامبر غذا می خورد و در بازارها راه می رود؟! (نه سنّت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!) چرا فرشته ای بر او نازل نشده که همراه وی مردم را انذار کند (و گواه صدق دعوی او باشد)؟! (7) یا گنجی (از آسمان) برای او فرستاده شود، یا باغی داشته باشد که از (میوه) آن بخورد (و امرار معاش کند)؟!» و ستمگران گفتند: «شما تنها از مردی مجنون پیروی می کنید!» (8) ببین چگونه برای تو مثلها زدند و گم راه شدند، آن گونه که قدرت پیدا کردن راه را ندارند! (9) زوال ناپذیر و بزرگ است خدایی که اگر بخواهد برای تو بهتر از این قرار می دهد: باغهایی که نهرها از زیر درختانش جاری است، و (اگر بخواهد) برای تو کاخهایی مجلّل قرار می دهد. (10) (این ها

ص: 15

همه بهانه است) بلکه آنان قیامت را تکذیب کرده اند و ما برای کسی که قیامت را تکذیب کند، آتشی شعله ور و سوزان فراهم کرده ایم! (11) هنگامی که این آتش آنان را از مکانی دور ببیند، صدای وحشتناک و خشم آلودش را که با نفس زدن شدید همراه است می شنوند. (12) و هنگامی که در جای تنگ و محدودی از آن افکنده شوند در حالی که در غل و زنجیرند، فریاد واویلای آنان بلند می شود! (13) (به آنان گفته می شود:) امروز یک بار واویلا نگویید، بلکه بسیار واویلا بگویید! (14) (ای پیامبر!) بگو: «آیا این بهتر است یا بهشت جاویدانی که به پرهیزگاران وعده داده شده؟! بهشتی که پاداش اعمال آن ها، و قرارگاه شان است.» (15) هر چه بخواهند در آنجا برایشان فراهم است جاودانه در آن خواهند ماند این وعده ای است مسلّم که پروردگارت بر عهده گرفته است! (16) (به خاطر بیاور) روزی را که همه آنان و معبودهایی را که غیر از خدا می پرستند جمع می کند، آن گاه به آن ها می گوید: «آیا شما این بندگان مرا گم راه کردید یا خود آنان راه را گم کردند؟!» (17) (در پاسخ) می گویند: «منزّهی تو! برای ما شایسته نبود که غیر از تو اولیایی برگزینیم، ولی آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودی تا این که (به جای شکر نعمت) یاد تو را فراموش کردند و تباه و هلاک شدند.» (18) (خداوند به آنان می گوید: ببینید) این معبودان، شما را در آنچه می گویید تکذیب کردند! اکنون نمی توانید عذاب الهی را برطرف بسازید، یا از کسی یاری بطلبید! و هر کس از شما ستم کند، عذاب شدیدی به او می چشانیم! (19)

ص: 16

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا»(1)

مرحوم کلینی با سند خود از امام صادق علیه السلام نقل نموده که از آن حضرت سؤال شد: آیا فرقان و قرآن یک چیز است؟ و یا دو چیز است؟ و امام علیه السلام فرمود:

مقصود از قرآن کل کتاب الهی است، و مقصود از فرقان، بخش محکمات قرآن است که واجب است به آن ها عمل شود. (2)

مرحوم صدوق با سند خود از یزید بن سلام نقل نموده که گوید:

به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: برای چه به قرآن فرقان گفته می شود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به خاطر این که آیات و سوره های آن متفرّق [نازل شده] است و مانند تورات و انجیل و زبور نیست که کلاً به صورت الواح و ورق نازل شده باشد. (3)

مرحوم شیخ مفید نیز در کتاب اختصاص نقل نموده که عبدالله بن سلام گوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: آیا خداوند بر تو کتابی نازل نموده؟ فرمود: آری.

ص: 17


1- سوره ی فرقان، آیه ی 1.
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ أَوْ عَنْ غَیْرِهِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْقُرْآنِ وَ الْفُرْقَانِ أَ هُمَا شَیْئَانِ أَوْ شَیْ ءٌ وَاحِدٌ فَقَالَ علیه السلام الْقُرْآنُ جُمْلَةُ الْکِتَابِ وَ الْفُرْقَانُ الْمُحْکَمُ الْوَاجِبُ الْعَمَلِ بِهِ. [الکافی، ج 2، ص 630، ح 11]
3- حدثنا الحسین بن یحیی بن ضریس البجلی قال حدثنا أبو جعفر عمّارة السکونی السریانی قال حدثنا إبراهیم بن عاصم بقزوین قال حدثنا عبد الله بن هارون الکرخی قال حدثنا أبو جعفر أحمد بن عبد الله بن یزید بن سلام بن عبد الله مولی رسول الله قال حدثنی أبی عبد الله بن بزید قال حدثنی یزید بن سلام أنه سأل رسول الله صلی الله علیه و آله فقال له لم سمی الفرقان فرقانا قال لأنه متفرق الآیات و السور أنزلت فی غیر الألواح و غیره من الصحف و التوراة و الإنجیل و الزبور نزلت کلها جملة فی الألواح و الورق. [علل الشرائع، ج 2، ص 470، ح 33]

گفتم: نام آن کتاب چیست؟ فرمود: فرقان. گفتم: برای چه خداوند نام آن را فرقان قرار داده است؟ فرمود: «به خاطر این که آیات و سوره های آن متفرقّ است، و مانند تورات و انجیل و زبور یک جا به صورت الواح و اوراق نازل نشده است» عبدالله بن سلام گفت: راست گفتی ای محمّد. (1)

«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ وَ أَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ…» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند در این آیات بر بت پرستان و مشرکان احتجاج نموده و می فرماید: «وَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّا یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لَا یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لَا نَفْعًا…» سپس گوید: مشرکان می گفتند: «این قرآنی که محمّد صلی الله علیه و آله برای ما می خواند و خبرهایی که می دهد را، از یهودیان یاد گرفته و علمای نصارا به نام ابن قبیصه هر صبح و شام برای او می نویسند».

سپس گوید:

خداوند سخنان آنان را حکایت نموده و در پاسخ آنان گوید: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ… بُکْرَةً وَ أَصِیلًا» تا این که می فرماید: «قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا».

سپس علی بن ابراهیم گوید:

در روایت ابی الجارود از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: مقصود از «إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ»

کذب است، و مقصود از «أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ»، ابو فکهیّة و حبر و عدّاس و عابس

ص: 18


1- فأخبرنی هل أنزل علیک کتابا قال نعم قال و أی کتاب هو قال الفرقان قال و لم سماه ربک فرقانا قال لأنه متفرق الآیات و السور أنزل فی غیر الألواح و غیر الصحف و التوراة و الإنجیل و الزبور أنزلت کلها جملا فی الألواح و الأوراق فقال صدقت یا محمّد. [اختصاص، ص 44]
2- سوره ی فرقان، آیه ی 4.

مولای حویطب است، و جمله «أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» سخن نضر بن حارث بن علقمه

بن کلدة است.

مؤلّف گوید:

روایاتی در اوّل سوره ی آل عمران در این بحث گذشت. (1)

قصّه اسلام آوردن عدّاس

در تاریخ طبری از عمر بن ابراهیم اوسی نقل شده که گوید روایت شده که پس از مرگ ابوطالب مشرکان مکّه رسول خدا صلی الله علیه و آله را تحت فشار قرار دادند، از این رو حضرت اسلام را بر قبائل عرب عرضه می نمود و آنان او را ردّ می کردند و راه را بر او می بستند، پس برخی از آنان گفتند: «قوم و خویشان او بهتر او را می شناسند، در حالی که به او ایمان نیاورده اند، پس چگونه می خواهد ما را اصلاح کند؟!» از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله به طائف رفت و قبیله ثقیف را دید که بزرگانشان نشسته اند -- و

ص: 19


1- ثم احتج عزّوجلّ علی قریش فی عبادة الأصنام فقال وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ إلی قوله وَ لا نُشُوراً ثم حکی عزّوجلّ أیضا فقال وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذا یعنی القرآن إِلَّا إِفْکٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ قالوا إن هذا الذی یقرؤه محمّد و یخبرنا به إنّما یتعلمه من الیهود و یکتبه من علماء النصاری و یکتب عن رجل یقال له ابن قبیطة و ینقله عنه بالغداة و العشی فحکی الله قولهم و رد علیهم فقال وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذا إِلَّا إِفْکٌ افْتَراهُ إلی قوله بُکْرَةً وَ أَصِیلًا فرد الله علیهم و قال قُلْ لهم یا محمّد أَنْزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ غَفُوراً رَحِیماً و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله «إِفْکٌ افْتَراهُ» قال الإفک الکذب «وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» یعنون أبا فکیهة و حبرا و عداسا و عابسا مولی حویطب و قوله أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَها فهو قول النضر بن الحارث بن علقمة بن کلدة قال أساطیر الأولین اکتتبها محمّد فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 111]

آنان سه برادر بودند -- و آن حضرت آنان را به اسلام دعوت نمود و از خطر دوزخ و غضب خدای جبّار به آنان هشدار داد، پس یکی از آنان گفت: «اگر خداوند تو را به پیامبری مبعوث نموده باشد من لباس کعبه را می دزدم»، و دیگری گفت: «آیا خدا عاجز بود که شخصی، غیر از تو را مبعوث به رسالت کند؟!» و سوّمی گفت: «با او سخن نگویید، او اگر به گمان خود پیامبر خدا باشد، مقام او بالاتر از این است که با ما سخن بگوید، و اگر دروغگو باشد، کلام خود را ضایع نموده است» و سپس شروع به استهزاء نمودند و به قدری به او سنگ پرتاب کردند که پاهای مبارک آن حضرت آغشته به خون شد و حرکت کرد تا داخل انگورستانی شد و با حال پریشان کنار دیواری نشست و فرمود: «اَللَّهُمَّ إنّی أشکو إلیک غربتی و کربتی و هوانی علی الناس، یا أرحم الراحمین، أنت ربّ المستضعفین، أنت ربّ المکروبین، اَللَّهُمَّ إن لم یکن لک علیّ غضب فلا أبالی، و لکن عافیتک أوسع لی، أعوذ بک من سخطک، و بمعافاتک من عقوبتک، و بک منک، لا أحصی الثناء علیک، أنت کما أثنیت علی نفسک، لک الحمد حتّی ترضی، و لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العلّی العظیم».

روایت شده که در آن انگورستان عتبة بن ربیعة، و شیبة بن ربیعة بوده اند و رسول خدا صلی الله علیه و آله چون دشمنی آنان را می دانسته نزد آنان نرفته است، پس آنان به غلام خود به نام عدّاس می گویند: دو خوشه انگور و قدحی از آب بردار و برای او ببر و اگر از تو سؤال کرد که هدیّه است یا صدقه؟ بگو: هدیه است، چرا که او صدقه را نمی پذیرد» پس عدّاس به دستور آنان عمل کرد و گفت: هدیّه است و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» و قبول نمود، و عدّاس که نصرانی بود از گفتن «بِسْمِ اللّهِ» تعجّب نمود و به چهره ی آن حضرت نگاه کرد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: اهل کجایی؟ عدّاس گفت: «اهل نینوا هستم» فرمود: آیا اهل مدینه برادرم یونس بن متی -- آن مرد صالح --

ص: 20

هستی؟ عدّاس گفت: چه کسی این خبر را به تو داده است؟ پس رسول خدا صلی الله علیه و آله قصّه ی

یونس بن متی و پیامبران قبل از او -- مانند نوح و لوط -- را بیان نمود، و عدّاس سجده کرد و دستان آن حضرت را بوسید در حالی که اربابان مشاهده می کردند، و یکی از آنان به دیگری گفت: «او غلام تو را سحر نمود» و چون غلام نزد اربابان خود بازگشت به او گفتند: برای چه سجده کردی و دست های او را بوسیدی؟ غلام گفت: «اکنون در روی زمین کسی اشرف و الطف و مهربان تر و داناتر از او وجود ندارد».

گفتند: برای چه؟ غلام گفت: «او خبری به من داد و مرا به چیزی آگاه نمود که جز پیامبر از آن آگاه نیست» اربابان گفتند: «وای بر تو، او تو را فریب داده و از دین خارج نموده است» غلام گفت: «به خدا سوگند او پیامبر مرسل است» اربابان گفتند: «چه می گویی اکنون قریش تصمیم کشتن او را دارد» غلام گفت: «به خدا سوگند او آنان را خواهد کشت و حاکم و بزرگ آنان خواهد شد، و اگر از او پیروی کنند داخل بهشت می شوند، و اگر پیروی نکنند هلاک می شوند» پس خواستند آن غلام را بزنند و آن غلام در مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاک افتاد و مسلمان شد. (1)

ص: 21


1- عمر بن إبراهیم الأوسی: قیل: إن رسول الله صلی الله علیه و آله لما مات أبو طالب، لج المشرکون فی أذیته، فصار یعرض نفسه علی القبائل بالإسلام، و الإیمان، فلم یأت أحدا من القبائل إلّا صده و رده، فقال بعضهم: قوم الرجل أعلم به، أ ترون أن رجلا یصلحنا، و هو قد أفسد قومه؟ فعمد إلی ثقیف بالطائف، فوجد ساداتهم جلوسا، و هم ثلاثة اخوة، فعرض علیهم الإسلام، و حذرهم من النار، و غضب الجبار، فقال بعضهم: أنا أسرق ثیاب الکعبة، إن کان بعثک الله نبیا. قال آخر: یا محمّد، أعجز الله أن یرسل غیرک! و قال الآخر: لا تکلموه، إن کان رسولا من الله کما یزعم، فهو أعظم قدرا من أن یکلمنا، و إن کان کاذبا علی الله، فهو أسرف بکلامه. و جعلوا یستهزئون به، فجعل یمشی، کلما وضع قدما، وضعوا له صخرة، فما فرغ من أرضهم إلّا و قدماه تشخب دما، فعمد لحائط من کرومهم، و جلس مکروبا، فقال: «اَللَّهُمَّ، إنّی أشکوا إلیک غربتی، و کربتی، و هوانی علی الناس، یا أرحم الراحمین، أنت رب المستضعفین، أنت رب المکروبین، اَللَّهُمَّ إن لم یکن بک علی غضب فلا ابالی، و لکن عافیتک أوسع لی، أعوذ بک من سخطک، و بمعافاتک و من عقوبتک، و بک منک، لا احصی الثناء علیک، أنت کما أثنیت علی نفسک، لک الحمد حتّی ترضی، و لا حول و لا قوة إلّا بالله العلی العظیم». قیل: و کان فی الکرم عتبة بن ربیعة، و شیبة، فکره أن یأتیهما، لما یعلم من عداوتهما، فقالا لغلام لهما، یقال له عداس: خذ قطفین من العنب، و قدحا من الماء، و أذهب بهما إلی ذلک الرجل، و إنه سیسألک: أ هدیة، أم صدقة؟ فإن قلت صدقة، لم یقبلها، بل قل: هدیة. فمضی، و وضعه بین یدیه، فقال: «هدیة، أم صدقة؟» فقال: هدیة. فمد یده، و قال: «بسم الله الرحمن الرحیم» و کان عداس نصرانیا، فلما سمعه تعجب منه، و صار ینظره، فقال له: «یا عداس، من أین؟» قال: من أهل نینوی. قال: «من مدینة الرجل الصالح أخی یونس بن متی؟» قال: و من أعلمک؟ فأخبره بقصته، و بما اوحی إلیه. فقال: و من قبله؟ فقال: «نوح و لوط» و أخبره بالقصة فخر ساجدا لله، و جعل یقبل یدیه، و أسیاده ینظرون إلیه، فقال أحدهما للآخر: سحر غلامک. فلما أتاهما، قالا له: ما شأنک، سجدت و قبلت یدیه! فقال: یا أسیادی، ما علی وجه الأرض أشرف، و لا ألطف، و لا أخیر منه. قالوا: و لم ذلک؟ قال: حدثنی بأنبیاء ماضیة، ونبینا یونس بن متی. فقالا: یا ویلک، فتنک عن دینک؟ فقال: و الله إنه نبی مرسل. قالا له: ویحک، عزمت قریش علی قتله، فقال، هو و الله یقتلهم و یسودهم و یشرفهم، إن تبعوه دخلوا الجنة، و خاب من لا یتبعه. فقاما یریدان ضربه، فرکض للنبی صلی الله علیه و آله و أسلم. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 112]

«الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا» (1)

مؤلّف گوید:

روایاتی درباره ی معنای: مشیّت و تقدیر و اراده و قضا و امضاء وارد شده و ما به برخی از آن ها برای روشن شدن معنای «تقدیر» اشاره می کنیم.

ص: 22


1- سوره ی فرقان، آیه ی 2.

حمران بن سلیمان گوید:

من نامه ای به حضرت رضا علیه السلام نوشتم و سؤال نمودم: آیا کارهای مردم مخلوق است یا غیر مخلوق؟ و آن حضرت در پاسخ من نوشتند: کارهای مردم دو هزار سال قبل از خلقت آنان در علم خداوند تقدیر و اندازه گیری شده است. (1)

حضرت رضا علیه السلام در نامه خود به مأمون -- درباره حقیقت اسلام و شرایع دین -- نوشت:

«افعال عباد مخلوق خداوند است به خلقت تقدیر، نه خلقت تکوین، و خداوند خالق همه چیزهاست، و ما قائل به جبر و تفویض نیستیم. (2)

مرحوم صدوق در کتاب خصال از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نموده که فرمود:

اعمال سه قسم است: واجبات، محرّمات، فضائل، اما واجبات به امر خدا و رضای خدا و قضا و تقدیر و مشیّت و علم اوست، و امّا محرّمات و معاصی، به امر خدا نیست و لکن به قضا و تقدیر و مشیّت و علم اوست و خداوند

ص: 23


1- حدثنا عبد الواحد بن محمّد بن عبدوس النیسابوری العطار رضی الله عنه قال حدثنا علی بن محمّد بن قتیبة النیسابوری عن حمدان بن سلیمان قال کتبت إلی الرّضا علیه السلام أسأله عن أفعال العباد أ مخلوقة أم غیر مخلوقة فکتب علیه السلام أفعال العباد مقدرة فی علم الله قبل خلق العباد بألفی عام. [عیون أخبار الرّضا علیه السلام، ج 1، ص 136]
2- حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَیْسَابُورَ فِی شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ سَأَلَ الْمَأْمُونُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام أَنْ یَکْتُبَ لَهُ مَحْضَ الْإِسْلَامِ عَلَی سَبِیلِ الْإِیجَازِ وَ الِاخْتِصَارِ فَکَتَبَ علیه السلام لَه… وَ أَنَّ أَفْعَالَ الْعِبَادِ مَخْلُوقَةٌ لِلهِ تَعَالَی خَلْقَ تَقْدِیرٍ لَا خَلْقَ تَکْوِینٍ وَ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لَا نَقُولُ بِالْجَبْرِ وَ التَّفْوِیضِ… [عیون أخبار الرّضا علیه السلام، ج 2، ص 121]

برای آن ها کیفر و عذاب قرار داده است، و اما فضائل [و مستحبات] به امر [وجوبی] خدا نیست، و لکن به رضا و قضا و مشیّت و علم خداوند است. (1)

صاحب تفسیر نورالثّقلین گوید:

معنای این که معاصی به قضای خداست، این است که او از آن ها نهی نموده است، چرا که حکمت او، پرهیز از آن هاست، و معنای این که به قَدَر و تقدیر خداست این است که او مقدار آن ها را می داند، و معنای مشیّت خداوند این است که او خواسته که از انجام آن ها جلوگیری نکند مگر با نهی و پرهیز دادن، نه با جبر و ممنوعیّت اجباری. (2)

ص: 24


1- حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَلِیٍّ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بن الْمِیثَمِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مَهْرَوَیْهِ الْقَزْوِینِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْغَازِی قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام یَقُولُ الْأَعْمَالُ عَلَی ثَلَاثَةِ أَحْوَالٍ فَرَائِضَ وَ فَضَائِلَ وَ مَعَاصِیَ فَأَمَّا الْفَرَائِضُ فَبِأَمْرِ اللَّهِ وَ بِرِضَی اللَّهِ وَ بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ تَقْدِیرِهِ وَ مَشِیئَتِهِ وَ عِلْمِهِ جل جلاله وَ أَمَّا الْفَضَائِلُ فَلَیْسَتْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ لَکِنْ بِرِضَی اللَّهِ وَ بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ بِمَشِیئَةِ اللَّهِ وَ بِعِلْمِ اللَّهِ جل جلاله وَ أَمَّا الْمَعَاصِی فَلَیْسَتْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ لَکِنْ بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ بِقَدَرِ اللَّهِ وَ بِمَشِیئَتِهِ وَ عِلْمِهِ ثُمَّ یُعَاقِبُ عَلَیْهَا. [خصال، ص 168]
2- قال مصنف هذا الکتاب رحمة الله علیه: المعاصی بقضاء الله معناه بنهی الله، لان حکمة الله تعالی فیها علی عباده الانتهاء عنها و معنی قوله: بقدر الله ای یعلم بمبلغها و تقدیرها مقدارها، و معنی قوله: و بمشیته فانه عزّوجلّ شاء أن لا یمنع العاصی عن المعاصی الا بالزجر و القول و النهی، دون الجبر و المنع بالقوة و الدفع بالقدر «انتهی». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 3]

«وَ قَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ… وَ یَجْعَل لَّکَ قُصُورًا» (1)

مؤلّف گوید:

این آیات و امثال این ها مانند «وَ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ یَنبُوعًا» (2)، از اقتراهات و بهانه گیری های مشرکین و کفّار است.

در کتاب احتجاج و تفسیر امام عسکری علیه السلام آمده که آن حضرت می فرماید:

من به پدرم علیّ بن محمّد علیه السلام گفتم: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله با یهود و مشرکین که با او محاجّه می کردند مناظره و استدلال می نمود؟ فرمود: آری فراوان با آنان مناظره و استدلال می کرد، مانند این که روزی آن حضرت در کنار کعبه نشسته بود، و عبدالله بن ابی امیّه مخزومی به او گفت: «ای محمّد ادعای بزرگی کرده ای و سخن خطرناکی گفته ای و گمان کرده ای که تو رسول ربّ العالمین هستی؟! در حالی که سزاوار نیست برای ربّ العالمین، و خالق همه خلق عالمین، که کسی مانند تو، که بشری همانند ما هستی، و مانند ما غذا می خوری و در بازارها راه می روی، رسول او باشد!» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خدایا تو هر صدایی را می شنوی، و هر چیزی را می دانی، و از گفته بندگان خود آگاهی». و این آیات بر آن حضرت نازل شد: و خطاب شد: ای محمّد! «وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعام… إلی قوله: مسحوراً» و سپس فرمود: «انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثال… إلی قوله: «وَ یَجْعَلْ لَکَ قُصُوراً».

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به عبدالله بن ابی امیّه مخزومی فرمود:

این که گفتی: من مثل شما غذا می خورم و گمان کردی که به این خاطر

ص: 25


1- سوره ی فرقان، آیات 10-7.
2- سوره ی اسراء، آیه ی 90.

نباید من رسول خدا باشم، سخن نادرستی است، چرا که این امر الهی است و او هر کاری را بخواهد می کند و بر هر چه بخواهد حکم می نماید و او محمود است، و من واحدی را حق اعتراض و چون و چرای به او نیست، آیا نمی بینی که خداوند چگونه برخی را فقیر، و برخی را غنیّی و بی نیاز، و برخی را عزیز، و برخی را ذلیل، و برخی را سالم، و برخی را مریض، و برخی را شریف، و برخی را بدون شرافت قرار داده است؟ در حالی که همه ی آنان غذا می خورند، و فقرا را حق آن نیست که بگویند: برای چه ما را فقیر، و آنان را غنیّ و بی نیاز قرار دادی، و نیز طبقات پایین را حقی نیست که بگویند: برای چه ما را پایین و آنان را بالا بردی، و نیز افراد زمین گیر و ضعیف را حقی نیست که بگویند: برای چه ما را زمین گیر و ضعیف قراردادی، و آنان را سالم و توانا، و نیز زشت رویان را حقی نیست که بگویند: برای چه ما را زشت، و آنان را زیبا قرار دادی؟ بلکه اگر چنین بگویند، حکمت خدای خود را ردّ نموده و با او به نزاع برخاسته و کافر شده اند، و پاسخ خداوند به آنان این است که: «أَنَا الْمَلِکُ، الْخَافِضُ الرَّافِعُ، الْمُغْنِی الْمُفْقِرُ، الْمُعِزُّ الْمُذِلُّ، الْمُصَحِّحُ الْمُسْقِمُ -- وَ أَنْتُمُ الْعَبِیدُ لَیْسَ لَکُمْ إِلَّا التَّسْلِیمُ لِی، وَ الِانْقِیَادُ لِحُکْمِی» یعنی منم خدای [حکیم] خافض و رافع و مُغنی و مُفقر و مُعزّ و مُصحّح و مُسقِم، و شمایید بندگان من و چاره ای جز تسلیم و تن دادن به حکم من ندارید، پس اگر تسلیم [تقدیرات حکیمانه] من بودید، بندگان مؤمن من می باشید، و اگر تقدیرات من را انکار نمودید، کافر به من خواهید بود، و با کیفر من هلاک می شوید».

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

و امّا این که می گویی: «من مردی سحر شده [و دیوانه] هستم» چگونه این

ص: 26

نسبت درباره ی من صحیح است، در حالی که شما دانسته اید که من در کمال صحّت عقل و تمیز هستم و از همه شما در عقل و تمیز قوی تر می باشم، آیا شما در طول چهل سالی که من بین شما بوده ام، تا کنون از من خواری و ذلّت و دروغ و خیانت و سخن ناصحیح و سفاهت رأی دیده اید؟ و آیا گمان می کنید کسی که در طول چهل سال به عصمت و درستی زیسته است به حول و قوّه ی خود بوده، و یا به حول و قوّه ی الهی بوده است؟». از این رو خداوند می فرماید: «انظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا….» (1)

ص: 27


1- عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام هَلْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُنَاظِرُ الْیَهُودَ وَ الْمُشْرِکِینَ إِذَا عَاتَبُوهُ وَ یُحَاجُّهُمْ؟ قَالَ بَلَی مِرَاراً کَثِیرَةً مِنْهَا مَا حَکَی اللَّهُ مِنْ قَوْلِهِمْ -- وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ؟ إِلَی قَوْلِهِ رَجُلًا مَسْحُوراً وَ قَالُوا -- لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ وَ قَوْلُهُ جل جلاله -- وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً إِلَی قَوْلِهِ کِتاباً نَقْرَؤُهُ ثُمَّ قِیلَ لَهُ فِی آخِرِ ذَلِکَ لَوْ کُنْتَ نَبِیّاً کَمُوسَی أَنْزَلْتَ عَلَیْنَا کِسَفاً مِنَ السَّمَاءِ وَ نَزَلَتْ عَلَیْنَا الصَّاعِقَةُ فِی مَسْأَلَتِنَا إِلَیْکَ لِأَنَّ مَسْأَلَتَنَا أَشَدُّ مِنْ مَسَائِلِ قَوْمِ مُوسَی لِمُوسَی علیه السلام قَالَ وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ قَاعِداً ذَاتَ یَوْمٍ بِمَکَّةَ بِفِنَاءِ الْکَعْبَةِ إِذِ اجْتَمَعَ جَمَاعَةٌ مِنْ رُؤَسَاءِ قُرَیْشٍ مِنْهُمُ الْوَلِیدُ بْنُ الْمُغِیرَةِ الْمَخْزُومِیُّ وَ أَبُو الْبَخْتَرِیِّ بْنُ هِشَامٍ وَ أَبُو جَهْلٍ وَ الْعَاصُ بْنُ وَائِلٍ السَّهْمِیُّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی أُمَیَّةَ الْمَخْزُومِیُّ وَ کَانَ مَعَهُمْ جَمْعٌ مِمَّنْ یَلِیهِمْ کَثِیرٌ وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی نَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِهِ یَقْرَأُ عَلَیْهِمْ کِتَابَ اللَّهِ وَ یُؤَدِّی إِلَیْهِمْ عَنِ اللَّهِ أَمْرَهُ وَ نَهْیَهُ فَقَالَ الْمُشْرِکُونَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: لَقَدِ اسْتَفْحَلَ أَمْرُ مُحَمَّدٍ وَ عَظُمَ خَطْبُهُ فَتَعَالَوْا نَبْدَأْ بِتَقْرِیعِهِ وَ تَبْکِیتِهِ وَ تَوْبِیخِهِ وَ الِاحْتِجَاجِ عَلَیْهِ وَ إِبْطَالِ مَا جَاءَ بِهِ لِیَهُونَ خَطْبُهُ عَلَی أَصْحَابِهِ وَ یُصَغَّرَ قَدْرُهُ عِنْدَهُمْ فَلَعَلَّهُ یَنْزِعُ عَمَّا هُوَ فِیهِ مِنْ غَیِّهِ وَ بَاطِلِهِ وَ تَمَرُّدِهِ وَ طُغْیَانِهِ فَإِنِ انْتَهَی وَ إِلَّا عَامَلْنَاهُ بِالسَّیْفِ الْبَاتِرِ قَالَ أَبُو جَهْلٍ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَلِی کَلَامَهُ وَ مُجَادَلَتَهُ؟ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی أُمَیَّةَ الْمَخْزُومِیُّ أَنَا إِلَی ذَلِکَ أَ فَمَا تَرْضَانِی لَهُ قِرْناً حَسِیباً وَ مُجَادِلًا کَفِیّاً قَالَ أَبُو جَهْلٍ بَلَی فَأَتَوْهُ بِأَجْمَعِهِمْ فَابْتَدَأَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی أُمَیَّةَ الْمَخْزُومِیُّ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ لَقَدِ ادَّعَیْتَ دَعْوَی عَظِیمَةً وَ قُلْتَ مَقَالًا هَائِلًا زَعَمْتَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ مَا یَنْبَغِی لِرَبِّ الْعَالَمِینَ وَ خَالِقِ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ أَنْ یَکُونَ مِثْلُکَ رَسُولَهُ بَشَرٌ مِثْلُنَا تَأْکُلُ کَمَا نَأْکُلُ وَ تَشْرَبُ کَمَا نَشْرَبُ وَ تَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ کَمَا نَمْشِی -- فَهَذَا مَلِکُ الرُّومِ وَ هَذَا مَلِکُ الْفُرْسِ -- لَا یَبْعَثَانِ رَسُولًا إِلَّا کَثِیرَ الْمَالِ عَظِیمَ الْحَالِ لَهُ قُصُورٌ وَ دُورٌ وَ فَسَاطِیطُ وَ خِیَامٌ وَ عَبِیدٌ وَ خُدَّامٌ وَ رَبُّ الْعَالَمِینَ فَوْقَ هَؤُلَاءِ کُلِّهِمْ فَهُمْ عَبِیدُهُ وَ لَوْ کُنْتَ نَبِیّاً لَکَانَ مَعَکَ مَلَکٌ یُصَدِّقُکَ وَ نُشَاهِدُهُ بَلْ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَبْعَثَ إِلَیْنَا نَبِیّاً لَکَانَ إِنَّمَا یَبْعَثُ إِلَیْنَا مَلَکاً لَا بَشَراً مِثْلَنَا مَا أَنْتَ یَا مُحَمَّدُ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً وَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: هَلْ بَقِیَ مِنْ کَلَامِکَ شَیْ ءٌ؟ قَالَ بَلَی لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَبْعَثَ إِلَیْنَا رَسُولًا لَبَعَثَ أَجَلَّ مَنْ فِیمَا بَیْنَنَا أَکْثَرَهُ مَالًا وَ أَحْسَنَهُ حَالًا فَهَلَّا أُنْزِلَ هَذَا الْقُرْآنُ الَّذِی تَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَهُ عَلَیْکَ وَ ابْتَعَثَکَ بِهِ رَسُولًا عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ إِمَّا الْوَلِیدِ بْنِ الْمُغِیرَةِ بِمَکَّةَ وَ إِمَّا عُرْوَةَ بْنِ مَسْعُودٍ الثَّقَفِیِّ بِالطَّائِفِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هَلْ بَقِیَ مِنْ کَلَامِکَ شَیْ ءٌ یَا عَبْدَ اللَّهِ؟ فَقَالَ بَلَی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً بِمَکَّةَ هَذِهِ فَإِنَّهَا ذَاتُ أَحْجَارٍ وَعِرَةٍ وَ جِبَالٍ تَکْسَحُ أَرْضَهَا وَ تَحْفِرُهَا وَ تُجْرِی فِیهَا الْعُیُونَ فَإِنَّنَا إِلَی ذَلِکَ مُحْتَاجُونَ أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ عِنَبٍ فَتَأْکُلَ مِنْهَا وَ تُطْعِمَنَا وَ تُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها خِلَالَ تِلْکَ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنَابِ تَفْجِیراً -- أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً فَإِنَّکَ قُلْتَ لَنَا وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ فَلَعَلَّنَا نَقُولُ ذَلِکَ ثُمَّ قَالَ أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبِیلًا تَأْتِیَ بِهِ وَ بِهِمْ وَ هُمْ لَنَا مُقَابِلُونَ أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ تُعْطِینَا مِنْهُ وَ تُغْنِینَا بِهِ فَلَعَلَّنَا نَطْغَی وَ إِنَّکَ قُلْتَ لَنَا -- کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی ثُمَّ قَالَ أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ أَیْ تَصْعَدَ فِی السَّمَاءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ أَیْ لِصُعُودِکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ إِلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی أُمَیَّةَ الْمَخْزُومِیِّ وَ مَنْ مَعَهُ بِأَنْ آمِنُوا بِمُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَإِنَّهُ رَسُولِی وَ صَدِّقُوهُ فِی مَقَالِهِ إِنَّهُ مِنْ عِنْدِی ثُمَّ لَا أَدْرِی یَا مُحَمَّدُ إِذَا فَعَلْتَ هَذَا کُلَّهُ أُومِنُ بِکَ أَوْ لَا أُومِنُ بِکَ بَلْ لَوْ رَفَعْتَنَا إِلَی السَّمَاءِ وَ فَتَحْتَ أَبْوَابَهَا وَ أَدْخَلْتَنَاهَا لَقُلْنَا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا وَ سَحَرْتَنَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّه صلي الله عليه وآله: یَا عَبْدَ اللَّهِ أَ بَقِیَ شَیْ ءٌ مِنْ کَلَامِکَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ أَ وَ لَیْسَ فِیمَا أَوْرَدْتُهُ عَلَیْکَ کِفَایَةٌ وَ بَلَاغٌ مَا بَقِیَ شَیْ ءٌ فَقُلْ مَا بَدَا لَکَ وَ أَفْصِحْ عَنْ نَفْسِکَ إِنْ کَانَ لَکَ حُجَّةٌ وَ ائْتِنَا بِمَا سَأَلْنَاکَ بِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اَللَّهُمَّ أَنْتَ السَّامِعُ لِکُلِّ صَوْتٍ وَ الْعَالِمُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ تَعْلَمُ مَا قَالَهُ عِبَادُکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ إِلَی قَوْلِهِ رَجُلًا مَسْحُوراً ثُمَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی -- انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا ثُمَّ قَالَ یَا مُحَمَّدُ تَبارَکَ الَّذِی إِنْ شاءَ جَعَلَ لَکَ خَیْراً مِنْ ذلِکَ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ یَجْعَلْ لَکَ قُصُوراً وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ الْآیَةَ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْأَمْرُ إِلَی قَوْلِهِ وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا عَبْدَ اللَّهِ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ أَنِّی آکُلُ الطَّعَامَ کَمَا تَأْکُلُونَ وَ زَعَمْتَ أَنَّهُ لَا یَجُوزُ لِأَجْلِ هَذَا أَنْ أَکُونَ لِلهِ رَسُولًا فَإِنَّمَا الْأَمْرُ لِلهِ تَعَالَی یَفْعَلُ ما یَشاءُ* وَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ وَ هُوَ مَحْمُودٌ وَ لَیْسَ لَکَ وَ لَا لِأَحَدٍ الِاعْتِرَاضُ عَلَیْهِ بِلِمَ وَ کَیْفَ أَ لَا تَرَی أَنَّ اللَّهَ کَیْفَ أَفْقَرَ بَعْضاً وَ أَغْنَی بَعْضاً وَ أَعَزَّ بَعْضاً وَ أَذَلَّ بَعْضاً وَ أَصَحَّ بَعْضاً وَ أَسْقَمَ بَعْضاً وَ شَرَّفَ بَعْضاً وَ وَضَعَ بَعْضاً وَ کُلُّهُمْ مِمَّنْ یَأْکُلُ الطَّعَامَ ثُمَّ لَیْسَ لِلْفُقَرَاءِ أَنْ یَقُولُوا لِمَ أَفْقَرْتَنَا وَ أَغْنَیْتَهُمْ وَ لَا لِلْوُضَعَاءِ أَنْ یَقُولُوا لِمَ وَضَعْتَنَا وَ شَرَّفْتَهُمْ وَ لَا لِلزَّمْنَی وَ الضُّعَفَاءِ أَنْ یَقُولُوا لِمَ أَزْمَنْتَنَا وَ أَضْعَفْتَنَا وَ صَحَّحْتَهُمْ وَ لَا لِلْأَذِلَّاءِ أَنْ یَقُولُوا لِمَ أَذْلَلْتَنَا وَ أَعْزَزْتَهُمْ وَ لَا لِقِبَاحِ الصُّوَرِ أَنْ یَقُولُوا لِمَ قَبَّحْتَنَا وَ جَمَّلْتَهُمْ بَلْ إِنْ قَالُوا ذَلِکَ کَانُوا عَلَی رَبِّهِمْ رَادِّینَ وَ لَهُ فِی أَحْکَامِهِ مُنَازِعِینَ وَ بِهِ کَافِرِینَ وَ لَکَانَ جَوَابُهُ لَهُمْ أَنَا الْمَلِکُ الْخَافِضُ الرَّافِعُ الْمُغْنِی الْمُفْقِرُ الْمُعِزُّ الْمُذِلُّ الْمُصَحِّحُ الْمُسْقِمُ وَ أَنْتُمُ الْعَبِیدُ لَیْسَ لَکُمْ إِلَّا التَّسْلِیمُ لِی وَ الِانْقِیَادُ لِحُکْمِی فَإِنْ سَلَّمْتُمْ کُنْتُمْ عِبَاداً مُؤْمِنِینَ وَ إِنْ أَبَیْتُمْ کُنْتُمْ بِی کَافِرِینَ وَ بِعُقُوبَاتِی مِنَ الْهَالِکِینَ. ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَعْنِی آکُلُ الطَّعَامَ وَ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ یَعْنِی قُلْ لَهُمْ أَنَا فِی الْبَشَرِیَّةِ مِثْلُکُمْ وَ لَکِنْ رَبِّی خَصَّنِی بِالنُّبُوَّةِ دُونَکُمْ کَمَا یَخُصُّ بَعْضَ الْبَشَرِ بِالْغِنَی وَ الصِّحَّةِ وَ الْجَمَالِ دُونَ بَعْضٍ مِنَ الْبَشَرِ فَلَا تُنْکِرُوا أَنْ یَخُصَّنِی أَیْضاً بِالنُّبُوَّةِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمَّا قَوْلُکَ هَذَا مَلِکُ الرُّومِ وَ مَلِکُ الْفُرْسِ لَا یَبْعَثَانِ رَسُولًا إِلَّا کَثِیرَ الْمَالِ عَظِیمَ الْحَالِ لَهُ قُصُورٌ وَ دُورٌ وَ فَسَاطِیطُ وَ خِیَامٌ وَ عَبِیدٌ وَ خُدَّامٌ وَ رَبُّ الْعَالَمِینَ فَوْقَ هَؤُلَاءِ کُلِّهِمْ فَهُمْ عَبِیدُهُ فَإِنَّ اللَّهَ لَهُ التَّدْبِیرُ وَ الْحُکْمُ لَا یَفْعَلُ عَلَی ظَنِّکَ وَ حُسْبَانِکَ وَ لَا بِاقْتِرَاحِکَ بَلْ یَفْعَلُ ما یَشاءُ وَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ وَ هُوَ مَحْمُودٌ یَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّمَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ لِیُعَلِّمَ النَّاسَ دِینَهُمْ وَ یَدْعُوَهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ وَ یَکِدَّ نَفْسَهُ فِی ذَلِکَ آنَاءَ اللَّیْلِ وَ نَهَارَهُ فَلَوْ کَانَ صَاحِبَ قُصُورٍ یَحْتَجِبُ فِیهَا وَ عَبِیدٍ وَ خَدَمٍ یَسْتُرُونَهُ عَنِ النَّاسِ أَ لَیْسَ کَانَتِ الرِّسَالَةُ تَضِیعُ وَ الْأُمُورُ تَتَبَاطَأُ أَ وَ مَا تَرَی الْمُلُوکَ إِذَا احْتَجَبُوا کَیْفَ یَجْرِی الْفَسَادُ وَ الْقَبَائِحُ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ بِهِ وَ لَا یَشْعُرُونَ یَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّمَا بَعَثَنِیَ اللَّهُ وَ لَا مَالَ لِی لِیُعَرِّفَکُمْ قُدْرَتَهُ وَ قُوَّتَهُ وَ أَنَّهُ هُوَ النَّاصِرُ لِرَسُولِهِ وَ لَا تَقْدِرُونَ عَلَی قَتْلِهِ وَ لَا مَنْعِهِ فِی رِسَالاتِهِ فَهَذَا بَیِّنٌ فِی قُدْرَتِهِ وَ فِی عَجْزِکُمْ وَ سَوْفَ یُظْفِرُنِی اللَّهُ بِکُمْ فَأَسَعُکُمْ قَتْلًا وَ أَسْراً ثُمَّ یُظْفِرُنِی اللَّهُ بِبِلَادِکُمْ وَ یَسْتَوْلِی عَلَیْهَا الْمُؤْمِنُونَ مِنْ دُونِکُمْ وَ دُونِ مَنْ یُوَافِقُکُمْ عَلَی دِینِکُمْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمَّا قَوْلُکَ لِی لَوْ کُنْتَ نَبِیّاً لَکَانَ مَعَکَ مَلَکٌ یُصَدِّقُکَ وَ نُشَاهِدُهُ بَلْ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَبْعَثَ إِلَیْنَا نَبِیّاً لَکَانَ إِنَّمَا یَبْعَثُ مَلَکاً لَا بَشَراً مِثْلَنَا فَالْمَلَکُ لَا تُشَاهِدُهُ حَواسُّکُمْ لِأَنَّهُ مِنْ جِنْسِ هَذَا الْهَوَاءِ لَا عِیَانَ مِنْهُ وَ لَوْ شَاهَدْتُمُوهُ بِأَنْ یُزَادَ فِی قُوَی أَبْصَارِکُمْ لَقُلْتُمْ لَیْسَ هَذَا مَلَکاً بَلْ هَذَا بَشَرٌ لِأَنَّهُ إِنَّمَا کَانَ یَظْهَرُ لَکُمْ بِصُورَةِ الْبَشَرِ الَّذِی أَلِفْتُمُوهُ لِتَفْهَمُوا عَنْهُ مَقَالَتَهُ وَ تَعْرِفُوا خِطَابَهُ وَ مُرَادَهُ فَکَیْفَ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ صِدْقَ الْمَلَکِ وَ أَنَّ مَا یَقُولُهُ حَقٌّ بَلْ إِنَّمَا بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً وَ أَظْهَرَ عَلَی یَدِهِ الْمُعْجِزَاتِ الَّتِی لَیْسَتْ فِی طَبَائِعِ الْبَشَرِ الَّذِینَ قَدْ عَلِمْتُمْ ضَمَائِرَ قُلُوبِهِمْ فَتَعْلَمُونَ بِعَجْزِکُمْ عَمَّا جَاءَ بِهِ أَنَّهُ مُعْجِزَةٌ وَ أَنَّ ذَلِکَ شَهَادَةٌ مِنَ اللَّهِ بِالصِّدْقِ لَهُ وَ لَوْ ظَهَرَ لَکُمْ مَلَکٌ وَ ظَهَرَ عَلَی یَدِهِ مَا یَعْجِزُ عَنْهُ الْبَشَرُ لَمْ یَکُنْ فِی ذَلِکَ مَا یَدُلُّکُمْ أَنْ لَیْسَ فِی طَبَائِعِ سَائِرِ أَجْنَاسِهِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ حَتَّی یَصِیرَ ذَلِکَ مُعْجِزاً أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الطُّیُورَ الَّتِی تَطِیرُ لَیْسَ ذَلِکَ مِنْهَا بِمُعْجِزٍ لِأَنَّ لَهَا أَجْنَاساً یَقَعُ مِنْهَا مِثْلُ طَیَرَانِهَا وَ لَوْ أَنَّ آدَمِیّاً طَارَ کَطَیَرَانِهَا کَانَ ذَلِکَ مُعْجِزاً فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله سَهَّلَ عَلَیْکُمُ الْأَمْرَ وَ جَعَلَهُ بِحَیْثُ تَقُومُ عَلَیْکُمْ حُجَّتُهُ وَ أَنْتُمْ تَقْتَرِحُونَ عَمَلَ الصَّعْبِ الَّذِی لَا حُجَّةَ فِیهِ. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمَّا قَوْلُکَ مَا أَنْتَ إِلَّا رَجُلٌ مَسْحُورٌ فَکَیْفَ أَکُونُ کَذَلِکَ وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی فِی صِحَّةِ التَّمْیِیزِ وَ الْعَقْلِ فَوْقَکُمْ فَهَلْ جَرَّبْتُمْ عَلَیَّ مُنْذُ نَشَأْتُ إِلَی أَنِ اسْتَکْمَلْتُ أَرْبَعِینَ سَنَةً خِزْیَةً أَوْ زَلَّةً أَوْ کَذِبَةً أَوْ خِیَانَةً أَوْ خَطَأً مِنَ الْقَوْلِ أَوْ سَفَهاً مِنَ الرَّأْیِ أَ تَظُنُّونَ أَنَّ رَجُلًا یَعْتَصِمُ طُولَ هَذِهِ الْمُدَّةِ بِحَوْلِ نَفْسِهِ وَ قُوَّتِهَا أَوْ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ وَ ذَلِکَ مَا قَالَ اللَّهُ: انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا. [الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص 29]

ص: 28

ص: 29

ص: 30

«وَ قَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا» (1)

در تفسیر قمّی از جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:

«جبرئیل آیه فوق را این چنین بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل نمود «وَ قالَ الظَّالِمُونَ لآلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا إِلَی وَلَایَةِ عَلِیٍّ علیه السلام». و مقصود از سبیل علی علیه السلام است. (2)

«بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنَا لِمَن کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرًا» (3)

محمّد بن ابراهیم نعمانی با سند خود از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

شب ها، دوازده ساعت است، و روز نیز دوازده ساعت است، و ماه ها نیز دوازده ماه است، و امامان نیز دوازده امام اند، و نقبا[ی بنی اسرائیل] نیز دوازده نفر بوده اند، و علیّ علیه السلام ساعتی از دوازده ساعت است، چنان که خداوند می فرماید: «بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنَا لِمَن کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرًا.» (4)

ص: 31


1- سوره ی فرقان، آیه ی 8.
2- حدثنا محمّد بن عبد الله عن أبیه عن محمّد بن الحسین عن محمّد بن سنان عن عمّار بن مروان عن منخل بن جمیل البرقی [الرقی] عن جابر بن یزید الجعفی قال قال أبو جعفر علیه السلام نزل جبرئیل علیه السلام علی رسول الله صلی الله علیه و آله بهذه الآیة هکذا «و قال الظالمون لآل محمّد حقهم إن تتبعون إلّا رجلا مسحورا انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا» قال إلی ولایة علی و علی علیه السلام هو السبیل. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 111؛ تأویل الآیات، ج 1، ص 371، ح 1]
3- سوره ی فرقان، آیه ی 11.
4- أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْکَلْبِیِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی السَّائِبِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام اللَّیْلُ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ النَّهَارُ اثْنَتَا عَشْرَةَ سَاعَةً وَ الشُّهُورُ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً وَ الْأَئِمَّةُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ النُّقَبَاءُ اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً وَ إِنَّ عَلِیّاً سَاعَةٌ مِنَ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ سَاعَةً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله -- بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیراً. [غیبت نعمانی، ص 85]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی نیز با سند خود از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

شب و روز هر کدام دوازده ساعت اند، و علیّ بن ابی طالب علیه السلام شریف ترین ساعت های شب و روز است، چنان که خداوند می فرماید: «بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنَا لِمَن کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرًا.» (1)

مرحوم ابن شهر آشوب نیز از حضرت رضا علیه السلام نقل نموده که فرمود:

«بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ»، یعنی کذّبوا بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ علیه السلام. (2)

«إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظًا وَ زَفِیرًا * وَ إِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَکَانًا ضَیِّقًا مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنَالِکَ ثُبُورًا * لَا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُورًا وَاحِدًا وَ ادْعُوا ثُبُورًا کَثِیرًا» (3)

امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از «مَکَانٍ بَعِیدٍ» فاصله یک سال است. (4)

ص: 32


1- حدثنا أحمد بن علی قال حدثنی الحسین بن أحمد عن أحمد بن هلال عن عمر الکلبی عن أبی الصامت قال قال أبو عبد الله علیه السلام إن اللیل و النهار اثنتا عشرة ساعة و إن علی بن أبی طالب علیه السلام أشرف ساعة من اثنتی عشرة ساعة و هو قول الله تعالی بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیراً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 112]
2- علی بن حاتم فی کتاب الأخبار لأبی الفرج بن شاذان أنه نزل قوله تعالی بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ یعنی کذبوا بولایة علی علیه السلام و هو المروی عن الرّضا ع. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 103]
3- سوره ی فرقان، آیات 14-12.
4- «إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ» أی من مسیرة مائة عام عن السدی و الکلبی و قال أبو عبد الله علیه السلام من مسیرة سنة. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 257]

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل است که در تفسیر «تَغَیُّظًا وَ زَفِیرًا» فرمود:

آتش دوزخ مانند کوه ها به طرف اهل دوزخ زبانه می کشد. (1)

صاحب مجمع البیان در تفسیر «وَ إِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَکَانًا ضَیِّقًا…» گوید: در حدیثی از امام علیه السلام آمده که فرمود:

سوگند به خدایی که جان من در دست قدرت اوست، اهل دوزخ را مانند میخی که در دیوار فرو می کنند در آتش وارد می نمایند. (2)

شیخ طوسی در کتاب امالی با سند خود از کثیربن طارق نقل نموده که گوید:

من از زیدبن علیّ بن الحسین علیه السلام درباره ی آیه «لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُورًا وَاحِدًا وَ ادْعُوا ثُبُورًا کَثِیرًا» سؤال کردم و او گفت: ای کثیر! تو مرد صالحی هستی و متهّم نیستی و من بر تو هراس دارم که [در اثر ارتباط با ظلمه] خود را هلاک کنی، چرا که پیروان هر امام ظالم و ستمگری را هنگام بردن به آتش به نام آن امام ستمگر صدا می زنند، و پیروان آن امام جائر و ستمگر به امام خود می گویند: «ای کسی که ما را هلاک نمودی [و از مسیر حق بازداشتی] اکنون بیا ما را از این عذاب نجات بده و سپس صدای آنان به ویل و ثبور و هلاکت بلند می شود، و در آن ساعت در پاسخ آنان گفته می شود: «لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُورًا وَاحِدًا وَ ادْعُوا ثُبُورًا کَثِیرًا.» (3)

ص: 33


1- و تزفر النیران و ترمی بمثل الجبال شررا فلا یبقی ذو روح إلّا انخلع قلبه و ذکر ذنبه و شغل بنفسه إلّا ما شاء الله. [الإرشاد، ج 1، ص 158]
2- قال علیه السلام فی هذه الآیة و الذی نفسی بیده أنهم یستکرهون فی النار کما یستکره الوتد فی الحائط. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 257]
3- فقال یا کثیر إنک رجل صالح، و لست بمتهم، و إنّی أخاف علیک أن تهلک، إن کل إمام جائر فإن أتباعه إذا أمر بهم إلی النار نادوا باسمه، فقالوا یا فلان، یا من أهلکنا، هلم فخلصنا مما نحن فیه، ثم یدعون بالویل و الثبور، فعندها یقال لهم «لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً». [الأمالی للطوسی، ص 57]

در پایان حدیث فوق آمده که زیدبن علیّ بن الحسین علیه السلام گوید:

پدرم علی بن الحسین از پدر خود حسین بن علیّ علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نمود که آن حضرت به علیّ بن ابیطالب علیه السلام فرمود: «یَا عَلِیُ أَنْتَ وَ أَصْحَابُکَ فِی الْجَنَّةِ أَنْتَ وَ أَتْبَاعُکَ یَا عَلِیُّ فِی الْجَنَّةِ.» (1)

«لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاؤُونَ خَالِدِینَ کَانَ عَلَی رَبِّکَ وَعْدًا مَسْؤُولًا» (2)

مشابه این آیه است آیه «وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ» (3)، و آیه «وَ فِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (4)، و «وَعْدًا مَسْؤُولًا» یا سؤال کننده مؤمنین هستند، چنان که خداوند از قول آنان می فرماید: «رَبَّنَا وَ آتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَی رُسُلِکَ» (5)، و یا ملائکه هستند، چنان که از قول آنان می فرماید: «وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.» (6)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مؤمن در بهشت به اندازه روزهای دنیا بر مائده و سفره الهی می نشیند و در یک نوبت، به اندازه ی آنچه در دنیا خورده است می خورد. (7)

ص: 34


1- ثم قال زید بن علی رحمة الله علیه حدثنی أبی علی بن الحسین، عن أبیه الحسین بن علی علیهم السلام، قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله لعلی علیه السلام یا علی، أنت و أصحابک فی الجنة، أنت و أتباعک یا علی فی الجنة. [امالی طوسی، ج 1، ص 56]
2- سوره ی فرقان، آیه ی 16.
3- سوره ی انبیاء، آیه ی 102.
4- سوره ی زخرف، آیه ی 71.
5- سوره ی آل عمران، آیه ی 194.
6- سوره ی غافر، آیه ی 8.
7- و أخبرنی أبی عن الحسن بن محبوب عن ابن یسار عن أبی عبد الله علیه السلام قال إن الرجل فی الجنة یبقی علی مائدته أیام الدنیا و یأکل فی أکلة واحدة بمقدار ما أکله فی الدنیا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 288]

رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«فَأَبْشِرْ یَا عَلِیُ وَ بَشِّرْ أَوْلِیَاءَکَ وَ مُحِبِّیکَ مِنَ النَّعِیمِ بِمَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَی قَلْبِ بَشَرٍ وَ لَکِنَّ حُثَالَةً مِنَ النَّاسِ یُعَیِّرُونَ زُوَّارَ قُبُورِکُمْ بِزِیَارَتِکُمْ کَمَا تُعَیَّرُ الزَّانِیَةُ بِزِنَاهَا أُولَئِکَ شِرَارُ أُمَّتِی لَا تَنَالُهُمْ شَفَاعَتِی وَ لَا یَرِدُونَ حَوْضِی.» (1)

سوره ی فرقان، آیات 20 تا 34

متن:

وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلینَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصیراً (20) وَ قالَ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ أَوْ نَری رَبَّنا لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فی أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبیراً (21) یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمینَ وَ یَقُولُونَ حجْراً مَحْجُوراً (22) وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً (23) أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقیلاً (24) وَ یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِکَةُ تَنْزیلاً (25) الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ کانَ یَوْماً عَلَی الْکافِرینَ عَسیراً (26) وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً (27) یا وَیْلَتی لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً (28) لَقَدْ أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً (29) وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (30) وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمینَ وَ کَفی بِرَبِّکَ هادِیاً وَ نَصیراً (31) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ

ص: 35


1- تهذیب شیخ طوسی، ج 6، ص 108.

فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتیلاً (32) وَ لا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسیراً (33) الَّذینَ یُحْشَرُونَ عَلی وُجُوهِهِمْ إِلی جَهَنَّمَ أُوْلئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ سَبیلاً (34)

لغات:

«رجاء» به معنای انتظار خیری است که نفس انسان اطمینان به وقوع آن دارد، مانند طَمَعَ و اَمَل، و «لقاء» ملاقات بدون حائل است، و «عُتُوّ» سرکشی و ظلم فاحش است، و «حِجْر» به معنای ضیق و تنگنایی است و به معنای منع نیز آمده است، و «هَباء» غباری است که داخل شعاع خورشید دیده می شود، و فلان و فلانة کنایه از شخص معیّنی از مرد و زن می باشد، و اگر با الف و لام باشد کنایه از حیوان نر و مادّه است، و «مَهجور» به معنای متروک است، و «عَضُّ الیدین» کنایه از غیظ و حسرت است، و «لو لا» برای تحضیض و به معنای هَلّا می باشد، و «وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیلًا» یعنی نزّلناه شیئاً بعد شئٍ فی نحو عشرین سنة، و «وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً» یعنی أحسن بیاناً، و یا أحسن معناً، و «ترتیل» به معنای تبیین است.

ترجمه:

ما هیچ یک از رسولان را پیش از تو نفرستادیم مگر این که غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند و بعضی از شما را وسیله امتحان بعضی دیگر قرار دادیم، آیا صبر و شکیبایی می کنید (و از عهده امتحان برمی آیید)؟! و پروردگار تو همواره بصیر و بینا بوده است. (20) و کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند (و رستاخیز را انکار می کنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمی بینیم؟!» آن ها درباره خود تکبّر ورزیدند و طغیان بزرگی کردند! (21)

ص: 36

(آن ها به آرزوی خود می رسند،) امّا روزی که فرشتگان را می بینند، روز بشارت برای مجرمان نخواهد بود (بلکه روز مجازات و کیفر آنان است)! و می گویند: «ما را امان دهید، ما را معاف دارید!» (امّا سودی ندارد!) (22) و ما به سراغ اعمالی که انجام داده اند می رویم، و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده در هوا قرار می دهیم! (23) بهشتیان در آن روز قرارگاه شان از همه بهتر، و استراحتگاه شان نیکوتر است! (24) و (به خاطر آور) روزی را که آسمان با ابرها شکافته می شود، و فرشتگان نازل می گردند. (25) حکومت در آن روز از آن خداوند رحمان است و آن روز، روز سختی برای کافران خواهد بود! (26) و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان می گزد و می گوید: «ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم! (27) ای وای بر من، کاش فلان (شخص گم راه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! (28) او مرا از یادآوری (حق) گم راه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود!» و شیطان همیشه خوارکنند انسان بوده است! (29) و پیامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند». (30) (آری،) این گونه برای هر پیامبری دشمنی از مجرمان قرار دادیم امّا (برای تو) همین بس که پروردگارت هادی و یاور (تو) باشد! (31) و کافران گفتند: «چرا قرآن یک جا بر او نازل نمی شود؟!» این به خاطر آن است که قلب تو را بوسیله آن محکم داریم، و (از این رو) آن را به تدریج بر تو خواندیم. (32) آنان هیچ مثلی برای تو نمی آورند مگر این که ما حق را برای تو می آوریم، و تفسیری بهتر (و پاسخی دندان شکن که در برابر آن ناتوان شوند)! (33) (تو گم راه نیستی،) آنان که بر صورتهای شان بسوی جهنّم محشور می شوند، بدترین محل را دارند و گم راه ترین افرادند! (34)

ص: 37

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ ما أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْوَاقِ وَ جَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ کَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا» (1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «فتنة» اختبار و امتحان است. (2)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین (صلوات الله علیهم أجمعین) را در اتاقی جمع نمود و در را بر آنان بست و فرمود: ای اهل من و ای اهل خدا! خداوند جل جلاله بر شما سلام می رساند و اکنون جبرئیل در کنار شما در این اتاق حاضر است و می گوید: خدای جل جلاله می فرماید: من شما را مبتلای به دشمن شما نموده ام [و او را بر شما مسلّط کرده ام] شما چه می گویید؟ امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام فرمودند: «یا رسول الله ما بر امر خدا و قضای او صبر می کنیم تا بر خدای خود وارد شویم و پاداش کامل او را بیابیم، چرا که ما شنیده ایم که او صابران را به خیر کامل وعده داده است» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله گریان شد به گونه ای که صدای گریه و نحیب او از بیرون اتاق شنیده شد، و این آیه نازل گردید «وَ جَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ کَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا». یعنی خداوند می دانست که آنان صبر خواهند نمود، همان گونه که گفتند: صبر خواهیم کرد، (صلوات الله علیهم أجمعین). (3)

ص: 38


1- سوره ی فرقان، آیه ی 20.
2- قوله وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أی اختبارا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 111]
3- ذکره أیضا محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه قال حدثنا محمّد بن همام عن محمّد بن إسماعیل العلوی عن عیسی بن داود النجار قال حدثنی مولای أبو الحسن موسی بن جعفر عن أبیه عن أبی جعفر علیه السلام قال جمع رسول الله صلی الله علیه و آله أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب و فاطمة و الحسن و الحسین علیه السلام و أغلق علیه و علیهم الباب و قال یا أهلی و أهل الله إن الله عزّوجلّ یقرأ علیکم السّلام و هذا جبرائیل معکم فی البیت و یقول إن الله عزّوجلّ یقول إنّی قد جعلت عدوکم لکم فتنة فما تقولون قالوا نصبر یا رسول الله لأمر الله و ما نزل من قضائه حتّی نقدم علی الله عزّوجلّ و نستکمل جزیل ثوابه فقد سمعناه یعد الصابرین الخیر کله فبکی رسول الله صلی الله علیه و آله حتّی سمع نحیبه من خارج البیت فنزلت هذه الآیة وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً أنهم سیصبرون أی سیصبرون کما قالوا ص. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 368، ح 3]

«یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلَائِکَةَ لَا بُشْرَی یَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«حِجْرًا مَّحْجُورًا»، یعنی قدراً مقدوراً. (2)

جابر جُفعی گوید: امام باقر علیه السلام حدیث قبض روح کافر را بیان نمود و فرمود:

هنگامی که جان کافر به حلقوم و گلوی او می رسد، ملائکه بر صورت و پشت او می زنند و گفته می شود: «أَخْرِجُواْ أَنفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ» (3)، یعنی «جان به در کنید، امروز برای شما عذاب خوار کننده ای خواهد بود، چرا که شما درباره ی خداوند سخنان باطلی را می گفتید، و در مقابل آیات او تکبّر می ورزیدید» و به همین معناست آیه «یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً» یعنی «حَرَاماً عَلَیْکُمُ الْجَنَّةُ مُحَرَّماً.» (4)

ص: 39


1- سوره ی فرقان، آیه ی 22.
2- تفسیر القمّی، ج 2، ص 112.
3- سوره ی انعام، آیه ی 93.
4- سعید بن جناح قال حدثنی عوف بن عبد الله الأزدی عن جابر بن یزید الجعفی عن أبی جعفر علیه السلام قال إذا أراد الله قبض روح الکافر قال یا ملک الموت انطلق أنت و أعوانک إلی عدوی فإنی قد ابتلیته فأحسنت البلاء و دعوته إلی دار السّلام فأبی إلّا أن یشتمنی و کفر بی و بنعمتی و شتمنی علی عرشی فاقبض روحه حتّی تکبه فی النار قال فیجیئه ملک الموت بوجه کریه کالح عیناه کالبرق الخاطف و صوته کالرعد القاصف لونه کقطع اللیل المظلم نفسه کلهب النار رأسه فی السماء الدنیا و رجل فی المشرق و رجل فی المغرب و قدماه فی الهواء معه سفود کثیر الشعب معه خمسمائة ملک معهم سیاط من قلب جهنّم تلتهب تلک السیاط و هی من لهب جهنّم و معهم مسح أسود و جمرة من جمر جهنّم ثم یدخل علیه ملک من خزان جهنّم یقال له سحقطائیل فیسقیه شربة من النار لا یزال منها عطشانا حتّی یدخل النار فإذا نظر إلی ملک الموت شخص بصره و طار عقله قال یا ملک الموت ارجعون قال فیقول ملک الموت کلا إنها کلمة هو قائلها قال فیقول یا ملک الموت فإلی من أدع مالی و أهلی و ولدی و عشیرتی و ما کنت فیه من الدنیا فیقول دعهم لغیرک و اخرج إلی النار و قال فیضربه بالسفود ضربة فلا یبقی منه شعبة إلّا أنشبها فی کل عرق و مفصل ثم یجذبه جذبة فیسل روحه من قدمیه بسطا فإذا بلغت الرکبتین أمر أعوانه فأکبوا علیه بالسیاط ضربا ثم یرفعه عنه فیذیقه سکراته و غمراته قبل خروجها کأنما ضرب بألف سیف فلو کان له قوة الجن و الإنس لاشتکی کل عرق منه علی حیاله بمنزلة سفود کثیر الشعب ألقی علی صوف مبتل ثم یطوقه فلم یأت علی شی ء إلّا انتزعه کذلک خروج نفس الکافر من عرق و عضو و مفصل و شعرة فإذا بلغت الحلقوم ضربت الملائکة وجهه و دبره و قیل أخرجوا أنفسکم الیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تقولون علی الله غیر الحق و کنتم عن آیاته تستکبرون و ذلک قوله یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً فیقولون حراما علیکم الجنة محرما. [الاختصاص، ص 359]

«وَ قَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا» (1)

سلیمان بن خالد گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

آگاه باشید، به خدا سوگند اعمال آنان [که خداوند آن ها را «هَبَاء مَّنثُورًا» و نابود

می سازد] سفیدتر از قباطی [و پارچه های سفید مصری] می باشد و لکن [علّت این که خداوند اعمال شان را نمی پذیرد و مانند ذرّه های غباری که در نور

ص: 40


1- سوره ی فرقان، آیه ی 23.

خورشید دیده می شود تباه می کند این است که] آنان [از حرام پرهیز نمی کرده اند و] هنگامی که حرام برای شان فراهم می شده از آن دست بر نمی داشته اند. (1)

ابو حمزه ی ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

خداوند در قیامت مردمی را مبعوث می کند که [اعمالشان] مقابل آنان نورانی و همانند قباطی [و پارچه های سفید و رقیق مصری] می باشد، و از ناحیه خداوند به آن اعمال گفته می شود: کن «هَبَاءً مَّنثُورًا».

سپس فرمود:

ای اباحمزه آنان اهل نماز و روزه بوده اند، و لکن اگر حرام برایشان فراهم می شده می گرفته اند، و اگر فضیلتی از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام بیان می شده، انکار می کرده اند، و «هَبَاء مَّنثُورًا» همان ذرّاتی است که تو در شعاع خورشید می بینی. (2)

حذیفة بن یمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

«گروهی روز قیامت مبعوث می شوند که اعمال نیک و حسنات آنان مانند

ص: 41


1- ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام -- عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ کَانَتْ أَعْمَالُهُمْ أَشَدَّ بَیَاضاً مِنَ الْقَبَاطِیِّ وَ لَکِنْ کَانُوا إِذَا عَرَضَ لَهُمُ الْحَرَامُ لَمْ یَدَعُوهُ. [کافی، ج 2، ص 81، ح 5]
2- فإنه حدثنی أبی عن النضر بن سوید عن یحیی الحلبی عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر علیه السلام قال یبعث الله یوم القیامة قوما بین أیدیهم نور کالقباطی ثم یقال له کن هباء منثورا ثم قال: أما و الله یا أبا حمزة إنهم کانوا لیصومون و یصلون و لکن کانوا إذا عرض لهم شی ء من الحرام أخذوه و إذا عرض لهم شی ء من فضل أمیر المؤمنین علیه السلام أنکروه قال و الهباء المنثور هو الذی تراه یدخل البیت فی الکوة من شعاع الشمس. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 113]

کوه ها می باشد، و خداوند آن اعمال را «هَبَاء مَّنثُورًا» و نابود می سازد و سپس دستور داده می شود که آنان را به آتش ببرند» پس سلمان عرض کرد: یا رسول الله آنان کیانند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آگاه باشید که آنان اهل نماز و روزه بوده و مقداری از شب را نیز به عبادت می گذرانده اند و لکن هنگامی که حرامی برایشان آماده می شده به سرعت آن را می گرفته اند. (1)

مؤلّف گوید:

در تفسیر برهان روایت مفصّلی از کتاب عدّة الداعی -- احمدبن فهد حلّی -- نقل شده که در پاورقی مشاهده می کنید. (2)

ص: 42


1- وَ عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ رَفَعَهُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّ قَوْماً یَجِیئُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَهُمْ مِنَ الْحَسَنَاتِ أَمْثَالُ الْجِبَالِ فَیَجْعَلُهَا اللَّهُ هَباءً مَنْثُوراً ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَی النَّارِ فَقَالَ سَلْمَانُ صِفْهُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَمَا إِنَّهُمْ قَدْ کَانُوا یَصُومُونَ وَ یُصَلُّونَ وَ یَأْخُذُونَ أُهْبَةً مِنَ اللَّیْلِ وَ لَکِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا عُرِضَ لَهُمْ شَیْ ءٌ مِنَ الْحَرَامِ وَثَبُوا عَلَیْهِ. [إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 191]
2- الشیخ أحمد بن فهد فی کتاب (عدة الداعی)، قال: روی الشیخ أبو محمّد جعفر بن علی بن أحمد القمّی نزیل الری، فی کتابه (المنبئ عن زهد النّبی صلی الله علیه و آله، عن عبد الرحمن، عمن حدثه، عن معاذ بن جبل، قال: قلت: حدثنی بحدیث سمعته من رسول الله صلی الله علیه و آله، و حفظته من دقة ما حدثک به. قال: نعم و بکی معاذ، ثم قال: بأبی و امی، حدثنی و أنا ردیفه -- قال -- بینا نحن نسیر، إذ رفع بصره إلی السماء، فقال: «الحمد لله الذی یقضی فی خلقه ما أحب» ثم قال: «یا معاذ» قلت: لبیک، یا رسول الله، و سید المؤمنین. قال: «یا معاذ» قلت لبیک، یا رسول الله، إمام الخیر، و نبی الرحمة، فقال: «أحدثک شیئا ما حدث به نبی أمته، إن حفظته نفعک عیشک، و إن سمعته و لم تحفظه انقطعت حجتک عند الله». ثم قال: «إن الله خلق سبعة أملاک، قبل أن یخلق السماوات، فجعل فی کل سماء ملکا قد جللها بعظمته، و جعل علی کل باب من أبواب السماوات ملکا بوابا، فتکتب الحفظة عمل العبد، من حین یصبح إلی حین یمسی، ثم ترتفع الحفظة بعمله، و له نور کنور الشمس، حتّی إذا بلغ سماء الدنیا، فتزکیه، و تکثره، فیقول الملک: قفوا، و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، أنا ملک الغیبة، فمن اغتاب فلا أدع عمله یجاوزنی إلی غیری، أمرنی بذلک ربی». قال صلی الله علیه و آله : «ثم تجی ء الحفظة من الغد، و معهم عمل صالح فتمر به، فتزکیه، و تکثره، حتّی یبلغ السماء الثانیة، فیقول الملک الذی فی السماء الثانیة: قفوا، و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، إنّما أراد بهذا عرض الدنیا، أنا صاحب الدنیا، لا أدع عمله یتجاوزنی إلی غیری». قال: «ثم تصعد الحفظة بعمل العبد مبتهجا بصدقة، و صلاة، فتعجب به الحفظة، و تجاوز به إلی السماء الثالثة، فیقول الملک: قفوا، و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه و ظهره، أنا ملک صاحب الکبر. فیقول: إنه عمل و تکبر علی الناس فی مجالسهم، أمرنی ربی أن لا أدع عمله یتجاوزنی إلی غیری». قال: «و تصعد الحفظة بعمل العبد، یزهر کالکواکب الدری فی السماء، له دوی بالتسبیح، و الصوم، و الحج، فتمر به إلی السماء الرابعة. فیقول لهم الملک: قفوا، و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه و بطنه، أنا ملک العجب، إنه کان یعجب بنفسه، و إنه عمل و أدخل نفسه العجب، أمرنی ربی أن لا أدع عمله یتجاوزنی إلی غیری». قال: «و تصعد الحفظة بعمل العبد، کالعروس المزفوفة إلی أهلها، فتمر به إلی ملک السماء الخامسة، بالجهاد، و الصلاة ما بین الصلاتین، و لذلک العمل رنین کرنین الإبل، علیه ضوء کضوء الشمس. فیقول الملک: قفوا، أنا ملک الحسد، و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، و احملوه علی عاتقه، إنه کان یحسد من یتعلم أو یعمل لله بطاعته، و إذا رأی لأحد فضلا فی العمل و العبادة حسده و وقع فیه، فیحمله علی عاتقه، و یلعنه عمله». قال: «و تصعد الحفظة بعمل العبد، من صلاة، و زکاة، و حج، و عمرة، فیتجاوزون به إلی السماء السادسة، فیقول الملک: قفوا، أنا صاحب الرحمة، اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، و اطمسوا عینیه، لأن صاحبه لم یرحم شیئا، و إذا أصاب عبدا من عباد الله ذنب للآخرة، أو ضر فی الدنیا، شمت به، أمرنی ربی أن لا أدع عمله یتجاوزنی». قال: «فتصعد الحفظة بعمل العبد، بفقه، و اجتهاد، و و ورع، و له صوت کصوت الرعد، و ضوء کضوء البرق، و معه ثلاثة آلاف ملک، فتمر به إلی السماء السابعة، فیقول الملک: قفوا، و اضربوا بهذا العمل وجه صاحبه، أنا ملک الحجاب، أحجب کل عمل لیس لله، إنه أراد رفعة عند الناس، و ذکرا فی المجالس، و صیتا فی المدائن، أمرنی ربی أن لا أدع عمله یتجاوزنی إلی غیری ما لم یکن لله خالصا». قال: «و تصعد الحفظة بعمل العبد مبتهجا به من صلاة، و زکاة، و صیام، و حج، و عمرة، و حسن خلق، و صمت، و ذکر کثیر، تشیعه ملائکة السماوات و الملائکة السبعة بجماعتهم، فیطوون الحجب کلها، حتّی یقوموا بین یدی الله سبحانه، فیشهدوا له بعمل صالح و دعاء، فیقول: أنتم حفظة عمل عبدی، و أنا رقیب علی ما فی نفسه، إنه لم یردنی بهذا العمل، علیه لعنتی. فتقول الملائکة: علیه لعنتک، و لعنتنا» قال: ثم بکی معاذ، فقال: قلت: یا رسول الله، ما أعمل و أخلص فیه؟ قال: «اقتد بنبیک -- یا معاذ -- فی الیقین». قال: قلت أنت رسول الله، و أنا معاذ! قال: «و إن کان فی عملک تقصیر -- یا معاذ -- فاقطع لسانک عن إخوانک، و عن حملة القرآن، و لتکن ذنوبک علیک، لا تحملها علی إخوانک، و لا تزک نفسک بتذمیم إخوانک، و لا ترفع نفسک بوضع إخوانک، و لا تراء بعملک، و لا تدخل من الدنیا فی الآخرة، و لا تفحش فی مجلسک لکی یحذروک لسوء خلقک، و لا تناج مع رجل و أنت مع آخر، و لا تتعظم علی الناس فتنقطع عنک خیرات الدنیا، و لا تمزق الناس فتمزقک کلاب أهل النار، قال الله تعالی: وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً أ فتدری ما الناشطات؟ هی کلاب أهل النار، تنشط اللحم و العظم». قلت: و من یطیق هذه الخصال؟ قال: «یا معاذ، أما إنه یسیر علی من یسر الله تعالی علیه». قال: و ما رأیت معاذا یکثر تلاوة القرآن، کما یکثر تلاوة هذا الحدیث. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 119، ح 6]

ص: 43

امید آن که نویسنده و خوانندگان محترم از این حدیث مفصّل پند بگیرند.

ص: 44

و عجیب تر از حدیث فوق حدیثی است که در تفسیر برهان پس از حدیث فوق از تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام نقل شده است و شما در پاورقی مشاهده می کنید. (1)

ص: 45


1- الإمام أبو محمّد العسکری علیه السلام -- فی حدیث له -- قال: «أما الزکاة فقد قال رسول الله صلی الله علیه و آله : من أدی الزکاة إلی مستحقها، و قضی الصلاة علی حدودها، و لم یلحق بهما من الموبقات ما یبطلهما، جاء یوم القیامة یغبطه کل من فی تلک العرصات، حتّی یرفعه نسیم الجنة إلی أعلی غرفها و علالیها، بحضرة من کان یوالیه من محمّد و آله الطیبین (صلوات الله علیهم أجمعین). و من بخل بزکاته، و أدی صلاته فصلاته محبوسة دوین السماء، إلی أن یجی ء حین زکاته، فإن أداها جعلت کأحسن الأفراس مطیة لصلاته، فحملتها إلی ساق العرش، فیقول الله عزّوجلّ: سر إلی الجنان، و ارکض فیها إلی یوم القیامة، فما انتهی إلیه رکضک فهو کله بسائر ما تمسه لباعثک. فیرکض فیها، علی أن کل رکضة مسیرة سنة فی قدر لمحة بصره، من یومه إلی یوم القیامة، حتّی ینتهی به إلی حیث ما شاء الله تعالی، فیکون ذلک کله له، و مثله عن یمینه، و شماله، و أمامه، و خلفه، و فوقه، و تحته. و إن بخل بزکاته و لم یؤدها، امر بالصلاة فردت إلیه، و لفت کما یلف الثوب الخلق، ثم یضرب بها وجهه، و یقال له: یا عبد الله، ما تصنع بهذا دون هذا؟ قال: «فقال أصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله : ما أسوأ حال هذا! قال رسول الله صلی الله علیه و آله : أو لا أنبئکم بمن هو أسوأ حالا من هذا؟ قالوا: بلی، یا رسول الله. قال: رجل حضر الجهاد فی سبیل الله تعالی، فقتل مقبلا غیر مدبر، و الحور العین یتطلعن إلیه، و خزان الجنان یتطلعون إلی ورود روحه علیهم، و أملاک السماء و أملاک الأرض یتطلعون إلی نزول الحور العین إلیه، و الملائکة خزان الجنان، فلا یأتونه، فتقول ملائکة الأرض حوالی ذلک المقتول: ما بال الحور العین لا ینزلن إلیه، و ما بال خزان الجنان لا یردون علیه؟ فینادون من فوق السماء السابعة: یا أیتها الملائکة، انظروا إلی آفاق السماء و دوینها. فینظرون، فإذا توحید هذا العبد، و إیمانه برسول الله صلی الله علیه و آله ، و صلاته، و زکاته، و صدقته، و أعمال بره کلها، محبوسات دوین السماء، و قد طبقت آفاق السماء کلها، کالقافلة العظیمة، قد ملأت ما بین أقصی المشارق و المغارب، و مهاب الشمال و الجنوب، تنادی أملاک تلک الأعمال الحاملون لها، الواردون بها: ما بالنا لا تفتح لنا أبواب السماء، لندخل إلیها بأعمال هذا الشهید؟ فیأمر الله عزّوجلّ بفتح أبواب السماء، فتفتح، ثم ینادی هؤلاء الأملاک: ادخلوها إن قدرتم. فلا تقلهم أجنحتهم، و لا یقدرون علی الارتفاع بتلک الأعمال، فیقولون: یا ربنا، لا نقدر علی الارتفاع بهذه الأعمال. فینادی منادی ربنا عزّوجلّ: یا أیها الملائکة، لستم حمالی هذه الأثقال الصاعدین بها، إن حملتها الصاعدین بها مطایاها التی تزفها إلی دوین العرش، ثم تقرها فی درجات الجنان. فتقول الملائکة: یا ربنا، ما مطایاها؟ فیقول الله تعالی: و ما الذی حملتم من عنده؟ فیقولون: توحیده لک، و إیمانه بنبیک. فیقول الله تعالی: فمطایاها موالاة علی أخی نبیی، و موالاة الأئمّة الطاهرین، فإن أتت فهی الحاملة، الرافعة، الواضعة لها فی الجنان. فینظرون، فإذا الرجل مع ماله من هذه الأشیاء، لیس له موالاة علی بن أبی طالب و الطیبین من آله علیهم السلام، و معاداة أعدائهم، فیقول الله تبارک و تعالی للملائکة الذین کانوا حاملیها: اعتزلوها، و الحقوا بمراکزکم من ملکوتی، لیأتیها من هو أحق بحملها، و وضعها فی مواضع استحقاقها، فتلحق تلک الأملاک بمراکزها المجعولة لها. ثم ینادی منادی ربنا عزّوجلّ: یا أیتها الزبانیة، تناولیها و حطیها إلی سواء الجحیم، لأن صاحبها لم یجعل لها مطایا من موالاة علی و الطیبین من آله علیهم السلام. قال: فینادی تلک الأملاک، و یقلب الله عزّوجلّ تلک الأثقال أوزارا و بلایا علی باعثها لما فارقتها مطایاها من موالاة أمیر المؤمنین علیه السلام، و نادت تلک الملائکة إلی مخالفته لعلی علیه السلام، و مولاته لأعدائه، فیسلطها الله تعالی و هی فی صورة الأسود علی تلک الأعمال، و هی کالغربان و القرقس، فتخرج من أفواه تلک الأسود نیران تحرقها، و لا یبقی له عمل إلّا أحبط، و یبقی علیه موالاته لأعداء علی علیه السلام، و جحده ولایته، فیقره ذلک فی سواء الجحیم، فإذا هو قد حبطت أعماله، و عظمت أوزاره و أثقاله، فهذا أسوأ حالا من مانع الزکاة الذی یحفظ الصلاة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 121، ح 7]

از این دو حدیث ظاهر می شود که اهمّ اسباب قبولی اعمال دو چیز است: 1. پرهیز از حرام، 2. ولایت امیرالمؤمنین و اولاد طاهرین آن حضرت (صلوات الله علیهم أجمعین).

ص: 46

سلیمان بن خالد گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

اعمال بندگان خدا هر پنجشنبه ای بر رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه می شود، و چون روز عرفه فرا می رسد، خداوند اعمال آنان را حبط و «هَبَاء مَّنثُورًا» می نماید، همان گونه که می فرماید: «وَ قَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا.»

سلیمان بن خالد گوید: من به امام صادق علیه السلام گفتم: فدای شما شوم، اعمال چه کسانی را خداوند حبط و «هَبَاءً مَّنثُورًا» می نماید؟ فرمود:

اعمال دشمنان ما و دشمنان شیعیان ما را. (1)

امام سجّاد علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

چه شده است که گروهی، چون نام آل ابراهیم برده می شود شاد می شوند و به همدیگر بشارت می دهند، و چون نام آل محمّد صلی الله علیه و آله برده می شود تنفّر پیدا می کنند و قلوب آنان گرفته می شود؟! سپس فرمود: سوگند به آن خدایی که جان محمّد به دست اوست، اگر بنده ای با عمل هفتاد پیامبر در روز قیامت مبعوث شود، خداوند عمل او را بدون ولایت من و ولایت اهل بیت من نمی پذیرد. (2)

ص: 47


1- حدثنا أحمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن منصور البزرج عن سلیمان بن خالد عن أبی عبد الله علیه السلام قال سمعته یقول إن أعمال العباد تعرض کل خمیس علی رسول الله صلی الله علیه و آله فإذا کان یوم عرفة هبط الرب تبارک و تعالی و هو قول الله تبارک و تعالی وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً فقلت جعلت فداک أعمال من هذه قال أعمال مبغضینا و مبغضی شیعتنا. [بصائرالدرجات، ص 426]
2- قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنِ الصّادق جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا بَالُ أَقْوَامٍ مِنْ أُمَّتِی إِذَا ذُکِرَ عِنْدَهُمْ إِبْرَاهِیمُ وَ آلُ إِبْرَاهِیمَ اسْتَبْشَرَتْ قُلُوبُهُمْ وَ تَهَلَّلَتْ وُجُوهُهُمْ وَ إِذَا ذُکِرْتُ وَ أَهْلَ بَیْتِی اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَلَحَتْ وُجُوهُهُمْ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ أَنَّ رَجُلًا لَقِیَ اللَّهَ بِعَمَلِ سَبْعِینَ نَبِیّاً ثُمَّ لَمْ یَأْتِ بِوَلَایَةِ أُولِی الْأَمْرِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا. [أمالی المفید، ص 115]

مؤلّف گوید:

روایات درباره ی این که قبولی اعمال مشروط به ولایت آل محمّد صلی الله علیه و آله است قابل شماره نیست.

«أَصْحَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

به ما رسیده است -- و خدا داناتر است -- که چون اهل آتش را برای دخول در دوزخ می برند، قبل از دخول در آتش به آنان گفته می شود: «ادْخُلُوا إِلی ظِلٍ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ» یعنی داخل سایه ای شوید از دود آتش که دارای سه شعبه است» و آنان گمان می کنند که آن بهشت است. پس آنان را گروه گروه در وسط روز داخل آتش می برند، از سویی اهل بهشت نیز در همان ساعت نصف النهار با تحفه های مورد علاقه شان که به آنان داده می شود، روانه بهشت می گردند و در منازل خود جایگزین می شوند، چنان که خداوند می فرماید: «أَصْحَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا.» (2)

سوید بن غفله گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

هنگامی که مؤمن را داخل قبر می کنند، آن دو ملک، قبر او را به اندازه ی دید

ص: 48


1- سوره ی فرقان، آیه ی 24.
2- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا فبلغنا و الله أعلم أنه إذا استوی أهل النار إلی النار لینطلق بهم قبل أن یدخلوا النار فیقال لهم: ادخلوا إِلی ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ من دخان النار فیحسبون أنها الجنة ثم یدخلون النار أفواجا أفواجا و ذلک نصف النهار، و أقبل أهل الجنة فیما اشتهوا من التحف حتّی یعطوا منازلهم فی الجنة نصف النهار فذلک قول الله عزّوجلّ: «أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 113]

چشم وسیع می نمایند و سپس دری از بهشت به روی او باز می کنند، و به او می گویند: با شادمانی و چشمی روشن، همانند جوان شادمانی بخواب، چنان که خداوند می فرماید: «أَصْحَابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا.» (1)

ص: 49


1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِنَّ ابْنَ آدَمَ إِذَا کَانَ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الدُّنْیَا وَ أَوَّلِ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الْآخِرَةِ مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ وَ عَمَلُهُ فَیَلْتَفِتُ إِلَی مَالِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ عَلَیْکَ حَرِیصاً شَحِیحاً فَمَا لِی عِنْدَکَ فَیَقُولُ خُذْ مِنِّی کَفَنَکَ قَالَ فَیَلْتَفِتُ إِلَی وَلَدِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ لَکُمْ مُحِبّاً وَ إِنِّی کُنْتُ عَلَیْکُمْ مُحَامِیاً فَمَا ذَا لِی عِنْدَکُمْ فَیَقُولُونَ نُؤَدِّیکَ إِلَی حُفْرَتِکَ نُوَارِیکَ فِیهَا قَالَ فَیَلْتَفِتُ إِلَی عَمَلِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ فِیکَ لَزَاهِداً وَ إِنْ کُنْتَ عَلَیَّ لَثَقِیلًا فَمَا ذَا عِنْدَکَ فَیَقُولُ أَنَا قَرِینُکَ فِی قَبْرِکَ وَ یَوْمِ نَشْرِکَ حَتَّی أُعْرَضَ أَنَا وَ أَنْتَ عَلَی رَبِّکَ قَالَ فَإِنْ کَانَ لِلهِ وَلِیّاً أَتَاهُ أَطْیَبَ النَّاسِ رِیحاً وَ أَحْسَنَهُمْ مَنْظَراً وَ أَحْسَنَهُمْ رِیَاشاً فَقَالَ أَبْشِرْ بِرَوْحٍ وَ رَیْحَانٍ وَ جَنَّةِ نَعِیمٍ وَ مَقْدَمُکَ خَیْرُ مَقْدَمٍ فَیَقُولُ لَهُ مَنْ أَنْتَ فَیَقُولُ أَنَا عَمَلُکَ الصَّالِحُ ارْتَحِلْ مِنَ الدُّنْیَا إِلَی الْجَنَّةِ وَ إِنَّهُ لَیَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ یُنَاشِدُ حَامِلَهُ أَنْ یُعَجِّلَهُ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتَاهُ مَلَکَا الْقَبْرِ یَجُرَّانِ أَشْعَارَهُمَا وَ یَخُدَّانِ الْأَرْضَ بِأَقْدَامِهِمَا أَصْوَاتُهُمَا کَالرَّعْدِ الْقَاصِفِ وَ أَبْصَارُهُمَا کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ فَیَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ اللَّهُ رَبِّی وَ دِینِیَ الْإِسْلَامُ وَ نَبِیِّی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله فَیَقُولَانِ لَهُ ثَبَّتَکَ اللَّهُ فِیمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله -- یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ ثُمَّ یَفْسَحَانِ لَهُ فِی قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ ثُمَّ یَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَی الْجَنَّةِ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ نَمْ قَرِیرَ الْعَیْنِ نَوْمَ الشَّابِّ النَّاعِمِ فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ -- أَصْحابُ الْجَنَّةِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا قَالَ وَ إِنْ کَانَ لِرَبِّهِ عَدُوّاً فَإِنَّهُ یَأْتِیهِ أَقْبَحَ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ زِیّاً وَ رُؤْیَا وَ أَنْتَنَهُ رِیحاً فَیَقُولُ لَهُ أَبْشِرْ بِنُزُلٍ مِنْ حَمِیمٍ وَ تَصْلِیَةِ جَحِیمٍ وَ إِنَّهُ لَیَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ یُنَاشِدُ حَمَلَتَهُ أَنْ یَحْبِسُوهُ فَإِذَا أُدْخِلَ الْقَبْرَ أَتَاهُ مُمْتَحِنَا الْقَبْرِ فَأَلْقَیَا عَنْهُ أَکْفَانَهُ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی فَیَقُولَانِ لَا دَرَیْتَ وَ لَا هَدَیْتَ فَیَضْرِبَانِ یَافُوخَهُ بِمِرْزَبَةٍ مَعَهُمَا ضَرْبَةً مَا خَلَقَ اللَّهُ جل جلاله مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا وَ تُذْعَرُ لَهَا مَا خَلَا الثّقلین -- ثُمَّ یَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَی النَّارِ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ نَمْ بِشَرِّ حَالٍ فِیهِ مِنَ الضَّیْقِ مِثْلُ مَا فِیهِ الْقَنَا مِنَ الزُّجِّ حَتَّی إِنَّ دِمَاغَهُ لَیَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ ظُفُرِهِ وَ لَحْمِهِ وَ یُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَیْهِ حَیَّاتِ الْأَرْضِ وَ عَقَارِبَهَا وَ هَوَامَّهَا فَتَنْهَشُهُ حَتَّی یَبْعَثَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَمَنَّی قِیَامَ السَّاعَةِ فِیمَا هُوَ فِیهِ مِنَ الشَّرِّ وَ قَالَ جَابِرٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِنِّی کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَی الْإِبِلِ وَ الْغَنَمِ وَ أَنَا أَرْعَاهَا وَ لَیْسَ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا وَ قَدْ رَعَی الْغَنَمَ وَ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَ هِیَ مُتَمَکِّنَةٌ فِی الْمَکِینَةِ مَا حَوْلَهَا شَیْ ءٌ یُهَیِّجُهَا حَتَّی تُذْعَرَ فَتَطِیرُ فَأَقُولُ مَا هَذَا وَ أَعْجَبُ حَتَّی حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام أَنَّ الْکَافِرَ یُضْرَبُ ضَرْبَةً مَا خَلَقَ اللَّهُ شَیْئاً إِلَّا سَمِعَهَا وَ یُذْعَرُ لَهَا إِلَّا الثّقلین فَقُلْتُ ذَلِکَ لِضَرْبَةِ الْکَافِرِ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ. [کافی، ج 3، ص 231، ح 1]

در مجمع البیان از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

روز قیامت به نصف نمی رسد تا اهل بهشت داخل بهشت می شوند و اهل دوزخ نیز داخل دوزخ می گردند. (1)

«وَ یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاء بِالْغَمَامِ وَ نُزِّلَ الْمَلَائِکَةُ تَنزِیلًا * الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَ کَانَ یَوْمًا عَلَی الْکَافِرِینَ عَسِیرًا» (2)

یونس بن ظبیان گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از «غمام» امیرالمؤمنین علیه السلام است. (3)

علی بن اسباط گوید:

اصحاب ما علمای امامیه روایت کرده اند که معصومین علیهم السلام در تفسیر «الْمُلْکُ

ص: 50


1- عنه أیضا قال لا ینتصف ذلک الیوم حتّی یقبل أهل الجنة فی الجنة و أهل النار فی النار. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 531]
2- سوره ی فرقان، آیات 25 و 26.
3- حدثنا محمّد بن همام قال حدثنا جعفر بن محمّد بن مالک عن محمّد بن حمدان عن محمّد بن سنان عن یونس بن ظبیان عن أبی عبد الله علیه السلام قال سألته عن قول الله «وَ یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ» قال: الغمام أمیر المؤمنین علیه السلام. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 113]

یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ» فرموده اند: همیشه ملک و سلطنت مخصوص خدای رحمان است، امروز و قبل از امروز و بعد از امروز و لکن هنگامی که قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله قیام می نماید، جز خدای جل جلاله کسی عبادت و اطاعت نمی شود. (1)

«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا * یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَ کَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

«یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا» یعنی علیّاً ولیّاً، و «یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا» یعنی الثانی، و «أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ» یعنی الولایة، و «وَ کَانَ الشَّیْطَانُ» هو الثانی. (3)

از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده که فرموده اند:

این آیات درباره ی دو نفر از بزرگان قریش نازل شد که به زبان مسلمان شدند و با نفاق همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز اخوّت و برادری آن دو را برادر قرار داد و یکی از آن ها دیگری را از هدایت منع نمود و هر دو

ص: 51


1- تأویله ما رواه محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه قال حدثنا محمّد بن الحسن بن علی عن أبیه الحسن عن أبیه علی بن أسباط قال روی أصحابنا فی قول الله عزّوجلّ الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ قال إن الملک للرحمن الیوم و قبل الیوم و بعد الیوم و لکن إذا قام القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف لم یعبدوا إلّا الله عزّوجلّ. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 36]
2- سوره ی فرقان، آیات 29-27.
3- و قوله وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ قال الأول یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا قال أبو جعفر علیه السلام یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول علیا ولیا یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا یعنی الثانی لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی یعنی الولایة وَ کانَ الشَّیْطانُ و هو الثانی لِلْإِنْسانِ خَذُولًا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 113]

گم راه و هلاک شدند و خداوند وضع آنان را در قیامت هنگام نزول عذاب حکایت نموده که در آن روز غمگین و متأسّف اند و از کار خود سخت پشیمان می باشند و پشیمانی برای آنان سودی ندارد. (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام در بخشی از خطبه ی وسیله می فرماید:

«فِیَّ مَنَاقِبُ لَوْ ذَکَرْتُهَا لَعَظُمَ بِهَا الِارْتِفَاعُ…»، یعنی در من فضائل و مناقبی است که اگر بیان کنم منزلت من بزرگ و استماع فضائل من به طول می انجامد، و اگر لباس خلافت را آن دو شقّی به تن کردند، و در چیزی که حقی به آن نداشتند با من منازعه نمودند، و از روی گم راهی و ضلالت بر مسند حکومت سوار شدند، و از جهالت و نادانی خود را لایق آن دانستند، چه بسیار زشت بود عمل آنان، و چه توشه ی بدی برای خود اندوختند، آنان در خانه های (آخرت) خود همدیگر را لعنت خواهند کرد، و از همدیگر بیزاری خواهند جست، و اوّلی به رفیق خود خواهد گفت: «یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ»، یعنی ای کاش بین من و تو از مشرق تا مغرب فاصله بود و چه بد رفیقی بودی تو برای من، و دیگری به او پاسخ خواهد داد: «یَا لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْک خَلِیلًا…»، یعنی ای کاش من تو را رفیق خویش نگرفته بودم، چرا که تو مرا از «ذکر» باز داشتی و گم راهم کردی، پس از آن که «ذکر» نزد من آمد، و همواره شیطان انسان را به خواری وا می دارد».

ص: 52


1- قال أیضا: روی عن الباقر و الصّادق علیهما السلام: «أن هذه الآیات نزلت فی رجلین من مشایخ قریش، أسلما بألسنتهما و کانا ینافقان النّبی علیه السلام، و آخی بینهما یوم الإخاء، فصد أحدهما صاحبه عن الهدی، فهلکا جمیعا، فحکی الله تعالی حکایتهما فی الآخرة، و قولهما عند ما ینزل علیهما من العذاب، فیحزن و یتأسف علی ما قدم، و یتندم حیث لم ینفعه الندم». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 132]

سپس فرمود:

«مقصود از «ذکر» من هستم که او از معرفت به من گم راه شد، و مقصود از «سبیل» نیز من هستم، که او از من روی گرداند، و مقصود از «ایمان» نیز من هستم، که او به آن کافر شد، و مقصود از «قرآن» نیز من هستم که او آن را ترک نمود، و مقصود از «دین» نیز من هستم که او آن را تکذیب کرد، و مقصود از «صراط» نیز من هستم که او از آن منحرف شد….» (1)

در کتاب غیبت نعمانی از جابربن عبدالله انصاری نقل شده که گوید:

گروهی از یمن وارد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله شدند، و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گروهی از یمن که مردمی کوشا و طالب حقّند وارد شدند و چون داخل شدند رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ی آنان فرمود: آنان مردمی رقیق القلب و دارای ایمان محکم می باشند و در بین آنان مردی خواهد بود که نام او منصور است و او با جمعیّت هفتاد هزار نفری به یاری جانشین من و وصیّ او خواهد آمد و «حَمَائِلُ سُیُوفِهِمْ الْمِسْکُ».

ص: 53


1- فی روضة الکافی خطبة لأمیر المؤمنین علیه السلام و هی خطبة الوسیلة یقول فیها علیه السلام: فی مناقب لو ذکرتها لعظم بها الارتفاع فطال لها الاستماع، و لئن تقمصها دونی الأشقیان و نازعانی فیما لیس لهما بحق، و رکباها ضلالة و اعتقداها جهالة فلبئس ما علیه وردا و لبئس ما لا نفسهما مهدا یتلاعنان فی دورهما و یتبرأ کل منهما من صاحبه، یقول لقرینه إذا التقیا: «یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ» فیجیبه الأشقی علی رثوثة «یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا» فانا الذکر الذی عنه ضل، و السبیل الذی عنه مال، و الایمان الذی به کفر، و القرآن الذی إیاه هجر، و الدین الذی به کذب، و الصراط الذی عنه نکب. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 12]

پس اهل یمن گفتند:

یا رسول الله وصیّ شما کیست؟ فرمود: او کسی است که خداوند امر به اعتصام به او نموده است، و می فرماید: «وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَ لاَ تَفَرَّقُواْ» (1)، گفتند: یا رسول الله مقصود از «حَبْلِ اللّهِ» در این آیه کیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مقصود آیه «إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنْ اللّهِ وَ حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ» (2)، است، و «حَبْلِ» خداوند کتاب اوست، و «حَبْلِ» مردم، وصیّ من است». گفتند: یا رسول الله وصیّ شما کیست؟ فرمود: او کسی است که خداوند درباره ی او می فرماید: «أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَی علَی مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ» (3)، گفتند: یا رسول الله مقصود از «جَنبِ اللَّهِ» کیست؟ فرمود: او کسی است که خداوند درباره ی او می فرماید: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا» و او وصیّ و سبیل و راه به سوی من است بعد از من. گفتند: «یا رسول الله به حق آن خدایی که شما را به حق به پیامبری مبعوث نموده بفرمایید وصیّ شما کیست؟ چرا که ما مشتاق او شده ایم» فرمود: «او کسی است که خداوند او را آیه و نشانه متوسمّین قرار داده است، و اگر شما با قلب پاک و گوش شنوا به او نظر کنید می دانید که او وصیّ من است همان گونه که دانسته و شناخته اید که من پیامبر شما هستم». پس شما بین صفوف مردم گردش کنید و به صورت ها نگاه کنید و قلب شما به هر کس متمایل شد او وصیّ من است» چرا که خداوند در قرآن می فرماید: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ» (4)، یعنی قلب ها به وصیّ من و ذریّه ی او تمایل پیدا می کند.

ص: 54


1- سوره ی آل عمران، آیه ی 103.
2- سوره ی آل عمران، آیه ی 112.
3- سوره ی زمر، آیه ی 56.
4- سوره ی ابراهیم، آیه ی 37.

پس ابو عامر اشعری از بین اشعری ها، و ابو غرّه خولانی از بین خولانی ها، و ظبیان و عثمان بن قیس از بنی قیس، و عرنه ی دوسی از بین دوسیّین، و لا حق بن علاقه برخاستند و بین صفوف اصحاب گردش کردند و به صورت ها و چهره های مردم نگاه کردند، و دست امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفتند و گفتند: «یا رسول الله به این آقا دل های ما متمایل شد» و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: شما نخبه های الهی هستید که وصیّ رسول خدا را قبل معرّفی شناختید، آیا از چه راهی او را شناختید؟ پس آنان در حالی که گریه می کردند با صدای بلند گفتند: «یا رسول الله ما به همه مردم نگاه کردیم و قلوب ما به احدی جز این آقا تمایل پیدا نکرد و چون او را دیدیم تمام وجود ما به او متمایل شد و اشک از چشمانمان سرازیر گردید، و او را برای خود پدری یافتیم و خود را فرزندان او دانستیم» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله آیه «وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» (1)، را قرائت نمود و فرمود: «شما با عنایت خداوند اهل «رَاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» هستید. و از عذاب و آتش دوزخ دور خواهید بود» سپس جابر گوید: «آنان با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند و با امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ جمل و صفیّن شرکت نمودند و در صفیّن به شهادت رسیدند (رحمة الله علیهم) و از قبل رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان وعده ی بهشت و شهادت در کنار امیرالمؤمنین علیه السلام را داده بود.» (2)

ص: 55


1- سوره ی آل عمران، آیه ی 7.
2- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُعَمَّرِ الطَّبَرَانِیُّ بِطَبَرِیَّةَ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ وَ کَانَ هَذَا الرَّجُلُ مِنْ مَوَالِی یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَةَ وَ مِنَ النُّصَّابِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ هَاشِمٍ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ السَّکَنِ مَعاً قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ مِینَا مَوْلَی عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ وَفَدَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَهْلُ الْیَمَنِ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله جَاءَکُمُ أَهْلُ الْیَمَنِ یَبُسُّونَ بَسِیساً فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ قَوْمٌ رَقِیقَةٌ قُلُوبُهُمْ رَاسِخٌ إِیمَانُهُمْ وَ مِنْهُمُ الْمَنْصُورُ یَخْرُجُ فِی سَبْعِینَ أَلْفاً یَنْصُرُ خَلَفِی وَ خَلَفَ وَصِیِّی حَمَائِلُ سُیُوفِهِمْ الْمِسْکُ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ وَصِیُّکَ فَقَالَ هُوَ الَّذِی أَمَرَکُمُ اللَّهُ بِالاعْتِصَامِ بِهِ فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ بَیِّنْ لَنَا مَا هَذَا الْحَبْلُ فَقَالَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ -- إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ فَالْحَبْلُ مِنَ اللَّهِ کِتَابُهُ وَ الْحَبْلُ مِنَ النَّاسِ وَصِیِّی فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ وَصِیُّکَ فَقَالَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ -- أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ -- فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا جَنْبُ اللَّهِ هَذَا فَقَالَ هُوَ الَّذِی یَقُولُ اللَّهُ فِیهِ -- وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا هُوَ وَصِیِّی وَ السَّبِیلُ إِلَیَّ مِنْ بَعْدِی فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ بِالَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ نَبِیّاً أَرِنَاهُ فَقَدِ اشْتَقْنَا إِلَیْهِ فَقَالَ هُوَ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ آیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ الْمُتَوَسِّمِینَ فَإِنْ نَظَرْتُمْ إِلَیْهِ نَظَرَ مَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ عَرَفْتُمْ أَنَّهُ وَصِیِّی کَمَا عَرَفْتُمْ أَنِّی نَبِیُّکُمْ فَتَخَلَّلُوا الصُّفُوفَ وَ تَصَفَّحُوا الْوُجُوهَ فَمَنْ أَهْوَتْ إِلَیْهِ قُلُوبُکُمْ فَإِنَّهُ هُوَ لِأَنَّ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ فِی کِتَابِهِ -- فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ أَیْ إِلَیْهِ وَ إِلَی ذُرِّیَّتِهِ علیه السلام ثُمَّ قَالَ فَقَامَ أَبُو عَامِرٍ الْأَشْعَرِیُّ فِی الْأَشْعَرِیِّینَ وَ أَبُو غِرَّةَ الْخَوْلَانِیُّ فِی الْخَوْلَانِیِّینَ وَ ظَبْیَانُ وَ عُثْمَانُ بْنُ قَیْسٍ فِی بَنِی قَیْسٍ وَ عُرَنَةُ الدَّوْسِیُّ فِی الدَّوْسِیِّینَ وَ لَاحِقُ بْنُ عِلَاقَةَ فَتَخَلَّلُوا الصُّفُوفَ وَ تَصَفَّحُوا الْوُجُوهَ وَ أَخَذُوا بِیَدِ الْأَنْزَعِ الْأَصْلَعِ الْبَطِینِ وَ قَالُوا إِلَی هَذَا أَهْوَتْ أَفْئِدَتُنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَنْتُمْ نَجَبَةُ اللَّهِ حِینَ عَرَفْتُمْ وَصِیَّ رَسُولِ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ تُعَرَّفُوهُ فَبِمَ عَرَفْتُمْ أَنَّهُ هُوَ فَرَفَعُوا أَصْوَاتَهُمْ یَبْکُونَ وَ یَقُولُونَ یَا رَسُولَ اللَّهِ نَظَرْنَا إِلَی الْقَوْمِ فَلَمْ تَحِنَّ لَهُمْ قُلُوبُنَا وَ لَمَّا رَأَیْنَاهُ رَجَفَتْ قُلُوبُنَا ثُمَّ اطْمَأَنَّتْ نُفُوسُنَا وَ انْجَاشَتْ أَکْبَادُنَا وَ هَمَلَتْ أَعْیُنُنَا وَ انْثَلَجَتْ صُدُورُنَا حَتَّی کَأَنَّهُ لَنَا أَبٌ وَ نَحْنُ لَهُ بَنُونَ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ أَنْتُمْ مِنْهُمْ بِالْمَنْزِلَةِ الَّتِی سَبَقَتْ لَکُمْ بِهَا الْحُسْنَی وَ أَنْتُمْ عَنِ النَّارِ مُبْعَدُونَ قَالَ فَبَقِیَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ الْمُسَمَّوْنَ حَتَّی شَهِدُوا مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الْجَمَلَ وَ صِفِّینَ فَقُتِلُوا بِصِفِّینَ رَحِمَهُمُ اللَّهُ وَ کَانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بَشَّرَهُمْ بِالْجَنَّةِ وَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّهُمْ یَسْتَشْهِدُونَ مَعَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع. [الغیبة للنعمانی، ص 39]

ص: 56

«وَ قَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا» (1)

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

علّت این که واجب است مردم در نماز [مقداری از] قرآن را بخوانند، این است که قرآن متروک و ضایع نشود و همواره محفوظ و زنده و مورد توجّه باشد. (2)

امیرالمؤمنین علیه السلام در بخشی از خطبه قبل فرمود:

من همان «ذکر» هستم که او [یعنی آن انسانی که خداوند می فرماید: «یَعَضُ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ» از معرفت به من گم راه گردید، و من همان «سبیل» هستم که او از آن منحرف گردید، و من همان «ایمان» هستم که او نسبت به آن کافر شد، و من همان «قرآن» هستم که او آن را ترک نمود، و من همان «دین» هستم که او آن را تکذیب نمود. (3)

امام باقر علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«أَنَا أَوَّلُ وَافِدٍ عَلَی الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ…»، یعنی من نخستین کسی هستم که در قیامت بر خدای عزیز جبّار وارد می شوم، و کتاب خدا و اهل بیت

ص: 57


1- سوره ی فرقان، آیه ی 30.
2- فَإِنْ قَالَ فَلِمَ أُمِرُوا بِالْقِرَاءَةِ فِی الصَّلَاةِ قِیلَ لِئَلَّا یَکُونَ الْقِرَاءَةُ مَهْجُوراً مُضَیَّعاً وَ لِیَکُونَ مَحْفُوظاً فَلَا یَضْمَحِلَّ وَ لَا یُجْهَلَ. [عیون أخبار الرّضا علیه السلام، ج 2، ص 107]
3- ...فأنا الذکر الذی عنه ضل، و السبیل الذی عنه مال، و الإیمان الذی به کفر، و القرآن الذی إیاه هجر، و الدین الذی به کذب، و الصراط الذی عنه نکب، و لئن رتعا فی الحطام المنصرم، و الغرور المنقطع، و کانا منه علی شفا حفرة من النار، لهما علی شر ورود، فی أخیب وفود، و ألعن مورود، یتصارخان باللعنة، و یتناعقان بالحسرة، ما لهما من راحة، و لا عن عذابهما من مندوحة… [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 129]

من پس از من وارد می شوند، و سپس امّت من وارد می شوند، و من از آنان درباره ی کتاب خدا و اهل بیت خود سؤال خواهم نمود. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«الْقُرْآنُ هُدًی مِنَ الضَّلَالَةِ، وَ تِبْیَانٌ مِنَ الْعَمی، وَ اسْتِقَالَةٌ مِنَ الْعَثْرَةِ، وَ نُورٌ مِنَ الظُّلْمَةِ، وَ ضِیَاءٌ مِنَ الْأَحْدَاثِ، وَ عِصْمَةٌ مِنَ الْهَلَکَةِ، وَ رُشْدٌ مِنَ الْغَوَایَةِ، وَ بَیَانٌ مِنَ الْفِتَنِ، وَ بَلَاغٌ مِنَ الدُّنْیَا إِلَی الْآخِرَةِ، وَ فِیهِ کَمَالُ دِینِکُمْ، وَ مَا عَدَلَ أَحَدٌ عَنِ الْقُرْآنِ إِلَّا إِلَی النَّارِ». (2)

یعنی قرآن هدایتی است از [خطر] گم راهی، و روشنگری است از [خطر] کوری باطن، و جبرانی است از لغزش، و نوری است در مقابل ظلمت و تاریکی و بدعت ها، و عصمتی است از هلاکت، و رشد و بینشی است از گم راهی، و بیان و روشنگری است در مقابل فتنه ها، و توشه ای است از دنیا برای آخرت، و کمال دین شما در آن خواهد بود، و احدی از قرآن عدول نمی کند، مگر آن که به طرف آتش می رود.

ص: 58


1- محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن محمّد بن سنان عن أبی الجارود قال: قال أبو جعفر علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: انا أول وافد علی العزیز الجبار یوم القیامة و کتابه و أهل بیتی ثم أمتی، ثم أسألهم ما فعله بکتاب الله و بأهل بیتی. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 13، ح 48]
2- ابو علی الاشعری عن بعض أصحابه عن الخشاب رفعه قال: قال أبو عبد الله علیه السلام : لا و الله لا یرجع الأمر و الخلافة الی آل أبی بکر و عمر أبدا و لا الی بنی امیة أبدا و لا فی ولد طلحة و الزبیر أبدا، و ذلک انهم نبذوا القرآن و أبطلوا السنن و عطلوا الأحکام، و قال رسول الله صلی الله علیه و آله : القرآن هدی من الضلالة و تبیان من العمی، و استقالة من العثرة، و نور من الظلمة، و ضیاء من الاحداث، و عصمة من الهلکة، و رشد من الغوایة، و بیان من الفتن، و بلاغ من الدنیا فی الاخرة، و فیه کمال دینکم، و ما عدل أحد من القرآن الا الی النار. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 13، ح 49]

یعقوب احمر گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم:

«من دین و بدهکاری فراوان دارم و به این خاطر از قرآن دور شده ام و آن را فراموش می کنم؟» امام علیه السلام فرمود: از قرآن جدا مشو، از قرآن جدا مشو، چرا که آیه و سوره ی قرآن در قیامت به صورت هزار درجه بهشتی حاضر می شود و می گوید: اگر مرا حفظ کرده بودی، من تو را به این درجات می رساندم. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

قرآن عهد خداوند [و امانت او] است، و سزاوار است مسلمان در عهد الهی نظر کند و در هر روزی پنجاه آیه از آن را بخواند. (2)

مؤلّف گوید:

روایات درباره ی فضیلت قرآن و فهم و حفظ و قرائت آن در کتاب کافی فراوان نقل شده است مراجعه شود.

در اصول کافی از عبدالله بن سلیمان نقل شده که گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر «وَ رَتِّل القرآن تَرْتِیلًا» فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

ترتیل این است که قرآن را کاملاً بیان کنی و آن را مانند شعر و نثر سریع

ص: 59


1- ابن أبی عمیر عن إبراهیم بن عبد الحمید عن یعقوب الأحمر قال: قلت لابی عبد الله علیه السلام: ان علی دینا کثیرا و قد دخلنی ما کان القرآن ینفلت منی فقال أبو عبد الله علیه السلام: القرآن القرآن ان الآیة من القرآن و السورة لتجی ء یوم القیامة حتّی تصور ألف درجة یعنی فی الجنة فتقول: لو حفظتنی لبلغت بک هاهنا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 14، ح 50]
2- علی عن أبیه عن حماد عن حریز عن أبی عبد الله علیه السلام قال: القرآن عهد الله الی خلقه فقد ینبغی للمسلم ان ینظر فی عهده و ان یقرأ منه فی کل یوم خمسین آیة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 14، ح 52]

نخوانی، و لکن قلب های خود را آماده و فارغ کنید. [و به حقایق قرآنی پی ببرید] و همّت شما این نباشد که به آخر سوره برسید. (1)

«وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِینَ وَ کَفَی بِرَبِّکَ هَادِیًا وَ نَصِیرًا» (2)

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

«هیچ پیامبر و مؤمنی نیست و نبوده و نخواهد بود، مگر آن که حمیم و خویش و هم نشینی او را اذیّت می کند، و اگر چنین نبود از همسایه خود اذیّت می بیند، همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِینَ….» (3)

در تفسیر برهان نقل شده که معاویه بعد از امیرالمؤمنین علیه السلام به مدینه آمد و بالای منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و از امیرالمؤمنین علیه السلام بدگویی نمود، پس امام حسن علیه السلام برخاست و حمد و ثنای الهی نمود و سپس فرمود:

خدای متعال هیچ پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد، مگر آن که دشمنی از مجرمین در مقابل او قرار داد، چنان که فرمود: «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِینَ وَ کَفَی بِرَبِّکَ هَادِیًا وَ نَصِیرًا»، سپس فرمود: «من فرزند علیّ

ص: 60


1- فی أصول الکافی عن علی بن إبراهیم عن أبیه عن علی بن سعید عن واصل بن سلیمان عن عبد الله بن سلیمان قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» قال: قال أمیر المؤمنین علیه السلام: بینه تبیانا و لا تهذه هذا الشعر و لا تنثره نثر الرمل و لکن افرغوا قلوبکم، و لا یکن هم أحدکم آخر السورة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 15، ح 55؛ کافی، ج 2، ص 614]
2- سوره ی فرقان، آیه ی 31.
3- أبو الفضل الطبرسی فی (مشکاة الأنوار): یرفعه إلی الإمام الصّادق علیه السلام، أنه قال: «ما کان و لا یکون و لیس بکائن، نبی و لا مؤمن، إلّا و قد سلط علیه حمیم یؤذیه، فإن لم یکن حکیم فجار یؤذیه، و ذلک قوله عزّوجلّ: وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 159، ح 1]

بن ابیطالب هستم، و تو فرزند صخر هستی، مادر تو هند است، و مادر من فاطمه است، و جدّه ی تو قتیله است و جدّه ی من خدیجه است، پس خدا لعنت کند از ما آنکه را که نسب او پست تر، و ذکر او زشت تر، و کفر او بزرگ تر، و نفاق او شدیدتر است» پس مردم فریاد زدند: آمین آمین، و معاویه سخن خود را قطع نمود و به منزل خود بازگشت. (1)

«الَّذِینَ یُحْشَرُونَ عَلَی وُجُوهِهِمْ إِلَی جَهَنَّمَ أُوْلَئِکَ شَرٌّ مَّکَانًا وَ أَضَلُّ سَبِیلًا» (2)

انس بن مالک گوید:

شخصی به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا نبیّ الله چگونه کافر در قیامت بر صورت خود محشور می شود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آن خدایی که او را [در دنیا] بر قدم هایش به راه انداخته است، می تواند در قیامت او را بر صورت به راه بیندازد. (3)

ص: 61


1- لما قدم معاویة المدینة صعد المنبر فخطب، و نال من أمیر المؤمنین علی علیه السلام، فقام الحسن علیه السلام، فحمد الله و أثنی علیه، ثم قال: إن الله تعالی لم یبعث نبیا إلّا جعل له عدوا من المجرمین، قال الله تعالی: وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ فأنا ابن علی بن أبی طالب، و أنت ابن صخر، و أمک هند، و امی فاطمة، و جدتک قتیلة، و جدتی خدیجة، فلعن الله الأدنی منا حسبا، و أخملنا ذکرا، و أعظمنا کفرا، و أشدنا نفاقا. فصاح أهل المسجد: آمین آمین. و قطع معاویة خطبته و دخل منزله. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 159، ح 2]
2- سوره ی فرقان، آیه ی 34.
3- فی مجمع البیان: الَّذِینَ یُحْشَرُونَ عَلی وُجُوهِهِمْ إِلی جَهَنَّمَ و روی أنس قال: ان رجلا قال: یا نبی الله کیف یحشر الکافر علی وجهه یوم القیامة؟ قال: ان الذی أمشاه علی رجلیه قادر أن یمشیه علی وجهه یوم القیامة أورده البخاری فی الصحیح. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 15، ح 56؛ مجمع البیان، ج 6، ص 296]

مؤلّف گوید:

احوال اهل محشر و وضعیّت آنان هنگام حضور در قیامت در آیات قیامت خواهد آمد چنان که در ذیل آیه «وَ إِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا…» (1)، روایاتی در این معنا وارد شده است.

سوره ی فرقان، آیات 35 تا 44

متن:

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزیراً (35) فَقُلْنَا اذْهَبا إِلَی الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَدَمَّرْناهُمْ تَدْمیراً (36) وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا کَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آیَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمینَ عَذاباً أَلیماً (37) وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَیْنَ ذلِکَ کَثیراً (38) وَ کُلاًّ ضَرَبْنا لَهُ الْأَمْثالَ وَ کُلاًّ تَبَّرْنا تَتْبیراً (39) وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَی الْقَرْیَةِ الَّتی أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَ فَلَمْ یَکُونُوا یَرَوْنَها بَلْ کانُوا لا یَرْجُونَ نُشُوراً (40) وَ إِذا رَأَوْکَ إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذی بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً (41) إِنْ کادَ لَیُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَیْها وَ سَوْفَ یَعْلَمُونَ حینَ یَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبیلاً (42) أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً (43) أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً (44)

لغات:

«تدمیر» به معنای هلاک کردن به صورت عجیب است، و دَمَّرَ علی فلانٍ إذا هجم علیه بالمکروه، و «رَسّ» چاهی را گویند که با سنگ و غیر آن پوشیده

ص: 62


1- سوره ی مریم، آیه ی 71.

نشده باشد، و «تتبیر» نیز به معنای اهلاک است و اسم و مصدر آن تبار به معنای هلاکت است.

ترجمه:

و ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم و برادرش هارون را یاور او قرار دادیم (35) و گفتیم: «به سوی این قوم که آیات ما را تکذیب کردند بروید!» (امّا آن مردم به مخالفت برخاستند) و ما به شدّت آنان را درهم کوبیدیم! (36) و قوم نوح را هنگامی که رسولان (ما) را تکذیب کردند غرق نمودیم، و آنان را درس عبرتی برای مردم قرار دادیم و برای ستمگران عذاب دردناکی فراهم ساخته ایم! (37) (همچنین) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرّس [گروهی که درختان صنوبر را می پرستیدند] و اقوام بسیار دیگری را که در این میان بودند، هلاک کردیم! (38) و برای هر یک از آن ها مثلها زدیم و (چون سودی نداد،) همگی را نابود کردیم! (39) آن ها [مشرکان مکّه] از کنار شهری که باران شرّ [بارانی از سنگهای آسمانی] بر آن باریده بود [دیار قوم لوط] گذشتند آیا آن را نمی دیدند؟! (آری، می دیدند) ولی به رستاخیز ایمان نداشتند! (40) و هنگامی که تو را می بینند، تنها به باد استهزایت می گیرند (و می گویند:) آیا این همان کسی است که خدا او را بعنوان پیامبر برانگیخته است؟! (41) اگر ما بر پرستش خدایانمان استقامت نمی کردیم، بیم آن می رفت که ما را گم راه سازد! امّا هنگامی که عذاب الهی را ببینند، بزودی می فهمند چه کسی گم راهتر بوده است! (42) آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود برگزیده است؟! آیا تو می توانی او را هدایت کنی (یا به دفاع از او برخیزی)؟! (43) آیا گمان می بری بیشتر آنان می شنوند یا می فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گم راهترند! (44)

ص: 63

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ عَادًا وَ ثَمُودَ وَ أَصْحَابَ الرَّسِّ وَ قُرُونًا بَیْنَ ذَلِکَ کَثِیرًا» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی با سند خوم از امام حسین علیه السلام نقل نموده که می فرماید:

سه روز قبل از ضربت خوردن پدرم امیرالمؤمنین علیه السلام یکی از اشراف قبیله تمیم به نام عمرو، نزد آن حضرت آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین اصحاب «رَسّ» کیانند و در چه زمانی بوده اند، و منازل شان کجا بوده و پادشاه آنان که بوده است و آیا خداوند رسولی برای آنان فرستاده و یا نفرستاده و علّت هلاکت آنان چه بوده است؟ چرا که من در قرآن نام آنان را یافته ام و لکن از وضع آنان آگاهی نیافته ام» امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: تو سؤالی کردی که احدی قبل از تو چنین سؤالی را از من نکرده است.

و بعد از من نیز هر کس پاسخ این سؤال را بدهد از من نقل خواهد نمود، و در کتاب خدا آیه ای نیست مگر آن که من از آن آگاهی دارم و تفسیر آن، و محل نزول آن، و وقت نزول آن را می دانم. و سپس با دست مبارک خود به سینه خویش اشاره نمود و فرمود: در این جا علم فراوانی جمع است، و لکن طالبین آن ها اندک اند، و زود است که مرا نیابند و ندامت پیدا کنند.

سپس فرمود:

ای برادر تمیمی اصحاب «رَسّ» مردمی بودند که درختی به نام صنوبر را می پرستیدند و در فارسی به آن «شاه درخت» گفته می شد، و آن درخت را یافث بن نوح در کنار چشمه ای به نام «روشاب» غرس نموده بود و حضرت

ص: 64


1- سوره ی فرقان، آیه ی 38.

نوح بعد از طوفان از آن درخت بهره می برد، و اصحاب «رسّ» را به این خاطر اصحاب رسّ نامیدند که پیامبر خود را در زمین فرو بردند و آن پیامبر بعد از سلیمان بن داود علیه السلام می زیست، و اصحاب «رسّ» دارای دوازده قریه در کنار نهری در بلاد مشرق می زیستند و آن نهر را «رسّ» می گفتند، و در آن زمان روی زمین نهری پر آب تر و گواراتر از آن نبود، و قریه ای پر جمعیّت تر از آن قریه ها نبود، و آن دوازده قریه را به نام های: آبان، آذر، دی، بهمن، اسفندار، فروردین، اردیبهشت، خرداد، مرداد، تیر، مهر و شهریور می نامیدند، و بزرگ ترین قریه آنان شهر اسفندار بود که پادشاه شان در آن قریه قرار داشت و او را ترکوذبن غابور بن یارش بن ساذن بن نمرود بن کنعان -- فرعون ابراهیم علیه السلام -- می نامیدند، و در شهر اسفندار، چشمه روشاب و صنوبر قرار داشت، و در هر قریه و شهری از شهرها، دانه ای از حبّه صنوبر را غرس نموده بودند و نهری از چشمه صنوبر را به آن ها باز کرده بودند و آب آن چشمه بزرگ و آب نهرهای وابسته به آن را بر خود حرام می دانستند و از آن ها نمی نوشیدند و به حیوانات خود نیز نمی دادند، و اگر کسی از این قانون تجاوز می کرد او را می کشتند و می گفتند: این آب ها وسیله حیات خدایان ماست، و احدی نباید حیات خدایان ما را کم کند و خود و چهارپایانشان از نهرهای دیگر می نوشیدند…

تا این که فرمود:

آنان آن درخت صنوبر را می پرستیدند و شیطان می آمد و آن درخت صنوبر را به شدّت حرکت می داد و از بین آن سخن می گفت و آنان را با وعده و نویدهای زیادی امیدوار می نمود، و آنان در حال سجده بودند و فرح و شادی شدیدی پیدا می کردند، و در سال دوازده روز به عدد اعیاد خود این مراسم را

ص: 65

برگزار می کردند، و چون عبادت و کفر آنان نسبت به خداوند [ربّ العالمین] به طول انجامید، خداوند پیامبری از بنی اسرائیل از فرزندان یهودای یعقوب علیه السلام را در بین آنان مبعوث نمود، و او مدّت زیادی آنان را دعوت به عبادت خدا و معرفت به ربوبیّت او نمود و مردم از او پیروی نکردند و چون پیامبر خدا شدّت گم راهی و عدم پذیرش آنان را دید و عید آن قریه ی بزرگ فرا رسید، به درگاه خدای خود عرضه داشت: «خدایا بندگان تو مرا تکذیب نمودند و نسبت به تو کافر شدند، و اکنون باز درختی را می پرستند که هیچ سود و زیانی برایشان ندارد، پس تو آن درخت را بخشکان و قدرت و سلطان خود را به آنان نشان ده» و چون مردم آن درخت را خشکیده دیدند وحشت زیادی پیدا کردند و گروهی گفتند:

«این مرد خدایان شما را سحر نموده و گمان کرده که او فرستاده خدای ربّ العالمین است و می خواهد توجّه شما را به سوی خدای خود بازگرداند» و گروهی گفتند: «چنین نیست بلکه خدایان شما چون دیدند او از آنان بدگویی می کند و شما را به عبادت غیر آن ها دعوت می نماید زیبایی و طراوت خود را پنهان نمودند تا شما به خشم آیید و آنان را یاری نمایید». پس رأی همگی بر این شد که آن پیامبر را بکشند، از این رو چاهی عمیق در ته چشمه ی مربوط به صنوبر کندند و دهانه باریکی بر آن قرار دادند و آن پیامبر را در آن چاه داخل کردند و سنگ بزرگی بر دهانه آن چاه گذاردند و آب آن چشمه را به وسیله لوله هایی عبور دادند و گفتند: «ما کسی را که سبب آزردگی خدایانمان شده بود و مردم را از پرستش آنان باز می داشت کشتیم و او را در زیر درخت بزرگ دفن کردیم تا انتقامش را از او بگیرد و نور و

ص: 66

شادابی او باز گردد و از دست ما راضی شود» و در تمام طول آن روز صدای ناله آن پیامبرشان را می شنیدند، و آن پیامبر در آن حال با خدای خود تضرّع می نمود و می فرمود: «ای مولای من! تو تنگنایی و سختی حال و اندوه مرا می دانی و می بینی، پس به ناتوانی و بیچارگی من رحم کن، و زودتر مرا قبض روح فرما، و دعایم را به تأخیر نیانداز» و پیوسته این چنین می گفت تا از دنیا رحلت نمود.

پس خداوند به جبرئیل علیه السلام فرمود: «آیا این مردم که از صبر و مکر من ایمن شده و جز مرا می پرستند، و پیامبر من را کشته اند، گمان می کنند که می توانند در مقابل خشم من مقاومت کنند، و یا از قدرت من بیرون روند؟ برای چه چنین می کنند، در حالی که من از متمرّدینی که از کیفر من هراس ندارند انتقام می گیرم، به عزّت و جلالم سوگند که آنان را با انتقام خود عبرت عالمین قرار خواهم داد».

پس در همان ساعاتی که به مراسم عید خود مشغول بودند، باد سرخ شدیدی وزید و آنان سرگردان و بیچاره شدند و به همدیگر چسبیدند، و زمین زیر پایشان شعله ور شد، و ابر سیاهی بر آنان سایه افکند، و آتش شعله وری مانند قبه ای بر سر آنان فرود آمد، و بدن های شان ذوب شد.

سپس فرمود:

ما از یادآوری خشم خداوند، و عذاب او، به او پناه می بریم، و هر رخدادی به دست قدر اوست، و «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.» (1)

ص: 67


1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ أَتَی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَبْلَ مَقْتَلِهِ بِثَلَاثَةِ أَیَّامٍ رَجُلٌ مِنْ أَشْرَافِ تَمِیمٍ یُقَالُ لَهُ عَمْرٌو فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی عَنْ أَصْحَابِ الرَّسِّ فِی أَیِّ عَصْرٍ کَانُوا وَ أَیْنَ کَانَتْ مَنَازِلُهُمْ وَ مَنْ کَانَ مَلِکُهُمْ وَ هَلْ بَعَثَ اللَّهُ جل جلاله إِلَیْهِمْ رَسُولًا أَمْ لَا وَ بِمَا ذَا هَلَکُوا فَإِنِّی أَجِدُ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرَهُمْ وَ لَا أَجِدُ غِیَرَهُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام: لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ حَدِیثٍ مَا سَأَلَنِی عَنْهُ أَحَدٌ قَبْلَکَ وَ لَا یُحَدِّثُکَ بِهِ أَحَدٌ بَعْدِی إِلَّا عَنِّی وَ مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ جل جلاله آیَةٌ إِلَّا وَ أَنَا أَعْرِفُهَا وَ أَعْرِفُ تَفْسِیرَهَا وَ فِی أَیِّ مَکَانٍ نَزَلَتْ مِنْ سَهْلٍ أَوْ جَبَلٍ وَ فِی أَیِّ وَقْتٍ مِنْ لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ وَ إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ إِلَی صَدْرِهِ وَ لَکِنَّ طُلَّابَهُ یَسِیرٌ وَ عَنْ قَلِیلٍ یَنْدَمُونَ لَوْ فَقَدُونِی کَانَ مِنْ قِصَّتِهِمْ یَا أَخَا تَمِیمٍ أَنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً یَعْبُدُونَ شَجَرَةَ صَنَوْبَرَةٍ یُقَالُ لَهَا شَاهْ دِرَخْتُ کَانَ یَافِثُ بْنُ نُوحٍ غَرَسَهَا عَلَی شَفِیرِ عَیْنٍ یُقَالُ لَهَا دُوشَابُ کَانَتْ أُنْبِطَتْ لِنُوحٍ علیه السلام بَعْدَ الطُّوفَانِ وَ إِنَّمَا سُمُّوا أَصْحَابَ الرَّسِّ لِأَنَّهُمْ رَسُّوا بَیْنَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ ذَلِکَ بَعْدَ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ علیه السلام وَ کَانَتْ لَهُمْ اثْنَتَا عَشْرَةَ قَرْیَةً عَلَی شَاطِئِ نَهَرٍ یُقَالُ لَهَا رَسُّ مِنْ بِلَادِ الْمَشْرِقِ وَ بِهِمْ سُمِّیَ ذَلِکَ النَّهَرُ وَ لَمْ یَکُنْ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ نَهَرٌ أَغْزَرُ مِنْهُ وَ لَا أَعْذَبُ مِنْهُ وَ لَا قُرًی أَکْثَرُ وَ لَا أَعْمَرُ مِنْهَا تُسَمَّی إِحْدَاهُنَّ آبَانَ وَ الثَّانِیَةُ آذَرَ وَ الثَّالِثَةُ دَیْ وَ الرَّابِعَةُ بَهْمَنَ وَ الْخَامِسَةُ إِسْفَنْدَارَ وَ السَّادِسَةُ فَرْوَرْدِینَ وَ السَّابِعَةُ ارْدِیبِهِشْتَ وَ الثَّامِنَةُ خُرْدَادَ وَ التَّاسِعَةُ مُرْدَادَ وَ الْعَاشِرَةُ تِیرَ وَ الْحَادِیَةَ عَشَرَ مِهْرَ وَ الثَّانِیَةَ عَشَرَ شَهْرِیوَرَ وَ کَانَتْ أَعْظَمُ مَدَائِنِهِمْ إِسْفَنْدَارَ وَ هِیَ الَّتِی یَنْزِلُهَا مَلِکُهُمْ وَ کَانَ یُسَمَّی ترکوذَ بْنَ غابورَ بْنِ یارشِ بْنِ سازنِ بْنِ نُمْرُودَ بْنِ کَنْعَانَ فِرْعَوْنَ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام وَ بِهَا الْعَیْنُ وَ الصَّنَوْبَرَةُ وَ قَدْ غَرَسُوا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ مِنْهَا حَبَّةً مِنْ طَلْعِ تِلْکَ الصَّنَوْبَرَةِ فَنَبَتَتِ الْحَبَّةُ وَ صَارَتْ شَجَرَةً عَظِیمَةً وَ حَرَّمُوا مَاءَ الْعَیْنِ وَ الْأَنْهَارِ فَلَا یَشْرَبُونَ مِنْهَا وَ لَا أَنْعَامُهُمْ وَ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ قَتَلُوهُمْ وَ یَقُولُونَ هُوَ حَیَاةُ آلِهَتِنَا فَلَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ حَیَاتِهَا وَ یَشْرَبُونَهُمْ وَ أَنْعَامُهُمْ مِنْ نَهَرِ الرَّسِّ الَّذِی عَلَیْهِ قُرَاهُمْ وَ قَدْ جَعَلُوا فِی کُلِّ شَهْرٍ مِنَ السَّنَةِ فِی کُلِّ قَرْیَةٍ عِیداً یَجْمَعُ إِلَیْهِ أَهْلُهَا فَیَضْرِبُونَ عَلَی الشَّجَرَةِ الَّتِی بِهَا کِلَّةُ مَنْ یُرِیدُ فِیهَا مِنْ أَنْوَاعِ الصُّوَرِ ثُمَّ یَأْتُونَ بِشَاةٍ وَ بَقَرٍ فَیَذْبَحُونَهَا قُرْبَاناً لِلشَّجَرَةِ وَ یُشْعِلُونَ فِیهَا النِّیرَانَ بِالْحَطَبِ فَإِذَا سَطَعَ دُخَانُ تِلْکَ الذَّبَائِحِ وَ قُتَارُهَا فِی الْهَوَاءِ وَ حَالَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ النَّظَرِ إِلَی السَّمَاءِ خَرُّوا لِلشَّجَرَةِ سُجَّداً وَ یَبْکُونَ وَ یَتَضَرَّعُونَ إِلَیْهَا أَنْ تَرْضَی عَنْهُمْ فَکَانَ الشَّیْطَانُ یَجِی ءُ فَیُحَرِّکُ أَغْصَانَهَا وَ یَصِیحُ مِنْ سَاقِهَا صِیَاحَ الصَّبِیِّ وَ یَقُولُ قَدْ رَضِیتُ عَنْکُمْ عِبَادِی فَطِیبُوا نَفْساً وَ قَرُّوا عَیْناً فَیَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ وَ یَشْرَبُونَ الْخَمْرَ وَ یَضْرِبُونَ بِالْمَعَازِفِ وَ یَأْخُذُونَ الدَّسْتْبَنْدَ فَیَکُونُونَ عَلَی ذَلِکَ یَوْمَهُمْ وَ لَیْلَتَهُمْ. ثُمَّ یَنْصَرِفُونَ وَ إِنَّمَا سَمَّتِ الْعَجَمُ شُهُورَهَا بِآبَانْمَاهَ وَ آذَرْمَاهَ وَ غَیْرِهِمَا اشْتِقَاقاً مِنْ أَسْمَاءِ تِلْکَ الْقُرَی لِقَوْلِ أَهْلِهَا بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ هَذَا عِیدُ شَهْرِ کَذَا وَ عِیدُ شَهْرِ کَذَا حَتَّی إِذَا کَانَ عِیدُ شَهْرِ قَرْیَتِهِمُ الْعُظْمَی اجْتَمَعَ إِلَیْهِ صَغِیرُهُمْ فَضَرَبُوا عِنْدَ الصَّنَوْبَرَةِ وَ الْعَیْنِ سُرَادِقاً مِنْ دِیبَاجٍ عَلَیْهِ مِنْ أَنْوَاعِ الصُّوَرِ لَهُ اثْنَا عَشَرَ بَاباً کُلُّ بَابٍ لِأَهْلِ قَرْیَةٍ مِنْهُمْ وَ یَسْجُدُونَ لِلصَّنَوْبَرَةِ خَارِجاً مِنَ السُّرَادِقِ وَ یُقَرِّبُونَ لَهُ الذَّبَائِحَ أَضْعَافَ مَا قَرَّبُوا لِلشَّجَرَةِ الَّتِی فِی قُرَاهُمْ فَیَجِی ءُ إِبْلِیسُ عِنْدَ ذَلِکَ فَیُحَرِّکُ الصَّنَوْبَرَةَ تَحْرِیکاً شَدِیداً وَ یَتَکَلَّمُ مِنْ جَوْفِهَا کَلَاماً جَهْوَرِیّاً وَ یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ بِأَکْثَرَ مِمَّا وَعَدَتْهُمْ وَ مَنَّتْهُمُ الشَّیَاطِینُ کُلُّهَا فَیَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ مِنَ السُّجُودِ وَ بِهِمْ مِنَ الْفَرَحِ وَ النَّشَاطِ مَا لَا یُفِیقُونَ وَ لَا یَتَکَلَّمُونَ مِنَ الشُّرْبِ وَ الْعَزْفِ فَیَکُونُونَ عَلَی ذَلِکَ اثْنَیْ عَشَرَ یَوْماً وَ لَیَالِیَهَا بِعَدَدِ أَعْیَادِهِمْ سَائِرَ السَّنَةِ ثُمَّ یَنْصَرِفُونَ فَلَمَّا طَالَ کُفْرُهُمْ بِاللَّهِ جل جلاله وَ عِبَادَتُهُمْ غَیْرَهُ بَعَثَ اللَّهُ جل جلاله إِلَیْهِمْ نَبِیّاً مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ وُلْدِ یَهُودَ بْنِ یَعْقُوبَ فَلَبِثَ فِیهِمْ زَمَاناً طَوِیلًا یَدْعُوهُمْ إِلَی عِبَادَةِ اللَّهِ جل جلاله وَ مَعْرِفَةِ رُبُوبِیَّتِهِ فَلَا یَتَّبِعُونَهُ فَلَمَّا رَأَی شِدَّةَ تَمَادِیهِمْ فِی الْغَیِّ وَ الضَّلَالِ وَ تَرْکَهُمْ قَبُولَ مَا دَعَاهُمْ إِلَیْهِ مِنَ الرُّشْدِ وَ النَّجَاحِ وَ حَضَرَ عِیدُ قَرْیَتِهِمُ الْعُظْمَی قَالَ یَا رَبِّ إِنَّ عِبَادَکَ أَبَوْا إِلَّا تَکْذِیبِی وَ الْکُفْرَ بِکَ وَ غَدَوْا یَعْبُدُونَ شَجَرَةً لَا تَنْفَعُ وَ لَا تَضُرُّ فَأَیْبِسْ شَجَرَهُمْ أَجْمَعَ وَ أَرِهِمْ قُدْرَتَکَ وَ سُلْطَانَکَ فَأَصْبَحَ الْقَوْمُ وَ قَدْ یَبِسَ شَجَرُهُمْ فَهَالَهُمْ ذَلِکَ وَ قُطِعَ بِهِمْ وَ صَارُوا فِرْقَتَیْنِ فِرْقَةٌ قَالَتْ سَحَرَ آلِهَتَکُمْ هَذَا الرَّجُلُ الَّذِی یَزْعُمُ أَنَّهُ رَسُولُ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِلَیْکُمْ لِیَصْرِفَ وُجُوهَکُمْ عَنْ آلِهَتِکُمْ إِلَی إِلَهِهِ وَ فِرْقَةٌ قَالَتْ: لَا بَلْ غَضِبَتْ آلِهَتُکُمْ حِینَ رَأَتْ هَذَا الرَّجُلَ یَعِیبُهَا وَ یَقَعُ فِیهَا وَ یَدْعُوکُمْ إِلَی عِبَادَةِ غَیْرِهَا فَحَجَبَتْ حُسْنَهَا وَ بَهَاءَهَا لِکَیْ تَغْضَبُوا لَهَا فَتَنْتَصِرُوا مِنْهُ فَأَجْمَعَ رَأْیُهُمْ عَلَی قَتْلِهِ فَاتَّخَذُوا أَنَابِیبَ طِوَالًا مِنْ رَصَاصٍ وَاسِعَةَ الْأَفْوَاهِ ثُمَّ أَرْسَلُوهَا فِی قَرَارِ الْعَیْنِ إِلَی أَعْلَی الْمَاءِ وَاحِدَةً فَوْقَ و الْأُخْرَی مِثْلَ الْبَرَابِخِ وَ نَزَحُوا مَا فِیهَا مِنَ الْمَاءِ ثُمَّ حَفَرُوا فِی قَرَارِهَا بِئْراً ضَیِّقَةَ الْمَدْخَلِ عَمِیقَةً وَ أَرْسَلُوا فِیهَا نَبِیَّهُمْ وَ أَلْقَمُوا فَاهَا صَخْرَةً عَظِیمَةً ثُمَّ أَخْرَجُوا الْأَنَابِیبَ مِنَ الْمَاءِ وَ قَالُوا نَرْجُو الْآنَ أَنْ تَرْضَی عَنْهُ آلِهَتُنَا إِذْ رَأَتْ أَنَّا قَدْ قَتَلْنَا مَنْ کَانَ یَقَعُ فِیهَا وَ یَصُدُّ عَنْ عِبَادَتِهَا وَ دَفَنَّاهُ تَحْتَ کَبِیرِهَا یَتَشَفَّی مِنْهُ فَیَعُودَ لَنَا نُورُهَا وَ نَضَارَتُهَا کَمَا کَانَ فَبَقُوا عَامَّةَ یَوْمِهِمْ یَسْمَعُونَ أَنِینَ نَبِیِّهِمْ علیه السلام وَ هُوَ یَقُولُ سَیِّدِی قَدْ تَرَی ضِیقَ مَکَانِی وَ شِدَّةَ کَرْبِی فَارْحَمْ ضَعْفَ رُکْنِی وَ قِلَّةَ حِیلَتِی وَ عَجِّلْ بِقَبْضِ رُوحِی وَ لَا تُؤَخِّرْ إِجَابَةَ دَعْوَتِی حَتَّی مَاتَ علیه السلام فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله لِجَبْرَئِیلَ ع: یَا جَبْرَئِیلُ أُنْظِرُ عِبَادِی هَؤُلَاءِ الذی [الَّذِینَ] غَرَّهُمْ حِلْمِی وَ أَمِنُوا مَکْرِی وَ عَبَدُوا غَیْرِی وَ قَتَلُوا رَسُولِی أَنْ یَقُومُوا لِغَضَبِی أَوْ یَخْرُجُوا مِنْ سُلْطَانِی کَیْفَ وَ أَنَا الْمُنْتَقِمُ مِمَّنْ عَصَانِی وَ لَمْ یَخْشَ عِقَابِی وَ إِنِّی حَلَفْتُ بِعِزَّتِی لَأَجْعَلَنَّهُمْ عِبْرَةً وَ نَکَالًا لِلْعَالَمِینَ فَلَمْ یَرُعْهُمْ وَ هُمْ فِی عِیدِهِمْ ذَلِکَ إِلَّا بِرِیحٍ عَاصِفٍ شَدِیدَةِ الْحُمْرَةِ فَتَحَیَّرُوا فِیهَا وَ ذُعِرُوا مِنْهَا وَ انْضَمَّ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ ثُمَّ صَارَتِ الْأَرْضُ مِنْ تَحْتَهِمْ کَحَجَرِ کِبْرِیتٍ یَتَوَقَّدُ وَ أَظَلَّتْهُمْ سَحَابَةٌ سَوْدَاءُ فَأَلْقَتْ عَلَیْهِمْ کَالْقُبَّةِ جَمْراً تَلْتَهِبُ فَذَابَتْ أَبْدَانُهُمْ فِی النَّارِ کَمَا یَذُوبُ الرَّصَاصُ فِی النَّارِ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ مِنْ غَضَبِهِ وَ نُزُولِ نَقِمَتِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ. [عیون أخبار الرّضا علیه السلام، ج 1، ص 205، ح 1]

ص: 68

ص: 69

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود نقل نموده که زنی با کنیز خود خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت:

نظر شما درباره ی زن هایی که با همدیگر همبستر می شوند [و مساحقه می کنند] چیست؟ امام علیه السلام فرمود: «آنان اهل آتش اند، و روز قیامت آنان را می آورند و لباس سرتاسری از آتش و چکمه های آتشین و روسری هایی از آتش، به آنان می پوشانند، و آتش در درون و فروج آنان وارد می شود، و در شکم و فرج های شان ستون های آتشین فرو می شود و سپس به داخل آتش پرتاب می شوند».

پس آن زن گفت: آیا آنچه می گویید در قرآن آمده است؟ فرمود: آری. آن

ص: 70

زن گفت: در کدام آیه؟ فرمود: در این آیه «وَ عَادًا وَ ثَمُودَ وَ أَصْحَابَ الرَّسِّ» و اصحاب رسّ همین زن ها هستند. (1)

و در ذیل آیه «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحَابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ»، روایتی موافق روایت فوق نقل شده است و خواهد آمد. (2)

ص: 71


1- فإنه حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن جمیل عن أبی عبد الله علیه السلام قال دخلت امرأة مع مولاة لها علی أبی عبد الله علیه السلام فقالت ما تقول فی اللواتی مع اللواتی قال: هن فی النار إذا کان یوم القیامة یؤتی بهن فألبسن جلبابا من نار و خفین من نار و قناعا من نار و أدخل فی أجوافهن و فروجهن أعمدة من النار و قذف بهن فی النار، فقالت أ لیس هذا فی کتاب الله قال: بلی، قالت أین هو قال: قوله «وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ» فهن الرسیات. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 113]
2- حَدَّثَنَا مَشَایِخُنَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ بِأَسَانِیدَ مَرْفُوعَةٍ مُتَّصِلَةٍ قَدْ ذَکَرْتُهَا فِی کِتَابِ عِلَلِ الشَّرَائِعِ وَ الْأَحْکَامِ وَ الْأَسْبَابِ فِی أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ [وَ] رَتَّبْتُهَا فِیهِ -- أَنَّ مَعْنَی آدَمَ أَنَّهُ خُلِقَ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ وَ الْأَدِیمُ الْأَرْضُ الرَّابِعَةُ وَ مَعْنَی حَوَّاءَ أَنَّهَا خُلِقَتْ مِنْ حَیٍّ وَ هُوَ آدَمُ وَ مَعْنَی الْإِنْسَانِ أَنَّهُ یَنْسَی وَ مَعْنَی النِّسَاءِ أَنَّهُنَّ أُنْسٌ لِلرِّجَالِ وَ مَعْنَی الْمَرْأَةِ أَنَّهَا خُلِقَتْ مِنَ الْمَرْءِ وَ مَعْنَی إِدْرِیسَ أَنَّهُ کَانَ یُکْثِرُ الدَّرْسَ بِحُکْمِ اللَّهِ جل جلاله وَ سُنَنِ الْإِسْلَامِ وَ مَعْنَی نُوحٍ أَنَّهُ کَانَ یَنُوحُ عَلَی نَفْسِهِ وَ بَکَی خَمْسَمِائَةِ عَامٍ وَ نَحَّی نَفْسَهُ عَمَّا کَانَ فِیهِ قَوْمُهُ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ مَعْنَی الطُّوفَانِ فِی أَیَّامِهِ أَنَّهُ طَفَا الْمَاءُ فَوْقَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ مَعْنَی هُودٍ أَنَّهُ هُدِیَ إِلَی مَا ضَلَّ عَنْهُ قَوْمُهُ وَ بُعِثَ لِیَهْدِیَهُمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ وَ مَعْنَی الرِّیحِ الْعَقِیمِ الَّتِی أَهْلَکَ اللَّهُ جل جلاله بِهَا عَاداً أَنَّهَا تَلَقَّحَتْ بِالْعَذَابِ وَ تَعَقَّمَتْ عَنِ الرِّیحِ کَتَعَقُّمِ الرَّجُلِ إِذَا کَانَ عَقِیماً لَا یُولَدُ لَهُ فَطَحَنَتْ تِلْکَ الْقُصُورَ وَ الْحُصُونَ وَ الْمَدَائِنَ وَ الْمَصَانِعَ حَتَّی عَادَ ذَلِکَ کُلُّهُ رَمْلًا دَقِیقاً تَسْفِیهِ الرِّیحُ -- وَ مَعْنَی ذَاتِ الْعِمَادِ أَنَّ عَاداً کَانُوا یَنْحِتُونَ الْعَمَدَ مِنَ الْجِبَالِ فَیَجْعَلُونَ طُولَ الْعَمَدِ مِثْلَ طُولِ الْجَبَلِ الَّذِی یَسْلَخُونَهُ مِنْ أَسْفَلِهِ إِلَی أَعْلَاهُ ثُمَّ یَنْقُلُونَ تِلْکَ الْعَمَدَ فَیَنْصِبُونَهَا ثُمَّ یَبْنُونَ فَوْقَهَا الْقُصُورَ فَسُمِّیَتْ ذَاتَ الْعِمَادِ لِذَلِکَ وَ مَعْنَی إِبْرَاهِیمَ أَنَّهُ هَمَّ فَبَرَّهُ وَ مَعْنَی ذِی الْقَرْنَیْنِ أَنَّهُ دَعَا قَوْمَهُ إِلَی اللَّهِ جل جلاله فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ الْأَیْمَنِ فَغَابَ عَنْهُمْ حِیناً ثُمَّ عَادَ إِلَیْهِمْ فَضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ الْآخَرِ. وَ مَعْنَی أَصْحَابِ الرَّسِّ أَنَّهُمْ نُسِبُوا إِلَی نَهَرٍ یُقَالُ لَهُ الرَّسُّ مِنْ بِلَادِ الْمَشْرِقِ وَ قَدْ قِیلَ أَنَّ الرَّسَّ هُوَ الْبِئْرُ وَ أَنَّ أَصْحَابَهُ رَسُّوا نَبِیَّهُمْ بَعْدَ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ علیه السلام وَ کَانُوا قَوْماً یَعْبُدُونَ شَجَرَةَ صَنَوْبَرٍ یُقَالُ لَهَا شَاهْ دِرَخْتُ کَانَ غَرَسَهَا یَافِثُ بْنُ نُوحٍ فَأَنْبَتَتْ لِنُوحٍ بَعْدَ الطُّوفَانِ وَ کَانَ نِسَاؤُهُمْ یَشْتَغِلْنَ بِالنِّسَاءِ عَنِ الرِّجَالِ فَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ جل جلاله بِرِیحٍ عَاصِفٍ شَدِیدَةِ الْحُمْرَةِ وَ جَعَلَ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِمْ حَجَرَ کِبْرِیتٍ یَتَوَقَّدُ وَ أَظَلَّتْهُمْ سَحَابَةٌ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ فَانْکَفَّتْ عَلَیْهِمْ کَالْقُبَّةِ جَمْرَةً تَلْتَهِبُ فَذَابَتْ أَبْدَانُهُمْ کَمَا یَذُوبُ الرَّصَاصُ فِی النَّارِ -- وَ مَعْنَی یَعْقُوبَ أَنَّهُ کَانَ وَ عِیصٌ تَوْأَمَیْنِ فَوُلِدَ عِیصٌ ثُمَّ وُلِدَ یَعْقُوبُ یَعْقُبُ أَخَاهُ عِیصاً وَ مَعْنَی إِسْرَائِیلَ عَبْدُ اللَّهِ لِأَنَّ إِسْرَا هُوَ عَبْدٌ وَ إِیلَ هُوَ اللَّهُ جل جلاله وَ رُوِیَ فِی خَبَرٍ آخَرَ أَنَّ إِسْرَا هُوَ الْقُوَّةُ وَ إِیلَ هُوَ اللَّهُ جل جلاله وَ کَذَلِکَ جَبْرَئِیلُ فَمَعْنَی إِسْرَائِیلَ قُوَّةُ اللَّهِ وَ کَذَلِکَ کُلُّ اسْمٍ آخِرُهُ إِیلُ مِمَّا قَبْلَهُ عَبْدٌ أَوْ عُبَیْدٌ وَ إِیلُ هُوَ اللَّهُ جل جلاله وَ کَذَلِکَ جَبْرَئِیلُ مَعْنَاهُ عَبْدُ اللَّهِ وَ مِیکَائِیلُ مَعْنَاهُ عُبَیْدُ اللَّهِ وَ کَذَلِکَ مَعْنَی إِسْرَافِیلَ عُبَیْدُ اللَّهِ وَ مَعْنَی یُوسُفَ مَأْخُوذٌ مِنْ آسَفَ یُوسِفُ أَیْ أَغْضَبَ یُغْضِبُ إِخْوَانَهُ قَالَ اللَّهُ جل جلاله فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ «الزخرف: 55». وَ الْمُرَادُ بِتَسْمِیَةِ یُوسُفَ أَنَّهُ یُغْضِبُ إِخْوَتَهُ مَا یَظْهَرُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَیْهِمْ وَ مَعْنَی مُوسَی أَنَّهُ الْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ مِنَ الْبَحْرِ بَیْنَ الْمَاءِ وَ الشَّجَرِ وَ هُوَ فِی التَّابُوتِ وَ بِلُغَةِ الْقِبْطِ الْمَأْخُوذِ مِنَ الْمَاءِ وَ الشَّجَرِ یُقَالُ لَهُ مُوسَی لِأَنَّ الْمَاءَ مُو وَ الشَّجَرَ سَی فَسَمَّوْهُ مُوسَی لِذَلِکَ وَ مَعْنَی الْخَضِرِ أَنَّهُ کَانَ لَا یَجْلِسُ عَلَی خَشَبَةٍ یَابِسَةٍ وَ لَا أَرْضٍ بَیْضَاءَ إِلَّا اهْتَزَّتْ خَضْرَاءَ وَ کَانَ اسْمُهُ تَالِیَا بْنَ مِلْکَانَ بْنِ عَابِرِ بْنِ أَرْفَخْشَذَ بْنِ سَامِ بْنِ نُوحٍ علیه السلام وَ مَعْنَی طُورِ سَیْنَاءَ أَنَّهُ کَانَ عَلَیْهِ شَجَرَةُ الزَّیْتُونِ وَ کُلُّ جَبَلٍ یَکُونُ عَلَیْهِ مَا یُنْتَفَعُ بِهِ مِنَ النَّبَاتِ وَ الْأَشْجَارِ یُسَمَّی طُورَ سَیْنَاءَ وَ طُورَ سِینِینَ وَ مَا لَمْ یَکُنْ عَلَیْهِ مَا یُنْتَفَعُ بِهِ مِنَ النَّبَاتِ وَ الْأَشْجَارِ مِنَ الْجِبَالَ فَإِنَّهُ یُسَمَّی جَبَلٌ وَ طُورٌ وَ لَا یُقَالُ لَهُ طُورُ سَیْنَاءَ وَ لَا طُورُ سِینِینَ وَ مَعْنَی قَوْلِهِ جل جلاله لِمُوسَی فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ «طه: 12» أَیْ ارْفَعْ خَوْفَیْکَ یَعْنِی خَوْفَهُ مِنْ ضَیَاعِ أَهْلِهِ وَ قَدْ خَلَّفَهَا تَمْخَضُ وَ خَوْفَهُ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ نَعْلَیْهِ کَانَتَا مِنْ جِلْدِ حِمَارٍ مَیِّتٍ وَ الْوَادِی الْمُقَدَّسُ الْمُطَهَّرُ وَ أَمَّا طُوًی فَاسْمُ الْوَادِی وَ مَعْنَی قَوْلِهِ جل جلاله: فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً أَیْ کَنِّیَاهُ وَ قُولَا لَهُ یَا أَبَا مُصْعَبٍ وَ کَانَ فِرْعَوْنُ اسْمُهُ الْوَلِیدَ بْنَ مُصْعَبٍ وَ کُنْیَتُهُ أَبُو مُصْعَبٍ وَ مَعْنَی فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ أَنَّهُ کَانَ إِذَا عَذَّبَ رَجُلًا بَسَطَهُ عَلَی الْأَرْضِ أَوْ عَلَی خَشَبٍ مُنْبَسِطٍ فَوَتَّدَ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ أَوْتَادٍ ثُمَّ تَرَکَهُ عَلَی حَالِهِ حَتَّی یَمُوتَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ جل جلاله ذَا الْأَوْتَادِ لِذَلِکَ وَ مَعْنَی دَاوُدَ أَنَّهُ دَاوَی جُرْحَهُ فَوَدَّ وَ قَدْ قِیلَ دَاوَی وُدَّهُ بِالطَّاعَةِ حَتَّی قِیلَ عَبْدٌ -- وَ مَعْنَی أَیُّوبَ مِنْ آبَ یَئُوبُ وَ هُوَ أَنَّهُ یَرْجِعُ إِلَی الْعَافِیَةِ وَ النِّعْمَةِ وَ الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ بَعْدَ الْبَلَاءِ وَ مَعْنَی یُونُسَ أَنَّهُ ذَهَبَ مُسْتَأْنِساً لِرَبِّهِ مُغَاضِباً لِقَوْمِهِ وَ صَارَ مُونِساً لِقَوْمِهِ بَعْدَ رُجُوعِهِ إِلَیْهِمْ وَ مَعْنَی تَسْمِیَةِ اللَّهِ جل جلاله لِإِسْمَاعِیلَ بْنِ حِزْقِیلَ صَادِقَ الْوَعْدِ أَنَّهُ وَعَدَ رَجُلًا فَجَلَسَ لَهُ حَوْلًا یَنْتَظِرُهُ وَ مَعْنَی الْمَسِیحِ أَنَّهُ کَانَ یَسِیحُ فِی الْأَرْضِ وَ یَصُومُ وَ مَعْنَی النَّصَارَی أَنَّهُمْ مَنْسُوبُونَ إِلَی قَرْیَةٍ یُقَالُ لَهُمْ نَاصِرَةُ مِنْ بِلَادِ الشَّامِ وَ مَعْنَی الْحَوَارِیِّینَ الْمُخْلَصُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ الْمُخْلِصُونَ لِغَیْرِهِمْ مِنْ أَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْکِیرِ وَ کَانُوا قَصَّارِینَ وَ اشْتُقَّ هَذَا الِاسْمُ لَهُمْ مِنَ الْخُبْزِ الحوار -- [الْحُوَّارَی] وَ سُمِّیَ نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مُحَمَّدٌ علیه السلام أُوْلِی الْعَزْمِ لِأَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْعَزَائِمِ وَ الشَّرَائِعِ وَ رُوِیَ مَعْنًی آخَرُ أَنَّ مَعْنَی أُولِی الْعَزْمِ أَنَّهُمْ عَزَمُوا عَلَی الْإِقْرَارِ بِمَا عُهِدَ إِلَیْهِمْ فِی مُحَمَّدٍ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ. [معانی الأخبار، ص 48]

ص: 72

«وَ کُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَ کُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِیرًا» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

یعنی کلّاً کسّرنا تکسیراً، و این لغت نبطیّه است. (2)

«وَ لَقَدْ أَتَوْا عَلَی الْقَرْیَةِ الَّتِی أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ یَکُونُوا یَرَوْنَهَا بَلْ کَانُوا لَا یَرْجُونَ نُشُورًا» (3)

در روایت ابی الجارود از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:

«و امّا آن قریه ای که «أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ» قریه سدوم یعنی قریه لوط است که «أَمْطَرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ» یعنی من طین. (4)

ص: 73


1- سوره ی فرقان، آیه ی 39.
2- أخبرنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن محمّد بن خالد عن جعفر بن غیاث عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله «وَ کُلًّا تَبَّرْنا تَتْبِیراً» یعنی کسرنا تکسیرا، قال هی لفظة بالنبطیة [بالقبطیة]. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 114]
3- سوره ی فرقان، آیه ی 40.
4- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفرعلیه السلام قال: و اما القریة التی أمطرت مطر السوء فهی سدوم قریة قوم لوط، أمطر الله علیهم حجارة من سجیل یعنی من طین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 20، ح 65]

«أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی قریش نازل شد، چرا که آنان در سختی معیشت قرار گرفتند، و از مکّه خارج شدند و متفرّق گردیدند، و هر گاه یکی از آنان درخت و یا سنگ زیبایی را می دید، به آن علاقه پیدا می کرد و آن را می پرستید، و عادت آنان این بود که برای بت های خود قربانی می کردند، و خون قربانی را به بت ها می ریختند، و آن بت سنگی را «سعد صخرةٍ» می نامیدند، و هر گاه شتران و گوسفندانشان بیمار می شدند، نزد آن بت سنگی می آمدند، و گوسفندان و شتران خود را به آن بت می مالیدند [تا شفا یابند] تا این که مردی شتر خود را آورد تا با آن بت تماس پیدا کند و برکت بیابد و شتر او گریخت و فرار کرد و آن مرد این دو بیت را انشاء نمود:

أَتَیْتُ إِلَی سَعْدٍ لِیَجْمَعَ شَمْلَنَا*** فَشَتَّتَنَا سَعْدٌ فَمَا نَحْنُ مِنْ سَعْد

وَ مَا سَعْدٌ إِلَّا صَخْرَةٌ مَسْتَوِیَةٌ *** مِنَ الْأَرْضِ لَا تَهْدِی لِغَیٍّ وَ لَا رُشْدٍ

و باز روز دیگری چون مردی از عرب ها دید که روباهی بر آن بت سنگی بول می کند گفت:

وَ رَبٌ یَبُولُ الثَّعْلَبَانِ بِرَأْسِهِ *** لَقَدْ ذَلَّ مَنْ بَالَتْ عَلَیْهِ الثَّعَالِب

«أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا» (2)

اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام ضمن حدیث مفصّلی فرمود:

امّا «أصحاب المشأمة» یهودا و نصارا هستند، که خداوند درباره ی آنان

ص: 74


1- سوره ی فرقان، آیه ی 43.
2- سوره ی فرقان، آیه ی 44.

می فرماید: «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ»، [یعنی] آنان در تورات و انجیل حضرت محمّد [و ولایت او و اوصیای او] را می شناختند، همان گونه که فرزندان خویش را -- در منازل خود -- می شناختند، و نیز می فرماید: «وَ إِنَّ فَرِیقاً مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ * الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ»، یعنی گروهی از آنان حق را کتمان می کنند در حالی که دانای به حقّ هستند، و خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله می فرماید: «فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»، یعنی تو نباید در کار خود کوچک ترین تردیدی پیدا بکنی، و چون یهود و نصارا آنچه شناخته و دانسته بودند را انکار کردند، خداوند در این باره آنان را امتحان نمود، و روح ایمان را از آنان گرفت و به جای روح ایمان، روح قوّه و روح شهوت و روح بدن به آنان داد و آنان را مانند چهارپایان دانست، و فرمود: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا»، چرا که چهارپایان سه روح دارند:

«روح قوّه» که با آن بار حمل می کنند،

«روح شهوت» که به خاطر آن علف می خورند،

«روح بدن» که به واسطه آن راه می روند. (1)

ص: 75


1- فی أصول الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن أبیه رفعه عن محمّد بن داود الغنوی عن الأصبغ بن نباتة عن أمیر المؤمنین علیه السلام حدیث طویل ستقف علیه بتمامه فی الواقعة ان شاء الله تعالی و فیه یقول علیه السلام: فاما أصحاب المشأمة فهم الیهود و النصاری، یقول الله عزّوجلّ: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» یعرفون محمّدا و الولایة فی التوراة و الإنجیل کما یعرفون أبناءهم فی منازلهم «وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ» انک الرسول إلیهم «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ» فلما جحدوا ما عرفوا ابتلاهم بذلک فسلبهم روح الایمان، و أسکن أرواحهم ثلاثة أرواح: روح القوة و روح الشهوة و روح البدن، ثم أضافهم الی الانعام فقال: إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ لان الدابة انما تحمل بروح القوة و تعتلف بروح الشهوة و تسیر بروح البدن. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 21]

به امام صادق علیه السلام گفته شد: آیا شما همه این مردم را «ناس» می دانی؟ فرمود: آری همه آنان ناس هستند جز، 1. تارک مسواک، 2. کسی که در مجلس فشرده ای چهارزانو می نشیند، 3. کسی که کار بیهوده می کند، 4. کسی که با نداشتن دانش جدال می کند، 5. کسی که خود را به بیماری می زند و بیماری ندارد، 6. کسی که بدون مصیبت درخواست عافیت می کند، 7. کسی که با اهل حق مخالفت می کند در حالی که آنان اتفاق در حق دارند، 8. کسی به خوبی های پدران خود افتخار می کند در حالی که خود خالی از خوبی است، و خداوند درباره این گونه افراد می فرماید: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا.» (1)

سوره ی فرقان، آیات 45 تا 62

متن:

أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلیلاً (45) ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَیْنا قَبْضاً یَسیراً (46) وَ هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (47) وَ هُوَ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ

ص: 76


1- فی کتاب الخصال عن أبی یحیی الواسطی عمن ذکره انه قیل لابی عبد الله علیه السلام: أ تری هذا الخلق کله من الناس؟ فقال: الق منهم التارک للسواک، و المتربع فی موضع الضیق، و الداخل فیما لا یعنیه، و المماری فیما لا علم له به، و المستمرض من غیر علة، و المستشفی من غیر مصیبة، و المخالف علی أصحابه فی الحق و قد اتفقوا علیه، و المفتخر بآبائه و هو خلو من صالح أعمالهم. فهو بمنزلة الخلنج یقشر لحا عن لحا، حتّی یوصل الی جوهریته، و هو کما قال الله تعالی: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 21]

ماءً طَهُوراً (48) لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً وَ نُسْقِیَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِیَّ کَثیراً (49) وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا فَأَبی أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُوراً (50) وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فی کُلِّ قَرْیَةٍ نَذیراً (51) فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبیراً (52) وَ هُوَ الَّذی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً (53) وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدیراً (54) وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُهُمْ وَ لا یَضُرُّهُمْ وَ کانَ الْکافِرُ عَلی رَبِّهِ ظَهیراً (55) وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذیراً (56) قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبیلاً (57) وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذی لا یَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ کَفی بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبیراً (58) الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبیراً (59) وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً (60) تَبارَکَ الَّذی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنیراً (61) وَ هُوَ الَّذی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ یَذَّکَّرَ أَوْ أَرادَ شُکُوراً (62)

لغات:

«الیسیر» السهل القریب، و هو نقیض العسیر، و «سُبات» به معنای قطع عمل است، و سبت رأسه إذا حَلَقَه، و «یوم السبت» یعنی یوم قطع العمل، و «نَشر و نُشور» به معنای باز شدن است، نقیض طیّ که به معنای پیچیدن است، و «اَناسی» جمع انسان است، و یاء عوض نون قرار گرفته است، و ممکن است جمع «انسیّ» باشد، مانند کرسیّ و کراسیّ، و «مَرج» به معنای خلط است، و «امر مَریج» یعنی امر مختلط، و «عزوبة الماء» گوارا بودن آب است، و «فرات اعذب المیاه» است، و «مِلْح اُجاج» آب بسیار شور را گویند، و «نَسَب» ارتباط نزدیک از جهت ولادت

ص: 77

است، و «صِهر و مُصاهرة» به معنای قرابت و نزدیکی نکاحی است، و در حدیث آمده که رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام بنای مسجد قبا «یُصحر الحجر العظیم إلی بطنه» یعنی یدنیه، و أصهره یعنی أدناه، و «جعل اللیل و النهار خلفةً» یعنی جعل أحدهما مکان الآخر و منه الخلیفة لأنّه یُجعل مکان المُخَلَّف عنه، و از این قبیل است کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: «إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثّقلین کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بعدی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.»

ترجمه:

آیا ندیدی چگونه پروردگارت سایه را گسترده ساخت؟! و اگر می خواست آن را ساکن قرار می داد سپس خورشید را بر وجود آن دلیل قرار دادیم! (45) سپس آن را آهسته جمع می کنیم (و نظام سایه و آفتاب را حاکم می سازیم)! (46) او کسی است که شب را برای شما لباس قرار داد، و خواب را مایه استراحت، و روز را وسیله حرکت و حیات! (47) او کسی است که بادها را بشارتگرانی پیش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبی پاک کننده نازل کردیم… (48) تا بوسیله آن، سرزمین مرده ای را زنده کنیم و آن را به مخلوقاتی که آفریده ایم -- چهارپایان و انسانهای بسیار -- می نوشانیم. (49) ما این آیات را بصورتهای گوناگون برای آنان بیان کردیم تا متذکّر شوند، ولی بیشتر مردم از هر کاری جز انکار و کفر ابا دارند. (50) و اگر می خواستیم، در هر شهر و دیاری بیم دهنده ای برمی انگیختیم (ولی این کار لزومی نداشت). (51) بنا بر این از کافران اطاعت مکن، و بوسیله آن [قرآن] با آنان جهاد بزرگی بنما! (52) او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد یکی گوارا و شیرین، و دیگر شور و تلخ و در میان آن ها برزخی قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گویی هر یک به دیگری می گوید:) دور باش و نزدیک نیا! (53) او کسی است که از آب، انسانی را

ص: 78

آفرید سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد) و پروردگار تو همواره توانا بوده است. (54) آنان جز خدا چیزهایی را می پرستند که نه به آنان سودی می رساند و نه زیانی و کافران همیشه در برابر پروردگارشان (در طریق کفر) پشتیبان یکدیگرند. (55) (ای پیامبر!) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده نفرستادیم! (56) بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشی از شما نمی طلبم مگر کسی که بخواهد راهی بسوی پروردگارش برگزیند (این پاداش من است.)» (57) و توکّل کن بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد و تسبیح و حمد او را بجا آور و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است! (58) همان (خدایی) که آسمان ها و زمین و آنچه را میان این دو وجود دارد، در شش روز [شش دوران] آفرید سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت (و به تدبیر جهان پرداخت، او خداوند) رحمان است از او بخواه که از همه چیز آگاه است! (59) و هنگامی که به آنان گفته شود: «برای خداوند رحمان سجده کنید!» می گویند: «رحمان چیست؟! (ما اصلًا رحمان را نمی شناسیم!) آیا برای چیزی سجده کنیم که تو به ما دستور می دهی؟!» (این سخن را می گویند) و بر نفرت شان افزوده می شود! (60) جاودان و پربرکت است آن (خدایی) که در آسمان منزلگاه هایی برای ستارگان قرار داد و در میان آن، چراغ روشن و ماه تابانی آفرید! (61) و او همان کسی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد برای کسی که بخواهد متذکّر شود یا شکرگزاری کند (و آنچه را در روز کوتاهی کرده در شب انجام دهد و به عکس). (62)

ص: 79

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«أَلَمْ تر إِلَی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شَاء لَجَعَلَهُ سَاکِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلًا» (1)

امام باقرعلیه السلام می فرماید:

«ظِلّ» فاصله بین طلوع فجر و طلوع آفتاب است. (2)

علّامه ابن شهر آشوب در مناقب روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در جحفه زیر درخت کم سایه ای با اصحاب خود فرود آمد و از کمی سایه آن درخت نگران شد، و خداوند به آن درخت کوچک اجازه داد تا بزرگ شد و همه اصحاب را زیر سایه خود جای داد و این آیه نازل شد «أَلَمْ تر إِلَی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ…» (3)

«وَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء طَهُورًا» (4)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که اراده ی وضو کردی به طرف آب حرکت کن مانند این که به طرف رحمت خداوند می روی، چرا که خداوند آب را مفتاح قرب و مناجات و دلیل قدم گذاردن به بساط خدمت خود قرار داده است، و همان گونه که رحمت خداوند گناهان بندگان را پاک می کند، آب نیز نجاست های ظاهری را پاک می نماید، چنان که خداوند می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ بُشْرًا…»، و

ص: 80


1- سوره ی فرقان، آیه ی 45.
2- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفرعلیه السلام فی قوله أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ فقال الظل ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشمس. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 115]
3- و نزل النّبی علیه السلام بالجحفة تحت شجرة قلیلة الظل و نزل أصحابه حوله فتداخله شی ء من ذلک فأذن الله تعالی لتلک الشجرة الصغیرة حتّی ارتفعت و ظللت الجمیع فأنزل الله تعالی ذکره أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِناً. [مناقب، ج 1، ص 135]
4- سوره ی فرقان، آیه ی 48.

نیز می فرماید: «وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ» (1)، و همان گونه که خداوند به وسیله آب نعمت ها را زنده می نماید، با رحمت و فضل خود نیز حیات قلب و طاعات و تفکّر در صفای آب و لطافت و پاکی و برکت و لطیف امتزاج آن را با هر چیزی قرار داده است، پس تو باید آب را برای تطهیر اعضایی که مأمور به تطهیر آن هستی -- و خداوند از تو خواسته که برای ادای فرائض و مستحبّات از عبادات، از آن استفاده کنی -- مصرف نمایی، چرا که هر یک از عبادات را فوائد فراوانی است، و اگر تو آب را با رعایت حرمت آن [که نعمت بزرگی است از نعمت های خداوند] مصرف نمایی، به زودی بهره های فراوانی برای تو خواهد بود، و سپس باید همانند آب که با چیزهای دیگر آمیخته می شود، تو نیز با بندگان و مخلوق خدا آمیخته شوی [و مهر و محبّت خود را با آنان حفظ نمایی] و حق هر چیزی را ادا کنی و تغییر حال پیدا نکنی، و از سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله درس بگیری که فرمود: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ الْمُخْلِصِ کَمَثَلِ الْمَاء»، و نیز باید صفای تو با خدا در جمیع طاعات مانند صفای آب باشد که خداوند آن را از آسمان نازل می کند و می فرماید: «وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء طَهُورًا»، و تو باید هنگام شستن اعضای خود با آب -- برای غسل و وضو -- قلب خود را با تقوا و یقین پاک کنی. (2)

ص: 81


1- سوره ی انبیاء، آیه ی 30.
2- (مصباح الشریعة): قال الصّادق علیه السلام : «إذا أردت الطهارة و الوضوء، فتقدم إلی الماء تقدمک إلی رحمة الله تعالی، فإن الله تعالی قد جعل الماء مفتاح قربته و مناجاته، و دلیلا إلی بساط خدمته، و کما أن رحمة الله تطهر ذنوب العباد، کذلک النجاسات الظاهرة یطهرها الماء لا غیر، قال الله تعالی: وَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً، و قال الله تعالی: وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ، فکما أحیا به کل شی ء من نعیم الدنیا، کذلک برحمته و فضله جعل حیاة القلب و الطاعات و التفکر فی صفاء الماء و رقته و طهره و برکته و لطیف امتزاجه بکل شی ء، و استعمله فی تطهیر الأعضاء التی أمرک الله بتطهیرها، و تعبدک بأدائها فی فرائضه و سننه، فإن تحت کل واحدة منها فوائد کثیرة، فإذا استعملتها بالحرمة انفجرت لک عیون فوائده عن قریب، ثم عاشر خلق الله کامتزاج الماء بالأشیاء، یؤدی کل شی ء حقه، و لا یتغیر عن معناه، معبرا لقول الرسول صلی الله علیه و آله: مثل المؤمن المخلص کمثل الماء و لتکن صفوتک مع الله تعالی فی جمیع طاعاتک کصفوة الماء حین أنزله من السماء، و سماه طهورا، و طهر قلبک بالتقوی و الیقین عند طهارة جوارحک بالماء». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 160، ح 1]

«وَ لَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا فَأَبَی أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُورًا» (1)

ابوحمزه گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

آیه فوق را جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله این چنین نازل نمود، «فَأَبَی أَکْثَرُ النَّاسِ من أمّتک بولایة علیٍّ إِلَّا کُفُورًا.» (2)

مؤلّف گوید:

مشابه آیه فوق در قرآن فراوان است، مانند «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ» (3) و «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» (4) و «وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ» (5) و «وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَنْ یُنِیبُ» (6) و «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» (7) و «لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ

ص: 82


1- سوره ی فرقان، آیه ی 50.
2- رواه محمّد بن علی عن محمّد بن فضیل عن أبی حمزة عن أبی جعفر علیه السلام قال نزل جبرائیل علی محمّد صلی الله علیه و آله بهذه الآیة هکذا فأبی أکثر الناس من أمتک بولایة علی إلّا کفورا. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 372، ح 11]
3- سوره ی القمر، آیه ی 17.
4- سوره ی محمّد، آیه ی 24.
5- سوره ی البقرة، آیه ی 88.
6- سوره ی غافر، آیه ی 13.
7- سوره ی الرعد، آیه ی 19؛ سوره ی زمر، آیه ی 9.

بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ.» (1)

«وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَ هَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَ حِجْرًا مَّحْجُورًا» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

«مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ»، یعنی أرسل البحرین، و «الأجَاجٌ»، المرّ یعنی تلخی، «وَ جَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا»، یعنی حاجزاً، «وَ حِجْرًا مَّحْجُورًا» یعنی حراماً محرّماً به گونه ای که آب شیرین آمیخته به آب تلخ نشود، و یکی از آن ها طعم دیگری را تغییر ندهد. (3)

امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند:

خدای جل جلاله ولایت ما را بر آب ها عرضه نمود، پس هر کدام آن ها ولایت ما را پذیرفتند شیرین و گوارا شدند، و هر کدام ولایت ما را انکار کردند خداوند آن ها را تلخ و شور و اجاج قرار داد. (4)

«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا وَ کَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا» (5)

برید عجلی گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود:

خداوند متعال آدم را از آب شیرین آفرید و همسر او را از سِنْخ و اصل و پایین ترین ضلع او آفرید، و به وسیله این ضلع نسب و سبب جاری شد [و

ص: 83


1- سوره ی الأعراف، آیه ی 179.
2- سوره ی فرقان، آیه ی 53.
3- تفسیر القمّی، ج 2، ص 115.
4- فی الکافی و فی روایة أحمد بن سلیمان انهما قالا علیهما السلام: یا با سعید تأتی ما ینکر ولایتنا فی کل یوم ثلاث مرات، ان الله جل و عز عرض ولایتنا علی المیاه فما قبل ولایتنا عذب و طاب، و ما جحد ولایتنا جعله الله عزّوجلّ مرا و ملحا أجاجا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 22، ح 72]
5- سوره ی فرقان، آیه ی 54.

ارتباط فرزندی و نکاحی ایجاد گردید] و سپس خداوند حوّا را به آدم تزویج نمود و به وسیله این ازدواج ارتباط و خویشی نکاحی و مصاهره ای پیدا شد، چنان که خداوند می فرماید: «فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا»، بنابراین «نسب» از ناحیه مردان به وجود آمد و «صهر» به واسطه زن ها به وجود آمد. (1)

ابن عبّاس گوید:

آیه فوق درباره ی پیامبر و علیّ (صلوات الله علیها) نازل شد، و رسول خدا صلی الله علیه و آله دختر خود فاطمه علیه السلام را به پسر عمّ خود علیّ علیه السلام تزویج نمود، از این رو برای رسول خدا صلی الله علیه و آله «نَسَب و صهر» حاصل شد. (2)

امام باقرعلیه السلام می فرماید:

امیرالمؤمنین علیه السلام چون از جنگ نهروان بازگشت و شنید که معاویه از او

ص: 84


1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ آدَمَ مِنَ الْمَاءِ الْعَذْبِ وَ خَلَقَ زَوْجَتَهُ مِنْ سِنْخِهِ فَبَرَأَهَا مِنْ أَسْفَلِ أَضْلَاعِهِ فَجَرَی بِذَلِکَ الضِّلْعِ سَبَبٌ وَ نَسَبٌ ثُمَّ زَوَّجَهَا إِیَّاهُ فَجَرَی بِسَبَبِ ذَلِکَ بَیْنَهُمَا صِهْرٌ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ جل جلاله نَسَباً وَ صِهْراً فَالنَّسَبُ یَا أَخَا بَنِی عِجْلٍ مَا کَانَ بِسَبَبِ الرِّجَالِ وَ الصِّهْرُ مَا کَانَ بِسَبَبِ النِّسَاءِ… [کافی، ج 5، ص 442، ح 9]
2- و یؤیده ما رواه محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه قال حدثنا علی بن عبد الله بن أسد عن إبراهیم بن محمّد الثقفی عن أحمد بن معمر الأسدی عن الحسن بن محمّد الأسدی عن الحکم بن ظهیر عن السدی عن أبی مالک عن ابن عبّاس قال قوله عز و حل وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً نزلت فی النّبی صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام زوج النّبی صلی الله علیه و آله علیا علیه السلام ابنته و هو ابن عمه فکان له نسبا و صهرا. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 373؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 1، ص 538]

بدگویی و سبّ می کند و اصحاب او را می کشد، خطبه ای خواند… و فرمود: «و أنا الصهر» یقول الله جل جلاله (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا). (1)

مرحوم شیخ مفید در کتاب روضة الواعظین از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

خداوند جل جلاله نطفه ای سفید و نورانی آفرید و از صلب [پیامبران و اوصیا گذرانده شد تا به] صلب عبدالمطلّب رسید و پس از او دو نصف شد، نصف آن را خداوند در [پدرم] عبدالله قرار داد، و نصف دیگر را در ابوطالب، و من از عبدالله به وجود آمدم و علیّ از ابوطالب، چنان که خداوند می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا….» (2)

ص: 85


1- ابن بابویه، قال: حدثنا أبو العبّاس محمّد بن إبراهیم بن إسحاق الطالقانی رحم الله علیه، قال: حدثنا عبد العزیز بن یحیی الجلودی بالبصرة، قال: حدثنی المغیرة بن محمّد، قال: حدثنا رجاء بن سلمة، عن عمرو بن شمر، عن جابر الجعفی، عن أبی جعفر محمّد بن علی علیهما السلام، قال: «خطب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب (صلوات الله علیه) بالکوفة، بعد منصرفه من النهروان، و بلغه أن معاویة یسبه، و یعیبه، و یقتل أصحابه، فقام خطیبا -- و ذکر الخطبة، إلی أن قال فیها علیه السلام -- و أنا الصهر، یقول الله عزّوجلّ: وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً». [معانی الأخبار، ص 59، ح 9؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 141]
2- فی روضة الواعظین للمفید رحمة الله علیه قال رسول الله صلی الله علیه و آله: خلق الله عزّوجلّ نطفة بیضاء مکنونة فنقلها من صلب الی صلب حتّی نقلت النطفة الی صلب عبد المطلب، فجعل نصفین فصار نصفها فی عبد الله و نصفها فی أبی طالب، فأنا من عبد الله و علی من أبی طالب، و ذلک قول الله عزّوجلّ: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیراً». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 24، ح 78]

«وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُهُمْ وَ لَا یَضُرُّهُمْ وَ کَانَ الْکَافِرُ عَلَی رَبِّهِ ظَهِیرًا» (1)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

در لغت، بسا انسانی را «ربّ» می نامند چنان که حضرت یوسف به یکی از زندانیان که از زندان نجات می یافت فرمود: «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ» و کلاًّ هر کس مالک چیزی باشد، او را ربّ آن چیز می نامند، بنابراین معنای «وَ کَانَ الْکَافِرُ عَلَی رَبِّهِ ظَهِیرًا»، این است که کافر یعنی دوّمی بر ربّ خود یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام قدرت پیدا کرد [و حقّ او را غصب نمود.] (2)

ابوحمزه گوید: امام باقرعلیه السلام فرمود:

تفسیر این آیه در بطن قرآن این است که علیّ علیه السلام از جهت ولایت و طاعت «ربّ» دوّمی بود، و او بر ربّ خود اظهار قدرت نمود و در معنای دیگر «ربّ» همان خالقی است که قابل توصیف نمی باشد. (3)

ص: 86


1- سوره ی فرقان، آیه ی 55.
2- فقال علی بن إبراهیم: قد یسمی الإنسان ربا لغة لقوله «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ» و کل مالک لشی ء یسمی ربه فقوله «وَ کانَ الْکافِرُ عَلی رَبِّهِ ظَهِیراً» قال الکافر الثانی کان علی أمیر المؤمنین علیه السلام ظهیرا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 115]
3- محمّد بن الحسن الصفار: عن عبد الله بن عامر، عن أبی عبد الله البرقی، عن الحسین بن عثمان، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی حمزة، قال: سألت أبا جعفرعلیه السلام عن قول الله تبارک و تعالی: وَ کانَ الْکافِرُ عَلی رَبِّهِ ظَهِیراً، قال: «تفسیرها فی بطن القرآن: علی علیه السلام هو ربه فی الولایة و الطاعة، و الرب هو الخالق الذی لا یوصف». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 144، ح 2]

«الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا» (1)

عبدالله بن سنان گوید: امام صادق علیه السلام می فرمود:

خداوند خیر را روز یکشنبه آفرید، و چنین نبود که شرّ را قبل از خیر بیافریند، و روز یکشنبه و دوشنبه زمین ها را آفرید، و در روز سه شنبه اقوات و خوراکی های زمین را آفرید، و در روز چهارشنبه و پنجشنبه آسمان ها را آفرید، و در روز جمعه اقوات آن ها را آفرید، چنان که می فرماید: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ.» (2)

صاحب تفسیر مجمع البیان گوید:

روایت شده که یهود، ابتدای خلقت موجودات را خلاف آنچه در قرآن است گفته اند، از این رو خداوند در پایان آیه می فرماید: «فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا.» (3)

ص: 87


1- سوره ی فرقان، آیه ی 59.
2- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن عبد الله بن سنان، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «إن الله خلق الخیر یوم الأحد، و ما کان لیخلق الشر قبل الخیر، و فی یوم الأحد و الاثنین خلق الأرضین، و خلق أقواتها فی یوم الثلاثاء، و خلق السماوات یوم الأربعاء و یوم الخمیس، و خلق أقواتها یوم الجمعة، و ذلک قول الله خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ». [کافی، ج 8، ص 145، ح 117؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 144]
3- فی مجمع البیان و روی ان الیهود حکوا عن ابتداء خلق الأشیاء بخلاف ما أخبر الله تعالی عنه فقال سبحانه: فاسال به خبیرا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 25، ح 84]

«تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَ جَعَلَ فِیهَا سِرَاجًا وَ قَمَرًا مُّنِیرًا» (1)

امام باقرعلیه السلام می فرماید:

مقصود از «بُرُوجً» کواکب و ستارگانی است که نشانه بهار و تابستان اند، مانند: ستاره ی حَمَل، ثور، جوزاء، سرطان، اسد و سنبلة، و برج های پائیز و زمستان: میزان، عقرب، قوس، جُدی، دلو و سمکة هستند، و آن ها دوازده برج می باشند. [و مقصود از «سراج» خورشید است.] (2)

امام صادق علیه السلام در حدیث «اهلیلجة» [به آن طبیب هندی] در تفسیر آیه «وَ جَعَلَ فِیهَا سِرَاجًا وَ قَمَرًا مُّنِیرًا»، فرمود:

خورشید و ماه را خداوند در مداری همواره شناور نموده و طلوع و غروب می دهد، تا مردم عدد روزها و ماه ها و سال ها را بدانند، و بهار و تابستان و پائیز و زمستان، زمان های مختلفی هستند و همانند اختلاف شب و روز برقرار می باشند. (3)

ص: 88


1- سوره ی فرقان، آیه ی 61.
2- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله تبارک و تعالی تَبارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً فالبروج الکواکب و البروج التی للربیع و الصیف الحمل و الثور و الجوزاء و السرطان و الأسد و السنبلة و بروج الخریف و الشتاء المیزان و العقرب و القوس و الجدی و الدلو و الحوت و هی اثنا عشر برجا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 115؛ تفسیر برهان، ج 5، ص 469، ح 1]
3- فی کتاب الاهلیلجة قال الصّادق علیه السلام فی کلام طویل: وَ جَعَلَ فِیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِیراً یسبحان فی فلک یدور بهما دائبین یطلعهما تارة و یوفلهما -- اخری حتّی تعرف عدة الأیام و الشهور و السنین و ما یستأنف من الصیف و الربیع و الشتاء و الخریف أزمنة مختلفة باختلاف اللیل و النهار. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 25]

«وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوْ أَرَادَ شُکُورًا» (1)

عنبسه ی عابد گوید: امام صادق علیه السلام در تفیسر این آیه فرمود:

مقصود از جایگزینی شب به جای روز و جایگزینی روز به جای شب این است که؛ نماز شب را در روز قضا کنی و نماز روز را در شب قضا کنی. (2)

شخصی به نام جمیل به امام صادق علیه السلام گفت: فدای شما شوم -- ای فرزند رسول خدا -- بسا یک ماه یا دو ماه و یا سه ماه نماز شب از من قضا می شود، آیا می توانم آن ها را در روز قضا کنم؟ امام علیه السلام سه مرتبه فرمود:

«قُرَّةُ عَیْنٍ لَکَ وَ اللَّهِ» خداوند می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً…»، و مقصود از این آیه این است که قضای نماز روز را در شب و قضای نماز شب را در روز می توان انجام داد، و این از اسرار پنهانی و مکنون آل محمّد صلی الله علیه و آله است. (3)

ص: 89


1- سوره ی فرقان، آیه ی 62.
2- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن صالح بن عقبة، عن جمیل، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: قال له رجل: جعلت فداک -- یا ابن رسول الله -- ربما فاتتنی صلاة اللیل الشهر، و الشهرین و الثلاثة، فأقضیها بالنهار، أ یجوز ذلک؟ قال: «قرة عین لک و الله -- قالها ثلاثا -- إن الله یقول: وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً الآیة، فهو قضاء صلاة النهار باللیل، و قضاء صلاة اللیل بالنهار، و هو من سر آل محمّد المکنون». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 146]
3- و قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ یَذَّکَّرَ أَوْ أَرادَ شُکُوراً فإنه حدثنی أبی عن صالح بن عقبة عن جمیل عن أبی عبد الله علیه السلام قال قال له رجل جعلت فداک یا ابن رسول الله ربما فاتتنی صلاة اللیل الشهر و الشهرین و الثلاثة فأقضیها بالنهار أ یجوز ذلک قال قرة عین لک و الله قرة عین لک ثلاثا إن الله یقول «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً» الآیة فهو قضاء صلاة النهار باللیل و قضاء صلاة اللیل بالنهار و هو من سر آل محمّد المکنون. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 116]

سوره ی فرقان، آیات 63 تا 77

متن:

وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (63) وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً (64) وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً (65) إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (66) وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً (67) وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً (68) یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فیهِ مُهاناً (69) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (70) وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ مَتاباً (71) وَ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً (72) وَ الَّذینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً (73) وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً (74) أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً (75) خالِدینَ فیها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً (76) قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً (77)

لغات:

«هَوناً» یعنی هیّناً بسکینةٍ، و «سَلاماً» یعنی قولاً سالماً من الإثم أو تسلّماً منکم و متارکةً لکم، و «یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ»، یعنی یمضون لیلهم بالقیام للصلاة و السجود لربّهم، و «إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا»، یعنی عذاباً ملازماً، و منه الغریم لملازمته، و «لَمْ یَقْتُرُوا» یعنی لم یضیّقوا فی انفاقهم علی عیالهم، او لم ینفقوا فی المعاصی و لم یمنعوا

ص: 90

الحقوق، «کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا» من استقامة الطرفین، و «یَلْقَ أَثَامًا» یعنی آثماً، أو یلق جزاء إثمه، و «یَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا» یعنی یخلد فی العذاب مع الذّلة و المهانة، و «قُرَّةَ أَعْیُنٍ» یعنی یکونون صالحین فنکون قریر الأعین بملاقاتهم، و القرور، برد العین عند السرور، و «الزور» الباطل أو الکذب او شهادة الکذب، و فی قرائة اهل البیت علیهم السلام: «وَ اجْعَلْ لَنَا مِنَ الْمُتَّقِینَ إِمَامًا» و هذه القرائة یلائم المعنا و لیسر فیها التکلّف، و «یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ» یعنی أعلا منازل أهل الجنّة، و «مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی» یعنی لا یعتنی بکم و لا یکترث بکم، و «لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ» یعنی عبادتکم له او لو لا دعوته إیّاکم إلی الدین أو یکون المعنا: «لو لا ما تدعونه من الدعاء و لأنّ الدعاء مخّ العباده، و الله العالم.»

ترجمه:

بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی تکبّر بر زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان آن ها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آن ها سلام می گویند (و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند) (63) کسانی که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام می کنند (64) و کسانی که می گویند: «پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است! (65) مسلّماً آن (جهنّم)، بد جایگاه و بد محلّ اقامتی است!» (66) و کسانی که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف می نمایند و نه سخت گیری بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند. (67) و کسانی که معبود دیگری را با خداوند نمی خوانند و انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز به حق نمی کشند و زنا نمی کنند و هر کس چنین کند، مجازات سختی خواهد دید! (68) عذاب او در قیامت مضاعف می گردد، و همیشه با خواری در آن خواهد ماند! (69) مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات

ص: 91

مبدّل می کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! (70) و کسی که توبه کند و عمل صالح انجام دهد، بسوی خدا بازگشت می کند (و پاداش خود را از او می گیرد.) (71) و کسانی که شهادت به باطل نمی دهند (و در مجالس باطل شرکت نمی کنند) و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می گذرند. (72) و کسانی که هر گاه آیات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، کر و کور روی آن نمی افتند. (73) و کسانی که می گویند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرار ده، و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان!» (74) (آری،) آن ها هستند که درجات عالی بهشت در برابر شکیباییشان به آنان پاداش داده می شود و در آن، با تحیّت و سلام رو به رو می شوند. (75) در حالی که جاودانه در آن خواهند ماند چه قرارگاه و محلّ اقامت خوبی! (76) بگو: «پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد شما (آیات خدا و پیامبران را) تکذیب کردید، و (این عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!» (77)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا» (1)

مرحوم طبرسی از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

مقصود این است که انسان با همان سجیّه و جبلّت خود راه برود و اهل تکلّف و تکبّر نباشد. (2)

ص: 92


1- سوره ی فرقان، آیه ی 63.
2- و قال أبو عبد الله علیه السلام هو الرجل یمشی بسجیته التی جبل علیها لا یتکلف و لا یتبختر. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 279]

امام باقرعلیه السلام فرمود:

مقصود از این آیه اوصیاء علیهم السلام اند که از ترس دشمنان با احتیاط حرکت می کنند. (1)

سلیمان بن جعفر گوید: حضرت ابی الحسن علیه السلام فرمود:

«هُمُ الْأَئِمَّةُ یَتَّقُونَ فِی مَشْیِهِمْ عَلَی الْأَرْضِ.» (2)

زراره و حمران و محمّد بن مسلم از امام باقرعلیه السلام نقل نموده اند که فرمود:

این آیات تا «حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً» مربوط به اوصیا [یعنی ائمّه معصومین و یا همه اوصیای پیامبران علیهم السلام] می باشد. (3)

مؤلّف گوید:

روایت اوّل اشاره به تواضع دارد و روایات آن در کافی ج 2، ص 121 نقل شده است.

«وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا» (4)

محمّد بن سنان گوید: امام کاظم علیه السلام فرمود:

«قَوَامً» به معنای معروف و پسندیده است، چنان که خداوند می فرماید:

ص: 93


1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَلَّامٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی -- الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً قَالَ هُمُ الْأَوْصِیَاءُ مِنْ مَخَافَةِ عَدُوِّهِمْ. [الکافی، ج 1، ص 427، ح 78]
2- تفسیر القمّی، ج 2، ص 116.
3- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس بن فضیل بن صالح عن محمّد الحلبی عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم عن أبی جعفرعلیه السلام فی قوله عزّوجلّ وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً قال هذه الآیات للأوصیاء إلی أن تبلغوا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 377]
4- سوره ی فرقان، آیه ی 67.

«عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدْرُهُ» (1)، یعنی به اندازه ی نیاز عیال و آنچه صلاح خود و عیال او باشد مصرف نماید و «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا.» (2) و (3)

عبدالملک بن احول گوید: امام صادق علیه السلام آیه فوق را قرائت نمود و مشتی از ریگ را گرفت و مشت خود را جمع کرد و فرمود:

این معنای اقتار است، و سپس مشت دیگری را برداشت و دست خود را باز نمود و همه را ریخت و فرمود: این اسراف [در انفاق] است، و باز مشتی از ریگ را برداشت و مقداری را ریخت و مقداری را نگهداشت و فرمود: این معنای «قَوَامً» است. (4)

سلیمان بن صالح گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: کم ترین درجه اسراف در مصرف چیست؟ فرمود:

این است که تو لباس آبروی خود را برای هر کاری بپوشی، و اضافه ظرف آب را بریزی، و خرما را بخوری و هسته ی آن را این سو و آن سو بیاندازی. (5)

ص: 94


1- سوره ی بقره، آیه ی 236.
2- سوره ی طلاق، آیه ی 7.
3- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً قَالَ الْقَوَامُ هُوَ الْمَعْرُوفُ -- عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ عَلَی قَدْرِ عِیَالِهِ وَ مَئُونَتِهِمُ الَّتِی هِیَ صَلَاحٌ لَهُ وَ لَهُمْ وَ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها. [کافی، ج 4، ص 56، ح 8]
4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِیِّ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عَمْرٍو الْأَحْوَلِ قَالَ تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام هَذِهِ الْآیَةَ -- وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً قَالَ فَأَخَذَ قَبْضَةً مِنْ حَصًی وَ قَبَضَهَا بِیَدِهِ فَقَالَ هَذَا الْإِقْتَارُ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً أُخْرَی فَأَرْخَی کَفَّهُ کُلَّهَا ثُمَّ قَالَ هَذَا الْإِسْرَافُ ثُمَّ أَخَذَ قَبْضَةً أُخْرَی فَأَرْخَی بَعْضَهَا وَ أَمْسَکَ بَعْضَهَا وَ قَالَ هَذَا الْقَوَامُ. [کافی، ج 4، ص 54، ح 1؛ تفسیر برهان، ج 5، ص 472، ح 3]
5- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ صَالِحٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَدْنَی مَا یَجِی ءُ مِنْ حَدِّ الْإِسْرَافِ فَقَالَ ابْتِذَالُکَ ثَوْبَ صَوْنِکَ وَ إِهْرَاقُکَ فَضْلَ إِنَائِکَ وَ أَکْلُکَ التَّمْرَ وَ رَمْیَکَ النَّوَی هَاهُنَا وَ هَاهُنَا. [کافی، ج 4، ص 56، ح 10]

امام باقرعلیه السلام به فرزند خود امام صادق علیه السلام فرمود:

عزیزم، بر تو باد که بین دو خطا یک عمل نیکی انجام بدهی تا آن عمل نیک، آن دو خطا را محو نماید… و سپس فرمود: این معنای آیه شریفه است که می فرماید: «وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا.» (1)

«وَ الَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَ لَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ… وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» (2)

مرحوم محمّد ابن ابی عمیر از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

خداوند جل جلاله به توبه کنندگان سه خصلت داده است، که اگر یکی از آن ها را به همه اهل آسمان ها و اهل زمین می داد نجات می یافتند، 1. او فرموده

ص: 95


1- -- عن جابر، عن أبی جعفرعلیه السلام، قال: «قوله: وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا إذا أسرفوا سیئة، و أقتروا سیئة، وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً حسنة، فعلیک بالحسنة بین السیئتین». -- عن الحلبی، عن بعض أصحابنا، عنه، قال: قال أبو جعفرعلیه السلام، لأبی عبد الله علیه السلام: «یا بنی، علیک بالحسنة بین السیئتین، تمحوهما». قال: «و کیف ذلک، یا أبه؟» قال: «مثل قول الله: وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها لا تجهر بصلاتک سیئة و لا تخافت بها سیئة وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا حسنة، و مثل قوله: وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ، و مثل قوله: وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا إذا أسرفوا سیئة، و أقتروا سیئة وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً حسنة، فعلیک بالحسنة بین السیئتین». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 148، ح 7]
2- سوره ی فرقان، آیات 70-68.

است: «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» (1)، و کسی را که خدا دوست بدارد، او را عذاب نخواهد نمود، 2. فرموده است: «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ * رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ * وَ قِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَ مَن تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (2). 3. و می فرماید: «وَ الَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَ لَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لَا یَزْنُونَ وَ مَن یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا * یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا * إِلَّا مَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا.» (3)

ص: 96


1- سوره ی بقره، آیه ی 222.
2- سوره ی غافر، آیات 9-7.
3- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله أَعْطَی التَّائِبِینَ ثَلَاثَ خِصَالٍ لَوْ أَعْطَی خَصْلَةً مِنْهَا جَمِیعَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَنَجَوْا بِهَا قَوْلُهُ جل جلاله -- إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ فَمَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ لَمْ یُعَذِّبْهُ وَ قَوْلُهُ الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ… وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ وَ قَوْلُهُ جل جلاله -- وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً. [الکافی، ج 2، ص 432، ح 5]

محمّد بن مسلم گوید: امام باقرعلیه السلام در تفسیر آیه ی «فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» فرمود:

روز قیامت مؤمن [شیعه] گنهکار را به موقف حساب می آورند، و خداوند خود متولّی حساب او خواهد بود، و احدی را از حساب او آگاه نمی کند، سپس خداوند گناهان او را به او معرّفی می نماید، و چون آن مؤمن اقرار به گناهان خود می نماید، خداوند به ملائکه می فرماید: «گناهان او را تبدیل به حسنات کنید و سپس نامه او را به مردم نشان بدهید» و مردم [چون نامه او را می بینند] می گویند: «آیا این بنده یک گناه در نامه او نبوده است» پس خداوند دستور می دهد تا او را به بهشت ببرند، سپس امام باقرعلیه السلام فرمود: این تأویل این آیه است، و این آیه مخصوص گنهکاران از شیعیان ما می باشد. (1)

شیخ مفید رحمة الله علیه در کتاب اختصاص با سند خود از اصبغ بن نباته نقل نموده که گوید:

رفتم خدمت امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) تا بر او سلام کنم، پس به انتظار او نشستم تا وارد شد و من برخاستم و بر او سلام کردم و او دست در دست من

ص: 97


1- قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ أَخْبَرَنِی عَمِّی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَلَاءُ بْنُ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً -- فَقَالَ علیه السلام یُؤْتَی بِالْمُؤْمِنِ الْمُذْنِبِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّی یُقَامَ بِمَوْقِفِ الْحِسَابِ -- فَیَکُونُ اللَّهُ تَعَالَی هُوَ الَّذِی یَتَوَلَّی حِسَابَهُ لَا یُطْلِعُ عَلَی حِسَابِهِ أَحَداً مِنَ النَّاسِ -- فَیُعَرِّفُهُ ذُنُوبَهُ حَتَّی إِذَا أَقَرَّ بِسَیِّئَاتِهِ قَالَ اللَّهُ جل جلاله لِلْکَتَبَةِ بَدِّلُوهَا حَسَنَاتٍ وَ أَظْهِرُوهَا لِلنَّاسِ فَیَقُولُ النَّاسُ حِینَئِذٍ أَ مَا کَانَ لِهَذَا الْعَبْدِ سَیِّئَةٌ وَاحِدَةٌ ثُمَّ یَأْمُرُ اللَّهُ جل جلاله بِهِ إِلَی الْجَنَّةِ فَهَذَا تَأْوِیلُ الْآیَةِ وَ هِیَ فِی الْمُذْنِبِینَ مِنْ شِیعَتِنَا خَاصَّةً. [أمالی المفید، ص 298، ح 8]

زد و انگشتان خود را داخل انگشتان من نمود و فرمود: ای اصبغ بن نباته!» گفتم: «لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین»، فرمود: ولیّی ما ولیّی خداست، و چون ولیّی خدا از دنیا می رود، منزلت او نزد خداوند رفیق اعلی می باشد، و خداوند او را از نهری سیراب می کند که از یخ سردتر، و از شهد شیرین تر، و از کف نرم تر است» گفتم: پدر و مادرم فدای شما باد، گرچه گنهکار باشد؟ فرمود: آری، گرچه گنهکار باشد، مگر قرآن نخوانده ای که خداوند می فرماید: «فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»؟ سپس فرمود:

«ای اصبغ ولیّی ما اگر خدا را ملاقات کند و گناهان او به اندازه کف روی دریا و دانه های رمل باشد، خداوند از او می بخشد، إن شاءالله تعالی.» (1)

و نیز فرمود:

«لَیْسَ فِی الْمَأْکُولِ وَ الْمَشْرُوبِ سَرَفٌ وَ إِنْ کَثُرَ» -- و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ أَعْطَی فِی غَیْرِ حَقٍ فَقَدْ أَسْرَفَ وَ مَنْ مَنَعَ مِنْ حَقٍّ فَقَدْ قَتَّرَ.» (2)

ص: 98


1- محمّد بن الحسن الشحاذ عن سعد بن عبد الله عن محمّد بن أحمد عن محمّد بن إسماعیل عن جعفر بن الهیثم الحضرمی عن علی بن الحسین الفزاری عن آدم التمار الحضرمی عن سعد بن طریف عن الأصبغ بن نباتة قال أتیت أمیر المؤمنین علیه السلام لأسلم علیه فجلست أنتظره فخرج إلی فقمت إلیه فسلمت علیه فضرب علی کفی ثم شبک أصابعه فی أصابعی ثم قال یا أصبغ بن نباتة قلت لبیک و سعدیک یا أمیر المؤمنین فقال إن ولینا ولی الله فإذا مات ولی الله کان من الله بالرفیق الأعلی و سقاه من النهر أبرد من الثلج و أحلی من الشهد و ألین من الزبد فقلت بأبی أنت و أمی و إن کان مذنبا فقال نعم و إن کان مذنبا أ ما تقرأ القرآن فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً یا أصبغ إن ولینا لو لقی الله و علیه من الذنوب مثل زبد البحر و مثل عدد الرمل لغفرها الله له إن شاءالله تعالی. [الاختصاص، ص 65]
2- -- فی مجمع البیان روی عن معاذ انه قال: سألت رسول الله صلی الله علیه و آله عن ذلک فقال: من اعطی فی غیر حق فقد أسرف، و من منع من حق فقد قتر. -- و روی عن أمیر المؤمنین علیه السلام انه قال: لیس فی المأکول و المشروب سرف و ان کثر. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 31، ح 109-110]

مؤلّف گوید:

روایات فراوان دیگری نیز به همین مضامین در ذیل آیه فوق نقل شده و ما به همین مقدار بسنده نمودیم.

«وَ الَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مقصود از «زور» غنا و آوازه خوانی است. (2)

ایّوب بن خزّاز گوید:

من با عدّه ای وارد مدینه شدیم و خدمت امام صادق علیه السلام رفتیم و آن حضرت به ما فرمودند: بر چه کسی وارد شده اید؟ گفتیم: بر فلانی که اهل خوانندگی و غناخوانی است، فرمود: «کُونُوا کِرَاماً»، و به خدا سوگند ما معنای سخن امام را نفهمیدیم و گمان کردیم می فرماید: «تُفَضِّلُوا عَلَیْهِ»، یعنی شما بر او فضیلت دارید، پس بازگشتیم و گفتیم: ما معنای سخن شما را ندانستیم که فرمودید: «کُونُوا کِرَاماً»؟ فرمود: مگر سخن خدا را نشنیده اید که می فرماید: «وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا؟» (3)

ص: 99


1- سوره ی فرقان، آیه ی 72.
2- الطبرسی: فی معنی قوله تعالی: وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ عن أبی جعفر، و أبی عبد الله علیهما الله سلام: «هو الغناء». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 154]
3- سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ قَالَ نَزَلْنَا الْمَدِینَةَ فَأَتَیْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لَنَا أَیْنَ نَزَلْتُمْ فَقُلْنَا عَلَی فُلَانٍ صَاحِبِ الْقِیَانِ فَقَالَ کُونُوا کِرَاماً فَوَ اللَّهِ مَا عَلِمْنَا مَا أَرَادَ بِهِ وَ ظَنَنَّا أَنَّهُ یَقُولُ تَفَضَّلُوا عَلَیْهِ فَعُدْنَا إِلَیْهِ فَقُلْنَا إِنَّا لَا نَدْرِی مَا أَرَدْتَ بِقَوْلِکَ کُونُوا کِرَاماً فَقَالَ أَ مَا سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ جل جلاله فِی کِتَابِهِ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً. [کافی، ج 6، ص 432، ح 9]

«وَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَ عُمْیَانًا» (1)

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود:

یعنی، «مُسْتَبْصِرِینَ لَیْسُوا شکّاکاً.» (2)

سلیمان بن خالد گوید:

من در کنار امام صادق علیه السلام در محمل خود قرآن می خواندم، پس امام علیه السلام خود را به من نزدیک نمود و فرمود: «بخوان» و چون من آیه فوق را خواندم فرمود: «این آیه مربوط به شما می باشد، چرا که شما هر گاه فضائل ما را می گویید، شک و تردیدی در آن ها نمی کنید» و چون آیه «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا» را قرائت نمودم فرمود: این آیه درباره ی ما خانواده می باشد. (3)

ص: 100


1- سوره ی فرقان، آیه ی 73.
2- محمّد بن یعقوب: عن علی بن محمّد، عن علی بن العبّاس، عن محمّد بن زیاد، عن أبی بصیر، قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ: وَ الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً قال: «مستبصرین، لیسوا شکاکا». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 155]
3- فی محاسن البرقی عنه عن ابن فضال عن علی بن عقبة عن أبیه عن سلیمان بن خالد قال: کنت فی محملی اقرأ إذ نادانی ابو عبد الله علیه السلام اقرأ یا سلیمان فانا فی هذه الآیات التی فی آخر تبارک الی قوله: ثم قرأت: «وَ الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً» فقال: هذه فیکم إذا ذکرتم فضلنا لم تشکوا، ثم قرأت: وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ، رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ الی آخر السورة. فقال: هذه فینا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 43، ح 138]

«وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: آیه فوق نزد امام صادق علیه السلام قرائت شد و آن حضرت فرمود:

«سؤال بزرگی کرده اند آیا آنان خواسته اند که امام متقیّن باشند؟!» گفته شد: ای فرزند رسول خدا مگر این آیه چگونه نازل شده است؟ فرمود: این گونه نازل شده: «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْ لنَا مِنَ الْمُتَّقِینَ إِمَامًا.» (2)

و روایت شده که مقصود از «أَزْوَاجِنَا» خدیجه است، و مقصود از «ذُرِّیَّاتِنَا» فاطمه است، و مقصود از «قُرَّةَ أَعْیُنٍ» حسن و حسین هستند، و مقصود از «وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا» علیّ بن ابی طالب و امامان دیگر -- صلوات الله علیهم -- می باشند. (3)

مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب از سعید بن جبیر نقل نموده که گوید:

به خدا سوگند این آیه فقط درباره ی امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده است، چرا که دعای او این بود که می فرمود: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا»، یعنی فاطمه، و «ذُرِّیَّاتِنَا» یعنی حسن و حسین، و «قُرَّةَ أَعْیُنٍ». سپس گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: به خدا سوگند مقصود من از «قُرَّةَ أَعْیُنٍ» فرزند زیبا نبود و لکن از

ص: 101


1- سوره ی فرقان، آیه ی 74.
2- قال و قرئ عند أبی عبد الله علیه السلام وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً فقال قد سألوا الله عظیما أن یجعلهم للمتقین أئمّة! فقیل له کیف هذا یا ابن رسول الله قال إنّما أنزل الله «الذین یقولون ربنا هب لنا من أزواجنا و ذریاتنا قرة أعین و اجعل لنا من المتقین إماما. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 117]
3- و روی غیره أن «أَزْواجِنا» خدیجة وَ ذُرِّیَّاتِنا فاطمة «و قُرَّةَ أَعْیُنٍ» الحسن و الحسین «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» علی بن أبی طالب علیهما الله سلام. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 117]

خدای خود خواستم تا فرزندان مطیع خدا و خائف و ترسای از او پیدا کنم تا چون به آن ها نگاه می نمایم و آنان را مطیع خدا می بینم، چشم من روشن شود. سپس فرمود: مقصود از «وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا» این است که ما به متقین پیشین اقتدا کنیم و سپس متقیّن به ما اقتدا کنند.

سپس فرمود:

مقصود از «أُوْلَئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا…» علیّ بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام هستند. که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «وَ یُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَ سَلَامًا * خَالِدِینَ فِیهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا.» (1)

مرحوم شیخ مفید در کتاب روضة الواعظین از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

«بهشت با گرفتاری ها و مشکلات همراه است، و دوزخ و آتش با شهوات و هوسرانی ها همراه است».

ص: 102


1- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب ابو الفضل بن دکین عن سفیان عن الأعمش عن مسلم بن البطین عن سعید بن جبیر فی قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا» الآیة قال: هذه الآیة و الله خاصة فی أمیر المؤمنین علی علیه السلام، کان أکثر دعائه یقول: «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا» یعنی فاطمة «و ذریاتنا» الحسن و الحسین «قرة أعین» قال أمیر المؤمنین و الله ما سألت ربی ولدا نضیر الوجه و لا سألته ولدا حسن القامة، و لکن سألت ربی ولدا مطیعین لله خائفین وجلین منه، حتّی إذا نظرت الیه و هو مطیع لله قرت به عینی قال: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» قال: نقتدی بمن قبلنا من المتقین فیقتدی المتقون بنا من بعدنا، و قال: أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا یعنی علی بن أبی طالب و الحسن و الحسین و فاطمة وَ یُلَقَّوْنَ فِیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً خالِدِینَ فِیها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 44، ح 146]

سپس فرمود: خداوند به داوود علیه السلام فرمود:

بر قلب هر عالم دوستدار شهوات [و دنیاطلبی] حرام است که من او را امام و پیشوای اهل تقوا قرار بدهم. (1)

«قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا» (2)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

چهار چیز برای انسان [مؤمن] سودمند است و زیانی ندارد، 1-2. ایمان و شکر، چرا که خداوند می فرماید: «مَّا یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذَابِکُمْ إِن شَکَرْتُمْ وَ آمَنتُمْ» (3)، یعنی تا شما مؤمن و شاکر باشید خداوند عذابتان نمی کند، 3. استغفار، چرا که خداوند می فرماید: «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» (4)، یعنی ای رسول من، تا تو بین مردم هستی و تا آنان استغفار می کنند، خداوند آنان را عذاب نخواهد نمود، 4. دعاء، چرا که خداوند می فرماید: «قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا.» (5)

ص: 103


1- فی روضة الواعظین للمفید رحمه الله علیه قال رسول الله صلی الله علیه و آله: حفت الجنة بالمکاره، و حفت النار بالشهوات، قال الله تعالی لداود علیه السلام: حرام علی کل قلب عالم محب للشهوات ان اجعله إماما للمتقین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 44، ح 145]
2- سوره ی فرقان، آیه ی 77.
3- سوره ی نساء، آیه ی 147.
4- سوره ی انفال، آیه ی 33.
5- أخبرنا جماعة، عن أبی المفضل، قال حدثنا عبد الله بن أبی داود السجستانی، قال حدثنا إبراهیم بن الحسن المقسمی الطرسوسی، قال حدثنا بشیر بن زاذان، عن عمر بن صبح، عن جعفر بن محمّد، عن آبائه، عن علی بن أبی طالب علیهم السلام، أنه قال إنّما الدنیا عناء و فناء، و عبر و غیر، فمن فنائها أن الدهر موتر قوسه، مفوق نبله، یصیب الحی بالموت، و الصحیح بالسقم، و من عنائها أن المرء یجمع ما لا یأکل، و یبنی ما لا یسکن، و من عبرها أنک تری المغبوط مرحوما لیس بینهما إلّا نعیم زال أو بؤس نزل، و من غیرها أن المرء یشرف علیه أمله فیختطفه دونه أجله. قال و قال علیه السلام أربع للمرء لا علیه الإیمان، و الشکر، فإن الله (تعالی) یقول «ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ»، و الاستغفار، فإنه قال «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» و الدعاء، فإنه قال «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ». [الأمالی للطوسی، ص 493]

برید بن معاویه عجلی گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: زیاد قرآن خواندن بهتر است و یا زیاد دعا کردن؟ فرمود:

«زیاد دعا کردن بهتر است» و سپس آیه فوق را قرائت نمود. (1)

ابوالجارود گوید: امام باقر علیه السلام در معنای آیه فوق فرمود: خداوند می فرماید:

اگر دعای شما نبود، عذاب برای شما قطعی بود. (2)

ص: 104


1- روی العیاشی بإسناده عن یزید بن معاویة العجلی قال قلت لأبی جعفر علیه السلام کثرة القراءة أفضل أم کثرة الدعاء أفضل قال کثرة الدعاء أفضل و قرأ هذه الآیة. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 285]
2- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ یقول ما یفعل ربی بکم فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 118]

سوره ی شعراء

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه،

به جز آیه ی 197 و آیاتی از آخر سوره از آیه ی 224 تا 227.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی واقعه نازل شده است. (1)

تعداد آیات: 227 آیه.

مرحوم فیض می فرماید:

سوره شعراء کلاً مکّی است جز آیه «وَ الشُّعَرَاء یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ» تا آخر سوره که مدنی می باشد. (2)

ثواب قرائت سوره ی شعراء

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که سوره های سه گانه طواسین را در شب جمعه بخواند، از اولیای خدا و در جوار و کنف او خواهد بود، و هرگز در دنیا ترسی پیدا نمی کند، و در آخرت از بهشت به او داده می شود تا راضی گردد بلکه فوق رضای او به او داده می شود،

ص: 105


1- تفسیر برهان، ج 5، ص 483.
2- سورة الشُّعراء مکّیّة کُلّها غیر قوله وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ الآیات الی آخر السورة فإنها نزلت بالمدینة عدد آیها مائتان و سبع و عشرون آیة. [تفسیر الصافی، ج 4، ص 29]

و خداوند یک صد همسر از حورالعین به او تزویج می نماید. (1)

و در مجمع البیان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی شعرا را بخواند، خداوند به عدد آن کسانی که نوح و هود و شعیب و صالح و ابراهیم علیهم السلام را تصدیق و یا تکذیب نموده اند، ده حسنه به او می دهد و نیز به عدد کسانی که عیسی را تکذیب نموده و محمّد صلی الله علیه و آله را تصدیق کرده اند، ده حسنه به او اعطا می کند. (2)

ابن عبّاس گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند، طه و طواسین را عوض الواح موسی به من داد.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«طسم»، «طا» به معنای طور سیناء است، و «س» اسکندریّه است، و «م» مکّه است، و نیز فرمود: «طا» شجره ی طوبی است، و «سین» سدرة المنتهی است، و «میم» محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله است. (3)

ص: 106


1- بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الطَّوَاسِینَ الثَّلَاثَةِ فِی لَیْلَةِ الْجُمُعَةِ کَانَ مِنْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ فِی جِوَارِ اللَّهِ وَ کَنَفِهِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی الدُّنْیَا بُؤْسٌ أَبَداً وَ أُعْطِیَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْجَنَّةِ حَتَّی یَرْضَی وَ فَوْقَ رِضَاهُ وَ زَوَّجَهُ اللَّهُ مِائَةَ زَوْجَةٍ مِنْ حُورِ الْعِینِ. [ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 109]
2- فی مجمع البیان أبی بن کعب قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من قرأ سورة الشعراء کان له من الأجر عشر حسنات بعدد کل من صدق بنوح و کذب به، و هود و شعیب و صالح و إبراهیم، و بعدد کل من کذب بعیسی و صدق بمحمّد صلی الله علیه و آله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 45، ح 2]
3- -- عن ابن عبّاس قال: «قال رسول الله و ذکر حدیثا طویلا و فیه: و أعطیت طه و الطواسین من ألواح موسی.» و روی عن ابن الحنفیة عن علی علیه السلام عن النّبی صلی الله علیه و آله لما نزلت طسم قال: الطاء طور سیناء و السین الاسکندریة و المیم مکة و قال: الطاء شجرة طوبی و السین سدرة المنتهی و المیم محمّد المصطفی صلی الله علیه و آله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 45، ح 4]

سوره ی شعراء، آیات 1 تا 9

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

طسم (1) تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ (2) لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ (3) إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعینَ (4) وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ کانُوا عَنْهُ مُعْرِضینَ (5) فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتیهِمْ أَنْبؤُا ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (6) أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَریمٍ (7) إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (8) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (9)

لغات:

«المُبین» البیّن اعجازه أو المبیّن للإعجاز، و «بَاخِعٌ نَّفْسَکَ» یعنی هالک و قاتل، و «زَوْجٍ کَرِیمٍ» یعنی محمودٍ ذی فوائد، و «الْعَزِیزُ» القادر الذی لا یعجزه شئ.

ص: 107

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

طسم (1) این آیات کتاب روشنگر است. (2) گویی می خواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی به خاطر این که آن ها ایمان نمی آورند! (3) اگر ما اراده کنیم، از آسمان بر آنان آیه ای نازل می کنیم که گردنهای شان در برابر آن خاضع گردد! (4) و هیچ ذکر تازه ای از سوی خداوند مهربان برای آن ها نمی آید مگر این که از آن روی گردان می شوند! (5) آنان تکذیب کردند امّا بزودی اخبار (کیفر) آنچه را استهزا می کردند به آنان می رسد! (6) آیا آنان به زمین نگاه نکردند که چقدر از انواع گیاهان پرارزش در آن رویاندیم؟! (7) در این، نشانه روشنی است (بر وجود خدا) ولی بیشترشان هرگز مؤمن نبوده اند! (8) و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (9)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«طسم * تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ * لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

معنای «طس» أنا الطالب السمیع است، و معنای «طسم» یعنی أنا الطالب السمیع المبدئ المعید. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

یا علی من از خدا خواستم که بین من و تو ولایت قرار بدهد، و او اجابت نمود، و از او خواستم که بین من و تو برادری قرار بدهد و او اجابت نمود، و از

ص: 108


1- سوره ی شعراء، آیات 3-1.
2- وَ أَمَّا طس فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ وَ أَمَّا طسم فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ الْمُبْدِئُ الْمُعِیدُ. [معانی الأخبار، ص 22؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 165، ح 1]

او خواستم که تو را وصیّ من قرار بدهد و او اجابت نمود» پس مردی [یعنی اوّلی] گفت: «به خدا سوگند یک صاع از خرما که داخل مشک کهنه ای باشد، بهتر از چیزهایی است که محمّد صلی الله علیه و آله از خدای خود خواسته است» سپس گفت: «خوب بود از خداوند مَلَکی را طلب می کرد که او را مقابل دشمنانش یاری کند، و یا گنجی را طلب می کرد که فقر خود را بر طرف نماید!» پس خداوند این آیه را نازل نمود «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ.» (1)

«إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ» (2)

عمر بن حنظلة گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

«قبل از قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف پنج علامت خواهد بود:

صیحه ی آسمانی،

خروج سفیانی،

خَسف در بیداء،

کشته شدن نفس زکیّه،

خروج یمانی».

گفتم: فدای شما شوم، اگر یکی از اهل بیت شما قبل از این علامت ها قیام نماید آیا ما با او همراه شویم؟

ص: 109


1- العیاشی بإسناده إلی الصّادق علیه السلام فی خبر قال النّبی صلی الله علیه و آله یا علی إنّی سألت الله أن یوالی بینی و بینک ففعل و سألته أن یؤاخی بینی و بینک ففعل و سألته أن یجعلک وصیی ففعل فقال رجل لصاع من تمر فی شن بال خیر مما سأل محمّد ربه هلا سأل ملکا یعضده علی عدوه أو کنزا یستغنی به علی فاقته فأنزل الله تعالی فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ الآیة و فی روایة أصاب لقائله علة. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 342]
2- سوره ی شعراء، آیه ی 4.

فرمود:

خیر. پس روز بعد، من این آیه را خواندم «إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ» گفتم: آیا این آیه همان صیحه است؟ فرمود: بیدار باشید که چون این آیه از آسمان نازل شد دشمنان خدا [یعنی بنی امیه] در مقابل آن خاضع خواهند بود. (1)

محمّد بن ابراهیم نعمانی با سند خود از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی آیه «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ» سؤال شد، و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: پس از سه چیز منتظر فرج باشید گفته شد: آن سه چیز کدام است؟ فرمود: «اختلاف اهل شام بین خود، و پرچم های سیاهی از ناحیه خراسان،

و فَزَعَة و وحشتی در ماه رمضان» گفته شد: فَزعة در ماه رمضان چیست؟

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

مگر شما سخن خدا را نشنیده اید که می فرماید: «إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ» و این آیه دختران جوان را از حجله بیرون می کند، و خواب را بیدار و بیدار را به وحشت می اندازد. (2)

ص: 110


1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ -- الصَّیْحَةُ وَ السُّفْیَانِیُّ وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ وَ الْیَمَانِیُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ لَا فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ تَلَوْتُ هَذِهِ الْآیَةَ -- إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ فَقُلْتُ لَهُ أَ هِیَ الصَّیْحَةُ فَقَالَ أَمَا لَوْ کَانَتْ خَضَعَتْ أَعْنَاقُ أَعْدَاءِ اللَّهِ عزّوجلّ. [کافی، ج 8، ص 310، ح 483؛ ینابیع المودّة، ص 426]
2- أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ قَیْسٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا ثَعْلَبَةُ بْنُ مَیْمُونٍ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ یَحْیَی عَنْ دَاوُدَ الدِّجَاجِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی -- فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَقَالَ انْتَظِرُوا الْفَرَجَ مِنْ ثَلَاثٍ فَقِیلَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَا هُنَّ فَقَالَ اخْتِلَافُ أَهْلِ الشَّامِ بَیْنَهُمْ وَ الرَّایَاتُ السُّودُ مِنْ خُرَاسَانَ وَ الْفَزْعَةُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَقِیلَ وَ مَا الْفَزْعَةُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ أَ وَ مَا سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ جل جلاله فِی الْقُرْآنِ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ هِیَ آیَةٌ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا وَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْیَقْظَانَ. [الغیبة للنعمانی، ص 251]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در ذیل آیه فوق نقل شده و ما آن ها را در کتاب «دولة المهدیّ» و کتاب «نشانه های ظهور» نقل نموده ایم و از خداوند ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را خواستاریم.

سوره ی شعراء، آیات 10 تا 68

متن:

وَ إِذْ نادی رَبُّکَ مُوسی أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (10) قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا یَتَّقُونَ (11) قالَ رَبِّ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ (12) وَ یَضیقُ صَدْری وَ لا یَنْطَلِقُ لِسانی فَأَرْسِلْ إِلی هارُونَ (13) وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ (14) قالَ کَلاَّ فَاذْهَبا بِآیاتِنا إِنَّا مَعَکُمْ مُسْتَمِعُونَ (15) فَأْتِیا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمینَ (16) أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ (17) قالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فینا وَلیداً وَ لَبِثْتَ فینا مِنْ عُمُرِکَ سِنینَ (18) وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرینَ (19) قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ (20) فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لی رَبِّی حُکْماً وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُرْسَلینَ (21) وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنی إِسْرائیلَ (22) قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمینَ (23) قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنینَ (24) قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ (25) قالَ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلینَ (26) قالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ (27) قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَیْنَهُما

ص: 111

إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (28) قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْری لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونینَ (29) قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْ ءٍ مُبینٍ (30) قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ (31) فَأَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبینٌ (32) وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرینَ (33) قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلیمٌ (34) یُریدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35) قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرینَ (36) یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلیمٍ (37) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ (38) وَ قیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39) لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ کانُوا هُمُ الْغالِبینَ (40) فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغالِبینَ (41) قالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ (42) قالَ لَهُمْ مُوسی أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43) فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44) فَأَلْقی مُوسی عَصاهُ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ (45) فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ ساجِدینَ (46) قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمینَ (47) رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ (48) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبیرُکُمُ الَّذی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعینَ (49) قالُوا لا ضَیْرَ إِنَّا إِلی رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (50) إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطایانا أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنینَ (51) وَ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنْ أَسْرِ بِعِبادی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ (52) َأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدائِنِ حاشِرینَ (53) إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلیلُونَ (54) وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ (55) وَ إِنَّا لَجَمیعٌ حاذِرُونَ (56) فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (57) وَ کُنُوزٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ (58) کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها بَنی إِسْرائیلَ (59) فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقینَ (60) فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ (61) قالَ کَلاَّ إِنَّ مَعی رَبِّی سَیَهْدینِ (62) فَأَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظیمِ (63) وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرینَ (64) وَ أَنْجَیْنا مُوسی وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعینَ (65) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ (66) إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (67) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (68)

ص: 112

لغات:

«سری و أسری» دو لغت است به معنای سیر کردن و سیر دادن، و «شِرذمة» باقیمانده از گروه کثیر را گویند، و شرذمه از هر چیزی گروه باقیمانده ناچیز آن را گویند، و «کنوز» اموال پنهان شده در مخفیگاه ها را می گویند، و «اتّبعه و تبعه» إذا اقتفی أثره، و «إشراق» دخول در هنگام طلوع خورشید را گویند، و «شَرَقَ الشمس و شَرَقَتِ الشمس» هنگام طلوع و تنویر خورشید را گویند، و «أشرقنا» یعنی دخلنا فی وقت شروق الشمس، و «تَراءَ الجمعان» یعنی تقابلا بحیث یری کلّ منهما صاحبه، و «إدراک» به معنای رسیدن و ملحق شدن است، و «أدرکه» یعنی لحقه، و أدرک الزرع و أدرک الغلام یعنی لحق ببلوغه و حصاده، و «طَود» به معنای کوه است، و «اِزدلاف» تقریب نمودن است، و «لیلة المزدلفة» یعنی لیلة الإجتماع، و «آخر» به معنای دیگر است چنان که گویند: نجی الله أحدهما و أهلک الآخر الثانی.

ترجمه:

(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو… (10) قوم فرعون، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمی کنند؟! (11) (موسی) عرض کرد: «پروردگارا! از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند، (12) و سینه ام تنگ شود، و زبانم بقدر کافی گویا نیست (برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یاری کند)! (13) و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهی دارند می ترسم مرا بکشند (و این رسالت به پایان نرسد)! (14) فرمود: «چنین نیست، (آنان کاری نمی توانند انجام دهند)! شما هر دو با آیات ما (برای هدایتشان) بروید ما با شما هستیم و (سخنانتان را) می شنویم! (15) به سراغ فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم (16) بنی اسرائیل را با ما بفرست!» (آن ها

ص: 113

به سراغ فرعون آمدند) (17) (فرعون) گفت: «آیا ما تو را در کودکی در میان خود پرورش ندادیم، و سالهایی از زندگیت را در میان ما نبودی؟! (18) و سرانجام، آن کارت را (که نمی بایست انجام دهی) انجام دادی (و یک نفر از ما را کشتی)، و تو از ناسپاسانی!» (19) (موسی) گفت: «من آن کار را انجام دادم در حالی که از بی خبران بودم! (20) پس هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم و پروردگارم به من حکمت و دانش بخشید، و مرا از پیامبران قرار داد! (21) آیا این منتّی است که تو بر من می گذاری که بنی اسرائیل را برده خود ساخته ای؟!» (22) فرعون گفت: «پروردگار عالمیان چیست؟!» (23) (موسی) گفت: «پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر اهل یقین هستید!». (24) (فرعون) به اطرافیانش گفت: «آیا نمی شنوید (این مرد چه می گوید)؟!» (25) (موسی) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست!» (26) (فرعون) گفت: «پیامبری که بسوی شما فرستاده شده مسلّماً دیوانه است!» (27) (موسی) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آن دو است می باشد، اگر شما عقل و اندیشه خود را به کار می گرفتید!» (28) (فرعون خشمگین شد و) گفت: «اگر معبودی غیر از من برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد!» (29) (موسی) گفت: «حتّی اگر نشانه آشکاری برای تو بیاورم (باز ایمان نمی آوری)؟!» (30) گفت: «اگر راست می گویی آن را بیاور!» (31) در این هنگام موسی عصای خود را افکند، و ناگهان مار عظیم و آشکاری شد (32) و دست خود را (در گریبان فرو برد و) بیرون آورد، و در برابر بینندگان سفید و روشن بود. (33) (فرعون) به گروهی که اطراف او بودند گفت: «این ساحر آگاه و ماهری است! (34) او می خواهد با سحرش شما را از سرزمینتان بیرون کند! شما چه نظر می دهید؟» (35) گفتند: «او و برادرش را مهلت ده و مأموران را برای بسیج به تمام

ص: 114

شهرها اعزام کن، (36) تا هر ساحر ماهر و دانایی را نزد تو آورند!» (37) سرانجام ساحران برای وعده گاه روز معیّنی جمع آوری شدند. (38) و به مردم گفته شد: «آیا شما نیز (در این صحنه) اجتماع می کنید… (39) تا اگر ساحران پیروز شوند، از آنان پیروی کنیم؟!» (40) هنگامی که ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آیا اگر ما پیروز شویم، پاداش مهمّی خواهیم داشت؟» (41) گفت: «(آری،) و در آن صورت شما از مقرّبان خواهید بود!» (42) (روز موعود فرا رسید و همگی جمع شدند) موسی به ساحران گفت: «آنچه را می خواهید بیفکنید، بیفکنید!» (43) آن ها طنابها و عصاهای خود را افکندند و گفتند: «به عزّت فرعون، ما قطعاً پیروزیم!» (44) سپس موسی عصایش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آن ها را بلعید! (45) فوراً همه ساحران به سجده افتادند. (46) گفتند: «ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم، (47) پروردگار موسی و هارون!» (48) (فرعون) گفت: «آیا پیش از این که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته (و این یک توطئه است)! امّا بزودی خواهید دانست! دست ها و پاهای شما را بعکس یکدیگر قطع می کنم، و همه شما را به دار می آویزم!» (49) گفتند: «مهمّ نیست، (هر کاری از دستت ساخته است بکن)! ما بسوی پروردگارمان بازمی گردیم! (50) ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد، چرا که ما نخستین ایمان آورندگان بودیم!» (51) و به موسی وحی کردیم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده، زیرا شما مورد تعقیب هستید!» (52) فرعون (از این ماجرا آگاه شد و) مأموران بسیج نیرو را به شهرها فرستاد، (53) (و گفت:) این ها مسلّماً گروهی اندکند (54) و این ها ما را به خشم آورده اند (55) و ما همگی آماده پیکاریم!» (56) (سرانجام فرعونیان مغلوب شدند،) و ما آن ها را از باغها و چشمه ها بیرون راندیم،

ص: 115

(57) و از گنجها و قصرهای مجلّل! (58) (آری،) این چنین کردیم! و بنی اسرائیل را وارث آن ها ساختیم! (59) آنان به تعقیب بنی اسرائیل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آن ها رسیدند. (60) هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: «ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم!» (61) (موسی) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!» (62) و بدنبال آن به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن!» (عصایش را به دریا زد،) و دریا از هم شکافته شد، و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود! (63) و در آنجا دیگران [لشکر فرعون] را نیز (به دریا) نزدیک ساختیم! (64) و موسی و تمام کسانی را که با او بودند نجات دادیم! (65) پس دیگران را غرق کردیم! (66) در این جریان، نشانه روشنی است ولی بیشترشان ایمان نیاوردند! (چرا که طالب حق نبودند) (67) و پروردگارت شکست ناپذیر و مهربان است! (68)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ إِذْ نَادَی رَبُّکَ مُوسَی أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ * قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا یَتَّقُونَ…» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی با سند خود از ابان بن عثمان از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

هنگامی که خداوند موسی علیه السلام را به طرف فرعون فرستاد، موسی به درب خانه فرعون آمد و اجازه دخول خواست و فرعون به او اجازه نداد و موسی علیه السلام عصای خود را به درب خانه فرعون زد و همه درهای قصر او باز شد و موسی داخل گردید و به فرعون فرمود: من رسول خدا هستم و تو باید بنی اسرائیل را همراه من بفرستی.

ص: 116


1- سوره ی شعراء، آیات 63-10.

فرعون گفت: «أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینا وَلِیداً وَ لَبِثْتَ فِینا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ»؟ یعنی آیا ما تو را مانند فرزندی نگهداری نکردیم و سال هایی از عمر خود را بین ما نگذراندی و آن مرد قبطی را کشتی و به احسان من کفران کردی؟! موسی فرمود: هنگامی که من آن مرد قبطی را کشتم راه را گم کردم و چون از شما ترسیدم فرار کردم و پس از آن خداوند عالمین به من حکمتی مرحمت نمود و مرا از پیامبران خود قرار داد، و تو آن نعمت و تربیّت خود را بر من منّت می گذاری در حالی که بنی اسرائیل را عبد خود قرار دادی.

فرعون گفت: پروردگار عالمین چگونه است؟ -- و از کیفیّت سؤال نمود و موسی از ذات مقدّس الهی پاسخ داد و -- گفت: «رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا إن کُنتُم مُّوقِنِینَ»، یعنی پروردگار آسمان ها و زمین است اگر شما اهل یقین باشید. پس فرعون از روی تعجّب به اصحاب خود روی کرد و گفت: «أَلَا تَسْتَمِعُونَ» یعنی آیا نمی بینید که من از کیفیّت سؤال می کنم و او از ذات خدای خود پاسخ می دهد؟! پس موسی گفت: «او پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شماست» و فرعون به اصحاب خود گفت: ببینید او چگونه پاسخ می دهد و سپس به موسی گفت: «لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ» یعنی اگر خدایی جز من را برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد» حضرت موسی علیه السلام فرمود: «آیا برای تو نشانه ی آشکاری بیاورم؟» فرعون گفت: «اگر از راستگویان هستی بیاور» پس موسی عصای خود را انداخت و ناگهان عصا اژدهای آشکاری شد، و همه یاران فرعون فرار کردند، و فرعون سخت وحشت نمود و نتوانست آرام بگیرد و به موسی گفت:

ص: 117

«تو را به خدا و شیری که خورده ای، اژدها را از من دور کن» پس موسی اژدها را از او دور نمود و سپس دست خود را از گریبان بیرون آورد و نوری از آن برای مردم آشکار شد، و چون موسی عصا را گرفت فرعون آرام شد و خواست که به موسی ایمان بیاورد و او را تصدیق کند و لکن وزیر او هامان برخاست و به او گفت: «تا کنون خدا بودی و پرستش می شدی، و اکنون می خواهی پیرو غلامی بشوی؟! از این رو فرعون به اطرافیان خود گفت:

«موسی ساحری داناست و می خواهد شما را با سحر خود از این منطقه خارج نماید شما چه می گویید؟… تا این که روز معلومی را مقرّر کردند و فرعون دستور داد تا همه ساحران جمع شوند تا با موسی مقابله کنند -- البتّه فرعون و هامان خود ساحر بودند و به وسیله سحر بر مردم غالب شده بودند، و فرعون با سحر ادعای خدایی کرده بود -- تا این که هزار ساحر جمع شدند و از بین آنان یکصد نفر را انتخاب کردند و از بین یکصد نفر هشتاد نفر انتخاب شدند و ساحران به فرعون گفتند: «تو می دانی که در دنیا کسی ساحرتر از ما نیست، اکنون بگو اگر ما بر موسی غالب شدیم پاداش ما نزد تو چه خواهد بود؟» فرعون گفت:

«در آن صورت شما نزد من از مقربّان خواهید بود و من شما را در ملک خود شریک خواهم نمود» ساحران گفتند: «اگر موسی بر ما غالب شد و سحر ما را باطل نمود و ما دانستیم که کار او از راه سحر و حیله نبوده و به او ایمان آوردیم، تو چه خواهی کرد؟» فرعون گفت: اگر او بر شما غالب شد، من نیز او را تصدیق خواهم نمود، و لکن شما باید تمام حیله خود را به کار ببرید تا بر او غالب شوید.

ص: 118

امام صادق علیه السلام سپس فرمود:

روز وعده ی آنان روز عیدی بود و چون خورشید در آن روز بالا آمد فرعون مردم را با ساحران جمع نمود، و او را قبّه ای بود که چهل متر طول داشت و آن را با آهن و فولاد تزیین نموده بود و به قدری نورانی و زیبا بود که چون خورشید بر آن می تابید کسی نمی توانست به آن نگاه کند، پس فرعون و هامان بر بالای آن قبّه نشستند و به پایین نگاه می کردند و حضرت موسی علیه السلام آمد در حالی که به آسمان نگاه می کرد، و ساحران به فرعون گفتند: این مردی که ما می بینیم، به آسمان نگاه می کند و هرگز سحر ما به آسمان نمی رسد» در حالی که آنان به مردم تعهّد و ضمانت داده بودند که غالب خواهند شد، پس ساحران به حضرت موسی علیه السلام گفتند: «یا تو شروع کن و یا ما شروع می کنیم؟» و موسی به آنان فرمود: «شما شروع کنید» پس آنان طناب ها و ابزار سحر خود را رها کردند و به شکل مارها در آمد و حرکت و حمله می کردند، و ساحران گفتند: سوگند به عزّت فرعون ما غالب خواهیم بود، مردم را وحشت گرفت و موسی نیز در باطن خود هراس پیدا کرد و به او خطاب شد: «لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنتَ الْأَعْلَی * وَ أَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ وَ لَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَی.» (1)

یعنی ای موسی هراس مکن تو بر آنان پیروزی، عصای خود را به طرف آن ها بینداز تا همه را ببلعد، چرا که کار آنان سحر است و ساحر پیروز نخواهد شد» پس موسی عصای خود را انداخت و آن عصا مانند مسِّ گداخته شد و به صورت اژدها در آمد و سر خود را بالا نمود و دهان باز کرد و قبّه فرعون را

ص: 119


1- سوره ی طه، آیات 68 و 69.

به دهان گرفت و گرداند و ابزار سحر ساحران را بلعید و آنان مغلوب شدند و مردم از ترس فرار کردند و از بس این صحنه با عظمت بود کسی نمی توانست آن را توصیف نماید و مردم در حال فرار زیر دست و پا رفتند و ده هزار نفر از مرد و زن و کودک کشته شدند و آن اژدها اطراف قبّه فرعون می گردید، و فرعون و هامان از وحشت لباس های خود را آلوده کردند و موی سرهای آنان سفید شد و غش کردند، و موسی نیز همانند مردم گریخت، تا این که خداوند به او فرمود: «خُذْهَا وَ لَا تَخَفْ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَی.» (1)

پس موسی بازگشت و عبای خود را بر دست خود پیچید و دست خود را داخل دهان اژدها نمود و ناگهان اژدها به صورت همان عصا در آمد و ساحران همان گونه که خداوند می فرماید: «فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ» چون چنین دیدند ایمان آوردند و گفتند: «آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ * رَبِّ مُوسَی وَهَارُونَ» و فرعون سخت خشمگین شد و گفت: «آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ…» یعنی «آیا به موسی ایمان آوردید قبل از آن که من به شما اجازه بدهم؟ همانا موسی بزرگ شما ساحران است و او به شما سحر آموخته است، پس زود است که بدانید من دست و پای شما را بر خلاف همدیگر قطع خواهم نمود و همه شما را به دار خواهم آویخت».

و ساحران که ایمان به موسی آورده بودند گفتند: «باکی نیست ما به سوی پروردگار خود باز می گردیم» از این رو فرعون همه کسانی را که ایمان به موسی آورده بودند زندانی کرد، تا زمانی که خداوند عذاب طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر بنی اسرائیل نازل نمود و فرعون آنان را آزاد کرد

ص: 120


1- سوره ی طه، آیه ی 21.

و خداوند به موسی فرمود: بندگان من را از شهر خارج کن، چرا که فرعون با لشکرش شما را تعقیب می نماید، پس موسی بنی اسرائیل را حرکت داد تا از دریا بگذرند، و فرعون لشگر خود را از همه شهرها جمع نمود و آنان ششصد هزار نفر بودند و خود در بین هزار هزار نفر حرکت نمود و موسی و پیروان او را تعقیب کرد و چون لشگر موسی به رود نیل رسیدند و فرعون با لشگریانش به آنان نزدیک شدند اصحاب موسی علیه السلام گفتند: «ای موسی ما گرفتار شدیم» و موسی فرمود: «کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ»، یعنی هرگز ما گرفتار نشده ایم و وعده ی خداوند حق است و خدا با من می باشد و او مرا نجات خواهد داد، و چون موسی به دریا نزدیک شد، به دریا گفت:

«راه باز کن» دریا گفت: ای موسی آیا تکبّر می کنی و به من می گویی راه باز کن در حالی که من هرگز خدا را معصیت نکرده ام و در بین شما معصیت بوده است؟! موسی فرمود: ای دریا بترس از معصیت خدا چرا که تو می دانی آدم به خاطر معصیت از بهشت اخراج شد و ابلیس نیز به خاطر معصیت لعنت شد» پس دریا گفت: «پروردگار من بزرگ و مطاع است و احدی حق ندارد نافرمانی او را بکند» پس یوشع بن نون [وصیّ موسی] به موسی گفت: مگر پروردگارت تو را به چه چیز امر کرده است؟ موسی گفت: «به عبور از دریا» پس یوشع اسب خود را به آب زد [و بر روی آب حرکت نمود] و خداوند به موسی وحی نمود:

«أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ»، و موسی عصای خود را به دریا زد و دریا شکافته شد و آب ها مانند دو کوه بزرگ از همدیگر جدا شدند و راه برای بنی اسرائیل فراهم شد و موسی با عصای خود دوازده راه برای دوازده سبط بنی اسرائیل

ص: 121

در دریا باز نمود و خورشید کف دریا را خشکاند چنان که خداوند می فرماید: «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقًا فِی الْبَحْرِ یَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَکًا وَ لَا تَخْشَی» (1)، و موسی با اصحاب خود وارد دریا شدند، و برخی که با موسی بودند هراس پیدا کردند و گفتند: ما خویشان خود را نمی بینیم؟ موسی فرمود: آنان نیز در داخل دریا حرکت می کنند و چون سخن موسی را تصدیق نکردند خداوند به دریا امر نمود تا روزنه هایی بین آب ها پیدا شود و آنان همدیگر را ببینند و با همدیگر سخن بگویند.

سپس فرعون با لشگریان خود به دریا رسید و به آنان گفت: «آیا نمی دانید که من پروردگار بزرگ شمایم و به این خاطر دریا برای من شکافته شده است؟» و لکن احدی جرئت نکرد که داخل دریا شود حتّی اسب ها از ترس آب، وارد دریا نشدند، تا این که فرعون به ساحل دریا قدم گذارد و منجّم او گفت: داخل دریا مشو و از او جلوگیری کرد و فرعون نپذیرفت و بر اسب خود سوار شد تا داخل دریا شود و لکن اسب او به داخل دریا نرفت، تا این که جبرئیل بر اسب مادّه ای سوار شد و از جلو حرکت نمود و چون اسب فرعون اسب مادّه را مقابل خود دید به او مایل شد و داخل دریا گردید و سپس اصحاب فرعون نیز به دنبال فرعون، کلاًّ داخل دریا شدند و آخرین نفر از اصحاب فرعون که داخل دریا شد، مساوی بود با آخرین نفر از اصحاب موسی که از دریا خارج شد، و در آن وقت آب دریا پیوسته شد و مانند کوه بر سر فرعونیان فرو ریخت و در آن حال فرعون گفت:

«آمَنَتْ أنّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَ أَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» (2). پس جبرئیل

ص: 122


1- سوره ی طه، آیه ی 77.
2- سوره ی، یونس، آیه ی 90.

مشتی از لجن برداشت و بر دهان فرعون زد و گفت: «آلآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ.» (1) و (2)

ص: 123


1- سوره ی یونس، آیه ی 91.
2- فإنه حدثنی أبی عن الحسن بن علی بن فضال عن أبان بن عثمان عن أبی عبد الله علیه السلام قال لما بعث الله موسی إلی فرعون أتی بابه فاستأذن علیه فلم یؤذن له فضرب بعصاه الباب فاصطکت الأبواب ففتحت ثم دخل علی فرعون فأخبره أنه رسول رب العالمین و سأله أن یرسل معه بنی إسرائیل فقال له فرعون کما حکی الله أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینا وَلِیداً وَ لَبِثْتَ فِینا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ أی قتلت الرجل وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ یعنی کفرت نعمتی قال موسی کما حکی الله فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ إلی قوله أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ ف قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ و إنّما سأله عن کیفیة الله فقال موسی رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ فقال فرعون متعجبا لأصحابه: أَ لا تَسْتَمِعُونَ أسأله عن الکیفیة فیجیبنی عن الصفات فقال موسی رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ ثم قال لموسی: لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ قالَ موسی: أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْ ءٍ مُبِینٍ قالَ فرعون أْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ فَأَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ فلم یبق أحد من جلساء فرعون إلّا هرب و دخل فرعون من الرعب ما لم یملک به نفسه، فقال فرعون: أنشدک بالله و بالرّضاع إلّا ما کففتها عنی فکفها ثم نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرِینَ فلما أخذ موسی العصا رجعت إلی فرعون نفسه و هم بتصدیقه فقام إلیه هامان فقال له: بینما أنت إله تعبد إذ صرت تابعا لعبد ثم قالَ فرعون لِلْمَلَإِ الذین حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ إلی قوله لِمِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ و کان فرعون و هامان قد تعلما السحر و إنّما غلبا الناس بالسحر و ادعی فرعون الربوبیة بالسحر فلما أصبح بعث فی المدائن حاشرین مدائن مصر کلها و جمعوا ألف ساحر و اختاروا من الألف مائة و من المائة ثمانین، فقال السحرة لفرعون قد علمت أنه لیس فی الدنیا أسحر منا فإن غلبنا موسی فما یکون لنا عندک قال: إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ عندی أشارککم فی ملکی، قالوا: فإن غلبنا موسی و أبطل سحرنا علمنا أن ما جاء به لیس من قبل السحر و لا من قبل الحیلة و آمنا به و صدقناه فقال فرعون إن غلبکم موسی صدقته أنا أیضا معکم، و لکن أجمعوا کیدکم أی حیلتکم، قال و کان موعدهم یوم عید لهم فلما ارتفع النهار من ذلک الیوم جمع فرعون الناس و السحرة و کانت له قبة طولها فی السماء ثمانون ذراعا و قد کان کسیت بالحدید و الفولاذ المصقول فکانت إذا وقعت الشمس علیها لم یقدر أحد أن ینظر إلیها من لمع الحدید و وهج الشمس و جاء فرعون و هامان و قعدا علیها ینظران و أقبل موسی ینظر إلی السماء، فقالت السحرة لفرعون: إنا نری رجلا ینظر إلی السماء و لن یبلغ سحرنا إلی السماء و ضمنت السحرة من فی الأرض فقالوا لموسی إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمَّا أَنْ نَکُونَ نَحْنُ الْمُلْقِینَ قالَ لَهُمْ مُوسی أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ فأقبلت تضطرب و صارت مثل الحیات قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسی فنودی «لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلی وَ أَلْقِ ما فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا کَیْدُ ساحِرٍ وَ لا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتی». فألقی موسی العصا فذابت فی الأرض مثل الرصاص ثم طلع رأسها و فتحت فاها و وضعت شدقها العلیا علی رأس قبة فرعون ثم دارت و أرخت شفتها السفلی و التقمت عصی السحرة و حبالها و غلب کلهم و انهزم الناس حین رأوها و عظمها و هولها مما لم تر العین و لا وصف الواصفون مثله فقتل فی الهزیمة من وطی الناس عشرة آلاف رجل و امرأة و صبی و دارت علی قبة فرعون قال فأحدث فرعون و هامان فی ثیابهما و شاب رأسهما و غشی علیهما من الفزع و مر موسی فی الهزیمة مع الناس، فناداه الله «خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِیدُها سِیرَتَهَا الْأُولی» فرجع موسی و لف علی یده عباءً کانت علیه ثم أدخل یده فی فمها فإذا هی عصا کما کانت و کان کما قال الله فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ ساجِدِینَ لما رأوا ذلک قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ فغضب فرعون عند ذلک غضبا شدیدا و قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ یعنی موسی الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ فقالوا له کما حکی الله لا ضَیْرَ إِنَّا إِلی رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطایانا أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ فحبس فرعون من آمن بموسی حتّی أنزل الله عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ فأطلق فرعون عنهم فأوحی الله إلی موسی أَنْ أَسْرِ بِعِبادِی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ فخرج موسی ببنی إسرائیل لیقطع بهم البحر. و جمع فرعون أصحابه و بعث فی المدائن حاشرین و حشر الناس و قدم مقدمته فی ستمائة ألف و رکب هو فی ألف ألف و خرج کما حکی الله عزّوجلّ فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ کُنُوزٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها بَنِی إِسْرائِیلَ فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ فلما قرب موسی البحر و قرب فرعون من موسی قالَ أَصْحابُ مُوسی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ قالَ موسی کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ أی سینجینی. فدنا موسی علیه السلام من البحر فقال له انفلق، فقال البحر له: استکبرت یا موسی أن تقول لی أنفلق لک و لم أعص الله طرفة عین و قد کان فیکم المعاصی، فقال له موسی فاحذر أن تعصی و قد علمت أن آدم أخرج من الجنة بمعصیته و إنّما إبلیس لعن بمعصیته فقال البحر ربی عظیم مطاع أمره و لا ینبغی لشی ء أن یعصیه فقام یوشع بن نون فقال لموسی: یا رسول الله ما أمرک ربک فقال: بعبور البحر، فاقتحم یوشع فرسه فی الماء و أوحی الله إلی موسی أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فضربه فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ أی کالجبل العظیم فضرب له فی البحر اثنی عشر طریقا فأخذ کل سبط منهم فی طریق فکان الماء قد ارتفع و بقیت الأرض یابسة طلعت فیه الشمس فیبست کما حکی الله «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشی» و دخل موسی البحر و کان أصحابه اثنی عشر سبطا فضرب الله لهم فی البحر اثنی عشر طریقا فأخذ کل سبط فی طریق و کان الماء قد ارتفع علی رءوسهم مثل الجبال فجزعت الفرقة التی کانت مع موسی فی طریقه فقالوا یا موسی أین إخواننا فقال لهم موسی معکم فی البحر، فلم یصدقوه فأمر الله البحر فصارت طاقات حتّی کان ینظر بعضهم إلی بعض و یتحدثون و أقبل فرعون و جنوده فلما انتهی إلی البحر قال لأصحابه أ لا تعلمون أنی ربکم الأعلی قد فرج لی البحر فلم یجسر أحد أن یدخل البحر و امتنعت الخیل منه لهول الماء فتقدم فرعون حتّی جاء إلی ساحل البحر فقال له منجمه لا تدخل البحر و عارضه فلم یقبل منه و أقبل علی فرس حصان فامتنع الحصان أن یدخل الماء فعطف علیه جبرئیل و هو علی مادیانة فتقدمه و دخل فنظر الفرس إلی الرمکة فطلبها و دخل البحر و اقتحم أصحابه خلفه فلما دخلوا کلهم حتّی کان آخر من دخل من أصحابه و آخر من خرج من أصحاب موسی أمر الله الریاح فضربت البحر بعضه ببعض فأقبل الماء یقع علیهم مثل الجبال فقال فرعون عند ذلک «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ» فأخذ جبرئیل کفا من حمأة فدسها فی فیه ثم قال «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ». [تفسیر القمّی، ج 2، ص 118؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 169، ح 1]

ص: 124

ص: 125

مؤلّف گوید:

آنچه در این روایت آمده خلاصه همه روایات این قصّه است.

باید گفت: در ماجرای حضرت موسی علیه السلام با فرعون عبرت هایی است که به برخی از آن ها اشاره می شود و به برخی از آن ها در آیات پیشین و آیات آینده اشاره شده و خواهد شد، إن شاءالله.

«وَ أَنجَیْنَا مُوسَی وَ مَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ * ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ * إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ» (1)

معیار ارزش، هدف و نیّت انسان هاست.

سلیمان بن جعفر جعفری گوید: از حضرت ابی الحسن علیه السلام شنیدم که به پدرم می فرمود:

«برای چه تو با عبدالرحمان بن یعقوب -- که قائل به تجسّم و توصیف و سخنان خطرناکی است درباره ی خداوند و خداوند قابل توصیف نیست -- رفت و آمد می کنی؟ سپس فرمود: یا باید با او رفت و آمد کنی و نزد ما نیایی و یا نزد ما بیایی و نزد او نروی» پدرم گفت: «من به اعتقادات او کاری ندارم»

ص: 126


1- سوره ی شعراء، آیات 67-65.

حضرت کاظم علیه السلام فرمود: آیا می دانی که در بین اصحاب موسی علیه السلام مردی بود که پدرش از فرعونیان بود و چون لشگر فرعون به لشگر موسی نزدیک شد، او رفت تا پدر خود را نصیحت کند و چون فرعونیان غرق شدند او نیز غرق شد، آیا تو نمی ترسی که همانند او گرفتار عذاب بشوی و چون خبر آن مرد به موسی علیه السلام رسید، موسی از جبرئیل درباره ی او سؤال نمود و جبرئیل فرمود: او غرق شد، رحمت خدا بر او باد چرا که عذاب چون نازل شود هر کس در کنار گنهکاران باشد، گرفتار خواهد شد. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

گروهی از اصحاب موسی علیه السلام گفتند: «چه خوب است ما بین لشگر فرعون برویم و از دنیای آنان بهره مند شویم، و چون موسی -- طبق وعده ی خداوند -- پیروز شود به او بازگردیم» پس چنین کردند و چون موسی علیه السلام و پیروان او از فرعونیان فرار کردند، آنان بر مرکب های خود سوار شدند تا خود را به جمعیّت

ص: 127


1- قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی بَکْرُ بْنُ صَالِحٍ الرَّازِیُّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ لِأَبِی مَا لِی رَأَیْتُکَ عِنْدَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ إِنَّهُ خَالِی فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام إِنَّهُ یَقُولُ فِی اللَّهِ قَوْلًا عَظِیماً یَصِفُ اللَّهَ تَعَالَی وَ یَحُدُّهُ وَ اللَّهُ لَا یُوصَفُ -- فَإِمَّا جَلَسْتَ مَعَهُ وَ تَرَکْتَنَا وَ إِمَّا جَلَسْتَ مَعَنَا وَ تَرَکْتَهُ فَقَالَ إِنْ هُوَ یَقُولُ مَا شَاءَ أَیُّ شَیْ ءٍ عَلَیَّ مِنْهُ إِذَا لَمْ أَقُلْ مَا یَقُولُ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام أَ مَا تَخَافَنَّ أَنْ تَنْزِلَ بِهِ نَقِمَةٌ فَتُصِیبَکُمْ جَمِیعاً أَ مَا عَلِمْتَ بِالَّذِی کَانَ مِنْ أَصْحَابِ مُوسَی وَ کَانَ أَبُوهُ مِنْ أَصْحَابِ فِرْعَوْنَ فَلَمَّا لَحِقَتْ خَیْلُ فِرْعَوْنَ مُوسَی علیه السلام تَخَلَّفَ عَنْهُ لِیَعِظَهُ وَ أَدْرَکَهُ مُوسَی وَ أَبُوهُ یُرَاغِمُهُ حَتَّی بَلَغَا طَرَفَ الْبَحْرِ فَغَرِقَا جَمِیعاً فَأَتَی مُوسَی الْخَبَرُ فَسَأَلَ جَبْرَئِیلَ عَنْ حَالِهِ فَقَالَ لَهُ غَرِقَ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ لَمْ یَکُنْ عَلَی رَأْیِ أَبِیهِ لَکِنَّ النَّقِمَةَ إِذَا نَزَلَتْ لَمْ یَکُنْ لَهَا عَمَّنْ قَارَبَ الْمُذْنِبَ دِفَاعٌ. [أمالی المفید، ص 112، ح 3]

موسی علیه السلام برسانند، و لکن خداوند ملائکه ای را فرستاد و ملائکه آنان را به لشگر فرعون بازگرداندند و همانند فرعونیان غرق شدند. (1)

علّت ابتلای پیامبران و امّت های آنان

امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ای فرمود:

اگر خداوند اراده کرده بود که برای پیامبران گنج ها و معادن و باغستان ها و پرندگان و حیوانات وحشی را مسخّر کند و در اختیار آنان قرار بدهد، چنین می کرد، و لکن در آن صورت امتحانی و بلایی و جزا و پاداشی وجود نداشت و امتحانی انجام نمی شد تا اهل عافیت به پاداش اهل بلا برسند و مؤمنین نیز به ثواب محسنین نائل شوند، و اگر خداوند به اجبار مردم را وادار به ایمان و هدایت می نمود، امتحان از همه مردم برداشته می شد، [و در آن صورت اهل بهشت مستحق بهشت نبودند و اهل دوزخ نیز مستحق آتش نبودند.] (2)

ص: 128


1- الحسین بن سعید، فی کتاب (الزهد): عن النضر، عن محمّد بن هاشم، عن رجل، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إن قوما ممن آمن بموسی علیه السلام، قالوا: لو أتینا عسکر فرعون، و کنا فیه، ونلنا من دنیاه، فإذا کان الذی نرجوه من ظهور موسی، صرنا إلیه. ففعلوا، فلما توجه موسی و من معه هاربین رکبوا دوابهم، و أسرعوا فی السیر لیوافوا موسی و من معه، فیکونوا معهم، فبعث الله ملائکة، فضربت وجوه دوابهم، فردتهم إلی عسکر فرعون، فکانوا فیمن غرق مع فرعون». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 173، ح 4؛ کتاب الزهد، ص 65، ح 172]
2- فی الکافی و روی ان أمیر المؤمنین علیه السلام قال فی خطبة له: و لو أراد الله جل ثناؤه حیث بعثهم أن یفتح لهم کنوز الذهبان و معادن البلدان و مغارس الجنان، و أن یحشر طیر السماء و وحش الأرض معهم لفعل، و لو فعل لسقط البلاء و بطل الجزاء و اضمحل الابتلاء، و لما وجب للقائلین أجور المبتلین، و لا لحق المؤمنین ثواب المحسنین و لا لزمت الأسماء أهالیها علی معنی مبین، و لذلک لو انزل الله مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ، و لو فعل لسقط البلوی عن الناس أجمعین و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 46]

سوره ی شعراء، آیات 69 تا 104

متن:

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْراهیمَ (69) إِذْ قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ (70) قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاکِفینَ (71) قالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ (72) أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ (73) قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا کَذلِکَ یَفْعَلُونَ (74) قالَ أَ فَرَأَیْتُمْ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (75) أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمُ الْأَقْدَمُونَ (76) فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لی إِلاَّ رَبَّ الْعالَمینَ (77) الَّذی خَلَقَنی فَهُوَ یَهْدینِ (78) وَ الَّذی هُوَ یُطْعِمُنی وَ یَسْقینِ (79) وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ (80) وَ الَّذی یُمیتُنی ثُمَّ یُحْیینِ (81) وَ الَّذی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لی خَطیئَتی یَوْمَ الدِّینِ (82) رَبِّ هَبْ لی حُکْماً وَ أَلْحِقْنی بِالصَّالِحینَ (83) وَ اجْعَلْ لی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرینَ (84) وَ اجْعَلْنی مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعیمِ (85) وَ اغْفِرْ لِأَبی إِنَّهُ کانَ مِنَ الضَّالِّینَ (86) وَ لا تُخْزِنی یَوْمَ یُبْعَثُونَ (87) یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ (88) إِلاَّ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ (89) وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ (90) وَ بُرِّزَتِ الْجَحیمُ لِلْغاوینَ (91) وَ قیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (92) مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ أَوْ یَنْتَصِرُونَ (93) فَکُبْکِبُوا فیها هُمْ وَ الْغاوُونَ (94) وَ جُنُودُ إِبْلیسَ أَجْمَعُونَ (95) قالُوا وَ هُمْ فیها یَخْتَصِمُونَ (96) تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفی ضَلالٍ مُبینٍ (97) إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمینَ (98) وَ ما أَضَلَّنا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ (99) فَما لَنا مِنْ شافِعینَ (100) وَ لا صَدیقٍ حَمیمٍ (101) فَلَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (102) إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (103) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (104)

لغات:

«أقدم و متقدّم و أوّل و أسبق» نظائراند، یعنی چیزی که قبل از چیز دیگر بوده است و «قدیم» چیزی را گویند که قبل از او چیزی نبوده است و مقابل آن «ابدی و ازلی»

ص: 129

است که بعد از آن چیزی نخواهد بود، و «أزلفت الجنّة» یعنی قرّبت الجنّة و «بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ» یعنی أظهرت الجحیم، و «تبریز و ابراز» به معنای آشکار نمودن است، و لازم آن، «بَرَزَ یَبرُز بُروزاً» به معنای آشکار شدن است و «غاوی» عامل بما یوجب الخیبة من الثواب است، و «کُبکِبُوا» در اصل کببوا بوده و به معنای روی همدیگر ریخته شدن است، یعنی اهل دوزخ را مانند هیزمی که روی هم انباشته می کنند در دوزخ می ریزند، و «حمیم» یعنی حامی و قریبی که تو او را دوست می داری و او نیز تو را دوست می دارد.

ترجمه:

و بر آنان خبر ابراهیم را بخوان، (69) هنگامی که به پدر و قومش گفت: «چه چیز را می پرستید؟!» (70) گفتند: «بتهایی را می پرستیم، و همه روز ملازم عبادت آن هاییم.» (71) گفت: «آیا هنگامی که آن ها را می خوانید صدای شما را می شنوند؟! (72) یا سود و زیانی به شما می رسانند؟!» (73) گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین می کنند.» (74) گفت: «آیا دیدید (این) چیزهایی را که پیوسته پرستش می کردید… (75) شما و پدران پیشین شما، (76) همه آن ها دشمن من هستند (و من دشمن آن ها)، مگر پروردگار عالمیان! (77) همان کسی که مرا آفرید، و پیوسته راهنماییم می کند، (78) و کسی که مرا غذا می دهد و سیراب می نماید، (79) و هنگامی که بیمار شوم مرا شفا می دهد، (80) و کسی که مرا می میراند و سپس زنده می کند، (81) و کسی که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد! (82) پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن! (83) و برای من در میان امّتهای آینده، زبان صدق (و ذکر خیری) قرار ده! (84) و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان! (85) و پدرم [عمویم] را بیامرز، که او از گم راهان بود! (86) و در آن

ص: 130

روز که مردم برانگیخته می شوند، مرا شرمنده و رسوا مکن! (87) در آن روز که مال و فرزندان سودی نمی بخشد، (88) مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!» (89) (در آن روز،) بهشت برای پرهیزکاران نزدیک می شود، (90) و دوزخ برای گم راهان آشکار می گردد، (91) و به آنان گفته می شود: «کجا هستند معبودانی که آن ها را پرستش می کردید… (92) معبودهایی غیر از خدا؟! آیا آن ها شما را یاری می کنند، یا کسی به یاری آن ها می آید؟!» (93) در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گم راه به دوزخ افکنده می شوند (94) و همچنین همگی لشکریان ابلیس! (95) آن ها در آنجا در حالی که به مخاصمه برخاسته اند می گویند: (96) «به خدا سوگند که ما در گم راهی آشکاری بودیم، (97) چون شما را با پروردگار عالمیان برابر می شمردیم! (98) امّا کسی جز مجرمان ما را گم راه نکرد! (99) (افسوس که امروز) شفاعت کنندگانی برای ما وجود ندارد، (100) و نه دوست گرم و پرمحبّتی! (101) ای کاش بار دیگر (به دنیا) بازگردیم و از مؤمنان باشیم!» (102) در این ماجرا، نشانه (و عبرتی) است ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند! (103) و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (104)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ * وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ * وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ…» (1)

مرحوم صدوق در کتاب معانی الأخبار با سند خود از مفضّل بن عمر نقل کرده که گوید:

به امام صادق علیه السلام گفتم: معنای آیه ی «وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ…» چیست؟ و امام علیه السلام معنای ابتلای ابراهیم علیه السلام را بیان نمود، تا

ص: 131


1- سوره ی شعراء، آیات 75-78.

این که فرمود: و معنای توکّل در آیات «الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ…» است و ابراهیم علیه السلام از خدای خود درخواست حکم و ملحق شدن به صالحین را نمود و فرمود: «رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ» و مقصود از صالحین کسانی هستند که تنها به حکم الهی حکم می کنند و به آراء و قیاس حکم نمی کنند مگر آن که شاهد صدقی داشته باشند که خداوند در آیه «وَ اجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» به آن اشاره نموده است و حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند زبان صدق و صادق طلب نمود و خداوند برای او و پیامبران دیگر لسان صدق قرار داد، و مقصود از لسان صدق علیّ بن ابیطالب علیه السلام است، چرا که خداوند در آیه دیگر می فرماید: «وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا…» (1) و (2)

ص: 132


1- سوره ی مریم، آیه ی 50.
2- حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِیُّ الْعَبَّاسِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْکُوفِیُّ الْفَزَارِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ الزَّیَّاتُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِیَادٍ الْأَزْدِیُّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصّادق جَعْفَرِ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ مَا هَذِهِ الْکَلِمَاتُ قَالَ هِیَ الْکَلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَّهُ قَالَ یَا رَبِّ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ فَتَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا یَعْنِی جل جلاله بِقَوْلِهِ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ یَعْنِی أَتَمَّهُنَّ إِلَی الْقَائِمِ علیه السلام اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ قَالَ یَعْنِی بِذَلِکَ الْإِمَامَةَ جَعَلَهَا اللَّهُ فِی عَقِبِ الْحُسَیْنِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَکَیْفَ صَارَتِ الْإِمَامَةُ فِی وُلْدِ الْحُسَیْنِ دُونَ وُلْدِ الْحَسَنِ وَ هُمَا جَمِیعاً وَلَدَا رَسُولِ اللَّهِ وَ سِبْطَاهُ وَ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ علیه السلام إِنَّ مُوسَی وَ هَارُونَ کَانَا نَبِیَّیْنِ مُرْسَلَیْنِ أَخَوَیْنِ فَجَعَلَ اللَّهُ النُّبُوَّةَ فِی صُلْبِ هَارُونَ دُونَ صُلْبِ مُوسَی وَ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ أَنْ یَقُولَ لِمَ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ فَإِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ جل جلاله لَیْسَ لِأَحَدٍ أَنْ یَقُولَ لِمَ جَعَلَهَا اللَّهُ فِی صُلْبِ الْحُسَیْنِ دُونَ صُلْبِ الْحَسَنِ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی هُوَ الْحَکِیمُ فِی أَفْعَالِهِ -- لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ و لقول الله تعالی -- وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ وجه آخر و ما ذکرناه أصله و الابتلاء علی ضربین أحدهما مستحیل علی الله تعالی ذکره و الآخر جائز فأما ما یستحیل فهو أن یختبره لیعلم ما تکشف الأیام عنه و هذا ما لا یصلح لأنه عزّوجلّ علام الغیوب و الضرب الآخر من الابتلاء أن یبتلیه حتّی یصبر فیما یبتلیه به فیکون ما یعطیه من العطاء علی سبیل الاستحقاق و لینظر إلیه الناظر فیقتدی به فیعلم من حکمة الله عزّوجلّ أنه لم یکل أسباب الإمامة إلّا إلی الکافی المستقل الذی کشفت الأیام عنه بخبره فأما الکلمات فمنها ما ذکرناه و منها الیقین و ذلک قول الله عزّوجلّ -- وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ و منها المعرفة بقدم بارئه و توحیده و تنزیهه عن التشبیه حتّی نظر إلی الکواکب و القمر و الشمس فاستدل بأفول کل واحد منها علی حدثه و بحدثه علی محدثه ثم علمه علیه السلام بأن الحکم بالنجوم خطأ فی قوله عزّوجلّ -- فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ. فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ و إنّما قیده الله سبحانه بالنظرة الواحدة لأن النظرة الواحدة لا توجب الخطأ إلّا بعد النظرة الثانیة بدلالة -- قول النّبی صلی الله علیه و آله لما قال لأمیر المؤمنین علیه السلام یَا عَلِیُّ أَوَّلُ النَّظْرَةِ لَکَ وَ الثَّانِیَةُ عَلَیْکَ وَ لَا لَکَ و منها الشجاعة و قد کشفت الأیام عنه بدلالة قوله عزّوجلّ -- إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ. قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِینَ. قالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ. قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِینَ. قالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلی ذلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ. وَ تَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ. فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلَّا کَبِیراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ و مقاومة الرجل الواحد ألوفا من أعداء الله عزّوجلّ تمام الشجاعة -- ثم الحلم مضمن معناه فی قوله عزّوجلّ -- إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ ثم السخاء و بیانه فی حدیث ضیف إبراهیم المکرمین ثم العزلة عن أهل البیت و العشیرة مضمن معناه فی قوله -- وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ الآیة و الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر بیان ذلک فی قوله عزّوجلّ -- یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً. یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا. یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا. یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا و دفع السیئة بالحسنة و ذلک لما قال له أبوه -- أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یا إِبْراهِیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا فقال فی جواب أبیه -- سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا و التوکل بیان ذلک فی قوله -- الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ. وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ. وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ. وَ الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ. وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ ثم الحکم و الانتماء إلی الصالحین فی قوله -- رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ یعنی بالصالحین الذین لا یحکمون إلّا بحکم الله عزّوجلّ و لا یحکمون بالآراء و المقاییس حتّی یشهد له من یکون بعده من الحجج بالصدق بیان ذلک فی قوله -- وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ أراد فی هذه الأمة الفاضلة فأجابه الله و جعل له و لغیره من أنبیائه لسان صدق فی الآخرین و هو علی بن أبی طالب علیه السلام و ذلک قوله -- وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا. [معانی الأخبار، ص 126، ح 1]

ص: 133

اهل سنّت نیز از امام صادق علیه السلام در تفسیر «وَ اجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» نقل کرده اند که فرمود:

مقصود از این آیه علیّ بن ابیطالب علیه السلام است، و چون ولایت او بر ابراهیم علیه السلام عرضه شد ابراهیم گفت: «خدایا او را از ذریّه ی من قرار ده و خداوند دعای او را اجابت نمود. (1)

«یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

قلب سلیم قلبی است که چون خدا را ملاقات می کند، جز [محبّت] خدا

ص: 134


1- قوله تعالی وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد علیه السلام قال هو علی بن أبی طالب عرضت ولایته علی إبراهیم علیه السلام فقال اَللَّهُمَّ اجعله من ذریتی ففعل الله ذلک. [کشف الغمة فی معرفة الأئمّة، ج 1، ص 320]
2- سوره ی شعراء، آیات 88 و 89.

در آن نباشد، و فرمود: هر قلبی که در آن شرک و یا شک باشد، ساقط و بی ارزش است و هدف پیامبران از زهد در دنیا این بوده که قلوب شان برای آخرت فارغ باشد. (1)

و نیز فرمود:

قلب سلیم این است که سالم از حبّ دنیا باشد. و مؤیّد این روایت است سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: «حُبُ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ.» (2)

و نیز فرمود:

کسی که دارای نیّت صادق باشد، دارای قلب سالم است، چرا که سلامت قلب از آفت های دنیا، نیّت را در همه امور خالص می نماید، چنان که خداوند می فرماید: «یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ.» (3)

«وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ *… فَکُبْکِبُوا فِیهَا هُمْ وَ الْغَاوُونَ * وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ *…» (4)

ابوبصیر گوید:

امام صادق علیه السلام در تفسیر «فَکُبْکِبُوا فِیهَا هُمْ وَ الْغَاوُونَ» فرمود: مقصود از این

ص: 135


1- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ قَالَ الْقَلْبُ السَّلِیمُ الَّذِی یَلْقَی رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ قَالَ وَ کُلُّ قَلْبٍ فِیهِ شِرْکٌ أَوْ شَکٌّ فَهُوَ سَاقِطٌ وَ إِنَّمَا أَرَادُوا الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا لِتَفْرُغَ قُلُوبُهُمْ لِلْآخِرَةِ. [کافی، ج 2، ص 16، ح 5]
2- روی عن الصّادق علیه السلام أنه قال هو القلب الذی سلم من حب الدنیا و یؤیده قول النّبی ص: حب الدنیا رأس کل خطیئة. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 305]
3- فی مصباح الشریعة قال الصّادق علیه السلام صاحب النیة الصّادقة صاحب القلب السلیم، لان سلامة القلب من هواجس المذکورات. تخلص النیة لله فی الأمور کلها قال الله تعالی: یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 58، ح 51]
4- سوره ی شعراء، آیات 95-91.

آیه کسانی هستند که با زبان خود عدالت را توصیف می نمایند و بر خلاف آن عمل می کنند. (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

جنود ابلیس، ذریّه ی إبلیس اند از شیاطین. (2)

و در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

این آیه درباره بنی امیّه نازل شده و مقصود از «غَاوُونَ» بنی عبّاس هستند. سپس علیّ بن ابراهیم رحمة الله علیه گوید: مقصود از «إِذْ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ» این است که پیروان بنی امیّه و بنی عبّاس به پیشوایان شان در دوزخ می گویند: «به خدا سوگند ما در گم راهی آشکاری بودیم، چرا که شما را به جای پروردگار عالمین و همتای او گرفتیم و از شما اطاعت کردم و شما را اربابان خود دانستیم» و سپس می گویند: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَ لَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ.» (3)

«فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَ لَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ * فَلَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (4)

ص: 136


1- الحسین بن سعید فی کتاب (الزهد): عن النضر، عن الحلبی، عن أبی سعید المکاری، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قوله تعالی: فَکُبْکِبُوا فِیها هُمْ وَ الْغاوُونَ، قال: «هم قوم وصفوا عدلا بألسنتهم، ثم خالفوا إلی غیره». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 176، ح 3؛ کتاب زهد، ص 68، ح 181]
2- وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغاوِینَ… وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ جُنُودُ إِبْلِیسَ ذُرِّیَّتُهُ مِنَ الشَّیَاطِینِ. [الکافی، ج 2، ص 31]
3- و فی خبر آخر قال هم بنو أمیة «وَ الْغاوُونَ» هم بنو فلان قالُوا وَ هُمْ فِیها یَخْتَصِمُونَ تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ یقولون لمن تبعوهم أطعناکم کما أطعنا الله فصرتم أربابا ثم یقولون فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 123]
4- سوره ی شعراء، آیات 102-100.

عبد الحمید وابشی گوید:

به امام باقر علیه السلام گفتم: ما را همسایه ای است که به همه محرمات و محارم الهی بی حرمتی می کند، حتّی نماز را ترک می نماید تا چه رسد واجبات دیگر را؟ امام علیه السلام فرمود: «سبحان الله» و عمل او را خطرناک و بزرگ دانست و سپس فرمود: «آیا بدتر از او را به تو خبر بدهم؟» گفتم: آری، فرمود: بدتر از او ناصبی و دشمن ما [و دشمن شیعیان ما] می باشد.

تا این که فرمود:

تو آگاه باش که هر بنده ای که نام ما اهل بیت را بشنود و قلب او برای ما رقّت پیدا کند قطعاً ملائکه خداوند دست رحمت به پشت او می کشند، و همه گناهان او بخشوده می شود، جز این که گناهی انجام داده باشد که او را از ایمان خارج کرده باشد، و شفاعت در قیامت پذیرفته است و لکن درباره ی ناصبی پذیرفته نمی شود، و بسا مؤمن برای همسایه خود شفاعت می کند در حالی که او هیچ عمل خیری ندارد و مؤمن می گوید: «خدایا این همسایه من بود و به من آزاری نمی کرد و خداوند شفاعت او را درباره ی آن همسایه می پذیرد و می فرماید: من پروردگار تو هستم و من سزاوارترم که از تو حمایت کنم» پس خداوند شفاعت مؤمن را درباره ی همسایه او می پذیرد و او را به بهشت می برد، در حالی که هیچ کار خوبی نداشته است، سپس فرمود: پایین ترین مؤمنین حق شفاعت از سی نفر را دارند، و در چنین وقتی اهل آتش می گویند: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَ لَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ.» (1)

ص: 137


1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْوَابِشِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ لَنَا جَاراً یَنْتَهِکُ الْمَحَارِمَ کُلَّهَا حَتَّی إِنَّهُ لَیَتْرُکُ الصَّلَاةَ فَضْلًا عَنْ غَیْرِهَا فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ أَعْظَمَ ذَلِکَ أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِمَنْ هُوَ شَرٌّ مِنْهُ قُلْتُ بَلَی قَالَ النَّاصِبُ لَنَا شَرٌّ مِنْهُ أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ یُذْکَرُ عِنْدَهُ أَهْلُ الْبَیْتِ فَیَرِقُّ لِذِکْرِنَا إِلَّا مَسَحَتِ الْمَلَائِکَةُ ظَهْرَهُ وَ غُفِرَ لَهُ ذُنُوبُهُ کُلُّهَا إِلَّا أَنْ یَجِی ءَ بِذَنْبٍ یُخْرِجُهُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ إِنَّ الشَّفَاعَةَ لَمَقْبُولَةٌ وَ مَا تُقُبِّلَ فِی نَاصِبٍ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَشْفَعُ لِجَارِهِ وَ مَا لَهُ حَسَنَةٌ فَیَقُولُ یَا رَبِّ جَارِی کَانَ یَکُفُّ عَنِّی الْأَذَی فَیُشَفَّعُ فِیهِ فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنَا رَبُّکَ وَ أَنَا أَحَقُّ مَنْ کَافَی عَنْکَ فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ وَ مَا لَهُ مِنْ حَسَنَةٍ -- وَ إِنَّ أَدْنَی الْمُؤْمِنِینَ شَفَاعَةً لَیَشْفَعُ لِثَلَاثِینَ إِنْسَاناً فَعِنْدَ ذَلِکَ یَقُولُ أَهْلُ النَّارِ -- فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ. [الکافی، ج 8، ص 101، ح 72]

اهمیّت دوست و صدیق در قیامت

امام صادق علیه السلام فرمود:

به قدری منزلت صَدیق و دوست در قیامت بزرگ است که اهل دوزخ قبل از خویشان به دوستان خود پناهنده می شوند و از آنان فریادرسی می طلبند، چنان که خداوند می فرماید: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَ لَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ.» (1)

جابر بن عبدالله انصاری می گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:

مؤمن در بهشت می گوید: دوست من فلانی چه شد؟ در حالی که دوست او در دوزخ قرار دارد، پس خداوند متعال می فرماید: «دوست او را به بهشت

ص: 138


1- أخبرنا جماعة، عن أبی المفضل، قال حدثنا أبو جعفر محمّد بن یونس القاضی الهمدانی، قال حدثنا أحمد بن الخلیل النوفلی بالدینور، قال حدثنا عثمان بن سعید المزنی، قال حدثنا الحسن بن صالح بن حی، قال سمعت جعفر بن محمّد یقول لقد عظمت منزلة الصدیق حتّی إن أهل النار لیستغیثون به و یدعونه فی النار قبل القریب و الحمیم. قال الله عزّوجلّ مخبرا عنهم «فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ». [الأمالی للطوسی، ص 517؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 178، ح 9]

نزد او ببرید» و چون ملائکه چنین می کنند، دوزخیان می گویند: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَ لَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ.» (1)

امام باقر علیه السلام [به کسی که می گفت: فلانی دوست من است] فرمود:

آیا یکی از شما هنگام نیاز دست خود را در جیب دوست خود می کند و پول مقدار نیاز خود را بردارد؟ گفت: خیر. فرمود: پس شما برادر و دوست نشده اید. (2)

امام صادق علیه السلام از پدران خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

اول سخن و تیتر نامه عمل مؤمن پس از مرگ سخنانی است که مردم درباره ی او می گویند، پس اگر او را به خوبی یاد کنند خوب خواهد بود، و اگر او را به بدی یاد کنند بد خواهد بود، و نخستین تحفه ای که پس از مرگ به مؤمن داده می شود، این است که خداوند او و تشییع کنندگان او را می آمرزد.

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

ای فضیل بن عبد الملک! داخل مسجد نمی شود جز اهل مسجد [و علاقه مندان به آن] و از هر خانواده ای نجیب آنان به مسجد می رود، سپس فرمود: ای فضیل، اهل مسجد از مسجد خارج نمی شود مگر آن که کم ترین

ص: 139


1- فی الخبر المأثور عن جابر بن عبد الله قال سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول إن الرجل یقول فی الجنة ما فعل صدیقی فلان و صدیقه فی الجحیم فیقول الله تعالی أخرجوا له صدیقه إلی الجنة فیقول من بقی فی النار فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم. [مجمع البیان، ج 7، ص 305]
2- و قال الآبی رحمة الله علیه فی کتابه نثر الدر محمّد بن علی الباقر علیه السلام قال یوما لأصحابه أ یدخل أحدکم یده فی کم صاحبه فیأخذ حاجته من الدنانیر قالوا لا قال فلستم إذا بإخوان. [کشف الغمة فی معرفة الأئمّة، ج 2، ص 148؛ ربیع الأبرار، ج 1، ص 430]

بهره ی او یکی از سه چیز است، یا دعایی کرده که خداوند با آن دعا او را به بهشت می برد، و یا دعایی کرده و خداوند بلایی را در دنیا از او برطرف می کند، و یا برادر و دوستی را پیدا می کند که در راه خدا از او استفاده خواهد نمود.

سپس فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

مسلمان بعد از اسلام فائده و بهره ای به دست نمی آورد که مانند برادر و دوست در راه خدا باشد، تا این که فرمود: ای فضیل از فقرای شیعیان ما دوری نکنید، چرا که فقیر از شیعیان ما در قیامت به اندازه ی دو قبیله [بزرگ عرب:] ربیعه و مضرّ شفاعت می کند.

سپس فرمود:

ای فضیل، مؤمن را به این خاطر مؤمن گویند که او از خداوند امان می خواهد و خداوند به او امان می دهد، مگر تو سخن خدا را نشنیده ای که هنگام شفاعت یکی از شما در قیامت نسبت به دوست خود از قول اهل دوزخ می فرماید: «فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَ لَا صَدِیقٍ حَمِیمٍ.» (1)

ص: 140


1- أخبرنی أبو عبد الله محمّد بن محمّد، قال أخبرنی أبو القاسم جعفر ابن محمّد رحمة الله علیه، قال حدثنی محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن أبیه، عن أحمد بن أبی عبد الله البرقی، عن شریف بن سابق، عن أبی العبّاس الفضل بن عبد الملک، عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد علیه السلام، عن آبائه علیهم السلام، قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله أول عنوان صحیفة المؤمن بعد موته ما یقول الناس فیه، إن خیرا فخیر، و إن شرا فشر، و أول تحفة المؤمن أن یغفر له و لمن تبع جنازته. ثم قال یا فضل، لا یأتی المسجد من کل قبیلة إلّا وافدها، و من کل أهل بیت إلّا نجیبها. یا فضل، إنه لا یرجع صاحب المسجد بأقل من إحدی ثلاث إما دعاء یدعو به یدخله الله به الجنة، و إما دعاء یدعو به لیصرف الله به عنه بلاء الدنیا، و إما أخ یستفیده فی الله عزّوجلّ. قال ثم قال رسول الله صلی الله علیه و آله ما استفاد امرؤ مسلم فائدة بعد فائدة الإسلام مثل أخ یستفیده فی الله عزّوجلّ. ثم قال یا فضل، لا تزهدوا فی فقراء شیعتنا، فإن الفقیر منهم لیشفع یوم القیامة فی مثل ربیعة و مضر. ثم قال یا فضل، إنّما سمی المؤمن مؤمنا لأنه یؤمن علی الله فیجیز الله أمانه. ثم قال أ ما سمعت الله (تعالی) یقول فی أعدائکم إذا رأوا شفاعة الرجل منکم لصدیقه یوم القیامة «فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ». [امالی طوسی، ج 1، ص 45]

سوره ی شعراء، آیات 105 تا 153

متن:

کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلینَ (105) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (106) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ (107) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (108) وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمینَ (109) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (110) قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ (111) قالَ وَ ما عِلْمی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (112) إِنْ حِسابُهُمْ إِلاَّ عَلی رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ (113) وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنینَ (114) إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ مُبینٌ (115) قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومینَ (116) قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمی کَذَّبُونِ (117) فَافْتَحْ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنی وَ مَنْ مَعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (118) فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ (119) ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقینَ (120) إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (121) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (122) کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلینَ (123) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ (124) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ (125) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (126) وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمینَ (127) أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ (128) وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ (129) وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارینَ (130) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (131) وَ اتَّقُوا الَّذی أَمَدَّکُمْ بِما تَعْلَمُونَ (132) أَمَدَّکُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنینَ (133) وَ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (134) إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ (135) قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظینَ (136) إِنْ هذا إِلاَّ خُلُقُ الْأَوَّلینَ (137) وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ (138) فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْناهُمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (139) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (140 )کَذَّبَتْ ثَمُودُ

ص: 141

الْمُرْسَلینَ (141) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (142) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ (143) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (144) وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمینَ (145) أَ تُتْرَکُونَ فی ما هاهُنا آمِنینَ (146) فی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (147) وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضیمٌ (148) وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً فارِهینَ (149) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (150) وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ (151) الَّذینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ (152) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرینَ (153)

لغات:

«أرذلون و أرذال» افراد پست و بی ارزش را گویند، و «رذیله» نقیض فضیلت است، و «طَرْد» به معنای دور کردن با تنفّر است، و «أَطْرَدَه» یعنی جعله طریداً، و «رَجْم» سنگ پراندن است، و به تیراندازی رجم نمی گویند، و «مشتوم» را مرجوم گویند، به خاطر مذمّتی که در معنای شتم وجود دارد، و «انتهاء و نهایت» رسیدن به حدّ معین است، و «فتح» به معنای حکم است و حاکم را «فتّاح» گویند، چرا که با حکم خود فتح و فصل می کند، و «ریع» به معنای ارتفاع و بلندی است، و جمع آن اریاع و ریعة می باشد، و «مصانع» جمع مصنع به معنای مأخذ آب است، و به معنای قصور و حصون آمده است، و «بطش» به معنای ضربت و قتل با تازیانه و شمشیر است، و «جبّار» صاحب قدرت و سلطانی است که دارای علوّ مرتبه باشد، و این صفنت درباره ی خداوند مدح و ستایش است و درباره ی غیر او مذمّت است چرا که این معنا در عبد با تکلّف گفته می شود و عبد لایق آن نخواهد بود، و «طلعها هضیم» یعنی لطیف، و «هَضَمَه حَقَّه» یعنی نقصه، و «هضم الطعام» یعنی لطف، و «مُسَحَّر» کسی را گویند که پیاپی سحر شده باشد، و «سوء» زیانی است که صاحب آن از آن زیان با خبر شود.

ص: 142

ترجمه:

و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (104) قوم نوح رسولان را تکذیب کردند، (105) هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟! (106) مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم! (107) تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (108) من برای این دعوت، هیچ مزدی از شما نمی طلبم اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است! (109) پس، تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!» (110) گفتند: «آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که افراد پست و بی ارزش از تو پیروی کرده اند؟!» (111) (نوح) گفت: «من چه می دانم آن ها چه کاری داشته اند! (112) حساب آن ها تنها با پروردگار من است اگر شما می فهمیدید! (113) و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد. (114) من تنها انذارکننده ای آشکارم.» (115) گفتند: «ای نوح! اگر (از حرفهایت) دست برنداری، سنگباران خواهی شد!» (116) گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تکذیب کردند! (117) اکنون میان من و آن ها جدایی بیفکن و مرا و مؤمنانی را که با من هستند رهایی بخش!» (118) ما، او و کسانی را که با او بودند، در آن کشتی که پر (از انسان و انواع حیوانات) بود، رهایی بخشیدیم! (119) سپس بقیه را غرق کردیم! (120) در این ماجرا نشانه روشنی است امّا بیشتر آنان مؤمن نبودند. (121) و پروردگار تو عزیز و رحیم است. (122) قوم عاد (نیز) رسولان (خدا) را تکذیب کردند، (123) هنگامی که برادرشان هود گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟! (124) مسلماً من برای شما پیامبری امین هستم. (125) پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (126) من در برابر این دعوت، هیچ اجر و پاداشی از شما نمی طلبم اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است. (127) آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانه ای از روی هوا و هوس می سازید؟! (128) و قصرها

ص: 143

و قلعه های زیبا و محکم بنا می کنید شاید در دنیا جاودانه بمانید؟! (129) و هنگامی که کسی را مجازات می کنید همچون جبّاران کیفر می دهید! (130) پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (131) و از (نافرمانی) خدایی بپرهیزید که شما را به نعمتهایی که می دانید امداد کرده (132) شما را به چهارپایان و نیز پسران (لایق و برومند) امداد فرموده (133) همچنین به باغها و چشمه ها! (134) (اگر کفران کنید،) من بر شما از عذاب روزی بزرگ می ترسم!» (135) آن ها [قوم عاد] گفتند: «برای ما تفاوت نمی کند، چه ما را انذار کنی یا نکنی (بیهوده خود را خسته مکن)! (136) این همان روش (و افسانه های) پیشینیان است! (137) و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!» (138) آنان هود را تکذیب کردند، ما هم نابودشان کردیم و در این، آیت و نشانه ای است (برای آگاهان) ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند! (139) و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (140) قوم ثمود رسولان (خدا) را تکذیب کردند، (141) هنگامی که صالح به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟! (142) من برای شما پیامبری امین هستم! (143) پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (144) من در برابر این دعوت، اجر و پاداشی از شما نمی طلبم اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است! (145) آیا شما تصوّر می کنید همیشه در نهایت امنیّت در نعمتهایی که این جاست می مانید، (146) در این باغها و چشمه ها، (147) در این زراعتها و نخلهایی که میوه هایش شیرین و رسیده است؟! (148) و از کوه ها خانه هایی می تراشید، و در آن به عیش و نوش می پردازید! (149) پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید! (150) و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید! (151) همانها که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند!» (152) گفتند: «(ای صالح!) تو از افسون شدگانی (و عقل خود را از دست داده ای!) (153)

ص: 144

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

مقصود از مرسلین حضرت نوح و پیامبران قبل از او تا آدم علیهم السلام اند. (2)

«قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ» (3)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «الْأَرْذَلُونَ»، فقرا هستند. (4)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

مقصود از «فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً» یعنی نوح پس از تکذیب شدن، و ایمان نیاوردن مردم به او، به خدای خود گفت: «اِقض بینی و بینهم قضاءً» یعنی خدایا تو بین من و آنان حکم کن. (5)

«فَأَنجَیْنَاهُ وَ مَن مَّعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِینَ *…» (6)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

«فُلْکِ الْمَشْحُونِ»، آن کشتی را گویند که ساختار آن کامل شده و تنها باید به دریا وارد شود، و مقصود از «أَ تَبْنُونَ بِکُلِ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ» این است که آنان از

ص: 145


1- سوره ی شعراء، آیه ی 105.
2- و قال أبو جعفر علیه السلام یعنی بالمرسلین نوحا و الأنبیاء الذین کانوا بینه و بین آدم علیه السلام. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 307]
3- سوره ی شعراء، آیه ی 111.
4- وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ قال الفقراء. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 123]
5- و أما قوله: فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً یقول اقض بینی و بینهم قضا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 123]
6- سوره ی شعراء، آیه ی 119-120.

روی استهزاء در هر طریق و راهی آیه و نشانه ای قرار می دادند و آن نشانه نام علیّ علیه السلام بود. (1) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید: «بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ» یعنی تقتلون بالغضب من غیر استحقاقٍ. «وَ نَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ» یعنی ممتلیً، و «بُیُوتًا فَارِهِینَ» یعنی حاذقین، سپس گوید: «فَرِهِینَ» نیز قرائت شده یعنی بَطرین. (2)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

«إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ» یعنی به نوح علیه السلام گفتند: تو نیز مثل ما اجوف هستی و نیاز به عذا داری و اگر پیامبر می بودی نباید چنین باشی. (3)

«أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ * وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ» (4)

مرحوم طبرسی در تفسیر «أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ» گوید:

یعنی شما بناهایی را بنا می کنید که نیاز به سکنای آن ندارید و هدف شما عبث و بیهوده کاری و بازی و لهو است. سپس گوید: مؤیّد این معنا روایت انس است که گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله قبّه و ساختمانی را مشاهده نمود و فرمود: این ساختمان از کیست؟ گفته شد: از مردی از انصار است، و چیزی نگذشت که آن مرد انصاری آمد و به هر کس سلام کرد سلام او را پاسخ ندادند و او فهمید که مورد غضب و خشم واقع شده است پس به

ص: 146


1- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ المجهز الذی قد فرغ منه و لم یبق إلّا رفعه و أما قوله: بِکُلِّ رِیعٍ قال أبو جعفر علیه السلام یعنی بکل طریق آیَةً و الآیة علی تَعْبَثُونَ. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 125]
2- و قوله: وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً فارِهِینَ أی حاذقین و یقرأ فرهین أی بطرین. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 123]
3- و قوله إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ یقول أجوف مثل خلق الناس و لو کنت رسولا ما کنت مثلنا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 125]
4- سوره ی شعراء، آیات 128 و 129.

بعضی از دوستان خود گفت: و الله رسول خدا صلی الله علیه و آله از کار من ناخوش آمده و من نمی دانم برای چه بوده است؟ اصحاب گفتند: رسول خدا صلی الله علیه و آله قبّه و ساختمان تو را دید و فرمود: این ساختمان از کیست؟ و ما تو را معرّفی کردیم. پس آن مرد انصاری علّت کراهت رسول خدا صلی الله علیه و آله را دانست و ساختمان را کلاً خراب کرد، و چون رسول آن مخروبه را دید فرمود: این ساختمان چه شد؟ اصحاب گفتند: ما کراهت شما را به او خبر دادیم، از این رو ساختمان را خراب کرد. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر بنایی که ساخته می شود اگر نیاز ضروری به آن نباشد در روز قیامت وبال صاحب آن خواهد بود. (1)

سوره ی شعراء، آیات 154 تا 191

متن:

ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ (154) قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ

ص: 147


1- فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمة الله علیه و قال ابو محمّد الحسن العسکری علیه السلام لما نزلت هذه الایة ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً فی حق الیهود و النواصب، فغلظ ما وبخهم به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال جماعة من رؤسائهم ذوی الألسن و البیان منهم یا محمّد انک تهجونا و تدعی علی قلوبنا ما الله یعلم منها خلافه، ان فیها خیرا کثیرا نصوم و نتصدق و نواسی القراء! فقال رسول الله صلی الله علیه و آله انما الخیر ما أرید به وجد الله و عمل علی ما امر الله تعالی فاما ما أرید به الریاء و السمعة و معاندة رسول الله صلی الله علیه و آله و إظهار الغنی علیه و التمالک و الشرف فلیس بخیر بل هو الشر الخاص و وبال علی صاحبه یعذبه الله به أشد العذاب، فقالوا اله یا محمّد أنت تقول هذا و نحن نقول بل ما نتفقه الا لابطال أمرک و رفع ریاستک و لتفریق أصحابک عنک و هو الجهاد الأعظم نؤمل به من الله الثواب الأجل الأجسم و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة و فیه إلزامهم علی الوجه الأعظم. [تفسیر نور الثّقلین، ج 1، ص 89، ح 74]

لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ (155) وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَظیمٍ (156) فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمینَ (157) فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (158) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (159) کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلینَ (160) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ (161) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ (162) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (163) وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمینَ (164) أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمینَ (165) وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ (166) قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجینَ (167) قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالینَ (168) رَبِّ نَجِّنی وَ أَهْلی مِمَّا یَعْمَلُونَ (169) فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعینَ (170) إِلاَّ عَجُوزاً فِی الْغابِرینَ (171) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرینَ (172) وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرینَ (173) إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (174) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (175) کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الْمُرْسَلینَ (176) إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ (177) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ (178) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (179) وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمینَ (180) أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرینَ (181) وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ (182) وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ (183) وَ اتَّقُوا الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلینَ (184) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرینَ (185) وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبینَ (186) فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ (187) قالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (188) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ (189) إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ (190) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (191)

لغات:

«مسحّر» کسی را گویند که چندین بار سحر شده است، و «سوء» زیان و ضرری است که صاحب آن بفهمد و او را ناخوش آید «یسوؤه وقوعه»، و «عَقر» قطع کردن

ص: 148

چیزی از بدن زنده است که اگر زیاد شود می میرد، و «عادی و ظالم و جائر» نظائراند، و «عادی» از عدوان است و اصل آن از «عَدو» به معنای سرعت در راه رفتن است، و «قالی» به معنای مبغض است، و «قَلاه یَقْلیه» یعنی أبغضه، و «غابِر» باقیمانده ناچیز از چیزی را گویند مانند خاکی که از جاروب کردن بالا می رود، و «تدمیر» به معنای اهلاک وحشتناک است، و «أیکه» باغستان پر از درخت را گویند و جمع آن «أیک» است، و «مُخسرین» جمع مُخسِر به معنای کسی است که در معرض خسران و ورشکستگی باشد و سرمایه خود را از دست بدهد، و نقیض آن «رابح» است، و «جِبِلّة» -- با کسر جیم و باء -- خلقت و طبیعت انسان را گویند.

ترجمه:

تو فقط بشری همچون مایی اگر راست می گویی آیت و نشانه ای بیاور!» (154) گفت: «این ناقه ای است (که آیت الهی است) برای او سهمی (از آب قریه)، و برای شما سهم روز معیّنی است! (155) کمترین آزاری به آن نرسانید، که عذاب روزی بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!» (156) سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پی» کردند (و هلاک نمودند) سپس از کرده خود پشیمان شدند! (157) و عذاب الهی آنان را فرا گرفت در این، آیت و نشانه ای است ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند! (158) و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (159) قوم لوط فرستادگان (خدا) را تکذیب کردند، (160) هنگامی که برادرشان لوط به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟! (161) من برای شما پیامبری امین هستم! (162) پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (163) من در برابر این دعوت، اجری از شما نمی طلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالمیان است! (164) آیا در میان جهانیان، شما به سراغ جنس ذکور می روید (و همجنس بازی می کنید، آیا این زشت و ننگین نیست؟!) (165)

ص: 149

و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها می کنید؟! (حقّاً) شما قوم تجاوزگری هستید!» (166) گفتند: «ای لوط! اگر (از این سخنان) دست برنداری، به یقین از اخراج شدگان خواهی بود!» (167) گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم! (168) پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه این ها انجام می دهند رهایی بخش!» (169) ما او و تمامی خاندانش را نجات دادیم، (170) جز پیر زنی که در میان بازماندگان بود! (171) سپس دیگران را هلاک کردیم! (172) و بارانی (از سنگ) بر آن ها فرستادیم چه باران بدی بود باران انذارشدگان! (173) در این (ماجرای قوم لوط و سرنوشت شوم آن ها) آیتی است امّا بیشترشان مؤمن نبودند. (174) و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (175) اصحاب ایکه [شهری نزدیک مدین] رسولان (خدا) را تکذیب کردند، (176) هنگامی که شعیب به آن ها گفت: «آیا تقوا پیشه نمی کنید؟! (177) مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم! (178) پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! (179) من در برابر این دعوت، پاداشی از شما نمی طلبم اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است! (180) حق پیمانه را ادا کنید (و کم فروشی نکنید)، و دیگران را به خسارت نیفکنید! (181) و با ترازوی صحیح وزن کنید! (182) و حق مردم را کم نگذارید، و در زمین تلاش برای فساد نکنید! (183) و از (نافرمانی) کسی که شما و اقوام پیشین را آفرید بپرهیزید!» (184) آن ها گفتند: «تو فقط از افسون شدگانی! (185) تو بشری همچون مایی، تنها گمانی که درباره تو داریم این است که از دروغگویانی! (186) اگر راست می گویی، سنگهایی از آسمان بر سر ما بباران!» (187) (شعیب) گفت: «پروردگار من به اعمالی که شما انجام می دهید داناتر است!» (188) سرانجام او را تکذیب کردند، و عذاب روز سایبان (سایبانی از ابر صاعقه خیز) آن ها را فراگرفت یقیناً آن عذاب روز بزرگی بود!

ص: 150

(189) در این ماجرا، آیت و نشانه ای است ولی بیشتر آن ها مؤمن نبودند. (190) و پروردگار تو عزیز و رحیم است! (191)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ… فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ» (1)

امام صادق علیه السلام پس از بیان قصّه قوم صالح علیه السلام [که در سوره ی هود گذشت] فرمود:

خداوند به صالح علیه السلام وحی نمود: «ای صالح به قوم خود بگو: خداوند یک روز از آب را برای این شتر قرار داده و یک روز را برای شما» و چون روز شرب آن شتر می رسید و از آن آب می نوشید، مردم از بزرگ و کوچک می آمدند و از شیر او می نوشیدند، و چون روز شرب مردم می رسید نیز مردم از آن آب می نوشیدند و از شیر شتر نیز می نوشیدند و در روز آنان سهمی از آب برای اشتر نبود… [تا این که شتر را نیز پی کردند و کشتند و گرفتار عذاب شدند.] (2)

مؤلّف گوید:

حدیث فوق به طور کامل در سوره ی هود گذشت.

ص: 151


1- سوره ی شعراء، آیات 158-155.
2- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع… ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَیْهِ أَنْ یَا صَالِحُ قُلْ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ جَعَلَ لِهَذِهِ النَّاقَةِ [مِنَ الْمَاءِ] شِرْبَ یَوْمٍ وَ لَکُمْ شِرْبَ یَوْمٍ وَ کَانَتِ النَّاقَةُ إِذَا کَانَ یَوْمُ شِرْبِهَا شَرِبَتِ الْمَاءَ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَیَحْلُبُونَهَا فَلَا یَبْقَی صَغِیرٌ وَ لَا کَبِیرٌ إِلَّا شَرِبَ مِنْ لَبَنِهَا یَوْمَهُمْ ذَلِکَ فَإِذَا کَانَ اللَّیْلُ وَ أَصْبَحُوا غَدَوْا إِلَی مَائِهِمْ فَشَرِبُوا مِنْهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ وَ لَمْ تَشْرَبِ النَّاقَةُ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَمَکَثُوا بِذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ… [الکافی، ج 8، ص 187، ح 214]

در تفسیر مجمع البیان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود:

نهری که ناقه صالح از آن می نوشید نخستین نهری بود که روی زمین پیدا شد و خداوند آن را برای صالح [و ناقه او] از زمین بیرون آورد چنان که می فرماید: «لَّهَا شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ.» (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

تنها چیزی که مردم را در ثواب و عقاب جمع می کند، رضایت و سخط است، چرا که ناقه صالح را یک نفر پی کرد و لکن خداوند عذاب را بر همه آن مردم نازل نمود به خاطر این که که همه آنان به عمل پی کننده ی ناقه صالح راضی شدند، چنان که می فرماید: «فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ». و چیزی نگذشت که سر زمین آنان مانند سکّه گداخته با خواری در زمین فرو رفت. (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِینَ» ای من المبغضین. (3)

و در تفسیر «وَ اتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِینَ» گوید:

یعنی، الخلق الأوّلین، و «فَکَذَّبُوهُ» یعنی قوم شعیب، و در تفسیر «فَأَخَذَهُمْ

ص: 152


1- فی مجمع البیان -- روی عن أمیر المؤمنین علی علیه السلام انه قال: انه أول عین نبعت فی الأرض هی التی فجرها الله عزّوجلّ لصالح فقال: لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 63، ح 74]
2- فی نهج البلاغة قال علیه السلام: ایها الناس انما یجمع الناس الرّضا لسخط، و انما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعمهم الله بالعذاب لما عموه بالرّضا، فقال سبحانه: فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ فما کان الا أن خارت أرضهم بالخسفة خوار السکة المحماة فی الأرض الخوارة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 63، ح 77]
3- إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِینَ أی من المبغضین. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 123]

عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کَانَ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» و درباره ی«أَصْحابُ الْأَیْکَةِ» از امام باقر علیه السلام نقل نموده که ایکة به معنای غیضة یعنی درخت پر شاخه و برگ است، و در تفسیر «عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ…» فرمود: ظُلّة به معنای حرارت و گرمی و سموم است و به خدا سوگند برای ما روایت شده که آنان را در حالی که در خانه های خود بودند، حرارتی فرا گرفت و چون از خانه های خود به دنبال هوای خنک به طرف آن ابری رفتند که خداوند عذاب خود را در آن پنهان کرده بود، آن ابر آنان را احاطه نمود و صیحه ی کشنده ای آنان را گرفت و در خانه های خود هلاک شدند، و آنان قوم شعیب بودند و الله أعلم. (1)

مؤلّف گوید:

قبلاً به طور تفصیل قصّه قوم صالح و قوم لوط و اصحاب أیکه و قوم شعیب و بخس آنان در میزان و کیل گذشت، به امید آن که همه ما از قصّه های قرآن و ماجراهای پیامبران و امّت های گذشته پند بگیریم، چنان که خداوند در پایان این آیات می فرماید: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ * وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ.»

ص: 153


1- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ المجهز الذی قد فرغ منه و لم یبق إلّا رفعه و أما قوله: بِکُلِّ رِیعٍ قال أبو جعفر علیه السلام یعنی بکل طریق آیَةً و الآیة علی تَعْبَثُونَ و قوله إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ یقول أجوف مثل خلق الناس و لو کنت رسولا ما کنت مثلنا و قوله أَصْحابُ الْأَیْکَةِ الأیکة الغیضة من الشجر و أما قوله عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ فبلغنا و الله أعلم أنه أصابهم حر و هم فی بیوتهم فخرجوا یلتمسون الروح من قبل السحابة التی بعث الله فیها العذاب فلما غشیتهم أخذتهم الصیحة فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ و هم قوم شعیب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 125]

سوره ی شعراء، آیات 192 تا 227

متن:

وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ (193) عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفی زُبُرِ الْأَوَّلینَ (196) أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنی إِسْرائیلَ (197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلی بَعْضِ الْأَعْجَمینَ (198) فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنینَ (199) کَذلِکَ سَلَکْناهُ فی قُلُوبِ الْمُجْرِمینَ (200) لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ (201) فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (202) فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (203) أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ (204) أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنینَ (205) ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ (206) ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ (207) وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ (208) ذِکْری وَ ما کُنَّا ظالِمینَ (209) وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطینُ (210) وَ ما یَنْبَغی لَهُمْ وَ ما یَسْتَطیعُونَ (211) إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212) فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبینَ (213) وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ (214) وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (215) فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَری ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (216) وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزیزِ الرَّحیمِ (217) الَّذی یَراکَ حینَ تَقُومُ (218) وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدینَ (219) إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (220) هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلی مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطینُ (221) تَنَزَّلُ عَلی کُلِّ أَفَّاکٍ أَثیمٍ (222) یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ (223) وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ (224) أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فی کُلِّ وادٍ یَهیمُونَ (225) وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ (226) إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (227)

لغات:

«أَعْجَمِینَ» جمع أعجم به معنای کسی است که قدرت تکلّم به زبان عربی را

ص: 154

ندارد. و عجمی نقیض عربی است و أعجمی نقیض فصیح است، و «عَشِیرَة» به معنای خویش است، و به خاطر معاشرت انسان با آن و بالعکس به آن ها عشیره گفته می شود، و «أَفَّاکٍ» به معنای کذّاب است، و اصل افک به معنای مقلوب و وارونه است، و اَفّاک کسی است که فراوان خبرها را به کذب و دروغ بر می گرداند، و «أَثِیمٍ» فاعل اثم و گناه و قبیح است، و «هائم» به معنای ذاهب است، و یا به معنای ذاهب بر خلاف عدل و اعتدال است، و شعرای غیر مؤمن و غیر متدیّن در هر وادی و میدانی -- حق یا باطل -- قدم می گذارند، و خداوند در این آیه از هر شاعری مذمّت ننموده است، و لذا می فرماید: «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَ انتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا…»، و «غاوون» به فرموده امام صادق علیه السلام کسانی هستند که تعلّم و تفقّه آنان از روی علم نبوده و خود گم راه شده و دیگران را گم راه کرده اند» و در روایت دیگری فرمود: آنان «قُصّاص» یعنی قصّه پردازها هستند. (1)

ترجمه:

مسلّماً این (قرآن) از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است! (192) روح الامین آن را نازل کرده است… (193) بر قلب (پاک) تو، تا از انذارکنندگان باشی! (194) آن را به زبان عربی آشکار (نازل کرد)! (195) و توصیف آن در کتاب های پیشینیان نیز آمده است! (196) آیا همین نشانه برای آن ها کافی نیست که علمای بنی اسرائیل بخوبی از آن آگاهند؟! (197) هر گاه ما آن را بر بعضی از عجم [غیر عرب] ها نازل می کردیم… (198) و او آن را بر ایشان می خواند، به آن ایمان نمی آورند! (199) (آری،) این گونه (با بیانی رسا) قرآن را در دل های مجرمان وارد می کنیم! (200) (امّا) به آن ایمان نمی آورند تا عذاب دردناک را با چشم خود ببینند! (201) ناگهان به سراغ شان

ص: 155


1- مجمع البیان، ج 8 و 7، ص 208؛ اعتقادات، ص 105.

می آید، در حالی که توجّه ندارند! (202) و (در آن هنگام) می گویند: «آیا به ما مهلتی داده خواهد شد؟!» (203) آیا برای عذاب ما عجله می کنند؟! (204) به ما خبر ده، اگر (باز هم) سالیانی آن ها را از این زندگی بهره مند سازیم… (205) سپس عذابی که به آن ها وعده داده شده به سراغ شان بیاید… (206) این تمتع و بهره گیری از دنیا برای آن ها سودی نخواهد داشت! (207) ما هیچ شهر و دیاری را هلاک نکردیم مگر این که انذارکنندگانی (از پیامبران الهی) داشتند. (208) تا متذکّر شوند و ما هرگز ستمکار نبودیم! (که بدون اتمام حجّت مجازات کنیم) (209) شیاطین و جنیّان (هرگز) این آیات را نازل نکردند! (210) و برای آن ها سزاوار نیست و قدرت ندارند! (211) آن ها از استراق سمع (و شنیدن اخبار آسمان ها) برکنارند! (212) (ای پیامبر!) هیچ معبودی را با خداوند مخوان، که از معذّبین خواهی بود! (213) و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن! (214) و بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند بگستر! (215) اگر تو را نافرمانی کنند بگو: «من از آنچه شما انجام می دهید بیزارم!» (216) و بر خداوند عزیز و رحیم توکّل کن! (217) همان کسی که تو را به هنگامی که (برای عبادت) برمی خیزی می بیند (218) و (نیز) حرکت تو را در میان سجده کنندگان! (219) اوست خدای شنوا و دانا. (220) آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل می شوند؟! (221) آن ها بر هر دروغگوی گنهکار نازل می گردند (222) آنچه را می شنوند (به دیگران) القا می کنند و بیشترشان دروغگو هستند! (223) (پیامبر اسلام شاعر نیست) شاعران کسانی هستند که گم راهان از آنان پیروی می کنند. (224) آیا نمی بینی آن ها در هر وادی سرگردانند؟ (225) و سخنانی می گویند که (به آن ها) عمل نمی کنند؟! (226) مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می دهند و خدا را بسیار یاد می کنند، و به هنگامی

ص: 156

که مورد ستم واقع می شوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمی خیزند (و از شعر در این راه کمک می گیرند) آن ها که ستم کردند به زودی می دانند که بازگشت شان به کجاست! (227)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ إِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ *…» (1)

از امام باقر علیه السلام سؤال شد: آیا ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر از طرف خداوند «رَبِّ الْعَالَمِینَ» توسط جبرئیل نازل شد؟ امام باقرعلیه السلام فرمود:

«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ * بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِینٍ * وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ»، «قَالَ هِیَ الْوَلَایَةُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ»، یعنی آری ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام توسّط جبرئیل بر قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله به زبان عربّی -- گویا -- نازل شد، و در کتب پیامبران پیشین نیز ولایت آن حضرت نازل شده بود. [و پیامبران موظّف به ابلاغ آن بودند.] (2)

امام کاظم علیه السلام فرمود:

ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام در جمیع کتاب های پیامبران نوشته شده

ص: 157


1- سوره ی شعراء، آیات 196-192.
2- حدثنا محمّد بن أحمد عن العبّاس بن معروف عن الحسن بن محبوب عن حنان بن سدیر عن سالم عن أبی محمّد قال قلت لأبی جعفر علیه السلام أخبرنی عن الولایة أ نزل بها جبرئیل من عند رب العالمین یوم الغدیر فقال نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ قال هی الولایة لأمیر المؤمنین. [بصائر الدرجات، ص 73؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 183، ح 4]

بود، و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث به رسالت نکرد مگر با نبوّت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ولایت وصیّ او علیّ بن ابی طالب علیه السلام. (1)

امام باقر یا امام صادق علیه السلام فرمود:

معنای «بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِینٍ» این است که زبان عربی، مُبَیِّن زبان های دیگر است و زبان های دیگر مُبَیِّن زبان عربی نیست [و زبان عربی کامل ترین زبان هاست.] (2)

«وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَی بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ * فَقَرَأَهُ عَلَیْهِم مَّا کَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ» (3)

امام صادق علیه السلام فرمود:

اگر قرآن بر عجم ها نازل می شد، عرب ها به آن ایمان نمی آوردند و بر عرب [و به زبان عربی] نازل شد، و عجم ها به آن ایمان آوردند، و این یک فضیلت است برای عجم ها. (4)

ص: 158


1- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی الحسن علیه السلام، قال: «ولایة علی علیه السلام مکتوبة فی جمیع صحف الأنبیاء، و لم یبعث الله رسولا إلّا بنبوة محمّد صلی الله علیه و آله و ولایة وصیه علی بن أبی طالب علیه السلام». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 185، ح 8؛ الکافی، ج 1، ص 437، ح 6]
2- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ قَالَ یُبِینُ الْأَلْسُنَ وَ لَا تُبِینُهُ الْأَلْسُنُ. [الکافی ج 2، ص 632، ح 20؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 183، ح 6]
3- سوره ی شعراء، آیات 198 و 199.
4- قال الصّادق علیه السلام لو أنزل القرآن علی العجم ما آمنت به العرب و قد نزل علی العرب فآمنت به العجم فهذه فضیلة العجم. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 124؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 184، ح 1]

امام باقر علیه السلام فرمود:

خداوند کتابی و وحیی را نازل ننمود مگر با کلام عربی و چون وحی در گوش های پیامبران علیهم السلام قرار می گرفت تبدیل به زبان قوم شان می شد، و در گوش مبارک پیامبر ما صلی الله علیه و آله به زبان عربی وارد می شود و آن حضرت با قوم خود با کلام عربی سخن می گفت، و هر کسی با هر زبانی با او سخن می گفت در گوش آن حضرت به عربی ترجمه می شد، و ترجمه کننده جبرئیل بود که به احترام آن بزرگوار ترجمه می نمود، و این تشریفی بود از ناحیه خداوند نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله. (1)

«أَفَرَأَیْتَ إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِینَ * ثُمَّ جَاءهُم مَّا کَانُوا یُوعَدُونَ * مَا أَغْنَی عَنْهُم مَّا کَانُوا یُمَتَّعُونَ» (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله در خواب دید که بنی امیّه بعد از او بر منبر او بالا می روند و مردم را به جاهلیّت باز می گردانند و گم راه شان می کنند، از این رو محزون و غمگین شد، و جبرئیل بر او نازل شد و گفت: یا رسول الله برای چه من تو را غمگین و محزون می بینم؟ و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله خواب خود را بیان نمود

ص: 159


1- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی مسلم بن خالد المکی عن جعفر بن محمّد عن أبیه عليهماالسلام قال: ما أنزل الله تبارک و تعالی کتابا و لا وحیا الا بالعربیة فکان یقع فی مسامع الأنبیاء علیهم السلام بألسنة قومهم، و کان یقع فی مسامع نبینا صلی الله علیه و آله بالعربیة، فاذا کلم به قومه کلمهم بالعربیة فیقع فی مسامعهم بلسانهم فکان أحد لا یخاطب رسول الله صلی الله علیه و آله بأی لسان خاطبه الا وقع فی مسامعه بالعربیة، کل ذلک یترجم جبرئیل عنه تشریفا من الله عزّوجلّ له صلی الله علیه و آله. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 65]
2- سوره ی شعراء، آیات 207-205.

جبرئیل گفت: سوگند به آن خدایی که تو را به حق به پیامبری مبعوث نمود، این چیزی است که من اطلاعی از آن ندارم، پس به آسمان صعود نمود و این آیات و سوره ی قدر را برای دلجوئی آن حضرت آورد، و خداوند شب قدر را برای او و امّت [شایسته] او بهتر از هزار ماه حکومت بنی امیّه قرار داد. (1)

امام صادق علیه السلام در سخن دیگری می فرماید:

مقصود از «ثُمَّ جَاءهُم مَّا کَانُوا یُوعَدُونَ…»، قیام قائم آل محمّد علیه السلام است، و مقصود از «مَا أَغْنَی عَنْهُم مَّا کَانُوا یُمَتَّعُونَ» بنی امیّه هستند که از دنیای خود بهره مند شدند. [و این بهره مندی مانع عذاب آنان نمی شود.] (2)

ص: 160


1- محمّد بن یعقوب: عن أحمد بن محمّد، عن علی بن الحسن، عن محمّد بن الولید، و محمّد بن أحمد، عن یونس بن یعقوب، عن علی بن عیسی القماط، عن عمه، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «رأی رسول الله صلی الله علیه و آله فی منامه بنی امیة یصعدون علی منبره من بعده، و یضلون الناس عن الصراط القهقری، فأصبح کئیبا حزینا -- قال -- فهبط علیه جبرئیل علیه السلام، فقال: یا رسول الله، ما لی أراک کئیبا، حزینا؟ قال: یا جبرئیل، إنّی رأیت بنی امیة فی لیلتی هذه یصعدون منبری من بعدی، و یضلون الناس عن الصراط القهقری! فقال: و الذی بعثک بالحق نبیا، إن هذا شی ء ما اطلعت علیه. فعرج إلی السماء، فلم یلبث أن نزل علیه بآی من القرآن یؤنسه بها، قال: أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ، و أنزل علیه: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ جعل الله عزّوجلّ لیلة القدر لنبیه صلی الله علیه و آله، خیرا من ألف شهر، ملک بنی امیة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 184، ح 1؛ الکافی، ج 4، ص 159، ح10؛ الکافی، ج 8، ص 345، ح 280]
2- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا الحسین بن أحمد، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن صفوان ابن یحیی، عن أبی عثمان، عن معلی بن خنیس عن أبی عبد الله علیه السلام، فی قوله عزّوجلّ: أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ، قال: «خروج القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف» ما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ، قال: «هم بنو امیة الذین متعوا فی دنیاهم». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 184، ح 1؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص 389، ح 18]

«وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» (1)

حضرت رضا علیه السلام در مجلس مأمون در مرو خراسان که جماعتی از علمای عراق و خراسان جمع شده بودند… و به آن حضرت گفتند: «آیا خداوند در قرآن تفسیری از برگزیدگان خود نموده است؟» و آن حضرت در پاسخ فرمود:

آری خداوند جدای از باطن در ظاهر نیز در دوازده موضع در قرآن به این مسأله تصریح نموده است و نخستین موضع آن در آیه «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَ رَهْطَکَ الْمُخْلَصِینَ»، است و این آیه در قرائة ابیّ کعب و در مصحف عبدالله بن مسعود چنین است و این منزلت بالا و فضل عظیم و شرف بلندی است چرا که مراد از «عَشِیرَة أَقْرَبِینَ وَ رَهْطَ الْمُخْلَصِینَ» آل آن حضرت هستند. (2)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

هنگامی که این آیه نازل شد «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَ رَهْطَکَ الْمُخْلَصِینَ»، رسول خدا صلی الله علیه و آله، فرزندان عبدالمطلب را -- که در آن زمان چهل نفر بودند -- دعوت نمود و به آنان فرمود: کدامیک از شما می خواهد برادر، و وارث، و وزیر، و وصیّ و خلیفه من بین شما بعد از من باشد، و این سخن را به یکایک

ص: 161


1- سوره ی شعراء، آیه ی 214.
2- فقالت العلماء فأخبرنا هل فسر الله عزّوجلّ الاصطفاء فی الکتاب فقال الرّضا علیه السلام فسر الاصطفاء فی الظاهر سوی الباطن فی اثنی عشر موطنا و موضعا فأول ذلک قوله عزّوجلّ وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ و رهطک المخلصین هکذا فی قراءة أبی بن کعب و هی ثابتة فی مصحف عبد الله بن مسعود و هذه منزلة رفیعة و فضل عظیم و شرف عال حین عنی الله عزّوجلّ بذلک الآل فذکره لرسول الله ص. [عیون أخبارالرّضا علیه السلام، ج 1، ص 231، باب 23، ح 1؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 185، ح 1]

آنان عرضه نمود و هیچ کدام نپذیرفتند و چون نوبت به من رسید، من گفتم: «یا رسول الله من می پذیرم» و رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلّب! این [علیّ] برادر، و وارث، و وزیر، و خلیفه من بین شما بعد از من خواهد بود» پس همگی برخاستند و خندیدند و به ابوطالب گفتند: تو مأمور شدی که از این جوان اطاعت نمایی و دستور او را بشنوی و عمل کنی. (1)

مؤلّف گوید:

حدیث فوق با تفصیل بیشتر در امالی طوسی (2)، تأویل الآیات (3)، تفسیر قمی (4)، مجمع البیان (5)، شواهد التنزیل (6) و تفسیر برهان (7) نقل شده است. (8)

ص: 162


1- و عنه، قال: حدثنا محمّد بن إبراهیم بن إسحاق الطالقانی رحمة الله علیه، قال: حدثنا عبد العزیز، قال: حدثنا المغیرة بن محمّد، قال: حدثنا إبراهیم بن محمّد بن عبد الرحمن الأزدی، قال: حدثنا قیس بن الربیع، و شریک بن عبد الله، عن الأعمش، عن منهال بن عمرو، عن عبد الله بن الحارث بن نوفل، عن علی بن أبی طالب علیه السلام، قال: «لما نزلت: (و أنذر عشیرتک الأقربین و رهطک المخلصین) دعا رسول الله صلی الله علیه و آله بنی عبد المطلب، و هم إذ ذاک أربعون رجلا، یزیدون رجلا، أو ینقصون رجلا، فقال: أیکم یکون أخی، و وارثی، و وزیری، و وصیی، و خلیفتی فیکم بعدی؟ فعرض ذلک علیهم رجلا رجلا، کلهم یأبی ذلک، حتّی أتی علی، فقلت: أنا، یا رسول الله. فقال: یا بنی عبد المطلب، هذا أخی و وارثی، و وزیری، و خلیفتی فیکم بعدی. فقام القوم یضحک بعضهم إلی بعض، و یقولون لأبی طالب: قد أمرک أن تسمع و تطیع لهذا الغلام!». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 186، ح 2؛ علل الشرایع، ج 1، ص 202، باب133، ح 2]
2- امالی طوسی، ج 2، ص 194.
3- تأویل الآیات، ج 1، ص 393، ح 19.
4- تفسیر قمّی، ج 2، ص 100.
5- مجمع البیان، ج 7، ص 356.
6- شواهد التنزیل، ج 1، ص 420، ح 580.
7- تفسیر برهان، ج 5، ص 509، ح 1-10.
8- و عنه، قال أخبرنا جماعة، عن أبی المفضل، قال حدثنا أبو جعفر محمّد بن جریر الطبری سنة ثمان و ثلاثمائة، قال حدثنا محمّد بن حمید الرازی، قال حدثنا سلمة بن الفضل الأبرش، قال حدثنی محمّد بن إسحاق، عن عبد الغفار بن القاسم. قال أبو المفضل و حدثنا محمّد بن محمّد بن سلیمان الباغندی و اللفظ له، قال حدثنا محمّد بن الصباح الجرجرائی، قال حدثنی سلمة بن صالح الجعفی، عن سلیمان الأعمش و أبی مریم جمیعا، عن المنهال بن عمرو، عن عبد الله بن الحارث بن نوفل، عن عبد الله بن عبّاس، عن علی بن أبی طالب علیه السلام، قال لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله صلی الله علیه و آله «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» دعانی رسول الله صلی الله علیه و آله فقال لی یا علی، إن الله (تعالی) أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین، قال فضقت بذلک ذرعا، و عرفت أنی متی أنادیهم بهذا الأمر أری منهم ما أکره، فصمت علی ذلک، و جاءنی جبرئیل علیه السلام فقال یا محمّد، إنک إن لم تفعل ما أمرت به عذبک ربک عزّوجلّ، فاصنع لنا یا علی صاعا من طعام، و اجعل علیه رجل شاة، و املأ لنا عسا من لبن، ثم اجمع بنی عبد المطلب حتّی أکلمهم، و أبلغهم ما أمرت به. ففعلت ما أمرنی به، ثم دعوتهم أجمع، و هم یومئذ أربعون رجلا یزیدون رجلا أو ینقصون رجلا، فیهم أعمامه أبو طالب و حمزة و العبّاس و أبو لهب. فلما اجتمعوا له صلی الله علیه و آله، دعانی بالطعام الذی صنعت لهم، فجئت به، فلما وضعته تناول رسول الله صلی الله علیه و آله جذمة من اللحم، فشقها بأسنانه، ثم ألقاها فی نواحی الصحفة، ثم قال خذوا بسم الله، فأکل القوم حتّی صدروا، ما لهم بشی ء من الطعام حاجة، و ما أری إلّا مواضع أیدیهم، و ایم الله الذی نفس علی بیده إن کان الرجل الواحد منهم لیأکل ما قدمت لجمیعهم، ثم جئتهم بذلک العس فشربوا حتّی رووا جمیعا، و ایم الله إن کان الرجل الواحد منهم لیشرب مثله، فلما أراد رسول الله صلی الله علیه و آله أن یکلمهم بدره أبو لهب إلی الکلام فقال لشد ما سحرکم صاحبکم فتفرق القوم، و لم یکلمهم رسول الله صلی الله علیه و آله. فقال لی من الغد یا علی، إن هذا الرجل قد سبقنی إلی ما سمعت من القول، فتفرق القوم قبل أن أکلمهم، فعد لنا من الطعام بمثل ما صنعت ثم اجمعهم لی. قال ففعلت ثم جمعتهم، فدعانی بالطعام فقربته لهم، ففعل کما فعل بالأمس، و أکلوا حتّی ما لهم به من حاجة، ثم قال اسقهم، فجئتهم بذلک العس فشربوا حتّی رووا منه جمیعا. ثم تکلم رسول الله صلی الله علیه و آله فقال یا بنی عبد المطلب، إنّی و الله ما أعلم شابا فی العرب جاء قومه بأفضل مما جئتکم به، إنّی قد جئتکم بخیر الدنیا و الآخرة، و قد أمرنی الله عزّوجلّ أن أدعوکم إلیه، فأیکم یؤمن بی و یؤازرنی علی أمری، فیکون أخی و وصیی و وزیری و خلیفتی فی أهلی من بعدی قال فأمسک القوم، و أحجموا عنها جمیعا. قال فقمت و إنّی لأحدثهم سنا، و أرمصهم عینا، و أعظمهم بطنا، و أحمشهم ساقا. فقلت أنا یا نبی الله أکون وزیرک علی ما بعثک الله به. قال فأخذ بیدی ثم قال إن هذا أخی و وصیی و وزیری و خلیفتی فیکم، فاسمعوا له و أطیعوا. قال فقام القوم یضحکون، و یقولون لأبی طالب قد أمرک أن تسمع لابنک و تطیع. [الأمالی للطوسی، ص 581]

ص: 163

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «رَهْطَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ». علیّ بن ابیطالب، و حمزة، و جعفر، و حسن، و حسین، و ائّمه از آل محمّد صلی الله علیه و آله هستند. (1)

و در کتاب مسند احمد بن حنبل از علیّ علیه السلام نقل شده که فرمود:

هنگامی که آیه «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»، نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله از اهل بیت خود دعوت نمود و سی نفر از آنان جمع شدند و از غذای او خوردند و از آشامیدنی او نوشیدند، و سپس به آنان فرمود: کدامیک از شما ضمانت دین و وعده های مرا می کند، تا هم نشین من باشد در بهشت، و در دنیا نیز خلیفه من باشد در بین خانواده من؟ پس مردی [که نام او برده نشده] گفت: یا رسول الله! آیا شما کسی را می یابی برای چنین کاری؟ و آن حضرت سخن خود را بر اهل بیت خویش عرضه نمود، و علیّ علیه السلام فرمود: من آماده هستم. (2)

ص: 164


1- علی بن إبراهیم: و قوله: «و رهطک منهم المخلصین» علی بن أبی طالب، و حمزة، و جعفر، و الحسن و الحسین، و الأئمّة من آل محمّد علیهم السلام. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 190؛ تفسیر قمّی، ج 2، ص 101]
2- و من طریق المخالفین: ما روی بالإسناد المتصل، عن عبد الله بن أحمد بن حنبل، عن أبیه فی مسنده، قال: حدثنا أسود بن عامر، قال: حدثنا شریک، عن الأعمش عن المنهال، عن عباد بن عبد الله الأسدی، عن علی علیه السلام، قال: «لما نزلت هذه الآیة: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ جمع النّبی صلی الله علیه و آله من أهل بیته، فاجتمع ثلاثون، فأکلوا و شربوا، ثلاثا. ثم قال لهم: من یضمن عنی دینی، و مواعیدی، و یکون معی فی الجنة، و یکون خلیفتی فی أهلی؟» فقال رجل -- و لم یسمه شریک-: یا رسول الله، أنت کنت تجد من یقوم بهذا. قال: ثم قال الآخر، فعرض ذلک علی أهل بیته، فقال علی علیه السلام: «أنا». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 189، ح 9]

مؤلّف گوید:

همان گونه که مشاهده می شود اهل سنّت به جای خلیفتی فی أمّتی، خلیفتی فی أهلی نقل کرده اند و الحقّ معلوم.

و در مجمع البیان در ذیل آیه فوق روایت مفصّلی از براءبن عازب نقل شده و ثعلبی نیز آن را در تفسیر خود آورده است و در این روایت آمده:

«مَنْ یُوَاخِینِی وَ یُوَازِرُنِی یَکُونُ وَلِیِّی وَ وَصِیِّی بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی… فَقَامَ الْقَوْمُ وَ هُمْ یَقُولُونَ لِأَبِی طَالِبٍ أَطِعْ ابْنَکَ فَقَدْ أُمِّرَ عَلَیْک.» (1)

ص: 165


1- فی مجمع البیان «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» و فی الخبر المأثور عن براء بن عازب انه قال: لما نزلت هذه الآیة جمع رسول الله صلی الله علیه و آله بنی عبد المطلب و هم یومئذ أربعون رجلا الرجل منهم یأکل المسنة و یشرب العس فامر علیا علیه السلام برجل شاة فأدمها» ثم قال: ادنوا بسم الله فدنا القوم عشرة عشرة فأکلوا حتّی صدروا ثم دعا بقعب من لبن فجرع منه جرعة ثم قال لهم: اشربوا بسم الله، فشربوا حتّی رووا فبدرهم أبو لهب فقال: هذا ما سحرکم به الرجل، فسکت صلی الله علیه و آله یومئذ لم یتکلم ثم دعاهم من الغد علی مثل ذلک من الطعام و الشراب ثم أنذرهم رسول الله صلی الله علیه و آله فقال: یا بنی عبد المطلب انی أنا النذیر إلیکم من الله عزّوجلّ فأسلموا و أطیعونی تهتدوا، ثم قال: من یؤاخینی و یوازرنی و یکون ولیی و وصیی بعدی و خلیفتی فی أهلی و یقضی دینی؟ فسکت القوم فأعادها ثلاثا کل ذلک یسکت القوم و یقول علی: أنا، فقال فی المرة الثالثة أنت، فقام القوم و هم یقولون لأبی طالب: أطع ابنک فقد امر علیک. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 67، ح 9]

«وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ * فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ» (1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از (فَإِنْ عَصَوْکَ) این است که اگر [منافقین و دنیاطلبان] بعد از تو از دستوری که درباره ی علیّ علیه السلام و امامت و ولایت او و ولایت ائمّه بعد از او علیهم السلام از امر و دستور تو نافرمانی کردند، مانند این است که در حال زنده بودن تو از تو نافرمانی کنند. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

خداوند عزیزترین خلق خود یعنی سیّد عالَم وجود، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را امر به تواضع نموده و می فرماید: «وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»، یعنی بال رحمت خود را بر سر پیروان خود از مؤمنان فرود آور.

سپس فرمود:

تواضع مزرعه خشوع و ترس و خشیت [از خداوند] و حیا می باشد، و این خصلت های خوب به دست نمی آید، مگر از تواضع، و شرافت کامل حقیقی نیز حاصل نمی شود مگر برای کسی که در پیشگاه ذات پروردگار متعال متواضع باشد… (3)

ص: 166


1- سوره ی شعراء، آیات 215 و 216.
2- ثم قال: لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنْ عَصَوْکَ یعنی من بعدک فی ولایة علی و الأئمّة علیه السلام من ذریتهم فَقُلْ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ و معصیة الرسول صلی الله علیه و آله و هو میت کمعصیته و هو حی. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 126]
3- فی مصباح الشریعة قال الصّادق علیه السلام: و قد أمر الله أعز خلقه و سید بریته محمّدا صلی الله علیه و آله بالتواضع فقال عزّوجلّ: وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ و التواضع مزرعة الخشوع و الخشیة و الحیاء، و انهم لا تتبین الا منها و فیها، و لا یسلم الشرف التام الحقیقی الا للمتواضع فی ذات الله تعالی، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 69، ح 95]

«وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ * الَّذِی یَرَاکَ حِینَ تَقُومُ * وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

یعنی «یَرَاکَ حِینَ تَقُومُ» فی النبوّة، و «وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ» یعنی «فِی أَصْلَابِ النَّبِیِّینَ صلوات الله علیهم.» (2)

جابر بن عبدالله انصاری گوید:

از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال شد: در آن زمان که آدم در بهشت بود شما کجا بودید؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من در صلب او بودم، و نیز هنگامی که به زمین هبوط نمود در صلب او بودم، و هنگامی که نوح علیه السلام داخل کشتی شد من در صلب او بودم، و هنگامی که ابراهیم علیه السلام به آتش پرتاب شد من در صلب او بودم، و هرگز از اجداد من کسی از سفاح و زنا به وجود نیامده است، و خداوند جل جلاله همواره مرا از اصلاب پاک به ارحام پاک منتقل نموده، و همه آنان هادی و مهتدی بوده اند، تا این که خداوند از من میثاق و عهد پیامبری و اسلام را گرفت، و همه اوصاف مرا بیان نمود و در تورات و انجیل مرا به آن اوصاف معرّفی کرد، تا این که مرا به آسمان برد و نام مرا از نام خود گرفت

ص: 167


1- سوره ی شعراء، آیات 219-217.
2- قوله عزّوجلّ: الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ قال: حدثنی محمّد بن الولید عن محمّد بن الفرات عن أبی جعفر علیه السلام قال: «الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ» فی النبوة «وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ» قال: فی أصلاب النّبیین صلوات الله علیهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 69، ح 97]

و امّت مرا حامدون قرار داد، و خداوند صاحب عرش و محمود است و من محمّد هستم. صلی الله علیه و آله. (1)

ص: 168


1- -- ابن بابویه، قال: حدثنا أحمد بن الحسن القطان، قال: حدثنا الحسن بن علی بن الحسین السکری، قال: أخبرنا محمّد بن زکریا الغلابی البصری، قال: حدثنا جعفر بن محمّد بن عمّارة، عن أبیه، عن جابر ابن یزید الجعفی، عن جابر بن عبد الله الأنصاری، قال: سئل رسول الله صلی الله علیه و آله: أین کنت و آدم فی الجنة؟ قال: «کنت فی صلبه، و هبط إلی الأرض و أنا فی صلبه، و رکبت السفینة فی صلب أبی نوح علیه السلام، و قذف بی فی النار فی صلب أبی إبراهیم، لم یلتق لی أبوان علی سفاح قط، لم یزل الله جل جلاله ینقلنی من الأصلاب الطیبة، إلی الأرحام الطاهرة، هادیا مهدیا، حتّی أخذ الله بالنبوة عهدی، و بالإسلام میثاقی، و بین کل شی ء من صفتی، و أثبت فی التوراة و الإنجیل ذکری، و رقی بی إلی سمائه، و شق لی اسما من أسمائه، امتی الحامدون، و ذو العرش محمود، و أنا محمّد». قال ابن بابویه: و قد روی هذا الحدیث من طرق کثیرة. -- و عنه، قال: حدثنا أبو نصر أحمد بن الحسین بن أحمد بن عبید النیسابوری المروانی، و ما لقیت أنصب منه، قال: حدثنا محمّد بن إسحاق بن إبراهیم بن مهران السراج، قال: حدثنا الحسن بن عرفة العبدی، قال: حدثنا وکیع بن الجراح، عن محمّد بن إسرائیل، عن أبی صالح، عن أبی ذر (رضی الله عنه)، قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: خلقت أنا و علی من نور واحد، نسبح الله تعالی عند العرش قبل أن یخلق آدم بألفی عام، فلما أن خلق الله آدم جعل ذلک النور فی صلبه، و لقد سکن الجنة و نحن فی صلبه. و لقد هم بالخطیئة و نحن فی صلبه، و لقد رکب نوح السفینة و نحن فی صلبه، و لقد قذف إبراهیم فی النار و نحن فی صلبه، فلم یزل ینقلنا الله عزّوجلّ من أصلاب طاهرة، إلی أرحام طاهرة، حتّی انتهی بنا إلی عبد المطلب، فقسمنا نصفین: فجعلنی فی صلب عبد الله، و جعل علیا فی صلب أبی طالب، و جعل فی النبوة و البرکة، و جعل فی علی الفصاحة و الفروسیة، و شق لنا اسمین من أسمائه: فذو العرش محمود، و أنا محمّد، و الله الأعلی، و هذا علی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 191؛ ح 2 و 3]

مرحوم صدوق گوید:

حدیث فوق از طرق فراوانی روایت شده است.

امام باقر علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله جابه جایی خود را در اصلاب پیامبران از پیامبری به پیامبر دیگر می دیده است، تا این که خداوند او را از صلب پدرش خارج نموده است، و از زمان آدم تا حضرت عبدالله همه اصلاب طاهر و طاهره بوده و زنا و سفاحی بین آن ها نبوده است. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

روزی امیرالمؤمنین علیه السلام در رحبه ی کوفه نشسته بود و مردم اطراف او جمع بودند، پس مردی به پا خاست و گفت: «یا امیرالمؤمنین شما اکنون در جایگاهی هستید که خداوند برای شما قرار داده است، در حالی که پدر شما در آتش عذاب می شود؟»

امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: ساکت باش خدا دهن تو را پاره کند، سپس فرمود: «سوگند به خدایی که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را به حق به نبوّت و پیامبری مبعوث نمود، اگر پدر من برای همه گنهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند شفاعت او را می پذیرد، آیا پدر من عذاب می شود و من قسمت کننده ی آتش هستم؟!»

تا این که فرمود:

سوگند به آن خدایی که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را به حق مبعوث به نبوّت نمود،

ص: 169


1- و مثله ما رواه محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه عن الحسین بن هارون عن إبراهیم بن مهزیار عن أخیه عن علی بن أسباط عن عبد الرحمن بن حماد المقری عن أبی الجارود قال سألت أبا جعفر علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ قال یری تقلبه فی أصلاب النّبیین من نبی إلی نبی حتّی أخرجه من صلب أبیه من نکاح غیر سفاح من لدن آدم علیه السلام. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 393، ح 25]

نور ابوطالب علیه السلام در روز قیامت بر انوار همه مردم غالب است، مگر پنج نور: نور محمّد صلی الله علیه و آله نور من، نور فاطمه، نور حسن و نور حسین و نور امامان از فرزندان حسین، چرا که نور ابوطالب از نور ما می باشد، و خداوند نور ما را دو هزار سال قبل از خلقت آدم آفریده است. (1)

جابر گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

قبل از رحلت من از دنیا چیزی را بالا و پائین نگذارید، چرا که من از جلو و پشت سر شما را می بینم و سپس آیه فوق را تلاوت نمود. (2)

«هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَی مَن تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ * تَنَزَّلُ عَلَی کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ» (3)

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

مقصود از کسانی که شیاطین بر آنان همواره فرود می آیند و افّاک و أثیم هستند، هفت نفر می باشند:

1-مغیره؛ 2. بُنان؛ 3. صائد؛ 4. حمزة بن عمّارة بربری؛ 5. حارث شامی؛

ص: 170


1- ما رواه الشیخ فی أمالیه بإسناده عن المفضل بن عمر عن أبی عبد الله علیه السلام عن آبائه عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال کان ذات یوم جالسا فی الرحبة و الناس حوله مجتمعون فقام إلیه رجل فقال یا أمیر المؤمنین إنک بالمکان الذی أنزلک الله و أبوک یعذب فی النار فقال له فض الله فاک و الذی بعث محمّدا بالحق نبیا لو شفع أبی فی کل مذنب علی وجه الأرض لشفعه الله فیهم أبی یعذب بالنار و ابنه قسیم النار ثم قال و الذی بعث محمّدا بالحق إن نور أبی طالب یوم القیامة لیطفئ أنوار الخلق إلّا خمسة أنوار نور محمّد و نوری و نور فاطمة و نور الحسن و الحسین و من ولده من الأئمّة لأن نوره من نورنا الذی خلقه الله عزّوجلّ من قبل خلق آدم بألفی عام. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 393، ح 26]
2- و روی جابر عن أبی جعفر علیه السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لا ترفعوا قبلی و لا تضعوا قبلی، فانی أراکم من خلفی کما أراکم من امامی ثم تلا هذه الآیة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 69، ح 99]
3- سوره ی شعراء، آیات 221 و 222.

6. عبدالله بن حارث؛ 7. ابن الخطّاب. (1)

«وَ الشُّعَرَاء یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ * أَلَمْ تر أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ * وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَ انتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا…» (2)

امام باقر علیه السلام به یکی از اصحاب خود فرمود:

آیا تو دیده ای که کسی از شاعری پیروی کند؟! همانا مقصود از این شعرا کسانی هستند که برای دین خدا درس نمی خوانند، از این رو گم راه و گم راه کننده می باشند. (3)

امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از شعرا، فقها [ی از اهل سنّت] هستند که قلوب مردم را به باطل میل می دهند، و اینان شعرایی هستند که از آنان پیروی می شود. (4)

ص: 171


1- أبی و محمّد بن الحسن رضی الله عنهما قالا حدثنا محمّد بن یحیی العطار و أحمد بن إدریس جمیعا عن محمّد بن أحمد بن یحیی بن عمران الأشعری عن یعقوب بن یزید عن الحسن بن علی بن فضال عن داود بن أبی یزید عن رجل عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله عزّوجلّ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلی مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ تَنَزَّلُ عَلی کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ قال هم سبعة المغیرة و بنان و صائد و حمزة بن عمّارة البربری و الحارث الشامی و عبد الله بن الحارث و أبو الخطاب. [الخصال، ج 2، ص 402، ح 111]
2- سوره ی شعراء، آیات 227-224.
3- حدثنا أبی رحمة الله علیه قال حدثنا سعد بن عبد الله عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب عن الحسن بن محبوب عن حماد بن عثمان عن أبی جعفر علیه السلام فی قول الله عزّوجلّ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ قال هل رأیت شاعرا یتبعه أحد إنّما هم قوم تفقهوا لغیر الدین فضلوا و أضلوا. [معانی الأخبار، ص 385، ح 19]
4- ما رواه محمّد بن الجمهور بإسناده یرفعه إلی أبی عبد الله علیه السلام فی قوله عزّوجلّ وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ فقال من رأیتم من الشعر یتبع إنّما عنی هؤلاء الفقهاء الذین یشعرون قلوب الناس بالباطل فهم الشعراء الذین یتبعون. [تأویل الآیات، ج 1، ص 395، ح 28]

و نیز فرمود:

آنان کسانی هستند که علم و دانش را به حقیقت نیافته اند، از این رو گم راه و گم راه کننده می باشند. (1)

علیّ بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه گوید:

این آیه درباره ی کسانی نازل شده که دین خدا را با آرا و نظرات خود تغییر دادند و از امر خداوند مخالفت نمودند، و گرنه تا کنون تو ندیده ای ای که کسی از شاعری پیروی کند، و مقصود از این آیه کسانی هستند که با آرای خود دینی را وضع کردند و مردم از آنان پیروی کردند، و مؤیّد این معناست جمله «أَلَمْ تر أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ»، یعنی نمی بینی که آنان با استدلال های باطل خود جدال های گم راه کننده ای انجام می دهند و به هر مسیر و مذهب باطلی قدم می گذارند. «وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ»، یعنی مردم را به چیزهایی نصیحت می کنند که خود اهل آن نیستند، و از منکر نهی می کنند و خود اهل آن منکر هستند، و امر به معروف می کنند و خود به معروف عمل نمی نمایند، همان گونه که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ…» و آنان کسانی هستند که حقّ آل محمّد صلی الله علیه و آله را غصب نمودند، تا این که گوید:

سپس خداوند آل محمّد صلی الله علیه و آله و شیعیان راستین آنان را ذکر نموده و می فرماید:

«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَ انتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا»

ص: 172


1- الطبرسی، فی قول الله تعالی: وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ، قال: روی العیاشی بإسناده عن أبی عبد الله علیه السلام قال: «هم قوم تعلموا و تفقهوا بغیر علم، فضلوا، و أضلوا». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 195]

و سپس دشمنان آنان را یاد نموده و می فرماید: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» و سپس گوید: به خدا سوگند این آیه چنین نازل شده است. (1)

حضرت رضا علیه السلام از پدران خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

هر کس دوست می دارد که به دین من تمسّک نماید و پس از من به کشتی نجات سوار شود، باید به علیّ بن ابیطالب علیه السلام اقتدا کند، و با دشمنان او دشمن باشد و با دوستان او دوست باشد، چرا که او وصیّ و خلیفه من است بر این امّت -- در حیات و پس از مرگ من -- و او امیر بر هر مسلمان و هر مؤمنی خواهد بود، سخن او سخن من است و امر و نهی او امر و نهی من است و پیرو او پیرو من و یاور او یاور من و خاذل او خاذل من است، و کسی که با او مخالفت کند خداوند بهشت را بر او حرام نموده است و جایگاه او را دوزخ قرار داده است، و کسی که علیّ را یاری نکند خداوند در قیامت او را خوار خواهد نمود، و کسی که علیّ علیه السلام را یاری کند خداوند در قیامت او را یاری خواهد کرد و هنگام سؤال حجّت را به او تلقین می نماید.

ص: 173


1- وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ قال نزلت فی الذین غیروا دین الله بآرائهم و خالفوا أمر الله هل رأیتم شاعرا قط تبعه أحد إنّما عنی بذلک الذین وضعوا دینا بآرائهم فیتبعهم الناس علی ذلک و یؤکد ذلک قوله أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ یعنی یناظرون بالأباطیل و یجادلون بالحجج المضلة و فی کل مذهب یذهبون وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ قال یعظون الناس و لا یتعظون و ینهون عن المنکر و لا ینتهون و یأمرون بالمعروف و لا یعملون و هم الذین غصبوا آل محمّد حقهم. ثم ذکر آل محمّد علیه السلام و شیعتهم المهتدین فقال: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا ثم ذکر أعداءهم و من ظلمهم فقال وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا آل محمّد حقهم أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ هکذا و الله نزلت. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 125]

سپس فرمود:

حسن و حسین بعد از پدر خود دو امام امّت من هستند، و آنان دو آقای جوانان اهل بهشت اند، و مادرشان سیّده ی زنان عالم است و پدرشان آقای اوصیا می باشد، و از حسین من نه امام متولّد خواهد شد و نهمین آنان قائم از فرزندان من است، و اطاعت از آنان اطاعت از من می باشد، و نافرمان از آنان نافرمانی از من است، و من به خدای خود شکایت می کنم از کسانی که فضیلت و مقام آنان را انکار می کنند، و حق آنان را بعد از من ضایع می نمایند و «کفی بالله ولیًّا، و کفی بالله نصیرًا لعترتی، و أئمّة أمّتی، و منتقمًا من الجاحدین لحقّهم (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.)» (1)

ص: 174


1- ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن علی ماجیلویه رحمة الله علیه، قال: حدثنا علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن علی بن معبد، عن الحسین بن خالد، عن علی بن موسی الرّضا، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «من أحب أن یتمسک بدینی، و یرکب سفینة النجاة بعدی، فلیقتد بعلی بن أبی طالب، و لیعاد عدوه، و لیوال ولیه، فإنه وصیی، و خلیفتی علی امتی فی حیاتی، و بعد وفاتی، و هو أمیر کل مسلم، و أمیر کل مؤمن بعدی، قوله قولی، و أمره أمری، و نهیه نهیی، و تابعه تابعی، و ناصره ناصری، و خاذله خاذلی. ثم قال علیه السلام: من فارق علیا بعدی، لم یرنی و لم أره یوم القیامة، و من خالف علیا، حرم الله علیه الجنة، و جعل مأواه النار، و من خذل علیا، خذله الله یوم یعرض علیه، و من نصر علیا، نصره الله یوم یلقاه، و لقنه حجته عند المساءلة. ثم قال علیه السلام: الحسن و الحسین إماما امتی بعد أبیهما، و سیدا شباب أهل الجنة، و أمهما سیدة نساء العالمین، و أبوهما سید الوصیین، و من ولد الحسین تسعة أئمّة، تاسعهم القائم من ولدی، طاعتهم طاعتی، و معصیتهم معصیتی، إلی الله أشکو المنکرین لفضلهم، و المضیعین لحقهم بعدی، و کفی بالله ولیا، و کفی بالله نصیرا لعترتی، و أئمّة امتی، و منتقما من الجاحدین لحقهم وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 195، ح 5]

«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا…» (1)

از امام صادق علیه السلام سؤال شد: مقصود از این ذکر کثیر چیست؟ فرمود:

هر کس تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را بگوید، ذکر کثیر خدا را گفته است. (2)

و در سخن دیگری فرمود:

«سخت ترین چیزی که خداوند بر مردم واجب نموده، ذکر فراوان خداوند است» سپس فرمود: مقصود من گفتن: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» نیست، گرچه این ها نیز ذکر [زبان] است، و لکن مقصود من ذکر و یاد خداست هنگام حلال و حرام، که اگر طاعت خدا پیش آمد عمل کند و اگر معصیت خدا پیش آمد ترک نماید. (3)

از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود:

هر کس در پنهانی به یاد خدا باشد، به راستی خدا را فراوان یاد نموده است، همانا منافقین آشکارا خدا را یاد می کنند، و در پنهانی به یاد او نیستند، از این رو خداوند درباره ی آنان می فرماید: «یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا.» (4)

ص: 175


1- سوره ی شعراء، آیه ی 227.
2- فی کتاب معانی الاخبار و قد روی فی خبر آخر عن الصّادق علیه السلام انه یقول قول الله عزّوجلّ: «وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً» ما هذا الذکر الکثیر؟ قال: من سبح تسبیح فاطمة الزهراء علیها السّلام فقد ذکر الله الذکر الکثیر. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 73، ح 117]
3- فی أصول الکافی علی عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن هشام بن سالم عن أبی عبیدة عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من أشد ما فرض الله علی خلقه ذکر الله کثیرا، ثم قال: لا أعنی سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله أکبر و ان کان منه، و لکن ذکر الله عند ما أحل و حرم، فان کان طاعة عمل بها و ان کان معصیة ترکها. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 73، ح 118]
4- عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن إسماعیل بن مهران عن سیف بن عمیرة عن سلیمان بن عمرو عن أبی المغرا الخصاف رفعه قال: قال أمیر المؤمنین علیه السلام: من ذکر الله عزّوجلّ فی السر فقد ذکر الله کثیرا، ان المنافقین کانوا یذکرون الله علانیة و لا یذکرونه فی السر فقال الله عزّوجلّ: «یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 73، ح 120]

امام صادق علیه السلام فرمود:

«مؤمن به خصلت هایی سخت تر از سه خصلت آزموده و مبتلا نشده است به گونه ای که از انجام آن ها محروم بماند» گفته شد: آن خصلت ها چیست؟ فرمود:

مواسات و کمک به مردم، انصاف با آنان و سوّم فراوان به یاد خدا بودن».

سپس فرمود:

مقصود من از ذکر خداوند، گفتن: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ…» نیست و لکن هنگام حلال و حرام به یاد خدا باشد. (1)

ص: 176


1- ابن محبوب عن ابی اسامة قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: ما ابتلی المؤمن بشی ء أشد علیه من خصال ثلاث یحرمها، قیل و ما هن؟ قال: المواساة فی ذات یده، و الإنصاف من نفسه، و ذکر الله کثیرا، أما انی لا أقول سبحان الله و الحمد لله و لکن ذکر الله عند ما أحل له و ذکر الله عند ما حرم علیه. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 73، ح 120]

سوره ی نمل

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی شعراء نازل شده است.

عدد آیات: آیات آن 93 آیه است. و برخی 94 و یا 95 آیه دانسته اند.

ثواب قرائت سوره ی نمل

امام صادق علیه السلام می فرماید:

کسی که سوره های طواسین یعنی شعراء و نمل و قصص را در شب جمعه بخواند، از اولیای خداوند و در جوار و پناه او خواهد بود، و هرگز در دنیا ترس و بیمی پیدا نمی کند، و از نعمت های بهشت به قدری به او داده می شود تا راضی و خشنود گردد، بلکه فوق خشنودی او به او داده می شود، و خداوند یکصد زن از حورالعین را به او تزویج می کند. (1)

ص: 177


1- فی کتاب ثواب الأعمال باسناده عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من قرأ سور الطواسین الثلاث فی لیلة الجمعة کان من أولیاء الله و فی جواره و کنفه، و لم یصبه فی الدنیا بؤس أبدا و أعطی فی الاخرة من الجنة حتّی یرضی و فوق رضاه، و زوجه الله مأة زوجة من الحور العین. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 74، ح 1]

در تفسیر مجمع البیان از آن حضرت نقل شده که ذیل روایت فوق فرمود:

… و خداوند او را در کنار پیامبران و مرسلین و اوصیای راشدین آنان در بهشت

عدن -- که وسط بهشت است -- ساکن می نماید. (1)

و در مجمع البیان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی «طس» سلیمان یعنی سوره ی نمل را قرائت کند خداوند ده برابر کسانی که حضرت سلیمان و هود و شعیب و صالح و ابراهیم علیهم السلام را تصدیق و یا تکذیب کرده اند، را به او پاداش می دهد، و چنین کسی چون از قبر خود خارج می شود، ندای «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» سر می دهد. ابن عبّاس گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند «طه» و «طواسین» را به جای الواح موسی علیه السلام به من عطا نمود. (2)

و در کتاب معانی الأخبار از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

… و أمّا «طس» به معنای «أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ» است. (3)

ص: 178


1- فی مجمع البیان و روی أبو بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من قرء الطواسین الثلاث و ذکر مثله و زاد فی آخره و أسکنه الله فی جنة عدن وسط الجنة مع النّبیین و المرسلین و الوصیین الراشدین. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 74، ح 2]
2- أبی ابن کعب قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله: و من قرأ طس سلیمان کان له من الأجر عشر حسنات بعدد من صدق سلیمان و کذب به و هود و شعیب و صالح و إبراهیم و یخرج من قبره و هو ینادی: لا اله الا الله. -- و عن ابن عبّاس قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: و أعطیت طه و الطواسین من ألواح موسی. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 74، ح 3 و 4]
3- فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی سفیان بن سعید الثوری عن الصّادق حدیث طویل یقول فیه علیه السلام: و اما طس فمعناه: انا الطالب السمیع. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 74،ح 5]

سوره ی نمل، آیات 1 تا 14

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

طس تِلْکَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ مُبینٍ (1) هُدیً وَ بُشْری لِلْمُؤْمِنینَ (2) الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (3) إِنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ (4) أُوْلئِکَ الَّذینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ (5) وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ (6) إِذْ قالَ مُوسی لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً سَآتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (7) فَلَمَّا جاءَها نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (8) یا مُوسی إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (9) وَ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یا مُوسی لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ (10) إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَحیمٌ (11) وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فی تِسْعِ آیاتٍ إِلی فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ (12) فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ (13) وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ (14)

ص: 179

لغات:

«یَعْمَهُونَ»، یعنی یتحیّرون کمن ضلّ عن الطریق، و «الْأَخْسَرُونَ»، یعنی أشدّ الناس خسراناً لإستبدالهم النار بالجنّة، و «بِشِهَابٍ قَبَسٍ»، یعنی بشعلة نارٍ مقبوسة، و «إِصطلاء» به معنای استدفاء و گرم شدن است، و «بُورِکَ مَن فِی النَّارِ»، یعنی من فی مکان النار و هو البقعة المبارکة، و «تَهْتَزُّ» یعنی تتحرّک، و «کَأَنَّهَا جَانٌّ»، یعنی حیّة، و «لَمْ یُعَقِّبْ»، یعنی لم یرجع، و «إِلَّا مَن ظَلَمَ»، امّا متصلّ أو منفصل و المتّصل یفید أنّ بعض المرسلین یخافون بسبب خطائهم و ترکهم الأولی، و آیات التسع عبارة من: «الفلق، و الطوفان، و الجرادة، و القملّ، و الضفادع، و الدم، و الطمس، و الجدب، و نقص الثمرات» و «مبصرةً» یعنی واضحةً، و «وَ جَحَدُوا بِهَا»، یعنی بالآیات کذّبوا، و «ظُلْمًا وَ عُلُوًّا» یعنی ظلماً لأنفسهم بسبب استکبارهم.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

طس -- این آیات قرآن و کتاب مبین است، (1) وسیله هدایت و بشارت برای مؤمنان است (2) همان کسانی که نماز را برپا می دارند، و زکات را ادا می کنند، و آنان به آخرت یقین دارند. (3) کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد) شان را برای آنان زینت می دهیم بطوری که سرگردان می شوند. (4) آنان کسانی هستند که عذاب بد (و دردناک) برای آن هاست و آن ها در آخرت، زیانکارترین مردمند! (5) به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا می شود. (6) (به خاطر بیاور) هنگامی را که موسی به خانواده خود گفت: «من آتشی از دور دیدم (همین جا توقّف کنید) بزودی خبری از آن برای شما می آورم، یا شعله آتشی تا گرم شوید.» (7) هنگامی که نزد آتش آمد، ندایی برخاست که: «مبارک باد آن کس که در آتش

ص: 180

است و کسی که در اطراف آن است [فرشتگان و موسی] و منزّه است خداوندی که پروردگار جهانیان است! (8) ای موسی! من خداوند عزیز و حکیمم! (9) و عصایت را بیفکن! -- هنگامی که (موسی) به آن نگاه کرد، دید (با سرعت) همچون ماری به هر سو می دود (ترسید و) به عقب برگشت، و حتّی پشت سر خود را نگاه نکرد -- ای موسی! نترس، که رسولان در نزد من نمی ترسند! (10) مگر کسی که ستم کند سپس بدی را به نیکی تبدیل نماید، که (توبه او را می پذیرم، و) من غفور و رحیمم! (11) و دستت را در گریبانت داخل کن هنگامی که خارج می شود، سفید و درخشنده است بی آنکه عیبی در آن باشد این در زمره معجزات نه گانه ای است که تو با آن ها بسوی فرعون و قومش فرستاده می شوی آنان قومی فاسق و طغیانگرند!» (12) و هنگامی که آیات روشنی بخش ما به سراغ آن ها آمد گفتند: «این سحری است آشکار!» (13) و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود! (14)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فِی تِسْعِ آیَاتٍ إِلَی فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ» (1)

امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام به یکی از اصحاب خود فرمودند:

هنگام حجامت و خروج خون بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَعُوذُ بِاللَّهِ الْکَرِیمِ مِنَ الْعَیْنِ فِی الدَّمِ وَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ فِی حِجَامَتِی هَذِهِ»، سپس فرمود: بدان که اگر تو این دعا را بخوانی، همه خیر و خوبی را برای خود جمع نموده ای، چرا که خداوند می فرماید: «وَ لَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ مَا مَسَّنِیَ

ص: 181


1- سوره ی نمل، آیه ی 12.

السُّوءُ» (1)، و مقصود از «سُّوءُ»، در این آیه فقر است، و نیز خداوند می فرماید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَی بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاء»، و «سُّوءُ»، در این آیه زنا می باشد (2)، و نیز می فرماید: «وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ»، و «سُّوءُ» در این آیه به معنای مرض [برص] می باشد، پس تو همه این ها را هنگام حجامت و خروج خون برای خود جمع کن. (3)

ص: 182


1- سوره ی اعراف، آیه ی 188.
2- سوره ی یوسف، آیه ی 24.
3- -- ابن بابویه: عن أبیه، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن أبیه، عن محمّد بن سنان، عن خلف بن حماد، عن رجل، عن أبی عبد الله علیه السلام، أنه قال لرجل من أصحابه: «إذا أردت الحجامة، و خرج الدم من محاجمک، فقل قبل أن تفرغ و الدم یسیل: بسم الله الرحمن الرحیم، أعوذ بالله الکریم فی حجامتی هذه من العین فی الدم، و من کل سوء». قال: «و ما عملت -- یا فلان -- أنک إذا قلت هذا فقد جمعت الأشیاء کلها، إن الله تبارک و تعالی یقول: وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ یعنی الفقر، و قال عزّوجلّ: لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ یعنی أن یدخل فی الزنا، و قال لموسی علیه السلام: أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ، قال: من غیر برص». -- أبو غیاث، و الحسین ابنی بسطام فی کتاب (طب الأئمّة): عن محمّد بن القاسم بن منجان، قال: حدثنا خلف بن حماد، عن عبد الله بن مسکان، عن جابر بن یزید الجعفی، قال: قال أبو جعفر الباقر علیه السلام لرجل من أصحابه: إذا أردت الحجامة، فخرج الدم من محاجمک، فقل قبل أن تفرغ، و قله و الدم یسیل: بسم الله الرحمن الرحیم، أعوذ بالله الکریم من العین فی الدم، و من کل سوء فی حجامتی هذه». ثم قال: «اعلم أنک إذا قلت هذا فقد جمعت الخیر، إن الله عزّوجلّ یقول: فی کتابه: وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ یعنی الفقر، و قال جل جلاله: وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ و السوء هنا الزنا، و قال عزّوجلّ فی سورة النمل: أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ یعنی من غیر مرض، و اجمع ذلک عند حجامتک، و الدم یسیل». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 202، ح 1 و 2]

مؤلّف گوید:

مضمون این آیات و روایات مربوط به آن ها در سوره ی قصص و بنی اسرائیل گذشت مراجعه شود.

«فَلَمَّا جَاءتْهُمْ آیَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ * وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ» (1)

ابوعمرو زبیری گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: کفر در کتاب خدا چند قسم است؟ فرمود:

کفر در کتاب خدا پنج قسم است: 1-2. کفر به معنای انکار ربوبیّت خداوند که بگوید: «لَا رَبَ وَ لَا جَنَّةَ وَ لَا نَارَ»، و این کفر دو گروه از منکرین خداوند است مانند دهریّه و مادیّین که می گویند: «وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ» (2)، و این دینی است که به فکر خود ساخته اند، بدون آن که تحقیق و دقّتی در آن کرده باشند چنان که خداوند می فرماید: «إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ» (3)، و نیز می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» (4)، یعنی این گروه از کافران را چه انذار کنی و چه انذار نکنی ایمان به توحید و یگانگی خداوند نمی آورند، و این یکی از اقسام کفر است، و امّا وجه دیگر از کفر این است که حقانیّت را دانسته و برای او روشن شده و باز انکار می کند، و این را جحود و انکار بعد از معرفت گویند چنان که خداوند می فرماید: «وَ جَحَدُوا

ص: 183


1- سوره ی نمل، آیات 13 و 14.
2- سوره ی جاثیه، آیه ی 24.
3- سوره ی جاثیه، آیه ی 24.
4- سوره ی بقره، آیه ی 6.

بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا» و در آیه دیگری می فرماید: «وَ کَانُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَی الْکَافِرِینَ».

و این تفسیر دو صورت از اقسام کفر است. (1)

مؤلّف گوید:

تکمیل حدیث فوق در اوّل سوره ی بقره ذیل آیه «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» گذشت.

مرحوم کلینی در جلد اوّل کافی باب کفر و ایمان روایات این موضوع را به طور

ص: 184


1- -- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن بکر بن صالح، عن القاسم بن یزید، عن أبی عمرو الزبیری، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: قلت له: أخبرنی عن وجوه الکفر فی کتاب الله عزّوجلّ. قال: «الکفر فی کتاب الله عزّوجلّ علی خمسة أوجه: فمنها کفر الجحود، و الجحود علی وجهین، و الکفر بترک ما أمر الله، و کفر البراءة، و کفر النعم، فأما کفر الجحود: فهو الجحود بالربوبیة، و هو قول من یقول: لا رب، و لا جنة، و لا نار، و هو قول صنفین من الزنادقة، یقال لهم: الدهریة، و هم الذین یقولون: وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ، و هو دین وضعوه لأنفسهم، بالاستحسان، علی غیر تثبت منهم و لا تحقیق لشی ء مما یقولون. قال الله عزّوجلّ: إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ، إن ذلک کما یقولون، و قال: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ، یعنی بتوحید الله تعالی، فهذا أحد وجوه الکفر. و أما الوجه الآخر من الجحود علی معرفة، و هو أن یجحد الجاحد و هو یعلم أنه حق قد استقر عنده، و قد قال الله عزّوجلّ: وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا، و قال الله عزّوجلّ: وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ، فهذا تفسیر وجهی الجحود». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 203، ح 2]

کامل نقل نموده است، چنان که مرحوم صدوق نیز در کتاب توحید این گونه روایات را به تفصیل نقل نموده است.

سوره ی نمل، آیات 15 تا 44

متن:

وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی فَضَّلَنا عَلی کَثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ (15) وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ (16) وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ (17) حَتَّی إِذا أَتَوْا عَلی وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (18) فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنی بِرَحْمَتِکَ فی عِبادِکَ الصَّالِحینَ (19) وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقالَ ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبینَ (20) لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبینٍ (21) فَمَکَثَ غَیْرَ بَعیدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقینٍ (22) إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظیمٌ (23) وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ (24) أَلاَّ یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذی یُخْرِجُ الْخَبْ ءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ (25) اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ (26) قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبینَ (27) اذْهَبْ بِکِتابی هذا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا یَرْجِعُونَ (28) قالَتْ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَریمٌ (29) إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (30) أَلاَّ تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونی مُسْلِمینَ (31) قالَتْ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونی فی أَمْری ما کُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّی

ص: 185

تَشْهَدُونِ (32) قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدیدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانْظُری ما ذا تَأْمُرینَ (33) قالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ (34) وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (35) فَلَمَّا جاءَ سُلَیْمانَ قالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ (36) ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ (37) قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتینی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونی مُسْلِمینَ (38) قالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمینٌ (39) قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَریمٌ (40) قالَ نَکِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدی أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذینَ لا یَهْتَدُونَ (41) فَلَمَّا جاءَتْ قیلَ أَ هکَذا عَرْشُکِ قالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَ أُوتینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَ کُنَّا مُسْلِمینَ (42) وَ صَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْمٍ کافِرینَ (43) قیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ کَشَفَتْ عَنْ ساقَیْها قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَواریرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (44)

لغات:

«یُوزَعُونَ»، یعنی یوقفون و ممنوعون و محبوسون، و اصل «وَزْع» به معنای منع و کفّ است، و «حَطم» به معنای کسر و شکستن است، و «حُطَمة» از نام های دوزخ است، و «حُطام» چیزی است که شکسته می شود، و «ایزاع» به معنای الهام است، و «نَکِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا»، یعنی غیّروها بحالٍ ینکرها صاحبها إذا رأها، و «صَرح» به معنای قصر است و هر بنای مشرف را صرح گویند، و صرحة الدار صحنها، و اصل

ص: 186

صَرْحَ به معنای وَضَحَ است، و تصریح به معنای توضیح است، و «لجّة» آب زیاد را گویند، و جمع آن لُجَج است، و «مُّمَرَّدٌ» به معنای مُمَلّس است، و غلام امرد به معنای نوجوانی است که در صورت او مویی نروییده باشد، و «شجره ی مراء» یعنی درختی که برگی ندارد.

ترجمه:

و ما به داوود و سلیمان، دانشی عظیم دادیم و آنان گفتند: «ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید.» (15) و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده این فضیلت آشکاری است.» (16) لشکریان سلیمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند آن قدر زیاد بودند که باید توقّف می کردند تا به هم ملحق شوند! (17) (آن ها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند مورچه ای گفت: «به لانه های خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمی فهمند!» (18) سلیمان از سخن او تبسّمی کرد و خندید و گفت: «پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!» (19) (سلیمان) در جستجوی آن پرنده [هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمی بینم، یا این که او از غایبان است؟! (20) قطعاً او را کیفر شدیدی خواهم داد، یا او را ذبح می کنم، یا باید دلیل روشنی (برای غیبتش) برای من بیاورد! (21) چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت: «من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعی برای تو آورده ام! (22) من زنی را دیدم که بر آنان حکومت می کند، و همه چیز در

ص: 187

اختیار دارد، و (به خصوص) تخت عظیمی دارد! (23) او و قومش را دیدم که برای غیر خدا -- خورشید -- سجده می کنند و شیطان اعمال شان را در نظرشان جلوه داده، و آن ها را از راه بازداشته و از این رو هدایت نمی شوند!» (24) چرا برای خداوندی سجده نمی کنند که آنچه را در آسمان ها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) می سازد، و آنچه را پنهان می دارید یا آشکار می کنید می داند؟! (25) خداوندی که معبودی جز او نیست، و پروردگار عرش عظیم است! (26) (سلیمان) گفت: «ما تحقیق می کنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغگویان هستی؟ (27) این نامه مرا ببر و بر آنان بیفکن سپس برگرد (و در گوشه ای توقّف کن) ببین آن ها چه عکس العملی نشان می دهند! (28) (ملکه سبا) گفت: «ای اشراف! نامه پرارزشی به سوی من افکنده شده! (29) این نامه از سلیمان است، و چنین می باشد: به نام خداوند بخشنده مهربان (30) توصیه من این است که نسبت به من برتری جویی نکنید، و بسوی من آیید در حالی که تسلیم حقّ هستید!» (31) (سپس) گفت: «ای اشراف (و ای بزرگان)! نظر خود را در این امر مهمّ به من بازگو کنید، که من هیچ کار مهمّی را بدون حضور (و مشورت) شما انجام نداده ام! (32) گفتند: «ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهایی با توست ببین چه دستور می دهی!» (33) گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی می کشند، و عزیزان آنجا را ذلیل می کنند (آری) کار آنان همین گونه است! (34) و من (اکنون جنگ را صلاح نمی بینم،) هدیه گرانبهایی برای آنان می فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر می آورند (و از این طریق آن ها را بیازمایم)!» (35) هنگامی که (فرستاده ملکه سبا) ا نزد سلیمان آمد، گفت: «می خواهید مرا با مال کمک کنید (و فریب دهید)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما

ص: 188

داده است بلکه شما هستید که به هدیه هایتان خوشحال می شوید! (36) بسوی آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکریانی به سراغ آنان می آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند و آنان را از آن (سرزمین آباد) با ذلّت و خواری بیرون می رانیم!» (37) (سلیمان) گفت: «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او را برای من می آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟» (38) عفریتی از جنّ گفت: «من آن را نزد تو می آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم!» (39) (امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می آورم یا کفران می کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می کند و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است!» (40) (سلیمان) گفت: «تخت او را برایش ناشناس سازید ببینم آیا متوجّه می شود یا از کسانی است که هدایت نخواهند شد؟! (41) هنگامی که آمد، به او گفته شد: «آیا تخت تو این گونه است؟» گفت: گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم!» (42) و او را از آنچه غیر از خدا میپرستید بازداشت، که او [ملکه سبا] از قوم کافران بود. (43) به او گفته شد: «داخل حیاط (قصر) شو!» هنگامی که نظر به آن افکند، پنداشت نهر آبی است و ساق پاهای خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد امّا سلیمان) گفت: «(این آب نیست،) بلکه قصری است از بلور صاف!» (ملکه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم و (اینک) با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم!» (44)

ص: 189

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَ قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ» (1)

عبدالله بن الحسن از پدران خود علیهم السلام نقل نموده:

که چون ابوبکر تصمیم گرفت که حضرت فاطمه علیها السلام را از فدک منع کند، آن بانو نزد ابوبکر آمد و فرمود: «ای پسر ابوقحافه، آیا در کتاب خدا آمده که تو از پدر خود ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ چه سخن بی اساس و نابجایی گفته ای، آیا دانسته و از روی عمد کتاب خدا را رها کردید و به پشت سر انداختید؟ در حالی که خداوند می فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ…» (2)

صاحب مناقب پس از نقل حدیث فوق از عایشه گوید:

پس از غصب فدک، حضرت زهرا علیها السلام با ابوبکر سخن نگفت تا از دنیا رحلت نمود، مرگ او را به ابوبکر خبر ندادند، تا بر او نماز بخواند. (3)

ص: 190


1- سوره ی نمل، آیه ی 16.
2- فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمة الله علیه و روی عبد الله بن الحسن باسناده عن آبائه علیهم السلام انه لما اجمع أبو بکر علی منع فاطمة فدک و بلغها ذلک جاءت الیه و قالت له: یا ابن أبی قحافة أ فی کتاب الله أن ترث أباک و لا أرث ابی لقد جئت شیئا فریا أ فعلی عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم، إذ یقول: وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 75، ح 9]
3- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب و ذکر مسلم بن عبد الرزاق عن معمر عن الزهری عن عروة عن عائشة و فی حدیث اللیث بن سعد عن عقیل عن ابن عروة عن عائشة فی خبر طویل تذکر فیه ان فاطمة أرسلت الی أبی بکر تسأل میراثها من رسول الله صلی الله علیه و آله القصة قال: فهجرته و لم تکلمه حتّی توفیت و لم یؤذن بها أبا بکر یصلی علیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 75، ح 9]

ابراهیم حمّاد گوید:

به امام کاظم علیه السلام گفتم: فدای شما شوم آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله وارث همه ی پیامبران بوده است؟ فرمود: آری. گفتم: از زمان آدم تا زمان آن حضرت؟ فرمود: «آری، خداوند هیچ پیامبری را مبعوث به رسالت نکرد جز آن که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله اعلم از او بود» گفتم: عیسی بن مریم با اذن خداوند مرده ها را زنده می کرد؟! فرمود: آری چنین است، و سلیمان بن داود نیز سخن پرندگان را می فهمید، و رسول خدا صلی الله علیه و آله دارای همه این منازل و فضائل بود. (1)

ابوبصیر گوید: امام کاظم علیه السلام به من فرمود:

ای ابا محمّد! کلام احدی از مردم حتّی پرندگان و چهارپایان و هر صاحب روحی بر امام پوشیده نیست، و هر کس دارای چنین خصلت ها نباشد، امام نخواهد بود… (2)

ص: 191


1- محمّد بن یحیی عن أحمد بن أبی زاهر أو غیره عن محمّد بن حماد عن أخیه أحمد ابن حماد عن إبراهیم عن أبیه عن أبی الحسن الاول علیه السلام قال: قلت له: جعلت فداک أخبرنی عن النّبی صلی الله علیه و آله ورث النّبیین کلهم؟ قال: نعم قلت: من لدن آدم حتّی انتهی الی نفسه؟ قال: ما بعث الله نبیا الا و محمّد صلی الله علیه و آله أعلم منه، قال: قلت: ان عیسی بن مریم کان یحیی الموتی بإذن الله، قال: صدقت و سلیمان بن داود کان یفهم منطق الطیر و کان رسول الله صلی الله علیه و آله یقدر علی هذه المنازل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 76، ح 13]
2- و باسناده الی أبی بصیر عن أبی الحسن علیه السلام قال: قال لی: یا با محمّد ان الامام لا یخفی علیه کلام أحد من الناس و لا طیر و لا بهیمة و لا شی ء فیه الروح فمن لم یکن هذه الخصال فیه فلیس هو بإمام، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 76، ح 14]

محمّد بن مسلم گوید:

روزی خدمت امام باقر علیه السلام بودم، ناگهان طیر «ورشان» با همسر خود بر دیوار نشست و صدایی از آنان بلند شد، و چون امام باقر علیه السلام پاسخ آنان را داد، پرواز کردند و بر دیوار دیگری نشستند و صدایی از نر بر مادّه بلند شد، و سپس پرواز کردند و دور شدند، پس من به امام باقر علیه السلام گفتم: فدای شما شوم قصّه این پرنده چه بود؟ فرمود: ای محمّد بن مسلم هر چه خداوند خلق نموده، از پرندگان و چهارپایان و هر حیوان صاحب روحی، نسبت به ما، مطیع تر و شنواتر از بنی آدم اند، و این پرنده «ورشان» به همسر خود بدبین شده بود و همسر او سوگند یاد نمود که خلافی مرتکب نشده است و «ورشان» از او نپذیرفت و همسر او گفت: آیا راضی می شوی به حکم محمّد بن علیّ؟ و چون راضی شدند، من به «ورشان» گفتم: تو در حقّ او ظلم کردی، پس پرنده ی «ورشان» سخن همسر خود را تصدیق نمود و پرواز کردند و رفتند. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

سلیمان بن داود علیه السلام جز علم نبوّت همه لغات و زبان ها و سخن حیوانات

ص: 192


1- محمّد بن یحیی عن محمّد بن أحمد عن محمّد بن الحسین عن محمّد بن علی عن عاصم بن حمید عن محمّد بن مسلم عن أبی جعفر علیه السلام قال: کنت عنده یوما إذ وقع زوج ورشان علی الحائط و هدلا هدیلهما فرد ابو جعفر علیهما کلامهما ساعة ثم نهضا فلما طارا علی الحائط هدل الذکر علی الأنثی ساعة ثم نهضا، فقلت: جعلت فداک ما هذا الطیر؟ قال: یا ابن مسلم کل شی ء خلقه الله من طیر أو بهیمة أو شی ء فیه روح فهو اسمع لنا و أطوع من ابن آدم، ان هذا الورشان ظن بامرأته فحلفت له ما فعلت فقالت: ترضی بمحمّد بن علی فرضیا بی، فأخبرته ان لها ظالم فصدقها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 76، ح 16]

و پرندگان و درّندگان را می دانست، او هنگام جنگ به زبان فارسی سخن می گفت، و بین وزرا و جنود و اهل مملکت خود به زبان رومی تکلّم می کرد، و چون با همسران خود خلوت می نمود به زبان سریانی و نبطی سخن می گفت، و چون در محراب عبادت می رفت با زبان عربی با خدای خود مناجات می کرد، و هنگامی که با وفود و خصما می نشست به زبان عبرانی سخن می گفت. (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

خداوند به سلیمان بن داود حکومت شرق تا غرب را داد، او هفتصد و شش ماه حکومت کرد، و بر همه اهل دنیا از جنّ و انس و شیاطین و حیوانات و طیور و سباع حاکم بود، و دانش هر چیزی به او داده شده بود، و زبان هر چیزی را می دانست، و در زمان او صنایع عجیبه ای انجام گرفت و به گوش مردم رسید، چنان که خداوند می فرماید: «عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ.» (2)

ص: 193


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قال الصّادق علیه السلام: اعطی سلیمان بن داود مع علمه معرفة المنطق بکل لسان و معرفة اللغات و منطق الطیر و البهائم و السباع و کان إذا شاهد الحروب تکلم بالفارسیة، و إذا قعد لعماله و جنوده و أهل مملکته تکلم بالرومیة، و إذا خلا بنسائه تکلم بالسریانیة و النبطیة، و إذا قام فی محرابه لمناجاة ربه تکلم بالعربیة، و إذا جلس للوفود و الخصماء تکلم بالعبرانیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 77، ح 17]
2- فی مجمع البیان و روی الواحدی بالإسناد عن جعفر بن محمّد عن أبیه علیهما السلام قال: اعطی سلیمان بن داود ملک مشارق الأرض و مغاربها، فملک سبعمائة سنة و ستة أشهر، ملک أهل الدنیا کلهم من الجن و الانس و الشیاطین و الدواب و الطیر و السباع، و أعطی علم کل شی ء و منطق کل شی ء و فی زمانه صنعت الصنائع العجیبة التی سمع بها الناس، و ذلک قوله: عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 77، ح 19]

بدر، خادم حضرت رضا علیه السلام گوید:

اسحاق بن عمّار وارد بر موسی بن جعفر شد و نشست پس مردی از خراسان وارد بر آن حضرت شد و با لغتی با او سخن گفت که مثل آن را نشنیده بودم و مانند صدای پرنده بود و امام علیه السلام همانند سخن او، به او پاسخ داد تا مسائل او تمام شد و از خدمت امام خارج گردید، پس من به امام علیه السلام گفتم: من تا کنون چنین لغتی را نشنیده بودم! فرمود: «این نوعی از لغت اهل چین است و مردم چین چنین سخن نمی گویند».

سپس فرمود:

آیا تعجّب کردی از سخن گفتن من با او؟ گفتم: جای تعجب دارد، فرمود: عجیب تر این است که امام سخن حیوانات و پرندگان و هر حیوان صاحب روحی را می داند، و چیزی بر امام پوشیده نیست. (1)

امام حسین علیه السلام می فرماید:

هنگامی که پرنده ی «نسر» فریاد می کند، می گوید: «ای فرزند آدم هر چه

ص: 194


1- فی الخرائج و الجرائح قال بدر مولی الرّضا علیه السلام: ان اسحق بن عمّار دخل علی موسی علیه السلام فجلس عنده و استأذن علیه رجل من خراسان فکلمه بکلام لم أسمع بمثله کأنه کلام الطیر. قال إسحاق: فأجابه موسی علیه السلام: بمثله و بلغته الی أن قضی و وطره من مسائلته فخرج من عنده، فقلت: ما سمعت بمثل هذا الکلام فقال: هذا کلام قوم من أهل الصین و لیس کل کلام أهل الصین مثله، ثم قال: أتعجب من کلامی بلغته؟ فقلت: هو موضع العجب! قال علیه السلام: أخبرک بما هو أعجب منه: ان الامام یعلم منطق الطیر، و نطق کل ذی روح خلقها الله تعالی و ما یخفی علی الامام شی ء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 77، ح 20]

می خواهی زندگی کن، پایان کار تو مرگ است» و هنگامی که کلاغ فریاد می کند، می گوید: «راحتی در دوری از مردم است» و هنگامی که «قنبرة» فریاد می کند، می گوید: «اَللَّهُمَّ الْعَنْ مُبْغِضِی آلِ مُحَمَّدٍ» و هنگامی که «خطاف» فریاد می کند، سوره ی حمد را قرائت می کند و «و لا الضَالِّینَ» را مثل قاری با مدّ می خواند. (1)

ابوحمزه گوید:

در خانه حضرت زین العابدین علیه السلام بودم و گنجشک ها روی درختی شیون می کردند، و امام علیه السلام به من فرمود: آیا می دانی این ها چه می گویند؟ گفتم: نمی دانم. فرمود: این ها تسبیح خداوند را می گویند و روزی خود را می طلبند. (2)

و در روایت دیگری فرمود:

آنان تسبیح خدا را می گویند و رزق خود را می طلبند. سپس فرمود: «عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ.» (3)

ص: 195


1- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب تفسیر الثعلبی قال الصّادق علیه السلام: قال الحسین بن علی صلوات الله علیهما: إذا صاح النسر قال: ابن آدم! عش ما شئت آخره الموت، و إذا صاح الغراب قال: ان فی البعد عن الناس أنسا، و إذا صاح القنبر قال: اَللَّهُمَّ العن مبغضی آل محمّد، و إذا صاح الخطاف قرء الحمد لله رب العالمین و یمد الضالین کما یمدها القاری. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 78، ح 21]
2- فی بصائر الدرجات یعقوب بن یزید عن الحسن بن علی الوشا عمن رواه عن المیثمی عن منصور عن الثمالی قال: کنت مع علی بن الحسین علیهما السلام فی داره و فیها شجرة فیها عصافیر و هن یصحن فقال لی: أ تدری ما یقلن هؤلاء؟ قلت: لا أدری قال: یسبحن ربهن و یطلبن رزقهن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 78، ح 24]
3- محمّد بن إسماعیل عن علی بن الحکم عن مالک بن عطیة عن أبی حمزة الثمالی قال: کنت عند علی بن الحسین علیهما السلام فانتشرت العصافیر و صوتت، فقال: یا با حمزة أ تدری ما تقول؟ قلت: لا قال: تقدس ربها و تسأله قوت یومها، ثم قال: یا با حمزة «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 78، ح 25]

مؤلّف گوید:

روایات درباره ی سخن حیوانات، و مبارک بودن بعضی از آنان، و شوم بودن برخی دیگر فراوان است و ما به جهت اختصار به همین اندازه بسنده نمودیم.

«وَ حُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

حضرت سلیمان بر تخت خود نشست و باد او را به وادی مورچگان برد و آن وادی منطقه طلاخیز بود و سلیمان مورچه ها را بر آن وادی گماشته بود، و این همان سخن امام صادق علیه السلام است که می فرماید: خداوند را وادی و بیابانی است که در آن طلا و نقره

می روید و خداوند آن بیابان را به وسیله ضعیف ترین خلق خود که مورچه است حفاظت می نماید، و اگر شتر بخاتی خراسانی بخواهد وارد آن شود نمی تواند.

سپس گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

مقصود از «فَهُمْ یُوزَعُونَ»، این است که به دستور سلیمان همه لشگر او یک جا آمده و حبس می شدند. (2)

ص: 196


1- سوره ی نمل، آیه ی 17.
2- -- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله عزّوجلّ: وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ فانه قعد علی کرسیه و حملته الریح فمرت به علی وادی النمل و هو واد ینبت فیه الذهب و الفضة و قد وکل به النمل، و هو قول الصّادق علیه السلام: ان لله وادیا ینبت الذهب و الفضة و قد حماه الله بأضعف خلقه و هو النمل، لو رامته البخاتی ما قدرت علیه. -- و فی روایة أبی الجارود عن ابی جعفر علیه السلام فی قوله عزّوجلّ: «فَهُمْ یُوزَعُونَ» قال: یحبس أولهم علی آخرهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 82، ح 41 و 42]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

حضرت سلیمان دارای اسم اعظم خدا بود و چون با آن اسم از خداوند سؤال می کرد خداوند خواسته او را عطا می نمود و دعای او را مستجاب می کرد، و اگر سلیمان در این زمان می بود، به ما احتیاج داشت. (1)

مؤلّف گوید:

حدیث فوق اشاره دارد که ائمّه معصومین علیهم السلام «کلمات الله، و اسماء الله»اند و خداوند به وسیله آنان به مردم روزی می دهد و دعای آنان را مستجاب می نماید.

«حَتَّی إِذَا أَتَوْا عَلَی وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ… فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا وَ قَالَ رَبِّ…» (2)

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

هنگامی که آن مورچه به مورچه های دیگر گفت: «ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لَا یَشْعُرُونَ»، باد صدای مورچه را در هوا به سلیمان رساند، و سلیمان توقّف نمود و فرمود: این مورچه را بیاورید، و چون او را نزد سلیمان آوردند، سلیمان به او فرمود: آیا تو نمی دانی که من پیامبر خدا هستم و به احدی ظلم نمی کنم؟ مورچه گفت: آری می دانم. سلیمان فرمود: پس برای چه مورچه ها را از ظلم من ترساندی؟ و گفتی: «یَا أَیُّهَا النَّمْلُ

ص: 197


1- فی بصائر الدرجات احمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن شعیب العقرقوفی عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: کان سلیمان عنده اسم الله الأکبر الذی إذا سئل به اعطی، و إذا دعا به أجاب، و لو کان الیوم احتاج إلینا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 82، ح 43]
2- سوره ی نمل، آیات 18-19.

ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ»؟ مورچه گفت: «ترسیدم زینت و تشریفات تو را ببینند و خود را با تو مقایسه کنند و از خدای خود دور شوند»

سپس گفت:

«ای سلیمان! تو بزرگ تری یا پدرت داود؟» سلیمان فرمود: «پدرم بزرگ تر است» مورچه گفت: پس برای چه نام تو یک حرف بیش از نام پدرت دارد؟ سلیمان گفت: علّت آن را نمی دانم. مورچه گفت: به خاطر این است که پدرت جراحات خود را با آب محبّت الهی معالجه می نمود، از این رو به او داود گفته شد، و من امیدوارم که تو نیز به پدرت ملحق شوی.

سپس مورچه به سلیمان گفت: آیا می دانی خداوند برای چه باد را فقط برای تو مسخّر نمود؟ سلیمان گفت: علّت آن را نمی دانم. مورچه گفت: «خداوند می خواست به تو بفهماند که اگر او همه چیزها را -- همانند باد -- برای تو مسخّر می نمود، زوال آن ها از دست تو مانند زوال باد می بود» پس سلیمان از سخن مورچه تعجّب نمود و تبسّم کرد. (1)

ص: 198


1- فی عیون الاخبار باسناده الی داود بن سلیمان الغازی قال: سمعت علی بن موسی الرّضا علیه السلام یقول عن أبیه موسی بن جعفر علیهم السلام فی قوله: فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ: لما قالت النملة: یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ حملت الریح صوت النملة الی سلیمان علیه السلام و هو مار فی الهواء فالریح قد حملته فوقف و قال: علی بالنملة، فلما أتی بها قال سلیمان: یا أیتها النملة اما علمت انی نبی الله و انی لا أظلم أحدا؟ قالت النملة: بلی قال سلیمان: فلم تحذرینهم ظلمی و قلت: یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ؟ قالت النملة: خشیت ان ینظروا الی زینتک فیقیسوا بها فیبعدون عن الله عزّوجلّ، ثم قالت النملة: أنت أکبر أم أبوک داود؟ قال سلیمان: بل أبی داود، قالت النملة: فلم یزید فی حروف اسمک حرف علی حروف اسم أبیک داود؟ قال سلیمان: ما لی بهذا علم، قالت النملة لان أباک داود داوی جرحه بود فسمی داود، و أنت یا سلیمان أرجو أن تلحق بأبیک، ثم قالت النملة: هل تدری لم سخرت لک الریح من بین سایر المملکة؟ قال سلیمان علیه السلام: ما لی بهذا علم، قالت النملة: یعنی عزّوجلّ بذلک لو سخرت لک جمیع المملکة کما سخرت لک هذه الریح لکان زوالها من یدیک کزوال الریح، فحینئذ تبسم ضاحکا من قولها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 82، ح 44]

«وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا…» (1)

یکی از اصحاب امام کاظم علیه السلام گوید:

به آن حضرت گفتم: فدای شما شوم، آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله وارث همه پیامبران بوده است؟ فرمود: آری. گفتم: از زمان آدم تا زمان آن حضرت؟ فرمود: خداوند هیچ پیامبری را مبعوث به رسالت نکرد مگر آن که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله اعلم از او بود. گفتم: عیسی بن مریم با اذن خداوند مرده ها را زنده می نمود؟! فرمود: راست می گویی و سلیمان بن داود نیز سخن پرندگان را می دانست، و رسول خدا صلی الله علیه و آله بر همه این معجزات و منازل توانا بود، سپس فرمود:

سلیمان بن داود هنگامی که هدهد را [بین پرندگان] ندید درباره ی او شک کرد و فرمود: برای چه، من هدهد را نمی بینم، آیا او از حضور نزد من غایب گردیده؟! و بر او خشم کرد و گفت: «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ» و علّت غضب او این بود که هدهد سلیمان را از مراکز آب آگاه می نمود، و خداوند به این پرنده قدرتی داده بود که به سلیمان نداده بود، در حالی که باد و مورچه و جنّ و انس و شیاطین از او اطاعت می کردند، و لکن سلیمان در هوا مراکز آب را نمی شناخت و هدهد می شناخت، و خداوند در کتاب خود می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ… أَوْ کُلِّمَ بِهِ

ص: 199


1- سوره ی نمل، آیات 44-20.

الْمَوْتی»، یعنی به وسیله قرآن کوه ها به حرکت در می آید و با مردگان می توان سخن گفت، و ما وارث این قرآن هستیم که به وسیله آن می توان کوه ها را حرکت داد و با طیّ الأرض به شهرها [ی دور] دست پیدا نمود، و مرده ها را زنده کرد، و ما خانواده قدرت داریم که در هوا [همانند هدهد] مراکز آب را بشناسیم، و در کتاب خدا آیاتی است که با اذن خداوند به هر چیزی می توان دست یافت، و خداوند برای ما در «أُمِ الْکِتَابِ» چنین قدرتی را قرار داده است، چنان که می فرماید: «وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» و باز می فرماید: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» و ماییم کسانی که خداوند آنان را برگزیده است، و ماییم وارث این کتاب که در آن هر چیزی بیان شده است و می فرماید: «فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ ءٍ» (1). [اصل این آیه

ص: 200


1- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن أبی زاهر أو غیره عن محمّد بن حماد عن أخیه أحمد بن حماد عن إبراهیم عن أبیه عن أبی الحسن الاول علیه السلام قال: قلت له: جعلت فداک أخبرنی عن النّبی صلی الله علیه و آله ورث النّبیین کلهم؟ قال: نعم قلت: من لدن آدم حتّی انتهی الی نفسه؟ قال: ما بعث الله نبیا الا و محمّد صلی الله علیه و آله أعلم منه، قال: قلت: ان عیسی بن مریم کان یحیی الموتی بإذن الله؟ قال: صدقت و سلیمان بن داود کان یفهم منطق الطیر و کان رسول الله صلی الله علیه و آله یقدر علی هذه المنازل؟ قال: فقال: ان سلیمان بن داود قال للهدهد حین فقده و شک فی أمره فقال: «ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ» حین فقد و غضب علیه فقال: «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ» و انما غضب لأنه کان یدله علی الماء فهذا و هو طائر قد اعطی ما لم یعط سلیمان، و قد کانت الریح و النمل و الجن و الانس و الشیاطین المردة له طائعین، و لم یکن یعرف الماء تحت الهواء، و کان الطیر یعرفه، و ان الله یقول فی کتابه: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی» و قد ورثنا نحن هذا القرآن الذی فیه ما تسیر به الجبال و تقطع به البلدان و تحیی به الموتی، و نحن نعرف الماء تحت الهواء و ان فی کتاب الله لآیات ما یراد بها أمر الا أن یأذن الله به مع ما قد یأذن الله مما کتبه الماضون جعله الله لنا فی أم الکتاب، ان الله یقول: «وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» ثم قال: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» فنحن الذین اصطفانا الله عزّوجلّ و أورثنا هذا الکتاب فیه تبیان کل شی ء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 83، ح 47]

در سوره ی نحل (1) چنین است: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمینَ»]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

عاصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان علیه السلام به سلیمان گفت: ای سلیمان برای چه شما هدهد را دوست می دارید در حالی که او از نظر منشأ و بو پست ترین پرنده هاست؟!

سلیمان گفت:

به خاطر این که او آب را از پشت کوه ها می بیند؛ عاصف گفت: پس برای چه به وسیله مشتی از خاک او را صید می کنند؟ سلیمان گفت: تقدیرات خدا را از یاد نبر، چرا که هر گاه تقدیر خدا باشد چشم جایی را نمی بیند «إذا جاء القدر عمی البصر.» (2)

ص: 201


1- سوره ی نحل، آیه ی 89.
2- فی تفسیر علی بن إبراهیم قال الصّادق علیه السلام قال آصف بن برخیا وزیر سلیمان لسلیمان علیه السلام أخبرنی عنک یا سلیمان صرت تحب الهدهد و هو أخس الطیر منبتا و أنتنه ریحا؟ قال: انه یبصر الماء وراء الصفا الأصم، فقال: و کیف یبصر الماء من وراء الصفا و انما یواری عنه الفخ بکف من تراب حتّی یؤخذ بعنقه؟ فقال سلیمان: قف باوقاف انه إذا جاء القدر حال دون البصر و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 84، ح 48]

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

در بال هر هدهدی که خداوند خلق نموده به لغت سریانیّة نوشته شده است: «آلُ مُحَمَّدٍ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ صلوات الله علیهم أجمعین.» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

شش حیوان را نکشید،

1. مورچه، 2. زنبور عسل، 3. ضفدع [یعنی غورباغه]، 4. صرد [یعنی بوم]، 5. هدهد، 6. خطاف [یعنی خفّاش].

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

و امّا هدهد؛ او راهنمای سلیمان بود به ملک بلقیس. (2)

در تفسیر برهان از تحفة الإخوان روایت شده که سلیمان بن داود علیه السلام چون پرندگان را خواست تا با آنان سخن بگوید جبرئیل و میکائیل آن ها را گرد او جمع کردند، جبرئیل پرندگان زمین از مشرق تا مغرب را جمع نمود و میکائیل پرندگان هوا و کوه ها را جمع نمود، و سلیمان به عجائب خلقت و زیبایی آنان می نگریست و با آنان سخن می گفت و هر صنفی از آنان از وضع خانه ها و معاش و لانه ها و تخم

ص: 202


1- فی عیون الاخبار باسناده الی سلیمان بن جعفر عن الرّضا علیه السلام قال: حدثنی أبی عن جدی عن آبائه عن علی بن أبی طالب علیهم السلام قال: فی جناح کل هدهد خلقه الله عزّوجلّ مکتوب بالسریانیة آل محمّد خیر البریة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 85، ح 51]
2- فی کتاب الخصال عن داود بن کثیر الرقی قال: بینما نحن قعود عند أبی عبد الله علیه السلام إذ مر رجل بیده خطاب مذبوح، فوثب الیه أبو عبد الله علیه السلام حتّی أخذه من یده، ثم دحی به الأرض ثم قال: أعالمکم أمرکم بهذا أم فقیهکم؟ لقد أخبرنی أبی عن جدی علیهما السلام قال: ان رسول الله صلی الله علیه و آله نهی عن قتل ستة: النملة و النحلة و الضفدع و الصرد و الهدهد و الخطاف الی أن قال علیه السلام: و اما الهدهد فانه کان دلیل سلیمان علیه السلام الی ملک بلقیس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 85، ح 52]

گذاری و آلودگی زنانه خود خبر می دادند، و آخرین پرنده ای که نزد سلیمان آمد، و جمال و زیبایی و بها و گردن کشیده او برای سلیمان جلب توجه نمود، خروس بود، تا این که بال های خود را بر هم زد و صیحه ای زد و صدای او به همه ملائکه و طیور حاضر رسید و به آنان گفت: «یَا غَافِلِینَ اذْکُرُوا اللَّهَ» یعنی ای غافل ها به یاد خدا باشید؛ سپس گفت:

ای سلیمان من با پدر تو ابراهیم علیه السلام بودم هنگامی که خداوند او را بر دشمن او نمرود پیروز نمود، و به وسیله پشّه او را از پای در آورد و من بیشتر اوقات از پدر تو ابراهیم علیه السلام می شنیدم که آیه ملک را قرائت می کرد «قُلِ اَللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء…» (1). سپس گفت: ای سلیمان بدان که من هر گاه در شب یا روز صیحه می زنم و می خوانم با صدای خود جنّ و شیاطین را می ترسانم، و امّا ابلیس از صدای من مانند مسّ گداخته ذوب می شود. (2)

ص: 203


1- سوره ی آل عمران، آیه ی 26.
2- و فی (تحفة الإخوان): روی أن سلیمان بن داود علیه السلام لما حشر الطیر، و أحب أن یستنطق الطیر، و کان حاشرها جبرئیل و میکائیل، فأما جبرئیل، فکان یحشر طیور المشرق و المغرب من البراری، و أما میکائیل، فکان یحشر طیور الهواء و الجبال، فنظر سلیمان إلی عجائب خلقتها، و حسن صورها، و جعل یسأل کل صنف منهم، و هم یجیبونه بمساکنهم، و معاشهم، و أوکارهم، و أعشاشهم، و کیف تبیض، و کیف تحیض. و کان الدیک آخر من تقدم بین یدیه، و نظر سلیمان فی حسنه، و جماله، و بهائه، و مد عنقه، و ضرب بجناحه، و صاح صیحة أسمع الملائکة، و الطیور، و جمیع من حضر: یا غافلین، اذکروا الله. ثم قال: یا نبی الله، إنّی کنت مع أبیک آدم علیه السلام أتقدمه لوقت الصلاة، و کنت مع نوح فی الفلک، و کنت مع أبیک إبراهیم الخلیل علیه السلام حین أظفره الله بعدوه النمرود، و نصره علیه بالبعوض، و کنت أکثر ما أسمع أباک إبراهیم علیه السلام یقرأ آیة الملک: قُلِ اَللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ إلی آخر الآیة، و اعلم -- یا نبی الله -- أنی لا أصیح صیحة فی لیل أو نهار، إلّا أفزعت بها الجن و الشیاطین، و أما إبلیس فإنه یذوب کما یذوب الرصاص. [تفسیر برهان، ج 4، ص 208، ح 5]

«فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ * إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَ لَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ * وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ…» (1)

در آیه گذشته خداوند می فرماید:

هنگامی که سلیمان علیه السلام هدهد را بین پرندگان ندید فرمود: «برای چه او غایب است؟ من او را عذاب خواهم نمود، و یا او را ذبح می کنم، جز آن که دلیل روشنی برای غیبت خود داشته باشد»

پس چیزی نگذشت که هدهد آمد و گفت: «ای سلیمان من از چیزی آگاه شده ام که تو به آن آگاه نیستی، و من برای تو از مملکت سبأ یک خبر قطعی آورده ام، و آن این است که زنی را یافتم که بر مردم حکومت می کند، و همه چیز برای او فراهم شده و قدرت و تخت سلطنتی بزرگی دارد و او و پیروانش به جای پرستش خداوند، خورشید را می پرستند، و شیطان آنان را فریب داده و راه حق را بر آنان بسته است…

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

حضرت سلیمان در پاسخ هدهد فرمود: من بررسی می کنم تا صدق و کذب سخن تو را به دست آورم، اکنون این نامه را ببر و بر آنان فرو انداز، و بنگر که پاسخ آنان چه خواهد بود؟

«اذْهَبْ بِکِتابِی هذا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا یَرْجِعُونَ»، پس هدهد

ص: 204


1- سوره ی نمل، آیات 24-22.

گفت: ملکه سبأ در حصن منیعی قرار دارد و بر عرش عظیمی می نشیند؟ سلیمان گفت: نامه من را بر قبّه او فرو انداز پس هدهد نامه سلیمان را آورد و در دامن ملکه سبأ انداخت و او ترسید و جنود و رؤسای ارتش خود را جمع کرد و به آنان گفت: «نامه کریمانه و مهرزده ای بر من فرود آمده است؟! (1)

«قَالَتْ یَا أَیُّهَا المَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ * إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ * قَالَتْ یَا أَیُّهَا المَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی…» (2)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:

خدای تبارک و تعالی به من فرمود: «ای محمّد ما به تو سبع مثانی و قرآن عظیم دادیم» و خداوند با فاتحة الکتاب بر من منّت و تفضّل نموده و آن را معادل قرآن عظیم قرار داده و «فاتحة الکتاب» شریف ترین چیزهایی است که در کنوز عرش قرار دارد و خداوند محمّد صلی الله علیه و آله را مخصوص به آن نموده و احدی از پیامبران را در این نعمت بزرگ شریک محمّد قرار نداده است، جز سلیمان علیه السلام که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» آن را به او عطا نموده چنان که از سخن بلقیس حکایت نموده و می فرماید: «إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ * إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ…» (3)

ص: 205


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم ثم قال سلیمان علیه السلام: سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبِینَ الی قوله تعالی: ماذا یرجعون فقال الهدهد انما فی حصن منیع فی عرش عظیم ای سریر، قال سلیمان علیه السلام: ألق کتابی علی قبتها فجاء الهدهد فألقی الکتاب فی حجرها فارتاعت من ذلک و جمعت جنودها، و قالت الهم کما حکی الله عزّوجلّ: یا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ ای مختوم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 85، ح 54]
2- سوره ی نمل، آیات 32-29.
3- فی عیون الاخبار باسناده الی الرّضا عن آبائه عن علی علیهم السلام انه قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: ان الله تبارک و تعالی قال لی: یا محمّد «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» فأفرد علی الامتنان بفاتحة الکتاب و جعلها بإزاء القرآن العظیم، و ان فاتحة الکتاب أشرف ما فی کنوز العرش، و ان الله عزّوجلّ خص محمّدا و شرفه بها و لم یشرک معه فیها أحدا من أنبیائه ما خلا سلیمان علیه السلام فانه أعطاه منها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» یحکی عن بلقیس حین قالت: إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیمٌ إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 86، ح 56]

مرحوم علی بن ابرهیم قمّی به دنبال سخن پیشین خود گوید:

ملکه ی سبأ با جنود خود مشورت نمود و گفت: «من هدیه ای برای سلیمان می فرستم و او را آزمایش می نمایم، او اگر پادشاه باشد مایل به دنیا خواهد بود و بر ما قدرت پیدا نخواهد کرد، و اگر پیامبر خدا باشد همان گونه که ادّعا می کند، ما طاقت مقابله با او را نداریم، چرا که پروردگار جل جلاله مغلوب کسی نمی شود» پس جعبه و حقّه ای که در آن طلاهای بزرگی بود آماده کرد و به فرستاده خود گفت: «به سلیمان بگو: درب این جعبه را بدون آهن و آتش سوراخ کند» و چون فرستاده او این سخن را به سلیمان گفت سلیمان به برخی از کرم ها دستور داد و آن کرم نخی را به دهان گرفت و آن نخ را به داخل جعبه نمود و از آن سو خارج کرد، و سلیمان به فرستاده بلقیس فرمود: «فَما آتانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ…»، یعنی آنچه خدا به من عطا نموده بهتر از هدیّه شماست و شما به هدیّه خود دلخوش کرده اید و من ملکه سبأ را با نیرویی، نزد خود حاضر می کنم که آنان طاقت مقابله با آن را نخواهند داشت و با ذلّت و خواری از سرزمین خود خارج خواهند شد» پس فرستاده ملکه سبأ سخن سلیمان علیه السلام به ملکه سبأ خبر داد و او دانست که

ص: 206

راه نجاتی برای او نیست از این رو خود با همراهانش به طرف سلیمان علیه السلام حرکت کرد. (1)

مرحوم علی بن ابراهیم به دنبال سخن قبل گوید:

و چون سلیمان دانست که ملکه سبأ به طرف او حرکت نموده، نخست به جنیّان و شیاطین فرمود: کدامیک از شما تخت او را قبل از آمدنش نزد من می آورید؟ پس بزرگ جنیّان گفت: «من قبل از آن که شما از این مجلس برخیزید، آن را حاضر می کنم، و بر این کار قویّ و امین خواهم بود» سلیمان فرمود: «من سریع تر از این می خواهم» پس عاصف بن برخیا وزیر او گفت: «من در کم تر از چشم بر هم زدن تو، آن را حاضر می کنم» و خدا را با نام اعظم او خواند، و تخت بلقیس یک باره از زیر تخت سلیمان بیرون آمد. (2)

ص: 207


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم متصل بما سبق قریبا من قوله: «و کذلک یفعلون» ثم قالت: ان کان نبیا من عند الله کما یدعی فلا طاقة لنا به فان الله عزّوجلّ لا یغلب، و لکن سأبعث الیه بهدیة فان کان ملکا یمیل الی الدنیا قبلها و علمت انه لا یقدر علینا، فبعثت حقة فیها جوهرة عظیمة و قالت للرسول: قل له یثقب هذه الجوهرة بلا حدید و لا نار، فأتاه الرسول بذلک فأمر سلیمان علیه السلام ببعض جنوده من الدیدان فأخذ خیطا فی فمه ثم ثقبها و أخذ الخیط من الجانب الاخر، قال سلیمان علیه السلام لرسولها: ما آتانی اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا آتاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها ای لا طاقة لَهُمْ بِها وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً وَ هُمْ صاغِرُونَ فرجع إلیها الرسول فأخبروها بذلک، و تفوه سلیمان فعلمت انه لا محیص لها فخرجت و ارتحلت نحو سلیمان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 86، ح 61]
2- فی تفسیر علی بن إبراهیم متصل بآخر ما سبق عنه قریبا أعنی قوله: و ارتحلت نحو سلیمان فلما علم سلیمان بإقبالها نحوه قال للجن و الشیاطین: أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ قالَ سلیمان: أرید أسرع من ذلک، فقال آصف بن برخیا: أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فدعا الله عزّوجلّ باسمه الأعظم فخرج السریر من تحت کرسی سلیمان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 87، ح 64]

«قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ…» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

«مقصود از «الَّذِی عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» در آیه «کَفی بِاللَّهِ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ، وَ من عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» امیر المؤمنین علیه السلام است».

راوی حدیث ابن اذینه گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا «الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ» اعلم است و یا «الَّذِی عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ»؟ امام علیه السلام فرمود:

«دانش کسی که نزد او «عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ» است در مقابل کسی که نزد او «عِلْمُ الْکِتَابِ» است، به اندازه آبی است که پشّه با بال خود از دریا بر می دارد، چرا که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: دانش آدم که از آسمان هبوط نمود، و دانش همه پیامبران تا خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله در عترت پیامبر خاتم جمع شده است. (2)

ص: 208


1- سوره ی نمل، آیه ی 40.
2- حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن ابن أذینة عن أبی عبد الله علیه السلام قال: الذی عنده علم الکتاب هو أمیر المؤمنین علیه السلام، و سئل عن الذی عنده علم من الکتاب أعلم أم الذی عنده علم الکتاب؟ فقال: ما کان علم الذی عنده علم من الکتاب عند الذی عنده علم الکتاب الا بقدر ما تأخذ البعوضة بجناحها من ماء البحر و قال أمیر المؤمنین صلوات الله علیه: الا ان العلم الذی هبط به آدم من السماء الی الأرض و جمیع ما فضلت به النّبیون الی خاتم النّبیین فی عترة خاتم النّبیین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 87، ح 65]

جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف است، و نزد عاصف بن برخیا یک حرف از آن بوده است و با تکلّم به آن یک حرف زمین بین او و بین تخت بلقیس خسف شد و چون تخت او را به دست گرفت، زمین به حال خود بازگشت، و این در کم تر از چشم بر هم زدن انجام گرفت، و نزد ما خانواده از اسم اعظم هفتاد و دو حرف می باشد، و یک حرف دیگر را، خداوند مخصوص به خود نموده است، «وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.» (1)

مؤلّف گوید:

در روایات آمده که سلیمان، عاجز از عمل عاصف نبود و لکن می خواست جنّ و انس بدانند که وصیّ او عاصف است.

در کتاب خرائج و جرائح نقل شده که یکی از خوارج با دیگری خصومت داشت و امیرالمؤمنین علیه السلام طبق حکم خدا و رسول او صلی الله علیه و آله بین آنان حکم نمود، و آن مرد خارجی گفت: «یا علی حکم به عدل نکردی» پس علیّ علیه السلام فرمود:

«اخْسَأْ عَدُوَّ اللَّهِ» و ناگهان آن مرد خارجی، به شکل سگ در آمد و لباس های او در هوا پرواز نمودند، و آن خارجی به صورت سگ شروع به «بِص بِص» نمود و گریه کرد و امیرالمؤمنین علیه السلام به حال او رقّت نمود و از خداوند خواست تا

ص: 209


1- فی بصائر الدرجات أحمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن محمّد بن الفضیل قال: أخبرنی ضریس الکناسی عن جابر عن أبی جعفر علیه السلام قال: ان اسم الله الأعظم علی ثلاثة و سبعین حرفا، و انما کان عند آصف منها حرف واحد فتکلم به فخسف بالأرض ما بینه و بین سریر بلقیس، ثم تناول السریر بیده، ثم عادت الأرض کما کانت أسرع من طرفة عین، و عندنا نحن من الاسم اثنان و سبعون حرفا، و حرف عند الله استأثر به فی علم الغیب عنده، و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 88، ح 67]

به حال اوّل بازگردد، و او باز به شکل انسان شد و لباس های او به او بازگشت و سپس امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا سلیمان -- که خداوند درباره ی وصیّ او می فرماید: «الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ» -- و پیامبر شما کدام یک افضل هستند؟

تا این که به آن حضرت گفته شد: در این صورت شما در جنگ با معاویه نیاز به انصار و یاورانی ندارید؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

من به این خاطر با معاویه و اصحاب او می جنگم که می خواهم آنان را دعوت به اسلام کنم و حجّت را بر آنان تمام نمایم، و اگر به من اجازه دعا داده شود، دعای من ردّ نخواهد شد و فوراً اجابت می شود. (1)

«قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ کَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِیرَ…» (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مقصود از «لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ…». کفر به نعمت های الهی است [و کفر انکار و جحود نیست…] (3)

ص: 210


1- فی الخرائج و الجرائح روی ان خارجیا اختصم مع آخر الی علی علیه السلام فحکم بینهما بحکم الله و رسوله، فقال الخارجی: لاعدلت فی القضیة! فقال علیه السلام: اخسأ یا عدو الله فاستحال کلبا و طارت ثیابه فی الهواء، فجعل یبصبص و قد دمعت عیناه، فرق له علیه السلام فدعا الله فأعاده الی حال الانسانیة و تراجعت الیه ثیابه من الهواء، فقال: آصف وصی سلیمان قص الله عنه بقوله: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ» أیهما أکبر علی الله نبیکم أم سلیمان؟ فقیل: ما حاجتک الی قتال معاویة الی الأنصار؟ قال: انما أدعو علی هؤلاء بثبوت الحجة و کمال المحنة و لو أذن لی فی الدعاء لما تأخر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 91، ح 78]
2- سوره ی نمل، آیه ی 44.
3- فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن بکر بن صالح عن القاسم بن برید عن أبی عمرو الزبیری عن أبی عبد الله علیه السلام قال: الوجه الثالث من الکفر کفر النعم و ذلک قوله تعالی یحکی قول سلیمان: هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 92، ح 80]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

معنای سخن حضرت سلیمان که فرمود: «لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ…» این است که خداوند این سلطنت و ملک را به من عطا نمود تا ببیند آیا شاکر نعمت های او هستم و یا نعمت های او را کفران می نمایم؟ و ببیند آیا من کسی را که از نظر دنیا پایین تر از خود می بینم از نظر علمی او را بالاتر از خود می دانم یا نمی دانم؟ از این رو خداوند سلیمان را امر به شکر نمود. (1)

سپس گوید:

حضرت سلیمان علیه السلام دستور داد تا برای او خانه ای از قواریر و شیشه بنا کنند و آن را بر روی آب قرار بدهند، و چون این خانه آماده شد و ملکه سبأ وارد بر سلیمان گردید، به او گفته شد: وارد این خانه بشود، و ملکه سبا گمان کرد وارد آب می شود از این رو لباس خود را بالا زد و ساق پای او آشکار شد و موی زیادی داشت. پس به او گفته شد: «این خانه از شیشه است». [هراس مکن]، پس ملکه سبأ گفت: «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» و چون مسلمان شد حضرت سلیمان با او ازدواج نمود، و او بلقیس دختر شرح حمیریّه بود، و سلیمان به شیاطین گفت تا نوره را آماده

ص: 211


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قول سلیمان علیه السلام «لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ» لما آتانی من الملک «أَمْ أَکْفُرُ» إذا رأیت من هو دون منی أفضل منی علما، فعزم الله له علی الشکر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 92، ح 81]

کردند و حمام هایی ساختند تا بلقیس موهای بدن خود را با نوره برطرف نماید، و نوره از آن روز به دست شیاطین ساخته شد، چنان که آسیاب آبی را نیز شیاطین ساختند. (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«کُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْکَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَی علیه السلام خَرَجَ لِیَقْتَبِسَ نَاراً فَرَجَعَ نَبِیّاً مُرْسَلًا، وَ خَرَجَتْ مَلِکَةُ سَبَإٍ، فَأَسْلَمَتْ مَعَ سُلَیْمَانَ علیه السلام.» (2)

یعنی نسبت به آنچه امیدوار به آن نیستی بیشتر امیدوار باش تا آنچه را به آن امیدواری، چرا که حضرت موسی علیه السلام [در آن شبی که از خانه شعیب با خانواده خود خارج شد در آن هوای سرد راه را گم کرد و از دور آتشی را دید و] رفت که برای خانواده خود آتشی بیاورد تا گرم شوند، و چون بازگشت پیامبر مرسل بود. [و چنین

ص: 212


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و کان سلیمان علیه السلام قد أمر أن یتخذ لها بیتا من قواریر و وضعه علی الماء ثم قیل لها ادخلی الصرح و ظنت انه ماء فرفعت ثوبها و أبدت ساقیها فاذا علیها شعر کثیر، فقیل لها:«إنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» فتزوّجها سلیمان و هی بلقیس بنت الشرح الحمیریة، و قال سلیمان علیه السلام للشیاطین: اتخذوا لها شیئا یذهب هذا الشعر عنها فعملوا لها الحمامات و طبخوا النورة، فالحمامات و النورة، فالحمامات و النورة اتخذته الشیاطین لبلقیس، و کذا الارحیة التی تدور علی الماء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 92، ح 83]
2- فی الکافی: عدة من أصحابنا عن أحمد بن أبی عبد الله عن علی بن محمّد القاسانی عمن ذکره عن عبد الله بن القاسم عن أبی عبد الله عن أبیه عبد الله عن جده علیهم السلام قال: قال أمیر المؤمنین صلوات الله علیه: کن لما لا ترجو أرجی منک لما ترجو الی أن قال علیه السلام: و خرجت ملکة سبأ فأسلمت مع سلیمان علیه السلام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 93، ح 84]

چیزی را باور نمی کرد] و نیز ملکه سبأ، به طرف سلیمان آمد [تا کشته نشود] و به دست سلیمان مسلمان شد [و با او ازدواج نمود] و چنین چیزی را باور نمی کرد.

سوره ی نمل، آیات 45 تا 75

متن:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَریقانِ یَخْتَصِمُونَ (45) قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (46) قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47) وَ کانَ فِی الْمَدینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ (48) قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (49) وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنا مَکْراً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (50) فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعینَ (51) فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (52) وَ أَنْجَیْنَا الَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ (53) وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (54) أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (55) فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ (56) فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرینَ (57) وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرینَ (58) قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذینَ اصْطَفی آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ (59) َمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ (60) أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِیَ وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ (61) أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلیلاً ما تَذَکَّرُونَ (62) أَمَّنْ یَهْدیکُمْ

ص: 213

فی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَنْ یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ تَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ (63) أَمَّنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ وَ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (64) قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ (65) بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فی شَکٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ (66) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا أَ إِذا کُنَّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ (67) لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ (68) قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمینَ (69) وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُنْ فی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ (70) وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (71) قُلْ عَسی أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذی تَسْتَعْجِلُونَ (72) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ (73) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ (74) وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ (75)

لغات:

«حدائق»، جمع حدیقه به معنای باغ و بستانی است که در اطراف دیوار باشد، و بعضی گفته اند: حدیقه بستانی است که در آن درخت خرما باشد، و «قرار» مکان مطمئن و مسطح را گویند که آب روی آن قرار بگیرد، و به باغچه ای که سطح آن پائین باشد نیز «قرارة» گویند، چنان که ابن عبّاس می گفت: «علمی فی علم علیّ کالقرارة» یعنی کالغدیر فی مقابل البحر، و «برهان» به معنای سخن با استدلال و منطق است، و «ردف لکم» و أردفت و لحقت و ألحقت به یک معناست، و ترادفوا یعنی تلاحقوا، و اصل «ردف» به معنا نزدیک شدن است و «تُکِنُّ صُدُورُهُمْ» از کَنّ یَکِنّ به معنای ستر یستر است، و «کننت الشئ فی نفسک» و «أکننته» إذا سترته فی نفسک فهو مکنّ و مکنون.

ص: 214

ترجمه:

ما به سوی «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستادیم که: خدای یگانه را بپرستید! امّا آنان به دو گروه تقسیم شدند که به مخاصمه پرداختند. (45) (صالح) گفت: «ای قوم من! چرا برای بدی قبل از نیکی عجله می کنید (و عذاب الهی را می طلبید نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضای آمرزش نمی کنید تا شاید مشمول رحمت (او) شوید؟!» (46) آن ها گفتند: «ما تو را و کسانی که با تو هستند به فال بد گرفتیم!» (صالح) گفت: «فال (نیک و) بد شما نزد خداست (و همه مقدّرات به قدرت او تعیین می گردد) بلکه شما گروهی هستید فریب خورده! (47) و در آن شهر، نه گروهک بودند که در زمین فساد می کردند و اصلاح نمی کردند. (48) آن ها گفتند: «بیایید قسم یاد کنید به خدا که بر او [صالح] و خانواده اش شبیخون می زنیم (و آن ها را به قتل می رسانیم) سپس به ولیّ دم او می گوییم: ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم و در این گفتار خود صادق هستیم!» (49) آن ها نقشه مهمّی کشیدند، و ما هم نقشه مهمّی در حالی که آن ها درک نمی کردند! (50) بنگر عاقبت توطئه آن ها چه شد، که ما آن ها و قوم شان همگی را نابود کردیم (51) این خانه های آن هاست که به خاطر ظلم و ستم شان خالی مانده و در این نشانه روشنی است برای کسانی که آگاهند! (52) و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم! (53) و لوط را (به یاد آور) هنگامی که به قومش گفت: «آیا شما به سراغ کار بسیار زشتی می روید در حالی که (نتایج شوم آن را) می بینید؟! (54) آیا شما بجای زنان، از روی شهوت به سراغ مردان می روید؟! شما قومی نادانید!» (55) آن ها پاسخی جز این نداشتند که (به یکدیگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که این ها افرادی پاکدامن هستند!» (56) ما او و

ص: 215

خانواده اش را نجات دادیم، بجز همسرش که مقدّر کردیم جزء باقی ماندگان (در آن شهر) باشد! (57) سپس بارانی (از سنگ) بر سر آن ها باراندیم (و همگی زیر آن مدفون شدند) و چه بد است باران انذارشدگان! (58) بگو: «حمد مخصوص خداست و سلام بر بندگان برگزیده اش!» آیا خداوند بهتر است یا بتهایی که همتای او قرار می دهند؟! (59) (آیا بتهایی که معبود شما هستند بهترند) یا کسی که آسمان ها و زمین را آفریده؟! و برای شما از آسمان، آبی فرستاد که با آن، باغهایی زیبا و سرورانگیز رویاندیم شما هرگز قدرت نداشتید درختان آن را برویانید! آیا معبود دیگری با خداست؟! نه، بلکه آن ها گروهی هستند که (از روی نادانی، مخلوقات را) همطراز (پروردگارشان) قرار می دهند! (60) یا کسی که زمین را مستقرّ و آرام قرار داد، و میان آن نهرهایی روان ساخت، و برای آن کوه های ثابت و پابرجا ایجاد کرد، و میان دو دریا مانعی قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند با این حال) آیا معبودی با خداست؟! نه، بلکه بیشتر آنان نمی دانند (و جاهلند)! (61) یا کسی که دعای مضطرّ را اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می سازد، و شما را خلفای زمین قرار می دهد آیا معبودی با خداست؟! کمتر متذکّر می شوید! (62) یا کسی که شما را در تاریکیهای صحرا و دریا هدایت می کند، و کسی که بادها را بعنوان بشارت پیش از نزول رحمتش می فرستد آیا معبودی با خداست؟! خداوند برتر است از آنچه برای او شریک قرار می دهند! (63) یا کسی که آفرینش را آغاز کرد، سپس آن را تجدید می کند، و کسی که شما را از آسمان و زمین روزی می دهد آیا معبودی با خداست؟! بگو: «دلیلتان را بیاورید اگر راست می گویید!» (64) بگو: «کسانی که در آسمان ها و زمین هستند غیب نمی دانند جز خدا، و نمی دانند کی برانگیخته می شوند!» (65) آن ها [مشرکان] اطلاع صحیحی درباره آخرت ندارند بلکه در اصل

ص: 216

آن شکّ دارند بلکه نسبت به آن نابینایند! (66) و کافران گفتند: «آیا هنگامی که ما و پدرانمان خاک شدیم، (زنده می شویم و) از دل خاک بیرون می آییم؟! (67) این وعده ای است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده این ها همان افسانه های خرافی پیشینیان است!» (68) بگو: «در روی زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید!» (69) از (تکذیب و انکار) آنان غمگین مباش، و سینه ات از توطئه آنان تنگ نشود! (70) آن ها می گویند: «این وعده (عذاب که به ما می دهید) کی خواهد آمد اگر راست می گویید؟!» (71) بگو: «شاید پاره ای از آنچه درباره آن شتاب می کنید، نزدیک و در کنار شما باشد!» (72) مسلّماً پروردگار تو نسبت به مردم، فضل (و رحمت) دارد ولی بیشترشان شکرگزار نیستند! (73) و پروردگارت آنچه را در سینه های شان پنهان می دارند و آنچه را آشکار می کنند بخوبی می داند! (74) و هیچ موجود پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر این که در کتاب مبین (در لوح محفوظ و علم بی پایان پروردگار) ثبت است! (75)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَی ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِیقَانِ یَخْتَصِمُونَ *… وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ» (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

مقصود از «فَرِیقَانِ» دو فرقه مصدّق و مکذّب است، و مکذّب و کافر آنان می گفته اند: «أَ تَشْهَدُونَ أَنَ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ»؟ و مؤمنان آنان می گفته اند: «إِنَّا بِالَّذِی أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُون» و در مقابل آنان کفّار می گفته اند: «إِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ کافِرُونَ» و نیز می گفته اند: «یَا صَالِحُ ائْتِنَا بِآیَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ» و

ص: 217


1- سوره ی نمل، آیات 49-45.

حضرت صالح [با اعجاز] شتر زنده ای [از کوه برای آنان بیرون] آورد، و آنان آن شتر را کشتند، و کشنده ی شتر مردی سرخ رو و ازرق و زنازاده بود. (1)

مرحوم علی بن ابراهیم پس از نقل حدیث فوق در تفسیر «لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ» گوید:

آنان قبل از درخواست ناقه، برای امتحان، به حضرت صالح گفتند: «[اگر راست می گویی] عذاب دردناکی بر سر ما بیاور» و مقصود از «سَّیِّئَةِ» عذاب، و مقصود از «حَسَنَةِ» رحمت است، و علّت این که گفتند: «اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ» این بوده که گرسنگی شدیدی پیدا کردند، و گفتند: «این به خاطر شومی تو و پیروان تو است» و صالح در پاسخ آنان فرمود: «طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ» یعنی خیر و شرّ و شومی شما از ناحیه خداوند است و خداوند می خواهد شما را امتحان و آزمایش نماید، چنان که می فرماید: «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ.» (2)

ص: 218


1- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِیقانِ یَخْتَصِمُونَ یقول مصدق و مکذب قال الکافرون منهم أ تشهدون أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قال المؤمنون إنا بالذی أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ، قال الکافرون منهم إِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ کافِرُونَ، و قالوا یا صالح ائتنا بآیة إن کنت من الصّادقین، فجاءهم بناقة فَعَقَرُوها، و کان الذی عقرها أزرق أحمر ولد الزنا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 132، ح 5]
2- و أما قوله: لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ فإنهم سألوه قبل أن یأتیهم الناقة أن یأتیهم بعذاب ألیم أرادوا بذلک امتحانه ف قالَ: یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ یقول بالعذاب قبل الرحمة و أما قوله: قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ فإنهم أصابهم جوع شدید فقالوا هذا من شومک و شوم الذین معک أصابنا هذا القحط و هی الطیرة قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللَّهِ یقول خیرکم و شرکم من عند الله بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ یقول تبتلون بالاختبار. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 132، ح 5]

«وَ کَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لَا یُصْلِحُونَ * قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ… وَ کَانُوا یَتَّقُونَ» (1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

مقصود از «یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» گروه های (نه گانه ای) بودند که روی زمین معصیت خدا را می کردند، و «تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ» یعنی سوگند یاد کردند که حضرت صالح، را بکشند و بر بازماندگان او سوگند یاد کنند که ما از هلاکت او اطلاعی نداریم و راستگو هستیم، و چون شبانه آمدند تا او را بکشند، ملائکه در اطراف صالح بودند و از او حفاظت می کردند، پس ملائکه در خانه صالح به آنان حمله کردند و با سنگ آنان را کشتند، و بقیّه قوم صالح به وسیله صیحه و رجفه در خانه های خود هلاک شدند. (2)

«قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلَامٌ عَلَی عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَی آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ *… أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَ جَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَ جَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَ إِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ *…» (3)

انس بن مالک گوید:

هنگامی که این آیات پنجگانه نازل شد، علیّ علیه السلام تعجّب نمود و مانند گنجشک

ص: 219


1- سوره ی نمل، آیات 53-48.
2- و أما قوله: وَ کانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ کانوا یعملون فی الأرض بالمعاصی، و أما قوله: تَقاسَمُوا بِاللَّهِ أی تحالفوا لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ أی لنحلفن لِوَلِیِّهِ منهم» ما شَهِدْنا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ یقول: لنفعلن، فأتوا صالحا لیلا لیقتلوه، و عند صالح ملائکة یحرسونه، فلما أتوه قاتلتهم الملائکة فی دار صالح رجما بالحجارة، فأصبحوا فی داره مقتلین، و أخذت قومه الرجفة، و أصبحوا فی دارهم جاثمین. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 222]
3- سوره ی نمل، آیات 61-59

پرید، و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: تو را چه می شود یا علیّ؟ و علیّ علیه السلام گفت: «یا رسول الله تعجّب کردم از کفر آنان و حلم خداوند متعال از آن ها» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله با دست خود صورت علیّ علیه السلام را مسح نمود و فرمود: بشارت باد تو را که هیچ مؤمنی بغض و دشمنی تو را پیدا نمی کند و هیچ منافقی نیز تو را دوست نخواهد داشت، و اگر تو نمی بودی «حزب الله» شناخته نمی شدند. (1)

علیّ بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه گوید:

مقصود از «عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَی» آل محمّد صلی الله علیه و آله هستند.

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه در تفسیر «فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا» (2)، گوید:

هرگز خلافت در آل فلان و آل فلان و آل فلان، و آل طلحة، و آل زبیر قرار نخواهد گرفت. (3)

امام کاظم علیه السلام فرمود:

بر خداوند حق است که در هر خانه ای که معصیت شود آن خانه را خراب کند و خورشید بر زمین آن بتابد تا پاک شود. (4)

ص: 220


1- ابن شهر آشوب: عن أنس بن مالک، قال: لما نزلت الآیات الخمس فی طس: أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً انتفض علی علیه السلام انتفاض العصفور، فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله: «مالک، یا علی؟» قال: «عجبت -- یا رسول الله -- من کفرهم، و حلم الله تعالی عنهم» فمسحه رسول الله صلی الله علیه و آله بیده، ثم قال: «أبشر، فإنه لا یبغضک مؤمن، و لا یحبک منافق، و لولا أنت لم یعرف حزب الله». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 223، ح 1]
2- سوره ی نمل، آیه ی 52.
3- و أما قوله قُلِ الْحَمْدُ لِلهِ وَ سَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی قال: هم آل محمّد علیه السلام و قوله: فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا قال لا تکون الخلافة فی آل فلان و لا آل فلان و لا آل فلان و لا طلحة و لا الزبیر. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 129]
4- فی أصول الکافی الحسین بن محمّد عن محمّد بن أحمد النهدی عن عمرو ابن عثمان عن رجل عن أبی الحسن علیه السلام قال: حق علی الله عزّوجلّ ان لا یعصی فی دار الا أضحاها للشمس حتّی تطهرها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 94، ح 88]

«أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَ إِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ» (1)

عمران بن حصین گوید:

من و عمر بن خطاب نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم و علی علیه السلام در کنار آن حضرت بود و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله این آیه را قرائت نمود علیّ علیه السلام مانند گنجشکی پرید و تعجّب نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: یا علیّ تو را چه می شود؟ و علیّ علیه السلام عرضه داشت: برای چه بر آشفته نشوم در حالی که خداوند ما را خلفای روی زمین قرار می دهد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آرام باش، به خدا سوگند تا قیامت تو را دوست نمی دارد مگر مؤمن، و تو را دشمن نمی دارد مگر منافق [کافر.] (2)

ص: 221


1- سوره ی نمل، آیه ی 62.
2- الشیخ المفید فی (أمالیه)، قال: حدثنا أبو بکر محمّد بن عمر الجعابی، قال: حدثنا أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدثنا جعفر بن محمّد بن مروان، قال: حدثنی أبی، قال: حدثنا إبراهیم بن الحکم، عن المسعودی، قال: حدثنا الحارث بن حصیرة، عن عمران بن الحصین، قال: کنت أنا و عمر بن الخطاب جالسین، عند النّبی صلی الله علیه و آله، و علی علیه السلام جالس إلی جنبه، إذ قرأ رسول الله صلی الله علیه و آله: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ قال: فانتفض علی علیه السلام انتفاضة العصفور، فقال له النّبی صلی الله علیه و آله: «ما شأنک تجزع؟» فقال: «ما لی لا أجزع، و الله یقول إنه یجعلنا خلفاء الأرض؟». فقال له النّبی صلی الله علیه و آله: «لا تجزع، فوالله لا یحبک إلّا مؤمن، و لا یبغضک إلّا منافق». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 224، ح 4]

مؤلّف گوید:

این حدیث فراوان نقل شده است. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

این آیه در باره ی قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله نازل شده است، و به خدا سوگند اوست مضطّر، که [چون قیام می کند] دو رکعت نماز نزد مقام ابراهیم علیه السلام می خواند، و خدا را می خواند و خداوند او را اجابت می نماید، و امر او را اصلاح می کند، و او را خلیفه خود در روی زمین قرار می دهد. سپس علیّ بن ابراهیم قمّی گوید: و این مفاد آیه: «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» است که تأویل آن بعد از تنزیل آن می باشد. (2)

ص: 222


1- و یؤیده ما رواه أیضا عن أحمد بن محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه عن عثمان بن هاشم بن الفضل عن محمّد بن کثیر عن الحارث بن حصیرة عن أبی داود السبیعی عن عمران بن حصین قال کنت جالسا عند النّبی صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام إلی جنبه إذ قرأ النّبی صلی الله علیه و آله أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ قال فارتعد علی علیه السلام فضرب النّبی صلی الله علیه و آله بیده علی کتفه و قال ما لک یا علی فقال یا رسول الله قرأت هذه الآیة فخشیت أن نبتلی بها فأصابنی ما رأیت فقال رسول الله صلی الله علیه و آله یا علی لا یحبک إلّا مؤمن و لا یبغضک إلّا منافق إلی یوم القیامة. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 398، ح 6]
2- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن الحسن بن علی بن فضال، عن صالح بن عقبة، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «نزلت فی القائم من آل محمّد علیهم السلام، هو و الله المضطر، إذا صلی فی المقام رکعتین، و دعا الله فأجابه، و یکشف السوء، و یجعله خلیفة فی الأرض» و هذا مما ذکرنا أن تأویله بعد تنزیله. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 225، ح 9]

اسماعیل بن جابر از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

برای صاحب این امر غیبتی در بین این کوه ها خواهد بود. و با دست مبارک اشاره به ناحیه کوه ذی طوای مکّه نمود، تا این که فرمود: غیبت او ادامه خواهد داشت تا زمانی که قبل از قیام خود یکی از موالی خود را بفرستد تا از یاران او سؤال کند: شما چند نفر هستید؟ و آنان گویند: ما قریب به چهل نفر می باشیم، پس به آنان گوید: حال شما چگونه خواهد بود، اگر صاحب الأمر خود را ببینید؟ و آنان گویند: «به خدا سوگند اگر او با کوه ها بخواهد جنگ کند ما در کنار او خواهیم بود» پس به آنان گفته می شود: «ده نفر از رؤسای خود را معرّفی کنید» و آنان ده نفر را معرّفی می کنند، و آن ده نفر با آن حضرت ملاقات می نمایند، و آقا به آنان شب آینده را وعده می دهد.

سپس امام باقر علیه السلام فرمود:

به خدا سوگند! مثل این که می بینم او پشت خود را به حجر الأسود داده و با مردم مناشده می کند و می گوید: «ای مردم! کسی که می خواهد درباره ی خداوند با من سخن بگوید، بیاید. اکنون من از همه مردم به خدا سزاوارترم، ای مردم! چه کسی می خواهد درباره آدم با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به آدم سزاوارترم، ای مردم چه کسی می خواهد درباره ی نوح با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به نوح سزاوارترم، ای مردم! چه کسی می خواهد درباره ی ابراهیم با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به ابراهیم سزاوارترم، ای مردم! چه کسی می خواهد درباره ی موسی با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به موسی سزاوارترم، ای مردم! چه کسی می خواهد درباره ی عیسی با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به

ص: 223

عیسی سزاوارترم، ای مردم! چه کسی می خواهد درباره ی محمّد صلی الله علیه و آله با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به محمّد صلی الله علیه و آله سزاوارترم، ای مردم! چه کسی می خواهد درباره ی کتاب خدا (قرآن) با من سخن بگوید؟ همانا من از همه مردم به کتاب خدا سزاوارترم» و سپس نزد مقام ابراهیم علیه السلام می آید و دو رکعت نماز می خواند، و به حقانیّت خویش سوگند یاد می کند.

سپس امام باقر علیه السلام فرمود:

به خدا سوگند او همان مضطّری است که خداوند درباره ی او می فرماید: «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ» و این آیه درباره ی او و برای او نازل شده است. (1)

ص: 224


1- محمّد بن إبراهیم النعمانی، قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدثنی محمّد بن علی التیملی، عن محمّد بن إسماعیل بن بزیع، قال: حدثنی غیر واحد، عن منصور بن یونس بزرج، عن إسماعیل ابن جابر، عن أبی جعفر محمّد بن علی علیهما السلام، أنه قال: «یکون لصاحب هذا الأمر غیبة فی بعض هذه الشعاب -- و أومأ بیده إلی ناحیة ذی طوی -- حتّی إذا کان قبل خروجه انتهی المولی الذی معه حتّی یلقی بعض أصحابه، فیقول کم أنتم هاهنا؟ فیقولون: نحوا من أربعین رجلا. فیقول: کیف أنتم لو رأیتم صاحبکم؟ فیقولون: و الله لو ناوأ الجبال لنا و أناها معه. ثم یأتیهم من القابلة، فیقول: أشیروا إلی رؤسائکم، أو خیارکم عشرة، فیشیرون له إلیهم، فینطلق بهم حتّی یلقوا صاحبهم، و یعدهم اللیلة التی تلیها». ثم قال أبو جعفر علیه السلام: و الله، لکأنی أنظر إلیه و قد أسند ظهره إلی الحجر، فینشد الله حقه، ثم یقول: یا أیها الناس، من یحاجنی فی الله، فأنا أولی الناس بالله، أیها الناس، من یحاجنی فی آدم، فأنا أولی الناس بآدم. أیها الناس، من یحاجنی فی نوح، فأنا أولی الناس بنوح، أیها الناس، من یحاجنی فی إبراهیم. فأنا أولی الناس بإبراهیم. أیها الناس، من یحاجنی فی موسی، فأنا أولی الناس بموسی، أیها الناس، من یحاجنی بعیسی. فأنا أولی الناس بعیسی، أیها الناس، من یحاجنی بمحمّد صلی الله علیه و آله، فأنا أولی الناس بمحمّد صلی الله علیه و آله. أیها الناس، من یحاجنی بکتاب الله فأنا أولی الناس بکتاب الله. ثم ینتهی إلی المقام، فیصلی عنده رکعتین، و ینشد الله حقه». ثم قال أبو جعفر علیه السلام: «و هو و الله المضطر الذی یقول الله فیه: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ فیه نزلت و له». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 225، ح 10]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

به خدا سوگند، مثل این که می بینم حضرت قائم مهدی علیه السلام پشت خود را به حجرالأسود نموده… تا این که فرمود: به خدا سوگند مقصود از مضطّر در کتاب خدا که می فرماید: (أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ) قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله است، و اوّل کسی که با او بیعت می کند جبرئیل علیه السلام است و پس از او آن سی صد و سیزده نفر هستند، و آنان برخی با حرکت روی زمین به او ملحق می شوند، و برخی یک باره با طیّ الأرض خود را به او می رسانند و از فراش خود ناپدید می شوند چنان که خداوند می فرماید: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ؛ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً» و مقصود از خیرات ولایت [آل محمّد صلی الله علیه و آله] است. (1)

ص: 225


1- حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن منصور بن یونس عن ابی خالد الکابلی قال: قال أبو جعفر علیه السلام و الله لکأنی انظر الی القائم عجل الله تعالی فرجه و قد أسند ظهره الی الحجر ثم ینشد الله حقه الی ان قال علیه السلام: هو و الله المضطر فی کتاب الله فی قوله: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» فیکون أول من یبایعه جبرئیل علیه السلام ثم الثلاثمأة و الثلاثة عشر رجلا، فمن کان ابتلی بالمسیر وافی و من لم یبتل بالمسیر فقد عن فراشه، و هو قول أمیر المؤمنین علیه السلام: هم المفقودون عن فرشهم، و ذلک قول الله:َاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً» قال: الخیرات الولایة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 94، ح 94]

«قُل لَّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ…» (1)

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج گوید:

یکی از توقیعات وارده از ناحیه حضرت صاحب الأمر در پاسخ غلات که در جواب نامه محمّد بن علیّ بن هلال کرخی وارد شده این است که فرمود: «ای محمّد بن علی، خدای جل جلاله منزّه از توصیفات واصفین است، و ما هرگز در علم و قدرت خداوند شریک نیستیم، و جز او کسی از غیب آگاه نیست همان گونه که خود می فرماید: «قُل لَّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ» و من و همه پدرانم از آدم و نوح و ابراهیم و موسی و پیامبران دیگر از اوّلین و نیز پدرانم از آخرین مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله و علیّ بن ابیطالب و حسن و حسین و ائمّه دیگر (صلوات الله علیهم أجمعین) تا زمان من، همگی بنده های خدا هستیم [و اگر از او روی بگردانیم مبتلای به سختی دنیا و عذاب و کوری در آخرت خواهیم شد] چنان که می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَ قَدْ کُنتُ بَصِیرًا * قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی.» (2) و (3)

ص: 226


1- سوره ی نمل، آیه ی 65.
2- سوره ی طه، آیات 126-124.
3- قوله تعالی: قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ الطبرسی فی (الاحتجاج)، قال: و مما خرج عن صاحب الزمان (صلوات الله علیه) ردا علی الغلاة من التوقیع جوابا لکتاب کتب إلیه علی یدی محمّد بن علی بن هلال الکرخی: «یا محمّد بن علی، تعالی الله عزّوجلّ عما یصفون، سبحانه و بحمده، لیس نحن شرکاءه فی علمه و لا فی قدرته، بل لا یعلم الغیب غیره کما قال فی محکم کتابه تبارک و تعالی: قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ، و أنا و جمیع آبائی من الأولین آدم و نوح و إبراهیم و موسی و غیرهم من النّبیین، و من الآخرین محمّد رسول الله و علی بن أبی طالب و الحسن و الحسین و غیرهم ممن مضی من الأئمّة (صلوات الله علیهم أجمعین) إلی مبلغ أیامی و منتهی عصری عبید الله عزّوجلّ، یقول الله عزّوجلّ: مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 239، ح 1]

در نهج البلاغة نقل شده که برخی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام چون از آن حضرت برخی از خبرهای آینده را شنیدند گفتند: «لَقَدْ أُعْطِیتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عِلْمَ الْغَیْبِ»؟ و آن حضرت تبسّم نمود و به سؤال کننده فرمود:

این علم غیب نیست، و این چیزی است که من از صاحب علمی آموخته ام، و علم غیب، علم به بر پا شدن قیامت می باشد [که در چه زمانی واقع خواهد شد؟] و آن اختصاص به خداوند دارد چنان که می فرماید: «إِنَ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ…» و اوست که می داند فرزند در رحم پسر است یا دختر، و زشت است یا زیبا، و سخّی است یا بخیل، و شقیّ است یا سعید، و اهل دوزخ و هیزم جهنّم است یا هم نشین پیامبران است در بهشت؟ و این ها علم غیب است که جز خداوند کسی نمی داند، و غیر از این ها علومی است که خداوند به پیامبر خود آموخته و آن حضرت به من آموخته و از خداوند خواسته است که در سینه من بماند… (1)

ص: 227


1- فی نهج البلاغة کلام یؤمی به علیه السلام الی وصف الأتراک: کأنی أراهم قوما کأن وجوههم المجان المطرقة یلبسون السرق و الدیباج و یعتقبون الخیل العتاق و یکون هناک استحرار قتل حتّی یمشی المجروح علی المقتول و یکون المفلت أقل من المأسور فقال له بعض أصحابه: لقد أعطیت یا أمیر المؤمنین علم الغیب؟ فضحک؟ و قال للرجل و کان کلبیا: یا أخا کلب لیس هو بعلم غیب، و انما هو تعلم من ذی علم، و انما علم الغیب علم الساعة و ما عدده الله سبحانه بقوله: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ» الآیة فیعلم سبحانه ما فی الأرحام من ذکر أو أنثی، و قبیح أو جمیل، و سخی أو بخیل، و شقی أو سعید. و من یکون للنار حطبا، و فی الجنان للنبیین مرافقا، فهذا علم الغیب الذی لا یعلمه الا الله، و ما سوی ذلک فعلم علمه الله نبیه صلی الله علیه و آله فعلمنیه، و دعا لی أن یعیه صدری و تضطم علیه جوارحی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 95، ح 96]

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی در تفسیر «بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ…» گوید:

«علموا ما کانوا جهلوا فی الدنیا» یعنی آنان در قیامت نسبت به آنچه در دنیا جاهل به آن بودند عالم می شوند. (1)

سوره ی نمل، آیات 76 تا 93

متن:

إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلی بَنی إِسْرائیلَ أَکْثَرَ الَّذی هُمْ فیهِ یَخْتَلِفُونَ (76) وَ إِنَّهُ لَهُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ (77) إِنَّ رَبَّکَ یَقْضی بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْعَلیمُ (78) فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبینِ (79) إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ (80) وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (81) وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ (82) وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ (83) حَتَّی إِذا جاؤُ قالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتی وَ لَمْ تُحیطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (84) وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا یَنْطِقُونَ (85) أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (86) وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ

ص: 228


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم: بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ یقول: علموا ما کانوا جهلوا فی الدنیا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 96، ح 97]

فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرینَ (87) وَ تَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ إِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَفْعَلُونَ (88) مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (89) وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (90) إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذی حَرَّمَها وَ لَهُ کُلُّ شَیْ ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ (91) وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدی فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرینَ (92) وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُریکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (93)

لغات:

«صُمّ» جمع أصمّ به معنای کر و ناشنوا می باشد، چنان که «بُکم» جمع أبکم به معنای گنگ و «عُمْی» جمع أعمی به معنای کور است، و «إذا وقع القول» قول به معنای مقول [یعنی ما وعدوه من البعث و العذاب] است، و مقصود از «دابّة الأرض» طبق روایات فراوان امیر المؤمنین علیه السلام است، که به دست او عصای موسی و خاتم سلیمان می باشد و بر مؤمن و کافر نشانه و علامت می گذارد، و «یوزعون» یعنی یُحْبَسون، و در روایات، تفسیر به رجعت شده است، و حشر اکبر قیامت است، چرا که می فرماید: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» و «داخرین» به معنای صاغرین است، و «من جاء بالحسنة» حسنة، در این آیه به فرموده امیر المؤمنین علیه السلام به معنای محبّت اهل البیت، و «سیّئة» به معنای بغض اهل البیت علیهم السلام است، و «البلدة الذی حرّمها» یعنی جعلها حرماً آمناً.

ص: 229

ترجمه:

این قرآن اکثر چیزهایی را که بنی اسرائیل در آن اختلاف دارند برای آنان بیان می کند (76) و مایه هدایت و رحمت برای مؤمنان است! (77) پروردگار تو میان آن ها در قیامت به حکم خود داوری می کند و اوست قادر دانا. (78) پس بر خدا توکّل کن، که تو بر حقّ آشکار هستی! (79) مسلّماً تو نمی توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمی توانی کران را هنگامی که روی برمی گردانند و پشت می کنند فراخوانی! (80) و نیز نمی توانی کوران را از گم راهیشان برهانی تو فقط میتوانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیمند! (81) و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند (و می گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی آوردند. (82) (به خاطر آور) روزی را که ما از هر امّتی، گروهی را از کسانی که آیات ما را تکذیب می کردند محشور می کنیم و آن ها را نگه می داریم تا به یکدیگر ملحق شوند! (83) تا زمانی که (به پای حساب) می آیند، (به آنان) می گوید: «آیا آیات مرا تکذیب کردید و در صدد تحقیق برنیامدید؟! شما چه اعمالی انجام می دادید؟!» (84) در این هنگام، فرمان عذاب به خاطر ظلم شان بر آن ها واقع می شود، و آن ها سخنی ندارند که بگویند! (85) یا ندیدند که ما شب را برای آرامش آن ها قرار دادیم و روز را روشنی بخش؟! در این امور نشانه های روشنی است برای کسانی که ایمان می آورند (و آماده قبول حقند). (86) و (به خاطر آورید) روزی را که در «صور» دمیده می شود، و تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند در وحشت فرو می روند، جز کسانی که خدا خواسته و همگی با خضوع در پیشگاه او حاضر می شوند! (87) کوه ها را

ص: 230

می بینی، و آن ها را ساکن و جامد می پنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده او از کارهایی که شما انجام می دهید مسلّماً آگاه است! (88) کسانی که کار نیکی انجام دهند پاداشی بهتر از آن خواهند داشت و آنان از وحشت آن روز در امانند! (89) و آن ها که اعمال بدی انجام دهند، به صورت در آتش افکنده می شوند آیا جزایی جز آنچه عمل می کردید خواهید داشت؟! (90) (بگو:) من مأمورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مأمورم که از مسلمین باشم (91)و این که قرآن را تلاوت کنم! هر کس هدایت شود بسود خود هدایت شده و هر کس گم راه گردد (زیانش متوجّه خود اوست) بگو: «من فقط از انذارکنندگانم!» (92) بگو: «حمد و ستایش مخصوص ذات خداست بزودی آیاتش را به شما نشان می دهد تا آن را بشناسید و پروردگار تو از آنچه انجام می دهید غافل نیست! (93)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

من از طرف خداوند قسمت کننده ی بهشت و دوزخ هستم، و کسی داخل دوزخ نمی شود مگر با تعیین من، و من فاروق اکبر و امام و پیشوای کسانی هستم که بعد از من می آیند، و من امانتدار صاحب امانت، پیش از خود هستم، و جز احمد صلی الله علیه و آله کسی بر من پیشی نمی گیرد، و من و او بر یک مسلک

ص: 231


1- سوره ی نمل، آیه ی 82.

و روش هستیم، با این تفاوت که نام وی با نام من متفاوت است و به من شش چیز داده شده است: علم منایا [و رؤیاها] و علم بلاها و علم وصایا و فصل خطاب، و من صاحب رجعت ها [و حمله های آتشین] و صاحب دولت دول، و صاحب عصا و میسم [و نشان گذاری] هستم، و من همان دابّة الأرض هستم که با مردم سخن می گوید. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد به امیرالمؤمنین علیه السلام برخورد نمود که رمل ها را زیر سر مبارک خود قرار داده و به خواب رفته بود، پس با پای خود او را حرکت داد و فرمود: «ای «دَابَّةً الْأَرْضِ» برخیز» پس یکی از اصحاب عرضه داشت: یا رسول الله! ما می توانیم همدیگر را با این نام صدا بزنیم؟ فرمود: نه والله، این نام، مخصوص او می باشد، و اوست همان «دَابَّةً الْأَرْضِ» که خداوند در قرآن از او یاد نموده و می فرماید: «وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ». سپس فرمود: یا علی، هنگامی که آخرالزمان فرا می رسد، خداوند تو را در زیباترین صورت خارج

ص: 232


1- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، و أحمد بن محمّد، جمیعا، عن محمّد بن الحسن، عن علی بن حسان، قال: حدثنی أبو عبد الله الریاحی، عن أبی الصامت الحلوانی، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «قال أمیر المؤمنین علیه السلام: أنا قسیم الله بین الجنة و النار، لا یدخلهما داخل إلّا علی حد قسمتی، و أنا الفاروق الأکبر، و أنا الإمام لمن بعدی، و المؤدی عمن کان قبلی، لا یتقدمنی أحد إلّا أحمد صلی الله علیه و آله ، و إنّی و إیاه لعلی سبیل واحد، إلّا أنه هو المدعو باسمه، و لقد أعطیت الست، علم المنایا و البلایا، و الوصایا، و فصل الخطاب، و إنّی لصاحب الکرات و دولة الدول، و إنّی لصاحب العصا و المیسم، و الدابة التی تکلم الناس». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 227، ح 1]

می کند، و به دست تو میسم و علامت داغ گذاری خواهد بود و تو به وسیله آن دشمنان خویش را داغ می گذاری، پس شخصی به امام صادق علیه السلام گفت: مردم می گویند: آن دابّة «تَکْلِمُهُمْ» یعنی آنان را مجروح می کند؟ و امام صادق علیه السلام از این سخن خشمگین شد و فرمود: «خدا آنان را در دوزخ مجروح نماید، معنای «تُکَلِّمُهُمْ» از کلام و سخن گفتن است و این آیه مربوط به رجعت می باشد، چنان که خداوند در آیه دیگری می فرماید: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ * حَتَّی إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَکَذَّبْتُم بِآیَاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» سپس فرمود: مقصود از «آیات» امیرالمؤمنین و ائمّه علیهم السلام هستند» پس آن مرد گفت: «عامّه [یعنی اهل تسنّن] گویند: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا» مربوط به قیامت است؟» و امام صادق علیه السلام در پاسخ او فرمود: «آیا در قیامت خداوند از هر امّتی گروهی را محشور می کند و بقیّه را رها می نماید؟!»

بنابراین، این آیه مربوط به قیامت نیست بلکه مربوط به رجعت است، و آیه مربوط به قیامت این آیه است «وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا.» (1) و (2)

ص: 233


1- سوره ی کهف، آیه ی 47.
2- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «انتهی رسول الله صلی الله علیه و آله إلی أمیر المؤمنین علیه السلام و هو نائم فی المسجد، و قد جمع رملا و وضع رأسه علیه، فحرکه برجلیه، ثم قال له: قم، یا دابة الأرض، فقال رجل من أصحابه: یا رسول الله، أ یسمی بعضنا بعضا بهذا الاسم؟ فقال: لا و الله، ما هو إلّا له خاصة، و هو الدابة التی ذکرها الله تعالی فی کتابه وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ. ثم قال: یا علی، إذا کان آخر الزمان، أخرجک الله فی أحسن صورة، و معک میسم، تسم به أعداءک». فقال رجل لأبی عبد الله علیه السلام: إن الناس یقولون: هذه الدابة إنّما تکلمهم؟ فقال أبو عبد الله علیه السلام: «کلمهم الله فی نار جهنّم، و إنّما هو یکلمهم من الکلام، و الدلیل علی أن هذا فی الرجعة قوله: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ حَتَّی إِذا جاؤُ قالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ، قال -- الآیات أمیر المؤمنین، و الأئمّة علیهم السلام». فقال الرجل لأبی عبد الله علیه السلام: إن العامة تزعم أن قوله: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً، عنی فی القیامة، فقال أبو عبد الله علیه السلام: «أ فیحشر الله من کل امة فوجا، و یدع الباقین؟! لا، و لکنه فی الرجعة، و أما آیة القیامة فهی: وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 228، ح 3]

مؤلّف گوید:

مضمون روایت فوق در چندین روایت نقل شده است و ما به همین اندازه بسنده کردیم.

«مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ * وَ مَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

مقصود از «حَسَنَةِ» معرفت به ولایت و محبّت ما اهل البیت است، و «سَّیِّئَةِ» به معنای انکار ولایت، و بغض و دشمنی با ما اهل البیت است. (2)

ص: 234


1- سوره ی نمل، آیات 89 و 90.
2- محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن محمّد بن اورمة، و محمّد بن عبد الله، عن علی بن حسان، عن عبد الرحمان بن کثیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «قال أبو جعفر علیه السلام: دخل أبو عبد الله الجدلی علی أمیر المؤمنین علیه السلام، فقال له: یا أبا عبد الله، ألا أخبرک بقول الله عزّوجلّ: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؟ قال: بلی -- یا أمیر المؤمنین -- جعلت فداک. فقال: الحسنة معرفة الولایة، و حبنا أهل البیت، و السیئة إنکار الولایة، و بغضنا أهل البیت». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 232، ح 2]

جابر گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا» (1)، فرمود: هر کس ولایت اوصیای از آل محمّد صلی الله علیه و آله را پذیرفته باشد، و از آنان پیروی کند، خداوند ولایت پیامبران گذشته و مؤمنین نخست را بر او می افزاید، تا ولایت او به ولایت آدم علیه السلام برسد، چنان که می فرماید: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا» و مقصود از «خَیْرٌ مِّنْهَا»، دخول در بهشت است، و در آیه دیگر می فرماید: «قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ» (2)، یعنی پاداش مودّتی که از شما خواستم و جز آن را نخواستم، برای خود شماست، چرا که شما به وسیله آن هدایت می شوید و از عذاب قیامت نجات پیدا می کنید. (3)

عمّار ساباتی گوید:

به امام صادق علیه السلام گفتم: ابوامیّه از شما نقل کرد که فرموده اید: «با داشتن ایمان هیچ عمل خلافی به انسان آسیب نمی رساند، و با داشتن کفر هیچ عمل خیری برای انسان سودی ندارد؟» امام صادق علیه السلام فرمود: او از تفسیر این کلام از من سؤال نکرد، و مقصود من این بود که هر کس ولایت امام -- از آل محمّد صلی الله علیه و آله -- را پذیرفته باشد، و اعمال خیری انجام دهد، از او پذیرفته

ص: 235


1- سوره ی شوری، آیه ی 23.
2- سوره ی سبأ، آیه ی 47.
3- و عنه: عن علی بن محمّد، عن علی بن العبّاس، عن علی بن حماد، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً. قال: «من توالی الأوصیاء من آل محمّد، و اتبع آثارهم، فذاک یزیده ولایة من مضی من النّبیین و المؤمنین الأولین، حتّی تصل ولایتهم إلی آدم علیه السلام، و هو قول الله عزّوجلّ: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها، یدخل الجنة، و هو قول الله عزّوجلّ: ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ یقول: أجر المودة الذی لم أسألکم غیره، فهو لکم، تهتدون به و تنجون من عذاب یوم القیامة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 232، ح 3]

می شود و پاداش چندین برابر و فراوانی به او خداوند می دهد، و نیز کسانی که ولایت امام جائری را که از طرف خداوند تعیین نشده است را پذیرفته باشند، هیچ عمل صالحی از آنان پذیرفته نمی شود».

ابو امیّه گفت: «مگر این نیست که خداوند می فرماید: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»؟ پس چگونه عمل صالح برای کسانی که ولایت ائمه جور را پذیرفته اند سودی ندارد؟»

امام صادق علیه السلام فرمود:

آیا تو می دانی مقصود از «حَسَنَةِ»، در این آیه چیست؟ مقصود از «حَسَنَةِ»، معرفت به امام و اطاعت از اوست، چنان که خداوند می فرماید: «وَ مَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»، و مقصود از «سَّیِّئَةِ»، انکار امام من عند الله است.

سپس فرمود:

کسی که در روز قیامت با ولایت امام جائری -- که از ناحیه خداوند نمی باشد -- بیاید و منکر حقّ ما باشد، و ولایت ما را انکار نموده باشد، خداوند متعال او را با صورت به آتش دوزخ می افکند. (1)

ص: 236


1- و عنه، قال: أخبرنا محمّد بن محمّد، قال: أخبرنی أبو غالب أحمد بن محمّد الزراری، قال: حدثنا عبد الله بن جعفر الحمیری، عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن الحسن بن محبوب، عن هشام بن سالم، عن عمّار بن موسی الساباطی، قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: إن أبا امیة یوسف بن ثابت حدث عنک أنک قلت: «لا یضر مع الإیمان عمل، و لا ینفع مع الکفر عمل». فقال: «إنه لم یسألنی أبو امیة عن تفسیرها، إنّما عنیت بهذا أنه من عرف الإمام من آل محمّد صلی الله علیه و آله و تولاه، ثم عمل لنفسه بما شاء من عمل الخیر، قبل منه ذلک، و ضوعف له أضعافا کثیرة، فانتفع بأعمال الخیر مع المعرفة، فهذا ما عنیت بذلک. و کذلک لا یقبل الله من العباد الأعمال الصالحة التی یعملونها إذا تولوا الإمام الجائر، الذی لیس من الله تعالی». فقال له عبد الله بن أبی یعفور: ألیس الله تعالی قال: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ فکیف لا ینفع العمل الصالح من تولی أئمّة الجور؟ فقال أبو عبد الله علیه السلام: «و هل تدری ما الحسنة التی عناها الله تعالی فی هذه الآیة؟ هی معرفة الإمام، و طاعته: و قد قال الله عزّوجلّ: وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ، و إنّما أراد بالسیئة إنکار الإمام الذی هو من الله تعالی». ثم قال أبو عبد الله علیه السلام: «من جاء یوم القیامة بولایة إمام جائر لیس من الله، و جاء منکرا لحقنا، جاحدا لولایتنا، أکبه الله تعالی یوم القیامة فی النار». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 233، ح 5]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در کتب حدیث شیعه به این معنا وارد شده است، و ما خلاصه آن ها را نقل نمودیم و از طریق اهل تسنّن نیز در ذیل آیه فوق این روایت نقل شده است، چنان که در تفسیر حِبَری از ابو عبدالله جدلی نقل شده که گوید: من خدمت علی علیه السلام رسیدم و آن حضرت به من فرمود: آیا به تو خبر بدهم از آن «حَسَنَةِ»ای که هر کس روز قیامت بیاورد خداوند او را داخل بهشت می نماید و پاداش هایی به او می دهد؟ و آیا به تو خبر بدهم از «سَّیِّئَةِ»ای که هر کس روز قیامت بیاورد، خداوند او را با صورت به آتش می افکند و هیچ عملی را از او نمی پذیرد؟ جَدَلی گوید: گفتم: آری یا امیرالمؤمنین. فرمود: «حَسَنَةِ» دوستی با ما اهل بیت است و «سَّیِّئَةِ» دشمنی با ما اهل بیت است. (1)

ص: 237


1- و عنه، قال: حدثنا علی بن عبد الله، عن إبراهیم بن محمّد الثقفی، عن عبد الله بن جبلة الکنانی، عن سلام بن أبی عمرة الخراسانی، عن أبی الجارود، عن أبی عبد الله الجدلی، قال: قال لی أمیر المؤمنین علیه السلام: «ألا أخبرک بالحسنة التی من جاء بها أمن من فزع یوم القیامة، و السیئة التی من جاء بها کب علی وجهه فی نار جهنّم؟». قلت: بلی، یا أمیر المؤمنین. قال: «الحسنة حبنا أهل البیت، و السیئة بغضنا أهل البیت». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 234، ح 7]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که آیه «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا…»، نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: خدایا بیش از این به من عطا کن، پس این آیه نازل شد «مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً»، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دانست که کثیری که خدا می فرماید قابل شماره نیست و نهایت ندارد. (1)

«إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَ لَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ * وَ أَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِینَ» (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که قریش کعبه را خراب کردند سنگی در زیر ارکان آن یافتند و نوشته ای بر آن بود و مردی را دعوت کردند تا آن نوشته را خواند، و آن نوشته چنین بود: «أَنَا اللَّهُ ذُو بَکَّةَ حَرَّمْتُهَا یَوْمَ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ وَضَعْتُهَا بَیْنَ هَذَیْنِ الْجَبَلَیْنِ

ص: 238


1- فی کتاب معانی الاخبار حدثنا محمّد بن موسی بن المتوکل قال: حدثنا محمّد بن یحیی العطار عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن عثمان بن عیسی عن أبی أیوب الخزاز قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: لما نزلت هذه الآیة علی النّبی صلی الله علیه و آله «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها» قال رسول الله: اَللَّهُمَّ زدنی فانزل الله عزّوجلّ: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً» فعلم رسول الله صلی الله علیه و آله ان الکثیر من الله لا یحصی و لیس له منتهی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 103، ح 126]
2- سوره ی نمل، آیات 91 و 92.

وَ حَفَفْتُهَا بِسَبْعَةِ أَمْلَاکٍ حَفّاً»، یعنی من پروردگار صاحب کعبه هستم و در روزی که آسمان ها و زمین را تجلیل نمودم کعبه را صاحب حرمت نمودم و آن را بین این دو کوه قرار دادم و به وسیله هفت نفر از ملائکه آن را حفظ کردم. (1)

امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مکّه آمد و آن را فتح نمود، درب کعبه را باز کرد و دستور داد تا تصاویر داخل کعبه را محو کنند، و سپس دو طرف درب کعبه را گرفت و فرمود: «ای مردم آگاه باشید که خداوند هنگام خلقت آسمان ها و زمین مکّه را حرام نمود [و به آن حرمت داد] از این رو مکّه تا قیامت حرام خواهد بود، و صید آن دنبال نمی شود، و درخت آن قطع نمی گردد، «وَ لَا یُخْتَلَی خَلَاهَا»، یعنی گیاه آن قطع نمی شود و گم شده آن برای کسی حلال نیست جز آن که بخواهد معرّفی کند» پس عبّاس عرض کرد: «یا رسول الله، مگر گیاه خوشبوی اذخر؟» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «إِلَّا الْإِذْخِر.» (2)

ص: 239


1- فی الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن علی بن النعمان عن سعید الأعرج عن أبی عبد الله علیه السلام قال: ان قریشا لما هدموا الکعبة وجدوا فی قواعده حجرا فیه کتاب لم یحسنوا قراءته، حتّی دعوا رجلا فقرأه فاذا فیه: انا الله ذو بکة حرمتها یوم حللت السموات و الأرض، و وضعتها بین هذین الجبلین و حففتها بسبعة أملاک حفا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 105، ح 134]
2- علی بن إبراهیم عن أبیه عن حماد بن عیسی عن حریز عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لما قدم رسول الله صلی الله علیه و آله مکة یوم افتتحها فتح باب الکعبة فأمر بصور فی الکعبة فطمست، فأخذ بعضادتی الباب فقال: الا ان الله قد حرم مکة یوم خلق السموات و الأرض، فهی حرام بحرام الله الی یوم القیامة لا ینفر صیدها و لا یعضد شجرها، و لا یختلی خلاها، و لا تحل لقطتها الا لمنشد فقال العبّاس: یا رسول الله الا الإذخر فانه للقبر و البیوت فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: الا الإذخر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 105، ح 136]

معاویة بن عمّار گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله روز فتح مکّه فرمود:

خداوند هنگام خلقت آسمان ها و زمین مکّه را حرام نمود و تا قیامت حرام خواهد بود، و بر احدی قبل از من و بعد از من حلال نخواهد شد، و برای من نیز حلال نخواهد بود مگر یک ساعت از روز. (1)

«وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَ مَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از آیات در این آیه امیرالمؤمنین و ائمّه معصومین علیهم السلام هستند که چون در رجعت به دنیا باز می گردند، دشمنان، آنان را می شناسند، و شاهد این معنا سخن امیر المؤمنین علیه السلام است که می فرماید: «مَا لِلَّهِ آیَةٌ أَکْبَرُ مِنِّی»، یعنی به خدا سوگند، خدا را آیه ای بزرگ تر از من نیست. (3)

ابوحمزه ثمالی گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: فدای شما شوم، شیعیان شما از تفسیر آیه «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» (4)، سؤال می کنند. فرمود:

«من مختار هستم که اگر بخواهم به آنان پاسخ بدهم و اگر نخواهم ندهم»

ص: 240


1- علی بن إبراهیم عن أبیه و محمّد بن اسمعیل عن الفضل بن شاذان جمیعا عن ابن أبی عمیر عن معاویة بن عمّار قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله یوم فتح مکة: ان الله حرم مکة یوم خلق السموات و الأرض و هی حرام الی أن تقوم الساعة، لم تحل لأحد قبلی و لا تحل لأحد بعدی و لم تحل لی الا ساعة من نهار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 106، ح 137]
2- سوره ی نمل، آیه ی 93.
3- قال الله عزّوجلّ: وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إلی قوله سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها قال الآیات أمیر المؤمنین و الأئمّة علیه السلام إذا رجعوا یعرفهم أعداؤهم إذا رأوهم، و الدلیل علی أن الآیات هم الأئمّة قول أمیر المؤمنین علیه السلام و الله ما لله آیة أکبر منی، فإذا رجعوا إلی الدنیا یعرفهم أعداؤهم إذا رأوهم فی الدنیا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 132]
4- سوره ی نبأ، آیات 1 و 2.

سپس فرمود: «و لکن به تو از تفسیر آن خبر می دهم» گفتم: مقصود از «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ»، چیست؟ [و مقصود از نبأ عظیم کدام است؟] فرمود: این آیه درباره ی امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده است، و او می فرمود: «مَا لِلَّهِ آیَةٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی وَ لَا لِلَّهِ نَبَأٌ هُوَ أَعْظَمُ مِنِّی.» (1)

مؤلّف گوید:

تفسیر آیات به ائمّة علیهم السلام در ذیل آیه «قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ مَا تُغْنِی الآیَاتُ وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ یُؤْمِنُونَ» (2)، گذشت.

ص: 241


1- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن أبی عمیر، أو غیره، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی حمزة، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: قلت له: جعلت فداک، إن الشیعة یسألونک عن تفسیر هذه الآیة: عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ، قال: «ذلک إلی، إن شئت أخبرتهم، و إن شئت لم أخبرهم -- ثم قال -- لکنی أخبرک بتفسیرها». قلت: عم یتساءلون؟ قال: فقال: «هی فی أمیر المؤمنین صلوات الله علیه، کان أمیر المؤمنین صلوات الله علیه یقول: ما لله عزّوجلّ آیة هی أکبر منی، و لا لله من نبأ أعظم منی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 237، ح 2]
2- سوره ی یونس، آیه ی 101.

ص: 242

سوره ی قصص

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه، به جز آیات 52 تا 55 که در مدینه ی منوّره نازل شده؛ و آیه ی 85 که در جُحفه -- هنگام هجرت -- نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی نمل نازل شده است. (1)

عدد آیات: 88 آیه.

ثواب قرائت سوره ی قصص

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هر کس سوره های «طواسین» سه گانه را در شب جمعه بخواند، از اولیای خدا

و در جوار الهی و پناه او خواهد بود، و در دنیا هرگز بیم و ترسی نخواهد داشت، و در آخرت پاداشی به او داده می شود تا خشنود گردد بلکه فوق خشنودی او باشد، و خداوند یکصد نفر از حورالعین را به او تزویج می نماید. (2)

ص: 243


1- تفسیر برهان.
2- فی کتاب ثواب الأعمال باسناده عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من قرأ سور الطواسین الثلاث فی لیلة الجمعة کان من أولیاء الله و فی جواره و کنفه، لم یصبه فی الدنیا بؤس أبدا، و أعطی فی الاخرة حتّی یرضی و فوق رضاه، و زوجه الله مأة زوجة من الحور العین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 106، ح 1]

و از آن حضرت نیز نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی قصص را بنویسد و بر کسی که مبطون باشد و یا بیماری طحال و کبد و شکم و ورم داشته باشد، بیاویزد، و یا آن را بنویسد و بشوید و آب آن را بنوشد، درد از او برطرف می شود، با اذن خداوند متعال. (1)

مؤلّف گوید:

این روایات در اوّل سوره شعرا گذشت، مراجعه شود.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی قصص را بخواند، خداوند به عدد کسانی که حضرت موسی علیه السلام را تصدیق و یا تکذیب کرده اند ده حسنه و پاداش به او می دهد، و هر ملکی که در آسمان ها و زمین است روز قیامت شهادت می دهند که او صادق بوده است نسبت به آیه «کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ الاَّ وَجْهَهُ.» (2)

ص: 244


1- و عن الصّادق علیه السلام: «من کتبها، و علقها علی المبطون، و صاحب الطحال، و وجع الکبد، و وجع الجوف، یکتبها و یعلقها علیه، و أیضا یکتبها فی إناء و یغسلها بماء المطر، و یشرب ذلک الماء، زال عنه ذلک الوجع و الألم، و یشفی من مرضه، و یهون عنه الورم، بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 244، ح 3]
2- ابی بن کعب عن النّبی صلی الله علیه و آله قال: و من قرء طسم القصص اعطی من الأجر عشر حسنات بعدد من صدق بموسی و کذب به، و لم یبق ملک فی السموات و الأرض الا شهد له یوم القیامة انه کان صادقا، ان کل شی ء هالک الا وجهه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 106، ح 3]

سوره ی قصص، آیات 1 تا 43

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

طسم (1) تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ (2) نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسی وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (3) إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدینَ (4) وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ (5) وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ (6) وَ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی أَنْ أَرْضِعیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقیهِ فِی الْیَمِّ وَ لا تَخافی وَ لا تَحْزَنی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ (7) فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کانُوا خاطِئینَ (8) وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لی وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (9) وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسی فارِغاً إِنْ کادَتْ لَتُبْدی بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلی قَلْبِها لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (10) وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ

ص: 245

جُنُبٍ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (11) وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ (12) فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (13) وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ (14) وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلی حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَی الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ (15) قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرْ لی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ (16) قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهیراً لِلْمُجْرِمینَ (17) فَأَصْبَحَ فِی الْمَدینَةِ خائِفاً یَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسی إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبینٌ (18) فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ یا مُوسی أَ تُریدُ أَنْ تَقْتُلَنی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُریدُ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ وَ ما تُریدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحینَ (19) وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدینَةِ یَسْعی قالَ یا مُوسی إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ (20) فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (21) وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی سَواءَ السَّبیلِ (22) وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ (23) فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ (24) فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشی عَلَی اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (25) قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ (26) قالَ إِنِّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحینَ (27) قالَ ذلِکَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ

ص: 246

أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکیلٌ (28) فَلَمَّا قَضی مُوسَی الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (29) فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ (30) وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یا مُوسی أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنینَ (31) اسْلُکْ یَدَکَ فی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ (32) قالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ (33) وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعی رِدْءاً یُصَدِّقُنی إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ (34) قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ (35) فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسی بِآیاتِنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُفْتَریً وَ ما سَمِعْنا بِهذا فی آبائِنَا الْأَوَّلینَ (36) وَ قالَ مُوسی رَبِّی أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدی مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (37) وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْری فَأَوْقِدْ لی یا هامانُ عَلَی الطِّینِ فَاجْعَلْ لی صَرْحاً لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلی إِلهِ مُوسی وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکاذِبینَ (38) وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ (39) فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمینَ (40) وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ (41) وَ أَتْبَعْناهُمْ فی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحینَ (42) وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولی بَصائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (43)

ص: 247

لغات:

«قُصّیِهِ» از قَصَّ به معنای پی گیری کردن و به جستجوی چیزی رفتن است، و قَصَص نیز به معنای به دنبال رفتن است، و «قِصاص» دنبال کردن جانی است برای تلافی جنایت، و «فبصرت به عن جُنُبٍ» یعنی أبْصَرْته عن بُعدٍ، و «مَراضِع» جمع مرضعة به معنای دایه است، و «ناصحون» از نصح به معنای خیرخواهی و اخلاص عمل از فساد است، و آن نقیض غِشّ می باشد، و «وَکَزَه» یعنی دَفَعَه، و بعضی گفته اند: «وَکَزَه» یعنی مشتی به او زد، و «لَکَزَ و لَهَزَ» نیز به همین معناست، و «تَرَقُّب» به معنای انتظار است، و «اِسْتصراخ» فریادرسی برای نجات از دشمن است، و «اِئتمار» و «اِرتیاء» به معنای تشاوُر است، و «أستمرالقوم و اِرتاءَ» به یک معناست، و «تلقاء مَدْیَن» یعنی هذاؤه، و «من تلقاء نفسه» یعنی من حذاء داعی نفسه، و «سَواء السبیل» یعنی وسط الطریق، و «زادَ شاتَهُ او إبله عن الشئ» یعنی حبسه و منعه عنه، و «خَطْب» امر بزرگ و با اهمیّت را گویند، و «خِطبة و خُطبة و خِطاب» نیز چیز دارای عظمت و اهمیّت است، و «و ما خطبکما» یعنی و ما شأنکما و «رِعاء» جمع راعی به معنای چوبان است، و به «رَعیان و رعاة» نیز جمع بسته می شود، و «جَذْوَة» به معنای قطعه ای از هیزم آتش گرفته است، و «صَرْح» بنای عالی مانند قصر است، و اصل صَرْح و تصریح به معنای ظهور و اظهار است، و «نَبْذ» به معنای القا و طرح است، و «منبوذ» به معنای مطروح است، و «قبح» به معنای ابعاد است و «قَبَّحَه الله» یعنی أبعده، أو جعله قبیحاً، و بعضی گفته اند: قبحّه یعنی أهلکه.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

طسم! (1) این ها از آیات کتاب مبین است! (2) ما از داستان موسی و فرعون

ص: 248

بحقّ بر تو می خوانیم، برای گروهی که (طالب حقّند و) ایمان می آورند! (3) فرعون در زمین برتری جویی کرد، و اهل آن را به گروه های مختلفی تقسیم نمود گروهی را به ضعف و ناتوانی می کشاند، پسرانشان را سر می برید و زنانشان را (برای کنیزی و خدمت) زنده نگه می داشت او به یقین از مفسدان بود! (4) ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! (5) و حکومت شان را در زمین پابرجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریانشان، آنچه را از آن ها [بنی اسرائیل] بیم داشتند نشان دهیم! (6) ما به مادر موسی الهام کردیم که: «او را شیر ده و هنگامی که بر او ترسیدی، وی را در دریا (ی نیل) بیفکن و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو بازمی گردانیم، و او را از رسولان قرار می دهیم!» (7) (هنگامی که مادر بفرمان خدا او را به دریا افکند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوه شان گردد! مسلّماً فرعون و هامان و لشکریانشان خطاکار بودند. (8) همسر فرعون (چون دید آن ها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نکشید شاید برای ما مفید باشد، یا او را بعنوان پسر خود برگزینیم!» و آن ها نمی فهمیدند (که دشمن اصلی خود را در آغوش خویش می پرورانند)! (9) (سرانجام) قلب مادر موسی از همه چیز (جز یاد فرزندش) تهی گشت و اگر دل او را (بوسیله ایمان و امید) محکم نکرده بودیم، نزدیک بود مطلب را افشا کند! (10) و (مادر موسی) به خواهر او گفت: «وضع حال او را پیگیری کن!» او نیز از دور ماجرا را مشاهده کرد در حالی که آنان بی خبر بودند. (11) ما همه زنان شیرده را از پیش بر او حرام کردیم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد) و خواهرش (که بیتابی مأموران را برای پیدا کردن دایه مشاهده کرد) گفت: «آیا شما را به خانواده ای راهنمایی کنم که می توانند این نوزاد را برای شما کفالت کنند و

ص: 249

خیرخواه او باشند؟!» (12) ما او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده الهی حق است ولی بیشتر آنان نمی دانند! (13) و هنگامی که (موسی) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم و این گونه نیکوکاران را جزا می دهیم! (14) او به هنگامی که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند یکی از پیروان او بود (و از بنی اسرائیل)، و دیگری از دشمنانش، آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وی تقاضای کمک نمود موسی مشت محکمی بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مرد) موسی گفت: «این (نزاع شما) از عمل شیطان بود، که او دشمن و گم راه کننده آشکاری است» (15) (سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم مرا ببخش!» خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است! (16) عرض کرد: «پروردگارا! بشکرانه نعمتی که به من دادی، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود!» (17) موسی در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای (و در جستجوی اخبار) ناگهان دید همان کسی که دیروز از او یاری طلبیده بود فریاد می زند و از او کمک می خواهد، موسی به او گفت: «تو آشکارا انسان (ماجراجو و) گم راهی هستی!» (18) و هنگامی که خواست با کسی که دشمن هر دوی آن ها بود درگیر شود و با قدرت مانع او گردد، (فریادش بلند شد،) گفت: «ای موسی می خواهی! مرا بکشی همان گونه که دیروز انسانی را کشتی؟! تو فقط می خواهی جبّاری در روی زمین باشی، و نمی خواهی از مصلحان باشی!» (19) (در این هنگام) مردی با سرعت از دورترین نقطه شهر [مرکز فرعونیان] آمد و گفت: «ای موسی! این جمعیّت برای کشتن تو به مشورت نشسته اند فوراً از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!» (20) موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر

ص: 250

لحظه در انتظار حادثه ای عرض کرد: «پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش!» (21) و هنگامی که متوجّه جانب مدین شد گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند!» (22) و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب می کنند و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند (و به چاه نزدیک نمی شوند موسی) به آن دو گفت: «کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمی دهید؟!)» گفتند: «ما آن ها را آب نمی دهیم تا چوپانها همگی خارج شوند و پدر ما پیر مرد کهنسالی است (و قادر بر این کارها نیست.)!» (23) موسی برای (گوسفندان) آن دو آب کشید سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: «پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، به آن نیازمندم!» (24) ناگهان یکی از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیا گام برمی داشت، گفت: «پدرم از تو دعوت می کند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که برای ما انجام دادی به تو بپردازد.» هنگامی که موسی نزد او [شعیب] آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات یافتی!» (25) یکی از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی آن کسی است که قویّ و امین باشد (و او همین مرد است)!» (26) (شعیب) گفت: «من می خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی و اگر آن را تا ده سال افزایش دهی، محبّتی از ناحیه توست من نمی خواهم کار سنگینی بر دوش تو بگذارم و ان شاء اللَّه مرا از صالحان خواهی یافت» (27) (موسی) گفت: «(مانعی ندارد،) این قراردادی میان من و تو باشد البته هر کدام از این دو مدّت را انجام دهم ستمی بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما می گوییم گواه است!» (28) هنگامی

ص: 251

که موسی مدّت خود را به پایان رسانید و همراه خانواده اش (از مدین به سوی مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشی دید! به خانواده اش گفت: «درنگ کنید که من آتشی دیدم! (می روم) شاید خبری از آن برای شما بیاورم، یا شعله ای از آتش تا با آن گرم شوید!» (29) هنگامی که به سراغ آتش آمد، از کرانه راست درّه، در آن سرزمین پر برکت، از میان یک درخت ندا داده شد که: «ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان! (30) عصایت را بیفکن!» هنگامی که (عصا را افکند و) دید همچون ماری با سرعت حرکت می کند، ترسید و به عقب برگشت، و حتّی پشت سر خود را نگاه نکرد! ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستی! (31) دستت را در گریبان خود فروبر، هنگامی که خارج می شود سفید و درخشنده است بدون عیب و نقص و دست هایت را بر سینه ات بگذار، تا ترس و وحشت از تو دور شود! این دو [معجزه عصا و ید بیضا] برهان روشن از پروردگارت بسوی فرعون و اطرافیان اوست، که آنان قوم فاسقی هستند!» (32) عرض کرد: «پروردگارا! من یک تن از آنان را کشته ام می ترسم مرا به قتل برسانند! (33) و برادرم هارون زبانش از من فصیحتر است او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند می ترسم مرا تکذیب کنند!» (34) فرمود: «بزودی بازوان تو را بوسیله برادرت محکم (و نیرومند) می کنیم، و برای شما سلطه و برتری قرار می دهیم و به برکت آیات ما، بر شما دست نمی یابند شما و پیروانتان پیروزید!» (35) هنگامی که موسی معجزات روشن ما را برای آنان آورد، گفتند: «این چیزی جز سحر نیست که بدروغ به خدا بسته شده ما هرگز چنین چیزی را در نیاکان خود نشنیده ایم!» (36) موسی گفت: «پروردگارم از حال کسانی که هدایت را از نزد او آورده اند، و کسانی که عاقبت نیک سرا (ی دنیا و آخرت) از آن آن هاست آگاه تر است! مسلّماً ظالمان رستگار نخواهند شد!» (37) فرعون

ص: 252

گفت: «ای جمعیت اشراف! من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم. (امّا برای تحقیق بیشتر،) ای هامان، برایم آتشی بر گل بیفروز (و آجرهای محکم بساز)، و برای من برج بلندی ترتیب ده تا از خدای موسی خبر گیرم هر چند من گمان می کنم او از دروغگویان است!» (38) (سرانجام) فرعون و لشکریانش بدون حقّ در زمین استکبار کردند، و پنداشتند بسوی ما بازگردانده نمی شوند! (39) ما نیز او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم اکنون بنگر پایان کار ظالمان چگونه بود! (40) و آنان [فرعونیان] را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت می کنند و روز رستاخیز یاری نخواهند شد! (41) و در این دنیا نیز لعنتی بدنبال آنان قرار دادیم و روز قیامت از زشت رویانند! (42) و ما به موسی کتاب آسمانی دادیم بعد از آنکه اقوام قرون نخستین را هلاک نمودیم کتابی که برای مردم بصیرت آفرین بود، و مایه هدایت و رحمت شاید متذکر شوند! (43)

تفسیر أهل البیت علیهم السلام:

«تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ * نَتْلُوا عَلَیْکَ مِن نَّبَإِ مُوسَی وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

هنگامی که مرگ یوسف بن یعقوب فرا رسید، او آل یعقوب را جمع نمود -- و آنان هشتاد نفر بودند -- و به آنان فرمود: «زود است که قبطیان [و طرفداران فرعون] بر شما مسلّط شوند و سخت شما را تحت فشار و عذاب قرار بدهند، و خداوند شما را به دست مردی از فرزندان لاوی بن یعقوب به نام موسی بن عمران -- که جوانی گندم گون و بلند قامت و دارای موهای پیچیده می باشد

ص: 253


1- سوره ی قصص، آیات 2 و 3.

-- نجات خواهد داد» از این رو بنی اسرائیل [از عشق به موسی] بسا فرزند خود را عمران نامگذاری می کردند، و عمران فرزند خود را موسی می نامید.

ابان بن عثمان راوی حدیث فوق از ابوبصیر از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: هنوز موسی بن عمران قیام نکرده بود که قبل از او پنجاه نفر کذّاب از بنی اسرائیل قیام کردند و همه آنان ادّعا می کردند که موسی هستند. پس به فرعون خبر رسید که بنی اسرائیل از او بدگویی می کنند و انتظار قیام موسی علیه السلام را دارند، از سویی ساحران و کاهنان فرعون، -- به او گفتند: هلاکت تو و آیین تو و پیروان تو به دست آن جوانی است که در این سال متولّد خواهد شد!! از این رو فرعون زن های قابله را بر زنان بنی اسرائیل گماشت و گفت: در این سال هر مولود پسری به دنیا می آید باید کشته شود، و بر مادر موسی نیز قابله ای را گماشته بود، و چون بنی اسرائیل چنین دیدند گفتند: «اگر فرزندان پسر کشته شوند و زن ها باقی بمانند، ما هلاک خواهیم شد و کسی از ما باقی نمی ماند، پس بیایید تا پیمان ببندیم و با زن ها همبستر نشویم» عمران پدر موسی علیه السلام گفت: شما از همسرانتان جدا نشوید، چرا که امر خداوند واقع خواهد شد ولو مشرکان را خوش نیاید، سپس گفت:

خدایا من زناشویی را بر خود حرام نمی کنم، و هر کس بر خود حرام کند، من بر خود حرام نخواهم نمود، از این رو او با همسر خود همبستر شد و همسر او به موسی باردار گردید، و فرعون قابله ای را بر او گماشت و آن قابله از مادر موسی جدا نمی شد، و چون مادر موسی باردار شد، محبّت شدیدی به فرزند خود پیدا نمود -- چنان که همه حجّت های الهی مورد محبّت مادران [و پدران] خود هستند -- و هراس پیدا نمود و قابله به او گفت: برای چه رنگ

ص: 254

تو زرده شده و تو همواره آب می شوی؟! مادر موسی گفت: مرا ملامت مکن، من ترس آن دارم که چون فرزندم به دنیا آید او را بکشند. قابله گفت: «محزون مباش، من او را از مأمورین پنهان خواهم کرد» و لکن مادر موسی او را تصدیق نکرد و چون موسی به دنیا آمد، مادر موسی رو به او کرد و گفت: «ما شاء الله» پس قابله گفت:

مگر نگفتم: من او را پنهان می نمایم؟ پس آن نوزاد را به اطاق پسین برد و کار او را مرتّب کرد و بازگشت و به مأمورین گفت: «باز گردید، خون بسته ای بیش نبود» و چون آنان بازگشتند مادر موسی فرزند خود را شیر داد، و چون ترسید که صدای او بلند شود و مأمورین اطلاع پیدا کنند، خداوند به او وحی نمود: «تا صندوق و تابوتی تهیّه کند و فرزند خود را در آن قرار بدهد و به نیل بیندازد» پس او دستور خدا را عمل نمود و چشم به صندوق دوخته بود و می دید که آب آن صندوق را در خود فرو می برد و باد آن را به حرکت در می آورد و چون چنین دید خواست که فریاد بزند و لکن خداوند قلب او را آرامش داد.

از سویی همسر فرعون آسیه -- آن زن صالحه که از بنی اسرائیل بود -- به فرعون گفت: «در این ایّام بهار برای همه ما خیمه ای در کنار نیل بزن تا تفریح کنیم» و قبّه و خیمه ای برای او زدند و او دید صندوقی روی آب حرکت می کند، پس به خدّام خود گفت: آیا نمی بینید این صندوق را؟ گفتند: آری به خدا سوگند می بینیم، و چون نزدیک شد، آسیه خود برخاست و آن را گرفت و نزدیک بود که غرق شود، پس صندوق را باز نمودند و نوزاد زیبایی در آن یافتند که از همه مردم زیباتر بود و همگی شاد شدند و آسیه گفت: این فرزند

ص: 255

من است و او را در دامن خود گذارد، و خدّام گفتند: آری ای بانوی بزرگوار شما را فرزندی نیست و باید او را فرزند خود قرار بدهید، پس آسیه نزد فرعون رفت و گفت: «من یک نوزاد پاک و شیرینی را به دست آوردم و می خواهم برای ما فرزندی باشد و نور چشم من و تو قرار بگیرد و تو نباید او را بکشی» فرعون گفت: او را از کجا یافتی؟ آسیه گفت: نمی دانم از کیست و ما او را از روی آب گرفتیم» پس با او سخن گفت تا او را راضی نمود.

و چون مردم فهمیدند که فرعون فرزند خوانده ای را گرفته است، سران مملکت او همسران خود را فرستادند تا او را نگهداری کند و به او شیر بدهد، و موسی علیه السلام پستان احدی از آنان را نگرفت، و آسیه گفت: از همه زنان دعوت کنید تا شاید پستان یکی از آنان را بگیرد، پس زنان دیگر نیز آمدند و موسی پستان احدی از آنان را نگرفت، تا این که مادر موسی به خواهر خود گفت: به دربار فرعون داخل شود و ببین اثری از فرزندم می یابی؟ پس خواهر موسی به درب خانه فرعون آمد و گفت: شنیده ام شما به دنبال دایه ای می گردید؟ گفتند: آری. او گفت: من زن صالحه ای را می شناسم که او فرزند شما را شیر بدهد و نگهداری کند» و چون وارد شد آسیه به او گفت: آیا تو از بنی اسرائیلی و یا از قبطی ها هستی؟ او گفت:

من از بنی اسرائیل هستم، آسیه گفت: ما را به تو حاجتی نیست، پس زن های دربار گفتند: او را رد نکنید تا ببینید آیا این کودک پستان او را می گیرد یا نمی گیرد، آسیه گفت: گیرم پستان او را بگیرد، فرعون راضی نمی شود که دایه از بنی اسرائیل باشد، آنان گفتند: شما او را احضار کنید تا ببینید پستان او را می گیرد؟ پس آسیه گفت: او را بیاورید، و خواهر موسی نزد مادر موسی آمد

ص: 256

و گفت: همسر پادشاه تو را می طلبد و چون مادر موسی وارد شد و فرزند خود را به دامن گرفت و پستان در دهن او گذارد، موسی پستان مادر را گرفت و شیر فراوانی به دهان او جاری شد، و چون آسیه چنین دید نزد فرعون رفت و گفت: برای فرزند خود دایه ای یافتم و فرزندم پستان او را گرفت» فرعون گفت: او از کدام طایفه است؟ آسیه گفت: از بنی اسرائیل است، فرعون گفت: امکان ندارد که من اجازه بدهم، طفل از بنی اسرائیل باشد و دایه نیز از بنی اسرائیل باشد، پس آسیه به فرعون اصرار کرد تا او را راضی نمود، و به او گفت: از چه می ترسی این فرزند تو است؟!

تا این که موسی در خانه فرعون بزرگ شد، و مادر و خواهر و قابله او را کتمان و مستور می داشتند، و مادر موسی و قابله از دنیا رفتند و بنی اسرائیل موسی را نمی شناختند، گرچه همواره بنی اسرائیل به جستجوی او بودند و لکن او را نمی شناختند، و به فرعون خبر رسید که آنان به جستجوی موسی هستند، و او آنان را خواست و شکنجه نمود و از گفتگوی آنان درباره ی موسی نهی کرد، تا این که بنی اسرائیل از انتظار موسی خسته شدند و در شب مهتابی نزد عالم خود رفتند و گفتند: ما تکیه به احادیث کرده ایم و منتظر موسی هستیم، آیا تا کی ما باید گرفتار عذاب فرعون باشیم؟! آن عالم گفت: به خدا سوگند شما چنین خواهید بود تا زمانی که خداوند فرزندی از نسل لاوی بن یعقوب را -- که نام او موسی و فرزند عمران خواهد بود و جوانی بلند قامت و پیچیده مو می باشد را -- آشکار سازد» پس در همان حال موسی علیه السلام را دیدند که بر استری سوار است و نزد آنان می آید و آن عالم که مردی سالخورده بود، سر خود را بالا نمود و با نشانه هایی که داشت او شناخت و به او گفت: «مَا

ص: 257

اسْمُکَ یَرْحَمُکَ اللَّهُ» موسی فرمود: من موسی هستم، گفت: فرزند کیستی؟ فرمود: فرزند عمران می باشم، پس پیرمرد عالم دوید و دست او را بوسه زد و همه مردم افتادند و پاهای موسی را بوسه زدند و او را شناختند و موسی نیز یاران و شیعیان خود را شناخت.

تا این که مدّتی گذشت و روزی موسی وارد شهری از شهرهای فرعون شد و دید یکی از شیعیان او با یکی از قبطیان از آل فرعون در حال مقاتله و جنگ است، و آن مرد شیعی از موسی کمک خواست و موسی مشتی بر آن قبطی زد و او را کشت، و خداوند به موسی شجاعت و قدرت جسمی داده بود، پس این قصّه منتشر شد و گفتند: موسی مردی از قبطیان آل فرعون را کشته است، از این رو موسی بر جان خود ترسید و در فکر فرار بود که روز بعد نیز همان شخص که روز قبل از موسی فریادرسی کرده بود باز با دیگری در جنگ بود و از موسی یاری طلبید و موسی به او گفت: تو آدم گم راه آشکاری هستی، چرا که دیروز با مردی و امروز نیز با مرد دیگری در افتاده ای؟! و چون موسی خواست که آن قبطی را بزند او گفت: آیا باز می خواهی مرا نیز بکشی همان گونه که دیروز یک نفر را کشتی؟! پس تو می خواهی در روی زمین جبّاری باشی و نمی خواهی اهل صلح و صلاح باشی؟!

از این رو موسی در مخاطره قرار گرفت و همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ جَاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ یَسْعَی…»، مؤمن آل فرعون به موسی گفت: «اکنون فرعونیان می خواهند تو را بکشند، پس تو باید از شهر خارج شوی و من از تو خیرخواهی می کنم».

پس موسی هراس پیدا کرد و از مصر خارج شد، بدون آن که مرکبی و خادمی

ص: 258

و توشه ای داشته باشد و از پست و بلندی های بیابان گذشت تا به شهر مدین رسید و با خستگی و گرسنگی زیر درختی نشست، ناگهان دید پایین آن درخت چاهی است و مردم مشغول آب گرفتن از آن چاه هستند، و دو دختر ناتوانی را دید که می خواهند گوسفندان خود را آب بدهند و کسی به آنان نوبت نمی دهد، پس موسی علیه السلام به آنان گفت: شما را چه می شود؟ آنان گفتند: «پدرمان پیرمردی است و ما را توان تزاحم با مردان نیست و صبر می کنیم تا همه مردم بروند تا ما آب برداریم» پس موسی علیه السلام به آنان ترحّم نمود و دلو آنان را گرفت و فرمود: گوسفندان خود را بیاورید و گوسفندان آنان را سیراب نمود و آنان صبحگاه قبل از مردم دیگر به منزل بازگشتند و سپس موسی به طرف آن درخت بازگشت و نشست و گفت: «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» (1)، یعنی خدایا من به پاره ی نانی نیازمند هستم».

و روایت شده که موسی علیه السلام در آن وقت به پاره ی خرمایی نیازمند بود. و چون آن دو دختر به خانه بازگشتند، پدرشان [شعیب] فرمود: چه زود بازگشتید؟! گفتند: «مرد صالح و مهربانی گوسفندان ما را سیراب نمود» پس حضرت شعیب علیه السلام به یکی از آنان فرمود: «او را دعوت کن تا نزد من بیاید» و آن دختر [که بعداً همسر موسی گردید] با رعایت حیا نزد موسی علیه السلام آمد و گفت: «پدرم شما را دعوت نموده تا مزد کارتان را بدهد».

و روایت شده که موسی علیه السلام به او فرمود: راه را به من نشان ده و پشت سر من حرکت کن، چرا که ما فرزندان یعقوب پشت سر زن ها نگاه نمی کنیم، و چون موسی علیه السلام نزد شعیب آمد و ماجرای خود را بیان نمود، شعیب گفت:

ص: 259


1- سوره ی قصص، آیه ی 24.

«هراس مکن که از مردم ستمکار نجات یافتی» پس یکی از آن دو دختر به پدر خود گفت: پدر جان، موسی را اجیر کن، چرا که او اجیر قوی و امینی برای تو خواهد بود» و شعیب به موسی علیه السلام فرمود: «من می خواهم یکی از این دو دختر را به تو تزویج نمایم و تو هشت سالی برای من کار بکنی و اگر ده سال برای من کار بکنی، با میل خود خواهد بود».

و روایت شده که حضرت موسی علیه السلام همان ده سال را در خدمت شعیب بود، چرا که پیامبران علیهم السلام عمل کامل و تمام را انجام می دهند.

و چون مدّت خدمت موسی تمام شد، او با خانواده خود به طرف بیت المقدس حرکت نمود، و شبانگاه راه را گم کرد و از دور آتشی را دید و به خانواده خود گفت: این جا بمانید تا من از آتشی که دیدم مقداری بیاورم تا گرم شوید و از راه نیز اطلاعی پیدا کنم، و چون نزد آن آتش آمد دید درختی است که از پایین تا بالا شعله ور است و هر چه به او نزدیک می شود او از موسی دور می گردد، پس موسی ترسید و بازگشت و سپس آن درخت به او نزدیک شد، و از کنار وادی ایمن در آن بقعه مبارکه از آن درخت ندا آمد: «یَا مُوسَی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ * وَ أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّی مُدْبِرًا وَ لَمْ یُعَقِّبْ» (1)، یعنی ای موسی من خدای ربّ العالمین هستم، عصای خود را رها کن، و چون موسی عصای خود را رها نمود، مانند ماری حرکت کرد و موسی پا به فرار گذارد و بازنگشت چرا که دید از دهان آن مار شعله آتشی خارج می شود، پس خداوند به او فرمود: باز گرد، و موسی بازگشت در حالی که بدن او می لرزید و قدم های او مضطرب بود و به خدای

ص: 260


1- سوره ی قصص، آیات 30 و 31.

خود گفت: خدایا آیا کلامی که من می شنوم کلام تو است؟ خطاب شد: آری آسوده باش، پس موسی آرامش و امنیّت پیدا کرد و پای خود را روی دم آن مار گذارد و سر او را گرفت و ناگهان دید تبدیل به عصا شد، سپس به او گفته شد: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی.» (1)

و روایت شده که به این خاطر مأمور به بیرون آوردن کفش شد که کفش او از پوست الاغ مرده ای بود. و روایت شده که خداوند به او فرمود: «اِخلع خوفیک خوفک من ضیاع أهلک و خوفک من فرعون»، یعنی خوف از ضایع شدن خانواده و خوف از فرعون را از خود دور کن» و سپس خداوند او را با معجزه ی ید بیضاء و عصا به طرف فرعون فرستاد. (2)

ص: 261


1- سوره ی طه، آیه ی 12.
2- ابن بابویه، قال: حدثنا أبی، و محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید (رضی الله عنهما)، عن سعد بن عبد الله، و عبد الله بن جعفر الحمیری، و محمّد بن یحیی العطار، و أحمد بن إدریس، جمیعا، قالوا: حدثنا أحمد بن محمّد بن عیسی، عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطی، عن أبان بن عثمان، عن محمّد الحلبی، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إن یوسف بن یعقوب (صلوات الله علیهما) حین حضرته الوفاة جمع آل یعقوب -- و هم ثمانون رجلا -- فقال: إن هؤلاء القبط سیظهرون علیکم، و یسومونکم سوء العذاب، و إنّما ینجیکم الله من أیدیهم برجل من ولد لاوی بن یعقوب، اسمه موسی بن عمران، غلام طوال، جعد، آدم. فجعل الرجل من بنی إسرائیل یسمی ابنه عمران، و یسمی عمران ابنه موسی». فذکر أبان بن عثمان، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر علیه السلام، أنه قال: «ما خرج موسی بن عمران حتّی خرج قبله خمسون کذابا من بنی إسرائیل، کلهم یدعی أنه موسی بن عمران». «فبلغ فرعون أنهم یرجفون به، و یطلبون هذا الغلام، و قال له کهنته و سحرته: إن هلاک دینک و قومک علی یدی هذا الغلام الذی یولد العام فی بنی إسرائیل. فوضع القوابل علی النساء، و قال: لا یولد العام غلام إلّا ذبح. و وضع علی ام موسی قابلة، فلما رأی بنو إسرائیل ذلک، قالوا: إذا ذبح الغلمان، و استحیی النساء، هلکنا، فلم نبق، فتعالوا لا نقرب النساء. فقال عمران أبو موسی علیه السلام: بل باشروهن، فإن أمر الله واقع و لو کره المشرکون، اَللَّهُمَّ، من حرمه فإنی لا احرمه، و من ترکه فإنی لا أترکه و باشر أم موسی، فحملت به. فوضع علی أم موسی قابلة تحرسها، فإذا قامت قامت، و إذا قعدت قعدت، فلما حملته امه وقعت علیها المحبة، و کذلک حجج الله علی خلقه، فقالت لها القابلة: ما لک یا بنیة تصفرین و تذوبین؟ قالت: لا تلومینی، فإنی أخاف إذا ولدت، أخذ ولدی فذبح. قالت: لا تحزنی، فإنی سوف أکتم علیک. فلم تصدقها، فلما أن ولدت، التفتت إلیها و هی مقبلة، فقالت: ما شاء الله. فقالت لها: أ لم أقل أنی سوف أکتم علیک. ثم حملته فأدخلته المخدع، و أصلحت أمره. ثم خرجت إلی الحرس، فقالت: انصرفوا -- و کانوا علی الباب -- فإنه خرج دم منقطع. فانصرفوا، فأرضعته. فلما خافت علیه الصوت، أوحی الله إلیها أن اعملی التابوت، ثم اجعلیه فیه، ثم أخرجیه لیلا، فاطرحیه فی نیل مصر. فوضعته فی التابوت، ثم دفعته فی الیم، فجعل یرجع إلیها، و جعلت تدفعه فی الغمر، و إن الریح ضربته فانطلقت به، فلما رأته قد ذهب به الماء، همت أن تصیح، فربط الله علی قلبها». قال: «و کانت المرأة الصالحة، امرأة فرعون -- و هی من بنی إسرائیل -- قالت لفرعون: إنها أیام الربیع، فأخرجنی و اضرب لی قبة علی شط النیل، حتّی أتنزه هذه الأیام. فضرب لها قبة علی شط النیل، إذ أقبل التابوت یریدها، فقالت: أما ترون ما أری علی الماء؟ قالوا: إی و الله -- یا سیدتنا -- إنا لنری شیئا. فلما دنا منها، قامت إلی الماء، فتناولته بیدها، و کاد الماء یغمرها، حتّی تصایحوا علیها، فجذبته، فأخرجته من الماء، فأخذته فوضعته فی حجرها، فإذا هو غلام أجمل الناس و أسرهم، فوقعت علیها منه محبة، فوضعته فی حجرها، و قالت: هذا ابنی. فقالوا: إی و الله -- یا سیدتنا -- مالک ولد، و لا للملک، فاتخذی هذا ولدا. فقامت إلی فرعون، فقالت: إنّی أصبت غلاما طیبا حلوا، نتخذه ولدا، فیکون قرة عین لی و لک، فلا تقتله. قال: و من أین هذا الغلام؟ قالت: لا و الله لا أدری، إلّا أن الماء جاء به، فلم تزل به حتّی رضی. فلما سمع الناس أن الملک قد تبنی ابنا، لم یبق أحد من رؤوس من کان مع فرعون إلّا بعث إلیه امرأته، لتکون له ظئرا، أو تحضنه، فأبی أن یأخذ من امرأة منهن ثدیا. قالت: امرأة فرعون: اطلبوا لابنی ظئرا، و لا تحقروا أحدا. فجعل لا یقبل من امرأة منهن ثدیا. فقالت أم موسی لأخته: انظری أ ترین له أثرا؟ فانطلقت حتّی أتت باب الملک، فقالت: قد بلغنی أنکم تطلبون ظئرا، و ها هنا امرأة صالحة تأخذ ولدکم، و تکفله لکم. فقالت: أدخلوها، فلما دخلت، قالت لها امرأة فرعون: ممن أنت؟ قالت: من بنی إسرائیل. قالت: اذهبی -- یا بنیة -- فلیس لنا فیک حاجة. فقالت لها النساء: عافاک الله، انظری هل یقبل، أو لا؟ فقالت امرأة فرعون: أرأیتم لو قبل هذا، هل یرضی فرعون أن یکون الغلام من بنی إسرائیل، و المرأة من بنی إسرائیل -- یعنی الظئر-؟ لا یرضی. قلن: فانظری أ یقبل، أو لا یقبل؟ قالت امرأة فرعون: فاذهبی فادعیها. فجاءت إلی أمها، فقالت: إن امرأة الملک تدعوک. فدخلت علیها، فدفع إلیها موسی، فوضعته فی حجرها، ثم ألقمته ثدیها، فازدحم اللبن فی حلقه، فلما رأت امرأة فرعون أن ابنها قد قبل، قامت إلی فرعون، فقالت: إنّی قد أصبت لابنی ظئرا، و قد قبل منها. فقال: و ممن هی؟ قالت: من بنی إسرائیل. قال فرعون: هذا مما لا یکون أبدا، الغلام من بنی إسرائیل، و الظئر من بنی إسرائیل؟ فلم تزل تکلمه فیه، و تقول: ما تخاف من هذا الغلام، إنّما هو ابنک، ینشأ فی حجرک؟ حتّی قلبته عن رأیه، و رضی. فنشأ موسی علیه السلام فی آل فرعون، و کتمت امه خبره، و أخته، و القابلة، حتّی هلکت امه، و القابلة التی قبلته، فنشأ علیه السلام لا یعلم به بنو إسرائیل -- قال -- و کانت بنو إسرائیل تطلبه و تسأل عنه، فیعمی علیهم خبره -- قال -- فبلغ فرعون أنهم یطلبونه، و یسألون عنه، فأرسل إلیهم، فزاد فی العذاب علیهم، و فرق بینهم، و نهاهم عن الإخبار به، و السؤال عنه». قال: «فخرجت بنو إسرائیل ذات لیلة مقمرة إلی شیخ عنده علم، فقالوا: لقد کنا نستریح إلی الأحادیث، فحتی متی، و إلی متی نحن فی هذا البلاء؟! قال: و الله إنکم لا تزالون فیه حتّی یحیی الله ذکره بغلام من ولد لاوی بن یعقوب، اسمه موسی بن عمران، غلام طوال جعد. فبیناهم کذلک، إذ أقبل موسی علیه السلام یسیر علی بغلة، حتّی وقف علیهم، فرفع الشیخ رأسه، فعرفه بالصفة، فقال له: ما اسمک، یرحمک الله؟ قال: موسی. قال: ابن من؟ قال: ابن عمران. فوثب إلیه الشیخ، فأخذ بیده فقبلها، و ثاروا إلی رجلیه فقبلوهما، فعرفهم و عرفوه، و اتخذهم شیعة. فمکث بعد ذلک ما شاء الله، ثم خرج، فدخل مدینة لفرعون، فیها رجل من شیعته یقاتل رجلا من آل فرعون من القبط، فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوه القبطی، فوکزه موسی، فقضی علیه -- و کان موسی علیه السلام قد اعطی بسطة فی الجسم، و شدة فی البطش -- فذکره الناس، و شاع أمره، و قالوا: إن موسی قتل رجلا من آل فرعون. فأصبح فی المدینة خائفا یترقب، فلما أصبحوا من الغد، فإذا الذی استنصره بالأمس یستصرخه علی آخر، فقال له موسی: إنک لغوی مبین، بالأمس رجل و الیوم رجل؟! فلما أراد أن یبطش بالذی هو عدو لهما، قال: یا موسی، أ ترید أن تقتلنی کما قتلت نفسا بالأمس؟! إن ترید إلّا أن تکون جبارا فی الأرض، و ما ترید أن تکون من المصلحین. و جاء رجل من أقصی المدینة یسعی، قال: یا موسی، إن الملأ یأتمرون بک لیقتلوک، فاخرج إنّی لک من الناصحین. فخرج منها خائفا یترقب، فخرج من مصر بغیر ظهر و لا دابة و لا خادم، تخفضه أرض و ترفعه اخری، حتّی انتهی إلی أرض مدین، فانتهی إلی أصل شجرة فنزل، فإذا تحتها بئر، و إذا عندها امة من الناس یسقون، و إذا جاریتان ضعیفتان، و إذا معهما غنیمة لهما، قال: ما خطبکما؟ قالتا: أبونا شیخ کبیر، و نحن جاریتان ضعیفتان لا نقدر أن نزاحم الرجال، فإذا سقی الناس سقینا. فرحمهما موسی علیه السلام، فأخذ دلوهما، و قال لهما: قدما غنمکما. فسقی لهما، ثم رجعتا بکرة قبل الناس، ثم أقبل موسی إلی الشجرة، فجلس تحتها، و قال: رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ فروی أنه قال ذلک و هو محتاج إلی شق تمرة. فلما رجعتا إلی أبیهما، قال: ما أعجلکما فی هذه الساعة؟ قالتا: وجدنا رجلا صالحا، رحیما، سقی لنا. فقال لإحداهما: اذهبی فادعیه إلی. فجاءته تمشی علی استحیاء، قالت: إن أبی یدعوک لیجزیک أجر ما سقیت لنا -- فروی أن موسی علیه السلام قال لها: وجهینی إلی الطریق، و امشی خلفی، فإنا بنو یعقوب لا ننظر فی أعجاز النساء -- فلما جاءه، و قص علیه القصص، قال: لا تخف، نجوت من القوم الظالمین. قالت: إحداهما: یا أبت، استأجره، إن خیر من استأجرت القوی الأمین. قال: إنّی أرید أن أنکحک إحدی ابنتی هاتین، علی أن تأجرنی ثمانی حجج، فإن أتممت عشرا فمن عندک. فروی أنه قضی أتمهما، لأن الأنبیاء علیهم السلام لا یأخذون إلّا بالفضل و التمام. فلما قضی موسی الأجل، و سار بأهله نحو بیت المقدس، أخطأ عن الطریق لیلا، فرأی نارا، قال لأهله: امکثوا، إنّی آنست نارا، لعلی آتیکم منها بقبس، أو بخبر عن الطریق. فلما انتهی إلی النار، إذا شجرة تضطرم من أسفلها إلی أعلاها، فلما دنا منها تأخرت عنه، فرجع، و أوجس فی نفسه خیفة، ثم دنت منه الشجرة، فنودی من شاطئ الواد الأیمن، فی البقعة المبارکة من الشجرة: أَنْ یا مُوسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ، فإذا حیة مثل الجذع، لأنیابها صریر، یخرج منها مثل لهب النار، فولی مدبرا، فقال له ربه عزّوجلّ: ارجع. فرجع و هو یرتعد، و رکبتاه تصطکان، فقال: إلهی، هذا الکلام الذی أسمع کلامک؟ قال: نعم، فلا تخف. فوقع علیه الأمان، فوضع رجله علی ذنبها، ثم تناول لحییها، فإذا یده فی شعبة العصا، قد عادت عصا، و قیل له: فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُویً فروی أنه امر بخلعهما لأنهما کانتا من جلد حمار میت -- و روی فی قوله عزّوجلّ: فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ أی خوفیک: خوفک من ضیاع أهلک، و خوفک من فرعون -- ثم أرسله الله عزّوجلّ إلی فرعون و ملئه بآیتین: یده، و العصا». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 245]

ص: 262

ص: 263

ص: 264

امام صادق علیه السلام به برخی از اصحاب خود فرمود:

به آنچه امیدوار نیستی امیدوارتر باش از آنچه به آن امیدواری، چرا که موسی بن عمران رفت تا برای خانواده خود آتشی بیاورد، و چون بازگشت پیامبر مرسل بود، و خداوند متعال امر او را در یک شب اصلاح نمود، و همین گونه خداوند امر امام دوازدهم حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف را اصلاح خواهد کرد، و او را از حیرت و غیبت به نور فرج و ظهور تبدیل خواهد نمود. (1)

ص: 265


1- روی عن الصّادق علیه السلام أنه قال لبعض أصحابه: «کن لما لا ترجو أرجی منک لما ترجو، فإن موسی بن عمران خرج لیقتبس لأهله نارا، فرجع إلیهم و هو رسول نبی، فأصلح الله تبارک و تعالی أمر عبده و نبیه موسی فی لیلة، و هکذا یفعل الله تعالی بالقائم عجل الله تعالی فرجه الشریف، الثانی عشر من الأئمّة، یصلح الله أمره فی لیلة، کما أصلح أمر موسی علیه السلام، و یخرجه من الحیرة و الغیبة إلی نور الفرج و الظهور». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 249]

«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا… إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند در این آیه به پیامبر خود صلی الله علیه و آله خبر داده که «موسی و اصحاب او از ناحیه فرعون گرفتار قتل و ظلم شدند» تا تسلیتی باشد برای این پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به مصائبی که اهل بیت او از امّت او خواهند دید، و خداوند بعد از تسلیت تفضّل نموده و آنان را خلیفه خود در روی زمین و امامان امّت قرار داده، و وعده کرده که آنان با دشمنانشان به دنیا باز می گردند و بین آنان عدالت جاری می شود. (2)

«وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ * وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِی فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ» (3)

امیرالمؤمنین علیه السلام در پایان یکی از سخنان خود فرمود:

مثل قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف در غیبت او و فرار او از مردم و پنهانی او از آنان، مَثَل

ص: 266


1- سوره ی قصص، آیه ی 4.
2- علی بن إبراهیم: قوله تعالی: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً إلی قوله تعالی: «إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ»، قال: فأخبر الله نبیه صلی الله علیه و آله بما لقی موسی و أصحابه من فرعون من القتل و الظلم، تعزیة له فیما یصیبه فی أهل بیته من أمته، ثم بشره بعد تعزیته أنه یتفضل علیهم بعد ذلک، و یجعلهم خلفاء فی الأرض، و أئمّة علی أمته، و یردهم إلی الدنیا مع أعدائهم حتّی ینتصفوا منهم. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 249، ح 1]
3- سوره ی قصص، آیات 5 و 6.

موسی علیه السلام است، که او نیز مدّتی خائف و پنهان بود، تا این که خداوند اجازه قیام و مطالبه حق خود و کشتن دشمنانش را به او داد و فرمود:

«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ…» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

منهال بن عمرو، حضرت علیّ بن الحسین علیه السلام را ملاقات نمود و به او گفت: ای فرزند رسول خدا حال شما چگونه است؟ و علی بن الحسین علیه السلام به او فرمود: وای بر تو، هنوز وقت آن نرسیده که بدانی حال من چگونه است؟!

ص: 267


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم متصل بقوله: حتّی یقتلوهم و قد ضرب أمیر المؤمنین علیه السلام فی أعدائه مثلا ما ضرب الله لهم فی أعدائهم بفرعون و هامان، فقال: یا ایها الناس ان أول من بغی علی الله عزّوجلّ علی وجه الأرض عناق بنت آدم علیه السلام خلق الله لها عشرین إصبعا لکل إصبع منها ظفران طویلان کالمنجلین العظیمین و کان مجلسها فی الأرض موضع جریب، فلما بغت بعث الله عزّوجلّ لها أسدا کالفیل، و ذئبا کالبعیر، و نسرا کالحمار، و کان ذلک فی الخلق الاول فسلطهم الله عزّوجلّ علیها فقتلوها، الا و قد قتل الله عزّوجلّ فرعون و هامان و خسف الله تعالی بقارون، و انما هذا المثل لاعدائه الذین غصبوا حقه فأهلکهم الله، ثم قال علی صلوات الله علیه علی أثر هذا المثل الذی ضربه: و قد کان لی حق حازه دونی من لم یکن له و لم أکن أشرکه فیه و لا توبة له الا بکتاب منزل أو برسول مرسل، و انی له بالرسالة بعد رسول الله صلی الله علیه و آله، و لا نبی بعد محمّد، فان یتوب و هو فی برزخ القیامة، غرته الأمانی و غره بالله الغرور، و قد أشفی علی جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ، و کذلک مثل القائم عج الله تعالی فرجه الشریف فی غیبته و هربه و استتاره مثل موسی علیه السلام خائفا مستترا الی أن یأذن الله فی خروجه، و طلب حقه و قتل أعدائه فی قوله: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ» و قد ضرب الحسین بن علیهما السلام مثلا فی بنی إسرائیل بذلتهم من أعدائهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 108، ح 7]

سپس فرمود: ما در بین این مردم، مانند بنی اسرائیل در بین آل فرعون شدیم! فرزندان ما را سر می برند و زنان ما را زنده می گذارند! و کار به جایی رسیده که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله که خیر البریّة و بهترین مردم بعد از حضرت محمّد صلی الله علیه و آله هستند را بر روی منبرها لعنت می کنند، و دشمنان ما صاحب مال و شرف می شوند، و دوستان ما مورد اهانت و تحقیر قرار می گیرند، و حق شان پایمال می شود، و همواره شیعیان ما چنین وضعی دارند!!

سپس فرمود:

عجم ها حرمت و حق عرب را رعایت می کردند، به خاطر این که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله از عرب بود، و عرب ها حق قریش را رعایت می کردند، به خاطر این که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله از قریش بود، و قریش بر عرب افتخار می کرد به خاطر این که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله از قریش بود، و عرب بر عجم افتخار می کرد که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله از عرب بود، و اکنون ای منهال کسی حق ما اهل بیت محمّد صلی الله علیه و آله را نمی شناسد!!! (1)

ص: 268


1- حدثنی أبی عن النضر بن سوید عن عاصم بن حمید عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لقی المنهال بن عمر علی بن الحسین علیهما السلام فقال له: کیف أصبحت یا ابن رسول -- الله؟ فقال: ویحک اما آن لک ان تعلم کیف أصبحت؟ أصبحنا فی قومنا مثل بنی إسرائیل فی آل فرعون، یذبحون أبنائنا و یستحیون نسائنا، و أصبح خیر البریة بعد محمّد صلی الله علیه و آله یلعن علی المنابر، و أصبح عدونا یعطی المال و الشرف، و أصبح من یحبنا محقورا منقوصا حقه، و کذلک لم یزل المؤمنون، و أصبحت العجم تعرف للعرب حقها بان محمّدا کان منها، و أصبحت العرب تعرف لقریش بأن محمّدا صلی الله علیه و آله کان منها، و أصبحت قریش تفتخر علی العرب بان محمّدا صلی الله علیه و آله کان منها، و أصبحت العرب تفتخر علی العجم بأن محمّدا صلی الله علیه و آله کان منها، و أصبحنا أهل البیت لا یعرف لنا حق فهکذا أصبحنا یا منهال. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 109، ح 8]

امام سجّاد علیه السلام فرمود:

سوگند به خدایی که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را بشیر و نذیر قرارداد، ابرار و نیکان از ما اهل بیت و شیعیانشان، مانند موسی و شیعیان او هستند، و دشمنان ما و پیروان آنان مانند فرعون و پیروان اویند. (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«بدون شک دنیا بعد از پشت کردن به ما، رو به ما خواهد نمود، مانند اسب چموشی که رو به فرزند خود خواهد نمود» و سپس این آیه را تلاوت نمود «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ.» (2)

مفضّل گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله نگاهی به علیّ و حسن و حسین علیهم السلام نمود و گریان شد، و فرمود:

«شمائید مستضعفین بعد از من» پس من به امام صادق علیه السلام گفتم: ای فرزند رسول خدا معنای این سخن چیست؟ امام صادق علیه السلام فرمود: معنای آن این است: که شما امامان بعد از من هستید، چرا که خداوند می فرماید: «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ». سپس فرمود: تا قیامت این آیه درباره ی ما جاری خواهد بود. (3)

ص: 269


1- فی مجمع البیان و قال سید العابدین علی بن الحسین علیهما السلام: و الذی بعث محمّدا بالحق بشیرا و نذیرا ان الأبرار منا أهل البیت و شیعتهم بمنزلة موسی و شیعته و ان عدونا و أشیاعهم بمنزلة فرعون و أشیائه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 109، ح 9]
2- فی نهج البلاغة قال علیه السلام: لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها و تلا عقیب ذلک «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً و نجعلهم الوارثین».[تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 109، ح 10]
3- ابن بابویه، قال: حدثنا أحمد بن محمّد بن الهیثم العجلی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا أبو العبّاس أحمد بن یحیی بن زکریا القطان، قال: حدثنا بکر بن عبد الله بن حبیب، قال: حدثنا تمیم بن بهلول، عن أبیه، عن محمّد بن سنان، عن المفضل بن عمر، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «إن رسول الله صلی الله علیه و آله نظر إلی علی و الحسن و الحسین علیهم السلام فبکی، و قال: أنتم المستضعفون بعدی». قال المفضل: فقلت له: ما معنی ذلک، یا ابن رسول الله؟ قال: «معناه أنتم الأئمّة بعدی، إن الله عزّوجلّ یقول: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ، فهذه الآیة فینا جاریة إلی یوم القیامة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 249، ح 3]

مؤلّف گوید:

در روایات فراوانی آمده که تأویل آیه فوق درباره ی ائمّه اهل البیت علیهم السلام است و ما به این مقدار بسنده کردیم. و در ذیل روایت گذشته از تفسیر قمّی از امام باقر علیه السلام آمده است: که فرمود: فرعون همواره فرزندان نوزاد بنی اسرائیل را به خاطر موسی می کشت، در حالی که موسی علیه السلام [در خانه او بود و او] را تربیت می نمود و اکرام می کرد و نمی دانست که هلاکت و نابودی او به دست موسی می باشد، تا این که موسی علیه السلام به راه افتاد و روزی نزد فرعون عطسه کرد و گفت: «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»، پس فرعون را خوش نیامد و لطمه ای به صورت موسی زد و گفت: این چه حرفی است که می زنی؟! و موسی علیه السلام نیز پرید و ریش فرعون را -- که بلند بود گرفت و] کند، و فرعون شدیداً متألّم و متأثّر شد و خواست که موسی را بکشد، پس همسر او آسیه گفت: این بچّه است و نمی داند چه می گوید، و تو نباید او را اذیّت می کردی. فرعون گفت: بلکه می فهمد. آسیه گفت: «او را آزمایش کن و مقابل او آتش سرخ شده و خرما قرار بده، پس اگر بین آن ها تمیز داد تو راست می گویی وگرنه تو اشتباه کرده ای» پس فرعون آتش و خرما را مقابل موسی گذارد و گفت: بخور و موسی

ص: 270

چون خواست دست خود را به طرف خرما ببرد، جبرئیل دست او را به طرف آتش گرداند و موسی آتش را به دهان گذارد و زبان او سوخت و شروع به گریه کرد، و آسیه به فرعون گفت: آیا من نگفتم او چیزی نمی فهمد؟ و فرعون از او گذشت.

راوی گوید:

به امام باقر علیه السلام گفتم: چه مقدار طول کشید تا خداوند موسی را به مادر بازگرداند؟ فرمود: سه روز، گفتم: آیا هارون برادر پدر و مادری موسی بود؟ فرمود آری، مگر سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لَا بِرَأْسِی» (1). گفتم: کدام یک بزرگ تر بودند؟ فرمود: هارون بزرگ تر بود، گفتم: آیا بر هر دو وحی نازل می شد؟ فرمود: بر موسی وحی نازل می شد و او تعلیم هارون می کرد. گفتم: آیا بیان احکام و قضاوت و امر و نهی را هر دو انجام می دادند؟ فرمود: موسی با خدای خود مناجات می نمود و علم را می نوشت و بین بنی اسرائیل قضاوت می کرد و هنگامی که او به مناجات می رفت، هارون جانشین او بود، گفتم: کدام یک زودتر از دنیا رفتند؟ فرمود: هارون قبل از موسی از دنیا رفت، و هر دو در تیه [و بیابان] از دنیا رفتند، گفتم: آیا موسی را فرزندانی بود؟ فرمود: موسی فرزندی نداشت، و ذریّه آنان از نسل هارون بود.

سپس فرمود:

موسی علیه السلام همواره نزد فرعون در بهترین کرامت و تکریم فرعون بود، تا به بلوغ مردی رسید و فرعون از سخنان توحیدی و خداپرستانه موسی کراهت داشت

ص: 271


1- سوره ی طه، آیه ی 94.

و چون تصمیم کشتن موسی را گرفت موسی از خانه او خارج شد… و پس از کشتن آن قبطی به طرف مدین حرکت نمود و تا مدین سه روز راه بود….

گفتم: آیا صحیح است که موسی با دختری ازدواج کند و مدّتی اجیر پدر او باشد؟ امام علیه السلام فرمود: موسی می دانست که به شرط خود عمل خواهد نمود، گفتم: فدای شما شوم شعیب کدام یک از دو دختر خود را به موسی تزویج نمود؟ فرمود: همان دختر که به پدر خود گفت: «یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» (1)، و چون مدّت اجاره ی موسی تمام شد موسی علیه السلام به شعیب گفت: من باید به وطن خود نزد مادر و اهل و خویشان خویش بازگردم اکنون برای من نزد شما چیست؟ شعیب علیه السلام فرمود: در این سال گوسفندان من هر فرزند سیاه سفیدی به دنیا آورند برای تو خواهد بود، پس موسی چون خواست قوچ ها را شبانه داخل گوسفندان کند عصایی را بین آن ها در زمین فرو می برد و عبای سیاه سفیدی را بر آن می انداخت و در آن سال هر گوسفندی فرزندی پیدا کرد سیاه و سفید بود و در پایان سال موسی علیه السلام همسر خود را سوار کرد و شعیب علیه السلام از پیش خود توشه ای به او داد و چون خواست با گوسفندان خود به طرف مصر حرکت کند به شعیب گفت:

من عصای خود را می خواهم؟ -- و عصاهای پیامبران نزد شعیب بود و به ارث به او رسیده بود -- پس شعیب به موسی گفت: داخل اطاق شود و یکی از عصاها را با خود ببر، و چون موسی داخل اطاق شد، عصای نوح و ابراهیم علیهما السلام به طرف او آمدند و موسی آن ها را گرفت، و شعیب گفت: «این ها را رها کن و عصای دیگری را بگیر» و موسی آن ها را رها کرد تا عصای

ص: 272


1- سوره ی قصص، آیه ی 26.

دیگری بگیرد، و باز آن ها به طرف موسی پریدند و موسی رها کرد تا سه مرتبه این وضعیت تکرار شد و شعیب چون چنین دید گفت: «بردار آن ها را چرا که خداوند تو را مخصوص به آن ها نموده است» پس موسی علیه السلام با گوسفندان و اهل خود به طرف مصر حرکت کرد و چون به بیابان رسید سرمای شدید و باد و تاریکی آنان را فرا گرفت و موسی از دور آتشی را دید و همان گونه که خداوند می فرماید:

«فَلَمَّا قَضَی مُوسَیالْأَجَلَ وَ سَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ» (1). موسی علیه السلام به طرف آن آتش رفت تا مقداری از آن بگیرد، ناگهان دید آن درختی است و شعله آن بالا می رود و چون خواست چیزی از آن را بگیرد آتش به طرف دیگر رفت و موسی ترسید و بازگشت و آتش نیز به درخت بازگردید و این عمل سه مرتبه تکرار شد و دیگر موسی به طرف آن درخت نرفت و خداوند به او خطاب کرد:

«یَا مُوسَی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» (2). و موسی گفت: دلیل این سخن چیست؟ و خداوند فرمود: «در دست تو چیست ای موسی؟ موسی گفت: «عصای من است» خطاب شد: «ای موسی آن را رها کن» و چون رها کرد مار زنده ای شد و حرکت کرده و موسی ترسید و بازگشت و خداوند به او فرمود: «خُذْهَا وَ لا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ»، سپس فرمود: «اسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ»، یعنی من غیر علّةٍ و این به این خاطر بود که موسی علیه السلام بسیار

ص: 273


1- سوره ی قصص، آیه ی 29.
2- سوره ی قصص، آیه ی 30.

گندم گون بود، پس موسی دست خود را از گریبان خارج کرد و دنیا برای او روشن شد، و خداوند به او فرمود:

«فَذَانِکَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّکَ إِلَی فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ» (1). پس موسی گفت: «رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَن یَقْتُلُونِ * وَ أَخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِیَ رِدْءًا یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ * قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَانًا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنتُمَا وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ.» (2) و (3)

ص: 274


1- سوره ی قصص، آیه ی 32.
2- سوره ی قصص، آیات 35-33.
3- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن الحسن بن محبوب، عن العلاء بن رزین، عن محمّد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «إن موسی لما حملت به أمه، لم یظهر حملها إلّا عند وضعه، و کان فرعون قد وکل بنساء بنی إسرائیل نساء من القبط یحفظونهن، و ذلک أنه کان لما بلغه عن بنی إسرائیل أنهم یقولون: إنه یولد فینا رجل، یقال له موسی بن عمران، یکون هلاک فرعون و أصحابه علی یده. فقال فرعون عند ذلک: لأقتلن ذکور أولادهم، حتّی لا یکون ما یریدون. و فرق بین الرجال و النساء، و حبس الرجال فی المحابس. فلما وضعت أم موسی موسی علیه السلام، نظرت إلیه، و حزنت علیه، و اغتمت و بکت، و قالت: یذبح الساعة. فعطف الله بقلب الموکلة بها علیها، فقالت لام موسی: ما لک قد اصفر لونک؟ فقالت: أخاف أن یذبح ولدی. فقالت: لا تخافی. و کان موسی لا یراه أحد إلّا أحبه، و هو قول الله: وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی فأحبته القبطیة الموکلة به. و أنزل الله علی موسی التابوت، و نودیت امه: ضعیه فی التابوت فاقذفیه فی الیم، و هو البحر وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ، فوضعته فی التابوت، و أطبقت علیه، و ألقته فی النیل. و کان لفرعون قصر علی شط النیل متنزه، فنزل من قصره و معه آسیة امرأته، فنظر إلی سواد فی النیل ترفعه الأمواج، و الریاح تضربه، حتّی جاءت به إلی باب قصر فرعون، فأمر فرعون بأخذه، فأخذ التابوت، و رفع إلیه، فلما فتحه وجد فیه صبیا، فقال: هذا إسرائیلی. و ألقی الله فی قلب فرعون لموسی محبة شدیدة، و کذلک فی قلب آسیة، و أراد فرعون أن یقتله، فقالت آسیة: لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ أنه موسی علیه السلام، و لم یکن لفرعون ولد، فقال: ائتوا له بظئر تربیه. فجاءوا بعدة نساء قد قتل أولادهن، فلم یشرب لبن أحد من النساء، و هو قول الله: وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ. و بلغ امه أن فرعون قد أخذه، فحزنت، و بکت، کما قال: وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسی فارِغاً إِنْ کادَتْ لَتُبْدِی بِهِ، یعنی کادت أن تخبر بخبره، أو تموت، ثم ضبطت نفسها، فکان کما قال الله عزّوجلّ: لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلی قَلْبِها لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ، أی لاخت موسی: قُصِّیهِ أی اتبعیه، فجاءت أخته إلیه فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ أی عن بعد وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ فلما لم یقبل موسی بأخذ ثدی أحد من النساء، اغتم فرعون غما شدیدا، فقالت أخته: هل أدلکم علی أهل بیت یکفلونه لکم، و هم له ناصحون؟ فقال: نعم فجاءت بامه، فلما أخذته فی حجرها، و ألقمته ثدیها، و التقمه و شرب، ففرح فرعون و أهله، و أکرموا امه، و قالوا لها: ربیه لنا، و لک منا الکرامة بما تختارین. و ذلک قول الله تعالی: فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ. و کان فرعون یقتل أولاد بنی إسرائیل کلما یلدون، و یربی موسی و یکرمه، و لا یعلم أن هلاکه علی یده، فلما درج موسی، کان یوما عند فرعون، فعطس موسی، فقال: الحمد لله رب العالمین. فأنکر فرعون ذلک علیه، و لطمه، و قال: ما هذا الذی تقول؟ فوثب موسی علی لحیته -- و کان طویل اللحیة -- فهلبها -- أی قلعها -- فآلمه ألما شدیدا، فهم فرعون بقتله، فقالت امرأته: هذا غلام حدث، لا یدری ما یقول، و قد آلمته بلطمتک إیاه. فقال فرعون: بل یدری. فقالت له: ضع بین یدیه تمرا و جمرا، فإن میز بینهما فهو الذی تقول. فوضع بین یدیه تمرا و جمرا، و قال: کل. فمد یده إلی التمر، فجاء جبرئیل فصرفها إلی الجمر، فأخذ الجمر فی فیه، فاحترق لسانه، و صاح و بکی، فقالت آسیة لفرعون: أ لم أقل لک إنه لا یعقل؟ فعفا عنه». قال الراوی: فقلت لأبی جعفر علیه السلام: فکم مکث موسی غائبا عن امه حتّی رده الله علیها؟ قال: «ثلاثة أیام». فقلت: کان هارون أخا موسی لأبیه و امه؟ قال: «نعم، أما تسمع الله تعالی یقول:ا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لا بِرَأْسِی. فقلت: أیهما کان أکبر سنا؟ قال: «هارون». قلت: و کان الوحی ینزل علیهما جمیعا؟ قال: «الوحی ینزل علی موسی، و موسی یوحیه إلی هارون». فقلت: أخبرنی عن الأحکام، و القضاء، و الأمر و النهی، أ کان ذلک إلیهما؟ قال: «کان موسی الذی یناجی ربه، و یکتب العلم، و یقضی بین بنی إسرائیل، و هارون یخلفه إذا غاب عن قومه للمناجاة». قلت: فأیهما مات قبل صاحبه؟ قال: «مات هارون قبل موسی علیه السلام، و ماتا جمیعا فی التیه». قلت: فکان لموسی علیه السلام ولد؟ قال: «لا، کان الولد لهارون، و الذریة له». قال: «فلم یزل موسی علیه السلام عند فرعون فی أکرم کرامة، حتّی بلغ مبلغ الرجال، و کان ینکر علیه ما یتکلم به موسی من التوحید، حتّی هم به، فخرج موسی من عنده، و دخل المدینة، فإذا رجلان یقتتلان، أحدهما یقول بقول موسی، و الآخر یقول بقول فرعون، فاستغاثه الذی من شیعته، فجاء موسی، فوکز صاحب فرعون، فقضی علیه، و تواری فی المدینة، فلما کان من الغد، جاء آخر فتشبث بذلک الرجل الذی یقول بقول موسی، فاستغاث بموسی، فلما نظر صاحبه إلی موسی، قال له: أ ترید أن تقتلنی کما قتلت نفسا بالأمس؟! فخلی عن صاحبه، و هرب. و کان خازن فرعون مؤمنا بموسی، قد کتم إیمانه ستمائة سنة، و هو الذی قال الله: وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ، و بلغ فرعون خبر قتل موسی الرجل، فطلبه لیقتله، فبعث المؤمن إلی موسی علیه السلام: إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ فَخَرَجَ مِنْها، کما حکی الله: خائِفاً یَتَرَقَّبُ -- قال -- یلتفت یمنة و یسرة، و یقول: رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ. و مر نحو مدین، و کان بینه و بین مدین مسیرة ثلاثة أیام، فلما بلغ باب مدین، رأی بئرا یستقی الناس منها لأغنامهم و دوابهم، فقعد ناحیة، و لم یکن أکل منذ ثلاثة أیام شیئا، فنظر إلی جاریتین فی ناحیة، و معهما غنیمات، لا تدنوان من البئر، فقال لهما: ما لکما لا تستقیان؟ قالتا، کما حکی الله: لا نَسْقِی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبِیرٌ، فرحمهما موسی، و دنا من البئر، فقال لمن علی البئر: أستقی لی دلوا، و لکم دلوا، و کان الدلو یمده عشرة رجال، فاستقی وحده دلوا لمن علی البئر و دلوا لبنتی شعیب، و سقی أغنامهما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ و کان شدید الجوع. قال أمیر المؤمنین علیه السلام: إن موسی کلیم الله حیث سقی لهما، ثم تولی إلی الظل، فقال: رب إنّی لما أنزلت إلی من خیر فقیر، و الله ما سأل الله إلّا خبزا یأکل، لأنه کان یأکل بقلة الأرض، و لقد رأوا خضرة البقل فی صفاق بطنه، من هزاله. فلما رجعت بنتا شعیب إلی شعیب، قال لهما: أسرعتما الرجوع! فأخبرتاه بقصة موسی علیه السلام، و لم تعرفاه، فقال شعیب لواحدة منهما: اذهبی إلیه، فادعیه لنجزیه أجر ما سقی لنا. فجاءت إلیه، کما حکی الله تعالی: تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا، فقام موسی معها، و مشت أمامه، فصفقتها الریح، فبان عجزها، فقال لها موسی: تأخری، و دلینی علی الطریق بحصاة تلقینها أمامی أتبعها، فأنا من قوم لا ینظرون فی أدبار النساء. فلما دخل علی شعیب، قص علیه قصته، فقال له شعیب: لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ، قالت إحدی بنات شعیب: یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ. فقال لها شعیب: أما قوته، فقد عرفته بسقی الدلو وحده، فبم عرفت أمانته؟ فقالت له: إنه لما قال لی: تأخری عنی، و دلینی علی الطریق، فأنا من قوم لا ینظرون فی أدبار النساء، عرفت أنه من القوم الذین لا ینظرون أعجاز النساء، فهذه أمانته. فقال له شعیب: إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ. فقال له موسی: ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ أی لا سبیل علی إن عملت عشر سنین، أو ثمان سنین. فقال موسی وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ». قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: أی الأجلین قضی؟ قال: «أتمها عشر سنین». قلت له: فدخل بها قبل أن یقضی الأجل، أو بعده؟ قال: «قبل». قلت: فالرجل یتزوج المرأة، و یشترط لأبیها إجارة شهرین مثلا، أ یجوز ذلک؟ قال: «إن موسی علم أنه یتم له شرطه، فکیف لهذا أن یعلم أنه یبقی حتّی یفی». قلت له: جعلت فداک، أیهما زوجه شعیب من بناته؟ قال: «التی ذهبت إلیه فدعته، و قالت لأبیها: یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ». «فلما قضی موسی الأجل، قال لشعیب: لا بد لی أن أرجع إلی وطنی، و أمی، و أهل بیتی، فما لی عندک؟ فقال شعیب: ما وضعت أغنامی فی هذه السنة من غنم بلق فهو لک؟ فعمد موسی عند ما أراد أن یرسل الفحل علی الغنم إلی عصا، فشق منها بعضا، و ترک بعضا، و غرزها فی وسط مربض الغنم، و ألقی علیها کساء أبلق، ثم أرسل الفحل علی الغنم، فلم تضع الغنم فی تلک السنة إلّا بلقا. فلما حال علیه الحول، حمل موسی امرأته، و زوده شعیب من عنده، و ساق غنمه، فلما أراد الخروج، قال لشعیب: أبغی عصا تکون معی، و کانت عصی الأنبیاء عنده، قد ورثها مجموعة فی بیت، فقال له شعیب: ادخل هذا البیت، و خذ عصا من بین العصی. فدخل، فوثبت إلیه عصا نوح و إبراهیم علیهما السلام، و صارت فی کفه، فأخرجها، و نظر إلیها شعیب، فقال: ردها، و خذ غیرها. فردها لیأخذ غیرها، فوثبت إلیه تلک بعینها، فردها، حتّی فعل ذلک ثلاث مرات، فلما رأی شعیب ذلک، قال له: اذهب، فقد خصک الله بها. فساق غنمه، فخرج یرید مصر، فلما صار فی مفازة و معه أهله، أصابهم برد شدید و ریح و ظلمة، و جنهم اللیل، فنظر موسی إلی نار قد ظهرت، کما قال الله: فَلَمَّا قَضی مُوسَی الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ، فأقبل نحو النار یقتبس، فإذا شجرة و نار تلتهب علیها، فلما ذهب نحو النار یقتبس منها أهوت إلیه، ففزع منها و عدا، و رجعت النار إلی الشجرة، فالتفت إلیها و قد رجعت إلی مکانها، فرجع الثانیة لیقتبس، فأهوت إلیه، فعدا و ترکها، ثم التفت إلیها و قد رجعت إلی الشجرة، فرجع إلیها ثالثة، فأهوت إلیه، فعدا و لم یعقب، أی لم یرجع، فناداه الله: أَنْ یا مُوسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ، قال موسی: فما الدلیل علی ذلک؟ قال الله: ما فی یمینک یا موسی؟ قال: هی عصای. قال: أَلْقِها یا مُوسی فألقاها، فصارت حیة تسعی، ففزع منها موسی علیه السلام، و عدا، فناداه الله: خذها و لا تخف إنک من الآمنین اسلک یدک فی جیبک تخرج بیضاء من غیر سوء. أی من غیر علة، و ذلک أن موسی علیه السلام کان شدید السمرة، فأخرج یده من جیبه، فأضاءت له الدنیا، فقال الله عزّوجلّ: فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ. فقال موسی، کما حکی الله عزّوجلّ: رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 255، ح 1]

ص: 275

ص: 276

ص: 277

ص: 278

مؤلّف گوید:

روایت فوق با روایتی که نخست بیان شد مشترکاتی داشت و لکن در هر کدام خصوصیّات اضافه ای بود که ناچار باید بیان می شد از این رو هر دو را با حذف موارد تکرار حتّی الامکان بیان کردیم و الله الموفّق.

«قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَانًا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنتُمَا وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ» (1)

بُرسی گوید:

روایت شده که فرعون -- لعنه الله -- طلا را دوست می داشت و هنگامی که هارون به برادر خود پیوست و موسی و هارون نزد فرعون آمدند و از او هراس پیدا کردند، ناگهان سواری با لباس طلایی و شمشیر طلایی مقابل آنان ظاهر شد و به فرعون گفت: «اجابت کن موسی و هارون را وگرنه تو را خواهم کشت» و فرعون از سخن او دگرگون شد و گفت: فردا نزد من بیایید و چون موسی و هارون خارج شدند، فرعون دربان ها را خواست و آنان را مؤاخذه کرد و گفت: این سواره چگونه بدون اجازه ی من وارد شده است؟! و آنان به عزّت فرعون سوگند یاد کردند که جز موسی و هارون کسی وارد نشد. سپس گوید: آن سواره مثال علیّ علیه السلام بوده و او کسی است که خداوند به وسیله او پیامبران خود را در پنهانی یاری می کند، و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را آشکارا به وسیله ی او یاری می نماید، چرا که او کلمة الله الکبرای خداوند است و خداوند او را برای کمک به اولیای خود به هر شکلی بخواهد ظاهر می کند، و پیامبران خدا با این کلمه خدا را می خوانند و خداوند آنان را اجابت می کند و نجات

ص: 279


1- سوره ی قصص، آیه ی 35.

می دهد و به همین اشاره دارد آیه «وَ نَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَانًا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا

بِآیَاتِنَا»، ابن عبّاس گوید: آیه کبرای موسی و هارون همین سواره است. (1)

بُرسی نیز گوید:

اصحاب تاریخ روایت کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی نشسته بود و یکی از بزرگان جنّی ها نزد او بود و مسائل مشکل خود را سؤال می کرد، و چون امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد آن مرد جنّی کوچک شد تا به اندازه ی گنجشکی در آمد و به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا رسول الله مرا از این آقا پناه بده، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از چه کسی تو را پناه بدهم؟ او گفت: از این جوانی که به طرف ما می آید، فرمود: برای چه؟ جنّی گفت: «من در روز طوفان خواستم کشتی نوح را غرق کنم و چون دست خود را به کشتی دراز کردم او ضربتی به من زد و دست مرا قطع نمود» و سپس دست قطع شده خود را نشان داد و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آری این جوان همان است.

ص: 280


1- البرسی، قال: روی أن فرعون (لعنه الله) لما لحق هارون بأخیه موسی، دخلا علیه یوما فأوجسا خیفة منه، فإذا فارس یقدمهما، و لباسه من ذهب، و بیده سیف من ذهب، و کان فرعون یحب الذهب، فقال لفرعون: أجب هذین الرجلین، و إلّا قتلتک. فانزعج فرعون لذلک، و قال: عودا إلی غدا. فلما خرجا، دعا البوابین و عاقبهم، و قال: کیف دخل علی هذا الفارس بغیر إذن؟ فحلفوا بعزة فرعون أنه ما دخل إلّا هذان الرجلان. و کان الفارس مثال علی علیه السلام، هذا الذی أید الله به النّبیین سرا، و أید به محمّدا صلی الله علیه و آله جهرا، لأنه کلمة الله الکبری التی أظهرها الله لأولیائه فیما شاء من الصور، فنصرهم بها، و بتلک الکلمة یدعون الله فیجیبهم و ینجیهم، و إلیه الإشارة بقوله: وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا. قال ابن عبّاس: کانت الآیة الکبری لهما هذا الفارس. [تفسیر برهان، ج 4، ص 265، ح 2]

سپس بُرسی گوید:

با همین اسناد روایت شده که یکی از جنّی ها نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بود، و چون امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد، آن مرد جنّی به رسول خدا صلی الله علیه و آله پناه برد و گفت: یا رسول الله این جوانی که به طرف ما می آید کیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مگر او با تو چه کرده است؟ مرد جنّی گفت: من از امر سلیمان تمرّد کردم و سلیمان گروهی از جنیّان را سراغ من فرستاد و من بر آنان غالب شدم، ناگهان این سواره مرا اسیر و مجروح نمود، و این محل ضربت اوست که هنوز بهبود نیافته است. (1)

«وَ قَالَ فِرْعَوْنُ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی فَأَوْقِدْ لِی یَا هَامَانُ عَلَی الطِّینِ فَاجْعَل لِّی صَرْحًا…» (2)

علیّ بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه گوید:

هامان برای فرعون برجی [بلند] در هوا بنا نمود و آنقدر آن را بالا برد که بیش

ص: 281


1- -- و روی البرسی أیضا، قال: روی أصحاب التواریخ: أن رسول الله صلی الله علیه و آله کان جالسا و عنده جنی یسأله عن قضایا مشکلة، فأقبل أمیر المؤمنین علیه السلام فتصاغر الجنی حتّی صار کالعصفور، ثم قال: أجرنی، یا رسول الله. فقال: «ممن؟» فقال: من هذا الشاب المقبل. فقال: «و ما ذاک؟» فقال الجنی: أتیت سفینة نوح لاغرقها یوم الطوفان، فلما تناولتها ضربنی هذا فقطع یدی، ثم أخرج یده مقطوعة، فقال النّبی صلی الله علیه و آله: «هو ذاک». -- ثم قال البرسی: و بهذا الإسناد: أن جنیا کان جالسا عند رسول الله صلی الله علیه و آله، فأقبل أمیر المؤمنین علیه السلام، فاستغاث الجنی، و قال: أجرنی -- یا رسول الله -- من هذا الشاب المقبل. قال: «و ما فعل بک؟» قال: تمردت علی سلیمان، فأرسل إلی نفرا من الجن، فطلت علیهم، فجاءنی هذا الفارس فأسرنی و جرحنی، و هذا مکان الضربة إلی الآن لم یندمل. [تفسیر برهان، ج 4، ص 266، ح 3 و 4]
2- سوره ی قصص، آیه ی 38.

از آن -- به خاطر بادهای جوّ بالا -- کسی نمی توانست بالا برود، و به فرعون گفت: بیش از این نمی توان بالا رفت، از این رو خداوند بادها را مأمور کرد تا آن را فرو ریختند و سپس فرعون و هامان صندوقی ساختند و چهار جوجه از جوجه های عقاب را از لانه ها گرفتند و پرورش دادند تا به نهایت قدرت رسیدند، و به پای هر کدام طنابی بستند و یک سر آن را به گوشه ای از صندوق متصّل کردند و آنان را گرسنه گذاردند و گوشتی را بر سر چوبی بالای سر آن ها قرار دادند و چون عقاب ها به طعمه خود نگاه کردند پرواز نمودند و صندوق را که در آن فرعون و هامان نشسته بودند بالا بردند و یک روز در حال پرواز بودند، تا این که فرعون به هامان گفت: به آسمان بنگر و ببین آیا ما به آسمان رسیده ایم؟ هامان گفت: من آسمان را همان گونه که روی زمین دیده ام می بینم و لکن زمین را نمی بینم و تنها دریاها و آب ها را می بینم و آن چهار عقاب پرواز کردند تا خورشید غروب کرد و دیگر آب ها و دریاها نیز دیده نشدند و فرعون به هامان گفت: به آسمان بنگر و ببین چگونه است؟ و هامان گفت: «من ستارگان را همان گونه که روی زمین می دیدم می بینم و از زمین جز ظلمت و تاریکی چیزی را نمی بینم» آن گاه بادها مأمور شدند تا آن ها را واژگون کنند، و صندوق واژگون شد و با سرعت به طرف زمین بازگشت و سقوط کرد و لکن هنوز فرعون، متکبّر و لجوج بود، چنان که خداوند درباره ی او می فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ، وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ.» (1)

ص: 282


1- علی بن إبراهیم: قال: فبنی هامان له فی الهواء صرحا، حتّی بلغ مکانا فی الهواء لا یتمکن الإنسان أن یقوم علیه من الریاح القائمة فی الهواء، فقال لفرعون: لا نقدر أن نزید علی هذا. فبعث الله ریاحا، فرمت به، فاتخذ فرعون و هامان عند ذلک التابوت، و عمدا إلی أربعة أنسر، فأخذا أفراخها و ربیاها، حتّی إذا بلغت القوة، و کبرت، عمدا إلی جوانب التابوت الأربعة، فغرسا فی کل جانب منه خشبة، و جعلا علی رأس کل خشبة لحما، و جوعا الأنسر، و شدا أرجلها بأصل الخشبة، فنظرت الأنسر إلی اللحم، فأهوت إلیه، و صفقت بأجنحتها، و ارتفعت بهما فی الهواء، و أقبلت تطیر یومها، فقال فرعون لهامان: انظر إلی السماء، هل بلغناها؟ فنظر هامان، فقال: أری السماء کما کنت أراها من الأرض فی البعد. فقال: انظر إلی الأرض. فقال: لا أری الأرض، و لکنی أری البحار و الماء. قال: فلم تزل الأنسر ترتفع، حتّی غابت الشمس، و غابت عنهم البحار و الماء، فقال فرعون: یا هامان، انظر إلی السماء. فنظر، فقال: أراها کما کنت أراها من الأرض. فلما جنهم اللیل، نظر هامان إلی السماء، فقال فرعون: هل بلغناها؟ قال: أری الکواکب کما کنت أراها من الأرض، و لست أری من الأرض إلّا الظلمة. قال: ثم حالت الریاح القائمة فی الهواء بینهما، فانقلب التابوت بهما، فلم یزل یهوی بهما حتّی وقع علی الأرض، و کان فرعون أشد ما کان عتوا فی ذلک الوقت. ثم قال الله: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 266، ح 1]

مرحوم علیّ بن ابراهیم در تفسیر «فَحَشَرَ فَنَادَی * فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی * فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکَالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی» (1)، گوید:

نکال به معنای عقوبت است و مقصود از عقوبت آخر «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی» می باشد و مقصود از عقوبت أولی «ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی»، می باشد و خداوند فرعون را به خاطر این دو سخن هلاک نمود. (2)

ص: 283


1- سوره ی نازعات، آیات 24 و 25.
2- و قال علی بن إبراهیم فی قوله: فَحَشَرَ فَنادی یعنی فرعون فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولی، و النکال: العقوبة. و الآخرة: هو قوله: أنا ربکم الأعلی. و الاولی: قوله: ما علمت لکم من إله غیری. فأهلکه الله بهذین القولین. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 267، ح 2]

مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان (1)، از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

بین آن دو سخن فرعون چهل سال فاصله شد. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

ائمّه در کتاب خدا دو قسم است: 1. ائمّه حق چنان که خداوند می فرماید: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (3)، و آنان کسانی هستند که امر خدا را بر امر مردم مقدّم می داشتند و حکم او را بر حکم مردم مقدم می نمودند، 2. ائمّه باطل، چنان که خداوند می فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ» و آنان کسانی هستند که امر خود را بر امر خدا و حکم خود را بر حکم خدا مقدّم می داشتند و با هواهای نفسانی خود خلاف حکم خدا حکم می کردند. (4)

سوره ی قصص، آیات 44 تا 60

متن:

وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلی مُوسَی الْأَمْرَ وَ ما کُنْتَ مِنَ الشَّاهِدینَ (44) وَ لکِنَّا

ص: 284


1- مجمع البیان، ج 10، ص 257.
2- الطبرسی، قال: جاء فی التفسیر عن أبی جعفر علیه السلام أنه کان بین الکلمتین أربعون سنة. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 267، ح 3]
3- سوره ی انبیاء، آیه ی 73.
4- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، و محمّد بن الحسین، عن محمّد ابن یحیی، عن طلحة بن زید، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إن الأئمّة فی کتاب الله عزّوجلّ إمامان: قال الله تبارک و تعالی: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لا بأمر الناس، یقدمون أمر الله قبل أمرهم، و حکم الله قبل حکمهم، و قال: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ یقدمون أمرهم قبل أمر الله، و حکمهم قبل حکم الله، و یأخذون بأهوائهم خلاف ما فی کتاب الله عزّوجلّ».[البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 267، ح 4]

أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ وَ ما کُنْتَ ثاوِیاً فی أَهْلِ مَدْیَنَ تَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا وَ لکِنَّا کُنَّا مُرْسِلینَ (45) وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (46) وَ لَوْ لا أَنْ تُصیبَهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ فَیَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (47) فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِیَ مِثْلَ ما أُوتِیَ مُوسی أَ وَ لَمْ یَکْفُرُوا بِما أُوتِیَ مُوسی مِنْ قَبْلُ قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِکُلٍّ کافِرُونَ (48) قُلْ فَأْتُوا بِکِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدی مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (49) فَإِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (50) وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (51) الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ (52) وَ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمینَ (53) أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (54) وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلینَ (55) إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ (56) وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبی إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (57) وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعیشَتَها فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلیلاً وَ کُنَّا نَحْنُ الْوارِثینَ (58) وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری حَتَّی یَبْعَثَ فی أُمِّها رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا وَ ما کُنَّا مُهْلِکِی الْقُری إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ (59) وَ ما أُوتیتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ زینَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی أَ فَلا تَعْقِلُونَ (60)

ص: 285

لغات:

«بِجَانِبِ الْغَرْبِیِّ»، یعنی مکان غربی و یا کوه غربی و یا وادی غربی، و «قَضَیْنا إِلی مُوسَی»، یعنی أوحینا إلی موسی، و «أمر» در این جا به معنای رسالت و شریعت است، و «ثاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ»، یعنی مقیماً، و «تظاهرا» یعنی تعاونا بالسحر، و «وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ»، یعنی قرآن را پیاپی برای آنان فرستادیم، و توصیل به معنای متّصل نمودن ریسمان ها به همدیگر است، و «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، یعنی یدفعون السیّئة بالحسنة، و «تَخَطّف» اخذ و گرفتن چیزی است بالکلیّه، و «یُجبی إلیه ثمرات کلّ شئ» یعنی یُجلب إلیه یعنی انواع میوه ها از جاهای دیگر به اهل مکّه می رسد و به سوی آنان سرازیر می شود، و «بَطِرَتْ مَعِیشَتَها»، از «بَطَر» به معنای طغیان هنگام نعمت است، و بعضی گفته اند: به معنای تکبّر هنگام نعمت است و یا تکبّر از پذیرفتن حق است.

ترجمه:

تو در جانب غربی نبودی هنگامی که ما فرمان نبوّت را به موسی دادیم و تو از شاهدان نبودی (در آن هنگام که معجزات را در اختیار موسی گذاردیم)! (44) ولی ما اقوامی را در اعصار مختلف خلق کردیم، و زمانهای طولانی بر آن ها گذشت (که آثار انبیا از دل های شان محو شد پس تو را با کتاب آسمانیت فرستادیم)! تو هرگز در میان مردم مدین اقامت نداشتی تا (از وضع آنان آگاه باشی و) آیات ما را برای آن ها [مشرکان مکّه] بخوانی، ولی ما بودیم که تو را فرستادیم (و این آیات را در اختیارت قرار دادیم)! (45) تو در کنار طور نبودی زمانی که ما ندا دادیم ولی این رحمتی از سوی پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا بوسیله آن قومی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذارکننده ای برای آنان نیامده است شاید متذکّر شوند!

ص: 286

(46) هر گاه (پیش از فرستادن پیامبری) مجازات و مصیبتی بر اثر اعمال شان به آنان می رسید، می گفتند: «پروردگارا! چرا رسولی برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم؟!» (47) ولی هنگامی که حقّ از نزد ما برای آن ها آمد گفتند: «چرا مثل همان چیزی که به موسی داده شد به این پیامبر داده نشده است؟!» مگر بهانه جویانی همانند آنان، معجزاتی را که در گذشته به موسی داده شد، انکار نکردند و گفتند: «این دو نفر [موسی و هارون] دو ساحرند که دست به دست هم داده اند (تا ما را گم راه کنند) و ما به هر دو کافریم»؟! (48) بگو: «اگر راست می گویید (که تورات و قرآن از سوی خدا نیست)، کتابی هدایت بخش تر از این دو از نزد خدا بیاورید، تا من از آن پیروی کنم!» (49) اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوسهای خود پیروی می کنند! و آیا گم راهتر از آن کس که پیروی هوای نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته، کسی پیدا می شود؟! مسلّماً خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کند! (50) ما آیات قرآن را یکی پس از دیگری برای آنان آوردیم شاید متذکّر شوند! (51) کسانی که قبلًا کتاب آسمانی به آنان داده ایم به آن [قرآن] ایمان می آورند! (52) و هنگامی که بر آنان خوانده شود می گویند: «به آن ایمان آوردیم این ها همه حق است و از سوی پروردگار ماست ما پیش از این هم مسلمان بودیم!» (53) آن ها کسانی هستند که به خاطر شکیباییشان، اجر و پاداش شان را دو بار دریافت می دارند و بوسیله نیکیها بدیها را دفع می کنند و از آنچه به آنان روزی داده ایم انفاق می نمایند (54) و هر گاه سخن لغو و بیهوده بشنوند، از آن روی می گردانند و می گویند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان سلام بر شما (سلام وداع) ما خواهان جاهلان نیستیم!» (55) تو نمی توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی ولی خداوند هر کس را

ص: 287

بخواهد هدایت می کند و او به هدایت یافتگان آگاه تر است! (56) آن ها گفتند: «ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان می ربایند!» آیا ما حرم امنی در اختیار آن ها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزی (از هر شهر و دیاری) بسوی آن آورده می شود؟! رزقی است از جانب ما ولی بیشتر آنان نمی دانند! (57) و چه بسیار از شهرها و آبادیهایی را که بر اثر فراوانی نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاک کردیم! این خانه های آن هاست (که ویران شده)، و بعد از آنان جز اندکی کسی در آن ها سکونت نکرد و ما وارث آنان بودیم! (58) و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمی کرد تا این که در کانون آن ها پیامبری مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند! (59) آنچه به شما داده شده، متاع زندگی دنیا و زینت آن است و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است آیا اندیشه نمی کنید؟! (60)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ مَا کُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَیْنَا وَ لَکِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّکَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِیرٍ مِّن قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» (1)

شیخ طوسی از سلیمان دیلمی نقل کرده که گوید: به مولای خود امام صادق علیه السلام گفتم: معنای «وَ مَا کُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ» چیست؟ فرمود:

«نامه ای است که خداوند دو هزار سال قبل از خلقت این مردم بر ورقه ای نوشته و بر روی عرش قرار داده است» گفتم: در آن نامه چه بوده است؟ فرمود: در آن نوشته شده بوده: «ای شیعیان آل محمّد صلی الله علیه و آله قبل از آن که شما از من سؤال کنید من خواسته شما را عطا نمودم، و قبل آن که شما مرا عصیان

ص: 288


1- سوره ی قصص، آیه ی 46.

کنید، من شما را عفو کردم و بخشیدم، کسی که با ولایت آل محمّد صلی الله علیه و آله مرا ملاقات کند، من با رحمت خود او را داخل بهشت خواهم نمود. (1)

در کتاب عیون از حضرت رضا علیه السلام و در تفسیر امام عسکری علیه السلام نیز نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هنگامی که خداوند جل جلاله موسی بن عمران را مبعوث به نبوّت نمود، و او را برگزید، و با او مناجات نمود، و دریا را برای او شکافت، و بنی اسرائیل را نجات داد، و تورات و الواح را به او عطا نمود، موسی منزلت خود را نزد خداوند بلند دید و گفت: «پروردگارا تو، به من کرامتی نمودی که به احدی از پیامبران قبل از من چنین کرامتی نکردی» و خداوند در پاسخ او فرمود: ای موسی مگر نمی دانی که محمّد صلی الله علیه و آله نزد من از همه مخلوق افضل است؟ موسی علیه السلام گفت: «پروردگارا اگر محمّد نزد تو از جمیع مخلوق افضل است، آیا در آل پیامبران کسی افضل از آل من هست؟ خطاب شد: ای موسی، مگر ندانسته ای که فضل آل محمّد بر جمیع آل پیامبران مانند فضل محمّد بر جمیع پیامبران است؟ موسی گفت: خدایا، اگر آل محمّد نزد تو چنین

ص: 289


1- و یؤیده ما رواه الشیخ أبو جعفر الطوسی رحمة الله علیه بإسناده عن الفضل بن شاذان یرفعه إلی سلیمان الدیلمی عن مولانا جعفر بن محمّد علیه السلام قال قلت لسیدی أبی عبد الله علیه السلام ما معنی قول الله عزّوجلّ وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا قال کتاب کتبه الله عزّوجلّ قبل أن یخلق الخلق بألفی عام فی ورقة آس فوضعها علی العرش قلت یا سیدی و ما فی ذلک الکتاب قال فی الکتاب مکتوب یا شیعة آل محمّد أعطیتکم قبل أن تسألونی و غفرت لکم قبل أن تعصونی و عفوت عنکم قبل أن تذنبوا من جاءنی منکم بالولایة أسکنته جنتی برحمتی. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 410، ح 11]

هستند، آیا در بین اصحاب پیامبران کسی افضل از اصحاب من وجود دارد؟ خطاب شد:

ای موسی، مگر نمی دانی که فضیلت اصحاب محمّد نسبت به جمیع اصحاب پیامبران مانند فضیلت آل محمّد بر جمیع آل پیامبران، و مانند فضیلت محمّد بر جمیع پیامبران است؟ موسی گفت: خدایا، اگر محمّد و آل او علیهم السلام و اصحاب او چنین اند، آیا کسی در بین امّت های پیامبران نزد تو افضل از امّت من خواهد بود؟ در حالی که تو ابر را بر سر آنان سایه افکندی و «مَنّ و سَلوا» را بر آنان نازل نمودی و دریا را برای آنان شکافتی؟ پس خداوند به موسی خطاب نمود: ای موسی، آیا نمی دانی که فضل امّت محمّد بر جمیع امّت ها، مانند فضل محمّد است بر جمیع خلق من؟

پس موسی علیه السلام گفت: «خدایا ای کاش من آنان را می دیدم» و خداوند به او فرمود: ای موسی تو هرگز آنان را نخواهی دید و ظهور آنان در این زمان نیست و لکن زود است که در بهشت آنان را ببینی و تو در بهشت «عَدن» و «فردوس» آنان یعنی محمّد صلی الله علیه و آله و آل او را خواهی دید که در نعمت های بهشتی متنعّم اند و در خیرات آن ساکن خواهند بود، آیا دوست می داری که سخن آنان را بشنوی؟ موسی گفت:

آری، خطاب شد: ای موسی برخیز و کمر بندگی را ببند و مانند عبد ذلیلی مقابل سیّد جلیل خود بایست» و چون موسی چنین کرد، پروردگار ما جل جلاله ندا کرد: «ای امّت محمّد» پس همه آنان در صلب پدران و ارحام مادران پاسخ دادند: «لَبَّیْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لَاشَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ

ص: 290

الْمُلْکَ لَاشَرِیکَ لَک لَبَّیْکَ» -- سپس حضرت عسکری علیه السلام فرمود: این پاسخ آن ها شعار حج قرار گرفت -- و سپس خداوند به امّت محمّد خطاب نمود: ای امّت محمّد، قضا و حکم من بر شما این است که رحمت من بر غضب من [نسبت به شما] سبقت دارد، و عفو من بر عقوبت من سابق است، همانا من شما را قبل از آن که مرا بخوانید اجابت نموده ام، و قبل از آن که از من سؤال کنید من به شما عطا نمودم، و هر کدام از شما اگر مرا با شهادت به «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ، و أَنَ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»، ملاقات کند، و در گفتار خود صادق و در افعال خود با حقیقت باشد، و علیّ بن ابیطالب علیه السلام را برادر و ولیّ و وصیّ بعد از رسول من بداند، و اطاعت او را همانند اطاعت محمّد صلی الله علیه و آله بر خود واجب بداند و… من او را داخل بهشت خود خواهم نمود، گرچه گناهان او به اندازه ی کف روی دریا باشد».

سپس امام عسکری علیه السلام فرمود:

و چون خداوند پیامبر ما حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را به نبوّت مبعوث نمود، به او فرمود: «وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ…»، یعنی «ای محمّد تو در کنار کوه طور نبودی آن گاه که ما امّت تو را این چنین کرامت نمودیم». و سپس به او می فرماید: بگو: «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» که خداوند مرا به این کرامت و فضیلت مخصوص نمود».

و به امّت او نیز می فرماید:

شما نیز بگویید: «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»، که خداوند ما را به این فضیلت مخصوص نمود.» (1)

ص: 291


1- الإمام أبو محمّد العسکری علیه السلام، قال: «إن رسول الله صلی الله علیه و آله قال: لما بعث الله عزّوجلّ موسی بن عمران، و اصطفاه نجیا، و فلق له البحر فنجی بنی إسرائیل، و أعطاه التوراة و الألواح، رأی مکانه من ربه عزّوجلّ، فقال: رب لقد کرمتنی بکرامة لم تکرم بها أحدا قبلی. قال الله عزّوجلّ: یا موسی، أما علمت أن محمّدا أفضل عندی من جمیع خلقی؟ قال موسی: یا رب، فإن کان محمّد أفضل عندک من جمیع خلقک، فهل فی آل الأنبیاء أکرم من آلی؟ قال الله عزّوجلّ: یا موسی، أما علمت أن فضل آل محمّد علی جمیع آل النّبیین کفضل محمّد علی جمیع المرسلین؟ قال موسی: یا رب، فإن کان آل محمّد عندک کذلک، فهل فی أصحاب الأنبیاء أکرم عندک من أصحابی؟ قال الله عزّوجلّ: یا موسی، أما علمت أن فضل صحابة محمّد علی جمیع صحابة المرسلین کفضل آل محمّد علی جمیع آل النّبیین، و فضل محمّد علی جمیع المرسلین؟ قال موسی: یا رب، فإن کان محمّد و آله علیهم السلام، و أصحابه کما وصفت، فهل فی امم الأنبیاء أفضل عندک من أمتی، ظللت علیهم الغمام، و أنزلت علیهم المن و السلوی، و فلقت لهم البحر؟ فقال الله تعالی: یا موسی، أما علمت أن فضل امة محمّد علی جمیع الأمم کفضله علی جمیع خلقی؟ قال موسی: یا رب، لیتنی کنت أراهم. فأوحی الله عزّوجلّ إلیه: یا موسی، إنک لن تراهم، فلیس هذا أوان ظهورهم، و لکن سوف تراهم فی الجنة، جنات عدن و الفردوس، بحضرة محمّد فی نعیمها یتقلبون، و فی خیراتها یتبحبحون، أ فتحب أن تسمع کلامهم؟ قال: نعم، یا رب. قال: قم بین یدی، و اشدد مئزرک، قیام العبد الذلیل بین یدی السید الجلیل. ففعل ذلک، فنادی ربنا عزّوجلّ: یا امة محمّد. فأجابوه کلهم و هم فی أصلاب آبائهم و أرحام أمهاتهم: لبیک اَللَّهُمَّ لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، إن الحمد و النعمة و الملک لک، لا شریک لک لبیک -- قال -- فجعل تلک الإجابة منهم شعار الحج. ثم نادی ربنا عزّوجلّ: یا امة محمّد، إن قضائی علیکم: أن رحمتی سبقت غضبی، و عفوی قبل عقابی، فقد استجبت لکم من قبل أن تدعونی و أعطیتکم من قبل أن تسألونی، من لقینی منکم بشهادة أن لا إله إلّا الله وحده لا شریک له، و أن محمّدا عبده و رسوله، صادق فی أقواله، محق فی أفعاله، و أن علی بن أبی طالب أخوه و وصیه من بعده، و ولیه، و یلتزم طاعته کما یلتزم طاعة محمّد، و أن أولیاءه المصطفین، الأخیار، المطهرین، المیامین، المبلغین بعجائب آیات الله، و دلائل حجج الله من بعدهما أولیاؤه، أدخلته جنتی و إن کانت ذنوبه مثل زبد البحر». قال: «فلما بعث الله عزّوجلّ نبینا محمّد صلی الله علیه و آله، قال: یا محمّد، و ما کنت بجانب الطور إذ نادینا أمتک بهذه الکرامة. ثم قال عزّوجلّ نبینا لمحمّد صلی الله علیه و آله: قل: الحمد لله رب العالمین علی ما اختصنی به من هذه الکرامة و الفضیلة. و قال لامته: و قولوا أنتم: الحمد لله رب العالمین علی ما اختصنا به من هذا الفضل». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 269، ح 4]

ص: 292

«فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًی مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» (1)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًی مِّنَ اللَّهِ» فرمود:

او کسی است دین خود را با رأی و هوای نفس خود برگزیده، و از امام منصوب از ناحیه خداوند یعنی ائمّه ی هدی (صلوات الله علیهم أجمعین) نگرفته [و از آنان پیروی نکرده است.] (2)

و از حضرت کاظم علیه السلام نیز نقل شده که فرمود:

مقصود از آیه فوق کسی است که دین خود را از رأی و هوای نفس خود برگزیند، بدون پیروی از امامی از ائمّه هدی علیهم السلام. (3)

ص: 293


1- سوره ی قصص، آیه ی 50.
2- علی بن إبراهیم: عن أبیه، عن القاسم بن سلیمان، عن المعلی بن خنیس، عن أبی عبد الله علیه السلام، فی قوله: وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ، قال: «هو من یتخذ دینه برأیه، بغیر إمام من الله من أئمّة الهدی (صلوات الله علیهم)». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 271، ح 3]
3- محمّد بن الحسن الصفار: عن أحمد بن محمّد، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن القاسم بن سلیمان، عن المعلی بن خنیس، عن أبی عبد الله علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ: «یعنی من یتخذ دینه رأیه، بغیر إمام من أئمّة الهدی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 271، ح 1]

امام باقر علیه السلام به سدیر فرمود:

آیا می خواهی من کسانی که راه دین خدا را می بندند را به تو نشان بدهم؟ و سپس به ابوحنیفه و سفیان ثوری که در مسجد گرد هم نشسته بودند نگاه کرد و فرمود: «این هایند که راه دین خدا را می بندند، بدون آن که هدایتی از ناحیه خداوند شده باشند و کتاب مبیّن حق از باطل در اختیارشان باشد».

سپس فرمود:

اگر این افراد خبیث در خانه های خود می نشستند، مردم کسانی را نمی یافتند و ناچار به جستجوی دین خدا و رسول او بودند و نزد ما می آمدند و ما آنان را از خدا و رسول او صلی الله علیه و آله آگاه می ساختیم… . (1)

مؤلّف گوید:

روایات در این معنا فراوان است، به کتاب کافی جلد یک و کتب دیگر مراجعه شود.

ص: 294


1- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن صالح بن السندی، عن جعفر بن بشیر و محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن ابن فضال، جمیعا، عن أبی جمیلة، عن خالد بن عمّار، عن سدیر، قال: سمعت أبا جعفر علیه السلام و هو داخل و أنا خارج، و أخذ بیدی، ثم استقبل البیت، فقال: «یا سدیر، إنّما امر الناس أن یأتوا هذه الأحجار، فیطوفوا بها، ثم یأتونا فیعلمونا ولایتهم لنا، و هو قول الله تعالی: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی -- ثم أومأ بیده إلی صدره -- إلی ولایتنا». ثم قال: «یا سدیر، فأریک الصادین عن دین الله» ثم نظر إلی أبی حنیفة و سفیان الثوری فی ذلک الزمان، و هم حلق فی المسجد، فقال: هؤلاء الصادون عن دین الله بلا هدی من الله، و لا کتاب منیر، إن هؤلاء الأخابیث لو جلسوا فی بیوتهم، فجال الناس، فلم یجدوا أحدا یخبرهم عن الله تبارک و تعالی، و عن رسول الله صلی الله علیه و آله، حتّی یأتونا، فنخبرهم عن الله تبارک و تعالی، و عن رسول الله صلی الله علیه و آله». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 769، ح 1]

«وَ لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» (1)

این آیه مرادف آیه «ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا کُلَّ مَا جَاء أُمَّةً رَّسُولُهَا کَذَّبُوهُ» (2)، می باشد.

یونس بن یعقوب گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود:

«یعنی إمام بعد إمام.» (3)

و از موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده که فرمود:

«إمام إلی امامٍ.» (4)

مرحوم شیخ طوسی در امالی از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

«إمام بعد إمامٍ.» (5)

یعنی، ما همواره برای هدایت مردم پیامبری بعد از پیامبر و امامی بعد از امامی را فرستادیم تا زمین خالی از حجّت نباشد و کسی را نشاید که بگوید: «رَبَنّا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولًا مُنْذِراً…» (6). و تا هر کسی با بیّنه و نشانه های

ص: 295


1- سوره ی قصص، آیه ی 51.
2- سوره ی مؤمنون، آیه ی 44.
3- ابن بابویه: بالإسناد عن سلیمان، عن داود بن کثیر الرقی، قال: دخلت علی أبی عبد الله علیه السلام، فقلت له: جعلت فداک، قوله تعالی: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی فما هذا الاهتداء بعد التوبة و الإیمان و العمل الصالح؟ قال: فقال: «معرفة الأئمّة -- و الله -- إمام بعد إمام».[البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 772، ح 11]
4- فی أصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن محمّد بن جمهور عن حماد بن عیسی عن عبد الله بن جندب قال: سألت أبا الحسن علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ: وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ قال: امام الی امام. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 132، ح 83]
5- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا الحسین بن أحمد عن یعقوب بن یزید عن محمّد بن أبی عمیر عن عمر بن أذینة عن حمران عن أبی عبد الله علیه السلام فی قول الله عزّوجلّ وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ قال إمام بعد إمام. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 413]
6- سوره ی طه، آیه ی 134.

حق به طرف حق و یا باطل برود «لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَ یَحْیَی مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ.» (1)

«أُوْلَئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» (2)

ابو الجارود گوید:

به امام باقر علیه السلام گفتم: خداوند به اهل کتاب خیر فراوان داده است؟ فرمود: کدام خیر فراوان؟ گفتم: قول خداوند که می فرماید: «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ یُؤْمِنُونَ»، تا این که می فرماید: «أُوْلَئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا» فرمود: خداوند به شما نیز داده است، و این آیه را تلاوت نمود «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ یَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ…» (3). سپس فرمود: مقصود از «نُورًا تَمْشُونَ بِهِ» امامی است که شما به او اقتدا می کنید. (4)

ص: 296


1- سوره ی انفال، آیه ی 42.
2- سوره ی قصص، آیه ی 54.
3- سوره ی حدید، آیه ی 28.
4- أحمد بن إدریس عن محمّد بن عبد الجبار عن ابن فضال عن ثعلبة بن میمون عن أبی الجارود قال: قلت لأبی جعفر علیه السلام: لقد آتی الله أهل الکتاب خیرا کثیرا قال: و ما ذاک؟ قلت: قول الله عزّوجلّ: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ» الی قوله: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا» قال: فقال قد آتاکم الله کما آتاهم، ثم تلا: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» یعنی إماما تأتمون به. [تفسیر نور الثّقلین، ج 5، ص 252، ح 110]

هشام بن سالم گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر «أُوْلَئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا» فرمود:

مقصود صبر بر تقیّه است، و «وَ یَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، «حَسَنَةِ» به معنای تقیّه و «سَّیِّئَةَ» به معنای اذاعه و ترک تقیّه است. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که مؤمن داخل قبر خود می شود، نماز طرف راست اوست، و زکات طرف چپ اوست، و احسان و نیکی او بالای سر اوست، و صبر در گوشه ای می رود، و چون آن دو ملک برای سؤال می آیند، صبر به نماز و زکات می گوید: به فریاد صاحب خود برسید، و اگر عاجز و ناتوان هستید، من از او حمایت خواهم کرد. (2)

مرحوم طبرسی از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

مقصود از «وَ یَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، این است که با مدارای با مردم مانع از آزار آنان می شوند. (3)

ص: 297


1- فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن ابی عمیر عن هشام بن سالم و غیره عن أبی عبد الله علیه السلام فی قول الله عزّوجلّ: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا» علی التقیة وَ «یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» قال: الحسنة التقیة و السیئة الاذاعة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 133، ح 86]
2- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن محبوب، عن عبد الله بن مرحوم، عن أبی سیار، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: «إذا دخل المؤمن فی قبره، کانت الصلاة عن یمینه، و الزکاة عن یساره، و البر مطل علیه، و یتنحی الصبر ناحیة، فإذا دخل علیه الملکان اللذان یلیان مساءلته، قال الصبر للصلاة و الزکاة و البر: دونکم صاحبکم، فإن عجزتم عنه فأنا دونه». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 252، ح 7]
3- «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» أی یدفعون بالحسن من الکلام الکلام القبیح الذی یسمعونه من الکفار و قیل یدفعون بالمعروف المنکر عن سعید بن جبیر و قیل یدفعون بالحلم جهل الجاهل عن یحیی بن سلام و معناه یدفعون بالمداراة مع الناس أذاهم عن أنفسهم و روی مثل ذلک عن أبی عبد الله علیه السلام. [مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 403]

امام صادق علیه السلام فرمود:

ما اهل صبر هستیم، و شیعیان ما از ما صابرترند، چرا که ما بر آنچه می دانیم صبر می نماییم، و آنان بر آنچه نمی دانند صبر می کنند. (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«وَ یَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ»، یعنی ائمّه علیهم السلام با خوبی های خود، بدی های دیگران را برطرف می کنند، و سپس گوید: لغو به معنای کذب و لهو و غنا است، و مقصود از «أَعْرضُواْ عَنْهُ» ائمّه علیهم السلام هستند. (2)

«إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاء وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (3)

مرحوم طبرسی در جوامع گوید:

این آیه درباره ی حضرت ابوطالب نازل شده است، و از ائمّه هدی علیهم السلام نقل شده که ابوطالب مسلمان مرده است و علمای شیعه بر این معنا اتفّاق دارند، و اشعار ابوطالب نیز آمیخته به اسلام و تصدیق رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد. (4)

ص: 298


1- و قال الصّادق علیه السلام نحن صبرنا و شیعتنا أصبر منا و ذلک أنا صبرنا علی ما نعلم و هم صبروا علی ما لا یعلمون. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 141]
2- و قوله: وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أی یدفعون سیئة من أساء إلیهم بحسناتهم وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ قال اللغو الکذب و اللهو الغناء و هم الأئمّة علیه السلام یعرضون عن ذلک کله. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 142]
3- سوره ی قصص، آیه ی 56.
4- فی جوامع الجامع و قالوا: ان الآیة نزلت فی أبی طالب و قد ورد عن أئمّة الهدی علیهم السلام ان أبا طالب مات مسلما و أجمعت الامامیة علی ذلک و أشعاره مشحونة بالإسلام و تصدیق النّبی صلی الله علیه و آله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 134، ح 90]

مؤلّف گوید:

مرحوم علّامه امینی در کتاب الغدیر بابی درباره اسلام ابوطالب باز نموده و سخن کسانی که می گویند: او کافر مرده است را ردّ نموده، و عبارات و اشعار ابوطالب را که دلالت بر ایمان او به رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد و آیه ای از قرآن را در این باره نقل نموده است. (1)

«وَ قَالُوا إِن نَّتَّبِعِ الْهُدَی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَ وَ لَمْ نُمَکِّن لَّهُمْ حَرَمًا آمِنًا یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ…» (2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

این آیه درباره ی قریش نازل شد، هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را به اسلام و هجرت دعوت نمود، و آنان گفتند: «اگر ما از تو پیروی کنیم دشمنان، ما را از مکّه خارج خواهند کرد» و خداوند در پاسخ آنان فرمود: «أَ وَ لَمْ نُمَکِّن لَّهُمْ حَرَمًا آمِنًا یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ رِزْقًا مِن لَّدُنَّا…» یعنی آیا ما مکّه را برای آنان حرم امن قرار ندادیم و همه ثمرات و میوه ها را از ناحیه خود به آن گسیل نداشتیم؟ (3)

امام صادق علیه السلام فرمود:

موعود در آیه «أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِیهِ» (4)، علیّ بن ابیطالب علیه السلام

ص: 299


1- الغدیر، ج 7، ص 331؛ ج 8، ص 3.
2- سوره ی قصص، آیه ی 57.
3- و قوله: وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا قال نزلت فی قریش حین دعاهم رسول الله صلی الله علیه و آله إلی الإسلام و الهجرة و قالوا «إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا» فقال الله عزّوجلّ: أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبی إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 142]
4- سوره ی قصص، آیه ی 61.

است که خداوند به او وعده داده که برای او از دشمنانش در دنیا انتقام بگیرد و در آخرت نیز او و دوستانش را به بهشت ببرد. (1)

سوره ی قصص، آیات 61 تا 75

متن:

أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقیهِ کَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ هُوَ یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ الْمُحْضَرینَ (61) وَ یَوْمَ یُنادیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (62) قالَ الَّذینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنا هؤُلاءِ الَّذینَ أَغْوَیْنا أَغْوَیْناهُمْ کَما غَوَیْنا تَبَرَّأْنا إِلَیْکَ ما کانُوا إِیَّانا یَعْبُدُونَ (63) وَ قیلَ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجیبُوا لَهُمْ وَ رَأَوُا الْعَذابَ لَوْ أَنَّهُمْ کانُوا یَهْتَدُونَ (64) وَ یَوْمَ یُنادیهِمْ فَیَقُولُ ما ذا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلینَ (65) فَعَمِیَتْ عَلَیْهِمُ الْأَنْباءُ یَوْمَئِذٍ فَهُمْ لا یَتَساءَلُونَ (66) فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسی أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحینَ (67) وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ (68) وَ رَبُّکَ یَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ (69) وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولی وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (70) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتیکُمْ بِضِیاءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ (71) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتیکُمْ بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فیهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ (72) وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (73) وَ یَوْمَ یُنادیهِمْ فَیَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (74)

ص: 300


1- و یؤیده ما رواه الحسن بن أبی الحسن الدیلمی رحمة الله علیه بإسناده عن رجاله إلی محمّد بن علی عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله عزّوجلّ أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِیهِ قال الموعود علی بن أبی طالب علیه السلام وعده الله أن ینتقم له من أعدائه فی الدنیا و وعده الجنة له و لأولیائه فی الآخرة. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 414]

وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهیداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ (75)

لغات:

«مُتعة» به معنای بهره و منفعت است، با این فرق که متعه منفعت با لذّت است و لکن منفعت گاهی همراه با سختی است بنابراین هر متعه ای منفعت است و لکن هر منفعتی متعه نیست، و «اِحضار» آماده کردن چیزی است به گونه ای که مشاهده شود، و «زَعْم» به معنای گمان و یا علم است، و «سَرمَد» به معنای ابد و دائم است و برخی گفته اند: «سَرمد» به معنای ازلی و ابدی است، و «ضَلّ» به معنای غابَ و گم راهی از حق است.

ترجمه:

آیا کسی که به او وعده نیکو داده ایم و به آن خواهد رسید، همانند کسی است که متاع زندگی دنیا به او داده ایم سپس روز قیامت (برای حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟! (61) روزی را (به خاطر بیاورید) که خداوند آنان را ندا میدهد و میگوید: «کجا هستند همتایانی که برای من می پنداشتید؟!» (62) گروهی (از معبودان) که فرمان عذاب درباره آن ها مسلم شده است میگویند: «پروردگارا! ما این ها [عابدان] را گم راه کردیم (آری) ما آن ها را گم راه کردیم همان گونه که خودمان گم راه شدیم ما از آنان به سوی تو بیزاری می جوییم آنان در حقیقت ما را نمی پرستیدند (بلکه هوای نفس خود را پرستش می کردند)!» (63) و به آن ها [عابدان] گفته می شود: «معبودهایتان را که همتای خدا می پنداشتید بخوانید (تا شما را یاری

ص: 301

کنند)!» معبودهای شان را می خوانند، ولی جوابی به آنان نمی دهند! و (در این هنگام) عذاب الهی را (با چشم خود) می بینند، و آرزو می کنند ای کاش هدایت یافته بودند! (64) (به خاطر آورید) روزی را که خداوند آنان را ندا می دهد و می گوید: «چه پاسخی به پیامبران (من) گفتید؟!» (65) در آن روز، همه اخبار به آنان پوشیده می ماند، (حتی نمی توانند) از یکدیگر سؤالی کنند! (66) اما کسی که توبه کند، و ایمان آورد و عمل صالحی انجام دهد، امید است از رستگاران باشد! (67) پروردگار تو هر چه بخواهد می آفریند، و هر چه بخواهد برمی گزیند آنان (در برابر او) اختیاری ندارند منزه است خداوند، و برتر است از همتایانی که برای او قائل می شوند! (68) و پروردگار تو می داند آنچه را که سینه های شان پنهان می دارد و آنچه را آشکار می سازند! (69) و او خدایی است که معبودی جز او نیست ستایش برای اوست در این جهان و در جهان دیگر حاکمیت (نیز) از آن اوست و همه شما به سوی او بازگردانده می شوید! (70) بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند شب را تا قیامت بر شما جاودان سازد، آیا معبودی جز خدا می تواند روشنایی برای شما بیاورد؟! آیا نمی شنوید؟!» (71) بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما جاودان کند، کدام معبود غیر از خداست که شبی برای شما بیاورد تا در آن آرامش یابید؟ آیا نمی بینید؟!» (72) و از رحمت اوست که برای شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشید و هم برای بهره گیری از فضل خدا تلاش کنید، و شاید شکر نعمت او را بجا آورید! (73) (به خاطر آورید) روزی را که آن ها را ندا می دهد و می گوید: «کجایند همتایانی که برای من می پنداشتید؟!» (74) (در آن روز) از هر امتی گواهی برمی گزینیم و (به مشرکان) می گوییم: «دلیل خود را بیاورید!» اما آن ها می دانند که حق از آن خداست، و تمام آنچه را افترا می بستند از (نظر) آن ها گم خواهد شد! (75)

ص: 302

تفسیر أهل البیت علیهم السلام:

«وَ یَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِینَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

اهل تسنّن روایت کرده اند که این آیه مربوط به قیامت است، و امّا امامیّه از محمّد بن مسلم از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: هنگامی که بنده داخل قبر می شود و منکر و نکیر نزد او می آیند، او از آنان می ترسد، پس به او می گویند: تو درباره ی این مرد [یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله] که در بین شما بود چه می گویی؟ پس اگر مؤمن باشد، می گوید: «من گواهی می دهم که او رسول خدا بود و به حق آمده بود» پس به او می گویند: «به خواب ناز خود باش، و شیطان از او دور می شود، و قبر او هفت ذراع وسیع می گردد، و جای خود را در بهشت می بیند.

سپس فرمود:

و اگر کافر باشد، در پاسخ سؤالِ از رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید: «من او را نمی شناسم» و آن دو ملک ضربه ای آتشین به او می زنند که جز انسان ها همه خلایق صدای آن را می شنوند، و شیطانی بر او مسلّط می شود که چشمان او مانند مس گداخته و یا آتش است و مانند برق خاطف می باشد، و به او می گوید: «من برادر تو هستم» و مارها و عقرب ها بر او مسلّط می شوند و قبر او تاریک خواهد بود، و قبر به او فشاری می دهد که پهلوهای او در همدیگر فرو می روند. (2)

ص: 303


1- سوره ی قصص، آیه ی 65.
2- فإنه حدثنی أبی عن النضر بن سوید عن یحیی الحلبی عن عبد الحمید الطائی عن محمّد بن مسلم عن أبی عبد الله علیه السلام قال إن العبد إذا دخل قبره جاءه منکر فزع منه یسأل عن النّبی صلی الله علیه و آله فیقول له ما ذا تقول فی هذا الرجل الذی کان بین أظهرکم فإن کان مؤمنا قال: «أشهد أنه رسول الله جاء بالحق» فیقال له أرقد رقدة لا حلم فیها و یتنحی عنه الشیطان و یفسح له فی قبره سبعة أذرع و رأی مکانه فی الجنة، قال و إذا کان کافرا قال ما أدری، فیضرب ضربة یسمعها کل من خلق الله إلّا الإنسان و یسلط علیه الشیطان و له عینان من نحاس أو نار یلمعان کالبرق الخاطف فیقول له أنا أخوک و یسلط علیه الحیات و العقارب و یظلم علیه قبره ثم یضغطه ضغطة تختلف أضلاعه علیه ثم نال بأصابعه فشرجها. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 143]

«وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَ یَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ * وَ رَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ مَا یُعْلِنُونَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «وَ یَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ»، این است که خداوند امام را انتخاب می کند، و مردم را حق انتخاب امام نیست. (2)

سپس گوید:

مقصود از «وَ رَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ مَا یُعْلِنُونَ»، این است که آنان تصمیم انتخاب امام را از پیش نموده بودند و خداوند در این آیه از باطن آنان به پیامبر خود خبر می دهد. (3)

حضرت رضا علیه السلام در وصف امام و منزلت او فرمود:

… آیا این مردم قدر امامت و منزلت او را بین امّت می دانند تا بتوانند او را

ص: 304


1- سوره ی قصص، آیات 68 و 69.
2- و قوله: وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ قال یختار الله الإمام و لیس لهم أن یختاروا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 143]
3- ثم قال وَ رَبُّکَ یَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ قال ما عزموا علیه من الاختیار و أخبر الله نبیه علیه السلام قبل ذلک. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 143]

انتخاب کنند؟… تا این که فرمود: آنان قدم در جای سختی گذاردند، و به دروغ و افترا سخن گفتند، و در ضلالت و گم راهی دوری قرار گرفتند و مردم را نیز گم راه کردند!! چرا که خود را در حیرت و بیچارگی قرار دادند، و دانسته امام خود را رها کردند، و شیطان، این گم راهی را برای آنان زینت داد و از راه حق گم راه شان نمود، در حالی که امام شان را خوب شناخته بودند.

سپس فرمود:

آنان انتخاب خدا و رسول او صلی الله علیه و آله را رها کردند، و انتخاب خود را صحیح دانستند، در حالی که قرآن با صدای بلند به آنان می گوید: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ»، و نیز می فرماید: «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ، إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ.» (1)

سعد بن عبدالله قمّی گوید:

به حضرت بقیّة الله قائم و حجّت الهی علیه السلام عرضه داشتم: به من خبر دهید برای چه مردم از انتخاب امام برای خود ممنوع هستند؟ فرمود: امام مصلح را می گویی و یا امام مفسد را؟ گفتم: امام مصلح را می گویم، فرمود: آیا امکان

ص: 305


1- فی أصول الکافی ابو القاسم بن العلا رحمة الله علیه رفعه عن عبد العزیز بن مسلم عن الرّضا علیه السلام حدیث طویل فی فضل الامام و صفاته یقول فیه علیه السلام: هل یعرفون قدر الامامة و محلها من الامة فیجوز فیها اختیارهم الی قوله علیه السلام: لقد رامو صعبا و قالوا إفکا و ضلوا ضلالا بعیدا، و وقعوا فی الحیرة إذ ترکوا الامام عن بصیرة، زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ، رغبوا عن اختیار الله و اختیار رسول الله الی اختیارهم، و القرآن ینادیهم: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ» و قال عزّوجلّ: «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 136، ح 98]

دارد که انتخاب آنان صحیح نباشد و به جای مصلح مفسد را انتخاب کنند، با توجّه به این که صلاح و فساد، یک امر باطنی است و جز خداوند کسی از آن آگاه نیست؟ گفتم: آری. فرمود: علّت همین است.

سپس فرمود:

«من علّت این مسأله را با دلیل و برهانی که عقل تو بپذیرد برای تو بیان می کنم.» تا این که فرمود: آیا تو فکر می کنی که پیامبرانی مانند موسی و عیسی [و دیگران از پیامبران علیهم السلام] که صاحب وحی و عصمت و مؤیّد از طرف خداوند بوده اند با آن عقل فراوان که دارند در انتخاب خود خطا می کنند و آیا امکان دارد که به جای مؤمن، منافق را انتخاب کنند؟ گفتم: خیر. فرمود: اکنون بنگر این موسی کلیم الله، با وفور عقل و کمال علم و نزول وحی بر او، چگونه از اعیان قوم خود و کسانی که صاحب عسکر او بودند، برای میقات پروردگار خود هفتاد نفر را که شکّی در ایمان و اخلاص آنان نداشت انتخاب نمود و در نهایت آنان از منافقین بودند و انتخاب او به خطا رفت؟! و خداوند فرمود: «وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا… لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ»، و چون ما می بینیم که انتخاب برگزیدگان خداوند خطا دارد و آنان به جای اصلح افسد را انتخاب نموده اند، و گمان می کرده اند که اصلح را انتخاب می کنند، یقین می کنیم که انتخاب باید از ناحیه کسی باشد که از باطن های مردم آگاه است، و بسیار روشن است که انتخاب مهاجران و انصار ارزشی نداشته و آنان حق انتخاب نداشته اند، گرچه به گمان خود اهل صلاح را انتخاب کرده باشند. (1)

ص: 306


1- فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی سعد بن عبد الله القمّی عن الحجة القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف حدیث طویل و فیه: قلت: فأخبرنی یا ابن مولای عن العلة التی تمنع القوم من اختیار الامام لأنفسهم؟ قال: مصلح أم فسد؟ قلت: مصلح، قال: فهل یجوز ان تقع خیرتهم علی المفسد بعد أن لا یعلم أحد ما یخطر ببال غیره من صلاح أو فساد؟ قلت: بلی. قال: فهی العلة، و أوردها لک ببرهان ینقاد لک عقلک. ثم قال علیه السلام: أخبرنی عن الرسل الذین اصطفاهم الله عزّوجلّ و انزل علیهم الکتب و أیدهم بالوحی و العصمة إذ هم أعلام الأمم أهدی الی الاختیار منهم مثل موسی و عیسی علیهم السلام هل یجوز مع وفور عقلهما إذ هما بالاختیار ان تقع خیرتهما علی المنافق و هما یظنان انه مؤمن؟ قلت: لا قال: هذا موسی کلیم الله مع وفور عقله و کما علمه و نزول الوحی علیه اختار من أعیان قومه و وجوه عسکره لمیقات ربه عزّوجلّ سبعین رجلا ممن لا یشک فی ایمانهم و إخلاصهم، فوقع خیرته علی المنافقین قال الله عزّوجلّ: «وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا» الی قوله: «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ» فلما وجدنا اختیار من قد اصطفاه الله عزّوجلّ للنبوة واقعا علی الأفسد دون الأصلح و هو یظن انه الأصلح دون الأفسد، علمنا ان الاختیار لا یجوز أن یفعل الا ممن یعلم ما تخفی الصدور، و تکن الضمائر، و تنصرف الیه السرائر، و ان لا خطر لاختیار المهاجرین و الأنصار بعد وقوع خیرة الأنبیاء علی ذوی الفساد لما أرادوا أهل الصلاح. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 137، ح 99]

مؤلّف گوید:

در کتاب کافی روایت مفصّلی از حضرت رضا علیه السلام نقل شده ملاحظه شود. (1)

ص: 307


1- أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ کُنَّا مَعَ الرِّضَا علیه السلام بِمَرْوَ فَاجْتَمَعْنَا فِی الْجَامِعِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ فِی بَدْءِ مَقْدَمِنَا فَأَدَارُوا أَمْرَ الْإِمَامَةِ وَ ذَکَرُوا کَثْرَةَ اخْتِلَافِ النَّاسِ فِیهَا فَدَخَلْتُ عَلَی سَیِّدِی علیه السلام فَأَعْلَمْتُهُ خَوْضَ النَّاسِ فِیهِ فَتَبَسَّمَ علیه السلام ثُمَّ قَالَ یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله لَمْ یَقْبِضْ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله حَتَّی أَکْمَلَ لَهُ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ ءٍ بَیَّنَ فِیهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ وَ جَمِیعَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النَّاسُ کَمَلًا فَقَالَ جل جلاله -- ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ ءٍ وَ أَنْزَلَ فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِیَ آخِرُ عُمُرِهِ صلی الله علیه و آله الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً وَ أَمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّینِ وَ لَمْ یَمْضِ ص حَتَّی بَیَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِینِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِیلَهُمْ وَ تَرَکَهُمْ عَلَی قَصْدِ سَبِیلِ الْحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِیّاً علیه السلام عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَکَ لَهُمْ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا بَیَّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ جل جلاله لَمْ یُکْمِلْ دِینَهُ فَقَدْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ کَافِرٌ بِهِ هَلْ یَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَیَجُوزَ فِیهَا اخْتِیَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَی مَکَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ یَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ یَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ یُقِیمُوا إِمَاماً بِاخْتِیَارِهِمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ جل جلاله بِهَا إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلَ علیه السلام بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِیلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِکْرَهُ فَقَالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً فَقَالَ الْخَلِیلُ علیه السلام سُرُوراً بِهَا -- وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی؟ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ فَأَبْطَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ إِمَامَةَ کُلِّ ظَالِمٍ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ صَارَتْ فِی الصَّفْوَةِ ثُمَّ أَکْرَمَهُ اللَّهُ تَعَالَی بِأَنْ جَعَلَهَا فِی ذُرِّیَّتِهِ أَهْلِ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ فَقَالَ وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ. وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ فَلَمْ تَزَلْ فِی ذُرِّیَّتِهِ یَرِثُهَا بَعْضٌ عَنْ بَعْضٍ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّی وَرَّثَهَا اللَّهُ تَعَالَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَی -- إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ فَکَانَتْ لَهُ خَاصَّةً فَقَلَّدَهَا ص عَلِیّاً علیه السلام بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی عَلَی رَسْمِ مَا فَرَضَ اللَّهُ فَصَارَتْ فِی ذُرِّیَّتِهِ الْأَصْفِیَاءِ الَّذِینَ آتَاهُمُ اللَّهُ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ بِقَوْلِهِ تَعَالَی- وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهِیَ فِی وُلْدِ عَلِیٍّ علیه السلام خَاصَّةً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِذْ لَا نَبِیَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَمِنْ أَیْنَ یَخْتَارُ هَؤُلَاءِ الْجُهَّالُ إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیه السلام إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْ ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ یَدْعُو إِلَی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ الْحُجَّةِ الْبَالِغَةِ الْإِمَامُ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِیَ فِی الْأُفُقِ بِحَیْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَارُ الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِیرُ وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِی فِی غَیَاهِبِ الدُّجَی وَ أَجْوَازِ الْبُلْدَانِ وَ الْقِفَارِ وَ لُجَجِ الْبِحَارِ الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَی الظَّمَإِ وَ الدَّالُّ عَلَی الْهُدَی وَ الْمُنْجِی مِنَ الرَّدَی الْإِمَامُ النَّارُ عَلَی الْیَفَاعِ الْحَارُّ لِمَنِ اصْطَلَی بِهِ وَ الدَّلِیلُ فِی الْمَهَالِکِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِکٌ الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَیْثُ الْهَاطِلُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِیئَةُ وَ السَّمَاءُ الظَّلِیلَةُ وَ الْأَرْضُ الْبَسِیطَةُ وَ الْعَیْنُ الْغَزِیرَةُ وَ الْغَدِیرُ وَ الرَّوْضَةُ الْإِمَامُ الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِی الدَّاهِیَةِ النَّآدِ الْإِمَامُ أَمِینُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ وَ الدَّاعِی إِلَی اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُیُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّینِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ الْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ الْکَافِرِینَ الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لَا یُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا یُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِیرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اکْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ أَوْ یُمْکِنُهُ اخْتِیَارُهُ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ الْعُیُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَیَّرَتِ الْحُکَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الْأَلِبَّاءُ وَ کَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَیِیَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِیلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ وَ أَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ التَّقْصِیرِ وَ کَیْفَ یُوصَفُ بِکُلِّهِ أَوْ یُنْعَتُ بِکُنْهِهِ أَوْ یُفْهَمُ شَیْ ءٌ مِنْ أَمْرِهِ أَوْ یُوجَدُ مَنْ یَقُومُ مَقَامَهُ وَ یُغْنِی غِنَاهُ لَا کَیْفَ وَ أَنَّی وَ هُوَ بِحَیْثُ النَّجْمُ مِنْ یَدِ الْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِینَ فَأَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أَیْنَ یُوجَدُ مِثْلُ هَذَا أَ تَظُنُّونَ أَنَّ ذَلِکَ یُوجَدُ فِی غَیْرِ آلِ الرَّسُولِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله کَذَبَتْهُمْ وَ اللَّهِ أَنْفُسُهُمْ وَ مَنَّتْهُمُ الْأَبَاطِیلَ فَارْتَقَوْا مُرْتَقًی صَعْباً دَحْضاً تَزِلُّ عَنْهُ إِلَی الْحَضِیضِ أَقْدَامُهُمْ رَامُوا إِقَامَةَ الْإِمَامِ بِعُقُولٍ حَائِرَةٍ بَائِرَةٍ نَاقِصَةٍ وَ آرَاءٍ مُضِلَّةٍ فَلَمْ یَزْدَادُوا مِنْهُ إِلَّا بُعْداً قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ. وَ لَقَدْ رَامُوا صَعْباً وَ قَالُوا إِفْکاً وَ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِیداً وَ وَقَعُوا فِی الْحَیْرَةِ إِذْ تَرَکُوا الْإِمَامَ عَنْ بَصِیرَةٍ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ رَغِبُوا عَنِ اخْتِیَارِ اللَّهِ وَ اخْتِیَارِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَهْلِ بَیْتِهِ إِلَی اخْتِیَارِهِمْ وَ الْقُرْآنُ یُنَادِیهِمْ -- وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ وَ قَالَ جل جلاله وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ الْآیَةَ وَ قَالَ -- ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ أَمْ لَکُمْ کِتابٌ فِیهِ تَدْرُسُونَ إِنَّ لَکُمْ فِیهِ لَما تَخَیَّرُونَ أَمْ لَکُمْ أَیْمانٌ عَلَیْنا بالِغَةٌ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ إِنَّ لَکُمْ لَما تَحْکُمُونَ سَلْهُمْ أَیُّهُمْ بِذلِکَ زَعِیمٌ أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ فَلْیَأْتُوا بِشُرَکائِهِمْ إِنْ کانُوا صادِقِینَ وَ قَالَ جل جلاله -- أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها أَمْ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ أَمْ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ أَمْ قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا بَلْ هُوَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ فَکَیْفَ لَهُمْ بِاخْتِیَارِ الْإِمَامِ وَ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا یَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا یَنْکُلُ مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُکِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَةِ مَخْصُوصٌ بِدَعْوَةِ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله وَ نَسْلِ الْمُطَهَّرَةِ الْبَتُولِ لَا مَغْمَزَ فِیهِ فِی نَسَبٍ وَ لَا یُدَانِیهِ ذُو حَسَبٍ فِی الْبَیْتِ مِنْ قُرَیْشٍ وَ الذِّرْوَةِ مِنْ هَاشِمٍ وَ الْعِتْرَةِ مِنَ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله وَ الرِّضَا مِنَ اللَّهِ جل جلاله شَرَفُ الْأَشْرَافِ وَ الْفَرْعُ مِنْ عَبْدِ مَنَافٍ نَامِی الْعِلْمِ کَامِلُ الْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالْإِمَامَةِ عَالِمٌ بِالسِّیَاسَةِ مَفْرُوضُ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ جل جلاله نَاصِحٌ لِعِبَادِ اللَّهِ حَافِظٌ لِدِینِ اللَّهِ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ علیهم السلام یُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ وَ یُؤْتِیهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِکَمِهِ مَا لَا یُؤْتِیهِ غَیْرَهُمْ فَیَکُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ الزَّمَانِ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» وَ قَوْلِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ قَوْلِهِ فِی طَالُوتَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ وَ قَالَ لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله -- أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً وَ قَالَ فِی الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ وَ عِتْرَتِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ علیهم السلام أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفی بِجَهَنَّمَ سَعِیراً وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ جل جلاله لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِکَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا یُحَیَّرُ فِیهِ عَنِ الصَّوَابِ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتَهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَی خَلْقِهِ وَ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ فَهَلْ یَقْدِرُونَ عَلَی مِثْلِ هَذَا فَیَخْتَارُونَهُ أَوْ یَکُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَیُقَدِّمُونَهُ تَعَدَّوْا وَ بَیْتِ اللَّهِ الْحَقَّ وَ نَبَذُوا کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْهُدَی وَ الشِّفَاءُ فَنَبَذُوهُ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ فَذَمَّهُمُ اللَّهُ وَ مَقَّتَهُمْ وَ أَتْعَسَهُمْ فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَی -- وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ وَ قَالَ فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ وَ قَالَ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً. [الکافی، ج 1، ص 198، ح 1]

ص: 308

ص: 309

ص: 310

سوره ی قصص، آیات 76 تا 88

متن:

إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ (76) وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ (77) قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (78) فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ (79) وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا یُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ (80) َخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما کانَ مِنَ المُنْتَصِرینَ (81) وَ أَصْبَحَ الَّذینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا لَخَسَفَ

ص: 311

بِنا وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ (82) تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ (83) مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزَی الَّذینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (84) إِنَّ الَّذی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدی وَ مَنْ هُوَ فی ضَلالٍ مُبینٍ (85) وَ ما کُنْتَ تَرْجُوا أَنْ یُلْقی إِلَیْکَ الْکِتابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ ظَهیراً لِلْکافِرینَ (86) وَ لا یَصُدُّنَّکَ عَنْ آیاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَیْکَ وَ ادْعُ إِلی رَبِّکَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکینَ (87) وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (88)

لغات:

«بَغی» به معنای سرکشی و سلطه و سیطره ی بدون حق است، از این رو به حکّام جور و ستمگر بغاة گویند، و «کَنز» به معنای مالی است که زیر زمین انباشته شده باشد، و این معنای لغوی و عرفی کنز است، و در شرع مقدّس به مالی کنز می گویند که زکات آن داده نشده باشد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ…» (1). و «مفتاح» جمع مِفتَح و مفاتیح جمع مفتاح است و هر دو به معنای آلت فتح یعنی کلید است، و «ناءَ یَنوءُ نَوْءًا» به معنای قیام و بلند شدن با بار سنگین است، و ناءنی الحمل، إذات أثقلنی، و «عُصبة» جماعت پیوسته و شجاع را گویند، و «بالعُصبة أولی القوّة» کسانی هستند که مفاتیح -- جمع مِفتح به معنای کلید و یا جمع مَفتح به معنای خزانه -- را به دوش می گرفته اند، و عدد آن ها ده نفر و یا چهل نفر و یا شصت نفر نقل شده است، و «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» یعنی إلّا ذاته، و از معصومین علیهم السلام نقل

ص: 312


1- سوره ی توبه، آیه ی 34.

شده که «إِلَّا وَجْهَهُ» یعنی إلّا حجج الله و هم وجه الله، و «مَعاد» یا به معنای رجعت است، و یا به معنای قیامت، و یا به معنای بازگشت به مکّه هنگام فتح مکّه است.

ترجمه:

قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد ما آن قدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد! (76) و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهره ات را از دنیا فراموش مکن و همان گونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد! (77) (قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده ام!» آیا او نمی دانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمی شوند. (78) (روزی قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آن ها که خواهان زندگی دنیا بودند گفتند: «ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستی که او بهره عظیمی دارد!» (79) اما کسانی که علم و دانش به آن ها داده شده بود گفتند: «وای بر شما ثواب الهی برای کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمی کنند.» (80) سپس ما، او و خانه اش را در زمین فرو بردیم، و گروهی نداشت که او را در برابر عذاب الهی یاری کنند، و خود نیز نمی توانست خویشتن را یاری دهد. (81) و آن ها که دیروز آرزو می کردند بجای او باشند (هنگامی که این صحنه را دیدند) گفتند: «وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش می دهد

ص: 313

یا تنگ می گیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو می برد! ای وای گویی کافران هرگز رستگار نمی شوند! (82) (آری،) این سرای آخر تو را (تنها) برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است! (83) کسی که کار نیکی انجام دهد، برای او پاداشی بهتر از آن است و به کسانی که کارهای بد انجام دهند، مجازات بدکاران جز (به مقدار) اعمال شان نخواهد بود. (84) آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت [زادگاهت] بازمی گرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر می داند چه کسی (برنامه) هدایت آورده، و چه کسی در گم راهی آشکار است!» (85) و تو هرگز امید نداشتی که این کتاب آسمانی به تو القا گردد ولی رحمت پروردگارت چنین ایجاب کرد! اکنون که چنین است، هرگز از کافران پشتیبانی مکن! (86) و هرگز (آن ها) تو را از آیات خداوند، بعد از آنکه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوی پروردگارت دعوت کن، و هرگز از مشرکان مباش! (87) معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست همه چیز جز ذات (پاک) او فانی می شود حاکمیت تنها از آن اوست و همه بسوی او بازگردانده می شوید! (88)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ نَزَعْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ» (1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید امام باقر علیه السلام فرمود:

«وَ نَزَعْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا»، یعنی «من کلّ فرقةٍ من هذه الأمّة إمامها» یعنی ما امام هر فرقه ای از این امّت را می خوانیم، و به آنان می گوییم: برهان

ص: 314


1- سوره ی قصص، آیه ی 75.

و دلیل حقانیّت خود را بیاورید، و در آن روز فرقه های باطل می دانند که حق، فرموده ی خداوند است و به باطل خود اعتراف می کنند. (1)

مؤلّف گوید:

نظیر آیه فوق این آیه است: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ….» (2)

«إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَی فَبَغَی عَلَیْهِمْ وَ آتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ…» (3)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

«عصبة جمعیّت بین ده تا نوزده می باشد» سپس گوید: کلیدهای خزائن قارون را جمعیّت عُصبه حمل می کردند، و چون مردم به او گفتند: «از زیادی ثروت دنیا شاد مباش چرا که خداوند چنین شادمانی را دوست نمی دارد، و با آنچه خداوند به تو داده است آخرت خود را آباد کن، و بهره مندی خود را از دنیا فراموش مکن، و همان گونه که خداوند به تو احسان نموده، تو نیز به مردم احسان کن، و طالب فساد مباش، که خداوند مفسدان را دوست نمی دارد» قارون در پاسخ آنان گفت: «من این مال را از ناحیه علم کیما به دست آورده ام» و خداوند در پاسخ او فرمود: آیا او نمی داند که خداوند مردمانی قوّی تر و دارای اموال بیشتری را قبل از او هلاک نمود؟! (4)

ص: 315


1- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله: وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً یقول من کل فرقة من هذه الأمة إمامها فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 143، ح 5]
2- سوره ی اسراء، آیه ی 71.
3- سوره ی قصص، آیه ی 76.
4- و قال علی بن إبراهیم فی قوله إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ و العصبة ما بین العشرة إلی تسعة عشر قال کان یحمل مفاتح خزائنه العصبة أولو القوة، فقال قارون کما حکی الله إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدِی یعنی ماله و کان یعمل الکیمیاء فقال الله: أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 144]

امیر المؤمنین علیه السلام در تفسیر «وَ لَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا» فرمود:

یعنی از صحّت و قوّت و فراغت و جوانی و نشاط خود غافل مشو، و با این نیروها آخرت خود را دریاب. (1)

امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند به موسی وحی نمود:

از مال فراوان شاد مشو، و همواره از یاد من غافل مباش، چرا که مال فراوان سبب فراموشی گناهان می شود، و ترک ذکر من قلب ها را فراموشی می دهد. (2)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

روز قیامت بنده ای را می آورند و به او گفته می شود: احتجاج کن. پس آن بنده می گوید: «خدایا تو مرا خلق کردی و هدایت نمودی و وسعت مال به من دادی، و من همواره بر خلق تو وسعت و گشایش قرار دادم، تا تو امروز

ص: 316


1- ابن بابویه، قال: حدثنا أبو أحمد الحسن بن عبد الله بن سعید العسکری، قال: حدثنا محمّد بن أحمد القشیری، قال: حدثنا أبو الحریش أحمد بن عیسی الکوفی، قال: حدثنا موسی بن إسماعیل بن موسی بن جعفر، قال: حدثنی أبی، عن أبیه، عن جده جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن جده، عن أبیه، عن علی بن أبی طالب صلوات الله علیهم، فی قول الله عزّوجلّ: وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا، قال: «لا تنس صحتک و قوتک و فراغک و شبابک و نشاطک أن تطلب بها الآخرة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 287، ح 3]
2- فی کتاب الخصال عن أبی عبد الله عن أبیه علیهما السلام قال: أوحی الله تبارک و تعالی الی موسی علیه السلام لا تفرح بکثرة المال، و لا تدع ذکری علی کل حال، فان کثرة المال تنسی الذنوب، و ترک ذکری ینسی القلوب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 138، ح 105]

کار را بر من آسان کنی و رحمت خود را شامل حال من نمایی» پس خداوند متعال می فرماید: بنده ی من راست می گوید، او را داخل بهشت کنید. (1)

«فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ * وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ لَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ» (2)

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:

قارون از بنی اسرائیل و پسر خاله موسی علیه السلام و از سبط موسی علیه السلام بوده است. (3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ» یعنی قارون با لباس های رنگارنگ در حالی که لباس او روی زمین کشیده می شد، بین مردم ظاهر شد، و مردم چون او را دیدند گفتند: «ای کاش ما نیز مانند قارون دارای چنین اموالی بودیم، چرا که او صاحب بهره بزرگی است از دنیا».

و یاران پاک و مخلص موسی علیه السلام به آنان گفتند: «وای بر شما، پاداش خداوند

ص: 317


1- فی الکافی علی بن إبراهیم عن محمّد بن عیسی بن عبید عن أبی الحسن علی بن یحیی عن أیوب بن أعین عن أبی حمزة عن أبی جعفر علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: یؤتی یوم القیامة برجل فیقال: احتج، فیقول: یا رب خلقتنی و هدیتنی و أوسعت علی فلم أزل أوسع علی خلقک و أیسر علیهم لکی تنشر علی هذا الیوم رحمتک و تیسره فیقول الرب جل ثناؤه و تعالی: صدق عبدی أدخلوه الجنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 139، ح 108]
2- سوره ی قصص، آیات 79 و 80.
3- «إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی» أی کان من بنی إسرائیل ثم من سبط موسی و هو ابن خالته عن عطا عن ابن عبّاس و روی ذلک عن أبی عبد الله علیه السلام. [مجمع البیان، ج 7، ص 415]

برای اهل ایمان و عمل صالح بهتر از مال دنیا می باشد، و به پاداش خداوند نمی رسند جز اهل صبر و شکیبایی… تا این که گوید:

سبب هلاکت قارون این بود، که چون موسی بنی اسرائیل، را از مصر خارج نمود و آنان در بیابان قرار گرفتند و خداوند برای آنان «منّ و سلوا» را نازل نمود، و برای آن ها به دست موسی دوازده چشمه از بین سنگ جاری نمود، مردم به خوشگذرانی روی آوردند و به موسی گفتند: ما نمی توانیم با یک نوع از غذا صبر کنیم، و تو از خدای خود بخواه تا او از زمین برای ما سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیاز خارج کند» (1) و موسی علیه السلام به آنان فرمود: آیا چیز بهتر را رها می کنید و به جای آن خواهان چیز بدتری هستید؟! اکنون وارد شهر مصر شوید تا آنچه می خواهید را بیابید» (2). آنان گفتند: داخل شهر مردمی جبّار هستند و ما هرگز داخل شهر نمی شویم، تا آن ها خارج شوند، و سپس گفتند:

«ای موسی تو با پروردگارت با آنان جنگ کنید و ما در این جا نشسته ایم.» و لکن خداوند ورود آنان را به شهر مصر واجب نمود، و عدم دستیابی آنان را به شهر تا چهل سال مقدّر کرد، از این رو آنان در آن بیابان چهل سال سرگردان بودند و از اوّل شب آماده قیام می شدند و مشغول قرائت تورات و دعا و گریه بودند و راهی برای قیام و حرکت پیدا نمی کردند و قارون از آنان بود و بهتر از دیگران تورات را قرائت می کرد، و اهل عمل به کیمیا بود، و چون ماندن بنی اسرائیل در تیه [و بیابان] و توبه کردن آنان طولانی شد، و قارون از توبه کردن با بنی اسرائیل امتناع ورزید، و موسی علیه السلام که او را دوست می داشت به او فرمود:

«قوم تو در حال توبه هستند و تو از آنان جدا شده ای؟! برخیز و داخل در بین

ص: 318


1- سوره ی بقره، آیه ی 61.
2- سوره ی بقره، آیه ی 61.

آنان شو و گرنه خداوند عذاب بر تو می فرستد» پس قارون به سخن موسی بی اعتنایی نمود و سخن او را به استهزا گرفت، و موسی علیه السلام با اندوه از نزد او خارج شد، و در کنار قصر او نشست در حالی که جُبّه ای از مو به دوش و کفشی از پوست حمار بر پا و عصایی به دست او بود، پس قارون دستور داد تا خاکستری مخلوط به آب را بر سر موسی ریختند و چون چنین کردند، موسی علیه السلام به شدّت خشمگین شد، و در کتف موسی علیه السلام چند تار مو بود که چون خشمگین می شد، آن موها سیخ می شد و از زیر جامه هایش بیرون می آمد و خون از سر آن ها جاری می شد، از این رو موسی علیه السلام دست به دعا بلند کرد و گفت:

«پروردگارا اگر به خاطر من به خشم نیایی من پیامبر تو نیستم» و خداوند به موسی وحی نمود: «من به زمین امر کردم که به فرمان تو باشد، و تو هر دستوری داری به او بده» از سویی قارون دستور داده بود که درهای قصر را ببندند، و چون موسی علیه السلام خواست قارون را باز ملاقات کند و درها را بسته دید، به درها اشاره نمود و آن ها فوراً باز شدند و موسی با خشم وارد بر قارون شد، و قارون احساس کرد که عذاب نازل شده است، از این رو به موسی گفت: «من تو را به حق خویشاوندی که بین ماست سوگند می دهم که از من درگذری» موسی علیه السلام فرمود: «ای پسر لاوی سخن بس کن» و به زمین فرمود: «قارون را در خود فرو بر» ناگاه قصر قارون با آنچه در آن بود در زمین فرو رفت و زمین او را با قصرش در خود فرو برد، و لکن خداوند در این باره به موسی طعنه زد، و موسی گفت: «پروردگارا او مرا به حق خویشاوندی سوگند داد، و اگر به حق تو سوگند می داد او را اجابت می کردم و عذرش را می پذیرفتم».

ص: 319

پس خداوند به موسی علیه السلام فرمود: چرا به پسر لاوی گفتی: سخن بس کن؟ موسی گفت: «پرودگارا! اگر من دانستم که تو از پذیرفتن توبه ی قارون خشنود می شوی، قطعاً خواسته او را برآورده می نمودم» و خداوند در پاسخ موسی فرمود: ای موسی! به عزّت و جلال و عظمت خود سوگند، اگر قارون آن گونه که تو را خطاب نمود، مرا خطاب می کرد، من حتماً دعای او را مستجاب می کردم، و چون تو را مورد خطاب قرار داد، ما او را به تو واگذاردیم.

سپس فرمود:

ای موسی بن عمران از مرگ هراس نکن زیرا من مرگ را بر هر کسی نوشته ام، و من برای تو بستری فراهم نموده ام که چون وارد آن شوی چشمانت روشن گردد، پس موسی همراه وصّی خود به کوه طور رفت، و در بین راه مردی را دید که به طرف او می آید، در حالی که یک سبد بزرگ و بیلی همراه دارد، پس موسی علیه السلام به او گفت: چه می خواهی؟ آن مرد گفت: «مردی از اولیای خدا در گذشته و می خواهم گوری برای او حفر کنم» موسی علیه السلام گفت:

آیا می خواهی تو را یاری کنم؟ آن مرد گفت: آری. و چون قبر را حفر کردند و آن مرد خواست وارد قبر شود، موسی گفت: چه می کنی؟ آن مرد گفت: وارد قبر می شوم تا ببینم آرامگاه [و لحد] آن چگونه است؟ موسی علیه السلام گفت: این کار را به من واگذار، و موسی خود داخل قبر شد و در لحد خوابید، و همان وقت ملک الموت او را قبض روح نمود و کوه او را در میان گرفت و به هم پیوست. (1)

ص: 320


1- فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قال فی الثیاب المصبغات یجرها فی الأرض قالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ فقال لهم الخلص من أصحاب موسی وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا یُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُونَ فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما کانَ مِنَ المُنْتَصِرِینَ وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ قال: هی لفظة سریانیة یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا لَخَسَفَ بِنا وَیْکَأَنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ. و کان سبب هلاک قارون أنه لما أخرج موسی بنی إسرائیل من مصر و أنزلهم البادیة أنزل الله علیهم المن و السلوی و انفجر لهم من الحجر اثنتا عشرة عینا بطروا و قالوا لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ لهم موسی أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ فقالوا کما حکی الله إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّی یَخْرُجُوا مِنْها. ثم قالوا لموسی فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ، ففرض الله علیهم دخولها و حرمها عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فکانوا یقومون من أول اللیل و یأخذون فی قراءة التوراة و الدعاء و البکاء و کان قارون منهم و کان یقرأ التوراة و لم یکن فیهم أحسن صوتا منه و کان یسمی المنون لحسن قراءته و قد کان یعمل الکیمیاء، فلما طال الأمر علی بنی إسرائیل فی التیه و التوبة و کان قارون قد امتنع من الدخول معهم فی التوبة و کان موسی یحبه فدخل علیه موسی، فقال یا قارون قومک فی التوبة و أنت قاعد هاهنا ادخل معهم و إلّا نزل بک العذاب، فاستهان به و استهزأ بقوله فخرج موسی من عنده مغتما فجلس فی فناء قصره و علیه جبة شعر و نعلان من جلد حمار شراکهما من خیوط شعر بیده العصا، فأمر قارون أن یصب علیه رمادا قد خلط بالماء فصب علیه فغضب موسی غضبا شدیدا و کان فی کتفه شعرات کان إذا غضب خرجت من ثیابه و قطر منها الدم، فقال موسی یا رب إن لم تغضب لی فلست لک بنبی فأوحی الله إلیه قد أمرت السماوات و الأرض أن تطیعک فمرها بما شئت و قد کان قارون قد أمر أن یغلق باب القصر، فأقبل موسی فأومأ إلی الأبواب فانفرجت و دخل علیه فلما نظر إلیه قارون علم أنه قد أوتی فقال: یا موسی أسألک بالرحم الذی بینی و بینک، فقال له موسی یا ابن لاوی لا تزدنی من کلامک! یا أرض خذیه فدخل القصر بما فیه فی الأرض و دخل قارون فی الأرض إلی رکبتیه، فبکی و حلفه بالرحم، فقال له موسی یا ابن لاوی لا تزدنی من کلامک، یا أرض خذیه و ابتلعیه بقصره و خزائنه. و هذا ما قال موسی لقارون یوم أهلکه الله فعیره الله بما قاله لقارون، فعلم موسی أن الله قد عیره بذلک فقال یا رب إن قارون دعانی بغیرک و لو دعانی بک لأجبته، فقال الله ما قلت یا ابن لاوی لا تزدنی من کلامک فقال موسی یا رب لو علمت أن ذلک لک رضی لأجبته فقال الله یا موسی و عزتی و جلالی و جودی و مجدی و علو مکانی لو أن قارون کما دعاک دعانی لأجبته و لکنه لما دعاک وکلته إلیک، یا ابن عمران لا تجزع من الموت فإنی کتبت الموت علی کل نفس و قد مهدت لک مهادا لو قد وردت علیه لقرت عیناک، فخرج موسی إلی جبل طور سینا مع وصیه فصعد موسی الجبل فنظر إلی رجل قد أقبل و معه مکتل و مسحاة، فقال له موسی ما ترید قال إن رجلا من أولیاء الله قد توفی فأنا أحفر له قبرا فقال له موسی أ و لا أعینک علیه قال: بلی قال فحفرا القبر فلما فرغا أراد الرجل أن ینزل إلی القبر فقال له موسی ما ترید قال أدخل القبر فأنظر کیف مضجعه فقال له موسی أنا أکفیک، فدخله موسی فاضطجع فیه فقبض ملک الموت روحه و انضم علیه الجبل. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 144]

ص: 321

«تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» (1)

حفص بن غیاث گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود:

ای حفص! دنیا نزد من چیزی جز مردار نیست که هنگام اضطرار از آن می خورم.

سپس فرمود:

ای حفص! خدای تبارک و تعالی می دانسته که بندگان او چه خواهند کرد و به سوی چه چیزی حرکت خواهند نمود، از این رو هنگام گناهان آنان، حلیم است و در مجازات آنان شتاب نمی کند، چرا که مجازات آنان از او فوت نمی شود، پس تو مغرور به حلم خداوند مشو، و از گناه و مخالفت خداوند بترس.

ص: 322


1- سوره ی قصص، آیه ی 83.

سپس این آیه را تلاوت نمود: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ…» و گریان شد و فرمود: به خدا سوگند با این آیه آرزوهای کاذب و خیالی از بین رفت. تا این که فرمود: به خدا سوگند ابرار و نیکان رستگار شدند، آیا می دانی آنان کیانند؟ آنان کسانی هستند که هرگز به مورچه ای ظلم نمی کنند، و تو بدان که دانش حقیقی ترس از خداوند است، و غرور و اغترار، جهل و نادانی است، ای حفص! در قیامت هفتاد گناه از جاهل بخشوده می شود قبل از آن که یک گناه از عالم بخشوده شود.

تا این که فرمود:

هر کس برای خدا تحصیل علم کند، و برای خدا به دیگران تعلیم بدهد، و به آنچه می داند عمل کند، در ملکوت آسمان ها عظیم خوانده می شود، و گفته خواهد شد: او برای خدا یاد گرفت و برای خدا عمل کرد، و برای خدا تعلیم نمود.

حفص گوید:

به امام علیه السلام گفتم: فدای شما شوم، زهد در دنیا چیست؟ فرمود: خداوند معنای آن را در قرآن بیان نموده است و می فرماید: «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ» (1). سپس فرمود: «داناترین مردم به خداوند، ترساترین آنان است و ترساترین آنان از خداوند داناترین آنان به خداوند است، و داناترین آنان به خداوند، زاهدترین آنان در دنیا می باشد» پس مردی به آن حضرت گفت: «ای فرزند رسول خدا! به من سفارشی بفرمایید» و امام علیه السلام به او فرمود: هر کجا هستی از خدا بترس، تا گرفتار وحشت نشوی. (2)

ص: 323


1- سوره ی حدید، آیه ی 23.
2- فإنه حدثنی أبی عن القاسم بن محمّد عن سلیمان بن داود المنقری عن حفص بن غیاث قال قال أبو عبد الله علیه السلام یا حفص ما منزلة الدنیا من نفسی إلّا بمنزلة المیتة إذا اضطررت إلیها أکلت منها، یا حفص إن الله تبارک و تعالی علم ما العباد عاملون و إلی ما هم صائرون فحلم عنهم عند أعمالهم السیئة لعلمه السابق فیهم فلا یغرنک حسن الطلب ممن لا یخاف الفوت ثم تلا قوله: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ…» الآیة، و جعل یبکی و یقول ذهبت و الله الأمانی عند هذه الآیة ثم قال فاز و الله الأبرار أ تدری من هم هم الذین لا یؤذون الذر کفی بخشیة الله علما و کفی بالاغترار بالله جهلا یا حفص! إنه یغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل أن یغفر للعالم ذنب واحد، من تعلم و علم و عمل بما علم دعی فی ملکوت السماوات عظیما، فقیل تعلم لله و عمل لله، و علم لله قلت جعلت فداک فما حد الزهد فی الدنیا فقال قد حد الله فی کتابه فقال عزّوجلّ «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ» إن أعلم الناس بالله أخوفهم لله و أخوفهم له أعلمهم به و أعلمهم به أزهدهم فیها، فقال له رجل یا ابن رسول الله أوصنی فقال اتق الله حیث کنت فإنک لا تستوحش. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 146]

امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

هنگامی که من، به امر ولایت و خلافت قیام نمودم، گروهی [مانند عایشه و طلحه و زبیر و…] بیعت خود را شکستند، و گروهی مانند خوارج از حق منحرف شدند، و گروهی [مانند اصحاب صفیّن و معاویه و…] فاسق شدند، مانند این که نشنیده بودند خداوند می فرماید: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»، آری به خدا سوگند شنیده و دانسته بودند و لکن دنیا در چشم آنان زیبا جلوه داده شده بود، و زینت دنیا فریب شان داده بود. (1)

ص: 324


1- فی نهج البلاغة فلما نهضت بالأمر نکثت طائفة و مرقت اخری و فسق آخرون کأنهم لم یسمعوا الله سبحانه إذ یقول: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» بلی و الله لقد سمعوها و وعوها، و لکنهم حلیت الدنیا فی أعینهم و راقهم زبرجها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 143، ح 120]

عبدالله بن مسعود گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله ضمن سخن مفصّلی فرمود:

من شما را به تقوای خدا و توجّه به او سفارش می کنم، و خداوند نیز به شما سفارش نموده که من برای شما نذیر مبین هستم و شما نباید در بلاد خدا و بین بندگان او در مقابل خداوند [و بندگان او] بزرگی و سلطه گری کنید چرا که او به من و شما فرموده است: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.» (1)

در تفسیر مجمع البیان از زادان روایت شده که گوید:

امیرالمؤمنین علیه السلام در زمان خلافت خود در بازارها حرکت می نمود، و گم شده ها را راهنمایی می کرد، و به ضعفا کمک می نمود و به فروشندگانِ طعام و میوه ها و سبزیجات که می رسید، قرآن را باز می کرد و این آیه را برای آنان می خواند: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا» و می فرمود: این آیه درباره ی ولات و حکّام عدل و اهل تواضع و درباره ی اهل قدرت -- از سایر مردم -- نازل شده است. (2)

ص: 325


1- فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی ابن مسعود انه قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله فی کلام طویل: أوصیکم بتقوی الله و أوصی الله بکم «إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ» الا تعلوا علی الله فی عباده و بلاده فان الله تعالی قال لی و لکم: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 143، ح 121]
2- فی مجمع البیان و روی زاذان عن أمیر المؤمنین علیه السلام انه کان یمشی فی الأسواق و هو وال یرشد الضال و یعین الضعیف و یمر بالبیاع و البقال فیفتح علیه القرآن و یقرأ «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» و یقول: نزلت هذه الآیة فی أهل العدل و التواضع من الولاة، و أهل القدرة من سایر الناس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 144، ح 122]

در ذیل آیه فوق مرحوم سیّدبن طاووس گوید: از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود:

بسا کسی عجبی پیدا می کند، که بند کفش او از بند کفش رفیقش بهتر است، و با این فکر مصداق آیه فوق قرار می گیرد. و رواه الأعرج عن أمیرالمؤمنین علیه السلام. (1)

«إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَی مَعَادٍ قُل رَّبِّی أَعْلَمُ مَن جَاء بِالْهُدَی وَ مَنْ هُوَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» (2)

مؤلّف گوید:

بین مفسّرین شیعه و اهل تسنّن اختلاف است که مقصود از «معاد» در این آیه چیست؟

و روایات معصومین علیهم السلام دلالت دارد که مقصود رجعت آنان است، چرا که در آن زمان آیه «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» و آیه «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً» تحقّق پیدا می کند و در آن زمان، هیچ نقطه ای از زمین باقی نمی ماند، مگر آن که در آن ندای شهادت به «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» بلند خواهد بود، بنابراین آیه فوق یکی از آیات رجعت می باشد.

ص: 326


1- فی کتاب سعد السعود لابن طاوس رحمة الله علیه یقول علی بن موسی بن طاوس: رأیت فی تفسیر الطبرسی عند تفسیر هذه الآیة قال: و روی عن أمیر المؤمنین علیه السلام انه قال: ان الرجل لیعجبه ان یکون شراک نعله أجود من شراک نعل صاحبه فیدخل تحتها «انتهی». أقول: و هذا الحدیث منقول فی جوامع الجامع فکأنه المراد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 144، ح 124]
2- سوره ی قصص، آیه ی 85.

و در چندین روایت آمده که مقصود از «معاد» در آیه فوق قیامت نیست بلکه مقصود رجعت است. ابوخالد کابلی گوید: امام سجّاد علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود:

در رجعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین و ائمّه علیهم السلام به دنیا باز خواهند گشت. (1)

صالح بن میثم گوید:

به امام باقر علیه السلام گفتم: «برای من حدیث بخوانید» امام علیه السلام فرمود: مگر تو از پدرت میثم حدیث نشنیده ای؟ گفتم: من بچّه بودم که پدرم از دنیا رفت، سپس گفتم: «من سخنی می گویم، و شما اگر گفته من را صحیح دانستید، سکوت کنید، و اگر خطا دانستید، هدایتم کنید»، پس گفتم: من اعتقاد دارم که علیّ علیه السلام «دَابَّةُ الْأَرْضِ» است، و امام علیه السلام سکوت نمود، و فرمود: به خدا سوگند تو اعتقاد داری که علیّ علیه السلام به دنیا رجعت خواهد نمود و باز خواهد گشت، و این آیه را قرائت نمود «إِنَ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ». گفتم: اراده کرده بودم که همین سؤال را از شما بکنم و فراموش نمودم، فرمود: آیا می خواهی من مسأله بزرگتری را به تو خبر بدهم؟ و سپس این آیه را تلاوت نمود: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا» (2). و فرمود: «در زمان رجعت هیچ جایی از زمین نیست مگر آن که در آن صدای شهادت به «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» بلند خواهد بود» و سپس با دست مبارک خود اشاره به آفاق زمین نمود. (3)

ص: 327


1- قال و حدثنی أبی عن النضر بن سوید عن یحیی الحلبی عن عبد الحمید الطائی عن أبی خالد الکابلی عن علی بن الحسین علیه السلام فی قوله: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ» قال یرجع إلیکم نبیکم صلی الله علیه و آله و أمیر المؤمنین علیه السلام و الأئمّة علیهم السلام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 147]
2- سوره ی سبأ، آیه ی 28.
3- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا حمید بن زیاد عن عبد الله بن أحمد بن نهیک عن عبیس بن هشام عن أبان عن عبد الرحمن بن سیابة عن صالح بن میثم عن أبی جعفر علیه السلام قال قلت لأبی جعفر علیه السلام حدثنی قال أ و لیس قد سمعته من أبیک قلت هلک أبی و أنا صبی قال قلت فأقول فإن أصبت قلت نعم و إن أخطأت رددتنی عن الخطإ قال ما أشد شرطک قلت فأقول فإن أصبت سکت و إن أخطأت رددتنی عن الخطإ قال هذا أهون قال قلت فإنی أزعم أن علیا علیه السلام دابة الأرض و سکت فقال أبو جعفر علیه السلام أراک و الله تقول إن علیا راجع إلینا و تقرأ إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ قال فقلت قد جعلتها فیما أرید أن أسألک عنه فنسیتها فقال أبو جعفر علیه السلام أ فلا أخبرک بما هو أعظم من هذا قوله عزّوجلّ وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً و ذلک أنه لا یبقی أرض إلّا و یؤذن فیها بشهادة أن لا إله إلّا الله و أن محمّدا رسول الله و أشار بیده إلی آفاق الأرض. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 415، ح 20]

ابو مروان گوید: از امام صادق علیه السلام درباره ی آیه «إِنَ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ»، سؤال کردم، و آن حضرت فرمود:

به خدا سوگند دنیا به پایان نمی رسد، تا رسول خدا صلی الله علیه و آله و علیّ علیه السلام به «ثویّه» کوفه بازگردند و مسجدی را در محلّی از کوفه بنا کنند که دارای دوازده هزار در باشد. (1)

«وَ لَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه 86 قصص که می فرماید: «… فَلا تَکُونَنَ ظَهِیراً لِلْکافِرِینَ» خطاب به رسول

ص: 328


1- و قال أیضا حدثنا جعفر بن محمّد بن مالک عن الحسن بن علی بن مروان عن سعید بن عمر عن أبی مروان قال سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ فقال لی لا و الله لا تنقضی الدنیا و لا تذهب حتّی لیجتمع رسول الله صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام بالثویة فیلتقیان و یبنیان بالثویة مسجدا له اثنا عشر ألف باب یعنی موضعا بالکوفة. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 416]
2- سوره ی قصص، آیه ی 88.

خداست و لکن مربوط به مردم است، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند پیامبر خود را مبعوث نمود با «إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةِ.» (1)

حارث بن مغیره نضری گوید: از امام صادق علیه السلام درباره ی آیه «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» سؤال شد، و امام علیه السلام فرمود:

آنان یعنی اهل سنّت چه می گویند؟ گفتم: می گویند: «همه چیز از بین می رود مگر خداوند» فرمود: سبحان الله حرف خطرناکی زده اند، چرا که معنای آیه این است که همه چیز هلاک می شود مگر وجه الله که مردم از ناحیه آن به خدا می رسند [و اطاعت از محمّد و آل محمّد وسیله رسیدن به خداست بنابراین وجه الله محمّد و آل او هستند.] (2)

امام باقر علیه السلام فرمود:

ما همان «مثانی» هستیم که خداوند به پیامبر ما حضرت محمّد صلی الله علیه و آله عطا

ص: 329


1- قوله: فَلا تَکُونَنَّ یا محمّد ظَهِیراً لِلْکافِرِینَ فقال و المخاطبة للنبی و المعنی للناس و قوله: وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ المخاطبة للنبی و المعنی للناس و هو قول الصّادق علیه السلام إن الله بعث نبیه بإیاک أعنی و اسمعی یا جارة. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 147]
2- -- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن علی بن النعمان، عن سیف بن عمیرة، عمن ذکره، عن الحارث بن المغیرة النصری، قال: سئل أبو عبد الله علیه السلام عن قول الله تبارک و تعالی: کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ، فقال: «ما یقولون فیه؟» قلت: یقولون یهلک کل شی ء إلّا وجه الله. -- فقال: «سبحان الله! لقد قالوا قولا عظیما، إنّما عنی بذلک وجه الله الذی یؤتی منه» و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر، عن صفوان الجمال، عن أبی عبد الله علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ، قال: «من أتی الله بما أمر به من طاعة محمّد صلی الله علیه و آله فهو الوجه الذی لا یهلک، و کذلک قال: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 293، ح 2 و 3]

نمود [و آن حضرت فرمود: أعطیت المثانی…] و ما همان «وجه الله» هستیم که بین شما رفت و آمد می کنیم، و ما همان «عین الله» در بین مردم می باشیم، و ما همان «ید الله» مبسوطه به رحمت هستیم بر بندگان خدا، و ما امام متقیّن هستیم، خواه گروهی ما را بشناسند و خواه نشناسند. و جاهل به حق ما باشند. (1)

مروان بن صباح گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند ما را نیکو خلق نمود، و صورت های ما را نیکوترین صورت ها قرار داد، و او ما را در بین بندگان، زبان ناطق خود، و دست باز رأفت و رحمت خود، و وجه الله، و باب الله، و خزانه داران خود در آسمان و زمین قرار داد، و به خاطر ما درخت ها میوه می دهد، و نهرها جاری می شود، و باران از آسمان می بارد، و گیاه ها از زمین می روید، و خداوند با عبادت ما عبادت می شود، و اگر ما نمی بودیم خداوند عبادت نمی شد! (2)

ص: 330


1- و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن سنان، عن أبی سلام النحاس، عن بعض أصحابنا، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «نحن المثانی التی أعطاها الله نبینا محمّدا صلی الله علیه و آله، و نحن وجه الله، نتقلب فی الأرض بین أظهرکم، و نحن عین الله فی خلقه، و یده المبسوطة بالرحمة علی عباده، عرفنا من عرفنا، و جهلنا من جهلنا و إمامة المتقین». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 294، ح 4]
2- و عنه: عن محمّد بن أبی عبد الله، عن محمّد بن إسماعیل، عن الحسین بن الحسن، عن بکر بن صالح، عن الحسین بن سعید، عن الهیثم بن عبد الله، عن مروان بن الصباح، قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: «إن الله خلقنا فأحسن خلقنا، و صورنا فأحسن صورنا، و جعلنا عینه فی عباده، و لسانه الناطق فی خلقه، و یده المبسوطة علی عباده بالرأفة و الرحمة، و وجهه الذی یؤتی منه، و بابه الذی یدل علیه، و خزانه فی سمائه و أرضه، بنا أثمرت الأشجار و أینعت الثمار و جرت الأنهار، و بنا ینزل غیث السماء و ینبت عشب الأرض، و بعبادتنا عبد الله، و لولا نحن ما عبد الله». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 294، ح 5]

ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

آیا معنای آیه «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» [چنان که بعضی گفته اند]، این است که هر چیزی هلاک می شود و تنها وجه او باقی می ماند؟! در حالی که خداوند بزرگ تر از این است که توصیف شود! بلکه معنای آیه این است که هر چیزی از بین می رود، مگر دین خدا، و مقصود از «وجه الله» ما هستیم که از ناحیه ی ما مردم به دین خدا وارد می شوند، و تا زمانی که خداوند بخواهد مردم در دنیا باقی بمانند، ما در بین بندگان او باقی هستیم، و هر گاه نخواسته باشد که مردم باقی بمانند، ما را نزد خود می برد، و آن گونه که دوست بدارد با ما عمل می کند. (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ کسی که از آیه فوق سؤال نمود، فرمود:

این آیه چنین نازل شده است: «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا دینهُ» چرا که محال است چیزی کلّاً هلاک شود و وجه آن باقی بماند، و این معنا درباره ی خداوند [که جسم نیست] صحیح نمی باشد، چرا که او اجلّ و اعظم و اکرم از این توصیف است، و مقصود این است که هر کس از خدا نیست، هلاک خواهد

ص: 331


1- ابن بابویه: عن أبیه، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، قال: حدثنا أحمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن إسماعیل بن بزیع، عن منصور بن یونس، عن جلیس لأبی حمزة، عن أبی حمزة، قال: قلت لأبی جعفر علیه السلام: قول الله عزّوجلّ: کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ، قال: «فیهلک کل شی ء و یبقی الوجه؟! إن الله عزّوجلّ أعظم من أن یوصف بالوجه، و لکن معناه: کل شی ء هالک إلّا دینه، و الوجه الذی یؤتی منه». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 295]

شد [جز دین خدا و کسی که از خدا باشد مانند اولیای خدا] آیا نمی بینی که خداوند در آیه دیگری می فرماید: «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ * وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ؟) (1)، و بین خلق خود و وجه خود فاصله انداخته است. [چرا که وجه خدا دین خدا و اولیای دین او هستند.] (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

«إِلَّا وَجْهَهُ» یعنی إلّا ما أرید به وجه الله، و وجه الله علیّ علیه السلام). (3)

ص: 332


1- سوره الرحمن، آیات 26 و 27.
2- الطبرسی فی (الإحتجاج): عن أمیر المؤمنین علیه السلام، و قد سأله سائل عن تفسیر آیات من القرآن، فسأله فأجابه علیه السلام، فقال: «و أما قوله: کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ، فإنما أنزلت: کل شی ء هالک إلّا دینه لأنه من المحال أن یهلک منه کل شی ء و یبقی الوجه، هو أجل و أعظم و أکرم من ذلک، إنّما یهلک من لیس منه، ألا تری أنه قال: کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ؟ ففصل بین خلقه و وجهه». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 297]
3- و عنه، قال: حدثنا الحسن بن أحمد، عن محمّد بن عیسی، عن یونس بن عبد الرحمن، عن یونس بن یعقوب، عمن حدثه، عن أبی عبد الله علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ: «إلا ما أرید به وجه الله، و وجهه علی علیه السلام». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 297، ح 19]

سوره ی عنکبوت

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه، به جز 11 آیه ی ابتدای آن.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی روم نازل شده است.

شأن نزول: بعضی گفته اند آیات اوّل این سوره درباره ی عمّار یاسر و مسلمان دیگر نازل شده است.

عدد آیات: 69 آیه [اجماعاً]. (1)

ثواب قرائت سوره ی عنکبوت

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر کس سوره ی عنکبوت و روم را در شب بیست و سوّم ماه رمضان قرائت کند، به خدا سوگند او اهل بهشت است و من هرگز استثنایی در آن قرار نمی دهم، و هراسی از این ضمانت ندارم که گناهی بر من نوشته شود، چرا که این دو سوره نزد خداوند منزلت بالایی دارند. (2)

ص: 333


1- تفسیر برهان.
2- ابن بابویه: بإسناده عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «من قرأ سورة العنکبوت و الروم فی شهر رمضان لیلة ثلاث و عشرین فهو -- و الله یا أبا محمّد -- من أهل الجنة، لا أستثنی فیه أبدا، و لا أخاف أن یکتب علی فی یمینی إثم، و إن لهاتین السورتین عند الله مکانا». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 301]

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود:

کسی که سوره ی عنکبوت را بخواند، خداوند ده برابر عدد مؤمنین و مؤمنات و منافقین و منافقات، به او پاداش می دهد، و کسی که آن را بنویسد و بشوید و آب آن را بنوشد، همه بیماری های او به اذن خداوند برطرف می شود. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

… کسی که این سوره را در بستر و فراش خود قرائت کند و انگشت خود را دور ناف خویش بگرداند تمام شب را تا صبح به خواب خواهد رفت به اذن خداوند. (2)

ص: 334


1- و من (خواص القرآن) روی عن النّبی صلی الله علیه و آله، أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان له من الأجر عشر حسنات بعدد المؤمنین و المؤمنات، و المنافقین و المنافقات و من کتبها و شرب ماءها زالت عنه جمیع الأسقام و الأمراض بإذن الله تعالی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 301]
2- و قال الصّادق علیه السلام: «من کتبها و شربها زال عنه حمی الربع و البرد، و الألم، و لم یغتم من وجع أبدا إلّا وجع الموت الذی لا بد منه، و یکثر سروره ما عاش و شرب مائها یفرح القلب، و یشرح الصدر، و ماؤها یغسل به الوجه للحمرة و الحرارة، و یزیل ذلک و من قرأها علی فراشه و إصبعه فی سرته، یدیره حولها، فإنه ینام من أول اللیل إلی آخره، و لم ینتبه إلّا الصبح بإذن الله تعالی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 301، ح 4]

سوره ی عنکبوت، آیات 1 تا 13

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الم (1) أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (2) وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ (3) أَمْ حَسِبَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ (4) مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (5) وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ (6) وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ (7) وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (8) وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحینَ (9) وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فی صُدُورِ الْعالَمینَ (10) وَ لَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقینَ

ص: 335

(11) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (12) وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَمَّا کانُوا یَفْتَرُونَ (13)

لغات:

«ثِقْل» متاع و اثاث خانه را گویند و جمع آن اثقال است چنان که در قرآن گفته می شود: «وَ تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ من بلدٍ إِلی بَلَدٍ»، و «اِرْتَحَلَ قوم بثقلهم» و به همین معناست حدیث «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثّقلین کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، أَنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»، یکی از علمای نحو گوید: کتاب خدا و اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله را به این خاطر ثقلین گفته اند که پذیرفتن آن ها سنگین است، و دیگران گفته اند: عرب به هر چیز خطیر و با اهمیّت ثَقیل گوید و این به خاطر تفخیم و تعظیم و اهمیّت این دو چیز است چنان که خداوند جنّ و انس را ثَقَلَیْن نامیده چرا که بر مخلوقات دیگر فضیلت دارند، و «طوفان» آب فراوان را گویند چرا که به خاطر زیادی به اطراف زمین طواف می کند، و «الطوفان موت جارف» نیز به خاطر کثرت آن است، و موت جارف مرگ همگانی است، و موت، به خاطر زیادی، به طوفان تشبیه شده است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (1) آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟! (2) ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم

ص: 336

(و این ها را نیز امتحان می کنیم) باید علم خدا درباره کسانی که راست می گویند و کسانی که دروغ می گویند تحقق یابد! (3) آیا کسانی که اعمال بد انجام می دهند گمان کردند بر قدرت ما چیره خواهند شد؟! چه بد داوری می کنند! (4) کسی که امید به لقاء اللَّه (و رستاخیز) دارد (باید در اطاعت فرمان او بکوشد!) زیرا سرآمدی را که خدا تعیین کرده فرامی رسد و او شنوا و داناست! (5) کسی که جهاد و تلاش کند، برای خود جهاد می کند چرا که خداوند از همه جهانیان بی نیاز است. (6) و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، گناهان آنان را می پوشانیم (و می بخشیم) و آنان را به بهترین اعمالی که انجام می دادند پاداش می دهیم. (7) ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، و اگر آن دو (مشرک باشند و) تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری، از آن ها پیروی مکن! بازگشت شما به سوی من است، و شما را از آنچه انجام می دادید با خبر خواهم ساخت! (8) و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، آن ها را در زمره صالحان وارد خواهیم کرد! (9) و از مردم کسانی هستند که می گویند: «به خدا ایمان آورده ایم!» اما هنگامی که در راه خدا شکنجه و آزار می بینند، آزار مردم را همچون عذاب الهی می شمارند (و از آن سخت وحشت می کنند) ولی هنگامی که پیروزی از سوی پروردگارت (برای شما) بیاید، می گویند: «ما هم با شما بودیم (و در این پیروزی شریکیم)»!! آیا خداوند به آنچه در سینه های جهانیان است آگاه تر نیست؟! (10) مسلماً خداوند مؤمنان را می شناسد، و به یقین منافقان را (نیز) می شناسد. (11)

ص: 337

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ…» (1)

امیر المؤمنین علیه السلام در ادامه ی خطبه ای از خطب خود فرمود:

«وَ لکِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَخْتَبِرُ عَبِیدَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ…» یعنی خداوند بندگان خود را به انواع شدائد می آزماید، و آنان را به انواع مجاهدات موظّف می کند، و به انواع مکاره و بلاها مبتلا می نماید، تا تکبّر از قلوب آنان خارج شود، و ناتوانی و ذلّت خود را بیابند، تا این که بلاها و آزمایش ها درهایی برای فضل او، و اسباب و دلیلی برای عفو و فتنه او باشد، چنان که می فرماید: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ…» (2)

محمّد بن فضیل گوید حضرت ابی الحسن [موسی بن جعفر] علیه السلام فرمود:

عبّاس عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد امیر المؤمنین علیه السلام آمد و گفت: «بیا تا نزد مردم برویم و آنان با تو بیعت بکنند» امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: آیا تو گمان می کنی آنان با من بیعت می کنند؟ عبّاس گفت: «آری» امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: پس آیه عنکبوت چه می شود که خداوند می فرماید: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ…» (3)

ص: 338


1- سوره ی عنکبوت، آیات 1 و 2.
2- وَلَکِنَّ اللَّهَ جل جلاله یَخْتَبِرُ عَبِیدَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ یَتَعَبَّدُهُمْ بِأَلْوَانِ الْمَجَاهِدِ وَ یَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْکَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ لِیَجْعَلَ ذَلِکَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَی فَضْلِهِ وَ أَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِهِ وَ فِتْنَتِهِ کَمَا قَالَ الم. أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ. [کافی، ج 4، ص 200، ح 2]
3- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی الحسن علیه السلام، قال: «جاء العبّاس إلی أمیر المؤمنین علیه السلام، فقال: انطلق بنا یبایع لک الناس. فقال له أمیر المؤمنین علیه السلام: أ تراهم فاعلین؟ قال: نعم. قال: فأین قوله: الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أی اختبرناهم فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا أی یفوتونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ -- قال -- من أحب لقاء الله جاءه الأجل وَ مَنْ جاهَدَ نفسه عن اللذات و الشهوات و المعاصی فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ؟». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 304، ح 3]

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود:

هنگامی که آیه «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ…»، نازل شد، من به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: مقصود از این فتنه چیست؟ فرمود: «یَا عَلِیُ إِنَّکَ مُبْتَلًی بِکَ وَ إِنَّکَ مُخَاصَمٌ فَأَعِدَّ لِلْخُصُومَةِ». یعنی یا علی این فتنه درباره ی تو است و تو گرفتار آن هستی پس خود را آماده کن، چرا که مردم با تو مخاصمه خواهند نمود و تو باید آماده خصومت و دشمنی آنان باشی. (1)

عمروبن ثابت گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: معنای سخن خداوند به رسول خود صلی الله علیه و آله چیست که می فرماید: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ» (2). امام باقر علیه السلام فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله حریص بود که علیّ بن ابیطالب علیه السلام بعد از او حاکم بر مردم باشد [و کسی با او مزاحمت نکند] در حالی که خداوند عالم به غیر آن بود [و

ص: 339


1- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا أحمد بن محمّد بن سعید، عن أحمد بن الحسین، عن أبیه، عن حصین بن مخارق، عن عبید الله بن الحسین، عن أبیه، عن جده، عن الحسین بن علی، عن أبیه صلوات الله علیهم أجمعین، قال: «لما نزلت: الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ، قال: قلت: یا رسول الله، ما هذه الفتنة؟ قال: یا علی، إنک مبتلی بک، و إنک مخاصم، فأعد للخصومة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 304، ح 4]
2- سوره ی آل عمران، آیه ی 128.

می خواست امّت را امتحان کند]، از این رو فرمود: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ…»، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به امر الهی راضی شد. (1)

علقمه و أبو أیّوب گویند:

هنگامی که آیات «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ…» نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله به عمّار فرمود: «زود است که بعد از من فتنه و شرور و فسادی رخ بدهد، و شمشیر بین مردم حاکم شود و همدیگر را بکشند و از یکدیگر برائت و بیزاری بجویند، و چون تو چنین دیدی بر تو باد به این اصلح که در دست راست من قرار دارد، یعنی علیّ بن ابیطالب علیه السلام پس اگر همه مردم، راهی را در پیش گرفتند، تو از راه علی علیه السلام جدا مشو، چرا که علیّ تو را از راه حقّ و هدایت باز نمی دارد و به راه باطل نمی برد و اطاعت او اطاعت من و اطاعت من اطاعت خداست. (2)

ص: 340


1- و عنه، قال: حدثنا جعفر بن محمّد الحسنی، عن إدریس بن زیاد، عن الحسن بن محبوب، عن عمرو بن ثابت، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: قلت له: فسر لی قوله عزّوجلّ لنبیه صلی الله علیه و آله: لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ ءٌ، فقال: «إن رسول الله صلی الله علیه و آله کان حریصا علی أن یکون علی بن أبی طالب علیه السلام من بعده علی الناس، و کان عند الله خلاف ذلک» فقال: و عنی بذلک قوله عزّوجلّ: الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ، قال: «فرضی رسول الله صلی الله علیه و آله بأمر الله عزّوجلّ». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 304، ح 5]
2- إمام الزیدیة أبو طالب الهروی بإسناده عن علقمة و أبو أیوب أنه لما نزلت الم أَ حَسِبَ النَّاسُ الآیات قال النّبی لعمّار إنه سیکون بعدی هناة حتّی یختلف السیف فیما بینهم و حتّی یقتل بعضهم بعضا و حتّی یتبرأ بعضهم من بعض فإذا رأیت ذلک فعلیک بهذا الأصلع عن یمینی علی بن أبی طالب فإن سلک الناس کلهم وادیا فاسلک وادی علی و خل عن الناس یا عمّار إن علیا لا یردک عن هدی و لا یردک إلی ردی یا عمّار طاعة علی طاعتی و طاعتی طاعة الله. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 203]

«أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ أَن یَسْبِقُونَا سَاء مَا یَحْکُمُونَ» (1)

ابن عبّاس گوید:

این آیه درباره ی عتبه و شیبة فرزندان ابوسفیان و ولید بن عتبه نازل شد که در جنگ بدر به دست علی علیه السلام و حمزه و عبیده کشته شدند، و درباره ی علیّ و حمزه و عبیده نیز آیه «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ» نازل شد. (2)

و از طریق مخالفین نیز نقل شده که در تفسیر «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ» امیرالمؤمنین علیه السلام گوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: این فتنه چیست؟ فرمود:

یا علی این فتنه مربوط به تو است و مردم به خاطر تو امتحان می شوند و با تو دشمنی و مخاصمه می نمایند پس خود را آماده دشمنی و مخاصمه آنان کن. (3)

جابر گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: معنای آیه «لَیْسَ لَکَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ» (4)، چیست؟ فرمود: ای جابر! خداوند چیزی را اراده کرده بود که بر خلاف اراده ی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، گفتم: مقصود از این اراده چه بود؟ فرمود: مقصود این بود که

ص: 341


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 4.
2- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن محمّد بن زکریا عن أیوب بن سلیمان عن محمّد بن مروان عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عبّاس قال قوله عزّوجلّ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ نزلت فی عتبة و شیبة و الولید بن عتبة و هم الذین بارزوا علیا و حمزة و عبیدة و نزلت فیهم مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 421]
3- و من طریق المخالفین: فی قوله تعالی: الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ، قال علی علیه السلام: «قلت: یا رسول الله، ما هذه الفتنة؟ قال: یا علی بک، و إنک لمخاصم، فأعد للخصومة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 305]
4- سوره ی آل عمران، آیه ی 128.

خداوند به رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: امر علی علیه السلام با من است -- و امر غیر علیّ نیز با من است -- ای محمّد آیا من در کتاب خود بر تو نازل نکردم: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ… فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ». پس رسول خدا صلی الله علیه و آله امر علی علیه السلام را به خدا واگذار نمود. (1)

مرحوم شیخ مفید در ارشاد گوید:

روایت شده که چون کار بیعت با ابوبکر تمام شد و مردم با او بیعت کردند، شخصی نزد امیر المؤمنین علیه السلام آمد -- و آن حضرت تازه قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله را صاف کرده بود و در دست او بیلی بود -- پس به آن حضرت گفت: «مردم با ابوبکر بیعت کردند، و انصار به سبب اختلاف خوار و محروم شدند، و طلقا (یعنی آزادشدگان بعد از فتح مکّه) سبقت گرفتند و از ترس این که شما بنی هاشم صاحب خلافت بشوید، با ابوبکر بیعت کردند» پس امیرالمؤمنین علیه السلام یک طرف بیل را بر زمین گذارد و در حالی که دست او به بیل بود فرمود: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ…» الی قوله: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ.» (2)

ص: 342


1- فی تفسیر العیاشی عن جابر قال: قلت لأبی جعفر علیه السلام: «لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ ءٌ» فسره لی قال: فقال ابو جعفر علیه السلام: یا جابر ان رسول الله صلی الله علیه و آله کان عند الله خلاف ما أراد رسول الله صلی الله علیه و آله قال: قلت: فما معنی ذلک؟ قال: نعم عنی بذلک قول الله لرسوله صلی الله علیه و آله لیس لک من الأمر شی ء یا محمّد فی علی الأمر الی فی علی علیه السلام و غیره الم انزل علیک یا محمّد فیما أنزلت من کتابی إلیک «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» الی قوله «و لیعلمن» قال: فوض رسول الله صلی الله علیه و آله الأمر الیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 149، ح 10]
2- فی إرشاد المفید رحمة الله علیه و قد جاءت الروایة انه لما تم لأبی بکر ما تم و بایعه من بایع، جاء رجل الی أمیر المؤمنین علیه السلام و هو یسوی قبر رسول الله صلی الله علیه و آله بمسحاة فی یده و قال له: ان القوم قد بایعوا أبا بکر و وقعت الخذلة فی الأنصار لاختلافهم، و بدر الطلقاء للعقد للرجل خوفا من ادراککم الأمر؟ فوضع طرف المسحاة علی الأرض و یده علیها ثم قال: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أم حسب الذین اجترحوا السیئات ان یسبقونا ساء ما یحکمون.» [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 149، ح 11]

«وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ * وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ» (1)

اصبغ بن نباته گوید: از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی آیه «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» (2)، سؤال کردم، فرمود:

آن دو پدر و والدانی که خداوند شکر آنان را واجب نموده کسانی هستند که علم را تولید نموده و وارث علم و صاحب حکم هستند و مردم مأمور به اطاعت آنان می باشند، و «إِلَیَّ الْمَصِیرُ»، یعنی بازگشت مردم به خدا خواهد بود، و راهنمای این بازگشت آن والدان [یعنی آن دو پدر] می باشند، و سپس خداوند درباره ی ابن حنتمه یعنی عمر و رفیق او ابوبکر گوید: «وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی»، یعنی ای رسول من اگر آن دو بکوشند تا تو «لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»، (3) یعنی «تا تو را درباره ی وصیّ خود منحرف سازند، از آنان پیروی مکن و به سخن شان گوش فرامده».

ص: 343


1- سوره ی عنکبوت، آیات 8 و 9.
2- سوره ی لقمان، آیه ی 14.
3- سوره ی لقمان، آیه ی 15.

سپس خداوند سخن خود را معطوف به والدین نَسَبی نموده و می فرماید:

«وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً [یعنی] فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوا الْوَالِدَیْنِ فَإِنَّ رِضَاهُمَا رِضَا اللَّهِ وَ سَخَطَهُمَا سَخَطُ اللَّهِ.» (1)

امام عسکری علیه السلام درباره ی آیه «وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً» (2)، فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

بهترین والدین شما -- که بیش از همه سزاوار شکر هستند -- محمّد و علیّ می باشند. (3)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

من و علیّ دو پدر این امّتیم و حقّ ما بر آنان بزرگ تر از حق پدر و مادر نسبی

ص: 344


1- أخبرنا الحسین بن محمّد عن المعلی بن محمّد عن بسطام بن مرة عن إسحاق بن حسان عن الهیثم بن راقد عن علی بن الحسین العبدی عن سعد الإسکاف عن أصبغ بن نباتة أنه سئل أمیر المؤمنین علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» قال الوالدان اللذان أوجب الله لهما الشکر هما اللذان ولدا العلم و ورثا الحکم [الحلم] و أمر الناس بطاعتهما ثم قال إلی المصیر فمصیر العباد إلی الله و الدلیل علی ذلک الوالدان ثم عطف الله القول علی ابن فلانة و صاحبه فقال فی الخاص «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی یقول فی الوصیة و تعدل عمن أمرت بطاعته فَلا تُطِعْهُما» و لا تسمع قولهما ثم عطف القول علی الوالدین فقال «وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً» یقول عرف الناس فضلهما و ادع إلی سبیلهما و ذلک قوله «وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ» قال إلی الله ثم إلینا فاتقوا الله و لا تعصوا الوالدین فإن رضاهما رضاء الله و سخطهما سخط الله. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 149]
2- سوره ی بقره، آیه ی 83.
3- الإمام أبو محمّد العسکری علیه السلام، فی قول الله تعالی: وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: أفضل والدیکم و أحقهما بشکرکم محمّد و علی». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 306]

می باشد، چرا که ما آنان را -- اگر از ما اطاعت بکنند -- از آتش نجات می دهیم و به بهشت می بریم، و آنان را در عبودیّت به خوبان و احرار ملحق می کنیم. (1)

فاطمه زهرا صلوات الله علیها فرمود:

محمّد و علیّ صلوات الله علیهما دو پدر این امّتند، آنان کجی ها و انحرافات امّت را برطرف می کنند، و از عذاب دائم نجات شان می دهند -- اگر از آنان اطاعت کنند -- و نعمت های جاوید بهشتی را برای آنان مباح می کنند، اگر با آنان موافقت نمایند. (2)

امام حسن علیه السلام می فرماید:

محمّد و علیّ (صلوات الله علیهما) دو پدر این امت اند، پس خوشا به حال کسی که به حق آنان عارف باشد، و در همه حالات از آن ها اطاعت کند، تا خداوند او را از بهترین سکّان بهشت، و سعادتمند به کرامات و رضوان خود قرار بدهد. (3)

امام سجّاد علیه السلام می فرماید:

اگر پدر و مادر به خاطر احسانشان به اولاد حق بزرگی بر اولاد دارند، احسان

ص: 345


1- و قال علی بن أبی طالب علیه السلام: «سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: أنا و علی أبوا هذه الامة، و لحقنا علیهم أعظم من حق أبوی ولادتهم، فإنا ننقذهم -- إن أطاعونا -- من النار إلی دار القرار، و نلحقهم من العبودیة بخیار الأحرار». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 5]
2- و قالت فاطمة صلوات الله علیها: «أبوا هذه الامة: محمّد و علی، یقیمان أودهم، و ینقذانهم من العذاب الدائم، إن أطاعوهما، و یبیحانهم النعیم الدائم، إن وافقوهما». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 6]
3- و قال الحسن بن علی علیهما السلام: «محمّد و علی أبوا هذه الأمة، فطوبی لمن کان بحقهما عارفا، و لهما فی کل أحواله مطیعا، یجعله الله من أفضل سکان جنانه، و یسعده بکراماته و رضوانه». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 7]

محمّد و علیّ علیهما السلام به این امّت بزرگتر و عظیم تر می باشد، بنابراین حق محمّد و علیّ بزرگتر از حق پدر و مادر می باشد. (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

هر کس بخواهد بداند که قدر و منزلت او نزد خداوند چگونه است، باید ببیند مقام محمّد و علیّ علیهما السلام -- که دو پدر او هستند و افضل از پدر و مادر اویند -- نزد او چگونه است؟ (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

کسی که حق پدران واقعی خود -- یعنی محمّد و علیّ علیهما السلام -- را رعایت کند، آنچه از حق پدر و مادر نسبی و بندگان دیگر خدا را که ضایع نموده باشد به او ضرر نمی زند، چرا که محمّد و علیّ صلوات الله علیهما می فرماید: ثواب نماز هر کسی به اندازه ی تعظیم او نسبت به محمّد و علیّ علیهما السلام بیشتر خواهد شد. (3)

امام رضا علیه السلام می فرماید:

آیا شما کراهت ندارید که از پدر و مادر نسبی خود جدا شوید و نسب شما از آنان قطع گردد؟ مردم گفتند: «آری به خدا سوگند از چنین چیزی کراهت

ص: 346


1- و قال علی بن الحسین علیهما السلام: «إن کان الأبوان إنّما عظم حقهما علی الأولاد لإحسانهما إلیهم، فإحسان محمّد و علی علیهما السلام إلی هذه الامة أجل و أعظم، فهما بأن یکونا أبویهم أحق». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 9]
2- و قال محمّد بن علی علیهما السلام: «من أراد أن یعلم کیف قدره عند الله، فلینظر کیف قدر أبویه الأفضلین عنده: محمّد و علی علیهما السلام». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 10]
3- و قال موسی بن جعفر علیه السلام: «یعظم ثواب الصلاة علی قدر تعظیم المصلی أبویه الأفضلین: محمّد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 12]

داریم» حضرت رضا علیه السلام فرمود: پس بکوشید که از پدر و مادر واقعی خود که افضل از پدر و مادر نسبی شما هستند جدا نشوید. (1)

شخصی به امام جواد علیه السلام گفت: «اگر مرا قطعه قطعه کنند و بدنم را مقراض نمایند، من دست از محبّت محمّد و علیّ علیهما السلام بر نمی دارم» امام جواد علیه السلام به او فرمود:

اگر چنین باشد، آنان در قیامت بیش از یکصد میلیون برابر آنچه تو درباره ی آنان ابراز محبّت نموده ای به تو محبّت خواهند نمود. (2)

امام هادی علیه السلام فرمود:

هر کس پدران دینی او -- یعنی محمّد و علی علیهما السلام -- نزد او از پدر و مادر نسبی عزیزتر نباشند، نزد خداوند قدر و منزلتی نخواهد داشت. (3)

امام عسکری علیه السلام فرمود:

کسی که اطاعت از پدران دینی خود -- محمّد و علیّ -- را مقدّم بر اطاعت از پدر و مادر نسبی خود نماید، خداوند به او می فرماید: حقّاً تو را بر دیگران مقدّم

ص: 347


1- و قال علی بن موسی علیهما السلام: «أما یکره أحدکم أن ینفی عن أبیه و امه اللذین ولداه؟» قالوا: بلی و الله. قال: «فلیجتهد أن لا ینفی عن أبیه و امه اللذین هما أبواه أفضل من أبوی نفسه». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 307، ح 13]
2- و قال محمّد بن علی علیهما السلام، قال رجل بحضرته: إنّی لأحب محمّدا و علیا علیهما السلام حتّی لو قطعت إربا إربا، أو قرضت لم أزل عنه. قال محمّد بن علی علیهما السلام: «لا جرم أن محمّدا و علیا یعطیانک من أنفسهما ما تعطیهما أنت من نفسک، إنهما لیستدعیان لک فی یوم فصل القضاء ما لا یفی ما بذلته لهما بجزء من مائة ألف ألف جزء من ذلک». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 308، ح 14]
3- قال علی بن محمّد علیهما السلام: «من لم یکن والدا دینه محمّد و علی علیهما السلام أکرم علیه من والدی نسبه، فلیس من الله فی حل و لا حرام، و لا قلیل و لا کثیر». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 308، ح 15]

خواهم کرد، همان گونه که تو حقّ مرا مقدّم نمودی، و من تو را مشرّف به محضر

پدران دینی تو -- محمّد و علیّ -- می نمایم، همان گونه که تو به خود شرافت دادی

و محبّت آنان را بر محبّت پدر و مادر نسبی خود مقدّم داشتی. (1)

«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَ لْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ وَ مَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُم مِّن شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ * وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَ أَثْقَالًا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَ لَیُسْأَلُنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

کفّار به مؤمنین می گفتند: «شما با ما باشید [و از دین خود دست بردارید] باکی برای شما نیست و از آنچه می ترسید، اگر حق باشد، ما گناهان شما را به عهده می گیریم و کیفر و عذاب آن ها را تحمّل می کنیم» از این رو خداوند آنان را دو مرتبه عذاب خواهد نمود یک مرتبه به خاطر گناهانشان و یک مرتبه به خاطر گناهان دیگران که تحملّ نموده اند. (3)

اسحاق لیثی گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: ای فرزند رسول خدا، چه قدر شگفت آور است این که می فرمایید:

حسنات و اعمال خوب دشمنان شما به نامه های شیعیان شما باز

ص: 348


1- و قال الحسن بن علی علیهما السلام: «من آثر طاعة أبوی دینه: محمّد و علی علیهما السلام علی طاعة أبوی نسبه، قال الله عزّوجلّ له: لأوثرنک کما آثرتنی، و لأشرفنک بحضرة أبوی دینک کما شرفت نفسک بإیثار حبهما علی حب أبوی نسبک». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 308، ح 15]
2- سوره ی عنکبوت، آیات 12 و 13.
3- قال: قوله: وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ، قال: کان الکفار یقولون للمؤمنین: کونوا معنا، فإن الذی تخافون أنتم لیس بشی ء، فإن کان حقا نتحمل نحن ذنوبکم. فیعذبهم الله مرتین: مرة بذنوبهم، و مرة بذنوب غیرهم. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 308]

می گردد، و گناهان دوستان و شیعیان شما به نامه های دشمنان شما منتقل می شود؟! امام باقر علیه السلام فرمود: «آری به خدایی که جز او خدایی نیست -- و او دانه را در زمین می شکافد و انسان را می آفریند و او خالق آسمان و زمین است -- همین گونه است، و آنچه من به تو خبر دادم جز حق و صدق نیست، و خداوند در حق آنان [یعنی دشمنان ما] ظلم نخواهد نمود «و ما الله بظلّامٍ للعبید»، و آنچه من به تو خبر دادم بدون کم و کاست در قرآن موجود است».

اسحاق لیثی گوید:

گفتم: آیا آنچه فرمودید عیناً در قرآن موجود است؟ فرمود: آری در بیش از سی جای قرآن موجود است، آیا می خواهی برای تو بخوانم؟ گفتم: «آری، ای فرزند رسول خدا» پس امام علیه السلام آیه فوق را قرائت نمود. (1)

ص: 349


1- ابن بابویه، قال: حدثنا أبی، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن محمّد بن أحمد، عن أحمد بن محمّد السیاری، قال: حدثنا محمّد بن عبد الله بن مهران الکوفی، قال: حدثنی حنان بن سدیر، عن أبیه، عن أبی إسحاق اللیثی، عن أبی جعفر علیه السلام -- فی حدیث طویل -- قال: قلت: یا ابن رسول الله، ما أعجب هذا، تؤخذ حسنات أعدائکم فترد علی شیعتکم، و تؤخذ سیئات محبیکم فترد علی مبغضیکم! قال: «إی و الله الذی لا إله إلّا هو فالق الحبة، و بارئ النسمة، و فاطر الأرض و السماء، ما أخبرتک إلّا بالحق، و ما أنبأتک إلّا بالصدق، و ما ظلمهم الله، و ما الله بظلام للعبید، و إن ما أخبرتک لموجود فی القرآن کله». قلت: هذا بعینه یوجد فی القرآن؟ قال: «نعم، یوجد فی أکثر من ثلاثین موضعا فی القرآن، أ تحب أن أقرأ ذلک علیک»؟ قلت: بلی، یا ابن رسول الله. فقال: «قال الله عزّوجلّ: وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 309، ح 3]

مؤلّف گوید:

ترجمه حدیث فوق به طور کامل ذیل آیه «لِیَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ کَامِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ…» (1) گذشت. (2)

ص: 350


1- سوره ی نحل، آیات 25-20.
2- ابن بابویه، قال: حدثنا أبی رحمة الله علیه، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن محمّد بن أحمد، عن أحمد بن محمّد السیاری، قال: حدثنا محمّد بن عبد الله بن مهران الکوفی، قال: حدثنی حنان بن سدیر، عن أبیه، عن أبی إسحاق اللیثی، قال: قلت لأبی جعفر محمّد بن علی الباقر علیه السلام: یا بن رسول الله، أخبرنی عن المؤمن المستبصر إذا بلغ فی المعرفة و کمل، هل یزنی؟ قال: «اَللَّهُمَّ لا». قلت: فیلوط؟ قال: «اَللَّهُمَّ لا». قلت: فیسرق؟ قال: «لا». قلت: فیشرب الخمر؟ قال: «لا». قلت: فیأتی بکبیرة من هذه الکبائر أو فاحشة من هذه الفواحش؟ قال: «لا». قلت: فیذنب ذنبا؟ قال: «نعم، هو مؤمن مذنب ملم». قلت: ما معنی ملم؟ قال: «الملم بالذنب لا یلزمه و لا یصیر علیه». قال: فقلت: سبحان الله! ما أعجب هذا، لا یزنی، و لا یلوط، و لا یسرق، و لا یشرب الخمر، و لا یأتی بکبیرة من الکبائر و لا فاحشة! فقال: «لا تعجب من أمر الله، إن الله عزّوجلّ یفعل ما یشاء، و لا یسأل عما یفعل و هم یسألون، فمم عجبت یا إبراهیم؟ سل و لا تستنکف و لا تستح، فإن هذا العلم لا یتعلمه مستکبر و لا مستحیی». قلت: یا بن رسول الله، إنّی أجد من شیعتکم من یشرب الخمر، و یقطع الطریق، و یخیف السبیل، و یزنی، و یلوط، و یأکل الربا، و یرتکب الفواحش، و یتهاون بالصلاة و الصیام و الزکاة، و یقطع الرحم، و یأتی الکبائر، فکیف هذا، و لم ذاک؟ فقال: «یا إبراهیم، هل یختلج فی صدرک شی ء غیر هذا؟» قلت: نعم -- یا بن رسول الله -- اخری أعظم من ذلک. فقال: «و ما هو، یا أبا إسحاق؟» قال: فقلت: یا بن رسول الله، و أجد من أعدائکم، و من مناصبیکم من یکثر من الصلاة و من الصیام، و یخرج الزکاة، و یتابع بین الحج و العمرة، و یحرص علی الجهاد، و یأثر علی البر و علی صلة الأرحام، و یقضی حقوق إخوانه، و یواسیهم من ماله، و یتجنب شرب الخمر و الزنا و اللواط، و سائر الفواحش، فمم ذاک؟ و لم ذلک؟ فسره لی با بن رسول الله و برهنه و بینه، فقد -- و الله -- کثر فکری، و أسهر لیلی و ضاق ذرعی. قال: فتبسم الباقر صلوات الله علیه، ثم قال: «یا إبراهیم، خذ إلیک بیانا شافیا فیما سألت، و علما مکنونا من خزائن علم الله و سره، أخبرنی -- یا إبراهیم -- کیف تجد اعتقادهما؟». قلت: یا بن رسول الله، أجد محبیکم و شیعتکم علی ما هم فیه مما وصفته من أفعالهم، لو أعطی أحدهم ما بین المشرق و المغرب ذهبا و فضة أن یزول عن ولایتکم و محبتکم إلی موالاة غیرکم و محبتهم، ما زال، و لو ضربت خیاشیمه بالسیوف فیکم، و لو قتل فیکم ما ارتدع و لا رجع عن محبتکم و ولایتکم. و أری الناصب علی ما هو علیه مما وصفته من أفعالهم، لو اعطی أحدهم ما بین المشرق و المغرب ذهبا و فضة أن یزول عن محبة الطواغیت و موالاتهم إلی موالاتکم، ما فعل و لا زال، و لو ضربت خیاشیمه بالسیوف فیهم، و لو قتل فیهم، ما ارتدع و لا رجع، و إذا سمع أحدهم منقبة لکم و فضلا اشمأز من ذلک و تغیر لونه، و رؤی کراهیة ذلک فی وجهه، بغضا لکم و محبة لهم. قال: فتبسم الباقر علیه السلام، ثم قال: «یا إبراهیم، ها هنا هلکت العاملة الناصبة، تصلی نارا حامیة، تسقی من عین آنیة، و من أجل ذلک قال الله عزّوجلّ: وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً ویحک -- یا إبراهیم -- أ تدری ما السبب و القصة فی ذلک، و ما الذی قد خفی علی الناس منه»؟ قلت: یا بن رسول الله، فبینه لی و اشرحه و برهنه. قال: «یا إبراهیم، إن الله تبارک و تعالی لم یزل عالما قدیما، خلق الأشیاء لا من شی ء، و من زعم أن الله عزّوجلّ خلق الأشیاء من شی ء فقد کفر، لأنه لو کان ذلک الشی ء الذی خلق منه الأشیاء قدیما معه فی أزلیته و هویته، کان ذلک الشی ء أزلیا، بل خلق الله عزّوجلّ الأشیاء کلها لا من شی ء، فکان مما خلق الله عزّوجلّ أرضا طیبة، ثم فجر منها ماء عذبا زلالا، فعرض علیها ولایتنا أهل البیت فقبلتها، فأجری ذلک الماء علیها سبعة أیام فطبقها و عمها، ثم نضب ذلک الماء عنها، فأخذ من صفوة ذلک الطین طینا، فجعله طین الأئمّة علیهم السلام، ثم أخذ ثفل ذلک الطین، فخلق منه شیعتنا، و لو ترک طینتکم -- یا إبراهیم -- علی حالها کما ترک طینتنا، لکنتم و نحن شیئا واحدا». قلت: یا بن رسول الله، فما فعل بطینتنا؟ قال: «أخبرک -- یا إبراهیم -- خلق الله عزّوجلّ بعد ذلک أرضا سبخة خبیثة منتنة، ثم فجر منها ماء أجاجا آسنا مالحا، فعرض علیها ولایتنا أهل البیت، فلم تقبلها، فأجری ذلک الماء علیها سبعة أیام حتّی طبقها و عمها، ثم نضب ذلک الماء عنها، ثم أخذ من ذلک الطین، فخلق منه الطغاة و أئمتهم، ثم مزجه بثفل طینتکم، و لو ترک طینتهم علی حالها و لم یمزج بطینتکم لم یشهدوا الشهادتین، و لا صلوا و لا صاموا و لا زکوا و لا حجوا و لا أدوا أمانة، و لا أشبهوکم فی الصور، و لیس شی ء أشد علی المؤمن من أن یری صورة عدوه مثل صورته». قلت: یا بن رسول الله، فما صنع بالطینتین؟ قال: «مزج بینهما بالماء الأول و الماء الثانی، ثم عرکها عرک الأدیم، ثم أخذ من ذلک قبضة، فقال: هذه إلی الجنة و لا ابالی و أخذ قبضة اخری، و قال: هذه إلی النار و لا ابالی ثم خلط بینهما، فوقع من سنخ المؤمن و طینته علی سنخ الکافر و طینته، و وقع من سنخ الکافر و طینته علی سنخ المؤمن و طینته. فما رأیته من شیعتنا من زنا أو لواط أو ترک صلاة أو صیام أو حج أو جهاد، أو جنایة، أو کبیرة من هذه الکبائر، فهو من طینة الناصب و عنصره الذی قد مزج فیه، لأن من سنخ الناصب و عنصره و طینته اکتساب المآثم و الفواحش و الکبائر، و ما رأیت من الناصب، و مواظبته علی الصلاة و الصیام و الزکاة و الحج و الجهاد و أبواب البر، فهو من طینة المؤمن و سنخه الذی قد مزج فیه، لأن من سنخ المؤمن و عنصره و طینته اکتساب الحسنات و استعمال الخیر و اجتناب المآثم. فإذا عرضت هذه الأعمال کلها علی الله عزّوجلّ، قال: أنا عدل لا أجور، و منصف لا أظلم، و حکم لا أحیف و لا أمیل و لا أشطط، ألحقوا الأعمال السیئة التی اجترحها المؤمن بسنخ الناصب و طینته، و ألحقوا الأعمال الحسنة التی اکتسبها الناصب بسنخ المؤمن و طینته، ردوها کلها إلی أصلها، فإنی أنا الله لا إله إلّا أنا عالم السر و أخفی، و أنا المطلع علی قلوب عبادی، لا أحیف و لا أظلم، و لا الزم أحدا إلّا بما عرفته منه قبل أن أخلقه». ثم قال الباقر علیه السلام: «یا إبراهیم، اقرأ هذه الآیة» قلت: یا بن رسول الله، أیة آیة؟ قال: «قوله تعالی: قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ هو فی الظاهر ما تفهمونه، و هو -- و الله -- فی الباطن هذا بعینه. یا إبراهیم، إن للقرآن ظاهرا و باطنا، و محکما و متشابها، و ناسخا و منسوخا». ثم قال: «أخبرنی -- یا إبراهیم -- عن الشمس إذا طلعت، و بدأ شعاعها فی البلدان، أهو بائن من القرص؟» قلت: فی حال طلوعه بائن. قال: «ألیس إذا غابت الشمس اتصل ذلک الشعاع بالقرص حتّی یعود إلیه؟» قلت: نعم. قال: «کذلک یعود کل شی ء إلی سنخه و جوهره و أصله، فإذا کان یوم القیامة، نزع الله عزّوجلّ سنخ الناصب و طینته مع أثقاله و أوزاره من المؤمن، فیلحقها کلها بالناصب، و ینزع سنخ المؤمن و طینته مع حسناته و أبواب بره و اجتهاده من الناصب، فیلحقها کلها بالمؤمن، أفتری ها هنا ظلما أو عدوانا؟» قلت: لا، یا بن رسول الله. قال: «هذا -- و الله -- القضاء الفاصل، و الحکم القاطع، و العدل البین، لا یسأل عما یفعل و هم یسألون، هذا -- یا إبراهیم -- الحق من ربک، فلا تکن من الممترین، و هذا من حکم الملکوت». قلت: یا بن رسول الله، و ما حکم الملکوت؟ قال: «حکم الله و حکم أنبیائه، و قصة الخضر و موسی علیهما السلام حین استصحبه، فقال: إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً افهم -- یا إبراهیم -- و اعقل، أنکر موسی علی الخضر، و استفظع أفعاله حتّی قال له الخضر: یا موسی، ما فعلته عن أمری، إنّما فعلته عن أمر الله عزّوجلّ. من هذا -- ویحک یا إبراهیم -- قرآن یتلی، و أخبار تؤثر عن الله عزّوجلّ، من رد منها حرفا فقد کفر و أشرک، و رد علی الله عزّوجلّ». قال اللیثی: فکأنی لم أعقل الآیات و أنا أقرأها أربعین سنة إلّا ذلک الیوم، فقلت: یا بن رسول الله، ما أعجب هذا، تؤخذ حسنات أعدائکم فترد علی شیعتکم، و تؤخذ سیئات محبیکم فترد علی مبغضیکم؟ قال: «إی و الله الذی لا إله إلّا هو، فالق الحبة و بارئ النسمة و فاطر الأرض و السماء، ما أخبرتک إلّا بالحق، و ما أنبأتک إلّا الصدق، و ما ظلمهم الله، و ما الله بظلام للعبید، و إن ما أخبرتک لموجود فی القرآن کله». قلت: هذا بعینه یوجد فی القرآن؟ قال: «نعم، یوجد فی أکثر من ثلاثین موضعا فی القرآن، أ تحب أن أقرأ ذلک علیک؟» قلت: بلی، یا بن رسول الله. فقال: «قال الله عزّوجلّ: وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ الآیة. أزیدک، یا إبراهیم؟» قلت: بلی، یا بن رسول الله. قال: «لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ أ تحب أن أیدک؟» قلت: بلی، یا بن رسول الله. قال: «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً یبدل الله سیئات شیعتنا حسنات، و یبدل الله حسنات أعدائنا سیئات، و جلال الله و وجه الله إن هذا لمن عدله و إنصافه، لا راد لقضائه، و لا معقب لحکمه، و هو السمیع العلیم، ألم أبین لک أمر المزاج و الطینتین من القرآن؟» قلت: بلی، یا بن رسول الله. قال: «اقرأ -- إبراهیم -- الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ یعنی من الأرض الطیبة، و الأرض المنتنة فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی یقول: لا یفتخر أحدکم بکثرة صلاته و صیامه و زکاته و نسکه، لأن الله عزّوجلّ أعلم بمن اتقی منکم، فإن ذلک من قبل اللمم، و هو المزاج، أزیدک یا إبراهیم؟» قلت: بلی، یا بن رسول الله قال: «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ فَرِیقاً هَدی وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ یعنی أئمّة الجور، دون أئمّة الحق، و یحسبون أنهم مهتدون، خذها إلیک -- یا أبا إسحاق -- فو الله إنه لمن غرر أحادیثنا، و بواطن سرائرنا، و مکنون خزائننا، انصرف و لا تطلع علی سرنا أحدا إلّا مؤمنا مستبصرا، فإنک إن أذعت سرنا بلیت فی نفسک و مالک و أهلک و ولدک». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 410، ح 10]

ص: 351

ص: 352

ص: 353

سوره ی عنکبوت، آیات 14 تا 43

متن:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسینَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (14) فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفینَةِ وَ جَعَلْناها آیَةً لِلْعالَمینَ (15) وَ إِبْراهیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (16) إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (17) وَ إِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ (18) أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیرٌ (19) قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ

ص: 354

یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ (20) یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ (21) وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ (22) وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتی وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ (23) فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (24) وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرینَ (25) فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (26) وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحینَ (27) وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمینَ (28) أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبیلَ وَ تَأْتُونَ فی نادیکُمُ الْمُنْکَرَ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ (29) قالَ رَبِّ انْصُرْنی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدینَ (30) وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهیمَ بِالْبُشْری قالُوا إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمینَ (31) قالَ إِنَّ فیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرینَ (32) وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سی ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرینَ (33) إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلی أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ (34) وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (35) وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ (36) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فی دارِهِمْ جاثِمینَ (37) وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرینَ (38) وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ما کانُوا سابِقینَ (39)

ص: 355

فَکُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (40) مَثَلُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (41) إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْ ءٍ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (42) وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ (43)

لغات:

«طوفان» آب زیادی را گویند که به اطراف زمین طواف و گردش می کند، و موت تشبیه به طوفان شده به خاطر کثرت، چنان که گفته می شود: «أفناهم الطوفان و هو موت جارف» و «هاجر القوم من دارٍ الی دارٍ»، یعنی خانه اوّل را ترک نمودند و به خانه دوّم رفتند، و اصل مهاجرت، خروج صحرانشین به شهر است، و «تَهَجّر» یعنی تشبّه بالمهاجرین، و «تَهَجّروا» یعنی أخلصوا الهجرة لله، و «نادی و ندی» مجلسی را گویند که مردم برای مشورت در آن جمع می شوند، و «دار الندوة» خانه قصّی بن کلاب بوده که اعراب مکّه در آن جمع می شده اند و آن را متبّرک می دانسته اند، و مشرکین مکّه برای از بین بردن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این خانه جمع شدند و ابوسفیان رئیس آنان بود و ابلیس نیز به صورت مردی از اهل نجد در بین آنان آمد و نهایت تصمیم آنان با تأیید ابلیس این شد که از چهل قبیله چهل نفر با شمشیر نیمه شب به خانه آن حضرت حمله کنند و او را بکشند تا بنی هاشم نتوانند قصاص کنند، و «رَجفَة» لرزش زمین زیر قدم ها می باشد، و «بحر رجاف» یعنی دریای متلاطم و مضطرب، و «حاصِب» باد تندی را گویند که بین آن سنگریزه باشد و «خَسف» فرو رفتن در زمین را گویند، و «خَسَفَ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ»، یعنی خداوند او را در زمین فرو برد؛ و «خسف

ص: 356

قمر»، از بین رفتن نور اوست، و خسوف برای قمر استعمال می شود و «کسوف برای خورشید، و مقصود از بین رفتن نور قمر و شمس است، و جمع عنکبوت، عناکب است و مؤنّث و مذکّر آن یکسان است، و عنکباء نیز استعمال شده است.

ترجمه:

و ما نوح را بسوی قومش فرستادیم و او را در میان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ کرد اما سرانجام طوفان و سیلاب آنان را فراگرفت در حالی که ظالم بودند. (14) ما او و سرنشینان کشتی را رهایی بخشیدیم، و آن را آیتی برای جهانیان قرار دادیم! (15) ما ابراهیم را (نیز) فرستادیم، هنگامی که به قومش گفت: «خدا را پرستش کنید و از (عذاب) او بپرهیزید که این برای شما بهتر است اگر بدانید! (16) شما غیر از خدا فقط بتهایی (از سنگ و چوب) را می پرستید و دروغی به هم می بافید آن هایی را که غیر از خدا پرستش می کنید، مالک هیچ رزقی برای شما نیستند روزی را تنها نزد خدا بطلبید و او را پرستش کنید و شکر او را بجا آورید که بسوی او بازگشت داده می شوید! (17) اگر شما (مرا) تکذیب کنید (جای تعجب نیست)، امتهایی پیش از شما نیز (پیامبرانشان را) تکذیب کردند وظیفه فرستاده (خدا) جز ابلاغ آشکار نیست». (18) آیا آنان ندیدند چگونه خداوند آفرینش را آغاز می کند، سپس بازمی گرداند؟! این کار برای خدا آسان است! (19) بگو: «در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس خداوند (به همین گونه) جهان آخرت را ایجاد می کند یقیناً خدا بر هر چیز توانا است! (20) هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) مجازات می کند، و هر کس را بخواهد مورد رحمت قرار می دهد و شما را به سوی او بازمی گردانند. (21) شما هرگز نمی توانید بر اراده خدا چیره شوید و از حوزه قدرت او در زمین و آسمان بگریزید و برای شما جز

ص: 357

خدا، ولی و یاوری نیست!» (22) کسانی که به آیات خدا و دیدار او کافر شدند، از رحمت من مأیوسند و برای آن ها عذاب دردناکی است! (23) اما جواب قوم او [ابراهیم] جز این نبود که گفتند: «او را بکشید یا بسوزانید!» ولی خداوند او را از آتش رهایی بخشید در این ماجرا نشانه هایی است برای کسانی که ایمان می آورند. (24) (ابراهیم) گفت: «شما غیر از خدا بتهایی برای خود انتخاب کرده اید که مایه دوستی و محبت میان شما در زندگی دنیا باشد سپس روز قیامت از یکدیگر بیزاری می جویید و یکدیگر را لعن می کنید و جایگاه (همه) شما آتش است و هیچ یار و یاوری برای شما نخواهد بود!» (25) و لوط به او [ابراهیم] ایمان آورد، و (ابراهیم) گفت: «من بسوی پروردگارم هجرت می کنم که او صاحب قدرت و حکیم است!» (26) و (در اواخر عمر،) اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانی را در دودمانش قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و او در آخرت از صالحان است! (27) و لوط را فرستادیم هنگامی که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتی انجام می دهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است! (28) آیا شما به سراغ مردان می روید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع می کنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام می دهید؟! «اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند:» اگر راست می گویی عذاب الهی را برای ما بیاور! (29) (لوط) عرض کرد: «پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یاری فرما!» (30) و هنگامی که فرستادگان ما (از فرشتگان) بشارت (تولد فرزند) برای ابراهیم آوردند، گفتند: «ما اهل این شهر و آبادی را [و به شهرهای قوم لوط اشاره کردند] هلاک خواهیم کرد، چرا که اهل آن ستمگرند!» (31) (ابراهیم) گفت: «در این آبادی لوط است!» گفتند: «ما به کسانی که در آن هستند آگاه تریم! او و خانواده اش را نجات می دهیم جز همسرش که در

ص: 358

میان قوم (گنهکار) باقی خواهد ماند.» (32) هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آن ها بد حال و دلتنگ شد گفتند: «نترس و غمگین مباش، ما تو و خانواده ات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان قوم باقی می ماند. (33) ما بر اهل این شهر و آبادی به خاطر گناهانشان، عذابی از آسمان فرو خواهیم ریخت!» (34) و از این آبادی نشانه روشنی (و درس عبرتی) برای کسانی که می اندیشند باقی گذاردیم! (35) و ما بسوی «مدین»، برادرشان «شعیب» را فرستادیم گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید، و به روز بازپسین امیدوار باشید، و در زمین فساد نکنید!» (36) (ولی) آن ها او را تکذیب کردند، و به این سبب زلزله آنان را فراگرفت، و بامدادان در خانه های خود به رو در افتاده و مرده بودند! (37) ما طایفه «عاد» و «ثمود» را نیز (هلاک کردیم)، و مساکن (ویران شده) آنان برای شما آشکار است شیطان اعمال شان را برای آنان آراسته بود، از این رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالی که بینا بودند. (38) و «قارون» و «فرعون» و «هامان» را نیز هلاک کردیم موسی با دلایل روشن به سراغ شان آمد، امّا آنان در زمین برتری جویی کردند، ولی نتوانستند بر خدا پیشی گیرند! (39) ما هر یک از آنان را به گناهانشان گرفتیم، بر بعضی از آن ها طوفانی از سنگریزه فرستادیم، و بعضی از آنان را صیحه آسمانی فروگرفت، و بعضی دیگر را در زمین فرو بردیم، و بعضی را غرق کردیم خداوند هرگز به آن ها ستم نکرد، ولی آن ها خودشان بر خود ستم می کردند! (40) مثَل کسانی که غیر از خدا را اولیای خود برگزیدند، مثَل عنکبوت است که خانه ای برای خود انتخاب کرده در حالی که سست ترین خانه های خانه عنکبوت است اگر می دانستند! (41) خداوند آنچه را غیر از او می خوانند می داند، و او شکست ناپذیر و حکیم است. (42) این ها مثالهایی است که ما برای مردم می زنیم، و جز دانایان آن را درک نمی کنند. (43)

ص: 359

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَی قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

نوح علیه السلام دو هزار و سی صد سال عمر کرد، هشتصد و پنجاه سال آن قبل از نبوّت او بود و نهصد و پنجاه سال مردم را دعوت به آئین خود نمود، و پانصد سال بعد از هلاکت مردم و پیاده شدن از کشتی و فرو رفتن آب زنده ماند و شهرها را بنا نمود و فرزندان خود را در آن ها ساکن کرد، تا این که ملک الموت نزد او آمد و او در زیر آفتاب بود و به او گفت: «السّلام علیک» و نوح سلام ملک الموت را پاسخ داد و گفت: برای چه آمده ای؟ ملک الموت گفت: «آمده ام تا تو را قبض روح کنم» نوح گفت: اجازه بده از زیر آفتاب به سایه بیایم؟ ملک الموت گفت: «اجازه دادم» پس نوح به سایه آمد و گفت: «ای ملک الموت تمام عمر من در دنیا مانند این بود که از آفتاب به سایه آمدم، اکنون امر خدا ارا اجرا کن» پس ملک الموت او را قبض روح نمود. (2)

ص: 360


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 14.
2- محمّد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن علی بن الحکم، عن بعض أصحابنا، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «عاش نوح علیه السلام ألفی سنة و ثلاث مائة سنة، فمنها: ثمان مائة و خمسون سنة قبل أن یبعث، و ألف سنة إلّا خمسین عاما و هو فی قومه یدعوهم، و خمس مائة عام بعد ما نزل من السفینة و نضب الماء، فمصر الأمصار، و أسکن ولده البلدان. ثم إن ملک الموت جاءه و هو فی الشمس، فقال له: السّلام علیک. فرد علیه نوح علیه السلام، و قال: ما جاء بک، یا ملک الموت؟ قال: جئتک لأقبض روحک. قال: دعنی أدخل من الشمس إلی الظل؟ فقال: نعم. فتحول، ثم قال: یا ملک الموت، کل ما مر بی من الدنیا مثل تحولی من الشمس إلی الظل، فامض لما أمرت به. فقبض روحه علیه السلام». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 309، ح 1]

امام صادق علیه السلام در سخن دیگری می فرماید:

نوح علیه السلام بعد از طوفان پانصد سال زندگی کرد، سپس جبرئیل علیه السلام نزد او آمد و گفت: ای نوح، نبوّت تو تمام شد، و عمر تو به پایان رسید، پس اسم اعظم و میراث علم و آثار نبوّت را به فرزند خود «سام» تحویل بده، چرا که [خداوند می فرماید:] «من زمین را بدون حجّت و عالمی که به واسطه او اطاعت و بندگی من شناخته شود، و واسطه نجات باشد تا پیامبر بعدی رها نخواهم نمود، چرا که من حکم کرده ام که برای هر قومی هادی و راهنمایی قرار بدهم، تا به وسیله او اهل سعادت را هدایت کنم و حجّت را بر اشقیا تمام نمایم».

پس نوح علیه السلام اسم اکبر و میراث علم و آثار نبّوت را به فرزند خود «سام» تحویل داد، و امّا فرزندان دیگر او، حام و یافث را دانشی نبود که از آن استفاده کنند، و نوح به آنان نوید هود علیه السلام را داد و فرمود: از او پیروی کنید، و به آنان دستور داد تا در هر سال یک مرتبه وصیّت نامه او را باز کنند و به آن نظر نمایند، و این پیمان نوح بود برای آنان. (1)

ص: 361


1- و عنه: عن محمّد بن أبی عبد الله، عن محمّد بن الحسین، عن محمّد بن سنان، عن إسماعیل بن جابر، و عبد الکریم بن عمرو، و عبد الحمید بن أبی الدیلم، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «عاش نوح علیه السلام بعد الطوفان خمسمائة سنة، ثم أتاه جبرئیل علیه السلام، فقال: یا نوح، قد انقضت نبوتک، و استکملت أیامک، فانظر إلی الاسم الأکبر، و میراث العلم، و آثار علم النبوة التی معک، فادفعها إلی ابنک سام، فإنی لا أترک الأرض إلّا و فیها عالم تعرف طاعتی به، و یعرف به هدای، و یکون نجاة فیما بین مقبض النّبی و مبعث النّبی الآخر، و لم أکن أترک الناس بغیر حجة لی، و داع إلی، و هاد إلی سبیلی، و عارف بأمری، فإنی قد قضیت أن أجعل لکل قوم هادیا أهدی به السعداء، و یکون الحجة علی الأشقیاء». قال: «فدفع نوح علیه السلام الاسم الأکبر، و میراث العلم، و آثار علم النبوة إلی سام، و أما حام و یافث فلم یکن عندهما علم ینتفعان به -- قال -- و بشرهم نوح علیه السلام بهود علیه السلام، و أمرهم باتباعه، و أمرهم أن یفتحوا الوصیة فی کل عام، و ینظروا فیها، و یکون عهدا لهم». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 310، ح 2]

رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکالمه ای که با یهودیان داشت به آنان فرمود:

نوح نهصد و پنجاه سال مردم را دعوت نمود و در نهایت همان گونه خداوند می فرماید: «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ»، جمعیّت کمی به او ایمان آوردند، در حالی که پیروان من در مدّت کوتاه و سنّ کم من، بیش از همه پیروان نوح اند با طول عمر او و کبر سن او؟! (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب مرد شامی در مسجد کوفه که از نام نوح سؤال نمود فرمود:

نام او سَکَن بوده و به این خاطر به او نوح گفته اند که نهصد و پنجاه سال برای قوم خود نوحه نموده است. (2)

ص: 362


1- فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمة الله علیه عن النّبی صلی الله علیه و آله حدیث طویل فی مکالمة بینه و بین الیهود و فیه قال لهم رسول الله صلی الله علیه و آله: لقد أقام نوح فی قومه و دعاهم ألف سنة الا خمسین عاما، ثم وصفهم الله تعالی فقللهم فقال: «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ» و لقد تبعنی فی سنی القلیلة و عمری الیسیر ما لم یتبع نوحا فی طول عمره و کبر سنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 154، ح 19]
2- فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا علیه السلام من خبر الشامی و ما سأل عنه أمیر المؤمنین علیه السلام فی جامع الکوفة حدیث طویل و فیه: و سأله عن اسم نوح ما کان فقال: اسمه سکن، و انما سمی نوحا لأنه ناح علی قومه ألف سنة الا خمسین عاما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 154، ح 22]

و در بعضی از روایات آمده که نام او عبد الغفّار بوده و چون بر حال خود نوحه می کرده به او نوح گفته اند. (1)

و در بعضی از روایات آمده که نام او عبدالمطلب و یا عبدالأعلی بوده و او را نوح گفته اند به خاطر این که پانصد سال به حال خود گریه کرده است [به خاطر درخواست عذابی که برای قوم خود کرده بوده است.] (2)

«وَ قَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ… * فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (3)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضًا»، فرمود:

یعنی «یَتَبَرَّأُ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ.» (4)

علی بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه در تفسیر «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی»، گوید:

مقصود ایمان لوط به ابراهیم است، و مهاجر کسی است که از گناهان هجرت و دوری کند و به خداوند بازگردد. (5)

ص: 363


1- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی أحمد بن الحسن المیثمی عمن ذکره عن أبی عبد الله علیه السلام قال: کان اسم نوح علیه السلام عبد الغفار و انما سمی نوحا لأنه کان ینوح علی نفسه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 154، ح 23]
2- و باسناده الی سعد بن جناح عن بعض أصحابنا عن أبی عبد الله علیه السلام قال: اسم نوح عبد الملک، و انما سمی نوحا لأنه بکی خمسمائة عام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 154، ح 24]
3- سوره ی عنکبوت، آیات 25 و 26.
4- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن بکر بن صالح، عن القاسم بن برید، عن أبی عمرو الزبیری، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال فی قول الله تعالی: وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً، قال: «یعنی یتبرأ بعضکم من بعض». [تفسیر برهان، ج 4، ص 311، ح 2]
5- علی بن إبراهیم: فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ أی لإبراهیم علیه السلام وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی، قال: المهاجر من هجر السیئات، و تاب إلی الله. [تفسیر برهان، ج 4، ص 311، ح 3]

ابراهیم کرخی گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:

حضرت ابراهیم علیه السلام از بیت المقدس به شام مهاجرت کرد تا به انتهای شامات رسید، و لوط را در ابتدای شامات به جای خود گذارد. (1)

مالک جُهنی گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود:

ای مالک! هر قومی که در دنیا به امامی [از طاغوت ها] اقتدا کرده اند، روز قیامت آن امام آنان را لعنت می کند و آنان نیز آن امام را لعنت می کنند، جز شما و امثال شما [که از طاغوت ها پیروی نکرده اید…] (2)

امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ آن شخصی که آیاتی از قرآن برای او مشتبه شده بود فرمود:

… معنای آیه «یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضًا»، این است که مستکبرین و مستضعفین در قیامت «یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضًا» و کفر در این آیه به معنای برائت و بیزاری است، و نظیر آن

ص: 364


1- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، و عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد جمیعا، عن الحسن ابن محبوب، عن إبراهیم بن أبی زیاد الکرخی، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام، و ذکر حدیث مهاجرة إبراهیم علیه السلام، و ذکر فی آخره: «و سار إبراهیم علیه السلام حتّی نزل بأعلی الشامات، و خلف لوطا علیه السلام فی أدنی الشامات» و الحدیث طویل، یأتی بطوله -- إن شاءالله تعالی -- فی سورة الصافات فی قوله تعالی: إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیَهْدِینِ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 311، ح 5]
2- فی روضة الکافی یحیی الحلبی عن ابن مسکان عن مالک الجهنی قال: قال لی ابو عبد الله علیه السلام: یا مالک انه لیس من قوم ائتموا بإمام فی الدنیا الا جاء یوم القیامة یلعنهم و یلعنونه الا أنتم، و من کان علی مثل حالکم، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 155، ح 27]

در سوره ی ابراهیم است که شیطان به پیروان خود می گوید: «إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ» و نیز ابراهیم علیه السلام به بت پرستان می گوید: «کفرنا بکم»، یعنی تبرّأنا. (1)

ابوحمزه ی ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که آن حضرت در پایان حدیث مفصّلی می فرماید:

برخی از پیامبران نبوّت شان عام بوده [مانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله] و برخی خاصّ و محدود به منطقه ای بوده است، امّا ابراهیم علیه السلام نبوّت او اوّل در «کوثا» که قریه ای بوده، محدود می شده است، و سپس از آن محل مهاجرت نموده، چنان که خداوند از قول او می فرماید: «إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی سَیَهْدِینِ»

ص: 365


1- فی کتاب التوحید عن أمیر المؤمنین علیه السلام حدیث طویل یقول علیه السلام فیه و قد سأله رجل عما اشتبه علیه من الآیات: و اما قوله: «یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» و قوله: «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ» و قوله: «یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» و قوله «إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ» و قوله: «لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ». و قوله: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ» فان ذلک فی مواطن غیر واحد من مواطن ذلک الیوم الذی کان مقداره خمسین الف سنة، یجمع الله عزّوجلّ الخلائق یومئذ فی مواطن یتفرقون، و یکلم بعضهم بعضا و یستغفر بعضهم لبعض، أولئک الذین کان منهم الطاعة فی دار الدنیا الرؤساء و الاتباع و یلعن أهل المعاصی الذین بدت منهم البغضاء، و تعاونوا علی الظلم و العدوان فی دار الدنیا المستکبرین و المستضعفین یکفر بعضهم ببعض، و یلعن بعضهم بعضا، و الکفر فی هذه الآیة البرائة یقول فیبرأ بعضهم من بعض، و نظیرها فی سورة إبراهیم قول الشیطان: «إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ» و قول إبراهیم خلیل الرحمن: «کفرنا بکم» ای تبرأنا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 155، ح 28]

و هجرت او بدون قتال بوده است، و امّا اسحاق: نبوّت او بعد از ابراهیم بوده است، و امّا یعقوب نبوّت او به سرزمین کنعان بوده و سپس به مصر مهاجرت نموده و در آنجا وفات یافته است. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

پیامبران و مرسلین چهار گونه بوده اند: برخی پیامبر خود بوده و جز خود مأمور به هدایت دیگری نبوده است، و برخی پیامبر بوده اند و وحی را تنها در خواب می شنیده و در بیداری سفیر وحی را نمی دیده و مبعوث به هدایت کسی نبوده و تابع امام و پیامبر دیگری بوده اند مانند لوط که تابع ابراهیم علیه السلام بوده است… (2)

ص: 366


1- فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی محمّد بن الفضل عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر علیهما السلام حدیث طویل یقول فی أواخره علیه السلام: و ان الأنبیاء بعثوا خاصة و عامة، اما إبراهیم نبوته بکوثا و هی قریة من قری السواد فیها بدا أول أمره، ثم هاجر منها و لیست بهجرة فقال: و ذلک قول الله عزّوجلّ: «إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» و کانت هجرة إبراهیم بغیر قتال، و اما إسحاق فکانت نبوته بعد إبراهیم، و اما یعقوب فکانت نبوته بأرض کنعان ثم هبط الی مصر فتوفی فیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 156، ح 30]
2- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن أبی یحیی الواسطی عن هشام و درست بن أبی منصور عنه قال: قال أبو عبد الله علیه السلام الأنبیاء و المرسلون علی أربع طبقات: فنبی منبأ فی نفسه لا یعدو غیرها، و نبی یری فی النوم و یسمع الصوت و لا یعاینه فی الیقظة، و لم یبعث الی أحد و علیه امام، مثل ما کان إبراهیم علی لوط علیهما السلام، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 156، ح 31]

زیاد کرخی گوید: امام صادق علیه السلام می فرمود:

مادر ابراهیم ساره و مادر لوط ورقه و یا رقیّه دختران اَحجّ بوده اند و اَحجّ پیامبر منذر بوده و لکن رسول نبوده است. (1)

«وَ لُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِینَ…» (2)

ابوبصیر گوید: امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام فرمود:

ابلیس در صورت زیبای زنانه نزد قوم لوط آمد و با لباس زیبایی از جوانان آنان خواست تا با او لواط کنند، و اگر از آنان می خواست تا با آنان لواط نماید، از او نمی پذیرفتند و لکن خواست تا مفعول واقع شود، از این رو آنان با او لواط کردند و چون لذّت آن را چشیدند آنان را رها کرد و از آن پس مردها سراغ همدیگر رفتند [و از همسران خود دوری جستند، سپس نزد زنان آمد و به صورت زن، زن ها را نیز به عمل مساحقه واداشت.] (3)

ص: 367


1- فی روضة الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه و عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد جمیعا عن الحسن بن محبوب عن إبراهیم بن أبی زیاد الکرخی قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: کانت أم إبراهیم و أم لوط صلی الله علیهما سارة و ورقة و فی نسخة رقیة أختین، و هما ابنتان للاحج و کان الاحج نبیا منذرا و لم یکن رسولا، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 156، ح 32]
2- سوره ی عنکبوت، آیه ی 28.
3- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی ابی بصیر عن أحدهما علیهما السلام فی قول لوط. إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ فقال: ان إبلیس أتاهم فی صورة حسنة فیه تأنیث، علیه ثیاب حسنة فجاء الی شبان منهم فأمرهم أن یقعوا به و لو طلب إلیهم ان یقع بهم لأبوا علیه، و لکن طلب إلیهم ان یقعوا به فلما وقعوا به التذوه، ثم ذهب عنهم و ترکهم فأحال بعضهم علی بعض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 157، ح 34]

مؤلّف گوید:

قضایای قوم لوط و هلاکت آنان در سوره ی هود گذشت و در سوره ی ذاریات نیز خواهد آمد، إن شاءالله.

«أَ ئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ…» (1)

حضرت رضا علیه السلام در تفسیر «وَ تَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ»، فرمود:

قوم لوط در مجالس خود بدون رعایت ادب و حیا مقابل همدیگر ضرطه در می کردند. (2)

مؤلّف گوید:

سبب هلاکت و عذاب قوم لوط چند چیز بوده است:

عمل زشت لواط که در آیه فوق و چندین آیه دیگر از آن مذمّت و نکوهش شده است،

عمل منکر آنان در مجالس و بی حیائی و بی مبالاتی آنان که عمل زشت خود را منکر نمی پنداشتند،

پاسخ آنان به پیامبر خدا، که اگر راست می گویی عذاب خدا را بر ما بفرست،

درخواست حضرت لوط از خداوند، تا عذابی بر آنان بفرستد، و در برخی از

ص: 368


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 29.
2- (وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ) قیل: انهم کانوا یتضارطون فی مجالسهم من غیر حشمة و لا حیاء، و قیل: إن مجالسهم کانت تشتمل علی انواع المناکیر و القبائح من اللواطة و القمار و الشتائم و المعازف و المزامیر و کشف العورات، و فی هذا إعلام و دلالة علی أنه لا ینبغی أن یتعاشر الناس علی المناکیر و لا یجتمعوا علی المناهی. [تفسیر مجمع البیان، ج 2، ص 528]

روایات آمده که خداوند هیچ قومی را به خاطر زنا هلاک نکرده و لکن به خاطر لواط قوم لوط را هلاک نموده است، چرا که لواط نسل انسان را قطع می کند.

مرحوم علّامه سیّد هاشم بحرانی در تفسیر برهان روایت بسیار مفصّلی را از کتاب تحفة الإخوان در ماجرای قوم لوط و هلاکت آنان از امام صادق علیه السلام نقل نموده است خوانندگان می توانند به آن کتاب مراجعه نمایند. (1)

ص: 369


1- (تحفة الإخوان): قال الإمام جعفر بن محمّد الصّادق علیه السلام: «و کان أهل المؤتفکات من أجل الناس، و کانوا فی حسن و جمال، فأصابهم الغلاء و القحط، فجاءهم إبلیس اللعین، و قال لهم: إنّما جاءکم القحط لأنکم منعتم الناس من دورکم و لم تمنعوهم من بساتینکم الخارجة. فقالوا: و کیف السبیل إلی المنع؟ فقال لهم: اجعلوا السنة بینکم إذا وجدتم غریبا فی بلدکم سلبتموه و نکحتموه فی دبره، حتّی أنکم إذا فعلتم ذلک لم یتطرقوا علیکم». قال: «فعزموا علی ذلک، فخرجوا إلی ظاهر البلد یطلبون من یجوز بهم، فتصور لهم إبلیس اللعین غلاما أمرد، فتزین، فحملوا علیه، فلما رأوه سلبوه و نکحوه فی دبره، فطاب لهم ذلک، حتّی صار هذا عادة لهم فی کل غریب وجدوه، حتّی تعدوا من الغرباء إلی أهل البلد، و فشا ذلک فیهم، و ظهر ذلک من غیر انتقام بینهم، فمنهم من یؤتی، و منهم من یأتی. و أوحی الله تعالی إلی إبراهیم علیه السلام: أنی اخترت لوطا نبیا، فابعثه إلی هؤلاء القوم. فأقبل إبراهیم إلی لوط فأخبره بذلک، ثم قال له: انطلق إلی مدائن سدوم، و ادعهم إلی عبادة الله، و حذرهم أمر الله و عذابه، و ذکرهم بما نزل بقوم نمرود بن کنعان. فسار لوط حتّی صار إلی المدائن، فوقف و هو لا یدری بأیها یبدأ، فأقبل حتّی دخل مدینة سدوم، و هی أکبرها، و فیها ملکهم، فلما بلغ وسط السوق، قال: یا قوم اتقوا الله و أطیعونی، و ازجروا أنفسکم عن هذه الفواحش التی لم تسبقوا إلی مثلها، و انتهوا عن عبادة الأصنام، فإنی رسول الله إلیکم. فذلک معنی قوله تعالی: وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ وَ ما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ، یعنی عن إتیان الرجال، و قال فی مکان آخر: أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ، یعنی الحذف بالحصی، و التصفیق و اللعب بالحمام، و تصفیق الطیور، و مناقرة الدیوک، و مهارشة الکلاب، و الحبق فی المجالس، و لبس المعصفرات، فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ. و بلغ ذلک ملکهم فی سدوم، فقال: ائتونی به. فلما وقف بین یدیه، قال له: من أنت، و من أرسلک، و بماذا جئت، و إلی من بعثت؟ فقال له: أما اسمی فلوط ابن أخ إبراهیم علیه السلام، و أما الذی أرسلنی فهو الله ربی و ربکم، و أما ما جئت به، فأدعوکم إلی طاعة الله [و أمره]، و أنهاکم عن هذه الفواحش. فلما سمع ذلک من لوط وقع فی قلبه الرعب و الخوف، فقال له: إنّما أنا رجل من قومی، فسر إلیهم، فإن أجابوک فأنا معهم». قال: «فخرج لوط من عنده و وقف علی قومه، و أخذ یدعوهم إلی عبادة الله، و ینهاهم عن المعاصی، و یحذرهم عذاب الله، حتّی وثبوا علیه من کل جانب، و قالوا: لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ من هذه الدعوة لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ أی من بلدنا، قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ الخبیث مِنَ الْقالِینَ أی من المبغضین رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ یعنی من الفواحش. فأقام فیهم لوط عشرین سنة، و هو یدعوهم، و توفیت امرأته و کانت مؤمنة، فتزوج بأخری من قومه، و کانت قد آمنت به، یقال لها (قواب)، فقام معها یدعوهم إلی طاعة الله، فجعلوا یشتمونه و یضربونه، حتّی بقی فیهم من أول ما بعث إلی أربعین سنة، فلم یبالوا به، و لم یطیعوه، فضجت الأرض إلی ربها، و استغاثت الأشجار، و الأطیار، و الجنة و النار من فعلهم إلی الله تعالی، فأوحی الله تعالی إلیهم: إنّی حلیم لا أعجل علی من عصانی حتّی یأتی الأجل المحدود». قال: «فلما استخفوا بنبی الله و لم یذعنوا إلی طاعته، و داموا علی ما کانوا فیه من المعاصی، أمر الله تعالی أربعة من الملائکة، و هم: جبرئیل، و میکائیل، و إسرافیل، و دردائیل أن یمروا بإبراهیم علیه السلام، و یبشرونه بولد من سارة بنت هاراز بن ناخور، و کانت قد آمنت به حین جعل الله علیه النار بردا و سلاما، فأوحی الله إلیه: أن تزوج بها یا إبراهیم -- قال -- فتزوج بها، فجاءوا علی صورة البشر، المعتجرین بالعمائم، و کان إبراهیم علیه السلام لا یأکل إلّا مع الضیف -- قال -- فانقطعت الأضیاف عنه ثلاثة أیام، فلما کان بعد ذلک، قال: یا سارة، قومی و اعملی شیئا من الطعام، فلعلی أخرج عسی أن ألقی ضیفا. فقامت لذلک، و خرج إبراهیم علیه السلام فی طلب الضیف، فلم یجد ضیفا، فقعد فی داره یقرأ الصحف المنزلة علیه، فلم یشعر إلّا و الملائکة قد دخلوا علیه مفاجأة علی خیلهم فی زینتهم، فوقفوا بین یدیه، ففزع من مفاجأتهم، حتّی قالوا: سلاما، فسکن خوفه، فذلک معنی قوله تعالی: لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْری قالُوا سَلاماً، و قال تعالی فی آیة اخری: هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ، لأنه لا یعرف صورهم، فرحب بهم، و أمرهم بالجلوس، و دخل علی سارة، و قال لها: قد نزل عندنا أربعة أضیاف حسان الوجوه و اللباس، و قد دخلوا و سلموا علی بسلام الأبرار، فقال لها: و حاجتی إلیک أن تقومی و تخدمیهم. فقالت: عهدی بک یا إبراهیم و أنت أغیر الناس. فقال: هو کما تقولین، غیر أن هؤلاء أعزاء خیار. ثم عمد إبراهیم إلی عجل سمین فذبحه، و نظفه، و عمد إلی التنور فسجره، فوضع العجل فی التنور حتّی اشتوی، و ذلک معنی قوله تعالی: فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ، و الحنیذ الذی یشوی فی الحفرة، و قد انتهی خبزه و نضاجته، فوضع إبراهیم العجل علی الخوان، و وضع الخبز من حوله، و قدمه إلیهم، و وقفت سارة علیهم تخدمهم، و إبراهیم یأکل و لا ینظر إلیهم، فلما رأت سارة ذلک منهم، قالت: یا إبراهیم، إن أضیافک هؤلاء لا یأکلون شیئا. فقال لهم إبراهیم علیه السلام: ألا تأکلون؟ و داخله الخوف من ذلک، و ذلک معنی قوله تعالی: فَلَمَّا رَأی أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً، أی أضمر منهم خوفا. ثم قال إبراهیم علیه السلام: لو علمت أنکم ما تأکلون ما قطعنا العجل عن البقرة. فمد جبرئیل یده نحو العجل، و قال: قم بإذن الله تعالی. فقام و أقبل نحو البقرة حتّی التقم ضرعها، فعند ذلک اشتد خوف إبراهیم علیه السلام، و قال: إِنَّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِی عَلی أَنْ مَسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ قالُوا بَشَّرْناکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُنْ مِنَ الْقانِطِینَ قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ -- قال -- و کانت سارة قائمة فلما سمعت، قالت: أوه. و هی الصرة التی قال الله تعالی: فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَها یعنی ضربت وجهها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ أی کبیرة لم تلد قالَتْ یا وَیْلَتی أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ عَجِیبٌ قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ الموجود ذو الشرف و المجد و الکرم، و فی آیة اخری: وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ تخدمهم فَضَحِکَتْ أی حاضت فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ. فإسحاق قد مضی علیه ثمانون سنة فکف بصره، و کان ملازما لمسجده، فبینما هو ذات یوم جالس إلی جانب امرأته إذ راودها، فضحکت حتّی بدت نواجذها، فقالت زوجته، و اسمها رباب بنت لوط علیه السلام، و قیل قدرة: یا إسحاق. فقال: نعم، إن شاءالله، فواقعها، فحملت بولدین ذکرین، و أخبرته بحملها، فقال لها إسحاق: لا تعجبی من ذلک، لأنی رأیت فی أول عمری فی المنام ذات لیلة کأنه خرجت من ظهری شجرة عظیمة خضراء لها أغصان و فروع، کل واحد منها علی لون، فقیل لی فی المنام: هذه الأغصان أولادک الأنبیاء علی قدر أنوارهم، فانتبهت فزعا مرعوبا، فهذا تأویل رؤیای. فقالت زوجته: یا نبی الله و رسوله، إنهما اثنان، لأنهما یتضاربان فی بطنی کالمتخاصمین. فقال إسحاق: یکون خیرا إن شاءالله تعالی. فلما تمت مدة الحمل وضعتهما و أحدهما بعقب صاحبه، متعلق بعقبه، فسمی: یعقوب، لأنه بعقب أخیه، و الآخر اسمه عیص، لأنه أخر أخاه، و تقدم علیه». و قیل: إن سارة قد مضی من عمرها تسع و تسعون سنة، و إبراهیم ثمانی و تسعون، و حملت سارة بإسحاق فی اللیلة التی خسف الله فیها قوم لوط، فلما تمت أشهرها وضعته فی لیلة الجمعة یوم عاشوراء، و له نور شعشعانی، فلما سقط من بطن امه خر لله ساجدا، ثم استوی قاعدا، و رفع یدیه إلی السماء بالثناء لله تعالی و التوحید. قال: «فأخذت تردد قولها: عجوز عقیم و هی لا تدری أن هؤلاء ملائکة، فرفع جبرئیل علیه السلام طرفه إلیها، و قال لها: یا سارة، کذلک قال ربک إنه هو الحکیم العلیم. فلما فرغوا من ذلک، قال لهم إبراهیم: فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ، یعنی ما بالکم بعد هذه البشارة؟ قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ یعنون قوم لوط لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ». قال قتادة: کانت حجارة مخلوطة بالطین، مطبوخة فی نار جهنّم مُسَوَّمَةً یعنی معلمة، و قیل: إنه کان مکتوبا علی کل حجر اسم صاحبه من المسرفین من قوم لوط فی معاصیهم. قال: «فعاد جبرئیل إلی صورته حتّی عرفه إبراهیم علیه السلام، فأخبره: أن هذا أخی میکائیل، و هذان إسرافیل و دردائیل. فاغتم إبراهیم علیه السلام شفقة علی ابن أخیه لوط و أهله، و ذلک معنی قوله تعالی حکایة عن إبراهیم علیه السلام: إِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ، یعنی من الباقین فی العذاب. ثم سألهم عن عدد المؤمنین فی هذه المدائن، قال له جبرئیل: ما فیها إلّا لوط، و ابنتاه. فذلک معنی قوله تعالی: فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ. قال الله تعالی: فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ، أی الخوف وَ جاءَتْهُ الْبُشْری یعنی بإسحاق یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ یعنی ما جری بینه و بین جبرئیل، یقول الله تعالی: إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ یعنی هو مؤمن فی الدعاء، مقبل علی عبادة ربه -- قال -- فعند ذلک قال لإبراهیم: یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ یعنی عذابه وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ أی غیر مصروف -- قال -- فعند ذلک قال إبراهیم علیه السلام: یا ملائکة ربی و رسله، امضوا حیث تؤمرون». قال: «فاستوت الملائکة علی خیلهم، و قاربت مدائن لوط وقت المساء، فرأتهم رباب بنت لوط زوجة إسحاق علیه السلام، و هی الکبری، و کانت تستقی الماء، فنظرت إلیهم و إذا هم قوم علیهم جمال و هیئة حسنة، فتقدمت إلیهم، و قالت لهم: ما لکم تدخلون علی قوم فاسقین! لیس فیهم من یضیفکم إلّا ذلک الشیخ، و إنه لیقاسی من القوم أمرا عظیما -- قال -- و عدلت الملائکة إلی لوط، و قد فرغ من حرثه، فلما رآهم لوط اغتم لهم، و فزع علیهم من قومه، و ذلک معنی قوله تعالی: وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِی ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصِیبٌ، یعنی شدید شره. و قال فی آیة اخری: فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ، أنکرهم لوط کما أنکرهم إبراهیم علیه السلام، فقال لهم لوط علیه السلام: من أین أقبلتم؟ قال له جبرئیل علیه السلام، و لم یعرفه: من موضع بعید، و قد حللنا بساحتک، فهل لک أن تضیفنا فی هذه اللیلة، و عند ربک الأجر و الثواب؟ قال: نعم، و لکن أخاف علیکم من هؤلاء القوم الفاسقین علیهم لعنة الله. فقال جبرئیل لإسرافیل علیهما السلام: هذه واحدة. و قد کان الله تعالی أمرهم أن لا یدمروهم إلّا بعد أربع شهادات تحصل من لوط بفسقهم، و لعنته علیهم، ثم أقبلوا علیه، و قالوا: یا لوط، قد أقبل علینا اللیل، و نحن أضیافک، فاعمل علی حسب ذلک. فقال لهم لوط: قد أخبرتکم أن قومی یفسقون، و یأتون الذکور شهوة و یترکون النساء، علیهم لعنة الله. فقال جبرئیل لإسرافیل: هذه ثانیة. ثم قال لهم لوط: انزلوا عن دوابکم، و اجلسوا هاهنا حتّی یشتد الظلام، ثم تدخلون و لا یشعر بکم منهم أحد، فإنهم قوم سوء فاسقین، علیهم لعنة الله. فقال جبرئیل لإسرافیل: هذه الثالثة. ثم مضی لوط -- بعد أن أسدل الظلام -- بین أیدیهم إلی منزله، و الملائکة خلفه، حتّی دخلوا منزله، فأغلق علیهم الباب، ثم دعا بامرأته، یقال لها (قواب) و قال لها: یا هذه، إنک عصیت مدة أربعین سنة، و هؤلاء أضیافی قد ملؤوا قلبی خوفا، اکفینی أمرهم هذه اللیلة حتّی أغفر لک ما مضی. قالت: نعم. قال الله تعالی: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما، و لم تکن خیانتهما فی الفراش، لأن الله تعالی لا یبتلی أنبیاءه بذلک و لکن خیانة امرأة نوح علیه السلام أنها کانت تقول لقومه: لا تضربوه لأنه مجنون و کان ملک قومه رجلا جبارا قویا عاتیا، یقال له: دوقیل بن عویل بن لامک بن جنح بن قابیل، و هو أول من شرب الخمر، و قعد علی الأسرة، و أول من أمر بصنعة الحدید و الرصاص و النحاس، و أول من أتخذ الثیاب المنسوجة بالذهب، و کان یعبد هو و قومه الأصنام الخمس: ودا، و سواعا، و یغوث، و یعوق، و نسرا، و هی أصنام قوم إدریس علیه السلام، ثم اتخذوا فی کثرة الأصنام حتّی صار لهم ألف و تسع مائة صنم علی کراسی الذهب، و أسرة من الفضة مفروشة بأنواع الفرش الفاخرة، متوجین الأصنام بتیجان مرصعة بالجواهر و اللآلئ و الیواقیت، و لهذه الأصنام خدم یخدمونها تعظیما لها. و خیانة امرأة لوط أنها کانت إذا رأت ضیفا نهارا أدخنت، و إذا انزل لیلا أوقدت، فعلم القوم أن هناک ضیوفا، فلما کان فی تلک اللیلة، خرجت و بیدها سراج کأنها ترید أن تشعله، و طافت علی جماعة من قومها و أهلها و أخبرتهم بجمال القوم و بحسنهم -- قال -- فعلم لوط بذلک، فأغلق الباب و أوثقه، و أقبل الفساق یهرعون من کل جانب و مکان، و ینادون، حتّی وقفوا علی باب لوط، ففزعوه، و ذلک معنی قوله تعالی: وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ، أی یسرعون إلیه وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ -- قال -- فناداهم لوط علیه السلام، و قال: یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ، یعنی بالزواج و النکاح إن آمنتم فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی، یعنی لا تفضحونی فی ضیافتی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ یا قوم رَجُلٌ رَشِیدٌ أی حلیم، یأمرکم بالمعروف، و ینهاکم عن المنکر؟ فقالوا له: لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ، أی من حاجة، و لا شهوة لنا فیهن وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ، یعنی عملهم الخبیث، و هو إتیان الذکور. ثم کسروا الباب و دخلوا، فقالوا: یا لوط أَ وَ لَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعالَمِینَ؟، یعنی عن الناس أجمعین -- قال -- فوقف لوط علی الباب دون أضیافه، و قال: و الله لا اسلم أضیافی إلیکم و فی عرق یضرب دون أن تذهب نفسی، أو لا أقدر علی شی ء، و ذلک معنی قوله تعالی: لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ، فتقدم بعضهم إلیه، فلطم وجهه، و أخذ بلحیته، و دفعه عن الباب، فعند ذلک قال لوط: لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ -- قال -- فرفع لوط علیه السلام رأسه إلی السماء، و قال: إلهی خذ لی من قومی حقی، و العنهم لعنا کثیرا، فقال جبرئیل لإسرافیل: هذه الرابعة. ثم قال جبرئیل: یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فأبشر، و لا تحزن علینا. فهجم القوم علیه، و هم یقولون: أَ وَ لَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعالَمِینَ، أی لا تؤوی ضیفا، فرأوا جمال القوم و حسن وجوههم، فبادروا نحوهم، فطمس الله علی أعینهم، و إذا هم عمی لا یبصرون، و صارت وجوههم کالقار، و هم یدورون و وجوههم تضرب الحیطان، فذلک قوله تعالی: وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ -- قال -- و إذا نفر آخرون قد لحقوا بهم، و نادوهم: إن کنتم قضیتم شهوتکم منهم، فاخرجوا حتّی ندخل و نقضی شهوتنا منهم. فصاحوا: یا قوم، إن لوطا أتی بقوم سحرة، لقد سحروا أعیننا، فادخلوا إلینا و خذوا بأیدینا. فدخلوا و أخرجوهم، و قالوا: یا لوط، إذا أصبح الصبح نأتیک و نریک ما تحب فسکت عنهم لوط حتّی خرجوا. ثم قال لوط علیه السلام للملائکة: بماذا أرسلتم؟ فأخبروه بهلاک قومه، فقال: متی ذلک؟ فقال جبرئیل علیه السلام: إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیب. فقال جبرئیل علیه السلام: اخرج الآن -- یا لوط -- فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ، یعنی فی آخر اللیل وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ قواب إِنَّهُ مُصِیبُها ما أَصابَهُمْ من العذاب». قال: «فجمع لوط علیه السلام بناته و أهله و مواشیه و أمتعته، فأخرجهم جبرئیل علیه السلام من المدینة، ثم قال جبرئیل علیه السلام: یا لوط قد قضی ربک أن دابر هؤلاء مقطوع مصبحین. فقالت له امرأته: إلی أین تخرج -- یا لوط -- من دورک؟ فأخبرها أن هؤلاء رسل ربی، جاءوا لهلاک المدن. فقالت: یا لوط، و ما لربک من القدرة حتّی یقدر علی هلاک هؤلاء المدائن السبع؟! فما استتمت کلامها حتّی أتاها حجر من حجارة السجیل، فوقع علی رأسها فأهلکها، و قیل: إنها بقیت ممسوخة حجرا أسود عشرین سنة، ثم خسف بها فی بطن الأرض». قال: «و خرج لوط علیه السلام من تلک المدائن و إذا بجبرئیل الأمین قد بسط جناح الغضب، و إسرافیل قد جمع أطراف المدائن، و دردائیل قد جعل جناحه تحت تخوم الأرض السابعة، و عزرائیل قد تهیأ لقبض أرواحهم فی حراب النیران، حتّی إذا برز عمود الصبح، صاح جبرئیل الأمین بأعلی صوته: یا بئس صباح قوم کافرین. و صاح میکائیل من الجانب الثانی: یا بئس صباح قوم فاسقین. و صاح إسرافیل من الجانب الثالث: یا بئس صباح قوم مجرمین. و صاح دردائیل: یا بئس صباح قوم ضالین. و صاح عزرائیل بأعلی صوته: یا بئس صباح قوم غافلین». قال: «فقلع جبرئیل الأمین -- طاوس الملائکة المطوق بالنور، ذو القوة -- تلک المدائن السبع عن آخرها، من تحت تخوم الأرض السابعة السفلی بجناح الغضب، حتّی بلغ الماء الأسود، ثم رفعها بجبالها، و ودیانها، و أشجارها، و دورها، و غرفها، و أنهارها، و مزارعها، و مراعیها، حتّی انتهی بها إلی البحر الأخضر الذی فی الهواء، حتّی سمع أهل السماء صیاح صبیانهم، و نبیح کلابهم، و صقیع الدیکة، فقالوا: من هؤلاء المغضوب علیهم؟ فقیل: هؤلاء قوم لوط علیه السلام. و لم تزل کذلک علی جناح جبرئیل، و هی ترتعد کأنها سعفة فی ریح عاصف، تنتظر متی یؤمر بهم، فنودی: در القری بعضها علی بعض. فقلبها جبرئیل الأمین، و جعل عالیها سافلها، فذلک معنی قوله تعالی: وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوی فَغَشَّاها ما غَشَّی، یعنی من رمی الملائکة لهم بالحجارة من فوقهم. قال الله تعالی: فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا یعنی عذابنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ یعنی متتابع بعضه علی بعض، و کل حجر علیه اسم صاحبه -- قال -- فاستیقظ القوم و إذا هم بالأرض تهوی بهم من الهواء، و النیران من تحتهم، و الملائکة تقذفهم بالحجارة و هی مطبوخة بنار جهنّم، و هی علیهم کالمطر، فساء صباح المنذرین». و روی عن کل واحد کان غائبا عن هذه المدائن، ممن کان علی مثل حالهم فی دینهم و فعلهم أتاه الحجر، فانقض علی رأسه حتّی قتله. و کان النّبی محمّد بن عبد الله صلی الله علیه و آله یقول: «إنی لأسمع صوت القواصف من الریح، و الرعود، و أحسب أنها الحجارة التی وعد الله بها الظلمة، کما قال الله تعالی: وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ، و قوله تعالی: قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ، یعنی بالحجارة أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ یعنی الخسف». قال کعب: و جعل یخرج من تلک المدائن دخان أسود نتن لا یقدر أحد أن یشمه لنتن رائحته، و بقیت آثار المدائن و القوم یعتبر بها کل من یراها، فذلک معنی قوله تعالی: وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ. قال: «و مضی لوط علیه السلام إلی عمه إبراهیم علیه السلام، فأخبره بما نزل بقومه، فذلک معنی قوله تعالی: وَ لُوطاً آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِینَ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 313، ح 6]

ص: 370

ص: 371

ص: 372

ص: 373

ص: 374

ص: 375

ص: 376

در تفسیر نورالثّقلین، حدیثی از کافی در این رابطه نقل شده است طالبین می توانند مراجعه نمایند. (1)

ص: 377


1- فی الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن فضال عن داود بن فرقد عن ابی زید الحماد عن ابی عبد الله علیه السلام قال: ان الله عزّوجلّ بعث أربعة أملاک فی إهلاک قوم لوط: جبرئیل و میکائیل و إسرافیل و کروبیل، فمروا بإبراهیم علیه السلام و هم معتمون فسلموا علیه فلم یعرفهم، و رای هیئة حسنة فقال: لا یخدم هؤلاء الا أنا بنفسی و کان صاحب ضیافة، فشوی لهم عجلا سمینا حتّی أنضجه ثم قربه إلیهم فلما وضعه بین أیدیهم «رَأی أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً» فلما رای ذلک جبرئیل علیه السلام حسر العمامة عن وجهه فعرفه إبراهیم فقال: أنت هو؟ قال: نعم، و مرت سارة امرأته «فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ» فقالت ما قال الله عزّوجلّ فأجابوها بما فی الکتاب فقال لهم إبراهیم: لماذا جئتم؟ قالوا فی إهلاک قوم لوط، فقال لهم: ان کان فیها مأة من المؤمنین أ تهلکونهم؟ فقال جبرئیل علیه السلام: لا، قال: فان کان فیها خمسون؟ قال: لا قال: فان کان فیها ثلاثون؟ قال: لا، قال: فان کان فیها عشرون؟ قال: لا قال: فان کان فیها عشرة؟ قال: لا قال: فان کان فیها خمسة؟ قال: لا، قال: فان کان فیها واحد؟ قال: لا، قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ قال الحسن بن علی علیه السلام: لا اعلم هذا القول الا و هو یستبقیهم و هو قول الله عزّوجلّ: «یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 157، ح 39]

«وَ لَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَی قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ…» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله از جبرئیل پرسید: هلاکت قوم لوط چگونه بود؟ جبرئیل گفت:

قوم لوط اهل قریه ای بودند که از بول و غایط پرهیز نمی کردند و خود را نمی شستند و غسل جنابت نیز نمی کردند، و مردمی بخیل بودند و به کسی اطعام نمی کردند، و لوط بین آنان رفت و سی سال بین آنان بود و آنان را به دستورات و احکام الهی آگاه نمود و از عمل لواط و کارهای زشت بر حذر می داشت و مردم از او پیروی و اطاعت نکردند، و خداوند قبل از آنکه آنان را عذاب کند، رسولانی را فرستاد تا آنان را از خطر عذاب بترسانند، و چون از امر الهی تمرّد کردند، ملائکه عذاب را فرستاد تا مؤمنین را از آن قریه خارج کنند و در آن قریه از مؤمنین یک خانه بیش نبود و آن خانه لوط بود، و ملائکه

ص: 378


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 31.

به لوط گفتند: «شبانه با اهل خود از آن قریه خارج شو» و لوط نیمه شب با دختران خود از آن قریه خارج شد و همسر او نزد قوم لوط رفت تا خبر خروج لوط را به آنان بدهد.

سپس جبرئیل گفت:

چون فجر طالع شد از ناحیه عرش به من خطاب رسید: «عذاب خدا بر قوم لوط حتم شده است، پس توبه زمین هبوط کن و قریه قوم لوط و آنچه در آن هست را با طبقات هفتگانه زمین به آسمان بالا ببر تا امر الهی برای واژگون کردن آن فرا رسد، و تنها منزل لوط را برای عبرت عابرین باقی گذار» پس من به زمین هبوط نمودم و با بال راست خود شرق قریه قوم لوط را و با بال چپ غرب آن را از هفت طبقه زمین کندم و آن را بالا بردم تا جایی که اهل آسمان صدای خروس ها و سگ های آن ها را می شنیدند، و چون خورشید طلوع نمود از عرش به من خطاب شد: «ای جبرئیل قریه قوم لوط را زیر و رو کن» پس من آن را وارونه کردم و خداوند سنگریزه های عذاب را بر آنان بارید، و این عذاب از ظالمین امّت تو دور نیست. (1)

ص: 379


1- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر علیه السلام ان رسول الله صلی الله علیه و آله سأل جبرئیل کیف کان مهلک قوم لوط؟ فقال: ان قوم لوط کانوا أهل قریة لا ینتظفون من البول و الغائط و لا یتطهرون من الجنابة، بخلاء أشحاء علی الطعام، و ان لوطا لبث فیهم ثلاثین سنة، و انما کان نازلا علیهم و لم یکن منهم و لا عشیرة له فیهم ثلاثین سنة و لا قوم، و انه دعاهم الی الله عزّوجلّ و الی الایمان و اتباعه، و نهاهم عن الفواحش و حثهم علی طاعة الله فلم یجیبوه و لم یطیعوه، و ان الله عزّوجلّ لما أراد عذابهم بعث إلیهم رسلا منذرین عذرا نذرا، فلما عتوا عن أمر، بعث إلیهم ملائکة لیخرجوا من کان فی قریتهم من المؤمنین، فما وجدوا فیها غیر بیت من المسلمین فاخرجوهم منها، و قالوا للوط: «فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ» من هذه القریة اللیلة «بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَیْثُ تُؤْمَرُونَ» فلما انتصف اللیل سار لوط ببناته و تولت امرأته مدبرة فانقطعت الی قومها تسعی بلوط، و تخبرهم ان لوطا قد سار ببناته و انی نودیت من تلقاء العرش لما طلع الفجر یا جبرئیل حق القول من الله تحتم عذاب قوم لوط، فاهبط الی قریة قوم لوط و ما حوت فاقلبها من تحت سبع أرضین، ثم أعرج بها الی السماء فأوقفها حتّی یأتیک أمر الجبار فی قلبها، و دع منها آیة بینة من منزل لوط عبرة للسیارة، فهبطت علی أهل القریة الظالمین فضرب بجناحی الأیمن علی ما حوی علیه شرقها، و ضربت بجناحی الأیسر علی ما حوی علیه غربها، فاقتلعتها یا محمّد من تحت سبع أرضین الا منزل لوط آیة للسیارة، ثم عرجت بها فی حوافی جناحی حتّی أوقفتها حیث یسمع أهل السماء زقاء دیوکها و نباح کلابها فلما طلعت الشمس نودیت من تلقاء العرش: یا جبرئیل! اقلب القریة علی القوم، فقلبتها علیهم حتّی صار أسفلها أعلاها و أمطر الله علیهم حجارة من سجیل مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ من أمتک ببعید. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 158، ح 40]

«مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام از پدر خود از جدّ خود امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نموده که فرمود:

مسخ شده های از بنی آدم سیزده چیزاند:… و امّا عنکبوت: زن بد اخلاقی بوده که از همسر خود نافرمانی می کرده و از او رو می گردانده و خداوند او را به صورت عنکبوت در آورده است.

و در روایت دیگری فرمود:

او زنی بوده که به شوهر خود خیانت می نموده است. (2)

ص: 380


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 41.
2- -- عن ابی عبد الله عن أبیه عن جده علیهم السلام قال: المسوخ من بنی آدم ثلاثة عشر الی أن قال: و اما العنکبوت فکانت امرأة سیئة الخلق عاصیة لزوجها مولیة عنه فمسخها الله عنکبوتا. -- عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن جده عن علی بن أبی طالب علیهم السلام قال: سألت رسول الله صلی الله علیه و آله عن المسوخ فقال: هی ثلاثة عشر الی أن قال صلی الله علیه و آله: و اما العنکبوت فکانت امرأة تخون زوجها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 160، ح 44 و 45]

و نیز فرمود:

رها کردن تار عنکبوت در خانه سبب فقر می شود. (1)

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

… و امّا عنکبوت، زنی بوده که شوهر خود را سخریه و استهزاء می نموده، و در بعضی از نسخه ها آمده: شوهر خود را سحر می کرده است. (2)

«وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ» (3)

امام باقر علیه السلام فرمود:

مقصود از عنکبوت، حمیراء است. (4)

ص: 381


1- عن سعید بن علاقة قال: سمعت أمیر المؤمنین علیه السلام یقول: ترک نسج العنکبوت فی البیت یورث الفقر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 160، ح 46]
2- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی علی بن جعفر عن أخیه موسی ابن جعفر علیه السلام حدیث طویل یقول فیه: و اما العنکبوت فکانت امرأة سخرت زوجها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 160، ح 47]
3- سوره ی عنکبوت، آیه ی 43.
4- و قوله تعالی مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ. لهذه الآیة تأویل ظاهر و باطن فالظاهر ظاهر و أما الباطن فهو ما رواه محمّد بن خالد البرقی عن سیف بن عمیرة عن أخیه عن أبیه عن سالم بن مکرم عن أبیه قال سمعت أبا جعفر علیه السلام یقول فی قوله عزّوجلّ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ قال هی الحمیراء و معنی هذا التأویل إنّما کنی عنها بالعنکبوت لأن العنکبوت حیوان ضعیف اتخذت بیتا ضعیفا أوهن البیوت و أضعفها لا یجدی نفعا و لا ینفی ضرا و کذلک الحمیراء حیوان ضعیف لقلة حظها و عقلها و دینها اتخذت من رأیها الضعیف و عقلها السخیف فی مخالفتها و عداوتها لمولاها بیتا مثل بیت العنکبوت فی الوهن و الضعف لا یجدی لها نفعا بل یجلب علیها ضررا فی الدنیا و الآخرة لأنها بنته عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ هی و من أسس لها بنیانه و شد لها أرکانه و عصی فی ذلک ربه و أطاع شیطانه و استغوی لها جنوده و أعوانه فأوردهم حمیم السعیر و نیرانه وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ وَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. [تأویل الآیات الظاهرة، ص 421]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «إِلَّا الْعَالِمُونَ»، آل محمّد صلی الله علیه و آله هستند. (1)

جابر گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله آیه فوق را تلاوت نمود و فرمود:

عالم کسی است که خدا را شناخته باشد و به طاعت و دستور او عمل کند، و از سخط و خشم او پرهیز نماید. (2)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»، فرمود:

«مقصود از «أُوتُوا الْعِلْمَ»، فقط ائمه هستند». سپس فرمود: «وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ»، یعنی عالمون نیز آنان هستند. (3)

ص: 382


1- ثم قال: وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ یعنی آل محمّد علیهم السلام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 150]
2- فی مجمع البیان «وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» و روی الواحدی بالإسناد عن جابر قال: تلا النّبی صلی الله علیه و آله هذه الآیة و قال: العالم الذی عقل عن الله فعمل بطاعته و اجتنب سخطه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 160، ح 49]
3- فی بصائر الدرجات محمّد بن الحسین عن یزید شعر عن هارون بن حمزة عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سمعته یقول: «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» قال: هم الائمة خاصة «وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» فزعم ان من عرف الامام و الآیات، ممن یعقل ذلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 161، ح 50]

سوره ی عنکبوت، آیات 44 تا 55

متن:

خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لِلْمُؤْمِنینَ (44) اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ (45) وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (46) وَ کَذلِکَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ فَالَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الْکافِرُونَ (47) وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ (48) بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فی صُدُورِ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ (49) وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبینٌ (50) أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی عَلَیْهِمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَرَحْمَةً وَ ذِکْری لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (51) قُلْ کَفی بِاللَّهِ بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ شَهیداً یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذینَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ (52) وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ لَوْ لا أَجَلٌ مُسَمًّی لَجاءَهُمُ الْعَذابُ وَ لَیَأْتِیَنَّهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (53) یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ (54) یَوْمَ یَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ یَقُولُ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (55)

لغات:

«جَدَل» چیزی را به شدّت پیچیدن است، و «جدلته» إذا فتلته فتلاً شدیداً، و جدال پیچاندن خصم است از مذهب و مرام او با حِجاج، و «ارتیاب و ریبة» شک همراه با اتّهام است.

ص: 383

ترجمه:

خداوند، آسمان ها و زمین را به حق آفرید و در این آیتی است برای مؤمنان. (44) آنچه را از کتاب (آسمانی) به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمی دارد، و یاد خدا بزرگتر است و خداوند می داند شما چه کارهایی انجام می دهید! (45) با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند و (به آن ها) بگویید: «ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده ایم، و معبود ما و شما یکی است، و ما در برابر او تسلیم هستیم!» (46) و این گونه، کتاب [قرآن] را بر تو نازل کردیم، کسانی که کتاب (آسمانی) به آن ها داده ایم به این کتاب ایمان می آورند و بعضی از این گروه [مشرکان] نیز به آن مؤمن می شوند و آیات ما را جز کافران انکار نمی کنند. (47) تو هرگز پیش از این کتابی نمی خواندی، و با دست خود چیزی نمی نوشتی، مبادا کسانی که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند! (48) ولی این آیات روشنی است که در سینه دانشوران جای دارد و آیات ما را جز ستمگران انکار نمی کنند! (49) گفتند: «چرا معجزاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده؟!» بگو: «معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل می شود، نه به میل من و شما) من تنها بیم دهنده ای آشکارم! (50) آیا برای آنان کافی نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آن ها تلاوت می شود؟! در این، رحمت و تذکّری است برای کسانی که ایمان می آورند (و این معجزه بسیار واضحی است). (51) بگو: «همین بس که خدا میان من و شما گواه است آنچه را در آسمان ها و زمین است می داند و کسانی که به باطل ایمان آوردند و به خدا کافر شدند زیانکاران واقعی هستند! (52) آنان با شتاب از تو عذاب را می طلبند و اگر موعد

ص: 384

مقرّری تعیین نشده بود، عذاب (الهی) به سراغ آنان می آمد و سرانجام این عذاب بطور ناگهانی بر آن ها نازل می شود در حالی که نمی دانند (و غافلند). (53) آنان با عجله از تو عذاب می طلبند، در حالی که جهنّم به کافران احاطه دارد! (54) آن روز که عذاب (الهی) آن ها را از بالای سر و پایین پایشان فرامی گیرد و به آن ها می گوید: «بچشید آنچه را عمل می کردید» (روز سخت و دردناکی برای آن هاست!) (55)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ…» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

کسی که نماز، او را از فحشا و منکر باز ندارد، آن نماز جز دوری از خدا اثری برای او ندارد. (2)

مرحوم طبرسی گوید: اصحاب ما از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمود:

هر کس بخواهد بداند نماز او قبول شده و یا قبول نشده باید ببیند آیا نماز او را از فحشا و منکر منع کرده و یا منع نکرده است؟ پس به همان اندازه که منع کرده قبول شده، و بقیّه قبول نشده است. (3)

ص: 385


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 45.
2- قال من لم تنهه الصلاة عن الفحشاء و المنکر لم یزدد من الله إلّا بعدا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 150]
3- و روی أصحابنا عن أبی عبد الله علیه السلام قال من أحب أن یعلم أ قبلت صلاته أم لم تقبل فلینظر هل منعته صلاته عن الفحشاء و المنکر فبقدر ما منعته قبلت منه. [مجمع البیان، ج 8، ص 447]

مرحوم کلینی با سند خود از سعد خفّاف نقل نموده که گوید:

من پس از سخنان طولانی که از امام باقر علیه السلام شنیدم به آن حضرت گفتم: آیا قرآن سخن می گوید: پس امام علیه السلام تبسّم نمود و فرمود: «خدا ضعفای از شیعیان ما را رحمت کند آنان اهل تسلیم اند» سپس فرمود: آری نماز [هم] تکلّم می کند و دارای خلقت و صورتی است و امر و نهی می کند».

سعد خفّاف گوید:

با شنیدن سخن امام رنگ صورت من تغییر کرد، و گفتم: «این چیزی است که من نمی توانم بین مردم مطرح کنم!» امام علیه السلام فرمود: «مگر مردم جز شیعیان ما هستند؟ و اگر آنان نماز را نشناخته باشند، حق ما را انکار کرده اند» سپس فرمود: ای سعد! می خواهی سخن گفتن قرآن را به تو بگویم؟ گفتم: آری -- درود خدا بر شما باد -- فرمود: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» و نهی کلام است، و فحشا و منکر رجال اند، و «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ»، ماییم و ما اکبر و بزرگ تر از نمازیم. (1)

ص: 386


1- فی أصول الکافی علی بن محمّد عن علی بن العبّاس عن الحسین بن عبد الرحمن عن سفیان الحریری عن أبیه عن سعد الخفاف عن أبی جعفر علیه السلام قال: قلت جعلت فداک یا با جعفر و هل یتکلم القرآن؟ فتبسم ثم قال: رحم الله الضعفاء من شیعتنا انهم أهل تسلیم. ثم قال: نعم یا سعد و الصلوة تتکلم و لها صورة و خلق تأمر و تنهی قال: فتغیر لذلک لونی و قلت: هذا شی ء لا أستطیع ان أتکلم به فی الناس، فقال أبو جعفر: و هل الناس الا شیعتنا فمن لم یعرف الصلوة فقد أنکر حقها، ثم قال: یا سعد أسمعک کلام القرآن؟ قال سعد: فقلت: بلی صلی الله علیک فقال: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» فالنهی کلام و الفحشاء و المنکر رجال، و نحن ذکر الله و نحن أکبر، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 161، ح 53]

امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»، یاد خداوند است هنگام حلال و حرام. (1)

مؤلّف گوید:

روایات دیگری در ذیل آیه فوق در تفسیر نورالثّقلین، (2) نقل شده است و ما به این اندازه بسنده کردیم و الله الموفّق.

«وَ لَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا…» (3)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از اهل کتاب، یهود و نصارا هستند، و مقصود از «بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، قرآن است. (4)

مؤلّف گوید:

در سوره ی نحل ذیل آیه 125 «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ -- وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، روایت مفصّلی درباره ی جدال احسن و جدال غیر احسن از تفسیر امام عسکری علیه السلام گذشت، آن روایت در ذیل این آیه نیز در تفسیر برهان، آمده در پاورقی مشاهده می کنید. (5)

ص: 387


1- العیاشی، قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: «و لذکر الله أکبر عند ما أحل و حرم». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 322، ح4؛ بحار، ج 82، ص 200]
2- تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 162.
3- سوره ی عنکبوت، آیه ی 46.
4- و قوله «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ» قال الیهود و النصاری «إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» قال بالقرآن. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 150]
5- الإمام أبو محمّد العسکری علیه السلام، قال: «قال الصّادق علیه السلام، و قد ذکر عنده الجدال فی الدین، و أن رسول الله صلی الله علیه و آله و الأئمّة علیهم السلام قد نهوا عنه، فقال الصّادق علیه السلام: لم ینه عنه مطلقا، لکنه نهی عن الجدال بغیر التی هی أحسن، أما تسمعون الله عزّوجلّ یقول: وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ، و قوله تعالی: ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ؟ فالجدال بالتی هی أحسن قد قرنه العلماء بالدین، و الجدال بغیر التی هی أحسن محرم، حرمه الله تعالی علی شیعتنا و کیف یحرم الله الجدال جملة، و هو یقول: وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری و قال تعالی: تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ؟ فجعل الله علم الصدق و الإیمان بالبرهان، و هل یکون البرهان إلّا فی الجدال بالتی هی أحسن؟ فقیل: یا بن رسول الله، فما الجدال بالتی هی أحسن، و التی لیست بأحسن؟ قال: أما الجدال بغیر التی هی أحسن، بأن تجادل مبطلا، فیورد علیک باطلا، فلا ترده بحجة قد نصبها الله، و لکن تجحد قوله، أو تجحد حقا یرید ذلک المبطل أن یعین به باطله، فتجحد ذلک الحق مخافة أن یکون له علیک فیه حجة، لأنک لا تدری کیف المخلص منه، فذلک حرام علی شیعتنا أن یصیروا فتنة علی ضعفاء إخوانهم، و علی المبطلین: أما المبطلون فیجعلون ضعف الضعیف منکم إذا تعاطی مجادلته، و ضعف ما فی یده، حجة له علی باطله، و أما الضعفاء منکم فتغم قلوبهم لما یرون من ضعف المحق فی ید المبطل. و أما الجدال بالتی هی أحسن، فهو ما أمر الله تعالی به نبیه أن یجادل به من جحد البعث بعد الموت، و إحیاءه له، فقال الله تعالی حاکیا عنه: وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ؟ فقال الله فی الرد علیه: قُلْ یا محمّد یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ إلی آخر السورة. فأراد الله من نبیه أن یجادل المبطل الذی قال: کیف یجوز أن یبعث الله هذه العظام و هی رمیم؟ فقال الله تعالی: قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ، أ فیعجز من ابتدأه لا من شی ء أن یعیده بعد أن یبلی؟ بل ابتداؤه أصعب عندکم من إعادته. [تفسیر برهان ج 4، ص 323، ح 6] ثم قال الإمام أبو محمّد العسکری علیه السلام: الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً، أی إذا کان قد أکمن النار الحارة فی الشجر الأخضر الرطب، یستخرجها، فعرفکم أنه علی إعادة ما یبلی أقدر، ثم قال: أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ، أی إذا کان خلق السماوات و الأرض أعظم و أبعد فی أوهامکم و قدرکم أن تقدروا علیه من إعادة البالی، فکیف جوزتم من الله خلق هذا الأعجب عندکم و الأصعب لدیکم، و لم تجوزوا ما هو أسهل عندکم من إعادة البالی؟ فقال الصّادق علیه السلام: فهذا الجدال بالتی هی أحسن، لأن فیه انقطاع عری الکافرین، و إزالة شبههم، و أما الجدال بغیر التی هی أحسن، فأن تجحد حقا لا یمکنک أن تفرق بینه و بین باطل من تجادله، و إنّما تدفعه عن باطله بأن تجحد الحق، فهذا هو المحرم، لأنک مثله، جحد هو حقا، و جحدت أنت حقا آخر».

ص: 388

امام صادق علیه السلام فرمود:

جدالی که خداوند نموده و می فرماید: «وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ و َهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ… تا أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَی وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ»، (1) جدال احسن و صحیح است، چرا که در این جدال و استدلال دستگیره ی کافر قطع شده و شبهه ی او برطرف گردیده است، امّا جدال و استدلال غیر احسن این است که تو حقّی را انکار کنی چرا که قدرت فرق بین حق و باطل را نداری، و باطل طرف خود را نمی توانی اثبات نمایی و این عمل حرامی است چرا که تو نیز مانند طرف، به باطلی اعتراف کرده ای و یا حقّی را انکار نموده ای. (2)

ص: 389


1- سوره ی یس، آیات 81-79.
2- و قال أبو محمّد الحسن العسکری علیه السلام: ذکر عند الصّادق علیه السلام الجدال فی الدین، و أن رسول الله صلی الله علیه و آله و الائمة علیهم السلام قد نهوا عنه، فقال الصّادق علیه السلام: لم ینه عنه مطلقا و لکنه نهی عن الجدال بغیر التی هی أحسن، أما تسمعون الله یقول: وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ قیل: یا ابن رسول الله ما الجدال بالتی هی أحسن و بالتی لیست بأحسن؟ قال: اما الجدال الذی بغیر التی هی أحسن ان تجادل مبطلا فیورد علیک مبطلا فلا ترده بحجة قد نصبها الله، و لکن تجحد قوله أو تجحد حقا یرید ذلک المبطل أن یعین به باطله فتجحد ذلک الحق مخالفة ان یکون له علیک فیه حجة لأنک لا تدری کیف المخلص منه، فذلک حرام علی شیعتنا، أن یصیروا فتنة علی ضعفاء إخوانهم و علی المبطلین، اما المبطلون فیجعلون ضعف الضعیف منکم إذا تعاطی مجادلة و ضعف فی یده، حجة له علی باطله، و اما الضعفاء منکم فتعمی قلوبهم لما یرون من ضعف المحق فی ید المبطل، و اما الجدال بالتی هی أحسن فهو ما أمر الله تعالی به نبیه ان یجادل به من جحد البعث بعد الموت و إحیاءه له، فقال الله حاکیا عنه: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ» فقال الله فی الرد علیه: «قل» یا محمّد «یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ» فأراد الله من نبیه ان یجادل المبطل الذی قال: کیف یجوز ان یبعث هذه العظام و هی رمیم، قال: فقل یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ أ فیعجز من ابتدأه لا من شی ء ان یعیده بعد ان یبلی، بل ابتداءه أصعب عندکم من إعادته، ثم قال: «الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً» ای إذا کمن النار الحارة فی الشجر الأخضر الرطب ثم یستخرجها فعرفکم انه علی اعادة من بلی، اقدر، ثم قال: «أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ» ای إذا کان خلق السموات و الأرض أعظم و ابعد فی أوهامکم و قدرکم أن تقدروا علیه من اعادة البالی فکیف جوزتم من الله خلق هذا الأعجب عندکم و الأصعب لدیکم، و لم تجوزوا منه ما هو أسهل عندکم من اعادة البالی؟ قال الصّادق علیه السلام: فهذا الجدال بالتی هی أحسن، لان فیها قطع عذر الکافرین و ازالة شبههم، و اما الجدال بغیر التی هی أحسن فان تجحد حقا لا یمکنک أن تفرق بینه و بین باطل من تجادله، و انما تدفعه عن باطله بأن تجحد الحق فهذا هو المحرم لأنک مثله جحد هو حقا، و جحدت أنت حقا آخر. قال أبو محمّد الحسن العسکری علیه السلام: فقام الیه رجل آخر فقال: یا ابن رسول الله أ یجادل رسول الله صلی الله علیه و آله؟ قال الصّادق علیه السلام: مهما ظننت برسول الله من شی ء فلا تظنن به مخالفة الله تعالی ألیس الله قال: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» و «قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» لمن ضرب الله مثلا فتظن ان رسول الله صلی الله علیه و آله خالف ما أمره الله به فلم یجادل ما أمره به، و لم یخبر عن أمر الله بما أمره أن یخبره به. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 163، ح 65]

ص: 390

«وَ کَذَلِکَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ فَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هَؤُلَاء مَن یُؤْمِنُ بِهِ وَ مَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الْکَافِرُونَ» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

مقصود از «فَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»، آل محمّد علیهم السلام هستند، و مقصود از «وَ مِنْ هَؤُلَاء مَن یُؤْمِنُ»، اهل ایمان از اهل قبله می باشند. (2)

«وَ مَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَ لَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ» (3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه معطوف بر آیه پنجم سوره فرقان است که مشرکین و منافقین درباره ی سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله می گفتند: «أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا» و خداوند در آن سوره در پاسخ آنان فرمود: «قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» و در این سوره نیز می فرماید: «وَ مَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَ لَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ»، یعنی ای رسول من آنان گفتند: «این آیات اسطوره ها و بافته های پیشینیان است که هر صبح و شام بر تو املا می کنند» به آنان بگو: این آیات را خدایی فرستاده که اسرار آسمان ها و زمین را می داند. از سویی تو قبل از نزول این آیات چیزی را نخوانده و چیزی را ننوشته بودی تا سبب شک و تردید افراد گم راه شود. (4)

ص: 391


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 47.
2- و أما قوله فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ یعنی أنهم آل محمّد صلی الله علیه و آله وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ یعنی أهل الإیمان من أهل القبلة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 150]
3- سوره ی عنکبوت، آیه ی 48.
4- و قال علی بن إبراهیم فی قوله: وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ و هو معطوف علی قوله فی سورة الفرقان «اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا» فرد الله علیهم فقال کیف یدعون [یزعمون] أن الذی تقرأه أو تخبر به تکتبه عن غیرک و أنت ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ أی شکوا. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 151]

حضرت رضا علیه السلام در آن مجلسی که با اهل ادیان درباره ی توحید داشتند در بین سخنان خود فرمودند:

از نشانه های حقانیّت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و آئین او این است که او قبل از دعوت و نبوّت خود یتیم و فقیر و اجیر و شبانی بود که نزد کسی آموزش ندید و چیزی ننوشت و معلّمی نداشت و با این اوصاف قرآنی را آورد که در آن قصّه ها و قضایای پیامبران پیشین علیهم السلام و اخبار آنان بدون کم و کاست قرار دارد، و اخباری از گذشتگان و آیندگان تا قیامت در آن موجود است. (1)

«بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ مَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ» (2)

ابوبصیر گوید:

امام باقر علیه السلام پس از قرائت آیه فوق با دست خود اشاره به سینه مبارک نمود، [و فرمود: مقصود از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» ما هستیم.] (3)

ص: 392


1- فی عیون الاخبار فی باب مجلس للرضا علیه السلام مع أهل الأدیان و المقالات فی التوحید قال الرّضا علیه السلام فی أثناء المحاورات: و کذلک أمر محمّد صلی الله علیه و آله و ما جاء به و أمر کل نبی بعثه الله، و من آیاته انه کان یتیما فقیرا راعیا أجیرا لم یتعلم کتابا و لم یختلف الی معلم، ثم جاء بالقرآن الذی فیه قصص الأنبیاء علیهم السلام و أخبارهم حرفا حرفا، و أخبار من مضی و من بقی الی یوم القیامة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 164، ح 69]
2- سوره ی عنکبوت، آیه ی 49.
3- محمّد بن یعقوب: عن أحمد بن مهران، عن محمّد بن علی، عن حماد بن عیسی، عن الحسین ابن المختار، عن أبی بصیر، قال: سمعت أبا جعفر علیه السلام یقول فی هذه الآیة: بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ، فأومأ بیده إلی صدره. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 325، ح 3]

امام صادق علیه السلام نیز فرمود:

مقصود از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» ائمّه علیهم السلام اند. (1)

ابوبصیر گوید: امام باقر علیه السلام پس از تلاوت آیه فوق فرمود:

«به خدا سوگند مقصود علم همه قرآن است و آنچه بین دفتین قرآن است مراد است». گفتم: فدای شما شوم مقصود از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» کیانند؟ فرمود: جز ما چه کسانی می توانند باشند؟» (2)

مؤلّف گوید:

روایات زیاد دیگری به این معنا نقل شده که از ذکر آن ها صرف نظر شد.

سوره ی عنکبوت، آیات 56 تا 69

متن:

یا عِبادِیَ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ (56) کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ (57) وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ (58) الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (59) وَ کَأَیِّنْ

ص: 393


1- و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن محمّد بن الحسین، عن یزید شعر، عن هارون بن حمزة الغنوی، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: سمعته یقول: بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ -- قال -- هم الأئمّة علیهم السلام خاصة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 326، ح 5]
2- و عنه: عن أحمد بن مهران، عن محمّد بن علی، عن عثمان بن عیسی، عن سماعة، عن أبی بصیر، قال: قال أبو جعفر علیه السلام، فی هذه الآیة: بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ، قال: «أما و الله -- یا أبا محمّد -- ما قال بین دفتی المصحف». قلت: من هم، جعلت فداک؟ قال: «من عسی أن یکونوا غیرنا؟». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 326، ح 3]

مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (60) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ (61) اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ (62) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ (63) وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (64) فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ (65) لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ وَ لِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (66) أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ (67) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ أَ لَیْسَ فی جَهَنَّمَ مَثْویً لِلْکافِرینَ (68) وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ (69)

لغات:

«حَیَوان و حَیاة» دو مصدر حَیَّ حَیاةً و حَیَواناً است و به یک معناست، و حیات عرضی است که اجزایی را به منزله شئ واحد قرار می دهد. تا بتوان به آن قادر و عالم گفت، و خاصیّت حیات ادراک است، و «تخطّف» تناول و گرفتن چیزی با سرعت است، چنان که گفته می شود: اِخْتَطَفَ الطَیْرَ وصاده.

ترجمه:

ای بندگان من که ایمان آورده اید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید (و در برابر فشارهای دشمنان تسلیم نشوید)! (56) هر انسانی مرگ را می چشد، سپس شما را بسوی ما بازمی گردانند. (57) و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام

ص: 394

دادند، آنان را در غرفه هایی از بهشت جای می دهیم که نهرها در زیر آن جاری است جاودانه در آن خواهند ماند چه خوب است پاداش عمل کنندگان! (58) همانها که (در برابر مشکلات) صبر (و استقامت) کردند و بر پروردگارشان توکّل می کنند. (59) چه بسا جنبنده ای که قدرت حمل روزی خود را ندارد، خداوند او و شما را روزی می دهد و او شنوا و داناست. (60) و هر گاه از آنان بپرسی: «چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخّر کرده است؟» می گویند: «اللَّه»! پس با این حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف می سازند؟! (61) خداوند روزی را برای هر کس از بندگانش بخواهد گسترده می کند، و برای هر کس بخواهد محدود می سازد خداوند به همه چیز داناست! (62) و اگر از آنان بپرسی: «چه کسی از آسمان آبی فرستاد و بوسیله آن زمین را پس از مردنش زنده کرد؟ می گویند: «اللَّه»! بگو: «حمد و ستایش مخصوص خداست!» امّا بیشتر آن ها نمی دانند. (63) این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر می دانستند! (64) هنگامی که بر سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص می خوانند (و غیر او را فراموش می کنند) امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک می شوند! (65) (بگذار) آنچه را (از آیات) به آن ها داده ایم انکار کنند و از لذّات زودگذر زندگی بهره گیرند امّا بزودی خواهند فهمید! (66) آیا ندیدند که ما حرم امنی (برای آن ها) قرار دادیم در حالی که مردم را در اطراف آنان (در بیرون این حرم) می ربایند؟! آیا به باطل ایمان می آورند و نعمت خدا را کفران می کنند؟! (67) چه کسی ستمکارتر از آن کس است که بر خدا دروغ بسته یا حق را پس از آنکه به سراغش آمده تکذیب نماید؟! آیا جایگاه کافران در دوزخ نیست؟! (68) و آن ها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه های خود، هدایت شان خواهیم کرد و خداوند با نیکوکاران است. (69)

ص: 395

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ» (1)

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید:

«یعنی زمین من وسیع و گسترده است و شما نباید از پادشاهان فاسق اطاعت

کنید، و اگر می ترسید که آنان شما را از دین جدا کنند، باید مهاجرت کنید» چنان که خداوند می فرماید: «فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ» (2)، یعنی روز قیامت به گروهی خداوند می فرماید: «شما در دنیا چه می کردید که از انجام دستورات دین خود باز ماندید؟» آنان می گویند: «کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ»، یعنی «ما روی زمین گرفتار سلطه جبّاران بودیم» و خداوند می فرماید: «أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیهَا» و در این آیه در پاسخ آنان می فرماید: ای بندگان مؤمن من، زمین من گستره است و شما باید مرا پرستش کنید. (3)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

معنای آیه فوق این است که اگر در زمینی که تو در آن زندگی می کنی گناه و معصیت انجام می شود تو باید به جای دیگری مهاجرت کنی. (4)

ص: 396


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 56.
2- سوره ی نساء، آیه ی 97.
3- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله: یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ یقول لا تطیعوا أهل الفسق من الملوک فإن خفتموهم أن یفتنوکم عن دینکم فإن أرضی واسعة و هو یقول فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ فقال أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 151]
4- فی مجمع البیان و قال أبو عبد الله علیه السلام: معناه إذا عصی الله فی ارض أنت بها فاخرج منها الی غیرها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 167، ح 85]

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

کسی که به خاطر دینش از زمینی به زمین دیگر فرار کند بهشت برای او واجب می شود، و در بهشت رفیق ابراهیم و محمّد علیهما خواهد بود. (1)

«کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ» (2)

حضرت رضا علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هنگامی که آیه «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»، نازل شد، من به خدای خود گفتم: آیا همه خلایق جز پیامبران می میرند؟ پس این آیه نازل شد، «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ.» (3)

زراره می گوید:

کراهت داشتم که از امام باقر علیه السلام درباره ی رجعت سؤال کنم، و پیش خود گفتم: سؤال لطیفی را مطرح می کنم تا جواب خود را بگیرم، پس به آن حضرت گفتم: آیا کسی که کشته می شود مرده است؟ فرمود: «نه، مردن، مردن است و کشته شدن نیز کشته شدن است» گفتم: مگر این نیست که هر کس کشته شود مرده است؟ فرمود: «سخن خدا از سخن تو صادق تر است، و خداوند بین این دو فرق گذارده و می فرماید: «أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ» و یا می فرماید: «وَ

ص: 397


1- فی جوامع الجامع و عن النّبی صلی الله علیه و آله من فر بدینه من أرض الی أرض و ان کان شبرا من الأرض استوجب الجنة، و کان رفیق إبراهیم و محمّد علیهما السلام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 167، ح 86]
2- سوره ی عنکبوت، آیه ی 57.
3- فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا علیه السلام من الاخبار المجموعة و باسناده قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لما نزلت هذه الآیة «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ» قلت: یا رب أ یموت الخلائق کلهم و تبقی الأنبیاء؟ فنزلت: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 167، ح 87]

لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ» و چنین نیست که تو می گویی» گفتم: خداوند می فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ؟»، فرمود: کسی که کشته شود نمرده است، و ناچار باید هر کسی طعم مرگ را بچشد. (1)

«وَ کَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» (2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

عادت عرب این بود که از ترس گرسنگی فرزندان خود را می کشتند از این رو خداوند به آنان فرمود: «الله یرزقهم و إیّاکم» (3). و در این آیه نیز می فرماید: چه بسیار جنبنده ای که رزق خود را نمی تواند تهیّه و حمل کند و خداوند او و شما را روزی می دهد و او شنوا و داناست. (4)

عبد الله بن عمر گوید:

همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله از مدینه خارج شدیم تا به باغ های انصار رسیدیم، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله شروع کرد و از خرماها [که ریخته بود] خورد، و به من

ص: 398


1- فی تفسیر العیاشی عن زرارة قال: کرهت ان أسأل أبا جعفر علیه السلام عن الرجعة و استخفیت ذلک قلت: لأسألن مسئلة لطیفة أبلغ فیها حاجتی، فقلت: أخبرنی عمن قتل أمات؟ قال: لا، الموت موت و القتل قتل: قلت: ما أحد یقتل الا و قد مات؟ فقال: قول الله أصدق من قولک، فرق بینهما فی القرآن فقال: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ» و قال «لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ» و لیس کما قلت یا زرارة، الموت موت و القتل قتل قلت: فان الله یقول: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»؟ قال: من قتل لم یذق الموت، ثم قال: لا بد من ان یرجع حتّی یذوق الموت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 167، ح 88]
2- سوره ی عنکبوت، آیه ی 60.
3- سوره ی انعام، آیه ی 151.
4- و قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ قال: کانت العرب یقتلون أولادهم مخافة الجوع فقال الله تعالی: اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ. (تفسیر قمّی، ج 2، ص 151]

فرمود: چرا تو نمی خوری؟ گفتم: یا رسول الله میل ندارم، فرمود: «لکن من میل دارم چرا که این چهارمین روز است که من طعامی نخورده ام، و اگر بخواهم، خدای خود را می خوانم تا به من همانند ملک کسرا و قیصر روم را بدهد، پس تو ای فرزند عمر چه حالی خواهی داشت زمانی که مردم به خاطر ضعف یقین روزی یکسال خود را ذخیره می کنند»؟ و به خدا سوگند چیزی نگذشت که این آیه نازل شد «وَ کَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.» (1)

«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» (2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم از ابی الجارود نقل کرده که گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

این آیه مربوط به آل محمّد صلی الله علیه و آله و پیروان آنان است. (3)

جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

امیرالمؤمنین علیه السلام پس از بازگشت از جنگ نهروان در کوفه خطبه ای خواند چرا که به او خبر رسید: معاویه به او سبّ و دشنام می دهد و از او بدگویی می کند و اصحاب او را می کشد پس آن حضرت در خطبه ی خود فرمود: ای

ص: 399


1- فی مجمع البیان و عن عطا عن ابن عمر قال: خرجنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله حتّی دخلنا بعض حیطان الأنصار فجعل سقط من التمر و یأکل، فقال: یا ابن عمر ما لک لا تأکل؟ فقلت: لا أشتهیه یا رسول الله، قال: لکنی أشتهیه و هذه صبح رابعة منذ لم أذق طعاما و لو شئت لدعوت ربی فأعطانی مثل ملک کسری و قیصر، فکیف بک یا ابن عمر إذا بقیت مع قوم یخبأون رزق سنتهم لضعف الیقین، فو الله ما برحنا حتّی نزلت: «وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 168، ح 91]
2- سوره ی عنکبوت، آیه ی 69.
3- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام قال هذه الآیة لآل محمّد صلی الله علیه و آله و لأشیاعهم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 151]

مردم آگاه باشید که من در قرآن مخصوص به نام هایی هستم، و شما بترسید از این که آن ها را نپذیرید و در دین خود گم راه شوید. سپس فرمود: خداوند در قرآن فرموده است: «إِنَ اللَّهَ مَعَ الصّادقینَ» و من آن صادق هستم.

[شاید مقصود آن حضرت مفاد آیه «وَ کُونُوا مَعَ الصّادقینَ» باشد چرا که در قرآن جمله ای به صورت «إِنَ اللَّهَ مَعَ الصّادقینَ» وجود ندارد] سپس فرمود: و من هستم مؤذّن در دنیا و مؤذّن در آخرت که خداوند می فرماید: «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ» (1). و نیز می فرماید: «وَ أَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ» (2). و من هستم آن اذان و اعلان برائت از مشرکین از ناحیه خدا و رسول او، و من هستم «محسن» که خداوند می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» و من هستم صاحب قلب که خداوند می فرماید: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَی لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ» (3)، و من هستم «ذاکر» که خداوند می فرماید: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَیَ جُنُوبِهِمْ.» (4)

سپس فرمود:

ما هستیم اصحاب اعراف: یعنی من و عمویم حمزه و برادرم و پسر عمّم، و به خدای فالق حبّ و نوا، هرگز دوست ما داخل آتش نمی شود، و هرگز دشمن ما داخل بهشت نمی گردد، چرا که خداوند می فرماید: «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ» و من هستم آن صهری که خداوند می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا» (5)، و من هستم آن «أُذُنٌ واعِیَةٌ» و

ص: 400


1- سوره ی اعراف، آیه ی 44.
2- سوره ی توبه، آیه ی 3.
3- سوره ی ق، آیه ی 37.
4- سوره ی آل عمران، آیه ی 191.
5- سوره ی فرقان، آیه ی 54.

گوش نگاه دارنده که خداوند می فرماید: «وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ» (1)، و من هستم آن «سَلَم» که تسلیم رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم و خداوند فرمود: «وَ رَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ» (2)، و یکی از فرزندان من «مهدیّ» این امّت است. (3)

ص: 401


1- سوره ی الحاقّه، آیه ی 12.
2- سوره ی زمر، آیه ی 29.
3- حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنِی الْمُغِیرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام بِالْکُوفَةِ بَعْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ النَّهْرَوَانِ وَ بَلَغَهُ أَنَّ مُعَاوِیَةَ یَسُبُّهُ وَ یَلْعَنُهُ وَ یَقْتُلُ أَصْحَابَهُ فَقَامَ خَطِیباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ ذَکَرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ وَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ لَوْ لَا آیَةٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ مَا ذَکَرْتُ مَا أَنَا ذَاکِرُهُ فِی مَقَامِی هَذَا یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی نِعَمِکَ الَّتِی لَا تُحْصَی وَ فَضْلِکَ الَّذِی لَا یُنْسَی یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ بَلَغَنِی مَا بَلَغَنِی وَ إِنِّی أَرَانِی قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلِی وَ کَأَنِّی بِکُمْ وَ قَدْ جَهِلْتُمْ أَمْرِی وَ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ مَا تَرَکَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی وَ هِیَ عِتْرَةُ الْهَادِی إِلَی النَّجَاةِ خَاتَمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ سَیِّدِ النُّجَبَاءِ وَ النَّبِیِّ الْمُصْطَفَی یَا أَیُّهَا النَّاسُ لَعَلَّکُمْ لَا تَسْمَعُونَ قَائِلًا یَقُولُ مِثْلَ قَوْلِی بَعْدِی إِلَّا مُفْتَرٍ أَنَا أَخُو رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنُ عَمِّهِ وَ سَیْفُ نَقِمَتِهِ وَ عِمَادُ نُصْرَتِهِ وَ بَأْسُهُ وَ شِدَّتُهُ أَنَا رَحَی جَهَنَّمَ الدَّائِرَةُ وَ أَضْرَاسُهَا الطَّاحِنَةُ. أَنَا مُوتِمُ الْبَنِینَ وَ الْبَنَاتِ أَنَا قَابِضُ الْأَرْوَاحِ وَ بَأْسُ اللَّهِ الَّذِی لَا یَرُدُّهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ أَنَا مُجَدِّلُ الْأَبْطَالِ وَ قَاتِلُ الْفُرْسَانِ وَ مُبِیرُ مَنْ کَفَرَ بِالرَّحْمَنِ وَ صِهْرُ خَیْرِ الْأَنَامِ أَنَا سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ وَصِیُّ خَیْرِ الْأَنْبِیَاءِ أَنَا بَابُ مَدِینَةِ الْعِلْمِ وَ خَازِنُ عِلْمِ رَسُولِ اللَّهِ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَا زَوْجُ الْبَتُولِ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ -- فَاطِمَةَ التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ الزَّکِیَّةِ الْمَبَرَّةِ الْمَهْدِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِ اللَّهِ وَ خَیْرِ بَنَاتِهِ وَ سُلَالَتِهِ وَ رَیْحَانَةِ رَسُولِ اللَّهِ سِبْطَاهُ خَیْرُ الْأَسْبَاطِ وَ وَلَدَایَ خَیْرُ الْأَوْلَادِ هَلْ أَحَدٌ یُنْکِرُ مَا أَقُولُ -- أَیْنَ مُسْلِمُو أَهْلِ الْکِتَابِ أَنَا اسْمِی فِی الْإِنْجِیلِ إِلْیَا وَ فِی التَّوْرَاةِ بَرِیْ ءٌ وَ فِی الزَّبُورِ أری وَ عِنْدَ الْهِنْدِ کبکر وَ عِنْدَ الرُّومِ بطریسا وَ عِنْدَ الْفُرْسِ جبتر وَ عِنْدَ التُّرْکِ بثیر وَ عِنْدَ الزِّنْجِ حیتر وَ عِنْدَ الْکَهَنَةِ بویئ وَ عِنْدَ الْحَبَشَةِ بثریک وَ عِنْدَ أُمِّی حَیْدَرَةُ وَ عِنْدَ ظِئْرِی مَیْمُونٌ وَ عِنْدَ الْعَرَبِ عَلِیٌّ وَ عِنْدَ الْأَرْمَنِ فریق وَ عِنْدَ أَبِی ظهیر أَلَا وَ إِنِّی مَخْصُوصٌ فِی الْقُرْآنِ بِأَسْمَاءٍ احْذَرُوا أَنْ تَغْلِبُوا عَلَیْهَا فَتَضِلُّوا فِی دِینِکُمْ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله وَ کُونُوا مَعَ الصّادقینَ أَنَا ذَلِکَ الصّادق وَ أَنَا الْمُؤَذِّنُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قَالَ اللَّهُ جل جلاله -- فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ أَنَا ذَلِکَ الْمُؤَذِّنُ وَ قَالَ وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَأَنَا ذَلِکَ الْأَذَانُ وَ أَنَا الْمُحْسِنُ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ وَ أَنَا ذُو الْقَلْبِ فَیَقُولُ اللَّهُ -- إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ -- وَ أَنَا الذَّاکِرُ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله -- الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ نَحْنُ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ أَنَا وَ عَمِّی وَ أَخِی وَ ابْنُ عَمِّی وَ اللَّهِ فَالِقِ الْحَبِّ وَ النَّوَی لَا یَلِجُ النَّارَ لَنَا مُحِبٌّ وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ لَنَا مُبْغِضٌ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ وَ أَنَا الصِّهْرُ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله -- وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً -- وَ أَنَا الْأُذُنُ الْوَاعِیَةُ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ وَ أَنَا السَّلَمُ لِرَسُولِهِ یَقُولُ اللَّهُ جل جلاله وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ وَ مِنْ وُلْدِی مَهْدِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَلَا وَ قَدْ جُعِلْتُ مِحْنَتَکُمْ بِبُغْضِی یُعْرَفُ الْمُنَافِقُونَ وَ بِمَحَبَّتِی امْتَحَنَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ هَذَا عَهْدُ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ إِلَیَّ أَنَّهُ لَا یُحِبُّکَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُکَ إِلَّا مُنَافِقٌ وَ أَنَا صَاحِبُ لِوَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَسُولُ اللَّهِ فَرَطِی وَ أَنَا فَرَطُ شِیعَتِی وَ اللَّهِ لَا عَطِشَ مُحِبِّی وَ لَا خَافَ وَلِیِّی وَ أَنَا وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهُ وَلِیِّی حَسْبُ مُحِبِّی أَنْ یُحِبُّوا مَا أَحَبَّ اللَّهُ وَ حَسْبُ مُبْغِضِی أَنْ یُبْغِضُوا مَا أَحَبَّ اللَّهُ أَلَا وَ إِنَّهُ بَلَغَنِی أَنَّ مُعَاوِیَةَ سَبَّنِی وَ لَعَنَنِی اَللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَکَ عَلَیْهِ وَ أَنْزِلِ اللَّعْنَةَ عَلَی الْمُسْتَحِقِّ آمِینَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ رَبَّ إِسْمَاعِیلَ وَ بَاعِثَ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ ثُمَّ نَزَلَ علیه السلام عَنْ أَعْوَادِهِ فَمَا عَادَ إِلَیْهَا حَتَّی قَتَلَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ. [معانی الأخبار، ص 58، ح 9]

در چندین روایت آمده که مقصود از «إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»، امیرالمؤمنین علیه السلام است.

و در برخی آمده که امام باقر علیه السلام فرمود:

این آیه درباره ی ما نازل شده است. (1)

ص: 402


1- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا عبد العزیز بن یحیی، عن عمر بن محمّد بن زکی، عن محمّد بن الفضیل، عن محمّد بن شعیب، عن قیس بن الربیع، عن منذر الثوری، عن محمّد بن الحنفیة، عن أبیه علی علیه السلام، قال: «یقول الله عزّوجلّ: وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ، فأنا ذلک المحسن». -- و عنه، قال: حدثنا محمّد بن الحسین الخثعمی، عن عباد بن یعقوب، عن الحسن بن حماد، عن أبی الجارود، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ، قال: «نزلت فینا». -- و عنه، قال: حدثنا أحمد بن محمّد، عن أحمد بن الحسن، عن أبیه، عن حصین بن مخارق، عن مسلم الحذاء، عن زید بن علی، فی قول الله عزّوجلّ: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ، قال: «نحن هم». قلت: و إن لم تکونوا، و إلّا فمن! -- المفید، فی (الاختصاص)، قال: روی عن أبی جعفر محمّد بن علی علیهم السلام، فی قوله: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ، قال: «نزلت فینا أهل البیت». [تفسیر برهان، ج 4، ص 330، ح 6]

ص: 403

ص: 404

سوره ی روم

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه،

به جز آیه ی 17 که در مدینه ی منوّره نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از انشقاق نازل شده است. (1)

عدد آیات: 60 آیه [و یا 59 آیه].

ثواب قرائت سوره ی روم

بخشی از فضیلت قرائت این سوره در اوّل سوره ی عنکبوت گذشت.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند خداوند به عدد هر ملکی که در آسمان و زمین خدا را تسبیح می کند ده حسنه به او می دهد، و آنچه در روز و شب خود ضایع نموده است را به دست می آورد… . (2)

ص: 405


1- تفسیر برهان، ج 6، ص 142.
2- و من (خواصّ القرآن): روی عن رسول الله صلی الله علیه و آله، أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان له من الأجر عشر حسنات بعدد کل ملک یسبح الله تعالی فی السماء و الأرض، و أدرک ما ضیع فی یومه و لیلته، و من کتبها و جعلها فی منزل من أراد، اعتل جمیع من فی الدار، و لو دخل فی الدار غریب اعتل أیضا مع أهل الدار». [تفسیر برهان، ج 4، ص 333، ح 1]

ص: 406

سوره ی روم، آیات 1 تا 19

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الم (1) غُلِبَتِ الرُّومُ (2) فی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ (3) فی بِضْعِ سِنینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (5) وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (6) یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ (7) أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فی أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ (8) أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (9) ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ (10) اللَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (11) وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ (12) وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ

ص: 407

شُرَکائِهِمْ شُفَعاءُ وَ کانُوا بِشُرَکائِهِمْ کافِرینَ (13) وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ (14) فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ (15) وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ (16) فَسُبْحانَ اللَّهِ حینَ تُمْسُونَ وَ حینَ تُصْبِحُونَ (17) وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حینَ تُظْهِرُونَ (18) یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ (19)

لغات:

«غَلْب و غَلَبة» مصدر غلبتُ غلبةً است، و غَلَبه به معنای استیلای بر قرن است با قهر و قدرت، و «بِضع» عدد بین سه تا ده را گویند، و بَضْعَة به معنای قطعه است، و بَضَعتُه ای قطعته، و «بضاعة» قطعه ای از مال را گویند که در تجارت دور می زند، و «بُضع» به معنای آلت زنانه است، و «اِبلاس» به معنای یأس و ناامیدی از خیر است، و بعضی گفته اند: به معنای تحیّر هنگام محکومیّت است، و «یُحبرون» از حِبرة به معنای شادی و مسّرت است، و «حِبْر» به معنای عالم و به معنای جمال نیز آمده است، و در حدیث آمده که «یخرج رجل من النار ذهب حِبرة» و «تحبیر» به معنای تحسین است، و «روضة» باغستان باطراوت است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (1) رومیان مغلوب شدند! (2) (و این شکست) در سرزمین نزدیکی رخ داد امّا آنان پس از (این) مغلوبیّت بزودی غلبه خواهند کرد… (3) در چند سال همه کارها از آن خداست چه قبل و چه بعد (از این شکست و پیروزی) و در آن روز،

ص: 408

مؤمنان (به خاطر پیروزی دیگری) خوشحال خواهند شد… (4) به سبب یاری خداوند و او هر کس را بخواهد یاری می دهد و او صاحب قدرت و رحیم است! (5) این وعده ای است که خدا کرده و خداوند هرگز از وعده اش تخلّف نمی کند ولی بیشتر مردم نمی دانند! (6) آن ها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می دانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند! (7) آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند، آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن دو است جز به حق و برای زمان معیّنی نیافریده است؟! ولی بسیاری از مردم (رستاخیز و) لقای پروردگارشان را منکرند! (8) آیا در زمین گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آن ها نیرومندتر از اینان بودند، و زمین را (برای زراعت و آبادی) بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند، و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغ شان آمدند (امّا آن ها انکار کردند و کیفر خود را دیدند) خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آن ها به خودشان ستم می کردند! (9) سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند! (10) خداوند آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را بازمی گرداند، سپس شما را بسوی او باز می گردانند! (11) آن روز که قیامت برپا می شود، مجرمان در نومیدی و غم و اندوه فرو می روند! (12) و برای آنان شفیعانی از معبودانشان نخواهد بود، و نسبت به معبودهایی که آن ها را همتای خدا قرار داده بودند کافر می شوند! (13) آن روز که قیامت برپا می گردد، (مردم) از هم جدا می شوند (14) امّا آنان که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادند، در باغی از بهشت شاد و مسرور خواهند بود. (15) و امّا آنان که به آیات ما و لقای آخرت کافر شدند، در عذاب الهی احضار می شوند. (16) منزّه است خداوند به هنگامی که شام می کنید و صبح می کنید (17) و حمد و ستایش مخصوص اوست در آسمان

ص: 409

و زمین، و به هنگام عصر و هنگامی که ظهر می کنید. (18) او زنده را از مرده بیرون می آورد، و مرده را از زنده، و زمین را پس از مردنش حیات می بخشد، و به همین گونه روز قیامت (از گورها) بیرون آورده می شوید! (19)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ * فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاء وَ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ…» (1)

مؤلّف گوید:

برای آیه فوق در روایات چندین تفسیر و یا تأویل شده است و به اختصار بیان می شود.

امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

آیه فوق درباره ی ما و بنی امیّه می باشد. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

«غُلِبَتِ الرُّومُ»، یعنی بنی امیّة، و «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ»، یعنی هنگام قیام قائم آل محمّد علیه السلام. (3)

ص: 410


1- سوره ی روم، آیات 5-1.
2- ما رواه محمّد بن العبّاس عن أحمد بن محمّد بن سعید عن الحسن بن القاسم قراءة عن علی بن إبراهیم بن المعلی عن فضیل بن إسحاق عن یعقوب بن شعیب عن عمران بن میثم عن عبایة عن علی علیه السلام قال قوله عزّوجلّ الم غُلِبَتِ الرُّومُ هی فینا و فی بنی أمیة. [تأویل الآیات، ص 426]
3- و قال أیضا حدثنا الحسن بن محمّد بن الجمهور العمی عن أبیه عن جعفر بن بشیر الوشاء عن ابن مسکان عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال سألته عن تفسیر الم غُلِبَتِ الرُّومُ قال هم بنو أمیة و إنّما أنزلها الله عزّوجلّ الم غُلِبَتِ الرُّومُ بنو أمیة فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ عند قیام القائم عجل الله تعالی فرجه. [تأویل الآیات، ص426]

مفسّرین گویند:

مقصود از مغلوب پادشاه روم و مقصود از غالب پادشاه فارس، و غالب نهایی مسلمانان هستند و این آیه از معجزات قرآن است که از آینده خبر داده است. (1)

ابوعبیده گوید: از امام باقر علیه السلام درباره ی آیه «الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَی الْأَرْضِ»، فرمود:

برای این آیه تأویلی است که جز خدا و راسخون فی العلم از آل محمّد صلی الله علیه و آله کسی از آن آگاه نیست و آن این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که به مدینه هجرت نمود و اسلام را اظهار نمود، نامه ای به پادشاه روم نوشت و به دست یکی از اصحاب خود داد و در آن نامه پادشاه روم را به اسلام دعوت نمود، و به پادشاه فارس نیز نامه ای نوشت و او را به اسلام دعوت کرد و پادشاه روم به نامه آن حضرت و فرستاده ی او احترام نمود، و امّا پادشاه فارس به نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله و فرستاده ی او توهین کرد و نامه آن حضرت را پاره نمود، و در آن زمان پادشاه فارس با پادشاه روم مشغول جنگ بود، و مسلمانان علاقه داشتند که پادشاه روم بر پادشاه فارس غالب شود، چرا که به پادشاه روم امید بیشتری داشتند، و چون پادشاه فارس غالب شد، مسلمانان غمگین شدند و خداوند این آیات را نازل نمود «الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَی الْأَرْضِ»، یعنی فارس در «أَدْنَی الْأَرْضِ» -- که شامات و اطراف آن بود -- بر رومیان غالب شد،

ص: 411


1- مجمع البیان.

و «وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ»، یعنی فارس پس از غالب شدن بر رومیان مغلوب مسلمانان خواهند شد، و چون مسلمانان با فارس جنگ گردند و پیروز و غالب شدند، مسلمانان به خاطر نصرت الهی شاد شدند.

ابوعبیده گوید:

به امام باقر علیه السلام گفتم: خداوند می فرماید: «فِی بِضْعِ سِنِینَ» در حالی که بیش از بضع سنین [که بین سه یا هفت است] فاصله شد تا مسلمانان ایران، فارس را فتح نمودند، و فتح آنان در زمان خلافت عمر بود؟! امام باقر علیه السلام فرمود: آیا من به تو نگفتم: این آیه را تأویل و تفسیری است، و قرآن را ناسخ و منسوخی است؟ مگر تو نشنیدی که خداوند در ذیل این آیه می فرماید: «لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ»؟ یعنی مشیّت به دست اوست و او آنچه را گفته بسا مقدّم و مؤخّر می نماید تا هنگامی که قضای او برای نصرت مؤمنان حتم شود و مؤمنان خشنود گردند، چنان که می فرماید: «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ» یعنی روزی که قضای او برای یاری مؤمنان حتم می شود. (1)

ص: 412


1- حدثنی أبی عن محمّد بن أبی عمیر عن جمیل عن أبی عبیدة عن أبی جعفر علیه السلام قال سألته عن قول الله «الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ» قال: یا أبا عبیدة إن لهذا تأویلا لا یعلمه إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ من الأئمّة ع، إن رسول الله صلی الله علیه و آله لما هاجر إلی المدینة و قد ظهر الإسلام کتب إلی ملک الروم کتابا و بعث إلیه رسولا یدعوه إلی الإسلام و کتب إلی ملک فارس کتابا و بعث إلیه رسولا یدعوه إلی الإسلام، فأما ملک الروم فإنه عظم کتاب رسول الله صلی الله علیه و آله و أکرم رسوله، و أما ملک فارس فإنه مزق کتابه و استخف برسول الله ص، و کان ملک فارس یقاتل یومئذ ملک الروم و کان المسلمون یهوون أن یغلب ملک الروم ملک فارس و کانوا لناحیة ملک الروم أرجی منهم لملک فارس، فلما غلب ملک فارس ملک الروم بکی لذلک المسلمون و اغتموا فأنزل الله «الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ» یعنی غلبتها فارس فی أدنی الأرض و هی الشامات و ما حولها ثم قال و فارس مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ الروم سَیَغْلِبُونَ فِی بِضْعِ سِنِینَ و قوله: لِلهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ أن یأمر وَ مِنْ بَعْدُ أن یقضی بما یشاء و قوله وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ قلت: أ لیس الله یقول فِی بِضْعِ سِنِینَ و قد مضی للمسلمین سنون کثیرة مع رسول الله صلی الله علیه و آله و فی إمارة أبی بکر و إنّما غلبت المؤمنون فارس فی إمارة عمر فقال: أ لم أقل لک إن لهذا تأویلا و تفسیرا و القرآن یا أبا عبیدة ناسخ و منسوخ، أ ما تسمع قوله: «لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ» یعنی إلیه المشیة فی القول أن یؤخر ما قدم و یقدم ما أخر إلی یوم یحتم القضاء بنزول النصر فیه علی المؤمنین و ذلک قوله یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 152]

در برخی از روایات آمده:

مقصود از «غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَی الْأَرْضِ»، بنی امیّه اند و پس از مدّتی بنی عبّاس بر آنان غالب می شوند.

در کتاب «الاستغاثة» مرحوم شیخ میثم آمده که گوید:

برای ما از طریق علمای اهل البیت علیهم السلام روایت شده و آن از اسرار و علومی است که به دست علمای شیعه رسیده است و آن این است که فرموده اند: گروهی خود را به قریش منسوب نمودند در حالی که از قریش نبودند، و این را جز وارثین علم رسالت و معدن نبوّت نمی دانستند، و آن گروه بنی امیّه بودند که اصل آنان رومی بوده و تأویل آیه فوق درباره ی آنان می باشد، چرا که آنان نخست غالب بر ملک [و قدرت و خلافت] شدند، و پس از آن بنی عبّاس بر آنان غالب شدند. [و هر دو گروه غاصب و ظالم بودند.] (1)

ص: 413


1- فی کتاب الاستغاثة للشیخ میثم و لقد روینا من طریق علماء أهل البیت علیهم السلام فی أسرارهم و علومهم التی خرجت منهم الی علماء شیعتهم، ان قوما ینسبون من قریش و لیسوا من قریش، و حقیقة النسب و هذا مما لا یجوز أن یعرفه الا معدن النبوة و ورثة علم الرسالة، و ذلک مثل بنی امیة ذکروا انهم لیسوا من قریش و ان أصلهم من الروم، و فیهم تأویل هذه الآیة الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ معناه انهم غلبوا علی الملک و سیغلبهم علی ذلک بنوا العبّاس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 169، ح 3]

«وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ * فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ» (1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

قیامت روز جمعه، بین نماز ظهر و عصر بر پا می شود. (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

شنبه مخصوص به ماست و یکشنبه مخصوص به شیعیان ماست.

و در روایت دیگری رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

روز جمعه سیّد و آقای روزهاست… تا این که فرمود: هیچ ملک مقرّب و هیچ آسمان و زمین و باد و کوه و خشکی و دریایی نیست مگر آن که در روز جمعه هراس دارند که قیامت به پا شود. (3)

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ» فرمود:

یعنی «أ و لم یسیروا فی القرآن.» (4)

ص: 414


1- سوره ی روم، آیه ی 14 و 15.
2- فی کتاب الخصال عن علی علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: تقوم الساعة یوم الجمعة بین صلوة الظهر و العصر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 171، ح 9]
3- و عن أبی عبد الله علیه السلام قال: السبت لنا و الأحد لشیعتنا الی أن قال علیه السلام: و تقوم القیامة یوم الجمعة. -- و عن أبی لبابة بن عبد المنذر قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ان یوم الجمعة سید الأیام الی قوله: و ما من ملک مقرب و لا سماء و لا أرض و لا ریاح و لا جبال و لا بر و لا بحر الا و هن یشفقن من یوم الجمعة أن تقوم فیه الساعة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 171، ح 10 و 11]
4- فی کتاب الخصال و سئل الصّادق علیه السلام عن قول الله تعالی: أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فقال: معناه أو لم ینظروا فی القرآن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 170، ح 8]

علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

«فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ»، یعنی یُکرمون. (1)

«فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ * وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ» (2)

آیه فوق و آیه ی «وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَ زُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَلِکَ ذِکْرَی لِلذَّاکِرِینَ» (3)، و آیه «أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا» (4)، درباره ی نمازهای واجب شبانه روزی نازل شده است، و خداوند این پنج نماز را به جای پنجاه نماز -- که بر امت های پیشین واجب بوده -- از این امّت پذیرفته است چنان که در حدیث معراج آمده که خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله می فرماید: «من از امّت تو آصار و شدائد و سختی ها را برداشتم [چنان که در آیه «رَبَّنَا وَ لاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا…»، به این اشاره شده است] سپس خداوند می فرماید: من از امّت های پیشین هیچ عبادت و عملی را نمی پذیرفتم مگر در مکان هایی که خود برای آنان تعیین نموده بودم گرچه از آنان دور بود، در حالی که برای تو و امّت تو زمین را پاک کننده و مسجد قرار دادم. [و امّت تو در همه جای زمین می توانند مرا عبادت کنند] و این از آصار و سختی هایی است که من از امّت تو برداشتم، و نیز امّت های پیشین

ص: 415


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله عزّوجلّ: وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ قال: الی الجنة و النار فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ ای یکرمون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 171، ح 12]
2- سوره ی روم، آیات 17 و 18.
3- سوره ی هود، آیه ی 114.
4- سوره ی اسراء، آیه ی 78.

قربانی های خود را باید به دوش می گرفتند و به بیت المقدس می بردند و قربانی هر کس قبول می شد، من آتشی می فرستادم تا آن را بخورد، و اگر از او نمی پذیرفتم با ناامیدی باز می گشت، در حالی که من محل قربانی های امّت تو را شکم های فقرا و مساکین قرار دادم، و قربانی هر کسی را قبول کنم چندین برابر به او پاداش می دهم. و اگر قبول نکنم عقوبت های دنیا را از او برطرف می نمایم، و این نیز از آصار و سختی هایی است که من از امت تو برداشتم، و نیز بر امّت های پیشین در نیمه های شب و وسط روزها نماز را واجب نمودم، و این نیز از آصار و سختی هایی است که بر آنان بود و من آن را از امّت تو برداشتم، و نماز آنان را در اوقات نشاط مانند اوّل و آخر روزها و شب ها قرار دادم، و نیز بر امّت های پیشین پنجاه نماز در پنجاه وقت نازل نمودم، و این از آصار و سختی ها بود. و من از امّت تو این سختی را برداشتم… (1)

ص: 416


1- إِرْشَادُ الْقُلُوبِ، بِالْإِسْنَادِ یَرْفَعُهُ إِلَی الْإِمَامِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرٌ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیٌّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ بَیْنَمَا أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله جُلُوسٌ فِی مَسْجِدِهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ علیه السلام یَتَذَاکَرُونَ فَضْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذْ دَخَلَ عَلَیْنَا حِبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ یَهُودِ أَهْلِ الشَّامِ قَدْ قَرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ صُحُفَ إِبْرَاهِیمَ وَ الْأَنْبِیَاءِ وَ عَرَفَ دَلَائِلَهُمْ فَسَلَّمَ عَلَیْنَا وَ جَلَسَ ثُمَّ لَبِثَ هُنَیْئَةً [هُنَیْهَةً] ثُمَّ قَالَ یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ مَا تَرَکْتُمْ لِنَبِیٍّ دَرَجَةً وَ لَا لِمُرْسَلٍ فَضِیلَةً إِلَّا وَ قَدْ تَحَمَّلْتُمُوهَا لِنَبِیِّکُمْ فَهَلْ عِنْدَکُمْ جَوَابٌ إِنْ أَنَا سَأَلْتُکُمْ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام سَلْ یَا أَخَا الْیَهُودِ مَا أَحْبَبْتَ فَإِنِّی أُجِیبُکَ عَنْ کُلِّ مَا تَسْأَلُ بِعَوْنِ اللَّهِ تَعَالَی وَ مَنِّهِ فَوَ اللَّهِ مَا أَعْطَی اللَّهُ جل جلاله نَبِیّاً وَ لَا مُرْسَلًا دَرَجَةً وَ لَا فَضِیلَةً إِلَّا وَ قَدْ جَمَعَهَا لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ زَادَهُ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ لَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا ذَکَرَ لِنَفْسِهِ فَضِیلَةً قَالَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا أَذْکُرُ لَکَ الْیَوْمَ مِنْ فَضْلِهِ مِنْ غَیْرِ إِزْرَاءٍ عَلَی أَحَدٍ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مَا یُقِرُّ اللَّهُ بِهِ أَعْیُنَ الْمُؤْمِنِینَ شُکْراً لِلهِ عَلَی مَا أَعْطَی مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله الْآنَ فَاعْلَمْ یَا أَخَا الْیَهُودِ. إِنَّهُ کَانَ مِنْ فَضْلِهِ عِنْدَ رَبِّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ شَرَفِهِ مَا أَوْجَبَ الْمَغْفِرَةَ وَ الْعَفْوَ لِمَنْ خَفَضَ الصَّوْتَ عِنْدَهُ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِی کِتَابِهِ إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ ثُمَّ قَرَنَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِهِ فَقَالَ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ثُمَّ قَرَّبَهُ مِنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ حَبَّبَهُ إِلَیْهِمْ وَ کَانَ یَقُولُ صلی الله علیه و آله حُبِّی خَالَطَ دِمَاءَ أُمَّتِی فَهُمْ یُؤْثِرُونِّی عَلَی الْآبَاءِ وَ عَلَی الْأُمَّهَاتِ وَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَ لَقَدْ کَانَ أَقْرَبَ النَّاسِ وَ أَرْأَفَهُمْ فَقَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ وَ قَالَ جل جلاله النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ اللَّهِ لَقَدْ بَلَغَ مِنْ فَضْلِهِ صلی الله علیه و آله فِی الدُّنْیَا وَ مِنْ فَضْلِهِ صلی الله علیه و آله فِی الْآخِرَةِ مَا تَقْصُرُ عَنْهُ الصِّفَاتُ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکَ بِمَا یَحْمِلُهُ قَلْبُکَ وَ لَا یَدْفَعُهُ عَقْلُکَ وَ لَا تُنْکِرُهُ بِعِلْمٍ إِنْ کَانَ عِنْدَکَ لَقَدْ بَلَغَ مِنْ فَضْلِهِ صلی الله علیه و آله أَنَّ أَهْلَ النَّارِ یَهْتِفُونَ وَ یَصْرُخُونَ بِأَصْوَاتِهِمْ نَدَماً أَنْ لَا یَکُونُوا أَجَابُوهُ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا وَ لَقَدْ ذَکَرَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَعَ الرُّسُلِ فَبَدَأَ بِهِ وَ هُوَ آخِرُهُمْ لِکَرَامَتِهِ ص فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ قَالَ إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ النَّبِیُّونَ قَبْلَهُ فَبَدَأَ بِهِ وَ هُوَ آخِرُهُمْ وَ لَقَدْ فَضَّلَهُ اللَّهُ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ فَضَّلَ أُمَّتَهُ عَلَی جَمِیعِ الْأُمَمِ فَقَالَ جل جلاله کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ. فَقَالَ الْیَهُودِیُّ إِنَّ آدَمَ علیه السلام أَسْجَدَ اللَّهُ جل جلاله لَهُ مَلَائِکَتَهُ فَهَلْ فَضَّلَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِثْلَ ذَلِکَ فَقَالَ علیه السلام قَدْ کَانَ ذَلِکَ وَ لَئِنْ أَسْجَدَ اللَّهُ لآِدَمَ مَلَائِکَتَهُ فَإِنَّ ذَلِکَ لِمَا أَوْدَعَ اللَّهُ جل جلاله صُلْبَهُ مِنَ الْأَنْوَارِ وَ الشَّرَفِ إِذْ کَانَ هُوَ الْوِعَاءَ وَ لَمْ یَکُنْ سُجُودُهُمْ عِبَادَةً لَهُ وَ إِنَّمَا کَانَ سُجُودُهُمْ طَاعَةً لِأَمْرِ اللَّهِ جل جلاله وَ تَکْرِمَةً وَ تَحِیَّةً مِثْلَ السَّلَامِ مِنَ الْإِنْسَانِ عَلَی الْإِنْسَانِ وَ اعْتِرَافاً لآِدَمَ علیه السلام بِالْفَضِیلَةِ وَ قَدْ أَعْطَی اللَّهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ وَ هُوَ أَنَّ اللَّهَ صَلَّی عَلَیْهِ وَ أَمَرَ مَلَائِکَتَهُ أَنْ یُصَلُّوا عَلَیْهِ وَ تَعَبَّدَ جَمِیعَ خَلْقِهِ بِالصَّلَاةِ عَلَیْهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً فَلَا یُصَلِّی عَلَیْهِ أَحَدٌ فِی حَیَاتِهِ وَ لَا بَعْدَ وَفَاتِهِ إِلَّا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ بِذَلِکَ عَشْراً وَ أَعْطَاهُ مِنْ الْحَسَنَاتِ عَشْراً بِکُلِّ صَلَاةٍ صَلَّی عَلَیْهِ وَ لَا یُصَلِّی عَلَیْهِ أَحَدٌ بَعْدَ وَفَاتِهِ إِلَّا وَ هُوَ یَعْلَمُ بِذَلِکَ وَ یَرُدُّ عَلَی الْمُصَلِّی وَ الْمُسَلِّمِ مِثْلَ ذَلِکَ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله جَعَلَ دُعَاءَ أُمَّتِهِ فِیمَا یَسْأَلُونَ رَبَّهُمْ جَلَّ ثَنَاؤُهُ مَوْقُوفاً عَنِ الْإِجَابَةِ حَتَّی یُصَلُّوا فِیهِ عَلَیْهِ ص فَهَذَا أَکْبَرُ وَ أَعْظَمُ مِمَّا أَعْطَی اللَّهُ آدَمَ علیه السلام وَ لَقَدْ أَنْطَقَ اللَّهُجل جلاله صُمَّ الصُّخُورِ وَ الشَّجَرَ بِالسَّلَامِ وَ التَّحِیَّةِ لَهُ وَ کُنَّا نَمُرُّ مَعَهُ ص فَلَا یَمُرُّ بِشِعْبٍ وَ لَا شَجَرٍ إِلَّا قَالَتْ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ تَحِیَّةً لَهُ وَ إِقْرَاراً بِنُبُوَّتِهِ ص وَ زَادَهُ اللَّهُ جل جلاله تَکْرِمَةً بِأَخْذِ مِیثَاقِهِ قَبْلَ النَّبِیِّینَ وَ أَخْذِ مِیثَاقِ النَّبِیِّینَ بِالتَّسْلِیمِ وَ الرِّضَا وَ التَّصْدِیقِ لَهُ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ قَالَ جل جلاله وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلی ذلِکُمْ إِصْرِی قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ وَ قَالَ اللَّهُ جل جلاله النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ فَلَا یَرْفَعُ رَافِعٌ صَوْتَهُ بِکَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ بِشَهَادَةِ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَتَّی یَرْفَعَ صَوْتَهُ مَعَهَا بِأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فِی الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْأَعْیَادِ وَ الْجُمَعِ وَ مَوَاقِیتِ الْحَجِّ وَ فِی کُلِّ خُطْبَةٍ حَتَّی فِی خُطَبِ النِّکَاحِ وَ فِی الْأَدْعِیَةِ ثُمَّ ذَکَرَ الْیَهُودِیُّ مَنَاقِبَ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یُثْبِتُ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهَا تَرَکْنَا ذِکْرَهَا طَلَباً لِلِاخْتِصَارِ حَتَّی وَصَلَ إِلَی أَنْ قَالَ الْیَهُودِیُّ: فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله نَاجَی مُوسَی عَلَی جَبَلِ طُورِ سَیْنَاءَ بِثَلَاثِمِائَةٍ وَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ کَلِمَةً یَقُولُ لَهُ فِیهَا یا مُوسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ فَهَلْ فَعَلَ بِمُحَمَّدٍ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَاجَاهُ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فَوْقَ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ رَفَعَهُ عَلَیْهِنَّ فَنَاجَاهُ فِی مَوْطِنَیْنِ أَحَدُهُمَا عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی وَ کَانَ لَهُ هُنَاکَ مَقَامٌ مَحْمُودٌ ثُمَّ عَرَجَ بِهِ حَتَّی انْتَهَی إِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَقَالَ جل جلاله ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی وَ دَنَّی لَهُ رَفْرَفاً أَخْضَرَ أغشی [غُشِیَ] عَلَیْهِ نُورٌ عَظِیمٌ حَتَّی کَانَ فِی دُنُوِّهِ کَقَابِ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی وَ هُوَ مِقْدَارُ مَا بَیْنَ الْحَاجِبِ إِلَی الْحَاجِبِ وَ نَاجَاهُ بِمَا ذَکَرَهُ اللَّهُ جل جلاله فِی کِتَابِهِ قَالَ تَعَالَی لِلهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ کَانَتْ هَذِهِ الْآیَةُ قَدْ عُرِضَتْ عَلَی سَائِرِ الْأُمَمِ مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَی أَنْ بُعِثَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله فَأَبَوْا جَمِیعاً أَنْ یَقْبَلُوهَا مِنْ ثِقْلِهَا وَ قَبِلَهَا مُحَمَّدٌ فَلَمَّا رَأَی اللَّهُ جل جلاله مِنْهُ وَ مِنْ أُمَّتِهِ الْقَبُولَ خَفَّفَ عَنْهُ ثِقْلَهَا فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله تَکَرَّمَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَشْفَقَ عَلَی أُمَّتِهِ مِنْ تَشْدِیدِ الْآیَةِ الَّتِی قَبِلَهَا هُوَ وَ أُمَّتُهُ فَأَجَابَ عَنْ نَفْسِهِ وَ أُمَّتِهِ فَقَالَ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله لَهُمُ الْمَغْفِرَةُ وَ الْجَنَّةُ إِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ یَعْنِی الْمَرْجِعَ فِی الْآخِرَةِ فَأَجَابَهُ قَدْ فَعَلْتُ بِتَائِبِی أُمَّتِکَ قَدْ أَوْجَبْتُ لَهُمُ الْمَغْفِرَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی أَمَّا إِذَا قَبِلْتَهَا أَنْتَ وَ أُمَّتُکَ وَ قَدْ کَانَتْ عُرِضَتْ مِنْ قَبْلُ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأُمَمِ فَلَمْ یَقْبَلُوهَا فَحَقٌّ عَلَیَّ أَنْ أَرْفَعَهَا عَنْ أُمَّتِکَ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ مِنْ خَیْرٍ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ مِنْ شَرٍّ ثُمَّ أَلْهَمَ اللَّهُ جل جلاله نَبِیَّهُ أَنْ قَالَ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا فَقَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَعْطَیْتُکَ لِکَرَامَتِکَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ الْأُمَمَ السَّالِفَةَ کَانُوا إِذَا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا فَتَحْتُ عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ عَذَابِی وَ رَفَعْتُ ذَلِکَ عَنْ أُمَّتِکَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا یَعْنِی بِالْآصَارِ الشَّدَائِدَ الَّتِی کَانَتْ عَلَی الْأُمَمِ مِمَّنْ کَانَ قَبْلَ مُحَمَّدٍ فَقَالَ جل جلاله لَقَدْ رَفَعْتُ عَنْ أُمَّتِکَ الْآصَارَ الَّتِی کَانَتْ عَلَی الْأُمَمِ السَّالِفَةِ وَ ذَلِکَ أَنِّی جَعَلْتُ عَلَی الْأُمَمِ أَنْ لَا أَقْبَلَ فِعْلًا إِلَّا فِی بِقَاعِ الْأَرْضِ الَّتِی اخْتَرْتُهَا لَهُمْ وَ إِنْ بَعُدَتْ وَ قَدْ جَعَلْتُ الْأَرْضَ لَکَ وَ لِأُمَّتِکَ طَهُوراً وَ مَسْجِداً فَهَذِهِ مِنَ الْآصَارِ وَ قَدْ رَفَعْتُهَا عَنْ أُمَّتِکَ وَ قَدْ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ تَحْمِلُ قَرَابِینَهَا عَلَی أَعْنَاقِهَا إِلَی الْبَیْتِ الْمَقْدِسِ فَمَنْ قَبِلْتُ ذَلِکَ مِنْهُ أَرْسَلْتُ عَلَی قُرْبَانِهِ نَاراً تَأْکُلْهُ وَ إِنْ لَمْ أَقْبَلْ ذَلِکَ مِنْهُ رَجَعَ بِهِ مَثْبُوراً وَ قَدْ جَعَلْتُ قُرْبَانَ أُمَّتِکَ فِی بُطُونِ فُقَرَائِهَا وَ مَسَاکِینِهَا فَمَنْ قَبِلْتُ ذَلِکَ مِنْهُ أُضَاعِفُ لَهُ الثَّوَابَ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ إِنْ لَمْ أَقْبَلْ ذَلِکَ مِنْهُ رَفَعْتُ عَنْهُ بِهِ عُقُوبَاتِ الدُّنْیَا وَ قَدْ رَفَعْتُ ذَلِکَ عَنْ أُمَّتِکَ وَ هِیَ مِنَ الْآصَارِ الَّتِی کَانَتْ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ مَفْرُوضاً عَلَیْهِمْ صَلَاتُهَا فِی کَبِدِ اللَّیْلِ وَ أَنْصَافِ النَّهَارِ وَ هِیَ مِنَ الشَّدَائِدِ الَّتِی کَانَتْ وَ قَدْ رَفَعْتُهَا عَنْ أُمَّتِکَ. وَ فَرَضْتُ عَلَیْهِمْ صَلَاتَهُمْ فِی أَطْرَافِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فِی أَوْقَاتِ نَشَاطِهِمْ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ مَفْرُوضاً عَلَیْهِمْ خَمْسُونَ صَلَاةً فِی خَمْسِینَ وَقْتاً وَ هِیَ مِنَ الْآصَارِ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ وَ قَدْ رَفَعْتُهَا عَنْ أُمَّتِکَ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ حَسَنَتُهُمْ بِحَسَنَةٍ وَاحِدَةٍ وَ سَیِّئَتُهُمْ بِسَیِّئَةٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلْتُ لِأُمَّتِکَ الْحَسَنَةَ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا وَ السَّیِّئَةَ بِوَاحِدَةٍ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ إِذَا نَوَی أَحَدُهُمْ حَسَنَةً لَمْ تُکْتَبْ لَهُمْ وَ إِذَا هَمَّ بِالسَّیِّئَةِ کَتَبْتُهَا عَلَیْهِمْ وَ إِنْ لَمْ یَفْعَلْهَا وَ قَدْ رَفَعْتُ ذَلِکَ عَنْ أُمَّتِکَ فَإِذَا هَمَّ أَحَدُهُمْ بِسَیِّئَةٍ وَ لَمْ یَعْمَلْهَا لَمْ تُکْتَبْ عَلَیْهِ وَ إِذَا هَمَّ أَحَدُهُمْ بِحَسَنَةٍ وَ لَمْ یَعْمَلْهَا کُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ إِذَا أَذْنَبُوا کَتَبْتُ ذُنُوبَهُمْ عَلَی أَبْوَابِهِمْ وَ جَعَلْتُ تَوْبَتَهُمْ مِنَ الذَّنْبِ أَنْ أُحَرِّمَ عَلَیْهِمْ بَعْدَ التَّوْبَةِ أَحَبَّ الطَّعَامِ إِلَیْهِمْ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ یَتُوبُ أَحَدُهُمْ مِنَ الذَّنْبِ الْوَاحِدِ الْمِائَةَ سَنَةٍ وَ الْمِائَتَیْ سَنَةٍ ثُمَّ لَمْ أَقْبَلْ تَوْبَتَهُ دُونَ أَنْ أُعَاقِبَهُ فِی الدُّنْیَا بِعُقُوبَةٍ وَ قَدْ رَفَعْتُ ذَلِکَ عَنْ أُمَّتِکَ وَ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْ أُمَّتِکَ لَیُذْنِبُ الْمِائَةَ سَنَةٍ ثُمَّ یَتُوبُ وَ یَنْدَمُ طَرْفَةَ عَیْنٍ فَأَغْفِرُ لَهُ ذَلِکَ کُلَّهُ وَ أَقْبَلُ تَوْبَتَهُ وَ کَانَتِ الْأُمَمُ السَّالِفَةُ إِذَا أَصَابَهُمْ أَذَی نَجَسٍ قَرَضُوهُ مِنْ أَجْسَادِهِمْ وَ قَدْ جَعَلْتُ الْمَاءَ طَهُوراً لِأُمَّتِکَ مِنْ جَمِیعِ الْأَنْجَاسِ وَ الصَّعِیدَ فِی الْأَوْقَاتِ وَ هَذِهِ الْآصَارُ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ رَفَعْتُهَا عَنْ أُمَّتِکَ. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اَللَّهُمَّ إِذْ قَدْ فَعَلْتَ ذَلِکَ بِی فَزِدْنِی فَأَلْهَمَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَنْ قَالَ رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ قَالَ اللَّهُ جل جلاله قَدْ فَعَلْتُ ذَلِکَ بِأُمَّتِکَ وَ قَدْ رَفَعْتُ عَنْهُمْ عَظِیمَ بَلَایَا الْأُمَمِ وَ ذَلِکَ حُکْمِی فِی جَمِیعِ الْأُمَمِ أَنْ لَا أُکَلِّفَ نَفْساً فَوْقَ طَاقَتِهَا قَالَ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا قَالَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی قَدْ فَعَلْتُ ذَلِکَ بِتَائِبِی أُمَّتِکَ ثُمَّ قَالَ فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ قَالَ اللَّهُ جل جلاله قَدْ فَعَلْتُ ذَلِکَ وَ جَعَلْتُ أُمَّتَکَ یَا مُحَمَّدُ کَالشَّامَةِ الْبَیْضَاءِ فِی الثَّوْرِ الْأَسْوَدِ هُمُ الْقَادِرُونَ وَ هُمُ الْقَاهِرُونَ یَسْتَخْدِمُونَ وَ لَا یُسْتَخْدَمُونَ لِکَرَامَتِکَ وَ حَقٌّ عَلَیَّ أَنْ أُظْهِرَ دِینَکَ عَلَی الْأَدْیَانِ حَتَّی لَا یَبْقَی فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا دِیْنٌ إِلَّا دِینُکَ وَ یُؤَدُّونَ إِلَی أَهْلِ دِینِکَ الْجِزْیَةَ وَ هُمْ صَاغِرُونَ… [بحارالأنوار، ج 16، ص 346]

ص: 417

ص: 418

ص: 419

در حدیث معراج آمده که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

هنگامی که من از معراج بازگشتم [در آسمان هفتم] به ابراهیم برخوردم و او سؤالی از من نکرد، تا این که [در آسمان چهارم] به موسی علیه السلام برخورد کردم و او به من گفت: ای محمّد صلی الله علیه و آله چه کردی؟ گفتم: پروردگارم فرمود: «من بر هر پیامبری قبل از تو پنجاه نماز واجب نمودم و بر تو و امّت تو نیز پنجاه نماز واجب کردم» موسی علیه السلام گفت:

ص: 420

«ای محمّد، امّت تو آخرین امّت است و ضعیف تر از همه امّت هاست و طاقت این اندازه نماز را ندارد، و خداوند خواسته تو را ردّ نخواهد نمود، پس تو بازگرد و از خدای خود تخفیف بگیر» پس من به سدرة المنتهی بازگشتم و در پیشگاه خدای خود سجده کردم و گفتم: «خدایا پنجاه نماز بر من و امّت من واجب نمودی و من و امتّم طاقت آن را نداریم، پس سبک کن بر من» و خداوند ده نماز را برای من کم نمود و چون نزد موسی بازگشتم و به او خبر دادم، موسی گفت: «بازگرد و تخفیف بگیر» و در هر نوبت که باز می گشتم در مقابل پروردگار خود سجده می کردم و خداوند تخفیف می داد تا به ده نماز رسید، و باز موسی گفت:

تو طاقت نداری و من بازگشتم و خداوند باز پنج نماز را از من برداشت، و باز موسی گفت: طاقت آن را نداری. و من گفتم: از خدای خود حیا می کنم که بیش از این تخفیف طلب کنم و بر این پنج نماز صبر می کنم، پس منادی از ناحیه خداوند به من گفت: حال که صبر کردی ما این پنج نماز را از تو به جای پنجاه نماز قبول کردیم و هر نمازی را ده برابر پاداش دادیم، و هر کس از امّت تو یک کار نیک انجام بدهد ده برابر به او پاداش داده می شود، و اگر برای کار نیکی همّت نماید و نتواند آن کار نیک را انجام بدهد یک پاداش به او داده می شود و هر کس از امّت تو یک گناه انجام بدهد، یک کیفر خواهد داشت، و اگر نیّت آن را بکند و انجام ندهد من چیزی برای او نمی نویسم.

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

خدا از ناحیه این امّت به موسی علیه السلام جزای خیر بدهد. (1)

ص: 421


1- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَانْحَدَرْتُ حَتَّی مَرَرْتُ عَلَی إِبْرَاهِیمَ فَلَمْ یَسْأَلْنِی عَنْ شَیْ ءٍ حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی مُوسَی علیه السلام فَقَالَ مَا صَنَعْتَ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ قَالَ رَبِّی فَرَضْتُ عَلَی کُلِّ نَبِیٍّ کَانَ قَبْلَکَ خَمْسِینَ صَلَاةً وَ فَرَضْتُهَا عَلَیْکَ وَ عَلَی أُمَّتِکَ فَقَالَ مُوسَی علیه السلام یَا مُحَمَّدُ إِنَّ أُمَّتَکَ آخِرُ الْأُمَمِ وَ أَضْعَفُهَا وَ إِنَّ رَبَّکَ لَا یَزِیدُهُ شَیْ ءٌ وَ إِنَّ أُمَّتَکَ لَا تَسْتَطِیعُ أَنْ تَقُومَ بِهَا فَارْجِعْ إِلَی رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ لِأُمَّتِکَ فَرَجَعْتُ إِلَی رَبِّی حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی فَخَرَرْتُ سَاجِداً ثُمَّ قُلْتُ فَرَضْتَ عَلَیَّ وَ عَلَی أُمَّتِی خَمْسِینَ صَلَاةً وَ لَا أُطِیقُ ذَلِکَ وَ لَا أُمَّتِی فَخَفِّفْ عَنِّی فَوَضَعَ عَنِّی عَشْراً فَرَجَعْتُ إِلَی مُوسَی فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ ارْجِعْ لَا تُطِیقُ فَرَجَعْتُ إِلَی رَبِّی فَوَضَعَ عَنِّی عَشْراً فَرَجَعْتُ إِلَی مُوسَی فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ ارْجِعْ وَ فِی کُلِّ رَجْعَةٍ أَرْجِعُ إِلَیْهِ أَخِرُّ سَاجِداً حَتَّی رَجَعَ إِلَی عَشْرِ صَلَوَاتٍ فَرَجَعْتُ إِلَی مُوسَی وَ أَخْبَرْتُهُ فَقَالَ لَا تُطِیقُ فَرَجَعْتُ إِلَی رَبِّی فَوَضَعَ عَنِّی خَمْساً فَرَجَعْتُ إِلَی مُوسَی علیه السلام وَ أَخْبَرْتُهُ فَقَالَ لَا تُطِیقُ فَقُلْتُ قَدِ اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَبِّی وَ لَکِنْ أَصْبِرُ عَلَیْهَا فَنَادَانِی مُنَادٍ کَمَا صَبَرْتَ عَلَیْهَا فَهَذِهِ الْخَمْسُ بِخَمْسِینَ کُلُّ صَلَاةٍ بِعَشِیرٍ وَ مَنْ هَمَّ مِنْ أُمَّتِکَ بِحَسَنَةٍ یَعْمَلُهَا فَعَمِلَهَا کَتَبْتُ لَهُ عَشْراً وَ إِنْ لَمْ یَعْمَلْ کَتَبْتُ لَهُ وَاحِدَةً وَ مَنْ هَمَّ مِنْ أُمَّتِکَ بِسَیِّئَةٍ فَعَمِلَهَا کَتَبْتُ عَلَیْهِ وَاحِدَةً وَ إِنْ لَمْ یَعْمَلْهَا لَمْ أَکْتُبْ عَلَیْهِ شَیْئاً فَقَالَ الصّادق علیه السلام جَزَی اللَّهُ مُوسَی علیه السلام عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ خَیْراً فَهَذَا تَفْسِیرُ قَوْلِ اللَّهِ سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ. [بحار، ج 18، ص 330]

در تفسیر جوامع الجامع از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

هر کس دوست می دارد که برای او پاداش کامل باشد، باید بگوید: «فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِیًّا وَ حِینَ تُظْهِرُونَ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ.» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«مقصود از «یُخْرِجُ الْحَیَ مِنَ الْمَیِّتِ»، خارج شدن مؤمن از کافر است،

ص: 422


1- فی جوامع الجامع و عن النّبی صلی الله علیه و آله من سره ان یکال له بالقفیز الأوفی فلیقل: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ الی قوله: «کَذلِکَ تُخْرَجُونَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 172، ح 18]

و مقصود از «وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِ» خارج شدن کافر از مؤمن است، و مقصود از «یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ»، ردّ اعتقاد دهریّه و کمونیست هاست [که برای عالم خالق و آفریدگاری معتقد نیستند.] (1)

مؤلّف گوید:

در کتاب علل الشرایع، روایت مفصّلی درباره ی اسرار نمازهای پنجگانه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که متن آن را در پاورقی مشاهده می کنید. (2)

ص: 423


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله عزّوجلّ: یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ قال: یخرج المؤمن من الکافر و یخرج الکافر من المؤمن وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ رد علی الدهریة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 173، ح 19]
2- حدثنا محمّد بن علی ماجیلویه عن عمه محمّد بن أبی القاسم عن أحمد بن أبی عبد الله عن أبی الحسن علی بن الحسین البرقی عن عبد الله بن جبلة عن معاویة بن عمّار عن الحسن بن عبد الله عن آبائه عن جده الحسن بن علی بن أبی طالب علیه السلام قال جاء نفر من الیهود إلی رسول الله صلی الله علیه و آله فسأله أعلمهم عن مسائل فکان فیما سأله أن قال أخبرنی عن الله عزّوجلّ لأی شی ء فرض هذه الخمس صلوات فی خمس مواقیت علی أمتک فی ساعات اللیل و النهار فقال النّبی صلی الله علیه و آله إن الشمس عند الزوال لها حلقة تدخل فیها فإذا دخلت فیها زالت الشمس فیسبح کل شی ء دون العرش بحمد ربی و هی الساعة التی یصلی علی فیها ربی ففرض الله عزّوجلّ علی و علی أمتی فیها الصلاة و قال أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ و هی الساعة التی یؤتی فیها بجهنّم یوم القیامة فما من مؤمن یوافق تلک الساعة أن یکون ساجدا أو راکعا أو قائما إلّا حرم الله جسده علی النار. و أما صلاة العصر فهی الساعة التی أکل آدم فیها من الشجرة فأخرجه الله من الجنة فأمر الله عزّوجلّ ذریته بهذه الصلاة إلی یوم القیامة و اختارها لأمتی و هی من أحب الصلوات إلی الله عزّوجلّ و أوصانی أن أحفظها من بین الصلوات و أما صلاة المغرب فهی الساعة التی تاب الله تعالی فیها علی آدم و کان بین ما أکل من الشجرة و بین ما تاب الله علیه ثلاثمائة سنة من أیام الدنیا و فی أیام الآخرة یوم کألف سنة ما بین العصر و العشاء فصلی آدم ثلاث رکعات رکعة لخطیئته و رکعة لخطیئة حواء و رکعة لتوبته فافترض الله عزّوجلّ هذه الثلاث رکعات علی أمتی و هی الساعة التی یستجاب فیها الدعاء فوعدنی ربی عزّوجلّ أن یستجیب لمن دعاه فیها و هی الصلاة التی أمرنی بها ربی فی قوله فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ و أما صلاة العشاء الآخرة فإن للقبر ظلمة و لیوم القیامة ظلمة فأمرنی الله تعالی و أمتی بهذه الصلاة فی ذلک الوقت لتنور القبر و لیعطینی و أمتی النور علی الصراط و ما من قدم مشت إلی صلاة العتمة إلّا حرم الله جسدها علی النار و هی الصلاة التی اختارها للمرسلین قبلی و أما صلاة الفجر فإن الشمس إذا طلعت تطلع علی قرنی شیطان فأمرنی الله عزّوجلّ أن أصلی صلاة الغداة قبل طلوع الشمس و قبل أن یسجد لها الکافر فتسجد أمتی لله عزّوجلّ و سرعتها أحب إلی الله عزّوجلّ و هی الصلاة التی تشهدها ملائکة اللیل و ملائکة النهار قال صدقت یا محمّد. [علل الشرایع، ج 2، ص 337، باب 34، ح 1]

سوره ی روم، آیات 20 تا 37

متن:

وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ (20) وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (21) وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمینَ (22) وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (23) وَ مِنْ آیاتِهِ یُریکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (24) وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ (25) وَ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (26) وَ هُوَ الَّذی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلی فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (27) ضَرَبَ لَکُمْ

ص: 424

مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکاءَ فی ما رَزَقْناکُمْ فَأَنْتُمْ فیهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ کَخیفَتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (28) بَلِ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ (29) فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (30) مُنیبینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ (31) مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (32) وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنیبینَ إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ (33) لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (34) أَمْ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِما کانُوا بِهِ یُشْرِکُونَ (35) وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ إِذا هُمْ یَقْنَطُونَ (36) أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (37)

لغات:

«إنابة» به معنای انقطاع الی الله است با طاعت و بندگی خدا، و اصل آن به معنای قطع است، و ممکن است از «ناب ینوب» به معنای رجوع پیاپی باشد و در این صورت انابه به معنای توبه و رجوع پیاپی خواهد بود، و «شِیَع» به معنای فرقه هاست، و هر فرقه ای را شیعه گویند به خاطر این که برخی از آنان برخی دیگر را همراهی و پیروی می کنند، و «شیعة الحق» کسانی را گویند که بر حق اجتماع نموده و از آن پیروی می نمایند، و «شیعة أمیرالمؤمنین علیه السلام» کسانی هستند که بر حق با او اجتماع نموده و از او پیروی می کنند، و در روایتی آمده: «الشیعة من شایع علیّاً علیه السلام» یعنی شیعه کسی است که همراه علیّ علیه السلام حرکت کند و از او پیروی نماید.

ص: 425

ترجمه:

از نشانه های او این است که شما را از خاک آفرید، سپس بناگاه انسانهایی شدید و در روی زمین گسترش یافتید! (20) و از نشانه های او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکّر می کنند! (21) و از آیات او آفرینش آسمان ها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهای شماست در این نشانه هایی است برای عالمان! (22) و از نشانه های او خواب شما در شب و روز است و تلاش و کوششتان برای بهره گیری از فضل پروردگار (و تأمین معاش) در این امور نشانه هایی است برای آنان که گوش شنوا دارند! (23) و از آیات او این است که برق و رعد را به شما نشان می دهد که هم مایه ترس و هم امید است (ترس از صاعقه، و امید به نزول باران)، و از آسمان آبی فرو می فرستد که زمین را بعد از مردنش بوسیله آن زنده می کند در این نشانه هایی است برای جمعیّتی که می اندیشند! (24) و از آیات او این است که آسمان و زمین به فرمان او برپاست سپس هنگامی که شما را (در قیامت) از زمین فراخواند، ناگهان همه خارج می شوید (و در صحنه محشر حضور می یابید)! (25) و از آن اوست تمام کسانی که در آسمان ها و زمین اند و همگی در برابر او خاضع و مطیع اند! (26) او کسی است که آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را بازمی گرداند، و این کار برای او آسانتر می باشد و برای اوست توصیف برتر در آسمان ها و زمین و اوست توانمند و حکیم! (27) خداوند مثالی از خودتان، برای شما زده است: آیا (اگر مملوک و برده ای داشته باشید)، این برده های شما هرگز در روزیهایی که به شما داده ایم شریک شما می باشند آن چنان که هر دو مساوی بوده و از تصرّف مستقل و بدون اجازه آنان بیم داشته باشید، آن گونه که در مورد

ص: 426

شرکای آزاد خود بیم دارید؟! این چنین آیات خود را برای کسانی که تعقّل می کنند شرح می دهیم. (28) ولی ظالمان بدون علم و آگاهی، از هوی و هوسهای خود پیروی کردند! پس چه کسی می تواند آنان را که خدا گم راه کرده است هدایت کند؟! و برای آن ها هیچ یاوری نخواهد بود! (29) پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونی در آفرینش الهی نیست این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی دانند! (30) این باید در حالی باشد که شما بسوی او بازگشت می کنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید… (31) از کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و به دسته ها و گروه ها تقسیم شدند! و (عجب این که) هر گروهی به آنچه نزد آن هاست (دلبسته و) خوشحالند! (32) هنگامی که رنج و زیانی به مردم برسد، پروردگار خود را می خوانند و توبه کنان بسوی او بازمی گردند امّا همین که رحمتی از خودش به آنان بچشاند، بناگاه گروهی از آنان نسبت به پروردگارشان مشرک می شوند. (33) (بگذار) نعمتهایی را که ما به آن ها داده ایم کفران کنند! و (از نعمتهای زودگذر دنیا هر چه می توانید) بهره گیرید امّا بزودی خواهید دانست (که نتیجه کفران و کامجوییهای بی حساب شما چه بوده است)! (34) آیا ما دلیل محکمی بر آنان فرستادیم که از شرکشان سخن می گوید (و آن را موجّه می شمارد)؟! (35) و هنگامی که رحمتی به مردم بچشانیم، از آن خوشحال می شوند و هر گاه رنج و مصیبتی به خاطر اعمالی که انجام داده اند به آنان رسد، ناگهان مأیوس می شوند! (36) آیا ندیدند که خداوند روزی را برای هر کس بخواهد گسترده یا تنگ می سازد؟! در این نشانه هایی است برای گروهی که ایمان می آورند. (37)

ص: 427

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ مِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ» (1)

مؤلّف گوید:

آیات فوق و آیات مشابه آن ها که در قرآن فراوان دیده می شود راهنمای فطرت و عقل انسان است به نشانه ها و آیات خداشناسی که دلالت بر عظمت و قدرت و حکمت و رحمت الهی دارد و تدبّر در آن ها بر همه مردم واجب و لازم است و اساس عبادت همین تدبّر در آیات الهی است چنان معصومین علیهم السلام فرموده اند: «لَیْسَتِ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ بل الْعِبَادَةُ کثرة التدّبر.»

از این رو در تفسیر آیه «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یؤمنون» و آیه «إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ» (2)، و آیه «وَ مِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ»، روایت شده که مقصود از «لِقَومٍ یُؤْمِنُونَ» و «لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ» و «لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ»، ائمّه معصومین علیه السلام هستند یعنی مصداق کامل و اتمّ این آیات آنان می باشند.

عبدالله بن سلیمان گوید:

به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا به امام چیزی تفویض شده، همان گونه که به سلیمان بن داود تفویض شد؟ فرمود: آری. و این سخن پس از آن بود که از آن حضرت شخصی چیزی را سؤال کرد و امام پاسخی به او داد، و دیگری همان سؤال را کرد و امام پاسخ دیگری داد، و سؤال کننده ی سوّمی همان سؤال را کرد و امام پاسخ دیگری را به او داد و سپس فرمود: «هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ

ص: 428


1- سوره ی روم، آیه ی 22.
2- سوره ی حجر، آیه ی 75.

أَوْ أَعطِ بِغَیْرِ حِسَابٍ» (1)، و فرمود: این قرائت علیّ علیه السلام است [وگرنه در مصحف بین مردم «فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِساب» می باشد].

عبدالله بن سلیمان گوید:

به امام علیه السلام گفتم: آیا امام که به سه نفر، یک سؤال را سه گونه پاسخ می دهد، او آن سه نفر را می شناسد؟ فرمود: «سبحان الله! مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ» (2)، و متوسمّین همان ائمه علیهم السلام هستند، و «وَ إِنَّهَا لَبِسَبِیلٍ مُّقیمٍ» (3)، یعنی امام در سبیل [و راه عبور مردم] اقامت دارد و هرگز خارج نمی شود.

سپس به من فرمود:

«آری امام چون کسی را ببیند، و یا صدای او را از پشت دیواری بشنود، او را می شناسد و می داند که او در چه حالی می باشد، و رنگ او را نیز می داند» سپس فرمود: خداوند می فرماید: «وَ مِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ» و مقصود از «لِّلْعَالِمِینَ»، علمای اهل بیت هستند، و آنان هر سخنی را می شناسند و ناطق آن را می دانند که اهل نجات است و یا اهل هلاکت است، از این رو پاسخ آنان را متفاوت می دهند. (4)

ص: 429


1- سوره ی ص، آیه ی 39.
2- سوره ی حجر، آیه ی 75.
3- سوره ی حجر، آیه ی 76.
4- أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْإِمَامِ فَوَّضَ اللَّهُ إِلَیْهِ کَمَا فَوَّضَ إِلَی سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ نَعَمْ وَ ذَلِکَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَهُ فِیهَا وَ سَأَلَهُ آخَرُ عَنْ تِلْکَ الْمَسْأَلَةِ فَأَجَابَهُ بِغَیْرِ جَوَابِ الْأَوَّلِ ثُمَّ سَأَلَهُ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِغَیْرِ جَوَابِ الْأَوَّلَیْنِ ثُمَّ قَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَعْطِ بِغَیْرِ حِسابٍ وَ هَکَذَا هِیَ فِی قِرَاءَةِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ فَحِینَ أَجَابَهُمْ بِهَذَا الْجَوَابِ یَعْرِفُهُمُ الْإِمَامُ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ یَقُولُ -- إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ لَا یَخْرُجُ مِنْهَا أَبَداً ثُمَّ قَالَ لِی نَعَمْ إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا أَبْصَرَ إِلَی الرَّجُلِ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ لَوْنَهُ وَ إِنْ سَمِعَ کَلَامَهُ مِنْ خَلْفِ حَائِطٍ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ مَا هُوَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ -- وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمِینَ وَ هُمُ الْعُلَمَاءُ فَلَیْسَ یَسْمَعُ شَیْئاً مِنَ الْأَمْرِ یَنْطِقُ بِهِ إِلَّا عَرَفَهُ نَاجٍ أَوْ هَالِکٌ فَلِذَلِکَ یُجِیبُهُمْ بِالَّذِی یُجِیبُهُمْ. [کافی، ج 1، ص 438، ح 3]

در کتاب علل الشرایع از عبد الله بن یزید بن سلام نقل شده که گوید:

به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: برای چه آدم آدم نامیده شد؟ فرمود: «به خاطر این که از خاک زمین و [رنگ] ادیم آن آفریده شد» گفتم: آیا خلقت آدم از همه اقسام خاک ها آفریده شد و یا از یک قسم آن آفریده شد؟ فرمود: «بلکه از همه اقسام خاک ها آفریده شد، و اگر از یک قسم آن آفریده شده بود، مردم همدیگر را نمی شناختند» گفتم: آیا برای این معنا مَثَلی هست؟ فرمود: آری، تو می بینی که خاک اقسامی دارد مانند خاک سفید، سبز، زرد، تیره و خاک بین قرمز و زرد، و خاک شیرین و شور، و نرم و خشن، و به همین علّت مردم برخی لیّن و نرم اند و برخی خشن و برخی سفید و برخی زرد و برخی سرخ و برخی سیاه، همانند رنگ های خاک… (1)

ص: 430


1- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی عبد الله بن یزید بن سلام انه سأل رسول الله صلی الله علیه و آله فقال فأخبرنی عن آدم لم سمی آدم؟ قال: لأنه خلق من طین الأرض و أدیمها، قال: فآدم خلق من الطین کله أو من طین واحد؟ قال: بل من الطین کله، و لو خلق من طین واحد لما عرف الناس بعضهم بعضا، و کانوا علی صورة واحدة، قال: فلهم فی الدنیا مثل؟ قال: التراب فیه ابیض و فیه أخضر و فیه أشقر و فیه اغبر و فیه أحمر و فیه أزرق و فیه عذب و فیه ملح و فیه خشن و فیه لین و فیه أصهب، فلذلک صار الناس فیهم لین و فیهم خشن و فیهم أبیض و فیهم اصفر و أحمر و اصهب و اسود علی ألوان التراب… [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 173، ح 22]

مؤلّف گوید:

تشریح و تفصیل آثار و عجایب خلقت انسان، در حدیث مفضّل از امام صادق علیه السلام بیان شده و شما می توانید به کتاب «راه خدا شناسی» از مؤلّف، مراجعه نمایید.

«ضَرَبَ لَکُم مَّثَلًا مِنْ أَنفُسِکُمْ هَل لَّکُم مِّن مَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن شُرَکَاء فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنتُمْ فِیهِ سَوَاء تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنفُسَکُمْ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سبب نزول آیه فوق این بود که قریش و اعراب دیگر در تلبیه حجّ خود می گفتند: «لَبَّیْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ -- لَبَّیْکَ لَاشَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ -- إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لَکَ لَاشَرِیکَ لَکَ» و این همان تلبیه ی ابراهیم و پیامبران علیهم السلام بود. و لکن ابلیس به صورت پیرمردی آمد و به آنان گفت: «این تلبیه پدران شما نیست» گفتند: تلبیه پدران ما چگونه بوده؟ ابلیس گفت: پدران شما می گفتند: «لَبَّیْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ -- لَبَّیْکَ لَاشَرِیکَ لَکَ، إلّا شریک هو لک»، پس قریش این گونه لبیّک را نپذیرفتند تا این که ابلیس به آنان گفت: «صبر کنید تا من بقیّه سخن خود را برای شما بگویم» گفتند: بقیّه سخن تو چیست؟ ابلیس گفت: «إِلَّا شَرِیکٌ لَکَ هُوَ لَکَ تَمْلِکُهُ وَ مَا یَمْلِکُ» سپس گفت: آیا این گونه نیست که خداوند مالک شریک و مالک آن چه شریک مالک است می باشد؟ پس قریش راضی شدند و تنها قریش این گونه لبیّک می گفتند، و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله مبعوث به رسالت

ص: 431


1- سوره ی روم، آیه ی 28.

شد، این گونه لبیّک را صحیح ندانست و فرمود: این شرک به خدا می باشد و خداوند آیه فوق را نازل نمود: «ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِکُم»، علی بن ابراهیم سپس گوید: خداوند در این آیه به مردم می گوید: آیا شما راضی می شوید که شریکی در مال شما پیدا شود؟ سپس گوید راضی می شوید که برای من شریکی قرار بدهید؟! (1)

«وَ مِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ ابْتِغَاؤُکُم مِّن فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَسْمَعُونَ» (2)

امام صادق علیه السلام در حدیث مفضّل فرمود:

«شب بیداری باعث خواب و استراحت بدن می شود و استراحت بدن سبب تقویت بدن می شود.» (3)

ص: 432


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم فاما قوله عزّوجلّ ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکاءَ فِی ما رَزَقْناکُمْ فانه کان سبب نزولها ان قریشا و العرب کانوا إذا حجوا یلبون، و کانت تلبیتهم: لبیک اَللَّهُمَّ لبیک لبیک لا شریک لک لبیک ان الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک و هی تلبیة إبراهیم و الأنبیاء علیهم السلام، فجاءهم إبلیس فی صورة شیخ فقال لهم: لیست هذه بتلبیة أسلافکم، قالوا: و ما کنت تلبیتهم؟ قال: کانوا یقولون: اَللَّهُمَّ لبیک لا شریک لک الا شریک هو لک، فتفرق قریش من هذا القول فقال لهم إبلیس: علی رسلکم حتّی آتی علی آخر کلامی، فقالوا: و ما هو؟ فقال: الا شریک هو لک تملکه و ما یملک، الا ترون انه یملک الشریک و ما ملکه؟ فرضوا بذلک و کانوا یلبون بهذا قریش خاصة، فلما بعث الله عزّوجلّ رسوله صلی الله علیه و آله أنکر ذلک علیهم و قال: هذا شرک فأنزل الله عزّوجلّ: «ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکاءَ فِی ما رَزَقْناکُمْ فَأَنْتُمْ فِیهِ سَواءٌ» ای لترضون أنتم فیما تملکون أن یکون لکم فیه شریک و إذا لم ترضوا أنتم أن یکون لکم فیما تملکوه شریک فکیف ترضون أن تجعلوا الی شریکا فیما أملک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 181، ح 48]
2- سوره ی روم، آیه ی 23.
3- فی توحید المفضل بن عمر المنقول عن الصّادق جعفر بن محمّد علیهما السلام فی الرد علی الدهریة: و الکری یقتضی النوم الذی فیه راحة البدن و إجمام قواه الی ان قال علیه السلام: و کذلک لو کان انما یصیر الی النوم، بالتفکر فی حاجته الی راحة البدن و إجمام قواه کان عسی أن یتثاقل عن ذلک فیدفعه حتّی ینهک بدنه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 177، ح 34]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

در فرزندان آدم سی صد و شصت رگ وجود دارد، یکصد و هشتاد رگ متحرّک، و یکصد و هشتاد رگ ساکن، و اگر رگ های متحرّک ساکن شود، نمی تواند بخوابد، و نیز اگر رگ های ساکن متحرّک شود نمی تواند بخوابد، از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله چون صبح می شد سی صد مرتبه می فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمِینَ* کَثِیراً عَلَی کُلِّ حَالٍ» و چون شب می شد نیز همین عمل را انجام می داد. (1)

حضرت رضا علیه السلام می فرماید:

یکی از اهل شام در مسجد کوفه به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: خواب چند قسم است؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خواب چهار قسم است:

خواب پیامبران، و آنان به پشت می خوابند به گونه ای که چون بیدار شوند روی آنان به قبله خواهند بود، و چشم های آنان به خاطر انتظار وحی پروردگارشان به خواب نمی رود؛

خواب مؤمنان، و آنان روی دست راست می خوابند به گونه ای که صورت های شان به طرف قبله باشد؛

ص: 433


1- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی یعقوب بن شعیب قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: فی بنی آدم ثلاثمأة و ستین عرقا ثمانون و مأة متحرکة و ثمانون و مأة ساکنة، فلو سکن المتحرک لم ینم، أو تحرک الساکن لم ینم، فکان رسول الله صلی الله علیه و آله إذا أصبح قال: الحمد لله رب العالمین کثیرا علی کل حال ثلاثمأة و ستین مرة. و إذا أمسی قال مثل ذلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 178، ح 35]

خواب پادشاهان و فرزندان آنان است که بر روی دست چپ می خوابند تا لذّت طعام را بیشتر ببرند و بر آنان گوارا باشد؛

ابلیس و پیروان او و هر دیوانه و هر بیماری، به رو می خوابند. (1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

مادر سلیمان بن داود به فرزند خود گفت: «از خواب زیاد شب بپرهیز، چرا که خواب زیاد شب، سبب فقر در قیامت می شود.» (2)

مؤلّف گوید:

به نظر می رسد که مقصود مادر سلیمان، توصیه به تهجّد و عبادت در شب بوده است.

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله سه نفر را لعنت نمود:

کسی که تنها غذا بخورد،

کسی که تنها به سفر برود،

ص: 434


1- فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا علیه السلام من خبر الشامی و ما سأل عنه أمیر المؤمنین علیه السلام فی جامع الکوفة حدیث طویل: و فیه: و سأله عن النوم علی کم وجه هو؟ فقال أمیر المؤمنین علیه السلام صلوات الله علیه: النوم علی أربعة أصناف: الأنبیاء تنام علی أقفیتها مستقبلة و أعینها لا تنام متوقعة لوحی ربها عزّوجلّ، و المؤمنون ینامون علی یمینهم مستقبلین القبلة، و الملوک و أبناءها علی شمائلها لیستمر أو ما یأکلون و إبلیس و إخوانه و کل مجنون و ذو عاهة ینامون علی وجوههم منبطحین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 178، ح 37]
2- فی کتاب الخصال عن جابر بن عبد الله قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله قالت أم سلیمان بن داود علیه السلام لسلیمان: إیاک و کثرة النوم باللیل فان کثرة النوم باللیل تدع الرجل فقیرا یوم القیامة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 179، ح 38]

کسی که در خانه ای تنها بخوابد. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند از سه خصلت خشم دارد:

خواب بدون شب بیداری،

خنده ی بدون تعجّب،

خوردن غذا در حال سیری. (2)

امیرالمؤمنین علیه السلام به اصحاب خود در حدیث «أربعأة» فرمود:

… هنگامی که یکی از شما می خوابد باید دست راست خود را زیر راست صورت خود گذارد، چرا که او نمی داند از این خواب بیدار می شود و یا بیدار نمی شود [و مرگ او فرا می رسد] و نباید پیشانی بر سر عصا گذارد، و نباید به رو بخوابد، و اگر دیدید کسی به رو خوابیده او را بیدار کنید و نگذارید این چنین بخوابد، و چون یکی از شما می خوابد باید دست راست خود را زیر راست صورت خود قرار بدهد و بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَضَعْتُ جَنْبِی لِلَّهِ عَلَی مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَ دِینِ مُحَمَّدٍ وَ وَلَایَةِ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ»، و کسی که هنگام خواب این دعا را بخواند، از شرّ دزد و فریب دهنده، و فرود آمدن سقف در امان خواهد ماند، و ملائکه برای او استغفار می کنند، و کسی که هنگام رفتن در بستر خواب سوره ی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، را بخواند، خداوند پنجاه هزار ملک را مأمور می کند تا او را در آن شب حفظ نمایند،

ص: 435


1- عن أبی الحسن علیه السلام قال: لعن رسول الله صلی الله علیه و آله ثلاثا: الاکل زاده وحده و الراکب الفلاة وحده و النائم فی بیت وحده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 179، ح 39]
2- عن أبی عبد الله علیه السلام قال: ثلاث خصال فیهن المقت من الله تعالی: نوم من غیر سهر، و ضحک من غیر عجب، و أکل علی الشبع. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 180، ح 42]

و هنگامی که یکی از شما می خواهد بخوابد، نباید سر بر بالش گذارد تا بگوید: «أُعِیذُ نَفْسِی وَ دِینِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ خَوَاتِیمَ عَمَلِی وَ مَا رَزَقَنِی رَبِّی وَ خَوَّلَنِی بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ عَظَمَةِ اللَّهِ وَ جَبَرُوتِ اللَّهِ وَ سُلْطَانِ اللَّهِ وَ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ رَأْفَةِ اللَّهِ وَ غُفْرَانِ اللَّهِ وَ قُوَّةِ اللَّهِ وَ قُدْرَةِ اللَّهِ وَ جَلَالِ اللَّهِ وَ بِصُنْعِ اللَّهِ وَ أَرْکَانِ اللَّهِ وَ بِجَمْعِ اللَّهِ وَ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و بِقُدْرَةِ اللَّهِ عَلَی مَا یَشَاءُ مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ مِنْ شَرِّ مَا یَدِبُّ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها، ٍ وَ مِنْ کُلِ دَابَّةٍ رَبِّی آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ، ٍ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».

سپس فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره با این کلمات حسن و حسین علیهما السلام را در پناه خدا قرار می داد و به دیگران نیز چنین امر می نمود.

و هر گاه یکی از شما از خواب بیدار می شود باید بگوید: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ الْحَیُ الْقَیُّومُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ سُبْحَانَ رَبِّ النَّبِیِّینَ وَ إِلَهِ الْمُرْسَلِینَ وَ سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ رَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» و چون پس از خواب می نشیند قبل از به پاخاستن بگوید: «حَسْبِیَ اللَّهُ، حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْعِبَادِ حَسْبِیَ الَّذِی هُوَ حَسْبِی مُنْذُ کُنْتُ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ.» (1)

ص: 436


1- فیما علم أمیر المؤمنین علیه السلام أصحابه من الاربعمأة باب إذا نام أحدکم فلیضع یده الیمنی تحت خده الأیمن، فانه لا یدری أ ینتبه من رقدته أم لا. لا ینام الرجل علی المحجنة لا ینام الرجل علی وجهه، و من رأیتموه نائما علی وجهه فانتبهوه و لا تدعوه إذا أراد أحدکم النوم فلیضع یده الیمنی تحت خده الأیمن و لیقل: بسم الله وضعت جنبی لله علی ملة إبراهیم و دین محمّد و ولایة من افترض طاعته، ما شاء الله کان و ما لم یشأ لم یکن فمن قال ذلک حفظ من اللص المغیر و الهدم، و استغفرت له الملائکة، من قرأ قل هو الله أحد حین یأخذ مضجعه و کل الله عزّوجلّ به خمسین ألف ملک یحرسونه لیلته. فاذا أراد أحدکم النوم فلا یضعن جنبه علی الأرض حتّی یقول: أعیذ نفسی و دینی و أهلی و مالی و خواتیم عملی و ما رزقنی ربی و خولنی بعزة الله و عظمة الله و جبروت الله و سلطان الله و رحمة الله و رأفة الله و غفران الله و قوة الله و قدرة الله و جلال الله و بصنع الله و أرکان الله و بجمع الله و برسول الله صلی الله علیه و آله و بقدرة الله علی ما یشاء من شر السامة و الهامة و من شر الجن و الانس و من شر ما یدب فی الأرض و ما یخرج منها و ما ینزل من السماء و ما یعرج فیها، و من کل دابة ربی آخذ بناصیتها، ان ربی علی صراط مستقیم و هو علی کل شی ء قدیر و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم، فان رسول الله صلی الله علیه و آله کان یعوذ بها الحسن و الحسین علیهما السلام و بذلک أمر رسول الله صلی الله علیه و آله، إذا أنتبه أحدکم من نومه فلیقل: لا اله الا الله الحلیم الکریم الحی القیوم و هو علی کل شی ء قدیر سبحان رب النّبیین و اله المرسلین و سبحان رب السموات السبع و ما فیهن و رب الأرضین السبع و ما فیهن و رب العرش العظیم و الحمد لله رب العالمین، و إذا جلس من نومه فلیقل قبل أن یقوم: حسبی الله حسبی الرب من العباد، حسبی الذی هو حسبی مذ کنت، حسبی الله و نعم الوکیل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 179، ح 41]

«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» (1)

عبدالله بن سنان گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: مقصود از «فِطْرَةَ اللَّهِ»، چیست؟ فرمود:

مقصود اسلام است، و خداوند هنگام میثاق گرفتن از مردم به آنان [در عالم ذرّ] فرمود: «أَ لَسْتَ بِرَبِّکُمْ» (2)؟ و آنان گفتند: «بلی و خداوند آنان را بر فطرت توحید آفرید و از مؤمن و کافر پیمان گرفت. (3)

ص: 437


1- سوره ی روم، آیه ی 30.
2- سوره ی اعراف، آیه ی 172.
3- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها، ما تلک الفطرة؟ قال: «هی الإسلام، فطرهم الله حین أخذ میثاقهم علی التوحید، قال: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ قالوا: بلی، و فیه المؤمن و الکافر». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 341، ح 4]

و در بعضی از روایات آمده:

«فَطَرَهُمْ جَمِیعاً عَلَی التَّوْحِیدِ» و در بعضی آمده: «فطرهم علی الولایة.» (1)

زراره گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر «حُنَفاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ» (2)، فرمود:

حَنَفیّه همان فطرت است. که خداوند مردم را بر آن آفریده [و آن فطرت توحید است] و تبدیلی در خلقت خدا نیست و خداوند مردم را بر فطرت و سرشت معرفت به خود آفریده است.

زراره گوید:

گفتم: مقصود از «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَ لَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی» (3)، چیست؟ فرمود: خداوند فرزندان آدم را تا قیامت از پشت او به صورت ذرّ خارج نمود و خود را به آنان معرّفی کرد، و اگر چنین نمی کرد احدی پروردگار خود را نمی شناخت، از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کُلُ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ یَعْنِی الْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ جل جلاله

ص: 438


1- وَ فِی الْکَافِی عَنِ الصّادق علیه السلام أَنَّهُ سُئِلَ مَا تِلْکَ الْفِطْرَةُ قَالَ هِیَ الْإِسْلَامُ فطرهم الله حین أخذ میثاقهم علی التوحید قال أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ و فیهم المؤمن و الکافر. و فی کثیر من الأخبار فطرهم علی التوحید و فی بعضها فطرهم علی الولایة و فی بعضها فطرهم علی التوحید و محمّد رسول الله صلی الله علیه و آله و علی أمیر المؤمنین علیه السلام. [بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار، ج 64، ص 44]
2- سوره ی حج، آیه ی 31.
3- سوره ی اعراف، آیه ی 172.

خَالِقُهُ»، سپس فرمود: به این خاطر خداوند میفرماید: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ.» (1) و (2)

حضرت رضا علیه السلام از پدران خود از امام باقر علیه السلام نقل نموده که در تفسیر «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»، فرمود:

مقصود فطرت بر «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله، عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین ولیّ الله» است و توحید همه این هاست. (3)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا»، فرمود:

یعنی به نماز بایست و توجّه به راست و چپ نکن. (4)

ص: 439


1- سوره ی لقمان، آیه ی 25؛ سوره ی زمر، آیه ی 38.
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله حُنَفاءَ لِلهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ قَالَ الْحَنِیفِیَّةُ مِنَ الْفِطْرَةِ الَّتِی فَطَرَ اللَّهُ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ قَالَ فَطَرَهُمْ عَلَی الْمَعْرِفَةِ بِهِ قَالَ زُرَارَةُ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی الْآیَةَ قَالَ أَخْرَجَ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّیَّتَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ وَ أَرَاهُمْ نَفْسَهُ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ یَعْنِی الْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ جل جلاله خَالِقُهُ کَذَلِکَ قَوْلُهُ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ. [کافی، ج 2، ص 12]
3- حدثنا الحسین بن علی بن زکریا قال: حدثنا الهیثم بن عبد الله الرمانی قال حدثنا علی بن موسی الرّضا علیه السلام عن أبیه عن جده محمّد بن علی بن الحسین علیه السلام فی قوله فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها قال هو لا إله إلّا الله محمّد رسول الله علی أمیر المؤمنین ولی الله إلی هاهنا التوحید. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 154]
4- أخبرنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد عن محمّد بن سنان عن حماد بن عثمان الناب و خلف بن حماد عن الفضیل بن یسار و ربعی بن عبد الله عن أبی عبد الله علیه السلام فی قول الله تعالی «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً» قال قم فی الصلاة و لا تلتفت یمینا و لا شمالا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 154]

و در سخن دیگری فرمود:

خداوند پیامبر خود صلی الله علیه و آله را امر نموده تا در نماز خالصاً مخلصاً به طرف قبله توجّه کند و از عبادت بت ها پرهیز نماید. (1)

سوره ی روم، آیات 38 تا 60

متن:

فَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذینَ یُریدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (38) وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُریدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ (39) اللَّهُ الَّذی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذلِکُمْ مِنْ شَیْ ءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ (40) ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (41) قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلُ کانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکینَ (42) فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ (43) مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ (44) لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْکافِرینَ (45) وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ وَ لِیُذیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (46) وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلاً إِلی قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ (47) اللَّهُ الَّذی یُرْسِلُ

ص: 440


1- فی تهذیب الأحکام عن علی بن الحسن الطاطری عن محمّد بن أبی حمزة عن ابن مسکان عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً» قال: أمره أن یقیم وجهه للقبلة لیس فیه شی ء من عبادة الأوثان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 182، ح 52]

الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحاباً فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ فَإِذا أَصابَ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ (48) وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسینَ (49) فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ (50) وَ لَئِنْ أَرْسَلْنا ریحاً فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ یَکْفُرُونَ (51) فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ (52) وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (53) اللَّهُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَةً یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ الْعَلیمُ الْقَدیرُ (54) وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَةٍ کَذلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ (55) وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (56) فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ الَّذینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ (57) وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآیَةٍ لَیَقُولَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُبْطِلُونَ (58) کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی قُلُوبِ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ (59) فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذینَ لا یُوقِنُونَ (60)

لغات:

«فآتِ ذالقربی حقّه» یعنی حق خویشان را بپرداز، و مقصود از این حق خمس است، و از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: هنگامی که این آیه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد، آن حضرت فدک را به حضرت فاطمه علیها السلام داد، و «مفلحون» یعنی فائزون به نعمت های جاوید، و «ربا» به معنای زیاده ی حرام در معامله و قرض است، و «لیربو» یعنی لیزید، و «دین قیّم» یعنی دین پا بر جا و مستقیم، و «یَصَدّعون» از صَدع

ص: 441

به معنای شقّ است یعنی یتصدّون و یتفرقّون إلی الجنّة و النار، و «یجعله کِسَفاً» یعنی قِطَعاً متفرّقة، و «وَدْق» به معنای باران است، و «یستبشرون» یعنی یفرحون، و «مبلسین» یعنی آیسین و مأیوسین، و «عُمْی» جمع اَعمی است، و «صُمّ» جمع اَصَمّ است، و «و لا هم یُستَعتَبونَ» یعنی لا یُطلب منهم العتبی و الرجوع إلی تحصیل الرّضا من الله.

ترجمه:

پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن! این برای آن ها که رضای خدا را می طلبند بهتر است، و چنین کسانی رستگارانند. (38) آنچه بعنوان ربا می پردازید تا در اموال مردم فزونی یابد، نزد خدا فزونی نخواهد یافت و آنچه را بعنوان زکات می پردازید و تنها رضای خدا را می طلبید (مایه برکت است و) کسانی که چنین می کنند دارای پاداش مضاعفند. (39) خداوند همان کسی است که شما را آفرید، سپس روزی داد، بعد می میراند، سپس زنده می کند آیا هیچ یک از همتایانی که برای خدا قرار داده اید چیزی از این کارها را می توانند انجام دهند؟! او منزّه و برتر است از آنچه همتای او قرار می دهند. (40) فساد، در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده اند آشکار شده است خدا می خواهد نتیجه بعضی از اعمال شان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق) بازگردند! (41) بگو: «در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند چگونه بود؟ بیشتر آن ها مشرک بودند! (42) روی خود را بسوی آیین مستقیم و پایدار بدار، پیش از آنکه روزی فرا رسد که هیچ کس نمی تواند آن را از خدا بازگرداند در آن روز مردم به گروه هایی تقسیم می شوند: (43) هر کس کافر شود، کفرش بر زیان خود اوست و آن ها که کار شایسته انجام دهند، به سود خودشان آماده می سازند. (44) این برای آن است که

ص: 442

خداوند کسانی را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، از فضلش پاداش دهد او کافران را دوست نمی دارد! (45) و از آیات (عظمت) خدا این است که بادها را بعنوان بشارتگرانی می فرستد تا شما را از رحمتش بچشاند (و سیراب کند) و کشتیها بفرمانش حرکت کنند و از فضل او بهره گیرید شاید شکرگزاری کنید. (46) و پیش از تو پیامبرانی را بسوی قوم شان فرستادیم آن ها با دلایل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولی (هنگامی که اندرزها سودی نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم (و مؤمنان را یاری کردیم) و یاری مؤمنان، همواره حقّی است بر عهده ما! (47) خداوند همان کسی است که بادها را می فرستد تا ابرهایی را به حرکت در آورند، سپس آن ها را در پهنه آسمان آن گونه که بخواهد می گستراند و متراکم می سازد در این هنگام دانه های باران را می بینی که از لا به لای آن خارج می شود، هنگامی که این (باران حیاتبخش) را به هر کس از بندگانش که بخواهد می رساند، ناگهان خوشحال می شوند… (48) و قطعاً پیش از آنکه بر آنان نازل شود مایوس بودند! (49) به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده می کند چنین کسی (که زمین مرده را زنده کرد) زنده کننده مردگان (در قیامت) است و او بر همه چیز تواناست! (50) و اگر ما بادی بفرستیم (داغ و سوزان)، و بر اثر آن زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببینند، (مأیوس شده و) پس از آن راه کفران پیش می گیرند! (51) تو نمی توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی، و نه سخنت را به گوش کران هنگامی که روی برگردانند و دور شوند! (52) و (نیز) نمی توانی نابینایان را از گم راهیشان هدایت کنی تو تنها سخنت را به گوش کسانی می رسانی که ایمان به آیات ما می آورند و در برابر حق تسلیمند! (53) خدا همان کسی است که شما را آفرید در حالی که ضعیف بودید سپس بعد از ناتوانی، قوّت بخشید و باز بعد از

ص: 443

قوّت، ضعف و پیری قرار داد او هر چه بخواهد می آفریند، و دانا و تواناست. (54) و روزی که قیامت برپا شود، مجرمان سوگند یاد می کنند که جز ساعتی (در عالم برزخ) درنگ نکردند! این چنین از درک حقیقت بازگردانده می شوند. (55) ولی کسانی که علم و ایمان به آنان داده شده می گویند: «شما بفرمان خدا تا روز قیامت (در عالم برزخ) درنگ کردید، و اکنون روز رستاخیز است، امّا شما نمی دانستید!» (56) آن روز عذرخواهی ظالمان سودی به حال شان ندارد، و توبه آنان پذیرفته نمی شود. (57) ما برای مردم در این قرآن از هر گونه مثال و مطلبی بیان کردیم و اگر آیه ای برای آنان بیاوری، کافران می گویند: «شما اهل باطلید (و این ها سحر و جادو است)!» (58) این گونه خداوند بر دل های آنان که آگاهی ندارند مهر می نهد! (59) اکنون که چنین است صبر پیشه کن که وعده خدا حق است و هرگز کسانی که ایمان ندارند تو را خشمگین نسازند (و از راه خود منحرف نکنند)! (60)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«فَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ ذَلِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، و او بر همه مهاجرین و انصار قدرت پیدا کرد، فرستاد تا وکیل فاطمه علیها السلام را از منطقه فدک بیرون کردند، و فاطمه علیها السلام نزد ابوبکر آمد و فرمود: «آیا مرا از میراث پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله منع کردی و وکیل مرا از فدک اخراج نمودی، در حالی که پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله به امر الهی فدک را به من داد؟!»

ص: 444


1- سوره ی روم، آیه ی 38.

ابوبکر گفت: «باید شهودی برای مالکیّت فدک بیاوری» پس فاطمه علیها السلام امّ ایمن را که از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله بود آورد، و امّ ایمن به ابوبکر گفت: ای ابوبکر من شهادت نمی دهم تا این که قبل از آن با تو در مورد سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله -- درباره من -- احتجاج کنم، سپس گفت: ای ابابکر تو را به خدا سوگند، آیا می دانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «امّ ایمن از زن های بهشتی است؟ ابوبکر گفت: آری. سپس امّ ایمن گفت: «اکنون من شهادت می دهم که خداوند به رسول خدا صلی الله علیه و آله وحی نمود و فرمود: «فَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ» و رسول خدا صلی الله علیه و آله به امر الهی فدک را به فاطمه علیها السلام داد».

سپس علی علیه السلام نیز آمد و همین گونه شهادت داد، و ابوبکر نامه ی ردّ فدک را برای فاطمه نوشت و به دست او داد، و چون عمر داخل شد به ابوبکر گفت: این نامه چیست؟ ابوبکر گفت: «فاطمه علیها السلام ادّعای مالکیّت فدک را نمود و امّ ایمن و علیّ علیه السلام برای او شهادت دادند، و من برای او این نامه را نوشتم تا فدک را به او برگردانند» پس عمر نامه را از فاطمه علیها السلام گرفت و پاره کرد و گفت: فدی مال همه مسلمانان است، و اوس بن حدثان و عایشه و حفصه آمدند و گفتند: ما شهادت می دهیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ لَا نُورَثُ مَا تَرَکْنَاهُ صَدَقَةٌ» یعنی ما «پیامبران چیزی از مال خود را به ارث نمی گذاریم و هر چه از ما بماند صدقه است برای مسلمانان» سپس گفتند: «علیّ علیه السلام همسر فاطمه علیها السلام است و به نفع خود شهادت می دهد، و امّ ایمن زن صالحه ای است و اگر دیگری همانند او شهادت می داد ما به شهادت آن ها توجّه می کردیم». پس فاطمه علیها السلام با چشم گریان و محزون به خانه بازگشت، و پس از آن علیّ علیه السلام به مسجد آمد و به ابوبکر که بین

ص: 445

مهاجرین و انصار بود فرمود: ای ابوبکر، برای چه فاطمه علیه السلام را از میراث پدر خود منع کردی؟ در حالی که او در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله مالک [فدک] بود؟ ابوبکر گفت: «فدک مربوط به همه ی مسلمانان است، و اگر فاطمه شهودی اقامه کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به او داده است، ما می پذیریم وگرنه حقّی به آن نخواهد داشت».

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای ابوبکر آیا بر خلاف حکم خدا بر ما حکم می کنی؟! ابوبکر گفت: «چنین نیست» امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا اگر من درباره ی اموالی که در دست مسلمانان است ادّعایی بکنم تو از من دلیل و بیّنه طلب می کنی و یا از آنان؟ ابوبکر گفت: «از شما که مدّعی هستی دلیل و بینه مطالبه می کنم» امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر در دست من چیزی باشد و مسلمانان ادّعای آن را بکنند، آیا از من مطالبه بیّنه می کنی -- که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و بعد از او مالک آن بوده ام، و یا از مسلمانان که مدّعی آن هستند مطالبه بیّنه می کنی؟ پس ابوبکر ساکت ماند، و عمر گفت: «یا علیّ رها کن ما را از این سخنان چرا که ما قدرت بر ردّ کلام تو را نداریم، سپس گفت: اگر تو شهود عدلی برای مالکیّت فاطمه نسبت به فدک نیاوری، فدک متعلّق به مسلمانان خواهد بود، و برای تو و فاطمه حقی در آن نمی باشد».

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ای ابابکر آیا کتاب خدا را خوانده ای؟ ابوبکر گفت: آری. فرمود: بگو بدانم آیه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (1)، درباره ی ما نازل شد، یا درباره ی غیر ما؟ ابوبکر گفت: درباره ی شما. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آیا اگر دو شاهد شهادت به زنای

ص: 446


1- سوره ی احزاب، آیه ی 33.

فاطمه بدهند تو چه می کنی؟ ابوبکر گفت: همانند مسلمانان دیگر بر او حدّ جاری می کنم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر چنین کنی، تو نزد خداوند از کافران خواهی بود. ابوبکر گفت: برای چه؟ فرمود: به خاطر این که شهادت خدا را به پاکی فاطمه ردّ کرده ای، و شهادت مردم را درباره ی او پذیرفته ای همان گونه که حکم خدا و حکم رسول خدا صلی الله علیه و آله را در مورد فدک نسبت به او رد کردی، و شهادت یک اعرابی را که بر پاشنه پای خود بول می کند -- مانند اوس بن حدثان -- پذیرفتی و فدک را از فاطمه گرفتی و گمان کردی که آن مربوط به همه مسلمانان است، در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «الْبَیِّنَةَ عَلَی الْمُدَّعِی وَ الْیَمِینَ عَلَی مَنِ ادُّعِیَ عَلَیْهِ» پس سر و صدای مردم بلند شد و برخی از آنان گریان شدند و گفتند: به خدا سوگند علیّ علیه السلام راست می گوید، و علی علیه السلام به خانه خود بازگشت.

و سپس فاطمه علیها السلام داخل مسجد شد و اطراف قبر پدر طواف نمود و گریان شد و فرمود:

إِنَّا فَقَدْنَاکَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا *** وَ اخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِب

و سپس ابوبکر به منزل خود بازگشت و عمر را خواست و به او گفت: آیا مجلس علی و سخنان او را امروز با ما دیدی؟ به خدا سوگند اگر باز چنین برخوردی با ما بکند حکومت ما را دگرگون خواهد نمود، نظرتو چیست؟ عمر گفت: «نظر من این است که تو دستور قتل او را بدهی» ابوبکر گفت: چه کسی جرئت کشتن او را دارد؟ عمر گفت: «خالدبن ولید می تواند» پس خالد را خواستند و به او گفتند: «ما تو را برای کار بزرگی انتخاب نموده ایم» خالد گفت: هر کاری بگویید می کنم گرچه کشتن علیّ بن ابیطالب باشد» گفتند:

ص: 447

«مقصود ما همین است» خالد گفت: چه وقت او را بکشم؟ ابوبکر گفت: «هنگامی که او برای نماز حاضر می شود، تو در کنار او بایست و چون من سلام نماز را دادم گردن او را بزن». خالد گفت: «چنین خواهم کرد» پس اسمای بنت عمیس -- که در آن زمان همسر ابوبکر بود -- به کنیز خود گفت: نزد فاطمه و علی می روی و سلام مرا به آنان می رسانی و به علی علیه السلام می گویی: «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ» (1)، پس آن کنیز نزد علیّ علیه السلام آمد و گفت: «اسماء بنت عمیس به شما سلام می رساند و می گوید: «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ». امیرالمؤمنین علیه السلام به کنیز فرمود: به او بگو: خداوند از آنان جلوگیری خواهد نمود، و سپس آماده نماز شد و به مسجد آمد و پشت سر ابوبکر ایستاد و اما نماز را فرادی خواند و خالد نیز با شمشیر در کنار او ایستاد و چون ابوبکر مشغول تشهدّ شد، از آنچه به خالد گفته بود پشیمان شد، چرا که ترسید فتنه ای رخ بدهد و قدرت و شجاعت علی علیه السلام را نیز می دانست و در فکر فرو رفته بود و جرئت این که نماز را سلام بدهد را نمی کرد، تا جایی که مردم گمان کردند او شک کرده سپس به خالد توجّه کرد و گفت:

«یَا خَالِدُ لَا تَفْعَلْ مَا أَمَرْتُکَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ»، امیرالمؤمنین علیه السلام به خالد فرمود: او به تو چه گفته بود؟ خالد گفت: «دستور داده بود که گردن تو را بزنم» فرمود: آیا تو چنین کاری را می کردی؟ خالد گفت: «به خدا سوگند اگر مرا نهی نکرده بود تو را بعد از سلام می کشتم» پس امیرالمؤمنین علیه السلام او را بر زمین زد و مردم گرد او جمع شدند، و عمر گفت: «به خدای کعبه سوگند

ص: 448


1- سوره ی قصص، آیه ی 20.

الآن او را می کشد» تا این که مردم گفتند: با أباالحسن الله الله، به حق صاحب این قبر او را رها کن، و امیرالمؤمنین علیه السلام او را رها نمود و متوجّه عمر شد و او را نیز بر زمین زد و فرمود: ای پسر صحّاک [زنازاده] اگر پیمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و تقدیر خداوند [بر مظلومیّت ما] نبود تو می دانستی که کدام یک از ما بی پناه تر است و سپس داخل منزل خود شد. (1)

ص: 449


1- فإنه حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن عثمان بن عیسی و حماد بن عثمان عن أبی عبد الله علیه السلام قال لما بویع لأبی بکر و استقام له الأمر علی جمیع المهاجرین و الأنصار بعث إلی فدک فأخرج وکیل فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله منها فجاءت فاطمة علیه السلام إلی أبی بکر، فقالت یا أبا بکر منعتنی عن میراثی من رسول الله و أخرجت وکیلی من فدک فقد جعلها لی رسول الله صلی الله علیه و آله بأمر الله، فقال لها هاتی علی ذلک شهودا فجاءت بأم أیمن فقالت لا أشهد حتّی أحتج یا أبا بکر علیک بما قال رسول الله صلی الله علیه و آله فقالت أنشدک الله، أ لست تعلم أن رسول الله صلی الله علیه و آله قال إن أم أیمن من أهل الجنة قال بلی، قالت فأشهد أن الله أوحی إلی رسول الله صلی الله علیه و آله «فَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» فجعل فدک لفاطمة بأمر الله و جاء علی علیه السلام فشهد بمثل ذلک فکتب لها کتابا بفدک و دفعه إلیها فدخل عمر فقال ما هذا الکتاب فقال أبو بکر: إن فاطمة ادعت فی فدک و شهدت لها أم أیمن و علی فکتبت لها بفدک، فأخذ عمر الکتاب من فاطمة فمزقه و قال هذا فی ء المسلمین و قال أوس بن الحدثان و عائشة و حفصة یشهدون علی رسول الله صلی الله علیه و آله بأنه قال: إنا معاشر الأنبیاء لا نورث ما ترکناه صدقة فإن علیا زوجها یجر إلی نفسه و أم أیمن فهی امرأة صالحة لو کان معها غیرها لنظرنا فیه فخرجت فاطمة علیه السلام من عندهما باکیة حزینة فلما کان بعد هذا جاء علی علیه السلام إلی أبی بکر و هو فی المسجد و حوله المهاجرون و الأنصار، فقال: یا أبا بکر لم منعت فاطمة میراثها من رسول الله و قد ملکته فی حیاة رسول الله صلی الله علیه و آله فقال أبو بکر: هذا فی ء المسلمین فإن أقامت شهودا أن رسول الله صلی الله علیه و آله جعله لها و إلّا فلا حق لها فیه، فقال أمیر المؤمنین علیه السلام یا أبا بکر تحکم فینا بخلاف حکم الله فی المسلمین قال لا قال فإن کان فی ید المسلمین شی ء یملکونه ادعیت أنا فیه من تسأل البینة قال: إیاک کنت أسأل البینة علی ما تدعیه علی المسلمین قال فإذا کان فی یدی شی ء و ادعی فیه المسلمون فتسألنی البینة علی ما فی یدی! و قد ملکته فی حیاة رسول الله صلی الله علیه و آله و بعده و لم تسأل المسلمین البینة علی ما ادعوا علی شهودا کما سألتنی علی ما ادعیت علیهم! فسکت أبو بکر ثم قال عمر یا علی دعنا من کلامک فإنا لا نقوی علی حججک فإن أتیت بشهود عدول و إلّا فهو فی ء المسلمین لا حق لک و لا لفاطمة فیه. فقال أمیر المؤمنین علیه السلام یا أبا بکر تقرأ کتاب الله قال نعم قال فأخبرنی عن قول الله تعالی إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً فیمن نزلت أ فینا أم فی غیرنا قال بل فیکم قال فلو أن شاهدین شهدا علی فاطمة بفاحشة ما کنت صانعا قال کنت أقیم علیها الحد کما أقیم علی سائر المسلمین قال کنت إذا عند الله من الکافرین، قال: و لم قال: لأنک رددت شهادة الله لها بالطهارة و قبلت شهادة الناس علیها کما رددت حکم الله و حکم رسوله أن جعل رسول الله صلی الله علیه و آله لها فدک و قبضته فی حیاته ثم قبلت شهادة أعرابی بائل علی عقبه علیها فأخذت منها فدک و زعمت أنه فی ء المسلمین و قد قال رسول الله صلی الله علیه و آله البینة علی من ادعی و الیمین علی من ادعی علیه، قال: فدمدم الناس و بکی بعضهم فقالوا صدق و الله علی و رجع علی علیه السلام إلی منزله. قال: و دخلت فاطمة إلی المسجد و طافت بقبر أبیها علیه السلام و هی تبکی و تقول: إنا فقدناک فقد الأرض وابلها و اختل قومک فاشهدهم و لا تغب قد کان بعدک أنباء و هنبثة لو کنت شاهدها لم تکثر الخطب قد کان جبریل بالآیات یؤنسنا فغاب عنا و کل الخیر محتجب و کنت بدرا و نورا یستضاء به علیک تنزل من ذی العزة الکتب فقمصتنا رجال و استخفف بنا إذ غبت عنا فنحن الیوم نغتصب فکل أهل له قرب و منزلة عند الإله علی الأدنین یقترب أبدت رجال لنا فحوی صدورهم لما مضیت و حالت دونک الکثب فقد رزینا بما لم یرزاه أحد من البریة لا عجم و لا عرب و قد رزینا به محضا خلیقته صافی الضرائب و الأعراق و النسب فأنت خیر عباد الله کلهم و أصدق الناس حین الصدق و الکذب فسوف نبکیک ما عشنا و ما بقیت منا العیون بهمال لها سکب سیعلم المتولی ظلم خامتنا یوم القیامة إنّی کیف ینقلب قال: فرجع أبو بکر إلی منزله و بعث إلی عمر فدعاه ثم قال: أ ما رأیت مجلس علی منا الیوم، و الله لأن قعد مقعدا مثله لیفسدن أمرنا فما الرأی قال عمر الرأی أن تأمر بقتله، قال فمن یقتله قال خالد بن الولید فبعثا إلی خالد فأتاهما فقالا نرید أن نحملک علی أمر عظیم، قال حملانی ما شئتما و لو قتل علی بن أبی طالب، قالا فهو ذاک، فقال خالد متی أقتله قال أبو بکر إذا حضر المسجد فقم بجنبه فی الصلاة فإذا أنا سلمت فقم إلیه فاضرب عنقه، قال نعم فسمعت أسماء بنت عمیس ذلک و کانت تحت أبی بکر فقالت لجاریتها اذهبی إلی منزل علی و فاطمة فأقرئیهما السّلام و قولی لعلی إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ فجاءت الجاریة إلیهما فقالت لعلی علیه السلام إن أسماء بنت عمیس تقرأ علیکما السّلام و تقول: «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ». فقال علی علیه السلام قولی لها إن الله یحیل بینهم و بین ما یریدون ثم قام و تهیأ للصلاة و حضر المسجد و وقف خلف أبی بکر و صلی لنفسه و خالد بن الولید إلی جنبه و معه السیف فلما جلس أبو بکر فی التشهد ندم علی ما قال و خاف الفتنة و شدة علی و بأسه فلم یزل متفکرا لا یجسر أن یسلم حتّی ظن الناس أنه قد سها، ثم التفت إلی خالد فقال یا خالد لا تفعل ما أمرتک به السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته، فقال أمیر المؤمنین ع: یا خالد ما الذی أمرک به قال أمرنی بضرب عنقک، قال و کنت تفعل قال إی و الله لو لا أنه قال لی لا تفعل لقتلتک بعد التسلیم، قال فأخذه (علی علیه السلام فضرب به الأرض و اجتمع الناس علیه فقال عمر یقتله و رب الکعبة فقال الناس یا أبا الحسن الله الله به حق صاحب هذا القبر فخلی عنه، قال فالتفت إلی عمر و أخذ بتلابیبه و قال یا ابن الصهاک لو لا عهد من رسول الله صلی الله علیه و آله و کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لعلمت أینا أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً ثم دخل منزله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 155]

ص: 450

ص: 451

«وَ مَا آتَیْتُم مِّن رِّبًا لِّیَرْبُوَ فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا یَرْبُو عِندَ اللَّهِ وَ مَا آتَیْتُم مِّن زَکَاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

ربا دو قسم است: ربایی که خوردن آن حلال است، و ربایی که خوردن آن حرام می باشد، امّا ربای حلال این است که تو مالی را به کسی بدهی و بخواهی او بیش از آن را به تو بازگرداند و لکن شرطی با او نکنی، و این ربای حلال است و با این نیّت تو پاداشی نزد خداوند نخواهی داشت، چنان که خداوند می فرماید: «وَ مَا آتَیْتُم مِّن رِّبًا لِّیَرْبُوَ فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا یَرْبُو عِندَ اللَّهِ» و امّا ربایی که نباید خورد، آن ربایی است که خداوند از آن نهی نموده و وعده عذاب و آتش بر آن داده [و آن به خاطر شرط اضافه است چنان که فرموده اند: «إنّما یجئی الرِّبَا مِنْ قِبَلِ الشَّرْطِ.»] (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

بر درب بهشت نوشته شده: پاداش قرض هیجده برابر است و پاداش صدقه ده برابر است. (3)

ص: 452


1- سوره ی روم، آیه ی 39.
2- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسی، عن إبراهیم بن عمر الیمانی، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «الربا رباءان: ربا یؤکل، و ربا لا یؤکل، فأما الذی یؤکل فهدیتک إلی الرجل تطلب منه الثواب أفضل منها، فذلک الربا الذی یؤکل، و هو قول الله عزّوجلّ: وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ، و أما الذی لا یؤکل فهو الربا الذی نهی الله عزّوجلّ عنه، و أوعد علیه النار». [تفسیر برهان، ج 4، ص 349، ح 4]
3- و قال الصّادق علیه السلام علی باب الجنة مکتوب القرض بثمانیة عشر و الصدقة بعشرة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 159]

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

سپس خداوند عظمت و قدرت و تفضّل خود را نسبت به مخلوق خویش یاد نموده و می فرماید: «اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً»، یعنی ترفع سحاباً «فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ -- وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً»، یعنی یجعل بعضه علی بعضٍ، «فَتَرَی الْوَدْقَ»، یعنی المطر، و قوله: «َمُبْلِسِین»، یعنی آیسین، تا این که گوید: آیه «فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها -- إِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتی»، ردّ بر دهریّة و منکرین خدا می باشد. (1)

«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِن شُرَکَائِکُم مَّن یَفْعَلُ مِن ذَلِکُم مِّن شَیْءٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ» (2)

مرحوم صدوق در کتاب عیون از یاسر خادم نقل کرده که گوید: به حضرت رضا علیه السلام گفتم: نظر شما درباره ی تفویض چیست؟ فرمود:

خداوند متعال امر دین خود را به پیامبر خویش واگذار نموده و فرموده است: «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» (3)، و امّا خلقت و رزق را

ص: 453


1- ثم ذکر عزّوجلّ عظیم قدرته و تفضله علی خلقه فقال اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً أی ترفعه فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشاءُ وَ یَجْعَلُهُ کِسَفاً قال بعضه علی بعض فَتَرَی الْوَدْقَ أی المطر یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ إلی قوله لَمُبْلِسِینَ أی آیسین فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتی و هو رد علی الدهریة و قوله ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ قال فی البر فساد الحیوان إذا لم یمطر و کذلک هلاک دواب البحر بذلک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 159]
2- سوره ی روم، آیه ی 40.
3- سوره ی حشر، آیه ی 7.

به کسی واگذار نکرده است، چنان که می فرماید: «اللّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ» (1)، و می فرماید: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ…» (2)

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (3)

امام باقر علیه السلام فرمود:

به خدا سوگند ظهور فساد در روی زمین و دریا هنگامی شد که در سقیفه بنی ساعده انصار گفتند: از ما امیری و از شما [یعنی مهاجرین] امیری. (4)

علی بن ابراهیم قمّی گوید:

در روی زمین فساد حیوان، به نیامدن باران است، و هلاکت حیوانات دریا نیز به همیت علّت است. سپس گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: حیات

ص: 454


1- سوره ی رعد، آیه ی 16.
2- ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن علی ماجیلویه رحمة الله علیه، قال: حدثنا علی بن إبراهیم بن هاشم، عن أبیه، عن یاسر الخادم، قال: قلت للرضا علیه السلام: ما تقول فی التفویض؟ فقال: «إن الله تعالی فوض إلی نبیه صلی الله علیه و آله أمر دینه، فقال: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا، فأما الخلق و الرزق فلا». ثم قال علیه السلام: «إن الله عزّوجلّ یقول: اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ، و هو یقول: اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذلِکُمْ مِنْ شَیْ ءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 350، ح 2]
3- سوره ی روم، آیه ی 41.
4- علی بن إبراهیم، قال: أخبرنا أحمد بن إدریس، قال: حدثنا أحمد بن محمّد، عن علی بن النعمان، عن ابن مسکان، عن میسر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: قلت: ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ؟ قال: «ذاک و الله یوم قالت الأنصار: منا رجل، و منکم رجل». و فی نسخة: «منا أمیر، و منکم أمیر». [تفسیر برهان، ج 4، ص 351، ح 2]

حیوانات دریا به وسیله باران است، و هنگامی که باران نیاید در زمین و دریا فساد ظاهر می شود و آن به خاطر گناهان و معصیت های فراوان است. (1)

آثار گناهان و معاصی

امام صادق علیه السلام فرمود:

گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهد بغی و تجاوز به حقوق مردم است، و گناهانی که سبب ندامت و پشیمانی می شود آدم کشی است، و گناهانی که

نقمت و گرفتاری ایجاد می کند ظلم به مردم است و گناهانی که آبروی انسان را

می برد، شرابخواری است، و گناهانی که رزق را حبس می کند ربا می باشد، و گناهانی که عمر انسان را کوتاه می کند قطع رحم است، و گناهانی که مانع اجابت دعا می شود و فضا را تیره می کند عقوق والدین است. (2)

ابوخالد کابلی گوید: از امام سجّاد علیه السلام شنیدم که فرمود:

گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهد، تجاوز به حقوق مردم و ظلم به آنان و دست کشیدن از عمل خیر و کفران نعمت و ترک شکر است چنان که خداوند جل جلاله می فرماید: «انَ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتیَّ یُغَیِّرُوا ما بِانْفُسِهِمْ…» (3)

ص: 455


1- و قال الصّادق علیه السلام حیاة دواب البحر بالمطر فإذا کف المطر ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ و ذلک إذا کثرت الذنوب و المعاصی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 160]
2- محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن أحمد بن محمّد، عن العبّاس بن العلاء، عن مجاهد، عن أبیه، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «الذنوب التی تغیر النعم: البغی، و الذنوب التی تورث الندم: القتل، و التی تنزل النقم: الظلم، و التی تهتک الستر: شرب الخمر، و التی تحبس الرزق: الربا، و التی تعجل الفناء: قطیعة الرحم، و التی ترد الدعاء و تظلم الهواء: عقوق الوالدین». [تفسیر برهان، ج 4، ص 351، ح 4]
3- ابن بابویه، قال: حدثنا أحمد بن الحسن القطان، قال: حدثنا أحمد بن یحیی بن زکریا القطان، قال: حدثنا بکر بن عبد الله بن حبیب، قال: حدثنا تمیم بن بهلول، عن أبیه، عن عبد الله بن الفضل، عن أبیه، قال: سمعت أبا خالد الکابلی یقول: سمعت زین العابدین علی بن الحسین علیهما السلام یقول: «الذنوب التی تغیر النعم: البغی علی الناس، و الزوال عن العادة فی الخیر و اصطناع المعروف، و کفران النعم، و ترک الشکر، قال الله عزّوجلّ: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 352، ح 4]

«مَن کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

عمل صالح به بهشت می رود و جایگاه صاحب خود را در بهشت فراهم می کند، همانند این که یکی از شما غلام خود را می فرستد تا خانه او را آماده و مفروش نماید. سپس این آیه را قرائت نمود و «وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ.» (2)

مؤلّف گوید:

مضمون روایت فوق در چند روایت دیگر نقل شده است. (3)

ص: 456


1- سوره ی روم، آیه ی 44.
2- الحسین بن سعید فی (کتاب الزهد): عن ابن النعمان، عن داود بن فرقد، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «إن العمل الصالح لیذهب إلی الجنة، فیمهد لصاحبه، کما یبعث الرجل غلاما فیفرش له، ثم قرأ: وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 353، ح 1]
3- -- أبو عبد الله محمّد بن محمّد بن النعمان الحارثی المفید فی (أمالیه)، قال: حدثنی أحمد بن محمّد، عن أبیه محمّد بن الحسن بن الولید القمّی، عن محمّد بن الحسن الصفار، عن العبّاس بن معروف، عن علی بن مهزیار، عن علی بن النعمان، عن داود بن فرقد، قال: سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمّد (صلوات الله علیهما) یقول: «إن العمل الصالح لیذهب إلی الجنة، فیمهد لصاحبه، کما یبعث الرجل غلامه فیفرش له، ثم قرأ: وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ». -- الطبرسی: روی منصور بن حازم، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إن العمل الصالح لیسبق صاحبه إلی الجنة، فیمهد له، کما یمهد لأحدکم خادمه فراشه». [تفسیر برهان، ج 4، ص 353، ح 2 و 3]

«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَ شَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ» (1)

امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی ادّله روشنی برای اثبات صانع و آفریدگار جهان بیان نمود تا این که ابن ابی العوجاء به آن حضرت گفت: اگر گفته شما حق باشد، چه مانع بوده که پرردگار عالم خود را برای مخلوق آشکار کند و آنان را دعوت به عبادت خویش نماید، تا این که اختلافی وجود نداشته باشد؟ سپس گفت: برای چه او خود را از مخلوق خویش پنهان نموده و پیامبرانی را به سوی آنان فرستاده؟ در حالی که اگر خود را برای مخلوق آشکار می نمود مردم زودتر به او ایمان می آوردند؟

امام صادق علیه السلام فرمود:

وای بر تو چگونه خود را از تو پنهان نموده کسی که قدرت خود را در وجود تو نشان داده و تو را به وجود آورده و تو قبلاً نبودی، و بعد از خردسالی تو را به پیری رسانده، و بعد از ضعف و ناتوانی به تو قدرت و توان داده، و بعد از قدرت و توانایی تو را ضعیف نموده، و بعد از صحّت تو را سقیم نموده و بعد از سقم تو را صحّت و سلامت داده، و بعد از غَضَب تو را خشنود نموده، و بعد از خشنودی تو را به خشم آورده، و بعد از شادی تو را محزون نموده، و بعد از حزن تو را شاد نموده، و بعد از دوستی تو را خشمگین کرده، و بعد از انات و خضوع به تو عزم داده، و بعد از عزم به تو انات و خضوع داده، و بعد از کراهت به تو شهوت داده و بعد از شهوت به تو کراهت داده، و بعد از رغبت

ص: 457


1- سوره ی روم، آیه ی 54.

به تو هراس و ترس داده، و بعد از هراس به تو رغبت داده، و بعد از یأس و ناامیدی به تو رجا و امید داده، و بعد از امید به تو یأس و ناامیدی داده و… (1)

«وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لَکِنَّکُمْ کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (2)

حضرت رضا علیه السلام در توصیف امام و کسی که حق امامت دارد و دیگران چنین حقّی را ندارند فرمود:

امامت همواره در ذریّه ی ابراهیم علیه السلام بود و در هر عصری و قرنی امامت به

ص: 458


1- محمّد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن محمّد بن علی، عن عبد الرحمن بن محمّد بن أبی هاشم، عن أحمد بن محسن المیثمی، عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد علیه السلام، فی حدیث یتضمن الاستدلال علی الصانع سبحانه و تعالی، قال ابن أبی العوجاء -- فی الحدیث بعد ما ذکر أبو عبد الله علیه السلام الدلیل علی الصانع تعالی -- فقلت له: ما منعه إن کان الأمر کما تقولون أن یظهر لخلقه، و یدعوهم إلی عبادته حتّی لا یختلف منهم اثنان، و لم احتجب عنهم، و أرسل إلیهم الرسل، و لو باشرهم بنفسه کان أقرب إلی الإیمان به؟ فقال لی: «ویلک، و کیف احتجب عنک من أراک قدرته فی نفسک: نشوءک و لم تکن، و کبرک بعد صغرک، و قوتک بعد ضعفک، و ضعفک بعد قوتک، و سقمک بعد صحتک، و صحتک بعد سقمک، و رضاک بعد غضبک، و غضبک بعد رضاک، و حزنک بعد فرحک، و فرحک بعد حزنک، و بغضک بعد حبک، و حبک بعد بغضک، و عزمک بعد أناتک، و أناتک بعد عزمک، و شهوتک بعد کراهیتک، و کراهیتک بعد شهوتک، و رغبتک بعد رهبتک، و رهبتک بعد رغبتک، و رجاءک بعد یأسک، و یأسک بعد رجائک، و خاطرک بما لم یکن فی وهمک، و عزوب ما أنت معتقده عن ذهنک». و ما زال یعدد علی قدرته التی هی فی نفسی التی لا أدفعها حتّی ظننت أنه سیظهر فیما بینی و بینه. [تفسیر برهان، ج 4، ص 354، ح 4]
2- سوره ی روم، آیه ی 56.

کسی به ارث می رسید، تا آن که خداوند حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را وارث او قرار داد و فرمود: «إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ» (1)، و از آن پس امامت مخصوص به رسول خدا صلی الله علیه و آله شد و آن حضرت امامت را به امر الهی به عهده علیّ علیه السلام قرار داد و پس از او در ذریّه او و برگزیدگان خدا قرار گرفت، -- آنان که از ناحیه خداوند دارای علم و ایمان بودند -- چنان که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ -- لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ» و این آیه مخصوص به فرزندان علیّ علیه السلام است تا قیامت، چرا که پیامبری بعد از حضرت محمّد صلی الله علیه و آله نمی باشد. (2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

در آیه فوق تقدیم و تأخیر انجام گرفته است و آیه چنین بوده: «قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ، فِی کِتابِ اللَّهِ لَقَدْ لَبِثْتُمْ، إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ.» (3)

ص: 459


1- سوره ی آل عمران، آیه ی 68.
2- محمّد بن یعقوب: عن أبی محمّد القاسم بن العلاء، رفعه، عن عبد العزیز بن مسلم، عن الرّضا علیه السلام: فی حدیث وصف الإمام، و من له الإمامة، و یستحقها دون سائر الخلق -- إلی أن قال الرّضا علیه السلام: «فلم تزل فی ذریته -- یعنی الإمامة فی ذریة إبراهیم علیه السلام -- یرثها بعض عن بعض، قرنا فقرنا، حتّی ورثها الله عزّوجلّ النّبی صلی الله علیه و آله، فقال جل و تعالی: إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ، فکانت له خاصة، فقلدها رسول الله صلی الله علیه و آله علیا علیه السلام بأمر الله عزّوجلّ علی رسم ما فرض الله، فصارت فی ذریته الأصفیاء الذین آتاهم الله العلم و الإیمان بقوله جل و علا: وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ، فهی فی ولد علی علیه السلام خاصة إلی یوم القیامة، إذ لا نبی بعد محمّد صلی الله علیه و آله». [تفسیر برهان، ج 4، ص 355، ح 1]
3- و قوله قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللَّهِ إِلی یَوْمِ الْبَعْثِ فإن هذه الآیة مقدمة و مؤخرة و إنّما هی «و قال الذین أوتوا العلم و الإیمان فی [من] کتاب الله لقد لبثتم إلی یوم البعث. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 160]

«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ و َلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«لَا یَسْتَخِفَّنَّکَ»، یعنی لا یبغضنّک، سپس گوید: علی بن ابی طالب علیه السلام مشغول نماز بود، و ابن کوّای خارجی هنگامی که آن حضرت مشغول قرائت شد، این آیه را خواند: «وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» (2)، و علیّ علیه السلام با شنیدن این آیه سکوت نمود، تا ابن کوّا ساکت شد و سپس به قرائت خود ادامه داد و باز ابن کوّا همان آیه را قرائت نمود و علیّ علیه السلام باز سکوت نمود تا این که سه مرتبه این عمل تکرار شد و امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ ابن کوّا فرمود: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ.» (3)

مؤلّف گوید:

روایت فوق با تفصیل بیشتر در تهذیب از امام صادق علیه السلام نقل شده است. (4)

ص: 460


1- سوره ی روم، آیه ی 60.
2- سوره ی زمر، آیه ی 65.
3- و قوله فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ أی لا یغضبنک، قال کان علی بن أبی طالب علیه السلام یصلی و ابن الکواء خلفه و أمیر المؤمنین علیه السلام یقرأ، فقال ابن الکواء «وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» فسکت أمیر المؤمنین علیه السلام حتّی سکت ابن الکواء ثم عاد فی قراءته حتّی فعل ابن الکواء ثلاث مرات فلما کان فی الثالثة قال أمیر المؤمنین علیه السلام «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 160]
4- الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَؤُمُّ الْقَوْمَ وَ أَنْتَ لَا تَرْضَی بِهِ فِی صَلَاةٍ یُجْهَرُ فِیهَا بِالْقِرَاءَةِ فَقَالَ إِذَا سَمِعْتَ کِتَابَ اللَّهِ یُتْلَی فَأَنْصِتْ لَهُ قُلْتُ فَإِنَّهُ یَشْهَدُ عَلَیَّ بِالشِّرْکِ قَالَ إِنْ عَصَی اللَّهَ فَأَطِعِ اللَّهَ فَرَدَدْتُ عَلَیْهِ فَأَبَی أَنْ یُرَخِّصَ لِی قَالَ فَقُلْتُ لَهُ أُصَلِّی إِذاً فِی بَیْتِی ثُمَّ أَخْرُجُ إِلَیْهِ فَقَالَ أَنْتَ وَ ذَاکَ وَ قَالَ إِنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ فِی صَلَاةِ الصُّبْحِ فَقَرَأَ ابْنُ الْکَوَّاءِ وَ هُوَ خَلْفَهُ وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ فَأَنْصَتَ عَلِیٌّ علیه السلام تَعْظِیماً لِلْقُرْآنِ حَتَّی فَرَغَ مِنَ الْآیَةِ ثُمَّ عَادَ فِی قِرَاءَتِهِ ثُمَّ أَعَادَ ابْنُ الْکَوَّاءِ الْآیَةَ فَأَنْصَتَ عَلِیٌّ علیه السلام أَیْضاً ثُمَّ قَرَأَ فَأَعَادَ ابْنُ الْکَوَّاءِ فَأَنْصَتَ عَلِیٌّ علیه السلام ثُمَّ قَالَ فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ ثُمَّ أَتَمَّ السُّورَةَ ثُمَّ رَکَعَ. [تهذیب، ج 3، ص 35، ح 39]

امام باقر علیه السلام می فرماید:

مردم کوفه به زید بن علیّ بن الحسین علیه السلام نامه هایی نوشته بودند و او را دعوت به قیام و حرکت به کوفه کرده بودند، و زید نزد من آمد و این خبر را به من داد و من به او گفتم: آیا این نامه ها به خاطر نامه ای است که تو به آنان نوشته ای و یا آنان از پیش خود تو را دعوت کرده اند؟ زید گفت: «آنان از پیش خود به خاطر معرفت شان به ما و حق ما بر آنان و قرابت ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله و وجوب محبّت و اطاعت ما در قرآن و مضیقه ای ما بین مردم داریم این نامه ها را نوشته اند.»

امام باقر علیه السلام فرمود:

اطاعت مردم از ما یک امر واجب الهی و سنّتی است که خداوند در اوّلین و آخرین قرار داده است و لکن وجوب طاعت مردم مربوط به یکی از ماها می باشد، و امّا محبّت مربوط به همه ماهاست، و امر خداوند نسبت به اولیای او پیوسته و حکم خاصّ و حتم و تقدیر معیّنی است و مدّت آن [نسبت به هر امامی از ما] معلوم است، «وَ لَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ» و تو نباید فریب آنان را بخوری، چرا که آنان در قیامت پاسخگوی مسئولیت

ص: 461

چنین کاری برای تو نیستند، پس شتاب مکن در این کار که سبب مغلوب شدن و شکست تو می شود و خداوند به خاطر عجله و شتاب مردم شتاب نخواهد نمود… (1)

ص: 462


1- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن الحسین بن الجارود عن موسی بن بکر بن داب عمن حدثه عن أبی جعفر علیه السلام ان زید بن علی بن الحسین دخل علی أبی جعفر محمّد بن علی و معه کتب من أهل الکوفة یدعونه فیها الی أنفسهم و یخبرونه باجتماعهم و یأمرونه بالخروج، فقال له أبو جعفر: هذه الکتب ابتداء منهم أو جواب ما کتبت به إلیهم و دعوتهم الیه؟ فقال: بل ابتداء من القوم لمعرفتهم بحقنا و بقرابتنا من رسول الله صلی الله علیه و آله، و لما یجدون فی کتاب الله عزّوجلّ من وجوب مودتنا و فرض طاعتنا و لما نحن فیه من الضیق و الضنک و البلاء، فقال له أبو جعفر: ان الطاعة مفروضة من الله عزّوجلّ و سنة أمضاها فی الأولین، و کذلک یجریها فی الآخرین، و الطاعة لو أحد منا و المودة للجمیع، و أمر الله یجری لأولیائه بحکم موصول و قضاء مفصول، و حتم مقضی، و قدر مقدور، و أجل مسمی لوقت معلوم «وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً» فلا تعجل فان الله لا یعجل لعجلة العباد، و لا تسبقن الله فتعجلک البلیة فتصرفک. و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 192، ح 93]

سوره ی لقمان

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه.

به جز آیات 27، 28 و 29 که در مدینه ی منوّره نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی صافّات نازل شده است. (1)

عدد آیات: 34 آیه [و اهل حجاز 33 آیه گفته اند و الله العالم].

ثواب قرائت سوره ی لقمان

امام باقر علیه السلام می فرماید:

کسی که این سوره را هر شب بخواند خداوند ملائکه ای را در آن شب مأمور می کند که تا صبح او را از شرّ ابلیس و جنود او حفظ نمایند، و اگر در روز بخواند، ملائکه تا آخر آن روز او را از شرّ ابلیس و جنود او حفظ خواهند نمود. (2)

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی لقمان را بخواند، لقمان در روز قیامت رفیق او خواهد بود، و به

ص: 463


1- تفسیر برهان، ج 6، ص 167.
2- ابن بابویه: بإسناده عن عمر بن جبیر العرزمی، عن أبیه، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «من قرأ سورة لقمان فی کل لیلة وکل الله به فی لیلته ملائکة یحفظونه من إبلیس و جنوده حتّی یصبح، فإذا قرأها بالنهار لم یزالوا یحفظونه من إبلیس و جنوده حتّی یمسی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 359، ح 1]

عدد هر کسی که امر به معروف و نهی از منکر نموده، ده حسنه به او داده می شود، و کسی که آن را بنویسد و بشوید و آب آن را بنوشد، دردهای درونی او از بین می رود، و کسی که خون بدن او جاری باشد و بند نیاید، اگر این سوره را بنویسد و به محل خون بیاویزد، به اذن خداوند خون او بند می آید. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و آن را بشوید و آب آن را به مرد و یا زنی که بیماری غاشیه و یا هر بیماری دیگری دارد بنوشاند، آن بیمار به اذن خدا شفا می یابد، و از تب ایمن می شود، و هر آزاری از او برطرف می گردد. (2)

ص: 464


1- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی صلی الله علیه و آله أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان لقمان رفیقه یوم القیامة، و أعطی من الحسنات عشرا بعدد من أمر بالمعروف و نهی عن المنکر و من کتبها و سقاها من فی جوفه علة زالت عنه، و من کان ینزف دما، رجل أو امرأة، و علقها علی موضع الدم، انقطع عنه بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 359، ح 2]
2- و فی روایة اخری: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «من کتبها و سقاها من فی جوفه غاشیة زالت عنه، و من کان ینزف دما، امرأة کانت أو رجلا، و علقها علی موضع الدم، انقطع عنه بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 359، ح 3]

سوره ی لقمان، آیات 1 تا 19

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الم (1) تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکیمِ (2) هُدیً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنینَ (3) الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (4) أُولئِکَ عَلی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 5 وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ (6) وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّی مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها کَأَنَّ فی أُذُنَیْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلیمٍ (7) إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعیمِ (8) خالِدینَ فیها وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (9) خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ أَلْقی فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمیدَ بِکُمْ وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَریمٍ (10) هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونی ما ذا خَلَقَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فی ضَلالٍ مُبینٍ (11) وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ (12) وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ

ص: 465

یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ (13) وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی عامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصیرُ (14) وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (15) یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ (16) یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (17) وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (18) وَ اقْصِدْ فی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ (19)

لغات:

«حکیم» سخن محکم و یا سخن دارای حکمت را گویند و به صاحب حکمت نیز حکیم گویند، و «لهو الحدیث» سخنی را گویند که انسان را از خیر باز می دارد مانند غنا و آوازه خوانی و قصّه بافی ها و سخنان مضحک و حرف های بیهوده و بی فایده، و «هُزُواً» یعنی سُخریّةً، و «عذاب مهین» یعنی عذاب همراه با اهانت، و «وَقر» یعنی کر بودن، و «زوجٍ کریمٍ» یعنی دارای منافع، و «لقمان» فرزند خواهر ایّوب و یا فرزند خاله یعقوب بوده است، و عمر او طولانی شده، تا به زمان داود علیه السلام رسیده است، و «حکمت» به عقل و علم و عمل نیک گفته می شود و سخن صحیح را نیز حکمت گویند، و «حَمَلَته أمّه وهناً علی وهنٍ» یعنی ضعفاً علی ضعفٍ، و «معرُوفاً» یعنی مقبولاً شرعاً و عرفاً، و «خَرْدَل» دانه بسیار ریز را گویند، و «لا تصعّر خدّک» یعنی لا تمله یعنی از روی تکبّر روی خود را از مردم مگردان، و «مَرَحاً» یعنی بَطَراً، و «مختال فخور» یعنی متکبّر فخر فروش.

ص: 466

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (1) این آیات کتاب حکیم است (کتابی پرمحتوا و استوار)! (2) مایه هدایت و رحمت برای نیکوکاران است. (3) همانان که نماز را برپا می دارند، و زکات را می پردازند و آن ها به آخرت یقین دارند. (4) آنان بر طریق هدایت از پروردگارشانند، و آنانند رستگاران! (5) و بعضی از مردم سخنان بیهوده را می خرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گم راه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند برای آنان عذابی خوارکننده است! (6) و هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود، مستکبرانه روی برمی گرداند، گویی آن را نشنیده است گویی اصلًا گوشهایش سنگین است! او را به عذابی دردناک بشارت ده! (7) (ولی) کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، باغهای پرنعمت بهشت از آن آن هاست (8) جاودانه در آن خواهند ماند این وعده حتمی الهی است و اوست عزیز و حکیم (شکست ناپذیر و دانا). (9) (او) آسمان ها را بدون ستونی که آن را ببینید آفرید، و در زمین کوه هایی افکند تا شما را نلرزاند (و جایگاه شما آرام باشد) و از هر گونه جنبنده ای روی آن منتشر ساخت و از آسمان آبی نازل کردیم و بوسیله آن در روی زمین انواع گوناگونی از جفتهای گیاهان پر ارزش رویاندیم. (10) این آفرینش خداست امّا به من نشان دهید معبودانی غیر او چه چیز را آفریده اند؟! ولی ظالمان در گم راهی آشکارند. (11) ما به لقمان حکمت دادیم (و به او گفتیم:) شکر خدا را بجای آور هر کس شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده و آن کس که کفران کند، (زیانی به خدا نمی رساند) چرا که خداوند بی نیاز و ستوده است. (12) (به خاطر بیاور) هنگامی را که لقمان به فرزندش -- در حالی که او را موعظه می کرد -- گفت: «پسرم! چیزی را همتای خدا قرار

ص: 467

مده که شرک، ظلم بزرگی است.» (13) و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد (به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازه ای را متحمّل می شد)، و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد (آری به او توصیه کردم) که برای من و برای پدر و مادرت شکر بجا آور که بازگشت (همه شما) به سوی من است! (14) و هر گاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه می دانی باطل است)، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو، در دنیا به طرز شایسته ای رفتار کن و از راه کسانی پیروی کن که توبه کنان به سوی من آمده اند سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من شما را از آنچه عمل می کردید آگاه می کنم. (15) پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی (کار نیک یا بد) باشد، و در دل سنگی یا در (گوشه ای از) آسمان ها

و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت برای حساب) می آورد خداوند دقیق و آگاه است! (16) پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر کن، و در برابر مصایبی که به تو می رسد شکیبا باش که این از کارهای مهمّ است! (17) (پسرم!) با بی اعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد. (18) (پسرم!) در راه رفتن، اعتدال را رعایت کن از صدای خود بکاه (و هرگز فریاد مزن) که زشت ترین صداها صدای خران است. (19)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ» (1)

ابوبصیر گوید: از امام باقر علیه السلام درباره ی کسب و درآمد زن های آوازه خوان سؤال

ص: 468


1- سوره ی لقمان، آیه ی 6.

کردم، فرمود:

اگر مردها در آن مجالس وارد می شوند حرام است، و اگر برای مجالس زنانه عروسی باشد مانعی ندارد چنان که خداوند می فرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ…» (1)

محمّد بن مسلم گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود:

«غنا و آوازه خوانی از چیزهایی است که خداوند برای آن وعده ی عذاب داده است» و سپس آیه فوق را تلاوت نمود. (2)

زمحشری در کتاب «ربیع الأبرار» از ابی امامه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

«تعلیم زن های آوازه خوان و خرید و فروش آنان و تجارت نمودن با آنان و قیمت شان حرام است و آیه فوق بر من نازل نشد مگر درباره آنان» سپس فرمود: سوگند به خدایی که مرا به حق مبعوث به رسالت نمود. هیچ مردی صدای خود را به غنا چرخ نمی دهد، جز آن که خداوند دو شیطان بر

ص: 469


1- فی الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن علی بن أبی حمزة عن أبی بصیر قال: سألت أبا جعفر علیه السلام عن کسب المغنیات؟ فقال: التی یدخل علیها الرجال حرام، و التی تدعی الی الأعراس لیس به بأس، و هو قول الله عزّوجلّ: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 193]
2- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن علی بن إسماعیل، عن ابن مسکان، عن محمّد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: سمعته یقول: «الغناء مما وعد الله عزّوجلّ علیه النار». و تلا هذه الآیة: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 362]

شانه های او قرار می دهد و آنان [از خوشحالی] پاهای خود را به سینه ی او می زنند تا وقتی که ساکت شود. (1)

علی بن ابراهیم رحمة الله علیه در تفسیر آیه فوق گوید:

مقصود، غنا و شرابخواری و جمیع اسباب لهو و بازیگری است که مردم را از راه خدا منحرف می کند. (2)

«خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَ أَلْقَی فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَ بَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّةٍ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ» (3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

معنای «مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ»، کلّ لونٍ حسنٍ است و زوج به معنای رنگ زرد و سبز و قرمز است، و کریم به معنای نیکو و حسن می باشد، و «خَلْقُ اللَّهِ»، یعنی مخلوق الله و مصدر به معنای مفعول است چرا که «خَلْقُ»، قابل اشاره نیست. (4)

ص: 470


1- الزمخشری فی (ربیع الأبرار): عن أبی أمامة، قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «لا یحل تعلیم المغنیات، و لا بیعهن، و لا شراؤهن، و لا التجارة فیهن، و ثمنهن حرام، و ما أنزلت علی هذه الآیة إلّا فی مثل هذا الحدیث: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ». ثم قال: «و الذی بعثنی بالحق، ما رفع رجل عقیرة صوته بالغناء إلّا بعث الله تعالی علیه عند ذلک شیطانین: علی هذا العاتق واحد، و علی هذا العاتق واحد، یضربان بأرجلهما فی صدره، حتّی یکون هو الذی یسکت». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 362]
2- و قوله وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ قال: الغناء و شرب الخمر و جمیع الملاهی لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ قال: یحید بهم عن طریق الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 161]
3- سوره ی لقمان، آیه ی 10.
4- و قوله وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ یقول من کل لون حسن و الزوج اللون الأصفر و الأخضر و الأحمر و الکریم الحسن،… و قال علی بن إبراهیم فی قوله هذا خَلْقُ اللَّهِ أی مخلوق الله لأن الخلق هو الفعل و الفعل لا یری و إنّما أشار إلی المخلوق و إلی السماء و الأرض و الجبال و جمیع الحیوان فأقام الفعل مقام المفعول. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 161]

حسین بن خالد گوید: حضرت رضا علیه السلام در تفسیر آیه «وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ»، فرمود:

«آسمان بر زمین استوار است» و انگشتان خود را مشبّک نمود، پس من گفتم: چگونه آسمان بر زمین استوار است در حالی که خداوند می فرماید: «رَفَعَ السَّمَاءَ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»؟ امام علیه السلام فرمود: سبحان الله، مگر خداوند نمی فرماید: «بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»؟ گفتم: آری. فرمود: پس عمد و پایه ای هست و شما نمی بینید. (1)

و لکن امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

«فَمِنْ شَوَاهِدِ خَلْقِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ مُوَطَّدَاتٍ بِلَا عَمَدٍ قَائِمَاتٍ بِلَا سَنَدٍ» یعنی

ص: 471


1- قال فإنه حدثنی أبی عن الحسین بن خالد عن أبی الحسن الرّضا علیه السلام قال قلت له: أخبرنی عن قول الله وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ، فقال هی: محبوکة إلی الأرض و شبک بین أصابعه. فقلت: کیف تکون محبوکة إلی الأرض و الله یقول رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها فقال: سبحان الله! أ لیس الله یقول بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها فقلت بلی فقال ثم عمد و لکن لا ترونها قلت کیف ذلک جعلنی الله فداک فبسط کفه الیسری ثم وضع الیمنی علیها فقال: هذه أرض الدنیا و السماء الدنیا علیها فوقها قبة و الأرض الثانیة فوق السماء الدنیا و السماء الثانیة فوقها قبة و الأرض الثالثة فوق السماء الثانیة و السماء الثالثة فوقها قبة و الأرض الرابعة فوق السماء الثالثة و السماء الرابعة فوقها قبة و الأرض الخامسة فوق السماء الرابعة و السماء الخامسة فوقها قبة و الأرض السادسة فوق السماء الخامسة و السماء السادسة فوقها قبة و الأرض السابعة فوق السماء السادسة و السماء السابعة فوقها قبة و عرش الرحمن تبارک الله فوق السماء السابعة و هو قول الله «الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 328]

از نشانه های خلقت او، خلقت آسمان ها است که در جای خود میخکوب شده است بدون ستون و بدون پایه برقرار است. (1)

مؤلّف گوید:

شاید روایت اوّل به خاطر فکر راوی آن گونه بیان شده است، و الله العالم.

امام صادق علیه السلام در حدیث اهلیلجة به آن طبیب هندی می فرماید:

تو می بینی که چشم انسان از اجزاء مختلف و متصلی آفریده شده که بعضی از آن ها با دیگری ارتباط دارد و عقل و قلب انسان می گوید: این مخلوق را خالقی است و عقل با دلالت چشم نسبت به عظمت آسمان و ارتفاع آن -- بدون ستون و پایه ای که آن را نگهدارد و به این سو و آن سو متمایل نشود و به زمین سقوط ننماید و به بالا صعود نکند و دیگر دیده نشود -- می گوید: این بنیان را آفریدگاری است… (2)

«وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ» (3)

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

مقصود از حکمت در این آیه فهم و عقل است. (4)

ص: 472


1- فی نهج البلاغة قال علیه السلام: فمن شواهد خلقه خلق السموات موطدات بلا عمد، قائمات بلا سند. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 195]
2- فی کتاب الاهلیلجة قال الصّادق علیه السلام: فنظرت العین الی خلق مختلف متصل بعضه ببعض و دل ها القلب علی ان لذلک خالقا، و ذلک انه فکر حیث دلته العین علی ما عاینت من عظم السماء و ارتفاعها فی الهواء بغیر عمد و لا دعامة تمسکها، و انها لا تتأخر فتنکشط و لا یتقدم فتزول، و لا تهبط مرة فتدنوا و لا ترتفع فلا تری. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 195، ح 16]
3- سوره ی لقمان، آیه ی 12.
4- فی أصول الکافی بعض أصحابنا رفعه عن هشام بن الحکم قال: قال لی أبو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام: یا هشام ان الله قال: وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ قال: الفهم و العقل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 195، ح 17]

حمّاد گوید:

از امام صادق علیه السلام درباره ی لقمان و حکمت او سؤال نمودم، فرمود: به خدا سوگند لقمان را خداوند به خاطر مال و خانواده و قدرت جسمی و جمال حکمت نداد، و لکن او در رابطه با امر الهی مردی قویّ و متورّع و پرهیزکار بود و همواره ساکت و عمیق النظر و طویل الفکر و نافذ البصیرة و بی نیاز از فکر دیگران بود، او هیچ گاه در روز نمی خوابید، و احدی او را در حال بول و غایط و غسل ندید، چراکه شدیداً خود را می پوشاند، و در کار خود تحفّظ داشت و عمیق النظر بود، و از ترس گناه هیچ گاه نخندید و خشم نکرد و با کسی مزاح ننمود، و به خاطر دنیا هرگز خشنود و غمگین نشد، او ازدواج های فراوان و فرزندان زیادی داشت، و بیشتر آنان قبل از او مردند و او برای مرگ احدی از آنان گریه نکرد، و به هیچ مردمی که نزاع و قتالی می کردند برخورد نکرد، مگر آن که ایستاد تا آنان را صلح داد و سخن نیکویی را از احدی نشنید تا آن که از تفسیر و گوینده ی آن سؤال کرد، او همواره با فقها و حکما می نشست، و با قضات و ملوک و حکّام خلوت می کرد و به قضات، خطر قضاوت را گوشزد می نمود، و ملوک و سلاطین را از مغرور شدن به مهلت الهی متذکّر می نمود، و خود عبرت می گرفت و راه جهاد با نفس خویش را می آموخت و از وسوسه شیطان پرهیز می نمود، و همواره قلب خود را با فکر، و نفس خود را با عبرت ها، معالجه می کرد، او به کارهای بیهوده مشغول نمی شد، از این رو خداوند به او حکمت و عصمت عطا نمود و ملائکه را مأمور کرد تا هنگام قائله و استراحت بین روز، نزد او بروند، به گونه ای که او صدای آنان را بشنود

ص: 473

و آنان را نبیند، و به او بگویند: ای لقمان آیا دوست می داری که خداوند تو را خلیفه خود در روی زمین قرار بدهد و بین مردم حکم نمایی؟ لقمان گفت: اگر او مرا امر کند اطاعت خواهم کرد، چرا که در آن صورت به من کمک می کند و علم و عصمت عطا خواهد نمود، و اگر مرا مخیّر نماید عافیت و دوری از این کار را انتخاب خواهم کرد.

پس ملائکه از علّت این پاسخ سؤال کردند و لقمان گفت: به خاطر این که حکم و قضاوت بین مردم سخت ترین وظائف دینی است و همراه با بیشترین

فتنه و بلا و خذلان است و معینی برای انسان نخواهد بود، و قاضی گرفتار انواع ظلم ها خواهد شد، او بین دو امر قرار دارد: اگر در قضاوت خود مصیبت باشد، سالم می ماند و اگر خطا کند از راه بهشت منحرف شده است… . (1)

ص: 474


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی أبی عن القاسم بن محمّد عن سلیمان بن داود المنقری عن حماد قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن لقمان و حکمته التی ذکرها الله عزّوجلّ، فقال: أما و الله ما اوتی لقمان الحکمة بحسب و لا مال و لا أهل و لا بسط فی جسم و لا جمال، و لکنه کان رجلا قویا فی أمر الله، متورعا فی الله ساکتا مستکینا عمیق النظر طویل الفکر حدید النظر، مستغن بالعبر لم ینم نهارا قط، و لم یره أحد من الناس علی بول و لا غائط و لا اغتسال، لشدة تستره و عموق نظره و تحفظه فی امره و لم یضحک من شی ء قط مخافة الإثم، و لم یغضب قط و لم یمازح إنسانا قط، و لم یفرح بشی ء أتاه من أمر الدنیا و لا حزن منها علی شی ء قط، و قد نکح من النساء و ولد له من الأولاد الکثیر و قدم أکثرهم افراطا فما بکی علی موت أحد منهم و لم یمر برجلین یختصمان أو یقتتلان الا أصلح بینهما، و لم یمض عنهما حتّی تحابا و لم یسمع قولا قط من أحد استحسنه الا سأل عن تفسیره و عمن أخذه، و کان یکثر مجالسة الفقهاء و الحکماء، و کان یغشی القضاة و الملوک و السلاطین فیرثی للقضاة مما ابتلوا به، و یرحم الملوک و السلاطین لغرتهم بالله و طمأنینتهم فی ذلک، و یعتبر و یتعلم ما یغلب به نفسه، و یجاهد به هواه و یحترز به من الشیطان، و کان یداوی قلبه بالفکر و یداوی نفسه بالعبر، و کان لا یظعن الا فیما یعنیه فبذلک أوتی الحکمة و منح العصمة، و ان الله تبارک و تعالی امر طوائف من الملائکة حین انتصف النهار و هدأت العیون بالقائلة فنادوا لقمان حیث یسمع و لا یراهم، فقالوا: یا لقمان هل لک أن یجعلک الله خلیفة فی الأرض تحکم بین الناس؟ فقال لقمان: ان أمرنی الله بذلک فالسمع و الطاعة لأنه ان فعل ذلک أعاننی علیه و علمنی و عصمنی، و ان هو خیرنی قبلت العافیة، فقالت الملائکة: یا لقمان لم؟ قال: لان الحکم بین الناس بأشد المنازل و أکثر فتنا و بلاء أ یخذل و لا یعان و یغشاه الظلم من کل مکان و صاحبه فیه بین أمرین ان أصاب فیه الحق فبالحری أن یسلم، و ان أخطأ أخطأ طریق الجنة، و من یکن فی الدنیا ذلیلا ضعیفا کان أهون علیه فی المعاد من أن یکون حکما سریا شریفا و من اختار الدنیا علی الاخرة یخسرهما کلتاهما، تزول هذه و لا یدرک تلک، قال: فتعجب الملائکة من حکمته و استحسن الرحمن منطقه، فلما أمسی و أخذ مضجعه من اللیل أنزل الله علیه الحکمة فغشاه بها من قرنه الی قدمه و هو نائم، و غطاه بالحکمة غطاء، فاستیقظ و هو أحکم الناس فی زمانه، و خرج علی الناس ینطق بالحکمة و یبثها فیها قال: فلما اوتی الحکم بالخلافة و لم یقبلها أمر الله عزّوجلّ الملائکة فنادت داود علیه السلام بالخلافة فقبلها و لم یشترط فیها بشرط لقمان، فأعطاه الله عزّوجلّ الخلافة فی الأرض و ابتلی بها غیر مرة کل ذلک یهوی فی الخطاء، یقیله الله تعالی و یغفر له، و کان لقمان یکثر زیارة داود علیه السلام و یعظه بموعظته و حکمته و فضل علمه، و کان داود علیه السلام یقول له: طوبی لک یا لقمان أوتیت الحکمة و صرفت عنک البلیة، و أعطی داود علیه السلام الخلافة و ابتلی بالحکم و الفتنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 196، ح 20]

علیّ بن نضر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از حکمت در آیه «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ» این است که خداوند به لقمان معرفت امام زمان او را داده بود. (1)

ص: 475


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم أخبرنا الحسین بن محمّد عن المعلی بن محمّد عن علی بن محمّد عن بکر بن صالح عن جعفر بن یحیی عن علی بن النضر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قلت: جعلت فداک ما تقول فی قوله: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ» قال: اوتی معرفة امام زمانه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 196، ح 18]

«وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» (1)

امام صادق علیه السلام در ادامه حدیث فوق فرمود:

لقمان به فرزند خود مواعظ عجیب و تکان دهنده ای نمود، و یکی از مواعظ او این بود که به فرزند خود فرمود: فرزند عزیزم! تو از زمانی که به دنیا آمدی روی تو به آخرت بود و پشت تو به دنیا بود، و خانه ای که تو به طرف آن حرکت می کنی به تو نزدیک تر است از خانه ای که به آن پشت می نمایی و از آن دور می شوی، ای فرزند من با علما هم نشین باش و با ادب [برای تعلّم] مقابل شان زانو بزن، و با آنان جدال مکن که تو را از حضور در مجلس شان منع خواهند کرد، و از دنیا به قدر نیاز برگیر، و یک باره دنیا را کنار نزن که نیازمند و عیال دیگران باشی و به گونه ای داخل دنیا مشو که به آخرت خود زیان برسانی و روزی روزه بگیر تا شهوت خود را بشکنی، و به قدری روزه نگیر که از نماز باز بمانی، چرا که نماز را خداوند بیش از روزه دوست می دارد.

سپس فرمود:

فرزند عزیزم! دنیا به منزله دریای عمیقی است و مردم فراوانی در آن غرق شده اند، و تو باید کشتی نجات خود را بر روی این دریا، ایمان و توکّل به خدا قرار بدهی و زاد و توشه تو تقوا باشد، و اگر نجات یابی با رحمت خدا خواهد بود و اگر هلاک شوی به خاطر گناهان تو می باشد.

ای فرزند عزیزم! اگر در کودکی [و جوانی] ادب پیدا کنی در بزرگی از آن بهره مند خواهی شد،… تا این که فرمود: فرزند عزیزم آن گونه از خدا بترس که

ص: 476


1- سوره ی لقمان، آیه ی 13.

اگر عبادت جنّ و انس را در قیامت بیاوری او تو را عذاب نماید، و آن گونه به او امیدوار باش که اگر گناه جنّ و انس را در قیامت بیاوری، امید آمرزش او را داشته باشی.

فرزند او گفت: پدر جان چگونه می توانم ترس و امید را در یک قلب جمع کنم؟ لقمان فرمود: فرزندم! اگر قلب مؤمن را بشکافند، دو نور در آن یافت خواهد شد: نور خوف و نور رجاء و اگر آن ها را وزن کنند ذرّه ای تفاوت نخواهد داشت، چرا که مؤمن سخن خدا را تصدیق می کند و کسی که سخن خدا را تصدیق کند، امر خدا را امتثال می نماید، و کسی که امر خدا را امتثال نکند سخن خدا را تصدیق نکرده است… (1)

ص: 477


1- ثم قال أبو عبد الله علیه السلام فی قول الله عزّوجلّ: وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ قال: فوعظ لقمان ابنه بآثار حتّی تفطر و انشق و کان فیما وعظه به یا حماد أن قال: یا بنی انک منذ سقطت الی الدنیا استدبرتها و استقبلت الاخرة فدار أنت إلیها تسیر أقرب إلیک من دار أنت عنها متباعد. یا بنی جالس العلماء و زاحمهم برکبتیک، و لا تجادلهم فیمنعوک، و خذ من الدنیا بلاغا و لا ترفضها فتکون عیالا علی الناس، و لا تدخل فیها دخولا یضر بآخرتک، و صم صوما یقطع شهوتک و لا تصم صیاما یمنعک من الصلوة. فان الصلوة أحب الی الله من الصیام، یا بنی ان الدنیا بحر عمیق قد هلک فیها عالم کثیر، فاجعل سفینتک فیها الایمان، و اجعل شراعها التوکل، و اجعل زادک فیها تقوی الله، فان نجوت فبرحمة الله و ان هلکت فبذنوبک، یا بنی ان تأدبت صغیرا انتفعت به کثیرا، و من عنی بالأدب اهتم به و من اهتم به تکلف علمه، و من تکلف علمه اشتد له طلبه، و من اشتد طلبه أدرک منفعته، فاتخذه عادة فانک تخلف فی سلفک، و ینتفع به من خلفک، و یرتجیک فیه راغب و یخشی صولتک راهب، و إیاک و الکسل عنه بالطلب لغیره، فان غلبت علی الدنیا فلا تغلبین علی الاخرة، و إذا فاتک طلب العلم فی مظانه فقد غلبت علی الاخرة، و اجعل فی أیامک و لیالیک و ساعاتک نصیبا فی طلب العلم فانک لن تجد له تضییعا أشد من ترکه، و لا تمارین فیه لجوجا و لا تجادلن فقیها، و لا تعادین سلطانا، و لا تماشین ظلوما و لا تصادقنه، و لا تصاحبن فاسقا ناطقا، و لا تصاحبن متهما، و اخزن علمک کما تخزن ورقک. یا بنی خف الله عزّوجلّ خوفا لو أتیت القیامة ببر الثّقلین خفت ان یعذبک، و ارج الله رجاء لو وافیت القیامة بإثم الثّقلین وجبت ان یغفر الله لک، فقال له ابنه: یا أبة و کیف أطیق هذا و انما لی قلب واحد؟ فقال له لقمان: یا بنی لو استخرج قلب المؤمن یوجد فیه نوران، نور للخوف و نور للرجاء، لو وزنا لما رجح أحدهما علی الاخر بمثقال ذرة، فمن یؤمن بالله یصدق ما قال الله عزّوجلّ، و من یصدق ما قال الله یفعل ما أمر الله و من لم یفعل ما أمر الله لم یصدق ما قال الله، فان هذه الأخلاق یشهد بعضها لبعض، فمن یؤمن بالله ایمانا صادقا یعمل الله خالصا ناصحا، فقد آمن بالله صادقا. و من أطاع الله خافه، و من خافه فقد أحبه، و من أحبه فقد اتبع أمره، و من اتبع امره استوجب جنته و مرضاته. و من لم یتبع رضوان الله فقد هان علیه سخطه، نعوذ بالله من سخط الله، یا بنی لا ترکن الی الدنیا و لا تشغل قلبک بها، فما خلق الله خلقا هو أهون علیه منها الا تری انه لم یجعل نعیما ثواب المطیعین، و لم یجعل بلاءها عقوبة للعاصین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 196، ح 20]

مرحوم طبرسی نیز گوید: در تفسیر آیه فوق نقل شده:

که مولای لقمان به لقمان گفت: «گوسفندی را ذبح کن و دو قطعه از بهترین آن را برای من بیاور» پس لقمان گوسفندی را ذبح نمود و قلب و زبان او را برای مولای خود آورد، و پس از گذشت ایّامی باز مولا گفت: گوسفندی را ذبح کن و دو قطعه از بدترین آن را برای من بیاور» پس لقمان همان قلب و زبان را برای او آورد، و چون مولا از او سؤال کرد، لقمان گفت: آن ها اگر طیّب و پاک باشند بهترین عضو انسانند و اگر پلید و خبیث باشند بدترین عضو او می باشند… (1)

ص: 478


1- [فصل فی ذکر نبذ من حکم لقمان] ذکر فی التفسیر أن مولاه دعاه فقال اذبح شاة فأتنی بأطیب مضغتین منها فذبح شاة و أتاه بالقلب و اللسان فسأله عن ذلک فقال إنهما أطیب شی ء إذا طابا و أخبث شی ء إذا خبثا و قیل إن مولاه دخل المخرج فأطال فیه الجلوس فناداه لقمان أن طول الجلوس علی الحاجة یفجع منه الکبد و یورث منه الباسور و یصعد الحرارة إلی الرأس فاجلس هونا و قم هونا قال فکتب حکمته علی باب الحش. قال عبد الله بن دینار قدم لقمان من سفر فلقی غلامه فی الطریق فقال ما فعل أبی قال مات قال ملکت أمری قال ما فعلت امرأتی قال ماتت قال جدد فراشی قال ما فعلت أختی قال ماتت قال سترت عورتی قال ما فعل أخی قال مات قال انقطع ظهری و قیل للقمان أی الناس شر قال الذی لا یبالی أن یراه الناس مسیئا. و قیل له ما أقبح وجهک قال تعتب علی النقش أو علی فاعل النقش. و قیل إنه دخل علی داود و هو یسرد الدرع و قد لین الله له الحدید کالطین فأراد أن یسأله فأدرکته الحکمة فسکت فلما أتمها لبسها و قال نعم لبوس الحرب أنت فقال الصمت حکم و قلیل فاعله فقال له داود به حق ما سمیت حکیما و فی کتاب من لایحضره الفقیه قال لقمان لابنه یا بنی إن الدنیا بحر عمیق و قد هلک فیها عالم کثیر فاجعل سفینتک فیها الإیمان بالله و اجعل شراعها التوکل علی الله و اجعل زادک فیها تقوی الله فإن نجوت فبرحمة الله و إن هلکت فبذنوبک. [مجمع البیان، ج 8، ص 495]

«وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَی وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ * وَ إِن جَاهَدَاکَ عَلی أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ…» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«وَهْنًا عَلَی وَهْنٍ»، یعنی ضعفاً علی ضعفٍ. (2)

امام سجّاد علیه السلام در رساله حقوق خود می فرماید:

و امّا حق مادرت این است که بدانی او تو را در شرائطی حمل کرده که احدی دیگر را حمل نمی کند، و از میوه ی قلب خود به تو عطا نموده که احدی چنین احسان

ص: 479


1- سوره ی لقمان، آیات 14 و 15.
2- و قوله وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ یعنی ضعفا علی ضعف. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 165]

و عطایی را به کسی نمی کند، و با جمیع اعضا و جوارح خود از تو حمایت نموده و باکی نداشته که خود گرسنه باشد و تو را سیر کند، و خود تشنه باشد و تو را آب بدهد و خود عریان باشد و تو را بپوشاند، و خود زیر آفتاب باشد و بر تو سایه افکند، و خود بیدار بماند و تو، به خواب بروی، و سرما و گرما را به خود بخرد و تو آزار سرما و گرما را نبینی از این رو تو قدرت شکر زحمات او را نداری مگر به کمک و توفیق خداوند.

و امّا حق پدرت این است که بدانی او اصل تو است، و اگر او نبود تو نبودی، پس هر گاه تو دارای نعمت های الهی شدی، بدان که پدرت اصل آن نعمت هاست و تو باید به همین اندازه حمد و شکر خدا را به جای آوری. «وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.» (1)

معمّر بن حَلّاد گوید: به حضرت رضا علیه السلام گفتم: آیا اگر پدر و مادر من اهل معرفت و ولایت شما نباشند من باز وظیفه دارم که به آنان دعا کنم؟ فرمود:

به آنان دعا کن و از طرف آنان صدقه بده و اگر زنده هستند و حقّ ما را نمی شناسند، با آنان مدارا کن، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند مرا برای رحمت مبعوث کرد نه برای عقوق. (2)

ص: 480


1- فی من لایحضره الفقیه فی الحقوق المرویة عن زین العابدین علیه السلام و أما حق أمک ان تعلم انها حملتک حیث لا یحتمل أحد أحدا و أعطتک من ثمرة قلبها ما لا یعطی أحد أحدا و وقتک بجمیع جوارحها و لم تبال ان تجوع و تطعمک و تعطش و تسقیک و تعری و تکسوک و تضحی و تظلم و تهجر النوم لأجلک و وقتک الحر و البرد لیکون لها فانک لا تطیق شکرها الا بعون الله و توفیقه، و اما حق أبیک فان تعلم انه أصلک فانک لولاه لم تکن، فمهما رأیت من نفسک ما یعجبک فاعلم ان أباک أصل النعمة علیک فیه، فاحمد الله و اشکره علی قدر ذلک، و لا قوة إلّا بالله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 200، ح 24]
2- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن معمر بن خلاد قال: قلت لأبی الحسن الرّضا علیه السلام: ادعو لوالدی ان کانا لا یعرفان الحق؟ قال: ادع لهما و تصدق عنهما، و ان کانا حیین لا یعرفان الحق فدارهما، فان رسول الله صلی الله علیه و آله قال: ان الله بعثنی بالرحمة لا بالعقوق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 200، ح 25]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: به چه کسی احسان کنم؟ فرمود: «به مادرت» او گفت: سپس به چه کسی احسان کنم؟ فرمود: «به مادرت» او گفت: سپس به چه کسی احسان نمایم؟ فرمود: «به مادرت» او گفت: «پس از آن به چه کسی احسان کنم؟ فرمود: به پدرت. (1)

محمّد بن مروان گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

چه مانع است یکی از شما را که به پدر و مادر خود احسان کند، خواه زنده باشند و خواه مرده باشند؟ نماز برای آنان بخواند و صدقه برای آنان بدهد، و حج برای آنان برود، و روزه برای آنان بگیرد، تا برای خود و برای آنان سودمند باشد؟ و خداوند به خاطر احسان و صله ای که به آنان می نماید خیر فراوانی بر او بیفزاید. (2)

و نیز گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله به من توصیه ای بفرمایید؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: شرک به خدا نیاور ولو تو را به آتش بسوزانند و عذاب کنند، مگر آن که تقیّه کنی و قلب تو مطمئنّ به ایمان باشد، و از پدر و مادر خود

ص: 481


1- علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن هشام بن سالم عن أبی عبد الله علیه السلام قال: جاء رجل الی النّبی صلی الله علیه و آله فقال: یا رسول الله من أبر؟ قال: أمک، قال: ثم من؟ قال: أمک، قال: ثم من؟ قال: أمک، قال: ثم من؟ قال: أباک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 200، ح 26]
2- و باسناده الی محمّد بن مروان قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: ما یمنع الرجل منکم أن یبر والدیه حیین و میتین یصلی عنهما، و یتصدق عنهما و یحج عنهما و یصوم عنهما، فیکون الذی صنع لهما و له مثل ذلک، فیزیده الله عزّوجلّ ببره و صلته خیرا کثیرا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 200، ح 27]

اطاعت کن و به آنان احسان نما گرچه مرده باشند، و اگر تو را امر کردند که از اهل و مال خود خارج شوی از آنان اطاعت کن، چرا که این از ایمان است. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

شکر هر نعمتی گرچه بزرگ باشد این است که صاحب آن خدای جل جلاله را حمد و ستایش کند. (2)

ابوبصیر گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا برای شکر حدّی هست که چون بنده انجام بدهد شاکر محسوب شود؟ فرمود:

آری، خدا را بر هر نعمتی -- نسبت به مال و اهل -- حمد و ستایش نماید، و اگر در مال او حقّی باشد ادا نماید… (3)

ص: 482


1- ابن محبوب عن خالد بن نافع البجلی عن محمّد بن مروان قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: أن رجلا أتی النّبی صلی الله علیه و آله فقال: یا رسول الله أوصنی، فقال: لا تشرک بالله شیئا و ان حرقت بالنار و عذبت الا و قلبک مطمئن بالایمان، و و الدیک فأطعهما و برهما حیین کانا أو میتین، و ان أمراک أن تخرج من أهلک و مالک فافعل، فان ذلک من الایمان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 200، ح 28]
2- علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن علی بن عقبة عن عمر بن یزید قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: شکر کل نعمة و ان عظمت ان یحمد الله عزّوجلّ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 201، ح 30]
3- عدة من أصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن اسمعیل بن مهران عن سیف بن عمیرة عن أبی بصیر قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: هل للشکر حد إذا فعله العبد کان شاکرا؟ قال: نعم قلت: ما هو؟ قال یحمد الله علی کل نعمة علیه فی أهل و مال، و ان کان فیما أنعم علیه فی ماله حق أداه، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 201، ح 31]

و در سخن دیگری فرمود:

کسی که خداوند نعمتی به او بدهد، و او با قلب خود آن نعمت را از خدا بداند، حقّاً شکر آن را ادا کرده است. (1)

و در سخن دیگری فرمود:

خداوند به موسی علیه السلام وحی نمود: «ای موسی حقّ شکر من را ادا کن» موسی علیه السلام گفت: پروردگارا چگونه حق شکر تو را می توانم انجام دهم در حالی که هر شکری بکنم نعمتی از نعمت های تو است و نیاز به شکر دیگری دارد؟ خطاب شد: ای موسی الآن حق شکر من را ادا کردی که دانستی شکر نعمت یکی از نعمت های من است. (2)

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

کسی که از واسطه های نعمت های الهی تشکّر نکند، شکر خدا را نکرده است. (3)

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام گوید:

امام صادق علیه السلام به عبد الواحد انصاری درباره ی احسان به پدر و مادر

ص: 483


1- ابو علی الأشعری عن عیسی بن أیوب عن علی بن مهزیار عن القاسم بن محمّد عن إسماعیل بن أبی الحسن عن رجل عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من أنعم الله علیه بنعمة فعرفها بقلبه فقد ادی شکرها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 201، ح 32]
2- علی عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن أبی عبد الله صاحب السابری فیما اعلم أو غیره عن أبی عبد الله علیه السلام قال: اوحی الله عزّوجلّ الی موسی علیه السلام: یا موسی اشکرنی حق شکری فقال: یا رب و کیف أشکرک حق شکرک و لیس من شکر أشکرک به الا و أنت أنعمت به علی؟ قال: یا موسی الآن شکرتنی حین علمت ان ذلک منی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 201، ح 33]
3- و باسناده الی محمود بن أبی البلاد قال: سمعت الرّضا علیه السلام یقول: من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عزّوجلّ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 201، ح 35]

سفارش نمود و آیه «وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً»، را تلاوت کرد و ما گمان کردیم مقصود آن حضرت آیه ای است که در سوره بنی اسرائیل آمده و خداوند می فرماید: «وَ قَضَی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا»، و چون روز بعد آن حضرت را ملاقات نمودیم فرمود: مقصود من آیه سوره ی لقمان بود که خداوند می فرماید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً»، سپس فرمود: این بزرگ تر و مهم تر از امر به صله و احسان و رعایت حق آنان است در همه حالات چرا که خداوند در این آیه امر به صله و احسان نموده گرچه آنان بکوشند که فرزند خود را به شرک وا بدارند و این دلالت بر بزرگی حق آنان دارد. (1)

اصبغ بن نباته گوید: از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی آیه «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» سؤال شد و آن حضرت فرمود:

پدرانی که خداوند حق شکر آنان را واجب نموده، پدرانی هستند که تولید علم نمودند و حکمت هایی را از خود به جای گذاردند، و خداوند مردم را امر نموده که از آنان اطاعت کنند، تا این که فرمود: خداوند -- در ذیل آیه فوق

ص: 484


1- عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن أبیه عن عبد الله بن بحر عن عبد الله بن مسکان عمن رواه عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال -- و أنا عنده -- لعبد الواحد الأنصاری فی بر الوالدین فی قول الله عزّوجلّ، و بالوالدین إحسانا. فظننا انها الآیة التی فی بنی إسرائیل: «وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» فلما کان بعد سألته فقال: هی التی فی بنی إسرائیل: «وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» فلما کان بعد سألته فقال: هی التی فی لقمان «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» فقال: ان ذلک أعظم من أن یأمر بصلتهما و حقهما علی کل حال «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» فقال: لا بل یأمر بصلتهما و ان جاهداه علی الشرک ما زاد حقهما الا عظما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 202، ح 37]

درباره ی پدر و مادر -- فرموده است: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی…» و مقصود شرک در وصیّت پیامبر صلی الله علیه و آله است یعنی اگر پدر و مادر بکوشند تا تو را از اطاعت امامی که تو مأمور به اطاعت از او هستی باز دارند و به اطاعت دیگران تو را وا بدارند، نباید از آنان اطاعت کنی.

و در تفسیر «وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ»، فرمود:

نخست به خدا انابه کنید و سپس به طرف ما بیایید و از خدا بترسید و نافرمانی پدران روحانی و معنوی خود را نکنید، چرا که رضا و خشنودی آنان خشنودی خداوند است و خشم آنان خشم خداوند می باشد. (1)

مؤلّف گوید:

روایت اوّل تنزیل بود و روایت دوّم تأویل است و قرآن از این گونه آیات فراوان دارد بلکه در برخی از موارد صدر آیه درباره ی چیزی است و ذیل آن درباره ی چیز دیگری است و این معنا را تنها راسخون در علم می دانند و

ص: 485


1- فی أصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن بسطام بن مرة عن إسحاق بن حسان عن الهیثم بن واقد عن علی بن الحسین العبدی عن سعد الإسکاف عن الأصبغ بن نباتة أنه سأل أمیر المؤمنین علیه السلام عن قوله تعالی: «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» فقال الوالدان اللذان أوجب الله لهما الشکر، هما اللذان ولدا العلم و ورثا الحکم، و أمر الناس بطاعتهما ثم قال الله: «الی المصیر» فمصیر العباد الی الله، و الدلیل علی ذلک الولدان، ثم عطف القول علی ابن حنتمة و صاحبه فقال فی الخاص و العام: وَ إِنْ جاهَداکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی تقول فی الوصیة و تعدل عمن أمرت بطاعته فلا تطعهما و لا تسمع قولهما ثم عطف القول علی الوالدین فقال: وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً یقول: عرفت الناس فضلهما و ادع الی سبیلهما، و ذلک کقوله: وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فقال: الی الله ثم إلینا فاتقوا الله و لا تعصوا الوالدین فان رضاهما رضا الله و سخطهما سخط الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 202، ح 36]

دیگران ظاهری را از آیه می بینند و اسرار آن را نمی دانند، و این معنا در سوره عنکبوت (1) گذشت.

مرحوم محدّث بحرانی در تفسیر «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ»، گوید:

از ائمّه علیهم السلام روایت شده که این آیه درباره ی حضرت محمّد و علیّ (صلوات الله علیهما) نازل شده است چنان که در مناقب ابن شهر آشوب (2) نقل شده است.

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ.» (3)

و فرمود:

«أَنَا وَ عَلِیٌ مَوْلَیَا هَذِهِ الْأُمَّةِ.» (4)

و فرمود:

«أنا و علی أبوا هذه الأمة، فعلی عاقّ والدیه لعنة الله.» (5)

اصبغ بن نباته گوید:

هنگامی که ابن ملجم (لعنه الله) بر سر مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام ضربت زد، من با گروهی به درب خانه آن حضرت جمع شدیم و چون از داخل خانه صدای گریه شنیدیم ما نیز گریان شدیم، پس امام حسن علیه السلام خارج شد

ص: 486


1- سوره ی عنکبوت، آیه ی 8.
2- مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 105.
3- فی کتاب سعد السعود لابن طاوس رحمة الله علیه روی عنه صلوات الله علیه: انا و علی أبوا هذه الامة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 237، ح 15]
4- و روی عنه صلی الله علیه و آله: «أنا و علی أبوا هذه الأمة، أنا و علی مولیا هذه الامة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 372، ح 13]
5- و روی عنه صلی الله علیه و آله: «أنا و علی أبوا هذه الأمة، فعلی عاق والدیه لعنة الله». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 372، ح 14]

و فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «به خانه های خود بروید» پس همه رفتند و من نرفتم و صدای گریه از خانه آن حضرت بلندتر شد و من گریان شدم و باز امام حسن علیه السلام خارج شد و فرمود: مگر من نگفتم: به خانه های خود بازگردید؟ پس من گفتم: به خدا سوگند ای فرزند رسول خدا من توان بازگشت ندارم و نمی توانم از در این خانه باز گردم تا امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) را ببینم، و باز گریان شدم، پس امام حسن علیه السلام به خانه بازگشت و خارج شد و فرمود: «داخل شو» پس من داخل شدم و دیدم مولایم تکیه نموده و عمامه زردی بر سر خود بسته و صورت مبارک او نیز زرد شده است به گونه ای که ندانستم کدامیک زردتر است پس خود را روی مولایم انداختم و او را بوسیدم و گریان شدم. و امیرالمؤمنین علیه السلام به من فرمود:

گریه مکن ای اصبغ به خدا سوگند این بهشت است [مقابل من] پس من گفتم: فدای شما شوم به خدا سوگند من می دانم شما به طرف بهشت می روید و لکن من برای فراق شما یا امیرالمؤمنین گریه می کنم، سپس گفتم: فدای شما شوم حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برایم بگویید، چرا که من چنین می بینم که هرگز پس از این از شما حدیثی نشنوم!!

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

آری ای اصبغ -- روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا خواست و به من فرمود: یا علی می روی به مسجد و مردم را جمع می کنی و سپس بالای منبر من می روی و پس از حمد و ثنای الهی فراوان بر من صلوات می فرستی و می گویی: ای مردم من فرستاده ی رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم و او به شما می گوید: «لعنت خدا و ملائکه مقرّبین و پیامبران مرسلین و لعنت من بر کسی که خود را به غیر

ص: 487

پدر خویش منسوب نماید و یا مولایی غیر از موالی خود را بپذیرد و یا در اجرت اجیری ظلم کند» پس من داخل مسجد شدم و بالای منبر رفتم و چون مردم قریش و اهل مسجد مرا دیدند گرد من جمع شدند و من حمد و ثنای الهی را انجام دادم و بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فراوان صلوات فرستادم و سپس گفتم: ای مردم! من فرستاده ی رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم، و او به شما می فرماید: «آگاه باشید! لعنت خدا و لعنت ملائکه مقرّبین و لعنت پیامبران مرسل و لعنت من بر کسی که خود را به غیر پدر خویش منسوب نماید و یا مولایی غیر از موالی خود برگزیند و یا در اجرت اجیری ظلم کند».

پس احدی از مردم چیزی نگفت مگر عمربن خطّاب که گفت: «رسالت خود را یا اباالحسن ابلاغ نمودی و لکن سخن مبهمی گفتی» پس من گفتم: این جمله را به رسول خدا صلی الله علیه و آله ابلاغ خواهم نمود و سپس نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بازگشتم و این خبر را به آن حضرت ابلاغ نمودم و رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: به مسجد بازگرد و باز بالای منبر من حمد و ثنای الهی را بگو و بر من درود بفرست و سپس بگو: «ای مردم ما هر سخنی به شما بگوییم تأویل و تفسیر آن نزد ما می باشد، آگاه باشید که من پدر شمایم و من مولای شمایم و من اجیر شمایم.» (1)

ص: 488


1- الشیخ فی (أمالیه)، قال: أخبرنا محمّد بن محمّد، قال: أخبرنا أبو بکر محمّد بن عمر الجعابی، قال: حدثنا أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن سعید الهمدانی، قال: حدثنا أبو عوانة موسی بن یوسف القطان الکوفی، قال: حدثنا محمّد بن سلیمان المقرئ الکندی، عن عبد الصمد بن علی النوفلی، عن أبی إسحاق السبیعی، عن الأصبغ بن نباتة العبدی، قال: لما ضرب ابن ملجم (لعنه الله) أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، غدونا علیه فی نفر من أصحابنا: أنا، و الحارث، و سوید بن غفلة، و جماعة معنا، فقعدنا علی الباب، فسمعنا البکاء فبکینا، فخرج إلینا الحسن بن علی علیهما السلام فقال: «یقول لکم أمیر المؤمنین علیه السلام انصرفوا إلی منازلکم». فانصرف القوم غیری، فاشتد البکاء من منزله فبکیت، و خرج الحسن علیه السلام، و قال: «ألم أقل لکم انصرفوا» فقلت: لا و الله -- یا بن رسول الله -- ما تتابعنی نفسی، و لا تحملنی رجلی أن أنصرف حتّی أری أمیر المؤمنین صلوات الله علیه. قال: و بکیت، فدخل، فلم یلبث أن خرج، فقال لی: «ادخل». فدخلت علی أمیر المؤمنین علیه السلام، فإذا هو مستند معصوب الرأس بعمامة صفراء، قد نزف و اصفر وجهه، ما أدری وجهه أصفر أم العمامة؟ فأکببت علیه، فقبلته و بکیت، فقال لی: «لا تبک یا أصبغ، فإنها و الله الجنة». فقلت له: جعلت فداک، إنّی و الله أعلم أنک تصیر إلی الجنة، و إنّما أبکی لفقدانی إیاک. یا أمیر المؤمنین، جعلت فداک، حدثنی بحدیث سمعته من رسول الله صلی الله علیه و آله، فإنی أراک لا أسمع منک حدیثا بعد یومی هذا أبدا. قال: «نعم -- یا أصبغ -- دعانی رسول الله صلی الله علیه و آله یوما، فقال لی: یا علی انطلق حتّی تأتی مسجدی، ثم تصعد منبری، ثم تدعو الناس إلیک فتحمد الله تعالی و تثنی علیه، و تصلی علی صلاة کثیرة، ثم تقول: أیها الناس، إنّی رسول رسول الله إلیکم، و هو یقول لکم: إن لعنة الله، و لعنة ملائکته المقربین، و أنبیائه المرسلین، و لعنتی علی من انتمی إلی غیر أبیه، أو ادعی إلی غیر موالیه، أو ظلم أجیرا أجره. فأتیت مسجده، و صعدت منبره، فلما رأتنی قریش و من کان فی المسجد أقبلوا نحوی، فحمدت الله و أثنیت علیه، و صلیت علی رسول الله صلی الله علیه و آله صلاة کثیرة، ثم قلت: «أیها الناس، إنّی رسول رسول الله صلی الله علیه و آله، إلیکم، و هو یقول لکم: ألا إن لعنة الله، و لعنة ملائکته المقربین، و أنبیائه المرسلین، و لعنتی علی من انتمی إلی غیر أبیه، أو ادعی إلی غیر موالیه، أو ظلم أجیرا أجره». قال: «فلم یتکلم أحد من القوم إلّا عمر بن الخطاب، فإنه قال: قد أبلغت -- یا أبا الحسن -- و لکنک جئت بکلام غیر مفسر. فقلت: ابلغ ذلک رسول الله صلی الله علیه و آله، فرجعت إلی النّبی صلی الله علیه و آله فأخبرته الخبر، فقال: ارجع إلی مسجدی حتّی تصعد منبری، فاحمد الله و اثن علیه، و صل علی، ثم قال: یا أیها الناس، ما کنا لنجیئکم بشی ء إلّا و عندنا تأویله و تفسیره، ألا و إنّی أنا أبوکم، ألا و إنّی أنا مولاکم، ألا و إنّی أنا أجیرکم». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 372]

ص: 489

«یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ» (1)

ابوصیر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

از گناهانی که کوچک شمرده می شود بترسید، چرا که آن ها را طالب و مؤاخذه

کننده ای هست، و نباید یکی از شما بگوید: من گناه می کنم و سپس استغفار

می نمایم به خاطر این که خداوند می فرماید: «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ» (2)، یعنی ما آنچه را مردم پیش فرستاده اند و آثار آنان را می نویسیم و هر چیزی را در امام مبین جمع آوری نموده ایم [و امام همه اعمال مردم را می داند] و نیز می فرماید: «إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ.» (3)

روایت فوق را مرحوم طبرسی نیز از عیّاشی از ابن مسکان از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

نباید یکی از شما بگوید: «أُذْنِبُ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»، همانا برای هر گناهی طالبی هست و خداوند می فرماید: «إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ….» (4)

ص: 490


1- سوره ی لقمان، آیه ی 16.
2- سوره ی یس، آیه ی 12.
3- فی أصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن الوشا عن علی بن أبی حمزة عن أبی بصیر عن أبی جعفر علیه السلام قال: سمعته یقول: اتقوا المحقرات من الذنوب. فان لها طالبا یقول أحدکم: أذنب و استغفر، ان الله عزّوجلّ یقول «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ» و قال عزّوجلّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 204، ح 46]
4- فی مجمع البیان و روی العیاشی بالإسناد عن ابن مسکان عن أبی عبد الله علیه السلام قال: اتقوا المحقرات من الذنوب فان لها طالبا لا یقولن أحدکم: أذنب و استغفر الله ان الله تعالی یقول: «إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ» الآیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 204، ح 47]

مؤلّف گوید:

مرادف آیه فوق آیه سوره ی زلزال است که می فرماید: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ. أعاذنا الله من الغفلة و النسیان و تر ذکره و الحقّ إنّ قول أمیرالمؤمنین علیه السلام حقّ لانّه یقول: «لو أعطیت مقالید السماوات و الأرض أن أسلب من نملة جلد شعیرةٍ ما أسلبها.»

«یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصْبِرْ عَلَی مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

من بعد از معرفت [به امام] هیچ عملی را بهتر از این نماز نمی دانم، آیا نمی بینی که بنده صالح عیسی بن مریم علیه السلام می گوید: «وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا»؟ [یعنی حضرت عیسی علیه السلام هنگام ولادت برای رفع اتهام از مادر خود به زبان آمد و گفت: من بنده ی خدا هستم و او به من کتاب داده و مرا پیامبر خود قرار داده و من هر کجا باشم دارای برکت هستم و خداوند -- تا زنده ام -- به من سفارش به نماز و زکات و احسان به مادرم را نموده است.] (2)

ص: 491


1- سوره ی لقمان، آیه ی 17.
2- فی الکافی باسناده الی معاویة بن وهب قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن أفضل ما یتقرب به العباد الی ربهم و أحب ذلک الی الله عزّوجلّ ما هو؟ فقال: ما أعلم شیئا بعد المعرفة أفضل من هذه الصلوة، الا تری ان العبد الصالح عیسی بن مریم علیه السلام قال: «وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 204، ح 49]

و نیز فرمود:

«أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ جل جلاله الصَّلَاةُ وَ هِیَ آخِرُ وَصَایَا الْأَنْبِیَاءِ.» (1)

یعنی محبوب ترین اعمال نزد خداوند نماز است و آن آخرین وصیّت پیامبران بوده است.

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

«الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِ تَقِیٍ.» (2)

یعنی نماز برای هر مؤمن با تقوا وسیله رسیدن به قرب خداست.

امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزند خود محمّد بن الحنفیّة درباره ی امر به معروف و نهی از منکر فرمود:

فرزند عزیزم! مواعظ حکما را بپذیر، و در دستورات آنان تدبّر کن، و به آنچه امر می کنی خود پیش از دیگران عمل کن، و از آنچه نهی می کنی بیش از دیگران پرهیز کن، و امر به معروف کن تا اهل معروف و عمل به کار نیک شوی، چرا که تمامیّت امور نزد خداوند به امر به معروف و نهی از منکر است. (3)

ص: 492


1- علی بن إبراهیم عن محمّد بن عیسی عن یونس عن هارون بن خارجة عن زید الشحام عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سمعته یقول: أحب الأعمال الی الله عزّوجلّ الصلوة و هی آخر وصایا الأنبیاء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 50]
2- أبو داود عن الحسین بن سعید عن محمّد بن الفضیل عن أبی الحسن الرّضا علیه السلام انه قال: الصلوة قربان کل تقی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 51]
3- فی من لایحضره الفقیه فی وصیة أمیر المؤمنین علیه السلام لابنه محمّد بن الحنفیة یا بنی اقبل من الحکماء مواعظهم، و تدبر أحکامهم و کن آخذ الناس بما تأمر به، و أکف الناس عما تنهی عنه، و امر بالمعروف تکن من أهله، فان استتمام الأمور عند الله تبارک و تعالی الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 52]

امام کاظم علیه السلام فرمود:

اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید [و این دو واجب الهی را ترک کنید] اشرار بر شما مسلّط خواهند شد، و دیگر دعای خوبانتان در حق شما مستجاب نمی شود. (1)

امام باقر و امام صادق علیهما السلام می فرمایند:

وای بر مردمی که امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه دینی خود نمی دانند. (2)

امام باقر علیه السلام فرمود:

«بئس القوم یعیبون الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر.» (3)

یعنی چه بد مردمی هستند آنان که امر به معروف و نهی از منکر را عیب می دانند.

امام صادق علیه السلام به حفص بن غیاث فرمود:

ای حفص [در دنیا] هر کس صبر کند مدّت کمی صبر می کند و هر کس جزع و بی صبری کند کمی جزع و بی صبری کرده، سپس فرمود: بر تو باد که در جمیع امور خود صبر کنی، چرا که خداوند حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را مبعوث

ص: 493


1- فی الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن محمّد بن عیسی عن محمّد بن عرفة قال: سمعت أبا الحسن علیه السلام یقول: لتأمرون بالمعروف و لتنهن عن المنکر أو لیستعملن علیکم شرارکم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 53]
2- محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن علی بن النعمان عن عبد الله بن مسکان عن داود بن فرقد عن أبی سعید الزهری عن أبی جعفر و أبی عبد الله علیهما السلام قال: ویل لقوم لا یدینون الله بالأمر بالمعروف و النهی عن المنکر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 54]
3- و باسناده قال: قال ابو جعفر علیه السلام: قال: بئس القوم یعیبون الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 55]

نمود و او را امر به صبر و رفق و مدارا کرد و فرمود: «وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا، وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلا» (1)، و فرمود: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ * وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ» (2). از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله صبر پیشه کرد تا جایی که مصیبت های بزرگی بر او وارد کردند و نسبت های خطرناکی به او دادند… . (3)

«وَ لَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» (4)

امام صادق علیه السلام در معنای این آیه می فرماید:

یعنی از روی تکبّر صورت خود را از مردم نگردان، و از کسی که با تو سخن می گوید از بی اعتنایی، روی از او مگردان. (5)

ص: 494


1- سوره ی مزمل، آیات 10 و 11.
2- سوره ی فصلت، آیات 34 و 35.
3- فی أصول الکافی باسناده الی حفص بن غیاث قال: قال أبو عبد الله علیه السلام یا حفص ان من صبر صبر قلیلا و من جزع جزع قلیلا، ثم قال: علیک بالصبر فی جمیع أمورک فان الله عزّوجلّ بعث محمّدا صلی الله علیه و آله فأمره بالصبر و الرفق، فقال: «وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ» و قال تبارک و تعالی: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ» فصبر صلی الله علیه و آله حتّی نالوه بالعظائم و رموه بها ، و الحدیث و فیما أخذناه منه کفایة ان شاء الله تعالی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 205، ح 57]
4- سوره ی لقمان، آیه ی 18.
5- فی مجمع البیان وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ ای و لا تمل وجهک من الناس بکل و لا تعرض عمن یکلمک استخفافا به، و هذا المعنی قول ابن عبّاس و أبی عبد الله علیه السلام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 207، ح 66]

امام باقر علیه السلام در تفسیر «وَ لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا» فرمود:

یعنی با بزرگی و تکبّر راه مرو، چرا که خداوند هر متکبّر و فخر فروشی را دوست نمی دارد و بر آنان خشم می نماید. «إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ.» (1)

امام باقر علیه السلام نیز می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله به مردی از بنی تمیم نصیحت نمود و فرمود: از رها کردن ازار و لباس خود بر روی زمین پرهیز کن، چرا که این از تکبّر است و خداوند متکبّر را دوست نمی دارد. (2)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

کسی که با تکبّر روی زمین راه برود، زمین و آنچه روی زمین است و آنچه زیر زمین است او را لعنت می کنند. (3)

امام باقر علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

وای بر کسی که در مقابل جبّار آسمان ها و زمین، در روی زمین تکبّر می نماید. (4)

ص: 495


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله عزّوجلّ: «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ» ای لا تذل للناس طمعا فیما عندهم وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً ای فرحا و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله عزّوجلّ: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» یقول: بالعظمة إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 207، ح 67]
2- فی الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن محبوب عن هشام بن سالم عن أبی بصیر عن أبی جعفر علیه السلام ان النّبی صلی الله علیه و آله اوصی رجلا من بنی تمیم فقال له: إیاک و إسبال الإزار و القمّیص: فان ذلک من المخیلة و الله لا یحب المخیلة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 207]
3- فی کتاب ثواب الأعمال باسناده الی ابن فضال عمن حدثه عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من مشی علی الأرض اختیالا لعنه الأرض و من تحتها و من فوقها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 207، ح 69]
4- أبی رحمة الله علیه قال: حدثنی سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمّد عن أبیه رفعه قال: قال أبو جعفر علیه السلام قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ویل لمن یختال فی الأرض معارض جبار السماوات و الأرض. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 207، ح 70]

مرحوم صدوق گوید:

در مناهی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمده که آن حضرت از راه رفتن با تکبّر نهی نموده و فرمود: کسی که لباسی را بپوشد و با آن تکبّر کند، خداوند در کنار دوزخ او را در زمین فرو خواهد برد و هم نشین قارون خواهد بود، چرا که قارون اوّل کسی بود که به خود بالید و تکبّر کرد و خداوند او را با خانه [و اموال او] زیر زمین کرد، و هر کس تکبّر کند با جبروت خداوند منازعه نموده است. (1)

«وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» (2)

امام صادق علیه السلام در حدیث مفصّلی -- پس از بیان این که خدای تبارک و تعالی ایمان را بر جمیع اعضا و جوارح انسان تقسیم و واجب نمود -- می فرماید:

خداوند بر پاهای انسان واجب نموده که به طرف معاصی و گناهان حرکت نکند، و بر آن ها واجب نموده که به طرف اعمالی حرکت کند که موجب خشنودی خداوند باشد، از این رو فرموده است: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً -- إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا». []، و فرموده است: «وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ.» (3)

ص: 496


1- فی أمالی الصدوق رحمة الله علیه فی مناهی النّبی صلی الله علیه و آله: و نهی أن یختال الرجل فی مشیته و قال: من لبس ثوبا فاغتال فیه خسف الله به من شفیر جهنّم، و کان قرین قارون لأنه أول من اختال، فخسف الله به و بداره الأرض، و من اختال فقد نازع الله فی جبروته. و فی من لایحضره الفقیه مثله سواء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 207، ح 71]
2- سوره ی لقمان، آیه ی 19.
3- فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن بکر بن صالح عن القاسم بن برید قال: حدثنا ابو عمرو الزبیری عن أبی عبد الله علیه السلام و ذکر حدیثا طویلا یقول فیه علیه السلام بعد أن قال: ان الله تبارک و تعالی فرض الایمان علی جوارح ابن آدم و قسمه علیها و فرقه فیها و فرض علی الرجلین ان لا یمشی بهما الی شی ء من معاصی الله، و فرض علیهما المشی الی ما یرضی الله عزّوجلّ، فقال: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا» و قال: وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 208، ح 72]

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

«سُرْعَةُ الْمَشْیِ تَذْهَبُ بِبَهَاءِ الْمُؤْمِن» یعنی راه رفتن با سرعت ارزش مؤمن را از بین می برد و او را سبک می نماید. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از «صَوْتُ حَمِیرِ» عطسه ی وحشتناک است. (2)

و در سخن دیگری فرمود:

«أنکر الأصوات» عطسه ی با صدای بلند و قبیح است و نیز اگر کسی صدای خود را بیش از حدّ بلند کند «أنکر الأصوات» است، جز آن که بخواهد مردم را دعوت کند و یا تلاوت قرآن نماید. [و یا اذان بگوید و یا گم شده ای را اعلان کند و یا صلوات بفرستد.] (3)

ص: 497


1- فی کتاب الخصال عن أبی الحسن علیه السلام قال: سرعة المشی تذهب ببهاء المؤمن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 208، ح 73]
2- فی أصول الکافی أحمد بن محمّد الکوفی عن علی بن الحسن عن علی بن أسباط عن عمه یعقوب بن سالم عن أبی بکر الحضرمی قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ: «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» قال: العطسة القبیحة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 208]
3- فی مجمع البیان «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» و روی عن أبی عبد الله علیه السلام قال: هی العطسة المرتفعة القبیحة، و الرجل یرفع صوته بالحدیث رفعا قبیحا الا ان یکون داعیا أو یقرأ القرآن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 208، ح 76]

شیخ برسی در تفسیر خود از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نموده که فرمود:

مقصود از «حَمِیرِ» در این آیه آن حیوان نیست، چرا که خداوند کریم تر از این این است که چیزی را خلق کند و سپس از او مذمّت نماید، بلکه مقصود «زریق و صاحب اوست، و آنان در تابوتی از آتش به صورت حمار هستند، و چون در آتش نعره می کشند، اهل آتش از صدای آنان وحشت می کنند. (1)

سوره ی لقمان، آیات 20 تا 34

متن:

أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدیً وَ لا کِتابٍ مُنیرٍ (20) وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلی عَذابِ السَّعیرِ (21) وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی وَ إِلَی اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (22) وَ مَنْ کَفَرَ فَلا یَحْزُنْکَ کُفْرُهُ إِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (23) نُمَتِّعُهُمْ قَلیلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلی عَذابٍ غَلیظٍ (24) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ (25) لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ (26) وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ (27) ما خَلْقُکُمْ وَ لا بَعْثُکُمْ إِلاَّ کَنَفْسٍ واحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ (28) أَ لَمْ تَرَ

ص: 498


1- الشیخ البرسی، قال فی تفسیر قوله تعالی: إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ، قال: سأل رجل أمیر المؤمنین علیه السلام: ما معنی هذه الحمیر؟ فقال أمیر المؤمنین علیه السلام: «الله أکرم من أن یخلق شیئا ثم ینکره، إنّما هو زریق و صاحبه، فی تابوت من نار، فی صورة حمارین، إذا شهقا فی النار انزعج أهل النار من شدة صراخهما». [تفسیر برهان، ج 4، ص 375، ح 3]

أَنَّ اللَّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْری إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی وَ أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ (29) ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبیرُ (30) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْکَ تَجْری فِی الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِیُرِیَکُمْ مِنْ آیاتِهِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ (31) وَ إِذا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ (32) یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (33) إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْری نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْری نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ (34)

لغات:

«أسبغ علیکم نعمه» یعنی أوسَعَ و أتمّ، و «ظاهرةً و باطنةً» یعنی محسوسةً و معقولةً أو معلومةً» و قال الباقر علیه السلام: «النعم الظاهرة، النّبیّ صلی الله علیه و آله و ما جاء به، و الباطنة: و لا یتنا أهل البیت» و «یجادل فی الله بغیر علمٍ» یعنی یحاجّ فی توحیده بغیر علمٍ و حجّةٍ، و «الکتاب منیر» یعنی کتاب مِنْ عِنْدِ الله، و «یُسْلم وجهه إلی الله» یعنی یفوّض أمره إلیه، و «عذاب غلیظ» یعنی عذاب شدید و ثقیل، و «کلمات الله» الأدّلة الدالّة علی علمه و قدرته و حکمته، و فی الحدیث: أنّ کلمات الله هم الأئمّة علیهم السلام، و «الباطل» الزائل الذی لیس بشئ، و «صبّار و شکور» مبالغه در صبر و شکر است، و «حقّ» امر ثابتی است که تخلّفی در آن نیست.

ص: 499

ترجمه:

(پسرم!) در راه رفتن، اعتدال را رعایت کن از صدای خود بکاه (و هرگز فریاد مزن) که زشت ترین صداها صدای خران است. (19) آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمان ها و زمین است مسخّر شما کرده، و نعمتهای آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانی داشته است؟! ولی بعضی از مردم بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنگری درباره خدا مجادله می کنند! (20) و هنگامی که به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید!»، می گویند: «نه، بلکه ما از چیزی پیروی می کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم!» آیا حتّی اگر شیطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان کند (باز هم تبعیّت می کنند)؟! (21) کسی که روی خود را تسلیم خدا کند در حالی که نیکوکار باشد، به دستگیره محکمی چنگ زده (و به تکیه گاه مطمئنی تکیه کرده است) و عاقبت همه کارها به سوی خداست. (22) و کسی که کافر شود، کفر او تو را غمگین نسازد بازگشت همه آنان به سوی ماست و ما آن ها را از اعمالی که انجام داده اند (و نتایج شوم آن) آگاه خواهیم ساخت خداوند به آنچه درون سینه هاست آگاه است. (23) ما اندکی آن ها را از متاع دنیا بهره مند می کنیم، سپس آن ها را به تحمّل عذاب شدیدی وادار می سازیم! (24) و هر گاه از آنان سؤال کنی: «چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً می گویند: «اللَّه»، بگو: «الحمد للَّه (که خود شما معترفید)!» ولی بیشتر آنان نمی دانند! (25) آنچه در آسمان ها و زمین است از آن خداست، چرا که خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است! (26) و اگر همه درختان روی زمین قلم شود، و دریا برای آن مرکّب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود، این ها همه تمام می شود ولی کلمات خدا پایان نمی گیرد خداوند عزیز و حکیم است. (27) آفرینش و برانگیختن (و زندگی دوباره)

ص: 500

همه شما (در قیامت) همانند یک فرد بیش نیست خداوند شنوا و بیناست! (28) آیا ندیدی که خداوند شب را در روز، و روز را در شب داخل می کند، و خورشید و ماه را مسخّر ساخته و هر کدام تا سرآمد یعنی به حرکت خود ادامه می دهند؟! خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است. (29) این ها همه دلیل بر آن است که خداوند حقّ است، و آنچه غیر از او می خوانند باطل است، و خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه است! (30) آیا ندیدی کشتیها بر (صفحه) دریاها به فرمان خدا، و به (برکت) نعمت او حرکت می کنند تا بخشی از آیاتش را به شما نشان دهد؟! در این ها نشانه هایی است برای کسانی که شکیبا و شکرگزارند! (31) و هنگامی که (در سفر دریا) موجی همچون ابرها آنان را بپوشاند (و بالا رود و بالای سرشان قرار گیرد)، خدا را با اخلاص می خوانند امّا وقتی آن ها را به خشکی رساند و نجات داد، بعضی راه اعتدال را پیش می گیرند (و به ایمان خود وفادار می مانند، در حالی که بعضی دیگر فراموش کرده راه کفر پیش می گیرند) ولی آیات ما را هیچ کس جز پیمان شکنان ناسپاس انکار نمی کنند! (32) ای مردم! تقوای الهی پیشه کنید و بترسید از روزی که نه پدر کیفر اعمال فرزندش را تحمّل می کند، و نه فرزند چیزی از کیفر (اعمال) پدرش را به یقین وعده الهی حقّ است پس مبادا زندگانی دنیا شما را بفریبد، و مبادا (شیطان) فریبکار شما را (به کرم) خدا مغرور سازد! (33) آگاهی از زمان قیام قیامت مخصوص خداست، و اوست که باران را نازل می کند، و آنچه را که در رحم ها (ی مادران) است می داند، و هیچ کس نمی داند فردا چه به دست می آورد، و هیچ کس نمی داند در چه سرزمینی می میرد؟ خداوند عالم و آگاه است! (34)

ص: 501

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًی وَ لَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ» (1)

جابر از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

مقصود از نعمت ظاهری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و آئین او از معرفت خدا و توحید -- اوست، و امّا مقصود از نعمت باطنه ولایت و محبّت ما اهل بیت می باشد. سپس فرمود: به خدا سوگند گروهی [مانند شیعیان] به این نعمت ظاهری و این نعمت باطنی اعتقاد پیدا کردند، و گروهی تنها به نعمت ظاهری [یعنی نعمت نبوّت و آیین اسلام] اعتقاد پیدا کردند و به نعمت باطنی [یعنی ولایت ما اهل البیت] اعتقاد پیدا نکردند، از این رو خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله فرمود: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ» (2). و رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام نزول این آیه خشنود شد، چرا که خداوند ایمان آنان را نپذیرفت مگر با اعتقاد به ولایت و محبّت ما. (3)

ص: 502


1- سوره ی لقمان، آیه ی 20.
2- سوره ی مائده، آیه ی 41.
3- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن القاسم بن محمّد، عن سلیمان بن داود المنقری، عن شریک، عن جابر، قال: قرأ رجل عند أبی جعفر علیه السلام : وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً، قال: «أما النعمة الظاهرة فالنّبی صلی الله علیه و آله، و ما جاء به من معرفة الله عزّوجلّ و توحیده، و أما النعمة الباطنة فولایتنا أهل البیت، و عقد مودتنا، فاعتقد و الله قوم هذه النعمة الظاهرة و الباطنة، و اعتقدها قوم ظاهرة، و لم یعتقدوها باطنة، فأنزل الله: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ، ففرح رسول الله صلی الله علیه و آله عند نزولها، إذ لم یتقبل الله تعالی إیمانهم إلّا بعقد ولایتنا و محبتنا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 375، ح 6]

زیاد ازدی گوید: امام کاظم علیه السلام فرمود:

نعمت ظاهری، امام ظاهر و آشکار است، و نعمت باطنی امام غائب است. پس من گفتم: آیا در بین امامان کسی غائب می شود؟ فرمود: آری، او از چشم مردم پنهان می گردد و لکن یاد و ذکر او در قلوب مؤمنان غائب نمی شود و او دوازدهمین امام از ما می باشد، و خدا هر سختی را برای او آسان می کند، و گنج های زمین را برای او آشکار می سازد، و هر دوری را برای او نزدیک می نماید، و هر جبّار عنیدی را به دست او نابود می نماید، و هر شیطان مریدی را به دست او هلاک می کند، و او فرزند بهترین کنیز است و ولادت او بر مردم [یعنی مخالفین] مخفی می شود، و کسی حق ندارد او را به نامش یاد کند تا وقتی که خداوند او را آشکار سازد، و او زمین را پر از عدل و داد می نماید، پس از آن که پر از ظلم و جور شده باشد. (1)

ص: 503


1- ابن بابویه، قال: حدثنا أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا علی بن إبراهیم ابن هاشم، عن أبیه، عن أبی أحمد محمّد بن زیاد الأزدی، قال: سألت سیدی موسی بن جعفر علیهما السلام عن قول الله عزّوجلّ: وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً فقال علیه السلام: «النعمة الظاهرة: الإمام الظاهر، و الباطنة: الإمام الغائب». فقلت له: و یکون فی الأئمّة من یغیب؟ فقال: «نعم، یغیب عن أبصار الناس شخصه، و لا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره، و هو الثانی عشر منا، و یسهل الله له کل عسیر، و یذلل الله له کل صعب، و یظهر له کل کنوز الأرض، و یقرب له کل بعید، و یبیر به کل جبار عنید، و یهلک علی یده کل شیطان مرید، ذلک ابن سیدة الإماء، الذی تخفی علی الناس ولادته، و لا یحل لهم تسمیته، حتّی یظهره الله عزّوجلّ فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما». [تفسیر برهان، ج 4، ص 376، ح 2]

«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًی وَ لَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ * وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ الشَّیْطَانُ یَدْعُوهُمْ إِلَی عَذَابِ السَّعِیرِ» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

آیه فوق درباره ی نضربن حارث نازل شد که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «اتَّبِعْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک» یعنی «از آنچه پروردگارت برای تو نازل نموده پیروی کن» و او گفت: «بلکه من از عادات پدرانم پیروی می کنم» پس این آیه نازل شد. (2)

«وَ مَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی وَ إِلَی اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» (3)

امام کاظم از پدران خود علیهم السلام نقل نموده که فرموده اند:

«عُرْوَةِ الْوُثْقَی» مودّت ما اهل بیت است. (4)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هر کس دوست می دارد که به «عُرْوَةِ الْوُثْقَی» تمسّک نماید که هرگز شکستی در

ص: 504


1- سوره ی لقمان، آیات 20 و 21.
2- علی بن إبراهیم، قال: فی روایة أبی الجارود، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قوله: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدیً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلی عَذابِ السَّعِیرِ: «فهو النضر بن الحارث، قال له رسول الله صلی الله علیه و آله: اتبع ما انزل إلیک من ربک. قال: بل أتبع ما وجدت علیه آبائی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 378، ح 1]
3- سوره ی لقمان، آیه ی 22.
4- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا أحمد بن محمّد بن سعید عن أحمد بن الحسین بن سعید عن أبیه عن حصین بن مخارق عن أبی الحسن موسی بن جعفر عن أبیه عن آبائه علیه السلام فی قوله عزّوجلّ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی قال مودتنا أهل البیت. [تأویل الآیات، ج 1، ص 432، ح 10]

آن نباشد، باید به ولایت برادر و وصیّ من علیّ بن ابیطالب علیه السلام تمسّک کند، چرا که هر کس او را دوست بدارد و ولایت او را بپذیرد هلاک نخواهد شد، و هر کس او را دشمن بدارد و بغض او را داشته باشد نجات نخواهد یافت. (1)

محمّد بن شاذان از طریق عامّه از حضرت رضا از پدرانش علیهم السلام نقل نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«زود است که بعد از من فتنه تاریک و کوری پیدا شود، و هر کس به «عُرْوَةِ الْوُثْقَی» تمسّک کند از آن فتنه نجات خواهد یافت» گفته شد: یا رسول الله «عُرْوَةِ الْوُثْقَی» چیست؟ فرمود: «ولایت سیّد الوصییّن علیه السلام است» گفته شد: سیّد الوصییّن کیست؟ فرمود: «امیرالمؤمنین است» گفته شد: أمیرالمؤمنین کیست؟ فرمود: «آقا و مولای مسلمانان و امام آنان بعد از من است» گفته شد: یا رسول الله مولا و امام مسلمین بعد از شما کیست؟ فرمود: برادرم علیّ بن ابیطالب است. (2)

ص: 505


1- فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی عبد الله بن عبّاس قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله من أحب ان یستمسک بالعروة الوثقی التی لا انفصام لها فلیستمسک بولایة أخی و وصیی علی بن أبی طالب فانه لا یهلک من أحبه و تولاه، و لا ینجو من أبغضه و عاداه. [تفسیر نور الثّقلین، ج 1، ص 264]
2- الشیخ الفقیه أبو الحسن محمّد بن أحمد بن علی بن الحسین بن شاذان: رواه من طریق العامة، عن الرّضا علیه السلام، عن آبائه علیهم السلام، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ستکون بعدی فتنة مظلمة، الناجی منها من تمسک بالعروة الوثقی. فقیل: یا رسول الله، و ما العروة الوثقی؟ قال: ولایة سید الوصیین. قیل: یا رسول الله، و من سید الوصیین. قال: أمیر المؤمنین. قیل: یا رسول الله، و من أمیر المؤمنین؟ قال: مولی المسلمین و إمامهم بعدی. قیل: یا رسول الله، و من مولی المسلمین و إمامهم بعدک؟ قال: أخی علی بن أبی طالب». [تفسیر برهان، ج 4، ص 380، ح 6]

مؤلّف گوید:

روایات در تفسیر «عُرْوَةِ الْوُثْقَی» فراوان است و برخی از آن ها در تفسیر آیة الکرسی گذشت.

«وَ لَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (1)

مرحوم طبرسی گوید:

امام صادق علیه السلام «الْبَحْرُ یَمُدُّهُ» را «و البحرُ مِدادهُ» خوانده است. (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

علّت نزول این آیه این بوده که یهود درباره ی روح از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال کردند، و آن حضرت فرمود: «الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی، وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» یعنی روح از امر پروردگار من است و شما را دانش کمی می باشد، یهود گفتند: تنها ماییم که دارای دانش کمی هستیم و یا همه مردم چنین اند؟ فرمود: «همه مردم چنین اند». یهود گفتند: ای محمّد اگر تو دارای دانش کمی هستی چگونه قرآن بر تو نازل شده [در حالی که آن تبیان کلّ شئ است «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» و به ما نیز تورات داده شده است «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً؟» پس خداوند این آیه را نازل نمود: «وَ لَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ…» و از این ایه روشن شد که علم خداوند بیش

ص: 506


1- سوره ی لقمان، آیه ی 27.
2- قرأ أبو عمرو و یعقوب و البحر بالنصب و الباقون بالرفع و قرأ جعفر بن محمّد علیه السلام و البحر مداده و فی قراءة ابن مسعود و بحر یمده و هی قراءة طلحة بن مصرف و قراءة الحسن و الأعرج و البحر یمده بضم الیاء. [مجمع البیان، ج 8، ص 503]

از این هاست، و آنچه از علم به شما داده شده، نزد شما کثیر و فراوان است، و لکن نزد خداوند قلیل و ناچیز است. (1)

یحیی بن اکثم به حضرت ابی الحسن هادی علیه السلام عرض کرد:

معنای آیه «سَبْعَةُ أَبْحُرٍ، ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ» چیست؟ امام علیه السلام فرمود: هفت دریا عبارت است از: عین کبریت، عین یمن، عین برهوت، عین طبریّة، جمّة ما سیدان، جمّة افریقیّة، عین با هوران. [و جُمّة: مکانی را گویند که آب در آن جمع می شود] سپس فرمود: و ماییم کلمات الله که هرگز فضائل ما شماره نمی گردد و تمام نمی شود. (2)

ص: 507


1- قال علیّ بن ابراهیم القمّی: و قوله: «وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» و ذلک أن الیهود سألوا رسول الله صلی الله علیه و آله عن الروح، فقال الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا، قالوا نحن خاصة قال بل الناس عامة قالوا فکیف یجتمع هذان یا محمّد تزعم أنک لم تؤت من العلم إلّا قلیلا و قد أوتیت القرآن و أوتینا التوراة و قد قرأت: وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ و هی التوراة فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً، فأنزل الله تعالی: وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ یقول علم الله أکثر من ذلک و ما أوتیتم کثیر فیکم قلیل عند الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 166]
2- الطبرسی فی (الإحتجاج): سأل یحیی بن أکثم أبا الحسن العالم العسکری علیه السلام عن قوله تعالی: سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ ما هی؟ فقال: «هی عین الکبریت، و عین الیمن، و عین البرهوت، و عین الطبریة، و جمة ما سیدان، و جمة إفریقیة، و عین باهوران، و نحن الکلمات التی لا تدرک فضائلنا و لا تستقصی». و رواه الشیخ المفید فی (الإختصاص) ببعض التغییر. [تفسیر برهان، ج 4، ص 381، ح 4]

«مَّا خَلْقُکُمْ وَ لَا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ» (1)

امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید:

به ما رسیده (و الله أعلم) که اهل کتاب به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله گفتند: «خداوند -- همان گونه که تو گمان می کنی و ما اعتقاد داریم -- ما را در مراحلی مانند نطفه و علقه و مضغه و… آفریده است، آیا چگونه ما در قیامت در یک ساعت زنده و مبعوث می شویم؟!» و در پاسخ آنان این آیه نازل شد: «مَّا خَلْقُکُمْ وَ لَا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ»، «إِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُون.» (2)

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْمًا لَّا یَجْزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَ لَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَیْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَ لَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ» (3)

امیرالمؤمنین علیه السلام پس از کلام مفصّلی، در پاسخ سائلی که گفت:

چه کسی از این مردم رأی صحیح و عمل درستی دارد؟ فرمود: کسی که فریب مردم را نخورده باشد و به خود مغرور نشده باشد، و دنیا با جلوه های خود او را گول نزده باشد. (4)

ص: 508


1- سوره ی لقمان، آیه ی 28.
2- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله ما خَلْقُکُمْ وَ لا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ واحِدَةٍ بلغنا و الله أعلم أنهم قالوا یا محمّد خلقنا أطوارا نطفا ثم علقا ثم أنشأنا خَلْقاً آخَرَ کما تزعم و تزعم أنا نبعث فی ساعة واحدة! فقال الله ما خَلْقُکُمْ وَ لا بَعْثُکُمْ إِلَّا کَنَفْسٍ واحِدَةٍ إنّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 166]
3- سوره ی لقمان، آیه ی 33.
4- فی من لایحضره الفقیه عن أمیر المؤمنین علیه السلام حدیث طویل و فیه قال السائل: فأی الناس اثبت رأیا؟ قال: من لم یغره الناس من نفسه، و لم تغره الدنیا بتشویقها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 217، ح 102]

و در حدیث آمده:

«الکیّس، من حاسب نفسه و عمل لما بعد الموت. و الفاجر، من اتّبع نفسه هواها و تمنّی علی اللَّه». یعنی انسان زیرک و دانا کسی است که خود را به حساب بکشد و برای بعد از مرگ خود کاری بکند، و فاجر کسی است که از هوای نفس خود پیروی کند و خود را طلبکار خدا بداند. (1)

امیرالمؤمنین علیه السلام -- به کسی که بدون توجّه به سخن خود، از دنیا مذمّت می نمود -- فرمود:

دنیا خانه صدق است، برای کسی که او را تصدیق کند [و خوب او را بشناسد] و خانه عافیت است، برای کسی که به او معرفت پیدا کرده باشد، و خانه ثروت است، برای کسی که از آن توشه بگیرد. تا این که فرمود: دنیا مسجد و محلّ عبادت پیامبران و وحی الهی و مصلّای ملائکه خداوند و محلّ تجارت اولیای اوست و اولیای خدا، در دنیا رحمت خدا را به دست می آورند، و سود و درآمد دنیا، بهشت است.

تا این که فرمود:

چگونه کسی می تواند از دنیا مذمّت کند؟ در حالی که دنیا، به فرزندان خود اعلان خطر و فراق نموده و خود را توصیف کرده و با سرور خود مردم را به سرور آخرت تشویق نموده، و با بلاهای خود، بلاهای آخرت را گوشزد نموده، تا تخویف و تحذیر و ترغیب و ترهیب کرده باشد؛ پس ای کسی که از دنیا مذمّت می کنی، و می گویی او تو را فریب داده است، دنیا چگونه تو را فریب

ص: 509


1- فی مجمع البیان و فی الحدیث الکیس من حاسب نفسه و عمل لما بعد الموت، و الفاجر من اتبع نفسه هواها و تمنی علی الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 217، ح 103]

داده؟ آیا به این که قبرهای مادران و پدرانت را به تو نشان داده تو را فریب داده است؟ در حالی که تو بسیار برای شفای آنان کوشیدی، و اطبا را برای آنان توصیف نمودی و برای شفای آنان به جستجوی داروها رفتی، و داروها ثمربخش نشد، و سفارشات تو به اطبا کارساز نگردید و این صحنه ها به تو هشدار داد و دنیا روزهای آخر زندگی و افتادن در بستر مرگ را به یاد تو آورد که در آن حال گریه تو، سودی نخواهد داشت و دوستان تو نیز کارساز نخواهند بود! (1)

«إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ وَ مَا تَدْرِی نَفْسٌ مَّاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَ مَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

علم به این پنج چیز مخصوص خداود و از صفات اوست و هیچ ملک مقرّب و بنیّ مرسلی از آن ها آگاه نیست. (3)

ص: 510


1- فی إرشاد المفید رحمة الله علیه من کلام أمیر المؤمنین علیه السلام لرجل سمعه یذم الدنیا من غیر معرفة بما یجب أن یقول فی معناها: الدنیا دار صدق لمن صدقها، و دار عافیة لمن فهم عنها، و دار غنی لمن تزود منها، مسجد أنبیاء الله و مهبط وحیه، و مصلی ملائکته، و متجر أولیائه اکتسبوا فیها الرحمة و ربحوا فیها الجنة فمن ذا یذمها و قد آذنت ببینها، و نادت بفراقها، و نعت نفسها فشوقت بسرورها الی السرور، و ببلاءها الی البلاء تخویفا و تحذیرا و ترغیبا، و ترهیبا، فیا ایها الذام للدنیا و المغتر بتغریرها متی غرتک أ بمصارع آبائک فی البلی أم بمصارع أمهاتک تحت الثری کم عللت بکفیک و مرضت بیدیک تبتغی لهم الشفاء! و تستوصف لهم الأطباء، و تلتمس لهم الدواء، لم تنفعهم بطلبک و لم تشفعهم بشفاعتک، مثلت لهم الدنیا مصرعک و مضجعک حیث لا ینفعک بکاءک، و لا یغنی عنک أحباؤک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 217، ح 104]
2- سوره ی لقمان، آیه ی 34.
3- قال الصّادق علیه السلام هذه الخمسة أشیاء لم یطلع علیها ملک مقرب و لا نبی مرسل و هی من صفات الله عزّوجلّ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 167]

روایت فوق را صدوق نیز در کتاب «مَنْ لَا یَحْضُرُهُ الْفَقِیهُ» (1)، از امام صادق علیه السلام نقل نموده است.

ابن ابی الحدید نقل نموده که امیرالمؤمنین علیه السلام هنگامی که خواست، برای جنگ با خوارج حرکت کند، یکی از منجمیّن به آن حضرت گفت: «شما سه ساعت که از روز می گذرد حرکت کن، و اگر الآن حرکت کنی، به شما و اصحاب شما آسیب می رسد».

امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود:

آیا تو می دانی در شکم اسب من فرزند نری قرار دارد و یا فرزند مادّه ای؟ منجّم گفت: «اگر محاسبه کنم می دانم» امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هر کس تو را تصدیق کند قرآن را تکذیب نموده است، چرا که خداوند می فرماید: «إِنَ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ…» سپس فرمود:

حضرت محمّد صلی الله علیه و آله چنین ادّعایی را نکرد، آیا تو گمان کرده ای که می توانی برای سفر من، ساعت خیر و ساعت شرّ را بدانی؟ اگر کسی تو را تصدیق کند، باید از استعانه و کمک خواستن از خدا بی نیاز باشد. سپس فرمود: «اَللَّهُمَّ لَا طَیْرَ إِلَّا طَیْرُکَ، وَ لَا ضَیْرَ إِلَّا ضَیْرُکَ، وَ لَاإِلَهَ غَیْرُکَ.»

یعنی خدایا فالی نیست مگر فال تو. و منعی نیست مگر منع تو، و معبودی جز تو نیست. (2)

ص: 511


1- ج 1، ص 84، ح 383.
2- ابن أبی الحدید فی (شرح نهج البلاغة)، قال: روی ابن دیزیل، قال: لما خرج علی علیه السلام من الکوفة إلی الحروریة، قال له رجل: یا أمیر المؤمنین، سر علی ثلاث ساعات مضین من النهار، فإنک إن سرت الساعة أصابک و أصحابک أذی. فقال علیه السلام: «أفی بطن فرسی ذکر أم انثی؟». قال: إن حسبت علمت. فقال علیه السلام: «من صدقک کذب القرآن، قال الله تعالی: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ الآیة». ثم قال: «إن محمّدا صلی الله علیه و آله لم یدع علم ما ادعیت، أ تزعم أنک تهدی إلی الساعة التی یصیب النفع [من سار فیها]، و تنهی عن الساعة التی یحیق السوء [بمن سار فیها]؟ فمن صدقک فقد استغنی عن الاستعانة بالله عزّوجلّ -- ثم قال -- اَللَّهُمَّ لا طیر إلّا طیرک، و لا ضیر إلّا ضیرک، و لا إله غیرک». [تفسیر برهان، ج 4، ص 382، ح 6]

در پایان حدیث فوق از حَبّه عُرَنی نقل شده که گوید:

امیرالمؤمنین علیه السلام در همان ساعتی که منجّم او را از حرکت در آن نهی کرد، حرکت نمود، و چون ما حرکت کردیم و به خوارج رسیدیم آنان به ما تیراندازی کردند، و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: خودداری کنید، و باز آنان تیراندازی کردند و فرمود خودداری کنید و پس از مرتبه سوّم فرمود: الآن قتال با آنان نیکوست، به آنان حمله کنید. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

هنگامی که نطفه در رحم واقع می شود خداوند ملکی را می فرستد تا از آن خاکی که او باید در آن دفن شود مقداری برگیرد و به آن نطفه بیامیزد، از این رو همواره قلب او متمایل به آن خاک می باشد، تا در آن دفن شود. (2)

ص: 512


1- قال: و روی مسلم الضبی، عن حبة العرنی، قال: سار فی الساعة التی نهاه عنها المنجم، فلما انتهینا إلیهم رمونا، فقلنا لعلی علیه السلام: یا أمیر المؤمنین، قد رمونا. فقال: «کفوا». ثم رمونا، فقال: «کفوا». ثم الثالثة، فقال: «الآن طاب لکم القتال، احملوا علیهم». [تفسیر برهان، ج 4، ص 382، ح 6]
2- فی الکافی عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن الحجال عن ابن بکیر عن أبی منهال عن الحارث بن المغیرة قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: ان النطفة إذا وقعت فی الرحم بعث الله عزّوجلّ ملکا فأخذ من التربة التی یدفن فیها، فماثها فی النطفة فلا یزال قلبه یحن إلیها حتّی یدفن فیها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 220، ح 118]

سوره ی سجده

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه؛

به جز آیه ی 16 تا 20 که در مدینه ی منوّره نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی مومنون نازل شده است. (1)

عدد آیات: 30 آیه و یا 29 آیه است.

ثواب قرائت سوره ی سجده

مرحوم صدوق از حسین بن ابی علا از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

کسی که سوره ی سجده را در هر شب جمعه ای قرائت کند، خداوند نامه عمل او را به دست راست او می دهد، و اعمال او را محاسبه نمی کند، و در بهشت از رفقای محمّد و اهل بیت علیه السلام خواهد بود. (2)

از کتاب «خواصّ القرآن» نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هر کس این سوره را بخواند، مانند کسی خواهد بود که شب قدر را احیا نموده

ص: 513


1- تفسیر برهان، ج 6، ص 192.
2- بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ السَّجْدَةِ فِی کُلِّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ أَعْطَاهُ اللَّهُ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ* وَ لَمْ یُحَاسِبْهُ بِمَا کَانَ مِنْهُ وَ کَانَ مِنْ رُفَقَاءِ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ ص. [ثواب الأعمال، ص 110]

است، و کسی که آن را بنویسد و بر خود بیاویزد، از بیماری تب، و سردرد، و درد مفاصل ایمن خواهد بود. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که سوره ی سجده را بنویسد و بر خود بیاویزد، از تب ایمن می شود، و اگر بشوید و آب آن را بنوشد، گم راهی و انحراف او برطرف می شود، و با اذن خداوند به تب سوّم مبتلا نمی شود. [تب سوّم، تب روز سوّم را گویند.] (2)

و از جابر نقل شده که گوید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی خوابید تا سوره ی «الم تنزیل» و سوره ی «ملک» را بخواند. (3)

در کتاب خصال از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

سوره های سجده [و عزائم] چهار سوره است:

علق، نجم، الم تنزیل و حم سجده. (4)

ص: 514


1- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی صلی الله علیه و آله، أنه قال: «من قرأ هذه السورة فکأنما أحیا لیلة القدر، و من کتبها و جعلها علیه أمن الحمی، و وجع الرأس، و وجع المفاصل». [تفسیر برهان، ج 4، ص 385، ح 2]
2- و قال الصّادق علیه السلام: «من کتبها و علقها علیه أمن من الحمی، و إن شرب ماءها زال عنه الزیغ و المثلثة بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 385، ح 4]
3- و روی لیث بن أبی الزبیر عن جابر قال: کان رسول الله صلی الله علیه و آله لا ینام حتّی یقرأ الم تنزیل و تبارک الذی بیده الملک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 221، ح 4]
4- فی کتاب الخصال عن أبی عبد الله علیه السلام قال: ان العزائم أربع: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ، و النجم، و تنزیل السجدة، و حم السجدة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 221، ح 5]

سوره ی سجده، آیات 1 تا 14

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الم (1) تَنْزیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ (2) أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ (3) اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ (4) یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (5) ذلِکَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزیزُ الرَّحیمُ (6) الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طینٍ (7) ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهینٍ (8) ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ (9) وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ (10) قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (11) وَ لَوْ تَری إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا

ص: 515

مُوقِنُونَ (12) وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ (13) فَذُوقُوا بِما نَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (14)

لغات:

«العرش» در آیه 54 اعراف تفسیر شد، و «ولیّ» در این آیه به معنای ناصر است، و «عزیز» به معنای غالب و منیع است و در این جا به قرینه رحیم به معنای منیع، شایسته تر است، و «سلاله» به معنای خالص و صفوه است، و «مَهین» به معنای حقیر و پست است، و «توفّی» به معنای دریافت کامل است، و «استوفی الدَیْن» یعنی طلب خود را کاملاً دریافت نمود، و «توکیل» واگذار کردن کار است به دیگری، و «نَکس» به معنای قلب و وارونه کردن است، و «أفئدة» جمع فؤاد به معنای قلب است، و «أبصرنا» یعنی صدّقنا.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

الم (1) این کتابی است که از سوی پروردگار جهانیان نازل شده، و شک و تردیدی در آن نیست! (2) ولی آنان می گویند: «(محمّد) آن را بدروغ به خدا بسته است»، امّا این سخن حقّی است از سوی پروردگارت تا گروهی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذارکننده ای برای آنان نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند! (3) خداوند کسی است که آسمان ها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز [شش دوران] آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت هیچ سرپرست

ص: 516

و شفاعت کننده ای برای شما جز او نیست آیا متذکّر نمی شوید؟! (4) امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر می کند سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سالهایی است که شما می شمرید بسوی او بالا می رود (و دنیا پایان می یابد). (5) او خداوندی است که از پنهان و آشکار با خبر است، و شکست ناپذیر و مهربان است! (6) او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد (7) سپس نسل او را از عصاره ای از آب ناچیز و بی قدر آفرید. (8) سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید و برای شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد امّا کمتر شکر نعمتهای او را بجا می آورید! (9) آن ها گفتند: «آیا هنگامی که ما (مردیم و) در زمین گم شدیم، آفرینش تازه ای خواهیم یافت؟!» ولی آنان لقای پروردگارشان را انکار می کنند (و می خواهند با انکار معاد، آزادانه به هوسرانی خویش ادامه دهند). (10) بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را می گیرد سپس شما را بسوی پروردگارتان بازمی گردانند.» (11) و اگر ببینی مجرمان را هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده، می گویند: «پروردگارا! آنچه وعده کرده بودی دیدیم و شنیدیم ما را بازگردان تا کار شایسته ای انجام دهیم ما (به قیامت) یقین داریم!» (12) و اگر می خواستیم به هر انسانی هدایت لازمش را (از روی اجبار بدهیم) می دادیم ولی (من آن ها را آزاد گذارده ام و) سخن و وعده ام حق است که دوزخ را (از افراد بی ایمان و گنهکار) از جنّ و انس همگی پر کنم! (13) (و به آن ها می گویم:) بچشید (عذاب جهنّم را)! به خاطر این که دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم و بچشید عذاب جاودان را به خاطر اعمالی که انجام می دادید! (14)

ص: 517

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ مَا لَکُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ وَ لَا شَفِیعٍ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ» (1)

عبد الله بن سِنان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

خداوند خیر را در روز یکشنبه آفرید، و شرّ را قبل از خیر خلق نفرمود، و در روز یکشنبه و دوشنبه زمین ها را خلق نمود، و در روز سه شنبه اقوات و خوارکی های آن ها را خلق نمود، و در روز چهارشنبه و پنجشنبه آسمان ها را خلق نمود، و در روز جمعه اقوات و خوراکی ها را خلق کرد، همان گونه که می فرماید: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ.» (2)

مؤلّف گوید:

معنای «ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ» در سوره ی «طه» گذشت.

«یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاء إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ» (3)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از تدبیر امور، امر و نهی الهی به بندگان می باشد، و همه این ها روز

ص: 518


1- سوره ی سجده، آیه ی 4.
2- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن ابن محبوب، عن عبد الله بن سنان، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «إن الله خلق الخیر یوم الأحد، و ما کان لیخلق الشر قبل الخیر، و فی یوم الأحد و الاثنین خلق الأرضین، و خلق أقواتها فی یوم الثلاثاء، و خلق السماوات یوم الأربعاء و یوم الخمیس، و خلق أقواتها یوم الجمعة، و ذلک قول الله: خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 387، ح 2]
3- سوره ی سجده، آیه ی 5.

قیامت ظاهر می شود، و مقدار آن روز، هزار سال از سال های دنیاست. (1)

امام صادق علیه السلام پس از سخنان مفصّلی فرمود:

در قیامت پنجاه موقف و ایستگاه وجود دارد و هر موقفی هزار سال از سال های دنیاست. و سپس این آیه را قرائت نمود: «فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خمسین أَلْفَ سَنَةٍ.» (2) و (3)

مؤلّف گوید:

اخبار این موضوع با تفصیل در سوره حج ذیل آیه «وَ إِنَ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» گذشت.

«الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِینٍ * ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ» (4)

مؤلّف گوید:

خَلَقَه با فتح لام و سکون آن قرائت شده است و در معنا تفاوتی ندارد.

ص: 519


1- قوله یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ یعنی (الأمور التی یدبرها و الأمر و النهی الذی أمر به و أعمال العباد کل هذا یظهره یوم القیامة فیکون مقدار ذلک الیوم ألف سنة من سنی الدنیا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 168]
2- سوره ی معارج، آیه ی 4.
3- فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی ابی عبد الله علیه السلام انه قال فی کلام طویل: فان فی القیامة خمسین موقفا کل موقف مثل الف سنة مما تعدون، ثم تلا هذه الآیة: «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 222، ح 7]
4- سوره ی سجده، آیات 9-7.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «انسان» حضرت آدم علیه السلام است، و «نَسل» به معنای ذریّه است [سُمیّت به لأنّها تنسلّ و تنفصل من سلالةٍ] و نَسل فرزندان سلالة است و سلالة به معنای زبده و صفوه ی از چیزی است، و مقصود از «مَّاء مَّهِینٍ» نطفه است، و «سوّاه» یعنی استحاله من نطفةٍ إلی علقةٍ؛ و من علقةٍ إلی مضغة، حتّی نفخ فیه الروح. (1)

حضرت رضا علیه السلام در پاسخ سلیمان مزوری که متکلم خراسان نامیده می شد و خود را یکتای در علم کلام می دانست و منکر بدا بود، فرمود:

ای سلیمان برای چه منکر بداء [و مشیّت مستمرّ خداوند] شده ای؟ در حالی که خداوند می فرماید: «أولم یری الإنسان أنّا خلقناه من قبل و لم یک شیئاً» و می فرماید: «وَ هُوَ الَّذی یَبْدَؤُ الْخَلْقَ ثُمَ یُعیدُهُ» و می فرماید: «بَدِیعُ السَّماواتِ

وَ الْأَرْضِ» و می فرماید: «یَزِید فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ» و می فرماید: «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ» و می فرماید: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ -- إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِم» و می فرماید: «وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ…» و مسأله بدا و استمرار مشیّت الهی از این آیات روشن و واضح است؟! (2)

ص: 520


1- و قوله الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ قال هو آدم علیه السلام ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ أی ولده مِنْ سُلالَةٍ و هو الصفو من الطعام و الشراب مِنْ ماءٍ مَهِینٍ قال النطفة المنی ثُمَّ سَوَّاهُ أی استحالة من نطفة إلی علقة و من علقة إلی مضغة حتّی نفخ فیه الروح. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 168]
2- فی عیون الاخبار فی باب مجلس الرّضا علیه السلام مع سلیمان المروزی یقول فیه المأمون بعد کلام طویل: یا عمران هذا سلیمان المروزی متکلم خراسان، قال عمران: یا أمیر المؤمنین انه یزعم انه واحد خراسان فی النظر و ینکر البداء؟ قال. فلم تناظره؟ قال عمران: ذلک إلیک، فدخل الرّضا علیه السلام فقال: فی أی شی ء أنتم؟ قال عمران: یا بن رسول الله هذا سلیمان المروزی فقال له سلیمان: أ ترضی بأبی الحسن و بقوله فیه؟ فقال عمران: قد رضیت بقول ابی الحسن فی البداء علی ان یأتینی فیه بحجة احتج بها علی نظرائی من أهل النظر، قال المأمون: یا أبا الحسن ما تقول فیما تشاجرا فیه؟ قال: و ما أنکرت من البداء یا سلیمان، و الله عزّوجلّ یقول: «أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً» و یقول عزّوجلّ: «وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ» و یقول: «بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» و یقول عزّوجلّ: «یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ» و یقول: «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ» و یقول عزّوجلّ: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ» و یقول عزّوجلّ: «وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ» و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 222، ح 9]

«قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ» (1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

… من در معراج به ملکی از ملائکه برخورد نمودم که نشسته بود و همه دنیا مقابل او قرارداشت و در دست او لوحی از نور بود و در آن نگاه می کرد و توجّه به طرف راست و چپ خود نمی نمود و همواره با حال حزن در آن لوح نگاه می کرد، پس من به جبرئیل گفتم: این کیست؟ جبرئیل گفت: این ملک الموت است و همواره مشغول قبض ارواح می باشد. پس من گفتم: ای جبرئیل مرا نزد او ببر تا با او سخن بگویم، پس مرا نزد او برد و من بر او سلام کردم، و جبرئیل به او گفت: این محمّد و نبیّ رحمت صلی الله علیه و آله است که خداوند او را به سوی بندگان خود فرستاده. پس ملک الموت بر من سلام و تحیّت فرستاد و گفت: «من به شما بشارت می دهم و همه خیر را در امّت شما

ص: 521


1- سوره ی سجده، آیه ی 11.

می بینم»، و من گفتم: «الحمد لله المنّان، ذی النعم و الإحسان علی عباده، ذلک من فضل ربّی و رحمته علیَّ».

سپس جبرئیل گفت:

«کار این ملک از همه ملائکه سخت تر است» من گفتم: آیا هر کس تا کنون مرده و بعد از این خواهد مرد را، این ملک قبض روح می نماید؟ جبرئیل گفت: آری پس من به او گفتم: آیا تو آنان را هر کجا که باشند می بینی؟ گفت: آری. سپس گفت: «خداوند دنیا را در مقابل من چنان مسخّر نموده که همه دنیا برای من مانند درهمی است که در دست کسی باشد و آن را زیر و رو کند هر گونه که بخواهد، و هیچ خانه ای نیست مگر آن که من در هر روز پنج مرتبه در آن نظر می کنم، و چون اهل خانه ای بر میّت خود گریه می کنند، من به آنان می گویم: بر میّت خود گریه نکنید، چرا که من برای یکایک شما می آیم، تا احدی از شما باقی نماند». رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حقّا که مرگ امر بزرگ و داهیه و مصیبت بزرگی است، جبرئیل گفت: و بعد از مرگ مصیبت بزرگ تر و بزرگ تر است!! (1)

ص: 522


1- قال علیّ بن ابراهیم القمّی: حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن هشام عن أبی عبد الله علیه السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله لما أسری بی إلی السماء رأیت ملکا من الملائکة بیده لوح من نور لا یتلفت یمینا و لا شمالا مقبلا علیه کهیئة الحزین، فقلت من هذا یا جبرئیل فقال: هذا ملک الموت مشغول فی قبض الأرواح فقلت أدنینی منه یا جبرئیل لأکلمه، فأدنانی منه فقلت له یا ملک الموت أ کل من مات أو هو میت فیما بعد أنت تقبض روحه قال نعم قلت و تحضرهم بنفسک قال نعم و ما الدنیا کلها عندی فیما سخرها الله لی و مکننی منها إلّا کالدرهم فی کف الرجل یقلبه کیف یشاء و ما من دار فی الدنیا إلّا و أدخلها فی کل یوم خمس مرات و أقول إذا بکی أهل البیت علی میتهم لا تبکوا علیه فإن لی إلیکم عودة و عودة حتّی لا یبقی منکم أحد، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله کفی بالموت طامة یا جبرئیل! فقال جبرئیل إنّما بعد الموت أطم و أعظم من الموت. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 168]

اسباط بن سالم گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: فدای شما شوم، آیا ملک الموت می داند چه کسی را باید قبض روح نماید؟ فرمود:

او از پیش خود نمی داند، تا برگه هایی از آسمان نازل شود و به او گفته شود: «فلانی فرزند فلانی را قبض روح کن.» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

هنگامی که ملک الموت برای قبض روح محتضر می آید، او را می بندد، و گرنه محتضر آرام نمی گیرد [و فرار می کند.] (2)

جابر از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد یکی از انصار که مرد صالحی بود، هنگام مرگ حاضر شد و چون ملک الموت را دید به او فرمود: «به او ارفاق کن او صاحب من و مرد مؤمنی است» ملک الموت گفت: ای محمّد شاد و مطمئن باش، چرا که من با هر مؤمنی رفیق و دوست هستم».

سپس گفت:

ای محمّد بدان که من چون فرزند آدم را قبض روح می نمایم و صدای ناله و

ص: 523


1- فی الکافی ابو علی الأشعری عن محمّد بن عبد الجبار عن ابن فضال عن علی بن عقبة عن أسباط بن سالم مولی أبان قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام جعلت فداک یعلم ملک الموت بقبض من یقبض؟ قال: لا انما هی صکاک تنزل من السماء: اقبض نفس فلان بن فلان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 224، ح 14]
2- و عنه: عن علی، عن أبیه، عن عبد الله بن المغیرة، عن السکونی، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إن المیت إذا حضره الموت، أوثقه ملک الموت، و لولا ذلک ما استقر». [تفسیر برهان، ج 4، ص 390، ح 6]

فریاد اهل او بلند می شود، من در کنار خانه او می ایستم و روح او در دست من است و به آنان می گویم: به خدا سوگند ما ظلم به او نکرده ایم و قبل از اجل او را قبض روح ننموده ایم و گناهی در قبض روح او نکرده ایم و اگر شما راضی به کار خدا باشید و بر آن صبر کنید، مورد ستایش هستید و خداوند به شما پاداش خواهد داد، و اگر جزع و بی صبری کنید گناهکار و مورد خشم خدا خواهید بود، و شما حق اعتراض به ما را ندارید، و ما باز برای قبض روح شما خواهیم آمد، پس شما از بی صبری و شکایت شدیداً پرهیز کنید، چرا که من سراغ هر خانه ای در زمین و دریا خواهم آمد، و در هر روزی پنج مرتبه هنگام نمازها به هر خانه ای سر می زنم، تا جایی که ما به آنان آگاه تر از خود آنان هستیم. سپس ملک الموت به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا محمّد! اگر من بخواهم روح یک پشه ای را قبض کنم، بدون امر الهی نمی توانم قبض نمایم، و من خود مؤمن را هنگام مرگ به شهادت به «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله» تلقین می نمایم. (1)

ص: 524


1- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن محبوب، عن المفضل بن صالح، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «حضر رسول الله صلی الله علیه و آله رجلا من الأنصار، و کانت له حالة حسنة عند رسول الله صلی الله علیه و آله، فحضره عند موته، فنظر إلی ملک الموت عند رأسه، فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله: ارفق بصاحبی فإنه مؤمن. فقال له ملک الموت: یا محمّد، طب نفسا، و قر عینا، فإنی بکل مؤمن رفیق شفیق. و اعلم -- یا محمّد -- أنی لأحضر ابن آدم عند قبض روحه، فإذا قبضته صرخ صارخ من أهله عند ذلک، فاتنحی فی جانب الدار و معی روحه، فأقول لهم: و الله ما ظلمناه، و لا سبقنا به أجله، و لا استعجلنا به قدره، و ما کان لنا فی قبض روحه من ذنب، فإن ترضوا بما صنع الله و تصبروا تؤجروا و تحمدوا، و إن تجزعوا و تسخطوا تأثموا و توزروا، و ما لکم عندنا من عتبی، و إن لنا عندکم أیضا لبقیة و عودة، فالحذر الحذر، فما من أهل بیت مدر و لا شعر، فی بر و لا بحر، إلّا و أنا أتصفحهم فی کل یوم خمس مرات عند مواقیت الصلاة، حتّی لأنا أعلم منهم بأنفسهم، و لو أنی -- یا محمّد -- أردت قبض نفس بعوضة ما قدرت علی قبضها حتّی یکون الله عزّوجلّ هو الآمر بقبضها، و إنّی لملقن المؤمن عند موته شهادة أن لا إله إلّا الله، و أن محمّدا رسول الله صلی الله علیه و آله». [تفسیر برهان، ج 4، ص 390، ح 7]

رسول خدا صلی الله علیه و آله به ابوذّر فرمود:

ای ابوذّر! هنگامی که من در معراج به آسمان رفتم به ملکی برخورد کردم که بر روی کرسیّ از نور نشسته بود، و بر سر او تاجی از نور بود، و یکی از پاهای او در مشرق و دیگری در مغرب بود، و مقابل او لوحی بود و در آن نگاه می کرد و دنیا مقابل چشم او و مخلوق مقابل او بودند، و دست او به مشرق و مغرب می رسید، پس من به جبرئیل گفتم: این کیست که من ملکی بزرگ تر از او ندیده ام؟ جبرئیل گفت: «این عزرائیل است نزدیک او برو و به او سلام کن» پس من نزد او رفتم و گفتم: «سَلَامٌ عَلَیْکَ حَبِیبِی مَلَکَ الْمَوْتِ» پس او گفت: «وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا أَحْمَدُ مَا فَعَلَ ابْنُ عَمِّکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ؟» گفتم: آیا تو پسر عمّ من را می شناسی؟ عزرائیل گفت: چگونه او را نمی شناسم؟ در حالی که خداوند جل جلاله مرا مأمور به قبض روح همه مخلوق نموده جز روح تو و روح علیّ بن ابیطالب، و خداوند خود شما را با مشیّت خویش قبض روح می نماید. (1)

ص: 525


1- ابن شهر آشوب: فی حدیث عن رسول الله صلی الله علیه و آله، قال: «یا أبا ذر، لما أسری بی إلی السماء مررت بملک جالس علی سریر من نور، علی رأسه تاج من نور، إحدی رجلیه فی المشرق و الاخری فی المغرب، و بین یدیه لوح ینظر فیه، و الدنیا کلها بین عینیه، و الخلق بین رکبتیه، و یده تبلغ المشرق و المغرب، فقلت: یا جبرئیل، من هذا؟ فما رأیت من ملائکة ربی جل جلاله أعظم خلقا منه. قال: هذا عزرائیل ملک الموت ادن فسلم علیه، فدنوت منه، فقلت: سلام علیک، حبیبی ملک الموت. فقال: و علیک السّلام یا أحمد. و ما فعل ابن عمک علی بن أبی طالب؟ فقلت: و هل تعرف ابن عمی؟ قال: و کیف لا أعرفه؟ فإن الله جل جلاله وکلنی بقبض الأرواح ما خلا روحک و روح علی بن أبی طالب، فإن الله یتوفاکما بمشیئته». [تفسیر برهان، ج 4، ص 391، ح 10]

مؤلّف گوید:

روایات مربوط به قبض روح مؤمن و کافر فراوان است و ما برخی از آن ها را در کتاب «راه بهشت» نقل کردیم.

«وَ لَوْ تَرَی إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ» (1)

در برخی از روایات آمده که مرگ را سه هزار «سکرة الموت» هست و هر «سکرة الموت» سخت تر از هزار ضربه شمشیر است… و ملک الموت را اعوانی است که عدد آنان را جز خدا نمی داند، و هر کدام آنان اگر مجاز باشند می توانند آسمان ها و زمین های هفتگانه را به صورت یک لقمه ببلعند، و غصّه و لحظه ای از لحظات مرگ سخت تر از هزار ضربه شمشیر است، و هر چه خداوند آفریده تا اجل خود زنده است و چون مدّت و اجل او تمام شود محکوم به فنا خواهد بود. (2)

ص: 526


1- سوره ی سجده، آیه ی 12.
2- و فیه: و فی بعض الأخبار: أن للموت ثلاثة آلاف سکرة، کل سکرة منها أشد من ألف ضربة بالسیف. -- و فیه: و فی بعض الأخبار: أن الدنیا کلها بین یدی ملک الموت کالمائدة بین یدی الرجل، یمد یده إلی ما شاء منها فیتناوله و یأکل، و الدنیا، مشرقها و مغربها، برها و بحرها، و کل ناحیة منها، أقرب إلی ملک الموت من الرجل علی المائدة، و أن معه أعوانا، و الله أعلم بعدتهم، لیس منهم ملک إلّا لو اذن له أن یلتقم السبع سماوات، و الأرضین السبع فی لقمة واحدة لفعل، و أن غصة من غصص الموت أشد من ألف ضربة بالسیف، و کل ما خلق الله عزّوجلّ یترکه إلی الأجل، فإنه موقت لوفاء العدة و انقضاء المدة. [تفسیر برهان، ج 4، ص 391، ح 13 و 14]

سوره ی سجده، آیات 15 تا 30

متن:

إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ (15) تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (16) فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (17) أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ (18) أَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوی نُزُلاً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (19) وَ أَمَّا الَّذینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعیدُوا فیها وَ قیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (20) وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (21) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُونَ (22) وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فی مِرْیَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَ جَعَلْناهُ هُدیً لِبَنی إِسْرائیلَ (23) وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ (24) إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ (25) أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ أَ فَلا یَسْمَعُونَ (26) أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ (27) وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (28) قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذینَ کَفَرُوا إیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ (29) فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ (30)

لغات:

«تجافی» به معنای تباعد و دوری از چیزی است، و «مضجع» به معنای فرش و

ص: 527

بستر و خوابگاه است و جمع آن مضاجع است، و «ما أخفی لهم» یعنی ما أخر لهم، و «قرّة عینٍ» یعنی چیزی که سبب روشنائی چشم و شادی روح است و به آن گفته می شود: «لا عین رأت و لا أذن سمعت و لا خطر علی قلب شرٍ»، و «عذاب الأدنی» یعنی عذاب دنیا مانند قتل و اسارت و قحط، و روایت شده که «عذاب أدنی» در رجعت خواهد بود، و «عذاب أکبر» عذاب آخرت است، و «مریة» به معنای شک است، و «أرض جُرُز» زمین خالی شده از بنا و سکنه است، و «یوم الفتح» یعنی یوم النصر، و «سَوْق» به معنای سیر دادن حیوان و یا انسان مجرم است، و بعضی گویند: «جُرُز» زمین خشک و خالی از نبات و گیاه است.

ترجمه:

تنها کسانی که به آیات ما ایمان می آورند که هر وقت این آیات به آنان یادآوری شود به سجده می افتند و تسبیح و حمد پروردگارشان را بجا می آورند، و تکبّر نمی کنند. (15) پهلوهای شان از بسترها در دل شب دور می شود (و بپا می خیزند و رو به درگاه خدا می آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند، و از آنچه به آنان روزی داده ایم انفاق می کنند! (16) هیچ کس نمی داند چه پاداشهای مهمّی که مایه روشنی چشم هاست برای آن ها نهفته شده، این پاداش کارهایی است که انجام می دادند! (17) آیا کسی که باایمان باشد همچون کسی است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند. (18) امّا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت جاویدان از آن آن ها خواهد بود، این وسیله پذیرایی (خداوند) از آن هاست به پاداش آنچه انجام می دادند. (19) و امّا کسانی که فاسق شدند (و از اطاعت خدا سرباز زدند)، جایگاه همیشگی آن ها آتش است هر زمان بخواهند از آن خارج شوند، آن ها را به آن بازمی گردانند و به آنان گفته

ص: 528

می شود: «بچشید عذاب آتشی را که انکار می کردید!» (20) به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) می چشانیم، شاید بازگردند! (21) چه کسی ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او یادآوری شده و او از آن اعراض کرده است؟! مسلّماً ما از مجرمان انتقام خواهیم گرفت! (22) ما به موسی کتاب آسمانی دادیم و شک نداشته باش که او آیات الهی را دریافت داشت و ما آن را وسیله هدایت بنی اسرائیل قرار دادیم! (23) و از آنان امامان (و پیشوایانی) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند چون شکیبایی نمودند، و به آیات ما یقین داشتند. (24) البتّه پروردگار تو میان آنان روز قیامت در آنچه اختلاف داشتند داوری می کند (و هر کس را به سزای اعمالش می رساند)! (25) آیا برای هدایت آن ها همین کافی نیست که افراد زیادی را که در قرن پیش از آنان زندگی داشتند هلاک کردیم؟! این ها در مساکن (ویران شده) آنان راه می روند در این آیاتی است (از قدرت خداوند و مجازات دردناک مجرمان) آیا نمی شنوند؟! (26) آیا ندیدند که ما آب را بسوی زمینهای خشک می رانیم و بوسیله آن زراعتهایی می رویانیم که هم چهارپایانشان از آن می خورند و هم خودشان تغذیه می کنند آیا نمی بینند؟! (27) آنان می گویند: «اگر راست می گویید، این پیروزی شما کی خواهد بود؟!» (28) بگو: «روز پیروزی، ایمان آوردن، سودی به حال کافران نخواهد داشت و به آن ها هیچ مهلت داده نمی شود!» (29) حال که چنین است، از آن ها روی بگردان و منتظر باش آن ها نیز منتظرند! (تو منتظر رحمت خدا و آن ها هم منتظر عذاب او!) (30)

ص: 529

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِهَا… * تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاء بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: اصل اسلام و فرع اسلام و قلّه و منزلت بالای اسلام چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اصل اسلام نماز است، و فرع آن زکات است، و قلّه و منزلت بالای آن جهاد در راه خداست.

آن مرد گفت: یا رسول الله! ابواب خیر کدام است؟ فرمود: «روزه سپری است [در مقابل آتش دوزخ] و صدقه خطاها و گناهان را پاک می کند، و قیام مرد برای تجهّد و مناجات با پروردگار در نیمه شب. از ابواب خیر است» و سپس این آیه را تلاوت نمود «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ.» (2)

ص: 530


1- سوره ی سجده، آیات 17-15.
2- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن علی بن النعمان عن ابن مسکان عن سلیمان بن خالد عن أبی جعفر علیه السلام قال: الا أخبرک بالإسلام أصله و فرعه و ذروة سنامه؟ قلت: بلی جعلت فداک قال: أما أصله فالصلاة و فرعه الزکاة و ذروة سنامه الجهاد، ثم قال: ان شئت أخبرتک بأبواب الخیر؟ قلت: نعم جعلت فداک، قال: الصوم جنة و الصدقة تذهب بالخطیئة و قیام الرجل فی جوف اللیل یذکر الله، ثم قرأ «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 228، ح 30]

ابوعبیده حذّاء گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه فوق به من فرمود:

شاید تو فکر می کنی که اهل تهجّد و نماز شب، شب ها به خواب نمی روند؟ گفتم: خدا و رسول او داناترند. فرمود: چاره ای از راحت گذاردن این بدن نیست و تو باید او را راحت بگذاری تا روح از آن خارج شود، و بدن استراحت کند، و چون روح به بدن بازر می گردد، بدن برای کار و تلاش قوی تر باشد، چنان که خداوند می فرماید: «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ…».

سپس فرمود:

این آیه درباره ی امیرالمؤمنین علیه السلام و پیروان و شیعیان او نازل شد، و آنان اوّل شب می خوابیدند و چون ثلثی از شب و یا آنچه خدا می خواست می گذشت، به درگاه خدای خود پناه می بردند، و در حال ترس از عذاب و امید و طمع به عطای او بودند، و خداوند در قرآن احوال آنان را برای پیامبر خود بیان نموده و فرموده است: که از عطای خود آنان را بهر ه مند می کند، و در جوار رحمت خود در بهشت قرارشان خواهد داد، و ترس و هراس شان را برطرف خواهد نمود» گفتم: فدای شما شوم، اگر من آخر شب به پا خواستم چه بگویم؟ فرمود: بگو:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ إِلَهِ الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یُحْیِی الْمَوْتَی وَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ». سپس فرمود: اگر تو چنین بگویی پلیدی شیطان و وسوسه های او از تو دور می شود، إن شاءالله تعالی. (1)

ص: 531


1- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی أبی عبیدة الحذاء عن أبی جعفر علیه السلام قال: «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً» لعلک تری ان القوم لم یکونوا ینامون؟ قال قلت: الله و رسوله و ابن رسوله أعلم قال: فقال: لا بد لهذا البدن أن تریحه حتّی یخرج نفسه، فاذا خرج النفس استراح البدن و رجع الروح قوة علی العمل، فانما ذکرهم «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً» أنزلت فی أمیر المؤمنین علیه السلام و أتباعه من شیعتنا ینامون فی أول اللیل فاذا ذهب ثلثا اللیل أو ما شاء الله فزعوا الی ربهم راغبین مرهبین طامعین فیما عنده، فذکر الله فی کتابه فأخبرک بما أعطاهم انه أسکنهم فی جواره و أدخلهم جنته و آمنهم خوفه، و أذهب رعبهم، قال: قلت: جعلت فداک ان أنا قمت فی آخر اللیل ای شی ء أقول إذا قمت؟ قال: قل الحمد لله رب العالمین و اله المرسلین و الحمد لله الذی یحیی الموتی و یبعث من فی القبور فانک إذا قلتها ذهب عنک رجز الشیطان و وسواسه إن شاءالله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 227، ح 29]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هر عمل نیکی را که بنده انجام بدهد، ثواب و پاداش آن در قرآن ذکر شده است مگر نماز شب که به خاطر بزرگی ثواب آن نزد خداوند، پاداش آن بیان نشده است و خداوند می فرماید: «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ… إلی قوله: یَعْمَلُونَ….» (1)

حسین بن سعید در کتاب زهد از ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

خداوند به دست قدرت خود بهشتی آفریده که جز او کسی آن را ندیده است و هیچ مخلوقی اطلاعی از آن ندارد و در هر صبحگاهی گشوده می شود و خداوند به او می فرماید: «بوی خوش خود را فراوان کن، بوی خوش خود را فراوان کن» و آن بهشت می گوید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ».

ص: 532


1- فإنه حدثنی أبی عن عبد الرحمن بن أبی نجران عن عاصم بن حمید عن أبی عبد الله علیه السلام قال ما من عمل حسن یعمله العبد إلّا و له ثواب فی القرآن إلّا صلاة اللیل فإن الله لم یبین ثوابها لعظم خطرها عنده فقال تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ إلی قوله یَعْمَلُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 148، ح 6]

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

و این بهشت همان بهشتی است که خداوند درباره ی آن می فرماید: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاء بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ.» (1)

مرحوم طبرسی در معنای آیه «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا…»، از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل نموده که فرموده اند:

مقصود از این آیه این است که آنان خود را از بستر بلند می کنند برای نماز شب و آنان همان متهجّدان در شب هستند که از بسترها به پا می خیزند برای نماز و عبادت. (2)

امام صادق علیه السلام در تفسیر «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ…»، فرمود:

«کَانُوا لَا یَنَامُونَ حَتَّی یُصَلُّوا الْعَتَمَةَ»، یعنی آنان کسانی هستند که نمی خوابند تا نماز عشا را بخوانند. (3)

ص: 533


1- … ثم قلت: أفی الجنة غناء؟ قال: ان فی الجنة شجرا یأمر الله ریاحها فتهب فتضرب تلک الشجر بأصوات لم یسمع الخلائق مثلها حسنا، ثم قال: هذا عوض لمن ترک السماع للغناء فی الدنیا مخافة الله قال: قلت: جعلت فداک زدنی فقال: ان الله تعالی خلق جنة بیده و لم ترها عین و لم یطلع علیها مخلوق یفتحها الرب کل صباح فیقول: ازدادی ریحا ازدادی طیبا و هو قول الله فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 227، ح 27]
2- الطبرسی: فی معنی الآیة، قال: تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً، أی ترتفع جنوبهم عن مواضع اضطجاعهم لصلاة اللیل، و هم المتهجدون باللیل، الذین یقومون عن فرشهم للصلاة. [تفسیر برهان، ج 4، ص 397، ح 12]
3- فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده قال: قال الصّادق علیه السلام فی قوله: «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ» قال: کانوا لا ینامون حتّی یصلوا العتمة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 229، ح 34]

و نیز فرمود:

«إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ عَلَی ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ: فَطَبَقَةٌ یَعْبُدُونَهُ رَغْبَةً فِی ثَوَابِهِ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْحُرَصَاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ، وَ آخَرُونَ یَعْبُدُونَهُ فَرَقاً مِنَ النَّارِ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ هِیَ الرَّهْبَةُ، وَ لَکِنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْکِرَامِ وَ هُوَ الْأَمْنُ…» (1)

یعنی عبادت مردم سه گونه است: گروهی خدا را به خاطر ثواب و پاداش عبادت می کنند، و این عبادت اهل طمع است، و گروهی از ترس عذاب او را عبادت می کنند، و این عبادت غلامان است، و لکن من به خاطر محبّت، خدا را عبادت می کنم و این عبادت کرام و صاحبان امنیّت است.

«أَفَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ * أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی نُزُلًا بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ * وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُوا فِیهَا وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ» (2)

امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «أَفَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ…»، فرمود:

امیرالمؤمنین علیه السلام و ولید بن عقبة بن ابی معیط تشاجر و نزاعی پیدا کردند و ولید فاسق به آن حضرت گفت: «به خدا سوگند زبان من و بزرگی من و قدرت جنگی من از شما قوی تر است» و امیرالمؤمنین به او فرمود: «ساکت باش ای فاسق» و پس از آن، آیات فوق نازل شد، بنابراین مقصود از «أَمَّا

ص: 534


1- فی کتاب الخصال عن یونس بن ظبیان قال: قال الصّادق جعفر بن محمّد علیهما السلام: ان الناس یعبدون الله علی ثلثة أوجه: فطبقة تعبده رغبة فی ثوابه فتلک عبادة الحرصاء و هو الطمع، و آخرون یعبدونه فرقا فتلک عبادة العبید و هی الرهبة، و لکنی أعبده حبا له فتلک عبادة الکرام و هو الأمن و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 227، ح 28]
2- سوره ی سجده، آیات 20-18.

الَّذِینَ آمَنُوا…» علیّ بن ابیطالب علیه السلام است، و مقصود از «أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا…»، ولید بن عقبة است. (1)

در مناقب ابن شهر آشوب از امام باقر علیه السلام نقل شده که آن حضرت پس از ذکر روایت فوق فرمود:

سپس حسّان بن ثابت این قصّه را به شعر در آورد و گفت:

أَنْزَلَ اللَّهُ وَ الْکِتَابُ عَزِیزٌ *** فِی عَلِیٍّ وَ فِی الْوَلِیدِ قُرْآناً

فَتَبَوَّأَ الْوَلِیدُ مِنْ ذَاکَ فِسْقاً *** وَ عَلِیٌّ مُبَوَّأٌ إِیمَاناً

لَیْسَ مَنْ کَانَ مُؤْمِناً عَرَفَ اللَّهَ *** کَمَنْ کَانَ فَاسِقاً خَوَّاناً

سَوْفَ یُجْزَی الْوَلِیدُ خِزْیاً وَ نَاراً *** وَ عَلِیٌّ لَا شَکَّ یُجْزَی جِنَانا

«وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (2)

مفضّل گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

«عَذَابِ الْأَدْنَی» گرانی، و عذاب اکبر شمشیر حضرت مهدی علیه السلام است. (3)

ص: 535


1- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله: أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ قال فذلک أن علی بن أبی طالب علیه السلام و الولید بن عقبة بن أبی معیط تشاجرا فقال الفاسق الولید بن عقبة: أنا و الله أبسط منک لسانا و أحد منکم سنانا و أمثل منک جثوا فی الکتیبة، قال علی ع: اسکت فإنما أنت فاسق فأنزل الله أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوی نُزُلًا بِما کانُوا یَعْمَلُونَ فهو علی بن أبی طالب علیهما السلام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 171، ح 1]
2- سوره ی سجده، آیه ی 21.
3- قال محمّد بن العبّاس حدثنا علی بن حاتم عن حسن بن محمّد بن عبد الواحد عن حفص بن عمر بن سالم عن محمّد بن حسین بن عجلان عن مفضل بن عمر قال سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ قال الأدنی غلاء السعر و الأکبر المهدی بالسیف. [تأویل الآیات، ص 437]

و در روایت دیگری فرمود:

«الْعَذَابِ الْأَدْنَی» «دَابَّةُ الْأَرْضِ» یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام است. (1)

مؤلّف گوید:

این معنا در سوره ی نمل در تفسیر آیه «وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ…» (2) گذشت.

و در سخن دیگری فرمود:

«عَذَابِ الْأَدْنَی» فراق احبّه و دوستان است در دنیا، تا مردم به فکر فراق اموات بیفتند، چنان که یعقوب علیه السلام تأسّف بر فراق یوسف را تحمّل نمود تا از فراق غیر او نجات یابد. (3)

و در سخن دیگری فرمود:

«عَذَابِ الْأَدْنَی» «دَابَّةُ الْأَرْضِ» و دجّال است. (4)

ص: 536


1- و قال أیضا حدثنا الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس عن مفضل بن صالح عن زید عن أبی عبد الله علیه السلام قال العذاب الأدنی دابة الأرض. [تأویل الآیات، ص 437]
2- سوره ی نمل، آیه ی 82.
3- ابن بابویه، مرسلا: عن الصّادق علیه السلام، فی قوله عزّوجلّ: وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ: «إن هذا فراق الأحبة فی دار الدنیا، لیستدلوا به علی فراق الموتی، فکذلک یعقوب تأسف علی یوسف من خوف فراق غیره، فذکر یوسف لذلک». [تفسیر برهان، ج 4، ص 401، ح 5]
4- الطبرسی: قیل: هو عذاب القبر، عن مجاهد. قال: و روی أیضا عن أبی عبد الله علیه السلام. ثم قال: و الأکثر فی الروایة عن أبی جعفر، و أبی عبد الله علیهما السلام: «أن العذاب الأدنی: الدابة، و الدجال». [تفسیر برهان، ج 4، ص 401، ح 6]

و در سخن دیگری فرمود:

«عَذَابِ الْأَدْنَی»، قحطی و بی آبی است، و «عذاب أکبر»، خروج و قیام حضرت مهدی علیه السلام با شمشیر است در آخرالزمان. (1)

«وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ کَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ» (2)

امام باقر علیه السلام فرمود:

پیشوایان و امامان در کتاب خدا دو قسم اند: امام عدل و امام جور، چنان که خداوند می فرماید: «وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» و امامان عدل به امر خدا و دستورات او مردم را هدایت می کنند، نه به امر مردم [و ستمکاران]، و آنان امر خدا را مقدّم بر امر طاغوت ها می نمایند و حکم او را مقدّم بر حکم آنان قرار می دهند، و خداوند درباره ی طاغوت ها می فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ» (3)، یعنی طاغوت ها امر خود را مقدّم بر امر خدا می کنند، و حکم خود را مقدّم بر حکم خدا می نمایند و بر خلاف کتاب خدا، به خواسته های نفسانی خود عمل می کنند. (4)

ص: 537


1- الشیبانی فی (نهج البیان)، قال: روی عن جعفر الصّادق علیه السلام: «أن الأدنی: القحط، و الجدب، و الأکبر: خروج القائم المهدی علیه السلام بالسیف فی آخر الزمان». [تفسیر برهان، ج 4، ص 401، ح 7]
2- سوره ی سجده، آیه ی 24.
3- سوره ی قصص، آیه ی 41.
4- ثم قال علی بن إبراهیم: حدثنا حمید بن زیاد، قال: حدثنا محمّد بن الحسین، عن محمّد بن یحیی، عن طلحة بن زید، عن جعفر بن محمّد، عن أبیه علیهما السلام، قال: «الأئمّة فی کتاب الله إمامان: إمام عدل، و إمام جور، قال الله: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لا بأمر الناس، یقدمون أمر الله قبل أمرهم، و حکم الله قبل حکمهم، قال: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ یقدمون أمرهم قبل أمر الله، و حکمهم قبل حکم الله، و یأخذون بأهوائهم خلافا لما فی کتاب الله». [تفسیر برهان، ج 4، ص 402، ح 2]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله در جمیع احوال خود صبر کرد، و خداوند بشارت ائمّه ی -- از اهل بیت -- را به او داد و آنان را به صبر توصیف نمود و فرمود: «وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ کَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ.» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

آیه فوق فقط درباره ی فرزندان فاطمه علیها السلام نازل شد. (2)

صاحب مناقب گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به علیّ و فاطمه علیهما السلام دعا نمود و فرمود:

«اَللَّهُمَّ اجْمَعْ شَمْلَهُمَا وَ أَلِّفْ بَیْنَ قُلُوبِهِمَا وَ اجْعَلْهُمَا وَ ذُرِّیَّتَهُمَا مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ وَ ارْزُقْهُمَا ذُرِّیَّةً طَاهِرَةً طَیِّبَةً مُبَارَکَةً وَ اجْعَلْ فِی ذُرِّیَّتِهِمَا الْبَرَکَةَ وَ اجْعَلْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِکَ إِلَی طَاعَتِکَ وَ یَأْمُرُونَ بِمَا یُرْضِیکَ». یعنی، خدایا زندگی علی و فاطمه علیهما السلام را سامان بده، و قلب های شان را مرتبط به همدیگر کن و ذریّه آنان را وارثان بهشت گردان، و علی و فاطمه علیهما السلام را ذریّه پاک و مبارک و طیّب روزی کن، و در ذریّه ی آنان برکت قرار ده، و آنان را امامانی که هادی به

ص: 538


1- و عنه، قال: حدثنی أبی، عن القاسم بن محمّد، عن سلیمان بن داود المنقری، عن حفص بن غیاث، عن أبی عبد الله علیه السلام -- فی حدیث -- عن رسول الله صلی الله علیه و آله: «فصبر رسول الله صلی الله علیه و آله فی جمیع أحواله، ثم بشر بالأئمّة من عترته، و وصفوا بالصبر، فقال: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 402، ح 3]
2- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا علی بن عبد الله بن أسد، عن إبراهیم بن محمّد الثقفی، عن علی ابن هلال الأحمسی، عن الحسن بن وهب العبسی، عن جابر الجعفی، عن أبی جعفر محمّد بن علی (صلوات الله علیهم)، قال: «نزلت هذه الآیة فی ولد فاطمة علیها السلام خاصة: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 402، ح 4]

امر تو باشند و مردم را به اطاعت و خشنودی تو بخوانند قرار ده. (1)

«أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاء إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْکُلُ مِنْهُ…» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«أَرْضِ الْجُرُزِ»، زمین خراب را گویند، و این مَثَلی است که خداوند برای رجعت

و حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف زده است، و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را از رجعت خبر داد، آنان گفتند: «مَتَی هَذَا الْفَتْحُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» و خداوند فرمود: «وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ» (3). و چون گفتند: «مَتَی هَذَا الْفَتْحُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»، خداوند به پیامبر خود فرمود: «قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُون»، یعنی به آنان بگو: هنگام فتح و ظهور حضرت مهدی علیه السلام ایمان کسانی که به قیام او کافر بوده اند سودی برایشان ندارد و به آنان مهلت داده نمی شود، پس ای رسول من، تو از منکرین رجعت و قیام حضرت مهدی علیه السلام اعراض کن و منتظر وعده خدا باش، آنان نیز منتظر عذاب خواهند بود. (4)

ص: 539


1- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب ان النّبی صلی الله علیه و آله دعا لعلی و فاطمة علیهما السلام فقال: اَللَّهُمَّ اجمع شملهما و ألف بین قلوبهما و ذریتهما من ورثة جنة النعیم، و ارزقهما ذریة طاهرة طیبة مبارکة، و اجعل فی ذریتهما البرکة، و اجعلهم أئمّة یهدون بأمرک الی طاعتک و یأمرون بما یرضیک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 233، ح 50]
2- سوره ی سجده، آیه ی 27.
3- سوره ی سجده، آیه ی 21.
4- علی بن إبراهیم، فی قوله: أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ، قال: الأرض الخراب، و هو مثل ضربه الله فی الرجعة و القائم عجل الله تعالی فرجه الشریف، فلما أخبرهم رسول الله صلی الله علیه و آله بخبر الرجعة، قالوا: متی هذا الفتح إن کنتم صادقین؟ و هی معطوفة علی قوله: وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ، فقالوا: مَتی هذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ؟ فقال الله: قُلْ لهم، یا محمّد: یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ یا محمّد وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 402، ح 1]

ابن درّاج گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که در تفسیر آیه «قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ»، فرمود:

مقصود، روز فتح دنیا برای حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است، و در آن روز کسانی که ایمان به قیام او نیاورده باشند و یقین به قیام او پیدا نکرده اند سودی از ایمان و تقرّب خود به خداوند نمی برند، و تنها اعتقاد به قیام اوست که ایمان را سودمند می کند و پاداش بنده و شأن او را نزد خداوند بزرگ می نماید، و سبب دخول در بهشت و دوری از دوزخ می شود، و این پاداش کسانی است که ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ذریّه پاک او را پذیرفته اند. (1)

مؤلّف گوید:

بحث رجعت و قیام حضرت مهدی علیه السلام در ذیل آیات مربوط به خود گذشت و خواهد آمد و ما در کتاب «دولة المهدی علیه السلام» و کتاب «دولت ها صالحین» این بحث را مشروحاً بیان نمودیم و در کتب بزرگان از اعلام نیز درباره ی رجعت و قیام مهدی علیه السلام مشروحاً بیان شده است.

ص: 540


1- قال محمّد بن عبّاس رحمة الله علیه حدثنا الحسین بن عامر عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب عن محمّد بن سنان عن ابن دراج قال سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول فی قول الله عزّوجلّ قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ قال یوم الفتح یوم تفتح الدنیا علی القائم لا ینفع أحدا تقرب بالإیمان ما لم یکن قبل ذلک مؤمنا و بهذا الفتح موقنا فذلک الذی ینفعه إیمانه و یعظم عند الله قدره و شأنه و تزخرف له یوم البعث جنانه و تحجب عنه فیه نیرانه و هذا أجر الموالین لأمیر المؤمنین و لذریته الطیبین صلوات الله علیهم أجمعین. [تأویل الآیات، ص 438]

سوره ی احزاب

اشاره

محلّ نزول: مدینه ی منوّره [اجماعاً]

ترتیب نزول: بعد از سوره ی آل عمران نازل شده است.

عدد آیات: 73 آیه [اجماعاً].

ثواب قرائت سوره ی احزاب

امام صادق علیه السلام فرمود:

«هر کس فراوان سوره ی احزاب را بخواند، روز قیامت در جوار حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و خانواده او خواهد بود. سپس فرمود: سوره ی احزاب دارای فضایح و زشتی های مردان و زنان قریش و غیر قریش است….» (1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

کسی که سوره ی احزاب را قرائت کند و به خانواده خود و دیگران بیاموزد به او امان از عذاب قبر داده می شود، و کسی که آن را در پوست آهو بنویسد و در ظرفی

ص: 541


1- بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ کَانَ کَثِیرَ الْقِرَاءَةِ لِسُورَةِ الْأَحْزَابِ کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی جِوَارِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ أَزْوَاجِهِ ثُمَّ قَالَ سُورَةُ الْأَحْزَابِ فِیهَا فَضَائِحُ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ مِنْ قُرَیْشٍ وَ غَیْرِهِمْ یَا ابْنَ سِنَانٍ إِنَّ سُورَةَ الْأَحْزَابِ فَضَحَتْ نِسَاءَ قُرَیْشٍ مِنَ الْعَرَبِ وَ کَانَتْ أَطْوَلَ مِنْ سُورَةِ الْبَقَرَةِ وَ لَکِنْ نَقَصُوهَا وَ حَرَّفُوهَا. [ثواب الأعمال، ص 110]

قرار بدهد و در منزل خود گذارد، برای دختران و خواهران و خویشان اول

فراوان خواستگار می آید، و همه مردم به اذن الهی به او رغبت پیدا می کنند،

گرچه فقیر باشد. (1)

مؤلّف گوید:

روایت فوق از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است. (2)

ابیّ بن کعب از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

«وَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْأَحْزَابِ وَ عَلَّمَهَا أَهْلَهُ وَ مَا مَلَکَتْ یَمِینُهُ أُعْطِیَ الْأَمَانَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْر». یعنی کسی که سوره ی احزاب را قرائت کند، و به خانواده و غلامان و کنیزان خود یاد بدهد، به او امان از عذاب قبر داده می شود. (3)

ص: 542


1- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی صلی الله علیه و آله أنه قال: «من قرأ هذه السورة، و علمها ما ملکت یمینه، من زوجة و غیرها، اعطی أمانا من عذاب القبر من کتبها فی رق غزال، و جعلها فی حق فی منزله کثرت إلیه الخطاب، و طلب منه التزویج لبناته، و أخواته، و سائر قراباته، و رغب کل أحد إلیه، و لو کان صعلوکا فقیرا، بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 407، ح 2]
2- و قال الصّادق علیه السلام: «من کتبها فی رق ظبی، و جعلها فی منزله جاءت إلیه الخطاب فی منزله، و طلب التزویج فی بناته، و أخواته، و جمیع أهله و أقربائه، بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 407، ح 4]
3- فی مجمع البیان ابی بن کعب عن النّبی صلی الله علیه و آله قال: و من قرأ سورة الأحزاب و علمها أهله و ما ملکت یمینه أعطی الامان من عذاب القبر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 233، ح 2]

سوره ی احزاب، آیات 1 تا 8

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً (1) وَ اتَّبِعْ ما یُوحی إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً (2) وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکیلاً (3) ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِهِ وَ ما جَعَلَ أَزْواجَکُمُ اللاَّئی تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِکُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْواهِکُمْ وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبیلَ (4) ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ مَوالیکُمْ وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ لکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (5) النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُهاجِرینَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً (6) وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً (7) لِیَسْئَلَ الصّادقینَ عَنْ صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْکافِرینَ عَذاباً أَلیماً (8)

ص: 543

لغات:

«ظِهار» یک روش جاهلی است و آن این است که مرد به همسر خود بگوید: «تو برای من مانند مادر من می باشی» کنایه از این که تو همسر من نیستی، و این یک نوع طلاق محسوب می شده است و اسلام از آن جلوگیری نموده و برای آن کفّاره قرار داده است، و «اَدعیاء» جمع دعّی به معنای فرزندی است که به غیر پدر او نسبت داده می شود و به آن پسر خوانده می گویند، و زمان جاهلیّت مردم پسر خوانده را فرزند خود می دانسته اند، و اسلام آن را نپذیرفته است، چرا که مردم زید بن حارثه که فرزند خوانده رسول خدا صلی الله علیه و آله بود را فرزند آن حضرت می دانستند و می گفتند: «او فرزند محمّد صلی الله علیه و آله است» و اسلام در این آیه آن را ردّ نموده و می فرماید: «ادْعُوهُمْ لِابائِهِمْ»، و «أولو الأرحام»، یعنی خویشان، و «میثاق» یعنی عهد و پیمان، و «میثاق غلیظ» یعنی پیمانی که به وسیله قسم و سوگند تأکید می شود.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است. (1) و از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی می شود پیروی کن که خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است. (2) و بر خدا توکّل کن، و همین بس که خداوند حافظ و مدافع (انسان) باشد! (3) خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده و هرگز همسرانتان را که مورد «ظهار» قرار می دهید مادران شما قرار نداده و (نیز) فرزندخوانده های شما را فرزند حقیقی شما قرار نداده است این سخن شماست که به دهان خود می گویید (سخنی باطل و بی پایه) امّا خداوند حقّ را می گوید و او به راه راست هدایت می کند. (4) آن ها را به نام پدرانشان بخوانید که

ص: 544

این کار نزد خدا عادلانه تر است و اگر پدرانشان را نمی شناسید، آن ها برادران دینی و موالی شما هستند امّا گناهی بر شما نیست در خطاهایی که از شما سرمی زند (و بی توجّه آن ها را به نام دیگران صدا می زنید)، ولی آنچه را از روی عمد می گویید (مورد حساب قرار خواهد داد) و خداوند آمرزنده و رحیم است. (5) پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آن ها [مؤمنان] محسوب می شوند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر از مؤمنان و مهاجران در آنچه خدا مقرّر داشته اولی هستند، مگر این که بخواهید نسبت به دوستانتان نیکی کنید (و سهمی از اموال خود را به آن ها بدهید) این حکم در کتاب (الهی) نوشته شده است. (6) (به خاطر آور) هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و (همچنین) از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم، و ما از همه آنان پیمان محکمی گرفتیم (که در ادای مسئولیت تبلیغ و رسالت کوتاهی نکنند)! (7) به این منظور که خدا راستگویان را از صدق شان (در ایمان و عمل صالح) سؤال کند و برای کافران عذابی دردناک آماده ساخته است. (8)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: امام صادق علیه السلام درباره ی این آیه و امثال آن فرمود:

خداوند پیامبر خود صلی الله علیه و آله را به «إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةِ»، مبعوث نمود، بنابراین در ظاهر این خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله است و لکن مقصود امّت او می باشد. (2)

ص: 545


1- سوره ی احزاب، آیه ی 1.
2- قال الصّادق علیه السلام إن الله بعث نبیه بإیاک أعنی و اسمعی یا جارة فالمخاطبة للنبی صلی الله علیه و آله و المعنی للناس. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 171]

مرحوم طبرسی گوید:

این آیه درباره ی ابوسفیان بن حرب و عکرمة بن ابی جهل و ابوالأعور سلمی نازل شد که بعد از جنگ احد به خاطر امانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان داد وارد مدینه شدند و با برخی از منافقین مانند: عبدالله بن ابیّ و عبدالله بن سعید بن ابی سرح و طعمة بن ابیرق، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: ای محمّد! شما دست از بدگوئی خدایان ما: «لات و عزّی و مناة» بردار و بگو: «آن ها در پیشگاه خداوند برای پرستش کنندگان خود شفاعت خواهند نمود» ما نیز تو را آزاد می گذاریم. [هر گونه می خواهی خدای خود را پرستش کن].

و این سخن برای رسول خدا صلی الله علیه و آله گران آمد، و عمر بن خطّاب گفت: «یا رسول الله اجازه بدهید تا ما آنان را بکشیم» و رسول خدا صلی الله علیه و آله نپذیرفت و فرمود: من به آنان امان داده ام و سپس دستور داد تا آنان را از مدینه خارج کردند و این آیه نازل شد: «وَ لَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ….» (1)

ص: 546


1- فی مجمع البیان نزلت فی أبی سفیان بن حرب و عکرمة بن أبی جهل و أبی الأعور السلمی قدموا المدینة و نزلوا علی عبد الله بن أبی بعد غزوة أحد بأمان من رسول الله صلی الله علیه و آله لیکلموه فقاموا و قام معهم عبد الله بن أبی و عبد الله بن سعید بن أبی سرح و طعمة بن أبیرق فدخلوا علی رسول الله صلی الله علیه و آله فقالوا: یا محمّد ارفض ذکر آلهتنا اللات و العزی و منوة و قل: ان لها شفاعة لمن عبدها، و ندعک و ربک، فشق ذلک علی رسول الله صلی الله علیه و آله فقال عمر بن الخطاب: ائذن لنا یا رسول الله فی قتلهم، فقال: انی أعطیتهم الامان و أمر صلی الله علیه و آله فاخرجوا من المدینة ، و نزلت الآیة «و فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ» من أهل مکة أبا سفیان و أبا الأعور و عکرمة و المنافقین ابن أبی و ابن سعید و طعمة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 234، ح 4]

«مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هر کس در نماز قلب او به چیزی جز خداوند تعلّق و توجّه پیدا کند، او به آن چیز نزدیک خواهد بود و از حقیقت نماز و آنچه خدا خواسته است دور خواهد بود، چرا که خداوند می فرماید: «مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ.» (2)

صالح بن میثم تمّار گوید:

در کتاب پدرم یافتم که گوید: شبی خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بودیم و آن حضرت به ما فرمود: بنده ای که در محبّت ما هرگز کوتاهی و قصور نداشته باشد، به خاطر آن خیری است که خداوند در قلب او قرار داده، و هرگز کسی که دشمنان ما را دوست می دارد، ما را دوست نمی دارد، چرا که دو محبّت در یک قلب جمع نمی شود، چنان که خداوند می فرماید: «مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ». تا با یکی از دو قلب گروهی را دوست بدار و با دیگری دشمنان آنان را دوست بدارد، و کسی که ما را دوست می دارد محبّت او خالص خواهد بود، مانند طلایی که غشیّ در آن نباشد… . (3)

ص: 547


1- سوره ی احزاب، آیه ی 4.
2- فی مصباح الشریعة قال الصّادق علیه السلام: فی کلام طویل فمن کان قلبه متعلقا فی صلوته بشی ء دون الله فهو قریب من ذلک الشی ء بعید، عن حقیقة ما أراد الله منه فی صلوته قال الله عزّوجلّ: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 234، ح 4]
3- -- فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی صالح بن میثم التمار رحمة الله علیه قال: وجدت فی کتاب میثم رضی الله عنه یقول: تمسینا لیلة عند أمیر المؤمنین علیه السلام فقال لنا ان عبدا لن یقصر فی حبنا لخیر جعله فی قلبه، و لن یحبنا من یحب مبغضنا ان ذلک لا یجتمع فی قلب واحد، و ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ، یحب بهذا قوما و یحب بالآخر عدوهم، و الذی یحبنا فهو یخلص حبنا کما یخلص الذهب لا غش فیه، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. -- فی تفسیر علی بن إبراهیم و فی روایة أبی الجارود عن ابی جعفر علیه السلام فی قوله «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» قال علی بن ابی طالب صلوات الله علیه: لا یجتمع حبنا و حب عدونا فی جوف إنسان، ان الله لم یجعل لرجل قلبین فی جوفه فیحب بهذا و یبغض بهذا. فاما محبنا فیخلص الحب لنا کما یخلص الذهب بالنار لا کدر فیه، فمن أراد ان یعلم فلیمتحن قلبه، فان شارک فی حبنا حب عدونا فلیس منا، و لسنا منه، و الله عدوهم و جبرئیل و میکائیل و الله عدو للکافرین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 234، ح 6 و 7]

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند در وجود یک نفر دو قلب قرار نداده تا با یکی از آن ها گروهی را دوست بدارد و با دیگری دشمنان آنان را دوست بدارد. (1)

مرحوم طبرسی گوید:

آیه فوق درباره ی حمید بن معمّر بن حبیب فهدی نازل شد، چرا که او مرد عاقل و با حافظه ای بود و هر چه را می شنید حفظ می کرد، از این رو می گفت: من در باطن خود دو قلب دارم و با هر کدام می فهمم و تعقّل می کنم، بیش از آنچه محمّد صلی الله علیه و آله می فهمد، و قریش او را «ذوالقلبین» می نامیدند، تا این که در جنگ بدر مشرکان مغلوب شدند و او نیز بین آنان بود و یکی از دو کفش خود را به پا کرده بود و دیگری را به دست گرفته بود، پس ابوسفیان به او گفت: مردم قریش چه شدند؟ او گفت: مغلوب شدند، ابوسفیان گفت: چرا تو یک کفش خود را به پا کرده و دیگری به دست گرفته ای؟ حمید بن معمّر گفت: من نفهمیدم و فکر کردم هر دو را به پا کرده ام، و از آن روز قریش

ص: 548


1- فی مجمع البیان و قال ابو عبد الله علیه السلام: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ، یحب بهذا قوما، و یحب بهذا أعدائهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 235، ح 8]

فهمیدند که او بیش از یک قلب ندارد، چرا که کفش خود را فراموش کرده و در دست گرفته است! (1)

امام صادق علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود:

هیچ بنده ای نیست که خداوند قلب او را به ایمان آزموده باشد، مگر آن که محبّت ما را در قلب خود خواهد یافت و ما را دوست می دارد، و هیچ بنده ای نیست که مورد غضب خدا باشد، مگر آن که بغض و دشمنی ما را در قلب خود می یابد و ما را دشمن می دارد، و ما از دوستان خود شاد می شویم و برای آنان طلب مغفرت می نماییم، و دشمنان خود را دشمن می داریم، و دوست ما همواره منتظر رحمت الهی می باشد، و ابواب رحمت الهی همواره به روی او گشوده است، و دشمن ما همواره در سرازیری آتش دوزخ قرار دارد، و آن سرازیری او را به جهنّم می رساند، سپس فرمود: برای اهل رحمت، رحمت خدا گوارا باد، و هلاکت و ویل بر اهل آتش باد، چنان که خداوند می فرماید: «فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ.» (2) و (3)

ص: 549


1- و فیه قوله: «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» نزل فی أبی معمر حمید بن معمر بن حبیب الفهدی، و کان لبیبا حافظا لما یسمع، و کان یقول: ان فی جوفی لقلبین أعقل بکل واحد منهما أفضل من عقل محمّد، و کانت قریش تسمیه ذا القلبین فلما کان یوم بدر و هزم المشرکون و فیهم أبو معمر تلقاه أبو سفیان بن حرب و هو آخذ بیده احدی نعلیه، فقال له: یا با معمر ما حال الناس؟ قال: انهزموا قال: فما بالک احدی نعلیک فی یدک و الاخری فی رجلک؟ فقال ابو معمر: ما شعرت الا انهما فی رجلی، فعرفوا یومئذ انه لم یکن له الا قلب واحد لما نسی نعله فی یده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 235، ح 9]
2- سوره ی نحل، آیه ی 29.
3- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا محمّد بن الحسین بن حمید بن الربیع، عن جعفر بن عبد الله المحمّدی، عن کثیر بن عیاش، عن أبی الجارود، عن أبی عبد الله علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ. قال: «قال علی بن أبی طالب علیه السلام: لیس عبد من عبید الله، ممن امتحن الله قلبه للإیمان، إلّا و یجد مودتنا فی قلبه، فهو یودنا، و ما من عبد من عبید الله ممن سخط الله علیه إلّا و یجد بغضنا علی قلبه، فهو یبغضنا، فأصبحنا نفرح بحب المحب لنا، و نغتفر له، و نبغض المبغض، و أصبح محبنا ینتظر رحمة الله جل و عز، فکأن أبواب الرحمة قد فتحت له، و أصبح مبغضنا علی شفا جرف هار من النار، فکأن ذلک الشفا قد انهار به فی نار جهنّم، فهنیئا لأهل الرحمة رحمتهم، و تعسا لأهل النار مثواهم، إن الله عزّوجلّ یقول: فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ. و إنه لیس عبد من عبید الله یقصر فی حبنا لخیر جعله الله عنده، إذ لا یستوی من یحبنا و من یبغضنا، و لا یجتمعان فی قلب رجل أبدا، إن الله لم یجعل لرجل من قلبین فی جوفه، یحب بهذا، و یبغض بهذا، أما محبنا فیخلص الحب لنا کما یخلص الذهب بالنار، لا کدر فیه، و مبغضنا علی تلک المنزلة، و نحن النجباء، و أفراطنا أفراط الأنبیاء، و أنا وصی الأوصیاء، و الفئة الباغیة من حزب الشیطان، و الشیطان منهم، فمن أراد أن یعلم حبنا فلیمتحن قلبه، فإن شارک فی حبنا عدونا فلیس منا، و لسنا منه، و الله عدوه، و جبرئیل، و میکائیل، و الله عدو للکافرین». [تفسیر برهان، ج 4، ص 409، ح 2]

«وَ مَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ» (1)

مؤلّف گوید:

همانگونه که گذشت و در ابتدای سوره ی مجادله خواهد آمد، طلاق در زمان جاهلیّت این بوده که مرد به همسر خود می گفته: «ظَهْرُکِ کَظَهْرِ أُمّی»، یعنی پشت تو مانند پشت مادر من است یعنی من با تو همبستر نخواهم شد و این را طلاق و جدایی از همسر می دانسته اند و اسلام این عمل را تحریم نمود و برای آن کیفر و کفّاره قرار داد، و در این زمان ها به حمد الله متروک شده و برخی از مسلمانان حتّی اسم و معنای آن را نمی دانند و در فقه ما کتابی به نام کتاب ظهار برای احکام و حدود آن ثابت مانده است و ما روایات و

ص: 550


1- سوره ی احزاب، آیه ی 4.

احکام آن را در سوره مجادله در ذیل آیه «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها…»، خواهیم آورد، إن شاءالله.

«… وَ مَا جَعَلَ أَدْعِیَاءکُمْ أَبْنَاءکُمْ ذَلِکُمْ قَوْلُکُم بِأَفْوَاهِکُمْ وَ اللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ * ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ مَوَالِیکُمْ…» (1)

ماجرای زید بن حارثه پسر خوانده رسول خدا صلی الله علیه و آله و همسر او زینب بنت جَحش

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی با سند خود از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود: سبب نزول این آیه این بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از ازدواج با خدیجه خویلد روزی به خاطر تجارت با خدیجه به بازار عکاظ رفت و دید که زید بن حارثه را به عنوان غلام به فروش گذارده اند و چون او را غلامی کیّس و زیرک و صاحب فهم و رأی نیکویی دید، او را خریداری نمود، و چون به رسالت و پیامبری مبعثو شد او را به اسلام دعوت کرد و او مسلمان شد و به او غلام محمّد صلی الله علیه و آله می گفتند، و چون این خبر به پدر او حارثه فرزند شراحیل کلبی رسید که مردی جلیل القدر بود در مکّه نزد ابوطالب رفت و گفت:

«فرزند من اسیر شده و در دست فرزند برادر شما می باشد و شما از او بخواهید تا یا او را بفروشد و یا فدیه بگیرد و یا آزادش کند» و چون ابوطالب با رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن گفت، آن حضرت فرمود: من او را آزاد کردم هر کجا می خواهد برود، پس حارثه برخاست و دست فرزند خود را گرفت و گفت: «تو باید به شرف و حسب خود باز گردی» زید گفت: «من هرگز از رسول خدا صلی الله علیه و آله

ص: 551


1- سوره ی احزاب، آیات 4 و 5.

جدا نمی شوم» حارثه گفت: آیا می خواهی از حَسَب و نَسَب خود جدا شوی و غلام قریش باشی؟ زید گفت: «من تا زنده هستم از رسول خدا صلی الله علیه و آله جدا نمی شوم» پس حارثه گفت:

«ای مردم قریش شاهد باشید که زید فرزند من است و من از او ارث می برم و او نیز از من ارث می برد» تا این که زید را مردم فرزند حضرت محمّد صلی الله علیه و آله خواندند، و رسول خدا صلی الله علیه و آله او را دوست می داشت و او را «زید الحبّ» می نامید تا این که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت نمود و در مدینه زینب دختر جحش را به او تزویج کرد، پس روزی زید نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نیامد و آن حضرت به منزل او رفت تا سراغی از او بگیرد، ناگهان همسر او را دید که در وسط هجره نشسته و عطری را می ساید و چون زن جمیله و زیبایی بود رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ النُّورِ وَ تَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ». و سپس به خانه خود بازگشت، پس زید به خانه بازگشت و زینب سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را به او منتقل نمود و زید گفت: آیا می خواهی تو را طلاق بدهم تا رسول خدا با تو ازدواج نماید؟ چرا که شاید تو مورد علاقه رسول خدا صلی الله علیه و آله واقع شده باشی؟ زینب گفت: «می ترسم تو مرا طلاق بدهی و رسول خدا صلی الله علیه و آله با من ازدواج نکند» پس زید نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت:

پدر و مادرم فدای شما یا رسول الله زینب چنین سخنانی را به من گفت آیا شما اجازه می دهید که من او را طلاق بدهم و شما با او ازدواج نمایید؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «برگرد و از خدا بترس و همسر خویش را نگهدار» چنان که خداوند می فرماید: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ

ص: 552

مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا… وَ کَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا» (1) و طبق این آیه خداوند رسول خدا صلی الله علیه و آله را به فوق عرش به زینب بنت جحش تزویج نمود، و منافقین گفتند: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همسران فرزندان ما را بر ما حرام نموده و خود با همسر فرزند خود ازدواج می نماید» در حالی که زید فرزند خوانده آن حضرت بود و فرزند نسبی او نبود [و خداوند در این قصّه می خواست بفرماید: فرزند خوانده فرزند محسوب نمی شود] از این رو فرمود: «وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُم…»، و در پایان فرمود: «ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ مَوَالِیکُمْ وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَ لَکِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا * النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَ أُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَی أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا.» (2)و (3)

ص: 553


1- سوره ی احزاب، آیه ی 37.
2- سوره ی احزاب، آیات 5 و 6.
3- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن ابن أبی عمیر، عن جمیل، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «کان سبب نزول ذلک أن رسول الله صلی الله علیه و آله لما تزوج بخدیجة بنت خویلد خرج إلی سوق عکاظ فی تجارة لها، فرأی زیدا یباع، و رآه غلاما کیسا حصیفا، فاشتراه، فلما نبئ رسول الله صلی الله علیه و آله دعاه إلی الإسلام فأسلم، و کان یدعی زید مولی محمّد صلی الله علیه و آله. فلما بلغ حارثة بن شراحیل الکلبی خبر ولده زید قدم مکة، و کان رجلا جلیلا، فأتی أبا طالب، فقال: یا أبا طالب، إن ابنی وقع علیه السبی، و بلغنی أنه صار إلی ابن أخیک، فاسأله، إما أن یبیعه، و إما أن یفادیه، و إما أن یعتقه. فکلم أبو طالب رسول الله صلی الله علیه و آله، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: هو حر، فلیذهب حیث شاء. فقام حارثة فأخذ بید زید، فقال له: یا بنی، الحق بشرفک و حسبک. فقال زید: لست أفارق رسول الله صلی الله علیه و آله أبدا. فقال له أبوه: فتدع حسبک و نسبک، و تکون عبدا لقریش؟ فقال زید: لست أفارق رسول الله صلی الله علیه و آله ما دمت حیا. فغضب أبوه، فقال: یا معشر قریش، اشهدوا أنی قد برئت من زید، و لیس هو ابنی. فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: اشهدوا أن زیدا ابنی، أرثه و یرثنی. و کان زید یدعی ابن محمّد، و کان رسول الله صلی الله علیه و آله یحبه، و سماه: زید الحب. فلما هاجر رسول الله صلی الله علیه و آله إلی المدینة زوجه زینب بنت جحش، فأبطأ عنه یوما، فأتی رسول الله صلی الله علیه و آله منزله یسأل عنه، فإذا زینب جالسة وسط حجرتها تسحق طیبا بفهر لها، فنظر إلیها، و کانت جمیلة حسنة، فقال: سبحان الله خالق النور، و تبارک الله أحسن الخالقین! ثم رجع رسول الله صلی الله علیه و آله إلی منزله، و جاء زید إلی منزله، فأخبرته زینب بما قال رسول الله صلی الله علیه و آله، فقال لها زید: هل لک أن أطلقک حتّی یتزوجک رسول الله صلی الله علیه و آله؟ فلعلک قد وقعت فی قلبه. فقالت: أخشی أن تطلقنی و لا یتزوجنی رسول الله صلی الله علیه و آله. فجاء زید إلی رسول الله صلی الله علیه و آله، فقال: بأبی أنت و امی -- یا رسول الله -- أخبرتنی زینب بکذا و کذا، فهل لک أن أطلقها حتّی تتزوجها؟ فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله: اذهب، و اتق الله، و أمسک علیک زوجک، ثم حکی الله، فقال: أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها إلی قوله: وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا فزوجه الله من فوقه عرشه، فقال المنافقون: یحرم علینا نساء أبنائنا و یتزوج امرأة ابنه زید! فأنزل الله فی هذا: وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ إلی قوله: یَهْدِی السَّبِیلَ. ثم قال: ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ إلی قوله: وَ مَوالِیکُمْ». فاعلم أن زیدا لیس ابن محمّد صلی الله علیه و آله، و إنّما ادعاه للسبب الذی ذکرناه، و فی هذا أیضا ما نکتبه فی غیر هذا الموضع، فی قوله: ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیماً. ثم نزل: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ أی من بعد ما حلل علیه فی سورة النساء. و قوله: وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ معطوف علی قصة امرأة زید وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ أی لا یحل لک امرأة رجل أن تتعرض لها حتّی یطلقها زوجها و تتزوجها أنت، فلا تفعل هذا الفعل بعد هذا. [تفسیر برهان، ج 4، ص 410]

ص: 554

«النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَ أُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَی أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا» (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

«این آیه درباره ی امارت و امامت نازل شد و درباره ی فرزندان امام حسین علیه السلام جاری خواهد بود، و ما از مؤمنین و مهاجرین و انصار سزاوارتر به امامت و به رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم» عبدالرحیم بن قصیر گوید: به آن حضرت گفتم: آیا برای فرزندان جعفر بن ابیطالب و فرزندان عبّاس در آن بهره ای هست؟ فرمود: «برای آنان در امامت بهره ای نیست» پس من فرزندان عبدالمطلّب را شماره کردم و آن حضرت فرمود: چنین نیست، و لکن فراموش کردم که از فرزندان امام حسن علیه السلام سؤال کنم و چون روز دیگر این سؤال را مطرح کردم فرمود: به خدا سوگند جز ما هیچ کدام از منسوبین به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بهره ای از آن ندارند. (2)

ص: 555


1- سوره ی احزاب، آیه ی 6.
2- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن أبیه، عن عبد الله بن المغیرة، عن ابن مسکان، عن عبد الرحیم بن روح القصیر، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فیمن نزلت؟ فقال: «نزلت فی الإمرة، إن هذه الآیة جرت فی ولد الحسین علیه السلام من بعده، فنحن أولی بالأمر، و برسول الله صلی الله علیه و آله من المؤمنین و المهاجرین و الأنصار». فقلت: فلولد جعفر فیها نصیب؟ فقال: «لا». قلت: فلولد العبّاس فیها نصیب؟ فقال: «لا». فعددت علیه بطون بنی عبد المطلب، کل ذلک یقول: «لا». قال: و نسیت ولد الحسن علیه السلام، فدخلت بعد ذلک علیه، فقلت له: هل لولد الحسن علیه السلام فیها نصیب؟ فقال: «لا و الله -- یا عبد الرحیم -- ما لمحمّدی فیها نصیب غیرنا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 412، ح 1]

مرحوم کلینی با سند خود از ثویر از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

هرگز امامت بعد از حسن و حسین علیهما السلام در دو برادر قرار نگرفت و پس از امام حسین علیه السلام به علیّ بن الحسین علیه السلام منتقل شد چنان که خداوند می فرماید: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ»، بنابراین پس از علیّ بن الحسین علیه السلام امامت در فرزندان امامان قرار خواهد داشت. (1)

ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود علی علیه السلام از هر کس سزاوارتر به امامت بر مردم بود، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله فراوان او را به مردم معرّفی نموده بود تا جایی که [در غدیر خم] دست او را گرفت و او را به عنوان امام و خلیفه بعد از خود به مردم نشان داد و علی علیه السلام قبل از رحلت نمودن از دنیا هرگز محمّد حنفیّه و عبّاس و هیچ فرزندی از فرزندان خود را به عنوان امام بعد از خود تعیین نکرد، و گرنه حسن و حسین علیهما السلام می گفتند: خداوند همان گونه که امر به اطاعت شما نموده است امر به اطاعت ما نیز نموده است، و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همان گونه که شما را برای امامت تعیین نموده ما را نیز تعیین نموده و همان گونه که آیه تطهیر درباره شما نازل شده درباره ما نیز نازل شده است از این رو پس از رحلت علی علیه السلام امام حسن علیه السلام که فرزند بزرگ تر او بود سزاوارتر به امامت بود و پس از او امام حسین علیه السلام سزاوارتر به امامت بود چرا که خداوند می فرماید: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ

ص: 556


1- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن الحسین بن ثویر بن أبی فاختة، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «لا تعود الإمامة فی أخوین بعد الحسن و الحسین علیهما السلام أبدا، إنّما جرت من علی بن الحسین علیه السلام کما قال الله تعالی: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فلا تکون بعد علی بن الحسین علیه السلام إلّا فی الأعقاب، و أعقاب الأعقاب». [تفسیر برهان، ج 4، ص 412، ح 2]

بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» و اگر امام حسن علیه السلام امامت را در فرزندان خود قرار می داد امام حسین علیه السلام می فرمود: خداوند همان گونه که امر به اطاعت از شما و اطاعت از پدر شما نموده امر به اطاعت از من نیز نموده است و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همان گونه که درباره ی شما تبلیغ نموده درباره ی من نیز تبلیغ نموده و آیه تطهیر را نیز درباره ی همه ما نازل نموده است، و پس از امام حسین علیه السلام نیز طبق آیه «أُولُوا الْأَرْحامِ» جز علیّ بن الحسین و سپس محمّد بن علیّ و… [تا امام زمان علیه السلام] کسی شایسته امامت نبوده و نخواهد بود. (1)

ص: 557


1- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، و علی بن محمّد، عن سهل بن زیاد أبی سعید، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن ابن مسکان، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «لما قبض رسول الله صلی الله علیه و آله کان علی علیه السلام أولی الناس بالناس، لکثرة ما بلغ فیه رسول الله صلی الله علیه و آله، و إقامته للناس، و أخذه بیده، فلما مضی علی علیه السلام لم یکن یستطیع علی، و لم یکن لیفعل، أن یدخل محمّد بن علی، و لا العبّاس بن علی، و لا أحدا من ولده، إذن لقال الحسن و الحسین علیهما السلام: إن الله تبارک و تعالی أنزل فینا کما أنزل فیک، و أمر بطاعتنا کما أمر بطاعتک، و بلغ فینا رسول الله صلی الله علیه و آله کما بلغ فیک، و أذهب عنا الرجس کما أذهبه عنک. فلما مضی علی علیه السلام کان الحسن علیه السلام أولی بها لکبره، فلما توفی لم یستطع أن یدخل ولده، و لم یکن لیفعل ذلک، و الله عزّوجلّ یقول: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فیجعلها فی ولده، إذن لقال الحسین علیه السلام: أمر الله تبارک و تعالی بطاعتی کما أمر بطاعتک و طاعة أبیک، و بلغ فی رسول الله صلی الله علیه و آله کما بلغ فیک و فی أبیک، و أذهب عنی الرجس کما أذهب عنک و عن أبیک. فلما صارت إلی الحسین علیه السلام لم یکن أحد من أهل بیته یستطیع أن یدعی علیه، کما کان هو یدعی علی أخیه و علی أبیه لو أراد أن یصرفا الأمر عنه، و لم یکونا لیفعلا، ثم صارت حین أفضت إلی الحسین علیه السلام، فجری تأویل هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، ثم صارت من بعد الحسین علیه السلام، لعلی بن الحسین علیه السلام، ثم صارت من بعد علی بن الحسین علیه السلام إلی محمّد بن علی علیه السلام». و قال: «الرجس هو الشک، و الله لا نشک فی ربنا أبدا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 412، ح 3]

مؤلّف گوید:

آیه «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ…»، به چند معنا در روایات تفسیر شده است:

خلافت و امامت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله همان گونه که گذشت،

طبقات ارث که بعد از عصبة و صاحبان سهم به خویشان دیگر می رسد،

امام صادق علیه السلام فرمود:

این آیه درباره ی امامت فرزندان امام حسین علیه السلام نازل شده است. (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

این آیه در باره ی علیّ بن ابیطالب علیه السلام نازل شده است چرا که او «رَحِم» رسول خدا صلی الله علیه و آله است و به امارت و ملک و ایمان سزاوارتر از مؤمنین و مهاجرین می باشد (2)، و آیه صلاحیّت همه معانی فوق را دارد. (3)

ص: 558


1- قال محمّد بن العبّاس حدثنا الحسین بن عامر عن محمّد بن الحسین عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر عن حماد بن عثمان عن عبد الرحیم بن روح القصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال إنه سئل عن قول الله عزّوجلّ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ قال نزلت فی ولد الحسین قال قلت جعلت فداک نزلت فی الفرائض قال لا قلت ففی المواریث فقال لا قال نزلت فی الإمرة. [تأویل الآیات، ص 440]
2- و قال أیضا حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن محمّد بن عبد الرحمن بن الفضل عن جعفر بن الحسین الکوفی عن أبیه عن محمّد بن زید مولی أبی جعفر علیه السلام قال سألت مولای فقلت قوله عزّوجلّ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ قال هو علی ع معناه أنه رحم النّبی صلی الله علیه و آله فیکون أولی به من المؤمنین و المهاجرین. [تأویل الآیات، ص 440]
3- -- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن أبیه، عن عبد الله بن المغیرة، عن ابن مسکان، عن عبد الرحیم بن روح القصیر، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فیمن نزلت؟ فقال: «نزلت فی الإمرة، إن هذه الآیة جرت فی ولد الحسین علیه السلام من بعده، فنحن أولی بالأمر، و برسول الله صلی الله علیه و آله من المؤمنین و المهاجرین و الأنصار». فقلت: فلولد جعفر فیها نصیب؟ فقال: «لا». قلت: فلولد العبّاس فیها نصیب؟ فقال: «لا». فعددت علیه بطون بنی عبد المطلب، کل ذلک یقول: «لا». قال: و نسیت ولد الحسن علیه السلام، فدخلت بعد ذلک علیه، فقلت له: هل لولد الحسن علیه السلام فیها نصیب؟ فقال: «لا و الله -- یا عبد الرحیم -- ما لمحمّدی فیها نصیب غیرنا». -- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن الحسین بن ثویر بن أبی فاختة، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «لا تعود الإمامة فی أخوین بعد الحسن و الحسین علیهما السلام أبدا، إنّما جرت من علی بن الحسین علیه السلام کما قال الله تعالی: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فلا تکون بعد علی بن الحسین علیه السلام إلّا فی الأعقاب، و أعقاب الأعقاب». -- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، و علی بن محمّد، عن سهل بن زیاد أبی سعید، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن ابن مسکان، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «لما قبض رسول الله صلی الله علیه و آله کان علی علیه السلام أولی الناس بالناس، لکثرة ما بلغ فیه رسول الله صلی الله علیه و آله، و إقامته للناس، و أخذه بیده، فلما مضی علی علیه السلام لم یکن یستطیع علی، و لم یکن لیفعل، أن یدخل محمّد بن علی، و لا العبّاس بن علی، و لا أحدا من ولده، إذن لقال الحسن و الحسین علیهما السلام: إن الله تبارک و تعالی أنزل فینا کما أنزل فیک، و أمر بطاعتنا کما أمر بطاعتک، و بلغ فینا رسول الله صلی الله علیه و آله کما بلغ فیک، و أذهب عنا الرجس کما أذهبه عنک. فلما مضی علی علیه السلام کان الحسن علیه السلام أولی بها لکبره، فلما توفی لم یستطع أن یدخل ولده، و لم یکن لیفعل ذلک، و الله عزّوجلّ یقول: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فیجعلها فی ولده، إذن لقال الحسین علیه السلام: أمر الله تبارک و تعالی بطاعتی کما أمر بطاعتک و طاعة أبیک، و بلغ فی رسول الله صلی الله علیه و آله کما بلغ فیک و فی أبیک، و أذهب عنی الرجس کما أذهب عنک و عن أبیک. فلما صارت إلی الحسین علیه السلام لم یکن أحد من أهل بیته یستطیع أن یدعی علیه، کما کان هو یدعی علی أخیه و علی أبیه لو أراد أن یصرفا الأمر عنه، و لم یکونا لیفعلا، ثم صارت حین أفضت إلی الحسین علیه السلام، فجری تأویل هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، ثم صارت من بعد الحسین علیه السلام، لعلی بن الحسین علیه السلام، ثم صارت من بعد علی بن الحسین علیه السلام إلی محمّد بن علی علیه السلام». و قال: «الرجس هو الشک، و الله لا نشک فی ربنا أبدا». -- و عنه: عن محمّد بن الحسن، عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن عیسی، عن صفوان بن یحیی، عن صباح الأزرق، عن أبی بصیر، قال: قلت لأبی جعفر علیه السلام إن رجلا من المختاریة لقینی، فزعم أن محمّد بن الحنفیة إمام؟ فغضب أبو جعفر علیه السلام ثم قال: «أ فلا قلت له؟» قال: قلت: لا و الله، ما دریت ما أقول له. قال: «أ فلا قلت له: إن رسول الله صلی الله علیه و آله أوصی إلی علی و الحسن و الحسین علیهم السلام، فلما مضی علی علیه السلام أوصی إلی الحسن و الحسین علیهما السلام، و لو ذهب یزویها عنهما لقالا له: نحن وصیان مثلک و لم یکن لیفعل ذلک، و أوصی الحسن إلی الحسین علیهما السلام، و لو ذهب یزویها عنه لقال له: أنا وصی مثلک من رسول الله صلی الله علیه و آله، و من أبی و لم یکن لیفعل ذلک، قال الله عزّوجلّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ، هی فینا و فی أبنائنا». -- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی نجران، عن عاصم بن حمید، عن محمّد بن قیس، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «قضی أمیر المؤمنین صلوات الله علیه فی خالة جاءت تخاصم فی مولی رجل مات، فقرأ هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فدفع المیراث إلی الخالة، و لم یعط المولی». -- و عنه: عن محمّد بن یحیی، و غیره، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن الجهم، عن حنان، قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: أی شی ء للموالی؟ فقال: «لیس لهم من المیراث إلّا ما قال الله عزّوجلّ: إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً». -- و عنه: عن أبی علی الأشعری، عن محمّد بن عبد الجبار، عن صفوان بن یحیی، عن عبد الله بن سنان، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «کان علی صلوات الله علیه إذا مات مولی له و ترک ذا قرابة لم یأخذ من میراثه شیئا، و یقول: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ». -- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «الخال و الخالة یرثان المال إذا لم یکن معهما أحد، إن الله عزّوجلّ یقول: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ». -- و عنه: عن حمید بن زیاد، عن الحسن بن محمّد بن سماعة، عن وهیب، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: سمعته یقول: «الخال و الخالة یرثان إذا لم یکن معهما أحد یرث غیرهما، إن الله تبارک و تعالی یقول: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ». -- الشیخ فی (التهذیب): بإسناده عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «اختلف علی علیه السلام و عثمان بن عفان فی الرجل یموت و لیس له عصبة یرثونه، و له ذو قرابة، لا یرثونه. فقال علی علیه السلام: میراثه لهم، یقول الله عزّوجلّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، و کان عثمان یقول: یجعل فی بیت مال المسلمین». -- و عنه: بإسناده عن علی بن الحسن بن فضال، عن محمّد بن عبید الله الحلبی، عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «اختلف أمیر المؤمنین علیه السلام و عثمان بن عفان فی الرجل یموت و لیس له عصبة یرثونه، و له ذو قرابة، لا یرثونه. فقال علی علیه السلام: میراثه لهم، یقول الله تعالی: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ، و کان عثمان یقول: یجعل فی بیت مال المسلمین». -- و عنه: بإسناده عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن سهل، عن الحسین بن الحکم، عن أبی جعفر الثانی علیه السلام، فی رجل مات و ترک خالتیه و موالیه، قال: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ، المال بین الخالتین». -- ابن بابویه، قال: حدثنا أبی، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن محمّد بن عیسی بن عبید، عن حماد بن عیسی، عن عبد الأعلی بن أعین، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «إن الله عزّوجلّ خص علیا علیه السلام بوصیة رسول الله صلی الله علیه و آله و ما یصیبه له، فأقر الحسن و الحسین علیهما السلام له بذلک، ثم وصیته للحسن، و تسلیم الحسین للحسن علیهما السلام ذلک، حتّی أفضی الأمر إلی الحسین علیه السلام، لا ینازعه فیه أحد له من السابقة مثل ما له، و استحقها علی بن الحسین علیهما السلام لقول الله عزّوجلّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، فلا تکونن بعد علی بن الحسین؟سهما؟ إلّا فی الأعقاب، و أعقاب الأعقاب». -- و عنه، قال: حدثنا محمّد بن محمّد بن عصام الکلینی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمّد بن یعقوب الکلینی، قال: حدثنا القاسم بن العلاء، قال: حدثنا إسماعیل بن علی القزوینی، قال: حدثنی علی بن إسماعیل، عن عاصم بن حمید الحناط، عن محمّد بن قیس، عن ثابت الثمالی، عن علی بن الحسین، عن أبیه، عن علی ابن أبی طالب علیهم السلام أنه قال: «فینا نزلت هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، و فینا نزلت هذه الآیة: وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ، و الإمامة فی عقب الحسین إلی یوم القیامة، و إن للقائم منا غیبتین إحداهما أطول من الاخری: أما الاولی، فستة أیام، أو ستة أشهر، أو ست سنین، و أما الاخری، فیطول أمدها حتّی یرجع عن هذا الأمر أکثر من یقول به، فلا یثبت علیه إلّا من قوی یقینه، و صحت معرفته، و لم یجد فی نفسه حرجا مما قضینا، و سلم لنا أهل البیت». -- و عنه، قال: أخبرنا محمّد بن عبد الله بن المطلب الشیبانی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمّد أبو بکر ابن هارون الدینوری، قال: حدثنا محمّد بن العبّاس المصری، قال: حدثنا عبد الله بن إبراهیم الغفاری، قال: حدثنا حریز بن عبد الله الحذاء، قال: حدثنا إسماعیل بن عبد الله، قال: قال الحسین بن علی علیهما السلام: «لما أنزل الله تبارک و تعالی هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ سألت رسول الله صلی الله علیه و آله عن تأویلها. فقال: و الله ما عنی بها غیرکم، و أنتم اولوا الأرحام، فإذا مت فأبوک علی أولی بی و بمکانی، فإذا مضی أبوک فأخوک الحسن أولی به، فإذا مضی الحسن فأنت أولی به. فقلت: یا رسول الله، و من بعدی؟ قال: ابنک علی أولی بک من بعدک، فإذا مضی فابنه محمّد أولی به، فإذا مضی محمّد فابنه جعفر أولی به من بعده و بمکانه، فإذا مضی جعفر فابنه موسی أولی به من بعده، فإذا مضی موسی فابنه علی أولی به من بعده، فإذا مضی علی فابنه محمّد أولی به من بعده، فإذا مضی محمّد فابنه علی أولی به من بعده، فإذا مضی علی فابنه الحسن أولی به من بعده، فإذا مضی الحسن وقعت الغیبة فی التاسع من ولدک، فهذه الأئمّة التسعة من صلبک، أعطاهم الله علمی و فهمی، طینتهم من طینتی، ما لقوم یؤذونی فیهم، لا أنالهم الله شفاعتی؟!». -- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا الحسین بن عامر، عن محمّد بن الحسین، عن أحمد بن محمّد ابن أبی نصر، عن حماد بن عثمان، عن عبد الرحیم بن روح القصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: إنه سئل عن قول الله عزّوجلّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ، قال: «نزلت فی ولد الحسین علیه السلام». قال: قلت: جعلت فداک، نزلت فی الفرائض؟ قال: «لا» قلت: ففی المواریث؟ فقال: «لا، نزلت فی الإمرة». -- و قال أیضا: حدثنا عبد العزیز بن یحیی، عن محمّد بن عبد الرحمن بن الفضل، عن جعفر بن الحسین الکوفی، عن أبیه، عن محمّد بن زید، مولی أبی جعفر علیه السلام، قال: سألت مولای، فقلت: قوله عزّوجلّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، قال: «هو علی بن أبی طالب علیه السلام، معناه أنه رحم النّبی صلی الله علیه و آله، فیکون أولی به من المؤمنین و المهاجرین». -- و عنه، قال: حدثنا علی بن عبد الله بن أسد، عن إبراهیم بن محمّد، عن محمّد بن علی المقری بإسناده، یرفعه إلی زید بن علی علیه السلام، فی قول الله عزّوجلّ: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ، قال: رحم النّبی صلی الله علیه و آله أولی بالإمارة و الملک و الإیمان. -- ابن شهر آشوب: عن تفسیر القطان، و تفسیر وکیع، عن سفیان، عن الأعمش، عن أبی صالح، عن ابن عبّاس: أن الناس کانوا یتوارثون بالاخوة، فلما نزل قوله تعالی: النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ و هم الذین آخی بینهم النّبی صلی الله علیه و آله، ثم قال النّبی صلی الله علیه و آله: «من مات منکم و علیه دین فعلی قضاؤه، و من مات و ترک مالا فلورثته» فنسخ هذا الأول، فصارت المواریث للقرابات، الأدنی فالأدنی. -- علی بن إبراهیم، فی قوله تعالی: النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ. قال: نزلت: «و هو أب لهم و أزواجه أمهاتهم» فجعل الله المؤمنین أولادا لرسول الله صلی الله علیه و آله، و جعل رسول الله صلی الله علیه و آله أبا لهم، ثم لمن لم یقدر أن یصون نفسه، و لم یکن له مال، و لیس له علی نفسه ولایة، فجعل الله تبارک و تعالی لنبیه صلی الله علیه و آله الولایة بالمؤمنین من أنفسهم، و هو قول رسول الله صلی الله علیه و آله بغدیر خم: «یا أیها الناس، أ لست أولی بکم من أنفسکم؟» قالوا: بلی. ثم أوجب لأمیر المؤمنین علیه السلام ما أوجبه لنفسه علیهم من الولایة، فقال: «ألا من کنت مولاه فعلی مولاه». فلما جعل الله النّبی أبا للمؤمنین ألزمه مؤونتهم، و تربیة أیتامهم، فعند ذلک صعد النّبی صلی الله علیه و آله المنبر، فقال: «من ترک مالا فلورثته، و من ترک دینا، أو ضیاعا فعلی و إلی». فألزم الله نبیه صلی الله علیه و آله للمؤمنین ما یلزم الوالد، و ألزم المؤمنین من الطاعة له ما یلزم الولد للوالد، و کذلک ألزم أمیر المؤمنین علیه السلام ما ألزم رسول الله صلی الله علیه و آله من ذلک، و بعده الأئمّة علیهم السلام واحدا واحدا، و الدلیل علی أن رسول الله صلی الله علیه و آله و أمیر المؤمنین علیه السلام هما الوالدان: قوله: وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً فالوالدان: رسول الله، و أمیر المؤمنین (صلوات الله علیهما). و قال الصّادق علیه السلام: «و کان إسلام عامة الیهود بهذا السبب، لأنهم أمنوا علی أنفسهم و عیالاتهم». -- قال: و قوله: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ قال: نزلت فی الإمامة. [تفسیر برهان، ج 4، ص 412]

ص: 559

ص: 560

ص: 561

ص: 562

ص: 563

«وَ إِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَ مِنکَ وَ مِن نُّوحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنَا مِنْهُم مِّیثَاقًا غَلِیظًا * لِیَسْأَلَ الصّادقینَ عَن صِدْقِهِمْ وَ أَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا أَلِیمًا» (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

نخستین کسی که به میثاق و پیمان الهی سبقت گرفت رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، چرا که او نزدیک ترین خلق به قرب الهی بود و دارای منزلتی بود که چون جبرائیل او را به معراج برد و به آسمان ها قدم گذارد به مکانی قدم گذارد که

ص: 564


1- سوره ی احزاب، آیات 7 و 8.

جبرائیل به او گفت: «تو به جایی قدم گذاردی که هیچ ملک مقرّب و هیچ پیامبر مرسلی قدم نگذارده است».

و اگر روح و نفس او از آن مکان نمی بود به آن مقام قرب نمی رسید که خداوند می فرماید:

«فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی» (1)، و «أَوْ أَدْنَی» یعنی بل أدنی [یعنی او به نهایت قرب الهی رسید]. و میثاق الهی نخست بر اولیای الهی علیهم السلام وارد شد.

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند از پیامبران برای خود میثاق ربوبیّت گرفت و از آنان برای پیامبر خود صلی الله علیه و آله میثاق و پیمان نبوّت گرفت و برای امیرالمؤمنین و ائمّه بعد از او علیهم السلام میثاق امامت گرفت و فرمود: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیَّکُمْ -- وَ عَلِیٌّ إِمَامَکُمْ وَ الْأَئِمَّةُ الْهَادُونَ أَئِمَّتَکُمْ؟» و آنان گفتند: «بَلی شَهِدْنا»، پس خداوند فرمود: من از شما پیمان گرفتم تا در قیامت نگویید: «ما از چنین پیمانی غافل بودیم» بنابراین خداوند نخست از پیامبران برای خود پیمان ربوبیّت گرفت و فرمود: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ».

سپس خداوند چند نفر از پیامبران خود مانند نوح و ابراهیم و موسی و عیسی را نام برد و از بین آنان افضل شان را یاد کرد و فرمود:

«و منک» و او را که افضل بود مقدّم نمود و سپس فرمود: «وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ» و معلوم شد که این پنج نفر افضل پیامبران هستند و رسول خدا صلی الله علیه و آله افضل از آنان است، و سپس خداوند برای رسول خود صلی الله علیه و آله از پیامبران پیمان گرفت که به او ایمان بیاورند و وصیّ او امیرالمؤمنین علیه السلام را

ص: 565


1- سوره ی نجم، آیه ی 9.

یاری نمایند و فرمود: «وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّیْنَ لَمَا آتَیْتُکُم مِّن کِتَابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جَاءکُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَکُمْ» (1)، و مقصود او از «رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَکُمْ»، رسول خدا صلی الله علیه و آله) است و مقصود او از «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ»، امیرالمؤمنین علیه السلام است، و خداوند از پیامبران خود پیمان گرفت، تا این پیمان را به امّت های خود خبر بدهند و ولایت امیرالمؤمنین و ائمّه دیگر علیهم السلام را بپذیرند. (2)

ص: 566


1- سوره ی آل عمران، آیه ی 81.
2- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن النضر بن سوید، عن یحیی الحلبی، عن ابن سنان، قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: «أول من سبق إلی المیثاق رسول الله صلی الله علیه و آله، و ذلک أنه کان أقرب الخلق إلی الله تبارک و تعالی، و کان بالمکان الذی قال له جبرئیل لما أسری به إلی السماء: تقدم -- یا محمّد -- فقد وطئت موطئا لم یطأه ملک مقرب، و لا نبی مرسل، و لولا أن روحه و نفسه کانت من ذلک المکان لما قدر أن یبلغه، فکان من الله عزّوجلّ کما قال الله تعالی: قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی، أی بل أدنی، فلما خرج الأمر، وقع من الله إلی أولیائه علیهم السلام». فقال الصّادق علیه السلام: «کان المیثاق مأخوذا علیهم لله بالربوبیة، و لرسوله بالنبوة، و لأمیر المؤمنین و الأئمّة بالإمامة، فقال: أ لست بربکم، و محمّد نبیکم، و علی إمامکم، و الأئمّة الهادون أئمتکم؟ فقالوا: بلی، شهدنا. فقال الله تعالی: أن تقولوا یوم القیامة -- أی لئلا تقولوا یوم القیامة -- إنا کنا عن هذا غافلین. فأول ما أخذ الله عزّوجلّ المیثاق علی الأنبیاء له بالربوبیة، و هو قوله: وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ، فذکر جملة الأنبیاء، ثم أبرز عزّوجلّ أفضلهم بالأسامی، فقال: وَ مِنْکَ یا محمّد، فقدم رسول الله صلی الله علیه و آله لأنه أفضلهم وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ فهؤلاء الخمسة أفضل الأنبیاء، و رسول الله صلی الله علیه و آله أفضلهم، ثم أخذ بعد ذلک میثاق رسول الله صلی الله علیه و آله علی الأنبیاء بالإیمان به، و علی أن ینصروا أمیر المؤمنین علیه السلام، فقال: وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ یعنی رسول الله صلی الله علیه و آله لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ یعنی أمیر المؤمنین علیه السلام، تخبروا أممکم بخبره، و خبر ولیه من الأئمّة علیهم السلام». [تفسیر برهان، ج 4، ص 417، ح 1]

امام صادق علیه السلام در تفسیر «لِیَسْئَلَ الصّادقینَ عَنْ صِدْقِهِمْ…»، فرمود:

هنگامی که در قیامت خداوند از صادق -- درباره ی صدق او -- سؤای می کند تا به او پاداش بدهد، حال کاذب چگونه خواهد بود؟! (1)

سوره ی احزاب، آیات 9 تا 22

متن:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیراً (9) إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (10) هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً (11) وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً (12) وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَةٍ إِنْ یُریدُونَ إِلاَّ فِراراً (13) وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ یَسیراً (14) وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ کانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلاً (15) قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلیلاً (16) قُلْ مَنْ ذَا الَّذی یَعْصِمُکُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِکُمْ رَحْمَةً وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً (17) قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقینَ مِنْکُمْ وَ الْقائِلینَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنا وَ لا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلیلاً (18) أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذی یُغْشی عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَی الْخَیْرِ أُولئِکَ

ص: 567


1- الطبرسی، قال: قال الصّادق علیه السلام: «إذا سئل الصّادق عن صدقه علی أی وجه قاله فیجازی بحسبه، فکیف یکون حال الکاذب!». [تفسیر برهان، ج 4، ص 418، ح 1]

لَمْ یُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیراً (19) یَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ یَذْهَبُوا وَ إِنْ یَأْتِ الْأَحْزابُ یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِی الْأَعْرابِ یَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِکُمْ وَ لَوْ کانُوا فیکُمْ ما قاتَلُوا إِلاَّ قَلیلاً (20) لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً (21) وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إیماناً وَ تَسْلیماً (22)

لغات:

«هُنا لک» اشاره به دور است، و «هُنا» اشاره به نزدیک است، و «هناک» برای متوسط است مانند: ذلک و ذا و ذاک، و «زِلْزال» اضطراب بزرگ است، و «زَلْزَلَة» اضطراب و لرزش زمین است، و «غُرور» چیز مکروه را محبوب نشان دادن است، و «غَرور» شیطان است، و «یثرب» زمین مدینه است و بعضی گفته اند: یثرب نفس مدینه است، مرحوم سیّد مرتضی علم الهدی رحمة الله علیه گوید: یثرب و طیبة و طابة و دار و سکینة و حائزة و محبورة و محبّة و محبوبة و عَذراء و مرحومه و قاصمة و یندد، سیزده نام مدینه اند، و «عورة» جایی را گویند که بر آن هراسی باشد و مکان معور و دار معورة خانه و جایی را گویند که دیواری و حرزی اطراف آن نباشد، و «قَطْر و اَقطار» به معنای ناحیه و جانب است، و «معوّقین» از عَوَق به معنای صرف و بازگرداندن است و رجل عَوَق و عَوّقة الذی یعوّق الناس عن الخیر، و «بَأْس» به معنای حَرْب و جنگ است و اصل آن به معنای شدّت است، و «أشحّة» جمع شحیح به معنای بخل شدید است، و «سَلَقوکم» از سَلق به معنای سخن تند و فریاد است و خطیب «مِسْلَق و مِصْلَق» خطیب فصیح را گویند، و «حداد» جمع حدید به معنای چیز برّنده است و ضدّ آن کلیل است، و «احزاب» به معنای جماعات است، و «بادی»

ص: 568

و «بَدَوّی» به معنای صحرانشین است، و در حدیث آمده: «من بَدی جَفا»، یعنی کسی که در بادیه و صحرا زندگی کند اهل جفا خواهد بود و «جَفوَة الأعراب» یعنی جفا و بی وفایی صحرانشینان.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایی (عظیم) به سراغ شما آمدند ولی ما باد و طوفان سختی بر آنان فرستادیم و لشکریانی که آن ها را نمی دیدید (و به این وسیله آن ها را در هم شکستیم) و خداوند همیشه به آنچه انجام می دهید بینا بوده است. (9) (به خاطر بیاورید) زمانی را که آن ها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند) و زمانی را که چشم ها از شدّت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود، و گمانهای گوناگون بدی به خدا می بردید. (10) آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختی خوردند! (11) و (نیز) به خاطر آورید زمانی را که منافقان و بیماردلان می گفتند: «خدا و پیامبرش جز وعده های دروغین به ما نداده اند!» (12) و (نیز) به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آن ها گفتند: «ای اهل یثرب (ای مردم مدینه)! این جا جای توقّف شما نیست به خانه های خود بازگردید!» و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت می خواستند و می گفتند: «خانه های ما بی حفاظ است!»، در حالی که بی حفاظ نبود آن ها فقط می خواستند (از جنگ) فرار کنند. (13) آن ها چنان بودند که اگر دشمنان از اطراف مدینه بر آنان وارد می شدند و پیشنهاد بازگشت به سوی شرک به آنان می کردند می پذیرفتند، و جز مدّت کمی (برای انتخاب این راه) درنگ نمی کردند! (14) (در حالی که) آنان قبل از این با خدا عهد کرده بودند که پشت به دشمن نکنند و عهد الهی مورد سؤال قرار خواهد گرفت (و

ص: 569

در برابر آن مسئولند)! (15) بگو: «اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید، سودی به حال شما نخواهد داشت و در آن هنگام جز بهره کمی از زندگانی نخواهید گرفت!» (16) بگو: «چه کسی می تواند شما را در برابر اراده خدا حفظ کند اگر او بدی یا رحمتی را برای شما اراده کند؟!» و آن ها جز خدا هیچ سرپرست و یاوری برای خود نخواهند یافت. (17) خداوند کسانی که مردم را از جنگ بازمی داشتند و کسانی را که به برادران خود می گفتند: «بسوی ما بیایید (و خود را از معرکه بیرون کشید)» بخوبی می شناسد و آن ها (مردمی ضعیفند و) جز اندکی پیکار نمی کنند! (18) آن ها در همه چیز نسبت به شما بخیلند و هنگامی که (لحظات) ترس (و بحرانی) پیش آید، می بینی آن چنان به تو نگاه می کنند، و چشم های شان در حدقه می چرخد، که گویی می خواهند قالب تهی کنند! امّا وقتی حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهای تند و خشن خود را با انبوهی از خشم و عصبانیت بر شما می گشایند (و سهم خود را از غنایم مطالبه می کنند!) در حالی که در آن نیز حریص و بخیلند آن ها (هرگز) ایمان نیاورده اند، از این رو خداوند اعمال شان را حبط و نابود کرد و این کار بر خدا آسان است. (19) آن ها گمان می کنند هنوز لشکر احزاب نرفته اند و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست می دارند در میان اعراب بادیه نشین پراکنده (و پنهان) شوند و از اخبار شما جویا گردند و اگر در میان شما باشند جز اندکی پیکار نمی کنند! (20) مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آن ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند. (21) (امّا) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفته اند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود. (22) در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی

ص: 570

که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَ کَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا * إِذْ جَاؤُوکُم مِّن فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَ إِذْ زَاغَتْ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا…» (1)

«جنگ احزاب»

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

آیات فوق درباره ی جنگ احزاب [یعنی جنگ خندق] نازل شد، در این جنگ مشرکین قریش و اعراب مخالف رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال پنجم هجری با جمعیّت ده هزار نفری خود با قبیله کنانه و سلیم و فزاره آماده جنگ با آن حضرت شدند از سویی یهود بنی النضیر را که رسول خدا صلی الله علیه و آله از مدینه -- به خاطر خیانتی که کرده بودند -- اخراج نموده بود به خیبر رفتند و رئیس آنان حُیَّ بن اخطب در مکّه نزد قریش رفت و گفت: «محمّد صلی الله علیه و آله ما و بنی عمّ مان بنی قینقاع را از خانه و شهرمان بیرون کرد و شما با هم پیمانانتان جمع شوید تا همگی به مدینه حمله کنیم چرا که ما در مدینه هفتصد نفر نیروی قوّی از یهود داریم و ما با آنان نیز همدست می شویم» و مقصود او یهود بنی قریظه بود که با رسول خدا صلی الله علیه و آله پیمان صلح امضا کرده بودند و حُیّ

ص: 571


1- سوره ی احزاب، آیات 22-9.

بن اخطب گفت: من آنان را وادار به نقض عهد می نمایم تا با ما هماهنگ شوند و شما از بالای مدینه و ما از پایین مدینه به محمّد و همراهان او حمله می کنیم و پیروز خواهیم بود … (1)

مرحوم علّامه ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابیطالب علیه السلام گوید:

غزوه ی خندق که به احزاب نیز معروف است، [بعد از غزوه ی بنی النضیر] بین مسلمانان و قبایل قریش و قبایل یهود رخ داد. خداوند در آیات: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیراً * إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا * هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً» به آن اشاره نموده است. [این جنگ بزرگ ترین

ص: 572


1- و قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ الآیة فإنها نزلت فی قصة الأحزاب من قریش و العرب الذین تحزبوا علی رسول الله ص، قال: و ذلک أن قریشا تجمعت فی سنة خمس من الهجرة و ساروا فی العرب و جلبوا و استفزوهم لحرب رسول الله صلی الله علیه و آله فوافوا فی عشرة آلاف و معهم کنانة و سلیم و فزارة، و کان رسول الله صلی الله علیه و آله حین أجلی بنی النضیر و هم بطن من الیهود من المدینة و کان رئیسهم حیی بن أخطب، و هم یهود من بنی هارون علیه السلام فلما أجلاهم من المدینة صاروا إلی خیبر و خرج حیی بن أخطب و هم إلی قریش بمکة و قال لهم إن محمّدا قد وترکم و وترنا و أجلانا من المدینة من دیارنا و أموالنا و أجلی بنی عمنا بنی قینقاع فسیروا فی الأرض و اجمعوا حلفاءکم و غیرهم حتّی نسیر إلیهم فإنه قد بقی من قومی بیثرب سبعمائة مقاتل و هم بنو قریظة و بینهم و بین محمّد عهد و میثاق و أنا أحملهم علی نقض العهد بینهم و بین محمّد صلی الله علیه و آله و یکونون معنا علیهم فتأتونه أنتم من فوق و هم من أسفل. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 176]

جنگ کفار و یهودیان با مسلمانان بوده است و همان گونه که از آیات فوق مشخص می شود، مسلمانان در این جنگ در سختی و ناتوانی شدیدی به سر بردند و خداوند با دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله پیروزی را نصیب آنان نمود.]

در این جنگ ابوسفیان با لشکری از قریش، حارث بن عوف با لشکری از قبیله ی بنی مرّه، وبرة بن طریف و مسعود بن جبله با لشکری از قبیله اشجع، طلیحة بن خویلد اسدی با لشکری از قبیله بنی اسد، عیینة بن حصن فزاری با لشکری از قبیله غطفان و بنی فزاره، قیس بن غیلان و ابوالأعور سلمی با لشکری از قبیله بنی سلیم، و از یهودیان نیز حیّی بن أخطب، کنانة بن ربیع، سلام بن ابی الحقیق و هوذة بن قیس والبی همگی با سربازان خود اطراف مدینه را محاصره نمودند، که تعداد آنان به هیجده هزار نفر می رسید در حالی که سپاه مسلمانان بیش از سه هزار نفر نبود. هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از این وضعیت آگاه شد با اصحاب خود درباره چگونگی مقابله با آنان مشورت نمود و همه ی آنان گفتند:

ما در مدینه می مانیم و از خود دفاع می کنیم؛ ولی سلمان گفت: صلاح این است که ما اطراف مدینه خندقی حفر کنیم تا دشن نتواند از هر سو به ما حمله کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله نظر سلمان را پذیرفت و مسلمانان اطراف مدینه را خندق حفر کردند. [و در آن آتش ریختند]. حدود بیست و چند روز گذشت و درگیری و جنگ تنها به صورت تیراندازی انجام می گرفت و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله ناتوانی اصحاب خویش را مشاهده نمود با سعد بن معاذ و سعد بن عباده مشورت کرد که یک سوم درختان میوه مدینه را به دشمن واگذار کنند تا جنگ خاتمه یابد. آنان نپذیرفتند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ص: 573

«خداوند هرگز پیامبر خود را خوار و ذلیل نمی کند و او را بی پناه نمی گذارد و جز این نیست که به وعده ی نصرت خود وفا خواهد نمود.» سپس قیام نمود و دستور جهاد و وعده ی پیروزی داد.

این درحالی بود که کفار و مشرکین مشغول شراب خواری و آوازه خوانی و [مغرور] پیروزی و قدرت خود بودند؛ مسلمانان نیز از ترس عمروبن عبدودّ هراس شدیدی به دل داشتند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله مشغول دعا شد و در حالی که اشک از دیدگانش جاری می شد دست به دعا بلند کرد و با تضرّع فرمود: «یا صریخ المکروبین، یا مجیب دعوة المضطرّین، إکشف همّی و کربی فقد تری حالی.»

عبدالله بن اوفی می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن حال به مشرکین و کفار نفرین نمود و فرمود:

«ای خدایی که تو فرستاننده ی کتاب و سریع الحساب هستی، تو احزاب را مغلوب نما.» پس عمروبن عبدودّ جلو آمد و برای خود مبارز طلب کرد، عکرمة بن ابی جهل مخزومی، ضرار بن ابی الخطاب و مرداس فهری نیز به میدان آمدند و مبارز طلبیدند.

واقدی گوید:

نوفل بن عبدالله بن مغیره نیز به میدان آمد و مبارز طلب کرد، سپس همگی مقابل خندق ایستادند و گفتند: به خدا سوگند! این [خندق] حیله جدیدی است که عربها چنین نمی کردند. سپس عمروبن عبدودّ این شعر را خواند:

یَا لَکَ مِنْ مَکِیدَةٍ مَا أَنْکَرَکَ لَا بُدَّ لِلْمَلْهُوبِ مِنْ أَنْ یَعْبُرَکَ

و سوار بر اسب خود شد و از جایگاه تنگی پرید و خود را به آن طرف خندق

ص: 574

رساند. طبری می گوید: ناگهان علی علیه السلام با عده ای از یاران خود آن باریک راه را گرفت و به همراهان خود فرمود: این جا را حفظ کنید؛ و خود با عمرو درگیر شد و او را از پای درآورد و هلاک نمود. پس مشرکین از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خواستند که جسد عمرو را به ده هزار درهم به آنان بفروشد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «جسد او برای شما باشد. ما پول مرده ها را نمی خوریم.»

محمّد بن اسحاق می گوید:

در این جنگ شش نفر از مسلمانان و سه نفر از مشرکین کشته شدند و چون آیه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ…» نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله حذیفه را فرستاد تا از وضعیت مشرکین با خبر شود. حذیفه می گوید: هنگامی که نزد مشرکین رفتم ناگهان دیدم باد شدیدی وزید، به گونه ای که آتش های آنان را خاموش، خیمه های شان را واژگون و نیزه های شان را پرتاب نمود. و از شدّت وزش باد ریگها و خاکها با فشار به طرف آنان پرتاب می شد و آن ها نیز صورتهای خود را گرفته بودند. حتّی صدای برخورد ریگها را به سپرهای شان می شنیدم و در حالی که فریاد میزدند: خود را نجات دهید، خود را نجات دهید، فرار کردند.

ابوالحسن مداینی می گوید:

هنگامی که خبر کشته شدن عمروبن عبدودّ به «خنساء»، خواهرش رسید گفت: چه کسی توانست بر او چیره شود و او را بکشد؟ گفتند: علی بن ابی طالب علیه السلام پس او گفت: حقیقتاً او به جنگ شجاعان رفته و با همتای خود به میدان قدم نهاده و مرگ او به دست مرد کریم و بزرگواری انجام گرفته است. سپس به قبیله خود بنی عامر خطاب نمود و گفت: من هیچ افتخاری

ص: 575

را بالاتر از این برای برادرم نمی دانم. و این دو بیت را سرود:

لَوْ کَانَ قَاتِلُ عَمْرٍو غَیْرَ قَاتِلِهِ لَکُنْتُ أَبْکِی عَلَیْهِ آخِرَ الْأَبَدِ

لَکِنَّ قَاتِلَهُ مَنْ لَا یُعَابُ بِهِ مَنْ کَانَ بِدْعاً قَدِیماً بَیْضَةَ الْبَلَد

خواهران دیگر عمروبن عبدود مانند کبشه، عمره و همچنین دخترش أم کلثوم از او چنین یاد کردند:

أَسَدَانِ فِی ضِیقِ الْمِکَرِّ تَصَاوَلَا وَ کِلَاهُمَا کُفْوٌ کَرِیمٌ بَاسِلٌ

فَتَخَالَسَا مُهَجَ النُّفُوسِ کِلَاهُمَا وَسْطَ الْمَدَارِ مُخَاتِلٌ وَ مُقَاتِلٌ

وَ کِلَاهُمَا حَفِظَا الْقِرَاعَ حَفِیظَةً لَمْ یَثْنِهِ مِنْ ذَاکَ شُغْلٌ شَاغِلٌ

فَاذْهَبْ عَلِیُّ فَمَا ظَفِرْتَ بِمِثْلِهِ قَوْلٌ سَدِیدٌ لَیْسَ فِیهِ تَحَامُلٌ

فَالثَّأْرُ عِنْدِی یَا عَلِیُّ وَ لَیْتَنِی أَدْرَکْتُهُ وَ الْعَقْلُ مِنِّی کَامِلٌ

ذَلَّتْ قُرَیْشٌ بَعْدَ مَقْتَلِ فَارِسٍ فَالذُّلُّ مَهْلِکُهَا وَ خِزْیٌ شَامِل

سپس خنساء گفت:

به خدا سوگند! قریش برای همیشه به خاطر خون برادرم انتقام جویی خواهند نمود. (1)

ص: 576


1- غَزْوَةُ الْخَنْدَقِ وَ هِیَ الْأَحْزَابُ قَوْلُهُ إِذْ جاؤُکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ أَیْ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ أَیْ مِنَ الْمَغْرِبِ إِلَی قَوْلِهِ غُرُوراً «الأحزاب: 10» فَخَرَجَ إِلَیْهِ أَبُو سُفْیَانَ بِقُرَیْشٍ وَ الْحَارِثُ بْنُ عَوْفٍ فِی بَنِی مُرَّةَ وَ وَبْرَةُ بْنُ طَرِیفٍ وَ مَسْعُودُ بْنُ جَبَلَةَ فِی أَشْجَعَ وَ طُلَیْحَةُ بْنُ خُوَیْلِدٍ الْأَسَدِیُّ فِی بَنِی أَسَدٍ وَ عُیَیْنَةُ بْنُ حِصْنٍ الْفَزَارِیُّ فِی غَطَفَانَ وَ بَنِی فَزَارَةَ وَ قَیْسُ بْنُ غَیْلَانَ وَ أَبُو الْأَعْوَرِ السُّلَمِیُّ فِی بَنِی سُلَیْمٍ وَ مِنَ الْیَهُودِ حَیُّ بْنُ أَخْطَبَ وَ کِنَانَةُ بْنُ الرَّبِیعِ وَ سَلَّامُ بْنُ أَبِی الْحَقِیقِ وَ هَوْذَةُ بْنُ قَیْسٍ الْوَالِبِیُّ فِی رِجَالِهِمْ فَکَانُوا ثَمَانِیَةَ عَشَرَ أَلْفَ رَجُلٍ وَ الْمُسْلِمُونَ فِی ثَلَاثَةِ آلَافٍ فَلَمَّا سَمِعَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِاجْتِمَاعِهِمْ اسْتَشَارَ أَصْحَابَهُ فَاجْتَمَعُوا عَلَی الْمُقَامِ بِالْمَدِینَةِ وَ حَرْبِهِمْ عَلَی اتِّقَائِهَا وَ أَشَارَ سَلْمَانُ بِالْخَنْدَقِ فَأَقَامُوا بِضْعاً وَ عِشْرِینَ لَیْلَةً لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُمْ حَرْبٌ إِلَّا مُرَامَاةٌ فَلَمَّا رَأَی النَّبِیُّ علیه السلام ضَعْفَ قَوْمِهِ اسْتَشَارَ سَعْدَ بْنَ مُعَاذٍ وَ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ فِی الْمُصَالَحَةِ عَلَی ثُلُثِ ثِمَارِ الْمَدِینَةِ لِعُیَیْنَةَ بْنِ حِصْنٍ وَ الْحَارِثِ بْنِ عَوْفٍ فَأَبَیَا فَقَالَ صلی الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَنْ یَخْذُلَ نَبِیَّهُ وَ لَنْ یُسْلِمَهُ حَتَّی یُنْجِزَ لَهُ مَا وَعَدَهُ فَقَامَ علیه السلام یَدْعُوهُمْ إِلَی الْجِهَادِ وَ یَعِدُهُمْ النَّصْرَ وَ کَانَ الْکُفَّارُ عَلَی الْخَمْرِ وَ الْغِنَاءِ وَ الْمَدَدِ وَ الشَّوْکَةِ وَ الْمُسْلِمُونَ کَأَنَّ عَلَی رُءُوسِهِمْ الطَّیْرَ لِمَکَانِ عَمْرٍو وَ النَّبِیُّ علیه السلام جَاثٍ عَلَی رُکْبَتَیْهِ بَاسِطٌ یَدَیْهِ بَاکٍ عَیْنَاهُ یُنَادِی بِأَشْجَی صَوْتٍ یَا صَرِیخَ الْمَکْرُوبِینَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ اکْشِفْ هَمِّی وَ کَرْبِی فَقَدْ تَرَی حَالِی. عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَوْفَی وَ دَعَا عَلَیْهِمْ وَ قَالَ اَللَّهُمَّ مُنْزِلَ الْکِتَابِ سَرِیعَ الْحِسَابِ اهْزِمِ الْأَحْزَابَ فَانْتَدَبَ لِلْبِرَازِ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ وَ عِکْرِمَةُ بْنُ أَبِی جَهْلٍ الْمَخْزُومِیُّ وَ ضِرَارُ بْنُ أَبِی الْخَطَّابِ وَ مِرْدَاسٌ الْفِهْرِیُّ قَالَ الْوَاقِدِیُّ وَ نَوْفَلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ حَتَّی وَقَفُوا عَلَی الْخَنْدَقِ وَ قَالُوا وَ اللَّهِ هَذِهِ مَکِیدَةٌ مَا کَانَتِ الْعَرَبُ تَکِیدُهَا فَقَالَ عَمْرٌو یَا لَکَ مِنْ مَکِیدَةٍ مَا أَنْکَرَکَ لَا بُدَّ لِلْمَلْهُوبِ مِنْ أَنْ یَعْبُرَکَ ثُمَّ زَعَقَ عَلَی فَرَسِهِ فِی مَضِیقٍ فَقَفَّرَ بِهِ إِلَی السَّبْخَةِ بَیْنَ الْخَنْدَقِ وَ سَلْعٍ. قَالَ الطَّبَرِیُّ فَخَرَجَ عَلِیٌّ علیه السلام فِی نَفَرٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ حَتَّی أَخَذَ الثَّغْرَةَ وَ سَلَّمَهَا إِلَیْهِمْ ثُمَّ بَارَزَ عَمْراً وَ قَتَلَهُ فَبَعَثَ الْمُشْرِکُونَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَشْتَرُونَ جِیفَةَ عَمْرٍو بِعَشَرَةِ آلَافٍ فَقَالَ النَّبِیُّ علیه السلام هُوَ لَکُمْ لَا نَأْکُلُ ثَمَنَ الْمَوْتَی. ابْنُ إِسْحَاقَ قُتِلَ فِیهِ سِتَّةٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَنَزَلَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ السُّورَةَ فَأَرْسَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله حُذَیْفَةَ لِیَأْتِیَهُ بِخَبَرِهِمْ قَالَ حُذَیْفَةُ فَخَرَجْتُ فَإِذَا أَنَا بِنِیرَانِ الْقَوْمِ قَدْ طُفِیَتْ وَ خَمَدَتْ وَ أَقْبَلَ جُنْدُ اللَّهِ الْأَعْظَمِ رِیحٌ شَدِیدٌ فِیهَا الْحَصَی فَمَا تَرَکَ لَهُمْ نَاراً إِلَّا أَخْمَدَهَا وَ لَا خِبَاءً إِلَّا طَرَحَهَا وَ لَا رُمْحاً إِلَّا أَلْقَاهَا حَتَّی جَعَلُوا یَتَتَرَّسُونَ مِنَ الْحَصَی وَ کُنْتُ أَسْمَعُ وَقْعَ الْحَصَی فِی التِّرَسَةِ فَصَاحُوا النَّجَا النَّجَا وَ ذَهَبُوا. أَبُو الْحُسَیْنِ الْمَدَائِنِیُّ لَمَّا نُعِیَ إِلَی خَنْسَاءَ قَالَتْ مَنِ الَّذِی اجْتَرَی عَلَیْهِ قَالُوا عَلِیٌّ قَالَتْ قَتَلَ الْأَبْطَالَ وَ بَارَزَ الْأَقْرَانَ وَ کَانَتْ مَنِیَّتُهُ عَلَی یَدِ کَرِیمِ قَوْمِهِ مَا سَمِعْتُ أَفْخَرَ مِنْ هَذَا یَا بَنِی عَامِرٍ ثُمَّ أَنْشَأَتْ لَوْ کَانَ قَاتِلُ عَمْرٍو غَیْرَ قَاتِلِهِ لَکُنْتُ أَبْکِی عَلَیْهِ آخِرَ الْأَبَدِ لَکِنَّ قَاتِلَهُ مَنْ لَا یُعَابُ بِهِ مَنْ کَانَ بِدْعاً قَدِیماً بَیْضَةَ الْبَلَدِ وَ رُوِیَ عَنْ أُخْتَیْهِ کَبْشَةَ وَ عَمْرَةَ وَ عَنِ ابْنَتِهِ أُمِّ کُلْثُومٍ أَسَدَانِ فِی ضِیقِ الْمِکَرِّ تَصَاوَلَا وَ کِلَاهُمَا کُفْوٌ کَرِیمٌ بَاسِلٌ فَتَخَالَسَا مُهَجَ النُّفُوسِ کِلَاهُمَا وَسْطَ الْمَدَارِ مُخَاتِلٌ وَ مُقَاتِلٌ وَ کِلَاهُمَا حَفِظَا الْقِرَاعَ حَفِیظَةً لَمْ یَثْنِهِ مِنْ ذَاکَ شُغْلٌ شَاغِلٌ فَاذْهَبْ عَلِیُّ فَمَا ظَفِرْتَ بِمِثْلِهِ قَوْلٌ سَدِیدٌ لَیْسَ فِیهِ تَحَامُلٌ فَالثَّأْرُ عِنْدِی یَا عَلِیُّ وَ لَیْتَنِی أَدْرَکْتُهُ وَ الْعَقْلُ مِنِّی کَامِلٌ ذَلَّتْ قُرَیْشٌ بَعْدَ مَقْتَلِ فَارِسٍ فَالذُّلُّ مَهْلِکُهَا وَ خِزْیٌ شَامِلٌ ثُمَّ قال (قَالَتْ) وَ اللَّهِ لَا ثَأَرَتْ قُرَیْشٌ بِأَخِی مَا حَنَّتِ النِّیبُ. [لابن شهرآشوب، ج 1، ص 197؛ پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله[ترجمه مؤلّف از کتاب المناقب]، ص 305]

ص: 577

«وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا * الی قوله: إِنَ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی دوّمی نازل شد، هنگامی که او به عبد الرحمان بن عوف گفت: بیا تا ما محمّد صلی الله علیه و آله را تحویل قریش بدهیم و به قوم خود قریش بازگردیم (2). [و به همان اعتقادات بت پرستی ادامه بدهیم].

سپس گوید:

خداوند در این آیات مؤمنین راستین را -- که اخبار رسول خدا صلی الله علیه و آله را نسبت به مشکلات این جنگ تصدیق نمودند -- توصیف نموده و می فرماید: «وَ لَمَّا

ص: 578


1- سوره ی احزاب، آیات 12 و 13.
2- و نزلت هذه الآیة فی فلان لما قال لعبد الرحمن بن عوف: هلم ندفع محمّدا إلی قریش و نلحق نحن بقومنا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 188]

رَأَی الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَ تَسْلِیمًا.» (1) و (2)

سوره ی احزاب، آیات 23 تا 27

متن:

مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً (23) لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصّادقینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ إِنْ شاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً (24) وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ الْقِتالَ وَ کانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزیزاً (25) وَ أَنْزَلَ الَّذینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصیهِمْ وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَریقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَریقاً (26) وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیراً (27)

لغات:

«من قضی نَحْبَه» نَحْب به معنای نذر، و به معنای مرگ، و به معنای خطر، و به معنای سرعت سیر در یک شبانه روز آمده است، و «مظاهرة و ظهیر» به معنای معاونه و کمک می باشد، و «ظهیر» به معنای معین است، و «صَیاصی» حصون و قلعه هایی است که در آن ها پناه گرفته می شود، و «صیصه» مفرد آن است، و

ص: 579


1- سوره ی احزاب، آیه ی 22.
2- ثم وصف الله المؤمنین المصدقین بما أخبرهم رسول الله صلی الله علیه و آله ما یصیبهم فی الخندق من الجهد، فقال: وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ… وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِیماناً یعنی ذلک البلاء و الجهد و الخوف. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 188]

مقصود از «من قضی نَحبَه» حمزه ی سیّد الشهدا است که نذر کرده بود بجنگد تا کشته شود، و مقصود از «من ینتنظر» علی علیه السلام است که انتظار شهادت داشت و اینان عهد و پیمان خود را تغییر ندادند، و «لم ینالوا خیراً» یعنی ظَفَراً، و «أرضاً لم تَطَئوها» یعنی خیبر چرا که مجاهدین در آن قدم نگذاردند و دشمن خود از دیار خویش فرار نمود.

ترجمه:

در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. (23) هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدق شان پاداش دهد، و منافقان را هر گاه اراده کند عذاب نماید یا (اگر توبه کنند) توبه آن ها را بپذیرد چرا که خداوند آمرزنده و رحیم است. (24) خدا کافران را با دلی پر از خشم بازگرداند بی آنکه نتیجه ای از کار خود گرفته باشند و خداوند (در این میدان)، مؤمنان را از جنگ بی نیاز ساخت (و پیروزی را نصیب شان کرد) و خدا قویّ و شکست ناپذیر است! (25) و خداوند گروهی از اهل کتاب [یهود] را که از آنان [مشرکان عرب] حمایت کردند از قلعه های محکم شان پایین کشید و در دل های شان رعب افکند (و کارشان به جایی رسید که) گروهی را به قتل می رساندید و گروهی را اسیر می کردید! (26) و زمینها و خانه ها و اموال شان را در اختیار شما گذاشت، و (همچنین) زمینی را که هرگز در آن گام ننهاده بودید و خداوند بر هر چیز تواناست! (27)

ص: 580

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«مِن الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا * لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصّادقینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاء أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

من و عمویم حمزه و برادرم جعفر و پسر عمّم عبیدة بن حارث با خدای جل جلاله و رسول او صلی الله علیه و آله پیمانی بستیم و به پیمان خود وفا کردیم و آنان قبل از من به مقصود خود رسیدند و خدا خواسته که من پس از آنان به مقصود خود [یعنی شهادت در راه خدا] برسم از این رو می فرماید: «من الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ»، یعنی حمزه و جعفر و عبیده «وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»، و این من هستم که منتظر [شهادت] می باشم و تغییر و تبدیلی در پیمان خود با خدا نکرده ام. (2)

و در حدیث دیگری فرمود:

پیمان آنان با خداوند این بود که در هیچ جنگی فرار نکنند و همه آنان به

ص: 581


1- سوره ی احزاب، آیات 23 و 24.
2- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن محمّد بن زکریا عن أحمد بن محمّد بن یزید عن سهل بن عامر البجلی عن عمرو بن أبی المقدام عن أبی إسحاق عن جابر عن أبی جعفر و عن أبی عبد الله علیه السلام عن محمّد بن الحنفیة رضی الله عنه قال قال علی علیه السلام کنت عاهدت الله عزّوجلّ و رسوله صلی الله علیه و آله أنا و عمی حمزة و أخی جعفر و ابن عمی عبیدة بن الحارث علی أمر وفینا به لله و لرسوله فتقدمنی أصحابی و خلفت بعدهم لما أراد الله سبحانه عزّوجلّ فأنزل الله سبحانه فینا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ حمزة و جعفر و عبیدة وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا فأنا المنتظر و ما بدلت تبدیلا. [تأویل الآیات، ص 442، ح 1]

پیمان خود عمل کردند و این آیه درباره ی آنان نازل شد، و حمزه در جنگ احد شهید شد و جعفر در جنگ موته شهید شد… . (1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

یا علی! هر کس دارای محبّت تو باشد و بمیرد، دین خود را ادا نموده است، و هر کس دارای محبّت تو باشد و نمرده باشد، او منتظر وعده ی خدا خواهد بود و خورشید طلوع و غروب نمی کند مگر آن که برای دوستان تو همراه با رزق و ایمان [و نور] خواهد بود. (2)

در ارشاد مفید رحمة الله علیه در مقتل امام حسین علیه السلام آمده:

که آن حضرت چون دید مسلم بن عوسجه به زمین افتاد و هنوز رمقی از حیات داشت فرمود: رحمک الله یا مسلم «فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا.» (3)

ص: 582


1- و قال أیضا حدثنا علی بن عبد الله بن أسد عن إبراهیم بن محمّد الثقفی عن یحیی بن صالح عن مالک بن خالد الأسدی عن الحسن بن إبراهیم عن جده عن عبد الله بن الحسن عن آبائه علیه السلام قال و عاهد الله علی بن أبی طالب علیه السلام و حمزة بن عبد المطلب و جعفر بن أبی طالب أن لا یفروا فی زحف أبدا فتموا کلهم فأنزل عزّوجلّ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ حمزة استشهد یوم أحد و جعفر استشهد یوم موتة وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ یعنی علی بن أبی طالب علیه السلام وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا یعنی الذی عاهدوا علیه. [تأویل الآیات، ص 442، ح 2]
2- و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن جعفر بن محمّد الأشعری، عن عبد الله بن میمون القداح، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: یا علی، من أحبک ثم مات فقد قضی نحبه، و من أحبک و لم یمت فهو ینتظر، و ما طلعت شمس و لا غربت إلّا طلعت علیه برزق و إیمان». و فی نسخة: «نور». [برهان، ج 4، ص 432، ح 7]
3- فی إرشاد المفید رحمة الله علیه فی مقتل الحسین علیه السلام: ان الحسین مشی الی مسلم بن عوسجة لما صرع فاذا به رمق فقال: رحمک الله یا مسلم «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 259، ح 55]

و در مقتل ابی مخنف آمده که امام حسین علیه السلام هنگامی که فهمید نماینده او عبدالله بن یقطر در کوفه به شهادت رسیده است چشمان او پر از اشک شد و بر گونه های او جاری گردید و فرمود:

«فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا.» (1)

و در کتاب مناقب ابن شهر آشوب نقل شده که اصحاب امام حسین علیه السلام در کربلا هنگامی که می خواستند به میدان بروند با امام خود وداع می کردند و می گفتند: «السّلام علیک یا ابن رسول الله» و آن حضرت در پاسخ آنان می فرمود: «و علیک السّلام»، ما نیز پس از شما خواهیم آمد و این آیه را تلاوت نمود «فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا.» (2)

«وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَ کَانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزًا» (3)

مرحوم علامه ابن شهر آشوب از امام صادق علیه السلام [و ابن مسعود] نقل نموده که در تفسیر «وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ»، فرمود:

خداوند به واسطه علی علیه السلام -- که عمرو بن عبد ودّ را کشت -- جنگ احزاب را به پیروزی رساند و بقیّه مسلمانان آسوده شدند.

ص: 583


1- فی کتاب مقتل الحسین لأبی مخنف ان الحسین علیه السلام لما أخبر بقتل رسوله عبد الله بن یقطر تغرغرت عینه بالدموع و فاضت علی خدیه ثم قال: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 259، ح 56]
2- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب ان أصحاب الحسین علیه السلام بکربلا کانوا کل من أراد الخروج ودع الحسین علیه السلام و قال: السّلام علیک یا ابن رسول الله فیجیبه: و علیک السّلام و نحن خلفک و یقرأ «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 260، ح 57]
3- سوره ی احزاب، آیه ی 25.

سپس گوید:

آیه «اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءتْکُمْ جُنُودٌ» (1)، در روز جنگ احزاب درباره ی علی علیه السلام نازل شد. (2)

در کتاب تأویل الآیات نقل شده که عبدالله بن مسعود آیه فوق را چنین می خواند:

«وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ بعلیٍّ»، یعنی مسلمانان در جنگ احزاب به خاطر علی علیه السلام پیروز شدند، چرا که مشرکین و احزاب در جنگ خندق متحّد شده بودند.

و خلاصه قصّه این جنگ این است که عمرو بن عبدودّ در این جنگ شرکت نموده بود و او شجاع قریش و با هزار نفر برابر بود و در جنگ بدر شرکت نمود و در جنگ احد شرکت نکرد و در جنگ خندق قبل از دیگران به میدان آمد تا مردم شجاعت او را ببینند و چون خندق را دید گفت: «این کید و حیله ای است که ما تا کنون ندیده بودیم». پس با اسب خود از خندق گذشت و در مقابل مسلمانان ایستاد و مبارز طلبید و کسی برای مقابله با او برنخاست، تا این که علی علیه السلام برخاست و به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: «یا رسول الله من آماده رزم با او هستم» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بنشین او عمرو است» و باز عمرو مبارز طلبید و کسی پاسخ او را نداد و علیّ علیه السلام گفت: یا رسول الله من آماده هستم و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: او عمرو است و کسی آماده رزم با او نشد تا

ص: 584


1- سوره ی احزاب، آیه ی 9.
2- ابن شهر آشوب: قال الصّادق علیه السلام، و ابن مسعود، فی قوله: وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ بعلی بن أبی طالب علیه السلام، و قتله عمرو بن عبد ود. قال: و قال جماعة من المفسرین، فی قوله تعالی: اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ أنها نزلت فی علی علیه السلام یوم الأحزاب. [برهان، ج 4، ص 434، ح 4]

این که علی علیه السلام عرض کرد: «یا رسول الله اگر او عمرو است من نیز علیّ بن ابیطالب هستم» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به او اجازه داد.

حذیفه گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله زره «ذات الفضول» خود را به او پوشاند و ذوالفقار را به او داد، و عمامه سحاب خود را بر سر او گذارد و او را روانه میدان نمود و فرمود:

همه ایمان در مقابل همه شرک قرار گرفت و سپس فرمود: «خدایا او را از یمن و یسار و شرق و غرب و فوق و تحت حفظ کن» و چون عمرو او را دید گفت: تو کیستی؟ علیّ علیه السلام فرمود: «من علیّ بن ابیطالب هستم» عمرو گفت: «من خوش ندارم تو را بکشم، بازگرد تا فرد بزرگ تری از اعمام تو بیاید» پس علی علیه السلام به او فرمود:

«و لکن به خدا سوگند من کراهتی از کشتن تو ندارم» پس عمر خشمگین شد و از اسب خود پایین آمد و اسب خود را پی کرد و ضربتی بر سر علی علیه السلام زد و آن حضرت سپر خود را بالا گرفت و شمشیر عمر و سپر را شکافت و آسیبی بر سر او وارد شد و سپس علی علیه السلام ضربتی بر گردن او زد و عمرو به زمین افتاد و گرد و غبار بلند شد و ما صدای تکبیر علی علیه السلام را شنیدیم و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به خدا سوگند علی عمرو را کشت» و سپس علی علیه السلام سر او را جدا نمود و به طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد در حالی که از صورت او نور می درخشید، و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: بشارت باد تو را یا علی، اگر امروز عمل تو را با عمل امّت محمّد موازنه کنند عمل تو بر آنان برتری خواهد داشت، چرا که -- با کشته شدن عمرو -- در خانه های همه مشرکین شکست وارد شد و در خانه های همه مسلمین عزّت وارد شد.

ص: 585

تا این که گوید:

و چون عمرو کشته شد همه احزاب و مشرکین شکست خوردند و خداوند نیز، باد عذاب و ملائکه عذاب را بر آنان فرو فرستاد و مشرکین و احزاب بدون جنگ فرار کردند و فرار آنان به خاطر کشته شدن عمرو بود از این رو خداوند فرمود: «وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ بعلیٍّ علیه السلام.» (1)

ص: 586


1- و عنه، قال: حدثنا محمّد بن یونس بن مبارک، عن یحیی بن عبد الحمید الحمانی، عن یحیی بن معلی الأسلمی، عن محمّد بن عمّار بن زریق، عن أبی إسحاق، عن زیاد بن مطر، قال: کان عبد الله بن مسعود یقرأ: «و کفی الله المؤمنین القتال بعلی». و سبب نزول هذه الآیة: أن المؤمنین کفوا القتال بعلی علیه السلام، و إن المشرکین تحزبوا، و اجتمعوا فی غزاة الخندق -- و القصة مشهورة، غیر أنا نحکی طرفا منها -- و هو: أن عمرو بن عبد ود کان فارس قریش المشهور، و کان یعد بألف فارس، و کان قد شهد بدرا، و لم یشهد أحدا، فلما کان یوم الخندق خرج معلما لیری الناس مقامه، فلما رأی الخندق، قال: مکیدة، و لم نعرفها من قبل. و حمل فرسه علیه، فعطفه، و وقف بإزاء المسلمین، و نادی: هل من مبارز؟ فلم یجبه أحد، فقام علی علیه السلام، و قال: «أنا، یا رسول الله». فقال له: «إنه عمرو، اجلس» فنادی ثانیة، فلم یجبه أحد، فقام علی علیه السلام، و قال: «أنا، یا رسول الله». فقال له: «إنه عمرو، اجلس»، فنادی ثالثة، فلم یجبه أحد. فقام علی علیه السلام، و قال: «أنا یا رسول الله»، فقال له: «إنه عمرو». فقال: «و إن کان عمرا» فاستأذن النّبی صلی الله علیه و آله فی برازه، فأذن له. قال حذیفة (رضی الله عنه): فألبسه رسول الله صلی الله علیه و آله درعه [ذات] الفضول، و أعطاه ذا الفقار، و عممه عمامته السحاب علی رأسه تسعة أدوار، و قال له: «تقدم». فلما ولی، قال النّبی صلی الله علیه و آله: «برز الإیمان کله إلی الشرک کله، اَللَّهُمَّ احفظه من بین یدیه، و من خلفه، و عن یمینه، و عن شماله، و من فوق رأسه، و من تحت قدمیه». فلما رآه عمرو، قال له: من أنت؟ قال: «أنا علی». قال: ابن عبد مناف؟ قال: «أنا علی بن أبی طالب» فقال: غیرک -- یا ابن أخی -- من أعمامک أسن منک، فإنی أکره أن أهرق دمک. فقال له علی علیه السلام: «و لکنی -- و الله -- لا أکره أن أهرق دمک». قال: فغضب عمرو، و نزل عن فرسه، و عقرها، و سل سیفه کأنه شعلة نار، ثم أقبل نحو علی علیه السلام، فاستقبله علی علیه السلام بدرقته، فقدها، و أثبت فیها السیف، و أصاب رأسه فشجه، ثم إن علیا علیه السلام ضربه علی حبل عاتقه، فسقط إلی الأرض، و ثارت بینهما عجاجة، فسمعنا تکبیر علی علیه السلام، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: «قتله، و الذی نفسی بیده». قال: و حز رأسه، و أتی به إلی رسول الله صلی الله علیه و آله، و وجهه یتهلل، فقال له النّبی صلی الله علیه و آله: «أبشر -- یا علی -- فلو وزن الیوم عملک بعمل امة محمّد لرجح عملک بعملهم، و ذلک أنه لم یبق بیت من المشرکین إلّا و دخله وهن، و لا بیت من المسلمین إلّا و دخله عز». قال: و لما قتل عمرو، و خذل الأحزاب، أرسل الله علیهم ریحا و جنودا من الملائکة، فولوا مدبرین بغیر قتال، و سببه قتل عمرو، فمن ذلک قال سبحانه: وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ بعلی علیه السلام. [برهان، ج 4، ص 433، ح 3]

«وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقًا * وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیَارَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَ کَانَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرًا» (1)

مرحوم طبرسی در کتاب «إعلام الوری» از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

[در جنگ خندق چون کار سخت شد] رسول خدا صلی الله علیه و آله در نیمه شب بر بالای آن کوهی که مسجد فتح بر آن قرار دارد رفت و به اصحاب خود فرمود: چه کسی می رود از مشرکین برای من خبر بیاورد تا بهشت برای او باشد؟ پس احدی پاسخ نداد و چون آن حضرت سخن خود را بار دوّم و سوّم تکرار نمود حذیفه برخاست و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «بین آنان می روی تا سخن شان را بشنوی و با احدی سخن نگویی تا نزد من بیایی و سپس به او دعا کرد و

ص: 587


1- سوره ی احزاب، آیات 26 و 27.

فرمود: «خدایا او را حفظ کن تا نزد من بازگردد» و سپس به نماز ایستاد و با صدای بلند فرمود: «یَا صَرِیخَ الْمَکْرُوبِینَ وَ یَا مُجِیبَ الْمُضْطَرِّینَ -- َ اکْشِفْ هَمِّی وَ کَرْبِی فَقَدْ تَرَی حَالِی وَ حَالَ مَن مَعِی». پس جبرئیل علیه السلام نازل شده و گفت: «یا رسول الله، خدا سخن تو را شنید و دعای تو را مستجاب نمود و خطر دشمنان را از تو برطرف نمود» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله خشنود گردید و دست به دعا بلند کرد و اشک او جاری شد و فرمود: شکراً شکراً خدایا تو را شاکرم که به من و اصحاب من پناه دادی. سپس جبرئیل علیه السلام گفت: «یا رسول الله خداوند تو را یاری نمود و از آسمان بر سر آنان بادی همراه با ریگ فرستاد و از آسمان چهارم نیز بر سر آنان باد جنادل [یعنی ملائکه عذاب] فرو فرستاد.»

حذیفه گوید:

من چون بین مشرکین رفتم دیدم باد زندگی آنان را دگرگون کرده و آتش های شان را خاموش نموده، و جُند اوّل خداوند -- یعنی آن باد شدید -- همه چیزشان را در هم کوبیده و آنان خود را از ریگ هایی که می وزد می پوشانند و من صدای ریگ ها را که به سپرها می خورد می شنیدم و سپس لشگر بزرگ الهی بر آن ها فرود آمد، و ابوسفیان فریاد کرد: «النجاء النجاء» [یعنی نجات با چیست]، و سپس عیینة بن حصین و حارث بن عوف نیز همین سخن را سر دادند، و حذیفه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و این حوادث را به آن حضرت گزارش داد و خداوند این آیه را نازل نمود «اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا… .» (1)

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله با مسلمانان داخل مدینه شدند و فاطمه علیها السلام آبی

ص: 588


1- سوره یس احزاب، آیه ی 9.

آماده کرد تا سر و صورت مبارک پدر را بشوید، ناگهان جبرئیل علیه السلام آمد -- در حالی که بر اسبی سوار بود و عمامه سفیدی بر سر و قطیفه ای از استبرق که درّ و یاقوت بر آن آویزان بود بر تن داشت و غباری بر او نشسته بود وارد شد -- و رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست و غبار از صورت او برطرف نمود، پس جبرئیل گفت: رحمک الله آیا سلاح را زمین گذاردی در حالی که ملائکه آسمان سلاح خود را زمین نگذارده اند؟! و من همواره دشمن را پی گرفته ام تا به «روحاء» رسیده ام، سپس گفت: برخیز و به طرف برادران آنان از اهل کتاب حرکت کن، چرا که به خدا سوگند من آنان را مانند بیضه ای که بر سنگی کوبیده شود نابود خواهم نمود.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله علیّ علیه السلام را خواست و فرمود:

«پرچم مهاجرین را بگیر و به طرف یهود بنی قریظه حرکت کن و من بر شما واجب نمودم که نماز عصر را جز در بنی قریظه نخوانید» از این رو امیرالمؤمنین علیه السلام با مهاجرین و بنو عبد الأشهل و همه بنی النجّار حرکت نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله مردان دیگری را به کمک او فرستاد و برخی از آنان نماز عصر خود را بعد از نماز عشاء خواندند، پس یهود بنی قریظه از بالای خانه های خود شروع به سبّ و دشنام نمودند و گفتند: «خدا تو را و پسر عمّت را هلاک کند» و رسول خدا ایستاده بود و پاسخ آنان را نمی داد و چون امیرالمؤمنین علیه السلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و اصحاب او را دید عرض کرد: فدای شما شوم یا رسول الله نزدیک آنان مشو چرا که خداوند آنان را کیفر خواهد نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله دانست که یهود به او دشنام داده اند از این رو فرمود: آنان اگر مرا ببینند دیگر به من دشنام نخواهند داد، سپس نزدیک آنان رفت و فرمود:

ص: 589

«یَا إِخْوَةَ الْقِرَدَةِ»، یعنی ای برادران بوزینه ما پیامبران اگر بر قومی وارد شویم و به جنگ آنان بیاییم گرفتار عذاب خواهند شد، ای برده های طواغیت و ستمکاران! دور شوید، خدا شما را دور کند».

پس صدای آنان از اطراف بلند شد و گفتند: ای ابا القاسم تو فحّاش نبودی، چه شده که این گونه سخن می گویی؟!

امام صادق علیه السلام می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله در این وقت حیا نمود از این سخنان و عصا از دست او افتاد و عبای او ساقط شد و آنان را محاصره کرد و بیست و پنج روز در محاصره بودند و مسلمان نشدند تا این که حکم سعد بن مُعاذ را پذیرفتند و سعد حکم نمود که «مردانشان کشته شوند و زنان و فرزندان آنان اسیر شوند و اموال شان تقسیم شود و خانه های آنان به مهاجرین داده شود نه به انصار» و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای سعد تو حکم خدا را درباره ی آنان گفتی» سپس اسیران را در خانه ای حبس نمودند، و ده نفر از مردانشان را آوردند و امیرالمؤمنین علیه السلام آنان را گردن زد و ده نفر را زبیر گردن زد و هر کدام از اصحاب یک نفر و یا دو نفر را گردن زدند و سپس زخم سعد منفجر شد و از دنیا رفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله عبای خود را بر زمین گذارد و بدن سعد را تشییع نمود… . (1)

ص: 590


1- الطبرسی، فی (إعلام الوری)، قال: قال أبان بن عثمان: حدثنی من سمع أبا عبد الله علیه السلام یقول: «قام رسول الله صلی الله علیه و آله علی التل الذی علیه مسجد الفتح، فی لیلة ظلماء، ذات قرة، قال: من یذهب فیأتینا بخبرهم، و له الجنة؟ فلم یقم أحد. ثم عاد ثانیة، و ثالثة، فلم یقم أحد. و قام حذیفة، فقال صلی الله علیه و آله: انطلق، حتّی تسمع کلامهم، و تأتینی بخبرهم. فذهب، فقال: اَللَّهُمَّ احفظه من بین یدیه، و من خلفه، و عن یمینه، و عن شماله، حتّی ترده إلی، و قال: لا تحدث شیئا حتّی تأتینی. و لما توجه حذیفة، قام رسول الله صلی الله علیه و آله یصلی، ثم نادی بأشجی صوت: یا صریخ المکروبین، یا مجیب دعوة المضطرین، اکشف همی، و کربی، فقد تری حالی، و حال من معی. فنزل جبرئیل علیه السلام، فقال: یا رسول الله، إن الله عزّوجلّ سمع مقالتک، و استجاب دعوتک، و کفاک هول من تحزب علیک و ناوأک. فجثا رسول الله صلی الله علیه و آله علی رکبتیه، و بسط یدیه، و أرسل بالدمع عینیه، ثم نادی: شکرا، شکرا، کما آویتنی، و آویت من معی. ثم قال جبرئیل علیه السلام: یا رسول الله، إن الله قد نصرک، و بعث علیهم ریحا من سماء الدنیا فیها الحصی، و ریحا من السماء الرابعة فیها الجنادل. قال حذیفة: فخرجت، فإذا أنا بنیران القوم قد طفئت، و خمدت، و أقبل جند الله الأول: ریح شدیدة فیها الحصی، فما ترک لهم نارا إلّا أخمدها، و لا خباء إلّا طرحها، و لا رمحا إلّا ألقاها، حتّی جعلوا یتترسون من الحصی، و کنت أسمع وقع الحصی فی الترسة. و أقبل جند الله الأعظم، فقام أبو سفیان إلی راحلته، ثم صاح فی قریش: النجاء، النجاء ثم فعل عیینة بن حصن مثلها، و فعل الحارث بن عوف مثلها، و ذهب الأحزاب، و رجع حذیفة إلی رسول الله صلی الله علیه و آله فأخبره الخبر، و أنزل الله علی رسوله: اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها إلی ما شاء الله من السورة. و أصبح رسول الله صلی الله علیه و آله بالمسلمین حتّی دخل المدینة، فضربت له ابنته فاطمة علیها السلام غسولا، فهی تغسل رأسه إذ أتاه جبرئیل علیه السلام علی بغلة، معتجرا بعمامة بیضاء، علیه قطیفة من إستبرق، معلق علیها الدر و الیاقوت، علیه الغبار، فقام رسول الله صلی الله علیه و آله، فمسح الغبار عن وجهه، فقال له جبرئیل: رحمک الله، وضعت السلاح و لم یضعه أهل السماء؟ و ما زلت أتبعهم حتّی بلغت الروحاء. ثم قال جبرئیل علیه السلام: انهض إلی إخوانهم من أهل الکتاب، فوالله لأدقنهم دق البیضة علی الصخرة. فدعا رسول الله صلی الله علیه و آله علیا علیه السلام، فقال: قدم رایة المهاجرین إلی بنی قریظة، و قال: عزمت علیکم ألا تصلوا العصر إلّا فی بنی قریظة. فأقبل علی علیه السلام، و معه المهاجرون، و بنو عبد الأشهل، و بنو النجار کلها، لم یتخلف عنه منهم أحد، و جعل النّبی صلی الله علیه و آله یسرب إلیه الرجال، فما صلی بعضهم العصر إلّا بعد العشاء، فأشرفوا علیه، و سبوه، و قالوا: فعل الله بک، و بابن عمک، و هو واقف لا یجیبهم، فلما أقبل رسول الله صلی الله علیه و آله، و المسلمون حوله، تلقاه أمیر المؤمنین علیه السلام، و قال: لا تأتهم -- یا رسول الله، جعلنی الله فداک -- فإن الله سیجزیهم. فعرف رسول الله صلی الله علیه و آله أنهم قد شتموه، فقال: أما إنهم لو رأونی ما قالوا شیئا مما سمعت، و أقبل، ثم قال: یا إخوة القردة، إنا إذا نزلنا بساحة قوم فساء صباح المنذرین، یا عباد الطواغیت، اخسؤوا، أخسأکم الله. فصاحوا یمینا و شمالا: یا أبا القاسم، ما کنت فحاشا، فما بدا لک؟!». قال الصّادق علیه السلام: «فسقطت العنزة من یده، و سقط رداؤه من خلفه، و جعل یمشی إلی وراءه، حیاء مما قال لهم. فحاصرهم رسول الله صلی الله علیه و آله خمسا و عشرین لیلة، حتّی نزلوا علی حکم سعد بن معاذ، فحکم فیهم بقتل الرجال، و سبی الذراری و النساء، و قسمة الأموال، و أن یجعل عقارهم للمهاجرین دون الأنصار. فقال له النّبی صلی الله علیه و آله: لقد حکمت فیهم بحکم الله من فوق سبعة أرقعة. فلما جی ء بالأساری، حبسوا فی دار، و امر بعشرة، فاخرجوا، فضرب أمیر المؤمنین علیه السلام أعناقهم، ثم امر بعشرة، فاخرجوا، فضرب الزبیر أعناقهم، و کل رجل من أصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله إلّا قتل الرجل و الرجلین». قال: «ثم انفجرت رمیة سعد، و الدم ینضح حتّی قضی، و نزع رسول الله صلی الله علیه و آله رداءه، فمشی فی جنازته بغیر رداء، و بعث عبد الله بن عتیک إلی خیبر، فقتل أبا رافع بن أبی الحقیق». [تفسیر برهان، ج 4، ص 437، ح 2]

ص: 591

سوره ی احزاب، آیات 28 تا 35

متن:

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمیلاً (28) وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظیماً (29) یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیراً (30) وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ

ص: 592

تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَریماً (31) یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (32) وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً (33) وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطیفاً خَبیراً (34) إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادقینَ وَ الصّادقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً (35)

لغات:

«ضِعف» دو برابر چیزی را گویند و ضاعفته یعنی زدت علیه مثله و «ضَعف» نقصان قوّة است، و «تَبَرُّج» این است که زن محاسن و زیبایی های خود را ظاهر کند، و «فاحِشَة مبینّة» گناهی را گویند که زشتی آن آشکار باشد و نمونه معروف آن زنا می باشد، و «قنوت» به معنای اطاعت است و «وَ مَنْ یَقْنُتْ منکنّ» یعنی، یدم علی الطاعة، و «رِزقاً کریماً» یعنی، رزقاً الکرامة فی الجنّة، و «فلا تخضعن بالقول» یعنی سخن خود را با نرمی و ناز همراه نکنید که سبب تحریک غریزه جنسی شود، و «قول معروف» در این جا قول بعید از رَیْبه است که طمع جنس مخالف را بر نمی انگیزد، و «قَرنَ و یا قِرنَ» امر به قرار و ماندن در خانه است و این امر اختصاص به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله ندارد گرچه آنان سزاوارترند.

ص: 593

ترجمه:

ای پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می خواهید بیایید با هدیه ای شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نیکویی رها سازم! (28) و اگر شما خدا و پیامبرش و سرای آخرت را می خواهید، خداوند برای نیکوکاران شما پاداش عظیمی آماده ساخته است.» (29) ای همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشی مرتکب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود و این برای خدا آسان است. (30) و هر کس از شما برای خدا و پیامبرش خضوع کند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهیم ساخت، و روزی پرارزشی برای او آماده کرده ایم. (31) ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از آنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید! (32) و در خانه های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد. (33) آنچه را در خانه های شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده می شود یاد کنید خداوند لطیف و خبیر است! (34) به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است. (35)

ص: 594

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ…» (1)

مرحوم طبرسی گوید: مفسّران گفته اند:

همسران پیامبر که نه نفر بودند از آن حضرت مطالبه زینت های دنیا و نفقه بیشتری را کردند، و به خاطر غیرت زنانه خود رسول خدا صلی الله علیه و آله را آزار نمودند از این رو آن حضرت یک ماه از آنان کناره گیری نمود و سپس این آیه نازل شد.

سپس گوید همسران آن حضرت در آن زمان نه نفر بودند: عایشه، و حفصه، و امّ حبیبه و دختر ابوسفیان، و سوده دختر زمعه، و امّ سلمة دختر أبی امیّه بودند و از غیر قریش: صفیّه دختر حیّ بن اخطب خیبریّه، و میمونه دختر حارث هلالیّه، و زینب دختر جحش اسدیّه، و جویریّة، دختر حارث مصطلقیه، بودند. (2)

از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا اگر مردی امر طلاق را به اختیار همسر خود قرار بدهد و آن زن طلاق را انتخاب کند از شوهر خود جدا خواهد شد؟ امام علیه السلام فرمود:

این مخصوص رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و لکن دیگران اگر مایل به طلاق باشند باید طلاق بدهند و آیه فوق مربوط به رسول خدا صلی الله علیه و آله است. (3)

ص: 595


1- سوره ی احزاب، آیه ی 28.
2- قال المفسرون إن أزواج النّبی صلی الله علیه و آله سألنه شیئا من عرض الدنیا و طلبن منه زیادة فی النفقة و آذینه لغیرة بعضهن علی بعض فآلی رسول الله صلی الله علیه و آله منهن شهرا فنزلت آیة التخییر و هو قوله «قُلْ لِأَزْواجِکَ» و کن یومئذ تسعا عائشة و حفصة و أم حبیبة بنت أبی سفیان و سودة بنت زمعة و أم سلمة بنت أبی أمیة فهؤلاء من قریش و صفیة بنت حیی الخیبریة و میمونة بنت الحارث الهلالیة و زینب بنت جحش الأسدیة و جویریة بنت الحارث المصطلقیة. [تفسیر مجمع البیان، ج 8، ص 554]
3- فی الکافی حمید عن ابن سماعة عن ابن رباط عن عیص بن القاسم عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سألته عن رجل خیر امرأته فاختارت نفسها بانت؟ قال: لا انما هذا شی ء کان لرسول الله صلی الله علیه و آله خاصة، أمر بذلک ففعل، و لو اخترن أنفسهن لطلقهن و هو قول الله عزّوجلّ «قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 265، ح 64]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

زینب دختر جحش به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: یا رسول الله آیا شما رسول خدا هستید و از ما صرف نظر می کنید؟! و حفصه گفت: «اگر شما ما را طلاق بدهید ما همسران دیگری که کفو ما باشند خواهیم یافت» پس بیست روز وحی از آن حضرت قطع شد، و سپس خداوند از رسول خود حمایت نمود و فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا…»، و همسران آن حضرت خدا و رسول او را اختیار نمودند، و اگر دنیا و زینت های آن را اختیار می کردند از آن حضرت جدا می شدند و این برای آنان به منزله ی طلاق می بود. (1)

مؤلّف گوید:

به همین مضمون است حدیث 3 و 4 و 5 و 6 کافی بلکه احادیث بعد از آن ها نیز به همین معناست.

و در برخی از این روایات آمده که آن حضرت بیست و نه روز از آنان کناره گیری کردند و سپس آن آیه نازل شد.

ص: 596


1- و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن إسماعیل، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی الصباح الکنانی، قال: ذکر أبو عبد الله علیه السلام: «أن زینب قالت لرسول الله صلی الله علیه و آله: لا تعدل و أنت رسول الله؟! و قالت حفصة: إن طلقنا وجدنا فی قومنا أکفاءنا. فاحتبس الوحی عن رسول الله صلی الله علیه و آله عشرین یوما -- قال -- فأنف الله عزّوجلّ لرسوله صلی الله علیه و آله، فأنزل: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ إلی قوله: أَجْراً عَظِیماً -- قال -- فاخترن الله و رسوله، و لو اخترن أنفسهن لبن، و إن اخترن الله و رسوله فلیس بشی ء». [برهان، ج 4، ص 439، ح 2]

عبدالأعلی ابن اعین گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

بعضی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: «آیا محمّد گمان می کند که اگر ما را طلاق بدهد ما در بین قوم خود کفوی پیدا نمی کنیم؟». و خداوند از بالای هفت آسمان بر آنان خشم نمود [و آیه فوق را نازل کرد] و به پیامبر خود صلی الله علیه و آله فرمود: تا آنان را بین دنیا و آخرت مخیّر نماید، پس زینب بنت جحش برخاست و رسول خدا صلی الله علیه و آله را بوسید و گفت: من خدا و رسول او را انتخاب می کنم [و برخی مثل عایشه و حفصه و… مورد خشم خدا قرار گرفتند.] (1)

علی بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه گوید:

سبب نزول آیه فوق این بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله چون از جنگ خیبر بازگشت و گنج آل ابی الحُقَیق را که در این جنگ به دست آورده بود بین مسلمانان تقسیم نمود همسران او [برخی] گفتند: این گنج را بین ما تقسیم کن و

ص: 597


1- و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن ابن فضال، عن ابن بکیر، عن زرارة، قال: سمعت أبا جعفر علیه السلام یقول: «إن الله عزّوجلّ أنف لرسوله صلی الله علیه و آله من مقالة قالتها بعض نسائه، فأنزل الله آیة التخییر، فاعتزل رسول الله صلی الله علیه و آله نساءه تسعا و عشرین لیلة فی مشربة ام إبراهیم، ثم دعاهن، فخیرهن، فاخترنه، فلم یکن شیئا، و لو اخترن أنفسهن کانت واحدة بائنة». قال: و سألته عن مقالة المرأة، ما هی؟ قال: فقال: «إنها قالت: یری محمّد أنه لو طلقنا أنه لا یأتینا الأکفاء من قومنا یتزوجونا». -- و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن ابن أبی نصر، عن حماد بن عثمان، عن عبد الأعلی بن أعین، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: «إن بعض نساء النّبی صلی الله علیه و آله قالت: أ یری محمّد أنه لو طلقنا لا نجد الأکفاء من قومنا؟ -- قال -- فغضب الله عزّوجلّ له من فوق سبع سماواته، فأمره، فخیرهن، حتّی انتهی إلی زینب بنت جحش، فقامت، و قبلته، و قالت: أختار الله و رسوله». [برهان، ج 4، ص 440، ح 7 و 8]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «من به امر خداوند بین مسلمانان تقسیم کردم» و آنان خشمگین شدند و گفتند: شاید شما فکر می کنید که اگر ما را طلاق بدهید ما شوهرانی از قوم خود که کفو ما باشند پیدا نمی کنیم؟! پس خداوند از گفته آنان خشمگین شد، و دستور داد تا آن حضرت از آنان کناره گیری کند و آن حضرت 29 روز از آنان کناره گیری کرد و در مشربه امّ ابراهیم ماند تا آنان حیض شدند و پاک شدند و خداوند آیه تخییر را نازل نمود و فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ…»، پس امّ سلمه قبل از دیگران برخاست و گفت: من خدا و رسول او را انتخاب نمودم و سپس همه آنان همین سخن را گفتند و با آن حضرت معانقه نمودند و این آیه نازل شد: «تُرْجِی مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَن تَشَاء» (1). امام صادق علیه السلام فرمود: «ترجی» به معنای طلاق است و «تؤوی» به معنای نکاح است. (2)

ص: 598


1- سوره ی احزاب، آیه ی 51.
2- فَإِنَّهُ کَانَ سَبَبُ نُزُولِهَا أَنَّهُ لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ غَزَاةِ خَیْبَرَ وَ أَصَابَ کَنْزَ آلِ أَبِی الْحَقِیقِ، قُلْنَ أَزْوَاجُهُ أَعْطِنَا مَا أَصَبْتَ، فَقَالَ لَهُنَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَسَّمْتُهُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ عَلَی مَا أَمَرَ اللَّهُ فَغَضِبْنَ مِنْ ذَلِکَ وَ قُلْنَ لَعَلَّکَ تَرَی أَنَّکَ إِنْ طَلَّقْتَنَا أَنْ لَا نَجِدَ الْأَکْفَاءَ مِنْ قَوْمِنَا یَتَزَّوَجُونَّا فَأَنِفَ اللَّهُ لِرَسُولِهِ فَأَمَرَهُ أَنْ یَعْتَزِلَهُنَّ فَاعْتَزَلَهُنَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ تِسْعَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً، حَتَّی حِضْنَ وَ طَهُرْنَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ هَذِهِ الْآیَةَ وَ هِیَ آیَةُ التَّخْیِیرِ فَقَالَ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ» إِلَی قَوْلِهِ «أَجْراً عَظِیماً» فَقَامَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ هِیَ أَوَّلُ مَنْ قَامَتْ وَ قَالَتْ قَدِ اخْتَرْتُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقُمْنَ کُلُّهُنَّ فَعَانَقْنَهُ وَ قُلْنَ مِثْلَ ذَلِکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ» الْآیَةَ. قَالَ الصّادق ع: مَنْ آوَی فَقَدْ نَکَحَ وَ مَنْ أَرْجَی فَقَدْ طَلَّقَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 192]

«یَا نِسَاء النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَ کَانَ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرًا * وَ مَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا» (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از «فَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ»، جنگ جمل و خروج عایشه برای جنگ با امیرالمؤمنین علیه السلام است. (2)

امام باقر علیه السلام در تفسیر «یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ»، فرمود:

یعنی کار نیک زنان پیامبر صلی الله علیه و آله خوب و بد آنان در آخرت دو چندان است. (3)

شخصی به امام سجّاد علیه السلام گفت: «شما اهل البیت آمرزیده هستید» و آن حضرت خشمگین شد و فرمود:

ما سزاوارتریم که خداوند آنچه درباره ی همسران رسول خود صلی الله علیه و آله فرموده درباره ی ما نیز اجرا کند، و برای نیکوکاران ما دو پاداش باشد و برای گنهکاران مان نیز عذاب دو چندان باشد. و سپس دو آیه فوق را قرائت نمود. (4)

ص: 599


1- سوره ی احزاب، آیات 30 و 31.
2- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس عن کرام عن محمّد بن مسلم عن أبی عبد الله علیه السلام قال قال لی أ تدری ما الفاحشة المبینة قلت لا قال قتال أمیر المؤمنین علیه السلام یعنی أهل الجمل. [تأویل الآیات، ص 446]
3- ثم قال علی بن إبراهیم: و فی روایة أبی الجارود، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «أجرها مرتین، و عذابها ضعفین، کل هذا فی الآخرة، حیث یکون الأجر، یکون العذاب». [برهان، ج 4، ص 441، ح 10]
4- روی محمّد بن أبی عمیر عن إبراهیم ابن عبد الحمید عن علی بن عبد الله بن الحسین عن أبیه عن علی بن الحسین زین العابدین أنه قال له رجل إنکم أهل بیت مغفور لکم قال فغضب و قال نحن أحری أن یجری فینا ما أجری الله فی أزواج النّبی صلی الله علیه و آله من أن نکون کما تقول إنا نری لمحسننا ضعفین من الأجر و لمسیئنا ضعفین من العذاب ثم قرأ الآیتین «وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَرِیماً» أی عظیم القدر رفیع الخیار و قیل إن الرزق الکریم ما سلم من کل آفة و قیل هو الثواب الذی لا یحسن الابتداء بمثله. [مجمع البیان، ج 8، ص 556]

«وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی وَ أَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَ آتِینَ الزَّکَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (1)

مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین با سند خود از عبدالله بن مسعود نقل نموده که گوید:

به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتم: یا رسول الله! بدن شما را بعد از رحلت از دنیا چه کسی غسل خواهد داد؟ فرمود: «هر پیامبری را وصیّ او غسل می دهد» گفتم: وصیّ شما کیست؟ فرمود: «علیّ بن ابیطالب است» گفتم: او بعد از شما چند سال زنده خواهد ماند؟ فرمود: سی سال.

سپس فرمود:

یوشع بن نون وصیّ موسی نیز بعداز موسی سی سال زنده بود و صفرا دختر شعیب که همسر موسی بود، به جنگ با او برخاست و گفت: «من از تو سزاوارتر به جانشینی موسی هستم» و یوشع با او جنگید و پیروان او را کشت و همسر موسی را اسیر نمود و به خوبی از او محافظت کرد، و دختر ابوبکر نیز با چندین هزار نفر از این امّت به جنگ با علیّ علیه السلام قیام خواهد نمود و علیّ پیروان او را خواهد کشت و او را اسیر خواهد نمود و از او به خوبی مواظبت خواهد کرد، و خداوند درباره ی او در قرآن فرمود: «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی» و جاهلیّت «أُولَی»، خروج همسر موسی بر یوشع بوده است. (2)

ص: 600


1- سوره ی احزاب، آیه ی 33.
2- ابن بابویه، قال: حدثنا علی بن أحمد الدقاق رحمة الله علیه، قال: حدثنا حمزة بن القاسم، قال: حدثنا أبو الحسن علی بن الجنید الرازی، قال: حدثنا أبو عوانة، قال: حدثنا الحسن بن علی، عن عبد الرزاق، عن أبیه، عن مینا مولی عبد الرحمن بن عوف، عن عبد الله بن مسعود، قال: قلت للنبی صلی الله علیه و آله: یا رسول الله، من یغسلک إذا مت؟ قال: «یغسل کل نبی وصیه». قلت: فمن وصیک، یا رسول الله؟ قال: «علی بن أبی طالب». قلت: کم یعیش بعدک یا رسول الله؟ قال: «ثلاثین سنة، فإن یوشع بن نون وصی موسی عاش بعد موسی ثلاثین سنة، و خرجت علیه صفراء بنت شعیب زوجة موسی علیه السلام، فقالت: أنا أحق منک بالأمر. فقاتلها، فقتل مقاتلیها، و أسرها فأحسن أسرها، و إن ابنة أبی بکر ستخرج علی علی فی کذا و کذا ألفا من أمتی، فیقاتلها، فیقتل مقاتلیها، و یأسرها فیحسن أسرها، و فیها أنزل الله عزّوجلّ: وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی یعنی صفراء بنت شعیب». [تفسیر برهان، ج 4، ص 442، ح 2]

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

هنگامی که آیه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ»، نازل شد من در خانه امّ سلمه خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدم و آن حضرت به من فرمود: «یا علیّ! این آیه درباره ی تو و حسن و حسین و امامان دیگر از فرزندان تو نازل شده است» پس من گفتم: یا رسول الله: بعد از شما چند امام خواهند بود؟ فرمود: امامان بعد از من تو هستی و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و حجّت از فرزندان حسین، و من این چنین نام آنان را مکتوب بر ساق عرش دیدم، و چون از خداوند سؤال کردم فرمود: ای محمّد اینان امامان پاک و معصوم بعد از تو هستند و دشمنانشان مورد لعنت خواهند بود. (1)

ص: 601


1- قال: حدثنا علی بن الحسین بن محمّد، قال: حدثنا هارون بن موسی التلعکبری، قال: حدثنا عیسی بن موسی الهاشمی بسر من رأی، قال: حدثنی أبی، عن أبیه، عن آبائه، عن الحسین بن علی، عن علی علیهم السلام، قال: «دخلت علی رسول الله صلی الله علیه و آله فی بیت ام سلمة، و قد نزلت علیه هذه الآیة: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: یا علی، هذه الآیة نزلت فیک، و فی سبطی، و الأئمّة من ولدک. فقلت: یا رسول الله، و کم الأئمّة من بعدک؟ قال: أنت -- یا علی -- ثم ابناک: الحسن، و الحسین، و بعد الحسین علی ابنه، و بعد علی محمّد ابنه، و بعد محمّد جعفر ابنه، و بعد جعفر موسی ابنه، و بعد موسی علی ابنه، و بعد علی محمّد ابنه، و بعد محمّد علی ابنه، و بعد علی الحسن ابنه، و الحجة من ولد الحسین هکذا وجدت أسماءهم مکتوبة علی ساق العرش، فسألت الله تعالی عن ذلک، فقال: یا محمّد، هم الأئمّة بعدک، مطهرون معصومون، و أعداؤهم ملعونون». [تفسیر برهان، ج 4، ص 444، ح 5]

مؤلّف گوید:

به این معنا روایات دیگری از امام صادق علیه السلام و امام رضا علیه السلام و ائمه دیگر نقل شده است. (1)

ص: 602


1- و عنه، قال: حدثنی أبی، قال: حدثنی سعد بن عبد الله، عن الحسن بن موسی الخشاب، عن علی بن حسان الواسطی، عن عمه عبد الرحمن بن کثیر، قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: ما عنی الله عزّوجلّ بقوله: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؟ قال: «نزلت فی النّبی، و أمیر المؤمنین، و الحسن، و الحسین، و فاطمة (صلوات الله علیهم أجمعین)، فلما قبض الله عزّوجلّ نبیه صلی الله علیه و آله کان أمیر المؤمنین علیه السلام إماما، ثم الحسن علیه السلام، ثم الحسین علیه السلام، ثم وقع تأویل هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ، و کان علی بن الحسین علیه السلام إماما، ثم جرت فی الأئمّة من ولده الأوصیاء علیهم السلام، فطاعتهم طاعة الله، و معصیتهم معصیة الله عزّوجلّ». -- و عنه: عن علی بن الحسین بن شاذویه المؤدب، و جعفر بن محمّد بن مسرور (رضی الله عنهما)، قالا: حدثنا محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن أبیه، عن الریان بن الصلت، عن الرّضا علیه السلام، فی حدیث المأمون و العلماء و سؤالهم للرضا علیه السلام، فکان فیه: قال علیه السلام: «فصارت الوراثة للعترة الطاهرة، لا لغیرهم». فقال المأمون: من العترة الطاهرة؟ فقال الرّضا علیه السلام: «الذین وصفهم الله تعالی فی کتابه، فقال: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً و هم الذین قال رسول الله صلی الله علیه و آله: إنّی مخلف فیکم الثّقلین: کتاب الله، و عترتی أهل بیتی، ألا و إنهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما. أیها الناس، لا تعلموهم، فإنهم أعلم منکم». و فی الحدیث: قالت العلماء: فأخبرنا، هل فسر الله تعالی الاصطفاء فی الکتاب؟ فقال الرّضا علیه السلام: «فسر الاصطفاء فی الظاهر سوی الباطن فی اثنی عشر موضعا و موطنا: فأول ذلک، قوله تعالی: «و أنذر عشیرتک الأقربین و رهطک المخلصین» هکذا فی قراءة أبی بن کعب، و هی ثابتة فی مصحف عبد الله بن مسعود، و هذه منزلة رفیعة، و فضل عظیم، و شرف عال حین عنی الله عزّوجلّ بذلک الآل، فذکره لرسول الله صلی الله علیه و آله، فهذه واحدة، و الآیة الثانیة فی الاصطفاء: قوله عزّوجلّ: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً و هذا الفضل الذی لا یجهله أحد إلّا معاند أصلا، لأنه فضل بعد طهارة تنتظر، فهذه الثانیة» و ساق الحدیث بذکر الاثنی عشر. [تفسیر برهان، ج 4، ص 445، ح 6 و 7]

و در کتاب خصال از عامبربن واثله نقل شده که گوید:

من در مجلس شورای سقیفه حاضر بودم که علی علیه السلام می فرمود: مردم ابوبکر را برای خلافت تعیین نمودند در حالی که به خدا سوگند خلافت حق من بود و من سزاوارتر به آن بودم، و سپس ابوبکر عمر را جانشین خود نمود در حالی که به خدا سوگند من سزاوارتر به آن بودم و آن حق من بود و عمر پنج نفر دیگر را تعیین نمود و من را ششمین آنان قرار داد و هیچ کدام آن پنج نفر بر من فضیلتی نداشتند، و اگر بخواهم می توانم بر آنان احتجاج کنم و آنان را

ص: 603

محکوم نمایم و هیچ عرب و عجم و معاهد [از اهل کتاب] و مشرکی نتواند سخنی در پاسخ من بگوید.

سپس آن حضرت احتجاجات خود را بر اهل شورای سقیفه بیان کرد و یکی از آن احتجاجات این بود که به آنان فرمود: شما را به خدا سوگند آیا بین شما کسی هست که خداوند آیه تطهیر را درباره ی او نازل نموده باشد چنان که خداوند به رسول خود فرمود: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»، و در آن روز رسول خدا صلی الله علیه و آله کسای خیبریّه خود را به دوش گرفت و فاطمه و حسن و حسین را به خود چسبانید و سپس فرمود: «خدایا این هایند اهل بیت من، پس تو آنان را از هر رجس و پلیدی دور کن و به کمال طهارت و پاکی برسان»؟ پس اهل شورا گفتند: خدایا تو می دانی که این آیه تنها درباره ی علیّ و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نازل شد. (1)

ص: 604


1- و عنه، قال: حدثنا أبی، و محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید (رضی الله عنهما)، قالا: حدثنا سعد بن عبد الله، قال: حدثنا محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن الحکم بن مسکین الثقفی، عن أبی الجارود، و هشام أبی ساسان، و أبی طارق السراج، عن عامر بن واثلة، قال: کنت فی البیت یوم الشوری، فسمعت علیا علیه السلام و هو یقول: «استخلف الناس أبا بکر و أنا -- و الله -- أحق بالأمر، و أولی به منه، و استخلف أبو بکر عمر و أنا و الله أحق بالأمر، و أولی به منه، إلّا أن عمر جعلنی مع خمسة أنا سادسهم، لا یعرف لهم علی فضل، و لو أشاء لاحتججت علیهم بما لا یستطیع عربیهم و لا عجمیهم، المعاهد منهم و المشرک تغییر ذلک». ثم ذکر علیه السلام ما احتج به علی أهل الشوری، فقال فی ذلک: «نشدتکم بالله، هل فیکم أحد أنزل الله فیه آیة التطهیر علی رسوله صلی الله علیه و آله: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً، فأخذ رسول الله صلی الله علیه و آله کساء خیبریا، فضمنی فیه، و فاطمة، و الحسن، و الحسین، ثم قال: یا رب إن هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس، و طهرهم تطهیرا؟». قالوا: اَللَّهُمَّ لا. [تفسیر برهان، ج 4، ص 445، ح 8]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در کتاب های شیعه و اهل تسنّن در ذیل آیه فوق نقل شده که همه آن ها صحیح و نزدیک به تواتر است و ما آن ها را در کتاب «آیات الفضائل» ذیل این آیه نقل کرده ایم، مراجعه شود. مرحوم محدّث بحرانی در تفسیر برهان (1)، بیش از شصت روایت در ذیل این آیه نقل نموده است.

و اگر گفته شود: صدر آیه فوق درباره ی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله است و خداوند آنان را امر نموده که «در خانه های خود بمانند و همانند زنان جاهلیّت بین مردم ظاهر نشوند و زینت های خویش را آشکار نسازند و نماز را به پا بدارند و زکات را پرداخت کنند و از خدا و رسول او اطاعت نمایند» و پس از آن فرموده است: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»، در حالی که روایات گذشته این قسمت از آیه را مخصوص به علیّ و فاطمه و حسن و حسین علیه السلام نموده است؟

پاسخ این است که در تفسیر عیّاشی از زراره از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:

هیچ چیزی مانند تفسیر قرآن از عقول مردم دور نیست (و عقل های مردم از فهم تفسیر قرآن از هر چیزی دورتر است] چرا که بسا اوّل آیه درباره ی چیزی است و وسط آن درباره ی چیزی و آخر آن درباره ی چیز دیگری است مانند آیه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا.» (2)

ص: 605


1- تفسیر برهان، ج 6، ص 252.
2- فی تفسیر العیاشی عن زرارة عن أبی جعفر علیه السلام قال: لیس شی ء أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن، ان الآیة ینزل أولها فی شی ء و أوسطها فی شی ء و آخرها فی شی ء، ثم قال: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» من میلاد الجاهلیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 227، ح 110]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه «وَ اذْکُرْنَ مَا یُتْلَی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ» عطف بر «نساء النبّی…»، می باشد، و آیه «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ… َأَجْرًا عَظِیمًا» عطف بر «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» می باشد. (1)

«إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصّادقینَ وَ الصّادقاتِ…» (2)

رسول خدا صلی الله علیه و آله در تفسیر مسلم و مؤمن فرمود:

مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او سالم باشند، و مؤمن کسی است که همسایه او از شرّ او در امان باشد، و ایمان به من نیاورده کسی که با شکم سیر بخوابد و همسایه او گرسنه باشد. (3)

فضیل بن یسار گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

ایمان اسلام را در بر دارد و لکن اسلام با ایمان شریک نیست. سپس فرمود: ایمان در قلب ها قرار می گیرد و اسلام [بر زبان جاری می شود و] بر اساس آن

ص: 606


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم ثم عطف علی نساء النّبی صلی الله علیه و آله فقال: وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفاً خَبِیراً ثم عطف علی آل محمّد صلوات الله علیهم فقال جل ذکره: إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ الی قوله: وَ أَجْراً عَظِیماً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 227، ح 112]
2- سوره ی احزاب، ص 35.
3- قال البلخی: فسر رسول الله صلی الله علیه و آله المسلم و المؤمن بقوله: المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده، و المؤمن من آمن جاره بوائقه و ما آمن بی من بات شبعان و جاره طاو. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 278، ح 114]

ازدواج و میراث و امنیّت جانی برقرار می شود، و ایمان شریک با اسلام است و اسلام شریک با ایمان نیست. (1)

عبد الملک بن اعین گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

ایمان اقرار به زبان و اعتقاد به قلب و عمل به ارکان و واجبات است… . (2)

مؤلّف گوید:

احادیث فراوان و صحیح در این معنا نقل شده به کتاب کافی و غیره مراجعه شود.

سوره ی احزاب، آیات 36 تا 48

متن:

وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً (36) وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ

ص: 607


1- فی أصول الکافی علی عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن جمیل بن دراج عن فضیل بن یسار قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: ان الایمان یشارک الإسلام و لا یشارکه الإسلام، ان الایمان ما وقر فی القلوب و الإسلام ما علیه المناکح و المواریث و حقن الدماء، و الایمان یشرک الإسلام و الإسلام لا یشرک الایمان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 278، ح 115]
2- علی بن إبراهیم عن العبّاس بن معروف عن عبد الرحمن بن أبی نجران عن حماد بن عثمان عن عبد الرحمان القصیر قال: کتبت مع عبد الملک بن أعین الی أبی جعفر علیه السلام أسأله عن الایمان ما هو؟ فکتب الی مع عبد الملک بن أعین سألت رحمک الله عن الایمان، و الایمان هو الإقرار باللسان و عقد فی القلب و عمل بالأرکان، و الایمان بعضه من بعض و هو دار، و کذلک الإسلام دار، و الکفر دار، فقد یکون العبد مسلما قبل أن یکون مؤمنا، و لا یکون مؤمنا حتّی یکون مسلما، فالإسلام قبل الایمان.و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 278، ج 117]

أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی فی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (37) ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً (38) الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفی بِاللَّهِ حَسیباً (39) ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ

مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیماً (40) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً (41) وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً (42) هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً (43) تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَریماً (44) یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً (45) وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ

وَ سِراجاً مُنیراً (46) وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبیراً (47) وَ لا تُطِعِ

الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکیلاً (48)

لغات:

«الخِیَرة» به معنای تخییر و یا به معنای انتخاب و اختیار چیزی برای دیگری است، و «وَطَر» به معنای حاجت و قضای شهوت است، خلیل نحوی می گوید: «وَطَر» هر حاجتی است که تو بر آن همّت گماری و چون به آن برسی گفته می شود: «قَضَی وَطَرَه» یعنی به نیاز و حاجت خود رسید، و «اِرجاء» به معنای تأخیر و تبعید چیزی و یا حکمی است مانند تأخیر عذاب و عقاب گناه، و «إیواء» به معنای پناه دادن و نگهداشتن و کسی را در حبال خویش قرار دادن است، چنان که «آوی إلیه اَبَویه» به همین معناست، و «مأوی» به معنای پناهگاه است، و «استیناس» به معنای انس گرفتن است و ضدّ آن «استیحاش» است و ضد اُنس وحشت است.

ص: 608

ترجمه:

هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را بکند، به گم راهی آشکاری گرفتار شده است! (36) (به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی [به فرزند خوانده ات «زید»] می گفتی: «همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تکرار می کردی) و در دل چیزی را پنهان می داشتی که خداوند آن را آشکار می کند و از مردم می ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان -- هنگامی که طلاق گیرند -- نباشد و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنّت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود). (37) هیچ گونه منعی بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست این سنّت الهی در مورد کسانی که پیش از این بوده اند نیز جاری بوده و فرمان خدا روی حساب و برنامه دقیقی است! (38) (پیامبران) پیشین کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی می کردند و (تنها) از او می ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداش دهنده اعمال آن ها) است! (39) محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است! (40) ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید، (41) و صبح و شام او را تسبیح گویید! (42) او کسی است که بر شما درود و رحمت می فرستد، و فرشتگان او (نیز) برای شما تقاضای رحمت می کنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوی

ص: 609

نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون گردد او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است! (43) تحیّت آنان در روزی که او را دیدار می کنند سلام است و برای آن ها پاداش پرارزشی فراهم ساخته است. (44) ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذارکننده! (45) و تو را دعوت کننده بسوی خدا به فرمان او قرار دادیم، و چراغی روشنی بخش! (46) و مؤمنان را بشارت ده که برای آنان از سوی خدا فضل بزرگی است. (47) و از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به آزارهای آن ها اعتنا منما، و بر خدا توکّل کن، و همین بس که خدا حامی و مدافع (تو) است! (48)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا» (1)

عبد العزیز بن مسلم گوید:

هنگامی که ما در خدمت حضرت رضا علیه السلام وارد مرو خراسان شدیم در مسجد جامع مرو اجتماع نمودیم و همراهان من دربارهٔ مسأله امامت سخن گفتند و اختلاف مردم را درباره ی امامت فراوان مطرح کردند، پس من وارد بر مولای خود علیّ بن موسی علیه السلام شدم و سخنان و اختلاف آنان را یادآوری نمودم و آن حضرت تبسّم نمود و فرمود: ای عبد العزیز! مردم در جهالت ماندند و در دین خود فریب خوردند، چرا که خداوند عزّوجّل پیامبر خود را از دنیا خارج نکرد مگر آن که دین او را کامل نمود… تا این که فرمود:

این مردم قدم در جای سخت و خطرناکی گذاردند و خدا و رسول او صلی الله علیه و آله را متهّم نمودند [و گفتند: رسول خدا صلی الله علیه و آله جانشینی برای خود معیّن نکرده

ص: 610


1- سوره ی احزاب، آیه ی 36.

است] از این رو در حیرت و بیچارگی قرار گرفتند چرا که امام خود را نشناختند و او را نپذیرفتند و شیطان اعمال شان را برای آنان زینت داد و آنان را از راه حق منحرف نمود، در حالی که راه حق را خوب می شناختند، آنان انتخاب و اختیار خدا و رسول او صلی الله علیه و آله را رها کردند و با فکر خود برای خویش [امام] انتخاب نمودند، و قرآن با صدا و ندای روشن فرمود: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَ یَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ» (1)، یعنی ای رسول من پروردگار تو هر چه را بخواهد خلق می کند و هر که را بخواهد انتخاب می نماید و مردم را حق انتخاب [امام] نیست و او منزّه از عمل شرک آمیز آنان است. و در آیه دیگری می فرماید: «وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ.» (2)

اصبغ بن نباته گوید: امیر المؤمنین علیه السلام به شخصی فرمود:

اگر از خالق خود اطاعت نمی کنی نباید رزق او را بخوری، و اگر ولایت دشمن

ص: 611


1- سوره ی قصص، آیه ی 68.
2- فی أصول الکافی ابو محمّد القاسم بن العلا رحمة الله علیه رفعه عن عبد العزیز بن مسلم قال: کنا مع الرّضا علیه السلام بمرو فاجتمعنا فی الجامع فی بدو مقدمنا، فأداروا أمر الامامة و ذکروا کثرة اختلاف الناس فیها. فدخلت علی سیدی علیه السلام فأعلمته خوض الناس فیه، فتبسم علیه السلام ثم قال: یا عبد العزیز جهل القوم و خدعوا عن أدیانهم، ان الله عزّوجلّ لم یقبض نبیه صلی الله علیه و آله حتّی أکمل له الدین الی قوله علیه السلام: و لقد راموا صعبا و قالوا إفکا و ضلوا ضلالا بعیدا، و وقعوا فی الحیرة إذ ترکوا الامام عن بصیرة، و زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ، رغبوا عن اختیار الله و اختیار رسول الله صلی الله علیه و آله الی اختیارهم و القرآن ینادیهم: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ من أمرهم سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ» و قال عزّوجلّ: وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ. [تفسیر نور الثّقلین ج 4، ص 279، ح 122]

او را پذیرفته ای باید از مُلک او خارج شوی، و اگر قانع به رضا و تقدیر او نیستی باید خدای دیگری طلب کنی. (1)

حسین بن خالد از حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که خداوند می فرماید:

هر کس راضی به قضای من نباشد و به تقدیر من ایمان نداشته باشد باید خدایی غیر من پیدا کند. (2)

و نیز رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند هر تقدیر و قضایی بکند خیر مؤمن است. (3)

«وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ…» (4)

ابو الصلت هروی گوید:

هنگامی که مأمون دانشمندان از مسلمانان و یهود و نصاری و مجوس و صابئین و سایر علمای دیگر را برای مناظره با علی بن موسی الرّضا علیه السلام جمع کرد و آن حضرت همه آنان را مجاب و محکوم نمود و پاسخ آنان را

ص: 612


1- فی کتاب التوحید باسناده الی الأصبغ بن نباته قال: قال أمیر المؤمنین علیه السلام لرجل: ان کنت لا تطیع خالقک فلا تأکل رزقه، و ان کنت والیت عدوه فاخرج من ملکه، و ان کنت غیر قانع برضاه و قدره فاطلب ربا سواه. [تفسیر نور الثّقلین ج 4، ص 280، ح 123]
2- و باسناده الی الحسین بن خالد عن علی بن موسی الرّضا عن أبیه عن آبائه عن علی بن أبی طالب علیهم السلام قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: قال الله جل جلاله: من لم یرض بقضائی و لم یؤمن بقدری فلیلتمس إلها غیری. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 280، ح 124]
3- و قال رسول الله صلی الله علیه و آله: فی کل قضاء الله عزّوجلّ خیرة للمؤمن. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 280، ح 125]
4- سوره ی احزاب، آیات 37 و 38.

از کتب خودشان بیان نمود، علی بن محمّد بن جهم برخاست و گفت: ای فرزند رسول خدا آیا شما پیامبران را معصوم می دانید؟ فرمود: آری. او گفت: شما دربارهٔ آیه «وَ عَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی» (1) و آیه «وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ» (2) و آیه «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا» (3)، چه می فرمایید؟… و آن حضرت همان گونه که در مواضع خود گذشت همه را پاسخ داد تا این که علی بن محمّد بن جهم گفت: نظر شما درباره ی آیه مربوط به رسول خدا صلی الله علیه و آله که می فرماید: «وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ» چه می فرمایید؟

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

وای بر تو -- ای علی بن محمّد بن جهم -- از خدا بترس و پیامبران خدا را متّهم به فحشا مکن و با فکر و رأی خود کتاب خدا را تفسیر مکن، چرا که خداوند می فرماید: «وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» (4)، و سپس پاسخ مربوط به آیات گذشته را بیان نمود و فرمود: و امّا راجع به آیه «وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ»، باید دانست که خداوند همسران پیامبر خود را در دنیا و در آخرت به آن حضرت معرّفی نمود و فرمود: آنان أمّهات مؤمنین هستند، و یکی از همسران دنیایی آن حضرت زینب دختر جحش بود و آن زن در آن زمان همسر زید بن حارثه بود، از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله این امر را پنهان نمود، مبادا منافقین بگویند: «او زنی را از همسران خود می داند که اکنون همسر دیگری است!» از این رو خداوند فرمود: «وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ» سپس فرمود: خداوند سه زن را

ص: 613


1- سوره ی طه، آیه ی 121.
2- سوره ی انبیاء، آیه ی 87.
3- سوره ی یوسف، آیه ی 24.
4- سوره ی آل عمران، آیه ی 7.

خود تزویج نمود، 1- حوّا را به آدم علیه السلام، 2- زینب را به رسول خدا صلی الله علیه و آله، چنان که فرمود «فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا» 3- فاطمه علیها السلام را به علیّ علیه السلام. سپس علی بن محمّد بن جهم گریان شد و گفت: من توبه نمودم و پس از این سخنی درباره ی پیامبران علیهم السلام جز سخن شما را نخواهم گفت. (1)

ص: 614


1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ الْهَرَوِیُّ قَالَ لَمَّا جَمَعَ الْمَأْمُونُ لِعَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام أَهْلَ الْمَقَالاتِ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ الدِّیَانَاتِ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی وَ الْمَجُوسِ وَ الصَّابِئِینَ وَ سَائِرِ أَهْلِ الْمَقَالاتِ فَلَمْ یَقُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ قَدْ أَلْزَمَهُ حُجَّتَهُ کَأَنَّهُ أُلْقِمَ حَجَراً قَامَ إِلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ تَقُولُ بِعِصْمَةِ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا تَعْمَلُ فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی وَ فِی قَوْلِهِ جل جلاله وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ وَ فِی قَوْلِهِ جل جلاله فِی یُوسُفَ علیه السلام وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها وَ فِی قَوْلِهِ جل جلاله فِی دَاوُدَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ وَ قَوْلِهِ تَعَالَی فِی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام وَیْحَکَ یَا عَلِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَنْسُبْ إِلَی أَنْبِیَاءِ اللَّهِ الْفَوَاحِشَ وَ لَا تَتَأَوَّلْ کِتَابَ اللَّهِ بِرَأْیِکَ فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله قَدْ قَالَ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ جل جلاله فِی آدَمَ وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله خَلَقَ آدَمَ حُجَّةً فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَةً فِی بِلَادِهِ لَمْ یَخْلُقْهُ لِلْجَنَّةِ وَ کَانَتِ الْمَعْصِیَةُ مِنْ آدَمَ فِی الْجَنَّةِ لَا فِی الْأَرْضِ وَ عِصْمَتُهُ تَجِبُ أَنْ یَکُونَ فِی الْأَرْضِ لِیَتِمَّ مَقَادِیرُ أَمْرِ اللَّهِ فَلَمَّا أُهْبِطَ إِلَی الْأَرْضِ وَ جُعِلَ حُجَّةً وَ خَلِیفَةً عُصِمَ بِقَوْلِهِ جل جلاله إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ جل جلاله وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ إِنَّمَا ظَنَّ بِمَعْنَی اسْتَیْقَنَ أَنَّ اللَّهَ لَنْ یُضَیِّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أَ لَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ جل جلاله وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أَیْ ضَیَّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ وَ لَوْ ظَنَّ أَنَّ اللَّهَ لَا یَقْدِرُ عَلَیْهِ لَکَانَ قَدْ کَفَرَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ جل جلاله فِی یُوسُفَ وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها فَإِنَّهَا هَمَّتْ بِالْمَعْصِیَةِ وَ هَمَّ یُوسُفُ بِقَتْلِهَا إِنْ أَجْبَرَتْهُ لِعِظَمِ مَا تَدَاخَلَهُ فَصَرَفَ اللَّهُ عَنْهُ قَتْلَهَا وَ الْفَاحِشَةَ وَ هُوَ قَوْلُهُ جل جلاله کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ یَعْنِی الْقَتْلَ وَ الزِّنَاءَ وَ أَمَّا دَاوُدُ علیه السلام فَمَا یَقُولُ مَنْ قِبَلَکُمْ فِیهِ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ یَقُولُونَ إِنَّ دَاوُدَ علیه السلام کَانَ فِی مِحْرَابِهِ یُصَلِّی فَتَصَوَّرَ لَهُ إِبْلِیسُ عَلَی صُورَةِ طَیْرٍ أَحْسَنَ مَا یَکُونُ مِنَ الطُّیُورِ فَقَطَعَ دَاوُدُ صَلَاتَهُ وَ قَامَ لِیَأْخُذَ الطَّیْرَ فَخَرَجَ الطَّیْرُ إِلَی الدَّارِ فَخَرَجَ الطَّیْرُ إِلَی السَّطْحِ فَصَعِدَ فِی طَلَبِهِ فَسَقَطَ الطَّیْرُ فِی دَارِ أُورِیَا بْنِ حَنَانٍ فَأَطْلَعَ دَاوُدُ فِی أَثَرِ الطَّیْرِ فَإِذَا بِامْرَأَةِ أُورِیَا تَغْتَسِلُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهَا هَوَاهَا وَ کَانَ قَدْ أَخْرَجَ أُورِیَا فِی بَعْضِ غَزَوَاتِهِ فَکَتَبَ إِلَی صَاحِبِهِ أَنْ قَدِّمْ أُورِیَا أَمَامَ التَّابُوتِ فَقُدِّمَ فَظَفِرَ أُورِیَا بِالْمُشْرِکِینَ فَصَعُبَ ذَلِکَ عَلَی دَاوُدَ فَکَتَبَ إِلَیْهِ ثَانِیَةً أَنْ قَدِّمْهُ أَمَامَ التَّابُوتِ فَقُدِّمَ فَقُتِلَ أُورِیَا فَتَزَوَّجَ دَاوُدُ بِامْرَأَتِهِ قَالَ فَضَرَبَ الرِّضَا علیه السلام بِیَدِهِ عَلَی جَبْهَتِهِ وَ قَالَ: إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ لَقَدْ نَسَبْتُمْ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ إِلَی التَّهَاوُنِ بِصَلَاتِهِ حَتَّی خَرَجَ فِی أَثَرِ الطَّیْرِ ثُمَّ بِالْفَاحِشَةِ ثُمَّ بِالْقَتْلِ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا کَانَ خَطِیئَتُهُ فَقَالَ وَیْحَکَ إِنَّ دَاوُدَ إِنَّمَا ظَنَّ أَنَّ مَا خَلَقَ اللَّهُ جل جلاله خَلْقاً هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَبَعَثَ اللَّهُ جل جلاله إِلَیْهِ الْمَلَکَیْنِ فَتَسَوَّرَا الْمِحْرَابَ فَقَالا خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ فَعَجَّلَ دَاوُدُ علیه السلام عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ فَقَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ وَ لَمْ یَسْأَلِ الْمُدَّعِیَ الْبَیِّنَةَ عَلَی ذَلِکَ وَ لَمْ یُقْبِلْ عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ فَیَقُولَ لَهُ مَا تَقُولُ فَکَانَ هَذَا خَطِیئَةُ رَسْمِ الْحُکْمِ لَا مَا ذَهَبْتُمْ إِلَیْهِ أَ لَا تَسْمَعُ اللَّهَ جل جلاله یَقُولُ: یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا قِصَّتُهُ مَعَ أُورِیَا فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام إِنَّ الْمَرْأَةَ فِی أَیَّامِ دَاوُدَ علیه السلام کَانَتْ إِذَا مَاتَ بَعْلُهَا أَوْ قُتِلَ لَا تَتَزَوَّجُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ أَوَّلُ مَنْ أَبَاحَ اللَّهُ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةٍ قُتِلَ بَعْلُهَا کَانَ دَاوُدُ علیه السلام فَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةِ أُورِیَا لَمَّا قُتِلَ وَ انْقَضَتْ عِدَّتُهَا مِنْهُ فَذَلِکَ الَّذِی شَقَّ عَلَی النَّاسِ مِنْ قِبَلِ أُورِیَا وَ أَمَّا مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله وَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَإِنَّ اللَّهَ جل جلاله عَرَّفَ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله أَسْمَاءَ أَزْوَاجِهِ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ أَسْمَاءَ أَزْوَاجِهِ فِی دَارِ الْآخِرَةِ وَ أَنَّهُنَّ أُمَّهَاتُ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِحْدَاهُنَّ مَنْ سُمِّیَ لَهُ زَیْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ وَ هِیَ یَوْمَئِذٍ تَحْتَ زَیْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَأَخْفَی اسْمَهَا فِی نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِهِ لِکَیْلَا یَقُولَ أَحَدٌ مِنَ الْمُنَافِقِینَ إِنَّهُ قَالَ فِی امْرَأَةٍ فِی بَیْتِ رَجُلٍ إِنَّهَا إِحْدَی أَزْوَاجِهِ مِنْ أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِینَ وَ خَشِیَ قَوْلَ الْمُنَافِقِینَ فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ یَعْنِی فِی نَفْسِکَ وَ إِنَّ اللَّهَ جل جلاله مَا تَوَلَّی تَزْوِیجَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ إِلَّا تَزْوِیجَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ علیه السلام وَ زَیْنَبَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِقَوْلِهِ فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها الْآیَةَ وَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ فَبَکَی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا تَائِبٌ إِلَی اللَّهِ جل جلاله مِنْ أَنْ أَنْطِقَ فِی أَنْبِیَاءِ اللَّهِ علیه السلام بَعْدَ یَوْمِی هَذَا إِلَّا بِمَا ذَکَرْتَهُ. [عیون اخبار الرّضا علیه السلام، ج 1، ص 191، ح 1]

ص: 615

مرحوم علی بن ابراهیم از ابی الجارود از امام باقر علیه السلام نقل نموده که آن حضرت در تفسیر آیات فوق فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله از دختر عموی خود زینب بنت جحش اسدیّه برای زید بن حارثه [پسر خوانده خود] خواستگاری نمود و زینب گفت: «یا رسول الله اجازه بدهید تا من در این باره فکری بکنم» پس این آیه نازل شد: «وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا» و زینب گفت: «یا رسول الله اختیار من با شما هر چه می خواهید بکنید» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله زینب را به زید بن حارثه تزویج کرد و مدّتی گذشت و آنان در چیزی اختلاف و نزاع پیدا کردند و زید گفت: یا رسول الله، زینب بر من تکبّر می کند و با زبان خویش مرا آزار می دهد اجازه بدهید من او را طلاق بدهم پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به زینب توجّه نمود و از زیبایی او تعجب کرد و به زید فرمود: «از خدا بترس و همسر خود را نگهداری کن و به او احسان نما».

و چیزی نگذشت که زید زینب را طلاق داد و چون عدّهٔ طلاق او گذشت خداوند به رسول خود فرمود: ما زینب را به تو تزویج نمودیم و این آیه نازل شد

ص: 616

«فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا.) (1)و (2)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از امام سجّاد علیه السلام نقل نموده که در تفسیر «وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ) فرمود:

«چیزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در باطن خود پنهان نمود این بود که خداوند به او فرمود: «زینب بنت جحش از همسران تو خواهد بود و زید او را طلاق خواهد داد» و لکن رسول خدا صلی الله علیه و آله از ترس منافقین این قصّه را پنهان نمود و به زید فرمود: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ» و خداوند به آن حضرت فرمود: برای چه از منافقین هراس کردی و به زید گفتی: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ» در حالی که ما به تو خبر دادیم که زینب از همسران تو خواهد بود؟» (3)

ص: 617


1- سوره ی احزاب، آیه ی 37.
2- علی بن إبراهیم: فی روایة أبی الجارود، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قوله: وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ و ذلک أن رسول الله صلی الله علیه و آله خطب علی زید بن حارثة زینب بنت جحش الأسدیة، من بنی أسد بن خزیمة، و هی بنت عمة النّبی صلی الله علیه و آله فقالت: یا رسول الله، حتّی أوامر نفسی فأنظر. فأنزل الله: وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً فقالت: یا رسول الله، أمری بیدک. فزوجها إیاه، فمکثت عند زید ما شاء الله، ثم إنهما تشاجرا فی شی ء إلی رسول الله صلی الله علیه و آله، فنظر إلیها النّبی صلی الله علیه و آله فأعجبته، فقال زید: یا رسول الله، ائذن لی فی طلاقها، فإن فیها کبرا، و إنها لتؤذینی بلسانها، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: «اتق الله، و أمسک علیک زوجک، و أحسن إلیها». ثم إن زیدا طلقها، و انقضت عدتها، فأنزل الله نکاحها علی رسول الله، فقال: فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها. [تفسیر برهان، ج 4، ص 470، ح 1]
3- الطبرسی: قیل: الذی أخفاه فی نفسه: أن الله سبحانه أعلمه أنها ستکون من أزواجه، و أن زیدا سیطلقها، فلما جاء زید، و قال: إنّی أرید أن اطلق زینب، قال له: «أمسک علیک زوجک». فقال سبحانه: «لم قلت: أمسک علیک زوجک، و قد أعلمتک أنها ستکون من أزواجک؟». قال: و روی ذلک عن علی بن الحسین علییهما السلام، و هذا التأویل مطابق لتلاوة الآیة. [تفسیر برهان، ج 4، ص 473، ح 3]

«مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَ لَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا» (1)

علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر این آیه گوید:

این آیه در پاسخ قریش نازل شد که می گفتند: «محمّد ما را سرزنش می کند که بچه هایی را تربیت می کنیم و آنان را فرزندان خود می دانیم و خود زید بن حارثه را فرزند خود می داند.» (2)

و در اصول کافی نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در سنّ بیست و چند سالگی با خدیجه ازدواج نمود و قبل از مبعث از او قاسم و رقیّه و امّ کلثوم را پیدا کرد و بعد از مبعث طیّب و طاهر و فاطمه علیهم السلام را پیدا نمود.

و در روایت دیگری آمده که بعد از مبعث تنها فاطمه علیها السلام از خدیجه متولد شد و طیّب و طاهر قبل از مبعث به دنیا آمدند. (3)

ص: 618


1- سوره ی احزاب، آیه ی 40.
2- فی تفسیر علی بن إبراهیم متصل بآخر ما نقلنا عنه أعنی قوله «زوجناکها» و فی قوله عزّوجلّ: ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ فان هذه الآیة نزلت فی شأن زید بن حارثة قالت قریش یعیرنا محمّد یدعی بعضنا بعضا، و قد ادعی هو زیدا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 283، ح 135]
3- فی أصول الکافی و تزوج خدیجة و هو ابن بضع و عشرین سنة. فولد له منها قبل مبعثه علیه السلام القاسم و رقیة و زینب و أم کلثوم، و ولد له بعد المبعث الطیب و الطاهر و فاطمة علیها السّلام، و روی أیضا انه لم یولد له بعد المبعث الا فاطمة علیها السّلام و أن الطیب و الطاهر ولدا قبل مبعثه. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 283، ح 136]

و در کتاب فقیه از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

هنگامی که ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود آن حضرت فرمود: «حَزِنَّا عَلَیْکَ یَا إِبْرَاهِیمُ وَ إِنَّا لَصَابِرُونَ یَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَ لَا نَقُولُ مَا یُسْخِطُ الرَّبَّ». یعنی ای ابراهیم ما بر تو محزون هستیم و صبر می کنیم، قلب محزون است و چشم می گرید و ما چیزی نمی گوییم که سبب خشم خدا شود. (1)

و در مجمع البیان از آن حضرت نقل شده که فرمود:

این فرزندم حسن سیّد و آقا و بزرگوار است.

و نیز فرمود:

حسن و حسین علیهما السلام «ابْنَایَ هَذَانِ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا».

و فرمود:

فرزندان دختر هر کسی به پدرشان نسبت داده می شوند جز فرزندان فاطمه که من پدر آنان هستم. (2)

ص: 619


1- فی من لایحضره الفقیه و قال الصّادق علیه السلام: لما مات إبراهیم ابن رسول الله صلی الله علیه و آله قال النّبی: حزنا علیک یا إبراهیم و انا لصابرون یحزن القلب و تدمع العین و لا نقول ما یسخط الرب. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 283، ح 137]
2- -- فی مجمع البیان و قد صح انه قال للحسن: ان إبنی هذا سید. -- و قال أیضا للحسن و الحسین علیهما السلام: ابنای هذان إمامان قاما أو قعدا. -- و قال علیه السلام: ان کل بنی بنت ینسبون الی أبیهم الا أولاد فاطمة فانی انا أبوهم. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 284، ح 138]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا» (1)

زرارة گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

تسبیح فاطمه زهرا علیها السلام ذکر کثیر است که خداوند می فرماید: «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا.» (2)

ابن قدّاح گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

هر دستوری حدّی دارد و محدود به آن حدّ است مگر ذکر خدا که حدّ و اندازه ای برای آن نیست. سپس فرمود: «خداوند برای واجبات حدّی قرار داده و هر کس حدّ آن ها را رعایت کند به وظیفه خود عمل نموده است چنان که ماه رمضان حدّ روزه است و هر کس آن ماه را روزه بگیرد حدّ آن را رعایت نموده است و برای حج نیز حدّی است که چون رعایت شود حجّ انجام شده است، مگر ذکر خداوند که خداوند حدّی برای آن قرار نداده و به قلیل و کم آن راضی نمی شود». سپس امام علیه السلام آیه فوق را تلاوت نمود و فرمود: خداوند برای ذکر حدّی قرار نداده است… . (3)

ص: 620


1- سوره ی احزاب، آیات 41 و 42.
2- محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن علی بن الحکم عن سیف بن عمیرة عن بکر بن أبی بکر عن زرارة بن أعین عن أبی عبد الله علیه السلام قال: تسبیح فاطمة الزهراء علیها السّلام من الذکر الکثیر الذی قال الله عزّوجلّ: «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 286، ح 150]
3- فی أصول الکافی عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن جعفر بن محمّد الأشعری عن ابن القداح عن أبی عبد الله علیه السلام قال: ما من شی ء الا و له ینتهی الیه الا الذکر، فلیس له حد ینتهی الیه، فرض الله عزّوجلّ الفرائض فمن أداهن فهو حدهن، و شهر رمضان فمن صامه و فهو حده، و الحج فمن حج فهو حده، الا الذکر فان الله عزّوجلّ لم یرض منه بالقلیل و لم یجعل له حدا ینتهی الیه ثم تلا: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا فقال: لم یجعل الله له حدا ینتهی الیه، قال: و کان أبی علیه السلام کثیر الذکر لقد کنت أمشی معه و انه لیذکر الله، و آکل معه الطعام و انه لیذکر الله، و لقد کان یحدث القوم ما یشغله ذلک عن ذکر الله، و کنت أری لسانه لازقا بحنکه یقول: لا اله الا الله، و کان یجمعنا فیأمرنا بالذکر حتّی تطلع الشمس، و یأمر بالقرائة من کان یقرأ منا، و من کان لا یقرأ منا امره بالذکر، و البیت الذی یقرأ فیه القرآن و یذکر الله عزّوجلّ فیه تکثیر برکته، و تحضره الملائکة و تهجره الشیاطین، و یضی ء لأهل السماء کما یضی ء الکوکب لأهل الأرض، و البیت الذی لا یقرء فیه القرآن و لا یذکر الله تقل برکته و تهجره الملائکة و تحضره الشیاطین، و قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الا أخبرکم بخیر أعمالکم ارفعها فی درجاتکم و أزکاها عند ملیککم و خیر لکم من الدینار و الدرهم، و خیر لکم من ان تلقوا عدوکم فتقتلوهم و یقتلوکم؟ فقالوا: بلی، قال: ذکر الله عزّوجلّ کثیرا ثم قال: جاء رجل الی النّبی صلی الله علیه و آله فقال: من خیر أهل المسجد؟ فقال: أکثرهم لله ذکرا، و قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من اعطی لسانا ذاکرا فقد اعطی خیر الدنیا و الاخرة، و قال فی قوله تعالی: «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ» قال: لا تستکثر ما عملت من خیر لله. [تفسیر نور الثّقلین، ج4، ص 285، ح 147]

ابو بصیر می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

شیعیان ما چون در خلوت قرار می گیرند فراوان ذکر خدا را می گویند. (1)

و در سخن دیگری فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:

کسی که فراوان ذکر خدا را بگوید خداوند او را دوست می دارد و برای او دو برائت می نویسد: برائت از آتش دوزخ و برائت از نفاق. (2)

ص: 621


1- حمید بن زیاد عن ابن سماعة عن وهیب بن حفص عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: شیعتنا الذین إذا خلوا ذکروا الله کثیرا. [تفسیر نور الثّقلین، ج4، ص 286، ح 148]
2- الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد و عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد جمیعا عن الحسن بن علی الوشاء عن داود بن سرحان عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من أکثر ذکر الله عزّوجلّ أحبه الله. و من ذکر الله کثیرا کتب له برائتان برائة من النار و برائة من النفاق. [تفسیر نور الثّقلین، ج4، ص 286، ح 149]

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

هر کس پنهانی خدا را یاد کند، خدا را فراوان یاد کرده است. سپس فرمود: منافقین آشکارا خدا را یاد می کردند و در پنهانی او را یاد نمی کردند و خداوند از آنان مذمّت نموده و می فرماید: «یُراؤُنَ النَّاسَ -- وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا.» (1)

عبد الله بن بکیر گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: پایین ترین درجه ذکر کثیر چیست؟ فرمود:

سی و سه مرتبه تسبیح گفتن بعد از هر نماز است. (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

مردم طاقت و توان سه خصلت را ندارند: گذشت و عفو از دیگران، و کمک و مواسات با برادران دینی از مال خود و فراوان به یاد خداوند بودن.

زید شحّام گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

مؤمن مبتلا نشده به چیزی سخت تر از: مواسات مالی با برادران دینی و انصاف دادن با آنان و فراوان به یاد خدا بودن.

ص: 622


1- عدة من أصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن اسمعیل بن مهران عن سیف ابن عمیرة عن سلیمان بن عمرو عن أبی المغر الخصاف رفعه قال: قال أمیر المؤمنین علیه السلام: من ذکر الله عزّوجلّ فی السر فقد ذکر الله کثیرا ان المنافقین کانوا یذکرون الله علانیة و لا یذکرونه فی السر، فقال الله عزّوجلّ: «یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا». [تفسیر نور الثّقلین، ج4، ص 286، ح 152]
2- فی قرب الاسناد للحمیری باسناده الی عبد الله بن بکیر قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله تبارک و تعالی: «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً» قال: قلت: ما أدنی الذکر الکثیر؟ قال: فقال: التسبیح فی دبر کل صلوة ثلثا و ثلاثین مرة. [تفسیر نور الثّقلین، ج4، ص 286، ح 153]

سپس فرمود:

مقصود من از یاد خدا گفتن: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ و لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ و اللّهُ أکبر» نیست بلکه مقصود من به یاد خدا بودن هنگام حلال و حرام است. (1)

«هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ کَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا» (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که ده مرتبه بر محمّد و آل محمّد صلی الله علیه و آله صلوات بفرستد خدا و ملائکه یکصد مرتبه بر او صلوات می فرستند و اگر یکصد مرتبه بر محمّد و آل او صلوات بفرستد خدا و ملائکه هزار مرتبه بر او صلوات می فرستند.

چنان که خداوند می فرماید:

«هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ کَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا.» (3)

ص: 623


1- -- فی کتاب الخصال عن زید الشحام قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: ما ابتلی المؤمن بشی ء أشد علیه من ثلاث خصال یحرمها، قیل: و ما هی؟ قال: المواساة فی ذات یده، و الإنصاف من نفسه، و ذکر الله کثیرا، اما انی لا أقول سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله أکبر، و لکن ذکر الله عند ما أحل له و ذکر الله عند ما حرم علیه. -- عن عبد الله بن أبی یعفور قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: ثلاث لا یطیقهن الناس: الصفح عن الناس، و مواساة الأخ أخاه فی ماله، و ذکر الله کثیرا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 287، ح 156 و 157]
2- سوره ی احزاب، آیه ی 43.
3- فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن یعقوب ابن عبد الله عن اسحق بن فروخ مولی آل طلحة قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: یا أسحق ابن فروخ من صلی علی محمّد و آل محمّد عشرا صلی الله علیه و ملائکته ألفا، اما تسمع قول الله عزّوجلّ: هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4،ص 287، ح 158]

و در سخن دیگری فرمود:

هنگامی که نام رسول خدا صلی الله علیه و آله برده می شود فراوان بر او صلوات بفرستید، چرا که هر کس یک مرتبه بر آن حضرت صلوات بفرستد، خداوند هزار صلوات در هزار صفّ از ملائکه برای او می فرستد، و هیچ موجودی نیست مگر آن که به خاطر صلوات خداوند و صلوات ملائکه، بر او صلوات می فرستد، و هرکس رغبت به این عمل نداشته باشد جاهل و مغرور خواهد بود و خدا و رسول و اهل بیت آن حضرت از او بیزار خواهند بود. (1)

و در سخن دیگری می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هر کس بر من صلوات بفرستد، خدا و ملائکه برای او صلوات می فرستند، پس هر کس می خواهد کم بفرستد و هر کس می خواهد زیاد بفرستد. (2)

ص: 624


1- و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن إسماعیل بن مهران، عن الحسن بن علی بن أبی حمزة، عن أبیه، و حسین بن أبی العلاء، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: قال: «إذا ذکر النّبی صلی الله علیه و آله فأکثروا الصلاة علیه، فإنه من صلی علی النّبی صلاة واحدة صلی الله علیه ألف صلاة فی ألف صف من الملائکة، و لم یبق شی ء مما خلق الله إلّا صلی علی العبد لصلاة الله علیه و صلاة ملائکته، فمن لم یرغب فی هذا فهو جاهل مغرور، قد بری ء الله منه، و رسوله و أهل بیته». [اصول کافی، ج 2، ص 492، ح 6]
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ صَلَّی عَلَیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ مَلَائِکَتُهُ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیُقِلَّ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیُکْثِرْ. [اصول کافی، ج 2، ص 492، ح 7]

مرحوم سیّد هاشم بحرانی در تفسیر برهان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

در شب معراج که من به آسمان برده شدم [در مقامی رسیدم و] جبرئیل در مقام خود توقّف نمود و من از شنیدن تحیّت ملائکه و کلام آنان دور شدم و به مقامی رسیدم که هیچ صدایی را نمی شنیدم و مردگان و زنده ها نزد من مساوی بودند و قلبم مضطرب شد و مصیبت من دو چندان گردید تا این که شنیدم ندا کننده ای با لغت و کلام علیّ بن ابی طالب به من فرمود: ای محمّد توقّف کن همانا پروردگارت درود و صلوات می فرستد. گفتم: او بی نیاز از درود برای احدی است، چگونه درود می فرستد؟ و علیّ علیه السلام چگونه به این مقام راه یافته است؟! پس خداوند متعال به من فرمود: ای محمّد بخوان: «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ»، سپس فرمود: صلوات من برای تو و امّت تو رحمت است، و امّا شنیدن صدای علیّ به این علّت است که برادر تو موسی بن عمران چون به کوه طور آمد و امور بزرگی را مشاهده کرد از شنیدن وحی غافل شد و من او را به چیزی مانند عصا که از همه چیز آن را بیشتر دوست می داشت مشغول نمودم و به او گفتم: «وَ مَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَی» (1)، و تو را نیز به خاطر این که علیّ بن ابی طالب نزد تو از همه چیز محبوب تر بود با لغت و کلام او مشغول نمودم [و آرامش دادم] تا قلب تو از هراس آرام بگیرد و وحی الهی را درک کنی. (2)

ص: 625


1- سوره ی طه، آیهِ ی 17.
2- عمر بن إبراهیم الأوسی، قال: روی عن النّبی صلی الله علیه و آله، أنه قال: «لما کانت اللیلة التی أسری بی إلی السماء، وقف جبرئیل فی مقامه، و غبت عن تحیة کل ملک و کلامه، و صرت بمقام انقطعت عنی فیه الأصوات، و تساوی عندی الأحیاء و الأموات، اضطرب قلبی، و تضاعف کربی، فسمعت منادیا ینادی بلغة علی ابن أبی طالب: قف -- یا محمّد -- فإن ربک یصلی. قلت: کیف یصلی و هو غنی عن الصلاة لأحد، و کیف بلغ علی هذا المقام؟ فقال الله تعالی: اقرأ -- یا محمّد -- هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ و صلاتی رحمة لک و لامتک. فأما سماعک صوت علی، فإن أخاک موسی بن عمران لما جاء جبل الطور، و عاین ما عاین من عظیم الأمور أذهله ما رآه عما یلقی إلیه، فشغلته عن الهیبة بذکر أحب الأشیاء إلیه، و هی العصا، إذ قلت له: وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسی، و لما کان علی أحب الناس إلیک نادیناک بلغته و کلامه، لیسکن ما بقلبک من الرعب، و لتفهم ما یلقی إلیک». [تفسیر برهان، ج 4، ص 477، ح 16]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در ذیل آیه صلوات خواهد آمد و ما در آخر کتاب «کشکول عجائب» آن ها را ذکر کرده ایم.

سوره ی احزاب، آیات 49 تا 56

متن:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمیلاً (49) یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ اللاَّتی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَناتِ عَمِّکَ وَ بَناتِ عَمَّاتِکَ وَ بَناتِ خالِکَ وَ بَناتِ خالاتِکَ اللاَّتی هاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیْهِمْ فی أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (50) تُرْجی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ ذلِکَ أَدْنی أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَ لا یَحْزَنَّ وَ یَرْضَیْنَ بِما آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما فی قُلُوبِکُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَلیماً (51) لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ

ص: 626

مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلاَّ ما مَلَکَتْ یَمینُکَ وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ رَقیباً (52) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلی طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً (53) إِنْ تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیماً (54) لا جُناحَ عَلَیْهِنَّ فی آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ أَخَواتِهِنَّ وَ لا نِسائِهِنَّ وَ لا ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ وَ اتَّقینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهیداً (55) إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً (56)

لغات:

«تَمَسُّوهُنّ» یعنی تجامعوهنّ، و «سَرِّحوهنّ» یعنی خلّوا سبیلهنّ، و «آتیت أجورهنّ» یعنی مُهورهنّ، و «غیر ناظرین إناه» یعنی غیر منتظرین إدراکه، و «من وراء حجاب» یعنی من وراء سترٍ، و «و لانسائهنّ» یعنی المؤمنات أوکلّ النساء، و «إنّ الله و ملائکته یصلّون علی النّبی» یعنی یثنون علیه و یعظّمونه.

اقول: و قد مضی بعض اللغات فی ذیل الآیات المتقدّمة.

ترجمه:

ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که با زنان با ایمان ازدواج کردید و قبل از همبستر شدن طلاق دادید، عدّه ای برای شما بر آن ها نیست که بخواهید حساب آن را نگاه دارید آن ها را با هدیه مناسبی بهره مند سازید و بطرز شایسته ای

ص: 627

رهای شان کنید. (49) ای پیامبر! ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای برای تو حلال کردیم، و همچنین کنیزانی که از طریق غنایمی که خدا به تو بخشیده است مالک شده ای و دختران عموی تو، و دختران عمّه ها، و دختران دایی تو، و دختران خاله ها که با تو مهاجرت کردند (ازدواج با آن ها برای تو حلال است) و هر گاه رن با ایمانی خود را به پیامبر ببخشد (و مهری برای خود نخواهد) چنانچه پیامبر بخواهد می تواند او را به همسری برگزیند امّا چنین ازدواجی تنها برای تو مجاز است نه دیگر مؤمنان ما می دانیم برای آنان در مورد همسرانشان و کنیزانشان چه حکمی مقرّر داشته ایم (و مصلحت آنان چه حکمی را ایجاب می کند) این به خاطر آن است که مشکلی (در ادای رسالت) بر تو نباشد (و از این راه حامیان فزونتری فراهم سازی) و خداوند آمرزنده و مهربان است! (50) (موعد) هر یک از همسرانت را بخواهی می توانی به تأخیر اندازی، و هر کدام را بخواهی نزد خود جای دهی و هر گاه بعضی از آنان را که برکنار ساخته ای بخواهی نزد خود جای دهی، گناهی بر تو نیست این حکم الهی برای روشنی چشم آنان، و این که غمگین نباشند و به آنچه به آنان می دهی همگی راضی شوند نزدیکتر است و خدا آنچه را در قلوب شماست می داند، و خداوند دانا و بردبار است (از مصالح بندگان خود با خبر است، و در کیفر آن ها عجله نمی کند)! (51) بعد از این دیگر زنی بر تو حلال نیست، و نمی توانی همسرانت را به همسران دیگری مبدّل کنی [بعضی را طلاق دهی و همسر دیگری به جای او برگزینی] هر چند جمال آن ها مورد توجّه تو واقع شود، مگر آنچه که بصورت کنیز در ملک تو درآید! و خداوند ناظر و مراقب هر چیز است (و با این حکم فشار قبایل عرب را در اختیار همسر از آنان، از تو برداشتیم). (52) ای کسانی که ایمان آورده اید! در خانه های پیامبر داخل نشوید مگر به شما

ص: 628

برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید امّا هنگامی که دعوت شدید داخل شوید و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید این عمل، پیامبر را ناراحت می نماید، ولی از شما شرم می کند (و چیزی نمی گوید) امّا خداوند از (بیان) حق شرم ندارد! و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] می خواهید از پشت پرده بخواهید این کار برای پاکی دل های شما و آن ها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود درآورید که این کار نزد خدا بزرگ است! (53) اگر چیزی را آشکار کنید یا آن را پنهان دارید، خداوند از همه چیز آگاه است! (54) بر آنان [همسران پیامبر] گناهی نیست در مورد پدران و فرزندان و برادران و فرزندان برادران و فرزندان خواهران خود و زنان مسلمان و بردگان خویش (که بدون حجاب و پرده با آن ها تماس بگیرند) و تقوای الهی را پیشه کنید که خداوند نسبت به هر چیزی شاهد و آگاه است. (55) خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستد ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملًا تسلیم (فرمان او) باشید. (56)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا» (1)

جابر گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر «فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا» فرمود:

هنگامی که همسران خود را طلاق می دهید [اضافه بر مهریّه آنان] مطابق

ص: 629


1- سوره ی احزاب، آیه ی 49.

توان خود به زیبایی و اخلاق نیک آنان را از مال خود بهره مند کنید، چرا که آنان با اندوه و هراس بزرگ و شماتت دشمنان از خانه شما برمی گردند، و خداوند کریم است و حیامی کند و اهل حیا را دوست می دارد، و گرامی ترین شما کسانی هستند که بیشتر به همسران خود اکرام می کنند. (1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

عبد الله بن سِنان از پدرم سؤال کرد: مردی با زنی ازدواج نموده و با او خلوت کرده و لکن با او همبستر نشده و او را طلاق داده آیا بر زن عدّه ای هست؟ فرمود: عدّه به خاطر آب است، گفته شد: اگر با او همبستر شده باشد و لکن انزال نکرده باشد چگونه خواهد بود؟ فرمود: اگر همبستر شده است غسل و مهر و عدّه واجب شده است. (2)

مؤلّف گوید:

بحث فقهی آیه موکول به کتب فقهی و رساله های عملی می شود.

ص: 630


1- الشیخ فی (التهذیب): بإسناده عن محمّد بن علی بن محبوب، عن الکوفی، عن الحسن بن سیف، عن أخیه علی، عن أبیه، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام، فی قوله تعالی: فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِیلًا. قال: «متعوهن: جملوهن بما قدرتم علیه من معروف، فإنهن یرجعن بکآبة و خشیة و هم عظیم، و شماتة من أعدائهن، فإن الله کریم، یستحیی و یحب أهل الحیاء، إن أکرمکم أشدکم إکراما لحلائله». [تفسیر برهان، ج 4، ص 478، ح 1]
2- فی الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن ابن محبوب عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سأله أبی و انا حاضر عن رجل تزوج امرأة فأدخلت علیه فلم یمسها و لم یصل إلیها حتّی طلقها هل علیها عدة منه؟ فقال: انما العدة من الماء، قیل له: فان کان واقعها فی الفرج و لم ینزل؟ فقال: إذا أدخله وجب الغسل و المهر و العدة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 289، ح 164]

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللَّاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَنَاتِ عَمِّکَ وَ بَنَاتِ عَمَّاتِکَ وَ بَنَاتِ خَالِکَ وَ بَنَاتِ خَالَاتِکَ…» (1)

حلبی گوید به امام صادق علیه السلام گفتم:

خداوند برای پیامبر خود صلی الله علیه و آله چند همسر را حلال نموده است؟ فرمود: هر چه را او بخواهد. گفتم: معنای «لا یَحِلُ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ»، چیست؟ فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله حق دارد هر که را می خواهد از دختران عموها و عمّه ها و خالوها و خاله ها و زن هایی که با او از مکّه هجرت نموده اند همسر بگیرد و با آنان ازدواج نماید، و نیز از زن های مؤمنه هر کدام خود را به او ببخشند برای او حلال خواهد بود و نیاز به عقد و مهر ندارد و برای دیگران چنین چیزی حلال نیست و باید عقد کنند و مهر بدهند چنان که خداوند می فرماید: «وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ… خَالِصَةً لَّکَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ).

گفتم: معنای «تُرْجِی مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَن تَشَاء»، چیست؟ فرمود: «تُؤْوِی» به معنای نکاح و پذیرفتن است و «تُرْجِی» به معنای ترک آن است. گفتم: معنای «لَا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاء مِن بَعْدُ»، چیست؟ فرمود: مقصود زن هایی است که ازدواج با آنان بر او و دیگران حرام است مانند: مادران و دختران و خواهران و… که در آیه «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَ بَنَاتُکُمْ وَ أَخَوَاتُکُمْ…» (2)، ذکر شده است.

سپس فرمود:

معنای «لا یَحِلُ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ…»، این است که زن هایی که در آیه فوق حرام شده [مانند مادران و خواهران و…] بر آن حضرت حرام خواهد بود و اگر تبدیل همسر به همسر برای آن حضرت حرام

ص: 631


1- سوره ی احزاب، آیات 52-50.
2- سوره ی نساء، آیه ی 23.

باشد -- که اهل سنّت می گویند -- لازم می آید برای شما چیزهایی حلال باشد و برای رسول خدا صلی الله علیه و آله حلال نباشد در حالی که چنین نیست و خداوند ازدواج با هر زنی را بر او. حلال نموده جز کسانی که در آیه فوق بیان شده [مانند مادران و خواهران و دختران و….] (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی می گوید:

جمله ی «أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ» عطف به قصّه ی همسر زید بن حارثه است

یعنی پس از این، برای تو جایز نیست با زنی که همسر دیگری بوده و او به خاطر

ص: 632


1- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، و محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، جمیعا، عن ابن أبی عمیر، عن حماد، عن الحلبی، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ أَزْواجَکَ قلت: کم أحل له من النساء؟ قال: «ما شاء من شی ء». قلت: قوله: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ، فقال: «لرسول الله صلی الله علیه و آله أن ینکح ما شاء من بنات عمه، و بنات عماته، و بنات خاله، و بنات خالاته، و أزواجه اللاتی هاجرن معه، و أحل له أن ینکح من عرض المؤمنین بغیر مهر، و هی الهبة، و لا تحل الهبة إلّا لرسول الله صلی الله علیه و آله، فأما لغیر رسول الله صلی الله علیه و آله فلا یصلح نکاح إلّا بمهر، و ذلک معنی قوله تعالی: وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ». قلت: أ رأیت قوله تعالی: تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ مَنْ تَشاءُ؟ قال: «من آوی فقد نکح، و من أرجی فلم ینکح». قلت: قوله: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ؟ قال: «إنما عنی به النساء اللاتی حرم علیه فی هذه الآیة: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ إلی آخر الآیة، و لو کان الأمر کما یقولون، کان قد أحل لکم ما لم یحل له، إن أحدکم یستبدل کلما أراد، و لکن لیس الأمر کما یقولون، إن الله عزّوجلّ أحل لنبیه صلی الله علیه و آله ما أراد من النساء، إلّا ما حرم علیه فی هذه الآیة التی فی النساء». [تفسیر برهان، ج 4، ص 479، ح 3]

علاقه تو به او - شوهر او، او را طلاق بدهد و تو با او ازدواج بکنی [چرا که این ماجرا برای حلّ مسأله پسر خوانده رخ داد که مردم پسر خونده را فرزند خود می دانستند.] (1)

«وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِیُّ أَن یَسْتَنکِحَهَا خَالِصَةً لَّکَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

سبب نزول این آیه این بود که زنی از انصار خود را زینت و آماده نمود و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله من خود را به شما بخشیدم آیا حاجتی به من دارید؟ پس عایشه خشمگین شد و به او گفت: «خدا روی تو را زشت نماید چقدر تو علاقه به مردها داری؟!» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ساکت باش ای عایشه! او زمانی به رسول خدا رغبت کرد که تو به او رغبت نکردی.

سپس فرمود:

خدا تو را مورد رحمت خود قرار دهد و به همه شما انصار ترحّم نماید، چرا که مردان شما مرا یاری کردند و زنان شما به من رغبت نمودند اکنون بازگرد، چرا که من منتظر وحی خدا و امر او هستم پس این آیه نازل شد «وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ…» و این عمل یعنی بخشیدن زن، خود را به رسول خدا صلی الله علیه و آله جز برای آن حضرت حلال نبوده است. (3)

ص: 633


1- و القمّی لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ ما حرّم علیه فی سورة النساء و قوله وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ معطوف علی قصّة امرأة زید وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ ای لا تحلّ لک امرأة رجل تتعرّض لها حتّی یطلّقها و تزوّجها انت و لا تفعل هذا الفعل بعد أقولُ: و هذه الأخبار کما تری و کذا ما قاله القمّی رزقنا اللَّه فهمها و قیل هذه الآیة منسوخة بقوله تُرْجِی مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤوِی الَیْکَ مَنْ تَشاءُ فَانّه و ان تقدّمها قراءة فهو مسبوق بها نزولًا. [تفسیر صافی، ج 4، ص 198]
2- سوره ی احزاب، آیه ی 50.
3- فإنه کان سبب نزولها أن امرأة من الأنصار أتت رسول الله صلی الله علیه و آله و قد تهیأت و تزینت فقالت: یا رسول الله هل لک فی حاجة فقد وهبت نفسی لک، فقالت لها عائشة: قبحک الله ما أنهمک للرجال! فقال لها رسول الله صلی الله علیه و آله مه یا عائشة! فإنها رغبت فی رسول الله صلی الله علیه و آله إذ زهدتن فیه ثم قال: رحمک الله و رحمکم الله یا معاشر الأنصار نصرنی رجالکم و رغبت فی نساؤکم ارجعی رحمک الله فإنی أنتظر أمر الله فأنزل الله وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَها خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ فلا تحل الهبة إلّا لرسول الله صلی الله علیه و آله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 195، ح 14]

امام صادق علیه السلام فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله با پانزده زن ازدواج نمود و با سیزده نفر آنان خلوت نمود و با دو نفر آنان همبستر نشد و هنگامی که آن حضرت از دنیا رحلت نمود نه همسر داشت و امّا آن دو همسری که با آنان همبستر نشد: عَمرة و شَنباء بودند و آن سیزده نفر دیگر: نخستین آنان خدیجه بنت خولید بود و سپس سوده بنت زَمعَه، اُمّ سلمة، عایشة، حفصة، زینب بنت جحش، زینب بنت خُزَیمة، اُمّ حبیب [رملة بنت ابی سفیان]، میمونه بنت حارث، زینب بنت عُمَیس، جویریه بنت حارث، و صفیّه بنت حیّ ابن اخطب بودند، و نام آن زنی که خود را به رسول خدا صلی الله علیه و آله بخشید خوله بنت حکیم سلمی بود، و آن حضرت دو کنیز داشت به نام ماریه قبطیّه و ریحانه خندقیّه که برای آنان سهم زنانه قرار داده بود. و آن نه همسری که آن حضرت هنگام رحلت از دنیا داشت: عایشه، حفصه، امّ سلمه، زینب بنت جحش، میمونه بنت حارث، امّ حبیب بنت ابوسفیان، صفیّه بنت حیّ بن اخطب، جویریّه بنت حارث و سوده بنت زمعه بودند و در بین همسران آن حضرت، خدیجه افضل آنان بود و سپس امّ سلمه و جویریّه بنت حارث. [و میمونه.] (1)

ص: 634


1- ابن بابویه، قال: حدثنا محمّد بن إبراهیم بن إسحاق الطالقانی (رضی الله عنه)، قال: حدثنا الحسن ابن علی بن الحسین السکری، قال: حدثنا محمّد بن زکریاء الجوهری، عن جعفر بن محمّد بن عمّارة، عن أبیه، عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد الصّادق علیه السلام، قال: «تزوج رسول الله صلی الله علیه و آله بخمس عشرة امرأة، و دخل بثلاث عشرة منهن، و قبض عن تسع، فأما اللتان لم یدخل بهما: فعمرة، و الشنباء، و أما الثلاث عشرة اللاتی دخل بهن: فأولهن خدیجة بنت خویلد، ثم سودة بنت زمعة، ثم ام سلمة، و اسمها: هند بنت أبی أمیة، ثم ام عبد الله عائشة بنت أبی بکر، ثم حفصة بنت عمر، ثم زینب بنت خزیمة بن الحارث ام المساکین، ثم زینب بنت جحش، ثم ام حبیب رملة بنت أبی سفیان، ثم میمونة بنت الحارث، ثم زینب بنت عمیس، ثم جویریة بنت الحارث، ثم صفیة بنت حیی بن أخطب، و التی وهبت نفسها للنبی صلی الله علیه و آله خولة بنت حکیم السلمی، و کانت له سریتان یقسم لهما مع أزواجه: ماریة القبطیة، و ریحانة الخندقیة. و التسع اللاتی قبض عنهن: عائشة، و حفصة، و ام سلمة، و زینب بنت جحش، و میمونة بنت الحارث، و ام حبیب بنت أبی سفیان، و صفیة بنت حیی بن أخطب، و جویریة بنت الحارث، و سودة بنت زمعة، و أفضلهن: خدیجة بنت خویلد، ثم أم سلمة بنت أبی امیة، ثم جویریة بنت الحارث». [برهان، ج 4، ص 481، ح 12]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَی طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَ لَکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَ لَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکُمْ…» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی می گوید:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله با زینب دختر جحش ازدواج نمود از علاقه ای که به او داشت ولیمه ای آماده کرد و اصحاب را دعوت نمود و عادت اصحاب این بود که پس از خوردن غذا دوست می داشتند خدمت آن حضرت بنشینند و گفتگو کنند، از سویی رسول خدا صلی الله علیه و آله دوست می داشت با زینب

ص: 635


1- سوره ی احزاب، آیه ی 53.

خلوت کند از این رو آیه فوق نازل شد و از این آیه ظاهر می شود که آنان بدون اجازه داخل خانه آن حضرت می شده اند. (1)

ابن عبّاس گوید:

پس از نزول آیه فوق مردم بعد از خوردن غذای رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانه آن حضرت خارج شدند و آن بزرگوار هفت شبانه روز نزد زینب ماند و سپس به خانه امّ سلمه آمد و شب تا صبح نزد او بود و چون روز بالا آمد امیرالمؤمنین علیه السلام به درب خانه امّ سلمه آمد و ملایم در را کوبید و امّ سلمه ندانست کوبنده در کیست و رسول خدا صلی الله علیه و آله دانست و فرمود: در را باز کن. امّ سلمه گفت: یا رسول الله آیا او چنین منزلتی دارد که من با این حال باید برخیزم و در را برای او باز کنم؟! در حالی که دیروز خداوند دربارهٔ ما فرمود: «و إذا سألتموهنّ متاعاً فسألوهنّ من وراء حجاب؟!» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله خشمگین شد و فرمود: «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ» (2)، و سپس فرمود: «برخیز و در را به روی او باز کن چرا که او مردی دانا و بزرگوار و حلیم است و خدا و رسول را دوست می دارد و خدا و رسول نیز او را دوست می دارند و او تا مطمئن نشود که تو پس از گشودن در پنهان شده ای در را باز نخواهد نمود». پس امّ سلمه که نمی دانست کوبنده در کیست و تنها اوصاف او را شنیده بود

ص: 636


1- و أما قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلی طَعامٍ غَیْرَ ناظِرِینَ إِناهُ فإنه لما تزوج رسول الله صلی الله علیه و آله بزینب بنت جحش و کان یحبها فأولم و دعا أصحابه فکان أصحابه إذا أکلوا یحبون أن یتحدثوا عند رسول الله صلی الله علیه و آله و کان یحب أن یخلو مع زینب فأنزل الله «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ» و ذلک أنهم کانوا یدخلون بلا إذن. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 195]
2- سور ی نساء، آیه ی 80.

برخاست و گفت: «بَخْ بَخْ لِرَجُلٍ یُحِبُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» و سپس در را باز کرد و امیر المؤمنین علیه السلام صبر کرد تا او پنهان گردید و سپس وارد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله شد و بر آن حضرت سلام کرد، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به امّ سلمه فرمود: «آیا او را می شناسی؟» امّ سلمه گفت:

آری او علی بن ابیطالب است، گوارا باد او را چنین مقامی» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: راست گفتی او علی بن ابیطالب است و گوشت او گوشت من و خون او خون من است، و او برای من همانند هارون برای موسی می باشد جز آن که بعد از من پیامبری نیست. سپس فرمود: ای امّ سلمه گوش کن و گواه باش که این آقا علی بن ابیطالب می باشد و او امیر المؤمنین و سیّد الوصیّین است، او گنجینه علم من و دروازه دانش من و وصّی بر اموات اهل بیت من می باشد و او خلیفه من بر امتم خواهد بود، و او دنیا و آخرت برادر من است و در آن مقام عالی بهشتی با من خواهد بود، و تو شاهد باش ای امّ سلمه که او با ناکثین [یعنی طلحه و زبیر] و قاسطین [یعنی معاویه و پیروانش] و مارقین [یعنی خوارج] جنگ خواهد کرد. (1)

ص: 637


1- فَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ کَانَ النَّاسُ إِذَا أَصَابُوا طَعَامَ نَبِیِّهِمْ ص لَمْ یَلْبَثُوا أَنْ یَخْرُجُوا قَالَ فَلَبِثَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله سَبْعَةَ أَیَّامٍ وَ لَیَالِیهِنَّ عِنْدَ زَیْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلَی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ابْنَةِ أَبِی أُمَیَّةَ وَ کَانَ لَیْلَتُهَا وَ صَبِیحَةُ یَوْمِهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ فَلَمَّا تَعَالَی النَّهَارُ انْتَهَی عَلِیٌّ علیه السلام إِلَی الْبَابِ فَدَقَّهُ دَقّاً خَفِیفاً لَهُ عَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دَقَّهُ وَ أَنْکَرَتْهُ أُمُّ سَلَمَةَ فَقَالَ یَا أُمَّ سَلَمَةَ قُومِی فَافْتَحِی لَهُ الْبَابَ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَذَا الَّذِی یَبْلُغُ مِنْ خَطَرِهِ أَنْ أَقُومَ لَهُ فَأَفْتَحَ لَهُ الْبَابَ وَ قَدْ نَزَلَ فِینَا بِالْأَمْسِ مَا قَدْ نَزَلَ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ فَمَنْ هَذَا الَّذِی بَلَغَ مِنْ خَطَرِهِ أَنْ أَسْتَقْبِلَهُ بِمَحَاسِنِی وَ مَعَاصِمِی قَالَ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَهَیْئَةِ الْمُغْضَبِ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ قُومِی فَافْتَحِی لَهُ الْبَابَ فَإِنَّ بِالْبَابِ رَجُلًا لَیْسَ بِالْخَرِقِ وَ لَا بِالنَّزِقِ وَ لَا بِالْعَجُولِ فِی أَمْرِهِ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لَیْسَ بِفَاتِحِ الْبَابِ حَتَّی یَتَوَارَی عَنْهُ الْوَطْءُ فَقَامَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ هِیَ لَا تَدْرِی مَنْ بِالْبَابِ غَیْرَ أَنَّهَا قَدْ حَفِظَتِ النَّعْتَ وَ الْمَدْحَ فَمَشَتْ نَحْوَ الْبَابِ وَ هِیَ تَقُولُ: بَخْ بَخْ لِرَجُلٍ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَفَتَحَتْ لَهُ الْبَابَ قَالَ فَأَمْسَکَ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ وَ لَمْ یَزَلْ قَائِماً حَتَّی خَفِیَ عَنْهُ الْوَطْءُ وَ دَخَلَتْ أُمُّ سَلَمَةَ خِدْرَهَا فَفَتَحَ الْبَابَ وَ دَخَلَ فَسَلَّمَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ یَا أُمَّ سَلَمَةَ تَعْرِفِینَهُ قَالَتْ نَعَمْ وَ هَنِیئاً لَهُ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ صَدَقْتِ یَا أُمَّ سَلَمَةَ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ لَحْمُهُ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُهُ مِنْ دَمِی وَ هُوَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی یَا أُمَّ سَلَمَةَ اسْمَعِی وَ اشْهَدِی هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ هُوَ عَیْبَةُ عِلْمِی وَ بَابِیَ الَّذِی أُوتِیَ مِنْهُ وَ هُوَ الْوَصِیُّ بَعْدِی عَلَی الْأَمْوَاتِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی وَ الْخَلِیفَةُ عَلَی الْأَحْیَاءِ مِنْ أُمَّتِی وَ أَخِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ هُوَ مَعِی فِی السَّنَامِ الْأَعْلَی اشْهَدِی یَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ احْفَظِی أَنَّهُ یُقَاتِلُ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ فَقَالَ الشَّامِیُّ فَرَّجْتَ عَنِّی یَا عَبْدَ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مَوْلَایَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُسْلِمٍ. [علل الشرایع، ج 1، ص 65، ح 3]

شیخ طوسی رحمة الله علیه در کتاب امالی با سند خود از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

امام حسین علیه السلام در بیماری و مسمومیّت برادر خود امام حسن علیه السلام که منتهی به مرگ او گردید به عیادت برادر خود آمد و امام حسن علیه السلام به او وصیّت نمود و فرمود: بنویس ای برادر! «هَذَا مَا أَوْصَی بِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ إِلَی أَخِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام»: یعنی این چیزی است که حسن بن علی به برادر خود حسین بن علی وصیّت می نماید: او شهادت به یگانگی خداوند می دهد و به برادر خود وصیّت می کند که خدا را آن گونه که حق عبادت اوست عبادت کند، چرا که شریکی در ملک او نیست و او را ولیّی که او را خوار کند نخواهد بود و او همه چیز را آفریده، و به کمال حکمت و تدبیر رسانده است و او سزاوار

ص: 638

پرستش و ستایش است، و کسی که از او اطاعت کند به کمال می رسد و کسی که از او نافرمانی کند گم راه می شود، و کسی که به او باز گردد و توبه کند هدایت می یابد.

سپس فرمود:

«ای حسین! من تو را نسبت به خانواده و فرزندان و اهل بیت تو [و خود] سفارش می نمایم که از گنهکاران آنان بگذری و اعمال نیکوکاران آنان را بپذیری و بر آنان پدری کنی و جایگزین من باشی، و مرا کنار جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کنی، چرا که من سزاوارتر به او و خانه او هستم، از کسانی که بدون اذن او به خانه او داخل شده اند، در حالی که بعد از جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله کتابی بر آنان نازل نشده است و خداوند در کتابی که بر پیامبر خود نازل نموده می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ»، و به خدا سوگند خداوند نه در زمان حیات آن حضرت اجازه داده که بدون اذن وارد خانه او شوند و نه بعد ازوفات او!در حالی که ما از طرف خداوند مأذون هستیم که به خاطر ارثی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله می بریم وارد خانه او شویم، ولکن اگر دیدی از این کار جلوگیری می کنند من تو را به حق قرابت و خویشی با رسول خدا صلی الله علیه و آله سوگند می دهم که نگذاری به اندازه ی خون حجامت خونریزی شود، تا ما جدّمان رسول خدا صلی الله علیه و آله را ملاقات نماییم و به او خبر دهیم که مردم بعد از او با ما چه کردند؟!» و سپس از دنیا رحلت نمود. (1)

ص: 639


1- الشیخ فی (أمالیه)، قال: حدثنا محمّد بن محمّد، قال: حدثنا أبو الحسن علی بن بلال المهلبی، قال: حدثنا مزاحم بن عبد الوارث بن عباد البصری بمصر، قال: حدثنا محمّد بن زکریا الغلابی، قال: حدثنا العبّاس ابن بکار، قال: حدثنا أبو بکر الهلالی، عن عکرمة، عن ابن عبّاس. قال الغلابی: و حدثنا أحمد بن محمّد الواسطی، قال: حدثنا عمر بن یونس الیمامی، عن الکلبی، عن أبی صالح، عن ابن عبّاس. قال: و حدثنا أبو عیسی عبید الله بن الفضل الطائی، قال: حدثنا الحسین بن علی بن الحسین بن علی بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام، قال: حدثنی محمّد بن سلام الکوفی، قال: حدثنا أحمد بن محمّد الواسطی، قال: حدثنا محمّد ابن صالح، و محمّد بن الصلت، قالا: حدثنا عمر بن یونس الیمانی، عن الکلبی، عن أبی صالح، عن ابن عبّاس، قال: دخل الحسین بن علی علی أخیه الحسن علیهما السلام فی مرضه الذی توفی فیه، فقال له: «اکتب -- یا أخی -- هذا ما أوصی به الحسن بن علی إلی أخیه الحسین بن علی علیهم السلام: أوصی أنه یشهد أن لا إله إلّا الله وحده لا شریک له، و أنه یعبده حق عبادته، لا شریک له فی الملک، و لا ولی له من الذل، و أنه خلق کل شی ء فقدره تقدیرا، و أنه أولی من عبد، و أحق من حمد، من أطاعه رشد، و من عصاه غوی، و من تاب إلیه اهتدی. فإنی أوصیک -- یا حسین -- بمن خلفت من أهلی، و ولدی، و أهل بیتک، أن تصفح عن مسیئهم، و تقبل من محسنهم، و تکون لهم خلفا و والدا، و أن تدفننی مع جدی رسول الله صلی الله علیه و آله، فإنی أحق به و ببیته ممن ادخل بیته بغیر إذنه، و لا کتاب جاءهم من بعده، قال الله تعالی فیما أنزله علی نبیه صلی الله علیه و آله فی کتابه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ، فو الله ما أذن لهم فی الدخول علیه فی حیاته بغیر إذنه، و لا جاءهم الإذن فی ذلک من بعد وفاته! و نحن مأذون لنا فی التصرف فیما ورثناه من بعده، فإن رأیت أن تفاقم علیک الأمر فانشدک بالقرابة التی قرب الله عزّوجلّ منک، و الرحم الماسة من رسول الله صلی الله علیه و آله أن لا تهریق فی محجمة من دم، حتّی نلقی رسول الله صلی الله علیه و آله فنختصم إلیه، فنخبره بما کان من الناس إلینا بعده». ثم قبض علیه السلام. [تفسیر برهان، ج 4، ص 483، ح 3]

«وَ مَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمًا * إِن تُبْدُوا شَیْئًا أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

سبب نزول این آیه این بود که چون خداوند با انزال آیه «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ

ص: 640


1- سور ی احزاب، آیات 53 و 54.

مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ» (1)، ازدواج همسران پیامبر خود را بر مؤمنین حرام نمود، طلحة بن عبید الله خشمگین شد و گفت: «آیا محمّد صلی الله علیه و آله همسران خود را بر ما حرام می نماید و با همسران ما ازدواج می کند؟ و سپس گفت: اگر او از دنیا برود ما با همسران او ازدواج خواهیم نمود، همان گونه که او با همسران ما ازدواج می کند» پس این آیه نازل شد، «وَ مَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ….» (2)

ابو الجارود گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که آیه «وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا» (3)، را تلاوت نمود و فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی از دو پدر این امّت است. گفته شد: آن پدر دیگر کیست؟ فرمود: علی علیه السلام است، سپس فرمود و همسران پیامبر صلی الله علیه و آله بر ما حرام اند… . (4)

ص: 641


1- سوره ی احزاب، آیه ی 6.
2- لما أنزل الله «النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» و حرم الله نساء النّبی علی المسلمین غضب طلحة، فقال: یحرم محمّد علینا نساءه و یتزوج هو نساءنا لئن أمات الله محمّدا لنفعلن کذا و کذا… فأنزل الله وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیماً إلی قوله إِنْ تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیماً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 195]
3- سوره ی عنکبوت، آیه ی 8.
4- و عنه: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن الحسن بن علی، عن أبان بن عثمان، عن أبی الجارود، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول، و ذکر هذه الآیة: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً، فقال: «رسول الله صلی الله علیه و آله أحد الوالدین» فقال عبد الله بن عجلان: من الآخر؟ فقال: «علی علیه السلام، و نساؤه علینا حرام، و هی لنا خاصة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 485، ح 4]

مرحوم سیّد بن طاوس در کتاب طرائف خود می گوید:

و از طرائفی که اهل سنّت دربارهٔ عثمان و طلحه نقل کرده اند این است که سدیّ در تفسیر خود در ذیل آیه فوق گوید: هنگامی که ابو سلمه و خنیس بن حذافه از دنیا رفتند و رسول خدا صلی الله علیه و آله با همسران آنان امّ سلمه و حفصه ازدواج نمود، طلحه و عثمان گفتند: آیا محمّد بعد از مرگ ما با همسران ما ازدواج می نماید و ما نباید بعد از او با همسران او ازدواج کنیم؟! به خدا سوگند اگر او از دنیا رحلت کند ما همسران او را بین خود تقسیم می کنیم. و طلحه عایشه را اراده کرد و عثمان امّ سلمه را، پس آیه فوق و این آیه نازل شد: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِینًا.» (1) و (2)

«لَّا جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ وَ لَا أَبْنَائِهِنَّ وَ لَا إِخْوَانِهِنَّ وَ لَا أَبْنَاء إِخْوَانِهِنَّ وَ لَا أَبْنَاء أَخَوَاتِهِنَّ وَ لَا نِسَائِهِنَّ وَ لَا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ وَ اتَّقِینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدًا» (3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید: خداوند در آیه پیشین فرمود:

«لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ…» و در این آیه می فرماید: این گروه از

ص: 642


1- سوره ی احزاب، آیه ی 57.
2- قال السدی: لما توفی أبو سلمة، و خنیس بن حذافة، و تزوج رسول الله صلی الله علیه و آله بامرأتیهما: أم سلمة، و حفصة، قال طلحة و عثمان: أ ینکح محمّد صلی الله علیه و آله نساءنا إذا متنا و لا ننکح نساءه إذا مات! و الله لو قد مات لقد أجلنا علی نسائه بالسهام. و کان طلحة یرید عائشة، و عثمان یرید أم سلمة، فأنزل الله تعالی: وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً الآیة، و أنزل الله تعالی: إِنْ تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیماً، و أنزل تعالی: إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً. [تفسیر برهان، ج 4، ص 486، ح 6]
3- سوره ی احزاب، آیه ی 55.

خویشان و وابستگان به همسران پیامبر هستند و بدون اجازه می توانند وارد خانه های آن حضرت بشوند. (1)

سوره ی احزاب، آیات 56 تا 73

متن:

إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً (56) إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً (57) وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً (58) یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (59) لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إِلاَّ قَلیلاً (60) مَلْعُونینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتیلاً (61) سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً (62) یَسْئَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَریباً (63) إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً (64) خالِدینَ فیها أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً (65) یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ (66) وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ (67) رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبیراً (68) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ آذَوْا مُوسی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجیهاً (69) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً (70) یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظیماً (71) إِنَّا

ص: 643


1- ثم رخص لقوم معروفین الدخول علیهن بغیر إذن فقال: لا جُناحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ إلی قوله إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیداً.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 196]

عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72) لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکینَ وَ الْمُشْرِکاتِ وَ یَتُوبَ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (73)

لغات:

«جَلْباب» به معنای خِمار و وسیله پوشش سر و صورت زن است، و «اِرْجاف» اشاعه باطل است و اصل آن به معنای اضطراب است، و ارجاف دریا اضطراب آن است، و ارجاف الناس بالشئ اضطرابهم بالخوض فیه، و «تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ» یعنی تضطرب و تزلزل، و «إغراء» دعوت و اصرار به انجام چیزی است، و «أغراه بالشئ»: أولع به، «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ» یعنی مقداری از جلباب خود را روی صورت های خویش رها کنند تا کسی نداند آنان کنیز نیستند و تعرّضی به آنان نشود، و «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» یعنی لنأمرنّک بقتالهم و إجلائهم، و «أین ما ثُقفوا»: یعنی أینما وُجدوا، و «سعیر» آتش شعله ور را گویند.

ترجمه:

خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستد ای کسانی که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملًا تسلیم (فرمان او) باشید. (56) آن ها که خدا و پیامبرش را آزار می دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و برای آن ها عذاب خوارکننده ای آماده کرده است. (57) و آنان که مردان و زنان باایمان را به خاطر کاری که انجام نداده اند آزار می دهند بار بهتان و گناه آشکاری را به دوش کشیده اند. (58) ای پیامبر! به همسران و دخترانت و

ص: 644

زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسری های بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهی از آن ها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است. (59) اگر منافقان و بیماردلان و آن ها که اخبار دروغ و شایعات بی اساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان می شورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در این شهر بمانند! (60) و از همه جا طرد می شوند، و هر جا یافته شوند گرفته خواهند شد و به سختی به قتل خواهند رسید! (61) این سنّت خداوند در اقوام پیشین است، و برای سنّت الهی هیچ گونه تغییر نخواهی یافت! (62) مردم از تو درباره (زمان قیام) قیامت سؤال می کنند، بگو: «علم آن تنها نزد خداست!» و چه می دانی شاید قیامت نزدیک باشد! (63) خداوند کافران را لعن کرده (و از رحمت خود دور داشته) و برای آنان آتش سوزاننده ای آماده نموده است، (64) در حالی که همواره در آن تا ابد می مانند، و ولیّ و یاوری نخواهند یافت! (65) در آن روز که صورتهای آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از کار خویش پشیمان می شوند و) می گویند: «ای کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم!» (66) و می گویند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گم راه ساختند! (67) پروردگارا! آنان را از عذاب، دو چندان ده و آن ها را لعن بزرگی فرما!» (68) ای کسانی که ایمان آورده اید! همانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند و خداوند او را از آنچه در حق او می گفتند مبرا ساخت و او نزد خداوند، آبرومند (و گرانقدر) بود! (69) ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید… (70) تا خدا کارهای شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد و هر کس اطاعت خدا و رسولش کند، به رستگاری (و پیروزی) عظیمی

ص: 645

دست یافته است! (71) ما امانت (تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، آن ها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند امّا انسان آن را بر دوش کشید او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد)! (72) هدف این بود که خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را (از مؤمنان جدا سازد و آنان را) عذاب کند، و خدا رحمت خود را بر مردان و زنان باایمان بفرستد خداوند همواره آمرزنده و رحیم است! (73)

تفسیر اهل بیت علیهم السلام:

«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا» (1)

مؤلّف گوید:

ما روایات مربوط به صلوات را در پایان کتاب «کشکول عجائب» ذکر نمودیم و در ذیل این آیه نیز به برخی از آن ها اشاره می نماییم.

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر کس بر پیامبر و آل او صلوات بفرستد در حقیقت می خواهد بگوید: من بر میثاقی که در عالم ذرّ با خدای خود بستم و در آیه «أَ لَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی» به آن اشاره شده است برقرار و وفادار هستم. (2)

ص: 646


1- سوره ی احزاب، آیه ی 56.
2- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُقْرِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِی الْجُرْجَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِیُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ الطَّرِیفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زَیْدٍ عَیَّاشُ بْنُ یَزِیدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکَحَّالُ مَوْلَی زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی یَزِیدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ الصّادق جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَمَعْنَاهُ أَنِّی أَنَا عَلَی الْمِیثَاقِ وَ الْوَفَاءِ الَّذِی قَبِلْتُ حِینَ قَوْلِهِ -- أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی. [معانی الأخبار، ص 115]

ابو حمزه گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود:

صلوات خداوند رحمت است، و صلوات ملائکه تزکیه [و شهادت به پاکی محمّد و آل او] است، و صلوات مؤمنین دعا و در خواست رحمت است. سپس فرمود: و امّا «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا» به معنای اطاعت و تسلیم و فرمان برداری از محمّد و آل او علیهم السلام است. ابو حمزه گوید: به امام علیه السلام گفتم: ما چگونه بر محمّد و آل محمّد صلوات بفرستیم؟ فرمود: بگویید: «صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ مَلَائِکَتِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَمِیعِ خَلْقِهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» گفتم: پاداش این صلوات چیست؟ فرمود: به خدا سوگند خارج شدن از گناهان است همانند روزی که از مادر متولّد شده است. (1)

ابو مغیرة گوید امام کاظم علیه السلام فرمود:

«کسی که بعد از نماز صبح و مغرب قبل از آن که حرکت کند و با کسی سخن بگوید این آیه را بخواند و سپس بگوید: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ»،

ص: 647


1- حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُعَلَّی بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ الْعَمِّیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَفْصٍ الْبَزَّازِ الْکُوفِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً فَقَالَ الصَّلَاةُ مِنَ اللَّهِ جل جلاله رَحْمَةٌ وَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ تَزْکِیَةٌ وَ مِنَ النَّاسِ دُعَاءٌ وَ أَمَّا قَوْلُهُ جل جلاله وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً فَإِنَّهُ یَعْنِی التَّسْلِیمَ لَهُ فِیمَا وَرَدَ عَنْهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَکَیْفَ نُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ قَالَ تَقُولُونَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ مَلَائِکَتِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَمِیعِ خَلْقِهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا ثَوَابُ مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ بِهَذِهِ الصَّلَاةِ قَالَ الْخُرُوجُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ اللَّهِ کَهَیْئَتِهِ یَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ. [معانی الخبار، ص 367، ح 1]

خداوند یکصد حاجت او را برآورده می کند، هفتاد حاجت در دنیا و سی حاجت در آخرت» گفتم: معنای صلوات خدا و ملائکه و مؤمنین چیست؟ فرمود: صلوات خداوند رحمت اوست، و صلوات ملائکه تزکیه و شهادت به پاکی محمّد و آل اوست، و صلوات مؤمنین درخواست رحمت است برای آنان. (1)

شیخ طوسی در کتاب مجالس از جابر از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

ملکی از ملائکه از خداوند درخواست نمود که صدای همه بندگان خدا را بشنود و خداوند این قدرت را به او عطا نمود و این ملک تا قیامت زنده است

ص: 648


1- أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِی الْمُغِیرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الصُّبْحِ وَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ أَوْ یُکَلِّمَ أَحَداً إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ قَضَی اللَّهُ لَهُ مِائَةَ حَاجَةٍ سَبْعِینَ فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثِینَ فِی الْآخِرَةِ قَالَ قُلْتُ مَا مَعْنَی صَلَاةِ اللَّهِ وَ مَلَائِکَتِهِ وَ صَلَاةِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ صَلَاةُ اللَّهِ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ صَلَاةُ مَلَائِکَتِهِ تَزْکِیَةٌ مِنْهُمْ لَهُ وَ صَلَاةُ الْمُؤْمِنِینَ دُعَاءٌ مِنْهُمْ لَهُ وَ مَنْ شَرَّکَ آلَ مُحَمَّدٍ فِی الصَّلَاةِ عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ فَقَالَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْأَوَّلِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْمُرْسَلِینَ اَللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِیلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْکَبِیرَةَ اَللَّهُمَّ إِنِّی آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ وَ لَمْ أَرَهُ فَلَا تَحْرِمْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ رُؤْیَتَهُ وَ ارْزُقْنِی صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنِی عَلَی مِلَّتِهِ وَ اسْقِنِی مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیّاً سَائِغاً هَنِیئاً لَا أَظْمَأُ بَعْدَهُ أَبَداً إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ اَللَّهُمَّ کَمَا آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ لَمْ أَرَهُ فَعَرِّفْنِی فِی الْجِنَانِ وَجْهَهُ اَللَّهُمَّ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ عَنِّی تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلَاماً فَإِنَّ مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِهَذِهِ الصَّلَاةِ هُدِمَتْ ذُنُوبُهُ وَ مُحِیَتْ خَطَایَاهُ وَ دَامَ سُرُورُهُ وَ اسْتُجِیبَ دُعَاؤُهُ وَ أُعْطِیَ أَمَلَهُ وَ بُسِطَ لَهُ فِی رِزْقِهِ وَ أُعِینَ عَلَی عَدُوِّهِ وَ هِیَ لَهُ سَبَبُ أَنْوَاعِ الْخَیْرِ وَ یُجْعَلُ مِنْ رُفَقَاءِ نَبِیِّهِ فِی الْجِنَانِ الْأَعْلَی یَقُولُهُنَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ غُدْوَةً وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ عَشِیَّةً. [ثواب الأعمال، ص 156]

و هر کدام از مؤمنین که بگوید: «صلّی الله علی محمّد و آله وسلّم» آن ملک می گوید: «و علیک السّلام» و سپس ملک به رسول خدا صلی الله علیه و آله می گوید: «یا رسول الله! فلانی به شما سلام می رساند» و رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «بر او باد سلام من.» (1)

کعب بن عجره گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود:

این گونه بر من صلوات بفرستید: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ، وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِید، وَ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، کَمَا بَارَکْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.» (2)

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر دعایی مردود و محجوب از درگاه خداوند است تا صاحب آن بر محمّد و آل او صلوات بفرستد. (3)

ص: 649


1- و بهذا الإسناد، عن العبّاس، عن بشر بن بکار، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال أن ملکا من الملائکة سأل الله أن یعطیه سمع العباد فأعطاه الله، فذلک الملک قائم حتّی تقوم الساعة لیس أحد من المؤمنین یقول صلی الله علیه و آله و سلم، إلّا قال الملک و علیک السّلام، ثم یقول الملک یا رسول الله، إن فلانا یقرئک السّلام، فیقول رسول الله و علیه السلام. [امالی طوسی، ص 678]
2- قیل: یا رسول الله قد عرفنا التسلیم علیک فکیف الصلوة علیک؟ فقال تقولون: اَللَّهُمَّ صلی علی محمّد و آل محمّد کما صلیت و بارکت علی إبراهیم و آل إبراهیم انک حمید مجید. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 300، ح 213]
3- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن علی بن الحکم، و عبد الرحمن بن أبی نجران، جمیعا، عن صفوان الجمال، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «کل دعاء یدعی الله عزّوجلّ به محجوب عن السماء حتّی یصلی علی محمّد و آل محمّد». [برهان، ج 4، ص 489، ح 10]

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که هنگام عطسه دست خود را روی بینی گذارد و بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْداً کَثِیراً کَمَا هُوَ أَهْلُهُ، وَ صَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ»، از بینی چپ او پرنده ای بزرگ تر از مگس و کوچک تر از ملخ خارج می شود و در زیر عرش تا قیامت برای او استغفار می کند. (1)

و در سخن دیگری فرمود:

چون شب جمعه می شود ملائکه ای به عدد ذرّ [ذرّه ها، مورچه ها] از آسمان فرود می آیند و با قلم هایی از طلا و کاغذهایی از نقره تا شب شنبه تنها صلوات بر محمّد و آل او - صلّی الله علیه و علیهم - را می نویسند، پس شما فراوان صلوات بفرستید؛ سپس فرمود: از سنّت است که در هر جمعه هزار مرتبه بر محمّد و اهل بیت او صلوات فرستاده شود، و در روزهای دیگر یکصد مرتبه سنّت است. (2)

ص: 650


1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ عَطَسَ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی قَصَبَةِ أَنْفِهِ ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* الْحَمْدُ لِلهِ حَمْداً کَثِیراً کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ خَرَجَ مِنْ مَنْخِرِهِ الْأَیْسَرِ طَائِرٌ أَصْغَرُ مِنَ الْجَرَادِ وَ أَکْبَرُ مِنَ الذُّبَابِ حَتَّی یَسِیرَ تَحْتَ الْعَرْشِ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ. [کافی، ج 2، ص 657، ح 22]
2- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَا عُمَرُ إِنَّهُ إِذَا کَانَ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَلَائِکَةٌ بِعَدَدِ الذَّرِّ فِی أَیْدِیهِمْ أَقْلَامُ الذَّهَبِ وَ قَرَاطِیسُ الْفِضَّةِ لَا تَکْتُبُونَ إِلَی لَیْلَةِ السَّبْتِ إِلَّا الصَّلَاةَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَأَکْثِرْ مِنْهَا وَ قَالَ یَا عُمَرُ إِنَّ مِنَ السُّنَّةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ فِی کُلِّ یَوْمِ جُمُعَةٍ أَلْفَ مَرَّةٍ وَ فِی سَائِرِ الْأَیَّامِ مِائَةَ مَرَّةٍ. [کافی، ج3، ص 416، ح 13]

و نیز فرمود:

هنگامی که نام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برده می شود فراوان بر او صلوات بفرستید، چرا که هر کس یک مرتبه بر آن حضرت صلوات بفرستد خداوند هزار صلوات در هزار صف از ملائکه برای او می فرستد و هر مخلوقی نیز به خاطر صلوات خدا و صلوات ملائکه بر او صلوات می فرستند، بنابراین هر کس رغبت به صلوات بر محمّد و آل او نداشته باشد جاهل مغروری است که خدا و رسول و اهل بیت علیهم السلام از او بیزارند. (1)

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر یا امام صادق علیهما السلام فرمود:

هیچ چیزی در قیامت در میزان عمل سنگین تر از صلوات بر محمّد و آل او نیست، و چون اعمال بنده ای را در میزان می گذارند و سبک می باشد رسول خدا صلی الله علیه و آله می آید و صلوات او را در نامه آن بنده قرار می دهد و نامه او سنگین می شود. (2)

ص: 651


1- و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن إسماعیل بن مهران، عن الحسن بن علی بن أبی حمزة، عن أبیه، و حسین بن أبی العلاء، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إذا ذکر النّبی صلی الله علیه و آله فأکثروا الصلاة علیه، فإنه من صلی علی النّبی صلاة واحدة صلی الله علیه ألف صلاة فی ألف صف من الملائکة، و لم یبق شی ء مما خلق الله إلّا صلی علی العبد لصلاة الله علیه، و صلاة ملائکته، فمن لم یرغب فی هذا فهو جاهل مغرور، قد بری ء الله منه، و رسوله و أهل بیته». [برهان، ج 4، ص 475، ح 8]
2- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن أبی أیوب، عن محمّد بن مسلم، عن أحدهما علیهما السلام، قال: «ما فی المیزان شی ء أثقل من الصلاة علی محمّد و آل محمّد، و إن الرجل لتوضع أعماله فی میزانه فیمیل به، فیخرج صلی الله علیه و آله الصلاة علیه، فیضعها فی میزانه فیرجح». [برهان، ج 4، ص 490، ح 16]

مرحوم صدوق در کتاب امالی از امیر المؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

کسی که بر من صلوات بفرستد و بر آل من صلوات نفرستد بوی بهشت را نمی شنود، در حالی که بوی بهشت از فاصله پانصد سال راه به اهل آن می رسد. (1)

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

آیه فوق ظاهری دارد و باطنی، ظاهر آن جمله «صلّوا علیه» است و باطن آن جمله «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» می باشد، و «سَلِّمُوا تَسْلِیماً» یعنی تسلیم وصیّ پیامبر صلی الله علیه و آله و خلیفه او باشید، چرا که آن حضرت وصیّ خود را بر همه شما فضیلت داد.

سپس فرمود:

این همان چیزی است که من به تو خبر دادم و گفتم: تأویل آن را جز کسی که حسّ لطیف و ذهن صافی و صحیح داشته باشد نمی داند. (2)

ص: 652


1- ابن بابویه فی (أمالیه): بإسناده عن أبان بن تغلب، عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر، عن أبیه علی بن الحسین سید العابدین، عن أبیه الحسین بن علی سید الشهداء، عن أبیه علی بن أبی طالب سید الأوصیاء (صلوات الله علیهم)، قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من صلی علی و لم یصل علی آلی لم یجد ریح الجنة، و أن ریحها لتوجد من مسیرة خمسمائة عام». [برهان، ج 4، ص 490، ح 17]
2- الطبرسی فی (الاحتجاج): عن أمیر المؤمنین علیه السلام، فی قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً، قال: «لهذه الآیة ظاهر و باطن، فالظاهر: قوله صَلُّوا عَلَیْهِ و الباطن: قوله: وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً أی سلموا لمن وصاه و استخلفه و فضله علیکم، و ما عهد به إلیه تسلیما، و هذا مما أخبرتک أنه لا یعلم تأویله إلّا من لطف حسه، و صفا ذهنه، و صح تمییزه». [برهان، ج 4، ص 491، ح 19]

مؤلّف گوید:

در روایات اهل تسنّن نیز احادیث فراوانی درباره صلوات بر آل وارد شده ولکن آنان مقیّد هستند که آل پیامبر صلی الله علیه و آله را یاد نکنند و صلوات بر آنان نفرستند.

و أقول معتقداً بأنّهم: لمّا عموا عن ذکر آل المصطفی - دخلوا فی کلّ شرٍّ و بلا.

ثعلبی در تفسیر آیه فوق از ابو ایّوب انصاری نقل نموده که گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هفت سال ملائکه بر من و علیّ صلوات فرستادند چرا که در آن زمان جز من و علی کسی نماز نمی خواند. (1)

و در همان تفسیر از انس بن مالک نقل شده که گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هفت سال ملائکه بر من و علی صلوات فرستادند چرا که در آن زمان گوینده

شهادتین جز من و علی نبود و تنها شهادت من و علی به آسمان بالا می رفت. (2)

ص: 653


1- الثعلبی فی (تفسیره)، فی قوله تعالی: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ، قال: أخبرنا أبو طالب محمّد بن أحمد بن عثمان بن الفرج بن الأزهر البغدادی، قدم علینا واسط، قال: أخبرنی أبو الحسن علی بن محمّد بن عرفة بن لؤلؤ، قال: حدثنی عمر بن محمّد القافلائی، قال: حدثنی محمّد بن خلف الحدادی قال: حدثنی عبد الرحمن بن قیس أبو معاویة، قال: حدثنی عمر بن ثابت، عن یزید بن أبی زیاد، عن عبد الرحمن بن سعاد، عن أبی أیوب الأنصاری، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «صلت الملائکة علی و علی علی سبع سنین، و ذلک أنه لم یصل معی أحد غیره». [برهان، ج 4، ص 492، ح 24]
2- و عنه، قال: أخبرنی أبو القاسم عبد الواحد بن علی بن العبّاس البزاز، قال: حدثنی أبو القاسم عبد الله بن محمّد بن أحمد بن أسد البزاز، إملاء، قال: حدثنی ابن مقاتل، حدثنی الحسن بن أحمد بن منصور، قال: حدثنی سهل بن صالح المروزی، قال: سمعت أبا معمر عباد بن عبد الصمد، یقول: سمعت أنس بن مالک یقول: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «صلت الملائکة علی و علی علی سبعا، و ذلک أنه لم ترفع إلی السماء شهادة أن لا إله إلّا الله و أن محمّدا عبده و رسوله إلّا منی و منه». [برهان، ج 4، ص 492، ح 25]

امام باقر علیه السلام می فرماید:

هنگامی که امیر المؤمنین علیه السلام رسول خدا صلی الله علیه و آله را غسل داد و کفن نمود دستور داد تا مردم ده نفر، ده نفر وارد شدند و امیرالمؤمنین علیه السلام در وسط آنان ایستاد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا» و مردم نیز همراه آن حضرت آیه فوق را می خواندند تا این که همه اهل مدینه و اهل عوالی و اطراف این گونه بر آن حضرت نماز خواندند. (1)

«إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِینًا * وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِینًا» (2)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از طریق اهل سنّت از زید بن علیّ بن الحسین علیهما السلام نقل نموده که گوید:

پدرم علیّ بن الحسین علیهما السلام در حالی که محاسن خود را در دست گرفته بود فرمود:

پدرم حسین بن علی علیهما السلام در حالی که محاسن خود را در دست گرفته بود از پدر خود علیّ بن ابیطالب علیهما السلام در حالی که محاسن خود را در دست گرفته بود از رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که محاسن خود را در دست گرفته بود نقل نمود که فرمود:

ص: 654


1- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن الحسن، عن سهل بن زیاد، عن ابن فضال، عن علی بن النعمان، عن أبی مریم الأنصاری، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: قلت له: کیف کانت الصلاة علی النّبی صلی الله علیه و آله؟ قال: «لما غسله أمیر المؤمنین علیه السلام و کفنه، سجاه، ثم أدخل علیه عشرة، فداروا حوله، ثم وقف أمیر المؤمنین علیه السلام فی وسطهم، فقال: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً، فیقول القوم کما یقول، حتّی صلی علیه أهل المدینة، و أهل العوالی». [برهان، ج 4، ص 487، ح 2]
2- سوره ی احزاب، آیات 57 و 58.

یا علیّ! هر کس به مویی از موهای تو آزار برساند، به من آزار رسانده است و هر کس به من آزار برساند، به خدا آزار رسانده است، و هر کس به خدا آزار برساند، لعنت خدا بر او باد. (1)

علّامه ابن شهر آشوب از واحدی در اسباب النزول، و مقاتل بن سلیمان و ابوالقاسم قشیری در تفسیرهای خود نقل کرده اند که آیه «وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا…» درباره ی علیّ بن ابیطالب علیه السلام نازل شده است، چرا که گروهی از منافقین او را آزار می کردند و از او بدگویی می نمودند و نسبت دروغ به او می دادند. (2)

و در همان کتاب از ابن مردویه از جابر از عمر بن خطّاب نقل شده که گوید:

من همواره به علی علیه السلام ظلم و جفا می کردم تا این که رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا ملاقات نمود و به من فرمود: «ای عمر تو به من آزار نموده ای» پس من گفتم:

ص: 655


1- الطبرسی: حدثنا السید أبو الحمد، قال: حدثنا الحاکم أبو القاسم الحسکانی، قال: حدثنا الحاکم أبو عبد الله الحافظ، قال: حدثنا أحمد بن محمّد بن أبی دارم الحافظ، قال: حدثنا علی بن أحمد العجلی، قال: حدثنا عباد بن یعقوب، قال: حدثنا أرطاة بن حبیب، قال: حدثنی أبو خالد الواسطی و هو آخذ بشعره، قال: حدثنی زید بن علی بن الحسین علیهما السلام و هو آخذ بشعره، قال: حدثنی علی بن الحسین علیهما السلام و هو آخذ بشعره، قال: حدثنی الحسین بن علی بن أبی طالب علیهما السلام و هو آخذ بشعره، قال: حدثنی علی بن أبی طالب علیه السلام و هو آخذ بشعره، قال: حدثنی رسول الله صلی الله علیه و آله و هو آخذ بشعره، فقال: «من آذی شعرة منک فقد آذانی، و من آذانی فقد آذی الله، و من آذی الله فعلیه لعنة الله». [برهان، ج 4، ص 493، ح 2]
2- ابن شهر آشوب: عن الواحدی فی (أسباب النزول)، و مقاتل بن سلیمان، و أبی القاسم القشیری فی تفسیریهما: أنه نزل قوله تعالی: وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا الآیة، فی علی بن أبی طالب علیه السلام، و ذلک أن نفرا من المنافقین کانوا یؤذونه، و یسمعونه، و یکذبون علیه. [برهان، ج 4، ص 495، ح 4]

به خدا پناه می برم از آزار به رسول خدا؟! فرمود:تو علی علیه السلام را آزار نمودی، و هر کس او را آزار کند، مرا آزار نموده است. (1)

و نیز از طریق اهل سنّت ترمذی در جامع و ابو نعیم در حلیة و بخاری در صحیح و موصلی در مسند و احمد در فضائل و مسند و خطیب در اربعین از عمران بن حُصَین و ابن عبّاس و بریدة نقل شده که گویند:

علیّ علیه السلام [در یکی از جنگ ها پس از خاتمه جنگ] مایل شد یکی از کنیزها را به قیمت عادله خریداری کند و حاطب بن ابی بلتعه و بریدهٔ اسلمی قیمت آن کنیز را بالا می بردند و چون قیمت آن به مقدار قیمت عادله روز رسید علی علیه السلام به آن قیمت کنیز را خریداری نمود ولکن پس از ورود به مدینه بریدة مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت:

«علی یکی از کنیزان را برای خود برداشت» و رسول خدا صلی الله علیه و آله از او روگرداند، سپس سمت راست آن حضرت و سمت چپ او و پشت سر او آمد و از علی علیه السلام شکایت نمود و همان سخنان را گفت و آن حضرت روی مبارک از او گرداند و خشمگین شد به گونه ای که صورت مبارک او تغییر نمود و رنگ مبارکش متغیر شد و رگ های گردن او متورّم گردید و فرمود: «ای بریدة برای چه امروز به رسول خدا آزار می دهی؟! مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِینًا»؟

ص: 656


1- ابن مردویه: بالإسناد عن محمّد بن عبد الله الأنصاری، و جابر الأنصاری، و فی (الفضائل) عن أبی المظفر بإسناده عن جابر الأنصاری، و فی (الخصائص) عن النطنزی بإسناده عن جابر، کلهم عن عمر بن الخطاب، قال: کنت أجفو علیا، فلقینی رسول الله صلی الله علیه و آله، فقال: «إنک آذیتنی، یا عمر». فقلت: أعوذ بالله من أذی رسول الله. قال: «إنک قد آذیت علیا، و من آذاه فقد آذانی». [برهان، ج 4، ص 495، ح 5]

سپس فرمود: آیا تو نمی دانی که علیّ از من است و من از علیّ هستم و هر کس به علیّ اذیّت کند به من اذیّت نموده و هر کس به من اذیّت نماید خدا را اذیّت نموده و هر کس خدا را اذیّت کند بر خدا حق است که او را با عذاب دردناک جهنّم آزار نماید؟»

سپس فرمود:

«ای بریدة تو داناتری یا خداوند؟ تو داناتری یا قرّاء لوح محفوظ؟ تو داناتری یا ملک ارحام؟ تو داناتری یا حفظه اعمال علیّ بن ابیطالب؟» بریدة گفت: «بلکه حفظه اعمال علی علیه السلام داناترند» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اکنون جبرئیل از حفظه علیّ علیه السلام خبر می دهد که آنان گویند: «ما از زمان ولادت علی علیه السلام تاکنون خطایی بر او ننوشته ایم» سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله از ملک ارحام و قرّاء لوح محفوظ نیز سؤال نمود و سه مرتبه فرمود: شما چگونه درباره ی علیّ علیه السلام فکر می کنید؟ تا این که فرمود: علیّ از من است و من از او هستم و او ولیّ هر مؤمنی است بعد از من. (1)

ص: 657


1- و من طریق المخالفین: الترمذی فی (الجامع)، و أبو نعیم فی (الحلیة)، و البخاری فی (الصحیح)، و الموصلی فی (المسند)، و أحمد فی (الفضائل) و (المسند) أیضا، و الخطیب فی (الأربعین)، عن عمران بن الحصین، و ابن عبّاس، و بریدة، أنه رغب علی علیه السلام من الغنائم فی جاریة، فزایده حاطب بن أبی بلتعة، و بریدة الأسلمی، فلما بلغت قیمتها قیمة عدل فی یومها أخذها بذلک، فلما رجعوا وقف بریدة قدام الرسول صلی الله علیه و آله، و شکا من علی علیه السلام، فأعرض عنه النّبی صلی الله علیه و آله، ثم جاءه عن یمینه، و عن شماله، و من خلفه یشکوه، فأعرض عنه، ثم قام بین یدیه، فقالها، فغضب النّبی صلی الله علیه و آله و تغیر لونه، و تربد وجهه، و انتفخت أوداجه، و قال: «ما لک -- یا بریدة -- آذیت رسول الله منذ الیوم؟! أما سمعت أن الله تعالی یقول: إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً؟ أما علمت أن علیا منی و أنا منه، و أن من آذی علیا فقد آذانی، و من آذانی فقد آذی الله، و من آذی الله فحق علی الله أن یؤذیه بألیم عذابه فی نار جهنّم؟ یا بریدة، أ أنت أعلم، أم الله أعلم؟ أ أنت أعلم، أم قراء اللوح المحفوظ أعلم؟ أ أنت أعلم، أم ملک الأرحام أعلم؟ أ أنت أعلم -- یا بریدة -- أم حفظة علی بن أبی طالب؟» قال: بل حفظته. قال: «فهذا جبرئیل أخبرنی عن حفظة علی أنهم ما کتبوا علیه قط خطیئة منذ ولد». ثم حکی عن ملک الأرحام، و قراء اللوح المحفوظ، و فیها: «ما تریدون من علی» ثلاث مرات. ثم قال صلی الله علیه و آله: «إن علیا منی و أنا منه، و هو ولی کل مؤمن بعدی». [برهان، ج 4، ص 495، ح 6]

مؤلّف گوید:

روایت فوق با تفصیل بیشتری در تفسیر امام عسکری علیه السلام نقل شده است و مرحوم سیّد هاشم بحرانی نیز در تفسیر برهان (1) آن را ذیل آیه فوق نقل نموده است. مراجعه شود.

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

در «و الذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات»، مقصود از مومنین و مومنات، امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام می باشند و آیه در سایر مردم نیز جاری است، سپس گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که به مرد مؤمنی و یا زن مؤمنی تهمت بزند، روز قیامت خداوند او را در «طینت خبال» یعنی در چرک هایی که از فروج زنان جهنّمی خارج می شود نگاه می دارد، تا از گفته خود خارج شود [و هرگز خارج نخواهد شد].

ص: 658


1- تفسیر برهان، ج 6، ص 312، ح 3.
2- سوره ی احزاب، آیه ی 59.

سپس گوید:

و امّا قول خداوند که می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَ.»

سبب نزول آیه بوده که زن ها چون نماز مغرب و عشاء و صبح را با رسول خدا صلی الله علیه و آله می خواندند در بازگشت به خانه های خود جوان ها [ی بی مبالات] متعرض آنان می شدند و به آنان آزار می کردند از این رو خداوند به همسران و دختران پیامبر خود صلی الله علیه و آله و همسران مؤمنین دستور پوشش داد.

عبدالله بن سِنان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:

شبی از شب ها رسول خدا صلی الله علیه و آله برای نماز عشاء به مسجد نیامد تا زن ها و بچّه ها به خواب رفتند و عمر به درب خانه آن حضرت آمد و گفت: «یا رسول الله زن ها و بچّه ها به خواب رفتند» پس رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانه خارج شد و فرمود: شما حق ندارید مرا اذیّت کنید و به من دستور بدهید بلکه شما باید سخن مرا بشنوید و اطاعت نمایید. (1)

عبدالله بن سِنان گوید:

شخصی آیه «وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ…» را نزد امام صادق علیه السلام قرائت نمود و امام علیه السلام فرمود: این کیفر آزار به مؤمنین است آیا پاداش شاد

ص: 659


1- فی تهذیب الأحکام الحسین بن سعید عن النضر بن سوید عن عبد الله بن سنان قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: أخر رسول الله صلی الله علیه و آله لیلة من اللیالی العشاء الاخرة ما شاء الله، فجاء عمر فدق الباب فقال: یا رسول الله نام النساء نام الصبیان فخرج رسول الله صلی الله علیه و آله فقال لیس لکم ان تؤذونی و لا تأمرونی انما علیکم ان تسمعوا و تطیعوا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 306، ح 239]

نمودن آنان چگونه است؟ پس من گفتم: فدای شما شوم، پاداش آنان ده حسنه است. فرمود: آری به خدا سوگند هزار هزار حسنه است. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود:

روز قیامت که می شود، منادی خداوند صدا می زند: کجایند کسانی که مانع کار اولیای من شدند و به آنان آزار نمودند؟ پس گروهی قیام می کنند که گوشت به صورت های شان نیست. سپس گفته می شود: «این هایند کسانی که به مؤمنین آزار نمودند و با آن ها دشمنی کردند و به خاطر اعتقادشان آنان را ملامت و سرزنش نمودند» و سپس آنان را روانه جهنّم می کنند. (2)

«لَئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا…» (3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیات فوق دربارهٔ گروهی از منافقین مدینه نازل شد که همواره هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به جنگ می رفت شعار نابودی آن حضرت را سر می دادند و

ص: 660


1- فی أصول الکافی الحسین بن محمّد عن أحمد بن اسحق عن سعدان بن مسلم عن عبد الله بن سنان قال: کان رجل عند أبی عبد الله علیه السلام فقرأ هذه الآیة: وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً قال: فقال أبو عبد الله علیه السلام فما ثواب من ادخل علیه السرور؟ فقلت: جعلت فداک عشر حسنات؟ قال: ای و الله و ألف ألف حسنة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 306، ح 240]
2- محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن ابن سنان عن منذر بن یزید عن المفضل بن عمر قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: إذا کان یوم القیامة نادی مناد: این الصدود لأولیائی فیقوم قوم لیس علی وجوههم لحم فیقال: هؤلاء الذین آذوا المؤمنین و نصبوا لهم و عاندوهم و عنفوهم فی دینهم ثم یؤمر بهم الی جهنّم. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 306، ح 241]
3- سوره ی احزاب، آیات 60 و 61.

می گفتند: «رسول خدا صلی الله علیه و آله کشته شد و اسیر گردید» و مسلمانان به سبب این شعارها اندوهگین می شدند و به رسول خدا صلی الله علیه و آله شکوه نمودند از این رو خداوند گوید: «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ» یعنی «نأمرک بإخراجهم من المدینة.» (1)

امام باقر علیه السلام در تفسیر «مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا» فرمود:

یعنی بر آنان لعنت بعد از لعنت از ناحیه خداوند واجب شد. (2)

و در سخن دیگری فرمود:

خداوند مؤمن را لعنت نمی کند، چرا که می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیرًا خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا لَّا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لَا نَصِیرًا.» (3)

«إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیرًا *… یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا * وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا * رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْنًا کَبِیرًا» (4)

ص: 661


1- نزلت فی قوم منافقین کانوا فی المدینة یرجفون برسول الله صلی الله علیه و آله إذا خرج فی بعض غزواته یقولون قتل و أسر فیغتم المسلمون لذلک و یشکون إلی رسول الله صلی الله علیه و آله فأنزل الله فی ذلک «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ» إلی قوله ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فِیها إِلَّا قَلِیلًا» أی نأمرک بإخراجهم من المدینة إلّا قلیلا مَلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 179]
2- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام قال ملعونین فوجبت علیهم اللعنة، یقول الله بعد اللعنة أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 179]
3- فی أصول الکافی علی بن محمّد عن بعض أصحابه عن آدم بن اسحق عن عبد الرزاق بن مهران عن الحسین بن میمون عن محمّد بن سالم عن أبی جعفر علیه السلام حدیث طویل یقول فیه علیه السلام: و لا یلعن الله مؤمنا قال الله عزّوجلّ: إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 307، ح 247]
4- سوره ی احزاب، آیات 68-64.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی می گوید:

این آیات اشاره به غاصبین حقّ محمّد و آل محّمد (صلوات الله علیهم اجمعین) است، و مقصود از «یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا» اطاعت از خدا و رسول او است درباره ی امیر المؤمینن (صلوات الله علیه)، و مقصود از «سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا» آن دو نفر هستند که شروع به ظلم و غصب حق امیر المؤنین علیه السلام نمودند، و مقصود از «سبیل» امیر المؤمنین علیه السلام است چرا که آن حضرت سبیل و طریق به بهشت است و آنان از این سبیل و طریق گم راه شدند. [و مردم را نیز گم راه نمودند.] (1)

و در مصباح شیخ طوسی رحمة الله علیه نقل شده که امیر المؤمنین علیه السلام در روز غدیر خطبه ای خواند و در آن خطبه فرمود:

… به وسیله اقرار به توحید و اطاعت از کسانی که خداوند شما را مأمور به اطاعت از آنان نموده به خدا تقرّب بجویید و به کفّار تمسّک و توسّل نجویید و ظلم و تجاوز، شما را از راه رشد و سعادت گم راه نکند، و از کسانی که گم راه شدند و مردم را گم راه نمودند پیروی ننمایید چرا که خداوند آنان را در کتاب خود مذمّت نموده و می فرماید: آنان در قیامت می گویند: «إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا * رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا کَبِیرًا.» (2)

ص: 662


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قال علی بن إبراهیم رحمة الله علیه فی قوله عزّوجلّ: یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ فانها کنایة عن الذین غصبوا آل محمّد حقهم یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا یعنی فی أمیر المؤمنین صلوات الله علیه وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا و هما رجلان و السادة و الکبراء هما أول من بدأ بظلمهم و غصبهم، و قوله عزّوجلّ: «فأضلونا السبیلا» ای طریق الجنة و السبیل أمیر المؤمنین صلوات الله علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 308، ح 248]
2- فی مصباح شیخ الطائفة قدس سره خطبة لأمیر المؤمنین علیه السلام خطب بها یوم الغدیر و فیها یقول علیه السلام: و تقربوا الی الله بتوحیده و طاعة من أمرکم أن تطیعوه و لا تمسکوا بعصم الکوافر، و لا یخلج بکم الغی فتضلوا عن سبیل الرشاد باتباع أولئک الذین ضلوا و أضلوا، قال الله عز من قائل فی طائفة ذکرهم بالذم فی کتابه: «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 308، ح 249]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَ کَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهًا» (1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل فرموده که بنی اسرائیل درباره موسی علیه السلام می گفتند: «او آلت مردی ندارد» و موسی علیه السلام برای غسل به جایی می رفت که احدی از مردم او را نبیند، پس روزی در شطّی از نهر غسل می کرد و لباس خود را روی سنگی گذارده بود و خداوند آن سنگ را امر نمود تا از موسی علیه السلام دور شد و بنی اسرائیل او را عریان دیدند و دانستند که بی جا سخن می گفته اند از این رو خداوند می فرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَی فَبَرَّأَهُ اللَّهُ…».

سپس گوید:

از ائمّه ما علیهم السلام نقل شده که در تفسیر این آیه فرموده اند: مقصود این است که: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دربارهٔ علیّ و امامان بعد از او علیهم السلام آزار ندهید، چنان که بنی اسرائیل موسی علیه السلام را آزار دادند. (2)

ص: 663


1- سوره ی احزاب، آیه ی 69.
2- فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی أبی عن النضر بن سوید عن صفوان عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیه السلام ان بنی إسرائیل کانوا یقولون لیس لموسی ما للرجال، و کان موسی إذا أراد الاغتسال ذهب الی موضع لا یراه فیه أحد، فکان یوما یغتسل علی شط نهر و قد وضع ثیابه علی صخرة، فأمر الله عزّوجلّ الصخرة فتباعدت عنه حتّی نظر بنوا إسرائیل الیه فعلموا ان لیس کما قالوا، فأنزل الله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسی الآیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 308، ح 250]

و در امالی صدوق از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

بنی اسرائیل می گفتند: موسی عنّین است و او را آزار می دادند و خداوند او را از عیب تبرئه نمود و فرمود: «فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَ کَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهًا.» (1)

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا * یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ مَن یُطِعْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا» (2)

امام صادق علیه السلام به عبّاد بن کثیر صوفی بصری فرمود:

وای بر تو ای عبّاد آیا مغرور شدی از این که شکم و فرج خود را حفظ کردی؟ [و به فکر سخن و اعتقاد خود نیستی؟] در حالی که خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا…». سپس فرمود: بدان که خداوند چیزی را از تو قبول نمی کند مگر آن که سخن و مقاله اعتقادی تو حق و صحیح و استوار باشد. (3)

ص: 664


1- ابن بابویه: عن أبیه، قال: حدثنا، علی بن محمّد بن قتیبة، عن حمدان بن سلیمان، عن نوح بن شعیب، عن محمّد بن إسماعیل، عن صالح بن عقبة، عن علقمة، عن الصّادق علیه السلام، فی حدیث: «ألم ینسبوا موسی علیه السلام إلی أنه عنین، و آذوه حتّی برأه الله مما قالوا، و کان عند الله وجیها؟». [برهان، ج 4، ص 497، ح 4]
2- سوره ی احزاب، آیات 70 و 71.
3- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی بن عبید، عن یونس، قال: قال أبو عبد الله علیه السلام لعباد بن کثیر الصوفی البصری: «ویحک -- یا عباد -- غرک أن عف بطنک و فرجک؟ إن الله عزّوجلّ یقول فی کتابه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ اعلم أنه لا یتقبل الله عزّوجلّ منک شیئا حتّی تقول قولا سدیدا». [برهان، ج 4، ص 497]

ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

آیه فوق این گونه نازل شده است: «وَ مَن یُطِعْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فی ولایة علیّ و الأئمّة من بعده فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا.» (1)

مؤلّف گوید:

روایت فوق در تأویل الآیات و مناقب ابن شهر آشوب نیز نقل شده است.

«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا * لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ…» (2)

در تفسیر این آیه روایت مفصّلی را مرحوم صدوق در معانی الأخبار از مفضّل از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

خداوند تبارک و تعالی ارواح را دو هزار سال قبل از اجساد آفرید و اعلا و اشرف آن ها را ارواح محمّد و علّی و فاطمه و حسن و حسین و ائمّه بعد از آنان (صلوات الله علیهم اجمعین) قرار داد، و سپس ولایت این ارواح را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه نمود و نور آنان آسمان و زمین و کوه ها را احاطه نمود، و خداوند به آسمان ها و زمین و کوه ها فرمود: این ها دوستان و اولیا و حجّت های من بر مخلوق من هستند و همه ی پیشوایان من از آنان می باشند، و من هیچ مخلوقی را خلق نکردم که نزد من محبوب تر از این ها باشد، و بهشت خود را برای این ها و دوستان این ها آفریدم، و دوزخ را نیز برای مخالفین و دشمنان این ها آفریدم، پس هر کس ادعای منزلت و مقام

ص: 665


1- محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن علی بن أسباط، عن علی ابن أبی حمزة، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام، «و من یطع الله و رسوله فی ولایة علی و الأئمّة من بعده فقد فاز فوزا عظیما، هکذا نزلت». [برهان، ج 4، ص 498، ح 1]
2- سوره ی احزاب، آیات 72 و 73.

آنان را بکند، او را عذابی خواهم نمود که احدی را چنین عذابی نکرده باشم و او را در کنار مشرکین، در پایین ترین جای دوزخ و آتش خود قرار خواهم داد و کسی که اقرار به ولایت آنان بکند و ادعای منزلت و مقام آنان را نداشته باشد، من او را در بهشت کنار آنان قرار خواهم داد و در بهشت هر چه بخواهد نزد من برای او آماده است و من کرامت خود را برای آنان مباح نموده ام و آنان را در جوار رحمت خود قرار داده ام، و آنان را شفیعان گنهکاران از بندگان خود قرار داده ام، بنابراین ولایت آنان نزد مخلوق من امانت است، و شما ای آسمان و ای زمین و ای کوه ها، کدامیک از شما این امانت سنگین را حمل می کنید، و مقام آنان را ادّعا نمی نمایید؟ پس آسمان ها و زمین و کوه ها از حمل این امامت و ادعّای منزلت آنان هراس کردند و امتناع نمودند.

و چون خداوند جل جلاله آدم و حوّا را در بهشت ساکن نمود، به آنان فرمود: «وَ کُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ» (1). یعنی از نعمت های بهشتی هرگونه که می خواهید بخورید و لکن نزدیک به شجره گندم [یعنی شجرهٔ ولایت محمّد و آل او صلوات الله علیهم اجمعین] نشوید که از ظالمین خواهید شد.

پس آدم و حوّا در بهشت به منزلت [و انوار] محمّد و علیّ و فاطمه و حسن و حسین و امامان بعد از آنان (صلوات الله علیهم) نگاه کردند، و چون مقام آنان را در بهشت اشرف منازل بهشتی یافتند گفتند: خدایا این منزلت برای کیست؟ پس خداوند فرمود: سر خود را بالا کنید و ساق عرش من را ببینید و آنان چون نگاه کردند و نام محمّد و علیّ و فاطمه و حسن و حسین و امامان

ص: 666


1- سوره ی بقره، آیه ی 35.

بعد از آنان صلوات الله علیهم اجمعین را بر ساق عرش مکتوب دیدند، گفتند: خدایا چقدر منزلت این ها نزد تو گرامی و محبوب و با شرافت می باشد؟! و خداوند در پاسخ آنان فرمود: اگر آنان نبودند من شما را خلق نمی کردم، چرا که آنان مخزن های علم، و امنای سرّ من هستند، مبادا شما به آنان نگاه حسد نمایید و مقام و منزلت شان را آرزو کنید که مورد نهی و عصیان من قرار می گیرید و از ظالمین خواهید بود.

و آدم و حوّا گفتند: «خدایا ظالمان آن ها کیانند؟» و خداوند فرمود: آنان کسانی هستند که به ناحق منزلت آنان را ادّعا می نمایند. پس آدم و حوّا گفتند: «خدایا جایگاه ظالمین آنان را در آتش به ما نشان ده، همان گونه که منزلت اولیای خود را در بهشت به ما نشان دادی» پس خداوند آتش را امر نمود تا با انواع عذاب ها و عقوبت ها ظاهر شد، و خداوند فرمود: جایگاه ظالمین آنان که ادّعای منزلت و مقام آنان را می کنند در پایین ترین طبقه این آتش خواهد بود، و هر چه می خواهند از این آتش خارج شوند، به آن باز گردانده می شوند، و هر چه پوست بدن های شان سوخته می شود پوست تازه ای بر آن ها می روید تا عذاب را بچشند.

سپس خطاب شد: «ای آدم و ای حوّا نکند به این انوار و حجّت های من نگاه حسد نمایید و گرنه شما را از جوار خود پایین خواهم فرستاد و شما خوار خواهید شد» پس شیطان آنان را وسوسه نمود تا از آن شجره حسد خوردند و لباس های شان فرو ریخت و شیطان به آنان گفت: «خدا شما را از این شجره نهی نکرده، و اگر از آن بخورید دو ملک می شوید و در بهشت مخلّد خواهید بود» و برای آنان سوگند یاد نمود که من خیرخواه شما هستم و

ص: 667

آنان را فریب داد تا به آن انوار مقدّسه نگاه حسد نمودند و منزلت شان را برای خود خواستند و خوار شدند و… و به زمین فرود آمدند و گفتند: «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَ إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» و خداوند فرمود: «از جوار من پایین روید و اکنون شما به خود واگذار شدید و باید با دست خود طلب معاش و روزی نمایید» و هنگامی که خداوند اراده نمود که توبه آنان را بپذیرد، جبرئیل آمد و به آنان گفت: «شما به خود ظلم کردید و به خاطر این که منزلت محمّد و آل او را که بر شما فضیلت داده شدند آرزو نمودید [و به آنان حسد بردید] از جوار رحمت الهی دور گردیدید، و اکنون خدای خود را به حق آن هایی که نام شان را بر عرش خداوند دیدید بخوانید تا او توبهٔ شما را بپذیرد».

پس آدم و حوّا گفتند: «اَللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ بِحَقِ الْأَکْرَمِینَ عَلَیْکَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام إِلَّا تُبْتَ عَلَیْنَا وَ رَحِمْتَنَا» و خداوند توبه آنان را پذیرفت چرا که او توبه پذیر و مهربان است، از این رو پیامبران پس از آدم هراس پیدا کردند و این امانت را حفظ نمودند و به اوصیا و خوبان از امّت های خود نیز خبر دادند و آنان نیز از حمل این امانت امتناع کردند و از ادعای چنین مقامی هراس داشتند، و لکن آن انسان [معلوم] چنین مقامی را ادّعا نمود و او تا قیامت اصل هر ظلمی خواهد بود [و هر ظلم و جنایت و خونی که ریخته شده و می شود به عهدهٔ او می باشد] چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا.» (1)

ص: 668


1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَیْثَمِ الْعِجْلِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَجْسَادِ بِأَلْفَیْ عَامٍ فَجَعَلَ أَعْلَاهَا وَ أَشْرَفَهَا أَرْوَاحَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُمْ ص فَعَرَضَهَا عَلَی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَغَشِیَهَا نُورُهُمْ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِلسَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ هَؤُلَاءِ أَحِبَّائِی وَ أَوْلِیَائِی وَ حُجَجِی عَلَی خَلْقِی وَ أَئِمَّةُ بَرِیَّتِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْهُمْ وَ لِمَنْ تَوَلَّاهُمْ خَلَقْتُ جَنَّتِی وَ لِمَنْ خَالَفَهُمْ وَ عَادَاهُمْ خَلَقْتُ نَارِی فَمَنِ ادَّعَی مَنْزِلَتَهُمْ مِنِّی وَ مَحَلَّهُمْ مِنْ عَظَمَتِی عَذَّبْتُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ وَ جَعَلْتُهُ مَعَ الْمُشْرِکِینَ فِی أَسْفَلِ دَرْکٍ مِنْ نَارِی وَ مَنْ أَقَرَّ بِوَلَایَتِهِمْ وَ لَمْ یَدَّعِ مَنْزِلَتَهُمْ مِنِّی وَ مَکَانَهُمْ مِنْ عَظَمَتِی جَعَلْتُهُ مَعَهُمْ فِی رَوْضَاتِ جَنَّاتِی وَ کَانَ لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ عِنْدِی وَ أَبَحْتُهُمْ کَرَامَتِی وَ أَحْلَلْتُهُمْ جِوَارِی -- وَ شَفَّعْتُهُمْ فِی الْمُذْنِبِینَ مِنْ عِبَادِی وَ إِمَائِی فَوَلَایَتُهُمْ أَمَانَةٌ عِنْدَ خَلْقِی فَأَیُّکُمْ یَحْمِلُهَا بِأَثْقَالِهَا وَ یَدَّعِیهَا لِنَفْسِهِ دُونَ خِیَرَتِی فَأَبَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ الْجِبَالُ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنِ ادِّعَاءِ مَنْزِلَتِهَا وَ تَمَنِّی مَحَلِّهَا مِنْ عَظَمَةِ رَبِّهَا-فَلَمَّا أَسْکَنَ اللَّهُ جل جلاله آدَمَ وَ زَوْجَتَهُ الْجَنَّةَ قَالَ لَهُمَا -- کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ یَعْنِی شَجَرَةَ الْحِنْطَةِ -- فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ فَنَظَرَا إِلَی مَنْزِلَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُمْ ص فَوَجَدَاهَا أَشْرَفَ مَنَازِلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَالا یَا رَبَّنَا لِمَنْ هَذِهِ الْمَنْزِلَةُ فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله ارْفَعَا رُءُوسَکُمَا إِلَی سَاقِ عَرْشِی فَرَفَعَا رُءُوسَهُمَا فَوَجَدَا اسْمَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُمْ ص مَکْتُوبَةً عَلَی سَاقِ الْعَرْشِ بِنُورٍ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ جل جلاله فَقَالا یَا رَبَّنَا مَا أَکْرَمَ أَهْلَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةِ عَلَیْکَ وَ مَا أَحَبَّهُمْ إِلَیْکَ وَ مَا أَشْرَفَهُمْ لَدَیْکَ فَقَالَ اللَّهُ جل جلاله لَوْ لَا هُمْ مَا خَلَقْتُکُمَا هَؤُلَاءِ خَزَنَةُ عِلْمِی وَ أُمَنَائِی عَلَی سِرِّی إِیَّاکُمَا أَنْ تَنْظُرَا إِلَیْهِمْ بِعَیْنِ الْحَسَدِ وَ تَتَمَنَّیَا مَنْزِلَتَهُمْ عِنْدِی وَ مَحَلَّهُمْ مِنْ کَرَامَتِی فَتَدْخُلَا بِذَلِکَ فِی نَهْیِی وَ عِصْیَانِی فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ قَالا رَبَّنَا وَ مَنِ الظَّالِمُونَ قَالَ الْمُدَّعُونَ لِمَنْزِلَتِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ قَالا رَبَّنَا فَأَرِنَا مَنَازِلَ ظَالِمِیهِمْ فِی نَارِکَ حَتَّی نَرَاهَا کَمَا رَأَیْنَا مَنْزِلَتَهُمْ فِی جَنَّتِکَ فَأَمَرَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی النَّارَ فَأَبْرَزَتْ جَمِیعَ مَا فِیهَا مِنْ أَلْوَانِ النَّکَالِ وَ الْعَذَابِ وَ قَالَ جل جلاله مَکَانُ الظَّالِمِینَ لَهُمْ الْمُدَّعِینَ لِمَنْزِلَتِهِمْ فِی أَسْفَلِ دَرْکٍ مِنْهَا کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُوا فِیهَا وَ کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بُدِّلُوا سِوَاهَا لِیَذُوقُوا الْعَذابَ -- یَا آدَمُ وَ یَا حَوَّاءُ لَا تَنْظُرَا إِلَی أَنْوَارِی وَ حُجَجِی بِعَیْنِ الْحَسَدِ فَأُهْبِطُکُمَا عَنْ جِوَارِی وَ أُحِلُّ بِکُمَا هَوَانِی -- فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ. وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ. فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ وَ حَمَلَهُمَا عَلَی تَمَنِّی مَنْزِلَتِهِمْ فَنَظَرَا إِلَیْهِمْ بِعَیْنِ الْحَسَدِ فَخُذِلَا حَتَّی أَکَلَا مِنْ شَجَرَةِ الْحِنْطَةِ فَعَادَ مَکَانَ مَا أَکَلَا شَعِیراً فَأَصْلُ الْحِنْطَةِ کُلِّهَا مِمَّا لَمْ یَأْکُلَاهُ وَ أَصْلُ الشَّعِیرِ کُلِّهِ مِمَّا عَادَ مَکَانَ مَا أَکَلَاهُ فَلَمَّا أَکَلَا مِنَ الشَّجَرَةِ طَارَ الْحُلِیُّ وَ الْحُلَلُ عَنْ أَجْسَادِهِمَا وَ بَقِیَا عُرْیَانَیْنِ وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبِینٌ فَ قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ قَالَ اهْبِطَا مِنْ جِوَارِی فَلَا یُجَاوِرُنِی فِی جَنَّتِی مَنْ یَعْصِینِی فَهَبَطَا مَوْکُولَیْنِ إِلَی أَنْفُسِهِمَا فِی طَلَبِ الْمَعَاشِ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ جل جلاله أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمَا جَاءَهُمَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ لَهُمَا إِنَّکُمَا إِنَّمَا ظَلَمْتُمَا أَنْفُسَکُمَا بِتَمَنِّی مَنْزِلَةِ مَنْ فُضِّلَ عَلَیْکُمَا فَجَزَاؤُکُمَا مَا قَدْ عُوقِبْتُمَا بِهِ مِنَ الْهُبُوطِ مِنْ جِوَارِ اللَّهِ جل جلاله إِلَی أَرْضِهِ فَسَلَا رَبَّکُمَا بِحَقِّ الْأَسْمَاءِ الَّتِی رَأَیْتُمُوهَا عَلَی سَاقِ الْعَرْشِ حَتَّی یَتُوبَ عَلَیْکُمَا فَقَالا اَللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْأَکْرَمِینَ عَلَیْکَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ علیه السلام إِلَّا تُبْتَ عَلَیْنَا وَ رَحِمْتَنَا فَتَابَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ فَلَمْ یَزَلْ أَنْبِیَاءُ اللَّهِ بَعْدَ ذَلِکَ یَحْفَظُونَ هَذِهِ الْأَمَانَةَ وَ یُخْبِرُونَ بِهَا أَوْصِیَاءَهُمْ وَ الْمُخْلَصِینَ مِنْ أُمَمِهِمْ فَیَأْبَوْنَ حَمْلَهَا وَ یُشْفِقُونَ مِنِ ادِّعَائِهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ الَّذِی قَدْ عُرِفَ فَأَصْلُ کُلِّ ظُلْمٍ مِنْهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله -- إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا. [معانی الأخبار، ص 108، ح 1]

ص: 669

امام صادق علیه السلام فرمود:

مقصود از امانت، ولایت است و مقصود از انسان، ابو الشرور منافق است. (1)

ص: 670


1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا قَالَ الْأَمَانَةُ الْوَلَایَةُ وَ الْإِنْسَانُ أَبُو الشُّرُورِ الْمُنَافِقُ. [همان، ح 2، ص 110]

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

مقصود از امانت ولایت است که هر کس به ناحق ادّعا کند کافر خواهد بود. (1)

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در ذیل آیه فوق نقل شده و ما برخی از آن ها را در کتاب «آیات الفضائل» نقل نموده ایم مراجعه شود.

ص: 671


1- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها الْآیَةَ فَقَالَ الْأَمَانَةُ الْوَلَایَةُ مَنِ ادَّعَاهَا بِغَیْرِ حَقٍّ کَفَرَ. [همان، ح 3، ص 110]

ص: 672

سوره ی سبأ

اشاره

محلّ نزول: مکّه ی مکرّمه،

به جز آیه ی 6 که در مدینه ی منوّره نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی لقمان نازل شده است.

عدد آیات: 54 یا 55 آیه.

ثواب قرائت سوره ی سبأ

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که سوره ی سبأ و فاطر را در شب قرائت نماید همواره در آن شب در پناه و حفظ خداوند است، و کسی که در روز آن ها را قرائت کند مکروهی در آن روز به او نمی رسد، و از خیر دنیا و خیر آخرت آن چه به قلب او خطور نکرده و آرزوی او به آن نرسیده به او عطا خواهد شد. (1)

ص: 673


1- بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أَبِی أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ الحمدین [لِلْحَمْدَیْنِ] جَمِیعاً حَمْدِ سَبَإٍ وَ حَمْدِ فَاطِرٍ مَنْ قَرَأَهُمَا فِی لَیْلَةٍ لَمْ یَزَلْ فِی لَیْلَتِهِ فِی حِفْظِ اللَّهِ وَ کِلَاءَتِهِ فَمَنْ قَرَأَهُمَا فِی نَهَارِهِ لَمْ یُصِبْهُ فِی نَهَارِهِ مَکْرُوهٌ وَ أُعْطِیَ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ خَیْرِ الْآخِرَةِ مَا لَمْ یَخْطُرْ عَلَی قَلْبِهِ وَ لَمْ یَبْلُغْ مُنَاهُ. [ثواب الأعمال، ص 110]

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

کسی که سورهٔ سبأ را بخواند، هر چیزی در قیامت رفیق صالح او خواهد بود… . (1)

و در سخن دیگری فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و بر خود بیاویزد هیچ چهارپایی و موری به او نزدیک نمی شود، و اگر بشوید و آب آن را بیاشامد و به صورت بریزد و از چیزی هراس داشته باشد ایمن می شود و آرامش می یابد و وحشتی پیدا نمی کند. (2)

در تفسیر مجمع البیان از ابّی بن کعب از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده که فرمود:

کسی که سورهٔ سبأ را قرائت کند هر پیامبر و رسولی در قیامت رفیق او خواهد بود و با او مصافحه می نماید. (3)

ص: 674


1- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی صلی الله علیه و آله أنه قال: «من قرأ هذه السورة، لم یبق شی ء إلّا کان له یوم القیامة رفیقا صالحا، و من کتبها و علقها علیه لم یقربه دابة و لا هوام، و إن شرب ماءها، و رش علیه، و کان یفرق من شی ء، أمن و سکن روعه، و لا یفزع إن غسل وجهه بمائها». [تفسیر برهان، ج 4، ص 506، ح2]
2- و قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «من کتبها و علقها علیه لا یقربه دابة و لا هوام، و من کتبها و شربها بماء، و رش علی وجهه منها، و کان خائفا، أمن مما یخاف منه، و سکن روعه». [تفسیر برهان،ج 4، ص 506، ح 3]
3- فی مجمع البیان أبی بن کعب عن النّبی صلی الله علیه و آله قال: من قرأ سورة سبأ لم یبق نبی و لا رسول الا کان له یوم القیامة رفیقا و مصافحا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 314، ح 2]

سوره ی سبأ، آیات 1 تا 14

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ (1) یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فیها وَ هُوَ الرَّحیمُ الْغَفُورُ (2) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَأْتینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلی وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ (3) لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ (4) وَ الَّذینَ سَعَوْا فی آیاتِنا مُعاجِزینَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلیمٌ (5) وَ یَرَی الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدی إِلی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ (6) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلی رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ (7) أَفْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعیدِ (8) أَ فَلَمْ یَرَوْا إِلی ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنْ

ص: 675

نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لِکُلِّ عَبْدٍ مُنیبٍ (9) وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدیدَ (10) أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ (11) وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعیرِ (12) یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحاریبَ وَ تَماثیلَ وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِیاتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ (13) فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلی مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهینِ (14)

لغات:

«حَمْد» توصیف نیکوی همراه با تعظیم است و نقیض آن مذمّت یعنی توصیف به زشتی همراه با تحقیر است، و «حمد» را مراتبی است و اعلای آن به صورت عبادت است و آن مخصوص خداوند می باشد، چرا که احسان خداوند به مخلوق با هیچ احسانی مقایسه نمی شود و حمد برای احسان و انعام است، و «ولوج» به معنای دخول است، و «عروج» به معنای صعود است، و معارج درجات صعود را گویند، و «عَزَبَ عنه یعزِبِ و یَعزُب» به معنای بُعد و دوری است، و در حدیث آمده که «من قرأ القرآن فی أربعین لیلةٍ فقد عَزُب» ای بَعُد عهده بما ابتلأ منه و أبطأ فی تلاوته یعنی هر کس قرآن را در چهل شب

تلاوت کند و به پایان برساند در تلاوت آن کندی کرده و دور مانده است، و «أَوِّبِی» از تأویب به معنای ترجیع با تسبیح است، و «سَابِغ» لباس کامل است، و «سَرد» به معنای آهن است، و «جوابی» جمع جابیه به معنای حوض بزرگ است، و «مِنْسَأَة» به معنای عصای بزرگ است و «تَمَاثِیل» صورت ها و عکس ها را گویند.

ص: 676

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حمد (و ستایش) مخصوص خداوندی است که تمام آنچه در آسمان ها و زمین است از آن اوست و (نیز) حمد (و سپاس) برای اوست در سرای آخرت و او حکیم و آگاه است. (1) آنچه در زمین فرومی رود و آنچه را از آن برمی آید می داند، و (همچنین) آنچه از آسمان نازل می شود و آنچه بر آن بالا می رود و او مهربان و آمرزنده است. (2) کافران گفتند: «قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد!» بگو: «آری به پروردگارم سوگند که به سراغ شما خواهد آمد، خداوندی که از غیب آگاه است و به اندازه سنگینی ذرّه ای در آسمان ها و زمین از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر این که در کتابی آشکار ثبت است!» (3) تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند پاداش دهد برای آنان مغفرت و روزی پرارزشی است! (4) و کسانی که سعی در (تکذیب) آیات ما داشتند و گمان کردند می توانند از حوزه قدرت ما بگریزند، عذابی بد و دردناک خواهند داشت! (5) کسانی که به ایشان علم داده شده، آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق می دانند و به راه خداوند عزیز و حمید هدایت می کند. (6) و کافران گفتند: «آیا مردی را به شما نشان دهیم که به شما خبر می دهد هنگامی که (مُردید و) سخت از هم متلاشی شدید، (بار دیگر) آفرینش تازه ای خواهید یافت؟! (7) آیا او بر خدا دروغ بسته یا به نوعی جنون گرفتار است؟!» (چنین نیست)، بلکه کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند، در عذاب و گم راهی دوری هستند (و نشانه گم راهی آن ها همین انکار شدید است). (8) آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار دارد نگاه نکردند (تا به قدرت خدا بر همه چیز واقف شوند)؟! اگر ما بخواهیم

ص: 677

آن ها را (با یک زمین لرزه) در زمین فرومی بریم، یا قطعه هایی از سنگهای آسمانی را بر آن ها فرومی ریزیم در این نشانه ای است (بر قدرت خدا) برای هر بنده توبه کار! (9) و ما به داوود از سوی خود فضیلتی بزرگ بخشیدیم (ما به کوه ها و پرندگان گفتیم:) ای کوه ها و ای پرندگان! با او هم آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را برای او نرم کردیم. (10) (و به او گفتیم:) زره های کامل و فراخ بساز، و حلقه ها را به اندازه و متناسب کن! و عمل صالح بجا آورید که من به آنچه انجام میدهید بینا هستم! (11) و برای سلیمان باد را مسخّر ساختیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را می پیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را و چشمه مس (مذاب) را برای او روان ساختیم و گروهی از جنّ پیش روی او به اذن پروردگارش کار می کردند و هر کدام از آن ها که از فرمان ما سرپیچی می کرد، او را عذاب آتش سوزان می چشانیم! (12) آن ها هر چه سلیمان می خواست برایش درست می کردند: معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوضها، و دیگهای ثابت (که از بزرگی قابل حمل و نقل نبود و به آنان گفتیم:) ای آل داوود! شکر (این همه نعمت را) بجا آورید ولی عده کمی از بندگان من شکرگزارند! (13) (با این همه جلال و شکوه سلیمان) هنگامی که مرگ را بر او مقرّر داشتیم، کسی آن ها را از مرگ وی آگاه نساخت مگر جنبنده زمین [موریانه] که عصای او را می خورد (تا شکست و پیکر سلیمان فرو افتاد) هنگامی که بر زمین افتاد جنّیان فهمیدند که اگر از غیب آگاه بودند در عذاب خوارکننده باقی نمی ماندند! (14)

ص: 678

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاء…» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: «مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ» یعنی ما یدخل فیها، و «مَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاء»، یعنی المطر، و «وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا» یعنی النبات، و «وَ مَا یَعْرُجُ فِیهَا» یعنی من اعمال العباد، سپس خداوند از قول مادیّین و دهری ها می فرماید: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ» و در پاسخ آنان به پیامبر خود صلی الله علیه و آله می فرماید: «قُلْ بَلَی وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ…».

امام صادق علیه السلام در تفسیر «مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَی ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ…» (2)، فرمود:

مقصود این است که خداوند واحد و احدیّ الذات و مباین با خلق خود می باشد و شباهتی به آنان ندارد [لیس کمثله شئ -- وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ] این گونه او خود را توصیف نموده و او اشراف و احاطه و قدرت بر هر چیزی دارد، و مقصود از «لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ…» احاطه و علم اوست، و «لَا یَعْزُبُ عَنْهُ» یعنی لایعزب عن علمه و قدرته مثقال ذرّة و اگر کسی بگوید«لَا یَعْزُبُ عَنْهُ» یعنی لایعزب عن ذاته، قائل به تجسّم شده و خدا را تشبیه به مخلوق نموده است. (3)

ص: 679


1- سوره ی سبأ، آیه ی 2.
2- سوره ی مجادله، آیه ی 7.
3- فی أصول الکافی عنه عن عدة من أصحابنا عن احمد بن محمّد بن خالد عن یعقوب بن یزید عن ابن أبی عمیر عن ابن أذینة عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ» فقال: هو واحد و احدی الذات بائن من خلقه، و بذلک وصف نفسه و هو بکل شی ء محیط، بالإشراف و الاحاطة و القدرة لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ بالإحاطة و العلم لا بالذات، لان الأماکن محدودة تحویها حدود أربعة فاذا کان بالذات لزمها الحوایة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 314، ح 4]

«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ…» امیر المؤمنین علیه السلام است که آیین رسول خدا صلی الله علیه و آله را تصدیق نمود، و در مقابل آن، خداوند سخن کافران را بیان نموده و می فرماید: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ….» (2)

«وَ لَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ * أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» (3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

داود علیه السلام هنگامی که در صحرا و بیابان زبور را قرائت می کرد کوه ها و پرندگان و حیوانات وحشی با او تسبیح می گفتند، و خداوند آهن را برای او مانند شمع نرم نموده بود، تا این که از این راه به خواسته خود رسید [و 360 زره بافت و 360 هزار درهم به دست آورد] سپس گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: حوائج خود را روزهای سه شنبه طلب کنید، چرا که در چنین روزی خداوند برای داود علیه السلام آهن را نرم نمود. (4)

ص: 680


1- سوره ی سبأ، آیه ی 6.
2- و قال علیّ بن ابراهیم القمّی: قوله وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ فقال: هو أمیر المؤمنین علیه السلام صدق رسول الله صلی الله علیه و آله بما أنزل الله علیه ثم حکی قول الزنادقة فقال: قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُم… [تفسیر القمّی، ج 2، ص 198]
3- سوره ی سبأ، آیات 10 و 11.
4- قال: کان داود علیه السلام إذا مر فی البراری فقرأ الزبور تسبح الجبال و الطیر و الوحوش معه، و ألان الله له الحدید مثل السمع، حتّی کان یتخذ منه ما أحب. قال: و قال الصّادق علیه السلام: «اطلبوا الحوائج یوم الثلاثاء، فإنه الیوم الذی ألان الله فیه الحدید لداود علیه السلام». [تفسیر برهان، ج4، ص 508، ح 1]

و در کافی نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

هر کس امور زندگی، بر او سخت شود باید روز سه شنبه سراغ کارهای خود برود، چرا که در این روز خداوند آهن را برای داود علیه السلام نرم نمود. (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«سَابِغَاتٍ» یعنی زره ها، و «مسامیر» یعنی میخ هایی که در حلقه های زره قرار می گیرد.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

خداوند به داود علیه السلام وحی نمود: «تو بنده خوبی هستی جز آن که از بیت المال می خوری و با دست خود کار نمی کنی» پس داود علیه السلام چهل روز گریه کرد و خداوند به حدید و آهن فرمود: برای بنده من داود نرم شو، و خداوند آهن را برای او نرم نمود، و داود هر روز یک زره می بافت و به هزار درهم می فروخت، تا این که سی صد و شصت زره بافت و به سی صد و شصت هزار درهم فروخت و از بیت المال بی نیاز گردید. (2)

ص: 681


1- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، و علی بن محمّد جمیعا، عن القاسم بن محمّد، عن سلیمان بن داود المنقری، عن حفص بن غیاث، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «من تعذر علیه الحوائج فلیلتمس طلبها یوم الثلاثاء، فإنه الیوم الذی ألان الله فیه الحدید لداود علیه السلام». [تفسیر برهان، ج 4، ص 508، ح 2]
2- قال علی بن إبراهیم: قوله: أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ، قال: الدروع وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ، قال: المسامیر التی فی الحلقة. -- محمّد بن یعقوب: بإسناده عن أحمد بن أبی عبد الله، عن شریف بن سابق، عن الفضل بن أبی قرة، عن أبی عبد الله علیه السلام: «أن أمیر المؤمنین (صلوات الله علیه)، قال: أوحی الله عزّوجلّ إلی داود علیه السلام: أنک نعم العبد لو لا أنک تأکل من بیت المال، و لا تعمل بیدک. قال: فبکی داود علیه السلام أربعین صباحا، فأوحی الله عزّوجلّ إلی الحدید أن لن لعبدی داود. فألان الله عزّوجلّ له الحدید، فکان یعمل کل یوم درعا فیبیعها بألف درهم، فعمل ثلاثمائة و ستین درعا، فباعها بثلاثمائة و ستین ألفا، و استغنی عن بیت المال». [تفسیر برهان، ج 4، ص 508، ح 3]

در کتاب مناقب از سعید بن مسیّب نقل شده که می گوید:

مردم بار مکّه نمی بستند تا حضرت زین العابدین علیه السلام حرکت کند و من نیز همراه آن حضرت حرکت نمودم تا این که او در بعضی از منازل توقّف نمود و دو رکعت نماز خواند و چون در سجده خود مشغول تسبیح خداوند شد من دیدم هر کلوخی و درختی با او تسبیح خدا را می گوید، پس من وحشت نمودم و آن حضرت سر مبارک بالا نمود و فرمود: ای سعید وحشت کردی؟ گفتم: آری ای فرزند رسول خدا، فرمود: این تسبیح اعظم الهی است.

و در روایت دیگری از سعید بن مسیّب نقل شده که گوید:

علما و قرّاء برای حج حرکت نمی کردند تا حضرت زین العابدین علیه السلام حرکت کند، و آن حضرت برای آنان سویق ترش و شیرین فراهم می نمود و خود نمی خورد و من روزی او را در حال سجده دیدم و به خدا سوگند مشاهده نمودم که درخت ها و کلوخ ها و راحله و رحل با او تسبیح می گویند. (1)

ص: 682


1- -- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب کتاب الإرشاد للزهری قال سعید ابن المسیب: کان الناس لا یخرجون الی مکة حتّی یخرج علی بن الحسین، فخرج و خرجت معه، فنزل فی بعض المنازل فصلی رکعتین فسبح فی سجوده فلم یبق شجر و لا مدر الا سبحوا معه، ففزعت منه فرفع رأسه فقال: یا سعید أفزعت؟ قلت: نعم یا ابن رسول الله، فقال: هذا التسبیح الأعظم. -- و فی روایة سعید بن المسیب قال: کان القراء لا یحجون حتّی یحج زین العابدین علیه السلام و کان یتخذ لهم السویق الحلو و الحامض و یمنع نفسه. فسبق یوما الی الرحل فألفیته و هو ساجد، فو الذی نفس سعید بیده لقد رأیت الشجر و المدر و الرحل و الراحلة یردون علیه مثل کلامه. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 315، ح 8 و 9]

«وَ لِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شَهْرٌ وَ أَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَن یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ * یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاء مِن مَّحَارِیبَ وَ تَمَاثِیلَ وَ جِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

باد، کرسیّ سلیمان را صبح گاه به اندازه مسیر یک ماه حرکت می داد، و در عصرگاه نیز چنین می کرد، و خداوند می فرماید: ما برای سلیمان چشمه ای از مس گداخته فراهم نمودیم و از جنیّیان گروهی را در خدمت او گماشتیم و اگر یکی از آنان از امر ما تخلّف می کرد او را عذاب سعیر می چشاندیم و آنان برای او محراب ها و تصاویر می ساختند و تصاویر آنان از درخت ها بود نه از جانداران. (2)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

به خدا سوگند تماثیلی که اجنّه برای سلیمان انجام می دادند تماثیل مردها و زن ها نبود بلکه تماثیل درخت ها و امثال آن بود. (3)

ص: 683


1- سوره ی سبأ، آیات 12 و 13.
2- قال القمّی: کانت الریح تحمل کرسی سلیمان فتسیر به فی الغداة مسیرة شهر و بالعشی مسیرة شهر و قوله: وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ أی الصفر وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِیرِ و قوله: یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ قال فی الشجر. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 199]
3- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَیْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هِیَ تَمَاثِیلَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ لَکِنَّهَا الشَّجَرُ وَ شِبْهُهُ. [کافی، ج 6، ص 527، ح 7]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ جِفَانٍ کَالْجَوَابِ» یعنی اجنّه برای سلیمان ظرف های بزرگی مانند حفره و گودال می ساختند، و «وَ قُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ» یعنی دیگ های ثابت، و «اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا» یعنی ای آل داود کاری کنید که در خور شکر و سپاس خداوند باشد. (1)

در مناقب ابن شهر آشوب از اصبغ بن نباته نقل شده که گوید:

به امام حسین علیه السلام گفتم: ای مولای من، می خواهم چیزی از شما سؤال کنم که خود به آن یقین دارم و آن از اسرار الهی است و آن سرّ نزد شما نهفته است پس امام حسین علیه السلام فرمود: ای اصبغ می خواهی سخن و خطاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را در مسجد قبا به ابوبکر ببینی؟ گفتم: همین را اراده کرده بودم. فرمود برخیز. پس من برخاستم و در حالی که با آن حضرت در کوفه بودیم، ناگهان خود را با آن حضرت در مسجد قبا دیدم و امام علیه السلام تبسّم نمود و فرمود: ای اصبغ خداوند باد را در اختیار سلیمان بن داود گذارد و باد او را صبحگاه به اندازه یک ماه راه می برد و عصرگاه نیز او را به اندازهٔ یک ماه راه می برد و خداوند به من بیش از او قدرت داد. پس من گفتم: «به خدا سوگند راست گفتید ای فرزند رسول خدا» فرمود: البتّه ماییم کسانی که علم کتاب و آن چه در آن بیان شده است نزد ماست، و آن چه نزد ما هست نزد احدی

ص: 684


1- و قوله وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ أی جفون کالحفرة وَ قُدُورٍ راسِیاتٍ أی ثابتات ثم قال: اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً قال: اعملوا ما تشکرون علیه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 199]

از خلق خدا نیست، چرا که ما اهل سرّ خدا هستیم» و سپس تبسّم نمود و فرمود: «ما آل الله و وارثین رسول الله صلی الله علیه و آله هستیم» پس من گفتم: خدا را بر این نعمت سپاس و حمد می گویم، تا این که فرمود: داخل مسجد قبا شو، و چون داخل شدم ناگهان دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله عبایی به دوش داشت و در محراب نشسته بود، ناگهانی دیدم امیر المؤمنین علیّ علیه السلام با دست خود گریبان اعسر [یعنی ادون] را گرفته بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله انگشت به دندان گرفته و با حال خشم به او می فرمود: «چه بد جانشینی شدی تو و یارانت برای من، لعنت خدا و لعنت من بر شما باد….» (1)

ص: 685


1- فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب الأصبغ بن نباتة قال: سألت الحسین علیه السلام فقلت: یا سیدی أسألک عن شی ء أنا به موقن و انه من سر الله و أنت المسرور الیه ذلک السر فقال: یا اصبغ أ ترید أن تری مخاطبة رسول الله صلی الله علیه و آله لأبی دون یوم مسجد قبا؟ قال: هو الذی أردت قال: قم فاذا أنا و هو بالکوفة فنظرت فاذا المسجد من قبل ان یرتد الی بصری فتبسم فی وجهی ثم قال: یا اصبغ ان سلیمان بن داود اعطی الریح غدوها شهر و رواحها شهر، و انا قد أعطیت أکثر مما أعطی سلیمان، فقلت: صدقت و الله یا ابن رسول الله فقال: نحن الذین عندنا علم الکتاب و بیان ما فیه، و لیس عند أحد من خلقه ما عندنا، لأنا أهل سر الله ثم تبسم فی وجهی ثم قال: نحن آل الله و ورثة رسول الله فقلت: الحمد لله علی ذلک ثم قال لی: ادخل فدخلت فاذا أنا برسول الله صلی الله علیه و آله محتب فی المحراب بردائه، فنظرت فاذا أنا بأمیر المؤمنین علیه السلام قابض علی تلابیب الأعسر فرأیت رسول الله صلی الله علیه و آله یعض علی الأنامل و هو یقول: بئس الخلف خلفتنی أنت و أصحابک علیکم لعنة الله و لعنتی. الخبر. انتهی. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 318، ح 18]

در تفسیر سوره ی نمل ذیل آیه «وَ قَالَتْ نَمْلَةٌ» گذشت که آن مورچه به سلیمان علیه السلام گفت: آیا می دانی برای چه خداوند از بین این مردم تنها برای تو باد را مسخّر نمود؟ سلیمان گفت: «نمی دانم» مورچه گفت: «خداوند می خواهد به تو بگوید: اگر من همه این مملکت را برای تو مسخّر و در اختیار تو قرار بدهم، زوال آن از تو مانند زوال باد است و مانند بادی از دست تو می رود» پس سلیمان تبسّم نمود. (1)

مرحوم سیّد بن طاوس در کتاب «سعد السعود» از تفسیر اسحاق بن ابراهیم قزوینی از انس بن مالک نقل نموده که گوید:

برای رسول خدا صلی الله علیه و آله فرشی از قریه «بهندف» هدیه آوردند و آن حضرت دستور داد تا علی علیه السلام و ابوبکر و عمر و عثمان و زبیر و عبد الرحمان بن عوف و سعد [بن ابی وقّاص] بر آن بنشینند، و به علی علیه السلام فرمود: بگو: «ای باد ما را حمل کن و بالا ببر» پس باد آنان را نزد اصحاب کهف برد و ابوبکر و عمر بر اصحاب کهف سلام کردند و پاسخی نشنیدند و علی علیه السلام برخاست و بر آنان سلام کرد و پاسخ دادند، پس ابوبکر گفت: یا علی! چه شد که پاسخ ما را ندادند و پاسخ تو را دادند؟ پس علی علیه السلام از آنان سؤال نمود: برای چه پاسخ آنان را ندادید؟ اصحاب کهف گفتند: ما بعد از مرگ، پاسخ کسی جز پیامبر و وصیّ پیامبر را نمی دهیم» سپس علیّ علیه السلام فرمود: ای باد ما را حمل کن و بالا ببر و باد آنان را بالا برد و سپس در جایی فرمود: ما را زمین گذار و چون به زمین رسید پای مبارک بر زمین زد و آبی ظاهر شد و وضو گرفت و ما نیز وضو گرفتیم و سپس فرمود: ای بادما را حمل کن و بالا ببر پس باد ما را در

ص: 686


1- فی عیون الاخبار عن الرّضا عن أبیه موسی بن جعفر بن محمّد علیهم -- السّلام حدیث طویل و قد سبق عند قوله تعالی: «قالت نملة» الآیة و فیه ثم قالت النملة: هل تدری لم سخرت لک الریح من بین سائر المملکة؟ قال سلیمان علیه السلام ما لی بهذا علم، قالت النملة: یعنی عزّوجلّ بذلک لو سخرت لک جمیع المملکة کما سخرت لک هذه الریح لکان زوالها من یدیک کزوال الریح، فحینئذ تبسم ضاحکا من قولها. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 319، ح 19]

مدینه پایین آورد و ما به نماز صبح رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدیم و آن حضرت این آیه را تلاوت می نمود: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا» و چون نماز رسول خدا صلی الله علیه و آله تمام شد، فرمود: یا علی آیا شما قصّه خود را می گویید و یا دوست می دارید که من قصّه شما را بگویم؟ آنان گفتند: یا رسول الله شما بگویید. انس می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله قصّه آنان را بدون کم و کاست بیان نمود. (1)

«یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاء مِن مَّحَارِیبَ وَ تَمَاثِیلَ وَ جِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ» (2)

امام حسین علیه السلام می فرماید:

یکی از علمای یهود شام به امیر المؤمنین علیه السلام گفت: خداوند شیاطین

ص: 687


1- فی کتاب سعد السعود لابن طاوس رحمة الله علیه نقلا عن تفسیر أبی اسحق إبراهیم بن أحمد القزوینی باسناده الی أنس بن مالک قال: أهدی لرسول الله صلی الله علیه و آله بساط من قریة یقال لها بهندف فقعد علیه علی و أبو بکر و عمر و عثمان و الزبیر و عبد الرحمان بن عوف و سعد فقال النّبی صلی الله علیه و آله لعلی: یا علی قل: یا ریح احمل لنا. فقال علی: یا ریح احمل بنا، فحمل بهم حتّی أتوا أصحاب الکهف فسلم ابو بکر و عمر فلم یردوا علیهم السلام، ثم قام علی فسلم فردوا علیه السلام، فقال أبو بکر: یا علی ما بالهم ردوا علیک و لم یردوا علینا؟ فقال لهم علی، فقالوا: انا لا نرد بعد الموت الا علی نبی أو وصی نبی، ثم قال علی: یا ریح احملینا فحملتنا، ثم قال: یا ریح ضعینا فوضعتنا، فوکز برجله الأرض فتوضأ علی و توضأنا ثم قال: یا ریح احملینا فحملتنا فوافینا المدینة و النّبی صلی الله علیه و آله فی صلوة الغداة و هو یقرأ: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» فلما قضی النّبی صلی الله علیه و آله الصلوة قال: یا علی أخبرونی عن مسیرکم أم تحبون ان أخبرکم؟ قالوا: بل تخبرنا یا رسول الله، صلی الله علیه و آله قال انس بن مالک: فقص القصة کأنه معنا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 319، ح 21]
2- سوره ی سبأ، آیه ی 13.

را برای سلیمان علیه السلام مسخّر نمود و آنان را در خدمت او قرار داد و آن چه سلیمان از محراب ها و تماثیل و… می خواست آنان برای او آماده می کردند، آیا برای پیامبر شما چنین چیزی بود؟ امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «آری سلیمان چنین بود و خداوند به پیامبر ما حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بالاتر از این را عطا نمود، چرا که شیاطین و اجنّه -- با ادامه کفر خود -- در اختیار سلیمان بودند و خداوندشیاطین و اجنّه را با ایمان در خدمت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله قرار داد و نه نفر از اشراف جنّ [از مناطق مختلف به نام های…] همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ» خدمت آن حضرت آمدند و از گم راهی خود عذرخواهی کردند چنان که خداوند می فرماید: «وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا کَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن یَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا» (1)، و هفتاد و یک هزار نفر آنان آمدند و مسلمان شدند و با رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به نماز و روزه و زکات و حج و جهاد و خیرخواهی از مسلمانان بیعت نمودند، و از سخنان خود عذرخواهی کردند«بِأَنَّهُمْ قَالُوا عَلَی اللَّهِ شَطَطاً» و این فضیلت بالاتر از فضیلت سلیمان است» سپس فرمود: منزّه است خدایی که اجنّه و شیاطین را بعد از تمرّد و کفر و اعتقاد به این که خداوند را فرزندانی هست، به برکت وجود پیامبر خود صلی الله علیه و آله هدایت نمود و آن حضرت را بر جنّ و انس مبعوث کرد و جمعیّت بی شماری به او ایمان آوردند. (2)

ص: 688


1- سوره ی جنّ، آیه ی 7.
2- فی کتاب الاحتجاج -- للطبرسی رحمة الله علیه روی عن موسی بن جعفر عن أبیه عن آبائه عن الحسین بن علی علیهم السلام ان یهودیا من یهود الشام و أحبارهم قال لأمیر المؤمنین علیه السلام: فان هذا سلیمان سخرت له الشیاطین یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ قال له علی علیه السلام: لقد کان کذلک و لقد اعطی محمّد صلی الله علیه و آله أفضل من هذا ان الشیاطین سخرت لسلیمان و هی مقیمة علی کفرها، و قد سخرت لنبوة محمّد صلی الله علیه و آله الشیاطین بالایمان، فأقبل الیه الجن التسعة من أشرافهم من جن نصیبین و الیمن من بنی عمرو بن عامر من الاحجة منهم شضاة و مضاة و الهملکان و المرزبان و المازمان و نفات و هاضب و هاصب و عمرو و هم الذین یقول الله تبارک و تعالی اسمه فیهم: «وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ» و هم التسعة یستمعون القرآن، فأقبل الیه الجن و النّبی صلی الله علیه و آله ببطن النخلة، فاعتذروا بأنهم ظنوا کما ظننتم ان لن یبعث الله أحدا، و لقد أقبل الیه أحد و سبعون ألفا منهم یبایعوه علی الصوم و الصلوة و الزکاة و الحج و الجهاد و نصح المسلمین، و اعتذروا بأنهم قالوا علی الله شططا و هذا أفضل مما أعطی سلیمان، سبحان من سخرها لنبوة محمّد صلی الله علیه و آله بعد ان کانت تتمرد و تزعم ان لله ولدا فلقد شمل مبعثه من الجن و الانس ما لا یحصی. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 321، ح 24]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ جِفَانٍ کَالْجَوَابِ» یعنی ظرف های بزرگی مانند حفره و گودال برای سلیمان می ساختند، و «قُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ» یعنی دیگ های بزرگی که ثابت بود، و «اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا» یعنی اعملوا ما تشکروا علیه، «وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ.» (1)

مؤلّف گوید:

حقاً شکر گزاران نعمت های بی پایان الهی اندک و ناچیزند و تا نعمتی از مردم گرفته نشود ارزش و قیمت آن را نمی دانند تا چه رسد که شکر آن ها را به جا آورند و یا حقّ شکر خداوند رحمان و رحیم را انجام دهند و نعمت ها را از او بدانند و در همان راهی که او خواسته مصرف نمایند، بلکه غفلت ها به

ص: 689


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله عزّوجلّ: «یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ» قال: فی الشجر و قوله عزّوجلّ: و جفان کالجواب ای جفنة کالحفرة و قدور راسیات ای ثابتات ثم قال جل ذکره: اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً قال: اعملوا ما تشکروا علیه ثم قال سبحانه: وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 322، ح 29]

جایی می رسد که به جای شکر نعمت های خدای ربّ العالمین نعمت ها را صرف گناه و نافرمانی او می نمایند و این بزرگ ترین ناسپاسی خداوند است «وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» و چه خوب است ما نعمت ها را بشناسیم و از آنِ خدا بدانیم و اعتراف به تقصیر خود بکنیم و خود را عاجز از ادای شکر خداوند بدانیم و با داشتن این همه نعمت از خدای خود گلایه نکنیم، بلکه شاکر او باشیم.

برخی از اصحاب حضرت رضا علیه السلام خدمت آن حضرت رسیدند و گفتند: ما قبلاً در وسعت و زندگی شیرینی بودیم و اکنون وضع ما تغییر کرده و در سختی و تنگنا قرار گرفته ایم، شما از خدای عزّوجلّ بخواهید که نعمت های خود را به ما بازگرداند.

حضرت رضا علیه السلام به آنان فرمود:

آیا می خواهید مانند پادشاهان باشید؟ سپس به برخی از آنان فرمود: آیا می خواهی مانند طاهر و هرثمه باشی و از استانداران مأمون و مخالفان ما باشی؟ او گفت: به خدا سوگند نمی خواهم از مخالفین شما باشم، گر چه دنیا برای من طلا و نقره شود. امام علیه السلام فرمود: بنابراین شما از همه مردم [از نظر مالی و اعتقادی] بهتر و سرمایه شما بیش تر است و باید خدا را شاکر باشید و خداوند فرموده است: «لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ» و فرموده است: «اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ.» (1)

ص: 690


1- فی روضة الکافی سهل بن عبید الله عن أحمد بن عمر قال: دخلت علی أبی الحسن الرّضا علیه السلام انا و حسین بن ثویر بن أبی فاختة فقلت له: جعلت فداک انا کنا فی سعة من الرزق و غضارة من العیش فتغیرت الحال بعض التغیر، فادع الله عزّوجلّ ان یرد ذلک إلینا، فقال: ای شی ء تریدون تکونون ملوکا؟ أ یسرک ان تکون مثل طاهر و هرثمة و انک علی خلاف ما أنت علیه؟ قلت: لا و الله ما یسرنی ان لی الدنیا بما فیها ذهبا و فضة و انی علی خلاف ما أنا علیه، قال: فقال: فمن أیسر منکم فلیشکر الله ان الله عزّوجلّ یقول: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ» و قال سبحانه و تعالی: «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ» و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 323]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

اگر عبادتی نزد خداوند برای بندگان مخلص خداوند بالاتر از شکر در همه حالات می بود خداوند به آن اشاره می نمود و بندگان مخلص خود را به آن اختصاص می داد و چون نزد خداوند عملی بهتر از شکر نبوده می فرماید: «وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ.» (1)

«فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَی مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ» (2)

در کتاب عیون الأخبار از حضرت رضا از پدرانش از امام باقر علیهم السلام نقل شده که فرمود:

سلیمان بن داود علیهما السلام روزی به اصحاب خود فرمود: «خداوند به من ملک و سلطنتی داده که سزاوار احدی بعد از من نیست، او باد و انس و جنّ و پرنده و حیوانات وحشی را در اختیار من قرار داده و به من سخن پرندگان را آموخته است و از هر چیزی عطایی و بهره ای به من داده و با همه قدرت و مُلک و نیرویی که به من داده شده، روزی بر من نمی گذرد که من در تمام آن شاد

ص: 691


1- فی مصباح الشریعة قال الصّادق علیه السلام: و لو کان عند الله عبادة یتعبد بها عباده المخلصین أفضل من الشکر علی کل حال لأطلق لفظه فیهم من جمیع الخلق بها، فلما لم یکن أفضل منها خصها من بین العبادات، و خص أربابها، فقال: «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 324، ح 33]
2- سوره ی سبأ، آیه ی 14.

و مسرور باشم و اکنون می خواهم که روز آینده در قصر خود تنها باشم و به ممالک خود بنگرم و شما به کسی اجازه ندهید که بر من وارد شود و سبب کدورت و سلب آسایش من شود».

پس وزرا و ندمای او گفتند: «اطاعت می شود» پس سلیمان علیه السلام عصای خود را به دست گرفت و به بالاترین محل قصر خود رفت و تکیه به عصا نمود و با شادی و مسرّت به ممالک خود نظاره کرد، ناگهان جوان زیبایی را دید که با لباس نیکویی از یکی از گوشه های قصر وارد شد، و سلیمان به او گفت: چه کسی به تو اجازه ورود داد تا در چنین روزی بر من وارد شدی؟ آن جوان زیبا گفت: «من با اذن مالک این قصر داخل شدم» پس سلیمان گفت: آری مالک و ربّ این قصر سزاوارتر به آن است، تو کیستی؟ جوان گفت: «من ملک الموت هستم» سلیمان گفت: برای چه آمده ای؟ ملک الموت گفت: «برای قبض روح تو آمده ام» سلیمان گفت: «به آن چه مأمور شده ای عمل کن، چرا که روز سرور و شادی من همین روز است و خداوند نخواسته که برای من سروری قبل از ملاقات او باشد.»

پس ملک الموت سلیمان را همان گونه که بر عصا تکیه کرده بود قبض روح نمود، و روزهایی پیکر سلیمان به همین حال ماند و مردم به او نگاه می کردند و گمان می کردند او زنده است، تا این که بین آنان اختلاف رخ داد، و برخی گفتند: سلیمان در این روزهای زیاد غذایی نخورد و خسته نشد و به خواب نرفت پس او پروردگار ماست و ما باید او را پرستش کنیم، و گروهی گفتند: او ما را سحر نموده و در چشم ما خود را این گونه نشان می دهد، و افراد با ایمان گفتند: او بنده خدا و پیامبر اوست و خداوند هر گونه بخواهد

ص: 692

امور او را تدبیر می نماید و چون اختلاف کردند خداوند موریانه را فرستاد تا عصای او را خورد و عصا شکست و سلیمان به رو افتاد و اجنّه از موریانه تشکّر نمودند و به این خاطر موریانه هر کجا باشد در کنار او آب و گل فراهم است و خداوند درباره این قصّه می فرماید: «فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَی مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ…».

سپس امام صادق علیه السلام فرمود:

به خدا سوگند این آیه چنین نازل شد: «فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الإنسُ أَن الْجِنَّ لَّوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ.» (1)

ص: 693


1- فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا علیه السلام من الاخبار النادرة فی فنون شتی باسناده الی الحسین بن خالد عن أبی الحسن علی بن موسی الرّضا عن أبیه موسی بن جعفر عن أبیه جعفر بن محمّد عن أبیه محمّد بن علی علیهم السلام قال: ان سلیمان بن داود علیهما السلام قال ذات یوم لأصحابه: ان الله تعالی وهب لی ملکا لا ینبغی لأحد من بعدی، سخر لی الریح و الانس و الجن و الطیر و الوحوش، و علمنی منطق الطیر، و آتانی من کل شی ء و مع جمیع ما أوتیت من الملک ما تم لی سرور یوم الی اللیل و قد أحببت أن أدخل قصری فی غد فأصعد أعلاه و أنظر الی ممالکی، و لا تأذنوا الأحد علی ما ینغص علی یومی قالوا: نعم فلما کان من الغد أخذ عصاه بیده و صعد الی أعلی موضع من قصره، و وقف متکئا علی عصاه ینظر الی ممالکه سرورا بما أعطی، إذا نظر الی شاب حسن الوجه و اللباس قد خرج علیه من بعض زوایا قصره، فلما بصر به سلیمان علیه السلام قال له: من أدخلک الی هذا القصر و قد أردت ان أخلو فیه الیوم فبإذن من دخلت؟ قال الشاب: أدخلنی هذا القصر ربه و باذنه دخلت، قال: ربه أحق به منی فمن أنت؟ قال: أنا ملک الموت قال: و فیما جئت؟ قال: جئت لأقبض روحک قال: امض لما أمرت به فهذا یوم سروری و أبی الله عزّوجلّ أن یکون لی سرور دون لقائه فقبض ملک الموت روحه و هو متکئ علی عصاه، فبقی سلیمان متکئا علی عصاه و هو میت ما شاء الله، و الناس ینظرون الیه و هم یقدرون انه حی فافتنوا فیه و اختلفوا فمنهم من قال: ان سلیمان قد بقی متکئا علی عصاه هذه الأیام الکثیرة و لم یتعب و لم ینم و لم یأکل و لم یشرب، انه لربنا الذی یجب علینا أن نعبده، و قال قوم: ان سلیمان ساحر و انه یرینا انه وقف متکئ علی عصاه یسحر أعیننا و لیس کذلک، فقال المؤمنون ان سلیمان هو عبد الله و نبیه یدبر الله أمره بما یشاء فلما اختلفوا بعث الله عزّوجلّ دابة الأرض فدبت فی عصاه، فلما أکلت جوفها انکسرت العصا و خر سلیمان من قصره علی وجهه، فشکرت الجن للارضة صنیعها، فلأجل ذلک لا توجد الارضة فی مکان الا و عندها ماء و طین، و ذلک قول الله عزّوجلّ: فَلَمَّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلی مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ ثم قال الصّادق علیه السلام: و الله ما نزلت هذه الآیة هکذا و انما نزلت: «فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِی الْعَذابِ الْمُهِینِ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 325، ح 34]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

شیاطین از موریانه تشکر کردند که عصای سلیمان علیه السلام را خورد و او سقوط نمود و به موریانه گفتند: بر تو باد به خراب کردن و بر ما باد که برای تو آب و گل را آماده کنیم از این رو هر کجا موریانه باشد آب و گل در کنار او موجود است. (1)

مؤلّف گوید:

قصّه مرگ سلیمان علیه السلام در چند روایت با مختصر اختلاف نقل شده است، به تفسیر نور الثّقلین مراجعه شود.

ص: 694


1- و باسناده الی الحسن بن علی بن عقبة عن بعض أصحابنا عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لقد شکرت الشیاطین الارضة حین أکلت عصا سلیمان علیه السلام حتّی سقط و قالوا علیک الخراب و علینا الماء و الطین، فلا تکاد تراها فی موضع الا رأیت ماء أو طینا. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 325، ح 37]

سوره ی سبأ، آیات 15 تا 39

متن:

لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتانِ عَنْ یَمینٍ وَ شِمالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ (15) فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْ ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلیلٍ (16) ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازی إِلاَّ الْکَفُورَ (17) وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتی بارَکْنا فیها قُریً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فیهَا السَّیْرَ سیرُوا فیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنینَ (18) فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادیثَ وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ (19) وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَریقاً مِنَ الْمُؤْمِنینَ (20) وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فی شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ حَفیظٌ (21) قُلِ ادْعُوا الَّذینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فیهِما مِنْ شِرْکٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهیرٍ (22) وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّی إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّکُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبیرُ (23) قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلی هُدیً أَوْ فی ضَلالٍ مُبینٍ (24) قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ (25) قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنا رَبُّنا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلیمُ (26) قُلْ أَرُونِیَ الَّذینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَکاءَ کَلاَّ بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (27) وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (28) وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 29 قُلْ لَکُمْ میعادُ یَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ (30) وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَوْ تَری إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا

ص: 695

لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنینَ (31) قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدی بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمینَ (32) وَ قالَ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فی أَعْناقِ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (33) وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ (34) وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ (35) قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (36) وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ (37) وَ الَّذینَ یَسْعَوْنَ فی آیاتِنا مُعاجِزینَ أُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ (38) قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقینَ (39)

لغات:

«سَیْلَ الْعَرِمِ» عَرِمَ به معنای مُسَنّاة و محل جمع آب است، و «عرامة الماء» ذها به کلّ مذهب، و بعضی گفته اند: «عَرِم» محل جمع شدن آب سیل است، و بعضی گفته اند: «عَرِم» باران شدید است، و «أُکُلُ» به معنای ثمره و میوه است، و «خَمْط» هر گیاه تلخ را گویند، و «أَثْل» گیاه طرفاء را گویند که ثمر و میوه ای ندارد، و «فهو یخلقه» یعنی یجعل له خَلَفاً عوضاً عاجلاً و آجلاً، و «فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ» یعنی کُشِفَ الفزع عن قلوبهم.

ص: 696

ترجمه:

برای قوم «سبا» در محل سکونت شان نشانه ای (از قدرت الهی) بود: دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانه عظیم با میوه های فراوان و به آن ها گفتیم:) از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را بجا آورید شهری است پاک و پاکیزه، و پروردگاری آمرزنده (و مهربان)! (15) امّا آن ها (از خدا) روی گردان شدند، و ما سیل ویرانگر را بر آنان فرستادیم، و دو باغ (پربرکت) شان را به دو باغ (بی ارزش) با میوه های تلخ و درختان شوره گز و اندکی درخت سدر مبدّل ساختیم! (16) این کیفر را به خاطر کفرانشان به آن ها دادیم و آیا جز کفران کننده را کیفر می دهیم؟! (17) و میان آن ها و شهرهایی که برکت داده بودیم، آبادیهای آشکاری قرار دادیم و سفر در میان آن ها را بطور متناسب (با فاصله نزدیک) مقرّر داشتیم (و به آنان گفتیم:) شبها و روزها در این آبادیها با ایمنی (کامل) سفر کنید! (18) ولی (این ناسپاس مردم) گفتند: «پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفکن» (تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیا سفر کنند! و به این طریق) آن ها به خویشتن ستم کردند! و ما آنان را داستانهایی (برای عبرت دیگران) قرار دادیم و جمعیّت شان را متلاشی ساختیم در این ماجرا، نشانه های عبرتی برای هر صابر شکرگزار است. (19) (آری) بیقین، ابلیس گمان خود را درباره آن ها محقّق یافت که همگی از او پیروی کردند جز گروه اندکی از مؤمنان! (20) او سلطه بر آنان نداشت جز برای این که مؤمنان به آخرت را از آن ها که در شکّ هستند باز شناسیم و پروردگار تو، نگاهبان همه چیز است! (21) بگو: «کسانی را که غیر از خدا (معبود خود) می پندارید بخوانید! (آن ها هرگز گرهی از کار شما نمی گشایند، چرا که) آن ها به اندازه ذرّه ای در آسمان ها و زمین مالک نیستند، و نه در (خلقت و مالکیّت) آن ها شریکند، و نه یاور او (در آفرینش)

ص: 697

بودند. (22) هیچ شفاعتی نزد او، جز برای کسانی که اذن داده، سودی ندارد! (در آن روز همه در اضطرابند) تا زمانی که اضطراب از دل های آنان زایل گردد (و فرمان از ناحیه او صادر شود در این هنگام مجرمان به شفیعان) می گویند: «پروردگارتان چه دستوری داده؟» می گویند: «حقّ را (بیان کرد و اجازه شفاعت درباره مستحقّان داد) و اوست بلندمقام و بزرگ مرتبه!» (23) بگو: «چه کسی شما را از آسمان ها و زمین روزی می دهد؟» بگو: «اللَّه! و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشکاری هستیم!» (24) بگو: «شما از گناهی که ما کرده ایم سؤال نخواهید شد، (همان گونه که) ما در برابر اعمال شما مسئول نیستیم!» (25) بگو: «پروردگار ما همه ما را جمع می کند، سپس در میان ما به حق داوری می نماید (و صفوف مجرمان را از نیکوکاران جدا می سازد)، و اوست داور (و جدا کننده) آگاه!» (26) بگو: «کسانی را که بعنوان شریک به او ملحق ساخته اید به من نشان دهید! هرگز چنین نیست! (او شریک و شبیهی ندارد)، بلکه او خداوند عزیز و حکیم است! (27) و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا (آن ها را به پاداشهای الهی) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی ولی بیشتر مردم نمی دانند! (28) می گویند: «اگر راست می گویید، این وعده (رستاخیز) کی خواهد بود؟!» (29) بگو: «وعده شما روزی خواهد بود که نه ساعتی از آن تأخیر می کنید و نه (بر آن) پیشی خواهید گرفت!» (30) کافران گفتند: «ما هرگز به این قرآن و کتاب های دیگری که پیش از آن بوده ایمان نخواهیم آورد!» اگر ببینی هنگامی که این ستمگران در پیشگاه پروردگارشان (برای حساب و جزا) نگه داشته شده اند در حالی که هر کدام گناه خود را به گردن دیگری می اندازد (از وضع آن ها تعجّب می کنی)! مستضعفان به مستکبران می گویند: «اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم!» (31) (امّا) مستکبران به مستضعفان پاسخ می دهند: «آیا ما شما را

ص: 698

از هدایت بازداشتیم بعد از آنکه به سراغ شما آمد (و آن را بخوبی دریافتید)؟! بلکه شما خود مجرم بودید!» (32) و مستضعفان به مستکبران می گویند: «وسوسه های فریبکارانه شما در شب و روز (مایه گم راهی ما شد)، هنگامی که به ما دستور می دادید که به خداوند کافر شویم و همتایانی برای او قرار دهیم!» و آنان هنگامی که عذاب (الهی) را می بینند پشیمانی خود را پنهان می کنند (تا بیشتر رسوا نشوند)! و ما غل و زنجیرها در گردن کافران می نهیم آیا جز آنچه عمل می کردند به آن ها جزا داده می شود؟! (33) و ما در هیچ شهر و دیاری پیامبری بیم دهنده نفرستادیم مگر این که مترفین آن ها (که مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شده اید کافریم!» (34) و گفتند: «اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است (و این نشانه علاقه خدا به ماست!) و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!» (35) بگو: «پروردگار من روزی را برای هر کس بخواهد وسیع یا تنگ می کند، (این ربطی به قرب در درگاه او ندارد) ولی بیشتر مردم نمی دانند! (36) اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمی سازد، جز کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالحی انجام دهند که برای آنان پاداش مضاعف در برابر کارهایی است که انجام داده اند و آن ها در غرفه های (بهشتی) در (نهایت) امنیّت خواهند بود! (37) و کسانی که برای انکار و ابطال آیات ما تلاش می کنند و می پندارند از چنگ قدرت ما فرار خواهند کرد، در عذاب (الهی) احضار می شوند! (38) بگو: «پروردگارم روزی را برای هر کس بخواهد وسعت می بخشد، و برای هر کس بخواهد تنگ (و محدود) می سازد و هر چیزی را (در راه او) انفاق کنید، عوض آن را می دهد (و جای آن را پر می کند) و او بهترین روزی دهندگان است!» (39)

ص: 699

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتَانِ عَن یَمِینٍ وَ شِمَالٍ کُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّغَفُورٌ» (1)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

قوم سبأ مردمی بودند [از اولاد سبأ بن یشخب بن یعرب بن قحطان و] در نعمت و وسعت زندگی می کردند، و قریه ها و شهرهای آنان به همدیگر متّصل بود، و نهرهای جاری و اموال فراوانی داشتند، از این رو به نعمت های خداوند کافر شدند و به فساد و طغیان رو آوردند و خداوند عزّوجلّ سیل بزرگی را بر آنان فرستاد و سیل قریه ها و شهرها و خانه ها و اموال شان را از بین برد و همه را غرق خود و به جای آن باغستان هایی که داشتند، دو باغستان غیر مثمر و دارای میوه های تلخ و غیر قابل استفاده و مختصری از درخت سدر برای آنان ماند، و این به خاطر کفران و ناسپاسی آنان بود چنان که خداوند می فرماید: «ذَلِکَ جَزَیْنَاهُم بِمَا کَفَرُوا وَ هَلْ نُجَازِی إِلَّا الْکَفُورَ.» (2)

ص: 700


1- سوره ی سبأ، آیات 19-15.
2- و عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن محبوب، عن جمیل بن صالح، عن سدیر، قال: سأل رجل أبا عبد الله علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ: فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ الآیة. فقال: «هؤلاء قوم کانت لهم قری متصلة ینظر بعضهم إلی بعض، و أنهار جاریة، و أموال ظاهرة، فکفروا بأنعم الله، و غیروا ما بأنفسهم من عافیة الله، فغیر الله ما بهم من نعمة و إن الله لا یغیر ما بقوم حتّی یغیروا ما بأنفسهم، فأرسل الله علیهم سیل العرم، فغرق قراهم، و خرب دیارهم، و أذهب أموالهم، و أبدلهم مکان جناتهم جنتین ذواتی أکل خمط، و أثل، و شی ء من سدر قلیل، ثم قال: ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِی إِلَّا الْکَفُورَ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 513، ح 2]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

حضرت سلیمان علیه السلام به لشکریان خود دستور داد تا از دریای یمن خلیجی از آب شیرین به بلاد هند باز کنند و سدّ بزرگی برای خلیج قرار دهند، و راه هایی در آن فراهم کنند تا مردم بتوانند به مقدار نیاز از آب آن استفاده نمایند، و آنان همواره از آن آب به اندازه نیاز استفاده می کردند، و آنان را دو باغستان بسیار بزرگ بود -- در یمین و شمال راه -- و طول آن ها مسیر ده روز راه بود و اگر کسی در این مسیر حرکت می کرد خورشید بر او نمی تابید، چرا که درخت های در هم پیچیده ای بالای سر او سایه افکنده بودند، و چون به فساد و گناه روی آوردند و از امر پروردگار خود تمرّد نمودند و افراد مؤمن و صالح، آنان را نهی کردند و آنان توجّه نکردند، خداوند موش های بزرگی را فرستاد تا این که آن سدّ را سوراخ نمودند و آن سنگ های بزرگ را -- که مردها نمی توانستند از جا بر کنند -- از جا کندند و مردم چون چنین دیدند فرار کردند و چون سدّ خراب شد یکباره سیل آمد و درختان و خانه ها و شهرها را ویران نمود و درخت ها را از زمین خارج کرد و خداوند این قصّه را در آیات فوق بیان نموده است. (1)

ص: 701


1- قال: فإن بحرا کان من الیمن و کان سلیمان أمر جنوده أن یجروا لهم خلیجا من البحر العذب إلی بلاد الهند ففعلوا ذلک و عقدوا له عقدة عظیمة من الصخر و الکلس حتّی یفیض علی بلادهم، و جعلوا للخلیج مجاری فکانوا إذا أرادوا أن یرسلوا منه الماء أرسلوه بقدر ما یحتاجون إلیه و کانت لهم جنتان عن یمین و شمال عن مسیرة عشرة أیام فیها یمر المار لا یقع علیه الشمس من التفافهما فلما عملوا بالمعاصی و عتوا عن أمر ربهم و نهاهم الصالحون فلم ینتهوا بعث الله علی ذلک السد الجرذ و هی الفأرة الکبیرة فکانت تقلع الصخرة التی لا یستقیلها الرجل و یرمی بها، فلما رأی ذلک قوم منهم هربوا و ترکوا البلاد فما زال الجرذ یقلع الحجر حتّی خربوا ذلک السد فلم یشعروا حتّی غشیهم السیل و خرب بلادهم و قلع أشجارهم و هو قوله: لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتانِ عَنْ یَمِینٍ وَ شِمالٍ إلی قوله سَیْلَ الْعَرِمِ أی العظیم الشدید وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ و هو أم غیلان وَ أَثْلٍ قال: هو نوع من الطرفا وَ شَیْ ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا إلی قوله بارَکْنا فِیها قال مکة. و قوله: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 200]

«وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرًی ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَ أَیَّامًا آمِنِینَ» (1)

زید شحّام گوید: قتاده [که از علمای اهل سنّت است] وارد بر امام باقر علیه السلام شد، و امام علیه السلام به او فرمود:

ای قتاده توئی فقیه و عالم بصره؟ قتاده گفت! آری مردم چنین گمان کرده اند. امام علیه السلام فرمود: به من خبر رسیده که تو قرآن را تفسیر می کنی؟ قتاده گفت: «آری چنین است.» امام علیه السلام فرمود: آیا از روی علم تفسیر می کنی و یا از روی جهل؟ قتاده گفت: از روی علم تفسیر می کنم. امام علیه السلام فرمود: اگر از روی علم تفسیر می کنی من می خواهم از تو سؤالی بکنم قتاده گفت: سؤال کنید. امام علیه السلام فرمود: بگو بدانم معنای سخن خداوند که می فرماید: «وَ قَدَّرْنَا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیهَا لَیَالِیَ وَ أَیَّامًا آمِنِینَ» چیست؟ قتاده گفت: این آیه مربوط به کسی است که برای زیارت خانه خدا با توشه و مرکب حلال حرکت کرده باشد، و چنین کسی در امنیّت و امان خواهد بود تا به خانه خود باز گردد، امام علیه السلام فرمود: ای قتاده تو را به خدا سوگند آیا تو نمی دانی که بسا افرادی با زاد و توشه و مرکب حلال به طرف خانه خدا می روند و گرفتار راهزن ها و

ص: 702


1- سوره ی سبأ، آیه ی 18.

دزدان می شوند و مال آنان را می گیرند و به شدّت مورد ضرب واقع می شوند؟ قتاده گفت: آری خدا می داند که چنین است.

امام باقر علیه السلام فرمود:

وای بر تو ای قتاده، اگر تو قرآن را پیش خود تفسیر بکنی سببب هلاکت خود و دیگران شده ای، و اگر از کسانی مانند خود گرفته باشی باز خود و دیگران را هلاک کرده ای. سپس فرمود: وای بر تو ای قتاده، این آیه مربوط به کسی است که برای زیارت خانه خدا با زاد و توشه و مرکب حلال حرکت کند و عارف به حقّ ما باشد و قلب او عشق و هوای ما را داشته باشد، چنان که خداوند می فرماید: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ» (1)، و در این آیه مقصود خداوند زیارت بیت الله الحرام نبوده است، چرا که اگر چنین می بود باید «تهوی إلیه» می فرمود، و به خدا سوگند مقصود از دعای ابراهیم علیه السلام ما بوده ایم، و هر کس که عشق ما را در دل داشته باشد حجّ او مقبول است و گرنه حجّ او مقبول و پذیرفته نیست. سپس فرمود: در آن آیه نیز کسی که دارای محبّت و علاقه به ما باشد در قیامت ایمن از عذاب جهنّم است.

قتاده گفت: به خدا سوگند پس از این من این آیه را همین گونه تفسیر خواهم نمود. امام باقر علیه السلام [هنگامی که دید قتاده باز قصد تفسیر قرآن را دارد] فرمود: تنها، کسانی که مخاطب قرآن اند و قرآن در خانه های آنان نازل شده است، قرآن را می شناسند و می توانند تفسیر کنند. (2)

ص: 703


1- سوره ی ابراهیم، آیه ی 37.
2- محمّد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن أبیه، عن محمّد بن سنان، عن زید الشحام، قال: دخل قتادة بن دعامة علی أبی جعفر علیه السلام، فقال: «یا قتادة، أنت فقیه أهل البصرة؟» فقال: هکذا یزعمون. فقال أبو جعفر علیه السلام: «بلغنی أنک تفسر القرآن؟» قال له قتادة: نعم. فقال له أبو جعفر علیه السلام: «بعلم تفسره، أم بجهل؟». قال: لا، بعلم، فقال له أبو جعفر علیه السلام: «فإن کنت تفسره بعلم فأنت أنت، و أنا أسألک». قال قتادة: سل. قال: «أخبرنی عن قول الله عزّوجلّ فی سبأ: وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ». فقال قتادة: ذلک من خرج من بیته بزاد، و راحلة، و کراء حلال یرید هذا البیت، کان آمنا حتّی یرجع إلی أهله. فقال أبو جعفر علیه السلام: «أنشدک بالله -- یا قتادة -- هل تعلم أنه قد یخرج الرجل من بیته بزاد حلال، [و راحلة] و کراء حلال، یرید هذا البیت، فیقطع علیه الطریق، فتذهب نفقته، و یضرب مع ذلک ضربة فیها اجتیاحه؟» قال قتادة: اَللَّهُمَّ نعم. فقال أبو جعفر علیه السلام: «ویحک -- یا قتادة -- إن کنت إنّما فسرت القرآن من تلقاء نفسک فقد هلکت و أهلکت، و إن کنت أخذته من الرجال فقد هلکت و أهلکت. ویحک -- یا قتادة -- ذلک من خرج من بیته بزاد، و راحلة، و کراء حلال یروم هذا البیت، عارفا بحقنا، یهوانا قلبه، کما قال الله عزّوجلّ: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ و لم یعن البیت، فیقول: إلیه، فنحن و الله دعوة إبراهیم صلی الله علیه و آله التی من هوانا قلبه قبلت حجته، و إلّا فلا. یا قتادة، فإذا کان کذلک کان آمنا من عذاب جهنّم یوم القیامة». قال قتادة: لا جرم، و الله لا فسرتها إلّا هکذا. فقال أبو جعفر علیه السلام: «إنما یعرف القرآن من خوطب به». [تفسیر برهان، ج 4، ص 513، ح 4]

محمّد بن صالح همدانی می گوید:

با امام زمان علیه السلام مکاتبه نمودم و آن حضرت در تفسیر آیه «وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیها قُریً ظاهِرَةً» فرمود: به خدا سوگند مقصود از «الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیها» ما هستیم و مقصود از «قُریً ظاهِرَةً» شما شیعیان هستید. (1)

ص: 704


1- الشیخ فی (غیبته)، قال: روی محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن أبیه، عن محمّد بن صالح الهمدانی، قال: کتبت إلی صاحب الزمان علیه السلام: أن أهل بیتی یؤذوننی، و یقرعوننی بالحدیث الذی روی عن ءابائک علیهم السلام، أنهم قالوا: «خدامنا و قوامنا شرار خلق الله» فکتب: «ویحکم، ما تقرءون ما قال الله تعالی: وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیها قُریً ظاهِرَةً فنحن و الله القری التی بارک الله فیها، و أنتم القری الظاهرة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 514، ح 5]

مرحوم صدوق در علل الشرایع از امام صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود:

«سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ» مربوط به زمان قیام قائم ما اهل بیت علیه السلام است. (1)

حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود:

مقصود از آیه فوق «آمنین من الزیغ» است یعنی پیروان اهل بیت علیه السلام نسبت به آن چه از احکام دین و دنیای خود از اهل بیت علیهم السلام می گیرند ایمن از انحراف از حق هستند. (2)

«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ * وَ مَا کَانَ لَهُ عَلَیْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِی شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ» (3)

جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم دست علیّ علیه السلام را گرفت و بالا برد [و او را به عنوان وصیّ و خلیفه خود معرّفی نمود] ابلیس در بین جنود و لشکریان خود فریادی زد و آنان از خشکی و دریا نزد او جمع شدند و گفتند: ای آقای ما شما را چه می شود -- که این گونه فریاد کردید -؟ ابلیس گفت: «این پیامبر کاری کرد که اگر تمام شود هرگز نافرمانی خدا نخواهد شد»

ص: 705


1- ابن بابویه: بإسناده عن أبی عبد الله علیه السلام -- فی حدیث فی معنی الآیة -- قال: «یا أبا بکر، سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ -- فقال -- مع قائمنا أهل البیت». [تفسیر برهان، ج 4، ص 514، ح 6]
2- و قوله سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ روی أبو حمزة الثمالی عن علی بن الحسین علیه السلام أنه قال آمنین من الزیغ أی فیما یقتبسونه منهم من العلم فی الدنیا و الدین. [تأویل الآیات، ص 462]
3- سوره ی سبأ، آیات 20 و 21.

فرزندان و لشگر او گفتند: ای مولای ما، شما که آدم را توانستی گم راه کنی این مردم را نیز می توانی گم راه نمایی. و چون منافقین گفتند: «این آقا از روی هوا و هوس سخن می گوید» و یکی از آن دو به دیگری گفت: «آیا نمی بینی چشمان او مانند دیوانه به این سو و آن سو می گردد» و مقصودشان رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، ابلیس باز با شادی و طرب فریادی زد، و فرزندان خود را جمع نمود و گفت:

شما دانستید که من آدم را قبلاً گم راه نمودم و فریب دادم؟ گفتند: آری. ابلیس گفت: «آدم تنها نقض عهد نمود ولکن به خدای خود کافر نشد، و این ها نقض عهد و پیمان شکنی کردند و به پیامبر خود نیز کافر شدند» و چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود و مردم غیر علیّ علیه السلام را برای خلافت برگزیدند، ابلیس از خوشحالی تاج ملک بر سر گذاشت و منبری نصب نمود و لشگر خود را جمع کرد و لباس زینت پوشید و به آنان گفت: «به طرب و شادی مشغول باشید، چرا که این مردم از خدا اطاعت نخواهند کرد تا زمانی که امامی قیام کند». سپس امام باقر علیه السلام آیه فوق را تلاوت نمود و فرمود: تأویل این آیه مربوط به زمانی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود، و ظنّ او به مردم زمانی بود که منافقین گفتند: «إنّه ینطق عن الهوی» و شیطان آنان را به این سخن واداشت و او را تصدیق کردند. (1)

ص: 706


1- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن سلیمان، عن عبد الله بن محمّد الیمانی، عن مسمع بن الحجاج، عن صباح الحذاء، عن صباح المزنی، عن جابر، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «لما أخذ رسول الله صلی الله علیه و آله بید علی علیه السلام یوم الغدیر، صرخ إبلیس فی جنوده صرخة، فلم یبق منهم أحد فی بر و لا بحر إلّا أتاه، فقالوا: یا سیدهم و مولاهم، ماذا دهاک، فما سمعنا لک صرخة أوحش من صرختک هذه؟ فقال لهم: فعل هذا النّبی فعلا إن تم لم یعص الله أبدا. فقالوا: یا سیدهم، أنت کنت لآدم. فلما قال المنافقون: إنه ینطق عن الهوی، و قال أحدهما لصاحبه: أما تری عینیه تدوران فی رأسه کأنه مجنون، یعنون رسول الله صلی الله علیه و آله، صرخ إبلیس صرخة بطرب، فجمع أولیاءه، فقال: أما علمتم أنی کنت لآدم من قبل؟ قالوا: نعم قال: آدم نقض العهد و لم یکفر بالرب، و هؤلاء نقضوا العهد، و کفروا بالرسول. فلما قبض رسول الله صلی الله علیه و آله، و أقام الناس غیر علی، لبس إبلیس تاج الملک، و نصب منبرا، و قعد فی الزینة، و جمع خیله و رجله، ثم قال لهم: اطربوا، لا یطاع الله حتّی یقام إمام». و تلا أبو جعفر علیه السلام: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قال أبو جعفر علیه السلام: «کان تأویل هذه الآیة لما قبض رسول الله صلی الله علیه و آله، و الظن من إبلیس، حین قالوا لرسول الله صلی الله علیه و آله إنه ینطق عن الهوی، فظن إبلیس بهم ظنا فصدقوا ظنه». [تفسیر برهان، ج 4، ص 518، ح 1]

مؤلّف گوید:

در تفسیر قمّی و تأویل الآیات نیز این معنا نقل شده است مراجعه شود. (1)

ص: 707


1- -- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا الحسین بن أحمد المالکی، عن محمّد بن عیسی بن عبید، عن ابن فضال، عن عبد الصمد بن بشیر، عن عطیة العوفی، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: «إن رسول الله صلی الله علیه و آله لما أخذ بید علی علیه السلام بغدیر خم، فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه، کان إبلیس لعنه الله حاضرا بعفاریته، فقالت له -- حیث قال: من کنت مولاه فعلی مولاه -- : و الله ما هکذا قلت لنا، لقد أخبرتنا أن هذا إذا مضی افترق أصحابه، و هذا أمر مستقر، کلما أراد أن یذهب واحد بدر آخر. فقال: افترقوا، فإن أصحابه قد وعدونی أن لا یقروا له بشی ء مما قال. و هو قوله عزّوجلّ: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ». -- علی بن إبراهیم، عن زید الشحام، قال: دخل قتادة بن دعامة علی أبی جعفر علیه السلام، و سأله عن قوله عزّوجلّ: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، قال: «لما أمر الله نبیه أن ینصب أمیر المؤمنین علیه السلام للناس، و هو قوله: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ فی علی وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ أخذ رسول الله صلی الله علیه و آله بید علی علیه السلام یوم غدیر خم، و قال: من کنت مولاه فعلی مولاه، حثت الأبالسة التراب علی رؤوسها، فقال لهم إبلیس الأکبر: ما لکم؟ قالوا: قد عقد هذا الرجل الیوم عقدة لا یحلها إنسی إلی یوم القیامة. فقال لهم إبلیس: کلا، إن الذین حوله قد وعدونی فیه عدة، و لن یخلفونی فیها. فأنزل الله سبحانه هذه الآیة: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یعنی شیعة أمیر المؤمنین علیه السلام». [تفسیر برهان، ج 4، ص 519، ح 3 و 4]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

هنگامی که خداوند پیامبر خود صلی الله علیه و آله را امر نمود و فرمود: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ فی علیٍّ» و رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم علی علیه السلام را منصوب به خلافت و امامت بعد از خود نمود و فرمود: «من کنت مولاه فهذا فعلّی مولاه» شیاطین گرد ابلیس و شیطان بزرگ جمع شدند و خاک بر سر خود ریختند و گفتند: «این مرد امروز عقد و پیمانی را از مردم گرفت که تا قیامت کسی نمی تواند آن را از بین ببرد» پس ابلیس بزرگ گفت: «هرگز چنین نخواهد شد چرا که این مردمی که گرد او جمع شده اند به من وعده ای داده اند و تخلّف نخواهند نمود» پس خداوند این آیه را نازل نمود «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ» یعنی ابلیس گمان خود را نسبت به عهد شکنی مردم به حقیقت رساند. (1)

ص: 708


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن ابن سنان عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لما أمر الله نبیه صلی الله علیه و آله ان ینصب أمیر المؤمنین للناس فی قوله: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ فی علی» بغدیر خم فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه، فجاء الأبالسة الی إبلیس الأکبر و حثوا التراب علی رؤسهم فقال لهم إبلیس: ما لکم؟ قالوا ان هذا الرجل قد عقد الیوم عقدة لا یحلها شی ء الی یوم القیامة فقال لهم إبلیس: کلا ان الذین حوله قد وعدونی فیه عدة لن یخلفونی فأنزل الله عزّوجلّ علی رسوله: صلی الله علیه و آله «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ» الآیة. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 334، ح 56]

«وَ لَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّی إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّکُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

یعنی شفاعت احدی از پیامبران و مرسلین علیهم السلام در قیامت بدون اذن خداوند انجام نمی گیرد مگر شفاعت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله چرا که خداوند قبل از قیامت به آن حضرت اذن شفاعت داده است، و شفاعت اول برای آن حضرت است و سپس برای ائمّه از اولاد او و پس از آن برای پیامبران دیگر علیهم السلام است. (2)

ابو ایمن به امام باقر علیه السلام گفت: مردم مغرور شده اند و همواره می گویند: «شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ؟!» پس امام علیه السلام خشمگین شد - به گونه ای که رنگ مبارکش تغییر نمود - و فرمود:

«وای بر تو ای ابا ایمن آیا از این که شکم و شهوت خود را حفظ کردی مغرور شدی؟! آگاه باش که اگر فزع و وحشت و بیچارگی های قیامت را می دیدی نیاز به شفاعت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را احساس می کردی، مگر نمی دانی که آن حضرت برای کسانی شفاعت می کند که مستحق عذاب هستند و آتش برای آنان واجب شده است».

سپس فرمود:

«احدی از اوّلین و آخرین نیست مگر آن که در قیامت محتاج به شفاعت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله است» تا این که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله برای امّت خود

ص: 709


1- سوره ی سبأ، آیه ی 23.
2- و قوله وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ قال لا یشفع أحد من أنبیاء الله و رسله یوم القیامة حتّی یأذن الله له إلّا رسول الله صلی الله علیه و آله فإن الله قد أذن له فی الشفاعة من قبل یوم القیامة، و الشفاعة له و للأئمّة من ولده، ثم بعد ذلک للأنبیاء علیهم السلام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 201]

شفاعت می کند، و ما برای شیعیانمان شفاعت می کنیم، و شیعیان ما برای خویشان و اهل خود شفاعت می کنند، و مؤمن به اندازه دو قبیله [بزرگ عرب] ربیعه و مضرّ شفاعت می کند، و حتّی برای خادم خود شفاعت می نماید و می گوید: خدایا! او به من خدمت کرد و در گرما و سرما مرا حفظ نمود. (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

خداوند در قیامت شفاعت احدی از پیامبران و مرسلین را نمی پذیرد مگر آن که به آنان اذن بدهد، مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله که خداوند قبل از قیامت به آن حضرت اذن داده است، بنابراین شفاعت اوّل حق پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است و سپس حقّ امیر المؤمنین و ائمه دیگر علیهم السلام است و پس از آنان حق پیامبران (صلوات الله علیهم اجمعین) است. (2)

ص: 710


1- قال: حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن معاویة بن عمّار عن أبی العبّاس المکبر قال دخل مولی لامرأة علی بن الحسین علیه السلام علی أبی جعفر علیه السلام یقال له أبو أیمن، فقال یا أبا جعفر یغرون الناس و یقولون شفاعة محمّد «شفاعة محمّد» فغضب أبو جعفر علیه السلام حتّی تربد وجهه ثم قال: ویحک یا أبا أیمن أ غرک أن عف بطنک و فرجک أما لو قد رأیت أفزاع القیامة لقد احتجت إلی شفاعة محمّد صلی الله علیه و آله ویلک فهل یشفع إلّا لمن وجبت له النار ثم قال: ما أحد من الأولین و الآخرین إلّا و هو محتاج إلی شفاعة محمّد صلی الله علیه و آله یوم القیامة، ثم قال أبو جعفر ع: إن لرسول الله صلی الله علیه و آله الشفاعة فی أمته و لنا الشفاعة فی شیعتنا و لشیعتنا الشفاعة فی أهالیهم ثم قال: و إن المؤمن لیشفع فی مثل ربیعة و مضر فإن المؤمن لیشفع حتّی لخادمه و یقول: یا رب حق خدمتی کان یقینی الحر و البرد. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 202]
2- قال علی بن إبراهیم رحمة الله علیه روی عن أبی عبد الله علیه السلام أنه قال لا یقبل الله الشفاعة یوم القیامة لأحد من الأنبیاء و الرسل حتّی یأذن له فی الشفاعة إلّا رسول الله صلی الله علیه و آله فإن الله قد أذن له فی الشفاعة من قبل یوم القیامة فالشفاعة له و لأمیر المؤمنین و للأئمّة من ولده ثم بعد ذلک للأنبیاء علیهم السلام. [تأویل الآیات، ص 465]

سماعه گوید: از امام صادق علیه السلام دربارهٔ شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت سؤال کردم فرمود:

مردم در قیامت جمع می شوند و از حرارت قیامت در عرق خود فرو می روند، سپس می گویند: ما را نزد پدرمان آدم ببرید تا برای ما شفاعت کند، پس نزد آدم علیه السلام می آیند و می گویند: برای ما نزد پروردگار خود شفاعت کن، آدم می گوید: «مرا خطایی است و من از پروردگار خود حیا می کنم، بر شما باد به نوح» و نوح نیز آنان را به پیامبر دیگری حواله می دهد، تا به عیسی علیه السلام می رسند و عیسی می گوید: بر شما باد به محمّد صلی الله علیه و آله پس آنان خدمت آن حضرت می آیند و از او درخواست شفاعت می کنند و رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را به در بهشت می آورد و در پیشگاه خداوند می ایستد و تا مدّتی سجده می کند، تا این که خطاب می رسد: ای محمّد سر خود را بالا کن و برای هر که می خواهی شفاعت کن و هر چه می خواهی سؤال کن، پذیرفته خواهد شد، پس آن حضرت درباره ی آنان شفاعت می کند. (1)

ص: 711


1- و روی أیضا عن أبیه عن علی بن مهران عن زرعة عن سماعة قال سألت أبا عبد الله علیه السلام عن شفاعة النّبی صلی الله علیه و آله یوم القیامة قال یحشر الناس یوم القیامة فی صعید واحد فیلجمهم العرق فیقولون انطلقوا بنا إلی أبینا آدم لیشفع فیأتون آدم فیقولون له اشفع لنا عند ربک فیقول إن لی ذنبا و خطیئة و أنا أستحی من ربی فعلیکم بنوح فیأتون نوحا فیردهم إلی من یلیه و یردهم کل نبی إلی من یلیه من الأنبیاء حتّی ینتهوا إلی عیسی فیقول علیکم بمحمّد صلی الله علیه و آله فیأتون محمّدا فیعرضون أنفسهم علیه و یسألونه أن یشفع لهم فیقول لهم انطلقوا بنا فینطلقون حتّی یأتی باب الجنة فیستقبل وجه الرحمن سبحانه و یخر ساجدا فیمکث ما شاء الله فیقول الله له ارفع رأسک یا محمّد و اشفع تشفع و سل تعط فیشفع فیهم. [تأویل الآیات، ص 476]

«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» (1)

عبد الله بن بکیر دجانی گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود:

آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ» مبعوث برای شرق و غرب عالم نیست؟ و آیا او پیامبر اهل زمین و اهل آسمان و جنّ و انس نیست؟ و اگر چنین بوده است چگونه رسالت خود را به همه عالم می رسانده؟ [در حالی که او در مدینه قرار داشته است؟] گفتم: من نمی دانم. فرمود: «ای عبد الله بکر رسول خدا صلی الله علیه و آله که از مدینه خارج نمی شد چگونه رسالت خود را به اهل مشرق و مغرب می رساند؟» گفتم: نمی دانم. فرمود: خداوند جبرئیل را امر کرد تا با یک پر از بال خود زمین را بر کند و مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار بدهد، از این رو همواره نقاط زمین مقابل او همانند کف دست های مبارکش آماده بود و به اهل مشرق و مغرب نگاه می کرد و با هر قومی به زبان آنان گفتگو می نمود، و آنان را دعوت به توحید و نبوّت خود می نمود، از این رو آن حضرت اهل هر قریه و شهری را به نبوّت و رسالت خود دعوت نمود. (2)

ص: 712


1- سوره ی سبأ، آیه ی 28.
2- حدثنا علی بن جعفر قال: حدثنی محمّد بن عبد الله الطائی قال حدثنا محمّد بن أبی عمیر قال حدثنا حفص الکنانی قال سمعت عبد الله بن بکیر الدجانی قال قال لی الصّادق جعفر بن محمّد ع: أخبرنی عن رسول الله صلی الله علیه و آله کان عاما للناس بشیرا أ لیس قد قال الله فی محکم کتابه: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ، لأهل الشرق و الغرب و أهل السماء و الأرض من الجن و الإنس هل بلغ رسالته إلیهم کلهم قلت: لا أدری، قال: یا ابن بکیر إن رسول الله صلی الله علیه و آله لم یخرج من المدینة فکیف بلغ أهل الشرق و الغرب قلت: لا أدری، قال: إن الله تعالی أمر جبرئیل فاقتلع الأرض بریشة من جناحه و نصبها لمحمّد صلی الله علیه و آله فکانت بین یدیه مثل راحته فی کفه ینظر إلی أهل الشرق و الغرب و یخاطب کل قوم بألسنتهم و یدعوهم إلی الله و إلی نبوته بنفسه فما بقیت قریة و لا مدینة إلّا و دعاهم النّبی صلی الله علیه و آله بنفسه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 202]

مؤلّف گوید:

روایت فوق در کامل الزیارات نیز از عبد الله بن بکر از امام صادق علیه السلام نقل شده و در ذیل آن آمده که امام صادق علیه السلام فرمود: حجّت و امام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همین گونه است و این دلیل روشنی است برای حلّ مسأله امامت و خلافت که بین امّت وجود دارد، و تنها امام باید به حقوق مردم رسیدگی کند. (1)

ابوحمزه ی ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود:

… پیامبران برخی مبعوث به گروه خاصّی بوده اند و برخی برای عموم مبعوث شده اند: امّا نوح: مبعوث بر عموم مردم روی زمین شد، و امّا هود: تنها

ص: 713


1- أبو القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه، قال: حدثنی محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن أبیه، عن علی بن محمّد بن سلیمان، عن محمّد بن خالد، عن عبد الله بن حماد البصری، عن عبد الله بن عبد الرحمن الأصم، عن عبد الله بن بکر الأرجانی، عن أبی عبد الله علیه السلام -- فی حدیث طویل -- قلت له: جعلت فداک، فهل یری الإمام ما بین المشرق و المغرب؟ قال: «یا ابن بکر، فکیف یکون حجة علی ما بین قطریها و هو لا یراهم، و لا یحکم فیهم؟ و کیف یکون حجة علی قوم غیب لا یقدر علیهم و لا یقدرون علیه؟ و کیف یکون مؤدیا عن الله، و شاهدا علی الخلق و هو لا یراهم؟ و کیف یکون حجة علیهم و هو محجوب عنهم، و قد حیل بینهم و بینه أن یقوم بأمر ربه فیهم، و الله یقول: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ یعنی به من علی الأرض، و الحجة من بعد النّبی صلی الله علیه و آله یقوم مقام النّبی صلی الله علیه و آله من بعده، و هو الدلیل علی ما تشاجرت فیه الأمة، و الآخذ بحقوق الناس». [تفسیر برهان، ج 4، ص 522، ح 2]

مبعوث به قوم عاد شد، و امّا صالح: مبعوث به قوم ثمود شد که روستای آنان به چهل خانه نمی رسید و در ساحل دریا زندگی می کردند، و امّا شعیب: مبعوث به اهل قریه مدین شد که جمعیّت آنان به چهل خانوار نمی رسید، و امّا ابراهیم: اوّل به اهل قریه کوثا از قریه های سواد و مناطق بیابانی شد و سپس از آن محل هجرت نمود و هجرت او کوتاه بود و خداوند در قرآن از قول او می فرماید: «إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی سیهدین» و هجرت او بدون جنگ و قتال بود، و امّا اسحاق: نبوّت او بعد از ابراهیم بود، و امّا یعقوب نبوّت او به سرزمین کنعان بود و سپس به مصر رفت و در آن جا از دنیا رحلت نمود و جسد او را به کنعان بردند، و امّا یوسف: در خواب دید که یازده ستاره و خورسید و ماه در مقابل او سجده نمودند و ابتدای نبوّت او در مصر بود و خداوند بعد از یوسف اسباط دوازده گانه را فرستاد، و سپس موسی و هارون را و خداوند بعد از موسی یوشع بن نون را به طرف بنی اسرائیل فرستاد و نبوّت او اوّل در بیابان تیه بود که بنی اسرائیل در آن گرفتار شده بودند، و سپس پیامبران فراوانی را خداوند فرستاد و برخی از آنان را در قرآن برای پیامبر ما صلی الله علیه و آله بیان نمود و برخی را بیان ننمود، تا این که خداوند عیسی علیه السلام را بر بنی اسرائیل مبعوث نمود و نبوّت او مخصوص بنی اسرائیل و در بیت المقدّس بود و پس از او دوازده نفر یاران او حواریّین بودند و چون عیسی علیه السلام به آسمان برده شد اهل ایمان در تقیّه بودند تا خداوند حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را مبعوث به جنّ و انس نمود و او خاتم پیامبران قرار گرفت. (1)

ص: 714


1- فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر الباقر علیه السلام حدیث طویل و فیه: و ان الأنبیاء بعثوا خاصة و عامة، فاما نوح: فانه أرسل الی من فی الأرض بنبوة عامة و رسالة عامة. و اما هود: فانه أرسل الی عاد بنبوة خاصة، و اما صالح: فانه أرسل الی ثمود و هی قریة واحدة لا تکمل أربعین بیتا علی ساحل البحر صغیرة، و اما شعیب: فانه أرسل الی مدین و هی لا تکمل أربعین بیتا، و اما إبراهیم: نبوته بکوثا و هی قریة من قری السواد فیها بدا أول امره، ثم هاجر منها و لیست بهجرة، فقال فی ذلک قوله عزّوجلّ: «إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» و کانت هجرة إبراهیم بغیر قتال، و اما اسحق: فکانت نبوته بعد إبراهیم، و اما یعقوب: فکانت نبوته بأرض کنعان ثم هبط الی الرض مصر فتوفی فیها، ثم حمل بعد ذلک جسده حتّی دفن بأرض کنعان، و الرؤیا التی رای یوسف الأحد عشر کوکبا و الشمس و القمر له ساجدین، و کانت نبوته بأرض مصر بدوها، ثم ان الله تبارک و تعالی أرسل الأسباط اثنی عشر بعد یوسف، ثم موسی و هارون الی فرعون و ملائه الی أرض مصر وحدها، ثم ان الله تبارک و تعالی أرسل یوشع بن نون الی بنی إسرائیل من بعد موسی فنبوته بدوها فی البریة التی تاه فیها بنوا إسرائیل، ثم کانت أنبیاء کثیرة منهم من قصه الله عزّوجلّ علی محمّد و منهم من لم یقصصه علی محمّد، ثم ان الله عزّوجلّ أرسل عیسی علیه السلام الی بنی إسرائیل خاصة و کانت نبوته ببیت المقدس، و کانت من بعده الحواریون اثنا عشر، فلم یزل الایمان یستتر فی بقیة أهله منذ رفع الله عیسی علیه السلام، ثم أرسل الله محمّدا صلی الله علیه و آله الی الجن و الانس عامة و کان خاتم الأنبیاء. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 336، ح 65]

«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَ لَا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَوْ تَرَی إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ *… وَ أَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«الَّذِینَ کَفَرُوا» کفّار قریش و غیر قریش هستند و خداوند در این آیات احوال و اقوال آنان را برای پیامبر صلی الله علیه و آله بیان می فرماید. سپس گوید: مقصود از «وَ لَا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ» کتاب های پیامبران گذشته است، سپس گوید:

ص: 715


1- سوره ی سبأ، آیات 33-31.

مقصود از «بل مکر اللیل و النهار» مکر و حیله منافقین و قریش است که همواره شب و روز نسبت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله انجام می دادند، و مقصود از «وَ أَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ» به فرموده امام صادق علیه السلام این است که آنان به خاطر عذاب و ندامت و پشیمانی، خود را از ترس شماتت دشمنان پنهان می کنند. (1)

«وَ قَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَ أَوْلَادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ * قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَ یَقْدِرُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ * وَ مَا أَمْوَالُکُمْ وَ لَا أَوْلَادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِندَنَا زُلْفَی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا…» (2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

کفّار قریش بر خدا [و رسول او صلی الله علیه و آله] به خاطر غنا و ثروت خود افتخار نمودند

ص: 716


1- -- علی بن إبراهیم: ثم حکی الله لنبیه قول الکفار من قریش و غیرهم: وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ من کتب الأنبیاء وَ لَوْ تَری إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا و هم الرؤساء لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدی و هو البیان العظیم بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ، ثم یقول الذین استضعفوا للذین استکبروا: بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ یعنی مکرتم باللیل و النهار. قال: قوله تعالی: وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ قال: قال: «یسرون الندامة فی النار إذا رأوا ولی الله» فقیل: یا ابن رسول الله، و ما یغنیهم إسرار الندامة و هم فی العذاب؟ قال: «یکرهون شماتة الأعداء». -- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی محمّد بن جعفر، قال: حدثنی محمّد بن أحمد، عن أحمد بن الحسین، عن صالح بن أبی حماد، عن الحسن بن موسی الخشاب، عن رجل، عن حماد بن عیسی، عمن رواه، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: سئل عن قول الله تبارک و تعالی: وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ، قال: قیل له: ما ینفعهم إسرار الندامة و هم فی العذاب؟ قال: «کرهوا شماتة الأعداء». [تفسیر برهان، ج 4، ص 522، ح 1 و 2]
2- سوره ی سبأ، آیات 37-35.

و خداوند در پاسخ آنان فرموده است: ای رسول من به انان بگو: پروردگار من به هر کس صلاح بداند مال و ثروت می دهد و به هر کس صلاح نداند نمی دهد، از سویی اموال و اولاد، شما را به خدا نزدیک نمی کنند، جز آن که اهل ایمان و عمل صالح باشید. (1)

ابو بصیر گوید: ما نزد امام باقر علیه السلام سخن از اغنیا و ثروتمندان شیعه را مطرح کردیم، و امام علیه السلام را خوش نیامد و فرمود:

ای ابو بصیر مؤمن اگر غنّی و ثروتمند باشد و نسبت به خویشان و برادران خود مهربان و اهل کمک و احسان باشد خداوند پاداش او را دو چندان می دهد، چرا که در کتاب خود می فرماید: «وَ مَا أَمْوَالُکُمْ وَ لَا أَوْلَادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِندَنَا زُلْفَی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ.» (2)

ص: 717


1- قال یسرون الندامة فی النار إذا رأوا ولی الله فقیل یا ابن رسول الله و ما یغنیهم إسرار الندامة و هم فی العذاب قال: یکرهون شماتة الأعداء، ثم افتخروا علی الله بالغنی فقالوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ فرد الله علیهم فقال قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 203]
2- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی أبی بصیر قال: ذکرنا عند أبی جعفر علیه السلام من الأغنیاء من الشیعة فکأنه کره ما سمع منا فیهم، قال: یا با محمّد إذا کان المؤمن غنیا رحیما وصولا له معروف الی أصحابه، أعطاه الله أجر ما ینفق فی البر أجره مرتین ضعفین، لان الله عزّوجلّ یقول فی کتابه: وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 338، ح 69]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید: مردی نزد امام صادق علیه السلام سخن از صاحبان مال نمود و از انان بدگویی کرد و امام علیه السلام به او فرمود:

ساکت باش، چرا که غنّی و ثروتمند اگر به خویشان خود با مال خویش صله کند و به برادران خود احسان نماید خداوند پاداش او را دو چندان خواهد کرد، همان گونه که می فرماید: «وَ مَا أَمْوَالُکُمْ وَ لَا أَوْلَادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِندَنَا زُلْفَی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ.» (1)

امیر المؤمنین علیه السلام در پایان حدیثی درباره اغنیای وَصول می فرماید:

خداوند در قیامت به آنان، به هر دینار یا درهمی که در راه خدا داده اند، ده برابر تا هفتصد برابر پاداش می دهد، چنان که می فرماید: «جَزَاء مِّن رَّبِّکَ عَطَاءً حِسَابًا» (2)، و می فرماید: «أُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ.» (3)

ص: 718


1- فی تفسیر علی بن إبراهیم و ذکر رجل عند أبی عبد الله علیه السلام الأغنیاء و وقع فیهم فقال أبو عبد الله: اسکت فان الغنی إذا کان وصولا لرحمه، بارا بإخوانه، أضعف الله له الأجر ضعفین، لان الله یقول: «وَ ما أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفی إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 338، ح 70]
2- سوره ی نبأ، آیه ی 36.
3- فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی أمیر المؤمنین حدیث طویل یقول فیه علیه السلام: حتّی إذا کان یوم القیامة حسب لهم ثم أعطاهم بکل واحدة عشر أمثالها الی سبعمائة ضعف، قال الله عزّوجلّ: «جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً» و قال: «فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ». [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 338، ح 71]

«وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» (1)

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام گوید: به آن حضرت گفتم: دو آیه در قرآن آمده و من به وعده ای که در آن ها داده شده نرسیده ام؟ امام علیه السلام فرمود:

آن دو آیه کدام است؟ گفتم: قول خداوند که می فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (2)، و ما دعا می کنیم و اجابت نمی شود، امام علیه السلام فرمود: آیا فکر می کنی که خداوند جل جلاله خلف وعده می نماید؟ گفتم: نه. فرمود: پس برای چه چنین می گویی؟ گفتم: نمی دانم. فرمود: پس من به تو خبر می دهم که: هر کس اوامر خدا را اطاعت نماید و سپس از راه صحیح دعا نماید خداوند دعای او را مستجاب می نماید. گفتم: راه صحیح دعا چیست؟ فرمود: نخست حمد خدا را به جای می آوری، و نعمت های او را یاد می کنی و او را شکر می کنی، و سپس بر محمّد و آل او صلوات می فرستی، و سپس گناهان خود را بیاد می آوری و به آن ها اقرار می نمایی و به خدا پناه می بری از گناهان خود، و این معنای صحیح بودن دعاست.

سپس فرمود:

آن آیه دیگر کدام است؟ گفتم: آیه «وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» و من انفاق می کنم و جایگزینی نمی بینم؟ امام علیه السلام فرمود: آیا فکر می کنی که خداوند خلف وعده می نماید؟ گفتم: نه. فرمود: پس برای چه چنین می گویی؟ گفتم: نمی دانم. فرمود: اگر یکی از شما مالی را از راه حلال به دست آورد و در راه حلال صرف کند، خداوند جای آن را پر خواهد نمود. (3)

ص: 719


1- سوره ی سبأ، آیه ی 39.
2- سوره ی غافر، آیه ی 60.
3- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن عثمان بن عیسی، عمن حدثه، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: قلت: آیتان فی کتاب الله عزّوجلّ، أطلبهما فلا أجدهما. قال: «و ما هما؟» قلت: قول الله عزّوجلّ: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ فندعوه، و لا نری إجابة. قال: «أفتری الله عزّوجلّ أخلف وعده؟» قلت: لا. قال: «فمم ذلک؟». قلت: لا أدری. قال: «لکنی أخبرک، من أطاع الله عزّوجلّ فیما أمره، ثم دعاه من جهة الدعاء أجابه». قلت: و ما جهة الدعاء؟ قال: «تبدأ فتحمد الله، و تذکر نعمة عندک، ثم تشکره، ثم تصلی علی النّبی صلی الله علیه و آله، ثم تذکر ذنوبک فتقربها، ثم تستعیذ منها، فهذا جهة الدعاء». ثم قال: «و ما الآیة الاخری؟» قلت: قول الله عزّوجلّ: وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ، و إنّی أنفق و لا أری خلفا؟ قال: «أفتری الله عزّوجلّ أخلف وعده؟». قلت: لا. قال: «فمم ذلک؟». قلت: لا أدری. قال: «لو أن أحدکم اکتسب المال من حله، و أنفقه فی حله، لم ینفق درهما إلّا اخلف علیه». [تفسیر برهان، ج 4، ص 524، ح 1]

امام صادق علیه السلام می فرماید:

خداوند امر [و تقدیر] خود را در هر شب جمعه ای از اوّل شب تا طلوع فجر به آسمان دنیا نازل می کند و در شب های دیگر در ثلث سوّم شب امر خود را نازل می نماید و در این ساعات از شب ها دو ملک از ناحیه خداوند ندا می کنند: «آیا توبه کننده ای هست که توبه کند و توبه او پذیرفته شود؟ آیا استغفار کننده ای هست که استغفار نماید و خداوند او را ببخشد؟ و آیا سؤال کننده ای هست که سؤال کند و خواسته ی او عطا شود؟ سپس آن دو ملک گویند: «خدایا انفاق هر انفاق کننده ای را جبران کن، و هر بخیل و ممسکی را گرفتار تلف و خسارت کن» و چون فجر طلوع می نماید امر الهی به عرش باز می گردد و ارزاق بندگان خدا تقسیم می شود.

سپس امام صادق علیه السلام به فضیل بن یسار فرمود:

ای فضیل نصیب و سهم تو قول خداوند است که می فرماید: «وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ.» (1)

ص: 720


1- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن حماد، عن حریز، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: «إن الرب تبارک و تعالی ینزل أمره کل لیلة جمعة إلی السماء الدنیا من أول اللیل، و فی کل لیلة فی الثلث الأخیر، و أمامه ملکان ینادیان: هل من تائب یتاب علیه؟ هل من مستغفر فیغفر له؟ هل من سائل فیعطی سؤله؟ اَللَّهُمَّ أعط کل منفق خلفا، و کل ممسک تلفا. فإذا طلع الفجر عاد أمر الرب إلی عرشه، فیقسم الأرزاق بین العباد». ثم قال للفضیل بن یسار: «یا فضیل، نصیبک من ذلک، و هو قول الله: وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 524، ح 2]

سوره ی سبأ، آیات 40 تا 54

متن:

وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلائِکَةِ أَ هؤُلاءِ إِیَّاکُمْ کانُوا یَعْبُدُونَ (40) قالُوا سُبْحانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ کانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ (41) فَالْیَوْمَ لا یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا وَ نَقُولُ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّتی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ (42) وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ رَجُلٌ یُریدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کانَ یَعْبُدُ آباؤُکُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلاَّ إِفْکٌ مُفْتَریً وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ (43) وَ ما آتَیْناهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَها وَ ما أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذیرٍ (44) وَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلی فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ (45) قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدیدٍ (46) قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهیدٌ (47) قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ 48 قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعیدُ (49) قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلی نَفْسی وَ إِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِما یُوحی إِلَیَّ رَبِّی إِنَّهُ سَمیعٌ قَریبٌ (50) وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا

ص: 721

فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَریبٍ (51) وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ وَ أَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ (52) وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ (53) وَ حیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا فی شَکٍّ مُریبٍ (54)

لغات:

«إِفْکٌ» به معنای کذب است و «إِفْکٌ مُّفْتَرًی» دروغ بستن به خداوند است، و «کَفَرُوا لِلْحَقِّ» یعنی کفروا بالقرآن، و «سِحْرٌ مُّبِینٌ» یعنی سحر بیّن و آشکار، و «یَدْرُسُونَهَا» یعنی یعلّمونها، و «مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ» یعنی عُشر ما آتیناهم، و «نَکِیرِ» یعنی انکاری علیهم بالعقوبة و الإهلاک، و «جِنَّةٍ» یعنی جنون، و «یَقْذِفُ بِالْحَقِّ» یعنی یلقیه إلی أنبیائه و یُرمی به الباطل فیدمغه، و «التَّنَاوُشُ» گرفتن چیزی را با سهولت گویند، و «یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ» یعنی یرجمون بما غاب علمه عنهم، و «شَکٍّ مُّرِیبٍ» یعنی شکّ موجب للریب.

ترجمه:

(به خاطر بیاور) روزی را که خداوند همه آنان را بر می انگیزد، سپس به فرشتگان می گوید: «آیا این ها شما را پرستش می کردند؟!» (40) آن ها می گویند: «منزّهی (از این که همتایی داشته باشی)! تنها تو ولیّ مایی، نه آن ها (آن ها ما را پرستش نمی کردند) بلکه جنّ را پرستش می نمودند و اکثرشان به آن ها ایمان داشتند!» (41) (آری) امروز هیچ یک از شما نسبت به دیگری مالک سود و زیانی نیست! و به ظالمان می گوییم: «بچشید عذاب آتشی را که تکذیب می کردید!» (42) و هنگامی که آیات روشنگر ما بر آنان خوانده می شود، می گویند: «او فقط مردی است که

ص: 722

می خواهد شما را از آنچه پدرانتان می پرستیدند بازدارد!» و می گویند: «این جز دروغ بزرگی که (به خدا) بسته شده چیز دیگری نیست!» و کافران هنگامی که حق به سراغ شان آمد گفتند: «این، جز افسونی آشکار نیست!» (43) ما (قبلا) چیزی از کتاب های آسمانی را به آنان نداده ایم که آن را بخوانند (و به اتّکای آن سخنان تو را تکذیب کنند)، و پیش از تو هیچ بیم دهنده [پیامبری] برای آنان نفرستادیم! (44) کسانی که پیش از آنان بودند (نیز آیات الهی را) تکذیب کردند، در حالی که این ها به یک دهم آنچه به آنان دادیم نمی رسند! (آری) آن ها رسولان مرا تکذیب کردند پس ببین مجازات من (نسبت به آن ها) چگونه بود! (45) بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز می دهم، و آن این که: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید این دوست و همنشین شما [محمّد] هیچ گونه جنونی ندارد او فقط بیم دهنده شما در برابر عذاب شدید (الهی) است!» (46) بگو: «هر اجر و پاداشی از شما خواسته ام برای خود شماست اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چیز گواه است!» (47) بگو: «پروردگار من حق را (بر دل پیامبران خود) می افکند، که او دانای غیبها (و اسرار نهان) است.» (48) بگو: «حق آمد! و باطل (کاری از آن ساخته نیست و) نمی تواند آغازگر چیزی باشد و نه تجدیدکننده آن!» (49) بگو: «اگر من گم راه شوم، از ناحیه خود گم راه می شوم و اگر هدایت یابم، به وسیله آنچه پروردگارم به من وحی می کند هدایت می یابم او شنوای نزدیک است!» (50) اگر ببینی هنگامی که فریادشان بلند می شود امّا نمی توانند (از عذاب الهی) بگریزند، و آن ها را از جای نزدیکی (که حتّی انتظارش را ندارند) می گیرند (از درماندگی آن ها تعجّب خواهی کرد)! (51) و (در آن حال) می گویند: «به حقّ ایمان آوردیم!»، ولی چگونه می توانند از فاصله دور به آن دسترسی پیدا کنند! (52) آن ها پیش از این

ص: 723

(که در نهایت آزادی بودند) به آن کافر شدند و دورادور، و غائبانه (و بدون آگاهی). نسبت های ناروا می دادند. (53) (سرانجام) میان آن ها و خواسته های شان جدایی افکنده شد، همان گونه که با پیروان (و هم مسلکان) آن ها از قبل عمل شد، چرا که آن ها در شک و تردید بودند! (54)

تفسیر اهل البیت علیهم السلام:

«وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ مَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَیْنَاهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ» (1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از بعضی از معصومین علیهم السلام در تفسیر آیه فوق نقل نموده که فرموده اند:

یعنی «و ما بلغ ما آتینا رسلهم معشار ما آتینا محمّداً و آل محمّد علیهم السلام». یعنی قبل از کفّار قریش امّت های پیشین نیز پیامبران ما را تکذیب نمودند در حالی که آن چه ما به پیامبران پیشین دادیم یک دهم چیزهایی نیست که ما به محمّد و آل محمّد علیهم السلام داده ایم. (2)

«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَ فُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ» (3)

ص: 724


1- سوره ی سبأ، آیه ی 45.
2- حدثنا علی بن الحسین قال حدثنا أحمد بن أبی عبد الله عن علی بن الحکم عن سیف بن عمیرة عن حسان عن هاشم بن عمّار یرفعه فی قوله وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلِی فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ قال: کذب الذین من قبلهم رسلهم و ما بلغ ما آتینا رسلهم معشار ما آتینا محمّدا صلی الله علیه و آله و آل محمّد علیهم السلام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 204]
3- سوره ی سبأ، آیه ی 46.

امام باقر علیه السلام فرمود:

«أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ» یعنی أعظکم بولایة علیّ علیه السلام. (1)

یعقوب بن یزید گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود:

مقصود از «وَاحِدَةٍ» ولایت است. گفتم: چگونه؟ فرمود: هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله امیر المؤمنین علیه السلام را منصوب به امامت و خلافت بر مردم نمود و فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» مردی غیبت او را نمود و گفت: «محمّد هر روز دعوت به امر جدیدی می کند و او نخست اهل بیت خود را بر ما حاکم نمود» پس این آیه را خداوند نازل نمود و به پیامبر خود صلی الله علیه و آله فرمود: بگو: من به یک چیز شما را موعظه می نمایم و این [یعنی ولایت علیّ و فرزندان او علیهم السلام] همان چیزی است که پروردگارتان بر شما واجب نموده است. یعقوب بن یزید گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: معنای «أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی» چیست؟ فرمود: امّا «مَثْنَی» یعنی طاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و طاعت امیر المؤمنین علیه السلام، و امّا «فُرَادَی» یعنی طاعت یکایک امامان از ذریّه محمّد و علی علیهما السلام. سپس فرمود: و به خدا سوگند ای یعقوب بن یزید معنای آیه جز این نیست. (2)

ص: 725


1- حدثنا جعفر بن أحمد قال حدثنا عبد الکریم بن عبد الرحیم عن محمّد بن علی عن محمّد بن الفضیل عن أبی حمزة الثمالی قال سألت أبا جعفر علیه السلام عن قوله إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ قال إنّما أعظکم بولایة علی هی الواحدة التی قال الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 204]
2- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا أحمد بن محمّد النوفلی عن یعقوب بن یزید عن أبی عبد الله علیه السلام قال سألته عن قول الله عزّوجلّ قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثْنی وَ فُرادی قال بالولایة قلت و کیف ذاک قال إنه لما نصب النّبی صلی الله علیه و آله أمیر المؤمنین علیه السلام للناس فقال من کنت مولاه فعلی مولاه اغتابه رجل و قال إن محمّدا لیدعو کل یوم إلی أمر جدید و قد بدا لأهل بیته یملکهم رقابنا فأنزل الله عزّوجلّ علی نبیه صلی الله علیه و آله بذلک قرآنا فقال له قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ فقد أدیت إلیکم ما افترض ربکم علیکم قلت فما معنی قوله عزّوجلّ أَنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثْنی وَ فُرادی فقال أما مَثْنی یعنی طاعة رسول الله صلی الله علیه و آله و طاعة أمیر المؤمنین علیه السلام و أما فُرادی یعنی طاعة الإمام من ذریتهما من بعدهما و لا و الله یا یعقوب ما عنی غیر ذلک. [تأویل الآیات، ص 466]

امیر المؤمنین علیه السلام در تفسیر آیه فوق به یکی از اصحاب خود می فرماید:

خداوند واجبات و آیات فرائض خود را در اوقات مختلفه نازل نمود همان گونه که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، و اگر می خواست، در کم تر از چشم بر هم زدن خلق می نمود ولکن ارفاق و مدارا را مَثَلی برای پیامبران و حجّت های خویش بر مردم قرار داد و اوّل چیزی که واجب نمود را، اقرار به وحدانیّت و ربوبیّت و شهادت به یگانگی خود قرار داد و چون اقرار به یگانگی او نمودند، اقرار به نبوّت و رسالت پیامبر خود صلی الله علیه و آله را واجب نمود، و چون رسالت آن حضرت را پذیرفتند، نماز و سپس زکات و سپس روزه و سپس حج و سپس صدقات و حقوق مالی دیگر را واجب نمود، و منافقین به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند:

آیا خداوند چیز دیگری را واجب می نماید تا ما بدانیم و مطمئن شویم که چیز دیگری واجب نیست؟ و چون چنین سؤالی را کردند خداوند فرمود: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ» یعنی من شما را به یک چیز سفارش می نمایم و آن ولایت است و سپس این آیه نازل شد «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ» (1)، و اختلافی نیست بین امّت که احدی در آن روز جز یک نفر [یعنی شخص علیّ بن ابیطالب علیه السلام] در حال رکوع زکات نداده بود و اگر اسم او در قرآن ذکر شده بود دشمنان نام او را مانند چیزهای دیگر از قرآن حذف می کردند، و این معنا و امثال آن از چیزهایی

ص: 726


1- سوره ی مائده، آیه ی 55.

است که من برای تو از کتاب خدا روشن نمودم، برای این که محرّفون از آن اطلاع پیدا نکنند و به دست تو و امثال تو برسد و پس از روشن شدن مسأله ولایت خداوند فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا.» (1) و (2)

«قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» (3)

جابر گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر «وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا» (4)، فرمود:

کسی که ولایت اوصیای آل محمّد صلی الله علیه و آله را پذیرفته باشد و از آنان پیروی نماید

ص: 727


1- سوره ی مائده، آیه ی 3.
2- الطبرسی فی (الاحتجاج): عن أمیر المؤمنین علیه السلام، فی قوله: قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ، قال: «فإن الله جل ذکره أنزل عزائم الشرائع، و آیات الفرائض فی أوقات مختلفة کما خلق السماوات و الأرض فی ستة أیام، و لو شاء الله لخلقها فی أقل من لمح البصر، و لکنه جعل الأناة و المداراة مثالا لامنائه، و إیجابا لحججه علی خلقه، فکان أول ما قیدهم به: الإقرار له بالوحدانیة و الربوبیة، و الشهادة بأن لا إله إلّا الله، فلما أقروا بذلک تلاه بالإقرار لنبیه صلی الله علیه و آله بالنبوة، و الشهادة له بالرسالة، فلما انقادوا لذلک فرض علیهم الصلاة، ثم الزکاة، ثم الصوم، ثم الحج، ثم الصدقات و ما یجری مجراها من مال الفی ء. فقال المنافقون: هل بقی لربک علینا بعد الذی فرض شی ء آخر یفترضه، فتذکره لتسکن أنفسنا إلی أنه لم یبق غیره؟ فأنزل الله فی ذلک: قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ یعنی الولایة، و أنزل الله: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ، و لیس بین الامة خلاف أنه لم یؤت الزکاة یومئذ أحد و هو راکع غیر رجل واحد، لو ذکر اسمه فی الکتاب لأسقط مع ما أسقط من ذکره، و هذا و ما أشبهه من الرموز التی ذکرت لک ثبوتها فی الکتاب لیجهل معناها المحرفون، فیبلغ إلیک و إلی أمثالک، و عند ذلک قال الله عزّوجلّ: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً». [تفسیر برهان، ج 4، ص 526، ح 4]
3- سوره ی سبأ، آیه ی 47.
4- سوره ی شوری، آیه ی 23.

خداوند به او ولایت پیامبران گذشته و مؤمنین اوّلین تا آدم علیه السلام را به او عطا می کند، چنان که می فرماید: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا» (1)، و او را داخل بهشت می نماید، چنان که می فرماید: «قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ» یعنی اجر و پاداش مودّت -- و محبّتی که من جز آن را از شما نخواسته ام -- برای شماست و شما به سبب آن هدایت می یابید و از عذاب قیامت نجات پیدا می کنید. (2)

و در سخن دیگری در تفسیر آیه فوق فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله از قوم خود خواست که خویشان او را دوست بدارند و به آنان آزار نکنند. سپس فرمود: «فَهُوَ لَکُمْ» یعنی ثواب محبّت شما به خویشان من برای خودتان می باشد. (3)

«قُلْ جَاء الْحَقُّ وَ مَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَ مَا یُعِیدُ» (4)

حمّاد بن عثمان می گوید:

اسماعیل [فرزند امام صادق علیه السلام] ولیمه ای داد و امام صادق علیه السلام به او

ص: 728


1- سوره ی نمل، آیه ی 89.
2- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ جل جلاله -- وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً قَالَ مَنْ تَوَلَّی الْأَوْصِیَاءَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اتَّبَعَ آثَارَهُمْ فَذَاکَ یَزِیدُهُ وَلَایَةَ مَنْ مَضَی مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُؤْمِنِینَ الْأَوَّلِینَ حَتَّی تَصِلَ وَلَایَتُهُمْ إِلَی آدَمَ علیه السلام وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عزّوجلّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها یُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله -- قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ یَقُولُ أَجْرُ الْمَوَدَّةِ الَّذِی لَمْ أَسْأَلْکُمْ غَیْرَهُ فَهُوَ لَکُمْ تَهْتَدُونَ بِهِ وَ تَنْجُونَ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ. [کافی، ج 8، ص 379، ح 574]
3- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام فی قوله قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ و ذلک أن رسول الله صلی الله علیه و آله سأل قومه أن یودوا أقاربه و لا یؤذوهم، و أما قوله: فهو لکم یقول ثوابه لکم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 204]
4- سوره ی سبأ، آیه ی 49.

فرمود: بر تو باد به فقرا و مساکین و تو باید آنان را سیر کنی چرا که خداوند می فرماید: «وَ مَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَ مَا یُعِیدُ.» (1)

عبد الله بن مسعود گوید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که داخل مکّه شد [و مکّه را فتح نمود] سی صد و شصت بت اطراف کعبه بود و آن حضرت با چوبی که در دست داشت به آن ها می زد و می فرمود: «جَاء الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا» و می فرمود: «جَاء الْحَقُّ وَ مَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَ مَا یُعِیدُ.» (2)

«وَ لَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ * وَ قَالُوا آمَنَّا بِهِ وَ أَنَّی لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ * وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِن مَّکَانٍ بَعِیدٍ * وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا فِی شَکٍّ مُّرِیبٍ» (3)

حارث همدانی گوید: امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

مهدی آل محمّد صلی الله علیه و آله دارای چشمی اَقبَل [الأقبل من القَبَل و هو اقبال السواد علی الأنف] می باشد [کأنّه ینظر الی أنفه] و دارای موهایی مجعّد است و خالی به گونه دارد و حرکت او از مشرق است و چون قیام می کند سفیانی نیز

ص: 729


1- فی الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن حماد بن عثمان قال: أو لم اسمعیل فقال له ابو عبد الله علیه السلام: علیک بالمساکین فأشبعهم، فان الله عزّوجلّ یقول: و ما یبدئ الباطل و ما یعید. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 392، ح 4]
2- فی مجمع البیان قال ابن مسعود: دخل رسول الله صلی الله علیه و آله مکة و حول البیت ثلاثمأة و ستون صنما فجعل یطعنها بعود فی یده، و یقول: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً». «جاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یُعِیدُ». فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی علی بن موسی عن أبیه عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن آبائه علیهم السلام مثل ما نقلنا عن مجمع البیان. [تفسیر نور الثّقلین، ج 4، ص 343، ح 95]
3- سوره ی سبأ، آیات 54-51.

قیام خواهد نمود و سفیانی نه ماه ادامه دارد و از شام حرکت می کند و اهل شام از او اطاعت می نمایند، مگر گروهی که پایبند به دیانت اند و خداوند آنان را از رفتن به طرف سفیانی حفظ می نماید و سپس سفیانی با لشکر خونخواری وارد منطقه مدینه می شود و چون به بیداء مدینه می رسد خداوند او را در زمین فرو می برد، چنان که می فرماید: «وَ لَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ.» (1)

امام باقر علیه السلام فرمود:

به خدا سوگند من هم اکنون می بینم که قائم آل محمّد علیه السلام پشت خود را به حجر الأسود داده و حق خود را بیان می کند و به خدا سوگند یاد می کند و می فرماید: ای مردم هر کس می خواهد درباره خداوند سخن بگوید، من سزاوارتر به آدم هستم، و هر کس می خواهد درباره نوح سخن بگوید، من سزاوارتر به نوح هستم، و هر کس می خواهد دربارهٔ ابراهیم سخن بگوید، من سزاوارتر به ابراهیم هستم، و هر کس می خواهد دربارهٔ موسی سخن بگوید، من سزاوارتر به موسی هستم، و هر کس می خواهد دربارهٔ عیسی سخن بگوید،

ص: 730


1- أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی الْعَلَوِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْمُبَارَکِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِیِّ عَنِ الْحَارِثِ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ الْمَهْدِیُّ أَقْبَلُ جَعْدٌ بِخَدِّهِ خَالٌ یَکُونُ مَبْدَؤُهُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ خَرَجَ السُّفْیَانِیُّ فَیَمْلِکُ قَدْرَ حَمْلِ امْرَأَةٍ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ یَخْرُجُ بِالشَّامِ فَیَنْقَادُ لَهُ أَهْلُ الشَّامِ إِلَّا طَوَائِفُ مِنَ الْمُقِیمِینَ عَلَی الْحَقِّ یَعْصِمُهُمُ اللَّهُ مِنَ الْخُرُوجِ مَعَهُ وَ یَأْتِی الْمَدِینَةَ بِجَیْشٍ جَرَّارٍ حَتَّی إِذَا انْتَهَی إِلَی بَیْدَاءِ الْمَدِینَةِ خَسَفَ اللَّهُ بِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ جل جلاله فِی کِتَابِهِ -- وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ. [غیبت نعمانی، ص 205]

من سزاوارتر به عیسی هستم، و هر کس می خواهد دربارهٔ رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن بگوید، من سزاوارتر به او هستم، و هر کس می خواهد دربارهٔ کتاب خدا قرآن سخن بگوید، من سزاوارتر به کتاب خدا هستم.

سپس آن حضرت نزد مقام ابراهیم می آید و دو رکعت نماز می خواند و خدا را بر حق خود گواه می گیرد. تا این که امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا قسم او همان مضطرّی است که خداوند در قرآن می فرماید: «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ.» (1)

سپس فرمود:

اوّل کسی که با او بیعت می کند جبرئیل است و سپس آن 313 نفر هستند، که برخی از آنان روی زمین حرکت می کنند تا به او می رسند و بعضی با طیّ الأرض یک باره از بستر خود ناپدید می شوند و خدمت آن حضرت می رسند همان گونه که امیر المؤمنین علیه السلام خبر داده است و خداوند نیز درباره آنان فرموده است: «فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا.» (2)

سپس مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «خَیْرَاتِ» ولایت است، و در آیه دیگری خداوند دربارهٔ آنان می فرماید: «وَ لَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَی أُمَّةٍ مَّعْدُودَة» (3) و «أُمَّةٍ مَّعْدُودَة» اصحاب حضرت مهدی علیه السلام اند که همه آنان در یک ساعت نزد آن حضرت جمع می شوند و چون آن بزرگوار به منطقه بیدا می رسد، سفیانی با لشگر خود به طرف او می آیند و خداوند به زمین امر می کند تا آنان را در خود فرو ببرد،

ص: 731


1- سوره ی نمل، آیه ی 62.
2- سوره ی بقره، آیه ی 148.
3- سوره ی هود، آیه ی 8.

چنان که خداوند می فرماید: «وَ لَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ * وَ قَالُوا آمَنَّا بِهِ» یعنی بالقائم من آل محمّد صلی الله علیه و آله «وَ أَنَّی لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ…وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ» یعنی «یشتهون أن لا یعذّبوا» و راه چاره ای از عذاب پیدا نمی کنند «کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم مِّن قَبْلُ» [یعنی] همان گونه که مکذّبین قبل از آنان هلاک شدند و راه چاره ای پیدا نکردند.

در تفسیر عیّاشی از امام باقر علیه السلام نقل شده که می فرماید:

برای صاحب این ولایت غیبتی خواهد بود… تا این که می فرماید: او مردم را به کتاب خدا و سنّت رسول او صلی الله علیه و آله و ولایت امیر المؤنین علیه السلام و بیزاری از دشمنان او دعوت می کند، و کسی را نام نمی برد تا به بیداء می رسد و جیش سفیانی به جنگ او می آید و خداوند زمین را امر می کند تا آنان را در خود فرو ببرد، چنان که می فرماید: «وَ لَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ * وَ قَالُوا آمَنَّا بِهِ» یعنی لشگر سفیانی در آن هنگام می گویند: «آمَنَّا بِهِ» یعنی ما به قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله ایمان آوردیم «وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ» یعنی در آن حال به او ایمان می آوردند در حالی که قبلاً به او کافر شده بودند، پس احدی از آنان باقی نمی مانند مگر دو نفر که به آنان وَتر وُتَیْره گویند و از آل مراد هستند و صورت های شان به عقب برگشته است و به عقب راه می روند و این دو نفر به مردم خبر می دهند که بر سر لشکر سفیانی چه آمده است. (1)

ص: 732


1- … ثم قال أبو جعفر: و الله لکأنی أنظر إلیه و قد أسند ظهره إلی الحجر، ثم ینطلق فیدعو الناس إلی کتاب الله و سنة نبیه علیه و آله السّلام، و الولایة لعلی بن أبی طالب ع، و البراءة من عدوه و لا یسمی أحدا حتّی ینتهی إلی البیداء، فیخرج إلیه جیش السفیانی فیأمر الله الأرض فیأخذهم من تحت أقدامهم، و هو قول الله: «وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ» یعنی بقائم آل محمّد «وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ» یعنی بقائم آل محمّد إلی آخر السورة، و لا یبقی منهم إلّا رجلان یقال لهما وتر و وتیر من مراد: وجوههما فی أقفیتهما یمشیان القهقری، یخبران الناس بما فعل بأصحابهما… [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 57، ح 49]

مؤلّف گوید:

حدیث فوق به طور کامل در سوره انفال ذیل آیه «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه» (1) گذشت.

امام باقر علیه السلام می فرماید:

حضرت مهدی علیه السلام چون در مکّه قیام می کند [و از مکّه خارج می شود] و به مُرّ یعنی اطراف مدینه می رسد به او خبر می رسد که عامل و والی او را [اهل مکّه] کشته اند، پس به مکّه باز می گردد و فقط کشندگان او را می کشد و سپس حرکت می کند و مردم را دعوت می نماید تا به بَیداء می رسد و جیش سفیانی مقابل او می ایستد و خداوند به زمین امر می کند تا جیش سفیانی را ببلعد چنان که خداوند می فرماید: «وَ لَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ….» (2)

ص: 733


1- سوره ی انفال، آیه ی 39.
2- قال محمّد بن العبّاس رحمة الله علیه حدثنا محمّد بن الحسن بن علی الصباح المدائنی عن الحسن بن محمّد بن شعیب عن موسی بن عمر بن زید عن ابن أبی عمیر عن منصور بن یونس عن إسماعیل بن جابر عن أبی خالد الکابلی عن أبی جعفر علیه السلام قال یخرج القائم فیسیر حتّی یمر بمر فیبلغه أن عامله قد قتل فیرجع إلیهم فیقتل المقاتلة و لا یزید علی ذلک شیئا ثم ینطلق فیدعو الناس حتّی ینتهی إلی البیداء فیخرج جیشان للسفیانی فیأمر الله عزّوجلّ الأرض أن تأخذ بأقدامهم و هو قوله عزّوجلّ وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ یعنی بقیام القائم وَ قَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ یعنی بقیام القائم من آل محمّد صلی الله علیه و آله وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ کَما فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا فِی شَکٍّ مُرِیبٍ. [تأویل الآیات، ص 467]

یادآوری ها:

مولّف گوید:

یادآوری می شود که جز در جلد اوّل، در بقیّه ی مجلّدات از ترجمه ی آیة الله مکارم شیرازی زید عزّه استفاده شده است. ضمناً لغات نیز جز در جلد اوّل -- که از لغت نامه های گوناگونی استفاده گردیده -- در بقیّه ی مجلّدات تنها از تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی رضوان الله تعالی علیه استفاده شده است؛ جز مواردی که لغتی را آن مرحوم معنا نکرده بوده و نگارنده از جاهای دیگری مانند بحارالانوار و تفسیر صافی و تفسیر شبّر و غیره استفاده کرده اند. همچنین به لغت نامه های معروف، به خاطر شبهه ی عدم اعتبار شرعی آن ها مراجعه نکردیم.

(والله العالم)

پایان جلد ششم تفسیر اهل البیت علیهم السلام

ص: 734

جلد 7

مشخصات کتاب

سرشناسه:حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -

عنوان و نام پديدآور:تفسیر اهل البیت علیهم السلام/ تالیف سیدمحمد حسینی بهارانچی.

مشخصات نشر:قم: انتشارات مطیع، 1393 -

مشخصات ظاهری:9ج.

شابک:280000 ريال: ج.1 978-600-7107-24-9 : ؛ ج.3 978-600-7107-56-0 : ؛ ج.4 978-600-7107-51-5 : ؛ 500000 ریال: ج.5 978-600-7107-83-6 : ؛ ج.6 978-600-9900-04-6 : ؛ ج.7 978-600-9900-08-4 : ؛ 1200000 ﷼: ج.8 978-600-9900-09-1 : ؛ ج.9 978-600-990014-5 :

يادداشت:ج. 4 و 6 - 8 (چاپ اول: 1397) (فیپا).

يادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1397).

يادداشت:ج.8 (چاپ اول: 1399)

يادداشت:ج.9 (چاپ اول: 1398) (فیپا).

یادداشت:کتابنامه.

مندرجات:ج.1. سوره مبارکه حمد و بقره.- ج.4. سوره های مبارکه یونس- هود - یوسف - رعد - ابراهیم - حجر- نحل و اسراء.- ج.5. سوره های مبارکه کهف - مریم سلام الله علیها- طه - انبیاء - حج - مومنون و نور.- ج.6. سوره های فرقان - شعراء - نمل - قصص - عنکبوت - روم - لقمان - سجده - احزاب و سبأ.- ج.7. سوره های فاطر - یس - صافات - ص - زمر - غافر - فصلت - شوری - زخرف - دخان - جاثیه -احقاف.- ج.8. سوره های مبارکه محمد صلی الله علیه و آله - فتح - حجرات - ق- ذاریات - طور- نجم - قمر - الرحمن- واقعه - حدید - مجادله - حشر - ممتحنه - صف - جمعه - منافقین - تغابن - طلاق - تحریم

موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14

Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century

رده بندی کنگره:BP98/ح3ت7 1393

رده بندی دیویی:297/179

شماره کتابشناسی ملی:4922990

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام) (جلد 7)

سوره هاي مباركه فاطر، يس، صافات، ص، زمر، غافر، فصلت، شوري، زخرف، دخان، جاثيه، احقاف

تاليف خادم اهل البيت عليهم السلام

سیّد محمّد (سیّد قاسم) حسینی بهارانچی

ص: 4

الحمد لله ربّ العالمین وصلواته الدآئمّة علی خاتم النّبییّن و علی اله الائمّة المیامین و الاوصیآء المرضیّین، سیّما الامام المنتظر و الحجّة الثّانی عشر روحی و ارواح العالمین لتراب مقدّمه الفدآء، سمیّ المصطفی و کنیّ المرتضی، الّذی یملاء الله به الارض قسطًا وعدلًا، کما ملئت ظلمًا و جورًا،

و لعنة الله الدآئمّة علی اعدآئهم و مخالفیهم

و منکری فضآئلهم و امامتهم اجمعین

الی یوم الدّین.

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

سوره ی فاطر (ملائکه)

سوره ی فاطر، آیات 1 تا 11 13

سوره ی فاطر، آیات 12 تا 28 30

سوره ی فاطر، آیات 29 تا 45 37

سوره ی یس

سوره ی یس، آیات 1 تا 32 65

سوره ی یس، آیات 33 تا 59 90

سوره ی یس، آیات 60 تا 83 106

سوره ی صافّات

سوره ی صافّات، آیات 1 تا 21 127

سوره ی صافّات، آیات 22 تا 82 133

سوره ی صافّات، آیات 83 تا 113 144

ص: 7

سوره ی صافّات، آیات 114 تا 148 179

سوره ی صافّات، آیات 149 تا 182 193

سوره ی ص

سوره ی ص، آیات 1 تا 16 203

سوره ی ص، آیات 17 تا 26 210

سوره ی ص، آیات 27 تا 40 218

سوره ی ص، آیات 41 تا 44 234

سوره ی ص، آیات 45 تا 64 247

سوره ی ص، آیات 65 تا 88 253

سوره ی زُمَ-ر (غُرف)

سوره ی زمر، آیات 1 تا 9 269

سوره ی زمر، آیات 10 تا 23 281

سوره ی غافر

سوره ی غافر، آیات 1 تا 20 299

سوره ی غافر، آیات 21 تا 50 311

سوره ی غافر، آیات 51 تا 68 334

سوره ی غافر، آیات 69 تا 85 345

ص: 8

سوره ی فصّلت

سوره ی فصّلت، آیات 1 تا 29 359

سوره ی فصّلت، آیات 30 تا 44 385

سوره ی فصّلت، آیات 45 تا 54 405

سوره ی شوری

سوره ی شوری، آیات 1 تا 18 415

سوره ی شوری، آیات 19 تا 40 444

سوره ی شوری، آیات 41 تا 53 467

سوره ی زُخرف

سوره ی زخرف، آیات 1 تا 25 487

سوره ی زخرف، آیات 26 تا 45 499

سوره ی زخرف، آیات 46 تا 62 532

سوره ی زخرف، آیات 63 تا 89 550

سوره ی دُخان

سوره ی دخان، آیات 1 تا 33 577

سوره ی دخان، آیات 51 تا 59 597

سوره ی جاثیه

سوره ی جاثیه، آیات 1 تا 15 605

سوره ی جاثیه، آیات 16 تا 26 618

سوره ی جاثیه، آیات 27 تا 37 625

سوره ی احقاف

سوره ی احقاف، آیات 1 تا 15 635

ص: 9

سوره ی احقاف، آیات 16 تا 28 645

سوره ی احقاف، آیات 29 تا 35 655

ص: 10

سوره ی فاطر (ملائکه)

اشاره

محلّ نزول: مکّی.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی فرقان نازل شده است.

موضوع آیات: درباره ی قدرت، وحدانیّت و توحید ذات مقدّس خداوند است.

تعداد آیات: 45 آیه و یا 46 آیه.

ثواب قرائت سوره ی فاطر

مؤلّف گوید:

برخی از فضائل و پاداش های قرائت این سوره در ابتدای سوره ی «سبأ» گذشت.

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: کسی که برای خدا این سوره را قرائت کند

روز قیامت درهای هشتگانه بهشت هر کدام به او می گویند: «از این در داخل

بهشت شود» و او از هر دری می خواهد وارد بهشت می شود….(1)

ص: 11


1- 1.. من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة یرید بها ما عند الله تعالی نادته یوم القیامة ثمانیة أبواب الجنة، و کل باب یقول: هلم ادخل منی إلی الجنة، فیدخل من أیها شاء، و من کتبها فی قارورة، و جعلها فی حجر من شاء من الناس، لم یقدر أن یقوم من مکانه حتی ینزعها من حجره، بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 533، ح 1]

معاویة بن وهب گوید:

شخصی از اهل مرو با فرزند خود نزد امام صادق(علیه السلام) بودند و آن فرزند سر دردی

پیدا کرده بود و پدر او به آن حضرت خبر داد و امام(علیه السلام) دست مبارک خود را بر سر

او کشید و سپس این آیه را از سوره فاطر را خواند: «إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ

أَن تَزُولَا وَ لَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا.»(1)

و از آن حضرت نقل شده:

اگر کسی آیه فوق را تلاوت کند زلزله به او آسیبی نمی رساند، و اگر هنگام خواب

بخواند سقف بر سر او فرود نمی آید. إن شاء الله.(2)

ص: 12


1- 2.. الشیخ فی (مجالسه): بإسناده عن معاویة بن وهب، قال: کنت عند أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: فصدع ابن لرجل من أهل مرو و هو عنده جالس. قال: فشکا ذلک إلی أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «أدنه منی» قال: فمسح علی رأسه، ثم تلا: إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً «فاطر 35: 41». [تفسیر برهان، ج 4، ص 533، ح 4]
2- 3.. و عنه، فی (التهذیب): بإسناده عن محمّد بن علی بن محبوب، عن محمّد بن حماد الکوفی، عن محمّد بن خالد، عن عبید الله بن الحسین، عن علی بن الحسین، عن علی بن أبی حمزة، عن ابن یقطین، قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): «من أصابته زلزلة فلیقرأ: یا من یمسک السماوات و الأرض أن تزولا، و لئن زالتا إن أمسکهما من أحد من بعده إنه کان حلیما غفورا، صل علی محمّد و آل محمّد، و أمسک عنی السوء إنک علی کل شی ء قدیر». قال: «من قرأها عند النوم لم یسقط علیه البیت، إن شاء الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 533، ح 5]

سوره ی فاطر، آیات 1 تا 11

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً أُولی أَجْنِحَةٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 1 ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 2 یا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ 3 وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ 4 یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ 5 إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعیرِ 6 الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبیرٌ 7 أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَصْنَعُونَ 8 وَ اللَّهُ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثیرُ

ص: 13

سَحاباً فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ 9 مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ 10 وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیرٌ 11

لغات:

«فَطر» به معنای شَقّ و جدا کردن و شکافتن چیزی است، و «فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ» به معنای خالق سماوات است، و «أَنَّی تُؤْفَکُونَ» یعنی أنّی تُصَرفون عن توحید الله فتشرکون به، و «غَرور» به معنای شیطان است و او فراوان انسان ها را فریب می دهد، و «سعیر» آتش شعله ور را گویند، و «یُضِلُّ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی مَن یَشَاء» یعنی یخذل من لا ینفعه اللطف و یلطف بمن ینفعه و یلیق به، و «فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ» یعنی لا تهلک نفسک علیهم بکفرهم و غیّهم، و «تُثِیرُ سَحَابًا» یعنی تهیّجه، و «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» هو التوحید، و «هُوَ یَبور» یعنی یبطل و لا یؤثّر شیئاً. و «نطفة» به آب زیاد و آب کم گفته می شود و از اضداد است، و «عُمر» به معنای بقا و طول مدّت است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ستایش مخصوص خداوندی است آفریننده آسمانها و زمین، که فرشتگان را رسولانی قرار داد دارای بالهای دوگانه و سه گانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در

ص: 14

آفرینش می افزاید، و او بر هر چیزی تواناست! (1) هر رحمتی را خدا به روی مردم بگشاید، کسی نمی تواند جلو آن را بگیرد و هر چه را امساک کند، کسی غیر از او قادر به فرستادن آن نیست و او عزیز و حکیم است! (2) ای مردم! به یاد آورید نعمت خدا را بر شما آیا آفریننده ای جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟! هیچ معبودی جز او نیست با این حال چگونه به سوی باطل منحرف می شوید؟! (3) اگر تو را تکذیب کنند (غم مخور، موضوع تازه ای نیست) پیامبران پیش از تو نیز تکذیب شدند و همه کارها بسوی خدا بازمی گردد. (4) ای مردم! وعده خداوند حقّ است مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان شما را فریب دهد و به (کرم) خدا مغرور سازد! (5) البتّه شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید او فقط حزبش را به این دعوت می کند که اهل آتش سوزان (جهنّم) باشند! (6) کسانی که راه کفر پیش گرفتند، برای آنان عذابی سخت است و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، آمرزش و پاداش بزرگ از آن آنهاست! (7) آیا کسی که عمل بدش برای او آراسته شده و آن را خوب و زیبا می بیند (همانند کسی است که واقع را آن چنان که هست می یابد)؟! خداوند هر کس را بخواهد گم راه می سازد و هر کس را بخواهد هدایت می کند پس جانت به خاطر شدّت تأسف بر آنان از دست نرود خداوند به آنچه انجام می دهند داناست! (8) خداوند کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت درآورند سپس ما این ابرها را به سوی زمین مرده ای راندیم و به وسیله آن، زمین را پس از مردنش زنده می کنیم رستاخیز نیز همین گونه است! (9) کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند، و عمل صالح را بالا می برد و آنها که نقشه های بد می کشند، عذاب سختی برای آنهاست

ص: 15

و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود می شود (و به جایی نمی رسد)! (10) خداوند شما را از خاکی آفرید، سپس از نطفه ای سپس شما را بصورت زوجهایی قرار داد هیچ جنس ماده ای باردار نمی شود و وضع حمل نمی کند مگر به علم او، و هیچ کس عمر طولانی نمی کند، یا از عمرش کاسته نمی شود مگر اینکه در کتاب (علم خداوند) ثبت است اینها همه برای خداوند آسان است. (11)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً أُولی أَجْنِحَةٍ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هیچ مخلوقی بیش از ملائکه آفریده نشده، و در هر شبی هفتاد هزار ملک از آسمان فرود می آیند و در آن شب گرد کعبه طواف می کنند، و در هر روزی نیز همین اندازه می آیند [و تا آخر دنیا بیش از یک نوبت سهم آنان نیست.](2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

برخی از ملائکه دو بال، و برخی سه بال و برخی چهار بال دارند.(3)

ص: 16


1- 4.. سوره ی فاطر، آیه ی 1.
2- 5.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، و علی بن إبراهیم بن هاشم، عن أبیه، جمیعا، عن ابن محبوب، عن داود الرقی، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «لیس خلق أکثر من الملائکة، إنه لینزل کل لیلة من السماء سبعون ألف ملک فیطوفون بالبیت الحرام لیلتهم، و کذلک فی کل یوم». [تفسیر برهان، ج 4، ص 535، ح 1]
3- 6.. و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، و علی بن إبراهیم، عن أبیه، قالا: حدثنا ابن محبوب، عن عبد الله بن طلحة رفعه، قال: قال النّبی(صلی الله علیه و آله): «الملائکة علی ثلاثة أجزاء: جزء له جناحان، و جزء له ثلاثة أجنحة، و جزء له أربعة أجنحة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 535، ح 2]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

در بهشت نهری است که جبرئیل(علیه السلام) هر صبحگاه در آن وارد می شود و چون خارج می گردد و بال های خود را تکان می دهد و از هر قطره آبی که از او می ریزد خداوند ملکی را خلق می نماید.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند ملکی را خلق کرده که فاصله بین گوش و گردن او به اندازه پرواز پانصد سال پرنده است.(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

خداوند خروسی آفریده که پاهای او در طبقه هفتم زمین قرار دارد و گردن او زیر عرش و بال های او در هوا می باشد، چون نصف شب و یا ثلث دوّم آخر شب فرا می رسد بال های خود را بر هم می زند و فریاد می کند: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ، رَبُّنَا اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبِینُ، فَلَا إِلهَ غَیْرُهُ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ» و در آن هنگام خروس زمینی [نیز بال بر هم می زند و به زبان خود خداوند را تسبیح می نماید و] می خواند.(3)

ص: 17


1- 7.. و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن علی بن الحکم، عن معاویة بن میسرة، عن الحکم بن عتیبة، عن أبی جعفر(علیه السلام)، قال: «إن فی الجنة نهرا یغتمس فیه جبرئیل(علیه السلام) کل غداة، ثم یخرج منه فینتفض، فیخلق الله؟عز؟ من کل قطرة تقطر منه ملکا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 535، ح 3]
2- 8.. ثم قال محمّد بن یعقوب: عنه، عن بعض أصحابه، عن زیاد القندی، عن درست بن أبی منصور، عن رجل، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «إن لله؟عز؟ ملکا ما بین شحمة اذنه إلی عاتقه مسیرة خمسمائة عام خفقان الطیر». [تفسیر برهان، ج 4، ص 535، ح 4]
3- 9.. و عنه: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن الوشاء، عن محمّد بن الفضیل، عن أبی جعفر(علیه السلام)، قال: «إن لله؟عز؟ دیکا رجلاه فی الأرض السابعة، و عنقه مثنیة تحت العرش، و جناحاه فی الهواء، إذا کان فی نصف اللیل، أو الثلث الثانی من آخر اللیل ضرب بجناحیه، و صاح: سبوح، قدوس، ربنا الله الملک الحق المبین، فلا إله غیره، رب الملائکة و الروح. فتضرب الدیکة، بأجنحتها و تصیح». [تفسیر برهان، ج 4، ص 536، ح 5]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند ملائکه را به اشکال مختلفی آفریده است، از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روزی جبرئیل(علیه السلام) را دید که ششصد بال داشت و بر ساق او دانه های درّ بود مانند قطره آب هایی که بر روی سبزی قرار دارد و او بین آسمان و زمین را پر کرده بود.

سپس فرمود:

هنگامی که خداوند میکائیل را امر به هبوط به زمین می کند، پای راست او در آسمان هفتم و پای دیگر او در طبقه هفتم پایین زمین است، و خداوند را ملائکه ای است که نصف بدن آنان یخ و نصف دیگر آنان آتش است و سخن شان این است که می گویند: «ای خدایی که بین یخ و آتش را الفت دادی قلب های ما را بر طاعت خود ثابت بفرما…».

تا این که فرمود:

ملائکه نمی خورند و نمی آشامند و نکاحی ندارند و غذای آنان نسیم عرش الهی است، و خداوند را ملائکه ای است که تا قیامت در حال رکوع اند، و ملائکه ای است که تا قیامت در حال سجده اند.

سپس امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند هیچ مخلوقی را بیش از ملائکه خلق نکرده است و در هر روز و در هر شب هفتاد هزار نفر آنان گرد کعبه می آیند و طواف می کنند و سپس

ص: 18

نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) می آیند و بر آنان سلام می کنند و سپس نزد قبر امام حسین(علیه السلام) می آیند و اقامت می کنند و چون سحر فرا می رسد به آسمان عروج می نمایند و پس از آن هرگز به زمین باز نمی گردند.(1)

مؤلّف گوید:

در تفسیر قمّی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) سخنانی درباره ی احوال ملائکه آمده که در پاورقی ملاحظه می کنید.(2)

ص: 19


1- 10.. قال الصّادق(علیه السلام) خلق الله الملائکة مختلفة و قد رأی رسول الله(صلی الله علیه و آله) جبرئیل و له ستمائة جناح علی ساقه الدر مثل القطر علی البقل قد ملأ ما بین السماء و الأرض و قال: إذا أمر الله میکائیل بالهبوط إلی الدنیا صارت رجله الیمنی فی السماء السابعة و الأخری فی الأرض السابعة و إن لله ملائکة أنصافهم من برد و أنصافهم من نار یقولون یا مؤلفا بین البرد و النار ثبت قلوبنا علی طاعتک، و قال: إن لله ملکا بعد ما بین شحمة أذنیه إلی عینیه مسیرة خمسمائة عام خفقان الطیر، و قال: إن الملائکة لا یأکلون و لا یشربون و لا ینکحون و إنّما یعیشون بنسیم العرش، و إن لله ملائکة رکعا إلی یوم القیامة، و إن لله ملائکة سجدا إلی یوم القیامة، ثم قال أبو عبد الله(علیه السلام) قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) ما من شی ء مما خلق الله أکثر من الملائکة و إنه لیهبط فی کل یوم أو فی کل لیلة سبعون ألف ملک فیأتون البیت الحرام فیطوفون به ثم یأتون رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثم یأتون أمیر المؤمنین(علیه السلام) فیسلمون علیه ثم یأتون الحسین(علیه السلام) فیقیمون عنده، فإذا کان عند السحر وضع لهم معراج إلی السماء ثم لا یعودون أبدا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 206]
2- 11.. و قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی خلقة الملائکة: «و ملائکة خلقتهم و أسکنتهم سماواتک فلیس فیهم فترة و لا عندهم غفلة و لا فیهم معصیة، هم أعلم خلقک بک، و أخوف خلقک منک، و أقرب خلقک إلیک و أعملهم بطاعتک، لا یغشاهم نوم العیون و لا سهو العقول و لا فترة الأبدان، لم یسکنوا الأصلاب و لم تتضمنهم الأرحام و لم تخلقهم من ماء مهین، أنشأتهم إنشاء فأسکنتهم سماواتک و أکرمتهم بجوارک و ائتمنتهم علی وحیک و جنبتهم الآفات و وقیتهم البلیات و طهرتهم من الذنوب و لو لا قوتک لم یقووا و لو لا تثبیتک لم یثبتوا و لو لا رحمتک لم یطیعوا و لو لا أنت لم یکونوا، أما إنهم علی مکانتهم منک و طواعیتهم إیاک و منزلتهم عندک و قلة غفلتهم عن أمرک لو عاینوا ما خفی عنهم منک لاحتقروا أعمالهم و لآزروا علی أنفسهم و لعلموا أنهم لم یعبدوک حق عبادتک سبحانک خالقا و معبودا ما أحسن بلاءک عند خلقک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 207]

در ذیل آیه «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ» روایاتی درباره ی عظمت پروردگار و خلقت ملائکه و غیره گذشت مراجعه شود.(1)

«مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا وَ مَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(2)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

«ازدواج موقّت و متعه» از این قبیل است. [یعنی متعه یکی از گشایش های خداوند برای مردم است، و کسی حق ندارد از آن جلوگیری نماید.](3)

و در سخن دیگری فرمود:

مقصود از «مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ …» هر حکمی است که خداوند بر زبان امام جاری می کند.(4)

ص: 20


1- 12.. سوره ی نور، آیه ی 41.
2- 13.. سوره ی فاطر، آیه ی 2.
3- 14.. أخبرنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد عن مالک بن عبد الله بن أسلم عن أبیه عن رجل من الکوفیین عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله: ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها قال: و المتعة من ذلک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 207]
4- 15.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا أبو محمّد أحمد بن محمّد بن النوفلی عن یعقوب بن یزید عن ابن أبی عمیر عن مرازم عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قول الله؟عز؟ ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها قال هی ما أجری الله علی لسان الإمام. یعنی أن الذی یجریه الله علی لسان الإمام(علیه السلام) من الکلام هو رحمة منه فتح بها علی الناس لأنه لا ینطق عن الهوی و ما ینطق إلّا عن الله و کل ما یکون من الله فهو رحمة و منه قوله تعالی وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ و کذلک أهل بیته الطیبین صلوات الله علیهم أجمعین. [تأویل الآیات، ص 478]

«إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

شیطان قدرت بر وسوسه بنده مؤمن پیدا نمی کند مگر این که او از یاد خدا غافل

و از امر او اعراض و به نهی او روی آورده و فراموش کرده باشد که خداوند از باطن

و سرّ او آگاه است. سپس فرمود: وسوسه اشاره ی شیطان است از خارج قلب و امّا

اگر بر قلب مسلّط شود سبب گم راهی و کفر خواهد بود، از این رو خداوند -- از راه لطف -- بندگان خود را از پیروی شیطان منع کرده و شیطان را دشمن آنان معرّفی نموده و می فرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا.»(2)

«أَ فَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی مَن یَشَاء فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

روایت شده که این آیه درباره ی «زُرَیق وَ حَبتَر» نازل شده است.(4)

ص: 21


1- 16.. سوره ی فاطر، آیه ی 6.
2- 17.. فی (مصباح الشریعة): قال الصّادق(علیه السلام): «لا یتمکن الشیطان بالوسوسة من العبد إلّا و قد أعرض عن ذکر الله تعالی، و استهان و سکن إلی نهیه، و نسی اطلاعه علی سره، فالوسوسة ما تکون من خارج القلب بإشارة معرفة العقل و مجاورة الطبع، و أما إذا تمکن فی القلب فذلک غی و ضلالة و کفر، و الله؟عز؟ دعا عباده بلطف دعوته و عرفهم عداوة إبلیس، فقال تعالی: إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 558]
3- 18.. سوره ی فاطر، آیه ی 8.
4- 19.. و عنه عن أحمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن سیف بن عمیرة عن حسان عن هاشم بن عمار یرفعه فی قوله: أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما یَصْنَعُونَ قال: نزلت فی زریق و حبتر. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 207]

مرحوم طبرسی از امام هادی(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در نامه خود به اهل اهواز که از جبر و تفویض سؤال کرده بودند نوشت:

اگر بگویند: معنای آیه «فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی مَن یَشَاء» و امثال این آیه چیست؟ در پاسخ آنان می گوییم: این آیه دو معنا دارد، 1. خبر می دهد که خداوند قادر بر هدایت و ضلالت هر که را بخواهد می باشد، و اگر آنان را بر یکی از این دو اجبار کند نه ثوابی لازم می شود و نه عقابی، 2. هدایت خداوند، تعریف و راهنمایی است چنان که می فرماید: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی».

سپس فرمود:

همه آیات قرآن این گونه نیست که مردم بتوانند طبق آن حکم کنند و از آن پیروی نمایند [چرا که برخی از آن ها آیات متشابه و یا مجمل است و علم آن ها نزد «وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» می باشد]. چنان که خداوند می فرماید: «هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ»، و یا می فرماید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ.»(1)

ص: 22


1- 20.. الطبرسی، فی (الاحتجاج): عن أبی الحسن علی بن محمّد العسکری؟سهما؟، فی رسالته إلی أهل الأهواز حین سألوه عن الجبر و التفویض -- و ذکر الرسالة إلی أن قال(علیه السلام): -- «[فإن قالوا ما الحجة فی قول الله تعالی:] فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ «إبراهیم 14: 4»، و ما أشبه ذلک؟ قلنا: فعلی مجاز هذه الآیة یقتضی معنیین: أحدهما: أنه إخبار عن کونه تعالی قادرا علی هدایة من یشاء و ضلالة من یشاء، و لو أجبرهم علی أحدهما لم یجب لهم ثواب، و لا علیهم عقاب، علی ما شرحناه. و المعنی الآخر: أن الهدایة منه: التعریف، کقوله تعالی: وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی «فصلّت 41: 17». و لیس کل آیة مشتبهة فی القرآن کانت الآیة حجة علی حکم الآیات اللاتی امر بالأخذ بها و تقلیدها، و هی قوله: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ «آل عمران 3: 17» الآیة، و قال: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ «الزمر 39: 17 و 18»». [تفسیر برهان، ج 4، ص 538، ح 2]

«وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَی بَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَلِکَ النُّشُورُ»(1)

از امیرالمؤمنین(علیه السلام) سؤال شد: ابر، از کجا به وجود می آید؟ فرمود:

ابر، بر روی درختی که بر روی تپّه شنی بر ساحل دریاست قرار دارد، و هنگامی که خداوند

می خواهد آن ابر را بفرستد بادی را امر می کند تا آن ابر را حرکت دهد، و آن ابر را به فرشتگان می سپارد، و آنان آن ابر را با مخاریق یعنی رعد و آذرخش می زنند و ابر اوج می گیرد و بالا می رود، چنان که خداوند می فرماید: «وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَی بَلَدٍ مَّیِّتٍ» و آن ملک فرمانروا، نامش رعد است.(2)

ص: 23


1- 21.. سوره ی فاطر، آیه ی 9.
2- 22.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن الحسین بن سعید، عن ابن العرزمی، رفعه، قال: قال أمیر المؤمنین(علیه السلام)، و سئل عن السحاب، أین یکون؟ قال: «یکون علی شجر علی کثیب علی شاطئ البحر یأوی إلیه، فإذا أراد الله؟عز؟ أن یرسله أرسل ریحا فأثارته، و وکل به ملائکة یضربونه بالمخاریق -- و هو البرق -- فیرتفع». ثم قرأ هذه الآیة: «وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ الآیة، و الملک اسمه (الرعد)». [تفسیر برهان، ج 4، ص 539، ح 1]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند در این آیه بر زنادقه و منکرین خدا و معاد و مادیّین استدلال نموده و می فرماید: خداوند به وسیله باد ابرها را به سرزمین های مرده می فرستد و به وسیله باران آن زمین ها زنده می شوند [و گیاه ها و درخت ها و میوه ها از آن ها می روید] و در قیامت نیز مردم همین گونه زنده می شوند.(1)

«مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُوْلَئِکَ هُوَ یَبُورُ»(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کلام طیّب و عمل صالح ولایت ما اهل بیت است. و سپس با دست مبارک خود به سینه مبارک اشاره نمود و فرمود: هر کس ولایت ما را نپذیرفته باشد، خداوند عملی را برای او بالا نمی برد و از او نمی پذیرد.(3)

حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

کلام طیّب سخن مؤمن است که می گوید: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌ وَلِیُ اللَّهِ». و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را خلیفة الله و خلیفه به حق پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)

ص: 24


1- 23.. و قال علی بن إبراهیم: ثم احتج؟عز؟ علی الزنادقة، و الدهریة، فقال: وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ، و هو الذی لا نبات فیه فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها، أی بالمطر، ثم قال: کَذلِکَ النُّشُورُ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 539، ح 2]
2- 24.. سوره ی فاطر، آیه ی 10.
3- 25.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن محمّد، و غیره، عن سهل بن زیاد، عن یعقوب بن یزید، عن زیاد القندی، عن عمار الأسدی، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، فی قول الله؟عز؟: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ، قال: «ولایتنا أهل البیت -- و أهوی بیده إلی صدره -- فمن لم یتولنا لم یرفع الله له عملا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 539، ح 3]

می داند و امامان بعد از او را نیز جانشینان او و خلفاء الله می داند، و خداوند عمل صالح او را بالا می برد، چرا که امام من عند الله راهنمای اوست، و عمل

او اعتقاد قلبی اوست که به زبان جاری می کند.(1)

ابان بن تغلب گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

ای ابان هنگامی که داخل کوفه شدی این حدیث را نقل کن: «هر کس با اخلاص، شهادت به «لا إله الّا الله»، و یگانگی خداوند بدهد، بهشت برای او واجب می شود» گفتم: افراد مختلفی نزد من می آیند آیا برای همه آن ها این حدیث را نقل کنم؟ فرمود: آری. سپس فرمود: چون روز قیامت می شود و خداوند اوّلین و آخرین را جمع می کند، آنان از گفتن «لا إله الّا الله»، ممنوع می شوند، جز کسانی که ولایت ما را پذیرفته باشند.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

کلام طیّب گفتن: «لا إله الّا الله»، و اقرار به واجباتی است که از ناحیه خداوند

ص: 25


1- 26.. عن الإمام علی بن موسی(علیه السلام) فی قوله تعالی إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ قال الکلم الطیب هو قول لا إله إلّا الله محمّد رسول الله علی ولی الله و خلیفته حقا و خلفاؤه خلفاء الله وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ فهو دلیله و عمله اعتقاده الذی فی قلبه بأن هذا الکلام صحیح کما قلته بلسانی. [تأویل الآیات، ص 469]
2- 27.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، و عدة من أصحابنا، عن أحمد ابن محمّد جمیعا، عن الوشاء، عن أحمد بن عائذ، عن أبی الحسن السواق، عن أبان بن تغلب، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «یا أبان، إذا قدمت الکوفة فارو هذا الحدیث: من شهد أن لا إله إلّا الله مخلصا وجبت له الجنة». قال: قلت له: إنه یأتینی من کل صنف، أ فأروی لهم هذا الحدیث؟ قال: «نعم -- یا أبان -- إنه إذا کان یوم القیامة، و جمع الله الأولین و الآخرین، فتسلب لا إله إلّا الله منهم إلّا من کان علی هذا الأمر». [تفسیر برهان، ج 4، ص 541، ح 5]

[بر پیامبر او(صلی الله علیه و آله)] نازل شده است، و ولایت [محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله)] عمل صالح را بالا می برد [و به درگاه خداوند پذیرفته می شود.](1)

سپس علی بن ابراهیم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کلام طیّب، سخن مؤمن است که می گوید: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌ وَلِیُ اللَّهِ وَ خَلِیفَةُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)». سپس فرمود: عمل صالح اعتقاد قلبی مؤمن است به این که آنچه گفته شد، حق من عند الله است و شکّی نیست که از ناحیه خدای ربّ العالمین نازل شده است.(2)

امام باقر(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

برای هر سخنی مصداقی از عمل پیدا می شود که یا آن سخن را تصدیق می کند و یا آن را تکذیب می نماید، پس اگر عمل فرزند آدم سخن او را تأیید و تصدیق نماید، عمل او بالا می رود و پذیرفته می شود، و اگر عمل او سخن او را تأیید و تصدیق نکند، سخن او همراه عمل او به آتش می رود.(3)

ص: 26


1- 28.. علی بن إبراهیم: قوله تعالی: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ، قال: کلمة الإخلاص، و الإقرار بما جاء من عند الله من الفرائض، و الولایة ترفع العمل الصالح إلی الله. [تفسیر برهان، ج 4، ص 541، ح 6]
2- 29.. ثم قال: و عن الصّادق(علیه السلام) أنه قال: «الکلم الطیب: قول المؤمن: لا إله إلّا الله، محمّد رسول الله، علی ولی الله و خلیفة رسول الله(صلی الله علیه و آله). و قال: «العمل الصالح: الاعتقاد بالقلب أن هذا هو الحق من عند الله لا شک فیه من رب العالمین». [تفسیر برهان، ج 4، ص 541، ح 7]
3- 30.. قال: و فی روایة أبی الجارود، عن أبی جعفر(علیه السلام)، قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): إن لکل قول مصداقا من عمل یصدقه، أو یکذبه، فإذا قال ابن آدم و صدق قوله بعمل رفع قوله بعمله إلی الله، و إذا قال و خالف عمله قوله رد قوله علی عمله الخبیث، و هوی فی النار». [تفسیر برهان، ج 4، ص 541، ح 8]

«وَ اللَّهُ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَاجًا وَ مَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَی وَ لَا تَضَعُ

إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ مَا یُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَ لَا یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ»(1)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

بسا، مردی سه سال از عمر او باقی مانده و چون صله رحم می کند خداوند آن سه سال را برای او تبدیل به سی سال می نماید و هر چه مشیّت او باشد انجام میردهد.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

من چیزی را سراغ ندارم که عمر را زیاد کند مگر صله رحم، تا جایی که مردی سه سال به عمر او مانده و چون صله رحم می کند خداوند سی سال به عمر او می افزاید و عمر او سی و سه سال می شود و بسا مردی سی و سه سال از عمر او باقیست و چون قطع رحم می نماید سی سال از عمر او کم می شود، و سه سال باقی می ماند.(3)

ص: 27


1- 31.. سوره ی فاطر، آیه ی 11.
2- 32.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن أحمد بن محمّد ابن أبی نصر، عن محمّد بن عبید الله، قال: قال أبو الحسن الرّضا(علیه السلام): «یکون الرجل یصل رحمه، فیکون قد بقی من عمره ثلاث سنین، فیصیرها الله ثلاثین سنة، و یفعل الله ما یشاء». [تفسیر برهان، ج 4، ص 541، ح 2]
3- 33.. و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن صفوان بن یحیی، عن إسحاق بن عمار، قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): «ما نعلم شیئا یزید فی العمر إلّا صلة الرحم، حتی أن الرجل یکون أجله ثلاث سنین فیکون وصولا للرحم، فیزید الله فی عمره ثلاثین سنة، فیجعلها ثلاثا و ثلاثین سنة، و یکون أجله ثلاثا و ثلاثین سنة فیکون قاطعا للرحم، فینقصه الله ثلاثین سنة، و یجعل أجله إلی ثلاث سنین». [تفسیر برهان، ج 4، ص 542، ح 3]

مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر آیه فوق گوید:

«إِلَّا فِی کِتَابٍ» یعنی عمر هر کسی در کتابی نوشته می شود، و این آیه پاسخ به کسانی است که منکر بدا هستند.(1)

مرحوم جعفر بن قولویه با سند خود از محمّد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرموده:

به شیعیان ما بگویید به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) بروند، چرا که زیارت او رزق را زیاد می کند، و عمر را طولانی می نماید، و از پیش آمدهای بد جلوگیری می کند، و زیارت قبر او بر هر مؤمنی که اقرار به امامت او دارد واجب است.(2)

منصور بن حازم گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

کسی که یک سال بر او بگذرد و به زیارت امام حسین(علیه السلام) نرود، یک سال از عمر او

کاسته می شود، و اگر من بگویم: برخی از شما سی سال قبل از اجل خود می میرد، راست گفته ام، چرا که شما زیارت امام حسین(علیه السلام) را ترک می کنید.

سپس فرمود:

بر شما باد به زیارت او تا خداوند عمر و روزی شما را زیاد کند، و اگر زیارت

ص: 28


1- 34.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله: وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ یعنی یکتب فی کتاب و هو رد علی من ینکر البداء. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 208]
2- 35.. أبو القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه، فی (کامل الزیارات)، قال: حدثنی أبی؟ره؟، و جماعة مشایخی رحمهم الله، عن سعد بن عبد الله، و محمّد بن یحیی العطار، و عبد الله بن جعفر الحمیری، جمیعا، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن إسماعیل بن بزیع، عن أبی أیوب، عن محمّد بن مسلم، عن أبی جعفر(علیه السلام)، قال: «مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین بن علی؟سهما؟، فإن إتیانه یزید فی الرزق، و یمد فی العمر، و یدفع السوء، و إتیانه مفروض علی کل مؤمن یقر للحسین بالإمامة من الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 542، ح 4]

او را ترک کنید خداوند روزی و عمر شما را کم خواهد نمود، پس بشتابید به زیارت او چرا که او نزد خدا و رسول او و علیّ و فاطمه(علیهم السلام) شهادت به زیارت شما می دهد.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) نرود، از خیر فراوانی محروم شده و یک سال از عمر او کاسته می شود.(2)

مؤلّف گوید:

در اهمیّت زیارت امام حسین(علیه السلام) همین بس که در روایت معروفی آمده: «مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(علیه السلام) عَارِفاً بِحَقِّهِ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِهِ». و سفارش به زیارت امام حسین(علیه السلام) بیش از سفارش به زیارت های معصومین دیگر شده، و برکات زیارت و خطر ترک زیارت او بزرگ است، تا جایی که زیارت او در حال تقیّه و خطر نیز سفارش شده است.

ص: 29


1- 36.. و عنه، قال: حدثنی محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن أبیه، عن محمّد بن عبد الحمید، عن سیف بن عمیرة، عن منصور بن حازم، قال: سمعناه یقول: «من أتی علیه حول لم یأت قبر الحسین(علیه السلام) أنقض الله من عمره حولا، و لو قلت أن أحدکم یموت قبل أجله بثلاثین سنة لکنت صادقا، و ذلک أنکم تترکون زیارته، فلا تدعوا زیارته یمد الله فی أعمارکم و یزید فی أرزاقکم، و إذا ترکتم زیارته نقص الله من أعمارکم و أرزاقکم، فسابقوا فی زیارته، و لا تدعوا ذلک فإن الحسین بن علی؟سهما؟ شاهد لکم فی ذلک عند الله، و عند رسوله، و عند علی و فاطمة(علیهم السلام)». [تفسیر برهان، ج 4، ص 542، ح 5]
2- 37.. و عنه، قال: حدثنی أبی؟ره؟، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن إسماعیل، عمن حدثه، عن عبد الله بن وضاح، عن داود الحمار، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «من لم یزر قبر الحسین(علیه السلام) فقد حرم خیرا کثیرا، و نقص من عمره سنة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 542، ح 6]

سوره ی فاطر، آیات 12 تا 28

متن:

وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ 12 یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْری لِأَجَلٍ مُسَمًّی ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ وَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمیرٍ 13 إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبیرٍ 14 یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ 15 إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدیدٍ 16 وَ ما ذلِکَ عَلَی اللَّهِ بِعَزیزٍ 17 وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلی حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ ءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی إِنَّما تُنْذِرُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَکَّی فَإِنَّما یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصیرُ 18 وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصیرُ 19 وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ 20 وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ 21 وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ 22 إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیرٌ 23 إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فیها نَذیرٌ 24 وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنیرِ 25 ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذینَ کَفَرُوا فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ 26 أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابیبُ سُودٌ 27 وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ کَذلِکَ إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ غَفُورٌ 28

ص: 30

لغات:

«قِطمیر» پوست نازک اطراف هسته خرما و یا نخ وسط آن را گویند، و «جدید» قریب العهد و امر تازه را گویند، و اصل لغت به معنای قطع است، و «حَرور» و «سَموم» به معنای باد آتشین است، و سَموم اختصاص به شب دارد، و حرور مطلق است، و «استواء» مساوی بودن چیزی با چیز دیگر است، و «اِعوِجاج» خلاف آن است، و «اِسماع» به معنای شنواندن است، و آن نزدیک کردن مسموع به سامع است، و «جُدَد» جمع جُدَّة و جُدُد جمع جدید است، و «جُدَد» به معنای طرائق و خطوط است، مانند خط های سیاه بر پشت حمار وحشی، و هر طریقی را جُدّة و جادّة گویند، و طرائق در کوه ها، مانند عروق اند و آن ها سیاه و یا سفید و یا سرخ است، و غربیب

جمع آن غرابیب به معنای سیاهی شدید همانند غراب است.

ترجمه:

دو دریا یکسان نیستند: این یکی دریایی است که آبش گوارا و شیرین و نوشیدنش خوشگوار است، و آن یکی شور و تلخ و گلوگیر (امّا) از هر دو گوشتی تازه می خورید و وسایل زینتی استخراج کرده می پوشید و کشتیها را در آن می بینی که آنها را می شکافند (و به سوی مقصد پیش می روند) تا از فضل خداوند بهره گیرید، و شاید شکر (نعمتهای او را) بجا آورید! (12) او شب را در روز داخل می کند و روز را در شب و خورشید و ماه را مسخّر (شما) کرده، هر یک تا سرآمد معیّنی به حرکت خود ادامه می دهد این است خداوند، پروردگار شما حاکمیّت (در سراسر عالم) از آن اوست: و کسانی را که جز او می خوانید (و می پرستید) حتی به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند! (13) اگر آنها را بخوانید صدای شما را نمی شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمی گویند و روز قیامت، شرک (و پرستش) شما را منکر می شوند، و

ص: 31

هیچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبیر تو را (از حقایق) با خبر نمی سازد! (14) ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است! (15) اگر بخواهد شما را می برد و خلق جدیدی می آورد (16) و این برای خداوند مشکل نیست! (17) هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد و اگر شخص سنگین باری دیگری را برای حمل گناه خود بخواند، چیزی از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزدیکان او باشد! تو فقط کسانی را بیم می دهی که از پروردگار خود در پنهانی می ترسند و نماز را برپا می دارند و هر کس پاکی (و تقوا) پیشه کند، نتیجه آن به خودش بازمی گردد و بازگشت (همگان) به سوی خداست! (18) و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند، (19) و نه ظلمتها و روشنایی، (20) و نه سایه (آرامبخش) و باد داغ و سوزان! (21) و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد می رساند، و تو نمی توانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته اند برسانی! (22) تو فقط انذارکننده ای، (اگر ایمان نیاورند نگران نباش، وظیفه ات را انجام ده.) (23) ما تو را بحق برای بشارت و انذار فرستادیم و هر امّتی در گذشته انذارکننده ای داشته است! (24) اگر تو را تکذیب کنند (عجیب نیست) کسانی که پیش از آنان بودند (نیز پیامبران خود را) تکذیب کردند آنها با دلایل روشن و کتاب های پند و موعظه و کتب آسمانی روشنگر (مشتمل بر معارف و احکام) به سراغ آنان آمدند (امّا کوردلان ایمان نیاوردند). (25) سپس من کافران را (بعد از اتمام حجّت) گرفتم (و سخت مجازات کردم) مجازات من نسبت به آنان چگونه بود؟! (26) آیا ندیدی خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد که بوسیله آن میوه هایی رنگارنگ (از زمین) خارج ساختیم و از کوه ها نیز (به لطف پروردگار) جاده هایی آفریده شده سفید و سرخ و به رنگهای مختلف و گاه

ص: 32

به رنگ کاملًا سیاه! (27) و از انسانها و جنبندگان و چهارپایان انواعی با رنگهای مختلف، (آری) حقیقت چنین است: از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او

می ترسند خداوند عزیز و غفور است! (28)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ … وَ غَرَابِیبُ سُودٌ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در توضیح آیات فوق گوید:

«مِلْحٌ أُجَاجٌ» یعنی دریای شور و تلخ، و «وَ تَرَی الْفُلْکَ فِیهِ مَوَاخِرَ» یعنی کشتی به وسیله باد از این سو و آن سو حرکت می کند.

سپس گوید:

و تفسیر «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَ یُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ …» در سوره لقمان گذشت. و «قطمیر» آن پوست نازکی است که اطراف هسته خرما وجود دارد.(2)

و از ابن عبّاس نقل شده که گوید:

مقصود از «الْأَعْمَی وَ الْبَصِیرُ» ابوجهل و امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. و مقصود از «وَ لَا الظُّلُمَاتُ وَ لَا النُّورُ» نیز ظلمات ابوجهل است و نور امیرالمؤمنین(علیه السلام)

ص: 33


1- 38.. سوره ی فاطر، آیات 27-12.
2- 39.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فالأجاج المُرّ قوله وَ تَرَی الْفُلْکَ فِیهِ مَواخِرَ یقول الفلک مقبلة و مدبرة بریح واحدة. و قال علی بن إبراهیم فی قوله: وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ قال: الجلدة الرقیقة التی علی ظهر النواة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 208]

است. و مقصود از «وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ» ظل سایه امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بهشت است، و «حرور» جهنّم ابی جهل است، و سپس خداوند یکجا فرموده است: «وَ مَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاء وَ لَا الْأَمْوَاتُ» و مقصود از «أحیاء» علیّ و حمزة و جعفر و حسن و حسین و فاطمه و خدیجه(علیهم السلام) هستند و مقصود از «أموات» کفّار مکّه اند.(1)

«إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از این آیه علمایی هستند که عمل آنان گفته ها یشان را تصدیق نماید، و کسی که عملش گفته اش را تصدق نکند عالم نخواهد بود.(3)

و در سخن دیگری فرمود:

شدّت خوف، عبادت محسوب می شود چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّمَا

ص: 34


1- 40.. و قوله تعالی وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْواتُ…. تأویله من طریق العامة ما روی عن أنس بن مالک عن أبی شهاب عن أبی صالح عن ابن عبّاس قال قوله؟عز؟ وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ قال الأعمی أبو جهل و البصیر أمیر المؤمنین وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ فالظلمات أبو جهل و النور أمیر المؤمنین وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ الظل ظل أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی الجنة و الحرور یعنی جهنّم لأبی جهل ثم جمعهم جمیعا فقال وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْواتُ فالأحیاء علی و حمزة و جعفر و الحسن و الحسین و فاطمة و خدیجة(علیه السلام) و الأموات کفار مکة. [تأویل الآیات، ص 469]
2- 41.. سوره ی فاطر، آیه ی 28.
3- 42.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن حماد بن عثمان، عن الحارث بن المغیرة النصری، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، فی قول الله؟عز؟: إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ، قال: «یعنی بالعلماء من صدق فعله قوله، و من لم یصدق فعله قوله فلیس بعالم». [تفسیر برهان، ج 4، ص 544، ح 2]

یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» و نیز می فرماید: «فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ»، «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا»، سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: «به راستی حبّ شرف و تمایل به ثناگویی مردم، در قلب مؤمن خائف ترسا، وجود ندارد.(1)

ابوحمزه گوید:

من از احدی از مردم نشنیدم که کسی زاهدتر از علیّ بن الحسین(علیه السلام) باشد، مگر امیرالمؤمنین(علیه السلام). سپس ابوحمزه گوید: حضرت علیّ بن الحسین(علیهم السلام)، هنگامی که درباره ی زهد سخن می گفت و مردم را نصیحت می کرد، مردم گریه می کردند.

ابوحمزه سپس گوید:

من کتابی را درباره زهد امام سجّاد خواندم، و آنچه در آن کتاب بود را نوشتم و سپس نزد آن حضرت رفتم و آن مکتوب را بر او عرضه کردم، و آن حضرت آن را شناخت و تصحیح نمود و در آن نوشته شده بود: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»، هیچ انسانی دنیا را بر آخرت مقدّم نداشت مگر آن که بازگشت او به خدا، و مسیر او به طرف خدا، ناگوار شد، [و گرفتار عذاب گردید].

سپس فرمود:

به عتم و دانش الهی راه پیدا نمی شود مگر با عمل، و علم و عمل با همدیگر

ص: 35


1- 43.. و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن بعض أصحابه، عن صالح بن حمزة، رفعه، قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): «إن من العبادة شدة الخوف من الله؟عز؟، یقول الله؟عز؟: إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ، و قال جل ثناؤه: فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ «المائدة 5: 44»، و قال تبارک و تعالی: وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً «الطلاق 65: 2»». قال: و قال أبو عبد الله(علیه السلام): «إن حب الشرف و الذکر لا یکونان فی قلب الخائف الراهب». [تفسیر برهان، ج 4، ص 544، ح 3]

الفت دارند، پس کسی که خدا را بشناسد، از او می ترسد، و این ترس او را وادار به عمل و اطاعت از خداوند می کند، چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء.»(1)

ابن عبّاس در تفسیر آیه «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» گوید:

علیّ(علیه السلام) همواره از خدا می ترسید، و مراقب رضای او بود، و به واجبات خود

عمل می کرد، و در راه خداوند جهاد می نمود، و چون در صفّ قتال قرار می گرفت

بنیان مرصوص بود چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی

سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ»، و او همواره در جمیع امور خود به دنبال رضای خدا و رسول او بود، و قبل از او کسی مشرکان را نکشته بود.(2)

ص: 36


1- 44.. و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، و علی بن إبراهیم، عن أبیه، جمیعا، عن الحسن بن محبوب، عن مالک بن عطیة، عن أبی حمزة قال: ما سمعت بأحد من الناس کان أزهد من علی بن الحسین؟سهما؟ إلّا ما بلغنی عن علی بن أبی طالب(علیه السلام). قال أبو حمزة: کان الإمام علی بن الحسین؟سهما؟ إذا تکلم فی الزهد و وعظ أبکی من بحضرته. قال أبو حمزة: و قرأت صحیفة فیها کلام زهد من کلام علی بن الحسین؟سهما؟، و کتبت ما فیها، ثم أتیت علی بن الحسین؟سهما؟، فعرضت ما فیها علیه، فعرفه و صححه، و کان فیها: «بسم الله الرحمن الرحیم -- و ذکر الصحیفة، و کان مما فیها-: و ما آثر قوم قط الدنیا علی الآخرة إلّا ساء منقلبهم و ساء مصیرهم، و ما العلم بالله و العمل إلّا إلفان مؤتلفان، فمن عرف الله خافه، و حثه الخوف علی العمل بطاعة الله، و إن أرباب العلم و أتباعهم الذین عرفوا الله، فعملوا له و رغبوا إلیه، قال الله: إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 545، ح 3]
2- 45.. ابن الفارسی، فی (روضة الواعظین) قال: قال ابن عبّاس: إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ، قال: کان علی(علیه السلام) یخشی الله و یراقبه، و یعمل بفرائضه، و یجاهد فی سبیله، و کان إذا صف فی القتال کأنه بنیان مرصوص، یقول الله: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ «الصف 61: 4»، یتبع فی جمیع أمره مرضاة الله و رسوله، و ما قتل المشرکین قبله أحد. [تفسیر برهان، ج 4، ص 545، ح 5]

سوره ی فاطر، آیات 29 تا 45

متن:

إِنَّ الَّذینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ 29 لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ 30 وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبیرٌ بَصیرٌ 31 ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ 32 جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ 33 وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ 34 الَّذی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فیها لُغُوبٌ 35 وَ الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا یُقْضی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها کَذلِکَ نَجْزی کُلَّ کَفُورٍ 36 وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمینَ مِنْ نَصیرٍ 37 إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَیْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ 38 هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً 39 قُلْ أَ رَأَیْتُمْ شُرَکاءَکُمُ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً فَهُمْ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ یَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلاَّ غُرُوراً 40 إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً 41 وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذیرٌ

ص: 37

لَیَکُونُنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذیرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً 42 اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً 43 أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْ ءٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ عَلیماً قَدیراً 44 وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذا

جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِعِبادِهِ بَصیراً 45

لغات:

«تِجَارَةً لَّن تَبُورَ) یعنی لن تکسد و لن تفسد و لن تهلک، مردی به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: چه شده که من مرگ را دوست نمی دارم؟ فرمود: آیا مالی داری؟ گفت: آری. فرمود: آن را در راه خدا بده. آن مرد گفت: نمی توانم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: قلب مرد با مال اوست، پس اگر مال خود را پیش بفرستد، دوست می دارد که به آن ملحق شود، و اگر نگهدارد، دوست می دارد که با مال خود باشد. [از این رو افراد صالح و انفاق کننده دوست می دارند به تجارت خود -- که کسادی در آن نیست -- برسند، و «دَارَ الْمُقَامَةِ» یعنی دار الإقامة، و اگر با فتح میم خوانده شود به معنای قیام و موضع قیام است، و «نُصب» به معنای تَعَب و رنج است، و «نَصَب» نیز خوانده شده مانند رُشد و رَشَد و حُزن و حَزَن، و «لُغوب» به معنای ناتوانی و خستگی و رنج است، و «اِصطِراخ» به معنای فریاد استغاثه است، و «اصطراخ» از افتعال است و تاء بدل به طاء شده است به خاطر صاد ساکن، و «مَقت» به معنای بغض و خشم است، و مَقَتَه یمقُتُه و هو ممقوت و مُقیت، مشتقات آن است، و «وَ مَکْرَ

ص: 38

السَّیِّئِ» یعنی فریب و اضرار به مؤمنین، و «وَ مَکر حَسَن» مکر مؤمنین به کفّار در جنگ است، و در حدیث آمده: «الحرب خدعة» و تقدیر آن، «و مکروا مَکْرَ السَّیِّئِ» است، چرا که پس از آن می فرماید: «وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِه» یعنی لا ینزال جزاء المکر السیّئ إلّا بمن فَعَله، و «تبدیل» چیزی را به جای دیگر قرار دادن است و «تحویل» تغییر حال است.

ترجمه:

کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم پنهان و آشکار انفاق می کنند، تجارتی (پرسود و) بی زیان و خالی از کساد را امید دارند. (29) (آنها این اعمال صالح را انجام می دهند) تا خداوند اجر و پاداش کامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها بیفزاید که او آمرزنده و شکرگزار است! (30) و آنچه از کتاب به تو وحی کردیم حق است و تصدیق کننده و هماهنگ با کتب پیش از آن خداوند نسبت به بندگانش خبیر و بیناست! (31) سپس این کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم (امّا) از میان آنها عده ای بر خود ستم کردند، و عده ای میانه رو بودند، و گروهی به اذن خدا در نیکیها (از همه) پیشی گرفتند، و این، همان فضیلت بزرگ است! (32) (پاداش آنان) باغهای جاویدان بهشت است که در آن وارد می شوند در حالی که با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته اند، و لباس شان در آنجا حریر است! (33) آنها می گویند: «حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است! (34) همان کسی که با فضل خود ما را در این سرای اقامت (جاویدان) جای داد که نه در آن رنجی به ما می رسد و نه سستی و واماندگی! (35) و کسانی که کافر شدند، آتش دوزخ برای آنهاست هرگز

ص: 39

فرمان مرگ شان صادر نمی شود تا بمیرند، و نه چیزی از عذابش از آنان تخفیف داده می شود این گونه هر کفران کننده ای را کیفر می دهیم! (36) آنها در دوزخ فریاد می زنند: «پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم غیر از آنچه انجام می دادیم!» (در پاسخ به آنان گفته می شود:) آیا شما را به اندازه ای که هر کس اهل تذکّر است در آن متذکّر می شود عمر ندادیم، و انذارکننده (الهی) به سراغ شما نیامد؟! اکنون بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست! (37) خداوند از غیب آسمانها و زمین آگاه است، و آنچه را در درون دلهاست می داند! (38) اوست که شما را جانشینانی در زمین قرار داد هر کس کافر شود، کفر او به زیان خودش خواهد بود، و کافران را کفرشان جز خشم و غضب در نزد پروردگار چیزی نمی افزاید، و (نیز) کفرشان جز زیان و خسران چیزی بر آنها اضافه نمی کند! (39) بگو: «این معبودانی را که جز خدا می خوانید به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریده اند، یا اینکه شرکتی در (آفرینش و مالکیّت) آسمانها دارند؟! یا به آنان کتابی (آسمانی) داده ایم و دلیلی از آن برای (شرک) خود دارند؟!» نه هیچ یک از اینها نیست، ظالمان فقط وعده های دروغین به یکدیگر می دهند! (40) خداوند آسمانها و زمین را نگاه می دارد تا از نظام خود منحرف نشوند و هر گاه منحرف گردند، کسی جز او نمی تواند آنها را نگاه دارد، او بردبار و غفور است! (41) آنان با نهایت تأکید به خدا سوگند خوردند که اگر پیامبری انذارکننده به سراغ شان آید، هدایت یافته ترین امّتها خواهند بود امّا چون پیامبری برای آنان آمد، جز فرار و فاصله گرفتن از (حق) چیزی بر آنها نیفزود! (42) اینها همه بخاطر استکبار در زمین و نیرنگهای بدشان بود امّا این نیرنگها تنها دامان صاحبانش را می گیرد آیا آنها چیزی جز سنّت پیشینیان و (عذابهای دردناک آنان) را انتظار دارند؟! هرگز برای سنّت خدا تبدیل نخواهی یافت، و هرگز برای

ص: 40

سنّت الهی تغییری نمی یابی! (43) آیا آنان در زمین نگشتند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند چگونه بود؟! همانها که از اینان قویتر (و نیرومندتر) بودند نه چیزی در آسمانها و نه چیزی در زمین از حوزه قدرت او بیرون نخواهد رفت او دانا و تواناست! (44) اگر خداوند مردم را به سبب کارهایی که انجام داده اند مجازات کند، جنبنده ای را بر پشت زمین باقی نخواهد گذاشت! ولی (به لطفش) آنها را تا سرآمد معیّنی تأخیر می اندازد (و مهلت اصلاح می دهد) امّا هنگامی که اجل آنان فرا رسد، (خداوند هر کس را به مقتضای عملش جزا می دهد) او نسبت به بندگانش بیناست (و از اعمال و نیّات همه آگاه است)! (45)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَ مِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ»(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ» امام است، و «مُّقْتَصِدٌ» عارف به مقام امام است، و «ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ» کسی است که معرفت به امام ندارد.(2)

سلیمان بن خالد گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

شما درباره ی این آیه چه می گویید؟ گفتم: «این آیه درباره ی فرزندان

ص: 41


1- 46.. سوره ی فاطر، آیه ی 32.
2- 47.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن محمّد بن جمهور، عن حماد بن عیسی، عن عبد المؤمن، عن سالم، قال: سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ، قال: «السابق بالخیرات: الإمام، و المقتصد: العارف بالإمام، و الظالم لنفسه: الذی لا یعرف الإمام». [تفسیر برهان، ج 4، ص 546، ح 1]

فاطمه(علیها السلام) است» فرمود: «اشتباه کرده اید، این آیه شامل کسی نمی شود که شمشیر به دست بگیرد و مردم را بر خلاف مسیر امام دعوت نماید.» گفتم: پس مقصود از «الظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ» کیست؟ فرمود: او کسی است که در خانه می نشیند و حق امام را نمی شناسد، و «مُّقْتَصِدٌ» کسی است که عارف به حقّ امام است، و «سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ» شخص امام است.(1)

امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

«رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارث همه پیامبران است و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث به رسالت نکرده، مگر آن که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اعلم از او می باشد» راوی گوید: گفتم: عیسی بن مریم با اذن خداوند اموات را زنده می کرد؟ فرمود: آری و سلیمان نیز زبان پرندگان را می دانست و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همه این ها را می دانست. سپس فرمود:

سلیمان هنگامی که هدهد را ندید درباره ی او شک نمود و گفت: «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ»(2)، و خشم او بر هدهد، به خاطر این بود که هدهد، سلیمان را در آسمان راهنمایی به آب می نمود، و خداوند به این پرنده دانشی داده بود و آن را به سلیمان نداده بود، در حالی که باد و

ص: 42


1- 48.. و عنه: عن الحسین بن محمّد، عن معلی، عن الوشاء، عن عبد الکریم، عن سلیمان بن خالد، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: سألته عن قوله تعالی: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا، فقال: «أی شی ء تقولون أنتم؟» قلت: نقول: إنها فی الفاطمیین. قال: «لیس حیث تذهب، لیس یدخل فی هذا من أشار بسیفه، و دعا الناس إلی الخلاف». فقلت: فأی شی ء الظالم لنفسه؟ قال: «الجالس فی بیته لا یعرف حق الإمام، و المقتصد: العارف بحق الإمام، و السابق بالخیرات: الإمام». [تفسیر برهان، ج 4، ص 546، ح 2]
2- 49.. سوره ی نمل، آیه ی 21.

مورچه و جنّ و انس و شیاطین مطیع او بودند، و او آب را از بالا نمی شناخت و آن پرنده می شناخت، در حالی که خداوند درباره ی قرآن می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی»(1)، و ما وارث چنین قرآنی هستیم که به وسیله آن کوه ها حرکت می کند و شهرها در هم نوردیده می شود و مرده ها زنده می شوند و ما آب را تحت هوا می شناسیم، و در کتاب خدا آیاتی است که هنوز خداوند اجازه افشای معانی آن ها را نداده است و آن آیات را برای ما در «أمّ الکتاب» قرار داده و می فرماید: «وَ مَا مِنْ غَائِبَةٍ فِی السَّمَاء وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ»(2)، و سپس می فرماید: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا» و برگزیدگان او ما هستیم و ماییم وارث کتابی که خداوند می فرماید: «تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ.»(3)و(4)

ص: 43


1- 50.. سوره ی رعد، آیه ی 31.
2- 51.. سوره ی نمل، آیه ی 75.
3- 52.. سوره ی نحل، آیه ی 89.
4- 53.. و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن أبی زاهر، أو غیره، عن محمّد بن حماد، عن أخیه أحمد بن حماد، عن إبراهیم، عن أبیه، عن أبی الحسن الأول(علیه السلام)، قال: قلت له: جعلت فداک، أخبرنی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، ورث النّبیین کلهم؟ قال: «نعم». قلت: من لدن آدم حتی انتهی إلی نفسه؟ قال: «ما بعث الله نبیا إلّا و محمّد(صلی الله علیه و آله) أعلم منه». قال: قلت: و إن عیسی بن مریم کان یحیی الموتی بإذن الله تعالی! قال: «صدقت، و سلیمان بن داود کان یفهم منطق الطیر، و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقدر علی هذه المنازل». قال: فقال: «إن سلیمان بن داود قال للهدهد حین فقده و شک فی أمره، فقال: ما لِیَ لا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ «النمل 27: 20»، حین فقده فغضب علیه، فقال: لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ «النمل 27: 21»، و إنّما غضب لأنه کان یدله علی الماء، فهذا و هو طائر قد اعطی ما لم یعط سلیمان، و کانت الریح و النمل و الجن و الإنس و الشیاطین و المردة له طائعین، و لم یکن یعرف الماء تحت الهواء، و کان الطیر یعرفه. و إن الله یقول فی کتابه: وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی «الرعد 13: 31»، و قد ورثنا نحن هذا القرآن الذی فیه ما تسیر به الجبال، و تقطع به البلدان، و تحیی به الموتی، و نحن نعرف الماء تحت الهواء، و إن فی کتاب الله لآیات ما یراد بها أمر إلّا أن یأذن الله به، مع ما قد یأذن الله مما کتبه الماضون و جعله لنا فی أم الکتاب، إن الله یقول: وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ «النمل 27: 75»، ثم قال: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا، فنحن الذین اصطفانا الله؟عز؟، ثم أورثنا هذا الذی فیه تبیان کل شی ء». [تفسیر برهان، ج 4، ص 546، ح 4؛ کافی، ج 1، ص 176، ح 7]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

«الظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ» کسی است که به خود فکر می کند «یَحُومُ حَوْمَ نَفْسِهِ» و «مُّقْتَصِدٌ»

کسی است که به قلب خود مراجعه می کند «یَحُومُ حَوْمَ قَلْبِهِ» و «سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ»

کسی است که به رضای خدای خود می اندیشد «یَحُومُ حَوْمَ رَبِّهِ؟عز؟.»(1)

ریّان بن صلت گوید:

حضرت رضا(علیه السلام) -- در مرو -- وارد مجلس مأمون شد و جماعتی از علمای خراسان و عراق در آن مجلس جمع شده بودند، پس مأمون به آن حضرت گفت: معنای آیه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا …» چیست؟ علمای خراسان و عراق گفتند: «مقصود، همه امّت است» مأمون گفت:

ص: 44


1- 54.. ابن بابویه، قال: حدثنا أبو جعفر محمّد بن علی بن نصر البخاری المقرئ، قال: حدثنا أبو عبد الله الکوفی العلوی الفقیه بفرغانة، بإسناد متصل إلی الصّادق جعفر بن محمّد؟سهما؟، أنه سئل عن قول الله؟عز؟: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ، فقال: «الظالم یحوم حوم نفسه، و المقتصد یحوم حوم قلبه، و السابق یحوم حوم ربه؟عز؟». [تفسیر برهان، ج 4، ص 547، ح 7]

یا اباالحسن شما چه می گویید؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: «من می گویم: مقصود خداوند عترت طاهره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است» مأمون گفت: برای چه همه امّت مقصود نیست؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: اگر چنین باشد باید همه امّت اهل بهشت باشند، و خداوند می فرماید: «فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَ مِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» از سویی خداوند پس از آن، همه آنان را اهل بهشت دانسته و می فرماید: «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ» از این رو وراثت در این آیه مخصوص به عترت طاهره پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و مربوط به دیگران نیست.

مأمون گفت: عترت طاهره کیانند؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: آنان که خداوند در قرآن توصیف شان نموده و می فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»(1)، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز درباره ی آنان فرموده است: «إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثّقلین کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا

عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونی فِیهِمَا أَیُّهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ». پس علما گفتند: آیا عترت همان آل است و یا غیر آل است؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: «عترت همان آل است» علما گفتند: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: «أمّتی آلی» و اکنون اصحاب او در خبر مستفیض که راهی برای ردّ آن نیست گویند: آل همان امّت است؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: آیا صدقه بر آل پیامبر حرام نیست؟ گفتند: آری. فرمود: آیا بر امّت او نیز حرام است؟ گفتند: بر امّت او حرام نیست. فرمود: پس امّت آل پیامبر نیستند….(2)

ص: 45


1- 55.. سوره ی احزاب، آیه ی 33.
2- 56.. و عنه، قال: حدثنا علی بن الحسین بن شاذویه المؤدب، و جعفر بن محمّد بن مسرور (رضی الله عنهما)، قالا: حدثنا محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن أبیه، عن الریان بن الصلت، قال: حضر الرّضا(علیه السلام) مجلس المأمون بمرو و قد اجتمع إلیه فی مجلسه جماعة من علماء أهل العراق و خراسان، فقال المأمون: أخبرونی عن معنی هذه الآیة: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا، فقالت العلماء: أراد الله؟عز؟ بذلک الامة کلها. فقال المأمون: ما تقول، یا أبا الحسن؟ فقال الرّضا(علیه السلام): «لا أقول کما قالوا، و لکن أقول: أراد الله؟عز؟ بذلک العترة الطاهرة». فقال المأمون: و کیف عنی العترة من دون الامة؟ فقال له الرّضا(علیه السلام): «لو أراد الامة لکانت بأجمعها فی الجنة لقول الله تبارک و تعالی: فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ، ثم جمعهم کلهم فی الجنة، فقال؟عز؟: جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ، فصارت الوراثة للعترة الطاهرة لا لغیرهم». فقال المأمون: من العترة الطاهرة؟ فقال الرّضا(علیه السلام): «الذین وصفهم الله فی کتابه، فقال؟عز؟: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً «الأحزاب 33: 33»، و هم الذین قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): إنّی مخلف فیکم الثّقلین: کتاب الله، و عترتی أهل بیتی، ألا و إنهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما. أیها الناس، لا تعلموهم، فإنهم أعلم منکم». قالت العلماء: أخبرنا -- یا أبا الحسن -- عن العترة: هم الآل، أم غیر الآل؟ فقال الرّضا(علیه السلام): «هم الآل». قالت العلماء: و هذا رسول الله(صلی الله علیه و آله) یؤثر عنه أنه قال: «امتی آلی» و هؤلاء أصحابه یقولون بالخبر المستفاض الذی لا یمکن دفعه: الآل أمته. فقال أبو الحسن(علیه السلام): «أخبرونی: هل تحرم الصدقة علی الآل؟». قالوا: نعم. قال: «فتحرم علی الامة؟» قالوا: لا. قال: «هذا فرق بین الآل و الامة. ویحکم، أین یذهب بکم، أ ضربتم عن الذکر صفحا، أم أنتم قوم مسرفون، أما علمتم أنه وقعت الوراثة و الطهارة علی المصطفین المهتدین دون سائرهم؟!» قالوا: من أین، یا أبا الحسن؟ قال: «من قول الله؟عز؟: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ «الحدید 57/ 26»، فصارت وراثة [النبوة و] الکتاب للمهتدین دون الفاسقین، أما علمتم أن نوحا(علیه السلام) حین سأل ربه؟عز؟، فقال: إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ «هود 11: 45، 46» و ذلک أن الله؟عز؟ و عده أن ینجیه و أهله، فقال له: یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ «هود 11: 45، 46»؟». [تفسیر برهان، ج 4، ص 548، ح 10]

ص: 46

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«الظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ» از ماست و او کسی است که حق امام را نمی شناسد، و «مُّقْتَصِدٌ» نیز از ماست و او کسی است که عارف به حق امام است، و «سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ»

شخص امام است و همه این سه گروه مورد عفو و غفران خدا هستند.(1)

مؤلّف گوید:

روایات در ذیل این آیه فراوان است و باید به تفسیر برهان(2) مراجعه شود.

«وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ …»(3)

ابوذرّ گوید:

سلمان و بلال را دیدم که وارد بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شدند، سلمان خود را بر قدم های رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انداخت و قدم های او را بوسه زد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را ازین کار منع نمود و فرمود: ای سلمان کاری که عجم ها مقابل پادشاهان خود انجام می دهند را انجام مده، چرا که من بنده ای از بندگان خدا هستم و همانند عبد غذا می خورم و همانند عبد می نشینم.

سلمان گفت: ای مولای من! شما را به خدا مقام فاطمه(علیها السلام) را در قیامت

ص: 47


1- 57.. الطبرسی: روی أصحابنا، عن میسر بن عبد العزیز، عن الصّادق(علیه السلام)، أنه قال: «الظالم لنفسه منا: من لا یعرف حق الإمام، و المقتصد منا: العارف بحق الإمام، و السابق بالخیرات: هو الإمام، و هؤلاء کلهم مغفور لهم». [تفسیر برهان، ج 4، ص 551، ح 16]
2- 58.. ج 6، ص 364.
3- 59.. سوره ی فاطر، آیه ی 34.

برای من بیان فرمایید؟ پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با تبّسم و شادی رو به سلمان کرد و فرمود: سوگند به خدایی که جان من به دست اوست فاطمه(علیها السلام) در قیامت بر شتری سوار می شود که سر او از «خشیة الله» و دو چشم او از «نور الله» و گام های او از «جلال الله» و گردن او از «بهاء الله» و کوهان او از «رضوان الله» و دم او از «قدس الله» و قدم های او از «مجد الله» است، و چون آن ناقه حرکت می کند….

جبرئیل در سمت راست او، و میکائیل در سمت چپ او و علیّ(علیه السلام) از مقابل او و حسن و حسین پشت سر او خواهند بود، و آنان در پناه و حفظ خداوند در عرصه قیامت حرکت می کنند.

ناگهان ندایی از ناحیه خداوند؟ج؟ می رسد، و گفته می شود: «ای مردم چشمان خود را ببندید و سرهای خود را به زیر اندازید، این فاطمه دختر محمّد پیامبر شما و همسر علیّ امام شما و مادر حسن و حسین می باشد، پس فاطمه(علیها السلام) از صراط عبور می کند در حالی که دو رشته سفید از چادر او بر صراط قرار می گیرد، و چون داخل بهشت می شود و نگاه او به نعمت هایی که خداوند برای او آماده نموده می افتد می گوید: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ * الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لَا یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَ لَا یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ».

پس خداوند به او وحی می کند: «ای فاطمه! سؤال کن تا به تو عطا کنم، و آرزو کن تا تو را خشنود نمایم». فاطمه(علیها السلام) عرضه می دارد: «خدایا تو خود آرزوی من و فوق خواسته منی، از تو می خواهم که دوستان من و دوستان عترت من را به آتش نبری» پس به او وحی می شود: «ای فاطمه! به عزّت و

ص: 48

جلال و مقام عالی من سوگند، که من دو هزار سال قبل از خلقت آسمان ها و زمین سوگند یاد نموده ام که دوستان تو و دوستان عترت تو را به آتش عذاب نکنم.»(1)

ص: 49


1- 60.. حدثنا عبد الله بن محمّد بن عبد الوهاب عن أبی الحسن أحمد بن محمّد الشعرانی عن أبی محمّد عبد الباقی عن عمرو بن سنان المینحی عن حاجب بن سلیمان عن وکیع بن الجراح عن سلیمان الأعمش عن ابن ظبیان عن أبی ذر؟ره؟ قال رأیت سلمان و بلالا یقبلان إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) إذ انکب سلمان علی قدم رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقبلها فزجره النّبی(صلی الله علیه و آله) عن ذلک ثم قال له یا سلمان لا تصنع بی ما تصنع الأعاجم بملوکها أنا عبد من عبید الله آکل مما یأکل العبید و أقعد کما یقعد العبید فقال له سلمان یا مولای سألتک بالله إلّا أخبرتنی بفضل فاطمة یوم القیامة قال فأقبل النّبی(صلی الله علیه و آله) ضاحکا مستبشرا ثم قال و الذی نفسی بیده إنها الجاریة التی تجوز فی عرصة القیامة علی ناقة رأسها من خشیة الله و عیناها من نور الله و خطامها من جلال الله و عنقها من بهاء الله و سنامها من رضوان الله و ذنبها من قدس الله و قوائمها من مجد الله إن مشت سبحت و إن رغت قدست علیها هودج من نور فیه جاریة إنسیة حوریة عزیزة جمعت فخلقت و صنعت و مثلت ثلاثة أصناف فأولها من مسک أذفر و أوسطها من العنبر الأشهب و آخرها من الزعفران الأحمر عجنت بماء الحیوان لو تفلت تفلة فی سبعة أبحر مالحة لعذبت و لو أخرجت ظفر خنصرها إلی دار الدنیا لغشی الشمس و القمر جبرئیل عن یمینها و میکائیل عن شمالها و علی أمامها و الحسن و الحسین وراءها و الله یکلؤها و یحفظها فیجوزون فی عرصة القیامة فإذا النداء من قبل الله؟ج؟ معاشر الخلائق غضوا أبصارکم و نکسوا رءوسکم هذه فاطمة بنت محمّد نبیکم زوجة علی إمامکم أم الحسن و الحسین فتجوز الصراط و علیها ریطتان بیضاوتان فإذا دخلت إلی الجنة و نظرت إلی ما أعد الله لها من الکرامة قرأت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ الَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ قال فیوحی الله؟عز؟ إلیها یا فاطمة سلینی أعطک و تمنی علی أرضک فتقول إلهی أنت المنی و فوق المنی أسألک أن لا تعذب محبی و محب عترتی بالنار فیوحی الله إلیها یا فاطمة و عزتی و جلالی و ارتفاع مکانی لقد آلیت علی نفسی من قبل أن أخلق السماوات و الأرض بألفی عام أن لا أعذب محبیک و محبی عترتک بالنار. [تأویل الآیات، ص 472]

«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا یُقْضَی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لَا یُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا کَذَلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ * وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ …»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند پس از بیان نعمت های خود، برای محمّد و آل محمّد(علیهم السلام)، به عذاب هایی که برای دشمنان آنان آماده نموده می پردازد و می فرماید: «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ …» یعنی، کسانی که کافر شدند، جهنّم برایشان آماده شده است، و آنان را در دوزخ مرگی نیست، و همواره فریاد آنان بلند است و می گویند: «خدایا ما را از دوزخ خارج کن تا به دنیا بازگردیم و عمل صالح و شایسته انجام بدهیم» و خداوند در ردّ سخنان آنان می فرماید: آیا ما، در دنیا به شما عمر و مهلت ندادیم، و آیا شما همه امور را ندانستید، و پیامبر نذیر(صلی الله علیه و آله) به شما بیدار باش نکرد، و شما را از چنین روزی نترساند؟(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:

یا علیّ! بین دوستان تو و رسیدن آنان به نعمت های بهشتی -- که چشم آنان

ص: 50


1- 61.. سوره ی فاطر، آیات 36 و 37.
2- 62.. ثم ذکر ما أعده لأعدائهم و من خالفهم و ظلمهم فقال وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا یُقْضی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا إلی قوله وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیها أی یصیحون و ینادون رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ فرد الله علیهم فقال: أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ أی عمرتم حتی عرفتم الأمور کلها وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 209]

را روشن می کند -- جز مرگ فاصله نیست. سپس این آیه را تلاوت نمود: «رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ». مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید: عمل صالح ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ» دشمنی با آن حضرت است، و در پاسخ آنان گفته می شود: «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ» و مقصود از «نَّذِیرُ» پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است، و مقصود از «فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ» ظالمین به آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند که در آن عالم یار و یاوری ندارند تا از عذاب الهی نجات شان بدهد.(1)

ابو بصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

بنده تا چهل سال در گشایش است و به او سخت گیری نمی شود، و چون چهل سال او تمام می شود، خداوند به ملائکه می گوید: من عمر بنده خود را به چهل سال رساندم، و شما از این به بعد با او مسامحه نکنید و هر عمل کم و زیاد و بزرگ و کوچکی را بر او بنویسید، سپس گوید:

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ» سؤال شد فرمود:

این توبیخ به جوانان هیجده ساله است.(2)

ص: 51


1- 63.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن سهل العطار عن عمر بن عبد الجبار عن أبیه عن علی بن جعفر عن أخیه موسی بن جعفر عن أبیه عن جده عن علی بن الحسین عن أبیه عن جده أمیر المؤمنین(علیه السلام) قال قال لی رسول الله(صلی الله علیه و آله) یا علی ما بین من یحبک و بین أن یری ما تقر به عیناه إلّا أن یعاین الموت ثم تلا رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ. [تأویل الآیات، ص 474]
2- 64.. و عنه، قال: حدثنا أبی؟رض؟، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن علی بن الحکم، عن داود بن النعمان، عن سیف التمار، عن أبی بصیر، قال: قال الصّادق أبو عبد الله(علیه السلام): «إن العبد لفی فسحة من أمره ما بینه و بین أربعین سنة، فإذا بلغ أربعین سنة أوحی الله؟عز؟ إلی ملائکته: أنی قد عمرت عبدی عمرا، فغلظا و شددا و تحفظا و اکتبا علیه قلیل عمله و کثیره، و صغیره و کبیره». و سئل الصّادق(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ فقال: «توبیخ لابن ثمانی عشرة سنة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 554، ح 4]

«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِن جَاءهُمْ نَذِیرٌ لَّیَکُونُنَّ أَهْدَی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءهُمْ نَذِیرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا …»(1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

قریش قبل از مبعوث شدن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به پیامبری، سوگندهای شدیدی یاد می کردند که «اگر پیامبری بین آنان بیاید، همانند امّت های پیشین خود را به هلاکت نیندازند و از او اطاعت کنند» و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین آنان مبعوث به رسالت شد، به خاطر تکبّر و بزرگ منشی که داشتند از او دوری جستند و عوض پذیرفتن دعوت او، شروع به مکر و خیانت نمودند، البتّه مکر و خیانت، به صاحبش باز می گردد.(2)

سپس علی بن ابراهیم گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامه خود به شیعیانش درباره ی خروج عایشه از مدینه به بصره و خطای بزرگ طلحه و زبیر می فرماید:

چه خطایی بالاتر از این بود که طلحه و زبیر عایشه همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از خانه خویش بیرون بردند و حجاب و پوشش الهی را نسبت به او -- که در خانه خود محترم بود -- گرفتند و زن های خود را در خانه های شان محفوظ نگهداشتند، حقّاً که به خدا و رسول او خیانت نمودند.

ص: 52


1- 65.. سوره ی فاطر، آیات 42 و 43.
2- 66.. ثم حکی الله؟عز؟ قول قریش فقال: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیَکُونُنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ یعنی الذین هلکوا فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 210]

سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

سه خصلت ناپسند در قرآن ذکر شده که آثار زشت آن ها به صاحبانش باز می گردد، 1. بغی و ظلم و تجاوز به حق دیگران، 2. پیمان شکنی، 3. مکر و حیله، و طلحه و زبیر این سه خصلت زشت را درباره ی من انجام دادند، در حالی که خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَی أَنفُسِکُم»(1)، و می فرماید: «فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَی نَفْسِهِ»(2)، و می فرماید: «وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِه.»(3)

«أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِن شَیْءٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ عَلِیمًا قَدِیرًا»(4)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از سیر در زمین، سیر در قرآن و اخبار امّت های هلاک شده است که سبب تنبّه و بیداری انسان می شود.(5)

ص: 53


1- 67.. سوره ی یونس، آیه ی 23.
2- 68.. سوره ی فتح، آیه ی 10.
3- 69.. قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی کتابه الذی کتبه إلی شیعته یذکر فیه خروج عائشة إلی البصرة و عظم خطإ طلحة و الزبیر فقال: «و أی خطیئة أعظم مما أتیا أخرجا زوجة رسول الله(صلی الله علیه و آله) من بیتها و کشفا عنها حجابا ستره الله علیها و صانا حلائلهما فی بیوتهما، ما أنصفا لا لله و لا لرسوله من أنفسهما، ثلاث خصال مرجعها علی الناس فی کتاب الله البغی و المکر و النکث، قال الله: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ و قال: فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ و قال: وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ و قد بغیا علینا و نکثا بیعتی و مکرا بی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 210]
4- 70.. سوره ی فاطر، آیه ی 44.
5- 71.. و قوله: أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ قال: أ و لم ینظروا فی القرآن و فی أخبار الأمم الهالکة فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قوله: وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی قال: لا یأخذهم عند المعاصی و عند اغترارهم بالله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 210]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلُ»، فرمود:

یعنی به قرآن بنگرید و ببینید عاقبت کار امّت های پیشین و اخبار آنان چگونه بوده است؟!(1)

«إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَ لَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا»(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در وصایای خود به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

این آیه برای امّت من، امان از فرو ریختن سقف، و زیر آوار رفتن است.

سپس مرحوم صدوق از حضرت رضا از پدرش موسی بن جعفر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هر کس هنگام خواب این آیه را بخواند، سقف بر سر او فرود نخواهد آمد.(3)

ص: 54


1- 72.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن خالد، و الحسین بن سعید جمیعا، عن النضر بن سوید، عن یحیی الحلبی، عن عبد الله بن مسکان، عن بدر بن الولید الخثعمی، عن أبی الربیع الشامی، قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ «الروم 30: 42»، فقال: «عنی بذلک: أی انظروا فی القرآن، فاعلموا کیف کان عاقبة الذین من قبلکم، و ما أخبرکم عنه». [تفسیر برهان، ج 4، ص 555، ح 4]
2- 73.. سوره ی فاطر، آیه ی 41.
3- 74.. فی من لا یحضره الفقیه فی وصیة النّبی(صلی الله علیه و آله) لعلی(علیه السلام): یا علی أمان لامتی من الهدم إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً و روی العبّاس بن هلال عن أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) عن أبیه قال: لم یقل أحد إذا أراد ان ینام: «إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً» فیسقط علیه البیت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 368، ح 111]

جاثلیق نصرانی به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: آیا عرش حامل خداوند است، و یا خداوند حامل عرش است؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

خداوند حامل عرش و آسمان ها و آنچه در آن ها و آنچه بین آن هاست می باشد، چنان که می فرماید «إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَن تَزُولَا ….»(1)

حضرت رضا(علیه السلام) ضمن حدیثی فرمود:

به واسطه ما خانواده خداوند آسمان ها و زمین را از فروپاشی حفظ می نماید.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر زمین ساعتی بدون امام باشد، اهل خود را فرو می برد.(3)

ص: 55


1- 75.. عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد البرقی رفعه قال: جاء الجاثلیق أمیر المؤمنین(علیه السلام) فقال له: أخبرنی عن الله؟عز؟ یحمل العرش أم العرش یحمله؟ فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام): الله؟عز؟ حامل العرش و السموات و ما فیهما و ما بینهما و ذلک قول الله: «إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 369، ح 113]
2- 76.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی أبی إبراهیم بن أبی محمود عن الرّضا(علیه السلام) حدیث طویل و فیه: بنا یمسک الله السموات و الأرض ان تزولا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 369]
3- 77.. -- و باسناده الی محمّد بن الفضیل عن أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال: قلت له: أ تبقی الأرض بغیر امام؟ فقال: لا، قلت: فانا نروی عن أبی عبد الله(علیه السلام) انها لا تبقی بغیر امام الا ان یسخط الله علی أهل الأرض أو علی العباد فقال: لو تبقی إذا لساخت. -- و باسناده الی أحمد بن عمر الحلال قال: قلت لأبی الحسن الرّضا(علیه السلام): انا روینا عن أبی عبد الله(علیه السلام) ان الأرض لا تبقی بغیر امام أو تبقی و لا امام فیها؟ فقال: معاذ الله لا تبقی ساعة إذا لساخت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 369، ح 116 و 117]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

اگر زمین یک روز بدون امام -- از ما اهل البیت -- بماند اهل خود را فرو می برد و خداوند سخت ترین عذاب را بر اهل آن وارد خواهد نمود. سپس فرمود: خداوند -- تبارک و تعالی -- ما را حجّت و امان برای اهل زمین قرار داده، و تا زمانی که ما بین مردم هستیم، زمین اهل خود را فرو نمی برد، و هر گاه خداوند بخواهد مردم را هلاک کند و به آنان مهلت ندهد، ما را از بین آنان خارج می کند، و به سوی خود می برد، و سپس آنچه می خواهد بر اهل زمین وارد می نماید.(1)

هشام بن حکم گوید: امام صادق(علیه السلام) به یکی از منکرین خداوند فرمود:

ای برادر مصری آنچه شما به نام دهر و طبیعت فکر کرده اید، و آن را عامل پدیده ها و نابود کننده آن ها می دانید، چگونه است که وقتی نابود می کند، باز نمی گرداند و هنگامی که به وجود می آورد نابود نمی کند؟! سپس فرمود: ای برادر مصری مردم را چاره ای از اعتراف به خالق [قادر حکیم و علیم] نیست، اکنون تو آسمان را بالای سر خود مشاهده می کنی و زمین را ثابت می بینی، بگو بدانم: برای چه آسمان بر زمین فرود نمی آید، و زمین به بالا نمی رود، و آسمان بر زمین و اهل آن فرود نمی آید؟ پس آن زیدیق دهری

ص: 56


1- 78.. و باسناده الی عمرو بن ثابت عن أبیه عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: سمعته یقول لو بقیت الأرض یوما بلا امام منا لساخت بأهلها، و لعذبهم الله بأشد عذابه ان الله تبارک و تعالی جعلنا حجة فی أرضه و أمانا فی الأرض لأهل الأرض، لن یزالوا فی أمان من أن تسیخ بهم الأرض ما دمنا بین أظهرهم فاذا أراد الله ان یهلکهم ثم لا یمهلهم و لا ینظرهم ذهب بنا من بینهم، و رفعنا الیه ثم یفعل الله ما شاء و أحب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 370، ح 119]

گفت: «پروردگارشان آن ها را برقرار نموده و نگاه داشته است» و سپس به دست امام(علیه السلام) مسلمان شد.(1)

مؤلّف گوید:

راه های خداشناسی در قرآن و سخنان معصومین(علیه السلام) فراوان بیان شده است و ما برخی از آن ها را در کتاب «راه خداشناسی» بیان نموده ایم، مراجعه شود.

«وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَی ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَ لَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِعِبَادِهِ بَصِیرًا»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی با سند خود از امام باقر(علیه السلام) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

در علم خداوند و قلم لوح و قضا و تقدیر الهی و تحقیق کتاب و تصدیق پیامبران گذشته آمده که اهل ایمان و تقوا سعادتمند هستند، و اهل کذب و دروغ و کفر و انکار ولایت الهیّه ائمّه معصومین(علیهم السلام) و عدم برائت از مشرکین، اهل شقاوت خواهند بود.

ص: 57


1- 79.. فی أصول الکافی أخبرنا ابو جعفر محمّد بن یعقوب قال: حدثنی علی بن إبراهیم بن هاشم عن أبیه عن الحسن بن إبراهیم عن یونس بن عبد الرحمان عن علی بن منصور عن هشام بن الحکم عن أبی عبد الله(علیه السلام) انه قال لبعض الزنادقة: یا أخا أهل مصر ان الذی تذهبون الیه و تظنون انه الدهر ان کان الدهر یذهب بهم لم لا یردهم و ان کان یزدهم لم لا یذهب بهم القوم مضطرون یا أخا أهل مصر، السماء مرفوعة و الأرض موضوعة، لم لا ینحدر السماء علی الأرض، لم لا ینحدر الأرض فوق طباقها، و لا یتماسکان و لا یتماسک من علیها قال الزندیق: أمسکهما الله ربهما و سیدهما، قال: فآمن الزندیق علی یدی أبی عبد الله(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 368، ح 112]
2- 80.. سوره ی فاطر، آیه ی 45.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند؟عز؟ می فرماید:

ای فرزند آدم تو با مشیّت من، هر کاری را می خواهی می کنی، و با اراده و خواست من، اراده می کنی، و با نعمت من، بر معصیت من قدرت پیدا می کنی، و با قوّت و عصمت و عافیت من، واجبات مرا انجام می دهی، و من به حسنات تو سزاوارتر از تو هستم، و تو به گناهانت سزاوارتر از من هستی، خیر من [همواره]، به تو می رسد، و شرّ تو به خاطر خیانتت به خودت باز می گردد، و تو با نیرویی که از من به تو می رسد، مرا اطاعت می کنی، و به خاطر سوء ظنّ و گمان بدی که به من داری، از رحمت من ناامید می شوی، و من با بیان خود، حجّت را بر تو تمام کرده ام، و تو باید مرا ستایش کنی، و بدانی که به خاطر گناهی که می کنی، زیر سلطه من قرار گرفته ای، و به خاطر احسانی که می کنی نزد من حق احسان داری، من همواره به تو بیدار باش گفته ام، و هنگام غرور تو را مؤاخذه نکرده ام».

چنان که می فرماید:

«وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَی ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ» یعنی ای فرزند آدم، من تو را بیش از طاقت، تکلیف نکردم و همان چیزی که به آن اقرار نمودی -- از امانت -- بر دوش تو گذاردم، و از تو برای خود همان اندازه راضی شدم که تو را به آن تکلیف نمودم.(1)

ص: 58


1- 81.. قال: و حدثنی أبی عن النوفلی عن السکونی عن جعفر عن أبیه؟سهما؟ قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): سبق العلم و جف القلم و مضی القضاء و تم القدر بتحقیق الکتاب و تصدیق الرسل و بالسعادة من الله لمن آمن و اتقی و بالشقاء لمن کذب و کفر بالولایة من الله؟عز؟ للمؤمنین و بالبرائة منه للمشرکین: ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) ان الله؟عز؟ یقول: یا ابن آدم! بمشیتی کنت أنت الذی تشاء لنفسک ما تشاء، و بإرادتی کنت أنت الذی ترید لنفسک ما ترید، و بفضل نعمتی علیک قویت علی معصیتی و بقوتی و عصمتی و عافیتی أدیت الی فرائضی و انا اولی بحسناتک منک، و أنت اولی بذنبک منی، الخیر منی إلیک واصل بما أولیتک به، و الشر منک إلیک بما جنیت جزاء، و بکثیر من تسلطی لک انطویت علی طاعتی، و بسوء ظنک بی قنطت من رحمتی فلی الحمد و الحجة علیک بالبیان، و لی السبیل علیک بالعصیان و لک الجزاء الحسن عندی بالإحسان، لم ادع تحذیرک و لم آخذک عند غرتک، و هو قوله؟عز؟: وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلی ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ لم أکلفک فوق طاقتک و لم أحملک من الامانة الا ما أقررت بها علی نفسک و رضیت لنفسی منک ما رضیت به لنفسک منی، ثم قال؟عز؟: وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِعِبادِهِ بَصِیراً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 370، ح 122]

ص: 59

ص: 60

سوره ی یس

اشاره

محلّ نزول: مکّه.

جز آیه 45 «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا…».

ترتیب نزول: بعد از سوره ی جِنْ نازل شده است.

تعداد آیات: 83 آیه به نظر قرّاء کوفی و 82 آیه به نظر دیگران.

ثواب قرائت سوره ی یس

مرحوم صدوق در کتاب ثواب الاعمال با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده

که می فرماید:

برای هر چیزی قلبی است و قلب قرآن سوره ی «یس» است و هر کس قبل از

خواب، و یا در روز آن را بخواند در آن روز از محفوظین و مرزوقین خواهد بود، و کسی

که قبل از خواب آن را بخواند، خداوند هزار ملک را مأمور می کند تا او را از شرّ

هر شیطان رجیم و هر آفتی حفظ نمایند، و اگر در آن روز از دنیا برود خداوند او را

داخل بهشت می نماید، و سی هزار ملک برای غسل او حاضر می شوند، و همه

آنان برای او استغفار می نمایند و تا نزدیک قبر، او را تشییع می کنند.

و چون داخل قبر می شود، آن ملائکه در کنار او عبادت می کنند، و ثواب

عبادت شان برای او خواهد بود، و قبر او به اندازه ی دید چشم وسعت پیدا

ص: 61

می کند، و از فشار قبر ایمن می شود، و همواره از قبر او نوری به آسمان بالا می رود،

و چون خداوند برای قیامت او را از قبر خارج می نماید، ملائکه همواره او را

مشایعت می کنند و با او سخن می گویند و در صورت او می خندند و او را به هر

خیری بشارت می دهند، و از صراط و میزان او را می گذرانند، و در موقف و مقامی

او را قرار می دهند که از هر کسی به خدا نزدیک تر است، مگر ملائکه مقرّبین

و انبیاء مرسلین، تا این که در کنار پیامبران قرار می گیرد، و حزن و اندوه و اضطراب

و جزعی برای او نخواهد بود.

و خداوند به او می فرماید: «بنده من شفاعت کن تا شفاعت تو را برای هر کس بخواهی بپذیرم و هر سؤالی می خواهی بکن تا به تو عطا کنم» پس او سؤال می کند و به او عطا می شود، و شفاعت می نماید، و پذیرفته می شود، و در موقف حساب قرار نمی گیرد، و حسابی برای او نخواهد بود، و ذلّتی پیدا نمی کند، و خطاها و اعمال بد او نوشته نمی شود، و نامه سرگشاده ای از طرف خداوند به او داده می شود، به گونه ای که همه مردم می گویند: «سبحان الله» آیا این بنده یک گناه نکرده بوده؟! و سپس از رفقا و همنشینان حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله)

خواهد بود.(1)

ص: 62


1- 82.. ابن بابویه: بإسناده عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: «إن لکل شی ء قلبا، و إن قلب القرآن یس، فمن قرأها قبل أن ینام، أو فی نهاره قبل أن یمسی کان فی نهاره من المحفوظین و المرزوقین حتی یمسی. و من قرأها فی لیلة قبل أن ینام و کل الله به ألف ملک یحفظونه من شر کل شیطان رجیم، و من کل آفة، و إن مات فی یومه أدخله الله الجنة، و حضر غسله ثلاثون ألف ملک، کلهم یستغفرون له، و یشیعونه إلی قبره بالاستغفار له. فإذا دخل فی لحده کانوا فی جوف قبره یعبدون الله، و ثواب عبادتهم له، و فسح له فی قبره مد بصره، و أؤمن من ضغطة القبر، و لم یزل له فی قبره نور ساطع إلی عنان السماء إلی أن یخرجه الله من قبره، فإذا أخرجه لم تزل ملائکة الله یشیعونه، و یحدثونه، و یضحکون فی وجهه، و یبشرونه بکل خیر حتی یجوزوا به علی الصراط و المیزان، و یوقفونه من الله موقفا لا یکون عند الله خلق أقرب منه إلّا ملائکة الله المقربون، و أنبیاؤه المرسلون، و هو مع النّبیین واقف بین یدی الله، لا یحزن مع من یحزن، و لا یهتم مع من یهتم، و لا یجزع مع من یجزع. ثم یقول له الرب تبارک و تعالی: اشفع -- عبدی -- أشفعک فی جمیع ما تشفع، و سلنی أعطک -- عبدی -- جمیع ما تسأل. فیسأل فیعطی، و یشفع فیشفع، و لا یحاسب فیما یحاسب، و لا یوقف مع من یوقف، و لا یذل من یذل، و لا یکتب بخطیئته، و لا بشی ء من سوء عمله، و یعطی کتابا منشورا حتی یهبط من عند الله، فیقول الناس بأجمعهم: سبحان الله، ما کان لهذا العبد من خطیئة واحدة! و یکون من رفقاء محمّد(صلی الله علیه و آله)». [تفسیر برهان، ج 4، ص 561، ح 1]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به فرزندانتان سوره «یس» را یاد بدهید، چرا که آن «رَیْحَانَةُ الْقُرْآنِ» است.(1)

و از جابر جعفی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی «یس» را در عمر خود یک مرتبه بخواند، خداوند به عدد آنچه در دنیا و در آخرت خلق نموده، و به عدد آنچه در آسمان خلق نموده، دو هزار هزار حسنه به او می دهد، و به همین اندازه گناهان او را محو می نماید، و هرگز گرفتار فقر و دین و هدم و سختی و جنون و جذام و وسواس و بیماری نمی شود، و خداوند سکرات و سختی های مرگ را از او برطرف می کند، و به دست خود او را قبض روح می کند، و در دنیا از کسانی خواهد بود، که خداوند وسعت

ص: 63


1- 83.. الشیخ فی (مجالسه): بإسناده، قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): «علموا أولادکم (یس)، فإنها ریحانة القرآن». [تفسیر برهان، ج 4، ص 562، ح 3]

روزی، و شادی هنگام مرگ، و خشنودی از ثواب آخرت را برای او تضمین نموده است، و خداوند به همه ملائکه خود در آسمان و زمین می فرماید:

«من از فلانی راضی شدم و شما برای او استغفار کنید.»(1)

ص: 64


1- 84.. و عنه، قال: حدثنی محمّد بن الحسن، قال: حدثنی محمّد بن الحسن الصفار، عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن علی بن أسباط، عن یعقوب بن سالم، عن أبی الحسن العبدی، عن جابر الجعفی، عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: «من قرأ سورة یس فی عمره مرة کتب الله له بکل خلق فی الدنیا، و بکل خلق فی الآخرة، و فی السماء، و بکل واحد ألفی ألف حسنة، و محا عنه مثل ذلک، و لم یصبه فقر، و لا غرم، و لا هدم، و لا نصب، و لا جنون، و لا جذام، و لا وسواس، و لا داء یضره، و خفف الله عنه سکرات الموت و أهواله، و ولی قبض روحه، و کان ممن یضمن الله له السعة فی معیشته، و الفرح عند لقائه، و الرّضا بالثواب فی آخرته، و قال الله تعالی لملائکته أجمعین، من فی السماوات و من فی الأرض: قد رضیت عن فلان، فاستغفروا له». [تفسیر برهان، ج 4، ص 561، ح 2]

سوره ی یس، آیات 1 تا 32

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

یس 1 وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ 2 إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ 3 عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ 4 تَنْزیلَ الْعَزیزِ الرَّحیمِ 5 لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ 6 لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ 7 إِنَّا جَعَلْنا فی أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِیَ إِلَی الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ 8 وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ 9 وَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ 10 إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَریمٍ 11 إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ 12 وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ 13 إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ 14 قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَیْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَکْذِبُونَ 15 قالُوا رَبُّنا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ 16 وَ ما عَلَیْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ 17 قالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا

ص: 65

لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلیمٌ 18 قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَ إِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ 19 وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلینَ 20 اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ 21 وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ 22 أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لا یُنْقِذُونِ 23 إِنِّی إِذاً لَفی ضَلالٍ مُبینٍ 24 إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ 25 قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونَ 26 بِما غَفَرَ لی رَبِّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکْرَمینَ 27 وَ ما أَنْزَلْنا عَلی قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما کُنَّا مُنْزِلینَ 28 إِنْ کانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ 29 یا حَسْرَةً عَلَی الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 30 أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ 31

وَ إِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ 32

لغات:

«مُقْمَح» کسی را گویند که در حال انکار، سر بالا می اندازد و چشم می بندد، و بعضی گفته اند: او کسی است که برای انکار چانه به زیر می اندازد و سپس بالا می برد، و «قَمَح البعیر» إذا رفع رأسه و لم یشرب الماء، و «غُلّ» زنجیر مخصوصی است که به وسیله آن دست های مرد به گردن آویخته می شود، و خداوند مشرکین را به خاطر اصرار در شرک تشبیه به کسی نموده که دست او را به گردن آویخته باشند و نتواند دست های خود را رها کند، و «ذِکر» به معنای قرآن و به معنای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده، و «إِمَامٍ مُبِینٍ» نیز به معنای لوح محفوظ و به معنای علیّ(علیه السلام) آمده است، و مقصود از «قَرِیة» به کسر قاف و فتح آن روستای انطاکیه است، و «تَطَیّرُ» به معنای تشؤّم و فال بد زدن است، و مقصود از «وَ جَاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ» حبیب نجّار

ص: 66

و روستای انطاکیه است، و خداوند به خاطر حبیب نجّار که مؤمن بود. آن را شهر نامیده است، و مقصود از «صَیْحَةً وَاحِدَةً» صحیه جبرئیل(علیه السلام) است، و «خامدون» یعنی میّتون، و «وَ إِن کُلٌّ لَّمَّا» اِن محفّفه است و «لمّا» اگر به معنای إلّا باشد، إن نافیه خواهد بود وگرنه لام فارقه و میم زائده است و معنای أوّل أوضح است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

یس. (1) سوگند به قرآن حکیم. (2) که تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستی، (3) بر راهی راست (قرار داری) (4) این قرآنی است که از سوی خداوند عزیز و رحیم نازل شده است (5) تا قومی را بیم دهی که پدرانشان انذار نشدند، از این رو آنان غافلند! (6) فرمان (الهی) درباره بیشتر آنها تحقق یافته، به همین جهت ایمان نمی آورند! (7) ما در گردنهای آنان غلهایی قرار دادیم که تا چانه ها ادامه دارد و سرهای آنان را به بالا نگاه داشته است! (8) و در پیش روی آنان سدّی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدّی و چشمانشان را پوشانده ایم، لذا نمی بینند! (9) برای آنان یکسان است: چه انذارشان کنی یا نکنی، ایمان نمی آورند! (10) تو فقط کسی را انذار می کنی که از این یادآوری (الهی) پیروی کند و از خداوند رحمان در نهان بترسد چنین کسی را به آمرزش و پاداشی پرارزش بشارت ده! (11) به یقین ما مردگان را زنده می کنیم و آنچه را از پیش فرستاده اند و تمام آثار آنها را می نویسیم و همه چیز را در کتاب آشکار کننده ای برشمرده ایم! (12) و برای آنها، اصحاب قریه (انطاکیه) را مثال بزن هنگامی که فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند (13) هنگامی که دو نفر از رسولان را بسوی آنها فرستادیم، امّا آنان رسولان (ما) را تکذیب کردند پس برای تقویت آن دو، شخص سوّمی فرستادیم، آنها همگی گفتند: «ما فرستادگان

ص: 67

(خدا) به سوی شما هستیم!» (14) امّا آنان (در جواب) گفتند: «شما جز بشری همانند ما نیستید، و خداوند رحمان چیزی نازل نکرده، شما فقط دروغ می گویید!» (15) (رسولان ما) گفتند: «پروردگار ما آگاه است که ما قطعاً فرستادگان (او) به سوی شما هستیم، (16) و بر عهده ما چیزی جز ابلاغ آشکار نیست!» (17) آنان گفتند: «ما شما را به فال بد گرفته ایم (و وجود شما را شوم می دانیم)، و اگر (از این سخنان) دست برندارید شما را سنگسار خواهیم کرد و شکنجه دردناکی از ما به شما خواهد رسید! (18) (رسولان) گفتند: «شومی شما از خودتان است اگر درست بیندیشید، بلکه شما گروهی اسرافکارید!» (19) و مردی (با ایمان) از دورترین نقطه شهر با شتاب فرا رسید، گفت: «ای قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروی کنید! (20) از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمی خواهند و خود هدایت یافته اند! (21) من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده، و همگی به سوی او بازگشت داده می شوید؟! (22) آیا غیر از او معبودانی را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمان بخواهد زیانی به من برساند، شفاعت آنها کمترین فایده ای برای من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد! (23) اگر چنین کنم، من در گم راهی آشکاری خواهم بود! (24) (به همین دلیل) من به پروردگارتان ایمان آوردم پس به سخنان من گوش فرا دهید!» (25) (سرانجام او را شهید کردند و) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «ای کاش قوم من می دانستند… (26) که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامی داشتگان قرار داده است!» (27) و ما بعد از او بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم، و هرگز سنت ما بر این نبود (28) (بلکه) فقط یک صیحه آسمانی بود، ناگهان همگی خاموش شدند! (29) افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری

برای هدایت آنان نیامد مگر اینکه او را استهزا می کردند! (30) آیا ندیدند چقدر از اقوام

ص: 68

پیش از آنان را (بخاطر گناهانشان) هلاک کردیم، آنها هرگز به سوی ایشان بازنمی گردند

(و زنده نمی شوند)! (31) و همه آنان (روز قیامت) نزد ما احضار می شوند! (32)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ * إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ * تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ * لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ …»(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را، ده نام است، پنج نام در قرآن و پنج نام در غیر قرآن و امّا نام های او در قرآن عبارت است از: محمّد، احمد، عبدالله، یس و ن.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن حدیث طولانی می فرماید:

و امّا آنچه جاهل و عالم از فضل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در قرآن می داند این است که خداوند در یک آیه می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا» و برای این آیه ظاهری است و باطنی است، ظاهر آن «صَلُّوا عَلَیْهِ» است یعنی: بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صلوات بفرستید، و باطن آن «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا» است، یعنی «سَلِّمُوا لِمَنْ وَصَّاهُ وَ اسْتَخْلَفَهُ وَ فَضَّلَهُ عَلَیْکُمْ وَ مَا عَهِدَ بِهِ إِلَیْهِ تَسْلِیماً» یعنی صلوات بر پیامبر [و آل او](صلی الله علیه و آله) بفرستید و تسلیم وصیّ و خلیفه او باشید، و فضل او و آنچه پیامبر به او سپرده است را کاملاً پذیرا باشید، و این همان تأویل و معنایی است

ص: 69


1- 85.. سوره ی یس، آیات 8-1.
2- 86.. فی کتاب الخصال عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: ان لرسول الله(صلی الله علیه و آله) عشرة أسماء، خمسة فی القرآن و خمسة لیست فی القرآن، فأما التی فی القرآن فمحمّد و أحمد و عبد الله و یس و ن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 374، ح 10]

که جز افراد دارای حسّ لطیف و صفای ذهن و صحّت تمیز نمی دانند، و از ظرافت قرآن این است که خداوند می فرماید: «سَلَامٌ عَلَی آلِ یَاسِینَ» و در اوّل سوره ی یس می فرماید: «یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ» و نام پیامبر خود را «یس» معرّفی می کند و نتیجه این می شود که سلام بر آل پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز باید بکنید، و به این خاطر خداوند این گونه سخن گفته که می دانسته اگر بگوید: بر آل پیامبر(صلی الله علیه و آله) سلام بفرستید، مخالفین آن را از کتاب خود حذف می کنند چنان که چیزهای دیگری را نیز حذف نمودند.(1)

انس بن مالک گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که وارد قبرستانی شود و سوره ی «یس» را برای اهل آن بخواند خداوند عذاب را در آن روز از اهل آن قبرستان بر می دارد، و برای قاری این سوره به عدد آن اموات حسنات نوشته می شود.(2)

اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«سوگند به خدایی که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به نبوّت مبعوث نمود و

ص: 70


1- 87.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل و فیه: فأما ما علمه الجاهل و العالم من فضل رسول الله(صلی الله علیه و آله) من کتاب الله فهو قول الله سبحانه: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» و لهذه الآیة ظاهر و باطن، فالظاهر قوله «صَلُّوا عَلَیْهِ» و الباطن قوله: «وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» ای سلموا لمن وصاه و استخلفه علیکم فضله، و ما عهد به الیه تسلیما، و هذا ما أخبرتک انه لا یعلم تأویله الا من لطف حسه، و صفا ذهنه و صح تمیزه، و کذلک قوله: «سلام علی آل یاسین» لان الله سمی النّبی(صلی الله علیه و آله) بهذا الاسم، حیث قال: یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ لعلمه انهم یسقطون سلام علی آل محمّد(صلی الله علیه و آله) کما أسقطوا غیره. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 374]
2- 88.. و عنه عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: من دخل المقابر فقرأ سورة یس خفف الله عنهم یومئذ، و کان له بعدد من فیها حسنات. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 373، ح 6]

اهل بیت او را گرامی داشت، آنچه وسیله نجات از آتش سوزی و غرق شدن و سرقت اموال و پیدا شدن چهارپا و گم شده دیگر و بازگشت عبد فراری است، در قرآن موجود است، هر کس می خواهد از من سؤال کند تا به او بگویم» اصبغ گوید: مردی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین از گم شده ی من خبر بدهید؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: سوره ی «یس» را در دو رکعت نماز بخوان و بگو: «یَا هَادِیَ الضَّالَّةِ رُدَّ عَلَیَّ ضَالَّتِی» یعنی خدایا! تو راهنمای گم شده ای، گم شده ی من را به من بازگردان پس آن مرد به این دستور عمل نمود و خداوند گم شده ی او را به او بازگرداند.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«یس» نامی از نام های پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است و معنای آن «یا أیها السامع الوحی، و القرآن الحکیم، إنک لمن المرسلین علی صراط مستقیم» است.(2)

ص: 71


1- 89.. فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن عبد الله بن جعفر عن السیاری عن محمّد بن بکر عن أبی الجارود عن الأصبغ بن نباته عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) انه قال: و الذی بعث محمّدا(صلی الله علیه و آله) بالحق و أکرم أهل بیته ما من شی ء یطلبونه من حرز، من حرق أو غرق أو سرق أو إفلات دابة من صاحبها أو ضالة أو آبق الا و هو فی القرآن، فمن أراد ذلک فلیسألنی عنه، قال: فقام الیه رجل فقال: یا أمیر المؤمنین أخبرنی عن الضالة؟ فقال: اقرء یس فی رکعتین و قل: یا هادی الضالة رد علی ضالتی، ففعل فرد الله علیه ضالته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 373، ح 7]
2- 90.. ابن بابویه، قال: أخبرنا أبو الحسن محمّد بن هارون الزنجانی، فیما کتب إلی علی یدی علی بن أحمد البغدادی الوراق، قال: حدثنا معاذ بن المثنی العنبری، قال: حدثنا عبد الله بن أسماء، قال: حدثنا جویریة، عن سفیان بن سعید الثوری، عن الصّادق(علیه السلام) قال له: یا ابن رسول الله، ما معنی قول الله؟عز؟: یس؟ قال: «اسم من أسماء النّبی(صلی الله علیه و آله)، و معناه: یا أیها السامع الوحی، و القرآن الحکیم، إنک لمن المرسلین علی صراط مستقیم». [تفسیر برهان، ج 4، ص 563، ح 2]

مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

مشرکین در «دار الندوة» جمع شدند تا درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [و از بین بردن او] مشورت کنند، پس جبرئیل نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و قصّه آنان را به آن حضرت خبر داد و گفت: در آن شب در بستر خود نخوابد، از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علیّ(علیه السلام) فرمود تا در آن شب در بستر او بخوابد، و علیّ(علیه السلام) در آن شب در بستر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خوابید و آن بُرد حَضرمی را که آن حضرت روی خود می کشید بر روی خود انداخت و شمشیر خود را در کنار خویش قرار داد، و چون مشرکین در آن شب آمدند و گرد خانه آن حضرت دور زدند تا نیمه شب او را بکشند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از خانه خود خارج شد، و آن بیست و پنج نفر او را ندیدند، و آن حضرت مشتی از خاک برداشت و بر سر و صورت آنان پاشید و این آیات را قرائت نمود: «یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ … تا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ». و گوینده ای به آنان گفت: منتظر چه هستید؟ گفتند: «منتظر محمّد(صلی الله علیه و آله) هستیم» آن گوینده گفت: «زیان کردید، به خدا سوگند او از بین شما رفت و مشت خاکی بر صورت و سرهای شما پاشید» مشرکین گفتند: «به خدا سوگند ما او را ندیدیم». پس این آیه نازل شد: «وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ.»(1)

ص: 72


1- 91.. -- الشیخ فی (أمالیه)، قال: أخبرنا جماعة، منهم: الحسین بن عبید الله، و أحمد بن عبید الله، و أحمد بن عبدون، و أبو طالب بن غرور، و أبو الحسن الصفار، و أبو علی الحسن بن إسماعیل بن أشناس، قالوا: حدثنا أبو المفضل محمّد بن عبد الله بن المطلب الشیبانی، قال: حدثنا أحمد بن الحسن بن العبّاس النحوی، قال: حدثنا أحمد بن عبید بن ناصح، قال: حدثنا محمّد بن عمر بن واقد الأسلمی قاضی الشرقیة، قال: حدثنا إبراهیم بن إسماعیل بن أبی حبیبة -- یعنی الأشهلی -- عن داود بن الحصین، عن أبی غطفان، عن ابن عبّاس، قال: اجتمع المشرکون فی دار الندوة لیتشاوروا فی أمر رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فأتی جبرئیل رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأخبره الخبر، و أمره أن لا ینام فی مضجعه تلک اللیلة، فلما أراد رسول الله(صلی الله علیه و آله)، المبیت أمر علیا(علیه السلام) أن یبیت فی مضجعه تلک اللیلة، فبات علی(علیه السلام)، و تغشی ببرد أخضر حضرمی، کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) ینام فیه، و جعل السیف إلی جنبه، فلما اجتمع أولئک النفر من قریش یطوفون به و یرصدونه، یریدون قتله، فخرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هم جلوس علی الباب، خمسة و عشرون رجلا، فأخذ حفنة من البطحاء، ثم جعل یذرها علی رؤوسهم، و هو یقرأ: یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ حتی بلغ فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ. فقال لهم قائل: ما تنتظرون؟ قالوا: محمّدا؟ قال: خبتم و خسرتم، قد و الله مر بکم، فما منکم رجل إلّا و قد جعل علی رأسه ترابا. قالوا: و الله ما أبصرناه، قال: فأنزل الله؟عز؟: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ «الأنفال 8: 30». [تفسیر برهان، ج 4، ص 565، ح 8]

در تفسیر قمّی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر آیه «وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ» فرمود:

یعنی خداوند مشرکین را [به خاطر لجاجت ها و خیانت هایشان] از راه هدایت و حق کور نمود و گوش و چشم و قلب آنان را از پذیرفتن هدایت مسدود کرد. سپس فرمود: این آیه درباره ی ابوجهل و تعدادی از خانواده ی او نازل شد،

چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای نماز برخاست و ابوجهل ملعون سوگند یاد نمود که اگر او را در حال نماز ببیند، سنگی بر سر او بکوبد، پس روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

را در حال نماز دید و سنگی را به آن حضرت پرتاب نمود و خداوند دست او را به طرف گردنش بازگرداند و نتوانست آن سنگ را پرتاب نماید و چون نزد یارانش

بازگشت سنگ از دست او افتاد، پس دیگری از یاران او برخاست و گفت: «من محمّد(صلی الله علیه و آله) را می کشم» و چون نزدیک به آن بزرگوار شد، و صدای قرآن را

ص: 73

از او شنید، مرعوب و مبهوت شد، و نزد رفقای خود بازگشت و گفت: حیوان فحلی بین من و او مانع شد و من از جلو رفتن هراس پیدا کردم.(1)

«وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ»(2)

امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

یکی از احبار و علمای یهود شام نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمد و گفت: «خداوند ابراهیم را به سه حجاب از نمرود محجوب نمود؟» امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آنچه گفتی حق است و لکن خداوند حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را با پنج حجاب، نسبت به کسی که اراده کشتن او را نموده بود، منع نمود، چرا که خداوند می فرماید: «وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا …» این دو حجاب، «فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ». حجاب سوّم، و «وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا». حجاب چهارم، و آیه «فَهِیَ إِلَی الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ» حجاب پنجم می باشد.(3)

ص: 74


1- 92.. علی بن إبراهیم، قال: و فی روایة أبی الجارود، عن أبی جعفر(علیه السلام)، فی قوله تعالی: وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ، یقول: «فأعمیناهم فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ الهدی، أخذ الله بسمعهم، و أبصارهم، و قلوبهم، فأعماهم عن الهدی، نزلت فی أبی جهل بن هشام و نفر من أهل بیته، و ذلک أن النّبی(صلی الله علیه و آله) قام یصلی و قد حلف أبو جهل (لعنه الله) لئن رآه یصلی لیدمغنه، فجاء و معه حجر، و النّبی قائم یصلی، فجعل کلما رفع الحجر لیرمیه أثبت الله یده إلی عنقه، و لا یدور الحجر بیده، فلما رجع إلی أصحابه سقط الحجر من یده، ثم قام رجل آخر، و هو من رهطه أیضا، و قال: أنا أقتله. فلما دنا منه فجعل یسمع قراءة رسول الله(صلی الله علیه و آله) فارعب، فرجع إلی أصحابه، فقال: حال بینی و بینه کهیئة الفحل، یخطر بذنبه، فخفت أن أتقدم». [تفسیر برهان، ج 4، ص 565، ح 9]
2- 93.. سوره ی یس، آیه ی 9.
3- 94.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ روی عن موسی بن جعفر عن أبیه عن آبائه عن الحسین بن علی(علیهم السلام) قال: ان یهودیا من یهود الشام و أحبارهم قال لأمیر المؤمنین(علیه السلام): فان إبراهیم(علیه السلام) حجب عن نمرود بحجب ثلاث؟ قال علی(علیه السلام) لقد کان کذلک و محمّد(صلی الله علیه و آله) حجب عمن أراد قتله بحجب خمس، ثلاث بثلاثة و اثنان فضل، فان الله؟عز؟ و هو یصف محمّدا قال: «وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا» فهذا الحجاب الأول «وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا» فهذا الحجاب الثانی «فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ» فهذا الحجاب الثالث، ثم قال: «وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً» فهذا الحجاب الرابع، ثم قال: «فَهِیَ إِلَی الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ» فهذه خمس حجب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 377، ح 20]

«وَ سَوَاء عَلَیْهِمْ أَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ * إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ کَرِیمٍ * … وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»(1)

ابن عبّاس گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند من امام مبین هستم، و من هستم که حقّ را از باطل جدا می کنم

و حقایق را بر مردم آشکار می سازم، و این را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ارث برده ام.(2)

موسی بن جعفر(علیه السلام) گوید:

به پدرم امام صادق گفتم: مگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) کاتب وصیّت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نبوده و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای او املاء می نموده و جبرئیل و ملائکه مقرّب خدا(علیه السلام) شاهد بوده اند؟

پس پدرم مدّتی سر مبارک به زیر انداخت و سپس فرمود: یا ابالحسن همین گونه است که شما می گویی، و لکن هنگامی که جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، آن وصیّت نامه را از ناحیه خداوند با ملائکه مقرّب الهی برای آن

ص: 75


1- 95.. سوره ی یس، آیات 12-10.
2- 96.. و ذکر ابن عبّاس عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) أنه قال أنا و الله الإمام المبین أبین للحق من الباطل و ورثته من رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو محکم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 212]

حضرت آورد و گفت: «ای محمّد همه کسانی که نزد تو هستند را خارج کن جز وصیّ خود را تا این وصیّت نامه الهی را از ما تحویل بگیری و ما را شاهد و گواه بگیری که به علیّ تحویل دادی و او آن را ضمانت نماید».

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد تا هر که در اطاق بود خارج شد، جز علیّ، و فاطمه

نیز پشت در و پرده باقی ماند و جبرئیل گفت: «ای محمّد پروردگارت تو را سلام

می رساند و می فرماید: این کتاب و نامه ای است که من به دست تو می دهم، و بر

اجرای آن بر تو شرط می کنم و خود شاهد بر آن هستم و ملائکه خود را نیز بر آن

گواه می گیرم، گرچه شهادت و گواهی من بی نیاز از گواهی آنان است.»

امام صادق(علیه السلام) می فرماید ناگهان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به خود لرزید و فرمود: «یَا جَبْرَئِیلُ رَبِّی هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیْهِ یَعُودُ السَّلَامُ» سپس فرمود: پروردگارم صادق و نیکوست، کتاب او را به من بده پس جبرئیل کتاب را تحویل داد و گفت: شما آن را به امیرالمؤمنین(علیه السلام) تحویل بدهید و آن حضرت تحویل امیرالمؤمنین(علیه السلام) داد و فرمود: «بخوان و او همه آن را خواند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علیّ این عهد خداوند است بر من و امانت اوست، و من آن را به تو ابلاغ نمودم و در ادای آن خیرخواهی کردم»

پس علیّ(علیه السلام) گفت: «پدر و مادرم فدای شما باد من شهادت می دهم که شما وظیفه خود را ابلاغ نمودی، و خیرخواهی کردی، و من آنچه شما فرمودید را تصدیق می نمایم، و با گوش و چشم و گوشت و خون خود بر آن گواهی می دهم» پس جبرئیل گفت: «من نیز برای شما گواهی می دهم.»

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علیّ آیا وصیّت من را گرفتی و شناختی و برای خدا و من ضمانت بر انجام آن نمودی؟ علی(علیه السلام) فرمود: «آری -- پدر و

ص: 76

مادرم فدای شما باد -- بر من باد ضمانت آن و بر خدا باد که به من کمک کند و توفیق انجام آن را بدهد» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «یا علیّ من می خواهم در قیامت شاهد و گواه داشته باشم که آن را تحویل تو داده ام» علیّ(علیه السلام) فرمود: آری شما شاهد بگیر. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اکنون جبرئیل و میکائیل بین من و تو حاضرند و ملائکه مقرّب الهی نیز حاضرند و شاهد بر تو می باشند» علی(علیه السلام) فرمود: آری -- پدر و مادرم فدای شما باد -- آنان نیز گواه باشند و من نیز آنان را گواه می گیرم.

و از چیزهایی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امر جبرئیل بر علی(علیه السلام) شرط نمود این بود که به او فرمود: «یا علیّ! تو باید دوستان خدا و رسول او را دوست بداری، و از دشمنان خدا و رسول او بیزار باشی، و بر کظم غیظ، و از بین رفتن حقّ خود، و غصب خمس، و هتک حرمت خود صبر کنی» و علیّ(علیه السلام) فرمود: یا رسول الله چنین خواهم نمود.

سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: سوگند به خدایی که دانه را می شکافد و انسان را خلق می کند از جبرئیل شنیدم که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می گفت: «ای محمّد! به علیّ بگو که به او هتک حرمت خواهد شد در حالی که حرمت او حرمت خدا و حرمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و به او بگو که محاسن او با خون سرش خضاب خواهد شد».

سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: من چون آن کلمات را از جبرئیل شنیدم فریاد کشیدم و به رو افتادم و گفتم: آری یا رسول الله پذیرفتم و راضی شدم، گرچه حرمت من شکسته شود، و سنّت ها تعطیل گردد، و کتاب خدا پاره پاره گردد، و کعبه خراب شود، و محاسن من با خون سرم خضاب گردد،

ص: 77

برای خدا همه را صبر خواهم نمود، تا بر تو در قیامت وارد شوم.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فاطمه و حسن و حسین را نیز صدا زد، و همین سخنان را به آنان تفهیم کرد و آنان نیز مانند امیرالمؤمنین(علیه السلام) پاسخ دادند، پس آن وصیّت نامه را به مهرهایی از طلا ممهور نمود که آتش به آن سرایت نخواهد نمود و تحویل امیرالمؤمنین(علیه السلام) داد.

راوی حدیث فوق عیسی بن مستفاد گوید:

من به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: پدر و مادرم فدای شما باد آیا به من خبر نمی دهید

که در آن وصیّت نامه چه بود؟ فرمود: سنّت های خدا و رسول او بود.

گفتم: آیا در آن وصیّت نامه ماجرای هجوم به خانه امیرالمؤمنین(علیه السلام) و مخالفت با او نبود؟ فرمود: آری همه این ماجراها در آن نوشته شده بود. سپس فرمود: مگر تو سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَی وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ؟» به خدا سوگند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) فرمود: آیا دانستید آنچه را

که من به شما تفهیم نمودم؟ و آیا آن ها را پذیرفتید؟ و آن دو بزرگوار فرمودند: آری دانستیم و بر آنچه بر سر ما می آید و ما را به خشم می آورد صبر کردیم.(1)

ص: 78


1- 97.. محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد الأشعری، عن معلی بن محمّد، عن أحمد بن محمّد، عن الحارث بن جعفر، عن علی بن إسماعیل بن یقطین، عن عیسی بن المستفاد أبی موسی الضریر، قال: حدثنی موسی بن جعفر؟سهما؟، قال: «قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): ألیس کان أمیر المؤمنین(علیه السلام) کاتب الوصیة، و رسول الله(صلی الله علیه و آله) المملی علیه، و جبرئیل و الملائکة المقربون (علیهم سلام الله) شهود؟ قال: فأطرق طویلا، ثم قال: یا أبا الحسن، قد کان ما قلت، و لکن حین نزل برسول الله(صلی الله علیه و آله) الأمر نزلت الوصیة من عند الله کتابا مسجلا، نزل به جبرئیل(علیه السلام) مع أمناء الله تبارک و تعالی من الملائکة، فقال جبرئیل(علیه السلام): یا محمّد، مر بإخراج من عندک إلّا وصیک، لتقبضها منا، و لتشهدنا بدفعک إیاها إلیه ضامنا لها -- یعنی علیا(علیه السلام) -- فأمر النّبی(صلی الله علیه و آله) بإخراج من کان فی البیت ما خلا علیا(علیه السلام)، و فاطمة فیما بین الستر و الباب، فقال جبرئیل: یا محمّد، ربک یقرئک السلام، و یقول: هذا کتاب ما کنت عهدت إلیک، و شرطت علیک، و شهدت به علیک، و أشهدت به علیک ملائکتی، و کفی بی -- یا محمّد -- شهیدا. قال: فارتعدت مفاصل النّبی(صلی الله علیه و آله)، و قال: یا جبرئیل، ربی هو السلام، و منه [السلام]، و إلیه یعود السلام، صدق-؟عز؟ -- و بر، هات الکتاب. فدفعه إلیه و أمره، بدفعه إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام)، فقال له: اقرأ. فقرأه حرفا حرفا، فقال: یا علی هذا عهد ربی تبارک و تعالی إلی، و شرطه علی، و أمانته، و قد بلغت، و نصحت، و أدیت. فقال علی(علیه السلام): و أنا أشهد لک -- بأبی أنت و أمی -- بالبلاغ، و النصیحة، و التصدیق علی ما قلت، و یشهد لک به سمعی، و بصری، و لحمی، و دمی. فقال جبرئیل(علیه السلام): و أنا لکما علی ذلک من الشاهدین. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا علی، أخذت وصیتی، و عرفتها، و ضمنت لله ولی الوفاء بما فیها؟ فقال علی(علیه السلام): نعم -- بأبی أنت و امی -- علی ضمانها، و علی الله عونی و توفیقی علی أدائها. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا علی، إنّی أرید أن اشهد علیک بموافاتی بها یوم القیامة. فقال علی: نعم أشهد. فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): إن جبرئیل و میکائیل فیما بینی و بینک الآن، و هما حاضران، معهما الملائکة المقربون، لأشهدهم علیک. فقال: نعم، لیشهدوا، و أنا -- بأبی أنت و أمی -- اشهدهم. فأشهدهم رسول الله(صلی الله علیه و آله). و کان فیما اشترط علیه النّبی(صلی الله علیه و آله) بأمر جبرئیل(علیه السلام) فیما أمر الله؟عز؟، أن قال له: یا علی، تفی بما فیها من موالاة من والی الله و رسوله، و البراءة و العداوة لمن عادی الله و رسوله، و البراءة منهم، و الصبر منک علی کظم الغیظ، و علی ذهاب حقک، و غصب خمسک، و انتهاک حرمتک. فقال: نعم، یا رسول الله. فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام): و الذی فلق الحبة، و برأ النسمة، لقد سمعت جبرئیل(علیه السلام) یقول للنبی(صلی الله علیه و آله): یا محمّد، عرفه، أنه ینتهک الحرمة -- و هی حرمة الله، و حرمة رسول الله(صلی الله علیه و آله) -- و علی أن تخصب لحیته من رأسه بدم عبیط. قال أمیر المؤمنین(علیه السلام): فصعقت حین سمعت الکلمة من الأمین جبرئیل، حتی سقطت علی وجهی، و قلت: نعم، قبلت و رضیت، و إن انتهکت الحرمة، و عطلت السنن، و مزق الکتاب، و هدمت الکعبة، و خضبت لحیتی من رأسی بدم عبیط، صابرا محتسبا أبدا حتی أقدم علیک. ثم دعا رسول الله(صلی الله علیه و آله) فاطمة، و الحسن، و الحسین(علیهم السلام)، و أعلمهم مثل ما أعلم أمیر المؤمنین(علیه السلام)، فقالوا مثل قوله، فختمت الوصیة بخواتیم من ذهب لم تمسه النار، و دفعت إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام)». فقلت لأبی الحسن(علیه السلام): بأبی أنت و أمی، ألا تذکر ما کان فی الوصیة؟ فقال: سنن الله، و سنن رسوله. فقلت: أ کان فی الوصیة توثبهم، و خلافهم علی أمیر المؤمنین(علیه السلام)؟ فقال: نعم، شیئا شیئا، و حرفا حرفا، أما سمعت قول الله؟عز؟: إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ؟ و الله لقد قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لأمیر المؤمنین و فاطمة؟سهما؟: ألیس قد فهمتما ما تقدمت به إلیکما، و قبلتماه فقالا: بلی، و صبرنا علی ما ساءنا و غاظنا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 566، ح 12]

ص: 79

ابو بصیر گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

از گناهانی که کوچک شمرده می شود بترسید، چرا که آن ها را طالبی است، و نباید یکی از شما بگوید: «گناه می کنم و استغفار می نمایم» چرا که خداوند می فرماید: «وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» و نیز می فرماید: «إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ.»(1)و(2)

ص: 80


1- 98.. سوره ی لقمان، آیه ی 16.
2- 99.. الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن الوشاء عن علی بن أبی حمزة عن أبی بصیر عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: سمعته یقول: اتقوا المحقرات من الذنوب فان لها طالبا یقول أحدکم أذنب و استغفر ان الله؟عز؟ یقول: نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ و قال؟عز؟: «إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 378، ح 24]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بیابانِ بدون درخت و گیاهی به اصحاب خود فرمود: «هیزم جمع آوری کنید» اصحاب گفتند: «یا رسول الله این بیابان را درخت و گیاهی نیست» فرمود: «هر کس هر چه می تواند بیاورد» پس هر کسی مقداری جمع آوری نمود و آن ها را نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ریختند و آن حضرت فرمود: «این گونه گناهان جمع می شود» سپس فرمود: از گناهانی که کوچک شمرده می شود بترسید، چرا که هر چیزی را طالبی است، و شما بدانید که طالب [و مأمور الهی] هر چه را مردم انجام داده باشند و هر آثاری را از آنان می نویسد «وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ.»(1)

زید شحّام گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

از گناهانی که کوچک شمرده می شود بترسید، چرا که آن ها آمرزیده نمی شود. زید شحّام گوید: گفتم: گناهانی که کوچک شمرده می شود

ص: 81


1- 100.. ابو علی الأشعری عن محمّد بن عبد الجبار عن ابن فضال و الحجال جمیعا عن ثعلبة عن زیاد قال ابو عبد الله(علیه السلام): ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) نزل بأرض قرعاء فقال لأصحابه: ائتوا بحطب فقالوا: یا رسول الله نحن بأرض قرعاء ما بها من حطب، قال: فلیأت کل إنسان بما قدر علیه، فجاؤا به حتی رموا بین یدیه بعضه علی بعض، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): هکذا تجمع الذنوب، ثم قال: إیاکم و المحقرات من الذنوب فان لکل شی ء طالبا، الا و أن طالبها یکتب ما قدموا و آثارهم و کل شی ء أحصیناه فی امام مبین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 378، ح 25]

کدامند؟ فرمود: آن این است که کسی گناهی بکند و بگوید: خوشا به حال من اگر گناه من این باشد [و گناه دیگری نداشته باشم.](1)

امام باقر از پدر خود از جدّ خود نقل می نماید که فرمود:

هنگامی که آیه «وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» نازل شد، ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: یا رسول الله! آیا مقصود از امام، تورات است؟ فرمود: نه، گفتند:

آیا مقصود انجیل است؟ فرمود: نه، گفتند: آیا مقصود قرآن است؟ فرمود: نه، و چون امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: امام مبین این آقاست که خداوند علم و دانش هر چیزی را در او جمع نموده است.(2)

ص: 82


1- 101.. و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، و محمّد بن إسماعیل، عن الفضل بن شاذان جمیعا، عن ابن أبی عمیر، عن إبراهیم بن عبد الحمید، عن أبی اسامة زید الشحام، قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): «اتقوا المحقرات من الذنوب، فإنها لا تغتفر» قلت: و ما المحقرات؟ قال: «الرجل یذنب الذنب، فیقول: طوبی لی لو لم یکن لی غیر ذلک». [تفسیر برهان، ج 4، ص 568، ح 15]
2- 102.. ابن بابویه، قال: حدثنا أحمد بن محمّد بن الصقر الصائغ، قال: حدثنا عیسی بن محمّد العلوی، قال: حدثنا أحمد بن سلام الکوفی، قال: حدثنا الحسین بن عبد الواحد، قال: حدثنا حرب بن الحسن، قال: حدثنا أحمد بن إسماعیل بن صدقة، عن أبی الجارود، عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر، عن أبیه، عن جده(علیهم السلام)، قال: «لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله(صلی الله علیه و آله): وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ قام أبو بکر و عمر من مجلسیهما، فقالا: یا رسول الله، هو التوراة؟ قال: لا. قالا: فهو الإنجیل؟ قال: لا. قالا: فهو القرآن؟ قال: لا -- قال -- فأقبل أمیر المؤمنین(علیه السلام)، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): هو هذا، إنه الإمام الذی أحصی الله تبارک و تعالی فیه علم کل شی ء». [تفسیر برهان، ج 4، ص 568، ح 16]

«وَ اضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ * إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُم مُّرْسَلُونَ»(1)

ابوحمزه ی ثمالی گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه «وَ اضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ …» سؤال کردم فرمود:

خداوند دو پیامبر را به قریه انطاکیه فرستاد و آنان چیزهایی را با آن مردم مطرح کردند که خلاف اعتقادات شان بود، از این رو اهل انطاکیه آن دو پیامبر را در بت خانه ها حبس کردند تا این که خداوند پیامبر سوّمی را فرستاد و او داخل شهر انطاکیه شد و به سراغ پادشاه رفت و گفت: «من در بیابان مشغول عبادت هستم و دوست می دارم که خدای پادشاه را پرستش نمایم» و چون سخن او را به سمع پادشاه رساندند پادشاه گفت: او را به بت خانه ببرید» پس او را به بت خانه بردند و یک سال نزد آن دو پیامبر پیشین ماند و به آنان گفت: آیا شما با درشتی می خواهید مردم را از دینی به دین دیگر دعوت کنید؟ برای چه با آنان با ملایمت و ارفاق و نرمی سخن نگفتید؟! سپس گفت:

«مبادا [مقابل پادشاه] با من اظهار آشنایی بکنید» تا این که وارد بر پادشاه شد، و پادشاه به او گفت: من شنیده ام که تو خدای مرا می پرستی؟ اکنون تو برادر منی و هر حاجتی داری بگو. پس آن پیامبر گفت: مرا حاجتی نیست ولکن دو نفر را در بت خانه دیدم و می خواهم بپرسم آنان چه خلافی کرده اند؟ پادشاه گفت: «این دو نفر آمده بودند که مرا از دینی که دارم گم راه نمایند و به پروردگار آسمان ها مرا دعوت کنند» آن پیامبر گفت: «زیباست که با آنان

ص: 83


1- 103.. سوره ی یس، آیات 13 و 14.

مناظره کنیم و اگر سخن آنان حق بود از آن ها پیروی نماییم و اگر حق با ما بود آنان داخل دین ما شوند و همانند ما باشند.» پس به امر پادشاه آنان را حاضر کردند، و آن پیامبر سوّم به آنان گفت:

دعوت شما چیست؟ آنان گفتند: «ما آمده ایم تا مردم را به عبادت و پرستش آفریننده آسمان ها و زمین دعوت نماییم، آن پروردگاری که خالق فرزندان در رحم هاست و هر گونه بخواهد فرزندان را خلق می کند و شکل می دهد و درختان و میوه ها را او خلق می کند و او باران را فرود می فرستد» پس آن پیامبر سوّم گفت: آیا خدای شما قدرت دارد که نابینایی را بینایی و صحت بدهد؟ گفتند: «اگر ما از او سؤال کنیم هر چه بخواهد انجام می دهد» پس آن پیامبر سوّم رو به پادشاه نمود و گفت:

دستور بدهید یک نابینایی که هرگز بینایی نداشته است را بیاورند و چون آوردند گفت: «شما خدای خود را بخوانید تا او را بینایی بدهد» پس آنان برخاستند و دو رکعت نماز خواندند و دعا کردند و آن نابینا چشمان خود را باز کرد و به آسمان نگاه کرد، و باز آن پیامبر سوّم به پادشاه گفت: دستور بدهید نابینای دیگری را بیاورند، پس نابینای دیگری را آوردند و پیامبر سوّم در پیشگاه خداوند سجده نمود، و نابینا، بینا گردید و پیامبر سوّم به پادشاه گفت: معجزه ی من مقابل معجزه آنان، اکنون بگو: زمین گیری را بیاورند و چون آوردند به آن دو پیامبر گفت: برای او از خدای خود درخواست شفا بکنید، و آنان نماز خواندند و دعا کردند و آن زمین گیر شفا یافت و حرکت نمود، پس گفت: ای پادشاه زمین گیر دیگری را بگو بیاورند، و چون آوردند خود دست به دعا بلند کرد و او نیز شفا یافت، سپس به پادشاه گفت:

ص: 84

آنان دو معجزه آوردند ما نیز دو معجزه آوردیم، و لکن یک کار مهمّی باقیمانده است و آن این است که ما شنیده ایم پادشاه را فرزندی بوده و از دنیا رفته است، و اگر خدای این دو نفر او را زنده کند من داخل دین آنان می شوم، پس پادشاه گفت: اگر چنین کاری بشود من نیز داخل دین آنان می شوم، سپس به آن دو گفت: «اگر شما بتوانید از خدای خود بخواهید که فرزند پادشاه زنده شود، ما به دین شما وارد می شویم» پس آن دو نفر سر به سجده گذاردند و سجده خود را در پیشگاه خداوند طولانی نمودند، و سپس سر از سجده برداشتند و گفتند: «ای پادشاه فرزند تو زنده شده و از قبر خارج گردیده است إن شاء الله». و مردم نزد قبر او رفتند و دیدند او از قبر خارج شده و خاک از سر و صورت خود برطرف می کند، پس او را نزد پادشاه آوردند و پادشاه فرزند خود را شناخت و به او گفت:

فرزندم حال تو چگونه است؟ فرزند پادشاه گفت: «من مرده بودم و دیدم دو نفر در این ساعت در حال سجده، پروردگار مرا می خوانند و از او می خواهند که مرا زنده نماید و خداوند مرا زنده نمود» پادشاه گفت: آیا اگر آن دو نفر را ببینی می شناسی؟ گفت: «آری.» پادشاه مردم را در صحرایی جمع کرد و به فرزند خود گفت: ببین آن دو کدامند؟ پس فرزند پادشاه آن دو نفر را از بین جمعیّت فراوان نشان داد، و آن پیامبر سوّم به آن دو پیامبر گفت: «اکنون من به خدای شما ایمان آوردم و یقین کردم که آیین شما حق است» و پادشاه گفت: «من نیز به خدای شما ایمان آوردم» و سپس همه اهل مملکت او نیز ایمان آوردند و مسلمان شدند.(1)

ص: 85


1- 104.. قال: فإنه حدثنی أبی عن الحسن بن محبوب عن مالک بن عطیة عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال سألته عن تفسیر هذه الآیة فقال: بعث الله رجلین إلی أهل مدینة أنطاکیة فجاءهم بما لا یعرفون فغلظوا علیهما فأخذوهما و حبسوهما فی بیت الأصنام، فبعث الله الثالث فدخل المدینة فقال: أرشدونی إلی باب الملک قال: فلما وقف علی باب الملک قال: أنا رجل کنت أتعبد فی فلاة من الأرض و قد أحببت أن أعبد إله الملک فأبلغوا کلامه الملک، فقال: أدخلوه إلی بیت الآلهة فأدخلوه فمکث سنة مع صاحبیه، فقال بهذا ینقل قوم من دین إلی دین بالحذق [بالحرف] أ فلا رفقتما ثم قال لهما: لا تقران بمعرفتی ثم أدخل علی الملک، فقال له الملک بلغنی أنک کنت تعبد إلهی فلم أزل و أنت أخی فاسألنی حاجتک! قال: ما لی حاجة أیها الملک و لکن رأیت رجلین فی بیت الآلهة فما بالهما قال الملک: هذان رجلان أتیانی ببطلان دینی و یدعوانی إلی إله سماوی، فقال أیها الملک فمناظرة جمیلة فإن یکن الحق لهما اتبعناهما و إن یکن الحق لنا دخلا معنا فی دیننا، فکان لهما ما لنا و ما علیهما ما علینا قال فبعث الملک إلیهما فلما دخلا إلیه قال لهما صاحبهما ما الذی جئتما به قالا جئنا ندعو إلی عبادة الله الذی خلق السماوات و الأرض و یخلق فی الأرحام ما یشاء و یصور کیف یشاء و أنبت الأشجار و الأثمار و أنزل القطر من السماء. قال فقال لهما أ إلهکما هذا الذی تدعوان إلیه و إلی عبادته إن جئنا بأعمی یقدر أن یرده صحیحا قالا إن سألناه أن یفعل فعل إن شاء، قال أیها الملک علی بأعمی لم یبصر قط قال فأتی به، فقال لهما ادعوا إلهکما أن یرد بصر هذا، فقاما و صلیا رکعتین فإذا عیناه مفتوحتان و هو ینظر إلی السماء، فقال أیها الملک علی بأعمی آخر، قال فأتی به قال فسجد سجدة ثم رفع رأسه فإذا الأعمی الآخر بصیر، فقال أیها الملک حجة بحجة علی بمقعد، فأتی به فقال لهما مثل ذلک فصلیا و دعوا الله فإذا المقعد قد أطلقت رجلاه و قام یمشی، فقال أیها الملک علی بمقعد آخر فأتی به فصنع به کما صنع أول مرة فانطلق المقعد، فقال أیها الملک قد أوتینا بحجتین و أتینا بمثله و لکن بقی شی ء واحد فإن هما فعلاه دخلت معهما فی دینهما ثم قال: أیها الملک بلغنی أنه کان للملک ابن واحد و مات فإن أحیاه إلههما دخلت معهما فی دینهما، فقال له الملک: و أنا أیضا معک، ثم قال لهما قد بقیت هذه الخصلة الواحدة قد مات ابن الملک فادعوا إلهکما فیحییه، قال فخرا إلی الأرض ساجدین لله و أطالا السجود ثم رفعا رأسیهما و قالا للملک ابعث إلی قبر ابنک تجده قد قام من قبره إن شاء الله، قال فخرج الناس ینظرون فوجدوه قد خرج من قبره ینفض رأسه من التراب، قال فأتی به الملک فعرف أنه ابنه، فقال له ما حالک یا بنی قال کنت میتا فرأیت رجلین من بین یدی ربی الساعة ساجدین یسألانه أن یحیینی فأحیانی، قال تعرفهما إذا رأیتهما قال نعم، قال: فأخرج الناس جملة إلی الصحراء فکان یمر علیه رجل رجل فیقول له أبوه انظر فیقول لا لا ثم مروا علیه بأحدهما بعد جمع کثیر، فقال هذا أحدهما و أشار بیده إلیه ثم مروا أیضا بقوم کثیرین حتی رأی صاحبه الآخر فقال و هذا الآخر، قال فقال النّبی صاحب الرجلین أما أنا فقد آمنت بإلهکما و علمت أن ما جئتما به هو الحق قال فقال الملک و أنا أیضا آمنت بإلهکما ذلک و آمن أهل مملکته کلهم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 212]

ص: 86

مؤلّف گوید:

در بعضی از روایات آمده که حضرت عیسی(علیه السلام) به امر خداوند آن دو پیامبر را به انطاکیه فرستاد و سپس وصیّ خود شمعون را فرستاد تا آنان را از دست آن پادشاه نجات بدهد، و نیز آن مرده ای که آنان دعا کردند و زنده شد، همان فرزند پادشاه بود.(1)

ص: 87


1- 105.. و قد روی مثل ذلک العیاشی بإسناده عن الثمالی و غیره عن أبی جعفر و أبی عبد الله(علیه السلام) إلا أن فی بعض الروایات بعث الله الرسولین إلی أهل أنطاکیة ثم بعث الثالث و فی بعضها أن عیسی أوحی الله إلیه أن یبعثهما ثم بعث وصیه شمعون لیخلصهما و إن المیت الذی أحیاه الله تعالی بدعائهما کان ابن الملک و أنه قد خرج من قبره ینفض التراب عن رأسه فقال له یا بنی ما حالک قال کنت میتا فرأیت رجلین ساجدین یسألان الله تعالی أن یحیینی قال یا بنی فتعرفهما إذا رأیتهما قال نعم فأخرج الناس إلی الصحراء فکان یمر علیه رجل بعد رجل فمر أحدهما بعد جمع کثیر فقال هذا أحدهما ثم مر الآخر فعرفهما و أشار بیده إلیهما فآمن الملک و أهل مملکته و قال ابن إسحاق بل کفر الملک و أجمع هو و قومه علی قتل الرسل فبلغ ذلک حبیبا و هو علی باب المدینة الأقصی فجاء یسعی إلیهم یذکرهم و یدعوهم إلی طاعة الرسل. [مجمع البیان، ج 8، ص 656]

«وَ جَاء مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ * اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُونَ …»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

این آیه تا «وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ» درباره ی حبیب نجّار نازل شده است، و جمله «فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ» یعنی میّتون.(2)

جابر از امام صادق از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

سه نفر از مؤمنان هستند که به اندازه چشم بر هم زدن به وحی الهی کافر نشدند،

و آنان: مؤمن آل یس و علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) و آسیه همسر فرعون بودند.(3)

و در سخن دیگری فرمود:

صدّیقون سه نفرند: حبیب نجّار، مؤمن آل یس -- که می گفت: «اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ»،

-- حزقیل مؤمن آل فرعون و علیّ بن ابی طالب و او افضل آنان است.(4)

و از طریق مخالفین نیز از عبدالرحمان بن ابی لیلی از پدرش نقل شده که گوید:

سابقین و پیشروان امّت ها سه نفر هستند که طرفة العینی به خدا کافر

ص: 88


1- 106.. سوره ی یس، آیات 29-20.
2- 107.. و قوله إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ أی میتون. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 214]
3- 108.. فی کتاب الخصال عن جابر بن عبد الله قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ثلاثة لم یکفروا بالوحی طرفة عین: مؤمن آل یاسین، و علی بن أبی طالب، و آسیة امرأة فرعون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 383، ح 38]
4- 109.. فی أمالی الصدوق باسناده الی عبد الرحمان بن أبی لیلی رفعه قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): الصدیقون ثلاثة: حبیب النجار مؤمن آل یاسین الذی یقول: «اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» و حزقیل مؤمن آل فرعون، و علی ابن أبی طالب و هو أفضلهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 384، ح 41]

نشده اند: علیّ بن ابی طالب، صاحب یس، و مؤمن آل فرعون. و اینان معروف به «صدّیقون»اند، و علیّ(علیه السلام) افضل آنان است.(1)

«یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون»(2)

مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

یک حدیثی که معنای آن را بفهمی، بهتر از ده حدیث است که روایت کنی و معنای آن ها را نفهمی و ندانی، و هر حقّی را حقیقتی است و هر صواب و عمل درستی را نوری است.

سپس فرمود:

به خدا سوگند ما خانواده هیچ کدام از شیعیان خود را فقیه نمی دانیم تا وقتی که در اختلاف ها و اختلاط حق و باطل حق را بشناسد، چرا که امیرالمؤمنین(علیه السلام) بالای منبر کوفه فرمود: «در آینده فتنه های تاریک و کوری خواهد بود و احدی جز «نُوَمَة» از آن ها نجات نمی یابند» گفته شد: یا امیرالمؤمنین! «نُوَمَة» کیانند؟ فرمود: «نُوَمَة» کسانی اند که مردم را می شناسند و مردم آنان را نمی شناسند.

سپس فرمود:

بدانید که زمین خالی از حجّت الهی نیست و لکن زود است که خداوند مردم را از شناخت [و رؤیت] او محروم نماید، به خاطر ظلم و جور و اسرافشان، و اگر زمین یک ساعت خالی از حجّت الهی باشد اهل خود را فرو می برد، و

ص: 89


1- 110.. فی جوامع الجامع و عن النّبی(صلی الله علیه و آله): سباق الأمم ثلاثة لم یکفروا بالله طرفة عین: علی بن أبی طالب، و صاحب یاسین، و مؤمن آل فرعون، فهم الصدیقون و علی أفضلهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 383، ح 39]
2- 111.. سوره ی یس، آیه ی 30.

لکن حجّت الهی مردم را می شناسد و مردم او را نمی شناسند، چنان که یوسف برادر خود را شناخت و آنان او را نشناختند. سپس این آیه را تلاوت نمود: «یَا حَسْرَةً عَلَی الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون.»(1)

سوره ی یس، آیات 33 تا 59

متن:

وَ آیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ 33 وَ جَعَلْنا فیها جَنَّاتٍ مِنْ نَخیلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فیها مِنَ الْعُیُونِ 34 لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَیْدیهِمْ أَ فَلا یَشْکُرُونَ 35 سُبْحانَ الَّذی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا یَعْلَمُونَ 36 وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ 37 وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ 38 وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّی عادَ کَالْعُرْجُونِ

ص: 90


1- 112.. أخبرنا محمّد بن همام، و محمّد بن الحسن بن محمّد بن جمهور، جمیعا، عن الحسن بن محمّد بن جمهور، قال: حدثنا أبی، عن بعض رجاله، عن المفضل بن عمر، قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): «خبر تدریه خیر من عشر ترویه، إن لکل حق حقیقة، و لکل صواب نورا». ثم قال: «إنا و الله لا نعد الرجل من شیعتنا فقیها حتی یلحن له فیعرف اللحن، إن أمیر المؤمنین(علیه السلام) قال علی منبر الکوفة: إن من ورائکم فتنا مظلمة عمیاء منکسفة، لا ینجو منها إلّا النومة، قیل: یا أمیر المؤمنین، و ما النومة؟ قال: الذی یعرف الناس و لا یعرفونه. و اعلموا أن الأرض لا تخلو من حجة لله؟عز؟، و لکن الله سیعمی خلقه عنها بظلمهم و جورهم و إسرافهم علی أنفسهم، و لو خلت الأرض ساعة واحدة من حجة لله، لساخت بأهلها، و لکن الحجة یعرف الناس و لا یعرفونه، کما کان یوسف یعرف الناس و هم له منکرون، ثم تلا: یا حَسْرَةً عَلَی الْعِبادِ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 585، ح 1]

الْقَدیمِ 39 لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ 40 وَ آیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ 41 وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ 42 وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَریخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ 43 إِلاَّ رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلی حینٍ 44 وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدیکُمْ وَ ما خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ 45 وَ ما تَأْتیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ کانُوا عَنْها مُعْرِضینَ 46 وَ إِذا قیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فی ضَلالٍ مُبینٍ 47 وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 48 ما یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ 49 فَلا یَسْتَطیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ 50 وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ 51 قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ 52 إِنْ کانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ 53 فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 54 إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فی شُغُلٍ فاکِهُونَ 55 هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ 56 لَهُمْ فیها فاکِهَةٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ 57 سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ 58

وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ 59

لغات:

«نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ»، سَلخ اخراج چیزی از لباس آن است، مانند اخراج حیوان از پوست او، و «فَانسَلَخَ مِنْهَا»، یعنی خرج منها خروج الشئ ممّا هو لابسه، و «عُرجُون» شاخه ای را گویند که خوشه هایی بر آن باشد، و عرجون قدیم شاخه خرمایی است که در اثر بی آبی خشک و خمیده شده باشد، و «حَمل» جلوگیری چیزی از پایین آمدن است، و «فُلُک» جمع فلک به معنای کشتی می باشد مانند «سُفُن» که جمع سفینة

ص: 91

است، و فلک از فَلَک و فلکة است چرا که کشتی در آب دور می زند همانند فَلَک

که اطراف ستاره ها می گردد، و «مَشحون» به معنای مملوّ و پر بودن است، و «صُوَر» جمع صورت است -- مانند بُسَرة و بُسر -- و «صارَهُ یصوره صَوراً» إذا أماله و الصورة تمیل إلی مثلها بالمشاهدة، و «أجداث» جمع جَدَثَ به معنای قبر است و «جَدَف» نیز به

همین معناست، و «ینسلون» از نُسول به معنای اسراع در خروج است.

ترجمه:

زمین مرده برای آنها آیتی است، ما آن را زنده کردیم و دانه های (غذایی) از آن خارج ساختیم که از آن می خورند (33) و در آن باغهایی از نخلها و انگورها قرار دادیم و چشمه هایی از آن جاری ساختیم، (34) تا از میوه آن بخورند در حالی که دست آنان هیچ دخالتی در ساختن آن نداشته است! آیا شکر خدا را بجا نمی آورند؟! (35) منزه است کسی که تمام زوجها را آفرید، از آنچه زمین می رویاند، و از خودشان، و از آنچه نمی دانند! (36) شب (نیز) برای آنها نشانه ای است (از عظمت خدا) ما روز را از آن برمی گیریم، ناگهان تاریکی آنان را فرا می گیرد! (37) و خورشید (نیز برای آنها آیتی است) که پیوسته بسوی قرارگاهش در حرکت است این تقدیر خداوند قادر و داناست. (38) و برای ماه منزلگاه هایی قرار دادیم، (و هنگامی که این منازل را طی کرد) سرانجام بصورت «شاخه کهنه قوسی شکل و زرد رنگ خرما» در می آید. (39) نه خورشید را سزاست که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی می گیرد و هر کدام در مسیر خود شناورند. (40) نشانه ای (دیگر از عظمت پروردگار) برای آنان است که ما فرزندانشان را در کشتیهایی پر (از وسایل و بارها) حمل کردیم. (41) و برای آنها مرکبهای دیگری همانند آن آفریدیم. (42) و اگر بخواهیم آنها را غرق می کنیم بطوری که نه فریادرسی داشته باشند و نه نجات

ص: 92

داده شوند! (43) مگر اینکه رحمت ما شامل حال آنان شود، و تا زمان معیّنی از این زندگی بهره گیرند! (44) و هر گاه به آنها گفته شود: «از آنچه پیش رو و پشت سر شماست [از عذابهای الهی] بترسید تا مشمول رحمت الهی شوید!» (اعتنا نمی کنند). (45) و هیچ آیه ای از آیات پروردگارشان برای آنها نمی آید مگر اینکه از آن روی گردان می شوند. (46) و هنگامی که به آنان گفته شود: «از آنچه خدا به شما روزی کرده انفاق کنید!»، کافران به مؤمنان می گویند: «آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می خواست او را اطعام می کرد؟! (پس خدا خواسته است او گرسنه باشد)، شما فقط در گم راهی آشکارید»! (47) آنها می گویند: «اگر راست می گویید، این وعده (قیامت) کی خواهد بود؟! (48) (امّا) جز این انتظار نمی کشند که یک صیحه عظیم (آسمانی) آنها را فراگیرد، در حالی که مشغول جدال (در امور دنیا) هستند. (49) (چنان غافلگیر می شوند که حتّی) نمی توانند وصیّتی کنند یا به سوی خانواده خود بازگردند! (50) (بار دیگر) در «صور» دمیده می شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوی (دادگاه) پروردگارشان می روند! (51) می گویند: «ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟! (آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده، و فرستادگان (او) راست گفتند!» (52) صیحه واحدی بیش نیست، (فریادی عظیم برمی خیزد) ناگهان همگی نزد ما احضار می شوند! (53) (و به آنها گفته می شود:) امروز به هیچ کس ذرّه ای ستم نمی شود، و جز آنچه را عمل می کردید جزا داده نمی شوید! (54) بهشتیان، امروز به نعمتهای خدا مشغول و مسرورند. (55) آنها و همسرانشان در سایه های (قصرها و درختان بهشتی) بر تختها تکیه زده اند. (56) برای آنها در بهشت میوه بسیار لذّت بخشی است، و هر چه بخواهند در اختیار آنان خواهد بود! (57) بر آنها سلام (و درود الهی) است این

ص: 93

سخنی است از سوی پروردگاری مهربان! (58) (و به آنها می گویند:) جدا شوید امروز ای گنهکاران! (59)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ مِمَّا لَا یَعْلَمُونَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

نطفه -- یعنی آب باران -- از آسمان به زمین و بر روی گیاه و درخت و میوه فرود می آید و مردم و چهارپایان -- و حیوانات -- از آن استفاده می کنند و در بین آنان جاری می شود.

سپس فرمود:

انسان از ضعیف ترین مخلوق یعنی نطفه خلق شده، و سپس نطفه تبدیل به خون بسته و علقه می شود و سپس تبدیل به گوشت و مضغه می شود، و سپس تبدیل به استخوان غلیظ و سپس بر آن استخوان گوشت می روید، «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ.»(2)

ص: 94


1- 113.. سوره ی یس، آیه ی 36.
2- 114.. -- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن النضر بن سوید، عن الحلبی، عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: «إن النطفة تقع من السماء إلی الأرض علی النبات و الثمر و الشجر، فتأکل الناس منه و البهائم، فتجری فیهم». -- عن أبی الربیع، قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا یَعْلَمُونَ، فقال: «إن النطفة -- یعنی الماء -- تقع من السماء إلی الأرض علی النبات و الثمار و الشجر، فتأکل الناس منها، و البهائم، فتجری فیهم». ثم قال أبو عبد الله(علیه السلام): «إن الإنسان خلق من أضعف ما یکون خلقا، من نطفة قطرت، ثم جعلت علقة، ثم جعلت مضغة، ثم جعلت عظاما غلیظة، ثم کسی العظام لحما، فتبارک الله أحسن الخالقین». [تفسیر برهان، ج 4، ص 574، ح 1 و 2]

«وَ آیَةٌ لَّهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ»(1)

در کتاب کافی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از «نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ» رحلت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و چون آن حضرت از دنیا رحلت می نماید ظلمت پیدا می شود و مردم فضیلت و مقام اهل بیت او را نمی شناسند [و در ضلالت و گم راهی واقع می شوند] و خداوند خورشید را مَثَل محمّد، و ماه را مَثَل علیّ(علیه السلام) قرار داده است.(2)

مؤلّف گوید:

آنچه در روایت آمده تأویل آیه است و منافاتی با ظاهر آن ندارد که می فرماید: از آیات خداشناسی این است که خداوند با گذشت روز، شب را پدید می آورد و با گذشت شب، روز را پدید می آورد، چنان که در آیات دیگری به این معنا تصریح شده است و این از نشانه های قدرت و علم الهی است.

«وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ * وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّی عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ»(3)

مرحوم صدوق در کتاب توحید از ابوذرّ نقل نموده که گوید:

من با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راه می رفتیم و دست آن حضرت در دست من بود و

ص: 95


1- 115.. سوره ی یس، آیه ی 37.
2- 116.. فی الکافی عن الباقر(علیه السلام) یعنی قبض محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و ظهرت الظلمة فلم یبصروا فضل اهل بیته. وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها لحدّ معیّن ینتهی الیه دورها. [تفسیر صافی، ج 4، ص 253]
3- 117.. سوره ی یس، آیات 38 و 39.

همواره به خورشید نگاه می کردیم تا خورشید غروب نمود، پس من گفتم: یا رسول الله خورشید کجا غروب می کند؟ فرمود: در آسمان، و آسمان ها را طیّ می کند تا به آسمان هفتم و زیر عرش می رسد و در پیشگاه خداوند سجده می نماید، و ملائکه نیز همراه او سجده می کنند و سپس به خدای خود می گوید:

«از کجا امر می کنی طلوع نمایم، از مغرب و یا از مشرق؟» چنان که خداوند می فرماید: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ» یعنی حرکت خورشید اندازه گیری پروردگار است و او عزیز در ملک و علیم به خلق خود می باشد. سپس فرمود: «جبرئیل برای خورشد حلّه ای از نور عرش به مقدار ساعات روزها می آورد و او می پوشد، همان گونه که شما لباس خود را می پوشید، و سپس خورشید حرکت می کند، و از مطلع خود طلوع می نماید». تا این که فرمود: «مثل این که می بینیم زمانی خورشید سه روز لباس نور نمی پوشد، و طلوع نمی کند، تا به او امر می شود که از مغرب طلوع نماید، چنان که خداوند می فرماید: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ * وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ» و ماه نیز همین احوال گذشته را طیّ می نماید، چنان که خداوند می فرماید: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَ الْقَمَرَ نُورًا»(1)، ابوذرّ گوید: سپس در کناری با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز مغرب را خواندیم.(2)

ص: 96


1- 118.. سوره ی یونس، آیه ی 5.
2- 119.. فی کتاب التوحید باسناده الی أبی ذر الغفاری رحمة الله علیه قال: کنت آخذا بید النّبی(صلی الله علیه و آله) و نحن نتماشی جمیعا، فما زلنا ننظر الی الشمس حتی غابت، فقلت: یا رسول الله أین تغیب؟ قال: فی السماء، ثم ترفع من سماء الی سماء حتی ترفع الی السماء السابغة العلیا حتی تکون تحت العرش فتخر ساجدة فتسجد معها الملائکة الموکلون بها، ثم تقول: یا رب من أین تأمرنی أن اطلع؟ امن مغربی أم من مطلعی؟ فذلک قوله؟عز؟: وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ یعنی بذلک صنع الرب العزیز فی ملکه بخلقه قال: فیأتیها جبرئیل بحلة ضوء من نور العرش علی مقادیر ساعات النهار فی طوله فی الصیف، و فی قصره فی الشتاء أو ما بین ذلک فی الخریف و الربیع، قال: فتلبس تلک الحلة کما یلبس أحدکم ثیابه ثم تنطلق بها فی جو السماء حتی تطلع من مطلعها، قال النّبی(صلی الله علیه و آله): کأنی بها قد حبست مقدار ثلاث لیال، ثم لا تکسی ضوءا و تؤمر ان تطلع من مغربها، فذلک قوله؟عز؟: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ» و القمر کذلک من مطلعه و مجراه فی أفق السماء و مغربه، و ارتفاعه الی السماء السابعة، و یسجد تحت العرش ثم یأتیه جبرئیل بالحلة من نور الکرسی، فذلک قوله؟عز؟: «جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 385، ح 47]

مرحوم کلینی از ابن ابی سعید مکاری نقل نموده که او وارد بر حضرت رضا(علیه السلام) شد و [با بی ادبی] گفت: آیا شما نیز همان ادّعاهای پدرت را می کنی؟ پس حضرت رضا(علیه السلام) به او فرمود:

خدا نور تو را خاموش کند، و فقر را به خانه ات وارد نماید، آیا نمی دانی که خداوند به عمران وحی نمود: «من فرزند پسری به تو خواهم داد، و به او مریم را عطا نمود و به مریم عیسی(علیه السلام) را عطا کرد؟ بنابراین، عیسی از مریم است و مریم از عیسی است و عیسی و مریم یک چیزند، و من نیز از پدرم هستم، و پدرم از من است، و من و پدرم شئ واحدیم.

پس ابن ابی سعید گفت: مسأله ای دارم؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

من گمان ندارم که تو از من چیزی را بپذیری، چرا که تو از گروه ما نیستی، و لکن سؤال خود را بگو، پس او گفت: شخصی هنگام مرگ گفته است: «من همه غلامان قدیمی خود را آزاد نمودم» غلام قدیمی به کدام غلام گفته می شود؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: خداوند می فرماید: «حَتَّی عادَ کَالْعُرْجُونِ

ص: 97

الْقَدِیمِ» و شاخه خرما پس از شش ماه خمیده می شود، و غلامان او هر کدام شش ماه بر آنان گذشته باشد آزاد خواهد بود. و چون از نزد امام خارج شد [نفرین آن حضرت اجابت گردید و] کور و فقیر گردید تا جایی که تا آخر عمر مالک غذای یک شب خود نبود.(1)

«لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»(2)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

خورشید سلطان روز است، و ماه سلطان شب است، و سزاوار نیست که خورشید

با نور ماه همراه باشد، و یا شب سبقت بر روز بگیرد، چرا که به دنبال شب روز خواهد آمد، [و به دنبال روز شب خواهد آمد]. «وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» یعنی هر کدام از خورشید و ماه بالای فلک استداره جریان دارند.(3)

ص: 98


1- 120.. فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی أبی عن داود بن محمّد النهدی قال: دخل ابو سعید المکاری علی أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) فقال له: أبلغ من قدرک ان تدعی ما ادعاه أبوک؟ فقال له الرّضا(علیه السلام): ما لک اطفأ الله نورک و ادخل الفقر بیتک، أما علمت ان الله؟عز؟ أوحی الی عمران انی واهب لک ذکرا، فوهب له مریم و وهب لمریم عیسی فعیسی من مریم و مریم من عیسی، و مریم و عیسی واحد، و أنا من أبی و أبی منی و انا و أبی شی ء واحد، فقال له أبو سعید: فاسئلک عن مسئلة؟ قال: سل و لا إخالک تقبل منی و لست من غنمی و لکن هاتها، فقال له: ما تقول فی رجل قال عند موته کل مملوک لی قدیم فهو حر لوجه الله؟ قال: نعم ما کان لستة أشهر فهو قدیم حر، لان الله؟عز؟ یقول وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّی عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ فما کان لستة أشهر فهو قدیم حر، قال: فخرج من عنده و افتقر و ذهب بصره ثم مات لعنه الله و لیس عنده مبیت لیلة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 386، ح 50]
2- 121.. سوره ی یس، آیه ی 40.
3- 122.. فی تفسیر علی بن إبراهیم و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله؟عز؟: لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ یقول: الشمس سلطان النهار، و القمر سلطان اللیل، لا ینبغی للشمس ان تکون مع ضوء القمر، و لا یسبق اللیل النهار، یقول: لا یذهب اللیل حتی یدرکه النهار «وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» یقول یجی ء وراء (یجری ذاخ ل) الفلک الاستدارة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 387، ح 52]

اشعث بن حاتم گوید: هنگامی که حضرت رضا(علیه السلام) با فضل بن سهل و مأمون در ایوان جمع بودند و سفره ی غذا آماده شد، امام(علیه السلام) فرمود:

یکی از بنی اسرائیل در مدینه از من سؤال کرد و گفت: «آیا روز، اوّل خلق شده، و یا شب؟» اشعث گوید: این سؤال بین اهل مجلس گردش کرد و کسی سخنی نداشت که بگوید، پس فضل بن سهل به امام(علیه السلام) گفت: «شما بفرمایید» امام(علیه السلام) فرمود: «از قرآن بگویم یا از حساب؟» فضل گفت: «از راه حساب بگویید.» امام(علیه السلام) فرمود: طالع دنیا ستاره سرطان است و ستاره های دیگر در مواضع خود هستند، چنان که «زُحَل» در میزان است، و مُشتری در سرطان است، و خورشید در حَمَل است، و ماه در ثور است، و این دلالت می کند که خورشید در دهم طالع است و در حمل است، و در وسط آسمان می باشد، بنابراین روز، قبل از شب آفریده شده است.(1)

ص: 99


1- 123.. روی العیاشی فی تفسیره بالإسناد عن الأشعث بن حاتم قال کنت بخراسان حیث اجتمع الرّضا(علیه السلام) و الفضل بن سهل و المأمون فی إیوان الحبری بمرو فوضعت المائدة فقال الرّضا(علیه السلام) إن رجلا من بنی إسرائیل سألنی بالمدینة فقال النهار خلق قبل أم اللیل فما عندکم قال فأداروا الکلام فلم یکن عندهم فی ذلک شی ء فقال الفضل للرضا أخبرنا بها أصلحک الله قال نعم من القرآن أم من الحساب قال له الفضل من جهة الحساب فقال قد علمت یا فضل إن طالع الدنیا السرطان و الکواکب فی مواضع شرفها فزحل فی المیزان و المشتری فی السرطان و الشمس فی الحمل و القمر فی الثور فذلک یدل علی کینونة الشمس فی الحمل فی العاشر من الطالع فی وسط السماء فالنهار خلق قبل اللیل. [مجمع البیان، ج 8، ص 664]

«وَ آیَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * وَ خَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا یَرْکَبُونَ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ» کشتی نوح است که پر از جمعیّت بوده، و مقصود از «مَا یَرْکَبُونَ» حیوانات چهارپا و غیره بوده.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

نوح(علیه السلام) در کشتی خود، نود خانه برای حیوانات قرار داده بود.(3)

«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَ مَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»(4)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

یعنی، «اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ مَا خَلْفَکُمْ مِنَ الْعُقُوبَةِ». یعنی از گناهان پیش رو و عقوبت و عذاب آینده خود بترسید.(5)

«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ»(6)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

در شب صدقه بدهید که صدقه شب خشم خداوند را خاموش می کند،و

ص: 100


1- 124.. سوره ی یس، آیات 41 و 42.
2- 125.. و قوله: وَ آیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ قال السفن الملیة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 215]
3- 126.. فی کتاب الخصال عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل و فیه قال: فما التسعون؟ قال: الفلک المشحون، اتخذ نوح(علیه السلام) فیه تسعین بیتا للبهائم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 387، ح 56]
4- 127.. سوره ی یس، آیه ی 45.
5- 128.. روی الحلبی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال معناه اتقوا ما بین أیدیکم من الذنوب و ما خلفکم من العقوبة. [مجمع البیان، ج 8، ص 667]
6- 129.. سوره ی یس، آیه ی 47.

سخنان خود را از اعمالی خویش بدانید، تا جز به خیر سخن نگویید، و از آنچه

خداوند روزی شما نموده انفاق کنید، چرا که انسانِ انفاق کننده مانند مجاهد

فی سبیل الله است، و کسی که یقین داشته باشد خداوند انفاق او را جایگزین می کند، نفس او سخّی می شود و مال خود را در راه خداوند انفاق می نماید.(1)

«وَ یَقُولُونَ مَتَی هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ * مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ * فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لَا إِلَی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

این آیات مربوط به آخرالزمان است که مردم در بازارها مشغول به خرید و فروش و سرگرم به چون و چرا هستند و یکباره صیحه و فریادی بلند می شود و همگی در همان حال می میرند و احدی از آنان نمی تواند به خانه بازگردد و وصیّتی بکند!(3)

ص: 101


1- 130.. ابن بابویه فی کتاب (الخصال)، قال: حدثنا أبی، قال: حدثنی سعد بن عبد الله، قال: حدثنی محمّد بن عیسی بن عبید الیقطینی، عن القاسم بن یحیی، عن جده الحسن بن راشد، عن أبی بصیر، و محمّد بن مسلم، عن أبی عبد الله(علیه السلام) -- فی حدیث -- قال: «إن أمیر المؤمنین(علیه السلام) قال: تصدقوا باللیل، فإن الصدقة باللیل تطفئ غضب الرب؟ج؟، احسبوا کلامکم من أعمالکم، یقل کلامکم إلّا فی خیر، أنفقوا مما رزقکم الله؟عز؟، فإن المنفق بمنزلة المجاهد فی سبیل الله، فمن أیقن بالخلف جاد و سخت نفسه بالنفقة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 586، ح 1]
2- 131.. سوره ی یس، آیات 50-48.
3- 132.. و قوله وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ما یَنْظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ قال ذلک فی آخر الزمان یصاح فیهم صیحة و هم فی أسواقهم یتخاصمون فیموتون کلهم فی مکانهم لا یرجع أحد منهم إلی منزله و لا یوصی بوصیة و ذلک قوله فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 215]

مرحوم طبرسی گوید:

در حدیثی آمده که دو نفر در بازار پارچه و لباس خود را برای خرید و فروش باز کرده اند و هنوز بر نچیده اند که قیامت بر پا می شود، و مردی لقمه ای را بالا برده تا به دهان گذارد و هنوز لقمه به دهان او نرسیده که قیامت بر پا می شود، و دیگری برای آب دادن حیوان خود حوضی را آماده می کند و قبل از آب دادن به حیوان قیامت بر پا می شود.(1)

مؤلّف گوید:

روایت فوق مربوط به نفخ صور اوّل است و بین نفخ صور اوّل و دوم پانصد سال فاصله است و خداوند درباره ی نفخ صور دوّم می فرماید:

«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَی رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ * قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ *إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ * فَالْیَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَ لَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(2)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا» می فرماید:

مردم هنگامی که با نفخ صور دوم یکباره از قبرها خارج می شوند گمان می کنند که خواب بوده اند و می گویند: «وای بر ما که از خوابگاه خود بیرون آورده شدیم» پس ملائکه به آنان می گویند: این همان وعده ی خدای رحمان است، و پیامبران راست می گفتند.

ص: 102


1- 133.. فی مجمع البیان و فی الحدیث تقوم الساعة و الرجلان قد نشرا ثوبهما یتبایعان فما یطویانه حتی تقوم الساعة و الرجل یرفع أکلته الی فیه فما تصل الی فیه حتی تقوم، و الرجل یلیط حوضه لیسقی ماشیته فما یسقیها حتی تقوم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 388، ح 59]
2- 134.. سوره ی یس، آیات 54-51.

در تفسیر جوامع از امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت شده که آن حضرت این آیه را «یَا وَیْلَنَا مِن بَعثِنَا» قرائت نموده است». [همان گونه که ما ترجمه نمودیم.](1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

ابوذرّ؟ره؟ در خطبه خود به مردم می گفت: «فاصله بین مرگ و قیامت مانند این است که تو، به خواب بروی و سپس بیدار شوی….(2)

«إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ» یعنی اهل بهشت در طول زمان قیامت در بهشت، از همسران باکره ی بهشتی خود بهره مند می شوند و با آنان مجامعت و شیرین زبانی و ملاعبه می نمایند.(4)

ص: 103


1- 135.. -- فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله؟عز؟: وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ قال: من القبور، و فی روایة أبی الجارود عن أبی -- جعفر(علیه السلام) فی قوله: یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا فان القوم کانوا فی القبور فلما قاموا حسبوا أنهم کانوا نیاما، «قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا» قالت الملائکة هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ. -- فی جوامع الجامع و روی عن علی(علیه السلام) انه قرأ «من بعثنا» علی من الجارة و المصدر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 388، ح 60 و 61]
2- 136.. فی أصول الکافی باسناده الی أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: کان أبو ذر،؟ره؟ یقول فی خطبته و ما بین الموت و البعث الا کنومة نمتها ثم استیقظت منها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 388، ح 63]
3- 137.. سوره ی یس، آیه ی 55.
4- 138.. و قوله إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ قال فی افتضاض العذاری فاکهون، قال یفاکهون النساء و یلاعبونهن. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 216]

مرحوم طبرسی نیز از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

اهل بهشت در مدّتی که مردم در قیامت گرفتار حسابند، مشغول به مجامعت با همسران باکره بهشتی هستند.(1)

«هُمْ وَ أَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلَالٍ عَلَی الْأَرَائِکِ مُتَّکِؤُونَ * لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَ لَهُم مَّا یَدَّعُونَ * سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ * وَ امْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ»(2)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «فِی ظِلَالٍ عَلَی الْأَرَائِکِ مُتَّکِؤُونَ» می فرماید:

مقصود از «أَرَائِکِ» تخت هایی است که بر روی آن ها، حجله ها قرار دارد، [و اهل بهشت در طول مدّت قیامت در آن حجله ها در کنار همسران بهشتی خود هستند.](3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ» گوید:

سلام از ناحیه خداوند [بر اهل بهشت] همان امان الهی است.(4)

و در تفسیر «وَ امْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ» گوید:

هنگامی که خداوند مردم را در قیامت جمع می کند آنقدر معطّل می شوند و بر روی پاهای خود می ایستند، که غرق عرق می شوند، و می گویند: «خدایا حساب ما را تمام کن، گرچه به دوزخ روانه شویم».

ص: 104


1- 139.. شغلوا بافتضاض العذاری عن ابن عبّاس و ابن مسعود و هو المروی عن الصّادق(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 8، ص 670]
2- 140.. سوره ی یس، آیات 59-56.
3- 141.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: فِی ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ الأرائک السرر علیها الحجال. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 216]
4- 142.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ قال السلام منه تعالی هو الأمان. [همان]

تا این که خداوند بادی را می فرستد تا بر آنان بوزد و ندا می رسد: «وَ امْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ» یعنی ای مجرمان امروز از بین مردم جدا شوید، پس آن باد آنان را جدا می کند، و مجرمان به طرف آتش می روند، و هر کس در قلب او ایمان باشد، به طرف بهشت می رود.(1)

امام باقر(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

… هنگامی که مؤمن داخل بهشت می شود و بر تخت خود می نشیند، تخت او از خوشحالی به اهتزاز در می آید و چون مؤمن در منازل بهشتی خود مستقّر می گردد و ملک مؤکّل به بهشت و باغستان های او می آید تا او را به کرامت الهی تبریک بگوید، خدّام او گویند:

«منتظر بمان، چرا که ولیّ خدا تکیه بر اریکه های عزّت و کرامت الهی نموده و همسر حورای مخصوص او با او خلوت کرده است و تو باید صبر کنی تا او فارغ گردد» پس همسر او از خیمه خود خارج می شود و خدّام او اطراف اویند، و او را می پوشانند، در حالی که هفتاد حلّه منسوج از یاقوت و لؤلؤ و زبرجد بر او قرار دارد، و معطّر به مشک و عنبر می باشد، و تاجی از کرامت بر سر اوست و کفش هایی از طلا به پا دارد که با یاقوت و لؤلؤ مزیّن شده، و بندهای آن ها از یاقوت احمر است، و چون نزدیک به ولیّ خدا می شود و ولیّ خدا از شوق به طرف او می رود، او می گوید:

ای ولیّ خدا امروز روز تعب و زحمت نیست به جای خود باش، همانا من

ص: 105


1- 143.. و قوله وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ قال إذا جمع الله الخلق یوم القیامة بقوا قیاما علی أقدامهم حتی یلجمهم العرق فینادوا یا رب حاسبنا و لو إلی النار فیبعث الله ریاحا فتضرب بینهم و ینادی مناد وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ فیمیز بینهم فصار المجرمون إلی النار و من کان فی قلبه إیمان صار إلی الجنة. [همان]

برای تو هستم و تو برای من هستی پس به اندازه ی پانصد سال دنیا همدیگر را در آغوش می گیرند و ملالتی پیدا نمی کنند….(1)

سوره ی یس، آیات 60 تا 83

متن:

أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ 60 وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ 61 وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ 62 هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ 63 اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ 64 الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ 65 وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا

ص: 106


1- 144.. حدثنی أبی عن الحسن بن محبوب عن محمّد بن اسحق عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) و ذکر حدیثا طویلا یذکر فیه حال المؤمن إذا دخل الجنة: فاذا جلس المؤمن علی سریره اهتز سریره فرحا، فاذا استقرت بولی الله منازله فی الجنة استأذن علیه الملک الموکل بجنانه لیهنئه بکرامة الله إیاه، فیقول له خدام المؤمن و وصفاؤه: مکانک فان ولی الله قد اتکی علی أرائکه فزوجته الحوراء العیناء قد هیئت فاصبر لولی الله حتی یفرغ من شغله، قال: فتخرج علیه زوجته الحوراء من خیمتها تمشی مقبلة و حولها وصفائها تحجبنها، علیها سبعون حلة منسوجة بالیاقوت و اللؤلؤ و الزبرجد صبغن بمسک و عنبر، و علی رأسها تاج الکرامة، و فی رجلها نعلان من ذهب مکللان بالیاقوت و اللؤلؤ، شراکهما یاقوت أحمر، فاذا دنت من ولی الله و هم یقوم إلیها شوقا تقول له: یا ولی الله لیس هذا یوم تعب و لا نصب، لا تقم، انا لک و أنت لی، فیعتنقان قدر خمسمائة عام من أعوام الدنیا لا یملها و لا تمله، قال: فینظر الی عنقها فاذا علیها قلادة من قضیب یاقوت أحمر، وسطها لوح مکتوب: أنت یا ولی الله حبیبی و انا الحوراء حبیبتک إلیک تتأهب نفسی و الی تتأهب نفسک، ثم یبعث الله ألف ملک یهنونه بالجنة و یزوجونه بالحوراء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 390، ح 67]

عَلی أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یُبْصِرُونَ 66 وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَکانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیًّا وَ لا یَرْجِعُونَ 67 وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ 68 وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبینٌ 69 لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرینَ 70 أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدینا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُونَ 71 وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَکُوبُهُمْ وَ مِنْها یَأْکُلُونَ 72 وَ لَهُمْ فیها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا یَشْکُرُونَ 73 وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ 74 لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ 75 فَلا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ 76 أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ 77 وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ 78 قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ 79 الَّذی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ 80 أَ وَ لَیْسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ 81 إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ 82 فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ

کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ 83

لغات:

«طَمْس» محو چیزی است، به گونه ای که اثر آن برطرف شود، و طَمس بر چشم و طَمس مال، از بین بردن آن هاست، و کور مطموس کوری است که به کلّی چشم او از بین رفته باشد، و «مَسخ» دگرگون شدن صورت و مبدّل شدن آن به شکل دیگر است چنان که برخی از اقوام را خداوند به شکل میمون و خوک قرار داده است.

ص: 107

ترجمه:

آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن

آشکاری است؟! (60) و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟! (61) او گروه زیادی

از شما را گم راه کرد، آیا اندیشه نکردید؟! (62) این همان دوزخی است که به شما وعده داده می شد! (63) امروز وارد آن شوید و به خاطر کفری که داشتید به آتش آن بسوزید! (64) امروز بر دهانشان مُهر می نهیم، و دستهای شان با ما سخن می گویند و پاهای شان کارهایی را که انجام می دادند شهادت می دهند! (65) و اگر بخواهیم چشمانشان را محو کنیم سپس برای عبور از راه، می خواهند بر یکدیگر پیشی بگیرند، امّا چگونه می توانند ببینند؟! (66) و اگر بخواهیم آنها را در جای خود مسخ می کنیم (و به مجسمه هایی بی روح مبدّل می سازیم) تا نتوانند راه خود را ادامه دهند یا به عقب برگردند! (67) هر کس را طول عمر دهیم، در آفرینش واژگونه اش می کنیم (و به ناتوانی کودکی باز می گردانیم) آیا اندیشه نمی کنند؟! (68) ما هرگز شعر به او [پیامبر] نیاموختیم، و شایسته او نیست (شاعر باشد) این (کتاب آسمانی) فقط ذکر و قرآن مبین است! (69) تا افرادی را که زنده اند بیم دهد (و بر کافران اتمام حجّت شود) و فرمان عذاب بر آنان مسلّم گردد! (70) آیا ندیدند که از آنچه با قدرت خود به عمل آورده ایم چهارپایانی برای آنان آفریدیم که آنان مالک آن هستند؟! (71) و آنها را رام ایشان ساختیم، هم مرکب آنان از آن است و هم از آن تغذیه می کنند (72) و برای آنان بهره های دیگری در آن (حیوانات) است و نوشیدنی هایی گوارا آیا با این حال شکرگزاری نمی کنند؟! (73) آنان غیر از خدا معبودانی برای خویش برگزیدند به این امید که یاری شوند! (74) ولی آنها قادر به یاری ایشان نیستند، و این (عبادت کنندگان در قیامت) لشکری برای آنها خواهند

ص: 108

بود که در آتش دوزخ احضار می شوند! (75) پس سخنانشان تو را غمگین نسازد، ما آنچه را پنهان می دارند و آنچه را آشکار می کنند می دانیم! (76) آیا انسان نمی داند که ما او را از نطفه ای بی ارزش آفریدیم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد که) به مخاصمه آشکار (با ما) برخاست! (77) و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: «چه کسی این استخوانها را زنده می کند در حالی که پوسیده است؟!» (78) بگو: «همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست! (79) همان کسی که برای شما از درخت سبز، آتش آفرید و شما بوسیله آن، آتش می افروزید!» (80) آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، نمی تواند همانند آنان [انسانهای خاک شده] را بیافریند؟! آری (می تواند)، و او آفریدگار داناست! (81) فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی درنگ موجود می شود! (82) پس منزّه است خداوندی که مالکیّت و حاکمیّت همه چیز در دست اوست و شما را به سوی او بازمی گردانند! (83)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ»(1)

مرحوم صدوق در کتاب اعتقادات از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

«مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ» یعنی هر کس به سخن گوینده ای گوش فرا دهد، او را پرستش نموده، پس اگر گوینده از ناحیه

ص: 109


1- 145.. سوره ی یس، آیه ی 60.

خداوند سخن گفته باشد، او خدا را پرستش نموده، و اگر از ناحیه ابلیس سخن گفته باشد، او ابلیس را پرستش کرده است.(1)

مؤلّف گوید:

در برخی از روایات آمده که اطاعت از شیطان نیز پرستش شیطان محسوب می شود، و روایت فوق نیز به این معنا دلالت دارد، و شیطان برای گم راه کردن بنی آدم سوگند یاد نموده است و راهی برای نجات از شرّ او نیست، مگر پناه بردن به خداوند، چنان که می فرماید: «وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.»(2)

«الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

هنگامی که خداوند مردم را در قیامت جمع می کند، به دست هر انسانی نامه

عمل اوست و [گروهی] چون در نامه عمل خود می نگرند می گویند: «ما چنین

کارهایی را نکرده ایم» پس ملائکه بر اعمال آنان گواهی می دهند، و آنان می گویند:

«خدایا ملائکه به نفع تو شهادت می دهند» و سپس سوگند یاد می کنند و می گویند:

«ما هیچ کدام از این کارها را نکرده ایم» چنان که خداوند می فرماید: «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ

اللَّهُ جَمِیعًا فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ»، در این هنگام خداوند بر زبان های آنان

مهر می زند، و اعضای بدن های شان اعتراف به اعمال آنان می کنند!(4)

ص: 110


1- 146.. فی کتاب الاعتقادات الامامیة للصدوق؟ره؟ و قال(علیه السلام): من أصغی الی ناطق فقد عبده، فان کان الناطق عن الله فقد عبد الله، و ان کان الناطق عن إبلیس فقد عبد إبلیس. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 391، ح 70]
2- 147.. سوره ی اعراف، آیه ی 200.
3- 148.. سوره ی یس، آیه ی 65.
4- 149.. علی بن إبراهیم، فی قوله تعالی: الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ -- إلی قوله تعالی -- بِما کانُوا یَکْسِبُونَ، قال: إذا جمع الله الخلائق یوم القیامة دفع إلی کل إنسان کتابه، فینظرون فیه، فینکرون أنهم عملوا من ذلک شیئا، فتشهد علیهم الملائکة، فیقولون: یا رب، ملائکتک یشهدون لک. ثم یحلفون أنهم لم یفعلوا من ذلک شیئا، و هو قوله: یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ «المجادلة 58: 18» فإذا فعلوا ذلک ختم الله علی ألسنتهم، و تنطق جوارحهم بما کانوا یکسبون. [تفسیر برهان، ج 4، ص 580، ح 2]

امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:

خداوند بر هر عضوی از اعضای بدن انسان واجبی را قرار داده است و… تا این که می فرماید: بر پاهای انسان واجب نموده که به سوی آنچه موجب خشنودی اوست قدم بردارد، و فرموده است: «وَ لاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَ لَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً»(1)، و نیز فرموده است: «وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ»(2)، و درباره ی شهادتِ دست ها و پاها علیه صاحبانشان -- نسبت به گناهانی که کرده اند و منکر می شوند -- گوید: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» و این آیه نیز دلالت دارد بر آنچه خداوند بر دست ها و پاها واجب نموده است، و این مقتضای ایمان است.(3)

ص: 111


1- 150.. سوره ی اسراء، آیه ی 37.
2- 151.. سوره ی لقمان، آیه ی 19.
3- 152.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَیْرِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ أَیُّهَا الْعَالِمُ أَخْبِرْنِی أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ مَا لَا یَقْبَلُ اللَّهُ شَیْئاً إِلَّا بِهِ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ: الْإِیمَانُ بِاللَّهِ الَّذِی لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ أَعْلَی الْأَعْمَالِ دَرَجَةً… قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ… وَ فَرَضَ عَلَی الرِّجْلَیْنِ أَنْ لَا یَمْشِیَ بِهِمَا إِلَی شَیْ ءٍ مِنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ فَرَضَ عَلَیْهِمَا الْمَشْیَ إِلَی مَا یُرْضِی اللَّهَ؟عز؟ فَقَالَ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا وَ قَالَ وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ وَ قَالَ فِیمَا شَهِدَتِ الْأَیْدِی وَ الْأَرْجُلُ عَلَی أَنْفُسِهِمَا وَ عَلَی أَرْبَابِهِمَا مِنْ تَضْیِیعِهِمَا لِمَا أَمَرَ اللَّهُ؟عز؟ بِهِ وَ فَرَضَهُ عَلَیْهِمَا الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ فَهَذَا أَیْضاً مِمَّا فَرَضَ اللَّهُ عَلَی الْیَدَیْنِ وَ عَلَی الرِّجْلَیْنِ وَ هُوَ عَمَلُهُمَا وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ…. [کافی، ج 2، ص 33، ح 1]

مؤلّف گوید:

حدیث فوق با تفصیل در ذیل آیه «وَ إذا ما أُنزلت سورة» گذشت.

امام باقر(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:

در قیامت اعضا و جوارح مؤمن بر علیه او شهادت نمی دهند و آنچه در قرآن آمده، مربوط به کسانی است که عذاب الهی بر آنان حتم شده است، و امّا مؤمن، نامه عمل او به دست راستش داده می شود [و این نشانه نجات اوست] چنان که خداوند می فرماید: «فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَ لاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً.»(1)و(2)

«وَ لَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَی أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّی یُبْصِرُونَ * وَ لَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَی مَکَانَتِهِمْ …»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«فَأَنَّی یُبْصِرُونَ» یعنی کیف یبصرون؟ سپس گوید: مقصود از «لَمَسَخْنَاهُمْ

ص: 112


1- 153.. سوره ی اسراء، آیه ی 71.
2- 154.. علی بن محمّد عن بعض أصحابه عن آدم بن إسحاق عن عبد الرزاق بن مهران عن الحسین بن میمون عن محمّد بن سالم عن أبی جعفر(علیه السلام) و ذکر حدیثا طویلا یقول فیه(علیه السلام): و لیست تشهد الجوارح علی مؤمن انما تشهد علی من حقت علیه کلمة العذاب فأما المؤمن فیعطی کتابه بیمینه قال الله؟عز؟: «فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 391، ح 72]
3- 155.. سوره ی یس، آیات 66 و 67.

عَلَی مَکَانَتِهِمْ» مسخ در دنیا می باشد.(1)

«وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه ردّ بر زنادقه و منکرین توحید و معاد است که می گویند: «مرد چون با زن همبستر می شود و نطفه در رحم زن قرار می گیرد آن نطفه از ناحیه ی غذاها اشکالی به خود می گیرد و با مرور و گذشت زمان و گردش فلک و شب و روز انسانی

به وجود می آید، مطابق طبیعت غذاهایی که پدر و مادر خورده اند» و خداوند در این آیه با یک جمله سخن آنان را ابطال نموده و می فرماید: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ

فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ» یعنی اگر آنچه آنان می گویند صحیح باشد، باید همواره انسان در حال رشد و افزونی باشد، مادامی که اشکال و شب و روز و جریان

فلک برقرار است، پس چگونه انسان با کهولت و پیری رو به نقصان می رود، تا به حدّ طفولیّت و نقصان و ناتوانی گوش و چشم و قدرت و علم و منطق و… می رسد؟

و مانند شاخه درخت سرازیر می شود؟ و این نیست مگر به خاطر این که خالق او عزیز و علیم و حکیم و مدّبر است [و آنان تعقّل نمی کنند.](3)

ص: 113


1- 156.. و قوله وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یُبْصِرُونَ یقول کیف یبصرون. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 216]
2- 157.. سوره ی یس، آیه ی 68.
3- 158.. و قوله وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ فإنه رد علی الزنادقة الذین یبطلون التوحید و یقولون إن الرجل إذا نکح المرأة و صارت النطفة فی رحمها تلقته الأشکال من الغذاء و دار علیه الفلک و مر علیه اللیل و النهار فیولد الإنسان بالطبائع من الغذاء و مرور اللیل و النهار فنقض الله علیهم قولهم فی حرف واحد فقال: وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ قال لو کان هذا کما یقولون لکان ینبغی أن یزید الإنسان أبدا ما دامت الأشکال قائمة و اللیل و النهار قائمین و الفلک یدور فکیف صار یرجع إلی النقصان کلما ازداد فی الکبر إلی حد الطفولیة و نقصان السمع و البصر و القوة و العلم و المنطق حتی ینتکس و لکن ذلک من خلق العزیز العلیم و تقدیره. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 217]

«وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا یَنبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُّبِینٌ * لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکَافِرِینَ»(1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

قریش مکّه، می گفتند: «آنچه محمّد(صلی الله علیه و آله) می گوید شعر است» و خداوند سخن آنان را ردّ نمود و فرمود: «وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا یَنبَغِی لَهُ …» از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هیچ گاه شعری نسرود.

سپس گوید:

مقصود از «مَن کَانَ حَیًّا»: مؤمن زنده دل است که قلب او سالم باشد.(2)

و این معنا در سوره انعام که می فرماید: «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ» با ذکر حدیثی در تفسیر آن گذشت.(3)

صاحب مجمع البیان از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از «مَن کَانَ حَیًّا»: من کان عاقلاً می باشد.(4)

ص: 114


1- 159.. سوره ی یس، آیات 69 و 70.
2- 160.. و قوله: وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ قال: کانت قریش تقول إن هذا الذی یقول محمّد شعر فرد الله علیهم فقال وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ و لم یقل رسول الله(صلی الله علیه و آله) شعرا قط و قوله: لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا یعنی مؤمنا حی القلب. [همان]
3- 161.. سوره ی انعام، آیه ی 95 و 96.
4- 162.. فی مجمع البیان و یجوز ان یکون المراد بمن کان حیا عاقلا و روی ذلک عن علی(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 394، ح 81]

مؤلّف گوید:

در آیات قرآن و سخنان معصومین(علیهم السلام) دستور العمل هایی برای حیات قلب آمده که به برخی از آن ها به خاطر اهمیّت موضوع اشاره می شود: مانند تقوا، صداقت در عمل، باطن و ظاهر یکی بودن و بین خوف و رجا بودن.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خوف و رجاء دو بال ایمان هستند، و بنده به وسیله آن ها به رضوان الهی می رسد، و دو چشم عقل او هستند، و به وسیله آن ها وعده و وعید الهی را می بیند. تا این می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: برای مؤمن دو خوف است، خوف نسبت به گذشته و خوف نسبت به آینده، و با مرگ نفس [امّاره بالسوء] قلب حیات پیدا می کند، و با حیات قلب، بنده به استقامت می رسد، و کسی که بر اساس خوف و رجاء خدا را عبادت کند، گم راه نمی شود و به آرزوی خود می رسد، و چگونه می تواند بنده خائف نباشد، در حالی که نمی داند پایان نامه عمل او به کجا ختم خواهد شد، و به هیچ عملی نیز نمی تواند برای نجات خود تکیه نماید، از سویی نیز نمی تواند از رحمت الهی ناامید باشد….(1)

ص: 115


1- 163.. [مصباح الشریعة] قَالَ الصّادق(علیه السلام) الْخَوْفُ رَقِیبُ الْقَلْبِ وَ الرَّجَاءُ شَفِیعُ النَّفْسِ وَ مَنْ کَانَ بِاللَّهِ عَارِفاً کَانَ مِنَ اللَّهِ خَائِفاً وَ إِلَیْهِ رَاجِیاً وَ هُمَا جَنَاحَا الْإِیمَانِ یَطِیرُ الْعَبْدُ الْمُحَقِّقُ بِهِمَا إِلَی رِضْوَانِ اللَّهِ وَ عَیْنَا عَقْلِهِ یُبْصِرُ بِهِمَا إِلَی وَعْدِ اللَّهِ وَ وَعِیدِهِ وَ الْخَوْفُ طَالِعُ عَدْلِ اللَّهِ نَاهِی وَعِیدِهِ وَ الرَّجَاءُ دَاعِی فَضْلِ اللَّهِ وَ هُوَ یُحْیِی الْقَلْبَ وَ الْخَوْفُ یُمِیتُ النَّفْسَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) الْمُؤْمِنُ بَیْنَ خَوْفَیْنِ خَوْفِ مَا مَضَی وَ خَوْفِ مَا بَقِیَ وَ بِمَوْتِ النَّفْسِ یَکُونُ حَیَاةُ الْقَلْبِ وَ بِحَیَاةِ الْقَلْبِ الْبُلُوغُ إِلَی الِاسْتِقَامَةِ وَ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ عَلَی مِیزَانِ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ لَا یَضِلُّ وَ یَصِلُ إِلَی مَأْمُولِهِ وَ کَیْفَ لَا یَخَافُ الْعَبْدُ وَ هُوَ غَیْرُ عَالِمٍ بِمَا تُخْتَمُ صَحِیفَتُهُ وَ لَا لَهُ عَمَلٌ یَتَوَسَّلُ بِهِ اسْتِحْقَاقاً وَ لَا قُدْرَةَ لَهُ عَلَی شَیْ ءٍ وَ لَا مَفَرَّ وَ کَیْفَ لَا یَرْجُو وَ هُوَ یَعْرِفُ نَفْسَهُ بِالْعَجْزِ وَ هُوَ غَرِیقٌ فِی بَحْرِ آلَاءِ اللَّهِ وَ نَعْمَائِهِ مِنْ حَیْثُ لَا تُحْصَی وَ لَا تُعَدُّ فَالْمُحِبُّ یَعْبُدُ رَبَّهُ عَلَی الرَّجَاءِ بِمُشَاهَدَةِ أَحْوَالِهِ بِعَیْنِ سَهَرٍ وَ الزَّاهِدُ یَعْبُدُ عَلَی الْخَوْفِ قَالَ أُوَیْسٌ لِهَرِمِ بْنِ حَیَّانَ قَدْ عَمِلَ النَّاسُ عَلَی رَجَاءٍ فَقَالَ بَلْ نَعْمَلُ عَلَی الْخَوْفِ وَ الْخَوْفُ خَوْفَانِ ثَابِتٌ وَ عَارِضٌ فَالثَّابِتُ مِنَ الْخَوْفِ یُورِثُ الرَّجَا وَ الْعَارِضُ مِنْهُ یُورِثُ خَوْفاً ثَابِتاً وَ الرَّجَاءُ رَجَاءَانِ عَاکِفٌ وَ بَادٍ فَالْعَاکِفُ مِنْهُ یُقَوِّی نِسْبَةَ الْعَبْدِ وَ الْبَادِی مِنْهُ یُصَحِّحُ أَمَلَ الْعَجْزِ وَ التَّقْصِیرِ وَ الْحَیَاءِ. [بحار الانوار، ج 67، ص 390]

«وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ …»(1)

مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی با سند خود از تعداد زیادی از روات امامیه نقل نموده:

که گروهی از قریش مانند عتبة بن ربیعه، و ابیّ بن خلف، و ولید بن مغیرة، و عاص بن سعید، به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برخورد نمودند، و ابیّ بن خلف استخوان پوسیده ای را در دست گرفت و آن را در دست خود نرم کرد و سپس با دهان خود بر آن دمید و گفت: ای محمّد گمان می کنی که پروردگارت این ذرّات را زنده می کند؟! پس این آیه نازل شد: «وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ …» تا آخر سوره.(2)

ص: 116


1- 164.. سوره ی یس، آیات 83-85.
2- 165.. الشیخ فی (أمالیه)، قال: أخبرنا محمّد بن محمّد، قال: أخبرنی أبو محمّد بن عبد الله بن أبی شیخ إجازة، قال: أخبرنا أبو عبد الله محمّد بن أحمد الحکیمی، قال: أخبرنا عبد الرحمن بن عبد الله أبو سعید البصری، قال: حدثنا وهب بن جریر، عن أبیه، قال: حدثنا محمّد بن إسحاق بن یسار المدنی، قال: حدثنا سعید بن میناء، عن غیر واحد من أصحابنا: أن نفرا من قریش اعترضوا رسول الله(صلی الله علیه و آله)، منهم، عتبة بن ربیعة، و أبی بن خلف، و الولید بن المغیرة، و العاص بن سعید، فمشی إلیه أبی بن خلف بعظم رمیم، ففته فی یده، ثم نفخه، و قال: أ تزعم أن ربک یحیی هذا بعد ما تری؟! فأنزل الله تعالی: وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ، إلی آخر السورة. [تفسیر برهان، ج 4، ص 582، ح 2]

امام عسکری(علیه السلام) می فرماید: امام صادق(علیه السلام) درباره ی جدال احسن -- که به آن امر شده -- و جدال غیر احسن -- که از آن نهی شده است -- فرمود:

و امّا جدالی که امر به آن شده، همان جدالی است که خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله)

امر نموده تا با منکرین بعث و قیامت انجام بدهد چنان که می فرماید: «وَ ضَرَبَ

لَنَا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ» و در پاسخ آن به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: به آنان بگو: «یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ …» تا آخر سوره، یعنی از پیامبر خود خواسته که در پاسخ منکر بعث و قیامت بگوید: آیا آن خدایی که آن استخوان را از اول خلق نمود و سابقه خلقتی برای آن نبود، عاجز است که باز آن را خلق نماید، در حالی که خلقت اوّل نزد شما سخت تر می باشد؟! سپس فرمود: خدایی که از درخت سبز آتش خارج می نماید، بر چنین کاری قادر خواهد بود، یعنی خدایی که آتش را در باطن درخت سبز پنهان نموده و از آن خارج می نماید قدرت دارد که استخوان پوسیده را اعاده خلقت نماید، و سپس می فرماید: آیا خدایی که آسمان ها و زمین را خلق نموده قدرت ندارد که باز مثل آن ها را خلق نماید؟ یعنی نزد

شما خلقت آسمان ها و زمین بزرگتر و مهم تر از اعاده استخوان پوسیده است، و شما خلقت آسمان ها و زمین را از خدا می دانید و اعاده خلقت این استخوان

پوسیده را از ناحیه خداوند نمی دانید….(1)

ص: 117


1- 166.. و قال الصّادق(علیه السلام) و قد ذکرنا عنده الجدال فی الدین، و أن رسول الله و الأئمة(علیه السلام) قد نهوا عنه -- فقال الصّادق ع: لم ینه عنه مطلقا، و لکنه نهی عن الجدال بغیر التی هی أحسن -- أ ما تسمعون الله؟عز؟ یقول: «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» «العنکبوت: 46» و قوله تعالی: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ -- وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» «النحل: 125».فالجدال بالتی هی أحسن قد قرنه العلماء بالدین، و الجدال بغیر التی هی أحسن محرم حرمه الله تعالی علی شیعتنا، و کیف یحرم الله الجدال جملة و هو یقول: «وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری» و قال الله تعالی: «تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ -- قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» فجعل علم الصدق و الإیمان بالبرهان، و هل یؤتی بالبرهان إلّا فی الجدال بالتی هی أحسن فقیل: یا ابن رسول الله فما الجدال بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ، و التی لیست بأحسن قال: أما الجدال بغیر التی هی أحسن، فأن تجادل مبطلا، فیورد علیک باطلا فلا ترده بحجة قد نصبها الله، و لکن تجحد قوله أو تجحد حقا -- یرید ذلک المبطل أن یعین به باطله، فتجحد ذلک الحق -- مخافة أن یکون له علیک فیه حجة، لأنک لا تدری کیف التخلص منه، فذلک حرام علی شیعتنا أن یصیروا فتنة علی ضعفاء إخوانهم و علی المبطلین. أما المبطلون فیجعلون ضعف الضعیف منکم -- إذا تعاطی مجادلته و ضعف ما فی یده حجة له علی باطله. و أما الضعفاء فتغم قلوبهم -- لما یرون من ضعف المحق فی ید المبطل. و أما الجدال بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فهو ما أمر الله تعالی به نبیه أن یجادل به -- من جحد البعث بعد الموت و إحیاءه له، فقال الله تعالی حاکیا عنه: وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ -- قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ. فقال الله فی الرد علیه: قُلْ یا محمّد یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ -- الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً -- فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ «سورة یس: 78. 80». فأراد الله من نبیه أن یجادل المبطل الذی قال: کیف یجوز أن یبعث هذه العظام و هی رمیم قال الله تعالی: قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ أ فیعجز من ابتدأ به لا من شی ء أن یعیده بعد أن یبلی بل ابتداؤه أصعب عندکم من إعادته. ثم قال: الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً أی إذا کان قد کمن النار الحارة -- فی الشجر الأخضر الرطب یستخرجها، فعرفکم أنه علی إعادة ما بلی أقدر». ثم قال: أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ -- بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ -- بَلی وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ أی إذا کان خلق السماوات و الأرض أعظم و أبعد فی أوهامکم -- و قدرکم أن تقدروا علیه من إعادة البالی فکیف جوزتم من الله خلق هذا الأعجب عندکم -- و الأصعب لدیکم و لم تجوزوا ما هو أسهل عندکم -- من إعادة البالی فقال الصّادق ع: فهذا الجدال بالتی هی أحسن، لأن فیها قطع عذر الکافرین و إزالة شبههم. و أما الجدال بغیر التی هی أحسن -- فأن تجحد حقا لا یمکنک -- أن تفرق بینه و بین باطل من تجادله، و إنّما تدفعه عن باطله بأن تجحد الحق، فهذا هو المحرم لأنک مثله، جحد هو حقا، و جحدت أنت حقا آخر. قال [أبو محمّد الحسن العسکری ع]: فقام إلیه رجل و قال: یا ابن رسول الله أ فجادل رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال الصّادق ع: مهما ظننت برسول الله من شی ء فلا تظن به مخالفة الله، أ و لیس الله تعالی قد قال: «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» و قال: «قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» لمن ضرب الله مثلا، أ فتظن أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) خالف ما أمره الله، فلم یجادل بما أمره الله به، و لم یخبر عن الله بما أمره أن یخبر به!. [تفسیر امام عسکری(علیه السلام)، ص 527، ح 322]

ص: 118

در کتاب احتجاج نقل شده که مردی از یهود به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت:

ابراهیم(علیه السلام) کافری را با دلیل و برهان مغلوب و مبهوت نمود آیا پیامبر شما نیز چنین کاری را انجام داده است؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آری پیامبر ما نیز در پاسخ ابیّ بن خلف که استخوان پوسیده ای رادر دست گرفته بود و می گفت: چه کسی این استخوان پوسیده را زنده می کند؟ فرمود: «یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ» و او را مغلوب و مبهوب نمود.(1)

ص: 119


1- 167.. … قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ بَهَتَ الَّذِی کَفَرَ بِبُرْهَانِ نُبُوَّتِهِ قَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) أَتَاهُ مُکَذِّبٌ بِالْبَعْثِ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ هُوَ أُبَیُّ بْنُ خَلَفٍ الْجُمَحِیُّ مَعَهُ عَظْمٌ نَخِرٌ فَفَرَکَهُ ثُمَّ قَالَ یَا مُحَمَّدُ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ فَأَنْطَقَ مُحَمَّداً بِمُحْکَمِ آیَاتِهِ وَ بَهَتَهُ بِبُرْهَانِ نُبُوَّتِهِ فَقَالَ -- یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ فَانْصَرَفَ مَبْهُوتاً … [احتجاج، ص 213]

ابوحمزه گوید: از امام سجّاد(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

بسیار تعجّب است از کسی که در هر شب و روز می بیند مردم می میرند، و مرگ را انکار می کند!! و بسیار تعجّب است از کسی که قیامت و آخرت را انکار می کند، و دنیا را مشاهده می نماید!(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ» گوید:

در بلاد مغرب دو درخت هست، به نام های: مَرخ و عَفار [که شاخه های آن ها گیرانه آتش است] و چون مردم می خواهند آتش روشن کنند شاخه ای از آن ها را به چوب های دیگر می مالند و از آن ها آتش روشن می شود.(2)

مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

قوام و بقاء انسان به چهار چیز است: آتش، نور، باد و آب، و انسان به وسیله آتش، می خورد و می آشامد، و به وسیله نور، می بیند و تعقّل می کند، و به وسیله باد، می شنود و می بوید، و به وسیله آب لذّت آب و طعام را می یابد.

ص: 120


1- 168.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) یَقُولُ عَجَبٌ کُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْکَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ یَرَی مَنْ یَمُوتُ کُلَّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ وَ الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَی وَ هُوَ یَرَی النَّشْأَةَ الْأُولَی. [کافی، ج 3، ص 258، ح 28]
2- 169.. قوله الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ و هو المرخ و العفار «1» و یکون فی ناحیة بلاد الغرب فإذا أرادوا أن یستوقدوا أخذوا من ذلک الشجر ثم أخذوا عودا فحرکوه فیه فیستوقدون منه النار. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 218]

سپس فرمود:

اگر حرارت و آتش معده نباشد، غذا هضم نمی شود، و اگر نور چشم نباشد انسان بینایی و تعقّل ندارد، و اگر باد نباشد آتش معده افروخته نمی شود، و اگر آب نباشد، انسان لذّت آب و طعام را نمی یابد. مفضّل گوید: سپس درباره ی آتش از آن حضرت سؤال نمودم؟ فرمود: آتش چهار قسم است:

آتشی که می خورد و می آشامد؛

آتشی که می خورد و نمی آشامد؛

آتشی که می آشامد و نمی خورد؛

آتشی که نمی خورد و نمی آشامد.

و آتشی که می خورد و می آشامد، آتش [معده] انسان و حیوان است، و آتشی

که می خورد و نمی آشامد آتش وقود [و گیرانه آتش] است، و آتشی که می آشامد

و نمی خورد، آتش آن درخت است، و آتشی که نمی خورد و نمی آشامد، آتش آن

سنگ قدّاحه و آتش حُباحب است. [و حُباحب مگسی است که در شب پرواز

می کند و مانند آتش و چراغ نور دارد.](1)

ص: 121


1- 170.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قِوَامُ الْإِنْسَانِ وَ بَقَاؤُهُ بِأَرْبَعَةٍ بِالنَّارِ وَ النُّورِ وَ الرِّیحِ وَ الْمَاءِ فَبِالنَّارِ یَأْکُلُ وَ یَشْرَبُ وَ بِالنُّورِ یُبْصِرُ وَ یَعْقِلُ وَ بِالرِّیحِ یَسْمَعُ وَ یَشَمُّ وَ بِالْمَاءِ یَجِدُ لَذَّةَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ فَلَوْ لَا النَّارُ فِی مَعِدَتِهِ لَمَا هَضَمَتِ الطَّعَامَ وَ الشَّرَابَ وَ لَوْ لَا أَنَّ النُّورَ فِی بَصَرِهِ لَمَا أَبْصَرَ وَ لَا عَقَلَ وَ لَوْ لَا الرِّیحُ لَمَا الْتَهَبَتْ نَارُ الْمَعِدَةِ وَ لَوْ لَا الْمَاءُ لَمْ یَجِدْ لَذَّةَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ النِّیرَانِ فَقَالَ النِّیرَانُ أَرْبَعَةٌ نَارٌ تَأْکُلُ وَ تَشْرَبُ وَ نَارٌ تَأْکُلُ وَ لَا تَشْرَبُ وَ نَارٌ تَشْرَبُ وَ لَا تَأْکُلُ وَ نَارٌ لَا تَأْکُلُ وَ لَا تَشْرَبُ فَالنَّارُ الَّتِی تَأْکُلُ وَ تَشْرَبُ فَنَارُ ابْنِ آدَمَ وَ جَمِیعِ الْحَیَوَانِ وَ الَّتِی تَأْکُلُ وَ لَا تَشْرَبُ فَنَارُ الْوَقُودِ وَ الَّتِی تَشْرَبُ وَ لَا تَأْکُلُ فَنَارُ الشَّجَرَةِ وَ الَّتِی لَا تَأْکُلُ وَ لَا تَشْرَبُ فَنَارُ الْقَدَّاحَةِ وَ الْحُبَاحِبِ. [خصال، ج 1، ص 227، ح 62]

«أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَی وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ * إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ و َإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خزائن الهی در کاف و نون یعنی «کُنْ فَیَکُونُ» است.(2)

صفوان بن یحیی گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: معنای اراده ی خداوند و اراده ی مردم چیست؟ فرمود:

اراده ی مردم آن فکر درونی و تصمیم عملی آنان است، و امّا اراده خداوند تنها ایجاد و احداث است چرا که خداوند نیاز به فکر و تصمیم عملی ندارد و او از این گونه صفات منزّه است، بنابراین اراده خداوند مساوی با انجام کار است، چنان که می فرماید: «کُنْ فَیَکُونُ» و نیاز به نطق و زبان و فکر و کوشش ندارد، «فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ.»(3)

ص: 122


1- 171.. سوره ی یس، آیات 83-81.
2- 172.. ثم قال؟عز؟ أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ إلی قوله کُنْ فَیَکُونُ قال خزائنه فی کاف و نون. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 218]
3- 173.. أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِرَادَةِ مِنَ اللَّهِ وَ مِنَ الْخَلْقِ قَالَ فَقَالَ الْإِرَادَةُ مِنَ الْخَلْقِ الضَّمِیرُ وَ مَا یَبْدُو لَهُمْ بَعْدَ ذَلِکَ مِنَ الْفِعْلِ وَ أَمَّا مِنَ اللَّهِ تَعَالَی فَإِرَادَتُهُ إِحْدَاثُهُ لَا غَیْرُ ذَلِکَ لِأَنَّهُ لَا یُرَوِّی وَ لَا یَهُمُّ وَ لَا یَتَفَکَّرُ وَ هَذِهِ الصِّفَاتُ مَنْفِیَّةٌ عَنْهُ وَ هِیَ صِفَاتُ الْخَلْقِ فَإِرَادَةُ اللَّهِ الْفِعْلُ لَا غَیْرُ ذَلِکَ یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ بِلَا لَفْظٍ وَ لَا نُطْقٍ بِلِسَانٍ وَ لَا هِمَّةٍ وَ لَا تَفَکُّرٍ وَ لَا کَیْفَ لِذَلِکَ کَمَا أَنَّهُ لَا کَیْفَ لَهُ. [کافی، ج 1، ص 109، ح 3]

مقاتل بن سلیمان گوید: امام صادق(علیه السلام) می فرمود:

هنگامی که موسی(علیه السلام) به کوه طور رفت با خدای خود مناجات نمود و گفت: «خدایا خزائن خود را به من نشان ده» و خداوند به او فرمود: ای موسی خزائن من این است که هر چه را اراده کنم، بگویم: «کُنْ، فَیَکُونُ»، [یعنی با اراده ی خداوند آن کار انجام می گیرد و نیاز به چیز دیگری ندارد.](1)

ص: 123


1- 174.. حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُقَاتِلِ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصّادق(علیه السلام) لَمَّا صَعِدَ مُوسَی(علیه السلام) إِلَی الطُّورِ فَنَادَی رَبَّهُ؟عز؟ قَالَ یَا رَبِّ أَرِنِی خَزَائِنَکَ فَقَالَ یَا مُوسَی إِنَّمَا خَزَائِنِی إِذَا أَرَدْتُ شَیْئاً أَنْ أَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ. [توحید صدوق، ص 133]

ص: 124

سوره ی صافّات

اشاره

محلّ نزول: مکّه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی انعام نازل شده است.

تعداد آیات: 182 آیه.

ثواب قرائت سوره ی صافّات

مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که در هر جمعه ای سوره صافّات را بخواند، از هر آفت و بلایی محفوظ

می ماند و رزق او وسیع می شود و شیطان از مال و فرزند و بدن او دور می گردد و آزاری

به او نمی رساند و هیچ جبّار ستمگری نیز به او آسیب نمی رساند و اگر در آن روز

و آن شب بمیرد شهید می میرد و خداوند او را شهید مبعوث می کند و او را در

بهشت همراه شهدا در عالی ترین درجه بهشت قرار می دهد.(1)

ص: 125


1- 175.. أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الصَّافَّاتِ فِی کُلِّ یَوْمِ جُمُعَةٍ لَمْ یَزَلْ مَحْفُوظاً مِنْ کُلِّ آفَةٍ مَدْفُوعاً عَنْهُ کُلُّ بَلِیَّةٍ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا مَرْزُوقاً فِی الدُّنْیَا فِی أَوْسَعِ مَا یَکُونُ مِنَ الرِّزْقِ وَ لَمْ یُصِبْهُ اللَّهُ فِی مَالِهِ وَ وُلْدِهِ وَ لَا بَدَنِهِ بِسُوءٍ مِنْ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ وَ لَا مِنْ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ إِنْ مَاتَ فِی یَوْمِهِ أَوْ فِی لَیْلَتِهِ بَعَثَهُ اللَّهُ شَهِیداً وَ أَمَاتَهُ شَهِیداً وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ مَعَ الشُّهَدَاءِ فِی دَرَجَةٍ مِنَ الْجَنَّةِ. [ثواب الأعمال، ص 112]

امام کاظم(علیه السلام) به فرزند خود قاسم فرمود:

«برخیز و در بالین برادر خود سوره ی صافّات را تا آخر بخوان»

چون قاسم سوره ی صافات را تا آیه «أهم أشدّ خلقاً أم مّن خلقنا» قرائت نمود، آن جوان

جان سپرد. پس یعقوب بن جعفر به آن حضرت گفت:

ما همواره بر این باور بودیم که سوره ی «یس» را کنار محتضر بخوانیم و شما

می فرمایید: «سوره ی صافّات را بخوانیم؟»

امام(علیه السلام) فرمود:

ای فرزندم! سوره ی صافّات کنار هیچ محتضری خوانده نمی شود مگر آن که

خداوند در راحتی او از مرگ تسریع می نماید.(1)

و از خواصّ القرآن نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند به عدد هر جنّ و شیطانی به او پاداش

می دهد و….(2)

ص: 126


1- 176.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُوسَی بْنِ الْحَسَنِ عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ رَأَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ یَقُولُ لِابْنِهِ الْقَاسِمِ قُمْ یَا بُنَیَّ فَاقْرَأْ عِنْدَ رَأْسِ أَخِیکَ -- وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا حَتَّی تَسْتَتِمَّهَا فَقَرَأَ فَلَمَّا بَلَغَ -- أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا قَضَی الْفَتَی فَلَمَّا سُجِّیَ وَ خَرَجُوا أَقْبَلَ عَلَیْهِ یَعْقُوبُ بْنُ جَعْفَرٍ فَقَالَ لَهُ کُنَّا نَعْهَدُ الْمَیِّتَ إِذَا نُزِلَ بِهِ یُقْرَأُ عِنْدَهُ یس. وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ وَ صِرْتَ تَأْمُرُنَا بِالصَّافَّاتِ فَقَالَ یَا بُنَیَّ لَمْ یُقْرَأْ عِندَ مَکْرُوبٍ مِنْ مَوْتٍ قَطُّ إِلَّا عَجَّلَ اللَّهُ رَاحَتَهُ. [کافی، ج 3، ص 126، ح 5]
2- 177.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله عشر حسنات بعدد کل جنی و شیطان، و من کتبها فی إناء زجاج، و جعلها فی صندوق رأی الجن یهرعون إلیه، و یأتون أفواجا، و لا یضرون أحدا من الناس بشی ء». [تفسیر برهان، ج 4، ص 589، ح 3]

سوره ی صافّات، آیات 1 تا 21

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا 1 فَالزَّاجِراتِ زَجْراً 2 فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً 3 إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ 4 رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ 5 إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الْکَواکِبِ 6 وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ 7 لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ 8 دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ 9 إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ 10 فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طینٍ لازِبٍ 11 بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ 12 وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ 13 وَ إِذا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ 14 وَ قالُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ 15 أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ 16 أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ 17 قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ 18 فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ یَنْظُرُونَ 19 وَ قالُوا یا وَیْلَنا هذا یَوْمُ الدِّینِ 20 هذا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ 21

ص: 127

لغات:

«صَّافَّاتِ» جمع الجمع است و جمع اوّل آن صافّة است، و «زَجر» کناره گیری از چیزی است به خاطر ترس و مزمّت و عقوبت، و «مارد» به کسی گویند که برای فساد عظیمی خارج می شود و این وصف شیاطین است و لذا به آنان «مَرَدة» گفته می شود، و اصل «مارد» به معنای مجرّد است و «امرد» به همین معناست و خلاصه «مارد» مجرّد از خیر و خبیث است، و «دُحور» دفع با شدّت و عنف است، و «واصب» به معنای دائم و ثابت است، و «خَطفَة» استلاب با سرعت است، و «شهاب» شعله آتش فروزان است، و «ثاقب» به معنای مضیّ و گذرا می باشد کأنّه با نور خود تاریکی ها را سوراخ می کند و عبور می نماید، و «حَسَب ثاقب» یعنی حسب شریف، و «لازِب» به معنای لازم است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوگند به (فرشتگان) صف کشیده (و منظّم) (1) و به نهی کنندگان و (بازدارندگان) (2) و تلاوت کنندگان پیاپی آیات الهی… (3) که معبود شما یگانه است (4) پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، و پروردگار مشرقها! (5) ما آسمان نزدیک [پایین] را با ستارگان آراستیم، (6) تا آن را از هر شیطان خبیثی حفظ کنیم! (7) آنها نمی توانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند، (و هر گاه چنین کنند) از هر سو هدف قرار می گیرند! (8) آنها به شدّت به عقب رانده می شوند و برای آنان مجازاتی دائم است! (9) مگر آنها که در لحظه ای کوتاه برای استراق سمع به آسمان نزدیک شوند، که «شهاب ثاقب» آنها را تعقیب می کند! (10) از آنان بپرس: «آیا آفرینش (و معاد) آنان سخت تر است یا آفرینش فرشتگان (و آسمانها و

ص: 128

زمین)؟! ما آنان را از گل چسبنده ای آفریدیم! (11) تو از انکارشان تعجّب می کنی،

ولی آنها مسخره می کنند! (12) و هنگامی که به آنان تذکّر داده شود، هرگز متذکّر نمی شوند! (13) و هنگامی که معجزه ای را ببینند، دیگران را نیز به استهزا دعوت می کنند! (14) و می گویند: «این فقط سحری آشکار است! (15) آیا هنگامی که ما مُردیم

و به خاک و استخوان مبدّل شدیم، بار دیگر برانگیخته خواهیم شد؟! (16) یا پدران نخستین ما (بازمی گردند)؟!» (17) بگو: «آری، همه شما زنده می شوید در حالی که خوار

و کوچک خواهید بود! (18) تنها یک صیحه عظیم واقع می شود، ناگهان همه (از قبرها

برمی خیزند و) نگاه می کنند! (19) و می گویند: «ای وای بر ما، این روز جزاست!» (20) (آری)

این همان روز جدایی (حقّ از باطل) است که شما آن را تکذیب می کردید! (21)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا * فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا * فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا * إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ …»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «صَّافَّاتِ» ملائکه و پیامبران و هر کسی است که برای خدا و پرستش او در صفّ بندگی و اطاعت و عبادت قرار می گیرد، و مقصود از «و التَّالِیَاتِ ذِکْرًا» کسانی هستند که کتاب خدا را قرائت می کنند و مقصود از «فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا» ملائکه ای هستند که مردم را از گناه باز می دارند و خداوند به این ها سوگند یاد نموده که پروردگار شما یکتا و واحد است، و اوست پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه بین آن هاست، و اوست پروردگار مشارق [خورشید چرا که برای خورشید در هر روزی مشرق و مغربی است.](2)

ص: 129


1- 178.. سوره ی صافّات، آیات 5-1.
2- 179.. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا قال: الملائکة و الأنبیاء و من صف لله و عبده فَالزَّاجِراتِ زَجْراً الذین یزجرون الناس فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً الذین یقرءون الکتاب من الناس فهو قسم و جوابه إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 218]

«إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ * وَ حِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ * لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَ یُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ * دُحُورًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ * إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

این ستاره های آسمان، مدائن و شهرهایی است همانند شهرهایی که در روی زمین است، و هر شهری بر عمودی از نور بسته شده و طول آن عمود در آسمان مسیر دویست و پنجاه سال است.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

خداوند ستاره ها را برای زینت آسمان و حفظ از شرّ شیطان های خبیث آفریده،

چرا که شیاطین از استماع اسرار ملأ اعلی ممنوعند و به واسطه ستارگان از هر سو

هدف تیر قرار می گیرند و برای آنان عذابی واجب و ثابت و دائم است.(3)

ص: 130


1- 180.. سوره ی صافّات، آیات 10-6.
2- 181.. قال و حدثنی أبی و یعقوب بن یزید عن ابن أبی عمیر عن بعض أصحابنا عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) لهذه النجوم التی فی السماء مدائن مثل المدائن التی فی الأرض مربوطة کل مدینة بعمود [إلی عمود] من نور طول ذلک العمود فی السماء مسیرة مائتین و خمسین سنة. [همان]
3- 182.. و قوله وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍقال المارد الخبیث لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ دُحُوراً یعنی الکواکب التی یرمون بها وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ أی واجب و قوله إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ یعنی یسمعون الکلمة فیحفظونها فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ و هو ما یرمون به فیحرقون. [همان]

سپس مرحوم علی بن ابراهیم از امام صادق(علیه السلام) حدیث معراج را نقل می کند… تا این که امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

سپس من با جبرئیل به آسمان دنیا صعود نمودیم و در آسمان دنیا ملکی بود به نام اسماعیل و او مأمور به دور کردن شیاطین بود چنان که خداوند می فرماید: «إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ» و پائین تر از اسماعیل هفتاد هزار ملک بود، و پائین تر از هر کدام آنان هفتاد هزار ملک دیگر بود.(1)

مؤلّف گوید:

حدیث معراج در اوّل سوره اسراء گذشت.

«فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لَّازِبٍ * بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ *

وَ إِذَا ذُکِّرُوا لَا یَذْکُرُونَ * وَ إِذَا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ * وَ قَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ …»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«طِینٍ لَّازِبٍ» یعنی گِل چسبنده.(3)

مرحوم کلینی با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند؟عز؟ مؤمن را از خاک بهشت آفریده، و کافر را از خاک آتش آفریده است، و هر گاه خداوند به بنده ای اراده ی خیر بکند روح و جَسَد او را پاک و پاکیزه می نماید، از این رو هر خیری را بشنود می شناسد، و هر منکری

ص: 131


1- 183.. … قال فصعد جبرئیل و صعدت معه إلی سماء الدنیا و علیها ملک یقال له إسماعیل و هو صاحب الخطفة التی قال الله؟عز؟ «إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ» و تحته سبعون ألف ملک تحت کل ملک سبعون ألف ملک … [تفسیر قمّی، ج 2، ص 4]
2- 184.. سوره ی صافات، آیات 15-11.
3- 185.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله: «فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ» یعنی یلزق بالید. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 222]

را می شنود انکار می کند. سپس فرمود: طینت ها سه نوع است: طینت پیامبران، و طینت مؤمن نیز از طینت پیامبران است، جز آن که طینت پیامبران اصل و خالص و فضل بیشتری دارد، و طینت مؤمنین فرع طینت پیامبران می باشد، و از طین لازب است، از این رو خداوند بین پیامبران و شیعیانشان جدایی نمی اندازد.

تا این که فرمود:

و طینت ناصبی [یعنی دشمن اهل بیت(علیهم السلام)] از «حَمَإٍ مَسْنُونٍ» است، و امّا مستضعفون از خاک آفریده شدند، از این رو مؤمن از ایمان خود باز نمی گردد و ناصبی نیز از دشمنی خود باز نمی گردد و البتّه خداوند را در آنان مشیّت و اراده ای است.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر «بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ …» گوید:

مقصود از این آیات قریش اند که می گفتند: «أَ إِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَابًا وَ عِظَامًا أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * أَ وَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ …»، و «داخرون» یعنی مطروحون فی النار. و «یَوْمِ الدِّینِ» یعنی یوم الحساب و المجازات.(2)

ص: 132


1- 186.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ طِینَةِ الْجَنَّةِ وَ خَلَقَ الْکَافِرَ مِنْ طِینَةِ النَّارِ وَ قَالَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ؟عز؟ بِعَبْدٍ خَیْراً طَیَّبَ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ فَلَا یَسْمَعُ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا یَسْمَعُ شَیْئاً مِنَ الْمُنْکَرِ إِلَّا أَنْکَرَهُ قَالَ وَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الطِّینَاتُ ثَلَاثٌ طِینَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُؤْمِنُ مِنْ تِلْکَ الطِّینَةِ إِلَّا أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ هُمْ مِنْ صَفْوَتِهَا هُمُ الْأَصْلُ وَ لَهُمْ فَضْلُهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ الْفَرْعُ مِنْ طِینٍ لازِبٍ کَذَلِکَ لَا یُفَرِّقُ اللَّهُ؟عز؟ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ شِیعَتِهِمْ وَ قَالَ طِینَةُ النَّاصِبِ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ* وَ أَمَّا الْمُسْتَضْعَفُونَ فَ مِنْ تُرابٍ* لَا یَتَحَوَّلُ مُؤْمِنٌ عَنْ إِیمَانِهِ وَ لَا نَاصِبٌ عَنْ نَصْبِهِ وَ لِلهِ الْمَشِیئَةُ فِیهِمْ. [کافی، ج 2، ص 4، ح 6]
2- 187.. علی بن إبراهیم: بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ وَ إِذا رَأَوْا آیَةً یَسْتَسْخِرُونَ یعنی قریشا. ثم حکی قول الدهریة من قریش، فقال: أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً إلی قوله تعالی: داخِرُونَ أی مطروحون فی النار فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ یَنْظُرُونَ، و قوله: وَ قالُوا یا وَیْلَنا هذا یَوْمُ الدِّینِ، قال: یوم الحساب و المجازاة. [تفسیر برهان، ج 4، ص 592، ح 7]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ قَالُوا یَا وَیْلَنَا هَذَا یَوْمُ الدِّینِ» فرمود:

یعنی یوم الحساب.(1)

سوره ی صافّات، آیات 22 تا 82

متن:

احْشُرُوا الَّذینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُونَ 22 مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلی صِراطِ الْجَحیمِ 23 وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ 24 ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ 25 بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ 26 وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ 27 قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمینِ 28 قالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنینَ 29 وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغینَ 30 فَحَقَّ عَلَیْنا قَوْلُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ 31 فَأَغْوَیْناکُمْ إِنَّا کُنَّا غاوینَ 32 فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ 33 إِنَّا کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمینَ 34 إِنَّهُمْ کانُوا إِذا قیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ 35 وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ 36 بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلینَ 37 إِنَّکُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلیمِ 38 وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 39 إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ 40 أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ 41 فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ 42 فی جَنَّاتِ النَّعیمِ 43 عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلینَ 44 یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعینٍ 45 بَیْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ 46 لا فیها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُونَ 47 وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عینٌ 48 کَأَنَّهُنَّ

ص: 133


1- 188.. علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن محمّد بن أبی عمیر، عن النضر بن سوید، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، فی قوله: وَ قالُوا یا وَیْلَنا هذا یَوْمُ الدِّینِ: «یعنی یوم الحساب». [تفسیر برهان، ج 4، ص 593، ح 1]

بَیْضٌ مَکْنُونٌ 49 فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ 50 قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کانَ لی قَرینٌ 51 یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقینَ 52 أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدینُونَ 53 قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ 54 فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فی سَواءِ الْجَحیمِ 55 قالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدینِ 56 وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرینَ 57 أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتینَ 58 إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولی وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ 59 إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ 60 لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ 61 أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ 62 إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمینَ 63 إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فی أَصْلِ الْجَحیمِ 64 طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطینِ 65 فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ 66 ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْها لَشَوْباً مِنْ حَمیمٍ 67 ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَی الْجَحیمِ 68 إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّینَ 69 فَهُمْ عَلی آثارِهِمْ یُهْرَعُونَ 70 وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلینَ 71 وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فیهِمْ مُنْذِرینَ 72 فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ 73 إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ 74 وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجیبُونَ 75 وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ 76 وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقینَ 77 وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ 78 سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ 79 إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ 80 إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ 81 ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرینَ 82

لغات:

«احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْوَاجَهُمْ«مقصود از «ازواج» یا پیروان آنان از بت پرستان و ستاره پرستانند، و یا همتاهای شان از شیاطین، و یا همسرانشان هستند، که هم کیش آنانند، و «فاهدوهم» یعنی آنان را به دوزخ سوق دهید، و «مستسلمون» یعنی منقادون و یا متسالمون یعنی أسلم بعضهم بعضاً و خذله، «بِکَأْسٍ مِن مَّعِینٍ» یعنی خمراً طاهرةً بیضاءَ «لَا فِیهَا غَوْلٌ» یعنی فساد کما فی خمر الدنیا، و «قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ» یعنی زن های گشاده چشمی که به غیر شوهرانشان نظر نمی کنند، و

ص: 134

در صفا مانند «بَیْضٌ مَّکْنُونٌ»اند و «فِی سَوَاء الْجَحِیمِ» یعنی فی وسط الجحیم، و «إِنْ کِدتَّ لَتُرْدِینِ» یعنی لتهلکنی بإغوائک، و «إن» مخفّفه و لام فارقه است، و «شَجَرَةُ الزَّقُّومِ» یعنی آن درخت تلخ بدبو که در منطقه یمامه می روید، و بعضی گفته اند: «شَجَرَةُ الزَّقُّومِ» در دنیا وجود ندارد، و «فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ» یعنی فی قعر جهنّم، و «شَوْبًا بالحَمِیمٍ» یعنی مشوباً بماءٍ حمیم، و «صراط الْجَحِیمِ» یعنی طریق الجحیم.

ترجمه:

(در این هنگام به فرشتگان دستور داده می شود:) ظالمان و همردیفانشان و آنچه را می پرستیدند… (22) (آری آنچه را) جز خدا می پرستیدند جمع کنید و بسوی راه دوزخ هدایت شان کنید! (23) آنها را نگهدارید که باید بازپرسی شوند! (24) شما را چه شده که از هم یاری نمی طلبید؟! (25) ولی آنان در آن روز تسلیم قدرت خداوندند! (26) (و در این حال) رو به یکدیگر کرده و از هم می پرسند… (27) گروهی (می گویند: «شما رهبران گم راهی بودید که به ظاهر) از طریق خیرخواهی و نیکی وارد شدید امّا جز فریب چیزی در کارتان نبود)!» (28) (آنها در جواب) می گویند: «شما خودتان اهل ایمان نبودید (تقصیر ما چیست)؟! (29) ما هیچ گونه سلطه ای بر شما نداشتیم، بلکه شما خود قومی طغیانگر بودید! (30) اکنون فرمان پروردگارمان بر همه ما مسلّم شده، و همگی از عذاب او می چشیم! (31) ما شما را گم راه کردیم، همان گونه که خود گم راه بودیم! (32) (آری) همه آنها [پیشوایان و پیروان گم راه] در آن روز در عذاب الهی مشترکند! (33) ما این گونه با مجرمان رفتار می کنیم! (34) چرا که وقتی به آنها گفته می شد: «معبودی جز خدا وجود ندارد»، تکبّر و سرکشی می کردند… (35) و پیوسته می گفتند: «آیا ما معبودان خود را بخاطر شاعری دیوانه رها کنیم؟!» (36) چنین نیست، او حقّ را آورده و پیامبران پیشین را

ص: 135

تصدیق کرده است! (37) اما شما (مستکبران کوردل) بطور مسلّم عذاب دردناک (الهی) را خواهید چشید! (38) و جز به آنچه انجام می دادید کیفر داده نمی شوید، (39) جز بندگان مخلص خدا (که از این کیفرها برکنارند)! (40) برای آنان [بندگان مخلص] روزی معیّن و ویژه ای است، (41) میوه ها (ی گوناگون پر ارزش)، و آنها گرامی داشته می شوند… (42) در باغهای پر نعمت بهشت (43) در حالی که بر تختها رو به روی یکدیگر تکیه زده اند، (44) و گرداگردشان قدحهای لبریز از شراب طهور را می گردانند (45) شرابی سفید و درخشنده، و لذّتبخش برای نوشندگان (46) شرابی که نه در آن مایه تباهی عقل است و نه از آن مست می شوند! (47)

و نزد آنها همسرانی زیبا چشم است که جز به شوهران خود عشق نمی ورزند. (48) گویی از (لطافت و سفیدی) همچون تخم مرغهایی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانی هرگز آن را لمس نکرده است)! (49) (در حالی که آنها غرق گفتگو هستند) بعضی رو به بعضی دیگر کرده می پرسند… (50) کسی از آنها می گوید: «من همنشینی داشتم… (51) که پیوسته می گفت: آیا (به راستی) تو این سخن را باور کرده ای… (52) که وقتی ما مُردیم و به خاک و استخوان مبدّل شدیم، (بار دیگر) زنده می شویم و جزا داده خواهیم شد؟!» (53) (سپس) می گوید: «آیا شما می توانید از او خبری بگیرید؟» (54) اینجاست که نگاهی می کند، ناگهان او را در میان دوزخ می بیند. (55) می گوید: «به خدا سوگند نزدیک بود مرا (نیز) به هلاکت بکشانی! (56) و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نیز از احضارشدگان (در دوزخ) بودم! (57) (سپس به یاران خود می گوید: ای دوستان!) آیا ما هرگز نمی میریم (و در بهشت جاودانه خواهیم بود)، (58) و جز همان مرگ اول، مرگی به سراغ ما نخواهد آمد، و ما هرگز عذاب نخواهیم شد. (59) راستی این همان پیروزی بزرگ است! (60) آری،

ص: 136

برای مثل این، باید عمل کنندگان عمل کنند! (61) آیا این (نعمتهای جاویدان بهشتی) بهتر است یا درخت (نفرت انگیز) زقّوم؟! (62) ما آن را مایه درد و رنج ظالمان قرار دادیم! (63) آن درختی است که از قعر جهنّم می روید! (64) شکوفه آن مانند سرهای شیاطین است! (65) آنها [مجرمان] از آن می خورند و شکمها را از آن پر می کنند! (66) سپس روی آن آب داغ متعفّنی می نوشند! (67) سپس بازگشت آنها به سوی جهنّم است! (68) چرا که آنها پدران خود را گم راه یافتند، (69) با این حال به سرعت بدنبال آنان کشانده می شوند! (70) و قبل از آنها بیشتر پیشینیان (نیز) گم راه شدند! (71) ما در میان آنها انذارکنندگانی فرستادیم، (72) ولی بنگر عاقبت انذارشوندگان چگونه بود! (73) مگر بندگان مخلص خدا! (74) و نوح، ما را خواند (و ما دعای او را اجابت کردیم) و چه خوب اجابت کننده ای هستیم! (75) و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم، (76) و فرزندانش را همان بازماندگان (روی زمین) قرار دادیم، (77) و نام نیک او را در میان امّتهای بعد باقی نهادیم. (78) سلام بر نوح در میان جهانیان باد! (79) ا این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم! (80) چرا که او از بندگان باایمان ما بود! (81) سپس دیگران [دشمنان او]

را غرق کردیم! (82)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ * مَا لَکُمْ لَا تَنَاصَرُونَ * بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ»(1)

مرحوم صدوق در کتاب عیون با سند خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که آن حضرت در تفسیر آیه «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»(2)، فرمود:

مقصود از «السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ» ابوبکر و عمر و عثمان هستند و از آنان در

ص: 137


1- 189.. سوره ی صافّات، آیات 26-24.
2- 190.. سوره ی اسراء، آیه ی 36.

قیامت نسبت به ولایت علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) سؤال خواهد شد؛ سپس فرمود: به عزّت پروردگارم سوگند، جمیع امّت من در قیامت بازداشت می شوند و از آنان نسبت به ولایت امیرالمؤمنین سؤال خواهد شد و دلیل آن سخن خداوند است که می فرماید: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ.»(1)

و در معانی الأخبار از آن حضرت در تفسیر آیه فوق نقل شده که فرمود:

روز قیامت مردم را نگه می دارند و از ولایت علیّ(علیه السلام) و آنچه نسبت به او انجام داده اند سؤال می کنند، در حالی که خداوند آنان را نسبت به خلافت او بعد از رسول خود(صلی الله علیه و آله) آگاه نموده است.(2)

ص: 138


1- 191.. حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ الْآدَمِیُّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی سَیِّدِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ أَبَا بَکْرٍ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ السَّمْعِ وَ إِنَّ عُمَرَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ الْبَصَرِ وَ إِنَّ عُثْمَانَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ الْفُؤَادِ قَالَ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ دَخَلْتُ إِلَیْهِ وَ عِنْدَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَتِ سَمِعْتُکَ تَقُولُ فِی أَصْحَابِکَ هَؤُلَاءِ قَوْلًا فَمَا هُوَ فَقَالَ(صلی الله علیه و آله) نَعَمْ ثُمَّ أَشَارَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ هُمُ السَّمْعُ وَ الْبَصَرُ وَ الْفُؤَادُ وَ سَیُسْأَلُوَن عَنْ وَصِیِّی هَذَا وَ أَشَارَ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) وَ عِزَّةِ رَبِّی إِنَّ جَمِیعَ أُمَّتِی لَمَوْقُوفُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَسْئُولُونَ عَنْ وَلَایَتِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ. [عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 1، ص 313، ح 86]
2- 192.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ الْجِعَابِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ زِیَادٍ مِنْ أَصْلِ کِتَابِ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ عُمَرَ الْعَمْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِصَامُ بْنُ طَلِیقٍ عَنْ أَبِی هَارُونَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ قَالَ عَنْ وَلَایَةِ عَلِیٍّ مَا صَنَعُوا فِی أَمْرِهِ وَ قَدْ أَعْلَمَهُمُ اللَّهُ؟عز؟ أَنَّهُ الْخَلِیفَةُ بَعْدَ رَسُولِهِ. [معانی الأخبار، ص 67، ح 7]

ابوسعید خُدری گوید: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود:

هنگامی که قیامت بر پا می شود خداوند به ملائکه امر می کند تا بر صراط بنشینند و هر کس که از ناحیه علیّ بن ابی طالب دارای برائت از دوزخ نباشد او را از صورت به دوزخ افکنند چنان که خداوند می فرماید: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ».

ابوسعید گوید: گفتم: پدر و مادرم فدای شما یا رسول الله، معنای برائت علیّ(علیه السلام) از دوزخ چیست؟ فرمود:

آن نامه ای است که در آن نوشته شده: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ

عَلِیٌّ بن ابیطالب وَصیُّ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله).»(1)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

مردم را در قیامت نگه می دارند، و به آنان می گویند: شما را چه می شود که در آخرت در دشمنی با علیّ به همدیگر کمک نمی کنید، همان گونه که در دنیا کمک می کردید؟ پس خداوند می فرماید: «بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ» یعنی در

ص: 139


1- 193.. حدثنا أبو عبد الله محمّد بن وهبان الهناد؟ره؟ قال حدثنی أحمد بن إبراهیم قال حدثنی الحسین بن عبد الله الزعفرانی قال حدثنی إبراهیم بن محمّد الثقفی قال حدثنی یحیی بن عبد القدوس قال حدثنی علی بن محمّد الطیالسی قال حدثنی محمّد بن وکیع الجراح قال حدثنی فضیل بن مرزوق عن عطیة العوفی عن أبی سعید الخدری قال سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول إذا کان یوم القیامة أمر الله تعالی ملکین یقعدان علی الصراط فلا یجوز بهما أحد إلّا ببراءة علی بن أبی طالب و من لم تکن له براءة أمر الله تعالی الملکین الموکلین علی الجواز أن یوقفاه و یسألاه فلما عجز عن جوابهما فیکباه علی منخریه فی النار و ذلک قوله تعالی وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ قلت فداک أبی و أمی یا رسول الله و ما معنی البراءة التی أعطاها علی فقال مکتوب بالنور الساطع لا إله إلّا الله محمّد رسول الله علی ولی الله. [مأة منقبة لأمیرالمؤمنین(علیه السلام)، ص 36، ح 16]

آن روز آنان تسلیم عذاب الهی هستند، سپس خداوند از قول آنان می فرماید: «وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ یَتَسَاءلُونَ -- إلی قوله: بِالْمُجْرِمِینَ.»(1)

عبدالله بن عبّاس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هنگامی که قیامت بر پا می شود من و علی بر صراط قرار می گیریم، و به دست هر کدام از ما شمشیری است، و احدی از خلق خدا عبور نمی کند، مگر آن که ما درباره ی ولایت علیّ بن ابی طالب از او سؤال می کنیم، پس هر کس دارای ولایت او باشد، نجات پیدا می کند وگرنه با شمشیر گردن او را می زنیم و او را در آتش می اندازیم و سپس این آیه را تلاوت نمود «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ * مَا لَکُمْ لَا تَنَاصَرُونَ * بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ.»(2)

صاحب مناقب گوید:

مضمون آنچه گذشت در روایات اهل سنّت نیز آمده است، برای نمونه:

محمّد بن اسحاق، و شعبی، و أعمش، و سعید بن جبیر، و ابوسعید خدری، و ابن عبّاس، و ابونعیم اصفهانی، و حاکم ابوالقاسم حسکانی و نطنزی، و

ص: 140


1- 194.. و سئل الباقر(علیه السلام) عن هذه الآیة قال یقفون فیسألون ما لکم لا تناصرون فی الآخرة کما تعاونتم فی الدنیا علی علی(علیه السلام) قال یقول الله بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ إلی قوله بِالْمُجْرِمِینَ. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 152]
2- 195.. الشیخ فی (مصباح الأنوار): بإسناده عن عبد الله بن عبّاس، قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «إذا کان یوم القیامة أقف أنا و علی علی الصراط، بید کل واحد منا سیف، فلا یمر أحد من خلق الله إلّا سألناه عن ولایة علی بن أبی طالب، فمن کان معه شی ء منها نجا، و إلّا ضربنا عنقه و ألقیناه فی النار». ثم تلا قوله تعالی: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 595، ح 8]

جماعتی از روات اهل البیت(علیهم السلام) گویند: روز قیامت از مردم درباره ی ولایت علیّ بن ابی طالب و محبّت اهل البیت(علیهم السلام) سؤال خواهد شد.(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

قدم هیچ بنده ای روز قیامت در پیشگاه خداوند حرکت نمی کند، تا خداوند از چهار چیز از او سؤال نماید،

عمر خود را در چه راهی تمام کردی؟

بدن خود را در چه راهی کهنه کردی؟

مال خود را از چه راهی به دست آوردی و در چه راهی مصرف نمودی؟

از محبّت و ولایت ما نیز از او سؤال می شود.

پس مردی [عمر بن خطاب] گفت: یا رسول الله نشانه محبّت شما چیست؟ فرمود:

«محبّت این آقا» و دست خود را بر روی سر علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) گذارد.(2)

«أَ فَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ * إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَی وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ * أَ ذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ …»(3)

در تفسیر آیه «وَ انْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ …»(4)، و آیات پیشین گذشت که روز قیامت

ص: 141


1- 196.. محمّد بن إسحاق و الشعبی و الأعمش و سعید بن جبیر و ابن عبّاس و أبو نعیم الأصفهانی و الحاکم الحسکانی و النطنزی و جماعة أهل البیت(علیه السلام) وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ عن ولایة علی بن أبی طالب و حب أهل البیت(علیهم السلام). [مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 152]
2- 197.. و بهذا الإسناد، قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لا تزول قدم عبد مؤمن یوم القیامة من بین یدی الله؟عز؟ حتی یسأله عن أربع خصال عمرک فیما أفنیته، و جسدک فیما أبلیته، و مالک من أین اکتسبته و أین وضعته، و عن حبنا أهل البیت. فقال رجل من القوم و ما علامة حبکم، یا رسول الله فقال محبة هذا، و وضع یده علی رأس علی بن أبی طالب(علیه السلام). [امالی طوسی، ج 1، ص 124]
3- 198.. سوره ی صافّات، آیات 70-58.
4- 199.. سوره ی مریم، آیه ی 39.

مرگ را به صورت گوسفندی می آورند، و به اهل بهشت و دوزخ نشان می دهند و آن را ذبح می کنند و این برای اهل بهشت بزرگ ترین شادی و برای اهل دوزخ بزرگ ترین اندوه خواهد بود.(1)

«وَ لَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ * وَ نَجَّیْنَاهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ * وَ جَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمْ الْبَاقِینَ * وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ»(2)

مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

حضرت نوح(علیه السلام) پس از هلاکت قوم خود، و پیاده شدن از کشتی، پنجاه سال زندگی کرد و سپس جبرئیل(علیه السلام) نزد او آمد، و گفت: پیامبری تو به پایان رسید، و باید اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوّت را تحویل فرزند خود سام بدهی و خداوند می فرماید: «من زمین را بدون عالم و رهبری که به وسیله او راه طاعت من روشن شود، و در فاصله بین پیامبری تا پیامبر دیگر سبب نجات مردم گردد، رها نخواهم نمود و مردم را بدون حجّت و راهنما و هادی و عارف به امر خود رها نمی کنم، تا اهل سعادت هدایت شوند، و برای اشقیا حجّتی باشد».

پس نوح(علیه السلام)، اسم اکبر، و میراث علم، و آثار نبوّت را تحویل فرزند خود سام

ص: 142


1- 200.. فإنه حدثنی أبی عن الحسن بن محبوب عن أبی ولاد الحناط عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال سئل عن قوله «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ» قال: ینادی مناد من عند الله و ذلک بعد ما صار أهل الجنة فی الجنة و أهل النار فی النار یا أهل الجنة و یا أهل النار هل تعرفون الموت فی صورة من الصور فیقولون لا فیؤتی بالموت فی صورة کبش أملح فیوقف بین الجنة و النار ثم ینادون جمیعا أشرفوا و انظروا إلی الموت فیشرفون ثم یأمر الله به فیذبح ثم یقال یا أهل الجنة خلود فلا موت أبدا یا أهل النار خلود فلا موت أبدا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 50]
2- 201.. سوره ی صافّات، آیات 78-75.

داد، و امّا نزد دو فرزند دیگر او، حام و یافث دانشی سپرده نشد، تا از آن بهره مند شوند، و نوح به آنان بشارت آمدن هود(علیه السلام) را داد و فرمان داد تا از او پیروی کنند، و همه ساله در روز عید، همگی وصیّت نامه او را باز کنند و در آن نظر نمایند، پس در فرزندان حام و یافث جبریّه پیدا شدند، و فرزندان سام دانش خود را پنهان نمودند، و پس از نوح دولت و حکومت به دست حام و یافث

قرار گرفت چنان که خداوند می فرماید: «وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ….»(1)

ص: 143


1- 202.. حدثنا محمّد بن علی ماجیلویه و محمّد بن موسی بن المتوکل و أحمد بن محمّد بن یحیی العطار رضی الله عنهم قالوا حدثنا محمّد بن یحیی العطار عن الحسین بن الحسن بن أبان عن محمّد بن أورمة عن محمّد بن سنان عن إسماعیل بن جابر و عبد الکریم بن عمرو عن عبد الحمید بن أبی الدیلم عن أبی عبد الله الصّادق(علیه السلام) قال عاش نوح بعد النزول من السفینة خمسین سنة ثم أتاه جبرئیل(علیه السلام) فقال له یا نوح قد انقضت نبوتک و استکملت أیامک فانظر الاسم الأکبر و میراث العلم و آثار علم النبوة التی معک فادفعها إلی ابنک سام فإنی لا أترک الأرض إلّا و فیها عالم تعرف به طاعتی و یکون نجاة فیما بین قبض النّبی و مبعث النّبی الآخر و لم أکن أترک الناس بغیر حجة و داع إلی و هاد إلی سبیلی و عارف بأمری فإنی قد قضیت أن أجعل لکل قوم هادیا أهدی به السعداء و یکون حجة علی الأشقیاء قال فدفع نوح(علیه السلام). الاسم الأکبر و میراث العلم و آثار علم النبوة إلی ابنه سام فأما حام و یافث فلم یکن عندهما علم ینتفعان به قال و بشرهم نوح بهود و أمرهم باتباعه و أن یفتحوا الوصیة کل عام فینظروا فیها و یکون عیدا لهم کما أمرهم آدم(علیه السلام) قال فظهرت الجبریة فی ولد حام و یافث فاستخفی ولد سام بما عندهم من العلم و جرت علی سام بعد نوح الدولة لحام و یافث و هو قول الله؟عز؟ وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ یقول ترکت علی نوح دولة الجبارین و یعز الله محمّدا(صلی الله علیه و آله) بذلک قال و ولد لحام السند و الهند و الحبش و ولد لسام العرب و العجم و جرت علیهم الدولة و کانوا یتوارثون الوصیة عالم بعد عالم حتی بعث الله؟عز؟ هودا(علیه السلام). [کمال الدین، ج 1، ص 134، ح 3]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حدیث «الأربعمأة باب» (یعنی چهارصد حدیثی که آن حضرت برای خیر دنیا و آخرت مسلمانان بیان نمود) فرمود:

هر کس از شما از عقرب هراس دارد باید این آیات را بخواند: «سَلَامٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ * إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ.»(1)

سوره ی صافّات، آیات 83 تا 113

متن:

وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ 83 إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ 84 إِذْ قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ 85 أَ إِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُریدُونَ 86 فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعالَمینَ 87 فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ 88 فَقالَ إِنِّی سَقیمٌ 89 فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرینَ 90 فَراغَ إِلی آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْکُلُونَ 91 ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ 92 فَراغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمینِ 93 فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ 94 قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ 95 وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ 96 قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیاناً فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحیمِ 97 فَأَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلینَ 98 وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیَهْدینِ 99 رَبِّ هَبْ لی مِنَ الصَّالِحینَ 100 فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلیمٍ 101 فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ 102 فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبینِ 103 وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهیمُ 104 قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ 105 إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبینُ 106 وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیمٍ 107 وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ 108 سَلامٌ عَلی إِبْراهیمَ 109 کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ 110 إِنَّهُ مِنْ

ص: 144


1- 203.. فی کتاب الخصال فیما علم أمیر المؤمنین(علیه السلام) أصحابه من الاربعمأة باب مما یصلح للمسلم فی دینه و دنیاه: من خاف منکم العقرب فلیقرأ هذه الآیات: سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 405، ح 38]

عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ 111 وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحینَ 112 وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلی إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبینٌ 113

لغات:

«شیعه» گروهی را گویند که تابع و پیرو رئیس خود می باشند، و در عرف مسلمانان شیعه پیروان علیّ بن ابی طالب(علیه السلام)اند، که با دشمنان امام در کنار آن حضرت جنگیدند، و سپس پیرو فرزندان او شدند، و از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که به ابوبصیر فرمود: «لقب شیعه بر شما مبارک باد» ابوبصیر گفت: مردم ما را به خاطر این لقب سرزنش می کنند؟! امام باقر(علیه السلام) فرمود: مگر سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ» و یا می فرماید: «فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ» و «رَوغ» تمایل به چیزی را گویند، و «راغَ یرُوغُ رَوْغاً و رَوَغاناً» یعنی با تندی با او روبرو شد، و «تَلّ» به معنای صرع و به زمین زدن است، و «جبین» طرف راست و چپ

پیشانی را گویند، و صورت، دو جبین دارد و بین آن دو را جبهة گویند، و «ذِبح» و ذبیح حیوان مهیّای برای کشته شدن را گویند، و «ذَبح» با فتح ذال مصدر است.

ترجمه:

و از پیروان او ابراهیم بود (83) (به خاطر بیاور) هنگامی را که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد (84) هنگامی که به پدر و قومش گفت: «اینها چیست که می پرستید؟! (85) آیا غیر از خدا به سراغ این معبودان دروغین می روید؟! (86) شما درباره پروردگار عالمیان چه گمان می برید؟! (87) (سپس) نگاهی به ستارگان افکند… (88) و گفت: «من بیمارم (و با شما به مراسم جشن نمی آیم)!»

ص: 145

(89) آنها از او روی برتافته و به او پشت کردند (و بسرعت دور شدند.) (90) (او وارد بتخانه شد) مخفیانه نگاهی به معبودانشان کرد و از روی تمسخر گفت: «چرا (از این غذاها) نمی خورید؟! (91) (اصلًا) چرا سخن نمی گویید؟!» (92) سپس بسوی آنها رفت و ضربه ای محکم با دست راست بر پیکر آنها فرود آورد (و جز بت بزرگ، همه را درهم شکست). (93) آنها با سرعت به او روی آوردند. (94) گفت: «آیا چیزی را می پرستید که با دست خود می تراشید؟! (95) با اینکه خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایی که می سازید!» (96) (بت پرستان) گفتند: «بنای مرتفعی برای او بسازید و او را در جهنّمی از آتش بیفکنید!» (97) آنها طرحی برای نابودی ابراهیم ریخته بودند، ولی ما آنان را پست و مغلوب ساختیم! (98) (او از این مهلکه بسلامت بیرون آمد) و گفت: «من به سوی پروردگارم می روم، او مرا هدایت خواهد کرد! (99) پروردگارا! به من از صالحان [فرزندان صالح] ببخش!» (100) ما او [ابراهیم] را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم! (101) هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم، نظر تو چیست؟» گفت «پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!» (102) هنگامی که هر دو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد… (103) او را ندا دادیم که: «ای ابراهیم! (104) آن رؤیا را تحقق بخشیدی (و به مأموریت خود عمل کردی)!» ما این گونه، نیکوکاران را جزا می دهیم! (105) این مسلّماً همان امتحان آشکار است! (106) ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم، (107) و نام نیک او را در امّتهای بعد باقی نهادیم! (108) سلام بر ابراهیم! (109) این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم! (110) او از بندگان باایمان ما است! (111) ما او را به اسحاق -- پیامبری از شایستگان -- بشارت دادیم! (112) ما به

ص: 146

او و اسحاق برکت دادیم و از دودمان آن دو، افرادی بودند نیکوکار و افرادی آشکارا به خود ستم کردند! (113)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ»(1)

ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) به من فرمود:

«نام شیعه بر شما مبارک باد» پس یکی از شیعیان گفت: مردم به خاطر این کلمه ما را ملامت می کنند! امام باقر(علیه السلام) فرمود: مگر تو سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ» و یا می فرماید: «فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی

مِن شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ»(2)، بنابراین، نام شیعه بر شما مبارک باد.(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ» شیعه پیامبر(صلی الله علیه و آله) است؛ یعنی ابراهیم(علیه السلام) از شیعیان رسول خداست، و شیعه ی علیّ(علیه السلام) نیز شیعه ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) است.(4)

ص: 147


1- 204.. سوره ی صافات، آیه ی 83.
2- 205.. سوره ی قصص، آیه ی 15.
3- 206.. حدثنا [أبو العبّاس] محمّد بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن النضر بن سوید عن سماعة عن أبی بصیر عن أبی جعفر(علیه السلام) أنه قال لیهنئکم الاسم قلت و ما هو جعلت فداک قال الشیعة قیل إن الناس یعیروننا بذلک قال أ ما تسمع قول الله وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ و قوله «فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ لیهنئکم الاسم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 223]
4- 207.. و روی عن مولانا الصّادق جعفر بن محمّد(علیه السلام) أنه قال قوله؟عز؟ وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ أی أن إبراهیم(علیه السلام) من شیعة علی ع و الخبران متوافقان لأن کل من کان من شیعة النّبی(صلی الله علیه و آله) فهو من شیعة علی و کل من کان من شیعة علی فهو من شیعة النّبی صلی الله علیهما و علی ذریتهما الطیبین. و یؤیده هذا التأویل أن إبراهیم(علیه السلام) من شیعة أمیر المؤمنین(علیه السلام). [تأویل الآیات، ص 485]

سپس صاحب تأویل الأیات گوید:

دلیل این که ابراهیم(علیه السلام) از شیعیان علیّ(علیه السلام) است، روایت جابر جعفی است که گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ» فرمود: خداوند هنگامی که ابراهیم(علیه السلام) را خلق نمود، پرده از مقابل چشم او برداشت، و او نوری را در کنار عرش مشاهده نمود و گفت: خدایا این نور چیست؟ به او گفته شد: «این نور برگزیده ی من محمّد(صلی الله علیه و آله) است» و نور دیگری را در کنار آن نور دید، و گفت: این نور چیست؟ به او گفته شد: این نور ناصر دین من علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است، پس در کنار آن دو نور سه نور دیگر را دید و گفت: خدایا این انوار چیست؟ و به او گفته شد: این ها نور فاطمه(علیها السلام) است -- که دوستان او از آتش جدا خواهند بود -- و نور حسن و حسین؟سهما؟ است، و سپس نه نور دیگر را دید که آن پنج نور را احاطه نموده بودند، ابراهیم(علیه السلام) گفت: خدایا این انوار نه گانه چیست؟ خطاب شد: ای ابراهیم اینها

امامان از فرزندان علیّ و فاطمه؟سهما؟اند.

ابراهیم(علیه السلام) گفت:

خدایا به حقِّ آن پنج نور اوّل، مرا به این انوار نه گانه آگاه کن خطاب شد: ای ابراهیم اوّل آن ها علی بن الحسین است، و سپس فرزند او محمّد و فرزند او جعفر و فرزند او موسی و فرزند او علیّ و فرزند او محمّد و فرزند او علیّ و فرزند او حسن و فرزند حسن حجّت قائم؟عج؟ است.

ابراهیم گفت:

خدایا من انوار دیگری را نیز می بینم که قابل شماره نیستند و آنان را احاطه نموده اند؟! خطاب شد: ای ابراهیم آن ها شیعیان آنان هستند که شیعیان

ص: 148

امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) نامیده می شوند، ابراهیم گفت: نشانه شیعیان علیّ چیست؟

خطاب شد: «نشانه آنان چهار چیز است:

پنجاه و یک رکعت نماز [در شبانه روز]،

بلند گفتن «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»،

قنوت قبل از رکوع،

انگشتر در دست راست نمودن.

در این هنگام ابراهیم(علیه السلام) گفت:

«خدایا مرا از شیعیان امیرالمؤمنین قرار ده» از این رو خداوند در قرآن فرمود: «وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ.»(1)

ص: 149


1- 208.. ما رواه الشیخ محمّد بن الحسین؟ره؟ عن محمّد بن وهبان عن أبی جعفر محمّد بن علی بن رحیم عن العبّاس بن محمّد قال حدثنی أبی عن الحسن بن علی بن أبی حمزة قال حدثنی أبی عن أبی بصیر یحیی بن القاسم قال سأل جابر بن یزید الجعفی جعفر بن محمّد الصّادق(علیه السلام) عن تفسیر هذه الآیة وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ فقال(علیه السلام) إن الله سبحانه لما خلق إبراهیم کشف له عن بصره فنظر فرأی نورا إلی جنب العرش فقال إلهی ما هذا النور فقیل له هذا نور محمّد صفوتی من خلقی و رأی نورا إلی جنبه فقال إلهی و ما هذا النور فقیل له هذا نور علی بن أبی طالب(علیه السلام) ناصر دینی و رأی إلی جنبهم ثلاثة أنوار فقال إلهی و ما هذه الأنوار فقیل له هذا نور فاطمة فطمت محبیها من النار و نور ولدیها الحسن و الحسین فقال إلهی و أری تسعة أنوار قد أحدقوا بهم قیل یا إبراهیم هؤلاء الأئمة من ولد علی و فاطمة فقال إبراهیم إلهی بحق هؤلاء الخمسة إلّا عرفتنی من التسعة قیل یا إبراهیم أولهم علی بن الحسین و ابنه محمّد و ابنه جعفر و ابنه موسی و ابنه علی و ابنه محمّد و ابنه علی و ابنه الحسن و الحجة القائم ابنه فقال إبراهیم إلهی و سیدی أری أنوارا قد أحدقوا بهم لا یحصی عددهم إلّا أنت قیل یا إبراهیم هؤلاء شیعتهم شیعة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(علیه السلام) فقال إبراهیم و بما تعرف شیعته قال بصلاة إحدی و خمسین و الجهر ب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ و القنوت قبل الرکوع و التختم فی الیمین فعند ذلک قال إبراهیم اَللَّهُمَّ اجعلنی من شیعة أمیر المؤمنین قال فأخبر الله تعالی فی کتابه فقال وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ. [تأویل الآیات، ج 2، ص 486، ح 9]

شرف الدین نجفی گوید:

از چیزهایی که دلالت دارد حضرت ابراهیم و جمیع پیامبران و مرسلین شیعیان اهل البیت(علیهم السلام) می باشند، سخن امام صادق(علیه السلام) است که فرمود: حق،

جز خدا و رسول او و ما و شیعیان ما نیستند و بقیّه در آتش خواهند بود.(1)

«إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»(2)

امام عسکری(علیه السلام) در تفسیر آیه «بَلَی مَن کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ»، فرمود:

گناهانی که انسان را احاطه می کند، و او را از دین و از ولایت خداوند خارج می نماید و در سخط و خشم خداوند قرار می گیرد، شرک و کفر به خدا و نبوّت رسول خدا حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و کفر به ولایت علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است، و هر کدام از این گناهان انسان را احاطه می نماید، و اعمال او را باطل و نابود می کند، و کسانی که این گونه اعمال را انجام می دهند، در آتش جاوید

و مخلّد خواهند بود.

سپس فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

ولایت علیّ(علیه السلام) عمل نیک و حسنه ای است که هیچ گناهی گرچه بزرگ باشد

ص: 150


1- 209.. ما روی عن الصّادق(علیه السلام) أنه قال لیس إلّا الله و رسوله و نحن و شیعتنا و الباقی فی النار. فتعین أن جمیع أهل الإیمان من الأنبیاء و الرسل و أتباعهم من شیعتهم. [تأویل الآیات، ص 486، ح 10]
2- 210.. سوره ی صافّات، آیه ی 84.

به آن آسیب نمی رساند، جز آسیبی مانند گرفتاری های دنیا و برخی از عذاب آخرت که سبب تطهیر صاحب آن خواهد شد، تا در قیامت با شفاعت اولیا و پاکان درگاه خداوند نجات پیدا کند، چنان که پذیرفتن ولایت دشمنان علیّ(علیه السلام) و مخالفت با آن حضرت گناهی است که با بودن آن هیچ عبادتی برای صاحبش فایده ای نخواهد داشت، جز بهره هایی که از دنیا به خاطر طاعات شان به آنان می رسد، مانند سلامت بدن و وسعت مال، تا چون وارد

قیامت شوند، چیزی جز عذاب دائم برای آنان نباشد….(1)

ص: 151


1- 211.. الإمام أبو محمّد العسکری(علیه السلام) فی تفسیر قوله تعالی: بَلی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ «البقرة 2: 81». قال(علیه السلام): «السیئة المحیطة به: هی التی تخرجه من جملة دین الله، و تنزعه عن ولایة الله، و ترمیه فی سخط الله، و هی الشرک بالله، و الکفر به، و الکفر بنبوة محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و الکفر بولایة علی بن أبی طالب(علیه السلام)، کل واحدة من هذه سیئة محیطة به، أی تحیط بأعماله فتبطلها، و تمحقها، فأولئک، الذین عملوا هذه السیئة المحیطة، أصحاب النار هم فیها خالدون. ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): إن ولایة علی حسنة لا تضر معها سیئة من السیئات و إن جلت، إلّا ما یصیب أهلها من التطهیر منها بمحن الدنیا، و ببعض العذاب فی الآخرة إلی أن ینجو منها بشفاعة موالیه الطیبین الطاهرین، و إن ولایة أضداد علی، و مخالفة علی سیئة لا ینفع معها شی ء إلّا ما ینفعهم بطاعاتهم فی الدنیا بالنعم، و الصحة، و السعة، فیردون الآخرة و لا یکون لهم إلّا دائم العذاب. ثم قال: إن من جحد ولایة علی لا یری الجنة بعینه أبدا، إلّا ما یراه بما یعرف به أنه لو کان یوالیه لکان ذلک محله و مأواه و منزله، فیزداد حسرات و ندامات، و أن من توالی علیا و بری ء من أعدائه، و سلم لأولیاء الله، لا یری النار بعینه أبدا، إلّا ما یراه فیقال له: لو کنت علی غیر هذا لکان ذلک مأواک، و إلّا ما یباشره منها إن کان مسرفا علی نفسه بما دون الکفر إلی أن ینظف بجهنّم کما ینظف القدر من بدنه بالحمام الحامی، ثم ینتقل عنها بشفاعة موالیه. ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اتقوا الله -- معاشر الشیعة -- فإن الجنة لن تفوتکم و إن أبطأت بکم عنها قبائح أعمالکم، فتنافسوا فی درجاتها. قیل: فهل یدخل جهنّم أحد من محبیک، و محبی علی(علیه السلام)؟ قال: من قذر نفسه بمخالفة محمّد و علی، و واقع المحرمات و ظلم المؤمنین و المؤمنات، و خالف ما رسم له من الشرعیات جاء یوم القیامة قذرا، طفسا، یقول له محمّد و علی: یا فلان، أنت قذر طفس، لا تصلح لمرافقة موالیک الأخیار، و لا لمعانقة الحور الحسان، و لا لملائکة الله المقربین، و لا تصل إلی ما هناک إلّا أن یطهر منک ما هناک -- یعنی ما علیه من الذنوب -- فیدخل إلی الطبق الأعلی من نار جهنّم، فیعذب ببعض ذنوبه. و منهم من تصیبه الشدائد فی المحشر ببعض ذنوبه، ثم یلقطه من هنا و من هنا من یبعثهم إلیه موالیه من خیار شیعتهم کما یلقط الطیر الحب. و منهم من تکون ذنوبه أقل و أخف، فیطهر منها بالشدائد و النوائب من السلاطین و غیرهم، و من الآفات فی الأبدان فی الدنیا لیدلی فی قبره و هو طاهر من ذنوبه. و منهم من یقرب موته و قد بقیت علیه، فیشتد نزعه، و یکفر به عنه، فإن بقی شی ء و قویت علیه یکون له بطن أو اضطراب فی یوم موته، فیقل من یحضره، فیلحقه به الذل، فیکفر عنه، فإن بقی شی ء أتی به و لما یلحد فیوضع، فیتفرقون عنه، فیطهر. فإن کانت ذنوبه أعظم و أکثر طهر منها بشدائد عرصات القیامة، فإن کانت أکثر و أعظم طهر منها فی الطبق الأعلی من جهنّم، و هؤلاء أشد محبینا عذابا، و أعظمهم ذنوبا، و لیس هؤلاء یسمون بشیعتنا، و لکنهم یسمعون محبینا، و الموالین لأولیائنا، و المعادین لأعدائنا. إن شیعتنا من شایعنا، و اتبع آثارنا، و اقتدی بأعمالنا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 601، ح 5]

مؤلّف گوید:

روایت فوق بسیار طولانی است و در سوره ی بقره ذیل آیه 81 این روایت بیان شد، مراجعه شود. در بخشی از روایت فوق آمده که امام عسکری(علیه السلام) می فرماید:

مردی به همسر خود گفت: نزد فاطمه دختر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می روی و از او

ص: 152

سؤال می کنی: آیا من از شیعیان شما هستم؟ پس آن زن نزد فاطمه(علیها السلام) آمد و سؤال شوهر خود را مطرح نمود و فاطمه(علیها السلام) فرمود: «به او بگو: اگر تو به آنچه ما امر کرده ایم عمل می کنی و از آنچه نهی نموده ایم دوری می کنی، از شیعیان ما هستی وگرنه، نه».

و چون آن زن این خبر را به شوهر خود داد او گفت: «وای بر من، چه کسی می تواند از گناهان و خطاها دور باشد؟! و با این معیار من در آتش مخلّد خواهم بود» و چون این خبر به گوش فاطمه(علیها السلام) رسید فرمود: این گونه نیست، چرا که شیعیان و دوستان ما از خوبان اهل بهشت هستند، و کسانی که با قلب و زبان خود تسلیم ما می باشند و از دستورات ما سرپیچی می کنند و گناهانی را مرتکب می شوند، نیز اهل بهشت خواهند بود، پس از آن که به وسیله بلاها و سختی ها، از گناهان خود پاک شوند، و یا در عرصه قیامت گرفتار انواع سختی ها بشوند، و یا در طبقه بالای دوزخ مدّتی در عذاب بمانند تا به واسطه

محبّتی که به ما دارند ما آنان را نجات بدهیم و نزد خود ببریم….(1)

ص: 153


1- 212.. و قال رجل لامرأته: اذهبی إلی فاطمة(علیها السلام) بنت رسول الله(صلی الله علیه و آله) فاسألیها عنی: أنا من شیعتکم، أو لست من شیعتکم؟ فسألتها، فقالت(علیها السلام): قولی له: إن کنت تعمل بما أمرناک، و تنتهی عما زجرناک، فأنت من شیعتنا، و إلّا فلا. فرجعت، فأخبرته، فقال: یا ویلی، و من ینفک من الذنوب و الخطایا؟ فأنا إذن خالد فی النار، فإن من لیس من شیعتهم فهو خالد فی النار. فرجعت المرأة، فقالت لفاطمة(علیها السلام) ما قال لها زوجها، فقالت فاطمة(علیها السلام): لیس هکذا، إن شیعتنا من خیار أهل الجنة، و کل محبینا، و موالی أولیائنا، و معادی أعدائنا، و المسلم بقلبه و لسانه لنا، لیسوا من شیعتنا إذا خالفوا أوامرنا و نواهینا فی سائر الموبقات، و هم مع ذلک فی الجنة، و لکن بعد ما یطهرون، من ذنوبهم بالبلایا و الرزایا أو فی عرصات القیامة بأنواع شدائدها، أو فی الطبق الأعلی من جهنّم بعذابها، إلی أن نستنقذهم بحبنا منها، و ننقلهم إلی حضرتنا. (تفسیر برهان، ج 4، ص 602، ح 6]

یوسف بن زیاد و علیّ بن سیّار گویند:

شبی خدمت امام حسن عسکری(علیه السلام) رسیدیم -- و در آن زمان پادشاه وقت و اطرافیان او به آن حضرت احترام و تعظیم می نمودند -- ناگهان دیدیم که والی شهر وارد شد در حالی که مردی را دست بسته با خود آورده بود، و چون چشم والی به امام(علیه السلام) افتاد به احترام آن حضرت از مرکب خود پیاده شد و امام(علیه السلام) به او فرمود: در جایگاه خود بازگرد، و او در حالی که احترام به امام می کرد گفت: «من این مرد را در این شب از درب دکّان صرّافی دستگیر کرده ام، که می خواسته آن دکّان را سوراخ کند و مال مردم را سرقت نماید و چون خواستم پانصد شلّاق به او بزنم، به من گفت: «از خدا بترس و متعرّض سخط الهی مشو، چرا که من از شیعیان امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) و از شیعیان پدر امام غایب(علیه السلام) هستم». پس من از مجازات او خودداری نمودم و او را نزد شما آوردم تا اگر شما او را از شیعیان خود می دانید او را رها کنم وگرنه هزار تازیانه به او بزنم و دست و پای او را نیز قطع نمایم، آیا او راست می گوید، که من از شیعیان علیّ(علیه السلام) هستم؟» پس امام عسکری(علیه السلام) فرمود: معاذ الله که او از شیعیان علیّ(علیه السلام) باشد، و خداوند به خاطر همین اعتقاد و ادعایی که کرده او را مبتلا نموده است!

پس والی گفت: فهمیدم که چه باید بکنم الآن پانصد ضربه شلّاق به او می زنم. سپس دستور داد تا او را خواباندند و جلّادین آمدند، و هر چه کردند که ضربه ای به او بزنند به بدن او اصابت نکرد و بر زمین اصابت نمود، و والی به جلّادان گفت: وای بر شما آیا ضربه های خود را بر زمین وارد می کنید؟ پس آنان باز شروع کردند و به جای این که به او بزنند بر همدیگر می زدند و ناله می کردند،

ص: 154

و والی گفت: آیا شما دیوانه شده اید که همدیگر را می زنید؟! آنان گفتند: ما می خواهیم او را بزنیم و لکن دست های ما باز می گردد و همدیگر را می زنیم.

پس والی چهار نفر دیگر را گفت تا با آن دو نفر همدست شوند و ضربه های خود را بر او وارد نمایند و لکن دست های آنان باز می گشت و ضربه های خود را بر والی وارد می کردند، پس والی از اسب خود سقوط کرد و گفت: مرا کشتید خدا شما را بکشد، چرا چنین می کنید؟! جلّادان گفتند: ما جز او را نمی زنیم، پس والی گروه دیگری را به جای آنان قرار داد، و آنان نیز ضربه های خود را به والی وارد می کردند، و والی گفت: وای بر شما آیا مرا می زنید؟! گفتند: به خدا سوگند ما جز او را نمی زنیم، والی گفت: پس این ضربه هایی که بر سر و صورت من وارد شد از کجا بود؟ جلّادان گفتند: ای امیر دست های ما بشکند که اگر تو را قصد کرده باشیم.

پس آن مرد متهّم گفت: «ای والی آیا با آنچه دیدی -- از الطاف الهی -- عبرت نگرفتی؟ اکنون مرا نزد امام عسکری(علیه السلام) ببر تا هر چه او می فرماید من امتثال کنم» پس والی او را نزد امام(علیه السلام) آورد و گفت: شما فرمودید: او از شیعیان ما نیست، و اگر از شیعیان شما نیست باید شیعه ابلیس باشد، در حالی که من از او معجزات پیامبران را دیدم! امام عسکری(علیه السلام) فرمود: بگو: «معجزات اوصیا را از او دیدم» سپس فرمود: «ای والی او از روی خطا ادعای شیعه بودن ما را کرد که چنین شد، و اگر از روی عمد ادّعا کرده بود، شکنجه های شما بر او وارد می شد، و سی سال در زندان باقی می ماند، از این رو خداوند او را نجات داد و او از دوستان و موالیان ما می باشد، و از شیعیان ما نیست» والی گفت: چه فرقی است بین شیعیان شما و دوستان شما؟ امام(علیه السلام) فرمود:

ص: 155

فرق این است که شیعیان ما در جمیع اوامر و نواهی ما از ما پیروی می کنند، و کسانی که در زیادی از واجبات خداوند از ما پیروی نمی کنند شیعیان ما نیستند. [بلکه دوستان ما هستند]….(1)

ص: 156


1- 213.. قال أبو یعقوب یوسف بن زیاد و علی بن سیار؟رض؟ حضرنا لیلة علی غرفة الحسن بن علی بن محمّد(علیه السلام) و قد کان ملک الزمان له معظما، و حاشیته له مبجلین، إذ مر علینا والی البلد -- والی الجسرین -- و معه رجل مکتوف، و الحسن بن علی(علیه السلام) مشرف من روزنته. فلما رآه الوالی ترجل عن دابته إجلالا له. فقال الحسن بن علی ع: عد إلی موضعک. فعاد، و هو معظم له، و قال: یا ابن رسول الله، أخذت هذا، فی هذه اللیلة، علی باب حانوت صیرفی، فاتهمته بأنه یرید نقبه و السرقة منه. فقبضت علیه، فلما هممت أن أضربه خمسمائة [سوط] و هذا سبیلی فیمن أتهمه ممن آخذه لیکون قد شقا ببعض ذنوبه -- قبل أن یأتینی [و یسألنی فیه] من لا أطیق مدافعته. فقال لی: اتق الله و لا تتعرض لسخط الله -- فإنی من شیعة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(علیه السلام) و شیعة هذا الإمام [أبی] القائم بأمر الله؟عج؟. فکففت عنه، و قلت: أنا مار بک علیه، فإن عرفک بالتشیع أطلقت عنک، و إلّا قطعت یدک و رجلک، بعد أن أجلدک ألف سوط، و قد جئتک [به] یا ابن رسول الله فهل هو من شیعة علی(علیه السلام) کما ادعی فقال الحسن بن علی(علیه السلام): معاذ الله، ما هذا من شیعة علی(علیه السلام)، و إنّما ابتلاه الله فی یدک، لاعتقاده فی نفسه أنه من شیعة علی(علیه السلام). فقال الوالی: الآن کفیتنی مئونته، الآن أضربه خمسمائة [ضربة] لا حرج علی فیها. فلما نحاه بعیدا، قال: ابطحوه، فبطحوه و أقام علیه جلادین، واحدا عن یمینه، و آخر عن شماله، و قال: أوجعاه. فأهویا إلیه بعصیهما فکانا لا یصیبان استه شیئا إنّما یصیبان الأرض. فضجر من ذلک، و قال: ویلکما تضربان الأرض اضربا استه. [فذهبا یضربان استه] فعدلت أیدیهما فجعلا یضرب بعضهما بعضا و یصیح و یتأوه. فقال: ویحکما، أ مجنونان أنتما -- یضرب بعضکما بعضا! اضربا الرجل. فقالا: ما نضرب إلّا الرجل، و ما نقصد سواه، و لکن تعدل أیدینا حتی یضرب بعضنا بعضا. قال: فقال: یا فلان و یا فلان حتی دعا أربعة -- و صاروا مع الأولین ستة، و قال: أحیطوا به. فأحاطوا به، فکان یعدل بأیدیهم، و ترفع عصیهم إلی فوق، فکانت لا تقع إلّا بالوالی فسقط عن دابته، و قال: قتلتمونی، قتلکم الله، ما هذا)! فقالوا: ما ضربنا إلّا إیاه! ثم قال لغیرهم: تعالوا فاضربوا هذا. فجاءوا، فضربوه بعد فقال: ویلکم إیای تضربون! فقالوا: لا و الله، ما نضرب إلّا الرجل! قال الوالی: فمن أین لی هذه الشجات برأسی و وجهی و بدنی، إن لم تکونوا تضربونی! فقالوا: شلت أیماننا إن کنا [قد] قصدناک بضرب. فقال الرجل للوالی: یا عبد الله -- أ ما تعتبر بهذه الألطاف التی بها یصرف عنی هذا الضرب، ویلک ردنی إلی الإمام، و امتثل فی أمره. قال: فرده الوالی بعد [إلی] بین یدی الحسن بن علی؟سهما؟. فقال: یا ابن رسول الله، عجبنا لهذا، أنکرت أن یکون من شیعتکم و من لم یکن من شیعتکم، فهو من شیعة إبلیس، و هو فی النار، و قد رأیت له من المعجزات ما لا یکون إلّا للأنبیاء. فقال الحسن بن علی(علیه السلام): قل: أو للأوصیاء. [فقال: أو للأوصیاء]. فقال الحسن بن علی(علیه السلام) للوالی: یا عبد الله -- إنه کذب فی دعواه -- أنه من شیعتنا کذبة -- لو عرفها ثم تعمدها لابتلی بجمیع عذابک له، و لبقی فی المطبق ثلاثین سنة، و لکن الله تعالی رحمه لإطلاق کلمة علی ما عنی لا علی تعمد کذب و أنت یا عبد الله، فاعلم أن الله؟عز؟ قد خلصه من یدیک، خل عنه فإنه من موالینا و محبینا، و لیس من شیعتنا. فقال الوالی: ما کان هذا کله عندنا إلّا سواء، فما الفرق قال له الإمام ع: الفرق أن شیعتنا هم الذین یتبعون آثارنا، و یطیعونا فی جمیع أوامرنا و نواهینا، فأولئک [من] شیعتنا. فأما من خالفنا فی کثیر مما فرضه الله علیه -- فلیسوا من شیعتنا. قال الإمام(علیه السلام) للوالی: و أنت قد کذبت کذبة لو تعمدتها و کذبتها -- لابتلاک الله؟عز؟ بضرب ألف سوط، و سجن ثلاثین سنة فی المطبق. قال: و ما هی یا ابن رسول الله قال: بزعمک أنک رأیت له معجزات، إن المعجزات لیست له إنّما هی لنا أظهرها الله تعالی فیه إبانة لحجتنا و إیضاحا لجلالتنا و شرفنا، و لو قلت: شاهدت فیه معجزات، لم أنکره علیک، أ لیس إحیاء عیسی(علیه السلام) المیت معجزة أ هی للمیت أم لعیسی أ و لیس خلق من الطین کهیئة الطیر -- فصار طیرا بإذن الله [معجزة] أ هی للطائر أو لعیسی أ و لیس الذین جعلوا قردة خاسئین معجزة، أ هی للقردة أو لنبی ذلک الزمان فقال الوالی: أستغفر الله [ربی] و أتوب إلیه. ثم قال الحسن بن علی(علیه السلام) للرجل الذی قال إنه من شیعة علی(علیه السلام): یا عبد الله لست من شیعة علی(علیه السلام)، إنّما أنت من محبیه، و إنّما شیعة علی(علیه السلام) الذین قال؟عز؟ فیهم: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ -- أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ. هم الذین آمنوا بالله و وصفوه بصفاته، و نزهوه عن خلاف صفاته، و صدقوا محمّدا فی أقواله، و صوبوه فی کل أفعاله، و رأوا علیا بعده سیدا إماما، و قرما هماما لا یعدله من أمة محمّد أحد، و لا کلهم إذا اجتمعوا فی کفة یوزنون بوزنه، بل یرجح علیهم -- کما ترجح السماء و الأرض علی الذرة. و شیعة علی(علیه السلام) هم الذین لا یبالون فی سبیل الله -- أ وقع الموت علیهم، أو وقعوا علی الموت. و شیعة علی(علیه السلام) هم الذین یؤثرون إخوانهم علی أنفسهم، وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ و هم الذین لا یراهم الله حیث نهاهم، و لا یفقدهم من حیث أمرهم. و شیعة علی(علیه السلام) هم الذین یقتدون بعلی فی إکرام إخوانهم المؤمنین. ما عن قولی أقول لک هذا، بل أقوله عن قول محمّد ص، فذلک قوله تعالی: وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قضوا الفرائض کلها، بعد التوحید و اعتقاد النبوة و الإمامة و أعظمها [فرضا] قضاء حقوق الإخوان فی الله، و استعمال التقیة من أعداء الله؟عز؟. [تفسیر امام عسکری(علیه السلام)، ص 316، ح 161]

ص: 157

«إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از این آیه سلامت از شکّ است.(2)

ص: 158


1- 214.. سوره ی صافّات، آیه ی 84.
2- 215.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ قال القلب السلیم من الشک و قد کتبنا خبره فی سورة الأنبیاء. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 223]

مرحوم طبرسی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از قلب سلیم قلبی است که به غیر خداوند تعلّق نداشته باشد.(1)

سفیان بن عیینه گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» فرمود:

قلب سلیم آن قلبی است که چون پروردگار خود را ملاقات می کند، جز خدا، احدی در آن نباشد، و هر قلبی که در آن شرک و یا شکّی باشد ساقط [و بی ارزش] خواهد بود، و هدف از زهد در دنیا این است که قلوب مردم برای آخرت [و خواسته های خداوند] فارغ باشد [و به چیزهای دنیایی تعلّق پیدا نکند.](2)

مرحوم قطب راوندی در کتاب «لبّ اللباب» از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

قلب سلیم آن قلبی است که در آن: دیانتی بدون شکّ و بدون هوای نفس باشد، و صاحب آن دارای عمل بدون سمعه و ریا باشد.

سپس گوید:

و از آن حضرت نقل شده که فرمود: در قیامت ندا می شود: کجایند کسانی که مردم را می پرستیده اند؟ به پا خیزند و پاداش خود را از مردم بگیرند، چرا که من عملی که هدف دنیایی با آن مخلوط باشد را نمی پذیرم.(3)

ص: 159


1- 216.. بقلب سلیم من کل ما سوی الله تعالی لم یتعلق بشی ء غیره عن أبی عبد الله(علیه السلام).[مجمع البیان، ج 8، ص 701]
2- 217.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ قَالَ الْقَلْبُ السَّلِیمُ الَّذِی یَلْقَی رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ قَالَ وَ کُلُّ قَلْبٍ فِیهِ شِرْکٌ أَوْ شَکٌّ فَهُوَ سَاقِطٌ وَ إِنَّمَا أَرَادُوا الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا لِتَفْرُغَ قُلُوبُهُمْ لِلْآخِرَةِ. [کافی، ج 2، ص 16]
3- 218.. الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِیُّ فِی لُبِّ اللُّبَابِ، عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ سُئِلَ مَا الْقَلْبُ السَّلِیمُ فَقَالَ دِینٌ بِلَا شَکٍّ وَ هَوًی وَ عَمَلٌ بِلَا سُمْعَةٍ وَ رِیَاءٍ. [مستدرک الوسائل، ج 1، ص 113]

«فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ …»(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«تقیّه از دین خداست» گفتم: آیا راستی تقیّه از دین خداست؟! فرمود: «آری به خدا سوگند، از دین خداست» سپس فرمود: یوسف(علیه السلام) که گفت: «أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ»(2)، به خدا سوگند آنان [یعنی فرزندان یعقوب(علیه السلام)] سرقتی نکرده بودند [و یوسف تقیّه نمود] و ابراهیم(علیه السلام) نیز که گفت: «إِنِّی سَقِیمٌ» به خدا سوگند او سقیم و مریض نبود بلکه تقیّه نمود.(3)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

ابراهیم(علیه السلام) که گفت: «إِنِّی سَقِیمٌ» او سقیم و مریض نبود و دروغ نیز نگفت و مقصود او این بود که در دین خود سقیم است.(4)

مرحوم صدوق پس از نقل حدیث فوق گوید:

روایت شده که ابراهیم(علیه السلام) از «إِنِّی سَقِیمٌ» اراده کرد که من به خاطر مصیبتی که بر امام حسین(علیه السلام) وارد می شود سقیم و مریض هستم.(5)

ص: 160


1- 219.. سوره ی صافّات، آیات 88 و 89.
2- 220.. سوره ی یوسف، آیه ی 70.
3- 221.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) التَّقِیَّةُ مِنْ دِینِ اللَّهِ -- قُلْتُ مِنْ دِینِ اللَّهِ قَالَ إِی وَ اللَّهِ مِنْ دِینِ اللَّهِ وَ لَقَدْ قَالَ یُوسُفُ(علیه السلام) -- أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسارِقُونَ وَ اللَّهِ مَا کَانُوا سَرَقُوا شَیْئاً وَ لَقَدْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) إِنِّی سَقِیمٌ وَ اللَّهِ مَا کَانَ سَقِیماً. [کافی، ج 2، ص 271، ح 3]
4- 222.. فَقُلْتُ قَوْلُهُ إِنِّی سَقِیمٌ قَالَ مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ سَقِیماً وَ مَا کَذَبَ إِنَّمَا عَنَی سَقِیماً فِی دِینِهِ مُرْتَاداً. [معانی الأخبار، ص 210، ح 1]
5- 223.. و قد روی أنه عنی أنی سقیم بما یفعل بالحسین بن علی؟سهما؟. [همان]

«فَرَاغَ إِلَی آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَ لَا تَأْکُلُونَ * مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ *فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْبًا بِالْیَمِینِ * فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ * قَالَ أَ تَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ * وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ»(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آزر پدر ابراهیم(علیه السلام) منجّم نمرود بود، و نمرود بدون نظر آزر کاری نمی کرد، پس شبی آزر در نجوم نظر کرد و چون روز شد به نمرود گفت: «من در شب گذشته چیز عجیبی را دیدم» نمرود گفت: چه دیدی؟ آزر گفت: از ستارگان یافتم که فرزندی در سرزمین ما به دنیا می آید و هلاکت و نابودی ما به دست اوست، و در آینده نزدیکی مادر به او باردار می شود، پس نمرود شگفت زده شد و گفت: آیا تا کنون مادری به او باردار شده است؟ آزر گفت: هنوز مادری به او باردار نشده است.

پس نمرود دستور داد تا زن ها را از مردها جدا کنند، و زن ها در شهر بمانند و مردها از شهر خارج شوند و دسترسی به همسران خود نداشته باشند، تا این که آزر با همسر خود آمیزش کرد و او به ابراهیم باردار شد، و آزر گمان برد که خود صاحب آن فرزند شود؟ از این رو قابله ها را گفت تا بررسی کنند -- و آنان به خوبی می فهمیدند که زن باردار شده و یا باردارنشده است -- پس خداوند حمل ابراهیم را به پشت رحم فرستاد و قابله ها گفتند: ما چیزی را نیافتیم، و در دانش او رقم خورده بود که آن فرزند موعود در آتش قرار می گیرد، و لکن رقم نخورده بود که خداوند او را نجات می دهد، و چون مادر ابراهیم فرزند خود را به دنیا آورد، آزر خواست او را تحویل نمرود بدهد تا کشته شود، ولکن همسر او گفت: چنین مکن، و من او را در بعضی از غارها پنهان خواهم نمود، تا اجل او فرا رسد. و تو قاتل فرزند خود نباشی، پس مادر، ابراهیم(علیه السلام) را در غار برد و او را شیر داد و سنگی بر درب غار گذارد و برگشت و خداوند روزی ابراهیم را در انگشت او قرار داد و او ابهام خود را می مکید و شیر از آن

ص: 161


1- 224.. سوره ی صافّات، آیات 96-91.

جاری می شد، و ابراهیم در هر روز به اندازه ی یک هفته و در هر هفته به اندازه ی یک ماه و در هر ماه به اندازه ی یکسال رشد می کرد و مدّتی این گونه گذشت تا این که روزی مادر ابراهیم به آزر گفت: اگر اجازه بدهی سری به آن فرزندمان می زنم، آزر گفت: مانعی نیست و مادر به سراغ فرزند خود آمد و دید او رشد نموده و چشمانش مانند دو چراغ نور می دهد پس او را برگرفت و به سینه چسبانید و به او شیر داد و چون بازگشت به آزر گفت:

او را در زیر خاک دفن کردم، و از آن به بعد، گاه به گاهی به بهانه کار دیگری نزد ابراهیم می آمد، و او را بر می گرفت و شیر می داد و باز می گشت تا این که ابراهیم بزرگ شد و چون مادر خواست از او جدا شود لباس او را گرفت و گفت: مرا با خود ببر، مادر گفت: باید از پدرت اجازه بگیرم، پس نزد آزر آمد و قصّه او را بازگو کرد و آزر گفت: او را بیاورد و در کنار راه بگذارد تا هنگام عبور برادرانش، همراه آنان برود و شناخته نشود.

از سویی برادران ابراهیم به کار بت سازی مشغول بودند، و بت ها را به بازار می بردند و می فروختند و ابراهیم بین آنان قرار گرفت و چون پدر او آزر او را دید به او علاقه مند شد، پس روزی ابراهیم نیز مانند برادران خود بتی را ساخت که زیباتر از همه بت ها بود و آزر گفت: «من امیدوارم که از این فرزند خیری به ما برسد» در این هنگام ابراهیم طبر را گرفت و بر سر بت کوبید و آن را شکست و آزر از دیدن این منظره وحشت نمود و گفت: چه کردی فرزندم؟

ص: 162

ابراهیم(علیه السلام) گفت:

شما را از این بت چه سودی است؟ آزر گفت: ما او را می پرستیم، ابراهیم فرمود: «أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ؟» یعنی آیا بتی که با دست خود می تراشید را می پرستید؟! پس آزر به همسر خود گفت: این همان کسی است که مُلک و قدرت ما، به دست او تباه خواهد شد.(1)

ص: 163


1- 225.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّ آزَرَ أَبَا إِبْرَاهِیمَ ع کَانَ مُنَجِّماً لِنُمْرُودَ وَ لَمْ یَکُنْ یَصْدُرُ إِلَّا عَنْ أَمْرِهِ فَنَظَرَ لَیْلَةً فِی النُّجُومِ فَأَصْبَحَ وَ هُوَ یَقُولُ لِنُمْرُودَ لَقَدْ رَأَیْتُ عَجَباً قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ رَأَیْتُ مَوْلُوداً یُولَدُ فِی أَرْضِنَا یَکُونُ هَلَاکُنَا عَلَی یَدَیْهِ وَ لَا یَلْبَثُ إِلَّا قَلِیلًا حَتَّی یُحْمَلَ بِهِ قَالَ فَتَعَجَّبَ مِنْ ذَلِکَ وَ قَالَ هَلْ حَمَلَتْ بِهِ النِّسَاءُ قَالَ لَا قَالَ فَحَجَبَ النِّسَاءَ عَنِ الرِّجَالِ فَلَمْ یَدَعِ امْرَأَةً إِلَّا جَعَلَهَا فِی الْمَدِینَةِ لَا یُخْلَصُ إِلَیْهَا وَ وَقَعَ آزَرُ بِأَهْلِهِ فَعَلِقَتْ بِإِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) فَظَنَّ أَنَّهُ صَاحِبُهُ فَأَرْسَلَ إِلَی نِسَاءٍ مِنَ الْقَوَابِلِ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ لَا یَکُونُ فِی الرَّحِمِ شَیْ ءٌ إِلَّا عَلِمْنَ بِهِ فَنَظَرْنَ فَأَلْزَمَ اللَّهُ؟عز؟ مَا فِی الرَّحِمِ إِلَی الظَّهْرِ فَقُلْنَ مَا نَرَی فِی بَطْنِهَا شَیْئاً وَ کَانَ فِیمَا أُوتِیَ مِنَ الْعِلْمِ أَنَّهُ سَیُحْرَقُ بِالنَّارِ وَ لَمْ یُؤْتَ عِلْمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی سَیُنْجِیهِ قَالَ فَلَمَّا وَضَعَتْ أُمُّ إِبْرَاهِیمَ أَرَادَ آزَرُ أَنْ یَذْهَبَ بِهِ إِلَی نُمْرُودَ لِیَقْتُلَهُ فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ لَا تَذْهَبْ بِابْنِکَ إِلَی نُمْرُودَ فَیَقْتُلَهُ دَعْنِی أَذْهَبْ بِهِ إِلَی بَعْضِ الْغِیرَانِ أَجْعَلْهُ فِیهِ حَتَّی یَأْتِیَ عَلَیْهِ أَجَلُهُ وَ لَا تَکُونَ أَنْتَ الَّذِی تَقْتُلُ ابْنَکَ فَقَالَ لَهَا فَامْضِی بِهِ قَالَ فَذَهَبَتْ بِهِ إِلَی غَارٍ ثُمَّ أَرْضَعَتْهُ ثُمَّ جَعَلَتْ عَلَی بَابِ الْغَارِ صَخْرَةً ثُمَّ انْصَرَفَتْ عَنْهُ قَالَ فَجَعَلَ اللَّهُ؟عز؟ رِزْقَهُ فِی إِبْهَامِهِ فَجَعَلَ یَمَصُّهَا فَیَشْخُبُ لَبَنُهَا وَ جَعَلَ یَشِبُّ فِی الْیَوْمِ کَمَا یَشِبُّ غَیْرُهُ فِی الْجُمْعَةِ وَ یَشِبُّ فِی الْجُمْعَةِ کَمَا یَشِبُّ غَیْرُهُ فِی الشَّهْرِ وَ یَشِبُّ فِی الشَّهْرِ کَمَا یَشِبُّ غَیْرُهُ فِی السَّنَةِ فَمَکَثَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَمْکُثَ ثُمَّ إِنَّ أُمَّهُ قَالَتْ لِأَبِیهِ لَوْ أَذِنْتَ لِی حَتَّی أَذْهَبَ إِلَی ذَلِکَ الصَّبِیِّ فَعَلْتُ قَالَ فَافْعَلِی فَذَهَبَتْ فَإِذَا هِیَ بِإِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) وَ إِذَا عَیْنَاهُ تَزْهَرَانِ کَأَنَّهُمَا سِرَاجَانِ قَالَ فَأَخَذَتْهُ فَضَمَّتْهُ إِلَی صَدْرِهَا وَ أَرْضَعَتْهُ ثُمَّ انْصَرَفَتْ عَنْهُ فَسَأَلَهَا آزَرُ عَنْهُ فَقَالَتْ قَدْ وَارَیْتُهُ فِی التُّرَابِ فَمَکَثَتْ تَفْعَلُ فَتَخْرُجُ فِی الْحَاجَةِ وَ تَذْهَبُ إِلَی إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) فَتَضُمُّهُ إِلَیْهَا وَ تُرْضِعُهُ ثُمَّ تَنْصَرِفُ فَلَمَّا تَحَرَّکَ أَتَتْهُ کَمَا کَانَتْ تَأْتِیهِ فَصَنَعَتْ بِهِ کَمَا کَانَتْ تَصْنَعُ فَلَمَّا أَرَادَتِ الِانْصِرَافَ أَخَذَ بِثَوْبِهَا فَقَالَتْ لَهُ مَا لَکَ فَقَالَ لَهَا اذْهَبِی بِی مَعَکِ فَقَالَتْ لَهُ حَتَّی أَسْتَأْمِرَ أَبَاکَ قَالَ فَأَتَتْ أُمُّ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) آزَرَ فَأَعْلَمَتْهُ الْقِصَّةَ فَقَالَ لَهَا ائْتِینِی بِهِ فَأَقْعِدِیهِ عَلَی الطَّرِیقِ فَإِذَا مَرَّ بِهِ إِخْوَتُهُ دَخَلَ مَعَهُمْ وَ لَا یُعْرَفُ قَالَ وَ کَانَ إِخْوَةُ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) یَعْمَلُونَ الْأَصْنَامَ وَ یَذْهَبُونَ بِهَا إِلَی الْأَسْوَاقِ وَ یَبِیعُونَهَا قَالَ فَذَهَبَتْ إِلَیْهِ فَجَاءَتْ بِهِ حَتَّی أَقْعَدَتْهُ عَلَی الطَّرِیقِ وَ مَرَّ إِخْوَتُهُ فَدَخَلَ مَعَهُمْ فَلَمَّا رَآهُ أَبُوهُ وَقَعَتْ عَلَیْهِ الْمَحَبَّةُ مِنْهُ فَمَکَثَ مَا شَاءَ اللَّهُ قَالَ فَبَیْنَمَا إِخْوَتُهُ یَعْمَلُونَ یَوْماً مِنَ الْأَیَّامِ الْأَصْنَامَ إِذَا أَخَذَ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) الْقَدُومَ وَ أَخَذَ خَشَبَةً فَنَجَرَ مِنْهَا صَنَماً لَمْ یَرَوْا قَطُّ مِثْلَهُ فَقَالَ آزَرُ لِأُمِّهِ إِنِّی لَأَرْجُو أَنْ نُصِیبَ خَیْراً بِبَرَکَةِ ابْنِکِ هَذَا قَالَ فَبَیْنَمَا هُمْ کَذَلِکَ إِذَا أَخَذَ إِبْرَاهِیمُ الْقَدُومَ فَکَسَرَ الصَّنَمَ الَّذِی عَمِلَهُ فَفَزِعَ أَبُوهُ مِنْ ذَلِکَ فَزَعاً شَدِیداً فَقَالَ لَهُ أَیَّ شَیْ ءٍ عَمِلْتَ فَقَالَ لَهُ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) وَ مَا تَصْنَعُونَ بِهِ فَقَالَ آزَرُ نَعْبُدُهُ فَقَالَ لَهُ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ فَقَالَ آزَرُ لِأُمِّهِ هَذَا الَّذِی یَکُونُ ذَهَابُ مُلْکِنَا عَلَی یَدَیْهِ. [کافی، ج 8، ص 366، ح 558]

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

ابراهیم(علیه السلام) در بین قوم خود از بت ها و بت پرستی ها بدگویی می نمود، تا این که او را نزد نمرود بردند و نمرود به او گفت: پروردگار تو کیست؟ ابراهیم(علیه السلام) فرمود: «رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ» یعنی پروردگار من کسی است که زنده می کند و می میراند. نمرود گفت: من نیز می میرانم و زنده می کنم «قالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیت» ابراهیم(علیه السلام) فرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ» یعنی خدای من خورشید را از مشرق طلوع می دهد و اکنون تو آن را از مغرب طلوع بده «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِین»(1) یعنی نمرود مبهوت و متحیّر شد و خداوند مردم ستمکار را هدایت نمی نماید.(2)

ص: 164


1- 226.. سوره ی بقره، آیه ی 258.
2- 227.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حُجْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ خَالَفَ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) قَوْمَهُ وَ عَابَ آلِهَتَهُمْ حَتَّی أُدْخِلَ عَلَی نُمْرُودَ فَخَاصَمَهُ فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ قالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ. [کافی، ج 8، ص 368، ح 559]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

ابراهیم(علیه السلام) از بت ها بدگویی کرد و از این رو نگاه به ستاره ای نمود و گفت: «إِنِّی سَقِیمٌ» و به خدا سوگند او مریض و سقیم نبود و دروغ نیز نگفت، و چون مردم [در روز عید خود] از شهر بیرون رفتند ابراهیم طبری برداشت و بت های نمرودیان را شکست و طبر را به دوش بت بزرگ قرار داد و آن را نشکست و چون مردم بازگشتند و بت های خود را چنین دیدند گفتند: «به خدا سوگند جز آن جوانی که از آن ها بدگویی می کرد آنان را نشکسته است» و مجازاتی برای او سخت تر از آتش ندانستند از این رو هیزم جمع کردند تا او را آتش بزنند و در آن روز نمرود با لشکر خود جای بلندی را فراهم کردند تا سوختن ابراهیم(علیه السلام) را ببینند، و چون ابراهیم را در منجنیق قرار دادند، زمین گفت: خدایا در پشت من کسی جز او تو را نمی پرستد، آیا باید به آتش بسوزد؟! خطاب شد او اگر مرا بخواند من او را نجات می دهم.

راوی حدیث ابان عثمان گوید: زراره از امام باقر(علیه السلام) نقل نمود که آن حضرت فرمود:

دعای ابراهیم(علیه السلام) در آن روز چنین بوده است: «یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» سپس فرمود: «توکّلت علی الله» و پروردگار او فرمود: نجات یافتی و به آتش گفت: «کُونِی بَرْداً» پس دندان های ابراهیم از سرما لرزید، تا این که خداوند فرمود: «وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ»(1)، و جبرئیل(علیه السلام) فرود آمد و در بین آتش با ابراهیم سخن گفت، و چون نمرود این

ص: 165


1- 228.. سوره ی انبیاء، آیه ی 69.

منظره را دید گفت: هر که می خواهد خدایی انتخاب کند، باید خدایی مثل خدای ابراهیم را انتخاب نماید.

در این هنگام یکی از بزرگان نمرودیان گفت: «من آتش را سوگند دادم که ابراهیم را نسوزاند» پس شعله ای از آتش به طرف او آمد و او را سوزاند، و لوط(علیه السلام) به ابراهیم ایمان آورد، و ابراهیم و ساره و لوط به شام مهاجرت نمودند.(1)

ص: 166


1- 229.. وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَابَ آلِهَتَهُمْ فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ اللَّهِ مَا کَانَ سَقِیماً وَ مَا کَذَبَ فَلَمَّا تَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ إِلَی عِیدٍ لَهُمْ دَخَلَ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) إِلَی آلِهَتِهِمْ بِقَدُومٍ فَکَسَرَهَا إِلَّا کَبِیراً لَهُمْ وَ وَضَعَ الْقَدُومَ فِی عُنُقِهِ فَرَجَعُوا إِلَی آلِهَتِهِمْ فَنَظَرُوا إِلَی مَا صُنِعَ بِهَا فَقَالُوا لَا وَ اللَّهِ مَا اجْتَرَأَ عَلَیْهَا وَ لَا کَسَرَهَا إِلَّا الْفَتَی الَّذِی کَانَ یَعِیبُهَا وَ یَبْرَأُ مِنْهَا فَلَمْ یَجِدُوا لَهُ قِتْلَةً أَعْظَمَ مِنَ النَّارِ فَجُمِعَ لَهُ الْحَطَبُ وَ اسْتَجَادُوهُ حَتَّی إِذَا کَانَ الْیَوْمُ الَّذِی یُحْرَقُ فِیهِ بَرَزَ لَهُ نُمْرُودُ وَ جُنُودُهُ وَ قَدْ بُنِیَ لَهُ بِنَاءٌ لِیَنْظُرَ إِلَیْهِ کَیْفَ تَأْخُذُهُ النَّارُ وَ وُضِعَ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) فِی مَنْجَنِیقٍ وَ قَالَتِ الْأَرْضُ یَا رَبِّ لَیْسَ عَلَی ظَهْرِی أَحَدٌ یَعْبُدُکَ غَیْرُهُ یُحْرَقُ بِالنَّارِ قَالَ الرَّبُّ إِنْ دَعَانِی کَفَیْتُهُ فَذَکَرَ أَبَانٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّ دُعَاءَ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) یَوْمَئِذٍ کَانَ -- یَا أَحَدُ [یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ] یَا صَمَدُ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ ثُمَّ قَالَ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ فَقَالَ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی کَفَیْتُ -- فَقَالَ لِلنَّارِ کُونِی بَرْداً قَالَ فَاضْطَرَبَتْ أَسْنَانُ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) مِنَ الْبَرْدِ حَتَّی قَالَ اللَّهُ؟عز؟ وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ وَ انْحَطَّ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) وَ إِذَا هُوَ جَالِسٌ مَعَ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) یُحَدِّثُهُ فِی النَّارِ قَالَ نُمْرُودُ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهاً فَلْیَتَّخِذْ مِثْلَ إِلَهِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ فَقَالَ عَظِیمٌ مِنْ عُظَمَائِهِمْ إِنِّی عَزَمْتُ عَلَی النَّارِ أَنْ لَا تُحْرِقَهُ قَالَ فَأَخَذَ عُنُقٌ مِنَ النَّارِ نَحْوَهُ حَتَّی أَحْرَقَهُ قَالَ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ خَرَجَ مُهَاجِراً إِلَی الشَّامِ هُوَ وَ سَارَةُ وَ لُوطٌ. [کافی، ج 8، ص 368، ح 559]

«وَ قَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی سَیَهْدِینِ * رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ * فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ * فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ …»(1)

مرحوم کلینی در کتاب کافی با سند خود از ابراهیم بن ابی زیاد کرخی نقل نموده که گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

ابراهیم(علیه السلام) در عراق در محلّی به نام «کُوثَی رَبّی» زادگاه پدرش به دنیا آمد و همسر او ساره بود و همسر لوط ورقه بود و ساره و ورقه خواهر همدیگر و دختران لاحج بودند و لاحج پیامبر «مُنذِر» بود و لکن رسول نبود و در سرشت ابراهیم فطرت خداشناسی بود از این رو خداوند او را به دین خود هدایت نمود و به پیامبری برگزید، او با ساره دختر لاحج که دختر خاله او بود ازدواج کرد، و ساره دارای گوسفندان فراوان و زمین وسیعی بود و همه اموال خود را به ابراهیم(علیه السلام) تملیک نمود و ابراهیم(علیه السلام) مشغول به اصلاح اموال ساره شد و دام و زراعت فراوانی پیدا کرد و کسی در «کُوثَی رَبّی» مانند او نبود….(2)

ص: 167


1- 230.. سوره ی صافّات، آیات 113-99.
2- 231.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ الْکَرْخِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) کَانَ مَوْلِدُهُ بِکُوثَی رُبَا وَ کَانَ أَبُوهُ مِنْ أَهْلِهَا وَ کَانَتْ أُمُّ إِبْرَاهِیمَ وَ أُمُّ لُوطٍ سَارَةَ وَ وَرَقَةَ -- وَ فِی نُسْخَةٍ رُقَیَّةَ أُخْتَیْنِ وَ هُمَا ابْنَتَانِ لِلَاحِجٍ وَ کَانَ اللَّاحِجُ نَبِیّاً مُنْذِراً وَ لَمْ یَکُنْ رَسُولًا وَ کَانَ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) فِی شَبِیبَتِهِ عَلَی الْفِطْرَةِ الَّتِی فَطَرَ اللَّهُ؟عز؟ الْخَلْقَ عَلَیْهَا حَتَّی هَدَاهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَی دِینِهِ وَ اجْتَبَاهُ وَ إِنَّهُ تَزَوَّجَ سَارَةَ ابْنَةَ لَاحِجٍ وَ هِیَ ابْنَةُ خَالَتِهِ وَ کَانَتْ سَارَةُ صَاحِبَةَ مَاشِیَةٍ کَثِیرَةٍ وَ أَرْضٍ وَاسِعَةٍ وَ حَالٍ حَسَنَةٍ وَ کَانَتْ قَدْ مَلَّکَتْ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) جَمِیعَ مَا کَانَتْ تَمْلِکُهُ فَقَامَ فِیهِ وَ أَصْلَحَهُ وَ کَثُرَتِ الْمَاشِیَةُ وَ الزَّرْعُ حَتَّی لَمْ یَکُنْ بِأَرْضِ کُوثَی رُبَا رَجُلٌ أَحْسَنُ حَالًا مِنْهُ …. [کافی، ج 8، ص 370، ح 560]

مؤلّف گوید:

در این امّت نیز نمونه ساره حضرت خدیجه(علیها السلام) بود که دارای اموال فراوانی بود و چون با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ازدواج نمود همه اموال خود را در اختیار آن حضرت قرار داد.

«رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ * فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ * فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ»(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

جبرئیل روز ترویه [یعنی هشتم ذی حجّه] به ابراهیم(علیه السلام) گفت: [برای منا و عرفات] «آب بردار» از این رو روز هشتم ذی حجّه روز ترویه نامیده شد، سپس جبرئیل ابراهیم(علیه السلام) را به منا آورد و ابراهیم(علیه السلام) شب را در آنجا خوابید، و پس از آن او را به طرف عرفات برد و خیمه او را در نزدیکی مسجد «نَمِرة» قرار داد، و ابراهیم در آنجا با سنگ ها مسجدی بنا کرد، و الآن مسجد او داخل مسجد نمره است و در آن مسجد ابراهیم نماز ظهر و عصر خود را خواند و سپس جبرئیل او را به عرفات آورد و گفت:

ای ابراهیم این محلّ، عرفات است پس مناسک خود را بشناس و به گناه خود اعتراف کن -- و به همین خاطر این محل عرفات نامیده شد، و سپس ابراهیم(علیه السلام) به مزدلفه و مشعر آمد و خداوند او را امر کرد تا فرزند خود را ذبح [و قربانی] کند، در حالی که شمایل و جمال و خُلق زیبای او را دید و محبّت و علاقه خود را به او احساس نمود، و چون صبح روز عید قربان فرا رسید از مشعر به منا آمد و به مادر اسماعیل گفت: تو به زیارت خانه خدا باید بروی، و اسماعیل را با خود نگاه داشت و به او گفت: حمار و کارد را بیاور تا من

ص: 168


1- 232.. سوره ی صافّات، آیات 102-100.

قربانی کنم و مقصود او ذبح اسماعیل و تجهیز و دفن او بود، پس اسماعیل الاغ و کارد را آماده کرد و گفت: قربانی کجاست؟ ابراهیم فرمود:

خدایت می داند او کجاست. سپس گفت: فرزند عزیزم به خدا سوگند او تو هستی و خداوند مرا امر کرده تا تو را قربانی کنم، تو چه می گویی؟ اسماعیل گفت: پدر جان به آنچه امر شده ای عمل کن، إن شاءالله، مرا از صابران خواهی یافت، و چون ابراهیم خواست که فرزند خود را قربانی کند اسماعیل گفت: چشمان من را ببند و پاهایم را در طناب کن [تا چشم تو در آن حال بر من نیفتد، و از امر الهی باز نمانی، و من در حال جان دادن پایی حرکت ندهم و خلاف ادبی انجام ندهم] ابراهیم فرمود: به خدا سوگند چنین نخواهم کرد و سپس قُرطان حمار [یعنی پارچه ای که به پشت حیوان می اندازند] را روی زمین پهن کرد و اسماعیل را بر روی آن خواباند و کارد را به گلوی او گذارد، ناگهان پیرمردی آمد و گفت: از این جوان چه می خواهی؟ ابراهیم(علیه السلام) فرمود: «می خواهم او را قربانی کنم» پیرمرد گفت: سبحان الله جوانی که طرفة العینی خدا را معصیت نکرده است را می خواهی بکشی؟! ابراهیم فرمود: «آری خداوند به من چنین امر نموده است» پیرمرد گفت: «بلکه خداوند تو را از این کار نهی نموده، و آنچه در خواب دیده ای امر شیطان بوده است» ابراهیم فرمود: «وای بر تو به خدا سوگند آنچه در خواب شنیدم سخن خدا بود، و تو دروغ می گویی، و به خدا سوگند با تو سخن نخواهم گفت» و چون خواست که اسماعیل را ذبح کند، آن پیرمرد [یعنی ابلیس] به او گفت:

«ای ابراهیم تو پیشوای مردم هستی و اگر فرزند خود را قربانی کنی مردم نیز به تو اقتدا خواهند نمود، پس از این کار خودداری کن» و لکن ابراهیم(علیه السلام)

ص: 169

با او سخن نگفت و اسماعیل را کنار جمره ی وسطی خوابانید و کارد را بر گلوی او گذارد و سر به آسمان بلند کرد و کارد را فشار داد و جبرئیل(علیه السلام) آمدو کارد را به پشت برگرداند، و چون ابراهیم دید که کارد به پشت برگشته، کارد را به طرف دیگر برگرداند و جبرائیل نیز آن را به پشت بازگرداند، و این عمل چندین بار تکرار شد، و ندایی از طرف مسجد خیف بلند شد و خداوند فرمود:

«یا إِبْراهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا» یعنی «ای ابراهیم تو خواب خود را تصدیق کردی» و اسماعیل از زیر دست پدر برخاست و جبرئیل گوسفندی را به جای او قرار داد، سپس آن پیرمرد خبیث خود را به مادر اسماعیل که در کنار کعبه بود رساند و گفت: «من پیرمردی را دیدم که اوصاف او چنین و چنان بود» و اوصاف ابراهیم(علیه السلام) را بیان کرد، مادر اسماعیل گفت: او شوهر من ابراهیم است، و سپس اوصاف اسماعیل را برشمرد و مادر اسماعیل گفت: او فرزند من است، پس آن خبیث گفت:

من دیدم که آن پیرمرد یعنی ابراهیم آن جوان را خوابانده بود و می خواست او را سر ببرّد. مادر اسماعیل گفت: «هرگز ابراهیم چنین نمی کند، چرا که او از همه مردم مهربان تراست» پیرمرد خبیث گفت: «به پروردگار آسمان و زمین و پروردگار این کعبه سوگند که من چنین دیدم، مادر گفت: برای چه؟ ابلیس گفت: «او گمان کرده بود که پروردگارش چنین دستوری به او داده است، مادر اسماعیل گفت: «حق بوده که از پروردگار خود اطاعت کند».

امام باقر(علیه السلام) در پایان این قصّه می فرماید:

مادر اسماعیل یعنی ساره با شنیدن این سخنان رقّت پیدا کرد و ترسید

ص: 170

که درباره ی فرزند او دستوری از آسمان آمده باشد، از این رو پس از انجام مناسک دست بر روی سر گذارد و به طرف منا حرکت کرد در حالی که می گفت: «خدایا مرا نسبت به آنچه با مادر اسماعیل کردم، مؤاخذه مکن و چون ساره خود را به اسماعیل رساند و اثر کارد را در گلوی او دید ناله کرد و بیمار شد و از آن بیماری از دنیا رحلت نمود….(1)

ص: 171


1- 233.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدَوَیْهِ بْنِ عَامِرٍ جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَذْکُرَانِ أَنَّهُ لَمَّا کَانَ یَوْمُ التَّرْوِیَةِ قَالَ جَبْرَئِیلُ لِإِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) تَرَوَّهْ مِنَ الْمَاءِ فَسُمِّیَتِ التَّرْوِیَةَ ثُمَّ أَتَی مِنًی فَأَبَاتَهُ بِهَا ثُمَّ غَدَا بِهِ إِلَی عَرَفَاتٍ فَضَرَبَ خِبَاهُ بِنَمِرَةَ دُونَ عَرَفَةَ فَبَنَی مَسْجِداً بِأَحْجَارٍ بِیضٍ وَ کَانَ یُعْرَفُ أَثَرُ مَسْجِدِ إِبْرَاهِیمَ حَتَّی أُدْخِلَ فِی هَذَا الْمَسْجِدِ الَّذِی بِنَمِرَةَ حَیْثُ یُصَلِّی الْإِمَامُ یَوْمَ عَرَفَةَ فَصَلَّی بِهَا الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ ثُمَّ عَمَدَ بِهِ إِلَی عَرَفَاتٍ فَقَالَ هَذِهِ عَرَفَاتٌ فَاعْرِفْ بِهَا مَنَاسِکَکَ وَ اعْتَرِفْ بِذَنْبِکَ فَسُمِّیَ عَرَفَاتٍ ثُمَّ أَفَاضَ إِلَی الْمُزْدَلِفَةِ فَسُمِّیَتِ الْمُزْدَلِفَةَ لِأَنَّهُ ازْدَلَفَ إِلَیْهَا ثُمَّ قَامَ عَلَی الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ فَأَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ یَذْبَحَ ابْنَهُ وَ قَدْ رَأَی فِیهِ شَمَائِلَهُ وَ خَلَائِقَهُ وَ أَنِسَ مَا کَانَ إِلَیْهِ فَلَمَّا أَصْبَحَ أَفَاضَ مِنَ الْمَشْعَرِ إِلَی مِنًی فَقَالَ لِأُمِّهِ زُورِی الْبَیْتَ أَنْتِ وَ أَحْتَبِسَ الْغُلَامَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ هَاتِ الْحِمَارَ وَ السِّکِّینَ حَتَّی أُقَرِّبَ الْقُرْبَانَ فَقَالَ أَبَانٌ فَقُلْتُ لِأَبِی بَصِیرٍ مَا أَرَادَ بِالْحِمَارِ وَ السِّکِّینِ قَالَ أَرَادَ أَنْ یَذْبَحَهُ ثُمَّ یَحْمِلَهُ فَیُجَهِّزَهُ وَ یَدْفِنَهُ قَالَ فَجَاءَ الْغُلَامُ بِالْحِمَارِ وَ السِّکِّینِ فَقَالَ یَا أَبَتِ أَیْنَ الْقُرْبَانُ قَالَ رَبُّکَ یَعْلَمُ أَیْنَ هُوَ یَا بُنَیَّ أَنْتَ وَ اللَّهِ هُوَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَمَرَنِی بِذَبْحِکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ قَالَ فَلَمَّا عَزَمَ عَلَی الذَّبْحِ قَالَ یَا أَبَتِ خَمِّرْ وَجْهِی وَ شُدَّ وَثَاقِی قَالَ یَا بُنَیَّ الْوَثَاقُ مَعَ الذَّبْحِ وَ اللَّهِ لَا أَجْمَعُهُمَا عَلَیْکَ الْیَوْمَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَطَرَحَ لَهُ قُرْطَانَ الْحِمَارِ ثُمَّ أَضْجَعَهُ عَلَیْهِ وَ أَخَذَ الْمُدْیَةَ فَوَضَعَهَا عَلَی حَلْقِهِ قَالَ فَأَقْبَلَ شَیْخٌ فَقَالَ مَا تُرِیدُ مِنْ هَذَا الْغُلَامِ قَالَ أُرِیدُ أَنْ أَذْبَحَهُ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غُلَامٌ لَمْ یَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ تَذْبَحُهُ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَمَرَنِی بِذَبْحِهِ فَقَالَ بَلْ رَبُّکَ نَهَاکَ عَنْ ذَبْحِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَکَ بِهَذَا الشَّیْطَانُ فِی مَنَامِکَ قَالَ وَیْلَکَ الْکَلَامُ الَّذِی سَمِعْتُ هُوَ الَّذِی بَلَغَ بِی مَا تَرَی لَا وَ اللَّهِ لَا أُکَلِّمُکَ ثُمَّ عَزَمَ عَلَی الذَّبْحِ فَقَالَ الشَّیْخُ یَا إِبْرَاهِیمُ إِنَّکَ إِمَامٌ یُقْتَدَی بِکَ فَإِنْ ذَبَحْتَ وَلَدَکَ ذَبَحَ النَّاسُ أَوْلَادَهُمْ فَمَهْلًا فَأَبَی أَنْ یُکَلِّمَهُ قَالَ أَبُو بَصِیرٍ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ فَأَضْجَعَهُ عِنْدَ الْجَمْرَةِ الْوُسْطَی ثُمَّ أَخَذَ الْمُدْیَةَ فَوَضَعَهَا عَلَی حَلْقِهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ انْتَحَی عَلَیْهِ فَقَلَبَهَا جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) عَنْ حَلْقِهِ فَنَظَرَ إِبْرَاهِیمُ فَإِذَا هِیَ مَقْلُوبَةٌ فَقَلَبَهَا إِبْرَاهِیمُ عَلَی خَدِّهَا وَ قَلَبَهَا جَبْرَئِیلُ عَلَی قَفَاهَا فَفَعَلَ ذَلِکَ مِرَاراً ثُمَّ نُودِیَ مِنْ مَیْسَرَةِ مَسْجِدِ الْخَیْفِ یَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا وَ اجْتَرَّ الْغُلَامَ مِنْ تَحْتِهِ وَ تَنَاوَلَ جَبْرَئِیلُ الْکَبْشَ مِنْ قُلَّةِ ثَبِیرٍ -- فَوَضَعَهُ تَحْتَهُ وَ خَرَجَ الشَّیْخُ الْخَبِیثُ حَتَّی لَحِقَ بِالْعَجُوزِ حِینَ نَظَرَتْ إِلَی الْبَیْتِ وَ الْبَیْتُ فِی وَسَطِ الْوَادِی فَقَالَ مَا شَیْخٌ رَأَیْتُهُ بِمِنًی فَنَعَتَ نَعْتَ إِبْرَاهِیمَ قَالَتْ ذَاکَ بَعْلِی قَالَ فَمَا وَصِیفٌ رَأَیْتُهُ مَعَهُ وَ نَعَتَ نَعْتَهُ قَالَتْ ذَاکَ ابْنِی قَالَ فَإِنِّی رَأَیْتُهُ أَضْجَعَهُ وَ أَخَذَ الْمُدْیَةَ لِیَذْبَحَهُ قَالَتْ کَلَّا مَا رَأَیْتُ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا أَرْحَمَ النَّاسِ وَ کَیْفَ رَأَیْتَهُ یَذْبَحُ ابْنَهُ قَالَ وَ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ رَبِّ هَذِهِ الْبَنِیَّةِ لَقَدْ رَأَیْتُهُ أَضْجَعَهُ وَ أَخَذَ الْمُدْیَةَ لِیَذْبَحَهُ قَالَتْ لِمَ قَالَ زَعَمَ أَنَّ رَبَّهُ أَمَرَهُ بِذَبْحِهِ قَالَتْ فَحَقٌّ لَهُ أَنْ یُطِیعَ رَبَّهُ قَالَ فَلَمَّا قَضَتْ مَنَاسِکَهَا فَرِقَتْ أَنْ یَکُونَ قَدْ نَزَلَ فِی ابْنِهَا شَیْ ءٌ فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهَا مُسْرِعَةً فِی الْوَادِی وَاضِعَةً یَدَهَا عَلَی رَأْسِهَا وَ هِیَ تَقُولُ رَبِّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا عَمِلْتُ بِأُمِّ إِسْمَاعِیلَ قَالَ فَلَمَّا جَاءَتْ سَارَةُ فَأُخْبِرَتِ الْخَبَرَ قَامَتْ إِلَی ابْنِهَا تَنْظُرُ فَإِذَا أَثَّرَ السِّکِّینُ خُدُوشاً فِی حَلْقِهِ فَفَزِعَتْ وَ اشْتَکَتْ وَ کَانَ بَدْءَ مَرَضِهَا الَّذِی هَلَکَتْ فِیهِ وَ ذَکَرَ أَبَانٌ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ أَرَادَ أَنْ یَذْبَحَهُ فِی الْمَوْضِعِ الَّذِی حَمَلَتْ أُمُّ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عِنْدَ الْجَمْرَةِ الْوُسْطَی فَلَمْ یَزَلْ مِضْرَبُهُمْ یَتَوَارَثُونَ بِهِ کَابِرٌ عَنْ کَابِرٍ حَتَّی کَانَ آخِرَ مَنِ ارْتَحَلَ مِنْهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) فِی شَیْ ءٍ کَانَ بَیْنَ بَنِی هَاشِمٍ وَ بَیْنَ بَنِی أُمَیَّةَ فَارْتَحَلَ فَضَرَبَ بِالْعَرِینِ. [کافی، ج 4، ص 207، ح 9]

مؤلّف گوید:

طبق قانون تکرار جریان حوادث امّت های پیشین در این امّت باید گفت: حضرت عبدالله پدر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در معرض قربانی قرار گرفت و عبدالمطّلب نذر کرد تا او را قربانی کند، جز این که «ذبح عظیم» به قربانی شدن امام حسین(علیه السلام) تفسیر شده و چقدر فرق است بین

ص: 172

قربانی شدن اسماعیل و قربانی شدن امام حسین عليهما السلام؟!!!

فضل بن شاذان گوید: از حضرت رضا(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

هنگامی که خداوند ابراهیم(علیه السلام) را امر نمود تا به جای ذبح اسماعیل گوسفندی را ذبح کند، ابراهیم(علیه السلام) آرزو کرد که ای کاش به دست خود اسماعیل را ذبح می کرد تا پاداش کسی را پیدا کند که با دست خود عزیزترین فرزند خویش را برای خدا ذبح می کند، تا به درجات بالای ثواب و پاداش برسد.

پس خداوند به او فرمود:

ای ابراهیم! محبوب ترین خلق من نزد تو کیست؟ ابراهیم گفت: خدایا هیچ کدام از مخلوق تو نزد من محبوب تر از حبیب تو محمّد(صلی الله علیه و آله) نیست، خطاب شد: آیا او را بیش از خود دوست می داری؟ ابراهیم گفت: آری. خطاب شد: آیا فرزند او را بیشتر دوست می داری یا فرزند خود را؟ ابراهیم گفت: فرزند او را. خطاب شد: آیا کشته شدن فرزند او از روی ظلم به دست دشمنان برای تو سخت تر است یا کشته شدن فرزند تو به دست تو در راه طاعت من؟ ابراهیم گفت: کشته شدن فرزند او برای من سخت تر است. خطاب شد: ای ابراهیم! گروهی که خود را از امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) می دانند، فرزند او حسین را بعد از او همانند گوسفندی سر می برّند و غضب و خشم مرا بر خود

واجب می کنند!!

پس ابراهیم(علیه السلام) پریشان شد و قلب او به درد آمد و گریان شد، و خداوند به او وحی نمود: ای ابراهیم! من جزع و پریشانی تو را برای کشته شدن حسین، به جای جزع و پریشانی تو برای فرزندت اسماعیل پذیرفتم و بالاترین ثواب و

ص: 173

درجات را برای تو واجب نمودم.

سپس حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

این است معنای «وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ.»(1)

و فرمود: مقصود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که فرمود:

«أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَیْنِ» اسماعیل و عبدالله است.(2)

ص: 174


1- 234.. فی عیون الاخبار حدثنا عبد الواحد بن محمّد بن عبدوس النیشابوری العطار بنیشابور فی شعبان سنة اثنین و خمسین و ثلاثمأة، قال: حدثنا محمّد بن علی ابن قتیبة النیشابوری عن الفضل بن شاذان قال: سمعت الرّضا(علیه السلام) یقول: لما أمر الله تعالی إبراهیم(علیه السلام) ان یذبح مکان ابنه إسماعیل الکبش الذی أنزل علیه، تمنی إبراهیم(علیه السلام) أن یکون قد ذبح ابنه إسماعیل بیده و أنه لم یؤمر بذبح الکبش مکانه لیرجع إلی قلبه ما یرجع إلی قلب الوالد الذی یذبح أعز ولده بیده فیستحق بذلک أرفع درجات أهل الثواب علی المصائب، فأوحی الله؟عز؟ الیه: یا إبراهیم من أحب خلقی إلیک؟ قال: یا رب ما خلقت خلقا هو أحب إلی من حبیبک محمّد(صلی الله علیه و آله)، فأوحی الله؟عز؟: یا إبراهیم هو أحب إلیک أو نفسک؟ قال: بل هو أحب إلی من نفسی، قال: فولده أحب إلیک أو ولدک؟ قال: بل ولده، قال: فذبح ولده ظلما علی یدی أعدائه أوجع لقلبک أو ذبح ولدک بیدک فی طاعتی؟ قال: یا رب بل ذبحه علی أیدی أعدائه أوجع لقلبی قال: یا إبراهیم ان طائفة تزعم انها من أمة محمّد(صلی الله علیه و آله) ستقتل الحسین(علیه السلام) ابنه من بعده ظلما و عدوانا کما یذبح الکبش، و یستوجبون بذلک سخطی، فجزع إبراهیم(علیه السلام) لذلک فتوجع قلبه و أقبل یبکی، فأوحی الله تعالی الیه: یا إبراهیم قد فدیت جزعک علی ابنک إسماعیل لو ذبحته بیدک بجزعک علی الحسین و قتله، و أوجبت لک أرفع درجات أهل الثواب علی المصائب، و ذلک قول الله؟عز؟ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. [کافی، ج 4، ص 207، ح 94]
2- 235.. حدثنا أحمد بن الحسن القطان قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید الکوفی قال: حدثنا علی بن الحسن بن علی بن فضال عن أبیه قال: سألت أبا الحسن علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) عن معنی قول النّبی(صلی الله علیه و آله): انا ابن الذبیحین؟ قال: یعنی إسماعیل بن إبراهیم الخلیل علیهما السلام و عبد الله بن عبد المطلب، اما إسماعیل فهو الغلام الحلیم الذی بشر الله تعالی به إبراهیم(علیه السلام) «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ» و هو لما عمل مثل عمله «قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ و لم یقل: یا أبت افعل ما رأیت «سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ» فلما عزم علی ذبحه فداه الله تعالی بذبح عظیم، بکبش أملح یأکل فی سواد و یشرب فی سواد و ینظر فی سواد و یمشی فی سواد و یبول و یبعر فی سواد، و کان یرتع قبل ذلک فی ریاض الجنة أربعین عاما و ما خرج من رحم أنثی، و انما قال الله تعالی له: کن فکان لیفتدی به إسماعیل، فکل ما یذبح فی منی فدیة لإسماعیل إلی یوم القیامة، فهذا أحد الذبیحین، إلی قوله(علیه السلام): و العلة التی من أجلها دفع الله؟عز؟ الذبح عن إسماعیل هی العلة التی من أجلها دفع الله الذبح عن عبد الله، و هی کون النّبی(صلی الله علیه و آله) و الائمة صلوات الله علیهم أجمعین فی صلبهما، فببرکة النّبی و الائمة صلوات الله علیهم دفع الله الذبح عنهما، فلم تجر السنة فی الناس تقتل أولادهم، و لولا ذلک لوجب علی الناس کل أضحی التقرب إلی الله تعالی ذکره یقتل أولادهم، و کلما یتقرب به الناس إلی الله؟عز؟ من أضحیة فهو فداء لإسماعیل إلی یوم القیامة. [کافی، ج 4، ص 207، ح 95]

مؤلّف گوید:

از روایت فوق استفاده می شود که شهادت امام حسین(علیه السلام) قلوب همه پیامبران و اوصیا و ملائکه مقرّب خدا را به درد آورده و مصیبت او برای همه آنان و هر بنده ای از بندگان خداوند سخت تر از هر مصیبتی می باشد بلکه مصیبت او عالم را پریشان نموده است، پس باید گفت: «أَللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَی ذَلِکَ اَللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی جَاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَی قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِیعاً، بِعَدَدِ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمک.»

ص: 175

«فَلَمَّا أَسْلَمَا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ * وَ نَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ»(1)

در تفسیر برهان از عمر بن ابراهیم اَوسی نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روزی به جبرئیل(علیه السلام) فرمود:

آیا تو با آن قدرتی که داری تا کنون شده است که در کار خود به زحمت و مشقّت افتاده باشی؟ جبرئیل گفت: آری ای محمّد در سه جا به مشقّت و سختی افتادم:

روزی که ابراهیم(علیه السلام) را در آتش انداختند، خداوند به من وحی نمود: خود را به او برسان، که به عزّت و جلالم اگر او قبل از رسیدن تو در آتش قرار بگیرد من نام تو را از دیوان ملائکه محو خواهم نمود، پس من با سرعت فرود آمدم و او را بین آتش و هوا یافتم و به او گفتم: آیا حاجتی داری؟ او گفت: به خدای خود حاجت دارم و به تو حاجتی ندارم!

روزی که ابراهیم(علیه السلام) مأمور به ذبح فرزند خود اسماعیل شد، خداوند به من وحی نمود: «خود را به او برسان که به عزّت و جلالم اگر او کارد را به گلوی اسماعیل برساند، من نام تو را از دیوان ملائکه محو خواهم نمود» پس من با سرعت خود را رساندم و کارد را در دست او برگرداندم و گوسفندی را به جای اسماعیل قرار دادم،

هنگامی که برادران یوسف، یوسف را در چاه انداختند، خداوند به من وحی نمود: «خود را به او برسان، که به عزّت و جلالم اگر قبل از رسیدن تو او در قعر چاه قرار بگیرد، من نام تو را از دیوان ملائکه محو خواهم نمود» پس من

ص: 176


1- 236.. سوره ی صافّات، آیات 105-103.

با سرعت فرود آمدم و او را در فضای چاه یافتم و او را سالم روی صخره و سنگی که در قعر چاه بود قرار دادم و آن چاه دارای مارها و افعی ها بود، و مارها حرمت او را دانستند و گفتند: پیامبر کریمی بر ما وارد شده است و احدی از آنان به او آسیبی نرساندند، ولکن افعی ها خواستند به او نیش بزنند و من فریادی بر آنان زدم که تا قیامت کر شدند.(1)

مرحوم طبرسی از مرحوم عیّاشی از برید عجلی نقل کرده که گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: چه مقدار بین

بشارت ابراهیم نسبت به اسماعیل و بشارت او نسبت به اسحاق فاصله بوده است؟ فرمود:

پنج سال و «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ» مربوط به اسماعیل است و آن نخستین

ص: 177


1- 237.. عمر بن إبراهیم الأوسی، قال: قال: رسول الله(صلی الله علیه و آله) لجبرئیل(علیه السلام): «أنت مع قوتک هل تعبت قط؟» یعنی أصابک تعب و مشقة. قال: «نعم -- یا محمّد -- ثلاث مرات: یوم القی إبراهیم فی النار أوحی الله إلی: أن أدرکه، فوعزتی و جلالی لئن سبقک إلی النار لأمحون اسمک من دیوان الملائکة. فنزلت إلیه بسرعة، و أدرکته بین النار و الهواء، فقلت: یا إبراهیم، هل لک حاجة؟ قال: إلی الله نعم، أما إلیک فلا. و الثانیة: یوم امر إبراهیم بذبح ولده إسماعیل أوحی الله إلی: أن أدرکه، فوعزتی و جلالی لئن سبقتک السکین إلی حلقه لأمحون اسمک من دیوان الملائکة. فنزلت إلیه بسرعة، حتی حولت السکین و قلبتها فی یده، و أتیته بالفداء. و الثالثة: حین رمی یوسف(علیه السلام) فی الجب أوحی الله تعالی إلی: أدرکه -- یا جبرئیل -- فو عزتی و جلالی إن سبقک إلی قعر الجب لأمحون اسمک من دیوان الملائکة، فنزلت بسرعة، و أدرکته إلی الفضاء، و رفعته إلی الصخرة التی کانت فی قعر الجب، و أنزلته علیها سالما، فعییت، و کان الجب مأوی الحیات و الأفاعی، فلما حست به قالت کل واحدة لصاحبتها: إیاک أن تتحرکی، فإن نبیا کریما نزل بنا، و حل بساحتنا فلم تخرج واحدة من وکرها، إلّا الأفاعی، فإنها خرجت و أرادت لدغه، فصحت بهن صیحة صمت آذانهن إلی یوم القیامة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 422، ح 16]

بشارت به ابراهیم نسبت به فرزند بوده است و چون ابراهیم از ساره اسحاق را پیدا کرد و اسحاق سه ساله شده بود روزی اسماعیل دید اسحاق در دامن ابراهیم است پس او را دور کرد و خود در دامن پدر نشست و ساره این منظره را دید و گفت: آیا فرزند هاجر فرزند مرا از دامن تو دور می کند و خود به جای او می نشیند؟! به خدا سوگند از این پس نباید هاجر و اسماعیل اینجا بمانند و به ابراهیم گفت: آنان را از من دور کن….(1)

ص: 178


1- 238.. روی العیاشی بإسناده عن بریدة بن معاویة العجلی قال قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) کم کان بین بشارة إبراهیم(علیه السلام) بإسماعیل(علیه السلام) و بین بشارته بإسحاق قال کان بین البشارتین خمس سنین قال الله سبحانه فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ یعنی إسماعیل و هی أول بشارة بشر الله بها إبراهیم فی الولد و لما ولد لإبراهیم إسحاق من سارة و بلغ إسحاق ثلاث سنین أقبل إسماعیل(علیه السلام) إلی إسحاق و هو فی حجر إبراهیم فنحاه و جلس فی مجلسه فبصرت به سارة فقالت یا إبراهیم ینحی ابن هاجر ابنی من حجرک و یجلس هو فی مکانه لا و الله لا تجاورنی هاجر و ابنها فی بلاد أبدا فنحهما عنی و کان إبراهیم مکرما لسارة یعزها و یعرف حقها و ذلک لأنها کانت من ولد الأنبیاء و بنت خالته فشق ذلک علی إبراهیم و اغتم لفراق إسماعیل(علیه السلام) فلما کان فی اللیل أتی إبراهیم آت من ربه فأراه الرؤیا فی ذبح ابنه إسماعیل بموسم مکة فأصبح إبراهیم حزینا للرؤیا التی رآها فلما حضر موسم ذلک العام حمل إبراهیم هاجر و إسماعیل فی ذی الحجة من أرض الشام فانطلق بهما إلی مکة لیذبحه فی الموسم فبدأ بقواعد البیت الحرام فلما رفع قواعده خرج إلی منی حاجا و قضی نسکه بمنی و رجع إلی مکة فطافا بالبیت أسبوعا ثم انطلقا إلی السعی فلما صارا فی المسعی قال إبراهیم(علیه السلام) لإسماعیل(علیه السلام) یا بنی إنّی أری فی المنام أنی أذبحک فی موسم عامی هذا فما ذا تری قال یا أبت افعل ما تؤمر فلما فرغا من سعیهما انطلق به إبراهیم إلی منی و ذلک یوم النحر فلما انتهی به إلی الجمرة الوسطی و أضجعه لجنبه الأیسر و أخذ الشفرة لیذبحه نودی أَنْ یا إِبْراهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إلی آخره و فدی إسماعیل بکبش عظیم فذبحه و تصدق بلحمه علی المساکین. [مجمع البیان، ج 8، ص 710]

سوره ی صافّات، آیات 114 تا 148

متن:

وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلی مُوسی وَ هارُونَ 114 وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ 115 وَ نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبینَ 116 وَ آتَیْناهُمَا الْکِتابَ الْمُسْتَبینَ 117 وَ هَدَیْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ 118 وَ تَرَکْنا عَلَیْهِما فِی الْآخِرینَ 119 سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ 120 إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ 121 إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ 122 وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ 123 إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ 124 أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقینَ 125 اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلینَ 126 فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ 127 إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ 128 وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرینَ 129 سَلامٌ عَلی إِلْ یاسینَ 130 إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ 131 إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ 132 وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلینَ 133 إِذْ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعینَ 134 إِلاَّ عَجُوزاً فِی الْغابِرینَ 135 ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرینَ 136 وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحینَ 137 وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ 138 وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ 139 إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ 140 فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضینَ 141 فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ 142 فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ 143 لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ 144 فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقیمٌ 145 وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطینٍ 146 وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزیدُونَ 147 فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلی حینٍ 148

لغات:

اصل «مَنّ» و منّت به معنای قطع است و «أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ» یعنی غیر مقطوع، و «نصر و معونة» به یک معناست جز آن که نَصر یاری جستن برای مبارزه ی با دشمنان است و معونه عام است، و «غابرین» جمع غابر است و غابر به معنای چیز کمی

ص: 179

است که باقی می ماند، و «غبار» نیز به همین معناست، چرا که آن باقیمانده از خاک است، و «تدمیر» به معنای اِهلاک از روی عقوبت است، و «آبِق» عبد فراری را گویند

که صاحب آن دسترسی به او ندارد، و آن از «اَبَقَ یَأبَق إباقاً» می باشد، و «مشحون» به معنای مملّو است، و «مساهمه» به معنای قرعه زدن است، و آن مأخوذ از القای سهام

است، و «مدحضین» از دَحض به معنای جای لغزنده است که عابر در آنجا می لغزد،

و «مُدحَضین» به معنای مسقطین است، و «التقام» بلعیدن لقمه و ابتلاع آن است، و «لَقَمه و الِتَقَمه و تَلقَّمه» به یک معناست، و «مُلیم» از أَلام الرجل فهو ملیم به معنای أَتی بما

یُلام علیه است یعنی کاری کرد که سبب ملامت او شد، و «عَراء» به معنای فضای خالی

از درخت و گیاه است، و یا به معنای مطلق سطح زمین است، و «یقطین» به معنای درخت کِدو و یا خود کِدو می باشد و یا مطلق میوه ای که از تابستان به زمستان می رسد است، و «قَطَن بالمکان» إذا أقام به إقامة زائلٍ لا إقامة راسخٍ.

ترجمه:

ما به موسی و هارون نعمت بخشیدیم! (114) و آن دو و قوم شان را از اندوه بزرگ نجات دادیم! (115) و آنها را یاری کردیم تا بر دشمنان خود پیروز شدند! (116) ما به آن دو،

کتاب روشنگر دادیم، (117) و آن دو را به راه راست هدایت نمودیم! (118) و نام نیکشان را در اقوام بعد باقی گذاردیم! (119) سلام بر موسی و هارون! (120) ما این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم! (121) آن دو از بندگان مؤمن ما بودند! (122) و الیاس

از رسولان (ما) بود! (123) به خاطر بیاور هنگامی را که به قومش گفت: «آیا تقوا پیشه

نمی کنید؟! (124) آیا بت «بعل» را می خوانید و بهترین آفریدگارها را رها می سازید؟! (125) خدایی که پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست!» (126) امّا آنها او را تکذیب

کردند ولی به یقین همگی (در دادگاه عدل الهی) احضار می شوند! (127) مگر بندگان

ص: 180

مخلص خدا! (128) ما نام نیک او را در میان امّتهای بعد باقی گذاردیم! (129) سلام

بر الیاسین! (130) ما این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم! (131) او از بندگان مؤمن

ما است! (132) و لوط از رسولان (ما) است! (133) و به خاطر بیاور زمانی را که او و خاندانش را همگی نجات دادیم، (134) مگر پیر زنی که از بازماندگان بود (و به سرنوشت

آنان گرفتار شد)! (135) سپس بقیه را نابود کردیم! (136) و شما پیوسته صبحگاهان

از کنار (ویرانه های شهرهای) آنها می گذرید… (137) و (همچنین) شبانگاه آیا نمی اندیشید؟! (138) و یونس از رسولان (ما) است! (139) به خاطر بیاور زمانی را که به

سوی کشتی پر (از جمعیّت و بار) فرار کرد. (140) و با آنها قرعه افکند، (و قرعه به نام او افتاد و) مغلوب شد! (141) (او را به دریا افکندند) و ماهی عظیمی او را بلعید، در حالی که مستحقّ سرزنش بود! (142) و اگر او از تسبیح کنندگان نبود… (143) تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند! (144) (به هر حال ما او را رهایی بخشیدیم و) او را در یک سرزمین خشک خالی از گیاه افکندیم در حالی که بیمار بود! (145) و بوته کدویی بر او رویاندیم (تا در سایه برگهای پهن و مرطوبش آرامش یابد)! (146) و او را به سوی جمعیّت یکصد هزار نفری -- یا بیشتر -- فرستادیم! (147) آنها ایمان آوردند، از این رو تا مدّت معلومی آنان را از مواهب زندگی بهره مند ساختیم! (148)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ إِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ *إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ لَا تَتَّقُونَ * أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ»(1)

مفضّل گوید:

ما [یعنی گروهی از اصحاب امام صادق(علیه السلام)] درب خانه حضرت صادق(علیه السلام)]

رفتیم، و چون خواستیم اجازه دخول بگیریم، صدایی از او شنیدیم که عربی نبود و گمان کردیم که او با زبان سریانی حرف می زند، سپس صدای گریه او را شنیدیم و ما نیز گریان شدیم تا این که غلام آن حضرت آمد و به ما اجازه دخول داد و چون وارد شدیم من گفتم: أصلحک الله، ما از شما کلامی را

ص: 181


1- 239.. سوره ی صافّات، آیات 125-123.

شنیدیم که عربی نبود و فکر کردیم لغت سریانی باشد و سپس شما گریان شدی و ما نیز از گریه شما گریان شدیم؟ امام(علیه السلام) فرمود: آری من به یاد الیاس پیغمبر(علیه السلام) افتادم و او از عبّاد پیامبران بنی اسرائیل بود و من همان دعایی که او در سجده خود می خواند را به زبان سریانی خواندم [و گریان شدم.]

مفضّل می گوید:

سپس امام صادق(علیه السلام) شروع کرد و آن دعا را با لغت سریانی خواند و به خدا سوگند من هیچ قسّیس و جاثلیقی را ندیده بودم که به این زیبایی و فصاحب با لغت سریانی سخن بگوید، سپس آن حضرت دعای الیاس را به عربی برای ما ترجمه و تفسیر نمود و فرمود: الیاس در سجده خود با خداوند می گفت:

«أتُراکَ مُعَذّبی وَ قَدْ أظْمَاتُ لک هواجزی؟ أتراک معذّبی و قد عفّرتُ لک فی التراب وجهی؟ أتراک معذّبی و قد اجتنبتُ لک المعاصی؟ أتراک معذّبی و قد أسهرتُ لک لیلی؟» پس خداوند به او وحی نمود: «سر خود را بالا کن، من تو را عذاب نخواهم نمود» الیاس گفت: اگر بگویی تو را عذاب نمی کنم و سپس عذابم کنی چه کنم؟ مگر این نیست که من بنده توأم و تو پروردگار منی؟ پس خداوند به او وحی نمود: «سر خود را بالا کن، من تو را عذاب نخواهم

ص: 182

نمود، چرا که من هنگامی که وعده ای بکنم به وعده ی خود وفا خواهم کرد.»(1)

انس بن مالک گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از قلّه کوهی صدایی را شنید که گوینده ای می گوید: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ الْأُمَّةِ الْمَرْحُومَةِ الْمَغْفُورَةِ» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزد او رفت و دید او پیرمرد سفیدمویی است و قامت او سیصد ذراع است و چون او رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دید با او معانقه نمود و سپس گفت: «من در هر سال یک مرتبه غذا می خورم و الآن وقت آن است» پس مائده ای از آسمان فرود آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با او از آن مائده خوردند و او الیاس(علیه السلام) بود.(2)

ص: 183


1- 240.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن محمّد، و محمّد بن الحسن، عن سهل بن زیاد، عن بکر بن صالح، عن محمّد بن سنان، عن مفضل بن عمر، قال: أتینا باب أبی عبد الله(علیه السلام) و نحن نرید الإذن علیه، فسمعناه یتکلم بکلام لیس بالعربیة، فتوهمنا أنه بالسریانیة، ثم بکی، فبکینا لبکائه، ثم خرج إلینا الغلام فأذن لنا، فدخلنا علیه، فقلت: أصلحک الله، أتیناک نرید الإذن علیک، فسمعناک تتکلم بکلام لیس بالعربیة، فتوهمنا أنه بالسریانیة، ثم بکیت فبکینا لبکائک. فقال: «نعم، ذکرت إلیاس النّبی(علیه السلام)، و کان من عباد أنبیاء بنی إسرائیل، فقلت کما کان یقول فی سجوده». ثم اندفع فیه بالسریانیة، فلا و الله ما رأیت قسیسا، و لا جاثلیقا أفصح لهجة منه فیه، ثم فسره لنا بالعربیة، فقال: «کان یقول فی سجوده: أتراک معذبی و قد أظمأت لک هواجری؟ أتراک معذبی و قد عفرت لک فی التراب وجهی؟ أتراک معذبی و قد اجتنبت لک المعاصی؟ أتراک معذبی و قد أسهرت لک لیلی؟ قال: فأوحی الله إلیه: أن ارفع رأسک، فإنی غیر معذبک. قال: فقال: إن قلت لا أعذبک ثم عذبتنی ماذا؟ أ لست عبدک و أنت ربی؟ فأوحی الله إلیه: أن ارفع رأسک، فإنی غیر معذبک، إنّی إذا وعدت وعدا وفیت به». [تفسیر برهان، ج 4، ص 423، ح 2]
2- 241.. و روی عن أنس أن النّبی(علیه السلام) سمع صوتا من قلّة جبل اَللَّهُمَّ اجعلنی من الأمة المرحومة المغفورة فأتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فإذا بشیخ أشیب قامته ثلاثمائة ذراع فلما رأی رسول الله(صلی الله علیه و آله) عانقه ثم قال إننی آکل فی کل سنة مرة واحدة و هذا أوانه فإذا هو بمائدة أنزل من السماء فأکلا و کان إلیاس(علیه السلام). [مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 137]

«سَلَامٌ عَلَی إِلْ یَاسِینَ * إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ …»(1)

مرحوم صدوق در چندین روایت از کتب شیعه و اهل تسنّن نقل کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) فرموده اند:

مقصود از «یس» حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است و آل یاسین آل محمّد(صلی الله علیه و آله)

هستند.

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند به این خاطر پیامبر خود را «یس» نامید و فرمود: «یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ * إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» که می دانست اگر بگوید: «سَلَامٌ عَلَی آل مُحَمَّد»

مخالفین آن را حذف خواهند نمود چنان که امثال آن را حذف نمودند.(2)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «سَلَامٌ عَلَی إِلْ یَاسِینَ» فرمود:

مقصود از «یس» محمّد(صلی الله علیه و آله) است. و ما آل «یس» هستیم.(3)

ص: 184


1- 242.. سوره ی صافّات، آیات 130 و 131.
2- 243.. الطبرسی فی (الاحتجاج): عن أمیر المؤمنین(علیه السلام)، قال: سَلامٌ عَلی إِلْ یاسِینَ إن الله سمی النّبی(صلی الله علیه و آله) بهذا الاسم، حیث قال: یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ، لعلمه بأنهم یسقطون قوله: سلام علی آل محمّد، کما أسقطوا غیره». [تفسیر برهان، ج 4، ص 626]
3- 244.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَی الْجَلُودِیُّ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَهْلٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْخَضِرُ بْنُ أَبِی فَاطِمَةَ الْبَلْخِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا وَهْبُ بْنُ نَافِعٍ قَالَ حَدَّثَنِی کَادِحٌ عَنِ الصّادق جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ؟عز؟ سَلَامٌ عَلَی آلِ یَاسِینَ قَالَ یَاسِینُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ آلُ یَاسِینَ. [معانی الأخبار، ص 122، ح2]

در کتب اهل سنّت نیز از ابن عبّاس نقل شده که در تفسیر «سَلَامٌ عَلَی إِلْ یَاسِینَ» گوید:

یعنی سلام خداوند ربّ العالمین بر محمّد و آل او(صلی الله علیه و آله)، و سلامت برای دوستان آنان در قیامت.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون به علمای اهل سنّت فرمود:

معنای «یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ * إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» چیست؟ علمای اهل سنّت گفتند: «احدی شک ندارد که مقصود از ««یس» حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است» حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: خداوند در این آیات مقام و منزلتی به حضرت محمّد و آل او عطا نموده که کنه آن را تنها افراد عاقل درک می کنند، چرا که خداوند در قرآن بر احدی جز پیامبران (صلوات الله علیهم أجمعین) سلام نفرستاده چنان می فرماید: «سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ» وَ می فرماید: «سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ» و یا می فرماید: «سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ» و نفرموده: «سَلَامٌ عَلَی آلِ نُوحٍ» و یا «سَلَامٌ عَلَی آلِ مُوسَی» و یا «سَلامٌ عَلی آلِ إِبْراهِیمَ» و لکن فرموده: «سَلَامٌ عَلَی آلْ یَاسِینَ» یعنی آل محمّد(صلی الله علیه و آله).(2)

ص: 185


1- 245.. حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ یَحْیَی بْنِ عَبْدِ الْبَاقِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْغَنِیِّ قَالَ الْمُغَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ عَنْ مَنْدَلٍ عَنِ الْکَلْبِیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ؟عز؟ سَلَامٌ عَلَی آلِ یَاسِینَ قَالَ السَّلَامُ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ(صلی الله علیه و آله) وَ السَّلَامَةُ لِمَنْ تَوَلَّاهُمْ فِی الْقِیَامَةِ. [معانی الأخبار، ص 122، ح 1]
2- 246.. … وَ أَمَّا الْآیَةُ السَّابِعَةُ فَقَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا التَّسْلِیمَ عَلَیْکَ فَکَیْفَ الصَّلَاةُ عَلَیْکَ فَقَالَ تَقُولُونَ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ فَهَلْ بَیْنَکُمْ مَعَاشِرَ النَّاسِ فِی هَذَا خِلَافٌ فَقَالُوا لَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ هَذَا مِمَّا لَا خِلَافَ فِیهِ أَصْلًا وَ عَلَیْهِ إِجْمَاعُ الْأُمَّةِ فَهَلْ عِنْدَکَ فِی الْآلِ شَیْ ءٌ أَوْضَحُ مِنْ هَذَا فِی الْقُرْآنِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ نَعَمْ أَخْبِرُونِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ فَمَنْ عَنَی بِقَوْلِهِ یس قَالَتِ الْعُلَمَاءُ یس مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) لَمْ یَشُکَّ فِیهِ أَحَدٌ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ فَإِنَّ اللَّهَ؟عز؟ أَعْطَی مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ مِنْ ذَلِکَ فَضْلًا لَا یَبْلُغُ أَحَدٌ کُنْهَ وَصْفِهِ إِلَّا مَنْ عَقَلَهُ وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ؟عز؟ لَمْ یُسَلِّمْ عَلَی أَحَدٍ إِلَّا عَلَی الْأَنْبِیَاءِ(علیهم السلام) فَقَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ وَ قَالَ سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ وَ قَالَ سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ وَ لَمْ یَقُلْ سَلَامٌ عَلَی آلِ نُوحٍ وَ لَمْ یَقُلْ سَلَامٌ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ وَ لَا قَالَ سَلَامٌ عَلَی آلِ مُوسَی وَ هَارُونَ وَ قَالَ؟عز؟ سَلَامٌ عَلَی آلِ یس یَعْنِی آلَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ الْمَأْمُونُ لَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ فِی مَعْدِنِ النُّبُوَّةِ شَرْحَ هَذَا وَ بَیَانَهُ فَهَذِهِ السَّابِعَةُ … [عیون اخبارالرّضا(علیه السلام)، ج 1، ص 236]
معنای آل و عترت و اهل بیت و ذریّه و امّت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آل پیامبر(صلی الله علیه و آله) کیانند؟ فرمود:

ذریّه اویند. گفتم: اهل بیت او کیانند؟ فرمود: اوصیای او ائمّه(علیهم السلام)اند. گفتم: عترت او کیانند؟ فرمود: اصحاب کسا و عبایند. گفتم: امّت او کیانند؟ فرمود: مؤمنانی هستند که به آنچه از طرف خداوند بر او نازل شده است ایمان دارند و به ثقلین او یعنی قرآن و عترت و اهل بیت او -- یعنی «الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً» -- که دو خلیفه و دو جانشین او می باشند تمسّک می نمایند.(1)

ص: 186


1- 247.. وَ حَدَّثَنَا أَبِی؟رض؟ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَنْ آلُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) قَالَ ذُرِّیَّتُهُ فَقُلْتُ أَهْلُ بَیْتِهِ قَالَ الْأَئِمَّةُ الْأَوْصِیَاءُ فَقُلْتُ مَنْ عِتْرَتُهُ قَالَ أَصْحَابُ الْعَبَاءِ فَقُلْتُ مَنْ أُمَّتُهُ قَالَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ صَدَقُوا بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ؟عز؟ الْمُتَمَسِّکُونَ بِالثّقلین اللَّذَیْنِ أُمِرُوا بِالتَّمَسُّکِ بِهِمَا کِتَابِ اللَّهِ؟عز؟ وَ عِتْرَتِهِ أَهْلِ بَیْتِهِ الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً وَ هُمَا الْخَلِیفَتَانِ عَلَی الْأُمَّةِ بَعْدَهُ (علیهم السلام). [معانی الأخبار، ص 94]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِم مُّصْبِحِینَ * وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلَا تَعْقِلُونَ» فرمود:

یعنی شما [هر صبح و شام] که قرآن می خوانید می یابید که خداوند قصّه آنان را بیان نموده است [تا شما از احوال پیامبران پیشین(علیهم السلام) و امّت های آنان عبرت بگیرید.](1)

«وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ * فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ * فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ …»(2)

مؤلّف گوید:

تفصیل قصّه یونس در سوره ی یونس گذشت و ما در اینجا خلاصه ی آن را بیان می کنیم.

ص: 187


1- 248.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ جَمِیعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ زَیْدِ بْنِ الْوَلِیدِ الْخَثْعَمِیِّ عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ الشَّامِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ قَالَ نَزَلَتْ فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ قَالَ فَقَالَ الْوَرَقَةُ السِّقْطُ وَ الْحَبَّةُ الْوَلَدُ وَ ظُلُمَاتُ الْأَرْضِ الْأَرْحَامُ وَ الرَّطْبُ مَا یَحْیَی مِنَ النَّاسِ وَ الْیَابِسُ مَا یُقْبَضُ وَ کُلُّ ذَلِکَ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ -- قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَ عَنَی بِذَلِکَ أَیِ انْظُرُوا فِی الْقُرْآنِ فَاعْلَمُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَا أَخْبَرَکُمْ عَنْهُ قَالَ فَقُلْتُ فَقَوْلُهُ؟عز؟ -- وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ قَالَ تَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ فِی الْقُرْآنِ إِذَا قَرَأْتُمُ الْقُرْآنَ تَقْرَأُ مَا قَصَّ اللَّهُ؟عز؟ عَلَیْکُمْ مِنْ خَبَرِهِمْ. [کافی، ج 8، ص 248، ح 349]
2- 249.. سوره ی صافّات، آیات 148-139.

در کتاب فقیه از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هنگامی که یونس [بر قوم خود خشم نمود و از بین آنان خارج شد و] داخل کشتی قرار گرفت، در لجّه دریا کشتی متوقّف شد و یونس به صدر کشتی آمد و دید آن ماهی بزرگ [یعنی حوت] دهن باز کرده، پس اهل کشتی برای طعمه ماهی سه مرتبه قرعه زدند و به نام یونس در آمد و یونس(علیه السلام) خود را در دهان آن ماهی انداخت.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مردم هیچ گاه با قرعه کار خود را به خدا واگذار نمی کنند، مگر آن که سهم حق از آن خارج خواهد شد، و فرمود: هیچ قضیّه ای عادل تر از قرعه نیست که مردم کار خود را به خدا واگذار نمایند چرا که خداوند می فرماید: «فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ.»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

حوت [یعنی آن ماهی بزرگ] یونس را در اطراف زمین و دریا گرداند تا به قارون برخورد نمود [و قارون از او احوال موسی و بستگان خود را پرسید، و چون یونس به او گفت: همگی مرده اند، قارون به آنان ترحّم نمود و به این خاطر خداوند در مدّت دنیا عذاب را از او برداشت].

ص: 188


1- 250.. فی الفقیه عن الباقر(علیه السلام) فی حدیث قال انّه لمّا رکب مع القوم فوقفت السفینة فی اللّجة و استهموا فوقع السّهم علی یونس ثلاث مرّات قال فمضی یونس الی صدر السفینة فإذا الحوت فاتح فاه فرمی بنفسه. [تفسیر صافی، ج 4، ص 283]
2- 251.. و عن الصّادق(علیه السلام) ما تقارع قوم ففوّضوا أمرهم الی اللَّه؟عز؟ الّا خرج سهم المحقّ و قال ایّ قضیّة اعدل من القرعة إذا فوّضوا الامر الی اللَّه أ لیس اللَّه؟عز؟ یقول فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ. [همان]

سپس فرمود:

و چون یونس در شکم ماهی گفت: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» خداوند توبه او را پذیرفت و فرمود: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ» و به آن ماهی امر کرد تا یونس را در ساحل دریا رها کند، در حالی که پوست و گوشت بدن او از بین رفته بود و خداوند درخت کدو را برای او سبز نمود تا از سایه و میوه آن استفاده کند، و سپس خداوند آن درخت کدو را از بین برد و خورشید بر یونس تابش نمود و بی تاب شد و خداوند به او فرمود: ای یونس تو از خشکیدن این درخت و تابش خورشید هراس پیدا کردی، و بر بیش از یکصد هزار نفر رحم نکردی؟! پس یونس گفت: «یا ربّ عفوک عفوک» و خداوند بدن او را سلامت بخشید، و او روانه قوم خود شد.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

خداوند ولایت مرا بر اهل آسمان ها و اهل زمین عرضه نمود و گروهی به آن

ص: 189


1- 252.. القمّی عن امیر المؤمنین(علیه السلام) انّ الحوت قد طاف به فی أقطار الأرض و البحار و مرّ بقارون الی ان قال فَنادی فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ کما سبق ذکره فی سورة القصص قال فَاسْتَجابَ لَهُ و أمر الحوت ان یلفظه فلفظه علی ساحل البحر و قد ذهب جلده و لحمه و أنبت اللَّه عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ و هی الدّبا فأظلّته من الشمس فسکن ثم امر اللَّه الشجرة فتنحّت عنه و وقعت الشمس علیه فجزع فأوحی اللَّه الیه یا یونس لِمَ لمْ ترحم مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ و انت تجزع من الم ساعة قال یا ربّ عفوک عفوک فردّ اللَّه علیه بدنه و رجع الی قومه و آمنوا به. [تفسیر صافی، ج 4، ص 284]

اقرار نمودند و گروهی انکار کردند، و یونس ولایت مرا انکار کرد و خداوند او را در شکم ماهی حبس نمود تا به ولایت من اقرار کرد.(1)

ابوحمزه ی ثمالی گوید:

عبدالله بن عمر خدمت حضرت زین العابدین(علیه السلام) رسید و گفت: ای فرزند حسین آیا شما می گویی که یونس بن متا چون ولایت جدّ شما بر او عرضه شد و نپذیرفت گرفتار شکم ماهی شد؟ فرمود: آری، -- مادرت به عزایت بنشیند -- من گفته ام. عبدالله عمر گفت: اگر راست می گویی دلیل آن را به من نشان بده؟ ابوحمزه گفت: امام سجّاد(علیه السلام) دستور داد تا چشمان او و چشمان من را بستند، و پس از ساعتی فرمود تا باز کردند و ما خود را در کنار دریا دیدیم و امواج آب دریا متلاطم بود، پس عبدالله وحشت کرد و گفت: ای مولای من، خون من به گردن شماست، خدا را درباره ی من به یاد بیاورید.

امام(علیه السلام) فرمود:

تو از من دلیل و برهان آن مسأله را خواستی؟ عبدالله گفت: آری اگر راست می گویید دلیل آن را نشان بدهید. پس امام سجّاد(علیه السلام) فرمود: «ای حوت یونس بیا» ناگهان آن حوت سر خود را از آب بیرون کرد و مانند کوه عظیمی بود و گفت: «لبیّک لبیّک یا ولیّ الله» امام(علیه السلام) فرمود: تو کیستی؟ حوت گفت: «ای مولای من، من حوت یونس هستم» امام(علیه السلام) فرمود: «قصّه یونس را بیان کن» پس حوت گفت: ای مولای من! خداوند متعال هیچ پیامبری را از آدم

ص: 190


1- 253.. حدثنا العبّاس بن معروف عن سعدان بن مسلم عن صباح المزنی عن الحرث بن حصیرة عن حبة العرنی قال قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) إن الله عرض ولایتی علی أهل السماوات و علی أهل الأرض أقر بها من أقر و أنکرها من أنکر أنکرها یونس فحبسه الله فی بطن الحوت حتی أقر بها. [بصائر الدرجات، ص 75، باب 10، ح 1]

تا جدّ شما حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) به نبوّت و پیامبری مبعوث نفرمود مگر آن که ولایت شما اهل بیت را بر آنان عرضه نمود، پس هر کدام از پیامبران که ولایت شما را پذیرفت خلاصی و سلامت پیدا کرد و هر کدام که توقّف نمود و ار قبول آن خودداری کرد، همان گرفتاری آدم را نسبت به گناه و گرفتاری نوح را نسبت به غرق شدن و گرفتاری ابراهیم را نسبت به آتش و گرفتاری یوسف را نسبت به چاه و گرفتاری ایوّب را نسبت به بلا و گرفتاری داود را نسبت به خطاء پیدا کردند تا این که خداوند یونس را مبعوث به رسالت کرد و به او وحی نمود: «ولایت امیرالمؤمنین علیّ و امامان از صلب او را بپذیرد» و یونس گفت: چگونه ولایت کسانی را بپذیرم که آنان را ندیده و نشناخته ام «وَ ذَهَبَ مُغاضِباً»، پس خداوند من را امر کرد و فرمود: «یونس را ببلع امّا استخوان او را سست مکن» پس یونس چهل روز در شکم من بود و در تاریکی شکم من و تاریکی دریا و تاریکی شب قرار گرفت و صدا زد: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» سپس گفت: «من ولایت علیّ بن ابیطالب و امامان از فرزندان او را پذیرفتم» و چون ایمان به ولایت شما پیدا کرد، مرا امر کرد تا او را به ساحل دریا انداختم.(1)

ص: 191


1- 254.. و فی حدیث أبی حمزة الثمالی أنه دخل عبد الله بن عمر علی زین العابدین و قال یا ابن الحسین(علیه السلام) أنت الذی تقول إن یونس بن متی إنّما لقی من الحوت ما لقی لأنه عرضت علیه ولایة جدی فتوقّف عندها قال بلی ثکلتک أمک قال فأرنی آیة ذلک إن کنت من الصّادقین فأمر بشد عینیه بعصابة و عینی بعصابة ثم أمر بعد ساعة بفتح أعیننا فإذا نحن علی شاطئ البحر تضرب أمواجه فقال ابن عمر یا سیدی دمی فی رقبتک الله الله فی نفسی فقال هیه و أریه إن کنت من الصّادقین ثم قال یا أیتها الحوت قال فأطلع الحوت رأسه من البحر مثل الجبل العظیم و هو یقول لبیک لبیک یا ولی الله فقال من أنت قال أنا حوت یونس یا سیدی قال أنبئنا بالخبر قال یا سیدی إن الله تعالی لم یبعث نبیا من آدم إلی أن صار جدک محمّد إلّا و قد عرض علیه ولایتکم أهل البیت فمن قبلها من الأنبیاء سلم و تخلص و من توقّف عنها و تتعتع فی حملها لقی ما لقی آدم من المعصیة و ما لقی نوح من الغرق و ما لقی إبراهیم من النار و ما لقی یوسف من الجب و ما لقی أیوب من البلاء و ما لقی داود من الخطیئة إلی أن بعث الله یونس فأوحی الله إلیه أن یا یونس تول أمیر المؤمنین علیا و الأئمة الراشدین من صلبه فی کلام له قال فکیف أتولی من لم أره و لم أعرفه و ذهب مغتاظا فأوحی الله تعالی إلی أن التقم یونس و لا توهن له عظما فمکث فی بطنی أربعین صباحا یطوف معی البحار فی ظلمات مئات ینادی أنه لا إله إلّا أنت سبحانک إنّی کنت من الظالمین قد قبلت ولایة علی بن أبی طالب و الأئمة الراشدین من ولده فلما آمن بولایتکم أمرنی ربی فقذفته علی ساحل البحر فقال زین العابدین ارجع أیها الحوت إلی وکرک و استوی الماء. [مناقب، ج 4، ص 138]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی درباره ی یونس در سوره ی یونس و سوره ی انبیاء گذشت مراجعه شود.

«وَ أَرْسَلْنَاهُ إِلَی مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ * فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَی حِینٍ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

پیامبران و مرسلین چهار طبقه اند:

طبقه ای که پیامبر خودشان هستند و وظیفه ای برای دیگران ندارند، و در خواب و بیداری چیزی نمی بینند و نمی شنوند،

طبقه ای که خواب می بینند و صدایی را می شنوند، و در بیداری چیزی را نمی بینند و مبعوث بر احدی نیستند و خود مأموم امام دیگری هستند مثل لوط نسبت به ابراهیم؟سهما؟،

ص: 192


1- 255.. سوره ی صافّات، آیات 147 و 148.

طبقه ای که در خواب امین وحی را می بینند و صدای او را می شنوند و در بیداری نیز او را مشاهده می کنند، و مبعوث به طائفه ای هستند کم یا زیاد مانند یونس که خداوند درباره ی او می فرماید: «وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ» و مقصود از «یَزِیدُونَ» سیصدهزار می باشد، و خود امامی دارند،

طبقه ای که در خواب امین وحی را می بینند و صدای او را می شنوند، و در بیداری نیز او را مشاهده می نمایند، و امام هستند و مأموم امام دیگری نیستند مانند پیامبران أولوالعزم، و ابراهیم(علیه السلام) نخست پیامبر بود و امام نبود تا این که خداوند به او فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»(1)، یعنی کسی که بت پرست بوده نمی تواند امام باشد.(2)

سوره ی صافّات، آیات 149 تا 182

متن:

فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ 149 أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ 150

ص: 193


1- 256.. سوره ی بقرهن آیه ی 124.
2- 257.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی یَحْیَی الْوَاسِطِیِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الْأَنْبِیَاءُ وَ الْمُرْسَلُونَ عَلَی أَرْبَعِ طَبَقَاتٍ فَنَبِیٌّ مُنَبَّأٌ فِی نَفْسِهِ لَا یَعْدُو غَیْرَهَا وَ نَبِیٌّ یَرَی فِی النَّوْمِ وَ یَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا یُعَایِنُهُ فِی الْیَقَظَةِ وَ لَمْ یُبْعَثْ إِلَی أَحَدٍ وَ عَلَیْهِ إِمَامٌ مِثْلُ مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ عَلَی لُوطٍ(علیه السلام) وَ نَبِیٌّ یَرَی فِی مَنَامِهِ وَ یَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ یُعَایِنُ الْمَلَکَ وَ قَدْ أُرْسِلَ إِلَی طَائِفَةٍ قَلُّوا أَوْ کَثُرُوا کَیُونُسَ قَالَ اللَّهُ لِیُونُسَ -- وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ قَالَ یَزِیدُونَ ثَلَاثِینَ أَلْفاً وَ عَلَیْهِ إِمَامٌ وَ الَّذِی یَرَی فِی نَوْمِهِ وَ یَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ یُعَایِنُ فِی الْیَقَظَةِ وَ هُوَ إِمَامٌ مِثْلُ أُولِی الْعَزْمِ وَ قَدْ کَانَ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) نَبِیّاً وَ لَیْسَ بِإِمَامٍ حَتَّی قَالَ اللَّهُ -- إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی فَقَالَ اللَّهُ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا یَکُونُ إِمَاماً. [کافی، ج 1، ص 174، ح 1]

أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ 151 وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ 152 أَصْطَفَی الْبَناتِ عَلَی الْبَنینَ 153 ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ 154 أَ فَلا تَذَکَّرُونَ 155 أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبینٌ 156 فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 157 وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ 158 سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ 159 إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ 160 فَإِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ 161 ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفاتِنینَ 162 إِلاَّ مَنْ هُوَ صالِ الْجَحیمِ 163 وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ 164 وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ 165 وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ 166 وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ 167 لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلینَ 168 لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ 169 فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ 170 وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلینَ 171 إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ 172 وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ 173 فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّی حینٍ 174 وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ 175 أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ 176 فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرینَ 177 وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّی حینٍ 178 وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ 179 سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ 180 وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلینَ 181

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ 182

لغات:

«فَاسْتَفْتِهِمْ» استفهام توبیخی است یعنی از قوم خود سؤال کن، و «الجِنَّة» الملائکة لإجتنانهم و اختفائهم عن العیون، و «فاتنین» یعنی مغوین و «فاتن» داعی به ضلالت است، و اصل فتنه از فتّنت الذهب بالنار است، یعنی طلا را در آتش قرار دادم تا خالص شود، و «صال الجحیم» ای المتّصل بالنار بسوء اختیاره، و «و ما منّا» سخن ملائکه است، و «إن کَانُوا لیَقُولُونَ» إن مخفّفه است، «وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ» یعنی أنظرهم و أبصر ما ضیّعوا من أمر الله.

ص: 194

ترجمه:

از آنان بپرس: آیا پروردگارت دخترانی دارد و پسران از آن آنهاست؟! (149) آیا ما فرشتگان را مؤنث آفریدیم و آنها ناظر بودند؟! (150) دانید آنها با این تهمت بزرگ شان می گویند: (151) «خداوند فرزند آورده!» ولی آنها به یقین دروغ می گویند! (152) آیا دختران را بر پسران ترجیح داده است؟! (153) شما را چه شده است؟! چگونه حکم می کنید؟! (هیچ می فهمید چه می گویید؟!) (154) آیا متذکّر نمی شوید؟! (155) یا شما دلیل روشنی در این باره دارید؟ (156) کتابتان را بیاورید اگر راست می گویید! (157) آنها [مشرکان] میان او [خداوند] و جنّ، (خویشاوندی و) نسبتی قائل شدند در حالی که جنّیان بخوبی می دانند که این بت پرستان در دادگاه الهی احضار می شوند! (158) منزّه است خداوند از آنچه توصیف می کنند، (159) مگر بندگان مخلص خدا! (160)شما و آنچه را پرستش می کنید، (161) هرگز نمی توانید کسی را (با آن) فریب دهید، (162) مگر آنها که در آتش دوزخ وارد می شوند! (163) و هیچ یک از ما نیست جز آنکه مقام معلومی دارد (164) و ما همگی (برای اطاعت فرمان خداوند) به صف ایستاده ایم (165) و ما همه تسبیح گوی او هستیم! (166) آنها پیوسته می گفتند: (167) «اگر یکی از کتاب های پیشینیان نزد ما بود، (168) به یقین، ما بندگان مخلص خدا بودیم!» (169) (امّا هنگامی که این کتاب بزرگ آسمانی بر آنها نازل شد،) به آن کافر شدند ولی بزودی (نتیجه کار خود را) خواهند دانست! (170) وعده قطعی ما برای بندگان فرستاده ما از پیش مسلّم شده… (171) که آنان یاری شدگانند، (172) و لشکر ما پیروزند! (173) از آنها [کافران] روی بگردان تا زمان معیّنی (که فرمان جهاد فرارسد)! (174) و وضع آنها را بنگر (چه بی محتواست) اما بزودی (نتیجه اعمال خود را) می بینند!

ص: 195

(175) آیا آنها برای عذاب ما شتاب می کنند؟! (176) امّا هنگامی که عذاب ما در آستانه خانه های شان فرود آید، انذارشدگان صبحگاه بدی خواهند داشت! (177) از آنان روی بگردان تا زمان معیّنی! (178) و وضع کارشان را ببین آنها نیز به زودی (نتیجه اعمال خود را) می بینند! (179) منزّه است پروردگار تو، پروردگار عزّت (و قدرت) از آنچه آنان توصیف می کنند. (180) و سلام بر رسولان! (181) حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است! (182)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ * أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِکَةَ إِنَاثًا وَ هُمْ شَاهِدُونَ …»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

قریش می گفتند: «ملائکه دختران خدا هستند» و خداوند این سخن را ردّ نموده و می فرماید: «فَاسْتَفْتِهِمْ …» یعنی از آنان سؤال کن، آیا شما فرزندان پسر را برای خود انتخاب می کنید و فرزندان دختر را به خدا نسبت می دهید؟! چه حجّتی بر این سخن دارید؟!

سپس گوید:

«وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا» یعنی قریش می گفتند: «جنیّان دختران خدایند» و خداوند این سخن را نیز ردّ نموده و فرمود: جنیّان خود می دانند که در آتش حاضر خواهند شد.(2)

ص: 196


1- 258.. سوره ی صافّات، آیات 149 و 150.
2- 259.. … قال الدباء ثم خاطب الله نبیه فقال فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ قال قالت قریش إن الملائکة هم بنات الله فرد الله علیهم فَاسْتَفْتِهِمْ الآیة إلی قوله سُلْطانٌ مُبِینٌ أی حجة قویة علی ما یزعمون و قوله تعالی: وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً یعنی أنهم قالوا إن الجن بنات الله فقال: وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ یعنی أنهم فی النار. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 227]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلِینَ لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» فرمود:

کفّار قریش می گفتند: «خدا یهود و نصارا را بکشد که پیامبران خود را تکذیب نمودند، و به خدا سوگند اگر نزد ما دانش پیشین [یعنی علم به تورات و انجیل] می بود، ما بندگان خالص خدا می شدیم] و لکن هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین آنان مبعوث شد، به او کافر شدند…(1)

سپس گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ» فرمود:

این آیه درباره ی ائمّه و اوصیای از آل محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.(2)

«وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ»(3)

ربیع بن عبدالله هاشمی -- از بزرگان آل علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) -- نقل نموده که علیّ(علیه السلام) در بعضی از خطبه های خود فرمود:

«ما آل محمّد قبلاً در اطراف عرش خدا بودیم، و خداوند ما را به تسبیح امر

ص: 197


1- 260.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلِینَ لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ فهم کفار قریش کانوا یقولون قاتل الله الیهود و النصاری کیف کذبوا أنبیاءهم أما و الله لو کان عندنا ذکرا من الأولین لکنا عباد الله المخلصین یقول الله فکفروا به حین جاءهم محمّد(صلی الله علیه و آله) یقول الله فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ فقال جبرئیل یا محمّد إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 227]
2- 261.. حدثنا محمّد بن جعفر قال حدثنا عبد الله بن محمّد بن خالد عن العبّاس بن عامر عن الربیع بن محمّد عن یحیی بن مسلم عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال سمعته یقول وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ قال نزلت فی الأئمة و الأوصیاء من آل محمّد(علیهم السلام). [همان]
3- 262.. سوره ی صافّات، آیات 165 و 166.

نمود، و ما تسبیح خدا را کردیم و ملائکه با تسبیح ما خدا را تسبیح نمودند، و سپس ما به زمین آمدیم و خداوند ما را امر به تسبیح کرد، و چون ما خدا را تسبیح نمودیم، اهل زمین نیز با تسبیح ما خدا را تسبیح نمودند. سپس فرمود: «وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ.»(1)

عبدالله بن عبّاس گوید: ما خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودیم که علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) وارد شد و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را دید در صورت او تبسّم نمود و فرمود:

«مرحباً به کسی که خداوند او را چهل هزار سال قبل از آدم خلق نمود» پس من گفتم: یا رسول الله آیا فرزند قبل از پدر آفریده شد؟ فرمود: آری، خداوند من و علی را چهل هزار سال قبل از آدم آفرید، او قبل از هر چیزی نوری را آفرید و آن را دو نصف نمود و از نصف آن مرا آفرید، و از نصف دیگر علیّ را آفرید.

و سپس چیزهای دیگر را آفرید و در آن وقت عالم تاریک بود، و خداوند از نور من و نور علیّ آن را روشن نمود و سپس ما را در سمت راست عرش خود قرار داد و پس از ما ملائکه را آفرید، و ما خدا را تسبیح نمودیم و از تسبیح ما ملائکه خدا را تسبیح کردند، و ما خدا را به یگانگی یاد کردیم، و ملائکه نیز به واسطه ما خدا را به یگانگی یاد نمودند، و ما خدا را تکبیر گفتیم، و ملائکه نیز خدا را تکبیر گفتند، و تکبیر و تهلیل و تسبیح ملائکه از تعلیم من و علیّ

ص: 198


1- 263.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن عمرو بن یونس الحنفی الیمانی عن داود بن سلیمان المروزی عن الربیع بن عبد الله الهاشمی عن أشیاخ من آل علی بن أبی طالب(علیه السلام) قالوا قال علی(علیه السلام) فی بعض خطبته إنا آل محمّد کنا أنوارا حول العرش فأمرنا الله بالتسبیح فسبحنا فسبحت الملائکة بتسبیحنا ثم أهبطنا إلی الأرض فأمرنا الله بالتسبیح فسبحنا فسبحت أهل الأرض بتسبیحنا ف إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ. [تأویل الآیات، ص 487، ح 19]

بود و در علم خداوند گذشته بود که دوست من و دوست علیّ داخل آتش نشوند، و دشمن من و دشمن علی داخل بهشت نشوند.

سپس فرمود:

آگاه باشید که خداوند ملائکه ای را خلق نمود، و به دست آنان ظرف هایی از نقره قرار داد، که مملّو از آب حیات فردوس بود از این رو هر شیعه ای از شیعیان علیّ طاهر الوالدین و تقّی و نقیّ و مؤمن به خداوند است، و هر گاه پدر یکی از آنان بخواهد با اهل خود همبستر شود، ملکی از آن ملائکه که ظرف های آب حیات به دست آنان است می آید و از آب حیات در ظرف آب او می ریزد و چون او از آن آب می نوشد ایمان در قلب او همانند زرع می روید، از این رو شیعیان ما دارای بیّنۀ الهی از ناحیه خداوند و پیامبر و وصی او و دخترم فاطمه زهرا و سپس حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین(علیهم السلام) می باشند.

پس من گفتم: یا رسول الله! ائمّه بعد از حسین کیانند؟ فرمود: «آنان یازده امام اند

و پدرشان علیّ بن ابیطالب است». سپس فرمود: حمد و سپاس خدای را که ایمان و محبّت علیّ را سبب دخول در بهشت و نجات از آتش قرار داد.(1)

ص: 199


1- 264.. و من ذلک ما روی مرفوعا إلی محمّد بن زیاد قال سأل ابن مهران عبد الله بن العبّاس رضی الله عنه عن تفسیر قوله تعالی وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ فقال ابن عبّاس إنا کنا عند رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأقبل علی بن أبی طالب(علیه السلام) فلما رآه النّبی(صلی الله علیه و آله) تبسم فی وجهه و قال مرحبا بمن خلقه الله قبل آدم بأربعین ألف عام فقلت یا رسول الله أ کان الابن قبل الأب قال نعم إن الله تعالی خلقنی و خلق علیا قبل أن یخلق آدم بهذه المدة خلق نورا فقسمه نصفین فخلقنی من نصفه و خلق علیا من النصف الآخر قبل الأشیاء کلها ثم خلق الأشیاء فکانت مظلمة فنورها من نوری و نور علی ثم جعلنا عن یمین العرش ثم خلق الملائکة فسبحنا فسبحت الملائکة و هللنا فهللت الملائکة فکبرنا فکبرت الملائکة فکان ذلک من تعلیمی و تعلیم علی و کان ذلک فی علم الله السابق أن لا یدخل النار محب لی و لعلی و لا یدخل الجنة مبغض لی و لعلی إلّا و أن الله؟عز؟ خلق من الملائکة ملائکة بأیدیهم أباریق اللجین مملوة من ماء الحیاة من الفردوس فما أحد من شیعة علی إلّا و هو طاهر الوالدین تقی نقی مؤمن بالله فإذا أراد أب واحدهم أن یواقع أهله جاء ملک من الملائکة الذین بأیدیهم أباریق ماء الجنة فیطرح من ذلک الماء فی آنیته التی یشرب منها فیشرب به ذلک الماء فینبت الإیمان فی قلبه کما ینبت الزرع فهم علی بینة من ربهم و من نبیهم و من وصیة علی و من ابنتی الزهراء ثم الحسن ثم الحسین ثم الأئمة من ولد الحسین فقلت یا رسول الله و من هم الأئمة قال أحد عشر منی و أبوهم علی بن أبی طالب ثم قال النّبی(صلی الله علیه و آله) الحمد لله الذی جعل محبة علی و الإیمان سببین یعنی سببا لدخول الجنة و سببا للفوز من النار. [تأویل الآیات، ص 488، ح 2]

«سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ * وَ سَلَامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ * وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هر کس بخواهد ترازوی اعمال او سنگین و پربار باشد، هنگام حرکت از مجلس خود این سه آیه را بخواند.(2)

ص: 200


1- 265.. سوره ی صافّات، آیات 182-180.
2- 266.. و فی الکافی عن امیر المؤمنین(علیه السلام) من أراد ان یکتال بالمکیال الأوفی فلیقل إذا أراد ان یقوم من مجلسه سُبْحانَ رَبِّکَ الآیات الثلاث. [تفسیر صافی، ج 4، ص 288]

سوره ی ص

اشاره

محلّ نزول: مکّه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی قمر نازل شده است.

تعداد آیات: 88 آیه در قرائت اهل کوفه، و 86 آیه در قرائت

حجازی، بصری و شامی.

ثواب قرائت سوره ی ص

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

کسی که در شب جمعه سوره ی «ص» را قرائت کند، خداوند از دنیا و آخرت

عطایی به او می کند که به احدی جز نبیّ مرسل و یا ملک مقرّب عطا ننموده

باشد، و او و هر که را از اهل بیت خود دوست داشته باشد حتّی خادم خود را

-- گرچه در حدّ عیال و در حدّ شفاعت نباشد -- به بهشت خواهد برد.(1)

و در مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی «ص» را قرائت کند، پاداش او ده برابر هر کوهی است که خداوند

ص: 201


1- 267.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُبَیْرٍ الْعَرْزَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ ص فِی لَیْلَةِ الْجُمُعَةِ أُعْطِیَ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مَا لَمْ یُعْطَ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ کُلَّ مَنْ أَحَبَّ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ حَتَّی خَادِمَهُ الَّذِی یَخْدُمُهُ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فِی حَدِّ عِیَالِهِ وَ لَا فِی حَدِّ مَنْ یَشْفَعُ فِیهِ. [ثواب الأعمال، ص 112]

برای داود مسخّر نمود، و خداوند او را از اصرار به گناه کبیره و صغیره حفظ خواهد

نمود….(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«ص» چشمه ای است در زیر عرش و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگام معراج از آن وضو

گرفت، و جبرئیل در هر روز داخل آن می شود و چون خارج می شود و بال های خود را

تکان می دهد از هر قطره ی آبی که از بال های او می ریزد خداوند ملکی را خلق

می کند که تا قیامت خدا را تسبیح و تقدیس و تکبیر و تحمید نماید.(2)

از امام کاظم(علیه السلام) سؤال شد:

نهر «ص» کدام نهر است که در معراج رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مأمور شد تا در آن غسل

نماید؟ امام کاظم(علیه السلام) فرمود: آن نهری است که از یکی از ارکان عرش می جوشد

و آن را آب حیات گویند چنان که خداوند می فرماید: «ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ.»(3)

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«ص» نامی از نام های خداوند است و خداوند به آن سوگند خورده است.(4)

ص: 202


1- 268.. أبی بن کعب عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال من قرأ سورة ص أعطی من الأجر بوزن کل جبل سخره الله لداود حسنات و عصمه الله أن یصر علی ذنب صغیرا أو کبیرا. [مجمع البیان، ج 8، ص 723]
2- 269.. و فی المعانی عن الصّادق(علیه السلام) و امّا ص فعین تنبع من تحت العرش و هی التی توضّأ منها النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله لمّا عرج به و یدخلها جبرئیل کلّ یوم دخلة فینغمس فیها ثمّ یخرج منها فینفض أجنحته فلیس من قطرة تقطر من أجنحته الّا خلق اللَّه تبارک و تعالی منها ملکاً یسبّح اللَّه و یقدّسه و یکبّره و یحمده الی یوم القیامة. [تفسیر صافی، ج 4، ص 290]
3- 270.. و فی العلل عن الکاظم(علیه السلام) فی حدیث انّه سئل و ما صاد الذی امر ان یغتسل منه یعنی النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله لمّا اسری به فقال عین تنفجر من رکن من ارکان العرش یقال لها ماء الحیاة و هو ما قال اللَّه؟عز؟ ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ. [تفسیر صافی، ج 4، ص 290]
4- 271.. و فی المجمع عن الصّادق(علیه السلام) انّه اسم من اسماء اللَّه تعالی اقسم به. [همان]

سوره ی ص، آیات 1 تا 16

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ 1 بَلِ الَّذینَ کَفَرُوا فی عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ 2 کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حینَ مَناصٍ 3 وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذَّابٌ 4 أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ عُجابٌ 5 وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ یُرادُ 6 ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ 7 أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُمْ فی شَکٍّ مِنْ ذِکْری بَلْ لَمَّا یَذُوقُوا عَذابِ 8 أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزیزِ الْوَهَّابِ 9 أَمْ لَهُمْ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبابِ 10 جُنْدٌ ما هُنالِکَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ 11 کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ 12 وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ أُولئِکَ الْأَحْزابُ 13 إِنْ کُلٌّ إِلاَّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ 14 وَ ما یَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ 15 وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسابِ 16

ص: 203

لغات:

«شِقاق و مشاقّة» به معنای خلاف و جدایی است، و «شقّ فلان العصا» اذا خالف، و «مناص» از نوص به معنای تأخّر است، و «ناص ینوص» إذا تأخّر، و «باصَ یَبوصُ» إذا تقدّم، و «انطلاق» به معنای ذهاب و رفتن است، و به همین معناست طلاقة الوجه، و «خَلق و اِختلاق» به یک معناست، و «فَری و افتراء» نیز متقارب است، و «اِرتقاء» به معنای صعود از پایین به بالاست به صورت درجه درجه، و فرق بین سبب و علّت در عرف متکلّمین این است که سبب ایجاب ذاتی است و علّت ایجاب وصفی است، و «قِطّ» به معنای کتاب و سهمی است که نوشته شده است، و اصل آن از قطع است، چرا که آن کتاب سهم هر کسی را از دیگری قطع می کند، و قِطّ به معنای نصیب نیز آمده است، و در معانی الأخبار از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «عجّل لنا قطّنا» یعنی نصیبنا من العذاب، و «و ما رأیته قطّ» یعنی تاکنون او را ندیده ام.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ص، سوگند به قرآنی که دارای ذکر است (که این کتاب، معجزه الهی است). (1) ولی کافران گرفتار غرور اختلافند! (2) چه بسیار اقوامی را که پیش از آنها هلاک کردیم و به هنگام نزول عذاب فریاد می زدند (و کمک می خواستند) ولی وقت نجات گذشته بود! (3) آنها تعجّب کردند که پیامبر بیم دهنده ای از میان آنان به سویشان آمده و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغگویی است! (4) آیا او بجای اینهمه خدایان، خدای واحدی قرار داده؟! این براستی چیز عجیبی است!» (5) سرکردگان آنها بیرون آمدند و گفتند: «بروید و خدایانتان را محکم بچسبید، این

ص: 204

چیزی است که خواسته اند (شما را گم راه کنند)! (6) ما هرگز چنین چیزی در آیین دیگری نشنیده ایم این تنها یک آئین ساختگی است! (7) آیا از میان همه ما، قرآن تنها بر او [محمّد] نازل شده؟!» آنها در حقیقت در اصل وحی من تردید دارند، بلکه آنان هنوز عذاب الهی را نچشیده اند (که این چنین گستاخانه سخن می گویند)! (8) مگر خزاین رحمت پروردگار توانا و بخشنده ات نزد آنهاست (تا به هر کس میل دارند بدهند)؟! (9) یا اینکه مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است از آن آنهاست؟! (اگر چنین است) با هر وسیله ممکن به آسمانها بروند (و جلو نزول وحی را بر قلب پاک محمّد بگیرند)! (10) (آری) اینها لشکر کوچک شکست خورده ای از احزابند! (11) پیش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پیامبران ما را) تکذیب کردند! (12) و (نیز) قوم ثمود و لوط و اصحاب الأیکه [قوم شعیب]، اینها احزابی بودند (که به تکذیب پیامبران برخاستند)! (13) هر یک (از این گروه ها) رسولان را تکذیب کردند، و عذاب الهی درباره آنان تحقق یافت! (14)

اینها (با این اعمالشان) جز یک صیحه آسمانی را انتظار نمی کشند که هیچ مهلت و بازگشتی برای آن وجود ندارد (و همگی را نابود می سازد)! (15) آنها (از روی خیره سری) گفتند: «پروردگارا! بهره ما را از عذاب هر چه زودتر قبل از روز حساب

به ما ده!» (16)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ * بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقَاقٍ *… إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ …»(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

ابوجهل و گروهی از مشرکین قریش نزد ابوطالب آمدند و گفتند: «فرزند برادر

ص: 205


1- 272.. سوره ی ص، آیات 8-1.

شما به ما و بت های ما آزار و توهین نموده، و شما او را بخواهید و دستور بدهید که به خدایان ما توهین نکند، تا ما نیز به خدای او توهین نکنیم».

پس ابوطالب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را خواست و چون آن حضرت وارد شد، دید همه آنان از مشرکین اند از این رو فرمود: «السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی» و سپس نشست و ابوطالب(علیه السلام) سخنان آنان را به او خبر داد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا این مردم راضی نمی شوند که سخن خیری را بگویند و بر عرب قدرت و سیادت پیدا کنند؟! ابوجهل گفت: آری آن کلمه چیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: این که بگویید: «لا إله إلّا الله». امام باقر(علیه السلام) می فرماید: آن ها با شنیدن این سخن انگشتان خود را در گوش های شان کردند و از مجلس گریختند، در حالی که می گفتند: «مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ». و خداوند این آیات را نازل نمود: «ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ» إلی قولهِ:«إِلَّا اخْتِلَاقٌ.»(1)

مرحوم صدوق در کتاب عیون از محمّد بن جهم نقل کرده که حضرت رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون در تفسیر آیه «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»، فرمود:

نزد مشرکین مکه، گناه کسی بزرگ تر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نبود، چرا که آنان

ص: 206


1- 273.. أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ أَقْبَلَ أَبُو جَهْلِ بْنُ هِشَامٍ وَ مَعَهُ قَوْمٌ مِنْ قُرَیْشٍ فَدَخَلُوا عَلَی أَبِی طَالِبٍ فَقَالُوا إِنَّ ابْنَ أَخِیکَ قَدْ آذَانَا وَ آذَی آلِهَتَنَا فَادْعُهُ وَ مُرْهُ فَلْیَکُفَّ عَنْ آلِهَتِنَا وَ نَکُفُّ عَنْ إِلَهِهِ قَالَ فَبَعَثَ أَبُو طَالِبٍ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَدَعَاهُ فَلَمَّا دَخَلَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) لَمْ یَرَ فِی الْبَیْتِ إِلَّا مُشْرِکاً فَقَالَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی ثُمَّ جَلَسَ فَخَبَّرَهُ أَبُو طَالِبٍ بِمَا جَاءُوا لَهُ فَقَالَ أَ وَ هَلْ لَهُمْ فِی کَلِمَةٍ خَیْرٍ لَهُمْ مِنْ هَذَا یَسُودُونَ بِهَا الْعَرَبَ وَ یَطَئُونَ أَعْنَاقَهُمْ فَقَالَ -- أَبُو جَهْلٍ نَعَمْ وَ مَا هَذِهِ الْکَلِمَةُ فَقَالَ تَقُولُونَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قَالَ فَوَضَعُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَ خَرَجُوا هُرَّاباً وَ هُمْ یَقُولُونَ -- ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی فِی قَوْلِهِمْ -- ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ إِلَی قَوْلِهِ إِلَّا اخْتِلاقٌ. [کافی، ج 2، ص 649، ح 5]

سیصدوشصت بت را می پرستیدند، و خدای خود را نمی پرستیدند، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را به کلمه اخلاص و توحید و خداپرستی دعوت نمود، برای آنان سخت و ناگوار آمد و گفتند: «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ * وَ انطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلَی آلِهَتِکُمْ إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ * مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ» و چون خداوند مکّه را فتح نمود، به پیامبر خود فرمود: ای محمّد «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا * لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ»(1)، و آن حضرت نزد مشرکین مکّه -- به خاطر دعوت به توحید -- گناهکار بود، تا این که مشرکین مکّه، برخی ایمان آوردند، و برخی از مکّه خارج شدند، و برخی که در مکّه مانده بودند، قدرت بر انکار توحید و مقابله با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نداشتند، از این رو گناه آن حضرت نزد آنان آمرزیده شد، چرا که بر آنان قدرت پیدا کرد، پس مأمون گفت: «لله درّک یا أباالحسن.»(2)

ص: 207


1- 274.. سوره ی فتح، آیات 1 و 2.
2- 275.. … فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ عِنْدَ مُشْرِکِی أَهْلِ مَکَّةَ أَعْظَمَ ذَنْباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِأَنَّهُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّینَ صَنَماً فَلَمَّا جَاءَهُمْ ص بِالدَّعْوَةِ إِلَی کَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ کَبُرَ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ وَ عَظُمَ وَ قَالُوا أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ عُجابٌ وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ یُرادُ ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ فَلَمَّا فَتَحَ اللَّهُ؟عز؟ عَلَی نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) مَکَّةَ قَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّا فَتَحْنا لَکَ مَکَّةَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ عِنْدَ مُشْرِکِی أَهْلِ مَکَّةَ بِدُعَائِکَ إِلَی تَوْحِیدِ اللَّهِ فِیمَا تَقَدَّمَ وَ مَا تَأَخَّرَ لِأَنَّ مُشْرِکِی مَکَّةَ أَسْلَمَ بَعْضُهُمْ وَ خَرَجَ بَعْضُهُمْ عَنْ مَکَّةَ وَ مَنْ بَقِیَ مِنْهُمْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی إِنْکَارِ التَّوْحِیدِ عَلَیْهِ إِذَا دَعَا النَّاسَ إِلَیْهِ فَصَارَ ذَنْبُهُ عِنْدَهُمْ فِی ذَلِکَ مَغْفُوراً بِظُهُورِهِ عَلَیْهِمْ فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلهِ دَرُّکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ …. [عیون اخبارالرّضا(علیه السلام)، ج 1، ص 202، ح 1]

«وَ عَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَ قَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ * أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا …»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه ی قاصعة می فرماید:

من خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودم هنگامی که گروهی از سران قریش آمدند و گفتند: «ای محمّد! تو ادّعای بزرگی کرده ای، و پدران تو و احدی از اهل بیت تو چنین ادعایی را نکرده اند، و ما از تو سؤالی می کنیم و اگر به خواسته ما پاسخ دادی ما می دانیم که تو پیامبر و رسول خدا هستی وگرنه معلوم می شود که تو ساحر و کذّاب هستی».

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود:

خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست، آیا اگر او خواسته شما را انجام بدهد، به او ایمان می آورید، و شهادت به حقانیّت من می دهید؟ گفتند: آری. فرمود:

من خواسته شما را برآورده می کنم، ولکن می دانم که شما به ایمان باز نمی گردید،

و در بین شما کسانی هستند که احزابی را تشکیل می دهند [و در بدر به جنگ

من خواهند آمد] و در چاه بدر قرار خواهند گرفت. سپس فرمود: خواسته شما

چیست؟ گفتند: «به این درخت بگو از ریشه از زمین کنده شود و مقابل تو قرار

بگیرد» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای درخت! اگر ایمان به خدا و قیامت و رسالت

من داری، از ریشه از زمین جدا شو، و با اذن پروردگارت مقابل من قرار بگیر.»

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

سوگند به آن خدایی که او را به نبوّت معبوث نمود آن درخت با ریشه از زمین کنده شد و مانند پرنده ای با صدای خاصّی پرواز نمود، و مقابل رسول

ص: 208


1- 276.. سوره ی ص، آیات 4 و 5.

خدا(صلی الله علیه و آله) قرار گرفت، و شاخه اعلای خود را بالای سر آن حضرت قرار داد و برخی از شاخه های خود را نیز بر شانه های من سرازیر نمود، و من در سمت راست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بودم، و چون مشرکین این معجزه را دیدند -- از روی تکبّر و سرکشی -- گفتند: «بگو [به جای خود بازگردد و] نصف آن نزد تو بیاید و نصف دیگر آن به جای خود بماند» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را امر کرد تا چنین کند، و آن درخت اجابت نمود، و به صورت اعجاب آمیزی، نصف آن با صدای عجیبی جدا شد، و بالای سر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار گرفت، و باز مشرکین از آن کفر و سرکشی که داشتند گفتند: بگو این نصف به آن نصف دیگر بازگردد و متصّل شود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را امر کرد و او به جای خود بازگشت پس من گفتم: «لا إله إلّا الله»، من اوّل مؤمن به تو هستم و اوّل کسی هستم که ایمان آوردم و دانستم که این درخت به امر خدا برای تصدیق به نبوّت و اجلال و تعظیم به تو از جای خود کنده شد.

و مشرکین گفتند: «چنین نیست، بلکه تو ساحر و کذّاب هستی، و در سحر، مهارت عجیبی داری، و آیا جز این یک نفر کسی تو را تصدیق می کند؟» و مقصودشان من بودم.(1)

ص: 209


1- 277.. و عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی خطبته القاصعة، قال: «لقد کنت معه(صلی الله علیه و آله) لما أتاه الملأ من قریش، فقالوا له: یا محمّد، إنک قد ادعیت عظیما لم یدعه آباؤک و لا أحد من أهل بیتک، و نحن نسألک أمرا إن أجبتنا إلیه و أریتناه علمنا أنک نبی و رسول، و إن لم تفعل علمنا أنک ساحر کذاب. فقال لهم: و ما تسألون؟ قالوا: تدعو لنا هذه الشجرة حتی تنقلع بعروقها، و تقف بین یدیک. فقال لهم(صلی الله علیه و آله): إن الله علی کل شی ء قدیر، فإن فعل ذلک بکم تؤمنون، و تشهدون بالحق؟ قالوا: نعم. قال: فإنی سأریکم ما تطلبون، و إنّی لأعلم أنکم لا تفیئون إلی خیر، و أن فیکم من یطرح فی القلیب، و من یحزب الأحزاب. ثم قال: أیتها الشجرة، إن کنت تؤمنین بالله و الیوم الآخر، و تعلمین أنی رسول الله فانقلعی بعروقک حتی تقفی بین یدی بإذن الله. و الذی بعثه بالحق لانقلعت بعروقها، و جاءت و لها دوی شدید، و قصف کقصف أجنحة الطیر حتی وقفت بین یدی رسول الله(صلی الله علیه و آله) مرفوعة، و ألقت بغصنها الأعلی علی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و ببعض أغصانها علی منکبی، و کنت عن یمینه(صلی الله علیه و آله)، فلما نظر القوم إلی ذلک قالوا علوا و استکبارا: فمرها، فلیأتک نصفها و یبقی نصفها. فأمرها بذلک، فأقبل إلیه نصفها کأعجب إقبال، و أشده دویا، فکادت تلتف برسول الله، فقالوا کفرا و عتوا. فمر هذا النصف یرجع إلی نصفه. فأمره(صلی الله علیه و آله)، فرجع، فقلت أنا: لا إله إلّا الله، إنّی أول مؤمن بک یا رسول الله، و أول من آمن بأن الشجرة فعلت ما فعلت بأمر الله، تصدیقا لنبوتک، و إجلالا لکلمتک. فقال القوم: بل ساحر کذاب، عجیب السحر، خفیف فیه، و هل یصدقک فی أمرک غیر هذا؟ یعنوننی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 644، ح 8]

سوره ی ص، آیات 17 تا 26

متن:

اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ 17 إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْراقِ 18 وَ الطَّیْرَ مَحْشُورَةً کُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ 19 وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ 20 وَ هَلْ أَتاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ 21 إِذْ دَخَلُوا عَلی داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ 22 إِنَّ هذا أَخی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنیها وَ عَزَّنی فِی الْخِطابِ 23 قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغی بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلیلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ 24 فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ 25 یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ

ص: 210

لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ

لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ 26

لغات:

«أوّاب» به معنای دعّاء یعنی کثیر الدعاء است، و «یَد» در کلام عرب به معنای قوّت و نعمت آمده است و «اِشراق» هنگام طلوع خورشید است و «خَصم» کسی را گویند که حقّی از حقوق را بر دیگری ادّعا می کند، و با او نزاع می نماید، و مفرد و تثنیه و جمع آن یکسان است، چرا که اصل آن مصدر است، از این رو گفته می شود: رجل خصم، و رجلان خصم، و رجال خصم، و «تَسَوُّر» وارد شدن از سور و حصار است، و «محراب» مجلس اشراف است و به این خاطر مصلّا را و محلّ قبله را محراب گویند، و «اَشَطَ الرجل فی حکمه» إذا جار فی حکمه، و «خلیفه» کسی را گویند که به جای دیگری تدبیر امور می کند و «فلان خلیفة الله فی أرضه» یعنی جعله الله من عنده لتدبیر امور عباده.

ترجمه:

در برابر آنچه می گویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را، که او بسیار توبه کننده بود! (17) ما کوه ها را مسخّر او ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح می گفتند! (18) پرندگان را نیز دسته جمعی مسخّر او کردیم (تا همراه او تسبیح خدا گویند) و همه اینها بازگشت کننده به سوی او بودند! (19) و حکومت او را استحکام بخشیدیم، (هم) دانش به او دادیم و (هم) داوری عادلانه! (20) آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به

ص: 211

تو رسیده است؟! (21) در آن هنگام که (بی مقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد گفتند: «نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده اکنون در میان ما بحق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن! (22) این برادر من است و او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم امّا او اصرار می کند که: این یکی را هم به من واگذار و در سخن بر من غلبه کرده است!» (23) (داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم می کنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند امّا عدّه آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده ایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد. (24) ما این عمل را بر او بخشیدیم و او نزد ما دارای مقامی والا و سرانجامی نیکوست! (25) ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم پس در میان مردم بحق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد کسانی که از راه خدا گم راه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند! (26)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْرَاقِ * وَ الطَّیْرَ مَحْشُورَةً کُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ * وَ شَدَدْنَا مُلْکَهُ وَ آتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که خداوند داود را روی زمین خلیفه خود قرار داد، و زبور را بر او نازل نمود، به کوه ها و پرندگان وحی نمود تا همراه با او خدا را تسبیح نمایند، و علّت آن این بود که هر گاه او بر بنی اسرائیل امامت جماعت می کرد، وزیر او بعد از

نماز خدا را حمد و تسبیح و تهلیل و تکبیر می گفت و سپس یکایک پیامبران را

ص: 212


1- 278.. سوره ی ص، آیات 20-17.

می ستود، و یادی از فضائل و افعال و شکر و صبر و عبادت آنان می نمود و نامی

از داود(علیه السلام) نمی برد، از این رو داود به خدای خود گفت: خدایا بر پیامبران انعام نمودی و از آنان ستایش و ثنا گفتی و مرا ستایش و ثنایی نگفتی؟

پس خداوند به او وحی نمود:

«آنان بندگانی هستند که من آن ها را گرفتار بلا نمودم و صبر کردند از این رو من آنان را ستایش می کنم» داود گفت: «مرا نیز به بلایی مبتلا کن تا صبر کنم» خطاب شد: آیا تو بلا را بر عافیت ترجیح می دهی؟ من آنان را مبتلا نمودم و به آنان خبر ندادم و تو را مبتلا می کنم و به تو خبر می دهم و می گویم که در چه سالی و در چه ماهی و در چه روزی به تو بلا می رسد…

سپس فرمود:

هنگامی که داود در محراب عبادت خود نشسته بود، دو ملک از سقف خانه بر او وارد شدند، و مقابل او نشستند، و چون داود(علیه السلام) از آنان هراس پیدا کرد گفتند: هراس مکن ما با همدیگر نزاعی داریم و تو بین ما حکم کن. و بر ما ستم مکن و ما را به راه مستقیم هدایت نما -- و داود را در آن زمان نود و نه زن آزاد و کنیز بود -- پس یکی از آن دو ملک گفت:

«این برادر من دارای نود و نه گوسفند است، و مرا جز یک گوسفند نیست، و باز به من می گوید: این یک گوسفند را نیز به من بده،و با من درشتی می کند» پس داود همان گونه که خداوند می فرماید گفت: «لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ

ص: 213

إِلی نِعاجِهِ …» پس آن ملکی که شکایت از برادر خود می کرد خندید و گفت: او خود را محکوم نمود [چرا که خود نود و نه زن دارد و می خواهد زن اوریا را نیز پس از کشته شدن بگیرد] پس داود گفت: «آیا گناه کرده ای و می خندی نزدیک است که من دهن تو را خورد کنم» آن ملک شاکی گفت:

داود اگر به یاد داشت، خود را سزاوارتر به این مجازات می دانست، پس آن دو ملک رفتند و داود(علیه السلام) از خطای خود آگاه شد و چهل شبانه روز در حال سجده گریه می کرد، و جز اوقات نماز سر از سجده بر نمی داشت….(1)

ص: 214


1- 279.. حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن هشام عن الصّادق(علیه السلام) قال إن داود(علیه السلام) لما جعله الله؟عز؟ خلیفة فی الأرض و أنزل علیه الزبور أوحی الله؟عز؟ إلی الجبال و الطیر أن یسبحن معه و کان سببه أنه إذا صلی ببنی إسرائیل یقوم وزیره بعد ما یفرغ من الصلاة فیحمد الله و یسبحه و یکبره و یهلله ثم یمدح الأنبیاء(علیه السلام) نبیا نبیا و یذکر من فضلهم و أفعالهم و شکرهم و عبادتهم لله سبحانه و تعالی و الصبر علی بلائه و لا یذکر داود، فنادی داود ربه فقال: یا رب قد أنعمت علی الأنبیاء بما أثنیت علیهم و لم تثن علی، فأوحی الله؟عز؟ إلیه هؤلاء عباد ابتلیتهم فصبروا و أنا أثنی علیهم بذلک فقال یا رب فابتلنی حتی أصبر، فقال یا داود تختار البلاء علی العافیة إنّی ابتلیت هؤلاء و أنا لم أعلمهم و أنا أبتلیک و أعلمک أن بلائی فی سنة کذا و شهر کذا و فی یوم کذا، و کان داود(علیه السلام) یفرغ نفسه لعبادته یوما و یقعد فی محرابه یوما و یقعد لبنی إسرائیل فیحکم بینهم، فلما کان الیوم الذی وعده الله؟عز؟ اشتدت عبادته و خلا فی محرابه و حجب الناس عن نفسه و هو فی محرابه یصلی فإذا طائر قد وقع بین یدیه جناحاه من زبرجد أخضر و رجلاه من یاقوت أحمر و رأسه و منقاره من لؤلؤ و زبرجد فأعجبه جدا و نسی ما کان فیه، فقام لیأخذه فطار الطائر فوقع علی حائط بین داود و بین أوریا بن حنان و کان داود قد بعث أوریا فی بعث فصعد داود(علیه السلام) الحائط لیأخذ الطیر و إذا امرأة أوریا جالسة تغتسل فلما رأت ظل داود نشرت شعرها و غطت به بدنها، فنظر إلیها داود فافتتن بها و رجع إلی محرابه، و نسی ما کان فیه و کتب إلی صاحبه فی ذلک البعث لما أن یصیروا إلی موضع کیت و کیت یوضع التابوت بینهم و بین عدوهم، و کان التابوت فی بنی إسرائیل کما قال الله؟عز؟ «فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسی وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ» و قد کان رفع بعد موسی(علیه السلام) إلی السماء لما عملت بنو إسرائیل بالمعاصی، فلما غلبهم جالوت و سألوا النّبی أن یبعث إلیهم ملکا یقاتل فی سبیل الله بعث إلیهم طالوت و أنزل علیهم التابوت و کان التابوت إذا وضع بین بنی إسرائیل و بین أعدائهم و رجع عن التابوت إنسان کفر و قتل و لا یرجع أحد عنه إلّا و یقتل. فکتب داود إلی صاحبه الذی بعثه أن ضع التابوت بینک و بین عدوک و قدم أوریا بن حنان بین یدی التابوت فقدمه و قتل، فلما قتل أوریا دخل علیه الملکان و قعدا و لم یکن تزوج امرأة أوریا و کانت فی عدتها و داود فی محرابه یوم عبادته فدخلا علیه الملکان من سقف البیت و قعدا بین یدیه ففزع داود منهما فقالا: لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ و لداود حینئذ تسع و تسعون امرأة ما بین مهیرة إلی جاریة، فقال أحدهما لداود: إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ أی ظلمنی و قهرنی، فقال داود کما حکی الله؟عز؟: لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ إلی قوله وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ قال: فضحک المستعدی علیه من الملائکة و قال: قد حکم الرجل علی نفسه فقال داود: أ تضحک و قد عصیت لقد هممت أن أهشم فاک، قال: فعرجا و قال الملک المستعدی علیه لو علم داود أنه أحق بهشم فیه منی. ففهم داود الأمر و ذکر الخطیئة فبقی أربعین یوما ساجدا یبکی لیله و نهاره و لا یقوم إلّا وقت الصلاة حتی انخرق جبینه و سال الدم من عینیه فلما کان بعد أربعین یوما نودی یا داود ما لک أ جائع أنت فنشبعک أم ظمآن فنسقیک أم عریان فنکسوک أم خائف فنؤمنک فقال: أی رب و کیف لا أخاف و قد عملت ما عملت و أنت الحکم العدل الذی لا یجوزک ظلم ظالم، فأوحی الله إلیه تب یا داود، فقال أی رب و أنی لی بالتوبة قال: صر إلی قبر أوریا حتی أبعثه إلیک و أسأله أن یغفر لک، فإن غفر لک غفرت لک قال: یا رب فإن لم یفعل قال: أستوهبک منه، قال: فخرج داود(علیه السلام) یمشی علی قدمیه و یقرأ الزبور و کان إذا قرأ الزبور لا یبقی حجر و لا شجر و لا جبل و لا طائر و لا سبع إلّا یجاوبه حتی انتهی إلی جبل و علیه نبی عابد یقال له حزقیل، فلما سمع دوی الجبال و صوت السباع علم أنه داود فقال: هذا النّبی الخاطئ فقال داود: یا حزقیل تأذن لی أن أصعد إلیک قال: لا فإنک مذنب. فبکی داود(علیه السلام) فأوحی الله؟عز؟ إلی حزقیل یا حزقیل لا تعیر داود بخطیئته و سلنی العافیة فنزل حزقیل و أخذ بید داود و أصعده إلیه فقال له داود: یا حزقیل هل هممت بخطیئة قط قال: لا: قال: فهل دخلک العجب مما أنت فیه من عبادة الله؟عز؟ قال: لا قال: فهل رکنت إلی الدنیا فأحببت أن تأخذ من شهواتها و لذاتها قال: بلی ربما عرض ذلک بقلبی قال: فما تصنع قال: أدخل هذا الشعب فأعتبر بما فیه، قال: فدخل داود(علیه السلام) الشعب فإذا بسریر من حدید علیه جمجمة بالیة و عظام نخرة و إذا لوح من حدید و فیه مکتوب فقرأه داود، فإذا فیه: أنا أروی بن سلمة ملکت ألف سنة و بنیت ألف مدینة، و افتضضت ألف جاریة و کان آخر أمری أن صار التراب فراشی و الحجار وسادی و الحیات و الدیدان جیرانی فمن رآنی فلا یغتر بالدنیا. و مضی داود حتی أتی قبر أوریا فناداه فلم یجبه ثم ناداه ثانیة فلم یجبه ثم ناداه ثالثة فقال أوریا: ما لک یا نبی الله لقد شغلتنی عن سروری و قرة عینی قال یا أوریا اغفر لی و هب لی خطیئتی فأوحی الله؟عز؟ إلیه یا داود بین له ما کان منک، فناداه داود فأجابه فقال: یا أوریا فعلت کذا و کذا و کیت و کیت فقال أوریا: أ یفعل الأنبیاء مثل هذا فناداه فلم یجبه فوقع داود علی الأرض باکیا فأوحی الله إلی صاحب الفردوس لیکشف عنه فکشف عنه فقال أوریا لمن هذا فقال: لمن غفر لداود خطیئته، فقال یا رب قد وهبت له خطیئته، فرجع داود(علیه السلام) إلی بنی إسرائیل و کان إذا صلی وزیره یحمد الله و یثنی علی الأنبیاء(علیه السلام) ثم یقول: کان من فضل نبی الله داود قبل الخطیئة کیت و کیت، فاغتم داود(علیه السلام) فأوحی الله؟عز؟ إلیه یا داود قد وهبت لک خطیئتک و ألزمت عار ذنبک ببنی إسرائیل، قال: یا رب کیف و أنت الحکم العدل الذی لا تجور، قال: لأنه لم یعاجلوک بالنکیرة و تزوج داود(علیه السلام) بامرأة أوریا بعد ذلک فولد له منها سلیمان(علیه السلام) ثم قال؟عز؟: فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 229]

ص: 215

ص: 216

مؤلّف گوید:

ماجرای امتحان و ابتلای داود(علیه السلام) را برخی از اهل سنّت به گونه ی دیگری نقل کرده اند که با عصمت و مقام نبوّت داود(علیه السلام) سازگار نیست، از این رو حضرت رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون روایت اهل سنّت را مطرود دانسته و با بیان مفصّلی حقیقت را بیان نموده است که در پاورقی می خوانید.(1)

ص: 217


1- 280.. … وَ أَمَّا دَاوُدُ(علیه السلام) فَمَا یَقُولُ مَنْ قِبَلَکُمْ فِیهِ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ یَقُولُونَ إِنَّ دَاوُدَ(علیه السلام) کَانَ فِی مِحْرَابِهِ یُصَلِّی فَتَصَوَّرَ لَهُ إِبْلِیسُ عَلَی صُورَةِ طَیْرٍ أَحْسَنَ مَا یَکُونُ مِنَ الطُّیُورِ فَقَطَعَ دَاوُدُ صَلَاتَهُ وَ قَامَ لِیَأْخُذَ الطَّیْرَ فَخَرَجَ الطَّیْرُ إِلَی الدَّارِ فَخَرَجَ الطَّیْرُ إِلَی السَّطْحِ فَصَعِدَ فِی طَلَبِهِ فَسَقَطَ الطَّیْرُ فِی دَارِ أُورِیَا بْنِ حَنَانٍ فَأَطْلَعَ دَاوُدُ فِی أَثَرِ الطَّیْرِ فَإِذَا بِامْرَأَةِ أُورِیَا تَغْتَسِلُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهَا هَوَاهَا وَ کَانَ قَدْ أَخْرَجَ أُورِیَا فِی بَعْضِ غَزَوَاتِهِ فَکَتَبَ إِلَی صَاحِبِهِ أَنْ قَدِّمْ أُورِیَا أَمَامَ التَّابُوتِ فَقُدِّمَ فَظَفِرَ أُورِیَا بِالْمُشْرِکِینَ فَصَعُبَ ذَلِکَ عَلَی دَاوُدَ فَکَتَبَ إِلَیْهِ ثَانِیَةً أَنْ قَدِّمْهُ أَمَامَ التَّابُوتِ فَقُدِّمَ فَقُتِلَ أُورِیَا فَتَزَوَّجَ دَاوُدُ بِامْرَأَتِهِ قَالَ فَضَرَبَ الرِّضَا(علیه السلام) بِیَدِهِ عَلَی جَبْهَتِهِ وَ قَالَ إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ لَقَدْ نَسَبْتُمْ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ إِلَی التَّهَاوُنِ بِصَلَاتِهِ حَتَّی خَرَجَ فِی أَثَرِ الطَّیْرِ ثُمَّ بِالْفَاحِشَةِ ثُمَّ بِالْقَتْلِ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا کَانَ خَطِیئَتُهُ فَقَالَ وَیْحَکَ إِنَّ دَاوُدَ إِنَّمَا ظَنَّ أَنَّ مَا خَلَقَ اللَّهُ؟عز؟ خَلْقاً هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَبَعَثَ اللَّهُ؟عز؟ إِلَیْهِ الْمَلَکَیْنِ فَتَسَوَّرَا الْمِحْرَابَ فَقَالا خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ فَعَجَّلَ دَاوُدُ(علیه السلام) عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ فَقَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ وَ لَمْ یَسْأَلِ الْمُدَّعِیَ الْبَیِّنَةَ عَلَی ذَلِکَ وَ لَمْ یُقْبِلْ عَلَی الْمُدَّعَی عَلَیْهِ فَیَقُولَ لَهُ مَا تَقُولُ فَکَانَ هَذَا خَطِیئَةُ رَسْمِ الْحُکْمِ لَا مَا ذَهَبْتُمْ إِلَیْهِ أَ لَا تَسْمَعُ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی إِلَی آخِرِ الْآیَةِ. [عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 1، ص 193، باب 14، ح 1]

در پایان حدیث فوق حضرت رضا(علیه السلام) در پاسخ علی بن محمّد بن جهم که گفت: ای فرزند رسول خدا قصّه داود با اُوریا چه بوده است؟ فرمود:

در زمان داود(علیه السلام) اگر شوهر زنی کشته می شد، و یا می مرد، آن زن هرگز با دیگری

ازدواج نمی کرد، و نخستین کسی که خداوند به دست او این سنّت غلط

را شکست، داود(علیه السلام) بود و چون اُوریا کشته شد و عدّه ی همسر او گذشت داود(علیه السلام)

با او ازدواج نمود از این رو این عمل برای بستگان اُوریا سخت آمد. [همانند

ازدواج رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با عیال پسر خوانده خود زید بن حارثه، چرا که مردم قبل

از اسلام پسر خوانده را فرزند خود می دانستند، و ازدواج با او را حرام می پنداشتند.](1)

سوره ی ص، آیات 27 تا 40

متن:

وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا

مِنَ النَّارِ 27 أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ

کَالْفُجَّارِ 28 کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ 29 وَ وَهَبْنا

لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ 30 إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِناتُ الْجِیادُ 31 فَقالَ إِنِّی

أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّی تَوارَتْ بِالْحِجابِ 32 رُدُّوها عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ

وَ الْأَعْناقِ 33 وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلی کُرْسِیِّهِ

ص: 218


1- 281.. فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا قِصَّتُهُ مَعَ أُورِیَا فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) إِنَّ الْمَرْأَةَ فِی أَیَّامِ دَاوُدَ(علیه السلام) کَانَتْ إِذَا مَاتَ بَعْلُهَا أَوْ قُتِلَ لَا تَتَزَوَّجُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ أَوَّلُ مَنْ أَبَاحَ اللَّهُ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةٍ قُتِلَ بَعْلُهَا کَانَ دَاوُدُ(علیه السلام) فَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةِ أُورِیَا لَمَّا قُتِلَ وَ انْقَضَتْ عِدَّتُهَا مِنْهُ فَذَلِکَ الَّذِی شَقَّ عَلَی النَّاسِ مِنْ قِبَلِ أُورِیَا …. [همان]

جَسَداً ثُمَّ أَنابَ 34 قالَ رَبِّ اغْفِرْ لی

وَ هَبْ لی مُلْکاً لا یَنْبَغی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ 35 فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ تَجْری بِأَمْرِهِ

رُخاءً حَیْثُ أَصابَ 36 وَ الشَّیاطینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ 37 وَ آخَرینَ مُقَرَّنینَ فِی الْأَصْفادِ 38

هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ 39 وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ 40

لغات:

«صافِنات» جمع صافنة، به معنای اسب هایی است که یک دست خود را بالا

می گیرند و بر یک دست و دو پا می ایستند، و «جِیاد» جمع جَواد است، و یا منقلب از

واو است، و اصل آن جَواد بوده و جِیاد به معنای اسب های تندرو می باشد، و بعضی

گفته اند: «جِیاد» جمع جود مانند سوط و سیاط است، و «کرسیّ» به معنای سریر و تخت

است، و «رُخاء» باد ملایم را گویند، و آن از رِخوة و رِخاوة المرور است، و «أصفاد» جمع

صَفد به معنای غلّ است.

ترجمه:

ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم این گمان کافران است

وای بر کافران از آتش (دوزخ)! (27) آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام

داده اند همچون مفسدان در زمین قرار می دهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران؟! (28)

این کتابی است پربرکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر

شوند! (29) ما سلیمان را به داوود بخشیدیم چه بنده خوبی! زیرا همواره به سوی

خدا بازگشت می کرد (و به یاد او بود)! (30) به خاطر بیاور هنگامی را که عصرگاهان

اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند، (31)

ص: 219

گفت: «من این اسبان را بخاطر

پروردگارم دوست دارم (و می خواهم از آنها در جهاد استفاده کنم»، او هم چنان به آنها

نگاه می کرد) تا از دیدگانش پنهان شدند. (32) (آنها به قدری جالب بودند که گفت:)

بار دیگر آنها را نزد من بازگردانید! و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید (و آنها را نوازش

داد). (33) ما سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی افکندیم سپس او به درگاه خداوند

توبه کرد. (34) گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتی به من عطا کن که بعد از من

سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشنده ای! (35) پس ما باد را مسخّر او ساختیم

تا به فرمانش بنرمی حرکت کند و به هر جا او می خواهد برود! (36) و شیاطین را مسخّر

او کردیم، هر بنّا و غوّاصی از آنها را! (37) و گروه دیگری (از شیاطین) را در غل و زنجیر

(تحت سلطه او) قرار دادیم، (38) (و به او گفتیم:) این عطای ما است، به هر کس

می خواهی (و صلاح می بینی) ببخش، و از هر کس می خواهی امساک کن، و حسابی

بر تو نیست (تو امین هستی)! (39) و برای او [سلیمان] نزد ما مقامی ارجمند و سرانجامی

نیکوست! (40)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ»(1)

امام صادق(علیه السلام) از پدران خود(علیهم السلام) نقل نموده، که مردی از اهل عراق خدمت امیر

المؤمنین(علیه السلام) آمد و گفت: به من خبر بدهید؛ آیا خروج ما برای جنگ با اهل شام [یعنی

معاویه و یاران او] مطابق قضا و تقدیر خدا بود؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

آری ای شیخ! به خدا سوگند شما قدمی در بلندی و یا پستی بیابان نگذارید، مگر

آن که با قضا و تقدیر خدا بود.

ص: 220


1- 282.. سوره ی ص، آیه ی 27.

پیرمرد گفت: «یا امیرالمؤمنین! پس من هر رنجی کشیدم را به حساب خدا

می گذارم». امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: ای پیرمرد گمان مکن که مقصود من قضای

حتم و تقدیر لازم و واجب باشد [و ما مجبور در این حرکت بوده باشیم] و اگر

چنین باشد، ثواب و عقاب و امر و نهی و وعده و وعید باطل و ساقط خواهد بود،

و گناهکار را ملامتی نیست، و نیکوکار را ستایشی نیست، بلکه محسن سزاوارتر

به ملامت، گنهکار سزاوارتر به احسان خواهد بود، و این تفکّر بت پرستان

و دشمنان خدای رحمان، و قدریّه [و جبریّه] و مجوس این امّت است.

سپس فرمود:

ای پیرمرد! خداوند تکلیف خود را همراه با اختیار، و نهی خود را به صورت تحذیر

و وعده عذاب بیان نموده، و برای عمل ناچیزی پاداش فراوان قرار داده است،

و معصیت خداوند به معنای مغلوب شدن خدا نیست، و اطاعت او نیز به اجبار

و اکراه نیست [بلکه او به مردم اختیار و انتخاب داده، و هرگز آنان را اجبار به

اطاعت و ترک حرام نکرده است] و آسمان ها و زمین و آنچه بین آن هاست را

باطل و بیهوده نیافریده و این گمان کافران است، «فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ».(1)

پس آن پیرمرد برخاست و این اشعار را خواند:

أَنْتَ الْإِمَامُ الَّذِی نَرْجُو بِطَاعَتِهِ

یَوْمَ النَّجَاةِ مِنَ الرَّحْمَنِ غُفْرَاناً

أَوْضَحْتَ مِنْ دِینِنَا مَا کَانَ مُلْتَبِساً

جَزَاکَ رَبُّکَ عَنَّا فِیهِ إِحْسَاناً

فَلَیْسَ مَعْذِرَةٌ فِی فِعْلِ فَاحِشَةٍ

قَدْ کُنْتُ رَاکِبَهَا فِسْقاً وَ عِصْیَاناً

لَا لَا وَ لَا قَائِلًا نَاهِیهِ أَوْقَعَهُ

فِیهَا عَبَدْتُ إِذاً یَا قَوْمِ شَیْطَاناً

وَ لَا أَحَبَّ وَ لَا شَاءَ الْفُسُوقَ وَ لَا

قَتْلَ الْوَلِیِّ لَهُ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً

أَنَّی یُحِبُّ وَ قَدْ صَحَّتْ عَزِیمَتُهُ

ذُو الْعَرْشِ أَعْلَنَ ذَاکَ اللَّهُ إِعْلَاناً(2)

ص: 221


1- 283.. ترجمه تفسیر المیزان، ج 7، ص 152.
2- 284.. اصول کافی، ج 1، ص 155.

«أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ...»(1)

عبدالرحمان بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» فرمود:

مقصود امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اصحاب و یاران اویند، و در تفسیر «کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ» فرمود: مقصود حَبتَر و زُرَیق و اصحاب و یاران آنان هستند، و در تفسیر «أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ» فرمود: مقصود امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یاران اویند، و در تفسیر «کَالْفُجَّارِ» فرمود: مقصود حَبتَر و دِلام و یاران آنان هستند.(2)

ابن عبّاس نیز گوید:

مقصود از «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حمزه و عبیدة است، و مقصود از «کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ» عتبة و شیبة و ولید است، و مقصود از «أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ» علیّ(علیه السلام) و یاران اوست، و مقصود از «کَالْفُجَّارِ» فلانی و یاران اویند.(3)

ص: 222


1- 285.. سوره ی ص، آیه ی 28.
2- 286.. حدثنا محمّد بن جعفر قال حدثنا یحیی بن زکریا اللؤلؤی عن علی بن حنان عن عبد الرحمن بن کثیر قال سألت الصّادق(علیه السلام) عن قوله أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) و أصحابه کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ حبتر و زریق و أصحابهما أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ أمیر المؤمنین(علیه السلام) و أصحابه کَالْفُجَّارِ حبتر و دلام و أصحابهما. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 234]
3- 287.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا علی بن عبید و محمّد بن القاسم بن سلام قال حدثنا حسین بن حکم عن حسن بن حسین عن حبان بن علی عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عبّاس فی قوله؟عز؟ أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ علی و حمزة و عبیدة(علیه السلام) کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ عتبة و شیبة و الولید أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ علی(علیه السلام) و أصحابه کَالْفُجَّارِ فلان و أصحابه. [تأویل الآیات، ص 493]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

اهل حق نباید خود را در منزلت اهل باطل قرار بدهند، چرا که خداوند می فرماید: «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ؟»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) همواره می فرمود:

اهل تقوا را نشانه هایی است که به آن ها شناخته می شوند،

راستگویی،

ادای امانت،

وفای به عهد و پیمان،

دوری از فخر و تجمّل گرایی،

ص: 223


1- 288.. … ثُمَّ نَهَی اللَّهُ أَهْلَ النَّصْرِ بِالْحَقِّ أَنْ یَتَّخِذُوا مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَلِیّاً وَ لَا نَصِیراً فَلَا یُهَوِّلَنَّکُمْ وَ لَا یَرُدَّنَّکُمْ عَنِ النَّصْرِ بِالْحَقِّ الَّذِی خَصَّکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنْ حِیلَةِ شَیَاطِینِ الْإِنْسِ وَ مَکْرِهِمْ مِنْ أُمُورِکُمْ تَدْفَعُونَ أَنْتُمُ السَّیِّئَةَ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ -- فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ تَلْتَمِسُونَ بِذَلِکَ وَجْهَ رَبِّکُمْ بِطَاعَتِهِ وَ هُمْ لَا خَیْرَ عِنْدَهُمْ لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تُظْهِرُوهُمْ عَلَی أُصُولِ دِینِ اللَّهِ فَإِنَّهُمْ إِنْ سَمِعُوا مِنْکُمْ فِیهِ شَیْئاً عَادَوْکُمْ عَلَیْهِ وَ رَفَعُوهُ عَلَیْکُمْ -- وَ جَهَدُوا عَلَی هَلَاکِکُمْ وَ اسْتَقْبَلُوکُمْ بِمَا تَکْرَهُونَ وَ لَمْ یَکُنْ لَکُمُ النَّصَفَةُ مِنْهُمْ فِی دُوَلِ الْفُجَّارِ فَاعْرِفُوا مَنْزِلَتَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْبَاطِلِ -- فَإِنَّهُ لَا یَنْبَغِی لِأَهْلِ الْحَقِّ أَنْ یُنْزِلُوا أَنْفُسَهُمْ مَنْزِلَةَ أَهْلِ الْبَاطِلِ -- لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَجْعَلْ أَهْلَ الْحَقِّ عِنْدَهُ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ الْبَاطِلِ أَ لَمْ یَعْرِفُوا وَجْهَ قَوْلِ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ إِذْ یَقُولُ أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ أَکْرِمُوا أَنْفُسَکُمْ عَنْ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ لَا تَجْعَلُوا اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلی -- وَ إِمَامَکُمْ وَ دِینَکُمُ الَّذِی تَدِینُونَ بِهِ عُرْضَةً لِأَهْلِ الْبَاطِلِ فَتُغْضِبُوا اللَّهَ عَلَیْکُمْ فَتَهْلِکُوا فَمَهْلًا مَهْلًا یَا أَهْلَ الصَّلَاحِ لَا تَتْرُکُوا أَمْرَ اللَّهِ وَ أَمْرَ مَنْ أَمَرَکُمْ بِطَاعَتِهِ فَیُغَیِّرَ اللَّهُ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ …. [کافی، ج 8، ص 12]

صله رحم،

ترحّم به ضعفا و فقرا،

کمتر رفت و آمد کردن و آمیزش با زن ها،

احسان و صله به مردم،

حسن خلق،

حلم فراوان،

جستجوی علم و دانشی که سبب تقرّب به خداوند شود.(1)

«کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»(2)

علی بن ابراهیم قمی؟ره؟ گوید:

مقصود از «لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ» امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم السلام)اند، و مقصود از «وَ لِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» صاحبان عقول ثاقب و راسخ اند، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) همواره به این آیه افتخار می نمود، و می فرمود: «به هیچ کس قبل از من، و بعد از من، چنین چیزی که به من داده شد، داده نشد.»(3)

ص: 224


1- 289.. عن أبی بصیر عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر(علیه السلام) قال: کان أمیر المؤمنین(علیه السلام) یقول: ان لأهل التقوی علامات یعرفون بها، صدق الحدیث، و أداء الامانة و الوفاء بالعهد، و قلة الفخر و التجمل و صلة الأرحام، و رحمة الضعفاء، و قلة المواتاة للنساء و بذل المعروف و حسن الخلق و سعة الحلم و اتباع العلم فیما یقرب الی الله تعالی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 453، ح 40]
2- 290.. سوره ی ص، آیه ی 29.
3- 291.. وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ فهم أهل الألباب الثاقبة، قال: و کان أمیر المؤمنین(علیه السلام) یفتخر بها و یقول ما أعطی أحد قبلی و لا بعدی مثل ما أعطیت. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 234]

و نیز امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از «لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ» امیرالمؤمنین و ائمهّ(علیهم السلام) هستند، و آنان «أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» می باشند.(1)

«وَ وَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ * فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَن ذِکْرِ رَبِّی حَتَّی تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ * رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«رُدُّوهَا عَلَیَّ» کنایه از برگشت خورشید است.(3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

حضرت سلیمان اسب ها را دوست می داشت، روزی خواست تا اسب ها را نزد او

آوردند، و به آن ها مشغول شد، تا خورشید غروب نمود، و نماز عصر از او فوت شد،

از این رو بسیار غمگین شد، و از خداوند خواست تا خورشید را برای او برگرداند،

و او نماز عصر خود را بخواند، و خداوند خورشید را برگرداند و سلیمان نماز عصر

خود را خواند، و سپس گفت: اسب ها را بیاورید، و چون آوردند سلیمان شروع

کرد با شمشیر گردن و پاهای اسب ها را زد و همه آن ها را کشت، چنان که خداوند

از قول او می فرماید: «رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ.»(4)

ص: 225


1- 292.. کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ أمیر المؤمنین و الأئمة صلوات الله علیه و علیهم أجمعین. [همان]
2- 293.. سوره ی ص، آیات 33-30.
3- 294.. قیل معناه أنه سأل الله تعالی أن یرد الشمس علیه فردها علیه حتی صلی العصر فالهاء فی ردوها کنایة عن الشمس عن علی بن أبی طالب(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 8، ص 741]
4- 295.. و ذلک أن سلیمان کان یحب الخیل و یستعرضها فعرضت علیه یوما إلی أن غابت الشمس و فاتته صلاة العصر فاغتم من ذلک غما شدیدا فدعا الله؟عز؟ أن یرد علیه الشمس حتی یصلی العصر فرد الله علیه الشمس إلی وقت العصر حتی صلاها ثم دعا بالخیل فأقبل یضرب أعناقها و سوقها بالسیف حتی قتلها کلها و هو قوله؟عز؟ رُدُّوها عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 234]

زرارة و فضیل گویند: به امام باقر(علیه السلام) گفتیم: معنای «کِتاباً مَوْقُوتاً»، در آیه «ِإنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»(1)، چیست؟ فرمود:

یعنی «کتاباً مفروضاً» و مقصود این نیست که نماز تنها در وقت خود صحیح است، و اگر چنین باشد نباید نماز سلیمان صحیح باشد و باید او به خاطر ترک نماز در وقت خود هلاک شده باشد، و لکن مقصود این است که چون نماز را به یاد بیاورد بخواند.

سپس مرحوم صدوق می فرماید:

«جهّال از اهل خلاف گمان کرده اند که سلیمان(علیه السلام) روزی مشغول به بررسی اسب ها بود و خورشید غروب نمود و نماز عصر از او فوت شد، پس نماز خود را خواند و دستور داد تا گردن ها و ساق های آنان را زدند و کشتند، و گفت: این ها مرا از یاد خدا غافل نمودند، در حالی که سلیمان(علیه السلام) از چنین عملی دور است، چرا که اسب ها گناهی نداشته اند و مکلّف به تکلیفی نبوده اند که سلیمان(علیه السلام) آنان را مجازات نماید.

سپس گوید: فرموده ی امام صادق(علیه السلام) صحیح است که فرمود:

عصر گاهی اسب ها را نزد سلیمان(علیه السلام) آوردند و او به آن ها مشغول شد، و خورشید غروب نمود و سلیمان(علیه السلام) به ملائکه مأمور به خورشید فرمود: خورشید را باز گردانید تا من نماز خود را در وقت آن بخوانم، و چون خورشید را برگرداندند سلیمان وضو گرفت -- و وضوی او مسح گردن و ساق بود -- و

ص: 226


1- 296.. سوره ی نساء، آیه ی 103.

سپس سلیمان و یاران او که نماز نخوانده بودند، نماز خود را در وقت خود خواندند، و چون فارغ شدند، خورشید غروب نمود، و ستاره ها ظاهر شدند، سپس امام صادق(علیه السلام) آیات فوق را تلاوت نمود.(1)

مؤلّف گوید:

نظیر این قصّه برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز رخ داد، هنگامی که سر مبارک پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در حال وحی در دامن آن حضرت بود و نماز عصر از او فوت شد،

ص: 227


1- 297.. -- وَ قَالَ زُرَارَةُ وَ الْفُضَیْلُ قُلْنَا لِأَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَ رَأَیْتَ قَوْلَ اللَّهِ؟عز؟ -- إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً قَالَ یَعْنِی کِتَاباً مَفْرُوضاً وَ لَیْسَ یَعْنِی وَقْتَ فَوْتِهَا إِنْ جَازَ ذَلِکَ الْوَقْتَ ثُمَّ صَلَّاهَا لَمْ تَکُنْ صَلَاةً مُؤَدَّاةً وَ لَوْ کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ لَهَلَکَ سُلَیْمَانُ بْنُ دَاوُدَ عَلَیْهِ السَّلَامُ -- حِینَ صَلَّاهَا بِغَیْرِ وَقْتِهَا وَ لَکِنَّهُ مَتَی مَا ذَکَرَهَا صَلَّاهَا قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْکِتَابِ إِنَّ الْجُهَّالَ مِنْ أَهْلِ الْخِلَافِ یَزْعُمُونَ أَنَّ سُلَیْمَانَ عَلَیْهِ السَّلَامُ اشْتَغَلَ ذَاتَ یَوْمٍ بِعَرْضِ الْخَیْلِ حَتَّی تَوَارَتِ الشَّمْسُ بِالْحِجَابِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَدِّ الْخَیْلِ وَ أَمَرَ بِضَرْبِ سُوقِهَا وَ أَعْنَاقِهَا وَ قَتْلِهَا وَ قَالَ إِنَّهَا شَغَلَتْنِی عَنْ ذِکْرِ رَبِّی وَ لَیْسَ کَمَا یَقُولُونَ جَلَّ نَبِیُّ اللَّهِ سُلَیْمَانُ(علیه السلام) عَنْ مِثْلِ هَذَا الْفِعْلِ لِأَنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِلْخَیْلِ ذَنْبٌ فَیَضْرِبَ سُوقَهَا وَ أَعْنَاقَهَا لِأَنَّهَا لَمْ تَعْرِضْ نَفْسَهَا عَلَیْهِ وَ لَمْ تَشْغَلْهُ وَ إِنَّمَا عُرِضَتْ عَلَیْهِ وَ هِیَ بَهَائِمُ غَیْرُ مُکَلَّفَةٍ وَ الصَّحِیحُ فِی ذَلِکَ -- مَا رُوِیَ عَنِ الصّادق(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ إِنَّ سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ(علیه السلام) عُرِضَ عَلَیْهِ ذَاتَ یَوْمٍ بِالْعَشِیِّ الْخَیْلُ فَاشْتَغَلَ بِالنَّظَرِ إِلَیْهَا حَتَّی تَوَارَتِ الشَّمْسُ بِالْحِجَابِ فَقَالَ لِلْمَلَائِکَةِ رُدُّوا الشَّمْسَ عَلَیَّ حَتَّی أُصَلِّیَ صَلَاتِی فِی وَقْتِهَا فَرَدُّوهَا فَقَامَ فَمَسَحَ سَاقَیْهِ وَ عُنُقَهُ وَ أَمَرَ أَصْحَابَهُ الَّذِینَ فَاتَتْهُمُ الصَّلَاةُ مَعَهُ بِمِثْلِ ذَلِکَ وَ کَانَ ذَلِکَ وُضُوءَهُمْ لِلصَّلَاةِ ثُمَّ قَامَ فَصَلَّی فَلَمَّا فَرَغَ غَابَتِ الشَّمْسُ وَ طَلَعَتِ النُّجُومُ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِناتُ الْجِیادُ فَقالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّی تَوارَتْ بِالْحِجابِ رُدُّوها عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ. [فقیه، ج 1، ص 202، ح 606 و 607]

و خورشید بازگشت و امیرالمؤمنین(علیه السلام) نماز خود را خواند و یک باره هوا

تاریک شد.(1)

«وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَ أَلْقَیْنَا عَلَی کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ * قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکًا لَّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ * فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاء حَیْثُ أَصَابَ …»(2)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید: از امام صادق(علیه السلام) روایت شده:

هنگامی که سلیمان فرزندی پیدا کرد اجنّه و شیاطین به همدیگر گفتند: اگر فرزند سلیمان زنده بماند ما باز به همان بلایی که از ناحیه سلیمان پیدا کردیم از ناحیه او نیز پیدا خواهیم نمود، پس سلیمان از آنان هراس پیدا کرد و از ابرها

خواست تا فرزند او را شیر بدهند و از شرّ شیاطین محفوظ بماند، و ناگهان دید میّتی روی کرسیّ او قرار دارد [و آن فرزند او بود] و این برای سلیمان(علیه السلام) عقوبت و بلایی بود تا بداند حذر و احتیاط از تقدیر خداوند نمی تواند جلوگیری کند، و هراس از شیاطین با توکّل به خداوند سازگار نیست.(3)

ابوهریرة گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

روزی سلیمان در مجلس خود گفت: «امشب به هفتاد نفر از همسران خود سر می زنم و هر کدام آنان فرزند پسری به دنیا می آورد و در راه خدا جهاد

ص: 228


1- 298.. ارشاد مفید، ج 1، ص346.
2- 299.. سوره ی ص، آیات 40-34.
3- 300.. روی أن الجن و الشیاطین لما ولد لسلیمان ابن قال بعضهم لبعض إن عاش له ولد لنلقین منه ما لقینا من أبیه من البلاء فأشفق منهم علیه فاسترضعه فی المزن و هو السحاب فلم یشعر إلّا و قد وضع علی کرسیه میتا تنبیها علی أن الحذر لا ینفع عن القدر فإنما عوتب علی خوفه من الشیاطین عن الشعبی و هو المروی عن أبی عبد الله(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 8، ص 741]

می کنند» و «إن شاء الله» نگفت، از این رو در آن شب با هفتاد نفر از همسران خود آمیزش نمود و از آنان جز یک دختر ناقص به دنیا نیامد.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

سوگند به آن خدایی که جان محمّد در دست اوست اگر «إن شاء الله» گفته بود، آن پسران بر اسب ها سوار می شدند و در راه خدا جهاد می کردند.(1)

علیّ بن یقطین گوید:

به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: آیا امکان دارد پیامبری بخیل باشد؟ فرمود: خیر. گفتم: پس سخن سلیمان که گفت: «وَ هَبْ لِی مُلْکًا لَّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِی»، چه معنایی دارد؟ فرمود: «قدرت و پادشاهی دو قسم است:

پادشاهی و سلطنت با غلبه و ظلم و [یا] انتخاب مردم،

پادشاهی از ناحیه خداوند متعال، مانند پادشاهی ابراهیم و طالوت و ذی القرنین.

و سلیمان که گفت: «وَ هَبْ لِی مُلْکًا لَّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِی»، و معنای سخن سلیمان این است که خدایا مُلکی به من بده که احدی نگوید: «از روی ظلم و جور و غلبه و انتخاب مردم به دست آمده است» پس خداوند متعال باد را در اختیار او گذارد تا به اختیار او باشد، و هر صبحگاه و شبانگاه او را به هر سو می خواهد -- به اندازه یک ماه حرکت معمولی -- به این سو و آن سو حرکت دهد، و شیاطین را نیز در اختیار او گذارد تا برای او بنّایی و غوّاصی و… انجام بدهند و زبان پرندگان را به او آموخت و در روی زمین قدرتی به او عطا نمود

ص: 229


1- 301.. أن سلیمان قال یوما فی مجلسه لأطوفن اللیلة علی سبعین امرأة تلد کل امرأة منهن غلاما یضرب بالسیف فی سبیل الله و لم یقل إن شاء الله فطاف علیهن فلم تحمل منهن إلّا امرأة واحدة جاءت بشق ولد رواه أبو هریرة عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال ثم قال فو الذی نفس محمّد بیده لو قال إن شاء الله لجاهدوا فی سبیل الله فرسانا. [مجمع البیان، ج 8، ص 741]

که مردم آن زمان و زمان های پس از او دانستند که ملک و پادشاهی سلیمان شباهتی به پادشاهی و سلطنت پادشاهان منتخب مردم، و پادشاهانی که با قدرت و غلبه بر سر کار می آیند ندارد.»

علیّ بن یقطین گوید:

گفتم: پس معنای سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که فرمود: «خدا رحمت کند برادرم سلیمان را، او چقدر بخیل بود!» چیست؟ امام کاظم(علیه السلام) فرمود: این سخن دارای دو معناست: یک این که سلیمان نسبت به آبروی خود و بدگویی های مردم بخیل بوده است، و معنای دوّم این که چقدر او بخیل بوده که در حکومت خود به روش جهّال و افراد نادان عمل نماید.

سپس امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند آنچه به سلیمان داده شد و آنچه به او داده نشد و آنچه به احدی از مردم عالم داده نخواهد شد را، خداوند به ما داد، چرا که خداوند درباره سلیمان می فرماید: «هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ» و درباره ی حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا.»(1)و(2)

ص: 230


1- 302.. سوره ی حشر، آیه ی 7.
2- 303.. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی الْمُکَتِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْوَرَّاقُ أَبُو الطَّیِّبِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ هَارُونَ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ النَّوْفَلِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ نَبِیُّ اللَّهِ؟عز؟ بَخِیلًا فَقَالَ لَا فَقُلْتُ لَهُ فَقَوْلُ سُلَیْمَانَ(علیه السلام) رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی مَا وَجْهُهُ وَ مَا مَعْنَاهُ فَقَالَ الْمُلْکُ مُلْکَانِ مُلْکٌ مَأْخُوذٌ بِالْغَلَبَةِ وَ الْجَوْرِ وَ إِجْبَارِ النَّاسِ وَ مُلْکٌ مَأْخُوذٌ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ کَمُلْکِ آلِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُلْکِ طَالُوتَ وَ مُلْکِ ذِی الْقَرْنَیْنِ فَقَالَ سُلَیْمَانُ(علیه السلام) هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی أَنْ یَقُولَ إِنَّهُ مَأْخُوذٌ بِالْغَلَبَةِ وَ الْجَوْرِ وَ إِجْبَارِ النَّاسِ فَسَخَّرَ اللَّهُ؟عز؟ لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخاءً حَیْثُ أَصابَ وَ جَعَلَ غُدُوُّهَا شَهْراً وَ رَوَاحُهَا شَهْراً وَ سَخَّرَ اللَّهُ؟عز؟ لَهُ الشَّیاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ وَ عُلِّمَ مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ مُکِّنَ فِی الْأَرْضِ فَعَلِمَ النَّاسُ فِی وَقْتِهِ وَ بَعْدَهُ أَنَّ مُلْکَهُ لَا یُشْبِهُ مُلْکَ الْمُلُوکِ الْمُخْتَارِینَ مِنْ قِبَلِ النَّاسِ وَ الْمَالِکِینَ بِالْغَلَبَةِ وَ الْجَوْرِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَقَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) رَحِمَ اللَّهُ أَخِی سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ مَا کَانَ أَبْخَلَهُ فَقَالَ لِقَوْلِهِ(علیه السلام) مَا أَبْخَلَهُ وَجْهَانِ أَحَدُهُمَا مَا کَانَ أَبْخَلَهُ بِعِرْضِهِ وَ سُوءِ الْقَوْلِ فِیهِ وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ یَقُولُ مَا کَانَ أَبْخَلَهُ إِنْ کَانَ أَرَادَ مَا یَذْهَبُ إِلَیْهِ الْجُهَّالُ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) قَدْ وَ اللَّهِ أُوتِینَا مَا أُوتِیَ سُلَیْمَانُ وَ مَا لَمْ یُؤْتَ سُلَیْمَانُ وَ مَا لَمْ یُؤْتَ أَحَدٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مِنَ الْعَالَمِینَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ فِی قِصَّةِ سُلَیْمَانَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ وَ قَالَ؟عز؟ فِی قِصَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. [علل الشرایع، ج 1، ص 71، ح 1]

ابوخالد قمّاط گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

بنی اسرائیل به سلیمان(علیه السلام) گفتند: «فرزند خود را جانشین خویش قرار بده» سلیمان(علیه السلام) فرمود: او صلاحیّت این مقام را ندارد، و چون مردم اصرار کردند، سلیمان گفت: «من مسائلی را از او می پرسم اگر جواب صحیح داد او را خلیفه خود قرار می دهم».

سپس به فرزند خود فرمود:

فرزندم! طعم آب چیست؟ و طعم نان چیست؟ و شدّت و ضعف سخن از چیست؟ و عقل در کجای بدن قرار دارد؟ و قساوت قلب و رقّت قلب از کجاست؟ و خستگی و ناتوانی بدن از چیست؟ و بهره مندی و محرومیّت بدن از کجاست؟ پس فرزند سلیمان به هیچ کدام از سؤالات پدر پاسخ صحیح ندارد.

ص: 231

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

طعم آب، طعم حیات و زندگی است، و طعم نان قوّت است، و ضعف و شدّت صوت به خاطر پی کلیه هاست، و محل عقل دماغ است، از این رو به کسی که ضعیف العقل است می گویند دماغ او سبک است، و قساوت و رقّت از ناحیه قلب است چنان که خداوند می فرماید: «فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ»(1)، و خستگی بدن و ناتوانی آن از ناحیه پاها می باشد و اگر پاها به خاطر راه رفتن خسته شود، بدن نیز خسته خواهد شد، و کسب و درآمد بدن از ناحیه دست هاست، و اگر انسان دست ها را به کار بگیرد، بدن بهره مند می شود، و اگر به کارشان نگیرد، چیزی نصیب بدن نمی شود.(2)

ص: 232


1- 304.. سوره ی زمر، آیه ی 22.
2- 305.. و حدثنی أبی عن أحمد بن محمّد عن أبی نصر [بصیر] عن عبد الله بن القاسم عن أبی خالد القماط عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قالت بنو إسرائیل لسلیمان استخلف علینا ابنک، فقال لهم إنه لا یصلح لذلک فألحوا علیه فقال: إنّی أسائله عن مسائل فإن أحسن الجواب فیها أستخلفه ثم سأله فقال یا بنی ما طعم الماء و طعم الخبز، و من أی شی ء ضعف الصوت و شدته و أین موضع العقل من البدن و من أی شی ء القساوة و الرقة و مم تعب البدن و دعته و مم تکسب البدن و حرمانه فلم یجبه بشی ء منها، فقال أبو عبد الله ع: طعم الماء الحیاة و طعم الخبز القوة و ضعف الصوت و شدته من شحم الکلیتین و موضع العقل الدماغ، أ لا تری أن الرجل إذا کان قلیل العقل قیل له ما أخف دماغک و القسوة و الرقة من القلب و هو قوله: فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ، و تعب البدن و دعته من القدمین إذا تعبا فی المشی یتعب البدن و إذا أودعا أودع البدن و تکسب البدن و حرمانه من الیدین إذا عمل بهما ردتا علی البدن و إذا لم یعمل بهما لم تردا علی البدن شیئا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 238]

اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

روزی حضرت سلیمان(علیه السلام) از بیت المقدّس خارج شد در حالی که سیصد هزار

کرسی از انسان ها در طرف راست او بود، و سیصد هزار کرسی از جنیّان در طرف

چپ او بود، و پرندگان را امر کرد تا بر آنان سایه افکندند، و باد را امر کرد تا آنان را

به دوش گرفت، تا این که به ایوان کسرا و مدائن وارد شد، و سپس از آنجا حرکت

نمود تا در شهری به نام اصطخر در فارس بیتوته کرد، و چون صبح شد به شهر بَرکاوان در نواحی فارس وارد شد، و سپس به باد دستور داد تا آنان را بر روی دریا سیر داد به گونه ای که پاهای آنان به آب می رسید، و در آن حال سلیمان بر جای بلند و عمودی قرار گرفته بود، پس برخی از همراهان او گفتند: آیا سلطنتی بزرگ تر از این دیده و شنیده اید؟ و بقیه گفتند: «ما چنین سلطنتی را ندیده و نشنیده ایم» پس ملکی از آسمان صدا زد: ثواب یک «سبحان الله» در پیشگاه خداوند بزرگ تر از آنچه است که شما از ملک سلیمان دیدید!(1)

مؤلّف گوید:

در ذیل آیات گذشته روایات عجیبی وارد شده که با اصول مسلّمه اعتقادی

ص: 233


1- 306.. قال: و حدثنی أبی عن أبی بصیر عن أبان عن أبی حمزة عن الأصبغ بن نباتة عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) قال خرج سلیمان بن داود من بیت المقدس و معه ثلاثمائة ألف کرسی عن یمینه علیها الإنس و ثلاثمائة ألف کرسی عن یساره علیها الجن و أمر الطیر فأظلتهم و أمر الریح فحملتهم حتی ورد إیوان کسری فی المدائن ثم رجع فبات فاضطجع ثم غدا فانتهی إلی مدینة ترکاوان [برکاوان] ثم أمر الریح فحملتهم حتی کادت أقدامهم یصیبها الماء و سلیمان علی عمود منها فقال بعضهم لبعض هل رأیتم ملکا قط أعظم من هذا و سمعتم به فقالوا ما رأینا و لا سمعنا بمثله فنادی ملک من السماء ثواب تسبیحة واحدة فی الله أعظم مما رأیتم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 238]

و مقام پیامبران(علیهم السلام) سازگار نیست، از این رو ما از نقل آن ها صرف نظر نمودیم، و الله العالم.

سوره ی ص، آیات 41 تا 44

متن:

وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ إِذْ نادی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ 41 ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ 42 وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ 43 وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً

نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ 44

لغات:

«رَکض» به معنای پرت کردن چیزی با پا را گویند، و «رکض الفرس» سرعت دادن اسب است با پا، و «ضِغث» پُر بودن کف دست است از گیاه و امثال آن، و «حَنث» شکستن

قسم است، و «أوّاب» به معنای کثیرالدعا و یا کثیرالرجوع به خداوند برای توبه است، بنابراین اَوّاب و توّاب به یک معناست، و «نُصُب» و نَصْب، به معنای تعب است.

ترجمه:

و به خاطر بیاور بنده ما ایّوب را، هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است. (41) (به او گفتیم:) پای خود را بر زمین بکوب! این چشمه آبی خنک برای شستشو و نوشیدن است! (42) و خانواده اش را به او بخشیدیم، و همانند آنها را بر آنان افزودیم، تا رحمتی از سوی ما

ص: 234

باشد و تذکّری برای اندیشمندان. (43) (و به او گفتیم:) بسته ای از ساقه های گندم (یا مانند آن) را برگیر و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن! ما او را شکیبا یافتیم چه بنده خوبی که بسیار بازگشت کننده (به سوی خدا) بود! (44)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَ عَذَابٍ * ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَ شَرَابٌ * وَ وَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَ ذِکْرَی لِأُوْلِی الْأَلْبَابِ …»(1)

مؤلّف گوید:

روایات درباره ی بلای ایّوب(علیه السلام) فراوان و مفصّل است و برخی از آن ها با اصول و معتقدات شیعه سازگار نیست و لکن در برخی از آن ها توضیح لازم آمده

و حقیقت روشن شده و نسبت هایی که به ساحت مقدّس پیامبر خدا و مقام

عصمت او داده شده است برطرف گردیده و الله الموفّق للصواب و السداد.

قبل از بیان روایات، خلاصه ای از وضعیّت نسب و شرافت و همسر و فرزندان و اموال

حضرت ایّوب(علیه السلام) را مطابق روایت «تحفة الإخوان» از امام صادق(علیه السلام) یادآور می شویم.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«حضرت ایّوب(علیه السلام) فرزند موص بن رعویل بن عیص بن اسحاق بن ابراهیم(علیه السلام) بود و پدرش دارای اموال فراوانی مانند گوسفند و شتر و گاو و مزارع و باغات بود، و همه این اموال را ایّوب بعد از پدر خود مالک شد، تا این که سی سال از عمر او گذشت، و عیال او «رحمة» دختر افرائیم بن یوسف(علیه السلام) بود و در زیبایی شبیه ترین مردم به یوسف بود، و پدرش در

ص: 235


1- 307.. سوره ی ص، آیات 44-41.

خواب دید که یوسف پیراهن خود را به «رحمة» پوشانید و «رحمة» در شام ساکن بود و ایّوب(علیه السلام) اموال فراوانی را نزد پدر او برد و از «رحمة» خواستگاری نمود و با او ازدواج کرد و خداوند از «رحمة» به ایّوب دوازده پسر و دوازده دختر داد و در هر نوبت یک فرزند پسر و یک فرزند دختر آورد، و مردم به خاطر اخلاق نیک ایّوب و رفتار او با ایتام و ضعفا و فقرا به او روی آوردند و از محضر او استفاده می کردند و احکام الهی را از او می آموختند، ولکن خداوند هر بنده ای را امتحان می کند تا منزلت و ثبات قدم و صبر و استقامت او ظاهر شود، و خداوند ایّوب را امتحان سختی نمود تا ….»(1)

ص: 236


1- 308.. (تحفة الإخوان): بحذف الإسناد، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد؟سهما؟، قال: سألته عن بلیة أیوب(علیه السلام) التی ابتلیها فی الدنیا، لأی شی ء علته؟ قال: «لنعمة أنعم الله علیه بها فی الدنیا، و أدی شکرها، و ذلک أنه لم یکن بعد یوسف بن یعقوب بن إسحاق ابن إبراهیم(علیه السلام) إلّا أیوب بن موص بن رعویل بن العیص بن إسحاق بن إبراهیم خلیل الله، و کان أیوب رجلا عاقلا، حلیما، نظیفا، حکیما، و کان أبوه رجلا مثریا کثیر المال، یملک الماشیة من الإبل، و البقر، و الغنم، و الحمیر، و البغال، و الخیل، و لم یکن فی أرض الشام من کان فی غنائه، فلما مات ورث ذلک أیوب، و کان أیوب یومئذ عمره ثلاثین سنة، فأحب أن یتزوج، فوصفت له رحمة بنت إفرائیم بن یوسف(علیه السلام)، و کانت رحمة عند أبیها بأرض مصر، و کان أبوها شدید الفرح بها، و کان یحبها حبا عظیما، لأنه رأی فی المنام أن جدها یوسف(علیه السلام) نزع قمیصا کان علیه فألبسها إیاه، و قال: یا رحمة، هذا حسنی و جمالی و بهائی قد وهبته لک. و کانت رحمة أشبه الخلق بیوسف(علیه السلام)، و کانت زاهدة عابده، فلما سمع بها أیوب رغب فیها، فخرج إلی بلدها و معه مال جزیل و هدایا، و سار حتی وصل إلی أبیها، فخطب منه ابنته رحمة، فزوجه إیاها لزهده و ماله، و جهزها إلیه، فحملها أیوب إلی بلاده، فرزقه الله منها اثنی عشر بطنا، فی کل بطن ذکر و أنثی. ثم بعثه الله إلی قومه رسولا، و هم أهل حوران و البثنة، و أعطاه الله من حسن الخلق و الرفق ما لم یعطه أحد، و لم یخالفه أحد، و لا یکذبه أحد لشرفه و شرف أبیه، فشرع لهم الشرائع، و بنی لهم المساجد، و کانت له موائد یضعها للفقراء و المساکین و الأضیاف یضیفهم و یکرمهم، و کان للیتیم کالأب الرحیم، و للأرملة کالزوج العطوف، و للضعیف کالأب الودود، و کان قد أمر وکلاءه و أمناءه أن لا یمنعوا أحدا من زرعه و أثماره، و کان الطیر و الوحوش و جمیع الأنعام ترعی فی کسبه، و برکة الله تعالی تزداد لأیوب(علیه السلام) صباحا و مساء، و کانت جمیع مواشیه تحمل فی کل سنة توأمین، و لم یکن أیوب(علیه السلام) یفرح بشی ء من ذلک، لکنه یقول: إلهی و سیدی و مولای و سندی، هذه الدنیا علی هذه الحالة، فکیف بالآخرة و الجنة التی خلقتها لأهل کرامتک؟ و کان إذا جاء اللیل یجمع من یلوذ به فی مسجده، یصلون بصلاته، و یسبحون بتسبیحه، حتی إذا أصبح أمر باتخاذ الطعام لهم، و لجمیع الضعفاء، و کان یذهب له فی ذلک مال لا یحصی، و کان له من الخیل ألف فرس، و ألف رمکة، و ألف بغل و بغلة، و ثلاثة آلاف بعیر، و ألف و خمس مائة ناقة، و ألف ثور، و ألف بقرة، و عشرة آلاف شاة، و خمس مائة فدان، و ثلاث مائة أتان، و خلف کل رمکة مهران أو ثلاثة، و کل ناقة فصیل، و کذلک جمیع مواشیه، و علی کل خمسین رأسا من هذه راع مملوک لأیوب، و لکل عبد منهم أهل و ولد. و کان إبلیس اللعین لا یمر علی شی ء من مال أیوب إلّا رآه مختوما بخاتم الشکر، مطهرا بالزکاة، فحسده، و لم یقدر له علی ضرر، و کان إبلیس فی ذلک الزمان یصعد إلی السماوات السبع، و یحجب من دون العرش، و یقف فی أی مکان منها شاء، حتی رفع عیسی بن مریم(علیه السلام)، فحجب عن أربع سماوات، و یصعد إلی ثلاثة منها، حتی بعث النّبی(صلی الله علیه و آله)، فحجب إبلیس عن جمیعها، و کان یسترق السمع بعد ذلک، و منه تعجبت الإنس و الجن، و ذلک معنی قوله تعالی: وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِیداً وَ شُهُباً وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً. فصعد إبلیس اللعین فی زمان أیوب(علیه السلام) إلی ما دون العرش کما کان یصعد، و وقف فی الموضع الذی کان یقف فیه، و فی قلبه من النّبی أیوب ما فیه، و الله مطلع علی السر و العلانیة، فنودی: یا ملعون، من أین أقبلت؟ فقال: إلهی، طفت الأرض لأفتن من أطاعنی، ففتنتهم إلّا عبادک منهم المخلصین. فنودی: یا لعین، ما فی قلبک من نعمة أیوب؟ فقال إبلیس: یا رب، إنک ذکرته فصلت علیه ملائکتک. فنودی: یا لعین، هل نلت منه شیئا مع طول عبادته، فهل تستطیع أن تغویه عن عبادتی؟ فقال: إلهی و مولای، إن أیوب لم یؤد شکر هذه النعمة، و نظرت فی أمره و إذا هو عبد عافیته فقبل عافیتک، و رزقته فشکرک، و لم تجربه فی البلاء و المصائب، فلو ابتلیته لوجدته بخلاف ما هو علیه، و لو سلطنتی -- یا رب -- علی ماله لرأیته کیف ینساک. فنودی: یا ملعون، قد سلطتک علی ماله لتعلم أنک کاذب فیما تعتقده فیه». قال: «فانقض من السماوات حتی وقف علی الصخرة التی رضخ علیها قابیل رأس أخیه هابیل(علیه السلام)، و هی صخرة سوداء ینبع منها صدید اللعنة، فوقف إبلیس علیها، و رن رنة حتی اجتمع علیه العفاریت المتمردون من المشرق و المغرب، فقالوا: یا أبانا، و ما وراءک، و ما دهاک؟ فقال: إنّی مکنت من فرصة ما تمکنت من مثلها منذ أخرجت آدم من الجنة، و ذلک أنی سلطت علی مال أیوب لافقره، و اعطب ماله. فقال بعضهم: سلطنی علی أشجاره، فإنی أتحول نارا، و لا أمر علی شی ء إلّا أحرقته، و صیرته رمادا. فقال إبلیس: أنت لذلک. و قال آخر: سلطنی علی مواشیه حتی أصیح صیحة تخرج أرواحها. فقال أنت لذلک. فأقبل الأول، و تحول نارا، حتی أحرق تلک الأشجار و الآجام. و أقبل الآخر علی المواشی، فصاح بها صیحة خرجت کلها میتة مع رعاتها. فرأی أهل القریة دخانا عظیما، و صیحة عظیمة، ففزعوا فزعا شدیدا، فأقبل اللعین إلی أیوب و هو فی صلاته، و خیل إلی أیوب أنه أصابه وهج ذلک الحریق، و قد اسود وجهه، و تمعط شعره، و هو لعنه الله ینادی: یا أیوب، أدرکنی، فأنا الناجی من دون غیری، فما رأیت نارا أقبلت من السماء فیها دخان فأحرقت ما لک -- یا أیوب -- و أصابتنی نفحة من نفحاتها، و سمعت منادیا من السماء یقول: هذا جزاء من کان مرائیا فی عبادته، یرید بها الناس دون الله تعالی. و قال إبلیس: و سمعت النار تقول: أنا نار الغضب، أنا نار السخط. قال: فلما سمع أیوب ذلک أقبل علی صلاته، و لم یلتفت إلیه حتی فرغ من صلاته تامة کاملة، فقال: یا هذا، لیست هی أموالی، و إنّما هی أموال الله تعالی یفعل بها ما شاء. فقال إبلیس لعنه الله: صدقت. و ماج الناس، فقال بعضهم: هذا ما قبضه قبض العجب. و قال آخرون: ما کان أیوب صادقا فی توبته، فلهذا جازاه بهذا الجزاء. فشق ذلک علی أیوب من قولهم، و لم یجبهم، غیر أنه قال: الحمد لله علی قضائه و قدره. فأقبل النّبی أیوب علی اللعین إبلیس، و قال له: من أنت أیها العبد؟ کأنک ممن أخرجه الله من رحمته، و سلب عنه نعمته، و لو علم فیک خیرا لأخبرنی بک، و لقبض روحک مع أرواح الرعاة، و لکنه علم فیک شرا فخلصک منها کما یخلص الزوان من القمح، فسر عنی -- أیها العبد -- مذموما مدحورا. فقال إبلیس: صدق من قال: لا تخدموا المتکبرین. یا أیوب، الآن علمت أنک کنت مرائیا فی صلاتک، ألم أکن لک عبدا شفیقا من عبیدک، ألم أکن حریصا علی أموالک، فما جزائی منک إلّا أن تعیرنی بما نالنی من وهج الحریق، دون أن تقول ما تقوله؟ فلم یکلم إبلیس، و أقبل أیوب علی صلاته. … قال: فانقض عدو الله إلی قصر أیوب الذی فیه أولاده، فأما البنون: فحزقل، و هو أکبرهم، و مقبل، و رشد، و رشید، و بهارون، و بشیر، و أقرون، و الباقی من الذکور، لم نجد لهم أسماء فی الکتب و القصص. و أما البنات: فمرجانة، و عبیدة، و صالحة، و عافیة، و تقیة، و مؤمنة. قال: «فزلزل علیهم القصر بنفسه حتی سقط بعضه علی بعض، و جعل یشد أفواههم بالخشب، و الخرق، و یقذفهم بالجندل، حتی مثل بهم أقبح مثلة، و أوحی الله تعالی إلی الأرض: أن احفظی أولاد النّبی أیوب، فإنی بالغ مشیئتی فیهم، و لأجزینهم بذلک الثواب. فأقبل إبلیس إلی أیوب، و قال: یا أیوب، لو رأیت قصورک و أولادک کیف صاروا، و لقد صارت قصورهم لهم قبورا، و طینها صار لهم حنوطا، و ثیابهم و فرشهم صارت لهم أکفانا، و لو أبصرت کیف تغیرت تلک الوجوه الحسان بالدماء و التراب، و العظام کیف تهشمت، و اللحوم کیف رصعت، و الجلود کیف تمزقت. و لم یزل إبلیس اللعین یعد علیه مثل هذا بافتجاع و انکسار و انتحاب حتی بکی أیوب(علیه السلام)، و ساعده إبلیس علی البکاء، فندم أیوب علی بکائه، و أخذ قبضة من التراب، و وضعها علی رأسه، و استغفر الله تعالی، و خر ساجدا، ثم أقبل علی إبلیس، و قال له: یا ملعون، انصرف عنی خائبا ذلیلا مدحورا، فإن أولادی کانوا عاریة لله تعالی عندی، و لا بد من اللحاق بهم». قال: «فانصرف إبلیس و لم ینل منه، و صعد إلی السماء کما کان یصعد، و وقف کما کان یقف، فأتاه النداء: یا ملعون، کیف رأیت عبدی أیوب و توبته و استغفاره بعد بکائه؟ فقال إبلیس: إلهی و سیدی، إنک متعته بعافیة نفسه، و فیها عوض عن المال و الولد، فلو سلطنتی علی بدنه لرأیته کیف ینسی ذکرک، و یترک شکرک. فنودی: یا لعین، اذهب، فقد سلطتک علی بدنه، ما خلا: عینیه، و عقله، و لسانه الذی لا یفتر عن ذکری، و أذنیه». قال: «فانقض إلیه اللعین، فوجد أیوب فی مسجده متضرعا إلی الله تعالی بأنواع الثناء، داعیا إلیه بأعظم الدعاء، و یشکره علی جمیع النعماء، و یحمده علی جمیع البلاء، و هو یقول: و عزتک و جلالک، لا ازددت علی بلائک إلّا شکرا، و لو ألبستنی ثوب البلاء سرمدا لا ازددت علی بلائک إلّا صبرا. قال: فلما سمع إبلیس اغتاظ من قوله…. قال: «فبینما هی ذات یوم راجعة من القریة إلی أیوب، و معها شی ء من الطعام، فاعترض لها إبلیس اللعین فی صورة رجل بهی الصورة، حسن الوجه، علی حمار أحمر، فقال اللعین لها: کأنی أعرفک، أ لست رحمة بنت أفرائیم نبی الله، و زوجة المبتلی أیوب نبی الله؟ قالت: بلی. قال اللعین لها: إنّی أعرفکم و أنتم أهل غناء و ثروة، فما الذی غیر حالکم؟ فقالت له: إنا بلینا بذهاب المال جمیعه، و الولد، ثم البلاء الأعظم ما نزل بصاحبی أیوب، فقال لها الملعون: لأی شی ء أصابتکم هذه المصائب؟ قالت: لأن الله تعالی أراد أن یجرب صبرنا علی بلائه. قال اللعین: بئسما قلت، و لکن إله السماء هو الله، و إله الأرض أنا، فأردتکم لنفسی، فعبدتم إلیه السماء و لم تعبدونی، ففعلت بکم ما فعلت، و سلبتکم أموالکم، و أمت أولادکم و عبیدکم و مواشیکم، فها هی کلها عندی. فإن أردت ذلک فاتبعینی حتی أریک أولادک، و عبیدک، و مواشیک، فإنهم عندی فی وادی کذا و کذا. قال: فلما سمعت بذلک بقیت متعجبة و هی متحیرة، و اتبعته غیر بعید حتی أوقفها علی ذلک الوادی، و سحر عینیها حتی رأت جمیع ما فقدته هناک. فقال لها: أنا صادق عندک الآن، أم کاذب؟ فقالت رحمة: لا أدری ما أقول لک حتی أرجع إلی أیوب». قال: «فرجعت إلی أیوب، فأخبرته بما رأته جمیعه. فقال أیوب: إنا لله و إنا إلیه راجعون، ویحک -- یا رحمة -- أما تعلمین أن لیس مع الله إله آخر، و أن الذی أماته الله فلا یقدر أحد أن یحییه! قالت: نعم. قال أیوب(علیه السلام): فلو کنت عاقلة ما أصغیت إلی کلامه، [و لا اتبعتیه] حتی سحر عینیک. فقالت رحمة: یا نبی الله، اغفر لی هذه الخطیئة، فإنی لا أعود إلی مثلها أبدا. فقال لها أیوب: قد نهیتک عن هذا اللعین مرة، و هذه ثانیة، فلله علی نذر لئن عافانی الله مما أنا فیه لأجلدنک مائة جلدة علی ما کان من مکالمتک لإبلیس لعنه الله. و کانت رحمة تقول: لیته قام من بلائه و جلدنی مائة و مائة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 664، ح 11]

ص: 237

ص: 238

ص: 239

ص: 240

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

حضرت ایّوب بدون هیچ گناهی مبتلای به بلا شد، چرا که پیامبران معصوم و پاکند و گناه و لغزش پیدا نمی کنند، چه گناه کبیره و چه گناه صغیره، و ایّوب(علیه السلام) با همه بلایی که پیدا کرد، [مورد نفرت مردم واقع نشد و] بدن او بدبو نشد، و صورت او زشت نگردید، و از بدن او چرک و خونی خارج نشد که کسی از او وحشت و تنفّر پیدا کند و نیز بدن او کرم نگرفت و خداوند با بلاهایی که بر پیامبران و اولیای خود وارد می کند، آنان [را ذلّت و خواری نمی دهد و] مورد کرامت او هستند، سپس فرمود:

علّت کناره گیری مردم از ایّوب ناتوانی و فقر ظاهری او بود، و مردم نمی دانستند که ایّوب نزد خداوند مورد رضایت و تأیید است [و این بلاها سبب بالا رفتن مقام اوست] از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «بزرگ ترین بلاها برای پیامبران و نزدیکان آنان است.» و خداوند ایّوب را به این بلاها مبتلا نمود، تا مردم درباره ی او غلوّ نکنند، و با دیدن نعمت های الهی در دست او، اعتقاد به ربوبیّت او پیدا نکنند، و بدانند که پاداش و ثواب الهی دو قسم است برخی اختصاصی و برخی استحقاقی است، تا هیچ ضعیفی را به خاطر ضعف، و هیچ فقیری را به خاطر فقر، و هیچ مریضی را به خاطر مرض، تحقیر نکنند،

ص: 241

و بدانند که خداوند [مطابق حکمت خود] هر که را بخواهد مریض می کند، و هر که را بخواهد شفا می دهد، و این را سبب عبرت گروهی، و شقاوت گروهی، و سعادت گروهی دیگر قرار می دهد، و او در جمیع افعال خود حکیم، و در همه تقدیرات خود عادل است، و در باره بندگان خود تقدیری نمی کند جز آن که اصلح به حال آنان خواهد بود، و لاقوّة لهم إلّا به.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند مؤمن را به هر بلایی مبتلا می کند و به هر گونه ای می میراند و لکن عقل او را نمی گیرد چنان که شیطان را بر مال و فرزندان و خانواده و همه چیز

ص: 242


1- 309.. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ السُّکَّرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْجَوْهَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ أَیُّوبَ(علیه السلام) ابْتُلِیَ مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ وَ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَزِیغُونَ وَ لَا یَرْتَکِبُونَ ذَنْباً صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً وَ قَالَ(علیه السلام) إِنَّ أَیُّوبَ(علیه السلام) مَعَ جَمِیعِ مَا ابْتُلِیَ بِهِ لَمْ یُنَتَّنْ لَهُ رَائِحَةٌ وَ لَا قَبُحَتْ لَهُ صُورَةٌ وَ لَا خَرَجَتْ مِنْهُ مِدَّةٌ مِنْ دَمٍ وَ لَا قَیْحٍ وَ لَا اسْتَقْذَرَهُ أَحَدٌ رَآهُ وَ لَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ أَحَدٌ شَاهَدَهُ وَ لَا یُدَوَّدُ شَیْ ءٌ مِنْ جَسَدِهِ وَ هَکَذَا یَصْنَعُ اللَّهُ؟عز؟ بِجَمِیعِ مَنْ یَبْتَلِیهِ مِنْ أَنْبِیَائِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ الْمُکَرَّمِینَ عَلَیْهِ وَ إِنَّمَا اجْتَنَبَهُ النَّاسُ لِفَقْرِهِ وَ ضَعْفِهِ فِی ظَاهِرِ أَمْرِهِ لِجَهْلِهِمْ بِمَا لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ مِنَ التَّأْیِیدِ وَ الْفَرَجِ وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) أَعْظَمُ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِیَاءُ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ إِنَّمَا ابْتَلَاهُ اللَّهُ؟عز؟ بِالْبَلَاءِ الْعَظِیمِ الَّذِی یَهُونُ مَعَهُ عَلَی جَمِیعِ النَّاسِ لِئَلَّا یَدَّعُوا لَهُ الرُّبُوبِیَّةَ إِذَا شَاهَدُوا مَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُوصِلَهُ إِلَیْهِ مِنْ عَظَائِمِ نِعَمِهِ مَتَی شَاهَدُوهُ لِیَسْتَدِلُّوا بِذَلِکَ عَلَی أَنَّ الثَّوَابَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی ضَرْبَیْنِ اسْتِحْقَاقٍ وَ اخْتِصَاصٍ وَ لِئَلَّا یَحْتَقِرُوا ضَعِیفاً لِضَعْفِهِ وَ لَا فَقِیراً لِفَقْرِهِ وَ لَا مَرِیضاً لِمَرَضِهِ وَ لِیَعْلَمُوا أَنَّهُ یُسْقِمُ مَنْ یَشَاءُ وَ یَشْفِی مَنْ یَشَاءُ مَتَی شَاءَ کَیْفَ شَاءَ بِأَیِّ سَبَبٍ شَاءَ وَ یَجْعَلُ ذَلِکَ عِبْرَةً لِمَنْ یَشَاءُ وَ شَقَاوَةً لِمَنْ یَشَاءُ وَ سَعَادَةً لِمَنْ یَشَاءُ وَ هُوَ فِی جَمِیعِ ذَلِکَ عَدْلٌ فِی قَضَائِهِ وَ حَکِیمٌ فِی أَفْعَالِهِ لَا یَفْعَلُ بِعِبَادِهِ إِلَّا الْأَصْلَحَ لَهُمْ وَ لَا قُوَّةَ لَهُمْ إِلَّا بِهِ. [خصال، ص 399، ح 108]

ایّوب مسلّط نمود، و لکن او را بر عقل ایّوب مسلّط نکرد، تا بتواند موحّد و خداشناس باشد.(1)

امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید:

روز قیامت زن زیبایی که در دنیا فریب زیبایی خود را خورده می آورند و او می گوید: «خدایا تو مرا زیبا آفریدی، و من گرفتار شدم» پس مریم(علیه السلام) را می آورند، و می گویند: تو زیباتری یا مریم؟ ما او را زیبا آفریدیم و او فریب نخورد، سپس مرد زیبایی را می آورند که مفتون زیبایی خود شده، او نیز می گوید: «خدایا تو مرا زیبا آفریدی، و من گرفتار زن ها شدم» پس یوسف(علیه السلام) را می آورند و به او می گویند: «تو زیباتر بودی یا یوسف؟ در حالی که ما او را زیبا آفریدیم و مفتون زیبایی خود نشد، سپس یکی از اهل بلا را می آورند که به خاطر بلا انحراف پیدا کرده است، و او می گوید: «خدایا تو بلا را بر من سخت کردی و من انحراف پیدا کردم» پس ایّوب(علیه السلام) را می آورند، و می گویند: آیا بلای تو سخت تر بود یا بلای ایّوب؟ و ایّوب با آن همه بلا انحراف پیدا نکرد.(2)

ص: 243


1- 310.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عُثْمَانَ النَّوَّاءِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَبْتَلِی الْمُؤْمِنَ بِکُلِّ بَلِیَّةٍ وَ یُمِیتُهُ بِکُلِّ مِیتَةٍ وَ لَا یَبْتَلِیهِ بِذَهَابِ عَقْلِهِ أَ مَا تَرَی أَیُّوبَ کَیْفَ سُلِّطَ إِبْلِیسُ عَلَی مَالِهِ وَ عَلَی وُلْدِهِ وَ عَلَی أَهْلِهِ وَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ مِنْهُ وَ لَمْ یُسَلَّطْ عَلَی عَقْلِهِ تُرِکَ لَهُ لِیُوَحِّدَ اللَّهَ بِهِ. [کافی، ج 2، ص 256، ح 22]
2- 311.. حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکِنْدِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی مَوْلَی آلِ سَامٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ تُؤْتَی بِالْمَرْأَةِ الْحَسْنَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الَّتِی قَدِ افْتُتِنَتْ فِی حُسْنِهَا فَتَقُولُ یَا رَبِّ حَسَّنْتَ خَلْقِی حَتَّی لَقِیتُ مَا لَقِیتُ فَیُجَاءُ بِمَرْیَمَ(علیه السلام) فَیُقَالُ أَنْتِ أَحْسَنُ أَوْ هَذِهِ قَدْ حَسَّنَّاهَا فَلَمْ تُفْتَتَنْ وَ یُجَاءُ بِالرَّجُلِ الْحَسَنِ الَّذِی قَدِ افْتُتِنَ فِی حُسْنِهِ فَیَقُولُ یَا رَبِّ حَسَّنْتَ خَلْقِی حَتَّی لَقِیتُ مِنَ النِّسَاءِ مَا لَقِیتُ فَیُجَاءُ بِیُوسُفَ(علیه السلام) فَیُقَالُ أَنْتَ أَحْسَنُ أَوْ هَذَا قَدْ حَسَّنَّاهُ فَلَمْ یُفْتَتَنْ وَ یُجَاءُ بِصَاحِبِ الْبَلَاءِ الَّذِی قَدْ أَصَابَتْهُ الْفِتْنَةُ فِی بَلَائِهِ فَیَقُولُ یَا رَبِّ شَدَّدْتَ عَلَیَ الْبَلَاءَ حَتَّی افْتُتِنْتُ فَیُؤْتَی بِأَیُّوبَ(علیه السلام) فَیُقَالُ أَ بَلِیَّتُکَ أَشَدُّ أَوْ بَلِیَّةُ هَذَا فَقَدِ ابْتُلِیَ فَلَمْ یُفْتَتَنْ. [کافی، ج 8، ص 228، ح 291]

«ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَ شَرَابٌ * وَ وَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَ ذِکْرَی لِأُوْلِی الْأَلْبَابِ * وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَ لَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»(1)

امام صادق(علیه السلام) در پایان روایتی پس از بیان بلاهای ایّوب می فرماید:

«فَقَالَ أَیُّوبُ: یَا رَبِّ لَوْ جَلَسْتُ مَجْلِسَ الْحَکَمِ مِنْکَ لَأَدْلَیْتُ بِحُجَّتِی» یعنی یعقوب به خدای خود گفت: «اگر من مقابل محکمه قضاوت قرار بگیرم در مقابل تو حجّت خویش را بیان خواهم نمود» پس خداوند ابری را مقابل او فرستاد و فرمود: «ای ایّوب تو در محکمه حکم قرار داری اکنون حجّت خود را بیان کن و من به تو نزدیک هستم» ایّوب گفت: «خدایا تو می دانی که هر گاه من در اطاعت از تو بین دو چیز مردّد می شدم، سخت تر آن ها را انتخاب می کردم» سپس گفت: خدایا آیا من تو را ستایش نکردم و شاکر تو نبودم و تو را تسبیح نکردم؟» ناگهان از لابلای آن ابر -- باده هزار لغت -- خطاب شد: «ای ایّوب! چه کسی به تو توفیق عبادت داد، در حالی که مردم از عبادت من غافل بودند، و تو تسبیح و تحمید و تکبیر گفتی؟ آیا نسبت به آنچه خدا به تو داده است بر او منّت می گذاری؟» پس ایّوب مشتی از خاک را برداشت و در دهان خود گذارد، و سپس گفت: «خدایا تو بر من منّت داری و تو توفیق عبادت را به من دادی».

پس خداوند مَلَکی را بر او نازل کرد، و او پای خود را بر زمین زد و آب جاری شد،

ص: 244


1- 312.. سوره ی ص، آیات 44-42.

و ایّوب را در آن آب غسل داد، و بدن او به بهترین وضع پیشین خود بازگشت،

و خداوند باغستان سبز و خرّمی را برای او آماده نمود، و همه اهل و مال و فرزندان

و مزارع او، به او بازگشت، و با آن ملک مشغول سخن بود که همسر او «رحمة» با پاره

نان هایی نزد او آمد و چون موضع خانه خود را متغیّر یافت و دو نفر را دید که در کنار

همدیگر نشسته اند، گریان شد و فریاد کرد، و ایّوب را صدا زد، و چون ایّوب

پاسخ او را داد و «رحمة» دید که خداوند نعمت های خود را به ایّوب بازگردانده

است، سجده ی شکر نمود. پس ایّوب دید موهای سر «رحمة» را چیده اند --

و علّت آن این بود که «رحمة» از گروهی [از زنان] درخواست کمک کرد تا

برای ایّوب طعامی بگیرد، آنان موهای زیبا و بلند او را دیدند و گفتند: «موهای

خود را به ما بده تا [به موهای عروس خود وصل کنیم و] به تو طعامی بدهیم» پس

موهای خود را داد و برای ایّوب طعام گرفت، و چون ایّوب دید که موهای او قطع

شده، غضب کرد، و سوگند یاد نمود که یکصد تازیانه به او بزند، و چون «رحمة»

علّت آن را بیان نمود، ایّوب غمگین شد، و خداوند به او فرمود: «وَ خُذْ بِیَدِکَ

ضِغْثًا …»، یعنی دسته صدتایی ساقه های گیاه را بگیر و به او بزن تا به قسم خود

عمل کرده باشی».

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

از آن پس خداوند اهل و فرزندان ایّوب -- که قبل از بلا و بعد از بلا مرده بودند --

را به او بازگرداند، و آنان با ایّوب مشغول به زندگی شدند. و از ایّوب سؤال شد:

کدام بلا بر تو سخت تر بود؟ ایّوب گفت: شماتت دشمنان.(1)

ص: 245


1- 313.. فی تفسیر القمّی: حدثنی أبی عن ابن فضال عن عبد الله بن بحر [محبوب] عن ابن مسکان عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال سألته عن بلیة أیوب(علیه السلام) التی ابتلی بها فی الدنیا لأی علة کانت قال لنعمة أنعم الله علیه بها فی الدنیا و أدی شکرها و کان فی ذلک الزمان لا یحجب إبلیس من دون العرش فلما صعد و رأی شکر نعمة أیوب حسده إبلیس و قال یا رب إن أیوب لم یؤد إلیک شکر هذه النعمة إلّا بما أعطیته من الدنیا و لو حرمته دنیاه ما أدی إلیک شکر نعمة أبدا فسلطنی علی دنیاه حتی تعلم أنه لا یؤدی إلیک شکر نعمة أبدا، فقیل له قد سلطتک علی ماله و ولده قال فانحدر إبلیس فلم یبق له مالا و ولدا إلّا أعطبه فازداد أیوب شکرا لله و حمدا قال فسلطنی علی زرعه، قال قد فعلت فجاء مع شیاطینه فنفخ فیه فاحترق فازداد أیوب لله شکرا و حمدا فقال یا رب! سلطنی علی غنمه، فسلطه علی غنمه فأهلکها فازداد أیوب لله شکرا و حمدا و قال یا رب سلطنی علی بدنه فسلطه علی بدنه ما خلا عقله و عینه فنفخ فیه إبلیس فصار قرحة واحدة من قرنه إلی قدمه فبقی فی ذلک دهرا طویلا یحمد الله و یشکره… فقال أیوب: یا رب لو جلست مجلس الحکم منک لأدلیت بحجتی فبعث الله إلیه غمامة فقال: أیوب أدلنی بحجتک فقد أقعدتک مقعد الحکم و ها أنا ذا قریب و لم أزل فقال یا رب إنک لتعلم أنه لم یعرض لی أمران قط کلاهما لک طاعة إلّا أخذت بأشدهما علی نفسی أ لم أحمدک أ لم أشکرک أ لم أسبحک قال فنودی من الغمامة بعشرة ألف لسان یا أیوب من صیرک تعبد الله و الناس عنه غافلون و تحمده و تسبحه و تکبره و الناس عنه غافلون أ تمن علی الله بما لله فیه المنة علیک قال: فأخذ أیوب التراب فوضعه فی فیه ثم قال لک العتبی یا رب أنت فعلت ذلک بی، فأنزل الله علیه ملکا فرکض برجله فخرج الماء فغسله بذلک الماء فعاد أحسن ما کان و أطرأ و أنبت الله علیه روضة خضراء و رد علیه أهله و ماله و ولده و زرعه و قعد معه الملک یحدثه و یؤنسه. فأقبلت امرأته معها الکسر، فلما انتهت إلی الموضع إذ الموضع متغیر و إذا رجلان جالسان فبکت و صاحت و قالت یا أیوب ما دهاک فناداها أیوب، فأقبلت فلما رأته و قد رد الله علیه بدنه و نعمته سجدت لله شکرا فرأی ذوابتها مقطوعة و ذلک أنها سألت قوما أن یعطوها ما تحمله إلی أیوب من الطعام و کانت حسنة الذوائب فقالوا لها تبیعینا ذوائبک هذه حتی نعطیک فقطعتها و دفعتها إلیهم و أخذت منهم طعاما لأیوب، فلما رآها مقطوعة الشعر غضب و حلف علیها أن یضربها مائة سوط فأخبرته أنه کان سببه کیت و کیت فاغتم أیوب من ذلک فأوحی الله إلیه وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ فأخذ مائة شمراخ فضربها ضربة واحدة فخرج من یمینه ثم قال: وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ. قال: فرد الله علیه أهله الذین ماتوا قبل البلاء و رد علیه أهله الذین ماتوا بعد ما أصابه البلاء کلهم أحیاهم الله تعالی، فعاشوا معه، و سئل أیوب بعد ما عافاه الله أی شی ء کان أشد علیک مما مر علیک قال: شماتة الأعداء قال فأمطر الله علیه فی داره فراش الذهب و کان یجمعه فإذا ذهب الریح منه بشی ء عدا خلفه فرده، فقال له جبرئیل: أ ما تشبع یا أیوب قال: و من یشبع من رزق ربه ثم قال: وَ اذْکُرْ یا محمّد عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ یعنی أولی القوة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 239]

ص: 246

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

ایّوب بدون گناه هفت سال گرفتار بلا بود.(1)

و در برخی از روایات آمده که ایّوب هفده سال گرفتار بلا بوده است، و الله العالم.

مؤلّف گوید:

برخی از روایات درباره ی بلای ایّوب قابل قبول نبود و ما از آن ها صرف نظر نمودیم

و تنها روایات صحیحی که از اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده بود را ایراد نمودیم.

سوره ی ص، آیات 45 تا 64

متن:

وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدی وَ الْأَبْصارِ 45 إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّارِ 46 وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ 47 وَ اذْکُرْ إِسْماعیلَ وَ

ص: 247


1- 314.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ فَضْلٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ ابْتُلِیَ أَیُّوبُ(علیه السلام) سَبْعَ سِنِینَ بِلَا ذَنْبٍ. [علل الشرایع، ج 1، ص 75، باب 65، ح 3]

الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیارِ 48 هذا ذِکْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقینَ لَحُسْنَ مَآبٍ 49 جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ 50 مُتَّکِئینَ فیها یَدْعُونَ فیها بِفاکِهَةٍ کَثیرَةٍ وَ شَرابٍ 51

وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ 52 هذا ما تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسابِ 53 إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ 54 هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغینَ لَشَرَّ مَآبٍ 55 جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمِهادُ 56

هذا فَلْیَذُوقُوهُ حَمیمٌ وَ غَسَّاقٌ 57 وَ آخَرُ مِنْ شَکْلِهِ أَزْواجٌ 58 هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ لا مَرْحَباً

بِهِمْ إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ 59 قالُوا بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِکُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا فَبِئْسَ الْقَرارُ 60

قالُوا رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِی النَّارِ 61 وَ قالُوا ما لَنا لا نَری رِجالاً کُنَّا

نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ 62 أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ 63

إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ 64

لغات:

«أُوْلِی الْأَیْدِی»، قبلاً گذشت که ید به معنای قوّت آمده است، و «أُوْلِی الْأَبْصَارِ»، صاحبان بصیرت در دین و یا علم و دانش هستند، و «ذِکْرَی الدَّارِ» یعنی ذکر الدار الآخرة لقوله: و الآخرة هی دارالقرار، و «وَ ذَا الْکِفْلِ» پیامبر مرسل بوده، چنان که امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «إنّه نبیّ مرسل سمّی به لتکلّفه بصیام نهاره و قیام لیله» و «أتراب» جمع تَرَب به معنای قرینات و امثال -- در سنّ -- است، و «نَفاد» به معنای انقطاع است، و «مهاد» به معنای فراش ممهّد است، و «غَسّاق» چرک و خونی است که از اهل دوزخ خارج می شود، و «أزواج» به معنای انواع است، و «فَوْجٌ مُّقْتَحِمٌ» گروهی را گویند که به سختی وارد آتش می شوند، أعاذنا الله من النار.

ص: 248

ترجمه:

و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها (ی نیرومند) و چشم ها (ی بینا)! (45) ما آنها را با خلوص ویژه ای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود! (46) و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند! (47) و به خاطر بیاور «اسماعیل» و «الیسع» و «ذا الکفل» را که همه از نیکان بودند! (48) این یک یادآوری است، و برای پرهیزکاران فرجام نیکویی است: (49) باغهای جاویدان بهشتی که درهایش به روی آنان گشوده است، (50) در حالی که در آن بر تختها تکیه کرده اند و میوه های بسیار و نوشیدنیها در اختیار آنان است! (51) و نزد آنان همسرانی است که تنها چشم به شوهرانشان دوخته اند، و همسن و سالند! (52) این همان است که برای روز حساب به شما وعده داده می شود (وعده ای تخلّف ناپذیر)! (53) این روزی ما است که هرگز آن را پایانی نیست! (54) این (پاداش پرهیزگاران است)، و برای طغیانگران بدترین محل بازگشت است: (55) دوزخ، که در آن وارد می شوند و چه بستر بدی است! (56) این نوشابه «حمیم» و «غسّاق» است [دو مایع سوزان و تیره رنگ] که باید از آن بچشند! (57) و جز اینها کیفرهای دیگری همانند آن دارند! (58) (به آنان گفته می شود:) این گروهی است که همراه شما وارد دوزخ می شوند (اینها همان سران گم راهیند) خوشامد بر آنها مباد، همگی در آتش خواهند سوخت! (59) آنها (به رؤسای خود) می گویند: «بلکه خوشامد بر شما مباد که این عذاب را شما برای ما فراهم ساختید! چه بد قرارگاهی است اینجا!» (60) (سپس) می گویند: «پروردگارا! هر کس این عذاب را برای ما فراهم ساخته، عذابی مضاعف در آتش بر او بیفزا!» (61) آنها می گویند: «چرا مردانی را که ما از اشرار می شمردیم (در اینجا، در آتش دوزخ) نمی بینیم؟! (62) آیا ما آنان را به

ص: 249

مسخره گرفتیم یا (به اندازه ای حقیرند که) چشم ها آنها را نمی بیند؟! (63) این یک واقعیت است گفتگوهای خصمانه دوزخیان! (64)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «أُوْلِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَارِ» فرمود:

یعنی، أولی القوّة فی العبادة و البصیرة فیها، و در تفسیر «أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّارِ» فرمود: یعنی، «إن الله اصطفاهم بذکر الآخرة، و اختصهم بها.»(1)

سپس در تفسیر «غَسّاق» گوید:

غسّاق بیابانی است در جهنّم که در آن سیصد و سی قصر وجود دارد، و در هر قصری سیصد خانه است، و در هر خانه ای چهل زاویه است، و در هر زاویه ای مار خطرناکی است و در هر ماری سیصد و سی عقرب وجود دارد، و در جمجمه هر عقربی سیصد و سی قلّه از سَمّ است، و اگر یکی از آن عقرب ها سَمِّ خود را بر اهل دوزخ بپاشد به همه آنان می رسد.

سپس گوید:

مقصود از «وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ» گروه اوّل [یعنی غاصبین خلافت] و بنی امیّه هستند.(2)

ص: 250


1- 315.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ یعنی أولی القوة فی العبادة و الصبر [البصر] فیها و قوله: إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّارِ یقول إن الله اصطفاهم بذکر الآخرة و اختصهم بها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 242]
2- 316.. قال الغساق واد فی جهنّم فیه ثلاثمائة و ثلاثون قصرا فی کل قصر ثلاثمائة بیت فی کل بیت أربعون زاویة فی کل زاویة شجاع فی کل شجاع ثلاثمائة و ثلاثون عقربا فی جمجمة کل عقرب ثلاثمائة و ثلاثون قلة من سم لو أن عقربا منها نضحت سمها علی أهل جهنّم لوسعتهم بسمها هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ و هم زریق و حبتر و بنو أمیة ثم ذکر من کان من بعدهم ممن غصب آل محمّد حقهم. [همان]

«وَ قَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَی رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ * أَ تَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ * إِنَّ ذَلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ»(1)

مرحوم کلینی با سند خود از مُیَسِّر نقل نموده که گوید: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدم و آن حضرت به من فرمود:

احوال دوستان ما چگونه است؟ گفتم: فدای شما شوم، ما شیعیان نزد مخالفین بدتر از یهود و نصارا و مجوس و مشرکین هستیم! پس امام صادق(علیه السلام) که تکیه نموده بود مستقیم نشست و فرمود: چه گفتی؟ گفتم: به خدا سوگند ما نزد آنان بدتر از یهود و نصارا و مجوس و مشرکین هستیم!

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آگاه باش، به خدا سوگند، از شما شیعیان دو نفر داخل آتش نمی شود، بلکه به خدا سوگند یک نفر شما داخل آتش نخواهد شد. سپس فرمود: به خدا سوگند، شما همان کسانی هستید که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «وَ قَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَی رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ * أَ تَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ * إِنَّ ذَلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ». سپس فرمود: به خدا سوگند آنان در

دوزخ شما را جستجو می کنند، و به خدا سوگند یک نفر از شما را نمی یابند.(2)

ص: 251


1- 317.. سوره ی ص، آیات 64-62.
2- 318.. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ مُیَسِّرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ کَیْفَ أَصْحَابُکَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَنَحْنُ عِنْدَهُمْ أَشَرُّ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی وَ الْمَجُوسِ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا قَالَ وَ کَانَ مُتَّکِئاً فَاسْتَوَی جَالِساً ثُمَّ قَالَ کَیْفَ قُلْتَ قُلْتُ وَ اللَّهِ لَنَحْنُ عِنْدَهُمْ أَشَرُّ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی وَ الْمَجُوسِ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَا تَدْخُلُ النَّارَ مِنْکُمُ اثْنَانِ لَا وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِدٌ وَ اللَّهِ إِنَّکُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- وَ قالُوا ما لَنا لا نَری رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ ثُمَّ قَالَ طَلَبُوکُمْ وَ اللَّهِ فِی النَّارِ فَمَا وَجَدُوا مِنْکُمْ أَحَداً. [کافی، ج 8، ص 78، ح 32]

سماعة بن مهران گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

ای سماعة بدترین مردم کیانند؟ گفتم: ای فرزند رسول بدترین مردم ما شیعیان هستیم! ناگهان امام(علیه السلام) خشمگین شد، به گونه ای که دو طرف پیشانی مبارک او قرمز گردید، و نشست و فرمود: ای سماعة چه کسی پیش این مردم بدترین مردم است؟ گفتم: «من به شما دروغ نگفتم به خدا سوگند ما نزد این مردم بدترین مردم هستیم، چرا که آنان ما را کفّار، و رافضی می دانند» پس امام صادق(علیه السلام) نگاهی به من نمود، و فرمود:

چگونه خواهید بود هنگامی که شما را به طرف بهشت می برند، و آنان را به طرف دوزخ می برند، و آنان به شما نگاه می کنند و می گویند: «مَا لَنَا لَا نَرَی رِجَالًا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ»، سپس فرمود: ای سماعة هر کدام از شما گناه کرده باشید ما روز قیامت به درگاه خداوند برای او شفاعت می کنیم و شفاعت ما پذیرفته می شود. تا این که فرمود:

به خدا سوگند از شما ده نفر، به دوزخ نمی روند، بلکه به خدا سوگند پنج نفر از شما به دوزخ نمی روند، بلکه به خدا سوگند سه نفر از شما به دوزخ نمی روند، بلکه به خدا سوگند یک نفر شما هم به دوزخ نمی رود، پس شما بکوشید و خود را به درجات بهشتی برسانید، و با زهد و پارسایی دشمنان خود را در اندوه قرار بدهید، و به خدا سوگند مقصود خداوند از آیه فوق جز شما نیستید، و شما نزد مردم این عالم بدترین هستید، و در آن عالم به خدا

ص: 252

سوگند شما در بهشت متنعّم و خشنودید، و آنان در دوزخ به جستجوی شما هستند.(1)

سوره ی ص، آیات 65 تا 88

متن:

قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ 65 رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا الْعَزیزُ الْغَفَّارُ 66 قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظیمٌ 67 أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ 68 ما کانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلی إِذْ یَخْتَصِمُونَ 69 إِنْ یُوحی إِلَیَّ إِلاَّ أَنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبینٌ 70 إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طینٍ 71 فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ 72 فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ 73 إِلاَّ إِبْلیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ 74 قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ 75 قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ 76 قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ 77 وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتی إِلی یَوْمِ الدِّینِ 78 قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ 79 قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ 80

ص: 253


1- 319.. وَ بِالْإِسْنَادِ، قَالَ: دَخَلَ سَمَاعَةُ بْنُ مِهْرَانَ عَلَی الصّادق(علیه السلام)، فَقَالَ لَهُ: یَا سَمَاعَةُ، مَنْ شَرُّ النَّاسِ قَالَ: نَحْنُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ. قَالَ: فَغَضِبَ حَتَّی احْمَرَّتْ وَجْنَتَاهُ، ثُمَّ اسْتَوَی جَالِساً، وَ کَانَ مُتَّکِئاً، فَقَالَ: یَا سَمَاعَةُ، مَنْ شَرُّ النَّاسِ فَقُلْتُ: وَ اللَّهِ مَا کَذَبْتُکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، نَحْنُ شَرُّ النَّاسِ عِنْدَ النَّاسِ، لِأَنَّهُمْ سَمَّوْنَا کُفَّاراً وَ رَفَضَةً، فَنَظَرَ إِلَیَّ ثُمَّ قَالَ: کَیْفَ بِکُمْ إِذَا سِیقَ بِکُمْ إِلَی الْجَنَّةِ، وَ سِیقَ بِهِمْ إِلَی النَّارِ، فَیَنْظُرُونَ إِلَیْکُمْ فَیَقُولُونَ: «ما لَنا لا نَری رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ» یَا سَمَاعَةَ بْنَ مِهْرَانَ، إِنَّهُ وَ اللَّهِ مَنْ أَسَاءَ مِنْکُمْ إِسَاءَةً مَشَیْنَا إِلَی اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِأَقْدَامِنَا فَنَشْفَعُ فِیهِ فَنُشَفَّعُ، وَ اللَّهِ لَا یَدْخُلُ النَّارَ مِنْکُمْ عَشْرَةُ رِجَالٍ، وَ اللَّهِ لَا یَدْخُلُ النَّارَ مِنْکُمْ خَمْسَةُ رِجَالٍ، وَ اللَّهِ لَا یَدْخُلُ النَّارَ مِنْکُمْ ثَلَاثَةُ رِجَالٍ، وَ اللَّهِ لَا یَدْخُلُ النَّارَ مِنْکُمْ رَجُلٌ وَاحِدٌ، فَتَنَافَسُوا فِی الدَّرَجَاتِ وَ أَکْمِدُوا عَدُوَّکُمْ بِالْوَرَعِ. [امالی طوسی، ج 1، ص 295]

إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ 81 قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ 82 إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ 83 قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ 84 لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعینَ 85 قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ 86 إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ 87

وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حینٍ 88

لغات:

«نَبَأٌ عَظِیمٌ»، خبر مهم را گویند و آن تطبیق بر قیامت، و بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) شده است، چنان که در تفسیر آیه «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» خواهد آمد، و بر امامت ائمه اهل البیت(علیهم السلام) نیز تطبیق شده است، و «مَلَإِ الْأَعْلَی» به معنای ملائکه و یا اسرار و علوم الهی است، و «خَلَقْتُ بِیَدَیَّ»، یعنی بقدرتی و قوّتی، و «متکلّف» یعنی متصنّع و کسی که با زحمت خود را به کاری وا بدارد و خویش را اهل آن بداند، و «ذِکر» به معنای موعظه است، و «نَبَأ» به معنای خبر از وعد و یا وعید است.

ترجمه:

بگو: «من تنها یک بیم دهنده ام و هیچ معبودی جز خداوند یگانه قهّار نیست! (65) پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، پروردگار عزیز و غفّار!» (66) بگو: «این خبری بزرگ است، (67) که شما از آن روی گردانید! (68) من از ملأ اعلی (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامی که (درباره آفرینش آدم) مخاصمه می کردند خبر ندارم! (69) تنها چیزی که به من وحی می شود این است که من انذارکننده آشکاری هستم!» (70) و به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری را از گل می آفرینم! (71) هنگامی که آن را نظام بخشیدم و از روح خود

ص: 254

در آن دمیدم، برای او به سجده افتید!» (72) در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند، (73) جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود! (74) گفت: «ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنی؟! آیا تکبّر کردی یا از برترینها بودی؟! (برتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!)» (75) گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفریده ای و او را از گل!» (76) فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو، که تو رانده درگاه منی! (77) و مسلّماً لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود! (78) گفت: «پروردگارا! مرا تا روزی که انسانها برانگیخته می شوند مهلت ده!» (79) فرمود: «تو از مهلت داده شدگانی، (80) ولی تا روز و زمان معیّن!» (81) گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گم راه خواهم کرد، (82) مگر بندگان خالص تو، از میان آنها!» (83) فرمود: «به حق سوگند، و حق می گویم، (84) که جهنّم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پیروی کند، پر خواهم کرد!» (85) (ای پیامبر!) بگو: «من برای دعوت نبوّت هیچ پاداشی از شما نمی طلبم، و من از متکلّفین نیستم! (سخنانم روشن و همراه با دلیل است!)» (86) این (قرآن) تذکّری برای همه جهانیان است (87) و خبر آن را بعد از مدّتی می شنوید! (88)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ * أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ * مَا کَانَ لِی مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَی إِذْ یَخْتَصِمُونَ * إِن یُوحَی إِلَیَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ»(1)

ابوحمزه گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم شیعیان، از شما درباره ی آیه «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» سؤال می کنند؟ فرمود:

این در اختیار من است، اگر بخواهم خبر می دهم و اگر نخواهم خبر نمی دهم، و لکن اگر بخواهی من تو را از تفسیر آن خبر خواهم داد. سپس فرمود: این آیه درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نازل شده است، او می فرمود: خداوند هیچ آیه ای بزرگ تر از من ندارد، و هیچ نبأ و خبری بزرگ تر از من نیست.(2)

سدیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(3)، و آیه «قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ * أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ»، فرمود:

مقصود از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»، ائمّه(علیهم السلام)اند، و مقصود از «نَبَأٌ عَظِیمٌ» امامت است.(4)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

«قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ» یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، و مقصود از «أنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ» اعراض مردم از ولایت اوست، و سخن ملإ اعلی و ملائکه پروردگار نیز درباره ی اوست.(5)

ص: 255


1- 320.. سوره ی ص، آیات 70-67.
2- 321.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ أَوْ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ الشِّیعَةَ یَسْأَلُونَکَ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَةِ -- عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ قَالَ ذَلِکَ إِلَیَّ إِنْ شِئْتُ أَخْبَرْتُهُمْ وَ إِنْ شِئْتُ لَمْ أُخْبِرْهُمْ ثُمَّ قَالَ لَکِنِّی أُخْبِرُکَ بِتَفْسِیرِهَا قُلْتُ عَمَّ یَتَساءَلُونَ قَالَ فَقَالَ هِیَ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَقُولُ مَا لِلَّهِ؟عز؟ آیَةٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی وَ لَا لِلهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّی. [کافی، ج 1، ص 207، ح 3]
3- 322.. سوره ی عنکبوت، آیه ی 49.
4- 323.. حدثنا عباد بن سلیمان عن أبیه سلیمان عن سدیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قلت له قول الله تبارک و تعالی بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ قال هم الأئمة و قوله تعالی قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ قال الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الأئمة و النبأ الإمامة. [بصائر الدرجات، ص 207، ح 1]
5- 324.. ثم قال؟عز؟: یا محمّد قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام) أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ ما کانَ لِی مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلی إلی قوله مُبِینٌ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 243]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: خداوند در معراج به رسول خود فرمود:

… ای محمّد! مدّت نبوّت و پیامبری تو پایان یافت، و اجل تو فرا رسید، آیا وصیّ تو کیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه داشت: خدایا من خلق تو را آزمودم، و احدی از آنان را ندیدم که مانند علیّ از من اطاعت کند، پس خداوند فرمود: علی نسبت به من نیز چنین است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گوید: سپس گفتم: «خدایا من خلق تو را آزمودم و احدی را نیافتم که محبّت او نسبت به من بیش از محبّت علیّ باشد» خداوند فرمود: او نسبت به من نیز چنین است، پس تو او را بشارت ده ای محمّد که او پرچم هدایت و پیشوای اولیای من است، و او نور است برای کسانی که از من اطاعت می کنند، و او کلمه ای است که من متّقین را ملزم به پذیرفتن آن نمودم، پس هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته، و هر کس او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و ….(1)

ص: 256


1- 325.. قال فإنه حدثنی خالد عن الحسن بن محبوب عن محمّد بن یسار [سیار] عن مالک الأسدی عن إسماعیل الجعفی قال کنت فی المسجد الحرام قاعدا و أبو جعفر(علیه السلام) فی ناحیة فرفع رأسه فنظر إلی السماء مرة و إلی الکعبة مرة ثم قال: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی و کرر ذلک ثلاث مرات ثم التفت إلی فقال: أی شی ء یقولون أهل العراق فی هذه الآیة یا عراقی قلت یقولون أسری به من المسجد الحرام إلی البیت المقدس فقال: لا لیس کما یقولون، و لکنه أسری به من هذه إلی هذه و أشار بیده إلی السماء و قال ما بینهما حرم، قال فلما انتهی به إلی سدرة المنتهی تخلف عنه جبرئیل فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا جبرئیل فی هذا الموضع تخذلنی فقال تقدم أمامک فو الله لقد بلغت مبلغا لم یبلغه أحد من خلق الله قبلک فرأیت من نور ربی و حال بینی و بینه السبخة [التسبیحة]، قلت: و ما السبخة جعلت فداک فأومی بوجهه إلی الأرض و أومی بیده إلی السماء و هو یقول جلال ربی ثلاث مرات، قال یا محمّد! قلت: لبیک یا رب قال فیم اختصم الملأ الأعلی قال قلت سبحانک لا علم لی إلّا ما علمتنی قال فوضع یده أی ید القدرة بین ثدیی فوجدت بردها بین کتفی قال فلم یسألنی عما مضی و لا عما بقی إلّا علمته قال: یا محمّد فیم اختصم الملأ الأعلی قال قلت: یا رب فی الدرجات و الکفارات و الحسنات فقال: یا محمّد قد انقضت نبوتک و انقطع أکلک فمن وصیک فقلت یا رب قد بلوت خلقک فلم أر من خلقک أحدا أطوع لی من علی فقال و لی یا محمّد فقلت یا رب إنّی قد بلوت خلقک فلم أر فی خلقک أحدا أشد حبا لی من علی بن أبی طالب(علیه السلام) قال: و لی یا محمّد فبشره بأنه رایة الهدی و إمام أولیائی و نور لمن أطاعنی و الکلمة التی ألزمتها المتقین، من أحبه فقد أحبنی و من أبغضه فقد أبغضنی، مع ما أنی أخصه بما لم أخص به أحدا، فقلت یا رب أخی و صاحبی و وزیری و وارثی، فقال إنه أمر قد سبق أنه مبتلی و مبتلی به مع ما أنی قد نحلته و نحلته و نحلته و نحلته أربعة أشیاء عقدها بیده و لا یفصح بها عقدها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 243]

مؤلّف گوید:

تفصیل آیه فوق در سوره «نبأ» ذیل آیه «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ» خواهد آمد، إن شاء الله.

«إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِینٍ * فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ * فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنْ الْکَافِرِینَ …»(1)

مؤلّف گوید:

ماجرای خلقت آدم و دستور خداوند به ملائکه و ابلیس نسبت به سجده بر آدم(علیه السلام) در آیات گذشته بارها تکرار شده است، و اسرار آن از روایات در سوره ی حجر بیان شد، مراجعه شود.

ص: 257


1- 326.. سوره ی ص، آیات 75-67.

از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: معنای «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ» چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:

این روح، مخلوق خداوند است، همانند روحی که خداوند در عیسی(علیه السلام) خلق نمود.(1)

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «خَلَقْتُ بِیَدَیَّ» فرمود:

«ید» در کلام عرب به معنای قوّت و نعمت آمده، چنان که خداوند می فرماید: «وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ»(2)، و یا می فرماید: «وَ السَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ»(3)، یعنی بقوّةٍ، و یا می فرماید: «وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ»(4)، یعنی قوّاهم، و نیز گفته می شود: «لِفُلَانٍ عِنْدِی أَیَادٍ کَثِیرَةٌ یعنیْ فَوَاضِلُ وَ إِحْسَانٌ وَ لَهُ عِنْدِی یَدٌ بَیْضَاءُ أَیْ نِعْمَةٌ.»(5)

ص: 258


1- 327.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنِ الْأَحْوَلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) -- عَنِ الرُّوحِ الَّتِی فِی آدَمَ(علیه السلام) قَوْلِهِ فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی قَالَ هَذِهِ رُوحٌ مَخْلُوقَةٌ وَ الرُّوحُ الَّتِی فِی عِیسَی مَخْلُوقَةٌ. [کافی، ج 1، ص 133، ح 1]
2- 328.. سوره ی ص، آیه ی 17.
3- 329.. سوره ی ذاریات، آیه ی 47.
4- 330.. سوره ی مجادلة، آیه ی 22.
5- 331.. -- حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرٌ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَحْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقُلْتُ قَوْلُهُ؟عز؟ -- یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ فَقَالَ الْیَدُ فِی کَلَامِ الْعَرَبِ الْقُوَّةُ وَ النِّعْمَةُ قَالَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ وَ قَالَ وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ أَیْ بِقُوَّةٍ وَ قَالَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ أَیْ قَوَّاهُمْ وَ یُقَالُ لِفُلَانٍ عِنْدِی أَیَادٍ کَثِیرَةٌ أَیْ فَوَاضِلُ وَ إِحْسَانٌ وَ لَهُ عِنْدِی یَدٌ بَیْضَاءُ أَیْ نِعْمَةٌ -- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ الْکُلَیْنِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَیْفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدَةَ قَالَ سَأَلْتُ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ لِإِبْلِیسَ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ قَالَ یَعْنِی بِقُدْرَتِی وَ قُوَّتِی. [توحید صدوق، ص 153، ح 1 و 2]

ابوسعید خُدری گوید:

ما خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بودیم که شخصی وارد شد، و گفت: یا رسول الله! مقصود از «عَالِینَ» در آیه «أَ سْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ» کیانند که مقام شان از ملائکه مقرّبین خداوند بالاتر است؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من و علی و فاطمه و حسن و حسین هستیم، و ما دو هزار سال قبل از خلقت آدم در سرادق عرش، خدا را تسبیح می کردیم، و ملائکه با تسبیح ما، خدا را تسبیح می نمودند، و چون خداوند؟عز؟ آدم(علیه السلام) را خلق نمود، به ملائکه دستور داد تا به او سجده کنند، و سجده آنان به آدم(علیه السلام) تنها به خاطر ما بود، و همه ملائکه سجده کردند جز ابلیس که از سجده ی به آدم امتناع نمود و خداوند به او فرمود: «یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَ سْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ» یعنی ای ابلیس تو را چه مانع شد که به آنچه من با دست قدرت خود آفریدم سجده کنی؟ آیا تکبّر نمودی و یا خود را از عالین یعنی آن پنج نفری که نام شان را در سرادق عرش دیدی دانستی؟

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

ماییم «باب الله» که مردم از آن باید وارد شوند، و به وسیله ما مردم هدایت می شوند، و کسی که ما را دوست بدارد، خدا او را دوست می دارد، و داخل بهشت می شود، و کسی که با ما دشمنی کند، خداوند او را دشمن می دارد،

ص: 259

و داخل آتش می شود، و ما را دوست نمی دارد، مگر کسی که نطفه ی او

پاک باشد.(1)

«قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

ابلیس خود را با آدم(علیه السلام) مقایسه کرد، و گفت: «خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ» و اگر جوهری که آدم از آن آفریده شده بود را با آتش مقایسه می کرد، نور جوهر آدم و شرافت آن، از آتش ارزشمندتر بود.(3)

ص: 260


1- 332.. ابن بابویه: عن عبد الله بن محمّد بن عبد الوهاب، عن أبی الحسن محمّد بن أحمد القواریری، عن أبی الحسن محمّد بن عمار، عن إسماعیل بن توبة، عن زیاد بن عبد الله البکائی، عن سلیمان الأعمش، عن أبی سعید الخدری، قال: کنا جلوسا عند رسول الله(صلی الله علیه و آله) إذ أقبل إلیه رجل، فقال: یا رسول الله، أخبرنی عن قول الله؟عز؟ لإبلیس: أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ من هم یا رسول الله الذین هم أعلی من الملائکة المقربین؟ فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «أنا و علی و فاطمة و الحسن و الحسین، کنا فی سرادق العرش نسبح الله، فسبحت الملائکة بتسبیحنا قبل أن یخلق الله آدم(علیه السلام) بألفی عام. فلما خلق الله؟عز؟ آدم(علیه السلام)، أمر الملائکة أن یسجدوا له، و لو یؤمروا بالسجود إلّا لأجلنا، فسجدت الملائکة کلهم أجمعون إلّا إبلیس فإنه أبی أن یسجد. فقال الله تبارک و تعالی: یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ قال: من هؤلاء الخمسة المکتوبة أسماؤهم فی سرادق العرش، فنحن باب الله الذی یؤتی منه، بنا یهتدی المهتدون، فمن أحبنا أحبه الله، و أسکنه جنته، و من أبغضنا أبغضه الله، و أسکنه ناره، و لا یحبنا إلّا من طاب مولده». [تفسیر برهان، ج 4، ص 483]
2- 333.. سوره ی ص، آیات 76 و 77.
3- 334.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مَیَّاحٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ إِبْلِیسَ قَاسَ نَفْسَهُ بِآدَمَ فَقَالَ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ وَ لَوْ قَاسَ الْجَوْهَرَ الَّذِی خَلَقَ اللَّهُ مِنْهُ آدَمَ بِالنَّارِ کَانَ ذَلِکَ أَکْثَرَ نُوراً وَ ضِیَاءً مِنَ النَّارِ. [کافی، ج 1، ص 58، ح 18]

امام صادق(علیه السلام) به ابوحنیفه فرمود:

شنیده ام تو قیاس می کنی؟ ابوحنیفه گفت: آری. امام(علیه السلام) فرمود: قیاس مکن، چرا که اوّل کسی که قیاس کرد ابلیس بود، هنگامی که گفت: «خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ»، سپس فرمود: او بین آتش و گِل مقایسه کرد، و اگر نورانیّت آدم را با نور آتش مقایسه می کرد، فضیلت نور آدم را بر نور آتش می فهمید.(1)

عبدالعظیم حسنی گوید: امام عسکری(علیه السلام) فرمود:

رجیم به معنای مرجوم به لعن و مطرود از خیر است، و هیچ مؤمنی او را یاد نمی کند مگر آن که او را لعنت می نماید، و در علم سابق خداوند گذشته که چون حضرت قائم؟عج؟ قیام کند، هر مؤمنی در زمان او ابلیس را با سنگ رجم می کند، همان گونه که قبل از آن با لعنت رجم می شده است.(2)

ص: 261


1- 335.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَقِیلِیِّ عَنْ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُرَشِیِّ قَالَ دَخَلَ أَبُو حَنِیفَةَ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا حَنِیفَةَ بَلَغَنِی أَنَّکَ تَقِیسُ قَالَ نَعَمْ قَالَ لَا تَقِسْ فَإِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ حِینَ قَالَ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ* فَقَاسَ مَا بَیْنَ النَّارِ وَ الطِّینِ وَ لَوْ قَاسَ نُورِیَّةَ آدَمَ بِنُورِیَّةِ النَّارِ عَرَفَ فَضْلَ مَا بَیْنَ النُّورَیْنِ وَ صَفَاءَ أَحَدِهِمَا عَلَی الْآخَرِ. [کافی، ج 1، ص 58، ح 20]
2- 336.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّیْبَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیَّ(علیه السلام) یَقُولُ مَعْنَی الرَّجِیمِ أَنَّهُ مَرْجُومٌ بِاللَّعْنِ مَطْرُودٌ مِنْ مَوَاضِعِ الْخَیْرِ لَا یَذْکُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا لَعَنَهُ وَ إِنَّ فِی عِلْمِ اللَّهِ السَّابِقِ أَنَّهُ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ(علیه السلام) لَا یَبْقَی مُؤْمِنٌ فِی زَمَانِهِ إِلَّا رَجَمَهُ بِالْحِجَارَةِ کَمَا کَانَ قَبْلَ ذَلِکَ مَرْجُوماً بِاللَّعْنِ. [معانی الأخبار، ص 139، ح 1]

«قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ …»(1)

مؤلّف گوید:

روایات در تفسیر این آیه در سوره حجر گذشت.

«قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ * إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ * وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ»(2)

مؤلّف گوید:

ظاهر آیه همان گونه که علیّ بن ابراهیم قمّی؟ره؟ بیان نموده این است که خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: به مردم بگو: من از شما برای دعوت خود پاداش مالی نمی خواهم و از پیش خود باری به دوش شما نمی گذارم، و دعوت من موعظه ای است برای همه مردم، و شما ای مشرکین حقانیّت سخن من را هنگام مرگ و بعد از آن خواهید دانست.(3)

و در تأویل آیه فوق روایاتی وارد شده که مشاهده می کنید:

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ»، زمان قیام حضرت مهدی(علیه السلام) است.(4)

ص: 262


1- 337.. سوره ی ص، آیات 85-79.
2- 338.. سوره ی ص، آیات 88-86.
3- 339.. حدثنا سعید بن محمّد عن بکر بن سهل عن عبد الغنی عن موسی بن عبد الرحمن عن ابن جریح عن عطا عن ابن عبّاس فی قوله: قُلْ یا محمّد ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ أی علی ما أدعوکم إلیه من مال تعطونیه وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ یرید ما أتکلف هذا من عندی إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ یرید موعظة لِلْعالَمِینَ یرید الخلق أجمعین وَ لَتَعْلَمُنَّ یا معشر المشرکین نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ یرید عند الموت و بعد الموت یوم القیامة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 245]
4- 340.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ؟عز؟ -- قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ قَالَ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) -- وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ قَالَ عِنْدَ خُرُوجِ الْقَائِمِ؟عج؟. [کافی، ج 8، ص 287، ح 432]

جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«دشمنان خدا همان دوستان شیطان و اهل تکذیب و انکاراند، و هنگامی که آیه «قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ» نازل شد، منافقین به همدیگر گفتند: «محمّد به این اکتفا نکرد که بیست سال ما را مقهور خود نمود، و اکنون می خواهد اهل بیت خود را بر گردن ما سوار کند، و خداوند چنین چیزی را نازل نکرده، و او از پیش خود می خواهد اهل بیت خویش را بر ما حاکم نماید.

سپس گفتند: «اگر محمّد کشته شود، و یا بمیرد، ما لباس خلافت را از اهل بیت او بیرون خواهیم نمود و هرگز به آنان باز نخواهیم گرداند» امام باقر(علیه السلام) سپس فرمود: خداوند از باطن، و اسرار آنان پرده برداشت، و فرمود: «أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِبًا فَإِن یَشَأِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلَی قَلْبِکَ»(1)، یعنی اگر می خواستم وحی را از تو قطع می کردم تا تو سخن از فضل اهل بیت خود و دوستی و مودّت آنان به میان نیاوری [و چنین کاری نخواهم کرد.](2)

ص: 263


1- 341.. سوره ی شوری، آیه ی 24.
2- 342.. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً قَالَ مَنْ تَوَلَّی الْأَوْصِیَاءَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اتَّبَعَ آثَارَهُمْ فَذَاکَ یَزِیدُهُ وَلَایَةَ مَنْ مَضَی مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُؤْمِنِینَ الْأَوَّلِینَ حَتَّی تَصِلَ وَلَایَتُهُمْ إِلَی آدَمَ(علیه السلام) وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها یُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ یَقُولُ أَجْرُ الْمَوَدَّةِ الَّذِی لَمْ أَسْأَلْکُمْ غَیْرَهُ فَهُوَ لَکُمْ تَهْتَدُونَ بِهِ وَ تَنْجُونَ مِنْ عَذَابِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ لِأَعْدَاءِ اللَّهِ أَوْلِیَاءِ الشَّیْطَانِ أَهْلِ التَّکْذِیبِ وَ الْإِنْکَارِ قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ یَقُولُ مُتَکَلِّفاً أَنْ أَسْأَلَکُمْ مَا لَسْتُمْ بِأَهْلِهِ فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ عِنْدَ ذَلِکَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ أَ مَا یَکْفِی مُحَمَّداً أَنْ یَکُونَ قَهَرَنَا عِشْرِینَ سَنَةً حَتَّی یُرِیدُ أَنْ یُحَمِّلَ أَهْلَ بَیْتِهِ عَلَی رِقَابِنَا فَقَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ هَذَا وَ مَا هُوَ إِلَّا شَیْ ءٌ یَتَقَوَّلُهُ یُرِیدُ أَنْ یَرْفَعَ أَهْلَ بَیْتِهِ عَلَی رِقَابِنَا وَ لَئِنْ قُتِلَ مُحَمَّدٌ أَوْ مَاتَ لَنَنْزِعَنَّهَا مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثُمَّ لَا نُعِیدُهَا فِیهِمْ أَبَداً وَ أَرَادَ اللَّهُ؟عز؟ أَنْ یُعْلِمَ نَبِیَّهُ(صلی الله علیه و آله) الَّذِی أَخْفَوْا فِی صُدُورِهِمْ وَ أَسَرُّوا بِهِ فَقَالَ فِی کِتَابِهِ؟عز؟ -- أَمْ یَقُولُونَ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً فَإِنْ یَشَإِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلی قَلْبِکَ یَقُولُ لَوْ شِئْتُ حَبَسْتُ عَنْکَ الْوَحْیَ فَلَمْ تَکَلَّمْ بِفَضْلِ أَهْلِ بَیْتِکَ وَ لَا بِمَوَدَّتِهِمْ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- وَ یَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ یَقُولُ الْحَقُّ لِأَهْلِ بَیْتِکَ الْوَلَایَة …. [کافی، ج 8، ص 379، ح 574]

ص: 264

ص: 265

سوره ی زُمَ-ر (غُرف)

اشاره

محلّ نزول: مکّه.

به جز آیات 52، 53 و 54 که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی سبأ نازل شده است.

تعداد آیات: 75 آیه.

ثواب قرائت سوره ی زُمَر

مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که سوره ی زمر را قرائت کند، و آن را به آسانی بر زبان جاری نماید، خداوند

به او سربلندی در دنیا و آخرت، و عزّت بدون ثروت و خویشاوندی می دهد، به

گونه ای که هر کس او را ببیند بزرگش می دارد، و بدن او را بر آتش حرام می نماید،

و در بهشت برای او هزار شهر بنا می کند، و در هر شهری هزار قصر و در هر قصری

یکصد حوریّه به او می دهد، و افزون بر این، دو چشمه جاری و دو چشمه جوشان

برای او خواهد بود، و افزون بر این ها، خداوند دو باغ بسیار سرسبز، و حوریان سیاه

چشم پرده نشین در خیمه ها، و باغستان های وسیعی -- که از هر میوه دارای

دو نوع باشد را -- به او عطا می نماید.(1)

ص: 266


1- 343.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ صَنْدَلٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الزُّمَرِ استحقها [اسْتَخَفَّهَا] مِنْ لِسَانِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنْ شَرَفِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَزَّهُ بِلَا مَالٍ وَ لَا عَشِیرَةٍ حَتَّی یَهَابُهُ مَنْ یَرَاهُ وَ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَی النَّارِ وَ بَنَی لَهُ فِی الْجَنَّةِ أَلْفَ مَدِینَةٍ فِی کُلِّ مَدِینَةٍ أَلْفُ قَصْرٍ فِی کُلِّ قَصْرٍ مِائَةُ حَوْرَاءَ وَ لَهُ مَعَ هَذَا عَیْنانِ تَجْرِیانِ وَ عَیْنانِ نَضَّاخَتانِ -- وَ عَیْنَانِ مُدْهامَّتانِ وَ حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ -- ذَواتا أَفْنانٍ وَ مِنْ کُلِّ فاکِهَةٍ زَوْجانِ. [ثواب الأعمال، ص 112]

امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید:

مردی نزد پدرم امام حسین(علیه السلام) آمد، و گفت: «ای فرزند رسول خدا من بیماری

نخاع دارم و از حرکت باز مانده ام، و نمی توانم به جنگ بروم» پدرم به او فرمود:

برا چه خود را تعویذ نمی کنی؟ آن مرد گفت: تعویذ چیست؟ فرمود: هر گاه

احساس درد کردی، دست خود را برروی محل درد قرار بده و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ

وَ السَّلَامُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ؟ص؟» و سپس این آیه را قرائت کن «وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ

وَ الْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّماوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی عَمَّا

یُشْرِکُونَ»(1)، پس آن مرد به دستور امام(علیه السلام) عمل کرد، و خداوند متعال او را شفا

داد.(2)

ص: 267


1- 344.. سوره ی زمر، آیه ی 67.
2- 345.. فی کتاب طب الائمة(علیهم السلام) أبو عتاب عبد الله بن بسطام قال: حدثنا إبراهیم بن محمّد الأزدی عن صفوان الجمال عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن علی بن الحسین(علیهم السلام) ان رجلا شکی إلی أبی عبد الله الحسین بن علی علیهما السلام فقال: یا بن رسول الله انی أجد وجعا فی عراقیبی قد منعنی عن النهوض إلی الغزو، قال: فما یمنعک من العوذة؟ قال: لست أعلمها، قال: فاذا احست بها فضع یدک علیها و قل بسم الله و بالله و السلام علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثم اقرأ علیه: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ» ففعل الرجل ذلک فشفاه الله تعالی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 501، ح 114]

سوره ی زمر، آیات 1 تا 9

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ 1 إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ 2 أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فی ما هُمْ فیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ 3 لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لاَصْطَفی مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ 4 خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْری لِأَجَلٍ مُسَمًّی أَلا هُوَ الْعَزیزُ الْغَفَّارُ 5 خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ یَخْلُقُکُمْ فی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ 6 إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَ لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ 7 وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا

ص: 268

خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ 8 أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ

إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ 9

لغات:

«عزیز» صاحب سلطنت و قدرتی است که لا یعجزه أحد، و «کَفّار» کثیر الکفران و کسی است که با نعمت های خداوند غیر او را می پرستد، و «تکویر» این است که چیزی را بر روی چیز دیگر قرار دهند، و «کوّر الطعام» یعنی بعضی از طعام را روی بعض دیگر قرار داد، و منه «کوّر العمامة» و «تخویل» عطیّه بزرگ را گویند که به آن «مِنحَة» گفته می شود، و «خَوَّلَه اللهُ مالاً» از این قبیل است، و به همین معناست حدیث «کان یَتَخَوَّلُهم بالمَوْعِظةِ مَخَافةَ السآمَةِ عَلِیهِم»، ای یتعبّدهم لله بالموعظة، و به همین معناست حدیث «إِذَا بَلَغَ بَنُو أَبِی الْعَاصِ ثَلَاثِینَ رَجُلًا، اتَّخَذُوا دین اللَّهِ دَخَلًا وَ عِبَادَ اللَّهِ خَوَلًا وَ مَالَ اللَّهِ دُوَلًا»، یعنی یجعلون عباد الله عبیدهم و یظنّون بأنّه اعطاهم الله ذلک، و دُوَل جمع دولة است و دولت چیزی است که بین مردم دست به دست می شود، و «دَخَل» به معنای عیب و غِشّ و فساد است، و «دین اللَّهِ دَخَلًا» یعنی چیزهایی را بر خلاف سنّت وارد دین کردن.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

این کتابی است که از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است. (1) ما

ص: 269

این کتاب را بحقّ بر تو نازل کردیم پس خدا را پرستش کن و دین خود را برای او خالص گردان! (2) آگاه باشید که دین خالص از آن خداست، و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیل شان این بود که: «اینها را نمی پرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند»، خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوری می کند خداوند آن کس را که دروغگو و کفران کننده است هرگز هدایت نمی کند! (3) اگر (بفرض محال) خدا می خواست فرزندی انتخاب کند، از میان مخلوقاتش آنچه را می خواست برمیگزید منزّه است (از اینکه فرزندی داشته باشد)! او خداوند یکتای پیروز است! (4) آسمانها و زمین را بحقّ آفرید شب را بر روز می پیچد و روز را بر شب و خورشید و ماه را مسخّر فرمان خویش قرار داد هر کدام تا سرآمد معیّنی به حرکت خود ادامه می دهند آگاه باشید که او قادر و آمرزنده است! (5) او شما را از یک نفس آفرید، و همسرش را از (باقیمانده گِل) او خلق کرد و برای شما هشت زوج از چهارپایان ایجاد کرد او شما را در شکم مادرانتان آفرینشی بعد از آفرینش دیگر، در میان تاریکیهای سه گانه، می بخشد! این است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستی) از آن اوست هیچ معبودی جز او نیست پس چگونه از راه حق منحرف می شوید؟! (6) اگر کفران کنید، خداوند از شما بی نیاز است و هرگز کفران را برای بندگانش نمی پسندد و اگر شکر او را بجا آورید آن را برای شما می پسندد! و هیچ گنهکاری گناه دیگری را بر دوش نمی کشد! سپس بازگشت همه شما به سوی پروردگارتان است، و شما را از آنچه انجام می دادید آگاه می سازد چرا که او به آنچه در سینه هاست آگاه است! (7) هنگامی که انسان را زیانی رسد، پروردگار خود را می خواند و بسوی او باز می گردد امّا هنگامی که نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلًا خدا را می خواند از یاد می برد و برای

ص: 270

خداوند همتایانی قرار می دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد بگو: «چند روزی از کفرت بهره گیر که از دوزخیانی!» (8) (آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر می شوند!» (9)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

لفظ این آیات خبر است، و لکن معنای آن ها حکایت حال مشرکین قریش است

که می گفتند: «ما این بت ها را به این خاطر عبادت می کنیم که آن ها ما را به خدا نزدیک کنند، چرا که ما نمی توانیم حق عبادت خدا را انجام بدهیم» و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ.»(2)

مرحوم حمیری در کتاب قرب الإسناد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

خداوند متعال در قیامت هر چه را مردم پرستیده اند -- مانند خورشید و ماه و… -- حاضر می کند، و سپس به کسانی که آن ها را عبادت و پرستش کرده اند

ص: 271


1- 346.. سوره ی زمر، آیه ی 3.
2- 347.. و هذا مما ذکرناه أن لفظه خبر و معناه حکایة و ذلک أن قریشا قالت إنّما نعبد الأصنام لیقربونا إلی الله زلفی فإنا لا نقدر أن نعبد الله حق عبادته، فحکی الله قولهم علی لفظ الخبر و معناه حکایة عنهم فقال الله: إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 245]

می گوید: برای چه این ها را پرستش نمودید؟ و آنان می گویند: خدایا ما آنان را پرستش کردیم تا ما را به تو نزدیک کنند» پس خداوند به ملائکه می فرماید: عابدین و معبودین را به دوزخ ببرید، جز آن هایی که من استثنا کرده ام و آنان از عذاب دور می باشند.(1)

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که آن حضرت، روزی در مکّه به مشرکین عرب فرمود:

«برای چه شما به جای پرستش خداوند این بت ها را پرستش می کنید؟!» آنان گفتند: «ما با این عمل به خدای خود تقرّب می جوییم» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا این ها شنوا و مطیع و اهل پرستش هستند، تا شما با تعظیم و احترام به آن ها به خدا تقرّب بجویید؟ گفتند: خیر، این ها اهل پرستش خدا نیستند» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: شما با دست خود این ها را تراشیده و ساخته اید، و خداوند حکیم که عارف به مصالح و عواقب امور شماست به شما دستوری نداده که این ها را پرستش کنید، و اگر این ها شایسته عبادت و پرستش می بودند خداوند به شما دستور می داد تا شما آن ها را پرستش کنید و او چنین دستوری را به شما نداده است.(2)

ص: 272


1- 348.. و عنه عن مسعدة بن زیاد قال و حدثنی جعفر عن أبیه أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال إن الله تبارک و تعالی یأتی یوم القیامة بکل شی ء یعبد من دونه من شمس أو قمر أو غیر ذلک ثم یسأل کل إنسان عما کان یعبد فیقول کل من عبد غیره ربنا إنا کنا نعبدها لیقربنا إلیک زلفی قال فیقول الله تبارک و تعالی للملائکة اذهبوا بهم و بما کانوا یعبدون إلی النار ما خلا من استثنیت فإن أولئک عنها مبعدون. [قرب الإسناد، ص 41]
2- 349.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) حدیث طویل و فیه ثم اقبل(صلی الله علیه و آله) علی مشرکی العرب فقال: و أنتم فلم عبدتم الأصنام من دون الله؟ فقالوا: نتقرب بذلک إلی الله تعالی فقال: أ و هی سامعة مطیعة لربها عابدة له حتی تتقربوا بتعظیمها إلی الله؟ قالوا: لا، قال: فأنتم الذین نحتموها بأیدیکم، فلان تعبدکم هی لو کان یجوز منها العبادة أحری من ان تعبدوها إذا لم یکن أمرکم بتعظیمها من هو العارف بمصالحکم و عواقبکم و الحکیم فیما یکلفکم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 475، ح 3]

«لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَدًا لَّاصْطَفَی مِمَّا یَخْلُقُ مَا یَشَاء سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ * … خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ أَنزَلَ لَکُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ …»(1)

جابر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

حضرت نوح(علیه السلام) کشتی خود را در مدّت یکصد سال ساخت، و خداوند به او فرمود: از هشت جفت حیوانات حلال گوشت که آدم از بهشت آورد از هر کدام دو عدد داخل کشتی ببرد، تا وسیله معاش فرزندان نوح در روی زمین باشند، همان گونه که برای فرزندان آدم(علیه السلام) وسیله معاش بودند، چرا که اهل زمین بعد از طوفان نوح همگی غرق شدند، از این رو نوح(علیه السلام) همان گونه که خداوند می فرماید: «وَ أَنزَلَ لَکُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ» از گوسفند دو عدد، و از بُز دو عدد، و از شتر دو عدد، و از گاو دو عدد، داخل کشتی برد، و زوجین از هر کدام، یکی اهلی بود و یکی وحشی بود که آن را صید می کردند، و از هر پرنده ای نیز یک عدد اهلی و یک عدد وحشی داخل کشتی نمود، و سپس اهل زمین غرق شدند.(2)

ص: 273


1- 350.. سوره ی زمر، آیات 6-4.
2- 351.. عن إسماعیل بن جابر الجعفی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال صنعها فی مائة سنة، ثم أمره أن یحمل فیها من کل زوجین اثنین الأزواج الثمانیة [الحلال] التی خرج بها آدم من الجنة لیکون معیشة لعقب نوح فی الأرض، کما عاش عقب آدم، فإن الأرض تغرق و ما فیها إلّا ما کان معه فی السفینة، قال: فحمل نوح فی السفینة من الأزواج الثمانیة التی قال الله: «وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ» فکان زوجین من الضأن زوج یربیها الناس و یقومون بأمرها و زوج من الضأن التی تکون فی الجبال الوحشیة أحل لهم صیدها، و من المعز اثنین یکون زوج یربیه الناس، و زوج من الظباء [سمی الزوج الثانی] و من البقر اثنین زوج یربیه الناس، و زوج هو البقر الوحشی و من الإبل زوجین و هی البخاتی و العراب و کل طیر وحشی أو إنسی ثم غرقت الأرض. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 147، ح 26]

مؤلّف گوید:

تفسیر آیه فوق در آخر سوره ی انعام گذشت تکرار نمی شود.

و در تفسیر آیه «وَ لَا یَرْضَی لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَ إِن تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ» صاحب محاسن روایت نموده که مقصود از شکر معرفت به امام است، و مقصود از کفر خلاف و انکار امامت و ولایت امام است.(1)

«وَ إِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِن

قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ»(2)

عمّار ساباطی گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

این آیه درباره ابی الفصیل [یعنی ابی بکر] نازل شد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را ساحر می دانست؛ و هر گاه بیمار می شد، به درگاه خدا توبه و انابه می کرد از نسبتی که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داده بود، و چون خداوند او را شفا می داد و نعمت عافیت پیدا می کرد، توبه خود را فراموش می نمود و باز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را ساحر می پنداشت، از این رو خداوند به او فرمود: «تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ

ص: 274


1- 352.. عنه عن بعض أصحابنا رفعه فی قول الله تبارک و تعالی وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ قال الشکر المعرفة و فی قوله وَ لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ فقال الکفر هاهنا الخلاف و الشکر الولایة و المعرفة. [محاسن، ج 1، ص 149، ح 65]
2- 353.. سوره ی زمر، آیه ی 8.

مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ» یعنی چند روزی از حاکمیّت و امارت خود بر مردم بدون حقّ، بهره مند باش، که از اصحاب نار و دوزخ خواهی بود.

«أَ مَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»(1)

امام صادق(علیه السلام) در پایان روایت فوق می فرماید:

خداوند این آیه را در احوال امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فضیلت و مقام او نزد خود نازل نمود، و مقصود از «الَّذِینَ یَعْلَمُونَ» ایمان و علم علی(علیه السلام) به رسالت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است، و مقصود از «وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ» منکرین رسالت آن حضرت هستند. سپس امام صادق(علیه السلام) به عمّار ساباطی فرمود: این تأویل آیه است ای عمّار.(2)

ص: 275


1- 354.. سوره ی زمر، آیه ی 9.
2- 355.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) -- عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی -- وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ قَالَ نَزَلَتْ فِی أَبِی الْفَصِیلِ إِنَّهُ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عِنْدَهُ سَاحِراً فَکَانَ إِذَا مَسَّهُ الضُّرُّ یَعْنِی السُّقْمَ دَعَا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ یَعْنِی تَائِباً إِلَیْهِ مِنْ قَوْلِهِ فِی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا یَقُولُ -- ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ یَعْنِی الْعَافِیَةَ -- نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ یَعْنِی نَسِیَ التَّوْبَةَ إِلَی اللَّهِ؟عز؟ مِمَّا کَانَ یَقُولُ فِی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّهُ سَاحِرٌ وَ لِذَلِکَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ یَعْنِی إِمْرَتَکَ عَلَی النَّاسِ بِغَیْرِ حَقٍّ مِنَ اللَّهِ؟عز؟ وَ مِنْ رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ مِنَ اللَّهِ؟عز؟ فِی عَلِیٍّ(علیه السلام) یُخْبِرُ بِحَالِهِ وَ فَضْلِهِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَقَالَ أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ -- وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ أَنْ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّهُ سَاحِرٌ کَذَّابٌ -- إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) هَذَا تَأْوِیلُهُ یَا عَمَّارُ. [کافی، ج 8، ص 204، ح 246]

زراره گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: مقصود از «آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ» چیست؟ فرمود:

مقصود نماز شب است، و مقصود از «وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَی»(1). نوافل روز است، و مقصود از «وَ إِدْبَارَ النُّجُومِ»(2)، دو رکعت نافله صبح است، و مقصود از «وَ أَدْبَارَ السُّجُودِ»(3)، دو رکعت بعد از نماز مغرب است.(4)

محمّد بن سلیمان از پدر خود نقل کرده که گوید: من خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم که ابوبصیر وارد شد، و امام(علیه السلام) به او فرمود:

ای ابا محمّد، خداوند؟عز؟ ما و شیعیان ما، و دشمنان ما را در آیه ای از کتاب خود یاد نموده و می فرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ …» سپس فرمود: مقصود از «یَعْلَمُونَ» ما هستیم، و مقصود از «لَا یَعْلَمُونَ» دشمنان ما هستند، و مقصود از «أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» شیعیان ما هستند.(5)

ص: 276


1- 356.. سوره ی طه، آیه ی 130.
2- 357.. سوره ی طور، آیه ی 49.
3- 358.. سوره ی ق، آیه ی 40.
4- 359.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قَالَ یَعْنِی صَلَاةَ اللَّیْلِ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضی قَالَ یَعْنِی تَطَوَّعْ بِالنَّهَارِ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ قَالَ رَکْعَتَانِ قَبْلَ الصُّبْحِ قُلْتُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ قَالَ رَکْعَتَانِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ. [کافی، ج 3، ص 444، ح 11]
5- 360.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ أَبُو بَصِیرٍ وَ قَدْ خَفَرَهُ النَّفَسُ فَلَمَّا أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا هَذَا النَّفَسُ الْعَالِی فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ کَبِرَ سِنِّی وَ دَقَّ عَظْمِی وَ اقْتَرَبَ أَجَلِی مَعَ أَنَّنِی لَسْتُ أَدْرِی مَا أَرِدُ عَلَیْهِ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّکَ لَتَقُولُ هَذَا قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ کَیْفَ لَا أَقُولُ هَذَا فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُکْرِمُ الشَّبَابَ مِنْکُمْ -- وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَکَیْفَ یُکْرِمُ الشَّبَابَ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ فَقَالَ یُکْرِمُ اللَّهُ الشَّبَابَ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ أَنْ یُحَاسِبَهُمْ قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا لَنَا خَاصَّةً أَمْ لِأَهْلِ التَّوْحِیدِ قَالَ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا لَکُمْ خَاصَّةً دُونَ الْعَالَمِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِنَّا قَدْ نُبِزْنَا نَبْزاً انْکَسَرَتْ لَهُ ظُهُورُنَا وَ مَاتَتْ لَهُ أَفْئِدَتُنَا وَ اسْتَحَلَّتْ لَهُ الْوُلَاةُ دِمَاءَنَا فِی حَدِیثٍ رَوَاهُ لَهُمْ فُقَهَاؤُهُمْ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الرَّافِضَةُ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هُمْ سَمَّوْکُمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ سَمَّاکُمْ بِهِ أَ مَا عَلِمْتَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَنَّ سَبْعِینَ رَجُلًا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ رَفَضُوا فِرْعَوْنَ وَ قَوْمَهُ لَمَّا اسْتَبَانَ لَهُمْ ضَلَالُهُمْ فَلَحِقُوا بِمُوسَی(علیه السلام) لَمَّا اسْتَبَانَ لَهُمْ هُدَاهُ فَسُمُّوا فِی عَسْکَرِ مُوسَی الرَّافِضَةَ لِأَنَّهُمْ رَفَضُوا فِرْعَوْنَ وَ کَانُوا أَشَدَّ أَهْلِ ذَلِکَ الْعَسْکَرِ عِبَادَةً وَ أَشَدَّهُمْ حُبّاً لِمُوسَی وَ هَارُونَ وَ ذُرِّیَّتِهِمَا(علیه السلام) فَأَوْحَی اللَّهُ؟عز؟ إِلَی مُوسَی(علیه السلام) أَنْ أَثْبِتْ لَهُمْ هَذَا الِاسْمَ فِی التَّوْرَاةِ فَإِنِّی قَدْ سَمَّیْتُهُمْ بِهِ وَ نَحَلْتُهُمْ إِیَّاهُ فَأَثْبَتَ مُوسَی(علیه السلام) الِاسْمَ لَهُمْ ثُمَّ ذَخَرَ اللَّهُ؟عز؟ لَکُمْ هَذَا الِاسْمَ حَتَّی نَحَلَکُمُوهُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ رَفَضُوا الْخَیْرَ وَ رَفَضْتُمُ الشَّرَّ افْتَرَقَ النَّاسُ کُلَّ فُرْقَةٍ وَ تَشَعَّبُوا کُلَّ شُعْبَةٍ فَانْشَعَبْتُمْ مَعَ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَهَبْتُمْ حَیْثُ ذَهَبُوا وَ اخْتَرْتُمْ مَنِ اخْتَارَ اللَّهُ لَکُمْ وَ أَرَدْتُمْ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ فَأَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ الْمَرْحُومُونَ الْمُتَقَبَّلُ مِنْ مُحْسِنِکُمْ وَ الْمُتَجَاوَزُ عَنْ مُسِیئِکُمْ مَنْ لَمْ یَأْتِ اللَّهَ؟عز؟ بِمَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنْهُ حَسَنَةٌ وَ لَمْ یُتَجَاوَزْ لَهُ عَنْ سَیِّئَةٍ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی -- فَقَالَ: یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ لِلَّهِ؟عز؟ مَلَائِکَةً یُسْقِطُونَ الذُّنُوبَ عَنْ ظُهُورِ شِیعَتِنَا کَمَا یُسْقِطُ الرِّیحُ الْوَرَقَ فِی أَوَانِ سُقُوطِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا اسْتِغْفَارُهُمْ وَ اللَّهِ لَکُمْ دُونَ هَذَا الْخَلْقِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا إِنَّکُمْ وَفَیْتُمْ بِمَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَیْهِ مِیثَاقَکُمْ مِنْ وَلَایَتِنَا وَ إِنَّکُمْ لَمْ تُبَدِّلُوا بِنَا غَیْرَنَا وَ لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا لَعَیَّرَکُمُ اللَّهُ کَمَا عَیَّرَهُمْ حَیْثُ یَقُولُ جَلَّ ذِکْرُهُ -- وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ: یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَذَا غَیْرَکُمْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ -- الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَذَا غَیْرَکُمْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَنَا اللَّهُ؟عز؟ وَ شِیعَتَنَا وَ عَدُوَّنَا فِی آیَةٍ مِنْ کِتَابِهِ فَقَالَ؟عز؟ -- هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ فَنَحْنُ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ عَدُوُّنَا الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ وَ شِیعَتُنَا هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ: یَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ اللَّهِ مَا اسْتَثْنَی اللَّهُ؟عز؟ بِأَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَاءِ الْأَنْبِیَاءِ وَ لَا أَتْبَاعِهِمْ مَا خَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ شِیعَتَهُ فَقَالَ فِی کِتَابِهِ وَ قَوْلُهُ الْحَقُّ -- یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ یَعْنِی بِذَلِکَ عَلِیّاً(علیه السلام) وَ شِیعَتَهُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ إِذْ یَقُولُ -- یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَذَا غَیْرَکُمْ فَهَلْ سَرَرْتُکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَذَا إِلَّا الْأَئِمَّةَ(علیه السلام) وَ شِیعَتَهُمْ فَهَلْ سَرَرْتُکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ: یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی الْآیَةِ النَّبِیُّونَ وَ نَحْنُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ الصَّالِحُونَ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ کَمَا سَمَّاکُمُ اللَّهُ؟عز؟ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ إِذْ حَکَی عَنْ عَدُوِّکُمْ فِی النَّارِ بِقَوْلِهِ -- وَ قالُوا ما لَنا لا نَری رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ وَ اللَّهِ مَا عَنَی وَ لَا أَرَادَ بِهَذَا غَیْرَکُمْ صِرْتُمْ عِنْدَ أَهْلِ هَذَا الْعَالَمِ شِرَارَ النَّاسِ وَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ فِی الْجَنَّةِ تُحْبَرُونَ وَ فِی النَّارِ تُطْلَبُونَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی قَالَ: یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا مِنْ آیَةٍ نَزَلَتْ تَقُودُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ لَا تَذْکُرُ أَهْلَهَا بِخَیْرٍ إِلَّا وَ هِیَ فِینَا وَ فِی شِیعَتِنَا وَ مَا مِنْ آیَةٍ نَزَلَتْ تَذْکُرُ أَهْلَهَا بِشَرٍّ وَ لَا تَسُوقُ إِلَی النَّارِ إِلَّا وَ هِیَ فِی عَدُوِّنَا وَ مَنْ خَالَفَنَا فَهَلْ سَرَرْتُکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَیْسَ عَلَی مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا نَحْنُ وَ شِیعَتُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْ ذَلِکَ بُرَآءُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی فَقَالَ حَسْبِی. [کافی، ج 8، ص 35، ح 6]

ص: 277

ص: 278

ص: 279

در کتاب کافی از هشام بن حکم نقل شده که گوید: امام کاظم(علیه السلام) از امام حسن بن علیّ(علیه السلام) نقل نمود که فرمود:

اگر حاجتی داشتید از اهل آن طلب کنید. گفته شد: ای فرزند رسول خدا اهل آن کیانند؟ فرمود: کسانی هستند که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»، و آنان صاحبان عقل اند.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند بین بندگان خود چیزی بهتر از عقل را، تقسیم نکرده است، از این رو خواب عاقل بهتر از قیام جاهل [به عبادت] است، و افطار عاقل بهتر از روزه ی جاهل است، و ماندن عاقل در وطن بهتر از حرکت جاهل است [برای جهاد] و خداوند هیچ پیامبر و هیچ رسولی را مبعوث به رسالت نکرده مگر وقتی که عقل او کامل شده باشد و از عقول دیگران برتر باشد، و آنچه در باطن پیامبر خدا می گذرد، بهتر از اجتهاد مجتهدین است، و هیچ کس فرائض خدا را انجام نمی دهد، مگر آن که آن را تعقّل نموده باشد، و اهل عبادت به جایی نمی رسند، مگر آن که عاقل باشند، و عقلا همان «أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» هستند که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ.»(2)

ص: 280


1- 361.. فی أصول الکافی بعض أصحابنا رفعه عن هشام بن الحکم قال: قال لی أبو الحسن موسی بن جعفر(علیه السلام) قال الحسن بن علی علیهما السلام: إذا طلبتم الحوائج فاطلبوها من أهلها، قیل: یا بن رسول الله من أهلها؟ قال: الذین قص الله فی کتابه و ذکرهم فقال: «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» قال: هم أولوا العقول. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 479، ح 19]
2- 362.. فی محاسن البرقی عنه عن بعض أصحابنا رفعه قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) ما قسم الله لعباده شیئا أفضل من العقل، فنوم العاقل أفضل من سهر الجاهل، و إفطار العاقل أفضل من صوم الجاهل، و اقامة العاقل أفضل من شخوص الجاهل، و لا بعث الله رسولا و لا نبیا حتی یستکمل العقل و یکون عقله أفضل من عقول جمیع أمته، و ما یضمر النّبی فی نفسه أفضل من اجتهاد جمیع المجتهدین، و ما ادی العقل فرائض الله حتی عقل منه و لا بلغ جمیع العابدین فی فضل عبادتهم ما بلغ العاقل من عقلائهم، هم أولوا الألباب الذین قال الله؟عز؟ «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 480، ح 23]

سوره ی زمر، آیات 10 تا 23

متن:

قُلْ یا عِبادِ الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ 10 قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ 11 وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمینَ 12 قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ 13 قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دینی 14 فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ 15 لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ 16 وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْری فَبَشِّرْ عِبادِ 17 الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ 18 أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ 19 لکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمیعادَ 20 أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ 21 أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ

ص: 281

لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ 22 اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی ذِکْرِ اللَّهِ ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ

وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ 23

لغات:

«ظُلَل» جمع ظُلّة به معنای سَتر و پوشش عالیه است، و «اِنقاذ» به معنای نجات دادن است، و «غُرَف» جمع غُرفة به معنای منازل عالیه و طبقات بالای ساختمان است، و «ینابیع» جمع ینبوع محل جوشش آب است که به آن چشمه گفته می شود، و «نَبَع الماء من موضع کذا» إذا فار، و «زَرع» گیاه بدون ساق است، و «شَجَر» گیاه دارای ساق و شاخه است که به آن درخت گفته می شود، و «نبات» شامل گیاه و درخت می شود، و «هاجَ النبت» یعنی گیاه خشکید و به نهایت رسید، و «حُطام» از حَطم به معنای کسر است، و مقصود پاره های چوب و گیاه است که خشکیده باشد، و دوزخ را «حُطَمه» گویند، چرا که هر چیزی را می شکند، و «حطیم» بین درب کعبه و حجرالأسود را گویند که مردم در آنجا همدیگر را لِه می کنند، و حطیم به معنای محطوم است.

ترجمه:

بگو: «ای بندگان من که ایمان آورده اید! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده اند پاداش نیکی است! و زمین خدا وسیع است، (اگر تحت فشار سران کفر بودید مهاجرت کنید) که صابران اجر و پاداش خود را

ص: 282

بی حساب دریافت می دارند! (10) بگو: «من مأمورم که خدا را پرستش کنم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم، (11) و مأمورم که نخستین مسلمان باشم! (12) بگو: «من اگر نافرمانی پروردگارم کنم، از عذاب روز بزرگ (قیامت) می ترسم!» (13) بگو: «من تنها خدا را می پرستم در حالی که دینم را برای او خالص می کنم. (14) شما هر چه را جز او می خواهید بپرستید!» بگو: «زیانکاران واقعی آنانند که سرمایه وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست داده اند! آگاه باشید زیان آشکار همین است!» (15) برای آنان از بالای سرشان سایبانهایی از آتش، و در زیر پایشان نیز سایبانهایی از آتش است این چیزی است که خداوند با آن بندگانش را می ترساند! ای بندگان من! از نافرمانی من بپرهیزید! (16) و کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوی خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست پس بندگان مرا بشارت ده! (17) همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند آنان کسانی هستند که خدا هدایت شان کرده، و آنها خردمندانند. (18) آیا تو می توانی کسی را که فرمان عذاب درباره او قطعی شده رهایی بخشی؟! آیا تو میتوانی کسی را که در درون آتش است برگیری و نجات دهی؟! (19) ولی آنها که تقوای الهی پیشه کردند، غرفه هایی در بهشت دارند که بر فراز آنها غرفه های دیگری بنا شده و از زیر آنها نهرها جاری است این وعده الهی است، و خداوند در وعده خود تخلّف نمی کند! (20) آیا ندیدی که خداوند از آسمان آبی فرستاد و آن را بصورت چشمه هایی در زمین وارد نمود، سپس با آن زراعتی را خارج می سازد که رنگهای مختلف دارد بعد آن گیاه خشک می شود، بگونه ای که آن را زرد و بی روح می بینی سپس آن را در هم می شکند و خرد می کند در این مثال تذکّری است برای خردمندان (از ناپایداری دنیا)! (21) آیا کسی که خدا سینه اش را برای اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گم راه است؟!) وای بر آنان که قلبهایی سخت در برابر ذکر خدا دارند! آنها در گم راهی آشکاری هستند! (22) خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابی که آیاتش (در لطف و زیبایی و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است آیاتی مکرّر دارد (با تکراری شوق انگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که از پروردگارشان می ترسند می افتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذکر خدا می شود این هدایت الهی است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایی می کند و هر کس را خداوند گم راه سازد، راهنمایی برای او نخواهد بود! (23)

ص: 283

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ»(1)

هشام بن حکم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که قیامت بر پا می شود گروهی از مردم حرکت می کنند، و نزد درب بهشت می آیند، و درب بهشت را می کوبند، پس به آنان گفته می شود: شما چه کسانی هستید؟ می گویند: ما اهل صبر می باشیم» به آنان گفته می شود: بر چه چیزی صبر می کرده اید؟ می گویند: «ما بر طاعت خدا و معاصی و گناهان صبر می کردیم» پس خداوند؟عز؟ می فرماید: «راست می گویند، آنان را داخل بهشت کنید» و این معنای آیه «إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ» است.(2)

ص: 284


1- 363.. سوره ی زمر، آیه ی 10.
2- 364.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَیَأْتُونَ بَابَ الْجَنَّةِ فَیَضْرِبُونَهُ فَیُقَالُ لَهُمْ مَنْ أَنْتُمْ فَیَقُولُونَ نَحْنُ أَهْلُ الصَّبْرِ فَیُقَالُ لَهُمْ عَلَی مَا صَبَرْتُمْ فَیَقُولُونَ کُنَّا نَصْبِرُ عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ وَ نَصْبِرُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَیَقُولُ اللَّهُ؟عز؟ صَدَقُوا أَدْخِلُوهُمُ الْجَنَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ. [کافی، ج 2، ص 75]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامه خود به محمّد بن ابی بکر و اهل مصر در تفسیر «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ … أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ»، فرمود:

خداوند آنچه در دنیا به اهل احسان و صبر داده است را در قیامت مورد حساب قرار نمی دهد.(1)

ص: 285


1- 365.. حدثنا أبو عبد الله محمّد بن محمّد بن النعمان؟ره؟، قال أخبرنی أبو الحسن علی بن محمّد بن حبیش الکاتب، قال أخبرنی الحسن بن علی الزعفرانی، قال أخبرنی أبو إسحاق إبراهیم بن محمّد الثقفی، قال حدثنی عبد الله بن محمّد بن عثمان، قال حدثنا علی بن محمّد بن أبی سعید، عن فضیل بن الجعد، عن أبی إسحاق الهمدانی، قال لما ولی أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب (صلوات الله علیه) محمّد بن أبی بکر مصر و أعمالها کتب له کتابا، و أمره أن یقرأه علی أهل مصر، و لیعمل بما وصاه به فیه، و کان الکتاب «بسم الله الرحمن الرحیم من عبد الله أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب إلی أهل مصر و محمّد بن أبی بکر. سلام علیکم، فإنی أحمد إلیکم الله الذی لا إله إلّا هو. أما بعد فإنی أوصیکم بتقوی الله فیما أنتم عنه مسئولون و إلیه تصیرون، فإن الله تعالی یقول کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ و یقول وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ و یقول فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ. فاعلموا عباد الله أن الله؟عز؟ سائلکم عن الصغیر من عملکم و الکبیر فإن یعذب فنحن أظلم، و إن یعف فهو أرحم الراحمین. یا عباد الله، إن أقرب ما یکون العبد إلی المغفرة و الرحمة حین یعمل لله بطاعته و ینصحه بالتوبة، علیکم بتقوی الله، فإنها تجمع الخیر و لا خیر غیرها، و یدرک بها من الخیر ما لا یدرک بغیرها من خیر الدنیا و خیر الآخرة، قال الله (عز و جل) وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ. اعلموا یا عباد الله أن المؤمن یعمل لثلاث من الثواب إما لخیر [الدنیا] فإن الله یثیبه بعمله فی دنیاه، قال الله (سبحانه) لإبراهیم وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ فمن عمل لله تعالی أعطاه أجره فی الدنیا و الآخرة و کفاه المهم فیهما، و قد قال الله (تعالی) یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ فما أعطاهم الله فی الدنیا لم یحاسبهم به فی الآخرة. قال الله تعالی لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنی وَ زِیادَةٌ و الحسنی هی الجنة و الزیادة هی الدنیا، [و إما لخیر الآخرة] فإن الله تعالی یکفر بکل حسنة سیئة، قال الله؟عز؟ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ حتی إذا کان یوم القیامة حسبت لهم حسناتهم، ثم أعطاهم بکل واحدة عشر أمثالها إلی سبعمائة ضعف، قال الله؟عز؟ جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً و قال فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ فارغبوا فی هذا رحمکم الله …». [امالی طوسی، ج 1، ص 24]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«هنگامی که در قیامت نامه ها باز می شود، و میزان ها نصب می گردد، برای اهل بلا میزان و دیوانی باز نمی شود» سپس این آیه را تلاوت نمود «إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ.»(1)

«وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَی فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»(2)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

تنها شما شیعیان هستید که از طاغوت ها اطاعت نمی کنید، و هر کس از

ص: 286


1- 366.. روی العیاشی بالإسناد عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) إذا نشرت الدواوین و نصبت الموازین لم ینصب لأهل البلاء میزان و لم ینشر لهم دیوان ثم تلا هذه الآیة «إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ». [مجمع البیان، ج 8، ص 767]
2- 367.. سوره ی زمر، آیات 17 و 18.

طاغوت جبّاری اطاعت کند، او را پرستش نموده است.(1)

و نیز گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ …»

فرمود:

مقصود از این آیه کسانی هستند که تسلیم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) می باشند، و چون

حدیث و سخنی را از آنان می شنوند، تغییری در آن نمی دهند، و همان گونه

که شنیده اند نقل می کنند.(2)

«لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِیَّةٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ

لَا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعَادَ»(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی آیه «غُرَفٌ مِّن

فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِیَّةٌ» سؤال نمود و عرضه داشت:

این غرفه ها بر چه چیزی قرار دارد؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علی! این ها غرفه ها

و طبقاتی است که خداوند برای اولیای خود از درّ و یاقوت و زبرجد بنا کرده و سقف های آن ها از طلا می باشد، و هر غرفه ای هزار درب از طلا دارد، و بر هر دربی ملکی گماشته شده، و در آن غرفه ها، بسترهایی از حریر و دیباج با رنگ های

گوناگون معطّر به مشک و کافور و عنبر خواهد بود، چنان که خداوند می فرماید:

ص: 287


1- 368.. روی أبو بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال أنتم هم و من أطاع جبارا فقد عبده. [مجمع البیان، ج 8، ص 770]
2- 369.. أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ أَیْمَنَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ قَالَ هُمُ الْمُسَلِّمُونَ لآِلِ مُحَمَّدٍ الَّذِینَ إِذَا سَمِعُوا الْحَدِیثَ لَمْ یَزِیدُوا فِیهِ وَ لَمْ یَنْقُصُوا مِنْهُ جَاءُوا بِهِ کَمَا سَمِعُوهُ. [کافی، ج 1، ص 391، ح 8]
3- 370.. سوره ی زمر، آیه ی 20.

«وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ.»(1)و(2)

ص: 288


1- 371.. سوره ی واقعه، آیه ی 34.
2- 372.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْمَدَنِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ الْوَفْدَ لَا یَکُونُونَ إِلَّا رُکْبَاناً أُولَئِکَ رِجَالٌ اتَّقَوُا اللَّهَ فَأَحَبَّهُمُ اللَّهُ وَ اخْتَصَّهُمْ وَ رَضِیَ أَعْمَالَهُمْ فَسَمَّاهُمُ الْمُتَّقِینَ ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُمْ لَیَخْرُجُونَ مِنْ قُبُورِهِمْ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَسْتَقْبِلُهُمْ بِنُوقٍ مِنْ نُوقِ الْعِزِّ عَلَیْهَا رَحَائِلُ الذَّهَبِ مُکَلَّلَةً بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ جَلَائِلُهَا الْإِسْتَبْرَقُ وَ السُّنْدُسُ وَ خُطُمُهَا جُدُلُ الْأُرْجُوَانِ تَطِیرُ بِهِمْ إِلَی الْمَحْشَرِ مَعَ کُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَلْفُ مَلَکٍ مِنْ قُدَّامِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ یَزُفُّونَهُمْ زَفّاً حَتَّی یَنْتَهُوا بِهِمْ إِلَی بَابِ الْجَنَّةِ الْأَعْظَمِ. وَ عَلَی بَابِ الْجَنَّةِ شَجَرَةٌ إِنَّ الْوَرَقَةَ مِنْهَا لَیَسْتَظِلُّ تَحْتَهَا أَلْفُ رَجُلٍ مِنَ النَّاسِ وَ عَنْ یَمِینِ الشَّجَرَةِ عَیْنٌ مُطَهِّرَةٌ مُزَکِّیَةٌ قَالَ فَیُسْقَوْنَ مِنْهَا شَرْبَةً فَیُطَهِّرُ اللَّهُ بِهَا قُلُوبَهُمْ مِنَ الْحَسَدِ وَ یُسْقِطُ مِنْ أَبْشَارِهِمُ الشَّعْرَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً مِنْ تِلْکَ الْعَیْنِ الْمُطَهِّرَةِ قَالَ ثُمَّ یَنْصَرِفُونَ إِلَی عَیْنٍ أُخْرَی عَنْ یَسَارِ الشَّجَرَةِ فَیَغْتَسِلُونَ فِیهَا وَ هِیَ عَیْنُ الْحَیَاةِ فَلَا یَمُوتُونَ أَبَداً. قَالَ: ثُمَّ یُوقَفُ بِهِمْ قُدَّامَ الْعَرْشِ وَ قَدْ سَلِمُوا مِنَ الْآفَاتِ وَ الْأَسْقَامِ وَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ أَبَداً قَالَ فَیَقُولُ الْجَبَّارُ جَلَّ ذِکْرُهُ لِلْمَلَائِکَةِ الَّذِینَ مَعَهُمْ احْشُرُوا أَوْلِیَائِی إِلَی الْجَنَّةِ وَ لَا تُوقِفُوهُمْ مَعَ الْخَلَائِقِ فَقَدْ سَبَقَ رِضَایَ عَنْهُمْ وَ وَجَبَتْ رَحْمَتِی لَهُمْ وَ کَیْفَ أُرِیدُ أَنْ أُوقِفَهُمْ مَعَ أَصْحَابِ الْحَسَنَاتِ وَ السَّیِّئَاتِ قَالَ فَتَسُوقُهُمُ الْمَلَائِکَةُ إِلَی الْجَنَّةِ فَإِذَا انْتَهَوْا بِهِمْ إِلَی بَابِ الْجَنَّةِ الْأَعْظَمِ ضَرَبَ الْمَلَائِکَةُ الْحَلْقَةَ ضَرْبَةً فَتَصِرُّ صَرِیراً یَبْلُغُ صَوْتُ صَرِیرِهَا کُلَّ حَوْرَاءَ أَعَدَّهَا اللَّهُ؟عز؟ لِأَوْلِیَائِهِ فِی الْجِنَانِ فَیَتَبَاشَرْنَ بِهِمْ إِذَا سَمِعْنَ صَرِیرَ الْحَلْقَةِ فَیَقُولُ بَعْضُهُنَّ لِبَعْضٍ: قَدْ جَاءَنَا أَوْلِیَاءُ اللَّهِ فَیُفْتَحُ لَهُمُ الْبَابُ فَیَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ تُشْرِفُ عَلَیْهِمْ أَزْوَاجُهُمْ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ وَ الْآدَمِیِّینَ فَیَقُلْنَ مَرْحَباً بِکُمْ فَمَا کَانَ أَشَدَّ شَوْقَنَا إِلَیْکُمْ وَ یَقُولُ لَهُنَّ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ مِثْلَ ذَلِکَ -- فَقَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) یَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنَا عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ بِمَا ذَا بُنِیَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ یَا عَلِیُّ تِلْکَ غُرَفٌ بَنَاهَا اللَّهُ؟عز؟ لِأَوْلِیَائِهِ بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ الزَّبَرْجَدِ سُقُوفُهَا الذَّهَبُ مَحْبُوکَةٌ بِالْفِضَّةِ لِکُلِّ غُرْفَةٍ مِنْهَا أَلْفُ بَابٍ مِنْ ذَهَبٍ عَلَی کُلِّ بَابٍ مِنْهَا مَلَکٌ مُوَکَّلٌ بِهِ فِیهَا فُرُشٌ مَرْفُوعَةٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ مِنَ الْحَرِیرِ وَ الدِّیبَاجِ بِأَلْوَانٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ حَشْوُهَا الْمِسْکُ وَ الْکَافُورُ وَ الْعَنْبَرُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟: «وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ» إِذَا أُدْخِلَ الْمُؤْمِنُ إِلَی مَنَازِلِهِ فِی الْجَنَّةِ وَ وُضِعَ عَلَی رَأْسِهِ تَاجُ الْمُلْکِ وَ الْکَرَامَةِ أُلْبِسَ حُلَلَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْیَاقُوتِ وَ الدُّرِّ الْمَنْظُومِ فِی الْإِکْلِیلِ تَحْتَ التَّاجِ قَالَ وَ أُلْبِسَ سَبْعِینَ حُلَّةَ حَرِیرٍ بِأَلْوَانٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ ضُرُوبٍ مُخْتَلِفَةٍ مَنْسُوجَةً بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ اللُّؤْلُؤِ وَ الْیَاقُوتِ الْأَحْمَرِ فَذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ فَإِذَا جَلَسَ الْمُؤْمِنُ عَلَی سَرِیرِهِ اهْتَزَّ سَرِیرُهُ فَرَحاً فَإِذَا اسْتَقَرَّ لِوَلِیِّ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ مَنَازِلُهُ فِی الْجِنَانِ اسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ الْمَلَکُ الْمُوَکَّلُ بِجِنَانِهِ لِیُهَنِّئَهُ بِکَرَامَةِ اللَّهِ؟عز؟ إِیَّاهُ فَیَقُولُ لَهُ خُدَّامُ الْمُؤْمِنِ مِنَ الْوُصَفَاءِ وَ الْوَصَائِفِ مَکَانَکَ فَإِنَّ وَلِیَّ اللَّهِ قَدِ اتَّکَأَ عَلَی أَرِیکَتِهِ وَ زَوْجَتُهُ الْحَوْرَاءُ تَهَیَّأُ لَهُ فَاصْبِرْ لِوَلِیِّ اللَّهِ قَالَ فَتَخْرُجُ عَلَیْهِ زَوْجَتُهُ الْحَوْرَاءُ مِنْ خَیْمَةٍ لَهَا تَمْشِی مُقْبِلَةً وَ حَوْلَهَا وَصَائِفُهَا وَ عَلَیْهَا سَبْعُونَ حُلَّةً مَنْسُوجَةً بِالْیَاقُوتِ وَ اللُّؤْلُؤِ وَ الزَّبَرْجَدِ وَ هِیَ مِنْ مِسْکٍ وَ عَنْبَرٍ وَ عَلَی رَأْسِهَا تَاجُ الْکَرَامَةِ وَ عَلَیْهَا نَعْلَانِ مِنْ ذَهَبٍ مُکَلَّلَتَانِ بِالْیَاقُوتِ وَ اللُّؤْلُؤِ شِرَاکُهُمَا یَاقُوتٌ أَحْمَرُ فَإِذَا دَنَتْ مِنْ وَلِیِّ اللَّهِ فَهَمَّ أَنْ یَقُومَ إِلَیْهَا شَوْقاً فَتَقُولُ لَهُ: یَا وَلِیَّ اللَّهِ لَیْسَ هَذَا یَوْمَ تَعَبٍ وَ لَا نَصَبٍ فَلَا تَقُمْ أَنَا لَکَ وَ أَنْتَ لِی قَالَ فَیَعْتَنِقَانِ مِقْدَارَ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ مِنْ أَعْوَامِ الدُّنْیَا لَا یُمِلُّهَا وَ لَا تُمِلُّهُ قَالَ فَإِذَا فَتَرَ بَعْضَ الْفُتُورِ مِنْ غَیْرِ مَلَالَةٍ نَظَرَ إِلَی عُنُقِهَا فَإِذَا عَلَیْهَا قَلَائِدُ مِنْ قَصَبٍ مِنْ یَاقُوتٍ أَحْمَرَ وَسَطُهَا لَوْحٌ صَفْحَتُهُ دُرَّةٌ مَکْتُوبٌ فِیهَا أَنْتَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ حَبِیبِی وَ أَنَا الْحَوْرَاءُ حَبِیبَتُکَ إِلَیْکَ تَنَاهَتْ نَفْسِی وَ إِلَیَّ تَنَاهَتْ نَفْسُکَ ثُمَّ یَبْعَثُ اللَّهُ إِلَیْهِ أَلْفَ مَلَکٍ یُهَنِّئُونَهُ بِالْجَنَّةِ وَ یُزَوِّجُونَهُ بِالْحَوْرَاءِ قَالَ فَیَنْتَهُونَ إِلَی أَوَّلِ بَابٍ مِنْ جِنَانِهِ فَیَقُولُونَ لِلْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِأَبْوَابِ جِنَانِهِ اسْتَأْذِنْ لَنَا عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ بَعَثَنَا إِلَیْهِ نُهَنِّئُهُ فَیَقُولُ لَهُمُ الْمَلَکُ: حَتَّی أَقُولَ لِلْحَاجِبِ فَیُعْلِمَهُ بِمَکَانِکُمْ قَالَ فَیَدْخُلُ الْمَلَکُ إِلَی الْحَاجِبِ وَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْحَاجِبِ ثَلَاثُ جِنَانٍ حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَی أَوَّلِ بَابٍ فَیَقُولُ لِلْحَاجِبِ إِنَّ عَلَی بَابِ الْعَرْصَةِ أَلْفَ مَلَکٍ أَرْسَلَهُمْ رَبُّ الْعَالَمِینَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِیُهَنِّئُوا وَلِیَّ اللَّهِ وَ قَدْ سَأَلُونِی أَنْ آذَنَ لَهُمْ عَلَیْهِ فَیَقُولُ الْحَاجِبُ إِنَّهُ لَیَعْظُمُ عَلَیَّ أَنْ أَسْتَأْذِنَ لِأَحَدٍ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَ زَوْجَتِهِ الْحَوْرَاءِ قَالَ وَ بَیْنَ الْحَاجِبِ وَ بَیْنَ وَلِیِّ اللَّهِ جَنَّتَانِ قَالَ فَیَدْخُلُ الْحَاجِبُ إِلَی الْقَیِّمِ فَیَقُولُ لَهُ إِنَّ عَلَی بَابِ الْعَرْصَةِ أَلْفَ مَلَکٍ أَرْسَلَهُمْ رَبُّ الْعِزَّةِ یُهَنِّئُونَ وَلِیَّ اللَّهِ فَاسْتَأْذِنْ لَهُمْ فَیَتَقَدَّمُ الْقَیِّمُ إِلَی الْخُدَّامِ فَیَقُولُ لَهُمْ: إِنَّ رُسُلَ الْجَبَّارِ عَلَی بَابِ الْعَرْصَةِ وَ هُمْ أَلْفُ مَلَکٍ أَرْسَلَهُمُ اللَّهُ یُهَنِّئُونَ وَلِیَّ اللَّهِ فَأَعْلِمُوهُ بِمَکَانِهِمْ قَالَ فَیُعْلِمُونَهُ فَیُؤْذَنُ لِلْمَلَائِکَةِ فَیَدْخُلُونَ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ هُوَ فِی الْغُرْفَةِ وَ لَهَا أَلْفُ بَابٍ وَ عَلَی کُلِّ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِهَا مَلَکٌ مُوَکَّلٌ بِهِ -- فَإِذَا أُذِنَ لِلْمَلَائِکَةِ بِالدُّخُولِ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ فَتَحَ کُلُّ مَلَکٍ بَابَهُ الْمُوَکَّلَ بِهِ قَالَ فَیُدْخِلُ الْقَیِّمُ کُلَّ مَلَکٍ مِنْ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْغُرْفَةِ قَالَ فَیُبَلِّغُونَهُ رِسَالَةَ الْجَبَّارِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی -- وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْغُرْفَةِ -- سَلامٌ عَلَیْکُمْ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ قَالَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً» یَعْنِی بِذَلِکَ وَلِیَّ اللَّهِ وَ مَا هُوَ فِیهِ مِنَ الْکَرَامَةِ وَ النَّعِیمِ وَ الْمُلْکِ الْعَظِیمِ الْکَبِیرِ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ مِنْ رُسُلِ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ یَسْتَأْذِنُونَ [فِی الدُّخُولِ] عَلَیْهِ فَلَا یَدْخُلُونَ عَلَیْهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَلِذَلِکَ الْمُلْکُ الْعَظِیمُ الْکَبِیرُ قَالَ وَ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِ مَسَاکِنِهِمْ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟: «تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ» وَ الثِّمَارُ دَانِیَةٌ مِنْهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلًا مِنْ قُرْبِهَا مِنْهُمْ یَتَنَاوَلُ الْمُؤْمِنُ مِنَ النَّوْعِ الَّذِی یَشْتَهِیهِ مِنَ الثِّمَارِ بِفِیهِ وَ هُوَ مُتَّکِئٌ وَ إِنَّ الْأَنْوَاعَ مِنَ الْفَاکِهَةِ لَیَقُلْنَ لِوَلِیِّ اللَّهِ یَا وَلِیَّ اللَّهِ کُلْنِی قَبْلَ أَنْ تَأْکُلَ هَذَا قَبْلِی قَالَ وَ لَیْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ فِی الْجَنَّةِ إِلَّا وَ لَهُ جِنَانٌ کَثِیرَةٌ مَعْرُوشَاتٌ وَ غَیْرُ مَعْرُوشَاتٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ وَ أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ فَإِذَا دَعَا وَلِیُّ اللَّهِ بِغِذَائِهِ أُتِیَ بِمَا تَشْتَهِی نَفْسُهُ عِنْدَ طَلَبِهِ الْغِذَاءَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُسَمِّیَ شَهْوَتَهُ قَالَ ثُمَّ یَتَخَلَّی مَعَ إِخْوَانِهِ وَ یَزُورُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ یَتَنَعَّمُونَ فِی جَنَّاتِهِمْ فِی ظِلٍّ مَمْدُودٍ فِی مِثْلِ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ أَطْیَبُ مِنْ ذَلِکَ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ سَبْعُونَ زَوْجَةً حَوْرَاءَ وَ أَرْبَعُ نِسْوَةٍ مِنَ الْآدَمِیِّینَ وَ الْمُؤْمِنُ سَاعَةً مَعَ الْحَوْرَاءِ وَ سَاعَةً مَعَ الْآدَمِیَّةِ وَ سَاعَةً یَخْلُو بِنَفْسِهِ عَلَی الْأَرَائِکِ مُتَّکِئاً یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَغْشَاهُ شُعَاعُ نُورٍ وَ هُوَ عَلَی أَرِیکَتِهِ وَ یَقُولُ لِخُدَّامِهِ: مَا هَذَا الشُّعَاعُ اللَّامِعُ لَعَلَّ الْجَبَّارَ لَحَظَنِی فَیَقُولُ لَهُ خُدَّامُهُ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ جَلَّ جَلَالُ اللَّهِ بَلْ هَذِهِ حَوْرَاءُ مِنْ نِسَائِکَ مِمَّنْ لَمْ تَدْخُلْ بِهَا بَعْدُ قَدْ أَشْرَفَتْ عَلَیْکَ مِنْ خَیْمَتِهَا شَوْقاً إِلَیْکَ وَ قَدْ تَعَرَّضَتْ لَکَ وَ أَحَبَّتْ لِقَاءَکَ فَلَمَّا أَنْ رَأَتْکَ مُتَّکِئاً عَلَی سَرِیرِکَ تَبَسَّمَتْ نَحْوَکَ شَوْقاً إِلَیْکَ فَالشُّعَاعُ الَّذِی رَأَیْتَ وَ النُّورُ الَّذِی غَشِیَکَ هُوَ مِنْ بَیَاضِ ثَغْرِهَا وَ صَفَائِهِ وَ نَقَائِهِ وَ رِقَّتِهِ قَالَ فَیَقُولُ وَلِیُّ اللَّهِ ائْذَنُوا لَهَا فَتَنْزِلَ إِلَیَّ فَیَبْتَدِرُ إِلَیْهَا أَلْفُ وَصِیفٍ وَ أَلْفُ وَصِیفَةٍ یُبَشِّرُونَهَا بِذَلِکَ فَتَنْزِلُ إِلَیْهِ مِنْ خَیْمَتِهَا وَ عَلَیْهَا سَبْعُونَ حُلَّةً مَنْسُوجَةً بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ مُکَلَّلَةً بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ الزَّبَرْجَدِ صِبْغُهُنَّ الْمِسْکُ وَ الْعَنْبَرُ بِأَلْوَانٍ مُخْتَلِفَةٍ یُرَی مُخُّ سَاقِهَا مِنْ وَرَاءِ سَبْعِینَ حُلَّةً طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً وَ عَرْضُ مَا بَیْنَ مَنْکِبَیْهَا عَشَرَةُ أَذْرُعٍ فَإِذَا دَنَتْ مِنْ وَلِیِّ اللَّهِ أَقْبَلَ الْخُدَّامُ بِصَحَائِفِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ فِیهَا الدُّرُّ وَ الْیَاقُوتُ وَ الزَّبَرْجَدُ فَیَنْثُرُونَهَا عَلَیْهَا ثُمَّ یُعَانِقُهَا وَ تُعَانِقُهُ فَلَا یَمَلُّ وَ لَا تَمَلُّ قَالَ: ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَمَّا الْجِنَانُ الْمَذْکُورَةُ فِی الْکِتَابِ فَإِنَّهُنَّ جَنَّةُ عَدْنٍ وَ جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ وَ جَنَّةُ الْمَأْوَی قَالَ وَ إِنَّ لِلَّهِ؟عز؟ جِنَاناً مَحْفُوفَةً بِهَذِهِ الْجِنَانِ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَکُونُ لَهُ مِنَ الْجِنَانِ مَا أَحَبَّ وَ اشْتَهَی یَتَنَعَّمُ فِیهِنَّ کَیْفَ یَشَاءُ وَ إِذَا أَرَادَ الْمُؤْمِنُ شَیْئاً أَوِ اشْتَهَی إِنَّمَا دَعْوَاهُ فِیهَا إِذَا أَرَادَ أَنْ یَقُولَ سُبْحَانَکَ اَللَّهُمَّ فَإِذَا قَالَهَا تَبَادَرَتْ إِلَیْهِ الْخَدَمُ بِمَا اشْتَهَی مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونَ طَلَبَهُ مِنْهُمْ أَوْ أَمَرَ بِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- دَعْواهُمْ فِیها سُبْحانَکَ اَللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ یَعْنِی الْخُدَّامَ قَالَ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ یَعْنِی بِذَلِکَ عِنْدَ مَا یَقْضُونَ مِنْ لَذَّاتِهِمْ مِنَ الْجِمَاعِ وَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ یَحْمَدُونَ اللَّهَ؟عز؟ عِنْدَ فَرَاغَتِهِمْ وَ أَمَّا قَوْلُهُ أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ قَالَ یَعْلَمُهُ الْخُدَّامُ فَیَأْتُونَ بِهِ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ یَسْأَلُوهُمْ إِیَّاهُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ؟عز؟ -- فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ قَالَ فَإِنَّهُمْ لَا یَشْتَهُونَ شَیْئاً فِی الْجَنَّةِ إِلَّا أُکْرِمُوا بِهِ. [کافی، ج 8، ص 97، ح 69]

ص: 289

ص: 290

مؤلّف گوید:

حدیث فوق در تفسیر آیه «یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمَنِ وَفْدًا»(1)، گذشت.

ص: 291


1- 373.. سوره ی مریم، آیه ی 85.

ابوالسلام عبدی گوید: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدم و به آن حضرت گفتم: چه می فرمایید درباره ی کسی که نماز عصر را عمداً تأخیر می اندازد؟ فرمود:

چنین کسی روز قیامت بی کس و کار است. گفتم: فدای شما شوم گرچه اهل بهشت باشد؟ فرمود: گرچه اهل بهشت باشد. گفتم: منزل او در بهشت چگونه است؟ فرمود: در آنجا جایی ندارد، و مال و اهلی برای او نیست،

و میهمان اهل بهشت خواهد بود.(1)

«أَ فَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»(2)

واحدی در اسباب النزول گوید:

صدر آیه فوق درباره علیّ و حمزه(علیه السلام) نازل شده، و پایان آیه یعنی «فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ

قُلُوبُهُم» درباره ی ابوجهل و فرزندان او نازل شده است.(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: خداوند به موسی(علیه السلام) وحی نمود:

ای موسی، به زیادی مال شاد مشو، و از یاد من در هیچ حالی غافل مباش،

ص: 292


1- 374.. فی کتاب ثواب الأعمال باسناده إلی أبی سلام العبدی قال: دخلت علی أبی عبد الله(علیه السلام) فقلت له: ما تقول فی رجل یؤخر العصر متعمدا؟ قال: یأتی یوم القیامة موترا اهله و ماله قال: قلت: جعلت فداک و ان کان من أهل الجنة؟ قال: و ان کان من أهل الجنة قال: قلت: و ما منزله فی الجنة؟ قال: موترا اهله و ما له یتضیف أهلها لیس له فیها منزل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 484، ح 37]
2- 375.. سوره ی زمر، آیه ی 22.
3- 376.. الواحدی فی الوسیط و فی أسباب النزول قال عطاء فی قوله تعالی أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ نزلت فی علی و حمزة فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ فی أبی جهل و ولده. [مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 80]

چرا که مال زیاد سبب فراموشی گناهان می شود، و غافل شدن از یاد من قلب ها را قسّی و سخت می کند.(1)

مرحوم شیخ مفید روایت کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیه «أَ فَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ» را قرائت نمود و فرمود:

هنگامی که نور در قلب وارد می شود، قلب باز و منشرح می گردد. گفته شد:

آیا نشانه ای برای آن هست؟ فرمود: نشانه آن، تجافی و دوری از دنیای فریبنده،

و انابه و توجّه به آخرت، و آماده شدن برای مرگ قبل رسیدن اجل است.(2)

«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ

تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاء وَ مَن یُضْلِلْ اللَّهُ

فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ»(3)

جابر گوید:

به امام باقر(علیه السلام) گفتم: گروهی از این مردم، هنگامی که چیزی از آیات قرآن را به یاد می آورند، و یا از کسی می شنوند، نعره ای می کشند که اگر دست و پای آنان را قطع کنند احساس نمی کنند؟!

ص: 293


1- 377.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ أَوْحَی اللَّهُ؟عز؟ إِلَی مُوسَی(علیه السلام) یَا مُوسَی(علیه السلام) لَا تَفْرَحْ بِکَثْرَةِ الْمَالِ وَ لَا تَدَعْ ذِکْرِی عَلَی کُلِّ حَالٍ فَإِنَّ کَثْرَةَ الْمَالِ تُنْسِی الذُّنُوبَ وَ إِنَّ تَرْکَ ذِکْرِی یُقْسِی الْقُلُوبَ. [کافی، ج 2، ص 497، ح 7]
2- 378.. فی روضة الواعظین للمفید؟ره؟ و روی ان النّبی(صلی الله علیه و آله) قرأ: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ» فقال: ان النور إذا وقع فی القلب انفسخ له و انشرح، قالوا: یا رسول الله فهل لذلک علامة یعرف بها؟ قال: التجافی عن دار الغرور، و الانابة إلی دار الخلود، و الاستعداد للموت قبل نزول الموت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 485، ح 40]
3- 379.. سوره ی زمر، آیه ی 23.

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

سبحان الله این حالت از ناحیه شیطان است، و چنین چیزی از آنان خواسته نشده، و چیزی که از آنان خواسته شده نرمی و رقّت قلب و اشک و هراس [از عذاب] است.(1)

مؤلّف گوید:

آیه فوق مرادف آیه «وَ هُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ» و آیه «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم

بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(2) است، و به همین علّت همواره مؤمن بین

خوف و رجا به سر می برد.

ص: 294


1- 380.. سبحان اللّه! ذلک من الشّیطان ما بهذا نعتوا، انّما هو اللیّن و الوقة و الدمعة و الوجل. [اصول کافى، ج 2، ص 617]
2- 381.. سوره ی رعد، آیه ی 28.

سوره ی غافر

اشاره

محلّ نزول: مکّه.

به جز آیات 56 و 57 که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی زُمَر نازل شده است.

تعداد آیات: 85 آیه.

نام سوره: به این سوره، غافر و مؤمن گفته می شود؛ و از حوامیم قرآن است.

ثواب قرائت سوره ی غافر

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

کسی که سوره ی «حم مؤمن» را در هر شب قرائت کند خداوند گناهان گذشته

و آینده ی او را می آمرزد، و کلمه ی تقوا را ملازم او می نماید، و آخرت را برای او بهتر

از دنیا قرار می دهد.(1)

و در خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند در قیامت او را ناامید نخواهد نمود،

ص: 295


1- 382.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ جُوَیْرِیَةَ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ حم الْمُؤْمِنَ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ أَلْزَمَهُ کَلِمَةَ التَّقْوی وَ جَعَلَ الْآخِرَةَ خَیْراً لَهُ مِنَ الدُّنْیَا. [ثواب الأعمال، ص 113]

و پاداش خائفین را به او عطا خواهد نمود، و کسی که آن را بنویسد و در باغستانی

آویزان کند، آن باغستان سبز و خرّم و پربار خواهد شد، و اگر در خانات و دکّان ها

گذارند، خیر و برکت و خرید و فروش آن ها فراوان می شود.(1)

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی غافر را در شب بنویسد، و در خانه و یا باغستان خود قرار بدهد،

برکت آن فراوان، و سبز و خرّم خواهد شد، و اگر در دکّانی قرار بدهد خرید و فروش

آن زیاد می شود، و اگر برای صاحب «أدرة» نوشته شود بیماری او برطرف گردد.

[و اُدرَة بیماری «باد فتق» و یا نوعی از «سوداء» است و الله العالم.](2)

سفیان بن سعید ثوری گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«حم» به معنای حمید مجید است و «حم عسق» به معنای، حلیم، مشیب،

عالم، سمیع، قادر، قوّی است….(3)

ص: 296


1- 383.. من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة لم یقطع الله رجاءه یوم القیامة، و یعطی ما یعطی الخائفون الذین خافوا الله فی الدنیا و من کتبها و علقها فی حائط بستان اخضر و نما، و إن کتبت فی خانات، أو دکان، کثر الخیر فیه و کثر البیع و الشراء». [تفسیر برهان، ج 4، ص 741]
2- 384.. قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها لیلا و جعلها فی حائط أو بستان کثرت برکته و أخضر و أزهر و صار حسنا فی وقته، و إن ترکت فی حائط دکان کثر فی البیع و الشراء و إن کتبت لإنسان فیه الادرة، زال عنه ذلک و بری ء». [تفسیر برهان، ج 4، ص 741]
3- 385.. أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الزَّنْجَانِیُّ فِیمَا کَتَبَ إِلَیَّ عَلَی یَدَیْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْبَغْدَادِیِّ الْوَرَّاقِ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاذُ بْنُ الْمُثَنَّی الْعَنْبَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَسْمَاءَ قَالَ حَدَّثَنَا جُوَیْرِیَةُ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السَّعِیدِ الثَّوْرِیِّ قَالَ قُلْتُ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ الم وَ المص وَ الر وَ المر وَ کهیعص وَ طه وَ طس وَ طسم وَ یس وَ ص وَ حم وَ حم عسق وَ ق وَ ن قَالَ(علیه السلام): أَمَّا الم فِی أَوَّلِ الْبَقَرَةِ فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الْمَلِکُ وَ أَمَّا الم فِی أَوَّلِ آلِ عِمْرَانَ فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الْمَجِیدُ وَ المص فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الْمُقْتَدِرُ الصّادق وَ الر فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الرَّءُوفُ وَ المر فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الْمُحْیِی الْمُمِیتُ الرَّازِقُ وَ کهیعص فَمَعْنَاهُ أَنَا الْکَافِی الْهَادِی الْوَلِیُّ الْعَالِمُ الصّادق الْوَعْدِ وَ أَمَّا طه فَاسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ مَعْنَاهُ یَا طَالِبَ الْحَقِّ الْهَادِی إِلَیْهِ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی بَلْ لِتَسْعَدَ بِهِ وَ أَمَّا طس فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ وَ أَمَّا طسم فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ الْمُبْدِئُ الْمُعِیدُ. وَ أَمَّا یس فَاسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ مَعْنَاهُ یَا أَیُّهَا السَّامِعُ لِلْوَحْیِ -- وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ. عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ أَمَّا ص فَعَیْنٌ تَنْبُعُ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ وَ هِیَ الَّتِی تَوَضَّأَ مِنْهَا النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِهِ وَ یَدْخُلُهَا جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) کُلَّ یَوْمٍ دَخْلَةً فَیَغْتَمِسُ فِیهَا ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْهَا فَیَنْفُضُ أَجْنِحَتَهُ فَلَیْسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْ أَجْنِحَتِهِ إِلَّا خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مِنْهَا مَلَکاً یُسَبِّحُ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُهُ وَ یُکَبِّرُهُ وَ یُحَمِّدُهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ أَمَّا حم فَمَعْنَاهُ الْحَمِیدُ الْمَجِیدُ وَ أَمَّا حم عسق فَمَعْنَاهُ الْحَلِیمُ الْمُثِیبُ الْعَالِمُ السَّمِیعُ الْقَادِرُ الْقَوِیُّ وَ أَمَّا ق فَهُوَ الْجَبَلُ الْمُحِیطُ بِالْأَرْضِ وَ خُضْرَةُ السَّمَاءِ مِنْهُ وَ بِهِ یُمْسِکُ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ أَمَّا ن فَهُوَ نَهَرٌ فِی الْجَنَّةِ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ اجْمُدْ فَجَمُدَ فَصَارَ مِدَاداً. ثُمَّ قَالَ؟عز؟ لِلْقَلَمِ اکْتُبْ فَسَطَرَ الْقَلَمُ فِی اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَالْمِدَادُ مِدَادٌ مِنْ نُورٍ وَ الْقَلَمُ قَلَمٌ مِنْ نُورٍ وَ اللَّوْحُ لَوْحٌ مِنْ نُورٍ وَ قَالَ سُفْیَانُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بَیِّنْ لِی أَمْرَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ وَ الْمِدَادِ فَضْلَ بَیَانٍ وَ عَلِّمْنِی مِمَّا عَلَّمَکَ اللَّهُ فَقَالَ یَا ابْنَ سَعِیدٍ لَوْ لَا أَنَّکَ أَهْلٌ لِلْجَوَابِ مَا أَجَبْتُکَ فَنُونٌ مَلَکٌ یُؤَدِّی إِلَی الْقَلَمِ وَ هُوَ مَلَکٌ وَ الْقَلَمُ یُؤَدِّی إِلَی اللَّوْحِ وَ هُوَ مَلَکٌ وَ اللَّوْحُ یُؤَدِّی إِلَی إِسْرَافِیلَ وَ إِسْرَافِیلُ یُؤَدِّی إِلَی مِیکَائِیلَ وَ مِیکَائِیلُ یُؤَدِّی إِلَی جَبْرَئِیلَ وَ جَبْرَئِیلُ یُؤَدِّی إِلَی الْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ(علیهم السلام) قَالَ ثُمَّ قَالَ لِی قُمْ یَا سُفْیَانُ فَلَا آمَنُ عَلَیْکَ. [معانی الأخبار، ص 22]

ص: 297

ص: 298

سوره ی غافر، آیات 1 تا 20

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

حم 1 تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزیزِ الْعَلیمِ 2 غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدیدِ الْعِقابِ ذِی الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ 3 ما یُجادِلُ فی آیاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذینَ کَفَرُوا فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ 4 کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ 5 وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَی الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ 6 الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیمِ 7 رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 8 وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ 9 إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِنْ مَقْتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ

ص: 299

إِلَی الْإِیمانِ فَتَکْفُرُونَ 10 قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبیلٍ 11 ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَ إِنْ یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبیرِ 12 هُوَ الَّذی یُریکُمْ آیاتِهِ وَ یُنَزِّلُ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقاً وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلاَّ مَنْ یُنیبُ 13 فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ 14 رَفیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ 15 یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا یَخْفی عَلَی اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْ ءٌ لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ 16 الْیَوْمَ تُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَریعُ الْحِسابِ 17 وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَناجِرِ کاظِمینَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ حَمیمٍ وَ لا شَفیعٍ یُطاعُ 18 یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ 19 وَ اللَّهُ یَقْضی بِالْحَقِّ وَ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ

لا یَقْضُونَ بِشَیْ ءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ 20

لغات:

«عزیز» به معنای قادر غالب شکست ناپذیر است، و «تَوب» یا جمع توبة است، مانند دَوم و دَومة، و یا مصدر تابَ یَتوبُ تَوباً است، و «طَول» به معنای انعام طولانی است چنان که «تفضّل» به معنای انعام با تکریم است، وگرنه به آن تفضّل نمی گویند، و «آزِفَة» به معنای دانیه و نزدیک است، و «أَزِفَ الأمر» إذا دنی وقته، و «حَناجِر» جمع حنجره به معنای حلقوم است، و «کاظم» کسی را گویند که غیظ خود را فرو می برد، و «لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ» یعنی یبطلوه و یدفعوه.

ص: 300

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر

حم. (1) این کتابی است که از سوی خداوند قادر و دانا نازل شده است. (2) خداوندی که آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، دارای مجازات سخت، و صاحب نعمت فراوان است هیچ معبودی جز او نیست و بازگشت (همه شما) تنها بسوی اوست. (3) تنها کسانی که در آیات ما مجادله می کنند که (از روی عناد) کافر شده اند پس مبادا رفت و آمد آنان در شهرها (و قدرت نمایی آنان) تو را بفریبد! (4) پیش از آنها قوم نوح و اقوامی که بعد از ایشان بودند (پیامبرانشان را) تکذیب کردند و هر امّتی در پی آن بود که توطئه کند و پیامبرش را بگیرد (و آزار دهد)، و برای محو حق به مجادله باطل دست زدند امّا من آنها را گرفتم (و سخت مجازات کردم) ببین که مجازات من چگونه بود! (5) و این گونه فرمان پروردگارت درباره کسانی که کافر شدند مسلّم شده که آنها همه اهل آتشند! (6) فرشتگانی که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن (طواف می کنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را می گویند و به او ایمان دارند و برای مؤمنان استغفار می کنند (و می گویند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است پس کسانی را که توبه کرده و راه تو را پیروی می کنند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار! (7) پروردگارا! آنها را در باغهای جاویدان بهشت که به آنها وعده فرموده ای وارد کن، همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند، که تو توانا و حکیمی! (8) و آنان را از بدیها نگاه دار، و هر کس را که در آن روز از بدیها نگاه داری، مشمول رحمتت ساخته ای و این است همان رستگاری عظیم! (9) کسانی را که کافر شدند روز قیامت صدا می زنند که عداوت و خشم خداوند نسبت به شما از عداوت و خشم خودتان

ص: 301

نسبت به خودتان بیشتر است، چرا که بسوی ایمان دعوت می شدید، ولی انکار می کردید! (10) آنها می گویند: «پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی اکنون به گناهان خود معترفیم آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟» (11) این بخاطر آن است که وقتی خداوند به یگانگی خوانده می شد انکار می کردید، و اگر برای او همتایی می پنداشتند ایمان می آوردید اکنون داوری مخصوص خداوند بلندمرتبه و بزرگ است (و شما را مطابق عدل خود کیفر می دهد). (12) او کسی است که آیات خود را به شما نشان می دهد و از آسمان برای شما روزی (با ارزشی) می فرستد تنها کسانی متذکّر این حقایق می شوند که بسوی خدا باز می گردند. (13) (تنها) خدا را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هر چند کافران ناخشنود باشند! (14) او درجات (بندگان صالح) را بالا می برد، او صاحب عرش است، روح (مقدّس) را به فرمانش بر هر کس از بندگانش که بخواهد القاء می کند تا (مردم را) از روز ملاقات [روز رستاخیز] بیم دهد! (15) روزی که همه آنان آشکار می شوند و چیزی از آنها بر خدا پنهان نخواهد ماند (و گفته می شود:) حکومت امروز برای کیست؟ برای خداوند یکتای قهّار است! (16) امروز هر کس در برابر کاری که انجام داده است پاداش داده می شود امروز هیچ ظلمی نیست خداوند سریع الحساب است! (17) و آنها را از روز نزدیک بترسان، هنگامی که از شدّت وحشت دلها به گلوگاه می رسد و تمامی وجود آنها مملوّ از اندوه می گردد برای ستمکاران دوستی وجود ندارد، و نه شفاعت کننده ای که شفاعتش پذیرفته شود. (18) او چشم هایی را که به خیانت می گردد و آنچه را سینه ها پنهان می دارند، می داند. (19) خداوند بحقّ داوری می کند، و معبودهایی را که غیر از او می خوانند هیچ گونه داوری ندارند خداوند شنوا و بیناست! (20)

ص: 302

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ * مَا یُجَادِلُ فِی آیَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلَادِ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

غفران و توبه خداوند مخصوص شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. سپس گوید: مقصود از «آیَاتِ اللَّهِ» ائمّه(علیهم السلام) اند و مجادله کنندگان مخالفین ائمّه اهل البیت(علیهم السلام) هستند و خداوند در پایان این آیات به آنان وعده ی عذاب داده و می فرماید: «فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ» و پس از آن، آنان را کافر دانسته و عذاب خود را بر آنان واجب نموده و می فرماید: «وَ کَذَلِکَ حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ.»(2)

ص: 303


1- 386.. سوره ی غافر، آیات 3 و 4.
2- 387.. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ حم تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ و ذلک خاصة لشیعة أمیر المؤمنین(علیه السلام) ذِی الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ و قوله ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ و هم الأئمة(علیه السلام) إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ أصحاب الأنبیاء الذین تحزبوا وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ یعنی یقتلوه وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ أی خاصموا لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ أی یبطلوه و یدفعوه فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقا. -- حدثنا محمّد بن عبد الله الحمیری عن أبیه عن محمّد بن الحسین و محمّد بن عبد الجبار جمیعا عن محمّد بن سنان عن المنخل بن خلیل الرقی عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ یعنی بنی أمیة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 254]

«الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ * رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ …»(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«خداوند را ملائکه ای است که برای شیعیان ما استغفار می کنند و گناهان آنان را

همانند برگ خزان از پشت آنان می ریزند.» و سپس آیه فوق را تلاوت نمود و فرمود:

به خدا سوگند استغفار ملائکه فقط برای شماست، و برای این مردم نیست.(2)

اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

آیه «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ …» در فضیلت من نازل شده و در آن زمان روی زمین جز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و من کسی ایمان نیاورده بود، از این رو ملائکه هفت سال و هشت ماه فقط برای من استغفار می کردند، چرا که مردم هنوز ایمان نیاورده بودند.(3)

ص: 304


1- 388.. سوره ی غافر، آیات 9-7.
2- 389.. مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ یُونُسَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ لِلَّهِ؟عز؟ مَلَائِکَةً یُسْقِطُونَ الذُّنُوبَ عَنْ ظُهُورِ شِیعَتِنَا کَمَا تُسْقِطُ الرِّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ فِی أَوَانِ سُقُوطِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ… وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَذَا غَیْرَکُمْ. [کافی، ج 8، ص 304، ح 470]
3- 390.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا أحمد بن محمّد بن سعید بإسناد یرفعه إلی الأصبغ بن نباته قال إن علیا(علیه السلام) قال إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) أنزل علیه فضلی من السماء و هی هذه الآیة الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا و ما فی الأرض یومئذ مؤمن غیر رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أنا و هو قوله(صلی الله علیه و آله) لقد استغفرت لی الملائکة قبل جمیع الناس من أمة محمّد(صلی الله علیه و آله) سبع سنین و ثمانیة أشهر. [تأویل الآیات، ج 2، ص 515، ح 1]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

سال هایی ملائکه فقط بر من و علیّ درود می فرستادند، چرا که فقط ما نماز می خواندیم، و جز ما کسی نماز نمی خواند.(1)

از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: آیا ملائکه بیشترند یا بنی آدم؟ امام(علیه السلام) فرمود:

سوگند به خدایی که جان من به دست قدرت اوست، تعداد ملائکه در آسمان ها بیش از خاک های زمین است، و در آسمان جای قدمی نیست مگر آن که ملکی در آن، خدا را تسبیح و تقدیس می نماید، و در روی زمین نیز هیچ درخت و کلوخی نیست، مگر آن که ملکی بر آن موکّل است، و عمل هر کسی را به درگاه خداوند بالا می برد گرچه خداوند خود بهتر می داند، و احدی از آنان نیست، مگر آن که در هر روزی با ولایت ما به درگاه خداوند تقرّب می جوید، و برای دوستان ما استغفار می کند، و به دشمنان ما لعنت می نماید و برای آنان از خداوند درخواست عذاب فوری می کند.(2)

ص: 305


1- 391.. و قال أیضا حدثنا علی بن عبد الله عن إبراهیم بن محمّد عن محمّد بن علی عن حسین الأشقر عن علی بن هاشم عن محمّد بن عبید الله عن أبی رافع عن أبی أیوب عن عبد الله بن عبد الرحمن عن أبیه قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لقد صلت الملائکة علی علی سنتین لأنا کنا نصلی و لیس معنا أحد غیرنا. [تأویل الآیات، ج 2، ص 516، ح 3]
2- 392.. قال: فحدثنی أبی عن القاسم بن محمّد عن سلیمان بن داود المنقری عن حماد عن أبی عبد الله(علیه السلام) أنه سئل هل الملائکة أکثر أم بنو آدم فقال: و الذی نفسی بیده لعدد ملائکة الله فی السماوات أکثر من عدد التراب فی الأرض، و ما فی السماء موضع قدم إلّا و فیها ملک یسبحه و یقدسه و لا فی الأرض شجرة و لا مدر إلّا و فیها ملک موکل بها یأتی الله کل یوم بعملها و الله أعلم بها، و ما منهم أحد إلّا و یتقرب کل یوم إلی الله بولایتنا أهل البیت و یستغفر لمحبینا و یلعن أعداءنا و یسأل الله أن یرسل علیهم العذاب إرسالا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 255]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آیه «وَ کَذَلِکَ حَقَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ» درباره ی بنی امیّه نازل شده است، و «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اوصیای بعد از او هستند، که حامل علم خدا می باشند، و «وَ مَنْ حَوْلَهُ» ملائکه اند و «وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا» درباره ی شیعیان آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و «فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا» توبه از ولایت فلان و فلان و بنی امیّه است، و «وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ» پذیرفتن ولایت علیّ(علیه السلام) است، و «رَبَّنَا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم

وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ …» مربوط به اهل ولایت علیّ(علیه السلام) است، و معنای «وَ مَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ» صلاحیّت، به خاطر ولایت آن حضرت است، و «الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»

نجات از ولایت فلان و فلان است.(1)

ص: 306


1- 393.. حدثنا محمّد بن عبد الله الحمیری عن أبیه عن محمّد بن الحسین و محمّد بن عبد الجبار جمیعا عن محمّد بن سنان عن المنخل بن خلیل الرقی عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ یعنی بنی أمیة و قوله: الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الأوصیاء من بعده یحملون علم الله وَ مَنْ حَوْلَهُ یعنی الملائکة یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا یعنی شیعة آل محمّد رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا من ولایة فلان و فلان و بنی أمیة وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ أی ولایة علی ولی الله وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ یعنی من تولی علیا(علیه السلام) فذلک صلاحهم وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ یعنی یوم القیامة وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ لمن نجاه الله من ولایة فلان و فلان. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 255]

«رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَی خُرُوجٍ مِّن سَبِیلٍ …»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

این آیه درباره رجعت است.(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آیه فوق مخصوص به منحرفینی است که در رجعت به دنیا باز می گردند و باز از دنیا می روند و در قیامت می گویند: «رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ …» و درخواست بازگشت به دنیا را می کنند، و به آنان گفته می شود: «فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ.»(3)

«رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَی مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ»(4)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از روح در این آیه، روح القدس است که مخصوص به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه(علیهم السلام) می باشد.(5)

ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «یُنَزِّلُ الْمَلآئِکَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ …» فرمود:

مقصود از روح جبرئیل است.(6)

ص: 307


1- 394.. سوره ی غافر، آیه ی 11.
2- 395.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله: رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ إلی قوله مِنْ سَبِیلٍ قال الصّادق(علیه السلام) ذلک فی الرجعة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 256]
3- 396.. رجعة المعاصر: عن الحسن بن محبوب، عن محمّد بن سلام، عن أبی جعفر(علیه السلام)، فی قوله تعالی: قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ، قال: «هو خاص لأقوام فی الرجعة بعد الموت، فتجری فی القیامة، فبعدا للقوم الظالمین». [تفسیر برهان، ج 4، ص 749]
4- 397.. سوره ی غافر، آیه ی 15.
5- 398.. قال روح القدس و هو خاص لرسول الله(صلی الله علیه و آله) و الأئمة(علیهم السلام). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 256]
6- 399.. حدثنا محمّد بن عیسی عن عبید بن أسباط عن علی بن أبی حمزة عن أبی بصیر عن أبی جعفر(علیه السلام) قال سألته عن قول الله؟عز؟ یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فقال جبرئیل الذی نزل علی الأنبیاء و الروح تکون معهم و مع الأوصیاء لا تفارقهم تفقههم و تسددهم من عند الله و أنه لا إله إلّا الله محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و بهما عبد الله و استعبده الخلق و علی هذا الجن و الإنس و الملائکة و لم یعبد الله ملک و لا نبی و لا إنسان و لا جان إلّا بشهادة أن لا إله إلّا الله و أن محمّدا رسول الله و ما خلق الله خلقا إلّا للعبادة. [بصائرالدرجات، ص 463]

مؤلّف گوید:

حدیث فوق در اوّل سوره ی نحل گذشت، و در سوره ی شوری(1) و در تفسیر «وَ کَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا» روایاتی درباره روح خواهد آمد.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«یَوْمَ التَّلَاقِ»، روزی است که اهل آسمان و اهل زمین همدیگر را ملاقات می کنند، و «یَوْمَ التَّنَادِ» روزی است که اهل دوزخ اهل بهشت را صدا می زنند و می گویند: «أَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ»(2)، و «یَوْمُ التَّغَابُنِ» روزی است که اهل بهشت وارث اهل دوزخ می شوند و جایگاه های بهشتی آنان را تصاحب می کنند، و «یَوْمَ الْحَسْرَةِ» روزی است که مرگ را به صورت گوسفندی بین بهشت و دوزخ ذبح می کنند و اهل دوزخ به شدّت

حسرت می خورند.(3)

ص: 308


1- 400.. آیه ی 52.
2- 401.. سوره ی اعراف، آیه ی 50.
3- 402.. أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ یَوْمَ التَّلاقِ یَوْمُ یَلْتَقِی أَهْلُ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ یَوْمَ التَّنادِ یَوْمُ یُنَادِی أَهْلُ النَّارِ أَهْلَ الْجَنَّةِ -- أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَ یَوْمُ التَّغابُنِ یَوْمُ یَغْبِنُ أَهْلُ الْجَنَّةِ أَهْلَ النَّارِ وَ یَوْمَ الْحَسْرَةِ یَوْمُ یُؤْتَی بِالْمَوْتِ فَیُذْبَحُ. [معانی الأخبار، ص 156، ح 1]

از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: آیا روح پس از خروج از بدن متلاشی و نابود می شود و یا به حال خود باقی می ماند؟ امام(علیه السلام) فرمود:

به حال خود باقی می ماند، تا به هنگام نفخ صور، و در آن هنگام همه چیزها فانی می شوند، و نه حسّی می ماند و نه محسوسی، و سپس [با نفخ صور دوّم] همه چیزها به حال اوّل باز می گردند، و بین دو نفخه چهارصد سال است و سکوت و آرامش همه جا را گرفته است.(1)

در تفسیر «فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ» در مجمع البیان

روایت شده که مقصود از استثناء، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل هستند.(2)

و از ابوهریره نقل نموده که گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جبرئیل درباره «فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ …» سؤال نمود و جبرئیل گفت:

مقصود از استثناء شهدا هستند که با شمشیرهای خود در اطراف عرش قرار دارند.(3)

ص: 309


1- 403.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ عن أبی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل و فیه قال السائل: أ فتتلاشی الروح بعد خروجه عن قالبه أم هو باق؟ قال: بل هو باق إلی وقت ینفخ فی الصور، فعند ذلک تبطل الأشیاء و تفنی فلا حس و لا محسوس. ثم أعیدت الأشیاء کما بداها مدبرها، و ذلک اربعمأة سنة تسبت فیها الخلق و ذلک بین النفختین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 502، ح 117]
2- 404.. فی مجمع البیان فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ اختلف فی المستثنی فقیل: هم جبرئیل و میکائیل و إسرافیل و ملک الموت و هو المروی فی حدیث مرفوع. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 503، ح 118]
3- 405.. و عن أبی هریرة عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه سأل جبرئیل عن هذه الآیة من ذا الذی لم یشأ الله ان یصعقهم؟ قال: هم الشهداء متقلدون أسیافهم حول العرش. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 502، ح 119]

مؤلّف گوید:

این دو روایت با روایات دیگری که می گوید: احدی باقی نمی ماند و خداوند می فرماید: «لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ» سازگار نیست، و الله العالم.

«وَ أَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لَا شَفِیعٍ یُطَاعُ»(1)

«یَوْمَ الْآزِفَةِ» یعنی یوم الدانیة، و اَزف و دُنُوّ به یک معناست، و نزدیک بودن قیامت به خاطر قطعیّت آن و مقایسه زمان دنیا با زمان آخرت است، چنان که خداوند می فرماید:

«إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ * لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ) و یا می فرماید: (إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا * وَ نَرَاهُ قَرِیبًا»(2)، و یا می فرماید: «إِنَّا أَنذَرْنَاکُمْ عَذَابًا قَرِیبًا»(3)، و مرادف «إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ»، آیه «فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ * وَ أَنتُمْ حِینَئِذٍ تَنظُرُونَ» و آیه «کَلَّا إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِیَ * وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ * وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ» است. و مفاد این آیات بیان بیچارگی و جان به لب آمدن و جان در گلو ماندن است، به گونه ای که نه بازگردد، تا راحت شود، و نه خارج شود که نجات یابد.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

کاظمین به معنای مغمومین و مکروبین است، و «حمیم» به معنای قریب مشفق است، و شفیع به معنای شافع است.

ص: 310


1- 406.. سوره ی غافر، آیه ی 18.
2- 407.. سوره ی معارج، آیات 6 و 7.
3- 408.. سوره ی نبأ، آیه ی 40.

«یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ»(1)

«خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ» زیرچشمی نگاه کردن است، امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آیا ندیده ای که مردی به چیزی نگاه می کند و مانند کسی است که نگاه نمی کند،

این همان «خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ» است.(2)

آیه فوق مرادف آیه «یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفَی»(3)، و آیه «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی»(4)، می باشد.

سوره ی غافر، آیات 21 تا 50

متن:

أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ 21 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانَتْ تَأْتیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَکَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِیٌّ شَدیدُ الْعِقابِ 22 وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ 23 إِلی فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ 24 فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ وَ ما کَیْدُ الْکافِرینَ إِلاَّ فی ضَلالٍ 25 وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونی أَقْتُلْ مُوسی وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ 26 وَ قالَ مُوسی إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ 27 وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ

ص: 311


1- 409.. سوره ی غافر، آیه ی 19.
2- 410.. حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مَسْلَمَةَ الْجَرِیرِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ؟عز؟ -- یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ فَقَالَ أَ لَمْ تَرَ إِلَی الرَّجُلِ یَنْظُرُ إِلَی الشَّیْ ءِ وَ کَأَنَّهُ لَا یَنْظُرُ إِلَیْهِ فَذَلِکَ خَائِنَةُ الْأَعْیُنِ. [معانی الأخبار، ص 147، ح 1]
3- 411.. سوره ی طه، آیه ی 7.
4- 412.. سوره ی علق، آیه ی 14.

فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ وَ إِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِنْ یَکُ صادِقاً یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ 28 یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرینَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جاءَنا قالَ فِرْعَوْنُ ما أُریکُمْ إِلاَّ ما أَری وَ ما أَهْدیکُمْ إِلاَّ سَبیلَ الرَّشادِ 29 وَ قالَ الَّذی آمَنَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ 30 مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ 31 وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ 32 یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرینَ ما لَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ 33 وَ لَقَدْ جاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّناتِ فَما زِلْتُمْ فی شَکٍّ مِمَّا جاءَکُمْ بِهِ حَتَّی إِذا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ 34 الَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ 35 وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا هامانُ ابْنِ لی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ 36 أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلی إِلهِ مُوسی وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ کاذِباً وَ کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبیلِ وَ ما کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ فی تَبابٍ 37 وَ قالَ الَّذی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ 38 یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ 39 مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزی إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ 40 وَ یا قَوْمِ ما لی أَدْعُوکُمْ إِلَی النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنی إِلَی النَّارِ 41 تَدْعُونَنی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لی بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی الْعَزیزِ الْغَفَّارِ 42 لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیا وَ لا فِی الْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَی اللَّهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ 43 فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ 44 فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ 45 النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ

ص: 312

الْعَذابِ 46 وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصیباً مِنَ النَّارِ 47 قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ 48 وَ قالَ الَّذینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ 49 قالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا بَلی قالُوا فَادْعُوا

وَ ما دُعاءُ الْکافِرینَ إِلاَّ فی ضَلالٍ 50

لغات:

«جبّار» به کسی گویند که از روی غَضَب و خشم می زند و می کشد، و «صَرح» بنای بزرگی است که از دور دیده می شود، و «سَبَب» هر چیزی را گویند که وسیله رسیدن به مقصود باشد، و جمع آن اسباب است، و «تَباب» خسارت و هلاکت به خاطر جدایی را می گویند، و «تَبَع» یا جمع تابع است و یا مصدر «تَبَعَ یَتبَعُ» می باشد، مانند خادم و خَدَم و خائل و خَوَل و غائب و غَیَب.

ترجمه:

آیا آنها روی زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنان بودند چگونه بود؟! آنها در قدرت و ایجاد آثار مهمّ در زمین از اینها برتر بودند ولی خداوند ایشان را به گناهانشان گرفت، و در برابر عذاب او مدافعی نداشتند! (21) این برای آن بود که پیامبرانشان پیوسته با دلایل روشن به سراغ شان می آمدند، ولی آنها انکار می کردند خداوند هم آنان را گرفت (و کیفر داد) که او قویّ و مجازاتش شدید است! (22) ما موسی را با آیات خود و دلیل روشن فرستادیم… (23) بسوی فرعون و هامان و قارون ولی آنها گفتند: «او ساحری بسیار دروغگو است!» (24) و

ص: 313

هنگامی که حقّ را از سوی ما برای آنها آورد، گفتند: «پسران کسانی را که با موسی ایمان آورده اند بکشید و زنانشان را (برای اسارت و خدمت) زنده بگذارید!» امّا نقشه کافران جز در گم راهی نیست (و نقش بر آب می شود). (25) و فرعون گفت: «بگذارید موسی را بکشم، و او پروردگارش را بخواند (تا نجاتش دهد)! زیرا من می ترسم که آیین شما را دگرگون سازد، و یا در این سرزمین فساد بر پا کند!» (26) موسی گفت: «من به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم از هر متکبّری که به روز حساب ایمان نمی آورد!» (27) و مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می داشت گفت: «آیا می خواهید مردی را بکشید بخاطر اینکه می گوید: پروردگار من «اللَّه» است، در حالی که دلایل روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت و اگر راستگو باشد، (لا اقل) بعضی از عذابهایی را که وعده می دهد به شما خواهد رسید خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمی کند. (28) ای قوم من! امروز حکومت از آن شماست و در این سرزمین پیروزید اگر عذاب خدا به سراغ ما آید، چه کسی ما را یاری خواهد کرد؟!» فرعون گفت: «من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمی دهم، و شما را جز به راه صحیح راهنمایی نمی کنم! (دستور، همان قتل موسی است!)» (29) آن مرد باایمان گفت: «ای قوم من! من بر شما از روزی همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم! (30) و از عادتی همچون عادت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که بعد از آنان بودند (از شرک و کفر و طغیان) می ترسم و خداوند ظلم و ستمی بر بندگانش نمی خواهد. (31) ای قوم من! من بر شما از روزی که مردم یکدیگر را صدا می زنند (و از هم یاری می طلبند و صدایشان به جایی نمی رسد) بیمناکم! (32) همان روزی که روی می گردانید و فرار می کنید

ص: 314

امّا هیچ پناهگاهی در برابر عذاب خداوند برای شما نیست و هر کس را خداوند

(بخاطر اعمالش) گم راه سازد، هدایت کننده ای برای او نیست! (33) پیش از این

یوسف دلایل روشن برای شما آورد، ولی شما هم چنان در آنچه او برای شما آورده بود

تردید داشتید تا زمانی که از دنیا رفت، گفتید: هرگز خداوند بعد از او پیامبری مبعوث نخواهد کرد! این گونه خداوند هر اسرافکار تردیدکننده ای را گم راه می سازد! (34) همانها

که در آیات خدا بی آنکه دلیلی برایشان آمده باشد به مجادله برمی خیزند (این کارشان) خشم عظیمی نزد خداوند و نزد آنان که ایمان آورده اند به بار می آورد این گونه

خداوند بر دل هر متکبّر جبّاری مُهر می نهد!» (35) فرعون گفت: «ای هامان! برای من

بنای مرتفعی بساز، شاید به وسایلی دست یابم، (36) وسایل (صعود به) آسمانها تا از خدای موسی آگاه شوم هر چند گمان می کنم او دروغگو باشد!» اینچنین اعمال بد فرعون در نظرش آراسته جلوه کرد و از راه حق باز داشته شد و توطئه فرعون (و همفکران

او) جز به نابودی نمی انجامد! (37) کسی که (از قوم فرعون) ایمان آورده بود گفت: «ای قوم

من! از من پیروی کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم. (38) ای قوم من! این زندگی

دنیا، تنها متاع زودگذری است و آخرت سرای همیشگی است! (39) هر کس بدی کند،

جز بمانند آن کیفر داده نمی شود ولی هر کس کار شایسته ای انجام دهد -- خواه مرد یا زن

-- در حالی که مؤمن باشد آنها وارد بهشت می شوند و در آن روزی بی حسابی به آنها داده

خواهد شد. (40) ای قوم من! چرا من شما را به سوی نجات دعوت می کنم، امّا شما مرا

بسوی آتش فرا می خوانید؟! (41) مرا دعوت می کنید که به خداوند یگانه کافر شوم و همتایی که به آن علم ندارم برای او قرار دهم، در حالی که من شما را بسوی خداوند عزیز غفّار دعوت می کنم! (42) قطعاً آنچه مرا بسوی آن می خوانید، نه دعوت (و حاکمیّتی)

در دنیا دارد و نه در آخرت و تنها بازگشت ما در قیامت بسوی خداست و مسرفان اهل

ص: 315

آتشند! (43) و بزودی آنچه را به شما می گویم به خاطر خواهید آورد! من کار خود را به خدا

واگذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست!» (44) خداوند او را از نقشه های سوء

آنها نگه داشت، و عذاب شدید بر آل فرعون وارد شد! (45) عذاب آنها آتش است که هر

صبح و شام بر آن عرضه می شوند و روزی که قیامت برپا شود (می فرماید:) «آل فرعون

را در سخت ترین عذابها وارد کنید!» (46) به خاطر بیاور هنگامی را که در آتش دوزخ

با هم محاجّه می کنند ضعیفان به مستکبران می گویند: «ما پیرو شما بودیم، آیا شما (امروز) سهمی از آتش را بجای ما پذیرا می شوید؟!» (47) مستکبران می گویند: «ما همگی در آن هستیم، زیرا خداوند در میان بندگانش (بعدالت) حکم کرده است!» (48)

و آنها که در آتشند به مأموران دوزخ می گویند: «از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد!» (49) آنها می گویند: «آیا پیامبران شما دلایل روشن برایتان نیاوردند؟!»

می گویند: «آری!» آنها می گویند: «پس هر چه می خواهید (خدا را) بخوانید ولی دعای کافران (به جایی نمی رسد و) جز در ضلالت نیست!» (50)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ قَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَی وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ»(1)

نهایت استکبار فرعون، یکی در این آیه بیان شده و دیگری در آیه ی «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی» بیان شده است. امام صادق(علیه السلام) فرمود:

چیزی مانع فرعون از کشتن موسی(علیه السلام) نبود، مگر آن که او زنازاده نبود چرا که پیامبران خدا، و فرزندان آنان را جز زنازادگان نمی کشند.(2)

ص: 316


1- 413.. سوره ی غافر، آیه ی 26.
2- 414.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَنْصُورٍ أَبِی زِیَادٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ فِرْعَوْنَ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسی مَنْ کَانَ یَمْنَعُهُ قَالَ مَنَعَتْهُ رِشْدَتُهُ وَ لَا یَقْتُلُ الْأَنْبِیَاءَ وَ أَوْلَادَ الْأَنْبِیَاءِ إِلَّا أَوْلَادُ الزِّنَا. [علل الشرایع، ج 1، ص 75، ح 1]

یونس بن ظبیان گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

موسی و هارون هنگامی که وارد بر فرعون شدند، در مجلس او زنازاده ای نبود وگرنه به فرعون می گفتند: آنان را بکشد، و لکن او را امر به صبر و تأنّی کردند و گفتند: «أَرْجِهْ وَ أَخَاهُ»(1)، سپس امام صادق(علیه السلام) دست مبارک خود را بر سینه گذارد و فرمود: ما را نیز نمی کشد مگر زنازاده ی «خبیث الولادة.»(2)

امام سجّاد(علیه السلام) به یزید ملعون فرمود:

اطرافیان تو بدتر از اطرافیان فرعون اند، چرا که آنان به خاطر این که ولدالزنا نبودند، به فرعون نگفتند موسی و هارون؟سهما؟ را بکشد، بلکه او را امر به صبر و تأنّی کردند و گفتند: «أَرْجِهْ وَ أَخاهُ» و لکن اطرافیان تو امر به قتل ما می کنند.(3)

ص: 317


1- 415.. سوره ی اعراف، آیه ی 111.
2- 416.. عن یونس بن ظبیان قال: قال إن موسی و هارون حین دخلا علی فرعون لم یکن فی جلسائه یومئذ ولد سفاح کانوا ولد نکاح کلهم، و لو کان فیهم ولد سفاح لأمر بقتلهما، فقالوا: «أَرْجِهْ وَ أَخاهُ» و أمروه بالتأنی و النظر، ثم وضع یده علی صدره قال: و کذلک نحن لا ینزع إلینا إلّا کل خبیث الولادة. [تفسیر عیاشی، ج 2، ص 24، ح 62]
3- 417.. فی اثبات الوصیّة: فلما استشهد [الحسین(علیه السلام)] حمل علی بن الحسین مع الحرم و أدخل علی اللعین یزید و کان لابنه أبی جعفر علیه السّلام سنتان و شهور، فأدخل معه. فلما رآه یزید قال له: کیف رأیت یا علی بن الحسین [صنع اللّه؟] قال: رأیت ما قضاه اللّه-؟عز؟ -- قبل أن یخلق السماوات و الأرض. فشاور یزید جلساءه فی أمره. فأشاروا بقتله و قالوا له: لا تتخذ من کلب سوء جروا. فابتدر أبو محمّد الکلام، فحمد اللّه و أثنی علیه ثم قال لیزید (لعنه اللّه): لقد أشار علیک هؤلاء بخلاف ما أشار جلساء فرعون علیه، حیث شاورهم فی موسی و هارون، فانّهم قالوا له: أرجه و أخاه، و قد أشار هؤلاء علیک بقتلنا، و لهذا سبب. فقال یزید: و ما السبب؟ فقال: ان أولئک کانوا لرشدة و هؤلاء لغیر رشدة. و لا یقتل الأنبیاء و أولادهم إلّا أولاد الأدعیاء. فأمسک یزید مطرقا ثم أمر بإخراجهم -- علی ما قص -… [اثبات الوصیة، ص 170]

«وَ قَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَ قَدْ جَاءکُم بِالْبَیِّنَاتِ مِن رَّبِّکُمْ وَ إِن یَکُ کَاذِبًا فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِن یَکُ صَادِقًا یُصِبْکُم بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ …»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

خازن فرعون یعنی رئیس دارایی او، به موسی(علیه السلام) ایمان آورد و ایمان خود را ششصد سال پنهان نمود، و خداوند درباره ی او آیه فوق را نازل نمود.(2)

حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

مؤمن آل فرعون، پسر دایی فرعون بود، از این رو خداوند از جهت نسب او را منسوب به فرعون نمود و از جهت دین و آیین او را منسوب به فرعون نکرد.(3)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«صدّیقون» سه نفرند، 1. حبیب نجّار، معروف به مومن آل یس، که خداوند از قول

ص: 318


1- 418.. سوره ی غافر، آیه ی 28.
2- 419.. و کان خازن فرعون مؤمنا بموسی قد کتم إیمانه ستمائة سنة و هو الذی قال الله: «وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 137]
3- 420.. وَ أَمَّا الْحَادِیَةَ عَشَرَةَ فَقَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ فِی سُورَةِ الْمُؤْمِنِ حِکَایَةً عَنْ قَوْلِ رَجُلٍ مُؤْمِنٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ إِلَی تَمَامِ الْآیَةِ فَکَانَ ابْنَ خَالِ فِرْعَوْنَ فَنَسَبَهُ إِلَی فِرْعَوْنَ بِنَسَبِهِ وَ لَمْ یُضِفْهُ إِلَیْهِ بِدِینِهِ وَ کَذَلِکَ خُصِّصْنَا نَحْنُ إِذْ کُنَّا مِنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِوِلَادَتِنَا مِنْهُ وَ عَمَّمَنَا النَّاسُ بِالدِّینِ فَهَذَا فَرْقٌ بَیْنَ الْآلِ وَ الْأُمَّةِ فَهَذِهِ الْحَادِیَةَ عَشَرَةَ. [عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 1، ص 240، ح 1]

او می فرماید: «اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»(1)، 2. حزقیل

مومن آل فرعون، 3. علی بن ابی طالب(علیه السلام)، و علیّ افضل آنان است.(2)

به امام باقر(علیه السلام) گفته شد: حسن بصری معتقد است که «هر کس علم و اعتقاد خود را پنهان کند، بوی بد شکم او اهل آتش را آزار می دهد» امام باقر(علیه السلام) فرمود:

اگر چنین باشد، باید مؤمن آل فرعون هلاک شده باشد، چرا که او دانش و اعتقاد خود را تا زمان نوح(علیه السلام) پنهان نمود. سپس فرمود: حسن بصری اگر به شرق و غرب عالم برود، به خدا سوگند به چیزی دست نمی یابد، چرا که علم و دانش تنها نزد ما نهفته است.(3)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مؤمن آل فرعون شش صد سال ایمان خود را پنهان نمود، و او اهل جُزام و

ص: 319


1- 421.. سوره ی یس، آیات 20 و 21.
2- 422.. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سَلَمَةَ الْأَهْوَازِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِمْرَانَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی لَیْلَی الْأَنْصَارِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ خَالِدِ بْنِ عِیسَی الْأَنْصَارِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی لَیْلَی رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ الصِّدِّیقُونَ ثَلَاثَةٌ حَبِیبٌ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ یَاسِینَ الَّذِی یَقُولُ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ. اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ وَ حِزْقِیلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ. [امالی الصدوق، ص 476]
3- 423.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ یُقَالُ لَهُ عُثْمَانُ الْأَعْمَی وَ هُوَ یَقُولُ إِنَّ الْحَسَنَ الْبَصْرِیَّ یَزْعُمُ أَنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ الْعِلْمَ یُؤْذِی رِیحُ بُطُونِهِمْ أَهْلَ النَّارِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَهَلَکَ إِذَنْ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ مَا زَالَ الْعِلْمُ مَکْتُوماً مُنْذُ بَعَثَ اللَّهُ نُوحاً(علیه السلام) فَلْیَذْهَبِ الْحَسَنُ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَوَ اللَّهِ مَا یُوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا هَاهُنَا. [کافی، ج 1، ص 51، ح 15]

تشنّج بود، و انگشتان او به خاطر جذام افتاده بود، و با دست قطع شده خود اشاره می کرد و می گفت: «یَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ.»(1)و(2)

«وَ لَقَدْ جَاءکُمْ یُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِّمَّا جَاءکُم بِهِ حَتَّی إِذَا هَلَکَ قُلْتُمْ لَن یَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ»(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

یوسف بن یعقوب(علیه السلام) هنگام مرگ، آل یعقوب را که هشتاد نفر بودند جمع نمود و فرمود: «زود است که قبطی ها بر شما مسلّط شوند، و سخت ترین عذاب را بر شما وارد کنند، و خداوند شما را به دست مردی از فرزندان لاوی بن یعقوب نجات خواهد داد، و نام او موسی بن عمران است و او جوانی بلند قامت و دارای موهای پیچیده و گندم گون می باشد».

پس بنی اسرائیل از شوق موسی(علیه السلام) نام فرزندان خود را عمران گذاردند، و عمران ها نام فرزند خود را موسی گذاردند.

سپس راوی حدیث ابان بن عثمان از ابوبصیر از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

موسی(علیه السلام) قیام نکرد تا پنجاه کذّاب قبل از او از بنی اسرائیل ادّعا کردند، و هر کدام آنان می گفت: «من موسی بن عمران هستم» از سویی به فرعون خبر رسید که مردم می خواهند به جنگ با او برخیزند و به جستجوی موسی هستند، و کاهنان و ساحران به فرعون گفتند: «هلاکت دین و پیروان تو به دست مردی خواهد بود که در این سال در بین بنی اسرائیل به دنیا می آید»

ص: 320


1- 424.. سوره ی غافر، آیه ی 38.
2- 425.. علی بن إبراهیم: قال: کتم إیمانه ست مائة سنة، و کان مجذوما مکنعا، و هو الذی قد وقعت أصابعه، و کان یشیر إلی قومه بیده المقطوعة، و یقول: یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 755]
3- 426.. سوره ی غافر، آیه ی 34.

از این رو فرعون قابله هایی را بر زن ها گماشت تا هر فرزند پسری به دنیا می آید را بکشند، و بر مادر موسی، نیز قابله ای گماشت….(1)

مولّف گوید:

حدیث فوق بطور کامل در اول سوره قصص گذشت.

«مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلَا یُجْزَی إِلَّا مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ»(2)

به امام صادق(علیه السلام) گفته شد: ابوالخطّاب از شما نقل کرده که فرموده اید: «حقّ را که شناختی، هر کاری می خواهی بکن زیانی به تو نمی رساند» فرمود:

خدا او را لعنت کند، به خدا سوگند من این گونه نگفتم و لکن گفتم: هنگامی که

ص: 321


1- 427.. حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ جَمِیعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ یُوسُفَ بْنَ یَعْقُوبَ(علیه السلام) حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ جَمَعَ آلَ یَعْقُوبَ وَ هُمْ ثَمَانُونَ رَجُلًا فَقَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْقِبْطَ سَیَظْهَرُونَ عَلَیْکُمْ وَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَ إِنَّمَا یُنْجِیکُمُ اللَّهُ مِنْ أَیْدِیهِمْ بِرَجُلٍ مِنْ وُلْدِ لَاوَی بْنِ یَعْقُوبَ اسْمُهُ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ(علیه السلام) غُلَامٌ طُوَالٌ جَعْدٌ آدَمُ فَجَعَلَ الرَّجُلُ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ یُسَمِّی ابْنَهُ عِمْرَانَ وَ یُسَمِّی عِمْرَانُ ابْنَهُ مُوسَی فَذَکَرَ أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ مَا خَرَجَ مُوسَی حَتَّی خَرَجَ قَبْلَهُ خَمْسُونَ کَذَّاباً مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کُلُّهُمْ یَدَّعِی أَنَّهُ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ فَبَلَغَ فِرْعَوْنَ أَنَّهُمْ یُرْجِفُونَ بِهِ وَ یَطْلُبُونَ هَذَا الْغُلَامَ وَ قَالَ لَهُ کَهَنَتُهُ وَ سَحَرَتُهُ إِنَّ هَلَاکَ دِینِکَ وَ قَوْمِکَ عَلَی یَدَیْ هَذَا الْغُلَامِ الَّذِی یُولَدُ الْعَامَ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَوَضَعَ الْقَوَابِلَ عَلَی النِّسَاءِ وَ قَالَ لَا یُولَدُ الْعَامَ وَلَدٌ إِلَّا ذُبِحَ وَ وَضَعَ عَلَی أُمِّ مُوسَی قَابِلَةً …. [کمال الدین، ج 1، ص 147، باب 6، ح 13]
2- 428.. سوره ی غافر، آیه ی 40.

حق را شناختی هر عمل خیری انجام بدهی از تو پذیرفته خواهد شد، چرا که خداوند می فرماید: «مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلَا یُجْزَی إِلَّا مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ»(1)، و نیز می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً.»(2)و(3)

آیه فوق و آیات قبل از آن و بعد از آن مقاله حزقیل، مؤمن آل فرعون است، که چون دید مردم، موسی(علیه السلام) را تکذیب نمودند گفت:

«وَ قَالَ الَّذِی آمَنَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ»(4)، تا آیه ی «فَسَتَذْکُرُونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ»(5).

«فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا وَ حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ»(6)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

به خدا سوگند آل فرعون، حزقیل را قطعه قطعه کردند، و لکن خداوند دین او را حفظ نمود، و آن ها نتوانستند اعتقاد او را از بین ببرند.(7)

ص: 322


1- 429.. سوره ی غافر، آیه ی 40.
2- 430.. سوره ی نحل، آیه ی 97.
3- 431.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قِیلَ لَهُ إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ یَذْکُرُ عَنْکَ أَنَّکَ قُلْتَ لَهُ إِذَا عَرَفْتَ الْحَقَّ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ فَقَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ اللَّهِ مَا قُلْتُ لَهُ هَکَذَا وَ لَکِنِّی قُلْتُ إِذَا عَرَفْتَ الْحَقَّ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ خَیْرٍ یُقْبَلْ مِنْکَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی -- وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ وَ یَقُولُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً. [معانی الأخبار، ص 388]
4- 432.. سوره ی غافر، آیه ی 38.
5- 433.. سوره ی غافر، آیه ی 44.
6- 434.. سوره ی غافر، آیه ی 45.
7- 435.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا فَقَالَ أَمَا لَقَدْ بَسَطُوا عَلَیْهِ وَ قَتَلُوهُ وَ لَکِنْ أَ تَدْرُونَ مَا وَقَاهُ وَقَاهُ أَنْ یَفْتِنُوهُ فِی دِینِهِ. [کافی، ج 2، ص 215، ح 1]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

حزقیل همواره مردم را دعوت به توحید و نبوّت موسی و برتری رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) و ائمّه اطهار(علیهم السلام) بر جمیع پیامبران و اوصیا و خلق الهی،

و به بیزاری از خدایی فرعون می کرد، از این رو سخن چینان به فرعون گفتند: حزقیل مردم را بر علیه تو دعوت می کند، و دشمنان تو را بر ضدّ تو می شوراند» و فرعون در پاسخ آنان گفت: «حزقیل پسر عمو و خلیفه من بر مُلک من است،

و او ولیعهد من می باشد، و اگر او آنچه شما می گویید را انجام داده باشد، کافر

به نعمت من شده و مستحق عذاب من خواهد بود، و اگر شما دروغگو باشید،

مستحق سخت ترین کیفر من خواهید بود، چرا که او را آزار کرده اید».

سپس فرعون حزقیل و سعایت کنندگان را احضار نمود، و آنان مقابل فرعون به حزقیل گفتند: «تو خدایی فرعون را انکار کردی، و نعمت های او را کفران نمودی»

و حزقیل به فرعون گفت: ای پادشاه! آیا تا کنون تو از من دروغی شنیده ای؟ فرعون

گفت: خیر. حزقیل گفت: از این ها بپرس پروردگارشان کیست؟ پس آنان گفتند:

پروردگار ما فرعون است. حزقیل گفت: رازق و کافل معاش شما کیست؟

گفتند: فرعون است. حزقیل گفت: آن کسی که مشکلات شما را برطرف می کند

کیست؟ گفتند: فرعون است. حزقیل گفت:

«ای پادشاه من تو را و همه حاضرین را گواه می گیرم، که خدای آنان همان خدای

من است، و خالق آنان همان خالق من است، و رازق آنان همان رازق من است،

و مصلح معاش آنان همان مصلح معاش من است، و مرا خالقی و پروردگاری

ص: 323

و رازقی جز خالق و پروردگار و رازق آنان نیست، و من تو را و همه حاضرین را گواه

می گیرم که از هر پروردگار و خالق و رازق دیگری جز پروردگار و خالق و رازق

این ها بیزار هستم و به ربوبیّت او کافر می باشم».

و مقصود حزقیل از پروردگار و خالق و رازق پروردگار عالم بود، و این معنا را فرعون و اطرافیان او درک نکردند، از این رو فرعون سعایت کنندگان را به میخ کشید و با شانه های آهنین بدن های شان را تراشید، و گوشت بدن های شان را جدا نمود، چنان که خداوند می فرماید: «فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا وَ حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ»، یعنی خداوند، حزقیل را از سعایتِ سعایت کنندگان حفظ نمود، و عذاب سختی را بر آنان وارد کرد.(1)

ص: 324


1- 436.. و قال بعض المخالفین بحضرة الصّادق(علیه السلام) لرجل من الشیعة: ما تقول فی العشرة من الصحابة قال: أقول فیهم الخیر الجمیل الذی یحط الله به سیئاتی و یرفع به درجاتی. قال السائل: الحمد لله علی ما أنقذنی من بغضک -- کنت أظنک رافضیا تبغض الصحابة. فقال الرجل: ألا من أبغض واحدا من الصحابة، فعلیه لعنة الله. قال: لعلک تتأول ما تقول (قل: فمن) أبغض العشرة من الصحابة. فقال: من أبغض العشرة فعلیه لَعْنَةُ اللَّهِ -- وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ. فوثب الرجل فقبل رأسه، و قال: اجعلنی فی حل مما قذفتک به -- من الرفض قبل الیوم. قال: [الیوم] أنت فی حل و أنت أخی. ثم انصرف السائل. فقال له الصّادق ع: جودت لله درک -- لقد عجبت الملائکة فی السماوات من حسن توریتک، و تلطفک بما خلصک، و لم تثلم دینک، و زاد الله فی مخالفینا غما إلی غم، و حجب عنهم مراد منتحلی مودتنا فی تقیتهم. فقال بعض أصحاب الصّادق(علیه السلام): یا ابن رسول الله ما عقلنا من کلام هذا إلّا موافقة صاحبنا -- لهذا المتعنت الناصب فقال الصّادق ع: لئن کنتم لم تفهموا ما عنی فقد فهمناه نحن، و قد شکر الله له. إن ولینا الموالی لأولیائنا -- المعادی لأعدائنا إذا ابتلاه الله بمن یمتحنه من مخالفیه وفقه لجواب یسلم معه دینه و عرضه، و یعظم الله بالتقیة ثوابه إن صاحبکم هذا قال: من عاب واحدا منهم فعلیه لعنة الله. أی من عاب واحدا منهم -- هو أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب؟سهما؟. و قال فی الثانیة: من عابهم أو شتمهم فعلیه لعنة الله. و قد صدق لأن من عابهم فقد عاب علیا ع، لأنه أحدهم، فإذا لم یعب علیا(علیه السلام) و لم یذمه فلم یعبهم، و إنّما عاب بعضهم. و لقد کان لحزقیل المؤمن مع قوم فرعون الذین وشوا به إلی فرعون مثل هذه التوریة، کان حزقیل یدعوهم إلی توحید الله و نبوة موسی و تفضیل محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) علی جمیع رسل الله و خلقه، و تفضیل علی بن أبی طالب(علیه السلام) و الخیار من الأئمة علی سائر أوصیاء النّبیین -- و إلی البراءة من ربوبیة فرعون. فوشی به الواشون إلی فرعون، و قالوا: إن حزقیل یدعو إلی مخالفتک، و یعین أعداءک علی مضادتک. فقال لهم فرعون: إنه ابن عمی -- و خلیفتی علی ملکی و ولی عهدی، إن فعل ما قلتم، فقد استحق أشد العذاب علی کفره لنعمتی، و إن کنتم علیه کاذبین، فقد استحققتم أشد العذاب لإیثارکم الدخول فی مساءته فجاء بحزقیل و جاء بهم، فکاشفوه، و قالوا: أنت تجحد ربوبیة فرعون الملک و تکفر نعماءه فقال حزقیل: أیها الملک -- هل جربت علی کذبا قط قال: لا. قال: فسلهم من ربهم قالوا: فرعون [هذا]. قال لهم: و من خالقکم قالوا: فرعون هذا. قال لهم: و من رازقکم، الکافل لمعایشکم، و الدافع عنکم مکارهکم قالوا: فرعون هذا. قال حزقیل: أیها الملک فأشهدک، و [کل] من حضرک: أن ربهم هو ربی و خالقهم هو خالقی، و رازقهم هو رازقی، و مصلح معایشهم هو مصلح معایشی، لا رب لی و لا خالق و لا رازق غیر ربهم -- و خالقهم و رازقهم. و أشهدک و من حضرک أن کل رب و خالق و رازق -- سوی ربهم و خالقهم و رازقهم فأنا بری ء منه و من ربوبیته، و کافر بإلهیته. یقول حزقیل هذا، و هو یعنی أن ربهم هو الله ربی» و هو لم یقل: إن الذی قالوا: هو أنه ربهم هو ربی -- و خفی هذا المعنی علی فرعون و من حضره -- و توهموا أنه یقول: فرعون ربی و خالقی و رازقی.فقال لهم: یا رجال السوء -- و یا طلاب الفساد فی ملکی، و مریدی الفتنة بینی و بین ابن عمی، و هو عضدی، أنتم المستحقون لعذابی لإرادتکم فساد أمری -- و هلاک ابن عمی، و الفت فی عضدی. ثم أمر بالأوتاد، فجعل فی ساق کل واحد منهم وتد، و فی صدره وتد، و أمر أصحاب أمشاط الحدید، فشقوا بها لحومهم من أبدانهم. فذلک ما قال الله تعالی: فَوَقاهُ اللَّهُ یعنی حزقیل سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا [به لما وشوا به إلی فرعون لیهلکوه] وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ [حل بهم] سُوءُ الْعَذابِ و هم الذین وشوا بحزقیل إلیه -- لما أوتد فیهم الأوتاد -- و مشط عن أبدانهم لحومها بالأمشاط. [تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام)، ص 355، ح 247]

ص: 325

ص: 326

«النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده:

که شخصی به آن حضرت گفت: نظر شما درباره ی آیه فوق چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود: مخالفین چه می گویند؟ او گفت: آنان می گویند: «عذاب، هر صبح و شام، مربوط به قیامت است، و آل فرعون در برزخ عذاب نمی شوند.»

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«پس باید آنان از سعدا و نیکان باشند» گفته شد: فدای شما شوم معنای آیه چیست؟ فرمود: عذاب هر صبح و شام، مربوط به دنیاست، و برای آن عالم خداوند می فرماید: «وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ.»(2)

ص: 327


1- 437.. سوره ی غافر، آیه ی 46.
2- 438.. قال و قال رجل لأبی عبد الله(علیه السلام). ما تقول فی قول الله؟عز؟: النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا فقال أبو عبد الله ع: ما تقول الناس فیها فقال یقولون: إنها فی نار الخلد و هم لا یعذبون فیما بین ذلک فقال(علیه السلام) فهم من السعداء فقیل له جعلت فداک فکیف هذا فقال إنّما هذا فی الدنیا و أما فی نار الخلد فهو قوله: «وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ» ثم ذکر قول أهل النار فقال وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إلی قوله مِنَ النَّارِ فردوا علیهم فقالوا إِنَّا کُلٌّ فِیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ و قوله وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ أی فی بطلان و قوله إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا و هو فی الرجعة إذا رجع رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الأئمة(علیه السلام). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 258]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیث معراج فرمود:

… سپس من به مردمی برخورد نمودم که برخی از آنان چون می خواست برخیزد از بس شکم او بزرگ بود نمی توانست، پس من به جبرئیل گفتم: این ها کیانند؟ جبرئیل گفت: این ها رباخوارانند که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «لا یَقُومُونَ إِلَّا کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِ» ناگهان دیدم آنان نیز مانند آل فرعون هستند، و هر صبح و شام بر آتش عرضه می شوند، و همواره می گویند: «خدایا قیامت کی بر پا می شود؟»(1)

عبدالله بن عمر گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کدام شما که از دنیا برود، جایگاه او در هر صبح و شام به او نشان داده می شود، اگر او اهل بهشت باشد، در بهشت و اگر اهل دوزخ باشد، در دوزخ، و به او گفته می شود: این جایگاه تو است، تا زمانی که قیامت برپا شود.

مرحوم طبرسی پس از نقل روایت فوق گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

این در دنیاست، و قبل از قیامت است، چرا که عذاب قیامت، «غُدُوًّا وَ عَشِیًّا»

نیست، و اگر مربوط به قیامت باشد همه باید بین مردن و قیامت از سعدا و نیکان باشند….(2)

[أقول: و فی ذیل الآیة روایات عجیبة من عذاب البرزخ و السؤال عمّن مَحَضَ الْإِیمَانَ أَوْ مَحَضَ الْکُفْرَ و یُلهی عن غیرهم، راجع تفسیر نورالثقیلن.](3)

ص: 328


1- 439.. … ثم مضیت فإذا أنا بأقوام یرید أحدهم أن یقوم فلا یقدر من عظم بطنه فقلت من هؤلاء یا جبرئیل قال هؤلاء الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلَّا کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ فإذا هم مثل آل فرعون یعرضون علی النار غُدُوًّا وَ عَشِیًّا یقولون ربنا متی تقوم الساعة …. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 7]
2- 440.. عن نافع عن ابن عمر أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال إن أحدکم إذا مات عرض علیه مقعده بالغداة و العشی أن کان من أهل الجنة فمن الجنة و إن کان من أهل النار فمن النار یقال هذا مقعدک حین یبعثک الله یوم القیامة. أورده البخاری و مسلم فی الصحیحین. [مجمع البیان، ج 8، ص 818]
3- 441.. -- فی الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن محمّد بن عثمان عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: سئلته عن أرواح المشرکین فقال: فی النار یعذبون یقولون: ربنا لا تقم الساعة و لا تنجز لنا وعدتنا و لا تلحق آخرنا بأولنا. -- عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن عبد الرحمان بن أبی نجران عن مثنی عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ان أرواح الکفار فی نار جهنّم یعرضون علیها یقولون ربنا لا تقم لنا الساعة، و لا تنجز لنا ما وعدتنا، و لا تلحق آخرنا بأولنا. -- محمّد بن یحیی عن محمّد بن احمد بإسناد له قال: قال أمیر المؤمنین(علیه السلام): شر بئر فی النار برهوت الذی فیه أرواح الکفار. -- علی بن إبراهیم عن أبیه عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): شر ماء علی وجه الأرض ماء برهوت، و هو واد بحضر موت یرد علیه هام الکفار و صداهم. -- محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن محمّد بن سنان عن عمار بن مروان قال: حدثنی من سمع أبا عبد الله(علیه السلام) یقول: إذا احتضر الکافر حضره رسول الله(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) و جبرئیل و ملک الموت علیهما السلام فیدنو منه علی(علیه السلام) فیقول: یا رسول الله ان هذا کان یبغضنا أهل البیت فأبغضه [و یقول رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا جبرئیل ان هذا کان یبغض الله و رسوله و أهل بیت رسوله فأبغضه] فیقول جبرئیل لملک الموت: ان هذا کان یبغض الله و رسوله و أهل بیت رسوله فأبغضه و اعنف علیه، فیدنو منه ملک الموت فیقول: یا عبد الله أخذت فکاک رهانک، أخذت أمان برائتک تمسکت بالعصمة الکبری فی الحیوة الدنیا، فیقول: لا فیقول أبشر یا عدو الله بسخط الله؟عز؟ و عذابه و النار، اما الذی کنت تحذره فقد نزل بک، ثم یسل نفسه سلا عنیفا، ثم یوکل بروحه ثلاثمأة شیطان کلهم یبزق فی وجهه و یتأذی بروحه، فاذا وضع فی قبره فتح له باب من أبواب النار فیدخل علیه من قیحها و لهبها -- محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن محمّد بن عیسی عن الحسن بن علی عن غالب بن عثمان عن بشیر الدهان عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: یجی ء الملکان منکر و نکیر إلی المیت حین یدفن إلی ان قال: و إذا کان الرجل کافرا دخلا علیه و أقیم الشیطان بین یدیه عیناه من نحاس، فیقولون له: من ربک و ما دینک و ما تقول فی هذا الرجل الذی قد خرج من بین ظهرانیکم؟ فیقول: لا أدری، فخلیا بینه و بین الشیطان، فیسلط علیه فی قبره تسعة و تسعین تنینا لو ان تنینا واحدا منها نفخ فی الأرض ما أنبتت شجرا أبدا، و یفتح له باب إلی النار و یری مقعده فیها. -- عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن محمّد بن الحسن بن شمعون عن عبد الله بن عبد الرحمان عن عبد الله بن القاسم عن أبی بکر الحضرمی قال: قلت لأبی جعفر أصلحک الله من المسئولون فی قبورهم؟ قال: من محض الایمان و من محض الکفر، قال: قلت: فبقیة هذا الخلق؟ قال: یلهی و الله عنهم و ما یعبأ بهم قال: قلت و عما یسئلون؟ قال: عن الحجة القائمة بین أظهرکم، فیقال للمؤمن، ما تقول فی فلان بن فلان؟ فیقول: ذلک امامی فیقول: نم أنام الله عینک و یفتح له باب من الجنة، فما یزال یتحفه من روحها إلی یوم القیامة، و یقال للکافر: ما تقول فی فلان بن فلان؟ قال: فیقول: قد سمعت به و ما أدری ما هو، قال: فیقال له: لا دریت قال: و یفتح له باب من النار فلا یزال یتحفه من حرها إلی یوم القیامة. -- محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن إبراهیم بن أبی البلاد عن بعض أصحابه عن أبی الحسن موسی(علیه السلام) قال: یقال للمؤمن فی قبره: من ربک؟ إلی ان قال و یقال للکافر من ربک؟ فیقول: الله ربی، فیقال: من نبیک؟ فیقول: محمّد(صلی الله علیه و آله)، فیقال: ما دینک؟ فیقول: الإسلام، فیقال: من این علمت ذلک؟ فیقول: سمعت الناس یقولون فقلت، فیضربانه بمرزبة لو اجتمع علیها الثقلان الانس و الجن لم یطیقوها، قال: فیذوب کما یذوب الرصاص، ثم یعیدان فیه الروح فیوضع قلبه بین لوحین من نار، فیقول: یا رب أخر قیام الساعة. -- عدة من أصحابنا عن احمد بن محمّد و سهل بن زیاد و علی بن إبراهیم عن أبیه جمیعا عن ابن محبوب عن علی بن رئاب عن ضریس الکناسی قال: قال أبو جعفر(علیه السلام): ان لله تعالی نارا فی المشرق خلقها لیسکنها أرواح الکفار و یأکلون من زقومها و یشربون من حمیمها لیلهم، فاذا طلع الفجر هاجت إلی واد بالیمن یقال له برهوت أشد حرا من نیران الدنیا کانوا فیه یتلاقون و یتعارفون، فاذا کان السما عادوا إلی النار، فهم کذلک إلی یوم القیامة. [تفسیر نورالثقیلن، ج 4، ص 523]

ص: 329

«وَ إِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفَاء لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِیبًا مِّنَ النَّارِ * قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبَادِ * وَ قَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ * قَالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا بَلَی قَالُوا فَادْعُوا وَ مَا دُعَاء الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ»(1)

شیخ طوسی؟ره؟ در کتاب مصباح، خطبه امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در روز غدیر نقل کرده و آن حضرت در بخشی از آن خطبه می فرماید:

ای مردم به وسیله توحید و اطاعت از کسانی که خداوند امر به اطاعت از آنان نموده است، به خدای خود تقرّب بجویید، و به کافران تمسّک نجویید، و از آنان پیروی نکنید، چرا که آنان گم راه و گم راه کننده اند، و شما را از راه سعادت و رشد دور می کنند، و به یاد بیاورید سخن خداوند را که از قول پیروان آنان می فرماید: آن ها در قیامت می گویند: «إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا» و نیز می فرماید: «وَ إِذْ یَتَحَاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفَاء لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِیبًا مِّنَ النَّارِ» یعنی ضعفا در

ص: 330


1- 442.. سوره ی غافر، آیات 50-47.

آتش، به طاغوت ها می گویند: ما در دنیا از شما پیروی کردیم، آیا شما بخشی از عذاب ما را تحمّل می کنید؟ و مستکبران و طاغوت ها می گویند: «اگر خدا ما را هدایت کرده بود، ما نیز شما را هدایت می نمودیم».

سپس فرمود:

آیا می دانید استکبار چیست؟ استکبار اطاعت نکردن از رهبران الهی است و تکبّر نمودن از پیروی آنان است، و اگر کسی در قرآن تدبّر کند، قرآن این موضوع را فراوان به او یادآوری می کند و از این خطر او را دور می دارد.(1)

مرحوم سیّد بن طاوس در کتاب «الدروع الواقیة» گوید: روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که می فرماید:

اهل آتش هنگامی که داخل آتش می شوند، سختی ها و وحشت های آن را می بینند، و به عذاب و عقاب [اعمال خود] پی می برند.

سپس گوید:

همان گونه که امام زین العابدین(علیه السلام) به شخصی می فرماید: «تو، چه گمان

می بری به آتشی که هر کس به او التماس کند، او را باقی نمی گذارد، و نمی تواند

ص: 331


1- 443.. فی مصباح شیخ الطائفة قدس سره خطبة لأمیر المؤمنین(علیه السلام) خطب بها یوم الغدیر و فیها یقول(علیه السلام): و تقربوا إلی الله بتوحیده و طاعة من أمرکم ان تطیعوه وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ، و لا یخلج بکم الغی فتضلوا عن سبیل الرشاد باتباع أولئک الذین ضلوا و أضلوا، قال الله عز من قائل فی طائفة ذکرهم بالذم فی کتابه: «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا» إلی قوله و قال تعالی: وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِیباً مِنَ النَّارِ من عذاب الله من شی ء «قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَیْناکُمْ» أ فتدرون الاستکبار ما هو؟ هو ترک الطاعة لمن أمروا بطاعته، و الترفع علی من ندبوا إلی متابعته، و القرآن ینطق من هذا کثیر ان تدبره متدبر زجره و وعظه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 526، ح 68]

به او تخفیفی بدهد، و سخت ترین عذاب را به سکّان خود وارد می نماید، این

در حالی است که اهل آتش اهل بهشت را در ثواب عظیم و نعمت های پایدار

می بینند، و آرزو می کنند که اهل بهشت آب و غذایی به آنان بدهند تا از عذاب

دردناک آنان کاسته شود، چنان که خداوند در قرآن می فرماید: «وَ نَادَی أَصْحَابُ

النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ …»، و تا چهل سال

به آنان پاسخ داده نمی شود، و سپس با زبان تحقیر و اهانت به آنان گفته می شود:

«إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الْکَافِرِینَ»

سپس به مأمورین آتش که وضع آنان را مشاهده می کنند -- توجّه می کنند و امیدوار می شوند که از ناحیه آنان فرجی برای نجات خود پیدا کنند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ قَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ». پس تا چهل سال به آنان پاسخ داده نمی شود، و پس از ناامیدی به آنان گفته می شود: «فَادْعُوا وَ مَا دُعَاء الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ» و چون از مأمورین

دوزخ ناامید می شوند، به مالک و رئیس دوزخ مراجعه می کنند، و امیدوار می شوند که او آنان را از عذاب و خواری نجات بدهد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ نَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ»، پس چهل سال به آنان پاسخ داده نمی شود، و در عذاب می مانند، و سپس به آنان گفته می شود: «إِنَّکُم مَّاکِثُونَ» و چون از مولای ربّ العالمین خود -- که در دنیا کم ترین توجّهی به او نمی کردند -- ناامید می شوند…

خداوند به آنان می فرماید:

«أَ لَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَی عَلَیْکُمْ فَکُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ * قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَ کُنَّا قَوْمًا ضَالِّینَ * رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ»، پس چهل سال

ص: 332

در ذلّت و خواری در عذاب می مانند و به آنان پاسخی داده نمی شود، و پس از چهل سال خداوند به آنان می فرماید: «اخْسَؤُوا فِیهَا وَ لَا تُکَلِّمُونِ»، و پس از آن کلّاً از نجات و فرج ناامید می شوند، و درهای دوزخ بر آنان قفل می شود، و همواره در ماتم و هلاکت و فریاد و ناله خواهند ماند.(1)

ص: 333


1- 444.. ابن طاوس فی (الدروع الواقیة)، قال: ذکر أبو جعفر أحمد القمّی فی کتاب (زهد النّبی)، عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، و قد نزل علیه جبرئیل، و هو متغیر اللون -- و ذکر حدیثا طویلا، قال: و فی الحدیث-: أن أهل النار إذا دخلوها و رأوا أنکالها و أهوالها، و علموا عذابها و عقابها، و رأوها کما قال زین العابدین(علیه السلام): «ما ظنک بنار لا تبقی علی من تضرع إلیها، و لا تقدر علی التخفیف عمن خشع لها، و استسلم إلیها، تلقی سکانها بأحر ما لدیها من ألیم النکال، و شدید الوبال». یعرفون أن أهل الجنة فی ثواب عظیم، و نعیم مقیم، فیؤملون أن یطعموهم أو یسقوهم لیخفف عنهم بعض العذاب الألیم، کما قال الله؟ج؟ فی کتابه العزیز: وَ نادی أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ «الأعراف 7: 50». قال: فیحبس عنهم الجواب إلی أربعین سنة، ثم یجیبونهم بلسان الاحتقار و التهوین: إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَی الْکافِرِینَ «الأعراف 7: 50»، قال: فیرون الخزنة عندهم و هم یشاهدون ما نزل بهم من المصاب فیؤملون أن یجدوا عندهم فرحا بسبب من الأسباب، کما قال الله؟ج؟: وَ قالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ، قال: فیحبس عنهم الجواب أربعین سنة، ثم یجیبونهم بعد خیبة الآمال قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ، قال: فإذا یئسوا من خزنة جهنّم، رجعوا إلی مالک مقدم الخزان، و أملوا أن یخلصهم من ذلک الهوان، کما قال الله؟ج؟: وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ «الزخرف 43: 77» قال: فیحبس عنهم الجواب أربعین سنة، و هم فی العذاب، ثم یجیبهم، کما قال الله تعالی فی کتابه المکنون: قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ «الزخرف 43: 77» قال: فإذا یئسوا من مولاهم رب العالمین الذی کان أهون شی ء عندهم فی دنیاهم، و کان قد آثر کل واحد منهم علیه هواه مدة الحیاة، و کان قد قرر عندهم بالعقل و النقل أنه واضح لهم علی ید الهداة سبل النجاة، و عرفهم بلسان الحال أنهم الملقون بأنفسهم إلی دار النکال و الأهوال، و أن باب القبول یغلق عن الکفار بالممات أبد الآبدین، و کان یقول لهم فی أوقات کانوا فی الحیاة الدنیا من المکلفین بلسان الحال الواضح المبین: هب إنکم ما صدقتمونی فی هذا المقال، أما تجوزون أن أکون مع الصّادقین؟ فکیف أعرضتم عنی و شهدتم بتکذیبی و تکذیب من صدقنی من المرسلین و المؤمنین؟ فهلا تحرزتم من هذا الضرر المحذر الهائل؟ أما سمعتم بکثرة المرسلین، و تکرار الرسائل. ثم کرر؟ج؟ مواقفهم و هم فی النار ببیان المقال، فقال: أَ لَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلی عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنَّا قَوْماً ضالِّینَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ «المؤمنون 23: 105. 107». قال: فیبقون أربعین سنة فی ذل الهوان لا یجابون، و فی عذاب النیران لا یکلمون، ثم یجیبهم الله؟ج؟: اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ «المؤمنون 23: 108»، قال: فعند ذلک ییأسون من کل فرج و راحة، و تغلق أبواب جهنّم علیهم، و تدوم لدیهم مآتم الهلاک و الشهیق و الزفیر و الصراخ و النیاحة. [تفسیر برهان، ج 4، ص 762، ح 2]

سوره ی غافر، آیات 51 تا 68

متن:

إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ 51 یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ 52 وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْهُدی وَ أَوْرَثْنا بَنی إِسْرائیلَ الْکِتابَ 53 هُدیً وَ ذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ 54 فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ 55 إِنَّ الَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فی صُدُورِهِمْ إِلاَّ کِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ 56 لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ 57 وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصیرُ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لاَ الْمُسی ءُ قَلیلاً ما تَتَذَکَّرُونَ 58 إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ 59 وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ

ص: 334

لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ 60 اللَّهُ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ 61 ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ 62 کَذلِکَ یُؤْفَکُ الَّذینَ کانُوا بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ 63 اللَّهُ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ 64 هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ 65 قُلْ إِنِّی نُهیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمینَ 66 هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ 67 هُوَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ فَإِذا

قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ 68

لغات:

«أشهاد» جمع شاهد است، و مقصود، پیامبران و ملائکه و مؤمنین و… هستند، و «سُوءُ الدَّارِ» اشاره به دوزخ و عذاب قیامت است، و «آتَیْنَا مُوسَی الْهُدَی» یعنی معجزات

و کتاب تورات، و «بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکَارِ» یعنی بالصباح و المساء، یعنی علی الدوام او فی اوقات الصلاة، و «وَ مَا هُم بِبَالِغِیهِ» یعنی ببالغی مراد هم من الکبر، و «دَاخِرِینَ» یعنی صاغرین و ذلیلین، و «وَ السَّمَاء بِنَاءً» یعنی سقفاً مبنیّاً له عمد لا ترونها.(1)

ص: 335


1- 445.. تفسیر شبّر.
ترجمه:

ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و (در آخرت) روزی که گواهان به پا می خیزند یاری می دهیم! (51) روزی که عذرخواهی ظالمان سودی به حال شان نمی بخشد و لعنت خدا برای آنها، و خانه (و جایگاه) بد نیز برای آنان است. (52) و ما به موسی هدایت بخشیدیم، و بنی اسرائیل را وارثان کتاب (تورات) قرار دادیم. (53) کتابی که مایه هدایت و تذکّر برای صاحبان عقل بود! (54) پس (ای پیامبر!) صبر و شکیبایی پیشه کن که وعده خدا حقّ است، و برای گناهت استغفار کن، و هر صبح و شام تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور! (55) کسانی که در آیات خداوند بدون دلیلی که برای آنها آمده باشد ستیزه جویی می کنند، در سینه های شان فقط تکبّر (و غرور) است، و هرگز به خواسته خود نخواهند رسید، پس به خدا پناه بر که او شنوا و بیناست! (56) آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش انسانها مهمتر است، ولی بیشتر مردم نمی دانند. (57) هرگز نابینا و بینا یکسان نیستند همچنین کسانی که ایمان آورده، و اعمال صالح انجام داده اند با بدکاران یکسان نخواهند بود امّا کمتر متذکّر می شوید! (58) روز قیامت به یقین آمدنی است، و شکّی در آن نیست ولی اکثر مردم ایمان نمی آورند! (59) پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من تکبّر می ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می شوند!» (60) خداوند کسی است که شب را برای شما آفرید تا در آن بیاسایید، و روز را روشنی بخش قرار داد خداوند نسبت به مردم صاحب فضل و کرم است ولی بیشتر مردم شکرگزاری نمی کنند! (61) این است خداوند، پروردگار شما که آفریننده همه چیز است هیچ معبودی جز او نیست با این حال چگونه از راه حق منحرف می شوید؟! (62)

ص: 336

اینچنین کسانی که آیات خدا را انکار می کردند (از راه راست) منحرف می شوند! (63) خداوند کسی است که زمین را برای شما جایگاه امن و آرامش قرار داد و آسمان را همچون سقفی (بالای سرتان) و شما را صورتگری کرد، و صورتتان را نیکو آفرید و از چیزهایی پاکیزه به شما روزی داد این است خداوند پروردگار شما! جاوید و پربرکت است خداوندی که پروردگار عالمیان است! (64) زنده (واقعی) اوست معبودی جز او نیست پس او را بخوانید در حالی که دین خود را برای او خالص کرده اید! ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است! (65)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ * یَوْمَ لَا یَنفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند، این آیه مربوط به رجعت است، مگر نمی دانید که پیامبران زیادی را مردم یاری نکردند و کشته شدند، و با امامان بعد از آن ها جنگیدند و آنان را به قتل رساندند؟!(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

[آیه فوق [درباره ی رجعت و قیامت است و] حسین بن علیّ(علیه السلام) کشته

ص: 337


1- 446.. سوره ی غافر، آیات 51 و 52.
2- 447.. أخبرنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد عن عمر بن عبد العزیز عن جمیل عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قلت قول الله تبارک و تعالی إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ قال ذلک و الله فی الرجعة، أ ما علمت أن أنبیاء کثیرة لم ینصروا فی الدنیا و قتلوا و الأئمة بعدهم قتلوا و لم ینصروا ذلک فی الرجعة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 258]

شد، و به خدا سوگند، کسی او را یاری نکرد، و تاکنون برای او انتقام گرفته

نشده است!(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «راجِفَةُ» در آیه «یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»، حسین بن علیّ(علیه السلام) است، و مقصود از «رادِفَةُ» علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است، و نخستین کسی که رجعت می کند و سر از خاک بیرون می نماید، حسین بن علیّ(علیه السلام) با هفتاد و پنج هزار از یاران اوست چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا ….»(2)

ص: 338


1- 448.. وَ حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ مِنْهُمْ وَ لَمْ یُنْصَرْ بَعْدُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ قُتِلَ قَتَلَةُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) وَ لَمْ یُطْلَبْ بِدَمِهِ بَعْدُ. [کامل الزیارات، ص 63، باب 18، ح 2]
2- 449.. رجعة السید المعاصر: عن جعفر بن محمّد بن مالک، قال: حدثنا محمّد بن القاسم بن إسماعیل، عن علی بن خالد العاقولی، عن عبد الکریم بن عمرو الخثعمی، عن سلیمان بن خالد، قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام)، فی قوله تعالی: یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ «النازعات 79: 6 و 7»، قال: «الراجفة: الحسین بن علی؟سهما؟، و الرادفة: علی بن أبی طالب(علیه السلام)، و أول من ینشق عنه القبر و ینفض عن رأسه التراب الحسین ابن علی؟سهما؟ فی خمسة و سبعین ألفا، و هو قوله تعالی: إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ». [تفسیر برهان، ج 4، ص 764، ح 6]

«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ»(1)

زرارة گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از عبادت در این آیه دعا است، و بهترین عبادت دعاست، زرارة گوید: گفتم: معنای «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیمٌ»(2)، چیست؟ فرمود: «أوّاه» کسی را گویند که فراوان دعا می کند.(3)

حمّاد بن عیسی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

دعا کن و نگو؛ تقدیر هر کسی گذشته است، چرا که دعا خود عبادت است و خداوند می فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ.»(4)

معاویة بن عمّار گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: دو نفر در یک ساعت نماز خود را شروع کردند و در یک ساعت فارغ شدند و لکن یکی از آنان دعایش بیشتر بود، و دیگری قرآنش بیشتر بود، عمل کدام یک از آنان بهتر بوده؟ فرمود: هر دو دارای فضیلت

ص: 339


1- 450.. سوره ی غافر، آیه ی 60.
2- 451.. سوره ی توبه، آیه ی 114.
3- 452.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ قَالَ هُوَ الدُّعَاءُ وَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الدُّعَاءُ قُلْتُ إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ قَالَ الْأَوَّاهُ هُوَ الدَّعَّاءُ. [کافی، ج 2، ص 466، ح 1]
4- 453.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ قَدْ فُرِغَ مِنَ الْأَمْرِ فَإِنَّ الدُّعَاءَ هُوَ الْعِبَادَةُ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ وَ قَالَ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ. [کافی، ج 2، ص 467]

بوده اند. گفتم: می دانم که کار هر دو خوب بوده و لکن می خواهم بدانم عمل کدام یک افضل از دیگری بوده است؟ فرمود: دعا افضل است. سپس فرمود: مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ؟»، سپس فرمود: به خدا سوگند، مقصود از عبادت در این آیه دعا است تا این که فرمود: «هِیَ وَ اللَّهِ الْعِبَادَةُ هِیَ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ هِیَ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ أَ لَیْسَتْ هِیَ الْعِبَادَةَ هِیَ وَ اللَّهِ الْعِبَادَةُ هِیَ وَ اللَّهِ الْعِبَادَةُ أَ لَیْسَتْ هِیَ أَشَدَّهُنَّ هِیَ وَ اللَّهِ أَشَدُّهُنَّ هِیَ وَ اللَّهِ أَشَدُّهُنَّ.»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«فضیلت دعای بعد از نمازهای واجب، نسبت به دعای بعد از نمازهای مستحّب، مانند فضیلت نماز واجب بر نماز مستحب است» سپس فرمود: دعا کن و مگو: تقدیر گذشته است، چرا که دعا عبادت است، و خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ»، و نیز می فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ«.

ص: 340


1- 454.. وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) رَجُلَیْنِ افْتَتَحَا الصَّلَاةَ فِی سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَتَلَا هَذَا الْقُرْآنَ فَکَانَتْ تِلَاوَتُهُ أَکْثَرَ مِنْ دُعَائِهِ وَ دَعَا هَذَا أَکْثَرَ فَکَانَ دُعَاؤُهُ أَکْثَرَ مِنْ تِلَاوَتِهِ ثُمَّ انْصَرَفَا فِی سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ أَیُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ کُلٌّ فِیهِ فَضْلٌ کُلٌّ حَسَنٌ قُلْتُ إِنِّی قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ کُلًّا حَسَنٌ وَ أَنَّ کُلًّا فِیهِ فَضْلٌ فَقَالَ الدُّعَاءُ أَفْضَلُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ هِیَ وَ اللَّهِ الْعِبَادَةُ هِیَ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ هِیَ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ أَ لَیْسَتْ هِیَ الْعِبَادَةَ هِیَ وَ اللَّهِ الْعِبَادَةُ هِیَ وَ اللَّهِ الْعِبَادَةُ أَ لَیْسَتْ هِیَ أَشَدَّهُنَّ هِیَ وَ اللَّهِ أَشَدُّهُنَّ هِیَ وَ اللَّهِ أَشَدُّهُنَ. [تهذیب، ج 2، ص 104، ح 394]

سپس فرمود:

هنگامی که خواستی دعا بکنی نخست خدا را ستایش و تحمید و تسبیح و تهلیل کن، و ثنای او را به جای آور، و بر پیامبر او(صلی الله علیه و آله) درود بفرست و سپس سؤال کن، تا به تو عطا شود.(1)

هشام بن سالم گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: ای فرزند رسول خدا، علّت چیست که دعا بسا مستجاب می شود و بسا مستجاب نمی شود، در حالی که خداوند می فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؟ فرمود:

بنده مؤمن اگر با نیّت صادق و قلب مخلص دعا کند دعای او مستجاب می شود، اگر به عهد و پیمان خداوند وفا نموده باشد، وگرنه مستجاب نمی شود، چرا که خداوند می فرماید: «وَ أَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ»(2)، بنابراین کسی که با خداوند وفادار باشد، خداوند نیز با او وفادار است.(3)

ص: 341


1- 455.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْمُغِیرَةِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ فَضْلَ الدُّعَاءِ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ عَلَی الدُّعَاءِ بَعْدَ النَّافِلَةِ کَفَضْلِ الْفَرِیضَةِ عَلَی النَّافِلَةِ قَالَ ثُمَّ قَالَ ادْعُهْ وَ لَا تَقُلْ قَدْ فُرِغَ مِنَ الْأَمْرِ فَإِنَّ الدُّعَاءَ هُوَ الْعِبَادَةُ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ وَ قَالَ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ وَ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ فَمَجِّدْهُ وَ احْمَدْهُ وَ سَبِّحْهُ وَ هَلِّلْهُ وَ أَثْنِ عَلَیْهِ وَ صَلِّ عَلَی النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ سَلْ تُعْطَ. [کافی، ج 3، ص 341، ح 4]
2- 456.. سوره ی بقره، آیه ی 40.
3- 457.. مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ قُلْتُ لِلصَّادِقِ(علیه السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا بَالُ الْمُؤْمِنِ إِذَا دَعَا رُبَّمَا اسْتُجِیبَ لَهُ وَ رُبَّمَا لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ فَقَالَ(علیه السلام) إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا دَعَا اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِنِیَّةٍ صَادِقَةٍ وَ قَلْبٍ مُخْلِصٍ اسْتُجِیبَ لَهُ بَعْدَ وَفَائِهِ بِعَهْدِ اللَّهِ؟عز؟ وَ إِذَا دَعَا اللَّهَ؟عز؟ لِغَیْرِ نِیَّةٍ وَ إِخْلَاصٍ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ أَ لَیْسَ اللَّهُ تَعَالَی یَقُولُ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ فَمَنْ وَفَی أُوفِیَ لَهُ. [اختصاص شیخ مفید، ص 242]

در برخی از روایات آداب دعا و جهت دعا و… ذکر شده است، که در پاورقی مشاهده می کنید.(1)

و در روایتی نیز آمده که خداوند در روز قیامت مشرف بر بنده ی خود می شود، و به او می فرماید: آیا من دعای تو را در فلان کار و فلان کار مستجاب نکردم؟ و او اعتراف می کند و می گوید: خدایا من از تو درخواست بهشت نمودم، و خداوند به او می فرماید: «الجنة لک مباحا، أرضیت؟ …»(2)

ص: 342


1- 458.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ آیَتَانِ فِی کِتَابِ اللَّهِ؟عز؟ أَطْلُبُهُمَا فَلَا أَجِدُهُمَا قَالَ وَ مَا هُمَا قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ فَنَدْعُوهُ وَ لَا نَرَی إِجَابَةً قَالَ أَ فَتَرَی اللَّهَ؟عز؟ أَخْلَفَ وَعْدَهُ قُلْتُ لَا قَالَ فَمِمَّ ذَلِکَ قُلْتُ لَا أَدْرِی قَالَ لَکِنِّی أُخْبِرُکَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ؟عز؟ فِیمَا أَمَرَهُ ثُمَّ دَعَاهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ أَجَابَهُ قُلْتُ وَ مَا جِهَةِ الدُّعَاءِ قَالَ -- تَبْدَأُ فَتَحْمَدُ اللَّهَ وَ تَذْکُرُ نِعَمَهُ عِنْدَکَ ثُمَّ تَشْکُرُهُ ثُمَّ تُصَلِّی عَلَی النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ تَذْکُرُ ذُنُوبَکَ فَتُقِرُّ بِهَا ثُمَّ تَسْتَعِیذُ مِنْهَا فَهَذَا جِهَةُ الدُّعَاءِ ثُمَّ قَالَ وَ مَا الْآیَةُ الْأُخْرَی قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ وَ إِنِّی أُنْفِقُ وَ لَا أَرَی خَلَفاً قَالَ أَ فَتَرَی اللَّهَ؟عز؟ أَخْلَفَ وَعْدَهُ قُلْتُ لَا قَالَ فَمِمَّ ذَلِکَ قُلْتُ لَا أَدْرِی قَالَ لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمُ اکْتَسَبَ الْمَالَ مِنْ حِلِّهِ وَ أَنْفَقَهُ فِی حِلِّهِ لَمْ یُنْفِقْ دِرْهَماً إِلَّا أُخْلِفَ عَلَیْهِ. [کافی، ج 2، ص 486، ح 8]
2- 459.. یا فاطمة إن الله أعطانی فی علی سبع خصال: هو أول من ینشق عنه القبر معی، و أول من یقف معی علی الصراط فیقول للنار خذی ذا و ذری ذا، و أول من یکسی إذا کسیت، و أول من یقف معی علی یمین العرش و أول من یقرع معی باب الجنة، و أول من یسکن معی علیین، و أول من یشرب معی من الرحیق المختوم خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 337]

«هُوَ الْحَیُّ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»(1)

شخصی نزد امام سجّاد(علیه السلام) آمد و از مسائلی سؤال نمود، و سپس بازگشت که از مسائل دیگری سؤال کند، و امام(علیه السلام) به او فرمود:

در انجیل نوشته شده: تا به آنچه می دانسته اید عمل نکرده اید از آنچه نمی دانید سؤال نکنید، چرا که عالم اگر به علم خود عمل نکند، دانش او سبب دوری او از خداوند می شود.

سپس فرمود:

بر تو باد به قرآن… چرا که خداوند درجات بهشت را به اندازه ی آیات قرآن قرار داده است، و به قاری قرآن گفته می شود: قرآن را بخوان و به درجات بهشتی صعود کن، و قاریان قرآن چون داخل بهشت می شوند، احدی در بهشت مقامش بالاتر از آنان نیست، جز پیامبران و صدّیقین… تا این که آن مرد گفت: «لَاإِلَهَ إِلَّا الله» و امام(علیه السلام) فرمود: من نیز می گویم: «لَاإِلَهَ إِلَّا الله» سپس فرمود: هنگامی که یکی از شما می گوید: «لَاإِلَهَ إِلَّا الله» باید پس از آن بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» چرا که خداوند می فرماید: «هُوَ الْحَیُّ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.»(2)

ص: 343


1- 460.. سوره ی غافر، آیه ی 65.
2- 461.. فإنه حدثنی أبی عن القاسم بن محمّد عن سلیمان بن داود رفعه قال جاء رجل إلی علی بن الحسین(علیه السلام) فسأله عن مسائل ثم عاد لیسأل عن مثلها فقال علی بن الحسین(علیه السلام) مکتوب فی الإنجیل لا تطلبوا علم ما لا تعلمون و لما عملتم بما علمتم، فإن العالم إذا لم یعمل به لم یزده من الله إلّا بعدا، ثم قال علیک بالقرآن فإن الله خلق الجنة بیده لبنة من ذهب و لبنة من فضة و جعل ملاطها المسک و ترابها الزعفران و حصاها اللؤلؤ و جعل درجاتها علی قدر آیات القرآن فمن قرأ القرآن قال له اقرأ و ارق و من دخل منهم الجنة لم یکن أحد فی الجنة أعلی درجة منه ما خلا النّبیین و الصدیقین، فقال له الرجل: فما الزهد قال: الزهد عشرة أجزاء فأعلی درجات الزهد أدنی درجات الرضی ألا و إن الزهد فی آیة من کتاب الله «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ» فقال الرجل: «لا إله إلّا الله» فقال علی بن الحسین؟سهما؟. و أنا أقول لا إله إلّا الله فإذا قال أحدکم لا إله إلّا الله فلیقل الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، فإن الله یقول: «هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 259]

ابوالصت هروی گوید: هنگامی که حضرت رضا(علیه السلام) داخل نیشابور شد، من خدمت آن حضرت بودم که حدیث سلسلة الذهب را نقل نمود شخصی سؤال کرد: اخلاص شهادت به توحید و «لَاإِلَهَ إِلَّا الله» چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:

اخلاص آن به اطاعت از خدا و رسول او، و پذیرفتن ولایت اهل بیت او (صلوات الله علیهم أجمعین) است.(1)

ص: 344


1- 462.. وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ اللَّیْثُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ اللَّیْثِ الْعَنْبَرِیُّ إِمْلَاءً مِنْ أَصْلِ کِتَابِهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ مُزَاحِمٍ الْهَرَوِیُّ سَنَةَ إِحْدَی وَ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا خَالِی أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِیُّ، قَالَ: کُنْتُ مَعَ الرِّضَا(علیه السلام) لَمَّا دَخَلَ نَیْسَابُورَ وَ هُوَ رَاکِبٌ بَغْلَةً شَهْبَاءَ، وَ قَدْ خَرَجَ عُلَمَاءُ نَیْسَابُورَ فِی اسْتِقْبَالِهِ، فَلَمَّا سَارَ إِلَی الْمَرْتَعَةِ تَعَلَّقُوا بِلِجَامِ بَغْلَتِهِ، وَ قَالُوا: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، حَدِّثْنَا بِحَقِّ آبَائِکَ الطَّاهِرِینَ، حَدِّثْنَا عَنْ آبَائِکَ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ)، فَأَخْرَجَ رَأْسَهُ مِنَ الْهَوْدَجِ وَ عَلَیْهِ مِطْرَفُ خَزٍّ، فَقَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، عَنْ أَبِیهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)، قَالَ: أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ الرُّوحُ الْأَمِینُ، عَنِ اللَّهِ (تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ وَ جَلَّ وَجْهُهُ)، قَالَ: إِنِّی أَنَا اللَّهُ، لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی عِبَادِی فَاعْبُدُونِی، وَ لِیَعْلَمْ مَنْ لَقِیَنِی مِنْکُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً بِهَا، أَنَّهُ قَدْ دَخَلَ حِصْنِی، وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی. قَالُوا: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، وَ مَا إِخْلَاصُ الشَّهَادَةِ لِلهِ قَالَ: طَاعَةُ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ وَلَایَةِ أَهْلِ بَیْتِهِ(علیهم السلام). [امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 588]

ابان بن تغلب گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

هنگامی که وارد کوفه شدی این حدیث را برای مردم روایت کن: «مَنْ شَهِدَ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» گفتم: آیا برای همه طبقات مردم روایت کنم؟ فرمود: آری. سپس فرمود: روز قیامت چون خداوند اوّلین و آخرین را جمع می کند، جز اهل ولایت ما، همه مردم «لَاإِلَهَ إِلَّا الله» را فراموش می کنند.(1)

سوره ی غافر، آیات 69 تا 85

متن:

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِ اللَّهِ أَنَّی یُصْرَفُونَ 69 الَّذینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ 70 إِذِ الْأَغْلالُ فی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ 71 فِی الْحَمیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ 72 ثُمَّ قیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ 73 مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکافِرینَ 74 ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ 75 ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرینَ 76 فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُمْ أَوْ

ص: 345


1- 463.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ السَّوَّاقِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ یَا أَبَانُ إِذَا قَدِمْتَ الْکُوفَةَ فَارْوِ هَذَا الْحَدِیثَ مَنْ شَهِدَ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّهُ یَأْتِینِی مِنْ کُلِّ صِنْفٍ مِنَ الْأَصْنَافِ أَ فَأَرْوِی لَهُمْ هَذَا الْحَدِیثَ قَالَ نَعَمْ یَا أَبَانُ إِنَّهُ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وَ جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَتُسْلَبُ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْهُمْ إِلَّا مَنْ کَانَ عَلَی هَذَا الْأَمْرِ. [کافی، ج 2، ص 520، ح 1]

نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ 77 وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ 78 اللَّهُ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْکَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْکُلُونَ 79 وَ لَکُمْ فیها مَنافِعُ وَ لِتَبْلُغُوا عَلَیْها حاجَةً فی صُدُورِکُمْ وَ عَلَیْها وَ عَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ 80 وَ یُریکُمْ آیاتِهِ فَأَیَّ آیاتِ اللَّهِ تُنْکِرُونَ 81 أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ 82 فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 83 فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکینَ 84 فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا

سُنَّتَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ فی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ 85

لغات:

«اَغلال» جمع غُلّ است و آن طوقی است که برای شکنجه و خوار کردن به گردن اسیر می اندازند، و «غَلول» به معنای خیانت است و خیانت نیز به گردن صاحبش مانند

غلّ آویخته می شود، و «سلاسل» جمع سلسله به معنای زنجیر است که به گردن مجرم

می اندازند و او را می کِشند، و «سَحب» به معنای کشیدن روی زمین است، و «سَجر» در اصل به معنای القای هیزم در بین آتش است، مانند تنّوری که با هیزم شعله ور می شود، و «فَرَحَ و بَطَر و اَشَر» به یک معناست، و «مَرَح» شدّت شادی و فرح است.

ترجمه:

آیا ندیدی کسانی را که در آیات خدا مجادله می کنند، چگونه از راه حقّ

ص: 346

منحرف می شوند؟! (69) همان کسانی که کتاب (آسمانی) و آنچه رسولان خود را بدان فرستاده ایم تکذیب کردند امّا بزودی (نتیجه کار خود را) می دانند! (70) در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را می کشند… (71) و در آب جوشان وارد می کنند سپس در آتش دوزخ افروخته می شوند! (72) سپس به آنها گفته می شود: «کجایند آنچه را همتای خدا قرار می دادید، (73) همان معبودهایی را که جز خدا پرستش می کردید؟!» آنها می گویند: «همه از نظر ما پنهان و گم شدند بلکه ما اصلًا پیش از این چیزی را پرستش نمی کردیم»! این گونه خداوند کافران را گم راه می سازد! (74) این (عذاب) بخاطر آن است که بناحقّ در زمین شادی می کردید و از روی غرور و مستی به خوشحالی می پرداختید! (75) از درهای جهنّم وارد شوید و جاودانه در آن بمانید و چه بد است جایگاه متکبّران! (76) پس (ای پیامبر) صبر کن که وعده خدا حقّ است و هر گاه قسمتی از مجازاتهایی را که به آنها وعده داده ایم در حال حیاتت به تو ارائه دهیم، یا تو را (پیش از آن) از دنیا ببریم (مهمّ نیست) چرا که همه آنان را تنها بسوی ما باز می گردانند! (77) ما پیش از تو رسولانی فرستادیم سرگذشت گروهی از آنان را برای تو بازگفته، و گروهی را برای تو بازگو نکرده ایم و هیچ پیامبری حق نداشت معجزه ای جز بفرمان خدا بیاورد و هنگامی که فرمان خداوند (برای مجازات آنها) صادر شود، بحق داوری خواهد شد و آنجا اهل باطل زیان خواهند کرد! (78) خداوند کسی است که چهارپایان را برای شما آفرید تا بعضی را سوار شوید و از بعضی تغذیه کنید. (79) و برای شما در آنها منافع بسیاری (جز اینها) است، تا بوسیله آنها به مقصدی که در دل دارید برسید و بر آنها و بر کشتیها سوار می شوید. (80) او آیاتش را همواره به شما نشان می دهد پس کدام یک از آیات او را انکار می کنید؟! (81) آیا روی زمین سیر نکردند

ص: 347

تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند چه شد؟! همانها که نفرات شان از اینها بیشتر، و نیرو و آثارشان در زمین فزونتر بود امّا هرگز آنچه را به دست می آوردند نتوانست آنها را بی نیاز سازد (و عذاب الهی را از آنان دور کند)! (82) هنگامی که رسولانشان دلایل روشنی برای آنان آوردند، به دانشی که خود داشتند خوشحال بودند (و غیر آن را هیچ می شمردند) ولی آنچه را (از عذاب) به تمسخر می گرفتند آنان را فراگرفت! (83) هنگامی که عذاب (شدید) ما را دیدند گفتند: «هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به معبودهایی که همتای او می شمردیم کافر شدیم!» (84) امّا هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند، ایمانشان برای آنها سودی نداشت! این سنّت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجرا شده، و آنجا کافران زیانکار شدند! (85)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتَابِ وَ بِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ * إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَ السَّلَاسِلُ یُسْحَبُونَ * فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ * ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ تُشْرِکُونَ * مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَل لَّمْ نَکُن نَّدْعُو مِن قَبْلُ شَیْئًا کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکَافِرِینَ»(1)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

خداوند کسانی که کتاب خدا و معانی و تأویل آن را انکار و تکذیب نمودند را کافر و مشرک نامیده است، بنابراین هر کس کتاب خدا و آنچه از معانی و تأویل آیاتی که پیامبران آورده اند را انکار و تکذیب نماید مشرک خواهد بود.(2)

ص: 348


1- 464.. سوره ی غافر، آیات 74-70.
2- 465.. علی بن إبراهیم: و فی روایة أبی الجارود، عن أبی جعفر(علیه السلام)، فی قوله تعالی: الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا -- إلی قوله تعالی -- کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکافِرِینَ فقد سماهم الله کافرین مشرکین بأن کذبوا بالکتاب، و قد أرسل الله رسله بالکتاب، و بتأویل الکتاب، فمن کذب بالکتاب، أو کذب بما أرسل به رسله من تأویل الکتاب، فهو مشرک. [تفسیر برهان، ج 4، ص 769، ح 2]

ضُریس کناسی گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم! وضعیّت اهل توحید که اقرار به نبوّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) داشته و اهل گناه بوده و بدون معرفت به امام زمان خود از دنیا رفته اند چگونه خواهد بود؟ فرمود:

آن ها در قبور خود می مانند، و اگر عمل صالحی داشته اند و اهل عداوت و دشمنی با ما نبوده اند، از آن بهشتی که خداوند در مغرب آفریده تا قیامت نسیمی به قبور آنان می رسد، تا خداوند اعمال آنان را در قیامت محاسبه کند و به بهشت یا دوزخ رهسپار شوند، و اینان همان «مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ»(1)، هستند،

و همین گونه هستند مستضعفین و افراد کم عقل و اطفال و فرزندان مسلمانان که قبل از بلوغ از دنیا رفته اند، و امّا نصّاب و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) که مسلمان بوده اند و با دشمنی ما از دنیا رفته اند، از آتشی که خداوند در مشرق خلق نموده همواره به سوی آنان می آید و تا قیامت شعله آتش و فوران و دود آن و جوشش آب جوشان دوزخ بر آنان وارد می شود، و پس از آن در قیامت به عذاب جحیم دوزخ می رسند و به آنان گفته می شود: «أَیْنَ مَا کُنتُمْ تُشْرِکُونَ * مِن دُونِ اللَّهِ؟» یعنی کجاست آن امامی که شما او را امام خود قرار دادید و امامی که خدا برای مردم قرار داده بود را نپذیرفتید؟ [و مشرک شدید؟.](2)

ص: 349


1- 466.. سوره ی سبأ، آیه ی 31.
2- 467.. قال: حدثنی أبی عن الحسن بن محبوب عن علی بن رئاب عن ضریس الکنانی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قلت له جعلت فداک ما حال الموحدین المقرین بنبوة محمّد(صلی الله علیه و آله) من المسلمین المذنبین الذین یموتون و لیس لهم إمام و لا یعرفون ولایتکم فقال: أما هؤلاء فإنهم فی حفرهم لا یخرجون منها فمن کان له عمل صالح و لم یظهر منه عداوة فإنه یخد له خدا إلی الجنة التی خلقها الله بالمغرب فیدخل علیه الروح فی حفرته إلی یوم القیامة حتی یلقی الله فیحاسبه بحسناته و سیئاته فإما إلی الجنة و إما إلی النار فهؤلاء الموقوفون لأمر الله قال: و کذلک یفعل بالمستضعفین و البله و الأطفال و أولاد المسلمین الذین لم یبلغوا الحلم، و أما النصاب من أهل القبلة فإنهم یخد لهم خدا إلی النار التی خلقها الله فی المشرق فیدخل علیهم اللهب و الشرر و الدخان و فورة الحمیم إلی یوم القیامة ثم بعد ذلک مصیرهم إلی الجحیم و فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أی أین إمامکم الذی اتخذتموه دون الإمام الذی جعله الله للناس إماما. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 260]

بشیر نبّال گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

من پشت سر پدرم امام سجّاد بودم که استر آن حضرت فرار کرد، ناگهان شیخی را دیدم که زنجیر به گردن او بسته بودند و شخصی او را دنبال می کرد، پس پدرم را صدا زد و گفت: «ای علی بن الحسین به من آب بده» ناگهان مردی که او را دنبال می کرد گفت: به او آب ندهید خدا او را سیراب نکند، و آن شیخ معاویه بود.(1)

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که می فرماید:

من با پدرم به طرف مکّه می رفتیم و چون به ضجنان رسیدیم ناگهان دیدم مردی به طرف ما می آید و در گردن او زنجیری قرار دارد و او را می کِشند، پس او به من گفت: «به من آب بده، به من آب بده» ناگهان پدرم فریاد کرد:

ص: 350


1- 468.. فی بصائر الدرجات علی بن عبّاس بن عامر بن أبان عن بشیر النبال عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: کنت خلف أبی و هو علی بغلة فنفرت بغلته فاذا شیخ فی عنقه سلسلة و رجل یتبعه، فقال: یا علی بن الحسین اسقنی، فقال الرجل: لا تسقه لا سقاه الله و کان الشیخ م(علیه السلام) ا و ی ه [یعنی معاویة]. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 535، ح 110]

به او آب نده، خدا او را سیراب نکند، پس مردی زنجیر او را کشید، و در پایین ترین دوزخ او را پرتاب نمود.(1)

علی بن مغیره گوید: امام باقر(علیه السلام) چون به ضجنان رسید، سه مرتبه فرمود:

«لاغفر الله لک» سپس به اصحاب خود فرمود: آیا می دانید برای چه چنین گفتم؟ اصحاب گفتند: «فدای شما شویم ندانستیم» فرمود: معاویه به من برخورد نمود و زبان خود را بیرون آورده بود و از من خواست که برای او استغفار کنم، سپس فرمود: این مکان گودالی از گودال های جهنّم است.(2)

«ذَلِکُم بِمَا کُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا کُنتُمْ تَمْرَحُونَ * ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ * فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

صبر کن، وعده های خدا حق است، یا ما برخی از کیفرهای آنان را به تو نشان خواهیم

ص: 351


1- 469.. الحجال عن الحسن بن الحسین عن ابن سنان عن عبد الملک القمّی عن إدریس أخیه قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول: بینا انا و أبی متوجهان إلی مکة و أبی قد تقدمنی فی موضع یقال له ضجنان، إذا جاء رجل فی عنقه سلسلة یجرها فقال له: اسقنی اسقنی، قال: فصاح بی أبی: لا تسقه لا سقاه الله، و رجل یتبعه حتی جذب سلسلته و طرحه فی أسفل درک من النار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 535، ح 111]
2- 470.. احمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن إبراهیم بن أبی البلاد عن علی بن المغیرة قال: نزل أبو جعفر(علیه السلام) ضجنان فقال ثلاث مرات: لا غفر الله لک ثم قال لأصحابه: أ تدرون لم قلت ما قلت؟ فقالوا: لم قلت جعلنا الله فداک؟ قال: مر م(علیه السلام) و ی ه یجر سلسلة قد ادلی لسانه یسألنی ان استغفر له، و انه یقال: ان هذا واد من اودیة جهنّم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 535، ح 112]
3- 471.. سوره ی غافر، آیات 77-75.

داد، و یا تو را نزد خود می بریم و به سوی ما باز خواهی گشت. سپس گوید: امام باقر(علیه السلام)

می فرماید: «فَرَحَ وَ مَرَحَ و خَیلاء» در مورد شرک و گناه استعمال می شود.(1)و(2)

«أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثَارًا فِی الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَی عَنْهُم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از آیات در «وَ یُرِیکُمْ آیَاتِهِ» امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم السلام) در رجعت می باشند،

و مقصود از «وَ آثَارًا فِی الْأَرْضِ» اعمالی است که روی زمین انجام می گیرد.(4)

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِکَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَیْکَ …»(5)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

بین آدم و نوح پیامبرانی بوده اند که در پنهانی تبلیغ می کرده اند، از این رو نام آنان در قرآن نیز نیامده، و همانند پیامبران دیگر (صلوات الله علیهم أجمعین) نامی از آنان ذکر نشده است، از این رو خداوند می فرماید: «وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَ رُسُلاً لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ.»(6)و(7)

ص: 352


1- 472.. ثم قال الله لنبیه فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أی من العذاب أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) قال إن الفرح و المرح و الخیلاء کل ذلک فی الشرک و العمل فی الأرض بالمعصیة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 261]
2- 473.. «مَرَحَ الرجل: اشتدّ فرحه و نشاطه حتّی جاوز القدر و تَبَختَر و اختال، و الخَیلاء: العجب و الکبر»
3- 474.. سوره ی غافر، آیه ی 82.
4- 475.. و قوله: وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ یقول أعمالا فی الأرض و قال علی بن إبراهیم فی قوله: یُرِیکُمْ آیاتِهِ یعنی أمیر المؤمنین و الأئمة(علیه السلام) فی الرجعة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 261]
5- 476.. سوره ی غافر، آیه ی 78.
6- 477.. سوره ی نساء، آیه ی 164.
7- 478.. وَ کَانَ مَنْ بَیْنَ آدَمَ وَ نُوحٍ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُسْتَخْفِینَ وَ لِذَلِکَ خَفِیَ ذِکْرُهُمْ فِی الْقُرْآنِ فَلَمْ یُسَمَّوْا کَمَا سُمِّیَ مَنِ اسْتَعْلَنَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ یَعْنِی لَمْ أُسَمِّ الْمُسْتَخْفِینَ کَمَا سَمَّیْتُ الْمُسْتَعْلِنِینَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ(علیهم السلام). [کافی، ج 8، ص 115، ح 92]

در تفسیر مجمع از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند پیامبر سیاه چهره ای را مبعوث نمود و قصّه او را برای ما بیان نکرد.(1)

«فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ * فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْکَافِرُونَ»(2)

ابراهیم بن محمّد همدانی گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: برای چه خداوند فرعون را غرق نمود، در حالی که او به خدا ایمان آورد و به یگانگی او اقرار کرد؟ امام(علیه السلام) فرمود:

به خاطر این که او هنگام دیدم عذاب ایمان آورد و در چنین حالی ایمان پذیرفته نیست، و این قانون خداست برای گذشتگان و آیندگان، چنان که می فرماید: «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ * فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا ….»(3)

ص: 353


1- 479.. و فی المجمع عن علیّ بعث اللَّه نبیّاً اسود لم یقصّ علینا قصّته. [تفسیر صافی، ج 4، ص 349]
2- 480.. سوره ی غافر، آیات 84 و 85.
3- 481.. حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ جذان [حَمْدَانَ] بْنِ سُلَیْمَانَ النَّیْسَابُورِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا(علیه السلام) لِأَیِّ عِلَّةٍ أَغْرَقَ اللَّهُ؟عز؟ فِرْعَوْنَ وَ قَدْ آمَنَ بِهِ وَ أَقَرَّ بِتَوْحِیدِهِ قَالَ لِأَنَّهُ آمَنَ عِنْدَ رُؤْیَةِ الْبَأْسِ وَ الْإِیمَانُ عِنْدَ رُؤْیَةِ الْبَأْسِ غَیْرُ مَقْبُولٍ وَ ذَلِکَ حُکْمُ اللَّهِ تَعَالَی فِی السَّلَفِ وَ الْخَلَفِ قَالَ اللَّهُ؟عز؟: فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا وَ قَالَ؟عز؟ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً وَ هَکَذَا فِرْعَوْنُ لَمَّا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَقِیلَ لَهُ آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَ قَدْ کَانَ فِرْعَوْنُ مِنْ قَرْنِهِ إِلَی قَدَمِهِ فِی الْحَدِیدِ وَ قَدْ لَبِسَهُ عَلَی بَدَنِهِ فَلَمَّا أُغْرِقَ أَلْقَاهُ اللَّهُ عَلَی نَجْوَةٍ مِنَ الْأَرْضِ بِبَدَنِهِ لِتَکُونَ لِمَنْ بَعْدَهُ عَلَامَةً فَیَرَوْنَهُ مَعَ تَثَقُّلِهِ بِالْحَدِیدِ عَلَی مُرْتَفِعٍ مِنَ الْأَرْضِ وَ سَبِیلُ الثَّقِیلِ أَنْ یَرْسُبَ وَ لَا یَرْتَفِعَ وَ کَانَ ذَلِکَ آیَةً وَ عَلَامَةً وَ لِعِلَّةٍ أُخْرَی أَغْرَقَ اللَّهُ؟عز؟ فِرْعَوْنَ وَ هِیَ أَنَّهُ اسْتَغَاثَ بِمُوسَی لَمَّا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ وَ لَمْ یَسْتَغِثْ بِاللَّهِ فَأَوْحَی اللَّهُ؟عز؟ إِلَیْهِ یَا مُوسَی لَمْ تُغِثْ فِرْعَوْنَ لِأَنَّکَ لَمْ تَخْلُقْهُ وَ لَوِ اسْتَغَاثَ بِی لَأَغَثْتُهُ. [عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 2، ص 77، ح 7]

در زمان متوکّل مردی از نصرانی ها به زن مسلمانی تجاوز نمود و چون متوکّل خواست که حدّ خدا را بر او جاری کند او مسلمان شد و یحیی بن اکثم گفت: حدّ از او برداشته شد… پس متوکّل نامه ای به امام هادی(علیه السلام) نوشت و آن حضرت در جواب او فرمود: «باید او را بزنند تا بمیرد» و لکن یحیی بن اکثم و دیگران این نظر را نپذیرفتند و گفتند: «چنین حکمی در کتاب خدا و سنّت رسول الله(صلی الله علیه و آله) نیامده است» و متوکّل باز نامه ای به امام(علیه السلام) نوشت و از آن حضرت درخواست دلیل نمود، و امام(علیه السلام) در پاسخ او نوشت:

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ * فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ

وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْکَافِرُونَ». و متوکّل دستور داد تا آن نصرانی را زدند تا مرد.(1)

ص: 354


1- 482.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ رِزْقِ اللَّهِ أَوْ رَجُلٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ رِزْقِ اللَّهِ قَالَ قُدِّمَ إِلَی الْمُتَوَکِّلِ رَجُلٌ نَصْرَانِیٌّ فَجَرَ بِامْرَأَةٍ مُسْلِمَةٍ فَأَرَادَ أَنْ یُقِیمَ عَلَیْهِ الْحَدَّ فَأَسْلَمَ فَقَالَ یَحْیَی بْنُ أَکْثَمَ قَدْ هَدَمَ إِیمَانُهُ شِرْکَهُ وَ فِعْلَهُ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ یُضْرَبُ ثَلَاثَةَ حُدُودٍ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ یُفْعَلُ بِهِ کَذَا وَ کَذَا فَأَمَرَ الْمُتَوَکِّلُ بِالْکِتَابِ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ(علیه السلام) وَ سُؤَالِهِ عَنْ ذَلِکَ فَلَمَّا قَرَأَ الْکِتَابَ کَتَبَ یُضْرَبُ حَتَّی یَمُوتَ فَأَنْکَرَ یَحْیَی بْنُ أَکْثَمَ وَ أَنْکَرَ فُقَهَاءُ الْعَسْکَرِ ذَلِکَ وَ قَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ سَلْ عَنْ هَذَا فَإِنَّهُ شَیْ ءٌ لَمْ یَنْطِقْ بِهِ کِتَابٌ وَ لَمْ تَجِئْ بِهِ سُنَّةٌ فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَنَّ فُقَهَاءَ الْمُسْلِمِینَ قَدْ أَنْکَرُوا هَذَا وَ قَالُوا لَمْ یَجِئْ بِهِ سُنَّةٌ وَ لَمْ یَنْطِقْ بِهِ کِتَابٌ فَبَیِّنْ لَنَا لِمَ أَوْجَبْتَ عَلَیْهِ الضَّرْبَ حَتَّی یَمُوتَ فَکَتَبَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ [فَلَمَّا أَحَسُّوا] فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ قَالَ فَأَمَرَ بِهِ الْمُتَوَکِّلُ فَضُرِبَ حَتَّی مَاتَ. [کافی، ج 7، ص 238، ح 2]

و در روایتی آمده که حضرت رضا(علیه السلام) برای قبول نشدن ایمان فرعون به این آیه نیز استدلال نمود:

«یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لاَ یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا» و فرمود: فرعون و پیروان او در چنین وقتی ایمان آوردند و فرعون گفت: «آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَ أَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» و به او گفته شد: «آلآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ ….»(1)

ص: 355


1- 483.. فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا(علیه السلام) من العلل باسناده إلی إبراهیم بن محمّد الهمدانی قال: قلت لأبی الحسن الرّضا(علیه السلام): لأی علة غرق الله تعالی فرعون و قد آمن به و أقر بتوحیده؟ قال لأنه آمن عند رؤیة البأس و الایمان عند رؤیة البأس غیر مقبول، و ذلک حکم الله تعالی ذکره فی السلف و الخلف، قال الله؟عز؟: فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا و قال؟عز؟: «یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً» و هکذا فرعون و ملأه لما أدرکه الغرق «قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ» فقیل له: «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 537، ح 119]

ص: 356

سوره ی فصّلت

اشاره

محلّ نزول: مکّه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی غافر نازل شده است.

تعداد آیات: 54 آیه.

نام های دیگر: حم سجده -- حم مؤمن

ثواب قرائت سوره ی فصّلت

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی حم سجده را قرائت کند، برای او تا چشم کار می کند نور و شادی

خواهد بود، و در دنیا مورد ستایش و غبطه مردم می باشد.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند به عدد حروف آن، ده حسنه و پاداش

به او می دهد، و کسی که آن را در ظرفی بنویسد و بشوید و با آب آن معجونی درست

ص: 357


1- 484.. ابن بابویه: بإسناده، عن أبی المغرا، عن ذریح المحاربی، قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): «من قرأ حم السجدة کانت له نورا یوم القیامة مد بصره و سرورا، و عاش فی الدنیا محمودا مغبوطا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 775، ح 1]

کند و آن را آرد نماید و به کسی که بیماری فؤاد داشته باشد بدهد، با اذن خدا

شفا می یابد.(1)

مضمون روایت فوق از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.(2)

ص: 358


1- 485.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله بعدد حروفها عشر حسنات و من کتبها فی إناء و غسله، و عجن به عجینا ثم سحقه، و أسفه کل من به وجع الفؤاد، زال عنه و بری ء بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 775، ح 2]
2- 486.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها فی إناء و محاها بماء المطر، و سحق بذلک الماء کحلا، و تکحل به من فی عینه بیاض أو رمد، زال عنه ذلک الوجع، و لم یرمد بها أبدا، و إن تعذر الکحل فلیغسل عینیه بذلک الماء، یزول عنه الرمد بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 775، ح 4]

سوره ی فصّلت، آیات 1 تا 29

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

حم 1 تَنْزیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ 2 کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ 3 بَشیراً وَ نَذیراً فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ 4 وَ قالُوا قُلُوبُنا فی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ 5 قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکینَ 6 الَّذینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ 7 إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ 8 قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذی خَلَقَ الْأَرْضَ فی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً ذلِکَ رَبُّ الْعالَمینَ 9 وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فیها وَ قَدَّرَ فیها أَقْواتَها فی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلینَ 10 ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ 11 فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحی فی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ وَ حِفْظاً ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ 12

ص: 359

فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ 13 إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ 14 فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ 15 فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً صَرْصَراً فی أَیَّامٍ نَحِساتٍ لِنُذیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزی وَ هُمْ لا یُنْصَرُونَ 16 وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ 17 وَ نَجَّیْنَا الَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ 18 وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَی النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ 19 حَتَّی إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ 20 وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ 21 وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ 22 وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ 23 فَإِنْ یَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْویً لَهُمْ وَ إِنْ یَسْتَعْتِبُوا فَما هُمْ مِنَ الْمُعْتَبینَ 24 وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَیَّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرینَ 25 وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ 26 فَلَنُذیقَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا عَذاباً شَدیداً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ 27 ذلِکَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فیها دارُ الْخُلْدِ جَزاءً بِما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ 28 وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا رَبَّنا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلاَّنا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ

نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِیَکُونا مِنَ الْأَسْفَلینَ 29

ص: 360

لغات:

«ریح صَرصَر» باد شدید را گویند، و صَرصَر در اصل صَرَّر بوده و «راء» قلب به «صاد» شده است، و «خِزی» به معنای هَوان و خواری است که صاحب آن از رسوایی هراس دارد، و «هَوْن» به معنای هوان و خواری است، و «یُزَعّون» به معنای یُمنَعون است، و «وَرَع» به معنای منع و کفّ است، و «اِنطاق» وادار کردن به سخن است، و «نُطق» گرداندن زبان در دهان برای سخن گفتن است، از این رو خدا را ناطق نمی گویند، و «متکلّم» می گویند، چرا که خداوند ایجاد کلام می کند و نیاز به گرداندن زبان ندارد، و «أرداکم» از إرداء به معنای اِهلاک است، و «استعتاب» طلب عُتبی و رضایت است، بنابراین «استعتاب» به معنای استرضاء است و «اِعتاب» به معنای ارضا و راضی کردن است، و «تقییض» به معنای تبدیل است، و «مُغایَضَة» به معنای مُبادَلَة مال به مال است، و «لَغو» کلام بی معنا را گویند، و «اِلغاء کلمة» لغو و اسقاط عمل آن است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حم (1) این کتابی است که از سوی خداوند رحمان و رحیم نازل شده است (2) کتابی که آیاتش هر مطلبی را در جای خود بازگو کرده، در حالی که فصیح و گویاست برای جمعیّتی که آگاهند! (3) قرآنی که بشارت دهنده و بیم دهنده است ولی بیشتر آنان روی گردان شدند از این رو چیزی نمی شنوند! (4) آنها گفتند: «قلبهای ما نسبت به آنچه ما را به آن دعوت می کنی در پوششهایی قرار گرفته و در گوشهای ما سنگینی است، و میان ما و تو حجابی وجود دارد پس تو بدنبال عمل خود باش، ما هم برای خود عمل می کنیم!» (5) بگو: من فقط انسانی مثل شما

ص: 361

هستم این حقیقت بر من وحی می شود که معبود شما معبودی یگانه است پس تمام توجّه خویش را به او کنید و از وی آمرزش طلبید وای بر مشرکان! (6) همانها که زکات را نمی پردازند، و آخرت را منکرند! (7) امّا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، پاداشی دائمی دارند! (8) بگو: آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید و برای او همانندهایی قرار می دهید؟! او پروردگار جهانیان است! (9) او در زمین کوه های استواری قرار داد و برکاتی در آن آفرید و موادّ غذایی آن را مقدّر فرمود، -- اینها همه در چهار روز بود -- درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان! (10) سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که بصورت دود بود به آن و به زمین دستور داد: «به وجود آیید (و شکل گیرید)، خواه از روی اطاعت و خواه اکراه!» آنها گفتند: «ما از روی طاعت می آییم (و شکل می گیریم)!» (11) در این هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید، و در هر آسمانی کار آن (آسمان) را وحی (و مقرّر) فرمود، و آسمان پایین را با چراغهایی [ستارگان] زینت بخشیدیم، و (با شهابها از رخنه شیاطین) حفظ کردیم، این است تقدیر خداوند توانا و دانا! (12) اگر آنها روی گردان شوند، بگو: من شما را از صاعقه ای همانند صاعقه عاد و ثمود می ترسانم! (13) در آن هنگام که رسولان از پیش رو و پشت سر (و از هر سو) به سراغ شان آمدند (و آنان را دعوت کردند) که جز خدا را نپرستید آنها گفتند: «اگر پروردگار ما می خواست فرشتگانی نازل می کرد از این رو ما به آنچه شما مبعوث به آن هستید کافریم!» (14) امّا قوم عاد بناحق در زمین تکبّر ورزیدند و گفتند: «چه کسی از ما نیرومندتر است؟!» آیا نمی دانستند خداوندی که آنان را آفریده از آنها قویتر است؟ و (به خاطر این پندار) پیوسته آیات ما را انکار می کردند. (15) سرانجام تندبادی شدید و هول انگیز و سرد و سخت در روزهایی شوم و پرغبار

ص: 362

بر آنها فرستادیم تا عذاب خوارکننده را در زندگی دنیا به آنها بچشانیم و عذاب آخرت از آن هم خوارکننده تر است، و (از هیچ طرف) یاری نمی شوند! (16) امّا ثمود را هدایت کردیم، ولی آنها نابینایی را بر هدایت ترجیح دادند به همین جهت صاعقه -- آن عذاب خوارکننده -- به خاطر اعمالی که انجام می دادند آنها را فروگرفت! (17) و کسانی را که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند نجات بخشیدیم! (18) به خاطر بیاورید روزی را که دشمنان خدا را جمع کرده به سوی دوزخ می برند، و صفوف پیشین را نگه می دارند (تا صفهای بعد به آنها ملحق شوند!) (19) وقتی به آن می رسند، گوشها و چشم ها و پوستهای تنشان به آنچه می کردند گواهی می دهند. (20) آنها به پوستهای تنشان می گویند: «چرا بر ضدّ ما گواهی دادید؟!» آنها جواب می دهند: «همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان بسوی اوست! (21) شما اگر گناهانتان را مخفی می کردید نه بخاطر این بود که از شهادت گوش و چشم ها و پوستهای تنتان بیم داشتید، بلکه شما گمان می کردید که خداوند بسیاری از اعمالی را که انجام می دهید نمی داند! (22) آری این گمان بدی بود که درباره پروردگارتان داشتید و همان موجب هلاکت شما گردید، و سرانجام از زیانکاران شدید! (23) اگر صبر کنند (یا نکنند، به هر حال) دوزخ جایگاه آنهاست و اگر تقاضای عفو کنند، مورد عفو قرار نمی گیرند! (24) ما برای آنها همنشینانی (زشت سیرت) قرار دادیم که زشتیها را از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند و فرمان الهی در باره آنان تحقق یافت و به سرنوشت اقوام گم راهی از جنّ و انس که قبل از آنها بودند گرفتار شدند آنها مسلّماً زیانکار بودند! (25) کافران گفتند: «گوش به این قرآن فراندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!» (26) به یقین به کافران

ص: 363

عذاب شدیدی می چشانیم، و آنها را به بدترین اعمالی که انجام می دادند کیفر می دهیم! (27) این آتش کیفر دشمنان خدا است، سرای جاویدشان در آن خواهد بود، کیفری است بخاطر اینکه آیات ما را انکار می کردند. (28) کافران گفتند: «پروردگارا! آنهایی که از جنّ و انس ما را گم راه کردند به ما نشان ده تا زیر پای خود نهیم (و لگدمال شان کنیم) تا از پست ترین مردم باشند!» (29)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«حم * تَنزِیلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ …»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«فُصِّلَتْ آیَاتُهُ»، یعنی حلال و حرام و سنّت های آن روشن و مبیّن است، و «فِی أَکِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ»، یعنی فی غشاوةٍ، و «وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِن بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ» یعنی گوش های ما نسبت به آنچه تو ما را به آن دعوت می کنی کر و سنگین است و حجابی بین ما و تو قرار دارد و ما سخن تو را نمی فهمیم و تعقّل نمی کنیم.

مرحوم محمّد بن العبّاس صاحب کتاب تأویل الآیات در تفسیر «وَ وَیْلٌ لِّلْمُشْرِکِینَ * الَّذِینَ لَا یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُم بِالْآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ»، از ابان بن تغلّب روایت نموده که گوید: امام صادق(علیه السلام) این آیه را تلاوت نمود و فرمود:

ای ابان آیا تو فکر می کنی که خداوند از مشرکین که غیر خدا را می پرستند طلب زکات می کند؟ گفتم: پس مقصود از مشرکین کیانند؟ فرمود: مقصود کسانی هستند که برای امام اوّل [یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)] شریک قرار دادند،

ص: 364


1- 487.. سوره ی فصّلت، آیات 7-1.

و امامت را به ائمّه بعد از امیرالمؤمنین(علیه السلام) منتقل نکردند و به امامت آنان کافر شدند.(1)

صاحب تأویل الآیات پس از نقل حدیث فوق گوید:

معنای زکات در این آیه زکات انفس است و مقصود پاکی نفس ها از شرک در امامت است، و خداوند مشرکین را به نجاست توصیف نموده و می فرماید: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ»(2)، و کسی که برای امام شریک قائل شود، نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز مشرک شده است و کسی که نسبت به پیامبر مشرک شده باشد نسبت به خداوند نیز مشرک شده است….(3)

«قُلْ أَ ئِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِکَ رَبُّ الْعَالَمِینَ * وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَکَ فِیهَا وَ قَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِینَ»(4)

ص: 365


1- 488.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا الحسین بن أحمد المالکی عن محمّد بن عیسی عن یونس بن عبد الرحمن عن سعدان بن مسلم عن أبان بن تغلب قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) و قد تلا هذه الآیة یا أبان هل تری الله سبحانه طلب من المشرکین زکاة أموالهم و هم یعبدون معه إلها غیره قال قلت فمن هم قال وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ الذین أشرکوا بالإمام الأول و لم یردوا إلی الآخر ما قال فیه الأول و هم به کافرون. [تأویل الآیات، ص 521، ح 2]
2- 489.. سوره ی توبه، آیه ی 28.
3- 490.. فمعنی الزکاة هاهنا زکاة الأنفس و هی طهارتها من الشرک المشار إلیه و قد وصف الله سبحانه المشرکین بالنجاسة بقوله إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ و من أشرک بالإمام فقد أشرک بالنّبی(صلی الله علیه و آله) و من أشرک بالنّبی فقد أشرک بالله و قوله تعالی لا یُؤْتُونَ الزَّکاةَ أی أعمال الزکاة و هی ولایة أهل البیت(علیه السلام) لأن بها تزکی زکاة الأعمال یوم القیامة. [تأویل الآیات، ص 521، ح 3]
4- 491.. سوره ی فصّلت، آیات 9 و 10.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«فِی یَوْمَیْنِ» یعنی فی وقتین، ابتداء الخلق و انقضاؤه، سپس گوید: مقصود از «وَ قَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ» یعنی برکات زمین را در چهار وقت و چهار فصل قرار داد و در این چهار فصل خداوند قوت و نیاز موجودات عالم را از انسان و حیوان و پرنده و حشرات زمینی و دریایی -- قرار داده است، و آن چهار فصل بهار و تابستان و پاییز و زمستان است، و در زمستان خداوند باران و ژاله را از آسمان می فرستد تا زمین و درختان را آبیاری کند، و پس از آن بهار فرا می رسد که در آن هوا معتدل [و گاهی گرم و گاهی سرد] است، و در این فصل درختان میوه می دهند، و گیاهان می رویند، و میوه ها در ابتدا، سبز و نارس می باشند، و پس از آن تابستان می آید و هوا گرم خواهد بود و در این فصل میوه ها می رسد، و دانه ها و حبوبات که غذای مردم و جانداران است خشک می شوند، و سپس پاییز فرا می رسد، و هوا مطبوع و خنک خواهد بود.

و اگر همیشه جهان یکنواخت و دارای یک فصل می بود، گیاهان نمی رویید، و میوه ها نمی رسید، و اگر همیشه تابستان می بود، گیاهان و درختان و… می سوختند، و هیچ قوتی روی زمین نمی ماند، و جانداران قادر به زندگی نمی بودند، و اگر طول سال پاییز می بود، و فصل دیگری وجود نداشت، چیزی از زمین نمی رویید، تا جهانیان بتوانند زندگی کنند، بنابراین خداوند غذای جانداران را در چهار فصل قرار داده، تا جهان بر اساس آن باقی و استوار بماند، و خداوند این اوقات و فصول را «أَیَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِینَ» نامیده است، و سائلین به معنای نیازمندان است، چرا که نیازمند درخواست می کند، گرچه برخی از نیازمندان به زبان درخواست نمی کنند و لکن همه آنان نیازمند هستند و اگر به زبان درخواست نکنند، به زبان حال درخواست می کنند.(1)

ص: 366


1- 492.. قال علی بن إبراهیم ثم ذکر الله المؤمنین فقال: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ أی بلا منٍّ من الله علیهم بما یأجرهم به ثم خاطب نبیه فقال قُلْ لهم یا محمّد أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ و معنی یومین أی وقتین ابتداء الخلق و انقضائه وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فِیها وَ قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها أی لا یزول و یبقی فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلِینَ یعنی فی أربعة أوقات و هی التی یخرج الله فیها أقوات العالم من الناس و البهائم و الطیر و حشرات الأرض و ما فی البر و البحر من الخلق و الثمار و النبات و الشجر و ما یکون فیه معاش الحیوان کله و هو الربیع و الصیف و الخریف و الشتاء. ففی الشتاء یرسل الله الریاح و الأمطار و الأنداء و الطلول من السماء فیلقح الأرض و الشجر و هو وقت بارد ثم یجی ء من بعده الربیع و هو وقت معتدل حار و بارد فیخرج الشجر ثماره و الأرض نباتها فیکون أخضر ضعیفا ثم یجی ء من بعده وقت الصیف و هو حار فینضج الثمار و یصلب الحبوب التی هی أقوات العالم و جمیع الحیوان ثم یجی ء من بعده وقت الخریف فیطیبه و یبرده و لو کان الوقت کله شیئا واحدا لم یخرج النبات من الأرض لأنه لو کان الوقت کله ربیعا لم تنضج الثمار و لم تبلغ الحبوب و لو کان الوقت کله صیفا لاحترق کل شی ء فی الأرض و لم یکن للحیوان معاش و لا قوت، و لو کان الوقت کله خریفا و لم یتقدمه شی ء من هذه الأوقات لم یکن شی ء یتقوت به العالم، فجعل الله هذه الأقوات فی هذه الأربعة الأوقات فی الشتاء و الربیع و الصیف و الخریف و قام به العالم و استوی و بقی و سمی الله هذه الأوقات أیاما سَواءً لِلسَّائِلِینَ یعنی المحتاجین لأن کل محتاج سائل و فی العالم من خلق الله من لا یسأل و لا یقدر علیه من الحیوان کثیر فهم سائلون و إن لم یسألوا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 262]

«ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاء وَ هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ * فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَ زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ …»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاء» یعنی سپس خداوند به تدبیر و خلقت آسمان پرداخت، و از حضرت رضا(علیه السلام) سؤال شد: آیا جز جنّ و انس [و حیوان] چیزی سخن گفته است؟ فرمود: آری، آسمان ها و زمین سخن گفته اند، چنان که خداوند می فرماید: «اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ»، سپس گوید: «فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ»، یعنی «خَلَقَهُنَ سَبْعَ سَماواتٍ فِی وَقْتَیْنِ: ابْتِدَاءً وَ انْقِضَاءً» و «وَ زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ» یعنی ما آسمان دنیا را به وسیله ستارگان زینت دادیم، و «حِفظاً» یعنی به وسیله ستارگان شیاطین را از اطلاع یافتن از آسمان دور نمودیم.(2)

امام صادق(علیه السلام) -- همان گونه که در ذیل آیه 4 سوره سجده گذشت -- فرمود:

خداوند خیر را قبل از شرّ در روز یکشنبه آفرید، و در روز یکشنبه و دوشنبه

ص: 367


1- 493.. سوره ی فصّلت، آیات 11 و 12.
2- 494.. و قوله: ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ أی دبّر و خلق و قد سئل أبو الحسن الرّضا(علیه السلام) عمن کلم الله لا من الجن و لا من الإنس فقال السماوات و الأرض فی قوله: ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ فَقَضاهُنَ أی فخلقهن سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ یعنی فی وقتین ابتداء و انقضاء وَ أَوْحی فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها فهذا وحی تقدیر و تدبیر وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ یعنی بالنجوم وَ حِفْظاً یعنی من الشیطان أن یخرق السماء. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 263]

زمین را آفرید، و در روز سه شنبه اقوات زمین را خلق نمود، و در روز چهارشنبه و پنجشنبه آسمان ها را آفرید، و در روز جمعه اقوات آسمان ها را آفرید، چنان که فرمود: «وَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ.»(1)

«فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُکُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ * إِذْ جَاءتْهُمُ الرُّسُلُ مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاء رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَائِکَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که سوره ی شعرا نازل شد و در پایان آن آیه «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»، نازل گردید، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:

«غذایی را طبخ کن گرچه ران گوسفند و یا صاعی از طعام و ظرفی از شیر باشد و سپس قریش را دعوت کن». پس من به دستور آن حضرت عمل کردم و قریش را دعوت نمودم و آنان بیش از چهل نفر بودند و در بین آنان ابوطالب و حمزه و عبّاس وجود داشتند، و چون من غذا را مقابل آنان گذاردم خندیدند و استهزا کردند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انگشت مبارک خود را در چهار طرف ظرف غذا فرو برد و فرمود: بخورید و بگویید: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» پس ابوجهل گفت: ای محمّد! چگونه این غذا را بخوریم در حالی که تنها یک نفر از ما یک گوسفند و چهار صاع از طعام غذای اوست؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ابوجهل فرمود:

ص: 368


1- 495.. عَنْهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَیْرَ یَوْمَ الْأَحَدِ وَ مَا کَانَ لِیَخْلُقَ الشَّرَّ قَبْلَ الْخَیْرِ وَ فِی یَوْمِ الْأَحَدِ وَ الْإِثْنَیْنِ خَلَقَ الْأَرَضِینَ وَ خَلَقَ أَقْوَاتَهَا فِی یَوْمِ الثَّلَاثَاءِ وَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ وَ یَوْمَ الْخَمِیسِ وَ خَلَقَ أَقْوَاتَهَا یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ. [کافی، ج 8، ص 145، ح 117]
2- 496.. سوره ی فصّلت، آیات 13 و 14.

بخور تا من ببینم چقدر می خوری؟ پس همگی غذای کامل خود را خوردند و به خدا سوگند چیزی از آن غذا کم نشد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر آنان فریاد زد و فرمود: «بخورید» و آنان گفتند: چه کسی بیش از این می تواند بخورد؟ پس به من فرمود: یا علی غذا را جمع کن و به آنان فرمود: «ای مردم بدانید که پروردگار من و شما خداست» ناگهان ابولهب فریاد کرد و گفت: «ای مردم برخیزید، محمّد شما را سحر نمود» و آنان خارج شدند.

راوی گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواست آنان را تعقیب و مجازات نماید، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«ما مأمور به انذار هستیم و مأمور به شمشیر نیستیم، و شمشیر در وقت دیگری لازم است، و لکن یا علی! تو روز آینده باز همان گونه آنان را دعوت کن» امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: من به دستور رسول خدا عمل کردم و چون آنان جمع شدند و از آن غذا خوردند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: «من هیچ جوانی از عرب را سراغ ندارم که برای قوم خود سودمندتر از من باشد، چرا که من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام» پس ابوجهل گفت: «امر محمّد ما را متحیّر نموده و خوب است که در مقابل او ساحر و کاهنی همانند او قرار بدهیم و خود را راحت کنیم».

ناگهان عتبة بن ربیعه سخن او را قطع کرد و گفت: «به خدا سوگند من به آنچه تو می گویی آگاهم» ابوجهل گفت: پس برای چه با او مقابله و مباحثه نمی کنی؟ عتبه گفت: او از آنچه تو درباره ی او می گویی منزّه است [و هرگز او ساحر و کاهن نیست].

پس ابوجهل به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: ای محمّد! آیا تو بهتر از هاشم هستی؟ و آیا تو بهتر از عبدالمطلّب هستی؟

ص: 369

و آیا تو بهتر از عبدالله هستی؟ و آیا تو بهتر از علیّ بن ابیطالب هستی که بزرگ ترین جبّاران و فرزندان آنان را نابود نمود؟ و اگر چنین نیست برای چه پدران ما را گم راه می دانی و خدایان ما را دشنام می دهی؟ اگر هدف تو ریاست است، ما پرچم ریاست را به تو می دهیم و تا ما زنده هستیم تو رئیس ما باش، و اگر نیاز به همسر داری، ما ده نفر از دختران بزرگان خود را در اختیار تو می گذاریم و به تو تزویج می کنیم، و اگر نیاز به مال و ثروت داری، ما از اموال خود به قدری به تو می دهیم تا تو و آیندگان تو را بی نیاز کند، و با این سخن دیگر چه خواهی گفت؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * حم * تَنزِیلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا …» إلی قولهِ: «فَقُلْ أَنذَرْتُکُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ».

پس عتبه جلوی دهان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را گرفت و او را به خدا سوگند داد که دیگر

سخن خود را ادامه ندهد، و سپس برخاست و رفت و حاضران نیز رفتند و لکن به عتبه نپیوستند، تا این که صبحگاه قریشیان نزد او رفتند، و ابوجهل گفت:

ای عتبه، محمّد تو را سحر کرد! پس عتبه از جای خود برخاست و به او گفت: ای بی پدر! به خدا سوگند اگر در خانه من نبودی من تو را به بدترین وضع می کشتم! وای بر تو! تو گفتی: محمّد ساحر و کاهن و شاعر است، و ما از تو اطاعت کردیم و نزد او رفتیم و از او شنیدیم که او سخن [ربّ العالمین] پروردگار آسمان را برای ما خواند، و من او را سوگند دادم تا ادامه ندهد و او نیز سکوت نمود، و این در حالی است که شما او را راستگو و امانتدار نامیده اید. سپس گفت: آیا شما هرگز دروغی را از او دیده اید؟ و اگر من اجازه می دادم که

ص: 370

او سخن خود را به پایان برساند، عذاب و نابودی شما قطعی بود!(1)

ص: 371


1- 497.. الشیخ الفاضل عمر بن إبراهیم الأوسی: قال: روی عن أمیر المؤمنین(علیه السلام): «لما نزلت سورة الشعراء فی آخرها آیة الإنذار وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ «الشعراء 26: 214» أمرنی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و قال: یا علی، اطبخ و لو کراع شاة، و لو صاعا من طعام و قعبا من لبن، و اعمد إلی قریش. قال: فدعوتهم و اجتمعوا أربعین بطلا بزیادة، و کان فیهم أبو طالب و حمزة و العبّاس، فحضرت ما أمرنی به رسول الله(صلی الله علیه و آله) معمولا، فوضعته بین أیدیهم، فضحکوا استهزاء، فأدخل إصبعه رسول الله(صلی الله علیه و آله) بأربعة جوانب الجفنة، فقال: کلوا و قولوا: بسم الله الرحمن الرحیم. فقال أبو جهل: یا محمّد، ما نأکل، و أحدنا یأکل الشاة مع أربعة أصوع من الطعام! فقال: کل و أرنی أکلک. فأکلوا حتی تملؤوا، و أیم الله ما یری أثر أکل أحدهم، و لا نقص الزاد، فصاح بهم رسول الله(صلی الله علیه و آله): کلوا. فقالوا: و من یقدر علی أکثر من هذا؟ فقال: ارفعه یا علی. فرفعته، فدنا منهم محمّد(صلی الله علیه و آله)، و قال: یا قوم اعملوا أن الله ربی و ربکم. فصاح أبو لهب، و قال: قوموا إن محمّدا سحرکم. فقاموا و مضوا فاستعقبهم علی بن أبی طالب، و أراد أن یبطش بهم، فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله): لا یا علی، ادن منی. فترکهم و دنا منه، فقال له: أمرنا بالإنذار لا بذات الفقار، لأن له وقتا، و لکن اعمل لنا من الطعام مثل ما عملت، و ادع لی من دعیت، فلما أتی غد، فعلت ما بالأمس فعلت. فلما اجتمعوا و أکلوا کما أکلوا. قال لهم رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما أعلم شابا من العرب جاء قومه بأفضل ما جئتکم به من أمر الدنیا و الآخرة. قیل: فقال أبو جهل: قد شغلنا أمر محمّد، فلو قابلتموه برجل مثله یعرف السحر و الکهانة، لکنا استرحنا. فقطع کلامه عتبة بن ربیعة، و قال: و الله إنّی لبصیر بما ذکرته. فقال: لم لا تباحثه؟ قال: حاشا أن کان به ما ذکرت، فقال له: یا محمّد، أنت خیر أم هاشم؟ أنت خیر أم عبد المطلب؟ أنت خیر أم عبد الله؟ أنت خیر أم علی بن أبی طالب، دامغ الجبابرة، قاصم أصلاب أکبرهم؟ فلم تضل آبائنا و تشتم آلهتنا، فإن کنت ترید الرئاسة عقدنا لک أولویتها، و کن رئیسا لنا ما بقیت و إن کان بک الباه زوجناک عشرة نسوة من أکبرنا. و إن کنت ترید المال جمعنا لک من أموالنا ما یغنیک أنت و عقبک من بعدک، فما تقول؟ فقال(صلی الله علیه و آله): بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ حم، تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا إلی آخر الآیة، فإن أعرضوا فقل أنذرتکم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود، فأمسک عتبة علی فیه، و رجع فناشده بالله اسکت، فسکت، و قام و مضی، فقام من کان حاضرا خلفه فلم یلحقوه، فدخل و لم یخرج أبدا، فغدوه قریش، فقال أبو جهل: قوموا بنا إلیه. فدخلوا و جلسوا. فقال أبو جهل: یا عتبة، محمّد سحرک. فقام قائما علی قدمیه، و قال: یا لکع الرجال، و الله لو لم تکن ببیتی لقتلتک شر قتلة، یا ویلک. قلت: محمّد ساحر کاهن شاعر، سرنا إلیه، سمعناه تکلم بکلام من رب السماء، فحلفته و أمسک، و قد سمیتموه الصّادق الأمین، هل رأیتم منه کذبة؟ و لکنی لو ترکته یتمم ما قرأ لحل بکم العذاب و الذهاب». [تفسیر برهان، ج 4، ص 777، ح 2]

امام صادق(علیه السلام) به داود رقّی فرمود:

کدام یک از شما می تواند به آسمان برود؟ به خدا سوگند ارواح ما و ارواح پیامبران در هر شب جمعه ای به عرش می رسند. سپس فرمود: ای داود! پدرم محمّد بن علی(علیه السلام) سوره ی «حم سجده» را قرائت کرد تا به «فَهُمْ لاَ یَسْمَعُونَ» رسید و سپس فرمود: جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت: «امام بعد از تو علیّ(علیه السلام) می باشد» سپس پدرم سوره ی «حم * تَنزِیلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»، را قرائت نمود تا به آیه «فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ»

رسید و فرمود: مقصود: اعراض از ولایت علیّ(علیه السلام) است و خداوند درباره ی منکرین ولایت او فرمود: «فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ * وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ

مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِن بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ.»(1)

ص: 372


1- 498.. ذکره محمّد بن العبّاس؟ره؟ فی تفسیره قال حدثنا علی بن محمّد بن مخلد الدهان عن الحسن بن علی بن أحمد العلوی قال بلغنی عن أبی عبد الله(علیه السلام) أنه قال لداود الرقی أیکم ینال السماء فو الله إن أرواحنا و أرواح النّبیین لتناول العرش کل لیلة جمعة یا داود قرأ أبی محمّد بن علی حم السجدة حتی بلغ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ ثم قال نزل جبرائیل علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بأن الإمام بعده علی(علیه السلام) ثم قرأ(علیه السلام) حم تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ حتی بلغ فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ عن ولایة علی(علیه السلام) فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ. [تأویل الآیات، ص 520، ح 1]

«فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

ص: 373


1- 499.. سوره ی فصّلت، آیه ی 15.

هنگامی که خداوند هود(علیه السلام) را به نبوّت مبعوث نمود، فرزندان سام بن نوح به او ایمان آوردند، و بقیّه مردم گفتند: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» یعنی چه کسی از ما قوی تر است؟» و خداوند آنان را به وسیله باد کشنده [ریح عقیم] هلاک نمود، و هود(علیه السلام) بقیّه مردم را به راه خدا و صلاح سفارش نمود و بشارت آمدن صالح(علیه السلام) را

به آنان داد.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در یکی از خطب خود می فرماید:

ای مردم عبرت بگیرید از کسانی که گفتند: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» چرا که آنان با مرکب های

خود وارد قبرهای شان شدند، و دیگر کسی آنان را سواره ننامید، و به خانه های قبر

وارد شدند و کسی آنان را میهمان نخواند، و سنگ قبر روح آنان شد، و خاک کفن

آنان گردید، و استخوان های آنان پوسید و مردگان همسایگانشان شدند!(2)

ص: 374


1- 500.. ابن بابویه: بإسناده عن عبد الحمید بن أبی الدیلم، عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد الصّادق؟سهما؟، قال: «لما بعث الله؟عز؟ هودا، أسلم له العقب من ولد سام، و أما الآخرون فقالوا: مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً فأهلکوا بالریح العقیم، و أوصاهم هود و بشرهم بصالح(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 4، ص 798، ح 1]
2- 501.. وَ اتَّعِظُوا فِیهَا بِالَّذِینَ قَالُوا -- مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً حُمِلُوا إِلَی قُبُورِهِمْ فَلَا یُدْعَوْنَ رُکْبَاناً وَ أُنْزِلُوا الْأَجْدَاثَ فَلَا یُدْعَوْنَ ضِیفَاناً وَ جُعِلَ لَهُمْ مِنَ الصَّفِیحِ أَجْنَانٌ وَ مِنَ التُّرَابِ أَکْفَانٌ وَ مِنَ الرُّفَاتِ جِیرَانٌ فَهُمْ جِیرَةٌ لَا یُجِیبُونَ دَاعِیاً وَ لَا یَمْنَعُونَ ضَیْماً وَ لَا یُبَالُونَ مَنْدَبَةً إِنْ جِیدُوا لَمْ یَفْرَحُوا وَ إِنْ قُحِطُوا لَمْ یَقْنَطُوا جَمِیعٌ وَ هُمْ آحَادٌ وَ جِیرَةٌ وَ هُمْ أَبْعَادٌ. [نهج البلاغة، ص 166، خطبه 111]

«فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی أَیَّامٍ نَّحِسَاتٍ لِّنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَی وَ هُمْ لَا یُنصَرُونَ»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

«رِیحً صَرْصَرً» باد سرد است، و «أَیَّامٍ نَّحِسَاتٍ» ایّام و روزهای شوم و نحس می باشد.(2)

ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مقصود از «عَذَابَ الْخِزْیِ»، و خواری در آیه «عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» چیست؟ فرمود:

ای ابابصیر کدام خواری بدتر از این است که کسی در خانه خود با زن و بچّه خویش بر سر سفره ی غذا نشسته باشد، و ناگهان مسخ شود و به شکل حیوانی درآید، و زن و بچّه او فریاد کنند، و گریبان پاره نمایند، و مردم بگویند: این چیست؟ و به آنان گفته شود: الآن صاحب خانه مسخ شد!! ابوبصیر گوید: گفتم: آیا این قصّه قبل از قیام قائم؟عج؟ خواهد بود و یا بعد از آن خواهد بود؟ فرمود: قبل از آن خواهد بود.(3)

ص: 375


1- 502.. سوره ی فصّلت، آیه ی 16.
2- 503.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً و الصرصر الریح الباردة فِی أَیَّامٍ نَحِساتٍ أی أیام میاشیم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 263]
3- 504.. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّیْمُلِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ مَا هُوَ عَذَابُ خِزْیِ الدُّنْیَا فَقَالَ وَ أَیُّ خِزْیٍ أَخْزَی یَا أَبَا بَصِیرٍ مِنْ أَنْ یَکُونَ الرَّجُلُ فِی بَیْتِهِ وَ حِجَالِهِ وَ عَلَی إِخْوَانِهِ وَسْطَ عِیَالِهِ إِذْ شَقَّ أَهْلُهُ الْجُیُوبَ عَلَیْهِ وَ صَرَخُوا فَیَقُولُ النَّاسُ مَا هَذَا فَیُقَالُ مُسِخَ فُلَانٌ السَّاعَةَ فَقُلْتُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ(علیه السلام) أَوْ بَعْدَهُ قَالَ لَا بَلْ قَبْلَهُ. [غیبت نعمانی، ص 269]

«وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ * وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ …»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُم

مَّا یَتَّقُونَ»(2)، فرمود:

یعنی خداوند پس از آن که مردمی را هدایت کرد، هرگز گم راه شان نخواهد نمود، تا این که آنان را از اسباب خشنودی و خشم خود آگاه سازد [و آنان به اختیار خود راه گم راهی را بپیمایند] و در تفسیر آیه «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا»(3)، فرمود: یعنی «بیّن لها ما تأتی و ما تترک»، و در تفسیر آیه «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا»(4)، فرمود: یعنی «عرّفناه امّا أخذاً و امّا تارکاً» و در تفسیر «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی» فرمود: یعنی ما قوم ثمود را به خوبی ها و زشتی ها آگاه ساختیم و آنان دانسته، انحراف و ضلالت و گم راهی را بر هدایت و صلاح مقدّم نمودند.(5)

ص: 376


1- 505.. سوره ی فصّلت، آیه ی 18.
2- 506.. سوره ی توبه، آیه ی 115.
3- 507.. سوره ی شمس، آیه ی 8.
4- 508.. سوره ی انسان، آیه ی 3.
5- 509.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّیَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ قَالَ حَتَّی یُعَرِّفَهُمْ مَا یُرْضِیهِ وَ مَا یُسْخِطُهُ وَ قَالَ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَالَ بَیَّنَ لَهَا مَا تَأْتِی وَ مَا تَتْرُکُ وَ قَالَ إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً قَالَ عَرَّفْنَاهُ إِمَّا آخِذٌ وَ إِمَّا تَارِکٌ وَ عَنْ قَوْلِهِ وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی قَالَ عَرَّفْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی وَ هُمْ یَعْرِفُونَ وَ فِی رِوَایَةٍ بَیَّنَّا لَهُمْ. [کافی، ج 1، ص 163، ح 3]

امام هادی(علیه السلام) می فرماید:

هدایت خداوند، بیان و تعریف است، چنان که می فرماید: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی.»(1)

ص: 377


1- 510.. و المعنی الآخر أن الهدایة منه التعریف کقوله تعالی وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی. [احتجاج، ص 453]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند در آیه فوق فرموده است: «فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی» و نفرموده: «استحبّ الله» چنان که جبریّه می گویند: اعمال را خدا ایجاد می کند و ما را اختیاری نیست.(1)

«وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاء اللَّهِ إِلَی النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ * حَتَّی إِذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ * وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ * وَ مَا کُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ … إلی قولِهِ: وَ ذَلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمْ أَرْدَاکُمْ فَأَصْبَحْتُم مِّنْ الْخَاسِرِینَ»(2)

امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیثی می فرماید:

خداوند به طور منظّم آنچه بر قلب و زبان و گوش و چشم واجب نموده است را بیان نموده و می فرماید: «وَ مَا کُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لَا أَبْصَارُکُمْ وَ لَا جُلُودُکُمْ»، و مقصود از جلود آلت های زناشویی یعنی فروج و افخاذ است.(3)

ص: 378


1- 511.. وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی و لم یقل استحب الله کما زعمت المجبرة أن الأفعال أحدثها الله لنا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 264]
2- 512.. سوره ی فصّلت، آیات 23-19.
3- 513.. ثُمَّ نَظَمَ مَا فَرَضَ عَلَی الْقَلْبِ وَ اللِّسَانِ وَ السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ فِی آیَةٍ أُخْرَی فَقَالَ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ یَعْنِی بِالْجُلُودِ الْفُرُوجَ وَ الْأَفْخَاذَ. [کافی، ج 2، ص 36، ح 1]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیات فوق درباره ی کسانی است که اعمال شان بر آن ها عرضه می شود و آنان اعمال خویش را انکار می کنند و می گویند: «ما چنین اعمالی را انجام نداده ایم» از این رو ملائکه ای که اعمال آنان را نوشته اند، بر آنان گواهی می دهند، و باز آنان به فرموده امام صادق(علیه السلام)، به خدای خود می گویند: «خدایا این ها ملائکه تو هستند و به نفع تو شهادت و گواهی می دهند» و سپس به نام خداوند سوگند یاد می کنند که چنین اعمالی را انجام نداده اند، چنان که خداوند می فرماید:

«یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ»(1)، و این گروه همان غاصبین حقّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند و خداوند بر زبان های آن ها مهر می زند و اعضای بدن آنان را به سخن در می آورد و گوش آنان به آنچه از حرام شنیده است گواهی می دهد، و چشم آنان نیز به آنچه از حرام دیده است گواهی می دهد و دست های آنان به آنچه گرفته اند گواهی می دهند، و پاهای آنان به هر راه حرامی رفته اند گواهی می دهند، و آلت های زناشویی آنان به آنچه از حرام مرتکب شده اند گواهی می دهند.

و سپس خداوند زبان های آنان را آزاد می کند و آنان به جلود [یعنی آلت های زناشویی] خود می گویند: برای چه بر ضرر ما گواهی دادید؟ و جلود می گویند: آن خدایی که هر چیزی را به سخن در می آورد، ما را نیز به سخن در آورد، و او بود که شما را از نخست آفرید، و شما به او بازگشت نمودید، و اکنون

ص: 379


1- 514.. سوره ی مجادله، آیه ی 18.

شما نمی توانید، شهادت و گواهی ما را پنهان نمایید، و لکن گمان می کردید که خداوند گناهان فراوان شما را نمی داند [و همین گمان بود که شما را به پستی و خواری و هلاکت رسانید.](1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

آخرین بنده ای که به طرف آتش برده می شود صورت خود را بر می گرداند، و خداوند به ملائکه می فرماید: او را باز گردانید، و سپس به او می فرماید: برای چه صورت خود را باز گرداندی؟ آن بنده [گنهکار] می گوید: «خدایا گمان من به تو این نبود» خطاب می شود: گمان تو به من چه بود؟ او می گوید: خدایا گمان من به تو این بود که مرا ببخشی و از خطاهایم درگذری و مرا داخل بهشت خود جای دهی.

ص: 380


1- 515.. و قوله: حَتَّی إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ فإنها نزلت فی قوم یعرض علیهم أعمالهم فینکرونها فیقولون ما عملنا منها شیئا، فتشهد علیهم الملائکة الذین کتبوا علیهم أعمالهم، فقال الصّادق(علیه السلام) فیقولون لله: یا رب هؤلاء ملائکتک یشهدون لک ثم یحلفون بالله ما فعلوا من ذلک شیئا و هو قول الله: «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ» و هم الذین غصبوا أمیر المؤمنین(علیه السلام) فعند ذلک یختم الله علی ألسنتهم و ینطق جوارحهم فیشهد السمع بما سمع مما حرم الله و یشهد البصر بما نظر به إلی ما حرم الله و تشهد الیدان بما أخذتا و تشهد الرجلان بما سعتا فیما حرم الله و یشهد الفرج بما ارتکب مما حرم الله ثم أنطق الله ألسنتهم وَ قالُوا هم لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أی من الله أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ و الجلود الفروج وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 264]

پس خداوند جبّار می فرماید:

ای ملائکه به عزّت و جلال و بزرگی و مقام والای من سوگند که این بنده هرگز ساعتی در دنیا به من چنین گمانی نداشت، وگرنه او را از آتش نمی ترساندم و لکن دروغ او را امضا کنید و او را داخل بهشت نمایید.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هیچ بنده ای به خدای خود گمان نیک پیدا نمی کند، جز آن که خداوند طبق گمان او با او معامله خواهد نمود، چنان که می فرماید: «وَ ذَلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمْ أَرْدَاکُمْ فَأَصْبَحْتُم مِّنْ الْخَاسِرِینَ.»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

سزاوار است مؤمن آن گونه از خدا بترسد که خود را مشرف بر آتش ببیند، و آن گونه به او امیدوار باشد که خود را اهل بهشت بداند، چرا که خداوند می فرماید: «وَ ذَلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکُمْ …» سپس فرمود: خداوند منتظر گمان بنده ی خود می باشد، پس اگر گمان او به خداوند نیکو باشد خداوند

ص: 381


1- 516.. قال: فإنه حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن عبد الرحمن بن الحجاج قال قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) حدیث یرویه الناس فیمن یؤمر به آخر الناس إلی النار فقال: أما أنه لیس کما یقولون قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): إن آخر عبد یؤمر به إلی النار فإذا أمر به التفت فیقول الجبار ردوه فیردونه فیقول له: لم التفت إلی فیقول: یا رب لم یکن ظنی بک هذا فیقول: و ما کان ظنک بی فیقول یا رب کان ظنی بک أن تغفر لی خطیئتی و تسکننی جنتک قال فیقول الجبار یا ملائکتی لا و عزتی و جلالی و آلائی و علوی و ارتفاع مکانی ما ظن بی عبدی ساعة من خیر قط و لو ظن بی ساعة من خیر ما روعته بالنار أجیزوا له کذبه فأدخلوه الجنة، ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لیس من عبد یظن بالله خیرا إلّا کان عند ظنه به و ذلک قوله «وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 264]

پاداش نیک به او می دهد، و اگر گمان او به خداوند بد باشد، خداوند کیفر بدی به او می دهد.(1)

«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِیَکُونَا مِنَ الْأَسْفَلِینَ»(2)

امام صادق(علیه السلام) درباره ی «رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانَا» فرمود:

مقصود آن دو هستند، و فلانی همواره شیطان بود.(3)

و در سخن دیگری فرمود:

به خدا سوگند مقصود، آن دو هستند، و این را سه مرتبه تکرار نمود و فرمود: به خدا سوگند ما خزانه داران علم خداوند -- در آسمان [و زمین] -- هستیم.(4)

ص: 382


1- 517.. قال الصّادق(علیه السلام) ینبغی للمؤمن أن یخاف الله خوفا کأنه یشرف علی النار و یرجوه رجاء کأنه من أهل الجنة أن الله تعالی یقول «وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ» الآیة ثم قال إن الله عند ظن عبده به إن خیرا فخیر و إن شرا فشر. [مجمع البیان، ج 9، ص 14]
2- 518.. سوره ی فصّلت، آیه ی 29.
3- 519.. مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْقُمِّیُّ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُسَیْنٍ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- رَبَّنا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِیَکُونا مِنَ الْأَسْفَلِینَ قَالَ هُمَا ثُمَّ قَالَ وَ کَانَ فُلَانٌ شَیْطَاناً. [کافی، ج 8، ص 334، ح 523]
4- 520.. یُونُسُ عَنْ سَوْرَةَ بْنِ کُلَیْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- رَبَّنا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِیَکُونا مِنَ الْأَسْفَلِینَ قَالَ یَا سَوْرَةُ هُمَا وَ اللَّهِ هُمَا ثَلَاثاً وَ اللَّهِ یَا سَوْرَةُ إِنَّا لَخُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ فِی السَّمَاءِ وَ إِنَّا لَخُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ. [کافی، ج 8، ص 334، ح 524]

حمّاد بن عثمان گوید: امام صادق(علیه السلام) در حدیث مفصّلی حال قنفذ و صاحب او را در قیامت توصیف نمود، و فرمود:

قنفذ و صاحب او را در قیامت می آورند، و تازیانه هایی از آتش بر آنان می زنند، که اگر یکی از آن تازیانه ها را به دریاها بزنند، از مشرق تا مغرب آن به جوش می آید، و اگر بر کوه های دنیا بزنند ذوب و خاکستر می شود، پس آن دو را با تازیانه های آتشین می زنند، و سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) در پیشگاه خداوند آماده ی خصومت با چهارمین آنان می شود، و آن سه نفر [اوّل] را در چاهی در قعر جهنّم می برند و درب آن چاه را می بندند، و کسی آنان را نمی بیند، و آنان نیز کسی را نمی بینند، پس کسانی که در دنیا ولایت آنان را پذیرفته اند، می گویند:

«رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِیَکُونَا مِنَ الْأَسْفَلِینَ»، و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «وَ لَن یَنفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذ ظَّلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ»(1)، یعنی پیروان غاصبین خلافت می گویند: «خدایا آن دو نفر از جنّ و انس را به ما نشان ده، تا ما آنان را زیر پاهای خود قرار بدهیم، و از اسفلین باشند» و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «امروز هرگز این کار برای شما سودی ندارد، چرا که شما ستمکار بوده اید، و با آنان در عذاب شریک هستید.(2)

ص: 383


1- 521.. سوره ی زخرف، آیه ی 39.
2- 522.. حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) إِلَی السَّمَاءِ قِیلَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاثٍ لِیَنْظُرَ کَیْفَ صَبْرُکَ قَالَ أُسَلِّمُ لِأَمْرِکَ یَا رَبِّ وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَی الصَّبْرِ إِلَّا بِکَ فَمَا هُنَّ قِیلَ لَهُ أَوَّلُهُنَّ الْجُوعُ وَ الْأَثَرَةُ عَلَی نَفْسِکَ وَ عَلَی أَهْلِکَ لِأَهْلِ الْحَاجَةِ قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَالتَّکْذِیبُ وَ الْخَوْفُ الشَّدِیدُ وَ بَذْلُکَ مُهْجَتَکَ فِی مُحَارَبَةِ أَهْلِ الْکُفْرِ بِمَالِکَ وَ نَفْسِکَ وَ الصَّبْرُ عَلَی مَا یُصِیبُکَ مِنْهُمْ مِنَ الْأَذَی وَ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ الْأَلَمِ فِی الْحَرْبِ وَ الْجِرَاحِ قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَمَا یَلْقَی أَهْلُ بَیْتِکَ مِنْ بَعْدِکَ مِنَ الْقَتْلِ أَمَّا أَخُوکَ عَلِیٌّ فَیَلْقَی مِنْ أُمَّتِکَ الشَّتْمَ وَ التَّعْنِیفَ وَ التَّوْبِیخَ وَ الْحِرْمَانَ وَ الْجَحْدَ [وَ الْجُهْدَ] وَ الظُّلْمَ وَ آخِرُ ذَلِکَ الْقَتْلُ فَقَالَ: یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَی حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْبِ قُلْتُ إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ -- قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ [لِلصَّبْرِ] وَ یَکُونُ لَهَا مِنْ أَخِیکَ ابْنَانِ یُقْتَلُ أَحَدُهُمَا غَدْراً وَ یُسْلَبُ وَ یُطْعَنُ تَفْعَلُ بِهِ ذَلِکَ أُمَّتُکَ قُلْتُ یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ سَلَّمْتُ -- إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ لِلصَّبْرِ وَ أَمَّا ابْنُهَا الْآخَرُ فَتَدْعُوهُ أُمَّتُکَ لِلْجِهَادِ ثُمَّ یَقْتُلُونَهُ صَبْراً وَ یَقْتُلُونَ وُلْدَهُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثُمَّ یَسْلُبُونَ حَرَمَهُ فَیَسْتَعِینُ بِی وَ قَدْ مَضَی الْقَضَاءُ مِنِّی فِیهِ بِالشَّهَادَةِ لَهُ وَ لِمَنْ مَعَهُ وَ یَکُونُ قَتْلُهُ حُجَّةً عَلَی مَنْ بَیْنَ قُطْرَیْهَا فَیَبْکِیهِ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلُ الْأَرَضِینَ جَزَعاً عَلَیْهِ وَ تَبْکِیهِ مَلَائِکَةٌ لَمْ یُدْرِکُوا نُصْرَتَهُ ثُمَّ أُخْرِجُ مِنْ صُلْبِهِ ذَکَراً بِهِ أَنْصُرُکَ وَ إِنَّ شَبَحَهُ عِنْدِی تَحْتَ الْعَرْشِ. وَ فِی نُسْخَةٍ أُخْرَی -- ثُمَّ أُخْرِجُ مِنْ صُلْبِهِ ذَکَراً أَنْتَصِرُ لَهُ بِهِ وَ إِنَّ شَبَحَهُ عِنْدِی تَحْتَ الْأَرْشِ یَمْلَأُ الْأَرْضَ بِالْعَدْلِ وَ یُطْبِقُهَا بِالْقِسْطِ یَسِیرُ مَعَهُ الرُّعْبُ یَقْتُلُ حَتَّی یُشَکَّ فِیهِ قُلْتُ إِنَّا لِلهِ فَقِیلَ ارْفَعْ رَأْسَکَ فَنَظَرْتُ إِلَی رَجُلٍ أَحْسَنِ النَّاسِ صُورَةً وَ أَطْیَبِهِمْ رِیحاً وَ النُّورُ یَسْطَعُ مِنْ بَیْنِ عَیْنَیْهِ وَ مِنْ فَوْقِهِ وَ مِنْ تَحْتِهِ فَدَعَوْتُهُ فَأَقْبَلَ إِلَیَّ وَ عَلَیْهِ ثِیَابُ النُّورِ وَ سِیمَاءُ کُلِّ خَیْرٍ حَتَّی قَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیَّ وَ نَظَرْتُ إِلَی الْمَلَائِکَةِ قَدْ حَفُّوا بِهِ لَا یُحْصِیهِمْ إِلَّا اللَّهُ؟عز؟ فَقُلْتُ: یَا رَبِّ لِمَنْ یَغْضَبُ هَذَا وَ لِمَنْ أَعْدَدْتَ هَؤُلَاءِ وَ قَدْ وَعَدْتَنِی النَّصْرَ فِیهِمْ فَأَنَا أَنْتَظِرُهُ مِنْکَ وَ هَؤُلَاءِ أَهْلِی وَ أَهْلُ بَیْتِی -- وَ قَدْ أَخْبَرْتَنِی مِمَّا یَلْقَوْنَ مِنْ بَعْدِی وَ لَئِنْ [وَ لَوْ] شِئْتَ لَأَعْطَیْتَنِی النَّصْرَ فِیهِمْ عَلَی مَنْ بَغَی عَلَیْهِمْ وَ قَدْ سَلَّمْتُ وَ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الرِّضَا وَ الْعَوْنُ عَلَی الصَّبْرِ -- فَقِیلَ لِی أَمَّا أَخُوکَ فَجَزَاؤُهُ عِنْدِی جَنَّةُ الْمَأْوَی نُزُلًا بِصَبْرِهِ أفلح [أُفْلِجُ] حُجَّتَهُ عَلَی الْخَلَائِقِ یَوْمَ الْبَعْثِ وَ أُوَلِّیهِ حَوْضَکَ یَسْقِی مِنْهُ أَوْلِیَاءَکُمْ وَ یَمْنَعُ مِنْهُ أَعْدَاءَکُمْ وَ أَجْعَلُ عَلَیْهِ جَهَنَّمَ بَرْداً وَ سَلَاماً یَدْخُلُهَا وَ یُخْرِجُ مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنَ الْمَوَدَّةِ وَ أَجْعَلُ مَنْزِلَتَکُمْ فِی دَرَجَةٍ وَاحِدَةٍ فِی الْجَنَّةِ وَ أَمَّا ابْنُکَ الْمَخْذُولُ الْمَقْتُولُ وَ ابْنُکَ الْمَغْدُورُ الْمَقْتُولُ صَبْراً فَإِنَّهُمَا مِمَّا أُزَیِّنُ بِهِمَا عَرْشِی وَ لَهُمَا مِنَ الْکَرَامَةِ سِوَی ذَلِکَ مِمَّا لَا یَخْطُرُ عَلَی قَلْبِ بَشَرٍ لِمَا أَصَابَهُمَا مِنَ الْبَلَاءِ فَعَلَیَّ فَتَوَکَّلْ وَ لِکُلِّ مَنْ أَتَی قَبْرَهُ مِنَ الْخَلْقِ مِنَ الْکَرَامَةِ لِأَنَّ زُوَّارَهُ زُوَّارُکَ وَ زُوَّارَکَ زُوَّارِی وَ عَلَیَّ کَرَامَةُ زُوَّارِی [زَائِرِی] وَ أَنَا أُعْطِیهِ مَا سَأَلَ وَ أَجْزِیهِ جَزَاءً یَغْبِطُهُ مَنْ نَظَرَ إِلَی عَظَمَتِی إِیَّاهُ وَ مَا أَعْدَدْتُ لَهُ مِنْ کَرَامَتِی. وَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَإِنِّی أُوْقِفُهَا عِنْدَ عَرْشِی فَیُقَالُ لَهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَّمَکِ فِی خَلْقِهِ فَمَنْ ظَلَمَکِ وَ ظَلَمَ وُلْدَکِ فَاحْکُمِی فِیهِ بِمَا أَحْبَبْتِ فَإِنِّی أُجِیزُ حُکُومَتَکِ فِیهِمْ فَتَشْهَدُ الْعَرْصَةُ فَإِذَا وَقَفَ مَنْ ظَلَمَهَا أَمَرْتُ بِهِ إِلَی النَّارِ فَیَقُولُ الظَّالِمُ وَا حَسْرَتَاهْ عَلَی مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَ یَتَمَنَّی الْکَرَّةَ وَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ وَ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا -- یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا وَ قَالَ حَتَّی إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ. وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ فَیَقُولُ الظَّالِمُ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ أَوِ الْحُکْمُ لِغَیْرِکَ فَیُقَالُ لَهُمْ: أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ. الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ وَ أَوَّلُ مَنْ یُحْکَمُ فِیهِمْ مُحَسِّنُ بْنُ عَلِیٍّ(علیه السلام) وَ فِی قَاتِلِهِ ثُمَّ فِی قُنْفُذٍ فُیُؤْتَیَانِ هُوَ وَ صَاحِبُهُ فَیُضْرَبَانِ بِسِیَاطٍ مِنْ نَارٍ لَوْ وَقَعَ سَوْطٌ مِنْهَا عَلَی الْبِحَارِ لَغَلَتْ مِنْ مَشْرِقِهَا إِلَی مَغْرِبِهَا -- وَ لَوْ وُضِعَتْ عَلَی جِبَالِ الدُّنْیَا لَذَابَتْ حَتَّی تَصِیرَ رَمَاداً فَیُضْرَبَانِ بِهَا ثُمَّ یَجْثُوا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ لِلْخُصُومَةِ مَعَ الرَّابِعِ فَیُدْخَلُ الثَّلَاثَةُ فِی جُبٍ فَیُطْبَقُ عَلَیْهِمْ لَا یَرَاهُمْ أَحَدٌ وَ لَا یَرَوْنَ أَحَداً فَیَقُولُ الَّذِینَ کَانُوا فِی وَلَایَتِهِمْ: رَبَّنا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِیَکُونا مِنَ الْأَسْفَلِینَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یُنَادُونَ بِالْوَیْلِ وَ الثُّبُورِ وَ یَأْتِیَانِ الْحَوْضَ فَیَسْأَلَانِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ مَعَهُمْ حَفَظَةٌ فَیَقُولَانِ اعْفُ عَنَّا وَ اسْقِنَا وَ تُخَلِّصُنَا [خَلِّصْنَا] فَیُقَالُ لَهُمْ فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ ارْجِعُوا ظِمَاءً مُظْمَئِینَ إِلَی النَّارِ -- فَمَا شَرَابُکُمْ إِلَّا الْحَمِیمُ وَ الْغِسْلِینُ وَ مَا تَنْفَعُکُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ. [کامل الزیارات، ص 332، باب 108، ح 11]

ص: 384

مرحوم طبرسی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از «الَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ» ابلیس بزرگ و قابیل فرزند آدم(علیه السلام) است [که برادر خود را کشت] و این دو بوده اند که از نخست گناه را روی زمین شروع و ابداع نموده اند.(1)

سوره ی فصّلت، آیات 30 تا 44

متن:

إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ 30 نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ لَکُمْ فیها ما تَشْتَهی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فیها ما تَدَّعُونَ 31 نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحیمٍ 32 وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنی مِنَ الْمُسْلِمینَ 33 وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ 34 وَ ما یُلَقَّاها إِلاَّ الَّذینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظیمٍ 35 وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ 36 وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذی خَلَقَهُنَّ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ 37 فَإِنِ اسْتَکْبَرُوا فَالَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ یُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا یَسْأَمُونَ 38 وَ مِنْ آیاتِهِ أَنَّکَ تَرَی

ص: 385


1- 523.. یعنون إبلیس الأبالسة و قابیل بن آدم أول من أبدع المعصیة روی ذلک عن علی(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 9، ص 17]

الْأَرْضَ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذی أَحْیاها لَمُحْیِ الْمَوْتی إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 39 إِنَّ الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أَ فَمَنْ یُلْقی فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ 40 إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ 41 لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ 42 ما یُقالُ لَکَ إِلاَّ ما قَدْ قیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلیمٍ 43 وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ وَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ فی آذانِهِمْ وَقْرٌ

وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ 44

لغات:

«وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ»، «نَزغ» به معنای تحریک و وادار کردن به کاری است که موجب فساد شود و «نَزَعَ ینزِغ فلاناً» یعنی او را تحریک و تحریص به خلاف نمود و از صواب و درستی بازداشت، و «یلحدون» یعنی یمیلون عن الحقّ، و قرآن را «ذِکر» گویند به خاطر این که دلائل و احکام در آن یاد شده است و «أعجمّی» غیر عربی را گویند، و بعضی عرب غیر فصیح را نیز اعجمیّ گفته اند، از این رو نمازهای روزانه را که آهسته خوانده می شود را «عجماء» گویند به خاطر روشن نبودن قرائت آن ها، و «زیاد اعجم» را به این خاطر اعجم می گفتند که لکنت زبان داشت، و عرب هر کسی را بیان و زبان روشنی ندارد عجم گوید.

ترجمه:

به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت

ص: 386

کردند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است! (30) ما یاران و مددکاران شما در زندگی دنیا و آخرت هستیم و برای شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده می شود! (31) اینها وسیله پذیرایی از سوی خداوند غفور و رحیم است!» (32) چه کسی خوش گفتارتر است از آن کس که دعوت به سوی خدا می کند و عمل صالح انجام می دهد و می گوید: «من از مسلمانانم»؟! (33) هرگز نیکی و بدی یکسان نیست بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است! (34) امّا جز کسانی که دارای صبر و استقامتند به این مقام نمی رسند، و جز کسانی که بهره عظیمی (از ایمان و تقوا) دارند به آن نایل نمی گردند! (35) و هر گاه وسوسه هایی از شیطان متوجّه تو گردد، از خدا پناه بخواه که او شنوده و داناست! (36) و از نشانه های او، شب و روز و خورشید و ماه است برای خورشید و ماه سجده نکنید، برای خدایی که آفریننده آنهاست سجده کنید اگر می خواهید او را بپرستید! (37) و اگر (از عبادت پروردگار) تکبّر کنند، کسانی که نزد پروردگار تو هستند شب و روز برای او تسبیح می گویند و خسته نمی شوند! (38) و از آیات او این است که زمین را خشک (و بی جان) می بینی، امّا هنگامی که آب (باران) بر آن می فرستیم به جنبش درمی آید و نموّ می کند همان کسی که آن را زنده کرد، مردگان را نیز زنده می کند او بر هر چیز تواناست! (39) کسانی که آیات ما را تحریف می کنند بر ما پوشیده نخواهند بود! آیا کسی که در آتش افکنده می شود بهتر است یا کسی که در نهایت امن و امان در قیامت به عرصه محشر می آید؟! هر کاری می خواهید بکنید، او به آنچه انجام می دهید بیناست! (40) کسانی

ص: 387

که به این ذکر [قرآن] هنگامی که به سراغ شان آمد کافر شدند (نیز بر ما مخفی نخواهد ماند)! و این کتابی است قطعاً شکست ناپذیر… (41) که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی آید چرا که از سوی خداوند حکیم

و شایسته ستایش نازل شده است! (42) آنچه به ناروا درباره تو می گویند همان است که درباره پیامبران قبل از تو نیز گفته شده پروردگار تو دارای مغفرت و (هم) دارای مجازات دردناکی است! (43) هر گاه آن را قرآنی عجمی قرار می دادیم حتماً می گفتند: «چرا آیاتش روشن نیست؟! قرآن عجمی از پیغمبری عربی؟!» بگو: «این (کتاب) برای کسانی که ایمان آورده اند هدایت و درمان است ولی کسانی که ایمان نمی آورند، در گوشهای شان سنگینی است و گویی نابینا هستند و آن را نمی بینند آنها (همچون کسانی هستند که گویی) از راه دور صدا زده می شوند!» (44)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَةِ …»(1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند پس از بیان حال گم راهان و گم راه کنندگان، احوال مؤمنین از شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) را ذکر نموده. تا این که گوید: معنای «ثُمَّ اسْتَقَامُوا» استقامت بر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ» نزول ملائکه هنگام مرگ است.(2)

ص: 388


1- 524.. سوره ی فصّلت، آیات 30 و 31.
2- 525.. ثم ذکر المؤمنین و شیعة أمیر المؤمنین(علیه السلام) فقال إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا قال علی ولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام) قوله تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ قال عند الموت أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا قال کنا نحرسکم من الشیاطین وَ فِی الْآخِرَةِ أی عند الموت وَ لَکُمْ فِیها ما تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ یعنی فی الجنة نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 265]

سپس گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس ولایت ما را پذیرفته باشد، و با دشمنان ما دشمن باشد، قطعاً هنگام مرگ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) نزد او خواهند آمد، و او را خشنود می نمایند و به او بشارت خواهند داد، و اگر میّت اهل ولایت ما نباشد، ملاقات آن بزرگواران برای او تلخ و ناگوار خواهد بود». و دلیل این موضوع سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) به حارث همدانی است

که فرمود:(1)

یَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی

مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلًا

یَعْرِفُنِی طَرْفُهُ وَ أَعْرِفُهُ

بِنَعْتِهِ وَ اسْمِهِ وَ مَا فَعَلَا

وَ أَنْتَ عِنْدَ الصِّرَاطِ تَعْرِفُنِی

فَلَا تَخَفْ عَثْرَةً وَ لَا زَلَلًا

أَسْقِیکَ مِنْ بَارِدٍ عَلَی ظَمَأٍ

تَخَالُهُ فِی الْحَلَاوَةِ الْعَسَلَا

أَقُولُ لِلنَّارِ حِینَ تُعْرَضُ لِلْعَرْضِ

دَعِیهِ لَا تَقْبَلِی الرَّجُلَا

دَعِیهِ لَا تَقْرَبِیهِ إِنَّ لَهُ

حَبْلًا بِحَبْلِ الْوَصِیِّ مُتَّصِلا

ص: 389


1- 526.. قال حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن ابن سنان عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال ما یموت موال لنا مبغض لأعدائنا إلّا و یحضره رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین و الحسن و الحسین(علیه السلام) فیسروه و یبشروه، و إن کان غیر موال لنا یراهم بحیث یسوؤه، و الدلیل علی ذلک قول أمیر المؤمنین(علیه السلام) لحارث الهمدانی: یا حار همدان من یمت یرنی من مؤمن أو منافق قبلا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 237]

محمّد بن مسلم گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سؤال کردم فرمود:

یعنی، «اسْتَقَامُوا عَلَی الْأَئِمَّةِ وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ.»(1)

از برخی از روایات استفاده می شود که ملائکه بر ائمّه طاهرین(علیه السلام) نازل می شوند، و منافاتی با روایت فوق ندارد. چرا که همیشه بر امامان نازل می شوند و لکن برای شیعیانشان هنگام مرگ و در قیامت نازل می شوند.

حمران بن اعین گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم، به ما خبر رسیده که ملائکه بر شما نازل می شوند؟ فرمود:

آری به خدا سوگند ملائکه بر ما نازل می شوند و قدم بر روی فرش های ما می گذارند، مگر قرآن نخوانده ای که می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا

تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ.»(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

ملائکه بر کسانی نازل می شوند، که خود را نسبت به طاعت خدا و رسول

ص: 390


1- 527.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) -- عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) اسْتَقَامُوا عَلَی الْأَئِمَّةِ وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ -- تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ. [کافی، ج 1، ص 220، ح 2]
2- 528.. حدثنا عمران بن موسی عن موسی بن جعفر عن الحسن بن علی قال حدثنا عبد الله بن سهل الأشعری عن أبیه عن أبی الیسع قال دخل حمران بن أعین علی أبی جعفر(علیه السلام) و قال له جعلت فداک یبلغنا أن الملائکة تنزل علیکم فقال إن الملائکة و الله لتنزل علینا تطأ فرشنا أ ما تقرأ کتاب الله تعالی إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ. [بصائر الدرجات، ص 91، باب 17، ح 3]

او و ولایت آل محمّد(صلی الله علیه و آله) به کمال رسانده اند، و بر آن استقامت می ورزند، و بر چنین کسانی روز قیامت ملائکه فرود می آیند و به آنان می گویند: خوف و هراسی نداشته باشید، ما شما را به بهشت موعود بشارت می دهیم، و می گویند: ما در دنیا با شما بودیم و از شما حمایت می کردیم و اکنون نیز از شما جدا نمی شویم تا داخل بهشت شوید.(1)

ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» فرمود:

به خدا سوگند مقصود از این آیه همین ولایتی که شما نسبت به ما دارید و خداوند نیز درباره ی همین ولایت می فرماید: «وَ أَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَّاء غَدَقًا»(2)، گفتم: چه وقتی ملائکه بر شیعیان شما نازل می شوند و می گویند:

هراس و اندوهی به خود راه ندهید و ما شما را به بهشت موعود بشارت می دهیم

و در دنیا و آخرت ولیّ شما هستیم؟ فرمود: هنگام مرگ و روز قیامت.(3)

ص: 391


1- 529.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن الحسین بن حمید عن جعفر بن عبد الله المحمّدی عن کثیر بن عیاش عن أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا یقول استکملوا طاعة الله و رسوله و ولایة آل محمّد(علیه السلام) ثم استقاموا علیها تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ یوم القیامة أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ فأولئک هم الذین إذا فزعوا یوم القیامة حین یبعثون تتلقاهم الملائکة و یقولون لهم لا تخافوا و لا تحزنوا نحن الذین کنا معکم فی الحیاة الدنیا لا نفارقکم حتی تدخلوا الجنة وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ. [تأویل الآیات، ص 524، ح 8]
2- 530.. سوره ی جنّ، آیه ی 16.
3- 531.. و قال أیضا حدثنا الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس بن یعقوب عن أبی بصیر قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا قال هو و الله ما أنتم علیه وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً قلت متی تتنزل علیهم الملائکة ب أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ فقال عند الموت و یوم القیامة معناه عند الموت فی الدنیا و یوم القیامة فی الآخرة. [تأویل الآیات، ص 524، ح 10]

حضرت عسکری(علیه السلام) نیز در حدیث مفصّلی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

مؤمن همواره از عاقبت خود در هراس است، و یقین به رسیدن به رضوان الهی ندارد، تا هنگام جان دادن و ظاهر شدن ملک الموت و بشارت های او و دیدن جمال محمّد و علیّ و آل طیّبین آنان (صلوات الله علیهم أجمعین.)(1)

ص: 392


1- 532.. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لا یزال المؤمن خائفا من سوء العاقبة، لا یتیقن الوصول إلی رضوان الله -- حتی یکون وقت نزع روحه و ظهور ملک الموت له. و ذلک أن ملک الموت یرد علی المؤمن -- و هو فی شدة علته، و عظیم ضیق صدره بما یخلفه من أمواله، و لما هو علیه من [شدة] اضطراب أحواله -- فی معاملیه و عیاله [و] قد بقیت فی نفسه حسراتها، و اقتطع دون أمانیه فلم ینلها. فیقول له ملک الموت: ما لک تجرع غصصک فیقول: لاضطراب أحوالی، و اقتطاعک لی دون [أموالی و] آمالی. فیقول له ملک الموت: و هل یحزن عاقل من فقد درهم زائف -- و اعتیاض ألف ألف ضعف الدنیا فیقول لا. فیقول ملک الموت: فانظر فوقک. فینظر، فیری درجات الجنان و قصورها التی تقصر دونها الأمانی، فیقول ملک الموت: تلک منازلک و نعمک -- و أموالک و أهلک و عیالک و من کان من أهلک هاهنا و ذریتک صالحا، فهم هناک معک أ فترضی به بدلا مما هناک فیقول: بلی و الله. ثم یقول: انظر. فینظر، فیری محمّدا و علیا و الطیبین من آلهما فی أعلی علیین فیقول [له]: أ و تراهم هؤلاء ساداتک و أئمتک، هم هناک جلاسک و أناسک [أ] فما ترضی بهم بدلا مما تفارق هاهنا فیقول: بلی و ربی. فذلک ما قال الله؟عز؟: إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا -- تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا «فصلت: 30» فما أمامکم من الأهوال فقد کفیتموها وَ لا تَحْزَنُوا علی ما تخلفونه من الذراری و العیال [و الأموال]، فهذا الذی شاهدتموه فی الجنان بدلا منهم وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ هذه منازلکم و هؤلاء ساداتکم و أناسکم و جلاسکم. ثم قال الله؟عز؟: «یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ». [تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام)، ص 239، ح 117]

«وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ قَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»(1)

در تفسیر عیّاشی از جابر نقل شده که گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: مقصود از آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ»(2)، کیانند؟ فرمود:

مقصود: آن دو و سوّمی و چهارمی و عبدالرحمان و طلحه و… می باشند و آنان هفده نفر بودند.

سپس فرمود:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) و عمّار بن یاسر؟ره؟ را برای راهنمایی اهل مکّه فرستاد آن ها به حذیفه گفتند: «برای چه این بچّه «صبیّ» را می فرستد، خوب بود دیگری را برای اهل مکّه می فرستاد، چرا که بزرگانی در مکّه وجود دارند؟» و آنان علیّ(علیه السلام) را صبیّ می نامیدند به خاطر این که نام او در کتاب خدا صبیّ بود، و خداوند فرموده بود: «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ قَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ.»(3)

ص: 393


1- 533.. سوره ی فصّلت، آیه ی 33.
2- 534.. سوره ی نساء، آیه ی 137.
3- 535.. عن جابر قال قلت لمحمّد بن علی(علیه السلام) قول الله فی کتابه «الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» قال: هما و الثالث و الرابع و عبد الرحمن و طلحة و کانوا سبعة عشر رجلا قال: لما وجه النّبی(صلی الله علیه و آله) علی بن أبی طالب(علیه السلام) و عمار بن یاسر؟ره؟ إلی أهل مکة قالوا بعث هذا الصبی و لو بعث غیره یا حذیفة إلی أهل مکة و فی مکة صنادیدها و کانوا یسمون علیا الصبی لأنه کان اسمه فی کتاب الله الصبی لقول الله: «و من أحسن قولا ممن دعا إلی الله و عمل صالحا و هو صبی و قال إننی من المسلمین» فقالوا: و الله الکفر بنا أولی مما نحن فیه، فساروا فقالوا لهما و خوفوهما بأهل مکة فعرضوا لهما و غلظوا علیهما الأمر، فقال علی ص: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ و مضی، فلما دخلا مکة أخبر الله نبیه بقولهم لعلی و بقول علی لهم، فأنزل الله بأسمائهم فی کتابه، و ذلک قول الله أ لم تر إلی الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» إلی قوله: «وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ» و إنّما نزلت أ لم تر إلی فلان و فلان لقوا علیا و عمارا فقالا إن أبا سفیان و عبد الله بن عامر و أهل مکة قد جمعوا لکم فاخشوهم فقالوا حسبنا الله و نعم الوکیل، و هما اللذان قال الله: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» إلی آخر الآیة فهذا أول کفرهم و الکفر الثانی قول النّبی ع: یطلع علیکم من هذا الشعب رجل فیطلع علیکم بوجهه، فمثله عند الله کمثل عیسی لم یبق منهم أحد إلّا تمنی أن یکون بعض أهله، فإذا بعلی قد خرج و طلع بوجهه و قال: هو هذا فخرجوا غضابا و قالوا: ما بقی إلّا أن یجعله نبیا و الله الرجوع إلی آلهتنا خیر مما نسمع منه فی ابن عمه و لیصدنا علی أن دام هذا، فأنزل الله: «وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ» إلی آخر الآیة فهذا الکفر الثانی و زاد الکفر بالکفر حین قال الله «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» فقال النّبی ص: یا علی أصبحت و أمسیت خیر البریة فقال له الناس: هو خیر من آدم و نوح و من إبراهیم و من الأنبیاء، فأنزل الله «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ» إلی «سَمِیعٌ عَلِیمٌ» قالوا: فهو خیر منک یا محمّد (قال) قال الله: «قُلْ… إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً» و لکنه خیر منکم و ذریته خیر من ذریتکم و من اتبعه خیر ممن اتبعکم، فقاموا غضابا و قالوا زیادة الرجوع إلی الکفر أهون علینا مما یقول فی ابن عمه، و ذلک قول الله «ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً». [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 279، ح 286]

ابن عبّاس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

علیّ بعد از من، باب هدایت، و دعوت کننده به پروردگار من، و صالح مؤمنین است. و سپس این آیه را تلاوت نمود «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحًا ….»(1)

ص: 394


1- 536.. ابن عبّاس عن النّبی أن علیا باب الهدی بعدی و الداعی إلی ربی و هو صالح المؤمنین وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً الآیة. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 77]

و تفسیر آیه فوق در آخر سوره آل عمران که می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ …»(1)، گذشت.

«وَ لَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ * وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ مَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «حَسَنَةُ» تقیّه است، و مقصود از «سَّیِّئَةُ» اذاعه و افشاگری اسرار است، و مقصود از «بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» نیز تقیّه است، [و تو با رعایت تقیّه می توانی خطر دشمن را دفع و او را دوست حامی خود قرار بدهی.](3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که آیه فوق نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«من مأمور به تقیّه شدم» و تا ده سال آن حضرت در پنهانی تبلیغ می نمود، تا این که

به او گفته شد: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ» و علی(علیه السلام) نیز مأمور به تقیّه بود، تا زمانی که

مأمور به تبلیغ آشکار گردید، و ائمّه(علیهم السلام) نیز همدیگر را امر به تقیّه نمودند [و شیعیان

خود را نیز امر به تقیّه کردند] و چون قائم ما؟عج؟ قیام نماید، تقیّه برداشته می شود، و شمشیر او برهنه می گردد و با شمشیر با مردم برخورد می نماید.(4)

ص: 395


1- 537.. سوره ی آل عمران، آیه ی 200.
2- 538.. سوره ی فصّلت، آیه ی 34 و 35.
3- 539.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ قَالَ الْحَسَنَةُ التَّقِیَّةُ وَ السَّیِّئَةُ الْإِذَاعَةُ وَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ قَالَ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ التَّقِیَّةُ -- فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ. [کافی، ج 2، ص 218، ح 6]
4- 540.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا الحسین بن أحمد المالکی قال حدثنا محمّد بن عیسی عن یونس بن عبد الرحمن عن سورة بن کلیب عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) أمرت بالتقیة فسار بها عشرا حتی أمر أن یصدع بما أمر و أمر بها علی فسار بها حتی أمر أن یصدع بها ثم أمر الأئمة بعضهم بعضا فساروا بها فإذا قام قائمنا سقطت التقیة و جرد السیف و لم یأخذ من الناس و لم یعطهم إلّا بالسیف. [تأویل الآیات، ص 526، ح 13]

محمّد بن فضیل گوید: امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

ما «حسنة» هستیم، و بنی امیّه «سیئّة» می باشند.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

با دشمن خود مصافحه کن گرچه کراهت داشته باشد، چرا که این دستور خداوند است به بندگان خود که می فرماید: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ …» سپس فرمود: چیزی برای دشمن تو سخت تر از این نیست که تو با برخورد خود با او، خدا را اطاعت نمایی، و همین برای تو بس که ببینی دشمن در دنیا مشغول به معصیت خداوند است.(2)

مؤلّف گوید:

روایات مربوط به تقیّه در ذیل آیات پیشین مانند آیه «إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً»(3)، گذشت.

ص: 396


1- 541.. فقال أیضا حدثنا الصالح الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس بن عبد الرحمن عن محمّد بن فضیل عن العبد الصالح(علیه السلام) قال سألته عن قول الله؟عز؟ وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ فقال نحن الحسنة و بنو أمیة السیئة. [تأویل الآیات، ص 526]
2- 542.. صَافِحْ عَدُوَّکَ وَ إِنْ کَرِهَ فَإِنَّهُ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ؟عز؟ بِهِ عِبَادَهُ یَقُولُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ مَا یُکَافِی عَدُوَّکَ بِشَیْ ءٍ أَشَدَّ عَلَیْهِ مِنْ أَنْ تُطِیعَ اللَّهَ فِیهِ وَ حَسْبُکَ أَنْ تَرَی عَدُوَّکَ یَعْمَلُ بِمَعَاصِی اللَّهِ؟عز؟. [خصال، ج 2، ص 633، ح 10]
3- 543.. سوره ی آل عمران، آیه ی 28.

«وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

آیه فوق در ظاهر خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و لکن مقصود، امّت اویند، یعنی اگر از ناحیه ی شیطان نسبت به تو وسوسه ی به عمل خلافی شد، به خدا پناه ببر.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حدیث «أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا یَصْلَحُ لِلْمُسْلِمِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیَاهُ» فرمود:

«إِذَا وَسْوَسَ الشَّیْطَانُ إِلَی أَحَدِکُمْ فَلْیَستَعِذْ بِاللَّهِ وَ لْیَقُلْ آمَنْتُ بِاللَّهِ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ»

یعنی هنگامی که شیطان یکی از شما را وسوسه می کند، تا به عمل خلافی وا بدارد، به خدا پناه ببرید و بگویید: «آمَنْتُ بِاللَّهِ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ.»(3)

مؤلّف گوید:

مشابه آیه فوق با مختصر اختلاف در سوره اعراف(4) است که می فرماید: «وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»، و در این آیه تنها الف و لام

در سمیع علیم نیامده است، و شرح آن در سوره اعراف گذشت.

ص: 397


1- 544.. سوره ی فصّلت، آیه ی 36.
2- 545.. وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ أی إن عرض بقلبک نزغ من الشیطان فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ و المخاطبة لرسول الله(صلی الله علیه و آله) و المعنی للناس. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 266]
3- 546.. فی کتاب الخصال فیما علم أمیر المؤمنین(علیه السلام) أصحابه من الاربعمأة باب مما یصلح للمسلم فی دینه و دنیاه إذا وسوس الشیطان إلی أحدکم فلیستعذ بالله و لیقل: آمنت بالله مخلصا له الدین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 551، ح 58]
4- 547.. آیه ی 199.

«وَ مِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لَا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ»(1)

صاحب مجمع البیان گوید:

مرویّ از ائمّه ما(علیهم السلام) این است که موضع سجده «إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ» است.(2)

مرحوم صدوق در کتاب فقیه گوید:

روایت شده که در آیات سجده باید در حال سجده گفت: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقّاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لَا مُسْتَکْبِراً عَنْ عِبَادَتِکَ وَ لَا مُسْتَنْکِفاً وَ لَا مُتَعَظِّماً بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ خَائِفٌ مُسْتَجِیرٌ» سپس سر از سجده بردارد و تکبیر بگوید.(3)

مرحوم امام خمینی در کتاب تحریرالوسیله می فرماید:

هنگام قرائت و استماع آیات سجده، در آخر سوره نجم و عَلَق و «لا یستکبرون»، «الم تنزیل»، و «تعبدون»، «حم فصّلت» باید سجده نمود و کل آیه سبب وجوب سجده است و وجوب آن فوری است، و تأخیر سبب عصیان است و بدون انجام ساقط نمی شود و مسمّای سجده کفایت می کند، و استقبال و طهارت از حدث و خبث و موضع سجده شرط نیست، و نیزذکر

ص: 398


1- 548.. سوره ی فصّلت، آیه ی 37.
2- 549.. عن ابن مسعود و الحسن أنه عند قوله «إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ» و هو اختیار أبی عمرو بن العلا و هو المروی عن أئمتنا(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 9، ص 22]
3- 550.. فیمن لا یحضره الفقیه قد روی انه یقول فی سجدة العزایم: لا اله الا الله حقا حقا الا اله الا الله ایمانا و تصدیقا لا اله الا الله عبودیة ورقا سجدت لک یا رب تعبدا ورقا لا مستنکفا و لا مستکبرا بل انا عبد ذلیل خائف مستجیر، ثم یرفع رأسه ثم یکبر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 551، ح 61]

خاصّی در آن واجب نیست و مطلق ذکر کفایت می کند و بهتر است بگوید: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّا ….»(1)

ص: 399


1- 551.. القول فی سجدتی التلاوة و الشکر مسألة 1 یجب السجود عند تلاوة آیات أربع فی السور الأربع: آخر «النجم» و «العلق» و «لا یَسْتَکْبِرُونَ» فی أ لم تنزیل و «تَعْبُدُونَ» فی حم فصلت، و کذا عند استماعها دون سماعها علی الأظهر، و لکن لا ینبغی ترک الاحتیاط، و السبب مجموع الآیة، فلا یجب بقراءة بعضها و لو لفظ السجدة منها و إن کان أحوط، و وجوبها فوری لا یجوز تأخیرها، و إن أخرها و لو عصیانا یجب إتیانها و لا تسقط. مسألة 2 یتکرر السجود بتکرر السبب مع التعاقب و تخلل السجود قطعا، و هو مع التعاقب بلا تخلله لا یخلو من قوة، و مع عدم التعاقب لا یبعد عدمه. مسألة 3 إن قرأها أو استمعها فی حال السجود یجب رفع الرأس منه ثم الوضع، و لا یکفی البقاء بقصده، و لا الجرّ الی مکان آخر، و کذا فیما إذا کان جبهته علی الأرض لا بقصد السجدة فسمع أو قرأ آیة السجدة. مسألة 4 الظاهر أنه یعتبر فی وجوبها علی المستمع کون المسموع صادرا بعنوان التلاوة و قصد القرآنیة، فلو تکلم شخص بالآیة لا بقصدها لا تجب بسماعها، و کذا لو سمعها من صبی غیر ممیز أو نائم أو من حبس صوت، و إن کان الأحوط ذلک خصوصا فی النائم مسألة 5 یعتبر فی السماع تمییز الحروف و الکلمات،فلا یکفی سماع الهمهمة و إن کان أحوط. مسألة 6 یعتبر فی هذا السجود بعد تحقق مسماه النیة و إباحة المکان. و الأحوط وضع المواضع السبعة، و وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه، و إن کان الأقوی عدم اللزوم، نعم الأحوط ترک السجود علی المأکول و الملبوس، بل عدم الجواز لا یخلو من وجه، و لا یعتبر فیه الاستقبال، و لا الطهارة من الحدث و الخبث، و لا طهارة موضع الجبهة، و لا ستر العورة. مسألة 7 لیس فی هذا السجود تشهد و لا تسلیم و لا تکبیرة افتتاح نعم یستحب التکبیر للرفع عنه، و لا یجب فیه الذکر، بل یستحب، و یکفی مطلقه، و الأولی أن یقول: «لا إله إلّا اللّه حقّا حقّا، لا إله إلّا اللّه إیمانا و تصدیقا، لا إله إلّا اللّه عبودیّة و رقّا، سجدت لک یا ربّ تعبّدا و رقّا، لا مستنکفا و لا مستکبرا بل أنا عبد ذلیل خائف مستجیر». [تحریرالوسیله، ج 1، ص 177، مسأله 1 تا 7]

«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنَّکَ تَرَی الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِی أَحْیَاهَا لَمُحْیِی الْمَوْتَی إِنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(1)

علیّ بن فضّال ازپدر خود نقل کرده که گوید: به امام هشتم(علیه السلام) گفتم: برای چه خداوند

مخلوق خود را بر انواع و اشکالی آفریده و به یک نوع و یک شکل نیافریده است؟ فرمود:

به خاطر این که کسی فکر نکند او عاجز است، از این رو خداوند هر شکلی و صورتی که در فکر بشر کافر بیاید را آفریده تا کسی نتواند بگوید: آیا خداوند می تواند موجودی به این صورت بیافریند؟» از این رو خداوند آنچه به فکر او بیاید را آفریده است، تا بداند که خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست.(2)

«إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیَاتِنَا لَا یَخْفَوْنَ عَلَیْنَا أَ فَمَن یُلْقَی فِی النَّارِ خَیْرٌ أَم مَّن یَأْتِی آمِنًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(3)

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج روایت مفصّلی را نقل نموده که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بخشی از آن در جواب یکی از منکرین نبوّت می فرماید:

بی احترامی و عیب گویی و عتاب و سرزنش تو نسبت به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) خلاف فرموده خداوند در قرآن است، چرا که خداوند آن حضرت را بر همه ی

ص: 400


1- 552.. سوره ی فصّلت، آیه ی 39.
2- 553.. فی عیون الاخبار باسناده إلی علی بن الحسن بن علی بن فضال عن أبیه عن أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال: قلت له: لم خلق الله؟عز؟ الخلق علی أنواع شتی و لم یخلقه نوعا واحدا؟ قال: لئلا یقع فی الأوهام انه عاجز، فلا تقع صورة فی وهم ملحد الا و قد خلق الله؟عز؟ علیها خلقا، و لا یقول قائل: هل یقدر الله تعالی علی ان یخلق علی صورة کذا و کذا الا وجد ذلک فی خلقه تبارک و تعالی فیعلم بالنظر إلی أنواع خلقه انه علی کل شی ء قدیر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 551، ح 62]
3- 554.. سوره ی فصّلت، آیه ی 40.

پیامبران فضیلت داده، جز این که او در مقابل هر پیامبری دشمنی از مشرکان قرار داده و فرموده است: «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِینَ وَ کَفَی بِرَبِّکَ هَادِیًا وَ نَصِیرًا»(1)، و پیامبر ما(صلی الله علیه و آله) به خاطر جلالت قدر او -- در پیشگاه خداوند -- دشمنان بیشتری داشته، و مشقّت و آزارهای فراوان تری را تحمّل نموده است، و دشمنان او فراوان نسبت به آزار و تکذیب و جلوگیری از نبوّت او کوشیده اند و با کفر و نفاق خود، در مقام ابطال دعوت و تغییر آیین و مخالفت با سنّت های او بر آمده اند، و سخت ترین حیله و کید آنان این بود که مردم را از پذیرفتن ولایت وصیّ او منع نموده و بر دشمنی با او واداشته اند، و در مقام این برآمدند که کتاب این پیامبر(صلی الله علیه و آله) را تغییر بدهند، و آیاتی که درباره ی فضیلت خوبان و کفر دیگران نازل شده است را از آن حذف کنند، و خداوند که نیّات آنان را می دانسته فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیَاتِنَا لَا یَخْفَوْنَ عَلَیْنَا»، و نیز فرموده است: «یُرِیدُونَ أَن یُبَدِّلُوا کَلَامَ اللَّهِ.»(2)و(3)

ص: 401


1- 555.. سوره ی فرقان، آیه ی 31.
2- 556.. سوره ی فتح، آیه ی 15.
3- 557.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام) مجیبا لبعض الزنادقة: و اما ما ذکرته من الخطاب الدال علی تهجین النّبی(صلی الله علیه و آله) و الإزراء به و التأنیب له مع ما أظهره الله تبارک و تعالی فی کتابه من تفضیله إیاه علی سایر أنبیائه فان الله؟عز؟ جعل لکل نبی عدوا من المشرکین کما قال فی کتابه و بحسب جلالة منزلة نبینا(صلی الله علیه و آله) عند ربه کذلک عظم محنته لعدوه الذی عاذ منه فی حال شقاقه و نفاقه، و کل أذی و مشقة لدفع نبوته و تکذیبه إیاه و سعیه فی مکارهه و قصده لنقض کل ما أبرمه، و اجتهاده و من ما لاه علی کفره و عناده و نفاقه و إلحاده فی ابطال دعوته و تغییر ملته و مخالفة سنته، و لم یر شیئا أبلغ فی تمام کیده من تنفیرهم عن موالاة وصیه و إیحاشهم منه و صدهم عنه و اغرائهم بعداوته، و القصد لتغییر الکتاب الذی جاء به، و إسقاط ما فیه من فضل ذوی الفضل و کفر ذوی الکفر، منه و ممن وافقه علی ظلمه و بغیه و شرکه، و لقد علم الله ذلک منهم فقال: إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا و قال: «یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللَّهِ» و لقد احضروا الکتاب مکملا مشتملا علی التأویل و التنزیل و المحکم و المتشابه و الناسخ و المنسوخ، لم یسقط منه حرف الف و لا لام، فلما وقفوا علی ما بینه الله من أسماء أهل الحق و الباطل، و ان ذلک ان ظهر نقض ما عقدوه، قالوا: لا حاجة لنا فیه نحن مستغنون عنه بما عندنا، و لذلک قال: «فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ» ثم دفعهم الاضطرار بورود المسائل علیهم عما لا یعلمون تأویله إلی جمعه و تألیفه و تضمینه من تلقائهم ما یقیمون به دعائم کفرهم، فصرخ منادیهم: من کان عنده شی ء من القرآن فلیأتنا به و وکلوا تألیفه و نظمه إلی بعض من وافقهم علی معاداة أولیاء الله فألفه علی اختیارهم، و ما یدل للمتأمل علی اختلال تمییزهم و افترائهم و ترکوا منه ما قدروا انه لهم و هو علیهم، و زادوا فیه ما ظهرتنا کره و تنافره، و علم الله ان ذلک یظهر و یبین، فقال: «ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ» و انکشف لأهل الاستبصار عوارهم و افتراؤهم، و الذی بدا فی الکتاب من الإزراء علی النّبی(صلی الله علیه و آله) من فریة الملحدین و لذلک قال: «إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً» فیذکر جل ذکره لنبیه(صلی الله علیه و آله) ما یحدثه عدوه فی کتابه من بعده بقوله: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ» یعنی انه ما من نبی تمنی مفارقة ما یعاینه من نفاق قومه و عقوقهم و الانتقال إلی دار الاقامة الا القی الشیطان المعرض لعداوته عند فقده فی الکتاب الذی انزل علیه ذمه و القدح فیه و الطعن علیه، فینسخ الله ذلک من قلوب المؤمنین فلا تقبله و لا تصغی الیه غیر قلوب المنافقین و الجاهلین، و یحکم الله آیاته بأن یحمی أولیائه من الضلال و العدوان و مشایعة أهل الکفر و العدوان و الطغیان الذین لم یرض الله ان یجعلهم کالأنعام، حتی قال: «بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا» فافهم هذا و اعمل به، و اعلم انک ما قد ترکت مما یجب علیک السؤال عنه أکثر مما سألت، و انی قد اقتصرت علی تفسیر یسیر من کثیر لعدم حملة العلم و قلة الراغبین فی التماسه، و فی دون ما بینت لک بلاغ لذوی الألباب. قال عز من قائل: أَ فَمَنْ یُلْقی فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 551، ح 63]

ص: 402

«لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»(1)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از امام باقر و امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرموده اند:

مقصود از این آیه این است که در خبرهایی که قرآن از گذشته و آینده داده است، باطلی وجود ندارد، و همه خبرهای آن مطابق با واقع است.(2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

«لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ» یعنی لا من قبل التوراة و لا من قبل الإنجیل و الزبور، و «مِنْ خَلْفِهِ» یعنی و لا من بعده کتاب یبطله.(3)

ابوبصیر گوید: شخصی نزد امام صادق(علیه السلام) از درد ناف شکایت نمود و آن حضرت به او فرمود:

دست خود را بر روی موضع درد قرار بده و سه مرتبه بگو: «وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ * لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» و اگر چنین کنی به اذن خدا شفا می یابی.(4)

ص: 403


1- 558.. سوره ی فصّلت، آیه ی 42.
2- 559.. معناه أنه لیس فی إخباره عما مضی باطل و لا فی إخباره عما یکون فی المستقبل باطل بل إخباره کلها موافقة لمخبراتها و هو المروی عن أبی جعفر(علیه السلام) و أبی عبد الله(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 9، ص 23]
3- 560.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ یعنی القرآن الذی لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ قال لا یأتیه الباطل من قبل التوراة و لا من قبل الإنجیل و الزبور و أما من خلفه لا یأتیه من بعده کتاب یبطله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 266]
4- 561.. فی کتاب طب الائمة باسناده إلی أبی بصیر قال: شکی رجل إلی أبی -- عبد الله(علیه السلام) وجع السرة فقال له: اذهب فضع یدک علی الموضع الذی تشتکی و قال: «وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» ثلثا فانک تعافی بإذن الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 554]

«وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِیًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آیَاتُهُ أَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًی وَ شِفَاء وَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی أُوْلَئِکَ یُنَادَوْنَ مِن مَّکَانٍ بَعِیدٍ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

یعنی اگر این قرآن به زبان عجمی می بود، و عربی نبود، عرب ها می گفتند: «چگونه ما آن را بیاموزیم، در حالی که زبان ما عربی است تو قرآن عجمی برای ما آورده ای؟» از این رو خداوند خواست قرآن را عربی نازل نماید، و عذر آنان را از بین ببرد، و فرمود: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ» یعنی ما هیچ پیامبری نفرستادیم مگر با زبان قوم او.(2)

مرحوم صدوق در کتاب عیون از حضرت رضا(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت روزی

نامی از قرآن برد، و آن را حجّت [و معجزه ی] بزرگی دانست و حقانیّت آن را از راه فصاحت

و نظم خاصّی که دارد بیان نمود و فرمود: قرآن ریسمان محکم خداوند و دستگیره ی مطمئن نجات و بهترین طریقه رسیدن به بهشت و نجات از آتش است، و با گذشت

زمان کهنه نمی شود و با تکرار بر زبان ها ملالتی نسبت به آن رخ نمی دهد، چرا که خداوند

آن را برای زمان خاصّی نفرستاده، بلکه آن دلیل و برهان هر انسانی است، و باطلی در آن راه

پیدا نمی کند «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ.»(3)

ص: 404


1- 562.. سوره ی فصّلت، آیه ی 44.
2- 563.. و قوله لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قال لو کان هذا القرآن أعجمیا لقالوا کیف نتعلمه و لساننا عربی و آتینا بقرآن أعجمی فأحب الله أن ینزله بلسانهم و قد قال الله؟عز؟ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 266]
3- 564.. أقول: و روی الصدوق؟ره؟ فی عیون الاخبار عن الحسین بن أحمد البیهقی قال حدثنا محمّد بن یحیی الصولی قال حدثنا محمّد بن موسی الرازی قال حدثنی أبی قال ذکر الرّضا(علیه السلام) یوما القرآن فعظم الحجة فیه و الایة و المعجزة فی نظمه، قال: هو حبل اللّه المتین و عروته الوثقی و طریقته المثلی المؤدی الی الجنة و المنجی من النار لا یخلق علی الازمنة و لا یغث علی الالسنة لأنه لم یجعل لزمان دون زمان بل جعل دلیل البرهان و الحجة علی کل إنسان «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 554]

و در کتاب عیون نیز از آن حضرت نقل شده که -- درباره ی اساس اسلام و شرایع دین -- به مأمون نوشت:

«و از شرایع دین است، تصدیق به کتاب خدا و آن صادق و عزیز است، و «(لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ) وَ أَنَّهُ الْمُهَیْمِنُ عَلَی الْکُتُبِ کُلِّهَا وَ أَنَّهُ حَقٌّ مِنْ فَاتِحَتِهِ إِلَی خَاتِمَتِهِ نُؤْمِنُ بِمُحْکَمِهِ وَ مُتَشَابِهِهِ وَ خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ وَ وَعْدِهِ وَ وَعِیدِهِ وَ نَاسِخِهِ وَ مَنْسُوخِهِ وَ قِصَصِهِ وَ أَخْبَارِهِ لَا یَقْدِرُ أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ أَنْ یَأْتِیَ بِمِثْلِهِ ….»(1)

سوره ی فصّلت، آیات 45 تا 54

متن:

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفی شَکٍّ مِنْهُ مُریبٍ 45 مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلاَّمٍ

ص: 405


1- 565.. و روی أیضا فی باب ما کتبه الرّضا(علیه السلام) للمأمون فی محض الإسلام و شرایع الدین و فیه: و التصدیق بکتابه الصّادق العزیز الذی «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» و انه المهیمن علی الکتب کلها و انه حق من فاتحته الی خاتمته، نؤمن محکمه و متشابهه و خاصه و عامه و وعده و وعیده و ناسخه و منسوخه و قصصه و أخباره لا یقدر أحد من المخلوقین أن یأتی بمثله… الی آخر الحدیث. [همان]

لِلْعَبیدِ 46 إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَکْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ یَوْمَ یُنادیهِمْ أَیْنَ شُرَکائی قالُوا آذَنَّاکَ ما مِنَّا مِنْ شَهیدٍ 47 وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحیصٍ 48 لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ 49 وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ هذا لی وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلی رَبِّی إِنَّ لی عِنْدَهُ لَلْحُسْنی فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بِما عَمِلُوا وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلیظٍ 50 وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَی الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأی بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَریضٍ 51 قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ کَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فی شِقاقٍ بَعیدٍ 52 سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهیدٌ 53 أَلا إِنَّهُمْ فی مِرْیَةٍ

مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ مُحیطٌ 54

لغات:

«أکمام» جمع کِمّ، وکِمّ جمع کِمّة است و آن ظرف طلع درخت خرماست، و «تَکَمَّمَ الرجل فی ثوبه» إذا تلفّف به، و «إیذان» به معنای اعلام است، و «آذنّاک» یعنی أعلمناک و أسمعناک، و «ضَلَّ عنهم» یعنی غاب عنهم، و «یدعون» به معنای «یعبدون» است، و «محیص» به معنای مهرب و محل فرار است، و «لَا یَسْأَمُ الْإِنسَانُ» یعنی لا یملّ من طلب النعمة، و «نأی بجانبه» یعنی بَعُدَ و مالَ بِنفسهِ تَجبُّراً، و «دعاءٍ عریض» یعنی دعای کثیر و دائم، و «آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ» یعنی فی أقطار السماوات و الأرض من النعم و الحوادث و العبر، و «و فی أنفسهم» یعنی من بدایع الحکم و لطائف الصنع، و «بِکُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ» یعنی علماً و قدرةً فلا یفوته شئ.

ص: 406

ترجمه:

ما به موسی کتاب آسمانی دادیم سپس در آن اختلاف شد و اگر فرمانی از ناحیه پروردگارت در این باره صادر نشده بود (که باید به آنان مهلت داد تا اتمام حجّت شود)، در میان آنها داوری می شد (و به کیفر می رسیدند) ولی آنها هنوز درباره آن شکّی تهمت انگیز دارند! (45) کسی که عمل صالحی انجام دهد، سودش برای خود اوست و هر کس بدی کند، به خویشتن بدی کرده است و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمی کند! (46) علم به قیامت (و لحظه وقوع آن) تنها به خدا بازمی گردد هیچ میوه ای از غلاف خود خارج نمی شود، و هیچ زنی باردار نمی گردد و وضع حمل نمی کند مگر به علم او و آن روز که آنها را ندا می دهد (و می گوید:) کجایند شریکانی که برای من می پنداشتید؟! می گویند: «(پروردگارا!) ما عرضه داشتیم که هیچ گواهی بر گفته خود نداریم!» (47) و همه معبودانی را که قبلًا می خواندند محو و گم می شوند و می دانند هیچ گریزگاهی ندارند! (48) انسان هرگز از تقاضای نیکی (و نعمت) خسته نمی شود و هر گاه شرّ و بدی به او رسد، بسیار مأیوس و نومید می گردد! (49) و هر گاه او را رحمتی از سوی خود بعد از ناراحتی که به او رسیده بچشانیم می گوید: «این بخاطر شایستگی و استحقاق من بوده، و گمان نمی کنم قیامت برپا شود و (بفرض که قیامتی باشد،) هر گاه بسوی پروردگارم بازگردانده شوم، برای من نزد او پاداشهای نیک است. ما کافران را از اعمالی که انجام داده اند (بزودی) آگاه خواهیم کرد و از عذاب شدید به آنها می چشانیم. (50) و هر گاه به انسان (غافل و بی خبر) نعمت دهیم، روی می گرداند و به حال تکبّر از حق دور می شود ولی هر گاه مختصر ناراحتی به او رسد، تقاضای فراوان و مستمرّ (برای بر طرف شدن آن) دارد! (51) بگو: «به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خداوند

ص: 407

باشد و شما به آن کافر شوید، چه کسی گم راهتر خواهد بود از کسی که در مخالفت شدیدی

قرار دارد؟! (52) به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها

نشان می دهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است آیا کافی نیست که پروردگارت

بر همه چیز شاهد و گواه است؟! (53) آگاه باشید که آنها از لقای پروردگارشان در شکّ و تردیدند و آگاه باشید که خداوند به همه چیز احاطه دارد! (54)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا وَ مَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ»(1)

ابراهیم بن ابی محمود گوید: به امام رضا(علیه السلام) گفتم: آیا خدا بندگان خود را مجبور بر گناهان می کند؟ فرمود:

«خداوند کسی را اجبار به گناه و عبادت نمی کند، بلکه آنان را مخیّر و مختار

قرار می دهد، و اگر گناه بکنند، به آنان مهلت می دهد تا توبه کنند» گفتم: آیا او مردم

را به چیزی که طاقت آن را ندارند تکلیف می نماید؟ فرمود: چگونه ممکن است چنین کاری را بکند، در حالی که می فرماید: «وَ مَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ؟»

سپس فرمود: پدرم از پدرش امام صادق(علیه السلام) نقل کرد که فرمود:

هر کس گمان کند که خداوند بندگان خود را اجبار به گناه می کند، و به آنچه طاقت آن را ندارند تکلیف می نماید [او مسلمان نیست و] شما نباید از حیوانی که او ذبح می کند. بخورید، و نباید شهادت او را بپذیرید، و نباید پشت سر او نماز بخوانید، و نباید چیزی از زکات را به او بدهید.(2)

ص: 408


1- 566.. سوره ی فصّلت، آیه ی 46.
2- 567.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ الْآدَمِیِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُوصَفُ بِالتَّرْکِ کَمَا یُوصَفُ خَلْقُهُ وَ لَکِنَّهُ مَتَی عَلِمَ أَنَّهُمْ لَا یَرْجِعُونَ عَنِ الْکُفْرِ وَ الضَّلَالِ مَنَعَهُمُ الْمُعَاوَنَةَ وَ اللُّطْفَ وَ خَلَّی بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ اخْتِیَارِهِمْ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ قَالَ الْخَتْمُ هُوَ الطَّبْعُ عَلَی قُلُوبِ الْکُفَّارِ عُقُوبَةً عَلَی کُفْرِهِمْ کَمَا قَالَ؟عز؟ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّهِ؟عز؟ هَلْ یُجْبِرُ عِبَادَهُ عَلَی الْمَعَاصِی فَقَالَ بَلْ یُخَیِّرُهُمْ وَ یُمْهِلُهُمْ حَتَّی یَتُوبُوا قُلْتُ فَهَلْ یُکَلِّفُ عِبَادَهُ مَا لَا یُطِیقُونَ فَقَالَ کَیْفَ یَفْعَلُ ذَلِکَ وَ هُوَ یَقُولُ وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُجْبِرُ عِبَادَهُ عَلَی الْمَعَاصِی أَوْ یُکَلِّفُهُمْ مَا لَا یُطِیقُونَ فَلَا تَأْکُلُوا ذَبِیحَتَهُ وَ لَا تَقْبَلُوا شَهَادَتَهُ وَ لَا تُصَلُّوا وَرَاءَهُ وَ لَا تُعْطُوهُ مِنَ الزَّکَاةِ شَیْئاً. [عیون، ج 1، ص 123، ح 16]

«إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا تَخْرُجُ مِن ثَمَرَاتٍ مِّنْ أَکْمَامِهَا وَ مَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَی وَ لَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ یَوْمَ یُنَادِیهِمْ أَیْنَ شُرَکَائِی قَالُوا آذَنَّاکَ مَا مِنَّا مِن شَهِیدٍ * وَ ضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَدْعُونَ مِن قَبْلُ وَ ظَنُّوا مَا لَهُم مِّن مَّحِیصٍ»(1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند در روز قیامت به مشرکان -- که غیر خدا را می پرستیده اند -- می گوید: کسانی را که شما شریک من می دانستید کجایند؟ و آنان در پاسخ می گویند: «ما گواه بر چنین چیزی نیستیم» و آنان پرستش غیر خدا را از یاد برده، و می دانند که هیچ ملجأ و پناهگاهی ندارند!(2)

ص: 409


1- 568.. سوره ی فصّلت، آیات 47 و 48.
2- 569.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ یَوْمَ یُنادِیهِمْ أَیْنَ شُرَکائِی یعنی ما کانوا یعبدون من دون الله قالُوا آذَنَّاکَ أی أعلمناک ما مِنَّا مِنْ شَهِیدٍ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ إلی قوله وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحِیصٍ أی علموا أنه لا محیص لهم و لا ملجأ و لا مفر. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 266]

«سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

چه آیه و نشانه حقّی جز ما وجود دارد، که خداوند به اهل آفاق نشان بدهد؟(2)

و در سخن دیگری فرمود:

مقصود از آیات نشانه های حقانیّت و قیام حضرت مهدیّ(علیه السلام) است، و آن نشانه ها کشته شدن [زیادی از] مردم و مسخ شدن گروهی دیگر است، تا مردم به حقانیّت آن حضرت پی ببرند.(3)

حدیث فوق از امام باقر(علیه السلام) در کتاب غیبت نعمانی نیز نقل شده است.(4)

ص: 410


1- 570.. سوره ی فصّلت، آیه ی 53.
2- 571.. سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ فَأَیُّ آیَةٍ فِی الْآفَاقِ غَیْرِنَا أَرَاهَا اللَّهُ أَهْلَ الْآفَاقِ -- وَ قَالَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها فَأَیُّ آیَةٍ أَکْبَرُ مِنَّا. [کامل الزیارات، ص 329، باب 108، ح 2]
3- 572.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا جعفر بن محمّد بن مالک عن القاسم بن إسماعیل الأنباری عن الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن إبراهیم عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ قال فِی الْآفاقِ انتقاص الأطراف علیهم وَ فِی أَنْفُسِهِمْ بالمسخ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أنه القائم؟عج؟. [تأویل الآیات، ص 537، ح 17]
4- 573.. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ مِنْ کِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ وَ وُهَیْبٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ(علیه السلام) عَنْ تَفْسِیرِ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ فَقَالَ یُرِیهِمْ فِی أَنْفُسِهِمُ الْمَسْخَ وَ یُرِیهِمْ فِی الْآفَاقِ انْتِقَاصَ الْآفَاقِ عَلَیْهِمْ فَیَرَوْنَ قُدْرَةَ اللَّهِ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ فِی الْآفَاقِ وَ قَوْلِهِ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ یَعْنِی بِذَلِکَ خُرُوجَ الْقَائِمِ هُوَ الْحَقُّ مِنَ اللَّهِ؟عز؟ یَرَاهُ هَذَا الْخَلْقُ لَا بُدَّ مِنْهُ. [غیبت نعمانی، ص 269]

و در کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از آیات، نشانه های مربوط به قیام حضرت قائم؟عج؟ است. و «خَسف و مَسخ و قَذف» از نشانه های حقانیّت آن حضرت می باشد.(1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از آیات آفاقی، گرفتن خورشید، و زلزله، و آنچه است که در آسمان رخ می دهد، و مقصود از آیات انفسی، نشانه هایی مانند گرسنگی، تشنگی، سیری،

سیرابی، بیماری، سلامتی، فقر و نیازمندی، رضایت، خشم، ترس و امنیّت است، که نشانه های حقانیّت خداوند است، چنان که شاعر می گوید:

و فی کلّ شی ء له آیة

تدلّ علی أنّه واحد

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از آیات آفاقی فتنه های اطراف زمین است، و مقصود از آیات انفسی مسخ دشمنان اسلام است.(2)

مؤلّف گوید:

منافاتی بین معانی یاد شده نیست و آیه تاب همه این معانی را دارد، و الله العالم.

ص: 411


1- 574.. سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنِ الطَّیَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ قَالَ خَسْفٌ وَ مَسْخٌ وَ قَذْفٌ قَالَ قُلْتُ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ قَالَ دَعْ ذَا ذَاکَ قِیَامُ الْقَائِمِ. [کافی، ج 8، ص 166، ح 18]
2- 575.. فی إرشاد المفید علی بن أبی حمزة عن أبی الحسن موسی(علیه السلام) فی قوله «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» قال: الفتن فی آفاق الأرض، و المسخ فی أعداء الحق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 556، ح 76]

ص: 412

سوره ی شوری

اشاره

محلّ نزول: مکّه.

به جز آیات 23، 24، 25 و 27 که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی فصّلت نازل شده است.

تعداد آیات: 53 آیه.

ثواب قرائت سوره ی شوری

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی شوری را قرائت کند، خداوند روز قیامت او را مبعوث می نماید،

در حالی که صورت او مانند برف و یا خورشید، نورانی خواهد بود، تا این که در

پیشگاه خداوند قرار می گیرد، و خداوند به او می فرماید: «ای بنده ی من، تو همواره

سوره ی شوری را قرائت می کردی و پاداش قرائت آن را نمی دانستی، و اگر برکات

و ثواب این سوره را می دانستی هرگز از قرائت آن خسته نمی شدی، و لکن من

پاداش تو را می دهم».

سپس به ملائکه می فرماید:

«او را داخل بهشت کنید» و برای او در بهشت قصری از یاقوت سرخ می باشد،

که درها و بالکن ها و پله های آن از یاقوت است، و باطن آن از ظاهر آن دیده می شود،

و ظاهر آن از باطن آن دیده می شود، و برای او در آن قصیر یک حورالعین، و هزار کنیز و

ص: 413

هزار غلام از فرزندان بهشتی خواهد بود که همواره در بهشت با او

هستند، همان گونه که خداوند آنان را در قرآن توصیف نموده است.(1)

در خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، ملائکه برای او درود می فرستند، و بعد از مرگ

به او ترّحم می کنند….(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد، و بر خود بیاویزد، از شرّ مردم ایمن خواهد بود و کسی

که بنویسد و بشوید و از آب آن بنوشد، در سفر ایمن خواهد شد.(3)

ص: 414


1- 576.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ حمعسق بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ وَجْهُهُ کَالثَّلْجِ أَوْ کَالشَّمْسِ حَتَّی یَقِفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ؟عز؟ فَیَقُولُ عَبْدِی أَدَمْتَ قِرَاءَةَ حمعسق وَ لَمْ تَدْرِ مَا ثَوَابُهَا أَمَا لَوْ دَرَیْتَ مَا هِیَ وَ مَا ثَوَابُهَا لَمَا طلت [مَلِلْتَ] قِرَاءَتَهَا وَ لَکِنْ سَأُجِیزُکَ جَزَاءَکَ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ وَ لَهُ فِیهَا قَصْرٌ مِنْ یَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ أَبْوَابُهَا وَ شُرَفُهَا وَ دَرَجُهَا مِنْهَا یُرَی ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا وَ أَلْفُ غُلَامٍ مِنَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِینَ الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ؟عز؟. [ثواب الأعمال، ص 113]
2- 577.. من (خواص القرآن): روی عن رسول الله(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة صلت علیه الملائکة، و ترحموا علیه بعد موته و من کتبها بماء المطر، و سحق بذلک الماء کحلا، و اکتحل به من بعینه بیاض قلعه، و زال عنه کل ما کان عارضا فی عینه من الآلام بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 801، ح 2]
3- 578.. قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها و علقها علیه أمن من الناس، و من شربها فی سفر أمن». [تفسیر برهان، ج 4، ص 801، ح 4]

سوره ی شوری، آیات 1 تا 18

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

حم 1 عسق 2 کَذلِکَ یُوحی إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 3 لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ 4 تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ 5 وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ اللَّهُ حَفیظٌ عَلَیْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکیلٍ 6 وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فیهِ فَریقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیرِ 7 وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ 8 أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 9 وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فیهِ مِنْ شَیْ ءٍ فَحُکْمُهُ إِلَی اللَّهِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبِّی عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنیبُ 10 فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً یَذْرَؤُکُمْ فیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ 11 لَهُ

ص: 415

مَقالیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ 12 شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عیسی أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ یُنیبُ 13 وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذینَ أُورِثُوا الْکِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفی شَکٍّ مِنْهُ مُریبٍ 14 فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ لا حُجَّةَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنا وَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ 15 وَ الَّذینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ 16 اللَّهُ الَّذی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمیزانَ وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَریبٌ 17 یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا

الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفی ضَلالٍ بَعیدٍ 18

لغات:

«الذَرأ» إظهار الخَلق بإیجاده، و «شَرَعَ اللّه الدین» یعنی بیّن و أظهرالدین، و منه المشرعة و الشریعة لکونهما فی مکانٍ ظاهر معلوم، بنابراین «شَریعت و شرایع و شَرعة» مذهب مستقیم و آشکاری است که خداوند آن ها را تشریع فرموده است، و «مقالید السماوات» مفاتیح خزائن آن هاست، و «إنابة» به معنای اقبال و توجّه به خداوند است، و «بَغیاً بینهم» یعنی حَسَداً و عَداوَةً، و «لا حجّة بیننا» یعنی لا محاجّة و لا خصومة بیننا و بینکم لظهور الحقّ، و «داحضةً» به معنای باطلةً است، و «میزان» وسیله ی سنجش است، تا حق و انصاف روشن شود، و «مشفقون» به معنای

ص: 416

خائفون است، و آن خوف همراه با امید است، و «یُمارون» به معنای یخاصمون است، و «مِریَة» به معنای شک است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حم. (1) عسق. (2) این گونه خداوند عزیز و حکیم به تو و پیامبرانی که پیش از تو بودند وحی می کند. (3) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست و او بلندمرتبه و بزرگ است! (4) نزدیک است آسمانها (بخاطر نسبتهای ناروای مشرکان) از بالا متلاشی شوند و فرشتگان پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را بجا می آورند و برای کسانی که در زمین هستند استغفار می کنند آگاه باشید خداوند آمرزنده و مهربان است. (5) کسانی که غیر خدا را ولیّ خود انتخاب کردند، خداوند حساب همه اعمال آنها را نگه می دارد و تو مأمور نیستی که آنان را مجبور به قبول حقّ کنی! (6) و این گونه قرآنی عربی [فصیح و گویا] را بر تو وحی کردیم تا «أمّ القری» [مکّه] و مردم پیرامون آن را انذار کنی و آنها را از روزی که همه خلایق در آن روز جمع می شوند و شکّ و تردید در آن نیست بترسانی گروهی در بهشتند و گروهی در آتش سوزان! (7) و اگر خدا می خواست همه آنها را امّت واحدی قرار می داد (و به زور هدایت می کرد، ولی هدایت اجباری سودی ندارد) امّا خداوند هر کس را بخواهد در رحمتش وارد می کند، و برای ظالمان ولیّ و یاوری نیست. (8) آیا آنها غیر از خدا را ولیّ خود برگزیدند؟! در حالی که «ولیّ» فقط خداوند است و اوست که مردگان را زنده می کند، و اوست که بر هر چیزی تواناست! (9) در هر چیز اختلاف کنید، داوریش با خداست این است خداوند، پروردگار من، بر او توکّل کرده ام و به سوی او بازمی گردم! (10) او آفریننده آسمانها و زمین است و از جنس شما

ص: 417

همسرانی برای شما قرار داد و جفتهایی از چهارپایان آفرید و شما را به این وسیله [بوسیله همسران] زیاد می کند هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست! (11) کلیدهای آسمانها و زمین از آن اوست روزی را برای هر کس بخواهد گسترش می دهد یا محدود می سازد او به همه چیز داناست. (12) آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید! و بر مشرکان گران است آنچه شما آنان را به سویش دعوت می کنید! خداوند هر کس را بخواهد برمی گزیند، و کسی را که به سوی او بازگردد هدایت می کند. (13) آنان پراکنده نشدند مگر بعد از آنکه علم و آگاهی به سراغ شان آمد و این تفرقه جویی بخاطر انحراف از حق (و عداوت و حسد) بود و اگر فرمانی از سوی پروردگارت صادر نشده بود که تا سرآمد معیّنی (زنده و آزاد) باشند، در میان آنها داوری می شد و کسانی که بعد از آنها وارثان کتاب شدند نسبت به آن در شک و تردیدند، شکی همراه با بدبینی! (14) پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آن چنان که مأمور شده ای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آورده ام و مأمورم در میان شما عدالت کنم خداوند پروردگار ما و شماست نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست و خداوند ما و شما را در یک جا جمع می کند، و بازگشت (همه) به سوی اوست!» (15) کسانی که (از روی لجاجت) درباره خدا بعد از پذیرفتن (و ایمان به) او، محاجّه می کنند، دلیل شان نزد پروردگارشان باطل و بی پایه است و غضب بر آنهاست و عذابی شدید دارند. (16) خداوند کسی است که کتاب را بحق نازل کرد و میزان (سنجش

ص: 418

حق و باطل و خبر قیامت) را نیز تو چه می دانی شاید ساعت (قیام قیامت) نزدیک باشد! (17) کسانی که به قیامت ایمان ندارند درباره آن شتاب می کنند ولی آنها که ایمان آورده اند پیوسته از آن هراسانند، و می دانند آن حق است آگاه باشید کسانی که در قیامت تردید می کنند، در گم راهی عمیقی هستند. (18)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«حم * عسق * کَذَلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(1)

در تفسیر قمّی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«حم * عسق» عدد سال های حضرت مهدی(علیه السلام) است… و دانش هر چیزی در «عسق» است.(2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

«حم * عسق» حروف متفرّق اسم اعظم الهی است، و پیامبر و امام؟سهما؟ آن ها را تألیف می کنند و اسم اعظم به دست می آید، و خداوند را با آن می خوانند و او اجابت می فرماید.(3)

ص: 419


1- 579.. سوره ی شوری، آیات 3-1.
2- 580.. حدثنا أحمد بن علی و أحمد بن إدریس قالا: حدثنا محمّد بن أحمد العلوی عن العمرکی عن محمّد بن جمهور قال: حدثنا سلیمان بن سماعة عن عبد الله بن القاسم عن یحیی بن مسیرة [میسرة] الخثعمی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: سمعته یقول حم عسق أعداد سنی القائم و قاف جبل محیط بالدنیا من زمرد أخضر فحضره السماء من ذلک الجبل و علم کل شی ء فی عسق. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 267]
3- 581.. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ حم عسق هو حروف من اسم الله الأعظم المقطوع یؤلفه رسول الله(صلی الله علیه و آله) أو الإمام(علیه السلام) فیکون الاسم الأعظم الذی إذا دعا الله به أجاب ثم قال: کَذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 267]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

«حم» به معنای حتم است، و «عین» به معنای عذاب است، و «سین» به معنای سنین است مانند سنین یوسف(علیه السلام)، و «قاف» به معنای قذف و خسف و مسخ است، که در آخرالزمان بر سفیانی و یاران او وارد می شود، و یاران او و ناس از قبیله کلب سی هزار هزار نفر هستند که قیام می کنند، و آن در زمانی است که حضرت مهدی(علیه السلام) در مکّه ظهور می نماید [و سفیانی و یاران او در بیداء بین مکّه و مدینه گرفتار خسف و مسخ و قذف می شوند.](1)

امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:

و امّا «حم * عسق» به معنای حکیم استوار و عالم و سمیع و قادر و قویّ است.(2)

و نیز فرمود:

«وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ» مخصوص به مؤمنین و شیعیان است.(3)

ص: 420


1- 582.. بحذف الإسناد یرفعه إلی محمّد بن جمهور عن السکونی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال حم حمیم و عین عذاب و سین سنون کسنی یوسف و قاف قذف و خسف و مسخ یکون فی آخر الزمان بالسفیانی و أصحابه و ناس من کلب ثلاثون ألف ألف یخرجون معه و ذلک حین یخرج القائم؟عج؟ بمکة و هو مهدی هذه الأمة. [تأویل الآیات، ص 528، ح 3]
2- 583.. فی کتاب معانی الاخبار باسناده إلی سفیان بن سعید الثوری عن الصّادق(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): و اما حم عسق فمعناه الحکیم المثبت العالم السمیع القادر القوی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 556، ح 3]
3- 584.. فی مجمع البیان أبی بن کعب عن النّبی(صلی الله علیه و آله) من قرء سورة حم عسق کان ممن تصلی علیه الملائکة و یستغفرون له و یسترحمون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 556، ح 2]

«وَ کَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ تُنذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ»(1)

امام جواد(علیه السلام) فرمود:

پیامبر(صلی الله علیه و آله) به این خاطر «أمّی» نامیده شد که اهل مکّه بود و مکّه «أُمَّ الْقُرَی» نامیده شده است، چنان که خداوند می فرماید: «لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا.»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مکّه به این خاطر «أُمَّ الْقُرَی» گفته شده که آن نخستین بقعه ای است که خداوند روی زمین خلق کرده است، چنان که می فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا …»(3)و(4)

ص: 421


1- 585.. سوره ی شوری، آیه ی 7.
2- 586.. حدثنا أحمد بن محمّد عن أبی عبد الله البرقی عن جعفر بن محمّد الصوفی قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) محمّد بن علی الرّضا(علیه السلام) و قلت له یا ابن رسول الله لم سمی النّبی الأمی قال ما یقول الناس قال قلت له جعلت فداک یزعمون أنما سمی النّبی الأمی لأنه لم یکتب فقال کذبوا علیهم لعنة الله أنی یکون ذلک و الله تبارک و تعالی یقول فی محکم کتابه هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ فکیف کان یعلمهم ما لا یحسن و الله لقد کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقرأ و یکتب باثنین و سبعین أو بثلاثة و سبعین لسانا و إنّما سمی الأمی لأنه کان من أهل مکة و مکة من أمهات القری و ذلک قول الله تعالی فی کتابه لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها. [بصائر الدرجات، ص 225، ح 1]
3- 587.. سوره ی آل عمران، آیه ی 96.
4- 588.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله: تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ قال للمؤمنین من الشیعة التوابین خاصة، و لفظ الآیة عامة و معناه خاص و قوله: وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها قال: أم القری مکة سمیت أم القری لأنها أول بقعة خلقها الله من الأرض لقوله «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 268]

در تفسیر آیه «وَ تُنذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ» روایت مفصّلی نقل شده و در ذیل آن آمده که پادشاه روم برای کشف حقانیّت امیرالمؤمنین(علیه السلام) -- و معاویه از هر کدام نماینده ای طلب نمود، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) امام حسن(علیه السلام) را نزد او فرستاد، و پادشاه روم سؤالاتی از او کرد و امام حسن پاسخ همه سؤالات او را داد.

و در اواخر این حدیث آمده که پادشاه روم به امام حسن(علیه السلام) گفت: هنگامی که مؤمنین می میرند ارواح آنان کجا می روند؟ فرمود:

«در هر شب جمعه ای نزد صخره ی بیت المقدس جمع می شوند، و آن عرش ادنای الهی است، و از آنجا خداوند زمین را گسترده می کند و در آنجا آن را در هم می پیچد، و از آنجا محشر بر پا می شود و خداوند مستولی بر آسمان و ملائکه می گردد.

سپس گفت:

ارواح کفّار پس از مرگ در کجا جمع می شوند؟ امام حسن(علیه السلام) فرمود: در وادی

حضرموت پشت شهر یمن، و سپس خداوند آتشی از مشرق و آتشی از مغرب

می فرستد و به دنبال آن دو باد تند می وزد و مردم را نزد صخره ی بیت المقدس

جمع می کند، و اهل بهشت در سمت راست صخره جمع می شوند و اهل دوزخ در

سمت چپ صخره، و جهنّم نیز در سمت چپ صخره در تخوم ارض یعنی طبقه

هفتم پایین زمین قرار دارد و در آن، چاه فلق و سجّین می باشد، و سپس خلایق از

کنار صخره ی بیت المقدس متفرّق می شوند و بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ می روند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ.»(1)

ص: 422


1- 589.. قال: فإنه حدثنی الحسین بن عبد الله السکینی عن أبی سعید البجلی [النحلی] عن عبد الملک بن هارون عن أبی عبد الله(علیه السلام) عن آبائه(علیه السلام) قال لما بلغ أمیر المؤمنین(علیه السلام) أمر معاویة و أنه فی مائة ألف قال من أی القوم قالوا من أهل الشام، قال(علیه السلام) لا تقولوا من أهل الشام و لکن قولوا من أهل الشوم هم من أبناء مضر لعنوا علی لسان داود فجعل الله منهم القردة و الخنازیر، ثم کتب(علیه السلام) إلی معاویة لا تقتل الناس بینی و بینک و هلم إلی المبارزة فإن أنا قتلتک فإلی النار أنت و تستریح الناس منک و من ضلالتک و إن قتلتنی فأنا إلی الجنة و یغمد عنک السیف الذی لا یسعنی غمده حتی أرد مکرک و بدعتک، و أنا الذی ذکر الله اسمه فی التوراة و الإنجیل بمؤازرة رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و أنا أول من بایع رسول الله(صلی الله علیه و آله) تحت الشجرة فی قوله: «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ». فلما قرأ معاویة کتابه و عنده جلساؤه قالوا و الله قد أنصفک فقال معاویة و الله ما أنصفنی و الله لأرمینه بمائة ألف سیف من أهل الشام من قبل أن یصل إلی، و و الله ما أنا من رجاله، و لقد سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول و الله یا علی لو بارزک أهل الشرق و الغرب لقتلتهم أجمعین، فقال له رجل من القوم فما یحملک یا معاویة علی قتال من تعلم و تخبر فیه عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) بما تخبر ما أنت و نحن فی قتاله إلّا علی الضلالة! فقال معاویة: إنّما هذا بلاغ مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ و الله ما أستطیع أنا و أصحابی رد ذلک حتی یکون ما هو کائن. قال: و بلغ ذلک ملک الروم و أخبر أن رجلین قد خرجا یطلبان الملک فسأل من أین خرجا فقیل له رجل بالکوفة و رجل بالشام قال: فلمن الملک الآن فأمر وزراءه فقال تخللوا هل تصیبون من تجار العرب من یصفهما لی، فأتی برجلین من تجار الشام و رجلین من تجار مکة فسألهم عن صفتهما فوصفوهما له ثم قال لخزان بیوت خزائنه أخرجوا إلی الأصنام فأخرجوها فنظر إلیها فقال: الشامی ضال و الکوفی هاد، ثم کتب إلی معاویة أن ابعث إلی أعلم أهل بیتک و کتب إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام) أن ابعث إلی أعلم أهل بیتک، فأسمع منهما ثم أنظر فی الإنجیل کتابنا ثم أخبرکما من أحق بهذا الأمر و خشی علی ملکه، فبعث معاویة یزید ابنه و بعث أمیر المؤمنین الحسن ابنه(علیه السلام) فلما دخل یزید علی الملک أخذ بیده و قبلها ثم قبل رأسه ثم دخل علیه الحسن بن علی(علیه السلام) فقال: الحمد لله الذی لم یجعلنی یهودیا و لا نصرانیا و لا مجوسیا و لا عابدا للشمس و القمر و لا الصنم و لا البقر و جعلنی حنیفا مسلما و لم یجعلنی من المشرکین تبارک الله رب العرش العظیم وَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، ثم جلس لا یرفع بصره، فلما نظر ملک الروم إلی الرجلین أخرجهما ثم فرق بینهما ثم بعث إلی یزید فأحضره ثم أخرج من خزائنه ثلاثمائة و ثلاثة عشر صندوقا فیها تماثیل الأنبیاء و قد زینت بزینة کل نبی مرسل فأخرج صنما فعرضه علی یزید فلم یعرفه ثم عرض علیه صنما صنما فلا یعرف منها شیئا و لا یجیب منها بشی ء ثم سأله عن أرزاق الخلائق و عن أرواح المؤمنین أین تجتمع و عن أرواح الکفار أین تکون إذا ماتوا فلم یعرف من ذلک شیئا ثم دعا الملک الحسن بن علی(علیه السلام) فقال: إنّما بدأت بیزید بن معاویة کی یعلم أنک تعلم ما لا یعلم و یعلم أبوک ما لا یعلم أبوه فقد وصف لی أبوک و أبوه و نظرت فی الإنجیل فرأیت فیه محمّدا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الوزیر علیا(علیه السلام) فنظرت فی الأوصیاء فرأیت فیها أباک وصی محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله). فقال له الحسن: سلنی عما بدا لک مما تجده فی الإنجیل و عما فی التوراة و عما فی القرآن أخبرک به إن شاء الله تعالی، فدعا الملک بالأصنام فأول صنم عرض علیه فی صورة القمر فقال الحسن ع: هذه صفة آدم أبو البشر ثم عرض علیه أخری فی صفة الشمس فقال الحسن ع: هذه صفة حواء أم البشر ثم عرض علیه آخر فی صورة حسنة فقال: هذه صفة شیث بن آدم و کان أول من بعث و بلغ عمره فی الدنیا ألف سنة و أربعین عاما، ثم عرض علیه أخری فقال: هذه صفة نوح صاحب السفینة کان عمره ألفا و أربعمائة سنة و لبث فی قومه أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً، ثم عرض علیه آخر فقال: هذه صفة إبراهیم عریض الصدر طویل الجبهة ثم عرض علیه صنما آخر فقال: هذه صفة موسی بن عمران و کان عمره مائتین و أربعین سنة و کان بینه و بین إبراهیم خمسمائة عام ثم أخرج إلیه صنما آخر فقال: هذه صفة إسرائیل و هو یعقوب ثم أخرج إلیه صنما آخر فقال: هذه صفة إسماعیل ثم أخرج إلیه صنما آخر فقال: هذه صفة یوسف بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم ثم أخرج إلیه صنما آخر فقال: هذه صفة داود صاحب المحراب [الحرب] ثم أخرج إلیه صنما آخر فقال: هذه صفة شعیب ثم زکریا ثم یحیی ثم عیسی بن مریم روح الله و کلمته و کان عمره فی الدنیا ثلاثا و ثلاثین سنة ثم رفعه الله إلی السماء و یهبط إلی الأرض بدمشق و هو الذی یقتل الدجال. ثم عرض علیه صنما صنما فیخبر باسم نبی نبی ثم عرض علیه الأوصیاء و الوزراء فکان یخبر باسم وصی وصی و وزیر وزیر ثم عرض علیه أصناما بصفة الملوک فقال الحسن(علیه السلام) هذه أصنام لم نجد صفتها فی التوراة و لا فی الإنجیل و لا فی الزبور و لا فی الفرقان فلعلها من صفة الملوک فقال الملک: أشهد علیکم یا أهل بیت محمّد أنکم قد أعطیتم علم الأولین و الآخرین و علم التوراة و الإنجیل و الزبور و صحف إبراهیم و ألواح موسی(علیه السلام) ثم عرض علیه صنما یلوح، فلما نظر إلیه بکی بکاء شدیدا، فقال له الملک ما یبکیک فقال: هذه صفة جدی محمّد(صلی الله علیه و آله) کثیف اللحیة عریض الصدر طویل العنق عریض الجبهة، أقنی الأنف، أفلج الأسنان حسن الوجه قطط الشعر طیب الریح حسن الکلام فصیح اللسان، کان یأمر بالمعروف و ینهی عن المنکر، بلغ عمره ثلاثا و ستین سنة و لم یخلف بعده إلّا خاتما مکتوب علیه لا إله إلّا الله محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و کان یختم بیمینه و خلف سیفه ذا الفقار و قضیبه و جبة صوف و کساء صوف کان یتسرول به، لم یقطعه و لم یخطه حتی لحق بالله! فقال الملک: إنا نجد فی الإنجیل أنه یکون له ما یتصدق به علی سبطیه فهل کان ذلک فقال له الحسن ع: قد کان ذلک، فقال الملک فبقی لکم ذلک فقال لا، فقال الملک أول فتنة هذه الأمة غلبا أباکما و هما الأول و الثانی علی ملک نبیکم و اختیار هذه الأمة علی ذریة نبیهم، منکم القائم بالحق الآمر بالمعروف و الناهی عن المنکر. قال: ثم سأل الملک الحسن(علیه السلام) عن سبعة أشیاء خلقها الله لم ترکض فی رحم، فقال الحسن(علیه السلام) أول هذه آدم ثم حواء ثم کبش إبراهیم ثم ناقة صالح ثم إبلیس الملعون ثم الحیة ثم الغراب التی ذکرها الله فی القرآن، قال: ثم سأله عن أرزاق الخلائق، فقال الحسن ع: أرزاق الخلائق فی السماء الرابعة ینزل بقدر و یبسط بقدر ثم سأله عن أرواح المؤمنین أین تکون إذا ماتوا قال: تجتمع عند صخرة بیت المقدس فی کل لیلة جمعة و هو عرش الله الأدنی منها بسط الله الأرض و إلیها یطویها و منها المحشر و منها استوی ربنا إلی السماء أی استولی علی السماء و الملائکة، ثم سأله عن أرواح الکفار أین تجتمع قال: تجتمع فی وادی حضرموت وراء مدینة الیمن ثم یبعث الله نارا من المشرق و نارا من المغرب و یتبعهما بریحین شدیدتین فیحشر الناس عند صخرة بیت المقدس فیحشر أهل الجنة عن یمین الصخرة و یزلف المیعاد و تصیر جهنّم عن یسار الصخرة فی تخوم الأرضین السابعة و فیها الفلق و السجین فتفرق الخلائق من عند الصخرة فمن وجبت له الجنة دخلها و من وجبت له النار دخلها و ذلک قوله «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ» فلما أخبر الحسن(علیه السلام) بصفة ما عرض علیه من الأصنام و تفسیر ما سأله التفت الملک إلی یزید بن معاویة و قال: أشعرت أن ذلک علم لا یعلمه إلّا نبی مرسل أو وصی مؤازر قد أکرمه الله بمؤازرة نبیه أو عترة نبی مصطفی و غیره فقد طبع الله علی قلبه و آثر دنیاه علی آخرته و هواه علی دینه و هو من الظالمین. قال: فسکت یزید و خمد قال: فأحسن الملک جائزة الحسن و أکرمه و قال له: ادع ربک حتی یرزقنی دین نبیک فإن حلاوة الملک قد حالت بینی و بین ذلک و أظنه سما مردیا و عذابا ألیما، قال: فرجع یزید إلی معاویة: و کتب إلیه الملک أنه من آتاه الله العلم بعد نبیه و حکم التوراة و ما فیها و الإنجیل و ما فیه و الزبور و ما فیه و الفرقان و ما فیه فالحق و الخلافة له و کتب إلی علی(علیه السلام) أن الحق و الخلافة لک و بیت النبوة فیک و فی ولدک فقاتل من قاتلک یعذبه الله بیدک فإن من قاتلک نجده فی الإنجیل أن علیه لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ و علیه لعنة أهل السماوات و الأرضین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 268]

ص: 423

ص: 424

ص: 425

بشر بن غالب گوید: به امام حسین(علیه السلام) گفتم: معنای «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»

چیست؟ فرمود:

هر امام عادلی که مردم را هدایت نموده و از او اطاعت کرده اند، و هر امام جائری که مردم را به گم راهی دعوت نموده و از او پیروی کرده اند، را خداوند در قیامت صدا می زند و گروه اوّل با امام خود به بهشت می روند و گروه دوّم

ص: 426

نیز با امام خود به دوزخ می روند، چنان که خداوند می فرماید: «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ ….»(1)

امام باقر(علیه السلام) از پدران خود نقل نموده که روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین مردم آمد، در حالی که در دست راست او نامه ای بود و آن را گشود و این چنین خواند:

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» این نامه ای است که نام اهل بهشت و نام پدران و قبائل آنان در آن نوشته شده است و کم و زیادی در آن رخ نخواهد داد، و سپس نامه ای که در دست چپ او بود را گشود و در آن نوشته شده بود: «این نامه خدای رحمان و رحیم است که در آن نام های اهل دوزخ و نام های پدران و قبائل آنان در آن نوشته شده است. و کم و زیادی در آن رخ

نخواهد داد.»(2)

ص: 427


1- 590.. فی أمالی الصدوق؟ره؟ باسناده إلی أبی عبد الله(علیه السلام) قال: سئل رجل یقال له بشر بن غالب أبا عبد الله الحسین(علیه السلام) فقال: یا بن رسول الله أخبرنی عن قول الله؟عز؟: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» قال: امام دعا إلی هدی فأجابوه الیه و امام دعا إلی ضلالة فأجابوه إلیها، هؤلاء فی الجنة و هؤلاء فی النار، و هو قوله؟عز؟: «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 558، ح 13]
2- 591.. فی بصائر الدرجات احمد بن محمّد عن محمّد بن إسماعیل عن محمّد ابن الفضیل عن أبی الصباح الکنانی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: حدثنی أبی عمن ذکره قال: خرج علینا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و فی یده الیمنی کتاب، و فی یده الیسری کتاب فنشر الکتاب الذی فی یده الیمنی فقرا: بسم الله الرحمن الرحیم کتاب لأهل الجنة بأسمائهم و أسماء آبائهم و قبائلهم لا یزاد فیهم واحد و لا ینقص منهم واحد، قال: ثم نشر الذی بیده الیسری فقرا: کتاب من الله الرحمن الرحیم لأهل النار بأسمائهم و أسماء آبائهم و قبائلهم لا یزاد فیهم واحد و لا ینقص منهم واحد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 559، ح 15]

مؤلّف گوید:

نظیر روایت فوق نیز در تفسیر نورالثّقلین، از اصول کافی نقل شده است.(1)

«وَ لَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَکِن یُدْخِلُ مَن یَشَاء فِی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِیٍّ وَ لَا نَصِیرٍ»(2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

معنای آیه این است که اگر خدا می خواست همه مردم را مانند ملائکه معصوم

قرار بدهد و طبیعت حیوانی در آن ها نباشد، می توانست ولکن او هر که را بخواهد

[و شایسته باشد] داخل رحمت خود می کند، و کسانی که به آل محمّد(صلی الله علیه و آله) ظلم کردند و حقّ آنان را غصب نمودند، ولیّ و سرپرست و یاوری ندارند.(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از رحمت در این آیه ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و ظالمین [به آل محمّد(صلی الله علیه و آله)] هیچ سرپرست و یاوری ندارند.(4)

ص: 428


1- 592.. فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن الحسن بن سیف عن أبیه عمن ذکره عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: خطب رسول الله(صلی الله علیه و آله) الناس ثم رفع یده الیمنی قابضا علی کفه ثم قال: أ تدرون ایها الناس ما فی کفی؟ قالوا: الله و رسوله اعلم، فقال: فیها أسماء أهل الجنة و أسماء آبائهم و قبائلهم إلی یوم القیامة، ثم رفع یده الشمال فقال: ایها الناس أ تدرون ما فی کفی؟ قالوا: الله و رسوله اعلم فقال: أسماء أهل النار و أسماء آبائهم و قبائلهم إلی یوم القیامة ثم قال: حکم الله و عدل، حکم الله و عدل «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 559]
2- 593.. سوره ی شوری، آیه ی 8.
3- 594.. و أما قوله: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً قال: و لو شاء أن یجعلهم کلهم معصومین مثل ملائکة بلا طباع لقدر علیه وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ آل محمّد حقهم ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 272]
4- 595.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا علی بن العبّاس عن حسن بن محمّد عن عباد بن یعقوب عن عمر بن جبیر عن جعفر بن محمّد(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ قال الرحمة ولایة علی بن أبی طالب(علیه السلام) وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ. [تأویل الآیات، ص 529، ح 4]

«أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِی المَوْتَی وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(1)

مرحوم علّامه محمّد بن شهر آشوب از کتاب علویّ بصری نقل نموده:

جماعتی از یمن نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: ما باقیمانده های ملک مقدم از آل نوح(علیه السلام) هستیم و پیامبر ما نوح وصیّی داشت به نام سام و در کتاب خود خبر داده بود که هر پیامبری دارای معجزه است و برای او جانشینی است که پس از او قائم مقام آن پیامبر خواهد بود، اکنون جانشین و وصیّ شما کیست؟» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با دست مبارک خود به علیّ(علیه السلام) اشاره نمود، و آنان گفتند: ای محمّد، آیا اگر ما از او بخواهیم که سام بن نوح را به ما نشان بدهد، چنین کاری را می کند؟ فرمود: «آری با اذن خداوند چنین کاری را خواهد کرد» و به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «یا علی برخیز و همراه آنان داخل مسجد شو و نزدیک محراب دو رکعت نماز بخوان و پای خود را بر زمین بزن» پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) با آنان داخل مسجد شد و دو رکعت نماز خواند، و چون پای مبارک خود را بر زمین زد، زمین شکافته شد، و لحد و تابوتی آشکار گردید و پیرمردی نورانی، مثل نور ماه در شب چهاردهم، از تابوت برخاست در حالی که خاک از صورت او می ریخت و محاسن بلندی داشت، پس بر علیّ(علیه السلام) درود فرستاد و گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ سَیِّدُ الْمُرْسَلِینَ وَ أَنَّکَ عَلِیٌ وَصِیُّ مُحَمَّدٍ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ أَنَا سَامُ بْنُ نُوحٍ» پس آن جماعت نوشته های خود را باز کردند، و اوصاف او را در کتاب های خود یافتند، و سپس گفتند: «ما می خواهیم او سوره ای از کتاب های خود را

ص: 429


1- 596.. سوره ی شوری، آیه ی 9.

بخواند.» و سام شروع کرد و سوره ای از کتاب خود را تا آخر خواند، و سپس بر علیّ(علیه السلام) سلام کرد، و مانند اوّل در تابوت به خواب رفت و زمین او را در بر گرفت، و آن جماعت همگی گفتند: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ». و ایمان آوردند و خداوند این آیه را نازل نمود «أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِی المَوْتَی … تا وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ.»(1)

«فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَ مِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ»(2)

ابراهیم بن محمّد همدانی گوید: به امام کاظم(علیه السلام) نوشتم: در بین ما از دوستان شما کسانی هستند که در توحید اختلاف دارند، و برخی از آنان می گویند: «خدا

ص: 430


1- 597.. کتاب العلوی البصری أن جماعة من الیمن أتوا النّبی(صلی الله علیه و آله) فقالوا نحن من الملل المتقدمة من آل نوح و کان لنبینا وصی اسمه سام و أخبر فی کتابه أن لکل نبی معجزا و له وصی یقوم مقامه فمن وصیک فأشار بیده نحو علی فقالوا یا محمّد إن سألناه أن یرینا سام بن نوح فیفعل فقال(صلی الله علیه و آله) نعم بإذن الله و قال یا علی قم معهم إلی داخل المسجد و اضرب برجلک الأرض عند المحراب فذهب علی و بأیدیهم صحف إلی أن دخل محراب رسول الله(صلی الله علیه و آله) داخل المسجد فصلی رکعتین ثم قام و ضرب برجله الأرض فانشقت الأرض و ظهر لحد و تابوت فقام من التابوت شیخ یتلألأ وجهه مثل القمر لیلة البدر و ینفض التراب من رأسه و له لحیة إلی سرته و صلی علی علی(علیه السلام) و قال أشهد أن لا إله إلّا الله و أن محمّدا رسول الله سید المرسلین و أنک علی وصی محمّد سید الوصیین و أنا سام بن نوح فنشروا أولئک صحفهم فوجدوه کما وصفوه فی الصحف ثم قالوا نرید أن یقرأ من صحفة سورة فأخذ فی قراءته حتی تمم السورة ثم سلم علی علی و نام کما کان فانضمت الأرض و قالوا بأسرهم إن الدین عند الله الإسلام و آمنوا و أنزل الله أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتی إلی قوله یُنِیبُ. [مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 339]
2- 598.. سوره ی شوری، آیه ی 11.

جسم است» برخی می گویند: صورت است. پس امام(علیه السلام) با خط مبارک خود نوشت:

«منزّه است خدایی که حدّ و وصفی [از اوصاف مخلوق] برای او نیست و چیزی شبیه او نمی باشد» «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ.»(1)

مرحوم شیخ طوسی در مصباح از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در خطبه خود فرمود:

… چیزی همانند خداوند نیست، چرا که «شئ» از مشیّت است و مشیّت و مخلوق او شباهتی به او ندارند.(2)

فضل بن شاذان گوید: حضرت رضا(علیه السلام) ضمن بیان علل و فلسفه احکام فرمود:

اگر کسی بگوید: برای چه، بر مردم واجب است، اقرار کنند و معتقد باشند که برای خداوند مثل و مانندی نیست؟ در پاسخ او گفته می شود: به عللی:

به این علّت که هنگام عبادت و طاعت او را قصد کنند نه دیگری را، و خدا و رازق و آفریدگار خود را اشتباه نگیرند، [و به غیر خداوند توجّه نکنند].

اگر مردم ندانند که مثل و مانندی برای خداوند نیست، بسا فکر می کنند که پروردگار و خالق آن ها این بت هایی هستند که پدرانشان آن ها را می پرستیده اند، و بسا خورشید و ماه و آتش و … را خدای خود می پندارند، و این

ص: 431


1- 599.. فی أصول الکافی سهل عن إبراهیم بن محمّد الهمدانی قال: کتبت إلی الرجل(علیه السلام): ان من قبلنا من موالیک فقد اختلفوا فی التوحید، فمنهم یقول جسم و منهم من یقول صورة، فکتب بخطه: سبحان من لا یحد و لا یوصف لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 559، ح 17]
2- 600.. فی مصباح شیخ الطائفة قدس سره خطبة مرویة عن أمیر المؤمنین و فیها: لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ إذ کان الشی ء من مشیته، فکان لا یشبه مکونه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 560، ح 21]

سبب فساد در عبودیّت، و ترک همه طاعات، و رو آوردن به همه گناهان می شود،

همان گونه که از اخبار بت پرستان و مشرکان این معنا به ما رسیده است.

اگر مردم ندانند که برای خداوند، مثل و مانندی نیست و اعتقاد به آن نداشته باشند، امکان دارد که خدای خود را همانند مخلوقین متّصف به عجز و ناتوانی، و جهل و نادانی، و تغیّر و زوال و فنا و نابودی، و دروغ و ظلم و… بدانند، و اعتماد به عدالت او نداشته باشند، و سخن و امر و نهی و وعده و وعید و ثواب و عقاب او را حق ندانند، و این سبب فساد اعتقاد مردم و ابطال ربوبیّت خداوند خواهد شد.(1)

عبد الرحمان بن ابی نجران گوید: از امام جواد(علیه السلام) درباره ی توحید سؤال کردم و گفتم: آیا من می توانم خدا را به چیزی توهّم نمایم؟ فرمود:

«آری و لکن نباید معقول و محدود باشد» سپس فرمود: آنچه در فکر تو بیاید،

ص: 432


1- 601.. فی عیون الاخبار فی باب العلل التی ذکر الفضل بن شاذان فی آخرها انه سمعها من الرّضا(علیه السلام) مرة بعد مرة و شیئا بعد شی ء، فان قال: فلم وجب علیهم الإقرار بأنه لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ؟ قیل: لعلل منها ان لا یکونوا قاصدین نحوه بالعبادة و الطاعة دون غیره، غیر مشتبه علیهم امر ربهم و صانعهم و رازقهم، و منها انهم لو لم یعلموا انه لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ لم یدروا لعل ربهم و صانعهم هذه الأصنام التی نصبها لهم آباؤهم و الشمس و القمر و النیران إذا کان جائزا ان یکون علیهم ان یکون علیهم مشتبه، و کان یکون فی ذلک الفساد و ترک طاعاته کلها و ارتکاب معاصیه کلها علی قدر ما یتناهی من اخبار هذه الأرباب و أمرها و نهیها، و منها انه لو لم یجب علیهم ان یعرفوا انه لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ لجاز عندهم ان یجری علیه ما یجری علی المخلوقین من العجز و الجهل و التغیر و الزوال و الفناء و الکذب و الاعتداء، و من جازت علیه هذه الأشیاء لم یؤمن من فناؤه و لم یوثق بعدله، و لم یحقق قوله و امره و نهیه و وعده و وعیده و ثوابه و عقابه. و فی ذلک فساد الخلق و ابطال الربوبیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 560، ح 22]

آن خدا نیست، چرا که خداوند شباهت به چیزی ندارد و به وهم و فکر کسی نمی رسد، و چگونه فکرها و ادراکات به او می رسد، در حالی که او در تصوّر و فکر کسی نمی آید….(1)

«شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ»(2)

عبدالله بن جندب گوید: حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

ماییم برگزیدگان خداوند، ماییم وارث پیامبران ماییم فرزندان اوصیا، ماییم مخصوصین در کتاب خدا، ماییم سزاوارترین مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، ماییم کسانی که خداوند دین خود را در اختیار ما قرار داده و فرموده است: «شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ».

سپس فرمود:

مقصود از «وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی» ولایت علیّ(علیه السلام) است که خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) و ابراهیم و موسی و عیسی(علیهم السلام) سفارش نموده، و آنچه به آنان وصیّت کرده به ما نیز تعلیم نموده و علوم آنان را نزد ما سپرده است، و ماییم وارث پیامبران أولوالعزم و خداوند به پیامبر

ص: 433


1- 602.. و باسناده إلی عبد الرحمن بن أبی نجران قال: سألت أبا جعفر الثانی(علیه السلام) عن التوحید، فقلت: أتوهم شیئا؟ فقال: نعم غیر معقول و لا محدود، فما وقع وهمک علیه من شی ء فهو خلافه لا یشبهه شی ء و لا تدرکه الأوهام، کیف تدرکه الأوهام و هو خلاف ما یعقل و خلاف ما یتصور فی الأوهام، انما یتوهم شی ء غیر معقول و لا محدود. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 560، ح 27]
2- 603.. سوره ی شوری، آیه ی 13.

خود(صلی الله علیه و آله) و ابراهیم و موسی و عیسی(علیهم السلام) وصیّت نمود تا [مردم] دین خدا را بر پا بدارند، و از اختلاف و تفرّق دوری کنند، و در ولایت امیرالمؤمنین متّحد شوند، و نسبت به ولایت او مشرک نباشند، و دیگران را همتای او در ولایت قرار ندهند، اگرچه پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای مشرکان سخت است، چرا که آنان می خواهند، دیگران را در ولایت، با او شریک قرار بدهند، از این رو خداوند می فرماید: «اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاء وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ» و مقصود از «مَن یُنِیبُ» کسانی هستند که ولایت علیّ(علیه السلام) را پذیرفته اند.(1)

امام سجّاد(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

ماییم کسانی که خداوند دین خود را در اختیار ما قرار داده است، و «أَقِیمُوا الدِّینَ» خطاب به آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و آنچه بر مشرکین بزرگ و سخت است، پذیرفتن ولایت علیّ(علیه السلام) می باشد، و خداوند کسانی که ولایت او را پذیرفته اند را اهل إنابه دانسته است.(2)

ص: 434


1- 604.. [و عنه: عن إبراهیم بن هاشم، عن عبد العزیز بن المهتدی،] عن عبد الله بن جندب، عن الرّضا(علیه السلام) [فی حدیث] قال: «نحن النجباء، و نحن أفراط الأنبیاء، و نحن أولاد الأوصیاء، و نحن المخصوصون فی کتاب الله، و نحن أولی الناس برسول الله(صلی الله علیه و آله)، و نحن الذین شرع الله لنا دینه، فقال فی کتابه: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ یا محمّد وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی قد علمنا و بلغنا ما علمنا و استودعنا علمهم، و نحن ورثة الأنبیاء، و نحن ورثة أولی العزم من الرسل و الأنبیاء أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ کما قال: وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ من أشرک بولایة علی ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ من ولایة علی، إن اللَّهُ یا محمّد یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ من یجیبک إلی ولایة علی(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 4، ص 810، ح 5]
2- 605.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا جعفر بن محمّد الحسنی عن إدریس بن زیاد الحناط عن أحمد بن عبد الرحمن الخراسانی عن یزید بن إبراهیم عن أبی حبیب النباجی عن أبی عبد الله عن أبیه محمّد عن أبیه علی بن الحسین(علیه السلام) قال فی تفسیر هذه الآیة نحن الذین شرع الله لنا دینه فی کتابه و ذلک قوله؟عز؟ شَرَعَ لَکُمْ یا آل محمّد مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ یا آل محمّد وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ من ولایة علی(علیه السلام) اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ أی من یجیبک إلی ولایة علی(علیه السلام). [تأویل الآیات، ص 529، ح 5]

مؤلّف گوید:

مضمون دو روایت فوق در چند روایت نقل شده است.(1)

ص: 435


1- 606.. -- محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن عبد العزیز بن المهتدی، عن عبد الله بن جندب، أنه کتب إلیه الرّضا(علیه السلام): «أما بعد، فإن محمّدا(صلی الله علیه و آله) کان أمین الله فی خلقه، فلما قبض(صلی الله علیه و آله) کنا أهل البیت ورثته، فنحن أمناء الله فی أرضه، عندنا علم البلایا و المنایا، و أنساب العرب، و مولد الإسلام، و إنا لنعرف الرجل إذا رأیناه بحقیقة الإیمان و حقیقة النفاق، و إن شیعتنا لمکتوبون بأسمائهم و أسماء آبائهم، أخذ الله علینا و علیهم المیثاق، یردون موردنا، و یدخلون مدخلنا، لیس علی ملة الإسلام غیرنا و غیرهم. نحن النجباء و النجاة، و نحن أفراط الأنبیاء، و الأوصیاء، و نحن المخصوصون فی کتاب الله؟عز؟، و نحن أولی الناس بکتاب الله، و نحن أولی الناس برسول الله(صلی الله علیه و آله)، و نحن الذین شرع لنا دینه، فقال فی کتابه: شَرَعَ لَکُمْ یا آل محمّد مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً قد وصانا بما وصی به نوحا وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ یا محمّد وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی فقد علمنا و بلغنا علم ما علمنا و استودعنا علمهم، نحن ورثة أولی العزم من الرسل أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ یا آل محمّد وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ و کونوا علی جماعة کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ من أشرک بولایة علی ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ من ولایة علی، إن الله یا محمّد یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ من یجیبک إلی ولایة علی(علیه السلام)». -- محمّد بن الحسن الصفار: عن عبد الله بن عامر، عن عبد الرحمن بن أبی نجران، قال: کتب أبو الحسن الرّضا(علیه السلام) رسالة [و أقرأنیها، قال]: «قال علی بن الحسین؟سهما؟: إن محمّدا(صلی الله علیه و آله) کان أمین الله فی أرضه، فلما قبض محمّد(صلی الله علیه و آله) کنا أهل البیت ورثته، فنحن أمناء الله فی أرضه، عندنا علم البلایا و المنایا، و أنساب العرب، و مولد الإسلام، و إنا لنعرف الرجل إذا رأیناه بحقیقة الإیمان و حقیقة النفاق، و إن شیعتنا لمکتوبون بأسمائهم و أسماء آبائهم، أخذ الله علینا و علیهم المیثاق، یردون موردنا و یدخلون مدخلنا. نحن النجباء، و أفراطنا أفراط الأنبیاء، و نحن أبناء الأوصیاء، و نحن المخصوصون فی کتاب الله، [و نحن أولی الناس بالله]، و نحن أولی الناس بکتاب الله، و نحن أولی الناس بدین الله، و نحن الذین شرع لنا دینه فقال فی کتابه: شَرَعَ لَکُمْ یا آل محمّد مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً و قد وصانا بما وصی به نوحا وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ یا محمّد وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ و إسماعیل وَ مُوسی وَ عِیسی و إسحاق و یعقوب، فقد علمنا و بلغنا ما علمنا و استودعنا علمهم، و نحن ورثة الأنبیاء، و نحن ورثة أولی العزم من الرسل أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ یا آل محمّد وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ و کونوا علی جماعة کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ [من أشرک] بولایة علی(علیه السلام) ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ من ولایة علی، إن الله یا محمّد یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ من یجیبک إلی ولایة علی(علیه السلام)». -- سعد بن عبد الله: عن محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن النضر بن شعیب، عن عبد الغفار الجازی، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «إن الله؟عز؟ قال لنبیه(صلی الله علیه و آله): و لقد وصیناک بما وصینا به آدم و نوحا و إبراهیم و النّبیین من قبلک أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ من تولیة علی بن أبی طالب(علیه السلام)». قال(علیه السلام): «إن الله؟عز؟ أخذ میثاق کل نبی، و کل مؤمن لیؤمنن بمحمّد و علی، و بکل نبی، و بالولایة، ثم قال لمحمّد(صلی الله علیه و آله): أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ «الأنعام 6: 90»، یعنی آدم و نوحا و کل نبی بعده». -- محمّد بن إبراهیم النعمانی، قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن سعید، قال: حدثنا القاسم بن محمّد ابن الحسن بن حازم، قال: حدثنا عبیس بن هشام الناشری، قال: حدثنا عبد الله بن جبلة، عن عمران بن قطن، عن زید الشحام، قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام): هل کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یعرف الأئمة(علیهم السلام)؟ قال: «قد کان نوح(علیه السلام) یعرفهم، الشاهد علی ذلک قول الله؟عز؟ فی کتابه: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی». قال: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ یا معشر الشیعة ما وَصَّی بِهِ نُوحاً». -- محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا جعفر بن محمّد الحسنی، عن إدریس بن زیاد الحناط، عن أحمد ابن عبد الرحمان الخراسانی، عن یزید بن إبراهیم، عن أبی حبیب النباجی، عن أبی عبد الله، عن أبیه محمّد، عن أبیه علی بن الحسین(علیهم السلام)، قال فی تفسیر هذه الآیة: «نحن الذین شرع الله لنا دینه فی کتابه، و ذلک قوله تعالی: شَرَعَ لَکُمْ یا آل محمّد مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ یا آل محمّد وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ من ولایة علی(علیه السلام) اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ أی من یجیبک إلی ولایة علی(علیه السلام)». -- و عنه، قال: حدثنا محمّد بن همام، عن عبد الله بن جعفر، عن عبد الله القصبانی، عن عبد الرحمن ابن أبی نجران، قال: کتب أبو الحسن الرّضا(علیه السلام) إلی عبد الله بن جندب رسالة، و أقرأنیها: «قال علی بن الحسین؟سهما؟: [نحن أولی الناس بالله؟عز؟]، و نحن أولی الناس بکتاب الله، و نحن أولی الناس بدین الله، و نحن الذین شرع الله لنا دینه، فقال فی کتابه: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ یا آل محمّد ما وَصَّی بِهِ نُوحاً فقد وصانا بما وصی به نوحا وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ یا محمّد وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ و إسماعیل و إسحاق و یعقوب وَ مُوسی وَ عِیسی فقد علمنا و بلغنا ما علمنا و استودعنا، فنحن ورثة الأنبیاء، و نحن ورثة أولی العزم من الرسل أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ یا آل محمّد وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ و کونوا علی جماعة کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ من ولایة علی(علیه السلام)، إن اللَّهُ یا محمّد یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ من یجیبک إلی ولایة علی(علیه السلام)». -- علی بن إبراهیم، قال: قوله تعالی: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مخاطبة لرسول الله(صلی الله علیه و آله) ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ یا محمّد وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ أی تعلموا الدین، یعنی التوحید، و إقام الصلاة، و إیتاء الزکاة، و صوم شهر رمضان، و حج البیت، و السنن و الأحکام التی فی الکتب، و الإقرار بولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام) وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ [أی لا تختلفوا فیه] کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ من ذکر هذه الشرائع. ثم قال: اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ أی یختار وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ و هم الأئمة الذین اجتباهم الله و اختارهم، قال: وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ قال: لم یتفرقوا بجهل، و لکنهم تفرقوا لما جاءهم العلم و عرفوه، و حسد بعضهم بعضا، و بغی بعضهم علی بعض، لما رأوا من تفضیل أمیر المؤمنین(علیه السلام) بأمر الله، فتفرقوا فی المذاهب، و أخذوا بالآراء و الأهواء. ثم قال؟عز؟: وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ، قال: لو لا أن الله قدر ذلک أن یکون فی التقدیر الأول لقضی بینهم إذا اختلفوا، و أهلکهم و لم ینظرهم، و لکن أخرهم إلی أجل مسمی مقدر. وَ إِنَّ الَّذِینَ أُورِثُوا الْکِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ عنی الذین نقضوا أمر رسول الله(صلی الله علیه و آله)، ثم قال: فَلِذلِکَ فَادْعُ یعنی هذه الأمور، و الذی تقدم ذکره، و موالاة أمیر المؤمنین(علیه السلام) وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ. -- علی بن إبراهیم: حدثنی أبی، عن علی بن مهزیار، عن بعض أصحابنا، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، فی قول الله تعالی: أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ، قال: «الإمام وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کنایة عن أمیر المؤمنین(علیه السلام)، ثم قال: کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ من ولایة علی(علیه السلام) اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ کنایة عن علی(علیه السلام) وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ، ثم قال: فَلِذلِکَ فَادْعُ یعنی إلی ولایة علی أمیر المؤمنین(علیه السلام)، وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ فیه وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ إلی قوله: وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ». -- محمّد بن یعقوب: عن الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن عبد الله بن إدریس، عن محمّد بن سنان، عن الرّضا(علیه السلام)، فی قول الله؟عز؟: «کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ بولایة علی ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ یا محمّد من ولایة علی، هکذا فی الکتاب محفوظ». -- نرجع إلی روایة علی بن إبراهیم: ثم قال؟عز؟: وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ أی یحتجون علی الله بعد ما شاء [الله] أن یبعث إلیهم الرسل [و الکتب]، فبعث الله إلیهم الرسل و الکتب فغیروا و بدلوا، ثم یحتجون یوم القیامة علی الله حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ أی باطلة عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ. ثم قال؟عز؟: اللَّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِیزانَ «الرحمن 55: 7»، قال: المیزان: أمیر المؤمنین(علیه السلام)، و الدلیل علی ذلک قوله فی سورة الرحمن: وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ یعنی الإمام. و قوله تعالی: یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها کنایة عن القیامة فإنهم کانوا یقولون لرسول الله(صلی الله علیه و آله): أقم لنا الساعة و ائتنا بما تعدنا من العذاب إن کنت من الصّادقین، قال الله: أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ أی یخاصمون. [تفسیر برهان، ج 4، ص 810]

ص: 436

ص: 437

ص: 438

اساس دین و شرایع اسلام

مرحوم صدوق از حضرت عبدالعظیم حسنی نقل نموده که گوید:

وارد شدم بر مولای خود حضرت علیّ بن محمّد هادی(علیه السلام) و چون او مرا دید، فرمود: خوش آمدی، سپس فرمود: ای اباالقاسم، تو حقّاً اهل ولایت ما هستی»

گفتم: «ای فرزند رسول خدا من می خواهم دین خود را بر شما عرضه کنم، و اگر مورد قبول و رضایت شما بود، بر آن پایدار باشم، تا خدا را ملاقات کنم.»

امام(علیه السلام) فرمود:

بگو ای اباالقاسم. پس من گفتم: «اعتقاد من این است که خدای تبارک و تعالی یگانه است و مثل و مانندی برای او نیست، و از حدّ ابطال [و نفی] و حدّ تشبیه [و شباهت به مخلوق] خارج است، و او جسم و صورت و عرض و جوهر نیست، بلکه او آفریدگار اجسام و مصوّر صورت ها و خالق اعراض و جواهر، و مالک و جاعل و مُحدِث هر چیزی است.

و اعتقاد دارم که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) بنده خدا و رسول او و خاتم پیامبران است، و بعد از او تا قیامت پیامبری نیست.

و اعتقاد دارم که امام و خلیفه و ولیّ امر بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سپس امام حسن و امام حسین و علیّ بن الحسین و محمّد بن علیّ

ص: 439

و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علیّ بن موسی و محمّد بن علیّ و سپس شما ای مولای من امام هستید».

پس امام هادی(علیه السلام) فرمود:

و بعد از من نیز حسن فرزندم، امام است و چگونه خواهد بود حال مردم نسبت به جانشین او [حضرت مهدیّ(علیه السلام)؟!] گفتم: مگر چگونه خواهند بود ای مولای من؟ فرمود: [اعتقاد به ولایت او کار مشکلی خواهد بود] «به خاطر این که کسی او را نمی بیند، و نام او را نیز نمی توانند ببرند تا وقتی که قیام کند، و زمین را پر از عدل و داد نماید، همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد» پس من گفتم: «به امامت آنان نیز اقرار نمودم، و اعتقاد دارم که دوست آنان دوست خداست، و دشمن آنان دشمن خداست و اطاعت از آنان اطاعت از خداست، و نافرمانی از آنان نافرمانی از خداوند است، و اعتقاد دارم که معراج رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، و سؤال قبر، و بهشت، و دوزخ، و صراط و میزان و قیامت حق است، و شکّی در آن نیست و خداوند اهل قبور را در قیامت زنده خواهد نمود، و اعتقاد دارم که واجبات اسلام بعد از ولایت [و اعتقاد به امامت ائمّه(علیهم السلام)] نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر می باشد» پس امام هادی(علیه السلام) فرمود: ای اباالقاسم به خدا سوگند این همان دین خداست، و مورد رضایت او می باشد، و تو بر آن ثابت و پایدار باش، خدا تو را به قول حقّ در دنیا و آخرت ثابت نگاه بدارد.(1)

ص: 440


1- 607.. فی کتاب التوحید باسناده إلی عبد العظیم بن عبد الله الحسنی قال: دخلت علی سیدی علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین ابن علی بن أبی طالب(علیهم السلام) فلما بصر بی قال لی: مرحبا بک یا أبا القاسم أنت ولینا حقا، قال: فقلت له: یا بن رسول الله انی أرید ان اعرض علیک دینی فان کان مرضیا ثبت علیه حتی القی الله؟عز؟، فقال: هاتها یا أبا القاسم فقلت: انی أقول: ان الله تبارک و تعالی واحد لیس کمثله شی ء، خارج من الحدین حد الابطال و حد التشبیه و انه لیس بجسم و لا صورة و لا عرض و لا جوهر، بل هو مجسم الأجسام و مصور الصور، و خالق الاعراض و الجواهر، و رب کل شی ء و مالکه و جاعله و محدثه، و ان محمّدا عبده و رسوله خاتم النّبیین فلا نبی بعده إلی یوم القیمة و أقول ان الامام و الخلیفة و ولی الأمر بعده أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(علیه السلام)، ثم الحسن ثم الحسین ثم علی بن الحسین ثم محمّد بن علی ثم جعفر بن محمّد ثم موسی بن جعفر ثم علی بن موسی ثم محمّد بن علی ثم أنت یا مولای، فقال(علیه السلام): و من بعدی الحسن إبنی، فکیف الناس بالخلف من بعده قال: فقلت: و کیف ذاک یا مولای؟ قال: لأنه لا یری شخصه و لا یحل ذکره باسمه حتی یخرج، فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا، قال: فقلت: أقررت و أقول ان ولیهم ولی الله و عدوهم عدو الله، و طاعتهم طاعة الله، و معصیتهم معصیة الله، و أقول ان المعراج حق و المسائلة فی القبر حق، و ان الجنة حق و النار حق، و الصراط حق و المیزان حق، وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ، و أقول: ان الفرائض الواجبة بعد الولایة الصلوة و الزکاة و الصوم و الحج و الجهاد و الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر، فقال علی بن محمّد علیهما السلام: یا أبا القاسم هذا و الله دین الله الذی ارتضاه لعباده، فاثبت علیه ثبتک الله بالقول الثابت فی الحیوة الدنیا و فی الآخرة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 564، ح 37]

عمرو بن حریث گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم آیا اجازه می دهید من دین خود را برای شما بازگو کنم؟ فرمود: آری. پس من گفتم: دین من، شهادت به یگانگی خداوندی است که شریکی برای او نیست، و حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) بنده و رسول اوست، و قیامت را شکّی نیست و خداوند مردگان را برای قیامت زنده خواهد نمود، و بر پا داشتن نماز، و پرداختن زکات، و روزه ماه رمضان، و حجّ خانه خدا، و پذیرفتن ولایت و امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد

ص: 441

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، و ولایت و امامت امام حسن و امام حسین و علیّ بن الحسین و محمّد بن علیّ (صلوات الله علیهم أجمعین) و ولایت شما بر من واجب است، و شما امامان من هستید و من بر این اعتقاد زنده هستم و بر این اعتقاد می میرم و با این اعتقاد متدیّن به دین خدا می باشم.»

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«ای عمرو بن حریث! این همان دین خدا و دین پدران من است و من در آشکار و پنهان متدیّن به آن می باشم». سپس فرمود: از خدا بترس و زبان خود را جز به خیر باز مکن و مگو: من خود را هدایت نمودم، بلکه خدا تو را هدایت نموده است، شکر نعمت هایی که خدا به تو عطا نموده است را ادا کن، و از کسانی مباش که مردم در آشکار و پنهان از او بدگویی کنند [یعنی از خوبان باش تا مردم آشکارا و پنهان تو را ستایش نمایند] و [به خاطر ترک تقیّه] مردم را بر گردن خود سوار مکن، و اگر چنین کنی مردم [یعنی مخالفین] پشت تو را می شکنند.(1)

ص: 442


1- 608.. علی بن إبراهیم عن أبیه و أبو علی الأشعری عن محمّد بن عبد الجبار جمیعا عن صفوان بن یحیی عن عمرو بن حریث قال: دخلت علی أبی عبد الله(علیه السلام) و هو فی منزل أخیه عبد الله بن محمّد فقلت له: جعلت فداک ما حولک إلی هذا المنزل؟ قال: طلب النزهة، فقلت: جعلت فداک الا أقص علیک دینی؟ فقال: بلی. قلت: أدین الله بشهادة ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمّدا عبده و رسوله وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها، وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ، و اقام الصلوة و إیتاء الزکاة و صوم شهر رمضان و حج البیت و الولایة لعلی أمیر المؤمنین بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الولایة للحسن و الحسین، و الولایة لعلی بن الحسین و الولایة لمحمّد بن علی و لک من بعده صلوات الله علیهم أجمعین و انکم أئمتی، علیه أحیی و علیه أموت و أدین الله به فقال: یا عمرو هذا دین الله و دین آبائی الذی أدین الله به فی السر و العلانیة، فاتق الله و کف لسانک الا من خیر، و لا تقل انی هدیت نفسی بل الله هداک فأد شکر ما أنعم الله؟عز؟ به علیک، و لا تکن ممن إذا اقبل طعن فی عینه، و إذا أدبر طعن فی قفاه و لا تحمل الناس علی کاهلک فانک أوشک ان حملت الناس علی کاهلک ان یصدعوا شعب کاهلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 566، ح 44]

«وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر آیه فوق گوید:

آنان که می گفتند: خداوند حجّتی بر ما نفرستاده است» پس از آن که خداوند پیامبران

و کتاب های آسمانی را برای آنان فرستاد، آنان کتاب های خداوند را تغییر و تبدیل دادند، و روز قیامت نیز از خداوند طلب کاری می کنند، حجّت چنین کسانی در قیامت باطل و غضب خدا و عذاب شدیدی برای آنان خواهد بود.

و در تفسیر «اللَّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِ وَ الْمِیزانَ» گوید:

مقصود از میزان امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و دلیل آن این آیه از سوره ی الرحمن است که خداوند می فرماید: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ»(2) و مقصود از میزان امام(علیه السلام) است، و آیه «یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها» کنایه از قیامت است چرا که مشرکین به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می گفتند: «اگر راست می گویی قیامت را برای ما بر پا کن و عذابی که به ما وعده می دهی را به ما برسان» از این رو خداوند درباره ی آنان می فرماید: آگاه باشید، آنان که درباره ی قیامت با پیامبر ما مخاصمه و جدال می کنند، در گم راهی دوری هستند [و قابل هدایت نمی باشند.](3)

ص: 443


1- 609.. سوره ی شوری، آیه ی 16.
2- 610.. سوره ی الرحمن، آیه ی 7.
3- 611.. قال: فحدثنی أبی عن علی بن مهزیار عن بعض أصحابنا عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله: أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ قال الإمام وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کنایة عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) ثم قال: کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ من أمر ولایة علی(علیه السلام) «اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ» کنایة عن علی(علیه السلام) وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ ثم قال: فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ یعنی إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام) وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ فیه وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ إلی قوله وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ ثم قال؟عز؟ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ أی یحتجون علی الله بعد ما شاء الله أن یبعث إلیهم الرسل و الکتب فبعث الله إلیهم الرسل و الکتب فغیروا و بدلوا ثم یحتجون یوم القیامة علی الله فُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ أی باطلة عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ ثم قال اللَّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِیزانَ قال المیزان أمیر المؤمنین(علیه السلام) و الدلیل علی ذلک قوله فی سورة الرحمن وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ قال یعنی الإمام، و قوله یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها کنایة عن القیامة فإنهم کانوا یقولون لرسول الله(صلی الله علیه و آله) أقم لنا الساعة و ائتنا بِما تَعِدُنا من العذاب إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ فقال الله: أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ أی یخاصمون. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 273]

سوره ی شوری، آیات 19 تا 40

متن:

اللَّهُ لَطیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزیزُ 19 مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ

فی حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصیبٍ 20 أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ

شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَ لَوْ لا کَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ

عَذابٌ أَلیمٌ 21 تَرَی الظَّالِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا کَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فی رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ 22 ذلِکَ الَّذی

یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی

وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ 23 أَمْ یَقُولُونَ افْتَری عَلَی اللَّهِ

ص: 444

کَذِباً فَإِنْ یَشَإِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلی قَلْبِکَ وَ یَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ 24 وَ هُوَ الَّذی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ 25

وَ یَسْتَجیبُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ الْکافِرُونَ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ 26 وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیرٌ 27 وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ یَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمیدُ 28

وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فیهِما مِنْ دابَّةٍ وَ هُوَ عَلی جَمْعِهِمْ إِذا یَشاءُ قَدیرٌ 29

وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ 30 وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ فِی الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ 31 وَ مِنْ آیاتِهِ الْجَوارِ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ 32 إِنْ یَشَأْ یُسْکِنِ الرِّیحَ فَیَظْلَلْنَ رَواکِدَ عَلی ظَهْرِهِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ 33 أَوْ یُوبِقْهُنَّ بِما کَسَبُوا وَ یَعْفُ عَنْ کَثیرٍ 34 وَ یَعْلَمَ الَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِنا ما لَهُمْ مِنْ مَحیصٍ 35 فَما أُوتیتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی لِلَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ 36 وَ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ 37 وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ 38 وَ الَّذینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ 39 وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ

سَیِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمینَ 40

لغات:

«اَعلام» جمع عَلَم، به معنای کوه است، و «فَیظْلَنَ» یعنی یَقُمنَ و یُدْمِنَّ، و ظَلَّ یفعل

کذا، إذا فعله نهاراً، و «رواکد» به معنای ثوابت است، و «یوبِقْهُنَّ» از ایباق به معنای اهلاک و اتلاف است، و «وَبَقَ» به معنای هلاکت است، و «محیص» به معنای ملجأ و راه بازگشت است، و «ما لهم من محیص» یعنی لیس لهم ملجأ و لا معدِل.

ص: 445

ترجمه:

خداوند نسبت به بندگانش لطف (و آگاهی) دارد هر کس را بخواهد روزی می دهد و او قویّ و شکست ناپذیر است! (19) کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش می دهیم و بر محصولش می افزاییم و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او می دهیم امّا در آخرت هیچ بهره ای ندارد! (20) آیا معبودانی دارند که بی اذن خداوند آیینی برای آنها ساخته اند؟! اگر مهلت معیّنی برای آنها نبود، در میانشان داوری می شد (و دستور عذاب صادر می گشت) و برای ظالمان عذاب دردناکی است! (21) (در آن روز) ستمگران را می بینی که از اعمالی که انجام داده اند سخت بیمناکند، ولی آنها را فرامی گیرد! امّا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند در باغهای بهشتند و هر چه بخواهند نزد پروردگارشان برای آنها فراهم است این است فضل (و بخشش) بزرگ! (22) این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند به آن نوید می دهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [اهل بیتم] و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی اش می افزاییم چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است. (23) آیا می گویند: «او بر خدا دروغ بسته است»؟! در حالی که اگر خدا بخواهد بر قلب تو مُهر می نهد (و اگر خلاف بگویی قدرت اظهار این آیات را از تو می گیرد) و باطل را محو می کند و حقّ را بفرمانش پابرجا می سازد چرا که او از آنچه درون سینه هاست آگاه است. (24) او کسی است که توبه را از بندگانش می پذیرد و بدیها را می بخشد، و آنچه را انجام می دهید می داند. (25) و درخواست کسانی را که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده اند می پذیرد و از فضل خود بر آنها می افزاید امّا برای کافران عذاب شدیدی

ص: 446

است! (26) هر گاه خداوند روزی را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم

می کنند از این رو بمقداری که می خواهد (و مصلحت می داند) نازل می کند، که

نسبه به بندگانش آگاه و بیناست! (27) او کسی است که باران سودمند را پس از آنکه مأیوس شدند نازل می کند و رحمت خویش را می گستراند و او ولیّ و (سرپرست) و ستوده

است! (28) و از آیات اوست آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر

نموده و او هر گاه بخواهد بر جمع آنها تواناست! (29) هر مصیبتی به شما رسد بخاطر

اعمالی است که انجام داده اید، و بسیاری را نیز عفو می کند! (30) و شما هرگز نمی توانید در زمین از قدرت خداوند فرار کنید و غیر از خدا هیچ ولیّ و یاوری برای شما

نیست. (31) از نشانه های او کشتیهایی است که در دریا همچون کوه ها به نظر می رسند! (32) اگر او اراده کند، باد را ساکن می سازد تا آنها بر پشت دریا بی حرکت بمانند

در این نشانه هایی است برای هر صبرکننده شکرگزار! (33) یا اگر بخواهد آنها را بخاطر

اعمالی که سرنشینانش مرتکب شده اند نابود می سازد و در عین حال بسیاری را می بخشد. (34) کسانی که در آیات ما مجادله می کنند بدانند هیچ گریزگاهی ندارند! (35) آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگی دنیاست، و آنچه نزد خداست برای

کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکّل می کنند بهتر و پایدارتر است. (36) همان

کسانی که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب می ورزند، و هنگامی که خشمگین شوند عفو می کنند. (37) و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده

و نماز را برپا می دارند و کارهای شان به صورت مشورت در میان آنهاست و از آنچه به آنها

روزی داده ایم انفاق می کنند، (38) و کسانی که هر گاه ستمی به آنها رسد، (تسلیم ظلم

نمی شوند و) یاری می طلبند! (39) کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن و هر کس عفو

و اصلاح کند، پاداش او با خداست خداوند ظالمان را دوست ندارد! (40)

ص: 447

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَن یَشَاء وَ هُوَ الْقَوِیُّ العَزِیزُ * مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ»(1)

حضرت رضا(علیه السلام) درباره ی برخی از «اسماء الله» می فرماید:

و امّا لطیف: به معنای لاغری جسم و نازکی استخوان نیست بلکه به معنای دقّت و ظرافت و نفوذ در حقیقت اشیاء و عدم امکان درک و پی بردن به او است، چنان که گفته می شود: «لَطُفَ عَنّی هذا الأمر» و یا «لطف فلان فی مذهبه» و مقصود این است که آن چیز و آن مذهب به قدری ظریف و غامض است، که عقل را مبهوت نموده و نمی توان به آن پی برد، و فکر انسان به آن نمی رسد، و خداوند لطیف است یعنی از فهم و درک ما دور است، و حدّ محدودی ندارد که انسان به او پی ببرد، آری لفظ لطیف درباره ی خداوند و انسان ها استعمال می شود و لکن معنای آن مختلف است.(2)

ص: 448


1- 612.. سوره ی شوری، آیات 19 و 20.
2- 613.. حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ اعْلَمْ عَلَّمَکَ اللَّهُ الْخَیْرَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدِیمٌ وَ الْقِدَمُ صِفَةٌ دَلَّتِ الْعَاقِلَ عَلَی أَنَّهُ لَا شَیْ ءَ قَبْلَهُ وَ لَا شَیْ ءَ مَعَهُ فِی دَیْمُومِیَّتِهِ فَقَدْ بَانَ لَنَا بِإِقْرَارِ الْعَامَّةِ مَعَ مُعْجِزَةِ الصِّفَةِ أَنَّهُ لَا شَیْ ءَ قَبْلَ اللَّهِ وَ لَا شَیْ ءَ مَعَ اللَّهِ فِی بَقَائِهِ وَ بَطَلَ قَوْلُ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ کَانَ قَبْلَهُ أَوْ کَانَ مَعَهُ شَیْ ءٌ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَوْ کَانَ مَعَهُ شَیْ ءٌ فِی بَقَائِهِ لَمْ یَجُزْ أَنْ یَکُونَ خَالِقاً لَهُ لِأَنَّهُ لَمْ یَزَلْ مَعَهُ فَکَیْفَ یَکُونُ خَالِقاً لِمَنْ لَمْ یَزَلْ مَعَهُ. وَ لَوْ کَانَ قَبْلَهُ شَیْ ءٌ کَانَ الْأَوَّلُ ذَلِکَ الشَّیْ ءَ لَا هَذَا وَ کَانَ الْأَوَّلُ أَوْلَی بِأَنْ یَکُونَ خَالِقاً لِلْأَوَّلِ الثَّانِی ثُمَّ وَصَفَ نَفْسَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِأَسْمَاءٍ دَعَا الْخَلْقَ إِذْ خَلَقَهُمْ وَ تَعَبَّدَهُمْ وَ ابْتَلَاهُمْ إِلَی أَنْ یَدْعُوهُ بِهَا فَسَمَّی نَفْسَهُ سَمِیعاً بَصِیراً قَادِراً قَائِماً ظَاهِراً بَاطِناً لَطِیفاً خَبِیراً قَوِیّاً عَزِیزاً حَکِیماً عَلِیماً وَ مَا أَشْبَهَ هَذِهِ الْأَسْمَاءَ فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ مِنْ أَسْمَائِهِ الْغَالُونَ الْمُکَذِّبُونَ وَ قَدْ سَمِعُونَا نُحَدِّثُ عَنِ اللَّهِ أَنَّهُ لَا شَیْ ءَ مِثْلُهُ وَ لَا شَیْ ءَ مِنَ الْخَلْقِ فِی حَالِهِ قَالُوا: أَخْبِرُونَا إِذْ زَعَمْتُمْ أَنَّهُ لَا مِثْلَ لِلهِ وَ لَا شِبْهَ لَهُ کَیْفَ شَارَکْتُمُوهُ فِی أَسْمَائِهِ الْحُسْنَی فَتَسَمَّیْتُمْ بِجَمِیعِهَا -- فَإِنَّ فِی ذَلِکَ دَلِیلًا عَلَی أَنَّکُمْ مِثْلُهُ فِی حَالاتِهِ کُلِّهَا أَوْ فِی بَعْضِهَا دُونَ بَعْضٍ إِذْ جَمَعَتْکُمُ الْأَسْمَاءُ الطَّیِّبَةُ قِیلَ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَلْزَمَ الْعِبَادَ أَسْمَاءً مِنْ أَسْمَائِهِ عَلَی اخْتِلَافِ الْمَعَانِی وَ ذَلِکَ کَمَا یَجْمَعُ الِاسْمُ الْوَاحِدُ مَعْنَیَیْنِ مُخْتَلِفَیْنِ وَ الدَّلِیلُ عَلَی ذَلِکَ قَوْلُ النَّاسِ الْجَائِزُ عِنْدَهُمُ الشَّائِعُ وَ هُوَ الَّذِی خَاطَبَ اللَّهُ بِهِ الْخَلْقَ وَ کَلَّمَهُمْ بِمَا یَعْقِلُونَ لِیَکُونَ عَلَیْهِمْ حُجَّةً فِی تَضْیِیعِ مَا ضَیَّعُوا وَ قَدْ یُقَالُ لِلرَّجُلِ کَلْبٌ وَ حِمَارٌ وَ ثَوْرٌ وَ سُکَّرَةٌ وَ عَلْقَمَةٌ وَ أَسَدٌ وَ کُلُّ ذَلِکَ عَلَی خِلَافِهِ وَ حَالاتِهِ لَمْ تَقَعِ الْأَسَامِی عَلَی مَعَانِیهَا الَّتِی کَانَتْ بُنِیَتْ عَلَیْهَا لِأَنَّ الْإِنْسَانَ لَیْسَ بِأَسَدٍ وَ لَا کَلْبٍ فَافْهَمْ ذَلِکَ رَحِمَکَ اللَّهُ. وَ إِنَّمَا نُسَمِّی اللَّهَ بِالْعَالِمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ حَادِثٍ عَلِمَ بِهِ الْأَشْیَاءَ وَ اسْتَعَانَ بِهِ عَلَی حِفْظِ مَا یَسْتَقْبِلُ مِنْ أَمْرِهِ وَ الرَّوِیَّةِ فِیمَا یَخْلُقُ مِنْ خَلْقِهِ وَ بِعَیْنِهِ مَا مَضَی مِمَّا أَفْنَی مِنْ خَلْقِهِ مِمَّا لَوْ لَمْ یَحْضُرْهُ ذَلِکَ الْعِلْمُ وَ یُعِنْهُ کَانَ جَاهِلًا ضَعِیفاً کَمَا أَنَّا رَأَیْنَا عُلَمَاءَ الْخَلْقِ إِنَّمَا سُمُّوا بِالْعِلْمِ لِعِلْمٍ حَادِثٍ إِذْ کَانُوا قَبْلَهُ جَهَلَةً وَ رُبَّمَا فَارَقَهُمُ الْعِلْمُ بِالْأَشْیَاءِ فَصَارُوا إِلَی الْجَهْلِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ اللَّهُ عَالِماً لِأَنَّهُ لَا یَجْهَلُ شَیْئاً فَقَدْ جَمَعَ الْخَالِقَ وَ الْمَخْلُوقَ اسْمُ الْعِلْمِ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی عَلَی مَا رَأَیْتَ وَ سُمِّیَ رَبُّنَا سَمِیعاً لَا بِجُزْءٍ فِیهِ یَسْمَعُ بِهِ الصَّوْتَ وَ لَا یُبْصِرُ بِهِ کَمَا أَنَّ جُزْءَنَا الَّذِی نَسْمَعُ بِهِ لَا نَقْوَی عَلَی النَّظَرِ بِهِ وَ لَکِنَّهُ أَخْبَرَ أَنَّهُ لَا یَخْفَی عَلَیْهِ الْأَصْوَاتُ لَیْسَ عَلَی حَدِّ مَا سُمِّینَا نَحْنُ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ بِالسَّمِیعِ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ هَکَذَا الْبَصَرُ لَا بِجُزْءٍ بِهِ أَبْصَرَ کَمَا أَنَّا نُبْصِرُ بِجُزْءٍ مِنَّا لَا نَنْتَفِعُ بِهِ فِی غَیْرِهِ. وَ لَکِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ لَا یَجْهَلُ شَخْصاً مَنْظُوراً إِلَیْهِ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ هُوَ قَائِمٌ لَیْسَ عَلَی مَعْنَی انْتِصَابٍ وَ قِیَامٍ عَلَی سَاقٍ فِی کَبَدٍ کَمَا قَامَتِ الْأَشْیَاءُ وَ لَکِنْ أَخْبَرَ أَنَّهُ قَائِمٌ یُخْبِرُ أَنَّهُ حَافِظٌ کَقَوْلِکَ الرَّجُلُ الْقَائِمُ بِأَمْرِنَا فُلَانٌ وَ هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ الْقَائِمُ أَیْضاً فِی کَلَامِ النَّاسِ الْبَاقِی وَ الْقَائِمُ أَیْضاً یُخْبِرُ عَنِ الْکِفَایَةِ کَقَوْلِکَ لِلرَّجُلِ قُمْ بِأَمْرِ فُلَانٍ أَیِ اکْفِهِ وَ الْقَائِمُ مِنَّا قَائِمٌ عَلَی سَاقٍ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ لَمْ یَجْمَعْنَا الْمَعْنَی. وَ أَمَّا اللَّطِیفُ فَلَیْسَ عَلَی قِلَّةٍ وَ قَضَافَةٍ وَ صِغَرٍ وَ لَکِنْ ذَلِکَ عَلَی النَّفَاذِ فِی الْأَشْیَاءِ وَ الِامْتِنَاعِ مِنْ أَنْ یُدْرَکَ کَقَوْلِکَ لَطُفَ عَنِّی هَذَا الْأَمْرُ وَ لَطُفَ فُلَانٌ فِی مَذْهَبِهِ وَ قَوْلِهِ یُخْبِرُکَ أَنَّهُ غَمَضَ فَبَهَرَ الْعَقْلُ وَ فَاتَ الطَّلَبُ وَ عَادَ مُتَعَمِّقاً مُتَلَطِّفاً لَا یُدْرِکُهُ الْوَهْمُ فَهَکَذَا لَطُفَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَنْ أَنْ یُدْرَکَ بِحَدٍّ أَوْ یُحَدَّ بِوَصْفٍ وَ اللَّطَافَةُ مِنَّا الصِّغَرُ وَ الْقِلَّةُ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی. وَ أَمَّا الْخَبِیرُ فَالَّذِی لَا یَعْزُبُ عَنْهُ شَیْ ءٌ وَ لَا یَفُوتُهُ شَیْ ءٌ لَیْسَ لِلتَّجْرِبَةِ وَ لَا لِلِاعْتِبَارِ بِالْأَشْیَاءِ فَیُفِیدَهُ التَّجْرِبَةُ وَ الِاعْتِبَارُ عِلْماً لَوْ لَا هُمَا مَا عُلِمَ لِأَنَّ مَنْ کَانَ کَذَلِکَ کَانَ جَاهِلًا وَ اللَّهُ لَمْ یَزَلْ خَبِیراً بِمَا یَخْلُقُ وَ الْخَبِیرُ مِنَ النَّاسِ الْمُسْتَخْبِرُ عَنْ جَهْلِ الْمُتَعَلِّمِ وَ قَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ أَمَّا الظَّاهِرُ فَلَیْسَ مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ عَلَا الْأَشْیَاءَ بِرُکُوبٍ فَوْقَهَا وَ قُعُودٍ عَلَیْهَا وَ تَسَنُّمٍ لِذُرَاهَا وَ لَکِنْ ذَلِکَ لِقَهْرِهِ وَ لِغَلَبَتِهِ الْأَشْیَاءَ وَ لِقُدْرَتِهِ عَلَیْهَا کَقَوْلِ الرَّجُلِ ظَهَرْتُ عَلَی أَعْدَائِی وَ أَظْهَرَنِیَ اللَّهُ عَلَی خَصْمِی یُخْبِرُ عَنِ الْفَلْجِ وَ الْغَلَبَةِ فَهَکَذَا ظُهُورُ اللَّهِ عَلَی الْأَعْدَاءِ وَ وَجْهٌ آخَرُ أَنَّهُ الظَّاهِرُ لِمَنْ أَرَادَهُ لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْ ءٌ وَ أَنَّهُ مُدَبِّرٌ لِکُلِّ مَا بَرَأَ فَأَیُّ ظَاهِرٍ أَظْهَرُ وَ أَوْضَحُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی وَ إِنَّکَ لَا تَعْدَمُ صُنْعَهُ حَیْثُمَا تَوَجَّهْتَ وَ فِیکَ مِنْ آثَارِهِ مَا یُغْنِیکَ وَ الظَّاهِرُ مِنَّا الْبَارِزُ بِنَفْسِهِ وَ الْمَعْلُومُ بِحَدِّهِ -- فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ لَمْ یَجْمَعْنَا الْمَعْنَی. وَ أَمَّا الْبَاطِنُ فَلَیْسَ عَلَی مَعْنَی الِاسْتِبْطَانِ لِلْأَشْیَاءِ بِأَنْ یَغُورَ فِیهَا وَ لَکِنْ ذَلِکَ مِنْهُ عَلَی اسْتِبْطَانِهِ لِلْأَشْیَاءِ عِلْماً وَ حِفْظاً وَ تَدْبِیراً کَقَوْلِ الْقَائِلِ أَبْطَنْتُهُ یَعْنِی خَبَّرْتُهُ وَ عَلِمْتُ مَکْتُومَ سِرِّهِ وَ الْبَاطِنُ مِنَّا بِمَعْنَی الْغَائِرِ فِی الشَّیْ ءِ الْمُسْتَتِرِ بِهِ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ أَمَّا الْقَاهِرُ فَإِنَّهُ لَیْسَ عَلَی مَعْنَی عِلَاجٍ وَ نَصْبٍ وَ احْتِیَالٍ وَ مُدَارَاةٍ وَ مَکْرٍ کَمَا یَقْهَرُ الْعِبَادُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَالْمَقْهُورُ مِنْهُمْ یَعُودُ قَاهِراً وَ الْقَاهِرُ یَعُودُ مَقْهُوراً وَ لَکِنْ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی أَنَّ جَمِیعَ مَا خَلَقَ مُلْتَبِسٌ بِهِ الذُّلُّ لِفَاعِلِهِ وَ قِلَّةُ الِامْتِنَاعِ لِمَا أَرَادَ بِهِ لَمْ یَخْرُجْ مِنْهُ طَرْفَةَ عَیْنٍ غَیْرَ أَنَّهُ یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ وَ الْقَاهِرُ مِنَّا عَلَی مَا ذَکَرْتُهُ وَ وَصَفْتُ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ هَکَذَا جَمِیعُ الْأَسْمَاءِ وَ إِنْ کُنَّا لَمْ نُسَمِّهَا کُلَّهَا فَقَدْ یُکْتَفَی لِلِاعْتِبَارِ بِمَا أَلْقَیْنَا إِلَیْکَ وَ اللَّهُ عَوْنُنَا وَ عَوْنُکَ فِی إِرْشَادِنَا وَ تَوْفِیقِنَا. [توحید صدوق، ص 186، ح 2]

ص: 449

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

مقصود از «یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ» ولایت امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم السلام) است، و مقصود از

ص: 450

«نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ» رسیدن به دولت آنان [در رجعت و قیام مهدی(علیه السلام)] است، و مقصود از «وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ» این است که افراد دنیاطلب در دولت حقّه و حکومت حضرت مهدیّ(علیه السلام) نصیب و بهره ای ندارند.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مال و فرزند کشت دنیاست، و عمل صالح کشت آخرت است، و بسا خداوند برای عدّه ای هر دو را جمع می کند.(2)

ص: 451


1- 614.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً قَالَ یَعْنِی بِهِ وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قُلْتُ وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی قَالَ یَعْنِی أَعْمَی الْبَصَرِ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی الْقَلْبِ فِی الدُّنْیَا عَنْ وَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ وَ هُوَ مُتَحَیِّرٌ فِی الْقِیَامَةِ یَقُولُ -- لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً قالَ «کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها». قَالَ الْآیَاتُ الْأَئِمَّةُ(علیه السلام) -- فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی یَعْنِی تَرَکْتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُتْرَکُ فِی النَّارِ کَمَا تَرَکْتَ الْأَئِمَّةَ(علیه السلام) فَلَمْ تُطِعْ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُمْ قُلْتُ وَ کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقی قَالَ یَعْنِی مَنْ أَشْرَکَ بِوَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) غَیْرَهُ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَ تَرَکَ الْأَئِمَّةَ مُعَانَدَةً فَلَمْ یَتَّبِعْ آثَارَهُمْ وَ لَمْ یَتَوَلَّهُمْ قُلْتُ اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ قَالَ وَلَایَةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قُلْتُ مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ -- نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ قَالَ نَزِیدُهُ مِنْهَا قَالَ یَسْتَوْفِی نَصِیبَهُ مِنْ دَوْلَتِهِمْ -- وَ مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ قَالَ لَیْسَ لَهُ فِی دَوْلَةِ الْحَقِّ مَعَ الْقَائِمِ نَصِیبٌ. [کافی، ج 1، ص 435، ح 92]
2- 615.. قال: حدثنی أبی عن بکیر [بکر] بن محمّد الأزدی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال المال و البنون حرث الدنیا و العمل الصالح حرث الآخرة و قد یجمعهما الله لأقوام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 274]

«قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ»(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «قُرْبَی» ائمّه(علیهم السلام) هستند.(2)

و عن المحاسن عنه(علیه السلام) قَالَ: «هُمُ الْأَئِمَّةُ الَّذِینَ لَا یَأْکُلُونَ الصَّدَقَةَ وَ لَا تَحِلُ لَهُمْ.»(3)

اسماعیل بن عبدالخالق گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که به ابی جعفر احول می فرمود:

آیا به بصره رفتی؟ او گفت: آری. فرمود: توجّه و استقبال و دخول مردم را در ولایت ما چگونه دیدی؟ او گفت: به خدا سوگند اهل ولایت شما ناچیزند! امام(علیه السلام) فرمود: بر تو باد به جوان ها، چرا که آنان سریع تر از دیگران به طرف هر چیزی می روند.

سپس فرمود:

اهل بصره درباره ی آیه ی «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» چه می گویند؟ گفتم: فدای شما شوم آنان این آیه را مربوط به خویشان رسول

ص: 452


1- 616.. سوره ی شوری، آیه ی 23.
2- 617.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّی عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ(علیهم السلام). [کافی، ج 1، ص 413، ح 7]
3- 618.. عنه عن الحسن بن علی الخزاز عن مثنی الحناط عن عبد الله بن عجلان قال: سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله تبارک و تعالی: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» قال: هم الائمة الذین لا یأکلون الصدقة و لا تحل لهم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 571، ح 64]

خدا(صلی الله علیه و آله) می دانند. فرمود: دروغ می گویند، این آیه تنها در حقّ اهل البیت نازل شده است و آنان علیّ و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) که اصحاب کسا بودند می باشند.(1)

ابو مسروق گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: ما به اهل تسنّن [درباره ی ولایت شما] می گوییم: خداوند فرموده است: «أَطِیعُواْ اللّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ»(2)، و آنان می گویند: «این آیه درباره ی حکّام و امرای هر مردمی نازل شده است» و چون به آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ»(3)، استدلال می کنیم می گویند: این آیه درباره ی مؤمنین نازل شده است، و چون به آیه «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» استدلال می کنیم، می گویند:

این آیه درباره ی خویشان مؤمنین و مسلمین نازل شده است، و به هر دلیل دیگری نیز که استدلال می کنیم آنان توجیه می کنند و نمی پذیرند؟ پس امام صادق(علیه السلام) فرمود: «اگر چنین است آنان را دعوت به مباهله کن» گفتم:

ص: 453


1- 619.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ لِأَبِی جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ وَ أَنَا أَسْمَعُ أَتَیْتَ الْبَصْرَةَ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ کَیْفَ رَأَیْتَ مُسَارَعَةَ النَّاسِ إِلَی هَذَا الْأَمْرِ وَ دُخُولَهُمْ فِیهِ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَقَلِیلٌ وَ لَقَدْ فَعَلُوا وَ إِنَّ ذَلِکَ لَقَلِیلٌ فَقَالَ عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَی کُلِّ خَیْرٍ -- ثُمَّ قَالَ مَا یَقُولُ أَهْلُ الْبَصْرَةِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ -- قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّهَا لِأَقَارِبِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ کَذَبُوا إِنَّمَا نَزَلَتْ فِینَا خَاصَّةً فِی أَهْلِ الْبَیْتِ فِی عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ أَصْحَابِ الْکِسَاءِ(علیهم السلام). [کافی، ج 8، ص 93، ح 66]
2- 620.. سوره ی نساء، آیه ی 59.
3- 621.. سوره ی مائده، آیه ی 55.

چگونه با آنان مباهله کنم؟ امام(علیه السلام) سه مرتبه فرمود:

«نخست نفس خود را پاک و اصلاح کن» و به گمانم فرمود: روزه بگیر و غسل کن، و با او به بیابان خارج شوید و بگو: «اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبَ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِیمَ» سپس بگو: خدایا اگر ابو مسروق حقّی را انکار می کند و باطلی را ادّعا می نماید، حُسبان یعنی بلایی از آسمان

و یا عذاب دردناکی بر او فرو فرست و سپس بگو: خدایا اگر فلانی حقّی را انکار می کند و ادّعای باطلی می نماید، بر او بلا و حسبانی از آسمان، و عذاب

دردناکی فرو فرست، سپس فرمود: اگر چنین کنی فوراً عذاب بر او نازل می شود»

ابو مسروق گوید: پس از آن من احدی را نیافتم که حاضر به مباهله شود.(1)

ص: 454


1- 622.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ أَبِی مَسْرُوقٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ إِنَّا نُکَلِّمُ النَّاسَ فَنَحْتَجُّ عَلَیْهِمْ بِقَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَیَقُولُونَ نَزَلَتْ فِی أُمَرَاءِ السَّرَایَا فَنَحْتَجُّ عَلَیْهِمْ بِقَوْلِهِ؟عز؟ -- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَیَقُولُونَ نَزَلَتْ فِی الْمُؤْمِنِینَ وَ نَحْتَجُّ عَلَیْهِمْ بِقَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی فَیَقُولُونَ نَزَلَتْ فِی قُرْبَی الْمُسْلِمِینَ قَالَ فَلَمْ أَدَعْ شَیْئاً مِمَّا حَضَرَنِی ذِکْرُهُ مِنْ هَذِهِ وَ شِبْهِهِ إِلَّا ذَکَرْتُهُ فَقَالَ لِی إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَادْعُهُمْ إِلَی الْمُبَاهَلَةِ قُلْتُ وَ کَیْفَ أَصْنَعُ قَالَ أَصْلِحْ نَفْسَکَ ثَلَاثاً وَ أَظُنُّهُ قَالَ وَ صُمْ وَ اغْتَسِلْ وَ ابْرُزْ أَنْتَ وَ هُوَ إِلَی الْجَبَّانِ فَشَبِّکْ أَصَابِعَکَ مِنْ یَدِکَ الْیُمْنَی فِی أَصَابِعِهِ ثُمَّ أَنْصِفْهُ وَ ابْدَأْ بِنَفْسِکَ وَ قُلِ اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِیمَ إِنْ کَانَ أَبُو مَسْرُوقٍ جَحَدَ حَقّاً وَ ادَّعَی بَاطِلًا فَأَنْزِلْ عَلَیْهِ حُسْبَاناً مِنَ السَّمَاءِ أَوْ عَذَاباً أَلِیماً ثُمَّ رُدَّ الدَّعْوَةَ عَلَیْهِ فَقُلْ وَ إِنْ کَانَ فُلَانٌ جَحَدَ حَقّاً وَ ادَّعَی بَاطِلًا فَأَنْزِلْ عَلَیْهِ حُسْبَاناً مِنَ السَّمَاءِ أَوْ عَذَاباً أَلِیماً ثُمَّ قَالَ لِی فَإِنَّکَ لَا تَلْبَثُ أَنْ تَرَی ذَلِکَ فِیهِ فَوَ اللَّهِ مَا وَجَدْتُ خَلْقاً یُجِیبُنِی إِلَیْهِ. [کافی، ج 2، ص 513، ح 1]

در کتاب قرب الاسناد حمیری امام صادق(علیه السلام) از پدرانش نقل نموده که چون آیه «قُل

لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برخاست و فرمود:

«ای مردم خدای تبارک و تعالی چیزی را برای من بر عهده ی شما واجب نموده است، آیا شما به این واجب عمل می کنید؟» پس احدی پاسخ نداد و روز بعد باز آن حضرت این سخن را تکرار نمود و کسی پاسخ نداد، و روز سوّم نیز این سخن را تکرار نمود و احدی چیزی نگفت، تا این که فرمود: «ای مردم آنچه بر شما واجب شده طلا و نقره و آب و نان نیست» و چون مردم این سخن را شنیدند گفتند: اگر چنین است انجام خواهیم داد.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند می فرماید:

«قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی.»

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

به خدا سوگند به این نیز کسی عمل نکرد مگر هفت نفر: سلمان، ابوذرّ، عمّار، مقداد بن اسود کندی، جابر بن عبدالله انصاری، دوستی از دوستان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که به او «ثبت یا ثبیت» می گفتند و زید بن ارقم.(1)

ص: 455


1- 623.. فی قرب الاسناد للحمیری باسناده إلی أبی عبد الله عن آبائه(علیهم السلام) انه قال: لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله(صلی الله علیه و آله): قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی قام رسول الله فقال: ایها الناس ان الله تبارک و تعالی قد فرض لی علیکم فرضا فهل أنتم مؤدوه؟ قال: فلم یجبه أحد منهم، فانصرف فلما کان من الغد قام فیهم فقال مثل ذلک، ثم قام فیهم فقال مثل ذلک فی الیوم الثالث فلم یتکلم أحد، فقال: ایها الناس انه لیس من ذهب و لا فضة و لا مطعم و لا مشرب، قالوا: فألقه إذا، قال: ان الله تبارک و تعالی انزل علی «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» فقالوا: اما هذه فنعم فقال أبو عبد الله(علیه السلام): فو الله ما وفی بها الا سبعة نفر: سلمان و أبو ذر و عمار و المقداد ابن الأسود الکندی و جابر بن عبد الله الأنصاری و مولی لرسول الله یقال له الثبت و زید بن أرقم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 570، ح 59]

ابوالقاسم حسکانی صاحب کتاب «شواهد التنزیل» از ابوامامه باهلی نقل نموده که گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خدای متعال پیامبران را از شجره های گوناگون آفرید، و من و علیّ را از شجره ی واحده آفرید، و من اصل آن شجره هستم و علی فرع آن است و فاطمه لقاح آن است و حسن و حسین میوه های آنند، و شیعیان ما برگ های آن هستند، و هر کس به شاخه ای از شاخه های آن بیاویزد، نجات خواهد یافت، و هر کس از آن رو بگرداند هلاک خواهد شد.

سپس فرمود:

اگر بنده ای دو هزار سال بین صفا و مروه عبادت کند، تا مانند مشک پوسیده شود و محبّت ما را پیدا نکرده باشد خداوند او را با صورت در آتش می افکند. سپس این آیه را تلاوت نمود «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی.»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از حجّة الوداع بازگشت و وارد مدینه شد، انصار نزد او آمدند و گفتند: «خداوند به برکت وجود شما، ما را هدایت نمود، و

ص: 456


1- 624.. و باسناده إلی أبی القاسم الحسکانی مرفوعا إلی أبی أمامة الباهلی قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان الله تعالی خلق الأنبیاء من أشجار شتی و خلقت انا و علی من شجرة واحدة فأنا أصلها و علی فرعها و فاطمة لقاحها و الحسن و الحسین ثمارها و أشیاعنا أوراقها، فمن تعلق بغصن من أغصانها نجا، و من زاغ عنها هوی، و لو ان عبدا عبد الله بین الصفا و المروة الف عام ثم الف عام حتی یصیر کالشن البالی ثم لم یدرک محبتنا کبه الله علی منخریه فی النار، ثم تلی: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 572، ح 69]

دوستان ما را شاد و دشمنان ما را خوار کرد، و اکنون گروه هایی بر شما وارد می شوند و شما مالی در اختیار ندارید که به آنان بدهید، و دشمنان به این خاطر به شما شماتت می کنند، و ما می خواهیم ثلث اموال خود را در اختیار شما قرار بدهیم، تا اگر گروه هایی از مکّه بر شما وارد شدند دست شما خالی نباشد» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پاسخی به آنان نداد و منتظر وحی بود، و جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد:

«قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی». و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اموال آنان را نپذیرفت، و منافقین گفتند: خداوند چنین چیزی بر او نازل نکرده، و او می خواهد دست پسر عمّ خود را بالا ببرد و اهل بیت خویش را بر ما حاکم نماید، چرا که دیروز گفت: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ هَذَا مَوْلَاهُ» و امروز می گوید: «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی.»(1)

ص: 457


1- 625.. الحسین بن محمّد و غیره عن سهل عن محمّد بن عیسی و محمّد بن یحیی و محمّد بن الحسین جمیعا عن محمّد بن سنان عن إسماعیل بن جابر و عبد الکریم بن عمرو و عن عبد الحمید بن أبی الدیلم عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال فی حدیث طویل: فلما رجع رسول الله(صلی الله علیه و آله) من حجة الوداع و قدم المدینة أتته الأنصار فقالوا: یا رسول الله ان الله جل ذکره قد أحسن إلینا و شرفنا بک و بنزولک بین ظهر أنینا، فقد فرح الله صدیقنا و کبت عدونا و قد تأتیک وفود فلا تجد ما تعطیهم فیشمت بک العدو، فنحب ان تأخذ ثلث أموالنا حتی إذا قدم علیک وفد مکة وجدت ما تعطیهم، فلم یرد رسول الله(صلی الله علیه و آله) علیهم شیئا و کان ینتظر ما یأتیه من ربه، فنزل جبرئیل(علیه السلام) و قال: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» و لم یقبل أموالهم، فقال المنافقون: ما انزل الله هذا علی محمّد و ما یرید الا ان یرفع بضبع ابن عمه و یحمل علینا أهل بیته، یقول أمس: من کنت مولاه فعلی مولاه، و الیوم: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 573، ح 73]

مؤلّف گوید:

روایات فراوان دیگری در ذیل آیه مودّت وارد شده و طالبین می توانند به تفسیر نورالثّقلین و برهان مراجعه فرمایند.

معنای اقتراف حسنه

در چندین روایت از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«إقتراف حسنة» تسلیم و تصدیق ما و تکذیب نکردن ما می باشد.(1)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از ابوحمزه از سدیّ نقل نموده که گوید:

«إقتراف حسنة» مودّت و دوستی آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است.(2)

سپس گوید:

در حدیث صحیح از امام حسن(علیه السلام) نقل شده که در خطبه خود فرمود: ما اهل بیتی هستیم که خداوند مودّت و دوستی ما را بر هر مسلمانی واجب نموده

و فرموده است: «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا» بنابراین «اقتراف حسنة» مودّت ما اهل بیت است.(3)

ص: 458


1- 626.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً قَالَ الِاقْتِرَافُ التَّسْلِیمُ لَنَا وَ الصِّدْقُ عَلَیْنَا وَ أَلَّا یَکْذِبَ عَلَیْنَا. [کافی، ج 1، ص 391، ح 4]
2- 627.. ثم قال سبحانه «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً» أی و من فعل طاعة نزد له فی تلک الطاعة حسنا بأن نوجب له الثواب و ذکر أبو حمزة الثمالی عن السدی قال إن اقتراف الحسنة المودة لآل محمّد(صلی الله علیه و آله) و صح. [مجمع البیان، ج 9، ص 44]
3- 628.. عن الحسن بن علی(علیه السلام) أنه خطب الناس فقال فی خطبته إنا من أهل البیت الذین افترض الله مودتهم علی کل مسلم فقال «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً» فاقتراف الحسنة مودتنا أهل البیت. [همان]

ابن عبّاس گوید:

هنگامی که آیه مودّت نازل شد، اصحاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: یا رسول الله! کسانی که خداوند امر به مودّت آنان نموده کیانند؟ فرمود: علی و فاطمه و فرزندان فاطمه(علیه السلام) می باشند.(1)

ثعلبی در تفسیر آیه فوق با طرق مختلفی از امّ سلمه نقل کرده که گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به فاطمه(علیه السلام) فرمود: همسر و فرزندان خود را بیاور و چون آورد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کسای خود را بر آنان قرار داد و سپس دست مبارک خویش را بالا نمود و فرمود: «خدایا این هایند آل محمّد، پس تو صلوات و برکات خود را بر آل محمّد قرار ده، همانا تو حمید و مجید هستی. امّ سلمه گوید: پس من گوشه ی کسا را بالا نمودم تا بین آنان بروم و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کسا را جمع نمود و فرمود: تو بر راه خیر هستی (و این ها اهل بیت من هستند.)(2)

ص: 459


1- 629.. و أخبرنا السید أبو الحمد مهدی بن نزار الحسینی قال أخبرنا الحاکم أبو القاسم الحسکانی قال حدثنی القاضی أبو بکر الحمیری قال أخبرنا أبو العبّاس الضبعی قال أخبرنا الحسن بن علی بن زیاد السری قال أخبرنا یحیی بن عبد الحمید الحمانی قال حدثنا حسین الأشتر قال أخبرنا قیس عن الأعمش عن سعید بن جبیر عن ابن عبّاس قال لما نزلت «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً» الآیة قالوا یا رسول الله من هؤلاء الذین أمرنا الله بمودتهم قال علی و فاطمة و ولدهما. [مجمع البیان، ج 9، ص 43]
2- 630.. وَ رَوَی الثَّعْلَبِیُّ فِی تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَةِ تَعْیِینَ آلِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ فَمِنْهَا عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ لِفَاطِمَةَ(علیه السلام) ایتِنِی بِزَوْجِکِ وَ ابْنَیْکِ فَأَتَتْ بِهِمْ فَأَلْقَی عَلَیْهِمْ کِسَاءً ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ عَلَیْهِمْ فَقَالَ اَللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ آلُ مُحَمَّدٍ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِکَ وَ بَرَکَاتِکَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ قَالَتْ فَرَفَعْتُ الْکِسَاءَ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَاجْتَذَبَهُ وَ قَالَ إِنَّکِ عَلَی خَیْرٍ وَ سَیَأْتِی فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَی إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ مِنْ رِوَایَةِ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ تَعْیِینُ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) أَیْضاً وَ رَوَی الثَّعْلَبِیُّ نَحْوَ ذَلِکَ عَنْ مَشَایِخِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْمَعْرُوفِ بِزَیْنِ الْعَابِدِینَ(علیه السلام) وَ عَنْ غَیْرِهِ. [طرائف، ص 113، ح 170]

«وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لَکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَاء إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر خداوند روزی مردم را فراوان کند، طغیان می کنند، و لکن برخی را نیازمند به برخی دیگر نموده تا به وسیله نیازمندی، خدا را عبادت کنند، و اگر همه آنان را اغنیاء و ثروتمند قرار می داد، روی زمین طغیان می کردند و لکن او [از حکمت خود] این گونه صلاح دین و دنیای آنان را دانسته است.(2)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

«خبیر» کسی است که چیزی از علم او پنهان و از قدرت او خارج نباشد. سپس فرمود: خداوند همواره خبیر به مخلوق خود بوده، و خبیر از مردم کسی است که جاهل بوده و سپس آگاه شده است، گرچه نام «خبیر» مشترک بین خداوند و مخلوق اوست، و بصیر نیز مانند خبیر در لفظ مشترک بین خدا و مخلوق است و در معنا چنین نیست چرا که خداوند بصیر است و نیازی به مُبصَر و تجربه و تحصیل بصیرت ندارد و او بینای به هر چیزی است.(3)

ص: 460


1- 631.. سوره ی شوری، آیه ی 27.
2- 632.. قال الصّادق(علیه السلام) لو فعل لفعلوا و لکن جعلهم محتاجین بعضهم إلی بعض و استعبدهم بذلک و لو جعلهم کلهم أغنیاء لبغوا فی الأرض. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 276]
3- 633.. حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفُ بِعَلَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ اعْلَمْ عَلَّمَکَ اللَّهُ الْخَیْرَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدِیمٌ وَ الْقِدَمَ صِفَةٌ دَلَّتِ الْعَاقِلَ عَلَی أَنَّهُ لَا شَیْ ءَ قَبْلَهُ وَ لَا شَیْ ءَ مَعَهُ فِی دَیْمُومَتِهِ فَقَدْ بَانَ لَنَا بِإِقْرَارِ الْعَامَّةِ مُعْجِزَةُ الصِّفَةِ أَنَّهُ لَا شَیْ ءَ قَبْلَ اللَّهِ وَ لَا شَیْ ءَ مَعَ اللَّهِ فِی بَقَائِهِ وَ بَطَلَ قَوْلُ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ کَانَ قَبْلَهُ أَوْ کَانَ مَعَهُ شَیْ ءٌ. وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَوْ کَانَ مَعَهُ شَیْ ءٌ فِی بَقَائِهِ لَمْ یَجُزْ أَنْ یَکُونَ خَالِقاً لَهُ لِأَنَّهُ لَمْ یَزَلْ مَعَهُ فَکَیْفَ یَکُونُ خَالِقاً لِمَنْ لَمْ یَزَلْ مَعَهُ وَ لَوْ کَانَ قَبْلَهُ شَیْ ءٌ کَانَ الْأَوَّلَ ذَلِکَ الشَّیْ ءُ لَا هَذَا وَ کَانَ الْأَوَّلُ أَوْلَی بِأَنْ یَکُونَ خَالِقاً لِلْأَوَّلِ ثُمَّ وَصَفَ نَفْسَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِأَسْمَاءٍ دَعَا الْخَلْقَ إِذْ خَلَقَهُمْ وَ تَعَبَّدَهُمْ وَ ابْتَلَاهُمْ إِلَی أَنْ یَدْعُوهُ بِهَا فَسَمَّی نَفْسَهُ سَمِیعاً بَصِیراً قَادِراً قَاهِراً حَیّاً قَیُّوماً ظَاهِراً بَاطِناً لَطِیفاً خَبِیراً قَوِیّاً عَزِیزاً حَکِیماً عَلِیماً وَ مَا أَشْبَهَ هَذِهِ الْأَسْمَاءَ فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ مِنْ أَسْمَائِهِ الْغَالُونَ الْمُکَذِّبُونَ وَ قَدْ سَمِعُونَا نُحَدِّثُ عَنِ اللَّهِ أَنَّهُ لَا شَیْ ءَ مِثْلُهُ وَ لَا شَیْ ءَ مِنَ الْخَلْقِ فِی حَالِهِ قَالُوا أَخْبِرُونَا إِذْ زَعَمْتُمْ أَنَّهُ لَا مِثْلَ لِلهِ وَ لَا شِبْهَ لَهُ … أقول: مضت هذه الروای فی ذیل قوله تعالی: «الله لطیف بعباده» [سوره ی شوری، آیه ی 19؛ عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 1، ص 145؛ عن التوحید، ص 186، ح 2]

«وَ مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَن کَثِیرٍ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آگاه باشید که هیچ رگی زده نمی شود، و هیچ کسی زمین نمی خورد، و هیچ بیماری و سردردی رخ نمی دهد، مگر به خاطر گناهی که انجام می گیرد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَن کَثِیرٍ» سپس فرمود: و آنچه خدا عفو می کند، بیش از مقداری است که مؤاخذه می نماید.(2)

علی بن رئاب گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا مصائبی که بر علیّ(علیه السلام) و بر

ص: 461


1- 634.. سوره ی شوری، آیه ی 30.
2- 635.. عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عِرْقٍ یَضْرِبُ وَ لَا نَکْبَةٍ وَ لَا صُدَاعٍ وَ لَا مَرَضٍ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ فِی کِتَابِهِ -- وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ مَا یَعْفُو اللَّهُ أَکْثَرُ مِمَّا یُؤَاخِذُ بِهِ. [کافی، ج 2، ص 269، ح 3]

اهل بیت او(علیهم السلام) وارد شد به خاطر اعمال آنان بود؟ در حالی که آنان اهل بیت پاک و معصوم بوده اند؟ فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در هر شبانه روز یکصد مرتبه بدون گناهی که انجام داده باشد، توبه و استغفار می نمود، و خداوند اولیای خود را به مصائبی مخصوص می نماید تا پاداشی به آنان بدهد.(1)

حضرت زین العابدین(علیه السلام) در جواب یزید که گفت: «وَ مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ» فرمود:

این آیه درباره ی ما نیست، و خداوند درباره ی ما می فرماید: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ.»(2)و(3)

ص: 462


1- 636.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ أَ رَأَیْتَ مَا أَصَابَ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ(علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ هُوَ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ هُمْ أَهْلُ بَیْتِ طَهَارَةٍ مَعْصُومُونَ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کَانَ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ وَ یَسْتَغْفِرُهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ إِنَّ اللَّهَ یَخُصُّ أَوْلِیَاءَهُ بِالْمَصَائِبِ لِیَأْجُرَهُمْ عَلَیْهَا مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ. [کافی، ج 2، ص 450، ح 2]
2- 637.. سوره ی حدید، آیه ی 22.
3- 638.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ رَفَعَهُ قَالَ لَمَّا حُمِلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ؟سهما؟ إِلَی یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَةَ فَأُوقِفَ بَیْنَ یَدَیْهِ قَالَ یَزِیدُ لَعَنَهُ اللَّهُ -- وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) لَیْسَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِینَا إِنَّ فِینَا قَوْلَ اللَّهِ؟عز؟ -- ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ. [کافی، ج 2، ص 450، ح 3]

«وَ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ وَ إِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

هر کس بخواهد بداند که قدر و منزلت او نزد خداوند چگونه است؟ باید ببیند قدر و منزلت خداوند نزد او چگونه است؟ [پس اگر خداوند نزد او بزرگ و باعظمت است و به این خاطر مخالفت او را نمی کند، بداند او نیز نزد خداوند عزیز است و خداوند او را گرامی خواهد داشت.](2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

کسی که خشم خود را فرو ببرد و بتواند خشم کند، خداوند قلب او را در قیامت

پر از امن و ایمان خواهد نمود، و کسی که هنگام شادی و هنگام ترس و هنگام خشم مالک خود باشد، خداوند بدن او را بر آتش حرام خواهد نمود.(3)

و نیز می فرماید:

کسی که قدرت انتقام گرفتن داشته باشد و خشم خود را فرو ببرد، خداوند در قیامت قلب او را پر از امن و ایمان خواهد نمود.(4)

ص: 463


1- 639.. سوره ی شوری، آیه ی 37.
2- 640.. أحمد بن محمّد بن خالد البرقی، فی (المحاسن): عن الحسن بن یزید النوفلی، عن إسماعیل بن أبی زیاد السکونی، عن أبی عبد الله، عن آبائه(علیهم السلام)، قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من أحب أن یعلم ما له عند الله، فلیعلم ما لله عنده». [برهان، ج 4، ص 842، ح 1]
3- 641.. قال أبو جعفر(علیه السلام) من کظم غیظا و هو یقدر علی إمضائه حشا الله قلبه أمنا و إیمانا یوم القیامة قال: و من ملک نفسه إذا رغب و إذا رهب و إذا غضب حرم الله جسده علی النار. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 277]
4- 642.. أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ غَالِبِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُنْذِرٍ عَنِ الْوَصَّافِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ کَظَمَ غَیْظاً وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَی إِمْضَائِهِ حَشَا اللَّهُ قَلْبَهُ أَمْناً وَ إِیمَاناً یَوْمَ الْقِیَامَةِ. [کافی، ج 2، ص 110]

«وَ الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

««اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ فی إقامة الإمام وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ» یعنی یشاورون الإمام فیما یحتاجون إلیه من أمر دینهم کما قال الله تعالی: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ»(2)،» و «هُمْ یَنتَصِرُونَ» یعنی إذا بغی علیهم «هُمْ یَنتَصِرُونَ»، و هی رخصة صاحبها فیها بالخیار، إن شاء فعل، و إن شاء ترک.»(3)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

احدی مشورت نمی کند، مگر آن که خیر و شر خود را می یابد و هدایت می شود.(4)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

لقمان به فرزند خود گفت: هنگامی که با عدّه ای مسافرت نمودی، فراوان درباره ی امور خود و امور آنان با آن ها مشورت کن. تا این که فرمود: و چون با

ص: 464


1- 643.. سوره ی شوری، آیه ی 38.
2- 644.. سوره ی نساء، آیه ی 83.
3- 645.. و قوله: وَ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ قال: فی إقامة الإمام وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ أی یقبلون ما أمروا به و یشاورون الإمام فیما یحتاجون إلیه من أمر دینهم کما قال الله «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ». و أما قوله: وَ الَّذِینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ یعنی إذا بغی علیهم ینتصرون و هی الرخصة التی صاحبها فیها بالخیار إن شاء فعل و إن شاء ترک ثم جزی ذلک فقال وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها أی لا تعتدی و لا تجازی بأکثر مما فعل بک ثم قال فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ ثم قال وَ تَرَی الظَّالِمِینَ آل محمّد حقهم لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ یَقُولُونَ هَلْ إِلی مَرَدٍّ مِنْ سَبِیلٍ أی إلی الدنیا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 277]
4- 646.. فی مجمع البیان: وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ و فی هذه الآیة دلالة علی فضل المشاورة فی الأمور. و قد روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: ما من رجل یشاور أحدا الا هدی إلی الرشد. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 584، ح 118]

تو مشورت کردند، فوراً پاسخ مده و تأمّل و دقّت کن و چیزی مگو تا ساعاتی بگذرد و تو قیام و قعود کنی و به خواب روی و بیدار شوی و غذایی بخوری و نمازی بخوانی و در این حالات فکر خود را به کار بگیری و درباره ی مشورت او دقّت کنی. سپس فرمود: و اگر کسی برای مشورت کننده کاملاً خیرخواهی نکند خداوند عقل و امانت را از او سلب خواهد نمود.(1)

«وَ جَزَاء سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ»(2)

ابوحمزه گوید: امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

روز قیامت خداوند اوّلین و آخرین مردم را جمع می کند و منادی از طرف خداوند ندا می کند: اهل فضل کجایند؟ پس گروهی آماده می شوند و ملائکه

به آنان می گویند: فضل شما چه بوده است؟ و آنان می گویند: «ما با آنان که از ما قطع رحم می کردند، صله رحم می نمودیم، و به کسانی که ما را محروم می کردند عطا و احسان می کردیم، و از کسانی که به ما ظلم می کردند گذشت می نمودیم» پس ملائکه می گویند: راست می گویید داخل بهشت شوید.(3)

ص: 465


1- 647.. فی من لا یحضره الفقیه و روی سلیمان بن داود المنقری عن حماد بن عیسی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ: إذا سافرت مع قوم فأکثر استشارتهم فی أمرک و أمورهم إلی قوله: و اجهد رأیک لهم إذا استشاروک، ثم لا تعزم حتی تثبت و تنظر و لا تجب فی مشورة حتی تقوم فیها و تقعد و تنام و تأکل و تصلی و أنت مستعمل فکرتک و حکمتک فی مشورتک، فان من لم یمحض النصیحة لمن استشاره سلبه الله رأیه و نزع عنه الامانة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 584، ح 119]
2- 648.. سوره ی شوری، آیه ی 40.
3- 649.. فی أصول الکافی باسناده إلی أبی حمزة الثمالی عن علی بن الحسین علیهما السلام قال: سمعته یقول: إذا کان یوم القیامة جمع الله تبارک و تعالی الأولین و الآخرین فی صعید واحد ثم ینادی مناد: أین أهل الفضل؟ قال: فیقوم عنق من الناس فتلقاهم الملائکة فیقولون: و ما کان فضلکم؟ فیقولون: کنا نصل من قطعنا و نعطی من حرمنا، و نعفو عمن ظلمنا، فیقال لهم: صدقتم ادخلوا الجنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 585، ح 122]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

بر شما باد به عفو و گذشت، چرا که عفو و گذشت سبب عزّت شما می شود، پس همدیگر را عفو کنید، تا خداوند به شما عزّت بدهد.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

سه خصلت در هر کس باشد، خصلت های ایمان را کامل کرده است:

صبر بر ظلم دیگران.

کظم غیظ برای خدا.

عفو و گذشت.

و صاحب این خصلت ها، بدون حساب داخل بهشت می شود، و خداوند او را شفیع جمعیّتی مانند جمعیّت دو قبیله ی بزرگ عرب ربیعه و مضرّ قرار می دهد.(2)

امام سجّاد(علیه السلام) در رساله حقوق خود می فرماید:

و حق کسی که به تو ظلم کرده این است که او را عفو کنی، و اگر می دانی که

ص: 466


1- 650.. عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن جهم بن الحکم المداینی عن اسمعیل بن أبی زیاد السکونی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): علیکم بالعفو، فان العفو لا یزید العبد الا عزا فتعافوا یعزکم الله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 585، ح 123]
2- 651.. فی کتاب الخصال عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ثلاث من کن فیه فقد استکمل خصال الایمان، من صبر علی الظلم و کظم غیظه و احتسب و عفی و غفر، کان ممن یدخله الله الجنة بغیر حساب، و یشفعه فی مثل ربیعة و مضر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 585، ح 124]

عفو از او زیان دارد و صلاح تو نیست می توانی حق خود را دریافت نمایی، چرا که خداوند می فرماید: «وَ لَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِکَ مَا عَلَیْهِم مِّن سَبِیلٍ.»(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

به سه گروه اگر ظلم نکنی آنان به تو ظلم می کنند:

افراد نادان و سفیه، همسران و ممکوک ها [یعنی غلامان و کنیزان.](2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خطبه خود فرمود:

آیا من شما را به بهترین خصلت های دنیا و آخرت خبر بدهم؟ گفتند: آری. فرمود: «الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَی مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ»(3). یعنی گذشت از کسی که به تو ظلم کرده، صله با کسی که با تو قطع رابطه نموده و احسان به کسی که تو را محروم نموده است.

سوره ی شوری، آیات 41 تا 53

متن:

وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبیلٍ 41 إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَی الَّذینَ یَظْلِمُونَ

ص: 467


1- 652.. و فیه فی الحقوق المرویة عن علی بن الحسین علیهما السلام: و حق من أساءک ان تعفو عنه، و ان علمت أن العفو یضر انتصرت، قال الله تبارک و تعالی: وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 585، ح 125]
2- 653.. عن أبی عبد الله عن آبائه(علیهم السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ثلاثة ان لم تظلمهم ظلموک: السفلة و الزوجة و المملوک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 585، ح 126]
3- 654.. فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن عبد ابن سنان عن أبی عبد الله(علیه السلام): قال رسول الله(صلی الله علیه و آله)لی علیه و آله فی خطبة: ألا أخبرکم بخیر خلائق الدنیا و الآخرة: العفو عمن ظلمک و تصل من قطعک، و الإحسان إلی من أساء إلیک، و إعطاء من حرمک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 585، ح 112]

النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ 42 وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ 43 وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ وَلِیٍّ مِنْ بَعْدِهِ وَ تَرَی الظَّالِمینَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ یَقُولُونَ هَلْ إِلی مَرَدٍّ مِنْ سَبیلٍ 44 وَ تَراهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیْها خاشِعینَ مِنَ الذُّلِّ یَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِیٍّ وَ قالَ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمینَ فی عَذابٍ مُقیمٍ 45 وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِیاءَ یَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ سَبیلٍ 46 اسْتَجیبُوا لِرَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ ما لَکُمْ مِنْ مَلْجَإٍ یَوْمَئِذٍ وَ ما لَکُمْ مِنْ نَکیرٍ 47 فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً إِنْ عَلَیْکَ إِلاَّ الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ 48 لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَخْلُقُ ما یَشاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ 49 أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً وَ یَجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقیماً إِنَّهُ عَلیمٌ قَدیرٌ 50 وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ 51 وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدی إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ 52 صِراطِ اللَّهِ الَّذی لَهُ ما

فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ أَلا إِلَی اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ 53

لغات:

«انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ» یعنی طلب النصرة بعد ما ظُلِم، و «مَا عَلَیْهِم مِّن سَبِیلٍ» یعنی ما علیهم مؤاخذة و عقوبة و ملامة، و «لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» یعنی من معزوماتها المهمّة، و «وَ مَن یُضْلِلِ اللَّهُ» یعنی یخلیّه و ضلاله فیخذل، و «المردّ» الرجوع، و «طَرْفٍ خَفِیٍّ» یعنی از گوشه چشم نگاه کردن، و آن را نظر مسارقه گویند، و «نکیر» به معنای انکار

ص: 468

است، و «کَفُور» کثیر الکفر است، و «عقیم» نازا را گویند، و «وَحی» به معنای الهام در خواب، و به معنای شنیدن صدا، بدون دیدن گوینده و محل آن است، و «وَرَاء حِجَابٍ» به معنای دریافت از ملک وحی مانند جبرئیل می باشد، و «رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا» یا قرآن است و یا جبرئیل است و یا ملکی اعظم از جبرئیل است که همواره با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه(علیهم السلام) می باشد.

ترجمه:

و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد، ایرادی بر او نیست (41) ایراد و مجازات بر کسانی است که به مردم ستم می کنند و در زمین بناحق ظلم روا می دارند برای آنان عذاب دردناکی است! (42) امّا کسانی که شکیبایی و عفو کنند، این از کارهای پرارزش است! (43) کسی را که خدا گم راه کند، ولیّ و یاوری جز او نخواهد داشت و ظالمان را (روز قیامت) می بینی هنگامی که عذاب الهی را مشاهده می کنند میگویند: «آیا راهی به سوی بازگشت (و جبران) وجود دارد؟!» (44) و آنها را می بینی که بر آتش عرضه می شوند در حالی که از شدّت مذلّت خاشعند و زیر چشمی (به آن) نگاه می کنند و کسانی که ایمان آورده اند می گویند: «زیانکاران واقعی آنانند که خود و خانواده خویش را روز قیامت از دست داده اند آگاه باشید که ظالمان (آن روز) در عذاب دائمند!» (45) آنها جز خدا اولیا و یاورانی ندارند که یاریشان کنند و هر کس را خدا گم راه سازد، هیچ راه نجاتی برای او نیست! (46) اجابت کنید دعوت پروردگار خود را پیش از آنکه روزی فرا رسد که بازگشتی برای آن در برابر اراده خدا نیست و در آن روز، نه پناهگاهی دارید و نه مدافعی! (47) و اگر روی گردان شوند (غمگین مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده ایم وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت است! و هنگامی که ما

ص: 469

رحمتی از سوی خود به انسان بچشانیم به آن دلخوش می شود، و اگر بلایی بخاطر اعمالی که انجام داده اند به آنها رسد (به کفران می پردازند)، چرا که انسان بسیار کفران کننده است! (48) مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین از آن خداست هر چه را بخواهد می آفریند به هر کس اراده کند دختر می بخشد و به هر کس بخواهد پسر، (49) یا (اگر بخواهد) پسر و دختر -- هر دو -- را برای آنان جمع میکند و هر کس را بخواهد عقیم می گذارد زیرا که او دانا و قادر است. (50) و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی می فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحی می کند چرا که او بلندمقام و حکیم است! (51) همان گونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را بفرمان خود وحی کردیم تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست (و از محتوای قرآن آگاه نبودی) ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم و تو مسلّماً به سوی راه راست هدایت می کنی. (52) راه خداوندی که تمامی آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست آگاه باشید که همه کارها تنها بسوی خدا بازمی گردد! (53)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِکَ مَا عَلَیْهِم مِّن سَبِیلٍ * إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِکَ لَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ * وَ لَمَن صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذَلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

این آیه مربوط به حضرت قائم؟عج؟ است، و هنگامی که او قیام می کند

ص: 470


1- 655.. سوره ی شوری، آیات 43-41.

از بنی امیّه و از مکذّبین و از دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) [و شیعیانشان] انتقام خواهد گرفت.(1)

«وَ تَرَی الظَّالِمِینَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ یَقُولُونَ هَلْ إِلَی مَرَدٍّ مِّن سَبِیلٍ * وَ تَرَاهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا خَاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ یَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِیٍّ وَ قَالَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا إِنَّ الظَّالِمِینَ فِی عَذَابٍ مُّقِیمٍ»(2)

ابوحمزه گوید: امام باقر(علیه السلام) آیه فوق را چنین قرائت نمود: «وَ تَرَی ظَالِمِی آل محمّد حقَّهم لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ» و فرمود:

مقصود از عذاب علیّ(علیه السلام) است و او سبب عذاب ظالمین آل محمّد می باشد، چرا که او قسیم الجنّة و النار است.(3)

و نیز فرمود:

مقصود از «خَاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ» ظالمین به آل محمّد(صلی الله علیه و آله)اند، و مقصود از

ص: 471


1- 656.. محمّد بن العبّاس، قال: حدثنا علی بن عبد الله، عن إبراهیم بن محمّد، عن علی بن هلال الأحمسی، عن الحسن بن وهب، عن جابر الجعفی، عن أبی جعفر(علیه السلام)، فی قوله؟عز؟: وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ، قال: «ذلک القائم؟عج؟، إذا قام انتصر من بنی امیة و من المکذبین و النصاب». [تفسیر برهان، ج 4، ص 829، ح 1]
2- 657.. سوره ی شوری، آیات 44 و 45.
3- 658.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا أحمد بن القاسم عن أحمد بن محمّد السیاری عن محمّد بن خالد عن محمّد بن علی الصوفی عن محمّد بن فضیل عن أبی حمزة عن أبی جعفر(علیه السلام) أنه قرأ و تری ظالمی آل محمّد حقهم لما رأوا العذاب و علی هو العذاب یَقُولُونَ هَلْ إِلی مَرَدٍّ مِنْ سَبِیلٍ یعنی أنه هو سبب العذاب لأنه قسیم الجنة و النار. [تأویل الآیات، ص 535، ح 19]

«یَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِیٍّ» نگاه آنان از زیر چشم و با ترس و هراس، از حضرت مهدی(علیه السلام) می باشد. [که از آنان انتقام خواهد گرفت.](1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم پس از بیان مضمون روایات فوق گوید:

مقصود از «وَ قَالَ الَّذِینَ آمَنُوا» آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و شیعیان آنان هستند. سپس گوید: به خدا سوگند مقصود از «أَلَا إِنَّ الظَّالِمِینَ فِی عَذَابٍ مُّقِیمٍ» دشمنان اهل بیت و ناصبی ها می باشند که دشمن امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ذریّه او(علیهم السلام) بودند….(2)

«لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاء یَهَبُ لِمَنْ یَشَاء إِنَاثًا وَ یَهَبُ لِمَن یَشَاء الذُّکُورَ * أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَ إِنَاثًا وَ یَجْعَلُ مَن یَشَاء عَقِیمًا إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ»(3)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «یَهَبُ لِمَنْ یَشَاء إِنَاثًا» تا آخر آیه فرمود:

مقصود این است که خداوند به هر کس بخواهد فرزند دختر می دهد، و به هر

ص: 472


1- 659.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا أحمد بن القاسم عن أحمد بن محمّد السیاری عن البرقی عن محمّد بن أسلم عن أیوب البزاز عن عمرو بن شمر عن جابر بن یزید عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قوله؟عز؟ خاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ یَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِیٍّ یعنی إلی القائم؟عج؟. [تأویل الآیات، ص 535، ح 20]
2- 660.. و قوله تَرَی الظَّالِمِینَ آل محمّد حقهم لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ و علی(علیه السلام) هو العذاب فی هذا الوجه یَقُولُونَ هَلْ إِلی مَرَدٍّ مِنْ سَبِیلٍ فنوالی علیا(علیه السلام) وَ تَراهُمْ یُعْرَضُونَ عَلَیْها خاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ لعلی یَنْظُرُونَ إلی علی مِنْ طَرْفٍ خَفِیٍّ وَ قالَ الَّذِینَ آمَنُوا یعنی آل محمّد و شیعتهم إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمِینَ آل محمّد حقهم فِی عَذابٍ مُقِیمٍ قال: و الله یعنی النصاب الذین نصبوا العداوة لعلی و ذریته(علیه السلام) و المکذبین وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِیاءَ یَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ سَبِیلٍ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 278]
3- 661.. سوره ی شوری، آیات 49 و 50.

کس بخواهد فرزند پسر می دهد، و به هر کس بخواهد پسر و دختر می دهد، و هر کس را بخواهد عقیم می کند و فرزندی به او نمی دهد.(1)

محمّد بن سعید گوید:

یحیی بن اکثم از موسی بن محمّد مسائلی را سؤال نمود و یکی از سؤالات او مربوط به آیه «یَهَبُ لِمَنْ یَشَاء إِنَاثًا» بود و سؤال او این بود که گفت: آیا امکان دارد که خداوند مردها را به مردها تزویج نماید، در حالی که قوم لوط را به این عمل ملامت نموده است؟! پس موسی بن محمّد از برادر خود حضرت هادی(علیه السلام) پاسخ سؤالات او را درخواست نمود و امام هادی(علیه السلام) فرمود: … و امّا مقصود از آیه «أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَ إِنَاثًا» این است که خداوند مردان مؤمن مطیع را به زن های حورالعین تزویج می نماید، و زنان مؤمنه مطیعات را به مردان مؤمن مطیع تزویج می کند، و معاذ الله که خداوند جلیل آن معنایی که تو برای آزادی خویش نسبت به عمل حرام فکر کرده ای را اراده کرده باشد، چرا که او می فرماید: «وَ مَن یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا * یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا.»(2)و(3)

ص: 473


1- 662.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً أی لیس معهن ذکر وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ یعنی لیس معهم أنثی أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً جمیعا یجمع له البنین و البنات أی یهبهم جمیعا لواحد. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 278]
2- 663.. سوره ی فرقان، آیات 68 و 69.
3- 664.. قال: فحدثنی أبی عن المحمودی و محمّد بن عیسی بن عبید عن محمّد بن إسماعیل الرازی عن محمّد بن سعید أن یحیی بن أکثم سأل موسی بن محمّد عن مسائل و فیها أخبرنا عن قول الله «أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً» فهل یزوج الله عباده الذکران و قد عاقب قوما فعلوا ذلک فسأل موسی أخاه أبا الحسن العسکری(علیه السلام) و کان من جواب أبی الحسن أما قوله «أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً» فإن الله تبارک و تعالی یزوج ذکران المطیعین إناثا من الحور العین و إناث المطیعات من الإنس من ذکران المطیعین و معاذ الله أن یکون الجلیل عنی ما لبست علی نفسک تطلبا للرخصة لارتکاب المأثم قال وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً إن لم یتب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 278]

مؤلّف گوید:

حدیث فوق به طور کامل در کتاب اختصاص، نقل شده است، و متن آن را در پاورقی مشاهده می کنید.(1)

ص: 474


1- 665.. وَ هُوَ حَدِیثٌ طَوِیلٌ یَرْوِیهِ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ الْبَغْدَادِیُّ عَنْ مُوسَی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی سَأَلَهُ بِبَغْدَادَ فِی دَارِ الْقُطْنِ قَالَ قَالَ مُوسَی کَتَبَ إِلَیَّ یَحْیَی بْنُ أَکْثَمَ یَسْأَلُنِی عَنْ عَشْرِ مَسَائِلَ أَوْ تِسْعَةٍ فَدَخَلْتُ عَلَی أَخِی فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ ابْنَ أَکْثَمَ کَتَبَ إِلَیَّ یَسْأَلُنِی عَنْ مَسَائِلَ أُفْتِیهِ فِیهَا فَضَحِکَ ثُمَّ قَالَ فَهَلْ أَفْتَیْتَهُ قُلْتُ لَا قَالَ وَ لِمَ قُلْتُ لَمْ أَعْرِفْهَا قَالَ وَ مَا هِیَ قُلْتُ کَتَبَ إِلَیَّ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ أَ نَبِیُّ اللَّهِ کَانَ مُحْتَاجاً إِلَی عِلْمِ آصَفَ وَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً أَ سَجَدَ یَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ لِیُوسُفَ وَ هُمْ أَنْبِیَاءُ. وَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ مَنِ الْمُخَاطَبُ بِالْآیَةِ فَإِنْ کَانَ الْمُخَاطَبُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَ لَیْسَ قَدْ شَکَّ فِیمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ وَ إِنْ کَانَ الْمُخَاطَبُ بِهِ غَیْرَهُ فَعَلَی غَیْرِهِ إِذاً أُنْزِلَ الْقُرْآنُ وَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْأَبْحُرُ وَ أَیْنَ هِیَ وَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ فَاشْتَهَتْ نَفْسُ آدَمَ الْبُرَّ فَأَکَلَ وَ أَطْعَمَ فَکَیْفَ عُوقِبَا فِیهَا عَلَی مَا تَشْتَهِی الْأَنْفُسُ وَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً فَهَلْ زَوَّجَ اللَّهُ عِبَادَهُ الذُّکْرَانَ وَ قَدْ عَاقَبَ اللَّهُ قَوْماً فَعَلُوا ذَلِکَ. وَ أَخْبِرْنِی عَنْ شَهَادَةِ امْرَأَةٍ جَازَتْ وَحْدَهَا وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَخْبِرْنِی عَنِ الْخُنْثَی وَ قَوْلِ عَلِیِّ فِیهَا تُوَرَّثُ الْخُنْثَی مِنَ الْمَبَالِ مَنْ یَنْظُرُ إِذَا بَالَ وَ شَهَادَةُ الْجَارِّ إِلَی نَفْسِهِ لَا تُقْبَلُ مَعَ أَنَّهُ عَسَی أَنْ یَکُونَ رَجُلًا وَ قَدْ نَظَرَ إِلَیْهِ النِّسَاءُ وَ هَذَا مَا لَا یَحِلُّ فَکَیْفَ هَذَا وَ أَخْبِرْنِی عَنْ رَجُلٍ أَتَی قَطِیعَ غَنَمٍ فَرَأَی الرَّاعِیَ یَنْزُو عَلَی شَاةٍ مِنْهَا فَلَمَّا بَصُرَ بِصَاحِبِهَا خَلَّی سَبِیلَهَا فَانْسَابَتْ بَیْنَ الْغَنَمِ لَا یَعْرِفُ الرَّاعِی أَیَّهَا کَانَتْ وَ لَا یَعْرِفُ صَاحِبُهَا أَیَّهَا یَذْبَحُ وَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ عَلِیِّ لِابْنِ جُرْمُوزٍ بَشِّرْ قَاتِلَ ابْنِ صَفِیَّةَ بِالنَّارِ فَلِمَ لَمْ یَقْتُلْهُ وَ هُوَ إِمَامٌ وَ مَنْ تَرَکَ حَدّاً مِنْ حُدُودِ اللَّهِ فَقَدْ کَفَرَ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ. وَ أَخْبِرْنِی عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ لِمَ یُجْهَرُ فِیهَا بِالْقِرَاءَةِ وَ هِیَ مِنْ صَلَاةِ النَّهَارِ وَ إِنَّمَا یُجْهَرُ فِی صَلَاةِ اللَّیْلِ وَ أَخْبِرْنِی عَنْهُ لِمَ قَتَلَ أَهْلَ صِفِّینَ وَ أَمَرَ بِذَلِکَ مُقْبِلِینَ وَ مُدْبِرِینَ وَ أَجَازَ عَلَی جَرِیحِهِمْ وَ یَوْمَ الْجَمَلِ غَیَّرَ حُکْمَهُ لَمْ یَقْتُلْ مِنْ جَرِیحِهِمْ وَ لَا مَنْ دَخَلَ دَاراً وَ لَمْ یُجِزْ عَلَی جَرِیحِهِمْ وَ لَمْ یَأْمُرْ بِذَلِکَ وَ مَنْ أَلْقَی سَیْفَهُ آمَنَهُ لِمَ فَعَلَ ذَلِکَ فَإِنْ کَانَ الْأَوَّلُ صَوَاباً کَانَ الثَّانِی خَطَاءً؟ فَقَالَ(علیه السلام) اکْتُبْ قُلْتُ وَ مَا أَکْتُبُ قَالَ اکْتُبْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ أَنْتَ فَأَلْهَمَکَ اللَّهُ الرُّشْدَ أَلْقَانِی کِتَابُکَ بِمَا امْتَحَنْتَنَا بِهِ مِنْ تَعَنُّتِکَ لِتَجِدَ إِلَی الطَّعْنِ سَبِیلًا قَصُرْنَا فِیهَا وَ اللَّهُ یُکَافِئُکَ عَلَی نِیَّتِکَ وَ قَدْ شَرَحْنَا مَسَائِلَکَ فَأَصْغِ إِلَیْهَا سَمْعَکَ وَ ذَلِّلْ لَهَا فَهْمَکَ وَ اشْتَغِلْ بِهَا قَلْبَکَ فَقَدْ أَلْزَمْتُکَ الْحُجَّةَ وَ السَّلَامُ سَأَلْتَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ فِی کِتَابِهِ: قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ فَهُوَ آصَفُ بْنُ بَرْخِیَا وَ لَمْ یَعْجِزْ سُلَیْمَانُ عَنْ مَعْرِفَةِ مَا عَرَفَ لَکِنَّهُ أَحَبَّ أَنْ یُعَرِّفَ أُمَّتَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَنَّهُ الْحُجَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وَ ذَلِکَ مِنْ عِلْمِ سُلَیْمَانَ أَوْدَعَهُ آصَفَ بِأَمْرِ اللَّهِ فَفَهَّمَهُ اللَّهُ ذَلِکَ لِئَلَّا یُخْتَلَفَ فِی إِمَامَتِهِ وَ دَلَالَتِهِ کَمَا فَهَّمَ سُلَیْمَانَ فِی حَیَاةِ دَاوُدَ لِیَعْرِضَ إِمَامَتَهُ وَ نُبُوَّتَهُ مَنْ بَعْدَهُ لِتَأْکِیدِ الْحُجَّةِ عَلَی الْخَلْقِ. وَ أَمَّا سُجُودُ یَعْقُوبَ وَ وُلْدِهِ لِیُوسُفَ فَإِنَّ السُّجُودَ لَمْ یَکُنْ لِیُوسُفَ کَمَا أَنَّ السُّجُودَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ لِآدَمَ لَمْ یَکُنْ لِآدَمَ إِنَّمَا کَانَ مِنْهُمْ طَاعَةً لِلهِ وَ تَحِیَّةً لِآدَمَ فَسَجَدَ یَعْقُوبُ وَ وُلْدُهُ شُکْراً لِلهِ بِاجْتِمَاعِ شَمْلِهِمْ أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُ یَقُولُ فِی شُکْرِهِ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ» فَإِنَّ الْمُخَاطَبَ فِی ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ لَمْ یَکُنْ فِی شَکٍّ مِمَّا أُنْزِلَ إِلَیْهِ وَ لَکِنْ قَالَتِ الْجَهَلَةُ کَیْفَ لَمْ یَبْعَثِ اللَّهُ نَبِیّاً مِنْ مَلَائِکَتِهِ أَمْ کَیْفَ لَمْ یُفَرِّقْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ بِالاسْتِغْنَاءِ عَنِ الْمَأْکَلِ وَ الْمَشْرَبِ وَ الْمَشْیِ فِی الْأَسْوَاقِ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) «فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ» تَفَحَّصْ بِمَحْضَرِ کَذَا مِنَ الْجَهَلَةِ هَلْ بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا قَبْلَکَ إِلَّا وَ هُوَ یَأْکُلُ وَ یَشْرَبُ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ وَ لَکَ بِهِمْ أُسْوَةٌ وَ إِنَّمَا قَالَ فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ وَ لَمْ یَکُنْ لِلنَّصَفَةِ کَمَا قَالَ(صلی الله علیه و آله) فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ وَ لَوْ قَالَ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ لَمْ یَکُونَا یَجُوزَانِ لِلْمُبَاهَلَةِ وَ قَدْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ نَبِیَّهُ مُؤَدٍّ عَنْهُ رِسَالاتِهِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْکَاذِبِینَ وَ کَذَلِکَ عَرَّفَ النَّبِیَّ أَنَّهُ صَادِقٌ فِیمَا یَقُولُ وَ لَکِنْ أَحَبَّ أَنْ یُنْصِفَهُمْ مِنْ نَفْسِهِ. وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ» فَهُوَ کَذَلِکَ لَوْ أَنَّ أَشْجَارَ الدُّنْیَا أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ لَهُ بَعْدَ سَبْعَةٍ مَدَّدَ الْبَحْرَ حَتَّی فُجِّرَتِ الْأَرْضُ عُیُوناً فَغَرِقَ أَصْحَابُ الطُّوفَانِ لَنَفِدَتْ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ اللَّهِ؟عز؟ وَ هِیَ عَیْنُ الْکِبْرِیتِ وَ عَیْنُ الْیَمَنِ وَ عَیْنُ بَرَهُوتَ وَ عَیْنُ الطَّبَرِیَّةِ وَ حَمَّةُ مَاسَبَذَانَ وَ تُدْعَی المنیات وَ حَمَّةُ إِفْرِیقِیَةَ وَ تُدْعَی بسلان وَ عَیْنُ باحروان وَ بَحْرُ بحر وَ نَحْنُ الْکَلِمَاتُ الَّتِی لَا تُدْرَکُ فَضَائِلُنَا وَ لَا تُسْتَقْصَی. وَ أَمَّا الْجَنَّةُ فَفِیهَا مِنَ الْمَآکِلِ وَ الْمَشَارِبِ وَ الْمَلَاهِی وَ الْمَلَابِسِ مَا تَشْتَهِی الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَبَاحَ اللَّهُ ذَلِکَ کُلَّهُ لِآدَمَ وَ الشَّجَرَةُ الَّتِی نَهَی اللَّهُ عَنْهَا آدَمَ وَ زَوْجَتَهُ أَنْ یَأْکُلَا مِنْهَا شَجَرَةُ الْحَسَدِ عَهِدَ إِلَیْهِمَا أَنْ لَا یَنْظُرَا إِلَی مَنْ فَضَّلَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ عَلَی کُلِّ خَلَائِقِهِ بِعَیْنِ الْحَسَدِ فَنَسِیَ وَ نَظَرَ بِعَیْنِ الْحَسَدِ وَ لَمْ یَجِدْ لَهُ عَزْماً. وَ أَمَّا قَوْلُهُ أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُزَوِّجُ ذُکْرَانَ الْمُطِیعِینَ إِنَاثاً مِنَ الْحُورِ وَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ یَکُونَ عَنَی الْجَلِیلُ مَا لَبَّسْتَ عَلَی نَفْسِکَ تَطْلُبُ الرُّخَصَ لِارْتِکَابِ الْمَآثِمِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً إِنْ لَمْ یَتُبْ وَ أَمَّا قَوْلُ عَلِیٍّ بَشِّرْ قَاتِلَ ابْنِ صَفِیَّةَ بِالنَّارِ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَشِّرْ قَاتِلَ ابْنِ صَفِیَّةَ بِالنَّارِ وَ کَانَ مِمَّنْ خَرَجَ یَوْمَ النَّهْرَوَانِ وَ لَمْ یَقْتُلْهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) بِالْبَصْرَةِ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّهُ یُقْتَلُ فِی فِتْنَةِ النَّهْرَوَانِ. وَ أَمَّا قَوْلُکَ عَلِیٌّ قَتَلَ أَهْلَ صِفِّینَ مُقْبِلِینَ وَ مُدْبِرِینَ وَ أَجَازَ عَلَی جَرِیحِهِمْ وَ یَوْمَ الْجَمَلِ لَمْ یَتْبَعْ مُوَلِّیاً وَ لَمْ یُجِزْ عَلَی جَرِیحٍ وَ مَنْ أَلْقَی سَیْفَهُ آمَنَهُ وَ مَنْ دَخَلَ دَارَهُ آمَنَهُ فَإِنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ قُتِلَ إِمَامُهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ فِئَةٌ یَرْجِعُونَ إِلَیْهَا وَ إِنَّمَا رَجَعَ الْقَوْمُ إِلَی مَنَازِلِهِمْ غَیْرَ مُحَارِبِینَ وَ لَا مُحْتَالِینَ وَ لَا مُتَجَسِّسِینَ وَ لَا مُنَابِذِینَ وَ قَدْ رَضُوا بِالْکَفِّ عَنْهُمْ فَکَانَ الْحُکْمُ رَفْعَ السَّیْفِ وَ الْکَفَّ عَنْهُمْ إِذَا لَمْ یَطْلُبُوا عَلَیْهِ أَعْوَاناً. وَ أَهْلُ صِفِّینَ یَرْجِعُونَ إِلَی فِئَةٍ مُسْتَعِدَّةٍ وَ إِمَامٍ لَهُمْ مُنْتَصِبٍ یَجْمَعُ لَهُمُ السِّلَاحَ مِنَ الدُّرُوعِ وَ الرِّمَاحِ وَ السُّیُوفِ وَ یَسْتَعِدُّ لَهُمُ الْعَطَاءَ وَ یُهَیِّئُ لَهُمُ الْأَنْزَالَ وَ یَتَفَقَّدُ جَرِیحَهُمْ وَ یَجْبُرُ کَسِیرَهُمْ وَ یُدَاوِی جَرِیحَهُمْ وَ یَحْمِلُ رَجِلَتَهُمْ وَ یَکْسُو حَاسِرَهُمْ وَ یَرُدُّهُمْ فَیَرْجِعُونَ إِلَی مُحَارَبَتِهِمْ وَ قِتَالِهِمْ لَا یُسَاوِی بَیْنَ الْفَرِیقَیْنِ فِی الْحُکْمِ وَ لَوْ لَا عَلِیٌّ(علیه السلام) وَ حُکْمُهُ لِأَهْلِ صِفِّینَ وَ الْجَمَلِ لَمَا عُرِفَ الْحُکْمُ فِی عُصَاةِ أَهْلِ التَّوْحِیدِ لَکِنَّهُ شَرَحَ ذَلِکَ لَهُمْ فَمَنْ رَغِبَ عَنْهُ یُعْرَضُ عَلَی السَّیْفِ أَوْ یَتُوبَ مِنْ ذَلِکَ. وَ أَمَّا شَهَادَةُ الْمَرْأَةِ الَّتِی جَازَتْ وَحْدَهَا فَهِیَ الْقَابِلَةُ جَائِزٌ شَهَادَتُهَا مَعَ الرِّضَا وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ رِضًا فَلَا أَقَلَّ مِنِ امْرَأَتَیْنِ تَقُومُ مَقَامَهَا بَدَلَ الرَّجُلِ لِلضَّرُورَةِ لِأَنَّ الرَّجُلَ لَا یُمْکِنُهُ أَنْ یَقُومَ مَقَامَهَا فَإِنْ کَانَتْ وَحْدَهَا قُبِلَ مَعَ یَمِینِهَا وَ أَمَّا قَوْلُ عَلِیٍّ(علیه السلام) فِی الْخُنْثَی أَنَّهُ یُوَرَّثُ مِنَ الْمَبَالِ فَهُوَ کَمَا قَالَ وَ یَنْظُرُ إِلَیْهِ قَوْمٌ عُدُولٌ فَیَأْخُذُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمُ الْمِرْآةَ فَیَقُومُ الْخُنْثَی خَلْفَهُمْ عُرْیَاناً وَ یَنْظُرُونَ فِی الْمِرْآةِ فَیَرَوْنَ الشَّبَحَ فَیَحْکُمُونَ عَلَیْهِ. وَ أَمَّا الرَّجُلُ الَّذِی قَدْ نَظَرَ إِلَی الرَّاعِی قَدْ نَزَا عَلَی شَاةٍ فَإِنْ عَرَفَهَا ذَبَحَهَا وَ أَحْرَقَهَا وَ إِنْ لَمْ یَعْرِفْهَا قَسَمَهَا بِنِصْفَیْنِ سَاهَمَ بَیْنَهُمَا فَإِنْ وَقَعَ السَّهْمُ عَلَی أَحَدِ النِّصْفَیْنِ فَقَدْ نَجَا الْآخَرُ ثُمَّ یُفَرِّقُ الَّذِی وَقَعَ فِیهِ السَّهْمُ بِنِصْفَیْنِ وَ یُقْرِعُ بَیْنَهُمَا بِسَهْمٍ فَإِنْ وَقَعَ عَلَی أَحَدِ النِّصْفَیْنِ نَجَا النِّصْفُ الْآخَرُ فَلَا یَزَالُ کَذَلِکَ حَتَّی یَبْقَی اثْنَانِ فَیُقْرِعُ بَیْنَهُمَا فَأَیُّهُمَا وَقَعَ السَّهْمُ لَهَا تُذْبَحُ وَ تُحْرَقُ وَ قَدْ نَجَتْ سَائِرُهَا وَ أَمَّا صَلَاةُ الْفَجْرِ وَ الْجَهْرُ فِیهَا بِالْقِرَاءَةِ لِأَنَّ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) کَانَ یُغَلِّسُ بِهَا فَقِرَاءَتُهَا مِنَ اللَّیْلِ وَ قَدْ أَنْبَأْتُکَ بِجَمِیعِ مَا سَأَلْتَنَا فَاعْلَمْ ذَلِکَ یُوَلِّی اللَّهُ حِفْظَکَ وَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. [اختصاص، ص 91]

ص: 475

ص: 476

«وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاء إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ»(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

شایسته نیست خداوند با بشری سخن بگوید، مگر به صورت وحی، و آن

ص: 477


1- 666.. سوره ی شوری، آیه ی 51.

انجام نمی شود مگر از ورای حجاب، و یا خداوند به واسطه ملائکه آسمان، وحی را منتقل به ملائکه زمین می کند، و به رسول خدا می رسد، و یا مستقیماً ملائکه زمین وحی را به رسول خدا می رسانند و ملائکه آسمان واسطه آن نخواهند بود.

سپس فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جبرئیل فرمود: آیا تو خدای خود را دیده ای؟ جبرئیل گفت: پروردگار من با چشم دیده نمی شود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: پس تو چگونه وحی را از او می گیری؟ جبرئیل گفت: من از اسرافیل می گیرم، و اسرافیل از ملکی فوق خود -- از روحانیّون -- می گیرد، و خداوند وحی را در قلب او می فرستد، و کلام خدا را اقسامی است، برخی به صورت تکلّم خداوند با پیامبر است، و برخی به صورت وارد شدن در قلب اوست، و برخی به صورت خواب است، و برخی به صورت مستقیم بر پیامبر خدا قرائت می شود و بر قلب او وارد می گردد. سپس فرمود: بیش از این توضیح مخواه….(1)

ص: 478


1- 667.. فَأَمَّا قَوْلُهُ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ فَإِنَّهُ مَا یَنْبَغِی لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً وَ لَیْسَ بِکَائِنٍ إِلَّا مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ کَذَلِکَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عُلُوّاً کَبِیراً قَدْ کَانَ الرَّسُولُ یُوحَی إِلَیْهِ مِنْ رُسُلِ السَّمَاءِ فَیُبَلِّغُ رُسُلُ السَّمَاءِ رُسُلَ الْأَرْضِ وَ قَدْ کَانَ الْکَلَامُ بَیْنَ رُسُلِ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بَیْنَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُرْسِلَ بِالْکَلَامِ مَعَ رُسُلِ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): یَا جَبْرَئِیلُ هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ إِنَّ رَبِّی لَا یُرَی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَمِنْ أَیْنَ تَأْخُذُ الْوَحْیَ فَقَالَ آخُذُهُ مِنْ إِسْرَافِیلَ فَقَالَ وَ مِنْ أَیْنَ یَأْخُذُهُ إِسْرَافِیلُ قَالَ یَأْخُذُهُ مِنْ مَلَکٍ فَوْقَهُ مِنَ الرُّوحَانِیِّینَ قَالَ فَمِنْ أَیْنَ یَأْخُذُهُ ذَلِکَ الْمَلَکُ قَالَ یُقْذَفُ فِی قَلْبِهِ قَذْفاً فَهَذَا وَحْیٌ وَ هُوَ کَلَامُ اللَّهِ؟عز؟ وَ کَلَامُ اللَّهِ لَیْسَ بِنَحْوٍ وَاحِدٍ مِنْهُ مَا کَلَّمَ اللَّهُ بِهِ الرُّسُلَ وَ مِنْهُ مَا قَذَفَهُ فِی قُلُوبِهِمْ وَ مِنْهُ رُؤْیَا یُرِیهَا الرُّسُلَ وَ مِنْهُ وَحْیٌ وَ تَنْزِیلٌ یُتْلَی وَ یُقْرَأُ فَهُوَ کَلَامُ اللَّهِ فَاکْتَفِ بِمَا وَصَفْتُ لَکَ مِنْ کَلَامِ اللَّهِ فَإِنَّ مَعْنَی کَلَامِ اللَّهِ لَیْسَ بِنَحْوٍ وَاحِدٍ فَإِنَّ مِنْهُ مَا یُبَلِّغُ بِهِ رُسُلُ السَّمَاءِ رُسُلَ الْأَرْضِ. [توحید صدوق، ص 264، ح 5]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند مرا به معراج برد و از ورای حجاب مستقیماً با من سخن گفت، و از سخنان او این بود که فرمود: «یَا مُحَمَّدُ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ… الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ، إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ، إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ، لِیَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی، یُسَبِّحُ لِی مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، وَ أَنَا الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ».

سپس فرمود:

ای محمّد! من خدایی هستم که جز من خدایی نیست، و من اوّلی هستم که چیزی قبل از من نبوده، و من آخری هستم که چیزی بعد از من نیست، و من ظاهری هستم که فوق من چیزی نیست، و من باطنی هستم که چیزی دون من نیست، و من خدایی هستم که خدایی جز من نیست، و من به هر چیزی عالم هستم.

سپس فرمود:

ای محمّد، علیّ اوّل کسی است -- از بین ائمّه -- که من میثاق از او گرفته ام، ای محمّد، من علیّ را به آنچه بر تو وحی می کنم، آگاه خواهم نمود، و تو حقّ نداری چیزی را از او پنهان نمایی، ای محمّد، آنچه از اسرار را به تو گفتم به او منتقل کن، تا او به آنچه بین من و تو بوده است، آگاه باشد، ای محمّد، هر حلال و حرامی که من خلق کردم علی به آن آگاه است.(1)

ص: 479


1- 668.. حدثنا إبراهیم بن هاشم عن البرقی عن ابن سنان و غیره عن عبد الله بن سنان قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لقد أسری بی ربی فأوحی إلی من وراء الحجاب ما أوحی و کلمنی فکان مما کلمنی أن قال یا محمّد علی الأول و علی الآخر و هو بکل شی ء علیم فقال یا رب أ لیس ذلک أنت أ لیس ذلک أنت فقال فقال یا محمّد(صلی الله علیه و آله) أنا الله لا إله إلّا أنا الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون إنّی أنا الله لا إله إلّا أنا الخالق البارئ المصور له الأسماء الحسنی یسبح له من فی السماوات و الأرضین و أنا العزیز الحکیم. یا محمّد(صلی الله علیه و آله) أنا الله لا إله إلّا أنا الأول و لا شی ء قبلی و أنا الآخر فلا شی ء بعدی و أنا الظاهر فلا شی ء فوقی و أنا الباطن فلا شی ء تحتی و أنا الله لا إله إلّا أنا بکل شی ء علیم یا محمّد(صلی الله علیه و آله) علی الأول أول من أخذ میثاقی من الأئمة یا محمّد(صلی الله علیه و آله) علی الآخر آخر من أقبض أقبض من الأئمة و هی الدابة التی تکلمهم یا محمّد علی الظاهر أظهر علیه جمیع ما أوصیته إلیک لیس لک أن تکتم منه شیئا یا محمّد علی الباطن أبطنه سر الذی أسررته إلیک و لیس فیما بینی و بینک سرا أزویه عن علی ما خلقت من حلال أو حرام علی علیم به. [بصائر الدرجات، ص 514]

«وَ کَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَ لَا الْإِیمَانُ وَ لَکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ * صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ أَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا» خلقی از ملائکه خدا می باشد که بزرگ تر از جبرئیل

و میکائیل است و او همواره با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود و آن حضرت را آگاهی می داد و تقویت می نمود و پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همراه با ائمّه(علیهم السلام) می باشد.(2)

ص: 480


1- 669.. سوره ی شوری، آیات 52 و 53.
2- 670.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ قَالَ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ؟عز؟ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یُخْبِرُهُ وَ یُسَدِّدُهُ وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ. [کافی، ج 1، ص 273، ح 1]

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

خداوند آن روح را بر پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) نازل نمود و تا آن حضرت زنده بود او به آسمان نرفت و همراه او بود و پس از او همراه ما می باشد.(1)

ابوبصیر و ابوالصباح کنانی گویند: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

مقصود از روح در این آیه ملکی است بزرگ تر از جبرائیل و میکائیل، و همواره او همراه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود و آن حضرت را آگاهی می داد و تقویت می نمود، و همراه ائمّه(علیهم السلام) نیز می باشد و آنان را آگاهی و تقویت می نماید.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

آیه «وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد

ص: 481


1- 671.. حدثنا أحمد بن محمّد عن الحسن بن محبوب عن ابن بکیر عن زرارة عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا فقال أبو جعفر(علیه السلام) منذ أنزل الله ذلک الروح علی نبیه ما صعد إلی السماء و إنه لفینا. [بصائرالدرجات، ص 457]
2- 672.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن علی بن حدید و محمّد بن إسماعیل بن بزیع عن منصور بن یونس عن أبی بصیر و أبی الصباح الکنانی قالا قلنا لأبی عبد الله(علیه السلام) جعلنا الله فداک قوله تعالی وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ قال یا أبا محمّد الروح خلق أعظم من جبرئیل و میکائیل کان مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) یخبره و یسدده و هو مع الأئمة یخبرهم و یسددهم. [تأویل الآیات، ص 535، ح 2]

و آن حضرت مردم را امر به ولایت علیّ(علیه السلام) می کند چرا که علی صراط مستقیم دین است.(1)

و در سخن دیگری نیز فرمود:

مقصود از «وَ لَکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَنْ نَّشَاء» علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است.(2)

ص: 482


1- 673.. حدثنا عبد الله بن عامر عن أبی عبد الله البرقی عن الحسین بن عثمان عن محمّد بن الفضیل عن أبی حمزة قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله تبارک و تعالی وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ قال تفسیرها فی بطن القرآن یعنی من یکفر بولایة علی و علی هو الإیمان قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله تعالی وَ کانَ الْکافِرُ عَلی رَبِّهِ ظَهِیراً قال تفسیرها علی بطن القرآن یعنی علی هو ربه فی الولایة و الطاعة و الرب هو الخالق الذی لا یوصف و قال أبو جعفر(علیه السلام) إن علیا آیة لمحمّد و إن محمّدا یدعو إلی ولایة علی أ ما بلغک قول رسول الله(صلی الله علیه و آله) من کنت مولاه فعلی مولاه اَللَّهُمَّ وال من والاه و عاد من عاداه فوالی الله من والاه و عادا الله من عاداه و أما قوله إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ فإنه علی یعنی إنه لمختلف علیه و قد اختلف هذه الأمة فی ولایته فمن استقام علی ولایة علی دخل الجنة و من خالف ولایة علی دخل النار و أما قوله یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ فإنه یعنی علیا من أفک عن ولایته أفک علی الجنة فذلک قوله یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ و أما قوله وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ إنک لتأمر بولایة علی(علیه السلام) و تدعو إلیها و علی هو الصراط المستقیم و أما قوله فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ إنک علی ولایة علی و علی هو الصراط المستقیم و أما قوله فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا یعنی فلما ترکوا ولایة علی و قد أمروا بها فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ یعنی مع دولتهم فی الدنیا و ما بسط إلیهم فیها و أما قوله حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ یعنی قیام القائم. [بصائرالدرجات، ص 77، ح 5]
2- 674.. و عنه، قال: حدثنا علی بن عبد الله، عن إبراهیم بن محمّد، عن علی بن هلال، عن الحسن بن وهب العبسی، عن جابر الجعفی، عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟: وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا ، قال: «ذاک علی بن أبی طالب(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 4، ص 837، ح 7]

و در تفسیر «صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ …» فرمود:

مقصود از صراط، علیّ(علیه السلام) است و خداوند او را امین و خازن خود در آسمان ها و زمین قرار داده است.(1)

جابر گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

قرآنی به دریا افتاد و چون آن را یافتند همه آیات آن محو شده بود جز این آیه «أَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ.»(2)

ص: 483


1- 675.. حدثنا جعفر بن أحمد قال: حدثنا عبد الکریم بن عبد الرحیم قال: حدثنا محمّد بن علی عن محمّد بن الفضیل عن أبی حمزة عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قول الله لنبیه(صلی الله علیه و آله) «ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً» یعنی علیا و علی هو النور فقال نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا یعنی علیا(علیه السلام) به هدی من هدی من خلقه قال و قال الله لنبیه وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ یعنی إنک لتأمر بولایة علی و تدعو إلیها و علی هو الصراط المستقیم صِراطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ یعنی علیا أنه جعله خازنه علی ما فی السماوات و ما فی الأرض من شی ء و ائتمنه علیه أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ. و قال علی بن إبراهیم فی قوله: «وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» أی تدعو إلی الإمامة المستویة ثم قال: «صِراطِ اللَّهِ» أی حجة الله الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ «أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 280]
2- 676.. عَنْهُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ النَّضْرِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی مَرْیَمَ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ وَقَعَ مُصْحَفٌ فِی الْبَحْرِ فَوَجَدُوهُ وَ قَدْ ذَهَبَ مَا فِیهِ إِلَّا هَذِهِ الْآیَةَ -- أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ. [کافی، ج 2، ص 632، ح 18]

ص: 484

سوره ی زُخرف

اشاره

محلّ نزول: مکّه.

به جز آیه ی 54 که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی شوری نازل شده است.

تعداد آیات: 89 آیه.

ثواب قرائت سوره ی زُخرف

ابوبصیر از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که همواره سوره ی «حم زخرف» را قرائت کند خداوند او را از حیوانات و هوام قبر و فشار قبر ایمن خواهد نمود، تا وقتی که در پیشگاه پروردگار خود قرار بگیرد و به امر خداوند این سوره او را داخل بهشت ببرد.(1)

از کتاب خواصّ القرآن نقل شده که هر کس این سوره را قرائت کند، از کسانی خواهد

بود که روز قیامت به آنان گفته می شود: ای بندگان من، شما را خوف و هراس و اندوهی

نیست، و کسی که آن را بنویسد و بشوید و بخورد، برای هیچ بیماری نیازی به دارو ندارد،

ص: 485


1- 677.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی الْمِعْزَی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) مَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ حم الزُّخْرُفَ آمَنَهُ اللَّهُ فِی قَبْرِهِ مِنْ هَوَامِّ الْأَرْضِ وَ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ حَتَّی یَقِفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ؟عز؟ ثُمَّ جَاءَتْ حَتَّی تُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی. [ثواب الأعمال، ص 113]

و اگر آب آن را به بیمار مصروعی بپاشند، بهبود پیدا خواهد نمود و با اذن خداوند شیطان

او سوخته خواهد شد.(1)

در مجمع البیان از ابیّ بن کعب نقل شده که گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که سوره ی زخرف را قرائت کند، از کسانی خواهد بود که روز قیامت به

او گفته می شود: «یَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ

بِغَیْرِ حِسَابٍ.»(2)و(3)

ص: 486


1- 678.. و من (خواص القرآن): روی عن رسول الله(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان ممن یقال له یوم القیامة: یا عباد الله، لا خوف علیکم و لا أنتم تحزنون. و من کتبها و شربها لم یحتج إلی دواء یصیبه لمرض، و إذا رش بمائها مصروع أفاق من صرعته، و احترق شیطانه، بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 4، ص 844]
2- 679.. سوره ی زخرف، آیه ی 68.
3- 680.. فی مجمع البیان أبی بن کعب عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: من قرء سورة الزخرف کان ممن یقال له یوم القیامة: یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ ادخلوا الجنة بغیر حساب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 591، ح 2]

سوره ی زخرف، آیات 1 تا 25

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

حم 1 وَ الْکِتابِ الْمُبینِ 2 إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ 3 وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ 4 أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفینَ 5 وَ کَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْأَوَّلینَ 6 وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 7 فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضی مَثَلُ الْأَوَّلینَ 8 وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزیزُ الْعَلیمُ 9 الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَکُمْ فیها سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ 10 وَ الَّذی نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ تُخْرَجُونَ 11 وَ الَّذی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْکَبُونَ 12 لِتَسْتَوُوا عَلی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنینَ 13 وَ إِنَّا إِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ 14 وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبینٌ 15 أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنینَ 16 وَ إِذا بُشِّرَ

ص: 487

أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ 17 أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبینٍ 18 وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ 19 وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ 20 أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ 21 بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ 22 وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ 23 قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدی مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ

کافِرُونَ 24 فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ 25

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حم. (1) سوگند به کتاب مبین (و روشنگر)، (2) که ما آن را قرآنی فصیح و عربی قرار دادیم، شاید شما (آن را) درک کنید! (3) و آن در «أمّ الکتاب» [لوح محفوظ] نزد ما بلندپایه و استوار است! (4) آیا این ذکر [قرآن] را از شما بازگیریم بخاطر اینکه قومی اسرافکارید؟! (5) چه بسیار پیامبرانی که (برای هدایت) در میان اقوام پیشین فرستادیم (6) ولی هیچ پیامبری به سوی آنها نمی آمد مگر اینکه او را استهزا می کردند. (7) ولی ما کسانی را که نیرومندتر از آنها بودند هلاک کردیم، و داستان پیشینیان گذشت. (8) هر گاه از آنان بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً می گویند: «خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است»! (9) همان کسی که زمین را محل آرامش شما قرار داد، و برای شما در آن راه هایی آفرید باشد، که هدایت شوید (و به مقصد برسید)! (10) همان کسی که از آسمان آبی فرستاد بمقدار

ص: 488

معیّن، و بوسیله آن سرزمین مرده را حیات بخشیدیم همین گونه (در قیامت از قبرها) شما را خارج می سازند! (11) و همان کسی که همه زوجها را آفرید، و برای شما از کشتیها و چهارپایان مرکبهایی قرارداد که بر آن سوار می شوید، (12) تا بر پشت آنها بخوبی قرار گیرید سپس هنگامی که بر آنها سوار شدید، نعمت پروردگارتان را متذکّر شوید و بگویید: «پاک و منزّه است کسی که این را مسخّر ما ساخت، و گر نه ما توانایی تسخیر آن را نداشتیم (13) و ما به سوی پروردگارمان بازمی گردیم!» (14) آنها برای خداوند از میان بندگانش جزئی قرار دادند (و ملائکه را دختران خدا خواندند) انسان کفران کننده آشکاری است! (15) آیا از میان مخلوقاتش دختران را برای خود انتخاب کرده و پسران را برای شما برگزیده است؟! (16) در حالی که هر گاه یکی از آنها را به همان چیزی که برای خداوند رحمان شبیه قرار داده [به تولّد دختر] بشارت دهند، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود و خشمگین می گردد! (17) آیا کسی را که در لابلای زینتها پرورش می یابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست (فرزند خدا می خوانید)؟! (18) آنها فرشتگان را که بندگان خداوند رحمانند مؤنّث پنداشتند آیا شاهد آفرینش آنها بوده اند؟! گواهی آنان نوشته می شود و (از آن) بازخواست خواهند شد! (19) آنان گفتند: «اگر خداوند رحمان می خواست ما آنها را پرستش نمی کردیم!» ولی به این امر هیچ گونه علم و یقین ندارند و جز دروغ چیزی نمی گویند! (20) یا اینکه ما کتابی پیش از این به آنان داده ایم و آنها به آن تمسّک

می جویند؟! (21) بلکه آنها می گویند: «ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم، و ما نیز به پیروی آنان هدایت یافته ایم.» (22) و این گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر

انذارکننده ای نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را

بر آئینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می کنیم.» (23) (پیامبرشان) گفت: «آیا اگر من آیینی

ص: 489

هدایت بخش تر از آنچه پدرانتان را بر آن یافتید آورده باشم (باز هم انکار می کنید)؟!» گفتند: «(آری،) ما به آنچه شما به آن فرستاده شده اید کافریم!» (24) به همین جهت از آنها انتقام گرفتیم بنگر پایان کار تکذیب کنندگان چگونه بود! (25)

لغات:

«ضَرَبتُ عنه و أضربتُ عنه» ای ترکتُه و أمسکتُ عنه، و «صفح عنّی بوجهه» یعنی أعرض عنّی وجهه، و «صَفوح» از صفات خداوند، به معنای عفو از بنده است، کأنّه أعرض عن مجازاته، و «اسراف» تجاوز از حدّ است در گناه، و «أنشر الله الخلق» یعنی أحیاهم.

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و در تفسیر «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» در سوره ی فاتحه گذشت که امام صادق(علیه السلام) فرمود: مقصود از «الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) و معرفت

ص: 490


1- 681.. سوره ی زخرف، آیه ی 4.
2- 682.. و قوله: وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام) مکتوب فی الحمد فی قوله: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ قال أبو عبد الله(علیه السلام) هو أمیر المؤمنین(علیه السلام). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 280]

اوست، و دلیل آن این است که خداوند می فرماید: «وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ.»(1)

در کتاب فضائل ابن شاذان آمده که بُرسی گوید:

معتمدین از ناقلین اخبار گفته اند: در قرآن برای امیرالمؤمنین علیّ(علیه السلام) سیصد نام وجود دارد، و از آن هاست روایت صحیحی که از عبدالله ابن مسعود درباره ی آیه «وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ»، نقل شده است و آیه «وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا»(2)، و آیه «وَ اجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ»(3)، و آیه «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ»(4)، و آیه «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»(5)، و منذر در این آیه رسول الله(صلی الله علیه و آله) است، و هادی علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است، و در آیه ی «أَ فَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ»(6)، بیّنه حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و شاهد علیّ(علیه السلام) می باشد، و در آیه «إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَی * وَ إِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولَی»(7)، و آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا»(8)، و آیه «أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَی علَی مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ وَ إِن کُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ»(9)، مقصود از این آیات علیّ(علیه السلام)

ص: 491


1- 683.. قال و حدثنی أبی عن حماد عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ قال هو أمیر المؤمنین(علیه السلام) و معرفته و الدلیل علی أنه أمیر المؤمنین قوله وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ و هو أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی أم الکتاب و فی قوله الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 28]
2- 684.. سوره ی مریم، آیه ی 50.
3- 685.. سوره ی شعراء، آیه ی 84.
4- 686.. سوره ی قیامت، آیه ی 17.
5- 687.. سوره ی رعد، آیه ی 7.
6- 688.. سوره ی هود، آیه ی 17.
7- 689.. سوره ی لیل، آیه ی 12 و 13.
8- 690.. سوره ی احزاب، آیه ی 56.
9- 691.. سوره ی زمر، آیه ی 56.

است و «جَنب اللَّه» علیّ(علیه السلام) است، و در آیه ی «وَ کُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»(1)، مقصود از «إِمَامٍ مُبِینٍ» علیّ(علیه السلام) است، و در آیه ی «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»(2)، و آیه «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»(3)، مقصود سؤال از محبّت علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است.(4)

در کتاب تهذیب شیخ؟ره؟ از امام صادق(علیه السلام) دعایی بعد از نماز روز غدیر نقل شده که می فرماید:

«رَبَّنَا آمَنَّا وَ اتَّبَعْنَا مَوْلَانَا وَ وَلِیَّنَا وَ هَادِیَنَا وَ دَاعِیَنَا وَ دَاعِیَ الْأَنَامِ وَ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ السَّوِیَّ وَ حُجَّتَکَ وَ سَبِیلَکَ الدَّاعِیَ إِلَیْکَ عَلَی بَصِیرَةٍ هُوَ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ* بِوَلَایَتِهِ وَ بِمَا یُلْحِدُونَ بِاتِّخَاذِ الْوَلَائِجِ دُونَهُ فَأَشْهَدُ یَا إِلَهِی أَنَّهُ الْإِمَامُ

ص: 492


1- 692.. سوره ی یس، آیه ی 12.
2- 693.. سوره ی یس، آیات 3 و 4.
3- 694.. سوره ی تکاثر، آیه ی 8.
4- 695.. و بالإسناد یرفعه إلی الثقات الذین کتبوا الأخبار أنهم وضح لهم فیما وجدوا و بان لهم من أسماء أمیر المؤمنین(علیه السلام) ثلاثمائة اسم فی القرآن منها ما رواه بالإسناد الصحیح عن ابن مسعود قوله تعالی وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ و قوله تعالی وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا و قوله تعالی وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ و قوله تعالی إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ و قوله تعالی إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ فالمنذر رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الهادی علی بن أبی طالب(علیه السلام) و قوله تعالی: أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ فالبینة محمّد و الشاهد علی(علیه السلام) و قوله تعالی إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولی و قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً و قوله تعالی أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ جنب الله علی بن أبی طالب(علیه السلام) و قوله تعالی وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ معناه علی(علیه السلام) و قوله تعالی إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ و قوله تعالی ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ معناه عن حب علی بن أبی طالب. [فضائل ابن شاذان، ص 174]

الْهَادِی الْمُرْشِدُ الرَّشِیدُ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِی ذَکَرْتَهُ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ -- وَ إِنَّهُ

فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ لَا أُشْرِکُ مَعَهُ إِمَاماً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیجَة.»(1)

«وَ جَعَلَ لَکُم مِّنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ * لِتَسْتَوُوا عَلَی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ * وَ إِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ»(2)

ابوبصیر گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا برای شکر حدّی هست، که اگر بنده انجام بدهد، شاکر خدا باشد؟ فرمود: «آری». گفتم: آن چیست؟ فرمود: خدا را بر هر نعمتی نسبت به خانواده و مال ستایش کند، و اگر حقّی به مال او تعلّق گرفته باشد ادا نماید، مانند این که بگوید: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ» و یا بگوید: «رَّبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلًا مُّبَارَکًا وَ أَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ»(3)، و یا بگوید: «رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا.»(4)و(5)

ص: 493


1- 696.. فی تهذیب الأحکام فی الدعاء المنقول بعد صلوة یوم الغدیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) ربنا آمنا و اتبعنا مولانا و ولینا و هادینا و داعینا و داعی الأنام و صراطک المستقیم السوی و حجتک و سبیلک الداعی إلیک علی بصیرة هو و من اتبعه سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ بولایته و بما یلحدون باتخاذ الولائج دونه، فاشهد یا الهی انه الامام الهادی المرشد الرشید علی أمیر المؤمنین الذی ذکرته فی کتابک، فقلت: وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ لا أشرکه إماما و لا اتخذ من دونه ولیجة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 591، ح 5]
2- 697.. سوره ی زخرف، آیات 14-12.
3- 698.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 29.
4- 699.. سوره ی اسراء، آیه ی 80.
5- 700.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) هَلْ لِلشُّکْرِ حَدٌّ إِذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ کَانَ شَاکِراً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ مَا هُوَ قَالَ یَحْمَدُ اللَّهَ عَلَی کُلِّ نِعْمَةٍ عَلَیْهِ فِی أَهْلٍ وَ مَالٍ وَ إِنْ کَانَ فِیمَا أَنْعَمَ عَلَیْهِ فِی مَالِهِ حَقٌّ أَدَّاهُ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ -- سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ تَعَالَی -- رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ وَ قَوْلُهُ -- رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً. [کافی، ج 2، ص 95، ح 12]

علی بن اسباط گوید:

متاعی را به مکّه بردم و در آنجا کساد بود و به فروش نرسید، سپس به مدینه آمدم و نزد حضرت رضا(علیه السلام) رفتم و گفتم: فدای شما شوم من متاعی را به مکّه بردم و کساد بود … امام(علیه السلام) فرمود: چه مانعی دارد که به مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیایی و دو رکعت نماز بخوانی و یکصد و یک مرتبه از خداوند طلب خیر بکنی و چون سوار مرکب می شوی بگویی: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ * وَ إِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ»؟

سپس فرمود:

هیچ کس با خواندن این آیه سوار مرکبی نمی شود مگر آن که آسیبی و وبالی به او نمی رسد و سستی پیدا نمی کند، و اگر سوار کشتی شدی بگو: «بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَ مُرْسَاهَا»(1)، و اگر موجی رخ داد به طرف چپ تکیه کن و بگو: «اسْکُنْ بِسَکِینَةِ اللَّهِ وَ قِرَّ بِقَرَارِ اللَّهِ -- وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».

علیّ بن اسباط گوید:

پس از آن من سوار کشتی شدم و هر گاه موجی پیدا شد به دستور امام(علیه السلام) عمل کردم و موج آرام شد و آسیبی به ما نرساند….(2)

ص: 494


1- 701.. سوره ی هود، آیه ی 41.
2- 702.. قال حدثنی أبی عن علی بن أسباط قال حملت متاعا إلی مکة فکسد علی فجئت إلی المدینة فدخلت إلی أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) فقلت جعلت فداک إنّی قد حملت متاعا إلی مکة فکسد علی و قد أردت مصر فأرکب بحرا أو برا فقال: بمصر الحتوف و تفیض إلیها أقصر الناس أعمارا قال النّبی ص: لا تغسلوا رءوسکم بطینها و لا تشربوا فی فخارها فإنه یورث الذلة و یذهب بالغیرة ثم قال لا، علیک أن تأتی مسجد رسول الله(صلی الله علیه و آله) فتصلی فیه رکعتین و تستخیر الله مائة مرة و مرة فإذا عزمت علی شی ء و رکبت البحر أو إذا استویت علی راحلتک فقل: سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَ إِنَّا إِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ فإنه ما رکب أحد ظهرا فقال هذا و سقط إلّا لم یصبه کسر و لا وثی و لا وهن و إن رکبت بحرا فقل حین ترکب: بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها، فإذا ضربت بک الأمواج فاتکئ علی یسارک و أشر إلی الموج بیدک و قل: اسکن بسکینة الله و قر بقرار الله و لا حول و لا قوة إلّا بالله، قال علی بن أسباط: قد رکبت البحر فکان إذا هاج الموج قلت کما أمرنی أبو الحسن(علیه السلام) فیتنفس الموج و لا یصیبنا منه شی ء، فقلت: جعلت فداک و ما السکینة قال: ریح من الجنة لها وجه کوجه الإنسان طیبة و کانت مع الأنبیاء و تکون مع المؤمنین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 282]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس هنگام سوار شدن مرکب [دابّة] بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ [وَ إِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ» خداوند او و مرکب او را حفظ خواهد نمود تا پیاده شود.(1)

مؤلّف گوید:

روایات فراوان و مفصّل دیگری نیز ذیل این آیه در تفسیر برهان و نورالثّقلین وارد شده مراجعه شود.

ص: 495


1- 703.. علی بن إبراهیم عن محمّد بن عیسی عن الدهقان عن درست عن إبراهیم ابن عبد الحمید عن أبی الحسن(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): إذا رکب الرجل… إلی أن قال: و قال: من قال إذا رکب الدابة: بسم الله لا حول و لا قوة الا بالله «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ» الآیة «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ» حفظت له دابته و نفسه حتی ینزل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 593، ح 14]

«وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ مُّبِینٌ * وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ

مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ * أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبینٍ * وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ * وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا» گوید:

قریش می گفتند: ملائکه دختران خدایند، و خداوند به صورت استفهام انکاری می فرماید: «أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَنَاتٍ وَ أَصْفَاکُم بِالْبَنِینَ؟!» و در تفسیر (وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلًا) گوید: آنان که ملائکه را دختران خدا می دانستند اگر دختری خدا به آنان می داد، از شرمساری صورت های شان سیاه می شد و خشم می کردند و چاره ای جز فرو بردن خشم خویش نداشتند [در حالی که آنچه سبب شرمساری آنان بود را برای خداوند روا می داشتند و می گفتند: ملائکه دختران خدایند و «وَ یَجْعَلُونَ لِلّهِ الْبَنَاتِ سُبْحَانَهُ وَ لَهُم مَّا یَشْتَهُونَ.»(2)و(3)

و در تفسیر «أَ وَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ» گوید:

خداوند به موسی(علیه السلام) قدرتی داده بود که خود را در چشم فرعون انسانی از طلای نرم و مزیّن به لباس های طلایی نشان می داد از این رو فرعون می گفت:

ص: 496


1- 704.. سوره ی زخرف، آیات 20-15.
2- 705.. سوره ی نحل، آیه ی 57.
3- 706.. علی بن إبراهیم: قوله تعالی: وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً، قال: قالت قریش: إن الملائکة هم بنات الله، ثم قال علی حد الاستفهام: أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا یعنی إذا ولدت لهم البنات ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ و هو معطوف علی قوله تعالی: وَ یَجْعَلُونَ لِلهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ. [تفسیر برهان، ج 4، ص 851، ح 1]

«عجب است که انسانی در زیور طلا رشد کرده و در سخن و استدلال لکنت زبان دارد؟! و اگر او پیامبر می بود نباید چنین باشد….»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَ یُسْأَلُونَ» فرمود:

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد تا ابوبکر و عمر و علیّ(علیه السلام) نزد غار اصحاب کهف

بروند و ابوبکر دو رکعت نماز بخواند و سه مرتبه اصحاب کهف را صدا بزند و اگر او را

پاسخ ندادند، عمر نیز چنین کند، و اگر به او نیز پاسخ ندادند، علیّ(علیه السلام) به این دستور عمل کند، و آنان به دستور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عمل کردند و اصحاب کهف به ابوبکر و عمر پاسخی ندادند و چون امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) آنان را صدا زد گفتند: «لبیّکَ لبیّکَ لبیّکَ» پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) به آنان فرمود: برای چه به اوّلی و دوّمی پاسخ ندادید و به سوّمی پاسخ دادید؟ آنان گفتند: ما اجازه نداریم که جز به پیامبر و وصیّ پیامبر پاسخ بدهیم.

پس آنان خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند، و ماجرای خود را بیان کردند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صحیفه حمراء را بیرون آورد و به آنان فرمود: به خطّ خود این گواهی را بنویسید و آنچه دیدید و شنیدید را مکتوب کنید. پس این آیه نازل شد: «سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَ یُسْأَلُونَ». «یوم القیامة.»(2)

ص: 497


1- 707.. «أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ» أی ینشأ فی الذهب «وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ» قال إن موسی(علیه السلام) أعطاه الله من القوة أن أری فرعون صورته علی فرس من ذهب رطب علیه ثیاب من ذهب رطب، فقال فرعون «أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ» أی ینشأ بالذهب «وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ» قال: لا یبین الکلام و لا یتبین من الناس و لو کان نبیا لکان بخلاف الناس. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 282]
2- 708.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا أحمد بن هوذة الباهلی عن إبراهیم بن إسحاق النهاوندی عن عبد الله بن حماد عن عمرو بن شمر قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) أمر رسول الله(صلی الله علیه و آله) أبا بکر و عمر و علیا(علیه السلام) أن یمضوا إلی الکهف و الرقیم فیسبغ أبو بکر الوضوء و یصف قدمیه و یصلی رکعتین و ینادی ثلاثا فإن أجابوه و إلّا فلیقل مثل ذلک عمر فإن أجابوه و إلّا فلیقل مثل ذلک علی(علیه السلام) فمضوا و فعلوا ما أمرهم به رسول الله(صلی الله علیه و آله) فلم یجیبوا أبا بکر و لا عمر فقام علی(علیه السلام) و فعل ذلک فأجابوه و قالوا لبیک لبیک ثلاثا فقال لهم ما لکم لم تجیبوا الصوت الأول و الثانی و أجبتم الثالث فقالوا إنا أمرنا أن لا نجیب إلّا نبیا أو وصیا ثم انصرفوا إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) فسألهم ما فعلوا فأخبروه فأخرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) صحیفة حمراء فقال لهم اکتبوا شهادتکم بخطوطکم فیها بما رأیتم و سمعتم فأنزل الله؟عز؟ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ یوم القیامة. [تأویل الآیات، ص 539، ح 7]

ابوبصیر گوید:

امام باقر(علیه السلام) آن نامه ای که منافقین بین خود نوشتند و بر آن گواهی دادند و آن را به مهرهای خود مهمور کردند و در کعبه گذاردند [تا اگر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا برود هرگز نگذارند علیّ(علیه السلام) خلیفه او باشد] را یادآوری نمود و به من فرمود: «ای ابوبصیر خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را قبل از نوشتن این نامه آگاه نمود و فرمود: آیه ای درباره ی آن نازل شد» گفتم: آیا آیه ای درباره ی آن نازل شد؟ فرمود: آری، مگر نشنیده ای که می فرماید: «سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَ یُسْأَلُونَ.»(1)

روایات دیگری مشابه روایات فوق در ذیل این آیه نقل شده، به تفسیر برهان و نورالثّقلین مراجعه شود.

ص: 498


1- 709.. و قال أیضا حدثنا الحسین بن أحمد المالکی عن محمّد بن عیسی عن یونس بن خلف عن حماد بن عیسی عن أبی بصیر قال ذکر أبو جعفر(علیه السلام) الکتاب الذی تعاقدوا علیه فی الکعبة و أشهدوا فیه و اجتمعوا علیه بخواتیمهم فقال یا أبا محمّد إن الله أخبر نبیه بما یصنعونه قبل أن یکتبوه و أنزل الله فیه کتابا قلت أنزل الله فیه کتابا قال نعم أ لم تسمع قوله تعالی سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ. [تأویل الآیات، ج 2، ص 539، ح 9]

سوره ی زخرف، آیات 26 تا 45

متن:

وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنی بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ 26 إِلاَّ الَّذی فَطَرَنی فَإِنَّهُ سَیَهْدینِ 27 وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ 28 بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّی جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبینٌ 29 وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ کافِرُونَ 30 وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظیمٍ 31 أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ 32 وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ 33 وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ 34 وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقینَ 35 وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ 36 وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ 37 حَتَّی إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ 38 وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ 39 أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ مَنْ کانَ فی ضَلالٍ مُبینٍ 40 فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ 41 أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذی وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ 42 فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ 43 وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ 44 وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا

مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ 45

ص: 499

لغات:

«بَراء» به معنای برائت و بیزاری است، و مذکّر و مؤنّث و مفرد و تثنیه و جمع آن یکسان است، و «نحن براء منک» یعنی ذو برائةٍ منک، مانند: رجل عدل و امرأة عدل و ذووا عدل، و «معارج» به معنای نردبان و پلکان است، و جمع معرج می باشد، و عروج به معنای صعود است، و «علیها یظهرون» یعنی علیها یصعدون، و «سُرُر» جمع سریر است، و «أسرّة» نیز چنین است، و «زخرف» کمال زیبایی می باشد، از این رو به طلا زخرف می گویند، و «زَخرَفَهُ» إذا حَسَّنهُ و زیّنه، و نقوش و تصاویر را نیز زخرف گویند، و در حدیث آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد کعبه نشد، تا دستور داد نقوش و تصاویر را از آن برطرف نمودند، و «عَشو» نگاه ضعیف البصر را گویند، و «عشی یعشو عَشواً و عُشُوّاً» إذا ضعف بصره و أظلمت عینه کأنّ علیها غِشاوة، و هنگامی که دید چشم از بین برود، گفته می شود: عشی الرجل و یَعشی عَشَاً و أعشی الرجل یعنی ذهب بصره، و عشی عنها إذا أعرض عنها، و «قیّضَ الله فلاناً لفلانٍ» یعنی جاء به.

ترجمه:

و به خاطر بیاور هنگامی را که ابراهیم به پدرش [عمویش آزر] و قومش گفت: «من از آنچه شما می پرستید بیزارم. (26) مگر آن کسی که مرا آفریده، که او هدایتم خواهد کرد!» (27) او کلمه توحید را کلمه پاینده ای در نسلهای بعد از خود قرار داد، شاید به سوی خدا باز گردند! (28) ولی من این گروه و پدرانشان را از مواهب دنیا بهره مند ساختم تا حق و فرستاده آشکار (الهی) به سراغ شان آمد (29) هنگامی که حق به سراغ شان آمد گفتند: «این سحر است، و ما نسبت به آن کافریم»! (30) و گفتند: «چرا این قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندی) از این دو شهر (مکه و طائف) ناز ل نشده است؟!» (31) آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟! ما معیشت آنها را در

ص: 500

حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده (و با هم تعاون نمایند) و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آوری می کنند بهتر است! (32) اگر (تمکّن کفّار از مواهب مادی) سبب نمی شد که همه مردم امت واحد (گم راهی) شوند، ما برای کسانی که به (خداوند) رحمان کافر می شدند خانه هایی قرار می دادیم با سقفهایی از نقره و نردبانهایی که از آن بالا روند، (33) و برای خانه های شان درها و تختهایی (زیبا و نقره ای) قرار می دادیم که بر آن تکیه کنند (34) و انواع زیورها ولی تمام اینها بهره زندگی دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است! (35) و هر کس از یاد خدا روی گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست! (36) و آنها [شیاطین] این گروه را از راه خدا بازمی دارند، در حالی که گمان می کنند هدایت یافتگان حقیقی آنها هستند! (37) تا زمانی که (در قیامت) نزد ما حاضر شود می گوید: ای کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود چه بد همنشینی بودی! (38) (ولی به آنها می گوییم:) هرگز این گفتگوها امروز به حال شما سودی ندارد، چرا که ظلم کردید و همه در عذاب مشترکید! (39) (ای پیامبر!) آیا تو می توانی سخن خود را به گوش کران برسانی، یا کوران و کسانی را که در گم راهی آشکاری هستند هدایت کنی؟! (40) و هر گاه تو را از میان آنها ببریم، حتماً از آنان انتقام خواهیم گرفت (41) یا اگر (زنده بمانی و) و آنچه را (از عذاب) به آنان وعده داده ایم به تو نشان دهیم، باز ما بر آنها مسلّطیم! (42) آنچه را بر تو وحی شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیمی. (43) و این مایه یادآوری (و عظمت) تو و قوم تو است و بزودی سؤال خواهید شد. (44) از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم؟! (45)

ص: 501

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ * إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ * وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»(1)

سلیم بن قیس گوید: روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد مسجد شد و ما اطراف او جمع شدیم و آن حضرت فرمود:

«سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی …» یعنی قبل آن که مرا نیابید، هر چه می خواهید از من سؤال کنید. سپس فرمود: از قرآن سؤال کنید، چرا که در قرآن علم اوّلین و آخرین موجود است، و خداوند برای احدی در قرآن چیزی فروگذار نکرده است و تأویل و اسرار آن را جز خدا و راسخون در علم [یعنی حضرت محمّد و اوصیای او(علیهم السلام)] کسی نمی داند، و راسخون در علم یک نفر نیستند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یکی از آنان است و خداوند او را عالم به [اسرار] قرآن نمود، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز مرا به اسرار قرآن آگاه نمود و همواره علوم قرآن در فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تا قیامت ادامه خواهد داشت» سپس آیه «وَ بَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَی وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِکَةُ»(2)، را تلاوت نمود و فرمود: منزلت من نسبت به رسول الله(صلی الله علیه و آله) منزلت هارون نسبت به موسی می باشد، جز نبوّت و پیامبری، و علم [قرآن] در فرزندان ما تا قیامت ادامه خواهد داشت سپس این آیه را قرائت نمود «وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ» و فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عقب ابراهیم(علیه السلام) است، و ما عقب ابراهیم و عقب محمّد(صلی الله علیه و آله) هستیم.(3)

ص: 502


1- 710.. سوره ی زخرف، آیات 28-26.
2- 711.. سوره ی بقره، آیه ی 248.
3- 712.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا علی بن محمّد الجعفی عن أحمد بن القاسم الأکفانی عن علی بن محمّد بن مروان عن أبیه عن أبان بن أبی عیاش عن سلیم بن قیس قال خرج علینا علی بن أبی طالب(علیه السلام) و نحن فی المسجد فاحتوشناه فقال سلونی قبل أن تفقدونی سلونی عن القرآن فإن فی القرآن علم الأولین و الآخرین لم یدع لقائل مقالا و لا یعلم تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ و لیسوا بواحد و رسول الله(صلی الله علیه و آله) کان واحدا منهم علمه الله سبحانه إیاه و علمنیه رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثم لا یزال فی عقبه إلی یوم تقوم الساعة ثم قرأ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسی وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ فأنا من رسول الله(صلی الله علیه و آله) بمنزلة هارون من موسی إلّا النبوة و العلم فی عقبنا إلی أن تقوم الساعة ثم قرأ وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ ثم قال کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) عقب إبراهیم و نحن أهل البیت عقب إبراهیم و عقب محمّد(صلی الله علیه و آله). [تأویل الآیات، ج 2، ص 540، ح 10]

مفضّل گوید: امام صادق در تفسیر آیه فوق فرمود:

«مقصود از این آیه امامت است که خداوند آن را تا قیامت در فرزندان امام حسین(علیه السلام) قرار داده است» پس من گفتم: چگونه امامت در فرزندان امام حسین قرار داده شده و در فرزندان امام حسن(علیه السلام) قرار داده نشده است؟ در حالی که

آنان فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و دو سبط او و آقای جوانان بهشتی هستند؟! فرمود:

ای مفضّل! موسی و هارون دو برادر و دو پیامبر مرسل بودند و خداوند نبوّت را در صلب هارون قرار داد و احدی حق ندارد بگوید: برای چه خداوند امامت را در صلب حسین قرار داد و در صلب حسن قرار نداد؟ چرا که او در افعال خود حکیم است و خود می فرماید: «لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ.»(1)و(2)

ص: 503


1- 713.. سوره ی انبیاء، آیه ی 23.
2- 714.. و روی الشیخ محمّد بن بابویه؟ره؟ فی کتاب النبوة بإسناده إلی المفضل بن عمر قال قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) یا ابن رسول الله أخبرنی عن قول الله وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ قال یعنی بذلک الإمامة و جعلها الله فی عقب الحسین إلی یوم القیامة فقلت یا ابن رسول الله أخبرنی کیف صارت الإمامة فی ولد الحسین دون الحسن و هما ولدا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و سبطاه و سیدا شباب أهل الجنة فقال یا مفضل إن موسی و هارون نبیان مرسلان إخوان فجعل الله النبوة فی صلب هارون دون صلب موسی و لم یکن لأحد أن یقول لم فعل الله ذلک و کذلک الإمامة و هی خلافة الله؟عز؟ و لیس لأحد أن یقول لم جعلها فی صلب الحسین دون صلب الحسن لأن الله؟عز؟ حکیم فی أفعاله لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ. [تأویل الآیات، ج 2، ص 541، ح 12]

هشام بن سالم گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: امام حسن افضل است یا امام حسین؟ فرمود:

«امام حسن افضل از امام حسین؟سهما؟ است» گفتم: پس برای چه امامت در فرزندان امام حسین قرار گرفته و در فرزندان امام حسن قرار نگرفته است؟ فرمود: «خداوند خواسته سنّت موسی و هارون را در حسن و حسین؟سهما؟ جاری نماید، آیا نمی بینی که موسی و هارون در نبوّت شریک بوده اند، همانند این که حسن و حسین در امامت شریک اند، و خداوند نبوّت را در فرزندان هارون قرار داد و در فرزندان موسی قرار نداد، گرچه موسی افضل از هارون بود» گفتم:

آیا دو امام در یک زمان صحیح است؟ فرمود: خیر، جز این که یکی از آنان ساکت و مأموم دیگری باشد و دیگری ناطق و امام او باشد، و امّا این که هر دو در یک زمان ناطق باشند، امکان ندارد» گفتم: آیا بعد از حسن و حسین؟سهما؟ امامت در دو برادر قرار می گیرد؟ فرمود: خیر، امامت تا قیامت در فرزندان حسین(علیه السلام) خواهد بود، چنان که خداوند می فرماید: «وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ.»(1)

ص: 504


1- 715.. و عنه، رفعه إلی هشام بن سالم، قال: قلت للصادق جعفر بن محمّد(علیه السلام): الحسن أفضل أم الحسین؟ فقال: «الحسن أفضل من الحسین». قلت: و کیف صارت [الإمامة] من بعد الحسین فی عقبه دون ولد الحسن؟ فقال: «إن الله تبارک و تعالی أحب أن یجعل سنة موسی و هارون جاریة فی الحسن و الحسین؟سهما؟، ألا تری أنهما کانا شریکین فی النبوة، کما کان الحسن و الحسین شریکین فی الإمامة، و أن الله؟عز؟ جعل النبوة فی ولد هارون و لم یجعلها فی ولد موسی، و إن کان موسی أفضل من هارون». قلت: فهل یکون إمامان فی وقت واحد؟ قال: «لا، إلّا أن یکون أحدهما صامتا مأموما لصاحبه، و الآخر ناطقا إماما لصاحبه، فأما أن یکونا إمامین ناطقین [فی وقت واحد] فلا». قلت: فهل تکون الإمامة فی أخوین بعد الحسن و الحسین؟سهما؟؟ قال: «لا، إنّما هی جاریة فی عقب الحسین(علیه السلام)، کما قال الله؟عز؟: وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ ثم هی جاریة فی الأعقاب و أعقاب الأعقاب إلی یوم القیامة». [تفسیر برهان، ج 4، ص 853، ح 4]

مؤلّف گوید:

در ذیل آیه فوق روایات دیگری نقل شده طالبین به تفسیر برهان مراجعه نمایند.

«وَ قَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ * أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ» عروة بن مسعود ثقفی بوده که [بین قریش] مرد عاقل و دانایی شمرده می شده است.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی پس از نقل روایت فوق گوید:

مقصود از قریتین مکّه و طائف است، و عروة بن مسعود را مردم به این خاطر انتخاب کردند و گفتند: باید این قرآن بر او نازل می شد، که او تعهّدات مالی آنان -- مانند دیات -- را به عهده می گرفت و عموی مغیرة بن شعبه بود

ص: 505


1- 716.. سوره ی زخرف، آیات 31 و 32.
2- 717.. … فبعثوا عروة بن مسعود الثقفی و کان عاقلا لبیبا و هو الذی أنزل الله فیه «وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 310]

و خداوند سخن آنان را ردّ نمود و فرمود: «أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ» یعنی آیا آنان رحمت الهی -- مانند نبوّت و قرآن -- را تقسیم می کنند [در حالی که شایستگی های افراد و مصالح جهان را نمی دانند؟] سپس فرمود:

«نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ» یعنی ما معیشت و زندگی مردم را تنظیم و تقسیم می کنیم و هر که را هر چه -- از مال و فرزند -- صلاح او باشد به او می دهیم [و به این وسیله آنان را

آزمایش می کنیم] و آنان به خاطر مال ها و فرزندان همدیگر را سُخریّه می کنند.

سپس گوید:

تنظیم معیشت و تقسیم مال، از بزرگ ترین دلائل خداشناسی و توحید است، چرا که خداوند مردم را در خلقت و امکانات و تمایلات، مختلف قرار داده، تا از همدیگر کمک بگیرند [و سبب ابتلا و امتحان آنان شود] چرا که انسان ها بی نیاز از همدیگر نیستند و نظام زندگی آنان اجتماعی است و هیچ کس نمی تواند همه نیازهای خود را تأمین نماید و اگر کسی بخواهد خودکفا باشد و امور خویش را مانند بنّایی و خیّاطی و صناعات گوناگون دیگر به دست خود انجام بدهد، عالم به اندازه چشم بر هم زدنی برقرار نمی نماند، چنان که اگر همه انسان ها به دنبال تحصیل علم بروند دنیا برقرار نمی ماند، از این رو خداوند تمایلات انسان ها را مختلف قرار داده تا هر کسی به کاری مشغول شود و این از بزرگ ترین حکمت های الهی است.(1)

ص: 506


1- 718.. … ثم حکی الله؟عز؟ قول قریش وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ یعنی هلا نزل هذا القرآن عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ و هو عروة بن مسعود و القریتین مکة و الطائف، و کان جزاؤکم [جزاهم] ما تحتمل الذباب، و کان عم المغیرة بن شعبة فرد الله علیهم فقال: أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ یعنی النبوة و القرآن حین قالوا لم لم ینزل علی عروة بن مسعود ثم قال الله نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ یعنی فی المال و البنین لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ فهذا من أعظم دلالة الله علی التوحید لأنه خالف بین هیآتهم و تشابههم و إراداتهم و أهوائهم لیستعین بعضهم علی بعض لأن أحدا لا یقوم بنفسه لنفسه و الملوک و الخلفاء لا یستغنون عن الناس و بهذا قامت الدنیا و الخلق المأمورون المنهیون المکلفون و لو احتاج کل إنسان أن یکون بناء لنفسه و خیاطا لنفسه و حجاما لنفسه و جمیع الصناعات التی یحتاج إلیها لما قام العالم طرفة عین لأنه لو طلب کل إنسان العلم ما قامت الدنیا و لکنه؟عز؟ خالف بینهم و بین هیآتهم و ذلک من أعظم الدلالة علی التوحید. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 283]

مؤلّف گوید:

در ذیل آیه فوق روایت مفصّلی از امام عسکری(علیه السلام) نقل شده که در ذیل آیات

گذشته بیان شد، طالبین به تفسیر منسوب به آن حضرت(1)، مراجعه نمایند.(2)

ص: 507


1- 719.. ص 500، ح 314.
2- 720.. الامام الحسن بن علی؟سهما؟، قال: «قلت لأبی علی بن محمّد؟سهما؟: فهل کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یناظرهم إذا عانتوه و یحاجهم؟ قال: بلی، مرارا کثیرة، منها ما حکی الله من قولهم: وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ إلی قوله: مَسْحُوراً «الفرقان 25: 7 و 8»، وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ، وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً إلی قوله: کِتاباً نَقْرَؤُهُ «الإسراء 17: 90. 93»، ثم قیل له فی آخر ذلک: لو کنت نبیا کموسی لنزلت علینا الصاعقة فی مساءلتنا إیاک، لأن مساءلتنا أشد من مساءلة قوم موسی لموسی. و ذلک أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) کان قاعدا ذات یوم بمکة، بفناء الکعبة، إذ اجتمع جماعة من رؤساء قریش، منهم: الولید بن المغیرة المخزومی، و أبو البختری بن هشام، و أبو جهل بن هشام، و العاص بن وائل السهمی، و عبد الله بن أبی أمیة، و جمع ممن یلیهم کثیر، و رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی نفر من أصحابه، یقرأ علیهم کتاب الله، و یذکرهم عن الله أمره و نهیه، فقال المشرکون بعضهم لبعض: لقد استفحل أمر محمّد، و عظم خطبه، تعالوا نبدأ بتقریعه و تبکیته و الاحتجاج علیه، و إبطال ما جاء به، لیهون خطبه علی أصحابه، و یصغر قدره عندهم، فلعله أن ینزع عما هو فیه من غیه و باطله و تمرده و طغیانه، فإن انتهی و إلّا عاملناه بالسیف الباتر. قال أبو جهل: فمن ذا الذی یلی کلامه و محاورته؟ فقال عبد الله بن أبی امیة المخزومی: أنا لذلک، أ فما ترضانی قرنا حسیبا، و مجادلا کفیا؟ قال أبو جهل: بلی. فأتوه بأجمعهم، فابتدأ عبد الله بن أبی أمیة، فقال: یا محمّد -- و ذکر ما طلبه من محمّد(صلی الله علیه و آله) و ما أجابه به -- فقال: و أما قولک: لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ، الولید بن المغیرة بمکة، أو عروة بن مسعود بالطائف، فإن الله تعالی لیس یستعظم مال الدنیا کما تستعظمه أنت، و لا خطر له عنده کما کان له عندک، بل لو کانت الدنیا عنده تعدل جناح بعوضة لما سقی کافرا به، مخالفا له، شربة ماء، و لیس قسمة رحمة الله إلیک، بل الله القاسم للرحمة، و الفاعل لما یشاء فی عبیده و إمائه، و لیس هو؟عز؟ ممن یخاف أحدا کما تخافه لماله أو لحاله فتعرفه بالنبوة لذلک، و لا ممن یطمع فی أحد فی ماله و حاله کما تطمع فتخصه بالنبوة لذلک، و لا ممن یحب أحدا محبة الهوی کما تحب فتقدم من لا یستحق التقدیم، و إنّما معاملته بالعدل، فلا یؤثر بأفضل مراتب الدین و خلاله، إلّا الأفضل فی طاعته، و الآخذ فی خدمته، و کذلک لا یؤخر فی مراتب الدین و خلاله، إلّا أشدهم تباطؤا عن طاعته، و إذا کان هذا صفته لم ینظر إلی مال و لا إلی حال، بل هذا المال و الحال من فضله، و لیس لأحد من عباده علیه ضربة لازب. فلا یقال له: إذا تفضلت بالمال علی عبد، فلا بد أن تتفضل علیه بالنبوة أیضا، لأنه لیس لأحد إکراهه علی خلاف مراده، و لا إلزامه تفضلا، لأنه تفضل قبله بنعمة، ألا تری -- یا عبد الله -- کیف أغنی واحدا و قبح صورته؟ و کیف حسن صورة واحد و أفقره؟ و کیف شرف واحدا و أفقره؟ و کیف أغنی واحدا و وضعه؟ ثم لیس لهذا الغنی أن یقول: هلا أضیف إلی یساری جمال فلان؟ و لا للجمیل أن یقول: هلا أضیف إلی جمالی مال فلان؟ و لا للشریف أن یقول: هلا أضیف إلی شرفی مال فلان؟ و لا للوضیع أن یقول: هلا أضیف إلی ضعتی شرف فلان؟ و لکن الحکم لله یقسم کیف یشاء، و یفعل ما یشاء، و هو حکیم فی أفعاله، محمود فی أعماله، و ذلک قوله تعالی: وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ. قال الله تعالی: أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ یا محمّد نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا فأحوجنا بعضا إلی بعض، أحوجنا هذا إلی مال ذاک، و أحوجنا ذاک إلی سلعة هذا و إلی خدمته، فتری أجل الملوک و أغنی الأغنیاء، محتاجا إلی أفقر الفقراء فی ضرب من الضروب، إما سلعة معه لیست معه، و إما خدمة یصلح لها لا یتهیأ لذلک الملک إلّا أن یستعین به، و إما باب من العلم و الحکم هو فقیر أن یستفیدها من هذا الفقیر، و هذا الفقیر یحتاج إلی مال ذلک الملک الغنی، و ذلک الملک یحتاج إلی علم ذلک الفقیر أو رأیه أو معرفته، ثم لیس للملک أن یقول: هلا أجمع إلی ملکی و مالی علمه و رأیه؟ و لا لذلک الفقیر أن یقول: هلا أجمع إلی رأیی و علمی و ما أتصرف فیه من فنون الحکم مال هذا الغنی؟ ثم قال تعالی: وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا، ثم قال: یا محمّد وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ یجمعه هؤلاء من أموال الدنیا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 857، ح 3]

ص: 508

«وَ لَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ * وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَ سُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِؤُونَ * وَ زُخْرُفًا وَ إِن کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا …»(1)

سعید بن مسیّب گوید: امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

مقصود از این آیه امّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است و خداوند می فرماید: «اگر این مردم امّت واحده نبودند و همه آنان کافر می بودند، ما خانه های آنان را آراسته [به طلا] می کردیم و سقف خانه های شان را از نقره قرار می دادیم و معارج و پلکان هایی در آن ها تعبیه می کردیم تا از آن ها بالا بروند».

سپس امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

و اگر خداوند برای امّت این پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین می کرد، مؤمنان [یعنی

ص: 509


1- 721.. سوره ی زخرف، آیات 35-33.

شیعیان] اندوه پیدا می کردند، و غیر مؤمنین با مؤمنین ازدواج نمی کردند، و مؤمنین از آنان ارث نمی بردند.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر خداوند چنین می کرد، همه مردم کافر می شدند.(2)

و در سخن دیگری فرمود:

اگر خداوند چنین می کرد، احدی ایمان نمی آورد، ولکن خداوند در بین مؤمنین و کافرین اغنیا و فقرا قرار داد، و آنان را به وسیله امر به معروف و نهی از منکر و صبر و رضا امتحان نمود….(3)

ص: 510


1- 722.. أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ الْأَسَدِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ قَالَ سَأَلْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً قَالَ عَنَی بِذَلِکَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ إِنْ یَکُونُوا عَلَی دِینٍ وَاحِدٍ کُفَّاراً کُلُّهُمْ لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ وَ لَوْ فَعَلَ ذَلِکَ بِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) لَحَزِنَ الْمُؤْمِنُونَ وَ غَمَّهُمْ ذَلِکَ وَ لَمْ یُنَاکِحُوهُمْ وَ لَمْ یُوَارِثُوهُمْ. [علل الشرایع، ج 2، ص 589، ح 33]
2- 723.. الحسین بن سعید، فی کتاب (الزهد): عن النضر، عن إبراهیم بن عبد الحمید، عن إسحاق بن غالب، قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول فی هذه الآیة: وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ، قال: «لو فعل، لکفر الناس جمیعا». [تفسیر برهان، ج 4، ص 859، ح 2]
3- 724.. فقال الصّادق(علیه السلام) لو فعل الله ذلک لما آمن أحد و لکنه جعل فی المؤمنین أغنیاء و فی الکافرین فقراء و جعل فی الکافرین أغنیاء و فی المؤمنین فقراء ثم امتحنهم بالأمر و النهی و الصبر و الرّضا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 284]

و در سخن دیگری فرمود: خداوند می فرماید:

اگر بنده مؤمن من آزرده نمی شد، من دستمالی از طلا بر پیشانی کافر می بستم.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

فقرای مؤمن هفتاد سال قبل از اغنیا در باغستان های بهشت متنعّم اند. سپس فرمود: مَثَل فقرا و اغنیاء در قیامت مَثَل دو کشتی می باشد، که مأمور گرفتن مالیات در یکی از آن ها اموالی نمی بیند و او را رها می کند و در دیگری اموال فراوانی را می یابد و آن را نگاه می دارد و از آن مالیات می گیرد.(2)

«وَ مَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ * وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ * حَتَّی إِذَا جَاءنَا قَالَ یَا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ * وَ لَن یَنفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذ ظَّلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ»(3)

مفاد آیه اوّل این است که اگر کسی از یاد خداوند چشم بپوشد، خداوند شیطانی را همراه او می کند و او همواره با آن شیطان هم نشین خواهد بود، و آیه «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی … إلی قوله: کَذَلِکَ أَتَتْکَ

ص: 511


1- 725.. فی کتاب علل الشرائع باسناده إلی منصور بن یونس قال قال أبو عبد الله(علیه السلام): قال الله؟عز؟: لولا أن یجد عبدی المؤمن فی نفسه لعصبت الکافر بعصابة من ذهب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 600، ح 34]
2- 726.. فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن محمّد بن عیسی عن یونس عن محمّد ابن سنان عن العلا عن ابن أبی یعفور عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ان فقراء المؤمنین یتقلبون فی ریاض الجنة قبل أغنیائهم أربعین خریفا، قال: سأضرب لک مثل ذلک، انما مثل ذلک مثل سفینتین مر بهما علی عاشر فنظر فی إحدیهما فلم یر فیها شیئا فقال: أسربوها و نظر فی الاخری فاذا هی موقرة فقال احبسوها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 600، ح 35]
3- 727.. سوره ی زخرف، آیات 39-36.

آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی»(1)، نیز به همین معناست، و در پایان دو آیه برای فراموش نمودن خداوند گم راهی و ندامت و حسرت در قیامت می باشد و هر دو آیه تفسیر و تأویل به انحراف از ولایت امیرالمؤمنین و امامان بعد از او (صلوات الله علیهم أجمعین) شده است.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مرد ثروتمندی با لباس های زیبا و پاکیزه نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و در کنار آن حضرت نشست، و سپس مرد فقیری با لباس های کهنه وارد شد و چون در کنار آن مرد ثروتمند نشست، مرد ثروتمند لباس خود را از زیر پای آن فقیر کشید و جمع کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: آیا ترسیدی فقر او به تو سرایت کند؟ او گفت: خیر. فرمود: آیا ترسیدی چیزی از ثروت تو به او برسد؟ گفت: خیر. فرمود: آیا ترسیدی او لباس تو را آلوده کند؟ گفت: خیر. فرمود: پس برای چه لباس خود را جمع کردی؟ مرد ثروتمند گفت: «یا رسول الله! مرا قرین و هم نشینی است که هر قبیح و زشتی را برای من زیبا می کند و هر زیبایی را برای من زشت می نماید، و من اکنون نصف مال خود را به او بخشیدم» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آن مرد فقیر فرمود: آیا مال او را می پذیری؟ او گفت: نمی پذیرم. مرد ثروتمند گفت: برای چه نمی پذیری؟ مرد فقیر گفت: می ترسم به آنچه تو گرفتار شده ای گرفتار شوم.(2)

ص: 512


1- 728.. سوره ی طه، آیه ی 126.
2- 729.. عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن عثمان بن عیسی عمن ذکره عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: جاء رجل موسر إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) نقی الثوب فجلس إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فجاء رجل معسر درن الثوب فجلس إلی جنب الموسر، فقبض الموسر ثیابه من تحت فخذیه، فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله): أخفت أن یمسک من فقره شی ء؟ قال: لا، قال: فخفت أن یصیبه من غناک شی ء؟ قال: لا، قال: فخفت أن یوسخ ثیابک؟ قال: لا، قال: فما حملک علی ما صنعت؟ قال: یا رسول الله ان لی قرینا یزین لی کل قبیح، و یقبح لی کل حسن و قد جعلت له نصف ما لی، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) للمعسر، أتقبل؟ قال: لا، فقال له الرجل: و لم؟ قال: أخاف أن یدخلنی ما دخلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 601، ح 39]

مرحوم مجلسی در شرح روایت فوق گوید:

مقصود از «إِنَّ لِی قَرِیناً …» این است که «إِنَّ لِی شیطاناً …» و یا مقصود او نفس امّاره ی به سوء است که انسان را به بدی ها و زشتی ها امر می کند.» و الله العالم.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر «یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ» -- در خطبه وسیله -- می فرماید:

«وَ لَئِنْ تَقَمَّصَهَا دُونِیَ الْأَشْقَیَانِ وَ نَازَعَانِی فِیمَا لَیْسَ لَهُمَا بِحَقٍّ وَ رَکِبَاهَا ضَلَالَةً …» یعنی، اگر آن دو شقّی لباس خلافت را که حقّ من بود به تن کردند، و درباره ی چیزی که حقّی به آن نداشتند، با من نزاع نمودند، و از گم راهی، بر مرکب خلافت سوار شدند، و از جهالت، مهار آن را به دست گرفتند، و آخرت

خود را تباه کردند و مستحق عذاب الهی شدند و جایگاه بسیار بدی را پس از مرگ پیدا کردند، چه بد توشه ای برای خویش فراهم نمودند، آنان در خانه های قبر همدیگر را لعنت می کنند، و از یکدیگر برائت و بیزاری می جویند، و چون در قیامت همدیگر را ملاقات می کنند، دوّمی به اوّلی می گوید:

«یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ» و آن اَشقی [یعنی اوّلی] پاسخ می دهد و می گوید: «لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَ کَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا» سپس فرمود: من همان ذکری هستم

ص: 513

که او یعنی دومی راه رسیدن به من را بر او بست [و مردم را نسبت به ولایت من گم راه نمود] و من همان سبیلی هستم که او مردم را از آن منحرف نمود،

و من همان ایمانی هستم که او به آن کافر شد، و من همان قرآنی هستم که او آن را

کنار زد و مهجور نمود، و من همان دینی هستم که او آن را تکذیب نمود، و من

همان صراطی هستم که او از آن منحرف شد [و به دوزخ سقوط کرد ….](1)

در ذیل آیات فوق، روایات فراوانی نقل شده و ما آن ها را در سوره فرقان(2) که خداوند می فرماید:

«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا …» نقل نمودیم، و در اینجا روایتی که مرحوم ابن قولویه در کامل الزیارات راجع به معراج پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده و خداوند از آن حضرت در این ماجراها پیمان گرفته است را نقل می کنیم و خوانندگان محترم متن آن را در پاورقی مشاهده می نمایند.(3)

ص: 514


1- 730.. … فِیَّ مَنَاقِبُ لَوْ ذَکَرْتُهَا لَعَظُمَ بِهَا الِارْتِفَاعُ فَطَالَ لَهَا الِاسْتِمَاعُ وَ لَئِنْ تَقَمَّصَهَا دُونِیَ الْأَشْقَیَانِ وَ نَازَعَانِی فِیمَا لَیْسَ لَهُمَا بِحَقٍّ وَ رَکِبَاهَا ضَلَالَةً وَ اعْتَقَدَاهَا جَهَالَةً فَلَبِئْسَ مَا عَلَیْهِ وَرَدَا وَ لَبِئْسَ مَا لِأَنْفُسِهِمَا مَهَّدَا یَتَلَاعَنَانِ فِی دُورِهِمَا وَ یَتَبَرَّأُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِنْ صَاحِبِهِ یَقُولُ لِقَرِینِهِ إِذَا الْتَقَیَا یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ فَیُجِیبُهُ الْأَشْقَی عَلَی رُثُوثَةٍ یَا لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْکَ خَلِیلًا لَقَدْ أَضْلَلْتَنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا فَأَنَا الذِّکْرُ الَّذِی عَنْهُ ضَلَّ وَ السَّبِیلُ الَّذِی عَنْهُ مَالَ وَ الْإِیمَانُ الَّذِی بِهِ کَفَرَ وَ الْقُرْآنُ الَّذِی إِیَّاهُ هَجَرَ وَ الدِّینُ الَّذِی بِهِ کَذَّبَ وَ الصِّرَاطُ الَّذِی عَنْهُ نَکَبَ وَ لَئِنْ رَتَعَا فِی الْحُطَامِ الْمُنْصَرِمِ وَ الْغُرُورِ الْمُنْقَطِعِ وَ کَانَا مِنْهُ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ لَهُمَا عَلَی شَرِّ وُرُودٍ فِی أَخْیَبِ وُفُودٍ وَ أَلْعَنِ مَوْرُودٍ یَتَصَارَخَانِ بِاللَّعْنَةِ وَ یَتَنَاعَقَانِ بِالْحَسْرَةِ مَا لَهُمَا مِنْ رَاحَةٍ وَ لَا عَنْ عَذَابِهِمَا مِنْ مَنْدُوحَةٍ …. [کافی، ج 8، ص 27، ح 4]
2- 731.. ذیل آیه ی 27.
3- 732.. أبو القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه، فی (کامل الزیارات)، قال: حدثنی محمّد بن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن أبیه، عن علی بن محمّد بن سالم، عن محمّد بن خالد، عن عبد الله بن حماد البصری، عن عبد الله بن عبد الرحمن الأصم، عن حماد بن عثمان، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «لما أسری بالنّبی(صلی الله علیه و آله) قیل له: إن الله مختبرک فی ثلاث لینظر کیف صبرک؟ قال: اسلم لأمرک یا رب، و لا قوة لی علی الصبر إلّا بک، فما هن؟ قیل له: أولهن: الجوع و الأثرة علی نفسک و علی أهلک لأهل الحاجة. قال: قبلت یا رب و رضیت و سلمت، و منک التوفیق للصبر. و أما الثانیة: فالتکذیب و الخوف الشدید، و بذلک مهجتک فی محاربة أهل الکفر بمالک و نفسک، و الصبر علی ما یصیبک منهم من الأذی من أهل النفاق، و الألم فی الحرب و الجراح. قال: یا رب قبلت و رضیت و سلمت، و منک التوفیق للصبر. و أما الثالثة: فما یلقی أهل بیتک من بعدک من القتل، أما أخوک علی فیلقی من أمتک الشتم و التعنیف و التوبیخ و الحرمان و الجحد و الظلم، و آخر ذلک القتل، فقال: یا رب سلمت و قبلت، و منک التوفیق للصبر. و أما ابنتک فتظلم و تحرم، و یؤخذ حقها غصبا الذی تجعله لها، و تضرب و هی حامل، و یدخل حریمها و منزلها بغیر إذن، ثم یمسها هوان و ذل. ثم لا تجد مانعا، و تطرح ما فی بطنها من الضرب، و تموت من ذلک الضرب. فقلت: إنا لله و إنا إلیه راجعون، قبلت یا رب و سلمت، و منک التوفیق للصبر. و یکون لها من أخیک ابنان، یقتل أحدهما غدرا، و یسلب و یطعن و یسم، تفعل به ذلک أمتک، قال: قبلت یا رب، و إنا لله و إنا إلیه راجعون، و منک التوفیق للصبر. و أما ابنها الآخر فتدعوه أمتک للجهاد، ثم یقتلونه صبرا و یقتلون ولده و من معه من أهل بیته، ثم یسلبون حرمه، فیستعین بی، و قد مضی القضاء منی فیه بالشهادة له و لمن معه، و یکون قتله حجة علی من بین قطریها، فیبکیه أهل السماوات و أهل الأرضین جزعا علیه، و تبکیه ملائکة لم یدرکوا نصرته. ثم أخرج من صلبه ذکرا به أنصرک، و إن شبحه عندی تحت العرش، یملأ الأرض بالعدل و یطبقها بالقسط، یسیر معه الرعب، یقتل حتی یشک فیه. فقلت: إنا لله و إنا إلیه راجعون، فقیل له: ارفع رأسک. فنظرت إلی رجل من أحسن الناس صورة، و أطیبهم ریحا، و النور یسطع من بین عینیه و من فوقه و من تحته، فدعوته فأقبل إلی، و علیه ثیاب النور، و سیماء کل خیر، حتی قبل بین عینی، و نظرت إلی الملائکة قد حفوا به، لا یحصیهم إلّا الله؟عز؟، فقلت: یا رب، لمن یغضب هذا، و لمن أعددت هؤلاء الملائکة، و قد وعدتنی النصر فیهم، فأنا أنتظره منک، فهؤلاء أهلی و أهل بیتی، و قد أخبرتنی بما یلقون من بعدی، و لو شئت لأعطیتنی النصر فیهم علی من بغی علیهم، و قد سلمت و قبلت و رضیت، و منک التوفیق و الرّضا و العون علی الصبر؟ فقیل لی: أما أخوک فجزاؤه عندی جنة المأوی نزلا بصبره، أفلج حجته علی الخلائق یوم البعث، و اولیه حوضک، یسقی منه أولیاءکم، و یمنع منه أعداءکم، و أجعل جهنّم علیه بردا و سلاما، یدخلها فیخرج من کان فی قلبه مثقال ذرة من المودة لکم، و أجعل منزلتکم فی درجة واحدة فی الجنة. و أما ابنک المقتول المخذول المسموم، و ابنک المغدور المقتول صبرا، فإنهما ممن أزین بهما عرشی، و لهما من الکرامة سوی ذلک، مما لا یخطر علی قلب بشر لما أصابهما من البلاء، و لکل من أتی قبره من الخلق، لأن زواره زوارک، و زوارک زواری، و علی کرامة زائری، و أنا أعطیه ما سأل، و أجزیه جزاء یغبطه به من نظر إلی عطیتی إیاه، و ما أعددت له من کرامتی. و أما ابنتک، فإنی أوقفها عند عرشی، فیقال لها: إن الله قد حکمک فی خلقه، فمن ظلمک و ظلم ولدک فاحکمی فیه بما أحببت، فإنی أجیز حکومتک فیهم. فتشهد العرض، فإذا أوقف من ظلمها أمرت به إلی النار، فیقول الظالم: یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ «الزمر 39: 56»، و یتمنی الکرة، و یعض الظالم علی یدیه، و یقول: یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا «الفرقان 25: 27، 28»، و قال: حَتَّی إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ، فیقول الظالم: أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ «الزمر 39: 46»، فیقال لهما: أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ «هود 11: 18، 19». و أول من یحکم فیه محسن بن علی(علیه السلام) و فی قاتله، ثم فی قنفذ فیؤتیان هو و صاحبه فیضربان بسیاط من نار، لو وقع سوط منها علی البحار لغلت من مشرقها إلی مغربها، و لو وضعت علی جبال الدنیا لذابت حتی تصیر رمادا، فیضربان بها. ثم یجثو أمیر المؤمنین(علیه السلام) للخصومة بین یدی الله تعالی مع الرابع، و یدخل الثلاثة فی جب، فیطبق علیهم، لا یراهم أحد و لا یرون أحدا، فعندها یقول الذین کانوا فی ولایتهم: رَبَّنا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِیَکُونا مِنَ الْأَسْفَلِینَ «فصلت 41: 29»، فیقول الله؟عز؟: وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ فعند ذلک ینادون بالویل و الثبور، و یأتیان الحوض فیسألان عن أمیر المؤمنین(علیه السلام)، و معهم حفظة، فیقولان: اعف عنا و اسقنا و خلصنا. فیقال لهم: فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ «الملک 67: 27»، یعنی بإمرة المؤمنین، ارجعوا ظماء مظمئین [إلی النار]، فما شرابکم إلّا الحمیم و الغسلین، و ما تنفعکم شفاعة الشافعین». [تفسیر برهان، ج 7، ص 123، ح 1]

ص: 515

ص: 516

امام باقر(علیه السلام) در حدیثی که احوال کفّار را در قیامت بیان می نماید، می فرماید:

سپس چنان بر سینه کافر زده می شود که با سر به دوزخ سقوط می کند و هفتاد هزار سال در حال سقوط است، تا به عذاب حُطَمة می رسد و آن عذاب، او و شیطان او را خورد و پاره پاره می کند، و شیطانی با زنجیر او را می کشد، و هر چه سر خود را بالا می کند و به صورت زشت او نگاه می نماید، بر زشتی او می افزاید، پس به او می گوید: «یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ» سپس می گوید: «وای بر تو امروز باید به خاطر این که مرا گم راه نمودی مقداری از عذاب مرا تحمّل کنی» پس آن شیطان به او می گوید: چگونه من چیزی از عذاب تو را می توانم تحمّل کنم، در حالی که من و تو در این عذاب مشترک هستیم.(1)

ص: 517


1- 733.. سعید بن جناح قال حدثنی عوف بن عبد الله الأزدی عن جابر بن یزید الجعفی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال إذا أراد الله قبض روح الکافر قال یا ملک الموت انطلق أنت و أعوانک إلی عدوی فإنی قد ابتلیته فأحسنت البلاء و دعوته إلی دار السلام فأبی إلّا أن یشتمنی و کفر بی و بنعمتی و شتمنی علی عرشی فاقبض روحه حتی تکبه فی النار قال فیجیئه ملک الموت بوجه کریه کالح عیناه کالبرق الخاطف و صوته کالرعد القاصف لونه کقطع اللیل المظلم نفسه کلهب النار رأسه فی السماء الدنیا و رجل فی المشرق و رجل فی المغرب و قدماه فی الهواء معه سفود کثیر الشعب معه خمسمائة ملک معهم سیاط من قلب جهنّم تلتهب تلک السیاط و هی من لهب جهنّم و معهم مسح أسود و جمرة من جمر جهنّم. ثم یدخل علیه ملک من خزان جهنّم یقال له سحقطائیل فیسقیه شربة من النار لا یزال منها عطشانا حتی یدخل النار فإذا نظر إلی ملک الموت شخص بصره و طار عقله قال یا ملک الموت ارجعون قال فیقول ملک الموت کلا إنها کلمة هو قائلها قال فیقول یا ملک الموت فإلی من أدع مالی و أهلی و ولدی و عشیرتی و ما کنت فیه من الدنیا فیقول دعهم لغیرک و اخرج إلی النار و قال فیضربه بالسفود ضربة فلا یبقی منه شعبة إلّا أنشبها فی کل عرق و مفصل ثم یجذبه جذبة فیسل روحه من قدمیه بسطا فإذا بلغت الرکبتین أمر أعوانه فأکبوا علیه بالسیاط ضربا ثم یرفعه عنه فیذیقه سکراته و غمراته قبل خروجها کأنما ضرب بألف سیف فلو کان له قوة الجن و الإنس لاشتکی کل عرق منه علی حیاله بمنزلة سفود کثیر الشعب ألقی علی صوف مبتل. ثم یطوقه فلم یأت علی شی ء إلّا انتزعه کذلک خروج نفس الکافر من عرق و عضو و مفصل و شعرة فإذا بلغت الحلقوم ضربت الملائکة وجهه و دبره و قیل أخرجوا أنفسکم الیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تقولون علی الله غیر الحق و کنتم عن آیاته تستکبرون و ذلک قوله یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لا بُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَ یَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً فیقولون حراما علیکم الجنة محرما و قال تخرج روحه فیضعها ملک الموت بین مطرقة و سندان فیفضخ أطراف أنامله و آخر ما یشدخ منه العینان فیسطع لها ریح منتن یتأذی منه أهل السماء کلهم أجمعون فیقولون لعنة الله علیها من روح کافرة منتنة خرجت من الدنیا فیلعنه الله و یلعنه اللاعنون. فإذا أتی بروحه إلی السماء الدنیا أغلقت عنه أبواب السماء ذلک قوله لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ یقول الله ردوها علیه فمنها خلقتهم و فیها أعیدهم و منها أخرجهم تارة أخری فإذا حمل سریره حملت نعشه الشیاطین فإذا انتهوا به إلی قبره قالت کل بقعة منها: اَللَّهُمَّ لا تجعله فی بطنی حتی یوضع فی الحفرة التی قضاها الله فإذا وضع فی لحده قالت له الأرض لا مرحبا بک یا عدو الله أما و الله لقد کنت أبغضک و أنت علی متنی و أنا لک الیوم أشد بغضا و أنت فی بطنی أما و عزة ربی لأسیئن جوارک و لأضیقن مدخلک و لأوحشن مضجعک و لأبدلن مطعمک إنّما أنا روضة من ریاض الجنة أو حفرة من حفر النیران ثم ینزل علیه منکر و نکیر و هما ملکان أسودان أزرقان یبحثان القبر بأنیابهما و یطئان فی شعورهما حدقتاهما مثل قدر النحاس و کلامهما مثل الرعد القاصف و أبصارهما مثل البرق اللامع فینتهرانه و یصیحان به فیتقلص نفسه حتی یبلغ حنجرته فیقولان له: من ربک و ما دینک و من نبیک و من إمامک فیقول لا أدری قال فیقولان شاک فی الدنیا و شاک الیوم لا دریت و لا هدیت قال فیضربانه ضربة فلا یبقی فی المشرق و لا فی المغرب شی ء إلّا سمع صیحته إلّا الجن و الإنس قال فمن شدة صیحته یلوذ الحیتان بالطین و ینفر الوحش فی الخیاس و لکنکم لا تعلمون قال ثم یسلط علیه حیتین سوداوتین زرقاوتین تعذبانه بالنهار خمس ساعات و باللیل ست ساعات لأنه کان یستخفی من الناس و لا یستخفی من الله فبعدا لقوم لا یؤمنون قال ثم یسلط الله علیه ملکین أصمین أعمیین معهما مطرقتان من حدید من نار یضربانه فلا یخطئانه و یصیح فلا یسمعانه إلی یوم القیامة. فإذا کانت صیحة القیامة اشتعل قبره نارا فیقول لی الویل إذا اشتعل قبری نارا فینادی مناد إلّا الویل قد دنا منک و الهوان قم من نیران القبر إلی نیران لا تطفأ فیخرج من قبره مسودا وجهه مزرقة عیناه قد طال خرطومه و کسف باله منکسا رأسه یسارق النظر فیأتیه عمله الخبیث فیقول و الله ما علمتک إلّا کنت عن طاعة الله مبطئا و إلی معصیته مسرعا قد کنت ترکبنی فی الدنیا فأنا أرید أن أرکبک الیوم کما کنت ترکبنی و أقودک إلی النار قال ثم یستوی علی منکبیه فیرکل قفاه حتی ینتهی إلی عجزة جهنّم فإذا نظر إلی الملائکة قد استعدوا له بالسلاسل و الأغلال قد عضوا علی شفاههم من الغیظ و الغضب فیقول: یا ویلتی لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ و یناد الجلیل جیئوا به إلی النار فصارت الأرض تحته نارا و الشمس فوقه نارا و جاءت نار فأحدقت بعنقه فنادی و بکی طویلا یقول وا عقباه قال فتکلمه النار فتقول أبعد الله عقبیک عقبا مما أعقبت فی طاعة الله قال ثم تجی ء صحیفة تطیر من خلف ظهره و تقع فی شماله ثم یأتیه ملک فیثقب صدره إلی ظهره ثم یفتل شماله إلی خلف ظهره ثم یقال له اقرأ کتابک قال فیقول أیها الملک کیف أقرأ و جهنّم أمامی قال فیقول الله: دق عنقه و اکسر صلبه و شد ناصیته إلی قدمیه ثم یقول خذوه فغلوة قال فیبتدره لتعظیم قول الله سبعون ألف ملک غلاظ شداد فمنهم من ینتف لحیته و منهم من یحطم عظامه قال فیقول أ ما ترحمونی قال فیقولون یا شقی کیف نرحمک و لا یرحمک أرحم الراحمین أ فیؤذیک هذا قال فیقول أشد الأذی قال فیقولون یا شقی و کیف لو قد طرحناک فی النار قال فیدفعه الملک فی صدره دفعة فیهوی سبعین ألف عام قال فیقولون: یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا قال فیقرن معه حجر عن یمینه و شیطان عن یساره حجر کبریت من نار یشتعل فی وجهه و یخلق الله له سبعین جلدا کل جلد غلظته أربعون ذراعا بذراع الملک الذی یعذبه و بین الجلد إلی الجلد أربعون ذراعا و بین الجلد إلی الجلد حیات و عقارب من نار و دیدان من نار رأسه مثل الجبل العظیم و فخذاه مثل جبل ورقان و هو جبل بالمدینة مشفره أطول من مشفر الفیل فیسحبه سحبا و أذناه عضوضان بینهما سرادق من نار تشتعل قد أطلعت النار من دبره علی فؤاده فلا یبلغ درین سامهما حتی یبدل له سبعون سلسلة للسلسلة سبعون ذراعا ما بین الذراع إلی الذراع حلق عدد القطر و المطر لو وضعت حلقة منها علی جبال الأرض لأذابتها قال: و علیه سبعون سربالا من قطران من نار و تغشی وجوههم النار و علیه قلنسوة من نار و لیس فی جسده موضع فتر إلّا و فیه حلقة من نار و فی رجلیه قیود من نار علی رأسه تاج ستون ذراعا من نار قد نقب رأسه ثلاث مائة و ستین نقبا یخرج من ذلک النقب الدخان من کل جانب و قد غلی منها دماغه حتی یجری علی کتفیه یسیل منها ثلاث مائة نهر و ستون نهرا من صدید یضیق علیه منزله کما یضیق الرمح فی الزج فمن ضیق منازلهم علیهم و من ریحها و شدة سوادها و زفیرها و شهیقها و تغیظها و نتنها اسودت وجوههم و عظمت دیدانهم فینبت لها أظفار کأظفار السنور و العقبان تأکل لحمه و تقرض عظامه و تشرب دمه لیس لهن مأکل و لا مشرب غیره ثم یدفع فی صدره دفعه فیهوی علی رأسه سبعین ألف عام حتی یواقع الحطمة فإذا واقعها دقت علیه و علی شیطانه و جاذبه الشیطان بالسلسلة کلما وقع رأسه نظر إلی قبح وجهه کلح فی وجهه قال فیقول: یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ ویحک بما أغویتنی احمل عنی من عذاب الله من شی ء فیقول یا شقی کیف أحمل عنک من عذاب الله من شی ء و أنا و أنت الیوم فی العذاب مشترکون ثم یضرب علی رأسه ضربة فیهوی سبعین ألف عام حتی ینتهی إلی عین یقال لها آنیة یقول الله تعالی تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ و هی عین ینتهی حرها و طبخها و أوقد علیها مذ خلق الله جهنّم کل أودیة النار تنام و تلک العین لا تنام من حرها و تقول الملائکة یا معشر الأشقیاء ادنوا فاشربوا منها فإذا أعرضوا عنها ضربتهم الملائکة بالمقامع و قیل لهم ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ قال ثم یؤتون بکأس من حدید فیه شربة من عین آنیة فإذا أدنی منهم تقلصت شفاههم و انتثرت لحوم وجوههم فإذا شربوا منها و صار فی أجوافهم یصهر به ما فی بطونهم و الجلود ثم یضرب علی رأسه ضربة فیهوی سبعین ألف عام حتی یواقع السعیر فإذا واقعها سعرت فی وجوههم فعند ذلک غشیت أبصارهم من نفحها. ثم یضرب علی رأسه ضربة فیهوی سبعین ألف عام حتی ینتهی إلی شجرة الزقوم شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطِینِ علیها سبعون ألف غصن من نار فی کل غصن سبعون ألف ثمرة من نار کل ثمرة کأنها رأس الشیطان قبحا و نتنا تنشب علی صخرة مملسة سوخاء کأنها مرآة زلقة بین أصل الصخرة إلی الصخرة سبعون ألف عام أغصانها تشرب من نار ثمارها نار و فروعها نار فیقال له یا شقی اصعد فکلما صعد زلق و کلما زلق صعد فلا یزال کذلک سبعین ألف عام فی العذاب و إذا أکل منها ثمرة یجدها أمر من الصبر و أنتن من الجیف و أشد من الحدید فإذا واقعت بطنه غلت فی بطنه کغلی الحمیم فیذکرون ما کانوا یأکلون فی دار الدنیا من طیب الطعام. فبینا هم کذلک إذ تجذبهم الملائکة فیهوون دهرا فی ظلم متراکبة فإذا استقروا فی النار سمع لهم صوت کصیح السمک علی المقلی أو کقضیب القصب ثم یرمی بنفسه من الشجرة فی أودیة مذابة من صفر من نار و أشد حرا من النار تغلی بهم الأودیة و ترمی بهم فی سواحلها و لها سواحل کسواحل بحرکم هذا فأبعدهم منها باع و الثانی ذراع و الثالث فتر فتحمل علیهم هوام النار الحیات و العقارب کأمثال البغال الدلم لکل عقرب ستون فقارا فی کل فقار قلة من سم و حیات سود زرق مثال البخاتی فیتعلق بالرجل سبعون ألف حیة و سبعون ألف عقرب ثم کب فی النار سبعین ألف عام لا تحرقه قد اکتفی بسمها ثم تعلق علی کل غصن من الزقوم سبعون ألف رجل ما ینحنی و لا ینکسر فتدخل النار أدبارهم فتطلع علی الأفئدة تقلص الشفاه و تطیر الجنان و تنضج الجلود و تذوب الشحوم. و یغضب الحی القیوم فیقول یا مالک قل لهم ذوقوا فلن نزیدکم إلّا عذابا یا مالک سعر سعر قد اشتد غضبی علی من شتمنی علی عرشی و استخف بحقی و أنا الملک الجبار فینادی مالک یا أهل الضلال و الاستکبار و النعمة فی دار الدنیا کیف تجدون مس سقر قال فیقولون قد أنضجت قلوبنا و أکلت لحومنا و حطمت عظامنا فلیس لنا مستغیث و لا لنا معین قال فیقول مالک و عزة ربی لا أزیدکم إلّا عذابا فیقولون إن عذبنا ربنا لم یظلمنا شیئا قال فیقول مالک فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِیرِ یعنی بعدا لأصحاب السعیر. ثم یغضب الجبار فیقول یا مالک سعر سعر فیغضب مالک فیبعث علیهم سحابة سوداء تظل أهل النار کلهم ثم ینادیهم فیسمعها أولهم و آخرهم و أفضلهم و أدناهم فیقول ما ذا تریدون إن أمطرکم فیقولون الماء البارد وا عطشاه وا طول هواناه فیمطرهم حجارة و کلالیبا و خطاطیفا و غسلینا و دیدانا من نار فینضج وجوههم و جباههم و یعمی أبصارهم و یحطم عظامهم فعند ذلک ینادون وا ثبوراه. فإذا بقیت العظام عواری من اللحوم اشتد غضب الله فیقول یا مالک اسجرها علیهم کالحطب فی النار ثم یضرب أمواجها أرواحهم سبعین خریفا فی النار ثم یطبق علیهم أبوابها من الباب إلی الباب مسیرة خمسمائة عام و غلظ الباب مسیرة خمسمائة عام ثم یجعل کل رجل منهم فی ثلاث توابیت من حدید من النار بعضها فی بعض فلا یسمع لهم کلاما أبدا إلّا أن لهم فیها شهیق کشهیق البغال و زفیر مثل نهیق الحمیر و عواء کعواء الکلاب صم بکم عمی فلیس لهم فیها کلام إلّا أنین فیطبق علیهم أبوابها و یسد علیهم عمدها فلا یدخل علیهم روح أبدا و لا یخرج منهم الغم أبدا و هی علیهم مؤصدة یعنی مطبقة لیس لهم الملائکة شافعون و لا من أهل الجنة صدیق حمیم و ینساهم الرب و یمحو ذکرهم من قلوب العباد فلا یذکرون أبدا فنعوذ بالله العظیم الغفور الرحمن الرحیم من النار و ما فیها و من کل عمل یقرب من النار إنه غفور رحیم جواد کریم. [اختصاص شیخ مفید، ص 362]

ص: 518

ص: 519

ص: 520

ص: 521

ص: 522

«فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

ای محمّد اگر ما تو را از مکّه به مدینه بردیم، باز تو را به مکّه باز خواهیم گرداند، و به وسیله علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) از آنان [یعنی اهل مکّه] انتقام خواهیم گرفت.(2)

و در سخن دیگری فرمود:

خداوند -- همان گونه که به رسول خود وعده داده بود -- از آنان به وسیله علیّ(علیه السلام) در جنگ جمل انتقام گرفت.(3)

ص: 523


1- 734.. سوره ی زخرف، آیه ی 41.
2- 735.. قال فإنه حدثنی أبی عن القاسم بن محمّد عن سلیمان بن داود المنقری عن یحیی بن سعید عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ یا محمّد من مکة إلی المدینة فإنا رادوک إلیها و منتقمون منهم بعلی بن أبی طالب؟سهما؟. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 284]
3- 736.. و قال أیضا حدثنا الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس عن عبد الرحمن بن سالم عن أبیه عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ قال و الله انتقم بعلی یوم البصرة و هو الذی وعد الله رسوله. [تأویل الآیات، ص 543، ح 19]

مرحوم طبرسی از جابرن عبدالله انصاری نقل نموده که گوید:

من در سال حجّة الوداع در منا نزدیک رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودم که آن حضرت به مردم فرمود: «می بینم که شما بعد از من به کفر باز می گردید و گردن همدیگر را می زنید، به خدا سوگند اگر چنین کنید، مرا بین گروه رزمجویی خواهید یافت

که گردن شما را می زنند.» پس به پشت سر خود التفات نمود و سه مرتبه فرمود:

«و یا علیّ را خواهید دید» و ما جبرئیل را دیدیم که او را فشار داد، و این آیه نازل شد: «فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام).»(1)

مؤلّف گوید:

مضمون روایات فوق در مناقب ابن مغازلی نیز از جابر نقل شده است.(2)

ابن عبّاس گوید:

سخت ترین جایی که قریش کینه و حسد علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) را پیدا کردند وقتی بود که سخنان فوق را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی علیّ(علیه السلام) شنیدند.(3)

ص: 524


1- 737.. و روی جابر بن عبد الله الأنصاری قال إنّی لأدناهم من رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی حجة الوداع بمنی حتی قال لا ألفینکم ترجعون بعدی کفارا یضرب بعضکم رقاب بعض و أیم الله لئن فعلتموها لتعرفننی فی الکتیبة التی تضار بکم ثم التفت إلی خلفه فقال أو علی أو علی ثلاث مرات فرأینا أن جبرائیل غمزه فأنزل الله علی أثر ذلک «فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ» بعلی بن أبی طالب(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 9، ص 75]
2- 738.. أخبرنا أحمد بن محمّد إجازة، أخبرنا عمر بن عبد اللّه بن شوذب، حدّثنا محمّد بن الحسن بن زیاد، حدّثنا یوسف بن عاصم، حدّثنا أحمد بن صبیح، حدّثنا یحیی بن یعلی، عن عمر بن عیسی، عن جابر قال: لمّا نزلت علی رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ قال: بعلیّ بن أبی طالب. [مناقب، ص 266، ح 366]
3- 739.. و قال أیضا حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن المغیرة بن محمّد عن عبد الغفار بن محمّد عن منصور بن أبی الأسود عن زیاد بن المنذر عن عدی بن ثابت قال سمعت ابن عبّاس یقول ما حسدت قریش علیا(علیه السلام) بشی ء مما سبق له أشد مما وجدت یوما و نحن عند رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال کیف أنتم یا معشر قریش لو قد کفرتم من بعدی فرأیتمونی فی کتیبة أضرب وجوهکم بالسیف فهبط علیه جبرئیل فقال قل إن شاء الله أو علی فقال إن شاء الله أو علی. [تأویل الآیات، ص 543، ح 18]

«فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ * وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «أُوحِیَ إِلَیْکَ» ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و «إِنَّکَ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» یعنی «أَنَّکَ عَلَی وَلَایَةِ عَلِیٍ وَ عَلِیٌّ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمٍ.»(2)

و در سخن دیگری فرمود:

«فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ» یعنی «فی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام).»(3)

و در سخن دیگری فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر آیه «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»(4)، فرمود:

مقصود از «ذکر» من هستم، و ائمّه بعد از من «أَهْلَ الذِّکْرِ»اند.

ص: 525


1- 740.. سوره ی زخرف،آیات 43 و 44.
2- 741.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَادٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ عَنِ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) -- فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ قَالَ إِنَّکَ عَلَی وَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌّ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ. [کافی، ج 1، ص 416، ح 24]
3- 742.. و روی علی بن عبد الله عن إبراهیم بن محمّد عن علی بن هلال عن جابر بن یزید عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ فقال فی علی بن أبی طالب؟سهما؟. [تأویل الآیات، ص 544، ح 21]
4- 743.. سوره ی نحل، آیه ی 43.

سپس امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ» فرمود:

«فَنَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُون.»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ» فرمود:

مقصود از ذکر قرآن است، و ما قوم آن هستیم، و مسئولون نیز ما هستیم.(2)

و در سخن دیگری در تفسیر «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ …» فرمود:

کتاب خدا ذکر است، و اهل ذکر آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند، و خداوند مردم را امر کرده که از آنان سؤال کنند، و امر نکرده که از جهّال و نادان ها سؤال کنند، و قرآن را «ذکر» نامیده و فرموده: «وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»(3)، و نیز فرموده است: «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ.»(4)

ص: 526


1- 744.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الذِّکْرُ أَنَا وَ الْأَئِمَّةُ أَهْلُ الذِّکْرِ وَ قَوْلِهِ؟عز؟ -- وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ. [کافی، ج 1، ص 210، ح 1]
2- 745.. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِیٍّ عَنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ قَالَ الذِّکْرُ الْقُرْآنُ وَ نَحْنُ قَوْمُهُ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ. [کافی، ج 1، ص 211، ح 5]
3- 746.. سوره ی نحل، آیه ی 44.
4- 747.. وَ قَالَ جَلَّ ذِکْرُهُ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قَالَ الْکِتَابُ هُوَ الذِّکْرُ وَ أَهْلُهُ آلُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَمَرَ اللَّهُ؟عز؟ بِسُؤَالِهِمْ وَ لَمْ یُؤْمَرُوا بِسُؤَالِ الْجُهَّالِ وَ سَمَّی اللَّهُ؟عز؟ الْقُرْآنَ ذِکْراً فَقَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ وَ قَالَ؟عز؟ -- وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ. [کافی، ج 1، ص 295، ح 3]

روایات فراوان دیگری نیز به همین مضامین در تفسیر برهان و غیر آن نقل شده مراجعه شود.(1)

مؤلّف گوید:

تفسیر ذکر به قرآن و به رسول خدا و به ائمّه(علیهم السلام) صحیح است و همه آن ها حاوی یک چیزند.

«وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رُّسُلِنَا أَ جَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ»(2)

از امام باقر(علیه السلام) سؤال شد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از کدام پیامبر سؤال نمود، در حالی که پانصد سال بین او و بین عیسی(علیه السلام) فاصله بود؟ پس امام(علیه السلام) آیه «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا»(3)، را تلاوت نمود و فرمود:

از آیاتی که خداوند در معراج به پیامبر خود نشان داد این بود که پیامبران اوّلین و آخرین را جمع نمود و سپس جبرئیل(علیه السلام) اذان و اقامه گفت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر آنان امامت کرد و چون از نماز فارغ شد به پیامبران فرمود: شما بر چه چیز شهادت می دهید، و اساس عبادت شما چیست؟ آنان گفتند: «ما شهادت به یگانگی خداوند و رسالت شما می دهیم و این پیمان و عهدی است که خداوند از ما گرفته است….»(4)

ص: 527


1- 748.. تفسیر برهان، ج 7، ص 129.
2- 749.. سوره ی زخرف، آیه ی 45.
3- 750.. سوره ی اسراء، آیه ی 1.
4- 751.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ ثَابِتِ بْنِ دِینَارٍ الثُّمَالِیِّ وَ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ قَالَ حَجَجْنَا مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی السَّنَةِ الَّتِی کَانَ حَجَّ فِیهَا هِشَامُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِکِ وَ کَانَ مَعَهُ نَافِعٌ مَوْلَی عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَنَظَرَ نَافِعٌ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی رُکْنِ الْبَیْتِ وَ قَدِ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ النَّاسُ فَقَالَ نَافِعٌ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هَذَا الَّذِی قَدْ تَدَاکَّ عَلَیْهِ النَّاسُ فَقَالَ هَذَا نَبِیُّ أَهْلِ الْکُوفَةِ هَذَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ فَقَالَ اشْهَدْ لآَتِیَنَّهُ فَلَأَسْأَلَنَّهُ عَنْ مَسَائِلَ لَا یُجِیبُنِی فِیهَا إِلَّا نَبِیٌّ أَوِ ابْنُ نَبِیٍّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ قَالَ فَاذْهَبْ إِلَیْهِ وَ سَلْهُ لَعَلَّکَ تُخْجِلُهُ فَجَاءَ نَافِعٌ حَتَّی اتَّکَأَ عَلَی النَّاسِ ثُمَّ أَشْرَفَ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ إِنِّی قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ قَدْ عَرَفْتُ حَلَالَهَا وَ حَرَامَهَا وَ قَدْ جِئْتُ أَسْأَلُکَ عَنْ مَسَائِلَ لَا یُجِیبُ فِیهَا إِلَّا نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ أَوِ ابْنُ نَبِیٍّ قَالَ فَرَفَعَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) رَأْسَهُ فَقَالَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ فَقَالَ أَخْبِرْنِی کَمْ بَیْنَ عِیسَی وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) مِنْ سَنَةٍ قَالَ أُخْبِرُکَ بِقَوْلِی أَوْ بِقَوْلِکَ قَالَ أَخْبِرْنِی بِالْقَوْلَیْنِ جَمِیعاً قَالَ أَمَّا فِی قَوْلِی فَخَمْسُمِائَةِ سَنَةٍ وَ أَمَّا فِی قَوْلِکَ فَسِتُّمِائَةِ سَنَةٍ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ لِنَبِیِّهِ -- وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ مَنِ الَّذِی سَأَلَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عِیسَی خَمْسُمِائَةِ سَنَةٍ؟ قَالَ فَتَلَا أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) هَذِهِ الْآیَةَ سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا فَکَانَ مِنَ الْآیَاتِ الَّتِی أَرَاهَا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) حَیْثُ أَسْرَی بِهِ إِلَی بَیْتِ الْمَقْدِسِ أَنْ حَشَرَ اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ ثُمَّ أَمَرَ جَبْرَئِیلَ(علیه السلام) فَأَذَّنَ شَفْعاً وَ أَقَامَ شَفْعاً وَ قَالَ فِی أَذَانِهِ حَیَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَلِ ثُمَّ تَقَدَّمَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) فَصَلَّی بِالْقَوْمِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لَهُمْ عَلَی مَا تَشْهَدُونَ وَ مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؟ قَالُوا نَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ أَخَذَ عَلَی ذَلِکَ عُهُودَنَا وَ مَوَاثِیقَنَا فَقَالَ نَافِعٌ صَدَقْتَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا أَهْبَطَ آدَمَ إِلَی الْأَرْضِ وَ کَانَتِ السَّمَاوَاتُ رَتْقاً لَا تَمْطُرُ شَیْئاً وَ کَانَتِ الْأَرْضُ رَتْقاً لَا تُنْبِتُ شَیْئاً فَلَمَّا أَنْ تَابَ اللَّهُ؟عز؟ عَلَی آدَمَ(علیه السلام) أَمَرَ السَّمَاءَ فَتَقَطَّرَتْ بِالْغَمَامِ ثُمَّ أَمَرَهَا فَأَرْخَتْ عَزَالِیَهَا ثُمَّ أَمَرَ الْأَرْضَ فَأَنْبَتَتِ الْأَشْجَارَ وَ أَثْمَرَتِ الثِّمَارَ وَ تَفَهَّقَتْ بِالْأَنْهَارِ فَکَانَ ذَلِکَ رَتْقَهَا وَ هَذَا فَتْقَهَا. قَالَ نَافِعٌ صَدَقْتَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ أَیُّ أَرْضٍ تُبَدَّلُ یَوْمَئِذٍ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَرْضٌ تَبْقَی خُبْزَةً یَأْکُلُونَ مِنْهَا حَتَّی یَفْرُغَ اللَّهُ؟عز؟ مِنَ الْحِسَابِ فَقَالَ نَافِعٌ إِنَّهُمْ عَنِ الْأَکْلِ لَمَشْغُولُونَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَ هُمْ یَوْمَئِذٍ أَشْغَلُ أَمْ إِذْ هُمْ فِی النَّارِ فَقَالَ نَافِعٌ بَلْ إِذْ هُمْ فِی النَّارِ قَالَ فَوَ اللَّهِ مَا شَغَلَهُمْ إِذْ دَعَوْا بِالطَّعَامِ فَأُطْعِمُوا الزَّقُّومَ وَ دَعَوْا بِالشَّرَابِ فَسُقُوا الْحَمِیمَ. قَالَ صَدَقْتَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لَقَدْ بَقِیَتْ مَسْأَلَةٌ وَاحِدَةٌ قَالَ وَ مَا هِیَ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَتَی کَانَ قَالَ وَیْلَکَ مَتَی لَمْ یَکُنْ حَتَّی أُخْبِرَکَ مَتَی کَانَ سُبْحَانَ مَنْ لَمْ یَزَلْ وَ لَا یَزَالُ فَرْداً صَمَداً لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً ثُمَّ قَالَ یَا نَافِعُ أَخْبِرْنِی عَمَّا أَسْأَلُکَ عَنْهُ قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ مَا تَقُولُ فِی أَصْحَابِ النَّهْرَوَانِ فَإِنْ قُلْتَ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَتَلَهُمْ بِحَقٍّ فَقَدِ ارْتَدَدْتَ وَ إِنْ قُلْتَ إِنَّهُ قَتَلَهُمْ بَاطِلًا فَقَدْ کَفَرْتَ قَالَ فَوَلَّی مِنْ عِنْدِهِ وَ هُوَ یَقُولُ أَنْتَ وَ اللَّهِ أَعْلَمُ النَّاسِ حَقّاً حَقّاً فَأَتَی هِشَاماً فَقَالَ لَهُ مَا صَنَعْتَ قَالَ دَعْنِی مِنْ کَلَامِکَ هَذَا وَ اللَّهِ أَعْلَمُ النَّاسِ حَقّاً حَقّاً وَ هُوَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَقّاً وَ یَحِقُّ لِأَصْحَابِهِ أَنْ یَتَّخِذُوهُ نَبِیّاً. [کافی، ج 8، ص 120، ح 93]

ص: 528

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

در معراج ملکی نزد من آمد و گفت: ای محمّد از پیامبران قبل از خود سؤال کن: اساس بعثت شما چه بوده است؟ پس من به آنان گفتم: ای جماعت پیامبران و مرسلین شما قبل از من بر چه اساس و اعتقادی مبعوث به رسالت و پیامبری شدید؟ آنان گفتند: ای محمّد نبوّت ما بر اساس پذیرفتن ولایت تو و ولایت علی بن ابیطالب استوار بود.(1)

حضرت کاظم(علیه السلام) می فرماید:

ولایت علیّ(علیه السلام) در همه کتاب های پیامبران گذشته مکتوب و واجب

ص: 529


1- 752.. و یؤیده ما رواه محمّد بن العبّاس؟ره؟ عن جعفر بن محمّد الحسنی عن علی بن إبراهیم القطان عن عباد بن یعقوب عن محمّد بن فضیل عن محمّد بن سوقة عن علقمة عن عبد الله بن مسعود قال قال لی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی حدیث الإسراء فإذا ملک قد أتانی فقال یا محمّد سل من أرسلنا من قبلک من رسلنا علی ما ذا بعثتم فقلت لهم معاشر الرسل و النّبیین علی ما ذا بعثکم الله قبلی قالوا علی ولایتک یا محمّد و ولایة علی بن أبی طالب. [تأویل الآیات، ص 546، ح 29]

شده است، و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده مگر با اعتقاد به نبوّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و امامت وصیّ او علیّ(علیه السلام).(1)

امام صادق(علیه السلام) از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

خداوند هیچ پیامبری را قبض روح نکرد تا این که به او دستور داد بهترین خویشان خود را وصیّ و جانشین خود قرار بدهد، و من از خدای خود سؤال نمودم: وصیّ من کیست؟ و خداوند به من فرمود: ای محمّد وصیّ تو پسر عمّت علیّ بن ابیطالب است و من او را در کتاب های پیامبران گذشته ثبت نموده ام، و از همه خلایق و پیامبران و مرسلین درباره ی او عهد و پیمان گرفته ام، و برای خود از آنان میثاق ربوبیّت گرفتم، و برای تو ای محمّد از آنان میثاق نبوّت گرفتم، و برای علیّ بن ابیطالب میثاق ولایت و امامت گرفتم.(2)

ص: 530


1- 753.. مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ وَلَایَةُ عَلِیٍّ(علیه السلام) مَکْتُوبَةٌ فِی جَمِیعِ صُحُفِ الْأَنْبِیَاءِ وَ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ وَصِیِّهِ عَلِیٍّ(علیه السلام). [کافی، ج 1، ص 437، ح 6]
2- 754.. أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصّادق، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): مَا قَبَضَ اللَّهُ نَبِیّاً حَتَّی أَمَرَهُ أَنْ یُوصِیَ إِلَی أَفْضَلِ عَشِیرَتِهِ مِنْ عَصَبَتِهِ، وَ أَمَرَنِی أَنْ أُوصِیَ. فَقُلْتُ: إِلَی مَنْ یَا رَبِّ فَقَالَ: أَوْصِ یَا مُحَمَّدُ إِلَی ابْنِ عَمِّکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، فَإِنِّی قَدْ أَثْبَتُّهُ فِی الْکُتُبِ السَّالِفَةِ، وَ کَتَبْتُ فِیهَا أَنَّهُ وَصِیُّکَ، وَ عَلَی ذَلِکَ أَخَذْتُ مِیثَاقَ الْخَلَائِقِ وَ مَوَاثِیقَ أَنْبِیَائِی وَ رُسُلِی، أَخَذْتُ مَوَاثِیقَهُمْ لِی بِالرُّبُوبِیَّةِ، وَ لَکَ یَا مُحَمَّدُ بِالنُّبُوَّةِ، وَ لِعَلِیٍّ بِالْوَلَایَةِ. [امالی شیخ طوسی، ص 104]

و از طریق اهل تسنّن نیز ابونعیم محدّث در کتاب «حلیة الأولیاء» در تفسیر آیه فوق گوید:

خداوند پیامبران را در معراج نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جمع نمود، و به پیامبر خود فرمود: ای محمّد از پیامبران سؤال کن بر چه اساسی مبعوث به رسالت شدید؟ و آنان گفتند: «بر اساس شهادت به یگانگی خداوند، و اقرار به نبوّت تو، و ولایت علیّ بن ابیطالب.»(1)

لطیفة فی فضل امیرالمؤمنین علی الأنبیاء(علیهم السلام)

جابر بن عبدالله انصاری گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:

ای جابر بهترین برادران کیانند؟ گفتم: دو برادری که از یک پدر و مادر باشند. فرمود: ما پیامبران با همدیگر برادریم و من افضل آنان هستم و بهترین برادر من

علیّ بن ابیطالب است، از این رو او نزد من افضل از پیامبران دیگر است، و کسی که گمان کند پیامبران از او افضل هستند، مرا پایین تر از پیامبران دانسته است و کسی که مرا پایین تر از پیامبران بداند کافر شده است، چرا که من علی را برادر خود قرار ندادم مگر به خاطر فضیلتی که از او می دانستم.(2)

ص: 531


1- 755.. فمن ذلک ما رواه أبو نعیم الحافظ أن النّبی(صلی الله علیه و آله) لیلة أسری به إلی السماء جمع الله بینه و بین الأنبیاء ثم قال له سلهم یا محمّد علی ما ذا بعثتم فقالوا بعثنا علی شهادة أن لا إله إلّا الله و الإقرار بنبوتک و الولایة لعلی بن أبی طالب. [تأویل الآیات، ص 546، ح 31]
2- 756.. ما روی مسندا مرفوعا عن جابر بن عبد الله رضی الله عنه أنه قال قال لی رسول الله(صلی الله علیه و آله) یا جابر أی الإخوة أفضل قال قلت البنین من الأب و الأم فقال إنا معاشر الأنبیاء إخوة و أنا أفضلهم و أحب الإخوة إلی علی بن أبی طالب فهو عندی أفضل من الأنبیاء فمن زعم أن الأنبیاء أفضل منه فقد جعلنی أقلهم و من جعلنی أقلهم فقد کفر لأنی لم أتخذ علیا أخا إلّا لما علمت من فضله و أمرنی ربی بذلک. [تأویل الآیات، ص 548، ح 37]

امام کاظم(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علیّ(علیه السلام) فرمود:

من رسول خدا و مبلّغ او هستم و تو «وجه الله» و امامی هستی که مردم باید به تو اقتدا

کنند، پس نظیری جز تو برای من نیست و برای تو نیز مثلی جز من نیست.(1)

سوره ی زخرف، آیات 46 تا 62

متن:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَقالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعالَمینَ 46 فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا إِذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ 47 وَ ما نُریهِمْ مِنْ آیَةٍ إِلاَّ هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ 48 وَ قالُوا یا أَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ 49 فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ 50 وَ نادی فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی أَ فَلا تُبْصِرُونَ 51 أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَ لا یَکادُ یُبینُ 52 فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنینَ 53 فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ 54 فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعینَ 55 فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرینَ 56 وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ 57 وَ قالُوا أَ آلِهتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ 58 إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنی إِسْرائیلَ 59 وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ مَلائِکَةً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ 60 وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ

هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ 61 وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ 62

ص: 532


1- 757.. لما روی المفضل بن محمّد المهلبی عن رجاله مسندا عن محمّد بن ثابت قال حدثنی أبو الحسن موسی(علیه السلام) قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لعلی(علیه السلام) أنا رسول الله المبلغ عنه و أنت وجه الله و المؤتم به فلا نظیر لی إلّا أنت و لا مثل لک إلّا أنا. [تأویل الآیات، ص 549، ح 38]
لغات:

«آسَفَه» یعنی او را به خشم آورد و غمگین نمود، و «اَسَف» به معنای غیظ است، و در اینجا به معنای غضب می باشد، و «سَلف» متقدّم بر دیگری را گویند، و «سَلَف» در بیع پیش فروش است و ثمن قبل از مبیع پرداخت می شود، و «سَلَف» نقیض خَلَف است، و «جَدَل» مقابله دلیل با دلیل است، و بعضی گفته اند: «جَدَل» سرسختی در دشمنی است، و برخی گویند: «جَدَل» از جدالة به معنای زمین است کانّه هر کدام از دو مخاصم می خواهد دیگری را به زمین بزند.

ترجمه:

ما موسی را با آیات خود به سوی فرعون و درباریان او فرستادیم (موسی به آنها) گفت: «من فرستاده پروردگار جهانیانم» (46) ولی هنگامی که او آیات ما را برای آنها آورد، به آن می خندیدند! (47) ما هیچ آیه (و معجزه ای) به آنان نشان نمی دادیم مگر اینکه از دیگری بزرگتر (و مهمتر) بود و آنها را به (انواع) عذاب گرفتار کردیم شاید بازگردند! (48) (وقتی گرفتار بلا می شدند می) گفتند: «ای ساحر! پروردگارت را به عهدی که با تو کرده بخوان (تا ما را از این بلا برهاند) که ما هدایت خواهیم یافت (و ایمان می آوریم)!» (49) امّا هنگامی که عذاب را از آنها برطرف می ساختیم پیمان خود را می شکستند! (50) فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمی بینید؟ (51) مگر نه این است که من از این مردی که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمی تواند فصیح سخن بگوید برترم؟ (52) (اگر راست می گوید) چرا دستبندهای طلا به او داده نشده، یا اینکه چرا فرشتگان دوشادوش او نیامده اند (تا گفتارش را تأیید کنند)؟! (53) (فرعون) قوم خود را سبک شمرد، در نتیجه از او

ص: 533

اطاعت کردند آنان قومی فاسق بودند! (54) امّا هنگامی که ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم. (55) و آنها را پیشگامان (در عذاب) و عبرتی برای دیگران قرار دادیم. (56) و هنگامی که درباره فرزند مریم مثلی زده شد،

ناگهان قوم تو بخاطر آن داد و فریاد راه انداختند. (57) و گفتند: «آیا خدایان ما بهترند یا او [مسیح]؟! (اگر معبودان ما در دوزخند، مسیح نیز در دوزخ است، چرا که معبود واقع شده)!» ولی آنها این مثل را جز از طریق جدال (و لجاج) برای تو نزدند آنان گروهی

کینه توز و پرخاشگرند! (58) مسیح فقط بنده ای بود که ما نعمت به او بخشیدیم و او را نمونه و الگویی برای بنی اسرائیل قرار دادیم. (59) و هر گاه بخواهیم به جای شما در زمین فرشتگانی قرار می دهیم که جانشین (شما) گردند! (60) و او [مسیح] سبب آگاهی بر روز قیامت است. (زیرا نزول عیسی گواه نزدیکی رستاخیز است) هرگز در آن تردید نکنید و از من پیروی کنید که این راه مستقیم است! (61) و شیطان شما را (از راه خدا) باز ندارد، که او دشمن آشکار شماست! (62)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ مَا نُرِیهِم مِّنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»(1)

مرحوم ابن قولویه در کتاب «کامل الزیارات» با سند خود از عبدالله بن بکر ارجانی نقل نموده که گوید:

با امام صادق(علیه السلام) از مدینه به طرف مکّه حرکت می کردیم و در منزلی به نام «عُسفان» پیاده شدیم و در سمت چپ راه کوه وحشتناکی بود، پس من گفتم: ای فرزند رسول! چه قدر این کوه وحشتناک است؟! فرمود: «آیا می دانی این چه کوهی است؟» گفتم: نمی دانم.

ص: 534


1- 758.. سوره ی زخرف، آیه ی 48.

فرمود:

این کوه «کَمَد» است که بر یکی از درّه های جهنّم قرار دارد و در آن قاتلین پدرم حسین(علیه السلام) گرفتارند و خداوند آنان را [قبل از قیامت] در اینجا قرار داده و در زیر آنان آب های غسلین، و صدید، و چاه خِزی، و فلق، و أثام، و طینة الخبال و آنچه از جهنّم، و لَظی و حُطَمَه، و سَقَر، و جَحیم، و هاویة، و سعیر خارج می شود جاری می باشد، و در هر سفری، من به آن برخورد نموده ام، و در کنار آن مانده ام، آن دو نفر را دیده ام که به من استغاثه می کنند، و قاتلین پدرم حسین(علیه السلام) را در اینجا می بینم و به آن دو نفر [یعنی اوّلی و دوّمی] می گویم: این ها به واسطه عمل شما و آنچه شما پایه گذاری کردید، گرفتار این عذاب شده اند، و شما هنگامی که به قدرت رسیدید، به ما رحم نکردید، و ما را کشتید و محروم نمودید، و حق ما را غصب کردید، و با استبداد و اجبار ولایتی که حق ما بود را تصاحب نمودید، پس خدا رحم نکند، کسی را که به شما رحم کند، اکنون بچشید وبال عمل خود را، و خداوند ذرّه ای به بندگان خود ظلم نخواهد نمود.

سپس فرمود:

آن دوّمی بیشتر تضرّع و اظهار بیچارگی می کند، و من بسا در کنار این ها توقّف می کنم تا برخی از عقده های قلب من تسلّی پیدا کند، و بسا از این کوه «کَمَد» فریادی می شنوم که گوینده ای می گوید: در پاسخ آن دو نفر بگو: «َاخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ».

راوی گوید:

به آن حضرت گفتم: فدای شما شوم، چه کسانی در کنار آن دو نفر معذّب

ص: 535

می باشند؟ فرمود: «هر فرعون سرکش و طاغی که به جنگ با خدا برخاسته باشد،

و هر کس که مردم را به کفر واداشته باشد» گفتم: آنان کیانند؟ فرمود: مانند «بولس» که به یهودیان گفت: «یدالله مغلولة» و «نسطور» که به نصاری گفت: عیسای

مسیح فرزند خداست، و «إنّه ثالث ثلاثة» و مانند فرعون موسی که گفت:

«أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» و نمرود که می گفت: «من بر اهل زمین قدرت پیدا کردم و هر کس در آسمان بود را کشتم.» و قاتل امیرالمؤمنین و قاتل فاطمه و محسن و قاتل حسن و حسین(علیهم السلام) و امّا معاویه و عمرو بن عاص امید و طمع نجات ندارند، و با آنان است، هر کسی که دشمن ما باشد، و با زبان و دست و مال خود بر علیه ما کار می کند… تا این که گفتم: فدای شما شوم، آیا امام از مشرق و مغرب عالم را می بیند؟ فرمود: اگر نبیند چگونه حجّت بر آنان خواهد بود؟ و چگونه بین آنان حکم خواهد کرد، و چگونه او دستورات خداوند را به آنان می رساند، و شاهد بر آنان است؟!

در حالی که خداوند می فرماید:

«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ»(1)، و «کَافَّةً لِّلنَّاسِ»، یعنی همه مردم روی زمین، و حجّت و امام بعد از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) جانشین و قائم مقام پیامبر و راهنمای مردم است و اوست که باید حقوق مردم را دریافت کند و قائم به امر خدا باشد، و حق هر صاحب حقّی را از کسی که به او ظلم نموده بگیرد، و اگر بین مردم کسی نباشد که دستورات الهی را اجرا کند، چگونه خداوند می فرماید: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنفُسِهِمْ»(2)، و در روی زمین، چه آیه ای جز ما

ص: 536


1- 759.. سوره ی سبأ، آیه ی 28.
2- 760.. سوره ی فصّلت، آیه ی 53.

وجود دارد که خداوند آن را به مردم نشان بدهد؟ چنان که می فرماید: «وَ مَا نُرِیهِم مِّنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا» و چه آیه ای بزرگ تر از ما می باشد؟(1)

ص: 537


1- 761.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَکْرٍ الْأَرَّجَانِیِّ قَالَ صَحِبْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی طَرِیقِ مَکَّةَ مِنَ الْمَدِینَةِ فَنَزَلْنَا مَنْزِلًا یُقَالُ لَهُ عُسْفَانُ ثُمَّ مَرَرْنَا بِجَبَلٍ أَسْوَدَ عَنْ یَسَارِ الطَّرِیقِ مُوحِشٍ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا أَوْحَشَ هَذَا الْجَبَلَ مَا رَأَیْتُ فِی الطَّرِیقِ مِثْلَ هَذَا فَقَالَ لِی یَا ابْنَ بَکْرٍ أَ تَدْرِی أَیُّ جَبَلٍ هَذَا قُلْتُ لَا قَالَ هَذَا جَبَلٌ یُقَالُ لَهُ الْکَمَدُ وَ هُوَ عَلَی وَادٍ مِنْ أَوْدِیَةِ جَهَنَّمَ وَ فِیهِ قَتَلَةُ أَبِیَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) اسْتَوْدَعَهُمْ فِیهِ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمْ مِیَاهُ جَهَنَّمَ مِنَ الْغِسْلِینِ وَ الصَّدِیدِ وَ الْحَمِیمِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْ جُبِّ الْجَوِی وَ مَا یَخْرُجُ مِنَ الْفَلَقِ مِنْ أَثَامٍ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْ طِینَةِ الْخَبَالِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْ جَهَنَّمَ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْ لَظَی وَ مِنَ الْحُطَمَةِ -- وَ مَا یَخْرُجُ مِنْ سَقَرَ وَ مَا یَخْرُجُ مِنَ الْحَمِیمِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنَ الْهَاوِیَةِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنَ السَّعِیرِ -- إلی أان قال: وَ مَا مَرَرْتُ بِهَذَا الْجَبَلِ فِی سَفَرِی فَوَقَفْتُ بِهِ إِلَّا رَأَیْتُهُمَا یَسْتَغِیثَانِ إِلَیَّ وَ إِنِّی لَأَنْظُرُ إِلَی قَتَلَةِ أَبِی وَ أَقُولُ لَهُمَا إِنَّمَا هَؤُلَاءِ فَعَلُوا مَا أَسَّسْتُمَا لَمْ تَرْحَمُونَا إِذْ وُلِّیتُمْ -- وَ قَتَلْتُمُونَا وَ حَرَمْتُمُونَا وَ وَثَبْتُمْ عَلَی قَتْلِنَا [حَقِّنَا] وَ اسْتَبْدَدْتُمْ بِالْأَمْرِ دُونَنَا فَلَا رَحِمَ اللَّهُ مَنْ یَرْحَمُکُمَا ذُوقَا وَبَالَ مَا قَدَّمْتُمَا وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ وَ أَشَدُّهُمَا تَضَرُّعاً وَ اسْتِکَانَةً الثَّانِی فَرُبَّمَا وَقَفْتُ عَلَیْهِمَا لِیَتَسَلَّی عَنِّی بَعْضُ مَا فِی قَلْبِی -- وَ رُبَّمَا طَوَیْتُ الْجَبَلَ الَّذِی هُمَا فِیهِ وَ هُوَ جَبَلُ الْکَمَدِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِذَا طَوَیْتَ الْجَبَلَ فَمَا تَسْمَعُ قَالَ أَسْمَعُ أَصْوَاتَهُمَا یُنَادِیَانِ عَرِّجْ عَلَیْنَا نُکَلِّمْکَ فَإِنَّا نَتُوبُ وَ أَسْمَعُ مِنَ الْجَبَلِ صَارِخاً یَصْرُخُ بِی أَجِبْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَنْ مَعَهُمْ قَالَ کُلُّ فِرْعَوْنٍ عَتَا عَلَی اللَّهِ وَ حَکَی اللَّهُ عَنْهُ فِعَالَهُ وَ کُلُّ مَنْ عَلَّمَ الْعِبَادَ الْکُفْرَ فَقُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ نَحْوُ بُولِسَ الَّذِی عَلَّمَ الْیَهُودَ أَنَّ یَدَ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ وَ نَحْوُ نَسْطُورَ الَّذِی عَلَّمَ النَّصَارَی أَنَّ عِیسَی الْمَسِیحَ ابْنُ اللَّهِ وَ قَالَ لَهُمْ هُمْ ثَلَاثَةٌ وَ نَحْوُ فِرْعَوْنِ مُوسَی الَّذِی قَالَ -- أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی وَ نَحْوُ نُمْرُودَ الَّذِی قَالَ قَهَرْتُ أَهْلَ الْأَرْضِ وَ قَتَلْتُ مَنْ فِی السَّمَاءِ وَ قَاتِلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ قَاتِلِ فَاطِمَةَ وَ مُحَسِّنٍ وَ قَاتِلِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) فَأَمَّا مُعَاوِیَةُ وَ عَمْرٌو فَمَا یَطْمَعَانِ فِی الْخَلَاصِ وَ مَعَهُمْ کُلُّ مَنْ نَصَبَ لَنَا الْعَدَاوَةَ وَ أَعَانَ عَلَیْنَا بِلِسَانِهِ وَ یَدِهِ وَ مَالِهِ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَنْتَ تَسْمَعُ ذَا کُلَّهُ وَ لَا تُقْرَعُ قَالَ: یَا ابْنَ بَکْرٍ إِنَّ قُلُوبَنَا غَیْرُ قُلُوبِ النَّاسِ إِنَّا مُطِیعُونَ مُصَفَّوْنَ مُصْطَفَوْنَ نَرَی مَا لَا یَرَی النَّاسُ وَ نَسْمَعُ مَا لَا یَسْمَعُ النَّاسُ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ تَنْزِلُ عَلَیْنَا فِی رِحَالِنَا وَ تَتَقَلَّبُ فِی فُرُشِنَا وَ تَشْهَدُ طَعَامَنَا وَ تَحْضُرُ مَوْتَانَا وَ تَأْتِینَا بِأَخْبَارِ مَا یَحْدُثُ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ وَ تُصَلِّی مَعَنَا وَ تَدْعُو لَنَا وَ تُلْقِی عَلَیْنَا أَجْنِحَتَهَا وَ تَتَقَلَّبُ عَلَی أَجْنِحَتِهَا صِبْیَانُنَا وَ تَمْنَعُ الدَّوَابَّ أَنْ تَصِلَ إِلَیْنَا وَ تَأْتِینَا مِمَّا فِی الْأَرَضِینَ مِنْ کُلِّ نَبَاتٍ فِی زَمَانِهِ وَ تَسْقِینَا مِنْ مَاءِ کُلِّ أَرْضٍ نَجِدُ ذَلِکَ فِی آنِیَتِنَا وَ مَا مِنْ یَوْمٍ وَ لَا سَاعَةٍ وَ لَا وَقْتِ صَلَاةٍ إِلَّا وَ هِیَ تَتَهَیَّأُ لَهَا وَ مَا مِنْ لَیْلَةٍ تَأْتِی عَلَیْنَا إِلَّا وَ أَخْبَارُ کُلِّ أَرْضٍ عِنْدَنَا وَ مَا یَحْدُثُ فِیهَا وَ أَخْبَارُ الْجِنِّ وَ أَخْبَارُ أَهْلِ الْهَوَی مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَا مِنْ مَلِکٍ یَمُوتُ فِی الْأَرْضِ وَ یَقُومُ غَیْرُهُ إِلَّا أَتَانَا خَبَرُهُ وَ کَیْفَ سِیرَتُهُ فِی الَّذِینَ قَبْلَهُ وَ مَا مِنْ أَرْضٍ مِنْ سِتَّةِ أَرَضِینَ إِلَی السَّابِعَةِ إِلَّا وَ نَحْنُ نُؤْتَی بِخَبَرِهِمْ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَیْنَ مُنْتَهَی هَذَا الْجَبَلِ قَالَ إِلَی الْأَرْضِ السَّابِعَةِ [السَّادِسَةِ] -- وَ فِیهَا جَهَنَّمُ عَلَی وَادٍ مِنْ أَوْدِیَتِهِ عَلَیْهِ حَفَظَةٌ أَکْثَرُ مِنْ نُجُومِ السَّمَاءِ وَ قَطْرِ الْمَطَرِ وَ عَدَدِ مَا فِی الْبِحَارِ وَ عَدَدِ الثَّرَی قَدْ وُکِّلَ کُلُّ مَلَکٍ مِنْهُمْ بِشَیْ ءٍ وَ هُوَ مُقِیمٌ عَلَیْهِ لَا یُفَارِقُهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً یُلْقُونَ الْأَخْبَارَ قَالَ لَا إِنَّمَا یُلْقَی ذَلِکَ إِلَی صَاحِبِ الْأَمْرِ وَ إِنَّا لَنَحْمِلُ مَا لَا یَقْدِرُ الْعِبَادُ عَلَی الْحُکُومَةِ فِیهِ فَنَحْکُمُ فِیهِ فَمَنْ لَمْ یَقْبَلْ حُکُومَتَنَا جَبَرَتْهُ الْمَلَائِکَةُ عَلَی قَوْلِنَا وَ أَمَرَتِ الَّذِینَ یَحْفَظُونَ نَاحِیَةً أَنْ یَقْسِرُوهُ عَلَی قَوْلِنَا وَ إِنْ کَانَ مِنَ الْجِنِّ مِنْ أَهْلِ الْخِلَافِ وَ الْکُفْرِ أَوْثَقَتْهُ وَ عَذَّبَتْهُ حَتَّی یَصِیرَ إِلَی مَا حَکَمْنَا بِهِ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ فَهَلْ یَرَی الْإِمَامُ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَقَالَ یَا ابْنَ بَکْرٍ فَکَیْفَ یَکُونُ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَی مَا بَیْنَ قُطْرَیْهَا وَ هُوَ لَا یَرَاهُمْ وَ لَا یَحْکُمُ فِیهِمْ وَ کَیْفَ یَکُونُ حُجَّةً عَلَی قَوْمٍ غُیَّبٍ لَا یَقْدِرُ عَلَیْهِمْ وَ لَا یَقْدِرُونَ عَلَیْهِ وَ کَیْفَ یَکُونُ مُؤَدِّیاً عَنِ اللَّهِ وَ شَاهِداً عَلَی الْخَلْقِ وَ هُوَ لَا یَرَاهُمْ وَ کَیْفَ یَکُونُ حُجَّةً عَلَیْهِمْ وَ هُوَ مَحْجُوبٌ عَنْهُمْ وَ قَدْ جَعَلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَهُ أَنْ یَقُومَ بِأَمْرِ رَبِّهِ فِیهِمْ وَ اللَّهُ یَقُولُ وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ یَعْنِی بِهِ مَنْ عَلَی الْأَرْضِ وَ الْحُجَّةُ مِنْ بَعْدِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) یَقُومُ مَقَامَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الدَّلِیلُ عَلَی مَا تَشَاجَرَتْ فِیهِ الْأُمَّةُ وَ الْآخِذُ بِحُقُوقِ النَّاسِ وَ الْقَیَّامُ بِأَمْرِ اللَّهِ -- وَ الْمُنْصِفُ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ فَإِذَا لَمْ یَکُنْ مَعَهُمْ مَنْ یَنْفُذُ قَوْلُهُ وَ هُوَ یَقُولُ: «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ» فَأَیُّ آیَةٍ فِی الْآفَاقِ غَیْرِنَا أَرَاهَا اللَّهُ أَهْلَ الْآفَاقِ -- وَ قَالَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها فَأَیُّ آیَةٍ أَکْبَرُ مِنَّا وَ اللَّهِ إِنَّ بَنِی هَاشِمٍ وَ قُرَیْشاً لَتَعْرِفُ مَا أَعْطَانَا اللَّهُ وَ لَکِنَّ الْحَسَدَ أَهْلَکَهُمْ کَمَا أَهْلَکَ إِبْلِیسَ وَ إِنَّهُمْ لَیَأْتُونَنَا إِذَا اضْطُرُّوا وَ خَافُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ فَیَسْأَلُونَّا فَنُوَضِّحُ لَهُمْ فَیَقُولُونَ نَشْهَدُ أَنَّکُمْ أَهْلُ الْعِلْمِ ثُمَّ یَخْرُجُونَ فَیَقُولُونَ مَا رَأَیْنَا أَضَلَّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَؤُلَاءِ وَ یَقْبَلُ مَقَالَتَهُمْ. قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) لَوْ نُبِشَ کَانُوا یَجِدُونَ فِی قَبْرِهِ شَیْئاً قَالَ یَا ابْنَ بَکْرٍ مَا أَعْظَمَ مَسَائِلَکَ الْحُسَیْنُ(علیه السلام) مَعَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِیهِ الْحَسَنِ فِی مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یُحْبَوْنَ کَمَا یُحْبَی وَ یُرْزَقُونَ کَمَا یُرْزَقُ فَلَوْ نُبِشَ فِی أَیَّامِهِ لَوُجِدَ وَ أَمَّا الْیَوْمَ فَهُوَ حَیٌّ عِنْدَ رَبِّهِ یُرْزَقُ وَ یَنْظُرُ إِلَی مُعَسْکَرِهِ وَ یَنْظُرُ إِلَی الْعَرْشِ مَتَی یُؤْمَرُ أَنْ یَحْمِلَهُ وَ إِنَّهُ لَعَلَی یَمِینِ الْعَرْشِ مُتَعَلِّقٌ یَقُولُ یَا رَبِّ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَی زُوَّارِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ بِدَرَجَاتِهِمْ وَ بِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ أَحَدِکُمْ بِوَلَدِهِ وَ مَا فِی رَحْلِهِ وَ إِنَّهُ لَیَرَی مَنْ یَبْکِیهِ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ رَحْمَةً لَهُ وَ یَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ یَقُولُ لَوْ تَعْلَمُ أَیُّهَا الْبَاکِی مَا أُعِدَّ لَکَ لَفَرِحْتَ أَکْثَرَ مِمَّا جَزِعْتَ فَلَیَسْتَغْفِرُ لَهُ کُلُّ مَنْ سَمِعَ بُکَاءَهُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ فِی السَّمَاءِ وَ فِی الْحَائِرِ وَ یَنْقَلِبُ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ ذَنْبٍ. [کامل الزیارات، ص 326، باب 108، ح 2]

ص: 538

«فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند؟عز؟ مانند ما تأسّف پیدا نمی کند، ولکن اولیایی برای خود آفریده که آنان

تأسّف و یا خشنودی پیدا می کنند و خداوند سخط و تأسّف و رضای آنان را

سخط و تأسّف و رضای خود قرار داده، چرا که آنان دعوت کنندگان و راهنمایان

مردم به او می باشند، و این گونه نیست که خداوند همانند خلق خود حالت

رضا و سخط و تأسّف پیدا کند و لکن این معنای سخن اوست که می فرماید:

ص: 539


1- 762.. سوره ی زخرف، آیه ی 55.

«مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَةِ وَ دَعَانِی إِلَیْهَا» و یا می فرماید: «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ»(1)، و یا می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»(2)، و همه این آیات و امثال این ها به همین معنایی است که من برای تو بیان کردم، و اگر تأسّف و انضجار، بر خداوندی که آنان را خلق نموده تأثیری می داشت، صحیح بود که کسی بگوید:

خالق نیز روزی کهنه می شود، و از بین می رود، چرا که اگر غضب و انضجار بر او وارد شود، تغییر می کند، و اگر تغییر پیدا کرد، در معرض نابودی خواهد بود، و در آن صورت فرقی بین خالق و مخلوق و قادر و مقدور نخواهد بود، و خداوند منزّه از آن است و خداوند همه چیز را خلق نموده، بدون آن که نیازی به آن ها داشته باشد. از این رو برای او حدّ و اندازه و کیفیّت محال است، و تو این را بفهم إن شاء الله.(3)

ص: 540


1- 763.. سوره ی نساء، آیه ی 80.
2- 764.. سوره ی فتح، آیه ی 10.
3- 765.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یَأْسَفُ کَأَسَفِنَا وَ لَکِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِیَاءَ لِنَفْسِهِ یَأْسَفُونَ وَ یَرْضَوْنَ وَ هُمْ مَخْلُوقُونَ مُدَبَّرُونَ فَجَعَلَ رِضَاهُمْ لِنَفْسِهِ رِضًی وَ سَخَطَهُمْ لِنَفْسِهِ سَخَطاً وَ ذَلِکَ لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ إِلَیْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَیْهِ فَلِذَلِکَ صَارُوا کَذَلِکَ وَ لَیْسَ أَنَّ ذَلِکَ یَصِلُ إِلَی اللَّهِ کَمَا یَصِلُ إِلَی خَلْقِهِ وَ لَکِنْ هَذَا مَعْنَی مَا قَالَ مِنْ ذَلِکَ وَ قَدْ قَالَ أَیْضاً مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَةِ وَ دَعَانِی إِلَیْهَا وَ قَالَ أَیْضاً: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» وَ قَالَ أَیْضاً إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ وَ کُلُّ هَذَا وَ شِبْهُهُ عَلَی مَا ذَکَرْتُ لَکَ وَ هَکَذَا الرِّضَا وَ الْغَضَبُ وَ غَیْرُهُمَا مِنَ الْأَشْیَاءِ مِمَّا یُشَاکِلُ ذَلِکَ وَ لَوْ کَانَ یَصِلُ إِلَی الْمُکَوِّنِ الْأَسَفُ وَ الضَّجَرُ وَ هُوَ الَّذِی أَحْدَثَهُمَا وَ أَنْشَأَهُمَا لَجَازَ لِقَائِلٍ أَنْ یَقُولَ إِنَّ الْمُکَوِّنَ یَبِیدُ یَوْماً مَا لِأَنَّهُ إِذَا دَخَلَهُ الضَّجَرُ وَ الْغَضَبُ دَخَلَهُ التَّغْیِیرُ وَ إِذَا دَخَلَهُ التَّغْیِیرُ لَمْ یُؤْمَنْ عَلَیْهِ الْإِبَادَةُ وَ لَوْ کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ لَمْ یُعْرَفِ الْمُکَوِّنُ مِنَ الْمُکَوَّنِ وَ لَا الْقَادِرُ مِنَ الْمَقْدُورِ وَ لَا الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِ تَعَالَی اللَّهُ عَنْ هَذَا الْقَوْلِ عُلُوّاً کَبِیراً هُوَ الْخَالِقُ لِلْأَشْیَاءِ لَا لِحَاجَةٍ فَإِذَا کَانَ لَا لِحَاجَةٍ اسْتَحَالَ الْحَدُّ وَ الْکَیْفُ فِیهِ فَافْهَمْ ذَلِکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [توحید صدوق، ص 168، ح 2]

«وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ * وَ قَالُوا أَ آلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ * وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنکُم مَّلَائِکَةً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با اصحاب خود نشسته بود، ناگهان امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «یا علی! تو را به عیسی بن مریم شباهتی است، و اگر گروهی از امّت من آنچه را نصارا درباره ی عیسی گفتند درباره ی تو نمی گفتند، من درباره ی تو سخنی را می گفتم: که تو بر هر مسلمانی وارد شوی او خاک زیر قدم تو را برای برکت برگیرد.» پس آن دو اعرابی [یعنی اوّلی و دوّمی] و مغیرة بن شعبة و گروهی از قریش خشمگین شدند و گفتند: «او کسی را جز عیسی بن مریم پیدا نکرد که پسر عمّ خود را به او تشبیه کند.» پس آیه فوق نازل شد.

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

در آن جلسه حارث بن عمرو فهری نشسته بود و چون سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را شنید گفت: «اَللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَ مِنْ عِنْدِکَ …» یعنی خدایا اگر آنچه پیامبر تو می گوید حقّ و از ناحیه تو است که بنی هاشم وارث هُرقُل باشند و سلطنت را به ارث ببرند تو سنگی از آسمان بر ما ببار، و یا عذاب دردناکی بر ما نازل بفرما».

ص: 541


1- 766.. سوره ی زخرف، آیات 60-57.

پس خداوند گفته او را این گونه نازل نمود، و این آیه نازل شد «وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»(1)، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حارث بن عمرو فرمود: یا توبه کن، و یا از اینجا خارج شو. حارث بن عمرو گفت: «آری سزاوار بود که شما برای سایر قریش نیز سهمی در حکومت و قدرت قرار بدهی، چرا که بنی هاشم دارای کرامت عرب و عجم شدند.» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«این در اختیار من نیست، و به دست خدا می باشد.» حارث گفت: «قلب من آماده ی توبه نیست و لکن از اینجا می روم» پس مرکب خود را طلب نمود و سوار بر آن شد و چون به پشت مدینه رسید، سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و هلاک شد و سپس این آیه نازل شد «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِّلْکَافِرینَ بولایة علیٍّ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ»(2)، ابوبصیر گوید: گفتم: «فدای شما شوم، ما این آیه را این چنین قرائت نمی کنیم.» فرمود: به خدا سوگند جبرئیل این آیه را این چنین بر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل نمود، و به خدا سوگند، در مصحف فاطمه(علیها السلام) نیز چنین ثبت شده است.

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به منافقینی که اطراف او بودند فرمود:

بروید ببینید بر سر رفیقتان چه آمده؟ و خداوند این آیه را نازل نمود، «وَ اسْتَفْتَحُواْ وَ خَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ.»(3)و(4)

ص: 542


1- 767.. سوره ی انفال، آیه ی 33.
2- 768.. سوره ی معارج، آیه ی 3-1.
3- 769.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 15.
4- 770.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذَاتَ یَوْمٍ جَالِساً إِذْ أَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ فِیکَ شَبَهاً مِنْ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَی فِی عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ فِیکَ قَوْلًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ یَلْتَمِسُونَ بِذَلِکَ الْبَرَکَةَ قَالَ فَغَضِبَ الْأَعْرَابِیَّانِ وَ الْمُغِیرَةُ بْنُ شُعْبَةَ وَ عِدَّةٌ مِنْ قُرَیْشٍ مَعَهُمْ فَقَالُوا مَا رَضِیَ أَنْ یَضْرِبَ لِابْنِ عَمِّهِ مَثَلًا إِلَّا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ -- وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ یَعْنِی مِنْ بَنِی هَاشِمٍ -- مَلائِکَةً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ قَالَ: فَغَضِبَ الْحَارِثُ بْنُ عَمْرٍو الْفِهْرِیُّ فَقَالَ اَللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ أَنَّ بَنِی هَاشِمٍ یَتَوَارَثُونَ هِرَقْلًا بَعْدَ هِرَقْلٍ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ مَقَالَةَ الْحَارِثِ وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ -- وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ عَمْرٍو إِمَّا تُبْتَ وَ إِمَّا رَحَلْتَ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ بَلْ تَجْعَلُ لِسَائِرِ قُرَیْشٍ شَیْئاً مِمَّا فِی یَدَیْکَ فَقَدْ ذَهَبَتْ بَنُو هَاشِمٍ بِمَکْرُمَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): لَیْسَ ذَلِکَ إِلَیَّ ذَلِکَ إِلَی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ قَلْبِی مَا یُتَابِعُنِی عَلَی التَّوْبَةِ وَ لَکِنْ أَرْحَلُ عَنْکَ فَدَعَا بِرَاحِلَتِهِ فَرَکِبَهَا فَلَمَّا صَارَ بِظَهْرِ الْمَدِینَةِ أَتَتْهُ جَنْدَلَةٌ فَرَضَخَتْ هَامَتَهُ ثُمَّ أَتَی الْوَحْیُ إِلَی النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا لَا نَقْرَؤُهَا هَکَذَا فَقَالَ هَکَذَا وَ اللَّهِ نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِیلُ عَلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ هَکَذَا هُوَ وَ اللَّهِ مُثْبَتٌ فِی مُصْحَفِ فَاطِمَةَ(علیه السلام) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِمَنْ حَوْلَهُ مِنَ الْمُنَافِقِینَ انْطَلِقُوا إِلَی صَاحِبِکُمْ فَقَدْ أَتَاهُ مَا اسْتَفْتَحَ بِهِ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ. [کافی، ج 8، ص 57، ح 18]

امام صادق(علیه السلام) در دعای روز عید غدیر می فرماید:

«رَبَّنَا فَقَدْ أَجَبْنَا دَاعِیَکَ النَّذِیرَ الْمُنْذِرَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) عَبْدَکَ وَ رَسُولَکَ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) الَّذِی أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ وَ جَعَلْتَهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرَائِیلَ، أنّهُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَوْلَاهُمْ وَ وَلِیِّهِم إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ، یَوْمِ الدِّینِ، فَإِنَّکَ قُلْتَ: (إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرائِیلَ.)»(1)

ص: 543


1- 771.. یا أخا الکریم اغتنم دعاء یوم الغدیر الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ الْحُسَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی الْهَمْدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَسَّانَ الْوَاسِطِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ الْعَبْدِیُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصّادق(علیه السلام) یَقُولُ صِیَامُ یَوْمِ غَدِیرِ خُمٍّ یَعْدِلُ صِیَامَ عُمُرِ الدُّنْیَا لَوْ عَاشَ إِنْسَانٌ ثُمَّ صَامَ مَا عَمَرَتِ الدُّنْیَا لَکَانَ لَهُ ثَوَابُ ذَلِکَ وَ صِیَامُهُ یَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ؟عز؟ فِی کُلِّ عَامٍ مِائَةَ حَجَّةٍ وَ مِائَةَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَاتٍ مُتَقَبَّلَاتٍ وَ هُوَ عِیدُ اللَّهِ الْأَکْبَرُ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ؟عز؟ نَبِیّاً قَطُّ إِلَّا وَ تَعَیَّدَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ عَرَفَ حُرْمَتَهُ وَ اسْمُهُ فِی السَّمَاءِ یَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ فِی الْأَرْضِ یَوْمُ الْمِیثَاقِ الْمَأْخُوذِ وَ الْجَمْعِ الْمَشْهُودِ مَنْ صَلَّی فِیهِ رَکْعَتَیْنِ یَغْتَسِلُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَزُولَ مِقْدَارَ نِصْفِ سَاعَةٍ یَسْأَلُ اللَّهَ؟عز؟ یَقْرَأُ فِی کُلِّ رَکْعَةٍ سُورَةَ الْحَمْدِ مَرَّةً وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَ عَشْرَ مَرَّاتٍ إِنَّا أَنْزَلْناهُ عَدَلَتْ عِنْدَ اللَّهِ؟عز؟ مِائَةَ أَلْفِ حَجَّةٍ وَ مِائَةَ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ مَا سَأَلَ اللَّهَ؟عز؟ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ حَوَائِجِ الْآخِرَةِ إِلَّا قُضِیَتْ کَائِنَةً مَا کَانَتِ الْحَاجَةُ وَ إِنْ فَاتَتْکَ الرَّکْعَتَانِ وَ الدُّعَاءُ قَضَیْتَهُمَا بَعْدَ ذَلِکَ وَ مَنْ فَطَّرَ فِیهِ مُؤْمِناً کَانَ کَمَنْ أَطْعَمَ فِئَاماً وَ فِئَاماً وَ فِئَاماً فَلَمْ یَزَلْ یَعُدُّ إِلَی أَنْ عَقَدَ بِیَدِهِ عَشْراً ثُمَّ قَالَ: أَ تَدْرِی کَمِ الْفِئَامُ قُلْتُ لَا قَالَ مِائَةُ أَلْفٍ کُلُّ فِئَامٍ کَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَطْعَمَ بِعَدَدِهَا مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ فِی حَرَمِ اللَّهِ؟عز؟ وَ سَقَاهُمْ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ وَ الدِّرْهَمُ فِیهِ بِأَلْفِ أَلْفِ دِرْهَمٍ قَالَ لَعَلَّکَ تَرَی أَنَّ اللَّهَ؟عز؟ خَلَقَ یَوْماً أَعْظَمَ حُرْمَةً مِنْهُ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ وَ لْیَکُنْ مِنْ قَوْلِکُمْ إِذَا الْتَقَیْتُمْ أَنْ تَقُولُوا «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی أَکْرَمَنَا بِهَذَا الْیَوْمِ وَ جَعَلَنَا مِنَ الْمُوفِینَ بِعَهْدِهِ إِلَیْنَا وَ مِیثَاقِهِ الَّذِی وَاثَقَنَا بِهِ مِنْ وَلَایَةِ وُلَاةِ أَمْرِهِ وَ الْقُوَّامِ بِقِسْطِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْنَا مِنَ الْجَاحِدِینَ وَ الْمُکَذِّبِینَ بِیَوْمِ الدِّینِ ثُمَّ قَالَ: وَ لْیَکُنْ مِنْ دُعَائِکَ فِی دُبُرِ هَاتَیْنِ الرَّکْعَتَیْنِ أَنْ تَقُولَ -- رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ ثُمَّ تَقُولُ بَعْدَ ذَلِکَ -- اَللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ کَفَی بِکَ شَهِیداً وَ أُشْهِدُ مَلَائِکَتَکَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِکَ وَ سُکَّانَ سَمَاوَاتِکَ وَ أَرْضِکَ بِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لَاإِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَعْبُودُ الَّذِی لَیْسَ مِنْ لَدُنْ عَرْشِکَ إِلَی قَرَارِ أَرْضِکَ مَعْبُودٌ یُعْبَدُ سِوَاکَ إِلَّا بَاطِلٌ مُضْمَحِلٌّ غَیْرُ وَجْهِکَ الْکَرِیمِ لَاإِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَعْبُودُ فَلَا مَعْبُودَ سِوَاکَ تَعَالَیْتَ عَمَّا یَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً کَبِیراً وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَلِیُّهُمْ وَ مَوْلَاهُمْ رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا بِالنِّدَاءِ وَ صَدَّقْنَا الْمُنَادِیَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِذَا نَادَی بِنِدَاءٍ عَنْکَ بِالَّذِی أَمَرْتَهُ بِهِ أَنْ یُبَلِّغَ مَا أَنْزَلْتَ إِلَیْهِ مِنْ وَلَایَةِ وَلِیِّ أَمْرِکَ فَحَذَّرْتَهُ وَ أَنْذَرْتَهُ إِنْ لَمْ یُبَلِّغْ أَنْ تَسْخَطَ عَلَیْهِ وَ أَنَّهُ إِنْ بَلَّغَ رِسَالاتِکَ عَصَمْتَهُ مِنَ النَّاسِ فَنَادَی مُبَلِّغاً وَحْیَکَ وَ رِسَالاتِکَ: أَلَا مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ فَعَلِیٌّ وَلِیُّهُ وَ مَنْ کُنْتُ نَبِیَّهُ فَعَلِیٌّ أَمِیرُهُ رَبَّنَا فَقَدْ أَجَبْنَا دَاعِیَکَ النَّذِیرَ الْمُنْذِرَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) عَبْدَکَ وَ رَسُولَکَ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) الَّذِی أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ وَ جَعَلْتَهُ مَثَلًا -- لِبَنِی إِسْرَائِیلَ إِنَّهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَوْلَاهُمْ وَ وَلِیُّهُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ یَوْمِ الدِّینِ فَإِنَّکَ قُلْتَ إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرائِیلَ رَبَّنَا آمَنَّا وَ اتَّبَعْنَا مَوْلَانَا وَ وَلِیَّنَا وَ هَادِیَنَا وَ دَاعِیَنَا وَ دَاعِیَ الْأَنَامِ وَ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ السَّوِیَّ وَ حُجَّتَکَ وَ سَبِیلَکَ الدَّاعِیَ إِلَیْکَ عَلَی بَصِیرَةٍ هُوَ وَ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ* بِوَلَایَتِهِ وَ بِمَا یُلْحِدُونَ بِاتِّخَاذِ الْوَلَائِجِ دُونَهُ فَأَشْهَدُ یَا إِلَهِی أَنَّهُ الْإِمَامُ الْهَادِی الْمُرْشِدُ الرَّشِیدُ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِی ذَکَرْتَهُ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ: -- وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ لَا أُشْرِکُ مَعَهُ إِمَاماً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیجَةً اَللَّهُمَّ فَإِنَّا نَشْهَدُ أَنَّهُ عَبْدُکَ الْهَادِی مِنْ بَعْدِ نَبِیِّکَ النَّذِیرُ الْمُنْذِرُ وَ صِرَاطُکَ الْمُسْتَقِیمُ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ حُجَّتُکَ الْبَالِغَةُ وَ لِسَانُکَ الْمُعَبِّرُ عَنْکَ فِی خَلْقِکَ وَ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ مِنْ بَعْدِ نَبِیِّکَ وَ دَیَّانُ دِینِکَ وَ خَازِنُ عِلْمِکَ وَ مَوْضِعُ سِرِّکَ وَ عَیْبَةُ عِلْمِکَ وَ أَمِینُکَ الْمَأْمُونُ الْمَأْخُوذُ مِیثَاقُهُ مَعَ مِیثَاقِ رَسُولِکَ(صلی الله علیه و آله) مِنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ وَ بَرِیَّتِکَ شَهَادَةً بِالْإِخْلَاصِ لَکَ بِالْوَحْدَانِیَّةِ بِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لَاإِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ وَ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَّ الْإِقْرَارَ بِوَلَایَتِهِ تَمَامُ تَوْحِیدِکَ وَ الْإِخْلَاصُ بِوَحْدَانِیَّتِکَ وَ کَمَالُ دِینِکَ وَ تَمَامُ نِعْمَتِکَ وَ فَضْلِکَ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِکَ وَ بَرِیَّتِکَ فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: -- الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً اَللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا مَنَنْتَ بِهِ عَلَیْنَا مِنَ الْإِخْلَاصِ لَکَ بِوَحْدَانِیَّتِکَ إِذْ هَدَیْتَنَا لِمُوَالاةِ وَلِیِّکَ الْهَادِی مِنْ بَعْدِ نَبِیِّکَ الْمُنْذِرِ وَ رَضِیتَ لَنَا الْإِسْلَامَ دِیناً بِمُوَالاتِهِ وَ أَتْمَمْتَ عَلَیْنَا نِعْمَتَکَ الَّتِی جَدَّدْتَ لَنَا عَهْدَکَ وَ مِیثَاقَکَ وَ ذَکَّرْتَنَا ذَلِکَ وَ جَعَلْتَنَا مِنْ أَهْلِ الْإِخْلَاصِ وَ التَّصْدِیقِ بِعَهْدِکَ وَ مِیثَاقِکَ وَ مِنْ أَهْلِ الْوَفَاءِ بِذَلِکَ وَ لَمْ تَجْعَلْنَا مِنَ النَّاکِثِینَ وَ الْجَاحِدِینَ وَ الْمُکَذِّبِینَ بِیَوْمِ الدِّینِ وَ لَمْ تَجْعَلْنَا مِنْ أَتْبَاعِ الْمُغَیِّرِینَ وَ الْمُبَدِّلِینَ وَ الْمُنْحَرِفِینَ وَ الْمُبَتِّکِینَ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَ الْمُغَیِّرِینَ خَلْقَ اللَّهِ وَ مِنَ الَّذِینَ اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ وَ صَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ عَنِ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ» وَ أَکْثِرْ مِنْ قَوْلِکَ فِی یَوْمِکَ وَ لَیْلَتِکَ أَنْ تَقُولَ: «اَللَّهُمَّ الْعَنِ الْجَاحِدِینَ وَ النَّاکِثِینَ وَ الْمُغَیِّرِینَ وَ الْمُکَذِّبِینَ بِیَوْمِ الدِّینِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ اَللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی إِنْعَامِکَ عَلَیْنَا بِالَّذِی هَدَیْتَنَا إِلَی وَلَایَةِ وُلَاةِ أَمْرِکَ مِنْ بَعْدِ نَبِیِّکَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِینَ الَّذِینَ جَعَلْتَهُمْ أَرْکَاناً لِتَوْحِیدِکَ وَ أَعْلَامَ الْهُدَی وَ مَنَارَ التَّقْوَی وَ الْعُرْوَةَ الْوُثْقَی وَ کَمَالَ دِینِکَ وَ تَمَامَ نِعْمَتِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ آمَنَّا بِکَ وَ صَدَّقْنَا بِنَبِیِّکَ وَ اتَّبَعْنَا مِنْ بَعْدِهِ النَّذِیرَ الْمُنْذِرَ وَ وَالَیْنَا وَلِیَّهُمْ وَ عَادَیْنَا عَدُوَّهُمْ وَ بَرِئْنَا مِنَ الْجَاحِدِینَ وَ النَّاکِثِینَ وَ الْمُکَذِّبِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ. اَللَّهُمَّ فَکَمَا کَانَ مِنْ شَأْنِکَ یَا صَادِقَ الْوَعْدِ یَا مَنْ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ* -- یَا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ فِی شَأْنٍ أَنْ أَنْعَمْتَ عَلَیْنَا بِمُوَالاةِ أَوْلِیَائِکَ الْمَسْئُولِ عَنْهَا عِبَادُکَ فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ -- ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ وَ قُلْتَ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ وَ مَنَنْتَ عَلَیْنَا بِشَهَادَةِ الْإِخْلَاصِ لَکَ بِمُوَالاةِ أَوْلِیَائِکَ الْهُدَاةِ مِنْ بَعْدِ النَّذِیرِ الْمُنْذِرِ وَ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ وَ أَکْمَلْتَ الدِّینَ بِمُوَالاتِهِمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ أَتْمَمْتَ عَلَیْنَا النِّعْمَةَ الَّتِی جَدَّدْتَ لَنَا عَهْدَکَ وَ ذَکَّرْتَنَا مِیثَاقَکَ الْمَأْخُوذَ مِنَّا فِی مُبْتَدَإِ خَلْقِکَ إِیَّانَا وَ جَعَلْتَنَا مِنْ أَهْلِ الْإِجَابَةِ وَ ذَکَّرْتَنَا الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ وَ لَمْ تُنْسِنَا ذِکْرَکَ فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی اَللَّهُمَّ بَلَی شَهِدْنَا بِمَنِّکَ وَ لُطْفِکَ بِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَاإِلَهَ إِلَّا أَنْتَ رَبُّنَا وَ مُحَمَّدٌ عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ نَبِیُّنَا وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحُجَّةُ الْعُظْمَی وَ آیَتُکَ الْکُبْرَی وَ النَّبَأُ الْعَظِیمُ الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ. اَللَّهُمَّ فَکَمَا کَانَ مِنْ شَأْنِکَ أَنْ أَنْعَمْتَ عَلَیْنَا بِالْهِدَایَةِ إِلَی مَعْرِفَتِهِمْ فَلْیَکُنْ مِنْ شَأْنِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُبَارِکَ لَنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا الَّذِی ذَکَّرْتَنَا فِیهِ عَهْدَکَ وَ مِیثَاقَکَ وَ أَکْمَلْتَ دِینَنَا وَ أَتْمَمْتَ عَلَیْنَا نِعْمَتَکَ وَ جَعَلْتَنَا مِنْ أَهْلِ الْإِجَابَةِ وَ الْإِخْلَاصِ بِوَحْدَانِیَّتِکَ وَ مِنْ أَهْلِ الْإِیمَانِ وَ التَّصْدِیقِ بِوَلَایَةِ أَوْلِیَائِکَ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِکَ وَ أَعْدَاءِ أَوْلِیَائِکَ الْجَاحِدِینَ الْمُکَذِّبِینَ بِیَوْمِ الدِّینِ وَ أَنْ لَا تَجْعَلَنَا مِنَ الْغَاوِینَ وَ لَا تُلْحِقَنَا بِالْمُکَذِّبِینَ بِیَوْمِ الدِّینِ وَ اجْعَلْ لَنَا قَدَمَ صِدْقٍ مَعَ النَّبِیِّینَ وَ تَجْعَلُ لَنَا مَعَ الْمُتَّقِینَ إِمَاماً إِلَی یَوْمِ الدِّینِ یَوْمَ یُدْعَی کُلُّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّینَ وَ أَحْیِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا عَلَی الْوَفَاءِ بِعَهْدِکَ وَ مِیثَاقِکَ الْمَأْخُوذِ مِنَّا وَ عَلَیْنَا لَکَ وَ اجْعَلْ لَنَا مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا وَ ثَبِّتْ لَنَا قَدَمَ صِدْقٍ فِی الْهِجْرَةِ. اَللَّهُمَّ وَ اجْعَلْ مَحْیَانَا خَیْرَ الْمَحْیَا وَ مَمَاتَنَا خَیْرَ الْمَمَاتِ وَ مُنْقَلَبَنَا خَیْرَ الْمُنْقَلَبِ حَتَّی تَوَفَّانَا وَ أَنْتَ عَنَّا رَاضٍ قَدْ أَوْجَبْتَ لَنَا حُلُولَ جَنَّتِکَ بِرَحْمَتِکَ وَ الْمَثْوَی فِی دَارِکَ وَ الْإِنَابَةَ إِلَی دَارِ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِکَ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ رَبَّنَا إِنَّکَ أَمَرْتَنَا بِطَاعَةِ وُلَاةِ أَمْرِکَ وَ أَمَرْتَنَا أَنْ نَکُونَ مَعَ الصّادقینَ فَقُلْتَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ وَ قُلْتَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادقینَ فَسَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا رَبَّنَا فَثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِینَ مُصَدِّقِینَ لِأَوْلِیَائِکَ وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ. اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْحَقِّ الَّذِی جَعَلْتَهُ عِنْدَهُمْ وَ بِالَّذِی فَضَّلْتَهُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ جَمِیعاً أَنْ تُبَارِکَ لَنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا الَّذِی أَکْرَمْتَنَا فِیهِ وَ أَنْ تُتِمَّ عَلَیْنَا نِعْمَتَکَ وَ تَجْعَلَهُ عِنْدَنَا مُسْتَقَرّاً وَ لَا تَسْلُبَنَاهُ أَبَداً وَ لَا تَجْعَلَهُ مُسْتَوْدَعاً فَإِنَّکَ قُلْتَ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ فَاجْعَلْهُ مُسْتَقَرّاً وَ لَا تَجْعَلْهُ مُسْتَوْدَعاً وَ ارْزُقْنَا نَصْرَ دِینِکَ مَعَ وَلِیٍّ هَادٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ وَ اجْعَلْنَا مَعَهُ وَ تَحْتَ رَایَتِهِ شُهَدَاءَ صِدِّیقِینَ فِی سَبِیلِکَ وَ عَلَی نُصْرَةِ دِینِکَ ثُمَّ تَسْأَلُ بَعْدَهَا حَاجَتَکَ لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَإِنَّهَا وَ اللَّهِ مَقْضِیَّةٌ فِی هَذَا الْیَوْمِ. [تهذیب، ج 3، ص 144، ح 1]

ص: 544

ص: 545

ص: 546

سلمان گوید: روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اصحاب خود فرمود:

«الآن شخصی بر شما وارد می شود که شبیه به عیسی بن مریم است» پس برخی از اصحاب خارج شدند، تا باز وارد بر آن حضرت بشوند ولکن علیّ(علیه السلام) زودتر وارد شد، و آن مرد [یعنی اوّلی] گفت: محمّد قانع و راضی نشد تا این که علیّ را بر ما فضیلت داد، و او را شبیه به عیسی بن مریم نمود!

ص: 547

سپس گفت: «به خدا سوگند خدایانی که ما در جاهلیّت می پرستیدیم بهتر از او بودند» پس این آیه نازل شد، «وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَضجّون…». پس آنان یضجّون را تبدیل به «یصدّون» کردند. «وَ قَالُوا أَ آلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ علیٌّ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ»، پس مخالفین اسم علیّ(علیه السلام) را از اینجا برداشتند و محو نمودند.(1)

عبد الرحمان بن ابی لیلی گوید: علیّ(علیه السلام) فرمود:

مَثَل من در این امّت مَثَل عیسی بن مریم است که برخی در محبّت او غلوّ کردند و هلاک شدند، و برخی در بغض و دشمنی با او افراط کردند و هلاک شدند، و برخی معتدل شدند و نجات یافتند.(2)

ص: 548


1- 772.. قال فإنه حدثنی أبی عن وکیع عن الأعمش عن سلمة بن کهیل عن أبی صادق عن أبی الأعز عن سلمان الفارسی رضی الله عنه قال بینما رسول الله(صلی الله علیه و آله) جالس فی أصحابه إذ قال إنه یدخل علیکم الساعة شبیه عیسی بن مریم فخرج بعض من کان جالسا مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) لیکون هو الداخل، فدخل علی بن أبی طالب(علیه السلام) فقال الرجل لبعض أصحابه أ ما یرضی محمّد أن فضل علیا علینا حتی یشبهه بعیسی بن مریم و الله لآلهتنا التی کنا نعبدها فی الجاهلیة أفضل منه، فأنزل الله فی ذلک المجلس «و لما ضرب ابن مریم مثلا إذا قومک منه یضجون» فحرفوها یَصِدُّونَ وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ إن علیّ إلّا عبد أنعمنا علیه و جعلناه مثلا لبنی إسرائیل فمحی اسمه عن هذا الموضع. ثم ذکر الله خطر أمیر المؤمنین(علیه السلام) و عظم شأنه عنده تعالی فقال هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام) و قوله فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ [تفسیر قمّی، ج 2، ص 285]
2- 773.. و قال أیضا حدثنا عبد الله بن عبد العزیز عن عبد الله بن عمر عن عبد الله بن نمیر عن شریک عن عثمان بن عمیر البجلی عن عبد الرحمن بن أبی لیلی قال قال علی(علیه السلام) مثلی فی هذه الأمة مثل عیسی بن مریم أحبّه قوم فغالوا فی حبّه فهلکوا و أبغضه قوم فأفرطوا فی بغضه فهلکوا و اقتصد فیه قوم فنجوا. [تأویل الآیات، ص 550، ح 41]

مؤلّف گوید:

روایات فراوان دیگر به همین مضامین در ذیل آیه فوق نقل شده، طالبین به تفسیر برهان مراجعه فرمایند.(1)

«وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَ اتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ * وَ لَا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطَانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ»(2)

مرحوم شیخ در امالی و ابن مغازلی در مناقب از جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده اند که فرمود:

«و إنّ علیّاً لعلم الساعة لَکَ و لقومک و لسوف تسألون علی محبّة علیِّ [عن علیٍّ أو عن محبّة علیٍّ بن أبیطالب(علیه السلام).»(3)

ص: 549


1- 774.. تفسیر برهان، ج 7، ص 140.
2- 775.. سوره ی زخرف، آیات 61 و 62.
3- 776.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ)، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ، قَالَ: إِنِّی لَأَدْنَاهُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی حِجَّةِ الْوَدَاعِ بِمِنًی، فَقَالَ: لَأَعْرِفَنَّکُمْ تَرْجِعُونَ بَعْدِی کُفَّاراً یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضِ، وَ ایْمُ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمُوهَا لَتَعْرِفُنِّی فِی الْکَتِیبَةِ الَّتِی تُضَارِبُکُمْ، ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی خَلْفِهِ فَقَالَ: أَوْ عَلِیٌّ أَوْ عَلِیٌّ، ثَلَاثاً، فَرَأَیْنَا أَنَّ جَبْرَئِیلَ(علیه السلام) غَمَزَهُ، وَ أَنْزَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): «فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ» بِعَلِیٍّ «أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِی وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ» ثُمَّ نَزَلَتْ: قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی ما یُوعَدُونَ رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ إِنَّا عَلی أَنْ نُرِیَکَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ثُمَّ نَزَلَتْ: «فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ» مِنْ أَمْرِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ «إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» وَ إِنَّ عَلِیّاً لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ وَ «لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» عَنْ مَحَبَّةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ. [امالی شیخ، ج 1، ص 363]

زراره گوید: از امام صادق(علیه السلام) نسبت به تفسیر آیه فوق سؤال کردم، فرمود:

مقصود امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. سپس فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «یَا عَلِیُّ أَنْتَ عِلْمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَمَنِ اتَّبَعَکَ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْکَ هَلَکَ وَ هَوَی.»(1)

عبدالرحمان بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ»(2)، فرمود:

مقصود از ذکر قرآن است، و مقصود از «وَ لِقَوْمِکَ» ما هستیم و از ما سؤال خواهد شد؛ سپس فرمود: و مقصود از «وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطانُ» دوّمی می باشد، که مردم را از پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین جلوگیری می کند، و «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ.»(3)

سوره ی زخرف، آیات 63 تا 89

متن:

وَ لَمَّا جاءَ عیسی بِالْبَیِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذی تَخْتَلِفُونَ فیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ 63 إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ 64 فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلیمٍ 65 هَلْ یَنْظُرُونَ

ص: 550


1- 777.. لما روی بحذف الإسناد عن زرارة بن أعین قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ قال عنی بذلک أمیر المؤمنین(علیه السلام) و قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) یا علی أنت علم هذه الأمة فمن اتبعک نجا و من تخلف عنک هلک و هوی. [تأویل الآیات، ج 2، ص 552، ح 45]
2- 778.. سوره ی زخرف، آیه ی 44.
3- 779.. حدثنا محمّد بن جعفر قال حدثنا یحیی بن زکریا عن علی بن حسان عن عبد الرحمن بن کثیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قلت له قوله: وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ فقال الذکر القرآن و نحن قومه و نحن المسئولون. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 286]

إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ 66 الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ 67 یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ 68 الَّذینَ آمَنُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا مُسْلِمینَ 69 ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ 70 یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ 71 وَ تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتی أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 72 لَکُمْ فیها فاکِهَةٌ کَثیرَةٌ مِنْها تَأْکُلُونَ 73 إِنَّ الْمُجْرِمینَ فی عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ 74 لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فیهِ مُبْلِسُونَ 75 وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمینَ 76 وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ 77 لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ 78 أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ 79 أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ 80 قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدینَ 81 سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ 82 فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذی یُوعَدُونَ 83 وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْعَلیمُ 84 وَ تَبارَکَ الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ 85 وَ لا یَمْلِکُ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ 86 وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ 87 وَ قیلِه یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ 88 فَاصْفَحْ عَنْهُمْ

وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ 89

لغات:

«تُحبَرون» از حَبور به معنای سروری است که اثر آن در صورت ظاهر شود، و «حَبَّرتُه» یعنی حسّنته، و «صِحاف» جمع صَحفة به معنای ظرفی است که در آن غذا می خورند، و «اکواب» جمع کَوب ظرفی است مانند ابریق که خرطوم و دسته ای

ص: 551

نداشته باشد، و بعضی گفته اند: ظرفی است مانند ظرف شراب، و «لا یُفتّر» یعنی لا یُخفّف، و «مُبلسوُنَ» یعنی آیسون و ساکتون للحیرة، و «أبَرمُوا» یعنی أحکموا، و «یؤفکون» یعنی یُصرفون عن عبادته إلی عبادة غیره، و «قِیلِهِ» یعنی قولِهِ، و «فاصفح عنهم» یعنی أعرض عنهم.

ترجمه:

و هنگامی که عیسی دلایل روشن (برای آنها) آورد گفت: «من برای شما حکمت آورده ام، و آمده ام تا برخی از آنچه را که در آن اختلاف دارید روشن کنم پس تقوای الهی پیشه کنید و از من اطاعت نمایید! (63) خداوند پروردگار من و پروردگار شماست (تنها) او را پرستش کنید که راه راست همین است!» (64) ولی گروه هایی از میان آنها (درباره مسیح) اختلاف کردند (و بعضی او را خدا پنداشتند) وای بر کسانی که ستم کردند از عذاب روزی دردناک! (65) آیا جز این انتظار دارند که قیامت ناگهان به سراغ شان آید در حالی که نمی فهمند؟ (66) دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران! (67) ای بندگان من! امروز نه ترسی بر شماست و نه اندوهگین می شوید! (68) همان کسانی که به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم بودند. (69) (به آنها خطاب می شود:) شما و همسرانتان در نهایت شادمانی وارد بهشت شوید! (70) (این در حالی است که) ظرفها (ی غذا) و جامهای طلایی (شراب طهور) را گرداگرد آنها می گردانند و در آن (بهشت) آنچه دلها می خواهد و چشم ها از آن لذت می برد موجود است و شما همیشه در آن خواهید ماند! (71) این بهشتی است که شما وارث آن می شوید بخاطر اعمالی که انجام می دادید! (72) و در آن برای شما میوه های فراوان است که از آن می خورید. (73) (ولی) مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه می مانند. (74) هرگز عذاب آنان تخفیف

ص: 552

نمی یابد، و در آنجا از همه چیز مأیوسند. (75) ما به آنها ستم نکردیم، آنان خود ستمکار بودند! (76) آنها فریاد می کشند: «ای مالک دوزخ! (ای کاش) پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم)!» می گوید: «شما در این جا ماندنی هستید!» (77) ما حق را برای شما آوردیم ولی بیشتر شما از حق کراهت داشتید! (78) بلکه آنها تصمیم محکم بر توطئه گرفتند ما نیز اراده محکمی (درباره آنها) داریم! (79) آیا آنان می پندارند که ما اسرار نهانی و سخنان درگوشی آنان را نمی شنویم؟ آری، رسولان (و فرشتگان) ما نزد آنها هستند و می نویسند! (80) بگو: «اگر برای خداوند فرزندی بود، من نخستین پرستنده او بودم!» (81) منزه است پروردگار آسمانها و زمین، پروردگار عرش، از توصیفی که آنها می کنند! (82) آنان را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه ور باشند و سرگرم بازی شوند تا روزی را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند (و نتیجه کار خود را ببینند)! (83) او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود و او حکیم و علیم است! (84) پر برکت و پایدار است کسی که حکومت آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است از آن اوست و آگاهی از قیام قیامت نزد اوست و به سوی او بازگردانده می شوید! (85) کسانی را که غیر از او می خوانند قادر بر شفاعت نیستند مگر آنها که شهادت به حق داده اند و بخوبی آگاهند! (86) و اگر از آنها بپرسی چه کسی آنان را آفریده، قطعاً می گویند: خدا پس چگونه از عبادت او منحرف می شوند؟! (87) آنها چگونه از شکایت پیامبر که می گوید: «پروردگارا! اینها قومی هستند که ایمان نمی آورند» (غافل می شوند؟!) (88) پس (اکنون که چنین است) از آنان روی برگردان و بگو: «سلام بر شما»، امّا بزودی خواهند دانست! (89)

ص: 553

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لَمَّا جَاء عِیسَی بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُم بِالْحِکْمَةِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ»(1)

عبدالله بن ولید سمّان گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

مردم درباره ی پیامبران اولوالعزم و امام شما امیرالمؤمنین(علیه السلام) چه می گویند؟ گفتم: «آنان کسی را بر أولی العزم مقدّم نمی دانند» امام(علیه السلام) فرمود: خداوند درباره ی موسی(علیه السلام) می فرماید: «وَ کَتَبْنَا لَهُ فِی الأَلْوَاحِ مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْعِظَةً» و نمی فرماید: «کُلِّ شَیْءٍ مَّوْعِظَةً» و درباره ی عیسی(علیه السلام) می فرماید: «وَ لِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ» و نمی فرماید: «کُلِّ شَیْءٍ» در حالی که درباره ی امام شما امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: «قُلْ کَفَی بِاللّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» و نیز می فرماید: «وَ لاَ رَطْبٍ وَ لاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ» و علم این کتاب یعنی قرآن نزد امام شما -- امیرالمؤمنین(علیه السلام) -- جمع است.(2)

و فیه عن بصائر الدرجات عن الصّادق(علیه السلام) مثله مع اختلافٍ فی العبارة.(3)

ص: 554


1- 780.. سوره ی زخرف، آیه ی 63.
2- 781.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ محمّد بن أبی عمیر الکوفی عن عبد الله بن الولید السمان قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): ما یقول الناس فی أولی العزم و صاحبکم أمیر المؤمنین(علیه السلام)؟ قال: قلت: ما یقدمون علی أولی العزم أحدا قال: فقال أبو عبد الله(علیه السلام): ان الله تبارک و تعالی قال لموسی(علیه السلام): «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ مَوْعِظَةً» و لم یقل کل شی ء موعظة، و قال لعیسی(علیه السلام): وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ و لم یقل کل شی ء، و قال لصاحبکم أمیر المؤمنین(علیه السلام): «قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» و قال؟عز؟: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» و علم هذا الکتاب عنده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 611، ح 78]
3- 782.. فی بصائر الدرجات علی بن إسماعیل عن محمّد بن عمر و الزیات عن عبد الله ابن ولید قال: قال لی أبو عبد الله(علیه السلام): أی شی ء یقول الشیعة فی عیسی و موسی و أمیر المؤمنین؟ قلت: یقولون: ان عیسی و موسی أفضل من أمیر المؤمنین، قال: أ یزعمون ان أمیر المؤمنین قد علم ما علم رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ قلت: نعم و لکن لا یقدمون علی أولی العزم من الرسل أحدا، قال أبو عبد الله(علیه السلام): فخاصمهم بکتاب الله، قلت: و فی أی موضع منه أخاصمهم؟ قال: قال الله تبارک و تعالی لموسی: «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ» علمنا أنه لم یکتب لموسی کل شی ء و قال الله تبارک و تعالی لعیسی: «وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ» و قال تبارک و تعالی لمحمّد(صلی الله علیه و آله) «وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 611، ح 79]

«هَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِیَهُم بَغْتَةً وَ هُمْ لَا یَشْعُرُونَ»(1)

زرارة گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سؤال کردم، فرمود:

مقصود از «الساعة» ساعت قیام قائم؟عج؟ است، که بغتةً و ناگهانی می آید، [مانند قیام قیامت.](2)

«الْأَخِلَّاء یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ»(3)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند، خداوند از «متّقین» در این آیه جز شما شیعیان را اراده نکرده است.(4)

ص: 555


1- 783.. سوره ی زخرف، آیه ی 66.
2- 784.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا علی بن عبد الله بن أسد عن إبراهیم بن محمّد عن إسماعیل بن بشار عن علی بن جعفر الحضرمی عن زرارة بن أعین قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً قال هی ساعة القائم تأتیهم بغتة. [تأویل الآیات، ص 552، ح 46]
3- 785.. سوره ی زخرف، آیه ی 67.
4- 786.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ أَبُو بَصِیرٍ وَ قَدْ خَفَرَهُ النَّفَسُ فَلَمَّا أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا هَذَا النَّفَسُ الْعَالِی فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ کَبِرَ سِنِّی وَ دَقَّ عَظْمِی وَ اقْتَرَبَ أَجَلِی مَعَ أَنَّنِی لَسْتُ أَدْرِی مَا أَرِدُ عَلَیْهِ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّکَ لَتَقُولُ هَذَا قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ کَیْفَ لَا أَقُولُ هَذَا فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُکْرِمُ الشَّبَابَ مِنْکُمْ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَکَیْفَ یُکْرِمُ الشَّبَابَ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ فَقَالَ: یُکْرِمُ اللَّهُ الشَّبَابَ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ أَنْ یُحَاسِبَهُمْ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا لَنَا خَاصَّةً أَمْ لِأَهْلِ التَّوْحِیدِ قَالَ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا لَکُمْ خَاصَّةً دُونَ الْعَالَمِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِنَّا قَدْ نُبِزْنَا نَبْزاً انْکَسَرَتْ لَهُ ظُهُورُنَا وَ مَاتَتْ لَهُ أَفْئِدَتُنَا وَ اسْتَحَلَّتْ لَهُ الْوُلَاةُ دِمَاءَنَا فِی حَدِیثٍ رَوَاهُ لَهُمْ فُقَهَاؤُهُمْ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الرَّافِضَةُ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هُمْ سَمَّوْکُمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ سَمَّاکُمْ بِهِ أَ مَا عَلِمْتَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَنَّ سَبْعِینَ رَجُلًا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ رَفَضُوا فِرْعَوْنَ وَ قَوْمَهُ لَمَّا اسْتَبَانَ لَهُمْ ضَلَالُهُمْ فَلَحِقُوا بِمُوسَی(علیه السلام) لَمَّا اسْتَبَانَ لَهُمْ هُدَاهُ فَسُمُّوا فِی عَسْکَرِ مُوسَی الرَّافِضَةَ لِأَنَّهُمْ رَفَضُوا فِرْعَوْنَ وَ کَانُوا أَشَدَّ أَهْلِ ذَلِکَ الْعَسْکَرِ عِبَادَةً وَ أَشَدَّهُمْ حُبّاً لِمُوسَی وَ هَارُونَ وَ ذُرِّیَّتِهِمَا(علیهم السلام). فَأَوْحَی اللَّهُ؟عز؟ إِلَی مُوسَی(علیه السلام) أَنْ أَثْبِتْ لَهُمْ هَذَا الِاسْمَ فِی التَّوْرَاةِ فَإِنِّی قَدْ سَمَّیْتُهُمْ بِهِ وَ نَحَلْتُهُمْ إِیَّاهُ فَأَثْبَتَ مُوسَی(علیه السلام) الِاسْمَ لَهُمْ ثُمَّ ذَخَرَ اللَّهُ؟عز؟ لَکُمْ هَذَا الِاسْمَ حَتَّی نَحَلَکُمُوهُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ رَفَضُوا الْخَیْرَ وَ رَفَضْتُمُ الشَّرَّ افْتَرَقَ النَّاسُ کُلَّ فُرْقَةٍ وَ تَشَعَّبُوا کُلَّ شُعْبَةٍ فَانْشَعَبْتُمْ مَعَ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَهَبْتُمْ حَیْثُ ذَهَبُوا وَ اخْتَرْتُمْ مَنِ اخْتَارَ اللَّهُ لَکُمْ وَ أَرَدْتُمْ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ فَأَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ الْمَرْحُومُونَ الْمُتَقَبَّلُ مِنْ مُحْسِنِکُمْ وَ الْمُتَجَاوَزُ عَنْ مُسِیئِکُمْ مَنْ لَمْ یَأْتِ اللَّهَ؟عز؟ بِمَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنْهُ حَسَنَةٌ وَ لَمْ یُتَجَاوَزْ لَهُ عَنْ سَیِّئَةٍ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی. فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ لِلَّهِ؟عز؟ مَلَائِکَةً یُسْقِطُونَ الذُّنُوبَ عَنْ ظُهُورِ شِیعَتِنَا کَمَا یُسْقِطُ الرِّیحُ الْوَرَقَ فِی أَوَانِ سُقُوطِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا اسْتِغْفَارُهُمْ وَ اللَّهِ لَکُمْ دُونَ هَذَا الْخَلْقِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا إِنَّکُمْ وَفَیْتُمْ بِمَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَیْهِ مِیثَاقَکُمْ مِنْ وَلَایَتِنَا وَ إِنَّکُمْ لَمْ تُبَدِّلُوا بِنَا غَیْرَنَا وَ لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا لَعَیَّرَکُمُ اللَّهُ کَمَا عَیَّرَهُمْ حَیْثُ یَقُولُ جَلَّ ذِکْرُهُ -- وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی. فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَذَا غَیْرَکُمْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ -- الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَذَا غَیْرَکُمْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَنَا اللَّهُ؟عز؟ وَ شِیعَتَنَا وَ عَدُوَّنَا فِی آیَةٍ مِنْ کِتَابِهِ فَقَالَ؟عز؟ -- هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ فَنَحْنُ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ عَدُوُّنَا الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ وَ شِیعَتُنَا هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی. فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ اللَّهِ مَا اسْتَثْنَی اللَّهُ؟عز؟ بِأَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَاءِ الْأَنْبِیَاءِ وَ لَا أَتْبَاعِهِمْ مَا خَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ شِیعَتَهُ فَقَالَ فِی کِتَابِهِ وَ قَوْلُهُ الْحَقُّ -- یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ یَعْنِی بِذَلِکَ عَلِیّاً(علیه السلام) وَ شِیعَتَهُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی. قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ إِذْ یَقُولُ -- یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَذَا غَیْرَکُمْ فَهَلْ سَرَرْتُکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَذَا إِلَّا الْأَئِمَّةَ(علیه السلام) وَ شِیعَتَهُمْ فَهَلْ سَرَرْتُکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی. فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی الْآیَةِ النَّبِیُّونَ وَ نَحْنُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ الصَّالِحُونَ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ کَمَا سَمَّاکُمُ اللَّهُ؟عز؟ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی. قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ إِذْ حَکَی عَنْ عَدُوِّکُمْ فِی النَّارِ بِقَوْلِهِ -- وَ قالُوا ما لَنا لا نَری رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ وَ اللَّهِ مَا عَنَی وَ لَا أَرَادَ بِهَذَا غَیْرَکُمْ صِرْتُمْ عِنْدَ أَهْلِ هَذَا الْعَالَمِ شِرَارَ النَّاسِ وَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ فِی الْجَنَّةِ تُحْبَرُونَ وَ فِی النَّارِ تُطْلَبُونَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی. قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا مِنْ آیَةٍ نَزَلَتْ تَقُودُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ لَا تَذْکُرُ أَهْلَهَا بِخَیْرٍ إِلَّا وَ هِیَ فِینَا وَ فِی شِیعَتِنَا وَ مَا مِنْ آیَةٍ نَزَلَتْ تَذْکُرُ أَهْلَهَا بِشَرٍّ وَ لَا تَسُوقُ إِلَی النَّارِ إِلَّا وَ هِیَ فِی عَدُوِّنَا وَ مَنْ خَالَفَنَا فَهَلْ سَرَرْتُکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَیْسَ عَلَی مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا نَحْنُ وَ شِیعَتُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْ ذَلِکَ بُرَآءُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی فَقَالَ حَسْبِی. [کافی، ج 8، ص 34، ح 6]

ص: 556

ص: 557

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آگاه باشید که هر دوستی و رفاقتی که در دنیا برای غیر خدا بوده باشد در قیامت تبدیل به دشمنی خواهد شد.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

فردای قیامت ظالم [از حسرت] دست خود را به دندان می گیرد، و ارتحال به قیامت نزدیک است، و دوستی ها تبدیل به ندامت [و دشمنی] می شود مگر دوستی بین متّقین [که برای خدا بوده است.](1)

و در مصباح الشریعه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

برای دوستی و برادری، اهل تقوا را انتخاب کن، گرچه در تاریکی های زمین باشند

و تو عمر خود را در طلب آنان تمام کنی، چرا که خداوند بعد از پیامبران (صلوات الله

علیهم أجمعین) بهتر از آنان را نیافریده است، و خداوند به بنده مؤمن خود نعمتی بالاتر از مصاحبت و رفاقت با آنان عطا نکرده است، چرا که می فرماید: «الْأَخِلَّاء یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ» و من گمان می کنم در زمان ما اگر کسی بخواهد دوست بدون عیب پیدا کند، بدون دوست خواهد ماند.(2)

ص: 558


1- 787.. و قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) و للظالم غدا بکفه [یکفیه عضة یدیه] عضة و للرجل وشیک و للأخلاء ندامة إلّا المتقین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 287]
2- 788.. فی مصباح الشریعة قال الصّادق(علیه السلام): و اطلب مواخاة الأتقیاء و لو فی ظلمات الأرض، و أن أفنیت عمرک فی طلبهم، فان الله؟عز؟ لم یخلق أفضل منهم علی وجه الأرض بعد النّبیین صلوات الله علیهم، و ما أنعم الله تعالی علی عبد بمثل ما أنعم به من التوفیق لصحبتهم، قال الله تعالی: «الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ» و أظن أن من طلب فی زماننا هذا صدیقا بلا عیب بقی بلا صدیق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 613، ح 83]

«الَّذِینَ آمَنُوا بِآیَاتِنَا وَ کَانُوا مُسْلِمِینَ * ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ تُحْبَرُونَ …»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

اهل بهشت به اندازه ی عمر دنیا، برای یک وعده ی غذا بر سر سفره بهشتی می نشینند، و به اندازه ی آنچه در دنیا خورده اند را می خورند. سپس خداوند؟عز؟ آنچه برای دشمنان آل محمّد(صلی الله علیه و آله) آماده نموده است را بیان می کند و می فرماید: «إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ * لَا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ» یعنی آیسون من الخیر، و این سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که می فرماید: و امّا اهل معصیت را خداوند در آتش مخلّد نموده و دست و پای آنان را به گردن های شان بسته، و لباس های آتشین بر بدن های آنان پوشانده است، و آنان در عذاب و آتش سوزان قرار دارند، و در گودالی از آتش هستند و طبقی بر آنان قرار دارد که هرگز برداشته نخواهد شد، و هرگز نسیمی به آنان نمی رسد، و عذاب شان با آن شدّت و سختی تمام نمی شود، نه دوران عذاب شان تمام می شود و نه عمرشان به آخر می رسد!(2)

ص: 559


1- 789.. سوره ی زخرف، آیات 69 و 70.
2- 790.. فذلک قول أمیر المؤمنین(علیه السلام) «و أما أهل المعصیة فخلدوا فی النار، و أوثق منهم الأقدام، و غل منهم الأیدی إلی الأعناق، و ألبس أجسادهم سرابیل القطران و قطعت لهم مقطعات من النار، هم فی عذاب قد اشتد حره و نار قد أطبق علی أهلها، فلا یفتح عنهم أبدا، و لا یدخل علیهم ریح أبدا، و لا ینقضی منهم الغم أبدا و العذاب أبدا شدید و العقاب أبدا جدید، لا الدار زائلة فتفنی و لا آجال القوم تقضی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 289]

«وَ نَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ * لَقَدْ جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ»(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی اهل دوزخ می فرماید:

آنان چون از مأمورینِ و خَزَنه ی جهنّم ناامید می شوند به مالک دوزخ که رئیس خَزَنه دوزخ است پناه می برند تا او آنان را از آن عذاب و خواری نجات بدهد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ نَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ» پس چهل سال به آنان پاسخ داده نمی شود و در عذاب می مانند، و پس از آن گفته می شود: «إِنَّکُم مَّاکِثُونَ» یعنی شما برای همیشه در عذاب خواهید بود، و در این هنگام از مولای خود -- یعنی ربّ العالمین -- مأیوس می شوند، [چرا که] خداوند، برای آنان در دنیا از هر چیزی ناچیزتر بود، و آنان در طول زندگی خود در دنیا، هوا و هوس های خود را، بر خواسته خداوند مقدّم می دانستند…

حدیث فوق به طور تفصیل در ذیل آیه «وَ قَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ»(2) گذشت.

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود آنان از «لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ» مرگ است، و مالک در جواب آنان می گوید: شما برای همیشه در آتش خواهید ماند، و مقصود خداوند از «جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ» ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ» کراهت از ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و دلیل بر این که مقصود از «حقّ» ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، آیه «وَ قُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ …»(3)، می باشد، و

ص: 560


1- 791.. سوره ی زخرف، آیات 77 و 78.
2- 792.. سوره ی غافر، آیه ی 49.
3- 793.. سوره ی کهف، آیه ی 29.

حق در این آیه ولایة علیّ(علیه السلام) است، و مقصود از «ظَّالِمِینَ» ظالمین حقّ آل محمّد(صلی الله علیه و آله) می باشند.(1)

«أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ * أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوَاهُم بَلَی وَ رُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ»(2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه مربوط به عهدنامه و پیمانی است که منافقین بین خود مقرّر نمودند -- و در کعبه گذاردند -- که هرگز نگذارند خلافت و امامت بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بین اهل بیت او قرار بگیرد.(3)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «کَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ»(4)، فرمود:

مقصود؛ کراهت از ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و خداوند آن را بر بندگان خود واجب نمود، و لکن منافقین بین خود عهدنامه ای نوشتند که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگز نگذارند، خلافت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) برسد، و

ص: 561


1- 794.. ثم حکی نداء أهل النار فقال وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ أی نموت فیقول مالک إِنَّکُمْ ماکِثُونَ ثم قال الله لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ یعنی بولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام) وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ و الدلیل علی أن الحق ولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام) قوله: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ یعنی ولایة علی فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ آل محمّد حقهم ناراً». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 289]
2- 795.. سوره ی زخرف، آیات 79 و 80.
3- 796.. ثم ذکر علی أثر هذا خبرهم و ما تعاهدوا علیه فی الکعبة أن لا یردوا الأمر فی أهل بیت رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ إلی قوله لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ و قوله قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ یعنی أول القائلین لله أن یکون له ولد و قوله وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ قال هو إله فی السماء و الأرض. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 289]
4- 797.. سوره ی محمّد، آیه ی 9.

نویسنده ی آن عهدنامه ابوعبیده ی جرّاح بود و آیه «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ …» درباره ی آنان نازل شد.(1)

بریده ی اسلمی گوید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به برخی از اصحاب خود فرمود:

«بر علیّ(علیه السلام) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنید» پس یکی از آنان گفت: «به خدا سوگند هرگز نباید نبوّت و امامت در یک خانواده جمع شود». و پس از سخن او این آیه نازل شد «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ….»(2)

ص: 562


1- 798.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی -- إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ ارْتَدُّوا عَنِ الْإِیمَانِ فِی تَرْکِ وَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَی ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ قَالَ نَزَلَتْ وَ اللَّهِ فِیهِمَا وَ فِی أَتْبَاعِهِمَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ الَّذِی نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) عَلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ فِی عَلِیٍّ(علیه السلام) سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ قَالَ دَعَوْا بَنِی أُمَیَّةَ إِلَی مِیثَاقِهِمْ أَلَّا یُصَیِّرُوا الْأَمْرَ فِینَا بَعْدَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ لَا یُعْطُونَا مِنَ الْخُمُسِ شَیْئاً وَ قَالُوا إِنْ أَعْطَیْنَاهُمْ إِیَّاهُ لَمْ یَحْتَاجُوا إِلَی شَیْ ءٍ وَ لَمْ یُبَالُوا أَنْ یَکُونَ الْأَمْرُ فِیهِمْ فَقَالُوا سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ الَّذِی دَعَوْتُمُونَا إِلَیْهِ وَ هُوَ الْخُمُسُ أَلَّا نُعْطِیَهُمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ قَوْلُهُ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ وَ الَّذِی نَزَّلَ اللَّهُ مَا افْتَرَضَ عَلَی خَلْقِهِ مِنْ وَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ کَانَ مَعَهُمْ أَبُو عُبَیْدَةَ وَ کَانَ کَاتِبَهُمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ الْآیَةَ. [کافی، ج 1، ص 420، ح 43]
2- 799.. محمّد بن العبّاس حدثنا أحمد بن محمّد النوفلی عن محمّد بن حماد الشاشی عن الحسین بن أسد الطفاوی عن علی بن إسماعیل المیثمی عن المفضل بن زبیر عن أبی داود عن بریدة الأسلمی أن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال لبعض أصحابه سلموا علی علی بإمرة المؤمنین فقال رجل من القوم لا و الله لا یجتمع النبوة و الخلافة فی أهل بیت أبدا فأنزل الله؟عز؟ أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ. [تأویل الآیات، ج 2، ص 553، ح 48]

عبدالله بن عبّاس گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از اصحاب خود دو مرتبه برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) پیمان گرفت، مرتبه اوّل زمانی بود که به آنان فرمود: آیا می دانید ولیّ شما بعد از من کیست؟ و آنان گفتند: «خدا و رسول او بهتر می داند». سپس آن حضرت فرمود: ولیّ شما بعد از من «صالح المؤمنین» است و با دست مبارک خود اشاره ی به علیّ بن ابیطالب نمود. و مرتبه دوّم روز غدیر خمّ بود که فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ هَذَا مَوْلَاهُ» در حالی که آنان در باطن خود می گفتند: «ما خلافت را به این خانه ارجاع نخواهیم داد، و خمس را نیز به آنان اعطا نخواهیم کرد» و خداوند آنچه در باطن آنان بود را به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) خبر داد و این آیه نازل شد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ * أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوَاهُم بَلَی وَ رُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ.»(1)

مؤلّف گوید:

در سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله) روایات مربوط به این موضوع خواهد آمد إن شاء الله.

«قُلْ إِن کَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ»(2)

ص: 563


1- 800.. و یؤیده ما روی عن عبد الله بن العبّاس رضی الله عنه أنه قال إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) أخذ علیهم المیثاق مرتین لأمیر المؤمنین(علیه السلام) الأولی حین قال أ تدرون من ولیکم من بعدی قالوا الله و رسوله أعلم قال صالح المؤمنین و أشار بیده إلی علی بن أبی طالب(علیه السلام) و قال هذا ولیکم من بعدی و الثانیة یوم غدیر خم یقول من کنت مولاه فهذا علی مولاه و کانوا قد أسروا فی أنفسهم و تعاقدوا أن لا نرجع إلی أهله هذا الأمر و لا نعطیهم الخمس فأطلع الله نبیه(صلی الله علیه و آله) علی أمرهم و أنزل علیه أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ. [تأویل الآیات، ج 2، ص 554، ح 49]
2- 801.. سوره ی زخرف، آیه ی 81.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که خداوند اراده نمود آدم(علیه السلام) را خلق کند، آب را بر روی خاک ریخت و قبضه ای از آن را برداشت و مخلوط نمود و سپس آن را دو قسمت کرد و آن ها حرکتی کردند و سپس آتش برای آنان افروخت و اصحاب شمال را فرمود، تا داخل آن شوند و آنان ترسیدند و داخل آن نشدند، سپس اصحاب یمین را فرمود تا داخل آن شوند و آنان داخل شدند، و خداوند به آتش امر نمود تا برای آنان سرد و سلامت شود، و چون اصحاب شمال وضع اصحاب یمین را دیدند گفتند: خدایا باز همان دستور خود را برای ما اعاده کن و خداوند اعاده نمود و فرمود: داخل آتش شوید، و آنان داخل آتش نشدند، پس خداوند همه آنان را باز تبدیل به گل نمود و آدم(علیه السلام) را از آن خلق نمود، از این رو اصحاب یمین و اصحاب شمال از همدیگر جدا شدند، سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود: آنان دیدند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اوّل کسی بود که داخل آتش شد، از این رو خداوند می فرماید: «قُلْ إِن کَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ.»(1)

ص: 564


1- 802.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ(علیه السلام) أَرْسَلَ الْمَاءَ عَلَی الطِّینِ ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً فَعَرَکَهَا ثُمَّ فَرَّقَهَا فِرْقَتَیْنِ بِیَدِهِ ثُمَّ ذَرَأَهُمْ فَإِذَا هُمْ یَدِبُّونَ ثُمَّ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً فَأَمَرَ أَهْلَ الشِّمَالِ أَنْ یَدْخُلُوهَا فَذَهَبُوا إِلَیْهَا فَهَابُوهَا فَلَمْ یَدْخُلُوهَا ثُمَّ أَمَرَ أَهْلَ الْیَمِینِ أَنْ یَدْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَدَخَلُوهَا فَأَمَرَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ النَّارَ فَکَانَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ أَهْلُ الشِّمَالِ قَالُوا رَبَّنَا أَقِلْنَا فَأَقَالَهُمْ ثُمَّ قَالَ لَهُمُ ادْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَقَامُوا عَلَیْهَا وَ لَمْ یَدْخُلُوهَا فَأَعَادَهُمْ طِیناً وَ خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ(علیه السلام) وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَلَنْ یَسْتَطِیعَ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لَا هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ قَالَ فَیَرَوْنَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَوَّلُ مَنْ دَخَلَ تِلْکَ النَّارَ فَذَلِکَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ -- قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ. [کافی، ج 2، ص 7، ح 3]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ» به معنای «أوّل الآنفین أن یکون له ولد» می باشد، یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نخستین کسی بود که فرزند داشتن خداوند را انکار کرد.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«أَوَّلُ الْعَابِدِینَ» به معنای أوّل الجاحدین است و ظاهر این سخن ضدّ باطن آن است.(2)

«سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ»(3)

مرحوم صدوق با سند خود از یزید بن اصمّ نقل کرده که گوید:

شخصی به عمر بن خطّاب گفت: معنای «سبحان الله» چیست؟ عمر گفت: در این باغ مردی است که اگر از او سؤال شود پاسخ می دهد، و اگر سؤال نشود، ابتدای به سخن می کند، پس آن شخص وارد شد، و سؤال خود را از امیرالمؤمنین(علیه السلام) کرد و آن حضرت فرمود: «سبحان الله» تعظیم جلالت خداوند و تنزیه و منزّه دانستن اوست از آنچه مشرکان درباره ی او می گویند، و چون بنده ای بگوید: «سبحان الله» هر ملکی از ملائکه بر او درود می فرستد.(4)

ص: 565


1- 803.. و قوله قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ یعنی أول القائلین لله أن یکون له ولد و قوله وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ قال هو إله فی السماء و الأرض. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 289]
2- 804.. قَوْلُهُ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ أَیِ الْجَاحِدِینَ وَ التَّأْوِیلُ فِی هَذَا الْقَوْلِ بَاطِنُهُ مُضَادٌّ لِظَاهِرِهِ. [احتجاج طبرسی، ص 250]
3- 805.. سوره ی زخرف، آیه ی 82.
4- 806.. حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ السِّجْزِیُّ بِنَیْسَابُورَ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمْزَةَ الشَّعْرَانِیُّ الْعَمَّارِیُّ مِنْ وُلْدِ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ یَحْیَی بْنِ عَبْدِ الْبَاقِی الْأَذَنِیُّ بِأَذَنَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ الْمَعَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ یَزِیدَ عَنْ یَحْیَی بْنِ عُقْبَةَ بْنِ أَبِی الْعَیْزَارِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَجَّارٍ عَنْ یَزِیدَ بْنِ الْأَصَمِّ قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا تَفْسِیرُ سُبْحَانَ اللَّهِ قَالَ إِنَّ فِی هَذَا الْحَائِطِ رَجُلًا کَانَ إِذَا سُئِلَ أَنْبَأَ وَ إِذَا سَکَتَّ ابْتَدَأَ فَدَخَلَ الرَّجُلُ فَإِذَا هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا تَفْسِیرُ سُبْحَانَ اللَّهِ قَالَ هُوَ تَعْظِیمُ جَلَالِ اللَّهِ؟عز؟ وَ تَنْزِیهُهُ عَمَّا قَالَ فِیهِ کُلُّ مُشْرِکٍ فَإِذَا قَالَهَا الْعَبْدُ صَلَّی عَلَیْهِ کُلُّ مَلَکٍ. [توحید صدوق، ص 311، ح 1]

امام صادق(علیه السلام) در حدیث مفصّلی فرمود:

از اوصاف مختلف عرش الهی این است که خداوند می فرماید: «رَبِّ الْعَرْشِ» یعنی ربّ الوَحدانیّة. و «عَمَّا یَصِفُونَ» اشاره است به این که برخی خداوند را به مخلوق او تشبیه نموده و او را دارای دست دانسته و گفته اند: «یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»(1)، و برخی او را دارای پا دانسته و گفته اند: «او پای خود را بر صخره ی بیت المقدّس گذارد و از آنجا به آسمان بالا رفت» و خداوند را به صفات مخلوق توصیف نموده اند، و خداوند می فرماید: «سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ …».

سپس فرمود:

«رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ» یعنی «رَبِ الْمَثَلِ الْأَعْلَی عَمَّا بِهِ مَثَّلُوهُ -- وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلی الَّذِی لَا یُشْبِهُهُ شَیْ ءٌ وَ لَا یُوصَفُ وَ لَا یُتَوَهَّمُ فَذَلِکَ الْمَثَلُ الْأَعْلَی.»(2)

ص: 566


1- 807.. سوره ی مائده، آیه ی 64.
2- 808.. فَمِنِ اخْتِلَافِ صِفَاتِ الْعَرْشِ أَنَّهُ قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ هُوَ وَصْفُ عَرْشِ الْوَحْدَانِیَّةِ لِأَنَّ قَوْماً أَشْرَکُوا کَمَا قُلْتُ لَکَ قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی رَبِّ الْعَرْشِ رَبِّ الْوَحْدَانِیَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ قَوْماً وَصَفُوهُ بِیَدَیْنِ فَقَالُوا یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ وَ قَوْماً وَصَفُوهُ بِالرِّجْلَیْنِ فَقَالُوا وَضَعَ رِجْلَهُ عَلَی صَخْرَةِ بَیْتِ الْمَقْدِسِ فَمِنْهَا ارْتَقَی إِلَی السَّمَاءِ وَ قَوْماً وَصَفُوهُ بِالْأَنَامِلِ فَقَالُوا إِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنِّی وَجَدْتُ بَرْدَ أَنَامِلِهِ عَلَی قَلْبِی فَلِمِثْلِ هَذِهِ الصِّفَاتِ قَالَ رَبِ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ یَقُولُ رَبِّ الْمَثَلِ الْأَعْلَی عَمَّا بِهِ مَثَّلُوهُ -- وَ لِلهِ الْمَثَلُ الْأَعْلی الَّذِی لَا یُشْبِهُهُ شَیْ ءٌ وَ لَا یُوصَفُ وَ لَا یُتَوَهَّمُ فَذَلِکَ الْمَثَلُ الْأَعْلَی. [توحید صدوق، ص 323، ح 1]

و در سوره ی نمل ذیل آیه «رَبُ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» حدیث فوق به طور کامل گذشت.(1)

و در ذیل آیه 26 سوره ی یوسف «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی بَصِیرَةٍ …» روایات فراوانی گذشت.

«وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّمَاء إِلَهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلَهٌ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ»(2)

هشام بن حکم گوید:

ابوشاکر دیصانی [ملحد] به من گفت: «در قرآن آیه ای هست که سخن ما را تأیید

می کند». گفتم: کدام آیه؟ او گفت: آیه «وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّمَاء إِلَهٌ …» پس من

نتوانستم به او پاسخ بدهم تا این که به حج رفتم و سخن او را [که خدا را جسم

می دانست] به امام صادق(علیه السلام) گفتم: و آن حضرت فرمود: «این سخن کافر پلیدی

است و چون بازگشتی، به او بگو: نام تو در کوفه چیست؟ او خواهد گفت: فلانی،

پس به او بگو: نام تو در بصره چیست؟ او خواهد گفت: فلانی، پس به او بگو خداوند

نیز چنین است، او در آسمان إله است، و در دریاها إله است، و در روی زمین إله است، و در بیابان ها نیز إله است، و در هر مکانی إله است».

هشام بن حکم گوید:

پس من به کوفه آمدم و نزد ابوشاکر رفتم و پاسخ امام(علیه السلام) را به او گفتم، و او گفت: این چیزی است که تو از حجاز آورده ای.(3)

ص: 567


1- 809.. کافی، ج 1، ص 99، ح 1.
2- 810.. سوره ی زخرف، آیه ی 84.
3- 811.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ قَالَ أَبُو شَاکِرٍ الدَّیَصَانِیُّ -- إِنَّ فِی الْقُرْآنِ آیَةً هِیَ قَوْلُنَا قُلْتُ مَا هِیَ فَقَالَ -- وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ فَلَمْ أَدْرِ بِمَا أُجِیبُهُ فَحَجَجْتُ فَخَبَّرْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ هَذَا کَلَامُ زِنْدِیقٍ خَبِیثٍ إِذَا رَجَعْتَ إِلَیْهِ فَقُلْ لَهُ مَا اسْمُکَ بِالْکُوفَةِ فَإِنَّهُ یَقُولُ فُلَانٌ فَقُلْ لَهُ مَا اسْمُکَ بِالْبَصْرَةِ فَإِنَّهُ یَقُولُ فُلَانٌ فَقُلْ کَذَلِکَ اللَّهُ رَبُّنَا فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَ فِی الْبِحَارِ إِلَهٌ وَ فِی الْقِفَارِ إِلَهٌ وَ فِی کُلِّ مَکَانٍ إِلَهٌ قَالَ فَقَدِمْتُ فَأَتَیْتُ أَبَا شَاکِرٍ فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ هَذِهِ نُقِلَتْ مِنَ الْحِجَازِ. [کافی، ج 1، ص 128، ح 10]

ابواسامه گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سؤال کردم و به خدا سوگند دیدم که امام(علیه السلام) به زمین افتاد و فرمود:

خدای؟عز؟ اوست، و اوست پروردگار من و اوست که در آسمان خدای معبود است، و در زمین خدای معبود است و اوست خدای؟عز؟.(1)

مرحوم سیّد رضی در کتاب خصائص گوید:

أسقف نصرانی به عمر گفت: ای عمر بگو بدانم خدای متعال کجاست؟ پس عمر خشمگین شد و پاسخی نداد، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به اسقف فرمود: «من پاسخ تو را می دهم، از هر چه می خواهی سؤال کن» سپس فرمود: روزی، ما نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودیم، ناگهان ملکی از ملائکه نزد او آمد و سلام کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: از کجا فرستاده شده ای؟ آن ملک گفت: «از بالای آسمان های هفتگانه، از نزد پروردگار خود» پس ملک دیگری فرود آمد و سلام کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: از کجا فرستاده شده ای؟ و او گفت: «از انتهای هفت زمین، از نزد پروردگارم» پس ملک دیگری فرود آمد و سلام کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: از کجا فرستاده شده ای؟ او

ص: 568


1- 812.. حدثنا محمّد بن جعفر قال: حدثنا محمّد بن الحسین عن الحسن بن محبوب عن علی بن رئاب عن منصور عن أبی أسامة قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قوله؟عز؟ «وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ» فنظرت و الله إلیه و قد لزم الأرض و هو یقول: و الله؟عز؟ الذی هو و الله ربی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ و هو الله؟عز؟. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 289]

گفت: «از محلّ طلوع خورشید، از نزد پروردگارم، پس ملک دیگری فرود آمد و سلام کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: از کجا فرستاده شده ای؟ او گفت: «از محلّ غروب خورشید، از نزد پروردگار خودم» سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «بنابراین خداوند در همه جا وجود دارد و او در آسمان اله است و در روی زمین اله است و هو الحکیم العلیم.»(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

معنای آیه فوق این است که ملکوت و قدرت و سلطان خداوند در همه مکان هاست و چیزی از علم او پوشیده نیست و او متبارک و متعالی است.(2)

مؤلّف گوید:

در سوره ی مجادله که خداوند می فرماید: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ»(3) توضیح بیشتری در این موضوع خواهد آمد، إن شاء الله.

ص: 569


1- 813.. السید الرضی فی (الخصائص): قال الأسقف النصرانی لعمر: أخبرنی -- یا عمر -- أین الله تعالی؟ قال: فغضب عمر، فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام): «أنا أجیبک و سل عما شئت، کنا عند رسول الله(صلی الله علیه و آله) ذات یوم، إذ أتاه ملک فسلم، فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله): من أین أرسلت؟ قال: من سبع سماوات من عند ربی، ثم أتاه ملک آخر فسلم، فقال له رسول الله: من أین أرسلت؟ قال: من سبع أرضین من عند ربی ثم أتاه ملک آخر فسلم، فقال له رسول الله: من أین أرسلت؟ قال: من مشرق الشمس من عند ربی ثم أتاه ملک آخر، فقال له رسول الله: من أین أرسلت؟ قال: من مغرب الشمس من عند ربی، فالله ها هنا و ها هنا، فی السماء إله، و فی الأرض إله، و هو الحکیم العلیم». [تفسیر برهان، ج 4، ص 887، ح 3]
2- 814.. قال أبو جعفر(علیه السلام): «معناه من ملکوت ربی فی کل مکان، و لا یعزب عن علمه شی ء تبارک و تعالی». [همان]
3- 815.. آیه ی 7.

«وَ لَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ * وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ * وَ قِیلِهِ یَارَبِّ إِنَّ هَؤُلَاء قَوْمٌ لَّا یُؤْمِنُونَ * فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از آیه فوق این است که معبودهایی که مردم آنان را پرستیده اند در قیامت قدرت شفاعت از پرستش کنندگان خود را ندارند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به خدای خود می گوید: «یَارَبِّ إِنَّ هَؤُلَاء قَوْمٌ لَّا یُؤْمِنُونَ» و خداوند به او می فرماید: «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ.»(2)

مرحوم کلینی با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را مبعوث به رسالت نمود، بنی اسرائیل [یعنی یهود و نصارا] او را تکذیب نمودند و خداوند نسل آن حضرت را از شرّ بدخواهان حفظ کرد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را به دین خدا دعوت نمود، و در راه خدا جهاد کرد، و خداوند به او فرمود: «فضیلت وصیّ و جانشین خود را اعلان کن».

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کرد:

خدایا! عرب ها اهل جفا و ناسپاسی هستند، و هیچ کتابی و پیامبری بین آنان نبوده و از این رو مقام پیامبران و منزلت آنان را نمی شناسند و اگر من

ص: 570


1- 816.. سوره ی زخرف، آیات 89-86.
2- 817.. و قال علی بن إبراهیم: وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ قال: هم الذین قد عبدوا فی الدنیا من لا یملکون الشفاعة لمن عبدهم ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ فقال الله: فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 289]

فضیلت وصیّ خود را اعلان کنم به من ایمان نمی آورند.» خطاب شد: «وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ»(1)، و «وَ قُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) محزون گردید و خداوند به او فرمود: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ»(2)، «فَإِنَّهُمْ لاَ یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ»(3)، یعنی ما می دانیم که سینه تو به خاطر آنچه آنان می گویند تنگ می شود [و بر تو سخت خواهد بود] و لکن آنان تو را تکذیب نخواهند نمود و ستمکاران آیات خدا را [بدون حجّت و دلیل] انکار می نمایند.(4)

ص: 571


1- 818.. سوره ی نحل، آیه ی 127.
2- 819.. سوره ی حجر، آیه ی 97.
3- 820.. سوره ی انعام، آیه ی 33.
4- 821.. مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ غَیْرُهُ عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ وَ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ بْنِ أَبِی الدَّیْلَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ أَوْصَی مُوسَی(علیه السلام) إِلَی یُوشَعَ بْنِ نُونٍ وَ أَوْصَی یُوشَعُ بْنُ نُونٍ إِلَی وَلَدِ هَارُونَ وَ لَمْ یُوصِ إِلَی وَلَدِهِ وَ لَا إِلَی وَلَدِ مُوسَی إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَهُ الْخِیَرَةُ یَخْتَارُ مَنْ یَشَاءُ مِمَّنْ یَشَاءُ وَ بَشَّرَ مُوسَی وَ یُوشَعُ بِالْمَسِیحِ(علیه السلام) فَلَمَّا أَنْ بَعَثَ اللَّهُ؟عز؟ الْمَسِیحَ(علیه السلام) قَالَ الْمَسِیحُ لَهُمْ: إِنَّهُ سَوْفَ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی نَبِیٌّ اسْمُهُ أَحْمَدُ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ(علیه السلام) یَجِی ءُ بِتَصْدِیقِی وَ تَصْدِیقِکُمْ وَ عُذْرِی وَ عُذْرِکُمْ -- وَ جَرَتْ مِنْ بَعْدِهِ فِی الْحَوَارِیِّینَ فِی الْمُسْتَحْفَظِینَ وَ إِنَّمَا سَمَّاهُمُ اللَّهُ تَعَالَی الْمُسْتَحْفَظِینَ لِأَنَّهُمُ اسْتُحْفِظُوا الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ هُوَ الْکِتَابُ الَّذِی یُعْلَمُ بِهِ عِلْمُ کُلِّ شَیْ ءٍ الَّذِی کَانَ مَعَ الْأَنْبِیَاءِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ*… وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ الْکِتَابُ الِاسْمُ الْأَکْبَرُ وَ إِنَّمَا عُرِفَ مِمَّا یُدْعَی الْکِتَابَ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِیلُ وَ الْفُرْقَانُ فِیهَا کِتَابُ نُوحٍ وَ فِیهَا کِتَابُ صَالِحٍ وَ شُعَیْبٍ وَ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) فَأَخْبَرَ اللَّهُ؟عز؟: إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی فَأَیْنَ صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ إِنَّمَا صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ الِاسْمُ الْأَکْبَرُ وَ صُحُفُ مُوسَی الِاسْمُ الْأَکْبَرُ فَلَمْ تَزَلِ الْوَصِیَّةُ فِی عَالِمٍ بَعْدَ عَالِمٍ حَتَّی دَفَعُوهَا إِلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ؟عز؟ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) أَسْلَمَ لَهُ الْعَقِبُ مِنَ الْمُسْتَحْفِظِینَ وَ کَذَّبَهُ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَ دَعَا إِلَی اللَّهِ؟عز؟ وَ جَاهَدَ فِی سَبِیلِهِ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ عَلَیْهِ أَنْ أَعْلِنْ فَضْلَ وَصِیِّکَ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ الْعَرَبَ قَوْمٌ جُفَاةٌ لَمْ یَکُنْ فِیهِمْ کِتَابٌ وَ لَمْ یُبْعَثْ إِلَیْهِمْ نَبِیٌّ وَ لَا یَعْرِفُونَ فَضْلَ نُبُوَّاتِ الْأَنْبِیَاءِ(علیه السلام) وَ لَا شَرَفَهُمْ وَ لَا یُؤْمِنُونَ بِی إِنْ أَنَا أَخْبَرْتُهُمْ بِفَضْلِ أَهْلِ بَیْتِی. فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ -- وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ فَذَکَرَ مِنْ فَضْلِ وَصِیِّهِ ذِکْراً فَوَقَعَ النِّفَاقُ فِی قُلُوبِهِمْ فَعَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذَلِکَ وَ مَا یَقُولُونَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ یَا مُحَمَّدُ وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ وَ لَکِنَّهُمْ یَجْحَدُونَ بِغَیْرِ حُجَّةٍ لَهُمْ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَتَأَلَّفُهُمْ وَ یَسْتَعِینُ بِبَعْضِهِمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَا یَزَالُ یُخْرِجُ لَهُمْ شَیْئاً فِی فَضْلِ وَصِیِّهِ حَتَّی نَزَلَتْ هَذِهِ السُّورَةُ فَاحْتَجَّ عَلَیْهِمْ حِینَ أُعْلِمَ بِمَوْتِهِ وَ نُعِیَتْ إِلَیْهِ نَفْسُهُ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ -- فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ یَقُولُ إِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ عَلَمَکَ وَ أَعْلِنْ وَصِیَّکَ فَأَعْلِمْهُمْ فَضْلَهُ عَلَانِیَةً فَقَالَ ص: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قَالَ لَأَبْعَثَنَّ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَیْسَ بِفَرَّارٍ یُعَرِّضُ بِمَنْ رَجَعَ یُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَ یُجَبِّنُونَهُ وَ قَالَ(صلی الله علیه و آله) عَلِیٌّ سَیِّدُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَالَ عَلِیٌّ عَمُودُ الدِّینِ وَ قَالَ هَذَا هُوَ الَّذِی یَضْرِبُ النَّاسَ بِالسَّیْفِ عَلَی الْحَقِّ بَعْدِی وَ قَالَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ أَیْنَمَا مَالَ وَ قَالَ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا -- کِتَابَ اللَّهِ؟عز؟ وَ أَهْلَ بَیْتِی عِتْرَتِی أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ إِنَّکُمْ سَتَرِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکُمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِی الثّقلین وَ الثَّقَلَانِ کِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِی فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَهْلِکُوا وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ. فَوَقَعَتِ الْحُجَّةُ بِقَوْلِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ بِالْکِتَابِ الَّذِی یَقْرَأُهُ النَّاسُ فَلَمْ یَزَلْ یُلْقِی فَضْلَ أَهْلِ بَیْتِهِ بِالْکَلَامِ وَ یُبَیِّنُ لَهُمْ بِالْقُرْآنِ -- إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً وَ قَالَ عَزَّ ذِکْرُهُ -- وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی ثُمَّ قَالَ وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ فَکَانَ عَلِیٌّ(علیه السلام) وَ کَانَ حَقُّهُ الْوَصِیَّةَ الَّتِی جُعِلَتْ لَهُ وَ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ فَقَالَ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ثُمَّ قَالَ وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ. یَقُولُ أَسْأَلُکُمْ عَنِ الْمَوَدَّةِ الَّتِی أَنْزَلْتُ عَلَیْکُمْ فَضْلَهَا مَوَدَّةِ الْقُرْبَی بِأَیِّ ذَنْبٍ قَتَلْتُمُوهُمْ وَ قَالَ جَلَّ ذِکْرُهُ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قَالَ الْکِتَابُ هُوَ الذِّکْرُ وَ أَهْلُهُ آلُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَمَرَ اللَّهُ؟عز؟ بِسُؤَالِهِمْ وَ لَمْ یُؤْمَرُوا بِسُؤَالِ الْجُهَّالِ وَ سَمَّی اللَّهُ؟عز؟ الْقُرْآنَ ذِکْراً فَقَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ وَ قَالَ؟عز؟ -- وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ وَ قَالَ؟عز؟ -- أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ وَ قَالَ؟عز؟ -- وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ. فَرَدَّ الْأَمْرَ أَمْرَ النَّاسِ إِلَی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمُ الَّذِینَ أَمَرَ بِطَاعَتِهِمْ وَ بِالرَّدِّ إِلَیْهِمْ. فَلَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) فَقَالَ یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ فَنَادَی النَّاسَ فَاجْتَمَعُوا وَ أَمَرَ بِسَمُرَاتٍ فَقُمَّ شَوْکُهُنَّ ثُمَّ قَالَ(صلی الله علیه و آله) یَا أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ وَلِیُّکُمْ وَ أَوْلَی بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَقَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَوَقَعَتْ حَسَکَةُ النِّفَاقِ فِی قُلُوبِ الْقَوْمِ -- وَ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ هَذَا عَلَی مُحَمَّدٍ قَطُّ وَ مَا یُرِیدُ إِلَّا أَنْ یَرْفَعَ بِضَبْعِ ابْنِ عَمِّهِ فَلَمَّا قَدِمَ الْمَدِینَةَ أَتَتْهُ الْأَنْصَارُ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ قَدْ أَحْسَنَ إِلَیْنَا وَ شَرَّفَنَا بِکَ وَ بِنُزُولِکَ بَیْنَ ظَهْرَانَیْنَا فَقَدْ فَرَّحَ اللَّهُ صَدِیقَنَا وَ کَبَتَ عَدُوَّنَا وَ قَدْ یَأْتِیکَ وُفُودٌ فَلَا تَجِدُ مَا تُعْطِیهِمْ فَیَشْمَتُ بِکَ الْعَدُوُّ فَنُحِبُّ أَنْ تَأْخُذَ ثُلُثَ أَمْوَالِنَا حَتَّی إِذَا قَدِمَ عَلَیْکَ وَفْدُ مَکَّةَ وَجَدْتَ مَا تُعْطِیهِمْ فَلَمْ یَرُدَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَیْهِمْ شَیْئاً وَ کَانَ یَنْتَظِرُ مَا یَأْتِیهِ مِنْ رَبِّهِ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) وَ قَالَ: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ لَمْ یَقْبَلْ أَمْوَالَهُمْ فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ هَذَا عَلَی مُحَمَّدٍ وَ مَا یُرِیدُ إِلَّا أَنْ یَرْفَعَ بِضَبْعِ ابْنِ عَمِّهِ وَ یَحْمِلَ عَلَیْنَا أَهْلَ بَیْتِهِ یَقُولُ أَمْسِ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ الْیَوْمَ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ثُمَّ نَزَلَ عَلَیْهِ آیَةُ الْخُمُسِ فَقَالُوا یُرِیدُ أَنْ یُعْطِیَهُمْ أَمْوَالَنَا وَ فَیْئَنَا ثُمَّ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ قَدْ قَضَیْتَ نُبُوَّتَکَ وَ اسْتَکْمَلْتَ أَیَّامَکَ فَاجْعَلِ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ عِنْدَ عَلِیٍّ(علیه السلام) فَإِنِّی لَمْ أَتْرُکِ الْأَرْضَ إِلَّا وَ لِیَ فِیهَا عَالِمٌ تُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِی وَ تُعْرَفُ بِهِ وَلَایَتِی وَ یَکُونُ حُجَّةً لِمَنْ یُولَدُ بَیْنَ قَبْضِ النَّبِیِّ إِلَی خُرُوجِ النَّبِیِّ الْآخَرِ قَالَ فَأَوْصَی إِلَیْهِ بِالاسْمِ الْأَکْبَرِ وَ مِیرَاثِ الْعِلْمِ وَ آثَارِ عِلْمِ النُّبُوَّةِ وَ أَوْصَی إِلَیْهِ بِأَلْفِ کَلِمَةٍ وَ أَلْفِ بَابٍ یَفْتَحُ کُلُّ کَلِمَةٍ وَ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ کَلِمَةٍ وَ أَلْفَ بَابٍ. [کافی، ج 1، ص 293، ح 3]

ص: 572

ص: 573

ص: 574

سوره ی دُخان

اشاره

محلّ نزول: مکّه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی زُخرف نازل شده است.

تعداد آیات: 59 آیه.

ثواب قرائت سوره ی دُخان

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی دخان را در نمازهای واجب و مستحب خود بخواند، خداوند

در قیامت او را زیر عرش خود از آمنین قرار می دهد، و حساب او را آسان، و نامه

او را به دست راستش می دهد.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمود:

کسی که سوره ی دخان را در شب جمعه بخواند خداوند گناهان گذشته او را

می آمرزد، و کسی که آن را بنویسد و بر خود بیاوزید، از کید شیطان ایمن شود،

و اگر زیر سر خود گذارد خواب های خوب خواهد دید، و از اضطراب ایمن خواهد

ص: 575


1- 822.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَامِرٍ الْخَیَّاطِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الدُّخَانِ فِی فَرَائِضِهِ وَ نَوَافِلِهِ بَعَثَهُ اللَّهُ مَعَ الْآمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ ظَلَّلَهُ تَحْتَ عَرْشِهِ وَ حَاسَبَهُ حِساباً یَسِیراً وَ أَعْطَاهُ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ. [ثواب الأعمال، ص 114]

شد، و اگر آب آن را بنوشد از سردرد نجات خواهد یافت، و اگر آن را در محلّ تجارت

خود قرار بدهد، سود فراوان می کند و مال او سریعاً زیاد می شود.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره دخان را بنویسد و بر خود بیاوزید، از شرّ هر پادشاه ظالمی ایمن

شود، و در چشم هر که او را ملاقات کند بزرگ شود، و نزد مردم محبوب باشد،

و اگر آب آن را بنوشد، از یبوست نجات یابد، با اذن خداوند.(2)

ص: 576


1- 823.. و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها لیلة الجمعة غفر الله له ذنوبه السابقة و من کتبها و علقها علیه أمن من کید الشیاطین و من ترکها تحت رأسه رأی فی منامه کل خیر، و أمن من القلق، و إن شرب ماءها صاحب الشقیقة بری ء من ساعته و إذا کتبت و جعلت فی موضع فیه تجارة ربح صاحبها و کثر ماله سریعا». [تفسیر برهان، ج 5، ص 8، ح 3]
2- 824.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها و علقها علیه أمن من شر کل ملک، و کان مهابا فی وجه کل من یلقاه، و محبوبا عند الناس و إذا شرب ماءها نفع من انعصار البطن، و سهل المخرج بإذن الله». [تفسیر برهان، ج 5، ص 8، ح 4]

سوره ی دخان، آیات 1 تا 33

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

حم 1 وَ الْکِتابِ الْمُبینِ 2 إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرینَ 3 فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ 4 أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلینَ 5 رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ 6 رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنینَ 7 لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ یُحْیی وَ یُمیتُ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلینَ 8 بَلْ هُمْ فی شَکٍّ یَلْعَبُونَ 9 فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبینٍ 10 یَغْشَی النَّاسَ هذا عَذابٌ أَلیمٌ 11 رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ 12 أَنَّی لَهُمُ الذِّکْری وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبینٌ 13 ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ 14 إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلیلاً إِنَّکُمْ عائِدُونَ 15 یَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْکُبْری إِنَّا مُنْتَقِمُونَ 16 وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَریمٌ 17 أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ 18 وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ إِنِّی آتیکُمْ بِسُلْطانٍ مُبینٍ 19 وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ 20 وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لی فَاعْتَزِلُونِ 21 فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ

ص: 577

مُجْرِمُونَ 22 فَأَسْرِ بِعِبادی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ 23 وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ 24 کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ 25 وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ 26 وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهینَ 27 کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرینَ 28 فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ 29 وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنی إِسْرائیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهینِ 30 مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفینَ 31 وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ عَلَی الْعالَمینَ 32 وَ آتَیْناهُمْ

مِنَ الْآیاتِ ما فیهِ بَلؤُا مُبینٌ 33

لغات:

«رَهو» به معنای سهل و ساکن است، و «عیش راهٍ» ای عیش خافضٍ وادعٍ، و بعضی گفته اند: «رَهو» به معنای دَمث یعنی مکان نرم و لیّن و دارای رمل است، و «أمر حکیم» یعنی امر محکم و یا امر دارای حکمت، و «فَارتقب» یعنی فانتظر، و «نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْکُبْرَی» یعنی «نأخذهم أخذاً کبیراً شدیداً»، و «فاکهین و فَکهین» یعنی ناعمین و متنعّمین، و «بَلَاء مُّبِینٌ» یعنی امتحان بیّن.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حم (1) سوگند به این کتاب روشنگر، (2) که ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم ما همواره انذارکننده بوده ایم! (3) در آن شب هر امری بر اساس حکمت (الهی) تدبیر و جدا می گردد. (4) (آری، نزول قرآن) فرمانی بود از سوی ما ما (محمّد (ص) را) فرستادیم! (5) اینها همه بخاطر رحمتی است از سوی پروردگارت، که شنونده و داناست! (6) (همان) پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست،

ص: 578

اگر اهل یقین هستید! (7) هیچ معبودی جز او نیست زنده می کند و می میراند او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست! (8) ولی آنها در شکند و (با حقایق) بازی می کنند. (9) پس منتظر روزی باش که آسمان دود آشکاری پدید آورد… (10) که همه مردم را فرامی گیرد این عذاب دردناکی است! (11) (می گویند:) پروردگارا! عذاب را از ما برطرف کن که ایمان می آوریم. (12) چگونه: و از کجا متذکر می شوند با اینکه رسول روشنگر (با معجزات و منطق روشن) به سراغ شان آمد! (13) سپس از او روی گردان شدند و گفتند: «او تعلیم یافته ای دیوانه است!» (14) ما عذاب را کمی برطرف می سازیم، ولی باز به کارهای خود بازمی گردید! (15) (ما از آنها انتقام می گیریم) در آن روز که آنها را با قدرت خواهیم گرفت آری ما انتقام گیرنده ایم! (16) ما پیش از اینها قوم فرعون را آزمودیم و رسول بزرگواری به سراغ شان آمد، (17) (و به آنان گفت: امور) بندگان خدا را به من واگذارید که من فرستاده امینی برای شما هستم! (18) و در برابر خداوند تکبر نورزید که من برای شما دلیل روشنی آورده ام! (19) و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم از اینکه مرا متهم کنید! (20) و اگر به من ایمان نمی آورید، از من کناره گیری کنید (و مانع ایمان آوردن مردم نشوید)! (21) (آنها هیچ یک از این پندها را نپذیرفتند، و موسی) به پیشگاه پروردگارش عرضه داشت: اینها قومی مجرمند! (22) (به او دستور داده شد:) بندگان مرا شبانه حرکت ده که شما تعقیب می شوید! (23) (هنگامی که از دریا گذشتید) دریا را آرام و گشاده بگذار (و بگذر) که آنها لشکری غرق شده خواهند بود! (24) (سرانجام همگی نابود شدند و) چه بسیار باغها و چشمه ها که از خود به جای گذاشتند، (25) و زراعتها و قصرهای زیبا و گرانقیمت، (26) و نعمتهای فراوان دیگر که در آن (غرق) بودند! (27) اینچنین بود ماجرای آنان! و

ص: 579

ما (اموال و حکومت) اینها را میراث برای اقوام دیگری قرار دادیم! (28) نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین، و نه به آنها مهلتی داده شد! (29) ما بنی اسرائیل را از عذاب ذلّت بار رهایی بخشیدیم (30) از فرعون که مردی متکبر و از اسرافکاران بود! (31) ما آنها را با علم (خویش) بر جهانیان برگزیدیم و برتری دادیم، (32) و آیاتی (از قدرت خویش) را به آنها دادیم که آزمایش آشکاری در آن بود (ولی آنان کفران کردند و مجازات شدند)! (33)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«حم * وَ الْکِتَابِ الْمُبِینِ * إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ * فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ»(1)

مرحوم کلینی با سند خود از یعقوب بن جعفر بن ابراهیم نقل نموده که گوید:

من خدمت امام کاظم(علیه السلام) بودم که مردی از نصارا نزد آن حضرت آمد و گفت: من از راه دور آمده ام و سی سال است که از خداوند درخواست می کنم که مرا به بهترین ادیان و بهترین و داناترین بندگان خود راهنمایی کند تا این که در خواب شخصی مرا راهنمایی نمود و… و گفت: اگر تو می خواهی به علم اسلام و علم تورات و علم انجیل و علم زبور و کتاب هود و آنچه بر پیامبران نازل شده، و تبیان کلّ شئ و شفاء عالمین و… برسی باید به مدینة النّبی(صلی الله علیه و آله) بروی و آن شهر پیامبر عربی هاشمی است و چون داخل آن شهر شدی سراغ منزل موسی بن جعفر(علیه السلام) را بگیری» سپس گفت:

«اگر اجازه می دهی من مقابل شما سر به خاک بسایم و سپس بنشینم» امام(علیه السلام) فرمود: اجازه نشستن می دهم و لکن اجازه سر به خاک ساییدن

ص: 580


1- 825.. سوره ی دخان، آیات 5-1.

نمی دهم. پس نشست و کلاه برنس خود را کنار انداخت و گفت: فدای شما شوم اجازه سخن به من می دهی؟ فرمود: آری. مرد نصرانی گفت: مرا به کتابی که بر محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شده است آگاه نمایید، سپس آن را توصیف کرد و گفت: معنای «حم * وَ الْکِتَابِ الْمُبِینِ …» در باطن چیست؟ امام کاظم(علیه السلام) فرمود: امّا «حم» محمّد(صلی الله علیه و آله) است و نام او در کتاب هود منقوص الحروف می باشد، و امّا «کِتَابِ الْمُبِینِ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و امّا «لیلة» فاطمه(علیها السلام) است، و امّا معنای «فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ» این است که از فاطمه(علیها السلام) خیر کثیر

یعنی مردان حکیمی خارج می شوند.

پس مرد نصرانی گفت: «برای من اوّل و آخر این مردان حکیم را توصیف نمایید» امام(علیه السلام) فرمود: صفات آنان مشابه همدیگر است، و لکن من برای تو بیان می کنم که از سوّم آنان افراد حکیمی به وجود می آیند، و این در کتاب های شما نازل شده اگر تغییر و تحریفی نسبت به آن نشده باشد که البتّه شما قدیماً

چنین کاری را می کرده اید».

مرد نصرانی گفت: من چیزی را بر شما پنهان نمی کنم و شما را نیز تکذیب نمی نمایم و شما به صدق آنچه من می گویم آگاهید، به خدا سوگند خداوند از فضل و نعمت خویش به قدری به شما داده است که به خاطر کسی نمی آید و کسی نمی تواند آن را تکذیب نماید و مستور کند، و سخنی که من درباره ی شما

می گویم و آنچه شما می فرمایید حق است.

امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

آیا می خواهی من زودتر خبری را به تو بدهم که کسی از آن آگاه نیست، مگر افراد کمی از اهل کتاب. سپس فرمود: بگو بدانم اسم مادر مریم چیست؟ و در چه روزی روح عیسی در او دمیده شده است؟ و ساعت نهار شما چیست؟ و در چه روزی مریم عیسی(علیه السلام) را به دنیا آورده است؟ مرد نصرانی گفت: نمی دانم. امام(علیه السلام) فرمود: امّا نام مادر مریم «مَرثا» بوده و به زبان عربی وهیبه [یعنی موهوبه] است، و امّا باردار شدن مریم روز جمعه هنگام زوال ظهر بوده است، و این

ص: 581

همان روزی است که جبرئیل امین [بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] به زمین هبوط نموده است، و مسلمانان را عیدی بزرگ تر از آن نیست، و خدا و رسول او آن را بزرگ شمرده اند، و خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) دستور داده که آن را عید قرار بدهد، و آن روز جمعه است، و اما روزی که عیسی(علیه السلام) به دنیا آمده، روز سه شنبه

ساعت چهار و نیم روز بوده است.

سپس فرمود:

آیا تو آن نهری که عیسی(علیه السلام) در کنار آن به دنیا آمده است را می شناسی؟ مرد نصرانی گفت: نمی دانم. امام(علیه السلام) فرمود: آن نهر فرات است که در کنار آن درخت انگور و خرما می باشد و… پس مرد نصرانی گفت: «آمَنْتُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ شَهِدْتُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ … وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه ….»(1)

ص: 582


1- 826.. أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی(علیه السلام) إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ نَصْرَانِیٌّ وَ نَحْنُ مَعَهُ بِالْعُرَیْضِ فَقَالَ لَهُ النَّصْرَانِیُّ أَتَیْتُکَ مِنْ بَلَدٍ بَعِیدٍ وَ سَفَرٍ شَاقٍّ وَ سَأَلْتُ رَبِّی مُنْذُ ثَلَاثِینَ سَنَةً أَنْ یُرْشِدَنِی إِلَی خَیْرِ الْأَدْیَانِ وَ إِلَی خَیْرِ الْعِبَادِ وَ أَعْلَمِهِمْ وَ أَتَانِی آتٍ فِی النَّوْمِ فَوَصَفَ لِی رَجُلًا بِعُلْیَا دِمَشْقَ فَانْطَلَقْتُ حَتَّی أَتَیْتُهُ فَکَلَّمْتُهُ فَقَالَ أَنَا أَعْلَمُ أَهْلِ دِینِی وَ غَیْرِی أَعْلَمُ مِنِّی فَقُلْتُ أَرْشِدْنِی إِلَی مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْکَ فَإِنِّی لَا أَسْتَعْظِمُ السَّفَرَ وَ لَا تَبْعُدُ عَلَیَّ الشُّقَّةُ وَ لَقَدْ قَرَأْتُ الْإِنْجِیلَ کُلَّهَا وَ مَزَامِیرَ دَاوُدَ وَ قَرَأْتُ أَرْبَعَةَ أَسْفَارٍ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ قَرَأْتُ ظَاهِرَ الْقُرْآنِ حَتَّی اسْتَوْعَبْتُهُ کُلَّهُ فَقَالَ لِیَ الْعَالِمُ إِنْ کُنْتَ تُرِیدُ عِلْمَ النَّصْرَانِیَّةِ فَأَنَا أَعْلَمُ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ بِهَا وَ إِنْ کُنْتَ تُرِیدُ عِلْمَ الْیَهُودِ -- فَبَاطِی بْنُ شُرَحْبِیلَ السَّامِرِیُّ أَعْلَمُ النَّاسِ بِهَا الْیَوْمَ. وَ إِنْ کُنْتَ تُرِیدُ عِلْمَ الْإِسْلَامِ وَ عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ عِلْمَ الْإِنْجِیلِ وَ عِلْمَ الزَّبُورِ وَ کِتَابَ هُودٍ وَ کُلَّ مَا أُنْزِلَ عَلَی نَبِیٍّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ فِی دَهْرِکَ وَ دَهْرِ غَیْرِکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ خَبَرٍ فَعَلِمَهُ أَحَدٌ أَوْ لَمْ یَعْلَمْ بِهِ أَحَدٌ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ شِفَاءٌ لِلْعَالَمِینَ وَ رَوْحٌ لِمَنِ اسْتَرْوَحَ إِلَیْهِ وَ بَصِیرَةٌ لِمَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَیْراً وَ أَنِسَ إِلَی الْحَقِّ فَأُرْشِدُکَ إِلَیْهِ فَأْتِهِ وَ لَوْ مَشْیاً عَلَی رِجْلَیْکَ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرْ فَحَبْواً عَلَی رُکْبَتَیْکَ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرْ فَزَحْفاً عَلَی اسْتِکَ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرْ فَعَلَی وَجْهِکَ فَقُلْتُ لَا بَلْ أَنَا أَقْدِرُ عَلَی الْمَسِیرِ فِی الْبَدَنِ وَ الْمَالِ قَالَ فَانْطَلِقْ مِنْ فَوْرِکَ حَتَّی تَأْتِیَ یَثْرِبَ فَقُلْتُ لَا أَعْرِفُ یَثْرِبَ قَالَ فَانْطَلِقْ حَتَّی تَأْتِیَ مَدِینَةَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) الَّذِی بُعِثَ فِی الْعَرَبِ وَ هُوَ النَّبِیُّ الْعَرَبِیُّ الْهَاشِمِیُّ فَإِذَا دَخَلْتَهَا فَسَلْ عَنْ بَنِی غَنْمِ بْنِ مَالِکِ بْنِ النَّجَّارِ وَ هُوَ عِنْدَ بَابِ مَسْجِدِهَا وَ أَظْهِرْ بِزَّةَ النَّصْرَانِیَّةِ وَ حِلْیَتَهَا فَإِنَّ وَالِیَهَا یَتَشَدَّدُ عَلَیْهِمْ وَ الْخَلِیفَةُ أَشَدُّ ثُمَّ تَسْأَلُ عَنْ بَنِی عَمْرِو بْنِ مَبْذُولٍ وَ هُوَ بِبَقِیعِ الزُّبَیْرِ. ثُمَّ تَسْأَلُ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ أَیْنَ مَنْزِلُهُ وَ أَیْنَ هُوَ مُسَافِرٌ أَمْ حَاضِرٌ فَإِنْ کَانَ مُسَافِراً فَالْحَقْهُ فَإِنَّ سَفَرَهُ أَقْرَبُ مِمَّا ضَرَبْتَ إِلَیْهِ -- ثُمَّ أَعْلِمْهُ أَنَّ مَطْرَانَ عُلْیَا الْغُوطَةِ -- غُوطَةِ دِمَشْقَ هُوَ الَّذِی أَرْشَدَنِی إِلَیْکَ وَ هُوَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ کَثِیراً وَ یَقُولُ لَکَ إِنِّی لَأُکْثِرُ مُنَاجَاةَ رَبِّی أَنْ یَجْعَلَ إِسْلَامِی عَلَی یَدَیْکَ فَقَصَّ هَذِهِ الْقِصَّةَ وَ هُوَ قَائِمٌ مُعْتَمِدٌ عَلَی عَصَاهُ ثُمَّ قَالَ إِنْ أَذِنْتَ لِی یَا سَیِّدِی کَفَّرْتُ لَکَ وَ جَلَسْتُ فَقَالَ آذَنُ لَکَ أَنْ تَجْلِسَ وَ لَا آذَنُ لَکَ أَنْ تُکَفِّرَ فَجَلَسَ ثُمَّ أَلْقَی عَنْهُ بُرْنُسَهُ ثُمَّ قَالَ: جُعِلْتُ فِدَاکَ تَأْذَنُ لِی فِی الْکَلَامِ قَالَ نَعَمْ مَا جِئْتَ إِلَّا لَهُ فَقَالَ لَهُ النَّصْرَانِیُّ ارْدُدْ عَلَی صَاحِبِی السَّلَامَ أَ وَ مَا تَرُدُّ السَّلَامَ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) عَلَی صَاحِبِکَ إِنْ هَدَاهُ اللَّهُ -- فَأَمَّا التَّسْلِیمُ فَذَاکَ إِذَا صَارَ فِی دِینِنَا فَقَالَ النَّصْرَانِیُّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَصْلَحَکَ اللَّهُ قَالَ سَلْ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی الَّذِی أُنْزِلَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ نَطَقَ بِهِ ثُمَّ وَصَفَهُ بِمَا وَصَفَهُ بِهِ. فَقَالَ حم. وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ. إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ. فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ مَا تَفْسِیرُهَا فِی الْبَاطِنِ فَقَالَ أَمَّا حم فَهُوَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ فِی کِتَابِ هُودٍ الَّذِی أُنْزِلَ عَلَیْهِ وَ هُوَ مَنْقُوصُ الْحُرُوفِ وَ أَمَّا الْکِتابُ الْمُبِینُ فَهُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ(علیه السلام) وَ أَمَّا اللَّیْلَةُ فَفَاطِمَةُ(علیه السلام) وَ أَمَّا قَوْلُهُ فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ یَقُولُ یَخْرُجُ مِنْهَا خَیْرٌ کَثِیرٌ فَرَجُلٌ حَکِیمٌ وَ رَجُلٌ حَکِیمٌ وَ رَجُلٌ حَکِیمٌ فَقَالَ الرَّجُلُ صِفْ لِیَ الْأَوَّلَ وَ الْآخِرَ مِنْ هَؤُلَاءِ الرِّجَالِ فَقَالَ إِنَّ الصِّفَاتِ تَشْتَبِهُ وَ لَکِنَّ الثَّالِثَ مِنَ الْقَوْمِ أَصِفُ لَکَ مَا یَخْرُجُ مِنْ نَسْلِهِ وَ إِنَّهُ عِنْدَکُمْ لَفِی الْکُتُبِ الَّتِی نَزَلَتْ عَلَیْکُمْ إِنْ لَمْ تُغَیِّرُوا وَ تُحَرِّفُوا وَ تُکَفِّرُوا وَ قَدِیماً مَا فَعَلْتُمْ قَالَ لَهُ النَّصْرَانِیُّ: إِنِّی لَا أَسْتُرُ عَنْکَ مَا عَلِمْتُ وَ لَا أُکَذِّبُکَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ مَا أَقُولُ فِی صِدْقِ مَا أَقُولُ وَ کَذِبِهِ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَعْطَاکَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ قَسَمَ عَلَیْکَ مِنْ نِعَمِهِ مَا لَا یَخْطُرُهُ الْخَاطِرُونَ وَ لَا یَسْتُرُهُ السَّاتِرُونَ وَ لَا یُکَذِّبُ فِیهِ مَنْ کَذَّبَ فَقَوْلِی لَکَ فِی ذَلِکَ الْحَقُّ کَمَا ذَکَرْتُ فَهُوَ کَمَا ذَکَرْتُ فَقَالَ لَهُ أَبُو إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام): أُعَجِّلُکَ أَیْضاً خَبَراً لَا یَعْرِفُهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِمَّنْ قَرَأَ الْکُتُبَ أَخْبِرْنِی مَا اسْمُ أُمِّ مَرْیَمَ وَ أَیُّ یَوْمٍ نُفِخَتْ فِیهِ مَرْیَمُ وَ لِکَمْ مِنْ سَاعَةٍ مِنَ النَّهَارِ وَ أَیُّ یَوْمٍ وَضَعَتْ مَرْیَمُ فِیهِ عِیسَی(علیه السلام) وَ لِکَمْ مِنْ سَاعَةٍ مِنَ النَّهَارِ فَقَالَ النَّصْرَانِیُّ لَا أَدْرِی فَقَالَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) أَمَّا أُمُّ مَرْیَمَ فَاسْمُهَا مَرْثَا وَ هِیَ وَهِیبَةُ بِالْعَرَبِیَّةِ وَ أَمَّا الْیَوْمُ الَّذِی حَمَلَتْ فِیهِ مَرْیَمُ فَهُوَ یَوْمُ الْجُمُعَةِ لِلزَّوَالِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی هَبَطَ فِیهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ وَ لَیْسَ لِلْمُسْلِمِینَ عِیدٌ کَانَ أَوْلَی مِنْهُ عَظَّمَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ عَظَّمَهُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) فَأَمَرَ أَنْ یَجْعَلَهُ عِیداً فَهُوَ یَوْمُ الْجُمُعَةِ. وَ أَمَّا الْیَوْمُ الَّذِی وَلَدَتْ فِیهِ مَرْیَمُ فَهُوَ یَوْمُ الثَّلَاثَاءِ لِأَرْبَعِ سَاعَاتٍ وَ نِصْفٍ مِنَ النَّهَارِ وَ النَّهَرُ الَّذِی وَلَدَتْ عَلَیْهِ مَرْیَمُ عِیسَی(علیه السلام) هَلْ تَعْرِفُهُ قَالَ لَا قَالَ هُوَ الْفُرَاتُ وَ عَلَیْهِ شَجَرُ النَّخْلِ وَ الْکَرْمِ وَ لَیْسَ یُسَاوَی بِالْفُرَاتِ شَیْ ءٌ لِلْکُرُومِ وَ النَّخِیلِ فَأَمَّا الْیَوْمُ الَّذِی حَجَبَتْ فِیهِ لِسَانَهَا وَ نَادَی قَیْدُوسُ وُلْدَهُ وَ أَشْیَاعَهُ فَأَعَانُوهُ وَ أَخْرَجُوا آلَ عِمْرَانَ لِیَنْظُرُوا إِلَی مَرْیَمَ فَقَالُوا لَهَا مَا قَصَّ اللَّهُ عَلَیْکَ فِی کِتَابِهِ وَ عَلَیْنَا فِی کِتَابِهِ فَهَلْ فَهِمْتَهُ قَالَ نَعَمْ وَ قَرَأْتُهُ الْیَوْمَ الْأَحْدَثَ قَالَ إِذَنْ لَا تَقُومَ مِنْ مَجْلِسِکَ حَتَّی یَهْدِیَکَ اللَّهُ. قَالَ النَّصْرَانِیُّ مَا کَانَ اسْمُ أُمِّی بِالسُّرْیَانِیَّةِ وَ بِالْعَرَبِیَّةِ فَقَالَ کَانَ اسْمُ أُمِّکَ بِالسُّرْیَانِیَّةِ عَنْقَالِیَةَ وَ عُنْقُورَةَ کَانَ اسْمُ جَدَّتِکَ لِأَبِیکَ وَ أَمَّا اسْمُ أُمِّکَ بِالْعَرَبِیَّةِ فَهُوَ مَیَّةُ وَ أَمَّا اسْمُ أَبِیکَ فَعَبْدُ الْمَسِیحِ وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ بِالْعَرَبِیَّةِ وَ لَیْسَ لِلْمَسِیحِ عَبْدٌ قَالَ صَدَقْتَ وَ بَرِرْتَ فَمَا کَانَ اسْمُ جَدِّی قَالَ کَانَ اسْمُ جَدِّکَ -- جَبْرَئِیلَ وَ هُوَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ سَمَّیْتُهُ فِی مَجْلِسِی هَذَا قَالَ أَمَا إِنَّهُ کَانَ مُسْلِماً قَالَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) نَعَمْ وَ قُتِلَ شَهِیداً دَخَلَتْ عَلَیْهِ أَجْنَادٌ فَقَتَلُوهُ فِی مَنْزِلِهِ غِیلَةً وَ الْأَجْنَادُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ. قَالَ فَمَا کَانَ اسْمِی قَبْلَ کُنْیَتِی قَالَ کَانَ اسْمُکَ عَبْدَ الصَّلِیبِ قَالَ فَمَا تُسَمِّینِی قَالَ أُسَمِّیکَ عَبْدَ اللَّهِ قَالَ فَإِنِّی آمَنْتُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ شَهِدْتُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ فَرْداً صَمَداً لَیْسَ کَمَا تَصِفُهُ النَّصَارَی وَ لَیْسَ کَمَا تَصِفُهُ الْیَهُودُ وَ لَا جِنْسٌ مِنْ أَجْنَاسِ الشِّرْکِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ فَأَبَانَ بِهِ لِأَهْلِهِ وَ عَمِیَ الْمُبْطِلُونَ وَ أَنَّهُ کَانَ رَسُولَ اللَّهِ إِلَی النَّاسِ کَافَّةً إِلَی الْأَحْمَرِ وَ الْأَسْوَدِ کُلٌّ فِیهِ مُشْتَرِکٌ فَأَبْصَرَ مَنْ أَبْصَرَ وَ اهْتَدَی مَنِ اهْتَدَی وَ عَمِیَ الْمُبْطِلُونَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَدْعُونَ. وَ أَشْهَدُ أَنَّ وَلِیَّهُ نَطَقَ بِحِکْمَتِهِ وَ أَنَّ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ نَطَقُوا بِالْحِکْمَةِ الْبَالِغَةِ وَ تَوَازَرُوا عَلَی الطَّاعَةِ لِلهِ وَ فَارَقُوا الْبَاطِلَ وَ أَهْلَهُ وَ الرِّجْسَ وَ أَهْلَهُ وَ هَجَرُوا سَبِیلَ الضَّلَالَةِ وَ نَصَرَهُمُ اللَّهُ بِالطَّاعَةِ لَهُ وَ عَصَمَهُمْ مِنَ الْمَعْصِیَةِ فَهُمْ لِلهِ أَوْلِیَاءُ وَ لِلدِّینِ أَنْصَارٌ یَحُثُّونَ عَلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِهِ آمَنْتُ بِالصَّغِیرِ مِنْهُمْ وَ الْکَبِیرِ وَ مَنْ ذَکَرْتُ مِنْهُمْ وَ مَنْ لَمْ أَذْکُرْ وَ آمَنْتُ بِاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی رَبِّ الْعَالَمِینَ. ثُمَّ قَطَعَ زُنَّارَهُ وَ قَطَعَ صَلِیباً کَانَ فِی عُنُقِهِ مِنْ ذَهَبٍ ثُمَّ قَالَ مُرْنِی حَتَّی أَضَعَ صَدَقَتِی حَیْثُ تَأْمُرُنِی فَقَالَ هَاهُنَا أَخٌ لَکَ کَانَ عَلَی مِثْلِ دِینِکَ وَ هُوَ رَجُلٌ مِنْ قَوْمِکَ مِنْ قَیْسِ بْنِ ثَعْلَبَةَ وَ هُوَ فِی نِعْمَةٍ کَنِعْمَتِکَ فَتَوَاسَیَا وَ تَجَاوَرَا وَ لَسْتُ أَدَعُ أَنْ أُورِدَ عَلَیْکُمَا حَقَّکُمَا فِی الْإِسْلَامِ فَقَالَ وَ اللَّهِ أَصْلَحَکَ اللَّهُ إِنِّی لَغَنِیٌّ وَ لَقَدْ تَرَکْتُ ثَلَاثَمِائَةِ طَرُوقٍ بَیْنَ فَرَسٍ وَ فَرَسَةٍ وَ تَرَکْتُ أَلْفَ بَعِیرٍ فَحَقُّکَ فِیهَا أَوْفَرُ مِنْ حَقِّی فَقَالَ لَهُ أَنْتَ مَوْلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْتَ فِی حَدِّ نَسَبِکَ عَلَی حَالِکَ فَحَسُنَ إِسْلَامُهُ وَ تَزَوَّجَ امْرَأَةً مِنْ بَنِی فِهْرٍ وَ أَصْدَقَهَا أَبُو إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) خَمْسِینَ دِینَاراً مِنْ صَدَقَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) وَ أَخْدَمَهُ وَ بَوَّأَهُ وَ أَقَامَ حَتَّی أُخْرِجَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) فَمَاتَ بَعْدَ مَخْرَجِهِ بِثَمَانٍ وَ عِشْرِینَ لَیْلَةً. [کافی، ج 1، ص 478، ح 4]

ص: 583

ص: 584

حُمران بن اعین گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» فرمود:

لیله ی مبارکه شب قدر است و آن در هر سال در دهه آخر ماه رمضان می باشد، و قرآن جز در شب قدر نازل نشده است و خداوند درباره ی شب قدر می فرماید: «فِیها یُفْرَقُ کُلُ أَمْرٍ حَکِیمٍ» یعنی تقدیر و اندازه ی هر چیزی -- از

ص: 585

این سال تا سال بعد -- در شب قدر است، و هر خیر و شرّ و طاعت و معصیت و ولادت و مرگ و رزق و تقدیری در شب قدر انجام می گیرد، و این قضای حتم است، و مشیّت خداوند در آن جاری است.

حُمران بن اعین گوید: گفتم: معنای «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» چیست؟ فرمود:

عمل نیک در آن شب -- مانند نماز و زکات و اعمال خیر دیگر -- بهتر و افضل از عملی است که در هزار ماه انجام بگیرد که شب قدر در آن نباشد، و اگر خداوند اعمال مؤمنین [یعنی شیعیان] را در شب قدر مضاعف نمی کرد به مقصد خود نمی رسیدند، ولکن خداوند اعمال نیک و حسنات آنان را مضاعف می نماید.(1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید: پدرم از محمّد بن ابی عمیر از عبدالله بن مُسکان از امام باقر و امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام) نقل نمود، که این سه امام، فرمودند:

خداوند قرآن را در لیله ی مبارکه قدر یکباره در بیت المعمور نازل نمود و سپس از بیت المعمور در طول بیست سال بر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، و در

ص: 586


1- 827.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنِ الْفُضَیْلِ وَ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ حُمْرَانَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ قَالَ نَعَمْ لَیْلَةُ الْقَدْرِ وَ هِیَ فِی کُلِّ سَنَةٍ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فِی الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ فَلَمْ یُنْزَلِ الْقُرْآنُ إِلَّا فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ قَالَ یُقَدَّرُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ کُلُّ شَیْ ءٍ یَکُونُ فِی تِلْکَ السَّنَةِ إِلَی مِثْلِهَا مِنْ قَابِلٍ خَیْرٍ وَ شَرٍّ -- وَ طَاعَةٍ وَ مَعْصِیَةٍ وَ مَوْلُودٍ وَ أَجَلٍ أَوْ رِزْقٍ فَمَا قُدِّرَ فِی تِلْکَ السَّنَةِ وَ قُضِیَ فَهُوَ الْمَحْتُومُ وَ لِلَّهِ؟عز؟ فِیهِ الْمَشِیئَةُ قَالَ قُلْتُ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ أَیُّ شَیْ ءٍ عُنِیَ بِذَلِکَ فَقَالَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِیهَا مِنَ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ أَنْوَاعِ الْخَیْرِ خَیْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِی أَلْفِ شَهْرٍ لَیْسَ فِیهَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ وَ لَوْ لَا مَا یُضَاعِفُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِلْمُؤْمِنِینَ مَا بَلَغُوا وَ لَکِنَّ اللَّهَ یُضَاعِفُ لَهُمُ الْحَسَنَاتِ بِحُبِّنَا. [کافی، ج 4، ص 157، ح 6]

شب قدر خداوند هر امری از امور را در آن سال -- حق یا باطل -- تقدیر می نماید، و برای خود، بداء و مشیّت و تقدیم و تأخیر و آنچه بخواهد و آنچه نخواهد و آنچه کم کند [و زیاد کند] را باقی می گذارد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن مقدّرات را تحویل امیرالمؤمنین(علیه السلام) می دهد، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) تحویل ائمّه(علیهم السلام) می دهد، تا به دست حضرت صاحب الزمان(علیه السلام) می رسد، و بداء و مشیّت و تقدیم و تأخیر برای خداوند در آن ها ثابت است.(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

شب قدر بر ما پوشیده و مخفی نیست، چرا که ملائکه در آن شب اطراف ما می گردند.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که در شب قدر بخوابد در آن سال به حج نمی رود و شب قدر شب 23

ص: 587


1- 828.. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ یعنی القرآن فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ و هی لیلة القدر أنزل الله القرآن فیها إلی البیت المعمور جملة واحدة ثم نزل من البیت المعمور علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی طول [ثلاث و] عشرین سنة فِیها یُفْرَقُ فی لیلة القدر کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ أی یقدر الله کل أمر من الحق و من الباطل و ما یکون فی تلک السنة و له فیه البداء و المشیة یقدم ما یشاء و یؤخر ما یشاء من الآجال و الأرزاق و البلایا و الأعراض و الأمراض و یزید فیها ما یشاء و ینقص ما یشاء و یلقیه رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام) و یلقیه أمیر المؤمنین(علیه السلام) إلی الأئمة(علیه السلام) حتی ینتهی ذلک إلی صاحب الزمان ع، و یشترط له ما فیه البداء و المشیة و التقدیم و التأخیر. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 290]
2- 829.. قال: حدثنی بذلک أبی عن ابن أبی عمیر عن عبد الله بن مسکان عن أبی جعفر و أبی عبد الله و أبی الحسن ع، قال: و حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن یونس عن داود بن فرقد عن أبی المهاجر عن أبی جعفر(علیه السلام) قال یا أبا المهاجر! لا تخفی علینا لیلة القدر إن الملائکة یطوفون بنا فیها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 290]

ماه رمضان است، چرا که نام حجّاج و ارزاق و آجال و مقدّرات سال در آن شب نوشته می شود.(1)

مؤلّف گوید:

روایات فراوان دیگری در ذیل آیه فوق و آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» نقل شده، مراجعه شود.

«فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِینٍ * یَغْشَی النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِیمٌ * رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ * أَنَّی لَهُمُ الذِّکْرَی وَ قَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِینٌ …»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«فَارْتَقِبْ» یعنی اصبر، و «یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِینٍ» مربوط به زمانی است که مردم در رجعت از قبرهای خود خارج می شوند.(3)

مؤلّف گوید:

در برخی از روایات آمده که «یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِینٍ» مربوط به هنگام زنده شدن مردم برای رجعت است، و در برخی دیگر آمده که مربوط به هنگام زنده شدن آنان برای قیامت است، و در برخی آمده که این آیه مربوط به زمان دعوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مکّه است که ظلمت مردم را فرا گرفت و

ص: 588


1- 830.. فی کتاب علل الشرائع باسناده إلی الحسین بن یزید النوفلی عن علی بن سالم عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: من نام فی اللیلة التی یفرق کل أمر حکیم و لم یحج تلک السنة و هی لیلة ثلاث و عشرین من شهر رمضان، لان فیها یکتب وفد الحاج و فیها تکتب الأرزاق و الآجال و ما یکون من السنة إلی السنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 626، ح 23]
2- 831.. سوره ی دخان، آیات 13-10.
3- 832.. یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ قال: ذلک إذا خرجوا فی الرجعة من القبر. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 290]

گفتند: «هَذَا عَذَابٌ أَلِیمٌ * رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ» و خداوند در ردّ آنان فرمود: «أَنَّی لَهُمُ الذِّکْرَی وَ قَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِینٌ».

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

قریش هنگام نزول وحی بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: او «معلَّم و مجنون است یعنی او دیوانه ای است که این سخنان را به او یاد داده اند.(1)

ولکن ظاهر آیات فوق با رجعت بهتر تطبیق می شود، و اگر روایت ابن شهر آشوب در مناقب مرسل و ضعیف نبود می گفتیم: آیات فوق مربوط به زمان دعوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مکّه است و در روایت ابن شهر آشوب آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«اَللَّهُمَّ الْعَنْ رِعْلًا وَ ذَکْوَانَ اَللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَکَ عَلَی مُضَرَ اَللَّهُمَّ اجْعَلْ سِنِیهِمْ کَسِنِی یُوسُف»، سپس گوید: «فَفِی الْخَبَرِ أَنَ الرَّجُلَ کَانَ مِنْهُمْ ….»(2)

ص: 589


1- 833.. ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ قال قالوا ذلک لما نزل الوحی علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أخذه الغشی فقالوا هو مجنون. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 291]
2- 834.. ابن شهر آشوب: روی أن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: «اَللَّهُمَّ العن رعلا و ذکوان، أللهم اشدد وطأتک علی مضر، اَللَّهُمَّ اجعل سنیهم کسنی یوسف». ففی الخبر أن الرجل منهم کان یلقی صاحبه فلا یمکنه الدنو، فإذا دنا منه لا یبصره من شدة دخان الجوع، و کان یجلب إلیهم من کل ناحیة، فإذا اشتروه و قبضوه لم یصلوا به إلی بیوتهم حتی یتسوس و ینتن، فأکلوا الکلاب المیتة و الجیف و الجلود، و نبشوا القبور، و أحرقوا عظام الموتی فأکلوها، و أکلت المرأة طفلها، و کان الدخان یتراکم بین السماء و الأرض، و ذلک قوله تعالی: فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ یَغْشَی النَّاسَ هذا عَذابٌ أَلِیمٌ. فقال أبو سفیان و رؤساء قریش: یا محمّد، أ تأمرنا بصلة الرحم، فأدرک قومک فقد هلکوا فدعا لهم، و ذلک قوله تعالی: رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ، فقال الله تعالی: إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلِیلًا إِنَّکُمْ عائِدُونَ، فعاد إلیهم الخصب و الدعة، و هو قوله تعالی: فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ. [تفسیر برهان، ج 5، ص 13، ح 2]

«فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاء وَ الْأَرْضُ وَ مَا کَانُوا مُنظَرِینَ»(1)

ابراهیم نخعی گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مسجد، بین اصحاب خود نشسته بود و امام حسین(علیه السلام) وارد شد و مقابل پدر خود ایستاد و امیرالمؤمنین(علیه السلام) دست مبارک خود را بر سر او گذارد و فرمود:

فرزند عزیزم! خداوند گروهی را در قرآن سرزنش نموده و می فرماید: «فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاء وَ الْأَرْضُ وَ مَا کَانُوا مُنظَرِینَ» و [لکن] به خدا سوگند تو بعد از من کشته خواهی شد و آسمان و زمین بر تو گریه خواهند کرد.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود: همواره [پدرم] علیّ بن الحسین(علیه السلام) می فرمود:

هر مؤمنی که به خاطر شهادت امام حسین(علیه السلام) و یاران او گریه کند، و اشک او بر گونه هایش جاری شود، خداوند او را در غرفه های بهشتی جای می دهد، و اگر چشمان او به خاطر آزاری که از دشمنان ما به ما می رسد اشکبار شود، خداوند او را در جایگاه صدق بهشتی جای می دهد، و هر آزاری را از او برطرف می کند و روز قیامت او را از خشم خود و عذاب دوزخ ایمن خواهد نمود.(3)

ص: 590


1- 835.. سوره ی دخان، آیه ی 29.
2- 836.. حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ عَنْ دَاوُدَ [یَزْدَادَ] بْنِ عِیسَی الْأَنْصَارِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی لَیْلَی عَنْ إِبْرَاهِیمَ النَّخَعِیِّ قَالَ خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَجَلَسَ فِی الْمَسْجِدِ وَ اجْتَمَعَ أَصْحَابُهُ حَوْلَهُ وَ جَاءَ الْحُسَیْنُ(علیه السلام) حَتَّی قَامَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَی رَأْسِهِ فَقَالَ یَا بُنَیَّ إِنَّ اللَّهَ عبر [عَیَّرَ] أَقْوَاماً بِالْقُرْآنِ فَقَالَ -- فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ وَ ایْمُ اللَّهِ لَیَقْتُلُنَّکَ بَعْدِی ثُمَّ تَبْکِیکَ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ بِإِسْنَادِهِ مِثْلَهُ. [کامل الزیارات، ص 89، باب 28، ح 2]
3- 837.. قال: و حدثنی أبی عن الحسن بن محبوب عن العلاء عن محمّد بن مسلم عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: کان علی بن الحسین(علیه السلام) یقول أیما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین بن علی(علیه السلام) دمعة حتی تسیل علی خده بوأه الله بها فی الجنة غرفا یسکنها أحقابا و أیما مؤمن دمعت عیناه دمعا حتی تسیل علی خده لأذی مسنا من عدونا فی الدنیا بوأه الله مبوأ صدق فی الجنة، و أیما مؤمن مسه أذی فینا فدمعت عیناه حتی تسیل دمعه علی خدیه من مضاضة ما أوذی فینا صرف الله عن وجهه الأذی و آمنه یوم القیامة من سخطه و النار. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 291]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

آسمان پس از کشته شدن یحی بن زکریّا برای کسی گریه نکرد تا این که امام حسین(علیه السلام) کشته شد و بر او گریه نمود.(1)

زراره گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«آسمان برای یحیی بن زکریّا و حسین بن علی(علیه السلام) چهل روز گریه کرد، و جز برای این دو نفر بر دیگری گریه نکرد» زراره گوید: گفتم: گریه آسمان چگونه است؟ فرمود: گریه او این است که هنگام طلوع و غروب خورشید، آسمان قرمز می شود.(2)

روایات فراوان دیگری نیز در این معنا نقل شده و ما به همین اندازه بسنده کردیم.

ص: 591


1- 838.. حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ قَالَ لَمْ تَبْکِ السَّمَاءُ عَلَی أَحَدٍ مُنْذُ قُتِلَ یَحْیَی بْنُ زَکَرِیَّا حَتَّی قُتِلَ الْحُسَیْنُ(علیه السلام) فَبَکَتْ عَلَیْهِ. [کامل الزیارات، ص 89، باب 28، ح 6]
2- 839.. روی زرارة بن أعین عن أبی عبد الله(علیه السلام) أنه قال بکت السماء علی یحیی بن زکریا و علی الحسین بن علی(علیه السلام) أربعین صباحا و لم تبک إلّا علیهما قلت و ما بکاؤها قال کانت تطلع حمراء و تغیب حمراء. [مجمع البیان، ج 9، ص 98]

«وَ لَقَدْ نَجَّیْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِینِ * مِن فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کَانَ عَالِیًا مِّنَ الْمُسْرِفِینَ * وَ لَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَی عِلْمٍ عَلَی الْعَالَمِینَ»(1)

ابن عبّاس گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) به شخصی -- که شتر او رام نمی شد و او را آزار می داد -- دعایی را تعلیم نمود و فرمود:

این دعا برای هر چیزی که برای انسان سخت و دشوار و غیرقابل تحمّل باشد -- مانند: مال و اهل و فرزند و هر فرعونی از فراعنه -- مؤثّر خواهد بود و آن دعا این است: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الَّذِینَ اخْتَرْتَهُمْ عَلی عِلْمٍ عَلَی الْعالَمِینَ اَللَّهُمَّ فَذَلِّلْ لِی صُعُوبَتَهَا وَ حُزُونَتَهَا وَ اکْفِنِی شَرَّهَا فَإِنَّکَ الْکَافِی الْمُعَافِی وَ الْغَالِبُ الْقَاهِرُ.»(2)

ص: 592


1- 840.. سوره ی دخان، آیات 32-30.
2- 841.. السید الرضی: بالإسناد، عن الأصبغ بن نباتة، عن عبد الله بن عبّاس، قال: کان رجل علی عهد عمر بن الخطاب، له إبل بناحیة أذربایجان، قد استصعبت علیه جملة فمنعت جانبها، فشکا إلیه ما قد ناله و أنه کان معاشه منها، فقال له: اذهب فاستغث الله؟عز؟، فقال الرجل: ما أزال أدعوا و أبتهل إلیه، فکلما قربت منها حملت علی. قال: فکتب له رقعة فیها: من عمیر أمیر المؤمنین إلی مردة الجن و الشیاطین أن تذللوا هذه المواشی له. قال: «فأخذ الرجل الرقعة و مضی، فاغتممت لذلک غما شدیدا، فلقیت أمیر المؤمنین علیا(علیه السلام) فأخبرته مما کان، فقال: «و الذی فلق الحبة و برأ النسمة لیعودن بالخیبة»، فهدأ ما بی، و طالت علی سنتی، و جعلت أرقب کل من جاء من أهل الجبال، فإذا أنا بالرجل قد وافی و فی جبهته شجة تکاد الید تدخل فیها، فلما رأیته بادرت إلیه، فقلت له: ما وراءک؟ فقال: «إنی صرت إلی الموضع، و رمیت بالرقعة، فحمل علی عداد منها، فهالنی أمرها، فلم تکن لی قوة بها، فجلست فرمحنی أحدها فی وجهی، فقلت: اَللَّهُمَّ اکفنیها، فکلها یشد علی و یرید قتلی، فانصرفت عنی، فسقطت فجاء أخ لی فحملنی، و لست أعقل، فلم أزل أتعالج حتی صلحت، و هذا الأثر فی وجهی، فجئت لأعلمه یعنی عمر. فقلت له: صر إلیه فأعلمه. فلما صار إلیه، و عنده نفر، فأخبره بما کان فزبره، و قال له: کذبت لم تذهب بکتابی. قال: فحلف الرجل بالله الذی لا إله إلّا هو، و حق صاحب هذا القبر، لقد فعل ما أمره به من حمل الکتاب، و أعلمه أنه قد ناله منها ما یری، قال: فزبره و أخرجه عنه. فمضیت معه إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام)، فتبسم ثم قال: «أ لم أقل لک»، ثم أقبل علی الرجل، فقال له: «إذا انصرفت فصر إلی الموضع الذی هی فیه، و قل: اَللَّهُمَّ إنّی أتوجه إلیک بنبیک نبی الرحمة، و أهل بیته الذین اخترتهم علی علم علی العالمین، اَللَّهُمَّ فذلل لی صعوبتها و حزانتها، و اکفنی شرها، فانک الکافی المعافی الغالب القاهر». فانصرف الرجل راجعا، فلما کان من قابل قدم الرجل و معه جملة قد حملها من أثمانها إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام) فصار إلیه و أنا معه، فقال له: «تخبرنی أو أخبرک؟ فقال الرجل: بل تخبرنی، یا أمیر المؤمنین، قال: «کأنک صرت إلیها، فجاءتک و لاذت بک خاضعة ذلیلة، فأخذت بنواصیها واحدا بعد آخر» فقال: صدقت یا أمیر المؤمنین، کأنک کنت معی، فهذا کان، فتفضل بقبول ما جئتک به فقال: «امض راشدا، بارک الله لک فیه»، فبلغ الخبر عمر فغمه ذلک حتی تبین الغم فی وجهه، فانصرف الرجل و کان یحج کل سنة و لقد أنمی الله ماله. قال: و قال: أمیر المؤمنین(علیه السلام): «کل من استصعب علیه شی ء من مال أو أهل أو ولد أو أمر فرعون من الفراعنة فلیبتهل بهذا الدعاء فإنه یکفی مما یخاف، إن شاء الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 17، ح 3]

مرحوم صدوق در کتاب عیون از حضرت رضا از پدرانش امام حسن از امیرالمؤمنین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

خداوند؟عز؟ آل محمّد و پیامبران و ملائکه مقرّب خود را انتخاب ننمود مگر آن که

می دانست آنان از ولایت او خارج نمی شوند، و از عصمت او منقطع نمی گردند

و از کسانی که به عذاب و نعمت های الهی توهین می کنند انتقام می گیرند.(1)

ص: 593


1- 842.. فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا(علیه السلام) فی هاروت و ماروت قال الامام الحسن بن علی علیهما السلام: حدثنی أبی عن أبیه عن جده عن الرّضا عن آبائه عن علی(علیهم السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان الله؟عز؟ اختارنا معاشر آل محمّد و اختار النّبیین و اختار الملائکة المقربین، و ما اختارهم الا علی علم منه بهم أنهم لا یواقعون ما یخرجون به عن ولایته، و ینقطعون به عن عصمته، و ینقمون به إلی المستخفین بعذابه و نعمته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 629، ح 36]

«أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ أَهْلَکْنَاهُمْ إِنَّهُمْ کَانُوا مُجْرِمِینَ»(1)

در سوره بقره خداوند می فرماید:

«وَ کَانُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُواْ»(2) و در ذیل آن روایتی نقل شد، و در ذیل آیه «وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ»(3) از سوره «ق» روایتی خواهد آمد إن شاء الله.

«وَ قَوْمُ تُبَّعٍ» همان دو قبیله اوس و خزرج هستند، و امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

تُبَّع به آنان فرمود: در همین مکان یعنی مدینه بمانید تا این پیامبر(صلی الله علیه و آله) مبعوث شود، و بدانید که اگر من او را درک می نمودم در خدمت او بودم و از او اطاعت می کردم.(4)

سهل بن سعد گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

به تُبَّع دشنام ندهید چرا که او مسلمان شد، و اسلام را [از پیش] پذیرفت.(5)

ص: 594


1- 843.. سوره ی دخان، آیه ی 37.
2- 844.. سوره ی بقره، آیه ی 89.
3- 845.. سوره ی ق، آیه ی 14.
4- 846.. و روی الولید بن صبیح عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ان تبعا قال للأوس و الخزرج: کونوا هاهنا حتی یخرج هذا النّبی(صلی الله علیه و آله) أما أنا فلو أدرکته لخدمته و خرجت معه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 629، ح 38]
5- 847.. فی مجمع البیان: أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ و روی سهل بن سعد عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: لا تسبوا تبعا، فانه کان قد أسلم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 629، ح 37]

«إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقَاتُهُمْ أَجْمَعِینَ * یَوْمَ لَا یُغْنِی مَوْلًی عَن مَّوْلًی شَیْئًا وَ لَا هُمْ یُنصَرُونَ * إِلَّا مَن رَّحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ»(1)

یعقوب بن شعیب گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

ماییم اهل رحمت.(2)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند از اوصیای پیامبران و پیروان آنان [درباره فریاد رسی در قیامت] کسی را استثنا نکرده جز امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شیعیان او را، چنان که در کتاب خود می فرماید: «یَوْمَ لَا یُغْنِی مَوْلًی عَن مَّوْلًی شَیْئًا وَ لَا هُمْ یُنصَرُونَ * إِلَّا مَن رَّحِمَ اللَّهُ» و مقصود او علیّ(علیه السلام) و شیعیان اویند.(3)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری در شب جمعه ای به زید شحّام فرمود:

«قرآن بخوان» زید شحّام گوید: پس من قرآن خواندم و چون به این آیه رسیدم «یَوْمَ لَا یُغْنِی مَوْلًی عَن مَّوْلًی شَیْئًا وَ لَا هُمْ یُنصَرُونَ» فرمود: آنان کیانند؟ گفتم: «إِلَّا مَن رَّحِمَ اللَّهُ» فرمود: ماییم کسانی که خداوند به آنان رحم می کند، و

ص: 595


1- 848.. سوره ی دخان، آیات 42-40.
2- 849.. و روی أیضا عن أحمد بن محمّد النوفلی عن محمّد بن عیسی عن النضر بن سوید عن یحیی الحلبی عن ابن مسکان عن یعقوب بن شعیب عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله تعالی یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ قال نحن أهل الرحمة. [تأویل الآیات، ص 557]
3- 850.. محمّد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن سلیمان، عن أبیه، عن أبی عبد الله(علیه السلام) -- فی حدیث أبی بصیر -- قال: «یا أبا محمّد، ما استثنی الله عز ذکره بأحد من أوصیاء الأنبیاء و لا أتباعهم ما خلا أمیر المؤمنین(علیه السلام) و شیعته، فقال فی کتابه و قوله الحق: یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ، یعنی بذلک علیا(علیه السلام) و شیعته». [تفسیر برهان، ج 5، ص 19، ح 1]

ماییم کسانی که خداوند در این آیه استثناء نموده، و به خدا سوگند ماییم که به فریاد [شیعیانمان] می رسیم.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «إِلَّا مَن رَّحِمَ اللَّهُ» آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند، و جز آنان کسی در قیامت به فریاد کسی نخواهد رسید، و هر کس ولایت غیر آنان را پذیرفته باشد فریادرسی ندارد.(2)

«إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ * طَعَامُ الْأَثِیمِ * کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ * کَغَلْیِ الْحَمِیمِ * خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَی سَوَاء الْجَحِیمِ * ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِیمِ * ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیات فوق درباره ی ابوجهل نازل شد، و «مُهل» مسّ گداخته است، و «یَغْلِی فِی الْبُطُونِ * کَغَلْیِ الْحَمِیمِ» نهایت حرارت و گرمی آن است، و «خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ» یعنی از هر طرف او را فشار بدهید تا به وسط دوزخ برسد و سپس آن مسّ گداخته را بر سر او بریزید، و سپس به او گفته شود: «ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ

ص: 596


1- 851.. محمّد بن العبّاس؟ره؟: عن حمید بن زیاد، عن عبد الله بن أحمد، عن ابن أبی عمیر، عن إبراهیم بن عبد الحمید، عن أبی اسامة زید الشحام، قال کنت عند أبی عبد الله(علیه السلام) لیلة الجمعة، فقال لی: «اقرأ» فقرأت، ثم قال: «اقرأ» فقرأت، ثم قال: «یا شحام اقرأ فإنها لیلة قرآن». فقرأت حتی إذا بلغت یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ، قال: «من هم» قال: قلت: إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ، قال: «نحن القوم الذین رحم الله، و نحن القوم الذین استثنی الله، و إنا و الله نغنی عنهم». [تفسیر برهان، ج 5، ص 19، ح 3]
2- 852.. قوله: یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً قال: من والی غیر أولیاء الله لا یغنی بعضهم عن بعض، ثم استثنی من والی آل محمّد فقال إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 292]
3- 853.. سوره ی دخان، آیات 49-43.

الْکَرِیمُ» و این به خاطر آن است که ابوجهل می گفت: «من عزیز کریم هستم» و در آخرت با همین لقب او سرزنش می شود.(1)

و در جوامع الجامع روایت شده که ابوجهل به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می گفت: بین این دو کوه مکّه کسی عزیزتر و گرامی تر از من نیست.(2)

و در مجمع البیان نقل شده که روزی ابوجهل خرما و سرشیر را مخلوط کرده بود و می خورد و می گفت: این همان زقّومی است که محمّد(صلی الله علیه و آله) ما را از آن می ترساند.(3)

سوره ی دخان، آیات 51 تا 59

متن:

وَ نادی فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی أَ فَلا تُبْصِرُونَ 51 أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَ لا یَکادُ یُبینُ 52 فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنینَ 53 فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ 54 فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعینَ 55 فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً

ص: 597


1- 854.. ثم قال: إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِیمِ نزلت فی أبی جهل و قوله: کَالْمُهْلِ قال المهل الصفر المذاب یَغْلِی فِی الْبُطُونِ کَغَلْیِ الْحَمِیمِ و هو الذی قد حمی و بلغ المنتهی ثم قال: خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ أی اضغطوه من کل جانب ثم انزلوا به إِلی سَواءِ الْجَحِیمِ ثم یصب علیه ذلک الحمیم ثم یقال له ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ فلفظه خبر و معناه حکایة عمن یقول له ذلک و ذلک أن أبا جهل کان یقول: أنا العزیز الکریم، فتعیر بذلک فی النار. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 292]
2- 855.. فی جوامع الجامع روی ان أبا جهل قال لرسول الله(صلی الله علیه و آله): ما بین جبلیها أعز و لا أکرم منی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 630، ح 45]
3- 856.. فی مجمع البیان و روی ان أبا جهل أتی بتمر و زبد فجمع بینهما و أکل و قال: هذا هو الزقوم الذی یخوفنا محمّد به. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 630، ح 42]

لِلْآخِرینَ 56 وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ 57 وَ قالُوا أَ آلِهتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ 58 إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ

وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنی إِسْرائیلَ 59

لغات:

«فِی مَقَامٍ أَمِینٍ» یعنی ذات أمن من المکاره، و «سُندُس» حریر نازک است، و «استَبرَق» حریر غلیظ است، و «حُورٍ عِینٍ» یعنی زن های سفیدروی گشاده چشم، و «فَوْزُ الْعَظِیمُ» رسیدن به آرزوی بزرگ است، بدون هیچ مکروهی، و «فارتقب» یعنی إنتظر ما یحلّ بهم، «إِنَّهُم مُّرْتَقِبُونَ» یعنی منتظرون بک الدوائر.

ترجمه:

فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمی بینید؟ (51) مگر نه این است که من از این مردی که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمی تواند فصیح سخن بگوید برترم؟ (52) (اگر راست می گوید) چرا دستبندهای طلا به او داده نشده، یا اینکه چرا فرشتگان دوشادوش او نیامده اند (تا گفتارش را تأیید کنند)؟! (53) (فرعون) قوم خود را سبک شمرد، در نتیجه از او اطاعت کردند آنان قومی فاسق بودند! (54) امّا هنگامی که ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم. (55) و آنها را پیشگامان (در عذاب) و عبرتی برای دیگران قرار دادیم. (56) و هنگامی که درباره فرزند مریم مثلی زده شد، ناگهان قوم تو بخاطر آن داد و فریاد راه انداختند. (57) و گفتند: «آیا خدایان ما بهترند یا او [مسیح]؟! (اگر

ص: 598

معبودان ما در دوزخند، مسیح نیز در دوزخ است، چرا که او نیز معبود واقع شده)!» ولی آنها این مثل را جز از طریق جدال (و لجاج) برای تو نزدند آنان گروهی کینه توز و پرخاشگرند! (58) مسیح فقط بنده ای بود که ما نعمت به او بخشیدیم و او را نمونه و الگویی برای بنی اسرائیل قرار دادیم. (59)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٍ * فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ …»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر بنده ای که به طرف خواسته های خداوند برود، خداوند نیز به خواسته های او توجّه می نماید، و هر بنده ای که از خداوند عصمت و پاکی طلب کند، خداوند

به او عصمت می دهد و او را از آسیب ها حفظ می نماید، و کسی که خدا او را حفظ نماید، باکی ندارد که آسمان به زمین فرود آید، و اگر حادثه ای بر اهل

زمین نازل شود، او به خاطر تقوایی که دارد، حزب خدا خواهد بود و از هر بلایی

محفوظ می ماند، چرا که خداوند می فرماید: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٍ.»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

نعمت های یاد شده در آیات فوق مربوط به متّقین از شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَی» مرگ دنیایی است و آنان مرگ دیگری را

ص: 599


1- 857.. سوره ی دخان، آیات 57-51.
2- 858.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ أَیُّمَا عَبْدٍ أَقْبَلَ قِبَلَ مَا یُحِبُّ اللَّهُ؟عز؟ أَقْبَلَ اللَّهُ قِبَلَ مَا یُحِبُّ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ عَصَمَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَقْبَلَ اللَّهُ قِبَلَهُ وَ عَصَمَهُ لَمْ یُبَالِ لَوْ سَقَطَتِ السَّمَاءُ عَلَی الْأَرْضِ أَوْ کَانَتْ نَازِلَةٌ نَزَلَتْ عَلَی أَهْلِ الْأَرْضِ فَشَمِلَتْهُمْ بَلِیَّةٌ کَانَ فِی حِزْبِ اللَّهِ بِالتَّقْوَی مِنْ کُلِّ بَلِیَّةٍ أَ لَیْسَ اللَّهُ؟عز؟ یَقُولُ -- إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ. [کافی، ج 2، ص 65، ح 4]

نخواهند چشید و خداوند آنان را از عذاب جهنّم حفظ خواهد نمود.(1)

جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که اهل بهشت داخل بهشت و اهل آتش داخل آتش می شوند خداوند -- ربّ العزّة -- علیّ(علیه السلام) را می فرستد، تا اهل بهشت را در بهشت در منازل شان اسکان بدهد و به حورالعین تزویج شان نماید. سپس فرمود: به خدا سوگند علیّ(علیه السلام) است که اهل بهشت را در بهشت تزویج می نماید، و این کرامت و تفضّل و منّتی است از خداوند بر او….(2)

ابوحمزه ی ثمالی گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که به یکی از شیعیان می فرمود:

مردان و زنان شما پاک و طیّب اند، و هر زن مؤمنه ای از شما [در آن عالم] حوریّه است، و هر مردی از شما صدّیق است….(3)

ص: 600


1- 859.. ثم وصف ما أعده الله للمتقین من شیعة أمیر المؤمنین(علیه السلام) فقال: إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ إلی قوله إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولی یعنی فی الجنة غیر الموتة التی فی الدنیا وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 266]
2- 860.. فی روضة الکافی عدة من أصحابنا عن سهل ابن زیاد عن محمّد بن سنان عن عمرو بن شمر عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: قال: إذا دخل أهل الجنة الجنة و أهل النار النار بعث رب العزة علیا(علیه السلام)، فأنزلهم منازلهم من الجنة فزوجهم، فعلی و الله الذی یزوج أهل الجنة فی الجنة، و ما ذاک إلی أحد غیره کرامة من الله عز ذکره، و فضلا فضله الله و من به علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 631، ح 47]
3- 861.. أحمد بن محمّد عن علی بن الحسن التیمی عن محمّد بن عبد الله عن زرارة عن محمّد بن الفضیل عن أبی حمزة قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول لرجل من الشیعة: أنتم الطیبون و نساؤکم الطیبات، کل مؤمنة حوراء عیناه، و کل مؤمن صدیق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 631، ح 48]

حسین بن خالد گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: به چه علّت مهرالسنة پانصد درهم تعیین شده است؟ فرمود:

خداوند تبارک و تعالی بر خود واجب نموده که هر مؤمنی یکصد مرتبه تکبیر و تسبیح و تحمید و تهلیل و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد و سپس بگوید: «اَللَّهُمَّ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعِینِ» خداوند یکی از حورالعین را به او تزویج نماید، و این اذکار مهریّه او باشد، و سپس به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) وحی نموده: تا مهریّه زن های مؤمنه را پانصد درهم نقره قرار بدهد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین کرده است، و هر مؤمنی که با این مهریّه از برادر مؤمن خود نسبت به دختر او خواستگاری کند، و او دختر خود را به او تزویج ننماید به او ظلم کرده و شایسته است که خداوند حورالعین بهشتی را به او تزویج ننماید.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

ریزه های اطراف سفره [را اگر کسی بخورد] مهریه حورالعین خواهد بود.(2)

ص: 601


1- 862.. فی الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن أبی نصر عن الحسین بن خالد و علی بن إبراهیم عن أبیه عن عمرو بن عثمان الخزاز عن رجل عن الحسین بن خالد قال: سألت أبا الحسن(علیه السلام) عن مهر السنة کیف صار خمسمائة؟ فقال: ان الله تبارک و تعالی أوجب علی نفسه ان لا یکبره مؤمن مأة تکبیرة و یسبحه مأة تسبیحة، و یحمده مأة تحمیدة، و یهلله مأة تهلیلة، و یصلی علی محمّد و آل محمّد مأة مرة، ثم یقول: أللهم زوجنی من الحور العین، الا زوجه الله حورا، و جعل ذلک مهرها، ثم أوحی الله إلی نبیه(صلی الله علیه و آله) أن سن مهور المؤمنات خمسمائة درهم ففعل ذلک رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و أیما مؤمن خطب إلی أخیه حرمته فقال خمسمائة درهم فلم یزوجه، فقد عقه و استحق من الله؟عز؟ ألا یزوجه حورا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 632، ح 49]
2- 863.. فی صحیفة الرّضا و باسناده قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): الذی یسقط من المائدة مهور الحور العین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 632، ح 50]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

چهار نفر صدای همه خلایق را می شنوند،

1. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)، 2. حورالعین، 3. بهشت، 4. دوزخ.

بنابراین هر بنده ای درود و سلام بر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) بفرستد، درود و سلام او به آن حضرت ابلاغ می شود، و او نیز درود و سلام آن بنده را می شنود، و هر کسی بگوید: «اَللَّهُمَّ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعِینِ» حورالعین صدای او را می شنوند و می گویند: خدایا فلانی ما را از تو خواستگاری نمود، پس تو ما را به او تزویج کن، و هر بنده ای بگوید: «خدایا مرا داخل بهشت کن» بهشت می شوند و می گوید: خدایا این بنده از تو درخواست بهشت نمود، پس تو او را داخل بهشت کن، و هر بنده ای بگوید: «أعتقنی من النّار» آتش می گوید: خدایا این بنده از تو

خواست که او را از من آزاد کنی، پس تو او را از من آزاد کن….(1)

مؤلّف گوید:

ما نعمت های بهشتی و اوصاف اهل بهشت و… را در کتاب «راه بهشت» بیان نمودیم مراجعه شود.

ص: 602


1- 864.. فی کتاب الخصال عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: أربعة أوتوا سمع الخلایق «1» النّبی(صلی الله علیه و آله)، و الحور العین، و الجنة، و النار، فما من عبد یصلی علی النّبی(صلی الله علیه و آله) أو یسلم علیه الا بلغه ذلک و سمعه، و ما من أحد قال: اَللَّهُمَّ زوجنی من الحور العین الا سمعته و قلن: یا رب ان فلانا خطبنا إلیک فزوجنا منه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 4، ص 632، ح 51]

سوره ی جاثیه

اشاره

محلّ نزول: مکّه.

به جز آیه ی 14 که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی دُخان نازل شده است.

تعداد آیات: 37 آیه.

ثواب قرائت سوره ی جاثیه

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی جاثیه را قرائت کند، آتش دوزخ را نخواهد دید، و زفیر و شهیق

جهنّم را نخواهد شنید، و با حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) هم نشین خواهد بود.(1)

و در «خواصّ القرآن» از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی جاثیه را بخواند، روز قیامت خداوند ترس او را برطرف می کند،

و آبروی او را حفظ می نماید….(2)

ص: 603


1- 865.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَاصِمٍ بن [عَنْ] أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْجَاثِیَةِ کَانَ ثَوَابُهَا أَنْ لَا یَرَی النَّارَ أَبَداً وَ لَا یَسْمَعَ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ لَا شَهِیقَهَا وَ هُوَ مَعَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). [ثواب الأعمال، ص 114]
2- 866.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة سکن الله روعته یوم القیامة إذا جثا علی رکبتیه و سترت عورته، و من کتبها و علقها علیه أمن من سطوة کل جبار و سلطان، و کان مهابا محبوبا وجیها فی عین کل من یراه من الناس، تفضلا من الله؟عز؟». [تفسیر برهان، ج 5، ص 123، ح 2]

و فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و بر خود بیاویزد، از شرّ هر شیطان و سطوت و شرّ هر

جبّاری ایمن شود، و نزد همه مردم محبوب و مورد احترام باشد.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و بر خود بیاویزد، از شرّ هر سخن چین محفوظ بماند،

و هرگز کسی از او غیبت نکند، و اگر بر طفلی -- هنگام ولادت -- بیاویزند به اذن

خداوند محفوظ خواهد ماند.(2)

ص: 604


1- 867.. و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من کتبها و علقها علیه أمن من سطوة کل شیطان و جبار، و کان مهابا محبوبا فی عین کل من رآه من الناس». [تفسیر برهان، ج 5، ص 123، ح 3]
2- 868.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها و علقها علیه أمن من شر کل نمام، و لیس یغتب عند الناس أبدا، و إذا علقت علی الطفل حین یسقط من بطن امه، کان محفوظا و محروسا بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 123، ح 4]

سوره ی جاثیه، آیات 1 تا 15

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

حم 1 تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ 2 إِنَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِلْمُؤْمِنینَ 3 وَ فی خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ 4 وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ 5 تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آیاتِهِ یُؤْمِنُونَ 6 وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثیمٍ 7 یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلی عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلیمٍ 8 وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آیاتِنا شَیْئاً اتَّخَذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ 9 مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ وَ لا یُغْنی عَنْهُمْ ما کَسَبُوا شَیْئاً وَ لا مَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ 10 هذا هُدیً وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلیمٌ 11 اللَّهُ الَّذی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فیهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ 12 وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْهُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ

ص: 605

یَتَفَکَّرُونَ 13 قُلْ لِلَّذینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ لِیَجْزِیَ قَوْماً بِما کانُوا

یَکْسِبُونَ 14 مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ 15

لغات:

«تصریف الریاح» تقلّبها فی مهابّها و أحوالها، و «آیات الله» دلائله، و «أفّاک أثیم» یعنی

کذّاب مفتری و کثیر الإفک و الإثم، و «کأن لم یسمعها» أن مخفّفة است و اسم آن ضمیر

شأن محذوف است، یعنی کأنّه لم یسمعها، و «اتّخذها هُزُواً» یعنی، استهزأ بها.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حم (1) این کتاب از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است! (2) بی شکّ در آسمانها و زمین نشانه های (فراوانی) برای مؤمنان وجود دارد (3) و نیز در آفرینش شما و جنبندگانی که (در سراسر زمین) پراکنده ساخته، نشانه هایی است برای جمعیّتی که اهل یقینند. (4) و نیز در آمد و شد شب و روز، و رزق (و بارانی) که خداوند از آسمان نازل کرده و بوسیله آن زمین را بعد از مردنش حیات بخشیده و همچنین در وزش بادها، نشانه های روشنی است برای گروهی که اهل تفکّرند! (5) اینها آیات خداوند است که ما آن را بحقّ بر تو تلاوت می کنیم اگر آنها به این آیات ایمان نیاورند، به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان می آورند؟! (6) وای بر هر دروغگوی گنهکار… (7) که پیوسته آیات خدا را می شنود که بر او تلاوت می شود، امّا از روی تکبّر اصرار بر مخالفت دارد گویی اصلًا آن را هیچ نشنیده است چنین کسی را به عذابی دردناک بشارت ده! (8) و هر گاه از بعضی آیات ما

ص: 606

آگاه شود، آن را به باد استهزا می گیرد برای آنان عذاب خوارکننده ای است! (9) و پشت سرشان دوزخ است و هرگز آنچه را به دست آورده اند آنها را (از عذاب الهی) رهایی نمی بخشد، و نه اولیایی که غیر از خدا برای خود برگزیدند (مایه نجات شان خواهند بود) و عذاب بزرگی برای آنهاست! (10) این (قرآن) مایه هدایت است، و کسانی که به آیات پروردگارشان کافر شدند، عذابی سخت و دردناک دارند! (11) خداوند همان کسی است که دریا را مسخّر شما کرد تا کشتیها بفرمانش در آن حرکت کنند و بتوانند از فضل او بهره گیرید، و شاید شکر نعمتهایش را بجا آورید! (12) او آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه را از سوی خودش مسخّر شما ساخته در این نشانه های (مهمّی) است برای کسانی که اندیشه می کنند! (13) به مؤمنان بگو: «کسانی را که امید به ایّام اللَّه [روز رستاخیز] ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر قومی را به اعمالی که انجام می دادند جزا دهد»! (14) هر کس کار شایسته ای بجا آورد، برای خود بجا آورده است و کسی که کار بد می کند، به زیان خود اوست سپس همه شما به سوی پروردگارتان بازگردانده می شوید! (15)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ * وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ مَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ …»(1)

هشام بن حکم گوید: حضرت کاظم(علیه السلام) به من فرمود:

ای هشام! خدای تبارک و تعالی در کتاب خود، اهل عقل و فهم را بشارت داده و فرموده است: «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ.»(2)

ص: 607


1- 869.. سوره ی جاثیه، آیات 5-3.
2- 870.. سوره ی زمر، آیات 17 و 18.

سپس فرمود:

ای هشام! خداوند متعال به واسطه عقل ها، حجّت را بر مردم تمام نموده، و با قدرت بیان، پیامبران را یاری کرده و با دلیل، آنان را به ربوبیّت خود راهنمایی نموده، و فرموده است: «وَ إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ * إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاء مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ بَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَیْنَ السَّمَاء وَ الأَرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»(1). سپس فرمود: ای هشام! خداوند این آیه را دلیل بر معرفت خود قرار داده، چرا که از این آیه روشن می شود که برای این عالم مدّبر [و خالق حکیمی] است، چنان که می فرماید: «وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ الْنَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ الْنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»(2)، و می فرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا وَ مِنکُم مَّن یُتَوَفَّی مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»(3)، و نیز می فرماید: «إنّ فِی اخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاء مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.»(4)

ص: 608


1- 871.. سوره ی بقره، آیات 163 و 164.
2- 872.. سوره ی نحل، آیه ی 12.
3- 873.. سوره ی غافر، آیه ی 67.
4- 874.. أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَکْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ وَ نَصَرَ النَّبِیِّینَ بِالْبَیَانِ وَ دَلَّهُمْ عَلَی رُبُوبِیَّتِهِ بِالْأَدِلَّةِ فَقَالَ وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ. إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ. یَا هِشَامُ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ دَلِیلًا عَلَی مَعْرِفَتِهِ بِأَنَّ لَهُمْ مُدَبِّراً فَقَالَ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ وَ قَالَ هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ قَالَ إِنَّ فِی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ وَ قَالَ -- یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ قَالَ: «وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» وَ قَالَ -- وَ مِنْ آیاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ -- وَ قَالَ قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ -- وَ قَالَ هَلْ لَکُمْ مِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکاءَ فِی ما رَزَقْناکُمْ فَأَنْتُمْ فِیهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ یَا هِشَامُ ثُمَّ وَعَظَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ رَغَّبَهُمْ فِی الْآخِرَةِ فَقَالَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ. یَا هِشَامُ ثُمَّ خَوَّفَ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ عِقَابَهُ فَقَالَ تَعَالَی ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ. وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ. وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ. -- وَ قَالَ إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلی أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ فَقَالَ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ یَا هِشَامُ ثُمَّ ذَمَّ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ فَقَالَ وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ -- وَ قَالَ وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ وَ قَالَ -- وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ… -- أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ کانُوا لا یَعْقِلُونَ وَ قَالَ -- أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا وَ قَالَ لا یُقاتِلُونَکُمْ جَمِیعاً -- إِلَّا فِی قُریً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّی ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ وَ قَالَ -- وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ. یَا هِشَامُ ثُمَّ ذَمَّ اللَّهُ الْکَثْرَةَ فَقَالَ وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَالَ -- وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ وَ قَالَ -- وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ یَا هِشَامُ ثُمَّ مَدَحَ الْقِلَّةَ فَقَالَ -- وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ وَ قَالَ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ وَ قَالَ وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَ قَالَ -- وَ مَنْ آمَنَ وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ وَ قَالَ -- وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ وَ قَالَ وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ وَ قَالَ -- وَ أَکْثَرُهُمْ لَا یَشْعُرُونَ. یَا هِشَامُ ثُمَّ ذَکَرَ أُولِی الْأَلْبَابِ بِأَحْسَنِ الذِّکْرِ وَ حَلَّاهُمْ بِأَحْسَنِ الْحِلْیَةِ فَقَالَ یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ وَ قَالَ -- وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ وَ قَالَ إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ وَ قَالَ أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمی إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ وَ قَالَ أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ -- وَ قَالَ کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ -- وَ قَالَ وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْهُدی وَ أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ هُدیً وَ ذِکْری -- لِأُولِی الْأَلْبابِ وَ قَالَ وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ. یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ فِی کِتَابِهِ -- إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ یَعْنِی عَقْلٌ وَ قَالَ وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ قَالَ الْفَهْمَ وَ الْعَقْلَ یَا هِشَامُ إِنَّ لُقْمَانَ قَالَ لِابْنِهِ تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَکُنْ أَعْقَلَ النَّاسِ وَ إِنَّ الْکَیِّسَ لَدَی الْحَقِّ یَسِیرٌ یَا بُنَیَّ إِنَّ الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ قَدْ غَرِقَ فِیهَا عَالَمٌ کَثِیرٌ فَلْتَکُنْ سَفِینَتُکَ فِیهَا تَقْوَی اللَّهِ وَ حَشْوُهَا الْإِیمَانَ وَ شِرَاعُهَا التَّوَکُّلَ وَ قَیِّمُهَا الْعَقْلَ وَ دَلِیلُهَا الْعِلْمَ وَ سُکَّانُهَا الصَّبْرَ یَا هِشَامُ إِنَّ لِکُلِّ شَیْ ءٍ دَلِیلًا وَ دَلِیلُ الْعَقْلِ التَّفَکُّرُ وَ دَلِیلُ التَّفَکُّرِ الصَّمْتُ وَ لِکُلِّ شَیْ ءٍ مَطِیَّةً وَ مَطِیَّةُ الْعَقْلِ التَّوَاضُعُ وَ کَفَی بِکَ جَهْلًا أَنْ تَرْکَبَ مَا نُهِیتَ عَنْهُ یَا هِشَامُ مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلَی عِبَادِهِ إِلَّا لِیَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَةً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلًا وَ أَکْمَلُهُمْ عَقْلًا أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا هِشَامُ إِنَّ لِلهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ(علیه السلام) وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ الَّذِی لَا یَشْغَلُ الْحَلَالُ شُکْرَهُ وَ لَا یَغْلِبُ الْحَرَامُ صَبْرَهُ یَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَی ثَلَاثٍ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ عَلَی هَدْمِ عَقْلِهِ مَنْ أَظْلَمَ نُورَ تَفَکُّرِهِ بِطُولِ أَمَلِهِ وَ مَحَا طَرَائِفَ حِکْمَتِهِ بِفُضُولِ کَلَامِهِ وَ أَطْفَأَ نُورَ عِبْرَتِهِ بِشَهَوَاتِ نَفْسِهِ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَی هَدْمِ عَقْلِهِ وَ مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ أَفْسَدَ عَلَیْهِ دِینَهُ وَ دُنْیَاهُ یَا هِشَامُ کَیْفَ یَزْکُو عِنْدَ اللَّهِ عَمَلُکَ وَ أَنْتَ قَدْ شَغَلْتَ قَلْبَکَ عَنْ أَمْرِ رَبِّکَ وَ أَطَعْتَ هَوَاکَ عَلَی غَلَبَةِ عَقْلِکَ یَا هِشَامُ الصَّبْرُ عَلَی الْوَحْدَةِ عَلَامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیَا وَ الرَّاغِبِینَ فِیهَا وَ رَغِبَ فِیمَا عِنْدَ اللَّهِ وَ کَانَ اللَّهُ أُنْسَهُ فِی الْوَحْشَةِ وَ صَاحِبَهُ فِی الْوَحْدَةِ وَ غِنَاهُ فِی الْعَیْلَةِ وَ مُعِزَّهُ مِنْ غَیْرِ عَشِیرَةٍ یَا هِشَامُ نَصْبُ الْحَقِّ لِطَاعَةِ اللَّهِ وَ لَا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ الطَّاعَةُ بِالْعِلْمِ وَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ وَ التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ یُعْتَقَدُ وَ لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِیٍّ وَ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ بِالْعَقْلِ یَا هِشَامُ قَلِیلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعَالِمِ مَقْبُولٌ مُضَاعَفٌ وَ کَثِیرُ الْعَمَلِ مِنْ أَهْلِ الْهَوَی وَ الْجَهْلِ مَرْدُودٌ. یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ رَضِیَ بِالدُّونِ مِنَ الدُّنْیَا مَعَ الْحِکْمَةِ وَ لَمْ یَرْضَ بِالدُّونِ مِنَ الْحِکْمَةِ مَعَ الدُّنْیَا -- فَلِذَلِکَ رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ یَا هِشَامُ إِنَّ الْعُقَلَاءَ تَرَکُوا فُضُولَ الدُّنْیَا فَکَیْفَ الذُّنُوبَ وَ تَرْکُ الدُّنْیَا مِنَ الْفَضْلِ وَ تَرْکُ الذُّنُوبِ مِنَ الْفَرْضِ یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ نَظَرَ إِلَی الدُّنْیَا وَ إِلَی أَهْلِهَا فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ وَ نَظَرَ إِلَی الْآخِرَةِ فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ فَطَلَبَ بِالْمَشَقَّةِ أَبْقَاهُمَا یَا هِشَامُ إِنَّ الْعُقَلَاءَ زَهِدُوا فِی الدُّنْیَا وَ رَغِبُوا فِی الْآخِرَةِ لِأَنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْیَا طَالِبَةٌ مَطْلُوبَةٌ وَ الْآخِرَةَ طَالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ فَمَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیَا حَتَّی یَسْتَوْفِیَ مِنْهَا رِزْقَهُ وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا طَلَبَتْهُ الْآخِرَةُ فَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ فَیُفْسِدُ عَلَیْهِ دُنْیَاهُ وَ آخِرَتَهُ. یَا هِشَامُ مَنْ أَرَادَ الْغِنَی بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِی الدِّینِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَی اللَّهِ؟عز؟ فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یُکَمِّلَ عَقْلَهُ فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ اسْتَغْنَی وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ بِمَا یَکْفِیهِ لَمْ یُدْرِکِ الْغِنَی أَبَداً یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ حَکَی عَنْ قَوْمٍ صَالِحِینَ أَنَّهُمْ قَالُوا رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ -- حِینَ عَلِمُوا أَنَّ الْقُلُوبَ تَزِیغُ وَ تَعُودُ إِلَی عَمَاهَا وَ رَدَاهَا إِنَّهُ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ مَنْ لَمْ یَعْقِلْ عَنِ اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ یَعْقِلْ عَنِ اللَّهِ لَمْ یَعْقِدْ قَلْبَهُ عَلَی مَعْرِفَةٍ ثَابِتَةٍ یُبْصِرُهَا وَ یَجِدُ حَقِیقَتَهَا فِی قَلْبِهِ وَ لَا یَکُونُ أَحَدٌ کَذَلِکَ إِلَّا مَنْ کَانَ قَوْلُهُ لِفِعْلِهِ مُصَدِّقاً وَ سِرُّهُ لِعَلَانِیَتِهِ مُوَافِقاً لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ اسْمُهُ لَمْ یَدُلَّ عَلَی الْبَاطِنِ الْخَفِیِّ مِنَ الْعَقْلِ إِلَّا بِظَاهِرٍ مِنْهُ وَ نَاطِقٍ عَنْهُ. یَا هِشَامُ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) یَقُولُ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ مَا تَمَّ عَقْلُ امْرِئٍ حَتَّی یَکُونَ فِیهِ خِصَالٌ شَتَّی الْکُفْرُ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونَانِ وَ الرُّشْدُ وَ الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولَانِ وَ فَضْلُ مَالِهِ مَبْذُولٌ وَ فَضْلُ قَوْلِهِ مَکْفُوفٌ وَ نَصِیبُهُ مِنَ الدُّنْیَا الْقُوتُ لَا یَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ دَهْرَهُ الذُّلُّ أَحَبُّ إِلَیْهِ مَعَ اللَّهِ مِنَ الْعِزِّ مَعَ غَیْرِهِ وَ التَّوَاضُعُ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الشَّرَفِ یَسْتَکْثِرُ قَلِیلَ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَیْرِهِ وَ یَسْتَقِلُّ کَثِیرَ الْمَعْرُوفِ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَرَی النَّاسَ کُلَّهُمْ خَیْراً مِنْهُ وَ أَنَّهُ شَرُّهُمْ فِی نَفْسِهِ وَ هُوَ تَمَامُ الْأَمْرِ. یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ لَا یَکْذِبُ وَ إِنْ کَانَ فِیهِ هَوَاهُ یَا هِشَامُ لَا دِینَ لِمَنْ لَا مُرُوَّةَ لَهُ وَ لَا مُرُوَّةَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ وَ إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ قَدْراً الَّذِی لَا یَرَی الدُّنْیَا لِنَفْسِهِ خَطَراً أَمَا إِنَّ أَبْدَانَکُمْ لَیْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ فَلَا تَبِیعُوهَا بِغَیْرِهَا یَا هِشَامُ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) کَانَ یَقُولُ إِنَّ مِنْ عَلَامَةِ الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ یُجِیبُ إِذَا سُئِلَ وَ یَنْطِقُ إِذَا عَجَزَ الْقَوْمُ عَنِ الْکَلَامِ وَ یُشِیرُ بِالرَّأْیِ الَّذِی یَکُونُ فِیهِ صَلَاحُ أَهْلِهِ فَمَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الْخِصَالِ الثَّلَاثِ شَیْ ءٌ فَهُوَ أَحْمَقُ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ لَا یَجْلِسُ فِی صَدْرِ الْمَجْلِسِ إِلَّا رَجُلٌ فِیهِ هَذِهِ الْخِصَالُ الثَّلَاثُ أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ فَمَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْ ءٌ مِنْهُنَّ فَجَلَسَ فَهُوَ أَحْمَقُ. وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ(علیه السلام) إِذَا طَلَبْتُمُ الْحَوَائِجَ فَاطْلُبُوهَا مِنْ أَهْلِهَا قِیلَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَنْ أَهْلُهَا قَالَ الَّذِینَ قَصَّ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ ذَکَرَهُمْ فَقَالَ -- إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ قَالَ هُمْ أُولُو الْعُقُولِ وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) مُجَالَسَةُ الصَّالِحِینَ دَاعِیَةٌ إِلَی الصَّلَاحِ وَ آدَابُ الْعُلَمَاءِ زِیَادَةٌ فِی الْعَقْلِ وَ طَاعَةُ وُلَاةِ الْعَدْلِ تَمَامُ الْعِزِّ وَ اسْتِثْمَارُ الْمَالِ تَمَامُ الْمُرُوءَةِ وَ إِرْشَادُ الْمُسْتَشِیرِ قَضَاءٌ لِحَقِّ النِّعْمَةِ وَ کَفُّ الْأَذَی مِنْ کَمَالِ الْعَقْلِ وَ فِیهِ رَاحَةُ الْبَدَنِ عَاجِلًا وَ آجِلًا یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ لَا یُحَدِّثُ مَنْ یَخَافُ تَکْذِیبَهُ وَ لَا یَسْأَلُ مَنْ یَخَافُ مَنْعَهُ وَ لَا یَعِدُ مَا لَا یَقْدِرُ عَلَیْهِ وَ لَا یَرْجُو مَا یُعَنَّفُ بِرَجَائِهِ وَ لَا یُقْدِمُ عَلَی مَا یَخَافُ فَوْتَهُ بِالْعَجْزِ عَنْهُ. [کافی، ج 1، ص 13، ح 12]

ص: 609

ص: 610

ص: 611

ص: 612

ابوبصیر گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره بادهای چهارگانه: شمال و جنوب و صبا و دبور سؤال کردم و گفتم: مردم می گویند: باد شمال از ناحیه بهشت است، و باد جنوب از ناحیه آتش و دوزخ است؟ فرمود:

خداوند را لشگرهایی است از بادها و هر کدام از گناهکاران را بخواهد به وسیله آن ها عذاب می نماید، و هر بادی در اختیار ملکی است، و هر گاه خداوند مردمی را بخواهد عذاب کند، به آن ملک دستور می دهد تا مردم را به وسیله آن باد عذاب نماید، و آن ملک دستور می دهد تا آن باد مانند شیر خروشانی حرکت نماید و امر الهی را اجرا نماید، و هر بادی را نامی است چنان که خداوند در قرآن می فرماید: «کَذَّبَتْ عَادٌ فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَ نُذُرِ * إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ»، و یا می فرماید: «الرِّیحَ الْعَقِیمَ»، و یا می فرماید: «رِیحٌ فِیهَا عَذَابٌ أَلِیمٌ»، و یا می فرماید: «فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ»، و بادهای دیگری نیز هست که خداوند به وسیله آن ها گنهکاران را عذاب می نماید.

سپس فرمود:

و خداوند را بادهای دیگری است که رحمت می باشند و برخی درخت ها را

ص: 613

بارور می کند، و برخی نشانه نزول رحمت او می باشد، و برخی ابرها را حرکت می دهد، و برخی ابرها را بین آسمان و زمین نگاه می دارد، و برخی ابرها را فشار می دهد تا باران از لابلای آن ها با اذن خداوند ببارد، و بادهای دیگری نیز در قرآن شماره شده است، و امّا بادهای چهارگانه، شمال و جنوب و صبا و دَبور، نام های ملائکه موکّل به آن هاست….(1)

ص: 614


1- 875.. محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن علی بن رئاب، و هشام بن سالم، عن أبی بصیر، قال: سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن الریاح الأربع: الشمال، و الجنوب، و الصبا، و الدبور، و قلت: إن الناس یذکرون أن الشمال من الجنة و الجنوب من النار؟ فقال: «إن لله؟عز؟ جنودا من ریاح، یعذب بها من یشاء ممن عصاه، فلکل ریح منها ملک موکل بها، فإذا أراد الله عز ذکره أن یعذب قوما بنوع من العذاب أوحی إلی الملک الموکل بذلک النوع من الریح التی یرید أن یعذبهم بها -- قال -- فیأمرها الملک فتهیج کما یهیج الأسد المغضب -- قال -- و لکل ریح منها اسم، أما تسمع قول الله؟عز؟: کَذَّبَتْ عادٌ فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ «القمر 54: 18، 19»، و قال: الرِّیحَ الْعَقِیمَ «الذاریات 51: 41»، و قال: رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ «الأحقاف 46: 24»، و قال: فَأَصابَها إِعْصارٌ فِیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ «البقرة 2: 266»؟ و ما ذکر من الریاح التی یعذب الله بها من عصاه». قال: «و لله عز ذکره ریاح رحمة لواقح و غیر ذلک، ینشرها بین یدی رحمته، منها ما یهیج السحاب للمطر، و منها ریاح تحبس السحاب بین السماء و الأرض، و ریاح تعصر السحاب فتمطره بإذن الله، و منها ما عدد الله فی الکتاب، فأما الریاح الأربع: الشمال، و الجنوب، و الصبا، و الدبور، فإنما هی أسماء الملائکة الموکلین بها، فإذا أراد الله أن تهب شمالا، أمر الملک الذی اسمه الشمال، فیهبط علی البیت الحرام، فقام علی الرکن الشامی، فضرب بجناحه، فتفرقت ریح الشمال حیث یرید الله من البر و البحر، و إذا أراد الله أن تبعث جنوبا، أمر الملک الذی اسمه الجنوب، فیهبط علی البیت الحرام، فقام علی الرکن الشامی، فضرب بجناحه، فتفرقت ریح الجنوب فی البر و البحر، و إذا أراد الله أن یبعث دبورا، أمر الملک الذی اسمه الدبور، فهبط علی البیت الحرام، فقام علی الرکن الشامی، فضرب بجناحه، فتفرقت ریح الدبور حیث یرید الله من البر و البحر». ثم قال أبو جعفر(علیه السلام): «أما تسمع لقوله: ریح الشمال، و ریح الجنوب، و ریح الدبور، و ریح الصبا؟ إنّما تضاف إلی الملائکة الموکلین بها». [تفسیر برهان، ج 5، ص 25، ح 4]

«وَیْلٌ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ * یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَی عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ * وَ إِذَا عَلِمَ مِنْ آیَاتِنَا شَیْئًا اتَّخَذَهَا هُزُوًا أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ * مِن وَرَائِهِمْ جَهَنَّمُ وَ لَا یُغْنِی عَنْهُم مَّا کَسَبُوا شَیْئًا وَ لَا مَا اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»(1)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید:

«أَفَّاکٍ أَثِیمٍ» مبالغه در افک به معنای کذب است، و به کسی افّاک می گویند که زیاد دروغ می گوید و یا دروغ بزرگ می گوید گرچه در یک سخن باشد، مانند مسیلمه که ادّعای پیامبری نمود و به او مسیلمه کذّاب گفتند، و «أثیم» گناهکاری است که مستحقّ عقاب و عذاب باشد، و «ویل» کلمه وعید [و عذاب] است که برای کفّار گفته می شود، و یا وادی [و یا چاهی] است از صدید جهنّم که عذاب آن سخت است، و مصداق «أَفَّاکٍ أَثِیمٍ» ابوجهل است که چون شنید: «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِیمِ» استهزا نمود [چنان که گذشت] و یا نضر بن حارث که می خواست با توصیفاتی که برای اسب خود می کند، با قرآن مقابله نماید.(2)

ص: 615


1- 876.. سوره ی جاثیه، آیات 10-7.
2- 877.. «وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ» الأفاک الفعال من الإفک و هو الکذب و یطلق ذلک علی من یکثر کذبه أو یعظم کذبه و إن کان فی خبر واحد ککذب مسیلمة فی ادعاء النبوة و الأثیم ذو الإثم و هو صاحب المعصیة التی یستحق بها العقاب و الویل کلمة وعید یتلقی بها الکفار و قیل هو واد سائل من صدید جهنّم ثم وصف سبحانه الأفاک الأثیم بقوله «یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلی عَلَیْهِ» أی یسمع آیات القرآن التی فیها الحجة تقرأ علیه «ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً» أی یقیم علی کفره و باطله متعظما عند نفسه عن الانقیاد للحق «کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها» أصلا فی عدم القبول لها و الاعتبار بها «فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ» أی مؤلم «وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آیاتِنا شَیْئاً اتَّخَذَها هُزُواً» أی و إذا علم هذا الأفاک الأثیم من حججنا و أدلتنا شیئا استهزأ بها لیری العوام أنه لا حقیقة لها کما فعله أبو جهل حین سمع قوله إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِیمِ أو کما فعله النضر بن الحارث حین کان یقابل القرآن بأحادیث الفرس. [مجمع البیان، ج 9، ص 110]

«قُل لِّلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُون أَیَّامَ اللَّهِ لِیَجْزِیَ قَوْمًا بِما کَانُوا یَکْسِبُونَ»(1)

داود بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: به کسانی که ما بر آنان منّت نهادیم و معرفت خود را به آن ها عطا نمودیم بگو: مردم را به معرفت ما آگاه سازید، و آگاهی دادن به آنان بخششی است به آن ها.(2)

روایت شده که امام سجّاد(علیه السلام) می خواست غلام خود را بزند و آن غلام آیه فوق را قرائت نمود، و امام(علیه السلام) با شنیدن این آیه تازیانه را رها نمود و غلام گریان شد، و امام(علیه السلام) به او فرمود:

برای چه گریه می کنی؟ غلام گفت: ای مولای من آیا شما مرا از کسانی دانستی که «لا یَرْجُون أَیَّامَ اللَّهِ»؟ امام(علیه السلام) فرمود: آیا تو از کسانی هستی که

ص: 616


1- 878.. سوره ی جاثیه، آیه ی 14.
2- 879.. حدثنا أبو القاسم قال: حدثنا محمّد بن عبّاس قال: حدثنا عبید الله بن موسی قال: حدثنا عبد العظیم بن عبد الله الحسنی، قال: حدثنا عمر بن رشید عن داود بن کثیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ قال قل للذین مننا علیهم بمعرفتنا أن یغفروا للذین لا یعلمون فإذا عرفوهم فقد غفروا لهم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 294]

خداوند می فرماید: «یَرْجُون أَیَّامَ اللَّهِ»؟ غلام گفت: «آری ای مولای من» امام(علیه السلام) فرمود: من دوست نمی دارم مالک کسی باشم که او مصداق «یَرْجُو أَیَّامَ اللَّهِ» است. سپس فرمود: برخیز و نزد قبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برو و بگو: «خدایا در قیامت از خطای علی بن الحسین در گذر» و پس از آن، تو در راه خدا آزاد خواهی بود.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«أَیَّامَ اللَّهِ» که امید ماست. سه روز است:

روز قیام قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله)، روز رجعت و روز قیامت.(2)

مؤلّف گوید:

موضوعات آیات فوق مانند: إفک، إثم، اصرار در گناه، تکبّر، استهزاء، و عذاب ألیم، و عذاب مهین، و عذاب عظیم، در جای خود بیان شده و بیان خواهد شد إن شاء الله. و بقیّه آیات این بخش از محکمات است و روایتی در ذیل آن ها نقل نشده است.

ص: 617


1- 880.. قال روی أن الإمام علی بن الحسین(علیه السلام) أراد أن یضرب غلاما له فقرأ قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ فوضع السوط من یده فبکی الغلام فقال له ما یبکیک قال و کیف لا أبکی و إنّی عندک یا مولای ممن لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ فقال له أنت ممن یرجو أیام الله قال نعم یا مولای فقال(علیه السلام) لا أحب أن أملک من یرجو أیام الله قم فأت قبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قل اَللَّهُمَّ اغفر لعلی بن الحسین خطیئته یوم الدین و أنت حر لوجه الله. [تأویل الآیات، ص 558]
2- 881.. و روی عن أبی عبد الله(علیه السلام) أنه قال أیام الله المرجوة ثلاثة أیام یوم قیام القائم و یوم الکرة و یوم القیامة. [تأویل الآیات، ص 558]

سوره ی جاثیه، آیات 16 تا 26

متن:

وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنی إِسْرائیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَی الْعالَمینَ 16 وَ آتَیْناهُمْ بَیِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ 17 ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلی شَریعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ 18 إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ إِنَّ الظَّالِمینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقینَ 19 هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ 20 أَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکُمُونَ 21 وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ 22 أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ 23 وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ 24 وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ ما کانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 25 قُلِ اللَّهُ یُحْییکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ 26

لغات:

«اِجتراح» به معنای اکتساب است، و جَرَحَ و اِجتَرَحَ و کَسَبَ و اِکتَسَبَ به یک معناست، و فلان جارحة قومه یعنی کاسبة قومه، و اصل لغت از جراح است، چنان که اقتراف مشتقّ از قَرَفَ القرحة یعنی قشّرها بعد یبسها می باشد، و «سیئّة»

ص: 618

فعل قبیح را گویند، که صاحب آن مستحقّ مذمّت و نکوهش باشد، و «حَسَنَه» عمل نیک را گویند که صاحب آن مستحقّ ستایش باشد، و هر عملی که وجه قبح و حسن نداشته باشد لغو است، و به حکیم نسبت داده نمی شود.

ترجمه:

ما بنی اسرائیل را کتاب (آسمانی) و حکومت و نبوّت بخشیدیم و از روزیهای پاکیزه به آنها عطا کردیم و آنان را بر جهانیان (و مردم عصر خویش) برتری بخشیدیم (16) و دلایل روشنی از امر نبوّت و شریعت در اختیارشان قرار دادیم آنها اختلاف نکردند مگر بعد از علم و آگاهی و این اختلاف بخاطر ستم و برتری جویی آنان بود امّا پروردگارت روز قیامت در میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوری می کند. (17) سپس تو را بر شریعت و آیین حقّی قرار دادیم از آن پیروی کن و از هوسهای کسانی که آگاهی ندارند پیروی مکن! (18) آنها هرگز نمی توانند تو را در برابر خداوند بی نیاز کنند (و از عذابش برهانند) و ظالمان یار و یاور یکدیگرند، امّا خداوند یار و یاور پرهیزگاران است! (19) این (قرآن و شریعت آسمانی) وسایل بینایی و مایه هدایت و رحمت است برای مردمی که (به آن) یقین دارند! (20) آیا کسانی که مرتکب بدیها و گناهان شدند گمان کردند که ما آنها را همچون کسانی قرار می دهیم که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند که حیات و مرگ شان یکسان باشد؟! چه بد داوری می کنند! (21) و خداوند آسمانها و زمین را بحقّ آفریده است تا هر کس در برابر اعمالی که انجام داده است جزا داده شود و به آنها ستمی نخواهد شد! (22) آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گم راه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده ای افکنده است؟! با این حال چه کسی می تواند غیر از

ص: 619

خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمی شوید؟! (23) آنها گفتند: «چیزی جز همین زندگی دنیای ما در کار نیست گروهی از ما می میرند و گروهی جای آنها را می گیرند و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمی کند!» آنان به این سخن که می گویند علمی ندارند، بلکه تنها حدس می زنند (و گمانی بی پایه دارند)! (24) و هنگامی که آیات روشن ما بر آنها خوانده می شود، دلیلی در برابر آن ندارند جز اینکه می گویند: «اگر راست می گویید پدران ما را (زنده کنید) و بیاورید (تا گواهی دهند)!» (25) بگو: «خداوند شما را زنده می کند، سپس می میراند، بار دیگر در روز قیامت که در آن تردیدی نیست گردآوری می کند ولی بیشتر مردم نمی دانند.» (26)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«أًمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْیَاهُم وَ مَمَاتُهُمْ سَاء مَا یَحْکُمُونَ»(1)

ابن عبّاس گوید:

مقصود از «کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» بنی هاشم و فرزندان عبدالمطلّب هستند و مقصود از «الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ» فرزندان عبد شمس می باشند.(2)

و در سخن دیگری گوید:

آیه فوق درباره ی علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) و حمزة بن عبدالمطلّب و عبیدة بن

ص: 620


1- 882.. سوره ی جاثیه، آیه ی 21.
2- 883.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا علی بن عبید عن حسین بن حکم عن حسن بن حسین عن حبان بن علی عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عبّاس فی قوله؟عز؟ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ الآیة قال الذین آمنوا و عملوا الصالحات بنو هاشم و بنو عبد المطلب و الذین اجترحوا السیئات بنو عبد شمس. [تأویل الآیات، ص 559]

حارث بن عبدالمطلب نازل شد که ایمان آوردند و مقصود از «الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ» عتبة و شیبة فرزندان ربیعة و ولید بن عتبة هستند و این سه نفر از مشرکین بودند.(1)

«أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلَا تَذَکَّرُونَ * … إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

آیه فوق درباره ی قریش نازل شد و آنان به هر چه علاقه پیدا می کردند آن را می پرستیدند، و مقصود از «وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ» کسانی هستند که به امیرالمؤمنین(علیه السلام) ظلم کردند و پس از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نیز ظلم آنان ادامه پیدا نمود و به آراء و هوس های خود عمل کردند و خلافت و امامت را از او سلب کردند، در حالی که دو مرتبه از آنان درباره ی ولایت آن حضرت پیمان گرفته شده بود!(3)

ص: 621


1- 884.. و قال أیضا حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن محمّد بن زکریا عن أیوب بن سلیمان عن محمّد بن مروان عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عبّاس فی قوله؟عز؟ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ الآیة قال إن هذه الآیة نزلت فی علی بن أبی طالب و حمزة بن عبد المطلب و عبیدة بن الحارث هم الذین آمنوا و فی ثلاثة من المشرکین عتبة و شیبة ابنی ربیعة و الولید بن عتبة و هم الذین اجترحوا السیئات. [تأویل الآیات، ص 559]
2- 885.. سوره ی جاثیه، آیات 23 و 24.
3- 886.. و قوله أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ قال: نزلت فی قریش کلما هووا شیئا عبدوه وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ أی عذبه علی علم منه فیما ارتکبوا من أمیر المؤمنین(علیه السلام) و جری ذلک بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) لما فعلوه بأهوائهم و آرائهم و أزالوهم و أمالوا الخلافة و الإمامة عن أمیر المؤمنین بعد أخذ المیثاق علیهم مرتین لأمیر المؤمنین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 294]

«وَ قَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نَحْیَا وَ مَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَ مَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ …»(1)

ابوعمرو زبیری گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: اقسام کفر چیست؟ فرمود:

کفر در کتاب خدا پنج قسم است، کفر به خاطر ترک دستورات خداوند، و کفر به خاطر برائت [از اولیای خداوند]، و کفر به نعمت های الهی، و کفر به ربوبیّت خداوند و این کفر دهریّه است که می گویند: خدایی و بهشتی و دوزخی نیست، چنان که خداوند سخن آنان را نقل نموده که می گویند: «وَ مَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ» و این چیزی است که آنان از پیش خود در آورده اند و منطق و دلیلی بر آن ندارند، از این رو خداوند می فرماید: «إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ» و خداوند دربارهی آنان میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» و این وجه اول کفر جهود است، و وجه دوم کفر جهود این است که دانسته حق را انکار کند، چنان که خداوند میفرماید: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا…»(2)

ص: 622


1- 887.. سوره ی جاثیه، آیات 24 و 25.
2- 888.. فی أصول الکافی: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنْ وُجُوهِ الْکُفْرِ فِی کِتَابِ اللَّهِ؟عز؟ قَالَ الْکُفْرُ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَلَی خَمْسَةِ أَوْجُهٍ فَمِنْهَا کُفْرُ الْجُحُودِ وَ الْجُحُودُ عَلَی وَجْهَیْنِ وَ الْکُفْرُ بِتَرْکِ مَا أَمَرَ اللَّهُ وَ کُفْرُ الْبَرَاءَةِ وَ کُفْرُ النِّعَمِ فَأَمَّا کُفْرُ الْجُحُودِ فَهُوَ الْجُحُودُ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ هُوَ قَوْلُ مَنْ یَقُولُ لَا رَبَّ وَ لَا جَنَّةَ وَ لَا نَارَ وَ هُوَ قَوْلُ صِنْفَیْنِ مِنَ الزَّنَادِقَةِ یُقَالُ لَهُمُ الدَّهْرِیَّةُ وَ هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ -- وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ «الجاثیة: 23» وَ هُوَ دِینٌ وَضَعُوهُ لِأَنْفُسِهِمْ بِالاسْتِحْسَانِ عَلَی غَیْرِ تَثَبُّتٍ مِنْهُمْ وَ لَا تَحْقِیقٍ لِشَیْ ءٍ مِمَّا یَقُولُونَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ «الجاثیة: 23» أَنَّ ذَلِکَ کَمَا یَقُولُونَ وَ قَالَ -- إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ «البقرة: 6» یَعْنِی بِتَوْحِیدِ اللَّهِ تَعَالَی فَهَذَا أَحَدُ وُجُوهِ الْکُفْرِ وَ أَمَّا الْوَجْهُ الْآخَرُ مِنَ الْجُحُودِ عَلَی مَعْرِفَةٍ وَ هُوَ أَنْ یَجْحَدَ الْجَاحِدُ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ حَقٌّ قَدِ اسْتَقَرَّ عِنْدَهُ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا «النمل: 14» وَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ «البقرة: 89» فَهَذَا تَفْسِیرُ وَجْهَیِ الْجُحُودِ وَ الْوَجْهُ الثَّالِثُ مِنَ الْکُفْرِ کُفْرُ النِّعَمِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی یَحْکِی قَوْلَ سُلَیْمَانَ(علیه السلام) -- هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ «النمل: 40» وَ قَالَ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ «إبراهیم: 7» وَ قَالَ فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ «البقرة: 152» وَ الْوَجْهُ الرَّابِعُ مِنَ الْکُفْرِ تَرْکُ مَا أَمَرَ اللَّهُ؟عز؟ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُساری تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ «البقرة: 84» فَکَفَّرَهُمْ بِتَرْکِ مَا أَمَرَ اللَّهُ؟عز؟ بِهِ وَ نَسَبَهُمْ إِلَی الْإِیمَانِ وَ لَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُمْ وَ لَمْ یَنْفَعْهُمْ عِنْدَهُ فَقَالَ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ «البقرة: 85» وَ الْوَجْهُ الْخَامِسُ مِنَ الْکُفْرِ کُفْرُ الْبَرَاءَةِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ یَحْکِی قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) -- کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ «الممتحنة: 4» یَعْنِی تَبَرَّأْنَا مِنْکُمْ وَ قَالَ یَذْکُرُ إِبْلِیسَ وَ تَبْرِئَتَهُ مِنْ أَوْلِیَائِهِ مِنَ الْإِنْسِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ «إبراهیم: 22» وَ قَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً «العنکبوت: 25» یَعْنِی یَتَبَرَّأُ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ. [کافی، ج 2، ص 389]

مرحوم سیّد رضی در نهج البلاغة از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که به یکی از اصحاب خود فرمود:

تو باید به خورشید و ماه و گیاه و درخت و آب و سنگ و اختلاف شب و روز و دریا و کوه ها و قلّه ها و لغات گوناگون مردم بنگری تا آفریدگار جهان را بشناسی، سپس فرمود: وای بر کسی که با دیدن این ها مقدّر و مدّبر عالم را

ص: 623

انکار نماید، و گمان کند که خود به خود -- مانند گیاهی -- روئیده شده است، و آن گیاه زارعی نداشته و برای اختلاف صور موجودات صانع و مدّبری نبوده است، و بدون هیچ دلیلی وجود خود را بدون صانع و مدّبر بداند، در حالی که هیچ بنایی بدون بانی، و هیچ… نخواهد بود.(1)

در مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

روزگار را دشنام ندهید، چرا که خداوند همان روزگار است، و علّت آن این است که اهل جاهلیّت حوادث تلخ و بلاهایی که بر آنان نازل می شد را به روزگار نسبت می دادند و می گفتند: روزگار با ما چنین و چنان کرد، و به روزگار دشنام می دادند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: فاعل این بلاها و مصائب خداست، و شما نباید خدای خود را دشنام بدهید.(2)

ص: 624


1- 889.. فی نهج البلاغة فانظر الی الشمس و القمر و النبات و الشجر و الماء و الحجر، و اختلاف هذا اللیل و النهار، و تفجر هذه البحار، و کثرة هذه الجبال، و طول هذه القلال، و تفرق هذه اللغات و الألسن المختلفات، فالویل لمن جحد المقدر، و أنکر المدبر، زعموا انهم کالنبات ما لهم زارع، و لا لاختلاف صورهم صانع، و لم یلجئوا الی حجة فیما ادعوا، و لا تحقیق لما ادعوا و هل یکون بناء من غیر بان، أو جنایة من غیر جان؟. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 3، ح 11]
2- 890.. فی مجمع البیان و قد روی فی الحدیث عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال: لا تسبوا الدهر فان الله هو الدهر، و تأویله ان أهل الجاهلیة کانوا ینسبون الحوادث المجحفة و البلایا النازلة الی الدهر، فیقولون: فعل الدهر کذا و کانوا یسبون الدهر، فقال(علیه السلام): ان فاعل هذه الأمور هو الله تعالی فلا تسبوا فاعلها، و قیل معناه فان الله مصرف الدهر و مدبره، و الوجه الاول أحسن فان کلامهم مملو من ذلک، ینسبون افعال الله تعالی الی الدهر، قال الأصمعی: ذم أعرابی رجلا فقال: هو أکثر ذنوبا من الدهر، و قال کثیر: و کنت کذی رجلین رجل صحیحة و رجل رمی فیها الزمان فشلت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 4، ح 12]

سوره ی جاثیه، آیات 27 تا 37

متن:

وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ 27 وَ تَری کُلَّ أُمَّةٍ

جاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعی إِلی کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 28 هذا کِتابُنا یَنْطِقُ

عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 29 فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فی رَحْمَتِهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبینُ 30 وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا أَ فَلَمْ تَکُنْ آیاتی تُتْلی

عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمینَ 31 وَ إِذا قیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لا رَیْبَ

فیها قُلْتُمْ ما نَدْری مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلاَّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنینَ 32 وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا

وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 33 وَ قیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرینَ 34 ذلِکُمْ بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاةُ

الدُّنْیا فَالْیَوْمَ لا یُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ 35 فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ

الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمینَ 36 وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 37

لغات:

«کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً» یعنی بارکة علی الرکب یعنی هر امّتی در آن روز به زانو در می آید، و «جاثیة» به معنای مجتمعة می باشد، یعنی هر امّتی در آن روز جمع می شوند تا از نامه اعمال خود با خبر شوند، و «وَ حَاقَ بِهِم» یعنی حلّ بهم، و «ننساکم» یعنی نترککم فی العذاب کما ترکتم العمل للقائه، و «اتَّخَذْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ هُزُوًا» یعنی استهزئتم بآیات الله، و «وَ لَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ» یعنی لا یطلب منهم العتبی بالتوبة و لا یُقبل منهم الإنابة و العتبی منهم، «وَ لَهُ الْکِبْرِیَاء» یعنی أنّ العظمة مخصوصَة به سبحانه.

ص: 625

ترجمه:

مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین برای خداست و آن روز که قیامت برپا شود اهل باطل زیان می بینند! (27) در آن روز هر امّتی را می بینی (که از شدّت ترس و وحشت) بر زانو نشسته هر امّتی بسوی کتابش خوانده می شود، و (به آنها می گویند:) امروز جزای آنچه را انجام می دادید به شما می دهند! (28) این کتاب ما است که بحق با شما سخن می گوید (و اعمال شما را بازگو می کند) ما آنچه را انجام می دادید می نوشتیم! (29) امّا کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام

دادند، پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد می کند این همان پیروزی بزرگ است! (30) امّا کسانی که کافر شدند (به آنها گفته می شود:) مگر آیات من بر شما خوانده

نمی شد و شما استکبار کردید و قوم مجرمی بودید؟! (31) و هنگامی که گفته می شد: «وعده خداوند حقّ است، و در قیامت هیچ شکّی نیست»، شما می گفتید: «ما نمی دانیم قیامت چیست؟ ما تنها گمانی در این باره داریم، و به هیچ وجه یقین نداریم!» (32) و بدیهای اعمال شان برای آنان آشکار می شود، و سرانجام آنچه را استهزا می کردند آنها را فرامی گیرد! (33) و به آنها گفته می شود: «امروز شما را فراموش می کنیم همان گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید و جایگاه شما دوزخ است و هیچ یاوری ندارید! (34) این بخاطر آن است که شما آیات خدا را به مسخره گرفتید و زندگی دنیا شما را فریب داد! «امروز نه آنان را از دوزخ بیرون می آورند، و نه هیچ گونه عذری از آنها پذیرفته می شود! (35) پس حمد و ستایش مخصوص خداست، پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار همه جهانیان! (36)

و برای اوست کبریا و عظمت در آسمانها و زمین، و اوست عزیز و حکیم! (37)

ص: 626

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُم بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(1)

حسین بن بشّار گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: آیا خداوند از چیزی که هنوز به وجود نیامده آگاه است که اگر به وجود آید چگونه خواهد بود؟ امام(علیه السلام) فرمود:

خداوند عالم به همه چیزهاست، قبل از به وجود آمدن آن ها، چنان که می فرماید: «إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» و درباره ی اهل دوزخ می فرماید: «وَ لَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ»(2)، و خداوند می داند که اگر آنان به دنیا بازگردند به همان اعمال ناشایسته خود ادامه می دهند و در خواسته ی خود دروغگو هستند. و نیز هنگامی که ملائکه گفتند: «أَ تَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاء وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ» در پاسخ آنان فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»(3). بنابراین همواره خداوند عالم به همه ی چیزها بوده، قبل از آن که آن ها را خلق نماید، و همواره عالم و سمیع و بصیر به همه ی اشیا خواهد بود.(4)

ص: 627


1- 891.. سوره ی جاثیه، آیه ی 29.
2- 892.. سوره ی انعام، آیه ی 28.
3- 893.. سوره ی بقره، آیه ی 30.
4- 894.. حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ الْقُرَشِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ مَنْصُورُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْأَصْبَهَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ بَشَّارٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ أَ یَعْلَمُ اللَّهُ الشَّیْ ءَ الَّذِی لَمْ یَکُنْ أَنْ لَوْ کَانَ کَیْفَ کَانَ یَکُونُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی هُوَ الْعَالِمُ بِالْأَشْیَاءِ قَبْلَ کَوْنِ الْأَشْیَاءِ قَالَ؟عز؟ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ قَالَ لِأَهْلِ النَّارِ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ فَقَدْ عَلِمَ؟عز؟ أَنَّهُ لَوْ ردوهم [رَدَّهُمْ] لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ لَمَّا قَالَتْ أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ فَلَمْ یَزَلِ اللَّهُ؟عز؟ عِلْمُهُ سَابِقاً لِلْأَشْیَاءِ قَدِیماً قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَهَا فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّنَا وَ تَعَالَی عُلُوّاً کَبِیراً خَلَقَ الْأَشْیَاءَ وَ عِلْمُهُ بِهَا سَابِقٌ لَهَا کَمَا شَاءَ کَذَلِکَ رَبُّنَا لَمْ یَزَلْ عَالِماً سَمِیعاً بَصِیراً. [عیون، ج 1، ص 118، ح 8]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

هنگامی بنده خدا در قلب خویش به یاد خدا می افتد، خداوند این یادآوری را در

نامه عمل او ثبت می کند، و سپس روز پنجشنبه آن را به ملائکه نشان می دهد،

و ملائکه می گویند: «پروردگارا ما عمل این بنده را شماره و احصا نمودیم و چنین عملی را از او ندیدیم» و خداوند به آنان می فرماید: «بنده ی من در قلب خود مرا یاد نمود، و من عمل او را در نامه و صحیفه ی او ثبت نمودم» و این معنا را

خداوند در آیه «إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» بیان نموده است.(1)

«وَ قِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا وَ مَأْوَاکُمْ النَّارُ وَ مَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ …»(2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

نسیان در این آیه به معنای ترک است، یعنی همان گونه که شما آمادگی خود را برای ملاقات با پروردگارتان ترک کردید، ما نیز در این روز [قیامت] شما را نادیده می گیریم و شما را به حال خود رها می نماییم. سپس گوید: مقصود از «آیات الله» که آنان به استهزاء و مسخره گرفتند ائمّه(علیهم السلام) هستند که آنان را تکذیب نمودند و به استهزا گرفتند، و به این خاطر در قیامت از آتش دوزخ

ص: 628


1- 895.. روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «إذا ذکر العبد ربه فی قلبه، کتب الله له ذلک فی صحیفة، ثم یعارض الملائکة یوم الخمیس، فیریهم الله ذکر عبده له بقلبه، فیقول الملائکة: ربنا عمل هذا العبد قد أحصیناه، أما هذا العمل فما نعرفه. فیقول الرب: إن عبدی قد ذکرنی بقلبه فأثبته فی صحیفته، فذلک قوله تعالی: إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ». [تفسیر برهان، ج 5، ص 32، ح 2]
2- 896.. سوره ی جاثیه، آیات 34 و 35.

نجات پیدا نمی کنند، و خداوند آنان را نمی پذیرد و پاسخی به خواسته آنان نمی دهد.(1)

پاسخ به منکرین خداوند از زبان معصومین(علیهم السلام)

هشام بن حکم گوید:

منکر خدا [و زندیقی] به امام صادق(علیه السلام) گفت: دلیل بر وجود آفریدگار جهان چیست؟ امام(علیه السلام) به او فرمود: مخلوقات خداوند گواهی می دهند که آفریننده ای دارند.

سپس فرمود:

«آیا اگر تو ساختمان بزرگی را مشاهده کنی یقین نمی کنی که آن سازنده ای داشته است، گرچه تو او را مشاهده نکرده ای؟» زندیق کافر گفت: «خدایی که شما می گویی آفریدگار جهان است چیست و چگونه است؟» امام(علیه السلام) فرمود: او موجودی است که به مخلوق شباهت ندارد، و مقصود من از کلمه «شئ» و موجود، اثبات وجود اوست، جز آن که او جسم و صورت نیست و با حواسّ پنجگانه درک نمی شود، و تماسّ با او امکان ندارد، و عقول و افکار

ص: 629


1- 897.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ قِیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ أی نترککم فهذا نسیان الترک کَما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ ذلِکُمْ بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللَّهِ هُزُواً و هم الأئمة أی کذبتموهم و استهزأتم بهم فَالْیَوْمَ لا یُخْرَجُونَ مِنْها یعنی من النار وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ أی لا یجاوبون و لا یقبلهم الله فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ یعنی القدرة فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 295]

مردم نمی تواند ذات او را درک نماید، و روزگار از او نمی کاهد، و گذشت زمان او را تغییر نمی دهد ….(1)

ص: 630


1- 898.. ج، [الإحتجاج] رُوِیَ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ أَنَّهُ قَالَ کَانَ مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی أَتَی أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا الدَّلِیلُ عَلَی صَانِعِ الْعَالَمِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وُجُودُ الْأَفَاعِیلِ الَّتِی دَلَّتْ عَلَی أَنَّ صَانِعَهَا صَنَعَهَا أَ لَا تَرَی أَنَّکَ إِذَا نَظَرْتَ إِلَی بِنَاءٍ مُشَیَّدٍ مَبْنِیٍّ عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ بَانِیاً وَ إِنْ کُنْتَ لَمْ تَرَ الْبَانِیَ وَ لَمْ تُشَاهِدْهُ قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ هُوَ شَیْ ءٌ بِخِلَافِ الْأَشْیَاءِ ارْجِعْ بِقَوْلِی شَیْ ءٌ إِلَی إِثْبَاتِهِ وَ أَنَّهُ شَیْ ءٌ بِحَقِیقَةِ الشَّیْئِیَّةِ غَیْرَ أَنَّهُ لَا جِسْمٌ وَ لَا صُورَةٌ وَ لَا یُحَسُّ وَ لَا یُجَسُّ وَ لَا یُدْرَکُ بِالْحَوَاسِّ الْخَمْسِ لَا تُدْرِکُهُ الْأَوْهَامُ وَ لَا تَنْقُصُهُ الدُّهُورُ وَ لَا یُغَیِّرُهُ الزَّمَانُ. قَالَ السَّائِلُ فَإِنَّا لَمْ نَجِدْ مَوْهُوماً إِلَّا مَخْلُوقاً قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَوْ کَانَ ذَلِکَ کَمَا تَقُولُ لَکَانَ التَّوْحِیدُ مِنَّا مُرْتَفِعاً فَإِنَّا لَمْ نُکَلَّفْ أَنْ نَعْتَقِدَ غَیْرَ مَوْهُومٍ لَکِنَّا نَقُولُ کُلُّ مَوْهُومٍ بِالْحَوَاسِّ مُدْرَکٌ بِهَا تَحُدُّهُ الْحَوَاسُّ مُمَثَّلًا فَهُوَ مَخْلُوقٌ وَ لَا بُدَّ مِنْ إِثْبَاتِ صَانِعِ الْأَشْیَاءِ خَارِجاً مِنَ الْجِهَتَیْنِ الْمَذْمُومَتَیْنِ إِحْدَاهُمَا النَّفْیُ إِذْ کَانَ النَّفْیُ هُوَ الْإِبْطَالَ وَ الْعَدَمَ وَ الْجِهَةُ الثَّانِیَةُ التَّشْبِیهُ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِ الظَّاهِرِ التَّرْکِیبِ وَ التَّأْلِیفِ فَلَمْ یَکُنْ بُدٌّ مِنْ إِثْبَاتِ الصَّانِعِ لِوُجُودِ الْمَصْنُوعِینَ وَ الِاضْطِرَارِ مِنْهُمْ إِلَیْهِ أَنَّهُمْ مَصْنُوعُونَ وَ أَنَّ صَانِعَهُمْ غَیْرُهُمْ وَ لَیْسَ مِثْلَهُمْ إِذْ کَانَ مِثْلُهُمْ شَبِیهاً بِهِمْ فِی ظَاهِرِ التَّرْکِیبِ وَ التَّأْلِیفِ وَ فِیمَا یَجْرِی عَلَیْهِمْ مِنْ حُدُوثِهِمْ بَعْدَ أَنْ لَمْ یَکُونُوا وَ تَنَقُّلِهِمْ مِنْ صِغَرٍ إِلَی کِبَرٍ وَ سَوَادٍ إِلَی بَیَاضٍ وَ قُوَّةٍ إِلَی ضَعْفٍ وَ أَحْوَالٍ مَوْجُودَةٍ لَا حَاجَةَ بِنَا إِلَی تَفْسِیرِهَا لِثَبَاتِهَا وَ وُجُودِهَا. قَالَ السَّائِلُ فَأَنْتَ قَدْ حَدَدْتَهُ إِذْ أَثْبَتَّ وُجُودَهُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَمْ أَحْدُدْهُ وَ لَکِنْ أَثْبَتُّهُ إِذْ لَمْ یَکُنْ بَیْنَ الْإِثْبَاتِ وَ النَّفْیِ مَنْزِلَةٌ قَالَ السَّائِلُ فَقَوْلُهُ الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) بِذَلِکَ وَصَفَ نَفْسَهُ وَ کَذَلِکَ هُوَ مُسْتَوْلٍ عَلَی الْعَرْشِ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونَ الْعَرْشُ حَامِلًا لَهُ وَ لَا أَنَّ الْعَرْشَ مَحَلٌّ لَهُ لَکِنَّا نَقُولُ هُوَ حَامِلٌ لِلْعَرْشِ وَ مُمْسِکٌ لِلْعَرْشِ وَ نَقُولُ فِی ذَلِکَ مَا قَالَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فَثَبَّتْنَا مِنَ الْعَرْشِ وَ الْکُرْسِیِّ مَا ثَبَّتَهُ وَ نَفَیْنَا أَنْ یَکُونَ الْعَرْشُ وَ الْکُرْسِیُ حَاوِیاً لَهُ وَ أَنْ یَکُونَ؟عز؟ مُحْتَاجاً إِلَی مَکَانٍ أَوْ إِلَی شَیْ ءٍ مِمَّا خَلَقَ بَلْ خَلْقُهُ مُحْتَاجُونَ إِلَیْهِ قَالَ السَّائِلُ فَمَا الْفَرْقُ بَیْنَ أَنْ تَرْفَعُوا أَیْدِیَکُمْ إِلَی السَّمَاءِ وَ بَیْنَ أَنْ تَخْفِضُوهَا نَحْوَ الْأَرْضِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) ذَلِکَ فِی عِلْمِهِ وَ إِحَاطَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ سَوَاءٌ وَ لَکِنَّهُ؟عز؟ أَمَرَ أَوْلِیَاءَهُ وَ عِبَادَهُ بِرَفْعِ أَیْدِیهِمْ إِلَی السَّمَاءِ نَحْوَ الْعَرْشِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُ مَعْدِنَ الرِّزْقِ فَثَبَّتْنَا مَا ثَبَّتَهُ الْقُرْآنُ وَ الْأَخْبَارُ عَنِ الرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله) حِینَ قَالَ ارْفَعُوا أَیْدِیَکُمْ إِلَی اللَّهِ؟عز؟ وَ هَذَا تُجْمِعُ عَلَیْهِ فِرَقُ الْأُمَّةِ کُلُّهَا. [بحار، ج 3، ص 29]

هشام بن حکم گوید:

ابن ابی العوجای کافر و منکر خدا، خدمت امام صادق(علیه السلام) آمد، و امام(علیه السلام) به او فرمود: «ای ابن ابی العوجاء» آیا تو مخلوقی و یا غیرمخلوق؟» او گفت: من مخلوق نیستم. امام(علیه السلام) به او فرمود: «اگر مخلوق می بودی چگونه بودی؟» ابن ابی العوجاء پاسخی نداد و برخاست و از مجلس خارج شد.(1)

ابوشاکر دیصانی نزد امام صادق(علیه السلام) آمد و گفت: «آفریدگار جهان را برای من اثبات کنید» امام(علیه السلام) فرمود:

بنشین، و سپس تخم مرغی را از کودکی گرفت و به دیصانی فرمود: «این تخم

مرغ اطرافش بسته و دارای پوست ضخیمی است، و پس از این پوست ضخیم

پوست نازکی است، و پس از آن مایع روان سفید و نقره ای می باشد، و پس از آن،

پوست رقیقی است، و داخل آن پوست رقیق مایع روان زرد و طلایی وجود دارد،

و این دو مادّه ی روان مخلوط نمی شوند، در حالی که این تخم مرغ همین گونه

آفریده شده، و کسی در آن تصرّفی انجام نداده است، و کسی نمی داند آیا

سالم است و یا فاسد است، و کسی نمی داند از آن جوجه نر به وجود می آید یا

جوجه مادّه آیا تو فکر نمی کنی این تخم مرغ خالق و مدبّری داشته باشد؟».

ص: 631


1- 899.. ج، [الإحتجاج] عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ دَخَلَ ابْنُ أَبِی الْعَوْجَاءِ عَلَی الصّادق(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ الصّادق یَا ابْنَ أَبِی الْعَوْجَاءِ أَ مَصْنُوعٌ أَنْتَ أَمْ غَیْرُ مَصْنُوعٍ قَالَ لَسْتُ بِمَصْنُوعٍ فَقَالَ لَهُ الصّادق(علیه السلام) فَلَوْ کُنْتَ مَصْنُوعاً کَیْفَ کُنْتَ تَکُونُ فَلَمْ یُحِرِ ابْنُ أَبِی الْعَوْجَاءِ جَوَاباً وَ قَامَ وَ خَرَجَ. [بحارالأنوار، ج 3، ص 31]

پس دیصانی مدّتی سر به زیر افکند و سپس گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ

لَاشَرِیکَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ أَنَّکَ إِمَامٌ وَ حُجَّةٌ مِنَ اللَّهِ عَلی خَلْقِهِ،

وَ أَنَا تَائِبٌ مِمَّا کُنْتُ فِیهِ.»(1)

مؤّلف گوید:

ما در کتاب «راه خداشناسی» سخنان معصومین(علیهم السلام) را درباره خداشناسی بیان

نموده ایم، طالبین مراجعه فرمایند.(2)

مرحوم طبرسی در ذیل آیه «وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» گوید:

در حدیثی آمده: که خداوند می فرماید: «الْکِبْرِیَاءُ رِدَائِی وَ الْعَظَمَةُ إِزَارِی فَمَنْ نَازَعَنِی فِی وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَلْقَیْتُهُ فِی النَّارَ جَهَنَّم.»(3)

ص: 632


1- 900.. ج، [الإحتجاج] دَخَلَ أَبُو شَاکِرٍ الدَّیَصَانِیُّ وَ هُوَ زِنْدِیقٌ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ یَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ دُلَّنِی عَلَی مَعْبُودِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ اجْلِسْ فَإِذَا غُلَامٌ صَغِیرٌ فِی کَفِّهِ بَیْضَةٌ یَلْعَبُ بِهَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) نَاوِلْنِی یَا غُلَامُ الْبَیْضَةَ فَنَاوَلَهُ إِیَّاهَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَا دَیَصَانِیُّ هَذَا حِصْنٌ مَکْنُونٌ لَهُ جِلْدٌ غَلِیظٌ وَ تَحْتَ الْجِلْدِ الْغَلِیظِ جِلْدٌ رَقِیقٌ وَ تَحْتَ الْجِلْدِ الرَّقِیقِ ذَهَبَةٌ مَائِعَةٌ وَ فِضَّةٌ ذَائِبَةٌ فَلَا الذَّهَبَةُ الْمَائِعَةُ تَخْتَلِطُ بِالْفِضَّةِ الذَّائِبَةِ وَ لَا الْفِضَّةُ الذَّائِبَةُ تَخْتَلِطُ بِالذَّهَبَةِ الْمَائِعَةِ فَهِیَ عَلَی حَالِهَا لَمْ یَخْرُجْ مِنْهَا خَارِجٌ مُصْلِحٌ فَیُخْبِرَ عَنْ إِصْلَاحِهَا وَ لَمْ یَدْخُلْ فِیهَا دَاخِلٌ مُفْسِدٌ فَیُخْبِرَ عَنْ إِفْسَادِهَا لَا یُدْرَی لِلذَّکَرِ خُلِقَتْ أَمْ لِلْأُنْثَی تَنْفَلِقُ عَنْ مِثْلِ أَلْوَانِ الطَّوَاوِیسِ أَ تَرَی لَهَا مُدَبِّراً قَالَ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّکَ إِمَامٌ وَ حُجَّةٌ مِنَ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ أَنَا تَائِبٌ مِمَّا کُنْتُ فِیهِ. [بحارالأنوار، ج 3، ص 31]
2- 901.. راه خداشناسی، ص 36.
3- 902.. فی مجمع البیان «وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» و فی الحدیث: یقول الله سبحانه الکبریاء ردائی، و العظمة إزاری، فمن نازعنی واحدة منهما ألقیته فی نار جهنّم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 7، ح 22]

سوره ی احقاف

اشاره

محلّ نزول: مکّه.

به جز آیات 10 و 15 و 35 که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی جاثیه نازل شده است.(1)

تعداد آیات: 35 آیه به اعتقاد اهل کوفه، و 34 آیه به اعتقاد دیگران.

ثواب قرائت سوره ی احقاف

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که در روز جمعه سوره ی احقاف را بخواند، خداوند در دنیا ترسی بر او قرار

نمی دهد، و از فزع و وحشت بزرگ قیامت نیز او را ایمن می کند، إن شاء الله.(2)

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند به عدد هر مردی که روی زمین راه رفته

ده برابر به او حسنه و پاداش می دهد، و ده گناه از او محو می شود، و ده درجه به

ص: 633


1- 903.. تفسیر برهان؛ صافی.
2- 904.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ کُلَّ لَیْلَةٍ أَوْ کُلَّ جُمُعَةٍ سُورَةَ الْأَحْقَافِ لَمْ یُصِبْهُ اللَّهُ بِرَوْعَةٍ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [ثواب الأعمال، ص 114]

درجات او افزوده می گردد، و کسی که آن را بنویسد و بر خود و یا بر طفلی بیاویزد

و یا آن را بشوید و آب آن را به آن طفل بنوشاند، بدن او قوی و سالم باشد و از همه

حوادث ایمن شود و با اذن خداوند و فضل او در گهواره شاد به سر ببرد.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و با آب زمزم بشوید و بنوشد، نزد مردم محبوب

می شود، و سخن او مسموع خواهد بود، و هر چه را بشنود از یاد نبرد، و با اذن الهی

به مقاصد خود برسد، و امراض او برطرف گردد.(2)

ص: 634


1- 905.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة کتبت له من الحسنات بعدد کل رجل مشت علی الأرض عشر مرات، و محی عنه عشر سیئات، و رفع له عشر درجات، و من کتبها و علقها علیه، أو علی طفل، أو ما یرضع، أو سقاه ماءها، کان قویا فی جسمه، سالما مما یصیب الأطفال من الحوادث کلها، قریر العین فی مهده بإذن الله تعالی و منه علیه». [تفسیر برهان، ج 5، ص 35، ح 2]
2- 906.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها فی صحیفة و غسلها بماء زمزم، و شربها کان عند الناس محبوبا، و کلمته مسموعة، و لا یسمع شیئا إلّا وعاه، و تصلح لجمیع الأغراض، تکتب و تمحی و تغسل بها الأمراض، یسکن بها المرض بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 35، ح 4]

سوره ی احقاف، آیات 1 تا 15

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

حم 1 تَنْزیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ 2 ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی وَ الَّذینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ 3 قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ ائْتُونی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 4 وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجیبُ لَهُ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ 5 وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ کانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ کانُوا بِعِبادَتِهِمْ کافِرینَ 6 وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبینٌ 7 أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لی مِنَ اللَّهِ شَیْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفیضُونَ فیهِ کَفی بِهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ 8 قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْری ما یُفْعَلُ بی وَ لا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحی إِلَیَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ مُبینٌ 9 قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ کَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ

ص: 635

مِنْ بَنی إِسْرائیلَ عَلی مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ 10 وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدیمٌ 11 وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ بُشْری لِلْمُحْسِنینَ 12 إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ 13 أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ 14 وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی فی ذُرِّیَّتی

إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ 15

لغات:

«آیه» به معنای نشانه و دلالتی است که مایه ی تعجّب شود، و «أفاض القوم فی الحدیث إذا مضوا فیه، و اصل إفاضة به معنای دفع است، و أفاضوا من عرفات، یعنی اندفعوا منها، و حدیث مستفیض حدیث جاری و شایع است، و «بدع و بَدیع» به معنای ابداع و نوآوری است، و «إفک قدیم» ما تقادم وجوده یعنی اسطوره های پیشین، و در عرف متکلمین قدیم به معنای موجود لا أوّل لوجوده است، «و أوزِعنی» یعنی امنعنی عن الإنصراف، و «ایزاع» ایصال الشئ إلی القلب.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حم (1) این کتاب از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است! (2) ما آسمانها

ص: 636

و زمین و آنچه را در میان این دو است جز بحق و برای سرآمد معیّنی نیافریدیم امّا کافران از آنچه انذار می شوند روی گردانند! (3) به آنان بگو: «این معبودهایی را که غیر از خدا پرستش می کنید به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریده اند، یا شرکتی در آفرینش آسمانها دارند؟ کتابی آسمانی پیش از این، یا اثر علمی از گذشتگان برای من بیاورید (که دلیل صدق گفتار شما باشد) اگر راست می گویید!» (4) چه کسی گم راهتر است از آن کس که معبودی غیر خدا را می خواند که تا قیامت هم به او پاسخ نمی گوید و از خواندن آنها (کاملا) بی خبر است؟! (و صدای آنها را هیچ نمی شنود!) (5) و هنگامی که مردم محشور می شوند، معبودهای آنها دشمنانشان خواهند بود حتّی عبادت آنها را انکار می کنند! (6) هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده می شود، کافران در برابر حقّی که برای آنها آمده می گویند: «این سحری آشکار است!» (7) بلکه می گویند: «این آیات را بر خدا افترا بسته است!» بگو: «اگر من آن را بدروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است مرا رسوا کند و) شما نمی توانید در برابر خداوند از من دفاع کنید! او کارهایی را که شما در آن وارد می شوید بهتر می داند همین بس که خداوند گواه میان من و شما باشد و او آمرزنده و مهربان است!» (8) بگو: «من پیامبر نوظهوری نیستم و نمی دانم با من و شما چه خواهد شد من تنها از آنچه بر من وحی می شود پیروی می کنم، و جز بیم دهنده آشکاری نیستم!» (9) بگو: «به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خدا باشد و شما به آن کافر شوید، در حالی که شاهدی از بنی اسرائیل بر آن شهادت دهد، و او ایمان آورد و شما استکبار کنید (چه کسی گم راهتر از شما خواهد بود)؟! خداوند گروه ستمگر را هدایت نمی کند!» (10) کافران درباره مؤمنان چنین گفتند: «اگر (اسلام) چیز خوبی بود، هرگز آنها (در پذیرش آن) بر ما پیشی نمی گرفتند!» و چون خودشان بوسیله آن

ص: 637

هدایت نشدند می گویند: «این یک دروغ قدیمی است!» (11) و پیش از آن، کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (نشانه های آن را بیان کرده)، و این کتاب هماهنگ با نشانه های تورات است در حالی که به زبان عربی و فصیح و گویاست، تا ظالمان را بیم دهد و برای نیکوکاران بشارتی باشد! (12) کسانی که گفتند: «پروردگار ما اللَّه است»، سپس استقامت کردند، نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین می شوند. (13) آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن می مانند این پاداش اعمالی است که انجام می دادند. (14) ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد می گوید: «پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان من به سوی تو بازمی گردم و توبه می کنم، و من از مسلمانانم!» (15)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«قُلْ أَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّمَاوَاتِ اِئْتُونِی بِکِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

آیه فوق درباره ی مشرکین قریش است، و خداوند بر آنان احتجاج نموده، و به رسول خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: به آنان بگو: اگر راست می گویید به من نشان دهید

ص: 638


1- 907.. سوره ی احقاف، آیه ی 4.

آیا بت هایی که می پرستید چیزی را روی زمین آفریده اند، و یا در خلقت آسمان ها شرکتی داشته اند و یا…؟(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از کتاب در آیه فوق تورات و انجیل است، و مقصود از «أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ» علم اوصیای پیامبران می باشد.(2)

«وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّن یَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَی یَومِ الْقِیَامَةِ وَ هُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ * وَ إِذَا حُشِرَ النَّاسُ کَانُوا لَهُمْ أَعْدَاء وَ کَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ کَافِرِینَ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

کسانی که خورشید و ماه و ستارگان و چهار پایان و درختان و سنگ ها را پرستیده اند، هنگامی که در قیامت محشور می شوند، این معبودها دشمنان آنان خواهند بود، و نسبت به عبادت آنان کافر می شوند!!(4)

ص: 639


1- 908.. علی بن إبراهیم: یعنی قریشا عما دعاهم إلیه رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو معطوف علی قوله تعالی: فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ، إلی قوله تعالی: عادٍ وَ ثَمُودَ، ثم احتج الله علیهم، فقال: قُلْ لهم یا محمّد: أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ، یعنی الأصنام التی کانوا یعبدونها أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ، إلی قوله تعالی: إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ. [تفسیر برهان، ج 5، ص 36، ح 1]
2- 909.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی ائْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ قَالَ عَنَی بِالْکِتَابِ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ فَإِنَّمَا عَنَی بِذَلِکَ عِلْمَ أَوْصِیَاءِ الْأَنْبِیَاءِ(علیهم السلام). [کافی، ج 1، ص 476، ح 72]
3- 910.. سوره ی احقاف، آیات 5 و 6.
4- 911.. قال: من عبد الشمس و القمر و الکواکب و البهائم و الشجر و الحجر إذا حشر الناس کانت هذه الأشیاء لهم أعداء و کانوا بعبادتهم کافرین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 296]

«قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَ مَا أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی وَ لَا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی إِلَیَّ وَ مَا أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

… بسا دستوری از ناحیه خداوند می آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مدّتی به آن عمل می کرد، و سپس دستور دیگری می آمد و آن حضرت باز به اصحاب و امّت خود ابلاغ می نمود، از این رو بعضی از اصحاب گفتند: «یا رسول الله شما ما را به چیزی امرکردی و چون ما بر آن عادت نمودیم باز ما را به چیز دیگری امر کردی؟!» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سکوت نمود و این آیه نازل شد: «قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ ….»(2)

امام باقر و امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:

هنگامی که آیه فوق بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، قریش گفتند: «او که نمی داند در جنگ ها [و…] چه بر سر ما و او خواهد آمد، برای چه ما از او پیروی کنیم؟» پس این آیه نازل شد: «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِینا.»(3)

ص: 640


1- 912.. سوره ی احقاف، آیه ی 9.
2- 913.. أحمد بن أبی عبد الله البرقی عن أبیه محمّد بن خالد البرقی عن خلف بن حماد عن عمرو بن شمر عن جابر قال قلت لأبی جعفر(علیه السلام) کیف اختلف أصحاب النّبی(صلی الله علیه و آله) فی المسح علی الخفین فقال کان الرجل منهم یسمع من النّبی(صلی الله علیه و آله) الحدیث فیغیب عن الناسخ و لا یعرفه فإذا أنکر ما یخالف فی یدیه کبر علیه ترکه و قد کان الشی ء ینزل علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فیعمل به زمانا ثم یؤمر بغیره فیأمر به أصحابه و أمته حتی قال أناس یا رسول الله(صلی الله علیه و آله) إنک تأمرنا بالشی ء حتی إذا اعتدناه و جرینا علیه أمرتنا بغیره فسکت النّبی(صلی الله علیه و آله) عنهم فأنزل الله علیه قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ… إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحی إِلَیَّ وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ. [محاسن، ج 2، ص 299، ح 1]
3- 914.. سوره ی فتح، آیه ی 1.

سپس امام باقر و امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

آیه فوق این گونه نازل شده است: «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَی إِلَیَّ فی علیٍّ.»(1)

«قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِن کَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَ کَفَرْتُم بِهِ وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِّن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَی مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «شاهد» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و دلیل آن آیه «أَ فَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ»(3)، است که شاهد در این آیه امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

و نیز گوید:

مقصود از آیه (13) که می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ» استقامت بر ولایت علیّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(4)

ص: 641


1- 915.. ما روی مرفوعا عن محمّد بن خالد البرقی عن أحمد بن النضر عن أبی مریم عن بعض أصحابنا رفعه إلی أبی جعفر و أبی عبد الله(علیه السلام) قال لما نزلت علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ یعنی فی حروبه قالت قریش فعلی ما نتبعه و هو لا یدری ما یفعل به و لا بنا فأنزل الله إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً و قال قوله تعالی إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحی إِلَیَ فی علیٍّ هکذا أنزلت. [تأویل الآیات، ص 561]
2- 916.. سوره ی احقاف، آیه ی 10.
3- 917.. سوره ی هود، آیه ی 17.
4- 918.. وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ قال: الشاهد أمیر المؤمنین(علیه السلام) و الدلیل علیه فی سورة هود أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام) و قوله: إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ قال استقاموا علی ولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 296]

«وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ کُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّی إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ …»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت: «ای محمّد! خداوند تو را به مولودی از فاطمه بشارت می دهد و امّت تو آن مولود را بعد از تو می کشند!» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای جبرئیل بر پروردگارم سلام می رسانم، و مرا حاجتی به این مولود نیست» پس جبرئیل(علیه السلام) به آسمان صعود نمود و بازگشت و این خبر را باز تکرار نمود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: مرا در چنین مولودی حاجت

نیست. و در مرتبه سوّم جبرئیل فرود آمد و گفت: «پروردگارت تو را سلام می رساند و به تو بشارت می دهد که امامت و وصایت در ذریّه این مولود خواهد بود» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اکنون راضی شدم، و سپس به فاطمه(علیها السلام) پیغام داد: «خداوند مرا بشارت داد، که فرزندی به تو خواهد داد و پس از من، این امّت او را خواهند کشت» و فاطمه(علیها السلام) پاسخ داد: «مرا به چنین مولودی نیاز نیست» تا این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیغام داد: خداوند امامت و ولایت و وصایت را در ذریّه او قرار خواهد داد، و فاطمه(علیها السلام) فرمود: اکنون راضی شدم» از این رو خداوند درباره ی این مولود فرمود: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً …».

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر [آن مولود] گفته بود: «وَ أَصْلِحْ لِی ذُرِّیَّتِی» ذریّه او کلّاً امام می شدند تا این که فرمود:

امام حسین(علیه السلام) از مادر خود فاطمه شیر نخورد، و از هیچ زن دیگری نیز شیر نخورده،

ص: 642


1- 919.. سوره ی احقاف، آیه ی 15.

و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) انگشت در دهان او می گذارد و او می مکید و غذای دو روز و یا سه روز او

تأمین می شد، از این رو گوشت و خون امام حسین(علیه السلام) از گوشت و خون رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

رویید، و هیچ فرزندی جز امام حسین و عیسی؟سهما؟ شش ماهه به دنیا نیامد.(1)

مؤلّف گوید:

روایت فوق با اختلاف مختصری در کافی و علل الشرایع(2)، و مجالس شیخ و امالی او(3)، و کامل الزیارات(4)، و تأویل الآیات(5)، نقل شده است.

ص: 643


1- 920.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الزَّیَّاتِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ(علیه السلام) نَزَلَ عَلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِمَوْلُودٍ یُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ تَقْتُلُهُ أُمَّتُکَ مِنْ بَعْدِکَ فَقَالَ یَا جَبْرَئِیلُ وَ عَلَی رَبِّیَ السَّلَامُ لَا حَاجَةَ لِی فِی مَوْلُودٍ یُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ تَقْتُلُهُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی فَعَرَجَ ثُمَّ هَبَطَ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ فَقَالَ یَا جَبْرَئِیلُ وَ عَلَی رَبِّیَ السَّلَامُ لَا حَاجَةَ لِی فِی مَوْلُودٍ تَقْتُلُهُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی فَعَرَجَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) إِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ هَبَطَ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یُبَشِّرُکَ بِأَنَّهُ جَاعِلٌ فِی ذُرِّیَّتِهِ الْإِمَامَةَ وَ الْوَلَایَةَ وَ الْوَصِیَّةَ فَقَالَ قَدْ رَضِیتُ ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَی فَاطِمَةَ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُنِی بِمَوْلُودٍ یُولَدُ لَکِ تَقْتُلُهُ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی فَأَرْسَلَتْ إِلَیْهِ لَا حَاجَةَ لِی فِی مَوْلُودٍ مِنِّی تَقْتُلُهُ أُمَّتُکَ مِنْ بَعْدِکَ فَأَرْسَلَ إِلَیْهَا أَنَّ اللَّهَ قَدْ جَعَلَ فِی ذُرِّیَّتِهِ الْإِمَامَةَ وَ الْوَلَایَةَ وَ الْوَصِیَّةَ فَأَرْسَلَتْ إِلَیْهِ أَنِّی قَدْ رَضِیتُ فَ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی فَلَوْ لَا أَنَّهُ قَالَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی لَکَانَتْ ذُرِّیَّتُهُ کُلُّهُمْ أَئِمَّةً وَ لَمْ یَرْضَعِ الْحُسَیْنُ مِنْ فَاطِمَةَ(علیه السلام) وَ لَا مِنْ أُنْثَی کَانَ یُؤْتَی بِهِ النَّبِیَّ فَیَضَعُ إِبْهَامَهُ فِی فِیهِ فَیَمَصُّ مِنْهَا مَا یَکْفِیهَا الْیَوْمَیْنِ وَ الثَّلَاثَ فَنَبَتَ لَحْمُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) مِنْ لَحْمِ رَسُولِ اللَّهِ وَ دَمِهِ وَ لَمْ یُولَدْ لِسِتَّةِ أَشْهُرٍ إِلَّا عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ(علیه السلام) وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ؟سهما؟. [کافی، ج 1، ص 464، ح 4]
2- 921.. علل الشرایع، ج 1، ص 242، ح 3.
3- 922.. امالی شیخ، ج 2، ص 274.
4- 923.. کامل الزیارات، ص 122، باب 16، ح 4 و 5.
5- 924.. تأویل الآیات، ج 2، ص 578، ح 3 و 6.

در کتاب تأویل الآیات نقل شده:

یکی از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را عمر بن خطّاب در یکی از جنگ ها فرستاد و او شش ماه از خانواده ی خود دور بود و چون بازگشت فرزندی از همسر او به دنیا آمده بود، و او انکار نمود و همسر خود را نزد عمر آورد و گفت: با فاصله شش ماه این همسر من فرزندی به دنیا آورده است و می گوید: «این فرزند از تو می باشد» پس عمر به او گفت: ای زن چه می گویی؟ او گفت:

به خدا سوگند من جز از شوهر خود این فرزند را به دنیا نیاورده ام و این فرزند اوست و من فجور و گناهی نکرده ام. و نام آن هیثم بود. پس عمر به آن زن گفت: آیا شوهر تو راست می گوید؟ زن گفت: آری یا امیرالمؤمنین. پس عمر دستور داد تا گودالی کندند و آن زن را در آن گودال قرار دادند [تا او را سنگسار نمایند] و چون این خبر به امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسید آن حضرت فوراً نزد آن زن آمد و او را از گودال بیرون آورد و به عمر فرمود: خود را کنترل کن، این زن راست می گوید، چرا که خداوند در قرآن می فرماید: «وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا» یعنی مدّت بارداری و شیرخوارگی فرزند سی ماه است و خداوند درباره ی مدّت شیرخوارگی می فرماید: «وَ الْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ»(1)، یعنی مادرها دو سال کامل باید فرزندان خود را شیر بدهند، بنابراین دوران حمل می تواند شش ماه بوده باشد و خداوند دوران حمل و شیرخوارگی را سی ماه تعیین نموده، چنان که این حسین من با حمل شش ماه به دنیا آمده» پس عمر گفت: «لَو لَا عَلِیٌ لَهَلَکَ عُمَرُ.»(2)

ص: 644


1- 925.. سوره ی بقره، آیه ی 233.
2- 926.. و قوله وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً فقد جاء فی معنی ذلک حکومة وقعت لعمر بن الخطاب و قضی فیها أمیر المؤمنین(علیه السلام) بالحکمة و فصل الخطاب. و هی ما رواه أحمد بن هوذة الباهلی عن إبراهیم بن إسحاق النهاوندی عن عبد الله بن حماد الأنصاری عن نصر بن یحیی عن المقتبس بن عبد الرحمن عن أبیه عن جده قال کان رجل من أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) مع عمر بن الخطاب فأرسله فی جیش فغاب ستة أشهر ثم قدم و کان مع أهله ستة أشهر فعلقت منه فجاءت بولد لستة أشهر فأنکره فجاء بها إلی عمر فقال یا أمیر المؤمنین کنت فی البعث الذی وجهتنی فیه و تعلم أنی قدمت منذ ستة أشهر و کنت مع أهلی و قد جاءت بغلام و هو ذا و تزعم أنه منی فقال لها عمر ما ذا تقولین أیتها المرأة فقالت و الله ما غشینی رجل غیره و ما فجرت و إنه لابنه و کان اسم الرجل الهیثم فقال لها عمر أ حق ما یقول زوجک قالت قد صدق یا أمیر المؤمنین فأمر بها عمر أن ترجم فحفر لها حفیرة ثم أدخلها فیه فبلغ ذلک علیا(علیه السلام) فجاء مسرعا حتی أدرکها و أخذ بیدیها فسلها من الحفیرة ثم قال لعمر اربع علی نفسک إنها قد صدقت إن الله؟عز؟ یقول فی کتابه حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً فقال فی الرّضاع وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ فالحمل و الرّضاع ثلاثون شهرا و هذا الحسین ولد لستة أشهر فعندها قال عمر لو لا علی لهلک عمر. [تأویل الآیات، ص 565]

مؤلّف گوید:

خلفای غاصب از این گونه نادانی ها فراوان داشته اند و برخی از اهل تاریخ گفته اند: عمر بن خطّاب بیش از هفتاد مرتبه در قضایای گوناگون در اثر بی اطلاعی

و جهالت و نادانی نسبت به احکام الهی جمله فوق را تکرار نموده است و هرگز از روی تواضع نبوده، چنان که برخی از علمای اهل سنّت ادّعا می کنند و برای روشن شدن این معنا به کتاب «النصّ و الإجتهاد» مراجعه شود.

ص: 645

سوره ی احقاف، آیات 16 تا 28

متن:

أُولئِکَ الَّذینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ فی أَصْحابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذی کانُوا یُوعَدُونَ 16 وَ الَّذی قالَ لِوالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُما أَ تَعِدانِنی أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلی وَ هُما یَسْتَغیثانِ اللَّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَیَقُولُ ما هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ 17 أُولئِکَ الَّذینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرینَ 18 وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ لِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ 19 وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ 20 وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ 21 قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِکَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ 22 قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ 23 فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ ریحٌ فیها عَذابٌ أَلیمٌ 24 تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا یُری إِلاَّ مَساکِنُهُمْ کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمینَ 25 وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فیهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنی عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْ ءٍ إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 26 وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا ما حَوْلَکُمْ مِنَ الْقُری وَ صَرَّفْنَا الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ 27 فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا

عَنْهُمْ وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ ما کانُوا یَفْتَرُونَ 28

لغات:

«أحقاف» جمع حَقف به معنای رَمل فراوانی است که انباشته شده باشد و به اندازه کوه نباشد، و «عارض» ابر پهناور است، و «تَدمیر» به معنای اهلاک و ریختن

ص: 646

چیزی بر چیزهای دیگر است تا سبب خرابی و هلاکت آن ها شود، و «تمکین» اعطای مکنت و قدرت و آلت و سایر چیزهایی است که فاعل به آن احتیاج دارد، و بعضی گفته اند: تمکین به معنای برطرف کردن موانع است، و «قربان» هر چیزی است که به وسیله آن تقرّب به خداوند حاصل می شود و جمع آن قرابین است. مرحوم طبرسی سپس گوید: کلمه «اِن» در آیه «وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ …» به معنای مای نافیه است.

ترجمه:

آنها کسانی هستند که ما بهترین اعمال شان را قبول می کنیم و از گناهانشان می گذریم و در میان بهشتیان جای دارند این وعده راستی است که وعده داده می شدند. (16) و کسی که به پدر و مادرش می گوید: «اف بر شما! آیا به من وعده می دهید که من روز قیامت مبعوث می شوم؟! در حالی که پیش از من اقوام زیادی بودند (و هرگز مبعوث نشدند)! و آن دو پیوسته فریاد می کشند و خدا را به یاری می طلبند که: وای بر تو، ایمان بیاور که وعده خدا حق است امّا او پیوسته می گوید:» اینها چیزی جز افسانه های پیشینیان نیست! (17) آنها کسانی هستند که فرمان عذاب درباره آنان همراه اقوام (کافری) که پیش از آنان از جنّ و انس بودند مسلّم شده، چرا که همگی زیانکار بودند! (18) و برای هر کدام از آنها درجاتی است بر طبق اعمالی که انجام داده اند، تا خداوند کارهای شان را بی کم و کاست به آنان تحویل دهد و به آنها هیچ ستمی نخواهد شد! (19) آن روز که کافران را بر آتش عرضه می کنند (به آنها گفته می شود:) از طیّبات و لذائذ در زندگی دنیا خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید اما امروز عذاب ذلّت بار بخاطر استکباری که در زمین بناحق کردید و بخاطر گناهانی که انجام می دادید جزای شما خواهد بود! (20) (سرگذشت هود)

ص: 647

برادر قوم عاد را یاد کن، آن زمان که قومش را در سرزمین «احقاف» بیم داد در حالی که پیامبران زیادی قبل از او در گذشته های دور و نزدیک آمده بودند که: جز خدای یگانه را نپرستید! (و گفت:) من بر شما از عذاب روزی بزرگ می ترسم! (21) آنها گفتند: «آیا آمده ای که ما را (با دروغهایت) از معبودانمان بازگردانی؟! اگر راست می گویی عذابی را که به ما وعده می دهی بیاور!» (22) گفت: «علم (آن) تنها نزد خداست (و او می داند چه زمانی شما را مجازات کند) من آنچه را به آن فرستاده شده ام به شما می رسانم، (وظیفه من همین است!) ولی شما را قومی می بینیم که پیوسته در نادانی هستید!» (23) هنگامی که آن (عذاب الهی) را بصورت ابر گسترده ای

دیدند که بسوی درّه ها و آبگیرهای آنان در حرکت است (خوشحال شدند) گفتند: «این ابری است که بر ما می بارد!» (ولی به آنها گفته شد:) این همان چیزی است که برای آمدنش شتاب می کردید، تندبادی است (وحشتناک) که عذاب دردناکی در آن است! (24) همه چیز را بفرمان پروردگارش در هم میکوبد و نابود میکند (آری) آنها صبح کردند در حالی که چیزی جز خانه های شان به چشم نمی خورد ما این گونه گروه مجرمان را کیفر می دهیم! (25) ما به آنها [قوم عاد] قدرتی دادیم که به شما ندادیم، و برای آنان گوش و چشم و دل قرار دادیم (امّا به هنگام نزول عذاب) نه گوشها و چشم ها و نه عقلهای شان برای آنان هیچ سودی نداشت، چرا که آیات خدا را انکار می کردند و سرانجام آنچه را استهزا می کردند بر آنها وارد شد! (26) ما آبادیهایی را که پیرامون شما بودند نابود ساختیم، و آیات خود را بصورتهای گوناگون (برای مردم آنها) بیان کردیم شاید بازگردند! (27) پس چرا معبودانی را که غیر از خدا برگزیدند -- به گمان اینکه به خدا نزدیکشان سازد -- آنها را یاری نکردند؟! بلکه از میانشان گم شدند! این بود نتیجه دروغ آنها و آنچه افترا می بستند! (28)

ص: 648

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ الَّذِی قَالَ لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَّکُمَا أَ تَعِدَانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتْ الْقُرُونُ مِن قَبْلِی وَ هُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللَّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَیَقُولُ مَا هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ»(1)

جابر بن عبدالله انصاری گوید:

خداوند به دنبال ستایش از فرزندی مثل حسین بن علی؟سهما؟، از فرزند دیگری مانند عبدالرحمن بن ابی بکر مذمّت و نکوهش نموده است.

جابر بن یزید جعفی گوید:

من سخن جابر انصاری را نزد امام باقر(علیه السلام) مطرح نمودم و آن حضرت [در مورد عبدالرحمان بن ابوبکر چیزی نفرمود و] سخن خود را معطوف به امام حسین(علیه السلام) کرد و فرمود: ای جابر به خدا سوگند اگر امام حسین(علیه السلام) در دعای خود فرموده بود: «وَ أَصْلِحْ لِی ذُرِّیَّتِی» ذریّه او کلّاً امامان پاک می بودند، و لکن او در دعای خود فرمود: «وَ أَصْلِحْ لِی فی ذُرِّیَّتِی» از این رو برخی از فرزندان او یکی پس از دیگری امام شدند و خداوند به واسطه آنان حجّت را بر مردم تمام نمود.(2)

ص: 649


1- 927.. سوره ی احقاف، آیه ی 17.
2- 928.. حدثنی العبّاس بن محمّد قال حدثنی الحسن بن سهل بإسناد رفعه إلی جابر بن یزید عن جابر بن عبد الله قال ثم أتبع الله جل ذکره مدح الحسین بن علی(علیه السلام) بذم عبد الرحمن بن أبی بکر قال جابر بن یزید نقلت هذا الحدیث لأبی جعفر(علیه السلام) فقال أبو جعفر(علیه السلام) یا جابر و الله لو سبقت الدعوة من الحسین «و أصلح لی ذریتی» لکان ذریته کلهم أئمة و لکن سبقت الدعوة أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی فمنهم الأئمة(علیه السلام) واحد فواحد فثبت الله بهم حجته. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 297]

برخی از مفسّرین گفته اند:

آیه فوق مربوط به هر کافری است که عاقّ پدر و مادر خود شده باشد.(1)

«وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیَوْمَ

تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا کُنتُمْ تَفْسُقُونَ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

در قیامت کافران را بر آتش دوزخ عرضه می کنند و به آنان گفته می شود: شما در دنیا بهره های خود را بردید و خوردید و آشامیدید، و لباس [های زیبا] پوشیدید، و بر مرکب ها [ی زرّین] سوار شدید. سپس گوید: این آیه درباره ی بنی امیّه نازل شده است. و مقصود از «عَذَابَ الْهُونِ» عطش آنان می باشد.(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) حلوایی از خرما و روغن آوردند و آن حضرت از خوردن آن خودداری نمود و فرمود: آن را حرام نمی کنم ولکن می ترسم نفس من مایل به آن بشود و بخواهم آن را تهیّه نمایم. و سپس این آیه را تلاوت نمود: «أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها.»(4)

ص: 650


1- 929.. و قیل الآیة عامة فی کل کافر عاق لوالدیه. [مجمع البیان، ج 9، ص 132]
2- 930.. سوره ی احقاف، آیه ی 20.
3- 931.. قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها قال أکلتم و شربتم و لبستم و رکبتم و هی فی بنی فلان فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ قال العطش بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 298]
4- 932.. قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ بِلَالٍ الْمُهَلَّبِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَاشِدٍ الْأَصْفَهَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ شِمْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَیْمُونٍ الْمَکِّیُّ مَوْلَی بَنِی مَخْزُومٍ عَنْ جَعْفَرٍ الصّادق بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِیهِ(علیه السلام) إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) أُتِیَ بِخَبِیصٍ فَأَبَی أَنْ یَأْکُلَهُ فَقَالُوا لَهُ أَ تُحَرِّمُهُ قَالَ لَا وَ لَکِنِّی أَخْشَی أَنْ تَتُوقَ إِلَیْهِ نَفْسِی فَأَطْلُبَهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ -- أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها. [امالی مفید، ص 134، ح 2]

احنف بن قیس گوید:

وارد بر معاویه شدم و او برای من شیرینی ها و ترشی هایی آورد که من تعجّب نمودم، و سپس نوعی از شیرینی آورد که من آن را ندیده بودم و من به او گفتم: این چیست؟ معاویه گفت: «غذایی است از مرغ آبی و مغز حیوان که با روغن پسته و شکر آمیخته شده است» پس من گریان شدم و معاویه گفت: برای چه گریه می کنی؟ گفتم: به یاد علیّ(علیه السلام) افتادم که روزی نزد او بودم و چون وقت افطار رسید از من خواست که با او افطار کنم، سپس فرمود تا کیسه ی مهر زده ای را آوردند، و من گفتم: این چیست؟ فرمود: این سویق آرد جو می باشد. گفتم: آیا ترسیده ای کسی ببرد و یا بخل ورزیده ای نسبت به آن؟ فرمود: هیچ کدام ولکن ترسیده ام که حسن و حسین آن را به روغن آمیخته سازند. گفتم: مگر حرام است که چنین کنند؟ فرمود: حرام نیست ولکن بر پیشوایان حق، واجب است که خود را با ضعیف ترین مردم تطبیق بدهند، تا فقر برای فقیر سخت نباشد، پس معاویه گفت: کسی را به یاد آوردی که مقام و فضیلت او قابل انکار نیست.(1)

ص: 651


1- 933.. ابن شهر آشوب: قال الأحنف بن قیس: دخلت علی معاویة، فقدم إلی من الحلو و الحامض ما کثر تعجبی منه، ثم قدم لونا ما أدری ما هو، فقلت: ما هذا؟ فقال: مصارین البط محشوة بالمخ، قد قلی بدهن الفستق، و ذر علیه الطبرزد، فبکیت، فقال: ما یبکیک؟ فقلت ذکرت علیا(علیه السلام)، بینا أنا عنده، فحضر وقت إفطار فسألنی المقام، إذ دعا بجراب مختوم، فقلت: ما هذا الجراب؟ قال: «سویق الشعیر»، فقلت: خفت علیه أن یؤخذ، أو بخلت به؟ قال: «لا و لا أحدهما، لکنی خفت أن یلینه الحسن و الحسین بسمن أو زیت». قلت: محرم هو؟ قال: «لا، و لکن یجب علی أئمة الحق أن یقتدوا بالقسم من ضعفة الناس کیلا یطغی بالفقیر فقره»، فقال معاویة: ذکرت من لا ینکر فضله. [تفسیر برهان، ج 5، ص 45، ح 3]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) همواره به مردم نان گندم و گوشت اطعام می نمود، و چون به منزل خود باز می گشت، نان جو و زیت و سرکه می خورد.(1)

محمّد بن قیس گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند علیّ(علیه السلام) مانند غلامان غذا می خورد و مانند آنان می نشست، او دو پیراهن می خرید و به غلام خود [قنبر] می فرمود: آن پیراهن بهتر را تو بردار و آن دیگری را خود می پوشید، و اگر آستین آن از انگشتانش بلندتر بود و یا از کعب پا تجاوز می کرد آن را قطع می نمود و پنج سال حاکم بود و هرگز آجری بر روی آجری نگذارد، و چون از دنیا رفت چیزی از او به ارث نماند، او به مردم نان گندم و گوشت اطعام می کرد، و چون به منزل باز می گشت نان جو و زیت و سرکه می خورد….(2)

ص: 652


1- 934.. الباقر(علیه السلام) فی خبر کان(علیه السلام) لیطعم خبز البر و اللحم و ینصرف إلی منزله و یأکل خبز الشعیر و الزیت و الخل. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 99]
2- 935.. روی محمّد بن قیس عن أبی جعفر الباقر(علیه السلام) أنه قال و الله إن کان علی(علیه السلام) لیأکل أکلة العبد و یجلس جلسة العبد و إن کان یشتری القمّیصین فیخیر غلامه خیرهما ثم یلبس الآخر فإذا جاز أصابعه قطعه و إذا جاز کعبه حذفه و لقد ولی خمس سنین ما وضع آجرة علی آجرة و لا لبنة علی لبنة و لا أورث بیضاء و لا حمراء و إن کان لیطعم الناس علی خبز البر و اللحم و ینصرف إلی منزله فیأکل خبز الشعیر و الزیت و الخل و ما ورد علیه أمران کلاهما لله؟عز؟ فیه رضی إلّا أخذ بأشدهما علی بدنه و لقد أعتق ألف مملوک من کد یمینه تربت منه یداه و عرق فیه وجهه و ما أطاق عمله أحد من الناس بعده و إن کان لیصلی فی الیوم و اللیلة ألف رکعة و إن کان أقرب الناس شبها به علی بن الحسین(علیه السلام) ما أطاق عمله أحد من الناس بعده. [مجمع البیان، ج 9، ص 133]

مؤلّف گوید:

روایات درباره ی زهد امیرالمؤمنین و فرزندان او(علیهم السلام) فراوان است، به کتاب «میزان الحق» مراجعه شود.

«وَ اذْکُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَ قَدْ خَلَتْ النُّذُرُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ»(1)

در کتاب خرائج و جرایح نقل شده که مهدی عبّاسی (یعنی هارون الرشید) دستور داد تا در راه مکّه برای حجّاج چاهی حفر کنند، و پس از یکصد قامت انسان که حفر

کردند ناگهان به فضای بازی رسیدند که انتهای آن معلوم نبود و دارای ظلمت و تاریکی بود و صدای بادی از آن شنیده می شد، پس دو نفر را داخل آن فضای تاریک فرستادند و چون خارج شدند رنگ صورت های شان تغییر نموده بود و گفتند:

«ما در آنجا هوا و فضای وسیعی یافتیم و خانه هایی وجود داشت و اجساد مردها و زنان و حیواناتی مانند شتر و گاو و گوسفند را دیدیم و با هر کدام تماس گرفتیم مانند پودر و غبار بود».

سپس گوید: از علما سؤال کردیم و احدی از آنان چیزی درباره ی آن ها نمی دانستند، تا این که موسی بن جعفر(علیه السلام) وارد بر هارون شد، و آن حضرت فرمود: «آن ها اصحاب احقاف یعنی بقیّه قوم عاد بوده اند، که عذاب بر آنان نازل شده و زمین آنان را در بر گرفته است» سپس همان اوصافی که آن دو نفر گفته بودند را آن حضرت نیز بیان فرمود.(2)

ص: 653


1- 936.. سوره ی احقاف، آیه ی 21.
2- 937.. فی الخرائج و الجرائح ان المهدی الخلیفة أمر بحفر بئر بقرب قبر العبادی «1» لعطش الحاج هناک، فحفروا أکثر من مأة قامة، فبینما هم یحفرون إذ خرقوا خرقا و إذا تحته هواء لا یدری قعره و هو مظلم، و للریح فیه دوی فأدلوا رجلین فلما خرجا تغیرت ألوانهما فقالا: رأینا هواء [واسعا] و رأینا بیوتا قائمة و رجالا و نساء وابلا و بقرا و غنما، و کلما مسسنا شیئا رأیناه هباء فسألنا الفقهاء عن ذلک فلم یدر أحد ما هو، فقدم ابو الحسن موسی بن جعفر(علیه السلام) علی المهدی فسأله عن ذلک، فقال: هؤلائک أصحاب الأحقاف، و هم بقیة من قوم عاد، ساخت بهم منازلهم و ذکر علی مثل قول الرجلین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 18، ح 29]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیه «أَ جِئْتَنَا لِتَأْفِکَنَا عمّا کان یعبد آباؤنا فَأْتِنَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الصّادقینَ» گوید:

پیامبر این مردم حضرت هود(علیه السلام) بوده و شهرهای آنان سبز و آباد و برکات فراوانی داشته [و به خاطر گناه] خداوند هفت سال آنان را گرفتار بی آبی نمود و شهرهای شان خشکید و حضرت هود(علیه السلام) به آنان فرمود: «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ … وَ لاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِینَ»، و آنان سرکشی کرده و ایمان نیاوردند و خداوند به حضرت هود وحی نمود: که عذاب الهی در وقت فلانی بر آنان نازل خواهد شد «رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ …» و چون زمان عذاب فرا می رسد، آنان ابری را به طرف خود در حرکت می بینند و خشنود می شوند و می گویند: «هَذَا عَارِضٌ مُّمْطِرُنَا» یعنی اکنون از این ابر بارانی برای ما می بارد، و هود(علیه السلام) به آنان می فرماید: «بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ» یعنی بلکه این همان عذابی است که شما درخواست می کردید و می گفتید: «فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الصّادقینَ» و این بادی است که در آن عذاب دردناکی خواهد بود و هر چیزی را به امر پروردگار خود نابود می نماید، چنان که خداوند می فرماید: «فَأَصْبَحُوا لَا یُرَی إِلَّا مَسَاکِنُهُمْ».

ص: 654

سپس مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

این اخبار قرآنی از قضایای امّت های گذشته و عذاب و هلاکت آنان، برای بیدار باش و ترساندن امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) است.(1)

سوره ی احقاف، آیات 29 تا 35

متن:

وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلی قَوْمِهِمْ مُنْذِرینَ 29 قالُوا یا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ وَ إِلی طَریقٍ مُسْتَقیمٍ 30 یا قَوْمَنا أَجیبُوا داعِیَ اللَّهِ وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ 31 وَ مَنْ لا یُجِبْ داعِیَ اللَّهِ فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءُ أُولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ 32 أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذی خَلَقَ

ص: 655


1- 938.. فی تفسیر علی بن إبراهیم ثم حکی الله؟عز؟ قول قوم عاد قالوا أ جئتنا لتأفکنا ای تزیلنا عما کان یعبد آباؤنا فأتنا بما تعدنا من العذاب ان کنت من الصّادقین و کان نبیهم هود و کانت بلادهم کثیرة الخیر خصبة فحبس الله عنهم المطر سبع سنین حتی أجدبوا و ذهب خیرهم من بلادهم، و کان هو یقول لهم ما حکی الله: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ» الی قوله «وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ» فلم یؤمنوا و عتوا فأوحی الله الی هود: انه یأتیهم العذاب فی وقت کذا و کذا ریح فیها عذاب الیم، فلما کان ذلک الوقت نظروا الی سحاب قد أقبلت، ففرحوا فقالوا: هذا عارض ممطرنا الساعة نمطر فقال لهم هود: بل هو ما استعجلتم به ریح فی قوله: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْ ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها» فلفظه عام و معناه خاص لأنها ترکت أشیاء کثیرة لم تدمرها، و انما دمرت ما لهم کله فکان کما قال الله؟عز؟: فَأَصْبَحُوا لا یُری إِلَّا مَساکِنُهُمْ و کل هذه الاخبار من هلاک الأمم تخویف و تحذیر لامة محمّد(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 18، ح 30]

السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی بَلی إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 33 وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلی وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ 34 فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ

فَهَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ 35

لغات:

«صَرَفْنَا إِلَیْکَ» یعنی أملنا إلیک، و «نَفَر» کمتر از ده تا را گویند، و «أَنصِتُوا» یعنی أسکتوا لإستماعه، و «فَلَمَّا قُضِیَ» یعنی فلمّا فرغ من قرائته، و «ولّوا» یعنی انصرفوا، و «وَ یُجِرْکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ» یعنی یمنعکم من العذاب الألیم، و «و لم یَعیَ» یعنی لم یتعب بخلقهنّ،و «أُوْلُوا الْعَزْمِ» یعنی ذو الجِدّ و الثبات، و «أُوْلُوا الْعَزْمِ» نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد(علیه و علی آله و(علیهم السلام)) هستند، و «فَاسِقُونَ» یعنی خارجون عن أمر الله.

ترجمه:

(به یاد آور) هنگامی که گروهی از جنّ را به سوی تو متوجّه ساختیم که قرآن را بشنوند وقتی حضور یافتند به یکدیگر گفتند: «خاموش باشید و بشنوید!» و هنگامی که پایان گرفت، به سوی قوم خود بازگشتند و آنها را بیم دادند! (29) گفتند: «ای قوم ما! ما کتابی را شنیدیم که بعد از موسی نازل شده، هماهنگ با نشانه های کتاب های پیش از آن، که به سوی حقّ و راه راست هدایت می کند. (30) ای قوم ما! دعوت کننده الهی را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا گناهانتان را ببخشد و شما را از عذابی دردناک پناه دهد! (31) و هر کس به دعوت کننده الهی پاسخ نگوید، هرگز

ص: 656

نمی تواند از چنگال عذاب الهی در زمین فرار کند، و غیر از خدا یار و یاوری برای او نیست چنین کسانی در گم راهی آشکارند!» (32) آیا آنها نمی دانند خداوندی

که آسمانها و زمین را آفریده و از آفرینش آنها ناتوان نشده است، می تواند مُردگان را زنده کند؟! آری او بر هر چیز تواناست! (33) روزی را به یاد آور که کافران را بر آتش عرضه می دارند (و به آنها گفته می شود:) آیا این حقّ نیست؟! می گویند: «آری، به پروردگارمان سوگند (که حقّ است)!» (در این هنگام خداوند) می گوید: «پس عذاب را بخاطر کفرتان بچشید!» (34) پس صبر کن آن گونه که پیامبران «اولو العزم» صبر کردند، و برای (عذاب) آنان شتاب مکن! هنگامی که وعده هایی را که به آنها داده می شود ببینند، احساس می کنند که گویی فقط ساعتی از یک روز (در دنیا) توقّف داشتند این ابلاغی است برای همگان آیا جز قوم فاسق هلاک می شوند؟! (35)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَی قَوْمِهِم مُّنذِرِینَ …»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیات فوق حاکی از ایمان آوردن جنّیان است، و سبب نزول این آیات این بوده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مکّه به بازار عکاظ رفت، و زید بن حارثه با او بود، و مردم را دعوت به اسلام می کرد و احدی او را اجابت ننمود، و چون به مکّه بازگشت و به وادی مجنّه رسید، در نیمه شب مشغول تهجّد به قرآن شد، و گروهی از جنّ به او برخورد نمودند و چون قرائت او را شنیدند به همدیگر گفتند: «أَنصِتُوا»، یعنی ساکت شوید، و چون قرائت آن حضرت به پایان

ص: 657


1- 939.. سوره ی احقافن آیات 32-29.

رسید، آنان به سوی قوم خود بازگشتند، و مردم را انذار کردند و گفتند:

«ما کتابی را شنیدیم که بعد از موسی نازل شده است و کتاب های آسمانی دیگر را مانند تورات و انجیل تصدیق می نماید، و مردم را به حق و به صراط مستقیم هدایت می نماید، پس شما دعوت کننده خدا [یعنی حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و یا قرآن] را اجابت کنید» پس گروهی از آنان نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و مسلمان شدند و ایمان آوردند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شرایع اسلام را به آنان تعلیم نمود و این سوره نازل شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یک نفر را والی و نماینده خود در بین آنان قرار داد، و آنان همواره نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می آمدند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمود تا معارف اسلام را به آنان تعلیم نماید. بنابراین اجنّه نیز مانند مردم، برخی مؤمن، و برخی کافر، و برخی ناصبی و دشمن اهل بیت(علیهم السلام) و برخی یهودی و یا نصرانی و یا مجوسی هستند و این ها از فرزندان «جانّ» می باشند.(1)

ص: 658


1- 940.. و قوله: وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ إلی قوله أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ فهذا کله حکایة عن الجن و کان سبب نزول هذه الآیة أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) خرج من مکة إلی سوق عکاظ و معه زید بن حارثة یدعو الناس إلی الإسلام فلم یجبه أحد و لم یجد من یقبله، ثم رجع إلی مکة فلما بلغ موضعا یقال له وادی مجنة تهجد بالقرآن فی جوف اللیل فمر به نفر من الجن فلما سمعوا قراءة رسول الله(صلی الله علیه و آله) استمعوا له فلما سمعوا قراءته قال بعضهم لبعض أَنْصِتُوا یعنی اسکتوا فَلَمَّا قُضِیَ أی فرغ رسول الله(صلی الله علیه و آله) من القراءة وَلَّوْا إِلی قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ قالُوا یا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا کِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَ إِلی طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ یا قَوْمَنا أَجِیبُوا داعِیَ اللَّهِ وَ آمِنُوا بِهِ إلی قوله أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ فجاءوا إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأسلموا و آمنوا و علمهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) شرائع الإسلام، فأنزل الله علی نبیه «قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ» السورة کلها فحکی الله قولهم و ولی علیهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) منهم و کانوا یعودون إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی کل وقت فأمر رسول الله(صلی الله علیه و آله) أمیر المؤمنین(علیه السلام) أن یعلمهم و یفقههم فمنهم مؤمنون و منهم کافرون و ناصبون و یهود و نصاری و مجوس و هم ولد الجان. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 299]

از موسی بن جعفر(علیه السلام) سؤال شد: آیا مؤمنین از جنّ داخل بهشت می شوند؟ امام(علیه السلام) فرمود:

داخل بهشت نمی شوند، و لکن خداوند بین بهشت و جهنّم جایی دارد که در آنجا مؤمنین از جنّ و فسّاق از شیعه قرار خواهند گرفت.(1)

یکی از علمای یهود به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: خداوند شیاطین را برای سلیمان مسخّر نمود، و آنان از او اطاعت می کردند و برای او هر چیزی که می خواست -- از محراب ها و عکس ها و مجسّمه های غیرحیوان و انسان -- می ساختند، آیا برای پیامبر شما نیز چنین چیزی بوده است؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

آری برای او آنچه گفتی و بهتر از آن بوده، چرا که شیاطین و جنّیان کافر بودند، و از سلیمان به اجبار اطاعت می کردند، ولکن نسبت به پیامبر ما مؤمن بودند و از او اطاعت می نموند.

سپس فرمود:

نه نفر از اشراف جنّ -- که یکی از آنان از جنّ نصیبین بود و بقیّه از بنی عمرو بن عامر احجر -- به نام های: شَضاء، و مَضاء، و هَملَکان و مَرزبان، و مازمان، و نضاء، و هاضب و عمرو بودند، و خداوند درباره ی آنان می فرماید: «وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ» و این ها همان نه نفر بودند.

سپس فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در منطقة «بَطن النخل» بود و آنان نزد او آمدند و ایمان آوردند و

ص: 659


1- 941.. و سئل العالم(علیه السلام) عن مؤمنی الجن أ یدخلون الجنة فقال لا و لکن لله حظائر بین الجنة و النار یکون فیها مؤمنو الجن و فساق الشیعة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 300]

اعتذار نمودند، از این که گمان کرده بودند: خداوند هرگز احدی را معبوث به پیامبری نمی کند، و هفتاد و یک هزار نفر از آنان با آن حضرت بیعت کردند که نسبت به نماز و روزه و زکات و حجّ و جهاد و خیرخواهی از مسلمانان، پایدار باشند، و عذرخواهی نمودند از این که درباره ی خداوند سخن خلافی گفته اند، و این بالاتر از آنچه است که خداوند به سلیمان(علیه السلام) عطا نموده است، آری منزّه است خدایی که آنان را برای نبوّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) مسخّر و مطیع نمود، بعد از آن که متمرّد و نافرمان بودند و گمان می کردند که خدا را فرزندی است، بنابراین، پیامبر ما محمّد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله) مبعوث به جنّ و انس شد و امّت او بی نهایت می باشند.(1)

ص: 660


1- 942.. قَالَ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا سُلَیْمَانُ سُخِّرَتْ لَهُ الشَّیَاطِینُ یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ قَالَ لَهُ عَلِیٌّ(علیه السلام) لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ لَقَدْ أُعْطِیَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) أَفْضَلَ مِنْ هَذَا إِنَّ الشَّیَاطِینَ سُخِّرَتْ لِسُلَیْمَانَ وَ هِیَ مُقِیمَةٌ عَلَی کُفْرِهَا -- وَ لَقَدْ سُخِّرَتْ لِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) الشَّیَاطِینُ بِالْإِیمَانِ فَأَقْبَلَ إِلَیْهِ مِنَ الْجِنَّةِ التِّسْعَةُ مِنْ أَشْرَافِهِمْ وَاحِدٌ مِنْ جِنِّ نَصِیبِینَ وَ الثَّمَانُ مِنْ بَنِی عَمْرِو بْنِ عَامِرٍ مِنَ الْأَحِجَّةِ مِنْهُمْ شضاه وَ مضاه وَ الْهَمْلَکَانُ وَ الْمَرْزُبَانُ وَ المأزمان وَ نَضَاهُ وَ هَاضِبٌ وَ هضب وَ عَمْرٌو وَ هُمُ الَّذِینَ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ اسْمُهُ فِیهِمْ -- وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ وَ هُمُ التِّسْعَةُ -- فَأَقْبَلَ إِلَیْهِ الْجِنُّ وَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) بِبَطْنِ النَّخْلِ فَاعْتَذَرُوا بِأَنَّهُمْ ظَنُّوا کَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً وَ لَقَدْ أَقْبَلَ إِلَیْهِ أَحَدٌ وَ سَبْعُونَ أَلْفاً مِنْهُمْ -- فَبَایَعُوهُ عَلَی الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ نُصْحِ الْمُسْلِمِینَ وَ اعْتَذَرُوا بِأَنَّهُمْ قَالُوا عَلَی اللَّهِ شَطَطاً وَ هَذَا أَفْضَلُ مِمَّا أُعْطِیَ سُلَیْمَانُ فَسُبْحَانَ مَنْ سَخَّرَهَا لِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) بَعْدَ أَنْ کَانَتْ تَتَمَرَّدُ وَ تَزْعُمُ أَنَّ لِلهِ وَلَداً وَ لَقَدْ شَمَلَ مَبْعَثُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مَا لَا یُحْصَی. [احتجاج، ص 222]

«فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

آقای پیامبران و مرسلین پنج نفر هستند، و آنان «أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» می باشند، و عالَم بر اساس مقام و منزلت آنان برقرار است، و آنان: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد(صلی الله علیه و آله) و علی جمیع الأنبیاء می باشند.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

نخستین وصیّ پیامبر در روی زمین هبة الله یعنی شیث فرزند و وصیّ آدم بوده است، و هر پیامبری آمده وصیّ و جانشینی داشته است، و جمیع پیامبران یکصد و بیست [و چهار] هزار نفر بودند، و پنج نفر آنان [صاحب شریعت و] أولوالعزم بوده اند مانند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد(صلی الله علیه و آله). و علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) نیز هبة الله [و بخشش خداوند] به محمّد(صلی الله علیه و آله) بوده و او وارث علم اوصیا و علوم کسانی که قبل از او آمده اند می باشد، چنان که محمّد(صلی الله علیه و آله) وارث علوم پیامبران پیشین می باشد، و بر قائمه عرش نوشته شده: حمزه اسدالله و اسد رسوله و سیّدالشهدا می باشد، و بر گوشواره ی عرش نوشته شده: علیّ(علیه السلام) امیرالمؤمنین است، و این حجّت ماست در مقابل کسانی که حق ما و میراث ما را انکار می کنند.

ص: 661


1- 943.. سوره ی احقاف، آیه ی 35.
2- 944.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْخَثْعَمِیِّ عَنْ هِشَامٍ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ سَادَةُ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ خَمْسَةٌ وَ هُمْ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ عَلَیْهِمْ دَارَتِ الرَّحَی -- نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ. [کافی، ج 1، ص 175، ح 3]

سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«وَ مَا مَنَعَنَا مِنَ الْکَلَامِ وَ أَمَامَنَا الْیَقِینُ فَأَیُّ حُجَّةٍ تَکُونُ أَبْلَغَ مِنْ هَذَا؟»(1)

سماعة بن مهران گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مقصود از «أولوالعزم» در آیه «فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»، کیانند؟ فرمود: «نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد، (صلوات الله علیهم) می باشند. گفتم: به چه خاطر آنان أولوالعزم می باشند؟ فرمود: به خاطر این که، نوح، دارای کتاب و شریعت بود، و پیامبران پس از او به کتاب و شریعت او عمل کردند، تا این که ابراهیم(علیه السلام) با صحف و شریعت جدید و دستور ترک شریعت نوح(علیه السلام) آمد، گرچه کافر به شریعت او نبود، و هر پیامبری پس از ابراهیم(علیه السلام) آمد به شریعت و صحف ابراهیم(علیه السلام) عمل نمود، تا این که موسی(علیه السلام) با تورات و شریعت جدید و دستور ترک شریعت و صحف ابراهیم(علیه السلام) آمد، و هر پیامری پس از موسی آمد، به تورات و شریعت موسی عمل نمود، تا این که عیسی(علیه السلام) با انجیل و شریعت جدید و دستور ترک شریعت موسی(علیه السلام) آمد، و هر پیامبری پس از عیسی(علیه السلام) آمد،

ص: 662


1- 945.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ أَوَّلَ وَصِیٍّ کَانَ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ -- هِبَةُ اللَّهِ بْنُ آدَمَ وَ مَا مِنْ نَبِیٍّ مَضَی إِلَّا وَ لَهُ وَصِیٌّ وَ کَانَ جَمِیعُ الْأَنْبِیَاءِ مِائَةَ أَلْفِ نَبِیٍّ وَ عِشْرِینَ أَلْفَ نَبِیٍّ مِنْهُمْ خَمْسَةٌ أُولُو الْعَزْمِ -- نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مُحَمَّدٌ(علیه السلام) وَ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ کَانَ هِبَةَ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ وَ وَرِثَ عِلْمَ الْأَوْصِیَاءِ وَ عِلْمَ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ أَمَا إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ عِلْمَ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ عَلَی قَائِمَةِ الْعَرْشِ مَکْتُوبٌ -- حَمْزَةُ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ فِی ذُؤَابَةِ الْعَرْشِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فَهَذِهِ حُجَّتُنَا عَلَی مَنْ أَنْکَرَ حَقَّنَا وَ جَحَدَ مِیرَاثَنَا وَ مَا مَنَعَنَا مِنَ الْکَلَامِ وَ أَمَامَنَا الْیَقِینُ فَأَیُّ حُجَّةٍ تَکُونُ أَبْلَغَ مِنْ هَذَا. [کافی، ج 1، ص 224، ح 2]

به شریعت عیسی و انجیل او عمل کرد، تا این که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) با قرآن و شریعت جدید [و دستور ترک شرایع پیشین] آمد، و حلال او تا قیامت حلال خواهد بود، و حرام او نیز تا قیامت حرام می باشد، و این پنج نفر، پیامبران أولوالعزم می باشند.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

معنای «أُوْلُوا الْعَزْمِ» این است که آنان از پیامبران دیگر نسبت به اقرار به یگانگی خداوند و نبوّت پیامبران قبل از خود و بعد از خود پیشی گرفتند، و عزم بر صبر و تحمّل آزار و تکذیب مردم را پیدا کردند.(2)

ص: 663


1- 946.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلَ اللَّهِ؟عز؟ -- فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ فَقَالَ نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) قُلْتُ کَیْفَ صَارُوا أُولِی الْعَزْمِ قَالَ لِأَنَّ نُوحاً بُعِثَ بِکِتَابٍ وَ شَرِیعَةٍ وَ کُلُّ مَنْ جَاءَ بَعْدَ نُوحٍ أَخَذَ بِکِتَابِ نُوحٍ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّی جَاءَ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) بِالصُّحُفِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْکِ کِتَابِ نُوحٍ لَا کُفْراً بِهِ فَکُلُّ نَبِیٍّ جَاءَ بَعْدَ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) أَخَذَ بِشَرِیعَةِ إِبْرَاهِیمَ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِالصُّحُفِ حَتَّی جَاءَ مُوسَی بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْکِ الصُّحُفِ وَ کُلُّ نَبِیٍّ جَاءَ بَعْدَ مُوسَی(علیه السلام) أَخَذَ بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّی جَاءَ الْمَسِیحُ(علیه السلام) بِالْإِنْجِیلِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْکِ شَرِیعَةِ مُوسَی وَ مِنْهَاجِهِ فَکُلُّ نَبِیٍّ جَاءَ بَعْدَ الْمَسِیحِ أَخَذَ بِشَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّی جَاءَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) فَجَاءَ بِالْقُرْآنِ وَ بِشَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ فَحَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَهَؤُلَاءِ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ(علیهم السلام). [کافی، ج 2، ص 17، ح 2]
2- 947.. و معنی أولی العزم أنهم سبقوا الأنبیاء إلی الإقرار بالله و الإقرار بکل نبی کان قبلهم و بعدهم و عزموا علی الصبر مع التکذیب و الأذی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 300]
یادآوری ها:

مولّف گوید:

یادآوری می شود که جز در جلد اوّل، در بقیّه ی مجلّدات از ترجمه ی آیة الله مکارم شیرازی زید عزّه استفاده شده است. ضمناً لغات نیز جز در جلد اوّل -- که از

لغت نامه های گوناگونی استفاده گردیده -- در بقیّه ی مجلّدات تنها از تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی رضوان الله تعالی علیه استفاده شده است؛ جز

مواردی که لغتی را آن مرحوم معنا نکرده بوده و نگارنده از جاهای دیگری مانند بحارالانوار و تفسیر صافی و تفسیر شبّر و غیره استفاده کرده اند. همچنین به

لغت نامه های معروف، به خاطر شبهه ی عدم اعتبار شرعی آن ها مراجعه نکردیم.

(والله العالم)

پایان جلد هفتم تفسیر اهل البیت علیهم السلام

ص: 664

جلد 8

مشخصات کتاب

سرشناسه:حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -

عنوان و نام پديدآور:تفسیر اهل البیت علیهم السلام/ تالیف سیدمحمد حسینی بهارانچی.

مشخصات نشر:قم: انتشارات مطیع، 1393 -

مشخصات ظاهری:9ج.

شابک:280000 ريال: ج.1 978-600-7107-24-9 : ؛ ج.3 978-600-7107-56-0 : ؛ ج.4 978-600-7107-51-5 : ؛ 500000 ریال: ج.5 978-600-7107-83-6 : ؛ ج.6 978-600-9900-04-6 : ؛ ج.7 978-600-9900-08-4 : ؛ 1200000 ﷼: ج.8 978-600-9900-09-1 : ؛ ج.9 978-600-990014-5 :

يادداشت:ج. 4 و 6 - 8 (چاپ اول: 1397) (فیپا).

يادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1397).

يادداشت:ج.8 (چاپ اول: 1399)

يادداشت:ج.9 (چاپ اول: 1398) (فیپا).

یادداشت:کتابنامه.

مندرجات:ج.1. سوره مبارکه حمد و بقره.- ج.4. سوره های مبارکه یونس- هود - یوسف - رعد - ابراهیم - حجر- نحل و اسراء.- ج.5. سوره های مبارکه کهف - مریم سلام الله علیها- طه - انبیاء - حج - مومنون و نور.- ج.6. سوره های فرقان - شعراء - نمل - قصص - عنکبوت - روم - لقمان - سجده - احزاب و سبأ.- ج.7. سوره های فاطر - یس - صافات - ص - زمر - غافر - فصلت - شوری - زخرف - دخان - جاثیه -احقاف.- ج.8. سوره های مبارکه محمد صلی الله علیه و آله - فتح - حجرات - ق- ذاریات - طور- نجم - قمر - الرحمن- واقعه - حدید - مجادله - حشر - ممتحنه - صف - جمعه - منافقین - تغابن - طلاق - تحریم

موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14

Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century

رده بندی کنگره:BP98/ح3ت7 1393

رده بندی دیویی:297/179

شماره کتابشناسی ملی:4922990

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام)

[جلد 8]

سوره های مبارکه محمّد(صلی الله علیه و آله)، فتح، حجرات، ق، ذاریات، طور، نجم، قمر، الرّحمن، واقعه، حدید، مجادله، حشر، ممتحنه، صف، جمعه، منافقین،تغابن، طلاق، تحریم.

تالیف خادم اهل البیت(علیه السلام)

سیّد محمّد (سیّد قاسم)حسینی بهارانچی.

ص: 4

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین وصلواته الدآئمّة علی خاتم النّبییّن و علی اله الائمّة المیامین و الاوصیآء المرضیّین، سیّما الامام المنتظر و الحجّة الثّانی عشر روحی و ارواح العالمین لتراب مقدّمه الفدآء، سمیّ المصطفی و کنیّ المرتضی، الّذی یملاء الله به الارض قسطًا وعدلًا، کما ملئت ظلمًا و جورًا، و لعنة الله الدآئمّة علی اعدآئهم و مخالفیهم

و منکری فضآئلهم و امامتهم اجمعین

الی یوم الدّین.

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)

سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیات 1 تا 28 13

سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیات 29 تا 38 46

سوره ی فتح

سوره ی فتح، آیات 1 تا 17 59

سوره ی فتح، آیات 18 تا 29 82

سوره ی حجرات

سوره ی حجرات، آیات 1 تا 18 116

سوره ی ق

سوره ی ق، آیات 1 تا 19 157

سوره ی ق، آیات 20 تا 45 182

ص: 7

سوره ی ذاریات

سوره ی ذاریات، آیات 1 تا 23 207

سوره ی ذاریات، آیات 24 تا 48 218

سوره ی ذاریات، آیات 49 تا 60 225

سوره ی طور

سوره ی طور، آیات 1 تا 28 245

سوره ی نجم

سوره ی نجم، آیات 1 تا 32 263

سوره ی نجم، آیات 33 تا 62 290

سوره ی قمر

سوره ی قمر، آیات 1 تا 31 307

سوره ی قمر، آیات 32 تا 55 325

سوره ی الرّحمٰن

سوره ی الرحمن، آیات 1 تا 13 336

سوره ی الرحمن، آیات 14 تا 45 340

سوره ی الرحمن، آیات 46 تا 71 360

ص: 8

سوره ی واقعه

سوره ی واقعه، آیات 1 تا 56 390

سوره ی واقعه، آیات 57 تا 96 416

سوره ی حدید

سوره ی حدید، آیات 1 تا 15 433

سوره ی مُجادله

سوره ی مُجادله، آیات 1 تا 10 488

سوره ی مُجادله، آیات 14 تا 22 519

سوره ی حشر

سوره ی حشر، آیات 1 تا 9 533

سوره ی حشر، آیات 11 تا 24 551

سوره ی مُمتحنه

سوره ی ممتحنه، آیات 1 تا 5 568

سوره ی ممتحنه، آیات 6 تا 13 574

سوره ی صف

سوره ی صف، آیات 1 تا 8 587

ص: 9

سوره ی جمعه

سوره ی جمعه، آیات 1 تا 11 612

سوره ی منافقین

سوره ی منافقین، آیات 1 تا 11 631

سوره ی تغابن

سوره ی تغابن، آیات 1 تا 18 649

سوره ی طلاق

سوره ی طلاق، آیات 1 تا 12 666

سوره ی تحریم

سوره ی تحریم، آیات 1 تا 12 686

فهرست مطالب ▪

ص: 10

سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)

اشاره

سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)(1) محلّ نزول: مدینه، به جز آیه ی 13 که در راه هجرت به مدینه نازل شد.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی حدید نازل شده است.

تعداد آیات: 38 آیه.

ثواب قرائت سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله) ابو بصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله) را بخواند هرگز تردید و شکّی در دین خود پیدا نخواهد نمود، و مبتلای به فقر و نیازمندی نخواهد شد، و از هیچ سلطانی هراس پیدا نخواهد نمود، و همواره از شکّ و تردید و کفر سالم خواهد ماند، تا از دنیا برود، و هنگامی که از دنیا می رود خداوند هزار هزار ملک را مأمور می کند که در قبر او صلوات بفرستند و پاداش آن صلوات برای او باشد، و پس از خارج شدن از قبر، او را همراهی می کنند تا به محلّ امن الهی برسانند، و او همواره در امان خدا و امان حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) خواهد بود.(2)

ص: 11


1- 1.. به این سوره، سوره ی قِتٰال نیز گفته می شود.
2- 2.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی الْمِعْزَی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَمْ یَرْتَبْ أَبَداً وَ لَمْ یَدْخُلْهُ شَکٌّ فِی دِینِهِ أَبَداً وَ لَمْ یَبْلُهُ اللَّهُ بِفَقْرٍ أَبَداً وَ لَا خَوْفٍ مِنْ سُلْطَانٍ أَبَداً وَ لَمْ یَزَلْ مَحْفُوظاً مِنَ الشَّکِّ وَ الْکُفْرِ أَبَداً حَتَّی یَمُوتَ فَإِذَا مَاتَ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ فِی قَبْرِهِ أَلْفَ مَلَکٍ یُصَلُّونَ فِی قَبْرِهِ وَ یَکُونُ ثَوَابُ صَلَاتِهِمْ لَهُ وَ یُشَیِّعُونَهُ حَتَّی یُوقِفُونَهُ مَوْقِفَ الْأَمْنِ عِنْدَ اللَّهِ؟عز؟ وَ یَکُونُ فِی أَمَانِ اللَّهِ وَ أَمَانِ مُحَمَّدٍ ص. [ثواب الأعمال، ص 144]

و از آن حضرت(علیه السلام) نقل شده:

اگر کسی این سوره را بنویسد و با خود داشته باشد از شرّ اجنّه محفوظ خواهد ماند، و در خواب و بیداری در امان خواهد بود، و اگر بر روی سر خود قرار بدهد، از شرّ هر دزد و راهزنی -- با اذن خداوند -- حفظ خواهد شد.(1) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، هنگامی که از قبر خارج می شود، به هر طرف نگاه کند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را می بیند، و بر خداوند حقّ است که او را از نهرهای بهشتی سیراب نماید، و کسی که آن را بنویسد و با خود داشته باشد، به برکت آن در خواب و بیداری از هر خطر و محذوری در امان خواهد بود.(2)

ص: 12


1- 3.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها و علقها علیه دفع عنه الجان، و أمن فی نومه و یقظته و إذا جعلها إنسان علی رأسه کفی شر کل طارق بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 53، ح 4]
2- 4.. و فی (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة لم یول وجهه جهة إلّا رأی فیه وجه رسول الله(صلی الله علیه و آله) إذا خرج من قبره، و کان حقا علی الله تعالی أن یسقیه من أنهار الجنة، و من کتبها و علقها علیه، أمن فی نومه و یقظته من کل محذور ببرکتها». [تفسیر برهان، ج 5، ص 53، ح 2]

سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیات 1 تا 28

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ 1 وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ 2 ذلِکَ بِأَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ 3 فَإِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِکَ وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ 4 سَیَهْدیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ 5 وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ 6 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ 7 وَ الَّذینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ 8 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ 9 أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکافِرینَ أَمْثالُها 10 ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی

ص: 13

الَّذینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرینَ لا مَوْلی لَهُمْ 11 إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْویً لَهُمْ 12 وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْیَتِکَ الَّتی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ 13 أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ 14 مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی وَ لَهُمْ فیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ 15 وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّی إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ قالُوا لِلَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِکَ الَّذینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ 16 وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ 17 فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ 18 فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْواکُمْ 19 وَ یَقُولُ الَّذینَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَ ذُکِرَ فیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلی لَهُمْ 20 طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ 21 فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ 22 أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ 23 أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها 24 إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُمْ 25 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطیعُکُمْ فی بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ 26 فَکَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ 27 ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ 28 ¬Kj

ص: 14

لغات:

«بال» به معنای حال و شأن و قلب آمده، و «خَطَر ببالی کذا» یعنی خطر بقلبی کذا، و «بال» مفردی است که جمع ندارد، و «اِثخان» کشتن فراوان و غلبه بر دشمن است، و «اَثخَنَه المرض» یعنی اِشتدّ علیه، و «وَثاق» اسم مصدر از ایثاق است، و «أوثَقَه ایثاقاً و وثاقاً» اِذا اشتدّ أسره کی لا یفکّ، و «أوزار» به معنای سلاح است، و اصل «وِزر» چیزی است که انسان به دوش می گیرد، و به این خاطر سلاح را، وِزر گویند که انسان آن را حمل می کند، و «تَعس» به معنای انحطاط است، و «عثار و اتعاس و ازلال و ادحاض»، به معنای سقوط و لغزش غیر قابل تحمّل است، و نجات و قیام از آن را انتعاش و استقامة گویند، و اگر به پا نخیزد به آن تَعس گفته می شود، و «مَثوی» به معنای منزل است، و ثوی بالمکان یعنی اقام به، و به زن «أم مثوی» گفته می شود، به خاطر این که همواره در منزل می ماند، و «اَمعاء» جمع مِعا می باشد، و در حدیث آمده که «الْمُؤْمِنُ یَأْکُلُ فِی مِعَاءٍ وَاحِدٍ، وَ الْکَافِرُ یَأْکُلُ فِی سَبْعَةِ أَمْعَاءٍ»(1) و برای آن وجوهی از معنا گفته شده و بهترین آن ها این است که این جمله مَثَل زهد مؤمن است در دنیا در مقابل حرص کافر بر دنیا، و «أهواء» جمع هوا به معنای شهوت نفس است، و «أشراط» به معنای علامات است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر کسانی که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، (خداوند) اعمال شان را نابود می کند! (1) و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شده -- و همه حقّ است و از سوی پروردگارشان -- نیز ایمان آوردند، خداوند گناهانشان را می بخشد و کارشان را اصلاح می کند! (2) این

ص: 15


1- 5.. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 406.

بخاطر آن است که کافران از باطل پیروی کردند، و مؤمنان از حقّی که از سوی پروردگارشان بود تبعیّت نمودند این گونه خداوند برای مردم مثَلهای (زندگی) آنان را بیان می کند! (3) و هنگامی که با کافران (جنایت پیشه) در میدان جنگ رو به رو شدید گردنهای شان را بزنید، (و این کار را هم چنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید در این هنگام اسیران را محکم ببندید سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه [غرامت] بگیرید (و این وضع باید هم چنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا می خواست خودش آنها را مجازات می کرد، اما می خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمال شان را از بین نمی برد! (4) بزودی آنان را هدایت نموده و کارشان را اصلاح می کند (5) و آنها را در بهشت (جاویدانش) که اوصاف آن را برای آنان بازگو کرده وارد می کند. (6) ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند و گامهایتان را استوار می دارد. (7) و کسانی که کافر شدند، مرگ بر آنان! و اعمال شان نابود باد! (8) این بخاطر آن است که از آنچه خداوند نازل کرده کراهت داشتند از این رو خدا اعمال شان را حبط و نابود کرد! (9) آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که قبل از آنان بودند چگونه بود؟! خداوند آنها را هلاک کرد و برای کافران امثال این مجازاتها خواهد بود! (10) این برای آن است که خداوند مولا و سرپرست کسانی است که ایمان آوردند امّا کافران مولایی ندارند! (11) خداوند کسانی را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وارد باغهایی از بهشت می کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است در حالی که کافران از متاع زودگذر دنیا بهره می گیرند و همچون چهارپایان می خورند، و سرانجام آتش دوزخ

ص: 16

جایگاه آنهاست! (12) و چه بسیار شهرهایی که از شهری که تو را بیرون کرد نیرومندتر بودند ما همه آنها را نابود کردیم و هیچ یاوری نداشتند! (13) آیا کسی که دلیل روشنی از سوی پروردگارش دارد، همانند کسی است که زشتی اعمالش در نظرش آراسته شده و از هوای نفس شان پیروی می کنند؟! (14) توصیف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده، چنین است: در آن نهرهایی از آب صاف و خالص که بدبو نشده، و نهرهایی از شیر که طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهایی از شراب (طهور) که مایه لذّت نوشندگان است، و نهرهایی از عسل مصفّاست، و برای آنها در آن از همه انواع میوه ها وجود دارد و (از همه بالاتر) آمرزشی است از سوی پروردگارشان! آیا اینها همانند کسانی هستند که همیشه در آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده می شوند که اندرونشان را از هم متلاشی می کند؟! (15) گروهی از آنان به سخنانت گوش فرامی دهند، امّا هنگامی که از نزد تو خارج می شوند به کسانی که علم و دانش به آنان بخشیده شده (از روی استهزا) می گویند: «(این مرد) الان چه گفت؟!» آنها کسانی هستند که خداوند بر دلهای شان مُهر نهاده و از هوای نفس شان پیروی کرده اند (از این رو چیزی نمی فهمند)! (16) کسانی که هدایت یافته اند، خداوند بر هدایت شان می افزاید و روح تقوا به آنان می بخشد! (17) آیا آنها [کافران] جز این انتظاری دارند که قیامت ناگهان فرا رسد (آن گاه ایمان آورند)، در حالی که هم اکنون نشانه های آن آمده است اما هنگامی که بیاید، تذکّر (و ایمان) آنها سودی نخواهد داشت! (18) پس بدان که معبودی جز «اللَّه» نیست و برای گناه خود و مردان و زنان باایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را می داند! (19) کسانی که ایمان آورده اند می گویند: «چرا سوره ای نازل نمی شود (که در آن فرمان جهاد باشد)؟!» امّا هنگامی که سوره واضح و روشنی نازل می گردد که درآن سخنی از جنگ است، منافقان بیماردل را می بینی که همچون کسی که در

ص: 17

آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه می کنند پس مرگ و نابودی برای آنان سزاوارتر است! (20) (ولی) اطاعت و سخن سنجیده برای آنان بهتر است و اگر هنگامی که فرمان جهاد قطعی می شود به خدا راست گویند (و از در صدق و صفا درآیند) برای آنها بهتر می باشد! (21) اگر (از این دستورها) روی گردان شوید، جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید؟! (22) آنها کسانی هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته، گوشهای شان را کر و چشم های شان را کور کرده است! (23) آیا آنها در قرآن تدبّر نمی کنند، یا بر دلهای شان قفل نهاده شده است؟! (24) کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشت شان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است! (25) این بخاطر آن است که آنان به کسانی که نزول وحی الهی را کراهت داشتند گفتند: «ما در بعضی از امور از شما پیروی می کنیم؟» در حالی که خداوند پنهانکاری آنان را می داند. (26) حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان (مرگ) بر صورت و پشت آنان می زنند و جانشان را می گیرند؟! (27) این بخاطر آن است که آنها از آنچه خداوند را به خشم می آورد پیروی کردند، و آنچه را موجب خشنودی اوست کراهت داشتند از این رو (خداوند) اعمال شان را نابود کرد! (28)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ * وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ آمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بَالَهُمْ»(1) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

آیه اوّل این سوره درباره ی اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شده که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرتد شدند، و حقّ اهل بیت آن حضرت را غصب نمودند، و از امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ولایت او جلوگیری کردند، و خداوند اعمال آنان را باطل نمود، و جهادشان با دشمن و یاری آنان نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بی ارزش شد.(2) سپس علیّ بن ابراهیم با سند خود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد از رسول

ص: 18


1- 6.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیات 1 و 2.
2- 7.. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ نزلت فی الذین ارتدوا بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و غصبوا أهل بیته حقهم و صدوا عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) و عن ولایة الأئمة(علیه السلام) أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ أی أبطل ما کان تقدم منهم مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) من الجهاد و النصرة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 300]

خدا(صلی الله علیه و آله) در مسجد بین اصحاب آن حضرت با صدای بلند آیه «الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ»، را تلاوت نمود و ابن عبّاس به او گفت: یا ابالحسن برای چه این آیه را تلاوت نمودی؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «آیه ای از قرآن را خواندم» ابن عبّاس گفت: قطعاً هدفی از خواندن آن داشتی؟ فرمود: آری خداوند متعال می فرماید: «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا»(1)، سپس فرمود: «ای ابن عبّاس آیا تو دیدی و شهادت می دهی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ابوبکر را خلیفه خود قرار داده باشد؟» ابن عبّاس گفت: من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشنیدم که کسی را جز شما خلیفه خود قرار داده باشد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: پس چرا با من بیعت نکردی [و با ابوبکر بیعت نمودی؟] ابن عبّاس گفت: مردم درباره ی خلافت ابوبکر، اجتماع نمودند و من نیز همانند آنان با او بیعت نمودم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: اجتماع شما در بیعت با ابوبکر مانند اجتماع بنی اسرائیل برای پرستش گوساله است و شما به همین وسیله گرفتار فتنه و

ص: 19


1- 8.. سوره ی حشر، آیه ی 7.

امتحان شدید، و مثَلَ شما مثل همان کسانی است که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَّ یُبْصِرُونَ * صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ.»(1)و(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

در سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله) آیه ای درباره ی ماست، و آیه ای درباره ی بنی امیّه است.(3) امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

هر کس بخواهد فضل ما را بر دشمنانمان بداند، باید سوره محمّد(صلی الله علیه و آله) را بخواند چرا که در این سوره آیه ای درباره ی ما و آیه ای درباره ی دشمنان ما می باشد.(4)

ص: 20


1- 9.. سوره ی بقره، آیات 17 و 18.
2- 10.. أخبرنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد عن الحسن بن العبّاس الحریشی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) بعد وفاة رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی المسجد و الناس مجتمعون بصوت عال «الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» فقال له ابن عبّاس: یا أبا الحسن لم قلت ما قلت قال قرأت شیئا من القرآن، قال لقد قلته لأمر، قال نعم إن الله یقول فی کتابه «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» أ فتشهد علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) أنه استخلف فلانا قال: ما سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) أوصی إلّا إلیک، قال: فهلا بایعتنی قال: اجتمع الناس علیه فکنت منهم، فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام) کما اجتمع أهل العجل علی العجل هاهنا فتنتم و مثلکم کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 301]
3- 11.. ذکر محمّد بن العبّاس فی تأویلها ما رواه عن أحمد بن محمّد بن سعید عن أحمد بن الحسن عن أبیه عن حسین بن مخارق عن أبیه عن سعد بن طریف و أبی حمزة عن الأصبغ عن علی(علیه السلام) أنه قال سورة محمّد(صلی الله علیه و آله) آیة فینا و آیة فی بنی أمیة. [تأویل الآیات، ص 567]
4- 12.. و قال أیضا حدثنا أحمد بن محمّد الکاتب عن حمید بن الربیع عن عبیدة بن موسی قال أخبرنا فطر عن إبراهیم بن أبی الحسن موسی(علیه السلام) أنه قال من أراد فضلنا علی عدونا فلیقرأ هذه السورة التی یذکر فیها الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ فینا آیة و فیهم آیة إلی آخرها. [تأویل الآیات، ص 567]

مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب از امام باقر و امام صادق؟سهما؟ نقل نموده که فرموده اند:

مقصود از «الَّذِینَ کَفَرُوا …» بنی امیّه است، و مقصود از «وَ صَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ» جلوگیری از ولایت علی بن ابیطالب(علیه السلام) می باشد.(1) «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ آمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بَالَهُمْ * ذَلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِن رَّبِّهِمْ»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

آیه فوق «وَ آمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَی مُحَمَّدٍ فی علّیٍّ …» نازل شده است.(3) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» درباره ی ابوذرّ و سلمان و عمّار و مقداد نازل شده، چرا که آنان پیمان و بیعت خود را [نسبت به خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام)] نقض نکردند، و به آنچه بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شده بود ایمان داشتند، و بر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) که از ناحیه خداوند نازل شده

ص: 21


1- 13.. جعفر و أبو جعفر(علیه السلام) فی قوله إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی بنی أمیة وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ عن ولایة علی بن أبی طالب. [مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 72]
2- 14.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیات 2 و 3.
3- 15.. أخبرنا الحسین [الحسن] بن محمّد عن العلا [معلی] بن محمّد بإسناده عن إسحاق بن عمار قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ فی علی وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ هکذا نزلت. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 301]

بود ثابت ماندند، و «وَ هُوَ الْحَقُّ» یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، و «وَ أَصْلَحَ بَالَهُمْ» یعنی اصلح حالهم، و مقصود از «الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ» دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و دشمنان امیرالمؤمنین(علیه السلام)اند.(1) «فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّی إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاء حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَ لَوْ یَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ»(2) مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «کَفَرُوا» در آیه «فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ» تا «لَانتَصَرَ مِنْهُمْ» مشرکین عجم و کفّاری هستند که آتش پرست و ستاره پرست می باشند و از اهل کتاب نیستند.(3) سپس گوید:

خطاب «فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا …» در ظاهر به عموم مسلمانان است، و در باطن به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امام بعد از اوست.(4)

ص: 22


1- 16.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» نزلت فی أبی ذر و سلمان و عمار و مقداد لم ینقضوا العهد وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ أی ثبتوا علی الولایة التی أنزلها الله وَ هُوَ الْحَقُّ یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام) مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ أی حالهم ثم ذکر أعمالهم فقال: ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ و هم الذین اتبعوا أعداء رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین(علیه السلام) وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 301]
2- 17.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 4.
3- 18.. قوله فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ إلی قوله لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ فهذا السیف الذی علی مشرکی العجم من الزنادقة و من لیس معه کتاب من عبدة النیران و الکواکب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 301]
4- 19.. و قوله فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ و المخاطبة للجماعة و المعنی لرسول الله(صلی الله علیه و آله) و الإمام بعده. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 302]

در کافی و تهذیب از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که می فرماید: پدرم می فرمود:

جنگ دو حالت و دو حکم دارد:

هنگامی که جنگ ادامه دارد و برقرار است و دشمن سرکوب نشده اگر اسیری گرفته شود، امام مخیّر است که گردن او را بزند، و یا دست و پای او را بر خلاف همدیگر قطع کند، و او را رها نماید تا بمیرد، چنان که خداوند می فرماید: «إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ …».

هنگامی که جنگ پایان پیدا کرده و دشمن کاملاً سرکوب شده است، در این حال اگر اسیری گرفته شود، امام مخیّر خواهد بود که یا آن اسیر را آزاد کند، و یا فدیه بگیرد و رها نماید و یا او را عبد و غلام قرار بدهد. [و به عنوان غنیمت بین مجاهدین تقسیم شود.](1)

ص: 23


1- 20.. و عنه: بإسناده عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن یحیی، عن عبد الله بن المغیرة، عن طلحة بن زید، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: سمعته یقول: [«کان أبی یقول:] إن للحرب حکمین، إذا کانت قائمة لم تضع أوزارها و لم یضجر أهلها، فکل أسیر أخذ علی تلک الحال فإن الامام فیه بالخیار، إن شاء ضرب عنقه، و إن شاء قطع یده و رجله من خلاف بغیر حسم، و ترکه یتشحط فی دمه حتی یموت، و هو قول الله؟عز؟: إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ إلی آخر الآیة، ألا تری أن التخییر الذی خیر [الله] الإمام علی شی ء واحد و هو الکل، و لیس [هو] علی أشیاء مختلفة». فقلت لجعفر بن محمّد؟سهما؟ قول الله؟عز؟: أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ. قال: «ذلک للطلب، أن تطلبه الخیل حتی یهرب، فإن أخذته الخیل حکم علیه ببعض الأحکام التی وصفت لک، و الحکم الآخر إذا وضعت الحرب أوزارها و اثخن أهلها، فکل أسیر أخذ علی تلک الحال فکان فی أیدیهم فالإمام فیه بالخیار إن شاء من علیهم، و إن شاء فاداهم أنفسهم، و إن شاء استعبدهم فصاروا عبیدا». [تفسیر برهان، ج 2، ص 287]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

جهاد در راه خدا دری است که خداوند به روی خواصّ از اولیای خود گشوده است و از کرامت خود آنان را به این راه موفّق نموده و آن رحمتی است که برای آنان ذخیره کرده است [آری] جهاد در راه خدا لباس تقوا، و زره ی محکم خدا و سپر استوار اوست، از این رو هر کس از جهاد در راه خدا خودداری کند، خداوند لباس ذلّت را به او می پوشاند، و بلا به سوی او می آید، و آسایش و راحتی از او جدا می شود، و قلب او تاریک می گردد، و از انصاف بی بهره خواهد شد، و به خاطر ترک جهاد حقوقش ضایع خواهد گردید، و خداوند از او خشمگین خواهد شد، چرا که جهاد را ترک نموده و مسلمانان را یاری نکرده است، در حالی که خداوند می فرماید: «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ.»(2)

ص: 24


1- 21.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 7.
2- 22.. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِیِّ الْعَلَوِیِّ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ إِسْحَاقَ جَمِیعاً عَنْ أَبِی رَوْحٍ فَرَجِ بْنِ أَبِی فَرْوَةَ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ حَدَّثَنِی ابْنُ أَبِی لَیْلَی عَنْ أَبِی عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِیِّ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِهِ وَ سَوَّغَهُمْ کَرَامَةً مِنْهُ لَهُمْ وَ نِعْمَةٌ ذَخَرَهَا وَ الْجِهَادُ لِبَاسُ التَّقْوَی وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَةُ وَ حِصْنُهُ الْوَثِیقَةُ فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ وَ شَمْلَةَ الْبَلَاءِ وَ فَارَقَ الرَّخَاءَ وَ ضُرِبَ عَلَی قَلْبِهِ بِالْأَشْبَاهِ وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءِ وَ سِیمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ وَ أُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِهِ الْجِهَادَ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِتَرْکِهِ نُصْرَتَهُ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ. [تهذیب، ج 6، ص 123، ح 216]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: خداوند در آیه فوق امیرالمؤمنین(علیه السلام) را خطاب نموده و می فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ ….»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز می فرماید:

از بدن های خود بگیرید و خرج خود بکنید، و به خود بخل نورزید، چرا که خداوند می فرماید: «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ» البتّه او از روی ناتوانی، از شما یاری نطلبیده است، در حالی که لشکرهای آسمان ها و زمین از آنِ اوست، و او عزیز و غالب و حکیم است، و مقصود او فقط امتحان و آزمایش شما بوده که کدام یک از شما عمل بهتری انجام می دهد، و شما باید به اعمال خیر سبقت بگیرید، و در بهشت از جیران الله باشید، تا خداوند شما را در کنار پیامبران خود قرار بدهد، و ملائکه را به زیارت شما بفرستد، و گوش های شما را -- از لطف خود -- تا ابد از شنیدن صدای دوزخ مصون بدارد، و بدن هایتان را از لغوب و سختی های آن ایمن بدارد، و این فضل خداوند است که به هر که بخواهد عطا می کند و او صاحب فضل عظیم است….(2)

ص: 25


1- 23.. ثم خاطب أمیر المؤمنین(علیه السلام) فقال: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ فقال وَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فی علی فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 302]
2- 24.. فی نهج البلاغة و خذوا من أجسادکم فجودوا بها علی أنفسکم و لا تبخلوا بها عنها، فقد قال الله سبحانه: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ فلم یستنصرکم من ذل و له جنود السموات و الأرض و هو العزیز الحکیم، و انما أراد ان یبلوکم أیکم أحسن عملا و بادروا بأعمالکم تکونوا مع جیران الله فی داره رافق بهم رسله و أزارهم ملائکته و أکرم أسماعهم عن ان تسمع حسیس نار أبدا و صان أجسادهم ان تلقی لغوبا و نصبا «ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 30، ح 19]

«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْسًا لَّهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ * ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ»(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

جبرئیل(علیه السلام) آیه فوق را این چنین نازل نمود: «ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ فی علیٍّ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ.»(2) «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکَافِرِینَ أَمْثَالُهَا …»(3) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

معنای «أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ»(4)، «أ و لم ینظروا فی القرآن» است.(5) از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «قُلْ سِیرُواْ فِی الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ …»(6)، حدیثی به همین معنا گذشت.

ص: 26


1- 25.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیات 8 و 9.
2- 26.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا أحمد بن القاسم عن أحمد بن محمّد عن أحمد بن خالد عن محمّد بن علی عن ابن فضیل عن أبی حمزة عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) أنه قال قوله تعالی ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فی علی فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ. [تأویل الآیات، ج 2، ص 567]
3- 27.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیات 14-10.
4- 28.. سوره ی روم، آیه ی 9؛ سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 10.
5- 29.. سُئِلَ الصّادق(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ قَالَ مَعْنَاهُ أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی الْقُرْآنِ. [خصال، ج 2، ص 396، ح 102]
6- 30.. سوره ی انعام، آیات 18-4.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

معنای «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ» این است که «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی أَخْبَارِ الْأُمَمِ الْمَاضِیَةِ.»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی نیز در تفسیر «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکَافِرِینَ لَا مَوْلَی لَهُمْ» گوید:

مقصود از این آیه کسانی هستند که بر امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) ثابت مانده اند.(2) و نیز گوید:

مقصود از «أَ فَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «کَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ» غاصبین حق او هستند.(3) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آیه «کَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ» درباره ی منافقین نازل شده است.(4) و نیز فرمود:

مقصود از «کَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ»: «کَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ فی حقِّ علیٍّ» می باشد.(5)

ص: 27


1- 31.. قال علی بن إبراهیم فی قوله أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أی أ و لم ینظروا فی أخبار الأمم الماضیة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 302]
2- 32.. ثم ذکر المؤمنین الذین ثبتوا علی إمامة أمیر المؤمنین(علیه السلام) فقال ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی لَهُمْ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 302]
3- 33.. أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام) کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ یعنی الذین غصبوه وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 302]
4- 34.. الطبرسی: عن أبی جعفر(علیه السلام)، فی قوله تعالی: کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ «نزلت فی المنافقین». [تفسیر برهان، ج 5، ص 59، ح 4]
5- 35.. قال أبو جعفر(علیه السلام) «کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ» فی حق علی(علیه السلام) «فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ». [مجمع البیان، ج 9، ص 149]

«مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ وَ أَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّی وَ لَهُمْ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سپس خداوند برای اولیای خود مَثَلی و برای دشمنان خود نیز مَثَلی زده است، و برای اولیای خود می فرماید: مَثَل بهشتی که به متقیّن وعده داده شده آن بهشتی است که در آن نهرهایی از آب گوارا، و نهرهایی از شیر است که طعم آن تغییر نمی کند، و نهرهایی لذّت بخش از خمر و شراب بهشتی است، که چون ولیّ خدا می نوشد بوی مشک از آن می یابد. و نهرهایی از عسل مصفاست، و هر میوه ای برای آنان در بهشت آماده است، و [بالاتر از همه ی این نعمت ها] آمرزش پروردگار است.(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

آب آقای نوشیدنی های دنیا و آخرت است، و چهار عدد از نهرهای دنیا از بهشت است: فرات، نیل، سَیحان و جَیحان، سپس فرمود: مقصود از فرات، آب شیرین است، و مقصود از نیل، عَسَل است، و مقصود از سَیحان، شراب بهشتی است، و مقصود از «جِیحان» شیر است.(3)

ص: 28


1- 36.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 15.
2- 37.. ثم ضرب لأولیائه و أعدائه مثلا فقال لأولیائه مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ إلی قوله مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ و معنی الخمر أی خمرة إذا تناولها ولی الله وجد رائحة المسک فیها وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی وَ لَهُمْ فِیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 303]
3- 38.. حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ الْمَاءُ سَیِّدُ شَرَابِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ -- وَ أَرْبَعَةُ أَنْهَارٍ فِی الدُّنْیَا مِنَ الْجَنَّةِ الْفُرَاتُ وَ النِّیلُ وَ سَیْحَانُ وَ جَیْحَانُ الْفُرَاتُ الْمَاءُ وَ النِّیلُ الْعَسَلُ وَ سَیْحَانُ الْخَمْرُ وَ جَیْحَانُ اللَّبَنُ. [کامل الزیارات، ص 47، باب 13، ح 1]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ضمن حدیث مفصّلی درباره اهل بهشت فرمود:

هر مؤمنی در بهشت دارای باغستان های فراوانی است، و این باغستان ها برخی معروشات و برخی غیر معروشات است، و برای او در بهشت نهرهایی از خمر، و نهرهایی از آب شیرین بهشتی، و نهرهایی از شیر، و نهرهایی از عسل خواهد بود.(1) مؤلّف گوید:

روایات مربوط به نعمت های بهشتی و نهرهای بهشت فراوان است، به کتاب «راه بهشت» مراجعه شود.

«کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ؟»(2) مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

سپس خداوند مَثَلی برای دشمنان خود زده و می فرماید: «کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ …» یعنی هرگز کسی که در بهشت با آن اوصاف به سر می برد، مانند کسی نیست که مخلّد در آتش باشد و از آب جوشان جهنّم بنوشد، و آن

ص: 29


1- 39.. فی روضة الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن محبوب عن محمّد بن إسحاق المدنی عن أبی جعفر(علیه السلام) أنه قال: نقل عن النّبی(صلی الله علیه و آله) حدیثا طویلا فی بیان حال أهل الجنة و فیه یقول(صلی الله علیه و آله): و لیس من مؤمن فی الجنة إلّا و له جنان کثیرة، معروشات و غیر معروشات، و أنهار من خمر و أنهار من ماء و أنهار من لبن و أنهار من عسل. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 32، ح 27]
2- 40.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 15.

آب ها روده های او را پاره کند، چنان که دشمن خدا مانند ولیّ و دوست خدا نیست!(1) ابواُمامة گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر آیه «وَ یُسْقَی مِن مَّاء صَدِیدٍ» فرمود:

نوشابه صدید جهنّم را چون نزدیک دوزخیان می آورند کراهت پیدا می کند، و چون نزدیک به او می شود، پوست صورت او را بریان می کند، و پوست سر او روی زمین می افتد، و چون می نوشد، روده های او پاره می شود و از پایین او خارج می گردد، و خداوند می فرماید: «وَ سُقُوا مَاء حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ.»(2) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

پروردگارم، سوگند یاد نموده که هر بنده ای در دنیا شراب بنوشد، من به همان اندازه در قیامت به او از حمیم جهنّم می نوشانم، خواه معذّب باشد و خواه مورد آمرزش قرار بگیرد، و هر کسی بچّه کوچکی و یا مملوکی را شراب بدهد، من به همان اندازه در قیامت از حمیم دوزخ به او می نوشانم، خواه معذّب باشد و خواه آمرزیده شده باشد.(3)

ص: 30


1- 41.. ثم ضرب لأعدائه مثلا فقال کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ فقال لنبیه: أ فمن هو فی هذه الجنة الموصوفة کمن هو فی هذه النار کما أن لیس عدو الله کولیه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 303]
2- 42.. فی مجمع البیان روی أبو أمامة عن النّبی(صلی الله علیه و آله) فی قوله «وَ یُسْقی مِنْ ماءٍ صَدِیدٍ» قال یقرب الیه فیکرهه فاذا أدنی منه شوی وجهه، و وقع فروة رأسه فاذا شرب قطع أمعائه حتی یخرج من دبره یقول الله؟عز؟: «وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 33، ح 32]
3- 43.. فی الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه و محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد و عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد جمیعا عن ابن محبوب عن خالد بن جریر عن أبی الربیع الشامی عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) اقسم ربی الا یشرب عبد لی فی الدنیا خمرا الا سقیته مثل ما شرب منها من الحمیم یوم القیامة معذبا أو مغفورا له، و لا یسقیها عبد لی صبیا صغیرا أو مملوکا الا سقیته مثل ما سقاه من الحمیم یوم القیامة معذبا بعد أو مغفورا له. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 33، ح 33]

«وَ مِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّی إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِندِکَ قَالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفًا أُوْلَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ * وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًی وَ آتَاهُمْ تَقْواهُمْ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

دو آیه فوق درباره ی منافقین از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و کسانی که چون آیات الهی را می شنیدند حفظ نمی کردند و ایمان به آن نمی آوردند نازل شد، آنان هنگامی که از آن حضرت دور می شدند به مؤمنین می گفتند: در این نزدیکی محمّد چه گفت؟ از این رو خداوند درباره ی آنان می فرماید: «أُوْلَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ.»(2) ابوبصیر گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره اصحاب خود را به دین خدا دعوت می نمود، و هر کدام مورد عنایت خدا بودند، دعوت آن حضرت را گوش می کردند و می فهمیدند، و خداوند به هر کدام لطف و عنایتی نداشت، بر قلب او مهر می زد و او سخن پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را گوش نمی کرد و نمی فهمید، از این رو

ص: 31


1- 44.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 16 و 17.
2- 45.. و قوله: وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّی إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ قالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً فإنها نزلت فی المنافقین من أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) و من کان إذا سمع شیئا منه لم یؤمن به و لم یعه فإذا خرجوا قالوا للمؤمنین ما ذا قال محمّد آنفا فقال الله أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 303]

خداوند می فرماید: «حَتَّی إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِندِکَ … مَاذَا قَالَ آنِفًا أُوْلَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ ….»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

سپس خداوند اهل هدایت را یاد نموده و می فرماید: «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًی وَ آتَاهُمْ تَقْواهُمْ» و این آیه پاسخ کسانی است که می گویند: ایمان قابل زیاده و نقصان نیست.(2) اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

ما نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودیم و آن حضرت وحی الهی را به ما خبر می داد و به خدا سوگند من حفظ می کردم و آنان حفظ نمی کردند، و چون از نزد آن حضرت خارج می شدیم آنان به من می گفتند: او اکنون چه گفت؟(3)

ص: 32


1- 46.. حدثنا محمّد بن أحمد بن ثابت قال حدثنا الحسن بن محمّد عن سماعة عن وهب بن حفص عن أبی بصیر عن أبی جعفر(علیه السلام) قال سمعته یقول إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) کان یدعو أصحابه فمن أراد الله به خیرا سمع و عرف ما یدعوه إلیه و من أراد الله به شرا طبع علی قلبه لا یسمع و لا یعقل و هو قول الله تعالی حَتَّی إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ إلی قوله ما ذا قالَ آنِفاً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 303]
2- 47.. قال علی بن إبراهیم ثم ذکر المهتدین فقال وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ و هو رد علی من زعم أن الإیمان لا یزید و لا ینقص. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 303]
3- 48.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا أحمد بن محمّد النوفلی عن محمّد بن عیسی العبیدی عن أبی محمّد الأنصاری و کان خیرا عن صباح المزنی عن الحارث بن حصیرة عن الأصبغ بن نباته عن علی(علیه السلام) أنه قال کنا نکون عند رسول الله(صلی الله علیه و آله) فیخبرنا بالوحی فأعیه أنا دونهم و الله و ما یعونه هم و إذا خرجوا قالوا لی ما ذا قالَ آنِفاً. [تأویل الآیات، ص 568]

«فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِیَهُم بَغْتَةً فَقَدْ جَاء أَشْرَاطُهَا فَأَنَّی لَهُمْ إِذَا جَاءتْهُمْ ذِکْرَاهُمْ»(1) عبدالله بن عبّاس گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در سال «حجّة الوداع» حلقه درب کعبه را گرفت و به ما فرمود: «آیا علامت ها و نشانه های [آخرالزمان و] قیامت را به شما بگویم؟» -- سلمان؟ره؟ که در آن روز نزدیک تر به آن حضرت بود -- و مردم دیگر گفتند: «آری یا رسول الله بفرمایید» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «از نشانه های [نزدیک شدن] قیامت، ضایع نمودن نماز، و پیروی از شهوات و هوس ها، و تعظیم صاحبان مال، و فروختن دین به دنیا می باشد، و در آن زمان قلب مؤمن در باطن او آب می شود، مانند این که نمک در آب، آب می شود، به خاطر منکراتی که می بیند و نمی تواند از آن ها جلوگیری نماید» سلمان گفت: یا رسول الله آیا این گونه خواهد شد؟! فرمود: «آری، سوگند به خدایی که جان من به دست اوست، ای سلمان، در آن زمان رؤسا و وزرا و عرفا و امنا، فاسق و ظالم و خائن خواهند بود» سلمان گفت: یا رسول الله آیا چنین چیزی خواهد شد؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«ای سلمان» سوگند به خدایی که جان من به دست اوست، در آن زمان منکر معروف و معروف منکر می شود، و خائن را امین و امین را خائن می شمارند، و دروغگو را صادق و صادق را دروغگو می نامند» سلمان گفت: یا رسول الله آیا چنین چیزی می شود؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

آری، ای سلمان سوگند به آن خدایی که جان من به دست اوست، در آن زمان زن ها به امارت و ریاست می رسند، و با آنان مشورت می شود، و بچّه ها

ص: 33


1- 49.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 18.

بالای منبرها می نشینند، و دروغ ظرافت محسوب می شود، و پرداخت زکات را خسارت می دانند، و اموال مسلمانان [و بیت المال] را درآمد می شمارند، و فرزند به پدر و مادر خود جفا می کند، و به دوست خود احسان می نماید، و آن ستاره ی دنباله دار طلوع می نماید.» سلمان گفت: یا رسول الله آیا این چنین می شود؟! فرمود: آری، ای سلمان به آن خدایی که جان من به دست اوست در آن زمان زن ها همانند همسران خود وارد بازار و تجارت می شوند، و در آن زمان باران کم می شود و خوبان گرفتار غیظ و خشم می گردند، و به افراد فقیر توهین می شود، و بازارها به همدیگر نزدیک می شوند، و مردم از کمی در آمد شکایت می کنند، یکی می گوید: چیزی نفروختم، دیگری می گوید: سودی نبردم، و هر که را می بینی از خداوند مذمّت و شکایت می نماید.

سلمان گفت: آیا چنین چیزی می شود؟! فرمود: ای سلمان به خدایی که جان من در دست قدرت اوست، چنین خواهد شد، و در آن زمان کسانی بر آنان مسلّط می شوند که اگر مردم حرفی بزنند آنان را می کشند، و اگر سکوت کنند، مال [و جان] آنان را مباح می شمارند، و منابع و سرمایه های آنان را تصاحب می کنند، و حریم و حرمت آنان را زیر پا می گذارند و خون آنان را می ریزند و قلوب آنان آماج ترس و هراس می شود و همواره در وحشت و خوف و ترس به سر می برند.

سلمان گفت: یا رسول الله! آیا چنین چیزی رخ می دهد؟ فرمود: به خدایی که جان من در دست اوست ای سلمان، در آن زمان کسانی از مشرق و از مغرب می آیند، و بر امّت من حاکم می شوند، و در آن زمان وای بر حال

ص: 34

ضعفای امّت من از ظلم آنان، و وای [و عذاب الهی] بر آن ها که به هیچ صغیری رحم نمی کنند، و به هیچ پیرمردی احترام نمی کنند، و از هیچ خطاکاری نمی گذرند، جثّه و هیکل آنان مانند انسان هاست و قلوب شان قلوب شیاطین است.

سلمان گفت: آیا چنین وضعی خواهد شد؟! فرمود: سوگند به خدایی که جان من در دست قدرت اوست چنین خواهد شد، سپس فرمود: ای سلمان در آن زمان مردها به مردها اکتفا می کنند و زن ها به زن ها اکتفا می کنند، و برای پسر جوانی اظهار غیرت می کنند، همانند این که به خاطر دختری اظهار غیرت می نمایند، و زن ها خود را شبیه به مردها و مردها خود را شبیه به زن ها می نمایند، و زن ها بر زین ها سوار می شوند، لعنت خدا از ناحیه امّت من، بر آنان باد.

سلمان گفت: یا رسول الله! آیا چنین چیزی خواهد شد؟! فرمود: آری، به خدا سوگند ای سلمان در آن زمان مساجد را زینت می کنند، همان گونه که یهود و نصارا «بِیَع» و «کَنائس» را زینت می کنند، و قرآن ها را تزیین می کنند، و مناره های مساجد را بلند می نمایند، و صفوف جماعت زیاد می شود، و قلوب اهل آن زمان متباغض و دشمن همدیگر خواهد بود، و زبان های شان مخالف همدیگر است. سلمان گفت: آیا چنین خواهد شد؟! فرمود: آری، سوگند به آن خدایی که جان من در اختیار اوست چنین خواهد شد، و در آن زمان ها مردهای امّت من با طلا خود را زینت می کنند، و لباس حریر و دبیاج می پوشاند و….(1)

ص: 35


1- 50.. فإنه حدثنی أبی عن سلیمان بن مسلم الخشاب عن عبد الله بن جریح المکی عن عطاء بن أبی ریاح عن عبد الله بن عبّاس قال حججنا مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) حجة الوداع فأخذ بحلقة باب الکعبة ثم أقبل علینا بوجهه فقال: أ لا أخبرکم بأشراط الساعة و کان أدنی الناس منه یومئذ سلمان رحمة الله علیه، فقال بلی یا رسول الله! فقال ص: إن من أشراط القیامة إضاعة الصلوات و اتباع الشهوات، و المیل إلی الأهواء و تعظیم أصحاب المال، و بیع الدین بالدنیا، فعندها یذوب قلب المؤمن فی جوفه کما یذاب الملح فی الماء مما یری من المنکر فلا یستطیع أن یغیره، قال سلمان و إن هذا لکائن یا رسول الله قال إی و الذی نفسی بیده یا سلمان! إن عندها یلیهم أمراء جورة و وزراء فسقة، و عرفاء ظلمة، و أمناء خونة، فقال سلمان و إن هذا لکائن یا رسول الله! قال(صلی الله علیه و آله) إی و الذی نفسی بیده یا سلمان إن عندها یکون المنکر معروفا و المعروف منکرا و یؤتمن الخائن و یخون الأمین و یصدق الکاذب و یکذب الصّادق، قال سلمان و إن هذا لکائن یا رسول الله قال ص: إی و الذی نفسی بیده. یا سلمان! فعندها تکون إمارة النساء و مشاورة الإماء و قعود الصبیان علی المنابر و یکون الکذب طرفا و الزکاة مغرما و الفی ء مغنما و یجفو الرجل والدیه و یبر صدیقه، و یطلع الکوکب المذنب، قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول الله قال: إی و الذی نفسی بیده یا سلمان و عندها تشارک المرأة زوجها فی التجارة و یکون المطر قیظا و یغیظ الکرام غیظا و یحتقر الرجل المعسر فعندها تقارب الأسواق إذ قال هذا لم أبع شیئا و قال هذا لم أربح شیئا فلا تری إلّا ذاما لله، قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول الله قال: إی و الذی نفسی بیده. یا سلمان! فعندها یلیهم أقوام إن تکلموا قتلوهم و إن سکتوا استباحوا حقهم لیستأثرون أنفسهم بفیئهم و لیطئون حرمتهم و لیسفکن دماءهم و لیملأن قلوبهم دغلا و رعبا، فلا تراهم إلّا وجلین خائفین مرعوبین مرهوبین، قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول الله قال: إی و الذی نفسی بیده، یا سلمان! إن عندها یؤتی بشی ء من المشرق و شی ء من المغرب یلون أمتی، فالویل لضعفاء أمتی منهم و الویل لهم من الله، لا یرحمون صغیرا و لا یوقرون کبیرا و لا یتجاوزون من مسی ء جثتهم جثة الآدمیین و قلوبهم قلوب الشیاطین. قال سلمان و إن هذا لکائن یا رسول الله قال: إی و الذی نفسی بیده یا سلمان! و عندها یکتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء و یغار علی الغلمان کما یغار علی الجاریة فی بیت أهلها و تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال و لترکبن ذوات الفروج السروج فعلیهن من أمتی لعنة الله، قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول الله فقال: إی و الذی نفسی بیده یا سلمان! إن عندها تزخرف المساجد کما تزخرف البیع و الکنائس و تحلی المصاحف، و تطول المنارات و تکثر الصفوف بقلوب متباغضة و ألسن مختلفة. قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول الله قال: إی و الذی نفسی بیده و عندها تحلی ذکور أمتی بالذهب و یلبسون الحریر و الدیباج و یتخذون جلود النمور صفافا قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول الله! قال: إی و الذی نفسی بیده یا سلمان. و عندها یظهر الربا و یتعاملون بالعینة و الرشی و یوضع الدین و ترفع الدنیا، قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول الله قال: إی و الذی نفسی بیده یا سلمان! و عندها یکثر الطلاق، فلا یقام لله حد و لن یضروا الله شیئا قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول الله قال: إی و الذی نفسی بیده یا سلمان! و عندها تظهر القینات و المعازف و یلیهم أشرار أمتی، قال سلمان و إن هذا لکائن یا رسول الله قال ص: إی و الذی نفسی بیده یا سلمان! و عندها تحج أغنیاء أمتی للنزهة و تحج أوساطها للتجارة و تحج فقراؤهم للریاء و السمعة فعندها یکون أقوام یتعلمون القرآن لغیر الله و یتخذونه مزامیر، و یکون أقوام یتفقهون لغیر الله و تکثر أولاد الزنا، و یتغنون بالقرآن، و یتهافتون بالدنیا قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول الله قال ص: إی و الذی نفسی بیده. یا سلمان ذاک إذا انتهکت المحارم، و اکتسبت المآثم، و تسلط الأشرار علی الأخیار، و یفشو الکذب و تظهر اللجاجة، و تغشو الفاقة و یتباهون فی اللباس و یمطرون فی غیر أوان المطر، و یستحسنون الکوبة و المعازف و ینکرون الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر حتی یکون المؤمن فی ذلک الزمان أذل من الأمة و یظهر قراؤهم و عبادهم فیما بینهم التلاوم، فأولئک یدعون فی ملکوت السماوات الأرجاس و الأنجاس، قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول الله فقال: إی و الذی نفسی بیده، یا سلمان! فعندها لا یحض الغنی علی الفقیر حتی أن السائل یسأل فیما بین الجمعتین لا یصیب أحدا یضع فی کفه شیئا. قال سلمان: و إن هذا لکائن یا رسول الله قال ص: إی و الذی نفسی بیده یا سلمان!عندها یتکلم الرویبضة، فقال: و ما الرویبضة یا رسول الله فداک أبی و أمی قال ص: یتکلم فی أمر العامة من لم یکن یتکلم فلم یلبثوا إلّا قلیلا حتی تخور الأرض خورة فلا یظن کل قوم إلّا أنها خارت فی ناحیتهم فیمکثون ما شاء الله ثم ینکتون فی مکثهم فتلقی لهم الأرض أفلاذ کبدها ذهبا و فضة ثم أومأ بیده إلی الأساطین فقال مثل هذا فیومئذ لا ینفع ذهب و لا فضة، فهذا معنی قوله فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها.---» [تفسیر قمّی، ج 2، ص 303]

ص: 36

ص: 37

مؤلّف گوید:

نشانه های آخرالزمان و نشانه های ظهور حضرت مهدیّ آل محمّد(صلی الله علیه و آله) اکثراً تداخل دارد، و ما نشانه های ظهور آن حضرت را در کتاب «فتنه های آخرالزمان» ذکر کرده ایم، مراجعه شود.

«فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْوَاکُمْ»(1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«کسی که بگوید: «لا إله إلّا الله» درختی از یاقوت سرخ در بهشت برای او غرس می شود که محل آن از مشک سفید و شیرین تر از عسل و سفیدتر از برف و خوشبوتر از مشک است، و بر آن درخت، میوه هایی مانند پستان های دختران باکره می باشد، و از زیر هفتاد حلّه دیده می شود».

و نیز فرمود:

بهترین عبادت گفتن: «لا إله إلّا الله» و استغفار است، چنان که خداوند می فرماید:

«فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ.»(2)

ص: 38


1- 51.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 19.
2- 52.. عَنْهُ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِیدِ الْوَصَّافِیِّ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ قَالَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ غُرِسَتْ لَهُ شَجَرَةٌ فِی الْجَنَّةِ مِنْ یَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ مَنْبِتُهَا فِی مِسْکٍ أَبْیَضَ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ وَ أَشَدَّ بَیَاضاً مِنَ الثَّلْجِ وَ أَطْیَبَ رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ فِیهَا أَمْثَالُ ثُدِیِّ الْأَبْکَارِ تَعْلُو عَنْ سَبْعِینَ حُلَّةً وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خَیْرُ الْعِبَادَةِ قَوْلُ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ قَالَ خَیْرُ الْعِبَادَةِ الِاسْتِغْفَارُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ فِی کِتَابِهِ -- فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ. [کافی، ج 2، ص 517، ح 2]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در هر روز هفتاد مرتبه استغفار و هفتاد مرتبه به درگاه خداوند؟عز؟ توبه می نمود.

حارث بن مغیره گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا هفتاد مرتبه «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» می گفت؟ فرمود:

هفتاد مرتبه «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» و هفتاد مرتبه، «وَ أَتُوبُ إِلَی اللَّهِ، وَ أَتُوبُ إِلَی اللَّهِ» می گفت.(1)

امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از هیچ مجلسی گرچه مدّت آن کوتاه بود، بر نمی خاست تا بیست و پنج مرتبه استغفار نماید.(2)

ص: 39


1- 53.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ؟عز؟ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً وَ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ؟عز؟ سَبْعِینَ مَرَّةً قَالَ قُلْتُ کَانَ یَقُولُ -- أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ قَالَ کَانَ یَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ سَبْعِینَ مَرَّةً وَ یَقُولُ وَ أَتُوبُ إِلَی اللَّهِ وَ أَتُوبُ إِلَی اللَّهِ سَبْعِینَ مَرَّةً. [کافی، ج 2، ص 504، ح 5]
2- 54.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کَانَ لَا یَقُومُ مِنْ مَجْلِسٍ وَ إِنْ خَفَّ حَتَّی یَسْتَغْفِرَ اللَّهَ؟عز؟ خَمْساً وَ عِشْرِینَ مَرَّةً. [کافی، ج 2، ص 504، ح 4]

و نیز می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره در هر شبانه روز یکصد مرتبه توبه و استغفار می نمود بدون آن که گناهی کرده باشد.(1) مؤلّف گوید:

روایات مربوط به استغفار در جلد دوّم کافی(2) نقل شده مراجعه شود.

«فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِن تَوَلَّیْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ * أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَی أَبْصَارَهُمْ»(3) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

عمر بن خطّاب [در زمان خلافت خود] امیرالمؤمنین(علیه السلام) را ملاقات نمود و گفت: آیا تو آیه «بِأَییِّکُمُ الْمَفْتُونُ»(4)، را می خوانی و به من و به رفیق من اشاره می کنی؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آیا می خواهی آیه ای که درباره ی بنی امیّه نازل شده است را به تو خبر بدهم؟ که خداوند می فرماید: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِن تَوَلَّیْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ» عمر گفت: دروغ گفتی، بنی امیّه از شما بیشتر به خویشان خود صله می کنند، ولکن تو دست از

ص: 40


1- 55.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ أَ رَأَیْتَ مَا أَصَابَ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ(علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ هُوَ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ هُمْ أَهْلُ بَیْتِ طَهَارَةٍ مَعْصُومُونَ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کَانَ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ وَ یَسْتَغْفِرُهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ إِنَّ اللَّهَ یَخُصُّ أَوْلِیَاءَهُ بِالْمَصَائِبِ لِیَأْجُرَهُمْ عَلَیْهَا مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ. [کافی، ج 2، ص 450، ح 2]
2- 56.. کافی، ج 2، ص 504.
3- 57.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیات 22 و 23.
4- 58.. سوره ی قلم، آیه ی 6.

دشمنی با بنی تمیم و بنی عدیّ و بنی امیّة [یعنی ابوبکر و عمر و عثمان] بر نمی داری.(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: پدرم علیّ بن الحسین(علیه السلام) فرمود:

از هم نشینی با قاطع رحم پرهیز کن، چرا که من قاطع رحم را در سه موضع از قرآن ملعون یافتم:

«فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِن تَوَلَّیْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ * أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ …»، «وَ الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُوْلَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ.»(2) «الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ.»(3)و(4)

ص: 41


1- 59.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْمَکِّیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ عُمَرَ لَقِیَ عَلِیّاً(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ أَنْتَ الَّذِی تَقْرَأُ هَذِهِ الْآیَةَ -- بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ وَ تُعَرِّضُ بِی وَ بِصَاحِبِی قَالَ فَقَالَ لَهُ أَ فَلَا أُخْبِرُکَ بِآیَةٍ نَزَلَتْ فِی بَنِی أُمَیَّةَ -- فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ فَقَالَ کَذَبْتَ بَنُو أُمَیَّةَ أَوْصَلُ لِلرَّحِمِ مِنْکَ وَ لَکِنَّکَ أَبَیْتَ إِلَّا عَدَاوَةً لِبَنِی تَیْمٍ وَ بَنِی عَدِیٍّ وَ بَنِی أُمَیَّةَ. [کافی، ج 8، ص 103، ح 76]
2- 60.. سوره ی رعد، آیه ی 25.
3- 61.. سوره ی بقره، آیه ی 27.
4- 62.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ أَوْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ لِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ؟سهما؟ یَا بُنَیَّ انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ فَقُلْتُ یَا أَبَهْ مَنْ هُمْ قَالَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْکَذَّابِ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرَابِ یُقَرِّبُ لَکَ الْبَعِیدَ وَ یُبَاعِدُ لَکَ الْقَرِیبَ وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفَاسِقِ فَإِنَّهُ بَائِعُکَ بِأُکْلَةٍ أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَخْذُلُکَ فِی مَالِهِ أَحْوَجَ مَا تَکُونُ إِلَیْهِ وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرُّکَ وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْقَاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإِنِّی وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فِی کِتَابِ اللَّهِ؟عز؟ فِی ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ وَ قَالَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ وَ قَالَ فِی الْبَقَرَةِ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ. [کافی، ج 2، ص 376، ح 7]

در کتب اهل سنت نیز، ثعلبی در تفسیر خود گوید: آیه فوق درباره ی بنی امیّة و بنی مغیرة نازل شده است.(1) «أَ فَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»(2) سلیمان بن خالد گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

ای سلیمان تو دارای قلبی هستی، و قلب تو دارای مسامع و گوش هایی است، و هنگامی که خداوند بخواهد بنده ای را هدایت کند، مسامع قلب او را باز می کند، [و او هر حقّی را می فهمد و می پذیرد] و اگر نخواهد بنده خود را هدایت کند [یعنی او لایق لطف و هدایت خداوند نباشد] مسامع قلب او را مهر می زند، و او هرگز به راه حق و صلاح موفّق نمی شود، چنان که می فرماید: «أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا.»(3)

ص: 42


1- 63.. و من طریق المخالفین: و (تفسیر الثعلبی) فی تفسیر قوله تعالی: فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ: أن الآیة نزلت فی بنی أمیة و بنی المغیرة: أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ. [تفسیر برهان، ج 5، ص 67، ح 4]
2- 64.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 24.
3- 65.. عنه عن عبد الله بن هشام بن سالم عن سلیمان بن خالد قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) یا سلیمان إن لک قلبا و مسامع و إن الله إذا أراد أن یهدی عبدا فتح مسامع قلبه و إذا أراد به غیر ذلک ختم مسامع قلبه فلا یصلح أبدا و هو قول الله؟عز؟ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها. [محاسن برقی، ص 200، ح 35]

امام صادق(علیه السلام) و امام کاظم(علیه السلام) می فرمایند:

مقصود از «أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» این است که در قرآن تدبّر و تأمّل کنند، تا بدانند خداوند چه چیزهایی را بر آنان واجب نموده است. و چه حقوقی به عهده ی آنان است و باید انجام بدهند.(1) «إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَی أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلَی لَهُمْ * ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ»(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَی أَدْبَارِهِم …» فلان و فلان و فلان هستند که با انکار و ترک ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از ایمان خود بازگشتند و مرتدّ شدند، و مقصود از «مَا نَزَّلَ اللَّهُ» نزول جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای ابلاغ ولایت و خلافت علیّ(علیه السلام) است.

سپس فرمود:

آنان بنی امیّه را دعوت نمودند که در پیمانشان وارد شوند، و به آن ها کمک کنند و هرگز نگذارند پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خلافت و امامت به ما برسد، و نیز پیمان بستند که چیزی از خمس را به ما ندهند، و با خود گفتند: «اگر خمس را به آنان بدهیم نیاز به چیز دیگری ندارند، بلکه نیازی به خلافت

ص: 43


1- 66.. فی مجمع البیان: أ فلا یتدبرون القرآن قیل أ فلا یتدبرون القرآن فیقضون ما علیهم من الحق عن أبی عبدالله(علیه السلام) و أبی الحسن(علیه السلام). [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 41، ح 64]
2- 67.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیات 25 و 26.

نیز نخواهند داشت» و بنی امیّه گفتند: «سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ» و مقصود آنان خمس بود.

سپس فرمود:

مقصود «کَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ» کراهت آنان از ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود که خداوند آن را بر مردم واجب نموده بود [و آنان پیمان بستند که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگز نگذارند ولایت به دست أمیر المؤمنین(علیه السلام) برسد]، و ابوعبیدة نیز کاتب آن عهدنامه و موافق با آنان بود و خداوند درباره ی پیمان آن ها فرمود: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ * أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوَاهُم.»(1)و(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی نیز حدیث فوق را در تفسیر خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده است.(3)

ص: 44


1- 68.. سوره ی زخرف، آیات 79 و 80.
2- 69.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی -- إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ ارْتَدُّوا عَنِ الْإِیمَانِ فِی تَرْکِ وَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَی ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ قَالَ نَزَلَتْ وَ اللَّهِ فِیهِمَا وَ فِی أَتْبَاعِهِمَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ الَّذِی نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) عَلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ فِی عَلِیٍّ(علیه السلام) سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ قَالَ دَعَوْا بَنِی أُمَیَّةَ إِلَی مِیثَاقِهِمْ أَلَّا یُصَیِّرُوا الْأَمْرَ فِینَا بَعْدَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ لَا یُعْطُونَا مِنَ الْخُمُسِ شَیْئاً وَ قَالُوا إِنْ أَعْطَیْنَاهُمْ إِیَّاهُ لَمْ یَحْتَاجُوا إِلَی شَیْ ءٍ وَ لَمْ یُبَالُوا أَنْ یَکُونَ الْأَمْرُ فِیهِمْ فَقَالُوا سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ الَّذِی دَعَوْتُمُونَا إِلَیْهِ وَ هُوَ الْخُمُسُ أَلَّا نُعْطِیَهُمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ قَوْلُهُ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ وَ الَّذِی نَزَّلَ اللَّهُ مَا افْتَرَضَ عَلَی خَلْقِهِ مِنْ وَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ کَانَ مَعَهُمْ أَبُو عُبَیْدَةَ وَ کَانَ کَاتِبَهُمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ الْآیَةَ. [کافی، ج 1، ص 420، ح 43]
3- 70.. حدثنا محمّد بن القاسم بن عبید الکندی قال حدثنا عبد الله بن عبد الفارس عن محمّد بن علی عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ عن الإیمان بترکهم ولایة علی أمیر المؤمنین(علیه السلام). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 308]

امام صادق(علیه السلام) نیز در تفسیر «إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَی أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی» می فرماید:

مقصود از «هدایت» در این آیه: طریقه و راه و روش علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است.(1) جابر جعفی گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه «ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ» سؤال نمودم و آن حضرت فرمود:

آنان کسانی بودند که از علیّ(علیه السلام) کراهت داشتند، در حالی که علیّ(علیه السلام) مورد رضایت خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله) بود، و خداوند در جنگ بدر و حنین و بطن نخله و روز ترویه امر به ولایت او نمود، و در آن حجّی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دخول مسجدالحرام ممنوع گردید در جحفه و [در بازگشت از حجّةالوداع] در غدیر خمّ، بیست و دو آیه درباره ی او نازل شد.(2)

ص: 45


1- 71.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا علی بن سلیمان الزراری عن محمّد بن الحسین عن ابن فضال عن أبی جمیلة عن محمّد بن علی الحلبی عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی قال الهدی هو سبیل علی(علیه السلام). [تأویل الآیات، ص 569]
2- 72.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا علی بن عبد الله عن إبراهیم بن محمّد عن إسماعیل بن بشار عن علی بن جعفر الحضرمی عن جابر بن یزید قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ قال کرهوا علیا(علیه السلام) و کان علی رضا الله و رضا رسوله أمر الله بولایته یوم بدر و یوم حنین و ببطن نخلة و یوم الترویة نزلت فیه اثنتان و عشرون آیة فی الحجة التی صد فیها رسول الله(صلی الله علیه و آله) عن المسجد الحرام و بالجحفة و بخم. [تأویل الآیات، ص 569]

و در سخن دیگری فرمود:

آنان از علیّ(علیه السلام) کراهت داشتند، در حالی که خداوند در بدر و حنین و روز بطن نخلة و روز ترویه و روز عرفه، پانزده آیه درباره ی او نازل نمود و در آن حجّی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دخول مسجدالحرام منع شد در جحفه و در غدیرخمّ خداوند امر به ولایت او کرد.(1) مؤلّف گوید:

بزرگ ترین فتنه و امتحان این امّت در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و بعد از آن حضرت مربوط به پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فرزندان او(علیهم السلام) بوده است و این مسأله معیار حقّ و باطل و نجات و هلاکت و ایمان و کفر و صراط مستقیم و صراط غیر مستقیم و بهشت و دوزخ و… شده است. چرا که امیرالمؤمنین(علیه السلام) میزان حق و صراط مستقیم و قرآن ناطق و معیار حق و باطل بوده است.

سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیات 29 تا 38

متن:

أَمْ حَسِبَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ 29 وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فی لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمالَکُمْ 30 وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ 31 إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدی لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ 32 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا

ص: 46


1- 73.. وَ قَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام) ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ قَالَ کَرِهُوا عَلِیّاً وَ کَانَ أَمْرُ اللَّهِ بِوَلَایَتِهِ یَوْمَ بَدْرٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ وَ بِبَطْنِ النَّخْلَةِ وَ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ وَ یَوْمَ عَرَفَةَ نَزَلَتْ فِیهِ خَمْسَ عَشْرَةَ آیَةً فِی الْحِجَّةِ الَّتِی صَدَعَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ بِالْجُحْفَةِ وَ بِخُمٍ. [روضة الواعظین، ج 1، ص 106]

أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ 33 إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ 34 فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ 35 إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ وَ لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ 36 إِنْ یَسْئَلْکُمُوها فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا وَ یُخْرِجْ أَضْغانَکُمْ 37 ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ 38

لغات:

«أَضغان» جمع ضِغن به معنای حِقد و کینه است، و «لَحن» به معنای برگرداندن کلام از جهت خود می باشد، و در صواب و خطا استعمال می شود، و بعضی گفته اند: «لَحن» به معنای سرعت فهم و فطانت است، و به همین معناست حدیث: «لعلّ أحدکم یکون ألحن بحجّة من بعضٍ یعنی أفطن فی کلامه»(1) و لَحن در کلام، ازاله اعراب صحیح آن است از جهت نحوی، و فِعل آن، لَحَنَ یَلحَن فهو لاحِن است، و «وَتَرَهُ یَتِرَهُ» إذا نَقَصَه و در حدیث آمده فکأنّه وَتر أهله و ماله، و اصل وتر به معنای قطع است، [والتِرَة القطع بالقتل] و منه «الوَتر» یعنی المنقطع بانفراده، و «إحفاء» الحاح در سؤال، یا اِلطاف در سؤال است، و «بُخل» به معنای منع واجب است، و یا به معنای منع از نفع عقلانی است.

ترجمه:

آیا کسانی که در دلهای شان بیماری است گمان کردند خدا کینه های شان

ص: 47


1- 74.. تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 176.

را آشکار نمی کند؟! (29) و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان می دهیم تا آنان را با قیافه های شان بشناسی، هر چند می توانی آنها را از طرز سخنانشان بشناسی و خداوند اعمال شما را می داند! (30) ما همه شما را قطعاً می آزمائیم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما کیانند، و اخبار شما را بیازماییم! (31) آنان که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند و بعد از روشن شدن هدایت برای آنان (باز) به مخالفت با رسول (خدا) برخاستند، هرگز زیانی به خدا نمی رسانند و (خداوند) بزودی اعمال شان را نابود می کند! (32) ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید رسول (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازید! (33) کسانی که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند سپس در حال کفر از دنیا رفتند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید. (34) پس هرگز سست نشوید و (دشمنان را) به صلح (ذلّت بار) دعوت نکنید در حالی که شما برترید، و خداوند با شماست و چیزی از (ثواب) اعمالتان را کم نمی کند! (35) زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی است و اگر ایمان آورید و تقوا پیشه کنید، پاداشهای شما را می دهد و اموال شما را نمی طلبد، (36) چرا که هر گاه اموال شما را مطالبه کند و حتّی اصرار نماید، بخل می ورزید و کینه و خشم شما را آشکار می سازد! (37) آری، شما همان گروهی هستید که برای انفاق در راه خدا دعوت می شوید، بعضی از شما بخل می ورزند و هر کس بخل ورزد، نسبت به خود بخل کرده است و خداوند بی نیاز است و شما همه نیازمندید و هر گاه سرپیچی کنید، خداوند گروه دیگری را جای شما می آورد پس آنها مانند شما نخواهند بود (و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق می کنند). (38)

ص: 48

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ * وَ لَوْ نَشَاء لَأَرَیْنَاکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِیمَاهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمَالَکُمْ»(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

جابر بن عبدالله انصاری؟رض؟ گفت: هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علیّ(علیه السلام) را در غدیرخم به امامت بعد از خود منصوب نمود، گروهی [از منافقین] گفتند: برای چه او دست پسر عمّ خود را بالا می برد [و او را معرّفی می نماید] پس این آیه نازل شد، «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ.»(2) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خداوند؟عز؟ میثاق و پیمان شیعیان ما را نسبت به ولایت ما گرفته است و ما شیعیانمان را از سخنانشان می شناسیم.(3)

ص: 49


1- 75.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیات 29 و 30.
2- 76.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن محمّد بن زکریا عن جعفر بن محمّد بن عمارة قال حدثنی أبی عن جابر عن أبی جعفر محمّد بن علی(علیه السلام) عن جابر بن عبد الله رضی الله عنه قال لما نصب رسول الله(صلی الله علیه و آله) علیا(علیه السلام) یوم غدیر خم قال قوم ما یألو برفع ضبع ابن عمه فأنزل الله تعالی أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ. [تأویل الآیات، ص 570]
3- 77.. و قال أیضا حدثنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن الحسن بن محبوب عن علی بن رئاب عن ابن بکیر قال قال أبو جعفر(علیه السلام) إن الله؟عز؟ أخذ میثاق شیعتنا بالولایة فنحن نعرفهم فِی لَحْنِ الْقَوْلِ. [تأویل الآیات، ص 570]

امام صادق(علیه السلام) به یکی از اصحاب خود فرمود:

حذیفة بن الیمان منافقین را می شناخت و آنان دوازده نفر بودند، و تو اکنون دوازده هزار نفر آنان را می شناسی، چنان که خداوند می فرماید: «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ» سپس فرمود: آیا تو معنای «لَحْنِ الْقَوْلِ» را می دانی؟ گفتم: نه به خدا، فرمود: به خدای کعبه سوگند، بغض و دشمنی با علیّ بن ابی طالب (صلوات الله علیه) نشانه لحن القول و نفاق آنان است.(1) از اهل سنّت نیز، ابن مغازلی شافعی در کتاب مناقب از ابوسعید خدری نقل نموده که گوید:

مقصود از «لَحْنِ الْقَوْلِ» بغض منافقین نسبت به علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) است.(2) ابوسعید خدری گوید:

مقصود از «لَحْنِ الْقَوْلِ» بغض و دشمنی با علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) است سپس گوید: ما منافقین را در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به وسیله دشمنی با علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) می شناختیم.

و همین معنا از جابر انصاری و عبادة بن صامت نقل شده که گوید:

ما فرزندان خود را با محبّت علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) آزمایش می نمودیم، و اگر علیّ(علیه السلام) را دوست نمی داشتند، می فهمیدیم که ناپاکند. انس بن مالک نیز

ص: 50


1- 78.. عنه عن بعض أصحابه محمّد بن علی أو غیره رفعه قال قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) أ کان حذیفة بن الیمانی یعرف المنافقین فقال أجل کان یعرف اثنی عشر رجلا و أنت تعرف اثنی عشر ألف رجل إن الله تبارک و تعالی یقول فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ فهل تدری ما لحن القول قلت لا و الله قال بغض علی بن أبی طالب(علیه السلام) و رب الکعبة. [محاسن، ص 168، ح 132]
2- 79.. و من طریق المخالفین: ابن المغازلی الشافعی فی (المناقب)، یرفعه إلی أبی سعید الخدری، فی قوله تعالی: وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ، قال: ببغضهم علی بن أبی طالب(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 5، ص 71، ح 7؛ مناقب ابن مغازلی، ص 262، ح 359]

گوید: پس از نزول آیه «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ» هیچ منافقی در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مخفی نماند.(1) «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنکُمْ وَ الصَّابِرِینَ وَ نَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ»(2) امام باقر(علیه السلام) آیه فوق و بعد از آن را با «یاء» قرائت نموده است.(3) مرحوم طبرسی در احتجاج از امام هادی(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در نامه خود به اهل اهواز در تفسیر آیه فوق و آیه «وَ لَوْ یَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لَکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ» و نظیر این آیات فرمود:

همه این آیات به معنای اختبار و امتحان است.(4)

ص: 51


1- 80.. فی مجمع البیان و عن أبی سعید الخدری قال: لحن القول بغضهم علی بن أبی طالب(علیهم السلام)، قال: کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله(صلی الله علیه و آله) ببغضهم علی بن أبی طالب، و روی مثل ذلک عن جابر بن عبد الله الأنصاری، و عن عبادة بن الصامت قال: کنا نبور أولادنا بحب علی بن أبی طالب، فاذا رأینا أحدهم لا یحبه علمنا أنه لغیر رشدة قال أنس: ما خفی منافق علی عهد رسول الله(صلی الله علیه و آله) بعد هذه الآیة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 45، ح 81]
2- 81.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 31.
3- 82.. قرأ أبو بکر و لیبلونکم و ما بعده بالیاء و هو المروی عن أبی جعفر الباقر(علیه السلام) و الباقون بالنون و قرأ یعقوب و نبلو ساکنة الواو. الحجة قال أبو علی وجه الیاء إن قبله و الله یعلم أعمالکم و اسم الغیبة أقرب إلیه من لفظ الجمع فحمل علی الأقرب و وجه النون قوله «وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ». [مجمع البیان، ج 9، ص 161]
4- 83.. وَ مِمَّا أَجَابَ بِهِ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیُّ(علیه السلام) فِی رِسَالَتِهِ إِلَی أَهْلِ الْأَهْوَازِ حِینَ سَأَلُوهُ ِ… ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ وَ فِی قَوْلِهِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ وَ فِی قَوْلِهِ أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ قَوْلِهِ وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ قَوْلِهِ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ وَ قَوْلِ مُوسَی(علیه السلام) إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ -- وَ قَوْلِهِ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ وَ قَوْلِهِ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَ قَوْلِهِ إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ وَ قَوْلِهِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ قَوْلِهِ وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ وَ قَوْلِهِ وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ إِنَّ جَمِیعَهَا جَاءَتْ فِی الْقُرْآنِ بِمَعْنَی الِاخْتِبَارِ …. [احتجاج، ص 453]

«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی لَن یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئًا وَ سَیُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «وَ صَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ» جلوگیری و صدّ از ولایت و امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ» شقاق و جدایی و آزار امت است به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مورد اهل بیت او(علیهم السلام)، پس از میثاق و پیمانی که آن حضرت درباره ی اهل بیت خود از آنان گرفت.(2) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی» آزار به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام).(3) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ»(4) امام صادق(علیه السلام) از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

«کسی که بگوید: «سبحان الله» خداوند درختی در بهشت برای او غرس می کند، و کسی که بگوید: «الحمد لله» خداوند درختی در بهشت برای او غرس می نماید، و کسی که بگوید: «لا إله إلّا الله» خداوند درختی در بهشت برای او

ص: 52


1- 84.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 32.
2- 85.. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ قال عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ أی قاطعوه فی أهل بیته بعد أخذه المیثاق علیهم له. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 309]
3- 86.. أبو الورد عن أبی جعفر(علیه السلام) وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدی قال فی أمر علی بن أبی طالب. [مناقب، ج 3، ص 83]
4- 87.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 33.

غرس می نماید، و کسی که بگوید: «الله أکبر» خداوند درختی در بهشت برای او غرس می نماید» پس شخصی از قریش [یعنی ابوبکر] گفت: یا رسول الله در آن صورت درختان ما در بهشت فراوان خواهد بود؟! و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری و لکن بترسید از این که آتشی بفرستید و آن ها را بسوزانید، چنان که خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ.»(1) حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

بهشت را بر دوزخ مقدّم بدارید، و اعمال خود را باطل نکنید و اگر چنین کنید، با صورت در دوزخ پرتاب می شوید، و تا ابد در دوزخ و آتش خواهید ماند.(2) «فَلَا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَن یَتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ …»(3) مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

«وَ لَن یَتِرَکُمْ» یعنی لم ینقصکم، و «فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا» یعنی یجدکم تبخلوا،

ص: 53


1- 88.. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصّادق(علیه السلام) عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنَّةِ وَ مَنْ قَالَ الْحَمْدُ لِلهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنَّةِ وَ مَنْ قَالَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنَّةِ وَ مَنْ قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ شَجَرَةٌ فِی الْجَنَّةِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ شَجَرَنَا فِی الْجَنَّةِ لَکَثِیرٌ قَالَ نَعَمْ وَ لَکِنْ إِیَّاکُمْ أَنْ تُرْسِلُوا عَلَیْهَا نِیرَاناً فَتُحْرِقُوهَا وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ. [امالی صدوق، ص 607، ح 16]
2- 89.. فی عیون الاخبار فی باب آخر فیما جاء عن الرّضا(علیه السلام) من الاخبار المجموعة و باسناده قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اختاروا الجنة علی النار و لا تبطلوا أعمالکم تقذفوا فی النار منکبین خالدین فیها أبدا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 45، ح 84]
3- 90.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیات 38-35.

و «وَ یُخْرِجْ أَضْغَانَکُمْ» یعنی و یخرج العداوة التی فی صدورکم، و «وَ إِن تَتَوَلَّوْا» یعنی إن تتولّوا عن ولایة أمیرالمؤمنین(علیه السلام).(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ» موالی، یعنی شیعیان عجم می باشند. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «قَدْ وَ اللَّهِ أَبْدَلَ بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمُ الْمَوَالِی.»(2) یعنی خداوند موالی را که بهتر از آنان هستند جایگزین آنان نمود.

و قال النّبیّ(صلی الله علیه و آله): «مَنْ فَاتَتْهُ صَلَاةُ الْعَصْرِ فَکَأَنَّمَا وُتِرَ أَهْلَهُ وَ مَالَه» یعنی هر کس نماز عصر از او فوت شود، مانند این است که مال و اهل او به غارت رفته باشد.(3) «وَ إِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ»(4) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آیه فوق [و آیات قبل از آن] درباره ی عموزاده های ما بنی عبّاس [و بنی امیّه] نازل شده است، و خداوند درباره ی آنان می فرماید: «أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ» عن الدین و «وَ أَعْمَی أَبْصَارَهُمْ» عن الوحی، سپس امام صادق(علیه السلام)

ص: 54


1- 91.. «فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ» أی لم ینقصکم «وَ لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ إِنْ یَسْئَلْکُمُوها فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا» أی یجدکم تبخلوا «وَ یُخْرِجْ أَضْغانَکُمْ» قال: العداوة التی فی صدورکم ثم قال «ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ» معناه أنتم یا هؤلاء «تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ» إلی قوله «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا» عن ولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام) «یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ» قال: یدخلهم فی هذا الأمر «ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ» فی معاداتکم و خلافکم و ظلمکم لآل محمّد(صلی الله علیه و آله). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 309]
2- 92.. عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قد و الله أبدل بهم خیرا منهم الموالی. [مجمع البیان، ج 9، ص 164]
3- 93.. قول النّبی-(صلی الله علیه و آله)-: «و من فاتته صلوة العصر فکأنّما وتر أهله و ماله» أی: أفرد عنهما قتلا و نهبا، فشبّه -- سبحانه -- إضاعة عمل العامل و إبطال ثوابه، بوتر الواتر و هو من فصیح الکلام. [تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص 129]
4- 94.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 38.

آیه «إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَی أَدْبَارِهِم» را قرائت نمود و فرمود: آنان بعد از مطرح شدن ولایت علیّ(علیه السلام) مرتد شدند و به جاهلیّت بازگشتند، پس از آن که راه حق و هدایت برایشان روشن شده بود، و مقصود از «تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی» راه امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(1) جابر گوید: امام صادق(علیه السلام) در پایان حدیث فوق فرمود:

جبرئیل آیه فوق را این چنین بر محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل نمود: «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فِی عَلِیٍّ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ.»(2) امام صادق(علیه السلام) در پایان روایت پیشین فرمود:

مقصود از «متّقون» در آیه «مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ» آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و پیروان و شیعیان آنانند و مقصود از «فیها أنهار» مردانی از آنان می باشند.(3)

ص: 55


1- 95.. نزلت فی بنی عمّنا بنی عبّاس و بنی أمیة و فیهم یقول الله أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی أَبْصارَهُمْ أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ فیقضوا ما علیهم من الحق أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها. [تأویل الآیات، ص 571]
2- 96.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا أحمد بن القاسم عن أحمد بن محمّد عن أحمد بن خالد عن محمّد بن علی عن ابن فضیل عن أبی حمزة عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) أنه قال قوله تعالی ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فی علی فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ. [تأویل الآیات، ص 567]
3- 97.. ثم قال(علیه السلام) مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ و هم آل محمّد و أشیاعهم ثم قال أبو جعفر(علیه السلام) أما قوله فِیها أَنْهارٌ فالأنهار رجال. [تأویل الآیات، ص 573]

سوره ی فتح

اشاره

محلّ نزول: مدینه، هنگام انصراف و بازگشت از حُدَیبیّه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی جُمعه نازل شده است.

تعداد آیات: 29 آیه.

ثواب قرائت سوره ی فتح امام صادق(علیه السلام) فرمود:

با قرائت سوره فتح اموال و جان های همسران و کنیزان خود را از تلف در امان قرار بدهید، و کسی که همواره این سوره را بخواند، روز قیامت، مقابل خلایق، منادی خداوند به او می گوید: تو از بندگان خالص خدایی، و خداوند می فرماید:

او را در زمره ی صالحین از بندگان من قرار بدهید، و در بهشتِ من، او را جای بدهید، و از جام های مهرزده بهشتی سیرابش کنید.(1)

ص: 56


1- 98.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ وَ نِسَاءَکُمْ وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنَ التَّلَفِ بِقِرَاءَةِ -- إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً فَإِنَّهُ إِذَا کَانَ مِمَّنْ یُدْمِنُ قِرَاءَتَهَا نَادَی مُنَادٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّی یُسْمِعَ الْخَلَائِقَ أَنْتَ مِنْ عِبَادِیَ الْمُخْلَصِینَ أَلْحِقُوهُ بِالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِی وَ أَدْخِلُوهُ جَنَّاتِ النَّعِیمِ وَ اسْقُوهُ مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُومِ بِمِزَاجِ الْکَافُورِ. [ثواب الأعمال، ص 115]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره فتح را بخواند، خداوند پاداش کسی که با پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) تحت شجره بیعت نموده و در فتح مکّه شرکت کرده است را برای او می نویسد، و کسی که این سوره را بنویسد، و زیر سر خود قرار بدهد، از شرّ دزد ایمن می شود، و کسی که آن را بنویسد و با آب زمزم بشوید و بنوشد بین مردم مسموع القول خواهد شد، و هر چه را ببیند و بشنود از یاد نخواهد برد.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که این سوره را بنویسد و در وقت جنگ و یا خصومت و نزاع، نزد خود داشته باشد، ایمن خواهد شد، و باب خیر به روی او گشوده می شود….(2) ابیّ بن کعب گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس سوره فتح را بخواند، پاداش بودن در خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را خواهد داشت.(3)

ص: 57


1- 99.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة، کتب الله له من الثواب کمن بایع النّبی(صلی الله علیه و آله) تحت الشجرة و أوفی ببیعته، و کمن شهد مع النّبی(صلی الله علیه و آله) یوم فتح مکة، و من کتبها و جعلها تحت رأسه أمن من اللصوص، و من کتبها فی صحیفة و غسلها بماء زمزم و شربها، کان عند الناس مسموع القول، و لا یسمع شیئا یمر علیه إلّا وعاه و حفظه». [تفسیر برهان، ج 5، ص 77، ح 2]
2- 100.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها و جعلها فی وقت محاربة أو خصومة أمن من جمیع ذلک، و فتح علیه باب الخیر، و من شرب ماءها للرجف و الرعب، یسکن الرجف و یطلقه، و من قرأها فی رکوب البحر، أمن من الغرق بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 77، ح 4]
3- 101.. فی مجمع البیان أبی بن کعب عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: من قرأها فکأنما شهد مع رسول الله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 47، ح 2]

از امام سجّاد(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

آیات اوّل این سوره تا «عزیزاً حکیماً» عوذة الحسین(علیه السلام) است و موجب شفای درد پاها می شود.(1)

ص: 58


1- 102.. فی کتاب طب الائمة(علیهم السلام) باسناده الی جابر الجعفی عن محمّد الباقر(علیه السلام) قال: کنت عند علی بن الحسین؟سهما؟ إذ أتاه رجل من بنی أمیة من شیعتنا، فقال له: یابن رسول الله ما قدرت أن أمشی إلیک من وجع رجلی، قال: أین أنت من عوذة الحسین بن علی؟سهما؟؟ قال: یابن رسول الله و ما ذاک؟ قال آیة «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزاً هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ وَ لِلهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ کانَ ذلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِیماً وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً وَ لِلهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً» قال: ففعلت ما أمرنی به، فما حسست بعد ذلک بشی ء منها بعون الله تعالی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 49، ح 11]

سوره ی فتح، آیات 1 تا 17

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً 1 لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقیماً 2 وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزیزاً 3 هُوَ الَّذی أَنْزَلَ السَّکینَةَ فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ لِیَزْدادُوا إیماناً مَعَ إیمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً 4 لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ کانَ ذلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظیماً 5 وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیراً 6 وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً 7 إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً 8 لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً 9 إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً 10 سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ

ص: 59

شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ لَکُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً إِنْ أَرادَ بِکُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِکُمْ نَفْعاً بَلْ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً 11 بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلی أَهْلیهِمْ أَبَداً وَ زُیِّنَ ذلِکَ فی قُلُوبِکُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً 12 وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ سَعیراً 13 وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً 14 سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلی مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْکُمْ یُریدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا کَذلِکُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَیَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ کانُوا لا یَفْقَهُونَ إِلاَّ قَلیلاً 15 قُلْ لِلْمُخَلَّفینَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلی قَوْمٍ أُولی بَأْسٍ شَدیدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطیعُوا یُؤْتِکُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا کَما تَوَلَّیْتُمْ مِنْ قَبْلُ یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً 16 لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْمَریضِ حَرَجٌ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ یَتَوَلَّ یُعَذِّبْهُ عَذاباً أَلیماً 17 ¬Kj

لغات:

اصل «فَتح» به معنای گشودن است، و آن ضدّ اغلاق است، و در معانی دیگری نیز مانند: حکم، قضاوت، نصرت، استفتاح و استئصار، استعمال شده است، و به معنای علم و فتح بلاد و کلید نیز استعمال شده، چنان که خداوند می فرماید:

«وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ» و «مُخَلَّف» به معنای جامانده و متروک شده می باشد، و مشتقّ از خَلف ضدّ مقدّم است، و «اَعراب» جمع عَرَب، جماعت بادیه نشین از عرب ها را گویند، چنان که گفته می شود: «عرب البادیة و عرب های شهری را اعراب نمی گویند، و «بُور» به معنای فاسد و هالک است و مفرد و تثنیه و جمع آن یکسان است، چنان که گفته می شود: رجل بور و رجال بور.

ص: 60

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم ساختیم!… (1) تا خداوند گناهان گذشته و آینده ای را که به تو نسبت می دادند ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید (2) و پیروزی شکست ناپذیری نصیب تو کند. (3) او کسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است. (4) هدف (دیگر از آن فتح مبین) این بود که مردان و زنان با ایمان را در باغهایی (از بهشت) وارد کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، در حالی که جاودانه در آن می مانند، و گناهانشان را می بخشد، و این نزد خدا رستگاری بزرگی است! (5) و (نیز) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد می برند مجازات کند (آری) حوادث ناگواری (که برای مؤمنان انتظار می کشند) تنها بر خودشان نازل می شود! خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و جهنّم را برای آنان آماده کرده و چه بد سرانجامی است! (6) لشکریان آسمانها و زمین تنها از آن خداست و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است.! (7) به یقین ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم، (8) تا (شما مردم) به خدا و رسولش ایمان بیاورید و از او دفاع کنید و او را بزرگ دارید، و خدا را صبح و شام تسبیح گویید. (9) کسانی که با تو بیعت می کنند (در حقیقت) تنها با خدا بیعت می نمایند، و دست خدا بالای دست آنهاست پس هر کس پیمان شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است و آن کس که نسبت به عهدی که با خدا بسته وفا کند، بزودی پاداش عظیمی به او خواهد داد. (10)

ص: 61

بزودی متخلّفان از اعراب بادیه نشین (عذرتراشی کرده) می گویند: «(حفظ) اموال و خانواده های ما، ما را به خود مشغول داشت (و نتوانستیم در سفر حدیبیه تو را همراهی کنیم)، برای ما طلب آمرزش کن!» آنها به زبان خود چیزی می گویند که در دل ندارند! بگو: «چه کسی می تواند در برابر خداوند از شما دفاع کند هر گاه زیانی برای شما بخواهد، و یا اگر نفعی اراده کند (مانع گردد)؟! و خداوند به همه کارهایی که انجام می دهید آگاه است!» (11) ولی شما گمان کردید پیامبر و مؤمنان هرگز به خانواده های خود بازنخواهند گشت و این (پندار غلط) در دلهای شما زینت یافته بود و گمان بد کردید و سرانجام (در دام شیطان افتادید و) هلاک شدید! (12) آن کس که به خدا و پیامبرش ایمان نیاورده (سرنوشتش دوزخ است)، چرا که ما برای کافران آتش فروزان آماده کرده ایم! (13) مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خداست هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) می بخشد، و هر کس را بخواهد مجازات می کند و خداوند آمرزنده و رحیم است. (14) هنگامی که شما برای به دست آوردن غنایمی حرکت کنید، متخلّفان (حدیبیه) می گویند: «بگذارید ما هم در پی شما بیائیم، آنها می خواهند کلام خدا را تغییر دهند بگو: «هرگز نباید بدنبال ما بیایید این گونه خداوند از قبل گفته است!» آنها به زودی می گویند: «شما نسبت به ما حسد می ورزید!» ولی آنها جز اندکی نمی فهمند! (15) به متخلّفان از اعراب بگو: «بزودی از شما دعوت می شود که بسوی قومی نیرومند و جنگجو بروید و با آنها پیکار کنید تا اسلام بیاورند اگر اطاعت کنید، خداوند پاداش نیکی به شما می دهد و اگر سرپیچی نمایید -- همان گونه که در گذشته نیز سرپیچی کردید -- شما را با عذاب دردناکی کیفر می دهد!» (16) بر نابینا و لنگ و بیمار گناهی نیست (اگر در میدان جهاد شرکت نکنند) و هر کس خدا و رسولش را اطاعت نماید، او را در

ص: 62

باغهای (از بهشت) وارد می کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است و آن کس که سرپیچی کند، او را به عذاب دردناکی گرفتار می سازد! (17)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا * لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا * …»(1) انس بن مالک گوید:

هنگامی که ما از جنگ حدیبیّه بازگشتیم و مشرکین از دخول مکّه و اعمال ما جلوگیری کردند و ما در غم و اندوه بودیم، خداوند سوره ی فتح را نازل نمود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند برای من آیه ای [و سوره ای] نازل نمود که از دنیا و آنچه در دنیا هست برای من محبوب تر می باشد. عبدالله بن مسعود نیز گوید: در بازگشت از حدیبیّه شتر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به کندی حرکت می کرد، و ما از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جلو افتادیم و خداوند سوره ی فتح را بر آن حضرت نازل نمود از این رو ما او را بسیار خوشحال دیدیم.(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره آیه «إِنِّیَ أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» را

ص: 63


1- 103.. سوره ی فتح، آیات 3-1.
2- 104.. -- قتادة عن أنس قال: لما رجعنا من غزاة الحدیبیة و قد حیل بیننا و بین نسکنا فنحن بین الحزن و الکآبة أنزل الله؟عز؟: «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً» فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لقد نزلت علیّ آیة هی أحبّ الیّ من الدنیا و ما فیها. -- قال عبد الله بن مسعود أقبل رسول الله(صلی الله علیه و آله) من الحدیبیة فجعلت ناقته تثقل، فتقدّمنا فانزل الله علیه: «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً» فأدرکنا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و به من السرور ما شاء الله، فأخبر انّها نزلت علیه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 47، ح 4 و 5]

می خواند و ترک نمی کرد، و چون سوره ی فتح نازل شد آن را ترک نمود.(1) حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: هنگامی که خداوند مکّه را برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فتح نمود، به او فرمود:

«یا محمّد! إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ.»(2) در جوامع الجامع روایت شده که مقصود از فتح در آیه فوق فتح حدیبیّه [یعنی صلح حدیبیّه] است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چون از حدیبیّه بازگشت یکی از اصحاب به او گفت: این چه فتحی است که ما از زیارت خانه خدا منع شدیم و نتوانستیم قربانی های خود را به مکّه برسانیم؟! و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود:

چه بدسخنی است این سخن تو، همانا صلح حدیبیّه بزرگ ترین فتوحات ما بود، چرا که مشرکین به همین راضی شدند که این مرتبه ما داخل مکّه نشویم و سپس بار دیگر آزاد باشیم و در امان وارد مکّه شویم چرا که از جنگ با ما خسته شده بودند… زهری گوید:

هیچ فتحی بزرگ تر از صلح حدیبیّه نبود، به خاطر این که مشرکین با مسلمانان مخلوط شدند و سخنان حقّ مسلمانان را شنیدند و اسلام در

ص: 64


1- 105.. فی تفسیر العیاشی عن منصور بن حازم عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال: ما ترک رسول الله(صلی الله علیه و آله) [قراءة] «إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» حتّی نزلت سورة الفتح، فلم یعد الی ذلک الکلام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 47، ح 6]
2- 106.. قال مؤلف هذا الکتاب عفی عنه: ستقف إنشاء الله عند قوله تعالی: «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ» الایة علی حدیث عن الرّضا(علیه السلام) و فیه یقول(علیه السلام): فلما فتح الله تعالی علی نبیّه مکة قال له: یا محمّد إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 47، ح 8]

قلوب آنان جای گرفت و در فاصله سه سال جمعیّت فراوانی مسلمان شدند، و به واسطه آنان اسلام در مکّه جای خود را باز نمود [از سویی مشرکین از جنگ خسته شده بودند از این رو مکّه بدون خونریزی فتح گردید].

تا این که گوید:

حدیبیّه چاهی بود که آب آن خشکیده بود، و قطره ی آبی در آن وجود نداشت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در کنار آن نشست و ظرفی از آب را گرفت و مشغول وضو شد و از آن آب مضمضه نمود و چون آب دهان خود را در چاه ریخت آب از چاه فوران نمود و همه اصحاب و حیوانات از آن استفاده نمودند.

سپس گوید: از سالم بن ابی جعد نقل شده که گوید:

من به جابر گفتم: شما در زیر شجره [برای بیعت] چند نفر بودید؟ جابر گفت: ما یک هزار و پانصد نفر بودیم و همگی تشنه بودیم و ظرف آبی برای رسول خدا آوردند و آن حضرت دست مبارک خود را در آن قرار داد و از بین انگشتان او مانند چشمه آبی جاری شد و همه ما از آن سیراب شدیم و اگر یکصد هزار نفر بودیم، آن آب برای ما کافی بود.(1)

ص: 65


1- 107.. فی جوامع الجامع و قیل: هو فتح الحدیبیة، فروی ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) لما رجع من الحدیبیة قال رجل من أصحابه: ما هذا الفتح لقد صددنا عن البیت و صد هدینا، فقال(علیه السلام): بئس الکلام هذا بل هو أعظم الفتوح، قد رضی المشرکون أن یدفعوکم عن بلادهم بالراح و یسألوکم القضیة و رغبوا إلیکم فی الامان و قد رأوا منکم ما کرهوا. و عن الزهری: لم یکن فتح أعظم من صلح الحدیبیة، و ذلک ان المشرکین اختلطوا بالمسلمین فسمعوا کلامهم، فتمکن الإسلام فی قلوبهم و أسلم فی ثلاث سنین خلق کثیر، کثر بهم سواد الإسلام، و الحدیبیة بئر نفد ماؤها حتی لم یبق فیها قطرة فأتاها النّبی(صلی الله علیه و آله) فجلس علی شفیرها ثم دعا بإناء من ماء فتوضی ثم تمضمض و مجه فیها ففارت بالماء حتی أصدرت جمیع من معه و رکابهم. و عن سالم بن أبی الجعد قال: قلت لجابر: کم کنتم تحت الشجرة؟ قال کنا ألفا و خمسمائة و ذکر عطشا أصابهم قال: فأتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بماء فی تور فوضع یده فیه فجعل الماء یخرج من بین أصابعه کأنه العیون، قال فشربنا و وسعنا و کفانا و لو کنا مأة ألف کفانا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 48، ح 9]

عمر بن یزید معروف به بیّاع سابری گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»، سؤال نمودم، و آن حضرت فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نه گناهی کرده بود و نه بر گناهی همّت گماشته بود و لکن خداوند گناهان شیعیان علی(علیه السلام) را به گردن او انداخت و بر او بخشید، و نعمت خود را بر او تمام نمود و او را به صراط مستقیم هدایت کرد و با قدرت خود او را یاری نمود.(1) یکی از علمای یهود شام به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: خداوند توبه آدم(علیه السلام) را قبول نمود، آیا نسبت به پیامبر شما چنین کاری را کرد؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

آری خداوند توبه آدم(علیه السلام) را پذیرفت و نسبت به پیامبر ما(صلی الله علیه و آله) -- بدون گناهی که انجام داده باشد -- بزرگ تر از آن را انجام داد و فرمود: «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» و در قیامت او نه گناهی دارد و نه عقوبتی برای او هست، و لکن او از خوف خداوند به قدری گریه می کرد که بیهوش می شد، و چون به او می گفتند: خداوند درباره ی شما فرموده است: «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»؟! می فرمود: آری ولکن من می خواهم بنده شکور خدا باشم….(2)

ص: 66


1- 108.. حدثنا محمّد بن جعفر قال: حدثنا محمّد بن احمد عن محمّد بن الحسین عن علی بن نعمان عن علی بن أیوب عن عمر بن یزید بیاع السابری قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): قول الله فی کتابه: لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ قال: ما کان له ذنب و لا هم بذنب، و لکن الله حمله ذنوب شیعته ثم غفر لها، وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزِیزاً. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 54، ح 13]
2- 109.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ روی عن موسی بن جعفر عن أبیه عن آبائه عن الحسین بن علی(علیهم السلام) قال: ان یهودیا من یهود الشام و أحبارهم قال لعلی(علیه السلام) فان آدم(علیه السلام) تاب الله علیه من خطیئة؟ قال له علی(علیه السلام): لقد کان کذلک و محمّد(صلی الله علیه و آله) نزل فیه ما هو أکبر من هذا من غیر ذنب أتی، قال الله؟عز؟ «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» ان محمّدا غیر مواف یوم القیمة بوزر و لا مطلوب فیها بذنب، و قال(علیه السلام): و لقد کان(صلی الله علیه و آله) یبکی حتی یغشی علیه، فقیل له: یا رسول الله أ لیس الله قد غفر لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخر؟ قال: بلی أ فلا أکون عبدا شکورا؟ [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 55، ح 14]

مرحوم سیّد بن طاووس(رضو) گوید:

از اهل البیت(علیهم السلام) به ما رسیده که مقصود از «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» گناه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است به اعتقاد قریش و مشرکین مکّه قبل از هجرت و بعد از هجرت و با فتح مکّه بدون خونریزی، آنان مسلمان شدند و گناه گذشته و آینده آن حضرت نزد آنان بخشوده شد، چرا که آنان قبل از هجرت مخالفت آن حضرت را نسبت به بت پرستی، و جنگ هایی که او پس از هجرت انجام داد را، گناه او می دانستند، و چون مکّه فتح شد و انتقامی از آنان گرفته نشد، گناه او نزد آنان بخشوده شد.(1) مؤلّف گوید:

یکی از آن روایات روایتی است که مرحوم صدوق در کتاب عیون نقل نموده و

ص: 67


1- 110.. فی کتاب سعد السعود لابن طاوس؟ره؟ أقول: و أما لفظ «ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» فالذی نقلناه من طریق أهل بیت النبوة صلوات الله علیهم ان المراد منه لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ عند أهل مکة و قریش، یعنی ما تقدم قبل الهجرة و بعدها فانک إذا فتحت مکة بغیر قتل لهم و لا استیصال و لا أخذهم بما قدموه من العداوة و القتال، غفروا ما کان یعتقدونه ذنبا لک عندهم متقدما أو متأخرا، و ما کان یظهر من عداوته فی مقابلة عداوتهم له، فلما رأوه قد تحکم و تمکن و ما استقصی غفروا ما ظنوه من الذنوب. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 56، ح 17]

مأمون از حضرت رضا(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سؤال نمود و امام(علیه السلام) همین پاسخ را به او داد.(1) تفصیل قصّه فتح مکّه در روایت علیّ بن ابراهیم قمی(2) و در روایت کافی نقل

ص: 68


1- 111.. فی عیون الاخبار فی باب ذکر مجلس آخر للرضا(علیه السلام) عند المأمون فی عصمة الأنبیاء(علیهم السلام) باسناده الی علی بن محمّد بن الجهم قال: حضرت مجلس المأمون و عنده الرّضا(علیه السلام) فقال المأمون: یا ابن رسول الله ألیس من قولک ان الأنبیاء معصومون؟ قال: بلی، قال: فما معنی قول الله؟عز؟ الی أن قال: فأخبرنی عن قول الله تعالی: «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» قال الرّضا(علیه السلام): لم یکن أحد عند مشرکی مکة أعظم ذنبا من رسول الله(صلی الله علیه و آله) لأنهم کانوا یعبدون من دون الله ثلاثمأة و ستین صنما فلما جاءهم بالدعوة الی کلمة الإخلاص کبر ذلک علیهم و عظم «و قالوا أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ عُجابٌ وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْ ءٌ یُرادُ ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ» فلما فتح الله تعالی علی نبیه(صلی الله علیه و آله) مکة، قال له: یا محمّد «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» عند مشرکی أهل مکة بدعاءک توحید الله فیما تقدم و ما تأخر، لان مشرکی مکة أسلم بعضهم و خرج بعضهم عن مکة، و من بقی منهم لم یقدر علی انکار التوحید إذا دعا الناس الیه، فصار ذنبه عندهم فی ذلک مغفورا بظهوره علیهم، فقال المأمون: لله درک یا أبا الحسن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 56، ح 18]
2- 112.. قال علیّ بن ابراهیم القمّی؟ره؟: حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن ابن سنان [سیاد] عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال کان سبب نزول هذه السورة و هذا الفتح العظیم إن الله؟عز؟ أمر رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی النوم أن یدخل المسجد الحرام و یطوف و یحلق مع المحلقین، فأخبر أصحابه و أمرهم بالخروج فخرجوا فلما نزل ذا الحلیفة أحرموا بالعمرة و ساقوا البدن و ساق رسول الله(صلی الله علیه و آله) ستا و ستین بدنة و أشعرها عند إحرامه، و أحرموا من ذی الحلیفة ملبین بالعمرة قد ساق من ساق منهم الهدی مشعرات مجللات، فلما بلغ قریشا ذلک بعثوا خالد بن الولید فی مائتی فارس کمینا لیستقبل رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فکان یعارضه علی الجبال فلما کان فی بعض الطریق حضرت صلاة الظهر فأذن بلال و صلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بالناس فقال خالد بن الولید: لو کنا حملنا علیهم و هم فی الصلاة لأصبناهم فإنهم لا یقطعون صلاتهم و لکن تجی ء لهم الآن صلاة أخری أحب إلیهم من ضیاء أبصارهم فإذا دخلوا فی الصلاة أغرنا علیهم، فنزل جبرئیل(علیه السلام) علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بصلاة الخوف بقوله: «وَ إِذا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ» الآیة، و هذه الآیة فی سورة النساء و قد مضی ذکر خبر صلاة الخوف فیها. فلما کان فی الیوم الثانی نزل رسول الله(صلی الله علیه و آله) الحدیبیة و هی علی طرف الحرم و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یستنفر بالأعراب فی طریقه معه فلم یتبعه أحد و یقولون: أ یطمع محمّد و أصحابه أن یدخلوا الحرم و قد غزتهم قریش فی عقر دیارهم فقتلوهم أنه لا یرجع محمّد و أصحابه إلی المدینة أبدا فلما نزل رسول الله(صلی الله علیه و آله) الحدیبیة خرجت قریش یحلفون باللات و العزی لا یدعون محمّدا یدخل مکة و فیهم عین تطرف، فبعث إلیهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) إنّی لم آت لحرب و إنّما جئت لأقضی نسکی و أنحر بدنی و أخلی بینکم و بین لحماتها، فبعثوا عروة بن مسعود الثقفی و کان عاقلا لبیبا و هو الذی أنزل الله فیه «وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ» فلما أقبل علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) عظم ذلک و قال: یا محمّد ترکت قومک و قد ضربوا الأبنیة و أخرجوا العود المطافیل یحلفون باللات و العزی لا یدعوک تدخل مکة فإن مکة حرمهم و فیهم عین تطرف أ فترید أن تبید أهلک و قومک یا محمّد! فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما جئت لحرب و إنّما جئت لأقضی نسکی فأنحر بدنی و أخلی بینکم و بین لحماتها، فقال عروة: بالله ما رأیت کالیوم أحدا صد کما صددت، فرجع إلی قریش و أخبرهم فقالت قریش و الله لئن دخل محمّد مکة و تسامعت به العرب لنذلن و لتجترین علینا العرب. فبعثوا حفص بن الأحنف و سهیل بن عمرو فلما نظر إلیهما رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: ویح قریش قد نهکتهم الحرب ألا خلوا بینی و بین العرب فإن أک صادقا فإنما أجر الملک إلیهم مع النبوة و إن أک کاذبا کفتهم ذؤبان العرب لا یسألنی الیوم امرؤ من قریش خطة لیس لله فیها سخط إلّا أجبتهم إلیه، قال: فوافوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقالوا: یا محمّد أ لا ترجع عنا عامک هذا إلی أن ننظر إلی ما ذا یصیر أمرک و أمر العرب فإن العرب قد تسامعت بمسیرک فإن دخلت بلادنا و حرمنا استذلتنا العرب و اجترأت علینا و نخلی لک البیت فی العام القابل فی هذا الشهر ثلاثة أیام حتی تقضی نسکک و تنصرف عنا فأجابهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی ذلک و قالوا له و ترد إلینا کل من جاءک من رجالنا و نرد إلیک کل من جاءنا من رجالک فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من جاءکم من رجالنا فلا حاجة لنا فیه و لکن علی أن المسلمین بمکة لا یؤذون فی إظهارهم الإسلام و لا یکرهون و لا ینکر علیهم شی ء یفعلونه من شرائع الإسلام، فقبلوا ذلک فلما أجابهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی الصلح أنکر عامة أصحابه و أشد ما کان إنکارا فلان فقال: یا رسول الله أ لسنا علی الحق و عدونا علی الباطل فقال: نعم، قال: فنعطی الذلة [الدنیة] فی دیننا! قال: إن الله قد وعدنی و لن یخلفنی قال: لو أن معی أربعین رجلا لخالفته. و رجع سهیل بن عمرو و حفص بن الأحنف إلی قریش فأخبرهم بالصلح فقال عمر یا رسول الله أ لم تقل لنا أن ندخل المسجد الحرام و نحلق مع المحلقین فقال أ من عامنا هذا وعدتک و قلت لک: إن الله؟عز؟ قد وعدنی أن أفتح مکة و أطوف و أسعی مع المحلقین، فلما أکثروا علیه(صلی الله علیه و آله) قال لهم: إن لم تقبلوا الصلح فحاربوهم، فمروا نحو قریش و هم مستعدون للحرب و حملوا علیهم فانهزم أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) هزیمة قبیحة و مروا برسول الله(صلی الله علیه و آله) فتبسم رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثم قال: یا علی! خذ السیف و استقبل قریشا. فأخذ أمیر المؤمنین(علیه السلام) سیفه و حمل علی قریش فلما نظروا إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام) تراجعوا و قالوا: یا علی بدا لمحمّد فیما أعطانا فقال: لا و تراجع أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) مستحیین و أقبلوا یعتذرون إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قال لهم رسول الله(صلی الله علیه و آله): أ لستم أصحابی یوم بدر إذ أنزل الله فیکم إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفِینَ، أ لستم أصحابی یوم أحد إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلی أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْراکُمْ، أ لستم أصحابی یوم کذا أ لستم أصحابی یوم کذا فاعتذروا إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و ندموا علی ما کان منهم و قالوا: الله أعلم و رسوله فاصنع ما بدا لک. و رجع حفص بن الأحنف و سهیل بن عمرو إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قالا: یا محمّد قد أجابت قریش إلی ما اشترطت علیهم من إظهار الإسلام و أن لا یکره أحد علی دینه فدعا رسول الله(صلی الله علیه و آله) بالمکتب و دعا أمیر المؤمنین(علیه السلام) و قال له اکتب، فکتب أمیر المؤمنین(علیه السلام)؟: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» فقال سهیل بن عمرو: لا نعرف الرحمن اکتب کما کان یکتب آباؤک باسمک اَللَّهُمَّ، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اکتب باسمک اَللَّهُمَّ فإنه اسم من أسماء الله، ثم کتب «هذا ما تقاضی علیه محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الملؤ من قریش، فقال سهیل بن عمرو: لو علمنا أنک رسول الله ما حاربناک اکتب هذا ما تقاضی علیه محمّد بن عبد الله أ تأنف من نسبک یا محمّد! فقال رسول الله أنا رسول الله و إن لم تقروا، ثم قال امح یا علی! و اکتب محمّد بن عبد الله، فقال أمیر المؤمنین ع: ما أمحو اسمک من النبوة أبدا، فمحاه رسول الله(صلی الله علیه و آله) بیده، ثم کتب: «هذا ما اصطلح علیه محمّد بن عبد الله و الملؤ من قریش و سهیل بن عمرو و اصطلحوا علی وضع الحرب بینهم عشر سنین علی أن یکف بعض عن بعض و علی أنه لا إسلال و لا إغلال و أن بیننا و بینهم غیبة مکفوفة، و أنه من أحب أن یدخل فی عهد محمّد و عقده فعل، و أن من أحب أن یدخل فی عهد قریش و عقدها فعل، و أنه من أتی من قریش إلی أصحاب محمّد بغیر أذن ولیه یرده إلیه و أنه من أتی قریشا من أصحاب محمّد لم یرده إلیه، و أن یکون الإسلام ظاهرا بمکة لا یکره أحد علی دینه، و لا یؤذی و لا یعیر، و أن محمّدا یرجع عنهم عامه هذا و أصحابه ثم یدخل علینا فی العام القابل مکة فیقیم فیها ثلاثة أیام و لا یدخل علیها بسلاح إلّا سلاح المسافر السیوف فی القراب» و کتب علی بن أبی طالب و شهد علی الکتاب المهاجرون و الأنصار. ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا علی! إنک أبیت أن تمحو اسمی من النبوة فو الذی بعثنی بالحق نبیا لتجیبن أبناءهم إلی مثلها و أنت مضیض مضطهد فلما کان یوم صفین و رضوا بالحکمین کتب: هذا ما اصطلاح علیه أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب و معاویة بن أبی سفیان، فقال عمرو بن العاص: لو علمنا أنک أمیر المؤمنین ما حاربناک و لکن اکتب: هذا ما اصطلح علیه علی بن أبی طالب و معاویة بن أبی سفیان، فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام): صدق الله و صدق رسوله(صلی الله علیه و آله) أخبرنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بذلک، ثم کتب الکتاب قال: فلما کتبوا الکتاب قامت خزاعة فقالت: نحن فی عهد محمّد(صلی الله علیه و آله) و عقده و قامت بنو بکر فقالت: نحن فی عهد قریش و عقدها، و کتبوا نسختین نسخة عند رسول الله و نسخة عند سهیل بن عمرو و حفص بن الأحنف إلی قریش فأخبراهم و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لأصحابه: انحروا بدنکم و احلقوا رءوسکم فامتنعوا و قالوا کیف ننحر و نحلق و لم نطف بالبیت و لم نسع بین الصفا و المروة، فاغتم رسول الله(صلی الله علیه و آله) من ذلک و شکا ذلک إلی أم سلمة، فقالت یا رسول الله انحر أنت و احلق فنحر رسول الله(صلی الله علیه و آله) و حلق و نحر القوم علی حیث یقین و شک و ارتیاب، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) تعظیما للبدن رحم الله المحلقین و قال قوم لم یسوقوا البدن: یا رسول الله و المقصرین لأن من لم یسق هدیا لم یجب علیه الحلق فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثانیا رحم الله المحلقین الذین لم یسوقوا الهدی، فقالوا یا رسول الله و المقصرین فقال رحم الله المقصرین، ثم رحل رسول الله(صلی الله علیه و آله) نحو المدینة فرجع إلی التنعیم و نزل تحت الشجرة، فجاء أصحابه الذین أنکروا علیه الصلح و اعتذروا و أظهروا الندامة علی ما کان منهم و سألوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن یستغفر لهم فنزلت آیة الرضوان نزل بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 309؛ کافی، ج 8، ص 322، ح 503]

ص: 69

ص: 70

ص: 71

شده است مراجعه شود.

«هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ کَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا * لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ …»(1) امام باقر و امام صادق؟سهما؟ فرمودند:

مقصود از «سَّکِینَةَ» ایمان است.(2)

ص: 72


1- 113.. سوره ی فتح، آیات 7-4.
2- 114.. -- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ السَّکِینَةُ الْإِیمَانُ -- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ وَ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ غَیْرِهِمَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ هُوَ الْإِیمَانُ. [کافی، ج 2، ص 15، ح 3 و 4]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از سکینه ایمان است، چرا که خداوند می فرماید: «لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ.»(1) مفضّل گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: برای چه بعد از سلام نماز سه مرتبه «ألله أکبر» گفته می شود و دست ها را بلند می کنند؟ فرمود:

به خاطر این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که مکّه را فتح نمود، نماز ظهر را با اصحاب خود نزد حجرالأسود خواند و چون سلام داد دست های مبارک خود را بلند کرد و گفت: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ، وَحْدَهُ، وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ أَعَزَّ جُنْدَهُ وَ غَلَبَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ فَلَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ». سپس به اصحاب خود فرمود: این تکبیرات و تهلیلات را بعد از نمازهای واجب ترک نکنید، و کسی که آن ها را بعد از سلام نماز خود بخواند، شکر واجب خدا را بر تقویت اسلام و قدرت نیروی رزمی آن انجام داده است.(2)

ص: 73


1- 115.. علی بن إبراهیم عن محمّد بن عیسی بن عبید عن یونس عن جمیل قال: سألت أبا -- عبدالله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ» قال: الایمان قال عز من قائل: لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 58، ح 29]
2- 116.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی محمّد بن سنان عن المفضل بن عمر قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): لأی علة یکبر المصلی بعد التسلیم ثلاثا یرفع بها یدیه؟ فقال: لان النّبی(صلی الله علیه و آله) لما فتح مکة صلی بأصحابه الظهر عند الحجر الأسود، فلما سلم رفع یده و کبر ثلاثا و قال: لا اله الا الله وحده وحده وحده أنجز وعده و نصر عبده و أعز جنده و غلب الأحزاب وحده فله الملک و له الحمد یحیی و یمیت و هو علی کلی شی ء قدیر، ثم أقبل علی أصحابه فقال: لا تدعوا هذا التکبیر و هذا القول فی دبر کل صلوة مکتوبة، فان من فعل ذلک بعد التسلیم و قال هذا القول، کان قد أدی ما یجب علیه من شکر الله تعالی ذکره علی تقویة الإسلام و جنده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 58، ح 25]

مرحوم کلینی در کافی از ابوعمر زبیری نقل نموده که گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: أیّها العالم چه عملی نزد خداوند افضل است؟ فرمود:

آن عملی که شرط قبولی همه اعمال است. گفتم: آن چیست؟ فرمود: آن ایمان به خدای یگانه است، که شرافت و درجه و منزلت و بهره ی آن اعلی و اشرف از همه اعمال است. گفتم: آیا به من نسبت به ایمان که آیا ایمان گفتار و عمل است و یا گفتار بدون عمل است آگاهی نمی دهی؟ فرمود: همه ایمان عمل است و گفتار برخی از آن است و این چیزی است که خداوند در کتاب خود واجب نموده، و نور آن واضح و حجّت آن ثابت است. گفتم: فدای شما شوم برای من ایمان را توصیف کنید، تا بفهمم. فرمود:

ایمان حالات و طبقات و منازل و درجاتی دارد، برخی تمام و کامل و جامع است، و برخی ناقص، و برخی راجح و زائد است. گفتم: مگر ایمان تمام و ناقص و زائد دارد؟ فرمود: آری. گفتم: چگونه؟ فرمود: به خاطر این که خداوند ایمان را بر اعضا و جوارح فرزند آدم تقسیم نموده، و هر عضوی از بدن او دارای سهمی از ایمان می باشد، پس کسی که حافظ اعضا و جوارح خود باشد، و هنگامی که خدا را ملاقات می کند جوارح او به وظائف ایمانی خود عمل کرده باشند، با ایمان کامل خدا را ملاقات خواهد نمود، و اهل بهشت خواهد بود، و کسی در برخی از وظائف اعضا و جوارح خود خیانت کرده باشد، و یا از حدود الهی تجاوز نموده باشد، با ایمان ناقص خدا را ملاقات خواهد نمود. گفتم:

معنای کمال دین و ناقص بودن آن را دانستم، آیا زیاد شدن آن چگونه است؟ فرمود:

آیاتی از قرآن دلالت بر آن دارد: مانند آیه «وَ إِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن یَقُولُ

ص: 74

أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمَانًا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ»(1)، و آیه «وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَی رِجْسِهِمْ»(2)، و آیه «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًی.»(3) سپس فرمود:

اگر ایمان زیاده و نقصان نمی داشت، کسی بر دیگری فضیلت نمی داشت و مردم یکسان بودند و برتری و تفاضلی وجود نداشت، و لکن با تمامیّت ایمان مؤمنان بهشت می روند، و با تفاضل در ایمان به درجات مختلف بهشتی می رسند، و با نقصان ایمان گنهکاران داخل آتش می شوند.(4)

ص: 75


1- 117.. سوره ی توبه، آیه ی 124.
2- 118.. سوره ی توبه، آیه ی 125.
3- 119.. سوره ی کهف، آیه ی 13.
4- 120.. فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن بکر بن صالح عن القاسم بن برید قال: حدثنا ابو عمرو الزبیری عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قلت له: ایها العالم أخبرنی ای الأعمال أفضل عند الله؟ قال: ما لا یقبل الله شیئا الا به، قلت: و ما هو؟ قال: الایمان بالله الذی لا اله الا هو أعلی الأعمال درجة، و أشرفها منزلة و أسناها حظا قال: قلت: الا تخبرنی عن الایمان أقول هو و عمل أم قول بلا عمل؟ فقال: الایمان عمل کله، و القول بعض ذلک العمل، بفرض من الله بین فی کتابه واضح نوره ثابتة حجته یشهد له به الکتاب و یدعوه الیه قال قلت: صفه لی جعلت فداک حتی أفهمه قال: الایمان حالات درجات و طبقات و منازل، فمنه التام المنتهی تمامه، و منه الناقص المبین نقصانه، و منه الراجح الزائد رجحانه، قلت: ان الایمان لیتم و ینقص و یزید؟ قال: نعم، قلت: کیف ذلک؟ قال: لان الله تبارک و تعالی فرض الایمان علی جوارح ابن آدم و قسمه علیها و فرقة فیها، فلیس من جوارحه جارحة الا و قد وکلت من الایمان بغیر ما وکلت به أختها، فمن لقی الله؟عز؟ حافظا لجوارحه موفیا کل جارحة من جوارحه ما فرض الله؟عز؟ علیها لقی الله؟عز؟ مستکملا لإیمانه و هو من أهل الجنة، و من خانه فی شی ء منها أو تعدی ما أمر الله؟عز؟ فیها لقی الله؟عز؟ ناقص الایمان، قلت: قد فهمت نقصان الایمان و تمامه، فمن این جاءت زیادته؟ فقال: قول الله؟عز؟: «وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ» و قال: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً» و لو کان کله واحدا لا زیادة فیه و لا نقصان لم یکن لأحد منهم فضل علی الاخر و لاستوت النعم فیه، و لاستوی الناس و بطل التفضیل و لکن بتمام الایمان دخل المؤمنون الجنة، و بالزیادة فی الایمان تفاضل المؤمنون بالدرجات عند الله، و بالنقصان دخل المفرطون النار. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 59، ح 30]

«إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفَی بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ …» درباره کسانی است که نسبت به صلح حدیبیّه با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مخالفت نکردند و اعتراضی ننمودند و خداوند در این آیه به آنان وعده بهشت داده و آیه ی «وَ یُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ …» تا «وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ …» مربوط به کسانی است که با صلح حدیبیّه مخالف بودند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را متّهم نمودند و خداوند آنان را دارای بدگمانی، و مورد غضب و لعنت خود معرّفی نمود، و عذاب جهنّم را برای شان آماده کرد.

سپس گوید:

آیه ی 18 این سوره که خداوند می فرماید: «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ» درباره ی بیعت رضوان نازل شد و خداوند شرط نمود که مسلمانان پس از آن با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در هیچ امری مخالفت نکنند

ص: 76


1- 121.. سوره ی فتح، آیه ی 10.

و پس از نزول آیه رضوان آیه «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ …» نازل شد، بنابراین نسبت به این دو آیه تقدیم و تأخیر انجام شده است و نخست آیه رضوان نازل شده و پس از آن آیه شرط نازل شده است.(1) مؤلّف گوید:

در سوره ی زخرف(2) روایتی از امام صادق(علیه السلام) راجع به آیه فوق گذشت.

«سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَ أَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ … * بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَّن یَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلَی أَهْلِیهِمْ

ص: 77


1- 122.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ إلی قوله وَ لِلهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فهم الذین لم یخالفوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و لم ینکروا علیه الصلح ثم قال لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ إلی قوله الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ و هم الذین أنکروا الصلح و اتهموا رسول الله(صلی الله علیه و آله) وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً وَ لِلهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً ثم عطف بالمخاطبة علی أصحابه فقال لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ ثم عطف علی نفسه؟عز؟ فقال: وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا معطوفا علی قوله لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ، و نزلت فی بیعة الرضوان لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ و اشترط علیهم أن لا ینکروا بعد ذلک علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) شیئا یفعله و لا یخالفوه فی شی ء یأمرهم به فقال الله؟عز؟ بعد نزول آیة الرضوان إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً و إنّما رضی عنهم بهذا الشرط أن یفوا بعد ذلک بعهد الله و میثاقه و لا ینقضوا عهده و عقده فبهذا العهد رضی الله عنهم فقد قدموا فی التألیف آیة الشرط علی بیعة الرضوان و إنّما نزلت أولا بیعة الرضوان ثم آیة الشرط علیهم فیها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 315]
2- 123.. سوره ی زخرف، آیه ی 55.

أَبَدًا وَ زُیِّنَ ذَلِکَ فِی قُلُوبِکُمْ وَ ظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ کُنتُمْ قَوْمًا بُورًا * وَ مَن لَّمْ یُؤْمِن بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَعِیرًا»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از این دو آیه کسانی هستند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای جنگ حدیبیّه [صلح حدیبیّه] آنان را دعوت نمود و آنان از امر آن حضرت تخلّف نمودند و گفتند: ما گرفتار اموال خود بودیم. و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از حدیبیّه بازگشت و برای جنگ خیبر آماده شد، آمدند و از آن حضرت خواستند تا در جنگ خیبر شرکت کنند و آیه 15 و 16 نازل شد و خداوند فرمود: «سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلَی مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْکُمْ یُرِیدُونَ أَن یُبَدِّلُوا کَلَامَ اللَّهِ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا کَذَلِکُمْ قَالَ اللَّهُ مِن قَبْلُ فَسَیَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا …»(2)، و آنان به طمع غنائم خیبر بودند، و چون به آنان اجازه داده نشد، گفتند:

«حسد شما باعث شده که به ما اجازه نمی دهید» البته گمان آنان این بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و مسلمانان همراه او، به دست مشرکین مکّه کشته خواهند شد، و هرگز به مدینه باز نخواهند گشت، در حالی که -- همان گونه که گذشت -- صلح حدیبیّه برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بزرگ ترین پیروزی بود، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در سال ششم هجری در ماه ذی قعده برای عمره عازم مکّه شد، و لباس احرام پوشید و قربانی ها را همراه خود آورد و بر آن ها نشانه های قربانی قرار داد، تا مشرکین بدانند او برای جنگ نیامده است، و لکن گروهی از منافقین و اعراب بادیه گفتند: «این ها گرفتار مشرکین می شوند و کشته خواهند شد و هرگز به مدینه باز نمی گردند» از این رو همراه آن حضرت

ص: 78


1- 124.. سوره ی فتح، آیات 13-11.
2- 125.. سوره ی فتح، آیه ی 15.

نرفتند و از امر او تخلّف نمودند، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدینه بازگشت عذرخواهی نمودند و گفتند: «شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا ….»(1) «لَیْسَ عَلَی الْأَعْمَی حَرَجٌ وَ لَا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لَا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَ مَن یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَ مَن یَتَوَلَّ یُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِیمًا»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند در این آیه گروهی را از جهاد معذور نموده و معیار بهشت و دوزخ را اطاعت از خدا و رسول او دانسته است، سپس گوید: مقصود از «وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ کَثِیرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَکُمْ هَذِهِ وَ کَفَّ أَیْدِیَ النَّاسِ عَنکُمْ»، فتح خیبر است که پس از صلح حدیبیّه انجام گرفت و مقصود از «کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُم بِبَطْنِ مَکَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ»، این است که خداوند کاری کرد که مشرکین از شما درخواست صلح کنند در حالی که قبلاً با شما می جنگیدند و شما چون از مدینه به طرف حرم یعنی مکّه رفتید، مشرکین مکّه از شما درخواست صلح نمودند، در حالی که شما قبلاً به آنان پیشنهاد صلح می دادید و نمی پذیرفتند.(3)

ص: 79


1- 126.. ثم ذکر الأعراب الذین تخلفوا عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا إلی قوله وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً أی قوم سوء و هم الذین استنفرهم فی الحدیبیة و لما رجع رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی المدینة من الحدیبیة غزا خیبرا فاستأذنوه المخلفون من الأعراب أن یخرجوا معه فقال الله؟عز؟ سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلی مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها إلی قوله لا یَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِیلًا ثم قال: قُلْ لِلْمُخَلَّفِینَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلی قَوْمٍ أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ إلی قوله وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا کَما تَوَلَّیْتُمْ مِنْ قَبْلُ یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلِیماً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 315]
2- 127.. سوره ی فتح، آیه ی 17.
3- 128.. ثم رخص؟عز؟ فی الجهاد فقال لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثم قال: وَ مَنْ یَتَوَلَّ یُعَذِّبْهُ عَذاباً أَلِیماً ثم قال: وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغانِمَ کَثِیرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ وَ کَفَّ أَیْدِیَ النَّاسِ عَنْکُمْ یعنی فتح خیبر وَ لِتَکُونَ آیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ ثم قال: وَ أُخْری لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْها قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیراً ثم قال: وَ هُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ أی من بعد أن أممتم من المدینة إلی الحرم و طلبوا منکم الصلح بعد أن کانوا یغزونکم بالمدینة صاروا یطلبون الصلح بعد إذ کنتم أنتم تطلبون الصلح منهم ثم أخبر الله؟عز؟ نبیه بعلة الصلح و ما أجاز الله لنبیه(صلی الله علیه و آله) فقال: هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْیَ مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ یعنی بمکة لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ فأخبر الله نبیه أن علة الصلح إنّما کان للمؤمنین و المؤمنات الذین کانوا بمکة و لو لم یکن صلح و کانت الحرب لقتلوا، فلما کان الصلح آمنوا و أظهروا الإسلام، و یقال إن ذلک الصلح کان أعظم فتحا علی المسلمین من غلبهم ثم قال: لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً یعنی هؤلاء الذین کانوا بمکة من المؤمنین و المؤمنات یعنی لو زالوا عنهم و خرجوا من بینهم لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 316]

زرارة و حمران فرزندان اعین از امام باقر و امام صادق؟سهما؟ نقل نموده اند:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روز فتح مکّه دوازده هزار نیروی رزمی همراه داشت و به همین خاطر مشرکین و ابوسفیان به استغاثه افتادند [و پذیرای صلح شدند و مکّه بدون خونریزی فتح گردید.](1)

ص: 80


1- 129.. عن زرارة و حمران عن أبی جعفر(علیه السلام) و أبی عبد الله(علیه السلام) قوله «وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ» قال: إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قد کان لقی من قومه بلاء شدیدا حتی أتوه ذات یوم و هو ساجد حتی طرحوا علیه رحم شاة، فأتته ابنته و هو ساجد لم یرفع رأسه، فرفعته عنه و مسحته، ثم أراه الله بعد ذلک الذی یحب، أنه کان ببدر و لیس معه غیر فارس واحد، ثم کان معه یوم الفتح اثنا عشر ألفا حتی جعل أبو سفیان و المشرکون، یستغیثون، ثم لقی أمیر المؤمنین(علیه السلام) من الشدة و البلاء و التظاهر علیه و لم یکن معه أحد من قومه بمنزلته، أما حمزة فقتل یوم أحد، و أما جعفر فقتل یوم موتة. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 54، ح 43]

مؤلّف گوید:

این نتیجه «وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ»(1)، می باشد و اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین لشکری را همراه نداشت مشرکین از او درخواست صلح نمی کردند.

مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر «هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ الْهَدْیَ مَعْکُوفًا أَن یَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَ نِسَاء مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ فَتُصِیبَکُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلمٍ»(2)، راجع به علّت صلح حدیبیّه و فتح مکّه بدون خونریزی گوید:

در این آیه خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) خبر داده که علّت صلح وجود مسلمانانی بوده که بین مشرکین مکّه بودند، و اگر صلح نمی شد آنان کشته می شدند و چون صلح شد، آنان ایمن شدند و اسلام خود را اظهار نمودند و این صلح بزرگ ترین پیروزی بود برای مسلمانان، از این رو خداوند می فرماید: «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»، و خداوند در این آیه می فرماید: اگر مسلمانان بین مشرکین نبودند ما کافران را گرفتار عذاب دردناکی می کردیم.

از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: برای چه امیرالمؤمنین(علیه السلام) با غاصبین اوّل جنگ نکرد؟ امام(علیه السلام) فرمود:

به خاطر آیه «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»(3)، سؤال شد: مقصود از «تَزَیَّلُوا» چیست؟ فرمود: «مقصود ودایع مؤمنین در اصلاب کافرین است»

ص: 81


1- 130.. سوره ی انفال، آیه ی 60.
2- 131.. سوره ی فتح، آیه ی 25.
3- 132.. سوره ی فتح، آیه ی 25.

یعنی از صلب کفّار مؤمنانی به وجود خواهند آمد، از این رو خداوند کافران را مهلت داده است. سپس فرمود: حضرت مهدی(علیه السلام) نیز چنین خواهد نمود، و او هرگز ظهور نمی کند تا ودیعه های خداوند که در صلب کفّار است خارج شوند و سپس او قیام خواهد نمود و کفّار را خواهد کشت.(1)

سوره ی فتح، آیات 18 تا 29

متن:

لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَریباً 18 وَ مَغانِمَ کَثیرَةً یَأْخُذُونَها وَ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً 19 وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغانِمَ کَثیرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ وَ کَفَّ أَیْدِیَ النَّاسِ عَنْکُمْ وَ لِتَکُونَ آیَةً لِلْمُؤْمِنینَ وَ یَهْدِیَکُمْ صِراطاً مُسْتَقیماً 20 وَ أُخْری لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْها قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیراً 21 وَ لَوْ قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً 22 سُنَّةَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً 23 وَ هُوَ الَّذی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیراً 24 هُمُ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْیَ مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ

ص: 82


1- 133.. حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) لَمْ یُقَاتِلْ مُخَالِفِیهِ فِی الْأَوَّلِ قَالَ لِآیَةٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً قَالَ قُلْتُ وَ مَا یَعْنِی بِتَزَایُلِهِمْ قَالَ وَدَائِعُ مُؤْمِنُونَ فِی أَصْلَابِ قَوْمٍ کَافِرِینَ وَ کَذَلِکَ الْقَائِمُ(علیه السلام) لَمْ یَظْهَرْ أَبَداً حَتَّی تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللَّهِ؟عز؟ فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَی مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ؟عز؟ فَقَتَلَهُمْ. [کمال الدین، ج 2، ص 641]

تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ لِیُدْخِلَ اللَّهُ فی رَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلیماً 25 إِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَرُوا فی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیماً 26 لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ مُحَلِّقینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرینَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ فَتْحاً قَریباً 27 هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً 28 مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً 29 ¬Kj

لغات:

«تبدیل» برداشتن چیزی و قرار دادن چیز دیگری به جای آن است با همان حکمی که موضوع اوّل داشته است، بنابراین اگر برای موضوع دوّم حکم جدیدی خداوند قرار بدهد آن را تبدیل نمی گویند، و «معکوف» به معنای اقامه در مکانی است، و اعتکاف نیز به همین معناست و آن اقامه و ماندن در مسجد برای عبادت است، و «مَعرّة» چیز قبیح و مکروهی را گویند، «عَرَّ فلان فلاناً» إذا شانه و ألحق به عَیباً، و «عَرَّة» به معنای عَذِرَة و نجاست است، و «حَمیَّة» به معنای رو گرداندن و انکار و تنفّر از چیزی است، و «فلان ذو حمیّةٍ منکرة» إذا کان ذا غضب و أنفةٍ، و «کفّار» جمع کافر به معنای زارع است، چرا که کفر به معنای پوشاندن است و زارع

ص: 83

بذر را در زمین پنهان می کند، و کَفَرتُه به معنای غَطَّیتُه می باشد، از این رو شب را نیز کافر گویند، چرا که با ظلمت خود هر چیزی را می پوشاند.

ترجمه:

خداوند از مؤمنان -- هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند -- راضی و خشنود شد خدا آنچه را در درون دلهای شان (از ایمان و صداقت) نهفته بود می دانست از این رو آرامش را بر دلهای شان نازل کرد و پیروزی نزدیکی بعنوان پاداش نصیب آنها فرمود (18) و (همچنین) غنایم بسیاری که آن را به دست می آورید و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است! (19) خداوند غنایم فراوانی به شما وعده داده بود که آنها را به دست می آورید، ولی این یکی را زودتر برای شما فراهم ساخت و دست تعدّی مردم [دشمنان] را از شما بازداشت تا نشانه ای برای مؤمنان باشد و شما را به راه راست هدایت کند! (20) و نیز غنایم و فتوحات دیگری (نصیبتان می کند) که شما توانایی آن را ندارید، ولی قدرت خدا به آن احاطه دارد و خداوند بر همه چیز تواناست! (21) و اگر کافران (در سرزمین حدیبیه) با شما پیکار می کردند بزودی فرار می کردند، سپس ولیّ و یاوری نمی یافتند! (22) این سنّت الهی است که در گذشته نیز بوده است و هرگز برای سنّت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت! (23) او کسی است که دست آنها را از شما، و دست شما را از آنان در دل مکّه کوتاه کرد، بعد از آنکه شما را بر آنها پیروز ساخت و خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست! (24) آنها کسانی هستند که کافر شدند و شما را از (زیارت) مسجد الحرام و رسیدن قربانیهایتان به محل قربانگاه بازداشتند و هر گاه مردان و زنان با ایمانی در این میان بدون آگاهی شما، زیر دست و پا، از بین نمی رفتند که از این راه عیب و عاری ناآگاهانه به شما می رسید، (خداوند هرگز

ص: 84

مانع این جنگ نمی شد)! هدف این بود که خدا هر کس را می خواهد در رحمت خود وارد کند و اگر مؤمنان و کفّار (در مکه) از هم جدا می شدند، کافران را عذاب دردناکی می کردیم! (25) (به خاطر بیاورید) هنگامی را که کافران در دلهای خود خشم و نخوت جاهلیّت داشتند و (در مقابل،) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر کس شایسته تر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز دانا است. (26) خداوند آنچه را به پیامبرش در عالم خواب نشان داد راست گفت بطور قطع همه شما بخواست خدا وارد مسجد الحرام می شوید در نهایت امنیّت و در حالی که سرهای خود را تراشیده یا کوتاه کرده اید و از هیچ کس ترس و وحشتی ندارید ولی خداوند چیزهایی را می دانست که شما نمی دانستید (و در این تأخیر حکمتی بود) و قبل از آن، فتح نزدیکی (برای شما) قرار داده است. (27) او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادیان پیروز کند و کافی است که خدا گواه این موضوع باشد! (28) محمّد(صلی الله علیه و آله) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند نشانه آنها در صورت شان از اثر سجده نمایان است این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانه های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامی دارد این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است. (29)

ص: 85

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا * وَ مَغَانِمَ کَثِیرَةً یَأْخُذُونَهَا وَ کَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا …»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

من کسی هستم که خداوند نام او را در تورات و انجیل به عنوان وزیر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برده است، و من نخستین کسی هستم که با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تحت شجره بیعت نمودم و خداوند فرمود: «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ ….»(2)

ص: 86


1- 134.. سوره ی فتح، آیات 18 و 19.
2- 135.. قال: فإنه حدثنی الحسین بن عبد الله السکینی عن أبی سعید البجلی [النحلی] عن عبد الملک بن هارون عن أبی عبد الله(علیه السلام) عن آبائه(علیه السلام) قال لما بلغ أمیر المؤمنین(علیه السلام) أمر معاویة و أنه فی مائة ألف قال من أی القوم قالوا من أهل الشام، قال(علیه السلام) لا تقولوا من أهل الشام و لکن قولوا من أهل الشوم هم من أبناء مضر لعنوا علی لسان داود فجعل الله منهم القردة و الخنازیر، ثم کتب(علیه السلام) إلی معاویة لا تقتل الناس بینی و بینک و هلم إلی المبارزة فإن أنا قتلتک فإلی النار أنت و تستریح الناس منک و من ضلالتک و إن قتلتنی فأنا إلی الجنة و یغمد عنک السیف الذی لا یسعنی غمده حتی أرد مکرک و بدعتک، و أنا الذی ذکر الله اسمه فی التوراة و الإنجیل بمؤازرة رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و أنا أول من بایع رسول الله(صلی الله علیه و آله) تحت الشجرة فی قوله: «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ». فلما قرأ معاویة کتابه و عنده جلساؤه قالوا و الله قد أنصفک فقال معاویة و الله ما أنصفنی و الله لأرمینه بمائة ألف سیف من أهل الشام من قبل أن یصل إلی، و و الله ما أنا من رجاله، و لقد سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول و الله یا علی لو بارزک أهل الشرق و الغرب لقتلتهم أجمعین، فقال له رجل من القوم فما یحملک یا معاویة علی قتال من تعلم و تخبر فیه عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) بما تخبر ما أنت و نحن فی قتاله إلّا علی الضلالة! فقال معاویة: إنّما هذا بلاغ مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ و الله ما أستطیع أنا و أصحابی رد ذلک حتی یکون ما هو کائن. قال: و بلغ ذلک ملک الروم و أخبر أن رجلین قد خرجا یطلبان الملک فسأل من أین خرجا فقیل له رجل بالکوفة و رجل بالشام قال: فلمن الملک الآن فأمر وزراءه فقال تخللوا هل تصیبون من تجار العرب من یصفهما لی، فأتی برجلین من تجار الشام و رجلین من تجار مکة فسألهم عن صفتهما فوصفوهما له ثم قال لخزان بیوت خزائنه أخرجوا إلی الأصنام فأخرجوها فنظر إلیها فقال: الشامی ضال و الکوفی هاد، ثم کتب إلی معاویة أن ابعث إلی أعلم أهل بیتک و کتب إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام) أن ابعث إلی أعلم أهل بیتک، فأسمع منهما ثم أنظر فی الإنجیل کتابنا ثم أخبرکما من أحق بهذا الأمر و خشی علی ملکه. فبعث معاویة یزید ابنه و بعث أمیر المؤمنین الحسن ابنه(علیه السلام) فلما دخل یزید علی الملک أخذ بیده و قبلها ثم قبل رأسه ثم دخل علیه الحسن بن علی(علیه السلام) فقال: الحمد لله الذی لم یجعلنی یهودیا و لا نصرانیا و لا مجوسیا و لا عابدا للشمس و القمر و لا الصنم و لا البقر و جعلنی حنیفا مسلما و لم یجعلنی من المشرکین تبارک الله رب العرش العظیم وَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، ثم جلس لا یرفع بصره، فلما نظر ملک الروم إلی الرجلین أخرجهما ثم فرق بینهما ثم بعث إلی یزید فأحضره ثم أخرج من خزائنه ثلاثمائة و ثلاثة عشر صندوقا فیها تماثیل الأنبیاء و قد زینت بزینة کل نبی مرسل فأخرج صنما فعرضه علی یزید فلم یعرفه ثم عرض علیه صنما صنما فلا یعرف منها شیئا و لا یجیب منها بشی ء ثم سأله عن أرزاق الخلائق و عن أرواح المؤمنین أین تجتمع و عن أرواح الکفار أین تکون إذا ماتوا فلم یعرف من ذلک شیئا ثم دعا الملک الحسن بن علی(علیه السلام) فقال: إنّما بدأت بیزید بن معاویة کی یعلم أنک تعلم ما لا یعلم و یعلم أبوک ما لا یعلم أبوه فقد وصف لی أبوک و أبوه و نظرت فی الإنجیل فرأیت فیه محمّدا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الوزیر علیا(علیه السلام) فنظرت فی الأوصیاء فرأیت فیها أباک وصی محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله). فقال له الحسن: سلنی عما بدا لک مما تجده فی الإنجیل و عما فی التوراة و عما فی القرآن أخبرک به إن شاء الله تعالی، فدعا الملک بالأصنام فأول صنم عرض علیه فی صورة القمر فقال الحسن ع: هذه صفة آدم أبو البشر ثم عرض علیه أخری فی صفة الشمس فقال الحسن(علیه السلام): هذه صفة حواء أم البشر ثم عرض علیه آخر فی صورة حسنة فقال: هذه صفة شیث بن آدم و کان أول من بعث و بلغ عمره فی الدنیا ألف سنة و أربعین عاما، ثم عرض علیه أخری فقال: هذه صفة نوح صاحب السفینة کان عمره ألفا و أربعمائة سنة و لبث فی قومه أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً، ثم عرض علیه آخر فقال: هذه صفة إبراهیم عریض الصدر طویل الجبهة ثم عرض علیه صنما آخر فقال: هذه صفة موسی بن عمران و کان عمره مائتین و أربعین سنة و کان بینه و بین إبراهیم خمسمائة عام ثم أخرج إلیه صنما آخر فقال: هذه صفة إسرائیل و هو یعقوب ثم أخرج إلیه صنما آخر فقال: هذه صفة إسماعیل ثم أخرج إلیه صنما آخر فقال: هذه صفة یوسف بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم ثم أخرج إلیه صنما آخر فقال: هذه صفة داود صاحب المحراب [الحرب] ثم أخرج إلیه صنما آخر فقال: هذه صفة شعیب ثم زکریا ثم یحیی ثم عیسی بن مریم روح الله و کلمته و کان عمره فی الدنیا ثلاثا و ثلاثین سنة ثم رفعه الله إلی السماء و یهبط إلی الأرض بدمشق و هو الذی یقتل الدجال. ثم عرض علیه صنما صنما فیخبر باسم نبی نبی ثم عرض علیه الأوصیاء و الوزراء فکان یخبر باسم وصی وصی و وزیر وزیر ثم عرض علیه أصناما بصفة الملوک فقال الحسن(علیه السلام) هذه أصنام لم نجد صفتها فی التوراة و لا فی الإنجیل و لا فی الزبور و لا فی الفرقان فلعلها من صفة الملوک فقال الملک: أشهد علیکم یا أهل بیت محمّد أنکم قد أعطیتم علم الأولین و الآخرین و علم التوراة و الإنجیل و الزبور و صحف إبراهیم و ألواح موسی(علیه السلام) ثم عرض علیه صنما یلوح، فلما نظر إلیه بکی بکاء شدیدا، فقال له الملک ما یبکیک فقال: هذه صفة جدی محمّد(صلی الله علیه و آله) کثیف اللحیة عریض الصدر طویل العنق عریض الجبهة، أقنی الأنف، أفلج الأسنان حسن الوجه قطط الشعر طیب الریح حسن الکلام فصیح اللسان، کان یأمر بالمعروف و ینهی عن المنکر، بلغ عمره ثلاثا و ستین سنة و لم یخلف بعده إلّا خاتما مکتوب علیه لا إله إلّا الله محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و کان یختم بیمینه و خلف سیفه ذا الفقار و قضیبه و جبة صوف و کساء صوف کان یتسرول به، لم یقطعه و لم یخطه حتی لحق بالله! فقال الملک: إنا نجد فی الإنجیل أنه یکون له ما یتصدق به علی سبطیه فهل کان ذلک فقال له الحسن ع: قد کان ذلک، فقال الملک فبقی لکم ذلک فقال لا، فقال الملک أول فتنة هذه الأمة غلبا أباکما و هما الأول و الثانی علی ملک نبیکم و اختیار هذه الأمة علی ذریة نبیهم، منکم القائم بالحق الآمر بالمعروف و الناهی عن المنکر. قال: ثم سأل الملک الحسن(علیه السلام) عن سبعة أشیاء خلقها الله لم ترکض فی رحم، فقال الحسن(علیه السلام) أول هذه آدم ثم حواء ثم کبش إبراهیم ثم ناقة صالح ثم إبلیس الملعون ثم الحیة ثم الغراب التی ذکرها الله فی القرآن، قال: ثم سأله عن أرزاق الخلائق، فقال الحسن ع: أرزاق الخلائق فی السماء الرابعة ینزل بقدر و یبسط بقدر ثم سأله عن أرواح المؤمنین أین تکون إذا ماتوا قال: تجتمع عند صخرة بیت المقدس فی کل لیلة جمعة و هو عرش الله الأدنی منها بسط الله الأرض و إلیها یطویها و منها المحشر و منها استوی ربنا إلی السماء أی استولی علی السماء و الملائکة، ثم سأله عن أرواح الکفار أین تجتمع قال: تجتمع فی وادی حضرموت وراء مدینة الیمن ثم یبعث الله نارا من المشرق و نارا من المغرب و یتبعهما بریحین شدیدتین فیحشر الناس عند صخرة بیت المقدس فیحشر أهل الجنة عن یمین الصخرة و یزلف المیعاد و تصیر جهنّم عن یسار الصخرة فی تخوم الأرضین السابعة و فیها الفلق و السجین فتفرق الخلائق من عند الصخرة فمن وجبت له الجنة دخلها و من وجبت له النار دخلها و ذلک قوله «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ» فلما أخبر الحسن(علیه السلام) بصفة ما عرض علیه من الأصنام و تفسیر ما سأله التفت الملک إلی یزید بن معاویة و قال: أشعرت أن ذلک علم لا یعلمه إلّا نبی مرسل أو وصی مؤازر قد أکرمه الله بمؤازرة نبیه أو عترة نبی مصطفی و غیره فقد طبع الله علی قلبه و آثر دنیاه علی آخرته و هواه علی دینه و هو من الظالمین. قال: فسکت یزید و خمد قال: فأحسن الملک جائزة الحسن و أکرمه و قال له: ادع ربک حتی یرزقنی دین نبیک فإن حلاوة الملک قد حالت بینی و بین ذلک و أظنه سما مردیا و عذابا ألیما، قال: فرجع یزید إلی معاویة: و کتب إلیه الملک أنه من آتاه الله العلم بعد نبیه و حکم التوراة و ما فیها و الإنجیل و ما فیه و الزبور و ما فیه و الفرقان و ما فیه فالحق و الخلافة له و کتب إلی علی(علیه السلام) أن الحق و الخلافة لک و بیت النبوة فیک و فی ولدک فقاتل من قاتلک یعذبه الله بیدک فإن من قاتلک نجده فی الإنجیل أن علیه لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ و علیه لعنة أهل السماوات و الأرضین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 268]

ص: 87

ص: 88

ص: 89

از مخالفین نیز موفّق بن احمد خوارزمی در تفسیر آیه فوق از جابر نقل نموده که گوید:

آیه فوق درباره ی اهل حدیبیّه نازل شد، و ما در روز حدیبیّه یک هزار و چهار صد نفر بودیم و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ما فرمود: شما خوبان اهل زمین هستید، و آن حضرت با ما تا حدّ مرگ بیعت نمود، و احدی آن بیعت را نقض نکرد مگر ابن قیس منافق، و سزاوارترین اصحاب به این آیه علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) بود، چرا که خداوند فرمود: «وَ أَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا»، و مقصود، فتح خیبر بود که به دست علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) انجام گرفت.(1) «إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوَی وَ کَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَ أَهْلَهَا وَ کَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا»(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

آیه فوق اشاره ی به صلحنامه حدیبیّه است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ابتدای

ص: 90


1- 136.. و من طریق المخالفین: ما رواه موفق بن أحمد، فی قوله تعالی: لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ نزلت فی أهل الحدیبیة. قال جابر: کنا یوم الحدیبیة ألفا و أربعمائة، فقال لنا النّبی(صلی الله علیه و آله): «أنتم خیار أهل الأرض» فبایعنا تحت الشجرة علی الموت، فما نکث أصلا أحد إلّا ابن قیس، و کان منافقا «2»، و أولی الناس بهذه الآیة علی بن أبی طالب(علیه السلام)، لأنه قال: وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً یعنی [فتح] خیبر، و کان ذلک علی ید علی بن أبی طالب(علیه السلام). [تفسیر برهان، ج 5، ص 88، ح 3؛ مناقب خوارزمی، ص 195]
2- 137.. سوره ی فتح، آیه ی 26.

آن نوشت: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» و قریش و نماینده آنان سهیل بن عمرو گفتند: ما رحمان و رحیم نمی شناسیم و باید بنویسید: «باسمک اَللَّهُمَّ» و باز امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوشت: این قرارداد صلحی است بین رسول خدا و… و سهیل بن عمرو گفت: ما اگر تو را رسول خدا می دانستیم با تو جنگ نمی کردیم، و باید بنویسید: «این قرارداد صلحی است بین محمّد بن عبدالله و… پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«رسول الله را محو کن و به جای آن محمّد بن عبدالله بنویس». و امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «من کلمه ی رسول خدا را محو نمی کنم و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با دست مبارک خود آن را محو نمود و به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: این حادثه برای تو نیز رخ خواهد داد و چنین شد و در قصّه حکمین و قرارداد صلح بین معاویه و آن حضرت کلمه «امیرالمؤمنین» را از کنار نام آن حضرت محو کردند، و جمله «حمیّة الجاهلیّة» اشاره به همین است.(1)

ص: 91


1- 138.. قال فإنه حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن ابن سنان [سیاد] عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال کان سبب نزول هذه السورة و هذا الفتح العظیم إن الله؟عز؟ أمر رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی النوم أن یدخل المسجد الحرام و یطوف و یحلق مع المحلقین، فأخبر أصحابه و أمرهم بالخروج فخرجوا فلما نزل ذا الحلیفة أحرموا بالعمرة و ساقوا البدن و ساق رسول الله(صلی الله علیه و آله) ستا و ستین بدنة و أشعرها عند إحرامه، و أحرموا من ذی الحلیفة ملبین بالعمرة قد ساق من ساق منهم الهدی مشعرات مجللات، فلما بلغ قریشا ذلک بعثوا خالد بن الولید فی مائتی فارس کمینا لیستقبل رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فکان یعارضه علی الجبال فلما کان فی بعض الطریق حضرت صلاة الظهر فأذن بلال و صلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بالناس فقال خالد بن الولید: لو کنا حملنا علیهم و هم فی الصلاة لأصبناهم فإنهم لا یقطعون صلاتهم و لکن تجی ء لهم الآن صلاة أخری أحب إلیهم من ضیاء أبصارهم فإذا دخلوا فی الصلاة أغرنا علیهم، فنزل جبرئیل(علیه السلام) علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بصلاة الخوف بقوله: «وَ إِذا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ» الآیة، و هذه الآیة فی سورة النساء و قد مضی ذکر خبر صلاة الخوف فیها. فلما کان فی الیوم الثانی نزل رسول الله(صلی الله علیه و آله) الحدیبیة و هی علی طرف الحرم و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یستنفر بالأعراب فی طریقه معه فلم یتبعه أحد و یقولون: أ یطمع محمّد و أصحابه أن یدخلوا الحرم و قد غزتهم قریش فی عقر دیارهم فقتلوهم أنه لا یرجع محمّد و أصحابه إلی المدینة أبدا فلما نزل رسول الله(صلی الله علیه و آله) الحدیبیة خرجت قریش یحلفون باللات و العزی لا یدعون محمّدا یدخل مکة و فیهم عین تطرف، فبعث إلیهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) إنّی لم آت لحرب و إنّما جئت لأقضی نسکی و أنحر بدنی و أخلی بینکم و بین لحماتها، فبعثوا عروة بن مسعود الثقفی و کان عاقلا لبیبا و هو الذی أنزل الله فیه «وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ» فلما أقبل علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) عظم ذلک و قال: یا محمّد ترکت قومک و قد ضربوا الأبنیة و أخرجوا العود المطافیل یحلفون باللات و العزی لا یدعوک تدخل مکة فإن مکة حرمهم و فیهم عین تطرف أ فترید أن تبید أهلک و قومک یا محمّد! فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما جئت لحرب و إنّما جئت لأقضی نسکی فأنحر بدنی و أخلی بینکم و بین لحماتها، فقال عروة: بالله ما رأیت کالیوم أحدا صد کما صددت، فرجع إلی قریش و أخبرهم فقالت قریش و الله لئن دخل محمّد مکة و تسامعت به العرب لنذلن و لتجترین علینا العرب. فبعثوا حفص بن الأحنف و سهیل بن عمرو فلما نظر إلیهما رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: ویح قریش قد نهکتهم الحرب ألا خلوا بینی و بین العرب فإن أک صادقا فإنما أجر الملک إلیهم مع النبوة و إن أک کاذبا کفتهم ذؤبان العرب لا یسألنی الیوم امرؤ من قریش خطة لیس لله فیها سخط إلّا أجبتهم إلیه، قال: فوافوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقالوا: یا محمّد أ لا ترجع عنا عامک هذا إلی أن ننظر إلی ما ذا یصیر أمرک و أمر العرب فإن العرب قد تسامعت بمسیرک فإن دخلت بلادنا و حرمنا استذلتنا العرب و اجترأت علینا و نخلی لک البیت فی العام القابل فی هذا الشهر ثلاثة أیام حتی تقضی نسکک و تنصرف عنا فأجابهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی ذلک و قالوا له و ترد إلینا کل من جاءک من رجالنا و نرد إلیک کل من جاءنا من رجالک فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): من جاءکم من رجالنا فلا حاجة لنا فیه و لکن علی أن المسلمین بمکة لا یؤذون فی إظهارهم الإسلام و لا یکرهون و لا ینکر علیهم شی ء یفعلونه من شرائع الإسلام، فقبلوا ذلک فلما أجابهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی الصلح أنکر عامة أصحابه و أشد ما کان إنکارا فلان فقال: یا رسول الله أ لسنا علی الحق و عدونا علی الباطل فقال: نعم، قال: فنعطی الذلة [الدنیة] فی دیننا! قال: إن الله قد وعدنی و لن یخلفنی قال: لو أن معی أربعین رجلا لخالفته. و رجع سهیل بن عمرو و حفص بن الأحنف إلی قریش فأخبرهم بالصلح فقال عمر یا رسول الله أ لم تقل لنا أن ندخل المسجد الحرام و نحلق مع المحلقین فقال أ من عامنا هذا وعدتک و قلت لک: إن الله؟عز؟ قد وعدنی أن أفتح مکة و أطوف و أسعی مع المحلقین، فلما أکثروا علیه(صلی الله علیه و آله) قال لهم: إن لم تقبلوا الصلح فحاربوهم، فمروا نحو قریش و هم مستعدون للحرب و حملوا علیهم فانهزم أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) هزیمة قبیحة و مروا برسول الله(صلی الله علیه و آله) فتبسم رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثم قال: یا علی! خذ السیف و استقبل قریشا. فأخذ أمیر المؤمنین(علیه السلام) سیفه و حمل علی قریش فلما نظروا إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام) تراجعوا و قالوا: یا علی بدا لمحمّد فیما أعطانا فقال: لا و تراجع أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) مستحیین و أقبلوا یعتذرون إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قال لهم رسول الله(صلی الله علیه و آله): أ لستم أصحابی یوم بدر إذ أنزل الله فیکم إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفِینَ، أ لستم أصحابی یوم أحد إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلی أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْراکُمْ، أ لستم أصحابی یوم کذا أ لستم أصحابی یوم کذا فاعتذروا إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و ندموا علی ما کان منهم و قالوا: الله أعلم و رسوله فاصنع ما بدا لک. و رجع حفص بن الأحنف و سهیل بن عمرو إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قالا: یا محمّد قد أجابت قریش إلی ما اشترطت علیهم من إظهار الإسلام و أن لا یکره أحد علی دینه فدعا رسول الله(صلی الله علیه و آله) بالمکتب و دعا أمیر المؤمنین(علیه السلام) و قال له اکتب، فکتب أمیر المؤمنین(علیه السلام): «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» فقال سهیل بن عمرو: لا نعرف الرحمن اکتب کما کان یکتب آباؤک باسمک اَللَّهُمَّ، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): اکتب باسمک اَللَّهُمَّ فإنه اسم من أسماء الله، ثم کتب «هذا ما تقاضی علیه محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الملؤ من قریش، فقال سهیل بن عمرو: لو علمنا أنک رسول الله ما حاربناک اکتب هذا ما تقاضی علیه محمّد بن عبد الله أ تأنف من نسبک یا محمّد! فقال رسول الله أنا رسول الله و إن لم تقروا، ثم قال امح یا علی! و اکتب محمّد بن عبد الله، فقال أمیر المؤمنین ع: ما أمحو اسمک من النبوة أبدا، فمحاه رسول الله(صلی الله علیه و آله) بیده، ثم کتب: «هذا ما اصطلح علیه محمّد بن عبد الله و الملؤ من قریش و سهیل بن عمرو و اصطلحوا علی وضع الحرب بینهم عشر سنین علی أن یکف بعض عن بعض و علی أنه لا إسلال و لا إغلال و أن بیننا و بینهم غیبة مکفوفة، و أنه من أحب أن یدخل فی عهد محمّد و عقده فعل، و أن من أحب أن یدخل فی عهد قریش و عقدها فعل، و أنه من أتی من قریش إلی أصحاب محمّد بغیر أذن ولیه یرده إلیه و أنه من أتی قریشا من أصحاب محمّد لم یرده إلیه، و أن یکون الإسلام ظاهرا بمکة لا یکره أحد علی دینه، و لا یؤذی و لا یعیر، و أن محمّدا یرجع عنهم عامه هذا و أصحابه ثم یدخل علینا فی العام القابل مکة فیقیم فیها ثلاثة أیام و لا یدخل علیها بسلاح إلّا سلاح المسافر السیوف فی القراب» و کتب علی بن أبی طالب و شهد علی الکتاب المهاجرون و الأنصار. ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا علی! إنک أبیت أن تمحو اسمی من النبوة فو الذی بعثنی بالحق نبیا لتجیبن أبناءهم إلی مثلها و أنت مضیض مضطهد فلما کان یوم صفین و رضوا بالحکمین کتب: هذا ما اصطلاح علیه أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب و معاویة بن أبی سفیان، فقال عمرو بن العاص: لو علمنا أنک أمیر المؤمنین ما حاربناک و لکن اکتب: هذا ما اصطلح علیه علی بن أبی طالب و معاویة بن أبی سفیان، فقال أمیر المؤمنین ع: صدق الله و صدق رسوله(صلی الله علیه و آله) أخبرنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بذلک، ثم کتب الکتاب قال: فلما کتبوا الکتاب قامت خزاعة فقالت: نحن فی عهد محمّد(صلی الله علیه و آله) و عقده و قامت بنو بکر فقالت: نحن فی عهد قریش و عقدها، و کتبوا نسختین نسخة عند رسول الله و نسخة عند سهیل بن عمرو و حفص بن الأحنف إلی قریش فأخبراهم و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لأصحابه: انحروا بدنکم و احلقوا رءوسکم فامتنعوا و قالوا کیف ننحر و نحلق و لم نطف بالبیت و لم نسع بین الصفا و المروة، فاغتم رسول الله(صلی الله علیه و آله) من ذلک و شکا ذلک إلی أم سلمة، فقالت یا رسول الله انحر أنت و احلق فنحر رسول الله(صلی الله علیه و آله) و حلق و نحر القوم علی حیث یقین و شک و ارتیاب، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) تعظیما للبدن رحم الله المحلقین و قال قوم لم یسوقوا البدن: یا رسول الله و المقصرین لأن من لم یسق هدیا لم یجب علیه الحلق فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثانیا رحم الله المحلقین الذین لم یسوقوا الهدی، فقالوا یا رسول الله و المقصرین فقال رحم الله المقصرین، ثم رحل رسول الله(صلی الله علیه و آله) نحو المدینة فرجع إلی التنعیم و نزل تحت الشجرة، فجاء أصحابه الذین أنکروا علیه الصلح و اعتذروا و أظهروا الندامة علی ما کان منهم و سألوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن یستغفر لهم فنزلت آیة الرضوان نزل بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 309]

ص: 92

ص: 93

ص: 94

امام باقر(علیه السلام) از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

خداوند عهد و پیمانی به من سپرد و من گفتم: پرودگارا آن عهد چیست؟ فرمود: گوش کن. گفتم: گوش کردم. فرمود: ای محمّد علی بعد از تو، پرچم هدایت، و پیشوای اولیای من، و نور کسانی است که از من اطاعت می کنند، و اوست کلمه ای که خداوند بر متّقین لازم نموده است، پس کسی که او را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و کسی که او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است پس تو این بشارت را به او بده.(1)

ص: 95


1- 139.. أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی الْمُظَفَّرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَلْخِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عِیسَی، قَالَ: حَدَّثَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْأَسْوَدِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام)، عَنْ آبَائِهِ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیَّ عَهْداً فَقُلْتُ: یَا رَبِّ بَیِّنْهُ لِی قَالَ: اسْمَعْ. قُلْتُ: سَمِعْتُ. قَالَ: یَا مُحَمَّدُ، إِنَّ عَلِیّاً رَایَةُ الْهُدَی بَعْدَکَ، وَ إِمَامُ أَوْلِیَائِی، وَ نُورُ مَنْ أَطَاعَنِی، وَ هُوَ الْکَلِمَةُ الَّتِی أَلْزَمَهَا اللَّهُ الْمُتَّقِینَ، فَمَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِی، وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِی، فَبَشِّرْهُ بِذَلِکَ. [امالی طوسی، ص 245]

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوَی وَ کَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَ أَهْلَهَا»، ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، [و اوست کلمه ی تقوی و شیعیان او اهل «کلمه تقوا» و سزاوارتر به آن می باشند.](1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هنگامی که من به معراج رفتم چشم من مانند سواره ای که از دور سوراخ سوزن را می بیند بینا شد، و خداوند درباره ی علی(علیه السلام) کلماتی را با من عهد نمود و فرمود: بدان ای محمّد که علیّ امام متّقین و قائد غرّ محجّلین و یعسوب مؤمنین است، و مال یعسوب ستمکاران است، و علیّ(علیه السلام) آن کلمه ای است که من متّقین را به آن ملزم نمودم و آنان سزاوارتر به آن و اهل آن می باشند، و تو باید این بشارت را به او بدهی، امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این بشارت را به او داد، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) سجده شکر نمود و فرمود: آیا در آسمان ها از من یاد می شود؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری خداوند تو را در رفیق اعلی یاد می نماید.(2)

ص: 96


1- 140.. ما رواه الحسن بن أبی الحسن الدیلمی؟ره؟ بإسناده عن رجاله عن مالک بن عبد الله قال قلت لمولای الرّضا(علیه السلام) قوله تعالی وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها قال هی ولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام). فالمعنی أن الملزومین بها هم شیعته وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها. [تأویل الآیات، ص 577]
2- 141.. و ذکر علی بن إبراهیم؟ره؟ فی تفسیره قال قال أبو جعفر(علیه السلام) قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لما عرج بی إلی السماء فسح الله لی فی بصری غلوة کما یری الراکب خرق الإبرة من مسیرة یوم فعهد إلی ربی فی علی کلمات فقال اسمع یا محمّد إن علیا إمام المتقین و قائد الغر المحجلین و یعسوب المؤمنین و المال یعسوب الظلمة و هو الکلمة التی ألزمتها المتقین وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها فبشره بذلک قال فبشره رسول الله(صلی الله علیه و آله) بذلک فألقی علی ساجدا شکرا لله ثم قال یا رسول الله و إنّی لأذکر هناک فقال نعم إن الله لیعرفک هناک و إنک لتذکر فی الرفیق الأعلی. [تأویل الآیات، ص 577]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:

هنگامی که مرا به معراج بردند و به سدرة المنتهی رسیدم، در پیشگاه خداوند؟عز؟ قرار گرفتم، و خداوند به من فرمود: یا محمّد! گفتم: «لبیّک یا ربّ و سعدیک». پس به من خطاب شد: آیا خلق مرا آزمودی تا ببینی کدام آنان بیشتر مطیع من هستند؟ گفتم: پروردگارا علیّ را چنین یافتم. خطاب شد: راست گفتی ای محمّد آیا برای خود جانشینی انتخاب نمودی تا حقایق را از طرف تو به مردم برساند و کتاب مرا به آنان تعلیم بدهد؟ گفتم: کسی را انتخاب نکردم تو برای من انتخاب کن، چرا که انتخاب تو برای من بهتر است. خطاب شد: من برای تو علی(علیه السلام) را انتخاب نمودم و تو باید او را خلیفه و وصیّ خود قرار بدهی، چرا که من، علم و حلم خود را به او عطا کردم و حقّاً او امیرالمؤمنین است، و کسی قبل از او و بعد از او دارای چنین لقبی نبوده و نخواهد بود.

سپس خطاب شد:

«ای محمّد علی پرچم هدایت، و امام پیروان من، و نور اولیای من، و کلمه ای است که من [ولایت او را] بر متقین واجب نمودم، و کسی که او را دوست بدارد مرا دوست داشته، و کسی که او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است، و تو باید این بشارت را به او بدهی».

پس من علیّ(علیه السلام) را به آنچه خدا فرموده بود بشارت دادم، و علیّ(علیه السلام) گفت: من بنده خدا هستم، و در قبضه ی قدرت او می باشم، او اگر مرا عقاب کند

ص: 97

به خاطر خطای من است، و ظلمی به من نخواهد کرد، و اگر رحمت خود را بر من تمام کند، او سزاوارتر به رحمت است.

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حقّ علیّ(علیه السلام) دعا نمود و فرمود:

«خدایا قلب او را نورانی، و ایمان او را سرشار کن» و خداوند فرمود: «ای محمّد من دعای تو را در حقّ او اجابت نمودم جز آن که من بلایی به او می دهم که به احدی از اولیای خود نداده ام» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: گفتم: پروردگارا برادر و هم نشین من است؟! خطاب شد:

در علم من گذشته که او مبتلا خواهد شد، و دیگران نیز به خاطر او مبتلا خواهند شد، و اگر علی نمی بود، اولیای من و اولیای رسول من شناخته نمی شدند.(1)

ص: 98


1- 142.. و یؤیده ما رواه محمّد بن العبّاس؟ره؟ عن أحمد بن محمّد بن سعید عن محمّد بن هارون عن محمّد بن مالک عن نعمة بن فضیل عن غالب الجهنی عن أبی جعفر محمّد بن علی عن أبیه عن جده عن علی(صلی الله علیه و آله) قال قال النّبی(صلی الله علیه و آله) لما أسری بی إلی السماء ثم إلی سدرة المنتهی أوقفت بین یدی ربی؟عز؟ فقال لی یا محمّد فقلت لبیک ربی و سعدیک قال قد بلوت خلقی فأیهم وجدت أطوع لک قلت ربی علیا قال صدقت یا محمّد فهل اتخذت لنفسک خلیفة یؤدی عنک و یعلم عبادی من کتابی ما لا یعلمون قال قلت لا فاختر لی فإن خیرتک خیر لی قال قد اخترت لک علیا فاتخذه لنفسک خلیفة و وصیا و قد نحلته علمی و حلمی و هو أمیر المؤمنین حقا لم ینلها أحد قبله و لیست لأحد بعده یا محمّد علی رایة الهدی و إمام من أطاعنی و نور أولیائی و هو الکلمة التی ألزمتها المتقین من أحبه فقد أحبنی و من أبغضه فقد أبغضنی فبشره بذلک یا محمّد قال فبشره بذلک فقال علی(علیه السلام) أنا عبد الله و فی قبضته أن یعاقبنی فبذنبی لم یظلمنی و إن یتم لی ما وعدنی فالله أولی بی فقال النّبی(صلی الله علیه و آله) اَللَّهُمَّ اجل قلبه و اجعل ربیعه الإیمان بک قال الله سبحانه قد فعلت ذلک به یا محمّد غیر أنی مختصة من البلاء بما لا أختص به أحدا من أولیائی قال قلت ربی أخی و صاحبی قال إنه سبق فی علمی أنه مبتلی و مبتلی به و لو لا علی لم تعرف أولیائی و لا أولیاء رسولی. [تأویل الآیات، ص 578]

مؤلّف گوید:

روایت فوق را شیخ مفید در اختصاص و امالی، و علیّ بن ابراهیم در تفسیر خود، و محمّد بن عبّاس در تأویل الآیات با سندهای گوناگون و صحیح نقل نموده اند.(1)

ص: 99


1- 143.. -- محمّد بن العبّاس: عن أحمد بن محمّد بن سعید، عن محمّد بن هارون، عن محمّد بن مالک، عن محمّد بن الفضیل، عن غالب الجهنی، عن أبی جعفر محمّد بن علی، عن أبیه، عن جده، عن علی (صلوات الله علیهم أجمعین)، قال: «قال لی النّبی(صلی الله علیه و آله): لما أسری بی إلی السماء، ثم إلی سدرة المنتهی، أوقفت بین یدی ربی؟عز؟، فقال لی: یا محمّد. فقلت: لبیک یا رب و سعدیک، قال: قد بلوت خلقی، فأیهم وجدت أطوع لک؟ قلت: رب علیا. قال: صدقت یا محمّد، فهل اتخذت لنفسک خلیفة یؤدی عنک، و یعلم عبادی من کتابی ما لا یعلمون؟ قال: قلت لا، فاختر لی، فإن خیرتک خیر لی، قال: قد اخترت لک علیا، فاتخذه لنفسک خلیفة و وصیا، و قد نحلته علمی و حلمی، و هو أمیر المؤمنین حقا، لم ینلها أحد قبله، و لیست لأحد بعده. یا محمّد، علی رایة الهدی، و إمام من أطاعنی، و نور أولیائی، و هو الکلمة التی ألزمتها المتقین. من أحبه فقد أحبنی، و من أبغضه فقد أبغضنی، فبشره بذلک، یا محمّد». قال: «فبشرته بذلک، فقال علی(علیه السلام) أنا عبد الله، و فی قبضته، إن یعاقبنی فبذنبی لم یظلمنی، و إن یتم لی ما وعدنی فالله أولی بی. فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): اَللَّهُمَّ اجل قلبه، و اجعل ربیعه الإیمان بک. قال الله سبحانه: قد فعلت ذلک به یا محمّد، غیر أنی مختصه بالبلاء بما لا اختص به أحدا من أولیائی. قال: قلت: رب أخی و صاحبی؟ قال: إنه [قد] سبق فی علمی أنه مبتلی و مبتلی به، و لو لا علی لم تعرف أولیائی، و لا أولیاء رسولی». و رواه الشیخ فی (أمالیه) قال: أخبرنا أحمد بن محمّد بن الصلت، قال: أخبرنا ابن عقدة، یعنی أحمد بن محمّد بن سعید، قال: أخبرنا محمّد بن هارون الهاشمی، قراءة علیه، قال: أخبرنا محمّد بن مالک بن الأبرد النخعی. قال: حدثنا محمّد بن فضیل بن غزوان الضبی، قال: حدثنا غالب الجهنی، عن أبی جعفر محمّد بن علی ابن الحسین، عن أبیه، عن جده، عن علی بن أبی طالب(علیهم السلام)، قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لما أسری بی إلی السماء». و ساق الحدیث إلی آخره. و فی آخر الحدیث: قال محمّد بن مالک: فلقیت نصر بن مزاحم المنقری، فحدثنی عن غالب الجهنی، عن أبی جعفر محمّد بن علی بن الحسین، عن أبیه، عن جده، عن علی(علیهم السلام)، قال: «قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لما أسری بی إلی السماء». و ذکر مثله سواء. قال محمّد بن مالک. فلقیت علی بن موسی بن جعفر [فذکرت له هذا الحدیث، فقال: «حدثنی به أبی موسی بن جعفر]، عن أبیه، عن جده، عن الحسین بن علی، عن علی(علیهم السلام)، قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لما أسری بی إلی السماء، ثم من السماء إلی السماء، ثم إلی سدرة المنتهی». و ذکر الحدیث بطوله. -- و عنه، قال: حدثنا محمّد بن الحسین، عن علی بن منذر، عن مسکین الرحال العابد -- و قال ابن المنذر عنه، و بلغنی أنه لم یرفع رأسه إلی السماء منذ أربعین سنة، قال: حدثنا فضیل الرسان، عن أبی داود عن أبی برزة قال: سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول: «إن الله عهد إلی فی علی عهدا، فقلت: اَللَّهُمَّ بین لی. فقال: اسمع. فقلت: اَللَّهُمَّ قد سمعت. فقال الله؟عز؟: أخبر علیا بأنه أمیر المؤمنین و سید أوصیاء المرسلین، و أولی الناس بالناس، و الکلمة التی ألزمتها المتقین». [تفسیر برهان، ج 5، ص 92، ح 6 و 7]

و در برخی از روایات آمده که حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

«نَحْنُ کَلِمَةُ التَّقْوَی وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی.»(1) و در برخی آمده:

«لا إله إلّا الله» کلمه ی تقوی و اقرار به وحدانیّت خداوند است، و «لَا یَقْبَلُ اللَّهُ الْأَعْمَالَ إِلَّا بِهَا وَ هِیَ کَلِمَةُ التَّقْوَی یُثَقِّلُ اللَّهُ بِهِ الْمَوَازِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».

ص: 100


1- 144.. کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 202

« لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِکَ فَتْحًا قَرِیبًا»(1) مورّخین شیعه گفته اند:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قبل از صلح حدیبیّه خواب دید که مسلمانان داخل مسجدالحرام شدند، و با کمال امنیّت اعمال عمره را انجام دادند و سرهای خود را تراشیدند و [برخی] تقصیر کردند و خوف و هراسی نداشتند، و پس از این خواب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با اصحاب خود از مسجد شجره محرم شدند. و در حدیبیّه که نزدیک مکّه است مشرکین از آنان جلوگیری نمودند، و با آن حضرت قرارداد صلح امضاء کردند، که مسلمانان وارد مکّه نشوند و در سال آینده برای عمره بیایند و کسی از آنان جلوگیری نکند [و آن عمره اوّل معروف به صلح حدیبیّه شد، و عمره دوّم را عمرة القضا گفتند].

از سویی منافقین درباره ی صلح حدیبیّه چیزهای ناپسندی گفتند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را اعظم الفتوح نامید و پس از بازگشت از حدیبیّه آن حضرت خیبر را محاصره کرد و آن را فتح نمود و در سال بعد برای عمره وارد مکّه شد، و مکّه بدون خونریزی همان گونه که گذشت فتح گردید، و آیه فوق نازل شد و در این قصّه خداوند امتحان و آزمونی برای مسلمانان قرار داد، و برخی از آنان عمل آن حضرت را تقبیح نمودند و او را به خلف وعده و سازش با مشرکین متهّم کردند و برخی که اهل ایمان بودند از خدا و رسول او اطاعت کردند و تسلیم امر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شدند.

ص: 101


1- 145.. سوره ی فتح، آیه ی 27.

سلیمان بن مهران گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: برای چه کسی که صروره است، -- یعنی برای اوّلین بار به حج می رود -- مستحبّ است که داخل کعبه شود [و برای تقصیر سر خود را بتراشد؟] فرمود: به خاطر این که صرورة حج واجب انجام می دهد و واجب است که داخل بیت و خانه ای شود که به آن دعوت شده است تا خداوند او را اکرام نماید. گفتم: برای چه تراشیدن سر بر او واجب است؟ فرمود: برای این که نشانه آمنین داشته باشد، مگر آیه قرآن را نخوانده ای که می فرماید: «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ ….»(1)

ص: 102


1- 146.. -- فی کتاب علل الشرائع باسناده الی سلیمان بن مهران قال: قلت لجعفر بن محمّد(علیه السلام) کیف صار الصرورة یستحب له دخول الکعبة دون من قد حج؟ قال لان الصرورة قاض فرض فدعوا الی حج بیت الله فیحب أن یدخل البیت الذی دعا الیه لیکرم، قلت: فکیف صار الحلق علیه واجبا دون من قد حج؟ فقال: لیصیر بذلک موسما بسمة الآمنین، الا تسمع الله؟عز؟ یقول: لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لا تَخافُونَ. -- فی الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن ابن أبی نصر عن علی بن أبی حمزة عن أبی بصیر قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) الفرق من السنة؟ قال، لا، قلت: فهل فرق رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: نعم، قلت: کیف فرق رسول الله(صلی الله علیه و آله) و لیس من السنة؟ قال: من أصابه ما أصاب رسول الله یفرق کما فرق رسول الله(صلی الله علیه و آله) [فقد أصاب سنة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الا فلا] قلت: کیف؟ قال: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) لما صد عن البیت و قد کان ساق الهدی و أحرم، أراه الله الرؤیا التی أخبره الله بها فی کتابه إذ یقول: «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لا تَخافُونَ» فعلم رسول الله(صلی الله علیه و آله) ان الله سیفی له بما أراه، فمن ثم وفر ذلک الشعر الذی کان علی رأسه حین أحرم انتظارا لحلقه فی الحرم حیث وعده الله؟عز؟، فلما حلقه لم یعد فی توفیر الشعر، و لا کان ذلک من قبله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 74، ح 79-80]

ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم آیا رؤیای صادق و کاذب از یک مخرج و منبع است؟ فرمود:

آری و لکن رؤیای کاذب مختلف و غیر مرتّب است، و در اوّل شب که شیاطین سلطه دارند دیده می شود، و دارای تخیّل و کذب و خلاف واقع است، و خیری در آن نیست، و امّا رؤیای صادق در ثلث سوّم شب می باشد که وقت رفت و آمد ملائکه است، و نزدیک به سحر می باشد، و تخلّفی در آن نیست إن شاء الله، إلّا این که خواب بیننده جنب باشد و یا بدون وضو خوابیده باشد و خداوند را از روی حقیقت هنگام خواب ذکر نگفته باشد که در این صورت نیز خواب او مختلف و همراه تخیّل و دور از حقیقت است.(1)

مؤلّف گوید:

تفصیل قصّه صلح حدیبیّه و عمره ی اوّل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و جنگ خیبر پس از آن و … در کافی(2) از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است و در تفسیر برهان(3)

ص: 103


1- 147.. فی روضة الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن أبیه عن النضر بن سوید عن درست بن أبی منصور عن أبی بصیر قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): جعلت فداک الرؤیا الصّادقة و الکاذبة مخرجها من موضع واحد؟ قال: صدقت أما الکاذبة المختلفة فان الرجل یراها فی أول لیلة فی سلطان المردة الفسقة، و انما هی شی ء یخیل الی الرجل و هی کاذبة مخالفة لا خیر فیها، و أما الصّادقة إذا أراها بعد الثلثین من اللیل مع حلول الملائکة، و ذلک قبل السحر و هی صادقة لا تخلف إنشاء الله الا ان یکون جنبا أو ینام علی غیر طهور و لم یذکر الله؟عز؟ حقیقة ذکره، فانها تخلف و تبطی علی صاحبها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 75، ح 81]
2- 148.. کافی، ج 8، ص 322، ح 503.
3- 149.. محمّد بن یعقوب: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، و غیره، عن معاویة بن عمار، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «لما خرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی غزاة الحدیبیة، خرج فی ذی القعدة، فلما انتهی، إلی المکان الذی أحرم فیه أحرموا و لبسوا السلاح، فلما بلغه أن المشرکین قد أرسلوا إلیه خالد بن الولید لیرده، قال: ابغونی رجلا یأخذنی علی غیر هذه الطریق. فأتی برجل من مزینة، أو من جهینة، فسأله فلم یوافقه، فقال: ابغونی رجلا غیره، فأتی برجل آخر، إما من مزینة أو من جهینة، قال: فذکر له فاخذه معه حتی انتهی إلی العقبة، فقال: من یصعدها حط الله عنه کما حط عن بنی إسرائیل. فقال لهم: ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَکُمْ خَطِیئاتِکُمْ «الأعراف 7: 161»، قال: فابتدرتها خیل الأنصار الأوس و الخزرج، قال: و کانوا ألفا و ثمانمائة، قال: فلما هبطوا إلی الحدیبیة إذا امرأة معها ابنها علی القلیب، فسعی ابنها هاربا، فلما أثبتت أنه رسول الله(صلی الله علیه و آله) صرخت به: هؤلاء الصابئون، لیس علیک منهم بأس. فأتاها رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأمرها فاستقت دلوا من ماء، فأخذه رسول الله(صلی الله علیه و آله) فشرب و غسل وجهه، فأخذت فضلته فأعادته فی البئر فلم تبرح حتی الساعة. و خرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأرسل إلیه المشرکون، أبان بن سعید فی الخیل، فکان بإزائه، ثم أرسلوا الحلیس، فرأی البدن و هی تأکل بعضها أوبار بعض، فرجع و لم یأت رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قال لأبی سفیان: یا أبا سفیان، أما و الله ما علی هذا حالفناکم علی أن تردوا الهدی عن محله، فقال: اسکت فإنما أنت أعرابی. فقال: أما و الله لتخلین عن محمّد و ما أراد أو لأنفردن فی الأحابیش. فقال: اسکت حتی نأخذ من محمّد ولثا. فأرسلوا إلیه عروة بن مسعود، و قد کان جاء إلی قریش فی القوم الذین أصابهم المغیرة بن شعبة، خرج معهم من الطائف، و کانوا تجارا فقتلهم، و جاء بأموالهم إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فأبی رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن یقبلها، و قال: هذا غدر، و لا حاجة لنا فیه. فأرسلوا إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقالوا: یا رسول الله، هذا عروة بن مسعود، قد أتاکم و هو یعظم البدن، قال: فأقاموها، فقال: یا محمّد، مجی ء من جئت؟ قال: جئت أطوف بالبیت، و أسعی بین الصفا و المروة، و أنحر الإبل، و أخلی عنکم و عن لحماتها. قال: لا و اللات و العزی، فما رأیت مثلک، رد عما جئت له، إن قومک یذکرونک الله و الرحم أن تدخل علیهم بلادهم بغیر إذنهم، و أن تقطع أرحامهم، و أن تجری علیهم عدوهم. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما أنا بفاعل حتی أدخلها. قال: و کان عروة بن مسعود حین کلم رسول الله(صلی الله علیه و آله) تناول لحیته، و المغیرة قائم علی رأسه، فضرب بیده. فقال: من هذا یا محمّد؟ فقال: هذا ابن أخیک المغیرة. فقال: یا غدر و الله ما جئت إلّا فی غسل سلحتک. قال: فرجع إلیهم فقال لأبی سفیان و أصحابه: لا و الله ما رأیت مثل محمّد رد عما جاء له. فأرسلوا إلیه سهیل ابن عمرو و حویطب بن عبد العزی، فأمر رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأثیرت فی وجوههم البدن، فقالا: مجی ء من جئت؟ قال: جئت لأطوف بالبیت، و أسعی بین الصفا و المروة، و أنحر البدن، و أخلی بینکم و بین لحماتها، فقالا: إن قومک یناشدونک الله و الرحم، أن تدخل علیهم بلادهم بغیر إذنهم، و تقطع أرحامهم، و تجری علیهم عدوهم. قال: فأبی علیهما رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلّا أن یدخلها. و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) أراد أن یبعث عمر، فقال: یا رسول الله، إن عشیرتی قلیلة، و إنّی فیهم علی ما تعلم، و لکنی أدلک علی عثمان بن عفان، فأرسل إلیه رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقال: انطلق إلی قومک من المؤمنین، فبشرهم بما وعدنی ربی من فتح مکة. فلما انطلق عثمان لقی أبان بن سعید، فتأخر عن السرح، فحمل عثمان بین یدیه، و دخل عثمان فأعلمهم، و کانت المناوشة، فجلس سهیل بن عمرو عند رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و جلس عثمان فی عسکر المشرکین، و بایع رسول الله(صلی الله علیه و آله) المسلمین، و ضرب بإحدی یدیه علی الأخری لعثمان، و قال المسلمون: طوبی لعثمان قد طاف بالبیت و سعی بین الصفا و المروة و أحل. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما کان لیفعل. فلما جاء عثمان، قال له رسول الله(صلی الله علیه و آله): أطفت بالبیت؟ قال: ما کنت لأطوف بالبیت و رسول الله(صلی الله علیه و آله) لم یطف به. ثم ذکر القصة و ما کان فیها. فقال لعلی(علیه السلام): اکتب بسم الله الرحمن الرحیم. فقال سهیل: ما أدری ما الرحمن الرحیم، إلّا أنی أظن هذا الذی بالیمامة، و لکن أکتب کما نکتب: باسمک اَللَّهُمَّ. قال: و اکتب: هذا ما قاضی رسول الله سهیل بن عمرو. فقال سهیل: فعلی ما نقاتلک یا محمّد؟ فقال أنا رسول الله، و أنا محمّد بن عبد الله. فقال الناس: أنت رسول الله قال: اکتب. فکتب: هذا ما قاضی علیه محمّد ابن عبد الله، فقال الناس: أنت رسول الله، و کان فی القضیة أن [من] کان منا أتی إلیکم رددتموه إلینا، و رسول الله غیر مستکبر عن دینه، و من جاء إلینا منکم لم نرده إلیکم. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لا حاجة لنا فیهم، و علی أن یعبد الله فیکم علانیة غیر سر، و إن کانوا لیتهادون السیور فی المدینة إلی مکة، و ما کانت قضیة أعظم برکة منها، لقد کاد أن یستولی علی [أهل] مکة الإسلام، فضرب سهیل بن عمرو علی أبی جندل ابنه. فقال: أول ما قاضینا [علیه]. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): و هل قاضیت علی شی ء؟ فقال: یا محمّد، ما کنت بغدار. قال: فذهب بأبی جندل، فقال: یا رسول الله، تدفعنی إلیه؟ قال: و لم أشترط لک. قال: و قال: اَللَّهُمَّ اجعل لأبی جندل مخرجا». [تفسیر برهان، ج 5، ص 83، ح 3]

ص: 104

ص: 105

نیز از کافی نقل شده است.

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا»(1) مشابه آیه فوق در سوره ی توبه(2) آمده:

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».

و در سوره ی صف(3) آمده:

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه سوره ی توبه فرمود:

مقصود از غلبه دین خدا بر همه ی ادیان، غلبه دین خدا در رجعت است.(4)

ص: 106


1- 150.. سوره ی فتح، آیه ی 28.
2- 151.. سوره ی توبه، آیه ی 33.
3- 152.. سوره ی صف، آیه ی 9.
4- 153.. حدثنا أیوب بن نوح عن صفوان بن یحیی عن شعیب قال حدثنی أبو جعفر أن علی بن دراج حدثه أن المختار استعمله علی بعض عمله و أن المختار أخذه فحبسه و طلب منه مالا حتی إذا کان من الأیام دعاه هو و بشر بن غالب فهددهما بالقتل فقال له بشر بن غالب و کان رجلا متنکرا و الله ما تقدم علی قتلنا قال لم و مم ذلک ثکلتک أمک و أنتما أسیران فی یدی قال لأنه جاءنا فی الحدیث أنک إنّما تقتلنا حین تظهر علی دمشق فتقتلنا علی درجها قال له المختار صدقت قد جاء هذا قال فلما قتل المختار خرجا من محبسهما قال علی فأتیت عبد الله بن محمّد أبا هاشم فقلت: إن المختار کان استعملنی علی بعض عمله و إنّی أصبت مالا من مال الله فاستودعت طائفة منه من ذلک المال و أکلت و أعطیت و أنا أحب أن تجعلنی من ذلک فی حل فقال عبد الله بن محمّد ما أنا بصاحب ذاک قال فانصرفت من عنده فلقیت أبا جعفر(علیه السلام) فوجدت عنده الأمور و الشئون و قلت له مثل ما قلت لعبد الله قال ما ذهب منک همدان فأنت منه فی حل و ما أنکحت و ما أعطیت و ما هناک فأنت منه فی حل قل علی فقلت له إن فلانا قال و کان منزله فی زقاق أصحاب الزجاج إنه سأل الحسن بن علی یستقطعه أرضا فی الرجعة فقال الحسن أنا أصنع بک ما هو خیر لک من ذلک أضمن لک الجنة علی و علی آبائی قال فقال نعم و سألت أبا جعفر(علیه السلام) هل کان هذا فقال نعم فقلت لأبی جعفر(علیه السلام) عند ذلک فأنا أحب أن تضمن لی الجنة علیک و علی آبائک کما ضمن الحسن لفلان قال نعم قال فزعم أبو بصیر أن علیا حدثه بهذا الحدیث عند الموت و أنه هو الذی أغمضه و لم یسمع هذا الحدیث من أبی بصیر أحد حتی أتی المدینة فدخلت علی أبی جعفر(علیه السلام) قال فلما رآنی قال مات علی قلت نعم قال؟ره؟ قال حدثک بکذا و کذا فلم یدع شیئا مما حدثنی به علی فقلت عند ذلک و الله ما کان عندی حین حدثنی بهذا الحدیث أحد و لا خرج منی إلی أحد حتی أتیتک فمن أین علمت هذا قال فغمز فخذی بیده ثم قال مه اسکت الآن. [بصائرالدرجات، ص 248]

محمّد بن فضیل گوید:

به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: مقصود از آیه فوق این است که خداوند رسول خود(صلی الله علیه و آله) را امر نمود تا ولایت وصیّ خود [امیرالمؤمنین(علیه السلام)] را بر مردم اثبات نماید و بگوید که ولایت [امیرالمؤمنین(علیه السلام)] همان دین حق است، و مقصود از «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»، غلبه اسلام بر همه ادیان، هنگام قیام حضرت مهدی(علیه السلام) می باشد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» و تمام نور خدا ولایت حضرت قائم؟عج؟ است، و مقصود از «وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» کراهت از ولایت علی(علیه السلام) است.(1) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

مقصود

ص: 107


1- 154.. أبو الحسن الماضی(علیه السلام) هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ قال هو الذی أرسل رسوله بالولایة لوصیه و الولایة هی دین الحق قلت لیظهره علی الأدیان عند قیام القائم یقول الله وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ ولایة القائم وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ لولایة علی. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 82]

از «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»، غلبه حضرت مهدی(علیه السلام) بر همه ادیان است، و اوست که «یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» و این آیه از آیاتی است که تأویل آن بعد از تنزیل می باشد.(1) در روضه کافی نقل شده که خداوند در مناجات خود با موسی(علیه السلام) فرمود:

«ای موسی آرزوهای خود را در دنیا کوتاه کن… تا این که خداوند و فرمود: کلمات دین به تمامیّت رسیده و من دین او را بر همه ادیان غالب خواهم نمود، و در آن زمان در هر مکانی مردم مرا عبادت خواهند کرد.(2)

ص: 108


1- 155.. و قوله هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ و هو الإمام الذی یظهره الله علی الدین کله فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا و هذا مما ذکرنا أن تأویله بعد تنزیله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 317]
2- 156.. فی روضة الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن عمرو بن عثمان عن علی بن عیسی رفعه قال: ان موسی(علیه السلام) ناجاه الله تبارک و تعالی فقال له فی مناجاته: یا موسی لا یطول فی الدنیا أملک، و ذکر حدیثا طویلا یقول فیه جل شانه و قد ذکر محمّد(صلی الله علیه و آله): فتمت کلماتی لأظهرن دینه علی الأدیان کلها و لاعبدن بکل مکان. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 76، ح 85]

مؤلّف گوید:

تفصیل تفسیر آیه فوق در سوره توبه گذشت و ما در کتاب «دولة المهدی(علیه السلام)» و کتاب «حکومت های صالحین» نیز آیات مربوط به قیام حضرت مهدی(علیه السلام) را همراه با روایاتی در تفسیر آن ها بیان نمودیم.

«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِیمًا»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند اوصاف رسول الله(صلی الله علیه و آله) و اوصاف اصحاب با ایمان او را در تورات و انجیل نوشته بود و آیه فوق اشاره به اوصاف آنان است [و این از معجزات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد] و اوصاف و خصلت های آنان در تورات چنین است:

آنان در مقابل کفّار سرسخت و خشن و بدون ملاطفت هستند، و در مقابل مؤمنان و هم کیشان خود دارای ترحّم و مهر و محبّت می باشند، همواره در پیشگاه خداوند مشغول رکوع و سجده و تضرّع و عبادت اند، و اوصاف آنان در انجیل این است که آنان، مانند زرعی هستند که جوانه خود را بیرون زده و قوی شده و بر ساقه خود استوار باشد، و کشاورزان را به شگفت آورد و کافران از رشد آن به خشم آیند.(2)

ص: 109


1- 157.. سوره ی فتح، آیه ی 29.
2- 158.. و أعلم الله أن صفة نبیه و أصحابه المؤمنین فی التوراة و الإنجیل مکتوب فقال مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ یعنی یقتلون الکفار و هم أشداء علیهم و فیما بینهم رحماء. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 317]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

آیه فوق درباره ی یهود و نصارا نازل شده و خداوند می فرماید: ما به آنان کتاب [یعنی تورات و انجیل] دادیم و آنان در کتاب های خود، پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را، همانند فرزندان خود می شناختند، چرا که در تورات و انجیل و زبور، اوصاف آن حضرت و محل بعثت و هجرت او بیان شده بود، همان گونه که خداوند می فرماید: «مُحَمَّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ …» و هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مبعوث به رسالت و نبوّت شد، اهل کتاب، او را [به خوبی] شناختند [همان گونه که فرزندان خود را می شناختند.](1) عبدالله بن سلام می گفت:

ما پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را بهتر از فرزندان خود شناختیم، چرا که درباره فرزندان

ص: 110


1- 159.. القمّی عن الصّادق(علیه السلام) قال نزلت هذه الآیة فی الیهود و النصاری الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ یعنی رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) لأنّ اللّه؟عز؟ قد انزل فی التوراة و الإنجیل و الزبور صفة محمّد(صلی الله علیه و آله) و مبعثه و مهاجره و هو قوله مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الی قوله فِی الْإِنْجِیلِ فهذه صفته فی التوراة و الإنجیل و صفة أصحابه فلمّا بعثه اللّه عرفه اهل الکتاب کما قال؟ج؟ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فراخه و قرئ بالفتحات فَآزَرَهُ فقواه من الموازرة و هی المعاونة او من الایزار و هی الاعانة و قرئ فأزره کاجره فی آجره فَاسْتَغْلَظَ فصار من الدقة الی الغلظ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ فاستقام علی قصبه جمع ساق و قرئ سؤقه بالهمزة یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ بکثافته و قوته و غلظه و حسن منظره قیل هو مثل ضربه اللّه للصحابة قلوا فی بدو الإسلام ثم کثروا و استحکموا فترقّی أمرهم بحیث اعجب الناس لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ علّة لتشبیههم بالزرع فی زکائه و استحکامه وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً. [تفسیر صافی، ج 5، ص 45]

خود احتمال سفاح و زنا می دادیم و لکن پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را با اوصافی که برای او آمده بود به یقین شناختیم.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ» اثر بیداری در سحرها برای نماز است.(1) از مخالفین نیز ابن مردویه از امام حسن بن علیّ (علیهما الصّلاة و السلام) نقل نموده که فرمود:

«اسْتَوَی الْإِسْلَامُ بِسَیْفِ عَلِیٍّ(علیه السلام).»(2) محمّد بن عبّاس؟ره؟ در تأویل الآیات با سند خود از ابن عبّاس نقل نموده که در تأویل: «کزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ»، گوید:

اصل زرع عبدالمطلب است، و «شطئه» محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و «یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ» علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است.(3)

ص: 111


1- 160.. وَ سَأَلَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سِنَانٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ قَالَ هُوَ السَّهَرُ فِی الصَّلَاةِ. [فقیه، ج 1، ص 473، ح 1366]
2- 161.. و من طریق المخالفین: ما رواه ابن مردویه، عن الحسن بن علی (صلوات الله علیهما)، قال: «استوی الإسلام بسیف علی(علیه السلام)». [تفسیر برهان، ج 5، ص 96، ح 7]
3- 162.. و قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن أحمد عن عیسی بن إسحاق عن الحسن بن الحارث بن أبی طلبت عن أبیه عن داود بن أبی هند عن سعید بن جبیر عن ابن عبّاس فی قوله؟عز؟ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ قال قوله کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ أصل الزرع عبد المطلب و شطأه محمّد(صلی الله علیه و آله) و یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ قال علی بن أبی طالب؟سهما؟. [تأویل الآیات، ص 581]

در روضه کافی روایت شده که خداوند در مناجات خود به موسی(علیه السلام) فرمود:

ای موسی من تو را -- مانند وصیّت -- شفیق و مشفق به فرزند بتول عیسی بن مریم، و بعد از او به صاحب جمل احمر آن طیّب و طاهر و مطهّر، سفارش می نمایم و مَثَل او در کتاب تو این است که او مؤمن و مهیمن بر همه کتاب های آسمانی است، و اوست، راکع، ساجد، راغب و راهب، و برادران او مساکین و فقرا هستند، و انصار و یاران او مردم دیگری می باشند….(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مؤمن برادر پدر و مادری مؤمن است، و خداوند طینت او را از هفت آسمان قرار داد و آن طینت بهشت است. سپس آیه «رُحَمَاء بَیْنَهُمْ …» را تلاوت نمود و فرمود: آیا رَحِم نسبت به رحم خود جز اهل احسان وصله است؟ [یعنی رحم باید اهل احسان به خویش خود باشد.](2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مسلمان برادر مسلمان است، و به او ظلم نمی کند، و او را خوار نمی نماید

ص: 112


1- 163.. فی روضة الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن عمرو بن عثمان عن علی بن عیسی رفعه قال: ان موسی(علیه السلام) ناجاه ربه تبارک و تعالی فقال له فی مناجاته: یا موسی أوصیک وصیة الشفیق المشفق بابن البتول عیسی بن مریم، و من بعده بصاحب الجمل الأحمر الطیب الطاهر المطهر، فمثله فی کتابک انه مؤمن مهیمن علی الکتب کلها، و انه راکع ساجد راغب راهب إخوانه المساکین، و أنصاره قوم آخرون. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 77، ح 89]
2- 164.. فی محاسن البرقی عنه عن محمّد بن علی عن محمّد بن الفضیل عن ابی حمزة الثمالی عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: المؤمن أخو المؤمن لأبیه و امه و الله خلق طینتها من سبع سموات و هی من طینة الجنان، ثم تلا رحماء بینهم فهل یکون الرحم إلّا برا وصولا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 77، ح 90]

و نمی ترساند، و بر مسلمان سزاوار است که در تواصل با برادر خود کوشا باشد، و با او تعاون و تعاطُف و مواساة داشته باشد. سپس فرمود: شما باید با همدیگر تعاطف داشته باشید، تا به سخن خداوند که می فرماید: «رُحَمَاء بَیْنَهُمْ»، عمل کرده باشید….(1) سلیم بن قیس هلالی گوید:

من شاهد وصیّت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به فرزند خود امام حسن(علیه السلام) بودم. سپس کلّ وصیّت نامه آن حضرت را نقل می کند، و در بخشی از آن آمده که امیرالمؤمنین به فرزند خود امام حسن(علیه السلام) می فرماید: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی أَصْحَابِ نَبِیِّکُمُ الَّذِینَ لَمْ یُحْدِثُوا حَدَثاً وَ لَمْ یُؤْوُوا مُحْدِثاً، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَوْصَی بِهِمْ وَ لَعَنَ الْمُحْدِثَ مِنْهُمْ وَ مِنْ غَیْرِهِمْ وَ الْمُؤْوِیَ لِلْمُحْدِث.»(2)

ص: 113


1- 165.. فی أصول الکافی عدة من أصحابنا عن احمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن ابی المعزا عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: المسلم أخو المسلم لا یظلمه و لا یخذله و لا یخونه، و یحق علی المسلم الاجتهاد فی التواصل، و التعاون علی التعاطف، و المواساة لأهل الحاجة، و تعاطف بعضهم علی بعض حتی تکونوا کما أمرکم الله؟عز؟: «رحماء بینکم» متراحمین مغتمین لما غاب عنکم من أمرهم علی ما مضی علیه معشر الأنصار علی عهد رسول الله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 77، ح 91]
2- 166.. فی تهذیب الأحکام الحسین بن سعید عن ابن أبی عمیر عن معاویة بن عمار عن أبی عبد الله(علیه السلام) و ذکر حدیثا طویلا ثم قال: عنه عن عمار بن عیسی عن عمرو بن شمر عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) و إبراهیم بن عمر عن أبان رفعه الی سلیم بن قیس الهلالی قال سلیم: شهدت وصیة أمیر المؤمنین(علیه السلام) حین أوصی الی ابنه الحسن(علیه السلام) و ذکر الوصیة بتمامها و فیها: و الله الله فی أصحاب نبیکم الذین لم یحدثوا حدثا، و لم یأدوا محدثا فان رسول الله(صلی الله علیه و آله) أوصی بهم و لعن المحدث منهم و من غیرهم و المؤدی للمحدث. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 79، ح 100]

سوره ی حجرات

اشاره

محلّ نزول: مدینه ی منوّره.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی مُجادله نازل شده است.

تعداد آیات: 18 آیه.

ثواب قرائت سوره ی حجرات امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که سوره ی حجرات را در هر شب و یا در هر روز قرائت نماید، از زوّار حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) خواهد بود.(1) در خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، خداوند ده برابر کسانی که او را عبادت و یا معصیت کرده اند پاداش به او می دهد، و کسی که آن را بنویسد، و در جنگ و یا خصومتی، آن را بر خود بیاویزد، ایمن از خطر و ترس خواهد شد، و خداوند به دست او درِ هر خیری را باز می کند.(2)

ص: 114


1- 167.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْحُجُرَاتِ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ أَوْ فِی کُلِّ یَوْمٍ کَانَ مِنْ زُوَّارِ مُحَمَّدٍ ص. [ثواب الأعمال، ص 115]
2- 168.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطی من الأجر بعدد من أطاع الله تعالی و عدد من عصاه عشر مرات، و من کتبها و علقها علیه فی قتال أو خصومة أمن خوف ذلک، و فتح الله تعالی علی یدیه باب کل خیر». [تفسیر برهان، ج 5، ص 99، ح 2]

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و بر متبوعی بیاویزد، از شیطان خویش ایمن می شود و شیطان به او باز نمی گردد، و از هر چیزی که از آن هراس داشته ایمن می شود، و اگر آن را بنویسند و بشویند و زن بچه داری از آب آن بنوشد، شیر او فراوان، و جنین او محفوظ، و از هر خوفی و محذوری به اذن خداوند ایمن خواهد شد.(1)

ص: 115


1- 169.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها و علقها علی المتبوع، أمن من شیطانه، و لم یعد إلیه، و أمن من کل ما یحذر من الخوف، و المرأة إذا شربت ماءها درت اللبن بعد إمساکه، و حفظ جنینها، و أمنت علی نفسها من کل خوف و محذور بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 99، ح 4]

سوره ی حجرات، آیات 1 تا 18

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ 1 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ 2 إِنَّ الَّذینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ 3 إِنَّ الَّذینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ 4 وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ 5 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ 6 وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ 7 فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ 8 وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما

ص: 116

عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتَّی تَفی ءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ 9 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ 10 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ 11 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ 12 یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ 13 قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ 14 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصّادقونَ 15 قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدینِکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ 16 یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإیمانِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 17 إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ 18 ¬Kj

لغات:

«قَدَّمَ تقدیماً، و أقدم إقداماً، و استقدم» به معنای تقدّم و جلو افتادن است، و «جَهر» به معنای ظهور صوت با قوّت و اعتماد است، و به همین معناست جهاره ی در سخن، و «جاهَرَ بالأمر مجاهرةً و جهاراً» بلند کردن صدا را گویند، و نقیض جَهر، هَمس است، و حروف «مجهورة» نوزده حرف است و بقیّه را حروف مهموسة گویند، و «غَضّ»

ص: 117

به معنای حطّ و پایین آمدن از منزلتی به منزلت پایین تر است، و غَضَّ بصره إذا ضَعَّفَه عن حِدَّةِ النظر، و «عَنَت» به معنای مشقّت است، و «عَنَتِ الدابَّة وَ تَعَنَّتَ» إذا حدث فی قوائمها کسر لا یمکنها الجَری، و قال ابن الأنباری: «العَنَت» التشدید، و فلان یَعنِتُ فلاناً ای یُشَدِّدُ علیه و یلزمه ما یصعب علیه، ثمّ نقل الی معنی الهلاک، و «قِسط» به معنای عدالت است، و «قَسط» به معنای جور و عدول از حق است، و اصل لغت به معنای عدول است، جز این که «عَدَلَ إلی الحق» به معنای رعایت عدالت است، و «عَدَلَ عَنِ الحَقِ» اعراض از عدالت است. و «لَمْز و هَمْز» رمی به عیب، نسبت به کسی است که نباید از او عیب جویی شود، و «نَبز» لقب زشت، به کسی دادن است و «غیبت» بدگویی از کسی است که دارای آن بدی باشد، و اگر بدی و عیبی در او نباشد بهتان و تهمت خواهد بود، و «شُعوب و تَشَعُّب» تفرّق در نسب است، و شَعَبتهَ یعنی جَمَعتَه و شَعَّبته یعنی فرّقته، و این لغت از اضداد است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر ای کسانی که ایمان آورده اید! چیزی را بر خدا و رسولش مقدّم نشمرید (و پیشی مگیرید)، و تقوای الهی پیشه کنید که خداوند شنوا و داناست! (1) ای کسانی که ایمان آورده اید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید (و داد و فریاد نزنید) آن گونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا می کنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالی که نمی دانید! (2) آنها که صدای خود را نزد رسول خدا کوتاه می کنند همان کسانی هستند که خداوند دلهای شان را برای تقوا خالص نموده، و برای آنان آمرزش و پاداش عظیمی است! (3) (ولی) کسانی که تو را از پشت حجره ها بلند صدا می زنند، بیشترشان نمی فهمند! (4)

ص: 118

اگر آنها صبر می کردند تا خود به سراغ شان آیی، برای آنان بهتر بود و خداوند آمرزنده و رحیم است! (5) ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید! (6) و بدانید رسول خدا در میان شماست هر گاه در بسیاری از کارها از شما اطاعت کند، به مشقّت خواهید افتاد ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشیده، و (به عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است کسانی که دارای این صفاتند هدایت یافتگانند! (7) (و این برای شما بعنوان) فضل و نعمتی از سوی خداست و خداوند دانا و حکیم است.! (8) و هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد و هر گاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست می دارد. (9) مؤمنان برادر یکدیگرند پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید و تقوای الهی پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید! (10) ای کسانی که ایمان آورده اید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند! (11) ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر

ص: 119

مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است! (12) ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است! (13) عربهای بادیه نشین گفتند: «ایمان آورده ایم» بگو: «شما ایمان نیاورده اید، ولی بگویید اسلام آورده ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی کند، خداوند، آمرزنده مهربان است.» (14) مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کرده اند آنها راستگویانند. (15) بگو: «آیا خدا را از ایمان خود با خبر می سازید؟! او تمام آنچه را در آسمانها و زمین است می داند و خداوند از همه چیز آگاه است!» (16) آنها بر تو منّت می نهند که اسلام آورده اند بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید، بلکه خداوند بر شما منّت می نهد که شما را به سوی ایمان هدایت کرده است، اگر (در ادّعای ایمان) راستگو هستید! (17) خداوند غیبت آسمانها و زمین را می داند و نسبت به آنچه انجام می دهید بیناست!» (18)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی قبیله بنی تمیم نازل شد که هر گاه وارد بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می شدند، بر درِ خانه [و حجره ی] آن حضرت می ایستادند و با صدای بلند می گفتند:

ص: 120


1- 170.. سوره ی حجرات، آیه ی 1.

ای محمّد بیا نزد ما، و هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خارج می شد، آنان از جلوی او راه می رفتند، و چون با او سخن می گفتند صدای خود را بر صدای او بالا می بردند مانند سخنانی که با همدیگر داشتند و می گفتند: «یا محمّد یا محمّد، تو درباره ی فلان مسأله چه می گویی» از این رو آیه فوق نازل شد.(1) از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

آیه فوق درباره ی دو نفر از قریش نازل شد.(2) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَی لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ * إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَاء الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ * وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه ی خود در رحبه ی کوفه فرمود:

در حدیبیّه گروهی از اشراف مکّه مانند سهیل بن عمرو و… نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: «ای محمّد تو همسایه ما و حلیف ما و پسر عمّ ما

ص: 121


1- 171.. نزلت فی وفد بنی تمیم کانوا إذا قدموا علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) وقفوا علی باب حجرته فنادوا یا محمّد! اخرج إلینا، و کانوا إذا خرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) تقدموه فی المشی، و کانوا إذا تکلموا رفعوا أصواتهم فوق صوته و یقولون یا محمّد یا محمّد! ما تقول فی کذا و کذا کما یکلمون بعضهم بعضا فأنزل الله یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ الآیة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 318]
2- 172.. وَ رُوِیَ عَنِ ابْنِ کُدَیْنَةَ الْأَوْدِیِّ قَالَ قَامَ رَجُلٌ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَسَأَلَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فِیمَنْ نَزَلَتْ قَالَ فِی رَجُلَیْنِ مِنْ قُرَیْشٍ. [اختصاص، ص 128]
3- 173.. سوره ی حجرات، آیات 5-2.

هستی و عدّه ای از فرزندان و برادران ما به تو پیوسته اند که فهم و اطلاعی از دین ندارند و تنها به خاطر فرار از خدمت ما و انجام کار، نزد تو آمده اند، و تو باید آنان را به ما باز گردانی».

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به ابوبکر فرمود:

ببین این ها چه می گویند؟ ابوبکر گفت: راست می گویند، شما همسایه آنان بوده ای و باید این افراد را به آنان بازگردانی. سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عمر را خواست و او نیز پاسخ ابوبکر را داد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چون چنین دید، به قریش فرمود: «شما دست از دشمنی با ما بر نمی دارید تا خداوند مردی که قلب او را به تقوا آزموده به سوی شما بفرستد و او برای دین خدا گردن شما را بزند» پس ابوبکر گفت: یا رسول الله آیا من آن مرد خواهم بود؟ فرمود: نه، پس عمر برخاست و گفت: یا رسول الله آیا من آن مرد خواهم بود؟ فرمود: «او کسی است که مشغول اصلاح کفش من است» و من در آن وقت کفش آن حضرت را پینه می زدم. ابن خِراش گوید:

سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) روی مبارک به ما نمود و فرمود:

«من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: کسی که از روی عمد بر من دروغ ببندد، باید جایگاه خود را در آتش آماده کند.(1)

ص: 122


1- 174.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا أحمد بن محمّد بن سعید عن محمّد بن أحمد عن المنذر بن جیفر قال حدثنی أبی جیفر عن الحکم عن المنصور بن المعتمر عن ربعی بن خراش قال خطبنا علی(علیه السلام) فی الرحبة ثم قال إنه لما کان فی زمان الحدیبیة خرج إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) أناس من قریش من أشراف أهل مکة فیهم سهیل بن عمرو قالوا محمّد أنت جارنا و حلیفنا و ابن عمنا و قد لحق بک أناس من أبنائنا و إخواننا و أقاربنا لیس بهم التفقه فی الدین و لا رغبة فیما عندک و لکن إنّما خرجوا فرارا من ضیاعنا و أعمالنا و أموالنا فارددهم علینا فدعا رسول الله(صلی الله علیه و آله) أبا بکر فقال له انظر ما یقولون فقال صدقوا یا رسول الله أنت جارهم فارددهم علیهم قال ثم دعا عمر فقال مثل قول أبی بکر فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) عند ذلک لا تنتهوا یا معشر قریش حتی یبعث الله علیکم رجلا امتحن الله قلبه للتقوی یضرب رقابکم علی الدین فقال أبو بکر أنا هو یا رسول الله قال لا فقام عمر فقال أنا هو یا رسول الله قال لا و لکنه خاصف النعل و کنت أخصف نعل رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال ثم التفت إلینا علی(علیه السلام) و قال سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول من کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار. [تأویل الآیات، ص 583]

مؤلّف گوید:

حدیث فوق دلیل نادانی و بی ادبی افراد فوق است نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله).

زمخشری در ربیع الأبرار گوید:

گروهی از سفهای بنی تمیم نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: «یا محمّد از خانه خارج شو تا ما با تو سخن بگوییم» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از بی ادبی آنان آزرده گردید و آیه «إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَاء الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ» نازل شد.(1) مرحوم طبرسی در جوامع الجامع از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

آیه فوق درباره ی ثابت بن قیس نازل شد و او دارای گوش سنگینی بود و صدای درشتی داشت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از صدای او اذیّت می شد.

انس بن مالک گوید:

هنگامی که آیه فوق نازل شد، ثابت بن قیس خود را پنهان نمود و نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیامد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از او تفقّد نمود و چون نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

ص: 123


1- 175.. الزمخشری فی (ربیع الأبرار)، قال: کان قوم من سفهاء بنی تمیم، أتوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقالوا: یا محمّد، اخرج إلینا نکلمک. فغم ذلک رسول الله(صلی الله علیه و آله) و ساءه ما ظهر من سوء أدبهم، فأنزل الله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ. [تفسیر برهان، ج 5، ص 101، ح 1؛ ربیع الأبرار، ج 2، ص 305]

آمد گفت: «یا رسول الله این آیه نازل شده و من صدای درشتی دارم و ترس آن دارم که عمل من حبط شود و پذیرفته نشود» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هراس مکن تو در دنیا و آخرت اهل خیر هستی و اهل بهشت خواهی بود.(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: امام حسین(علیه السلام) پس از شهادت امام حسن(علیه السلام) به عایشه فرمود: خداوند می فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ …» سپس فرمود: به جان خودم سوگند، تو برای پدرت و فاروق او کنار گوش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صدای کلنگ ها را بلند کردی، در حالی که خداوند؟عز؟ می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَی» و پدر تو و فاروق او با دفن شدن کنار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن حضرت را آزار نمودند، و حقّ او را رعایت نکردند در حالی که خداوند آنان را امر به رعایت حق آن حضرت نموده بود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند مؤمنان را در حیات و ممات آنان محترم شمرده است.(2)

ص: 124


1- 176.. -- فی جوامع الجامع و عن ابن عبّاس نزلت فی ثابت بن قیس بین شماس و کان فی اذنه وقر، و کان جهوری الصوت فکان إذا کلم رفع صوته و ربما تأذی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بصوته. -- و عن أنس لما نزلت الایة فقد ثابت، فتفقده رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأخبر بشأنه، فدعاه فسأله فقال: یا رسول الله لقد أنزلت هذه الایة و انی جهوری الصوت فأخاف ان یکون عملی قد حبط، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لست هناک انک تعیش بخیر و تموت بخیر و انک من أهل الجنة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 80، ح 5 و 6]
2- 177.. -- فی أصول الکافی محمّد بن الحسن و علی بن محمّد عن سهل عن محمّد بن سلیمان عن هارون بن الجهم عن محمّد بن مسلم عن ابی جعفر(علیه السلام) فی حدیث طویل یذکر فیه وفات الحسن بن علی(علیه السلام) و ما کان من الحمیراء عند ذلک و فیه قال: قال الحسین(علیه السلام): و قد قال الله؟عز؟: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ و لعمری قد ضربت أنت لأبیک و فاروقه عند اذن رسول الله(صلی الله علیه و آله) المعاول، و قال الله؟عز؟: إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی و لعمری لقد ادخل أبوک و فاروقه علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بقربهما منه الأذی، و ما رعیا من حقه ما أمرهما الله به علی لسان رسول الله(صلی الله علیه و آله) ان الله حرم من المؤمنین أمواتا ما حرم منهم أحیاء. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 80، ح 7]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَی مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ماریه قبطیّه -- مادر ابراهیم -- نازل شد و سبب نزول آن این بود که عایشه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: «ابراهیم از تو نیست و از جُرَیح قبطی می باشد، چرا که او هر روز نزد او می رفت» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خشمگین شد و به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: این شمشیر را بگیر و سر جُرَیح را برای من بیاور… و قصّه آن در سوره ی نور(2) در حدیثی از زراره از امام باقر(علیه السلام) گذشت.(3)

ص: 125


1- 178.. سوره ی حجرات، آیه ی 6.
2- 179.. سوره ی نور، آیه ی 11.
3- 180.. و کان سبب ذلک أن عائشة قالت لرسول الله(صلی الله علیه و آله) إن إبراهیم لیس هو منک و إنّما هو من جریح القبطی فإنه یدخل إلیها فی کل یوم، فغضب رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قال لأمیر المؤمنین ع: خذ السیف و أتنی برأس جریح فأخذ أمیر المؤمنین(علیه السلام) السیف ثم قال: بأبی أنت و أمی یا رسول الله إنک إذا بعثتنی فی أمر أکون فیه کالسفود المحماة فی الوبر فکیف تأمرنی أثبت فیه أو أمضی علی ذلک فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله): بل تثبت، فجاء أمیر المؤمنین(علیه السلام) إلی مشربة أم إبراهیم فتسلق علیها فلما نظر إلیه جریح هرب منه و صعد النخلة فدنا منه أمیر المؤمنین(علیه السلام) و قال له انزل، فقال له یا علی! اتق الله ما هاهنا أناس، إنّی مجبوب ثم کشف عن عورته، فإذا هو مجبوب، فأتی به إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما شأنک یا جریح! فقال: یا رسول الله إن القبط یجبون حشمهم و من یدخل إلی أهلیهم و القبطیون لا یأنسون إلّا بالقبطیین فبعثنی أبوها لأدخل إلیها و أخدمها و أؤنسها فأنزل الله؟عز؟ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ» الآیة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 318]

سپس علی بن ابراهیم از عبدالله بن بکیر نقل نموده که گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که دستور قتل آن قبطی را داد آیا می دانست که عایشه دروغ می گوید و یا نمی دانست و به این خاطر علیّ(علیه السلام) را امر به دقّت و تأمّل نمود، و خداوند قبطی را از کشته شدن نجات داد؟ امام(علیه السلام) فرمود: آری به خدا سوگند می دانست که عایشه دروغ می گوید، و اگر دستور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جدّی بود، علیّ(علیه السلام) او را بی درنگ می کشت، و لکن رسول خدا می خواست عایشه از حرف خود باز گردد، ولکن او از حرف خود باز نگشت و راضی شد با دروغ او یک مسلمان کشته شود!!(1) مؤلّف گوید:

قصّه فوق در تفسیر آیه «إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِّنکُمْ»(2)، نیز گذشت.

زراره در ذیل روایتی راجع به آیه فوق به امام باقر(علیه السلام) می گوید:

«عامّه یعنی اهل تسنّن می گویند: آیه فوق درباره ی ولید بن عُقبة بن ابی معیط نازل شد، هنگامی که او به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: بنی خزیمة بعد از

ص: 126


1- 181.. و فی روایة عبد الله [عبید الله] بن موسی عن أحمد بن رشید [راشد] عن مروان بن مسلم عن عبد الله بن بکیر قال قلت لأبی عبد الله ع: جعلت فداک کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) أمر بقتل القبطی و قد علم أنها قد کذبت علیه، أ و لم یعلم و إنّما دفع الله عن القبطی القتل بتثبت علی(علیه السلام) فقال بلی قد کان و الله أعلم و لو کانت عزیمة من رسول الله(صلی الله علیه و آله) القتل ما رجع علی(علیه السلام) حتی یقتله، و لکن إنّما فعل رسول الله(صلی الله علیه و آله) لترجع عن ذنبها، فما رجعت و لا اشتد علیها قتل رجل مسلم بکذبها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 319]
2- 182.. سوره ی نور، آیه ی 11.

مسلمان شدن کافر شدند؟» و امام(علیه السلام) به زرارة می فرماید: مگر نمی دانی که هر آیه ای از قرآن ظاهری دارد و باطنی؟ و آنچه عامّه می گویند ظاهر آیه است و آنچه من به تو گفتم باطن آن است.(1) در کتاب احتجاج از امام حسن(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت در محضر معاویة به برخی از یاران او فرمود:

… و اما ای ولید بن عقبة به خدا سوگند من تو را به خاطر دشمنی با علی(علیه السلام) ملامت نمی کنم، چرا که او تو را به خاطر شرابخواری هشتاد تازیانه زد و پدر تو

ص: 127


1- 183.. ما ذکره علی بن إبراهیم؟ره؟ فی تفسیره صورة لفظه قال سألته عن هذه الآیة فقال إن عائشة قالت لرسول الله(صلی الله علیه و آله) إن ماریة یأتیها ابن عم لها و لطختها بالفاحشة فغضب رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قال إن کنت صادقة فأعلمینی إذا دخل إلیها فرصدتها فلما دخل علیها ابن عمها أخبرت رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقالت هو الآن عندها فدعا رسول الله(صلی الله علیه و آله) علیا(علیه السلام) فقال یا علی خذ السیف فإن وجدته عندها فاضرب عنقه قال فأخذ علی(علیه السلام) السیف و قال یا رسول الله إذا بعثتنی فی الأمر أکون کالسفود المحمی فی الوبر أو أثبت فقال لا بل تثبت قال فانطلق(علیه السلام) و معه السیف فلما انتهی إلی الباب وجده مغلقا فألزم عینه نقب الباب فلما رأی القبطی عین علی(علیه السلام) فی الباب فزع و خرج من الباب الآخر فصعد نخلة و تسور علی الحائط فلما رأی القبطی علیا(علیه السلام) و معه السیف حسر عن عورته فإذا هو مجبوب فصد أمیر المؤمنین(علیه السلام) بوجهه عنه ثم رجع فأخبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) بما رأی فتهلل وجه رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قال: الحمد لله الذی لم یزل یعافینا أهل البیت من سوء ما یلطخونا به فأنزل الله علیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ فقال زرارة إن العامة یقولون نزلت هذه الآیة فی الولید بن عقبة بن أبی معیط حین جاء إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) فأخبره عن بنی خزیمة أنهم کفروا بعد إسلامهم فقال أبو جعفر(علیه السلام) یا زرارة أ و ما علمت أنه لیس من القرآن آیة إلّا و لها ظهر و بطن فهذا الذی فی أیدی الناس ظهرها و الذی حدثتک به بطنها. [تأویل الآیات، ص 584]

را در جنگ بدر کشت و از این رو تو او را سبّ می کنی و دشنام می دهی، در حالی که خداوند او را در ده آیه از قرآن مؤمن و تو را فاسق نامیده است چنان که می فرماید: «أَ فَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ»(1)، و نیز درباره ی تو فرموده است: «إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَی مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ ….»(2) «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ أُوْلَئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ * فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»(3) مرحوم کلینی با سند خود از برید بن معاویه ی عجلی نقل نموده که گوید:

من در منی خدمت امام باقر(علیه السلام) بودم و آن حضرت نگاهی به زیاد اسود نمود که دو پای او قطع شده بود و به او ترحّم کرد و فرمود: برای چه پاهای تو این گونه است؟ و تو چگونه به اینجا آمده ای؟ او گفت: «بر شتر لاغری سوار شدم و به اینجا

ص: 128


1- 184.. سوره ی سجده، آیه ی 18.
2- 185.. … وَ أَمَّا أَنْتَ یَا وَلِیدَ بْنَ عُقْبَةَ فَوَ اللَّهِ مَا أَلُومُکَ أَنْ تُبْغِضَ عَلِیّاً وَ قَدْ جَلَدَکَ فِی الْخَمْرِ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَ قَتَلَ أَبَاکَ صَبْراً بِیَدِهِ یَوْمَ بَدْرٍ أَمْ کَیْفَ تَسُبُّهُ وَ قَدْ سَمَّاهُ اللَّهُ مُؤْمِناً فِی عَشَرَةِ آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَ سَمَّاکَ فَاسِقاً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ وَ قَوْلُهُ إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ -- وَ مَا أَنْتَ وَ ذِکْرَ قُرَیْشٍ وَ إِنَّمَا أَنْتَ ابْنُ عِلْجٍ مِنْ أَهْلِ صَفُّورِیَةَ اسْمُهُ ذَکْوَانُ وَ أَمَّا زَعْمُکَ أَنَّا قَتَلْنَا عُثْمَانَ فَوَ اللَّهِ مَا اسْتَطَاعَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ وَ عَائِشَةُ أَنْ یَقُولُوا ذَلِکَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَکَیْفَ تَقُولُهُ أَنْتَ وَ لَوْ سَأَلْتَ أُمَّکَ مَنْ أَبُوکَ؟ إِذْ تَرَکَتْ ذَکْوَانَ فَأَلْصَقَتْکَ بِعُقْبَةَ بْنِ أَبِی مُعَیْطٍ اکْتَسَبَتْ بِذَلِکَ عِنْدَ نَفْسِهَا سَنَاءً وَ رِفْعَةً وَ مَعَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَکَ وَ لِأَبِیکَ وَ لِأُمِّکِ مِنَ الْعَارِ وَ الْخِزْیِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ -- وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ …. [احتجاج، ص 276]
3- 186.. سوره ی حجرات، آیات 7 و 8.

آمدم» و امام(علیه السلام) باز به او ترحّم نمود، تا این که زیاد اسود گفت: من به طرف گناه می روم و چون هلاک شدن خود را احساس می کنم، به فکر محبّت و دوستی شما می افتم و امید نجات پیدا می نمایم و قلبم روشن می شود! امام باقر(علیه السلام) به او فرمود:

آیا گمان می کنی دین جز محبّت است؟ مگر نمی دانی که خداوند می فرماید: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ» و نیز می فرماید: «إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ»(1)، و می فرماید: «یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ»(2)، سپس فرمود:

مردی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «یا رسول الله! من نماز نمی خوانم و لکن نماز گذاران را دوست می دارم، و روزه نمی گیرم و روزه داران را دوست می دارم» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود:

«تو هر که را دوست می داری، با او محشور خواهی شد، و هر کاری کرده ای، جزای آن را خواهی دید» تا این که فرمود: «چه می خواهید و چگونه فکر می کنید همانا اگر بلایی از آسمان نازل شود، هر قومی به جایگاه خود پناه می برند و ما به پیامبرمان پناه می بریم و شما به ما پناه خواهید برد.(3)

ص: 129


1- 187.. سوره ی آل عمران، آیه ی 31.
2- 188.. سوره ی حشر، آیه ی 9.
3- 189.. فی الکافی عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ وَ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ وَ غَالِبِ بْنِ عُثْمَانَ وَ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی فُسْطَاطٍ لَهُ بِمِنًی فَنَظَرَ إِلَی زِیَادٍ الْأَسْوَدِ مُنْقَلِعَ الرِّجْلِ فَرَثَی لَهُ فَقَالَ لَهُ مَا لِرِجْلَیْکَ هَکَذَا قَالَ جِئْتُ عَلَی بَکْرٍ لِی نِضْوٍ فَکُنْتُ أَمْشِی عَنْهُ عَامَّةَ الطَّرِیقِ فَرَثَی لَهُ وَ قَالَ لَهُ عِنْدَ ذَلِکَ زِیَادٌ إِنِّی أُلِمُّ بِالذُّنُوبِ حَتَّی إِذَا ظَنَنْتُ أَنِّی قَدْ هَلَکْتُ ذَکَرْتُ حُبَّکُمْ فَرَجَوْتُ النَّجَاةَ وَ تَجَلَّی عَنِّی -- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی -- حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ قَالَ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ قَالَ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ إِنَّ رَجُلًا أَتَی النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أُحِبُّ الْمُصَلِّینَ وَ لَا أُصَلِّی وَ أُحِبُّ الصَّوَّامِینَ وَ لَا أَصُومُ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَکَ مَا اکْتَسَبْتَ وَ قَالَ مَا تَبْغُونَ وَ مَا تُرِیدُونَ أَمَا إِنَّهَا لَوْ کَانَ فَزْعَةٌ مِنَ السَّمَاءِ فَزِعَ کُلُّ قَوْمٍ إِلَی مَأْمَنِهِمْ وَ فَزِعْنَا إِلَی نَبِیِّنَا وَ فَزِعْتُمْ إِلَیْنَا. [کافی، ج 8، ص 79، ح 35]

فضیل بن یسار گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ فرمود:

«مگر ایمان جز دوستی و دشمنی است» سپس این آیه را تلاوت نمود «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ ….»(1) عبدالرحمان بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ» اوّلی و دوّمی و سوّمی می باشند.(2)

ص: 130


1- 190.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَ مِنَ الْإِیمَانِ هُوَ فَقَالَ وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ -- حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ. [کافی، ج 2، ص 125، ح 5]
2- 191.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمِیدِ قَالَ ذَاکَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ عُبَیْدَةُ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارٌ هُدُوا إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ قَوْلِهِ -- حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ الْأَوَّلَ وَ الثَّانِیَ وَ الثَّالِثَ. [کافی، ج 1، ص 426، ح 71]

«وَ إِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»(1) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

تأویل این آیه مربوط به جنگ جمل و حرکت طلحه و زبیر و عایشه از بصره برای جنگ با امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و مقصود از «فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی» آنان هستند، و بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) واجب بود که با آنان به جنگ برخیزد تا وقتی که تسلیم امر خدا شوند، و اگر تسلیم نشدند جنگ را ادامه دهد، تا از بغی و ظلم خود باز گردند چرا که آنان بدون اکراه با آن حضرت بیعت کرده بودند، و بیعت خود را شکستند، و «فئه باغیة» یعنی گروه ستمگر شدند و با امام خود به جنگ برخاستند همان گونه که خداوند [در آیه فوق] آنان را معرّفی نموده است، و بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز واجب بوده که چون بر آنان مسلّط شود، همان برخوردی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از فتح مکّه با اهل مکّه نمود را با آنان داشته باشد، از این رو امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از پایان جنگ جمل فرمود: «هر کس شمشیر خود را زمین گذارده و یا داخل خانه خود شده و در را بر روی خود بسته، در امان خواهد بود» و به اصحاب خود نیز فرمود: «کسی را اسیر نگیرید، و هیچ مجروحی را نکشید، و فراری را دنبال نکنید» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز پس از فتح مکّه همین گونه با مشرکین عمل نمود.(2)

ص: 131


1- 192.. سوره ی حجرات، آیه ی 9.
2- 193.. -- محمّد بن یعقوب: عن علی بن محمّد، عن علی بن الحسین، عن علی بن أبی حمزة، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قلت: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی ءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ؟ قال: «الفئتان، إنّما جاء تأویل هذه الآیة یوم البصرة، و هم أهل هذه الآیة، و هم الذین بغوا علی أمیر المؤمنین(علیه السلام)، فکان الواجب علیه قتالهم و قتلهم حتی یفیئوا إلی أمر الله، و لو لم یفیئوا لکان الواجب علیه فیما أنزل الله أن لا یرفع السیف عنهم حتی یفیئوا و یرجعوا عن رأیهم، لأنهم بایعوا طائعین غیر کارهین، و هی الفئة الباغیة، کما قال الله؟عز؟، فکان الواجب علی أمیر المؤمنین(علیه السلام) أن یعدل فیهم حیث کان ظفر بهم، کما عدل رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی أهل مکة، إنّما من علیهم و عفا، و کذلک صنع أمیر المؤمنین(علیه السلام) بأهل البصرة حیث ظفر بهم مثل ما صنع النّبی(صلی الله علیه و آله) بأهل مکة حذو النعل بالنعل». قال: قلت: قوله تعالی: وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوی «النجم 53: 53»؟ قال: «هم أهل البصرة». قلت: وَ الْمُؤْتَفِکاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ «التوبة 9: 70»، قال: «أولئک قوم لوط، ائتفکت علیهم، انقلبت علیهم». -- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، و علی بن محمّد القاسانی، جمیعا، عن القاسم بن محمّد، عن سلیمان بن داود المنقری، عن حفص بن غیاث، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، عن أبیه(علیه السلام) -- فی حدیث الأسیاف الخمسة -- قال: «و أما السیف المکفوف [فسیف] علی أهل البغی و التأویل، قال الله؟عز؟: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی ءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ، فلما نزلت هذه الآیة قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): إن منکم من یقاتل بعدی علی التأویل کما قاتلت علی التنزیل فسئل النّبی(صلی الله علیه و آله): من هو؟ فقال: خاصف النعل، یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام)، فقال عمار بن یاسر: قاتلت بهذه الرایة مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثلاثا و هذه الرابعة، و الله لو ضربونا حتی یبلغوا بنا السعفات من هجر لعلمنا أنا علی الحق و أنهم علی الباطل، و کانت السیرة فیهم من أمیر المؤمنین(علیه السلام) ما کان من رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی أهل مکة یوم فتح مکة، فإنه لم یسب لهم ذریة، و قال: من أغلق بابه فهو آمن، و من ألقی سلاحه فهو آمن، و کذلک قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) یوم البصرة، نادی فیهم: لا تسبوا لهم ذریة، و لا تجهزوا علی جریح، و لا تتبعوا مدبرا، و من أغلق بابه و ألقی سلاحه فهو آمن». [تفسیر برهان، ج 5، ص 107، ح 1 و 2]

ص: 132

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از نزول آیه فوق فرمود:

«پس از من برخی از شما با تأویل این آیه جنگ خواهید نمود، همان گونه که من با تنزیل آن جنگ نمودم» گفته شد: آن کیست که پس از شما با تأویل این آیه جنگ خواهد کرد؟ فرمود: او «خاصف النعل» است و در آن وقت امیرالمؤمنین(علیه السلام) کفش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را پینه می زد.(1)

ص: 133


1- 194.. وَ فی الکافی بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ أَبِی(علیه السلام) عَنْ حُرُوبِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ کَانَ السَّائِلُ مِنْ مُحِبِّینَا فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) بِخَمْسَةِ أَسْیَافٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا شَاهِرَةٌ فَلَا تُغْمَدُ حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا وَ لَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا فَإِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا آمَنَ النَّاسُ کُلُّهُمْ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً وَ سَیْفٌ مِنْهَا مَکْفُوفٌ وَ سَیْفٌ مِنْهَا مَغْمُودٌ سَلُّهُ إِلَی غَیْرِنَا وَ حُکْمُهُ إِلَیْنَا. وَ أَمَّا السُّیُوفُ الثَّلَاثَةُ الشَّاهِرَةُ فَسَیْفٌ عَلَی مُشْرِکِی الْعَرَبِ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا یَعْنِی آمَنُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ فَهَؤُلَاءِ لَا یُقْبَلُ مِنْهُمْ إِلَّا الْقَتْلُ أَوِ الدُّخُولُ فِی الْإِسْلَامِ وَ أَمْوَالُهُمْ وَ ذَرَارِیُّهُمْ سَبْیٌ عَلَی مَا سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَإِنَّهُ سَبَی وَ عَفَا وَ قَبِلَ الْفِدَاءَ وَ السَّیْفُ الثَّانِی عَلَی أَهْلِ الذِّمَّةِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی أَهْلِ الذِّمَّةِ ثُمَّ نَسَخَهَا قَوْلُهُ؟عز؟ قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ فَمَنْ کَانَ مِنْهُمْ فِی دَارِ الْإِسْلَامِ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُمْ إِلَّا الْجِزْیَةُ أَوِ الْقَتْلُ وَ مَالُهُمْ فَیْ ءٌ وَ ذَرَارِیُّهُمْ سَبْیٌ وَ إِذَا قَبِلُوا الْجِزْیَةَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ حُرِّمَ عَلَیْنَا سَبْیُهُمْ وَ حُرِّمَتْ أَمْوَالُهُمْ وَ حَلَّتْ لَنَا مُنَاکَحَتُهُمْ وَ مَنْ کَانَ مِنْهُمْ فِی دَارِ الْحَرْبِ حَلَّ لَنَا سَبْیُهُمْ وَ أَمْوَالُهُمْ وَ لَمْ تَحِلَّ لَنَا مُنَاکَحَتُهُمْ وَ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُمْ إِلَّا الدُّخُولُ فِی دَارِ الْإِسْلَامِ أَوِ الْجِزْیَةُ أَوِ الْقَتْلُ وَ السَّیْفُ الثَّالِثُ سَیْفٌ عَلَی مُشْرِکِی الْعَجَمِ یَعْنِی التُّرْکَ وَ الدَّیْلَمَ وَ الْخَزَرَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ فِی أَوَّلِ السُّورَةِ الَّتِی یَذْکُرُ فِیهَا الَّذِینَ کَفَرُوا فَقَصَّ قِصَّتَهُمْ ثُمَّ قَالَ: «فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها» فَأَمَّا قَوْلُهُ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ یَعْنِی بَعْدَ السَّبْیِ مِنْهُمْ وَ إِمَّا فِداءً یَعْنِی الْمُفَادَاةَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْإِسْلَامِ فَهَؤُلَاءِ لَنْ یُقْبَلَ مِنْهُمْ إِلَّا الْقَتْلُ أَوِ الدُّخُولُ فِی الْإِسْلَامِ وَ لَا یَحِلُّ لَنَا مُنَاکَحَتُهُمْ مَا دَامُوا فِی دَارِ الْحَرْبِ وَ أَمَّا السَّیْفُ الْمَکْفُوفُ فَسَیْفٌ عَلَی أَهْلِ الْبَغْیِ وَ التَّأْوِیلِ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی ءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ فَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): إِنَّ مِنْکُمْ مَنْ یُقَاتِلُ بَعْدِی عَلَی التَّأْوِیلِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَی التَّنْزِیلِ فَسُئِلَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) مَنْ هُوَ فَقَالَ خَاصِفُ النَّعْلِ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَقَالَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ قَاتَلْتُ بِهَذِهِ الرَّایَةِ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثَلَاثاً وَ هَذِهِ الرَّابِعَةُ وَ اللَّهِ لَوْ ضَرَبُونَا حَتَّی یَبْلُغُوا بِنَا السَّعَفَاتِ مِنْ هَجَرَ لَعَلِمْنَا أَنَّا عَلَی الْحَقِّ وَ أَنَّهُمْ عَلَی الْبَاطِلِ وَ کَانَتِ السِّیرَةُ فِیهِمْ مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) مَا کَانَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی أَهْلِ مَکَّةَ یَوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ فَإِنَّهُ لَمْ یَسْبِ لَهُمْ ذُرِّیَّةً وَ قَالَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ وَ مَنْ أَلْقَی سِلَاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ وَ کَذَلِکَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(صلی الله علیه و آله) یَوْمَ الْبَصْرَةِ نَادَی فِیهِمْ لَا تَسْبُوا لَهُمْ ذُرِّیَّةً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَی جَرِیحٍ وَ لَا تَتْبَعُوا مُدْبِراً وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ وَ أَلْقَی سِلَاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ وَ أَمَّا السَّیْفُ الْمَغْمُودُ فَالسَّیْفُ الَّذِی یَقُومُ بِهِ الْقِصَاصُ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ فَسَلُّهُ إِلَی أَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ وَ حُکْمُهُ إِلَیْنَا فَهَذِهِ السُّیُوفُ الَّتِی بَعَثَ اللَّهُ بِهَا مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) فَمَنْ جَحَدَهَا أَوْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهَا أَوْ شَیْئاً مِنْ سِیَرِهَا وَ أَحْکَامِهَا فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). [کافی، ج 5، ص 10، ح 2]

حفص بن غیاث گوید:

از امام صادق(علیه السلام) درباره ی دو گروهی که با همدیگر مقاتله و جنگ نمودند، و یکی از آنان باغیه و ستمگر بود و دیگری عادل بود سؤال نمودم و گفتم: در این جنگ مردی از اهل عراق [که از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود] پدر و فرزند و یا دوست خود را که اهل بغی بود کشت آیا او از پدر خود ارث می برد؟ فرمود: آری، چرا که به حق او را کشته است.(1)

ص: 134


1- 195.. فی الفقیه: و روی سلیمان بن داود المنقری عن حفص بن غیاث قال: سألت جعفر بن محمّد(علیه السلام) عن طائفتین من المؤمنین إحدیهما باغیة و الاخری عادلة اقتتلوا، فقتل رجل من أهل العراق أباه و ابنه أو حمیمه و هو من أهل البغی و هو وارثه هل یرثه؟ قال: نعم لأنه قتله بحق. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 85، ح 26]

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»(1) ابن عبّاس گوید:

هنگامی که آیه فوق نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین مسلمانان برادری قرار داد و عمر و ابوبکر را برادر قرار داد، و عثمان و عبدالرحمان بن عوف را برادر قرار داد و دیگران را نیز با همتاهای خود برادر قرار داد، تا همه آنان را برادر همدیگر قرار داد، و به علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) فرمود: تو نیز برادر من، و من برادر تو هستم.(2) حذیفة بن یمان گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [پس از نزول آیه فوق] بین انصار و مهاجرین اخوّت دینی و برادری قرار داد، و هر کسی را با همتای او برادر نمود و سپس دست علی(علیه السلام) را گرفت و فرمود: «این برادر من است» حذیفه سپس گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سیّد المرسلین و امام المتقیّن و سیّد ولد آدم و رسول ربّ

ص: 135


1- 196.. سوره ی حجرات، آیه ی 10.
2- 197.. وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ، وَ أَحْمَدُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ الثَّقَفِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ النَّوْفَلِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» آخَی رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ، فَآخَی بَیْنَ أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ، وَ بَیْنَ عُثْمَانَ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، وَ بَیْنَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ حَتَّی آخَی بَیْنَ أَصْحَابِهِ أَجْمَعِهِمْ عَلَی قَدْرِ مَنَازِلِهِمْ، ثُمَّ قَالَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام): أَنْتَ أَخِی، وَ أَنَا أَخُوکَ. [امالی شیخ طوسی، ص 586]

العالمین است، و در بین مردم شبیه و نظیری ندارد، و علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) برادر اوست.(1) مؤلّف گوید:

حدیث فوق را اهل تسنّن نیز -- مانند ابن مغازلی در مناقب خود -- نقل نموده اند.(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مؤمن برادر مؤمن و چشم او و راهنمای اوست، و به او خیانت و ظلم و غِشّ نمی کند، و اگر وعده و قراری با او گذارد، تخلّف نمی نماید.(3)

ص: 136


1- 198.. وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُطَّلِبِ الشَّیْبَانِیُّ سَنَةَ سِتَّ عَشْرَةَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ -- وَ فِیهَا مَاتَ-، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ بِشْرٍ بِالْکُوفَةِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ أَبِی نُوَیْرَةَ الْأَسَدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شَمِرٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْأَعْلَی، عَنْ سَعْدِ بْنِ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: آخَی رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَیْنَ الْأَنْصَارِ وَ الْمُهَاجِرِینَ أُخُوَّةَ الدِّینِ، وَ کَانَ یُؤَاخِی بَیْنَ الرَّجُلِ وَ نَظِیرِهِ، ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ: هَذَا أَخِی. قَالَ: حُذَیْفَةُ فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سَیِّدُ الْمُرْسَلِینَ، وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ، وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ، الَّذِی لَیْسَ لَهُ فِی الْأَنَامِ شِبْهٌ وَ لَا نَظِیرٌ، وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَخُوهُ. [امالی شیخ طوسی، ص 587]
2- 199.. و روی هذا الحدیث من طریق المخالفین، رواه ابن المغازلی فی (المناقب): رفعه إلی حذیفة بن الیمان قال: آخی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بین المهاجرین و الأنصار، و کان یؤاخی بین الرجل و نظیره، ثم أخذ بید علی بن أبی طالب(علیه السلام) فقال: «هذا أخی». قال حذیفة: رسول الله(صلی الله علیه و آله) سید المرسلین، و إمام المتقین، و رسول رب العالمین، الذی لیس له [فی الأنام] شبیه و لا نظیر، و علی أخوه. [تفسیر برهان، ج 5، ص 109، ح 3؛ مناقب ابن مغازلی، ص 38، ح 60]
3- 200.. و باسناده الی علی بن عقبة عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان المؤمن أخو المؤمن عینه و دلیله، لا یخونه و لا یظلمه و لا یغشه و لا یعده عدة فیخلفه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 87]

و در سخن دیگری فرمود:

مسلمان برادر مسلمان و چشم او و آیینه او و راهنمای اوست و به او خیانت و خدعه و ظلم نمی کند و او را تکذیب نمی نماید و غیبت او را نمی نماید.(1) صاحب تفسیر برهان پس از نقل روایات فوق گوید:

احادیث مربوط به مؤاخات بین اصحاب و انتخاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علیّ(علیه السلام) را برای برادری خود، فراوان و متواتر بین فریقین یعنی شیعیان و اهل سنّت است.(2) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَی أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَ لَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَی أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَ لَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَ لَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَ مَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(3) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه درباره ی یکی از همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله) به نام صفیّه دختر حُیّی بن اَخطب [یهودی] نازل شد، به خاطر این که عایشه و حفصه او را آزار می دادند و به او شماتت می کردند و می گفتند: «تو یهودی زاده هستی» و او از آنان نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شکایت نمود و آن حضرت به او فرمود: چرا پاسخ آنان را ندادی؟ او گفت: یا رسول الله چگونه به آنان پاسخ بدهم؟ فرمود: به آنان بگو: «پدرم هارون پیامبر خداست، و عمویم موسی کلیم الله است، و

ص: 137


1- 201.. و باسناده الی الحارث بن المغیرة قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): المسلم أخو المسلم، هو عینه و مرآته و دلیله، لا یخونه و لا یخدعه و لا یظلمه و لا یکذبه و لا یغتابه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 86، ح 31]
2- 202.. قلت: التشاغل بذکر أحادیث المؤاخاة بین الصحابة، و کون علی(علیه السلام) أخا رسول الله(صلی الله علیه و آله) یطول بها الکتاب، و هی بین الفریقین متواترة». [تفسیر برهان، ج 5، ص 109]
3- 203.. سوره ی حجرات، آیه ی 11.

همسرم محمّد رسول الله است، آیا می توانید این ها را انکار کنید؟» و چون صفیّه این پاسخ را به آنان داد، آنان گفتند: «این ها را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به تو یاد داده است» و آیه فوق نازل شد.(1) به امام صادق(علیه السلام) گفته شد: آیا جمله «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» که در زیادی از آیات تکرار شده است، اختصاص به مؤمنان خالص دارد و یا شامل منافقین نیز می شود؟ فرمود:

آری شامل منافقین و اهل ضلالت و هر کس اقرار به شهادتین بکند نیز می شود.(2)

ص: 138


1- 204.. و أما قوله یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ فإنها نزلت فی صفیة بنت حی بن أخطب، و کانت زوجة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و ذلک أن عائشة و حفصة کانتا تؤذیانها و تشتمانها و تقولان لها یا بنت الیهودیة، فشکت ذلک إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال لها: أ لا تجیبنهما فقالت بما ذا یا رسول الله قال قولی أبی هارون نبی الله و عمی موسی کلیم الله و زوجی محمّد رسول الله فما تنکران منی فقالت لهما فقالتا هذا علمک رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأنزل الله فی ذلک یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ إلی قوله وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 321]
2- 205.. أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ إِبْلِیسَ أَ کَانَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَمْ کَانَ یَلِی شَیْئاً مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ فَقَالَ لَمْ یَکُنْ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ لَمْ یَکُنْ یَلِی شَیْئاً مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ وَ لَا کَرَامَةَ فَأَتَیْتُ الطَّیَّارَ فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا سَمِعْتُ فَأَنْکَرَهُ وَ قَالَ وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ اللَّهُ؟عز؟ یَقُولُ -- وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ فَدَخَلَ عَلَیْهِ الطَّیَّارُ فَسَأَلَهُ وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ رَأَیْتَ قَوْلَهُ؟عز؟ -- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا فِی غَیْرِ مَکَانٍ مِنْ مُخَاطَبَةِ الْمُؤْمِنِینَ أَ یَدْخُلُ فِی هَذَا الْمُنَافِقُونَ قَالَ نَعَمْ یَدْخُلُ فِی هَذَا الْمُنَافِقُونَ وَ الضُّلَّالُ وَ کُلُّ مَنْ أَقَرَّ بِالدَّعْوَةِ الظَّاهِرَةِ. [کافی، ج 8، ص 274، ح 413]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لَا تَجَسَّسُوا وَ لَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که مؤمن برادر خود را متّهم می کند [و نسبت به او بدگمان می شود] ایمان در قلب او آب می گردد، همانند این که نمک در آب، آب می شود.(2) و در سخن دیگری فرمود:

کسی که برادر دینی خود را متّهم به عمل خلاف دیانت کند، حرمتی بین آنان باقی نمی ماند، و کسی که با برادر دینی خود همانند مردم دیگر عمل کند، از اعتقادات دینی [و تشیّع] خود بیگانه و بیزار شده است.(3)

ص: 139


1- 206.. سوره ی حجرات، آیه ی 12.
2- 207.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَی الْمُسْلِمِ أَنْ لَا یَشْبَعَ وَ یَجُوعُ أَخُوهُ وَ لَا یَرْوَی وَ یَعْطَشُ أَخُوهُ وَ لَا یَکْتَسِیَ وَ یَعْرَی أَخُوهُ فَمَا أَعْظَمَ حَقَّ الْمُسْلِمِ عَلَی أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَ قَالَ أَحِبَّ لِأَخِیکَ الْمُسْلِمِ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ إِذَا احْتَجْتَ فَسَلْهُ وَ إِنْ سَأَلَکَ فَأَعْطِهِ لَا تَمَلَّهُ خَیْراً وَ لَا یَمَلَّهُ لَکَ کُنْ لَهُ ظَهْراً فَإِنَّهُ لَکَ ظَهْرٌ إِذَا غَابَ فَاحْفَظْهُ فِی غَیْبَتِهِ وَ إِذَا شَهِدَ فَزُرْهُ وَ أَجِلَّهُ وَ أَکْرِمْهُ فَإِنَّهُ مِنْکَ وَ أَنْتَ مِنْهُ فَإِنْ کَانَ عَلَیْکَ عَاتِباً فَلَا تُفَارِقْهُ حَتَّی تَسْأَلَ سُمَیْحَتَهُ وَ إِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ فَاحْمَدِ اللَّهَ وَ إِنِ ابْتُلِیَ فَاعْضُدْهُ وَ إِنْ تُمُحِّلَ لَهُ فَأَعِنْهُ وَ إِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِأَخِیهِ أُفٍّ انْقَطَعَ مَا بَیْنَهُمَا مِنَ الْوَلَایَةِ وَ إِذَا قَالَ أَنْتَ عَدُوِّی کَفَرَ أَحَدُهُمَا فَإِذَا اتَّهَمَهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِهِ کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ وَ قَالَ بَلَغَنِی أَنَّهُ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَزْهَرُ نُورُهُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا تَزْهَرُ نُجُومُ السَّمَاءِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ وَلِیُّ اللَّهِ یُعِینُهُ وَ یَصْنَعُ لَهُ وَ لَا یَقُولُ عَلَیْهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ لَا یَخَافُ غَیْرَهُ. [کافی، ج 2، ص 170، ح 5]
3- 208.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ حُسَیْنِ بْنِ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ مَنِ اتَّهَمَ أَخَاهُ فِی دِینِهِ -- فَلَا حُرْمَةَ بَیْنَهُمَا وَ مَنْ عَامَلَ أَخَاهُ بِمِثْلِ مَا عَامَلَ بِهِ النَّاسَ فَهُوَ بَرِی ءٌ مِمَّا یَنْتَحِلُ. [کافی، ج 2، ص 361، ح 2]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

عمل برادر خود را به بهترین وجه حمل کن [و به او گمان بد مبر] تا وقتی که برای تو یقین به خلاف حاصل شود، و تا راهی برای صدق کلام او داری سخن او را حمل بر فساد مکن.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

نزدیک ترین حالت بنده به کفر هنگامی است که از برادر دینی خود لغزش ها و گناهانی را ببیند و آن ها را به خاطر بسپارد، تا روزی او را توبیخ و سرزنش نماید.(2) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

ای مردمی که به زبان مسلمان شده اید و ایمان در قلب های شما وارد نشده، از مسلمانان بدگویی نکنید و به جستجوی عیوب آنان نباشید، و هر کس چنین باشد خداوند او را مفتضح و رسوا خواهد نمود، ولو در خانه خود پنهان شده باشد.(3)

ص: 140


1- 209.. عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فِی کَلَامٍ لَهُ ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَی أَحْسَنِهِ حَتَّی یَأْتِیَکَ مَا یَغْلِبُکَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِکَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیکَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیْرِ مَحْمِلًا. [کافی، ج 2، ص 362، ح 3]
2- 210.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ وَ الْفَضْلِ ابْنَیْ یَزِیدَ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالا أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَی الْکُفْرِ أَنْ یُوَاخِیَ الرَّجُلَ عَلَی الدِّینِ فَیُحْصِیَ عَلَیْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِیُعَنِّفَهُ بِهَا یَوْماً مَا. [کافی، ج 2، ص 354، ح 1]
3- 211.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَا مَعْشَرَ مَنْ أَسْلَمَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یُخْلِصِ الْإِیمَانَ إِلَی قَلْبِهِ لَا تَذُمُّوا الْمُسْلِمِینَ وَ لَا تَتَبَّعُوا عَوْرَاتِهِمْ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِهِمْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ تَعَالَی عَوْرَتَهُ یَفْضَحْهُ وَ لَوْ فِی بَیْتِهِ. [کافی، ج 2، ص 354، ح 2]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

بر هر مؤمنی واجب است که هفتاد گناه کبیره ی برادر مؤمن خود را بپوشاند.(1) «وَ لَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ)(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خطر غیبت برای دین مسلمان بدتر از بیماری آکله است که در جوف او باشد.

و نیز فرمود:

نشستن در مسجد به انتظار جماعت عبادت است، تا هنگامی که غیبت همراه آن نباشد.(3) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس درباره ی مؤمنی آنچه دیده و شنیده است را بگوید، مصداق این آیه خواهد بود که خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.»(4)و(5)

ص: 141


1- 212.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ یَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَی الْمُؤْمِنِ أَنْ یَسْتُرَ عَلَیْهِ سَبْعِینَ کَبِیرَةً. [کافی، ج 2، ص 207، ح 8]
2- 213.. سوره ی حجرات، آیه ی 12.
3- 214.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْغِیبَةُ أَسْرَعُ فِی دِینِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْأَکِلَةِ فِی جَوْفِهِ قَالَ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْجُلُوسُ فِی الْمَسْجِدِ انْتِظَارَ الصَّلَاةِ عِبَادَةٌ مَا لَمْ یُحْدِثْ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا یُحْدِثُ قَالَ الِاغْتِیَابَ. [کافی، ج 2، ص 352، ح 1]
4- 215.. سوره ی نور، آیه ی 19.
5- 216.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَالَ فِی مُؤْمِنٍ مَا رَأَتْهُ عَیْنَاهُ وَ سَمِعَتْهُ أُذُنَاهُ فَهُوَ مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. [کافی، ج 2، ص 357، ح 2]

عبدالرحمان بن سَیابه گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

غیبت این است که امر پوشیده ی برادر دینی خود را آشکار سازی، و امّا امر آشکار او مانند: تندخویی و عجله او را اگر بگویی، غیبت محسوب نمی شود، و امّا بهتان این است که چیزی که در او نیست را بگویی.(1) مؤلّف گوید:

فقها در تعریف غیبت -- همان گونه که در روایتی نقل شده -- فرموده اند: «الْغِیبَةُ: ذِکْرُکَ أَخَاکَ بِمَا یَکْرَهُهُ»، یعنی غیبت این است که چیزی را پشت سر برادر خود بگویی که او از آن کراهت دارد. مرحوم شیخ انصاری در بحث غیبت در مکاسب محرّمه می فرماید: جمع بین روایات اقتضا می کند که غیبت کننده اگر سبب فساد و یا رنجش مغتاب نمی شود، از او رضایت طلب کند و گرنه برای او استغفار نماید، همان گونه که امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سؤال شد: کفّاره ی غیبت چیست؟ و آن حضرت فرمود:

هر گاه به یاد او افتادی برای او استغفار نمایی.(2)

ص: 142


1- 217.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَیَابَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ الْغِیبَةُ أَنْ تَقُولَ فِی أَخِیکَ مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَمَّا الْأَمْرُ الظَّاهِرُ فِیهِ مِثْلُ الْحِدَّةِ وَ الْعَجَلَةِ فَلَا وَ الْبُهْتَانُ أَنْ تَقُولَ فِیهِ مَا لَیْسَ فِیهِ. [کافی، ج 2، ص 358، ح 7]
2- 218.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ حَفْصِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سُئِلَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) مَا کَفَّارَةُ الِاغْتِیَابِ قَالَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِمَنِ اغْتَبْتَهُ کُلَّمَا ذَکَرْتَهُ. [کافی، ج 2، ص 354، ح 4]

مؤلّف گوید:

ما در کتاب «محرّمات اسلام»(1) بحث غیبت و کفّاره و موارد استثنای آن را بیان نمودیم مراجعه شود.

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»(2) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

سلمان با گروهی از قریش در مسجد نشسته بود، و آنان به انساب و پدران خود مباهات و مفاخره می نمودند، و چون نوبت سلمان رسید، عمر بن خطّاب به او گفت: تو کیستی و پدر تو که بوده و اصل و نسب تو چیست؟ سلمان گفت: «من سلمان فرزند عبدالله هستم و گم راه بودم، خداوند؟عز؟ مرا به واسطه محمّد(صلی الله علیه و آله) هدایت نمود، و فقیر بودم و خداوند به سبب او مرا بی نیاز کرد، و مملوک بودم و خداوند به سب او مرا آزاد نمود، و این حسب من و نسب من است» ناگهان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شد، و سلمان گفت: «یا رسول الله بنگرید من چه می بینم از این مردم؟! آنان نَسَب های خود را می شمردند و نوبت من که رسید، عمر به من گفت: تو کیستی و اصل و نسب تو چیست؟» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: تو در پاسخ او چه گفتی؟ سلمان گفت: گفتم: «من سلمان فرزند عبدالله هستم، گم راه بودم و خداوند؟عز؟ به واسطه محمّد(صلی الله علیه و آله) مرا هدایت نمود، و فقیر بودم و خداوند به وسیله محمّد(صلی الله علیه و آله) بی نیازم نمود، و مملوک بودم و خداوند مرا به وسیله محمّد(صلی الله علیه و آله) آزادم نمود، و این حسب و نسب من است» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای جماعت قریش! حَسَب

ص: 143


1- 219.. محرّمات اسلام، ص 304.
2- 220.. سوره ی حجرات، آیه ی 13.

مرد دین اوست، و مروّت او خُلق اوست، و اصل او عقل اوست و خداوند می فرماید: «إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم»، سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای سلمان هیچ کدام از آنان فضیلتی بر تو ندارند، مگر به خاطر تقوا، و اگر تقوای تو بیشتر باشد، تو افضل از آنان هستی.(1) مرحوم صدوق در عیون از محمّد بن موسی بن نصر رازی نقل نموده که گوید:

از پدرم شنیدم که می گفت: مردی به حضرت رضا(علیه السلام) گفت: «به خدا سوگند هیچ پدرانی در روی زمین، اشرف از پدران شما نیستند» امام(علیه السلام)

ص: 144


1- 221.. فی الکافی عن عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ حَنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَرْوِی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ کَانَ سَلْمَانُ جَالِساً مَعَ نَفَرٍ مِنْ قُرَیْشٍ فِی الْمَسْجِدِ فَأَقْبَلُوا یَنْتَسِبُونَ وَ یَرْفَعُونَ فِی أَنْسَابِهِمْ حَتَّی بَلَغُوا سَلْمَانَ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَخْبِرْنِی مَنْ أَنْتَ وَ مَنْ أَبُوکَ وَ مَا أَصْلُکَ فَقَالَ أَنَا سَلْمَانُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ کُنْتُ ضَالًّا فَهَدَانِی اللَّهُ؟عز؟ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ کُنْتُ عَائِلًا فَأَغْنَانِی اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ کُنْتُ مَمْلُوکاً فَأَعْتَقَنِی اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) هَذَا نَسَبِی وَ هَذَا حَسَبِی قَالَ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ سَلْمَانُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یُکَلِّمُهُمْ فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لَقِیتُ مِنْ هَؤُلَاءِ جَلَسْتُ مَعَهُمْ فَأَخَذُوا یَنْتَسِبُونَ وَ یَرْفَعُونَ فِی أَنْسَابِهِمْ حَتَّی إِذَا بَلَغُوا إِلَیَّ قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ مَنْ أَنْتَ وَ مَا أَصْلُکَ وَ مَا حَسَبُکَ فَقَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) فَمَا قُلْتَ لَهُ یَا سَلْمَانُ قَالَ قُلْتُ لَهُ أَنَا سَلْمَانُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ کُنْتُ ضَالًّا فَهَدَانِی اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ کُنْتُ عَائِلًا فَأَغْنَانِی اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ کُنْتُ مَمْلُوکاً فَأَعْتَقَنِی اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) هَذَا نَسَبِی وَ هَذَا حَسَبِی -- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ إِنَّ حَسَبَ الرَّجُلِ دِینُهُ وَ مُرُوءَتَهُ خُلُقُهُ وَ أَصْلَهُ عَقْلُهُ وَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُ(صلی الله علیه و آله) لِسَلْمَانَ لَیْسَ لِأَحَدٍ مِنْ هَؤُلَاءِ عَلَیْکَ فَضْلٌ إِلَّا بِتَقْوَی اللَّهِ؟عز؟ وَ إِنْ کَانَ التَّقْوَی لَکَ عَلَیْهِمْ فَأَنْتَ أَفْضَلُ. [کافی، ج 8، ص 181، ح 203]

فرمود: «تقوا و اطاعت از خدا سبب شرافت آنان شده است» پس دیگری گفت: «به خدا سوگند شما بهترین مردم هستید» امام(علیه السلام) فرمود: سوگند یاد مکن، بهتر از من کسی است که تقوا و اطاعت او بیشتر از من باشد، سپس فرمود: به خدا سوگند آیه «وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم»، نسخ نشده است.(1) در روایتی امام صادق(علیه السلام) فرمود:

معنای «أتقاکم» أعملکم بالتقیّة است.(2) روایت فوق در محاسن از موسی بن جعفر(علیه السلام) نیز نقل شده است.(3)

ص: 145


1- 222.. حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ أَبُو عَلِیٍّ الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَیْهَقِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ نَصْرٍ الرَّازِیُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ قَالَ رَجُلٌ لِلرِّضَا(علیه السلام) وَ اللَّهِ مَا عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ أَشْرَفُ مِنْکَ أَباً فَقَالَ التَّقْوَی شَرَّفَهُمْ وَ طَاعَةُ اللَّهِ أَحْظَتْهُمْ فَقَالَ لَهُ آخَرُ أَنْتَ وَ اللَّهِ خَیْرُ النَّاسِ فَقَالَ لَهُ لَا تَحْلِفْ یَا هَذَا خَیْرٌ مِنِّی مَنْ کَانَ أَتْقَی لِلهِ تَعَالَی وَ أَطْوَعَ لَهُ وَ اللَّهِ مَا نُسِخَتْ هَذِهِ الْآیَةُ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ. [عیون، ج 2، ص 236، ح 10]
2- 223.. قَالَ: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)، فِی قَوْلِهِ (تَعَالَی): «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»، قَالَ: أَعْمَلُکُمْ بِالتَّقِیَّةِ. [امالی طوسی، ص 661]
3- 224.. و عنه، قال: أخبرنا أبو عبد الله الحسین بن إبراهیم القزوینی، قال: أخبرنا أبو عبد الله محمّد بن وهبان الهنائی البصری، قال: حدثنی أحمد بن إبراهیم بن أحمد، قال: أخبرنی أبو محمّد الحسن بن علی بن عبد الکریم الزعفرانی، قال: حدثنی أحمد بن محمّد بن خالد البرقی أبو جعفر، قال: حدثنی أبی، عن محمّد بن أبی عمیر، عن هشام بن سالم، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، فی قوله تعالی: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ، قال: «أعملکم بالتقیة». [تفسیر برهان، ج 5، ص 109، ح 3؛ محاسن، ص 258، ح 302]

مرحوم طبرسی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از «شعوب»، عجم ها هستند، و مقصود از «قبائل» اعراب هستند، و مقصود از «اسباط» بنی اسرائیل هستند.(1) «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَ لَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ»(2) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه به جمیل بن درّاج می فرماید:

ایمان غیر از اسلام است.(3) و در سخن دیگری فرمود:

با اسلام [یعنی اقرار به شهادتین] خون مسلمان محترم می شود، و امانت اداء می شود و ازدواج با مسلمانان حلال می شود و [لکن] ثواب و پاداش [آخرت] بر اساس ایمان است.(4) سفیان بن سمط گوید:

از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد، فرق بین ایمان و اسلام چیست؟ امام(علیه السلام) به سؤال کننده پاسخ نداد، و باز او سؤال نمود، و امام(علیه السلام) پاسخ نداد، تا این

ص: 146


1- 225.. قیل أراد بالشعوب الموالی و بالقبائل العرب فی روایة عطا عن ابن عبّاس و إلی هذا ذهب قوم فقالوا الشعوب من العجم و القبائل من العرب و الأسباط من بنی إسرائیل و روی ذلک عن الصّادق(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 9، ص 207]
2- 226.. سوره ی حجرات، آیه ی 14.
3- 227.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ -- فَقَالَ لِی أَ لَا تَرَی أَنَّ الْإِیمَانَ غَیْرُ الْإِسْلَامِ. [کافی، ج 2، ص 24، ح 3]
4- 228.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ أَیْمَنَ عَنِ الْقَاسِمِ الصَّیْرَفِیِّ شَرِیکِ الْمُفَضَّلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ الْإِسْلَامُ یُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ وَ تُؤَدَّی بِهِ الْأَمَانَةُ وَ تُسْتَحَلُّ بِهِ الْفُرُوجُ وَ الثَّوَابُ عَلَی الْإِیمَانِ. [کافی، ج 2، ص 24، ح 1]

که سؤال کننده در راه آن حضرت را ملاقات نمود، و امام(علیه السلام) به او فرمود: آیا می خواهی بروی؟ او گفت: آری. امام(علیه السلام) فرمود: «به خانه ما بیا» پس او به خانه امام(علیه السلام) آمد و سؤال خود را مطرح کرد، و امام(علیه السلام) به او فرمود: اسلام همان ظاهری است که مردم بر آنند، و آن عبارت است از: «شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و اقامه نماز، و پرداخت زکات، و حج خانه خدا، و روزه ماه رمضان، و امّا ایمان، معرفت به امامت و ولایت خاندان نبوّت است، و کسی که مسلمان باشد و معرفت و اعتقاد به امامت و ولایت ائمّه اهل البیت(علیهم السلام) را نداشته باشد، مسلمان گم راهی است.(1)

سماعة گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا اسلام و ایمان دو چیز مختلف اند؟ فرمود:

ایمان شریک با اسلام است، و لکن اسلام شریک با ایمان نیست. گفتم: برای من توضیح بدهید. فرمود: اسلام شهادت به «لا إله إلّا الله» و تصدیق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و به واسطه آن خون مسلمانان محفوظ می ماند، و مناکحه و ازدواج با مسلمانان جایز می شود، و وارث آنان می گردد، و این چیزی است که نوع مسلمانان برآنند، و لکن ایمان: هدایت قلبی و عمل به

ص: 147


1- 229.. فی الکافی عن مُحَمَّد بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِیمَانِ مَا الْفَرْقُ بَیْنَهُمَا فَلَمْ یُجِبْهُ ثُمَّ سَأَلَهُ فَلَمْ یُجِبْهُ ثُمَّ الْتَقَیَا فِی الطَّرِیقِ وَ قَدْ أَزِفَ مِنَ الرَّجُلِ الرَّحِیلُ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) کَأَنَّهُ قَدْ أَزِفَ مِنْکَ رَحِیلٌ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ فَالْقَنِی فِی الْبَیْتِ فَلَقِیَهُ فَسَأَلَهُ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِیمَانِ مَا الْفَرْقُ بَیْنَهُمَا فَقَالَ -- الْإِسْلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِی عَلَیْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاةِ وَ حِجُّ الْبَیْتِ وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَامُ وَ قَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةُ هَذَا الْأَمْرِ مَعَ هَذَا فَإِنْ أَقَرَّ بِهَا وَ لَمْ یَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ کَانَ مُسْلِماً وَ کَانَ ضَالًّا. [کافی، ج 2، ص 24، ح 4]

دستورات دینی [و پذیرفتن ولایت و امامت امام من عندالله] است، و ایمان در ظاهر شریک با اسلام است و اسلام در باطن شریک با ایمان نیست گرچه در گفتار و توصیف اجتماع دارند.(1) و در چندین روایت در کافی و عیون از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و امام رضا؟سهما؟ نقل شده که فرموده اند:

ایمان معرفت قلبی و اقرار به زبان و عمل به ارکان است.(2)

ص: 148


1- 230.. و فیه عن مُحَمَّد بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِیمَانِ أَ هُمَا مُخْتَلِفَانِ فَقَالَ إِنَّ الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ فَقُلْتُ فَصِفْهُمَا لِی فَقَالَ -- الْإِسْلَامُ شَهَادَةُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ التَّصْدِیقُ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِهِ حُقِنَتِ الدِّمَاءُ وَ عَلَیْهِ جَرَتِ الْمَنَاکِحُ وَ الْمَوَارِیثُ وَ عَلَی ظَاهِرِهِ جَمَاعَةُ النَّاسِ وَ الْإِیمَانُ الْهُدَی وَ مَا یَثْبُتُ فِی الْقُلُوبِ مِنْ صِفَةِ الْإِسْلَامِ وَ مَا ظَهَرَ مِنَ الْعَمَلِ بِهِ وَ الْإِیمَانُ أَرْفَعُ مِنَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ إِنَّ الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ فِی الظَّاهِرِ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ فِی الْبَاطِنِ وَ إِنِ اجْتَمَعَا فِی الْقَوْلِ وَ الصِّفَةِ. [کافی، ج 2، ص 25، ح 1]
2- 231.. -- و فی العیون: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْقُرَشِیُّ الْحَاکِمُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدِ بْنِ الْحَسَنِ المُطَّوِّعِیُّ الْبُخَارِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی دَاوُدَ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَرْبٍ الْمُلَائِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ الْهَرَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ. -- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ الرَّازِیِّ عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ قَالَ سَأَلْتُ الرِّضَا(علیه السلام) عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ(علیه السلام) الْإِیمَانُ عَقْدٌ بِالْقَلْبِ وَ لَفْظٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْجَوَارِحِ لَا یَکُونُ الْإِیمَانُ إِلَّا هَکَذَا -- أَخْبَرَنِی سُلَیْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَیُّوبَ اللَّخْمِیُّ فِیمَا کَتَبَ إِلَیَّ مِنْ أَصْبَهَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ وَ مُعَاذُ بْنُ الْمُثَنَّی قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ. [عیون، ج 1، ص 226، ح 1]

و در چند روایت نیز آمده که مثَل ایمان و اسلام مَثَل کعبه و مسجدالحرام است، و کعبه به منزله ایمان است و مسجدالحرام به منزله اسلام است، و کسی داخل کعبه شود داخل مسجد نیز شده است و کسی که داخل مسجد شود داخل کعبه نشده است [یعنی مؤمن مسلمان نیز هست و لکن مسلمان مؤمن نیست.](1)

ص: 149


1- 232.. -- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الْإِیمَانُ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامُ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ. -- و فی الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْإِیمَانُ مَا اسْتَقَرَّ فِی الْقَلْبِ وَ أَفْضَی بِهِ إِلَی اللَّهِ؟عز؟ وَ صَدَّقَهُ الْعَمَلُ بِالطَّاعَةِ لِلهِ وَ التَّسْلِیمِ لِأَمْرِهِ وَ الْإِسْلَامُ مَا ظَهَرَ مِنْ قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ وَ هُوَ الَّذِی عَلَیْهِ جَمَاعَةُ النَّاسِ مِنَ الْفِرَقِ کُلِّهَا وَ بِهِ حُقِنَتِ الدِّمَاءُ وَ عَلَیْهِ جَرَتِ الْمَوَارِیثُ وَ جَازَ النِّکَاحُ وَ اجْتَمَعُوا عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ فَخَرَجُوا بِذَلِکَ مِنَ الْکُفْرِ وَ أُضِیفُوا إِلَی الْإِیمَانِ وَ الْإِسْلَامُ لَا یَشْرَکُ الْإِیمَانَ وَ الْإِیمَانُ یَشْرَکُ الْإِسْلَامَ وَ هُمَا فِی الْقَوْلِ وَ الْفِعْلِ یَجْتَمِعَانِ کَمَا صَارَتِ الْکَعْبَةُ فِی الْمَسْجِدِ وَ الْمَسْجِدُ لَیْسَ فِی الْکَعْبَةِ وَ کَذَلِکَ الْإِیمَانُ یَشْرَکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامُ لَا یَشْرَکُ الْإِیمَانَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ؟عز؟: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ» فَقَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ أَصْدَقُ الْقَوْلِ قُلْتُ فَهَلْ لِلْمُؤْمِنِ فَضْلٌ عَلَی الْمُسْلِمِ فِی شَیْ ءٍ مِنَ الْفَضَائِلِ وَ الْأَحْکَامِ وَ الْحُدُودِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ فَقَالَ لَا هُمَا یَجْرِیَانِ فِی ذَلِکَ مَجْرَی وَاحِدٍ وَ لَکِنْ لِلْمُؤْمِنِ فَضْلٌ عَلَی الْمُسْلِمِ فِی أَعْمَالِهِمَا وَ مَا یَتَقَرَّبَانِ بِهِ إِلَی اللَّهِ؟عز؟ قُلْتُ أَ لَیْسَ اللَّهُ؟عز؟ یَقُولُ -- مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ زَعَمْتَ أَنَّهُمْ مُجْتَمِعُونَ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ مَعَ الْمُؤْمِنِ قَالَ أَ لَیْسَ قَدْ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً فَالْمُؤْمِنُونَ هُمُ الَّذِینَ یُضَاعِفُ اللَّهُ؟عز؟ لَهُمْ حَسَنَاتِهِمْ لِکُلِّ حَسَنَةٍ سَبْعُونَ ضِعْفاً فَهَذَا فَضْلُ الْمُؤْمِنِ وَ یَزِیدُهُ اللَّهُ فِی حَسَنَاتِهِ عَلَی قَدْرِ صِحَّةِ إِیمَانِهِ أَضْعَافاً کَثِیرَةً وَ یَفْعَلُ اللَّهُ بِالْمُؤْمِنِینَ مَا یَشَاءُ مِنَ الْخَیْرِ قُلْتُ: أَ رَأَیْتَ مَنْ دَخَلَ فِی الْإِسْلَامِ أَ لَیْسَ هُوَ دَاخِلًا فِی الْإِیمَانِ فَقَالَ لَا وَ لَکِنَّهُ قَدْ أُضِیفَ إِلَی الْإِیمَانِ وَ خَرَجَ مِنَ الْکُفْرِ وَ سَأَضْرِبُ لَکَ مَثَلًا تَعْقِلُ بِهِ فَضْلَ الْإِیمَانِ عَلَی الْإِسْلَامِ أَ رَأَیْتَ لَوْ بَصُرْتَ رَجُلًا فِی الْمَسْجِدِ أَ کُنْتَ تَشْهَدُ أَنَّکَ رَأَیْتَهُ فِی الْکَعْبَةِ قُلْتُ لَا یَجُوزُ لِی ذَلِکَ قَالَ فَلَوْ بَصُرْتَ رَجُلًا فِی الْکَعْبَةِ أَ کُنْتَ شَاهِداً أَنَّهُ قَدْ دَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ کَیْفَ ذَلِکَ قُلْتُ إِنَّهُ لَا یَصِلُ إِلَی دُخُولِ الْکَعْبَةِ حَتَّی یَدْخُلَ الْمَسْجِدَ فَقَالَ قَدْ أَصَبْتَ وَ أَحْسَنْتَ ثُمَّ قَالَ کَذَلِکَ الْإِیمَانُ وَ الْإِسْلَامُ. [کافی، ج 2، ص 25، ح 2]

مؤلّف گوید:

اصطلاح روایات این است که به اهل ولایت امیرالمؤمنین و ائمّه بعد از او(علیهم السلام) مؤمن گفته می شود، و به دیگران مسلمان گفته می شود، و نجات و سعادت را اختصاص به مؤمن داده اند.

«وَ إِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصّادقونَ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ …» گوید:

آیه فوق درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نازل شده است.(2)

ص: 150


1- 233.. سوره ی حجرات 14 و 15.
2- 234.. قوله إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا أی لم یشکوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، الآیة قال نزلت فی أمیر المؤمنین(علیه السلام) و قوله قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِینِکُمْ أی أ تعلمون الله دینکم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 322]

ابن عبّاس گوید:

علیّ(علیه السلام)، شرافت و فضیلت آیه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا …» را ربود و بالاترین مصداق آن شد.(1) مؤلّف گوید:

در روایات نقل شده که هر چه در قرآن «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا …» آمده مصداق عالی آن امیرالمؤمنین(علیه السلام) است؛(2) چنان که مصداق عالی مجاهد و مهاجر و متّقین و مفلحین و فائزین و راسخین فی العلم و صالحین و منفقین و مستغفرین بالأسحار و متصدّقین و مصلّین و صائمین و آمرین بالمعروف و ناهین عن المنکر و… او و فرزندان او یعنی ائمّه معصومین(علیهم السلام) می باشند و این چیزی است که احدی نمی تواند انکار کند.

«یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُم بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»(3) مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه فوق در جنگ خندق درباره ی عثمان نازل شد، و قصّه آن این بود که عثمان در خندق به عمّار یاسر برخورد نمود و او مشغول کندن خندق بود، و غبار از گودالی که عمّار در آن بود بالا می رفت، و عثمان آستین خود را مقابل بینی گرفت و از کنار عمّار گذشت.

ص: 151


1- 235.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا علی بن عبد الله عن إبراهیم بن محمّد عن حفص بن غیاث عن مقاتل بن سلیمان عن الضّحاک بن مزاحم عن ابن عبّاس أنه قال فی قول الله؟عز؟ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصّادقونَ قال ابن عبّاس ذهب علی(علیه السلام) بشرفها و فضلها. [تأویل الآیات، ص 587]
2- 236.. مختصر تاریخ دمشق، ج 18، ص 11.
3- 237.. سوره ی حجرات، آیه ی 17.

عمّار گفت:

لَا یَسْتَوِی مَنْ یَبْنِی الْمَسَاجِدَ فَیُصَلِّی فِیهَا رَاکِعاً وَ سَاجِداً کَمَنْ یَمُرُّ بِالْغُبَارِ حَائِداً یُعْرِضُ عَنْهُ جَاحِداً مُعَانِدا پس عثمان رو به عمّار کرد و گفت: ای فرزند آن زن سیاه، مرا می گویی؟ و سپس نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «ما با تو همراه نشدیم تا از تو دشنام بشنویم» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «من اسلام تو را نخواستم، و با تو اقاله نمودم، هر کجا می خواهی بُرو» و آیه فوق نازل شد.(1) مرحوم شیخ طوسی در مصباح الأنوار از جابر بن عبدالله انصاری؟رض؟ نقل نموده که گوید:

من در حفر خندق [در جنگ احزاب] خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودم و دیدم که مردم مشغول کندن خندق بودند و علی(علیه السلام) را نیز دیدم که مشغول حفر خندق بود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «پدرم فدای کسی که مشغول کندن خندق است، و جبرئیل خاک او را بیرون می ریزد، و میکائیل به او کمک می کند، و تا کنون جبرئیل و میکائیل به کسی این گونه کمک نکرده اند».

ص: 152


1- 238.. و قوله یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا نزلت فی عثکن [یعنی عثمان] یوم الخندق و ذلک أنه مر بعمار بن یاسر و هو یحفر الخندق و قد ارتفع الغبار من الحفر فوضع کمه علی أنفه و مر، فقال عمار: لا یستوی من یبنی المساجد فیصلی فیها راکعا و ساجداً کمن یمر بالغبار حائداً یعرض عنه جاحدا معاندا فالتفت إلیه عثکن فقال: یا ابن السوداء إیای تعنی، ثم أتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال له لم ندخل معک لتسب أعراضنا، فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله) قد أقلتک إسلامک فاذهب فأنزل الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 322]

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به عثمان فرمود:

«تو نیز مشغول کندن خندق باش» و عثمان خشمگین شد و گفت: «محمّد به مسلمان شدن ما راضی و قانع نمی شود، و ما را امر می کند که مشغول کندن خندق شویم!» پس آیه فوق نازل شد.(1) علیّ بن سوید گوید:

من از امام کاظم(علیه السلام) دربار ی عُجبی که عمل را فاسد می کند، سؤال کردم فرمود:

عُجب درجاتی دارد و یکی از درجات آن این است که بنده عمل ناپسند خود را نیکو بداند و به خود ببالد و گمان کند که کار نیکی انجام داده است، و درجه دیگر آن این است که بنده ی مؤمن، به خاطر ایمان خود بر خدای خویش منّت گذارد، در حالی که خداوند بر او منّت دارد و او توفیق ایمان را به او داده است.(2)

ص: 153


1- 239.. الشیخ فی (مصباح الأنوار): بإسناده یرفعه إلی جابر بن عبد الله؟رض؟، قال: کنت مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی حفر الخندق، و قد حفر الناس و حفر علی(علیه السلام)، فقال له النّبی(صلی الله علیه و آله): «بأبی من یحفر و جبرئیل یکنس التراب بین یدیه و میکائیل یعینه، و لم یکن یعین أحدا قبله من الخلق». ثم قال النّبی(صلی الله علیه و آله) لعثمان بن عفان: «احفر» فغضب عثمان و قال: لایرضی محمّد أن أسلمنا علی یده حتی یأمرنا بالکد، فأنزل الله علی نبیه: یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإِیمانِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ. [تفسیر برهان، ج 5، ص 122، ح 4]
2- 240.. فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن علی بن أسباط عن احمد بن عمر الحلال عن علی بن سوید عن أبی الحسن(علیه السلام) قال: سألته عن العجب الذی یفسد العمل، فقال: العجب درجات منها أن یزین للعبد سوء عمله فیراه حسنا فیعجبه، و یحسب أنه یحسن صنعا و منها ان یؤمن العبد بربه فیمن علی الله؟عز؟ و الله علیه فیه المن. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 104، ح 112]

سوره ی ق

اشاره

محلّ نزول: مکّه معظّمه جز آیه ی 38 «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ» که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی مُرسلات نازل شده است.

تعداد آیات: 45 آیه.

ثواب قرائت سوره ی ق امام باقر(علیه السلام) فرمود:

کسی که همواره در نمازهای واجب و نمازهای مستحب سوره ق را بخواند، خداوند روزی او را وسیع می نماید، و نامه عمل او را در قیامت به دست راست او می دهد، و حساب او را آسان می نماید.(1) در مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند خداوند سکرات و سختی های هنگام مرگ را از او برطرف می نماید.(2)

ص: 154


1- 241.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی الْمِعْزَی عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ أَدْمَنَ فِی فَرَائِضِهِ وَ نَوَافِلِهِ قِرَاءَةَ سُورَةِ ق وَسَّعَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی رِزْقِهِ وَ أَعْطَاهُ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ* وَ حَاسَبَهُ حِساباً یَسِیراً. [ثواب الأعمال، ص 114]
2- 242.. أبی بن کعب عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال و من قرأ سورة ق هون الله علیه تارات الموت و سکراته. [مجمع البیان، ج 9، ص 210]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

و امّا «ق» کوهی است که محیط به دنیا می باشد، زیبایی و خضره ی آسمان از آن است، و به وسیله آن خداوند زمین را برقرار می نماید.(1)

ص: 155


1- 243.. فی المعانی: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الزَّنْجَانِیُّ فِیمَا کَتَبَ إِلَیَّ عَلَی یَدَیْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْبَغْدَادِیِّ الْوَرَّاقِ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاذُ بْنُ الْمُثَنَّی الْعَنْبَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَسْمَاءَ قَالَ حَدَّثَنَا جُوَیْرِیَةُ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السَّعِیدِ الثَّوْرِیِّ قَالَ قُلْتُ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ الم وَ المص وَ الر وَ المر وَ کهیعص وَ طه وَ طس وَ طسم وَ یس وَ ص وَ حم وَ حم عسق وَ ق وَ ن قَالَ(علیه السلام) أَمَّا الم فِی أَوَّلِ الْبَقَرَةِ فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الْمَلِکُ وَ أَمَّا الم فِی أَوَّلِ آلِ عِمْرَانَ فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الْمَجِیدُ وَ المص فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الْمُقْتَدِرُ الصّادق وَ الر فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الرَّءُوفُ وَ المر فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الْمُحْیِی الْمُمِیتُ الرَّازِقُ وَ کهیعص فَمَعْنَاهُ أَنَا الْکَافِی الْهَادِی الْوَلِیُّ الْعَالِمُ الصّادق الْوَعْدِ وَ أَمَّا طه فَاسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ مَعْنَاهُ یَا طَالِبَ الْحَقِّ الْهَادِی إِلَیْهِ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی بَلْ لِتَسْعَدَ بِهِ وَ أَمَّا طس فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ وَ أَمَّا طسم فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ الْمُبْدِئُ الْمُعِیدُ وَ أَمَّا یس فَاسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ مَعْنَاهُ یَا أَیُّهَا السَّامِعُ لِلْوَحْیِ -- وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ. عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ أَمَّا ص فَعَیْنٌ تَنْبُعُ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ وَ هِیَ الَّتِی تَوَضَّأَ مِنْهَا النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِهِ وَ یَدْخُلُهَا جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) کُلَّ یَوْمٍ دَخْلَةً فَیَغْتَمِسُ فِیهَا ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْهَا فَیَنْفُضُ أَجْنِحَتَهُ فَلَیْسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْ أَجْنِحَتِهِ إِلَّا خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مِنْهَا مَلَکاً یُسَبِّحُ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُهُ وَ یُکَبِّرُهُ وَ یُحَمِّدُهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ أَمَّا حم فَمَعْنَاهُ الْحَمِیدُ الْمَجِیدُ وَ أَمَّا حم عسق فَمَعْنَاهُ الْحَلِیمُ الْمُثِیبُ الْعَالِمُ السَّمِیعُ الْقَادِرُ الْقَوِیُّ وَ أَمَّا ق فَهُوَ الْجَبَلُ الْمُحِیطُ بِالْأَرْضِ وَ خُضْرَةُ السَّمَاءِ مِنْهُ وَ بِهِ یُمْسِکُ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ أَمَّا ن فَهُوَ نَهَرٌ فِی الْجَنَّةِ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ اجْمُدْ فَجَمُدَ فَصَارَ مِدَاداً ثُمَّ قَالَ؟عز؟ لِلْقَلَمِ اکْتُبْ فَسَطَرَ الْقَلَمُ فِی اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَالْمِدَادُ مِدَادٌ مِنْ نُورٍ وَ الْقَلَمُ قَلَمٌ مِنْ نُورٍ وَ اللَّوْحُ لَوْحٌ مِنْ نُورٍ وَ قَالَ سُفْیَانُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بَیِّنْ لِی أَمْرَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ وَ الْمِدَادِ فَضْلَ بَیَانٍ وَ عَلِّمْنِی مِمَّا عَلَّمَکَ اللَّهُ فَقَالَ یَا ابْنَ سَعِیدٍ لَوْ لَا أَنَّکَ أَهْلٌ لِلْجَوَابِ مَا أَجَبْتُکَ فَنُونٌ مَلَکٌ یُؤَدِّی إِلَی الْقَلَمِ وَ هُوَ مَلَکٌ وَ الْقَلَمُ یُؤَدِّی إِلَی اللَّوْحِ وَ هُوَ مَلَکٌ وَ اللَّوْحُ یُؤَدِّی إِلَی إِسْرَافِیلَ وَ إِسْرَافِیلُ یُؤَدِّی إِلَی مِیکَائِیلَ وَ مِیکَائِیلُ یُؤَدِّی إِلَی جَبْرَئِیلَ وَ جَبْرَئِیلُ یُؤَدِّی إِلَی الْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ ثُمَّ قَالَ لِی قُمْ یَا سُفْیَانُ فَلَا آمَنُ عَلَیْکَ. [معانی الأخبار، ص 22، ح 1]

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

«ق» کوهی است محیط به دنیا و بعد از یأجوج و مأجوج می باشد. و خداوند به آن سوگند یاد نموده است.(1)

ص: 156


1- 244.. فی تفسیر علی بن إبراهیم: ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ قال: قاف جبل محیط بالدنیا و راء یأجوج و مأجوج و هو قسم. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 104، ح 4]

سوره ی ق، آیات 1 تا 19

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجیدِ 1 بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْ ءٌ عَجیبٌ 2 أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعیدٌ 3 قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفیظٌ 4 بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فی أَمْرٍ مَریجٍ 5 أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ 6 وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ 7 تَبْصِرَةً وَ ذِکْری لِکُلِّ عَبْدٍ مُنیبٍ 8 وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصیدِ 9 وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضیدٌ 10 رِزْقاً لِلْعِبادِ وَ أَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ 11 کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ 12 وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ 13 وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعیدِ 14 أَ فَعَیینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدیدٍ 15 وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ 16 إِذْ یَتَلَقَّی

ص: 157

الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ 17 ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ 18 وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحیدُ 19 ¬Kj

لغات:

«مجید» به معنای کریم و عظیم و مکرَّم است، و «مَجد» به معنای شرافت واسع است، و «مَجُدَ الرجل» إذا کَرُمَ و عَظُمَ، و «مَجَدَتِ الإبل» إذا عظم بطنها من کثرة الأکل، و «عجیب و عَجَب» به چیزی گویند که علّت و سبب آن آشکار نباشد، و «مَریج» چیز مختلط و مشکوک را گویند، و أمرَجوها یعنی خلطوها و لم یفوا بها، و «فروج» به معنای شقوق و صدوع است، و «فَرْج» موضع ترس و مخافه را گویند، و «حَصید» محصود از زرع و نبات را گویند، و «باسقات» یعنی الطوال، و «طلع» طلع نخله را گویند لطلوعه، و «نضید» ما نُضِدَ بعضه علی بعضٍ یعنی المنضود، و «عَیَیْتَ» بالأمر إذا لم تعرف وجهه و تعذّر ذلک علیک، و «أعیَیتَ» إذ تَعِبتَ، و «وَرید» رگی است در حلق، و «وَریدان» همان دو رگ در طرف راست و چپ گردن را گویند، و «حبل الورید» رگ بزرگ معروف به حبل العاتق است که از حلقوم متّصل به عاتق و شانه است، و «رقیب» به معنای حافظ است، و «عتید» به معنای ملازم است، و «تحید منه» یعنی تمیل و تفرّ عنه.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر ق، سوگند به قرآن مجید (که قیامت و رستاخیز حقّ است)! (1) آنها تعجّب کردند که پیامبری انذارگر از میان خودشان آمده و کافران گفتند: «این چیز عجیبی

ص: 158

است! (2) آیا هنگامی که مُردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگی بازمی گردیم)؟! این بازگشتی بعید است!» (3) ولی ما می دانیم آنچه را زمین از بدن آنها می کاهد و نزد ما کتابی است که همه چیز در آن محفوظ است! (4) آنها حقّ را هنگامی که به سراغ شان آمد تکذیب کردند از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیّرند! (5) آیا آنان به آسمان بالای سرشان نگاه نکردند که چگونه ما آن را بنا کرده ایم، و چگونه آن را (بوسیله ستارگان) زینت بخشیده ایم و هیچ شکاف و شکستی در آن نیست؟! (6) و زمین را گسترش دادیم و در آن کوه هایی عظیم و استوار افکندیم و از هر نوع گیاه بهجت انگیز در آن رویاندیم، (7) تا وسیله بینایی و یادآوری برای هر بنده توبه کاری باشد! (8) و از آسمان، آبی پربرکت نازل کردیم، و بوسیله آن باغها و دانه هایی را که درو می کند رویاندیم، (9) و نخلهای بلندقامت که میوه های متراکم دارند (10) همه اینها برای روزی بخشیدن به بندگان است و بوسیله باران سرزمین مرده را زنده کردیم (آری) زنده شدن مُردگان نیز همین گونه است! (11) پیش از آنان قوم نوح و «اصحاب الرسّ» [قومی که در یمامه زندگی می کردند و پیامبری به نام حنظله داشتند] و قوم ثمود (پیامبرانشان را) تکذیب کردند، (12) و همچنین قوم عاد و فرعون و قوم لوط، (13) و «اصحاب الایکه» [قوم شعیب] و قوم تبّع (که در سرزمین یمن زندگی می کردند)، هر یک از آنها فرستادگان الهی را تکذیب کردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق یافت! (14) آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم (که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم)؟! ولی آنها (با این همه دلایل روشن) باز در آفرینش جدید تردید دارند! (15) ما انسان را آفریدیم و وسوسه های نفس او را می دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! (16) (به خاطر بیاورید) هنگامی را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسانند اعمال او را دریافت می دارند (17) انسان هیچ سخنی را بر زبان

ص: 159

نمی آورد مگر اینکه همان دم، فرشته ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ضبط آن) است! (18) و سرانجام، سکرات (و بیخودی در آستانه) مرگ بحق فرامی رسد (و به انسان گفته می شود:) این همان چیزی است که تو از آن می گریختی! (19)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام)

«ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ * بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا شَیْءٌ عَجِیبٌ»(1) مؤلّف گوید:

همان گونه که بارها گفته شد، حروف مقطّعه قرآن رموزی است بین خداوند و اولیای او «و لا یعلمها إِلاَّ اللّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» و درباره ی «ق» اخبار عجیبی نقل شده، و آن کوهیست محیط به دنیا، و از زمرّد اخضر است، و خضرویّت آسمان از اوست، و مَلَکی بر آن است به نام «تَرجائیل» و پشت آن کوه هفتاد هزار عالَم است، و مخلوقی در آن هاست که عددشان چندین برابر جنّ و انس است، و کار آنان لعنت به فلان و فلان است، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) با جمعی از اصحاب خود به آن کوه رفتند و با آن ملک گفتگو کردند، و این روایات در تفسیر برهان نقل شده و جامع ترین آن ها در پاورقی نقل می شود، و در بحث یأجوج و مأجوج در آخر سوره کهف برخی از این روایات گذشت.(2)

ص: 160


1- 245.. سوره ی ق، آیات 1 و 2.
2- 246.. فی تفسیر البرهان: و روی بعض علمائنا الإمامیة فی کتاب له سماه: (منهج التحقیق إلی سواء الطریق): عن سلمان الفارسی (رضی الله عنه) قال: کنا جلوسا مع أمیر المؤمنین(علیه السلام) بمنزله لما بویع عمر بن الخطاب، قال: کنت أنا، و الحسن و الحسین؟سهما؟، و محمّد بن الحنفیة، و محمّد بن أبی بکر، و عمار بن یاسر، و المقداد بن الأسود الکندی (رضی الله عنهم)، فقال: قال له ابنه الحسن(علیه السلام): «یا أمیر المؤمنین، إن سلیمان(علیه السلام) سأل ربه ملکا لا ینبغی لأحد من بعده، فأعطاه ذلک، فهل ملکت مما ملک سلیمان بن داود(علیه السلام)»؟ فقال(علیه السلام): «و الذی فلق الحبة و برأ النسمة، إن سلیمان بن داود(علیه السلام) سأل الله؟عز؟ الملک فأعطاه، و إن أباک ملک ما لم یملکه بعد جدک رسول الله(صلی الله علیه و آله) أحد قبله، و لا یملکه أحد بعده». فقال الحسن(علیه السلام): «نرید أن ترینا مما فضلک الله تعالی به من الکرامة»؟ فقال: «أفعل، إن شاء الله تعالی»، فقام أمیر المؤمنین(علیه السلام) فتوضأ و صلی رکعتین، و دعا الله؟عز؟ بدعوات لم یفهمها أحد، ثم أومأ الی جهة المغرب، فما کان بأسرع من أن جاءت سحابة، فوقعت علی الدار، و إذا بجانبها سحابة أخری، فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام): «أیتها السحابة، اهبطی بإذن الله تعالی»، فهبطت، و هی تقول أشهد أن لا إله إلّا الله، و أن محمّدا رسول الله، و أنک خلیفته و وصیه، من شک فیک فقد ضل سبیل النجاة». قال: ثم انبسطت السحابة علی وجه الأرض حتی کأنها بساط موضوع، فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام): «اجلسوا علی الغمامة» فجلسنا، و أخذنا مواضعنا، فأشار إلی السحابة الاخری فهبطت، و هی تقول کمقالة الأولی، و جلس أمیر المؤمنین(علیه السلام)لیها ثم تکلم بکلام، و أشار إلیهما بالمسیر نحو المغرب، و إذا بالریح قد دخلت تحت السحابتین، فرفعتهما رفعا رفیقا، فتمایلت نحو أمیر المؤمنین(علیه السلام)، و إذا به علی کرسی، و النور یسطع من وجهه، و وجهه أنور من القمر. فقال الحسن(علیه السلام) «: یا أمیر المؤمنین، إن سلیمان بن داود(علیه السلام) کان مطاعا بخاتمه، و أمیر المؤمنین بماذا یطاع؟». فقال(علیه السلام): «أنا عین الله فی أرضه، و لسانه الناطق فی خلقه، أنا نور الله الذی لا یطفأ، أنا باب الله الذی یؤتی منه، و حجته علی عباده». ثم قال: «أ تحبون أن أریکم خاتم سلیمان بن داود(علیه السلام)؟» قلنا: نعم، فأدخل یده إلی جیبه، فأخرج خاتما من ذهب فصه من یاقوتة حمراء، علیه مکتوب: محمّد و علی، قال سلمان: فتعجبنا من ذلک، فقال: «من أی شی ء تعجبون؟ و ما العجب من مثلی؟ أنا أریکم الیوم ما لم تروه أبدا». فقال الحسن(علیه السلام): «أرید أن ترینی یأجوج و مأجوج و السد الذی بیننا و بینهم»، فسارت الریح تحت السحاب، فسمعنا لها دویا کدوی الرعد، و علت فی الهواء، و أمیر المؤمنین(علیه السلام) یقدمنا، حتی انتهینا إلی جبل شامخ فی العلو، و إذا شجرة جافة قد تساقطت أوراقها، و جفت أغصانها، فقال الحسن(علیه السلام): «ما بال هذه الشجرة قد یبست؟» فقال له: «سلها، فإنها تجیبک»، فقال الحسن(علیه السلام): «أیتها الشجرة، مالک قد حدث بک ما نراه من الجفاف؟» فلم تجبه؟ فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام): «إلا ما أجبته»، قال الراوی: و الله لقد سمعتها تقول لبیک لبیک یا وصی رسول الله و خلیفته، ثم قالت: یا أبا محمّد، إن أباک أمیر المؤمنین(علیه السلام) کان یجیئنی فی کل لیلة وقت السحر، و یصلی عندی رکعتین، و یکثر من التسبیح، فإذا فرغ من دعائه جاءته غمامة بیضاء، ینفح منها رائحة المسک، و علیها کرسی، فیجلس علیه فتسیر به، فکنت أعیش بمجلسه و برکته، فانقطع عنی منذ أربعین یوما، فهذا سبب ما تراه منی. فقام أمیر المؤمنین(علیه السلام)، و صلی رکعتین، و مسح بکفه علیها، فاخضرت و عادت إلی حالها. و أمر الریح فسارت بنا، و إذا نحن بملک یده فی المغرب، و الاخری بالمشرق، فلما نظر الملک إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام)، قال أشهد أن لا إله إلّا الله وحده لا شریک له، و أشهد أن محمّدا عبده، و رسوله، أرسله بالهدی و دین الحق، لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون، و أشهد أنک وصیه و خلیفته حقا و صدقا. فقلت: یا أمیر المؤمنین، من هذا الذی یده فی المغرب، و یده الاخری فی المشرق؟ فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام): «هذا الملک الذی وکله الله تعالی بظلمة اللیل وضوء النهار، و لا یزول إلی یوم القیامة، و إن الله تعالی جعل أمر الدنیا إلی، و إن أعمال العباد تعرض علی فی کل یوم، ثم ترفع إلی الله تعالی». ثم سرنا حتی وقفنا علی سد یأجوج و مأجوج فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام) للریح «اهبطی بنا مما یلی هذا الجبل» و أشار بیده إلی جبل شامخ فی العلو، و هو جبل الخضر(علیه السلام)، فنظرنا إلی السد، و إذا ارتفاعه ما یحد البصر، و هو أسود کقطعة اللیل الدامس یخرج من أرجائه الدخان، فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام): «یا أبا محمّد، أنا صاحب هذا الأمر علی هؤلاء العبید»، قال سلمان: فرأیت أصنافا ثلاثة طول أحدهم مائة و عشرون ذراعا، و الثانی طول کل واحد منهم ستون ذراعا، و الثالث یفرش أحد أذنیه تحته، و الاخری یلتحف بها. ثم إن أمیر المؤمنین(علیه السلام) أمر الریح فسارت بنا إلی جبل قاف، فانتهینا إلیه و إذا هو من زمردة خضراء، و علیها ملک علی صورة النسر، ثم نظر إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام)، قال الملک: السلام علیک، یا وصی رسول رب العالمین و خلیفته، أ تأذن لی فی الرد؟ فرد(علیه السلام)، و قال له: «إن شئت تکلم، و إن شئت أخبرتک عما تسألنی عنه». فقال الملک: بل تقول یا أمیر المؤمنین. قال: «ترید أن آذن لک أن تزور الخضر(علیه السلام)». فقال: نعم. قال: «قد أذنت لک» فأسرع الملک بعد أن قال: بسم الله الرحمن الرحیم، ثم تمشینا علی الجبل هنیئة، فإذا بالملک قد عاد إلی مکانه بعد زیارة الخضر(علیه السلام)، فقال سلمان: یا أمیر المؤمنین، رأیت الملک ما زار الخضر إلّا حین أخذ إذنک؟ فقال(علیه السلام): «و الذی رفع السماء بغیر عمد، لو أن أحدهم رام أن یزول من مکانه بقدر نفس واحد لما زال حتی آذن له، و کذلک یصیر حال ولدی الحسن، و بعده الحسین، و تسعة من ولد الحسین، تاسعهم قائمهم». فقلنا: ما اسم الملک الموکل بقاف؟ فقال(علیه السلام): «ترجائیل». فقلنا: یا أمیر المؤمنین، کیف تأتی کل لیلة إلی هذا الموضع و تعود؟ فقال: «کما أتیت بکم، و الذی فلق الحبة و برأ النسمة، إنّی لأملک ملکوت السماوات و الأرض، ما لو علمتم ببعضه لما أحتمله جنانکم، إن اسم الله الأعظم ثلاث و سبعون حرفا، و کان عند آصف بن برخیا حرف واحد، فتکلم به فخسف الله تعالی ما بینه و بین عرش بلقیس، حتی تناول السریر، ثم عادت الأرض کما کانت أسرع من طرف النظر، و عندنا نحن -- و الله -- اثنان و سبعون حرفا، و حرف واحد عند الله تعالی أستأثر به فی علم الغیب، و لا حول و لا قوة إلّا بالله العلی العظیم، عرفنا من عرفنا، و أنکرنا من أنکرنا». ثم قام(علیه السلام): و قمنا، و إذا نحن بشاب فی الجبل یصلی بین قبرین، فقلنا: یا أمیر المؤمنین، من هذا الشاب؟ فقال(علیه السلام): «صالح النّبی(علیه السلام)، و هذان القبران لامه و أبیه، و إنه یعبد الله بینهما، فلما نظر إلیه صالح، لم یتمالک نفسه حتی بکی، و أومأ بیده إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام)، ثم عاد إلی صلاته و هو یبکی، فوقف أمیر المؤمنین(علیه السلام) عنده حتی فرغ من صلاته، فقلنا له: مم بکاؤک؟ فقال صالح: «إن أمیر المؤمنین(علیه السلام) کان یمر بی عند کل غداة، فیجلس، فتزداد عبادتی بنظری إلیه، فقطع ذلک منذ عشرة أیام، فأقلقنی ذلک» فتعجبنا من ذلک. فقال(علیه السلام): «تریدون أن أریکم سلیمان بن داود(علیه السلام)»؟ فقلنا: نعم فقام و نحن معه، فدخل بنا بستانا ما رأینا أحسن منه، و فیه من جمیع الفواکه و الأعناب، و أنهاره تجری، و الأطیار یتجاوبن علی الأشجار، فحین رأته الأطیار، أتت ترفرف حوله حتی توسطنا البستان، و إذا سریر علیه شاب ملقی علی ظهره، واضع یده علی صدره، فأخرج أمیر المؤمنین(علیه السلام) الخاتم من جیبه و جعله فی إصبع سلیمان(علیه السلام)، فنهض قائما، و قال: «السلام علیک یا أمیر المؤمنین، و وصی رسول رب العالمین، أنت و الله الصدیق الأکبر، و الفاروق الأعظم، قد أفلح من تمسک بک، و قد خاب و خسر من تخلف عنک، و إنّی سألت الله تعالی بکم أهل البیت، فأعطیت ذلک الملک». قال سلمان: فلما سمعنا کلام سلیمان بن داود(علیه السلام)، لم أتمالک نفسی حتی وقعت علی أقدام أمیر المؤمنین(علیه السلام) أقبلها، و حمدت الله تعالی علی جزیل عطائه، بهدایته إلی ولایة أهل البیت(علیهم السلام)، الذین أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، و فعل أصحابی کما فعلت، ثم سألت أمیر المؤمنین(علیه السلام): و ما وراء قال؟ قال(علیه السلام): «وراءه مالا یصل إلیکم علمه». فقلنا: تعلم ذلک یا أمیر المؤمنین؟ فقال(علیه السلام): «علمی بما وراءه کعلمی بحال هذه الدنیا و ما فیها» و إنّی الحفیظ الشهید علیها بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و کذلک الأوصیاء من ولدی بعدی». ثم قال(علیه السلام): «إنی لأعرف بطرق السماوات من طرق الأرض، نحن الاسم المخزون المکنون، نحن الأسماء الحسنی التی إذا سئل الله تعالی به أجاب، نحن الأسماء المکتوبة علی العرش و الکرسی و الجنة و النار، و منا تعلمت الملائکة التسبیح و التقدیس، و التوحید و التهلیل و التکبیر، و نحن الکلمات التی تلقاها آدم(علیه السلام) من ربه، فتاب علیه». قال: «أ تریدون أن أریکم عجبا؟» قلنا: نعم. قال: «غضوا أعینکم» ففعلنا، ثم قال: «افتحوها»، ففتحناها، فإذا نحن بمدینة ما رأینا أکبر منها، الأسواق فیها قائمة، و فیها أناس ما رأینا أعظم من خلقهم، علی طول النخل، قلنا: یا أمیر المؤمنین، من هؤلاء؟ قال: «بقیة قوم عاد، کفار لا یؤمنون بالله تعالی، أحببت أن أریکم إیاهم، و هذه المدینة و أهلها أرید أن اهلکهم و هم لا یشعرون»، قلنا: یا أمیر المؤمنین، تهلکهم بغیر حجة؟ قال: «لا، بل بحجة علیهم»، فدنا منهم، و تراءی لهم، فهموا أن یقتلوه، و نحن نراهم و هم یروننا، ثم تباعد عنهم، و دنا منا، ثم مسح بیده علی صدورنا، و صعق فیهم صعقة، قال سلمان: لقد ظننا أن الأرض قد انقلبت، و السماء قد سقطت و أن الصواعق من فیه قد خرجت، فلم یبق منهم فی تلک الساعة أحد، قلنا: یا أمیر المؤمنین، ما صنع الله بهم؟ قال: «هلکوا، و صاروا کلهم فی النار» قلنا: هذا معجز ما رأینا و لا سمعنا بمثله. فقال(علیه السلام): «أ تریدون أن أریکم أعجب من ذلک؟» قلنا: لا نطیق بأسرنا علی احتمال شی ء آخر، فعلی من لا یتولاک و یؤمن بفضلک و عظیم قدرک عند الله تعالی لعنة الله، و لعنة اللاعنین، و الناس و الملائکة أجمعین إلی یوم الدین. ثم سألناه الرجوع إلی أوطاننا، فقال: «أفعل ذلک، إن شاء الله تعالی»، و أشار إلی السحابتین فدنتا منا، فقال: «خذوا مواضعکم» فجلسنا علی سحابة، و جلس(علیه السلام) علی اخری، و أمر الریح فحملتنا حتی صرنا فی الجو، حتی رأینا الأرض کالدرهم، ثم حطتنا فی دار أمیر المؤمنین(علیه السلام)، فی أقل من طرف النظر، و کان وصولنا إلی المدینة وقت الظهر و المؤذن یؤذن، و کان خروجنا منها وقت علت الشمس، فقلت: أیا لله العجب، کنا فی جبل قاف، مسیرة خمس سنین، وعدنا فی خمس ساعات من النهار؟ فقال أمیر المؤمنین(علیه السلام): «لو أننی أردت أن أخرق الدنیا بأسرها و السماوات السبع و أرجع فی أقل من الطرف لفعلت، بما عندی من اسم الله الأعظم»، فقلنا: یا أمیر المؤمنین، أنت و الله الآیة العظمی، و المعجزة الباهرة، بعد أخیک و ابن عمک رسول الله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر برهان، ج 3، ص 675، ح 3]

ص: 161

ص: 162

ص: 163

ص: 164

مرحوم صدوق با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

و امّا «ق» کوهی است که محیط بر زمین است، و خُضره ی آسمان از اوست، و خداوند به وسیله آن، زمین را از انحراف و نابود کردن اهلش حفظ نموده است.(1) و در بصائر الدرجات از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خدا را کوهیست محیط به دنیا و آن از زبرجد سبز است و سبزی آسمان از آن کوهست، و خداوند پشت آن کوه مخلوقی را آفریده و چیزی بر آنان مانند

ص: 165


1- 247.. فی المعانی: وَ أَمَّا ق فَهُوَ الْجَبَلُ الْمُحِیطُ بِالْأَرْضِ وَ خُضْرَةُ السَّمَاءِ مِنْهُ وَ بِهِ یُمْسِکُ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا. [معانی الأخبار، ص 22، ح 1]

نماز و زکات و… واجب نکرده است و همه آنان مشغول لعنت به دو نفر از این امّت هستند.(1) و در همان کتاب از حضرت رضا(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

خداوند این نطاق یعنی کوه «ق» را از زبرجد خضراء آفرید که خضرویّت آسمان از آن می باشد، راوی گفت: «نطاق» چیست؟ فرمود:

نطاق به معنای حجاب است، و خداوند پس از آن، هفتاد هزار عالم آفریده که عدد اهل آنان بیش از عدد جنّ و انس است، و همه آنان به فلانی و فلانی لعنت می کنند.(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«ق» کوهی است محیط به دنیا بعد از منطقة یأجوج و مأجوج.

سپس گوید:

خداوند در این آیه به «ق» سوگند یاد نموده است، و مقصود از «عجبوا» قریش می باشند، و مقصود از «مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است.

ص: 166


1- 248.. فی بصائر الدرجات: حدثنا سلمة عن أحمد بن عبد الرحمن بن عبد ربه الصیرفی عن محمّد بن سلیمان عن یقطین الجوالیقی عن قلقلة عن أبی جعفر(علیه السلام) قال إن الله خلق جبلا محیطا بالدنیا من زبرجد خضر و إنّما خضرة السماء من خضرة ذلک الجبل و خلق خلقا و لم یفرض علیهم شیئا مما افترض علی خلقه من صلاة و زکاة و کلهم یلعن رجلین من هذه الأمة و سماهما. [بصائرالدرجات، ص 492، ح 6]
2- 249.. و فیه: حدثنا أحمد بن الحسین عن علی بن زیات عن عبید الله بن عبد الله الدهقان عن أبی الحسن(علیه السلام) قال سمعته یقول إن الله خلق هذا النطاق زبرجدة خضراء فمن خضرتها اخضرت السماء قال قلت و ما النطاق قال الحجاب و لله وراء ذلک سبعون ألف عالم أکثر من عدد الإنس و الجن و کلهم یلعن فلانا و فلانا. [بصائرالدرجات، ص 492، ح 7]

تا این که گوید:

آیات فوق درباره اُبیّ بن خَلَف نازل شد، که به ابوجهل گفت: من از محمّد تعجّب می کنم و سپس استخوان پوسیده ای را در دست خود متلاشی کرد و گفت: «محمّد(صلی الله علیه و آله) گمان می کند که این استخوان باز زنده می شود» و خداوند در پاسخ او فرمود: «بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَّرِیجٍ» یعنی مختلفٍ و سپس خداوند نسبت به بعث و قیامت بر آنان احتجاج نمود و برای قیامت و بعث و نشور مثلی زد و فرمود: «أَ فَلَمْ یَنظُرُوا إِلَی السَّمَاء فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَ زَیَّنَّاهَا وَ مَا لَهَا مِن فُرُوجٍ * وَ الْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَ أَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ….»(1) محمّد بن مسلم گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر «وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء مُّبَارَکًا» فرمود:

هیچ آبی در روی زمین نیست مگر آنکه با آب آسمان مخلوط می باشد.(2)

ص: 167


1- 250.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ قال: ق جبل محیط بالدنیا من وراء یأجوج و مأجوج و هو قسم بَلْ عَجِبُوا یعنی قریشا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْ ءٌ عَجِیبٌ أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ قال نزلت فی أبی بن خلف، قال لأبی جهل تعال إنّی لأعجبک من محمّد، ثم أخذ عظما ففته ثم قال یزعم محمّد أن هذا یحیا فقال الله: بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ یعنی مختلفا، ثم احتج علیهم و ضرب للبعث و النشور مثلا فقال أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ أی حسن…. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 323]
2- 251.. الکافی: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً قَالَ لَیْسَ مِنْ مَاءٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا وَ قَدْ خَالَطَهُ مَاءُ السَّمَاءِ. [کافی، ج 6، ص 387، ح 1]

«وَ النَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِیدٌ * رِزْقًا لِّلْعِبَادِ وَ أَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیْتًا کَذَلِکَ الْخُرُوجُ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ النَّخْلَ بَاسِقَاتٍ» یعنی درخت های بلند خرما، و «طَلْعٌ نَّضِیدٌ» یعنی دانه های خرمایی که روی هم قرار گرفته [و زیبا و منظّم] و رزق بندگان خدا می باشد، و «وَ أَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیْتًا کَذَلِکَ الْخُرُوجُ» یعنی همان گونه که ما آب را از آسمان فرستادیم. و گیاهان روی زمین رویید، شما نیز [به وسیله بارانی که ما نزدیک قیامت می فرستیم] از زمین خارج می شوید و در قیامت حضور پیدا می کنید.(2) «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحَابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ * وَ عَادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوَانُ لُوطٍ * وَ أَصْحَابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ»(3) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«أَصْحَابُ الرَّسِّ» زنانی بوده اند که عمل مساحقه [و خودارضایی] انجام می داده اند.

هشام صیدنانی گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی اصحاب «رسّ» سؤال کردم آن حضرت دست خود را به دست دیگر کشید و فرمود:

آنان زنانی هستند که [به جای عمل زناشویی] خود را به همدیگر می مالند. [تا از آن لذّت ببرند.](4)

ص: 168


1- 252.. سوره ی ق، آیات 10 و 11.
2- 253.. القمّی: فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ قال کل حب یحصد وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ أی مرتفعات لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ یعنی بعضه علی بعض رِزْقاً لِلْعِبادِ وَ أَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ جوابا لقولهم: أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ، فقال الله: کما أن الماء أنزلناه من السماء فیخرج النبات من الأرض کذلک أنتم تخرجون من الأرض. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 323]
3- 254.. سوره ی ق، آیات 14-12.
4- 255.. الکافی: أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ حُسَیْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ هِشَامٍ الصَّیْدَنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ فَقَالَ بِیَدِهِ هَکَذَا فَمَسَحَ إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَی فَقَالَ هُنَّ اللَّوَاتِی بِاللَّوَاتِی یَعْنِی النِّسَاءَ بِالنِّسَاءِ. [کافی، ج 5، ص 551، ح 1]

محمّد بن ابی حمزة و هشام و حفص گویند: گروهی از زن ها نزد امام صادق(علیه السلام) آمدند و یکی از آنان به آن حضرت گفت: حدّ مساحقه [و کیفر آن] چیست؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«حدّ آن حدّ زنا می باشد» آن زن گفت: آیا خداوند در قرآن نامی از آن برده است؟ امام(علیه السلام) فرمود: آری، آنان «أَصْحَابُ الرَّسِّ» هستند.(1) اسماعیل بن جابر گوید:

من با رفیق خود بین مکّه و مدینه از انصار سخن می گفتیم و یکی از ما گفت: آنان آواره هایی از قبائل اند، و یا اهل یمن می باشند، تا این که به امام صادق(علیه السلام) برخورد نمودیم و آن حضرت ابتدای به سخن کرد و فرمود: پادشاه تُبَّع هنگامی که با علما و فرزندان پیامبران از ناحیه عراق به وادی هذیل [یعنی مکّه و حجاز] رسید مردم به او گفتند: «شما وارد شهری شده اید که مردم آن -- مدّت هاست که -- بلاد خود را حَرَم دانسته و کعبه را پروردگار خود پنداشته و مردم را به بازی گرفته اند» پادشاه تُبّع گفت:

«اگر چنین باشد که شما می گویید، من با آنان جنگ خواهم نمود، و مردانشان را می کشم، و زنان و فرزندانشان را اسیر می کنم، و کعبه آنان را

ص: 169


1- 256.. و فیه عن: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ وَ هِشَامٍ وَ حَفْصٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ دَخَلَ عَلَیْهِ نِسْوَةٌ فَسَأَلَتْهُ امْرَأَةٌ مِنْهُنَّ عَنِ السَّحْقِ فَقَالَ حَدُّهَا حَدُّ الزَّانِی فَقَالَتِ الْمَرْأَةُ مَا ذَکَرَ اللَّهُ؟عز؟ ذَلِکَ فِی الْقُرْآنِ فَقَالَ بَلَی قَالَتْ وَ أَیْنَ هُوَ قَالَ هُنَّ أَصْحَابُ الرَّسِّ. [کافی، ج 7، ص 202، ح 1]

خراب خواهم کرد» پس چشمان او از حدقه بیرون افتاد و روی صورت او قرار گرفت، از این رو تُبَّع علما و فرزندان پیامبران را خواست و گفت: راه نجات من چیست؟ و پس از اصرار، آنان گفتند: قصد و نیّت تو چه بوده؟ او گفت: «من نیّت داشتم که با اهل مکّه جنگ کنم، و مردانشان را بکشم، و ذریّه و خانواده های شان را اسیر کنم و کعبه ی آنان را خراب نمایم».

علما و ذریّه پیامبران که همراه او بودند گفتند: «سبب این گرفتاری شما جز این نبوده است» تُبَّع گفت: برای چه؟ گفتند: «به خاطر این که مکّه حرم خداوند است و کعبه خانه خداست و ساکنان آن ذریّه ابراهیم خلیل الرحمان اند» تبّع گفت: راست گفتید، اکنون راه چاره ی من چیست؟ گفتند: «راه نجات و چاره تو این است که نیّت خود را عوض کنی، تا بلکه خداوند چشمان تو را باز گرداند» پس تُبَّع نیّت خود را نیکو نمود و چشمان او به حال اوّل بازگشت، و دستور داد تا کسانی که او را به خراب کردن کعبه و کشتن اهل مکّه امر کرده بودند را آوردند و آنان را کشت و سپس وارد کعبه شد و پرده ای بر آن پوشاند و اهل مکّه را سی روز اطعام کرد و در هر روز یکصد شتر ذبح نمود و به حیوانات درّنده -- در بالای کوه ها و درّه ها نیز -- غذا داد و سپس به مدینه آمد و گروهی از اهل یمن را -- که به آنان انصار گفته شد -- در آنجا گماشت [تا پیامبر رحمت(صلی الله علیه و آله) را درک کنند و به او ایمان بیاورند.](1)

ص: 170


1- 257.. فی البرهان: و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسی، عن الحسین بن المختار، قال: حدثنی إسماعیل بن جابر، قال: کنت فیما بین مکة و المدینة، أنا و صاحب لی، فتذاکرنا الأنصار، فقال أحدنا: هم نزاع من قبائل، و قال أحدنا: هم من أهل الیمن، قال: فانتهینا إلی أبی عبد الله(علیه السلام) و هو جالس فی ظل شجرة، فابتدأ الحدیث و لم نسأله، فقال: «إن تبعا لما جاء من قبل العراق، و جاء معه العلماء و أبناء الأنبیاء، فلما انتهی إلی هذا الوادی لهذیل، أتاه أناس من بعض القبائل، فقالوا: إنک تأتی أهل بلدة قد لعبوا بالناس زمانا طویلا، حتی اتخذوا بلادهم حرما، و بنیتهم ربا أو ربة. فقال: إن کان کما تقولون قتلت مقاتلیهم، و سبیت ذریتهم [و هدمت بنیتهم]. قال: فسالت عیناه حتی وقعتا علی خدیه، قال: فدعا العلماء و أبناء الأنبیاء، فقال: انظرونی و أخبرونی لما أصابنی هذا؟ قال: فأبوا أن یخبروه حتی عزم علیهم، قالوا: حدثنا بأی شی ء حدثت نفسک؟ قال: حدثت نفسی أن أقتل مقاتلیهم، و أسبی ذریتهم، و أهدم بنیتهم، فقالوا: إنا لا نری الذی أصابک إلّا لذلک، قال: و لم هذا؟ قالوا: لأن البلد حرم الله، و البیت بیت الله، و سکانه ذریة إبراهیم خلیل الرحمان. فقال: صدقتم، فما مخرجی مما وقعت فیه؟ قالوا: تحدث نفسک بغیر ذلک، فعسی الله أن یرد علیک، قال: فحدث نفسه بخیر، فرجعت حدقتاه حتی ثبتتا مکانهما، قال: فدعا بالقوم الذین أشاروا علیه بهدمها فقتلهم، ثم أتی البیت و کساه، و أطعم الطعام ثلاثین یوما کل یوم مائة جزور، حتی حملت الجفان إلی السباع فی رؤس الجبال، و نثرت الأعلاف فی الأودیة للوحوش، ثم انصرف من مکة إلی المدینة، فأنزل بها قوما من أهل الیمن من غسان، و هم الأنصار». [تفسیر برهان، ج 5، ص 129، ح 3]

مؤلّف گوید:

در سوره بقره(1) در ذیل آیه «وَ کَانُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُواْ» روایتی درباره قصّه تبّع گذشت ملاحظه شود.

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

«تُبَّع» به اوس و خزرج گفت: در مدینه بمانید تا پیامبر موعود ظاهر شود، و اگر من او را درک کنم خادم او خواهم بود و با او قیام خواهم کرد.(2)

ص: 171


1- 258.. سوره ی بقره،آیه ی 89.
2- 259.. فی کمال الدین: حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ تُبَّعاً قَالَ لِلْأَوْسِ وَ الْخَزْرَجِ کُونُوا هَاهُنَا حَتَّی یَخْرُجَ هَذَا النَّبِیُّ أَمَّا أَنَا فَلَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ وَ لَخَرَجْتُ مَعَهُ. [کمال الدین، ج 1، ص 170، ح 26]

و روایت شده که «تُبَّع» در مسیر خود به مدینه اشعاری را گفت که در تفسیر برهان از کمال الدین نقل شده است.(1)

ص: 172


1- 260.. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ أَبَانٍ رَفَعَهُ أَنَّ تُبَّعَ قَالَ فِی مَسِیرِهِ: حَتَّی أَتَانِی مِنْ قُرَیْظَةَ عَالِمٌ حِبْرٌ لَعَمْرُکَ فِی الْیَهُودِ مُسَوَّدٌ قَالَ ازْدَجِرْ عَنْ قَرْیَةٍ مَحْجُوبَةٍ لِنَبِیِّ مَکَّةَ مِنْ قُرَیْشٍ مُهْتَدٍ فَعَفَوْتُ عَنْهُمْ عَفْوَ غَیْرِ مُثَرَّبٍ وَ تَرَکْتُهُمْ لِعِقَابِ یَوْمٍ سَرْمَدٍ وَ تَرَکْتُهَا لِلهِ أَرْجُو عَفْوَهُ یَوْمَ الْحِسَابِ مِنَ الْجَحِیمِ الْمُوقَدِ وَ لَقَدْ تَرَکْتُ لَهُ بِهَا مِنْ قَوْمِنَا نَفَراً أُولِی حَسَبٍ وَ مِمَّنْ یُحْمَدُ نَفَراً یَکُونُ النَّصْرُ فِی أَعْقَابِهِمْ أَرْجُو بِذَاکَ ثَوَابَ رَبِّ مُحَمَّدٍ مَا کُنْتُ أَحْسَبُ أَنَّ بَیْتاً ظَاهِراً لِلهِ فِی بَطْحَاءِ مَکَّةَ یُعْبَدُ قَالُوا بِمَکَّةَ بَیْتُ مَالٍ دَاثِرٍ وَ کُنُوزُهُ مِنْ لُؤْلُؤٍ وَ زَبَرْجَدٍ فَأَرَدْتُ أَمْراً حَالَ رَبِّی دُونَهُ وَ اللَّهُ یَدْفَعُ عَنْ خَرَابِ الْمَسْجِدِ فَتَرَکْتُ مَا أَمَّلْتُهُ فِیهِ لَهُمْ وَ تَرَکْتُهُمْ مَثَلًا لِأَهْلِ الْمَشْهَدِ -- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَدْ أُخْبِرَ أَنَّهُ سَیَخْرُجُ مِنْ هَذِهِ یَعْنِی مَکَّةَ نَبِیٌّ یَکُونُ مُهَاجَرَتُهُ إِلَی یَثْرِبَ فَأَخَذَ قَوْماً مِنَ الْیَمَنِ فَأَنْزَلَهُمْ مَعَ الْیَهُودِ لِیَنْصُرُوهُ إِذَا خَرَجَ وَ فِی ذَلِکَ یَقُولُ: شَهِدْتُ عَلَی أَحْمَدَ أَنَّهُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ بَارِئِ النَّسَمِ فَلَوْ مُدَّ عُمْرِی إِلَی عُمْرِهِ لَکُنْتُ وَزِیراً لَهُ وَ ابْنَ عَمٍ وَ کُنْتُ عَذَاباً عَلَی الْمُشْرِکِینَ أَسْقِیهِمْ کَأْسَ حَتْفٍ وَ غَمٍ [کمال الدین، ج 1، ص 169، ح 25]

مرحوم طبرسی گوید:

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: «لَا تَسُبُّوا تُبَّعاً فَإِنَّهُ کَانَ قَدْ أَسْلَمَ»؛ یعنی به تبّع دشنام ندهید او اسلام را پذیرفت.(1) مؤلّف گوید:

قصّه های قوم نوح و عاد و ثمود و اخوان لوط و اصحاب أیکة در سوره هود گذشت چنان که قصّه ی اصحاب رَسّ در سوره فرقان و قصّه ی فرعون در سوره ی طه و غیر آن گذشت.

«أَ فَعَیِینَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ»(2) مرحوم صدوق در کتاب خصال از محمّد بن مسلم نقل نموده که گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

«خداوند در روی زمین قبل از آدم هفت عالَم دیگر را آفرید که اهل آن ها هیچ کدام از فرزندان آدم نبودند، و خداوند آنان را از خاک آفرید، و در روی زمین ساکن نمود، و سپس آدم(علیه السلام) و فرزندان او را از خاک آفرید».

تا این که فرمود:

به خدا سوگند بهشت از آن هنگام که آفریده شد، خالی از ارواح مؤمنان نماند، و دوزخ نیز از آن هنگام که آفریده شد از ارواح کافران و گنهکاران خالی نماند، و شاید شما گمان کرده اید که پس از قیام قیامت، و دخول اهل بهشت در بهشت، و دخول اهل آتش در دوزخ، کسی در روی زمین خدا را عبادت نخواهد نمود، و خداوند مخلوق دیگری را خلق نمی نماید، تا اقرار به

ص: 173


1- 261.. فی المجمع: روی سهل بن سعد عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال لا تسبوا تبعا فإنه کان قد أسلم. [مجمع البیان، ج 9، ص 100]
2- 262.. سوره ی ق، آیه ی 15.

یگانگی او بکنند، و او را پرستش نمایند، و در مقابل عظمت او خضوع کنند، و زمینی و آسمانی برای آنان قرار دهد؟! در حالی که چنین نیست و به خدا سوگند او مخلوقی از غیر جنس انسان خلق خواهد نمود تا او را پرستش کنند چنان که می فرماید: «أَ فَعَیِینَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ».

و می فرماید: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتُ.»(1)و(2) مرحوم صدوق روایت دیگری را نیز به همین مضمون در کتاب توحید نقل نموده و ما در ذیل آیات گذشته آن را نقل نمودیم.(3)

ص: 174


1- 263.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 48.
2- 264.. فی الخصال: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ؟عز؟ فِی الْأَرْضِ مُنْذُ خَلَقَهَا سَبْعَةَ عَالَمِینَ لَیْسَ هُمْ وُلْدَ آدَمَ خَلَقَهُمْ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَأَسْکَنَهُمْ فِیهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مَعَ عَالَمِهِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ؟عز؟ آدَمَ أَبَا هَذَا الْبَشَرِ وَ خَلَقَ ذُرِّیَّتَهُ مِنْهُ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا خَلَتِ الْجَنَّةُ مِنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِینَ مُنْذُ خَلَقَهَا وَ لَا خَلَتِ النَّارُ مِنْ أَرْوَاحِ الْکُفَّارِ وَ الْعُصَاةِ مُنْذُ خَلَقَهَا؟عز؟ لَعَلَّکُمْ تَرَوْنَ أَنَّهُ کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ صَیَّرَ اللَّهُ أَبْدَانَ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِی الْجَنَّةِ وَ صَیَّرَ أَبْدَانَ أَهْلِ النَّارِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِی النَّارِ أَنَّ اللَّهَ؟عز؟ لَا یُعْبَدَ فِی بِلَادِهِ وَ لَا یَخْلُقُ خَلْقاً یَعْبُدُونَهُ وَ یُوَحِّدُونَهُ وَ یُعَظِّمُونَهُ بَلَی وَ اللَّهِ لَیَخْلُقَنَّ اللَّهُ خَلْقاً مِنْ غَیْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ یَعْبُدُونَهُ وَ یُوَحِّدُونَهُ وَ یُعَظِّمُونَهُ وَ یَخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً تُظِلُّهُمْ أَ لَیْسَ اللَّهُ؟عز؟ یَقُولُ یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ. [خصال، ص 358، ح 45]
3- 265.. فی البرهان: و عنه: عن أبیه، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، قال: حدثنا محمّد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن یزید، قال: سألت أبا جعفر(علیه السلام)، عن قوله؟عز؟: أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ. قال: «یا جابر، تأویل ذلک أن الله؟عز؟ إذا أفنی هذا الخلق و هذا العالم، و سکن أهل الجنة الجنة و أهل النار النار، جدد الله عالما غیر هذا العالم، و جدد خلقا من غیر فحولة و لا إناث یعبدونه و یوحدونه، و خلق لهم أرضا غیر هذه الأرض تحملهم، و سماء غیر هذه السماء تظلهم، لعلک تری [أن الله] إنّما خلق هذا العالم الواحد، و تری أن الله لم یخلق بشرا غیرکم، بلی و الله، لقد خلق ألف ألف عالم، و ألف ألف آدم، أنت فی آخر تلک العوالم و أولئک الآدمیین». [تفسیر برهان، ج 5، ص 132، ح 2]

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»(1) در کتاب کافی از محمّد بن مسلم نقل شده که گوید:

ابوحنیفه وارد بر امام صادق(علیه السلام) شد و گفت: «من فرزند شما موسی را دیدم که نماز می خواند و مردم مقابل او عبور می کردند، و او آنان را نهی نمی کرد و فیه ما فیه؟» پس امام صادق(علیه السلام) به فرزند خود فرمود: ابوحنیفه چنین می گوید؟ و موسی بن جعفر؟سهما؟ به پدر خود فرمود: پدر جان! من مقابل خدایی نماز می خوانم که او از آنان به من نزدیک تر است چنان که می فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» پس امام صادق(علیه السلام) او را در آغوش گرفت و فرمود: پدر و مادرم فدای تو باد ای کسی که گنجینه اسرار الهی هستی.(2)

ص: 175


1- 266.. سوره ی ق، آیه ی 16.
2- 267.. فی الکافی علی بن إبراهیم رفعه عن محمّد بن مسلم قال: دخل -- ابو حنیفة علی ابی عبد الله(علیه السلام) فقال له: رأیت ابنک موسی یصلی و الناس یمرون بین یدیه فلا ینهاهم و فیه ما فیه؟ فقال ابو عبد الله(علیه السلام): ادعوا لی موسی، فدعی فقال: یا بنی ان أبا حنیفة یذکر انک کنت صلیت و الناس یمرون بین یدیک فلا تنهاهم؟ فقال: یا أبت ان الذی کنت أصلی له کان أقرب الی منهم یقول الله؟عز؟ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ قال: فضمه ابو عبد الله(علیه السلام) الی نفسه ثم قال: بأبی أنت و أمی یا مستودع الأسرار، و هذا تأدیب منه(علیه السلام) لا انه ترک الفضل. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 108، ح 18]

«إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ * مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هیچ قلبی نیست مگر آن که دو گوش دارد، و بر یکی از آنان ملک مرشد و هدایتگر است، و بر دیگری شیطان فتنه گر است، و آن ملک مرشد او را به خوبی ها امر می کند، و آن شیطان فتنه گر او را به بدی ها وا می دارد [یعنی شیطان او را به معصیت امر می کند، و ملک او را از آن باز می دارد] چنان که خداوند می فرماید: «عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ * مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ.»(2) عثمان مرادی گوید: از حضرت امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

… بنده ای اراده ی کار نیکی را می کند و اگر آن را انجام بدهد برای او ده حسنه نوشته می شود، و اگر آن را انجام ندهد یک حسنه برای او نوشته می شود، و اگر اراده ی کار ناپسند و گناهی را بکند و آن را انجام ندهد چیزی بر او نوشته نمی شود، و اگر آن گناه را انجام بدهد هفت ساعت به او مهلت داده می شود، و ملک حسنات به ملک سیّئات و صاحب شمال می گوید: شتاب مکن تا شاید پس از آن، عمل نیکی انجام بدهد و آن گناه محو شود، چنان که خداوند

ص: 176


1- 268.. سوره ی ق، آیات 17 و 18.
2- 269.. الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا مِنْ قَلْبٍ إِلَّا وَ لَهُ أُذُنَانِ عَلَی إِحْدَاهُمَا مَلَکٌ مُرْشِدٌ وَ عَلَی الْأُخْرَی شَیْطَانٌ مُفْتِنٌ هَذَا یَأْمُرُهُ وَ هَذَا یَزْجُرُهُ الشَّیْطَانُ یَأْمُرُهُ بِالْمَعَاصِی وَ الْمَلَکُ یَزْجُرُهُ عَنْهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ. [کافی، ج 2، ص 266، ح 1]

می فرماید: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ»(1)، و یا استغفاری بکند، و استغفار او این است که بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِیزَ الْحَکِیمَ الْغَفُورَ الرَّحِیمَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و اگر استغفار نمود چیزی بر او نوشته نمی شود، و اگر هفت ساعت بگذرد و نه کار نیکی انجام بدهد و نه استغفار بکند، صاحب حسنات به صاحب سیّئات می گوید: این گناه را در نامه این شقیّ محروم بنویس.(2) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

دعا و قرائت کسی نوشته نمی شود مگر آن که صدای خود را بشنود [وگرنه ملائکه آن را نمی نویسند، و نیّت ها نزد خداوند محفوظ خواهد بود.](3)

ص: 177


1- 270.. سوره ی هود، آیه ی 114.
2- 271.. الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ فَضْلِ بْنِ عُثْمَانَ الْمُرَادِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ لَمْ یَهْلِکْ عَلَی اللَّهِ بَعْدَهُنَّ إِلَّا هَالِکٌ -- یَهُمُّ الْعَبْدُ بِالْحَسَنَةِ فَیَعْمَلُهَا فَإِنْ هُوَ لَمْ یَعْمَلْهَا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً بِحُسْنِ نِیَّتِهِ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْراً وَ یَهُمُّ بِالسَّیِّئَةِ أَنْ یَعْمَلَهَا فَإِنْ لَمْ یَعْمَلْهَا لَمْ یُکْتَبْ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا أُجِّلَ سَبْعَ سَاعَاتٍ وَ قَالَ صَاحِبُ الْحَسَنَاتِ لِصَاحِبِ السَّیِّئَاتِ وَ هُوَ صَاحِبُ الشِّمَالِ لَا تَعْجَلْ عَسَی أَنْ یُتْبِعَهَا بِحَسَنَةٍ تَمْحُوهَا فَإِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ أَوِ الِاسْتِغْفَارِ فَإِنْ هُوَ قَالَ -- أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِیزَ الْحَکِیمَ الْغَفُورَ الرَّحِیمَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ لَمْ یُکْتَبْ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ وَ إِنْ مَضَتْ سَبْعُ سَاعَاتٍ وَ لَمْ یُتْبِعْهَا بِحَسَنَةٍ وَ اسْتِغْفَارٍ قَالَ صَاحِبُ الْحَسَنَاتِ لِصَاحِبِ السَّیِّئَاتِ اکْتُبْ عَلَی الشَّقِیِّ الْمَحْرُومِ. [کافی، ج 2، ص 429، ح 4]
3- 272.. و فیه عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ وَ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ لَا یُکْتَبُ مِنَ الْقِرَاءَةِ وَ الدُّعَاءِ إِلَّا مَا أَسْمَعَ نَفْسَهُ. [کافی، ج 1، ص 313، ح 6]

زراره گوید: امام باقر و یا امام صادق؟سهما؟ فرمود:

ملک نویسنده اعمال جز آنچه می شنود را نمی نویسد.

و در تفسیر «وَ اذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً»(1)، فرمود:

ثواب و پاداش یاد خدا را جز خداوند نمی داند، چرا که یاد خداوند در باطن، عمل بزرگی است.(2) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

در هوا ملکی هست که به او اسماعیل گفته می شود و سیصد هزار ملک با او هستند و همراه هر کدام یکصد هزار ملک می باشند، و همه آنان اعمال بندگان خدا را شماره می کنند و چون آخر سال می شود خداوند ملک دیگری به نام «سِجِّل» را می فرستد و او آن اعمال را از آنان تحویل می گیرد، چنان که خداوند می فرماید: «یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاء کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ.»(3)و(4)

ص: 178


1- 273.. سوره ی اعراف، آیه ی 205.
2- 274.. الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا(علیه السلام) قَالَ لَا یَکْتُبُ الْمَلَکُ إِلَّا مَا سَمِعَ وَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً فَلَا یَعْلَمُ ثَوَابَ ذَلِکَ الذِّکْرِ فِی نَفْسِ الرَّجُلِ غَیْرُ اللَّهِ؟عز؟ لِعَظَمَتِهِ. [کافی، ج 2، ص 502، ح 4]
3- 275.. سوره ی انبیاء، آیه ی 104.
4- 276.. کتاب الزهد النضر بن سوید عن حسین بن موسی عن أبی حمزة عن أبی جعفر(علیه السلام) قال إن فی الهواء ملکا یقال له إسماعیل علی ثلاث مائة ألف ملک کل واحد منهم علی مائة ألف یحصون أعمال العباد فإذا کان رأس السنة بعث الله إلیهم ملکا یقال له السجل فانتسج ذلک منهم و هو قول الله تبارک و تعالی یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ. [کتاب زهد، ص 54، ح 145]

عبدالله فرزند موسی بن جعفر؟سهما؟ گوید:

به پدرم گفتم: آیا آن دو ملک ثبت اعمال، از نیّت عمل نیک و بد بنده آگاه می شوند؟ پدرم فرمود: آیا نَفَس طیّب و غیر طیّب یکسان است؟ گفتم: نه.

فرمود: هنگامی که بنده نیّت کار خوب می کند، نَفَس طیّبی از دهان او خارج می شود، و ملک صاحب یمین به ملک صاحب شمال می گوید: برخیز او می خواهد عمل نیکی انجام بدهد، و چون انجام می دهد برای او ثبت می کند و زبان او قلم، و آب دهانش مرکّب او خواهد بود، و چون نیّت گناهی را می کند، نَفَسِ بدبویی از دهان او خارج می شود، و صاحب شمال به صاحب یمین می گوید: توقّف کن، او می خواهد گناهی را انجام بدهد و چون آن گناه را انجام می دهد، برای او ثبت می نماید، و زبان او قلم و آب دهان او مرکّب اوست.(1) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که گناهی انجام بدهد، هفت ساعت به او مهلت داده می شود تا استغفار نماید، و چون سه مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُ الْقَیُّومُ»، چیزی بر او نوشته نمی شود.(2)

ص: 179


1- 277.. الکافی عَنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَفْصٍ الْعُوسِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ السَّائِحِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَلَکَیْنِ هَلْ یَعْلَمَانِ بِالذَّنْبِ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ أَنْ یَفْعَلَهُ أَوِ الْحَسَنَةِ فَقَالَ رِیحُ الْکَنِیفِ وَ رِیحُ الطِّیبِ سَوَاءٌ قُلْتُ لَا قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا هَمَّ بِالْحَسَنَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ طَیِّبَ الرِّیحِ فَقَالَ صَاحِبُ الْیَمِینِ لِصَاحِبِ الشِّمَالِ قُمْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالْحَسَنَةِ فَإِذَا فَعَلَهَا کَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِیقُهُ مِدَادَهُ فَأَثْبَتَهَا لَهُ وَ إِذَا هَمَّ بِالسَّیِّئَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ مُنْتِنَ الرِّیحِ فَیَقُولُ صَاحِبُ الشِّمَالِ لِصَاحِبِ الْیَمِینِ قِفْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالسَّیِّئَةِ فَإِذَا هُوَ فَعَلَهَا کَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِیقُهُ مِدَادَهُ وَ أَثْبَتَهَا عَلَیْهِ. [کافی، ج 2، ص 429، ح 3]
2- 278.. عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً أُجِّلَ فِیهَا سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تُکْتَبْ عَلَیْهِ. [کافی، ج 2، ص 437، ح 2]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند متعال هر عملی از اعمال بنده ی خود را بر او ثبت می کند، حتّی ناله او در حال بیماری ثبت می نماید.(1) مؤلّف گوید:

روایات این موضوع فراوان است؛ به تفسیر برهان و نورالثّقلین مراجعه شود.(2)

ص: 180


1- 279.. قَالَ إِنَّ اللَّهَ لَیُحْصِی عَلَی الْعَبْدِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَتَّی أَنِینَهُ فِی مَرَضِهِ وَ الشَّاهِدُ عَلَی ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی -- ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ وَ قَوْلُهُ تَعَالَی -- وَ إِنَ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ کِراماً کاتِبِینَ یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ وَ قَوْلُهُ تَعَالَی -- إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ. [ارشاد القلوب، ج 1، ص 70]
2- 280.. االبرهان عن ابن بابویه فی (بشارات الشیعة): عن أبیه، قال: حدثنی سعد بن عبد الله، عن عباد بن سلیمان، عن سدیر الصیرفی، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: دخلت علیه و عنده أبو بصیر و میسرة و عدة من جلسائه، فلما ان أخذت مجلسی أقبل علی بوجهه، و قال: «یا سدیر، أما إن ولینا لیعبد الله قائما و قاعدا و نائما و حیا و میتا». قال: قلت جعلت فداک، أما عبادته قائما و قاعدا و حیا فقد عرفنا، کیف یعبد الله نائما و میتا؟ قال: «إن ولینا لیضع رأسه فیرقد، فإذا کان وقت الصلاة وکل به ملکان خلقا فی الأرض، لم یصعدا إلی السماء، و لم یریا ملکوتهما، فیصلیان عنده حتی ینتبه، فیکتب [الله ثواب] صلاتهما له، و الرکعة من صلاتهما تعدل ألف صلاة من صلاة الآدمیین. و إن ولینا لیقبضه الله إلیه، فیصعد ملکاه إلی السماء فیقولان: یا ربنا، عبدک فلان بن فلان، انقطع و استوفی أجله، و لأنت أعلم منا بذلک، فاذن لنا نعبدک فی آفاق سمائک و أطراف أرضک، قال: فیوحی الله إلیهما: أن فی سمائی لمن یعبدنی، و ما لی فی عبادته من حاجة بل هو أحوج إلیها، و إن فی أرضی لمن یعبدنی حق عبادتی، و ما خلقت خلقا أحب إلی منه. فیقولان: یا ربنا من هذا الذی یسعد بحبک إیاه؟ قال: فیوحی الله إلیهما: ذلک من أخذ میثاقه بمحمّد عبدی و وصیه و ذریتهما بالولایة، اهبطا إلی قبر ولیی فلان بن فلان، فصلیا عنده إلی أن أبعثه فی القیامة. قال: فیهبط الملکان، فیصلیان عند القبر إلی أن یبعثه الله، فیکتب ثواب صلاتهما له، و الرکعة من صلاتهما تعدل ألف صلاة من صلاة الآدمیین». قال سدیر: جعلت فداک، یا بن رسول الله، فإذن ولیکم نائما و میتا أعبد منه حیا و قائما؟ قال: فقال: «هیهات یا سدیر، إن ولینا لیؤمن علی الله؟عز؟ یوم القیامة فیجیز أمانه». [تفسیر برهان، ج 5، ص 137، ح 2]

«وَ جَاءتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه «وَ جَاءتْ سَکْرَةُ الْحَقِّ بِالْمَوْتِ» نازل شده است.(2) مرحوم طبرسی نیز گوید:

«وَ رَوَاهُ أَصْحَابُنَا عَنْ أئمّة الهدی(علیهم السلام)»(3). یعنی فرموده مرحوم علی بن ابراهیم را علمای امامیه از ائمه(علیهم السلام) نقل نموده اند.

ص: 181


1- 281.. سوره ی ق، آیه ی 19.
2- 282.. القمّی: وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ قال نزلت و جاءت سکرة الحق بالموت. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 324]
3- 283.. فی المجمع: فی الشواذ قراءة أبی بکر عند خروج نفسه و جاءت سکرة الحق بالموت و هی قراءة سعید بن جبیر و طلحة و رواها أصحابنا عن أئمة الهدی(علیهم السلام). [مجمع البیان، ج 9، ص 214]

سوره ی ق، آیات 20 تا 45

متن:

وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعیدِ 20 وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهیدٌ 21 لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ 22 وَ قالَ قَرینُهُ هذا ما لَدَیَّ عَتیدٌ 23 أَلْقِیا فی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنیدٍ 24 مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُریبٍ 25 الَّذی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدیدِ 26 قالَ قَرینُهُ رَبَّنا ما أَطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فی ضَلالٍ بَعیدٍ 27 قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعیدِ 28 ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ 29 یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ 30 وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ غَیْرَ بَعیدٍ 31 هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفیظٍ 32 مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنیبٍ 33 ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ 34 لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فیها وَ لَدَیْنا مَزیدٌ 35 وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِی الْبِلادِ هَلْ مِنْ مَحیصٍ 36 إِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ 37 وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ 38 فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ 39 وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ 40 وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَریبٍ 41 یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ 42 إِنَّا نَحْنُ نُحْیی وَ نُمیتُ وَ إِلَیْنَا الْمَصیرُ 43 یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ذلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنا یَسیرٌ 44 نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعیدِ 45 ¬Kj

لغات:

«سَوق» وادار کردن به سیر است، و «حَدید» به معنای حادّ و خیره شدن به چیزی

ص: 182

است، و «عَنید» جائر و جدا شونده از مسیر عدل و حقّ است، و «عَنید و عَنود و عانِد» به یک معناست، و «ناقة عنود» شتری را گویند که در سیر خود مستقیم نیست، و «إِزلاف» نزدیک شدن به خیر است، و «إِزلاف و زُلفی و زُلفة» به یک معناست، و «إِزدَلَف إلیه» یعنی اقترب، و «مُزدَلِفَة» محل قریب به موقف مشعرالحرام است.

ترجمه:

و در «صور» دمیده می شود آن روز، روز تحقّق وعده وحشتناک است! (20) هر انسانی وارد محشر می گردد در حالی که همراه او حرکت دهنده و گواهی است! (21) (به او خطاب می شود:) تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملًا تیزبین است! (22) فرشته همنشین او می گوید: «این نامه اعمال اوست که نزد من حاضر و آماده است!» (23) (خداوند فرمان می دهد:) هر کافر متکبّر لجوج را در جهنّم افکنید! (24) آن کسی که به شدّت مانع خیر و متجاوز و در شکّ و تردید است (حتی دیگران را به تردید می افکند) (25) همان کسی که معبود دیگری با خدا قرار داده، (آری) او را در عذاب شدید بیفکنید! (26) و همنشینش (از شیاطین) می گوید: «پروردگارا! من او را به طغیان وانداشتم، لکن او خود در گم راهی دور و درازی بود!» (27) (خداوند) می گوید: «نزد من جدال و مخاصمه نکنید من پیشتر به شما هشدار داده ام (و اتمام حجّت کرده ام)! (28) سخن من تغییر ناپذیر است، و من هرگز به بندگان ستم نخواهم کرد!» (29) (به خاطر بیاورید) روزی را که به جهنّم می گوییم: «آیا پر شده ای؟» و او می گوید: «آیا افزون بر این هم هست؟!» (30) (در آن روز) بهشت را به پرهیزگاران نزدیک می کنند، و فاصله ای از آنان ندارد! (31) این چیزی است که به شما وعده داده می شود، و برای کسانی است که بسوی خدا بازمی گردند و پیمانها و احکام او را حفظ می کنند، (32) آن کس که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبی پرانابه

ص: 183

در محضر او حاضر شود! (33) (به آنان گفته می شود:) بسلامت وارد بهشت شوید، امروز روز جاودانگی است! (34) هر چه بخواهند در آنجا برای آنها هست، و نزد ما نعمتهای بیشتری است (که به فکر هیچ کس نمی رسد)! (35) چه بسیار اقوامی را که پیش از آنها هلاک کردیم، اقوامی که از آنان قویتر بودند و شهرها (و کشورها) را گشودند آیا راه فراری (از عذاب الهی) وجود دارد! (36) در این تذکّری است برای آن کس که عقل دارد، یا گوش دل فرادهد در حالی که حاضر باشد! (37) ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان آنهاست در شش روز [شش دوران] آفریدیم، و هیچ گونه رنج و سختی به ما نرسید! (با این حال چگونه زنده کردن مُردگان برای ما مشکل است؟!) (38) در برابر آنچه آنها می گویند شکیبا باش، و پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور، (39) و در بخشی از شب او را تسبیح کن، و بعد از سجده ها! (40) و گوش فرا ده و منتظر روزی باش که منادی از مکانی نزدیک ندا می دهد، (41) روزی که همگان صیحه رستاخیز را بحق می شنوند آن روز، روز خروج (از قبرها) است! (42) ماییم که زنده می کنیم و می میرانیم، و بازگشت تنها بسوی ماست! (43) روزی که زمین به سرعت از روی آنها شکافته می شود و (از قبرها) خارج می گردند و این جمع کردن برای ما آسان است! (44) ما به آنچه آنها می گویند آگاهتریم، و تو مأمور به اجبار آنها (به ایمان) نیستی پس بوسیله قرآن، کسانی را که از عذاب من می ترسند متذکّر ساز (وظیفه تو همین است)! (45)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ جَاءتْ کُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِیدٌ * لَقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ * وَ قَالَ قَرِینُهُ هَذَا مَا لَدَیَّ عَتِیدٌ»(1)

ص: 184


1- 284.. سوره ی ق، آیات 23-21.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «سَائِقٌ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) و «شَهِیدٌ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است.(1) «أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ»(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:

هنگامی که خداوند همه مردم را در قیامت جمع می کند، من و تو در آن روز بر یمین عرش قرار داریم، و خداوند به من و تو می فرماید: برخیزید و کسانی که با شما دشمن بوده اند، و شما را تکذیب نموده اند را در آتش دوزخ بیفکنید.(3) مرحوم کلینی در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود: امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) فراوان می فرمود:

من قسمت کننده ی بهشت و دوزخ هستم، و من فاروق اکبر هستم، و من صاحب عصا و مِیْسَم هستم [و مِیْسَم آلتی است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) به وسیله آن بر مؤمن و کافر علامت می گذارد.](4)

ص: 185


1- 285.. فی تأویل الآیات: ما رواه الحسن بن أبی الحسن الدیلمی؟ره؟ بإسناده عن رجاله عن جابر بن یزید عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ قال السائق أمیر المؤمنین(علیه السلام) و الشهید رسول الله(صلی الله علیه و آله). [تأویل الآیات، ص 589]
2- 286.. سوره ی ق، آیه ی 24.
3- 287.. القمّی: حدثنا أبو القاسم الحسینی [الحسنی] قال حدثنا فرات بن إبراهیم قال حدثنا محمّد بن أحمد بن حسان قال حدثنا محمّد بن مروان عن عبید بن یحیی عن محمّد بن الحسین بن علی بن الحسین عن أبیه عن جده عن علی بن أبی طالب(علیه السلام) فی قوله «أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ» قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): إن الله تبارک و تعالی إذا جمع الناس یوم القیامة فی صعید واحد کنت أنا و أنت یومئذ عن یمین العرش، ثم یقول الله تبارک و تعالی لی و لک قوما فألقیا من أبغضکما و کذبکما فی النار. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 324]
4- 288.. فی الکافی عن أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا جَاءَ بِهِ عَلِیٌّ(علیه السلام) آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَی عَنْهُ أَنْتَهِی عَنْهُ جَرَی لَهُ مِنَ الْفَضْلِ مِثْلُ مَا جَرَی لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) الْفَضْلُ عَلَی جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ؟عز؟ الْمُتَعَقِّبُ عَلَیْهِ فِی شَیْ ءٍ مِنْ أَحْکَامِهِ کَالْمُتَعَقِّبِ عَلَی اللَّهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ وَ الرَّادُّ عَلَیْهِ فِی صَغِیرَةٍ أَوْ کَبِیرَةٍ عَلَی حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) بَابَ اللَّهِ الَّذِی لَا یُؤْتَی إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِیلَهُ الَّذِی مَنْ سَلَکَ بِغَیْرِهِ هَلَکَ وَ کَذَلِکَ یَجْرِی الْأَئِمَّةُ الْهُدَی وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللَّهُ أَرْکَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ حُجَّتَهُ الْبَالِغَةَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) کَثِیراً مَا یَقُولُ أَنَا قَسِیمُ اللَّهِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَکْبَرُ وَ أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِیسَمِ وَ لَقَدْ أَقَرَّتْ لِی جَمِیعُ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحُ وَ الرُّسُلُ بِمِثْلِ مَا أَقَرُّوا بِهِ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ لَقَدْ حُمِلْتُ عَلَی مِثْلِ حَمُولَتِهِ وَ هِیَ حَمُولَةُ الرَّبِّ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یُدْعَی فَیُکْسَی وَ أُدْعَی فَأُکْسَی وَ یُسْتَنْطَقُ وَ أُسْتَنْطَقُ فَأَنْطِقُ عَلَی حَدِّ مَنْطِقِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِیتُ خِصَالًا مَا سَبَقَنِی إِلَیْهَا أَحَدٌ قَبْلِی عُلِّمْتُ الْمَنَایَا وَ الْبَلَایَا وَ الْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ فَلَمْ یَفُتْنِی مَا سَبَقَنِی وَ لَمْ یَعْزُبْ عَنِّی مَا غَابَ عَنِّی أُبَشِّرُ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُؤَدِّی عَنْهُ کُلُّ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ مَکَّنَنِی فِیهِ بِعِلْمِهِ. [کافی، ج 1، ص 196، ح 1]

مؤلّف گوید:

مضمون دو روایت فوق در روایات فراوانی از کافی و علل الشرایع و تفسیر برهان و… نقل شده است، و برخی را در پاورقی مشاهده می کنید.(1)

ص: 186


1- 289.. -- فی العلل: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا أَبُو الْعَبَّاسِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاهِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصّادق(علیه السلام) لِمَ صَارَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)َلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَسِیمَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قَالَ لِأَنَّ حُبَّهُ إِیمَانٌ وَ بُغْضَهُ کُفْرٌ وَ إِنَّمَا خُلِقَتِ الْجَنَّةُ لِأَهْلِ الْإِیمَانِ وَ خُلِقَتِ النَّارُ لِأَهْلِ الْکُفْرِ فَهُوَ(علیه السلام) قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لِهَذِهِ الْعِلَّةِ فَالْجَنَّةُ لَا یَدْخُلُهَا إِلَّا أَهْلُ مَحَبَّتِهِ وَ النَّارُ لَا یَدْخُلُهَا إِلَّا أَهْلُ بُغْضِهِ قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَالْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ(علیه السلام) کَانُوا یُحِبُّونَهُ وَ أَعْدَاؤُهُمْ کَانُوا یُبْغِضُونَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَکَیْفَ ذَلِکَ قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ یَوْمَ خَیْبَرَ لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ غَداً رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مَا یَرْجِعُ حَتَّی یَفْتَحَ اللَّهُ عَلَی یَدَیْهِ فَدَفَعَ الرَّایَةَ إِلَی عَلِیٍّ(علیه السلام) فَفَتَحَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی یَدَیْهِ قُلْتُ بَلَی قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا أُتِیَ بِالطَّائِرِ الْمَشْوِیِّ قَالَ(صلی الله علیه و آله) اَللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ وَ إِلَیَّ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ وَ عَنَی بِهِ عَلِیّاً(علیه السلام) قُلْتُ بَلَی قَالَ فَهَلْ یَجُوزُ أَنْ لَا یُحِبَّ أَنْبِیَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ أَوْصِیَاؤُهُمْ(علیه السلام) رَجُلًا یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقُلْتُ لَهُ لَا قَالَ فَهَلْ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ الْمُؤْمِنُونَ مِنْ أُمَمِهِمْ لَا یُحِبُّونَ حَبِیبَ اللَّهِ وَ حَبِیبَ رَسُولِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ(علیه السلام) قُلْتُ لَا قَالَ فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّ جَمِیعَ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ کَانُوا لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ مُحِبِّینَ وَ ثَبَتَ أَنَّ أَعْدَاءَهُمْ وَ الْمُخَالِفِینَ لَهُمْ کَانُوا لَهُمْ وَ لِجَمِیعِ أَهْلِ مَحَبَّتِهِمْ مُبْغِضِینَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ أَحَبَّهُ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَبْغَضَهُ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَهُوَ إِذَنْ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قَالَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَرَّجْتَ عَنِّی فَرَّجَ اللَّهُ عَنْکَ فَزِدْنِی مِمَّا عَلَّمَکَ اللَّهُ قَالَ سَلْ یَا مُفَضَّلُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَعَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) یُدْخِلُ مُحِبَّهُ الْجَنَّةَ وَ مُبْغِضَهُ النَّارَ أَوْ رِضْوَانُ وَ مَالِکٌ فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَعَثَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ رُوحٌ إِلَی الْأَنْبِیَاءِ(علیه السلام) وَ هُمْ أَرْوَاحٌ قَبْلَ خَلْقِ الْخَلْقِ بِأَلْفَیْ عَامٍ فَقُلْتُ بَلَی قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ دَعَاهُمْ إِلَی تَوْحِیدِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ أَمْرِهِ وَ وَعَدَهُمُ الْجَنَّةَ عَلَی ذَلِکَ وَ أَوْعَدَ مَنْ خَالَفَ مَا أَجَابُوا إِلَیْهِ وَ أَنْکَرَهُ النَّارَ قُلْتُ بَلَی قَالَ أَ فَلَیْسَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) ضَامِناً لِمَا وَعَدَ وَ أَوْعَدَ عَنْ رَبِّهِ؟عز؟ قُلْتُ بَلَی -- قَالَ أَ وَ لَیْسَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ خَلِیفَتَهُ وَ إِمَامَ أُمَّتِهِ قُلْتُ بَلَی قَالَ أَ وَ لَیْسَ رِضْوَانُ وَ مَالِکٌ مِنْ جُمْلَةِ الْمَلَائِکَةِ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ لِشِیعَتِهِ النَّاجِینَ بِمَحَبَّتِهِ قُلْتُ بَلَی قَالَ فَعَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ إِذَنْ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ رِضْوَانُ وَ مَالِکٌ صَادِرَانِ عَنْ أَمْرِهِ بِأَمْرِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَا مُفَضَّلُ خُذْ هَذَا فَإِنَّهُ مِنْ مَخْزُونِ الْعِلْمِ وَ مَکْنُونِهِ لَا تُخْرِجْهُ إِلَّا إِلَی أَهْلِهِ. [علل الشرایع، ج 1، ص 161] -- رواه فی فسیر البرهان عن السید الرضی فی کتاب (المناقب الفاخرة فی العترة الطاهرة) عن القاضی الأمین أبی عبد الله محمّد بن علی بن محمّد الحلابی المغازی، قال: حدثنی أبی؟ره؟، قال: أخبرنا أبو عبد الله الحسین بن الحسن الدیاس، عن علی بن محمّد بن مخلد، عن جعفر بن حفص، عن سواد بن محمّد، عن عبد الله بن نجیح، عن محمّد ابن مسلم البطائحی، عن محمّد بن یحیی الأنصاری، عن عمه حارثة، عن زید بن عبد الله بن مسعود، عن أبیه، قال: دخلت یوما علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقلت: یا رسول الله، أرنی الحق حتی أتبعه؟ فقال(صلی الله علیه و آله): «یا بن مسعود، لج إلی المخدع» فولجت، فرأیت أمیر المؤمنین(علیه السلام) راکعا و ساجدا، و هو یقول: عقیب صلاته: «اَللَّهُمَّ بحرمة محمّد عبدک و رسولک، اغفر للخاطئین من شیعتی». قال ابن مسعود: فخرجت لأخبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) بذلک، فوجدته راکعا و ساجدا، و هو یقول: «اَللَّهُمَّ بحرمة عبدک علی اغفر للعاصین من أمتی». قال ابن مسعود: فأخذنی الهلع حتی غشی علی، فرفع النّبی(صلی الله علیه و آله) رأسه، و قال: «یا بن مسعود، أ کفرا بعد إیمان؟» فقلت: معاذ الله، و لکنی رأیت علیا(علیه السلام) یسأل الله تعالی بک، و أنت تسئل الله تعالی به. فقال: «یا بن مسعود، إن الله تعالی خلقنی و علیا و الحسن و الحسین من نور عظمته قبل الخلق بألفی عام، حین لا تسبیح و لا تقدیس، و فتق نوری فخلق منه السماوات و الأرض، و أنا أفضل من السماوات و الأرض، و فتق نور علی فخلق منه العرش و الکرسی، و علی أجل من العرش و الکرسی، و فتق نور الحسن فخلق منه اللوح و القلم، و الحسن أجل من اللوح و القلم، و فتق نور الحسین فخلق منه الجنان و الحور العین، و الحسین أفضل منهما، فأظلمت المشارق و المغارب، فشکت الملائکة إلی الله؟عز؟ الظلمة، و قالت: اَللَّهُمَّ بحق هؤلاء الأشباح الذین خلقت إلّا ما فرجت عنا هذه الظلمة فخلق الله؟عز؟ روحا و قربها بأخری، فخلق منهما نورا، ثم أضاف النور إلی الروح، فخلق منها الزهراء(علیها السلام)، فمن ذلک سمیت الزهراء، فأضاء منها المشرق و المغرب. یا بن مسعود، إذا کان یوم القیامة یقول الله؟عز؟ لی و لعلی. أدخلا النار من شئتما، و ذلک قوله تعالی: أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ». فالکفار من جحد نبوتی، و العنید من عائد علیا و أهل بیته و شیعته». (البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص: 145) -- و فیه عن ابن بابویه، قال: حدثنا أحمد بن الحسن القطان، قال: حدثنا أحمد بن یحیی بن زکریا أبو العبّاس القطان، قال: حدثنا محمّد بن إسماعیل البرمکی، قال: حدثنا عبد الله بن داهر، قال: حدثنا أبی، عن محمّد ابن سنان، عن المفضل بن عمر،قال: قلت لأبی عبد الله جعفر بن محمّد الصّادق(علیه السلام): لم صار أمیر المؤمنین(علیه السلام) قسیم الجنة و النار؟ قال: «لأن حبه إیمان، و بغضه کفر، و أنما خلقت الجنة لأهل الایمان، و النار لأهل الکفر، فهو(علیه السلام) قسیم الجنة و النار لهذه العلة، فالجنة لا یدخلها إلّا أهل محبته، و النار لا یدخلها إلّا أهل بغضه». قال المفضل، فقلت: یا بن رسول الله، فالأنبیاء و الأوصیاء(علیهم السلام)، کانوا یحبونه، و أعداؤهم کانوا یبغضونه؟ قال: «نعم». قلت: فکیف ذلک؟ قال: «أما علمت أن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال یوم خبیر لأعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله، و یحبه الله و رسوله، ما یرجع حتی یفتح الله علی یدیه؟ فدفع الرایة إلی علی(علیه السلام)، ففتح الله؟عز؟ علی یدیه». قلت: بلی. قال: «أما علمت أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) لما أتی بالطائر المشوی قال(صلی الله علیه و آله): اَللَّهُمَّ ائتنی بأحب خلقک إلیک و إلی، یأکل معی من هذا الطائر و عنی به علیا(علیه السلام). قلت، بلی. قال: «فهل یجوز أن لا یحب أنبیاء الله و رسله و أوصیاؤهم(علیهم السلام) رجلا یحبه الله و رسوله، و یحب الله و رسوله؟ فقلت له: لا. قال: «فهل یجوز أن یکون المؤمنون من أممهم لا یحبون حبیب الله و رسوله و أنبیائه(علیهم السلام) قلت: لا. قال: «فقد ثبت أن جمیع أنبیاء الله و رسله و جمیع المؤمنین کانوا لعلی بن أبی طالب(علیه السلام) محبین، و ثبت أن أعدائهم و المخالفین لهم کانوا لهم و لجمیع أهل محبتهم مبغضین؟». قلت: نعم. قال: «فلا یدخل الجنة إلّا من أحبه من الأولین و الآخرین، و لا یدخل النار إلّا من أبغضه من الأولین و الآخرین، فهو إذن قسیم الجنة و النار». قال المفضل بن عمر: فقلت له: یا بن رسول الله، فرجت عنی فرج الله عنک، فزدنی مما علمک الله. قال: «سل یا مفضل». فقلت له: یا بن رسول الله، فعلی بن أبی طالب(علیه السلام) یدخل محبه الجنة، و مبغضه النار، أو رضوان و مالک؟ فقال: «یا مفضل، أما علمت أن الله تبارک و تعالی بعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو روح إلی الأنبیاء(علیهم السلام) و هم أرواح قبل خلق الخلق بألفی عام»؟ قلت: بلی. قال: «أما علمت أنه دعاهم إلی توحید الله و طاعته، و اتباع أمره، و وعدهم الجنة علی ذلک، و أوعد من خالف ما أجابوا إلیه و أنکره النار؟». قلت: بلی. قال: «أ فلیس النّبی(صلی الله علیه و آله) ضامنا لما وعد و أوعد عن ربه؟عز؟؟». قلت: بلی. قال: «أو لیس علی بن أبی طالب(علیه السلام) خلیفته و إمام أمته؟». قلت: بلی. قال: «أو لیس رضوان و مالک من جملة الملائکة و المستغفرین لشیعته الناجین بمحبته؟». قلت: بلی. قال: «فعلی بن أبی طالب(علیه السلام) إذن قسیم الجنة و النار، عن رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و رضوان و مالک صادران عن أمره بأمر الله تبارک و تعالی، یا مفضل خذ هذا فإنه من مخزون العلم و مکنونه، و لا تخرجه إلّا إلی أهله». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 141]

ص: 187

ص: 188

ص: 189

«مَّنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُّرِیبٍ * الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَأَلْقِیَاهُ فِی الْعَذَابِ الشَّدِیدِ * قَالَ قَرِینُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَیْتُهُ وَ لَکِن کَانَ فِی ضَلَالٍ بَعِیدٍ * قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُم بِالْوَعِیدِ * مَا یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ مَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ»(1) مؤلّف گوید:

آیات فوق از آیه 21 تا 29 درباره ی غاصبین خلافت نازل شده، و روایات فراوانی در ذیل آن ها وارد شده است، که برخی گذشت و برخی را اکنون مشاهده می کنید.

ابراهیم بن ابی محمود گوید: من به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: معنای آیه «وَ مَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ» چیست؟ و آیا خداوند بندگان خود را اجبار به گناه می کند؟ امام(علیه السلام) فرمود:

چنین نیست بلکه آنان را مخیّر می کند [بین گناه و عبادت] و پس از آن که گناه را انتخاب کردند آنان را مهلت می دهد تا توبه کنند.

گفتم: آیا خداوند بندگان خود را به چیزی که طاقت آن را ندارند تکلیف می کند؟ حضرت فرمود:

چگونه ممکن است چنین کند در حالی که می فرماید: «وَ مَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ». سپس فرمود: پدرم موسی بن جعفر از پدر خود امام صادق(علیه السلام) نقل نمود که فرمود: هر کس گمان کند که خداوند بندگان خود را بر گناهان و معاصی اجبار می کند، و یا تکلیفی فوق طاقت بر آنان واجب می نماید، شما

ص: 190


1- 290.. سوره ی ق، آیات 29-25.

نباید ذبیحه او را بخورید، و نباید شهادت او را بپذیرید، و نباید در نماز به او اقتدا کنید، و یا چیزی از زکات را به او بدهید [چرا که با این اعتقاد او از اسلام خارج شده است.](1) «یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِن مَّزِیدٍ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«هَلِ امْتَلَأْتِ» استفهام و سؤال است، چرا که خداوند به دوزخ وعده داده بود که آن را پُر از دوزخیان نماید، از این رو از او سؤال می کند: آیا پُر شدی؟ و دوزخ می گوید: «آیا بیش از این، کسی وارد من می شود، در حالی که جای خالی در من وجود ندارد؟!» از این رو بهشت می گوید: خدایا تو دوزخ را وعده

ص: 191


1- 291.. فی العیون: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ الْآدَمِیِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُوصَفُ بِالتَّرْکِ کَمَا یُوصَفُ خَلْقُهُ وَ لَکِنَّهُ مَتَی عَلِمَ أَنَّهُمْ لَا یَرْجِعُونَ عَنِ الْکُفْرِ وَ الضَّلَالِ مَنَعَهُمُ الْمُعَاوَنَةَ وَ اللُّطْفَ وَ خَلَّی بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ اخْتِیَارِهِمْ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ قَالَ الْخَتْمُ هُوَ الطَّبْعُ عَلَی قُلُوبِ الْکُفَّارِ عُقُوبَةً عَلَی کُفْرِهِمْ کَمَا قَالَ؟عز؟ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّهِ؟عز؟ هَلْ یُجْبِرُ عِبَادَهُ عَلَی الْمَعَاصِی فَقَالَ بَلْ یُخَیِّرُهُمْ وَ یُمْهِلُهُمْ حَتَّی یَتُوبُوا قُلْتُ فَهَلْ یُکَلِّفُ عِبَادَهُ مَا لَا یُطِیقُونَ فَقَالَ کَیْفَ یَفْعَلُ ذَلِکَ وَ هُوَ یَقُولُ وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُجْبِرُ عِبَادَهُ عَلَی الْمَعَاصِی أَوْ یُکَلِّفُهُمْ مَا لَا یُطِیقُونَ فَلَا تَأْکُلُوا ذَبِیحَتَهُ وَ لَا تَقْبَلُوا شَهَادَتَهُ وَ لَا تُصَلُّوا وَرَاءَهُ وَ لَا تُعْطُوهُ مِنَ الزَّکَاةِ شَیْئاً. [عیون الأخبار، ج 1، ص 123، ح 16]
2- 292.. سوره ی ق، آیه ی 30.

دادی که جایی از آن را خالی نگذاری، و به من نیز وعده دادی که مرا نیز خالی نگذاری، و من هنوز جای خالی دارم؟ پس خداوند خلق جدیدی می آفریند و بهشت را پُر می کند، و امام صادق(علیه السلام) می فرماید: خوشا به حال آنان که هُموم و غُموم دنیا را ندیدند و داخل بهشت شدند.(1) «مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَ جَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ * ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ»(2) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به عبدالله بن مسعود فرمود:

از خدا در تنهایی بترس، مانند این که او را می بینی، و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند، چنان که می فرماید: «مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَ جَاء….»(3) در کتاب عوالی اللئالی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که هنگام ورود به مدینه و هجرت از مکّه فرمود:

ای مردم! سلام خود را افشا و آشکار سازید، و ارحام خود را صله کنید، و مردم را اطعام نمایید، و شبانگاه که مردم در خوابند نماز بخوانید، تا به سلامت وارد بهشت شوید.(4)

ص: 192


1- 293.. القمّیّ: قال أبو عبد الله(علیه السلام) طوبی لهم إنهم لم یروا غموم الدنیا و همومها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 326]
2- 294.. سوره ی ق، آیات 33 و 34.
3- 295.. یَا ابْنَ مَسْعُودٍ اخْشَ اللَّهَ بِالْغَیْبِ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ وَ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ. [مکارم الاخلاق، ص 457]
4- 296.. فی عوالی اللئالی و قال النّبی(صلی الله علیه و آله) لما دخل المدنیة عند هجرته: ایها الناس أفشوا السلام و صلوا الأرحام و أطعموا الطعام و صلوا باللیل و الناس نیام، تدخلوا الجنة بسلام. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 115، ح 43]

«لَهُم مَّا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ» یعنی النظر إلی وجه الله، و مقصود، نظر به نعمت خداوند است و این ردّ قول کسانی است که قائل به رؤیت می باشند.(2) و در سوره ی سجده ذیل آیه «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ» (3) دو روایت در این معنا گذشت ملاحظه شود.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند در هر روز جمعه، کرامت و تفضّلی بر بندگان مؤمن خود دارد، و چون روز جمعه می شود خداوند ملکی را با دو حلّه نزد مؤمن می فرستد و آن ملک به درب بهشت می آید و می گوید: برای من از مؤمن اجازه دخول بگیرید و بگویید: فرستاده خداوند بر درب بهشت ایستاده است.

پس آن مؤمن بهشتی به همسران خود می گوید: شما برای من چه مسرّتی را بهتر می دانید؟ آنان می گویند: به خدا سوگند چیزی برای تو بهتر از این نیست که خداوند ملکی را نزد تو فرستاده است و او حامل پیام خداوند است برای تو. پس مؤمن با آن دو حلّه خود را می پوشاند، و بر هر چیزی می گذرد نوری بر او می تابد تا به موعد [قیامت] می رسد و نور رحمت الهی بر مؤمنین می تابد، و آنان در مقابل پروردگار خود سجده می کنند، پس خداوند می فرماید: ای بندگان من! سر از سجده بالا کنید که امروز روز سجده و عبادت نیست، و زحمت عبادت

ص: 193


1- 297.. سوره ی ق، آیه ی 35.
2- 298.. علی بن إبراهیم، فی قوله تعالی: لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ، قال: النظر إلی وجه الله یعنی إلی نعمة الله، و هو رد علی من یقول بالرؤیة. [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 148]
3- 299.. سوره ی سجده، آیات 16 و 17.

از شما برداشته شده است» و مؤمنین می گویند: پروردگارا چه چیزی بالاتر از این است که تو بهشت را به ما عطا نموده ای؟ پس خداوند می فرماید: «من در این روز هفتاد برابر آن را به شما عطا نمودم» از این رو مؤمن در هر جمعه ای هفتاد برابر آنچه دارد را پیدا می کند، و این معنای «وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ» می باشد.

سپس امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

شب و روز جمعه نورانی است و شما باید در شب و روز جمعه فراوان «سبحان الله، لا إله إلّا الله و الله أکبر» و ثنای الهی را بگویید، و بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صلوات بفرستید….(1)

ص: 194


1- 300.. فی تفسیر نورالثّقلین: حدثنی ابی عن عبد الرحمن بن ابی نجران عن عاصم بن حمید عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الله کرامة فی عباده المؤمنین فی کل یوم جمعة، فاذا کان یوم الجمعة بعث الله الی المؤمن ملکا معه حلتان فینتهی الی باب الجنة فیقول: استأذنوا لی علی فلان، فیقال له: هذا رسول ربک علی الباب، فیقول لأزواجه: أی شی ء ترین علی أحسن؟ فیقلن: یا سیدنا و الذی أباحک الجنة ما رأینا علیک أحسن من هذا، قد بعث إلیک ربک فیتزر بواحد و تتعطف بالأخری، فلا یمر بشی ء الا أضاء له حتی ینتهی الی الموعد، فاذا اجتمعوا تجلی لهم الرب تبارک و تعالی، فاذا نظروا الیه ای الی رحمته خروا سجدا فیقول: عبادی ارفعوا رؤسکم لیس هذا یوم سجود و لا عبادة، قد رفعت عنکم المؤنة، فیقولون. یا رب و أی شی ء أفضل مما أعطیتنا؟ أعطیتنا الجنة فیقول: لکم مثل ما فی أیدیکم سبعین ضعفا، فیرجع المؤمن فی کل جمعة بسبعین ضعفا مثل ما فی یدیه، و هو قوله: «و لدینا مزید» و هو یوم الجمعة ان لیلها لیلة غراء و یومها یوم أزهر فأکثروا فیها من التسبیح و التهلیل و التکبیر و الثناء علی الله و الصلوة علی رسول الله، قال فیمر المؤمن فلا یمر بشی ء الا أضاء له حتی ینتهی الی أزواجه فیقلن، و الذی أباحنا الجنة یا سیدنا ما رأینا قط أحسن منک الساعة، فیقول انی قد نظرت الی نور ربی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 115، ح 44]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی درباره ی اوصاف بهشت و نعمت های بی پایان آن وارد شده(1). و ما برخی از آنها را در کتاب «راه بهشت» بیان نموده ایم، مراجعه شود.

«إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَی لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ» یعنی سمع و اطاع.(3) هشام بن حکم گوید: امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

«لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ» یعنی «لِمَن کَانَ لَهُ عقل.»(4) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه خود فرمود:

صاحب این قلب من هستم.(5)

ص: 195


1- 301.. فی تهذیب الأحکام فی ادعیة نوافل شهر رمضان: سبحان من خلق الجنة لمحمّد و آل محمّد، سبحان من یورثها محمّدا و آل محمّد و شیعتهم. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 352]
2- 302.. سوره ی ق، آیه ی 37.
3- 303.. القیّ: قوله أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ أی سمع و أطاع. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 327]
4- 304.. الکافی: … یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ فِی کِتَابِهِ -- إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ یَعْنِی عَقْلٌ وَ قَالَ وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ قَالَ الْفَهْمَ وَ الْعَقْلَ…. [کافی، ج 1، ص 16، ح 12]
5- 305.. معانی الاخبار: … حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنِی الْمُغِیرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنَ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ؟سهما؟ بِالْکُوفَةِ بَعْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ النَّهْرَوَانِ وَ بَلَغَهُ أَنَّ مُعَاوِیَةَ یَسُبُّهُ وَ یَلْعَنُهُ وَ یَقْتُلُ أَصْحَابَهُ فَقَامَ خَطِیباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَکَرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ وَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ… وَ أَنَا ذُو الْقَلْبِ فَیَقُولُ اللَّهُ -- إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ-…[معانی الأخبار، ص 59، ح 9]

مؤلّف گوید:

حدیث فوق در آخر سوره ی عنکبوت گذشت.

ابن عبّاس گوید: برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دو شتر بزرگ و سمین هدیّه آوردند، و آن حضرت به اصحاب خود فرمود:

«آیا بین شما کسی هست که دو رکعت نماز بخواند، و در قیام و رکوع و سجود و وضو و خشوع خود مسائل دنیا را به یاد نیاورد، تا من یکی از این دو شتر را به او اهدا کنم؟» و سپس این سخن را سه مرتبه تکرار نمود، و از اصحاب کسی پاسخ او را نداد، پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) برخاست و گفت: «یا رسول الله من چنین خواهم نمود» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «درود خدا بر تو باد مشغول شو.» پس امیرالمومنین(علیه السلام) تکبیر گفت و داخل نماز شد، و چون فارغ گردید، جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمّد خداوند بر تو سلام می رساند و می فرماید: «یکی از دو شتر را به علیّ بده» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «من شرط کردم که او به چیزی از امور دنیا فکر نکند، و او در تشهّد خود به فکر افتاد که کدامیک از دو شتر را بگیرد»؟ پس جبرئیل گفت: ای محمّد خدایت سلام می رساند و می فرماید: «او به فکر این بود که آن شتر بزرگتر را بگیرد، و در راه خدا بدهد، و برای خود نمی خواست» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گریان شد و هر دو شتر را به او داد، و آیه فوق نازل شد.

سپس گوید:

و معنای «أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ» این است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) با گوش خود کلام خدا را شنید، چرا که در نمازش حضور قلب داشت، و به چیزی از امور دنیا فکر نمی کرد.(1)

ص: 196


1- 306.. فی المناقب عن تفسیر وکیع و السدی و عطاء أنه قال ابن عبّاس أهدی إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) ناقتان عظیمتان سمینتان فقال للصحابة هل فیکم أحد یصلی رکعتین بقیامهما و رکوعهما و سجودهما و وضوئهما و خشوعهما لا یهتم فیهما من أمر الدنیا بشی ء و لا یحدث قلبه بفکر الدنیا أهدی إلیه إحدی هاتین الناقتین فقالها مرة و مرتین و ثلاثة لم یجبه أحد من أصحابه فقام أمیر المؤمنین فقال أنا یا رسول الله أصلی رکعتین أکبر تکبیرة الأولی و إلی أن أسلم منهما لا أحدث نفسی بشی ء من أمر الدنیا فقال یا علی صل صلی الله علیک فکبر أمیر المؤمنین و دخل فی الصلاة فلما سلم من الرکعتین هبط جبرئیل علی النّبی(صلی الله علیه و آله) فقال یا محمّد إن الله یقرئک السلام و یقول لک أعطه إحدی الناقتین فقال رسول الله إنّی شارطته أن یصلی رکعتین لا یحدث فیهما بشی ء من الدنیا أعطیه إحدی الناقتین إن صلاهما و إنه جلس فی التشهد فتفکر فی نفسه أیهما یأخذ فقال جبرئیل یا محمّد إن الله یقرئک السلام و یقول لک تفکر أیهما یأخذها أسمنهما و أعظمهما فینحرها و یتصدق بها لوجه الله فکان تفکره لله؟عز؟ لا لنفسه و لا للدنیا فبکی رسول الله و أعطاه کلیهما و أنزل الله فیه إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لعظة لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ عقل أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ یعنی یستمع أمیر المؤمنین بأذنیه إلی من تلاه بلسانه من کلام الله وَ هُوَ شَهِیدٌ یعنی و أمیر المؤمنین شاهد القلب لله فی صلاته لا یتفکر فیها بشی ء من أمر الدنیا. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 20]

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ»(1) در کتاب علل الشرایع از یزید بن سلّام نقل شده که او ضمن حدیث مفصّلی گوید:

من به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتم: نخستین روزی که خداوند خلق نمود چه روزی بود؟ فرمود: روز یکشنبه بود. گفتم: برای چه احد نامیده شد؟ فرمود: به خاطر این که واحد محدود بود. گفتم: روز دوشنبه برای چه دوشنبه نامیده شد؟ فرمود: به خاطر این که روز دوّم از عمر دنیا بود. گفتم: سه شنبه برای چه سه شنبه نامیده شد؟ فرمود: برای این که روز سوّم از دنیا بود. گفتم: چهارشنبه برای چه؟ فرمود: برای این که روز چهارم از عمر دنیا بود. گفتم: پنجشنبه برای چه؟ فرمود: روز پنجم از دنیا بود، و آن یوم انیس است که شیطان در آن لعنت شده، و ادریس به آسمان

ص: 197


1- 307.. سوره ی ق، آیه ی 38.

رفته است. گفتم: جمعه برای چه جمعه نامیده شد؟ فرمود: برای این که روز اجتماع مردم و روز مشهود است. «یَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِکَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ».(1) سپس فرمود:

روز جمعه روز شاهد و روز مشهود است. گفتم: روز شنبه برای چه «سَبت» نامیده شد؟ فرمود: به خاطر این که روز مسبوت [یعنی روز تعطیل و معطّل] است، از این رو خداوند فرموده است: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ» و از یکشنبه تا جمعه شش روز است و روز شنبه معطّل است. گفتم: راست گفتید ای رسول خدا.(2)

ص: 198


1- 308.. سوره ی هود، آیه ی 103.
2- 309.. فی العلل: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ یَحْیَی بْنِ ضُرَیْسٍ الْبَجَلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ عُمَارَةُ السَّکُونِیُّ السُّرْیَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَاصِمٍ بِقَزْوِینَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هَارُونَ الْکَرْخِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ بْنِ سَلَّامِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مَوْلَی رَسُولِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ یَزِیدَ قَالَ حَدَّثَنِی یَزِیدُ بْنُ سَلَّامٍ أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لَهُ لِمَ سُمِّیَ الْفُرْقَانُ فُرْقَاناً قَالَ لِأَنَّهُ مُتَفَرِّقُ الْآیَاتِ وَ السُّوَرِ أُنْزِلَتْ فِی غَیْرِ الْأَلْوَاحِ وَ غَیْرُهُ مِنَ الصُّحُفِ وَ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِیلُ وَ الزَّبُورُ نَزَلَتْ کُلُّهَا جُمْلَةً فِی الْأَلْوَاحِ وَ الْوَرَقِ قَالَ فَمَا بَالُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ لَا یَسْتَوِیَانِ فِی الضَّوْءِ وَ النُّورِ قَالَ لَمَّا خَلَقَهُمَا اللَّهُ؟عز؟ أَطَاعَا وَ لَمْ یَعْصِیَا شَیْئاً فَأَمَرَ اللَّهُ تَعَالَی جَبْرَئِیلَ(علیه السلام) أَنْ یَمْحُوَ ضَوْءَ الْقَمَرِ فَمَحَاهُ فَأَثَّرَ الْمَحْوُ فِی الْقَمَرِ خُطُوطاً سَوْدَاءَ وَ لَوْ أَنَّ الْقَمَرَ تُرِکَ عَلَی حَالِهِ بِمَنْزِلَةِ الشَّمْسِ وَ لَمْ یُمْحَ لَمَا عُرِفَ اللَّیْلُ مِنَ النَّهَارِ وَ لَا النَّهَارُ مِنَ اللَّیْلِ وَ لَا عَلِمَ الصَّائِمُ کَمْ یَصُومُ وَ لَا عَرَفَ النَّاسُ عَدَدَ السِّنِینَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ» قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی لِمَ سُمِّیَ اللَّیْلُ لَیْلًا قَالَ لِأَنَّهُ یُلَایِلُ الرِّجَالَ مِنَ النِّسَاءِ جَعَلَهُ اللَّهُ؟عز؟ أُلْفَةً وَ لِبَاساً وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَمَا بَالُ النُّجُومِ تَسْتَبِینُ صِغَاراً وَ کِبَاراً وَ مِقْدَارُهَا سَوَاءٌ قَالَ لِأَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ السَّمَاءِ الدُّنْیَا بَحْراً یَضْرِبُ الرِّیحُ أَمْوَاجَهَا فَلِذَلِکَ تَسْتَبِینُ صِغَاراً وَ کِبَاراً وَ مِقْدَارُ النُّجُومِ کُلُّهَا سَوَاءٌ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الدُّنْیَا لِمَ سُمِّیَتِ الدُّنْیَا قَالَ الدُّنْیَا دَنِیَّةٌ خُلِقَتْ مِنْ دُونِ الْآخِرَةِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مَعَ الْآخِرَةِ لَمْ یَفْنَ أَهْلُهَا کَمَا لَا یَفْنَی أَهْلُ الْآخِرَةِ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْقِیَامَةِ لِمَ سُمِّیَتِ الْقِیَامَةَ قَالَ لِأَنَّ فِیهَا قِیَامَ الْخَلْقِ لِلْحِسَابِ قَالَ فَأَخْبِرْنِی لِمَ سُمِّیَتِ الْآخِرَةُ آخِرَةً قَالَ لِأَنَّهَا مُتَأَخِّرَةٌ تَجِی ءُ مِنْ بَعْدِ الدُّنْیَا لَا تُوصَفُ سنیها [سِنِینُهَا] وَ لَا تُحْصَی أَیَّامُهَا وَ لَا یَمُوتُ سُکَّانُهَا قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِی عَنْ أَوَّلِ یَوْمٍ خَلَقَ اللَّهُ؟عز؟ قَالَ یَوْمُ الْأَحَدِ قَالَ وَ لِمَ سُمِّیَ یَوْمَ الْأَحَدِ قَالَ لِأَنَّهُ وَاحِدٌ مَحْدُودٌ قَالَ فَالْإِثْنَیْنِ قَالَ هُوَ الْیَوْمُ الثَّانِی مِنَ الدُّنْیَا قَالَ وَ الثَّلَاثَاءُ قَالَ الثَّالِثُ مِنَ الدُّنْیَا قَالَ فَالْأَرْبِعَاءُ قَالَ الْیَوْمُ الرَّابِعُ مِنَ الدُّنْیَا قَالَ فَالْخَمِیسُ قَالَ هُوَ یَوْمٌ خَامِسٌ مِنَ الدُّنْیَا وَ هُوَ یَوْمٌ أَنِیسٌ لُعِنَ فِیهِ إِبْلِیسُ وَ رُفِعَ فِیهِ إِدْرِیسُ قَالَ فَالْجُمُعَةُ وَ هُوَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ وَ هُوَ شَاهِدٌ وَ مَشْهُودٌ قَالَ فَالسَّبْتُ قَالَ یَوْمٌ مَسْبُوتٌ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ فِی الْقُرْآنِ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ فَمِنَ الْأَحَدِ إِلَی یَوْمِ الْجُمُعَةِ سِتَّةُ أَیَّامٍ وَ السَّبْتُ مُعَطَّلٌ قَالَ صَدَقْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِی عَنْ آدَمَ لِمَ سُمِّیَ آدَمَ قَالَ لِأَنَّهُ خُلِقَ مِنْ طِینِ الْأَرْضِ وَ أَدِیمِهَا قَالَ فَآدَمُ خُلِقَ مِنْ طِینٍ کُلِّهِ أَوْ طِینٍ وَاحِدٍ قَالَ بَلْ مِنَ الطِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ خُلِقَ مِنْ طِینٍ وَاحِدٍ لَمَا عَرَفَ النَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ کَانُوا عَلَی صُورَةٍ وَاحِدَةٍ قَالَ فَلَهُمْ فِی الدُّنْیَا مَثَلٌ قَالَ التُّرَابُ فِیهِ أَبْیَضُ وَ فِیهِ أَخْضَرُ وَ فِیهِ أَشْقَرُ وَ فِیهِ أَغْبَرُ وَ فِیهِ أَحْمَرُ وَ فِیهِ أَزْرَقُ وَ فِیهِ عَذْبٌ وَ فِیهِ مِلْحٌ وَ فِیهِ خَشِنٌ وَ فِیهِ لَیِّنٌ وَ فِیهِ أَصْهَبُ فَلِذَلِکَ صَارَ النَّاسُ فِیهِمْ لَیِّنٌ وَ فِیهِمْ خَشِنٌ وَ فِیهِمْ أَبْیَضُ وَ فِیهِمْ أَصْفَرُ وَ أَحْمَرُ وَ أَصْهَبُ وَ أَسْوَدُ عَلَی أَلْوَانِ التُّرَابِ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ آدَمَ خُلِقَ مِنْ حَوَّاءَ أَمْ خُلِقَتْ حَوَّاءُ مِنْ آدَمَ قَالَ بَلْ حَوَّاءُ خُلِقَتْ مِنْ آدَمَ وَ لَوْ کَانَ آدَمُ خُلِقَ مِنْ حَوَّاءَ لَکَانَ الطَّلَاقُ بِیَدِ النِّسَاءِ وَ لَمْ یَکُنْ بِیَدِ الرِّجَالِ قَالَ فَمِنْ کُلِّهِ خُلِقَتْ أَمْ مِنْ بَعْضِهِ قَالَ بَلْ مِنْ بَعْضِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ کُلِّهِ لَجَازَ الْقِصَاصُ فِی النِّسَاءِ کَمَا یَجُوزُ فِی الرِّجَالِ قَالَ فَمِنْ ظَاهِرِهِ أَوْ بَاطِنِهِ قَالَ بَلْ مِنْ بَاطِنِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ ظَاهِرِهِ لَانْکَشَفْنَ النِّسَاءُ کَمَا یَنْکَشِفُ الرِّجَالُ فَلِذَلِکَ صَارَتِ النِّسَاءُ مُسْتَتِرَاتٍ قَالَ فَمِنْ یَمِینِهِ أَوْ شِمَالِهِ قَالَ بَلْ مِنْ شِمَالِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ یَمِینِهِ لَکَانَ لِلْأُنْثَی کَحَظِّ الذَّکَرِ مِنَ الْمِیرَاثِ فَلِذَلِکَ صَارَ لِلْأُنْثَی سَهْمٌ وَ لِلذَّکَرِ سَهْمَانِ وَ شَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ مِثْلَ شَهَادَةِ رَجُلٍ وَاحِدَةٍ قَالَ فَمِنْ أَیْنَ خُلِقَتْ قَالَ مِنَ الطِّینَةِ الَّتِی فَضَلَتْ مِنْ ضِلْعِهِ الْأَیْسَرِ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْوَادِی الْمُقَدَّسِ لِمَ سُمِّیَ الْمُقَدَّسَ قَالَ لِأَنَّهُ قُدِّسَتْ فِیهِ الْأَرْوَاحُ وَ اصْطُفِیَتْ فِیهِ الْمَلَائِکَةُ وَ کَلَّمَ اللَّهُ؟عز؟ مُوسی تَکْلِیماً قَالَ فَلِمَ سُمِّیَتِ الْجَنَّةُ جَنَّةً قَالَ لِأَنَّهَا جَنِینَةٌ خِیَرَةٌ نَقِیَّةٌ وَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ مَرْضِیَّةٌ. [علل الشرایع، ج 2، ص 470، باب 222، ح 33]

ص: 199

مؤلّف گوید:

در ذیل آیه «إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ»(1)، حدیثی در این رابطه گذشت، ملاحظه شود.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«وَ فیها أَتْقَنَ مَا أَرَادَ خَلْقَهُ مِنَ الْأَشْیَاءِ کُلِّهَا بِلَا مِثَالٍ سَبَقَ إِلَیْهِ وَ لَا لُغُوبٍ [وَ تَعَبٍ] دَخَلَ عَلَیْهِ فِی خَلْقِ مَا خَلَقَ لَدَیْه»(2). یعنی از یکشنبه تا جمعه خداوند همه چیز را آفرید، بدون آن که از نمونه ای بهره بگیرد و یا خستگی و رنجی پیدا کند.

«فَاصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ * وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبَارَ السُّجُودِ»(3) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» فرمود:

صبحگاه و شامگاه ده مرتبه می گویی: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ.»(4)

ص: 200


1- 310.. سوره ی یونس، آیه ی 3.
2- 311.. فی أصول الکافی خطبة لعلی(علیه السلام) و فیها: أتقن ما أراد خلقه من الأشیاء کلها بلا مثال سبق، و لا لغوب دخل علیه فی خلق ما خلق لدیه. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 117]
3- 312.. سوره ی ق، آیات 39 و 40.
4- 313.. روی عن أبی عبد الله(علیه السلام) أنه سئل عن قوله «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» فقال تقول حین تصبح و حین تمسی عشرات مرات لا إله إلّا الله وحده لا شریک له له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و هو علی کل شی ء قدیر. [مجمع البیان، ج 9، ص 225]

زرارة گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ أَدْبَارَ السُّجُودِ» دو رکعت نماز بعد از مغرب است.(1) و حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ أَدْبَارَ السُّجُودِ» چهار رکعت بعد از مغرب [یعنی نافله مغرب] است.(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حدیب اربعمأة به اصحاب خود می فرماید:

رزق خود را بین طلوع فجر و طلوع خورشید طلب کنید، چرا که اثر آن از تلاش روزانه شما بیشتر است، و آن ساعتی است که خداوند ارزاق را بین بندگان خود تقسیم می نماید.(3)

ص: 201


1- 314.. الکافی: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قَالَ یَعْنِی صَلَاةَ اللَّیْلِ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضی قَالَ یَعْنِی تَطَوَّعْ بِالنَّهَارِ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ قَالَ رَکْعَتَانِ قَبْلَ الصُّبْحِ قُلْتُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ قَالَ رَکْعَتَانِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ. [کافی، ج 3، ص 444، ح 11]
2- 315.. القمّیّ: أخبرنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد عن أبی بصیر قال سألت الرّضا(علیه السلام) عن قول الله وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ قال أربع رکعات بعد المغرب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 327]
3- 316.. نور الثّقلین: و فیه فیما علم أمیر المؤمنین(علیه السلام) أصحابه من الاربعمأة باب: و اطلبوا الرزق فیما بین طلوع الفجر الی طلوع الشمس، فانه أسرع فی طلب الرزق عن الضرب فی الأرض، و هی الساعة التی تقسم الله فیها الرزق بین عباده. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 118، ح 53]

حفص بن غیاث گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

بر تو باد که در جمیع امور خود، صبر پیشه کنی، چرا که خداوند، رسول خود(صلی الله علیه و آله) را امر به صبر و مدارا و رفق نمود، تا جایی که نسبت های ناروایی به او دادند، و سینه او تنگ شد و خداوند به او فرمود: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُن مِّنَ السَّاجِدِینَ»(1)، و باز او را تکذیب نمودند و نسبت های ناروای دیگری به او دادند و محزون شد و باز خداوند به او فرمود: «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ یُکَذِّبُونَکَ وَ لَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ * وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِکَ فَصَبَرُواْ عَلَی مَا کُذِّبُواْ وَ أُوذُواْ حَتَّی أَتَاهُمْ نَصْرُنَا»(2)، و از آن به بعد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خود را ملزم به صبر نمود، تا این که مردم از حدّ گذراندند و خداوند را نیز مورد اهانت و تکذیب قرار دادند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «من درباره ی خود و اهل و عرض و آبروی خویش صبر کردم، و لکن درباره ی اهانت به پروردگار خود صبر نمی کنم» و خداوند این آیه را بر او نازل نمود: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ * فَاصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ…» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در جمیع امور خود صبر پیشه نمود….(3)

ص: 202


1- 317.. سوره ی حجر، آیه ی 98.
2- 318.. سوره ی انعام، آیه ی 34.
3- 319.. و فیه عن علی بن إبراهیم عن أبیه و علی بن محمّد القاسانی جمیعا عن القاسم بن محمّد الاصبهانی عن سلیمان بن داود المنقری عن حفص بن غیاث قال: قال أبو عبد الله: علیک بالصبر فی جمیع أمورک، فان الله؟عز؟ بعث محمّدا(صلی الله علیه و آله) و سلم فأمره بالصبر و الرفق فصبر(صلی الله علیه و آله) حتی نالوه بالعظائم و رموه بها، فضاق صدوره، فأنزل الله؟عز؟ «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ» ثم کذبوه و رموه فحزن لذلک فأنزل الله؟عز؟ «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّی أَتاهُمْ نَصْرُنا» فألزم النّبی(صلی الله علیه و آله) نفسه الصبر فتعدوا فذکروا الله تبارک و تعالی و کذبوه، فقال: قد صبرت فی نفسی و أهلی و عرضی و لا صبر لی علی ذکر الهی، فأنزل الله؟عز؟: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ» فصبر النّبی(صلی الله علیه و آله) فی جمیع أحواله. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 117، ح 50]

«وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ * یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ * إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ وَ إِلَیْنَا الْمَصِیرُ * یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنَا یَسِیرٌ * نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ وَ مَا أَنتَ عَلَیْهِم بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن یَخَافُ وَعِیدِ»(1) جمیل بن درّاج گوید: از امام صادق(علیه السلام) از تفسیر آیه «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ»(2)، سؤال کردم و آن حضرت فرمود:

به خدا سوگند این آیه مربوط به رجعت است. سپس فرمود: آیا نمی دانی که زیادی از پیامبران خدای متعال را مردم یاری نکردند و آنان کشته شدند و ائمّه(علیهم السلام) را نیز مردم یاری نکردند [و کشته شدند] و به این خاطر در رجعت از آنان انتقام گرفته خواهد شد؟ گفتم: آیه «وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ…» درباره ی چیست؟ فرمود: این آیه نیز درباره ی رجعت است.(3)

ص: 203


1- 320.. سوره ی ق، آیات 45-41.
2- 321.. سوره ی غافر، آیه ی 51.
3- 322.. عن البرهان: سعد بن عبد الله: عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن عمر بن عبد العزیز، عن جمیل بن دراج، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: قلت له: قول الله؟عز؟: إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ». قال: «ذلک و الله فی الرجعة، أما علمت أن أنبیاء الله تبارک و تعالی کثیر لم ینصروا فی الدنیا و قتلوا، و أئمة [قد] قتلوا و لم ینصروا، فذلک فی الرجعة». قلت: وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ؟ قال: «هی الرجعة». [البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 151]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی نیز گوید:

مقصود از «یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ» صدای منادی به اسم حضرت قائم و اسم پدر او؟سهما؟ است، و مقصود از «یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ» صیحه قیام آن حضرت است از آسمان، و «یَوْمُ الْخُرُوجِ» روز خروج مؤمنین و کفّار و منافقین است در رجعت.(1) و نیز گوید:

«یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا» مربوط به رجعت است، و آیه «فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن یَخَافُ وَعِیدِ» یعنی به یاد بیاور ای محمّد، آنچه را ما [به فرزند تو] نسبت به عذاب و کیفر دشمنان وعده داده ایم.(2)

ص: 204


1- 323.. القمّیّ: قوله وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ قال ینادی المناد باسم القائم؟عج؟ و اسم أبیه(علیه السلام) قوله یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ قال صیحة القائم من السماء، ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ قال هی الرجعة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 327]
2- 324.. و فیه: و قال علی بن إبراهیم فی قوله فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعِیدِ قال ذکر یا محمّد ما وعدناه من العذاب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 327]

سوره ی ذاریات

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی احقاف نازل شده است.

تعداد آیات: 60 آیه.

ثواب قرائت سوره ی ذاریات مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که سوره ی ذاریات را در روز و یا در شب بخواند، خداوند زندگی و معیشت او را اصلاح می کند و رزق وسیعی به او می دهد، و قبر او را تا قیامت روشن می نماید.(1) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی ذاریات را قرائت کند، خداوند به عدد هر بادی که وزیده و یا می وزد ده حسنه به او می دهد.(2)

ص: 205


1- 325.. فی ثواب الاعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ صَنْدَلٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ وَ الذَّارِیَاتِ فِی یَوْمِهِ أَوْ فِی لَیْلَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ مَعِیشَتَهُ وَ أَتَاهُ بِرِزْقٍ وَاسِعٍ وَ نَوَّرَ لَهُ فِی قَبْرِهِ بِسِرَاجٍ یَزْهَرُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ. [ثواب الأعمال، ص 115]
2- 326.. البرهان: و من خواص القرآن: روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله تعالی بعدد کل ریح هبت و جرت فی الدنیا عشر حسنات». [تفسیر برهان، ج 5، ص 155، ح 2]

و فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و بشوید و آب آن را بنوشد، بیماری داخلی او برطرف می شود، و اگر بر زن حامله ای بیاویزند فرزند خود را به [به سرعت سالم] به دنیا می آورد.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را نزد محتضری بخواند، کار او با اذن خداوند آسان می شود، و به آسانی جان می دهد.(2)

ص: 206


1- 327.. و روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله): «من کتبها فی إناء و شربها زال عنه وجع الجوف، و إن علقت علی الحامل وضعت ولدها». [تفسیر برهان، ج 5، ص 155، ح 3]
2- 328.. البرهان: و قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها عند مریض یساق سهل الله علیه جدا، و إذا کتبت و علقت علی امرأة مطلقة وضعت فی عاجل بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 155، ح 5]

سوره ی ذاریات، آیات 1 تا 23

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً 1 فَالْحامِلاتِ وِقْراً 2 فَالْجارِیاتِ یُسْراً 3 فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً 4 إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ 5 وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ 6 وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ 7 إِنَّکُمْ لَفی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ 8 یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ 9 قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ 10 الَّذینَ هُمْ فی غَمْرَةٍ ساهُونَ 11 یَسْئَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ 12 یَوْمَ هُمْ عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ 13 ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ هذَا الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ 14 إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ 15 آخِذینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنینَ 16 کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ 17 وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ 18 وَ فی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ 19 وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنینَ 20 وَ فی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ 21 وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ 22 فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ 23 ¬Kj

ص: 207

لغات:

«وَ الذَّارِیَاتِ ذَرْوًا» سوگند به بادهایی است که خاک ها را به صورت ذرّه در می آورند و پراکنده می کنند، و ذَرَّت الریحُ الترابَ إذا طیَّرَتْه، و أَذَرَّتْه نیز به همین معناست، و «فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا» سوگند به ابرهایی است که حامل باران هستند، و «فَالْجَارِیَاتِ یُسْرًا» سوگند به کشتی هایی است که مردم و بارهای آنان را به آسانی به مقصد می رسانند، و «فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا» سوگند به ملائکه ای است که مقدّرات الهی را تقسیم می کنند، و «حُبُک» راه هایی است برای رسیدن به چیزی، و به معنای اثر نیک و استواء در صنعت نیز آمده است، و «خرّاص» به معنای کذّاب است، و «خَرْص» به معنای مظنّه و حدس نیز آمده است، و اصل لغت به معنای قطع است، چنان که گفته می شود: خَرَصَ فلان کلاماً و اخْتَرَصَه إذا اقتَطَعَه من غیر اصلٍ، و «غَمْرَة» به معنای فرورفتن در آب و یا بدهکاری است، و «غَمْر» به معنای سیّد کثیر العطاء نیز آمده است، چرا که او در عطای خود فرورفته است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر سوگند به بادهایی که (ابرها را) به حرکت درمی آورند، (1) سوگند به آن ابرها که بار سنگینی (از باران را) با خود حمل می کنند، (2) و سوگند به کشتیهایی که به آسانی به حرکت درمی آیند، (3) و سوگند به فرشتگانی که کارها را تقسیم می کنند، (4) (آری سوگند به همه اینها) که آنچه به شما وعده شده قطعاً راست است (5) و بی شکّ (رستاخیز) و جزای اعمال واقع شدنی است! (6) قسم به آسمان که دارای چین و شکنهای زیباست، (7) که شما (درباره قیامت) در گفتاری مختلف و گوناگونید! (8) (تنها) کسی از ایمان به آن منحرف می شود که از قبول حقّ

ص: 208

سرباز می زند! (9) کشته باد دروغگویان (و مرگ بر آنها)! (10) همانها که در جهل و غفلت فرو رفته اند، (11) و پیوسته سؤال می کنند: «روز جزا چه موقع است؟!» (12) (آری) همان روزی است که آنها را بر آتش می سوزانند! (13) (و گفته می شود:) بچشید عذاب خود را، این همان چیزی است که برای آن شتاب داشتید! (14) به یقین، پرهیزگاران در باغهای بهشت و در میان چشمه ها قرار دارند، (15) و آنچه پروردگارشان به آنها بخشیده دریافت می دارند، زیرا پیش از آن (در سرای دنیا) از نیکوکاران بودند! (16) آنها کمی از شب را می خوابیدند، (17) و در سحرگاهان استغفار می کردند، (18) و در اموال آنها حقّی برای سائل و محروم بود! (19) و در زمین آیاتی برای جویندگان یقین است، (20) و در وجود خود شما (نیز آیاتی است) آیا نمی بینید؟! (21) و روزی شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده می شود! (22) سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این مطلب حقّ است همان گونه که شما سخن می گویید! (23)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام)

«وَ الذَّارِیَاتِ ذَرْوًا * فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا * فَالْجَارِیَاتِ یُسْرًا * فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا * إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ * وَ إِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ»(1) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ الذَّارِیَاتِ ذَرْوًا…» فرمود: ابن کوّا [خارجی] از امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی این آیه سؤال نمود و آن حضرت فرمود:

«ذاریات» بادها هستند، و «حاملات» ابرها هستند که آبها را در خود جای می دهند، و «جاریات» کشتی ها هستند، و «مقسّمات» ملائکه هستند.

ص: 209


1- 329.. سوره ی ذاریات، آیات 6-1.

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به همه ی این آیات سوگند یاد شده، و همه آن ها مبتدا می باشد و خبر و جزای قسم و مکافات «إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ * وَ إِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ» است.(1) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا» فرمود:

ملائکه، ارزاق [اضافه و مزید فضل خدا به] بنی آدم را از طلوع فجر تا طلوع آفتاب تقسیم می کنند، و کسی که بین طلوع فجر و طلوع خورشید در خواب باشد، از آن محروم خواهد ماند.(2) امام باقر و امام صادق؟سهما؟ می فرمایند:

کسی حق ندارد به غیر نام خدا سوگند یاد کند، و تنها خداوند است که به آنچه از مخلوق خود بخواهد سوگند یاد می کند.(3) و از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

جمله جزا «إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ فِی عَلِیٍ» نازل شده است.(4)

ص: 210


1- 330.. القمّیّ: قال حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن جمیل عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله «وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً» فقال: إن ابن الکواء سأل أمیر المؤمنین(علیه السلام) عن الذَّارِیاتِ ذَرْواً قال الریح و عن فَالْحامِلاتِ وِقْراً فقال هی السحاب و عن فَالْجارِیاتِ یُسْراً قال هی السفن و عن فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً فقال الملائکة و هو قسم کله و خبره إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ یعنی المجازاة و المکافاة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 327]
2- 331.. فی التهذیب: وَ قَالَ الصّادق(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً قَالَ الْمَلَائِکَةُ تُقَسِّمُ أَرْزَاقَ بَنِی آدَمَ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ فَمَنْ نَامَ فِیمَا بَیْنَهُمَا نَامَ عَنْ رِزْقِهِ. [تهذیب، ج 2، ص 139، ح 309]
3- 332.. مجمع البیان: قال أبو جعفر و أبو عبد الله (ع) أنه لا یجوز لأحد أن یقسم إلّا بالله تعالی و الله سبحانه یقسم بما یشاء من خلقه. [مجمع البیان، ج 9، ص 230]
4- 333.. تأویل الآیات: قوله تعالی إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ تأویله ما روی بإسناد متصل إلی أحمد بن خالد البرقی عن سیف بن عمیرة عن أخیه عن أبیه عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قوله؟عز؟ إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ فی علی و هکذا أنزلت. [تأویل الآیات، ص 595]

«وَ السَّمَاء ذَاتِ الْحُبُکِ * إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ * یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ»(1) ابوحمزه گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ» اختلاف مردم در امر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و «یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ» یعنی هر کس از ولایت آن حضرت دور و جدا شد از بهشت جدا شده است.(2) و در بصائر الدرجات نیز از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ» یعنی این امّت و این مردم درباره ی علی(علیه السلام) اختلاف کردند، و کسی که بر ولایت او استقامت داشت و پابرجا ماند داخل بهشت شد، و کسی که با ولایت او مخالفت کرد، داخل آتش گردید، و «یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ» یعنی کسی که از ولایت علی(علیه السلام) جدا شد، از بهشت جدا شد.(3) و رواه القمّی؟ره؟ مع زیادةٍ.(4)

ص: 211


1- 334.. سوره ی ذاریات، آیات 9-7.
2- 335.. الکافی عن: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَیْفٍ عَنْ أَخِیهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ فِی أَمْرِ الْوَلَایَةِ یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ قَالَ مَنْ أُفِکَ عَنِ الْوَلَایَةِ أُفِکَ عَنِ الْجَنَّةِ. [کافی، ج 1، ص 422، ح 48]
3- 336.. فی بصائر الدرجات: و أما قوله إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ فإنه علی یعنی إنه لمختلف علیه و قد اختلف هذه الأمة فی ولایته فمن استقام علی ولایة علی دخل الجنة و من خالف ولایة علی دخل النار. [بصائر الدرجات، ص 77، ح 5]
4- 337.. القمّیّ: حدثنا جعفر بن أحمد قال: حدثنا عبد الکریم بن عبد الرحیم عن محمّد بن علی عن محمّد بن الفضیل عن أبی حمزة قال: سمعت أبا جعفر(علیه السلام) یقول فی قول الله؟عز؟ إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ یعنی فی علی(علیه السلام) وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ یعنی علیا و علی هو الدین و قوله وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ قال: السماء رسول الله(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) ذات الحبک و قوله إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ یعنی مختلف فی علی یعنی اختلفت هذه الأمة فی ولایته فمن استقام علی ولایة علی(علیه السلام) دخل الجنة و من خالف ولایة علی دخل النار و قوله یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ فإنه یعنی علیا(علیه السلام) من أفک عن ولایته أفک عن الجنة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 329]

«قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ سَاهُونَ * یَسْأَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ * یَوْمَ هُمْ عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ * ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ هَذَا الَّذِی کُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«خَرّاصون» کسانی هستند که بدون علم و یقین رأی و نظر می دهند، و «فِی غَمْرَةٍ سَاهُونَ» یعنی آنان در گم راهی و سهو از یاد خدا هستند، و می گویند: «أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ» یعنی کی روز حساب می رسد؟ و خداوند در پاسخ آن ها می فرماید: «یَوْمَ هُمْ عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ» یعنی روزی که آنان در آتش عذاب می شوند، و به آنان گفته می شود: «ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ هَذَا الَّذِی کُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ» یعنی بچشید عذابی را که بر آن عجله و شتاب می کردید.(2)

ص: 212


1- 338.. سوره ی ذاریات، آیات 14-10.
2- 339.. و فیه: و قال علی بن إبراهیم فی قوله: قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ الذین یخرصون الدین بآرائهم من غیر علم و لا یقین الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ ساهُونَ أی فی ضلال، و الساهی الذی لا یذکر الله و قوله یَسْئَلُونَ یا محمّد أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ أی متی تکون المجازاة قال الله یَوْمَ هُمْ عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ أی یعذبون ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ أی عذابکم هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 329]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ» می فرماید:

آنان را مانند طلا در آتش می شکنند و ذوب می کنند، تا به حقیقت خود بازگردند [و از چیزهایی که به آن ها آمیخته است جدا شوند.](1) «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ * آخِذِینَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُحْسِنِینَ * کَانُوا قَلِیلًا مِّنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ * وَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»(2) محمّد بن مسلم گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

بنده در شب سه مرتبه بیدار می شود، و اگر برای عبادت برنخیزد، شیطان می آید و در گوش او بول می کند.

سپس گوید:

و از آن حضرت از تفسیر «کَانُوا قَلِیلًا مِّنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ» سؤال نمودم، و آن بزرگوار فرمود: آنان کمتر اتفاق می افتد که شبی را برای تهجّد و عبادت شبانه قیام نکنند.(3)

ص: 213


1- 340.. البرهان: سعد بن عبد الله: عن أبی عبد الله أحمد بن محمّد السیاری، عن أحمد بن عبد الله بن قبیصة المهلبی، عن أبیه، عن بعض رجاله، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، فی باب الکرات، فی قول الله؟عز؟: عَلَی النَّارِ یُفْتَنُونَ، قال: «یکسرون فی الکرة کما یکسر الذهب، حتی یرجع کل شی ء إلی شبهه»، یعنی إلی حقیقته. [تفسیر برهان، ج 5، ص 159، ح 1]
2- 341.. سوره ی ذاریات، آیات 19-15.
3- 342.. الکافی: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ الْعَبْدَ یُوقَظُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنَ اللَّیْلِ فَإِنْ لَمْ یَقُمْ أَتَاهُ الشَّیْطَانُ فَبَالَ فِی أُذُنِهِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ قَالَ کَانُوا أَقَلَّ اللَّیَالِی تَفُوتُهُمْ لَا یَقُومُونَ فِیهَا. [کافی، ج 3، ص 446، ح 18]

ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «کَانُوا قَلِیلًا مِّنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ» فرمود:

آنان شب ها می خوابیدند و لکن هر وقت در بین شب به طرف راست و چپ می گردیدند می گفتند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ.»(1) معاویة بن عمّار گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» نماز وتر است که در آخر شب خوانده می شود و هفتاد مرتبه در آن استغفار باید نمود.(2) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «لِّلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» فرمود:

محروم کسی است که اهل حرفه و تلاش و تجارت است و لکن چیزی به دست نمی آورد [که تأمین معاش او باشد.](3) و در روایت دیگری از امام باقر و امام صادق؟سهما؟ نقل شده که فرموده اند:

محروم کسی است که عقل او سالم است و اهل حرفه و تلاش می باشد و لکن تأمین معاش او نمی شود.(4)

ص: 214


1- 343.. التهذیب: عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ قَالَ کَانَ الْقَوْمُ یَنَامُونَ وَ لَکِنْ کُلَّمَا انْقَلَبَ أَحَدُهُمْ قَالَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ. [تهذیب، ج 2، ص 335، ح 240]
2- 344.. و فیه: مَا رَوَاهُ الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ فِی الْوَتْرِ فِی آخِرِ اللَّیْلِ سَبْعِینَ مَرَّةً. [تهذیب، ج 2، ص 130، ح 266]
3- 345.. الکافی: وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ؟عز؟ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ قَالَ الْمَحْرُومُ الْمُحَارَفُ الَّذِی قَدْ حُرِمَ کَدَّ یَدِهِ فِی الشِّرَاءِ وَ الْبَیْعِ. [کافی، ج 3، ص 500، ح 12]
4- 346.. و فیه: وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُمَا قَالا الْمَحْرُومُ الرَّجُلُ الَّذِی لَیْسَ بِعَقْلِهِ بَأْسٌ وَ لَمْ یُبْسَطْ لَهُ فِی الرِّزْقِ وَ هُوَ مُحَارَفٌ. [همان]

«وَ فِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ * وَ فِی أَنفُسِکُمْ أَ فَلَا تُبْصِرُونَ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«وَ فِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ» یعنی، در هر چیزی که خداوند روی زمین آفریده است نشانه های قدرت و حکمت و علم و تدبیر الهی وجود دارد، چنان که شاعر می گوید: … امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«وَ فِی أَنفُسِکُمْ أَ فَلَا تُبْصِرُونَ» یعنی از نشانه های خداشناسی این است که خداوند تو را شنوا و بینا آفرید، گاهی در نعمت و شادی هستی، [و گاهی گرفتار] و گاهی گرسنه ای، و گاهی سیر هستی، و همه این حالات آیات و نشانه های قدرت الهی است.(2) در کتاب کافی حدیث مفصّلی از حضرت رضا(علیه السلام) نقل شده که مرد زندیق و منکر خدایی به آن حضرت گفت: «خداوند از چه زمانی بوده است؟» امام(علیه السلام) فرمود:

من چون به وجود خود می نگرم و نمی توانم در آن کم و زیادی نسبت به طول و عرض بدن خود انجام بدهم، و از مکاره و رخدادهای ناگوار جلوگیری کنم، و منافع را به سوی خود جلب نمایم، می دانم که این بدن و این بنیان را بانی و خالقی است، و به وجود او اقرار می نمایم، اضافه بر آنچه در عالم چیزهایی

ص: 215


1- 347.. سوره ی ذاریات، آیات 20 و 21.
2- 348.. فی تفسیر علی بن إبراهیم و قوله: وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ قال: فی کل شی ء خلقه الله؟عز؟ آیة، قال الشاعر: و فی کل شی ء له آیة تدل علی انه واحد و قوله: و فی أنفسکم أ فلا تبصرون قال: خلقک سمیعا بصیرا تغضب مرة و ترضی مرة، و تجوع مرة و تشبع مرة، و ذلک کله من آیات الله. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 123، ح 21]

مانند جریان و حرکت شب و روز را مشاهده می کنم که دلیل قدرت الهی می باشد، مانند حرکت ابرها و بادها و جریان خورشید و ماه و ستارگان و آیات عجیب و روشن دیگری که مشاهده می نمایم، و از این نشانه ها به یقین می رسم که برای این عالم و این بنیان مقدِّر و ایجادکننده ای است.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید: شخصی به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: از چه راهی پروردگار خود را شناختی؟ فرمود:

از این که عزم و تصمیم من شکسته شد، و کوشش های من، بسا بی نتیجه ماند، از این رو دانستم که مدبّر امور من دیگری است.(2) «وَ فِی السَّمَاء رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ * فَوَرَبِّ السَّمَاء وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ»(3) مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

«وَ فِی السَّمَاء رِزْقُکُمْ…» یعنی باران از آسمان می بارد، و روزی و اقوات عالم

ص: 216


1- 349.. فی أصول الکافی باسناده الی ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) حدیث طویل و فی آخره قال الرجل و کان زندیقا: فأخبرنی متی کان؟ قال ابو الحسن(علیه السلام) انی لما نظرت الی جسدی و لم یمکننی فیه زیادة و لا نقصان فی العرض و الطول و دفع المکاره عنه و جر المنفعة الیه، علمت ان لهذا البنیان بانیا فأقررت به مع ما أری من دوران الفلک بقدرته و إنشاء السحاب و تصریف الریاح و مجری الشمس و القمر و النجوم و غیر ذلک من الآیات العجیبات البینات، علمت ان لهذا مقدرا و منشئا. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 123، ح 22]
2- 350.. فی کتاب الخصال عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعت أبی یحدث عن أبیه(علیه السلام) ان رجلا قام الی أمیر المؤمنین(علیه السلام) فقال: یا أمیر المؤمنین بما عرفت ربک؟ قال: بفسخ العزم و نقض الهم، لما أن هممت فحال بینی و بین همی و عزمت فخالف القضاء عزمی علمت ان المدبر غیری. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 124، ح 23]
3- 351.. سوره ی ذاریات، آیات 22 و 23.

از زمین می روید، و در تفسیر «وَ مَا تُوعَدُونَ» گوید: مقصود اخبار قیامت و رجعت و اخبار دیگری است که از آسمان نازل می شود، و سپس خداوند به ذات مقدّس خود سوگند یاد نموده که آنچه به شما وعده داده حق است، و به شما خواهد رسید.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«هنگامی که یکی از شما از نماز خود فارغ می شود باید دست های خویش را به طرف آسمان بالا کند، و در دعا و درخواست از خداوند بکوشد» پس ابن سبا، به آن حضرت گفت: یا امیرالمؤمنین! مگر خداوند در هر مکانی موجود نیست؟ فرمود:

آری. ابن سبا گفت: پس نیازی به بالا بردن دست ها به طرف آسمان نیست.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

مگر قرآن نخوانده ای که می فرماید: «وَ فِی السَّمَاء رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ» و رزق را باید از محل و موضع آن طلب نمود و خداوند محل رزق را در آسمان به مردم وعده داده است.(2)

ص: 217


1- 352.. القمّی: و قوله وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ قال المطر ینزل من السماء فیخرج به أقوات العالم من الأرض، وَ ما تُوعَدُونَ من أخبار الرجعة و القیامة و الأخبار التی فی السماء، ثم أقسم؟عز؟ بنفسه فقال: فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ یعنی ما وعدتکم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 330]
2- 353.. التهذیب: أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ إِذَا فَرَغَ أَحَدُکُمْ مِنَ الصَّلَاةِ فَلْیَرْفَعْ یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ لْیَنْصَبْ فِی الدُّعَاءِ فَقَالَ ابْنُ سَبَإٍ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ لَیْسَ اللَّهُ فِی کُلِّ مَکَانٍ فَقَالَ بَلَی قَالَ فَلِمَ یَرْفَعُ یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ فِی الْقُرْآنِ وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ فَمِنْ أَیْنَ یُطْلَبُ الرِّزْقُ إِلَّا مِنْ مَوْضِعِهِ وَ مَوْضِعُ الرِّزْقِ وَ مَا وَعَدَ اللَّهُ السَّمَاءُ. [تهذیب، ج 2، ص 322، ح 171]

اسحاق بن عبدالله از امام سجّاد(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در تفسیر «فَوَرَبِّ السَّمَاء وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ» فرمود:

مقصود از حقّ، قیام حضرت قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و خداوند درباره ی او می فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا.»(1)و(2)

سوره ی ذاریات، آیات 24 تا 48

متن:

هَلْ أَتاکَ حَدیثُ ضَیْفِ إِبْراهیمَ الْمُکْرَمینَ 24 إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ 25 فَراغَ إِلی أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمینٍ 26 فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ 27 فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلیمٍ 28 فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فی صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقیمٌ 29 قالُوا کَذلِکَ قالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکیمُ الْعَلیمُ 30 قالَ فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ 31 قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمٍ مُجْرِمینَ 32 لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ

ص: 218


1- 354.. سوره ی نور، آیه ی 55.
2- 355.. تأویل الآیات: قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا علی بن عبد الله عن إبراهیم بن محمّد الثقفی عن الحسن بن الحسین عن سفیان بن إبراهیم عن عمرو بن هاشم عن إسحاق بن عبد الله عن علی بن الحسین(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ قال قوله إِنَّهُ لَحَقٌّ هو قیام القائم و فیه نزلت وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً. [تأویل الآیات، ص 596]

طینٍ 33 مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفینَ 34 فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فیها مِنَ الْمُؤْمِنینَ 35 فَما وَجَدْنا فیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمینَ 36 وَ تَرَکْنا فیها آیَةً لِلَّذینَ یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلیمَ 37 وَ فی مُوسی إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلی فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبینٍ 38 فَتَوَلَّی بِرُکْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ 39 فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ وَ هُوَ مُلیمٌ 40 وَ فی عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقیمَ 41 ما تَذَرُ مِنْ شَیْ ءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلاَّ جَعَلَتْهُ کَالرَّمیمِ 42 وَ فی ثَمُودَ إِذْ قیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّی حینٍ 43 فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ 44 فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِیامٍ وَ ما کانُوا مُنْتَصِرینَ 45 وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ 46 وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ 47 وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ 48 ¬Kj

لغات:

«فَرَاغَ إِلَی أَهْلِهِ» رَوْغ به معنای ذهاب و رفتن به دنبال چیزی در پنهانی است، و «صَرَّة» فریاد با صدای بلند است، و «صَکّ» ضرب با اعتماد شدید است، مانند این که از تعجّب یا ناراحتی به صورت و یا بر زانوها بزند، و «عقیم» به معنای عاقر و نازاست، و اصل عَقْم به معنای شدّت است، و «معاقم فرس» مفاصل او را گویند، و «ریح عقیم» باد بدون باران است، و «مُلک عقیم» به این خاطر گفته می شود که پدر فرزند خود را برای از دست ندادن مُلک می کشد و مُلک را از دست نمی دهد، و «خَطْب» امر بزرگ را گویند، از این رو به کلام بلیغ نیز خطبه گفته می شود، و خطاب، اجلّ از ابلاغ است، و «رُکن» جانبی است که انسان بر آن تکیه می کند، و «مُلیم» چیزی است که انسان بر آن ملامت می شود، و «مَلوم» چیزی است که به خاطر آن ملامت می شود، و در مَثَل آمده: «رُبَ لائمٍ مُلِیْم، وَ رُبَ ملوم لا ذنب له» و «عُتُوّ و جَبر و تَکَبُّر» به یک معناست، و «راح الرجل إلی منزله» یعنی رجع إلی

ص: 219

منزله کالریح، و «رمیم» یعنی سحیق و پوسیده، و بالی و پوسیده ی از استخوان را رمیم گویند، و «بأیدٍ» یعنی بقوّةٍ، و «مُؤَیَّد» امر عظیم را گویند، و «إیساع» به معنای اکْثار است، و «ماهِد» و مَهْد محلی است که برای چیزی مهیّا می شود، و «تواصی» وصیّت قوم به یکدیگر است، و «ذَنوب» دلو ممتلی و پر را گویند.

ترجمه

آیا خبر مهمانهای بزرگوار ابراهیم به تو رسیده است؟ (24) در آن زمان که بر او وارد شدند و گفتند: «سلام بر تو!» او گفت: «سلام بر شما که جمعیّتی ناشناخته اید!» (25) سپس پنهانی به سوی خانواده خود رفت و گوساله فربه (و بریان شده ای را برای آنها) آورد، (26) و نزدیک آنها گذارد، (ولی با تعجّب دید دست بسوی غذا نمی برند) گفت: «آیا شما غذا نمی خورید؟!» (27) و از آنها احساس وحشت کرد، گفتند: «نترس (ما رسولان و فرشتگان پروردگار توایم)!» و او را بشارت به تولّد پسری دانا دادند. (28) در این هنگام همسرش جلو آمد در حالی که (از خوشحالی و تعجّب) فریاد می کشید به صورت خود زد و گفت: «(آیا پسری خواهم آورد در حالی که) پیر زنی نازا هستم؟!» (29) گفتند: «پروردگارت چنین گفته است، و او حکیم و داناست!» (30) (ابراهیم) گفت: «مأموریت شما چیست ای فرستادگان (خدا)؟» (31) گفتند: «ما به سوی قوم مجرمی فرستاده شده ایم… (32) تا بارانی از «سنگ -- گِل» بر آنها بفرستیم (33) سنگهایی که از ناحیه پروردگارت برای اسرافکاران نشان گذاشته شده است!» (34) ما مؤمنانی را که در آن شهرها (ی قوم لوط) زندگی می کردند (قبل از نزول عذاب) خارج کردیم، (35) ولی جز یک خانواده باایمان در تمام آنها نیافتیم! (36) و در آن (شهرهای بلا دیده) نشانه ای روشن برای کسانی که از عذاب دردناک می ترسند به جای گذاردیم. (37) و در (زندگی) موسی نیز (نشانه

ص: 220

و درس عبرتی بود) هنگامی که او را با دلیلی آشکار به سوی فرعون فرستادیم (38) امّا او با تمام وجودش از وی روی برتافت و گفت: «این مرد یا ساحر است یا دیوانه!» (39) از این رو ما او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم در حالی که در خور سرزنش بود! (40) و (همچنین) در سرگذشت «عاد» (آیتی است) در آن هنگام که تندبادی بی باران بر آنها فرستادیم، (41) که بر هیچ چیز نمی گذشت مگر اینکه آن را همچون استخوانهای پوسیده می ساخت. (42) و نیز در سرگذشت قوم «ثمود» عبرتی است در آن هنگام که به آنان گفته شد: «مدّتی کوتاه بهره مند باشید (و سپس منتظر عذاب)!» (43) آنها از فرمان پروردگارشان سرباز زدند، و صاعقه آنان را فراگرفت در حالی که (خیره خیره) نگاه می کردند (بی آنکه قدرت دفاع داشته باشند)! (44) چنان بر زمین افتادند که توان برخاستن نداشتند و نتوانستند از کسی یاری طلبند! (45) همچنین قوم نوح را پیش از آنها هلاک کردیم، چرا که قوم فاسقی بودند! (46) و ما آسمان را با قدرت بنا کردیم، و همواره آن را وسعت می بخشیم! (47) و زمین را گستردیم، و چه خوب گستراننده ای هستیم! (48)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام)

«هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ * إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنکَرُونَ * فَرَاغَ إِلَی أَهْلِهِ فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِینٍ …»(1) ابوبصیر گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره از بخل به خدا پناه می برده است؟ فرمود:

آری. و خداوند می فرماید: «وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(2)، سپس فرمود: من تو را به عاقبت بخل خبر می دهم، همانا قوم لوط اهل

ص: 221


1- 356.. سوره ی ذاریات، آیات 30-24.
2- 357.. سوره ی حشر، آیه ی 9.

قریه ای بودند که همه آنان از اطعام کردن دیگران خودداری می کردند، و بخل سبب دردی شد در آنان، که دارویی برای آن نبود، چرا که گرفتار بیماری اُبنه شدند، گفتم: علّت آن چه بود؟ فرمود: قریه آنان در مسیر راه شام و مصر بود، و مسافرها بر آنان وارد می شدند و قوم لوط از آنان پذیرایی می کردند، و چون میهمانان فراوان شدند بر آنان سخت شد و از میهمان نوازی صرف نظر کردند، و بخل آنان را واداشت تا با میهمانان خود لواط کردند، بدون آن که شهوت این کار را داشته باشند، و تنها به خاطر این که میهمان سراغ آنان نیاید چنین می کردند، پس این خبر شایع شد، و کسی به میهمانی آنان نیامد، و بخل سبب شد که آنان مبتلای به لواط شوند، تا جایی که آنان مردم بلاد دیگر را دعوت می کردند تا با آنان لواط کنند، و اجرتی به آنان بدهند.

سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود:

دردی بدتر و زیانبارتر و زشت تر و بدعاقبت تر از بخل، نزد خداوند نیست….(1)

ص: 222


1- 358.. فی علل الشرایع: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَتَعَوَّذُ مِنَ الْبُخْلِ فَقَالَ نَعَمْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فِی کُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ وَ نَحْنُ نَتَعَوَّذُ بِاللَّهِ مِنَ الْبُخْلِ یَقُولُ اللَّهُ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ سَأُخْبِرُکَ عَنْ عَاقِبَةِ الْبُخْلِ إِنَّ قَوْمَ لُوطٍ کَانُوا أَهْلَ قَرْیَةٍ أَشِحَّاءَ عَلَی الطَّعَامِ فَأَعْقَبَهُمُ الْبُخْلُ دَاءً لَا دَوَاءَ لَهُ فِی فُرُوجِهِمْ فَقُلْتُ وَ مَا أَعْقَبَهُمْ فَقَالَ إِنَّ قَرْیَةَ قَوْمِ لُوطٍ کَانَتْ عَلَی طَرِیقِ السَّیَّارَةِ إِلَی الشَّامِ وَ مِصْرَ فَکَانَتِ السَّیَّارَةُ تَنْزِلُ بِهِمْ فَیُضِیفُونَهُمْ فَلَمَّا کَثُرَ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ ضَاقُوا بِذَلِکَ ذَرْعاً بُخْلًا وَ لُؤْماً فَدَعَاهُمُ الْبُخْلُ إِلَی أَنْ کَانُوا إِذَا نَزَلَ بِهِمُ الضَّیْفُ فَضَحُوهُ مِنْ غَیْرِ شَهْوَةٍ بِهِمْ إِلَی ذَلِکَ وَ إِنَّمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ ذَلِکَ بِالضَّیْفِ حَتَّی یَنْکُلَ النَّازِلُ عَنْهُمْ فَشَاعَ أَمْرُهُمْ فِی الْقَرْیَةِ وَ حَذِرَهُمُ النَّازِلَةُ فَأَوْرَثَهُمُ الْبُخْلُ بَلَاءً لَا یَسْتَطِیعُونَ دَفْعَهُ عَنْ أَنْفُسِهِمْ مِنْ غَیْرِ شَهْوَةٍ لَهُمْ إِلَی ذَلِکَ حَتَّی صَارُوا یَطْلُبُونَهُ مِنَ الرِّجَالِ فِی الْبِلَادِ وَ یُعطُونَهُمْ عَلَیْهِ الْجُعْلَ ثُمَّ قَالَ فَأَیُّ دَاءٍ أَدْأَی مِنَ الْبُخْلِ وَ لَا أَضَرُّ عَاقِبَةً وَ لَا أَفْحَشُ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی. [علل الشرایع، ج 2، ص 548، باب 340، ح 4]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در تفسیر آیات فوق در سوره ی هود گذشت، ملاحظه شود.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند تبارک و تعالی چهار ملک را برای هلاک نمودن قوم لوط فرستاد و آنان: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و کَروبیل (صلوات الله علیهم) بودند، و آنان با اندوه وارد بر ابراهیم(علیه السلام) شدند و بر او سلام کردند، و او آنان را نشناخت، و تنها آنان را با هیئت نیکی دید و گفت: جز من نباید کسی به آنان خدمت کند، و چون ابراهیم(علیه السلام) میهمان سرایی داشت، برای آنان گوساله سمینی را طبخ نمود و نزد آنان گذارد، و چون دید نمی خورند، از آنان هراس پیدا کرد، از این رو جبرئیل(علیه السلام) عمامه از سر خود برداشت، و ابراهیم(علیه السلام) او را شناخت و به او فرمود: تو جبرئیل هستی؟ او گفت: آری، و به همسر ابراهیم ساره بشارت اسحاق را داد و گفت: پس از اسحاق یعقوب خواهد بود. و ساره آن سخنان را گفت و همان گونه که در قرآن آمده آنان به او پاسخ دادند….(1)

ص: 223


1- 359.. فی روضة الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن ابن فضال عن داود بن أبی یزید و هو فرقد عن أبی یزید الحمار عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الله تبارک و تعالی بعث أربعة أملاک فی إهلاک قوم لوط: جبرئیل و میکائیل و إسرافیل و کروبیل صلوات الله علیهم، فمروا بإبراهیم و هم مغتمون، فسلموا علیه فلم یعرفهم، و رای هیئة حسنة، فقال: لا یخدم هؤلاء أحد الا أنا بنفسی و کان صاحب أضیاف، فشوی لهم عجلا سمینا حتی أنضجه ثم قربه إلیهم فلما وضعه بین أیدیهم رأی أیدیهم لا تصل الیه نکرهم و أوجس منهم خیفة فلما رای ذلک جبرئیل حسر العمامة عن وجهه و عن رأسه فعرفه إبراهیم(علیه السلام) فقال: أنت هو؟ فقال: نعم، و مرت امرأته سارة فبشرها بإسحاق و من وراء إسحاق یعقوب، و قالت ما قال الله؟عز؟، فأجابوها بما فی الکتاب العزیز. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 126، ح 38]

مؤلّف گوید:

قصه های قوم موسی و قوم عاد و قوم ثمود و قوم نوح در سوره ی هود و غیره گذشت ملاحظه شود.

«وَ السَّمَاءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ * وَ الْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ»(1) محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ»(2)، سؤال نمودم، و آن حضرت فرمود:

«یَد» در کلام عرب به معنای قوّت و نعمت آمده مانند: «وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ»(3)، یعنی النعمة و «وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ یعنی بِقُوَّةٍ، وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»(4)، یعنی قَوَّاهُمْ، وَ یُقَالُ: لِفُلَانٍ عِنْدِی أَیَادٍ کَثِیرَةٌ أَیْ فَوَاضِلُ وَ إِحْسَانٌ، وَ لَهُ عِنْدِی یَدٌ بَیْضَاءُ، أَیْ نِعْمَةٌ.»(5)

ص: 224


1- 360.. سوره ی ذاریات، آیات 47 و 48.
2- 361.. سوره ی ص، آیه ی 75.
3- 362.. سوره ی ص، آیه ی 17.
4- 363.. سوره ی مجادله، آیه ی 22.
5- 364.. التوحید: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرٌ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَحْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقُلْتُ قَوْلُهُ؟عز؟ -- یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ فَقَالَ الْیَدُ فِی کَلَامِ الْعَرَبِ الْقُوَّةُ وَ النِّعْمَةُ قَالَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ وَ قَالَ وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ أَیْ بِقُوَّةٍ وَ قَالَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ أَیْ قَوَّاهُمْ وَ یُقَالُ لِفُلَانٍ عِنْدِی أَیَادٍ کَثِیرَةٌ أَیْ فَوَاضِلُ وَ إِحْسَانٌ وَ لَهُ عِنْدِی یَدٌ بَیْضَاءُ أَیْ نِعْمَةٌ. [توحید صدوق، ص 153، ح 1]

سوره ی ذاریات، آیات 49 تا 60

متن:

وَ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ 49 فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ مُبینٌ 50 وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ مُبینٌ 51 کَذلِکَ ما أَتَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ 52 أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ 53 فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ 54 وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنینَ 55 وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ 56 ما أُریدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُریدُ أَنْ یُطْعِمُونِ 57 إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ 58 فَإِنَّ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ فَلا یَسْتَعْجِلُونِ 59 فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا مِنْ یَوْمِهِمُ الَّذی یُوعَدُونَ 60 ¬Kj

لغات:

در بخش پیشین لغات این بخش گذشت.

ترجمه:

و از هر چیز دو جفت آفریدیم، شاید متذکّر شوید! (49) پس به سوی خدا بگریزید، که من از سوی او برای شما بیم دهنده ای آشکارم! (50) و با خدا معبود دیگری قرار ندهید، که من برای شما از سوی او بیم دهنده ای آشکارم! (51) این گونه است که هیچ پیامبری قبل از اینها بسوی قومی فرستاده نشد مگر اینکه گفتند: «او ساحر است یا دیوانه!» (52) آیا یکدیگر را به آن سفارش می کردند (که همه چنین تهمتی بزنند)؟! نه، بلکه آنها قومی طغیانگرند. (53) حال که چنین است از آنها

ص: 225

روی بگردان که هرگز در خور ملامت نخواهی بود (54) و پیوسته تذکّر ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود می بخشد. (55) من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)! (56) هرگز از آنها روزی نمی خواهم، و نمی خواهم مرا اطعام کنند! (57) خداوند روزی دهنده و صاحب قوّت و قدرت است! (58) و برای کسانی که ستم کردند، سهم بزرگی از عذاب است همانند سهم یارانشان (از اقوام ستمگر پیشین) بنا بر این عجله نکنند! (59) پس وای بر کسانی که کافر شدند از روزی که به آنها وعده داده می شود! (60)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ مِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ * فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ إِنِّی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ»(1) حضرت رضا(علیه السلام) ضمن خطبه مفصّلی می فرماید:

«بِتَشْعِیرِهِ الْمَشَاعِرَ عُرِفَ أَنْ لَا مَشْعَرَ لَهُ…». یعنی [خداوند برای هر چیزی زوج و جفتی قرار داده، و این دلیل است بر آن که برای او زوج و جفتی نیست] و با قرار دادن مشاعر [برای انسان ها] معلوم می شود که او را نیازی به مشاعر نیست، و با خلقت جواهر [در موجودات] معلوم می شود که او را نیازی به جوهر نیست، و با ایجاد ضدّ، برای موجودات معلوم می شود که او را ضدّی نیست، و با مقارنت و قرین قرار دادن برخی از موجودات با موجود دیگر، معلوم می شود که قرینی برای او نیست، او بین نور و ظلمت، و خشکی و رطوبت و خَشِن و لَیِّن، و سردی و گرمی، ضدّیت قرار داده، و از این که بین متضادها تألیف، و بین متدانی ها تضاد و جدایی قرار داده، روشن می شود که تفریق، مفرّق می خواهد، و تألیف، مؤلّف می خواهد، از این رو می فرماید:

ص: 226


1- 365.. سوره ی ذاریات، آیات 49 و 50.

«وَ مِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» سپس فرمود: و بین قبل و بعد فرق گذارده، تا معلوم شود که برای او قبل و بعدی نیست، و با غرائزی که در موجودات خلق نموده دانسته می شود که او را نیازی به غرائز نیست، و از توقیتی که برای مخلوق خود قرار داده معلوم می شود که او نیاز به وقت و زمان ندارد، و از این که برخی از مخلوقات خود را محجوب از برخی دیگر نموده، معلوم می شود که حجابی بین او و مخلوق او نیست.(1)

ص: 227


1- 366.. التوحید: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو الْکَاتِبُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ الْقُلْزُمِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی زِیَادٍ الْجُدِّیِّ صَاحِبِ الصَّلَاةِ بِجُدَّةَ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) یَتَکَلَّمُ بِهَذَا الْکَلَامِ عِنْدَ الْمَأْمُونِ فِی التَّوْحِیدِ -- قَالَ ابْنُ أَبِی زِیَادٍ وَ رَوَاهُ لِی أَیْضاً أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیُّ مَوْلًی لَهُمْ وَ خَالًا لِبَعْضِهِمْ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ أَیُّوبَ الْعَلَوِیِّ -- أَنَّ الْمَأْمُونَ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَسْتَعْمِلَ الرِّضَا(علیه السلام) عَلَی هَذَا الْأَمْرِ جَمَعَ بَنِی هَاشِمٍ فَقَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَسْتَعْمِلَ الرِّضَا عَلَی هَذَا الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِی فَحَسَدَهُ بَنُو هَاشِمٍ وَ قَالُوا أَ تُوَلِّی رَجُلًا جَاهِلًا لَیْسَ لَهُ بَصَرٌ بِتَدْبِیرِ الْخِلَافَةِ فَابْعَثْ إِلَیْهِ رَجُلًا یَأْتِنَا فَتَرَی مِنْ جَهْلِهِ مَا یُسْتَدَلُّ بِهِ عَلَیْهِ فَبَعَثَ إِلَیْهِ فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ بَنُو هَاشِمٍ یَا أَبَا الْحَسَنِ اصْعَدِ الْمِنْبَرَ وَ انْصِبْ لَنَا عَلَماً نَعْبُدُ اللَّهَ عَلَیْهِ فَصَعِدَ(علیه السلام) الْمِنْبَرَ فَقَعَدَ مَلِیّاً لَا یَتَکَلَّمُ مُطْرِقاً ثُمَّ انْتَفَضَ انْتِفَاضَةً وَ اسْتَوَی قَائِماً وَ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی نَبِیِّهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ ثُمَّ قَالَ: «أَوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتُهُ وَ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِیدُهُ وَ نِظَامُ تَوْحِیدِ اللَّهِ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ کُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ وَ شَهَادَةِ کُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَیْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ وَ شَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ وَ شَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحَدَثِ وَ شَهَادَةِ الْحَدَثِ بِالامْتِنَاعِ مِنَ الْأَزَلِ الْمُمْتَنِعِ مِنَ الْحَدَثِ فَلَیْسَ اللَّهَ عَرَفَ مَنْ عَرَفَ بِالتَّشْبِیهِ ذَاتَهُ وَ لَا إِیَّاهُ وَحَّدَ مَنِ اکْتَنَهَهُ وَ لَا حَقِیقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ وَ لَا بِهِ صَدَّقَ مَنْ نَهَّاهُ وَ لَا صَمَدَ صَمْدَهُ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ لَا إِیَّاهُ عَنَی مَنْ شَبَّهَهُ وَ لَا لَهُ تَذَلَّلَ مَنْ بَعَّضَهُ وَ لَا إِیَّاهُ أَرَادَ مَنْ تَوَهَّمَهُ کُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ وَ کُلُّ قَائِمٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُولٌ -- بِصُنْعِ اللَّهِ یُسْتَدَلُّ عَلَیْهِ وَ بِالْعُقُولِ یُعْتَقَدُ مَعْرِفَتُهُ وَ بِالْفِطْرَةِ تَثْبُتُ حُجَّتُهُ خَلْقُ اللَّهِ الْخَلْقَ حِجَابٌ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ وَ مُبَایَنَتُهُ إِیَّاهُمْ مُفَارَقَتُهُ إِنِّیَّتَهُمْ وَ ابْتِدَاؤُهُ إِیَّاهُمْ دَلِیلُهُمْ عَلَی أَنْ لَا ابْتِدَاءَ لَهُ لِعَجْزِ کُلِّ مُبْتَدَأٍ عَنِ ابْتِدَاءِ غَیْرِهِ وَ أَدْوُهُ إِیَّاهُمْ دَلِیلٌ عَلَی أَنْ لَا أَدَاةَ فِیهِ لِشَهَادَةِ الْأَدَوَاتِ بِفَاقَةِ الْمُتَأَدِّینَ. وَ أَسْمَاؤُهُ تَعْبِیرٌ وَ أَفْعَالُهُ تَفْهِیمٌ وَ ذَاتُهُ حَقِیقَةٌ وَ کُنْهُهُ تَفْرِیقٌ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ وَ غُبُورُهُ تَحْدِیدٌ لِمَا سِوَاهُ فَقَدْ جَهِلَ اللَّهَ مَنِ اسْتَوْصَفَهُ وَ قَدْ تَعَدَّاهُ مَنِ اشْتَمَلَهُ وَ قَدْ أَخْطَأَهُ مَنِ اکْتَنَهَهُ وَ مَنْ قَالَ کَیْفَ فَقَدْ شَبَّهَهُ وَ مَنْ قَالَ لِمَ فَقَدْ عَلَّلَهُ وَ مَنْ قَالَ مَتَی فَقَدْ وَقَّتَهُ -- وَ مَنْ قَالَ فِیمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ إِلَامَ فَقَدْ نَهَّاهُ وَ مَنْ قَالَ حَتَّامَ فَقَدْ غَیَّاهُ وَ مَنْ غَیَّاهُ فَقَدْ غَایَاهُ وَ مَنْ غَایَاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ وَصَفَهُ وَ مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ أَلْحَدَ فِیهِ لَا یَتَغَیَّرُ اللَّهُ بِانْغِیَارِ الْمَخْلُوقِ کَمَا لَا یَتَحَدَّدُ بِتَحْدِیدِ الْمَحْدُودِ أَحَدٌ لَا بِتَأْوِیلِ عَدَدٍ ظَاهِرٌ لَا بِتَأْوِیلِ الْمُبَاشَرَةِ مُتَجَلٍّ لَا بِاسْتِهْلَالِ رُؤْیَةٍ بَاطِنٌ لَا بِمُزَایَلَةٍ مُبَایِنٌ لَا بِمَسَافَةٍ قَرِیبٌ لَا بِمُدَانَاةٍ لَطِیفٌ لَا بِتَجَسُّمٍ مَوْجُودٌ لَا بَعْدَ عَدَمٍ فَاعِلٌ لَا بِاضْطِرَارٍ مُقَدِّرٌ لَا بِحَوْلِ فِکْرَةٍ مُدَبِّرٌ لَا بِحَرَکَةٍ مُرِیدٌ لَا بِهَمَامَةٍ شَاءٍ لَا بِهِمَّةٍ مُدْرِکٌ لَا بِمِجَسَّةٍ سَمِیعٌ لَا بِآلَةٍ بَصِیرٌ لَا بِأَدَاةٍ لَا تَصْحَبُهُ الْأَوْقَاتُ وَ لَا تَضَمَّنُهُ الْأَمَاکِنُ وَ لَا تَأْخُذُهُ السِّنَاتُ وَ لَا تَحُدُّهُ الصِّفَاتُ وَ لَا تُقَیِّدُهُ الْأَدَوَاتُ سَبَقَ الْأَوْقَاتَ کَوْنُهُ وَ الْعَدَمَ وُجُودُهُ وَ الِابْتِدَاءَ أَزَلُهُ بِتَشْعِیرِهِ الْمَشَاعِرَ عُرِفَ أَنْ لَا مَشْعَرَ لَهُ وَ بِتَجْهِیرِهِ الْجَوَاهِرَ عُرِفَ أَنْ لَا جَوْهَرَ لَهُ وَ بِمُضَادَّتِهِ بَیْنَ الْأَشْیَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَیْنَ الْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِینَ لَهُ ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ الْجَلَایَةَ بِالْبُهَمِ وَ الْجَسْوَ بِالْبَلَلِ وَ الصَّرْدَ بِالْحَرُورِ مُؤَلِّفٌ بَیْنَ مُتَعَادِیَاتِهَا مُفَرِّقٌ بَیْنَ مُتَدَانِیَاتِهَا دَالَّةً بِتَفْرِیقِهَا عَلَی مُفَرِّقِهَا وَ بِتَأْلِیفِهَا عَلَی مُؤَلِّفِهَا ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- وَ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ -- لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ. فَفَرَّقَ بِهَا بَیْنَ قَبْلٍ وَ بَعْدٍ -- لِیُعْلَمَ أَنْ لَا قَبْلَ لَهُ وَ لَا بَعْدَ شَاهِدَةً بِغَرَائِزِهَا أَنْ لَا غَرِیزَةَ لِمُغَرِّزِهَا دَالَّةً بِتَفَاوُتِهَا أَنْ لَا تَفَاوُتَ لِمُفَاوِتِهَا مُخْبِرَةً بِتَوْقِیتِهَا أَنْ لَا وَقْتَ لِمُوَقِّتِهَا حَجَبَ بَعْضَهَا عَنْ بَعْضٍ لِیُعْلَمَ أَنْ لَا حِجَابَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا غَیْرُهَا لَهُ مَعْنَی الرُّبُوبِیَّةِ إِذْ لَا مَرْبُوبَ وَ حَقِیقَةُ الْإِلَهِیَّةِ إِذْ لَا مَأْلُوهَ وَ مَعْنَی الْعَالِمِ وَ لَا مَعْلُومَ وَ مَعْنَی الْخَالِقِ وَ لَا مَخْلُوقَ وَ تَأْوِیلُ السَّمْعِ وَ لَا مَسْمُوعَ لَیْسَ مُنْذُ خَلَقَ اسْتَحَقَّ مَعْنَی الْخَالِقِ وَ لَا بِإِحْدَاثِهِ الْبَرَایَا اسْتَفَادَ مَعْنَی الْبَارِئِیَّةِ کَیْفَ وَ لَا تُغَیِّبُهُ مُذْ وَ لَا تُدْنِیهِ قَدْ وَ لَا تَحْجُبُهُ لَعَلَّ وَ لَا تُوَقِّتُهُ مَتَی وَ لَا تَشْمَلُهُ حِینٌ وَ لَا تُقَارِنُهُ مَعَ إِنَّمَا تَحُدُّ الْأَدَوَاتُ أَنْفُسَهَا وَ تُشِیرُ الْآلَةُ إِلَی نَظَائِرِهَا وَ فِی الْأَشْیَاءِ یُوجَدُ فِعَالُهَا مَنَعَتْهَا مُنْذُ الْقِدْمَةَ وَ حَمَتْهَا قَدِ الْأَزَلِیَّةَ وَ جَنَّبَتْهَا لَوْ لَا التَّکْمِلَةَ افْتَرَقَتْ فَدَلَّتْ عَلَی مُفَرِّقِهَا وَ تَبَایَنَتْ فَأَعْرَبَتْ عَنْ مُبَایِنِهَا لَمَّا تَجَلَّی صَانِعُهَا لِلْعُقُولِ -- وَ بِهَا احْتَجَبَ عَنِ الرُّؤْیَةِ وَ إِلَیْهَا تَحَاکَمَ الْأَوْهَامُ وَ فِیهَا أُثْبِتَ غَیْرُهُ وَ مِنْهَا أُنِیطَ الدَّلِیلُ وَ بِهَا عَرَّفَهَا الْإِقْرَارُ وَ بِالْعُقُولِ یُعْتَقَدُ التَّصْدِیقُ بِاللَّهِ وَ بِالْإِقْرَارِ یَکْمُلُ الْإِیمَانُ بِهِ وَ لَا دِیَانَةَ إِلَّا بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَ لَا مَعْرِفَةَ إِلَّا بِالْإِخْلَاصِ وَ لَا إِخْلَاصَ مَعَ التَّشْبِیهِ وَ لَا نَفْیَ مَعَ إِثْبَاتِ الصِّفَاتِ لِلتَّشْبِیهِ. فَکُلُّ مَا فِی الْخَلْقِ لَا یُوجَدُ فِی خَالِقِهِ وَ کُلُّ مَا یُمْکِنُ فِیهِ یَمْتَنِعُ مِنْ صَانِعِهِ لَا تَجْرِی عَلَیْهِ الْحَرَکَةُ وَ السُّکُونُ وَ کَیْفَ یَجْرِی عَلَیْهِ مَا هُوَ أَجْرَاهُ أَوْ یَعُودُ إِلَیْهِ مَا هُوَ ابْتَدَأَهُ إِذاً لَتَفَاوَتَتْ ذَاتُهُ وَ لَتَجَزَّأَ کُنْهُهُ وَ لَامْتَنَعَ مِنَ الْأَزَلِ مَعْنَاهُ وَ لَمَا کَانَ لِلْبَارِئِ مَعْنًی غَیْرُ الْمَبْرُوءِ وَ لَوْ حُدَّ لَهُ وَرَاءٌ إِذاً حُدَّ لَهُ أَمَامٌ وَ لَوِ الْتُمِسَ لَهُ التَّمَامُ إِذاً لَزِمَهُ النُّقْصَانُ کَیْفَ یَسْتَحِقُّ الْأَزَلَ مَنْ لَا یَمْتَنِعُ مِنَ الْحَدَثِ وَ کَیْفَ یُنْشِئُ الْأَشْیَاءَ مَنْ لَا یَمْتَنِعُ مِنَ الإِنْشَاءِ إِذاً لَقَامَتْ فِیهِ آیَةُ الْمَصْنُوعِ وَ لَتَحَوَّلَ دَلِیلًا بَعْدَ مَا کَانَ مَدْلُولًا عَلَیْهِ لَیْسَ فِی مُحَالِ الْقَوْلِ حُجَّةٌ وَ لَا فِی الْمَسْأَلَةِ عَنْهُ جَوَابٌ وَ لَا فِی مَعْنَاهُ لَهُ تَعْظِیمٌ وَ لَا فِی إِبَانَتِهِ عَنِ الْخَلْقِ ضَیْمٌ إِلَّا بِامْتِنَاعِ الْأَزَلِیِّ أَنْ یُثَنَّی وَ مَا لَا بَدْأَ لَهُ أَنْ یُبْدَأَ -- لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ کَذَبَ الْعَادِلُونَ بِاللَّهِ وَ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِیداً وَ خَسِرُوا خُسْراناً مُبِیناً وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.» [توحید صدوق، ص 34، ح 2]

ص: 228

زید بن علیّ بن الحسین؟سهما؟ گوید:

به پدرم علیّ بن الحسین؟سهما؟ گفتم: آیا این گونه نیست که خداوند نیاز به مکان ندارد؟ فرمود: آری او منزّه از آن است. گفتم: پس چگونه موسی(علیه السلام) به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: «ارْجِعْ إِلَی رَبِّکَ» فرمود: معنای آن مانند سخن ابراهیم(علیه السلام) است که گفت: «إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی سَیَهْدِینِ» و مانند سخن موسی(علیه السلام) است که گفت: «وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَی» و خداوند نیز می فرماید: «فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ» و مقصود او رفتن به حجّ است، یعنی «حُجُّوا إِلَی بَیْتِ اللَّهِ». سپس فرمود: فرزندم بدان که کعبه بیت الله است و کسی

ص: 229

که به طرف بیت خدا برود به طرف خدا رفته است، چنان که مساجد نیز خانه های خداست، و کسی که به طرف آن ها برود به طرف خدا رفته، و قصد او را نموده است….(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

«فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ -- یعنی، حُجُّوا إِلَی اللَّهِ؟عز؟.»(2)

ص: 230


1- 367.. فیمن لا یحضره الفقیه و روی عن زید بن علی بن الحسین(علیه السلام) انه قال: سئلت ابی سعید العابدین(علیه السلام) فقلت له: یا أبت أ لیس الله جل ذکره لا یوصف بمکان؟ فقال: بلی تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا، فقلت: ما معنی قول موسی(علیه السلام) لرسول الله(صلی الله علیه و آله): ارجع الی ربک؟ قال: معناه معنی قول إبراهیم: «إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیَهْدِینِ» و معنی قول موسی(علیه السلام): «وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضی» و معنی قوله؟عز؟: فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ یعنی حجوا الی بیت الله یا بنی ان الکعبة بیت الله: فمن حج بیت الله فقد قصد الی الله، و المساجد بیوت الله فمن سعی إلیها فقد سعی الی الله؟عز؟ و قصد الیه. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 130، ح 50]
2- 368.. -- فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی أبی الجارود زیاد بن المنذر عن ابی جعفر محمّد بن علی الباقر(علیه السلام) فی قول الله تبارک و تعالی: «فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ» قال حجوا الی الله. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 130، ح 51] -- فی الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد عن محمّد بن سنان عن ابی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: «فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ» قال: حجوا الی الله؟عز؟. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 130، ح 52]

«فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ * وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»(1) ابوبصیر گوید: امام باقر و امام صادق؟سهما؟ فرمودند:

هنگامی که مردم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را تکذیب نمودند خداوند خواست که جمیع اهل زمین را جز رسول خدا و علی؟سهما؟ هلاک نماید، از این رو فرمود: «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ» و سپس بدا نمود و به مؤمنین ترحّم نمود و به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) فرمود: «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ.»(2) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

این آیه ردّ سخن کسانی است که منکر بدا و مشیّت هستند.(3) حضرت رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون به سلیمان مروزی درباره ی بدا فرمود: از جدّم امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«خداوند دارای دو علم است: 1. علم مخزون مکنون که جز او کسی به آن عالم نیست و از آن علم است بداء، 2. علمی که به ملائکه و پیامبران و علمای اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) آموخته است.» سلیمان مروزی گفت: «دوست می دارم که این معنا را از کتاب خدا برای من بیان کنی؟» حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: دلیل آن از کتاب خدا این است که خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ» و خداوند اراده هلاکت و عذاب امّت را نموده بود، و سپس بدا نمود (و به مؤمنین ترحّم کرد و فرمود: «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ.»(4)

ص: 231


1- 369.. سوره ی ذاریات، آیات 54 و 55.
2- 370.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُمَا قَالا إِنَّ النَّاسَ لَمَّا کَذَّبُوا بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَمَّ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِهَلَاکِ أَهْلِ الْأَرْضِ إِلَّا عَلِیّاً فَمَا سِوَاهُ بِقَوْلِهِ فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ ثُمَّ بَدَا لَهُ فَرَحِمَ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ قَالَ لِنَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) -- وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ. [کافی، ج 8، ص 103، ح 78]
3- 371.. القمّی: و قوله: فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یا محمّد فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ قال هم الله جل ذکره بهلاک أهل الأرض فأنزل الله علی رسوله فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یا محمّد فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ ثم بدا لله فی ذلک فأنزل علیه وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ و هذا رد علی من أنکر أن لله البداء و المشیة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 330]
4- 372.. حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْفَقِیهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ صَدَقَةَ الْقُمِّیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْأَنْصَارِیُّ الْکَجِّیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مَنْ سَمِعَ الْحَسَنَ بْنَ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِیَّ یَقُولُ قَدِمَ سُلَیْمَانُ الْمَرْوَزِیُّ مُتَکَلِّمُ خُرَاسَانَ عَلَی الْمَأْمُونِ فَأَکْرَمَهُ وَ وَصَلَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ إِنَّ ابْنَ عَمِّی عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا(علیه السلام) قَدِمَ عَلَیَّ مِنَ الْحِجَازِ وَ هُوَ یُحِبُّ الْکَلَامَ وَ أَصْحَابَهُ فَلَا عَلَیْکَ أَنْ تَصِیرَ إِلَیْنَا یَوْمَ التَّرْوِیَةِ لِمُنَاظَرَتِهِ فَقَالَ سُلَیْمَانُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أَکْرَهُ أَنْ أَسْأَلَ مِثْلَهُ فِی مَجْلِسِکَ فِی جَمَاعَةٍ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ فَیَنْتَقِضَ عِنْدَ الْقَوْمِ إِذَا کَلَّمَنِی وَ لَا یَجُوزُ الِاسْتِقْصَاءُ عَلَیْهِ قَالَ الْمَأْمُونُ إِنَّمَا وَجَّهْتُ إلیه [إِلَیْکَ] لِمَعْرِفَتِی بِقُوَّتِکَ وَ لَیْسَ مُرَادِی إِلَّا أَنْ تَقْطَعَهُ عَنْ حُجَّةٍ وَاحِدَةٍ فَقَطْ فَقَالَ سُلَیْمَانُ حَسْبُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ وَ خَلِّنِی وَ الذَّمَّ فَوَجَّهَ الْمَأْمُونُ إِلَی الرِّضَا(علیه السلام) فَقَالَ إِنَّهُ قَدِمَ إِلَیْنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ مَرْوَزَ وَ هُوَ وَاحِدُ خُرَاسَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْکَلَامِ فَإِنْ خَفَّ عَلَیْکَ أَنْ تَتَجَشَّمَ الْمَصِیرَ إِلَیْنَا فَعَلْتَ فَنَهَضَ(علیه السلام) لِلْوُضُوءِ وَ قَالَ لَنَا تَقَدَّمُونِی وَ عِمْرَانُ الصَّابِی مَعَنَا فَصِرْنَا إِلَی الْبَابِ فَأَخَذَ یَاسِرٌ وَ خَالِدٌ بِیَدِی فَأَدْخَلَانِی عَلَی الْمَأْمُونِ فَلَمَّا سَلَّمْتُ قَالَ أَیْنَ أَخِی أَبُو الْحَسَنِ أَبْقَاهُ اللَّهُ تَعَالَی قُلْتُ خَلَّفْتُهُ یَلْبَسُ ثِیَابَهُ وَ أَمَرَنَا أَنْ نَتَقَدَّمَ ثُمَّ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ عِمْرَانَ مَوْلَاکَ مَعِی وَ هُوَ عَلَی الْبَابِ فَقَالَ وَ مَنْ عِمْرَانُ قُلْتُ الصَّابِی الَّذِی أَسْلَمَ عَلَی یَدِکَ قَالَ فَلْیَدْخُلْ فَدَخَلَ فَرَحَّبَ بِهِ الْمَأْمُونُ ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا عِمْرَانُ لَمْ تَمُتْ حَتَّی صِرْتَ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ قَالَ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی شَرَّفَنِی بِکُمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ یَا عِمْرَانُ هَذَا سُلَیْمَانُ الْمَرْوَزِیُّ مُتَکَلِّمُ خُرَاسَانَ قَالَ عِمْرَانُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّهُ یَزْعُمُ [أَنَّهُ] وَاحِدُ خُرَاسَانَ فِی النَّظَرِ وَ یُنْکِرُ الْبَدَاءَ قَالَ فَلِمَ لَا تُنَاظِرُونَهُ قَالَ عِمْرَانُ ذَلِکَ إِلَیْهِ فَدَخَلَ الرِّضَا(علیه السلام) فَقَالَ فِی أَیِّ شَیْ ءٍ کُنْتُمْ قَالَ عِمْرَانُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَذَا سُلَیْمَانُ الْمَرْوَزِیُّ فَقَالَ لَهُ سُلَیْمَانُ أَ تَرْضَی بِأَبِی الْحَسَنِ وَ بِقَوْلِهِ فِیهِ فَقَالَ عِمْرَانُ قَدْ رَضِیتُ بِقَوْلِ أَبِی الْحَسَنِ فِی الْبَدَاءِ عَلَی أَنْ یَأْتِیَنِی فِیهِ بِحُجَّةٍ أَحْتَجُّ بِهَا عَلَی نُظَرَائِی مِنْ أَهْلِ النَّظَرِ قَالَ الْمَأْمُونُ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا تَقُولُ فِیمَا تَشَاجَرَا فِیهِ قَالَ وَ مَا أَنْکَرْتَ مِنَ الْبَدَاءِ یَا سُلَیْمَانُ وَ اللَّهُ؟عز؟ یَقُولُ أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً «مریم. الآیة 167» وَ یَقُولُ؟عز؟ وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ «الروم. الآیة 27» وَ یَقُولُ بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ «البقرة. الآیة 117» وَ یَقُولُ؟عز؟ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ «الفاطر. الآیة 1» وَ یَقُولُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ «السجدة. الآیة 7» وَ یَقُولُ؟عز؟ وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ «التوبة. الآیة 106» وَ یَقُولُ؟عز؟ وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ «الفاطر. الآیة 11» قَالَ سُلَیْمَانُ هَلْ رُوِّیتَ فِیهِ مِنْ آبَائِکَ شَیْئاً قَالَ نَعَمْ رُوِّیتُ عَنْ أَبِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ إِنَّ لِلَّهِ؟عز؟ عِلْمَیْنِ عِلْماً مَخْزُوناً مَکْنُوناً لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِکَ یَکُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْماً عَلَّمَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَالْعُلَمَاءُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّنَا یَعْلَمُونَهُ قَالَ سُلَیْمَانُ أُحِبُّ أَنْ تَنْزِعَهُ لِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ؟عز؟ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ لِنَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ «الذاریات. الآیة 54» أَرَادَ هَلَاکَهُمْ ثُمَّ بَدَا لِلهِ تَعَالَی فَقَالَ وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ «الذاریات. الآیة 55» قَالَ سُلَیْمَانُ زِدْنِی جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ الرِّضَا لَقَدْ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ أَوْحَی إِلَی نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ أَنْ أَخْبِرْ فُلَاناً الْمَلِکَ أَنِّی مُتَوَفِّیهِ إِلَی کَذَا وَ کَذَا فَأَتَاهُ ذَلِکَ النَّبِیُّ فَأَخْبَرَهُ فَدَعَا اللَّهَ الْمَلِکُ وَ هُوَ عَلَی سَرِیرِهِ حَتَّی سَقَطَ مِنَ السَّرِیرِ وَ قَالَ یَا رَبِّ أَجِّلْنِی حَتَّی یَشِبَّ طِفْلِی وَ قضی [یَقْضِیَ] أَمْرِی فَأَوْحَی اللَّهُ؟عز؟ إِلَی ذَلِکَ النَّبِیِّ أَنِ ائْتِ فُلَاناً الْمَلِکَ فَأَعْلِمْ أَنِّی قَدْ أَنْسَیْتُ فِی أَجَلِهِ وَ زِدْتُ فِی عُمُرِهِ إِلَی خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً فَقَالَ ذَلِکَ النَّبِیُّ(علیه السلام) یَا رَبِّ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ أَنِّی لَمْ أَکْذِبْ قَطُّ فَأَوْحَی اللَّهُ؟عز؟ إِلَیْهِ إِنَّمَا أَنْتَ عَبْدٌ مَأْمُورٌ فَأَبْلِغْهُ ذَلِکَ وَ اللَّهُ لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی سُلَیْمَانَ فَقَالَ أَحْسَبُکَ ضَاهَیْتَ الْیَهُودَ فِی هَذَا الْبَابِ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِکَ وَ مَا قَالَتِ الْیَهُودُ قَالَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ «المائدة. الآیة 64» یَعْنُونَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَیْسَ یُحْدِثُ شَیْئاً فَقَالَ اللَّهُ؟عز؟ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا وَ لَقَدْ سَمِعْتُ قَوْماً سَأَلُوا أَبِی مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنِ الْبَدَاءِ فَقَالَ وَ مَا یُنْکِرُ النَّاسُ مِنَ الْبَدَاءِ وَ أَنْ یَقِفَ اللَّهُ قَوْماً یُرْجِیهِمْ لِأَمْرِهِ قَالَ سُلَیْمَانُ أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنْ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ فِی أَیِّ شَیْ ءٍ أُنْزِلَتْ قَالَ یَا سُلَیْمَانُ لَیْلَةُ الْقَدْرِ یُقَدِّرُ اللَّهُ؟عز؟ فِیهَا مَا یَکُونُ مِنَ السَّنَةِ إِلَی السَّنَةِ مِنْ حَیَاةٍ أَوْ مَوْتٍ أَوْ خَیْرٍ أَوْ شَرٍّ أَوْ رِزْقٍ فَمَا قَدَّرَهُ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ فَهُوَ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ سُلَیْمَانُ أَلْآنَ قَدْ فَهِمْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَزِدْنِی قَالَ یَا سُلَیْمَانُ إنَّ مِنَ الْأُمُورِ أُمُوراً مَوْقُوفَةً عِنْدَ اللَّهِ؟عز؟ یُقَدِّمُ مِنْهَا مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مَا یَشَاءُ وَ یَمْحُو مَا یَشَاءُ یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ عَلِیّاً(علیه السلام) کَانَ یَقُولُ الْعِلْمُ عِلْمَانِ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ و مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَإِنَّهُ یَکُونُ وَ لَا یُکَذِّبُ نَفْسَهُ وَ لَا مَلَائِکَتَهُ وَ لَا رُسُلَهُ وَ عِلْمٌ عِنْدَهُ مَخْزُونٌ لَمْ یُطْلِعْ عَلَیْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ یُقَدِّمُ مِنْهُ مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مِنْهُ مَا یَشَاءُ وَ یَمْحُو ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ مَا یَشَاءُ قَالَ سُلَیْمَانُ لِلْمَأْمُونِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَا أُنْکِرُ بَعْدَ یَوْمِی هَذَا الْبَدَاءَ وَ لَا أُکَذِّبُ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَالَ الْمَأْمُونُ یَا سُلَیْمَانُ سَلْ أَبَا الْحَسَنِ عَمَّا بَدَا لَکَ وَ عَلَیْکَ بِحُسْنِ الِاسْتِمَاعِ وَ الْإِنْصَافِ قَالَ سُلَیْمَانُ یَا سَیِّدِی أَسْأَلُکَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ قَالَ مَا تَقُولُ فِیمَنْ جَعَلَ الْإِرَادَةَ اسْماً وَ صِفَةً مِثْلَ حَیٍّ وَ سَمِیعٍ وَ بَصِیرٍ وَ قَدِیرٍ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) إِنَّمَا قُلْتُمْ حَدَثَتِ الْأَشْیَاءُ وَ اخْتَلَفَتْ لِأَنَّهُ شَاءَ وَ أَرَادَ وَ لَمْ تَقُولُوا حَدَثَتِ الْأَشْیَاءُ وَ اخْتَلَفَتْ لِأَنَّهُ سَمِیعٌ بَصِیرٌ فَهَذَا دَلِیلٌ عَلَی أَنَّهُمَا لَیْسَتَا مِثْلَ سَمِیعٍ وَ لَا بَصِیرٍ وَ لَا قَدِیرٍ قَالَ سُلَیْمَانُ فَإِنَّهُ لَمْ یَزَلْ مُرِیداً قَالَ(علیه السلام) یَا سُلَیْمَانُ فَإِرَادَتُهُ غَیْرُهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ أَثْبَتَّ مَعَهُ شَیْئاً غَیْرَهُ لَمْ یَزَلْ قَالَ سُلَیْمَانُ مَا أَثْبَتُّ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) أَ هِیَ مُحْدَثَةٌ قَالَ سُلَیْمَانُ لَا مَا هِیَ مُحْدَثَةٌ فَصَاحَ بِهِ الْمَأْمُونُ وَ قَالَ یَا سُلَیْمَانُ مِثْلُهُ یُعَایَا أَوْ یُکَابَرُ عَلَیْکَ بِالْإِنْصَافِ أَ مَا تَرَی مَنْ حَوْلَکَ مِنْ أَهْلِ النَّظَرِ ثُمَّ قَالَ کَلِّمْهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَإِنَّهُ مُتَکَلِّمُ خُرَاسَانَ فَأَعَادَ عَلَیْهِ الْمَسْأَلَةَ فَقَالَ هِیَ مُحْدَثَةٌ یَا سُلَیْمَانُ فَإِنَّ الشَّیْ ءَ إِذَا لَمْ یَکُنْ أَزَلِیّاً کَانَ مُحْدَثاً وَ إِذَا لَمْ یَکُنْ مُحْدَثاً کَانَ أَزَلِیّاً قَالَ سُلَیْمَانُ إِرَادَتُهُ مِنْهُ کَمَا أَنَّ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ عِلْمَهُ مِنْهُ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَأَرَادَ نَفْسُهُ قَالَ لَا قَالَ فَلَیْسَ الْمُرِیدُ مِثْلَ السَّمِیعِ وَ الْبَصِیرِ قَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّمَا أَرَادَ نَفْسُهُ کَمَا سَمِعَ نَفْسُهُ وَ أَبْصَرَ نَفْسُهُ وَ عَلِمَ نَفْسُهُ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) مَا مَعْنَی أَرَادَ نَفْسُهُ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ شَیْئاً وَ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ حَیّاً أَوْ سَمِیعاً أَوْ بَصِیراً أَوْ قَدِیراً قَالَ نَعَمْ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) أَ فَبِإِرَادَتِهِ کَانَ ذَلِکَ قَالَ سُلَیْمَانُ نَعَمْ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَلَیْسَ لِقَوْلِکَ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ حَیّاً سَمِیعاً بَصِیراً مَعْنًی إِذَا لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ بِإِرَادَتِهِ قَالَ سُلَیْمَانُ بَلَی قَدْ کَانَ ذَلِکَ بِإِرَادَتِهِ فَضَحِکَ الْمَأْمُونُ وَ مَنْ حَوْلَهُ وَ ضَحِکَ الرِّضَا(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ لَهُمْ ارْفُقُوا بِمُتَکَلِّمِ خُرَاسَانَ یَا سُلَیْمَانُ فَقَدْ حَالَ عِنْدَکُمْ عَنْ حَالِهِ وَ تَغَیَّرَ عَنْهَا وَ هَذَا مَا لَا یُوصَفُ اللَّهُ؟عز؟ بِهِ فَانْقَطَعَ ثُمَّ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) یَا سُلَیْمَانُ أَسْأَلُکَ عَنْ مَسْأَلَةٍ قَالَ سَلْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْکَ وَ عَنْ أَصْحَابِکَ تُکَلِّمُونَ النَّاسَ بِمَا تَفْقَهُونَ وَ تَعْرِفُونَ أَوْ بِمَا لَا تَفْقَهُونَ وَ لَا تَعْرِفُونَ قَالَ بَلْ بِمَا نَفْقَهُ وَ نَعْلَمُ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَالَّذِی یَعْلَمُ النَّاسُ أَنَّ الْمُرِیدَ غَیْرُ الْإِرَادَةِ وَ أَنَّ الْمُرِیدَ قَبْلَ الْإِرَادَةِ وَ أَنَّ الْفَاعِلَ قَبْلَ الْمَفْعُولِ وَ هَذَا یُبْطِلُ قَوْلَکُمْ أَنَّ الْإِرَادَةَ وَ الْمُرِیدَ شَیْ ءٌ وَاحِدٌ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَیْسَ ذَلِکَ مِنْهُ عَلَی مَا یَعْرِفُ النَّاسُ وَ لَا عَلَی مَا یَفْقَهُونَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَأَرَاکُمْ ادَّعَیْتُمْ عِلْمَ ذَلِکَ بِلَا مَعْرِفَةٍ وَ قُلْتُمُ الْإِرَادَةُ کَالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ إِذَا کَانَ ذَلِکَ عِنْدَکُمْ عَلَی مَا لَا یُعْرَفُ وَ لَا یُعْقَلُ فَلَمْ یُحِرْ جَوَاباً ثُمَّ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) یَا سُلَیْمَانُ هَلْ یَعْلَمُ اللَّهُ جَمِیعَ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ النَّارِ قَالَ سُلَیْمَانُ نَعَمْ قَالَ أَ فَیَکُونُ مَا عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَی أَنَّهُ یَکُونُ مِنْ ذَلِکَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَإِذَا کَانَ حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْهُ شَیْ ءٌ إِلَّا کَانَ أَ یَزِیدُهُمْ أَوْ یَطْوِیهِ عَنْهُمْ قَالَ سُلَیْمَانُ بَلْ یَزِیدُهُمْ قَالَ فَأَرَاهُ فِی قَوْلِکَ قَدْ زَادَهُمْ مَا لَمْ یَکُنْ فِی عِلْمِهِ أَنَّهُ یَکُونُ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَالْمُرِیدُ لَا غَایَةَ لَهُ قَالَ فَلَیْسَ یُحِیطُ عِلْمُهُ عِنْدَکُمْ بِمَا یَکُونُ فِیهِمَا إِذَا لَمْ یَعْرِفْ غَایَةَ ذَلِکَ وَ إِذَا لَمْ یُحِطْ عِلْمُهُ بِمَا یَکُونُ فِیهِمَا لَمْ یَعْلَمْ مَا یَکُونُ فِیهِمَا قَبْلَ أَنْ یَکُونَ تَعَالَی اللَّهُ؟عز؟ عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً قَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّمَا قُلْتُ لَا یَعْلَمُهُ لِأَنَّهُ لَا غَایَةَ لِهَذَا لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ وَصَفَهُمَا بِالْخُلُودِ وَ کَرِهْنَا أَنْ نَجْعَلَ لَهُمَا انْقِطَاعاً قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) لَیْسَ عِلْمُهُ بِذَلِکَ بِمُوجِبٍ لِانْقِطَاعِهِ عَنْهُمْ لِأَنَّهُ قَدْ یَعْلَمُ ذَلِکَ ثُمَّ یَزِیدُهُمْ ثُمَّ لَا یَقْطَعُهُ عَنْهُمْ وَ کَذَلِکَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ فِی کِتَابِهِ کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ «النساء. الآیة 56» وَ قَالَ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ «هود. الآیة 108» وَ قَالَ؟عز؟ وَ فاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ «الواقعة. الآیة 33» فَهُوَ؟عز؟ یَعْلَمُ ذَلِکَ وَ لَا یَقْطَعُ عَنْهُمُ الزِّیَادَةَ أَ رَأَیْتَ مَا أَکَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ وَ مَا شَرِبُوا لَیْسَ یُخْلِفُ مَکَانَهُ قَالَ بَلَی قَالَ أَ فَیَکُونُ یَقْطَعُ ذَلِکَ عَنْهُمْ وَ قَدْ أَخْلَفَ مَکَانَهُ قَالَ سُلَیْمَانُ لَا قَالَ فَکَذَلِکَ کُلَّمَا یَکُونُ فِیهَا إِذَا أَخْلَفَ مَکَانَهُ فَلَیْسَ بِمَقْطُوعٍ عَنْهُمْ قَالَ سُلَیْمَانُ بَلَی یَقْطَعُهُ عَنْهُمْ وَ لَا یَزِیدُهُمْ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) إِذاً یَبِیدُ فِیهَا وَ هَذَا یَا سُلَیْمَانُ إِبْطَالُ الْخُلُودِ وَ خِلَافُ الْکِتَابِ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ «ق. الآیة 35» وَ یَقُولُ؟عز؟ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ وَ یَقُولُ؟عز؟ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِینَ «الحجر. الآیة 48» وَ یَقُولُ؟عز؟ خالِدِینَ فِیها أَبَداً «البینة. الآیة 8» وَ یَقُولُ؟عز؟ وَ فاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ فَلَمْ یُحِرْ جَوَاباً ثُمَّ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) یَا سُلَیْمَانُ أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنِ الْإِرَادَةِ فِعْلٌ هِیَ أَمْ غَیْرُ فِعْلٍ قَالَ بَلَی هِیَ فِعْلٌ قَالَ(علیه السلام) فَهِیَ مُحْدَثَةٌ لِأَنَّ الْفِعْلَ کُلَّهُ مُحْدَثٌ قَالَ لَیْسَتْ بِفِعْلٍ قَالَ فَمَعَهُ غَیْرُهُ لَمْ یَزَلْ قَالَ سُلَیْمَانُ الْإِرَادَةُ هِیَ الْإِنْشَاءُ قَالَ یَا سُلَیْمَانُ هَذَا الَّذِی عِبْتُمُوهُ عَلَی ضِرَارٍ وَ أَصْحَابِهِ مِنْ قَوْلِهِمْ إِنَّ کُلَّ مَا خَلَقَ اللَّهُ؟عز؟ فِی سَمَاءٍ أَوْ أَرْضٍ أَوْ بَحْرٍ أَوْ بَرٍّ مِنْ کَلْبٍ أَوْ خِنْزِیرٍ أَوْ قِرْدٍ أَوْ إِنْسَانٍ أَوْ دَابَّةٍ إِرَادَةُ اللَّهِ وَ إِنَّ إِرَادَةَ اللَّهِ تَحْیَا وَ تَمُوتُ وَ تَذْهَبُ وَ تَأْکُلُ وَ تَشْرَبُ وَ تَنْکِحُ وَ تَلَذُّ وَ تَظْلِمُ وَ تَفْعَلُ الْفَوَاحِشَ وَ تَکْفُرُ وَ تُشْرِکُ فَیَبْرَأُ مِنْهَا وَ یُعَادُ بِهَا وَ هَذَا حَدُّهَا قَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّهَا کَالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْعِلْمِ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) قَدْ رَجَعْتَ إِلَی هَذَا ثَانِیَةً فَأَخْبِرْنِی عَنِ السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْعِلْمِ أَ مَصْنُوعٌ قَالَ سُلَیْمَانُ لَا قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَکَیْفَ نَفَیْتُمُوهُ قُلْتُمْ لَمْ یُرِدْ وَ مَرَّةً قُلْتُمْ أَرَادَ وَ لَیْسَتْ بِمَفْعُولٍ لَهُ قَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّمَا ذَلِکَ کِقَوْلِنَا مَرَّةً عَلِمَ وَ مَرَّةً لَمْ یَعْلَمْ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) لَیْسَ ذَلِکَ سَوَاءً لِأَنَّ نَفْیَ الْمَعْلُومِ لَیْسَ بِنَفْیِ الْعِلْمِ وَ نَفْیُ الْمُرَادِ نَفْیُ الْإِرَادَةِ أَنْ تَکُونَ إِنَّ الشَّیْ ءَ إِذَا لَمْ یُرَدْ لَمْ تَکُنْ إِرَادَةً فَقَدْ یَکُونُ الْعِلْمُ ثَابِتاً وَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الْمَعْلُومُ بِمَنْزِلَةِ الْبَصَرِ فَقَدْ یَکُونُ الْإِنْسَانُ بَصِیراً وَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الْمُبْصَرُ وَ قَدْ یَکُونُ الْعِلْمُ ثَابِتاً وَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الْمَعْلُومُ قَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّهَا مَصْنُوعَةٌ قَالَ فَهِیَ مُحْدَثَةٌ لَیْسَتْ کَالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ لِأَنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ لَیْسَا بِمَصْنُوعَیْنِ وَ هَذِهِ مَصْنُوعَةٌ قَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّهَا صِفَةٌ مِنْ صِفَاتِهِ لَمْ تَزَلْ قَالَ فَیَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ الْإِنْسَانُ لَمْ یَزَلْ لِأَنَّ صِفَتَهُ لَمْ تَزَلْ قَالَ سُلَیْمَانُ لَا لِأَنَّهُ لَمْ یَفْعَلْهَا قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) یَا خُرَاسَانِیُّ مَا أَکْثَرَ غَلَطَکَ أَ فَلَیْسَ بِإِرَادَتِهِ وَ قَوْلِهِ تَکُونُ الْأَشْیَاءُ قَالَ سُلَیْمَانُ لَا قَالَ فَإِذَا لَمْ تَکُنْ بِإِرَادَتِهِ وَ لَا مَشِیَّتِهِ وَ لَا أَمْرِهِ وَ لَا بِالْمُبَاشَرَةِ فَکَیْفَ یَکُونُ ذَلِکَ تَعَالَی اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ فَلَمْ یُحِرْ جَوَاباً ثُمَّ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها «الإسراء. الآیة 16» یَعْنِی بِذَلِکَ أَنَّهُ یُحْدِثُ إِرَادَةً قَالَ لَهُ نَعَمْ قَالَ(علیه السلام) فَإِذَا حَدَثَ إِرَادَةٌ کَانَ قَوْلُکَ إِنَّ الْإِرَادَةَ هِیَ هُوَ أَوْ شَیْ ءٌ مِنْهُ بَاطِلًا لِأَنَّهُ لَا یَکُونُ أَنْ یُحْدِثَ نَفْسَهُ وَ لَا یَتَغَیَّرُ عَنْ حَالِهِ تَعَالَی اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ قَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ عَنَی بِذَلِکَ أَنَّهُ یُحْدِثُ إِرَادَةً قَالَ فَمَا عَنَی بِهِ قَالَ عَنَی فِعْلَ الشَّیْ ءِ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) وَیْلَکَ کَمْ تَرَدَّدُ فِی هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ وَ قَدْ أَخْبَرْتُکَ أَنَّ الْإِرَادَةَ مُحْدَثَةٌ لِأَنَّ فِعْلَ الشَّیْ ءِ مُحْدَثٌ قَالَ فَلَیْسَ لَهَا مَعْنًی قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) قَدْ وَصَفَ نَفْسَهُ عِنْدَکُمْ حَتَّی وَصَفَهَا بِالْإِرَادَةِ بِمَا لَا مَعْنَی لَهُ فَإِذَا لَمْ یَکُنْ لَهَا مَعْنًی قَدِیمٌ وَ لَا حَدِیثٌ بَطَلَ قَوْلُکُمْ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ لَمْ یَزَلْ مُرِیداً قَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّمَا عَنَیْتُ أَنَّهَا فِعْلٌ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی لَمْ یَزَلْ قَالَ أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ مَا لَمْ یَزَلْ لَا یَکُونُ مَفْعُولًا وَ قَدِیماً وَ حَدِیثاً فِی حَالَةٍ وَاحِدَةٍ فَلَمْ یُحِرْ جَوَاباً قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) لَا بَأْسَ أَتْمِمْ مَسْأَلَتَکَ قَالَ سُلَیْمَانُ قُلْتُ إِنَّ الْإِرَادَةَ صِفَةٌ مِنْ صِفَاتِهِ قَالَ کَمْ تُرَدِّدُ عَلَیَّ أَنَّهَا صِفَةٌ مِنْ صِفَاتِهِ فَصِفَتُهُ مُحْدَثَةٌ أَوْ لَمْ تَزَلْ قَالَ سُلَیْمَانُ مُحْدَثَةٌ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) اللَّهُ أَکْبَرُ فَالْإِرَادَةُ مُحْدَثَةٌ وَ إِنْ کَانَتْ صِفَةً مِنْ صِفَاتِهِ لَمْ تَزَلْ فَلَمْ یُرِد شَیْئاً قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) إِنَّ مَا لَمْ یَزَلْ لَا یَکُونُ مَفْعُولًا قَالَ سُلَیْمَانُ لَیْسَ الْأَشْیَاءُ إِرَادَةً وَ لَمْ یُرِدْ شَیْئاً قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) وُسْوِسْتَ یَا سُلَیْمَانُ فَقَدْ فَعَلَ وَ خَلَقَ مَا لَمْ یَزَلْ خَلَقَهُ وَ فَعَلَهُ وَ هَذِهِ صِفَةُ مَنْ لَا یَدْرِی مَا فَعَلَ تَعَالَی اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ قَالَ سُلَیْمَانُ یَا سَیِّدِی فَقَدْ أَخْبَرْتُکَ أَنَّهَا کَالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْعِلْمِ قَالَ الْمَأْمُونُ وَیْلَکَ یَا سُلَیْمَانُ کَمْ هَذَا الْغَلَطُ وَ التَّرْدَادُ اقْطَعْ هَذَا وَ خُذْ فِی غَیْرِهِ إِذْ لَسْتَ تَقْوَی عَلَی غَیْرِ هَذَا الرَّدِّ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) دَعْهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَقْطَعْ عَلَیْهِ مَسْأَلَتَهُ فَیَجْعَلَهَا حُجَّةً تَکَلَّمْ یَا سُلَیْمَانُ قَالَ قَدْ أَخْبَرْتُکَ أَنَّهَا کَالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْعِلْمِ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) لَا بَأْسَ أَخْبِرْنِی عَنْ مَعْنَی هَذِهِ أَ مَعْنًی وَاحِدٌ أَمْ مَعَانٍ مُخْتَلِفَةٌ قَالَ سُلَیْمَانُ مَعْنًی وَاحِدٌ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَمَعْنَی الْإِرَادَاتِ کُلِّهَا مَعْنًی وَاحِدٌ قَالَ سُلَیْمَانُ نَعَمْ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَإِنْ کَانَ مَعْنَاهَا مَعْنًی وَاحِداً کَانَتْ إِرَادَةُ الْقِیَامِ إِرَادَةَ الْقُعُودِ وَ إِرَادَةُ الْحَیَاةِ إِرَادَةَ الْمَوْتِ إِذَا کَانَتْ إِرَادَتُهُ وَاحِدَةً لَمْ تَتَقَدَّمْ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لَمْ یُخَالِفْ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ کَانَتْ شَیْئاً وَاحِداً قَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّ مَعْنَاهَا مُخْتَلِفٌ قَالَ(علیه السلام) فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْمُرِیدِ أَ هُوَ الْإِرَادَةُ أَوْ غَیْرُهَا قَالَ سُلَیْمَانُ بَلْ هُوَ الْإِرَادَةُ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَالْمُرِیدُ عِنْدَکُمْ مُخْتَلِفٌ إِذْ کَانَ هُوَ الْإِرَادَةَ قَالَ یَا سَیِّدِی لَیْسَ الْإِرَادَةُ الْمُرِیدَ قَالَ فَالْإِرَادَةُ مُحْدَثَةٌ وَ إِلَّا فَمَعَهُ غَیْرُهُ افْهَمْ وَ زِدْ فِی مَسْأَلَتِکَ قَالَ سُلَیْمَانُ فَإِنَّهَا اسْمٌ مِنْ أَسْمَائِهِ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) هَلْ سَمَّی نَفْسَهُ بِذَلِکَ قَالَ سُلَیْمَانُ لَا لَمْ یُسَمِّ بِهِ نَفْسَهُ بِذَلِکَ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَلَیْسَ لَکَ أَنْ تُسَمِّیَهُ بِمَا لَمْ یُسَمِّ بِهِ نَفْسَهُ قَالَ قَدْ وَصَفَ نَفْسَهُ بِأَنَّهُ مُرِیدٌ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) لَیْسَ صِفَتُهُ نَفْسَهُ أَنَّهُ مُرِیدٌ إِخْبَاراً عَنْ أَنَّهُ إِرَادَةٌ وَ لَا إِخْبَاراً عَنْ أَنَّ الْإِرَادَةَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَائِهِ قَالَ سُلَیْمَانُ لِأَنَّ إِرَادَتَهُ عِلْمُهُ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) یَا جَاهِلُ فَإِذَا عَلِمَ الشَّیْ ءَ فَقَدْ أَرَادَهُ قَالَ سُلَیْمَانُ أَجَلْ فَقَالَ فَإِذَا لَمْ یُرِدْهُ لَمْ یَعْلَمْهُ قَالَ سُلَیْمَانُ أَجَلْ قَالَ مِنْ أَیْنَ قُلْتَ ذَاکَ وَ مَا الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ إِرَادَتَهُ عِلْمُهُ وَ قَدْ یَعْلَمُ مَا لَا یُرِیدُهُ أَبَداً وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ «الإسراء. الآیة 86» فَهُوَ یَعْلَمُ کَیْفَ یَذْهَبُ بِهِ وَ هُوَ لَا یَذْهَبُ بِهِ أَبَداً قَالَ سُلَیْمَانُ لِأَنَّهُ قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَیْسَ یَزِیدُ فِیهِ شَیْئاً قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) هَذَا قَوْلُ الْیَهُودِ فَکَیْفَ قَالَ تَعَالَی ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ «المؤمن. الآیة 60» قَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّمَا عَنَی بِذَلِکَ أَنَّهُ قَادِرٌ عَلَیْهِ قَالَ أَ فَیَعِدُ مَا لَا یَفِی بِهِ فَکَیْفَ قَالَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ «الفاطر. الآیة 1» وَ قَالَ؟عز؟ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ «الرعد الآیة 39» وَ قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَمْ یُحِرْ جَوَاباً قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) یَا سُلَیْمَانُ هَلْ یَعْلَمُ أَنَّ إِنْسَاناً یَکُونُ وَ لَا یُرِیدُ أَنْ یَخْلُقَ إِنْسَاناً أَبَداً وَ أَنَّ إِنْسَاناً یَمُوتُ الْیَوْمَ وَ لَا یُرِیدُ أَنْ یَمُوتَ الْیَوْمَ قَالَ سُلَیْمَانُ نَعَمْ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَیَعْلَمُ أَنَّهُ یَکُونُ مَا یُرِیدُ أَنْ یَکُونَ أَوْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکُونُ مَا لَا یُرِیدُ أَنْ یَکُونَ قَالَ یَعْلَمُ أَنَّهُمَا یَکُونَانِ جَمِیعاً قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) إِذًا یَعْلَمُ أَنَّ إِنْسَاناً حَیٌّ مَیِّتٌ قَائِمٌ قَاعِدٌ أَعْمَی بَصِیرٌ فِی حَالَةٍ وَاحِدَةٍ وَ هَذَا هُوَ الْمُحَالُ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکُونُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَرِ قَالَ لَا بَأْسَ فَأَیُّهُمَا یَکُونُ الَّذِی أَرَادَ أَنْ یَکُونَ أَوِ الَّذِی لَمْ یُرِدْ أَنْ یَکُونَ قَالَ سُلَیْمَانُ الَّذِی أَرَادَ أَنْ یَکُونَ فَضَحِکَ الرِّضَا(علیه السلام) وَ الْمَأْمُونُ وَ أَصْحَابُ الْمَقَالاتِ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) غَلِطْتَ وَ تَرَکْتَ قَوْلَکَ أَنَّهُ یَعْلَمُ أَنَّ إِنْسَاناً یَمُوتُ الْیَوْمَ وَ هُوَ لَا یُرِیدُ أَنْ یَمُوتَ الْیَوْمَ وَ أَنَّهُ یَخْلُقُ خَلْقاً وَ أَنَّهُ لَا یُرِیدُ أَنْ یَخْلُقَهُمْ وَ إِذًا لَمْ یَجُزِ الْعِلْمُ عِنْدَکُمْ بِمَا لَمْ یُرِدْ أَنْ یَکُونَ فَإِنَّمَا یَعْلَمُ أَنْ یَکُونَ مَا أَرَادَ أَنْ یَکُونَ قَالَ سُلَیْمَانُ فَإِنَّمَا قَوْلِی إِنَّ الْإِرَادَةَ لَیْسَتْ هُوَ وَ لَا غَیْرَهُ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) یَا جَاهِلُ إِذَا قُلْتَ لَیْسَتْ هُوَ فَقَدْ جَعَلْتَهَا غَیْرَهُ وَ إِذَا قُلْتَ لَیْسَتْ هِیَ غَیْرَهُ فَقَدْ جَعَلْتَهَا هُوَ قَالَ سُلَیْمَانُ فَهُوَ یَعْلَمُ کَیْفَ یَصْنَعُ الشَّیْ ءَ قَالَ نَعَمْ قَالَ سُلَیْمَانُ فَإِنَّ ذَلِکَ إِثْبَاتٌ لِلشَّیْ ءِ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) أَحَلْتَ لِأَنَّ الرَّجُلَ قَدْ یُحْسِنُ الْبِنَاءَ وَ إِنْ لَمْ یَبْنِ وَ یُحْسِنُ الْخِیَاطَةَ وَ إِنْ لَمْ یَخِطْ وَ یُحْسِنُ صَنْعَةَ الشَّیْ ءِ وَ إِنْ لَمْ یَصْنَعْهُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) لَهُ یَا سُلَیْمَانُ هَلْ تَعْلَمُ أَنَّهُ وَاحِدٌ لَا شَیْ ءَ مَعَهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) فَیَکُونُ ذَلِکَ إِثْبَاتاً لِلشَّیْ ءِ قَالَ سُلَیْمَانُ لَیْسَ یَعْلَمُ أَنَّهُ وَاحِدٌ لَا شَیْ ءَ مَعَهُ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) أَ فَتَعْلَمُ أَنْتَ ذَاکَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَأَنْتَ یَا سُلَیْمَانُ إِذًا أَعْلَمُ مِنْهُ قَالَ سُلَیْمَانُ الْمَسْأَلَةُ مُحَالٌ قَالَ مُحَالٌ عِنْدَکَ أَنَّهُ وَاحِدٌ لَا شَیْ ءَ مَعَهُ وَ أَنَّهُ سَمِیعٌ بَصِیرٌ حَکِیمٌ قَادِرٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَکَیْفَ أَخْبَرَ؟عز؟ أَنَّهُ وَاحِدٌ حَیٌّ سَمِیعٌ بَصِیرٌ حَکِیمٌ قَادِرٌ عَلِیمٌ خَبِیرٌ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ ذَلِکَ وَ هَذَا رَدُّ مَا قَالَ وَ تَکْذِیبُهُ تَعَالَی اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ ثُمَّ قَالَ لَهُ الرِّضَا(علیه السلام) فَکَیْفَ یُرِیدُ صُنْعَ مَا لَا یَدْرِی صُنْعَهُ وَ لَا مَا هُوَ وَ إِذَا کَانَ الصَّانِعُ لَا یَدْرِی کَیْفَ یَصْنَعُ الشَّیْ ءَ قَبْلَ أَنْ یَصْنَعَهُ فَإِنَّمَا هُوَ مُتَحَیِّرٌ تَعَالَی اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً قَالَ سُلَیْمَانُ فَإِنَّ الْإِرَادَةَ الْقُدْرَةُ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) وَ هُوَ؟عز؟ یَقْدِرُ عَلَی مَا لَا یُرِیدُهُ أَبَداً وَ لَا بُدَّ مِنْ ذَلِکَ لِأَنَّهُ قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ فَلَوْ کَانَتِ الْإِرَادَةُ هِیَ الْقُدْرَةَ کَانَ قَدْ أَرَادَ أَنْ یَذْهَبَ بِهِ لِقُدْرَتِهِ فَانْقَطَعَ سُلَیْمَانُ فَقَالَ الْمَأْمُونُ عِنْدَ ذَلِکَ یَا سُلَیْمَانُ هَذَا أَعْلَمُ هَاشِمِیٍّ ثُمَّ تَفَرَّقَ الْقَوْمُ. [عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 1، ص 179، ح 1]

ص: 232

ص: 233

ص: 234

ص: 235

ص: 236

ص: 237

ص: 238

«وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ * مَا أُرِیدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَ مَا أُرِیدُ أَن یُطْعِمُونِ * إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ»(1) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» فرمود:

«خَلَقَهُمْ لِیَأْمُرَهُمْ بِالْعِبَادَةِ» یعنی آنان را خلق کرد تا دستور عبادت به آنان بدهد.

ابوبصیر گوید: گفتم: معنای آیه «وَ لاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ» چیست؟ فرمود:

آنان را آفرید، تا با کارهای نیک خود، شایسته رحمت او شوند و به آنان ترحّم نماید.(2) و در چند روایت آمده که امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«خَلَقَهُمْ لِلْعِبَادَةِ» و راوی حدیث جمیل بن درّاج می گوید: گفتم: خاصّة أم عامّة؟ و امام(علیه السلام) فرمود: لا بل عامّة.(3)

ص: 239


1- 373.. سوره ی ذاریات، آیات 58-56.
2- 374.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّیْبَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِیَأْمُرَهُمْ بِالْعِبَادَةِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ قَالَ خَلَقَهُمْ لِیَفْعَلُوا مَا یَسْتَوْجِبُونَ بِهِ رَحْمَتَهُ فَیَرْحَمَهُمْ. [علل الشرایع، ج 1، ص 13، باب 9، ح 10]
3- 375.. -- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهِیکِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ الطَّاطَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا دَرَسَتُ بْنُ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ فَقَالَ خَلَقَهُمْ لِلْعِبَادَةِ. -- فی العلل: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِلْعِبَادَةِ قُلْتُ خَاصَّةً أَمْ عَامَّةً قَالَ لَا بَلْ عَامَّةً. [علل الشرایع، ج 1، ص 13، باب 9، ح 11 و 12]

مؤلّف گوید:

مطابق روایت فوق تفسیر لیعبدون به لیعرفون صحیح نمی باشد.

محمّد بن ابی عمیر گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: معنای سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که می فرماید: «الشَّقِیُ شَقِیٌ فِی بَطْنِ أُمِّه، و السعید سعید فی بطن أمّه» چیست؟ فرمود:

شقّی در شکم مادر، و سعید در شکم مادر کسی است که خداوند در آن هنگام می داند او عمل اشقیا و یا عمل سعدا را انجام خواهد داد.

گفتم: معنای سخن آن حضرت که می فرماید: «اعْمَلُوا فَکُلٌ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ» چیست؟ فرمود:

خداوند جنّ و انس را خلق نمود تا او را عبادت و پرستش نمایند، و آنان را خلق نکرد تا معصیت او را انجام بدهند، بلکه فرمود: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» از این رو به همه آنان توانایی داد تا مطابق هدف خلقت خود عمل کنند [و خدای خویش را عبادت و پرستش نمایند] سپس فرمود: وای بر کسی که راه گم راهی را انتخاب نماید، و از راه هدایت دوری نماید.(1)

ص: 240


1- 376.. التوحید: حَدَّثَنَا الشَّرِیفُ أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِیدُ مَنْ سَعِدَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ فَقَالَ الشَّقِیُّ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَیَعْمَلُ أَعْمَالَ الْأَشْقِیَاءِ وَ السَّعِیدُ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَیَعْمَلُ أَعْمَالَ السُّعَدَاءِ قُلْتُ لَهُ فَمَا مَعْنَی قَوْلِهِ(صلی الله علیه و آله) اعْمَلُوا فَکُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ خَلَقَ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِیَعْبُدُوهُ وَ لَمْ یَخْلُقْهُمْ لِیَعْصُوهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ فَیَسَّرَ کُلَّا لِمَا خُلِقَ لَهُ فَالْوَیْلُ لِمَنِ اسْتَحَبَّ الْعَمَی عَلَی الْهُدَی. [توحید صدوق، ص 356، ح 3]

صاحب تفسیر نور الثّقلین ذیل آیه فوق روایت مفصّلی را از علل الشرایع و کافی نقل نموده که در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ص: 241


1- 377.. فی العلل: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ وَ حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ لَمَّا أَخْرَجَ ذُرِّیَّةَ آدَمَ(علیه السلام) مِنْ ظَهْرِهِ لِیَأْخُذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ بِالنُّبُوَّةِ لِکُلِّ نَبِیٍّ کَانَ أَوَّلُ مَنْ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ نُبُوَّةَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ قَالَ اللَّهُ؟ج؟ لآِدَمَ انْظُرْ مَا ذَا تَرَی قَالَ فَنَظَرَ آدَمُ إِلَی ذُرِّیَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ فَقَالَ آدَمُ یَا رَبِّ مَا أَکْثَرَ ذُرِّیَّتِی وَ لِأَمْرِ مَا خَلَقْتَهُمْ فَمَا تُرِیدُ مِنْهُمْ بِأَخْذِکَ الْمِیثَاقَ عَلَیْهِمْ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ یَعْبُدُونَنِی وَ لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ یُؤْمِنُونَ بِرُسُلِی وَ یَتَّبِعُونَهُمْ قَالَ آدَمُ یَا رَبِّ فَمَا لِی أَرَی بَعْضَ الذَّرِّ أَعْظَمَ مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ کَثِیرٌ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ قَلِیلٌ وَ بَعْضَهُمْ لَیْسَ لَهُ نُورٌ؟ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ کَذَلِکَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِی کُلِّ حَالاتِهِمْ قَالَ آدَمُ یَا رَبِّ أَ فَتَأْذَنُ لِی فِی الْکَلَامِ فَأَتَکَلَّمُ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ تَکَلَّمْ فَإِنَّ رُوحَکَ مِنْ رُوحِی وَ طَبِیعَتَکَ مِنْ خِلَافِ کَیْنُونَتِی قَالَ آدَمُ یَا رَبِّ لَوْ کُنْتَ خَلَقْتَهُمْ عَلَی مِثَالٍ وَاحِدٍ وَ قَدْرٍ وَاحِدٍ وَ طَبِیعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ جِبِلَّةٍ وَاحِدَةٍ وَ أَلْوَانٍ وَاحِدَةٍ وَ أَعْمَارٍ وَاحِدَةٍ وَ أَرْزَاقٍ سَوَاءٍ لَمْ یَبْغِ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُمْ تَحَاسُدٌ وَ لَا تَبَاغُضٌ وَ لَا اخْتِلَافٌ فِی شَیْ ءٍ مِنَ الْأَشْیَاءِ قَالَ اللَّهُ؟ج؟ یَا آدَمُ بِرُوحِی نَطَقْتَ وَ بِضَعْفِ طَبْعِکَ تَکَلَّفْتَ مَا لَا عِلْمَ لَکَ بِهِ وَ أَنَا اللَّهُ الْخَالِقُ الْعَلِیمُ بِعِلْمِی خَالَفْتُ بَیْنَ خَلْقِهِمْ وَ بِمَشِیَّتِی یَمْضِی فِیهِمْ أَمْرِی وَ إِلَی تَدْبِیرِی وَ تَقْدِیرِی هُمْ صَائِرُونَ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِی وَ إِنَّمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِیَعْبُدُونِی وَ خَلَقْتُ الْجَنَّةَ لِمَنْ عَبَدَنِی وَ أَطَاعَنِی مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ رُسُلِی وَ لَا أُبَالِی وَ خَلَقْتُ النَّارَ لِمَنْ کَفَرَ بِی وَ عَصَانِی وَ لَمْ یَتَّبِعْ رُسُلِی وَ لَا أُبَالِی وَ خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُ ذُرِّیَّتَکَ مِنْ غَیْرِ فَاقَةٍ لِی إِلَیْکَ وَ إِلَیْهِمْ. وَ إِنَّمَا خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَکَ وَ أَبْلُوَهُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فِی دَارِ الدُّنْیَا فِی حَیَاتِکُمْ وَ قَبْلَ مَمَاتِکُمْ وَ کَذَلِکَ خَلَقْتُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ وَ الْحَیَاةَ وَ الْمَوْتَ وَ الطَّاعَةَ وَ الْمَعْصِیَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ کَذَلِکَ أَرَدْتُ فِی تَقْدِیرِی وَ تَدْبِیرِی وَ بِعِلْمِیَ النَّافِذِ فِیهِمْ خَالَفْتُ بَیْنَ صُوَرِهِمْ وَ أَجْسَامِهِمْ وَ أَلْوَانِهِمْ وَ أَعْمَارِهِمْ وَ أَرْزَاقِهِمْ وَ طَاعَتِهِمْ وَ مَعْصِیَتِهِمْ فَجَعَلْتُ مِنْهُمُ السَّعِیدَ وَ الشَّقِیَّ وَ الْبَصِیرَ وَ الْأَعْمَی وَ الْقَصِیرَ وَ الطَّوِیلَ وَ الْجَمِیلَ وَ الذَّمِیمَ وَ الْعَالِمَ وَ الْجَاهِلَ وَ الْغَنِیَّ وَ الْفَقِیرَ وَ الْمُطِیعَ وَ الْعَاصِیَ وَ الصَّحِیحَ وَ السَّقِیمَ وَ مَنْ بِهِ الزَّمَانَةُ وَ مَنْ لَا عَاهَةَ بِهِ فَیَنْظُرُ الصَّحِیحُ إِلَی الَّذِی بِهِ الْعَاهَةُ فَیَحْمَدُنِی عَلَی عَافِیَتِهِ وَ یَنْظُرُ الَّذِی بِهِ الْعَاهَةُ إِلَی الصَّحِیحِ فَیَدْعُونِی وَ یَسْأَلُنِی أَنْ أُعَافِیَهُ وَ یَصْبِرُ عَلَی بَلَائِی فَأُثِیبُهُ جَزِیلَ عَطَائِی وَ یَنْظُرُ الْغَنِیُّ إِلَی الْفَقِیرِ فَیَحْمَدُنِی وَ یَشْکُرُنِی وَ یَنْظُرُ الْفَقِیرُ إِلَی الْغَنِیِّ فَیَدْعُونِی وَ یَسْأَلُنِی وَ یَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَی الْکَافِرِ فَیَحْمَدُنِی عَلَی مَا هَدَیْتُهُ فَلِذَلِکَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ فِیمَا عَافَیْتُهُمْ وَ فِیمَا ابْتَلَیْتُهُمْ وَ فِیمَا أَعْطَیْتُهُمْ وَ فِیمَا أَمْنَعُهُمْ وَ أَنَا اللَّهُ الْمَلِکُ الْقَادِرُ وَ لِی أَنْ أَمْضِیَ جَمِیعَ مَا قَدَّرْتُ عَلَی مَا دَبَّرْتُ وَ لِی أَنْ أُغَیِّرَ مِنْ ذَلِکَ مَا شِئْتُ إِلَی مَا شِئْتُ فَأُقَدِّمَ مِنْ ذَلِکَ مَا أَخَّرْتُ وَ أُؤَخِّرَ مَا قَدَّمْتُ وَ أَنَا اللَّهُ الْفَعَّالُ لِمَا أُرِیدُ لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ أَنَا أَسْأَلُ خَلْقِی عَمَّا هُمْ فَاعِلُونَ. [علل الشرایع، ج 1، ص 10، باب 9، ح 4]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا» گوید:

یعنی ظلموا آل محمّد حقّهم، سپس گوید: «ذَنُوبًا مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ» یعنی عذاباً مثل عذاب أصحابهم.(1)

ص: 242


1- 378.. فی تفسیر علی بن إبراهیم: و ان للذین ظلموا آل محمّد حقهم ذنوبا مثل ذنوب أصحابهم فلا یستعجلون العذاب ثم قال: فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ یَوْمِهِمُ الَّذِی یُوعَدُونَ. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 135، ح 72]

سوره ی طور

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی سجده نازل شده است.

تعداد آیات: 49 آیه.

ثواب قرائت سوره ی طور مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال از امام باقر و امام صادق؟سهما؟ نقل نموده که فرمودند:

کسی که سوره ی طور را قرائت کند، خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او جمع خواهد نمود.(1) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت نماید، بر خداوند حقّ است که او را از عذاب خود ایمن نماید، و در بهشت او را از نعمت های خود بهره مند کند، و اگر او زندانی و در زنجیر باشد، نجات او را آسان نماید، گرچه جنایات بزرگی داشته باشد.(2)

ص: 243


1- 379.. ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالا مَنْ قَرَأَ سُورَةَ وَ الطُّورِ جَمَعَ اللَّهُ لَهُ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ. [ثواب الأعمال، ص 116]
2- 380.. -- البرهان: و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، قال: «من قرأ هذه السورة کان حقا علی الله تعالی أن یؤمنه من عذابه، و أن ینعم علیه فی جنته، و من قرأها و أدمن فی قراءتها، و کان مقیدا مغلولا مسجونا، سهل الله علیه خروجه، و لو کان ما کان من الجنایات». -- و فیه: و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من أدمن قراءتها و هو مسجون أو مقید، سهل الله علیه خروجه». [تفسیر برهان، ج 5، ص 175، ح 2 و 3]

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که بر قرائت سوره ی طور مداومت کند و در زندان در عقال و بند باشد، خداوند نجات او را آسان خواهد نمود، گرچه حدود فراوانی بر او باشد، و اگر مسافر باشد، در سفر خود ایمن شود، و اگر آن را بنویسند و بشویند و آب آن را بر محلّ نیش عقرب بپاشند به اذن خداوند بهبود حاصل شود.(1)

ص: 244


1- 381.. و فیه: و قال الصّادق(علیه السلام): «من أدمن فی قراءتها، و هو معتقل، سهل الله خروجه، و لو کان ما کان علیه من الحدود الواجبة و إذا أدمن فی قراءتها و هو مسافر، أمن فی سفره مما یکره و إذا رش بمائها علی لدغ العقرب، برئت بإذن الله تعالی». [همان، ح 4]

سوره ی طور، آیات 1 تا 28

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ الطُّورِ 1 وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ 2 فی رَقٍّ مَنْشُورٍ 3 وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ 4 وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ 5 وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ 6 إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ 7 ما لَهُ مِنْ دافِعٍ 8 یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً 9 وَ تَسیرُ الْجِبالُ سَیْراً 10 فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ 11 الَّذینَ هُمْ فی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ 12 یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلی نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا 13 هذِهِ النَّارُ الَّتی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ 14 أَ فَسِحْرٌ هذا أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ 15 اصْلَوْها فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَیْکُمْ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 16 إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَ نَعیمٍ 17 فاکِهینَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ عَذابَ الْجَحیمِ 18 کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 19 مُتَّکِئینَ عَلی سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عینٍ 20 وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ 21 وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ 22 یَتَنازَعُونَ فیها کَأْساً لا لَغْوٌ فیها وَ لا تَأْثیمٌ 23 وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ

ص: 245

کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ 24 وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ 25 قالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فی أَهْلِنا مُشْفِقینَ 26 فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ 27 إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحیمُ 28 ¬Kj

لغات:

«الطور» با الف و لام کوه معیّنی را گویند، و بدون الف و لام به معنای کوه است، و «رِقِّ» پوستی است که بر آن نوشته می شود، و اصل آن از نور و لمعان است و «تَرَقْوَقَ الشئ إذ لَمَعَ»، و «مسجور» به معنای مملوّ است، و «سَجَرَت التنّور» ای ملأتها ناراً، و «مور» تردّد چیزی به ذهاب و ایاب را گویند مانند تردّد دخان و نابود شدن آن، و بعضی گفته اند: از مرّ السحاب است، و «خوض» به معنای دخول در آب است با قدم، و «دَعْ» به معنای دفع است، چنان که گفته می شود: دعّه یدّعه دعّاً مانند صَکّه یَصُکّه صَکّاً.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر سوگند به کوه طور، (1) و کتابی که نوشته شده، (2) در صفحه ای گسترده، (3) و سوگند به «بیت المعمور»، (4) و سقف برافراشته، (5) و دریای مملوّ و برافروخته، (6) که عذاب پروردگارت واقع می شود، (7) و چیزی از آن مانع نخواهد بود! (8) (این عذاب الهی) در آن روزی است که آسمان به شدّت به حرکت درمی آید، (9) و کوه ها از جا کنده و متحرّک می شوند! (10) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان، (11) همانها که در سخنان باطل به بازی مشغولند! (12) در آن روز که آنها را بزور

ص: 246

به سوی آتش دوزخ می رانند! (13) (به آنها می گویند:) این همان آتشی است که آن را انکار می کردید. (14) آیا این سحر است یا شما نمی بینید؟! (15) در آن وارد شوید و بسوزید می خواهید صبر کنید یا نکنید، برای شما یکسان است چرا که تنها به اعمالتان جزا داده می شوید! (16) ولی پرهیزگاران در میان باغهای بهشت و نعمتهای فراوان جای دارند، (17) و از آنچه پروردگارشان به آنها داده و آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است شاد و مسرورند! (18) (به آنها گفته می شود:) بخورید و بیاشامید گوارا اینها در برابر اعمالی است که انجام می دادید! (19) این در حالی که بر تختهای صف کشیده در کنار هم تکیه می زنند، و «حور العین» را به همسری آنها درمی آوریم! (20) کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروی از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق می کنیم و از (پاداش) عمل شان چیزی نمی کاهیم و هر کس در گرو اعمال خویش است! (21) و همواره از انواع میوه ها و گوشتها -- از هر نوع که بخواهند -- در اختیارشان می گذاریم! (22) آنها در بهشت جامهای پر از شراب طهور را که نه بیهوده گویی در آن است و نه گناه، از یکدیگر می گیرند! (23) و پیوسته بر گردشان نوجوانانی برای (خدمت) آنان گردش می کنند که همچون مرواریدهای درون صدفند! (24) در این هنگام رو به یکدیگر کرده (از گذشته) سؤال می نمایند (25) می گویند: «ما در میان خانواده خود ترسان بودیم (مبادا گناهان آنها دامن ما را بگیرد)! (26) امّا خداوند بر ما منّت نهاد و از عذاب کشنده ما را حفظ کرد! (27) ما از پیش او را می خواندیم (و می پرستیدیم)، که اوست نیکوکار و مهربان!» (28)

ص: 247

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام)

«وَ الطُّورِ * وَ کِتَابٍ مَّسْطُورٍ * فِی رَقٍّ مَّنشُورٍ * وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ»(1) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ کِتَابٍ مَّسْطُورٍ * فِی رَقٍّ مَّنشُورٍ» فرمود:

مقصود کتابی است که خداوند در ورق آس نوشته، و دو هزار سال قبل از خلقت آدم بر روی عرش قرار داده، و در آن نوشته است: «ای شیعیان آل محمّد، همانا من پروردگار شمایم، و دعای شما را اجابت نمودم قبل از آن که مرا بخوانید، و به شما عطا نمودم قبل از آن که از من سؤال کنید، و شما را بخشیدم قبل از آن که از من طلب آمرزش نمایید.»(2) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

مقصود از طور: کوه سیناء است، و بیت معمور در آسمان چهارم است و همان ضراح می باشد [که مقابل کعبه و محل طواف ملائکه است] و در هر روز هفتاد هزار از ملائکه یک نوبت داخل آن می شوند و تا ابد به آن باز نخواهند گشت.(3)

ص: 248


1- 382.. سوره ی طور، آیات 4-1.
2- 383.. تأویل الآیات: ما روی بإسناد متصل عن علی بن سلیمان عمن أخبره عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ قال کتاب کتبه الله؟عز؟ فی ورقة آس و وضعه علی عرشه قبل خلق الخلق بألفی عام یا شیعة آل محمّد إنّی أنا الله أجبتکم قبل أن تدعونی و أعطیتکم قبل أن تسألونی و غفرت لکم قبل أن تستغفرونی. [تأویل الآیات، ص 597]
3- 384.. و فیه: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ الطُّورِ وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ قال: الطور جبل بطور سینا وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ أی مکتوب فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ قال: هو فی السماء الرابعة و هو الضراح یدخله کل یوم سبعون ألف ملک ثم لا یعودون إلیه أبدا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 331]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند به ملکی از ملائکه دستور داد تا برای او خانه ای در آسمان ششم به نام ضراح محاذی عرش بنا کند، و آن را [محل طواف و] برای اهل آسمان قرار داد، و در هر روزی هفتاد هزار از ملائکه گرد آن طواف می کنند، و استغفار می نمایند، و پس از آن نوبتی تا ابد نخواهند داشت.(1)

ص: 249


1- 385.. الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبَّادٍ عِمْرَانَ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ بَیْنَا أَبِی(علیه السلام) وَ أَنَا فِی الطَّوَافِ إِذْ أَقْبَلَ رَجُلٌ شَرْجَبٌ مِنَ الرِّجَالِ فَقُلْتُ وَ مَا الشَّرْجَبُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ قَالَ الطَّوِیلُ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ أَدْخَلَ رَأْسَهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَبِی قَالَ فَالْتَفَتَ إِلَیْهِ أَبِی وَ أَنَا فَرَدَدْنَا عَلَیْهِ السَّلَامَ ثُمَّ قَالَ أَسْأَلُکَ رَحِمَکَ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ أَبِی نَقْضِی طَوَافَنَا ثُمَّ تَسْأَلُنِی فَلَمَّا قَضَی أَبِیَ الطَّوَافَ دَخَلْنَا الْحِجْرَ فَصَلَّیْنَا الرَّکْعَتَیْنِ ثُمَّ الْتَفَتَ فَقَالَ أَیْنَ الرَّجُلُ یَا بُنَیَّ فَإِذَا هُوَ وَرَاءَهُ قَدْ صَلَّی -- فَقَالَ مِمَّنِ الرَّجُلُ قَالَ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَقَالَ وَ مِنْ أَیِّ أَهْلِ الشَّامِ فَقَالَ مِمَّنْ یَسْکُنُ بَیْتَ الْمَقْدِسِ فَقَالَ قَرَأْتَ الْکِتَابَیْنِ قَالَ نَعَمْ قَالَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ فَقَالَ أَسْأَلُکَ عَنْ بَدْءِ هَذَا الْبَیْتِ وَ عَنْ قَوْلِهِ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ وَ عَنْ قَوْلِهِ -- وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ. فَقَالَ یَا أَخَا أَهْلِ الشَّامِ اسْمَعْ حَدِیثَنَا وَ لَا تَکْذِبْ عَلَیْنَا فَإِنَّهُ مَنْ کَذَبَ عَلَیْنَا فِی شَیْ ءٍ فَقَدْ کَذَبَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ کَذَبَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَدْ کَذَبَ عَلَی اللَّهِ وَ مَنْ کَذَبَ عَلَی اللَّهِ عَذَّبَهُ اللَّهُ؟عز؟ أَمَّا بَدْءُ هَذَا الْبَیْتِ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ -- إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً فَرَدَّتِ الْمَلَائِکَةُ عَلَی اللَّهِ؟عز؟ فَقَالَتْ أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ فَأَعْرَضَ عَنْهَا فَرَأَتْ أَنَّ ذَلِکَ مِنْ سَخَطِهِ فَلَاذَتْ بِعَرْشِهِ فَأَمَرَ اللَّهُ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَنْ یَجْعَلَ لَهُ بَیْتاً فِی السَّمَاءِ السَّادِسَةِ یُسَمَّی الضُّرَاحَ بِإِزَاءِ عَرْشِهِ فَصَیَّرَهُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ یَطُوفُ بِهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ لَا یَعُودُونَ وَ یَسْتَغْفِرُونَ فَلَمَّا أَنْ هَبَطَ آدَمُ إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیَا أَمَرَهُ بِمَرَمَّةِ هَذَا الْبَیْتِ وَ هُوَ بِإِزَاءِ ذَلِکَ فَصَیَّرَهُ لآِدَمَ وَ ذُرِّیَّتِهِ کَمَا صَیَّرَ ذَلِکَ لِأَهْلِ السَّمَاءِ قَالَ صَدَقْتَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ. [کافی، ج 4، ص 187، ح 1]

«وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ * وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ * إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَاقِعٌ * مَا لَهُ مِن دَافِعٍ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «سَّقْفِ الْمَرْفُوعِ» آسمان است، و مقصود از «وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ» دریایی است که در قیامت تبدیل به آتش می شود.(2) علامه مجلسی در بحار الانوار می فرماید:

مسجور یعنی موقد و شعله ور شده.(3) علی بن ابراهیم سپس گوید:

آیات اوّل این سوره سوگند است و جواب آن ها «إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ لَوَاقِعٌ» است.

سپس گوید:

«یَوْمَ تَمُورُ السَّمَاء مَوْرًا» ای تنفش [و تذهب] «وَ تَسِیرُ الْجِبَالُ سَیْرًا» یعنی کوه ها هنگام برقرار شدن قیامت مانند باد حرکت می کند، و مقصود از «الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ» کسانی هستند که در معصیت ها فرو می روند [و توبه نمی کنند] و «یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلَی نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا» یعنی روزی که آنان را به شدّت در آتش دوزخ پرتاب می کنند.

تا این که گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که عمرو بن عاص و ولید بن عقبة بن معیط

ص: 250


1- 386.. سوره ی طور، آیات 8-5.
2- 387.. القمّی: وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ قال: السماء وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ قال: یسجر یوم القیامة و هذا قسم کله و جوابه إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ ما لَهُ مِنْ دافِعٍ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 331]
3- 388.. البحار: وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ أی المملو و هو المحیط أو الموقد من قوله وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ. [بحار الانوار، ج 57، ص 27]

را در باغی دید که شراب می خوردند و نسبت به شهادت حضرت حمزه آوازه خوانی می کردند و می گفتند:

کَمْ مِنْ حَوَارِیَ تَلُوحُ عِظَامُهُ وَرَاءَ الْحَرْبِ أَنْ یُجَرَّ فَیُقْبَرَا فرمود:

خدایا آنان را لعنت کن، و گرفتار فتنه نما، و در آتش پرتاب شان کن. سپس مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

و «اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا» یعنی بچشید آتش را، و شما صبر کنید و یا صبر نکنید اهل آتش خواهید بود و دلیل این که بعضی بر آتش صبر نمی کنند مگر با سختی عذاب، آیه «فَمَآ أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ»(1)، است، یعنی ما اجرأهم علی النار.(2) «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ مَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَیْءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ»(3) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «الَّذِینَ آمَنُوا» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند، و مقصود

ص: 251


1- 389.. سوره ی بقره، آیه ی 175.
2- 390.. القمّیّ: و هذا قسم کله و جوابه إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ ما لَهُ مِنْ دافِعٍ و قوله: یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً تنفس وَ تَسِیرُ الْجِبالُ سَیْراً أی تسیر مثل الریح إلی قوله فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ قال: یخوضون فی المعاصی و قوله یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلی نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا قال: یدفعون فی النار و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لما مر بعمرو بن العاص و عقبة بن أبی معیط و هما فی حائط یشربان و یغنیان بهذا البیت فی حمزة بن عبد المطلب حین قتل. کم من حواری تلوح عظامه وراء الحرب أن یجر فیقبرا. فقال النّبی(صلی الله علیه و آله) اَللَّهُمَّ العنهما و ارکسهما فی الفتنة رکسا و دعهما فی النار دعا. قوله: اصْلَوْها فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا أی اجترءوا أو لا تجترءوا لأن أحدا لا یصبر علی النار و الدلیل علی ذلک فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ یعنی ما أجرأهم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 331]
3- 391.. سوره ی طور، آیه ی 21.

از «ذریّة» ائمّه یعنی اوصیای آن حضرت می باشند، و «وَ مَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَیْءٍ» یعنی «و لم تنقص ذریتهم الحجة التی جاء بهم محمّد(صلی الله علیه و آله) فی علیٍّ(علیه السلام)، و حجتهم واحدة و طاعتهم واحدة.»(1) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

«قَصُرَتِ الْأَبْنَاءُ عَنْ عَمَلِ الْآبَاءِ فَأَلْحَقَ اللَّهُ؟عز؟ الْأَبْنَاءَ بِالْآبَاءِ لِیُقِرَّ بِذَلِکَ أَعْیُنَهُمْ.»(2) و در سخن دیگری می فرماید:

اطفال شیعیان ما را، فاطمه(علیها السلام) تربیت می نماید، و خداوند می فرماید: ما روز قیامت آنان را به پدرانشان ملحق خواهیم نمود.(3) و در سخن دیگری می فرماید: پدرم امام باقر(علیه السلام) فرمود:

چون قیامت بر پا شود منادی خداوند از ناحیه عرش ندا می کند: «ای مردم چشم های خود را فرو بندید تا فاطمه دختر محمّد(صلی الله علیه و آله) عبور نماید» پس او نخستین کسی است که لباس عزّت به او پوشانده می شود، و دوازده هزار از حوریان از فردوس بهشت به استقبال او می آیند، و همراه آنان پنجاه هزار

ص: 252


1- 392.. الکافی: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی زَاهِرٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ قَالَ الَّذِینَ آمَنُوا النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ ذُرِّیَّتُهُ الْأَئِمَّةُ وَ الْأَوْصِیَاءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَلْحَقْنَا بِهِمْ وَ لَمْ نَنْقُصْ ذُرِّیَّتَهُمُ الْحُجَّةَ -- الَّتِی جَاءَ بِهَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) فِی عَلِیٍّ(علیه السلام) وَ حُجَّتُهُمْ وَاحِدَةٌ وَ طَاعَتُهُمْ وَاحِدَةٌ. [کافی، ج 1، ص 275، ح 1]
2- 393.. توحید صدوق، ص 394، ح 7.
3- 394.. القمّیّ: فإنه حدثنی أبی عن سلیمان الدیلمی عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال إن أطفال شیعتنا من المؤمنین تربیهم فاطمة(علیه السلام) و قوله: أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ قال: یهدون إلی آبائهم یوم القیامة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 332]

ملک بر مرکب هایی از یاقوت قرار دارند، که بال های شان از لؤلؤ و زبرجد است و… تا این که حضرت فاطمه(علیها السلام) از صراط می گذرد و وارد بهشت می شود، و اهل بهشت او را بشارت می دهند، و او بر عرشی از نور می نشیند و اهل بهشت اطراف او می نشینند، و در بطنان عرش قصری سفید و قصری زرد از لؤلؤ می باشد، و در قصر سفید هفتاد هزار خانه است و آن ها مساکن محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) می باشد، و در قصر زرد نیز هفتاد هزار خانه است، و آن ها مساکن ابراهیم و آل ابراهیم می باشد. تا این که می فرماید:

سپس خداوند ملکی را نزد فاطمه(علیها السلام) می فرستد -- که قبل از او و بعد از او نزد احدی فرستاده نشده است -- و آن ملک به فاطمه(علیها السلام) می گوید: «پروردگارت تو را سلام می فرستد، و می فرماید: از هر چه می خواهی سؤال کن تا من به تو عطا نمایم» پس حضرت فاطمه(علیها السلام) می فرماید: «خدایم نعمت خویش را بر من تمام نموده، و بهشت خود را بر من مباح کرده، و کرامت خویش را شامل حال من نموده، و مرا بر همه زن ها فضیلت داده است، و من از او می خواهم که به من اجازه ی شفاعت از فرزندان و ذریّه ی من، و کسانی که بعد از من آنان را دوست داشته و حفظ نموده اند را بدهد.

پس خداوند به آن ملک -- در همان مکان -- وحی می کند: که به فاطمه خبر ده که من او را شفیع آنان قرار دادم، و فاطمه(علیها السلام) در آن حال می گوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنِّی الْحُزْنَ وَ أَقَرَّ عَیْنِی».

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

پدرم هر گاه این حدیث را می خواند این آیه را تلاوت می نمود: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَانٍ….»(1)

ص: 253


1- 395.. فی تأویل الآیات: حدثنا أبو عبد الله جعفر بن محمّد الحسنی عن محمّد بن الحسین عن حمید بن والق عن محمّد بن یحیی المازنی عن الکلبی عن الإمام جعفر بن محمّد عن أبیه(علیه السلام) قال إذا کانت یوم القیامة نادی مناد من لدن العرش یا معشر الخلائق غضوا أبصارکم حتی تمر فاطمة بنت محمّد فتکون أول من تکسی و یستقبلها من الفردوس اثنتا عشرة ألف حوراء معهن خمسون ألف ملک علی نجائب من یاقوت أجنحتها و أزمتها اللؤلؤ الرطب من زبرجد علیها رحائل من در علی کل رحل نمرقة من سندس حتی تجوز بها الصراط و یأتون الفردوس فیتباشر بها أهل الجنة و تجلس علی عرش من نور و یجلسون حولها و فی بطنان العرش قصران قصر أبیض و قصر أصفر من لؤلؤ من عرق واحد. و إن فی القصر الأبیض سبعین ألف دار مساکن محمّد و آل محمّد و إن فی القصر الأصفر سبعین ألف دار مساکن إبراهیم و آل إبراهیم و یبعث الله إلیها ملکا لم یبعث إلی أحد قبلها و لم یبعث إلی أحد بعدها فیقول لها إن ربک؟عز؟ یقرأ علیک السلام و یقول لک سلینی أعطک فتقول قد أتم علی نعمته و أباحنی جنته و هنأنی کرامته و فضلنی علی نساء خلقه أسأله أن یشفعنی فی ولدی و ذریتی و من ودهم بعدی و حفظهم بعدی قال فیوحی الله إلی ذلک الملک من غیر أن یتحول من مکانه أن خبرها أنی قد شفعتها فی ولدها و ذریتها و من ودهم و أحبهم و حفظهم بعدها قال فتقول الحمد لله الذی أذهب عنی الحزن و أقر عینی ثم قال جعفر(علیه السلام) کان أبی إذا ذکر هذا الحدیث تلا هذه الآیة وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ. [تأویل الآیات، ص 599]

مؤلّف گوید:

مرحوم شیخ در امالی و مرحوم صدوق در فقیه، روایات دیگری نیز در ذیل آیه فوق نقل کرده اند که در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ص: 254


1- 396.. امالی طوسی: أَخْبَرَنَا ابْنُ خُشَیْشٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَعْقِلٍ الْعِجْلِیُّ الْقِرْمِیسِینِیُّ بِسُهْرَوَرْدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الصُّهْبَانِ الذُّهْلِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیُّ، عَنْ کَرَّامِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِیِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ؟سهما؟ یَقُولَانِ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَی) عَوَّضَ الْحُسَیْنَ(علیه السلام) مِنْ قَتْلِهِ أَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِی ذُرِّیَّتِهِ، وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ، وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ، وَ لَا تُعَدُّ أَیَّامُ زَائِرِیهِ جَائِیاً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِهِ. قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ: فَقُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): هَذَا الْجَلَالُ یُنَالُ بِالْحُسَیْنِ(علیه السلام) فَمَا لَهُ فِی نَفْسِهِ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَی) أَلْحَقَهُ بِالنَّبِیِّ؟صل؟ فَکَانَ مَعَهُ فِی دَرَجَتِهِ وَ مَنْزِلَتِهِ، ثُمَّ تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ» الْآیَةَ. [امالی شیخ طوسی، ص 317] وَ فی الفقیه فِی رِوَایَةِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی کَفَّلَ إِبْرَاهِیمَ وَ سَارَةَ أَطْفَالَ الْمُؤْمِنِینَ یَغْذُوَانِهِمْ بِشَجَرَةٍ فِی الْجَنَّةِ لَهَا أَخْلَافٌ کَأَخْلَافِ الْبَقَرِ فِی قَصْرٍ مِنْ دُرَّةٍ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أُلْبِسُوا وَ طُیِّبُوا وَ أُهْدُوا إِلَی آبَائِهِمْ فَهُمْ مُلُوکٌ فِی الْجَنَّةِ مَعَ آبَائِهِمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ. [فقیه، ج 3، ص 490، ح 4732]

«وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ یَتَسَاءلُونَ * قَالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ * فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا وَ وَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ * إِنَّا کُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ»(1) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

در بهشت غنا و فحش نیست، و مؤمن در بهشت از شراب بهشتی می نوشد و لکن گناه نمی کند، و اهل بهشت با یکدیگر سخن می گویند، و در سخنان خود به همدیگر می گویند: ما در دنیا از عذاب دوزخ هراس داشتیم، از این رو خداوند بر ما منّت نهاد و ما را از عذاب سَموم -- یعنی عذابی که دارای حرارت شدید است و مانند سمّ در درون انسان نفوذ می کند -- حفظ نمود.(2)

ص: 255


1- 397.. سوره ی طور، آیات 28-25.
2- 398.. القمّی: و قوله: لا لَغْوٌ فِیها وَ لا تَأْثِیمٌ قال: لیس فی الجنة غناء و لا فحش و یشرب المؤمن و لا یأثم ثم حکی الله؟عز؟ قول أهل الجنة فقال: وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ قال فی الجنة قالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنا مُشْفِقِینَ أی خائفین من العذاب فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ قال: السموم الحر الشدید. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 332]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در عراق پس از نماز صبح مردم را نصیحت و موعظه نمود و گریان شد، و مردم نیز از خوف خداوند گریان شدند، و سپس فرمود: به خدا سوگند در زمان خلیل خودم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردمی را دیدم که پریشان حال و غبارآلود و گرسنه بودند و بین دو چشمانشان آثار سجده دیده می شد، و آنان در شبانگاه ها اهل سجده و قیام در عبادت بودند، و با خدای خود مناجات می نمودند، و از او می خواستند تا آنان را از عذاب دوزخ آزاد نماید، و به خدا سوگند من آنان را دیدم که با این عبادت ها باز خائف و ترسان بودند.(1) «وَ إِن یَرَوْا کِسْفًا مِّنَ السَّمَاء سَاقِطًا یَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْکُومٌ * فَذَرْهُمْ حَتَّی یُلَاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی فِیهِ یُصْعَقُونَ»(2) عبدالرحمان بن سالم گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: آیا جماع در وقتی از اوقات کراهت دارد؟ فرمود:

آری در اوقاتی کراهت دارد، گرچه حرام نیست، 1. بین طلوع فجر تا طلوع خورشید، 2. بین غروب خورشید تا سقوط شفق [و قرمزی محل غروب خورشید]،

ص: 256


1- 399.. فی أصول الکافی باسناده الی معروف بن خربوذ عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: صلی أمیر المؤمنین(علیه السلام) بالناس الصبح بالعراق فلما انصرف وعظهم فبکی و أبکاهم من خوف الله؟عز؟، ثم قال: أما و الله لقد عهدت أقواما علی عهد خلیلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و سلم و أنهم لیصبحون و یمشون شعثاء غبراء خمصاء بین أعینهم کرکب المعزاء یبیتون لربهم سجدا و قیاما یراوحون بین اقدامهم و جباههم، یناجون ربهم و یسألونه فکاک رقابهم من النار، و الله لقد رأیتهم مع هذا و هم خائفون مشفقون. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 141، ح 33]
2- 400.. سوره ی طور، آیات 44 و 45.

3. در روزی که خورشید گرفته باشد، و در شب بعد از آن، 4. روزی که در آن زلزله شده باشد، و یا بادهای سیاه و زرد و قرمز بورزد، سپس فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در شبی که ماه گرفته بود نزد برخی از همسران خود بود، و با او آمیزش نکرد و آن زن گلایه نمود و گفت: آیا به خاطر دشمنی به من جفا نمودید؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: مگر نمی دانی که در این شب ماه گرفته است، و من کراهت دارم که مشغول لذّت باشم و شباهت پیدا کنم به قومی که خداوند آنان را سرزنش نموده و می فرماید: «وَ إِن یَرَوْا کِسْفًا مِّنَ السَّمَاء سَاقِطًا یَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْکُومٌ؟» و نیز می فرماید: «فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلَاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ»،(1) سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند هر کس در این اوقاتی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جماع در آن ها کراهت داشته است، جماع کند و فرزندی از او به وجود آید، خیری از آن نخواهد دید در حالی که کراهت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نسبت به این اوقات می دانسته است. تا این که فرمود: ای پسر سالم! کسی که هنگام ظهور آیات یاد شده از لهو و لذّت و جماع پرهیز نکند، از کسانی خواهد بود که آیات خدا را به استهزا و مسخره گرفته است.(2)

ص: 257


1- 401.. سوره ی زخرف، آیه ی 83.
2- 402.. البرهان: أحمد بن الخضیب النیسابوری قال حدثنا النضر بن سوید عن فضالة بن أیوب عن عبد الرحمن بن سالم قال قلت لأبی جعفر(علیه السلام) جعلت فداک هل یکره فی وقت من الأوقات الجماع قال نعم و إن کان حلالا یکره ما بین طلوع الفجر إلی طلوع الشمس و ما بین مغیب الشمس إلی سقوط الشفق و فی الیوم الذی تنکسف فیه الشمس و فی اللیلة و الیوم الذی تکون فیه الزلزلة و الریح السوداء و الریح الحمراء و الصفراء و لقد بات رسول الله(صلی الله علیه و آله) مع بعض نسائه فی لیلة انکسف فیها القمر فلم یکن منه فی تلک اللیلة شی ء مما کان فی غیرها من اللیالی فقیل له یا رسول الله لبغض کان هذا الجفاء؟ فقال(صلی الله علیه و آله) أ ما علمت أن الآیة ظهرت فی هذه اللیلة فکرهت أن أتلذذ و ألهو فیها و أتشبه بقوم عیرهم الله فی کتابه؟عز؟ وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ و قوله حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی فِیهِ یُصْعَقُونَ ثم قال أبو جعفر(علیه السلام) و ایم الله لا یجامع أحد فی هذه الأوقات التی کره رسول الله(صلی الله علیه و آله) الجماع فیها ثم رزق له ولد فیری فی ولده ما لا یحب بعد أن یکون علم ما نهی عنه رسول الله(صلی الله علیه و آله) من الأوقات و کره فیها الجماع و اللهو و اللذة و اعلم یا ابن سالم أن من لا یجتنب اللهو و اللذة عند ظهور الآیات کان ممن یتخذ آیات الله هزوا. [طبّ الأئمة، ص 131]

«وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِکَ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «ظلموا» در این آیه ظلم نسبت به حق آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و مقصود از «عَذَابًا دُونَ ذَلِکَ» عذاب شمشیر است در رجعت.(2) از امام باقر(علیه السلام) نیز این معنا نقل شده است.(3) «وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ * وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبَارَ النُّجُومِ»(4) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

«فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا» یعنی بحفظنا و حِرزِنا و نعمتنا. سپس گوید: مقصود از

ص: 258


1- 403.. سوره ی طور، آیه ی 47.
2- 404.. القمّی: و قوله وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا آل محمّد حقهم عَذاباً دُونَ ذلِکَ قال عذاب الرجعة بالسیف. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 333]
3- 405.. تأویل الآیات: قال محمّد بن العبّاس حدثنا أحمد بن القاسم عن أحمد بن محمّد بن خالد عن محمّد بن علی عن ابن فضیل عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا الآیة قال وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا آل محمّد حقهم عَذاباً دُونَ ذلِکَ. [تأویل الآیات، ص 600]
4- 406.. سوره ی طور، آیات 48 و 49.

«وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ» نماز شب است، و «فَسَبِّحهُ» نیز به معنای نماز شب است.(1) و سپس از حضرت باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از «وَ أَدْبَارَ السُّجُودِ» چهار رکعت نافله مغرب است، و مقصود از «وَ إِدْبَارَ النُّجُومِ» دو رکعت نافله صبح است.(2) و در کافی نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود:

«وَ إِدْبَارَ النُّجُومِ» دو رکعت نافله صبح است.(3) و از حضرت بقیّة الله(علیه السلام) نقل شده که -- در برخی از تشرّفات شیعیان خدمت آن حضرت -- فرمود:

نافله نافله نافله، عاشورا عاشورا عاشورا، جامعه جامعه جامعه.(4)

ص: 259


1- 407.. القمّی: و قوله وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا أی بحفظنا و حرزنا و نعمتنا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ قال صلاة اللیل فَسَبِّحْهُ قال قبل صلاة اللیل وَ إِدْبارَ النُّجُومِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 333]
2- 408.. و فیه: أخبرنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد عن ابن أبی نصر [بصیر] عن الرّضا(علیه السلام) قال إدبار السجود قال أربع رکعات بعد المغرب و إدبار النجوم رکعتان قبل صلاة الصبح. [همان]
3- 409.. الکافی: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قَالَ یَعْنِی صَلَاةَ اللَّیْلِ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضی قَالَ یَعْنِی تَطَوَّعْ بِالنَّهَارِ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ قَالَ رَکْعَتَانِ قَبْلَ الصُّبْحِ قُلْتُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ قَالَ رَکْعَتَانِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ. [رواه فی الکافی، ج 3، ص 444، ح 11]
4- 410.. مفاتیح الجنان،حکایت سیّد رشتى.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«عَلَیْکَ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ، عَلَیْکَ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ، عَلَیْکَ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ، وَ مَنِ اسْتَخَفَ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ فَلَیْسَ مِنَّا، فَاعْمَلْ بِوَصِیَّتِی، وَ أْمُرْ جَمِیعَ شِیعَتِی حَتَّی یَعْمَلُوا عَلَیْه …».(1)

ص: 260


1- 411.. صفات الشیعه: و علیک بصلاة اللّیل فانّ النّبیّ(صلی الله علیه و آله) و سلّم اوصی علیّا علیه السّلام فقال: یا علیّ علیک بصلاة اللّیل علیک بصلاة اللّیل علیک بصلاة اللّیل و من استخفّ بصلاة اللّیل فلیس منّا، فاعمل بوصیّتی و أمر شیعتی حتّی یعملوا علیه. [صفات الشیعه-ترجمه توحیدی، ص 6]

سوره ی نجم

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه الّا آیه 32 «الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ…».

ترتیب نزول: بعد از سوره ی اخلاص نازل شده است.

تعداد آیات: 45 آیه و یا 46 آیه.

ثواب قرائت سوره ی نجم مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که در شب و یا روز بر قرائت سوره ی نجم مداومت کند، بین مردم پسندیده زندگی خواهد نمود، و آمرزیده خواهد شد، و بین مردم محبوب خواهد بود.(1) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند به عدد هر کس که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را تصدیق نموده، ده حسنه به او خواهد داد، و کسی که آن را بنویسد و بر خود بیاویزد، قلب او در مقابل هر سلطانی که وارد بر او می شود قویّ و نیرومند خواهد بود.(2)

ص: 261


1- 412.. ثواب الاعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ صَنْدَلٍ عَنْ یَزِیدَ بْنِ خَلِیفَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ کَانَ یُدْمِنُ قِرَاءَةَ وَ النَّجْمِ فِی کُلِّ یَوْمٍ أَوْ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ عَاشَ مَحْمُوداً بَیْنَ النَّاسِ وَ کَانَ مَوْفُوراً لَهُ وَ کَانَ مَحْبُوباً بَیْنَ النَّاسِ. [ثواب الأعمال، ص 116]
2- 413.. البرهان: -- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله عشر حسنات بعدد من صدق بمحمّد(صلی الله علیه و آله)، و من کتبها فی جلد نمر و علقها علیه، قوی قلبه علی کل سلطان دخل علیه». -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من کتبها فی جلد نمر و علقها علیه، قوی قلبه علی کل شی ء و احترمه کل سلطان یدخل علیه». [رواه فی تفسیر البرهان، ج 5، ص 185، ح 2 و 3]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و بر خود بیاویزد، در مقابل هر شیطانی قویّ خواهد بود، و با هر کس مخاصمه و مباحثه کند، بر او پیروز می شود، و با اذن خداوند دارای قوّه و قدرت خواهد بود.(1)

ص: 262


1- 414.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها علی جلد نمر و علقها علیه، قوی بها علی کل شیطان، و لا یخاصم أحدا إلّا قهره، و کان له الید و القوة بإذن الله تعالی». [همان، ح 4]

سوره ی نجم، آیات 1 تا 32

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ النَّجْمِ إِذا هَوی 1 ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی 2 وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی 3 إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی 4 عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوی 5 ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوی 6 وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی 7 ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی 8 فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی 9 فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی 10 ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی 11 أَ فَتُمارُونَهُ عَلی ما یَری 12 وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری 13 عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی 14 عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی 15 إِذْ یَغْشَی السِّدْرَةَ ما یَغْشی 16 ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی 17 لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْری 18 أَ فَرَأَیْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّی 19 وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْری 20 أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی 21 تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضیزی 22 إِنْ هِیَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدی 23 أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّی 24 فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولی 25 وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضی 26 إِنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ

ص: 263

بِالْآخِرَةِ لَیُسَمُّونَ الْمَلائِکَةَ تَسْمِیَةَ الْأُنْثی 27 وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً 28 فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا 29 ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدی 30 وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ لِیَجْزِیَ الَّذینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی 31 الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی 32 ¬Kj

لغات:

هُوِیّ و نزول و سقوط نظائراند، و آن از هَوی یَهْوی هَوْیاً و هُوِیّاً است، و «هاویة» محلّی است در دوزخ که اهل خود را از اعلا به اسفل دوزخ می برد، و «غَیّ» به معنای خیبة و گم راهی است، و غوایة نیز به همین معناست، و «وَحی» القای معنا در نفس است در حال پنهانی و موجب یقین خواهد بود، و از وحی است قول خداوند که می فرماید: «وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ» یعنی به او الهام نمود، و «قوّة» به معنای قدرت است، و اصل آن از شدّت می باشد، و «مِرَّة» نیز به معنای قوّت و شدّت است، و «اُفق» ناحیه آسمان است، و جمع آن آفاق است، و «تدلّی» امتداد به طرف پایین است، مانند، و دَلّاهُ صاحبه فتدلّی، و «قاب وقیب و قاد و قِید» به معنای مقدار از چیزی است، و «لَمَم» این است که انسان کاری را انجام بدهد و بر آن عادت نداشته باشد، و اِلمام به معنای زیاده ای است که امتداد نداشته باشد، و «أجِنّة» جمع جنین است.

ص: 264

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر سوگند به ستاره هنگامی که افول می کند، (1) که هرگز دوست شما [محمّد «ص»] منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است، (2) و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید! (3) آنچه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست! (4) آن کس که قدرت عظیمی دارد [جبرئیل امین] او را تعلیم داده است (5) همان کس که توانایی فوق العاده دارد او سلطه یافت… (6) در حالی که در افق اعلی قرار داشت! (7) سپس نزدیکتر و نزدیکتر شد… (8) تا آنکه فاصله او (با پیامبر) به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود (9) در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بنده اش وحی نمود. (10) قلب (پاک او) در آنچه دید هرگز دروغ نگفت. (11) آیا با او درباره آنچه (با چشم خود) دیده مجادله می کنید؟! (12) و بار دیگر نیز او را مشاهده کرد، (13) نزد «سدرة المنتهی»، (14) که «جنت المأوی» در آنجاست! (15) در آن هنگام که چیزی [نور خیره کننده ای] سدرة المنتهی را پوشانده بود، (16) چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد (آنچه دید واقعیّت بود)! (17) او پاره ای از آیات و نشانه های بزرگ پروردگارش را دید! (18) به من خبر دهید آیا بتهای «لات» و «عزّی»… (19) و «منات» که سوّمین آنهاست (دختران خدا هستند)؟! (20) آیا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟! (در حالی که بزعم شما دختران کم ارزش ترند!) (21) در این صورت این تقسیمی ناعادلانه است! (22) اینها فقط نامهایی است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشته اید (نامهایی بی محتوا و اسمهایی بی مسمّی)، و هرگز خداوند دلیل و حجتی بر آن نازل نکرده آنان فقط از گمانهای بی اساس و هوای نفس پیروی می کنند در حالی که هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها

ص: 265

آمده است! (23) یا آنچه انسان تمنّا دارد به آن می رسد؟! (24) در حالی که آخرت و دنیا از آن خداست! (25) و چه بسیار فرشتگان آسمانها که شفاعت آنها سودی نمی بخشد مگر پس از آنکه خدا برای هر کس بخواهد و راضی باشد اجازه (شفاعت) دهد! (26) کسانی که به آخرت ایمان ندارند، فرشتگان را دختر (خدا) نامگذاری می کنند! (27) آنها هرگز به این سخن دانشی ندارند، تنها از گمان بی پایه پیروی می کنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بی نیاز نمی کند! (28) حال که چنین است از کسی که از یاد ما روی می گرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمی طلبد، اعراض کن! (29) این آخرین حدّ آگاهی آنهاست پروردگار تو کسانی را که از راه او گم راه شده اند بهتر می شناسد، و (همچنین) هدایت یافتگان را از همه بهتر می شناسد! (30) و برای خداست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است تا بدکاران را به کیفر کارهای بدشان برساند و نیکوکاران را در برابر اعمال نیکشان پاداش دهد! (31) همانها که از گناهان بزرگ و اعمال زشت دوری می کنند، جز گناهان صغیره (که گاه آلوده آن می شوند) آمرزش پروردگار تو گسترده است او نسبت به شما از همه آگاهتر است از آن هنگام که شما را از زمین آفرید و در آن موقع که بصورت جنینهایی در شکم مادرانتان بودید پس خودستایی نکنید، او پرهیزگاران را بهتر می شناسد! (32)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَی * مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَ مَا غَوَی * وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی»(1) جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَی…» سوگند خداوند به قبر محمّد(صلی الله علیه و آله) است،

ص: 266


1- 415.. سوره ی نجم، آیات 4-1.

هنگامی که او از دنیا برود، و «مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ» یعنی او نسبت به تفضیل اهل بیت خود گم راه نشده است، و «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی» یعنی او در مورد بیان فَضل اهل بیت خود به هوا و هوس خود عمل نکرده و سخن او جز وحی خداوند نبوده است. «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی.»(1) مرحوم صدوق با سند خود از امام صادق(علیه السلام) از پدرانش(علیهم السلام) نقل نموده که فرمود:

در آن بیماری که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از آن از دنیا رحلت نمود، اهل بیت و اصحاب نزد او جمع شدند و گفتند: یا رسول الله اگر حادثه ای برای شما رخ دهد، بعد از شما برای ما چه کسی جایگزین شما خواهد بود؟ و آن حضرت پاسخی به آنان نداد، تا سه مرتبه در سه روز سؤال خود را تکرار نمودند و در مرتبه چهارم به آنان فرمود:

«فردا ستاره ای از آسمان در خانه یکی از شما فرود می آید، پس او را بشناسید، چرا که او خلیفه من خواهد بود و اوست قائم به امر من بین شما».

پس همه آنان در خانه های خود نشستند و امید داشتند که آن ستاره در خانه های آنان فرود آید، ناگهان ستاره ای از آسمان فرود آمد در حالی که نور او غالب بر نور دنیا بود و در خانه علی(علیه السلام) فرود آمد، و مردم هیجان زده شدند و گفتند: «این مرد [یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] گم راه شده و سخن او درباره ی پسر عمّش جز از روی هوا و هوس نبوده است» و خداوند این آیات را نازل نمود «وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَی * مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَ مَا غَوَی * وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی….»(2)

ص: 267


1- 416.. الکافی: وَ فِی قَوْلِهِ؟عز؟ -- وَ النَّجْمِ إِذا هَوی قَالَ أُقْسِمُ بِقَبْضِ مُحَمَّدٍ إِذَا قُبِضَ -- ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ بِتَفْضِیلِهِ أَهْلَ بَیْتِهِ -- وَ ما غَوی وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی یَقُولُ مَا یَتَکَلَّمُ بِفَضْلِ أَهْلِ بَیْتِهِ بِهَوَاهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی. [کافی، ج 8، ص 380، ح 574]
2- 417.. امالی الصدوق: حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ الْجَلِیلُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ زِیَادٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَکَمِ قَالَ حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ أَبِی الْأَسْوَدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا مَرِضَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) مَرَضَهُ الَّذِی قَبَضَهُ اللَّهُ فِیهِ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ حَدَثَ بِکَ حَدَثٌ فَمَنْ لَنَا بَعْدَکَ وَ مَنِ الْقَائِمُ فِینَا بِأَمْرِکَ فَلَمْ یُجِبْهُمْ جَوَاباً وَ سَکَتَ عَنْهُمْ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّانِی أَعَادُوا عَلَیْهِ الْقَوْلَ فَلَمْ یُجِبْهُمْ عَنْ شَیْ ءٍ مِمَّا سَأَلُوهُ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّالِثُ قَالُوا لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ حَدَثَ بِکَ حَدَثٌ فَمَنْ لَنَا مِنْ بَعْدِکَ وَ مَنِ الْقَائِمُ فِینَا بِأَمْرِکَ؟ فَقَالَ لَهُمْ إِذَا کَانَ غَداً هَبَطَ نَجْمٌ مِنَ السَّمَاءِ فِی دَارِ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِی فَانْظُرُوا مَنْ هُوَ فَهُوَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِی وَ الْقَائِمُ فِیکُمْ بِأَمْرِی وَ لَمْ یَکُنْ فِیهِمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ یَطْمَعُ أَنْ یَقُولَ لَهُ أَنْتَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الرَّابِعُ جَلَسَ کُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ فِی حُجْرَتِهِ یَنْتَظِرُ هُبُوطَ النَّجْمِ إِذَا انْقَضَّ نَجْمٌ مِنَ السَّمَاءِ قَدْ غَلَبَ ضَوْؤُهُ عَلَی ضَوْءِ الدُّنْیَا حَتَّی وَقَعَ فِی حُجْرَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) فَهَاجَ الْقَوْمُ وَ قَالُوا وَ اللَّهِ لَقَدْ ضَلَّ هَذَا الرَّجُلُ وَ غَوَی وَ مَا یَنْطِقُ فِی ابْنِ عَمِّهِ إِلَّا بِالْهَوَی فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِی ذَلِکَ -- وَ النَّجْمِ إِذا هَوی ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی. وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی إِلَی آخِرِ السُّورَةِ. [امالی صدوق، ص 584، ح 1]

مؤلّف گوید:

روایت فوق را برخی از اهل سنّت مانند ضحّاک و دیگران از ابن عبّاس نقل کرده اند و در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ص: 268


1- 418.. -- و فیه: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَاشِمِیُّ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ فُرَاتٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْهَمْدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعِیدٍ الْهَاشِمِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ غِیَاثٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ سُلَیْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا جُوَیْبِرٌ عَنِ الضّحاک عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ صَلَّیْنَا الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ ذَاتَ لَیْلَةٍ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَلَمَّا سَلَّمَ أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّهُ سَیَنْقَضُّ کَوْکَبٌ مِنَ السَّمَاءِ مَعَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَیَسْقُطُ فِی دَارِ أَحَدِکُمْ فَمَنْ سَقَطَ ذَلِکَ الْکَوْکَبُ فِی دَارِهِ فَهُوَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ الْإِمَامُ بَعْدِی فَلَمَّا کَانَ قُرْبُ الْفَجْرِ جَلَسَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا فِی دَارِهِ یَنْتَظِرُ سُقُوطَ الْکَوْکَبِ فِی دَارِهِ وَ کَانَ أَطْمَعَ الْقَوْمِ فِی ذَلِکَ أَبِی الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَلَمَّا طَلَعَ الْفَجْرُ انْقَضَّ الْکَوْکَبُ مِنَ الْهَوَاءِ فَسَقَطَ فِی دَارِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِیٍّ(علیه السلام) یَا عَلِیُّ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ لَقَدْ وَجَبَتْ لَکَ الْوَصِیَّةُ وَ الْخِلَافَةُ وَ الْإِمَامَةُ بَعْدِی فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَیٍّ وَ أَصْحَابُهُ لَقَدْ ضَلَّ مُحَمَّدٌ فِی مَحَبَّةِ ابْنِ عَمِّهِ وَ غَوَی وَ مَا یَنْطِقُ فِی شَأْنِهِ إِلَّا بِالْهَوَی فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ النَّجْمِ إِذا هَوی یَقُولُ اللَّهُ؟عز؟ وَ خَالِقُ النَّجْمِ إِذَا هَوَی -- ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ یَعْنِی فِی مَحَبَّةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) وَ ما غَوی. وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی یَعْنِی فِی شَأْنِهِ -- إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی. -- و فیه: وَ حَدَّثَنَا بِهَذَا الْحَدِیثِ شَیْخٌ لِأَهْلِ الرَّیِّ یُقَالُ لَهُ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّقْرِ الصَّائِغُ الْعَدْلُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ بْنِ بَسَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْهَیْثَمِ السَّعْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ أَبِی الْخَطَّابِ [أَحْمَدُ بْنُ الْخَطَّابِ] قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ الْفَزَارِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ(علیه السلام) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ بِمِثْلِ ذَلِکَ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فِی حَدِیثِهِ یَهْوِی کَوْکَبٌ مِنَ السَّمَاءِ مَعَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَیَسْقُطُ فِی دَارِ أَحَدِکُمْ -- و فیه: وَ حَدَّثَنَا بِهَذَا الْحَدِیثِ شَیْخٌ لِأَهْلِ الْحَدِیثِ یُقَالُ لَهُ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ الْمَعْرُوفُ بِأَبِی عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ [عَبْدَوَیْهِ] الْعَدْلِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ الْکُوفِیُّ الْجُعْفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ السَّنْجَرِیُّ [السِّحْرِیُ] أَبُو إِسْحَاقَ عَنْ یَحْیَی بْنِ الْحُسَیْنِ الْمَشْهَدِیِّ عَنْ أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِیِّ عَنْ رَبِیعَةَ السَّعْدِیِّ قَالَ سَأَلْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ النَّجْمِ إِذا هَوی قَالَ هُوَ النَّجْمُ الَّذِی هَوَی مَعَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَسَقَطَ فِی حُجْرَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ کَانَ أَبِی الْعَبَّاسُ یُحِبُّ أَنْ یَسْقُطَ ذَلِکَ النَّجْمُ فِی دَارِهِ فَیَحُوزَ الْوَصِیَّةَ وَ الْخِلَافَةَ وَ الْإِمَامَةَ وَ لَکِنْ أَبَی اللَّهُ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ غَیْرَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) وَ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ. [امالی صدوق، ص 565، ح 4 و 5]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) را در غدیر معرّفی نمود، مردم سه

ص: 269

گروه شدند: گروهی گفتند: «ضلّ محمّد، و گروهی گفتند: غوی محمّد، و گروهی گفتند: او با هوای نفس خویش درباره ی اهل بیت و پسر عمّش سخن می گوید» پس خداوند این آیات را نازل نمود، «وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَی * مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَ مَا غَوَی * وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی.»(1) أقول: و رواه فی البحار عن البُرسی عن علیّ بن الحسین(علیه السلام) عن جابر الأنصاری….(2)

ص: 270


1- 419.. فی تأویل الآیات: و قال أیضا حدثنا أحمد بن القاسم عن منصور بن العبّاس عن الحصین عن العبّاس القصبانی عن داود بن الحصین عن فضل بن عبد الملک عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال لما أوقف رسول الله(صلی الله علیه و آله) أمیر المؤمنین یوم الغدیر افترق الناس ثلاث فرق فقالت فرقة ضل محمّد و فرقة قالت غوی و فرقة قالت بهواه یقول فی أهل بیته و ابن عمه فأنزل الله سبحانه وَ النَّجْمِ إِذا هَوی ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی. [تأویل الآیات، ص 604]
2- 420.. فی البحار: [الفضائل لابن شاذان] قَالَ بَعْضُ الثِّقَاتِ اجْتَمَعَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی عَامِ فَتْحِ مَکَّةَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ مِنْ شَأْنِ الْأَنْبِیَاءِ إِذَا اسْتَقَامَ أَمْرُهُمْ أَنْ یَدُلُّوا عَلَی وَصِیٍّ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُومُ بِأَمْرِهِمْ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ وَعَدَنِی أَنْ یُبَیِّنَ لِی هَذِهِ اللَّیْلَةَ وَصِیّاً مِنْ بَعْدِی وَ الْخَلِیفَةَ الَّذِی یَقُومُ بِأَمْرِی بِآیَةٍ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ فَلَمَّا فَرَغَ النَّاسُ مِنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ مِنْ تِلْکَ اللَّیْلَةِ وَ دَخَلُوا الْبُیُوتَ وَ کَانَتْ لَیْلَةَ ظَلَامٍ لَا قَمَرٍ فَإِذَا نَجْمٌ قَدْ نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ بِدَوِیٍّ عَظِیمٍ وَ شُعَاعٍ هَائِلٍ حَتَّی وَقَفَ عَلَی ذِرْوَةِ حُجْرَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) وَ صَارَتِ الْحُجْرَةُ کَالنَّهَارِ أَضَاءَتِ الدُّورُ بِشُعَاعِهِ فَفَزِعَ النَّاسُ وَ جَاءُوا یُهْرَعُونَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ یَقُولُونَ إِنَّ الْآیَةَ الَّتِی وَعَدْتَنَا بِهَا قَدْ نَزَلَتْ وَ هُوَ نَجْمٌ وَ قَدْ نَزَلَ عَلَی ذِرْوَةِ دَارِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) فَهُوَ الْخَلِیفَةُ مِنْ بَعْدِی وَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی وَ الْوَصِیُّ مِنْ بَعْدِی وَ الْوَلِیُّ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی فَأَطِیعُوهُ وَ لَا تُخَالِفُوهُ فَخَرَجُوا مِنْ عِنْدِهِ فَقَالَ الْأَوَّلُ لِلثَّانِی مَا یَقُولُ فِی ابْنِ عَمِّهِ إِلَّا بِالْهَوَی وَ قَدْ رَکِبَتْهُ الْغَوَایَةُ فِیهِ حَتَّی لَوْ یُرِیدُ أَنْ یَجْعَلَهُ نَبِیّاً مِنْ بَعْدِهِ لَفَعَلَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی وَ النَّجْمِ إِذا هَوی ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوی وَ قَالَ فِی ذَلِکَ الْعَوْنِیُّ شِعْراً مَنْ صَاحِبُ الدَّارِ الَّتِی انْقَضَّ بِهَا نَجْمٌ مِنَ الْأُفْقِ فَأَنْکَرْتُمْ لَهَا. [رواه فی بحار الأنوار، ج 35، ص 275، ح 3]

واز مخالفین نیز مانند ابن مغازلی شافعی با سند خود از انس بن مالک نقل نموده که گوید: در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ستاره ای از آسمان فرود آمد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«به این ستاره بنگرید که در خانه هر کسی فرود آمد او خلیفه بعد از من است».

ناگهان دیدند آن ستاره در خانه علی(علیه السلام) فرود آمد، و خداوند این آیات را نازل نمود: «وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَی * مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَ مَا غَوَی… تا (بِالْأُفُقِ الْأَعْلَی.»(1) «عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَی * وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَی * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی * فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا أَوْحَی * مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی * أَ فَتُمَارُونَهُ عَلَی مَا یَرَی * وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَی * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَی»(2) القمّی: «عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی» یعنی الله؟عز؟، و «ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَی» یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله).

و عن الرّضا(علیه السلام) «مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا صَاحِبَ مِرَّةٍ سَوْدَاءَ صَافِیَةٍ»، و «وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَی) قال: یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی» [فتدانا] قال: یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، من ربّه

ص: 271


1- 421.. المناقب: أخبرنا أبو طالب محمّد بن أحمد بن عثمان، أخبرنا أبو عمر محمّد بن العبّاس بن حیّویه الخزّاز إذنا، حدّثنا أبو عبد اللّه الحسین بن علیّ الدّهان -- المعروف بأخی حمّاد -- حدّثنا علیّ بن محمّد بن الخلیل بن هارون البصریّ، حدّثنا محمّد بن الخلیل الجهنیّ، حدّثنا هشیم عن أبی بشر، عن سعید بن جبیر، عن ابن عبّاس قال: کنت جالسا مع فتیة من بنی هاشم عند النّبیّ صلّی اللّه علیه و آله إذا انقضّ کوکب فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: من انقضّ هذا النجم فی منزله فهو الوصیّ من بعدی! فقام فتیة من بنی هاشم فنظروا فإذا الکوکب قد انقضّ فی منزل علیّ(علیه السلام) قالوا: یا رسول اللّه قد غویت فی حبّ علیّ فأنزل اللّه تعالی: وَ النَّجْمِ إِذا هَوی إلی قوله: وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی. [مناقب ابن مغازلی، ص 259، ح 353]
2- 422.. سوره ی نجم، آیات 15-5.

و «فَتَدَلَّی» یعنی فزاد منه دُنُوّاً، و قال القمّیّ: «نزلت فتدانی، و فی العلل عن الباقر(علیه السلام) قال: لا تقرء «فَتَدَلَّی» و اقرأ «ثُمَّ دَنَا فَتَدَانی»، «فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی» قال القمّی: یعنی قدرها و المعنی کَانَ مِنَ اللَّهِ کَمَا بَیْنَ مَقْبِضِ الْقَوْسِ إِلَی رَأْسِ السِّیَةِ وَ «أَوْ أَدْنی» یعنی بَلْ أَدْنَی مِنْ ذَلِکَ.»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

نخستین کسی که در پاسخ سؤال «أ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ» بلی گفت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود، چرا که او اقرب و نزدیک تر از هر کسی به خداوند بود، و در مرتبه ای قرار داشت که هنگام معراج جبرئیل به او گفت: تقدّم و یا گفت: «تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ فَقَدْ وَطِئْتَ مَوْطِئاً لَمْ یَطَأْهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ»، و اگر روح و نفس او از آن مکان آفریده نشده بود، نمی توانست به آنجا برسد، که خداوند؟عز؟ می فرماید: «فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی.»(2)

ص: 272


1- 423.. القمّیّ: عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوی یعنی الله؟عز؟ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوی یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، قال: و حدثنی یاسر عن أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال ما بعث الله نبیا إلّا صاحب مرة سوداء صافیة و قوله وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ دَنا یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) من ربه؟عز؟ فَتَدَلَّی قال إنّما نزلت هذه ثم دنا فتدانی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی قال کان من الله کما بین مقبض القوس إلی رأس السیة أَوْ أَدْنی أی من نعمته و رحمته قال بل أدنی من ذلک فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی قال وحی مشافهة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 334]
2- 424.. الصافی: و عن الصّادق(علیه السلام) اوّل من سبق الی بلی رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) و ذلک انّه اقرب الخلق الی اللَّه و کان بالمکان الذی قال له جبرئیل لمّا اسری به الی السماء تقدّم یا محمّد فقد وطأت موطأ لم یطأه ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل و لو لا انّ روحه و نفسه کانت من ذلک المکان لما قدر ان یبلغه و کان من اللَّه؟عز؟ کما قال قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی أی بَلْ ادْنی. [تفسیر صافی، ج 5، ص 86]

مرحوم صدوق در کتاب علل الشرایع از امام سجّاد(علیه السلام) نقل نموده که از آن حضرت سؤال شد: آیا خداوند را می توان موصوف به داشتن مکان نمود؟ امام(علیه السلام) فرمود:

خداوند منزّه از مکان است. گفته شد: پس برای چه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به معراج برده شد؟ فرمود: خداوند می خواست عجایب خلقت و صنایع ملکوت آسمان ها را به او نشان بدهد. گفته شد: پس معنای «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی» چیست؟ فرمود: یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حجاب های نور نزدیک شد و ملکوت آسمان ها را دید، و سپس به پایین نظر کرد و ملکوت زمین را دید، تا جایی که گمان کرد به اندازه ی «قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی» به زمین نزدیک است.(1) در کتاب امالی صدوق از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

هنگامی که مرا به معراج بردند، به پروردگار خود تقرّب پیدا کردم، تا جایی که به اندازه ی «قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی» به او تقرّب یافتم و خداوند فرمود: ای محمّد از مخلوق من چه کسی را دوست می داری؟ گفتم: یا ربّ علیّ را دوست می دارم. پس به من خطاب شد: «بنگر ای محمّد!» پس من به طرف چپ التفات پیدا کردم و علیّ بن ابیطالب را حاضر دیدم.(2)

ص: 273


1- 425.. و فی العلل عن السجّاد(علیه السلام) انّه سئل عن اللَّه؟عز؟ هل یوصف بمکان فقال تعالی اللَّه عن ذلک قیل فلم اسری بنبیّه محمّد(صلی الله علیه و آله) الی السماء قال لیریه ملکوت السماوات و ما فیها من عجائب صنعه و بدائع خلقه قیل فقول اللَّه؟عز؟ ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی قال ذلک رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) دنا من حجب النّور فرأی ملکوت السماوات ثم تدلّی فنظر من تحته الی ملکوت الأرض حتّی ظنّ انّه فی القرب من الأرض ک قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی. [همان]
2- 426.. و فی الامالی عن النّبیّ(صلی الله علیه و آله) قال لمّا عرج بی الی السماء و دنوت من ربّی؟عز؟ حتّی کان بینی و بینه قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی فقال لی یا محمّد من تحبّ من الخلق قلت یا ربّ علیّاً قال فالتفت یا محمّد فالتفت عن یساری فإذا علیّ بن أبی طالب. [تفسیر صافی، ج 5، ص 86]

از امام کاظم(علیه السلام) درباره ی «فتدلّی» سؤال شد، و آن حضرت فرمود:

این لغت قریش است که به جای سمعت تدلّیت می گویند، و تدلّی به معنای فهم است.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از مسجدالحرام تا مسجد اقصی -- که یک ماه راه بود -- و از آنجا به ملکوت آسمان ها -- که پنجاه هزار سال راه بود -- در مدّت کمتر از ثلث شب سیر نمود تا به ساق عرش رسید، و با علم و دانش به خدای خود نزدیک شد، و به بهشت نیز نزدیک گردید و نور چشمان او را پوشانده، و با قلب خود عظمت الهی را دید نه با چشم خود، «فَکانَ کَقَابِ قَوْسَیْنِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا أَوْ أَدْنی.»(2) از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: چند مرتبه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به معراج رفت؟ و آن حضرت فرمود:

دو مرتبه، و جبرئیل در موقف و مرتبه ای او را توقّف داد [و خود همراه او نرفت] و گفت: ای محمّد تو در محلّی و موقفی قرار گرفتی که هیچ ملک [مقرّبی] و هیچ پیامبر [مرسلی] قرار نگرفته است، سپس جبرئیل به او گفت: «پروردگارت صلوات و درود می فرستد.» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای جبرئیل

ص: 274


1- 427.. الصافی: و عن الکاظم(علیه السلام) انّه سئل عن قوله دَنا فَتَدَلَّی فقال انّ هذه لغة فی قریش إذا أراد الرجل منهم ان یقول قد سمعت یقول قد تدلّیت و انّما التدلّی الفهم. [رواه فی تفسیر الصافی، ج 5، ص 87]
2- 428.. و عن امیر المؤمنین(علیه السلام) انّه اسری به من المسجد الحرام الی المسجد الأقصی مسیرة شهر و عرج به فی ملکوت السماوات مسیرة خمسین الف عام فی اقلّ من ثلث لیلة حتی انتهی الی ساق العرش فدنا بالعلم فتدلّی فدنی له من الجنّة رفرف اخضر و غشی النّور بصره فرأی عظمة ربّه؟عز؟ بفؤاده و لم یرها بعینه فکان کقاب قوسین بینها و بینه او ادنی. [همان]

خدای من چگونه درود و صلوات می فرستد؟ جبرئیل گفت: او می گوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ أَنَا رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتِی غَضَبِی» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اَللَّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ….»(1) مؤلّف گوید:

معراج رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در سوره ی بقره ذیل آیه «لِّلَّهِ ما فِی السَّمَاواتِ وَ مَا فِی الأَرْضِ وَ إِن تُبْدُواْ مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللّهُ…» گذشت ملاحظه شود.

و در تفسیر «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ…»(2)، روایت مفصّلی در تأویل الآیات نقل شده که در پاورقی مشاهده می شود(3). و مشابه آن در ذیل آیه «آمَنَ الرَّسُولُ…» گذشت.

ص: 275


1- 429.. و فیه: و فی الکافی عن الصّادق(علیه السلام) انّه سئل کم عرج برسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) فقال مرّتین فأوقفه جبرئیل موقفاً فقال له مکانک یا محمّد فلقد وقفت موقفاً ما وقفه ملک قطّ و لا نبیّ انّ ربّک یصلّی فقال یا جبرئیل و کیف یصلّی قال یقول سبّوح قدّوس انا ربّ الملائکة و الروح سبقت رحمتی غضبی فقال اَللَّهُمَّ عفوک عفوک. [همان]
2- 430.. سوره ی بقره، آیات 285 و 286.
3- 431.. فی تأویل الآیات: قال حدثنا محمّد بن همام عن عیسی بن داود بإسناد یرفعه إلی أبی الحسن موسی بن جعفر عن أبیه عن جده عن علی(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ إِذْ یَغْشَی السِّدْرَةَ ما یَغْشی قال فإن النّبی(صلی الله علیه و آله) لما أسری به إلی ربه قال وقف بی جبرئیل عند شجرة عظیمة لم أر مثلها علی کل غصن منها ملک و علی کل ورقة منها ملک و علی کل ثمرة منها ملک و قد تجللها نور من نور الله؟عز؟ فقال جبرائیل(علیه السلام) هذه سدرة المنتهی کان ینتهی الأنبیاء قبلک إلیها ثم لم یتجاوزوها و أنت تجوزها إن شاء الله لیریک من آیاته الکبری فاطمئن أیدک الله بالثبات حتی تستکمل کرامات الله و تصیر إلی جواره ثم صعد بی إلی تحت العرش فدنی إلی رفرف أخضر ما أحسن أصفه فرفعنی الرفرف بإذن الله ربی فصرت عنده و انقطع عنی أصوات الملائکة و دویهم و ذهبت المخاوف و الروعات و هدت نفسی و استبشرت و جعلت أمتد و أنقبض و وقع علی السرور و الاستبشار و ظننت أن جمیع الخلق قد ماتوا و لم أر غیری أحدا من خلقه فترکنی ما شاء الله ثم رد علی روحی فأفقت و کان توفیقا من ربی أن غمضت عینی فکل بصری و غشی عن النظر فجعلت أبصر بقلبی کما أبصر بعینی بل أبعد و أبلغ فذلک قوله تعالی: «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْری» و إنّما کنت أبصر مثل خیط الإبر نورا بینی و بین ربی و نور ربی لا تطیقه الأبصار فنادانی ربی فقال تبارک و تعالی یا محمّد قلت لبیک ربی و سیدی و إلهی لبیک قال هل عرفت قدرک عندی و موضعک و منزلتک قلت نعم یا سیدی قال یا محمّد هل عرفت موقعک منی و موقع ذریتک قلت نعم یا سیدی قال فهل تعلم یا محمّد فیم اختصم الملأ الأعلی قلت یا رب أنت أعلم و أحکم و أنت علام الغیوب قال اختصموا فی الدرجات و الحسنات فهل تدری ما الدرجات و الحسنات قلت أنت أعلم سیدی و أحکم قال إسباغ الوضوء فی المفروضات و المشی علی الأقدام إلی الجماعات معک و مع الأئمة من ولدک و انتظار الصلاة بعد الصلاة و إفشاء السلام و إطعام الطعام و التهجد باللیل و الناس نیام ثم قال: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ» قلت: «وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ» قال صدقت یا محمّد «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ» فقلت: «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ» قال ذلک لک و لذریتک یا محمّد قلت لبیک ربی و سعدیک و سیدی و إلهی قال أسألک عما أنا أعلم به منک من خلفت فی الأرض بعدک قلت خیر أهلها لها أخی و ابن عمی و ناصر دینک و الغاضب لمحارمک إذا استحلت و لنبیک غضب النمر إذا غضب علی بن أبی طالب. قال صدقت یا محمّد إنّی اصطفیتک بالنبوة و بعثتک بالرسالة و امتحنت علیا بالبلاغ و الشهادة علی أمتک و جعلته حجة فی الأرض معک و بعدک و هو نور أولیائی و ولی من أطاعنی و هو الکلمة التی ألزمتها المتقین یا محمّد و زوجه فاطمة فإنه وصیک و وارثک و وزیرک و غاسل عورتک و ناصر دینک و المقتول علی سنتی و سنتک یقتله شقی هذه الأمة قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثم إن ربی أمرنی بأمور و أشیاء و أمرنی أن أکتبها و لم یؤذن لی فی إخبار أصحابی بها ثم هوی بی الرفرف فإذا أنا بجبرائیل یتناولنی منه حتی صرت إلی سدرة المنتهی فوقف بی تحتها ثم أدخلنی جنة المأوی فرأیت مسکنی و مسکنک یا علی فیها فبینما جبرائیل یکلمنی إذ علانی نور من نور الله فنظرت إلی مثل مخیط الإبرة إلی ما کنت نظرت إلیه فی المرة الأولی فنادانی ربی؟ج؟ یا محمّد قلت لبیک ربی و إلهی و سیدی قال سبقت رحمتی غضبی لک و لذریتک أنت صفوتی من خلقی و أنت أمینی و حبیبی و رسولی و عزتی و جلالی لو لقینی جمیع خلقی یشکون فیک طرفة عین أو ینقصوک أو ینقصوا صفوتی من ذریتک لأدخلنهم ناری و لا أبالی یا محمّد علی أمیر المؤمنین و سید المسلمین و قائد الغر المحجلین إلی جنات النعیم أبو السبطین سیدی شباب جنتی المقتولین بی ظلما ثم فرض علی الصلاة و ما أراد تبارک و تعالی و قد کنت قریبا منه فی المرة الأولی مثل ما بین کبد القوس إلی سیته فذلک قوله تعالی کقاب قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی من ذلک. صلی الله علیه و علی أهل بیته السالکین بنا أهدی المسالک ما أظلم نهار مضی ء و أضاء لیل حالک. [تأویل الآیات، ص 605]

ص: 276

وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَی * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَی * إِذْ یَغْشَی السِّدْرَةَ مَا یَغْشَی * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَی * لَقَدْ رَأَی مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَی»(1) در احتجاج از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَی…» مربوط به حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است. هنگامی که آن حضرت جبرئیل(علیه السلام) را نزد «سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی» -- که هیچ مخلوقی از آن تجاوز نمی کند و تنها رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از آن تجاوز نمود -- با صورت اصلی او دید. و درباره ی «مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَی * لَقَدْ رَأَی مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَی» فرمود: حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) جبرئیل را در صورت اصلی او دو مرتبه دید یکی این مرتبه بود، و مرتبه دیگری نیز [در دنیا در عرفات او را] دید، چرا که خلقت

ص: 277


1- 432.. سوره ی نجم، آیات 18-13.

جبرئیل بسیار بزرگ و با عظمت است، و او از روحانیانی است که خلقت و وصف آنان را جز خداوند ربّ العالمین درک نمی کند.(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «أَ فَتُمَارُونَهُ عَلَی مَا یَرَی» گوید:

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی این رؤیت و وحی سؤال شد، و آن حضرت فرمود: به من وحی شد: «أَنَّ عَلِیّاً سَیِّدُ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ أَوَّلُ خَلِیفَةٍ یَسْتَخْلِفُهُ خَاتَمُ النَّبِیِّینَ»، پس مردم شروع به سخن کردند و گفتند: آیا آنچه گفته شد از طرف خدا بود یا از طرف رسول او بود؟ و خداوند به رسول خود فرمود: به آنان بگو: «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی» یعنی آنچه را دل دیده دروغ نمی گوید. سپس خداوند در ردّ سخن آنان می فرماید: «أَ فَتُمَارُونَهُ عَلَی مَا یَرَی» یعنی آیا درباره ی آنچه او دیده است مجادله می کنید؟! سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مردم فرمود:

من مأمور شده ام که علی(علیه السلام) را برای مردم منصوب به خلافت کنم و بگویم: او ولیّ شماست بعد از من، و او به منزله کشتی نجات شماست هنگام غرق شدن، که هر کس داخل آن بشود نجات می یابد و هر کس از آن خارج شود غرق خواهد شد.(2)

ص: 278


1- 433.. فی الاحتجاج: … وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی یَعْنِی مُحَمَّداً کَانَ عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی حَیْثُ لَا یُجَاوِزُهَا خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ؟عز؟ وَ قَوْلُهُ فِی آخِرِ الْآیَةِ -- ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْری رَأَی جَبْرَئِیلَ فِی صُورَتِهِ مَرَّتَیْنِ هَذِهِ مَرَّةٌ وَ مَرَّةً أُخْرَی وَ ذَلِکَ أَنَّ خَلْقَ جَبْرَئِیلَ خَلْقٌ عَظِیمٌ فَهُوَ مِنَ الرُّوحَانِیِّینَ الَّذِینَ لَا یُدْرِکُ خَلْقَهُمْ وَ لَا صِفَتَهُمْ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِین. [احتجاج، ج 1، ص 243]
2- 434.. القمّی سئل رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) عن ذلک الوحی فقال اوحی إلیَّ انّ علیّاً سیّد المؤمنین و امام المتّقین و قائد الغرّ المحجّلین و اوّل خلیفة یستخلفه خاتم النّبیّین فدخل القوم فی الکلام فقالوا أمِنَ اللَّه او من رسوله فقال اللَّه جلّ ذکره لرسوله قل لهم ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی ثم ردّ علیهم فقال أَ فَتُمارُونَهُ عَلی ما یَری فقال لهم رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) قد أمرت فیه بغیر هذا أمرت ان أنصبه للنّاس فأقول هذا ولیّکم من بعدی و انّه بمنزلة السّفینة یوم الغرق من دخل فیها نجا و من خرج عنها غرق. [رواه فی تفسیر الصافی، ج 5، ص 89 عنه]

مرحوم علی بن ابراهیم نیز گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود:

خداوند در هفت مکان تو را در کنار من قرار داد، 1. شبی که به معراج رفتم جبرئیل به من گفت: برادرت علی چه شد؟ گفتم: او را به جای خود گماشتم. جبرئیل گفت: از خدا بخواه تا او را نزد تو بیاورد، و چون از خدا خواستم مثال تو در کنار من حاضر شد، و ملائکه مقابل من صف کشیدند و من گفتم: ای جبرئیل این ها کیانند؟ جبرئیل گفت: این ها کسانی هستند که خداوند به خاطر تو در قیامت بر آنان مباهات می نماید، پس من سخن گفتم و از گذشته و آینده تا قیامت خبر دادم. 2. هنگامی که در مرتبه دوّم به معراج رفتم جبرئیل به من گفت: برادرت علی چه شد؟ گفتم: او را خلیفه خود قرار دادم، جبرئیل گفت: از خدا بخواه تا او را نزد تو بیاورد، پس من از خداوند خواستم و ناگهان مثال تو در کنار من قرار گرفت، و آسمان های هفتگانه و سکّان و عمّار آن ها و محل هر ملکی را دیدم. 3. هنگامی که مبعوث بر اجنّه شدم جبرئیل گفت: برادرت علی کجاست؟ گفتم: او را جانشین خود قرار دادم، جبرئیل گفت: از خداوند بخواه تا او را نزد تو بیاورد، پس من از خداوند خواستم و ناگهان تو نزد من حاضر شدی، و آنچه من گفتم و آنچه اَجنّه در پاسخ من گفتند را تو شنیدی. 4. شب قدر مخصوص به من و تو شد و برای احدی جز ما [و شیعیان ما] شب قدری نیست. 5. هر چیزی را از خداوند برای خود خواستم برای تو نیز خواستم و او به من عطا نمود، مگر

ص: 279

نبوّت را که فرمود: نبوّت مخصوص تو است و تو خاتم پیامبرانی. 6. هنگامی که خداوند مرا به معراج برد پیامبران را جمع نمود و من بر آنان امامت کردم و مثال تو پشت سر من بود. 7. هلاکت احزاب به دست من و تو خواهد بود.(1) مؤلّف گوید:

تفصیل معراج رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در اوّل سوره ی اِسراء گذشت.

«أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی * وَ مَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَی * أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنثَی …»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«لات» نام مردی است، و «عُزّی» نام زنی است، و «مناة» بتی بوده در «مُشَلَّل» با فاصله شش میل از حرم که به آن مناة می گفته اند.

ص: 280


1- 435.. و القمّی عن النّبیّ(صلی الله علیه و آله) قال لعلیّ یا علیّ انّ اللَّه أشهدک معی فی سبعة مواطن امّا اوّل ذلک فلیلة اسری بی الی السماء قال لی جبرئیل این أخوک فقلت خلّفته ورائی قال ادع اللَّه فلیأتک به فدعوت اللَّه فإذا مثالک معی و إذ الملائکة وقوف صفوف فقلت یا جبرئیل من هؤلاء قال هم الذین یباهیهم اللَّه بک یوم القیامة فدنوت فنطقت بما کان و یکون الی یوم القیامة و الثانی حین اسری بی فی المرّة الثانیة فقال لی جبرئیل این أخوک قلت خلّفته ورائی قال ادع اللَّه فلیأتک به فدعوت اللَّه فإذا مثالک معی فکشط لی عن سبع سماوات حتّی رأیت سکّانها و عمّارها و موضع کلّ ملک منها و الثالث حین بعثت الی الجنّ فقال لی جبرئیل این أخوک قلت خلّفته ورائی فقال ادع اللَّه فلیأتک به فدعوت اللَّه فإذا انت معی فما قلت لهم شیئاً و لا ردّوا علیّ شیئاً الّا سمعته و الرابع خصّصنا بلیلة القدر و لیست لأحد غیرنا و الخامس دعوت اللَّه فیک و اعطانی فیک کلّ شی ء الّا النبوّة فانّه قال خصصتک بها و ختمتها بک و امّا السادس لمّا اسری بی الی السماء جمع اللَّه لی النّبیّین فصلّیت بهم و مثالک خلفی و السّابع هلاک الأحزاب بأیدینا. [تفسیر الصافی، ج 5، ص 91]
2- 436.. سوره ی نجم، آیات 22-19.

سپس گوید:

«أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنثَی» اشاره ی به سخن قریش است که می گفتند: «ملائکه دختران خدا هستند» و خداوند سخن آنان را ردّ نموده و می فرماید: «أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنثَی * تِلْکَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِیزَی» یعنی قسمة ناقصة.(1) در کتاب کمال الدین روایت مفصّلی از حضرت جواد(علیه السلام) نقل شده و در پایان آن، سخن از حضرت قائم آل محمّد(علیهم السلام) شده، و حضرت جواد(علیه السلام) می فرماید:

«فَإِذَا دَخَلَ الْمَدِینَةَ أَخْرَجَ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی فَأَحْرَقَهُمَا.»(2) و در مقتل ابی مخنف از امام حسین(علیه السلام) نقل شد که در کربلا اشعاری را قرائت نمود و پرستش کنندگان لات و عزّی را معرّفی کرد.(3)

ص: 281


1- 437.. و قال القمّی: قوله أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی قال اللات رجل و العزی امرأة و قوله وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْری قال کان صنم بالمسلک [الشلل] خارج من الحرم علی ستة أمیال یسمی المناة قوله أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی قال هو ما قالت قریش إن الملائکة هم بنات الرحمن فرد الله علیهم فقال أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزی أی ناقصة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 337]
2- 438.. فی کتاب کمال الدین و تمام النعمة باسناده الی عبد العظیم بن عبد الله الحسنی عن محمّد بن علی بن موسی(علیهم السلام) حدیث طویل یذکر فیه القائم؟عج؟ و فی آخره یقول(علیه السلام): فاذا دخل المدینة أخرج اللات و العزی فأحرقهما. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 159، ح 60]
3- 439.. فی کتاب مقتل الحسین لأبی مخنف؟ره؟ من أشعار الحسین(علیه السلام) فی موقف کربلاء: والدی شمس و أمی قمر فأنا الکوکب و ابن القمرین عبد الله غلاما یافعا و قریش یعبدون الوثنین یعبدون اللات و العزی معا و علی قائم بالحسنین مع رسول الله سبعا کاملا ما علی الأرض مصل غیر ذین هجر الأصنام لم یعبدها مع قریش لا و لا طرفة عین [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 159، ح 60]

«وَ کَم مِّن مَّلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاء وَ یَرْضَی»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

من نزد حوض کوثر بر شما وارد می شوم و تو یا علی ساقی خواهی بود، و حسن رائد [یعنی مقدّم] می باشد، و حسین آمر خواهد بود، و علیّ بن الحسین فارط [یعنی متقدم به طرف آب]، و محمّد بن علیّ ناشر، و جعفر بن محمّد سائق، و موسی بن جعفر محصی محبّین و مبغضین و قامع منافقین، و علیّ بن موسی مزیّن مؤمنین، و محمّد بن علیّ مُنزِل و اسکان دهنده ی اهل بهشت در درجات شان، و علیّ بن محمّد خطبه خواننده و تزویج دهنده شیعیان به حورالعین، و حسن بن علیّ چراغ اهل بهشت خواهد بود و اهل بهشت از نور او بهره می گیرند، و هادی مهدیّ در قیامت شفیع شیعیان می باشد، روزی که «لَا یَأْذَنُ اللَّهُ إِلَّا لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضی.»(2) مؤلّف گوید:

اخبار شفاعت در ذیل آیات گذشت و خواهد آمد ان شاء الله.

ص: 282


1- 440.. سوره ی نجم، آیه ی 26.
2- 441.. المناقب: الأعمش عن أبی إسحاق عن الحارث بن سعید بن قیس عن علی بن أبی طالب و عن جابر الأنصاری کلیهما عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال أنا واردکم علی الحوض و أنت یا علی الساقی و الحسن الرائد و الحسین الآمر و علی بن الحسین الفارط و محمّد بن علی الناشر و جعفر بن محمّد السائق و موسی بن جعفر محصی المحبین و المبغضین و قامع المنافقین و علی بن موسی مزین المؤمنین و محمّد بن علی منزل أهل الجنة فی درجاتهم و علی بن محمّد خطیب شیعتهم و مزوجهم الحور و الحسن بن علی سراج أهل الجنة یستضیئون به و الهادی المهدی شفیعهم یوم القیامة حیث لا یأذن إلّا لمن یشاء و یرضی. [مناقب ابن شهر آشوب، ص 292]

«وَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا بِمَا عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی»(1) ابن عبّاس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خطبه خود فرمود:

… مردم آگاه باشید که خداوند؟عز؟ با ظلم کسی مظلوم نمی شود، و ظلم کسی از دست او نمی رود، و او در کمین ستمکاران است «لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا بِمَا عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی» و هر کس نیکی کند به خود نیکی نموده، و هر کس کار ناپسندی انجام دهد بر خود ستم نموده است.(2) «الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنشَأَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَی»(3) مرحوم کلینی از امام کاظم(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

عمرو بن عبید [عالم اهل سنّت در بصره] خدمت پدرم امام صادق(علیه السلام) رسید، و پس از ادای سلام نشست و آیه فوق را قرائت نمود، و سکوت کرد، و پدرم به او فرمود: برای چه ساکت شدی؟ عمرو بن عبید گفت: «دوست می دارم گناهان کبیره را از کتاب خدا بدانم.»

ص: 283


1- 442.. سوره ی نجم، آیه ی 31.
2- 443.. البرهان عن الدیلمی، فی (أعلام الدین): عن عبد الله بن عبّاس، قال: خطب بنا رسول الله(صلی الله علیه و آله) خطبة -- إلی أن قال -- «ألا و إن الله؟عز؟ لا یظلم بظلم، و لا یجاوزه ظلم، و هو بالمرصاد لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی من أحسن فلنفسه و من أساء فعلیها». [تفسیر برهان، ج 5، ص 212]
3- 444.. سوره ی نجم، آیه ی 32.

امام صادق(علیه السلام) به او فرمود:

ای عمرو! بزرگ ترین کبائر شرک به خداوند است، و خداوند می فرماید: «مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ»(1)، یعنی، کسی که برای خدا شریک قرار بدهد، خداوند بهشت را برای او حرام نموده است، و پس از آن یأس و ناامیدی از رحمت خداوند است، چرا که خداوند می فرماید: «إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ»(2)، یعنی از رحمت خدا نا امید نمی شوند مگر کافران، و سپس ایمن شدن از مکر الهی است، که می فرماید: «فَلاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ»(3)، یعنی ایمن از مکر خداوند نمی شوند مگر زیانکاران، تا این که فرمود: و از گناهان کبیره است، عقوق والدین، چرا که خداوند عاقّ را جبّار شقیّ نامیده است [و از قول عیسی(علیه السلام) می فرماید: «وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا»].

و از گناهان کبیره است، کشتن نفس محترمه و خداوند آن را حرام نموده جز آن که به حق باشد، و نسبت به کیفر آن می فرماید: «فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا…»(4)، و از گناهان کبیره است، قذف محصنة یعنی نسبت زنا دادن به زن پاکدامن، چرا که خداوند می فرماید:

«لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»(5)، و از گناهان کبیره است، خوردن مال یتیم از روی ظلم و خداوند می فرماید: «إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا»(6)، و از گناهان کبیره است، فرار از جنگ، و خداوند می فرماید:

«وَ مَن یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلَی فِئَةٍ فَقَدْ بَاء بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَ مَأْوَاهُ

ص: 284


1- 445.. سوره ی مائدة، آیه ی 72.
2- 446.. سوره ی یوسف، آیه ی 87.
3- 447.. سوره ی اعراف، آیه ی 99.
4- 448.. سوره ی نساء، آیه ی 93.
5- 449.. سوره ی نور، آیه ی 23.
6- 450.. سوره ی نساء، آیه ی 10.

جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»(1)، و از گناهان کبیره است، رباخواری، و خداوند می فرماید:

«الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ»(2)، و از گناهان کبیره است، سحر، و خداوند می فرماید: «وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ»(3)، و از گناهان کبیره است، زنا و خداوند می فرماید: «وَ لَا یَزْنُونَ وَ مَن یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا * یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا»(4)، و از گناهان کبیره است، سوگند دروغ، و خداوند می فرماید: «الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ أَیْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلاً أُوْلَئِکَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ»(5)، و از گناهان کبیره است، خیانت، و خداوند می فرماید: «وَ مَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِمَا غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»(6)، و از گناهان کبیره است، نپرداختن زکات واجب، و خداوند می فرماید: «فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ»(7)، و از گناهان کبیره است، شهادت دروغ و کتمان شهادت، و خداوند می فرماید: «وَ مَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»(8)، و از گناهان کبیره است، شرابخواری، و خداوند از آن نهی نموده همان گونه که از پرستش بت ها نهی نموده است، و از گناهان کبیره است، ترک نماز از روی عمد، و ترک هر واجب دیگری، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً، فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِهِ» یعنی هر کس از روی عمد نماز نخواند، از خدا و رسول او بیزار شده است، و از گناهان کبیره است، پیمان شکنی و قطع رحم، چرا که خداوند می فرماید: «أُوْلَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ.»(9)

ص: 285


1- 451.. سوره ی انفال، آیه ی 16.
2- 452.. سوره ی بقره، آیه ی 275.
3- 453.. سوره ی بقره، آیه ی 102.
4- 454.. سوره ی فرقان، آیات 68 و 69.
5- 455.. سوره ی آل عمران، آیه ی 77.
6- 456.. سوره ی آل عمران، آیه ی 161.
7- 457.. سوره ی توبه، آیه ی 35.
8- 458.. سوره ی بقره، آیه ی 283.
9- 459.. سوره ی رعد، آیه ی 25.

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

با شنیدن این سخنان صدای گریه عمرو بن عبید بلند شد و گفت: کسی که با شما نزاع می نماید، و فضیلت و علم شما را انکار دارد، و به رأی خود عمل می کند، هلاک خواهد شد.(1)

ص: 286


1- 460.. الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ دَخَلَ عَمْرُو بْنُ عُبَیْدٍ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَلَمَّا سَلَّمَ وَ جَلَسَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ -- الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ ثُمَّ أَمْسَکَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَا أَسْکَتَکَ قَالَ أُحِبُّ أَنْ أَعْرِفَ الْکَبَائِرَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ؟عز؟ فَقَالَ نَعَمْ یَا عَمْرُو أَکْبَرُ الْکَبَائِرِ الْإِشْرَاکُ بِاللَّهِ یَقُولُ اللَّهُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ بَعْدَهُ الْإِیَاسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ ثُمَّ الْأَمْنُ لِمَکْرِ اللَّهِ -- لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ. وَ مِنْهَا عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ لِأَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الْعَاقَّ جَبَّاراً شَقِیًّا وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ* لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ وَ أَکْلُ الرِّبَا لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلَّا کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ وَ السِّحْرُ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ الزِّنَا لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً وَ الْیَمِینُ الْغَمُوسُ الْفَاجِرَةُ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ الْغُلُولُ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَة. وَ مَنْعُ الزَّکَاةِ الْمَفْرُوضَةِ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ وَ شَهَادَةُ الزُّورِ وَ کِتْمَانُ الشَّهَادَةِ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ نَهَی عَنْهَا کَمَا نَهَی عَنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ وَ تَرْکُ الصَّلَاةِ مُتَعَمِّداً أَوْ شَیْئاً مِمَّا فَرَضَ اللَّهُ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ نَقْضُ الْعَهْدِ وَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ قَالَ فَخَرَجَ عَمْرٌو وَ لَهُ صُرَاخٌ مِنْ بُکَائِهِ وَ هُوَ یَقُولُ هَلَکَ مَنْ قَالَ بِرَأْیِهِ وَ نَازَعَکُمْ فِی الْفَضْلِ وَ الْعِلْمِ. [کافی، ج 2، ص 285، ح 24]

زرارة گوید: از امام صادق(علیه السلام) نسبت به گناهان کبیره سؤال کردم و آن حضرت فرمود:

گناهان کبیره در کتاب علی(علیه السلام) هفت چیز است، 1. کفر، [و شرک] به خداوند، 2. آدم کشی، 3. عقوق والدین، 4. رباخواری، 5. خوردن مال یتیم از روی ظلم، 6. فرار از جنگ، 7. تعرّب بعد از هجرت [یعنی بازگشت به جاهلیّت.] زراره گوید:

گفتم: آیا گناهان کبیره همین هفت چیز است؟ فرمود: آری. گفتم: آیا خوردن یک درهم از مال یتیم بزرگ تر است یا نماز نخواندن؟ فرمود: نماز نخواندن بزرگ تر است. گفتم: پس برای چه شما نماز نخواندن را از گناهان بزرگ ندانستید؟! فرمود: نخستین گناه بزرگ چه بود؟ گفتم: کفر بود. فرمود: تارک الصلاة کافر است.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ص: 287


1- 461.. الکافی: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْکَبَائِرِ فَقَالَ هُنَّ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ(علیه السلام) سَبْعٌ الْکُفْرُ بِاللَّهِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ أَکْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ قَالَ فَقُلْتُ فَهَذَا أَکْبَرُ الْمَعَاصِی قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَأَکْلُ دِرْهَمٍ مِنْ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً أَکْبَرُ أَمْ تَرْکُ الصَّلَاةِ قَالَ تَرْکُ الصَّلَاةِ قُلْتُ فَمَا عَدَدْتَ تَرْکَ الصَّلَاةِ فِی الْکَبَائِرِ فَقَالَ أَیُّ شَیْ ءٍ أَوَّلُ مَا قُلْتُ لَکَ قَالَ قُلْتُ الْکُفْرُ قَالَ فَإِنَّ تَارِکَ الصَّلَاةِ کَافِرٌ یَعْنِی مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ. [کافی، ج 2، ص 278، ح 8]

«لَمَم» این است که انسان گناهی را انجام بدهد و از آن استغفار نماید.(1) مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید:

فَرّاء گفته است: «لَمَم» این است که انسان به طور اتّفاقی کاری را انجام بدهد که عادت او بر آن نبوده باشد، و آن را ادامه ندهد.(2) جمیل بن درّاج گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی «فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَی» سؤال کردم، و آن حضرت فرمود:

این همین است که مردی می گوید: صبح نماز خواندم و دیروز روزه گرفتم و… سپس فرمود: در زمان امیرالمؤمنین(علیه السلام) گروهی بودند که می گفتند: «صَلَّیْنَا الْبَارِحَةَ وَ صُمْنَا أَمْسِ» یعنی امروز نماز خواندیم و روز قبل روزه گرفتیم، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به آنان می فرمود: امّا من شب و روز را می خوابم و اگر وقت دیگری را پیدا کنم نیز می خوابم. [یعنی اگر همه اوقات را بخوابید بهتر از این است که از خود ستایش کنید.](3)

ص: 288


1- 462.. و فیه: علی بن إبراهیم عن محمّد بن عیسی عن یونس عن اسحق بن عمار قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام) ما من مؤمن الا و له ذنب یهجره زمانا ثم یلم به و ذلک قول الله؟عز؟: «الا اللمم» و سألته عن قول الله؟عز؟: «الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ» قال: الفواحش الزنا و السرقة و اللمم الرجل یلم بالذنب فیستغفر الله منه. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 162، ح 67]
2- 463.. فی مجمع البیان: قال الفراء: اللمم أن یفعل الإنسان الشی ء فی الحین لا یکون له عادة و منه إلمام الخیال، و الإلمام الزیادة التی لا تمتد. [همان، ح 70]
3- 464.. فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی جمیل بن دراج قال: سألت أبا عبد الله عن قول الله؟عز؟: فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی قال: قول الناس صلیت البارحة و صمت أمس و نحو هذا، ثم قال(علیه السلام): ان قوما کانوا یصبحون فیقولون: صلینا البارحة و صمنا أمس، فقال علی(علیه السلام): لکنی أنام اللیل و النهار و لو أجد بینهما شیئا لنمته. [همان، ص 165، ح 78]

معمّر بن راشد گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

مردی از یهود نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و ایستاد و به شدّت در صورت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نظر کرد و رسول خدا به او فرمود: حاجت تو چیست ای یهودی؟ مرد یهودی گفت: آیا تو بهتری یا موسی بن عمران که خداوند با او تکلّم نمود، و تورات و عصا به او عطا کرد، و دریا را برای او شکافت، و ابر را بر سر او سایه افکند؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

برای بنده زشت است که خودستایی کند، و لکن من به تو می گویم: آدم(علیه السلام) هنگامی که آن خطا را انجام داد، در توبه خود گفت: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا غَفَرْتَ لِی» و خداوند او را آمرزید، و نوح(علیه السلام) نیز هنگامی که سوار کشتی شد، و از غرق شدن ترسید، گفت: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنَ الْغَرَقِ» و خداوند او را نجات داد، و ابراهیم(علیه السلام) نیز هنگامی که در آتش افتاد گفت: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنْهَا» و خداوند آتش را برای او سرد و سلامت نمود، و موسی(علیه السلام) هنگامی که عصای خود را انداخت و ترسید گفت: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا آمَنْتَنِی» و خداوند به او فرمود: «لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلی».

سپس فرمود:

ای یهودی، موسی اگر مرا درک کند، و به من و به نبوّت من ایمان نیاورد، ایمان او برایش سودی نخواهد داشت، بلکه نبوّت او نیز فایده ای برای او

ص: 289

ندارد، تا این که فرمود: ای یهودی یکی از ذریّه من مهدی(علیه السلام) است، و هنگامی که قیام می کند، عیسی بن مریم(علیه السلام) برای یاری او می آید و به او اقتدا می کند.(1)

سوره ی نجم، آیات 33 تا 62

متن:

أَ فَرَأَیْتَ الَّذی تَوَلَّی 33 وَ أَعْطی قَلیلاً وَ أَکْدی 34 أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَیْبِ فَهُوَ یَری 35 أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِما فی صُحُفِ مُوسی 36 وَ إِبْراهیمَ الَّذی وَفَّی 37 أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری 38 وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی 39 وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری 40 ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفی 41 وَ أَنَّ إِلی

ص: 290


1- 465.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ و عن معمر بن راشد قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول: أتی یهودی الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقام بین یدیه یحد النظر الیه فقال: یا یهودی ما حاجتک؟ فقال: أنت أفضل أم موسی بن عمران النّبی الذی کلمه الله؟عز؟، و أنزل علیه التوراة، و العصاء، و فلق له البحر و أظله بالغمام؟ فقال له النّبی(صلی الله علیه و آله): انه یکره للعبد أن یزکی نفسه و لکنی أقول: ان آدم(علیه السلام) لما أصاب الخطیئة کانت توبته ان قال: اَللَّهُمَّ انی أسئلک بحق محمّد و آل محمّد لما غفرت لی فغفر الله له، و ان نوحا(علیه السلام) لما رکب السفینة و خاف الغرق قال: اَللَّهُمَّ انی أسئلک بحق محمّد و آل محمّد لما أنجیتنی من الغرق فنجاه الله؟عز؟ و ان إبراهیم(علیه السلام) لما القی فی النار قال: اَللَّهُمَّ انی أسئلک بحق محمّد و آل محمّد لما أنجیتنی منها، فجعلها الله علیه بردا و سلاما و ان موسی(علیه السلام) لما القی عصاه و أوجس فی نفسه خیفة قال: اَللَّهُمَّ انی أسئلک بحق محمّد و آل محمّد لما آمنتنی، قال الله؟عز؟: «لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلی» یا یهودی ان موسی لو أدرکنی ثم لم یؤمن بی و بنبوتی ما نفعه ایمانه شیئا، و لا نفعته النبوة، یا یهودی و من ذریتی المهدی إذا خرج نزل عیسی بن مریم(علیه السلام) لنصرته فقدمه و یصلی خلفه. [همان، ص 165، ح 79]

رَبِّکَ الْمُنْتَهی 42 وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکی 43 وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْیا 44 وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی 45 مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنی 46 وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْری 47 وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنی وَ أَقْنی 48 وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْری 49 وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولی 50 وَ ثَمُودَ فَما أَبْقی 51 وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغی 52 وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوی 53 فَغَشَّاها ما غَشَّی 54 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَماری 55 هذا نَذیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی 56 أَزِفَتِ الْآزِفَةُ 57 لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ کاشِفَةٌ 58 أَ فَمِنْ هذَا الْحَدیثِ تَعْجَبُونَ 59 وَ تَضْحَکُونَ وَ لا تَبْکُونَ 60 وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ 61 فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا 62 ¬Kj

لغات:

«اکدی» ای قطع العطاء کما تقطع البئر الماء، و کدیت أصابعه اذا کلّت فلم تعمل شیئاً، و «تُمنی» یعنی إذ تُلقی فی الرحم فتصیر منشأً للولد، و «أقنی» من القنیة و هی اصل المال و ما یقتنی و الإقتناء: جعل الشیئ للنفس علی الدوام، و «شِعرا» النجم الذی خلف الجوزا و کانوا یعبدونها فی الجاهلیّة، و «المؤتفکة أهوی» ای المنقلبة التی صار اعلاها أسفلها و أسفلها أعلاها، و منه الإفک بمعنی الکذب و «أهوی» ای انزل بها فی الهواء، و «هوی یهوی» ای نزل فی الهواء، و «أَزِفَتِ الآزفة» ای دنت الدانیة، و «سمود» بمعنی اللهو، و «السامد» بمعنی اللاهی.

ترجمه:

آیا دیدی آن کس را که (از اسلام -- یا انفاق-) روی گردان شد؟! (33) و کمی عطا کرد، و از بیشتر امساک نمود! (34) آیا نزد او علم غیب است و می بیند (که دیگران می توانند گناهان او را بر دوش گیرند)؟! (35) یا از آنچه در کتب موسی

ص: 291

نازل گردیده با خبر نشده است؟! (36) و در کتب ابراهیم، همان کسی که وظیفه خود را بطور کامل ادا کرد، (37) که هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمی گیرد، (38) و اینکه برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست، (39) و اینکه تلاش او بزودی دیده می شود، (40) سپس به او جزای کافی داده خواهد شد! (41) (و آیا از کتب پیشین انبیا به او نرسیده است) که همه امور به پروردگارت منتهی می گردد؟! (42) و اینکه اوست که خنداند و گریاند، (43) و اوست که میراند و زنده کرد، (44) و اوست که دو زوج نر و مادّه را آفرید… (45) از نطفه ای هنگامی که خارج می شود (و در رحم می ریزد)، (46) و اینکه بر خداست ایجاد عالم دیگر (تا عدالت اجرا گردد)، (47) و اینکه اوست که بی نیاز کرد و سرمایه باقی بخشید، (48) و اینکه اوست پروردگار ستاره «شعرا»! (49) (و آیا به انسان نرسیده است که در کتب انبیای پیشین آمده) که خداوند قوم «عاد نخستین» را هلاک کرد؟! (50) و همچنین قوم «ثمود» را، و کسی از آنان را باقی نگذارد! (51) و نیز قوم نوح را پیش از آنها، چرا که آنان از همه ظالمتر و طغیانگرتر بودند! (52) و نیز شهرهای زیر و رو شده (قوم لوط) را فرو کوبید، (53) سپس آنها را با عذاب سنگین پوشانید! (54) (بگو:) در کدام یک از نعمتهای پروردگارت تردید داری؟! (55) این (پیامبر) بیم دهنده ای از بیم دهندگان پیشین است! (56) آنچه باید نزدیک شود، نزدیک شده است (و قیامت فرامی رسد)، (57) و هیچ کس جز خدا نمی تواند سختیهای آن را برطرف سازد! (58) آیا از این سخن تعجّب می کنید، (59) و می خندید و نمی گریید، (60) و پیوسته در غفلت و هوسرانی به سر می برید؟! (61) حال که چنین است همه برای خدا سجده کنید و او را بپرستید! (62)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

ص: 292

«أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّی * وَ أَعْطَی قَلِیلًا وَ أَکْدَی * أَ عِندَهُ عِلْمُ الْغَیْبِ فَهُوَ یَرَی * أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِمَا فِی صُحُفِ مُوسَی * وَ إِبْرَاهِیمَ الَّذِی وَفَّی * أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی * وَ أَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی * وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَی * ثُمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاء الْأَوْفَی»(1) در تفسیر مجمع البیان آمده که آیه «أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّی…» تا آخر آیات هفتگانه درباره ی عثمان بن عفّان نازل شده چرا که او اهل صدقه و انفاق بود، تا این که برادر رضاعی او -- عبدالله بن سعد بن ابی سرح به او گفت: «چرا چنین می کنی، نزدیک است که چیزی برای خود باقی نگذاری؟» عثمان گفت: «مرا گناهی است و می خواهم با این عمل خشنودی خدا را به دست آورم، و من امید عفو دارم» عبدالله به او گفت: «این شتر را با بار آن به من بده تا من همه گناهان تو را به دوش بگیرم» پس عثمان آن شتر را به او داد و بر او گواهانی گرفت و از انفاق کردن دست برداشت، و این آیه نازل شد: «أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّی * وَ أَعْطَی قَلِیلًا وَ أَکْدَی…» و این در جنگ احد بود که عثمان دست از جنگ کشید، و مختصر چیزی را انفاق کرد، و سپس انفاق خود را نیز قطع کرد، و به عادت پیشین خود باقی ماند.(2) مؤلّف گوید:

ص: 293


1- 466.. سوره ی نجم، آیات 41-33.
2- 467.. فی مجمع البیان: أ فرأیت الذی تولی نزلت الآیات السبع فی عثمان بن عفان کان یتصدق و ینفق فقال له أخوه من الرّضاعة عبد الله بن سعد بن أبی سرح: ما هذا الذی تصنع؟ یوشک أن لا یبقی لک شی ء فقال عثمان: ان لی ذنوبا و انی أطلب ما أصنع رضی الله و أرجو عفوه، فقال له عبد الله أعطنی ناقتک برحلها و انا أتحمل عنک ذنوبک کلها، فأعطاه و اشهد علیه و أمسک عن النفقة فنزلت: «أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّی» ای یوم أحد حین ترک المرکز و اعطی قلیلا ثم قطع النفقة الی قوله: «وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری» فعاد عثمان الی ما کان علیه عن ابن عبّاس و السدی و الکلبی و جماعة من المفسرین أقول: و نقل أقوال أربعة أنها نزلت فی غیر عثمان. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 167، ح 83]

نظرات دیگری نیز هست که قصّه فوق مربوط به غیر عثمان است والله العالم.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

ادامه عمل خیر سخت تر و بهتر از خود عمل است. گفته شد: ادامه عمل به چیست؟ فرمود: این است که انسان احسان وصله خود را ادامه بدهد، و انفاق خود را برای خدا برقرار بدارد و در پنهان انفاق کند تا برای او پاداش سرّی نوشته شود، و اگر آن را به یاد بیاورد پاداش سرّی محو می شود، و پاداش او علانیه ای می گردد و اگر باز بیاد بیاورد آن پاداش نیز محو می شود و برای او عمل ریائی نوشته می شود.(1) «وَ إِبْرَاهِیمَ الَّذِی وَفَّی»(2) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

حضرت ابراهیم(علیه السلام) همواره صبحگاه و شبانگاه می گفت: «أَصْبَحْتُ وَ رَبِّی مَحْمُودٌ أَصْبَحْتُ لَا أُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا أَدْعُو مَعَهُ إِلَهاً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّاً» و به این خاطر عبد شکور نامیده شد.(3) ابوحمزه ثمالی گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: مقصود خداوند از آیه فوق چیست؟

ص: 294


1- 468.. الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَی الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ قَالَ وَ مَا الْإِبْقَاءُ عَلَی الْعَمَلِ قَالَ یَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَةٍ وَ یُنْفِقُ نَفَقَةً لِلهِ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ فَکُتِبَ لَهُ سِرّاً ثُمَّ یَذْکُرُهَا وَ تُمْحَی فَتُکْتَبُ لَهُ عَلَانِیَةً ثُمَّ یَذْکُرُهَا فَتُمْحَی وَ تُکْتَبُ لَهُ رِیَاءً. [کافی، ج 2، ص 297، ح 16]
2- 469.. سوره ی نجم، آیه ی 37.
3- 470.. العلل: أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّی قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِذَا أَصْبَحَ وَ أَمْسَی أَصْبَحْتُ وَ رَبِّی مَحْمُودٌ أَصْبَحْتُ لَا أُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا أَدْعُو مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّاً فَسُمِّیَ بِذَلِکَ عَبْداً شَکُوراً. [علل الشرایع، ج 1، ص 37، باب 33]

فرمود:

کلماتی است که ابراهیم(علیه السلام) بر گفتن آن ها عادت داشت. گفتم: آن کلمات چه بود؟ فرمود: ابراهیم هر روز صبح که می شد سه مرتبه می گفت: «أَصْبَحْتُ وَ رَبِّی مَحْمُودٌ أَصْبَحْتُ لَا أُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا أَدْعُو مَعَهُ إِلَهاً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّاً»، و شبانگاه نیز همین گونه می گفت، از این رو خداوند درباره ی او فرمود: «وَ إِبْرَاهِیمَ الَّذِی وَفَّی.»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از آیه فوق وفای ابراهیم(علیه السلام) است نسبت به امر و نهی الهی و ذبح فرزند خود.(2) و تفسیر «أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِمَا فِی صُحُفِ مُوسَی» در سوره ی اعلی خواهد آمد إن شاء الله.

ص: 295


1- 471.. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْمُکَارِی عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا عَنَی بِقَوْلِهِ -- وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّی قَالَ کَلِمَاتٍ بَالَغَ فِیهِنَّ قُلْتُ وَ مَا هُنَّ قَالَ کَانَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ -- أَصْبَحْتُ وَ رَبِّی مَحْمُودٌ أَصْبَحْتُ لَا أُشْرِکُ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا أَدْعُو مَعَهُ إِلَهاً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیّاً -- ثَلَاثاً وَ إِذَا أَمْسَی قَالَهَا ثَلَاثاً قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ؟عز؟ فِی کِتَابِهِ -- وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّی قُلْتُ فَمَا عَنَی بِقَوْلِهِ فِی نُوحٍ -- إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً قَالَ کَلِمَاتٍ بَالَغَ فِیهِنَّ قُلْتُ وَ مَا هُنَّ قَالَ کَانَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ أَصْبَحْتُ أُشْهِدُکَ مَا أَصْبَحَتْ بِی مِنْ نِعْمَةٍ أَوْ عَافِیَةٍ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا فَإِنَّهَا مِنْکَ وَحْدَکَ لَاشَرِیکَ لَکَ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی ذَلِکَ وَ لَکَ الشُّکْرُ کَثِیراً کَانَ یَقُولُهَا إِذَا أَصْبَحَ ثَلَاثاً وَ إِذَا أَمْسَی ثَلَاثاً قُلْتُ فَمَا عَنَی بِقَوْلِهِ فِی یَحْیَی -- وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَکاةً قَالَ تَحَنُّنَ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ فَمَا بَلَغَ مِنْ تَحَنُّنِ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ کَانَ إِذَا قَالَ یَا رَبِّ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ لَبَّیْکَ یَا یَحْیَی. [کافی، ج 2، ص 534، ح 38]
2- 472.. القمّی: وَ إِبْراهِیمَ الَّذِی وَفَّی قال وفی بما أمره الله من الأمر و النهی و ذبح ابنه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 338]

و تفسیر آیه «أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی * وَ أَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی» با روایتی از امام صادق(علیه السلام) در آخر سوره انعام گذشت.

«وَ أَنَّ إِلَی رَبِّکَ الْمُنتَهَی»(1) در چندین روایت از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هنگامی که سخن به ذات و صفات الهی منتهی شد، باید امساک کنید و سخن خود را قطع نمایید. [چرا که انسان قدرت فهم ذات خداوند را ندارد و با فکر در ذات خدا گم راه می شود.](2) زرارة گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: مردمی که اطراف ما هستند فراوان درباره ی صفات خداوند سخن می گویند نظر شما چیست؟ فرمود:

این کار شایسته نیست، چرا که خداوند می فرماید: «وَ أَنَّ إِلَی رَبِّکَ الْمُنتَهَی» سپس فرمود: در مسائل پایین تر سخن بگویید.(3) مرحوم علیّ بن ابراهیم از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

ص: 296


1- 473.. سوره ی نجم، آیه ی 42.
2- 474.. الکافی: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- وَ أَنَّ إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی فَإِذَا انْتَهَی الْکَلَامُ إِلَی اللَّهِ فَأَمْسِکُوا. [کافی، ج 1، ص 92، ح 2]
3- 475.. التوحید: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ الْحَسَنِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ الْوَاسِطِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّ النَّاسَ قِبَلَنَا قَدْ أَکْثَرُوا فِی الصِّفَةِ فَمَا تَقُولُ فَقَالَ مَکْرُوهٌ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ -- وَ أَنَّ إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی تَکَلَّمُوا فِیمَا دُونَ ذَلِکَ. [توحید صدوق، ص 457، ح 18]

هنگامی که سخن به ذات مقدّس الهی رسید سخن خود را قطع کنید و درباره مادون عرش سخن بگویید، چرا که مردمی درباره ی مافوق عرش سخن گفتند و عقول آنان ناتوان و متحیّر شد، تا جایی که آنان را از جلو صدا می زدند، و آنان به طرف عقب پاسخ می دادند و یا از عقب آنان را صدا می زدند، و آنان به طرف جلو پاسخ می دادند.(1) «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکَی»(2) ابن عبّاس گوید:

خداوند [در جنگ بدر] امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حمزه و عبیدة و مسلمانان را پیروز نمود و خنداند و کفّار مکّه را گریاند، تا کشته شدند و داخل آتش گردیدند.(3) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

ص: 297


1- 476.. القمّی: قال حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن جمیل عن أبی عبد الله (ع) قال إذا انتهی الکلام إلی الله فأمسکوا و تکلموا فیما دون العرش و لا تکلموا فیما فوق العرش، فإن قوما تکلموا فیما فوق العرش فتاهت عقولهم حتی أن الرجل کان ینادی من بین یدیه فیجیب من خلفه و ینادی من خلفه فیجیب من بین یدیه. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 37] و فیه: وَ أَنَّ إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی قال إذا انتهی الکلام إلی الله فأمسکوا و تکلموا فیما دون العرش و لا تکلموا فیما فوق العرش فإن قوما تکلموا فیما فوق العرش فتاهت عقولهم حتی کان الرجل ینادی من بین یدیه فیجیب من خلفه و ینادی من خلفه فیجیب من بین یدیه و هذا رد علی من وصف الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 338]
2- 477.. سوره ی نجم، آیه ی 43.
3- 478.. المناقب: شعبة و قتادة و ابن عبّاس فی قوله تعالی وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکی أضحک أمیر المؤمنین و حمزة و عبیدة یوم بدر المسلمین و أبکی کفار مکة حتی قتلوا و دخلوا النار. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 118]

خداوند آسمان را به وسیله باران گریاند، و زمین را به سبب گیاه خنداند، و شاعر می گوید: …(1) «وَ أَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی * وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَی»(2) اسحاق بن عمّار گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: مردی حج و عمره و یا برخی از طواف های خود را برای برخی از خانواده ی خود انجام می دهد که در شهر دیگری هستند، آیا چیزی از پاداش او کم می شود؟ فرمود:

عبادات او برای او و برای اهل او نوشته می شود، و اضافه بر آن خداوند پاداش صله و احسان نیز به او می دهد. گفتم: اگر اهل او از دنیا رفته باشند، چیزی به آنان می رسد؟ فرمود: آری، بسا مورد خشم خدا هستند و بخشوده می شوند، و یا در مضیقه و سختی هستند، و خداوند به آنان وسعت می دهد. گفتم: آیا میّت می فهمد که این عمل برای او انجام شده است؟ فرمود: آری، گرچه ناصبی و دشمن اهل البیت(علیهم السلام) باشد به او تخفیف داده می شود.(3) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

ص: 298


1- 479.. القمّی: و قوله وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکی قال أبکی السماء بالمطر و أضحک الأرض بالنبات قال الشاعر: کل یوم بأقحوان جدید تضحک الأرض من بکاء السماء. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 339]
2- 480.. سوره ی نجم، آیات 39 و 40.
3- 481.. فی الکافی أبو علی الأشعری عن محمّد بن عبد الجبار عن صفوان عن اسحق بن عمار عن أبی إبراهیم(علیه السلام) قال: سألته عن الرجل یحج فیجعل حجته و عمرته أو بعض طوافه لبعض أهله و هو عنه غائب فی بلد آخر قال: قلت: فینتقص ذلک من أجر قال: هی له و لصاحبه و له أجر سوی ذلک بما وصل، قلت: و هو میت هل یدخل ذلک علیه؟ قال: نعم، حتی یکون مسخوطا علیه فیغفر له أو یکون مضیقا علیه فیوسع علیه، قلت: فیعلم هو فی مکانه أنه عمل ذلک لحقه؟ قال: نعم قلت: و ان کان ناصبا ینفعه ذلک؟ قال: نعم یخفف عنه. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 168، ح 87]

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سر مبارک خود را به طرف آسمان بلند کرد و تبسّم نمود، به آن حضرت گفته شد: یا رسول الله برای چه شما سر خود را به آسمان بالا کردید و تبسّم نمودید؟ فرمود: آری من تعجّب کردم از دو ملک که از آسمان به زمین آمدند و به جستجوی بنده ی مؤمنی بودند و او را در مصلّایش نیافتند تا عبادات او را بنویسند پس به آسمان رفتند و گفتند: خدایا بنده تو را مریض دیدیم [و طاقت عبادت نداشت] پس خداوند به آنان فرمود: آنچه او در شبانه روز در حال صحّت انجام می داده است را -- تا زمانی که مریض است -- برای او بنویسید، چرا که من او را محبوس نموده ام.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که دو ملک موکّل به مریض، شبانگاه به آسمان می روند، خداوند به آنان می فرماید: برای بنده ی مریض من چه نوشتید؟ آنان می گویند: ما از او شکایت دیدیم. پس خداوند می گوید: انصاف نیست که من بنده ی خود را محبوس و مریض نمایم و از شکایت او نیز جلوگیری کنم.

سپس می فرماید:

ص: 299


1- 482.. و فیه: عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد عن ابن محبوب عن عبد الله بن سنان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) رفع رأسه الی السماء فتبسم فقیل له: یا رسول الله رأیناک رفعت رأسک الی السماء فتبسمت؟ قال: نعم عجبت لملکین هبطا من السماء الی الأرض یلتمسان عبدا صالحا مؤمنا فی مصلی کان یصلی فیه لیکتبا له عمل فی یومه و لیلته، فلم یجداه فی مصلاه فعرجا الی السماء فقالا: یا رب عبدک فلان المؤمن التمسناه فی مصلاه لنکتب عمله لیومه و لیلته فلم نصبه فوجدناه فی حبالک؟ فقال الله؟عز؟: اکتبا لعبدی مثل ما کان یعمله فی صحته من الخیر فی یومه و لیلته ما دام فی حبالی، فان علی أن أکتب له أجر ما کان یعمله إذ حبسته عنه. [همان، ح 88]

برای بنده ی من بنویسید آنچه را که او در حال صحّت انجام می داده، و گناهی بر او ننویسید تا وقتی که من او را آزاد نمایم.(1) امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

وقتی مؤمن مریض می شود، خداوند به ملک سیّئات می فرماید: تا وقتی بنده ی من بیمار است گناهی بر او ننویس، و به ملک حسنات می فرماید: برای بنده ی من بنویس آنچه را که از حسنات در حال صحّت انجام می داده است.(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

برای میّت در قبر ثواب نماز و روزه و حجّ و صدقه و احسان و دعا نوشته می شود، و عمل کننده نیز پاداش خود را خواهد داشت.(3)

ص: 300


1- 483.. الکافی: عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن ابن محبوب عن عبد الحمید عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: إذا صعد ملکا العبد المریض الی السماء عند کل مساء یقول الرب تبارک و تعالی: ما ذا کتبتما لعبدی فی مرضه؟ فیقولان: الشکایة، فیقول: ما أنصفت عبدی أن حبسته فی حبس من حبسی ثم أمنعه الشکایة، اکتبا لعبدی مثل ما کنتما تکتبان له من الخیر فی صحته و لا تکتبان علیه سیئة حتی أطلقه من حبسی. [همان، ص 169، ح 91]
2- 484.. و فیه عن: محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر عن درست قال: سمعت أبا إبراهیم(علیه السلام) یقول: إذا مرض المؤمن أوحی الله؟عز؟ الی صاحب الشمال: لا تکتب علی عبدی ما دام فی حبسی و وثاقی ذنبا و یوحی الی صاحب الیمین: ان اکتب لعبدی ما کنت تکتب له فی صحته من الحسنات. [همان، ح 92]
3- 485.. فی من لا یحضره الفقیه و قال عمر بن یزید: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) یصلی عن المیت؟ فقال: نعم حتی انه یکون فی ضیق فیوسع الله علیه ذلک الضیق، ثم یؤتی فیقال له: خفف الله عنک هذا الضیق بصلوة فلان أخیک عنک، قال: قلت له: فأشرک بین رجلین فی رکعتین؟ قال: نعم. و قال(علیه السلام): ان المیت لیفرح بالترحم علیه و الاستغفار له کما یفرح الحی بالهدیة. و قال(علیه السلام): ستة تلحق المؤمن بعد وفاته: ولد یستغفر له، و مصحف یخلفه، و غرس یغرسه، و صدقة ماء یجریه، و قلیب یحفره، و ستة یؤخذ بها من بعده، و قال(علیه السلام): من عمل (من ظ) المسلمین عن میت عملا صالحا أضعف له أجره، و نفع الله به المیت. و قال(علیه السلام): یدخل المیت فی قبره الصلوة و الصوم و الحج و الصدقة و البر و الدعاء و یکتب أجره للذی یفعله و للمیت. [همان، ص 170، ح 96]

«وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنَی وَ أَقْنَی * وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَی»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«أَغْنَی کُلَ إِنْسَانٍ بِمَعِیشَتِهِ وَ أَرْضَاهُ بِکَسْبِ یَدِه». یعنی خداوند هر انسانی را به معیشت و زندگی بی نیاز می کند، و او را با کسب ید و رنج بدن راضی می نماید. [یعنی أغناه عن الفقر و أرضاه بمعیشته.](2) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

«شِعری» ستاره ای است در آسمان که قریش و گروهی از عرب او را می پرستیدند، و آن ستاره ای است که در پایان شب طلوع می کند.(3) «وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوَی»(4) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود: مقصود از «مُؤْتَفِکَةَ» اهل بصره اند؛ گفتم:

مقصود از «وَ الْمُؤْتَفِکَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ»(5)، چیست؟ فرمود: قوم لوط اند که زمین

ص: 301


1- 486.. سوره ی نجم، آیات 48 و 49.
2- 487.. القمّی: حدثنا أبو العبّاس قال حدثنا محمّد بن أحمد قال حدثنا إبراهیم بن هاشم عن النوفلی عن السکونی عن جعفر بن محمّد عن أبیه عن آبائه(علیه السلام) قال: قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی قول الله وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنی وَ أَقْنی قال أغنی کل إنسان بمعیشته و أرضاه بکسب یده. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 339]
3- 488.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله: وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْری قال نجم فی السماء یسمی الشعری کانت قریش و قوم من العرب یعبدونه و هو نجم یطلع فی آخر اللیل و قوله: وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوی قال المؤتفکة البصرة و الدلیل علی ذلک. [همان]
4- 489.. سوره ی نجم، آیه ی 53.
5- 490.. سوره ی توبه، آیه ی 70.

آنان زیرورو شد.(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوَی» بصرة است و دلیل آن سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) می باشد که فرمود: «یَا أَهْلَ الْبَصْرَةِ یَا أَهْلَ الْمُؤْتَفِکَةِ وَ یَا جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِیمَةِ….»(2) «فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکَ تَتَمَارَی»(3) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«بِأَیِ سُلْطَانٍ تُخَاصِمُ»؟ یعنی با کدام قدرت می توانی با خدای خود مخاصمه کنی؟(4) مرحوم کلینی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

شک چهار شعبه دارد: مریه، هوی، تردّد و استسلام، چنان که خداوند می فرماید:

«فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکَ تَتَمَارَی».(5)

ص: 302


1- 491.. الکافی: … قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ؟عز؟ -- وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوی قَالَ هُمْ أَهْلُ الْبَصْرَةِ هِیَ الْمُؤْتَفِکَةُ قُلْتُ وَ الْمُؤْتَفِکاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ قَالَ أُولَئِکَ قَوْمُ لُوطٍ ائْتَفَکَتْ عَلَیْهِمُ انْقَلَبَتْ عَلَیْهِمْ. [کافی، ج 8، ص 180، ح 202]
2- 492.. القمّی: قول أمیر المؤمنین(علیه السلام) یا أهل البصرة، و یا أهل المؤتفکة یا جند المرأة و أتباع البهیمة، رغا فأجبتم، و عقر فهربتم، ماؤکم زعاق، و أحلامکم [أخلاقکم] رقاق و فیکم ختم النفاق، و لعنتم علی لسان سبعین نبیا، إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) أخبرنی أن جبرئیل(علیه السلام) أخبره أنه طوی له الأرض فرأی البصرة أقرب الأرضین من الماء و أبعدها من السماء و فیها تسعة أعشار الشر و الداء العضال، المقیم فیها مذنب، و الخارج منها [متدارک] برحمة، و قد ائتفکت بأهلها مرتین، و علی الله تمام الثالثة و تمام الثالثة فی الرجعة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 339]
3- 493.. سوره ی نجم، آیه ی 55.
4- 494.. القمّیّ: و قوله فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَماری أی بأی سلطان تخاصم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 340]
5- 495.. الکافیّ: وَ الشَّکُّ عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی الْمِرْیَةِ وَ الْهَوَی وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَماری وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی عَلَی الْمِرْیَةِ وَ الْهَوْلِ مِنَ الْحَقِّ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ لِلْجَهْلِ وَ أَهْلِهِ فَمَنْ هَالَهُ مَا بَیْنَ یَدَیْهِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَ مَنِ امْتَرَی فِی الدِّینِ تَرَدَّدَ فِی الرَّیْبِ وَ سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَدْرَکَهُ الْآخِرُونَ وَ وَطِئَتْهُ سَنَابِکُ الشَّیْطَانِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَکَةِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ هَلَکَ فِیمَا بَیْنَهُمَا وَ مَنْ نَجَا مِنْ ذَلِکَ فَمِنْ فَضْلِ الْیَقِینِ وَ لَمْ یَخْلُقِ اللَّهُ خَلْقاً أَقَلَّ مِنَ الْیَقِینِ وَ الشُّبْهَةُ عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ إِعْجَابٍ بِالزِّینَةِ وَ تَسْوِیلِ النَّفْسِ وَ تَأَوُّلِ الْعِوَجِ وَ لَبْسِ الْحَقِّ بِالْبَاطِلِ وَ ذَلِکَ بِأَنَّ الزِّینَةَ تَصْدِفُ عَنِ الْبَیِّنَةِ وَ أَنَّ تَسْوِیلَ النَّفْسِ یُقْحِمُ عَلَی الشَّهْوَةِ وَ أَنَّ الْعِوَجَ یَمِیلُ بِصَاحِبِهِ مَیْلًا عَظِیماً وَ أَنَّ اللَّبْسَ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ فَذَلِکَ الْکُفْرُ وَ دَعَائِمُهُ وَ شُعَبُهُ. [کافی، ج 2، ص 392، ح 1]

و در دعاها آمده: «أَعُوذُ بِکَ مِنَ الشَّکِ وَ الشِّرْکِ …».(1) «هَذَا نَذِیرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْأُولَی * أَزِفَتْ الْآزِفَةُ * لَیْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ کَاشِفَةٌ * أَ فَمِنْ هَذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ * وَ تَضْحَکُونَ وَ لَا تَبْکُونَ * وَ أَنتُمْ سَامِدُونَ * فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا»(2) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

مقصود از «هَذَا نَذِیرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْأُولَی» حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) است.(3) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که خداوند در خلقت اوّل یعنی عالم ذرّ، مخلوق خود را به صورت ذرّ آفرید آنان را به صورت صفوفی قرار داد، و پیامبر خود را برای آنان مبعوث نمود، گروهی به او ایمان آوردند و گروهی کافر شدند، و خداوند به آنان فرمود: «هَذَا نَذِیرٌ

ص: 303


1- 496.. الخصال: حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَتَعَوَّذُ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ سِتِّ خِصَالٍ مِنَ الشَّکِّ وَ الشِّرْکِ وَ الْحَمِیَّةِ وَ الْغَضَبِ وَ الْبَغْیِ وَ الْحَسَدِ. [خصال، ج 1، ص 329، ح 24]
2- 497.. سوره ی نجم، آیات 61-56.
3- 498.. القمّی: هذا نَذِیرٌ یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 340]

مِّنَ النُّذُرِ الْأُولَی» و مقصود او حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) بود، و آن حضرت در عالم ذرّ اوّل مردم را به خدا دعوت نمود.(1) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

خداوند پیامبری را گرامی تر از حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) خلق نکرد، و قبل از او نیز احدی از پیامبران بهتر از او خلق نشدند، و حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) قبل از همه پیامبران [در عالم ذرّ] مردم را انذار نمود، چنان که خداوند می فرماید: «هَذَا نَذِیرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْأُولَی» و می فرماید: «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ». بنابراین، قبل از محمّد(صلی الله علیه و آله) هیچ پیامبری مانند محمّد(صلی الله علیه و آله) مطاع [یعنی واجب الإطاعة] نبوده، و بعد از او نیز تا قیامت هیچ پیامبری در هیچ قرنی مانند او مطاع [و واجب الإطاعة] نخواهد بود، تا خداوند وارث زمین و اهل آن شود(2). [گرچه خداوند می فرماید: «و ما أرسلنا من رسول إلّا لیطاع بإذن الله.»](3)

ص: 304


1- 499.. القمّی: حدثنا علی بن الحسین عن أحمد بن أبی عبد الله عن محمّد بن علی عن علی بن أسباط عن علی بن معمر عن أبیه قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله «هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی» قال إن الله تبارک و تعالی لما ذرأ الخلق فی الذر الأول فأقامهم صفوفا «و بعث الله محمّدا فآمن به قوم، و أنکره قوم، فقال الله هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی، یعنی به محمّدا(صلی الله علیه و آله) حیث دعاهم إلی الله؟عز؟ فی الذر الأول. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 340]
2- 500.. امالی الطوسی: و بهذا الإسناد، عن الحسین، عن المفضل، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال ما بعث الله نبیا أکرم من محمّد(صلی الله علیه و آله)، و لا خلق الله قبله أحدا، و لا أنذر الله خلقه بأحد من خلقه قبل محمّد(صلی الله علیه و آله)، فذلک قوله (تعالی) «هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی»، و قال «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ»، فلم یکن قبله مطاع فی الخلق، و لا یکون بعده إلی أن تقوم الساعة فی کل قرن إلی أن یرث الله الأرض و من علیها. [امالی شیخ طوسی، ص 669]
3- 501.. سوره ی النساء، آیه ی 64.

سوره ی قمر

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه، مگر آیات 44 و 45 و 46 که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی طارق نازل شده است.

تعداد آیات: 55 آیه است به اجماع همه قرّاء.

ثواب قرائت سوره ی قمر امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی قمر را قرائت کند، خداوند او را در قیامت -- هنگام خروج از قبر -- بر شتری از شترهای بهشتی سوار می کند [و وارد بهشت می نماید.](1) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، خداوند او را در قیامت با صورت نورانی مانند ماه شب چهارده مبعوث می نماید، و هر کس این سوره را در هر شبی بخواند افضل خواهد بود، و کسی که روز جمعه هنگام نماز ظهر آن را بنویسد، و در عمامه ی خود قرار بدهد، و یا بر گردن خود بیاویزد، به دنبال هر چه برود، و هر چه را طلب کند، [نزد مردم] آبرومند خواهد بود.

ص: 305


1- 502.. ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ صَنْدَلٍ عَنْ یَزِیدَ بْنِ خَلِیفَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ عَلَی نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ. [ثواب الأعمال، ص 116]

امام صادق(علیه السلام) در پایان حدیث فوق فرمود:

اگر چنین کند، به اذن خداوند کارهای سخت برای او آسان خواهد شد.(1)

ص: 306


1- 503.. البرهان: -- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة بعثه الله تعالی یوم القیامة و وجهه کالقمر لیلة البدر، مسفرا علی وجه الخلائق، و من قرأها کل لیلة کان أفضل، و من کتبها یوم الجمعة وقت الصلاة الظهر و جعلها فی عمامته أو تعلقها، کان وجیها أینما قصد و طلب». -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من کتبها یوم الجمعة وقت الظهر و ترکها فی عمامته، أو علقها علیه، کان وجیها عند الناس محبوبا». -- و قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها یوم الجمعة عند صلاة الظهر و علقها علی عمامته، کان عند الناس وجیها و مقبولا، و سهلت علیه الأمور الصعبة بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 213، ح 4-2]

سوره ی قمر، آیات 1 تا 31

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ 1 وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ 2 وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ 3 وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فیهِ مُزْدَجَرٌ 4 حِکْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ 5 فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ إِلی شَیْ ءٍ نُکُرٍ 6 خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ 7 مُهْطِعینَ إِلَی الدَّاعِ یَقُولُ الْکافِرُونَ هذا یَوْمٌ عَسِرٌ 8 کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ 9 فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ 10 فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ 11 وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَی الْماءُ عَلی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ 12 وَ حَمَلْناهُ عَلی ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ 13 تَجْری بِأَعْیُنِنا جَزاءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ 14 وَ لَقَدْ تَرَکْناها آیَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ 15 فَکَیْفَ کانَ عَذابی وَ نُذُرِ 16 وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ 17 کَذَّبَتْ عادٌ فَکَیْفَ کانَ عَذابی وَ نُذُرِ 18 إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً صَرْصَراً فی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ 19 تَنْزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ

ص: 307

مُنْقَعِرٍ 20 فَکَیْفَ کانَ عَذابی وَ نُذُرِ 21 وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ 22 کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ 23 فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ 24 أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ 25 سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْکَذَّابُ الْأَشِرُ 26 إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ 27 وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ 28 فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطی فَعَقَرَ 29 فَکَیْفَ کانَ عَذابی وَ نُذُرِ 30 إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً واحِدَةً فَکانُوا کَهَشیمِ الْمُحْتَظِرِ 31 ¬Kj

لغات:

«اقتربت» به معنای قربت است با تأکید و زیادت قرب، به خاطر این که اصل افتعال برای اعداد معنا با مبالغه است، و «أهواء» جمع هوی به معنای رقّت و میل طبع است مانند رقّت هوای جوّ، و «هوَی إلی الشئی» یعنی مال طبعه إلیه، و «مُزدَجَر» مفتعل از زجر است و تاء بدل به دال شده است، و «نُکُر و منکر» چیزی است که نفس انسان از آن دوری می کند و آن را نمی پذیرد، و اصل آن از انکار، نقیض اقرار است، و «أَجداث» جمع جَدَث به معنای قبور است، و «جَدَف» نیز به معنای جَدَث است، و «اِهْطاع» به معنای اسراع و سرعت کردن در چیزی است، و «مُنْهَمر» از هَمْر به معنای ریختن آب و اشک است با شدّت، و إنهمار به معنای انصباب است، و «تفجیر» به معنای جاری کردن آب است از زمین، و «عیون» جمع عین به معنای چشمه است، و چشمه جایی است که از زمین به صورت دایره آب می جوشد، مانند استداره عین حیوان، و عین مشترک است بین عین حیوان و عین چشمه و عین ذهب و عین سحاب و عین رکبة، و «دُسُر» مسامیر و میخ هایی است که به وسیله آن ها کشتی را محکم می کنند، و مفرد آن دِسار و دَسیر است، و دُسُر به

ص: 308

معنای صدر سفینة نیز آمده است، و «مُدَّکِر» در اصل مُذتکر بوده و تاء بدل به دال شده و ادغام گردیده است، و «نُذُر» اسم از انذار و به جای مصدر است چنان که گفته می شود: «أنذَره نُذراً» یعنی اِنذاراً، و ممکن است جمع نذیر باشد، و «صَرْصَرْ» باد شدید را گویند که صدای آن شنیده می شود، و صَرَّ، و صَرْصَرْ به یک معناست، و «مُنْقَعِر» به معنای منقلع از اصل است، و «قَعْر الشی» قراره، و تَقَعَّر فی کلامه یعنی تعمّق.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت! (1) و هر گاه نشانه و معجزه ای را ببینند روی گردانده، می گویند: «این سحری مستمر است»! (2) آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند و از هوای نفس شان پیروی نمودند و هر امری قرارگاهی دارد! (3) به اندازه کافی برای بازداشتن از بدیها اخبار (انبیا و امّتهای پیشین) به آنان رسیده است! (4) این آیات، حکمت بالغه الهی است امّا انذارها (برای افراد لجوج) فایده نمی دهد! (5) بنا بر این از آنها روی بگردان، و روزی را به یاد آور که دعوت کننده الهی مردم را به امر وحشتناکی دعوت می کند (دعوت به حساب اعمال)! (6) آنان در حالی که چشم های شان از شدّت وحشت به زیر افتاده، همچون ملخهای پراکنده از قبرها خارج می شوند، (7) در حالی که (بر اثر وحشت و اضطراب) بسوی این دعوت کننده گردن می کشند کافران می گویند: «امروز روز سخت و دردناکی است!» (8) پیش از آنها قوم نوح تکذیب کردند، (آری) بنده ما (نوح) را تکذیب کرده و گفتند: «او دیوانه است!» و (با انواع آزارها از ادامه رسالتش) بازداشته شد. (9) او به درگاه پروردگار عرضه داشت: «من مغلوب (این قوم طغیانگر) شده ام، انتقام مرا از آنها بگیر!» (10) در این هنگام درهای آسمان را با آبی فراوان و پی در پی گشودیم (11) و

ص: 309

زمین را شکافتیم و چشمه های زیادی بیرون فرستادیم و این دو آب به اندازه مقدّر با هم درآمیختند (و دریای وحشتناکی شد)! (12) و او را بر مرکبی از الواح و میخهایی ساخته شده سوار کردیم (13) مرکبی که زیر نظر ما حرکت می کرد! این کیفری بود برای کسانی که (به او) کافر شده بودند! (14) ما این ماجرا را بعنوان نشانه ای در میان امّتها باقی گذاردیم آیا کسی هست که پند گیرد؟! (15) (اکنون بنگرید) عذاب و انذارهای من چگونه بود! (16) ما قرآن را برای تذکّر آسان ساختیم آیا کسی هست که متذکّر شود؟! (17) قوم عاد (نیز پیامبر خود را) تکذیب کردند پس (ببینید) عذاب و انذارهای من چگونه بود! (18) ما تندباد وحشتناک و سردی را در یک روز شوم مستمر بر آنان فرستادیم… (19) که مردم را همچون تنه های نخل ریشه کن شده از جا برمی کند! (20) پس (ببینید) عذاب و انذارهای من چگونه بود! (21) ما قرآن را برای تذکّر آسان ساختیم آیا کسی هست که متذکّر شود! (22) طایفه ثمود (نیز) انذارهای الهی را تکذیب کردند، (23) و گفتند: «آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟! اگر چنین کنیم در گم راهی و جنون خواهیم بود! (24) آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده؟! نه، او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است! (25) ولی فردا می فهمند چه کسی دروغگوی هوسباز است! (26) ما «ناقه» را برای آزمایش آنها می فرستیم در انتظار پایان کار آنان باش و صبر کن! (27) و به آنها خبر ده که آب (قریه) باید در میانشان تقسیم شود، (یک روز سهم ناقه، و یک روز برای آنها) و هر یک در نوبت خود باید حاضر شوند! (28) آنها یکی از یاران خود را صدا زدند، او به سراغ این کار آمد و (ناقه را) پی کرد! (29) پس (بنگرید) عذاب و انذارهای من چگونه بود! (30) ما فقط یک صیحه [صاعقه عظیم] بر آنها فرستادیم و بدنبال آن همگی بصورت گیاه خشکی درآمدند که صاحب چهارپایان (در آغل) جمع آوری می کند! (31)

ص: 310

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انشَقَّ الْقَمَرُ * وَ إِن یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» یعنی قیامت نزدیک شده، و بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قیامت خواهد بود، و درباره ی «انشَقَّ الْقَمَرُ» گوید: قریش از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواستند تا معجزه و نشانه ای از نبوّت خود بیان کند، و آن حضرت دعا نمود و ماه دو نیم شد و مردم مشاهده کردند، و سپس پیوسته شد، و قریش گفتند: «هَذَا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ» یعنی سحر صحیح است.(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

چهارده نفر از اصحاب عقبه در شب چهاردهم ذی حجّه جمع شدند و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: هر پیامبری معجزه و نشانه ای دارد، و نشانه و معجزه شما در این شب چیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چه می خواهید؟ قریش گفتند: «اگر شما نزد پروردگار خود قدر و منزلتی دارید، به این ماه بگویید دو نیم شود» پس جبرئیل(علیه السلام) آمد و گفت: ای محمّد خداوند تو را سلام می رساند و می فرماید: «من دستور دادم که همه چیز مطیع تو باشد» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سر خود را بالا نمود و ماه را امر کرد که دو نیم شود، پس ماه دو نیم شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سجده شکر کرد و شیعیان ما نیز سجده نمودند، سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سر

ص: 311


1- 504.. سوره ی قمر، آیات 1 و 2.
2- 505.. القمّیّ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ قال قربت القیامة فلا یکون بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلّا القیامة و قد انقضت النبوة و الرسالة و قوله وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ فإن قریشا سألت رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن یریهم آیة، فدعا الله فانشق القمر بنصفین حتی نظروا إلیه ثم التأم فقالوا هذا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ أی صحیح. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 340]

از سجده برداشت و شیعیان نیز سر بر داشتند و قریش گفتند: ماه به حال اوّل باز گردد، سپس گفتند: «آن دو نیم شود» و چون دو نیم شد، باز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و شیعیان سجده شکر کردند و قریش گفتند: «هنگامی که مسافران ما از شام و یمن باز می گردند، از آنان سؤال می کنیم که در این شب چه دیده اند؟ پس اگر همان چیزی که ما دیدیم را دیده اند، ما یقین پیدا می کنیم که این از جانب پروردگار شما بوده وگرنه می دانیم که سحر بوده است». پس خداوند این آیات را تا آخر سوره نازل نمود «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انشَقَّ الْقَمَرُ….»(1) مؤلّف گوید:

در تفسیر برهان از کتاب «الهدایة الکبری»(2)، روایت مفصّلی از امام صادق(علیه السلام) درباره ی شقّ القمر آمده که در پاورقی مشاهده می شود.(3)

ص: 312


1- 506.. و فیه: حدثنا حبیب بن الحسن بن أبان الآجری قال حدثنی محمّد بن هشام عن محمّد قال حدثنی یونس قال قال لی أبو عبد الله ع: اجتمعوا أربعة عشر رجلا أصحاب العقبة لیلة أربع عشرة من ذی الحجة، فقالوا للنبی ص: ما من نبی إلّا و له آیة فما آیتک فی لیلتک هذه فقال النّبی(صلی الله علیه و آله) ما الذی تریدون فقالوا إن یکن لک عند ربک قدر فأمر القمر أن ینقطع قطعتین، فهبط جبرئیل(علیه السلام) و قال یا محمّد إن الله یقرئک السلام و یقول لک: إنّی قد أمرت کل شی ء بطاعتک، فرفع رأسه فأمر القمر أن ینقطع قطعتین، فانقطع قطعتین فسجد النّبی(صلی الله علیه و آله) شکرا لله و سجد شیعتنا، ثم رفع النّبی(صلی الله علیه و آله) رأسه و رفعوا رءوسهم، ثم قالوا یعود کما کان فعاد کما کان، ثم قالوا ینشق رأسه فأمره فانشق فسجد النّبی(صلی الله علیه و آله) شکرا لله و سجد شیعتنا، فقالوا یا محمّد حین تقدم سفارنا من الشام و الیمن فنسألهم ما رأوا فی هذه اللیلة فإن یکونوا رأوا مثل ما رأینا علمنا أنه من ربک و إن لم یروا مثل ما رأینا علمنا أنه سحر سحرتنا به، فأنزل الله اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ إلی آخر السورة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 341]
2- 507.. الهدایة الکبری، ص 70، ح 24.
3- 508.. البرهان: الحسین بن حمدان الخصیبی: بإسناده، عن المفضل بن عمر، عن الصّادق(علیه السلام)، قال: «لما ظهر رسول الله(صلی الله علیه و آله) بالرسالة، و دعا الناس إلی الله تعالی، تحیرت قبائل قریش، و قال بعضهم لبعض: ما ترون [من الرأی فی] ما یأتینا من محمّد کرة بعد کرة مما لا یقدر علیه السحرة و الکهنة؟ و اجتمعوا علی أن یسألوه شق القمر فی السماء، و إنزاله إلی الأرض شعبتین، و قالوا: إن القمر ما سمعنا فی سائر النّبیین أحدا قدر علیه، کما قدر علی الشمس، فإنها ردت لیوشع بن نون وصی موسی(علیه السلام)، و کان الناس یظنون أنها لا ترد عن موضعها. و أجمعوا أمرهم و جاءوا إلی النّبی(صلی الله علیه و آله)، فقالوا: یا محمّد، اجعل بیننا و بینک آیة، إن أتیت بها آمنا بک و صدقناک. فقال لهم: سلوا، فإنی آتیکم بکل ما تختارون. فقالوا: الوعد بیننا و بینک سواد اللیل و طلوع القمر، و أن تقف بین المشعرین، فتسأل ربک الذی تقول إنه أرسلک رسولا، أن یشق القمر شعبتین و ینزله، من السماء حتی ینقسم قسمین، و یقع قسم علی المشعرین و قسم علی الصفا. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): الله أکبر، أنا وفی بالعهد، فهل أنتم موفون بما قلتم إنکم تؤمنون بالله و رسوله؟ قالوا: نعم یا محمّد. و تسامع الناس، ثم تواعدوا سواد اللیل. و أقبل الناس یهرعون إلی البیت و حوله حتی أقبل اللیل و أسود، و طلع القمر و أنار، و النّبی(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین(علیه السلام) و من آمن بالله و رسوله، یصلون خلف النّبی(صلی الله علیه و آله) و یطوفون بالبیت. و أقبل أبو لهب و أبو جهل و أبو سفیان علی النّبی(صلی الله علیه و آله)، فقالوا: الآن یبطل سحرک و کهانتک و حیلتک، هذا القمر، فأوف بوعدک.فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): قم -- یا أبا الحسن -- فقف بجانب الصفا، و هرول إلی المشعرین، و ناد نداء ظاهرا، و قل فی ندائک: اَللَّهُمَّ رب البیت الحرام، و البلد الحرام، و زمزم و المقام، و مرسل الرسول التهامی، ائذن للقمر أن ینشق و ینزل إلی الأرض، فیقع نصفه علی الصفا و نصفه علی المشعرین، فقد سمعت سرنا و نجوانا و أنت بکل شی ء علیم. قال: فتضاحکت قریش فقالوا: إن محمّدا قد استشفع بعلی، لأنه لم یبلغ الحلم و لا ذنب له، و قال أبو لهب: لقد أشمتنی الله بک -- یا بن أخی -- فی هذه اللیلة. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): إخسأ، یا من أتب الله یدیه، و لم ینفعه ما له، و تبوأ مقعده من النار. قال أبو لهب: لأفضحنک فی هذه اللیلة بالقمر و شقه و إنزاله إلی الأرض، و إلّا ألفت کلامک هذا و جعلته سورة، و قلت: هذا اوحی إلی فی أبی لهب. فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): امض یا علی فیما أمرتک و استعذ بالله من الجاهلین. و هرول علی(علیه السلام) من الصفا إلی المشعرین، و نادی و أسمع و دعا، فما استتم کلامه حتی کادت الأرض أن تسیخ بأهلها، و السماء أن تقع علی الأرض، فقالوا: یا محمّد، حیث أعجزک شق القمر أتیتنا بسحرک لتفتنا به. فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): هان علیکم ما دعوت الله به. فإن السماء و الأرض لا یهون علیهما ذلک، و لا یطیقان سماعه، فقفوا بأماکنکم و انظروا إلی القمر. قال: ثم إن القمر انشق نصفین، قسم وقع علی الصفا، و قسم وقع علی المشعرین، فأضاءت دواخل مکة و أودیتها و شعابها، و صاح الناس من کل جانب آمنا بالله و رسوله. و صاح المنافقون: أهلکتنا بسحرک فافعل ما تشاء، فلن نؤمن لک بما جئتنا به، ثم رجع القمر إلی منزله من الفلک، و أصبح الناس یلوم بعضهم بعضا، و یقولون لکبرائهم: و الله لنؤمنن بمحمّد، و لنقاتلنکم معه مؤمنین به، فقد سقطت الحجة و تبینت الأعذار، و تبین الحق. و أنزل الله؟عز؟ فی ذلک الیوم سورة أبی لهب و اتصلت به. فقال: آه لمحمّد، نظر ما قلته له فی تألیفه هذا الکلام، و الله إن محمّدا لیعادینی لکفری به و تکذیبی له، فإنه لیس من أولاد عبد المطلب، لما أتت أمه بتلک الفاحشة و حرقها أبونا عبد المطلب علی الصفا، و کان أشدهم له جحدا الحارث و الزبیر و أبو لهب، فحلفت باللات و العزی أنه من أبینا عبد المطلب حتی ألحقت عبد الله بالنسب، فمن أجل ذلک شعر و ألف هذا الذی زعم أنه سورة أنزلها الله علیه فی، فو حق اللات و العزی لو أتی محمّد بما یملأ الأفق فی من مدح ما آمنت به، و حسبی أن أباین محمّدا من أهل بیته فیما جاء به، و لو عذبنی رب الکعبة بالنار. فآمن فی ذلک الیوم ستمائة و إثنا عشر رجلا أسر أکثرهم إیمانه و کتمه إلی أن هاجر رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و مات أبو لهب علی کفره، و قتل أبو جهل، و آمن أبو سفیان و معاویة و عتبة یوم الفتح، و العبّاس و زید بن الخطاب و عقیل بن أبی طالب، و آمن کثیر منهم تحت القتل، ثمانون رجلا، و کانوا طلقاء و لم ینفعهم إیمانهم». [تفسیر برهان، ج 5، ص 215، ح 4]

ص: 313

«وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ * وَ لَقَدْ جَاءهُم مِّنَ الْأَنبَاء مَا فِیهِ مُزْدَجَرٌ * حِکْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ * فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ إِلَی شَیْءٍ نُّکُرٍ…»(1) مرحوم کلینی با سند خود از ثویر بن ابی فاخته نقل نموده که گوید: امام سجّاد(علیه السلام) در مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمود:

پدرم از پدر خود علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) نقل نمود که فرمود: هنگامی که

ص: 314


1- 509.. سوره ی قمر، آیات 8-3.

در قیامت خداوند مردم را از قبرها خارج می کند، برهنه و لال و مکشوف العوره و… می باشند، و نوری آنان را حرکت می دهد و تاریکی آنان را احاطه می کند، تا به عقبه محشر می رسند، و ازدحام می کنند و بر روی همدیگر قرار می گیرند، و آنان را متوقّف می نمایند، و نفس های شان در سینه حبس می شود، و فراوان عرق می کنند، و کار بر آنان سخت می شود، و ضجّه و ناله آنان بالا می رود، و این نخستین هول و وحشت قیامت است، تا این که خداوند جبّار از فوق عرش بر آنان اشراف پیدا می کند، و به ملکی از ملائکه دستور می دهد تا به آنان ندا کند: ای جمعیّت خلائق سکوت کنید و به منادی خدای جبّار گوش فرا دهید، پس همه آنان ندای الهی را می شنوند، و صداهای شان شکسته می شود، و چشم های شان خاشع و بندهای بدن های شان مضطرب، و قلب های شان وحشت و فزع پیدا می کند، و سرهای خود را به طرف آن ملک بالا می کنند، و به سوی او شتاب می نمایند، و در آن هنگام کافران می گویند:

«هَذَا یَوْمٌ عَسِرٌ»، یعنی این روز، روز سختی است …. (1)

ص: 315


1- 510.. الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ ثُوَیْرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) یُحَدِّثُ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) -- قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ -- عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) یُحَدِّثُ النَّاسَ قَالَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی النَّاسَ مِنْ حُفَرِهِمْ عُزْلًا بُهْماً جُرْداً مُرْداً فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ یَسُوقُهُمُ النُّورُ وَ تَجْمَعُهُمُ الظُّلْمَةُ حَتَّی یَقِفُوا عَلَی عَقَبَةِ الْمَحْشَرِ فَیَرْکَبُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ یَزْدَحِمُونَ دُونَهَا فَیُمْنَعُونَ مِنَ الْمُضِیِّ فَتَشْتَدُّ أَنْفَاسُهُمْ وَ یَکْثُرُ عَرَقُهُمْ وَ تَضِیقُ بِهِمْ أُمُورُهُمْ وَ یَشْتَدُّ ضَجِیجُهُمْ وَ تَرْتَفِعُ أَصْوَاتُهُمْ قَالَ وَ هُوَ أَوَّلُ هَوْلٍ مِنْ أَهْوَالِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ قَالَ فَیُشْرِفُ الْجَبَّارُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَیْهِمْ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ فِی ظِلَالٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ فَیَأْمُرُ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ فَیُنَادِی فِیهِمْ یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ أَنْصِتُوا وَ اسْتَمِعُوا مُنَادِیَ الْجَبَّارِ قَالَ فَیَسْمَعُ آخِرُهُمْ کَمَا یَسْمَعُ أَوَّلُهُمْ قَالَ فَتَنْکَسِرُ أَصْوَاتُهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ وَ تَخْشَعُ أَبْصَارُهُمْ وَ تَضْطَرِبُ فَرَائِصُهُمْ وَ تَفْزَعُ قُلُوبُهُمْ وَ یَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَی نَاحِیَةِ الصَّوْتِ -- مُهْطِعِینَ إِلَی الدَّاعِ قَالَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَقُولُ الْکَافِرُ -- هذا یَوْمٌ عَسِرٌ قَالَ فَیُشْرِفُ الْجَبَّارُ؟عز؟ الْحَکَمُ الْعَدْلُ عَلَیْهِمْ فَیَقُولُ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذِی لَا یَجُورُ الْیَوْمَ أَحْکُمُ بَیْنَکُمْ بِعَدْلِی وَ قِسْطِی لَا یُظْلَمُ الْیَوْمَ عِنْدِی أَحَدٌ الْیَوْمَ آخُذُ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ بِحَقِّهِ وَ لِصَاحِبِ الْمَظْلِمَةِ بِالْمَظْلِمَةِ بِالْقِصَاصِ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ السَّیِّئَاتِ وَ أُثِیبُ عَلَی الْهِبَاتِ وَ لَا یَجُوزُ هَذِهِ الْعَقَبَةَ الْیَوْمَ عِنْدِی ظَالِمٌ وَ لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ إِلَّا مَظْلِمَةً یَهَبُهَا صَاحِبُهَا وَ أُثِیبُهُ عَلَیْهَا وَ آخُذُ لَهُ بِهَا عِنْدَ الْحِسَابِ فَتَلَازَمُوا أَیُّهَا الْخَلَائِقُ وَ اطْلُبُوا مَظَالِمَکُمْ عِنْدَ مَنْ ظَلَمَکُمْ بِهَا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا شَاهِدٌ لَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ کَفَی بِی شَهِیداً قَالَ فَیَتَعَارَفُونَ وَ یَتَلَازَمُونَ فَلَا یَبْقَی أَحَدٌ لَهُ عِنْدَ أَحَدٍ مَظْلِمَةٌ أَوْ حَقٌّ إِلَّا لَزِمَهُ بِهَا قَالَ فَیَمْکُثُونَ مَا شَاءَ اللَّهُ فَیَشْتَدُّ حَالُهُمْ وَ یَکْثُرُ عَرَقُهُمْ وَ یَشْتَدُّ غَمُّهُمْ وَ تَرْتَفِعُ أَصْوَاتُهُمْ بِضَجِیجٍ شَدِیدٍ فَیَتَمَنَّوْنَ الْمَخْلَصَ مِنْهُ بِتَرْکِ مَظَالِمِهِمْ لِأَهْلِهَا قَالَ وَ یَطَّلِعُ اللَّهُ؟عز؟ عَلَی جَهْدِهِمْ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَسْمَعُ آخِرُهُمْ کَمَا یَسْمَعُ أَوَّلُهُمْ: یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ أَنْصِتُوا لِدَاعِی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ اسْمَعُوا إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ [لَکُمْ] أَنَا الْوَهَّابُ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَوَاهَبُوا فَتَوَاهَبُوا وَ إِنْ لَمْ تَوَاهَبُوا أَخَذْتُ لَکُمْ بِمَظَالِمِکُمْ قَالَ فَیَفْرَحُونَ بِذَلِکَ لِشِدَّةِ جَهْدِهِمْ وَ ضِیقِ مَسْلَکِهِمْ وَ تَزَاحُمِهِمْ قَالَ فَیَهَبُ بَعْضُهُمْ مَظَالِمَهُمْ رَجَاءَ أَنْ یَتَخَلَّصُوا مِمَّا هُمْ فِیهِ وَ یَبْقَی بَعْضُهُمْ فَیَقُولُ یَا رَبِّ مَظَالِمُنَا أَعْظَمُ مِنْ أَنْ نَهَبَهَا قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنْ تِلْقَاءِ الْعَرْشِ أَیْنَ رِضْوَانُ خَازِنُ الْجِنَانِ جِنَانِ الْفِرْدَوْسِ قَالَ فَیَأْمُرُهُ اللَّهُ؟عز؟ أَنْ یُطْلِعَ مِنَ الْفِرْدَوْسِ قَصْراً مِنْ فِضَّةٍ بِمَا فِیهِ مِنَ الْأَبْنِیَةِ وَ الْخَدَمِ قَالَ فَیُطْلِعُهُ عَلَیْهِمْ فِی حِفَافَةِ الْقَصْرِ الْوَصَائِفُ وَ الْخَدَمُ قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ ارْفَعُوا رُءُوسَکُمْ فَانْظُرُوا إِلَی هَذَا الْقَصْرِ قَالَ فَیَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ فَکُلُّهُمْ یَتَمَنَّاهُ قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَعَالَی یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ هَذَا لِکُلِّ مَنْ عَفَا عَنْ مُؤْمِنٍ قَالَ فَیَعْفُونَ کُلُّهُمْ إِلَّا الْقَلِیلَ قَالَ فَیَقُولُ اللَّهُ؟عز؟ لَا یَجُوزُ إِلَی جَنَّتِیَ الْیَوْمَ ظَالِمٌ وَ لَا یَجُوزُ إِلَی نَارِیَ الْیَوْمَ ظَالِمٌ وَ لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ حَتَّی یَأْخُذَهَا مِنْهُ عِنْدَ الْحِسَابِ. أَیُّهَا الْخَلَائِقُ اسْتَعِدُّوا لِلْحِسَابِ قَالَ ثُمَّ یُخَلَّی سَبِیلُهُمْ فَیَنْطَلِقُونَ إِلَی الْعَقَبَةِ یَکْرُدُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً حَتَّی یَنْتَهُوا إِلَی الْعَرْصَةِ وَ الْجَبَّارُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی الْعَرْشِ قَدْ نُشِرَتِ الدَّوَاوِینُ وَ نُصِبَتِ الْمَوَازِینُ وَ أُحْضِرَ النَّبِیُّونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ یَشْهَدُ کُلُّ إِمَامٍ عَلَی أَهْلِ عَالَمِهِ بِأَنَّهُ قَدْ قَامَ فِیهِمْ بِأَمْرِ اللَّهِ؟عز؟ وَ دَعَاهُمْ إِلَی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ. یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِذَا کَانَ لِلرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ الرَّجُلِ الْکَافِرِ مَظْلِمَةٌ أَیَّ شَیْ ءٍ یَأْخُذُ مِنَ الْکَافِرِ وَ هُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) یُطْرَحُ عَنِ الْمُسْلِمِ مِنْ سَیِّئَاتِهِ بِقَدْرِ مَا لَهُ عَلَی الْکَافِرِ فَیُعَذَّبُ الْکَافِرُ بِهَا مَعَ عَذَابِهِ بِکُفْرِهِ عَذَاباً بِقَدْرِ مَا لِلْمُسْلِمِ قِبَلَهُ مِنْ مَظْلِمَةٍ قَالَ فَقَالَ لَهُ الْقُرَشِیُّ فَإِذَا کَانَتِ الْمَظْلِمَةُ لِلْمُسْلِمِ عِنْدَ مُسْلِمٍ کَیْفَ تُؤْخَذُ مَظْلِمَتُهُ مِنَ الْمُسْلِمِ قَالَ یُؤْخَذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ مِنْ حَسَنَاتِهِ بِقَدْرِ حَقِّ الْمَظْلُومِ فَتُزَادُ عَلَی حَسَنَاتِ الْمَظْلُومِ قَالَ فَقَالَ لَهُ الْقُرَشِیُّ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لِلظَّالِمِ حَسَنَاتٌ قَالَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لِلظَّالِمِ حَسَنَاتٌ فَإِنَّ لِلْمَظْلُومِ سَیِّئَاتٍ یُؤْخَذُ مِنْ سَیِّئَاتِ الْمَظْلُومِ فَتُزَادُ عَلَی سَیِّئَاتِ الظَّالِمِ. [کافی، ج 8، ص 104، ح 79]

ص: 316

مؤلّف گوید:

تمام این حدیث در پایان سوره ی زمر گذشت ملاحظه شود.

«کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَ قَالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ * فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ»(1) مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج گوید:

روایت شده که امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از بازگشت از جنگ نهروان در جلسه ای نشسته بود و به آن حضرت گفته شد: برای چه شما با ابوبکر و عمر همانند طلحة و زبیر و معاویه جنگ نکردید؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «من همواره مظلوم بوده ام و حق من ضایع شده است» پس اشعث بن قیس برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین برای چه با شمشیر، حق خود را نگرفتی؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

ای اشعث سخن خود را گفتی، اکنون پاسخ آن را بشنو و به ذهن بسپار، و حجّت آن را بفهم، همانا من در کار خود به شش نفر از پیامبران (صلوات

ص: 317


1- 511.. سوره ی قمر، آیات 9 و 10.

الله علیهم أجمعین) اقتدا نمودم، و اوّل آنان نوح(علیه السلام) است که گفت: «رَبِّ إِنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ» و اگر کسی بگوید: حضرت نوح خوف و هراسی نداشته و این سخن را گفته، کافر شده است، و با توجّه به این آیه من [که وصیّ پیامبرم] معذورتر از نوح می باشم.(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

حضرت نوح نهصد و پنجاه سال مردم را در پنهان و آشکار راهنمایی

ص: 318


1- 512.. فی الإحتجاج: رُوِیَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) کَانَ جَالِساً فِی بَعْضِ مَجَالِسِهِ بَعْدَ رُجُوعِهِ مِنْ نَهْرَوَانَ فَجَرَی الْکَلَامُ حَتَّی قِیلَ لَهُ لِمَ لَا حَارَبْتَ أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ کَمَا حَارَبْتَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرَ وَ مُعَاوِیَةَ؟ فَقَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) إِنِّی کُنْتُ لَمْ أَزَلْ مَظْلُوماً مُسْتَأْثَراً عَلَی حَقِّی فَقَامَ إِلَیْهِ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لِمَ لَمْ تَضْرِبْ بِسَیْفِکَ وَ لَمْ تَطْلُبْ بِحَقِّکَ؟ فَقَالَ یَا أَشْعَثُ قَدْ قُلْتَ قَوْلًا فَاسْمَعِ الْجَوَابَ وَ عِهْ وَ اسْتَشْعِرِ الْحُجَّةَ إِنَّ لِی أُسْوَةً بِسِتَّةٍ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ(علیهم السلام) -- أَوَّلُهُمْ نُوحٌ حَیْثُ قَالَ رَبِّ إِنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّهُ قَالَ هَذَا لِغَیْرِ خَوْفٍ فَقَدْ کَفَرَ وَ إِلَّا فَالْوَصِیُّ أَعْذَرُ وَ ثَانِیهِمْ لُوطٌ حَیْثُ قَالَ -- لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّهُ قَالَ هَذَا لِغَیْرِ خَوْفٍ فَقَدْ کَفَرَ وَ إِلَّا فَالْوَصِیُّ أَعْذَرُ وَ ثَالِثُهُمْ إِبْرَاهِیمُ خَلِیلُ اللَّهِ حَیْثُ قَالَ -- وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّهُ قَالَ هَذَا لِغَیْرِ خَوْفٍ فَقَدْ کَفَرَ وَ إِلَّا فَالْوَصِیُّ أَعْذَرُ وَ رَابِعُهُمْ مُوسَی(علیه السلام) حَیْثُ قَالَ -- فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّهُ قَالَ هَذَا لِغَیْرِ خَوْفٍ فَقَدْ کَفَرَ وَ إِلَّا فَالْوَصِیُّ أَعْذَرُ وَ خَامِسُهُمْ أَخُوهُ هَارُونُ حَیْثُ قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّهُ قَالَ هَذَا لِغَیْرِ خَوْفٍ فَقَدْ کَفَرَ وَ إِلَّا فَالْوَصِیُّ أَعْذَرُ وَ سَادِسُهُمْ أَخِی مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) خَیْرُ الْبَشَرِ حَیْثُ ذَهَبَ إِلَی الْغَارِ وَ نَوَّمَنِی عَلَی فِرَاشِهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّهُ ذَهَبَ إِلَی الْغَارِ لِغَیْرِ خَوْفٍ فَقَدْ کَفَرَ وَ إِلَّا فَالْوَصِیُّ أَعْذَرُ فَقَامَ إِلَیْهِ النَّاسُ بِأَجْمَعِهِمْ فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ عَلِمْنَا أَنَّ الْقَوْلَ لَکَ وَ نَحْنُ الْمُذْنِبُونَ التَّائِبُونَ وَ قَدْ عَذَّرَکَ اللَّهُ. [احتجاج، ج 1، ص 189]

و موعظه نمود، و هنگامی که آنان سرکشی و دشمنی کردند و سخن او را نپذیرفتند، نوح(علیه السلام) گفت: «رَبِّ إِنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ….»(1) «فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ * وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَاء عَلَی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ * وَ حَمَلْنَاهُ عَلَی ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَ دُسُرٍ * تَجْرِی بِأَعْیُنِنَا جَزَاء لِّمَن کَانَ کُفِرَ * وَ لَقَد تَّرَکْنَاهَا آیَةً فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ * فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَ نُذُرِ…»(2) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که خداوند اراده هلاک نمودن قوم نوح را نمود… و همسر او به خاطر فوران آب از تنّور فریاد کرد، نوح(علیه السلام) نزد تنّور آمد و دَرِ آن را با گِل مهر نمود، تا این که همه حیوانات را داخل کشتی کرد و سپس نزد تنّور آمد و مهر آن را گشود و گِل را از سر آن برداشت، و خورشید گرفت، و آب از آسمان یکباره فرو ریخت، و چشمه های زمین جوشش نمود و آب طبق اندازه گیری [خداوند] پیوسته همه جا را گرفت و خداوند نوح(علیه السلام) [و همراهان او] را سوار بر کشتی نمود.(3)

ص: 319


1- 513.. علی بن إبراهیم عن أبیه عن أحمد بن محمّد بن ابی نصر عن أبان بن عثمان عن اسمعیل الجعفی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: لبث فیهم نوح الف سنة الا خمسین عاما یدعوهم سرا و علانیة، فلما أبوا و عتوا قال: رب انی مغلوب فانتصر. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 177، ح 8]
2- 514.. سوره ی قمر، آیات 16-11.
3- 515.. فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی ابی عن صفوان عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: لما أراد الله؟عز؟ هلاک قوم نوح و ذکر حدیثا طویلا و فیه فصاحت امرأته لما فار التنور، فجاء نوح الی التنور فوضع علیها طینا و ختمه حتی ادخل جمیع الحیوان السفینة، ثم جاء الی التنور ففض الخاتم و رفع الطین و انکسفت الشمس، و جاء من السماء ماء منهمر صبا بلا قطر، و تفجرت الأرض عیونا و هو قوله؟عز؟: فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَی الْماءُ عَلی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ وَ حَمَلْناهُ عَلی ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 177، ح 10]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

نوح(علیه السلام) در ایّام طوفان آب ها را صدا زد، و همه آن ها او را اجابت کردند جز آب کبریت، و آب تلخ، از این رو نوح به این دو آب لعنت فرستاد و نفرین کرد.(1) و در سخن دیگری می فرماید:

پدرم از مداوای با آب تلخ و آب کبریت کراهت داشت و می فرمود: حضرت نوح(علیه السلام) هنگام طوفان آب ها را دعوت نمود و همه آن ها او را اجابت کردند جز آب تلخ و آب کبریت، از این رو نوح(علیه السلام) این دو آب را نفرین و لعنت کرد.(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

هیچ قطره ی بارانی از آسمان نازل نمی شود مگر آن که عدد و وزن آن معلوم

ص: 320


1- 516.. -- فی الکافی عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن ابن محبوب عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ان نوحا لما کان فی أیام الطوفان دعا المیاه کلها فأجابت الإماء الکبریت و الماء المر فلعنهما. -- و باسناده الی أبی سعید عقیصا التیمی قال: مررت بالحسن و الحسین علیهما السلام و هما فی الفرات مستنقعان فی إزارین الی قوله: ثم قالا: الی أین ترید؟ فقلت: الی هذا الماء فقالا: و ما هذا الماء؟ فقلت: أرید دواءه اشرب منه لعلة بی أرجو أن یخف له الجسد و یسهل البطن فقالا: ما نحسب ان الله جل و عز جعل فی شی ء قد لعنه شفاء، قلت: و لم ذاک؟ فقالا: لان الله تبارک و تعالی لما آسفه قوم نوح فتح السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ، و أوحی الی الأرض فاستعصت علیه عیون منها فلعنها و جعلها ملحا أجاجا. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ص 178، ح 11 و 12]
2- 517.. عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن محمّد بن سنان عمن ذکره عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: کان أبی یکره ان یتداوی بالماء المر و بماء الکبریت و کان یقول: ان نوحا لما کان الطوفان دعا المیاه فأجابت کلها الا الماء المر و الماء الکبریت فدعا علیهما فلعنهما. [همان، ح 13]

است جز در طوفان نوح(علیه السلام) که از آسمان یکباره آب فرود آمد، و وزن و عدد آن معلوم نبود.(1) «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ * کَذَّبَتْ عَادٌ فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَ نُذُرِ * إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ * تَنزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«رِیحًا صَرْصَرًا» یعنی ریحاً باردةً، و «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ» یعنی یسرّناه لمن تذکّر، و «فَالْتَقَی الْماءُ» یعنی ماء السماء و ماء الأرض، و «دُسُر»: المسامیر، و قیل: «الدُسُر» ضرب من الحشیش تشدّ به السفینة.(3) مؤلّف گوید:

قصّه قوم نوح در سوره هود گذشت، ملاحظه شود.

مرحوم صدوق در کتاب «علل الشرایع» روایت مفصّلی از وهب بن منبّه درباره ی «رِیحٌ عَقِیمٌ» که کوه ها و بلاد را آرد می کند، و مانند رمل در می آورد نقل نموده و در پاورقی مشاهده می شود.(4)

ص: 321


1- 518.. علی بن إبراهیم عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قال أمیر المؤمنین(علیه السلام): لم تنزل قطرة من السماء من مطر الا بعدد معدود و وزن معلوم، الا ما کان من یوم الطوفان علی عهد نوح(علیه السلام) فانه نزل ماء منهمر بلا وزن و لا عدد. [همان، ص 179، ح 16]
2- 519.. سوره ی قمر، آیات 20-17.
3- 520.. القمّیّ: عَلی ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ قال ذاتِ أَلْواحٍ السفینة و الدسر المسامیر، و قیل الدسر ضرب من الحشیش شد به السفینة تَجْرِی بِأَعْیُنِنا أی بأمرنا و حفظنا، قوله: وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ أی یسرناه لمن تذکره و قوله إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً أی باردة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 341]
4- 521.. فی العلل: أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ شَاذَانَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عُثْمَانَ الْبَرَاوِذِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ سُفْیَانَ الْحَافِظُ السَّمَرْقَنْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ سَعِیدٍ التِّرْمِذِیُّ عَنْ عَبْدِ الْمُنْعِمِ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ وَهْبِ بْنِ مُنَبِّهٍ أَنَّ الرِّیحَ الْعَقِیمَ تَحْتَ هَذِهِ الْأَرْضِ الَّتِی نَحْنُ عَلَیْهَا قَدْ زُمَّتْ بِسَبْعِینَ أَلْفَ زِمَامٍ مِنْ حَدِیدٍ قَدْ وُکِّلَ بِکُلِّ زِمَامٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ فَلَمَّا سَلَّطَهَا اللَّهُ؟عز؟ عَلَی عَادٍ اسْتَأْذَنَتْ خَزَنَةُ الرِّیحِ رَبَّهَا؟عز؟ أَنْ یَخْرُجَ مِنْهَا فِی مِثْلِ مَنْخِرَیِ الثَّوْرِ وَ لَوْ أَذِنَ اللَّهُ؟عز؟ لَهَا مَا تَرَکَتْ شَیْئاً عَلَی ظَهْرِ الْأَرْضِ إِلَّا أَحْرَقَتْهُ فَأَوْحَی اللَّهُ؟عز؟ إِلَی خَزَنَةِ الرِّیحِ أَنْ أَخْرِجُوا مِنْهَا مِثْلَ ثَقْبِ الْخَاتَمِ فَأُهْلِکُوا بِهَا وَ بِهَا یَنْسِفُ اللَّهُ؟عز؟ الْجِبَالَ نَسْفاً وَ التِّلَالَ وَ الْآکَامَ وَ الْمَدَائِنَ وَ الْقُصُورَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبِّی نَسْفاً فَیَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً لا تَری فِیها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً وَ الْقَاعُ الَّذِی لَا نَبَاتَ فِیهِ وَ الصَّفْصَفُ الَّذِی لَا عِوَجَ فِیهِ وَ الْأَمْتُ الْمُرْتَفِعُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتِ الْعَقِیمَ لِأَنَّهَا تَلَقَّحَتْ بِالْعَذَابِ وَ تَعَقَّمَتْ عَنِ الرَّحْمَةِ کَتَعَقُّمِ الرَّجُلِ إِذَا کَانَ عَقِیماً لَا یُولَدُ لَهُ وَ طَحَنَتْ تِلْکَ الْقُصُورَ وَ الْمَدَائِنَ وَ الْمَصَانِعَ حَتَّی عَادَ ذَلِکَ کُلُّهُ رَمْلًا رَقِیقاً تَسْفِیهِ الرِّیحُ فَذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ ما تَذَرُ مِنْ شَیْ ءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ وَ إِنَّمَا کَثُرَ الرَّمْلُ فِی تِلْکَ الْبِلَادِ لِأَنَّ الرِّیحَ طَحَنَتْ تِلْکَ الْبِلَادَ وَ عَصَفَتْ عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُوماً فَتَرَی الْقَوْمَ فِیها صَرْعی کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَةٍ. وَ الْحُسُومُ الدَّائِمَةُ وَ یُقَالُ الْمُتَتَابِعَةُ الدَّائِمَةُ وَ کَانَتْ تَرْفَعُ الرِّجَالَ وَ النِّسَاءَ فَتَهُبُّ بِهِمْ صُعُداً ثُمَّ تَرْمِی بِهِمْ مِنَ الْجَوِّ فَیَقَعُونَ عَلَی رُءُوسِهِمْ مُنَکَّسِینَ تَقْلَعُ الرِّجَالَ وَ النِّسَاءَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ ثُمَّ تَرْفَعُهُمْ فَذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ تَنْزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ وَ النَّزْعُ الْقَلْعُ وَ کَانَتِ الرِّیحُ تَقْصِفُ الْجَبَلَ کَمَا تَعْصِفُ الْمَسَاکِنَ فَتَطْحَنُهَا ثُمَّ تَعُودُ رَمْلًا رَقِیقاً فَمِنْ هُنَاکَ لَا یُرَی فِی الرَّمْلِ جَبَلٌ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ عَادٌ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ مِنْ أَجْلِ أَنَّهُمْ کَانُوا یَسْلَخُونَ الْعَمَدَ مِنَ الْجِبَالِ فَیَجْعَلُونَ طُولَ الْعَمَدِ مِثْلَ طُولِ الْجَبَلِ الَّذِی یَسْلَخُونَهُ مِنْ أَسْفَلِهِ إِلَی أَعْلَاهُ ثُمَّ یَنْقُلُونَ تِلْکَ الْعَمَدَ فَیَنْصِبُونَهَا ثُمَّ یَبْنُونَ الْقُصُورَ عَلَیْهَا فَسُمِّیَتْ ذَاتَ الْعِمَادِ لِذَلِکَ. [علل الشرایع، ج 1، ص 33، باب 30، ح 1]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که خداوند متعال می خواهد قومی را به نوعی از عذاب مؤاخذه کند، به ملکی که مأمور به باد است دستور می دهد، و آن ملک به آن باد امر می کند تا مانند شیر خروشان بوزد [و آنان را هلاک نماید] سپس فرمود: و هر

ص: 322

بادی را نامی است، چنان که خداوند می فرماید: «کَذَّبَتْ عَادٌ فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَ نُذُرِ * إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ….»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

از حجامت و نوره در روز چهارشنبه پرهیز کنید، چرا که روز نَحسِ مستمرّ است و در این روز جهنّم خلق شده است.(2) «کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ… إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ * وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاء قِسْمَةٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ * فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَی فَعَقَرَ * فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَ نُذُرِ * إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَکَانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ»(3) مؤلّف گوید:

قصّه ی قوم صالح که معروف به قوم ثمود است در سوره ی هود گذشت، و در اینجا به روایتی اکتفا می شود.

اصبغ بن نباته گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در منبر مسجد کوفه فرمود:

«ای مردم! من اَنفِ ایمان و اَنفِ هدایت و دو چشم آن هستم، ای مردم!

ص: 323


1- 522.. فی روضة الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن الحسن بن محبوب عن علی بن رئاب و هشام بن سالم عن أبی بصیر قال: قال ابو جعفر(علیه السلام): إذا أراد الله عز ذکره أن یعذب قوما بنوع من العذاب أوحی الی الملک الموکل بذلک النوع من الریح التی یرید أن یعذبهم بها قال: فیأمرها الملک فتهیج کما یهیج الأسد المغضب، قال: و لکل ریح منهم اسم أما تسمع قوله؟عز؟: کَذَّبَتْ عادٌ فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 181، ح 21]
2- 523.. فی کتاب الخصال فیما علم أمیر المؤمنین(علیه السلام) أصحابه من الاربعمأة باب مما یصلح للمسلم فی دینه و دنیاه: توقوا الحجامة و النورة یوم الأربعاء فان یوم الأربعاء یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ، و فیه خلقت جهنّم. [همان، ح 24، عن الخصال]
3- 524.. سوره ی قمر، آیات 31-23.

در راه حق و هدایت -- به خاطر کم بودن اهل آن -- وحشت نکنید، همانا مردم بر سر سفره ای [یعنی سفره ی دنیا] جمع شده اند که سیران آن کم اند و گرسنه های آن زیادند، و تنها خداوند پناهگاه و فریادرس است، و معیار سعادت و شقاوت مردم، رضا و غضب است.

سپس فرمود:

ناقه ثمود را یک نفر کشت، و خداوند به خاطر رضایت بقیّه مردم از این عمل، همه ی آنان را عذاب نمود، چنان که می فرماید: «فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَی فَعَقَرَ * فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَ نُذُرِ» و نیز می فرماید: «فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا * وَ لَا یَخَافُ عُقْبَاهَا»(1). تا این که فرمود: کسی که از قاتل من سؤال کند، و گمان نماید که او مؤمن است، قاتل من محسوب می شود، ای مردم! کسی که از راه صحیح برود، به آب می رسد، و کسی که از بی راهه برود، به بیابان خشک می رسد [و هلاک می شود] و سپس از منبر پایین آمد.(2)

ص: 324


1- 525.. سوره ی شمس، آیات 15 و 14.
2- 526.. الغیبة: أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ ابْنُ عُقْدَةَ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْمُحَمَّدِیُّ مِنْ کِتَابِهِ فِی الْمُحَرَّمِ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی یَزِیدُ بْنُ إِسْحَاقَ الْأَرْحَبِیُّ وَ یُعْرَفُ بِشَعِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُخَوَّلٌ عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) عَلَی مِنْبَرِ الْکُوفَةِ یَقُولُ أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا أَنْفُ الْإِیمَانِ أَنَا أَنْفُ الْهُدَی وَ عَیْنَاهُ أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّةِ مَنْ یَسْلُکُهُ إِنَّ النَّاسَ اجْتَمَعُوا عَلَی مَائِدَةٍ قَلِیلٍ شِبَعُهَا کَثِیرٍ جُوعُهَا -- وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ إِنَّمَا یَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ الْغَضَبُ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ صَالِحٍ وَاحِدٌ فَأَصَابَهُمُ اللَّهُ بِعَذَابِهِ بِالرِّضَا لِفِعْلِهِ وَ آیَةُ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطی فَعَقَرَ. فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ وَ قَالَ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها وَ لا یَخافُ عُقْباها أَلَا وَ مَنْ سُئِلَ عَنْ قَاتِلِی فَزَعَمَ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ فَقَدْ قَتَلَنِی أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ سَلَکَ الطَّرِیقَ وَرَدَ الْمَاءَ وَ مَنْ حَادَ عَنْهُ وَقَعَ فِی التِّیهِ ثُمَّ نَزَلَ. [غیبت نعمانی، ص 27]

سوره ی قمر، آیات 32 تا 55

متن:

وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ 32 کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ 33 إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً إِلاَّ آلَ لُوطٍ نَجَّیْناهُمْ بِسَحَرٍ 34 نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا کَذلِکَ نَجْزی مَنْ شَکَرَ 35 وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ 36 وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابی وَ نُذُرِ 37 وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُکْرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ 38 فَذُوقُوا عَذابی وَ نُذُرِ 39 وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ 40 وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ 41 کَذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزیزٍ مُقْتَدِرٍ 42 أَ کُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ فِی الزُّبُرِ 43 أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمیعٌ مُنْتَصِرٌ 44 سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ 45 بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهی وَ أَمَرُّ 46 إِنَّ الْمُجْرِمینَ فی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ 47 یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ 48 إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ 49 وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ 50 وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ 51 وَ کُلُّ شَیْ ءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ 52 وَ کُلُّ صَغیرٍ وَ کَبیرٍ مُسْتَطَرٌ 53 إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ 54 فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ 55 ¬Kj

لغات:

«فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ» أی کذّبوهم متشاکین و تدافعوا علی وجه الجدال بالباطل. «راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ» ای قصدوا الفجور بهم. «فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ» ای فمسخناها و سوّیناها بسائر الوجه، و فی الحدیث: أهوی جبرئیل بإصبعه نحوهم فذهبت أعینهم فعمی أهل المدینه کلهم، و قد سبق قصّتهم فی سورة هود، و «عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ» یعنی یستقرّ بهم

ص: 325

حتّی یُسلمهم إلی النار، «کَذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها» قیل یعنی الآیات التسع، و فی الکافی: و «عزیز من لا یغالب مقتدر» ای و لا یعجزه شیء، و «نَحْنُ جَمیعٌ مُنْتَصِرٌ» مرحوم قمّی گوید: مقصود قریش است که می گفتند: «إِجتمعنا لِنَنتَصِرَ بقتلک یا محمّد» و «السَّاعَةُ أَدْهی وَ أَمَرُّ» یعنی أشدّ عذاباً من عذاب الدنیا، و «فی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» یعنی فی ضلال عن الحق فی الدنیا و نیرانٍ فی الآخرة، و السعیر: وادٍ فی جهنّم عظیم. رواه القمّی.

ترجمه:

ما قرآن را برای یادآوری آسان ساختیم آیا کسی هست که متذکّر شود؟! (32) قوم لوط انذارها (ی پی در پی پیامبرشان) را تکذیب کردند (33) ما بر آنها تندبادی که ریگها را به حرکت درمی آورد فرستادیم (و همه را هلاک کردیم)، جز خاندان لوط را که سحرگاهان نجات شان دادیم! (34) این نعمتی بود از ناحیه ما این گونه هر کسی را که شکر کند پاداش می دهیم! (35) او آنها را از مجازات ما بیم داد، ولی بر آنها اصرار بر مجادله و القای شکّ داشتند! (36) آنها از لوط خواستند میهمانانش را در اختیارشان بگذارد ولی ما چشمانشان را نابینا و محو کردیم (و گفتیم:) بچشید عذاب و انذارهای مرا! (37) سرانجام صبحگاهان و در اول روز عذابی پایدار و ثابت به سراغ شان آمد! (38) (و گفتیم:) پس بچشید عذاب و انذارهای مرا! (39) ما قرآن را برای یادآوری آسان ساختیم آیا کسی هست که متذکّر شود؟! (40) و (همچنین) انذارها و هشدارها (یکی پس از دیگری) به سراغ آل فرعون آمد، (41) امّا آنها همه آیات ما را تکذیب کردند، و ما آنها را گرفتیم و مجازات کردیم، گرفتن شخصی قدرتمند و توانا! (42) آیا کفّار شما بهتر از آنانند یا برای شما امان نامه ای در کتب آسمانی نازل شده است؟! (43) یا می گویند: «ما جماعتی متّحد و نیرومند و پیروزیم»؟! (44) (ولی بدانند) که بزودی جمع شان شکست می خورد و پا به فرارمی گذارند! (45) (علاوه بر این) رستاخیز موعد آنهاست، و

ص: 326

مجازات قیامت هولناکتر و تلختر است! (46) مجرمان در گم راهی و شعله های آتشند، (47) در آن روز که در آتش دوزخ به صورت شان کشیده می شوند (و به آنها گفته می شود:) بچشید آتش دوزخ را! (48) البته ما هر چیز را به اندازه آفریدیم! (49) و فرمان ما یک امر بیش نیست، همچون یک چشم بر هم زدن! (50) ما کسانی را که در گذشته شبیه شما بودند هلاک کردیم آیا کسی هست که پند گیرد؟! (51) و هر کاری را انجام دادند در نامه های اعمال شان ثبت است، (52) و هر کار کوچک و بزرگی نوشته شده است. (53) یقیناً پرهیزگاران در باغها و نهرهای بهشتی جای دارند، (54) در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر! (55)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ * إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ نَّجَّیْنَاهُم بِسَحَرٍ * نِعْمَةً مِّنْ عِندِنَا کَذَلِکَ نَجْزِی مَن شَکَرَ * وَ لَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ * وَ لَقَدْ رَاوَدُوهُ عَن ضَیْفِهِ…»(1) مؤلّف گوید:

قصّه قوم لوط در سوره ی هود و عنکبوت و ذاریات گذشت و در پاورقی ملاحظه می شود.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

قوم لوط [چون از میهمانان لوط آگاه شدند] بر سر لوط ریختند و داخل خانه او شدند، و جبرئیل به لوط فرمود: آنان را رها کن تا وارد خانه شوند، و چون داخل خانه لوط شدند جبرئیل(علیه السلام) با انگشت خود به آنان اشاره کرد و کور شدند، چنان که خداوند می فرماید: «فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ.»(2)

ص: 327


1- 527.. سوره ی قمر، آیات 39-33.
2- 528.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی یَزِیدَ الْحَمَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ بَعَثَ أَرْبَعَةَ أَمْلَاکٍ فِی إِهْلَاکِ قَوْمِ لُوطٍ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ کَرُوبِیلَ فَمَرُّوا بِإِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) وَ هُمْ مُعْتَمُّونَ فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ فَلَمْ یَعْرِفْهُمْ وَ رَأَی هَیْئَةً حَسَنَةً فَقَالَ لَا یَخْدُمُ هَؤُلَاءِ إِلَّا أَنَا بِنَفْسِی وَ کَانَ صَاحِبَ ضِیَافَةٍ فَشَوَی لَهُمْ عِجْلًا سَمِیناً حَتَّی أَنْضَجَهُ ثُمَّ قَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ فَلَمَّا وَضَعَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ رَأی أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ جَبْرَئِیلُ حَسَرَ الْعِمَامَةَ عَنْ وَجْهِهِ فَعَرَفَهُ إِبْرَاهِیمُ فَقَالَ أَنْتَ هُوَ قَالَ نَعَمْ وَ مَرَّتْ سَارَةُ امْرَأَتُهُ فَبَشَّرَهَا بِإِسْحَاقَ وَ مِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ فَقَالَتْ مَا قَالَ اللَّهُ؟عز؟ فَأَجَابُوهَا بِمَا فِی الْکِتَابِ. فَقَالَ لَهُمْ إِبْرَاهِیمُ لِمَا ذَا جِئْتُمْ قَالُوا فِی إِهْلَاکِ قَوْمِ لُوطٍ فَقَالَ لَهُمْ إِنْ کَانَ فِیهِمْ مِائَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَ تُهْلِکُونَهُمْ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ لَا قَالَ فَإِنْ کَانَ فِیهَا خَمْسُونَ قَالَ لَا قَالَ فَإِنْ کَانَ فِیهَا ثَلَاثُونَ قَالَ لَا قَالَ فَإِنْ کَانَ فِیهَا عِشْرُونَ قَالَ لَا قَالَ فَإِنْ کَانَ فِیهَا عَشَرَةٌ قَالَ لَا قَالَ فَإِنْ کَانَ فِیهَا خَمْسَةٌ قَالَ لَا قَالَ فَإِنْ کَانَ فِیهَا وَاحِدٌ قَالَ لَا قَالَ فَإِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ لَا أَعْلَمُ هَذَا الْقَوْلَ إِلَّا وَ هُوَ یَسْتَبْقِیهِمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ فَأَتَوْا لُوطاً وَ هُوَ فِی زِرَاعَةٍ قُرْبَ الْقَرْیَةِ فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ وَ هُمْ مُعْتَمُّونَ فَلَمَّا رَأَی هَیْئَةً حَسَنَةً عَلَیْهِمْ ثِیَابٌ بِیضٌ وَ عَمَائِمُ بِیضٌ. فَقَالَ لَهُمُ الْمَنْزِلَ فَقَالُوا نَعَمْ فَتَقَدَّمَهُمْ وَ مَشَوْا خَلْفَهُ فَنَدِمَ عَلَی عَرْضِهِ الْمَنْزِلَ عَلَیْهِمْ فَقَالَ أَیَّ شَیْ ءٍ صَنَعْتُ آتِی بِهِمْ قَوْمِی وَ أَنَا أَعْرِفُهُمْ فَالْتَفَتَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ شِرَاراً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ قَالَ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ لَا نُعَجِّلُ عَلَیْهِمْ حَتَّی یَشْهَدَ عَلَیْهِمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ هَذِهِ وَاحِدَةٌ ثُمَّ مَشَی سَاعَةً ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ شِرَاراً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ هَذِهِ ثِنْتَانِ ثُمَّ مَشَی فَلَمَّا بَلَغَ بَابَ الْمَدِینَةِ الْتَفَتَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ شِرَاراً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) هَذِهِ الثَّالِثَةُ ثُمَّ دَخَلَ وَ دَخَلُوا مَعَهُ حَتَّی دَخَلَ مَنْزِلَهُ فَلَمَّا رَأَتْهُمُ امْرَأَتُهُ رَأَتْ هَیْئَةً حَسَنَةً فَصَعِدَتْ فَوْقَ السَّطْحِ وَ صَفَّقَتْ فَلَمْ یَسْمَعُوا فَدَخَّنَتْ فَلَمَّا رَأَوُا الدُّخَانَ أَقْبَلُوا إِلَی الْبَابِ یُهْرَعُونَ حَتَّی جَاءُوا إِلَی الْبَابِ فَنَزَلَتْ إِلَیْهِمْ فَقَالَتْ عِنْدَهُ قَوْمٌ مَا رَأَیْتُ قَوْماً قَطُّ أَحْسَنَ هَیْئَةً مِنْهُمْ فَجَاءُوا إِلَی الْبَابِ لِیَدْخُلُوا فَلَمَّا رَآهُمْ لُوطٌ قَامَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ لَهُمْ یَا قَوْمِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ وَ قَالَ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَدَعَاهُمْ إِلَی الْحَلَالِ فَقَالَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ فَقَالَ لَهُمْ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ. فَقَالَ جَبْرَئِیلُ لَوْ یَعْلَمُ أَیُّ قُوَّةٍ لَهُ قَالَ فَکَاثَرُوهُ حَتَّی دَخَلُوا الْبَیْتَ فَصَاحَ بِهِ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا لُوطُ دَعْهُمْ یَدْخُلُوا فَلَمَّا دَخَلُوا أَهْوَی جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) بِإِصْبَعِهِ نَحْوَهُمْ فَذَهَبَتْ أَعْیُنُهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ فَطَمَسْنا عَلَی أَعْیُنَهُمْ ثُمَّ نَادَاهُ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ لَهُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ إِنَّا بُعِثْنَا فِی إِهْلَاکِهِمْ فَقَالَ یَا جِبْرِیلُ عَجِّلْ فَقَالَ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ فَأَمَرَهُ فَیَحْمِلُ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ ثُمَّ اقْتَلَعَهَا یَعْنِی الْمَدِینَةَ جَبْرَئِیلُ بِجَنَاحَیْهِ مِنْ سَبْعَةِ أَرَضِینَ ثُمَّ رَفَعَهَا حَتَّی سَمِعَ أَهْلُ سَمَاءِ الدُّنْیَا نُبَاحَ الْکِلَابِ وَ صُرَاخَ الدُّیُوکِ ثُمَّ قَلَبَهَا وَ أَمْطَرَ عَلَیْهَا وَ عَلَی مَنْ حَوْلَ الْمَدِینَةِ حِجَارَةً مِنْ سِجِّیلٍ. [کافی، ج 5، ص 546، ح 6]

ص: 328

«وَ لَقَدْ جَاء آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ * کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا کُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِیزٍ مُّقْتَدِرٍ * أَ کُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِّنْ أُوْلَئِکُمْ أَمْ لَکُم بَرَاءةٌ فِی الزُّبُرِ * أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُّنتَصِرٌ * سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ * بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهَی وَ أَمَرُّ»(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا کُلِّهَا» -- در باطن قرآن -- تکذیب همه ی اوصیاء می باشد.(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«أَ کُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِّنْ أُوْلَئِکُمْ» خطاب به قریش مکّه است، یعنی آیا کفّار شما، از این امّت هایی که هلاک شدند بهترند؟ و یا در دست شما سند برائتی هست، که شما -- همانند آنان -- هلاک نخواهید شد؟ و قریش در پاسخ این سخن گفتند:

«نَحْنُ جَمِیعٌ مُّنتَصِرٌ» یعنی ما جمع شده ایم و همدیگر را برای کشتن محمّد(صلی الله علیه و آله) یاری

ص: 329


1- 529.. سوره ی قمر، آیات 46-41.
2- 530.. القمّیّ: قال و سمعته یقول کذبوا بآیاتنا کلها فی بطن القرآن أن کذبوا بالأوصیاء کلهم. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 199]

خواهیم نمود. و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ» یعنی روز جنگ بدر شکست می خورید و کشته و اسیر خواهید شد، و فرار می کنید و قیامت برای شما سخت تر خواهد بود، «بَلِ السَّاعَةُ … أَدْهَی وَ أَمَرُّ» یعنی أشدّ و أغلظ و أمرّ، «إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلَالٍ وَ سُعُرٍ»، «سُعُر» وادی بزرگی است در جهنّم.(1) «إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ * وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ * وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا أَشْیَاعَکُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ * وَ کُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ * وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ»(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» یعنی عذابی که خداوند برای اهل دوزخ قرار داده به اندازه اعمال آنان است [و خداوند به آنان ظلمی نمی کند.](3)

ص: 330


1- 531.. و فیه: و قوله: أَ کُفَّارُکُمْ مخاطبة لقریش خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ یعنی هذه الأمم الهالکة أَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ فِی الزُّبُرِ أی فی الکتب لکم براءة أن لا تهلکوا کما هلکوا فقالوا قریش قد اجتمعنا لننتصر و نقتلک یا محمّد! فأنزل الله أَمْ یَقُولُونَ یا محمّد نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ یعنی یوم بدر حین هزموا و أسروا و قتلوا ثم قال بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ یعنی القیامة وَ السَّاعَةُ أَدْهی وَ أَمَرُّ أی أشد و أغلظ و أمر و قوله إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ أی فی عذاب، و سعر واد فی جهنّم عظیم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 342]
2- 532.. سوره ی قمر، آیات 53-49.
3- 533.. فی التوحید: حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْفَارِسِیُّ الْعَزَائِمِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رُمَیْحٍ النَّسَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی التَّمِیمِیُّ بِالْبَصْرَةِ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُعَلَّی بْنِ أَسَدٍ الْعَمِّیُّ قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْغَلَابِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِیسَی بْنِ زَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَسَنٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ فَقَالَ یَقُولُ؟عز؟ إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْنَاهُ لِأَهْلِ النَّارِ بِقَدْرِ أَعْمَالِهِمْ. [توحید صدوق، ص 382، ح 30]

علی بن سالم گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا رُقْیَه و عَوذَة از قَدَر جلوگیری می کند؟ فرمود:

آن هم از قَدَر است. سپس فرمود: قدریّه [یعنی جبریّة] مجوس این امّت اند و آنان کسانی هستند که خواستند خداوند را به عدالت توصیف کنند و لکن قدرت و سلطان را از خدا سلب کردند و درباره ی آنان این آیه نازل شد: «یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلَی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ * إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ.»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» یعنی ما برای هر چیزی وقت و اجل و مدّت معیّنی قرار دادیم.(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

من برای اهل قَدَر و جَبْر اسمی در کتاب خدا یافتم و آن این آیه است: «إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلَالٍ وَ سُعُرٍ * یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلَی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ * إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ.»(3)

ص: 331


1- 534.. الغیبة: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرُّقَی أَ تَدْفَعُ مِنَ الْقَدَرِ شَیْئاً فَقَالَ هِیَ مِنَ الْقَدَرِ وَ قَالَ(علیه السلام) إِنَّ الْقَدَرِیَّةَ مَجُوسُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُمُ الَّذِینَ أَرَادُوا أَنْ یَصِفُوا اللَّهَ بِعَدْلِهِ فَأَخْرَجُوهُ مِنْ سُلْطَانِهِ وَ فِیهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ -- یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ. إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ. [غیبت نعمانی، ص 382، ح 29]
2- 535.. القمّی: و قوله إِنَّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ قال له وقت و أجل و مدة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 342]
3- 536.. و فیه: حدثنا محمّد بن أبی عبد الله قال حدثنا موسی بن عمران عن الحسین بن یزید عن إسماعیل بن مسلم قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) وجدت لأهل القدر اسما فی کتاب الله قوله: «إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ إلی قوله خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» فهم المجرمون. [همان]

«إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ»(1) محمّد بن فضیل گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم:

مقصود از متّقین در آیه «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ…» چیست؟ فرمود: به خدا سوگند ما و شیعیان ما هستیم و جز ما کسی بر ملّت ابراهیم(علیه السلام) نیست، و سایر مردم از ملّت ابراهیم بیزارند.(2) جابر بن عبدالله انصاری گوید:

ما در مسجد خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودیم و بعضی از اصحاب از بهشت سخن گفتند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: نخستین کسی که داخل بهشت می شود علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) است. پس ابودجانه انصاری گفت: مگر شما نفرمودید: «بهشت بر پیامبران حرام است تا شما داخل شوید، و بر امّت ها نیز حرام است تا امّت شما وارد شوند؟» فرمود: آری چنین است و لکن مگر تو نمی دانی که خداوند؟عز؟ را در قیامت پرچمی از نور و عمودی از نور است، و آن ها را دو هزار سال قبل از خلقت آسمان ها و زمین خلق نموده است، و بر آن پرچم نوشته شده: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ آلُ مُحَمَّدٍ» و صاحب آن پرچم علی(علیه السلام) است و او امام قوم است؟ پس علی(علیه السلام) فرمود:

«حمد و ستایش مخصوص خدایی است که ما را به وسیله شما -- یا رسول الله -- هدایت کرد و به شرف اسلام نائل نمود» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علیّ

ص: 332


1- 537.. سوره ی قمر، آیات 54 و 55.
2- 538.. الکافی: قُلْتُ إِنَّ الْمُتَّقِینَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَ شِیعَتُنَا لَیْسَ عَلَی مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ غَیْرُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بُرَآءُ. [کافی، ج 1، ص 435، ح 91]

من تو را بشارت می دهم که هر بنده ای تو را دوست بدارد [و ولایت تو را پذیرفته باشد] خداوند او را در قیامت با ما قرار خواهد داد، و سپس این آیه را تلاوت نمود «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ.»(1) و از طریق مخالفین نیز موفّق بن احمد در مناقب از جابر بن عبدالله انصاری نقل نموده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود:

«إنّ من أحبّک و تولّاک أسکنه الله الجنّة معنا» یعنی «یا علی کسی که تو را دوست بدارد و ولایت تو را پذیرفته باشد، خداوند او را در بهشت در کنار ما ساکن می نماید» سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این آیه را تلاوت نمود: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ.»(2)

ص: 333


1- 539.. تأویل الآیات: محمّد بن العبّاس عن محمّد بن عمر بن أبی شیبة عن زکریا بن یحیی عن عمرو بن ثابت عن أبیه عن عاصم بن ضمرة قال إن جابر بن عبد الله قال کنا عند رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی المسجد فذکر بعض أصحابه الجنة فقال النّبی(صلی الله علیه و آله) إن أول أهل الجنة دخولا إلیها علی بن أبی طالب فقال أبو دجانة الأنصاری یا رسول الله أخبرتنا أن الجنة محرمة علی الأنبیاء حتی تدخلها و علی الأمم حتی تدخلها أمتک فقال بلی یا أبا دجانة أ ما علمت أن لله لواء من نور و عمودا من نور خلقهما الله قبل أن یخلق السماوات و الأرض بألفی عام مکتوب علی ذلک اللواء لا إله إلّا الله محمّد رسول الله خیر البریة آل محمّد صاحب اللواء علی و هو إمام القوم فقال علی(علیه السلام) الحمد الله الذی هدانا بک یا رسول الله و شرفنا فقال النّبی(صلی الله علیه و آله) أبشر یا علی ما من عبد ینتحل مودتک إلّا بعثه الله معنا یوم القیامة. [تأویل الآیات، ج 2، ص 609، ح 2]
2- 540.. و فیه: و من طریق المخالفین: موفق بن أحمد فی (المناقب) قال روی السید أبو طالب، بإسناده عن جابر بن عبد الله الأنصاری، قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لعلی(علیه السلام): «إن من أحبک و تولاک أسکنه الله الجنة معنا». ثم قال: و تلا رسول الله(صلی الله علیه و آله): إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ. [تأویل الآیات، ج 5، ص 224، ح 8 ]

سوره ی الرّحمٰن

اشاره

محلّ نزول: در مدینه منوّره و یا مکّه مکرّمه نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی رعد نازل شده است.

تعداد آیات: 78 آیه.

ثواب قرائت سوره ی الرّحمٰن امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مستحبّ است بعد از نماز صبح جمعه سوره «الرّحمن» را بخوانی و هر بار که گفتی: «فَبِأَیِ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» بگویی: «لَا بِشَیْ ءٍ مِنْ آلَائِکَ رَبِ أُکَذِّبُ.»(1) و در سخن دیگری فرمود:

از قرائت سوره ی «الرّحمن» و تهجّد به آن دریغ نکنید، چرا که این سوره در قلوب منافقین قرار نمی گیرد، و روز قیامت خداوند این سوره را به صورت انسانی زیبا و معطّر می آورد، و در موقف و مقامی قرار می گیرد که احدی از او به خداوند نزدیک تر

ص: 334


1- 541.. فی التهذیب عن عَلِیُّ بْنُ مَهْزِیَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْخَزَّازِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ یُسْتَحَبُّ أَنْ تَقْرَأَ فِی دُبُرِ الْغَدَاةِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ الرَّحْمَنَ ثُمَّ تَقُولَ کُلَّمَا قُلْتَ فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ قُلْتَ لَا بِشَیْ ءٍ مِنْ آلَائِکَ رَبِّ أُکَذِّبُ. [تهذیب، ج 3، ص 8، ح 25]

نیست، و خداوند به او می فرماید: چه کسی در دنیا همواره تو را قرائت می نمود و با تو تهجّد می کرد؟ و چون می گوید: فلانی و فلانی و… صورت های آنان سفید می شود، و خداوند به آنان می فرماید: «برای هر کس می خواهید شفاعت کنید» و آنان برای هر کس می خواهند شفاعت می کنند، و خداوند می فرماید: وارد بهشت شوید، و هر کجای بهشت که می خواهید ساکن شوید.(1) و از کتاب خواصّ القرآن نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، خداوند به ضعف او ترحّم می کند، و شاکر نعمت های خدا می باشد، و اگر آن را بنویسد و بر خود بیاویزد، خداوند هر کار سختی را برای او آسان می کند، و اگر زخمی داشته باشد بهبود می یابد.(2)

ص: 335


1- 542.. فی صواب الاعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَا تَدَعُوا قِرَاءَةَ سُورَةِ الرَّحْمَنِ وَ الْقِیَامَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَقِرُّ فِی قُلُوبِ الْمُنَافِقِینَ وَ یَأْتِی بِهَا رَبُّهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی صُورَةِ آدَمِیٍّ فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ أَطْیَبِ رِیحٍ حَتَّی یَقِفَ مِنَ اللَّهِ مَوْقِفاً لَا یَکُونُ أَحَدٌ أَقْرَبَ إِلَی اللَّهِ مِنْهَا فَیَقُولُ لَهَا مَنِ الَّذِی کَانَ یَقُومُ بِکِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا یُدْمِنُ قِرَاءَتَکِ فَتَقُولُ یَا رَبِّ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَتَبْیَضُّ وُجُوهُهُمْ فَیَقُولُ لَهُمُ اشْفَعُوا فِیمَنْ أَحْبَبْتُمْ فَیَشْفَعُونَ حَتَّی لَا یَبْقَی لَهُمْ غَایَةٌ وَ لَا أَحَدٌ یَشْفَعُونَ لَهُ فَیَقُولُ لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ اسْکُنُوا فِیهَا حَیْثُ شِئْتُمْ. [ثواب الأعمال، ص 145]
2- 543.. و فی البرهان: و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة رحم الله ضعفه، و أدی شکر ما أنعم علیه، و من کتبها و علقها علیه هون الله علیه کل أمر صعب، و إن علقت علی من به رمد بری ء». [تفسیر برهان، ج 5، ص 228، ح 5]

سوره ی الرحمن، آیات 1 تا 13

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الرَّحْمنُ 1 عَلَّمَ الْقُرْآنَ 2 خَلَقَ الْإِنْسانَ 3 عَلَّمَهُ الْبَیانَ 4 الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ 5 وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ 6 وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزانَ 7 أَلاَّ تَطْغَوْا فِی الْمیزانِ 8 وَ أَقیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمیزانَ 9 وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ 10 فیها فاکِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَکْمامِ 11 وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْحانُ 12 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 13 ¬Kj

لغات:

«الرحمن» رحمان خدایی است که رحمت او به همه چیز می رسد، از این رو این نام شایسته غیر خداوند نیست، و امّا صفت رحیم مخصوص به مؤمنین است بنابراین رحمان اسم خاص و صفت عام است و رحیم اسم عام و صفت خاص

ص: 336

است از این رو راحم و رحیم به غیر خداوند نیز گفته می شود، و «بیان» به ادلّه ای می گویند که به علم منتهی می شود، و یا «بیان» اظهار معنا برای دیگری است، و «حُسْبان» مانند سُکْران و کُفْران، مصدر حسبته أحسبه حِسْاباً و حُسْباناً، و یا جمع حساب است، مانند شهاب و شهبان، و «نجْم» گیاهی است که بر ساق خود استوار نشده است مانند سبزیجات، و «شَجَر» نباتی است که بر ساق خود استوار است، و اصل آن به معنای طلوع است، و «نَجَمَ القرآن و نَجَمَ النبات»، إذا طلعا، و نَجَمَ السماء یعنی طلع نجمه، و «أکمام» جمع کُم به معنای ظرف ثمره ی نخل است، و «تَکَمَّمَ فی وعائه» إذا اشتمل علیه، و «آلاء» به معنای نعمت هاست، و مفرد آن «أَلی» بر وزن قَفا می باشد.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر خداوند رحمان، (1) قرآن را تعلیم فرمود، (2) انسان را آفرید، (3) و به او «بیان» را آموخت. (4) خورشید و ماه با حساب منظّمی می گردند، (5) و گیاه و درخت برای او سجده می کنند! (6) و آسمان را برافراشت، و میزان و قانون (در آن) گذاشت، (7) تا در میزان طغیان نکنید (و از مسیر عدالت منحرف نشوید)، (8) و وزن را بر اساس عدل برپا دارید و میزان را کم نگذارید! (9) زمین را برای خلایق آفرید، (10) که در آن میوه ها و نخلهای پرشکوفه است، (11) و دانه هایی که همراه با ساقه و برگی است که بصورت کاه درمی آید، و گیاهان خوشبو! (12) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می کنید (شما ای گروه جنّ و انس)؟! (13)

ص: 337

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ * الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ * وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدَانِ»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

سوره ی «الرحمن» از اوّل تا آخر درباره ی ما نازل شده است.(2) حسین بن خالد گوید: حضرت رضا(علیه السلام) در تفسیر «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ» فرمود:

خداوند؟عز؟ قرآن را به حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) تعلیم نمود. گفتم: «خَلَقَ الْإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»؟ فرمود: مقصود از انسان، امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که خداوند هر چه مردم به آن احتیاج دارند را به او تعلیم نموده است.(3) و در سخن دیگری گوید:

به آن حضرت گفتم: «الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ» چه معنایی دارد؟ فرمود: آن دو معذّب می شوند. گفتم: شمس و قمر عذاب می شوند؟ فرمود: اگر از چیزی سؤال کردی بر آن دقّت کامل داشته باش.

ص: 338


1- 544.. سوره ی الرحمن، آیات 6-1.
2- 545.. محمّد بن العبّاس قال حدثنا الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس بن یعقوب عن غیر واحد عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال سورة الرحمن نزلت فینا من أولها إلی آخرها. [تأویل الآیات، ص 611]
3- 546.. فی بصائر الدرجات حدثنا إبراهیم بن هاشم عن علی بن معبد عن الحسین بن خالد عن أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال سألته فقلت قوله الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ قال إن الله علم القرآن قال قلت خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ قال ذاک أمیر المؤمنین(علیه السلام)لمه بیان کل شی ء مما یحتاج الناس إلیه. [بصائر الدرجات، ص 505]

سپس فرمود:

خورشید و ماه دو آیه از آیات الهی هستند که مطیع خداونداند، و به امر او حرکت می کنند، و نور آنان از عرش است، و جِرم آن ها از جهنّم است، و در قیامت نور آن ها به عرش و جِرم آن ها به جهنّم باز می گردد، و پس از آن، خورشید و ماهی وجود نخواهد داشت، و مقصود خداوند از خورشید و ماه آن دو هستند که مورد لعنت خداوند می باشند، آیا مردم روایت نکرده اند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خورشید و ماه دو نورند در آتش دوزخ؟ گفتم: آری. فرمود: آیا از مردم نشنیدی که فلانی و فلانی دو خورشید و دو نور این امّت هستند؟ پس آن دو در آتش خواهند بود، و به خدا سوگند خداوند جز آن دو را اراده نکرده است.

گفتم: «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدَانِ» چیست؟ فرمود:

نَجم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد، و خداوند در جاهایی آن حضرت را نجم نامیده است، مانند «وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَی»(1)، و مانند «وَ عَلامَاتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ» و علامات اوصیا هستند، و نجم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، گفتم: «یَسْجُدَانِ» یعنی چه؟ فرمود: یعنی یعبدان. گفتم: «وَ السَّمَاء رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِیزَانَ» یعنی چه؟ فرمود: «سَماء» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که خداوند او را به سوی خود بالا برده است، و «میزان» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، که خداوند او را برای هدایت خلق خود قرار داده، گفتم: «أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ)؟ فرمود: یعنی «لَا تَطْغَوْا فِی الْإِمَامِ بِالْعِصْیَانِ وَ الْخِلَافِ». گفتم: «وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ»؟ فرمود: «أَطِیعُوا الْإِمَامَ بِالْعَدْلِ وَ لَا تَبْخَسُوه مِنْ حَقِّهِ.»(2)

ص: 339


1- 547.. سوره ی نجم، آیه ی 1.
2- 548.. البرهان: و عنه، قال: حدثنا جعفر بن محمّد بن مالک، عن الحسن بن علی بن مروان، عن سعید بن عثمان، عن داود الرقی، قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام)، [عن قول الله؟عز؟] الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ، قال: «یا داود، سألت عن أمر فاکتف بما یرد علیک، إن الشمس و القمر آیتان من آیات الله، یجریان بأمره، ثم إن الله ضرب ذلک مثلا لمن وثب علینا و هتک حرمتنا و ظلمنا حقنا، فقال: هما بحسبان، قال: هما فی عذابی». قال: قلت: وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ؟ قال: «النجم: رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الشجر: أمیر المؤمنین و الأئمة(علیهم السلام) لم یعصوا الله طرفة عین». قال: قلت: وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ؟ قال: «السماء: رسول الله(صلی الله علیه و آله)، قبضه الله ثم رفعه إلیه وَ وَضَعَ الْمِیزانَ و المیزان: أمیر المؤمنین(علیه السلام)، و نصبه لهم من بعده». قلت: أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ؟ قال: «لا تطغوا فی الامام بالعصیان و الخلاف». قلت: وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ؟ قال: «أطیعوا الإمام بالعدل، و لا تبخسوه فی حقه». [تفسیر برهان، ج 5، ص 231، ح 6]

و در روایت علی بن ابراهیم آمده که در تفسیر «فَبِأَیِّ ٰالٰآءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ»، فرمود:

یعنی «فَبِأَیِ النِّعْمَتَیْنِ تَکْفُرَانِ؟»(1) و در روایت کافی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«أَ بِالنَّبِیِّ أَمْ بِالْوَصِیِ تُکَذِّبَانِ؟»(2)

سوره ی الرحمن، آیات 14 تا 45

متن:

خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخَّارِ 14 وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ 15 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 16 رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ 17 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 18 مَرَجَ

ص: 340


1- 549.. القمّی: حدثنا أحمد بن علی قال حدثنا محمّد بن یحیی عن محمّد بن الحسین عن محمّد بن أسلم عن علی بن أبی حمزة عن أبی بصیر قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله: فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ، قال قال الله تبارک و تعالی و تقدس فبأی النعمتین تکفران بمحمّد(صلی الله علیه و آله) أم بعلی(علیه السلام). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 344]
2- 550.. فی الکافی عن الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ أَ بِالنَّبِیِّ أَمْ بِالْوَصِیِّ تُکَذِّبَانِ نَزَلَتْ فِی الرَّحْمَنِ. [کافی، ج 1، ص 217، ح 2]

الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ 19 بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ 20 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 21 یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ 22 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 23 وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ 24 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 25 کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ 26 وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ 27 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 28 یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ 29 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 30 سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ 31 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 32 یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ 33 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 34 یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ 35 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 36 فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ 37 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 38 فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ 39 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 40 یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصی وَ الْأَقْدامِ 41 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 42 هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ 43 یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمیمٍ آنٍ 44 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 45 ¬Kj

لغات:

«صَلصالٍ» گِل خشکیده ای است که از آن صدای صلصله شنیده می شود، و «فَخّار» گِل پخته شده با آتش است که به صورت خَزَف در آمده باشد، و «مارِج» به معنای مضطرب و متحرک و یا به معنای مختلط است، و مَرَج الأمر یعنی اختلط، و «مرجت عهود القوم و أماناتهم» یعنی اختلطت، و «مَرَجَ الدّابة فی المرعی» إذا خلاها لترعی، و «برزخ» حاجز بین دو چیز را گویند، و «جَواری» به معنای کشتی ها می باشد، چرا که آن ها در دریا جریان دارند، و مفرد جواری، جاریة است، چنان که زن جوان را نیز جاریة گویند، چرا که آب جوانی در آن جاری می باشد، و «اَعلام» به معنای جبال و کوه ها می باشد، و مفرد آن

ص: 341

عَلَم است، و «فانٍ» و فناء، ضدّ جوهر و به معنای انتفاء اجسام است، و «ثَقَلان» از ثِقل به معنای چیزی است که دارای وزن و قدر باشد، و جنّ و اِنس را ثقلان گویند به خاطر عظمت و جلالت قدر آنان، از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثّقلین کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی» و امکان دارد از ثِقل باشد چنان که خداوند می فرماید: «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا» و «أقطار» جمع قطر به معنای ناحیه است. و «ناصیة» موی جلوی سر را گویند، و «آنی» چیزی است که به نهایت حرارت خود رسیده باشد، و از «أنی یأنی انیاً» می باشد.

ترجمه:

انسان را از گِل خشکیده ای همچون سفال آفرید، (14) و جنّ را از شعله های مختلط و متحرّک آتش خلق کرد! (15) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (16) او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است! (17) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (18) دو دریای مختلف (شور و شیرین، گرم و سرد) را در کنار هم قرار داد، در حالی که با هم تماس دارند (19) در میان آن دو برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمی کند (و به هم نمی آمیزند)! (20) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (21) از آن دو، لؤلؤ و مرجان خارج می شود. (22) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (23) و برای اوست کشتیهای ساخته شده که در دریا به حرکت درمی آیند و همچون کوهی هستند! (24) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (25) همه کسانی که روی آن [زمین] هستند فانی می شوند، (26) و تنها ذات ذو الجلال و گرامی پروردگارت باقی می ماند! (27) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (28) تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او تقاضا می کنند، و او هر روز در شأن و کاری است! (29) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (30) بزودی به حساب شما می پردازیم ای دو گروه انس

ص: 342

و جنّ! (31) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (32) ای گروه جنّ و انس! اگر می توانید از مرزهای آسمانها و زمین بگذرید، پس بگذرید، ولی هرگز نمی توانید، مگر با نیرویی (فوق العاده)! (33) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (34) شعله هایی از آتش بی دود، و دودهایی متراکم بر شما فرستاده می شود و نمی توانید از کسی یاری بطلبید! (35) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (36) در آن هنگام که آسمان شکافته شود و همچون روغن مذاب گلگون گردد (حوادث هولناکی رخ می دهد که تاب تحمل آن را نخواهید داشت)! (37) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (38) در آن روز هیچ کس از انس و جنّ از گناهش سؤال نمی شود (و همه چیز روشن است)! (39) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (40) مجرمان از چهره های شان شناخته می شوند و آن گاه آنها را از موهای پیش سر، و پاهای شان می گیرند (و به دوزخ می افکنند)! (41) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (42) این همان دوزخی است که مجرمان آن را انکار می کردند! (43) امروز در میان آن و آب سوزان در رفت و آمدند! (44) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (45)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ * وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«صَلصال» آب مختلط به طین و گِل می باشد.(2)

ص: 343


1- 551.. سوره ی الرحمن، آیات 14 و 15.
2- 552.. القمّی: و قوله وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ قال الماء المتصلصل بالطین. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 375]

ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: خلقت آدم(علیه السلام) چگونه بوده است؟ فرمود:

خداوند متعال هنگامی که «نار سموم» یعنی آتش بدون حرارت و دود را آفرید، از آن آتش «جانّ» را خلق نمود، چنان که خداوند می فرماید: «وَ الْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ»(1)، و آن را «مارج» نامید، سپس از آن همسر او را آفرید، و آن را «مارجة» نامید، و چون مارج با مارجة همبستر شد، «جانّ» متولّد گردید، و سپس جانّ فرزندی پیدا کرد و آن را «جنّ» نامید، و قبائل جنّ از او گسترش یافت، و ابلیس ملعون نیز از آنان بود، و همواره از «جانّ» فرزندی پسر و فرزندی دختر به دنیا آمدند، و از «جنّ» نیز فرزندی پسر و فرزندی دختر به دنیا آمدند، تا به نود هزار دختر و پسر رسیدند، و سپس افزایش یافتند، تا به عدد رمل ها رسیدند و….(2) حدیث فوق به طور کامل در تفسیر «وَ الْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ» از سوره ی حجر گذشت.

ص: 344


1- 553.. سوره ی حجر، آیه ی 27.
2- 554.. البرهان عن (تحفة الإخوان): بالإسناد، عن أبی بصیر، عن الصّادق(علیه السلام)، أنه قال: أخبرنی عن خلق آدم(علیه السلام)، کیف خلقه الله تعالی، قال: «إن الله تعالی لما خلق نار السموم، و هی نار لا حر لها و لا دخان، فخلق منها الجان، فذلک معنی قوله تعالی: وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ، و سماه مارجا، و خلق منها زوجه و سماها مارجة، فواقعها فولدت الجان، ثم ولد الجان ولدا و سماه الجن، و منه تفرعت قبائل الجن، و منهم إبلیس اللعین، و کان یولد للجان الذکر و الأنثی، و یولد الجن کذلک توأمین، فصاروا تسعین ألفا ذکرا و أنثی، و ازدادوا حتی بلغوا عدد الرمال». [تفسیر برهان، ج 5، ص 232، ح 2]

«رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ * فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از دو مشرق: مشرق زمستان و مشرق تابستان است، و مقصود از دو مغرب نیز همین است.(2) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از دو مشرق: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند، و مقصود از دو مغرب: حسن و حسین؟سهما؟ می باشند، و این آیه در امثال آنان جاری است، و مقصود از «آلاء» در «فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیهما الصلاه و السلام) است.(3) «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ * بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ * فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ * یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ»(4) در تعدادی از روایات آمده که امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ» علی و فاطمه؟سهما؟اند، و مقصود از «برزخ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و مقصود از «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ» حسن و حسین؟سهما؟ هستند که از علی و فاطمه خارج شده اند.

ص: 345


1- 555.. سوره ی الرحمن، آیات 17 و 18.
2- 556.. القمّی: قال علی بن إبراهیم فی قوله رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ قال مشرق الشتاء و مشرق الصیف و مغرب الشتاء و مغرب الصیف. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 344]
3- 557.. البرهان: و فی روایة سیف بن عمیرة عن إسحاق بن عمار عن أبی بصیر قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله: رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ، قال المشرقین رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین(علیه السلام) و المغربین الحسن و الحسین و فی أمثالهما تجری فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ قال محمّد و علی؟سهما؟. [همان]
4- 558.. الرحمن، آیات 22-19.

مرحوم صدوق در کتاب خصال از یحیی بن سعید قطّان از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

علی و فاطمه؟سهما؟ دو بحر عمیق علم هستند که «لَا یَبْغِی أَحَدُهُمَا عَلَی صَاحِبِهِ» و از آنان لؤلؤ و مرجان یعنی حسن و حسین خارج شده اند.(1) ابوذرّ گوید:

«لُؤلُؤ و مرجان» حسن و حسین؟سهما؟اند، و «بَحرَین» علی و فاطمه؟سهما؟ هستند، و مانند این چهار نفر را کجا کسی دیده است؟ و جز مؤمن آنان را دوست نمی دارد، و جز کافر با آنان دشمنی نمی کند، پس شما با محبّت اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) ایمان خود را تثبیت کنید، و با دشمنی با آنان کافر نشوید، وگرنه در آتش دوزخ فرود می آیید.(2) ابن عبّاس گوید:

فاطمه(علیها السلام) از گرسنگی و نداشتن لباس متأثّر بود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «به

ص: 346


1- 559.. الخصال: حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ سَعِیدٍ الْقَطَّانُ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ فِی قَوْلِهِ؟عز؟ مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ قَالَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ(علیه السلام) بَحْرَانِ مِنَ الْعِلْمِ عَمِیقَانِ لَا یَبْغِی أَحَدُهُمَا عَلَی صَاحِبِهِ یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ؟سهما؟. [خصال، ج 1، ص 65، ح 96]
2- 560.. تأویل الآیات: و قال أیضا حدثنا علی بن مخلد الدهان عن أحمد بن سلیمان عن إسحاق بن إبراهیم الأعمش عن کثیر بن هشام عن کهمس بن الحسن عن أبی السلیل عن أبی ذر رضی الله عنه فی قوله؟عز؟ مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ قال علی و فاطمة یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ قال الحسن و الحسین(علیه السلام) فمن رأی مثل هؤلاء الأربعة علی و فاطمة و الحسن و الحسین(علیه السلام) لا یحبهم إلّا مؤمن و لا یبغضهم إلّا کافر فکونوا مؤمنین بحب أهل البیت و لا تکونوا کفارا ببغض أهل البیت فتلقوا فی النار. [تأویل الآیات، ص 615]

همسر خود راضی و قانع باش، چرا که به خدا سوگند او سیّد و آقای دنیا و آخرت است» پس این آیه نازل شد: «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ» و خداوند می فرماید: «من علیّ بن ابیطالب را دریای علم، و فاطمه را دریای نبوّت قرار دادم و آنان به همدیگر متّصل هستند، و من بین آنان برزخ برقرار نمودم، و برزخ بین آنان را رسول خود قرار دادم، و او مانع است از این که علی(علیه السلام) برای دنیا غمگین شود، و یا فاطمه(علیها السلام) از شوهر خود گلایه نماید، «فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» یعنی ای جنّ و انس به کدامیک از نعمت های پروردگارتان تکذیب می کنید»؟ و مقصود خداوند تکذیب به ولایت امیرالمؤمنین و محبّت فاطمه ی زهرا؟سهما؟ است، و لؤلؤ امام حسن و مرجان امام حسین؟سهما؟ هستند….(1) و از اهل سنّت ثعلبی از سفیان ثوری نقل کرده که گوید:

«بحرین علیّ و فاطمه؟سهما؟اند، و «لؤلؤ و مرجان» حسن و حسین؟سهما؟اند، و برزخ بین «بحرین» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد.(2)

ص: 347


1- 561.. فی المناقب: أبو معاویة الضریر عن الأعمش عن أبی صالح عن ابن عبّاس أن فاطمة(علیه السلام) بکت للجوع و العری فقال النّبی(صلی الله علیه و آله) اقنعی یا فاطمة بزوجک فو الله إنه سید فی الدنیا سید فی الآخرة و أصلح بینهما فأنزل الله مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ یقول أنا الله أرسلت البحرین علی بن أبی طالب بحر العلم و فاطمة بحر النبوة یلتقیان یتصلان أنا الله أوقعت الوصلة بینهما ثم قال بَیْنَهُما بَرْزَخٌ مانع رسول الله یمنع علی بن أبی طالب أن یحزن لأجل الدنیا و یمنع فاطمة أن تخاصم بعلها لأجل الدنیا فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ تُکَذِّبانِ بولایة أمیر المؤمنین و حب فاطمة الزهراء فاللؤلؤ الحسن و المرجان الحسین لأن اللؤلؤ الکبار و المرجان الصغار و لا غرو أن یکونا بحرین لسعة فضلهما و کثرة خیرهما فإن البحر سمی بحرا لسعته و أجری النّبی(صلی الله علیه و آله) فرسا فقال وجدته بحرا. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 319]
2- 562.. البرهان: و أخبرنا الحسین قال: حدّثنا موسی بن محمّد بن علی بن عبد الله قال: قرأ أبی علی أبی محمّد بن الحسن بن علویه القطان من کتابه و أنا اسمع، قال: حدّثنا بعض أصحابنا قال: حدّثنی رجل من أهل مصر یقال له: طسم قال: حدّثنا أبو حذیفة عن أبیه عن سفیان الثوری فی قول الله سبحانه: مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ، بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ قال: فاطمة و علی یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ قال: الحسن و الحسین. [تفسیر ثعلبی «الکشف و البیان عن تفسیر القرآن»، ج 9، ص 182]

«کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ * وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ» یعنی کلّ من علی وجه الأرض، و «وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ» یعنی دین ربّک. سپس گوید: حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) فرمود: «نَحْنُ الْوَجْهُ الَّذِی یُؤْتَی اللَّهُ مِنْهُ».(2) عبدالسلام هروی گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: معنای روایتی که می فرماید: ثواب «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» نظر به وجه الله است چیست؟ فرمود:

ای اباصلت! کسی که برای خداوند وجهی و صورتی مانند صورت های مردم بداند کافر شده است، و لکن وجه الله تعالی، پیامبران و مرسلین و حجّت های او هستند (صلوات الله علیهم أجمعین).

که به وسیله آن ها به خدا و دین و معرفت به او توجّه می شود، و خداوند می فرماید: «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ * وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ» و نیز می فرماید:

«کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ.»(3)و(4)

ص: 348


1- 563.. سوره ی الرحمن، آیات 26 و 27.
2- 564.. القمّی: و قال علی بن الحسین(علیه السلام) نحن الوجه الذی یؤتی الله منه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 345]
3- 565.. سوره ی قصص، آیه ی 88.
4- 566.. الأمالی للصدوق: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا(علیه السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی الْحَدِیثِ الَّذِی یَرْوِیهِ أَهْلُ الْحَدِیثِ أَنَّ الْمُؤْمِنِینَ یَزُورُونَ رَبَّهُمْ مِنْ مَنَازِلِهِمْ فِی الْجَنَّةِ فَقَالَ(علیه السلام) یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَضَّلَ نَبِیَّهُ محمّد [مُحَمَّداً](صلی الله علیه و آله) عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمَلَائِکَةِ وَ جَعَلَ طَاعَتَهُ طَاعَتَهُ وَ مُتَابَعَتَهُ مُتَابَعَتَهُ وَ زِیَارَتَهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ زِیَارَتَهُ فَقَالَ؟عز؟ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ قَالَ إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِم. وَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِی أَوْ بَعْدَ مَوْتِی فَقَدْ زَارَ اللَّهَ؟ج؟ وَ دَرَجَةُ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) فِی الْجَنَّةِ أَرْفَعُ الدَّرَجَاتِ فَمَنْ زَارَهُ إِلَی دَرَجَتِهِ فِی الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فَقَدْ زَارَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَی الْخَبَرِ الَّذِی رَوَوْهُ أَنَّ ثَوَابَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَی وَجْهِ اللَّهِ فَقَالَ(علیه السلام) یَا أَبَا الصَّلْتِ مَنْ وَصَفَ اللَّهَ بِوَجْهٍ کَالْوُجُوهِ فَقَدْ کَفَرَ وَ لَکِنَّ وَجْهَ اللَّهِ أَنْبِیَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ(علیهم السلام) هُمُ الَّذِینَ بِهِمْ یُتَوَجَّهُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی دِینِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ وَ قَالَ؟عز؟ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ فَالنَّظَرُ إِلَی أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ ع فِی دَرَجَاتِهِمْ ثَوَابٌ عَظِیمٌ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَبْغَضَ أَهْلَ بَیْتِی وَ عِتْرَتِی لَمْ یَرَنِی وَ لَمْ أَرَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ إِنَّ فِیکُمْ مَنْ لَا یَرَانِی بَعْدَ أَنْ یُفَارِقَنِی یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُوصَفُ بِمَکَانٍ وَ لَا یُدْرَکُ بِالْأَبْصَارِ وَ الْأَوْهَامِ. قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أَ هُمَا الْیَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ فَقَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَی النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنَّ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْیَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَیْرُ مَخْلُوقَتَیْنِ فَقَالَ(علیه السلام) مَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ کَذَّبَ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) وَ کَذَّبَنَا وَ لَیْسَ مِنْ وَلَایَتِنَا عَلَی شَیْ ءٍ وَ خُلِّدَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ. یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ وَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَخَذَ بِیَدِی جَبْرَئِیلُ فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ فَنَاوَلَنِی مِنْ رُطَبِهَا فَأَکَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِکَ نُطْفَةً فِی صُلْبِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ فَکُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَی رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِی فَاطِمَةَ. [امالی صدوق، ص 460، ح 7]

مؤلّف گوید:

روایات در معنای وجه الله در ذیل آیه «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» در آخر سوره ی قصص گذشت.

«

ص: 349

یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»(1) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

«کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» یعنی، یحیی و یمیت و یرزق و یزید و ینقص.(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند می فرماید:

«کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» و شأن خداوند این است که گنهکاری را بیامرزد، و مکروب و مصیبت زده ای را نجات دهد، و گروهی را بالا ببرد، و گروهی را پایین بیاورد.(3) «سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَا الثَّقَلَانِ * فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ …»(4) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خطبه غدیر فرمود:

«مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّی أَدَعُهَا إِمَامَةً وَ وِرَاثَةً فِی عَقِبِی إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ…» یعنی، ای مردم، من خلافت را تا قیامت به صورت وراثت و امامت در اهل بیت خود قرار دادم، و آنچه از طرف خداوند مأمور به تبلیغ آن بودم را به حاضرین و غائبین ابلاغ نمودم، و باید حاضرین و غائبین و کسانی که به دنیا آمده و یا به دنیا نیامده اند، به دیگران ابلاغ نمایند، و هر پدری نیز تا قیامت به فرزندان خود برساند، و زود است که گروهی آن را غصب نمایند، و برای خود سلطنت و ملکی قرار بدهند، همگی آگاه باشید که خداوند غاصبین و حامیان آنان

ص: 350


1- 567.. سوره ی الرحمن، آیه ی 29.
2- 568.. القمّی: و قوله یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ قال یحیی و یمیت و یرزق و یزید و ینقص. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 345]
3- 569.. وَ بِإِسْنَادِهِ: أَنَّ النَّبِیَّ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) قَالَ: قَالَ (تَبَارَکَ وَ تَعَالَی): «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» فَإِنَّ مِنْ شَأْنِهِ أَنْ یَغْفِرَ ذَنْباً، وَ یُفَرِّجَ کَرْباً، وَ یَرْفَعَ قَوْماً وَ یَضَعَ آخَرِینَ. [امالی، ص 521]
4- 570.. سوره ی الرحمن، آیات 33-31.

را لعنت نموده است، و درباره ی آنان می فرماید: «سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَا الثَّقَلَانِ * … یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَ نُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ.»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «ثَّقَلَانِ» ما و قرآن هستیم.(2) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «ثَقَلَانِ» ما و کتاب خدا هستیم، و دلیل بر آن سخن رسول خداست که می فرماید: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثّقلین کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی.»(3) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

«هنگامی که خداوند در قیامت بندگان خود را یک جا جمع می نماید به آسمان دنیا وحی می کند: تا با اهل خود به زمین فرود آیند، پس اهل آسمان دنیا دو برابر آنچه در زمین از جنّ و انس و ملائکه وجود دارد فرود می آیند، و

ص: 351


1- 571.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ باسناده الی الامام محمّد بن علی الباقر(علیه السلام) عن النّبی(صلی الله علیه و آله) و سلم حدیث طویل و فیه خطبة الغدیر و فیها یقول(صلی الله علیه و آله) و سلم: معاشر الناس انی ادعها إمامة و وراثة فی عقبی الی یوم القیامة، و قد بلغت ما أمرت بتبلیغه حجة علی کل حاضر و غائب، و علی کل أحد من شهد أو لم یشهد، و لد أو لم یولد فلیبلغ الحاضر الغائب، و الوالد الولد الی یوم القیامة، و سیجعلونها ملکا و اغتصابا، ألا لعن الله الغاصبین و المغتصبین، و عندها «سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ». [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 193، ح 33]
2- 572.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس عن هارون بن خارجة عن یعقوب بن شعیب عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ قال الثقلان نحن و القرآن. [تأویل الآیات، ص 616]
3- 573.. القمّی: قوله سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ قال نحن و کتاب الله و الدلیل علی ذلک قول رسول الله(صلی الله علیه و آله) إنّی تارک فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی أهل بیتی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 345]

چنین خواهد بود تا اهل هفت آسمان نیز فرود آیند، و جنّ و انس در هفت سرا پرده از ملائکه محبوس می شوند» و سپس منادی خداوند می گوید:

«یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ * فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ * یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَ نُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ». پس جنّ و انس می بینند که ملائکه ی هفت طبقه ی آسمان ها آنان را احاطه نموده اند [و راه نجاتی برای آنان نیست.](1) «یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ * فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ»(2) عمرو بن ابی شیبه گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

هنگامی که خداوند می خواهد خلق خود را آشکار نماید، و همه آنان را برای امری [مهم مانند قیامت] جمع کند، دستور می دهد تا منادی او ندا کند و همه جنّ و انس سریع تر از چشم بر هم زدن جمع می شوند، و سپس به آسمان دنیا اجازه می دهد تا به زمین فرود آید، و سپس به آسمان دوّم اجازه ی فرود می دهد و آنان دو برابر آسمان اوّل هستند، و چون اهل آسمان دنیا آنان را می بینند می گویند: امر پروردگارمان رسید، تا این که هر آسمانی پس از

ص: 352


1- 574.. فی نور الثّقلین: روی مسعدة بن صدقة عن کلیب قال: کنا عند أبی عبد الله(علیه السلام) فانشأ یحدثنا فقال: إذا کان یوم القیامة جمع الله العباد فی صعید واحد و ذلک انه یوحی الی السماء الدنیا ان اهبطی بمن فیک، فتحبط أهل السماء الدنیا بمثلی من فی الأرض من الجن و الانس و الملائکة، فلا یزالون کذلک حتی یهبط أهل سبع سماوات فتصیر الجن و الانس فی سبع سرادقات من الملائکة، فینادی مناد: «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ» الایة فینظرون فاذا قد أحاط بهم سبعة أطواق من الملائکة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 194، ح 38]
2- 575.. سوره ی الرحمن، آیات 33 و 34.

دیگری فرود می آید، و دو برابر آسمان قبل از خود خواهد بود، و سپس امر الهی و ملائکه از لابلای ابر نازل می شود [و قیامت بر پا می گردد] و البتّه امور عالم به پروردگار خود باز می گردد، و خداوند به منادی دستور می دهد تا ندا کند: «یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ».

عمرو بن ابی شیبة گوید: سپس امام باقر(علیه السلام) گریان شد، و چون ساکت گردید، من گفتم: فدای شما شوم در این وقت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شیعیان او کجا خواهند بود؟ فرمود:

در آن وقت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) و شیعیان او بر منابری از نور هستند، و مردم در آن حال محزون و پریشانند، و آنان اندوهی ندارند. و سپس این آیه را تلاوت نمود: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَ هُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»(1)، و «حسنة» ولایت علی(علیه السلام) است. سپس فرمود: «لَا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ هَذَا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ.»(2)و(3)

ص: 353


1- 576.. سوره ی نمل، آیه ی 89.
2- 577.. سوره ی انبیاء، آیه ی103.
3- 578.. القمّی: فإنه حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن منصور بن یونس عن عمرو بن أبی شیبة عن أبی جعفر(علیه السلام) قال سمعته یقول ابتداء منه إن الله إذا بدا له أن یبین خلقه و یجمعهم لما لا بد منه أمر منادیا ینادی فاجتمع الإنس و الجن فی أسرع من طرفة العین ثم أذن لسماء الدنیا فتنزل فکان من وراء الناس و أذن للسماء الثانیة فتنزل و هی ضعف التی تلیها فإذا رآها أهل السماء الدنیا قالوا جاء ربنا قالوا لا و هو آت یعنی أمره حتی تنزل کل سماء تکون کل واحدة منها من وراء الأخری و هی ضعف التی تلیها ثم ینزل أمر الله فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ و إلی ربک تُرْجَعُ الْأُمُورُ ثم یأمر الله منادیا ینادی «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ» قال و بکی(علیه السلام) حتی إذا سکت قال قلت جعلنی الله فداک یا أبا جعفر و أین رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین(علیه السلام) و شیعته فقال أبو جعفر(علیه السلام) رسول الله(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) و شیعته علی کثبان من المسک الأذفر علی منابر من نور یحزن الناس و لا یحزنون و یفزع الناس و لا یفزعون ثم تلا هذه الآیة «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» فالحسنة و الله ولایة علی(علیه السلام) ثم قال: «لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 77]

«فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاء فَکَانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهَانِ * فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ»(1) «وَردة» مفرد وَرد است، و آن به معنای حُمره و قرمزی نزدیک به سفیدی و یا سفیدی مایل به قرمزی و زردی و خاکی است، و آسمان در قیامت به خاطر اختلاف رنگ تشبیه به این رنگ ها شده است و رنگ آسمان در آن روز مانند رنگ روغن هایی است که بر روی همدیگر ریخته می شود و رنگ های مختلفی دارد، و الله العالم.

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که قیامت بر پا می شود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را صدا می زنند و حلّۀ و ردیّة به او می پوشانند. گفتم: حلّة و ردیّة چیست؟ فرمود: مگر سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: «فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاء فَکَانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهَانِ»؟ و سپس علی(علیه السلام) را صدا می زنند، و او در طرف راست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می ایستد، و سپس کسانی را که خدا می خواهد صدا می زنند و آنان نیز در طرف راست علی(علیه السلام) می ایستند، و سپس شیعیان ما را صدا می زنند و آنان در طرف راست «من شاء الله» می ایستند. سپس فرمود: ای ابا محمّد تو فکر می کنی پس از آن ما به کجا خواهیم رفت؟ گفتم: به طرف بهشت. فرمود: «ما شاء الله.»(2) «فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَ لَا جَانٌّ»(3) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

[همان گونه که حضرت رضا(علیه السلام) فرموده است] آیه فوق

ص: 354


1- 579.. سوره ی الرحمن، آیات 37 و 38.
2- 580.. المحاسن: عنه عن أبیه عن سعدان بن مسلم عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال إذا کان یوم القیامة دعی برسول الله(صلی الله علیه و آله) فیکسی حلة وردیة فقلت جعلت فداک وردیة قال نعم أ ما سمعت قول الله؟عز؟ فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ ثم یدعی علی فیقوم علی یمین رسول الله ثم یدعی من شاء الله فیقومون علی یمین علی ثم یدعی شیعتنا فیقومون علی یمین من شاء الله ثم قال یا با محمّد أین تری ینطلق بنا قال قلت إلی الجنة و الله قال ما شاء الله. [محاسن، ص 180، ح 171]
3- 581.. سوره ی الرحمن، آیه ی 39.

«فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُسْأَلُ منکم عَن ذَنبِهِ» یعنی من الشیعه می باشد، و معنای آن این است که هر کس ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را پذیرفته باشد، و از دشمنان او بیزار باشد، و حلال خدا را حلال بداند، و حرام او را حرام بداند، و اهل گناه باشد و در دنیا توبه نکند، در برزخ و قبر عذاب خواهد شد، و در قیامت گناهی برای او نخواهد ماند.(1) مرحوم طبرسی نیز گوید:

از حضرت رضا(علیه السلام) روایت شده که آیه فوق «فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُسْأَلُ منکم عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَ لَا جَانٌّ» نازل شده است.(2)

ص: 355


1- 582.. القمّی: و قوله یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ فإذا کان یوم القیامة أحاطت سماء الدنیا بالأرض و أحاطت السماء الثانیة بسماء الدنیا و أحاطت السماء الثالثة بالسماء الثانیة و أحاطت کل سماء بالتی تلیها ثم ینادی یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إلی قوله بِسُلْطانٍ أی بحجة و قوله فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ قال منکم یعنی من الشیعة إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ قال: معناه أنه من تولی أمیر المؤمنین و تبرأ من أعدائه علیهم لعائن الله و أحل حلاله و حرم حرامه ثم دخل فی الذنوب و لم یتب فی الدنیا عذب لها فی البرزخ و یخرج یوم القیامة و لیس له ذنب یسأل عنه یوم القیامة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 345]
2- 583.. فی مجمع البیان روی عن الرّضا (ع) أنه قال «فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ» منکم «عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ» و المعنی أن من اعتقد الحق ثم أذنب و لم یتب فی الدنیا عذب علیه فی البرزخ و یخرج یوم القیامة و لیس له ذنب یسأل عنه. [مجمع البیان، ج 9، ص 312]

مرحوم صدوق با سند خود از میسرة نقل نموده که گوید: از حضرت رضا(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

از شما شیعیان حتی دو نفر در آتش نخواهند ماند، بلکه به خدا سوگند یک نفر نیز نخواهد ماند. میسرة گوید: گفتم: این سخن در کجای کتاب خدا آمده است؟ پس آن حضرت تا یک سال پاسخی به من نداد، تا این که روزی در طواف خدمت آن حضرت بودم، و به من فرمود: ای میسرة اکنون به من اجازه داده شد که پاسخ آن سؤال تو را بدهم. گفتم: سؤال من در کجای قرآن آمده؟ فرمود: در سوره ی «الرحمن» که خداوند می فرماید: «فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ منکم إِنسٌ وَ لَا جَانٌّ» گفتم: کلمه «منکم» در آیه نیست؟ فرمود: اوّل کسی که این کلمه را از این آیه برداشت عثمان بود، چرا که این آیه حجّتی بود بر او و بر اصحاب و یاران او، و اگر این کلمه در این آیه نباشد، باید عذاب از جمیع خلق برداشته شود، و اگر در قیامت از جنّ و انس سؤال نشود، خداوند چه کسی را عذاب خواهد نمود؟!(1)

ص: 356


1- 584.. البرهان: روی ابن بابویه فی (بشارات الشیعة)، قال: حدثنا محمّد بن علی ماجیلویه؟ره؟، قال: حدثنا محمّد بن یحیی، عن حنظلة، عن میسرة، قال: سمعت أبا الحسن الرّضا(علیه السلام) یقول: «لا یری منکم فی النار اثنان، لا و الله و لا واحد». قال: قلت: فأین ذا من کتاب الله؟ فأمسک عنی سنة، قال: فإنی معه ذات یوم فی الطواف، إذ قال: «یا میسرة، أذن لی فی جوابک عن مسألتک کذا». قال: قلت: فأین هو من القرآن؟ قال: «فی سورة الرحمن و هو قول الله؟عز؟: (فیومئذ لا یسئل عن ذنبه منکم إنس و لا جان). فقلت له: لیس فیها (منکم)؟ قال: «إن أول من غیرها ابن أروی، و ذلک أنها حجة علیه و علی أصحابه، و لو لم یکن فیها (منکم) لسقط عقاب الله؟عز؟ عن خلقه، إذا لم یسئل عن ذنبه إنس و لا جان، فلمن یعاقب الله إذن یوم القیامة»؟. [تفسیر برهان، ج 5، ص 239، ح 3]

«یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَ الْأَقْدَامِ * فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ * هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ * یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند مجرمان را می شناسد، و لکن این آیه درباره ی حضرت قائم؟عج؟ نازل شده است که آن حضرت آنان را از چهره و سیما می شناسد و با اصحاب خود آنان را طعمه شمشیر می نمایند.(2) معاویه دُهنی گوید:

امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه فوق به من فرمود: «مردم درباره ی این آیه چه می گویند؟» گفتم: «آنان می گویند: خدای تبارک و تعالی در قیامت مجرمان را با چهره و سیمایشان می شناسد، و دستور می دهد تا ملائکه موی سر و قدم های آنان را بگیرند و در آتش افکنند. » پس امام(علیه السلام) به من فرمود: «خداوندی که آنان را خلق نموده چه نیازی به نشانه و دیدن چهره های آنان دارد؟!» گفتم: «فدای شما شوم، معنای آیه چیست؟» حضرت فرمود: «این مربوط به قائم ما می باشد، که چون قیام نماید خداوند به او شناختی می دهد و او از چهره و سیما، مجرمان را می شناسد و دستور می دهد تا نواصی و اقدام آنان را بگیرند و با شمشیر آنان را بکشند.»(3)

ص: 357


1- 585.. سوره ی الرحمن، آیات 44-41.
2- 586.. الغیبة: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ قَالَ اللَّهُ یَعْرِفُهُمْ وَ لَکِنْ نَزَلَتْ فِی الْقَائِمِ یَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ فَیَخْبِطُهُمْ بِالسَّیْفِ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ خَبْطاً. [غیبت نعمانی، ص 242]
3- 587.. بصائر الدرجات: حدثنا إبراهیم بن هاشم عن أبی سلیمان الدیلمی عن معاویة الدهنی عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ فقال یا معاویة ما یقولون فی هذا قال قلت یزعمون أن الله تبارک و تعالی یعرف المجرمون بسیماهم یوم القیامة فیأمر بهم فیؤخذ بنواصیهم و أقدامهم و یلقون فی النار قال فقال لی و کیف یحتاج الجبار تبارک و تعالی إلی معرفة خلق أنشأهم و هو خلقهم قال فقلت فما ذاک جعلت فداک قال ذلک لو قد قام قائمنا أعطاه الله السیماء فیأمر بالکافر فیوخذ بنواصیهم و أقدامهم ثم یخبط بالسیف خبطا. [بصائرالدرجات، ص 356، ح 8]

و در قرب الاسناد از ابراهیم بن عبدالحمید نقل شده که گوید:

در سال 198 هجری قمری در مسجدالحرام خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدم و آن حضرت کتابی به دست من داد و من در آن نظر کردم و در آن نوشته شده بود: «هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمَا بِهَا تُکَذِّبَانِ فَاصْلِیَا فِیهَا لَا تَمُوتَانِ فِیهَا وَ لَا تَحْیَیَانِ. یَعْنِی الْأَوَّلَیْنِ.»(1) ابوالصلت هروی گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: آیا بهشت و دوزخ اکنون خلق شده و موجود است؟ فرمود:

آری موجود است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [در معراج] داخل بهشت شد و دوزخ را نیز دید.

گفتم: گروهی می گویند: «هنوز بهشت و دوزخ خلق نشده بلکه فقط تقدیر شده است» فرمود: آنان از ما نیستند، و ما نیز از آنان نیستیم، و هر کس خلقت بهشت و دوزخ را انکار کند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ما را تکذیب نموده و ولایت ما را نپذیرفته است، و در دوزخ مخلّد خواهد بود، چرا که خداوند می فرماید:

«هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ * یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ» سپس

ص: 358


1- 588.. قرب الإسناد: محمّد بن عیسی قال حدثنی إبراهیم بن عبد الحمید فی سنة ثمان و تسعین و مائة فی مسجد الحرام قال دخلت علی أبی عبد الله(علیه السلام) فأخرج إلی مصحفا قال فتصفحته فوضع بصری علی موضع منه فإذا فیه مکتوب هذه جهنّم التی کنتما بها تکذبان فاصلیا فیها لا تموتان فیها و لا تحییان یعنی الأولین. [قرب الإسناد، ص 9]

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل در معراج دست مرا گرفت و داخل بهشت برد، و خرمای تازه ی بهشتی به من داد و من خوردم و آن تبدیل به نطفه شد و چون به زمین بازگشتم با خدیجه همبستر شدم، و او به فاطمه باردار شد، از این رو فاطمه حورای انسیّه است، و هرگاه من مشتاق بوی بهشت می شوم، بوی فاطمه را استشمام می کنم.(1)

ص: 359


1- 589.. الأمالی للصدوق: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا(علیه السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی الْحَدِیثِ الَّذِی یَرْوِیهِ أَهْلُ الْحَدِیثِ أَنَّ الْمُؤْمِنِینَ یَزُورُونَ رَبَّهُمْ مِنْ مَنَازِلِهِمْ فِی الْجَنَّةِ فَقَالَ(علیه السلام) یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَضَّلَ نَبِیَّهُ محمّد [مُحَمَّداً](صلی الله علیه و آله) عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمَلَائِکَةِ وَ جَعَلَ طَاعَتَهُ طَاعَتَهُ وَ مُتَابَعَتَهُ مُتَابَعَتَهُ وَ زِیَارَتَهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ زِیَارَتَهُ فَقَالَ؟عز؟ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ قَالَ إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ وَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) مَنْ زَارَنِی فِی حَیَاتِی أَوْ بَعْدَ مَوْتِی فَقَدْ زَارَ اللَّهَ؟ج؟ وَ دَرَجَةُ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) فِی الْجَنَّةِ أَرْفَعُ الدَّرَجَاتِ فَمَنْ زَارَهُ إِلَی دَرَجَتِهِ فِی الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فَقَدْ زَارَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَی الْخَبَرِ الَّذِی رَوَوْهُ أَنَّ ثَوَابَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَی وَجْهِ اللَّهِ فَقَالَ(علیه السلام) یَا أَبَا الصَّلْتِ مَنْ وَصَفَ اللَّهَ بِوَجْهٍ کَالْوُجُوهِ فَقَدْ کَفَرَ وَ لَکِنَّ وَجْهَ اللَّهِ أَنْبِیَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ(علیهم السلام) هُمُ الَّذِینَ بِهِمْ یُتَوَجَّهُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی دِینِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ وَ قَالَ؟عز؟ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ فَالنَّظَرُ إِلَی أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ ع فِی دَرَجَاتِهِمْ ثَوَابٌ عَظِیمٌ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) مَنْ أَبْغَضَ أَهْلَ بَیْتِی وَ عِتْرَتِی لَمْ یَرَنِی وَ لَمْ أَرَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ إِنَّ فِیکُمْ مَنْ لَا یَرَانِی بَعْدَ أَنْ یُفَارِقَنِی یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُوصَفُ بِمَکَانٍ وَ لَا یُدْرَکُ بِالْأَبْصَارِ وَ الْأَوْهَامِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أَ هُمَا الْیَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ فَقَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَی النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنَّ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْیَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَیْرُ مَخْلُوقَتَیْنِ فَقَالَ(علیه السلام) مَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ کَذَّبَ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) وَ کَذَّبَنَا وَ لَیْسَ مِنْ وَلَایَتِنَا عَلَی شَیْ ءٍ وَ خُلِّدَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ. یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ وَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَخَذَ بِیَدِی جَبْرَئِیلُ فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ فَنَاوَلَنِی مِنْ رُطَبِهَا فَأَکَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِکَ نُطْفَةً فِی صُلْبِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ فَکُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَی رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِی فَاطِمَةَ. [امالی صدوق، ص 460، ح 7]

سوره ی الرحمن، آیات 46 تا 71

متن:

وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ 46 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 47 ذَواتا أَفْنانٍ 48 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 49 فیهِما عَیْنانِ تَجْرِیانِ 50 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 51 فیهِما مِنْ کُلِّ فاکِهَةٍ زَوْجانِ 52 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 53 مُتَّکِئینَ عَلی فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَ جَنَی الْجَنَّتَیْنِ دانٍ 54 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 55 فیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ 56 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 57 کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ 58 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 59 هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ 60 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 61 وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ 62 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 63 مُدْهامَّتانِ 64 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 65 فیهِما عَیْنانِ نَضَّاخَتانِ 66 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 67 فیهِما فاکِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ 68 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 69 فیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ 70 فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ 71 ¬Kj

لغات:

«اَفنان» جمع فَنَن، شاخه و برگ سبز و تازه است، و هذا فَنّ آخر یعنی نوع آخر،

ص: 360

و ممکن است اَفنان جمع فَن باشد، و «اِتّکاء» به معنای استناد و تکیه نمودن است برای اکرام و بهره گیری، و «متکّاء» چیزی است که به آن تکیه می کنند، و یا برای خواب روی آن سر می گذارند، و «بطائن» جمع بِطانة، باطن لباس و امثال آن را گویند، و «جَنَی الْجَنَّتَیْنِ دَانٍ» جَنا به معنای ثمره و میوه ای است که رسیده و بر درخت باشد، یعنی میوه آن دو باغستان آماده چیدن و نزدیک است، و اصل «طَمث» به معنای خون است، و طمثت المرأة إذا حاضت، و «طمثت المرأه» إذا دمیت بالإفتضاض، و «بَعیرٌ لم یَطمَث» إذا لم یمسّه حَبل و لا رَحل، و «مُدْهَامَّتَانِ» وصف جنّتان است، و «دَهْمَه» به معنای سواد است، و ادهامّ الزرع إذا علاه السواد یعنی زرع سبز و خرّم گردید، و «نَضخ» جوشش فراوان آب است و نَضح با حاء مهمله جوشش خفیف است، و «نضّاخَة» به معنای فوّاره است، و «رُمّان» به معنای انار است، و «خیرات» جمع خیرة است چنان که گفته می شود: رجل خَیِّر، و رجال خیار، و نساء خَیِّرات، و إمرأة خَیِّرة، و «خِیام» جمع خیمة به معنای خانه چادری است، که با عمود و میخ ها بر پا می شود، و «رَفْرَف» و رَفْرَف خُضْر باغستان سرسبز است، و بعضی گفته اند: «رَفْرَف» مجالس و یا وسائد و یا هر لباس عریضی است، و «عَبْقری» فرش زیبا و مخملی را گویند، و آن اسم جنس است و مفرد آن عَبْقَریّة است، و آن منسوب به شهر عَبْقر است که در آن اقسام فرش ها بافته می شده است.

ترجمه:

و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشتی است! (46) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (47) (آن دو باغ بهشتی) دارای انواع نعمتها و درختان پرطراوت است! (48) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (49) در آنها دو چشمه همیشه جاری است! (50) پس کدامین نعمتهای

ص: 361

پروردگارتان را انکار می کنید؟! (51) در آن دو، از هر میوه ای دو نوع وجود دارد (هر یک از دیگری بهتر)! (52) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (53) این در حالی است که آنها بر فرشهایی تکیه کرده اند با آسترهایی از دیبا و ابریشم، و میوه های رسیده آن دو باغ بهشتی در دسترس است! (54) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (55) در آن باغهای بهشتی زنانی هستند که جز به همسران خود عشق نمی ورزند و هیچ انس و جنّ پیش از اینها با آنان تماس نگرفته است. (56) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (57) آنها همچون یاقوت و مرجانند! (58) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (59) آیا جزای نیکی جز نیکی است؟! (60) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (61) و پایین تر از آنها، دو باغ بهشتی دیگر است. (62) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (63) هر دو خرّم و سرسبزند! (64) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (65) در آنها دو چشمه جوشنده است! (66) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (67) در آنها میوه های فراوان و درخت خرما و انار است! (68) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (69) و در آن باغهای بهشتی زنانی نیکو خلق و زیبایند! (70) پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟! (71)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ * فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ * ذَوَاتَا أَفْنَانٍ…»(1) داود رقّی گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ» فرمود:

کسی که بداند خداوند او را می بیند، و آنچه می گوید را می شنود، و آنچه از

ص: 362


1- 590.. سوره ی الرحمن، آیات 59-46.

خوب و بد انجام می دهد را می داند، و به این خاطر از اعمال زشت و ناپسند دوری کند، او از کسانی است که خداوند درباره ی او می فرماید: «خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی.»(1) جابر جعفی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

چهار بهشت وجود دارد: چرا که خداوند می فرماید: «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ» و این آیه مربوط به کسی است که به طرف شهوت و معصیتی حرکت کند، و یک باره به یاد حضور در پیشگاه پروردگار خود بیفتد، و از ترس خداوند آن معصیت را ترک نماید، بنابراین، دو بهشت یاد شده در آیه فوق مربوط به مؤمنان پیشرو و سابقین است، و امّا آیه «وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ» مربوط به مؤمنانی است که در مرتبه و فضل پایین تری هستند، و دو بهشت در این آیه برای اصحاب یمین است، و «جنّتان» جنة النعیم و جنّة المأوی می باشد.

سپس فرمود:

در این چهار بهشت میوه های فراوانی است، مانند برگ درختان و ستارگان آسمان، و اطراف این چهار بهشت را دیواری احاطه نموده که طول آن مسیر پانصد سال راه است، و ساختار آن ها با خشتی از نقره و خشتی از طلا و خشتی از دُرّ و خشتی از یاقوت است و ملاط آن ها از مشک و زعفران می باشد، و از غرفه های آن ها نوری ساطح است، و مؤمن عکس خود را از دیوارهای آن ها مشاهده می نماید، و در دیوارهای آنان هشت در وجود دارد،

ص: 363


1- 591.. الکافی: عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ یَرَاهُ وَ یَسْمَعُ مَا یَقُولُ وَ یَعْلَمُ مَا یَعْمَلُهُ مِنْ خَیْرٍ أَوْ شَرٍّ فَیَحْجُزُهُ ذَلِکَ عَنِ الْقَبِیحِ مِنَ الْأَعْمَالِ فَذَلِکَ الَّذِی خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی. [کافی، ج 2، ص 70، ح 10]

و هر دری را دو مصراع است، و عرض آن ها به اندازه ی یک سال راه اسب تندرو می باشد.(1)

ص: 364


1- 592.. الإختصاص: و عنه عن عوف عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) قال إن الجنان أربع و ذلک قول الله وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ و هو أن الرجل یهجم علی شهوة من شهوات الدنیا و هی معصیة فیذکر مقام ربه فیدعها من مخافته فهذه الآیة فیه فهاتان جنتان للمؤمنین و السابقین و أما قوله وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ یقول من دونهما فی الفضل و لیس من دونهما فی القرب و هما لأصحاب الیمین و هی جنة النعیم و جنة المأوی و فی هذه الجنان الأربع فواکه فی الکثرة کورق الشجر و النجوم و علی هذه الجنان الأربع حائط محیط بها طوله مسیرة خمسمائة عام لبنة من فضة و لبنة من ذهب و لبنة در و لبنة یاقوت و ملاطه المسک و الزعفران و شرفه نور یتلألأ یری الرجل وجهه فی الحائط و فی الحائط ثمانیة أبواب علی کل باب مصراعان عرضهما کحضر الفرس الجواد سنة. [اختصاص، ص 356]

ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم، به من خبر دهید آیا مرد و زن مؤمنی که داخل بهشت می شوند با همدیگر ازدواج می کنند؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ای ابوبصیر خداوند حاکم عدل است، و اگر مرد مؤمن افضل از همسر خود باشد، خداوند او را مخیّر می کند، و اگر مایل باشد با همسر دنیایی خود ازدواج می نماید، و اگر زن افضل از همسر خود باشد، او نیز مختار است، و اگر بخواهد با همسر دنیایی خود ازدواج می کند.

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

نگویید یک بهشت، چرا که خداوند می فرماید: «وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ» و نگویید یک درجه، چرا که خداوند می فرماید: «دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضِ» و مردم تنها به خاطر اعمال شان بر همدیگر فضیلت پیدا می کنند.

ابوبصیر می گوید: گفتم: اگر دو نفر مؤمن در بهشت بخواهند با همدیگر ملاقات کنند و درجه یکی بالاتر از دیگری باشد، چگونه خواهد بود؟ فرمود:

آنکه درجه بالاتری دارد می تواند به درجه پایین تر بیاید، ولکن آن که درجه پایین تری دارد نمی تواند به درجه بالاتر صعود کند، و لکن اگر دوست داشته باشند که با همدیگر ملاقات کنند در اَسِرَّة [یعنی محلی که خویشان همدیگر را ملاقات می کنند] همدیگر را ملاقات خواهند نمود.(1) امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

امّ سلمه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: پدر و مادرم فدای شما باد، اگر زنی در دنیا دو شوهر داشته، در بهشت با کدامیک ازدواج خواهد نمود؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای امّ سلمه هر کدام دارای اخلاق بهتر و خیرخواه تر به خانواده ی خود بوده است با او ازدواج خواهد نمود، تا این که فرمود: ای امّ سلمه خلق نیک خیر دنیا و آخرت را برای انسان فراهم می کند.(2)

ص: 365


1- 593.. فی المجمع: روی العیاشی بالإسناد عن أبی بصیر عن أبی عبد الله (ع) قال قلت له جعلت فداک أخبرنی عن الرجل المؤمن تکون له امرأة مؤمنة یدخلان الجنة یتزوج أحدهما الآخر فقال یا أبا محمّد إن الله حکم عدل إذا کان هو أفضل منها خیره فإن اختارها کانت من أزواجه و إن کانت هی خیرا منه خیرها فإن اختارته کان زوجا لها قال و قال أبو عبد الله (ع) لا تقولن الجنة واحدة أن الله یقول «وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ» و لا تقولن درجة واحدة أن الله یقول دَرَجاتٍ بعضها فوق بعض إنّما تفاضل القوم بالأعمال قال و قلت له إن المؤمنین یدخلان الجنة فیکون أحدهما أرفع مکانا من الآخر فیشتهی أن یلقی صاحبه قال من کان فوقه فله أن یهبط و من کان تحته لم یکن له أن یصعد لأنه لا یبلغ ذلک المکان و لکنهم إذا أحبوا ذلک و اشتهوه التقوا علی الأسرة. [مجمع البیان، ج 9، ص 318]
2- 594.. الأمالی للصدوق: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مُوسَی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی الْمَرْأَةُ یَکُونُ لَهَا زَوْجَانِ فَیَمُوتُونَ وَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ لِأَیِّهِمَا تَکُونُ فَقَالَ(صلی الله علیه و آله) یَا أُمَّ سَلَمَةَ تَخَیَّرْ أَحْسَنَهُمَا خُلُقاً وَ خَیْرَهُمَا لِأَهْلِهِ یَا أُمَّ سَلَمَةَ إِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ ذَهَبَ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ. [امالی صدوق، ص 498، ح 8]

در تفسیر صافی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

فردای قیامت مردم به اندازه ی عقول شان به مقامات عالیه بهشتی می رسند.(1) امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود:

ثواب و پاداش در قیامت به اندازه ی عقل خواهد بود.(2) «هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ»(3) امام حسن(علیه السلام) می فرماید:

گروهی از یهودیان نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و اعلم آنان گفت: معنای «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» چیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند؟عز؟ چون می دانست که بنی آدم دروغ بر خدا می بندند و به او تهمت می زنند، فرمود: «سُبْحَانَ اللَّهِ» یعنی او از آنچه آنان می گویند منزّه است.

و امّا «الْحَمْدُ لِلَّهِ» برای این است که خداوند می دانست بندگان او شکر نعمت های او را انجام نمی دهند از این رو خود از پیش فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ» قبل از آن که آنان حمد او را انجام بدهند، و این نخستین سخن است، و اگر چنین نبود خداوند؟عز؟ به احدی انعام نمی کرد، و امّا «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» اقرار

ص: 366


1- 595.. الصافی: عن النّبیّ(صلی الله علیه و آله) إنّما یرتفع العباد غداً فی الدرجات و ینالون الزّلفی من ربّهم علی قدر عقولهم. [تفسیر صافی، ج 3، ص 184]
2- 596.. و فی الکافی عن الصّادق(علیه السلام) إِنّ الثواب علی قدر العقل. [همان]
3- 597.. سوره ی الرحمن، آیه ی 60.

به یگانگی و وحدانیّت خداوند است و خداوند هیچ عملی را بدون آن نمی پذیرد، و آن کلمه تقواست که خداوند به سبب آن در قیامت میزان های اعمال را سنگین می کند، و امّا «اللَّهُ أَکْبَرُ» بالاترین کلمه، و اَعلی و اَحبّ کلمات است نزد خداوند، یعنی چیزی بزرگ تر از خداوند نیست، و نماز بدون آن صحیح نخواهد بود، چرا که «اللَّهُ أَکْبَرُ» نزد خداوند؟عز؟ کرامت دارد، و آن نام أعزّ و اکرم الهی است.

مرد یهودی گفت: راست گفتی ای محمّد، اکنون بگو پاداش «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» چیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هنگامی که بنده می گوید: «سُبْحَانَ اللَّهِ» آنچه مادون عرش است با او تسبیح خدا را می گویند، و به گوینده، ده برابر ثواب تسبیح آنان داده می شود، و چون می گوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ» خداوند نعمت های دنیا را با نعمت های آخرت به او می دهد، و این کلمه ای است که اهل بهشت هنگام ورود به بهشت می گویند، و کلماتی که در دنیا می گفته اند قطع می شود، جز «الْحَمْدُ لِلَّهِ» که در بهشت نیز آن را می گویند، چنان که خداوند می فرماید: «دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اَللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ وَ آخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»(1)، و امّا «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» قیمت و ثَمَن بهشت است، چرا که خداوند می فرماید: «هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» یعنی آیا پاداش کسی که بگوید: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» جز بهشت است؟ پس مرد یهودی گفت: راست گفتی ای محمّد.(2)

ص: 367


1- 598.. سوره ی یونس، آیه ی 10.
2- 599.. الأمالی للصدوق: حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالُوا یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ الَّذِی تَزْعُمُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّکَ الَّذِی یُوحَی إِلَیْکَ کَمَا أُوحِیَ إِلَی مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ(علیه السلام) فَسَکَتَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) سَاعَةً ثُمَّ قَالَ نَعَمْ أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا خَاتَمُ النَّبِیِّینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ قَالُوا إِلَی مَنْ إِلَی الْعَرَبِ أَمْ إِلَی الْعَجَمِ أَمْ إِلَیْنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ؟عز؟ هَذِهِ الْآیَةَ -- قُلْ یَا مُحَمَّدُ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً قَالَ الْیَهُودِیُّ الَّذِی کَانَ أَعْلَمَهُمْ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی أَسْأَلُکَ عَنْ عَشْرِ کَلِمَاتٍ أَعْطَی اللَّهُ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ حَیْثُ نَاجَاهُ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) سَلْنِی قَالَ أَخْبِرْنِی یَا مُحَمَّدُ عَنِ الْکَلِمَاتِ الَّتِی اخْتَارَهُنَّ اللَّهُ لِإِبْرَاهِیمَ حَیْثُ بَنَی الْبَیْتَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) نَعَمْ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ. قَالَ الْیَهُودِیُّ فَبِأَیِّ شَیْ ءٍ بَنَی هَذِهِ الْکَعْبَةَ مُرَبَّعَةً قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) بِالْکَلِمَاتِ الْأَرْبَعِ قَالَ لِأَیِّ شَیْ ءٍ سُمِّیَتِ الْکَعْبَةَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) لِأَنَّهَا وَسَطُ الدُّنْیَا قَالَ الْیَهُودِیُّ أَخْبِرْنِی عَنْ تَفْسِیرِ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) عَلِمَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ أَنَّ بَنِی آدَمَ یَکْذِبُونَ عَلَی اللَّهِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَبَرِّیاً مِمَّا یَقُولُونَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ الْحَمْدُ لِلهِ فَإِنَّهُ عَلِمَ أَنَّ الْعِبَادَ لَا یُؤَدُّونَ شُکْرَ نِعْمَتِهِ فَحَمِدَ نَفْسَهُ قَبْلَ أَنْ یَحْمَدُوهُ وَ هُوَ أَوَّلُ الْکَلَامِ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَی أَحَدٍ بِنِعْمَتِهِ فَقَوْلُهُ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَعْنِی وَحْدَانِیَّتَهُ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ الْأَعْمَالَ إِلَّا بِهَا وَ هِیَ کَلِمَةُ التَّقْوَی یُثَقِّلُ اللَّهُ بِهِ الْمَوَازِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ فَهِیَ کَلِمَةٌ أَعْلَی الْکَلِمَاتِ وَ أَحَبُّهَا إِلَی اللَّهِ؟عز؟ یَعْنِی أَنَّهُ لَیْسَ شَیْ ءٌ أَکْبَرَ مِنِّی لَا تُفْتَتَحُ الصَّلَاةُ إِلَّا بِهَا لِکَرَامَتِهَا عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ الِاسْمُ الْأَکْرَمُ. قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَمَا جَزَاءُ قَائِلِهَا قَالَ إِذَا قَالَ الْعَبْدُ سُبْحَانَ اللَّهِ سَبَّحَ مَعَهُ مَا دُونَ الْعَرْشِ فَیُعْطَی قَائِلُهَا عَشْرَ أَمْثَالِهَا وَ إِذَا قَالَ الْحَمْدُ لِلهِ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِنَعِیمِ الدُّنْیَا مَوْصُولًا بِنَعِیمِ الْآخِرَةِ وَ هِیَ الْکَلِمَةُ الَّتِی یَقُولُهَا أَهْلُ الْجَنَّةِ إِذَا دَخَلُوهَا وَ یَنْقَطِعُ الْکَلَامُ الَّذِی یَقُولُونَهُ فِی الدُّنْیَا مَا خَلَا الْحَمْدَ لِلهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- دَعْواهُمْ فِیها سُبْحانَکَ اَللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَالْجَنَّةُ جَزَاؤُهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ یَقُولُ هَلْ جَزَاءُ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِلَّا الْجَنَّةَ فَقَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ قَدْ أَخْبَرْتَ وَاحِدَةً فَتَأْذَنُ لِی أَنْ أَسْأَلَکَ الثَّانِیَةَ فَقَالَ النَّبِیُّ سَلْنِی عَمَّا شِئْتَ وَ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِ النَّبِیِّ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهِ یُلَقِّنَانِهِ فَقَالَ الْیَهُودِیُّ لِأَیِ شَیْ ءٍ سُمِّیتَ مُحَمَّداً وَ أَحْمَدَ وَ أَبَا الْقَاسِمِ وَ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ دَاعِیاً فَقَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) أَمَّا مُحَمَّدٌ فَإِنِّی مَحْمُودٌ فِی الْأَرْضِ وَ أَمَّا أَحْمَدُ فَإِنِّی مَحْمُودٌ فِی السَّمَاءِ وَ أَمَّا أَبُو الْقَاسِمِ فَإِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقْسِمُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ قِسْمَةَ النَّارِ فَمَنْ کَفَرَ بِی مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَفِی النَّارِ وَ یَقْسِمُ قِسْمَةَ الْجَنَّةِ فَمَنْ آمَنَ بِی وَ أَقَرَّ بِنُبُوَّتِی فَفِی الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الدَّاعِی فَإِنِّی أَدْعُو النَّاسَ إِلَی دِینِ رَبِّی وَ أَمَّا النَّذِیرُ فَإِنِّی أُنْذِرُ بِالنَّارِ مَنْ عَصَانِی وَ أَمَّا الْبَشِیرُ فَإِنِّی أُبَشِّرُ بِالْجَنَّةِ مَنْ أَطَاعَنِی. قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ لِأَیِّ شَیْ ءٍ وَقَّتَ هَذِهِ الْخَمْسَ الصَّلَوَاتِ فِی خَمْسِ مَوَاقِیتَ عَلَی أُمَّتِکَ فِی سَاعَاتِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ عِنْدَ الزَّوَالِ لَهَا حَلْقَةٌ تَدْخُلُ فِیهَا فَإِذَا دَخَلَتْ فِیهَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَیُسَبِّحُ کُلُّ شَیْ ءٍ دُونَ الْعَرْشِ لِوَجْهِ رَبِّی وَ هِیَ السَّاعَةُ الَّتِی یُصَلِّی عَلَیَّ فِیهَا رَبِّی فَفَرَضَ اللَّهُ؟عز؟ عَلَیَّ وَ عَلَی أُمَّتِی فِیهَا الصَّلَاةَ وَ قَالَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ هِیَ السَّاعَةُ الَّتِی یُؤْتَی فِیهَا بِجَهَنَّمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ یُوَفَّقُ تِلْکَ السَّاعَةَ أَنْ یَکُونَ سَاجِداً أَوْ رَاکِعاً أَوْ قَائِماً إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ؟عز؟ جَسَدَهُ عَلَی النَّارِ وَ أَمَّا صَلَاةُ الْعَصْرِ فَهِیَ السَّاعَةُ الَّتِی أَکَلَ فِیهَا آدَمُ مِنَ الشَّجَرَةِ فَأَخْرَجَهُ اللَّهُ عَنِ الْجَنَّةِ فَأَمَرَ اللَّهُ ذُرِّیَّتَهُ بِهَذِهِ الصَّلَاةِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ اخْتَارَهَا لِأُمَّتِی فَهِیَ مِنْ أَحَبِّ الصَّلَاةِ إِلَی اللَّهِ؟عز؟ وَ أَوْصَانِی أَنْ أَحْفَظَهَا مِنْ بَیْنِ الصَّلَوَاتِ وَ أَمَّا صَلَاةُ الْمَغْرِبِ فَهِیَ السَّاعَةُ الَّتِی تَابَ اللَّهُ فِیهَا عَلَی آدَمَ وَ کَانَ بَیْنَ مَا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ بَیْنَ مَا تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ ثَلَاثُمِائَةِ سَنَةٍ مِنْ أَیَّامِ الدُّنْیَا وَ فِی أَیَّامِ الْآخِرَةِ یَوْمٌ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِنْ وَقْتِ صَلَاةِ الْعَصْرِ إِلَی الْعِشَاءِ فَصَلَّی آدَمُ ثَلَاثَ رَکَعَاتٍ رَکْعَةً لِخَطِیئَتِهِ وَ رَکْعَةً لِخَطِیئَةِ حَوَّاءَ وَ رَکْعَةً لِتَوْبَتِهِ فَافْتَرَضَ اللَّهُ؟عز؟ هَذِهِ الثَّلَاثَ الرَّکَعَاتِ عَلَی أُمَّتِی وَ هِیَ السَّاعَةُ الَّتِی یُسْتَجَابُ فِیهَا الدُّعَاءُ فَوَعَدَنِی رَبِّی أَنْ یَسْتَجِیبَ لِمَنْ دَعَا فِیهَا وَ هَذِهِ الصَّلَاةُ الَّتِی أَمَرَنِی بِهَا رَبِّی؟عز؟ فَقَالَ فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ وَ أَمَّا صَلَاةُ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ فَإِنَّ لِلْقَبْرِ ظُلْمَةً أَمَرَنِیَ اللَّهُ وَ أُمَّتِی بِهَذِهِ الصَّلَاةِ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ لِتُنَوِّرَ لَهُمُ الْقُبُورَ وَ لِیُعْطَوُا النُّورَ عَلَی الصِّرَاطِ وَ مَا مِنْ قَدَمٍ مَشَتْ إِلَی صَلَاةِ الْعَتَمَةِ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهَا عَلَی النَّارِ وَ هِیَ الصَّلَاةُ الَّتِی اخْتَارَهَا اللَّهُ لِلْمُرْسَلِینَ قَبْلِی وَ أَمَّا صَلَاةُ الْفَجْرِ فَإِنَّ الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَطْلُعُ عَلَی قَرْنَیِ الشَّیْطَانِ فَأَمَرَنِیَ اللَّهُ؟عز؟ أَنْ أُصَلِّیَ صَلَاةَ الْفَجْرِ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ أَنْ یَسْجُدَ لَهَا الْکَافِرُ فَتَسْجُدُ أُمَّتِی لِلهِ وَ سُرْعَتُهَا أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ وَ هِیَ الصَّلَاةُ الَّتِی تَشْهَدُهَا مَلَائِکَةُ اللَّیْلِ وَ مَلَائِکَةُ النَّهَارِ. قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی لِأَیِّ شَیْ ءٍ یُتَوَضَّأُ هَذِهِ الْجَوَارِحُ الْأَرْبَعُ وَ هِیَ أَنْظَفُ الْمَوَاضِعِ فِی الْجَسَدِ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا أَنْ وَسْوَسَ الشَّیْطَانُ إِلَی آدَمَ وَ دَنَا آدَمُ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ نَظَرَ إِلَیْهَا ذَهَبَ مَاءُ وَجْهِهِ ثُمَّ قَامَ وَ هُوَ أَوَّلُ قَدَمٍ مَشَتْ إِلَی الْخَطِیئَةِ ثُمَّ تَنَاوَلَ بِیَدِهِ ثُمَّ مَسَّهَا فَأَکَلَ مِنْهَا فَطَارَ الْحُلِیُّ وَ الْحُلَلُ عَنْ جَسَدِهِ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی أُمِّ رَأْسِهِ وَ بَکَی فَلَمَّا تَابَ اللَّهُ؟عز؟ عَلَیْهِ فَرَضَ اللَّهُ؟عز؟ عَلَیْهِ وَ عَلَی ذُرِّیَّتِهِ الْوُضُوءَ عَلَی هَذِهِ الْجَوَارِحِ الْأَرْبَعِ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَغْسِلَ الْوَجْهَ لِمَا نَظَرَ إِلَی الشَّجَرَةِ وَ أَمَرَهُ بِغَسْلِ السَّاعِدَیْنِ إِلَی الْمِرْفَقَیْنِ لِمَا تَنَاوَلَ مِنْهَا وَ أَمَرَهُ بِمَسْحِ الرَّأْسِ لِمَا وَضَعَ یَدَهُ عَلَی رَأْسِهِ وَ أَمَرَهُ بِمَسْحِ الْقَدَمَیْنِ لِمَا مَشَی إِلَی الْخَطِیئَةِ ثُمَّ سَنَّ عَلَی أُمَّتِیَ الْمَضْمَضَةَ لِتُنَقِّیَ الْقَلْبَ مِنَ الْحَرَامِ وَ الِاسْتِنْشَاقَ لِتَحْرُمَ عَلَیْهِمْ رَائِحَةُ النَّارِ وَ نَتْنُهَا. قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَمَا جَزَاءُ عَامِلِهَا قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) أَوَّلُ مَا یَمَسُّ الْمَاءَ یَتَبَاعَدُ عَنْهُ الشَّیْطَانُ وَ إِذَا تَمَضْمَضَ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لِسَانَهُ بِالْحِکْمَةِ فَإِذَا اسْتَنْشَقَ آمَنَهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ رَزَقَهُ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ فَإِذَا غَسَلَ وَجْهَهُ بَیَّضَ اللَّهُ وَجْهَهُ یَوْمَ تَبْیَضُّ فِیهِ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ فِیهِ وُجُوهٌ وَ إِذَا غَسَلَ سَاعِدَیْهِ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ أَغْلَالَ النَّارِ وَ إِذَا مَسَحَ رَأْسَهُ مَسَحَ اللَّهُ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ وَ إِذَا مَسَحَ قَدَمَیْهِ أَجَازَهُ اللَّهُ عَلَی الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْخَامِسَةِ لِأَیِّ شَیْ ءٍ أَمَرَ اللَّهُ بِالاغْتِسَالِ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ لَمْ یَأْمُرْ مِنَ الْبَوْلِ وَ الْغَائِطِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ آدَمَ لَمَّا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ دَبَّ ذَلِکَ فِی عُرُوقِهِ وَ شَعْرِهِ وَ بَشَرِهِ فَإِذَا جَامَعَ الرَّجُلُ أَهْلَهُ خَرَجَ الْمَاءُ مِنْ کُلِّ عِرْقٍ وَ شَعْرٍ فَأَوْجَبَ اللَّهُ عَلَی ذُرِّیَّتِهِ الِاغْتِسَالَ مِنَ الْجَنَابَةِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ الْبَوْلُ یَخْرُجُ مِنْ فَضْلَةِ الشَّرَابِ الَّذِی یَشْرَبُهُ الْإِنْسَانُ وَ الْغَائِطُ یَخْرُجُ مِنْ فَضْلَةِ الطَّعَامِ الَّذِی یَأْکُلُهُ فَعَلَیْهِمْ مِنْهُمَا الْوُضُوءُ. قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی مَا جَزَاءُ مَنِ اغْتَسَلَ مِنَ الْحَلَالِ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا جَامَعَ أَهْلَهُ بَسَطَ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ جَنَاحَهُ وَ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ فَإِذَا اغْتَسَلَ بَنَی اللَّهُ بِکُلِّ قَطْرَةٍ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ هُوَ سِرٌّ فِیمَا بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ یَعْنِی الِاغْتِسَالَ مِنَ الْجَنَابَةِ قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی عَنِ السَّادِسِ عَنْ خَمْسَةِ أَشْیَاءَ مَکْتُوبَاتٍ فِی التَّوْرَاةِ أَمَرَ اللَّهُ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنْ یَقْتَدُوا بِمُوسَی فِیهَا مِنْ بَعْدِهِ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) فَأَنْشَدْتُکَ بِاللَّهِ إِنْ أَنَا أَخْبَرْتُکَ تُقِرُّ لِی قَالَ الْیَهُودِیُّ نَعَمْ یَا مُحَمَّدُ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ أَوَّلُ مَا فِی التَّوْرَاةِ مَکْتُوبٌ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ هِیَ بِالْعِبْرَانِیَّةِ طاب ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ هَذِهِ الْآیَةَ -- یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ -- وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ(صلی الله علیه و آله) وَ فِی السَّطْرِ الثَّانِی اسْمُ وَصِیِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) وَ الثَّالِثِ وَ الرَّابِعِ سِبْطَیَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ فِی الْخَامِسِ أُمِّهِمَا فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ فِی التَّوْرَاةِ اسْمُ وَصِیِّی إِلْیَا وَ اسْمُ سِبْطَیَّ شَبَّرُ وَ شَبِیرٌ وَ هُمَا نُورَا فَاطِمَةَ(علیها السلام). قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی عَنْ فَضْلِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) لِی فَضْلٌ عَلَی النَّبِیِّینَ فَمَا مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا دَعَا عَلَی قَوْمِهِ بِدَعْوَةٍ وَ أَنَا أَخَّرْتُ دَعْوَتِی لِأُمَّتِی لِأَشْفَعَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَمَّا فَضْلُ أَهْلِ بَیْتِی وَ ذُرِّیَّتِی عَلَی غَیْرِهِمْ کَفَضْلِ الْمَاءِ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ وَ بِهِ حَیَاةُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ حُبُّ أَهْلِ بَیْتِی وَ ذُرِّیَّتِی اسْتِکْمَالُ الدِّینِ وَ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ هَذِهِ الْآیَةَ -- الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً إِلَی آخِرِ الْآیَةِ قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی بِالسَّابِعِ مَا فَضْلُ الرِّجَالِ عَلَی النِّسَاءِ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) کَفَضْلِ السَّمَاءِ عَلَی الْأَرْضِ وَ کَفَضْلِ الْمَاءِ عَلَی الْأَرْضِ فَبِالْمَاءِ تَحْیَا الْأَرْضُ وَ بِالرِّجَالِ تَحْیَا النِّسَاءُ لَوْ لَا الرِّجَالُ مَا خُلِقَ النِّسَاءُ لِقَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ قَالَ الْیَهُودِیُّ لِأَیِّ شَیْ ءٍ کَانَ هَکَذَا قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ طِینٍ وَ مِنْ فَضْلَتِهِ وَ بَقِیَّتِهِ خُلِقَتْ حَوَّاءُ وَ أَوَّلُ مَنْ أَطَاعَ النِّسَاءَ آدَمُ فَأَنْزَلَهُ اللَّهُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ قَدْ بَیَّنَ فَضْلَ الرِّجَالِ عَلَی النِّسَاءِ فِی الدُّنْیَا أَ لَا تَرَی إِلَی النِّسَاءِ کَیْفَ یَحِضْنَ وَ لَا یُمْکِنُهُنَّ الْعِبَادَةُ مِنَ الْقَذَارَةِ وَ الرِّجَالُ لَا یُصِیبُهُمْ شَیْ ءٌ مِنَ الطَّمَثِ. قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی لِأَیِّ شَیْ ءٍ فَرَضَ اللَّهُ؟عز؟ الصَّوْمَ عَلَی أُمَّتِکَ بِالنَّهَارِ ثَلَاثِینَ یَوْماً وَ فَرَضَ عَلَی الْأُمَمِ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ آدَمَ لَمَّا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ بَقِیَ فِی بَطْنِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً وَ فَرَضَ اللَّهُ عَلَی ذُرِّیَّتِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ الَّذِی یَأْکُلُونَهُ تَفَضُّلٌ مِنَ اللَّهِ؟عز؟ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ کَانَ عَلَی آدَمَ فَفَرَضَ اللَّهُ؟عز؟ عَلَی أُمَّتِی ذَلِکَ ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَذِهِ الْآیَةَ -- کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَامَهَا فَقَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَصُومُ شَهْرَ رَمَضَانَ احْتِسَاباً إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَ خِصَالٍ أَوَّلُهَا یَذُوبُ الْحَرَامُ فِی جَسَدِهِ وَ الثَّانِیَةُ یَقْرُبُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الثَّالِثَةُ یَکُونُ قَدْ کَفَّرَ خَطِیئَةَ أَبِیهِ آدَمَ وَ الرَّابِعَةُ یُهَوِّنُ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْخَامِسَةُ أَمَانٌ مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّادِسَةُ یُعْطِیهِ اللَّهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ السَّابِعَةُ یُطْعِمُهُ اللَّهُ مِنْ ثَمَرَاتِ الْجَنَّةِ. قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی عَنِ التَّاسِعَةِ لِأَیِّ شَیْ ءٍ أَمَرَ اللَّهُ بِالْوُقُوفِ بِعَرَفَاتٍ بَعْدَ الْعَصْرِ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ الْعَصْرَ هِیَ السَّاعَةُ الَّتِی عَصَی فِیهَا آدَمُ رَبَّهُ وَ فَرَضَ اللَّهُ؟عز؟ عَلَی أُمَّتِیَ الْوُقُوفَ وَ التَّضَرُّعَ وَ الدُّعَاءَ فِی أَحَبِّ الْمَوَاضِعِ إِلَیْهِ وَ تَکَفَّلَ لَهُمْ بِالْجَنَّةِ وَ السَّاعَةُ الَّتِی یَنْصَرِفُ فِیهَا النَّاسُ هِیَ السَّاعَةُ الَّتِی تَلَقَّی فِیهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً إِنَّ لِلهِ بَاباً فِی السَّمَاءِ الدُّنْیَا یُقَالُ لَهُ بَابُ الرَّحْمَةِ وَ بَابُ التَّوْبَةِ وَ بَابُ الْحَاجَاتِ وَ بَابُ التَّفَضُّلِ وَ بَابُ الْإِحْسَانِ وَ بَابُ الْجُودِ وَ بَابُ الْکَرَمِ وَ بَابُ الْعَفْوِ وَ لَا یَجْتَمِعُ بِعَرَفَاتٍ أَحَدٌ إِلَّا اسْتَأْهَلَ مِنَ اللَّهِ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ هَذِهِ الْخِصَالَ وَ إِنَّ لِلَّهِ؟عز؟ مِائَةَ أَلْفِ مَلَکٍ مَعَ کُلِّ مَلَکٍ مِائَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ لِلهِ رَحْمَةٌ عَلَی أَهْلِ عَرَفَاتٍ یُنْزِلُهَا عَلَی أَهْلِ عَرَفَاتٍ فَإِذَا انْصَرَفُوا أَشْهَدَ اللَّهُ مَلَائِکَتَهُ بِعِتْقِ أَهْلِ عَرَفَاتٍ مِنَ النَّارِ وَ أَوْجَبَ اللَّهُ؟عز؟ لَهُمُ الْجَنَّةَ وَ نَادَی مُنَادٍ انْصَرِفُوا مَغْفُورِینَ فَقَدْ أَرْضَیْتُمُونِی وَ رَضِیتُ عَنْکُمْ. قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْعَاشِرِ عَنْ سَبْعِ خِصَالٍ أَعْطَاکَ اللَّهُ مِنْ بَیْنِ النَّبِیِّینَ وَ أَعْطَی أُمَّتَکَ مِنْ بَیْنِ الْأُمَمِ فَقَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) أَعْطَانِیَ اللَّهُ؟عز؟ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ وَ الْأَذَانَ وَ الْجَمَاعَةَ فِی الْمَسْجِدِ وَ یَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الْإِجْهَارَ فِی ثَلَاثِ صَلَاةٍ وَ الرُّخَصَ لِأُمَّتِی عِنْدَ الْأَمْرَاضِ وَ السَّفَرِ وَ الصَّلَاةَ عَلَی الْجَنَائِزِ وَ الشَّفَاعَةَ لِأَصْحَابِ الْکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَمَا جَزَاءُ مَنْ قَرَأَ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ قَرَأَ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِعَدَدِ کُلِّ آیَةٍ أُنْزِلَتْ مِنَ السَّمَاءِ فَیَجْزِی بِهَا ثَوَابَهَا وَ أَمَّا الْأَذَانُ فَإِنَّهُ یُحْشَرُ الْمُؤَذِّنُونَ مِنْ أُمَّتِی مَعَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ أَمَّا الْجَمَاعَةُ فَإِنَّ صُفُوفَ أُمَّتِی کَصُفُوفِ الْمَلَائِکَةِ فِی السَّمَاءِ وَ الرَّکْعَةُ فِی الْجَمَاعَةِ أَرْبَعٌ وَ عِشْرُونَ رَکْعَةً کُلُّ رَکْعَةٍ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ؟عز؟ مِنْ عِبَادَةِ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ أَمَّا یَوْمُ الْجُمُعَةِ فَیَجْمَعُ اللَّهُ فِیهِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ لِلْحِسَابِ فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ مَشَی إِلَی الْجَمَاعَةِ إِلَّا خَفَّفَ اللَّهُ؟عز؟ عَلَیْهِ أَهْوَالَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ یَأْمُرُ بِهِ إِلَی الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الْإِجْهَارُ فَإِنَّهُ یَتَبَاعَدُ لَهَبُ النَّارِ مِنْهُ بِقَدْرِ مَا یَبْلُغُ صَوْتَهُ وَ یَجُوزُ عَلَی الصِّرَاطِ وَ یُعْطَی السُّرُورَ حَتَّی یَدْخُلَ الْجَنَّةَ وَ أَمَّا السَّادِسُ فَإِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یُخَفِّفُ أَهْوَالَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لِأُمَّتِی کَمَا ذَکَرَ اللَّهُ؟عز؟ فِی الْقُرْآنِ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یُصَلِّی الْجَنَائِزَ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ إِلَّا أَنْ یَکُونَ مُنَافِقاً أَوْ عَاقّاً وَ أَمَّا شَفَاعَتِی فَهِیَ لِأَصْحَابِ الْکَبَائِرِ مَا خَلَا أَهْلَ الشِّرْکِ وَ الظُّلْمِ. قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّکَ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِیِّینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَلَمَّا أَسْلَمَ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ أَخْرَجَ رَقّاً أَبْیَضَ فِیهِ جَمِیعُ مَا قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ نَبِیّاً مَا اسْتَنْسَخْتُهَا إِلَّا مِنَ الْأَلْوَاحِ الَّتِی کَتَبَهَا اللَّهُ؟عز؟ لِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ(علیه السلام) وَ لَقَدْ قَرَأْتُ فِی التَّوْرَاةِ فَضْلَکَ حَتَّی شَکَکْتُ فِیهَا یَا مُحَمَّدُ وَ لَقَدْ کُنْتُ أَمْحُو اسْمَکَ مُنْذُ أَرْبَعِینَ سَنَةً مِنَ التَّوْرَاةِ کُلَّمَا مَحَوْتُهُ وَجَدْتُهُ مُثْبَتاً فِیهَا وَ لَقَدْ قَرَأْتُ فِی التَّوْرَاةِ أَنَّ هَذِهِ الْمَسَائِلَ لَا یُخْرِجُهَا إِلَّا أَنْتَ وَ أَنَّ فِی السَّاعَةِ الَّتِی تُرَدُّ عَلَیْکَ فِیهَا هَذِهِ الْمَسَائِلُ یَکُونُ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِکَ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِکَ وَ وَصِیُّکَ بَیْنَ یَدَیْکَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) صَدَقْتَ هَذَا جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِی وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِی وَ وَصِیِّی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) بَیْنَ یَدَیَّ فَآمَنَ الْیَهُودِیُّ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ. [امالی صدوق، ص 187، ح 1]

ص: 368

ص: 369

ص: 370

ص: 371

ص: 372

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر «هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: خداوند؟عز؟ فرمود:

«پاداش کسی که من نعمت توحید را به او عطا نمودم، جز بهشت نیست.»(1)

ص: 373


1- 600.. و فیه: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَمْدَانَ بْنِ الْمُغِیرَةِ الْقُشَیْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَرِیشِ أَحْمَدُ بْنُ عِیسَی الْکِلَابِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) سَنَةَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ قَالَ مَا جَزَاءُ مَنْ أَنْعَمْتُ عَلَیْهِ بِالتَّوْحِیدِ إِلَّا الْجَنَّةَ. [امالی صدوق، ص 386، ح 7]

و نیز می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

توحید و «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» قیمت بهشت است، و «الْحَمْدُ لِلَّهِ» وفای به شکر هر نعمتی است، و ترس از خداوند و «خَشْیَةُ اللَّهِ» کلید هر حکمتی است، و اخلاص در کارها ملاک هر طاعتی است.(1) علی بن سالم گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

«در کتاب خدا آیه مسجّله ای هست» گفتم: آن کدام آیه است؟ فرمود: آیه «هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» چرا که این آیه درباره ی هر مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکاری صادق و جاری است، و هر کس مورد احسان واقع می شود، بر اوست که نیکی را به نیکی پاسخ بدهد، و مکافات این نیست که همانند او عمل کند، بلکه باید نیکی بالاتری انجام بدهد و بداند که شروع کننده ی به احسان، فضیلت بیشتری دارد.(2)

ص: 374


1- 601.. الأمالی للطوسی: و عنه، قال أخبرنا جماعة، عن أبی المفضل، قال حدثنا أبو عبد الله جعفر بن محمّد بن جعفر بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(علیه السلام) فی رجب سنة سبع و ثلاثمائة، قال حدثنی محمّد بن علی بن الحسین بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب(علیهم السلام) منذ خمس و سبعین سنة قال حدثنا الرّضا علی بن موسی، قال حدثنا أبی موسی بن جعفر، قال حدثنا أبی جعفر بن محمّد، قال حدثنی أبی محمّد بن علی، عن أبیه علی بن الحسین، عن أبیه الحسین، عن أبیه علی بن أبی طالب(علیهم السلام)، قال سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول التوحید ثمن الجنة، و الحمد لله وفاء شکر کل نعمة، و خشیة الله مفتاح کل حکمة، و الإخلاص ملاک کل طاعة. [امالی شیخ طوسی، ص 569]
2- 602.. کتاب الزهد: عثمان بن عیسی عن علی بن سالم قال سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول آیة فی کتاب الله مسجلة قلت ما هی قال قول الله تبارک و تعالی فی کتابه هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ جرت فی الکافر و المؤمن و البر و الفاجر من صنع إلیه معروف فعلیه أن یکافئ به و لیست المکافاة أن یصنع کما صنع به بل حتی یری مع فعله لذلک أن له الفضل المبتدأ. [کتاب الزهد، ص 31، ح 78]

«وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ * فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ * مُدْهَامَّتَانِ * فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ * فِیهِمَا عَیْنَانِ نَضَّاخَتَانِ * فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ * فِیهِمَا فَاکِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ * … حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِی الْخِیَامِ»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«مُدْهَامَّتَانِ» یعنی [در زمان حکومت امام زمان(علیه السلام)] بین مکّه و مدینه بطور متصّل نخلستان خواهد بود.(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«عَیْنَانِ نَضَّاخَتَانِ» یعنی دو چشمه جوشان و فوّارتان، و «فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ» یعنی دخترانی که در کنار کوثر از زمین می رویند، و هر گاه یکی از آنان را اهل بهشت بگیرند، دختر دیگری به جای آن می روید، و «حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِی الْخِیَامِ» یعنی آنان مصون هستند و چشم کسی به آنان دوخته نمی شود.(3)

ص: 375


1- 603.. سوره ی الرحمن، آیات 77-62.
2- 604.. القمّی: و عنه عن محمّد بن أحمد عن یعقوب بن یزید عن علی بن حماد الخزاز [الجزار] عن الحسین بن أحمد المنقری عن یونس بن ظبیان عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله مُدْهامَّتانِ قال یتصل ما بین مکة و المدینة نخلا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 345]
3- 605.. و فیه و قال علی بن إبراهیم فی قوله فِیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ قال الحور العین یقصر الطرف عنها من ضوء نورها و قوله لَمْ یَطْمِثْهُنَّ أی لم یمسسهن أحد و قوله یهِما عَیْنانِ نَضَّاخَتانِ أی تفوران و قوله فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ قال جوار نابتات علی شط الکوثر کلما أخذ منهم واحدة نبت بمکانها الأخری و قوله حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ قال یقصر الطرف عنها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 346]

حلبی گوید: امام صادق(علیه السلام) درباره ی «فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ» فرمود:

«آنان زن های مؤمنه و صالحه و عارفه دنیا هستند» گفتم: «حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِی الْخِیَامِ» کیانند؟ فرمود: آنان حوریان سفیدرو، و محفوظ و مصون و مخدّرات در خیمه های دُرّ و یاقوت و مرجان هستند، و هر خیمه ای از آن ها چهار در دارد، و بر هر دری هفتاد حاجب و نگهبان برای آن ها گماشته شده، و آن ها کرامت های الهی هستند بر حورالعین، و خداوند به وسیله آن ها به مؤمن بشارت می دهد.(1) حسین بن اعین گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: معنای «جَزَاکَ اللَّهُ خَیْراً» چیست؟ فرمود:

«خَیر» نهری است در بهشت که از کوثر خارج می شود، و کوثر از ساق عرش خارج می گردد، و منازل اوصیا و شیعیان آنان در آنجاست و در دو طرف نهر کوثر دخترانی می رویند، و هر گاه مؤمن یکی از آنان را می گیرد دختر دیگری به جای آن می روید، چنان که خداوند می فرماید: «فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ» و هر گاه مؤمنی به رفیق خود بگوید: «جَزَاکَ اللَّهُ خَیْراً» مقصود او آن منازلی است که خداوند؟عز؟ برای برگزیدگان از بندگان خود آماده کرده است.(2)

ص: 376


1- 606.. الکافی: عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ قَالَ هُنَّ صَوَالِحُ الْمُؤْمِنَاتِ الْعَارِفَاتِ قَالَ قُلْتُ حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ قَالَ الْحُورُ هُنَّ الْبِیضُ الْمَضْمُومَاتُ الْمُخَدَّرَاتُ فِی خِیَامِ الدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ الْمَرْجَانِ لِکُلِّ خَیْمَةٍ أَرْبَعَةُ أَبْوَابٍ عَلَی کُلِّ بَابٍ سَبْعُونَ کَاعِباً حُجَّاباً لَهُنَّ وَ یَأْتِیهِنَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ کَرَامَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ لِیُبَشِّرَ اللَّهُ؟عز؟ بِهِنَّ الْمُؤْمِنِینَ. [کافی، ج 8، ص 156، ح 147]
2- 607.. و فیه عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَعْیَنَ أَخُو مَالِکِ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) -- عَنْ قَوْلِ الرَّجُلِ لِلرَّجُلِ جَزَاکَ اللَّهُ خَیْراً مَا یَعْنِی بِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ خَیْراً نَهَرٌ فِی الْجَنَّةِ مَخْرَجُهُ مِنَ الْکَوْثَرِ وَ الْکَوْثَرَ مَخْرَجُهُ مِنْ سَاقِ الْعَرْشِ عَلَیْهِ مَنَازِلُ الْأَوْصِیَاءِ وَ شِیعَتِهِمْ عَلَی حَافَتَیْ ذَلِکَ النَّهَرِ جَوَارِی نَابِتَاتٌ کُلَّمَا قُلِعَتْ وَاحِدَةٌ نَبَتَتْ أُخْرَی سُمِّیَ بِذَلِکَ النَّهَرُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ فَإِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِصَاحِبِهِ جَزَاکَ اللَّهُ خَیْراً فَإِنَّمَا یَعْنِی بِذَلِکَ تِلْکَ الْمَنَازِلَ الَّتِی قَدْ أَعَدَّهَا اللَّهُ؟عز؟ لِصَفْوَتِهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنْ خَلْقِهِ. [کافی، ج 8، ص 230، ح 298]

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی در توصیف حورالعین بهشتی نقل شده و ما زیادی از آن ها را در کتاب «راه بهشت» نقل نمودیم و مرحوم مفید در کتاب اختصاص روایت مفصّلی را در این باره نقل نموده که در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ص: 377


1- 608.. فی بصائر الدرجات: بسم الله الرحمن الرحیم حدثنا أبو جعفر أحمد بن محمّد بن عیسی قال حدثنی سعید بن جناح عن عوف بن عبد الله الأزدی عن بعض أصحابنا عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) إذا أراد الله تبارک و تعالی قبض روح المؤمن قال یا ملک الموت انطلق أنت و أعوانک إلی عبدی فطال ما نصب نفسه من أجلی فأتنی بروحه لأریحه عندی فیأتیه ملک الموت بوجه حسن و ثیاب طاهرة و ریح طیبة فیقوم بالباب فلا یستأذن بوابا و لا یهتک حجابا و لا یکسر بابا معه خمسمائة ملک أعوان معهم طنان الریحان و الحریر الأبیض و المسک الأذفر فیقولون السلام علیک یا ولی الله أبشر فإن الرب یقرئک السلام أما إنه عنک راض غیر غضبان و أبشر بروح و ریحان و جنة نعیم قال أما الروح فراحة من الدنیا و بلائها و الریحان من کل طیب فی الجنة فیوضع علی ذقنه فیصل ریحه إلی روحه فلا یزال فی راحة حتی یخرج نفسه ثم یأتیه رضوان خازن الجنة فیسقیه شربة من الجنة لا یعطش فی قبره و لا فی القیامة حتی یدخل الجنة ریانا فیقول یا ملک الموت رد روحی حتی یثنی علی جسدی و جسدی علی روحی. قال فیقول ملک الموت لیثن کل واحد منکما علی صاحبه فیقول الروح جزاک الله من جسد خیر الجزاء لقد کنت فی طاعته مسرعا و عن معاصیه مبطئا فجزاک الله عنی من جسد خیر الجزاء فعلیک السلام إلی یوم القیامة و یقول الجسد للروح مثل ذلک قال فیصیح ملک الموت بالروح أیتها الروح الطیبة اخرجی من الدنیا مؤمنة مرحومة مغتبطة قال فرقت به الملائکة و فرجت عنه الشدائد و سهلت له الموارد و صار لحیوان الخلد قال ثم یبعث الله له صفین من الملائکة غیر القابضین لروحه فیقومون سماطین ما بین منزله إلی قبره یستغفرون له و یشفعون له قال فیعلله ملک الموت و یمنیه و یبشره عن الله بالکرامة و الخیر کما تخادع الصبی أمه تمرخه بالدهن و الریحان و بقاء النفس و تفدیه بالنفس و الوالدین قال فإذا بلغت الحلقوم قال الحافظان اللذان معه یا ملک الموت ارؤف بصاحبنا و ارفق فنعم الأخ کان و نعم الجلیس لم یمل علینا ما یسخط الله قط. فإذا خرجت روحه خرجت کنخلة بیضاء وضعت فی مسکة بیضاء و من کل ریحان فی الجنة فأدرجت إدراجا و عرج بها القابضون إلی السماء الدنیا قال فیفتح له أبواب السماء و یقول لها البوابون حیاها الله من جسد کانت فیه لقد کان یمر له علینا عمل صالح و نسمع حلاوة صوته بالقرآن قال فبکی له أبواب السماء و البوابون لفقدها و یقول یا رب قد کان لعبدک هذا عمل صالح و کنا نسمع حلاوة صوته بالذکر للقرآن و یقولون اَللَّهُمَّ ابعث لنا مکانه عبدا یسمعنا ما کان یسمعنا و یصنع الله ما یشاء فیصعد به إلی عیش رحبت به ملائکة السماء کلهم أجمعون و یشفعون له و یستغفرون له و یقول الله تبارک و تعالی رحمتی علیه من روح و یتلقاه أرواح المؤمنین کما یتلقی الغائب غائبه فیقول بعضهم لبعض ذروا هذه الروح حتی تفیق فقد خرجت من کرب عظیم و إذا هو استراح أقبلوا علیه یسائلونه و یقولون ما فعل فلان و فلان فإن کان قد مات بکوا و استرجعوا و یقولون ذهبت به أمه الهاویة فإنا لله و إنا إلیه راجعون. قال فیقول الله ردوها علیه فمنها خلقتهم و فیها أعیدهم و منها أخرجهم تارة أخری قال فإذا حمل سریره حملت نعشه الملائکة و اندفعوا به اندفاعا و الشیاطین سماطین ینظرون من بعید لیس لهم علیه سلطان و لا سبیل فإذا بلغوا به القبر توثبت إلیه بقاع الأرض کالریاض الخضر فقالت کل بقعة منها اَللَّهُمَّ اجعله فی بطنی قال فیجاء به حتی یوضع فی الحفرة التی قضاها الله له فإذا وضع فی لحده مثل له أبوه و أمه و زوجته و ولده و إخوانه قال فیقول لزوجته ما یبکیک قال فتقول لفقدک ترکتنا معولین قال فتجی ء صورة حسنة قال فیقول ما أنت فیقول أنا عملک الصالح أنا لک الیوم حصن حصین و جنة و سلاح بأمر الله قال فیقول أما و الله لو علمت أنک فی هذا المکان لنصبت نفسی لک و ما غرنی مالی و ولدی قال فیقول یا ولی الله أبشر بالخیر فو الله إنه لیسمع خفق نعال القوم إذا رجعوا و نفضهم أیدیهم من التراب إذا فرغوا قد رد علیه روحه و ما علموا قال فیقول له الأرض مرحبا یا ولی الله مرحبا بک أما و الله لقد کنت أحبک و أنت علی متنی فأنا لک الیوم أشد حبا إذا أنت فی بطنی أما و عزة ربی لأحسنن جوارک و لأبردن مضجعک و لأوسعن مدخلک إنّما أنا روضة من ریاض الجنة أو حفرة من حفر النار. قال ثم یبعث الله إلیه ملکا فیضرب بجناحیه عن یمینه و عن شماله و من بین یدیه و من خلفه فیوسع له من کل طریقة أربعین نورا فإذا قبره مستدیر بالنور قال ثم یدخل علیه منکر و نکیر و هما ملکان أسودان یبحثان القبر بأنیابهما و یطئان فی شعورهما حدقتاهما مثل قدر النحاس و أصواتهما کالرعد القاصف و أبصارهما مثل البرق اللامع فینتهرانه و یصیحان به و یقولان من ربک و من نبیک و ما دینک و من إمامک فإن المؤمن لیغضب حتی ینتقض من الإدلال توکلا علی الله من غیر قرابة و لا نسب فیقول ربی و ربکم و رب کل شی ء الله و نبیی و نبیکم محمّد خاتم النّبیین و دینی الإسلام الذی لا یقبل الله معه دینا و أمامی القرآن مهیمنا علی الکتب و هو القرآن العظیم فیقولان صدقت و وفقت وفقک الله و هداک انظر ما تری عند رجلیک فإذا هو بباب من نار فیقول إنا لله و إنا إلیه راجعون ما کان هذا ظنی برب العالمین قال فیقولان له یا ولی الله لا تحزن و لا تخش و أبشر و استبشر فلیس هذا لک و لا أنت له إنّما أراد الله تبارک و تعالی أن یریک من أی شی ء نجاک و یذیقک برد عفوه قد أغلق هذا الباب عنک و لا تدخل النار أبدا انظر ما تری عند رأسک فإذا هو بمنازله من الجنة و أزواجه من الحور العین قال فیثب وثبة لمعانقة الحور العین الزوجة من أزواجه فیقولان له یا ولی الله إن لک إخوة و أخوات لم یلحقوا فنم قریر العین کعاشق فی حجلته إلی یوم الدین قال فیفرش له و یبسط و یلحد. قال فو الله ما صبی قد نام مدللا بین یدی أمه و أبیه بأثقل نومة منه قال فإذا کان یوم القیامة یجیئه عنق من النار فتطیف به فإذا کان مدمنا علی تنزیل السجدة و تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وقفت عنده تبارک و انطلقت تنزیل السجدة فقالت أنا آت بشفاعة رب العالمین قال فتجیئ عنق من العذاب من قبل یمینه فتقول الصلاة إلیک عن ولی الله فلیس لک إلی ما قبلی سبیل فیأتیه من قبل یساره فتقول الزکاة إلیک عن ولی الله فلیس لک إلی ما قبلی سبیل فیأتیه من قبل رأسه فیقول القرآن إلیک عن ولی الله فلیس لک إلی ما قبلی سبیل فقد وعانی فی قلبه و فی اللسان الذی کان یوحد به ربه فلیس لک إلی ما قبلی سبیل فتخرج عنق من النار مغضبا فیقول دونکما ولی الله ولیکما قال فیقول الصبر و هو فی ناحیة القبر أما و الله ما منعنی أن ألی من ولی الله الیوم إلّا أنی نظرت ما عندکم فلما أن جزتم عن ولی الله عذاب القبر و مئونته فأنا لولی الله ذخر و حصن عند المیزان و جسر جهنّم و العرض عند الله. فقال علی أمیر المؤمنین(علیه السلام) یفتح لولی الله من منزله من الجنة إلی قبره تسعة و تسعون بابا یدخل علیها روحها و ریحانها و طیبها و لذتها و نورها إلی یوم القیامة فلیس شی ء أحب إلیه من لقاء الله قال فیقول یا رب عجل علی قیام الساعة حتی أرجع إلی أهلی و مالی فإذا کانت صیحة القیامة خرج من قبره مستورة عورته مسکنة روعته قد أعطی الأمن و الأمان و بشر بالرضوان و الروح و الریحان و الخیرات الحسان فیستقبله الملکان اللذان کانا معه فی الحیاة الدنیا فینفضان التراب عن وجهه و عن رأسه و لا یفارقانه و یبشرانه و یمنیانه و یفرجانه کلما راعه شی ء من أهوال القیامة قالا له یا ولی الله لا خوف علیک الیوم و لا حزن نحن الذین ولینا عملک فی الحیاة الدنیا و نحن أولیاؤک الیوم فی الآخرة انظر تلکم الجنة التی أورثتموها بما کنتم تعملون قال فیقام فی ظل العرش فیدنیه الرب تبارک و تعالی حتی یکون بینه و بینه حجاب من نور فیقول له مرحبا فمنها یبیض وجهه و یسر قلبه و یطول سبعون ذراعا من فرحته فوجهه کالقمر و طوله طول آدم و صورته صورة یوسف و لسانه لسان محمّد(صلی الله علیه و آله) و قلبه قلب أیوب کلما غفر له ذنب سجد فیقول عبدی اقرأ کتابک فیصطک فرائصه شفقا و فرقا. قال فیقول الجبار هل زدنا علیک سیئاتک و نقصنا علیک من حسناتک قال فیقول یا سیدی بل أنت قائم بالقسط و أنت خیر الفاصلین قال فیقول عبدی أ ما استحییت و لا راقبتنی و لا خشیتنی قال فیقول یا سیدی قد أسأت فلا تفضحنی فإن الخلائق ینظرون إلی قال فیقول الجبار و عزتی یا مسی ء لا أفضحک الیوم قال فالسیئات فیما بینه و بین الله مستورة و الحسنات بارزة للخلائق قال فکلما کان عیره بذنب قال سیدی لتبعثنی إلی النار أحب إلی من أن تعیرنی قال فیضحک الجبار تبارک و تعالی لا شریک له لیقر بعینه قال فیقول أ تذکر یوم کذا و کذا أطعمت جائعا و وصلت أخا مؤمنا کسوت یوما أعطیت سعیا حججت فی الصحاری تدعونی محرما أرسلت عینیک فرقا سهرت لیلة شفقا غضضت طرفک منی فرقا فذا بذا و أما ما أحسنت فمشکور و أما ما أسأت فمغفور حول بوجهک فإذا حوله رأی الجبار فعند ذلک ابیض وجهه و سر قلبه و وضع التاج علی رأسه و علی یدیه الحلی و الحلل ثم یقول یا جبرئیل انطلق بعبدی فأره کرامتی فیخرج من عند الله قد أخذ کتابه بیمینه فیدحو به مد البصر فیبسط صحیفته للمؤمنین و المؤمنات و هو ینادی هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ. فإذا انتهی إلی باب الجنة قیل له هات الجواز قال هذا جوازی مکتوب فیه بسم الله الرحمن الرحیم هذا جواز جائز من الله العزیز الحکیم لفلان بن فلان من رب العالمین فینادی مناد یسمع أهل الجمع کلهم إلّا أن فلان بن فلان قد سعد سعادة لا یشقی بعدها أبدا قال فیدخل فإذا هو بشجرة ذات ظل ممدود و ماء مسکوب و ثمار مهدلة تسمی رضوان یخرج من ساقها عینان تجریان فینطلق إلی إحداهما و کلما مر بذلک فیغتسل منها فیخرج و علیه نضرة النعیم ثم یشرب من الأخری فلا تکن فی بطنه مغص و لا مرض و لا داء أبدا و ذلک قوله تعالی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً ثم تستقبله الملائکة فتقول له طبت فادخلها مع الداخلین فیدخل فإذا هو بسماطین من شجر أغصانها اللؤلؤ و فروعها الحلی و الحلل ثمارها مثل ثدی الجواری الأبکار فتستقبله الملائکة معهم النوق و البراذین و الحلی و الحلل فیقولون یا ولی الله ارکب ما شئت و البس ما شئت و سل ما شئت قال فیرکب ما اشتهی و یلبس ما اشتهی و هو علی ناقة أو برذون من نور و ثیابه من نور و حلیته من نور یسیر فی دار النور معه ملائکة من نور و غلمان من نور و وصائف من نور حتی تهابه الملائکة مما یرون من النور فیقول بعضهم لبعض تنحوا فقد جاء وفد الحلیم الغفور قال فینظر إلی أول قصر له من فضة مشرقا بالدر و الیاقوت فتشرف علیه أزواجه فیقلن مرحبا مرحبا انزل بنا فیهم أن ینزل بقصره. قال فتقول الملائکة سر یا ولی الله فإن هذا لک و غیره حتی ینتهی إلی قصر من ذهب مکلل بالدر و الیاقوت فتشرف علیه أزواجه فیقلن مرحبا مرحبا یا ولی الله انزل بنا فیهم أن ینزل بهن فتقول له الملائکة سر یا ولی الله فإن هذا لک و غیره قال ثم ینتهی إلی قصر مکلل بالدر و الیاقوت فیهم أن ینزل بقصره فتقول له الملائکة سر یا ولی الله فإن هذا لک و غیره قال ثم یأتی قصرا من یاقوت أحمر مکللا بالدر و الیاقوت فیهم بالنزول بقصره فتقول له الملائکة سر یا ولی الله فإن هذا لک و غیره قال فیسیر حتی یأتی تمام ألف قصر کل ذلک ینفذ فیه بصره و یسیر فی ملکه أسرع من طرفة العین فإذا انتهی إلی أقصاها قصرا نکس رأسه فتقول الملائکة ما لک یا ولی الله قال فیقول و الله لقد کاد بصری أن یختطف فیقولون یا ولی الله أبشر فإن الجنة لیس فیها عمی و لا صمم فیأتی قصرا یری باطنه من ظاهره و ظاهره من باطنه لبنة من فضة و لبنة من ذهب و لبنة من یاقوت و لبنة در ملاطه المسک قد شرف بشرف من نور یتلألأ و یری الرجل وجهه فی الحائط و ذا قوله خِتامُهُ مِسْکٌ یعنی ختام الشراب ثم ذکر النّبی(صلی الله علیه و آله) الحور العین. فقالت أم سلمة بأبی أنت و أمی یا رسول الله أ ما لنا فضل علیهن قال بلی بصلاتکن و صیامکن و عبادتکن لله بمنزلة الظاهرة علی الباطنة و حدث أن الحور العین خلقهن الله فی الجنة مع شجرها و حبسهن علی أزواجهن فی الدنیا علی کل واحد منهن سبعون حلة یری بیاض سوقهن من وراء الحلل السبعین کما تری الشراب الأحمر فی الزجاجة البیضاء و کالسلک الأبیض فی الیاقوت الحمراء یجامعها فی قوة مائة رجل فی شهوة مقدار أربعین سنة و هن أتراب أبکار عذاری کلما نکحت صارت عذراء لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ یقول لم یمسهن إنسی و لا جنی قط فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ یعنی خیرات الأخلاق حسان الوجوه کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ یعنی صفاء الیاقوت و بیاض اللؤلؤ قال و إن فی الجنة لنهرا حافتاه الجواری قال فیوحی إلیهن الرب تبارک و تعالی أ سمعن عبادی تمجیدی و تسبیحی و تحمیدی فیرفعن أصواتهن بألحان و ترجیح لم یسمع الخلائق مثلها قط فتطرب أهل الجنة. و إنه لتشرف علی ولی الله المرأة لیست من نسائه من السجف فتملأ قصوره و منازله ضوءا و نورا فیظن ولی الله أن ربه أشرف علیه أو ملک من ملائکته فیرفع رأسه فإذا هو بزوجة قد کادت یذهب نورها نور عینیه قال فتنادیه قد آن لنا أن تکون لنا منک دولة قال فیقول لها و من أنت قال فتقول أنا ممن ذکر الله فی القرآن لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ فیجامعها فی قوة مائة شاب و یعانقها سبعین سنة من أعمار الأولین و ما یدری أ ینظر إلی وجهها أم إلی خلفها أم إلی ساقها فما من شی ء ینظر إلیه منها إلّا رأی وجهه من ذلک المکان من شدة نورها و صفائها ثم تشرف علیه أخری أحسن وجها و أطیب ریحا من الأولی فتنادیه فتقول قد آن لنا أن تکون لنا منک دولة قال فیقول لها و من أنت فتقول أنا ممن ذکر الله فی القرآن فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ. قال و ما من أحد یدخل الجنة إلّا کان له من الأزواج خمسمائة حوراء مع کل حوراء سبعون غلاما و سبعون جاریة کأنهم اللؤلؤ المنثور و کأنهن اللؤلؤ المکنون و تفسیر المکنون بمنزلة اللؤلؤ فی الصدف لم تمسه الأیدی و لم تره الأعین و أما المنثور فیعنی فی الکثرة و له سبع قصور فی کل قصر سبعون بیتا و فی کل بیت سبعون سریرا علی کل سریر سبعون فراشا علیها زوجة من الحور العین تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ من ماء غیر آسن صاف لیس بالکدر وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ لم یخرج من ضرع المواشی وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی لم یخرج من بطون النحل وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ لم یعصره الرجال بأقدامهم فإذا اشتهوا الطعام جاء بهم طیور بیض یرفعن أجنحتهن فیأکلون من أی الألوان اشتهوا جلوسا إن شاءوا أو متکئین و إن اشتهوا الفاکهة تسعبت إلیهم أغصان فأکلوا من أیها اشتهوا قال وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ. فبینا هم کذلک إذ یسمعون صوتا من تحت العرش یا أهل الجنة کیف ترون منقلبکم فیقولون خیر المنقلب منقلبنا و خیر الثواب ثوابنا قد سمعنا الصوت و اشتهینا النظر إلی أنوار جلالک و هو أعظم ثوابنا و قد وعدته و لا تخلف المیعاد فیأمر الله الحجب فیقوم سبعون ألف حجاب فیرکبون علی النوق و البراذین علیهم الحلی و الحلل فیسیرون فی ظل الشجر حتی ینتهوا إلی دار السلام و هی دار الله دار البهاء و النور و السرور و الکرامة فیسمعون الصوت فیقولون یا سیدنا سمعنا لذاذة منطقک فأرنا نور وجهک فیتجلی لهم سبحانه و تعالی حتی ینظرون إلی نور وجهه تبارک و تعالی المکنون من عین کل ناظر فلا یتمالکون حتی یخروا علی وجوههم سجدا فیقولون سبحانک ما عبدناک حق عبادتک یا عظیم قال فیقول عبادی ارفعوا رءوسکم لیس هذه بدار عمل إنّما هی دار کرامة و مسألة و نعیم قد ذهبت عنکم اللغوب و النصب فإذا رفعوها رفعوها و قد أشرقت وجوههم من نور وجهه سبعین ضعفا. ثم یقول تبارک و تعالی یا ملائکتی أطعموهم و اسقوهم فیؤتون بألوان الأطعمة لم یروا مثلها قط فی طعم الشهد و بیاض الثلج و لین الزبد فإذا أکلوه قال بعضهم لبعض کان طعامنا الذی خلفناه فی الجنة عند هذا حلما قال ثم یقول الجبار تبارک و تعالی یا ملائکتی اسقوهم قال فیؤتون بأشربة فیقبضها ولی الله فیشرب شربة لم یشرب مثلها قط قال ثم یقول یا ملائکتی طیبوهم فتأتیهم ریح من تحت العرش بمسک أشد بیاضا من الثلج تغیر وجوههم و جباههم و جنوبهم یسمی المثیرة فیستمکنون من النظر إلی نور وجهه فیقولون یا سیدنا حسبنا لذاذة منطقک و النظر إلی نور وجهک لا نرید به بدلا و لا نبتغی به حولا فیقول الرب تبارک و تعالی إنّی أعلم أنکم إلی أزواجکم مشتاقون و أن أزواجکم إلیکم مشتاقات فیقولون یا سیدنا ما أعلمک بما فی نفوس عبادک فیقول کیف لا أعلم و أنا خلقتکم و أسکنت أرواحکم فی أبدانکم ثم رددتها علیکم بعد الوفاة فقلت اسکنی فی عبادی خیر مسکن ارجعوا إلی أزواجکم قال فیقولون یا سیدنا اجعل لنا شرطا قال فإن لکم کل جمعة زورة ما بین الجمعة إلی الجمعة سبعة آلاف سنة مما تعدون قال فینصرفون فیعطی کل رجل منهم رمانة خضراء فی کل رمانة سبعون حلة لم یرها الناظرون المخلوقون فیسیرون فیتقدمهم بعض الولدان حتی یبشروا أزواجهم و هن قیام علی أبواب الجنان. قال فلما دنا منها نظرت إلی وجهه فأنکرته من غیر سوء فقالت حبیبی لقد خرجت من عندی و ما أنت هکذا قال فیقول حبیبتی تلومینی أن أکون هکذا و قد نظرت إلی نور وجه ربی تبارک و تعالی فأشرق وجهی من نور وجهه ثم یعرض عنها فینظر إلیها نظرة فیقول حبیبتی لقد خرجت من عندک و ما کنت هکذا فیقول حبیبی تلومنی أن أکون هکذا و قد نظرت إلی وجه الناظر إلی نور وجه ربی فأشرق وجهی من وجه الناظر إلی نور وجه ربی سبعین ضعفا فتعانقه من باب الخیمة و الرب تبارک و تعالی یضحک إلیهم فینادون بأصواتهم الحمد لله الذی أذهب عنا الحزن إن ربنا لغفور شکور قال ثم إن الرب تبارک و تعالی یأذن للنبیین فیخرج رجل فی موکب فصفت به الملائکة و النور أمامهم فینظر إلیه أهل الجنة فیمدون أعناقهم إلیه فیقولون من هذا إنه لکریم علی الله قال فتقول الملائکة هذا المخلوق بیده و المنفوخ فیه من روحه و المعلم للأسماء هذا آدم قد أذن له علی الله. قال ثم یخرج رجل فی موکب حوله الملائکة قد صفت أجنحتها و النور أمامهم قال فیمد إلیه أهل الجنة أعناقهم فیتولون من هذا فتقول الملائکة هذا الخلیل إبراهیم قد أذن له علی الله قال ثم یخرج رجل فی موکب حوله الملائکة قد صفت أجنحتها و النور أمامهم قال فیمد إلیه أهل الجنة أعناقهم فیقولون من هذا فتقول الملائکة هذا موسی بن عمران الذی کلم الله تکلیما قد أذن له علی الله قال ثم یخرج رجل فی موکب حوله الملائکة قد صفت أجنحتها و النور أمامهم فیمد إلیه أهل الجنة أعناقهم فیقولون من هذا الذی قد أذن له علی الله فتقول الملائکة هذا روح الله و کلمته هذا عیسی بن مریم قال ثم یخرج رجل فی موکب فی مثل جمیع مواکب من کان قبله سبعین ضعفا حوله الملائکة قد صفت أجنحتها و النور أمامهم فیمد إلیه أهل الجنة أعناقهم فیقولون من هذا الذی قد أذن له علی الله فتقول الملائکة هذا المصطفی بالوحی المؤتمن علی الرسالة سید ولد آدم هذا النّبی محمّد صلی الله علیه و علی أهل بیته و سلم کثیرا قد أذن له علی الله. قال ثم یخرج رجل فی موکب حوله الملائکة قد صفت أجنحتها و النور أمامهم فیمد إلیه أهل الجنة أعناقهم فیقولون من هذا فتقول الملائکة هذا أخو رسول الله فی الدنیا و الآخرة قال ثم یؤذن للنبیین و الصدیقین و الشهداء فیوضع للنبیین منابر من نور و للصدیقین سریر من نور و للشهداء کراسی من نور ثم یقول الرب تبارک و تعالی مرحبا بوفدی و زواری و جیرانی یا ملائکتی أطعموهم فطال ما أکل الناس و جاعوا و طال ما روی الناس و عطشوا و طال ما نام الناس و قاموا و طال ما أمن الناس و خافوا قال فیوضع لهم أطعمة لم یروا مثلها قط علی طعم الشهد و لین الزبد و بیاض الثلج ثم یقول یا ملائکتی فکهوهم فتفکهونهم بألوان من الفاکهة لم یروا مثلها قط و رطب عذب دسم علی بیاض الثلج و لین الزبد قال ثم قال النّبی(صلی الله علیه و آله) إنه لتقع الحبة من الرمان فتستر وجوه الرجال بعضهم عن بعض ثم یقول یا ملائکتی اکسوهم قال فینطلقون إلی شجر فی الجنة فیجنون منها حللا مصقوله بنور الرحمن ثم یقول طیبوهم فتأتیهم ریح من تحت العرش تسمی المثیرة أشد بیاضا من الثلج تغیر وجوههم و جباههم و جنوبهم ثم یتجلی تبارک و تعالی سبحانه حتی ینظروا إلی نور وجهه المکنون من عین کل ناظر فیقولون سبحانک ما عبدناک حق عبادتک یا عظیم ثم یقول الرب سبحانه تبارک و تعالی لا إله غیره لکم کل جمعة زورة ما بین الجمعة إلی الجمعة سبعة آلاف سنة مما تعدون. [اختصاص، ص 345]

ص: 378

ص: 379

ص: 380

ص: 381

ص: 382

ص: 383

ص: 384

ص: 385

«تَبَارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ»(1) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

ماییم جلال خداوند و کرامت او، و خداوند به سبب اطاعت از ما به بندگان خود اکرام می نماید.(2)

ص: 386


1- 609.. سوره ی الرحمن، آیه ی 78.
2- 610.. حدثنا محمّد بن یحیی العطار قال حدثنی أحمد بن محمّد بن عیسی عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر عن هشام بن سالم عن سعد عن أبی جعفر(علیه السلام) قال نحن عنده ثمانیة رجال فذکرنا رمضان فقال لا تقولوا هذا رمضان و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان فإن رمضان اسم من أسماء الله لا یجی ء و لا یذهب و إنّما یجی ء و یذهب الزائل و لکن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف إلی الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذی أنزل فیه القرآن جعله الله مثلا فی هذا المکان فی الأصل لا یفعل الخروج فی شهر رمضان لزیادة الأئمة(علیه السلام) وعیدا ألا و من خرج فی شهر رمضان من بیته فی سبیل الله و نحن سبیل الله الذی من دخل علیه یطاف بالحصن و الحصن هو الإمام فیکبر عند رؤیته کانت له یوم القیامة صخرة أثقل فی میزانه من السماوات السبع و الأرضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و ما تحتهن قلت یا با جعفر(علیه السلام) و ما المیزان فقال إنک قد ازددت قوة و نظرا یا سعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) الصخرة و نحن المیزان و ذلک قول الله فی الإمام لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ قال و من کبر بین یدی الإمام و قال لا إله إلّا الله وحده لا شریک له کتب الله له رضوانه الأکبر و من کتب الله رضوانه الأکبر یجب أن یجمع بینه و بین إبراهیم و محمّد(صلی الله علیه و آله) و المرسلین فی دار الجلال فقلت له و ما دار الجلال قال نحن الدار و ذلک قول الله تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ فنحن العاقبة یا سعد و أما مودتنا للمتقین فیقول الله تبارک و تعالی تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ فنحن جلال الله و کرامته التی أکرم الله تبارک و تعالی العباد بطاعتنا. [بصائرالدرجات، ص 311]

حدیث فوق را مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی نیز در تفسیر خود(1) نقل نموده، و در ذیل آیه سوره ی حدید که می فرماید:

«وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ»(2) تمام حدیث خواهد آمد إن شاء الله.

ص: 387


1- 611.. تفسیر قمّی، ج 2، ص 324.
2- 612.. سوره ی حدید، آیه ی 25.

سوره ی واقعه

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه جز آیه 81 و 82 که در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی طه نازل شده است.

تعداد آیات: 96 آیه و یا 99 آیه.

ثواب قرائت سوره ی واقعه ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که در هر شب جمعه سوره ی واقعه را بخواند، خداوند او را دوست دارد، و او را محبوب همه مردم می نماید، و در دنیا هرگز بیم و آزار و فقر و آفتی نمی بیند و از رفقای امیرالمؤمنین(علیه السلام) خواهد بود، چرا که این سوره مخصوص آن حضرت است و احدی در آن شریک نیست.(1)

ص: 388


1- 613.. ثواب الأعال: أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ فِی کُلِّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ الْوَاقِعَةَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ أَحَبَّهُ إِلَی النَّاسِ أَجْمَعِینَ وَ لَمْ یَرَ فِی الدُّنْیَا بُؤْساً أَبَداً وَ لَا فَقْراً وَ لَا فَاقَةً وَ لَا آفَةً مِنْ آفَاتِ الدُّنْیَا وَ کَانَ مِنْ رُفَقَاءِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ هَذِهِ السُّورَةُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) خَاصَّةً لَا یَشْرَکُهُ فِیهَا أَحَدٌ. [ثواب الأعمال، ص 117]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هر کس مشتاق بهشت و نعمت های آن باشد، باید سوره ی واقعه را بخواند، و هر کس دوست می دارد که اوصاف آتش را ببیند، باید سوره ی سجده و لقمان را بخواند.(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

کسی که هر شب قبل از خواب سوره ی واقعه را بخواند، هنگامی که خدا را ملاقات می کند صورت او مانند ماه شب چهارده نورانی خواهد بود.(2) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، از غافلین نوشته نمی شود، و اگر آن را در منزل خود قرار بدهد، خیر آن زیاد می شود، و اگر همواره آن را بخواند، فقر او برطرف می شود، و سبب قبولی و زیادی حافظه و توفیق و وسعت مال او خواهد شد.(3)

ص: 389


1- 614.. حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمْزَةَ قَالَ قَالَ الصّادق(علیه السلام) مَنِ اشْتَاقَ إِلَی الْجَنَّةِ وَ إِلَی صِفَتِهَا فَلْیَقْرَأِ الْوَاقِعَةَ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی صِفَةِ النَّارِ فَلْیَقْرَأْ سَجْدَةَ لُقْمَانَ. [همان]
2- 615.. حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرٍو عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ الْوَاقِعَةَ کُلَّ لَیْلَةٍ قَبْلَ أَنْ یَنَامَ لَقِیَ اللَّهَ؟عز؟ وَ وَجْهُهُ کَالْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ. [همان]
3- 616.. البرهان: و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة لم یکتب من الغافلین، و إن کتبت و جعلت فی المنزل نما من الخیر فیه، و من أدمن علی قراءتها زال عنه الفقر، و فیها قبول و زیادة حفظ و توفیق و سعة فی المال». [تفسیر برهان، ج 5، ص 249، ح4 ]

سوره ی واقعه، آیات 1 تا 56

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ 1 لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ 2 خافِضَةٌ رافِعَةٌ 3 إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا 4 وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا 5 فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا 6 وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 7 فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ 8 وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ 9 وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ 10 أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ 11 فی جَنَّاتِ النَّعیمِ 12 ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلینَ 13 وَ قَلیلٌ مِنَ الْآخِرینَ 14 عَلی سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ 15 مُتَّکِئینَ عَلَیْها مُتَقابِلینَ 16 یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ 17 بِأَکْوابٍ وَ أَباریقَ وَ کَأْسٍ مِنْ مَعینٍ 18 لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ 19 وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ 20 وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ 21 وَ حُورٌ عینٌ 22 کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ 23 جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ 24 لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً 25 إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً 26 وَ أَصْحابُ الْیَمینِ ما أَصْحابُ الْیَمینِ 27 فی سِدْرٍ مَخْضُودٍ 28 وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ 29 وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ 30 وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ 31 وَ فاکِهَةٍ کَثیرَةٍ 32 لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ 33 وَ فُرُشٍ

ص: 390

مَرْفُوعَةٍ 34 إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً 35 فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً 36 عُرُباً أَتْراباً 37 لِأَصْحابِ الْیَمینِ 38 ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلینَ 39 وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرینَ 40 وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ 41 فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ 42 وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ 43 لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ 44 إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفینَ 45 وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظیمِ 46 وَ کانُوا یَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ 47 أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ 48 قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ 49 لَمَجْمُوعُونَ إِلی میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ 50 ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ 51 لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ 52 فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ 53 فَشارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمیمِ 54 فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ 55 هذا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ 56 ¬Kj

لغات:

«کاذِبَة» مانند عافیة و عاقبة، مصدر است، و «رُجَّتِ الْأَرْضُ» یعنی اضطربت و تحرّکت، کما یقال: ارتجّ السهم عند خروجه من القوس، و «وَ بُسَّتِ الْجِبَالُ» یعنی فُتِّتَ و جُعلت کالسویق، و بَسیس به معنای سویق است، و «هَباء» به معنای غبار است، و «هَبَاء مُّنبَثًّا» یعنی در قیامت کوه ها مانند غبار، پراکنده می شوند، و در رِقَّت مانند شعاعی که در نور خورشید دیده می شود خواهند شد، و «اِنبثاث» به معنای جدا شدن اجزا فراوان است که در هر سو پراکنده شود، و «اَزواج» به معنای اصناف است که در کنار همدیگر قرار گرفته باشند، از این رو به کفش ها زوجان گویند، و «ثلاثة» به معنای جماعت است، و اصل آن به معنای قطع است، و ثَلَّ عَرشُه یعنی قُطع ملکه بهدم سریره، و «موضوعة» به معنای منسوجة متداخله است، مانند زره ای که می بافند، و «وَضِیْنَ النّاقَةِ» فرش بافته شده ای است که روی شتر قرار می دهند، و «سِدر» درخت معهود است، و «مخضود» یعنی مقطوع الشوک،

ص: 391

مرحوم قمّی گوید: درختی است که شاخه و برگ ندارد، و «طَلْحٍ مَّنضُودٍ» درخت موز را گویند، و امام صادق آن را «طلع منضود» قرائت نموده، و منضود یعنی مرتّب و منظّم، مانند دانه های موز و خرما که با نظم خاصّی در کنار همدیگر قرار دارد، و «بِکر» چیزی را گویند که به خلقت اوّلیّه خود باقی مانده باشد، از این رو به اوّل میوه، و اوّل روز باکوره و بکر گویند، و «اَتراب» جمع تِرب فرزندان هم سن و همانند را گویند، و «سَموم» باد با حرارت را گویند که داخل مسام بدن می شود مانند سمّ که داخل در مسام بدن می شود، و «یَحموم» سیاه و تیره را گویند که در اثر سوختن سیاه شده باشد، و «مُترَف و مُترَفین» ممتنع از انجام واجبات را گویند، که طلباً للترفة و الرفاهیّة واجبات را ترک می کند، و «حِنث» نقض عهد و قسم را گویند، و «هیم» شتر تشنه را گویند که به خاطر بیماری آب نمی خورد.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر هنگامی که واقعه عظیم (قیامت) واقع شود، (1) هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند! (2) (این واقعه) گروهی را پایین می آورد و گروهی را بالا می برد! (3) در آن هنگام که زمین بشدّت به لرزه درمی آید، (4) و کوه ها در هم کوبیده می شود، (5) و بصورت غبار پراکنده درمی آید، (6) و شما سه گروه خواهید بود! (7) (نخست) سعادتمندان و خجستگان (هستند) چه سعادتمندان و خجستگانی! (8) گروه دیگر شقاوتمندان و شومانند، چه شقاوتمندان و شومانی! (9) و (سومین گروه) پیشگامان پیشگامند، (10) آنها مقرّبانند! (11) در باغهای پرنعمت بهشت (جای دارند)! (12) گروه زیادی (از آنها) از امّتهای نخستینند، (13) و اندکی از امّت آخرین! (14) آنها [مقرّبان] بر تختهایی که صف کشیده و به هم پیوسته است قرار دارند،

ص: 392

(15) در حالی که بر آن تکیه زده و رو به روی یکدیگرند! (16) نوجوانانی جاودان (در شکوه و طراوت) پیوسته گرداگرد آنان می گردند، (17) با قدحها و کوزه ها و جامهایی از نهرهای جاری بهشتی (و شراب طهور)! (18) امّا شرابی که از آن درد سر نمی گیرند و نه مست می شوند! (19) و میوه هایی از هر نوع که انتخاب کنند، (20) و گوشت پرنده از هر نوع که مایل باشند! (21) و همسرانی از حور العین دارند، (22) همچون مروارید در صدف پنهان! (23) اینها پاداشی است در برابر اعمالی که انجام می دادند! (24) در آن (باغهای بهشتی) نه لغو و بیهوده ای می شنوند نه سخنان گناه آلود (25) تنها چیزی که می شنوند «سلام» است «سلام»! (26) و اصحاب یمین و خجستگان، چه اصحاب یمین و خجستگانی! (27) آنها در سایه درختان «سِدر» بی خار قرار دارند، (28) و در سایه درخت «طلح» پربرگ [درختی خوشرنگ و خوشبو]، (29) و سایه کشیده و گسترده، (30) و در کنار آبشارها، (31) و میوه های فراوان، (32) که هرگز قطع و ممنوع نمی شود، (33) و همسرانی بلندمرتبه! (34) ما آنها را آفرینش نوینی بخشیدیم، (35) و همه را دوشیزه قرار دادیم، (36) زنانی که تنها به همسرشان عشق می ورزند و خوش زبان و فصیح و هم سن و سالند! (37) اینها همه برای اصحاب یمین است، (38) که گروهی از امّتهای نخستینند، (39) و گروهی از امّتهای آخرین! (40) و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالی (که نامه اعمال شان به نشانه جرم شان به دست چپ آنها داده می شود)! (41) آنها در میان بادهای کشنده و آب سوزان قرار دارند، (42) و در سایه دودهای متراکم و آتشزا! (43) سایه ای که نه خنک است و نه آرامبخش! (44) آنها پیش از این (در عالم دنیا) مست و مغرور نعمت بودند، (45) و بر گناهان بزرگ اصرار می ورزیدند، (46) و می گفتند:

«هنگامی که ما مُردیم و خاک و استخوان شدیم، آیا برانگیخته خواهیم شد؟! (47)

ص: 393

یا نیاکان نخستین ما (برانگیخته می شوند)؟!» (48) بگو: «اوّلین و آخرین، (49) همگی در موعد روز معیّنی گردآوری می شوند، (50) سپس شما ای گم راهان تکذیب کننده! (51) قطعاً از درخت زقّوم می خورید، (52) و شکمها را از آن پر می کنید، (53) و روی آن از آب سوزان می نوشید، (54) و همچون شتران مبتلا به بیماری عطش، از آن می آشامید! (55) این است وسیله پذیرایی از آنها در قیامت! (56)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ * لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ * خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ * إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا…»(1) زهری گوید: امام سجّاد(علیه السلام) می فرمود:

کسی که با وعده های خداوند اطمینان و آرامش پیدا نکند، خود را گرفتار حسرت بر دنیا خواهد نمود. سپس فرمود: به خدا سوگند دنیا و آخرت مانند دو کفّه ترازو می باشند، و هر طرف رجحان و زیادی پیدا کند، دیگری از بین می رود. سپس این آیات را تلاوت نمود «إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ» یعنی قیامت، و «خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ» یعنی «خَفَضَتْ وَ اللَّهِ أَعْدَاءَ اللَّهِ إِلَی النَّارِ»، و «رافعة» یعنی رفعت و الله أولیاء الله إلی الجنة. یعنی به خدا سوگند قیامت دشمنان خدا را به قعر دوزخ می فرستد، و اولیای خدا را به طرف بهشت بالا می برد.(2)

ص: 394


1- 617.. سوره ی واقعه، آیه ی 11-1.
2- 618.. فی الخصال: حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) یَقُولُ مَنْ لَمْ یَتَعَزَّ بِعَزَاءِ اللَّهِ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ عَلَی الدُّنْیَا حَسَرَاتٍ وَ اللَّهِ مَا الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةُ إِلَّا کَکِفَّتَیِ الْمِیزَانِ فَأَیُّهُمَا رَجَحَ ذَهَبَ بِالْآخَرِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ؟عز؟ إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ یَعْنِی الْقِیَامَةَ لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ خافِضَةٌ خَفَضَتْ وَ اللَّهِ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ إِلَی النَّارِ رافِعَةٌ رَفَعَتْ وَ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ إِلَی الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی رَجُلٍ مِنْ جُلَسَائِهِ فَقَالَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَجْمِلْ فِی الطَّلَبِ وَ لَا تَطْلُبْ مَا لَمْ یُخْلَقْ فَإِنَّ مَنْ طَلَبَ مَا لَمْ یُخْلَقْ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ حَسَرَاتٍ وَ لَمْ یَنَلْ مَا طَلَبَ. ثُمَّ قَالَ وَ کَیْفَ یُنَالُ مَا لَمْ یُخْلَقْ فَقَالَ الرَّجُلُ وَ کَیْفَ یُطْلَبُ مَا لَمْ یُخْلَقْ فَقَالَ مَنْ طَلَبَ الْغِنَی وَ الْأَمْوَالَ وَ السَّعَةَ فِی الدُّنْیَا فَإِنَّمَا یَطْلُبُ ذَلِکَ لِلرَّاحَةِ وَ الرَّاحَةُ لَمْ تُخْلَقْ فِی الدُّنْیَا وَ لَا لِأَهْلِ الدُّنْیَا إِنَّمَا خُلِقَتِ الرَّاحَةُ فِی الْجَنَّةِ وَ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ وَ التَّعَبُ وَ النَّصَبُ خُلِقَا فِی الدُّنْیَا وَ لِأَهْلِ الدُّنْیَا وَ مَا أُعْطِیَ أَحَدٌ مِنْهَا جَفْنَةً إِلَّا أُعْطِیَ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَیْهَا وَ مَنْ أَصَابَ مِنَ الدُّنْیَا أَکْثَرَ کَانَ فِیهَا أَشَدَّ فَقْراً لِأَنَّهُ یَفْتَقِرُ إِلَی النَّاسِ فِی حِفْظِ أَمْوَالِهِ وَ یَفْتَقِرُ إِلَی کُلِّ آلَةٍ مِنْ آلَاتِ الدُّنْیَا فَلَیْسَ فِی غِنَی الدُّنْیَا رَاحَةٌ وَ لَکِنَّ الشَّیْطَانَ یُوَسْوِسُ إِلَی ابْنِ آدَمَ أَنَّ لَهُ فِی جَمْعِ ذَلِکَ الْمَالِ رَاحَةً وَ إِنَّمَا یَسُوقُهُ إِلَی التَّعَبِ فِی الدُّنْیَا وَ الْحِسَابِ عَلَیْهِ فِی الْآخِرَةِ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) کَلَّا مَا تَعِبَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ فِی الدُّنْیَا لِلدُّنْیَا بَلْ تَعِبُوا فِی الدُّنْیَا لِلْآخِرَةِ ثُمَّ قَالَ أَلَا وَ مَنِ اهْتَمَّ لِرِزْقِهِ کُتِبَ عَلَیْهِ خَطِیئَةً کَذَلِکَ قَالَ الْمَسِیحُ عِیسَی(علیه السلام) لِلْحَوَارِیِّینَ إِنَّمَا الدُّنْیَا قَنْطَرَةٌ فَاعْبُرُوهَا وَ لَا تَعْمُرُوهَا. [خصال، ج 1، ص 64، ح 95]

ابن عبّاس گوید: به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتم: مقصود از «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ * فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ» کیانند؟ فرمود:

جبرئیل به من خبر داد که علیّ(علیه السلام) و شیعیان او «سابقون إلی الجنّة و مقرّبون من الله» هستند، به خاطر کرامتی که خداوند به آنان دارد.(1)

ص: 395


1- 619.. فی أمالی الطوسی: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْمُقْرِئُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْوَرَّاقُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبَّاسٍ الْبَجَلِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ تَسْنِیمٍ الْوَرَّاقُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ الْفَضْلُ بْنُ دُکَیْنٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُقَاتِلُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنِ الضّحاک بْنِ مُزَاحِمٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ): «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ». فَقَالَ: قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ: ذَاکَ عَلِیٌّ وَ شِیعَتُهُ، هُمُ السَّابِقُونَ إِلَی الْجَنَّةِ، الْمُقَرَّبُونَ مِنَ اللَّهِ بِکَرَامَتِهِ لَهُمْ. [امالی شیخ طوسی، ص 72]

جابر جعفی گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

ای جابر، خدای تبارک و تعالی مردم را سه گروه آفریده است، چنان که می فرماید: «وَ کُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً * فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ * وَ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ * وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» و سابقون پیامبران خدا و خواصّ از خلق او هستند، و خداوند در آنان پنج روح قرار داده، 1. روح القدس، که به وسیله آن همه چیز را می شناسند، 2. روح ایمان، که به وسیله آن از خدا می ترسند، 3. روح القوّه، که به وسیله آن قادر بر طاعت خداوند می شوند، 4. روح الشهوة، که به وسیله آن اطاعت خدا را دوست می دارند، و از معصیت او کراهت دارند، 5. روح المَدرج که به وسیله آن بین مردم رفت و آمد می کنند، و در مؤمنین اصحاب میمنة، «روح ایمان» قرار داد، و به وسیله آن از خدا می ترسند، و «روح قوّة» قرار داد که به وسیله آن قدرت بر اطاعت خدا را پیدا می کنند، و «روح شهوت» قرار داد، و به وسیله آن میل به اطاعت خدا پیدا می کنند، و روح «مَدرَج» قرار داد که به وسیله آن رفت و آمد می کنند.(1)

ص: 396


1- 620.. الکافی: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ الْخَلْقَ ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّهِ(علیه السلام) وَ خَاصَّةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ فِیهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ أَیَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الْأَشْیَاءَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحِ الْإِیمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ؟عز؟ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ؟عز؟ وَ کَرِهُوا مَعْصِیَتَهُ وَ جَعَلَ فِیهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِی بِهِ یَذْهَبُ النَّاسُ وَ یَجِیئُونَ وَ جَعَلَ فِی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَصْحَابِ الْمَیْمَنَةِ رُوحَ الْإِیمَانِ فَبِهِ خَافُوا اللَّهَ وَ جَعَلَ فِیهِمْ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِیهِمْ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ اشْتَهَوْا طَاعَةَ اللَّهِ وَ جَعَلَ فِیهِمْ رُوحَ الْمَدْرَجِ الَّذِی بِهِ یَذْهَبُ النَّاسُ وَ یَجِیئُونَ. [کافی، ج 1، ص 271، ح 1]

مرحوم صدوق در کتاب امالی از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند؟عز؟ مخلوق خود را دو قسمت کرد و مرا بهترین آنان قرار داد و آنان را تقسیم به اصحاب یمین و اصحاب شمال نمود، و من بهترین اصحاب یمین هستم، و سپس آن دو قسمت را تبدیل به سه قسمت نمود، و مرا بهترین آنان قرار داد، و فرمود: «فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ * وَ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ * وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» و من بهترین سابقون هستم، و سپس این سه قسم را به قبائل تبدیل نمود، و مرا بهترین قبیله قرار داد و فرمود: «وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»(1)، از این رو من اتقای فرزندان آدم، و گرامی ترین آنان نزد خداوند جلّ ثناؤه هستم و فخری نمی کنم، و سپس قبائل را تبدیل به بیوت نمود، و مرا بهترین اهل بیوت قرار داد و فرمود: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا.»(2)و(3)

ص: 397


1- 621.. سوره ی حجرات، آیه ی 13.
2- 622.. سوره ی احزاب، آیه ی 33.
3- 623.. الأمالی للصدوق: حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْجَلِیلُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ فِی دَارِ السَّیِّدِ أَبِی مُحَمَّدٍ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیِّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَی الْجَلُودِیُّ الْبَصْرِیُّ بِالْبَصْرَةِ سَنَةَ سَبْعَ عَشْرَةَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ حُمَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْحِمَّانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَبِی الرَّبِیعِ [الْحُسَیْنُ بْنُ الرَّبِیعِ] عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَبَایَةَ بْنِ رِبْعِیٍّ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ قَسَمَ الْخَلْقَ قِسْمَیْنِ فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهِمَا قِسْماً وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ فِی ذِکْرِ أَصْحَابِ الْیَمِینِ وَ أَصْحَابِ الشِّمَالِ وَ أَنَا مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ وَ أَنَا خَیْرُ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَیْنِ أَثْلَاثاً فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهَا ثُلُثاً وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ. وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ. وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ وَ أَنَا مِنَ السَّابِقِینَ وَ أَنَا خَیْرُ السَّابِقِینَ ثُمَّ جَعَلَ الْأَثْلَاثَ قَبَائِلَ فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهَا قَبِیلَةً وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ فَأَنَا أَتْقَی وُلْدِ آدَمَ وَ أَکْرَمُهُمْ عَلَی اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ لَا فَخْرَ ثُمَّ جَعَلَ القَبَائِلَ بُیُوتاً فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهَا بَیْتاً وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. [امالی صدوق، ص 630، ح 1]

«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»(1) داود بن کثیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم مقصود از «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ…» کیانند؟ فرمود:

خداوند این سخن را -- در میثاق و عالم ذرّ -- دو هزار سال قبل از خلقت [آدم] فرمود. گفتم: برای من تفسیر کنید؟ فرمود: هنگامی که خداون؟عز؟ خواست مخلوق خود را از گِل بیافریند، آتشی مقابل آنان قرار داد، و فرمود: داخل آتش شوید، و اوّل کسی که داخل آتش شد حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و حسن و حسین و نه امام از فرزندان حسین(علیهم السلام) بودند، و سپس شیعیانشان به دنبال آنان رفتند، از این رو -- به خدا سوگند -- آنان، سابقون لقب گرفتند.(2)

ص: 398


1- 624.. سوره ی واقعة، آیات 10 و 11.
2- 625.. الغیبة: أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ الرَّازِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ کَثِیرٍ الرَّقِّیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ قَالَ نَطَقَ اللَّهُ بِهَا یَوْمَ ذَرَأَ الْخَلْقَ فِی الْمِیثَاقِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ بِأَلْفَیْ عَامٍ فَقُلْتُ فَسِّرْ لِی ذَلِکَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ خَلَقَهُمْ مِنْ طِینٍ وَ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً فَقَالَ ادْخُلُوهَا فَکَانَ أَوَّلَ مَنْ دَخَلَهَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ إِمَامٌ بَعْدَ إِمَامٍ ثُمَّ أَتْبَعَهُمْ بِشِیعَتِهِمْ فَهُمْ وَ اللَّهِ السَّابِقُونَ. [غیبت نعمانی، ص 90، ح 20]

مؤلّف گوید:

حدیث فوق را مخالفین ما از اهل سنّت مانند ثعلبی و غیره نیز نقل کرده اند.(1) مرحوم طبرسی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

سابقین چهار نفر بوده اند، 1. هابیل مقتول، 2. سابق در امّت موسی(علیه السلام) یعنی مؤمن آل فرعون، 3. سابق در امّت عیسی(علیه السلام) یعنی حبیب نجّار، 4. سابق در امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) یعنی علیّ بن ابی طالب(علیه السلام). [و او افضل آنان است.](2)

ص: 399


1- 626.. شواهد التنزیل: و أخبرنا أبو سعد بن علی قال: أخبرنا أبو الحسین الکهیلی أخبرنا أبو جعفر الحضرمی قال: حدثنا یحیی بن عبد الحمید. و حدثنا أبو ذر الیمنی إملاء فی الجامع قال: أخبرنا أبو الفضل محمّد بن عبد الله بن محمّد بن خمیرویه بهراة أخبرنا أحمد بن نجدة قال: حدثنا یحیی بن عبد الحمید الحمانی قال: حدثنا قیس بن الربیع عن الأعمش عن عبایة بن ربعی عن ابن عبّاس قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) إن الله تبارک و تعالی قسم الخلق قسمین فجعلنی فی خیرهم قسما، فذلک قوله: وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ [ما أَصْحابُ الْیَمِینِ] وَ أَصْحابُ الشِّمالِ [ما أَصْحابُ الشِّمالِ] فأنا من أصحاب الیمین، و أنا خیر أصحاب الیمین، ثم جعل القسمین أثلاثا فجعلنی فی خیرها ثلثا، فذلک قوله: فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ [ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ] وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ [ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ] وَ السَّابِقُونَ [السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ] فأنا من السابقین و أنا خیر السابقین. ثم جعل الأثلاث قبائل فجعلنی فی خیرها قبیلة فذلک قوله: وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا الآیة فأنا أتقی ولد آدم و أکرمهم علی الله و لا فخر، ثم جعل القبائل بیوتا فجعلنی فی خیرها بیتا فذلک قوله: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. [شواهد التنزیل، ج 2، ص 48، ح 669]
2- 627.. مجمع البیان: عن أبی جعفر(علیه السلام) قال السابقون أربعة ابن آدم المقتول و سابق فی أمة موسی(علیه السلام) و هو مؤمن آل فرعون و سابق فی أمة عیسی(علیه السلام) و هو حبیب النجار و السابق فی أمة محمّد(صلی الله علیه و آله) علی ابن أبی طالب(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 9، ص 325]

ابن مغازلی نیز در مناقب در تفسیر آیه فوق از ابن عبّاس نقل کرده که گوید:

سابقین سه نفر هستند: یوشع بن نون که سبقت به موسی(علیه السلام) پیدا کرد، و صاحب یس که سبقت به عیسی(علیه السلام) پیدا کرد، و علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) که سبقت به محمّد(صلی الله علیه و آله) پیدا نمود، و او افضل آنان بود.(1) روایات فراوان دیگری نیز به این مضامین نقل شده که ما از نقل آن ها صرف نظر نمودیم.

«فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ * ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِینَ * وَ قَلِیلٌ مِّنَ الْآخِرِینَ * عَلَی سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ * مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ * یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ * بِأَکْوَابٍ وَ أَبَارِیقَ وَ کَأْسٍ مِّن مَّعِینٍ»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِینَ» هابیل فرزند آدم است که برادرش قابیل او را کشت و مؤمن آل فرعون، و حبیب نجّار، و صاحب یس است، و مقصود از «وَ قَلِیلٌ مِّنَ الْآخِرِینَ» علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) است.(3)

ص: 400


1- 628.. المناقب: أخبرنا أحمد بن محمّد بن عبد الوهّاب إجازة، أخبرنا عمر بن عبد اللّه بن شوذب، حدّثنا محمّد بن أحمد بن منصور، حدّثنا أحمد بن الحسین، حدّثنا زکریا، حدّثنا أبو صالح بن الضّحاک، حدّثنا سفیان بن عیینة، عن ابن أبی نجیح، عن مجاهد، عن ابن عبّاس فی قول اللّه تعالی: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ قال: سبق یوشع بن نون إلی موسی، و سبق صاحب یس إلی عیسی، و سبق علیّ إلی محمّد(صلی الله علیه و آله). [مناقب ابن مغازلی، ص 265، ح 365]
2- 629.. سوره ی واقعة، آیات 18-12.
3- 630.. تأویل الآیات: قال محمّد بن العبّاس حدثنا محمّد بن الجریر عن أحمد بن یحیی عن الحسن بن الحسین عن محمّد بن الفرات عن جعفر بن محمّد(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ قال ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ ابن آدم الذی قتله أخوه و مؤمن آل فرعون و حبیب النجار صاحب یاسین وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ علی بن أبی طالب؟سهما؟. [تأویل الآیات، ص 621]

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

«ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِینَ» پیروان پیامبران گذشته اند، و «قَلِیلٌ مِّنَ الْآخِرِینَ» پیروان پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)اند.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ» فرزندان کوچک مردم اند که نه گناهی دارند که عقاب شوند و نه ثوابی دارند که به بهشت بروند، از این رو خداوند آنان را خدّام اهل بهشت قرار می دهد. و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: اطفال مشرکین خدّام اهل بهشت می باشند.(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

کوثر ما، دو مجرا از بهشت دارد: یکی از نهر تسنیم، و دیگری از نهر مَعین.(3) «وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِّمَّا یَشْتَهُونَ * وَ حُورٌ عِینٌ * کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ * جَزَاء بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ * لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَ لَا تَأْثِیمًا * إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا»(4)

ص: 401


1- 631.. القمّی: و قال علی بن إبراهیم فی قوله ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ هم أتباع الأنبیاء وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ هم أتباع النّبی(صلی الله علیه و آله). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 348]
2- 632.. مجمع البیان: فقیل إنهم أولاد أهل الدنیا لم یکن لهم حسنات فیثابوا علیها و لا سیئات فیعاقبوا فأنزلوا هذه المنزلة عن علی(علیه السلام) و الحسن و قد روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه سأل عن أطفال المشرکین فقال هم خدم أهل الجنة. [مجمع البیان، ج 9، ص 327]
3- 633.. الخصال: حَوْضُنَا مُتْرَعٌ فِیهِ مَثْعَبَانِ یَنْصَبَّانِ مِنَ الْجَنَّةِ أَحَدُهُمَا مِنْ تَسْنِیمٍ وَ الْآخَرُ مِنْ مَعِینٍ عَلَی حَافَتَیْهِ الزَّعْفَرَانُ وَ حَصَاهُ اللُّؤْلُؤُ وَ الْیَاقُوتُ وَ هُوَ الْکَوْثَرُ. [خصال، ج 2، ص 624]
4- 634.. سوره ی واقعه، آیات 26-21.

عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم بهترین نانخورش دنیا و آخرت چیست؟ فرمود:

گوشت است، مگر سخن خداوند را نشنیده ای که می فرماید: «وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِّمَّا یَشْتَهُونَ»؟(1) عوف بن عبدالله ازدی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هیچ مؤمنی داخل بهشت نمی شود مگر آن که پانصد همسر از حوریان بهشتی برای او آماده است، و با هر حوریه هفتاد غلام و هفتاد جاریه [یعنی دختر جوان] خواهد بود، و آنان همانند لؤلؤ منثور، و فراوان می باشند، گویی مانند لؤلؤ در صدف هستند، که هیچ دستی به آن ها نرسیده و چشمی آن ها را ندیده است، و مقصود از «منثور» کثرت و زیادی می باشد. تا این که فرمود: برای مؤمن هفت قصر می باشد، و در هر قصری هفتاد اطاق است، و در هر اطاقی هفتاد تخت است، و بر روی هر تختی هفتاد بستر می باشد، و در هر بستری حورالعینی قرار دارد.

سپس فرمود:

«تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ»(2)، و انهار از «ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ» یعنی آب صاف بدون کدورت است، و «وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ» یعنی نهرهایی از شیر است که طعم آن ها تغییر نمی کند، چرا که از پستان های حیوانات خارج نشده

ص: 402


1- 635.. الکافی: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ سَیِّدِ الْآدَامِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَقَالَ اللَّحْمُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ؟عز؟ وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ. [کافی، ج 6، ص 308، ح 1]
2- 636.. سوره ی اعراف، آیه ی 43.

است، و «وَ أَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّی»(1)، یعنی و نهرهایی نیز از عسل خواهد بود که مصفّی می باشد، چرا که از شکم زنبوران عسل خارج نشده است، و «وَ أَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ» یعنی و نهرهایی نیز از شراب لذّت بخش می باشد، که با پاهای مردان گرفته نشده است، و چون اهل بهشت مایل به طعام می شوند، پرندگان سفید بال های خود را بالا می کنند و مؤمنین از هر کجای آنان بخواهند می خورند، اگر مایل باشند نشسته و یا در حال تکیه زدن بر متکاهای بهشتی، و اگر مایل به میوه باشند، شاخه های درختان میوه نزد آنان می آیند، و از هر کدام بخواهند می خورند، تا این که فرمود: «وَ المَلاَئِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِّن کُلِّ بَابٍ * سَلاَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ.»(2)و(3)

ص: 403


1- 637.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 15.
2- 638.. سوره ی رعد، آیات 23 و 24.
3- 639.. الإختصاص: قال و ما من أحد یدخل الجنة إلّا کان له من الأزواج خمسمائة حوراء مع کل حوراء سبعون غلاما و سبعون جاریة کأنهم اللؤلؤ المنثور و کأنهن اللؤلؤ المکنون و تفسیر المکنون بمنزلة اللؤلؤ فی الصدف لم تمسه الأیدی و لم تره الأعین و أما المنثور فیعنی فی الکثرة و له سبع قصور فی کل قصر سبعون بیتا و فی کل بیت سبعون سریرا علی کل سریر سبعون فراشا علیها زوجة من الحور العین تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ من ماء غیر آسن صاف لیس بالکدر وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ لم یخرج من ضرع المواشی وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی لم یخرج من بطون النحل وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ لم یعصره الرجال بأقدامهم فإذا اشتهوا الطعام جاء بهم طیور بیض یرفعن أجنحتهن فیأکلون من أی الألوان اشتهوا جلوسا إن شاءوا أو متکئین و إن اشتهوا الفاکهة تسعبت إلیهم أغصان فأکلوا من أیها اشتهوا قال وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ. [اختصاص شیخ مفید، ص 352]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَ لَا تَأْثِیمًا» یعنی اهل بهشت هرگز سخنی که دارای فحش و دروغ و غنا باشد را نمی شنوند.(1) «وَ أَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ * فِی سِدْرٍ مَّخْضُودٍ * وَ طَلْحٍ مَّنضُودٍ * وَ ظِلٍّ مَّمْدُودٍ * وَ مَاء مَّسْکُوبٍ * وَ فَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ * لَّا مَقْطُوعَةٍ وَ لَا مَمْنُوعَةٍ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«وَ أَصْحَابُ الْیَمِینِ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اصحاب و شیعیان اویند، و «سِدْرٍ مَّخْضُودٍ» درختی است که برگ و تیغ ندارد، و امام صادق(علیه السلام) «وَ طَلْحٍ مَّنضُودٍ» را و «وَ طَلْعٍ مَّنضُودٍ» قرائت نموده، و منضود به معنای مرتّب بودن دانه های خرما و موز و امثال آن است که در کنار همدیگر قرار گرفته است.(3) نصر بن قابوس گوید: امام صادق(علیه السلام) درباره ی «وَ ظِلٍّ مَّمْدُودٍ * وَ مَاء مَّسْکُوبٍ * وَ فَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ * لَّا مَقْطُوعَةٍ وَ لَا مَمْنُوعَةٍ» فرمود:

به خدا سوگند این آیات به این معنایی که مردم فکر می کنند نیست، بلکه به معنای علم و نتایج آن است. نصر بن قابوس گوید: گفتم: معنای «وَ بِئْرٍ

ص: 404


1- 640.. القمّی: لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً قال: الفحش و الکذب و الغناء. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 348]
2- 641.. سوره ی واقعه، آیات 33-27.
3- 642.. و فیه: قوله وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ قال الیمین علی أمیر المؤمنین(علیه السلام) و أصحابه شیعته و قوله فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ قال شجر لا یکون له ورق و لا شوک فیه، و قرأ أبو عبد الله(علیه السلام) وَ طَلْعٍ مَنْضُودٍ قال بعضه إلی بعض. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 348]

مُّعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَّشِیدٍ»(1)، چیست؟ فرمود: «وَ بِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ» امام صامت است، و «وَ قَصْرٍ مَّشِیدٍ» امام ناطق است.(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ ظِلٍّ مَّمْدُودٍ» سایه ای است در وسط بهشت، به اندازه ی عرض بهشت، و عرض بهشت به اندازه ی عرض آسمان و زمین است، که اگر سواره ای در زیر این سایه یکصد سال حرکت کند به انتهای آن نمی رسد.(3) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

در بهشت درختی است [لعلّه شجرة طوبی] که اگر سواره ای یکصد سال در سایه آن حرکت کند به انتهای آن نمی رسد، سپس فرمود: اگر می خواهید قول خداوند را قرائت کنید که می فرماید: «وَ ظِلٍّ مَّمْدُودٍ» سپس فرمود: و محل یک تازیانه در بهشت بهتر از دنیا و آنچه در آن است می باشد، و اگر می خواهید این آیه را قرائت کنید که خداوند می فرماید: «فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَ ما الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ.»(4)و(5)

ص: 405


1- 643.. سوره ی حجن آیه ی 45.
2- 644.. بصائر الدرجات: حدثنا علی بن إسماعیل عن محمّد بن عمرو بن سعید عن بعض أصحابنا عن نصر بن قابوس قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ قال البئر المعطلة الإمام الصامت و القصر المشید الإمام الناطق. [بصائرالدرجات، ص 505]
3- 645.. القمّی: و قوله وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ قال ظل ممدود وسط الجنة فی عرض الجنة و عرض الجنة کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ یسیر الراکب فی ذلک الظل مسیرة مائة عام فلا یقطعه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 348]
4- 646.. سوره ی آل عمران، آیه ی 185.
5- 647.. تنبیه الخواطر: وَ عَنْهُ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ فِی الْجَنَّةِ شَجَرَةٌ یَسِیرُ الرَّاکِبُ فِی ظِلِّهَا مِائَةَ سَنَةٍ لَا یَقْطَعُهَا فَاقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَی وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ مَوْضِعُ سَوْطٍ فِی الْجَنَّةِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا اقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ. [تنبیه الخواطر، ج 1، ص 7]

مؤلّف گوید:

در ذیل آیات فوق روایت مفصّلی در کتاب «صفة الجنّة و النار» از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ص: 406


1- 648.. کتاب (صفة الجنة و النار): عن أبی جعفر أحمد بن محمّد بن عیسی، قال: حدثنی سعید بن جناح، عن عوف بن عبد الله الأزدی، عن أبی عبد الله(علیه السلام) -- فی حدیث طویل -- قال: «فإذا انتهی -- یعنی المؤمن -- إلی باب الجنة قیل له: هات الجواز، قال: هذا جوازی مکتوب فیه: بسم الله الرحمن الرحیم، هذا جواز جائز من الله العزیز الحکیم لفلان بن فلان من رب العالمین، فینادی مناد یسمع أهل الجمع کلهم: ألا إن فلان بن فلان، قد سعد سعادة لا یشقی بعدها أبدا قال: فیدخل فإذا هو بشجرة ذات ظل ممدود، و ماء مسکوب، و ثمار مهدلة تسمی رضوان، یخرج من ساقها عینان تجریان، فینطلق إلی إحداهما کما أمر بذلک، فیغتسل منها، فیخرج و علیه نضرة النعیم، ثم یشرب من الأخری، فلا یکون فی بطنه مغص، و لا مرض و لا داء أبدا، و ذلک قوله تعالی: وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً. ثم تستقبله الملائکة و تقول: طبت فادخلها مع الداخلین فیدخل فإذا هو بسماطین من شجر، أغصانها اللؤلؤ، و فروعها الحلی و الحلل، ثمارها مثل ثدی الجواری الأبکار فتستقبله الملائکة معهم النوق و البراذین و الحلی و الحلل، فیقولون: یا ولی الله، ارکب ما شئت، [و ألبس ما شئت] و سل ما شئت، قال: فیرکب ما اشتهی، و یلبس ما اشتهی و هو علی ناقة أو برذون من نور، و ثیابه من نور و حلیة من نور، یسیر فی دار النور معه ملائکة من نور، و غلمان من نور، و وصائف من نور حتی تهابه الملائکة مما یرون من النور، فیقول بعضهم لبعض: تنحوا فقد جاء وفد الحلیم الغفور. قال: فینظر إلی أول قصر له من فضة، مشرفا بالدر و الیاقوت، فتشرف علیه أزواجه، فیقلن: مرحبا مرحبا، انزل بنا فیهم أن ینزل بقصره، قال: فتقول له الملائکة: سر -- یا ولی الله -- فإن هذا لک و غیره حتی ینتهی إلی قصر من ذهب، مکلل بالدر و الیاقوت، [فتشرف علیه أزواجه، فیقلن: مرحبا مرحبا یا ولی الله. انزل بنا،] فیهم أن ینزل بقصره، فتقول له الملائکة: سر یا ولی الله. قال: ثم یأتی قصرا من یاقوت أحمر، مکللا بالدر و الیاقوت، فیهم بالنزول بقصره، فتقول له الملائکة سر -- یا ولی الله -- فإن هذا لک و غیره، قال: فیسیر حتی یأتی تمام ألف قصر، کل ذلک ینفذ فیه بصره، و یسیر فی ملکه أسرع من طرفة العین، فإذا انتهی إلی أقصاها قصرا نکس رأسه، فتقول الملائکة: ما لک یا ولی الله؟ قال: فیقول: و الله لقد کاد بصری أن یختطف [فیقولون: یا ولی الله، أبشر فإن الجنة] لیس فیها عمی و لا صمم. فیأتی قصرا یری ظاهره من باطنه، و باطنه من ظاهره لبنة من فضة، و لبنة من ذهب و لبنة من یاقوت و لبنة من در، ملاطه المسک، قد شرف بشرف من نور یتلألأ و یری الرجل وجهه فی الحائط، و ذلک قوله تعالی: خِتامُهُ مِسْکٌ یعنی ختام الشراب. ثم ذکر النّبی(صلی الله علیه و آله) الحور العین، فقالت ام سلمة: بأبی أنت و أمی یا رسول الله، أما لنا فضل علیهن؟ قال: بلی، بصلاتکن و صیامکن و عبادتکن لله بمنزلة الظاهرة علی الباطنة». و تقدم صفة «حور العین فی قوله تعالی: فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ، و قوله تعالی: فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ، فلیؤخذ من هناک، و من أراد وصف الحور العین و وصف الآدمیات فعلیه بکتاب (معالم الزلفی). [رواه فی تفسیر البرهان، ج 5، ص 261، ح 4]

«وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ * إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء * فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْکَارًا * عُرُبًا أَتْرَابًا * لِّأَصْحَابِ الْیَمِینِ»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتم: معنای «غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ»(2)، چیست؟ و این غرفه ها بر چه اساسی بنا شده است؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

یا علی! این غرفه ها را خداوند برای اولیای خود با دُرّ و یاقوت و زبرجد ساخته است، و سقف های آن ها با زبرجد آمیخته به نقره است، و هر غرفه ای هزار در از طلا دارد، و بر هر دری ملکی مأمور است، و در آن ها بسترهایی است که برخی فوق دیگری است، و آن بسترها از حریر و دیباج است، و رنگ های

ص: 407


1- 649.. سوره ی واقعة، آیات 38-34.
2- 650.. سوره ی زمر، آیه ی 20.

مختلفی دارد، و داخل آن ها پر از مشک و عنبر و کافور است، چنان که خداوند می فرماید: «وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ.»(1)

ص: 408


1- 651.. الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْمَدَنِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ الْوَفْدَ لَا یَکُونُونَ إِلَّا رُکْبَاناً أُولَئِکَ رِجَالٌ اتَّقَوُا اللَّهَ فَأَحَبَّهُمُ اللَّهُ وَ اخْتَصَّهُمْ وَ رَضِیَ أَعْمَالَهُمْ فَسَمَّاهُمُ الْمُتَّقِینَ ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُمْ لَیَخْرُجُونَ مِنْ قُبُورِهِمْ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَسْتَقْبِلُهُمْ بِنُوقٍ مِنْ نُوقِ الْعِزِّ عَلَیْهَا رَحَائِلُ الذَّهَبِ مُکَلَّلَةً بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ جَلَائِلُهَا الْإِسْتَبْرَقُ وَ السُّنْدُسُ وَ خُطُمُهَا جُدُلُ الْأُرْجُوَانِ تَطِیرُ بِهِمْ إِلَی الْمَحْشَرِ مَعَ کُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَلْفُ مَلَکٍ مِنْ قُدَّامِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ یَزُفُّونَهُمْ زَفّاً حَتَّی یَنْتَهُوا بِهِمْ إِلَی بَابِ الْجَنَّةِ الْأَعْظَمِ وَ عَلَی بَابِ الْجَنَّةِ شَجَرَةٌ إِنَّ الْوَرَقَةَ مِنْهَا لَیَسْتَظِلُّ تَحْتَهَا أَلْفُ رَجُلٍ مِنَ النَّاسِ وَ عَنْ یَمِینِ الشَّجَرَةِ عَیْنٌ مُطَهِّرَةٌ مُزَکِّیَةٌ قَالَ فَیُسْقَوْنَ مِنْهَا شَرْبَةً فَیُطَهِّرُ اللَّهُ بِهَا قُلُوبَهُمْ مِنَ الْحَسَدِ وَ یُسْقِطُ مِنْ أَبْشَارِهِمُ الشَّعْرَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً مِنْ تِلْکَ الْعَیْنِ الْمُطَهِّرَةِ. قَالَ ثُمَّ یَنْصَرِفُونَ إِلَی عَیْنٍ أُخْرَی عَنْ یَسَارِ الشَّجَرَةِ فَیَغْتَسِلُونَ فِیهَا وَ هِیَ عَیْنُ الْحَیَاةِ فَلَا یَمُوتُونَ أَبَداً قَالَ ثُمَّ یُوقَفُ بِهِمْ قُدَّامَ الْعَرْشِ وَ قَدْ سَلِمُوا مِنَ الْآفَاتِ وَ الْأَسْقَامِ وَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ أَبَداً قَالَ فَیَقُولُ الْجَبَّارُ جَلَّ ذِکْرُهُ لِلْمَلَائِکَةِ الَّذِینَ مَعَهُمْ احْشُرُوا أَوْلِیَائِی إِلَی الْجَنَّةِ وَ لَا تُوقِفُوهُمْ مَعَ الْخَلَائِقِ فَقَدْ سَبَقَ رِضَایَ عَنْهُمْ وَ وَجَبَتْ رَحْمَتِی لَهُمْ وَ کَیْفَ أُرِیدُ أَنْ أُوقِفَهُمْ مَعَ أَصْحَابِ الْحَسَنَاتِ وَ السَّیِّئَاتِ قَالَ فَتَسُوقُهُمُ الْمَلَائِکَةُ إِلَی الْجَنَّةِ فَإِذَا انْتَهَوْا بِهِمْ إِلَی بَابِ الْجَنَّةِ الْأَعْظَمِ ضَرَبَ الْمَلَائِکَةُ الْحَلْقَةَ ضَرْبَةً فَتَصِرُّ صَرِیراً یَبْلُغُ صَوْتُ صَرِیرِهَا کُلَّ حَوْرَاءَ أَعَدَّهَا اللَّهُ؟عز؟ لِأَوْلِیَائِهِ فِی الْجِنَانِ فَیَتَبَاشَرْنَ بِهِمْ إِذَا سَمِعْنَ صَرِیرَ الْحَلْقَةِ فَیَقُولُ بَعْضُهُنَّ لِبَعْضٍ قَدْ جَاءَنَا أَوْلِیَاءُ اللَّهِ فَیُفْتَحُ لَهُمُ الْبَابُ فَیَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ تُشْرِفُ عَلَیْهِمْ أَزْوَاجُهُمْ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ وَ الْآدَمِیِّینَ فَیَقُلْنَ مَرْحَباً بِکُمْ فَمَا کَانَ أَشَدَّ شَوْقَنَا إِلَیْکُمْ وَ یَقُولُ لَهُنَّ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ مِثْلَ ذَلِکَ -- فَقَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) یَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنَا عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ بِمَا ذَا بُنِیَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ یَا عَلِیُّ تِلْکَ غُرَفٌ بَنَاهَا اللَّهُ؟عز؟ لِأَوْلِیَائِهِ بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ الزَّبَرْجَدِ سُقُوفُهَا الذَّهَبُ مَحْبُوکَةٌ بِالْفِضَّةِ لِکُلِّ غُرْفَةٍ مِنْهَا أَلْفُ بَابٍ مِنْ ذَهَبٍ عَلَی کُلِّ بَابٍ مِنْهَا مَلَکٌ مُوَکَّلٌ بِهِ فِیهَا فُرُشٌ مَرْفُوعَةٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ مِنَ الْحَرِیرِ وَ الدِّیبَاجِ بِأَلْوَانٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ حَشْوُهَا الْمِسْکُ وَ الْکَافُورُ وَ الْعَنْبَرُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ إِذَا أُدْخِلَ الْمُؤْمِنُ إِلَی مَنَازِلِهِ فِی الْجَنَّةِ وَ وُضِعَ عَلَی رَأْسِهِ تَاجُ الْمُلْکِ وَ الْکَرَامَةِ أُلْبِسَ حُلَلَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْیَاقُوتِ وَ الدُّرِّ الْمَنْظُومِ فِی الْإِکْلِیلِ تَحْتَ التَّاجِ. قَالَ وَ أُلْبِسَ سَبْعِینَ حُلَّةَ حَرِیرٍ بِأَلْوَانٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ ضُرُوبٍ مُخْتَلِفَةٍ مَنْسُوجَةً بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ اللُّؤْلُؤِ وَ الْیَاقُوتِ الْأَحْمَرِ فَذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ فَإِذَا جَلَسَ الْمُؤْمِنُ عَلَی سَرِیرِهِ اهْتَزَّ سَرِیرُهُ فَرَحاً فَإِذَا اسْتَقَرَّ لِوَلِیِّ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ مَنَازِلُهُ فِی الْجِنَانِ اسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ الْمَلَکُ الْمُوَکَّلُ بِجِنَانِهِ لِیُهَنِّئَهُ بِکَرَامَةِ اللَّهِ؟عز؟ إِیَّاهُ فَیَقُولُ لَهُ خُدَّامُ الْمُؤْمِنِ مِنَ الْوُصَفَاءِ وَ الْوَصَائِفِ مَکَانَکَ فَإِنَّ وَلِیَّ اللَّهِ قَدِ اتَّکَأَ عَلَی أَرِیکَتِهِ وَ زَوْجَتُهُ الْحَوْرَاءُ تَهَیَّأُ لَهُ فَاصْبِرْ لِوَلِیِّ اللَّهِ قَالَ فَتَخْرُجُ عَلَیْهِ زَوْجَتُهُ الْحَوْرَاءُ مِنْ خَیْمَةٍ لَهَا تَمْشِی مُقْبِلَةً وَ حَوْلَهَا وَصَائِفُهَا وَ عَلَیْهَا سَبْعُونَ حُلَّةً مَنْسُوجَةً بِالْیَاقُوتِ وَ اللُّؤْلُؤِ وَ الزَّبَرْجَدِ وَ هِیَ مِنْ مِسْکٍ وَ عَنْبَرٍ وَ عَلَی رَأْسِهَا تَاجُ الْکَرَامَةِ وَ عَلَیْهَا نَعْلَانِ مِنْ ذَهَبٍ مُکَلَّلَتَانِ بِالْیَاقُوتِ وَ اللُّؤْلُؤِ شِرَاکُهُمَا یَاقُوتٌ أَحْمَرُ فَإِذَا دَنَتْ مِنْ وَلِیِّ اللَّهِ فَهَمَّ أَنْ یَقُومَ إِلَیْهَا شَوْقاً فَتَقُولُ لَهُ یَا وَلِیَّ اللَّهِ لَیْسَ هَذَا یَوْمَ تَعَبٍ وَ لَا نَصَبٍ فَلَا تَقُمْ أَنَا لَکَ وَ أَنْتَ لِی قَالَ فَیَعْتَنِقَانِ مِقْدَارَ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ مِنْ أَعْوَامِ الدُّنْیَا لَا یُمِلُّهَا وَ لَا تُمِلُّهُ. قَالَ فَإِذَا فَتَرَ بَعْضَ الْفُتُورِ مِنْ غَیْرِ مَلَالَةٍ نَظَرَ إِلَی عُنُقِهَا فَإِذَا عَلَیْهَا قَلَائِدُ مِنْ قَصَبٍ مِنْ یَاقُوتٍ أَحْمَرَ وَسَطُهَا لَوْحٌ صَفْحَتُهُ دُرَّةٌ مَکْتُوبٌ فِیهَا أَنْتَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ حَبِیبِی وَ أَنَا الْحَوْرَاءُ حَبِیبَتُکَ إِلَیْکَ تَنَاهَتْ نَفْسِی وَ إِلَیَّ تَنَاهَتْ نَفْسُکَ ثُمَّ یَبْعَثُ اللَّهُ إِلَیْهِ أَلْفَ مَلَکٍ یُهَنِّئُونَهُ بِالْجَنَّةِ وَ یُزَوِّجُونَهُ بِالْحَوْرَاءِ قَالَ فَیَنْتَهُونَ إِلَی أَوَّلِ بَابٍ مِنْ جِنَانِهِ فَیَقُولُونَ لِلْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِأَبْوَابِ جِنَانِهِ اسْتَأْذِنْ لَنَا عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ بَعَثَنَا إِلَیْهِ نُهَنِّئُهُ فَیَقُولُ لَهُمُ الْمَلَکُ حَتَّی أَقُولَ لِلْحَاجِبِ فَیُعْلِمَهُ بِمَکَانِکُمْ قَالَ فَیَدْخُلُ الْمَلَکُ إِلَی الْحَاجِبِ وَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْحَاجِبِ ثَلَاثُ جِنَانٍ حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَی أَوَّلِ بَابٍ فَیَقُولُ لِلْحَاجِبِ إِنَّ عَلَی بَابِ الْعَرْصَةِ أَلْفَ مَلَکٍ أَرْسَلَهُمْ رَبُّ الْعَالَمِینَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِیُهَنِّئُوا وَلِیَّ اللَّهِ وَ قَدْ سَأَلُونِی أَنْ آذَنَ لَهُمْ عَلَیْهِ فَیَقُولُ الْحَاجِبُ إِنَّهُ لَیَعْظُمُ عَلَیَّ أَنْ أَسْتَأْذِنَ لِأَحَدٍ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَ زَوْجَتِهِ الْحَوْرَاءِ. قَالَ وَ بَیْنَ الْحَاجِبِ وَ بَیْنَ وَلِیِّ اللَّهِ جَنَّتَانِ قَالَ فَیَدْخُلُ الْحَاجِبُ إِلَی الْقَیِّمِ فَیَقُولُ لَهُ إِنَّ عَلَی بَابِ الْعَرْصَةِ أَلْفَ مَلَکٍ أَرْسَلَهُمْ رَبُّ الْعِزَّةِ یُهَنِّئُونَ وَلِیَّ اللَّهِ فَاسْتَأْذِنْ لَهُمْ فَیَتَقَدَّمُ الْقَیِّمُ إِلَی الْخُدَّامِ فَیَقُولُ لَهُمْ إِنَّ رُسُلَ الْجَبَّارِ عَلَی بَابِ الْعَرْصَةِ وَ هُمْ أَلْفُ مَلَکٍ أَرْسَلَهُمُ اللَّهُ یُهَنِّئُونَ وَلِیَّ اللَّهِ فَأَعْلِمُوهُ بِمَکَانِهِمْ قَالَ فَیُعْلِمُونَهُ فَیُؤْذَنُ لِلْمَلَائِکَةِ فَیَدْخُلُونَ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ هُوَ فِی الْغُرْفَةِ وَ لَهَا أَلْفُ بَابٍ وَ عَلَی کُلِّ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِهَا مَلَکٌ مُوَکَّلٌ بِهِ -- فَإِذَا أُذِنَ لِلْمَلَائِکَةِ بِالدُّخُولِ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ فَتَحَ کُلُّ مَلَکٍ بَابَهُ الْمُوَکَّلَ بِهِ قَالَ فَیُدْخِلُ الْقَیِّمُ کُلَّ مَلَکٍ مِنْ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْغُرْفَةِ قَالَ فَیُبَلِّغُونَهُ رِسَالَةَ الْجَبَّارِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی -- وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْغُرْفَةِ -- سَلامٌ عَلَیْکُمْ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ. قَالَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ -- وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً یَعْنِی بِذَلِکَ وَلِیَّ اللَّهِ وَ مَا هُوَ فِیهِ مِنَ الْکَرَامَةِ وَ النَّعِیمِ وَ الْمُلْکِ الْعَظِیمِ الْکَبِیرِ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ مِنْ رُسُلِ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ یَسْتَأْذِنُونَ [فِی الدُّخُولِ] عَلَیْهِ فَلَا یَدْخُلُونَ عَلَیْهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَلِذَلِکَ الْمُلْکُ الْعَظِیمُ الْکَبِیرُ قَالَ وَ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِ مَسَاکِنِهِمْ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ وَ الثِّمَارُ دَانِیَةٌ مِنْهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلًا مِنْ قُرْبِهَا مِنْهُمْ یَتَنَاوَلُ الْمُؤْمِنُ مِنَ النَّوْعِ الَّذِی یَشْتَهِیهِ مِنَ الثِّمَارِ بِفِیهِ وَ هُوَ مُتَّکِئٌ وَ إِنَّ الْأَنْوَاعَ مِنَ الْفَاکِهَةِ لَیَقُلْنَ لِوَلِیِّ اللَّهِ یَا وَلِیَّ اللَّهِ کُلْنِی قَبْلَ أَنْ تَأْکُلَ هَذَا قَبْلِی قَالَ وَ لَیْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ فِی الْجَنَّةِ إِلَّا وَ لَهُ جِنَانٌ کَثِیرَةٌ مَعْرُوشَاتٌ وَ غَیْرُ مَعْرُوشَاتٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ وَ أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ فَإِذَا دَعَا وَلِیُّ اللَّهِ بِغِذَائِهِ أُتِیَ بِمَا تَشْتَهِی نَفْسُهُ عِنْدَ طَلَبِهِ الْغِذَاءَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُسَمِّیَ شَهْوَتَهُ. قَالَ ثُمَّ یَتَخَلَّی مَعَ إِخْوَانِهِ وَ یَزُورُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ یَتَنَعَّمُونَ فِی جَنَّاتِهِمْ فِی ظِلٍّ مَمْدُودٍ فِی مِثْلِ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَی طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ أَطْیَبُ مِنْ ذَلِکَ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ سَبْعُونَ زَوْجَةً حَوْرَاءَ وَ أَرْبَعُ نِسْوَةٍ مِنَ الْآدَمِیِّینَ وَ الْمُؤْمِنُ سَاعَةً مَعَ الْحَوْرَاءِ وَ سَاعَةً مَعَ الْآدَمِیَّةِ وَ سَاعَةً یَخْلُو بِنَفْسِهِ عَلَی الْأَرَائِکِ مُتَّکِئاً یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَغْشَاهُ شُعَاعُ نُورٍ وَ هُوَ عَلَی أَرِیکَتِهِ وَ یَقُولُ لِخُدَّامِهِ مَا هَذَا الشُّعَاعُ اللَّامِعُ لَعَلَّ الْجَبَّارَ لَحَظَنِی فَیَقُولُ لَهُ خُدَّامُهُ قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ جَلَّ جَلَالُ اللَّهِ بَلْ هَذِهِ حَوْرَاءُ مِنْ نِسَائِکَ مِمَّنْ لَمْ تَدْخُلْ بِهَا بَعْدُ قَدْ أَشْرَفَتْ عَلَیْکَ مِنْ خَیْمَتِهَا شَوْقاً إِلَیْکَ وَ قَدْ تَعَرَّضَتْ لَکَ وَ أَحَبَّتْ لِقَاءَکَ فَلَمَّا أَنْ رَأَتْکَ مُتَّکِئاً عَلَی سَرِیرِکَ تَبَسَّمَتْ نَحْوَکَ شَوْقاً إِلَیْکَ فَالشُّعَاعُ الَّذِی رَأَیْتَ وَ النُّورُ الَّذِی غَشِیَکَ هُوَ مِنْ بَیَاضِ ثَغْرِهَا وَ صَفَائِهِ وَ نَقَائِهِ وَ رِقَّتِهِ قَالَ فَیَقُولُ وَلِیُّ اللَّهِ ائْذَنُوا لَهَا فَتَنْزِلَ إِلَیَّ فَیَبْتَدِرُ إِلَیْهَا أَلْفُ وَصِیفٍ وَ أَلْفُ وَصِیفَةٍ یُبَشِّرُونَهَا بِذَلِکَ فَتَنْزِلُ إِلَیْهِ مِنْ خَیْمَتِهَا وَ عَلَیْهَا سَبْعُونَ حُلَّةً مَنْسُوجَةً بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ مُکَلَّلَةً بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ الزَّبَرْجَدِ صِبْغُهُنَّ الْمِسْکُ وَ الْعَنْبَرُ بِأَلْوَانٍ مُخْتَلِفَةٍ یُرَی مُخُّ سَاقِهَا مِنْ وَرَاءِ سَبْعِینَ حُلَّةً طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً وَ عَرْضُ مَا بَیْنَ مَنْکِبَیْهَا عَشَرَةُ أَذْرُعٍ فَإِذَا دَنَتْ مِنْ وَلِیِّ اللَّهِ أَقْبَلَ الْخُدَّامُ بِصَحَائِفِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ فِیهَا الدُّرُّ وَ الْیَاقُوتُ وَ الزَّبَرْجَدُ فَیَنْثُرُونَهَا عَلَیْهَا ثُمَّ یُعَانِقُهَا وَ تُعَانِقُهُ فَلَا یَمَلُّ وَ لَا تَمَلُّ. قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَمَّا الْجِنَانُ الْمَذْکُورَةُ فِی الْکِتَابِ فَإِنَّهُنَّ جَنَّةُ عَدْنٍ وَ جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ وَ جَنَّةُ الْمَأْوَی قَالَ وَ إِنَّ لِلَّهِ؟عز؟ جِنَاناً مَحْفُوفَةً بِهَذِهِ الْجِنَانِ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَکُونُ لَهُ مِنَ الْجِنَانِ مَا أَحَبَّ وَ اشْتَهَی یَتَنَعَّمُ فِیهِنَّ کَیْفَ یَشَاءُ وَ إِذَا أَرَادَ الْمُؤْمِنُ شَیْئاً أَوِ اشْتَهَی إِنَّمَا دَعْوَاهُ فِیهَا إِذَا أَرَادَ أَنْ یَقُولَ سُبْحَانَکَ اَللَّهُمَّ فَإِذَا قَالَهَا تَبَادَرَتْ إِلَیْهِ الْخَدَمُ بِمَا اشْتَهَی مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونَ طَلَبَهُ مِنْهُمْ أَوْ أَمَرَ بِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- دَعْواهُمْ فِیها سُبْحانَکَ اَللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ یَعْنِی الْخُدَّامَ قَالَ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ یَعْنِی بِذَلِکَ عِنْدَ مَا یَقْضُونَ مِنْ لَذَّاتِهِمْ مِنَ الْجِمَاعِ وَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ یَحْمَدُونَ اللَّهَ؟عز؟ عِنْدَ فَرَاغَتِهِمْ وَ أَمَّا قَوْلُهُ أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ قَالَ یَعْلَمُهُ الْخُدَّامُ فَیَأْتُونَ بِهِ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ یَسْأَلُوهُمْ إِیَّاهُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ؟عز؟ -- فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ قَالَ فَإِنَّهُمْ لَا یَشْتَهُونَ شَیْئاً فِی الْجَنَّةِ إِلَّا أُکْرِمُوا بِهِ. [کافی، ج 8، ص 97]

ص: 409

ص: 410

جابربن یزید جعفی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود: پروردگار متعال می فرماید:

«شما با رحمت من داخل بهشت می شوید، و با عفو من از آتش نجات پیدا می کنید، و با اعمال خود بهشت را تقسیم می کنید، به عزّت [و جلالم] سوگند، من شما را در دار خلود و دار کرامت خود ساکن خواهم نمود».

سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که اهل بهشت داخل بهشت می شوند، همانند آدم قامت شان هفتاد ذراع است، و از جهت جوانی مانند عیسی سی و سه سال دارند،

ص: 411

و زبان آنان مانند حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) عربی می باشد، و چهره های شان در زیبایی مانند یوسف است، و نوری بر آنان احاطه نموده، و قلب های آنان مانند ایّوب سالم از غلّ و خیانت است.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کم ترین منزلت برای شهید در بهشت این است که دوازده هزار همسر از حورالعین، و چهار هزار زن باکره و دوازده هزار زن ثیّبه برای او خواهد بود، و هر همسری از همسران او را هفتاد هزار خادم می باشد، و خدّام حورالعین دو برابر خواهند بود، و مؤمن در هر هفته بر همه آنان طواف می کند، و از آنان بهره می گیرد، و چون روز و ساعت یکی از آنان می رسد، همگی نزد او جمع می شوند و با صداهای دلنشین که صدایی شیرین تر از آن نیست سخنانی را می گویند که هر کس در بهشت ساکن است به طرب و اهتزاز در می آید، و سخن آنان چنین است:

«أَلَا نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ أَبَداً، وَ نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ أَبَداً، وَ نَحْنُ الرَّاضِیَاتُ فَلَا نَسْخَطُ أَبَداً» یعنی آگاه باشید! ما جاودانانی هستیم که هرگز مرگی نداریم، و ما شادمانانی هستیم که هرگز ناگواری و رنجی نداریم، و ما خشنودهایی هستیم که هرگز خشمی نخواهیم نمود.(2)

ص: 412


1- 652.. الإختصاص: و عنه عن عوف بن عبد الله عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) قال إن الرب تبارک و تعالی یقول ادخلوا الجنة برحمتی و انجوا من النار بعفوی و تقسموا الجنة بأعمالکم فو عزتی لأنزلنکم دار الخلود و دار الکرامة فإذا دخلوها صاروا علی طول آدم ستین ذراعا و علی ملد عیسی ثلاثا و ثلاثین سنة و علی لسان محمّد العربیة و علی صورة یوسف فی الحسن ثم یعلو وجوههم النور و علی قلب أیوب فی السلامة من الغل. [اختصاص مفید، ص 356]
2- 653.. کتاب الزهد: الحسن بن علوان عن عمرو بن خالد عن زید بن علی عن آبائه عن علی(علیه السلام) قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) إن أدنی أهل الجنة منزلة من الشهداء من له اثنا عشر ألف زوجة من الحور العین و أربعة آلاف بکر و اثنا عشر ألف ثیب تخدم کل زوجة منهن سبعون ألف خادم غیر أن الحور العین یضعف لهن یطوف علی جماعتهن فی کل أسبوع فإذا جاء یوم إحداهن أو ساعتها اجتمعن إلیها یصوتن بأصوات لا أصوات أحلی منها و لا أحسن حتی ما یبقی فی الجنة شی ء إلّا اهتز لحسن أصواتهن یقلن ألا نحن الخالدات فلا نموت أبدا و نحن الناعمات فلا نبأس أبدا و نحن الراضیات فلا نسخط أبدا. [کتاب الزهد، ص 101، ح 276]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

از عقوق والدین بترسید، چرا که بوی بهشت از فاصله یک هزار سال به اهل آن می رسد، و به عاقّ والدین، و قاطع رحم، و پیر زناکار، و متکبّر نمی رسد، چرا که کبریایی مخصوص خداوند ربّ العالمین است.(1) «وَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ * وَ ظِلٍّ مِّن یَحْمُومٍ * لَّا بَارِدٍ وَ لَا کَرِیمٍ * إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ * وَ کَانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنثِ الْعَظِیمِ * وَ کَانُوا یَقُولُونَ أَ ئِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَابًا وَ عِظَامًا أَ ئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * … ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ …»(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«أَصْحَابُ الشِّمَالِ» دشمنان آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و یاران آن ها هستند که ولایت شان را پذیرفته اند، و «سَموم» اسم آتش است، و «حمیم» آب جوشان است، و

ص: 413


1- 654.. الکافی: عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُرَاتٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی کَلَامٍ لَهُ إِیَّاکُمْ وَ عُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ فَإِنَّ رِیحَ الْجَنَّةِ تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفِ عَامٍ وَ لَا یَجِدُهَا عَاقٌّ وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ وَ لَا شَیْخٌ زَانٍ وَ لَا جَارُّ إِزَارِهِ خُیَلَاءَ إِنَّمَا الْکِبْرِیَاءُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. [کافی، ج 2، ص 349، ح 6]
2- 655.. سوره ی واقعة، آیات 56-41.

«ظِلٍّ مِّن یَحْمُومٍ» یعنی تاریکی همراه با شدّت گرما و «فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ» یعنی آنان مانند شتر تشنه از زقّوم می خورند.(1) عثمان بن عیسی گوید: از یکی از بزرگان مدینه شنیدم که می گفت: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی نوشیدن آب با یک نفس سؤال کردم؟ و آن حضرت فرمود:

باکی نیست، «وَ هَلِ اللَّذَّةُ إِلَّا ذَاکَ»؟ گفتم: مردم می گویند: این گونه آب خوردن «شُرْبَ الْهِیمِ» است. فرمود: دروغ می گویند، چرا که «شُرْبَ الْهِیمِ» نوشیدن بدون «بسم الله» است.(2) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

آب را بهتر است با سه نفس بنوشند و مانند شتر ننوشند.(3) سلیمان بن خالد گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: نوشیدن آب با یک نَفَس چگونه است؟ فرمود:

مکروه است و آن «شُرْبَ الْهِیمِ» است.

ص: 414


1- 656.. القمّی: وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ قال: أصحاب الشمال أعداء محمّد و أصحابهم الذین والوهم فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ قال: السموم اسم النار و الحمیم ماء قد حمی وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ قال: ظل [ظلمة] شدید الحر لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ قال لیس بطیب فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ قال من الزقوم و الهیم الإبل. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 349]
2- 657.. الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ شَیْخٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الرَّجُلِ یَشْرَبُ الْمَاءَ فَلَا یَقْطَعُ نَفَسَهُ حَتَّی یَرْوَی قَالَ فَقَالَ(علیه السلام) وَ هَلِ اللَّذَّةُ إِلَّا ذَاکَ قُلْتُ فَإِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّهُ شُرْبُ الْهِیمِ قَالَ فَقَالَ کَذَبُوا إِنَّمَا شُرْبُ الْهِیمِ مَا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ؟عز؟ عَلَیْهِ. [کافی، ج 6، ص 383، ح 9]
3- 658.. التهذیب عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ ثَلَاثَةُ أَنْفَاسٍ أَفْضَلُ فِی الشُّرْبِ مِنْ نَفَسٍ وَاحِدٍ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یَتَشَبَّهَ بِالْهِیمِ وَ قَالَ الْهِیمُ النِّیبُ. [تهذیب شیخ طوسی، ج 9، ص 94، ح 146]

گفتم: «هیم» به چه معناست؟ فرمود: «هیم» شتر است.(1) «هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه گوید:

«یعنی، هذا شرابهم [و ثوابهم] یوم المجازات» یعنی، این اوّل نوشیدنی آنان است در روز قیامت [فما ظنّک بما یکون لهم بعد ما استقرّوا فی الجحیم.](3) مؤلّف گوید:

«نَزْل» اوّلین پذیرایی است که از شخص وارد و میهمان انجام می گیرد، و پذیرایی اصحاب شمال با زقّوم و حمیم و غسّاق دوزخ است!! امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

جبرئیل در حدیث مفصّلی احوال دوزخیان را برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیان نمود، و در فرازی از آن گفت: اگر قطره ای از «زقّوم» و «ضریع» در آب های دنیا ریخته شود، اهل دنیا از بوی بد آن می میرند.(4)

ص: 415


1- 659.. و فیه: عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الرَّجُلِ یَشْرَبُ بِالنَّفَسِ الْوَاحِدِ قَالَ یُکْرَهُ ذَلِکَ وَ ذَاکَ شُرْبُ الْهِیمِ قَالَ وَ مَا الْهِیمُ قَالَ الْإِبِلُ. [همان، ح 145]
2- 660.. سوره ی واقعةن آیه ی 56.
3- 661.. القمّی: و قوله: هذا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ قال هذا ثوابهم یوم المجازاة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 349]
4- 662.. فی روضة الواعظین للمفید؟ره؟ عن أبی عبد الله(علیه السلام) عن جبرئیل(علیه السلام) حدیث طویل یذکر فیه أحوال النار و فیه یقول مخاطبا لرسول الله(صلی الله علیه و آله): و لو ان قطرة من الزقوم و الضریع قطرت فی شراب أهل الدنیا مات أهل الدنیا من نتنها. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 222، ح 67]

سوره ی واقعه، آیات 57 تا 96

متن:

نَحْنُ خَلَقْناکُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ 57 أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ 58 أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ 59 نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ 60 عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَکُمْ وَ نُنْشِئَکُمْ فی ما لا تَعْلَمُونَ 61 وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولی فَلَوْ لا تَذَکَّرُونَ 62 أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ 63 أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ 64 لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ 65 إِنَّا لَمُغْرَمُونَ 66 بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ 67 أَ فَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذی تَشْرَبُونَ 68 أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ 69 لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ 70 أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتی تُورُونَ 71 أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ 72 نَحْنُ جَعَلْناها تَذْکِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوینَ 73 فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظیمِ 74 فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ 75 وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ 76 إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ 77 فی کِتابٍ مَکْنُونٍ 78 لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ 79 تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ 80 أَ فَبِهذَا الْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ 81 وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ 82 فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ 83 وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ 84 وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ 85 فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدینینَ 86 تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 87 فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ 88 فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیمٍ 89 وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمینِ 90 فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمینِ 91 وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبینَ الضَّالِّینَ 92 فَنُزُلٌ مِنْ حَمیمٍ 93 وَ تَصْلِیَةُ جَحیمٍ 94 إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیَقینِ 95 فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظیمِ 96 ¬Kj

ص: 416

لغات:

«أمنی یُمنی، و مَنی یَمْنی» به معنای تقدیر و اندازه گیری است، چنان که «مُنْیة» به معنای مقدّرة است و به مقدار معیّنی گفته می شود، و «حُطام» به معنای هشیم و خورد شده است که مفید برای غذا و خوراک نیست و اصل «حَطْم» به معنای کسر است، و حطیم به معنای محطوم و مکسور است، و محل حطیم در کنار باب کعبه جایی است که مردم همدیگر را به شدّت فشار می دهند، و «تفکّه» به معنای تناول اقسام میوه هاست برای خوردن، و «فکاهة» به معنای مزاح است، و «مُغْرِم» کسی است که مال او بدون عوض از بین رفته باشد، و اصل لغت به معنای لزوم است، و «عِزام» عذاب لازم را گویند، و «تورون» از ایراء به معنای اظهار نار، یعنی آتش روشن کردن است، چنان که گفته می شود: «قَدَحَ فَأوْری» یعنی سنگ آتشزا را به سنگ آتشزا کشید و آتش ظاهر شد، و اگر آتش ظاهر نشود گفته می شود: «قَدَحَ فأکْبی». و «مُقْوین» کسانی را گویند که در بیابان قفر و بدون درخت و گیاه وارد شوند، و نیز به کسانی گفته می شود که گرسنه باشند و شکم های شان خالی از طعام باشد، و أقْوَت الدار یعنی خلت من أهلها، و «قَسَم» جمله ای از کلام است، که به وسیله آن خبر مورد تأکید واقع می شود، و «عظیم» بزرگ تر از چیز دیگر را گویند، مانند عظیم الشخص و عظیم الشأن، و «کریم» کسی است که از او خَیْر کثیر حاصل می شود، از این رو قرآن را خداوند کریم نامیده است، و کریم درباره ی خداوند صفت ازلی و ابدی است، و «مُدْهِن و مُدْهِنون» کسی را گویند که در باطن او حرکتی است بر خلاف ظاهر، و «مُداهِن و داهَنَ یُداهِنُ» مانند نافق ینافق و منافق است، و «دین» به معنای جزا می باشد، چنان که گفته می شود: کما تدین تُدان یعنی کما تجزی تُجزی، و دین و دیانت به معنای عملی است که استحقاق جزا پیدا می کند.

ص: 417

ترجمه:

ما شما را آفریدیم پس چرا (آفرینش مجدّد را) تصدیق نمی کنید؟! (57) آیا از نطفه ای که در رحم می ریزید آگاهید؟! (58) آیا شما آن را (در دوران جنینی) آفرینش (پی در پی) می دهید یا ما آفریدگاریم؟! (59) ما در میان شما مرگ را مقدّر ساختیم و هرگز کسی بر ما پیشی نمی گیرد! (60) تا گروهی را به جای گروه دیگری بیاوریم و شما را در جهانی که نمی دانید آفرینش تازه ای بخشیم! (61) شما عالم نخستین را دانستید چگونه متذکّر نمی شوید (که جهانی بعد از آن است)؟! (62) آیا هیچ درباره آنچه کشت می کنید اندیشیده اید؟! (63) آیا شما آن را می رویانید یا ما می رویانیم؟! (64) هر گاه بخواهیم آن را مبدّل به کاه در هم کوبیده می کنیم که تعجّب کنید! (65) (بگونه ای که بگویید:) براستی ما زیان کرده ایم، (66) بلکه ما بکلّی محرومیم! (67) آیا به آبی که می نوشید اندیشیده اید؟! (68) آیا شما آن را از ابر نازل کرده اید یا ما نازل می کنیم؟! (69) هر گاه بخواهیم، این آب گوارا را تلخ و شور قرار می دهیم پس چرا شکر نمی کنید؟! (70) آیا درباره آتشی که می افروزید فکر کرده اید؟! (71) آیا شما درخت آن را آفریده اید یا ما آفریده ایم؟! (72) ما آن را وسیله یادآوری (برای همگان) و وسیله زندگی برای مسافران قرار داده ایم! (73) حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح کن (و او را پاک و منزّه بشمار)! (74) سوگند به جایگاه ستارگان (و محل طلوع و غروب آنها)! (75) و این سوگندی است بسیار بزرگ، اگر بدانید! (76) که آن، قرآن کریمی است، (77) که در کتاب محفوظی جای دارد، (78) و جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند [دست یابند]. (79) آن از سوی پروردگار عالمیان نازل شده (80) آیا این سخن را [این قرآن را با اوصافی که گفته شد] سست و کوچک می شمرید، (81) و به جای شکر روزیهایی

ص: 418

که به شما داده شده آن را تکذیب می کنید؟! (82) پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه می رسد (توانایی بازگرداندن آن را ندارید)؟! (83) و شما در این حال نظاره می کنید (و کاری از دستتان ساخته نیست) (84) و ما از شما به او نزدیکتریم ولی نمی بینید! (85) اگر هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمی شوید، (86) پس آن (روح) را بازگردانید اگر راست می گویید! (87) پس اگر او از مقرّبان باشد، (88) در رَوح و ریحان و بهشت پرنعمت است! (89) امّا اگر از اصحاب یمین باشد، (90) (به او گفته می شود:) سلام بر تو از سوی دوستانت که از اصحاب یمینند! (91) امّا اگر او از تکذیب کنندگان گم راه باشد، (92) با آب جوشان دوزخ از او پذیرایی می شوید! (93) و سرنوشت او ورود در آتش جهنّم است، (94) این مطلب حقّ و یقین است! (95) پس به نام پروردگار بزرگت تسبیح کن (و او را منزّه بشمار)! (96)

تفسیر أهل البیت(علیهم السلام):

«نَحْنُ خَلَقْنَاکُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ * أَ فَرَأَیْتُم مَّا تُمْنُونَ * أَ أَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ»(1) ابوحمزه ثمالی گوید: از حضرت علیّ بن الحسین(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

بسیار عجیب و شگفت آور است که کسی هر روز و هر شب ببیند که مردم می میرند، و مرگ را انکار کند! و یا عالم دنیا را ببیند، و عالم آخرت را انکار نماید.(2)

ص: 419


1- 663.. سوره ی واقعه، آیات 59-57.
2- 664.. الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) یَقُولُ عَجَبٌ کُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْکَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ یَرَی مَنْ یَمُوتُ کُلَّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ وَ الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَی وَ هُوَ یَرَی النَّشْأَةَ الْأُولَی. [کافی، ج 3، ص 258، ح 28]

«قال فی المجمع: لأن من قدر علی الإنشاء قدر علی الإعادة، ثمّ نبهّهم علی وجه الإستدلال علی صحّة ما ذکره فقال: (أَ فَرَأَیْتُم مَّا تُمْنُونَ * أَ أَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ….)»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

یعنی ما تصبّون من النطفة فی الأرحام «أَ أَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ» یعنی آیا شما نطفه ای که در رحم زن ها می ریزید را تبدیل به یک انسان می کنید و یا ما او را به انسانی تبدیل می نماییم؟!(2) «أَ فَرَأَیْتُمُ الْمَاء الَّذِی تَشْرَبُونَ * أَ أَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ * لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْکُرُونَ»(3) مؤلّف گوید:

ما این گونه آیات و روایات را در کتاب «راه خداشناسی» بیان نموده ایم مراجعه شود.

مؤلّف گوید:

«أجاج» به معنای تلخی است، و در ذیل آیه «وَ هَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ» در سوره ی فاطر(4) روایتی از امام باقر(علیه السلام) گذشت.

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «أَ فَرَأَیْتُم مَّا تَحْرُثُونَ * أَ أَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» فرمود:

هر گاه خواستی زراعتی را انجام بدهی، مشتی از بذر را بگیر و رو به قبله کن، و سه مرتبه آیه فوق را بخوان و سپس سه مرتبه بگو: «بَلِ اللَّهُ الزَّارِعُ،

ص: 420


1- 665.. مجمع البیان، ج 9، ص 223.
2- 666.. القمّی: و قوله: أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ یعنی النطفة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 349]
3- 667.. سوره ی واقعه، آیه ی 70-68.
4- 668.. سوره ی فاطر، آیه ی 12.

و بگو: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَبّاً مُبَارَکاً، وَ ارْزُقْنَا فِیهِ السَّلَامَةَ» و سپس بذر را روی زمین بپاش.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

بنی اسرائیل [به تقدیر خدا راضی نبودند و] به موسی(علیه السلام) گفتند: از خدا بخواه تا باران را در اختیار ما قرار بدهد، و هر گاه ما بخواهیم ببارد، و هر گاه بخواهیم قطع شود. پس موسی(علیه السلام) دعا نمود و خداوند اجابت کرد و بنی اسرائیل کلیّه زمین های خود را کشت کردند، و باران را طلب نمودند، و زراعت شان فراوان شد، و لکن چون وقت برداشت رسید، دانه ای در آن ها نیافتند، بلکه علفی بیش نبود، از این رو نزد موسی آمدند و فریاد و ناله سر دادند و گفتند: «ما زیان نمودیم و خسارت کردیم» و موسی(علیه السلام) شکوه آنان را به خداوند عرضه کرد، و خداوند فرمود: ای موسی تا کنون من برای بنی اسرائیل تقدیر می کردم و آنان به تقدیر من راضی نشدند، و خواستند که خود مقدّر خویش باشند و من اجابت نمودم و تو نتیجه آن را دیدی.(2)

ص: 421


1- 669.. الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَزْرَعَ زَرْعاً فَخُذْ قَبْضَةً مِنَ الْبَذْرِ وَ اسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَ قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ تَقُولُ بَلِ اللَّهُ الزَّارِعُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قُلِ اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَبّاً مُبَارَکاً وَ ارْزُقْنَا فِیهِ السَّلَامَةَ ثُمَّ انْثُرِ الْقَبْضَةَ الَّتِی فِی یَدِکَ فِی الْقَرَاحِ. [کافی، ج 5، ص 262، ح 1]
2- 670.. تفسیر نور الثّقلین: محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن محمّد بن سنان عن ابن مسکان عن سدیر قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول: ان بنی إسرائیل أتوا موسی(علیه السلام) فسألوه ان یسأل الله؟عز؟ ان یمطر السماء علیهم إذا أرادوا و یحبسها إذا أرادوا فسأل الله؟عز؟: لهم ذلک فقال الله؟عز؟ ذلک لهم، فأخبرهم موسی فحرثوا و لم یترکوا شیئا الا زرعوه، ثم استنزلوا المطر علی إرادتهم و حبسوه علی إرادتهم، فصارت زروعهم کأنها الجبال و الاجام ثم حصدوا و داسوا و ذروا فلم یجدوا شیئا، فضجوا الی موسی(علیه السلام) و قالوا: انما سألناک ان تسأل الله ان یمطر السماء علینا إذا أردنا فأجابنا ثم صیرها علینا ضررا، فقال: یا رب ان بنی إسرائیل ضجوا مما صنعت بهم، فقال: و هم ذاک یا موسی؟ قال: سألونی ان اسألک ان تمطر السماء إذا أرادوا و تحسبها إذا أرادوا فأجبتهم ثم صیرتها ضررا فقال: یا موسی انا کنت المقدر لبنی إسرائیل فلم یرضوا بتقدیری فأجبتهم الی إرادتهم فکان ما رأیت. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 223، ح 80]

«أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ * أَ أَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِؤُونَ * نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْکِرَةً وَ مَتَاعًا لِّلْمُقْوِینَ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ» یعنی آیا هیزم آن آتشی که شما می افروزید و از آن بهره مند می شوید را خود آفریدید، و یا ما آفریدیم؟ ما آتش را برای شما وسیله تذکّر و یادآوری آتش قیامت قرار دادیم، ضمن آن که نیازمندان نیز از آن بهره می گیرند.(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

این آتشی که شما مردم در دنیا می بینید جزئی از هفتاد جزء آتش دوزخ است، و هفتاد مرتبه به وسیله آب خاموش شده و باز شعله ور گردیده است، وگرنه هیچ انسانی قدرت خاموش کردن آن را نمی داشت، و چون این آتش را در قیامت بر آتش دوزخ می گذارند، فریادی می زند، که هر ملک مقرّب و هر پیامبر مرسلی از آن وحشت می کند و به زانو در می آید.(3)

ص: 422


1- 671.. سوره ی واقعة، آیات 73-71.
2- 672.. القمّی: و قوله: أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ أی تورونها و توقدونها و تنتفعون بها أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ نَحْنُ جَعَلْناها تَذْکِرَةً لنار یوم القیامة وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِینَ قال: المحتاجین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 349]
3- 673.. و فیه: قال أبو عبد الله(علیه السلام) إن نارکم هذه جزء من سبعین جزءا من نار جهنّم و قد أطفئت سبعین مرة بالماء ثم التهبت و لو لا ذلک ما استطاع آدمی أن یطفئها و إنها لیؤت بها یوم القیامة حتی توضع علی النار فتصرخ صرخة لا یبقی ملک مقرب و لا نبی مرسل إلّا جثی علی رکبتیه فزعا من صرختها. [تفسیر قمّی، ج 1، ص 366]

«فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ * وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مردمِ زمانِ جاهلیت به «مواقع نجوم» سوگند یاد می کردند، از این رو خداوند می فرماید: «فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ» یعنی سخت است کار کسی که به مواقع نجوم سوگند یاد کند [و باید به سوگند خود پایبند باشد].

و نیز فرمود:

مردم جاهلی حَرَم را محترم و بزرگ می شمردند و به حَرَم و ماه رجب [که از ماه های حرام بود] سوگند یاد نمی کردند، و آزار و تعرّض به کسانی که در حرم و ماه رجب رفت و آمد می کردند نداشتند گرچه قاتل پدرشان می بود، و نیز آزاری به حیواناتی که از حرم خارج می شدند، نمی کردند، از این رو خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) فرمود: «لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَ أَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ»(2)، و جهالت آنان به جایی رسید که کشتن پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را حلال دانستند و لکن روزهای ماه حرام را محترم شمردند و به آن ها سوگند یاد نمودند و به سوگند خود وفا کردند!(3)

ص: 423


1- 674.. سوره ی واقعة، آیات 75 و 76.
2- 675.. سوره ی بلد، آیات 1 و 2.
3- 676.. الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ قَالَ کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یَحْلِفُونَ بِهَا فَقَالَ اللَّهُ؟عز؟ فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ قَالَ عَظُمَ أَمْرُ مَنْ یَحْلِفُ بِهَا قَالَ وَ کَانَتِ الْجَاهِلِیَّةُ یُعَظِّمُونَ الْمُحَرَّمَ وَ لَا یُقْسِمُونَ بِهِ وَ لَا بِشَهْرِ رَجَبٍ وَ لَا یَعْرِضُونَ فِیهِمَا لِمَنْ کَانَ فِیهِمَا ذَاهِباً أَوْ جَائِیاً وَ إِنْ کَانَ قَدْ قَتَلَ أَبَاهُ وَ لَا لِشَیْ ءٍ یَخْرُجُ مِنَ الْحَرَمِ دَابَّةً أَوْ شَاةً أَوْ بَعِیراً أَوْ غَیْرَ ذَلِکَ فَقَالَ اللَّهُ؟عز؟ لِنَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ قَالَ فَبَلَغَ مِنْ جَهْلِهِمْ أَنَّهُمُ اسْتَحَلُّوا قَتْلَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ عَظَّمُوا أَیَّامَ الشَّهْرِ حَیْثُ یُقْسِمُونَ بِهِ فَیَفُونَ. [کافی، ج 7، ص 450، ح 4]

مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ» فرمود:

مقصود سوگند به [برائت از] أئمّه(علیهم السلام) است، و خداوند سوگند به نام آنان را بزرگ شمرده است.(1) و در سخن دیگری فرمود:

مردم زمان جاهلیّت به نجوم سوگند یاد می کردند، و خداوند فرمود: من به آن ها سوگند نمی خورم، و بزرگ است گناه کسی که به آن ها سوگند یاد نماید، و نزد مردم جاهلیّت این سوگند بزرگ بوده است.(2) «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ * لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(3) امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

کسی نباید بدون وضو و یا به حال جنابت با قرآن تماس پیدا کند و به آن نباید دست بزند و یا آن را آویزان نماید، چرا که خداوند می فرماید: «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ.»(4)

ص: 424


1- 677.. الفقیه: وَ رُوِیَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ یَعْنِی بِهِ الْیَمِینَ بِالْبَرَاءَةِ مِنَ الْأَئِمَّةِ(علیه السلام) یَحْلِفُ بِهَا الرَّجُلُ یَقُولُ إِنَّ ذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ. [فقیه، ج 3، ص 237، ح 1123]
2- 678.. البرهان: الشیبانی فی (نهج البیان)، قال: روی عن الصّادق جعفر بن محمّد؟سهما؟: أنه قال: «کان أهل الجاهلیة یحلفون بالنجوم، فقال الله سبحانه: لا أحلف بها، و قال: ما أعظم إثم من یحلف بها، و إنه لقسم عظیم عند الجاهلیة». [تفسیر برهان، ج 5، ص 272، ح 5]
3- 679.. سوره ی واقعة، آیات 79. 77.
4- 680.. التهذیب: عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَکِیمٍ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الصَّبَّاحِ جَمِیعاً عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ الْمُصْحَفُ لَا تَمَسَّهُ عَلَی غَیْرِ طُهْرٍ وَ لَا جُنُباً وَ لَا تَمَسَّ خَیْطَهُ وَ لَا تُعَلِّقْهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ. [تهذیب الأحکام، ج 1، ص 127، ح 35]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

برای جنب و حائض و کسی که وضو ندارد، جایز نیست که قرآن را مسّ کند، و با بدن خود با آن تماس پیدا نماید.(1) «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ * فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ * وَ أَنتُمْ حِینَئِذٍ تَنظُرُونَ * وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ وَ لَکِن لَّا تُبْصِرُونَ * فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ * تَرْجِعُونَهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»(2) ابوعبدالرحمان سلمی گوید: علیّ(علیه السلام) آیه «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ…» را «وَ تَجْعَلُونَ شُکْرَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُون» قرائت نمود، و چون فارغ شد، فرمود:

زود است که گوینده ای بگوید: «برای چه این گونه قرائت کرد؟» پاسخ این است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این چنین قرائت نمود، و مردم جاهلی هنگامی که باران می آمد می گفتند: «باران به خاطر سقوط ستاره «نَوء» بارید و خداوند به آن ها می فرماید: «وَ تَجْعَلُونَ شُکْرَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُون» یعنی عوض شکر کردن، نعمت خدا را تکذیب می کنید؟! [و به ستاره نسبت می دهید.](3)

ص: 425


1- 681.. المجمع: قیل المطهرون من الأحداث و الجنابات و قالوا لا یجوز للجنب و الحائض و المحدث مس المصحف عن محمّد بن علی الباقر (علیه السلام). [مجمع البیان، ج 9، ص 341]
2- 682.. سوره ی واقعة، آیات 87-82.
3- 683.. القمّی: حدثنا محمّد بن أحمد بن ثابت قال: حدثنا الحسن بن محمّد بن سماعة و أحمد بن الحسن القزاز جمیعا عن صالح بن خالد عن ثابت بن شریح قال: حدثنی أبان بن تغلب عن عبد الأعلی الثعلبی [التغلبی] و لا أرانی قد سمعته إلّا من عبد الأعلی قال: حدثنی أبو عبد الرحمن السلمی أن علیا(علیه السلام) قرأ بهم الواقعة «و تجعلون شکرکم أنکم تکذبون» فلما انصرف قال: إنّی قد عرفت أنه سیقول قائل لم قرأ هکذا قرأتها لأنی قد سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقرؤها کذلک، و کانوا إذا أمطروا قالوا أمطرنا بنوء کذا و کذا فأنزل الله و تجعلون شکرکم أنکم تکذبون. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 349]

احمد بن ابراهیم گوید: اهل البیت(علیهم السلام) فرموده اند:

«وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ» یعنی شما به جای شکر نعمت ولایت محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله)، وصیّ او را تکذیب می کنید؟! پس بدانید که چون جان شما به گلو می رسد، در آن هنگام خواهید دید که وصیّ محمّد امیرالمؤمنین(علیه السلام) به دوست خود بشارت بهشت می دهد، و به دشمن خود بشارت عذاب و آتش می دهد، و ما در آن حال از شما نزدیک تر به امیرالمؤمنین هستیم «وَ لَکِن لَّا تُبْصِرُونَ» یعنی لا تعرفون.(1) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ…» فرمود:

هنگامی که جان به گلوی مؤمن می رسد و منزل خود را در بهشت می بیند، می گوید: «مرا به دنیا بازگردانید تا این خبر را به خانواده ی خود بدهم» و به او گفته می شود: راهی برای انجام این درخواست نیست.(2)

ص: 426


1- 684.. تأویل الآیات: و قوله تعالی فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ. جاء فی تأویل أهل البیت الباطن فی حدیث أحمد بن إبراهیم عنهم(صلی الله علیه و آله) قال وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أی شکرکم النعمة التی رزقکم الله و ما من علیکم بمحمّد و آل محمّد و أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ بوصیه فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ إلی وصیه أمیر المؤمنین یبشر ولیه بالجنة و عدوه بالنار وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ یعنی أقرب إلی أمیر المؤمنین منکم وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ أی لا تعرفون. [تأویل الآیات، ص 621]
2- 685.. الکافی عن: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَوْلُهُ؟عز؟ فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ إِلَی قَوْلِهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ فَقَالَ إِنَّهَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ثُمَّ أُرِیَ مَنْزِلَهُ مِنَ الْجَنَّةِ فَیَقُولُ رُدُّونِی إِلَی الدُّنْیَا حَتَّی أُخْبِرَ أَهْلِی بِمَا أَرَی فَیُقَالُ لَهُ لَیْسَ إِلَی ذَلِکَ سَبِیلٌ. [کافی، ج 3، ص 135، ح 15]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ…» یعنی اگر شما [اعتقاد دارید که] به جزای اعمالتان نمی رسید [و قیامتی وجود ندارد] هنگام مرگ چون جان شما به گلو می رسد، جان خود را به بدن خویش باز گردانید، اگر راست می گویید؟(1) «فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ * فَرَوْحٌ وَ رَیْحَانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ * وَ أَمَّا إِن کَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْیَمِینِ * فَسَلَامٌ لَّکَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ * وَ أَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ * فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِیمٍ * وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ * فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ»(2) امام حسین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود:

تو همان کسی هستی که خداوند در ابتدای خلقت که مردم به صورت اشباه بودند بر آنان احتجاج نمود و فرمود: «أَ لَسْتُ بِرَبّکُمْ؟» و آنان گفتند: آری. و به آنان فرمود: «و محمّد رسولی؟» و آنان گفتند: آری. و چون به آنان فرمود: «و علیّ أمیرالمؤمنین وصیّی؟» از پاسخ این سؤال همه خلق -- به خاطر استکبار و سرکشی -- امتناع نمودند، و ولایت تو را نپذیرفتند، مگر تعداد کمی از آنان، و آنان بسیار ناچیز بودند، و اصحاب یمین همان ها هستند.(3)

ص: 427


1- 686.. القمّی: و قال علی بن إبراهیم فی قوله: فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ یعنی النفس قال: معناه فإذا بلغت الحلقوم فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ قال: معناه فلو کنتم غیر مجازین علی أفعالکم تَرْجِعُونَها یعنی به الروح إذا بلغت الحلقوم تردونها فی البدن إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 350]
2- 687.. سوره ی واقعة، آیات 96-88.
3- 688.. الأمالی للطوسی: أخبرنا محمّد بن محمّد، قال أخبرنی المظفر بن محمّد، قال أخبرنا أبو بکر محمّد بن أحمد بن أبی الثلج، قال حدثنا أحمد بن محمّد بن موسی الهاشمی، قال حدثنا محمّد بن عبد الله الزراری، عن أبیه، عن الحسن بن محبوب، عن أبی زکریا الموصلی، عن جابر، عن أبی جعفر، عن أبیه، عن جده(علیهم السلام)، أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال لعلی أنت الذی احتج الله بک فی ابتدائه الخلق حیث أقامهم أشباحا، فقال لهم أ لست بربکم قالوا بلی. قال و محمّد رسولی قالوا بلی. قال و علی بن أبی طالب وصیی فأبی الخلق جمیعا إلّا استکبارا و عتوا من ولایتک إلّا نفر قلیل، و هم أقل القلیل، و هم أصحاب الیمین. [امالی شیخ طوسی، ص 232]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که مؤمن از دنیا می رود، هفتاد هزار ملک او را تا قبر تشییع می کنند و چون داخل قبر قرار می گیرد، منکر و نکیر می آیند، و او را می نشانند، و به او می گویند: پروردگار تو کیست؟ و دین تو چیست؟ و پیامبر تو کیست؟ و او می گوید: الله پروردگار من است، و محمّد(صلی الله علیه و آله) پیامبر من است، و اسلام دین من است. پس آنان قبر او را به اندازه ی دید چشم گشاده می کنند، و برای او از بهشت غذا می آورند، و روح و ریحان بر او وارد می نمایند، چنان که خداوند می فرماید:

«فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ * فَرَوْحٌ وَ رَیْحَانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ» و روح و ریحان در قبر است، و «جَنَّةُ نَعِیمٍ» در آخرت است.

سپس فرمود:

و هنگامی که کافر بمیرد، هفتاد هزار از «زبانیّة» دوزخ او را تا قبر تشییع می کنند، و او تشییع کنندگان و حاملین خود را با صدای بلند -- که همه خلایق جز جنّ و انس می شنوند -- سوگند می دهد و می گوید: «ای کاش برای من بازگشتی می بود، و من از مؤمنان می شدم» و نیز می گوید: «مرا بازگردانید تا شاید عمل صالحی انجام بدهم» و ملائکه زبانیة می گویند: «هرگز بازگشتی نیست و این سخنی است که او می گوید». سپس ملک دیگری می گوید: «اگر او باز گردد نیز همان گناهان را انجام می دهد» و چون در قبر قرار می گیرد و مردم از او جدا می شوند، دو ملک منکر و نکیر در بدترین و وحشتناک ترین صورت نزد او می آیند و او را می نشانند و به او می گویند: «پروردگار تو کیست؟ و دین تو چیست؟ و پیامبر تو کیست؟»

ص: 428

پس زبان او گره می خورد، و نمی تواند پاسخ بدهد، و آنان تازیانه ای از عذاب بر او می زنند که هر چیزی به خاطر آن وحشت می کند، و سپس به او می گویند:

«پروردگار تو کیست؟ و دین تو چیست؟ و پیامبر تو کیست؟» و او می گوید:

نمی دانم. و آنان می گویند: «ندانستی و هدایت نشدی و رستگار نگردیدی».

و سپس دری از آتش به روی او باز می کنند، و آب جوشان و حمیم جهنّم را به روی او می گشایند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ أَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ * فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِیمٍ» یعنی در قبر «وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ» یعنی در آخرت.(1)

ص: 429


1- 689.. الأمالی للصدوق: أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ الْقَزْوِینِیُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ النَّحْوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ سُلَیْمَانَ بْنِ مُقْبِلٍ الْمَدِینِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ الصّادق جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ شَیَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ إِلَی قَبْرِهِ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتَاهُ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَیُقْعِدَانِهِ وَ یَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ رَبِّیَ اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی وَ الْإِسْلَامُ دِینِی فَیَفْسَحَانِ لَهُ فِی قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ وَ یَأْتِیَانِهِ بِالطَّعَامِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُدْخِلَانِ عَلَیْهِ الرَّوْحَ وَ الرَّیْحَانَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ یَعْنِی فِی قَبْرِهِ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ یَعْنِی فِی الْآخِرَةِ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) إِذَا مَاتَ الْکَافِرُ شَیَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفاً مِنَ الزَّبَانِیَةِ إِلَی قَبْرِهِ وَ إِنَّهُ لَیُنَاشِدُ حَامِلِیهِ بِصَوْتٍ یَسْمَعُهُ کُلُّ شَیْ ءٍ إِلَّا الثَّقَلَانِ وَ یَقُولُ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَقُولُ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ فَتُجِیبُهُ الزَّبَانِیَةُ کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ أَنْتَ قَائِلُهَا وَ یُنَادِیهِمْ مَلَکٌ لَوْ رُدَّ لَعَادَ لِمَا نُهِیَ عَنْهُ فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ وَ فَارَقَهُ النَّاسُ أَتَاهُ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فِی أَهْوَلِ صُورَةٍ فَیُقِیمَانِهِ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَتَلَجْلَجُ لِسَانُهُ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَی الْجَوَابِ فَیَضْرِبَانِهِ ضَرْبَةً مِنْ عَذَابِ اللَّهِ یُذْعَرُ لَهَا کُلُّ شَیْ ءٍ ثُمَّ یَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی فَیَقُولَانِ لَهُ لَا دَرَیْتَ وَ لَا هُدِیتَ وَ لَا أَفْلَحْتَ ثُمَّ یَفْتَحَانِ لَهُ بَاباً إِلَی النَّارِ وَ یُنْزِلَانِ إِلَیْهِ الْحَمِیمَ مِنْ جَهَنَّمَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ یَعْنِی فِی الْقَبْرِ وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ یَعْنِی فِی الْآخِرَةِ. [امالی صدوق، ص 290، ح 12]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود:

«أَصْحَابِ یَمِینِ» شیعیان تواند، و فرزندان تو از دست آنان در امان هستند، و توسط آنان کشته نمی شوند.(1) محمّد بن حمران گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره ی «فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ» سؤال کردم. حضرت فرمود:

این آیه مربوط به کسی است که نزد امام منزلت بالایی داشته باشد. و درباره ی آیه «وَ أَمَّا إِن کَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْیَمِینِ» فرمود: این آیه مربوط به کسی است که ولایت ما را پذیرفته باشد. و درباره ی «وَ أَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ» فرمود: این آیه مربوط به منکرین ولایت امام است.(2) طبرسی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که ایشان «فَرَوحٌ» را با ضمّ راء «فَرُوحٌ» قرائت نموده است. و رُوح به معنای رحمت است، و رحمت مانند حیات است برای مرحوم.(3)

ص: 430


1- 690.. الکافی عن: الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِیِّ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ حُکَیْمٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ بِجَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِیٍّ(علیه السلام) هُمْ شِیعَتُکَ فَسَلِمَ وُلْدُکَ مِنْهُمْ أَنْ یَقْتُلُوهُمْ. [کافی، ج 8، ص 260، ح 373]
2- 691.. تأویل الآیات: ما رواه محمّد بن العبّاس عن الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس عن محمّد بن فضیل عن محمّد بن حمران قال قلت لأبی جعفر(علیه السلام) فقوله؟عز؟ فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ قال ذاک من کان منزله عند الإمام قلت وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ قال ذاک من وصف بهذا الأمر قلت وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ قال الجاحدین للإمام علیه و علی آبائه و أبنائه أفضل التحیة و السلام. [تأویل الآیات، ص 630]
3- 692.. الجوامع: و قرئ: «فرُوح» بالضم و هو مرویّ عن الباقر -- علیه السّلام -- أی: فرحمة، لأنّ الرّحمة کالحیاة للمرحوم، و قیل: هو البقاء، أی: فهذان له معا، و هو الخلود مع الرّزق. [تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص 241]

سوره ی حدید

اشاره

محلّ نزول: مدینه منوّره ترتیب نزول: بعد از سوره ی زلزال نازل شده است.

تعداد آیات: 29 آیه به نظر قرّاء عراقی و 28 آیه به نظر قرّاء غیر عراقی است.

ثواب قرائت سوره ی حدید مرحوم صدوق از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که همواره سوره ی حدید و مجادله را در نماز واجب خود قرائت کند، خداوند هرگز او را عذاب نخواهد نمود، و هرگز او و خانواده اش ناراحتی نخواهند دید.(1) جابر جعفی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره های مسبّحات را قبل از خواب بخواند، نمی میرد تا حضرت مهدی(علیه السلام) را درک کند، و اگر قبل از قیام او بمیرد، در جوار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهد

ص: 431


1- 693.. ثواب الأعمال: أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْحَدِیدِ وَ الْمُجَادَلَةِ فِی صَلَاةٍ فَرِیضَةٍ أَدْمَنَهَا لَمْ یُعَذِّبْهُ اللَّهُ حَتَّی یَمُوتَ أَبَداً وَ لَا یَرَی فِی نَفْسِهِ وَ لَا أَهْلِهِ سُوءاً أَبَداً وَ لَا خَصَاصَةً فِی بَدَنِهِ. [ثواب الأعمال، ص 117]

بود(1). [و سوره های مسبّحات سوره هایی است که با «یسبّح لله و سبّح لله و سبّح اسم ربّک» شروع شده است.] در کتاب خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره حدید را بخواند، بر خداوند حق است که او را از عذاب خود ایمن نماید، و در بهشت او را متنعّم قرار بدهد، و اگر انسانی زندانی و در غل و زنجیر است آن را بخواند، خداوند نجات او را آسان می نماید، گرچه جنایات بی شماری داشته باشد.(2) و نیز فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و بر خود بیاویزد، در جنگ آسیبی پیدا نمی کند، و با قلب قوّی جنگ خواهد نمود، و اگر بر موضع ترکش قرائت شود، بدون درد خارج خواهد شد.(3)

ص: 432


1- 694.. مجمع البیان: روی عمرو بن شمر عن جابر الجعفی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال من قرأ المسبحات کلها قبل أن ینام لم یمت حتی یدرک القائم؟عج؟ و إن مات کان فی جوار رسول الله(صلی الله علیه و آله). [مجمع البیان، ج 9، ص 345]
2- 695.. البرهان: و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان حقا علی الله أن یؤمنه من عذابه، و أن ینعم علیه فی جنته. و من أدمن قراءتها و کان مقیدا مغلولا مسجونا، سهل الله خروجه، و لو کان ما کان علیه من الجنایات». [تفسیر برهان، ج 5، ص 277، ح 3]
3- 696.. البرهان: و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من کتبها و علقها علیه و هو فی الحرب لم یصبه سهم و لا حدید، و کان قوی القلب فی طلب القتال، و إن قرئت علی موضع فیه حدید خرج من وقته من غیر ألم». [همان، ح 4]

سوره ی حدید، آیات 1 تا 15

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 1 لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 2 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ 3 هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فیها وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ 4 لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ 5 یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ هُوَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ 6 آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیهِ فَالَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبیرٌ 7 وَ ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَ قَدْ أَخَذَ میثاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ 8 هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ عَلی عَبْدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ 9 وَ ما لَکُمْ أَلاَّ تُنْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ میراثُ

ص: 433

السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنی وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ 10 مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَریمٌ 11 یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ 12 یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ 13 یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قالُوا بَلی وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّی جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ 14 فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ 15 ¬Kj

لغات:

«العزیز» الغالب الذی لا یعجزه شئ، و «الحکیم» من کان أفعاله علی أساس الحکمة، و «العرش» مرّ معناه فی سورة الأعراف، و «الإیلاج» الإدخال، و «قرض» در لغت به معنای قطع است و در عرف و لغت و فقه این است که مالی را تملیک به دیگری کند، تا پس از مدتی عوض آن را بپردازد، و تعریف آن در فقه «تملیک مع العوض» است، و «مضاعفة» به معنای زیاده از مقدار مثل است، و «اقتباس» گرفتن آتش را گویند، و «تربّص» به معنای ترقّب و انتظار است، و «سور» به معنای حائط و دیوار است، و «ارتیاب» به معنای شک است، و «أمانیّ» جمع أمنیّة به معنای آرزوهای کاذب است، و «غَرور» به معنای شیطان است که فراوان مردم را فریب می دهد، و به دنیا نیز «غَرور» گفته می شود، و «فِدیَة» به معنای فِداء و عوض است.

ص: 434

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح می گویند و او عزیز و حکیم است.

(1) مالکیّت (و حاکمیّت) آسمانها و زمین از آن اوست، او زنده می کند و می میراند و او بر هر چیز توانا است! (2) اوّل و آخر و پیدا و پنهان اوست و او به هر چیز داناست. (3) او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز [شش دوران] آفرید سپس بر تخت قدرت قرار گرفت (و به تدبیر جهان پرداخت) او آنچه در زمین فرو می رود را می داند، و آنچه از آن خارج می شود و آنچه از آسمان نازل می گردد و آنچه به آسمان بالا می رود و هر جا شما باشید او با شما است، و خداوند نسبت به آنچه انجام می دهید بیناست! (4) مالکیّت آسمانها و زمین از آن اوست و همه کارها به سوی او بازمی گردد. (5) او شب را در روز می کند و روز را در شب و او به آنچه در دل سینه ها وجود دارد داناست. (6) به خدا و رسولش ایمان بیاورید و از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرار داده انفاق کنید (زیرا) کسانی از شما که ایمان بیاورند و انفاق کنند، اجر بزرگی دارند! (7) چرا به خدا ایمان نیاورید در حالی که رسول (او) شما را می خواند که به پروردگارتان ایمان بیاورید، و از شما پیمان گرفته است (پیمانی از طریق فطرت و خِرد)، اگر آماده ایمان آوردنید. (8) او کسی است که آیات روشنی بر بنده اش [محمّد] نازل می کند تا شما را از تاریکیها به سوی نور برد و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است. (9) چرا در راه خدا انفاق نکنید در حالی که میراث آسمانها و زمین همه از آن خداست (و کسی چیزی را با خود نمی برد)! کسانی که قبل از پیروزی انفاق کردند و جنگیدند (با کسانی که پس از پیروزی انفاق کردند) یکسان نیستند آنها بلندمقامتر از کسانی هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند و خداوند به هر دو وعده نیک داده و خدا به آنچه انجام

ص: 435

می دهید آگاه است. (10) کیست که به خدا وام نیکو دهد (و از اموالی که به او ارزانی داشته انفاق کند) تا خداوند آن را برای او چندین برابر کند؟ و برای او پاداش پرارزشی است! (11) (این پاداش بزرگ) در روزی است که مردان و زنان باایمان را می نگری که نورشان پیش رو و در سمت راست شان بسرعت حرکت می کند (و به آنها می گویند:) بشارت باد بر شما امروز به باغهایی از بهشت که نهرها زیر (درختان) آن جاری است جاودانه در آن خواهید ماند! و این همان رستگاری بزرگ است! (12) روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان می گویند: «نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوی برگیریم!» به آنها گفته می شود: «به پشت سر خود بازگردید و کسب نور کنید!» در این هنگام دیواری میان آنها زده می شود که دری دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب! (13) آنها را صدا می زنند: «مگر ما با شما نبودیم؟!» می گویند: «آری، ولی شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار (مرگ پیامبر را) کشیدید، و (در همه چیز) شکّ و تردید داشتید، و آرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید، و شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد! (14) پس امروز نه از شما فدیه ای پذیرفته می شود، و نه از کافران و جایگاهتان آتش است و همان سرپرستتان می باشد و چه بد جایگاهی است! (15)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»(1) ابن ابی یعفور گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: تفسیر «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» چیست؟ فرمود:

هر چیزی کهنه می شود و تغییر می کند و از بین می رود، و یا از رنگی به رنگ دیگر، و از هیئتی به هیئت دیگر، و از صفتی به صفت دیگر منتقل می شود،

ص: 436


1- 697.. سوره ی حدید، آیه ی 3.

و یا از زیاده به نقصان، و از نقصان به زیاده تبدیل می شود، مگر ربّ العالمین که از ازل تا ابد به یک حال است، و او اوّل قبل از هر چیزی است و آخر لم یزال و لا یزال است، و صفات و اسماء در چیزهای دیگر اختلاف احوال ایجاد می کند و درباره ی او ایجاد چنین چیزی نمی کند، مانند این که انسان زمانی خاک و زمانی گوشت و زمانی خون و زمانی استخوان پوسیده بوده و خواهد بود، و مانند این که خرما زمانی بُسر و زمانی رُطب و زمانی تمر است، و صفات و نام های آن تغییر می کند، و خداوند این گونه نیست.(1) میمون البان گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی «الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» سؤال شد، و فرمود:

خداوند اوّلی است که قبل از او اوّلی نبوده، و چیزی بر او سابق نبوده است، و نیز او آخری است که نهایتی ندارد، و مانند مخلوقین خود نیست، بلکه او قدیم و اوّل و آخری است که اوّل و آخر و نهایتی ندارد، و نام حدوث بر او صادق نیست، و از حالی به حال دیگری انتقال پیدا نمی کند، بلکه او خالق هر چیزی است.(2)

ص: 437


1- 698.. الکافی: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ -- سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) -- عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ قُلْتُ أَمَّا الْأَوَّلُ فَقَدْ عَرَفْنَاهُ وَ أَمَّا الْآخِرُ فَبَیِّنْ لَنَا تَفْسِیرَهُ فَقَالَ إِنَّهُ لَیْسَ شَیْ ءٌ إِلَّا یَبِیدُ أَوْ یَتَغَیَّرُ أَوْ یَدْخُلُهُ التَّغَیُّرُ وَ الزَّوَالُ أَوْ یَنْتَقِلُ مِنْ لَوْنٍ إِلَی لَوْنٍ وَ مِنْ هَیْئَةٍ إِلَی هَیْئَةٍ وَ مِنْ صِفَةٍ إِلَی صِفَةٍ وَ مِنْ زِیَادَةٍ إِلَی نُقْصَانٍ وَ مِنْ نُقْصَانٍ إِلَی زِیَادَةٍ إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِینَ فَإِنَّهُ لَمْ یَزَلْ وَ لَا یَزَالُ بِحَالَةٍ وَاحِدَةٍ هُوَ الْأَوَّلُ قَبْلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُوَ الْآخِرُ عَلَی مَا لَمْ یَزَلْ وَ لَا تَخْتَلِفُ عَلَیْهِ الصِّفَاتُ وَ الْأَسْمَاءُ کَمَا تَخْتَلِفُ عَلَی غَیْرِهِ مِثْلُ الْإِنْسَانِ الَّذِی یَکُونُ تُرَاباً مَرَّةً وَ مَرَّةً لَحْماً وَ دَماً وَ مَرَّةً رُفَاتاً وَ رَمِیماً وَ کَالْبُسْرِ الَّذِی یَکُونُ مَرَّةً بَلَحاً وَ مَرَّةً بُسْراً وَ مَرَّةً رُطَباً وَ مَرَّةً تَمْراً فَتَتَبَدَّلُ عَلَیْهِ الْأَسْمَاءُ وَ الصِّفَاتُ وَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِخِلَافِ ذَلِکَ. [کافی، ج 1، ص 115، ح 5]
2- 699.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ مَیْمُونٍ الْبَانِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ قَدْ سُئِلَ عَنِ الْأَوَّلِ وَ الْآخِرِ فَقَالَ الْأَوَّلُ لَا عَنْ أَوَّلٍ قَبْلَهُ وَ لَا عَنْ بَدْءٍ سَبَقَهُ وَ الْآخِرُ لَا عَنْ نِهَایَةٍ کَمَا یُعْقَلُ مِنْ صِفَةِ الْمَخْلُوقِینَ وَ لَکِنْ قَدِیمٌ أَوَّلٌ آخِرٌ لَمْ یَزَلْ وَ لَا یَزُولُ بِلَا بَدْءٍ وَ لَا نِهَایَةٍ لَا یَقَعُ عَلَیْهِ الْحُدُوثُ وَ لَا یَحُولُ مِنْ حَالٍ إِلَی حَالٍ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ. [کافی، ج 1، ص 116، ح 6]

جابر بن عبدالله انصاری گوید:

من عمّار را در برخی از کوچه های مدینه دیدم و از او سراغ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را گرفتم، عمّار گفت: او در مسجد بین اصحاب خود بود، و پس از نماز صبح رو به ما نمود [و مشغول سخن بود] و چون آفتاب طلوع نمود، علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) وارد شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برخاست و بین دو چشم او را بوسید و در کنار خود نشاند به گونه ای که زانوهای آن حضرت به زانوهای علیّ(علیه السلام) متّصل شد، و سپس فرمود:

«یا علی! برخیز و با خورشید سخن بگو، او پاسخ تو را خواهد داد» پس اهل مسجد برخاستند و گفتند: آیا تو فکر می کنی که خورشید با علی سخن خواهد گفت؟ و برخی گفتند: او همواره می خواهد پسر عمّ خود را بالا ببرد، و نام او را مطرح نماید. پس علی(علیه السلام) بیرون آمد، و به خورشید گفت: «کَیْفَ أَصْبَحْتَ یَا خَلْقَ اللَّهِ»؟ یعنی چگونه است حال تو ای مخلوق خدا؟ خورشید گفت: «به خیر است ای برادر رسول خدا، و ای اوّل، و ای آخر، و ای ظاهر، و ای باطن، و ای کسی که به همه چیز دانا هستی.» پس علیّ(علیه السلام) نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و آن حضرت تبسّم نمود و فرمود:

من به تو خبر بدهم یا تو خبر می دهی؟ علی(علیه السلام) گفت: یا رسول الله بهتر است شما به من خبر بدهی. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: امّا این که خورشید گفت: «یا أوّل» تو اوّل کسی هستی که به من ایمان آوردی. و امّا این که گفت: «یا آخِر» تو

ص: 438

آخر کسی هستی که در حال غسل دادن، بدن من مرا می بینی. و امّا این که گفت: «یا ظاهر» تو نخستین کسی هستی که بر مخزون سرّ من آگاه می شوی. و امّا این که گفت: «یا باطن» تو تنها کسی هستی که به باطن علم من آگاه می شوی، و امّا این که تو «عالم به کلّ شئ» هستی، به این خاطر است که آنچه خداوند از علم حلال و حرام و فرائض و احکام و تنزیل و تأویل و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و مشکل نازل نموده، تو به آن عالم شدی، و اگر ترس این نبود که مردم آنچه را نصارا درباره ی عیسی گفتند: درباره ی تو بگویند، اکنون من درباره ی تو مقاله ای [از فضائل تو را] می گفتم که به هر کس برخورد کنی خاک زیر قدم تو را برای شفا و برکت برگیرد.

جابر گوید:

هنگامی که سخن عمّار به پایان رسید، سلمان آمد، و عمّار گفت: «این سلمان نیز در این قصّه با ما بود» و سلمان نیز همین حدیث را برای ما نقل نمود.(1)

ص: 439


1- 700.. تأویل الآیات: محمّد بن العبّاس؟ره؟ عن محمّد بن سهل العطار عن أحمد بن محمّد عن أبی زرعة عبد الله بن عبد الکریم عن قبیصة بن عقبة عن سفیان بن یحیی عن جابر بن عبد الله قال لقیت عمارا فی بعض سکک المدینة فسألته عن النّبی(صلی الله علیه و آله) فأخبر أنه فی مسجده فی ملإ من قومه و أنه لما صلی الغداة أقبل علینا فبینا نحن کذلک و قد بزغت الشمس إذ أقبل علی بن أبی طالب(علیه السلام) فقام إلیه النّبی(صلی الله علیه و آله) فقبل ما بین عینیه و أجلسه إلی جنبه حتی مست رکبتاه رکبتیه ثم قال یا علی قم للشمس فکلمها فإنها تکلمک فقام أهل المسجد و قالوا أ تری عین الشمس تکلم علیا و قال بعض لا یزال یرفع خسیسة ابن عمه و ینوه باسمه إذ خرج علی(علیه السلام) فقال للشمس کیف أصبحت یا خلق الله فقالت بخیر یا أخا رسول الله یا أول یا آخر یا ظاهر یا باطن یا من هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ فرجع علی(علیه السلام) إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) فتبسم النّبی(صلی الله علیه و آله) و قال یا علی تخبرنی أو أخبرک فقال منک أحسن یا رسول الله فقال النّبی(صلی الله علیه و آله) أما قولها لک یا أول فأنت أول من آمن بالله و قولها یا آخر فأنت آخر من یعایننی علی مغسلی و قولها یا ظاهر فأنت آخر من یظهر علی مخزون سری و قولها یا باطن فأنت المستبطن بعلمی و أما العلیم بکل شی ء فما أنزل الله تعالی علما من الحلال و الحرام و الفرائض و الأحکام و التنزیل و التأویل و الناسخ و المنسوخ و المحکم و المتشابه و المشکل إلّا و أنت به علیم و لو لا أن تقول فیک طائفة من أمتی ما قالت النصاری فی عیسی لقلت فیک مقالا لا تمر بملإ إلّا أخذوا التراب من تحت قدمیک یستشفون به قال جابر فلما فرغ عمار من حدیثه أقبل سلمان فقال عمار و هذا سلمان کان معنا فحدثنی به سلمان أیضا کما حدثنی عمار. [تأویل الآیات، ص 631]

صاحب کتاب تأویل الآیات حدیث دیگری را نیز در تأویل آیه فوق نقل کرده که در پاورقی مشاهده می شود(1). «هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَ مَا یَعْرُجُ فِیهَا وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(2)

ص: 440


1- 701.. تأویل الآیات: و من ذلک ما رواه أیضا عن عبد العزیز بن یحیی عن محمّد بن زکریا عن علی بن حکیم عن الربیع بن عبد الله عن عبد الله بن حسن عن أبی جعفر محمّد بن علی(علیه السلام) قال بینا النّبی(صلی الله علیه و آله) ذات یوم و رأسه فی حجر علی(علیه السلام) إذ نام رسول الله(صلی الله علیه و آله) و لم یکن علی(علیه السلام) صلی العصر فقامت الشمس تغرب فانتبه رسول الله(صلی الله علیه و آله) فذکر له علی(علیه السلام) شأن صلاته فدعا الله فرد علیه الشمس کهیئتها فی وقت العصر و ذکر حدیث رد الشمس فقال له یا علی قم فسلم علی الشمس فکلمها فإنها ستکلمک فقال له یا رسول الله کیف أسلم علیها قال قل السلام علیک یا خلق الله فقام علی(علیه السلام) و قال السلام علیک یا خلق الله فقالت و علیک السلام یا أول یا آخر یا ظاهر یا باطن یا من ینجی محبیه و یوبق مبغضیه فقال له النّبی(صلی الله علیه و آله) ما ردت علیک الشمس فکان علی کاتم عنه فقال له النّبی(صلی الله علیه و آله) قل ما قالت لک الشمس فقال له ما قالت فقال النّبی(صلی الله علیه و آله) إن الشمس قد صدقت و عن أمر الله نطقت أنت أول المؤمنین إیمانا و أنت آخر الوصیین لیس بعدی نبی و لا بعدک وصی و أنت الظاهر علی أعدائک و أنت الباطن فی العلم الظاهر علیه و لا فوقک فیه أحد أنت عیبة علمی و خزانة وحی ربی و أولادک خیر الأولاد و شیعتک هم النجباء یوم القیامة. [تأویل الآیات، ص 632]
2- 702.. سوره ی حدید، آیه ی 4.

قبلاً در سوره ی سجده(1) از عبدالله بن سنان از امام صادق(علیه السلام) نقل شد که فرمود:

خداوند خیر را در روز یکشنبه خلق نمود، و هرگز شرّ را قبل از خیر نیافرید، و در روز یکشنبه و دوشنبه زمین ها را آفرید، و در روز سه شنبه اقوات و خوراکی ها را آفرید، و آسمان ها را در روز چهارشنبه و پنجشنبه آفرید، و اقوات و خوراکی های آن ها را در روز جمعه آفرید، چنان که می فرماید: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ.»(2) مؤلّف گوید:

معنای «إنّ الله استوی علی العرش» در سوره طه گذشت.

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «سِتَّةِ أَیَّامٍ» ستّة أوقاتٍ است.(3) «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَ یُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»(4) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

آنچه از شب کم می شود، داخل در روز می گردد، و آنچه از روز کم می شود،

ص: 441


1- 703.. سوره ی سجده، آیه ی 4.
2- 704.. الکافی: عَنْهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَیْرَ یَوْمَ الْأَحَدِ وَ مَا کَانَ لِیَخْلُقَ الشَّرَّ قَبْلَ الْخَیْرِ وَ فِی یَوْمِ الْأَحَدِ وَ الْإِثْنَیْنِ خَلَقَ الْأَرَضِینَ وَ خَلَقَ أَقْوَاتَهَا فِی یَوْمِ الثَّلَاثَاءِ وَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ وَ یَوْمَ الْخَمِیسِ وَ خَلَقَ أَقْوَاتَهَا یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ. [کافی، ج 8، ص 145، ح 117]
3- 705.. القمّی: و قوله هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ أی فی ستة أوقات. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 350]
4- 706.. سوره ی حدید، آیه ی 6.

داخل در شب می شود(1). [و این معنای «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَ یُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ» است.] «هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَی عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»(2) علامه ابن شهر آشوب از امام باقر و امام صادق؟سهما؟ نقل نموده که درباره «لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ» فرموده اند: «یَعْنِی مِنَ الْکُفْرِ إِلَی الْإِیمَانِ، و الْوَلَایَةِ لِعَلِیٍّ؟س؟.»(3) «وَ مَا لَکُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَا یَسْتَوِی مِنکُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُوْلَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَ قَاتَلُوا وَ کُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَی وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»(4) امام حسن(علیه السلام) در خطبه خود -- هنگام صلح با معاویه -- فرمود:

… ای معاویه پدر من سابق سابقین إلی الله؟عز؟ و إلی الرسول(صلی الله علیه و آله) و اقرب اقربین به خدا و رسول او بود، و خداوند درباره ی او فرمود: «لَا یَسْتَوِی مِنکُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُوْلَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً» بنابراین پدر من نخستین مسلمان و مؤمن بود، و نخستین کسی بود که به سوی خدا و رسول او هجرت نمود، و با تمام توان مالی و وسع بدنی خود در خدمت اسلام بود، و خداوند درباره ی او فرمود: «وَ الَّذِینَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا

ص: 442


1- 707.. و فیه: و قوله أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ یقول ما ینقص من اللیل یدخل فی النهار و ما ینقص من النهار یدخل فی اللیل. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 167]
2- 708.. سوره ی حدید، آیه ی 9.
3- 709.. المناقب: أبو جعفر و جعفر(علیه السلام) فی قوله لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ یقول من الکفر إلی الإیمان یعنی إلی الولایة لعلی(علیه السلام). [مناقب، ج 3، ص 80]
4- 710.. سوره ی حدید، آیه ی 10.

بِالْإِیمَانِ وَ لَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»(1)، و مطابق این آیه، همه استغفارکنندگان، به پدر من -- که سابق در ایمان به خدا و رسول او بوده -- دعا می کنند، و برای او استغفار می نمایند، چرا که احدی قبل از او ایمان نیاورده بوده، و خداوند در این رابطه می فرماید: «وَ السَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الأَنصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ»(2)، از این رو، او سابق از جمیع سابقین است، و همان گونه که خداوند سابقین را بر متخلّفین و متأخّرین فضیلت داده، سابق سابقین را نیز بر سابقین فضیلت داده است.(3) مؤلّف گوید:

خطبه فوق به طور کامل در ذیل آیه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»(4)، بیان شد.

ص: 443


1- 711.. سوره ی حشر، آیه ی 10.
2- 712.. سوره ی توبه، آیه ی 100.
3- 713.. الأمالی للطوسی: و قد قال الله؟عز؟ «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» و کان أبی سابق السابقین إلی الله؟عز؟ و إلی رسوله(صلی الله علیه و آله) و أقرب الأقربین، فقد قال الله (تعالی) «لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً». فأبی کان أولهم إسلاما و إیمانا، و أولهم إلی الله و رسوله هجرة و لحوقا و أولهم علی وجده و وسعه نفقة، قال (سبحانه) «وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» فالناس من جمیع الأمم یستغفرون له بسبقه إیاهم الإیمان بنبیه(صلی الله علیه و آله)، و ذلک أنه لم یسبقه إلی الإیمان أحد، و قد قال الله (تعالی) «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ» فهو سابق جمیع السابقین، فکما أن الله؟عز؟ فضل السابقین علی المتخلفین و المتأخرین، فکذلک فضل سابق السابقین علی السابقین. [امالی شیخ طوسی، ص 563]
4- 714.. سوره ی احزاب، آیه ی 33.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

از فرزندم موسی فرزندی به دنیا می آید که نام او نام امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و او را به طوس خراسان می برند، و با سَمّ او را می کشند، و در آنجا مدفون می شود، و هر که او را با معرفت زیارت کند خداوند؟عز؟ پاداش «مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ»، را به او خواهد داد.(1) «مَن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ»(2) اسحاق بن عمّار گوید: امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره ی صله دادن به امام(علیه السلام) است.(3) و در سخن دیگری فرمود:

مقصود از آیه فوق: صله دادن به امام در زمان دولت های فاسقین است.(4)

ص: 444


1- 715.. فی عیون الاخبار باسناده الی الحسین بن زید قال: سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمّد الصّادق(علیه السلام) یقول: یخرج رجل من ولد إبنی موسی، اسمه اسم أمیر المؤمنین(علیه السلام) الی أرض طوس و هی بخراسان، یقتل فیها بالسم، فیدفن فیها غریبا، من زرارة عارفا بحقه أعطاه الله؟عز؟ أجر من أنفق من قبل الفتح و قاتل. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 238]
2- 716.. سوره ی حدید، آیه ی 11.
3- 717.. الکافی عن أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ قَالَ نَزَلَتْ فِی صِلَةِ الْإِمَامِ. [کافی، ج 1، ص 537، ح 4]
4- 718.. الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ یُونُسَ وَ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ قَالَ صِلَةُ الْإِمَامِ فِی دَوْلَةِ الْفَسَقَةِ. [کافی، ج 8، ص 302، ح 461]

معاویة بن عمّار گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

این آیه درباره ی صله دادن به رحم است، و مقصود از رحم فقط رحم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است.(1) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

خداوند به خاطر نیاز، از مردم چیزی نخواسته است، و آنچه به نام خود خواسته است برای ولیّ او می باشد.(2) و در سخن دیگری فرمود:

یک درهم صله دادن به امام(علیه السلام) بزرگ تر از وزن کوه احد می باشد.(3) و در سخن دیگری فرمود:

یک درهم صله دادن به امام افضل از دو هزار درهم است که در راه های خیر داده شود.(4)

ص: 445


1- 719.. تأویل الآیات: قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا أحمد بن هوذة الباهلی عن إبراهیم بن إسحاق عن عبد الله بن حماد الأنصاری عن معاویة بن عمار قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً قال ذاک صلة الرحم و الرحم رحم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) خاصة. [تأویل الآیات، ص 433]
2- 720.. الکافی: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَبِی طَلْحَةَ عَنْ مُعَاذٍ صَاحِبِ الْأَکْسِیَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَسْأَلْ خَلْقَهُ مَا فِی أَیْدِیهِمْ قَرْضاً مِنْ حَاجَةٍ بِهِ إِلَی ذَلِکَ وَ مَا کَانَ لِلهِ مِنْ حَقٍّ فَإِنَّمَا هُوَ لِوَلِیِّهِ. [کافی، ج 1، ص 537، ح 3]
3- 721.. الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَیَّاحٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَا مَیَّاحُ دِرْهَمٌ یُوصَلُ بِهِ الْإِمَامُ أَعْظَمُ وَزْناً مِنْ أُحُدٍ. [کافی، ج 1، ص 537]
4- 722.. الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ دِرْهَمٌ یُوصَلُ بِهِ الْإِمَامُ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفَیْ أَلْفِ دِرْهَمٍ فِیمَا سِوَاهُ مِنْ وُجُوهِ الْبِرِّ. [کافی، ج 1، ص 538، ح 6]

و در سخن دیگری فرمود:

بر درب بهشت نوشته شده: پاداش قرض هیجده برابر است، و پاداش صدقه ده برابر است، چرا که قرض به دست محتاج می رسد، و صدقه بسا به دست غیر محتاج داده می شود.(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

درباره ی اموالتان [از خدا] بترسید، و از بدن هایتان خرج جانتان کنید و نسبت به آن ها بخل نورزید، چرا که خداوند می فرماید: «مَن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ» و در این آیه خداوند از شما قرض خواسته است، در حالی که خزائن آسمان ها و زمین از آنِ اوست، و او بی نیاز و ستوده است، آری او خواسته تا شما را بیازماید، تا معلوم شود، کدامیک از شما عمل بهتری انجام می دهید.(2) «یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَی نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِم بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»(3) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «یَسْعَی نُورُهُم…» ائمّه(علیهم السلام) هستند که در قیامت نور آنان مقابل

ص: 446


1- 723.. فی تفسیر علی بن إبراهیم قال الصّادق(علیه السلام): علی باب الجنة مکتوب: القرض بثمانیة عشر، و الصدقة بعشرة، و ذلک ان القرض لا یکون الا لمحتاج، و الصدقة ربما وقعت فی ید غیر المحتاج. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 239، ح 53]
2- 724.. فی نهج البلاغة و اتقوا أموالکم و خذوا من أجسادکم تجودوا بها علی أنفسکم، و لا تبخلوا بها عنها، فقد قال الله سبحانه: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ» و استقرضکم و له خزائن السموات و الأرض و هو الغنی الحمید و انما أراد ان یبلوکم أیکم أحسن عملا و فی کلامه علیه الصلوة و السلام غیر هذا حذفناه لعدم الحاجة الیه هنا. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 239، ح 55]
3- 725.. سوره ی حدید، آیه ی 12.

مؤمنین است، و سمت راست آنان را روشن می نماید تا به وسیله نور آنان داخل بهشت شوند.(1) جابر گوید: روزی من خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودم، و علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) وارد شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود:

می خواهی به تو نوید و بشارت بدهم؟ او گفت: آری یا رسول الله. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: اکنون جبرئیل به من خبر می دهد که خداوند؟ج؟ به شیعیان و دوستان تو هفت خصلت [و نعمت] عطا نموده است:

1. ارفاق و آسانی هنگام مرگ، 2. دلجویی و انس هنگام ترس و وحشت، 3.نورانیّت هنگام ظلمت و تاریکی [قیامت]، 4.امنیّت هنگام فزع [اکبر]، 5.قسط و عدالت هنگام میزان و سنجش اعمال، 6.جواز عبور از صراط،

ص: 447


1- 726.. الکافی عن عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی -- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فَاطِمَةُ(علیه السلام) فِیها مِصْباحٌ الْحَسَنُ -- الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الْحُسَیْنُ -- الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ فَاطِمَةُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ بَیْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْیَا -- یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) -- زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ لَا یَهُودِیَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِیَّةٍ -- یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ یَکَادُ الْعِلْمُ یَنْفَجِرُ بِهَا -- وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ -- یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ یَهْدِی اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ یَشَاءُ -- وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ قُلْتُ أَوْ کَظُلُماتٍ قَالَ الْأَوَّلُ وَ صَاحِبُهُ -- یَغْشاهُ مَوْجٌ الثَّالِثُ -- مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ ظُلُمَاتٌ الثَّانِی -- بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ مُعَاوِیَةُ (لَعَنَهُ اللَّهُ) وَ فِتَنُ بَنِی أُمَیَّةَ -- إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ الْمُؤْمِنُ فِی ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ -- لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ(علیها السلام) فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ -- یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَسْعَی بَیْنَ یَدَیِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِأَیْمَانِهِمْ حَتَّی یُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ. [کافی، ج 1، ص 195، ح 5]

7.دخول در بهشت قبل مردم دیگر، در حالی که «یَسْعَی نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِم.»(1) «یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَ رَاءکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ * یُنَادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُن مَّعَکُمْ قَالُوا بَلَی وَ لَکِنَّکُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّی جَاء أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ * فَالْیَوْمَ لَا یُؤْخَذُ مِنکُمْ فِدْیَةٌ وَ لَا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

در روز قیامت نور بین مردم، به اندازه ی ایمان آنان تقسیم می شود، و نور منافق در انگشت بزرگ پای چپ او خواهد بود، و چون نور خود را می بیند، به مؤمنین می گوید: توقّف کنید تا من از نور شما استفاده کنم، و مؤمنین در پاسخ منافقین می گویند: «به عقب باز گردید و نوری به دست آورید» و چون به عقب باز می گردند، دیواری بین آنان و مؤمنین قرار می گیرد، از این رو از پشت دیوار صدا می زنند: «ای مؤمنین! آیا ما در دنیا با شما بنودیم؟ و مؤمنین می گویند: آری، ولکن شما به خاطر

ص: 448


1- 727.. الخصال: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَمَّارُ بْنُ الْحُسَیْنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصْمَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِیُّ بِمَکَّةَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ اللَّیْثِ الرَّازِیُّ عَنْ شَیْبَانَ بْنِ فَرُّوخٍ الْأُبُلِّیِّ عَنْ هَمَّامِ بْنِ یَحْیَی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَقِیلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ کُنْتُ ذَاتَ یَوْمٍ عِنْدَ النَّبِیِّ إِذْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ أَ لَا أُبَشِّرُکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ هَذَا جَبْرَئِیلُ یُخْبِرُنِی عَنِ اللَّهِ؟ج؟ أَنَّهُ قَدْ أَعْطَی شِیعَتَکَ وَ مُحِبِّیکَ سَبْعَ خِصَالٍ الرِّفْقَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْأُنْسَ عِنْدَ الْوَحْشَةِ وَ النُّورَ عِنْدَ الظُّلْمَةِ وَ الْأَمْنَ عِنْدَ الْفَزَعِ وَ الْقِسْطَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَ الْجَوَازَ عَلَی الصِّرَاطِ وَ دُخُولَ الْجَنَّةِ قَبْلَ النَّاسِ نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ. [خصال، ص 402، ح 112]
2- 728.. سوره ی حدید، آیات 15-13.

گناهانتان گرفتار شک و تردید شدید، و آرزوهای دنیا، و شیطان شما را فریب داد، تا امر الهی رسید، و امروز هیچ فدیه ای از شما و کافران پذیرفته نمی شود، و جایگاهتان آتش خواهد بود، و او مولای شماست، و چه بد بازگشتی پیدا کردید!(1) مؤلّف گوید:

آنچه مرحوم علی بن ابراهیم بیان نموده ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که می فرماید: در قیامت نور بین مردم به اندازه ی ایمانشان تقسیم می شود، و نور منافق به اندازه ی انگشت بزرگ پای چپ او خواهد بود، و او پا، روی نور خود می گذارد و به مؤمنین می گوید: بایستید تا من از نور شما بهره بگیرم. و به آنان گفته می شود: «ارْجِعُوا وَرَاءکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا» و چون به عقب باز می گردند، دیواری بین آنان و مؤمنین قرار می گیرد، و آنان از پشت دیوار صدا می زنند: «أَ لَمْ نَکُن مَّعَکُمْ…».

سپس امام صادق(علیه السلام) به ابوبصیر فرمود:

به خدا سوگند این وضعیّت مربوط به یهود و نصارا نیست بلکه مقصود از این آیات اهل قبله و مسلمانان هستند.(2)

ص: 449


1- 729.. القمّی: و قوله یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ قال یقسم النور بین الناس یوم القیامة علی قدر إیمانهم یقسم للمنافق فیکون نوره فی إبهام رجله الیسری فینظر نوره ثم یقول للمؤمنین مکانکم حتی أقتبس من نورکم فیقول المؤمنون لهم ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فیرجعون و یضرب بینهم بسور له باب فینادون من وراء السور المؤمنین أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قالُوا بَلی وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ قال: بالمعاصی وَ ارْتَبْتُمْ قال: أی شککتم وَ تَرَبَّصْتُمْ و قوله فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ قال: و الله ما عنی بذلک الیهود و لا النصاری و إنّما عنی بذلک أهل القبلة ثم قال مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ قال هی أولی بکم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 351]
2- 730.. کتاب الزهد: القاسم عن علی عن أبی بصیر قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) إن الناس یقسم بینهم النور یوم القیامة علی قدر إیمانهم و یقسم [یقسمه] للمنافق فیکون نوره علی قدر إبهام رجله الیسری [فیطفأ] فیعطی نوره فیقول مکانکم حتی أقتبس من نورکم قِیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً یعنی حیث قسم النور قال فیرجعون فیضرب بینهم السور قال فینادونهم من وراء السور أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قالُوا بَلی وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّی جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ ثم قال یا أبا محمّد أما و الله ما قال الله للیهود و النصاری و لکنه عنی أهل القبلة. [کتاب الزهد، ص 93، ح 249]

مرحوم صدوق در کتاب خصال با سند خود از مکحول نقل نموده که گوید:

امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) [پس از شورای سقیفه به اهل شورا] فرمود:

اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خوبی یاد دارند که در بین آنان صاحب منقبت و فضیلتی نبود مگر آن که من دارای آن منقبت و بیش از آن بودم، و افزون بر آن ها، مرا هفتاد منقبت و فضیلت است که احدی در آن ها با من شریک نیست.

مکحول گوید: گفتم: یا امیرالمؤمنین آن هفتاد فضیلت را به من خبر دهید، پس آن حضرت همه آن ها را شماره کرد… تا این که فرمود:

و امّا فضیلت سیّ ام این است که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: امّت من هنگامی که در قیامت محشور می شوند پنج گروه و صاحب پنج پرچم می باشند، و نخستین پرچمی که نزد من می آید پرچم فرعون این امّت معاویه است، و پرچم دوّم پرچم سامریّ این امّت عمرو بن عاص است، و پرچم سوّم پرچم جاثلیق این امّت ابوموسی اشعری است، و پرچم چهارم پرچم ابوالأعور سلمی است، و امّا پرچم پنجم پرچم تو است یا علی که در زیر آن پرچم مؤمنان خواهند بود، و تو امام آنان می باشی، و خداوند در قیامت به صاحبان آن چهار پرچم دیگر می فرماید: «ارْجِعُوا وَرَاءکُمْ فَالْتَمِسُوا

ص: 450

نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ» و رحمت در این آیه مربوط به شیعیان من و کسانی است که ولایت مرا پذیرفته اند، و در کنار من با گروه ستمگر و منحرف از صراط مستقیم جنگ کردند، و مقصود از باب رحمت: شیعیان من می باشند، و دیگران به آن ها می گویند: «أَ لَمْ نَکُن مَّعَکُمْ قَالُوا بَلَی…» و سپس امّت و شیعیان من وارد می شوند، و از حوض کوثر محمّد(صلی الله علیه و آله) سیراب می گردند، و در دست من عصای عوسج خواهد بود، و من با آن عصا دشمنان خود را از کوثر دور می نمایم همانند این که ساربان شتر غریبه را از بین شتران خود دور می نماید.(1)

ص: 451


1- 731.. الخصال: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الدَّقَّاقُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حُکَیْمٍ عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مَکْحُولٍ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)َلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ لَیْسَ فِیهِمْ رَجُلٌ لَهُ مَنْقَبَةٌ إِلَّا وَ قَدْ شَرِکْتُهُ فِیهَا وَ فَضَلْتُهُ وَ لِی سَبْعُونَ مَنْقَبَةً لَمْ یَشْرَکْنِی فِیهَا أَحَدٌ مِنْهُمْ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَأَخْبِرْنِی بِهِنَّ فَقَالَ(علیه السلام) إِنَّ أَوَّلَ مَنْقَبَةٍ لِی أَنِّی لَمْ أُشْرِکْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ وَ لَمْ أَعْبُدِ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی وَ الثَّانِیَةُ أَنِّی لَمْ أَشْرَبِ الْخَمْرَ قَطُّ وَ الثَّالِثَةُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اسْتَوْهَبَنِی عَنْ أَبِی فِی صِبَائِی وَ کُنْتُ أَکِیلَهُ وَ شَرِیبَهُ وَ مُؤْنِسَهُ وَ مُحَدَّثَهُ وَ الرَّابِعَةُ أَنِّی أَوَّلُ النَّاسِ إِیمَاناً وَ إِسْلَاماً وَ الْخَامِسَةُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ لِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ السَّادِسَةُ أَنِّی کُنْتُ آخِرَ النَّاسِ عَهْداً بِرَسُولِ اللَّهِ وَ دَلَّیْتُهُ فِی حُفْرَتِه. وَ السَّابِعَةُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَامَنِی عَلَی فِرَاشِهِ حَیْثُ ذَهَبَ إِلَی الْغَارِ وَ سَجَّانِی بِبُرْدِهِ فَلَمَّا جَاءَ الْمُشْرِکُونَ ظَنُّونِی مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) فَأَیْقَظُونِی وَ قَالُوا مَا فَعَلَ صَاحِبُکَ فَقُلْتُ ذَهَبَ فِی حَاجَتِهِ فَقَالُوا لَوْ کَانَ هَرَبَ لَهَرَبَ هَذَا مَعَهُ وَ أَمَّا الثَّامِنَةُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَّمَنِی أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ یَفْتَحُ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ وَ لَمْ یُعَلِّمْ ذَلِکَ أَحَداً غَیْرِی وَ أَمَّا التَّاسِعَةُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ لِی یَا عَلِیُّ إِذَا حَشَرَ اللَّهُ؟عز؟ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ نُصِبَ لِی مِنْبَرٌ فَوْقَ مَنَابِرِ النَّبِیِّینَ وَ نُصِبَ لَکَ مِنْبَرٌ فَوْقَ مَنَابِرِ الْوَصِیِّینَ فَتَرْتَقِی عَلَیْهِ وَ أَمَّا الْعَاشِرَةُ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ یَا عَلِیُّ لَا أُعْطَی فِی الْقِیَامَةِ إِلَّا سَأَلْتُ لَکَ مِثْلَهُ وَ أَمَّا الْحَادِیَةَ عَشْرَةَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَخِی وَ أَنَا أَخُوکَ یَدُکَ فِی یَدِی حَتَّی تَدْخُلَ الْجَنَّةَ وَ أَمَّا الثَّانِیَةَ عَشْرَةَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ یَا عَلِیُّ مَثَلُکَ فِی أُمَّتِی کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ أَمَّا الثَّالِثَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَمَّمَنِی بِعِمَامَةِ نَفْسِهِ بِیَدِهِ وَ دَعَا لِی بِدَعَوَاتِ النَّصْرِ عَلَی أَعْدَاءِ اللَّهِ فَهَزَمْتُهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ؟عز؟. وَ أَمَّا الرَّابِعَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَمَرَنِی أَنْ أَمْسَحَ یَدِی عَلَی ضَرْعِ شَاةٍ قَدْ یَبِسَ ضَرْعُهَا فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ بَلِ امْسَحْ أَنْتَ فَقَالَ یَا عَلِیُّ فِعْلُکَ فِعْلِی فَمَسَحْتُ عَلَیْهَا یَدِی فَدَرَّ عَلَیَّ مِنْ لَبَنِهَا فَسَقَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) شَرْبَةً ثُمَّ أَتَتْ عَجُوزَةٌ فَشَکَتِ الظَّمَأَ فَسَقَیْتُهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ؟عز؟ أَنْ یُبَارِکَ فِی یَدِکَ فَفَعَلَ وَ أَمَّا الْخَامِسَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَوْصَی إِلَیَّ وَ قَالَ یَا عَلِیُّ لَا یَلِیَ غُسْلِی غَیْرُکَ وَ لَا یُوَارِی عَوْرَتِی غَیْرُکَ فَإِنَّهُ إِنْ رَأَی أَحَدٌ عَوْرَتِی غَیْرُکَ تَفَقَّأَتْ عَیْنَاهُ فَقُلْتُ لَهُ کَیْفَ لِی بِتَقْلِیبِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّکَ سَتُعَانُ فَوَ اللَّهِ مَا أَرَدْتُ أَنْ أُقَلِّبَ عُضْواً مِنْ أَعْضَائِهِ إِلَّا قُلِّبَ لِی وَ أَمَّا السَّادِسَةَ عَشْرَةَ فَإِنِّی أَرَدْتُ أَنْ أُجَرِّدَهُ فَنُودِیتُ یَا وَصِیَّ مُحَمَّدٍ لَا تُجَرِّدْهُ فَغَسِّلْهُ وَ الْقَمِیصُ عَلَیْهِ فَلَا وَ اللَّهِ الَّذِی أَکْرَمَهُ بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّهُ بِالرِّسَالَةِ مَا رَأَیْتُ لَهُ عَوْرَةً خَصَّنِی اللَّهُ بِذَلِکَ مِنْ بَیْنِ أَصْحَابِهِ. وَ أَمَّا السَّابِعَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ؟عز؟ زَوَّجَنِی فَاطِمَةَ وَ قَدْ کَانَ خَطَبَهَا أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ فَزَوَّجَنِی اللَّهُ مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَمَاوَاتِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَنِیئاً لَکَ یَا عَلِیُّ فَإِنَّ اللَّهَ؟عز؟ زَوَّجَکَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ وَ لَسْتُ مِنْکَ فَقَالَ بَلَی یَا عَلِیُّ وَ أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ کَیَمِینِی مِنْ شِمَالِی لَا أَسْتَغْنِی عَنْکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الثَّامِنَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ لِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ صَاحِبُ لِوَاءِ الْحَمْدِ فِی الْآخِرَةِ وَ أَنْتَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَقْرَبُ الْخَلَائِقِ مِنِّی مَجْلِساً یُبْسَطُ لِی وَ یُبْسَطُ لَکَ فَأَکُونُ فِی زُمْرَةِ النَّبِیِّینَ وَ تَکُونُ فِی زُمْرَةِ الْوَصِیِّینَ وَ یُوضَعُ عَلَی رَأْسِکَ تَاجُ النُّورِ وَ إِکْلِیلُ الْکَرَامَةِ یَحُفُّ بِکَ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ حَتَّی یَفْرُغَ اللَّهُ؟عز؟ مِنْ حِسَابِ الْخَلَائِقِ وَ أَمَّا التَّاسِعَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ سَتُقَاتِلُ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ فَمَنْ قَاتَلَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ لَکَ بِکُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ شَفَاعَةً فِی مِائَةِ أَلْفٍ مِنْ شِیعَتِکَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنِ النَّاکِثُونَ قَالَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ سَیُبَایِعَانِکَ بِالْحِجَازِ وَ یَنْکُثَانِکَ بِالْعِرَاقِ فَإِذَا فَعَلَا ذَلِکَ فَحَارِبْهُمَا فَإِنَّ فِی قِتَالِهِمَا طَهَارَةً لِأَهْلِ الْأَرْضِ قُلْتُ فَمَنِ الْقَاسِطُونَ قَالَ مُعَاوِیَةُ وَ أَصْحَابُهُ قُلْتُ فَمَنِ الْمَارِقُونَ قَالَ أَصْحَابُ ذِی الثُّدَیَّةِ وَ هُمْ یَمْرُقُونَ مِنَ الدِّینِ کَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمْیَةِ فَاقْتُلْهُمْ فَإِنَّ فِی قَتْلِهِمْ فَرَجاً لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ عَذَاباً مُعَجَّلًا عَلَیْهِمْ وَ ذُخْراً لَکَ عِنْدَ اللَّهِ؟عز؟ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. وَ أَمَّا الْعِشْرُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ لِی مَثَلُکَ فِی أُمَّتِی مَثَلُ بَابِ حِطَّةٍ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ فَمَنْ دَخَلَ فِی وَلَایَتِکَ فَقَدْ دَخَلَ الْبَابَ کَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ؟عز؟ وَ أَمَّا الْحَادِیَةُ وَ الْعِشْرُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا وَ لَنْ تُدْخَلِ الْمَدِینَةُ إِلَّا مِنْ بَابِهَا ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّکَ سَتَرْعَی ذِمَّتِی وَ تُقَاتِلُ عَلَی سُنَّتِی وَ تُخَالِفُکَ أُمَّتِی وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ وَ الْعِشْرُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ ابْنَیَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ مِنْ نُورٍ أَلْقَاهُ إِلَیْکَ وَ إِلَی فَاطِمَةَ وَ هُمَا یَهْتَزَّانِ کَمَا یَهْتَزُّ الْقُرْطَانِ إِذَا کَانَا فِی الْأُذُنَیْنِ وَ نُورُهُمَا مُتَضَاعِفٌ عَلَی نُورِ الشُّهَدَاءِ سَبْعِینَ أَلْفَ ضِعْفٍ یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ قَدْ وَعَدَنِی أَنْ یُکْرِمَهُمَا کَرَامَةً لَا یُکْرِمُ بِهَا أَحَداً مَا خَلَا النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ وَ الْعِشْرُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَعْطَانِی خَاتَمَهُ فِی حَیَاتِهِ وَ دِرْعَهُ وَ مِنْطَقَتَهُ وَ قَلَّدَنِی سَیْفَهُ وَ أَصْحَابُهُ کُلُّهُمْ حُضُورٌ وَ عَمِّیَ الْعَبَّاسُ حَاضِرٌ فَخَصَّنِی اللَّهُ؟عز؟ مِنْهُ بِذَلِکَ دُونَهُمْ. وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ وَ الْعِشْرُونَ فَإِنَّ اللَّهَ؟عز؟ أَنْزَلَ عَلَی رَسُولِهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً فَکَانَ لِی دِینَارٌ فَبِعْتُهُ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ فَکُنْتُ إِذَا نَاجَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَصَّدَّقُ قَبْلَ ذَلِکَ بِدِرْهَمٍ وَ وَ اللَّهِ مَا فَعَلَ هَذَا أَحَدٌ مِنْ أَصْحَابِهِ قَبْلِی وَ لَا بَعْدِی فَأَنْزَلَ اللَّهُ؟عز؟ أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ الْآیَةَ فَهَلْ تَکُونُ التَّوْبَةُ إِلَّا مِنْ ذَنْبٍ کَانَ أَمَّا الْخَامِسَةُ وَ الْعِشْرُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ الْجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ حَتَّی أَدْخُلَهَا أَنَا وَ هِیَ مُحَرَّمَةٌ عَلَی الْأَوْصِیَاءِ حَتَّی تَدْخُلَهَا أَنْتَ یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَشَّرَنِی فِیکَ بِبُشْرَی لَمْ یُبَشِّرْ بِهَا نَبِیّاً قَبْلِی بَشَّرَنِی بِأَنَّکَ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ أَنَّ ابْنَیْکَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَمَّا السَّادِسَةُ وَ الْعِشْرُونَ فَإِنَّ جَعْفَراً أَخِی الطَّیَّارُ فِی الْجَنَّةِ مَعَ الْمَلَائِکَةِ الْمُزَیَّنُ بِالْجَنَاحَیْنِ مِنْ دُرٍّ وَ یَاقُوتٍ وَ زَبَرْجَدٍ. وَ أَمَّا السَّابِعَةُ وَ الْعِشْرُونَ فَعَمِّی حَمْزَةُ سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ فِی الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الثَّامِنَةُ وَ الْعِشْرُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَعَدَنِی فِیکَ وَعْداً لَنْ یُخْلِفَهُ جَعَلَنِی نَبِیّاً وَ جَعَلَکَ وَصِیّاً وَ سَتَلْقَی مِنْ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی مَا لَقِیَ مُوسَی مِنْ فِرْعَوْنَ فَاصْبِرْ وَ احْتَسِبْ حَتَّی تَلْقَانِی فَأُوَالِی مَنْ وَالاکَ وَ أُعَادِی مَنْ عَادَاکَ وَ أَمَّا التَّاسِعَةُ وَ الْعِشْرُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ یَا عَلِیُّ أَنْتَ صَاحِبُ الْحَوْضِ لَا یَمْلِکُهُ غَیْرُکَ وَ سَیَأْتِیکَ قَوْمٌ فَیَسْتَسْقُونَکَ فَتَقُولُ لَا وَ لَا مِثْلَ ذَرَّةٍ فَیَنْصَرِفُونَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ وَ سَتَرِدُ عَلَیْکَ شِیعَتِی وَ شِیعَتُکَ فَتَقُولُ رَوُّوا رِوَاءً مُرَوَّیِینَ فَیُرَوَّوْنَ مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ. وَ أَمَّا الثَّلَاثُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ یُحْشَرُ أُمَّتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی خَمْسِ رَایَاتٍ فَأَوَّلُ رَایَةٍ تَرِدُ عَلَیَّ رَایَةُ فِرْعَوْنِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُوَ مُعَاوِیَةُ وَ الثَّانِیَةُ مَعَ سَامِرِیِّ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُوَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ وَ الثَّالِثَةُ مَعَ جَاثَلِیقِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُوَ أَبُو مُوسَی الْأَشْعَرِیُّ وَ الرَّابِعَةُ مَعَ أَبِی الْأَعْوَرِ السُّلَمِیِّ وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ فَمَعَکَ یَا عَلِیُّ تَحْتَهَا الْمُؤْمِنُونَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِلْأَرْبَعَةِ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ هُمْ شِیعَتِی وَ مَنْ وَالانِی وَ قَاتَلَ مَعِیَ الْفِئَةَ الْبَاغِیَةَ وَ النَّاکِبَةَ عَنِ الصِّرَاطِ وَ بَابُ الرَّحْمَةِ وَ هُمْ شِیعَتِی فَیُنَادِی هَؤُلَاءِ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قالُوا بَلی وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّی جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ ثُمَّ تَرِدُ أُمَّتِی وَ شِیعَتِی فَیُرَوَّوْنَ مِنْ حَوْضِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ بِیَدِی عَصَا عَوْسَجٍ أَطْرُدُ بِهَا أَعْدَائِی طَرْدَ غَرِیبَةِ الْإِبِلِ وَ أَمَّا الْحَادِیَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ لَوْ لَا أَنْ یَقُولَ فِیکَ الْغَالُونَ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَی فِی عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ فِیکَ قَوْلًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ یَسْتَشْفُونَ بِهِ وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی نَصَرَنِی بِالرُّعْبِ فَسَأَلْتُهُ أَنْ یَنْصُرَکَ بِمِثْلِهِ فَجَعَلَ لَکَ مِنْ ذَلِکَ مِثْلَ الَّذِی جَعَلَ لِی. وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْتَقَمَ أُذُنِی وَ عَلَّمَنِی مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَسَاقَ اللَّهُ؟عز؟ ذَلِکَ إِلَیَّ عَلَی لِسَانِ نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنَّ النَّصَارَی ادَّعَوْا أَمْراً فَأَنْزَلَ اللَّهُ؟عز؟ فِیهِ فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ فَکَانَتْ نَفْسِی نَفْسَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ النِّسَاءُ فَاطِمَةَ(علیه السلام) وَ الْأَبْنَاءُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ثُمَّ نَدِمَ الْقَوْمُ فَسَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْإِعْفَاءَ فَأَعْفَاهُمْ وَ الَّذِی أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ عَلَی مُوسَی وَ الْفُرْقَانَ عَلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) لَوْ بَاهَلُونَا لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِیرَ وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَجَّهَنِی یَوْمَ بَدْرٍ فَقَالَ ائْتِنِی بِکَفِّ حَصَیَاتٍ مَجْمُوعَةٍ فِی مَکَانٍ وَاحِدٍ فَأَخَذْتُهَا ثُمَّ شَمِمْتُهَا فَإِذَا هِیَ طَیِّبَةٌ تَفُوحُ مِنْهَا رَائِحَةُ الْمِسْکِ فَأَتَیْتُهُ بِهَا فَرَمَی بِهَا وُجُوهَ الْمُشْرِکِینَ وَ تِلْکَ الْحَصَیَاتُ أَرْبَعٌ مِنْهَا کُنَّ مِنَ الْفِرْدَوْسِ وَ حَصَاةٌ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ حَصَاةٌ مِنَ الْمَغْرِبِ وَ حَصَاةٌ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ مَعَ کُلِّ حَصَاةٍ مِائَةُ أَلْفِ مَلَکٍ مَدَداً لَنَا لَمْ یُکْرِمِ اللَّهُ؟عز؟ بِهَذِهِ الْفَضِیلَةِ أَحَداً قَبْلُ وَ لَا بَعْد. وَ أَمَّا السَّادِسَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ وَیْلٌ لِقَاتِلِکَ إِنَّهُ أَشْقَی مِنْ ثَمُودَ وَ مِنْ عَاقِرِ النَّاقَةِ وَ إِنَّ عَرْشَ الرَّحْمَنِ لَیَهْتَزُّ لِقَتْلِکَ فَأَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّکَ فِی زُمْرَةِ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ أَمَّا السَّابِعَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ خَصَّنِی مِنْ بَیْنِ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) بِعِلْمِ النَّاسِخِ وَ الْمَنْسُوخِ وَ الْمُحْکَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ وَ الْخَاصِّ وَ الْعَامِّ وَ ذَلِکَ مِمَّا مَنَّ اللَّهُ بِهِ عَلَیَّ وَ عَلَی رَسُولِهِ وَ قَالَ لِیَ الرَّسُولُ(صلی الله علیه و آله) یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ أَمَرَنِی أَنْ أُدْنِیَکَ وَ لَا أُقْصِیَکَ وَ أُعَلِّمَکَ وَ لَا أَجْفُوَکَ وَ حَقٌّ عَلَیَّ أَنْ أُطِیعَ رَبِّی وَ حَقٌّ عَلَیْکَ أَنْ تَعِیَ وَ أَمَّا الثَّامِنَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَعَثَنِی بَعْثاً وَ دَعَا لِی بِدَعَوَاتٍ وَ أَطْلَعَنِی عَلَی مَا یَجْرِی بَعْدَهُ فَحَزِنَ لِذَلِکَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ قَالَ لَوْ قَدَرَ مُحَمَّدٌ أَنْ یَجْعَلَ ابْنَ عَمِّهِ نَبِیّاً لَجَعَلَهُ فَشَرَّفَنِی اللَّهُ؟عز؟ بِالاطِّلَاعِ عَلَی ذَلِکَ عَلَی لِسَانِ نَبِیِّهِ صوَ أَمَّا التَّاسِعَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَ یُبْغِضُ عَلِیّاً لَا یَجْتَمِعُ حُبِّی وَ حُبُّهُ إِلَّا فِی قَلْبِ مُؤْمِنٍ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ جَعَلَ أَهْلَ حُبِّی وَ حُبِّکَ یَا عَلِیُّ فِی أَوَّلِ زُمْرَةِ السَّابِقِینَ إِلَی الْجَنَّةِ وَ جَعَلَ أَهْلَ بُغْضِی وَ بُغْضِکَ فِی أَوَّلِ زُمْرَةِ الضَّالِّینَ مِنْ أُمَّتِی إِلَی النَّارِ وَ أَمَّا الْأَرْبَعُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَجَّهَنِی فِی بَعْضِ الْغَزَوَاتِ إِلَی رَکِیٍّ فَإِذَا لَیْسَ فِیهِ مَاءٌ فَرَجَعْتُ إِلَیْهِ فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ أَ فِیهِ طِینٌ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ ائْتِنِی مِنْهُ فَأَتَیْتُ مِنْهُ بِطِینٍ فَتَکَلَّمَ فِیهِ ثُمَّ قَالَ أَلْقِهِ فِی الرَّکِیِّ فَأَلْقَیْتُهُ فَإِذَا الْمَاءُ قَدْ نَبَعَ حَتَّی امْتَلَأَ جَوَانِبُ الرَّکِیِّ فَجِئْتُ إِلَیْهِ فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ لِی وُفِّقْتَ یَا عَلِیُّ وَ بِبَرَکَتِکَ نَبَعَ الْمَاءُ فَهَذِهِ الْمَنْقَبَةُ خَاصَّةٌ بِی مِنْ دُونِ أَصْحَابِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمَّا الْحَادِیَةُ وَ الْأَرْبَعُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ أَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَانِی فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی نَظَرَ إِلَی أَصْحَابِکَ فَوَجَدَ ابْنَ عَمِّکَ وَ خَتَنَکَ عَلَی ابْنَتِکَ فَاطِمَةَ خَیْرَ أَصْحَابِکَ فَجَعَلَهُ وَصِیَّکَ وَ الْمُؤَدِّیَ عَنْکَ. وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ وَ الْأَرْبَعُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ أَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّ مَنْزِلَکَ فِی الْجَنَّةِ مُوَاجِهُ مَنْزِلِی وَ أَنْتَ مَعِی فِی الرَّفِیقِ الْأَعْلَی فِی أَعْلَی عِلِّیِّینَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَا أَعْلَی عِلِّیُّونَ فَقَالَ قُبَّةٌ مِنْ دُرَّةٍ بَیْضَاءَ لَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مِصْرَاعٍ مَسْکَنٌ لِی وَ لَکَ یَا عَلِیُّ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ وَ الْأَرْبَعُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ رَسَّخَ حُبِّی فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَذَلِکَ رَسَّخَ حُبَّکَ یَا عَلِیُّ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ رَسَّخَ بُغْضِی وَ بُغْضَکَ فِی قُلُوبِ الْمُنَافِقِینَ فَلَا یُحِبُّکَ إِلَّا مُؤْمِنٌ تَقِیٌّ وَ لَا یُبْغِضُکَ إِلَّا مُنَافِقٌ کَافِرٌ وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ وَ الْأَرْبَعُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ لَنْ یُبْغِضَکَ مِنَ الْعَرَبِ إِلَّا دَعِیٌّ وَ لَا مِنَ الْعَجَمِ إِلَّا شَقِیٌّ وَ لَا مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا سَلَقْلَقِیَّةٌ وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ وَ الْأَرْبَعُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) دَعَانِی وَ أَنَا رَمِدُ الْعَیْنِ فَتَفَلَ فِی عَیْنِی وَ قَالَ اَللَّهُمَّ اجْعَلْ حَرَّهَا فِی بَرْدِهَا وَ بَرْدَهَا فِی حَرِّهَا فَوَ اللَّهِ مَا اشْتَکَتْ عَیْنِی إِلَی هَذِهِ السَّاعَةِ. وَ أَمَّا السَّادِسَةُ وَ الْأَرْبَعُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَمَرَ أَصْحَابَهُ وَ عُمُومَتَهُ بِسَدِّ الْأَبْوَابِ وَ فَتَحَ بَابِی بِأَمْرِ اللَّهِ؟عز؟ فَلَیْسَ لِأَحَدٍ مَنْقَبَةٌ مِثْلُ مَنْقَبَتِی وَ أَمَّا السَّابِعَةُ وَ الْأَرْبَعُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَمَرَنِی فِی وَصِیَّتِهِ بِقَضَاءِ دُیُونِهِ وَ عِدَاتِهِ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّهُ لَیْسَ عِنْدِی مَالٌ فَقَالَ سَیُعِینُکَ اللَّهُ فَمَا أَرَدْتُ أَمْراً مِنْ قَضَاءِ دُیُونِهِ وَ عِدَاتِهِ إِلَّا یَسَّرَهُ اللَّهُ لِی حَتَّی قَضَیْتُ دُیُونَهُ وَ عِدَاتِهِ وَ أَحْصَیْتُ ذَلِکَ فَبَلَغَ ثَمَانِینَ أَلْفاً وَ بَقِیَ بَقِیَّةٌ أَوْصَیْتُ الْحَسَنَ أَنْ یَقْضِیَهَا وَ أَمَّا الثَّامِنَةُ وَ الْأَرْبَعُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَتَانِی فِی مَنْزِلِی وَ لَمْ یَکُنْ طَعِمْنَا مُنْذُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فَقَالَ یَا عَلِیُّ هَلْ عِنْدَکَ مِنْ شَیْ ءٍ فَقُلْتُ وَ الَّذِی أَکْرَمَکَ بِالْکَرَامَةِ وَ اصْطَفَاکَ بِالرِّسَالَةِ مَا طَعِمْتُ وَ زَوْجَتِی وَ ابْنَایَ مُنْذُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فَقَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) یَا فَاطِمَةُ ادْخُلِی الْبَیْتَ وَ انْظُرِی هَلْ تَجِدِینَ شَیْئاً فَقَالَتْ خَرَجْتُ السَّاعَةَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخُلُهُ أَنَا فَقَالَ ادْخُلْ بِاسْمِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَنَا بِطَبَقٍ مَوْضُوعٍ عَلَیْهِ رُطَبٌ مِنْ تَمْرٍ وَ جَفْنَةٍ مِنْ ثَرِیدٍ فَحَمَلْتُهَا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا عَلِیُّ رَأَیْتَ الرَّسُولَ الَّذِی حَمَلَ هَذَا الطَّعَامَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ صِفْهُ لِی فَقُلْتُ مِنْ بَیْنِ أَحْمَرَ وَ أَخْضَرَ وَ أَصْفَرَ فَقَالَ تِلْکَ خِطَطُ [خُطُوطُ] جَنَاحِ جَبْرَئِیلَ(علیه السلام) مُکَلَّلَةً بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ فَأَکَلْنَا مِنَ الثَّرِیدِ حَتَّی شَبِعْنَا فَمَا رُئِیَ إِلَّا خَدْشُ أَیْدِینَا وَ أَصَابِعِنَا فَخَصَّنِی اللَّهُ؟عز؟ بِذَلِکَ مِنْ بَیْنِ أَصْحَابِهِ وَ أَمَّا التَّاسِعَةُ وَ الْأَرْبَعُونَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَصَّ نَبِیَّهُ(صلی الله علیه و آله) بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنِی النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) بِالْوَصِیَّةِ فَمَنْ أَحَبَّنِی فَهُوَ سَعِیدٌ یُحْشَرُ فِی زُمْرَةِ الْأَنْبِیَاءِ(علیهم السلام). وَ أَمَّا الْخَمْسُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بَعَثَ بِبَرَاءَةَ مَعَ أَبِی بَکْرٍ فَلَمَّا مَضَی أَتَی جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ لَا یُؤَدِّی عَنْکَ إِلَّا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْکَ فَوَجَّهَنِی عَلَی نَاقَتِهِ الْعَضْبَاءِ فَلَحِقْتُهُ بِذِی الْحُلَیْفَةِ فَأَخَذْتُهَا مِنْهُ فَخَصَّنِی اللَّهُ؟عز؟ بِذَلِکَ وَ أَمَّا الْحَادِیَةُ وَ الْخَمْسُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَقَامَنِی لِلنَّاسِ کَافَّةً یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَقَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ فَبُعْداً وَ سُحْقاً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ وَ الْخَمْسُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ یَا عَلِیُّ أَ لَا أُعَلِّمُکَ کَلِمَاتٍ عَلَّمَنِیهِنَّ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) فَقُلْتُ بَلَی قَالَ قُلْ یَا رَازِقَ الْمُقِلِّینَ وَ یَا رَاحِمَ الْمَسَاکِینِ وَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ وَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ وَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ ارْحَمْنِی وَ ارْزُقْنِی وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ وَ الْخَمْسُونَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَنْ یَذْهَبَ بِالدُّنْیَا حَتَّی یَقُومَ مِنَّا الْقَائِمُ یَقْتُلُ مُبْغِضِینَا وَ لَا یَقْبَلُ الْجِزْیَةَ وَ یَکْسِرُ الصَّلِیبَ وَ الْأَصْنَامَ وَ یَضَعُ الْحَرْبُ أَوْزارَها وَ یَدْعُو إِلَی أَخْذِ الْمَالِ فَیَقْسِمُهُ بِالسَّوِیَّةِ وَ یَعْدِلُ فِی الرَّعِیَّةِ وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ وَ الْخَمْسُونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ یَا عَلِیُّ سَیَلْعَنُکَ بَنُو أُمَیَّةَ وَ یَرُدُّ عَلَیْهِمْ مَلَکٌ بِکُلِّ لَعْنَةٍ أَلْفَ لَعْنَةٍ فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ لَعَنَهُمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً. وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ وَ الْخَمْسُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِی سَیُفْتَتَنُ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی فَیَقُولُونَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمْ یُخَلِّفْ شَیْئاً فَبِمَا ذَا أَوْصَی عَلِیّاً أَ وَ لَیْسَ کِتَابُ رَبِّی أَفْضَلَ الْأَشْیَاءِ بَعْدَ اللَّهِ؟عز؟ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تَجْمَعْهُ بِإِتْقَانٍ لَمْ یُجْمَعْ أَبَداً فَخَصَّنِی اللَّهُ؟عز؟ بِذَلِکَ مِنْ دُونِ الصَّحَابَةِ وَ أَمَّا السَّادِسَةُ وَ الْخَمْسُونَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَصَّنِی بِمَا خَصَّ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ وَ أَهْلَ طَاعَتِهِ وَ جَعَلَنِی وَارِثَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَمَنْ سَاءَهُ سَاءَهُ وَ مَنْ سَرَّهُ سَرَّهُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ نَحْوَ الْمَدِینَةِ وَ أَمَّا السَّابِعَةُ وَ الْخَمْسُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کَانَ فِی بَعْضِ الْغَزَوَاتِ فَفَقَدَ الْمَاءَ فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ قُمْ إِلَی هَذِهِ الصَّخْرَةِ وَ قُلْ أَنَا رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ انْفَجِرِی لِی مَاءً فَوَ اللَّهِ الَّذِی أَکْرَمَهُ بِالنُّبُوَّةِ لَقَدْ أَبْلَغْتُهَا الرِّسَالَةَ فَاطَّلَعَ مِنْهَامِثْلُ ثُدِیِّ الْبَقَرِ فَسَالَ مِنْ کُلِّ ثَدْیٍ مِنْهَا مَاءٌ فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ أَسْرَعْتُ إِلَی النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ انْطَلِقْ یَا عَلِیُّ فَخُذْ مِنَ الْمَاءِ وَ جَاءَ الْقَوْمُ حَتَّی مَلَئُوا قِرَبَهُمْ وَ إِدَاوَاتِهِمْ وَ سَقَوْا دَوَابَّهُمْ وَ شَرِبُوا وَ تَوَضَّئُوا فَخَصَّنِی اللَّهُ؟عز؟ بِذَلِکَ مِنْ دُونِ الصَّحَابَةِ. وَ أَمَّا الثَّامِنَةُ وَ الْخَمْسُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَمَرَنِی فِی بَعْضِ غَزَوَاتِهِ وَ قَدْ نَفِدَ الْمَاءُ فَقَالَ یَا عَلِیُّ ائْتِنِی بِتَوْرٍ فَأَتَیْتُهُ بِهِ فَوَضَعَ یَدَهُ الْیُمْنَی وَ یَدِی مَعَهَا فِی التَّوْرِ فَقَالَ انْبُعْ فَنَبَعَ الْمَاءُ مِنْ بَیْنِ أَصَابِعِنَا وَ أَمَّا التَّاسِعَةُ وَ الْخَمْسُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ وَجَّهَنِی إِلَی خَیْبَرَ فَلَمَّا أَتَیْتُهُ وَجَدْتُ الْبَابَ مُغْلَقاً فَزَعْزَعْتُهُ شَدِیداً فَقَلَعْتُهُ وَ رَمَیْتُ بِهِ أَرْبَعِینَ خُطْوَةً فَدَخَلْتُ فَبَرَزَ إِلَیَّ مَرْحَبٌ فَحَمَلَ عَلَیَّ وَ حَمَلْتُ عَلَیْهِ وَ سَقَیْتُ الْأَرْضَ مِنْ دَمِهِ وَ قَدْ کَانَ وَجَّهَ رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِهِ فَرَجَعَا مُنْکَسِفَیْنِ وَ أَمَّا السِّتُّونَ فَإِنِّی قَتَلْتُ عَمْرَو بْنَ عَبْدِ وُدٍّ وَ کَانَ یُعَدُّ بِأَلْفِ رَجُلٍ وَ أَمَّا الْحَادِیَةُ وَ السِّتُّونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ یَا عَلِیُّ مَثَلُکَ فِی أُمَّتِی مَثَلُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَمَنْ أَحَبَّکَ بِقَلْبِهِ فَکَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَحَبَّکَ بِقَلْبِهِ وَ أَعَانَکَ بِلِسَانِهِ فَکَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَیِ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَحَبَّکَ بِقَلْبِهِ وَ أَعَانَکَ بِلِسَانِهِ وَ نَصَرَکَ بِیَدِهِ فَکَأَنَّمَا قَرَأَ الْقُرْآنَ کُلَّهُ. وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ وَ السِّتُّونَ فَإِنِّی کُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی جَمِیعِ الْمَوَاطِنِ وَ الْحُرُوبِ وَ کَانَتْ رَایَتُهُ مَعِی وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ وَ السِّتُّونَ فَإِنِّی لَمْ أَفِرَّ مِنَ الزَّحْفِ قَطُّ وَ لَمْ یُبَارِزْنِی أَحَدٌ إِلَّا سَقَیْتُ الْأَرْضَ مِنْ دَمِهِ وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ وَ السِّتُّونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أُتِیَ بِطَیْرٍ مَشْوِیٍّ مِنَ الْجَنَّةِ فَدَعَا اللَّهَ؟عز؟ أَنْ یَدْخُلَ عَلَیْهِ أَحَبُّ خَلْقِهِ إِلَیْهِ فَوَفَّقَنِی اللَّهُ لِلدُّخُولِ عَلَیْهِ حَتَّی أَکَلْتُ مَعَهُ مِنْ ذَلِکَ الطَّیْرِ وَ أَمَّا الْخَامِسَةُ وَ السِّتُّونَ فَإِنِّی کُنْتُ أُصَلِّی فِی الْمَسْجِدِ فَجَاءَ سَائِلٌ فَسَأَلَ وَ أَنَا رَاکِعٌ فَنَاوَلْتُهُ خَاتَمِی مِنْ إِصْبَعِی فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِیَّ إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ وَ أَمَّا السَّادِسَةُ وَ السِّتُّونَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی رَدَّ عَلَیَّ الشَّمْسَ مَرَّتَیْنِ وَ لَمْ یَرُدَّهَا عَلَی أَحَدٍ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) غَیْرِی وَ أَمَّا السَّابِعَةُ وَ السِّتُّونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَمَرَ أَنْ أُدْعَی بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ لَمْ یُطْلِقْ ذَلِکَ لِأَحَدٍ غَیْرِی وَ أَمَّا الثَّامِنَةُ وَ السِّتُّونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ یَا عَلِیُّ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَیْنَ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ فَأَقُومُ ثُمَّ یُنَادَی أَیْنَ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ فَتَقُومُ وَ یَأْتِینِی رِضْوَانُ بِمَفَاتِیحِ الْجَنَّةِ وَ یَأْتِینِی مَالِکٌ بِمَقَالِیدِ النَّارِ فَیَقُولَانِ إِنَّ اللَّهَ؟ج؟ أَمَرَنَا أَنْ نَدْفَعَهَا إِلَیْکَ وَ نَأْمُرَکَ أَنْ تَدْفَعَهَا إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَتَکُونُ یَا عَلِیُّ قَسِیمَ الْجَنَّةِ وَ النَّار. وَ أَمَّا التَّاسِعَةُ وَ السِّتُّونَ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ لَوْلَاکَ مَا عُرِفَ الْمُنَافِقُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَمَّا السَّبْعُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) نَامَ وَ نَوَّمَنِی وَ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ وَ ابْنَیَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ أَلْقَی عَلَیْنَا عَبَاءَةً قَطَوَانِیَّةً فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِینَا إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً وَ قَالَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) أَنَا مِنْکُمْ یَا مُحَمَّدُ فَکَانَ سَادِسُنَا جَبْرَئِیلَ(علیه السلام). [خصال، ص 572، ح 1]

ص: 452

ص: 453

ص: 454

ص: 455

ص: 456

ص: 457

ص: 458

ابن عبّاس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

مقصود از «سور» من هستم، و مقصود از «باب» علی می باشد و کسی داخل سور نمی شود مگر از باب.(1) سلام بن مستنیر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

این آیه درباره ی ما و شیعیان ما و درباره ی کفّار نازل شده است. سپس فرمود: هنگامی که قیامت بر پا شود و خداوند مردم را در راه محشر نگهدارد، دیواری از ظلمت بین شیعیان ما و کفّار زده می شود، و در آن بابی است که باطن آن رحمت و نور است، و ظاهر آن عذاب و ظلمت است، و خداوند ما و شیعیان ما را در باطن آن که -- رحمت و نور است -- قرار می دهد، و دشمنان ما و کفّار را در ظاهر آن که ظلمت و تاریکی است قرار می دهد، و دشمنان ما و دشمنان شیعیان ما، از داخل آن سور ما را صدا می زنند و می گویند: آیا ما در دنیا با شما نبودیم؟ و پیامبر ما و پیامبر شما یکی نبود؟ و نماز ما و نماز

ص: 459


1- 732.. تأویل الآیات: عن أحمد بن هوذة عن إبراهیم بن إسحاق عن عبد الله بن حماد و عمرو بن أبی المقدام عن أبیه عن سعید بن جبیر قال سئل رسول الله(صلی الله علیه و آله) عن قول الله؟عز؟ فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ فقال أنا السور و علی الباب و لیس یؤتی السور إلّا من قبل الباب. [تأویل الآیات، ص 637]

شما و روزه ی ما و روزه ی شما و حج ما و حجّ شما یکسان نبود؟! پس ملکی از ناحیه خداوند در پاسخ آنان می گوید: آری، ولکن شما بعد از پیامبرتان گرفتار فتنه شدید و از دین خدا و پیامبر او(صلی الله علیه و آله) روی گردانیدید، و پیروی از وصیّ پیامبرتان را ترک کردید، در حالی که پیامبر شما پیروی از او را بر شما واجب نموده بود، و شما در گفتار او تردید پیدا کردید، و دل خوش کردید به افکار باطل خویش، و اجتماع بر مخالفت با اهل حق، و فریب حلم خداوند را خوردید که شما را مهلت داد و مؤاخذه ننمود، تا این که صاحب حقّ علیّ بن ابیطالب و امامان بعد از او(علیهم السلام) ظاهر شدند و «وَ غَرَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ» یعنی شیطان شما را فریب داد، و اکنون برای شما حسنه و کار نیکی نیست که به وسیله آن خود را نجات بدهید! «فَالْیَوْمَ لَا یُؤْخَذُ مِنکُمْ فِدْیَةٌ وَ لَا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ.»(1)

ص: 460


1- 733.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن الحسن بن علی بن مهران عن أبیه عن جده عن الحسن بن محبوب عن الأحول عن سلام بن المستنیر قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله تبارک و تعالی فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قال فقال أما إنها نزلت فینا و فی شیعتنا و فی الکفار أما إنه إذا کان یوم القیامة و حبس الخلائق فی طریق المحشر ضرب الله سورا من ظلمة فیه باب باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ یعنی النور وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ یعنی الظلمة فیصیرنا الله و شیعتنا فی باطن السور الذی فیه الرحمة و النور و یصیر عدونا و الکفار فی ظاهر السور الذی فیه الظلمة فینادیکم عدونا و عدوکم من الباب الذی فی السور من ظاهره أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ فی الدنیا نبینا و نبیکم واحد و صلاتنا و صلاتکم واحدة و صومنا و صومکم و حجنا و حجکم واحد قال فینادیهم الملک من عند الله بَلی وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بعد نبیکم ثم تولیتم و ترکتم اتباع من أمرکم به نبیکم وَ تَرَبَّصْتُمْ به الدوائر وَ ارْتَبْتُمْ فیما قال فیه نبیکم وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ و ما أجمعتم علیه من خلافکم لأهل الحق و غرکم حلم الله عنکم فی تلک الحال حتی جاء الحق و یعنی بالحق ظهور علی بن أبی طالب و من ظهر من الأئمة(علیه السلام) بعده بالحق و قوله وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ یعنی الشیطان فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أی لا توجد لکم حسنة تفدون بها أنفسکم مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ. [تأویل الآیات، ص 636]

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ * اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»(1) از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«وَ لَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ…» و «وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ …» نازل شده است، و مربوط به حضرت قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) می باشد و «وَ کَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ» مربوط به زمان غیبت آن حضرت است، و مقصود از «فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ» طولانی شدن غیبت امام زمان است.(2) مؤلّف گوید:

روایت فوق را صدوق؟ره؟ نیز در کمال الدین، نقل نموده است.(3)

ص: 461


1- 734.. سوره ی حدید، آیات 16 و 17.
2- 735.. الغیبة: فَإِنَّهُ رُوِیَ عَنْهُمْ(علیه السلام) مَا حَدَّثَنَا بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیُّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ الَّتِی فِی سُورَةِ الْحَدِیدِ وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ فِی أَهْلِ زَمَانِ الْغِیبَةِ ثُمَّ قَالَ؟عز؟ -- أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ قَالَ إِنَّمَا الْأَمَدُ أَمَدُ الْغِیبَةِ. [غیبت نعمانی، ص 24]
3- 736.. کمال الدین: أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ فِیمَا کَتَبَ إِلَیَّ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ سَمَاعَةَ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی الْقَائِمِ(علیه السلام) وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ. [کمال الدین، ص 668]

و از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود:

آیه فوق درباره ی مردم زمان غیبت است، و مقصود از اَمَد، اَمَد غیبت می باشد، و خداوند می فرماید: «ای امّت محمّد و ای جماعت شیعه شما مانند اهل کتاب نباشید که به خاطر طول امد و غیبت طولانی از راه خود منحرف شدند» بنابراین تأویل آیه فوق درباره ی اهل زمان غیبت امام(علیه السلام) و طولانی شدن زمان غیبت او می باشد.(1) امام کاظم(علیه السلام) درباره ی آیه «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» فرمود:

احیای زمین [تنها] به باران نیست، بلکه به این است که خداوند؟عز؟ مردانی را بفرستد تا عدالت را در روی زمین احیا کنند، و زمین به خاطر عدالت احیا و زنده شود، چرا که اقامه ی حدود الهی در روی زمین بهتر از چهل روز باران است.(2)

ص: 462


1- 737.. تأویل الآیات: رواه الشیخ المفید؟ره؟ بإسناده عن محمّد بن همام عن رجل من أصحاب أبی عبد الله(علیه السلام) قال سمعته یقول نزلت هذه الآیة «وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» فی أهل زمان الغیبة و الأمد أمد الغیبة کأنه أراد؟عز؟ یا أمة محمّد و یا معشر الشیعة لا تکونوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فتأویل هذه الآیة جار فی أهل زمان الغیبة و أیامها دون غیرهم من أهل الأزمنة لأن الله سبحانه نهی الشیعة عن الشک فی حجة الله أو أن یظنوا أن الله؟عز؟ یخلی الأرض منها طرفة عین. [تأویل الآیات، ج 2، ص 637]
2- 738.. الکافی عن أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُوسَی بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَالَ لَیْسَ یُحْیِیهَا بِالْقَطْرِ وَ لَکِنْ یَبْعَثُ اللَّهُ رِجَالًا فَیُحْیُونَ الْعَدْلَ فَتُحْیَا الْأَرْضُ لِإِحْیَاءِ الْعَدْلِ وَ لَإِقَامَةُ الْحَدِّ لِلهِ أَنْفَعُ فِی الْأَرْضِ مِنَ الْقَطْرِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً. [کافی، ج 7، ص 174، ح 2]

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا…» فرمود:

موت زمین به کفر اهل آن است، و احیای آن به قیام امام مهدی(علیه السلام) است.(1) «إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقَاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند؟عز؟ حق واجبی برای فقرا در مال اغنیا قرار داده، و اغنیا نزد خداوند حرمتی ندارند مگر این که حق فقرا را ادا کنند، و آن زکات است که به خاطر آن خونشان محفوظ می ماند، و به آنان مسلمان گفته می شود، و خداوند در اموال اغنیا حقوق دیگری نیز غیر از زکات واجب نموده و فرموده است: «فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ»(3)، و حقّ معلوم غیر از زکات است، و نیز فرموده است: «وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا.»(4)

ص: 463


1- 739.. کمال الدین: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُؤْمِنِ الطَّاقِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَالَ یُحْیِیهَا اللَّهُ؟عز؟ بِالْقَائِمِ(علیه السلام) بَعْدَ مَوْتِهَا [یَعْنِی] بِمَوْتِهَا کُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْکَافِرُ مَیِّتٌ. [کمال الدین، ص 668، ح 13]
2- 740.. سوره ی حدید، آیه ی 18.
3- 741.. سوره ی معارج، آیه ی 24.
4- 742.. الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ فَرِیضَةً لَا یُحْمَدُونَ إِلَّا بِأَدَائِهَا وَ هِیَ الزَّکَاةُ بِهَا حَقَنُوا دِمَاءَهُمْ وَ بِهَا سُمُّوا مُسْلِمِینَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ؟عز؟ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ حُقُوقاً غَیْرَ الزَّکَاةِ فَقَالَ؟عز؟ وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ فَالْحَقُّ الْمَعْلُومُ مِنْ غَیْرِ الزَّکَاةِ وَ هُوَ شَیْ ءٌ یَفْرِضُهُ الرَّجُلُ عَلَی نَفْسِهِ فِی مَالِهِ یَجِبُ عَلَیْهِ أَنْ یَفْرِضَهُ عَلَی قَدْرِ طَاقَتِهِ وَ سَعَةِ مَالِهِ فَیُؤَدِّی الَّذِی فَرَضَ عَلَی نَفْسِهِ إِنْ شَاءَ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ إِنْ شَاءَ فِی کُلِّ جُمْعَةٍ وَ إِنْ شَاءَ فِی کُلِّ شَهْرٍ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ أَیْضاً -- أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ هَذَا غَیْرُ الزَّکَاةِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ أَیْضاً -- یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ الْمَاعُونَ أَیْضاً وَ هُوَ الْقَرْضُ یُقْرِضُهُ وَ الْمَتَاعُ یُعِیرُهُ وَ الْمَعْرُوفُ یَصْنَعُهُ وَ مِمَّا فَرَضَ اللَّهُ؟عز؟ أَیْضاً فِی الْمَالِ مِنْ غَیْرِ الزَّکَاةِ قَوْلُهُ؟عز؟ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ مَنْ أَدَّی مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَقَدْ قَضَی مَا عَلَیْهِ وَ أَدَّی شُکْرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی مَالِهِ إِذَا هُوَ حَمِدَهُ عَلَی مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِیهِ مِمَّا فَضَّلَهُ بِهِ مِنَ السَّعَةِ عَلَی غَیْرِهِ وَ لِمَا وَفَّقَهُ لِأَدَاءِ مَا فَرَضَ اللَّهُ؟عز؟ عَلَیْهِ وَ أَعَانَهُ عَلَیْهِ. [کافی، ج 3، ص 498، ح 8]

و قبلاً از امام صادق(علیه السلام) نقل شد که فرمود:

بر درب بهشت نوشته شده: پاداش قرض هیجده برابر است و پاداش صدقه ده برابر است، چرا که قرض به دست محتاج می رسد، و صدقه بسا به دست غیر محتاج می رسد.(1) «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ»(2) امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

«هیچ شیعه ای از شیعیان ما نیست مگر آن که صدّیق و شهید خواهد بود» زید بن ارقم گوید: گفتم: فدای شما شوم، چگونه چنین چیزی ممکن است، در حالی که می بینیم همه آنان در بسترهای خود می میرند؟! امام(علیه السلام) فرمود: مگر تو آیه سوره ی حدید را نخوانده ای که می فرماید: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ»؟ گفتم: مثل این که من این آیه را در قرآن قرائت نکرده ام. امام(علیه السلام) فرمود: اگر آن گونه که شما فکر می کنید باشد، شهدا گروه اندکی خواهند بود.(3)

ص: 464


1- 743.. و فیه عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَکْتُوبٌ عَلَی بَابِ الْجَنَّةِ الصَّدَقَةُ بِعَشَرَةٍ وَ الْقَرْضُ بِثَمَانِیَةَ عَشَرَ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی بِخَمْسَةَ عَشَرَ. [کافی، ج 4، ص 33، ح 1]
2- 744.. سوره ی حدید، آیه ی 19.
3- 745.. المحاسن: عنه عن أبیه عن حمزة بن عبد الله الجعفری عن جمیل بن دراج عن عمرو بن مروان عن الحارث بن حصیرة عن زید بن أرقم عن الحسین بن علی(علیه السلام) قال ما من شیعتنا إلّا صدیق شهید قال قلت جعلت فداک أنی یکون ذلک و عامتهم یموتون علی فراشهم فقال أ ما تتلو کتاب الله فی الحدید وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ قال فقلت کأنی لم أقرأ هذه الآیة من کتاب الله؟عز؟ قط قال لو کان الشهداء لیس إلّا کما تقول لکان الشهداء قلیلا. [محاسن برقی، ج 1، ص 163، ح 115]

منهال قصّاب گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: دعا کنید من به فیض شهادت برسم؟ امام(علیه السلام) فرمود:

مؤمن هر گونه بمیرد شهید خواهد بود، مگر تو سخن خداوند را در قرآن نشنیده ای که می فرماید: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ؟»(1) حارث بن مغیره گوید: ما نزد امام باقر(علیه السلام) بودیم که آن حضرت فرمود:

«هر کس از شما عارف به امر ولایت ما باشد، و انتظار فرج ما را داشته باشد، و برای خدا بر آن صبر کند، به خدا سوگند مانند کسی خواهد بود که با شمشیر خود در کنار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با دشمنان خدا جنگ کرده باشد، و مانند کسی خواهد بود که در کنار قائم آل محمّد(علیه السلام) با شمشیر خود با دشمنان آن حضرت جنگ کند، بلکه به خدا سوگند مانند کسی خواهد بود که در خیمه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باشد و به شهادت برسد.

سپس فرمود:

خداوند آیه ای را در قرآن مخصوص به شما نموده است. گفتم: فدای شما

ص: 465


1- 746.. و فیه: عنه عن أبی یوسف یعقوب بن یزید عن محمّد بن أبی عمیر عن عمرو بن عاصم عن منهال القصاب قال قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) ادع الله لی بالشهادة فقال المؤمن لشهید حیث مات أ و ما سمعت قول الله فی کتابه وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ. [محاسن، ج 1، ص 164، ح 117]

شوم آن آیه کدام است؟ فرمود: آیه «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ…» سپس فرمود: به خدا سوگند شما نزد خداوند صادقین و شهدا هستید.(1) ابوحمزه گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم، من به پیری رسیده ام و استخوان من ضعیف شده و مرگ من رسیده است و ترس آن دارم که قبل از فرج شما از دنیا بروم؟ امام(علیه السلام) فرمود:

ای ابوحمزه کسی که به ما ایمان داشته باشد، و سخن ما را تصدیق نموده باشد، و منتظر امر ما باشد، مانند کسی خواهد بود که زیر پرچم قائم ما کشته شده باشد، بلکه به خدا سوگند مانند کسی خواهد بود که زیر پرچم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کشته شده باشد.(2)

ص: 466


1- 747.. المجمع: عن الحرث بن المغیرة قال کنا عند أبی جعفر(علیه السلام) فقال العارف منکم هذا الأمر المنتظر له المحتسب فیه الخیر کمن جاهد و الله مع قائم آل محمّد؟عج؟ بسیفه ثم قال بل و الله کمن جاهد مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) بسیفه ثم قال الثالثة بل و الله کمن استشهد مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی فسطاطه و فیکم آیة من کتاب الله و قلت و أی آیة جعلت فداک قال قول الله؟عز؟ «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ» ثم قال صرتم و الله صادقین شهداء عند ربکم. [مجمع البیان، ج 9، ص 359]
2- 748.. تأویل الآیات: ما رواه صاحب کتاب البشارات مرفوعا إلی الحسین بن أبی حمزة عن أبیه قال قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) جعلت فداک قد کبر سنی و دق عظمی و اقترب أجلی و قد خفت أن یدرکنی قبل هذا الأمر الموت قال فقال لی یا أبا حمزة أ و ما تری الشهید إلّا من قتل قلت نعم جعلت فداک فقال لی یا أبا حمزة من آمن بنا و صدق حدیثنا و انتظر أمرنا کان کمن قتل تحت رایة القائم بل و الله تحت رایة رسول الله(صلی الله علیه و آله). [تأویل الآیات، ص 640]

ابن عبّاس گوید:

«علی بن ابیطالب(علیه السلام) صدیّق این امّت است بلکه او صدّیق اکبر و فاروق اعظم می باشد» و سپس آیه فوق را قرائت نمود و گفت: مقصود از «وَ الشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ» علیّ بن ابیطالب و حمزه و جعفر هستند، و آنان صدّیقون و شهدای پیامبران بر امّت ها می باشند چرا که تبلیغ رسالت پیامبران را نموده اند. و «لَهُمْ أَجْرُهُمْ» پاداش تصدیق رسالت پیامبران است، و «نُورُهُمْ» نور آنان هنگام عبور از صراط است.(1) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

صدّیقون سه نفر هستند: حبیب نجّار؛ یعنی مؤمن آل یس، و حزقیل یعنی مؤمن آل فرعون و علیّ بن ابیطالب(علیه السلام)، و علیّ افضل آنان است.(2) «سَابِقُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاء وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»(3)

ص: 467


1- 749.. المناقب: علی بن الجعد عن شعبة عن قتادة عن الحسن عن ابن عبّاس فی قوله تعالی وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ قال صدیق هذه الأمة علی بن أبی طالب هو الصدیق الأکبر و الفاروق الأعظم ثم قال وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ قال ابن عبّاس و هم علی و حمزة و جعفر فهم صدیقون و هم شهداء الرسل علی أممهم قد بلغوا الرسالة ثم قال لَهُمْ أَجْرُهُمْ عند ربهم علی التصدیق بالنبوة وَ نُورُهُمْ علی الصراط. [مناقب، ج 3، ص 89]
2- 750.. تأویل الآیات: عن الحسن بن علی المقری بإسناده عن رجاله مرفوعا إلی أبی أیوب الأنصاری قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) الصدیقون ثلاثة حزقیل مؤمن آل فرعون و حبیب صاحب یس و علی بن أبی طالب و هو أفضل الثلاثة. [تأویل الآیات، ص 639]
3- 751.. سوره ی حدید، آیه ی 21.

ابوعمرو زُبیری گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا برای ایمان درجات و منازلی است، و مؤمنان نزد خداوند درجات مختلفی پیدا می کنند؟ فرمود: آری. گفتم: برای من توصیف بفرمایید تا بدانم؟ فرمود: همان گونه که بین اسب ها مسابقه برقرار می شود، خداوند نیز بین مؤمنان مسابقه برقرار نموده، و هر کس را به اندازه ی سبقت در ایمان و عمل صالح درجه ای داده و حق احدی را ضایع نکرده است… تا این که گفتم: موارد سبقت را از قرآن برای من بیان بفرمایید؟ و آن حضرت فرمود:

خداوند می فرماید:

«سَابِقُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاء وَ الْأَرْضِ…» و می فرماید: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»(1)، و می فرماید: «وَ السَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الأَنصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ»(2)، و در این آیه خداوند مهاجرین اوّل را بر انصار و انصار را بر تابعین فضیلت داده، و هر کدام را در درجه و منزلت خود قرار داده است، و نیز اولیا و پیامبران خود را درجه بندی نموده و می فرماید: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ…»(3)، و می فرماید: «انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَلآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلاً»(4)، و می فرماید: «هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ»(5)، و می فرماید: «کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ»(6)، و می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ

ص: 468


1- 752.. سوره ی واقعة، آیات 10 و 11.
2- 753.. سوره ی توبه، آیه ی 100.
3- 754.. سوره ی بقره، آیه ی 253.
4- 755.. سوره ی اسراء، آیه ی 21.
5- 756.. سوره ی آل عمران، آیه ی 163.
6- 757.. سور ی هود، آیه ی 3.

أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ»(1)، و می فرماید: «وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا * دَرَجَاتٍ مِّنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً»(2)، و می فرماید: «لَا یَسْتَوِی مِنکُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُوْلَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَ قَاتَلُوا»(3)، و می فرماید: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»(4)، … تا این که فرمود: این ها درجات و منازل ایمان است نزد خداوند متعال.(5)

ص: 469


1- 758.. سوره ی توبه، آیه ی 20.
2- 759.. سوره ی نساء، آیات 95 و 96.
3- 760.. سوره ی حدید، آیه ی 10.
4- 761.. سوره ی مجادله، آیه ی 11.
5- 762.. الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَیْرِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ لِلْإِیمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ یَتَفَاضَلُ الْمُؤْمِنُونَ فِیهَا عِنْدَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ صِفْهُ لِی رَحِمَکَ اللَّهُ حَتَّی أَفْهَمَهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ سَبَّقَ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ کَمَا یُسَبَّقُ بَیْنَ الْخَیْلِ یَوْمَ الرِّهَانِ ثُمَّ فَضَّلَهُمْ عَلَی دَرَجَاتِهِمْ فِی السَّبْقِ إِلَیْهِ فَجَعَلَ کُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ عَلَی دَرَجَةِ سَبْقِهِ لَا یَنْقُصُهُ فِیهَا مِنْ حَقِّهِ وَ لَا یَتَقَدَّمُ مَسْبُوقٌ سَابِقاً -- وَ لَا مَفْضُولٌ فَاضِلًا تَفَاضَلَ بِذَلِکَ أَوَائِلُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَوَاخِرُهَا وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ لِلسَّابِقِ إِلَی الْإِیمَانِ فَضْلٌ عَلَی الْمَسْبُوقِ إِذاً لَلَحِقَ آخِرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَوَّلَهَا نَعَمْ وَ لَتَقَدَّمُوهُمْ إِذَا لَمْ یَکُنْ لِمَنْ سَبَقَ إِلَی الْإِیمَانِ الْفَضْلُ عَلَی مَنْ أَبْطَأَ عَنْهُ وَ لَکِنْ بِدَرَجَاتِ الْإِیمَانِ قَدَّمَ اللَّهُ السَّابِقِینَ وَ بِالْإِبْطَاءِ عَنِ الْإِیمَانِ أَخَّرَ اللَّهُ الْمُقَصِّرِینَ لِأَنَّا نَجِدُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مِنَ الْآخِرِینَ مَنْ هُوَ أَکْثَرُ عَمَلًا مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ أَکْثَرُهُمْ صَلَاةً وَ صَوْماً وَ حَجّاً وَ زَکَاةً وَ جِهَاداً وَ إِنْفَاقاً وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ سَوَابِقُ یَفْضُلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً عِنْدَ اللَّهِ لَکَانَ الْآخِرُونَ بِکَثْرَةِ الْعَمَلِ مُقَدَّمِینَ عَلَی الْأَوَّلِینَ وَ لَکِنْ أَبَی اللَّهُ؟عز؟ أَنْ یُدْرِکَ آخِرُ دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ أَوَّلَهَا وَ یُقَدَّمَ فِیهَا مَنْ أَخَّرَ اللَّهُ أَوْ یُؤَخَّرَ فِیهَا مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ. قُلْتُ أَخْبِرْنِی عَمَّا نَدَبَ اللَّهُ؟عز؟ الْمُؤْمِنِینَ إِلَیْهِ مِنَ الِاسْتِبَاقِ إِلَی الْإِیمَانِ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ قَالَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ وَ قَالَ وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ فَبَدَأَ بِالْمُهَاجِرِینَ الْأَوَّلِینَ عَلَی دَرَجَةِ سَبْقِهِمْ ثُمَّ ثَنَّی بِالْأَنْصَارِ ثُمَّ ثَلَّثَ بِالتَّابِعِینَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ فَوَضَعَ کُلَّ قَوْمٍ عَلَی قَدْرِ دَرَجَاتِهِمْ وَ مَنَازِلِهِمْ عِنْدَهُ ثُمَّ ذَکَرَ مَا فَضَّلَ اللَّهُ؟عز؟ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ فَقَالَ؟عز؟ -- تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ. وَ قَالَ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ وَ قَالَ انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلًا وَ قَالَ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ قَالَ وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ قَالَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ قَالَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ قَالَ لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ -- مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ قَالَ -- یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ قَالَ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ وَ قَالَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ قَالَ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ فَهَذَا ذِکْرُ دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ وَ مَنَازِلِهِ عِنْدَ اللَّهِ؟عز؟. [کافی، ج 2، ص 40، ح 1]

جاثلیق [عالم نصرانی] به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: بهشت و دوزخ کجاست؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

بهشت در قیامت در زیر عرش است، و دوزخ و آتش در زیر طبقه هفتم زمین است، جاثلیق گفت: راست گفتی.(1) امام باقر و امام صادق؟سهما؟ می فرمایند:

آیه ی «وَ لاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْضٍ» درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نازل شده است.(2)

ص: 470


1- 763.. البرهان: السید الرضی، فی (فضائل العترة): عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) -- فی حدیث -- و قد سأله جاثلیق: أخبرنی عن الجنة و النار، أین هما؟ قال(علیه السلام): «الجنة تحت العرش فی الآخرة، و النار تحت الأرض السابعة السفلی» فقال الجاثلیق: صدقت. [تفسیر برهان، ج 5، ص 297]
2- 764.. المناقب عن الباقر و الصّادق(علیه السلام) فی قوله تعالی ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ من عباده و فی قوله وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ إنهما نزلا فیهم. [مناقب، ج 3، ص 99]

«مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ * لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»(1) عبدالرحمان بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ…» فرمود:

سخن خداوند و پیامبران او راست است و مقصود از کتاب خدا در آسمان، علم اوست، و مقصود او از کتاب خدا در روی زمین علوم و دانشی است که خداوند در شب قدر و غیر آن به ما تعلیم می نماید. «إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ.»(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که سر امام حسین و اهل بیت آن حضرت و امام سجّاد(علیهم السلام) را نزد یزید بردند، در آن حال امام سجّاد(علیه السلام) در غل و زنجیر بود و یزید گفت: «ای علیّ بن الحسین الحمد لله که خدا پدر تو را کشت» امام سجّاد(علیه السلام) فرمود: «خدا لعنت کند کسی را که پدر من را کشت» پس یزید خشمگین شد، و دستور داد تا گردن امام سجّاد(علیه السلام) را بزنند، و امام سجّاد(علیه السلام) به او فرمود: اگر مرا بکشی چه کسی دختران پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به منازل خود باز می گرداند؟ در حالی که آنان محرمی جز من ندارند؟

ص: 471


1- 765.. سوره ی حدید، آیات 22 و 23.
2- 766.. القمّی: و حدثنا محمّد بن جعفر الرزاز عن یحیی بن زکریا عن علی بن حسان عن عبد الرحمن بن کثیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها صدق الله و بلغت رسله، کتابه فی السماء علمه بها و کتابه فی الأرض علومنا فی لیلة القدر و فی غیرها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 351]

یزید گفت: تو خود آنان را به مدینه باز خواهی گرداند و سپس کاردی طلب کرد و بندهای غل جامعه را قطع نمود و از گردن امام(علیه السلام) جدا کرد و گفت: آیا می دانی برای چه من این کار را کردم؟ امام(علیه السلام) فرمود: «آری می خواهی جز تو کسی بر من منّت نداشته باشد» یزید گفت: به خدا سوگند همین را اراده کردم، سپس گفت: ای علی بن الحسین «وَ مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ.»(1) امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

هرگز این آیه درباره ی ما نازل نشده است، و درباره ی ما این آیه نازل شده که خداوند می فرماید: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی أَنفُسِکُمْ…» سپس فرمود: ما ییم کسانی که برای از دست دادن دنیا تأسّف و حسرت نمی خوریم، و برای به دست آوردن دنیا نیز خشنود نمی شویم.(2)

ص: 472


1- 767.. سوره ی شوری، آیه ی 30.
2- 768.. القمّی: فإنه قال الصّادق(علیه السلام) لما أدخل رأس الحسین بن علی(علیه السلام) علی یزید لعنه الله و أدخل علیه علی بن الحسین و بنات أمیر المؤمنین(علیه السلام) و کان علی بن الحسین(علیه السلام) مقیدا مغلولا، فقال یزید: یا علی بن الحسین! الحمد لله الذی قتل أباک، فقال علی بن الحسین: لعن الله من قتل أبی، قال فغضب یزید و أمر بضرب عنقه، فقال علی بن الحسین فإذا قتلتنی فبنات رسول الله(صلی الله علیه و آله) من یردهن إلی منازلهن و لیس لهن محرم غیری، فقال أنت تردهم إلی منازلهم ثم دعا بمبرد فأقبل یبرد الجامعة من عنقه بیده ثم قال له: یا علی بن الحسین أ تدری ما الذی أرید بذلک قال بلی ترید أن لا یکون لأحد علی منة غیرک، فقال یزید هذا و الله ما أردت أفعله ثم قال یزید یا علی بن الحسین «ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ» فقال علی بن الحسین(علیه السلام) کلا، ما هذه فینا نزلت، إنّما نزلت فینا «ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ إلی قوله لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ» فنحن الذین لا نأسو علی ما فاتنا و لا نفرح بما آتانا منها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 352]

مردی از حضرت علیّ بن الحسین(علیه السلام) درباره ی زهد سؤال نمود و آن حضرت فرمود:

«زهد نیاز به ده چیز دارد، و بالاترین درجه ی زهد، پایین ترین درجه ی ورع است، و بالاترین درجه ی ورع پایین ترین درجه ی یقین است، و بالاترین درجه ی یقین پایین ترین درجه ی رضاست» سپس فرمود: تمام مراحل زهد در آیه ای از قرآن آمده که خداوند می فرماید: «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ.»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

نطفه مرد و زن در رحم به همدیگر می آویزند، و هر کدام بیشتر باشند فرزند شبیه به صاحب آن می شود، از این رو اگر نطفه ی زن بیشتر باشد فرزند به خالوهای خود شبیه می شود، و اگر نطفه ی مرد بیشتر باشد فرزند به عموهای خود شبیه می شود. سپس فرمود:

نطفه تا چهل روز در رحم در تحوّل و اضطراب است، و کسی که می خواهد دعا کند باید در این چهل روز دعا کند -- که هنوز تنظیم خلقت شروع نشده است و سپس خداوند؟عز؟ ملک ارحام را می فرستد، و او آن را در پیشگاه خداوند می برد و می گوید: خدایا او مرد است یا زن است؟ و خداوند به او وحی می کند، و آن ملک می نویسد، و سپس می گوید: خدایا شقّی است یا سعید؟ و خداوند به او وحی می کند، و آن ملک می نویسد، و سپس

ص: 473


1- 769.. الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِیدِ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) عَنِ الزُّهْدِ فَقَالَ عَشَرَةُ أَشْیَاءَ فَأَعْلَی دَرَجَةِ الزُّهْدِ أَدْنَی دَرَجَةِ الْوَرَعِ وَ أَعْلَی دَرَجَةِ الْوَرَعِ أَدْنَی دَرَجَةِ الْیَقِینِ وَ أَعْلَی دَرَجَةِ الْیَقِینِ أَدْنَی دَرَجَةِ الرِّضَا أَلَا وَ إِنَّ الزُّهْدَ فِی آیَةٍ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ؟عز؟ -- لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ. [کافی، ج 2، ص 128، ح 4]

می گوید: خدایا رزق و اجل او چگونه است؟ و او می نویسد، تا این که آنچه به او در دنیا می رسد را بین دو چشم او می نویسد، و سپس آن را به رحم باز می گرداند، از این رو خداوند می فرماید: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا….»(1) مؤلّف گوید:

إن شاء الله در تفسیر سوره قدر روایتی درباره ی آیه فوق خواهد آمد.

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ»(2)

ص: 474


1- 770.. العلل حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ تَعْتَلِجُ النُّطْفَتَانِ فِی الرَّحِمِ فَأَیَّتُهُمَا کَانَتْ أَکْثَرَ جَاءَتْ تُشْبِهُهَا فَإِنْ کَانَتْ نُطْفَةُ الْمَرْأَةِ أَکْثَرَ جَاءَتْ تُشْبِهُ أَخْوَالَهُ وَ إِنْ کَانَتْ نُطْفَةُ الرَّجُلِ أَکْثَرَ جَاءَتْ تُشْبِهُ أَعْمَامَهُ وَ قَالَ تَحَوَّلُ النُّطْفَةُ فِی الرَّحِمِ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَمَنْ أَرَادَ أَنْ یَدْعُوَ اللَّهَ؟عز؟ فَفِی تِلْکَ الْأَرْبَعِینَ قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ ثُمَّ یَبْعَثُ اللَّهُ مَلَکَ الْأَرْحَامِ فَیَأْخُذُهَا فَیَصْعَدُ بِهَا إِلَی اللَّهِ؟عز؟ فَیَقِفُ مِنْهُ حَیْثُ یَشَاءُ اللَّهُ فَیَقُولُ یَا إِلَهِی أَ ذَکَرٌ أَمْ أُنْثَی فَیُوحِی اللَّهُ؟عز؟ مَا یَشَاءُ وَ یَکْتُبُ الْمَلَکُ ثُمَّ یَقُولُ یَا إِلَهِی أَ شَقِیٌّ أَمْ سَعِیدٌ فَیُوحِی اللَّهُ؟عز؟ مِنْ ذَلِکَ مَا یَشَاءُ وَ یَکْتُبُ الْمَلَکُ فَیَقُولُ إِلَهِی کَمْ رِزْقُهُ وَ مَا أَجَلُهُ ثُمَّ یَکْتُبُهُ وَ یَکْتُبُ کُلَّ شَیْ ءٍ یُصِیبُهُ فِی الدُّنْیَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ یَرْجِعُ بِهِ فَیَرُدُّهُ فِی الرَّحِمِ فَذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها. [علل الشرایع، ج 1، ص 95، باب 85، ح 4]
2- 771.. سوره ی حدید، آیه ی 25.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ أَنزَلْنَا الْحَدِیدَ» خلقت حدید است.(1) ابن عبّاس گوید:

مقصود از «وَ أَنزَلْنَا الْحَدِیدَ» شمشیر ذی الفقار است که خداوند همراه با آدم آن را به زمین فرستاد، و خداوند آن را از ورق آس بهشت آفرید، و مقصود از «فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ» این است که آدم(علیه السلام) با آن با دشمنان خود از جنّ و شیاطین می جنگید، و بر آن نوشته شده بود: «همواره پیامبران من و صدّیقین به وسیله آن با دشمنان خود جنگ خواهند نمود، تا به دست امیرالمؤمنین(علیه السلام) برسد، و او در کنار پیامبر امّی با دشمنان جنگ خواهد نمود، و مقصود از «وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» محمّد و علی؟سهما؟ می باشند…».

سپس ابن شهر آشوب گوید:

کلیّه ی علمای امامیّه گویند: مراد از آیه فوق ذوالفقار است که از آسمان برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرود آمد، و آن حضرت آن را به علیّ(علیه السلام) عطا نمود.(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «میزان» امام(علیه السلام) است.(3)

ص: 475


1- 772.. الإحتجاج: وَ قَالَ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ فَإِنْزَالُهُ ذَلِکَ خَلْقُهُ إِیَّاهُ. [احتجاج، ج 1، ص 250]
2- 773.. المناقب: و قد روی کافة أصحابنا أن المراد بهذه الآیة ذو الفقار أنزل به من السماء علی النّبی فأعطاه علیا. [مناقب، ج 3، ص 295]
3- 774.. القمّی: قوله: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ قال المیزان الإمام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 352]

و در تفسیر جوامع الجامع روایت شده که جبرئیل(علیه السلام) میزان را آورد و به نوح(علیه السلام) داد و گفت:

به قوم خود امر کن تا به وسیله آن چیزها را وزن کنند.(1) و در کتاب خصال در حدیث طویلی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کوه ها بر زمین فخر نمودند و بلند پروازی کردند و گفتند: چه کسی بر ما غالب می شود؟ و خداوند آهن را خلق کرد تا آن ها را قطع نمود، و خاضع و ذلیل شدند، سپس آهن بر کوه ها فخر کرد و گفت: چه کسی بر من غالب می شود؟ و خداوند آتش را خلق کرد و آتش آهن را ذوب نمود.(2)

ص: 476


1- 775.. الجوامع: و روی أنّ جبرئیل -- علیه السّلام -- نزل بالمیزان فدفعه إلی نوح و قال: مر قومک یزنوا به. [تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص251]
2- 776.. الخصال: حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ(علیه السلام) أَنَّ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ مَا خَلَقَ اللَّهُ؟عز؟ خَلْقاً إِلَّا وَ قَدْ أَمَّرَ عَلَیْهِ آخَرَ یَغْلِبُهُ بِهِ وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ الْبِحَارَ فَخَرْتَ وَ زَخَرَتْ وَ قَالَتْ أَیُّ شَیْ ءٍ یَغْلِبُنِی فَخَلَقَ اللَّهُ؟عز؟ الْفُلْکَ فَأَدَارَهَا بِهِ وَ ذَلَّلَهَا ثُمَّ إِنَّ الْأَرْضَ فَخَرَتْ وَ قَالَتْ أَیُّ شَیْ ءٍ یَغْلِبُنِی فَخَلَقَ اللَّهُ الْجِبَالَ فَأَثْبَتَهَا فِی ظَهْرِهَا أَوْتَاداً مَنَعَهَا أَنْ تَمِیدَ بِمَا عَلَیْهَا فَذَلَّتِ الْأَرْضُ وَ اسْتَقَرَّتْ ثُمَّ إِنَّ الْجِبَالَ فَخَرَتْ عَلَی الْأَرْضِ فَشَمَخَتْ وَ اسْتَطَالَتْ وَ قَالَتْ أَیُّ شَیْ ءٍ یَغْلِبُنِی فَخَلَقَ اللَّهُ الْحَدِیدَ فَقَطَعَهَا فَقَرَّتِ الْجِبَالُ وَ ذَلَّتْ. ثُمَّ إِنَّ الْحَدِیدَ فَخَرَ عَلَی الْجِبَالِ وَ قَالَ أَیُّ شَیْ ءٍ یَغْلِبُنِی فَخَلَقَ اللَّهُ النَّارَ فَأَذَابَتِ الْحَدِیدَ فَذَلَّ الْحَدِیدَ ثُمَّ إِنَّ النَّارَ زَفَرَتْ وَ شَهَقَتْ وَ فَخَرَتْ وَ قَالَتْ أَیُّ شَیْ ءٍ یَغْلِبُنِی فَخَلَقَ اللَّهُ الْمَاءَ فَأَطْفَأَهَا فَذَلَّتْ ثُمَّ إِنَّ الْمَاءَ فَخَرَ وَ زَخَرَ وَ قَالَ أَیُّ شَیْ ءٍ یَغْلِبُنِی فَخَلَقَ اللَّهُ الرِّیحَ فَحَرَّکَتْ أَمْوَاجَهُ وَ أَثَارَتْ مَا فِی قَعْرِهِ وَ حَبَسَهُ عَنْ مَجَارِیهِ فَذَلَّ الْمَاءُ ثُمَّ إِنَّ الرِّیحَ فَخَرَتْ وَ عَصَفَتْ وَ أَرْخَتْ أَذْیَالَهَا وَ قَالَتْ أَیُّ شَیْ ءٍ یَغْلِبُنِی فَخَلَقَ الْإِنْسَانَ فَاحْتَالَ وَ اتَّخَذَ مَا یَسْتَتِرُ بِهِ مِنَ الرِّیحِ وَ غَیْرِهَا فَذَلَّتِ الرِّیحُ ثُمَّ الْإِنْسَانُ طَغَی وَ قَالَ مَنْ أَشَدُّ مِنِّی قُوَّةً فَخَلَقَ لَهُ الْمَوْتَ فَقَهَرَهُ فَذَلَّ الْإِنْسَانَ ثُمَّ إِنَّ الْمَوْتَ فَخَرَ فِی نَفْسِهِ فَقَالَ اللَّهُ؟ج؟ لَا تَفْخَرْ فَإِنِّی ذَابِحُکَ بَیْنَ الْفَرِیقَیْنِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ ثُمَّ لَا أُحْیِیکَ أَبَداً فَذَلَّ وَ خَافَ. [خصال، ج 2، ص 442، ح 34]

و در مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

خداوند؟عز؟ از آسمان چهار برکت به زمین فرستاد: آهن، آتش، آب و نمک.(1) در کتاب توحید صدوق ضمن حدیث مفصّلی آمده که شخصی به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: آیاتی از قرآن برای من روشن نشده است؟ و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمود:

… من به تو خبر دادم که بسا آیه ای از کتاب خدا هست که تأویل آن غیر از تنزیل آن است، و شباهتی به کلام بشر ندارد، و اکنون به گوشه ای از این آیات اشاره می کنم تا تو را کفایت کند إن شاء الله، و از آن هاست سخن ابراهیم(علیه السلام) که گوید: «إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی سَیَهْدِینِ» و مقصود از رفتن به سوی خداوند، توجّه و اجتهاد در عبادت و تقرّب به خداوند؟عز؟ می باشد، و تو مشاهده می کنی که تأویل این آیه غیر از تنزیل آن است، و از همین قبیل است آیه «وَ أَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ…» و مقصود از حدید در این آیه سلاح جنگی و امثال آن است [مانند ذوالفقار و شمشیرهای دیگر.](2)

ص: 477


1- 777.. المجمع: روی عن ابن عمر عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال إن الله أنزل أربع برکات من السماء إلی الأرض أنزل الحدید و النار و الماء و الملح. [مجمع البیان، ج 9، ص 364]
2- 778.. فی کتاب التوحید حدیث طویل عن علی(علیه السلام) یقول فیه -- و قد سأله رجل عما اشتبه علیه من الآیات -- و قد أعلمتک ان رب شی ء من کتاب الله تأویله غیر تنزیله و لا یشبه کلام البشر، و سأنبئک بطرف منه فتکتفی ان شاء الله، من ذلک قول إبراهیم: «إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی سَیَهْدِینِ» ذهابه الی ربه توجهه الیه عبادة و اجتهادا، و قربة الی الله جل و عز، ألا تری ان تأویله غیر تنزیله، و قال: أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ یعنی السلاح و غیر ذلک. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 250، ح 100]

مؤلّف گوید:

همان گونه که خداوند برای هدایت مردم پیامبران را با معجزات و کتاب های آسمانی فرستاده است تا کسانی که قابلیّت هدایت دارند هدایت شوند، برای کسانی که اهل کفر و لجاجت و عناد هستند نیز می فرماید: «وَ أَنزَلْنَا الْحَدِیدَ» و حدید اشاره ی به قدرت بازدارنده است، برای متمرّدین و سرکشان و طاغیان، و باید گفت: جاذبه ی پیامبران و اولیای الهی معجزات و ادلّه و براهین آن هاست و دافعه آنان «وَ أَنزَلْنَا الْحَدِیدَ» می باشد.

مرحوم کلینی در کتاب کافی حدیث مفصّلی از امام صادق(علیه السلام) در ذیل آیه فوق نقل نموده که در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ص: 478


1- 779.. الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ غَیْرُهُ عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ وَ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ بْنِ أَبِی الدَّیْلَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ أَوْصَی مُوسَی(علیه السلام) إِلَی یُوشَعَ بْنِ نُونٍ وَ أَوْصَی یُوشَعُ بْنُ نُونٍ إِلَی وَلَدِ هَارُونَ وَ لَمْ یُوصِ إِلَی وَلَدِهِ وَ لَا إِلَی وَلَدِ مُوسَی إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَهُ الْخِیَرَةُ یَخْتَارُ مَنْ یَشَاءُ مِمَّنْ یَشَاءُ وَ بَشَّرَ مُوسَی وَ یُوشَعُ بِالْمَسِیحِ(علیه السلام) فَلَمَّا أَنْ بَعَثَ اللَّهُ؟عز؟ الْمَسِیحَ(علیه السلام) قَالَ الْمَسِیحُ لَهُمْ إِنَّهُ سَوْفَ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی نَبِیٌّ اسْمُهُ أَحْمَدُ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ(علیه السلام) یَجِی ءُ بِتَصْدِیقِی وَ تَصْدِیقِکُمْ وَ عُذْرِی وَ عُذْرِکُمْ -- وَ جَرَتْ مِنْ بَعْدِهِ فِی الْحَوَارِیِّینَ فِی الْمُسْتَحْفَظِینَ. وَ إِنَّمَا سَمَّاهُمُ اللَّهُ تَعَالَی الْمُسْتَحْفَظِینَ لِأَنَّهُمُ اسْتُحْفِظُوا الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ هُوَ الْکِتَابُ الَّذِی یُعْلَمُ بِهِ عِلْمُ کُلِّ شَیْ ءٍ الَّذِی کَانَ مَعَ الْأَنْبِیَاءِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ*… وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ الْکِتَابُ الِاسْمُ الْأَکْبَرُ وَ إِنَّمَا عُرِفَ مِمَّا یُدْعَی الْکِتَابَ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِیلُ وَ الْفُرْقَانُ فِیهَا کِتَابُ نُوحٍ وَ فِیهَا کِتَابُ صَالِحٍ وَ شُعَیْبٍ وَ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) فَأَخْبَرَ اللَّهُ؟عز؟ -- إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی فَأَیْنَ صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ إِنَّمَا صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ الِاسْمُ الْأَکْبَرُ وَ صُحُفُ مُوسَی الِاسْمُ الْأَکْبَرُ فَلَمْ تَزَلِ الْوَصِیَّةُ فِی عَالِمٍ بَعْدَ عَالِمٍ حَتَّی دَفَعُوهَا إِلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ؟عز؟ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) أَسْلَمَ لَهُ الْعَقِبُ مِنَ الْمُسْتَحْفِظِینَ وَ کَذَّبَهُ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَ دَعَا إِلَی اللَّهِ؟عز؟ وَ جَاهَدَ فِی سَبِیلِهِ. ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ عَلَیْهِ أَنْ أَعْلِنْ فَضْلَ وَصِیِّکَ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ الْعَرَبَ قَوْمٌ جُفَاةٌ لَمْ یَکُنْ فِیهِمْ کِتَابٌ وَ لَمْ یُبْعَثْ إِلَیْهِمْ نَبِیٌّ وَ لَا یَعْرِفُونَ فَضْلَ نُبُوَّاتِ الْأَنْبِیَاءِ(علیه السلام) وَ لَا شَرَفَهُمْ وَ لَا یُؤْمِنُونَ بِی إِنْ أَنَا أَخْبَرْتُهُمْ بِفَضْلِ أَهْلِ بَیْتِی فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ -- وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ فَذَکَرَ مِنْ فَضْلِ وَصِیِّهِ ذِکْراً فَوَقَعَ النِّفَاقُ فِی قُلُوبِهِمْ فَعَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذَلِکَ وَ مَا یَقُولُونَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ یَا مُحَمَّدُ وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ وَ لَکِنَّهُمْ یَجْحَدُونَ بِغَیْرِ حُجَّةٍ لَهُمْ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَتَأَلَّفُهُمْ وَ یَسْتَعِینُ بِبَعْضِهِمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَا یَزَالُ یُخْرِجُ لَهُمْ شَیْئاً فِی فَضْلِ وَصِیِّهِ حَتَّی نَزَلَتْ هَذِهِ السُّورَةُ فَاحْتَجَّ عَلَیْهِمْ حِینَ أُعْلِمَ بِمَوْتِهِ وَ نُعِیَتْ إِلَیْهِ نَفْسُهُ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ -- فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ یَقُولُ إِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ عَلَمَکَ وَ أَعْلِنْ وَصِیَّکَ فَأَعْلِمْهُمْ فَضْلَهُ عَلَانِیَةً. فَقَالَ(صلی الله علیه و آله) مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قَالَ لَأَبْعَثَنَّ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَیْسَ بِفَرَّارٍ یُعَرِّضُ بِمَنْ رَجَعَ یُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَ یُجَبِّنُونَهُ وَ قَالَ(صلی الله علیه و آله) عَلِیٌّ سَیِّدُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَالَ عَلِیٌّ عَمُودُ الدِّینِ وَ قَالَ هَذَا هُوَ الَّذِی یَضْرِبُ النَّاسَ بِالسَّیْفِ عَلَی الْحَقِّ بَعْدِی وَ قَالَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ أَیْنَمَا مَالَ وَ قَالَ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا -- کِتَابَ اللَّهِ؟عز؟ وَ أَهْلَ بَیْتِی عِتْرَتِی أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ إِنَّکُمْ سَتَرِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکُمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِی الثّقلین وَ الثَّقَلَانِ کِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِی فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَهْلِکُوا وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ فَوَقَعَتِ الْحُجَّةُ بِقَوْلِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ بِالْکِتَابِ الَّذِی یَقْرَأُهُ النَّاسُ فَلَمْ یَزَلْ یُلْقِی فَضْلَ أَهْلِ بَیْتِهِ بِالْکَلَامِ وَ یُبَیِّنُ لَهُمْ بِالْقُرْآنِ -- إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً وَ قَالَ عَزَّ ذِکْرُهُ -- وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی. ثُمَّ قَالَ وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ فَکَانَ عَلِیٌّ(علیه السلام) وَ کَانَ حَقُّهُ الْوَصِیَّةَ الَّتِی جُعِلَتْ لَهُ وَ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ فَقَالَ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ثُمَّ قَالَ وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ یَقُولُ أَسْأَلُکُمْ عَنِ الْمَوَدَّةِ الَّتِی أَنْزَلْتُ عَلَیْکُمْ فَضْلَهَا مَوَدَّةِ الْقُرْبَی بِأَیِّ ذَنْبٍ قَتَلْتُمُوهُمْ وَ قَالَ جَلَّ ذِکْرُهُ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قَالَ الْکِتَابُ هُوَ الذِّکْرُ وَ أَهْلُهُ آلُ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَمَرَ اللَّهُ؟عز؟ بِسُؤَالِهِمْ وَ لَمْ یُؤْمَرُوا بِسُؤَالِ الْجُهَّالِ وَ سَمَّی اللَّهُ؟عز؟ الْقُرْآنَ ذِکْراً فَقَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ وَ قَالَ؟عز؟ -- وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ وَ قَالَ؟عز؟ -- أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ وَ قَالَ؟عز؟ -- وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ فَرَدَّ الْأَمْرَ أَمْرَ النَّاسِ إِلَی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمُ الَّذِینَ أَمَرَ بِطَاعَتِهِمْ وَ بِالرَّدِّ إِلَیْهِمْ فَلَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) فَقَالَ یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ فَنَادَی النَّاسَ فَاجْتَمَعُوا وَ أَمَرَ بِسَمُرَاتٍ فَقُمَّ شَوْکُهُنَّ. ثُمَّ قَالَ(صلی الله علیه و آله) یَا أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ وَلِیُّکُمْ وَ أَوْلَی بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَقَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَوَقَعَتْ حَسَکَةُ النِّفَاقِ فِی قُلُوبِ الْقَوْمِ -- وَ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ هَذَا عَلَی مُحَمَّدٍ قَطُّ وَ مَا یُرِیدُ إِلَّا أَنْ یَرْفَعَ بِضَبْعِ ابْنِ عَمِّهِ فَلَمَّا قَدِمَ الْمَدِینَةَ أَتَتْهُ الْأَنْصَارُ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ قَدْ أَحْسَنَ إِلَیْنَا وَ شَرَّفَنَا بِکَ وَ بِنُزُولِکَ بَیْنَ ظَهْرَانَیْنَا فَقَدْ فَرَّحَ اللَّهُ صَدِیقَنَا وَ کَبَتَ عَدُوَّنَا وَ قَدْ یَأْتِیکَ وُفُودٌ فَلَا تَجِدُ مَا تُعْطِیهِمْ فَیَشْمَتُ بِکَ الْعَدُوُّ فَنُحِبُّ أَنْ تَأْخُذَ ثُلُثَ أَمْوَالِنَا حَتَّی إِذَا قَدِمَ عَلَیْکَ وَفْدُ مَکَّةَ وَجَدْتَ مَا تُعْطِیهِمْ فَلَمْ یَرُدَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَیْهِمْ شَیْئاً وَ کَانَ یَنْتَظِرُ مَا یَأْتِیهِ مِنْ رَبِّهِ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) وَ قَالَ -- قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ لَمْ یَقْبَلْ أَمْوَالَهُمْ. فَقَالَ الْمُنَافِقُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ هَذَا عَلَی مُحَمَّدٍ وَ مَا یُرِیدُ إِلَّا أَنْ یَرْفَعَ بِضَبْعِ ابْنِ عَمِّهِ وَ یَحْمِلَ عَلَیْنَا أَهْلَ بَیْتِهِ یَقُولُ أَمْسِ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ الْیَوْمَ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ثُمَّ نَزَلَ عَلَیْهِ آیَةُ الْخُمُسِ فَقَالُوا یُرِیدُ أَنْ یُعْطِیَهُمْ أَمْوَالَنَا وَ فَیْئَنَا ثُمَّ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ قَدْ قَضَیْتَ نُبُوَّتَکَ وَ اسْتَکْمَلْتَ أَیَّامَکَ فَاجْعَلِ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ عِنْدَ عَلِیٍّ(علیه السلام) فَإِنِّی لَمْ أَتْرُکِ الْأَرْضَ إِلَّا وَ لِیَ فِیهَا عَالِمٌ تُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِی وَ تُعْرَفُ بِهِ وَلَایَتِی وَ یَکُونُ حُجَّةً لِمَنْ یُولَدُ بَیْنَ قَبْضِ النَّبِیِّ إِلَی خُرُوجِ النَّبِیِّ الْآخَرِ قَالَ فَأَوْصَی إِلَیْهِ بِالاسْمِ الْأَکْبَرِ وَ مِیرَاثِ الْعِلْمِ وَ آثَارِ عِلْمِ النُّبُوَّةِ وَ أَوْصَی إِلَیْهِ بِأَلْفِ کَلِمَةٍ وَ أَلْفِ بَابٍ یَفْتَحُ کُلُّ کَلِمَةٍ وَ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ کَلِمَةٍ وَ أَلْفَ بَابٍ. [کافی، ج 1، ص 293، ح 3]

ص: 479

ص: 480

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَ إِبْرَاهِیمَ وَ جَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتَابَ فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ»(1) مؤلّف گوید:

از آیه فوق استفاده می شود که انبیا و اوصیا باید معصوم باشند چنان که از آیات دیگری نیز این معنا روشن است، و در جای خود بیان شده است.

مرحوم صدوق در کتاب عیون از حضرت رضا(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در مجلس مأمون در پاسخ علمای اهل تسنّن که گفتند: آیا عترت همان آل پیامبرند و یا غیر آنان هستند؟ فرمود:

عترت همان آل هستند. علما گفتند: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرموده است: «أمتی آلی» و اکنون اصحاب او در خبر مستفیض که راهی برای انکار آن نیست می گویند: «آل محمّد أمتّه».

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

مگر صدقه بر آل حرام نیست؟ گفتند: آری. فرمود: آیا صدقه بر امّت حرام است؟ گفتند: خیر. فرمود: همین فرق بین آل و امّت است. سپس فرمود: وای بر شما به کدام سو می روید؟! آیا از حق رو گردانده اید؟ و یا مردم مسرفی هستید؟ آیا نمی دانید که وراثت و طهارت مخصوص برگزیدگان و پاکان و هدایت یافتگان است؟ گفتند: دلیل آن چیست یا أباالحسن؟ فرمود:

سخن خداوند که می فرماید:

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَ إِبْرَاهِیمَ وَ جَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتَابَ فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ» بنابراین وراثت پیامبر و دانش کتاب مخصوص مهتدین و پاکان

ص: 481


1- 780.. سوره ی حدید، آیه ی 26.

است نه فاسقین، آیا شما نمی دانید هنگامی که نوح(علیه السلام) از خدای خود درخواست کرد و گفت: «رَبِّ إِنَّ ابُنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ»(1)، -- و این سخن را به این خاطر گفت که خداوند به او وعده داده بود که او و اهل او را نجات بدهد، و چون هلاکت فرزند خود را دید، این سخن را گفت و -- خداوند در پاسخ او فرمود: «یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ.»(2)و(3)

ص: 482


1- 781.. سوره ی هود،آیه ی 45.
2- 782.. سوره ی هود، آیه ی 46.
3- 783.. العیون: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ شَاذَوَیْهِ الْمُؤَدِّبُ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ حَضَرَ الرِّضَا(علیه السلام) مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ بِمَرْوَ وَ قَدِ اجْتَمَعَ فِی مَجْلِسِهِ جَمَاعَةٌ مِنْ عُلَمَاءِ أَهْلِ الْعِرَاقِ وَ خُرَاسَانَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ أَخْبِرُونِی عَنْ مَعْنَی هَذِهِ الْآیَةِ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَقَالَتِ الْعُلَمَاءُ أَرَادَ اللَّهُ؟عز؟ بِذَلِکَ الْأُمَّةَ کُلَّهَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ مَا تَقُولُ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) لَا أَقُولُ کَمَا قَالُوا وَ لَکِنِّی أَقُولُ أَرَادَ اللَّهُ؟عز؟ بِذَلِکَ الْعِتْرَةَ الطَّاهِرَةَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ وَ کَیْفَ عَنَی الْعِتْرَةَ مِنْ دُونِ الْأُمَّةِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(علیه السلام) إِنَّهُ لَوْ أَرَادَ الْأُمَّةَ لَکَانَتْ أَجْمَعُهَا فِی الْجَنَّةِ لِقَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ ثُمَّ جَمَعَهُمْ کُلَّهُمْ فِی الْجَنَّةِ فَقَالَ؟عز؟ جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ الْآیَةَ فَصَارَتِ الْوِرَاثَةُ لِلْعِتْرَةِ الطَّاهِرَةِ لَا لِغَیْرِهِمْ. فَقَالَ الْمَأْمُونُ مَنِ الْعِتْرَةُ الطَّاهِرَةُ فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ؟عز؟ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثّقلین کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونَ فِیهِمَا أَیُّهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ قَالَتِ الْعُلَمَاءُ أَخْبِرْنَا یَا أَبَا الْحَسَنِ عَنِ الْعِتْرَةِ أَ هُمُ الْآلُ أَمْ غَیْرُ الْآلِ فَقَالَ الرِّضَا(علیه السلام) هُمُ الْآلُ فَقَالَتِ الْعُلَمَاءُ فَهَذَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یُؤْثَرُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ أُمَّتِی آلِی وَ هَؤُلَاءِ أَصْحَابُهُ یَقُولُونَ بِالْخَبَرِ الْمُسْتَفَاضِ الَّذِی لَا یُمْکِنُ دَفْعُهُ آلُ مُحَمَّدٍ أُمَّتُهُ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) أَخْبِرُونِی فَهَلْ تَحْرُمُ الصَّدَقَةُ عَلَی الْآلِ فَقَالُوا نَعَمْ قَالَ فَتَحْرُمُ عَلَی الْأُمَّةِ قَالُوا لَا قَالَ هَذَا فَرْقٌ بَیْنَ الْآلِ وَ الْأُمَّةِ وَیْحَکُمْ أَیْنَ یُذْهَبُ بِکُمْ أَ ضَرَبْتُمْ عَنِ الذِّکْرِ صَفْحاً أَمْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ وَقَعَتِ الْوِرَاثَةُ وَ الطَّهَارَةُ عَلَی الْمُصْطَفَیْنَ الْمُهْتَدِینَ دُونَ سَائِرِهِمْ قَالُوا وَ مِنْ أَیْنَ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ فَصَارَتْ وِرَاثَةُ النُّبُوَّةِ وَ الْکِتَابِ لِلْمُهْتَدِینَ دُونَ الْفَاسِقِینَ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ نُوحاً حِینَ سَأَلَ رَبَّهُ؟عز؟ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ؟عز؟ وَعَدَهُ أَنْ یُنْجِیَهُ وَ أَهْلَهُ فَقَالَ رَبُّهُ؟عز؟ یا نُوحُ… إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ…. [عیون، ج 1، ص 228، ح 1]

«ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَی آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَ قَفَّیْنَا بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ آتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ وَ جَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ»(1) مرحوم کلینی و مرحوم صدوق از حضرت رضا(علیه السلام) نقل کرده اند که مقصود از «وَ رَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ» نماز شب است.(2) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ یَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(3) ابوالجارود گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: معنای آیه «الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ * وَ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمینَ * أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»

ص: 483


1- 784.. سوره ی حدید، آیه ی 27.
2- 785.. عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ قَالَ صَلَاةُ اللَّیْلِ. [کافی، ج 3، ص 488، ح 12]
3- 786.. سوره ی حدید، آیه ی 28.

چیست؟ فرمود:

آنچه خداوند به آنان داده به شما نیز داده است. و سپس آیه فوق را قرائت نمود و فرمود: مقصود از «وَ یَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ» «یَعْنِی إِمَاماً تَأْتَمُّونَ بِهِ.»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ» یعنی الحسن و الحسین؟سهما؟، و «وَ یَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ» «یَعْنِی إِمَاماً تَأْتَمُّونَ بِهِ.»(2) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«وَ یَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ» «یَعْنِی یجعل لکم إمام عدل تأتمون به، و هو علی بن أبی طالب؟سهما؟.»(3)

ص: 484


1- 787.. و فیه: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) لَقَدْ آتَی اللَّهُ أَهْلَ الْکِتَابِ خَیْراً کَثِیراً قَالَ وَ مَا ذَاکَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی -- الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ إِلَی قَوْلِهِ أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا قَالَ فَقَالَ قَدْ آتَاکُمُ اللَّهُ کَمَا آتَاهُمْ ثُمَّ تَلَا -- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ یَعْنِی إِمَاماً تَأْتَمُّونَ بِهِ. [کافی، ج 1، ص 194، ح 3]
2- 788.. الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ قَالَ -- الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ قَالَ إِمَامٌ تَأْتَمُّونَ بِهِ. [کافی، ج 1، ص 430، ح 86]
3- 789.. تأویل الآیات: و قال أیضا حدثنا علی بن عبد الله عن إبراهیم بن محمّد عن إبراهیم بن میمون عن ابن أبی شیبة عن جابر الجعفی عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ قال الحسن و الحسین وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ قال إمام عدل تأتمون به و هو علی بن أبی طالب؟سهما؟. [تأویل الآیات، ص 643]

کعب بن عیاض گوید: من مقابل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) طعنه و توهینی کردم و رسول خدا بر سینه من زد و فرمود:

ای کعب، علی(علیه السلام) را دو نور است: نوری در آسمان، و نوری در زمین، و کسی که به نور او تمسّک نماید خداوند او را داخل بهشت می نماید، و اگر به نور او تمسّک نکند، خداوند او را داخل آتش خواهد کرد، پس تو این بشارت را از ناحیه من به مردم بده.(1) انس بن مالک گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند از نور صورت علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) هفتاد هزار ملک آفریده، و آنان تا قیامت برای او و دوستان او استغفار می نمایند.(2) مؤلف گوید:

در برخی از روایات آمده که «کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ» درباره ی ابوطالب(علیه السلام) است و خداوند در قیامت دو پاداش به او می دهد، 1. پاداش ایمان، 2. پاداش پنهان کردن ایمان برای حمایت از رسول خدا(صلی الله علیه و آله).

ص: 485


1- 790.. و فیه: و قال حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن المغیرة بن محمّد عن حسین بن حسن المروزی عن الأحوص بن جواب عن عمار بن رزیق عن ثور بن یزید عن خالد بن معدان عن کعب بن عیاض قال طعنت علی علی(علیه السلام) بین یدی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فوکزنی فی صدری ثم قال یا کعب إن لعلی نورین نورا فی السماء و نورا فی الأرض فمن تمسک بنوره أدخله الله الجنة و من أخطأه أدخله الله النار فبشر الناس عنی بذلک. [همان]
2- 791.. و فیه: و روی فی معنی نوره(علیه السلام) ما روی عن أنس بن مالک قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) خلق الله من نور وجه علی بن أبی طالب سبعین ألف ملک یستغفرون له و لمحبیه إلی یوم القیامة صلی الله علیه و علی ذریته أهل الخلافة و الوصیة و الإمامة و أولی السیادة و الرئاسة و الزعامة صلاة دائمة باقیة إلی یوم حلول الطامة. [همان]

سوره ی مُجادله

اشاره

محلّ نزول: مدینه منوّره، و یا مکّه معظّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی منافقین نازل شده است.

تعداد آیات: 22 آیه، و یا 21 آیه.

ثواب قرائت سوره ی مُجادله برخی از فضائل و برکات این سوره در ابتدای سوره ی حدید گذشت.

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمود:

کسی که سوره ی مجادله را قرائت کند، روز قیامت از حزب الله و رستگاران خواهد بود… و نیز فرمود:

کسی که آن را بنویسد و بر مریضی بیاویزد، و یا بر او بخواند، او ساکن شود، و اگر بر مالی خوانده شود، حفظ خواهد شد.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را نزد بیماری بخواند، آرام می گیرد و به خواب می رود، و اگر کسی آن را در هر شب و یا هر روزی بخواند، از خطر دزد محفوظ می ماند، و اگر بر مالی که اندوخته می شود و یا دفن می گردد خوانده شود، آن مال محفوظ

ص: 486

می ماند، و اگر نوشته شود و بین حبوبات قرار بگیرد، از فساد و تلف محفوظ خواهد ماند.(1)

ص: 487


1- 792.. البرهان: -- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان یوم القیامة من حزب الله المفلحین. و من کتبها و علقها علی مریض، أو قرأها علیه، سکن عنه ما یؤلمه. و إن قرئت علی ما یدفن أو یحرز، حفظته إلی أن یخرجه صاحبه». و فیه: -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من کتبها و علقها علی مریض، أو قرأها علیه، سکن عنه الألم، و إن قرئت علی مال یدفن أو یخزن حفظ». و فیه: -- و قال الإمام الصّادق(علیه السلام): «من قرأها عند مریض نومته و سکنته. و إذا أدمن علی قراءتها لیلا أو نهارا حفظ من کل طارق. و إن قرئت علی ما یخزن أو یدفن یحفظ إلی أن یخرج من ذلک الموضع. و إذا کتبت و طرحت فی الحبوب، زال عنها ما یفسدها و یتلفها بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 309، ح 3-1]

سوره ی مُجادله، آیات 1 تا 10

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتی تُجادِلُکَ فی زَوْجِها وَ تَشْتَکی إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ 1 الَّذینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ 2 وَ الَّذینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ 3 فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکیناً ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ أَلیمٌ 4 إِنَّ الَّذینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا کَما کُبِتَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ قَدْ أَنْزَلْنا آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ مُهینٌ 5 یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهیدٌ 6 أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ

ص: 488

ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ 7 أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوی ثُمَّ یَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَ إِذا جاؤُکَ حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ وَ یَقُولُونَ فی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصیرُ 8 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ 9 إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 10 ¬Kj

لغات:

«اِشتِکاء» اظهار ناراحتی و شکایت است، و «شکایت» اظهار آزار دیگران است، و «تَحاوُر» و محاورة مراجعه در کلام و تبادل کلام به همدیگر است، و «حاوره» یعنی راجعه فی الکلام، و «مُحادّة» مخالفت و ستیز است، و اصل آن به معنای حدّ یعنی منع است، و از این قبیل است «حدّ حاجز بین دو چیز، و «کَبْت» مصدر «کَبَتَ اللهُ العَدُوّ» است یعنی أذلّه و أخزاه، و «نجْوی» منتقل نمودن اسرار است به دیگری، و اصل آن از «نَجْوة» به معنای ارتفاع از زمین است، و «نَجاء» ارتفاع در سیر است، و «نجاة» ارتفاع و دوری از بلاست، و «تفسّح» به معنای توسّع و اتّساع در مکان است، و «اشفاق» به معنای خوف و رقّة قلب است، و «نشوز» به معنای ارتفاع از چیزی و دور شدن از آن است، و نشوز زن نیز به معنای دور شدن او از مرد است.

ص: 489

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر خداوند سخن زنی را که درباره شوهرش به تو مراجعه کرده بود و به خداوند شکایت می کرد شنید (و تقاضای او را اجابت کرد) خداوند گفتگوی شما را با هم (و اصرار آن زن را درباره حل مشکلش) می شنید و خداوند شنوا و بیناست. (1) کسانی که از شما نسبت به همسرانشان «ظهار» می کنند (و می گویند: «أَنتِ عَلیَّ کَظهَرِ أُمّی تو نسبت به من بمنزله مادرم هستی»)، آنان هرگز مادرانشان نیستند مادرانشان تنها کسانی اند که آنها را به دنیا آورده اند! آنها سخنی زشت و باطل می گویند و خداوند بخشنده و آمرزنده است! (2) کسانی که همسران خود را «ظِهار» می کنند، سپس از گفته خود بازمی گردند، باید پیش از آمیزش جنسی با هم، برده ای را آزاد کنند این دستوری است که به آن اندرز داده می شوید و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است! (3) و کسی که توانایی (آزاد کردن برده ای) نداشته باشد، دو ماه پیاپی قبل از آمیزش روزه بگیرد و کسی که این را هم نتواند، شصت مسکین را اطعام کند این برای آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید اینها مرزهای الهی است و کسانی که با آن مخالفت کنند، عذاب دردناکی دارند! (4) کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می کنند خوار و ذلیل شدند آن گونه که پیشینیان خوار و ذلیل شدند ما آیات روشنی نازل کردیم، و برای کافران عذاب خوارکننده ای است… (5) در آن روز که خداوند همه آنها را برمی انگیزد و از اعمالی که انجام دادند با خبر می سازد، اعمالی که خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش کردند و خداوند بر هر چیز شاهد و ناظر است! (6) آیا نمی دانی که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است می داند هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمی کنند مگر اینکه خداوند چهارمین

ص: 490

آنهاست، و هیچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمی کنند مگر اینکه خداوند ششمین آنهاست، و نه تعدادی کمتر و نه بیشتر از آن مگر اینکه او همراه آنهاست هر جا که باشند، سپس روز قیامت آنها را از اعمال شان آگاه می سازد، چرا که خداوند به هر چیزی داناست! (7) آیا ندیدی کسانی را که از نجوا [سخنان درگوشی] نهی شدند، سپس به کاری که از آن نهی شده بودند بازمی گردند و برای انجام گناه و تعدّی و نافرمانی رسول خدا به نجوا می پردازند و هنگامی که نزد تو می آیند تو را تحیّتی (و خوشامدی) می گویند که خدا به تو نگفته است، و در دل می گویند: «چرا خداوند ما را بخاطر گفته هایمان عذاب نمی کند؟!» جهنّم برای آنان کافی است، وارد آن می شوند، و چه بد فرجامی است! (8) ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که نجوا می کنید، و به گناه و تعدّی و نافرمانی رسول (خدا) نجوا نکنید، و به کار نیک و تقوا نجوا کنید، و از خدایی که همگی نزد او جمع می شوید بپرهیزید! (9) نجوا تنها از سوی شیطان است می خواهد با آن مؤمنان غمگین شوند ولی نمی تواند هیچ گونه ضرری به آنها برساند جز بفرمان خدا پس مؤمنان تنها بر خدا توکّل کنند! (10)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ *… وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سبب نزول این سوره این است که پیر مردی از انصار به نام اوس بن صامت بر عیال خود خشم نمود، و به او گفت: «تو برای من حرام هستی و مانند مادر من می باشی» و سپس پشیمان شد، و در جاهلیّت قبل از اسلام، اگر مردی به همسر

ص: 491


1- 793.. سوره ی مجادلة، آیات 4-1.

خود چنین چیزی را می گفت تا ابد برای او حرام می بود، از این رو اوس به همسر خود خُوله گفت: ما، در جاهلیّت این سخن را سبب حرام شدن همسر می دانستیم، و اکنون که اسلام آمده، تو نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باید بروی و از او درباره ی این عمل سؤال کنی. پس خوله نزد آن حضرت آمد و گفت: «پدر و مادرم فدای شما باد ای رسول خدا، همانا همسر من اوس بن صامت به من گفته است: «أَنْتِ عَلَیَ کَظَهْرِ أُمِّی» و ما در جاهلیّت این را سبب حرمت می دانستیم اکنون حکم آن را در اسلام بیان فرمایید؟» پس این سوره نازل شد.(1) در کتاب کافی از امام باقر از امیرالمؤمنین؟سهما؟ نقل شده که پس از نزول این سوره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن زن را خواست و فرمود:

با همسر خود نزد من بیائید، و سپس به آن مرد فرمود: آیا تو به همسر خود گفته ای: «أَنْتِ عَلَیَ کَظَهْرِ أُمِّی؟» او گفت: آری. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «خداوند درباره ی تو و همسرت سوره ای نازل نموده» و سپس این سوره را برای او قرائت نمود و فرمود: همسر خود را بگیر، و آنچه گفته ای کلام زشت و دروغی بیش نبوده، و خداوند تو را عفو نموده پس دیگر چنین چیزی را مگو»

ص: 492


1- 794.. القمّی: قال کان سبب نزول هذه السورة أنه أول من ظاهر فی الإسلام کان رجلا یقال له أوس بن الصامت من الأنصار و کان شیخا کبیرا فغضب علی أهله یوما فقال لها! أنت علی کظهر أمی، ثم ندم علی ذلک، قال و کان الرجل فی الجاهلیة إذا قال لأهله أنت علی کظهر أمی حرمت علیه آخر الأبد، و قال أوس لأهله یا خولة! إنا کنا نحرم هذا فی الجاهلیة و قد آتانا الله الإسلام فاذهبی إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فسلیه عن ذلک، فأتت خولة رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقالت: بأبی أنت و أمی یا رسول الله إن أوس بن الصامت هو زوجی و أبو ولدی و ابن عمی فقال لی أنت علی کظهر أمی و کنا نحرم ذلک فی الجاهلیة و قد أتانا الله بالإسلام بک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 353]

و آن مرد رفت و بر گفته خود پشیمان بود، و خداوند این عمل را برای مؤمنین ناپسند دانست و فرمود:

«وَ الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا» یعنی کسانی که پس از این، چنین جمله ای را به همسر خود بگویند، باید کفّاره بدهند و کفّاره این است که باید قبل از مجامعت با آنان، یک بنده آزاد کنند، و اگر امکان نداشت شصت روز روزه بگیرند، و اگر نتوانستند، شصت فقیر را غذا بدهند، و این کفّاره ی ظهاری است که انجام داده اند».

حُمران، راوی حدیث فوق گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

با قسم، و اضرار، و خشم و غضب ظهار نیست، و ظهار نیست مگر در حال پاکی از حیض، و بدون جماع، و شهادت دو نفر مسلمانان [یعنی حضور آن ها هنگام ظهار] لازم است.(1)

ص: 493


1- 795.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ امْرَأَةً مِنَ الْمُسْلِمِینَ أَتَتْ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَتْ یَا رَسُولُ إِنَّ فُلَاناً زَوْجِی قَدْ نَثَرْتُ لَهُ بَطْنِی وَ أَعَنْتُهُ عَلَی دُنْیَاهُ وَ آخِرَتِهِ فَلَمْ یَرَ مِنِّی مَکْرُوهاً وَ أَنَا أَشْکُوهُ إِلَی اللَّهِ؟عز؟ وَ إِلَیْکَ قَالَ مِمَّا تَشْتَکِینَهُ قَالَتْ لَهُ إِنَّهُ قَالَ لِیَ الْیَوْمَ أَنْتِ عَلَیَّ حَرَامٌ کَظَهْرِ أُمِّی وَ قَدْ أَخْرَجَنِی مِنْ مَنْزِلِی فَانْظُرْ فِی أَمْرِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیَّ کِتَاباً أَقْضِی بِهِ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ زَوْجِکِ وَ أَنَا أَکْرَهُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ فَجَعَلَتْ تَبْکِی وَ تَشْتَکِی مَا بِهَا إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی رَسُولِهِ وَ انْصَرَفَتْ فَسَمِعَ اللَّهُ؟عز؟ مُحَاوَرَتَهَا لِرَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) فِی زَوْجِهَا وَ مَا شَکَتْ إِلَیْهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ؟عز؟ بِذَلِکَ قُرْآناً «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما یَعْنِی مُحَاوَرَتَهَا لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی زَوْجِهَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ. الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَی الْمَرْأَةِ فَأَتَتْهُ فَقَالَ لَهَا جِیئِینِی بِزَوْجِکِ فَأَتَتْهُ فَقَالَ لَهُ أَ قُلْتَ لِامْرَأَتِکَ هَذِهِ أَنْتِ عَلَیَّ حَرَامٌ کَظَهْرِ أُمِّی قَالَ قَدْ قُلْتُ لَهَا ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ؟عز؟ فِیکَ وَ فِی امْرَأَتِکَ قُرْآناً فَقَرَأَ عَلَیْهِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ قَوْلِهِ قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها إِلَی قَوْلِهِ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ فَضُمَّ امْرَأَتَکَ إِلَیْکَ فَإِنَّکَ قَدْ قُلْتَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً قَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْکَ وَ غَفَرَ لَکَ فَلَا تَعُدْ فَانْصَرَفَ الرَّجُلُ وَ هُوَ نَادِمٌ عَلَی مَا قَالَ لِامْرَأَتِهِ وَ کَرِهَ اللَّهُ ذَلِکَ لِلْمُؤْمِنِینَ بَعْدُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ؟عز؟ وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا یَعْنِی لِمَا قَالَ الرَّجُلُ الْأَوَّلُ لِامْرَأَتِهِ أَنْتِ عَلَیَّ حَرَامٌ کَظَهْرِ أُمِّی قَالَ فَمَنْ قَالَهَا بَعْدَ مَا عَفَا اللَّهُ وَ غَفَرَ لِلرَّجُلِ الْأَوَّلِ فَإِنَّ عَلَیْهِ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا یَعْنِی مُجَامَعَتَهَا ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ. فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً فَجَعَلَ اللَّهُ عُقُوبَةَ مَنْ ظَاهَرَ بَعْدَ النَّهْیِ هَذَا وَ قَالَ ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَجَعَلَ اللَّهُ؟عز؟ هَذَا حَدَّ الظِّهَارِ قَالَ حُمْرَانُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ لَا یَکُونُ ظِهَارٌ فِی یَمِینٍ وَ لَا فِی إِضْرَارٍ وَ لَا فِی غَضَبٍ وَ لَا یَکُونُ ظِهَارٌ إِلَّا عَلَی طُهْرٍ بِغَیْرِ جِمَاعٍ بِشَهَادَةِ شَاهِدَیْنِ مُسْلِمَیْنِ. [کافی، ج 6، ص 152، ح 1]

مؤلّف گوید:

احکام و شرائط ظهار در کتب فقهیه به طور مستدلّ بیان شده مراجعه شود، و این عمل بین ما معروف و شناخته شده نیست.

«أَ لَمْ تر أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَی ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَ لَا أَدْنَی مِن ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر «مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَی ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ … إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ» در پاسخ کسی که گفت: خداوند در کجا قرار دارد؟ فرمود:

خداوند در اینجا و در اینجا و در بالا و در پایین و با ما و محیط به ماست، چنان که می فرماید: «مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَی….»(2)

ص: 494


1- 796.. سوره ی مجادلة، آیه ی 7.
2- 797.. الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ رَفَعَهُ قَالَ سَأَلَ الْجَاثَلِیقُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ؟عز؟ یَحْمِلُ الْعَرْشَ أَمِ الْعَرْشُ یَحْمِلُهُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) اللَّهُ؟عز؟ حَامِلُ الْعَرْشِ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا فِیهِمَا وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِهِ وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ فَکَیْفَ قَالَ ذَلِکَ وَ قُلْتَ إِنَّهُ یَحْمِلُ الْعَرْشَ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) إِنَّ الْعَرْشَ خَلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ أَنْوَارٍ أَرْبَعَةٍ نُورٍ أَحْمَرَ مِنْهُ احْمَرَّتِ الْحُمْرَةُ وَ نُورٍ أَخْضَرَ مِنْهُ اخْضَرَّتِ الْخُضْرَةُ وَ نُورٍ أَصْفَرَ مِنْهُ اصْفَرَّتِ الصُّفْرَةُ وَ نُورٍ أَبْیَضَ مِنْهُ ابْیَضَّ الْبَیَاضُ وَ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِی حَمَّلَهُ اللَّهُ الْحَمَلَةَ وَ ذَلِکَ نُورٌ مِنْ عَظَمَتِهِ فَبِعَظَمَتِهِ وَ نُورِهِ أَبْصَرَ قُلُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِعَظَمَتِهِ وَ نُورِهِ عَادَاهُ الْجَاهِلُونَ وَ بِعَظَمَتِهِ وَ نُورِهِ ابْتَغَی مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ جَمِیعِ خَلَائِقِهِ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ بِالْأَعْمَالِ الْمُخْتَلِفَةِ وَ الْأَدْیَانِ الْمُشْتَبِهَةِ فَکُلُّ مَحْمُولٍ یَحْمِلُهُ اللَّهُ بِنُورِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ لَا یَسْتَطِیعُ لِنَفْسِهِ ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا حَیَاةً وَ لَا نُشُوراً فَکُلُّ شَیْ ءٍ مَحْمُولٌ وَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الْمُمْسِکُ لَهُمَا أَنْ تَزُولَا وَ الْمُحِیطُ بِهِمَا مِنْ شَیْ ءٍ وَ هُوَ حَیَاةُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ نُورُ کُلِّ شَیْ ءٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوّاً کَبِیراً. قَالَ لَهُ فَأَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ؟عز؟ أَیْنَ هُوَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) هُوَ هَاهُنَا وَ هَاهُنَا وَ فَوْقُ وَ تَحْتُ وَ مُحِیطٌ بِنَا وَ مَعَنَا وَ هُوَ قَوْلُهُ -- ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا فَالْکُرْسِیُّ مُحِیطٌ بِالسَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّری وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی -- وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ فَالَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ هُمُ الْعُلَمَاءُ الَّذِینَ حَمَّلَهُمُ اللَّهُ عِلْمَهُ وَ لَیْسَ یَخْرُجُ عَنْ هَذِهِ الْأَرْبَعَةِ شَیْ ءٌ خَلَقَ اللَّهُ فِی مَلَکُوتِهِ الَّذِی أَرَاهُ اللَّهُ أَصْفِیَاءَهُ وَ أَرَاهُ خَلِیلَهُ(علیه السلام) فَقَالَ -- وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ وَ کَیْفَ یَحْمِلُ حَمَلَةُ الْعَرْشِ اللَّهَ وَ بِحَیَاتِهِ حَیِیَتْ قُلُوبُهُمْ وَ بِنُورِهِ اهْتَدَوْا إِلَی مَعْرِفَتِهِ. [کافی، ج 1، ص 129، ح 1]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

خداوند، و احد و أحدیّ الذات، و مباین از مخلوق خود می باشد، و او خود را این گونه توصیف نموده، و او بر هر چیزی احاطه و اشراف و قدرت دارد، و

ص: 495

هیچ ذرّه ای و کمتر از ذرّه و بیشتر از آن در آسمان ها و زمین نیست مگر آن که علم او به آن احاطه دارد، چرا که اماکن محدود به حدود چهارگانه است، و خداوند در چیزی محدود نمی شود.(1) امام صادق(علیه السلام) [در تأویل آیه فوق] فرمود:

این آیه درباره ی فلانی، و فلانی، و ابی عبیدة بن جرّاح، و عبدالرحمان بن عوف، و سالم مولای ابوحُذیفة، و مغیرة بن شعبة نازل شد، چرا که آنان بین خود قطعنامه ای نوشتند، و عهد و پیمان بستند: که اگر محمّد(صلی الله علیه و آله) از دنیا برود، هرگز نگذارند خلافت و نبوّت در بنی هاشم قرار بگیرد، و خداوند در پاسخ آنان آیه فوق را نازل نمود.(2)

ص: 496


1- 798.. عَنْهُ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ -- فَقَالَ هُوَ وَاحِدٌ وَاحِدِیُّ الذَّاتِ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ بِذَاکَ وَصَفَ نَفْسَهُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ مُحِیطٌ بِالْإِشْرَافِ وَ الْإِحَاطَةِ وَ الْقُدْرَةِ -- لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ بِالْإِحَاطَةِ وَ الْعِلْمِ لَا بِالذَّاتِ لِأَنَّ الْأَمَاکِنَ مَحْدُودَةٌ تَحْوِیهَا حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ فَإِذَا کَانَ بِالذَّاتِ لَزِمَهَا الْحَوَایَةُ. [کافی، ج 1، ص 98، ح 5]
2- 799.. عَنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ أَبِی عُبَیْدَةَ الْجَرَّاحِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ وَ سَالِمٍ مَوْلَی أَبِی حُذَیْفَةَ وَ الْمُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ حَیْثُ کَتَبُوا الْکِتَابَ بَیْنَهُمْ وَ تَعَاهَدُوا وَ تَوَافَقُوا لَئِنْ مَضَی مُحَمَّدٌ لَا تَکُونُ الْخِلَافَةُ فِی بَنِی هَاشِمٍ وَ لَا النُّبُوَّةُ أَبَداً فَأَنْزَلَ اللَّهُ؟عز؟ فِیهِمْ هَذِهِ الْآیَةَ. قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ؟عز؟ -- أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ قَالَ وَ هَاتَانِ الْآیَتَانِ نَزَلَتَا فِیهِمْ ذَلِکَ الْیَوْمَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَعَلَّکَ تَرَی أَنَّهُ کَانَ یَوْمٌ یُشْبِهُ یَوْمَ کَتْبِ الْکِتَابِ إِلَّا یَوْمَ قَتْلِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) وَ هَکَذَا کَانَ فِی سَابِقِ عِلْمِ اللَّهِ؟عز؟ الَّذِی أَعْلَمَهُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْ إِذَا کُتِبَ الْکِتَابُ قُتِلَ الْحُسَیْنُ وَ خَرَجَ الْمُلْکُ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ فَقَدْ کَانَ ذَلِکَ کُلُّهُ قُلْتُ: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی ءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْل»ِ قَالَ الْفِئَتَانِ إِنَّمَا جَاءَ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ یَوْمَ الْبَصْرَةِ وَ هُمْ أَهْلُ هَذِهِ الْآیَةِ وَ هُمُ الَّذِینَ بَغَوْا عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَکَانَ الْوَاجِبَ عَلَیْهِ قِتَالُهُمْ وَ قَتْلُهُمْ حَتَّی یَفِیئُوا إِلَی أَمْرِ اللَّهِ وَ لَوْ لَمْ یَفِیئُوا لَکَانَ الْوَاجِبَ عَلَیْهِ فِیمَا أَنْزَلَ اللَّهُ أَنْ لَا یَرْفَعَ السَّیْفَ عَنْهُمْ حَتَّی یَفِیئُوا وَ یَرْجِعُوا عَنْ رَأْیِهِمْ لِأَنَّهُمْ بَایَعُوا طَائِعِینَ غَیْرَ کَارِهِینَ وَ هِیَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فَکَانَ الْوَاجِبَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) أَنْ یَعْدِلَ فِیهِمْ حَیْثُ کَانَ ظَفِرَ بِهِمْ کَمَا عَدَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی أَهْلِ مَکَّةَ إِنَّمَا مَنَّ عَلَیْهِمْ وَ عَفَا وَ کَذَلِکَ صَنَعَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) -- بِأَهْلِ الْبَصْرَةِ حَیْثُ ظَفِرَ بِهِمْ مِثْلَ مَا صَنَعَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) -- بِأَهْلِ مَکَّةَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ؟عز؟ -- وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوی قَالَ هُمْ أَهْلُ الْبَصْرَةِ هِیَ الْمُؤْتَفِکَةُ قُلْتُ وَ الْمُؤْتَفِکاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ قَالَ أُولَئِکَ قَوْمُ لُوطٍ ائْتَفَکَتْ عَلَیْهِمُ انْقَلَبَتْ عَلَیْهِمْ. [کافی، ج 8، ص 179، ح 202]

«أَلَمْ تر إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَی ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَیَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاؤُوکَ حَیَّوْکَ بِمَا لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ وَیَقُولُونَ فِی أَنفُسِهِمْ لَوْلَا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِیرُ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

عادت [برخی از] اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این بوده که سؤالاتی که نباید بکنند را از آن حضرت می کردند، تا او پاسخ آن سؤالات را از خداوند بخواهد و به آنان بدهد، از این رو خداوند می فرماید: «وَ یَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مَعْصِیَتِ الرَّسُولِ» و نیز از خطاهای آنان این بوده که چون خدمت آن حضرت می رسیدند به رسم زمان جاهلیّت می گفتند: «أَنْعِمْ صَبَاحاً وَ أَنْعِمْ مَسَاء» و این تحیّت و احترام زمان جاهلیّت بوده است، از این رو خداوند می فرماید:

ص: 497


1- 800.. سوره ی مجادلة، آیه ی 8.

«وَ إِذَا جَاؤُوکَ حَیَّوْکَ بِمَا لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: در اسلام خداوند تحیّتی بهتر از این را قرار داده، و آن این است که بگویید: «السلام علیکم» و این تحیّت اهل بهشت می باشد.(1) زرارة از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده:

مردی از یهود وارد بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شد، و عایشه نزد آن حضرت بود، و مرد یهودی گفت: «اَلسامُ علیکم» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ او فرمود: «علیکم» پس دیگری از یهودیان وارد شد، و همان گونه گفت، و آن حضرت نیز همان گونه پاسخ داد، سپس دیگری از یهودیان آمد و همان گونه سلام کرد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز همان گونه پاسخ داد، پس عایشه خشمگین شد، و به یهودیان گفت: «عَلَیْکُمُ السَّامُ وَ الْغَضَبُ وَ اللَّعْنَةُ یَا مَعْشَرَ الْیَهُودِ یَا إِخْوَةَ الْقِرَدَةِ وَ الْخَنَازِیرِ» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای عایشه، اگر فحش را در قالبی در آورند، زشت خواهد بود، و در هر چیزی رفق و مدارا باشد، آن را زینت می دهد، و اگر رفق نباشد زشت خواهد بود. عایشه گفت: آیا شما نشنیدید که آنان چه گفتند؟ فرمود: آری. ولکن نشنیدی من چه پاسخی به آنان دادم؟ بنابراین اگر مسلمانی به شما سلام کرد بگویید: سلام علیکم و اگر کافری به شما سلام کرد بگویید: «علیک.»(2)

ص: 498


1- 801.. القمّی: قال کان أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) یأتون رسول الله(صلی الله علیه و آله) فیسألونه أن یسأل الله لهم، و کانوا یسألون ما لا یحل لهم، فأنزل الله وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ و قولهم له إذا أتوه أنعم صباحا و أنعم مساء و هی تحیة أهل الجاهلیة فأنزل الله وَ إِذا جاؤُکَ حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ فقال لهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قد أبدلنا الله بخیر من ذلک تحیة أهل الجنة «السلام علیکم». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 354]
2- 802.. الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ دَخَلَ یَهُودِیٌّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ عَائِشَةُ عِنْدَهُ فَقَالَ السَّامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَ -- رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَیْکُمْ ثُمَّ دَخَلَ آخَرُ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِکَ فَرَدَّ عَلَیْهِ کَمَا رَدَّ عَلَی صَاحِبِهِ ثُمَّ دَخَلَ آخَرُ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِکَ فَرَدَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کَمَا رَدَّ عَلَی صَاحِبَیْهِ فَغَضِبَتْ عَائِشَةُ فَقَالَتْ عَلَیْکُمُ السَّامُ وَ الْغَضَبُ وَ اللَّعْنَةُ یَا مَعْشَرَ الْیَهُودِ یَا إِخْوَةَ الْقِرَدَةِ وَ الْخَنَازِیرِ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَا عَائِشَةُ إِنَّ الْفُحْشَ لَوْ کَانَ مُمَثَّلًا لَکَانَ مِثَالَ سَوْءٍ إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ یُوضَعْ عَلَی شَیْ ءٍ قَطُّ إِلَّا زَانَهُ وَ لَمْ یُرْفَعْ عَنْهُ قَطُّ إِلَّا شَانَهُ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ إِلَی قَوْلِهِمْ السَّامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَ بَلَی أَ مَا سَمِعْتِ مَا رَدَدْتُ عَلَیْهِمْ قُلْتُ عَلَیْکُمْ فَإِذَا سَلَّمَ عَلَیْکُمْ مُسْلِمٌ فَقُولُوا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ وَ إِذَا سَلَّمَ عَلَیْکُمْ کَافِرٌ فَقُولُوا عَلَیْکَ. [کافی، ج 2، ص 468، ح 1]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَیْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَ تَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوَی وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ * إِنَّمَا النَّجْوَی مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»(1) مؤلّف گوید:

مفاد آیه ی اوّل، در آیه ی «لاَّ خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَن یَفْعَلْ ذَلِکَ ابْتَغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا»(2)، نیز آمده است و امام صادق(علیه السلام) می فرماید: مقصود از معروف قرض می باشد.(3) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

دانشی را به برادر دینی خود صدقه بدهید، که او را ارشاد نماید، و رأی صحیح خود را نیز در اختیار او گذارید، تا پشتوانه او باشد.(4)

ص: 499


1- 803.. سوره ی مجادلة، آیات 9 و 10.
2- 804.. سوره ی نساء، آیه ی 114.
3- 805.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ قَالَ یَعْنِی بِالْمَعْرُوفِ الْقَرْضَ. [کافی، ج 4، ص 34]
4- 806.. وَ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) تَصَدَّقُوا عَلَی أَخِیکُمْ بِعِلْمٍ یُرْشِدُهُ وَ رَأْیٍ یُسَدِّدُهُ. [عدة الداعی، ص 72]

و نیز فرمود:

«مِنَ الصَّدَقَةِ أَنْ یَتَعَلَّمَ الرَّجُلُ الْعِلْمَ وَ یُعَلِّمَهُ النَّاسَ»؛ یعنی تعلّم علم و تعلیم آن به دیگران صدقه است.

و فرمود:

«زَکَاةُ الْعِلْمِ تَعْلِیمُهُ مَنْ لَا یَعْلَمُهُ»؛ یعنی زکات علم تعلیم آن به دیگران است.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«أَیُّمَا مُؤْمِنٍ أَوْصَلَ إِلی أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ مَعْرُوفاً، فَقَدْ أَوْصَلَ ذلِکَ إِلی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)». یعنی هر کس احسان و خیری به برادر مؤمن خود برساند، در حقیقت آن احسان و خیر را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسانده است.(2) امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «إِنَّمَا النَّجْوَی مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا…» می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مورد خوابی که فاطمه(علیها السلام) دیده بود به او فرمود: این دعا را بخوان: «أَعُوذُ بِمَا عَاذَتْ بِهِ مَلَائِکَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ، وَ أَنْبِیَاءُ اللَّهِ الْمُرْسَلُونَ وَ عِبَادُهُ الصَّالِحُونَ، مِنْ شَرِّ مَا رَأَیْت فِی لَیْلَتِی هَذِهِ أَنْ یُصِیبَنِی مِنْهُ سُوءٌ أَوْ شَیْ ءٌ أَکْرَهُهُ». و سپس سه مرتبه به طرف چپ خود آب دهان بینداز.(3)

ص: 500


1- 807.. وَ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) مِنَ الصَّدَقَةِ أَنْ یَتَعَلَّمَ الرَّجُلُ الْعِلْمَ وَ یُعَلِّمَهُ النَّاسَ. وَ قَالَ(صلی الله علیه و آله) زَکَاةُ الْعِلْمِ تَعْلِیمُهُ مَنْ لَا یَعْلَمُهُ. [همان]
2- 808.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ حَدِیدِ بْنِ حَکِیمٍ أَوْ مُرَازِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَیُّمَا مُؤْمِنٍ أَوْصَلَ إِلَی أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ مَعْرُوفاً فَقَدْ أَوْصَلَ ذَلِکَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله). [کافی، ج 4، ص 27]
3- 809.. الکافی: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ مَنْصُورٍ الْعَبْدِیِّ عَنْ أَبِی الْوَرْدِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِفَاطِمَةَ(علیه السلام) فِی رُؤْیَاهَا الَّتِی رَأَتْهَا قُولِی أَعُوذُ بِمَا عَاذَتْ بِهِ مَلَائِکَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَنْبِیَاؤُهُ الْمُرْسَلُونَ وَ عِبَادُهُ الصَّالِحُونَ مِنْ شَرِّ مَا رَأَیْتُ فِی لَیْلَتِی هَذِهِ أَنْ یُصِیبَنِی مِنْهُ سُوءٌ أَوْ شَیْ ءٌ أَکْرَهُهُ ثُمَّ انْقَلِبِی عَنْ یَسَارِکِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ. [کافی، ج 8، ص 142، ح 107]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر گاه کسی خواب بد ببیند، باید به طرف دیگر بخوابد و بگوید: «إِنَّمَا النَّجْوَی مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» سپس بگوید: «عُذْتُ بِمَا عَاذَتْ بِهِ مَلَائِکَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَنْبِیَاؤُهُ الْمُرْسَلُونَ وَ عِبَادُهُ الصَّالِحُونَ مِنْ شَرِّ مَا رَأَیْتُ وَ مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ.»(1) ابوبصیر گوید:

به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم، آیا خواب صادق و کاذب از یک مجرا و موضع می باشد؟ فرمود: راست گفتی، خواب ممکن است دروغ و مختلط باشد، و آن خوابی است که در اوّل شب دیده می شود، و شیاطین در اوّل شب دارای سلطه اند، و در خواب انسان را گرفتار خیالات کاذبه ای می کنند که خیری در آن ها نیست، و امّا خواب صادق خوابی است که انسان در دو ثلث آخر شب که ملائکه رفت و آمد دارند، می بیند، و آن قبل از سحر است، و در آن اختلاف و دگرگونی نیست، مگر آن که خواب بیننده جنب و یا بدون وضو بوده، و به حقیقت ذاکر خدای؟عز؟ نبوده باشد.(2)

ص: 501


1- 810.. و فیه عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِذَا رَأَی الرَّجُلُ مَا یَکْرَهُ فِی مَنَامِهِ فَلْیَتَحَوَّلْ عَنْ شِقِّهِ الَّذِی کَانَ عَلَیْهِ نَائِماً وَ لْیَقُلْ إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ثُمَّ لْیَقُلْ عُذْتُ بِمَا عَاذَتْ بِهِ مَلَائِکَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَنْبِیَاؤُهُ الْمُرْسَلُونَ وَ عِبَادُهُ الصَّالِحُونَ مِنْ شَرِّ مَا رَأَیْتُ وَ مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ. [کافی، ج 8، ص 142، ح 106]
2- 811.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ الرُّؤْیَا الصّادقةُ وَ الْکَاذِبَةُ مَخْرَجُهُمَا مِنْ مَوْضِعٍ وَاحِدٍ قَالَ صَدَقْتَ أَمَّا الْکَاذِبَةُ الْمُخْتَلِفَةُ فَإِنَّ الرَّجُلَ یَرَاهَا فِی أَوَّلِ لَیْلَةٍ فِی سُلْطَانِ الْمَرَدَةِ الْفَسَقَةِ وَ إِنَّمَا هِیَ شَیْ ءٌ یُخَیَّلُ إِلَی الرَّجُلِ وَ هِیَ کَاذِبَةٌ مُخَالِفَةٌ لَا خَیْرَ فِیهَا وَ أَمَّا الصّادقةُ إِذَا رَآهَا بَعْدَ الثُّلُثَیْنِ مِنَ اللَّیْلِ مَعَ حُلُولِ الْمَلَائِکَةِ وَ ذَلِکَ قَبْلَ السَّحَرِ فَهِیَ صَادِقَةٌ لَا تَخَلَّفُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ جُنُباً أَوْ یَنَامَ عَلَی غَیْرِ طَهُورٍ وَ لَمْ یَذْکُرِ اللَّهَ؟عز؟ حَقِیقَةَ ذِکْرِهِ فَإِنَّهَا تَخْتَلِفُ وَ تُبْطِئُ عَلَی صَاحِبِهَا. [کافی، ج 8، ص 91، ح 62]

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود در ذیل آیه فوق روایت مفصّلی را نقل نموده که در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ص: 502


1- 812.. حدثنی أبی عن محمّد بن أبی عمیر عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال کان سبب نزول هذه الآیة أن فاطمة(علیه السلام) رأت فی منامها أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) هم أن یخرج هو و فاطمة و علی و الحسن و الحسین(علیهم السلام) من المدینة فخرجوا حتی جاوزوا من حیطان المدینة فعرض لهم طریقان فأخذ رسول الله(صلی الله علیه و آله) ذات الیمین حتی انتهی بهم إلی موضع فیه نخل و ماء فاشتری رسول الله(صلی الله علیه و آله) شاة کبراء و هی التی فی أحد أذنیها نقط بیض فأمر بذبحها فلما أکلوا منها ماتوا فی مکانهم، فانتبهت فاطمة باکیة ذعرة فلم تخبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) بذلک، فلما أصبحت جاء رسول الله(صلی الله علیه و آله) بحمار فأرکب علیه فاطمة و أمر أن یخرج أمیر المؤمنین و الحسن و الحسین(علیه السلام) من المدینة کما رأت فاطمة فی نومها فلما خرجوا من حیطان المدینة عرض لهم طریقان فأخذ رسول الله(صلی الله علیه و آله) ذات الیمین کما رأت فاطمة(علیه السلام) حتی انتهوا إلی موضع فیه نخل و ماء فاشتری رسول الله(صلی الله علیه و آله) شاة ذراء کما رأت فاطمة(علیه السلام) فأمر بذبحها فذبحت و شویت فلما أرادوا أکلها قامت فاطمة و تنحت ناحیة منهم تبکی مخافة أن یموتوا، فطلبها رسول الله(صلی الله علیه و آله) حتی وقف علیها و هی تبکی. فقال ما شأنک یا بنیة قالت: یا رسول الله رأیت البارحة کذا و کذا فی نومی و قد فعلت أنت کما رأیته فی نومی فتنحیت عنکم لأن لا أراکم تموتون فقام رسول الله(صلی الله علیه و آله) فصلی رکعتین ثم ناجی ربه فنزل علیه جبرئیل(علیه السلام) فقال: یا محمّد هذا شیطان یقال له الزها [الرها] و هو الذی أری فاطمة هذه الرؤیا و یؤذی المؤمنین فی نومهم ما یغتمون به فأمر جبرئیل(علیه السلام) أن یأتی به إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فجاء به إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال له أنت أریت فاطمة هذه الرؤیا فقال: نعم یا محمّد! فبزق علیه ثلاث بزقات فشجه فی ثلاث مواضع ثم قال جبرئیل لمحمّد(صلی الله علیه و آله) قل یا محمّد إذا رأیت فی منامک شیئا تکرهه أو رأی أحد من المؤمنین فلیقل: أعوذ بما عاذت به ملائکة الله المقربون و أنبیاء الله المرسلون و عباده الصالحون من شر ما رأیت من رؤیای، و یقرأ الحمد و المعوذتین و قل هو الله أحد و یتفل عن یساره ثلاث تفلات، فإنه لا یضره ما رأی فأنزل الله علی رسوله إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ الآیة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 355]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَ إِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داخل مسجد می شد، مردم مقابل او به پا می خاستند، و خداوند آنان را از این عمل نهی نمود، و فرمود: «تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ…»؛ «یَعْنِی وَسِّعُوا لَهُ فِی الْمَجْلِسِ، وَ إِذا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا، یَعْنِی إِذَا قَالَ قُومُوا فَقُومُوا.»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که داخل منزلی می شد، در پایین ترین جا از محل ورود خود می نشست.(3)

ص: 503


1- 813.. سوره ی مجادلة، آیه ی 11.
2- 814.. کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) إذا دخل المسجد یقوم له الناس فنهاهم الله أن یقوموا له فقال تفسحوا أی وسعوا له فی المجلس وَ إِذا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یعنی إذا قال قوموا فقوموا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 356]
3- 815.. الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِذَا دَخَلَ مَنْزِلًا قَعَدَ فِی أَدْنَی الْمَجْلِسِ إِلَیْهِ حِینَ یَدْخُلُ. [کافی، ج 2، ص 662، ح 6]

و نیز می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیشتر اوقات رو به قبله می نشست.(1) و نیز می فرماید:

کسی که به پایین مجلس راضی باشد، همواره خداوند؟عز؟ و ملائکه بر او صلوات می فرستند، تا از جای خود بلند شود.(2) مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از امام عسکری(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

به پدرم علیّ بن محمّد هادی(علیه السلام) خبر رسید، که یکی از فقهای شیعه با یکی از نصّاب و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) بحث نموده و او را محکوم کرده و چنان با دلیل و برهان او را زمین زده که رسوایی او آشکار گردیده، و چون این عالم شیعی بر پدرم وارد شد، پدرم او را بالا برد، و در بالای مجلس جا داد، و به او توجّه نمود، و این کار بر برخی از بنی هاشم که در آن مجلس حاضر بودند، و از اشراف شناخته می شدند، سخت آمد، گرچه علویّین که در آن مجلس بودند عتابی به آن حضرت نکردند، و لکن شیخ هاشمیّین گفت: ای فرزند رسول خدا آیا این گونه شما یک نفر عامی را بر سادات و بزرگان بنی هاشم از طالبیّین و عبّاسیّین مقدّم می کنید؟! پس پدرم به آنان فرمود: شما باید بترسید از این که مشمول این آیه باشید که خداوند می فرماید: «أَ لَمْ تر إِلَی الَّذِینَ أُوْتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِّنْهُمْ وَ هُم مُّعْرِضُونَ.»(3)

ص: 504


1- 816.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَکْثَرَ مَا یَجْلِسُ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ. [کافی، ج 2، ص 661، ح 4]
2- 817.. فی الکافی … عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِی سُلَیْمَانَ الزَّاهِدِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ رَضِیَ بِدُونِ التَّشَرُّفِ مِنَ الْمَجْلِسِ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ؟عز؟ وَ مَلَائِکَتُهُ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتَّی یَقُومَ. [کافی، ج 2، ص 661، ح 3]
3- 818.. سوره ی آل عمران، آیه ی 23.

سپس فرمود:

آیا شما راضی به حکم کتاب خدا هستید که حاکم بین ما باشد؟ گفتند: آری.

فرمود: مگر خداوند نمی فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ» تا این که می فرماید: خداوند مؤمن عالم را بر مؤمن غیرعالم مقدّم نموده، همان گونه که مؤمن را بر غیر مؤمن مقدّم نموده است؟ و یا خداوند نمی فرماید: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» و آیا خداوند می فرماید: «یَرْفَعُ اللَّهُ الَّذِینَ أُوتُوا شَرَفَ النَّسَبِ دَرَجَات»؟ و آیا خداوند نمی فرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»(1)، پس چگونه شما از عمل من خوش ندارید؟ در حالی که من کسی را که خداوند بالا برده، بالا برده ام، و این شخص با استدلال و حجّت های الهی آن ناصبی را شکست داده است، و عمل او افضل از هر شرافت در نسب است….(2)

ص: 505


1- 819.. سوره ی زمر، آیه ی 9.
2- 820.. الإحتجاج: وَ رُوِیَ عَنِ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ(علیه السلام) أَنَّهُ اتَّصَلَ بِأَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ(علیه السلام) أَنَّ رَجُلًا مِنْ فُقَهَاءِ شِیعَتِهِ کَلَّمَ بَعْضَ النُّصَّابِ فَأَفْحَمَهُ بِحُجَّتِهِ حَتَّی أَبَانَ عَنْ فَضِیحَتِهِ فَدَخَلَ إِلَی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) وَ فِی صَدْرِ مَجْلِسِهِ دَسْتٌ عَظِیمٌ مَنْصُوبٌ وَ هُوَ قَاعِدٌ خَارِجَ الدَّسْتِ وَ بِحَضْرَتِهِ خَلْقٌ مِنَ الْعَلَوِیِّینَ وَ بَنِی هَاشِمٍ فَمَا زَالَ یَرْفَعُهُ حَتَّی أَجْلَسَهُ فِی ذَلِکَ الدَّسْتِ وَ أَقْبَلَ عَلَیْهِ فَاشْتَدَّ ذَلِکَ عَلَی أُولَئِکَ الْأَشْرَافِ فَأَمَّا الْعَلَوِیَّةُ فَأَجَلُّوهُ عَنِ الْعِتَابِ وَ أَمَّا الْهَاشِمِیُّونَ فَقَالَ لَهُمْ شَیْخُهُمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَکَذَا تُؤْثِرُ عَامِّیّاً عَلَی سَادَاتِ بَنِی هَاشِمٍ مِنَ الطَّالِبِیِّینَ وَ الْعَبَّاسِیِّینَ؟ فَقَالَ(علیه السلام) إِیَّاکُمْ وَ أَنْ تَکُونُوا مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِیهِمْ -- أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إِلی کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ أَ تَرْضَوْنَ بِکِتَابِ اللَّهِ حَکَماً؟ قَالُوا بَلَی قَالَ أَ لَیْسَ اللَّهُ یَقُولُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ؟ إِلَی قَوْلِهِ یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ فَلَمْ یَرْضَ لِلْعَالِمِ الْمُؤْمِنِ إِلَّا أَنْ یُرْفَعَ عَلَی الْمُؤْمِنِ غَیْرِ الْعَالِمِ کَمَا لَمْ یَرْضَ لِلْمُؤْمِنِ إِلَّا أَنْ یُرْفَعَ عَلَی مَنْ لَیْسَ بِمُؤْمِنٍ أَخْبِرُونِی عَنْهُ. قَالَ یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ أَوْ قَالَ یَرْفَعُ الَّذِینَ أُوتُوا شَرَفَ النَّسَبِ دَرَجَاتٍ أَ وَ لَیْسَ قَالَ اللَّهُ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ؟ فَکَیْفَ تُنْکِرُونَ رَفْعِی لِهَذَا لَمَّا رَفَعَهُ اللَّهُ إِنَّ کَسْرَ هَذَا لِفُلَانٍ النَّاصِبِ بِحُجَجِ اللَّهِ الَّتِی عَلَّمَهُ إِیَّاهَا لَأَفْضَلُ لَهُ مِنْ کُلِّ شَرَفٍ فِی النَّسَبِ-؟ فَقَالَ الْعَبَّاسِیُّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ شَرَّفْتَ عَلَیْنَا وَ قَصَّرْتَنَا عَمَّنْ لَیْسَ لَهُ نَسَبٌ کَنَسَبِنَا وَ مَا زَالَ مُنْذُ أَوَّلِ الْإِسْلَامِ یُقَدَّمُ الْأَفْضَلُ فِی الشَّرَفِ عَلَی مَنْ دُونَهُ فِیهِ فَقَالَ(علیه السلام) سُبْحَانَ اللَّهِ أَ لَیْسَ عَبَّاسٌ بَایَعَ أَبَا بَکْرٍ وَ هُوَ تَیْمِیٌّ وَ الْعَبَّاسُ هَاشِمِیٌّ أَ وَ لَیْسَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ کَانَ یَخْدُمُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ وَ هُوَ هَاشِمِیٌّ أَبُو الْخُلَفَاءِ وَ عُمَرُ عَدَوِیٌّ وَ مَا بَالُ عُمَرَ أَدْخَلَ الْبُعَدَاءَ مِنْ قُرَیْشٍ فِی الشُّورَی وَ لَمْ یُدْخِلِ الْعَبَّاسَ؟ فَإِنْ کَانَ رَفْعُنَا لِمَنْ لَیْسَ بِهَاشِمِیٍّ عَلَی هَاشِمِیٍّ مُنْکَراً فَأَنْکِرُوا عَلَی عَبَّاسٍ بَیْعَتَهُ لِأَبِی بَکْرٍ وَ عَلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ خِدْمَتَهُ لِعُمَرَ بَعْدَ بَیْعَتِهِ فَإِنْ کَانَ ذَلِکَ جَائِزاً فَهَذَا جَائِزٌ فَکَأَنَّمَا أُلْقِمَ الْهَاشِمِیُّ حَجَراً. [احتجاج، ج 2، ص 454]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَةً ذَلِکَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ * أَ أَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»(1) امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، و حقّ علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) را ضایع نمودند، همواره ابوبکر در مقابل آن حضرت اظهار شادمانی می نمود، و لکن از علیّ بن ابیطالب حالت ناراحتی و انقباض مشاهده می کرد، از این رو ابوبکر دوست می داشت که این کدورت را برطرف کند، و بگوید: مردم او

ص: 506


1- 821.. سوره ی مجادله، آیات 12 و 13.

را مقدّم کردند و او رغبتی به آن نداشته است، به این خاطر از آن حضرت درخواست ملاقات محرمانه نمود و گفت: به خدا سوگند یا ابالحسن من خود طالب این خلافت نبودم، و حرص و طمعی به آن نداشتم و در خود نیز توان تأمین نیاز مردم را نمی دیدم و… پس برای چه شما در باطن از من کراهت دارید؟ علی(علیه السلام) در پاسخ او فرمود:

اگر چنین است که می گوئی، و تو رغبتی و حرصی نداشته و خود را لایق آن نمی دانستی، برای چه پذیرفتی که این منصب را اشغال کنی و در منصبی بنشینی که خود را لایق آن نمی دانسته ای؟! ابوبکر گفت: «علّت پذیرفتن من این بود که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم فرمود: «امّت من بر ضلالت و گم راهی اجتماع نمی کنند» و چون دیدم در بیعت با من اجتماع و اتفاق دارند، و محال است که بر ضلالت اجتماع نمایند، اجابت کردم، و اگر می دانستم که احدی با من مخالفت دارد نمی پذیرفتم.» امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

آیا من از این امّت نبودم؟ و آیا گروهی مانند سلمان و عمّار و ابی ذرّ و مقداد و سعد بن عبادة و همراهان او از انصار که از بیعت با تو امتناع کردند از این امّت نبودند؟ ابوبکر گفت: کلّ امّت با من مخالفت نکردند.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

پس چگونه تو به این حدیث استدلال می کنی؟ و کسانی که عیبی در آن ها نیست با تو مخالفت کرده اند؟! ابوبکر گفت: من تخلّف آنان را بعد از بیعت مردم فهمیدم و در آن وقت اگر کناره گیری می کردم، ترس آن بود که مردم از

ص: 507

دین خدا باز گردند و مرتد شوند، از این رو سازش شما را با خود، آسان تر از ارتداد مردم و بازگشت به کفر دیدم، گرچه شما را کمتر از خود برای حفظ دین مردم نمی دانستم.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

با این سخنان به من بگو بدانم چه کسی مستحق و لایق این خلافت است؟ ابوبکر گفت: «کسی مستحق و لایق این منصب است که دارای روح خیرخواهی و وفا و دوری از سازش و دوست گرایی باشد، و باید دارای حسن سیره، و اظهار عدل، و علم به کتاب و سنّت و فصل خطاب و زهد در دنیا و انصاف نسبت به مظلوم در مقابل ظالم اعم از قریب و بعید باشد» و سپس سکوت نمود.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

من تو را به خدا سوگند می دهم ای ابوبکر، آیا تو در وجود خود، چنین خصلت هایی را می بینی، و یا در وجود من؟ ابوبکر گفت: من در وجود شما یا اباالحسن چنین خصلت هایی را می بینم.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

تو را به خدا سوگند، آیا من نخستین کسی بودم که دعوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را پذیرفتم، یا تو بودی؟ ابوبکر گفت: بلکه تو بودی. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا تو بودی که مأمور شدی آیات اوّل سوره ی برائت را در موسم حجّ بر مشرکین بخوانی یا من بودم؟ ابوبکر گفت: بلکه تو بودی. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا در شب غار من بودم که جان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را حفظ نمودم یا تو بودی؟ ابوبکر گفت: تو بودی. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا برای تو آیه ولایت درباره ی زکات خاتم نازل شد یا برای من؟ ابوبکر گفت: برای تو. فرمود: تو را

ص: 508

به خدا سوگند، آیا در روز غدیر من مولای تو و مولای هر مسلمان شدم یا تو؟ ابوبکر گفت: تو مولای هر مسلمان شدی.

فرمود:

تو را به خدا سوگند، آیا سمت وزارت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیث منزلت برای تو گفته شد، یا برای من؟ ابوبکر گفت: برای تو بود. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای مباهله با نصارا، من و اهل بیت و اولاد من را همراه خود برد و یا تو و اهل بیت و اولاد تو را؟ ابوبکر گفت: بلکه او اهل بیت و اولاد تو را برد. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا برای من و اهل بیت و فرزندان من آیه تطهیر نازل شد، یا برای تو و فرزندان تو؟ ابوبکر گفت: بلکه برای تو و اهل بیت تو.

فرمود:

تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز کسا در حق من و اهل بیت من دعا نمود و یا در حق تو و اهل بیت تو؟ ابوبکر گفت: بلکه در حق تو و اهل بیت تو دعا نمود. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا آیه «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا»(1)، درباره ی من نازل شد یا درباره تو؟ ابوبکر گفت: بلکه درباره ی تو نازل شد. فرمود:

تو را به خدا سوگند، آیا در جنگ احد جمله «لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِیٌ»؛ درباره ی تو آمد و یا درباره ی من آمد؟ ابوبکر گفت: بلکه درباره ی تو آمد.

فرمود:

تو را به خدا سوگند، آیا خورشید بعد از غروب کردن برای نماز من بازگشت یا برای نماز تو؟ ابوبکر گفت: بلکه برای نماز تو. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا خداوند خیبر را به دست من فتح نمود یا به دست تو؟

ص: 509


1- 822.. سوره ی دهر، آیه ی 7.

ابوبکر گفت: به دست تو فتح نمود. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا خداوند به دست من با کشتن عمرو بن عبدود به رسول خود و مسلمانان آرامش داد یا به دست تو؟ ابوبکر گفت: بلکه به دست تو. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شهادت به پاکی من -- از آلودگی نسب -- تا آدم داد یا به پاکی تو؟ ابوبکر گفت: بلکه به پاکی تو. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرا به دختر خود فاطمه تزویج نمود یا تو را؟ ابوبکر گفت: بلکه تو را به دختر خود تزویج نمود. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا من پدر حسن و حسین -- دو ریحانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) -- هستم که درباره ی آنان فرمود: «هذان سیّدا شباب أهل الجنة، و أبوهما خیر منهما» یا تو؟ ابوبکر گفت: بلکه تو هستی.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

تو را به خدا سوگند، آیا جعفر بن ابیطالب که در بهشت مزیّن به دو بال است، و بین ملائکه پرواز می کند، برادر توست یا برادر من است؟ ابوبکر گفت: بلکه برادر توست. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا من ضامن دیون و وعده های رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شدم و خود را در موسم حج اداکننده آن ها به مردم اعلام نمودم یا تو بودی؟ ابوبکر گفت: بلکه تو بودی. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا هنگامی که طیر مشوی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود و آن حضرت دعا کرد تا خداوند بهترین خلق خود را بفرستد تا با او هم غذا شود من نزد او رفتم یا تو رفتی؟ ابوبکر گفت: بلکه تو نزد او رفتی. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرا به قتال با ناکثین و قاسطین و مارقین بشارت داد یا تو را؟ ابوبکر گفت: بلکه تو را بشارت داد.

ص: 510

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

تو را به خدا سوگند، آیا من بودم که آخرین سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را شنیدم و غسل و دفن او را انجام دادم یا تو بودی؟ ابوبکر گفت: بلکه تو بودی. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علم قضاوت را به من تعلیم داد و فرمود: «عَلِیٌ أَقْضَاکُمْ» یا به تو یاد داد؟ ابوبکر گفت: بلکه به تو یاد داد. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اصحاب خود را امر کرد تا به من به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنند یا به تو؟ ابوبکر گفت: بلکه به تو. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا من سبقت به قرابت و خویشی با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دارم یا تو داری؟ ابوبکر گفت: بلکه تو داری. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا تو بودی که خداوند توسّط جبرئیل هنگام نیاز یک دینار به او عطا نمود و او با آن یک دینار پیامبر خدا و فرزندان او را اطعام نمود یا من بودم؟ پس ابوبکر گریان شد و گفت: بلکه تو بودی. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا تو قدم بر کتف پیامبر(صلی الله علیه و آله) گذاردی و بت ها را از کعبه فرو ریختی و شکستی و در آن حال اگر می خواستی به آسمان دست پیدا می کردی یا من بودم؟ ابوبکر گفت: بلکه تو بودی.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

تو را به خدا سوگند، آیا تو بودی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ» یا من بودم؟ ابوبکر گفت: بلکه تو بودی. فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا تو بودی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درهای خانه های مردم را به مسجد بست جز در خانه او را، یا من بودم؟ ابوبکر گفت: بلکه تو بودی.

ص: 511

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

تو را به خدا سوگند آیا هنگام نزول آیه ی «أَ أَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ…» تو بودی که با دادن صدقه سؤال خود را با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مطرح کردی یا من بودم؟ ابوبکر گفت: بلکه تو بودی. فرمود: تو را به خدا سوگند آیا تو بودی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی او به فاطمه(علیها السلام) فرمود: «زَوَّجْتُکِ أَوَّلَ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَرْجَحَهُمْ إِسْلَاماً» یا من بودم؟ ابوبکر گفت: بلکه تو بودی.

امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

پدرم همواره فضائل خود را بر ابوبکر شماره نمود و او اقرار کرد و گفت: با این خصلت ها و امثال این ها، استحقاق قیام به امور امّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیدا می شود. پس پدرم به او فرمود: پس برای چه تو مغرور شده ای و خدا و رسول و دین او را از یاد برده ای؟ در حالی که خود را از چنین خصلت هایی بی بهره می بینی؟ پس ابوبکر گریان شد و گفت: راست می گویی ای ابوالحسن یک روز به من مهلت بده تا در کار خود تدبّر کنم. و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمود: من به تو مهلت دادم. پس ابوبکر از نزد آن حضرت مرخّص شد، و آن روز را تا شب فکر می کرد و کسی را به خود راه نداد و عمر بین مردم گردش می نمود، چرا که خلوت ابوبکر را با علی(علیه السلام) دانسته بود، و در آن شب ابوبکر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در خواب دید و برخاست تا به او سلام کند و لکن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) صورت خود را از او گرداند، و ابوبکر گفت: یا رسول الله آیا دستوری داده اید که من از آن تخلّف کرده باشم؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چگونه پاسخ سلام تو را بدهم در حالی که تو با کسی که خدا و رسول، او را دوست می دارند دشمنی کرده ای؟!

ص: 512

سپس فرمود:

«حق را به صاحبش بازگردان» ابوبکر می گوید: گفتم: صاحب حق کیست؟ فرمود: «او همان علی(علیه السلام) است که تو را عتاب و سرزنش نمود» گفتم: «یا رسول الله من به دستور شما حق را به او بازگرداندم».

امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

چون صبح شد، ابوبکر گریان بود و به علی(علیه السلام) گفت: «دست خود را باز کن تا با تو بیعت کنم» و با او بیعت نمود، و خلافت را به او واگذار کرد، و گفت: «داخل مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شو و قصّه ی خواب و بیعت من و آنچه بین من و تو گفته شد را به مردم بگو».

پس علی(علیه السلام) پذیرفت، و ابوبکر از نزد آن حضرت -- در حالی که حال او دگرگون بود -- خارج شد و عمر که در جستجوی او بود به او برخورد کرد و به او گفت: «چگونه است حال تو ای خلیفه رسول الله» و چون ابوبکر قصّه خود را با علی(علیه السلام) بیان نمود عمر گفت: «تو را به خدا سوگند، ای خلیفه رسول خدا، فریب سحر بنی هاشم را مخور، چرا که این نخستین سحر آنان نیست». و همواره با ابوبکر سخن گفت تا او را منصرف نمود و خلافت را برای او زینت داد، و او را امر به استقامت و پایداری کرد.

پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد مسجد شد، و کسی را در مسجد ندید و شرّ آنان را احساس کرد و در کنار قبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشست، در این هنگام عمر نزد او آمد و گفت: «یَا عَلِیُّ دُونَ مَا تَرُومُ خَرْطُ الْقَتَادِ»؛ یعنی «هیهات که چنین چیزی که فکر کرده ای انجام بگیرد». و آن حضرت برخاست و داخل منزل خود شد.(1)

ص: 513


1- 823.. فی الخصال: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ حَفْصٍ الْخَثْعَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ التَّغْلِبِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ قَالَ حَدَّثَنِی حَفْصُ بْنُ مَنْصُورٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ الْوَرَّاقُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا کَانَ مِنْ أَمْرِ أَبِی بَکْرٍ وَ بَیْعَةِ النَّاسِ لَهُ وَ فِعْلِهِمْ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) مَا کَانَ لَمْ یَزَلْ أَبُو بَکْرٍ یُظْهِرُ لَهُ الِانْبِسَاطَ وَ یَرَی مِنْهُ انْقِبَاضاً فَکَبُرَ ذَلِکَ عَلَی أَبِی بَکْرٍ فَأَحَبَّ لِقَاءَهُ وَ اسْتِخْرَاجَ مَا عِنْدَهُ وَ الْمَعْذِرَةَ إِلَیْهِ لِمَا اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَیْهِ وَ تَقْلِیدِهِمْ إِیَّاهُ أَمْرَ الْأُمَّةِ وَ قِلَّةِ رَغْبَتِهِ فِی ذَلِکَ وَ زُهْدِهِ فِیهِ أَتَاهُ فِی وَقْتِ غَفْلَةٍ وَ طَلَبَ مِنْهُ الْخَلْوَةَ وَ قَالَ لَهُ وَ اللَّهِ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا کَانَ هَذَا الْأَمْرُ مُوَاطَاةً مِنِّی وَ لَا رَغْبَةً فِیمَا وَقَعْتُ فِیهِ وَ لَا حِرْصاً عَلَیْهِ وَ لَا ثِقَةً بِنَفْسِی فِیمَا تَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ وَ لَا قُوَّةً لِی لِمَالٍ وَ لَا کَثْرَةِ الْعَشِیرَةِ وَ لَا ابْتِزَازَ لَهُ دُونَ غَیْرِی فَمَا لَکَ تُضْمِرُ عَلَیَّ مَا لَمْ أَسْتَحِقَّهُ مِنْکَ وَ تُظْهِرُ لِیَ الْکَرَاهَةَ فِیمَا صِرْتُ إِلَیْهِ وَ تَنْظُرُ إِلَیَّ بِعَیْنِ السَّآمَةِ مِنِّی قَالَ: فَقَالَ لَهُ(علیه السلام) فَمَا حَمَلَکَ عَلَیْهِ إِذَا لَمْ تَرْغَبْ فِیهِ وَ لَا حَرَصْتَ عَلَیْهِ وَ لَا وَثِقْتَ بِنَفْسِکَ فِی الْقِیَامِ بِهِ وَ بِمَا یَحْتَاجُ مِنْکَ فِیهِ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ حَدِیثٌ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ لَا یَجْمَعُ أُمَّتِی عَلَی ضَلَالٍ وَ لَمَّا رَأَیْتُ اجْتِمَاعَهُمْ اتَّبَعْتُ حَدِیثَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ أَحَلْتُ أَنْ یَکُونَ اجْتِمَاعُهُمْ عَلَی خِلَافِ الْهُدَی وَ أَعْطَیْتُهُمْ قَوَدَ الْإِجَابَةِ وَ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّ أَحَداً یَتَخَلَّفُ لَامْتَنَعْتُ قَالَ فَقَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) أَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ حَدِیثِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ لَا یَجْمَعُ أُمَّتِی عَلَی ضَلَالٍ أَ فَکُنْتُ مِنَ الْأُمَّةِ أَوْ لَمْ أَکُنْ قَالَ بَلَی قَالَ وَ کَذَلِکَ الْعِصَابَةُ الْمُمْتَنِعَةُ عَلَیْکَ مِنْ سَلْمَانَ وَ عَمَّارٍ وَ أَبِی ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ ابْنِ عُبَادَةَ وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ الْأَنْصَارِ قَالَ کُلٌّ مِنَ الْأُمَّةِ فَقَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) فَکَیْفَ تَحْتَجُّ بِحَدِیثِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمْثَالُ هَؤُلَاءِ قَدْ تَخَلَّفُوا عَنْکَ وَ لَیْسَ لِلْأُمَّةِ فِیهِمْ طَعْنٌ وَ لَا فِی صُحْبَةِ الرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله) وَ نَصِیحَتِهِ مِنْهُمْ تَقْصِیرٌ قَالَ مَا عَلِمْتُ بِتَخَلُّفِهِمْ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِبْرَامِ الْأَمْرِ وَ خِفْتُ إِنْ دَفَعْتُ عَنِّی الْأَمْرَ أَنْ یَتَفَاقَمَ إِلَی أَنْ یَرْجِعَ النَّاسُ مُرْتَدِّینَ عَنِ الدِّینِ وَ کَانَ مُمَارَسَتُکُمْ إِلَی أَنْ أَجَبْتُمْ أَهْوَنَ مَئُونَةً عَلَی الدِّینِ وَ أَبْقَی لَهُ مِنْ ضَرْبِ النَّاسِ بَعْضِهِمْ بِبَعْضٍ فَیَرْجِعُوا کُفَّاراً وَ عَلِمْتُ أَنَّکَ لَسْتَ بِدُونِی فِی الْإِبْقَاءِ عَلَیْهِمْ وَ عَلَی أَدْیَانِهِمْ. قَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) أَجَلْ وَ لَکِنْ أَخْبِرْنِی عَنِ الَّذِی یَسْتَحِقُّ هَذَا الْأَمْرَ بِمَا یَسْتَحِقُّهُ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ بِالنَّصِیحَةِ وَ الْوَفَاءِ وَ رَفْعِ الْمُدَاهَنَةِ وَ الْمُحَابَاةِ وَ حُسْنِ السِّیرَةِ وَ إِظْهَارِ الْعَدْلِ وَ الْعِلْمِ بِالْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ فَصْلِ الْخِطَابِ مَعَ الزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا وَ قِلَّةِ الرَّغْبَةِ فِیهَا وَ إِنْصَافِ الْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ ثُمَّ سَکَتَ فَقَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ یَا أَبَا بَکْرٍ أَ فِی نَفْسِکَ تَجِدُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَوْ فِیَّ قَالَ بَلْ فِیکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا الْمُجِیبُ لِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَبْلَ ذُکْرَانِ الْمُسْلِمِینَ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا الْأَذَانُ لِأَهْلِ الْمَوْسِمِ وَ لِجَمِیعِ الْأُمَّةِ بِسُورَةِ بَرَاءَةَ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا وَقَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِنَفْسِی یَوْمَ الْغَارِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِیَ الْوَلَایَةُ مِنَ اللَّهِ مَعَ وَلَایَةِ رَسُولِ اللَّهِ فِی آیَةِ زَکَاةِ الْخَاتَمِ أَمْ لَکَ قَالَ بَلْ لَکَ. قَالَ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا الْمَوْلَی لَکَ وَ لِکُلِّ مُسْلِمٍ بِحَدِیثِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) یَوْمَ الْغَدِیرِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِیَ الْوِزَارَةُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ الْمَثَلُ مِنْ هَارُونَ مِنْ مُوسَی أَمْ لَکَ قَالَ بَلْ لَکَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ بِی بَرَزَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ بِأَهْلِ بَیْتِی وَ وُلْدِی فِی مُبَاهَلَةِ الْمُشْرِکِینَ مِنَ النَّصَارَی أَمْ بِکَ وَ بِأَهْلِکَ وَ وُلْدِکَ قَالَ بِکَمْ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِی وَ لِأَهْلِی وَ وُلْدِی آیَةُ التَّطْهِیرِ مِنَ الرِّجْسِ أَمْ لَکَ وَ لِأَهْلِ بَیْتِکَ قَالَ بَلْ لَکَ وَ لِأَهْلِ بَیْتِکَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا صَاحِبُ دَعْوَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَهْلِی وَ وُلْدِی یَوْمَ الْکِسَاءِ اَللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی إِلَیْکَ لَا إِلَی النَّارِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ وَ أَهْلُکَ وَ وُلْدُکَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا صَاحِبُ الْآیَةِ یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ. قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ الْفَتَی الَّذِی نُودِیَ مِنَ السَّمَاءِ لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِیٌّ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ الَّذِی رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ لِوَقْتِ صَلَاتِهِ فَصَلَّاهَا ثُمَّ تَوَارَتْ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ الَّذِی حَبَاکَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِرَایَتِهِ یَوْمَ خَیْبَرَ فَفَتَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ الَّذِی نَفَّسْتَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کُرْبَتَهُ وَ عَنِ الْمُسْلِمِینَ بِقَتْلِ عَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدٍّ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ الَّذِی ائْتَمَنَکَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَی رِسَالَتِهِ إِلَی الْجِنِّ فَأَجَابَتْ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ الَّذِی طَهَّرَکَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنَ السِّفَاحِ مِنْ آدَمَ إِلَی أَبِیکَ بِقَوْلِهِ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ نِکَاحٍ لَا مِنْ سِفَاحٍ مِنْ آدَمَ إِلَی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا الَّذِی اخْتَارَنِی رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ زَوَّجَنِی ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ وَ قَالَ اللَّهُ زَوَّجَکَ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا وَالِدُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ رَیْحَانَتَیْهِ اللَّذَیْنِ قَالَ فِیهِمَا هَذَانِ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَخُوکَ الْمُزَیَّنُ بِجَنَاحَیْنِ فِی الْجَنَّةِ لِیَطِیرَ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَةِ أَمْ أَخِی قَالَ بَلْ أَخُوکَ. قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا ضَمِنْتُ دَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ نَادَیْتُ فِی الْمَوْسِمِ بِإِنْجَازِ مَوْعِدِهِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا الَّذِی دَعَاهُ رَسُولُ اللَّهِ لِطَیْرٍ عِنْدَهُ یُرِیدُ أَکْلَهُ فَقَالَ اَللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ بَعْدِی أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا الَّذِی بَشَّرَنِی رَسُولُ اللَّهِ بِقِتَالِ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ عَلَی تَأْوِیلِ الْقُرْآنِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا الَّذِی شَهِدْتُ آخِرَ کَلَامِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ وَلِیتُ غُسْلَهُ وَ دَفْنَهُ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا الَّذِی دَلَّ عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِعِلْمِ الْقَضَاءِ بِقَوْلِهِ عَلِیٌّ أَقْضَاکُمْ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا الَّذِی أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَصْحَابَهُ بِالسَّلَامِ عَلَیْهِ بِالْإِمْرَةِ فِی حَیَاتِهِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ الَّذِی سَبَقَتْ لَهُ الْقَرَابَةُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ. قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ الَّذِی حَبَاکَ اللَّهُ؟عز؟ بِدِینَارٍ عِنْدَ حَاجَتِهِ وَ بَاعَکَ جَبْرَئِیلُ وَ أَضَفْتَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ أَطْعَمْتَ وُلْدَهُ قَالَ فَبَکَی أَبُو بَکْرٍ وَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ الَّذِی حَمَلَکَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَی کَتِفَیْهِ فِی طَرْحِ صَنَمِ الْکَعْبَةِ وَ کَسْرِهِ حَتَّی لَوْ شَاءَ أَنْ یَنَالَ أُفُقَ السَّمَاءِ لَنَالَهَا أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ الَّذِی قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ الَّذِی أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ بِفَتْحِ بَابِهِ فِی مَسْجِدِهِ حِینَ أَمَرَ بِسَدِّ جَمِیعِ أَبْوَابِ أَصْحَابِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَحَلَّ لَهُ فِیهِ مَا أَحَلَّهُ اللَّهُ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ اللَّهَ أَنْتَ الَّذِی قَدَّمَ بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) صَدَقَةً فَنَاجَاهُ أَمْ أَنَا إِذَا عَاتَبَ اللَّهُ؟عز؟ قَوْماً فَقَالَ أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ الْآیَةَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ الَّذِی قَالَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِفَاطِمَةَ(علیه السلام) زَوَّجْتُکِ أَوَّلَ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَرْجَحَهُمْ إِسْلَاماً فِی کَلَامٍ لَهُ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ فَلَمْ یَزَلْ(علیه السلام) یَعُدُّ عَلَیْهِ مَنَاقِبَهُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ؟عز؟ لَهُ دُونَهُ وَ دُونَ غَیْرِهِ وَ یَقُولُ لَهُ أَبُو بَکْرٍ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَبِهَذَا وَ شِبْهِهِ یُسْتَحَقُّ الْقِیَامُ بِأُمُورِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ(علیه السلام) فَمَا الَّذِی غَرَّکَ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنْ دِینِهِ وَ أَنْتَ خِلْوٌ مِمَّا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ أَهْلُ دِینِهِ قَالَ فَبَکَی أَبُو بَکْرٍ وَ قَالَ صَدَقْتَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَنْظِرْنِی یَوْمِی هَذَا فَأُدَبِّرُ مَا أَنَا فِیهِ وَ مَا سَمِعْتُ مِنْکَ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ(علیه السلام) لَکَ ذَلِکَ یَا أَبَا بَکْرٍ فَرَجَعَ مِنْ عِنْدِهِ وَ خَلَا بِنَفْسِهِ یَوْمَهُ وَ لَمْ یَأْذَنْ لِأَحَدٍ إِلَی اللَّیْلِ وَ عُمَرُ یَتَرَدَّدُ فِی النَّاسِ لِمَا بَلَغَهُ مِنْ خَلْوَتِهِ بِعَلِیٍّ(علیه السلام) فَبَاتَ فِی لَیْلَتِهِ فَرَأَی رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی مَنَامِهِ مُتَمَثِّلًا لَهُ فِی مَجْلِسِهِ فَقَامَ إِلَیْهِ أَبُو بَکْرٍ لِیُسَلِّمَ عَلَیْهِ فَوَلَّی وَجْهَهُ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ أَمَرْتَ بِأَمْرٍ فَلَمْ أَفْعَلْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَرُدُّ السَّلَامَ عَلَیْکَ وَ قَدْ عَادَیْتَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَادَیْتَ مَنْ وَالَی اللَّهَ وَ رَسُولَهُ رُدَّ الْحَقَّ إِلَی أَهْلِهِ قَالَ فَقُلْتُ مَنْ أَهْلُهُ قَالَ مَنْ عَاتَبَکَ عَلَیْهِ وَ هُوَ عَلِیٌّ قَالَ فَقَدْ رَدَدْتُ عَلَیْهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَمْرِکَ قَالَ فَأَصْبَحَ وَ بَکَی وَ قَالَ لِعَلِیٍّ(علیه السلام) ابْسُطْ یَدَکَ فَبَایَعَهُ وَ سَلَّمَ إِلَیْهِ الْأَمْرَ وَ قَالَ لَهُ أَخْرُجُ إِلَی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَأُخْبِرُ النَّاسَ بِمَا رَأَیْتُ فِی لَیْلَتِی وَ مَا جَرَی بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَأُخْرِجُ نَفْسِی مِنْ هَذَا الْأَمْرِ وَ أُسَلِّمُ عَلَیْکَ بِالْإِمْرَةِ. قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ(علیه السلام) نَعَمْ فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ مُتَغَیِّراً لَوْنُهُ فَصَادَفَهُ عُمَرُ وَ هُوَ فِی طَلَبِهِ فَقَالَ لَهُ مَا حَالُکَ یَا خَلِیفَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبَرَهُ بِمَا کَانَ مِنْهُ وَ مَا رَأَی وَ مَا جَرَی بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عَلِیٍّ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ عُمَرُ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ یَا خَلِیفَةَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْ تَغْتَرَّ بِسِحْرِ بَنِی هَاشِمٍ فَلَیْسَ هَذَا بِأَوَّلِ سِحْرٍ مِنْهُمْ فَمَا زَالَ بِهِ حَتَّی رَدَّهُ عَنْ رَأْیِهِ وَ صَرَفَهُ عَنْ عَزْمِهِ وَ رَغَّبَهُ فِیمَا هُوَ فِیهِ وَ أَمَرَهُ بِالثَّبَاتِ عَلَیْهِ وَ الْقِیَامِ بِهِ قَالَ فَأَتَی عَلِیٌّ(علیه السلام) الْمَسْجِدَ لِلْمِیعَادِ فَلَمْ یَرَ فِیهِ مِنْهُمْ أَحَداً فَأَحَسَّ بِالشَّرِّ مِنْهُمْ فَقَعَدَ إِلَی قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَمَرَّ بِهِ عُمَرُ فَقَالَ یَا عَلِیُّ دُونَ مَا تَرُومُ خَرْطُ الْقَتَادِ فَعَلِمَ بِالْأَمْرِ وَ قَامَ وَ رَجَعَ إِلَی بَیْتِهِ. [خصال، ص 548، ح 30]

ص: 514

ص: 515

ص: 516

مؤلّف گوید:

ما حدیث فوق را با طولانی بودن آن -- به خاطر عبرت و ذکر فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) -- ترجمه نمودیم. و در چندین روایت از خاصّه و عامّه نقل شده که خداوند این امّت را امتحان نمود و فرمود: «إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً» و تنها کسی که به این آیه عمل نمود علی(علیه السلام) بود و او یک دینار داشت و آن را تبدیل به ده درهم نمود، و با هر درهمی سؤالی از

ص: 517

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کرد، و سپس آیه فوق نسخ شد و خداوند فرمود: «أَ أَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ.»(1)

ص: 518


1- 824.. -- القمّی قال: حدثنا أحمد بن زیاد عن الحسن بن محمّد بن سماعة عن صفوان عن ابن مسکان عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) [أبی جعفر] قال سألته عن قول الله؟عز؟: «إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً» قال: قدم علی بن أبی طالب(علیه السلام) بین یدی نجواه صدقة ثم نسخها قوله: أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 357] -- و قال أیضا حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن محمّد بن زکریا عن أیوب بن سلیمان عن محمّد بن مروان عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عبّاس فی قوله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً قال إنه حرم کلام رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثم رخص لهم فی کلامه بالصدقة فکان إذا أراد الرجل أن یکلمه تصدق بدرهم ثم کلمه بما یرید قال فکف الناس عن کلام رسول الله(صلی الله علیه و آله) و بخلوا أن یتصدقوا قبل کلامه فتصدق علی(علیه السلام) بدینار کان له فباعه بعشرة دراهم فی عشر کلمات سألهن رسول الله(صلی الله علیه و آله) و لم یفعل ذلک أحد من المسلمین غیره و بخل أهل المیسرة أن یفعلوا ذلک فقال المنافقون ما صنع علی بن أبی طالب الذی صنع من الصدقة إلّا أنه إذا أراد أن یتزوج لابن عمه فأنزل الله تبارک و تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا من إمساکها وَ أَطْهَرُ یقول و أزکی لکم من المعصیة فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا الصدقة علی الفقراء فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ أَ أَشْفَقْتُمْ یقول الحکیم أ أشفقتم یا أهل المیسرة أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ یقول قدام نجواکم یعنی کلام رسول الله(صلی الله علیه و آله) صدقة علی الفقراء فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا یا أهل المیسرة وَ تابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ یعنی تجاوز عنکم إذا لم تفعلوا فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ یقول أقیموا الصلوات الخمس وَ آتُوا الزَّکاةَ یعنی أعطوا الزکاة یقول تصدقوا فنسخت ما أمروا به عند المناجاة بإتمام الصلاة و إیتاء الزکاة وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ بالصدقة فی الفریضة و التطوع وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ أی تنفقون خیرا. [تأویل الآیات، ص 648] -- فی تأویل الآیات: قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ…» تأویله قال أبو علی الطبرسی؟ره؟ أن هذه الآیة نزلت فی الأغنیاء و ذلک أنهم کانوا یأتون النّبی(صلی الله علیه و آله) فیکثرون مناجاته فأمر الله سبحانه بالصدقة عند المناجاة فلما علموا ذلک انتهوا عن مناجاته فنزلت آیة الرخصة. و هذه فضیلة لم یدرکها إلّا أمیر المؤمنین(علیه السلام) و قد ورد فی ذلک روایات منها ما رواه محمّد بن العبّاس؟ره؟ عن علی بن عتبة و محمّد بن القاسم قالا حدثنا الحسین بن الحکم عن حسن بن حسین عن حبان بن علی عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عبّاس فی قوله؟عز؟ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً قال نزلت فی علی(علیه السلام) خاصة کان له دینار فباعه بعشرة دراهم فکان کلما ناجاه قدم درهما حتی ناجاه عشر مرات ثم نسخت فلم یعمل بها أحد قبله و لا بعده. [تأویل الآیات، ص 648]

سوره ی مُجادله، آیات 14 تا 22

متن:

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَی الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ 14 أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدیداً إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ 15 اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ 16 لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ 17 یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلی شَیْ ءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ 18 اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ 19 إِنَّ الَّذینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ فِی الْأَذَلِّینَ 20 کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ 21 لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 22 ¬Kj

ص: 519

لغات:

«جُنّة» به معنای سَتْرة و سپر است که به وسیله آن از بلا جلوگیری می شود، و مِجَنّ نیز به معنای تِرْس و سپر می باشد، و «استحواذ» به معنای استیلای بر چیزی است، تا آن را از جا بر کند، و «حاذه یحوذه حَوْذاً» مانند «حازه یحوزه حوزاً» است.

ترجمه:

آیا ندیدی کسانی را که طرح دوستی با گروهی که مورد غضب خدا بودند ریختند؟! آنها نه از شما هستند و نه از آنان! سوگند دروغ یاد می کنند (که از شما هستند) در حالی که خودشان می دانند (دروغ نمی گویند)! (14) خداوند عذاب شدیدی برای آنان فراهم ساخته، چرا که اعمال بدی انجام می دادند! (15) آنها سوگندهای خود را سپری قرار دادند و مردم را از راه خدا بازداشتند از این رو برای آنان عذاب خوارکننده ای است! (16) هرگز اموال و اولادشان آنها را از عذاب الهی حفظ نمی کند آنها اهل آتشند و جاودانه در آن می مانند! (17) (به خاطر بیاورید) روزی را که خداوند همه آنها را برمی انگیزد، آنها برای خدا نیز سوگند (دروغ) یاد می کنند همان گونه که (امروز) برای شما یاد می کنند و گمان می کنند کاری می توانند انجام دهند بدانید آنها دروغگویانند! (18) شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده آنان حزب شیطانند! بدانید حزب شیطان زیانکارانند! (19) کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می کنند، آنها در زُمره ذلیل ترین افرادند.! (20) خداوند چنین مقرر داشته که من و رسولانم پیروز می شویم چرا که خداوند قویّ و شکست ناپذیر است! (21) هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهای شان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده، و آنها را

ص: 520

در باغهایی از بهشت وارد می کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه در آن می مانند خدا از آنها خشنود است، و آنان نیز از خدا خشنودند آنها «حزب اللَّه» اند بدانید «حزب اللَّه» پیروزان و رستگارانند. (22)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«أَ لَمْ تر إِلَی الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِم مَّا هُم مِّنکُمْ وَ لَا مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَی الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیه و آیاتِ بعد از آن درباره ی دوّمی [و پیروان او] نازل شده است، و قصّه ی آن این است که روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او برخورد نمود، و او نزد یکی از یهودیان نشسته بود و اخبار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از او می گرفت و می نوشت، و آیه فوق بر آن حضرت نازل شد، و دوّمی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: من دیدم تو از یهودیان خبر می گرفتی و می نوشتی، در حالی که خداوند از این کار نهی نموده است؟! او گفت: «یا رسول الله من آنچه در تورات درباره ی اوصاف شما آمده بود را می نوشتم» و شروع به خواندن آن ها نمود در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از او خشمناک بود و یکی از اصحاب به عمر گفت: وای بر تو آیا خشم رسول خدا را بر خود نمی بینی؟! و او گفت: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِ اللَّهِ -- وَ غَضَبِ رَسُولِهِ» سپس گفت: «من تنها اخباری که درباره ی شما بود می نوشتم» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر موسی بن عمران هم بین آنان می بود و تو من را رها می کردی و سراغ او می رفتی کافر به من و دین من می بودی».

ص: 521


1- 825.. سوره ی مجادلة، آیه ی 14.

از این رو خداوند می فرماید:

«اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً» یعنی سوگندهای خود را حجاب و سپر بین خود و کفّار قرار می دهند و با زبان اقرار به اسلام می کنند، و این به خاطر ترس از شمشیر و برداشته شدن جزیه است [وگرنه در باطن ایمان نیاورده اند و بر کفر خود باقی هستند].

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی در تفسیر «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ» نیز گوید:

هنگامی که قیامت بر پا می شود خداوند غاصبین حق آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را جمع می کند، و اعمال شان را بر آنان عرضه می نماید و آن ها سوگند یاد می کنند و می گویند: «ما چنین اعمالی را انجام نداده ایم» همان گونه که در دنیا برای پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) سوگند یاد کردند، و گفتند: «ما سوگند یاد نکرده ایم که ولایت را از بنی هاشم منع کنیم» و نیز هنگامی که در عقبه [و جایی که مسیر تنگ می شد بین مکّه و مدینه] قصد کشتن آن حضرت را کردند، و خداوند اسرارشان را بر پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) فاش نمود، سوگند یاد نمودند که «ما قصد کشتن آن حضرت را نداشته ایم».

و خداوند فرمود:

«یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَ لَقَدْ قَالُواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ وَ مَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن یَتُوبُواْ یَکُ خَیْرًا لَّهُمْ.»(1)و(2)

ص: 522


1- 826.. سوره ی توبه، آیه ی 74.
2- 827.. قال علیّ بن ابراهیم رحمع الله: نزلت فی الثانی لأنه مر به رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو جالس عند رجل من الیهود و یکتب خبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأنزل الله جل ثناؤه أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ فجاء إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) فقال له النّبی(صلی الله علیه و آله) رأیتک تکتب عن الیهود و قد نهی الله عن ذلک! فقال یا رسول الله کتبت عنه ما فی التوراة من صفتک و أقبل یقرأ ذلک علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو غضبان، فقال له رجل من الأنصار ویلک أ ما تری غضب النّبی(صلی الله علیه و آله) علیک فقال أعوذ بالله من غضب الله و غضب رسوله إنّی إنّما کتبت ذلک لما وجدت فیه من خبرک، فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله) یا فلان! لو أن موسی بن عمران فیهم قائما ثم أتیته رغبة عما جئت به لکنت کافرا بما جئت به و هو قوله اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً أی حجابا بینهم و بین الکفار و إیمانهم إقرار باللسان و خوفا من السیف و رفع الجزیة و قوله یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ قال إذا کان یوم القیامة جمع الله الذین غصبوا آل محمّد حقهم فیعرض علیهم أعمالهم فیحلفون له أنهم لم یعملوا منها شیئا کما حلفوا لرسول الله(صلی الله علیه و آله) فی الدنیا حین حلفوا أن لا یردوا الولایة فی بنی هاشم، و حین هموا بقتل رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی العقبة، فلما أطلع الله نبیه و أخبره حلفوا له أنهم لم یقولوا ذلک و لم یهموا به حتی أنزل الله علی رسوله «یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ». [تفسیر قمّی، ج 2، ص 357]

سلیم بن قیس هلالی در کتاب خود گوید: از علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

این امّت به هفتاد و سه فرقه متفرّق می شوند: هفتاد و دو فرقه آنان در آتش خواهند بود، و یک فرقه دیگر در بهشت می باشند. سپس فرمود: سیزده فرقه از هفتاد و سه فرقه، اهل مودّت و دوستی با ما می باشند، و یک فرقه آنان در بهشت اند، و دوازده فرقه دیگر در آتش می باشند، و آن یک فرقه هدایت یافته و مؤمن و اهل تسلیم و توفیق و رشد و کسانی هستند که به من اقتدا می کنند، و از من پیروی می نمایند، و مرا دوست می دارند و از دشمنان من بیزارند، و امامت و حق مرا شناخته، و اطاعت از من را -- از کتاب خدا و سنّت رسول او(صلی الله علیه و آله) -- بر خود واجب می دانند، و هیچ شکّ و تردیدی در این راه ندارند، چرا که خداوند قلب های آنان را نسبت به حقّ ما و فضل ما نورانی

ص: 523

نموده است، و این چیزی است که با فضل الهی قلوب آنان بر آن مطمئن و دارای یقین است.

و شکّی ندارند که من و اوصیای بعد از من تا قیامت هداة مَهدیّین هستیم و خداوند در قرآن در آیاتی ما را مقرون به نام خود و نام رسول خود نموده و پاک و معصوم قرار داده، و ما را شهدای بر خلق خود، و حجّت های روی زمین، و خزینه داران علم خود و معادن حکمت های خود، و مترجمان وحی خود قرار داده، و ما را با قرآن، و قرآن را با ما، مقرون نموده، و ما از قرآن جدا نمی شویم، و قرآن نیز از ما جدا نمی شود، تا هنگامی که در قیامت بر حوض کوثر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شویم، همان گونه که آن حضرت فرموده است: [إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثّقلین کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی أَبَداً وَ إنّهما لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ….]»(1)

ص: 524


1- 828.. فی کتاب سلیم: قَالَ أَبَانٌ قَالَ سُلَیْمٌ وَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَفْتَرِقُ عَلَی ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِرْقَةً فِی النَّارِ وَ فِرْقَةٌ فِی الْجَنَّةِ وَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ فِرْقَةً مِنَ الثَّلَاثِ وَ السَّبْعِینَ تَنْتَحِلُ مَحَبَّتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَاحِدَةٌ [مِنْهَا] فِی الْجَنَّةِ وَ اثْنَتَا عَشْرَةَ فِی النَّارِ وَ أَمَّا الْفِرْقَةُ [النَّاجِیَةُ] الْمَهْدِیَّةُ [المؤملة] الْمُؤْمِنَةُ الْمُسْلِمَةُ الْمُوَافِقَةُ الْمُرْشَدَةُ فَهِیَ الْمُؤْتَمِنَةُ بِی الْمُسَلِّمَةُ لِأَمْرِی الْمُطِیعَةُ لِی الْمُتَبَرِّئَةُ مِنْ عَدُوِّی الْمُحِبَّةُ لِی وَ الْمُبْغِضَةُ لِعَدُوِّی الَّتِی قَدْ عَرَفَتْ حَقِّی وَ إِمَامَتِی وَ فَرْضَ طَاعَتِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ [فَلَمْ تَرْتَدَّ] وَ لَمْ تَشُکَّ لِمَا قَدْ نَوَّرَ اللَّهُ فِی قَلْبِهَا مِنْ مَعْرِفَةِ حَقِّنَا وَ عَرَّفَهَا مِنْ فَضْلِهَا وَ أَلْهَمَهَا وَ أَخَذَهَا بِنَوَاصِیهَا فَأَدْخَلَهَا فِی شِیعَتِنَا حَتَّی اطْمَأَنَّتْ [قُلُوبُهَا] وَ اسْتَیْقَنَتْ یَقِیناً لَا یُخَالِطُهُ شَکٌّ أَنِّی أَنَا وَ أَوْصِیَائِی بَعْدِی إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ [هُدَاةٌ] مُهْتَدُونَ الَّذِینَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِیِّهِ فِی آیٍ مِنَ الْکِتَابِ کَثِیرَةٍ وَ طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ [وَ خُزَّانَهُ عَلَی عِلْمِهِ وَ مَعَادِنَ حُکْمِهِ وَ تَرَاجِمَةَ وَحْیِهِ] وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یُفَارِقُنَا حَتَّی نَرِدَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَوْضَهُ کَمَا قَالَ وَ تِلْکَ الْفِرْقَةُ [الْوَاحِدَةُ] مِنَ الثَّلَاثِ وَ السَّبْعِینَ فِرْقَةً هِیَ النَّاجِیَةُ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ جَمِیعِ الْفِتَنِ وَ الضَّلَالاتِ وَ الشُّبُهَاتِ هُمْ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ [حَقّاً] وَ هُمْ [سَبْعُونَ أَلْفاً] یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ… بِغَیْرِ حِسابٍ. وَ جَمِیعُ تِلْکَ الْفِرَقِ الِاثْنَتَیْنِ وَ السَّبْعِینَ هُمُ الْمُتَدَیِّنُونَ بِغَیْرِ الْحَقِّ النَّاصِرُونَ لِدِینِ الشَّیْطَانِ الْآخِذُونَ عَنْ إِبْلِیسَ وَ أَوْلِیَائِهِ هُمْ أَعْدَاءُ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَعْدَاءُ رَسُولِهِ وَ أَعْدَاءُ الْمُؤْمِنِینَ یَدْخُلُونَ النَّارَ بِغَیْرِ حِسَابٍ بُرَآءُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ [نَسُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ] وَ أَشْرَکُوا بِاللَّهِ وَ کَفَرُوا بِهِ وَ عَبَدُوا غَیْرَ اللَّهِ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ -- وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً یَقُولُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ… فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلی شَیْ ءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ قَالَ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ رَأَیْتَ مَنْ قَدْ وَقَفَ فَلَمْ یَأْتَمَّ بِکُمْ وَ لَمْ یُعَادِکُمْ وَ لَمْ یَنْصِبْ لَکُمْ [وَ لَمْ یَتَعَصَّبْ] وَ لَمْ یَتَوَلَّکُمْ وَ لَمْ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ قَالَ لَا أَدْرِی وَ هُوَ صَادِقٌ قَالَ لَیْسَ أُولَئِکَ مِنَ الثَّلَاثِ وَ السَّبْعِینَ فِرْقَةً إِنَّمَا عَنَی رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِالثَّلَاثِ وَ السَّبْعِینَ فِرْقَةً الْبَاغِینَ النَّاصِبِینَ الَّذِینَ قَدْ شَهَرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ دَعَوْا إِلَی دِینِهِمْ فَفِرْقَةٌ وَاحِدَةٌ مِنْهَا تَدِینُ بِدِینِ الرَّحْمَنِ وَ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ تَدِینُ بِدِینِ الشَّیْطَانِ وَ تَتَوَلَّی عَلَی قَبُولِهَا وَ تَتَبَرَّأُ مِمَّنْ خَالَفَهَا. فَأَمَّا مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ وَ آمَنَ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَتَنَا وَ لَا ضَلَالَةَ عَدُوِّنَا وَ لَمْ یَنْصِبْ شَیْئاً وَ لَمْ یُحِلَّ وَ لَمْ یُحَرِّمْ وَ أَخَذَ بِجَمِیعِ مَا لَیْسَ بَیْنَ الْمُخْتَلِفِینَ مِنَ الْأُمَّةِ فِیهِ خِلَافٌ فِی أَنَّ اللَّهَ؟عز؟ أَمَرَ بِهِ وَ کَفَّ عَمَّا بَیْنَ الْمُخْتَلِفِینَ مِنَ الْأُمَّةِ [فِیهِ] خِلَافٌ فِی أَنَّ اللَّهَ [أَمَرَ بِهِ أَوْ] نَهَی عَنْهُ [فَلَمْ یَنْصِبْ شَیْئاً] وَ لَمْ یُحَلِّلْ وَ لَمْ یُحَرِّمْ وَ لَا یَعْلَمُ وَ رَدَّ عِلْمَ مَا أُشْکِلَ عَلَیْهِ إِلَی اللَّهِ فَهَذَا نَاجٍ وَ هَذِهِ الطَّبَقَةُ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ بَیْنَ الْمُشْرِکِینَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ وَ أَجَلُّهُمْ وَ هُمْ أَصْحَابُ الْحِسَابِ وَ الْمَوَازِینِ وَ الْأَعْرَافِ وَ الْجَهَنَّمِیُّونَ الَّذِینَ یَشْفَعُ لَهُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْمَلَائِکَةُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ یَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ فَیُسَمَّوْنَ الْجَهَنَّمِیِّینَ. فَأَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَیَنْجُونَ وَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ… بِغَیْرِ حِسابٍ [أَمَّا الْمُشْرِکُونَ فَیَدْخُلُونَ النَّارَ بِغَیْرِ حِسَابٍ] وَ إِنَّمَا الْحِسَابُ عَلَی أَهْلِ هَذِهِ الصِّفَاتِ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ [وَ الْمُقْتَرِفَةِ] وَ الَّذِینَ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ الَّذِینَ لَا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةَ الْکُفْرِ وَ الشِّرْکِ وَ لَا یُحْسِنُونَ أَنْ یَنْصِبُوا -- وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا إِلَی أَنْ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ عَارِفِینَ فَهُمْ أَصْحابُ الْأَعْرافِ وَ هَؤُلَاءِ لِلهِ فِیهِمُ الْمَشِیئَةُ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ إِنْ یُدْخِلْ أَحَداً مِنْهُمُ النَّارَ فَبِذَنْبِهِ وَ إِنْ تَجَاوَزَ عَنْهُ فَبِرَحْمَتِهِ. [فَقُلْتُ] أَصْلَحَکَ اللَّهُ أَ یَدْخُلُ النَّارَ الْمُؤْمِنُ الْعَارِفُ الدَّاعِی قَالَ(علیه السلام) لَا قُلْتُ أَ فَیَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ قَالَ(علیه السلام) لَا إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ [قُلْتُ أَ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ کَافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ قَالَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا کَافِرٌ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ] قُلْتُ [أَصْلَحَکَ اللَّهُ] فَمَنْ لَقِیَ اللَّهَ [مُؤْمِناً عَارِفاً بِإِمَامِهِ مُطِیعاً لَهُ أَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ هُوَ قَالَ نَعَمْ إِذَا لَقِیَ اللَّهَ] وَ هُوَ [مُؤْمِنٌ] مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ -- الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ-… الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ… الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ قُلْتُ فَمَنْ لَقِیَ اللَّهَ مِنْهُمْ عَلَی الْکَبَائِرِ قَالَ هُوَ فِی مَشِیَّتِهِ إِنْ عَذَّبَهُ فَبِذَنْبِهِ وَ إِنْ تَجَاوَزَ عَنْهُ فَبِرَحْمَتِهِ قُلْتُ فَیُدْخِلُهُ النَّارَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ قَالَ نَعَمْ بِذَنْبِهِ لِأَنَّهُ لَیْسَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ عَنَی اللَّهُ أَنَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ لِأَنَّ الَّذِینَ عَنَی اللَّهُ أَنَّهُ لَهُمْ وَلِیُّ وَ أَنَّهُ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ یَتَّقُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ الَّذِینَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ. قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا الْإِیمَانُ وَ مَا الْإِسْلَامُ قَالَ أَمَّا الْإِیمَانُ فَالْإِقْرَارُ بِالْمَعْرِفَةِ وَ الْإِسْلَامُ فَمَا أَقْرَرْتَ بِهِ وَ التَّسْلِیمُ وَ الطَّاعَةُ لَهُمْ قُلْتُ الْإِیمَانُ الْإِقْرَارُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ بِهِ قَالَ مَنْ عَرَّفَهُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ نَبِیَّهُ وَ إِمَامَهُ ثُمَّ أَقَرَّ بِطَاعَتِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ قُلْتُ الْمَعْرِفَةُ مِنَ اللَّهِ وَ الْإِقْرَارُ مِنَ الْعَبْدِ قَالَ الْمَعْرِفَةُ مِنَ اللَّهِ [دُعَاءٌ] وَ حُجَّةٌ وَ [مِنَّةٌ وَ نِعْمَةٌ] وَ الْإِقْرَارُ [مِنَ اللَّهِ] قَبُولُ الْعَبْدِ -- یَمُنُّ عَلی مَنْ یَشاءُ وَ الْمَعْرِفَةُ صُنْعُ اللَّهِ تَعَالَی فِی الْقَلْبِ وَ الْإِقْرَارُ [فَعَالُ الْقَلْبِ] مِنَ اللَّهِ وَ عِصْمَتُهُ وَ رَحْمَتُهُ فَمَنْ لَمْ یَجْعَلْهُ [اللَّهُ] عَارِفاً فَلَا حُجَّةَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِ أَنْ یَقِفَ وَ یَکُفَّ عَمَّا لَا یَعْلَمُ فَلَا یُعَذِّبُهُ اللَّهُ عَلَی جَهْلِهِ فَإِنَّمَا یَحْمَدُهُ عَلَی عَمَلِهِ بِالطَّاعَةِ وَ یُعَذِّبُهُ عَلَی عَمَلِهِ بِالْمَعْصِیَةِ وَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یُطِیعَ وَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَعْصِیَ وَ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَعْرِفَ وَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَجْهَلَ هَذَا مُحَالٌ لَا یَکُونَ شَیْ ءٌ مِنْ ذَلِکَ إِلَّا بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَدَرِهِ وَ عِلْمِهِ وَ کِتَابِهِ بِغَیْرِ جَبْرٍ لِأَنَّهُمْ لَوْ کَانُوا مَجْبُورِینَ کَانُوا مَعْذُورِینَ وَ غَیْرَ مَحْمُودِینَ وَ مَنْ جَهِلَ وَسِعَهُ أَنْ یَرُدَّ إِلَیْنَا مَا أُشْکِلَ عَلَیْهِ وَ مَنْ حَمِدَ اللَّهَ عَلَی النِّعْمَةِ وَ اسْتَغْفَرَهُ مِنَ الْمَعْصِیَةِ وَ أَحَبَّ الْمُطِیعِینَ وَ حَمِدَهُمْ عَلَی الطَّاعَةِ وَ أَبْغَضَ الْعَاصِینَ وَ ذَمَّهُمْ فَإِنَّهُ یَکْتَفِی بِذَلِکَ إِذَا رَدَّ عِلْمَهُ إِلَیْنَا… یُحَاسَبُونَ مِنْهُمْ مَنْ یُغْفَرُ لَهُ وَ یُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ بِالْإِقْرَارِ وَ التَّوْحِیدِ. وَ مِنْهُمْ مَنْ یُعَذَّبُ فِی النَّارِ ثُمَّ یَشْفَعُ لَهُ الْمَلَائِکَةُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْمُؤْمِنُونَ فَیَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ وَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ فَیُسَمَّوْنَ فِیهَا الجهنّمیون [الْجَهَنَّمِیِّینَ] مِنْهُمْ أَصْحَابُ الْإِقْرَارِ وَ لَیْسَتِ الْمَوَازِینُ وَ الْحِسَابُ إِلَّا عَلَیْهِمْ لِأَنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ الْعَارِفِینَ لِلهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ الْحُجَّةِ فِی أَرْضِهِ وَ شُهَدَاءَهُ عَلَی خَلْقِهِ الْمُقِرِّینَ لَهُمُ الْمُطِیعِینَ لَهُمْ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ… بِغَیْرِ حِسابٍ وَ الْمُعَانِدِینَ لَهُمُ الْمُنْذِرِینَ الْمُکَابِرِینَ الْمُنَاصِبِینَ أَعْدَاءَ اللَّهِ یَدْخُلُونَ النَّارَ بِغَیْرِ حِسَابٍ وَ أَمَّا مَا بَیْنَ هَذَیْنِ فَهُمْ جُلُّ النَّاسِ وَ هُمْ أَصْحَابُ الْمَوَازِینِ وَ الْحِسَابِ وَ الشَّفَاعَةِ قَالَ قُلْتُ فَرَّجْتَ عَنِّی وَ أَوْضَحْتَ لِی وَ شَفَیْتَ صَدْرِی فَادْعُ اللَّهَ أَنْ یَجْعَلَنِی لَکَ وَلِیّاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قَالَ اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ مِنْهُمْ قَالَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ أَ لَا أُعَلِّمُکَ شَیْئاً سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَّمَهُ سَلْمَانَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادَ قُلْتُ بَلَی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ قُلْ کُلَّمَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیْتَ اَللَّهُمَّ ابْعَثْنِی عَلَی الْإِیمَانِ بِکَ وَ التَّصْدِیقِ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِکَ وَ الْوَلَایَةِ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الِایتِمَامِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنِّی قَدْ رَضِیتُ بِذَلِکَ یَا رَبِّ عَشْرَ مَرَّاتٍ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ حَدَّثَنِی بِذَاکَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ فَلَمْ أَدَعْ ذَلِکَ مُنْذُ سَمِعْتُهُ مِنْهُمْ قَالَ لَا تَدَعْهُ مَا بَقِیتَ. [کتاب سلیم بن قیس، ص 605]

ص: 525

ص: 526

«لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(1) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

کسی که به قیامت ایمان داشته باشد، با دشمنان خدا و رسول او مؤاخات و دوستی برقرار نمی کند، گرچه آنان پدران و فرزندان و فامیل او باشند.

ص: 527


1- 829.. سوره ی مجادلة، آیه ی 22.

و درباره ی «وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ» گوید:

روح ملکی است بزرگتر از جبرائیل و میکائیل و او همواره با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه(علیهم السلام) بوده و خواهد بود.(1) و در چندین روایت آمده که مقصود از «روح و کلمة التقوی» ایمان است، چنان که مقصود از سکینه در «أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ»(2)، ایمان است.(3) ابان بن تغلب گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر مؤمنی در باطن خود، دو گوش دارد، در یکی از آن ها وسواس خنّاس می دمد، و در دیگری ملکی از ملائکه می دمد، و خداوند مؤمن را به وسیله آن ملک تأیید می نماید، چنان که می فرماید: «وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ.»(4)

ص: 528


1- 830.. قال القمّی؟ره؟: قوله: لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ إلی قوله أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ الآیة، أی من یؤمن بالله و الیوم الآخر لا یؤاخی من حاد الله و رسوله إلی قوله أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ و هم الأئمة(علیه السلام) وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ قال: الروح ملک أعظم من جبرئیل و میکائیل و کان مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو مع الأئمة(علیهم السلام). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 358]
2- 831.. سوره ی فتح، آیه ی 4.
3- 832.. -- فی الکافی: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ هُوَ الْإِیمَانُ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ قَالَ هُوَ الْإِیمَانُ -- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ السَّکِینَةُ الْإِیمَانُ -- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ جَمِیلٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) -- عَنْ قَوْلِهِ؟عز؟ -- هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ هُوَ الْإِیمَانُ قَالَ -- وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ قَالَ هُوَ الْإِیمَانُ وَ عَنْ قَوْلِهِ -- وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی قَالَ هُوَ الْإِیمَانُ. [کافی، ج 2، ص 15، ح 1 و 3 و 5]
4- 833.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِی جَوْفِهِ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْمَلَکُ فَیُؤَیِّدُ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَکِ فَذَلِکَ قَوْلُهُ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ. [کافی، ج 2، ص 267، ح 3]

ابو خَدیجه گوید: حضرت ابی الحسن(علیه السلام) به من فرمود:

خداوند تبارک و تعالی مؤمن را به وسیله روحی از ناحیه خود تأیید می نماید، و آن روح در هنگام عمل نیک و رعایت تقوا نزد او حاضر است، و هر گاه گناهی را انجام بدهد آن روح از او دور می شود، و آن روح هنگام احسان و کار نیک شاد و مسرور است، و هنگام گناه از او دور می گردد. سپس فرمود:

ای بندگان خدا با گناه نعمت های خدا را فراری ندهید، تا بر یقین شما افزوده شود، و سود فراوانی ببرید. سپس فرمود: خدا رحمت کند کسی را که به طرف کار خیر برود، و آن را انجام بدهد، و اگر شرّی برای او رخ داد از آن دوری نماید. تا این که فرمود: ما با طاعت خدا، و عمل خالص خود، آن روح را تقویت می نماییم.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگام زنا خداوند روح ایمان را از مؤمن سلب می نماید، «وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ» به همین معناست، و در حال زنا و سرقت آن روح جدا می شود.(2)

ص: 529


1- 834.. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی جَمِیعاً عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی سَلَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) فَقَالَ لِی إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَیَّدَ الْمُؤْمِنَ بِرُوحٍ مِنْهُ تَحْضُرُهُ فِی کُلِّ وَقْتٍ یُحْسِنُ فِیهِ وَ یَتَّقِی وَ تَغِیبُ عَنْهُ فِی کُلِّ وَقْتٍ یُذْنِبُ فِیهِ وَ یَعْتَدِی فَهِیَ مَعَهُ تَهْتَزُّ سُرُوراً عِنْدَ إِحْسَانِهِ وَ تَسِیخُ فِی الثَّرَی عِنْدَ إِسَاءَتِهِ فَتَعَاهَدُوا عِبَادَ اللَّهِ نِعَمَهُ بِإِصْلَاحِکُمْ أَنْفُسَکُمْ تَزْدَادُوا یَقِیناً وَ تَرْبَحُوا نَفِیساً ثَمِیناً رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً هَمَّ بِخَیْرٍ فَعَمِلَهُ أَوْ هَمَّ بِشَرٍّ فَارْتَدَعَ عَنْهُ ثُمَّ قَالَ نَحْنُ نُؤَیِّدُ الرُّوحَ بِالطَّاعَةِ لِلهِ وَ الْعَمَلِ لَهُ. [کافی، ج 2، ص 268، ح 1]
2- 835.. و عنه عن محمّد بن محمّد الأزدی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال إن للقلب أذنین روح الإیمان یساره بالخیر و الشیطان یساره بالشر فأیهما ظهر علی صاحبه غلبه قال و قال أبو عبد الله إذا زنی الرجل أخرج الله منه روح الإیمان فقلنا الروح التی قال الله تبارک و تعالی وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ قال نعم و قال أبو عبد الله لا یزنی الزانی و هو مؤمن و لا یسرق السارق و هو مؤمن و إنّما أعنی ما دام علی بطنها فإذا توضأ و تاب کان فی حال غیر ذلک. [قرب الإسناد، ص 17]

سلمان به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: یا ابالحسن هر گاه من بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد شدم آن حضرت دست خود را بر شانه من زد و فرمود:

ای سلمان، علیّ و حزب او، رستگارند.(1)

ص: 530


1- 836.. قال فی تأویل الآیات: قال محمّد بن علی(علیه السلام) ابن الحنفیة إنّما حبنا أهل البیت شی ء یکتبه الله فی أیمن قلب العبد و من کتبه الله فی قلبه لا یستطیع أحد محوه أ ما سمعت الله سبحانه یقول أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ إلی آخر الآیة فحبنا أهل البیت الإیمان. و جاء فی طریق العامة ما رواه أبو نعیم قال حدثنا محمّد بن حمید بإسناده عن عیسی بن عبد الله بن عبید الله بن عمر بن علی بن أبی طالب(علیه السلام) قال حدثنی أبی عن جده عن علی(علیه السلام) أنه قال قال سلمان الفارسی یا أبا الحسن ما طلعت علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلّا و ضرب بین کتفی و قال یا سلمان هذا و حزبه هم المفلحون. [تأویل الآیات، ص 650]

سوره ی حشر

اشاره

محلّ نزول: در مدینه نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی بیّ-نه نازل شده است.

تعداد آیات: 24 آیه.

ثواب قرائت سوره ی حشر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی حشر را قرائت کند بهشت و دوزخ و عرش و کرسی و آسمان ها و حجاب های هفت گانه و زمین ها و هوا و بادها و پرنده ها و درخت ها و کوه ها و خورشید و ماه و ملائکه، بر او درود و استغفار می کنند، و اگر در آن روز، و یا آن شب بمیرد، شهید مرده است.(1)

ص: 531


1- 837.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ الْکِنْدِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ عَنْ أَبِی الْعَلِیِّ [الْخَلِیلِ] یَرْفَعُ الْحَدِیثَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ زَیْدٍ عَنْ جُذْعَانَ عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَیْشٍ عَنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْحَشْرِ لَمْ یَبْقَ جَنَّةٌ وَ لَا نَارٌ وَ لَا عَرْشٌ وَ لَا کُرْسِیٌّ وَ لَا الْحُجُبُ وَ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ الْهَوَاءُ وَ الرِّیحُ وَ الطَّیْرُ وَ الشَّجَرُ وَ الْجِبَالُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ الْمَلَائِکَةُ إِلَّا صَلَّوْا عَلَیْهِ وَ اسْتَغْفَرُوا لَهُ وَ إِنْ مَاتَ فِی یَوْمِهِ أَوْ لَیْلَتِهِ مَاتَ شَهِیداً. [ثواب الأعمال، ص 117]

و فرمود:

کسی که این سوره را در شب جمعه قرائت کند تا صبح از بلا در امان خواهد ماند، و کسی که چهار رکعت نماز بخواند، و در هر رکعت حمد و سوره ی حشر را بخواند، هر حاجتی از خداوند طلب کند -- اگر معصیت خداوند نباشد -- به او عطا خواهد شد.(1) و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را در شب جمعه بخواند، تا صبح از بلا ایمن خواهد ماند، و کسی که برای حاجتی وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند، و در هر رکعت حمد و سوره ی حشر را بخواند، خداوند کار او را سهل و آسان نماید، و کسی که آن را بنویسد، و آب آن را بنوشد زکاوت و حافظه پیدا می کند إن شاء الله.(2)

ص: 532


1- 838.. فی تفسیر البرهان: و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان من حزب الله المفلحین، و لم یبق جنة و لا نار و لا عرش و لا کرسی و لا حجب و لا السماوات السبع و لا الأرضون السبع و لا الطیر فی الهواء و لا الجبال و لا شجر و لا دواب و لا ملائکة، إلّا صلوا علیه و استغفروا له، و إن مات فی یومه أو لیلته کان من أهل الجنة، و من قرأها لیلة الجمعة أمن من البلاء حتی یصبح. و من صلی أربع رکعات، یقرأ فی کل رکعة الحمد و الحشر و یتوجه إلی أی حاجة شاءها و طلبها، قضاها الله تعالی، ما لم تکن معصیة». [تفسیر برهان، ج 5، ص 331، ح 2]
2- 839.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها لیلة جمعة أمن من بلائها إلی أن یصبح. و من توضأ عند طلب حاجة ثم صلی أربع رکعات یقرأ فی کل رکعة الحمد و السورة إلی أن یفرغ من الأربع رکعات و یتوجه إلی حاجة، یسهل الله أمرها. و من کتبها بماء طاهر و شربها رزق الذکاء و قلة النسیان بإذن الله تعالی». [همان، ح 4]

سوره ی حشر، آیات 1 تا 9

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 1 هُوَ الَّذی أَخْرَجَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ 2 وَ لَوْ لا أَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ 3 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ 4 ما قَطَعْتُمْ مِنْ لینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلی أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقینَ 5 وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ وَ لکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 6 ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ

ص: 533

عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ 7 لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرینَ الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ هُمُ الصّادقونَ 8 وَ الَّذینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 9 ¬Kj

لغات:

«حَشْر» به معنای جمع کردن مردم از اطراف است، و «جَلاء» انتقال از شهر و دیار به خاطر بلاء است، و «لینة» به معنای درخت خرماست و اصل آن از «لَوْن» است و واو قلب به یاء شده است، و جمع لینة لیان است، و لینة نوعی از خرما می باشد، و «فاء یفئ فیئاً» یعنی رجع یرجع رجوعاً و در عرف شرعی و قرآنی «فَیْئ» بازگشت اموال مشرکین به مسلمین است به امر الهی، و «ایجاف» به معنای اسب دوانی و رکاب زدن در جنگ با اسب و حرکت باشدّت است، و «خَصاصَة» به معنای حاجت و نیاز است، و اصل آن به معنای اختصاص و انفراد به چیزی است، و «شُحّ» بخل شدید همراه با حرص است، و «غِلّ» به معنای خیانت و حِقد و کینه است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، برای خدا تسبیح می گوید و او عزیز و حکیم است! (1) او کسی است که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد (با مسلمانان) از خانه های شان بیرون راند! گمان نمی کردید آنان خارج شوند، و خودشان

ص: 534

نیز گمان می کردند که دِژهای محکم شان آنها را از عذاب الهی مانع می شود امّا خداوند از آنجا که گمان نمی کردند به سراغ شان آمد و در دلهای شان ترس و وحشت افکند، بگونه ای که خانه های خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران می کردند پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم! (2) و اگر نه این بود که خداوند ترک وطن را بر آنان مقرّر داشته بود، آنها را در همین دنیا مجازات می کرد و برای آنان در آخرت نیز عذاب آتش است! (3) این به خاطر آن است که آنها با خدا و رسولش دشمنی کردند و هر کس با خدا دشمنی کند (باید بداند) که خدا مجازات شدیدی دارد! (4) هر درخت با ارزش نخل را قطع کردید یا آن را به حال خود واگذاشتید، همه به فرمان خدا بود و برای این بود که فاسقان را خوار و رسوا کند! (5) و آنچه را خدا از آنان [یهود] به رسولش بازگردانده (و بخشیده) چیزی است که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید،) نه اسبی تاختید و نه شتری ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط می سازد و خدا بر هر چیز توانا است! (6) آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است! (7) این اموال برای فقیران مهاجرانی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند در حالی که فضل الهی و رضای او را می طلبند و خدا و رسولش را یاری می کنند و آنها راستگویانند! (8) و برای کسانی است که در این سرا [سرزمین مدینه] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست می دارند، و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده

ص: 535

احساس نمی کنند و آنها را بر خود مقدّم می دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند کسانی که از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده اند رستگارانند! (9)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سبب نزول آیه فوق این است که در مدینه سه قبیله از یهودیان به نام های: بنی النَضیر و بنی قُریظَة و بنی قینقاع زندگی می کردند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با آنان پیمان بسته بود، و آنان آن پیمان را نقض کردند، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از رئیس آنان کعب بن اشرف در مورد یکی از مسلمانان که دو نفر آنان را غیلةً کشته بود و باید دیه آن ها را پرداخت می کرد، مهلت خواست، و کعب بن اشرف هنگام ورود آن حضرت گفت:

مرحباً یا أباالقاسم و أهلاً و برخاست تا برای او طعامی حاضر کند، و لکن در باطن نیّت کشتن آن حضرت و یاران او را داشت، از این رو جبرئیل این خبر را به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) داد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدینه بازگشت، و به یکی از اصحاب خود به نام محمّد بن مسیلمه انصاری فرمود: نزد قبیله بنی النضیر برود و بگوید: خداوند خبر خیانت شما را به رسول خود داد، و شما یا باید از شهر ما خارج شوید، و یا آماده جنگ باشید، و آنان در پاسخ گفتند: «ما خارج می شویم» و لکن عبدالله بن ابیّ منافق به آنان گفت: خارج نشوید

ص: 536


1- 840.. سوره ی حشر، آیه ی 2.

و با او جنگ کنید، و من با قوم خود و هم دستانی که دارم، به شما کمک خواهم نمود، از این رو یهودیان خود را آماده جنگ کردند، و پیغام فرستادند که «ما از دیار خود، خارج نخواهیم شد، و شما هر چه می خواهید بکنید» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برخاست و تکبیر گفت و اصحاب او تکبیر گفتند، و به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «پرچم را بگیر و به طرف آنان حرکت کن» و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را احاطه نمود، عبدالله بن اُبَّی منافق به آن ها خیانت کرد و آنان را یاری نکرد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با لشگر خود به خانه های آنان نزدیک شد، و به هر خانه ای نزدیک می شد، آن ها آن خانه را خراب می کردند.

تا این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دستور داد نخل های آنان را قطع نمودند، و آن ها جزع و بی تابی کردند، و گفتند: آیا خداوند تو را به فساد امر نموده و اگر نه درخت های خود را قطع کن و درخت های ما را رها کن» و سپس گفتند: «ای محمّد! ما از بلاد خود خارج می شویم و شما اموال ما را به ما واگذار» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر کدام به اندازه ی یک بار شتر می توانید با خود ببرید، پس آنان نپذیرفتند، و پس از چند روز راضی شدند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: باید خارج شوید، و احدی با خود چیزی بر ندارد، و گرنه او را خواهیم کشت.

پس آنان خارج شدند، و برخی به فدک و وادی القُری رفتند، و برخی به شام رفتند و خداوند فرمود: «هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا… إلی قوله: وَ مَنْ یُشَاقِ اللَّهَ فَإِنَ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ» و درباره ی گلایه آنان از قطع نخل خرما فرمود:

«مَا قَطَعْتُم مِّن لِّینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَی أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیُخْزِیَ الْفَاسِقِینَ… رَبَّنَا

ص: 537

إِنَّکَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ» و درباره ی عبدالله بن ابیّ منافق و یاران او فرمود: «أَ لَمْ تر إِلَی الَّذِینَ نَافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ … إلی قوله: لَا یُنصَرُونَ».

و درباره ی بنی قینقاع فرمود:

«کَمَثَلِ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَرِیبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» و سپس درباره ی عبدالله بن ابیّ و بنی النضیر مَثَلی زد و فرمود: «کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ * فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَ ذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ.»(1)

ص: 538


1- 841.. قال القمّی؟ره؟: سبب نزول ذلک أنه کان بالمدینة ثلاثة أبطن من الیهود بنو النضیر و قریظة و قینقاع، و کان بینهم و بین رسول الله(صلی الله علیه و آله) عهد و مدة فنقضوا عهدهم و کان سبب ذلک من بنی النضیر فی نقض عهدهم أنه أتاهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) یستسلفهم دیة رجلین قتلهما رجل من أصحابه غیلة یعنی یستقرض، و کان قصد کعب بن الأشرف، فلما دخل علی کعب قال: مرحبا یا أبا القاسم و أهلا! و قام کأنه یضع له الطعام و حدث نفسه أن یقتل رسول الله(صلی الله علیه و آله) و یتبع أصحابه، فنزل جبرئیل(علیه السلام) فأخبره بذلک، فرجع رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی المدینة و قال لمحمّد بن مسلمة الأنصاری اذهب إلی بنی النضیر فأخبرهم إن الله؟عز؟ قد أخبرنی بما هممتم به من الغدر فإما أن تخرجوا من بلدنا و إما أن تأذنوا بحرب، فقالوا نخرج من بلادک فبعث إلیهم عبد الله بن أبی ألا تخرجوا و تقیموا و تنابذوا محمّدا الحرب فإنی أنصرکم أنا و قومی و حلفائی، فإن خرجتم خرجت معکم و إن قاتلتم قاتلت معکم، فأقاموا و أصلحوا حصونهم و تهیئوا للقتال و بعثوا إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) أنا لا نخرج فاصنع ما أنت صانع. فقام رسول الله(صلی الله علیه و آله) و کبر و کبر أصحابه و قال لأمیر المؤمنین(علیه السلام) تقدم إلی بنی النضیر فأخذ أمیر المؤمنین(علیه السلام) الرایة و تقدم، و جاء رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أحاط بحصنهم، و غدر بهم عبد الله بن أبی و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) إذا ظهر بمقدم بیوتهم حصنوا ما یلیهم و خربوا ما یلیه و کان الرجل منهم ممن کان له بیت حسن خربه و قد کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) أمر بقطع نخلهم فجزعوا من ذلک و قالوا یا محمّد إن الله یأمرک بالفساد إن کان لک هذا فخذه و إن کان لنا فلا تقطعه، فلما کان بعد ذلک قالوا یا محمّد نخرج من بلادک و أعطنا ما لنا، فقال لا، و لکن تخرجون و لکم ما حملت الإبل، فلم یقبلوا ذلک فبقوا أیاما، ثم قالوا نخرج و لنا ما حملت الإبل، فقال لا و لکن تخرجون و لا یحمل أحد منکم شیئا فمن وجدنا معه شیئا من ذلک قتلناه، فخرجوا علی ذلک و وقع قوم منهم إلی فدک و وادی القری و خرج منهم قوم إلی الشام فأنزل الله فیهم: «هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا إلی قوله فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ» و أنزل الله علیه فیما عابوه من قطع النخل «ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلی أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ إلی قوله رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» و أنزل الله علیه فی عبد الله بن أبی و أصحابه «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ إلی قوله ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ» ثم قال: «کَمَثَلِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ یعنی بنی قینقاع قَرِیباً ذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» ثم ضرب فی عبد الله بن أبی و بنی النضیر مثلا فقال «کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِی ءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ فَکانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِی النَّارِ خالِدَیْنِ فِیها وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ» فیه زیادة أحرف لم تکن فی روایة علی بن إبراهیم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 358]

ابوبصیر گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) غنائم این جنگ را با رضایت انصار، بین مهاجرین تقسیم نمود، و به انصار جز سهل بن حنیف و ابو دجانه که اظهار نیاز نمودند چیزی نداد.(1)

ص: 539


1- 842.. و فیه: حدثنا به محمّد بن أحمد بن ثابت عن… أحمد بن میثم عن الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبان بن عثمان عن أبی بصیر فی غزوة بنی النضیر و زاد فیه فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) للأنصار: إن شئتم دفعت إلیکم فی ء المهاجرین منها و إن شئتم قسمتها بینکم و بینهم و ترکتهم معکم قالوا: قد شئنا أن تقسمها فیهم، فقسمها رسول الله(صلی الله علیه و آله) بین المهاجرین و دفعها عن الأنصار و لم یعط من الأنصار إلّا رجلین سهیل بن حنیف و أبو دجانة فإنهما ذکرا حاجة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 360]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «لینة» خرمای عجوة، مادر خرمای تمر است و این همان خرمایی است که خداوند از بهشت همراه آدم به زمین فرستاد.(1) «وَ مَا أَفَاء اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لَا رِکَابٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَن یَشَاء وَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ * مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاء مِنکُمْ وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»(2) سلیم بن قیس گوید: از امیرالمؤمنین(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

به خدا سوگند مقصود از «ذی القربی» که خداوند نام آنان را بعد از نام خود و بعد از نام رسول خود(صلی الله علیه و آله) بیان نموده ما هستیم که می فرماید: «مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ»، «و ابن السبیل و مساکین و یتامی» از ما می باشند، و خداوند در زکات برای ما سهمی قرار نداده، و پیامبر خود و ما را از اوساخ و چرک اموال مردم گرامی داشته است.(3)

ص: 540


1- 843.. فی الکافی عن الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الْعَجْوَةُ أُمُّ التَّمْرِ وَ هِیَ الَّتِی أَنْزَلَهَا اللَّهُ؟عز؟ مِنَ الْجَنَّةِ لآِدَمَ(علیه السلام) وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلی أُصُولِها قَالَ یَعْنِی الْعَجْوَةَ. [کافی، ج 6، ص 347، ح 11]
2- 844.. سوره ی حشر، آیات 6 و 7.
3- 845.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) یَقُولُ نَحْنُ وَ اللَّهِ الَّذِینَ عَنَی اللَّهُ بِذِی الْقُرْبَی الَّذِینَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ مِنَّا خَاصَّةً وَ لَمْ یَجْعَلْ لَنَا سَهْماً فِی الصَّدَقَةِ أَکْرَمَ اللَّهُ نَبِیَّهُ وَ أَکْرَمَنَا أَنْ یُطْعِمَنَا أَوْسَاخَ مَا فِی أَیْدِی النَّاسِ. [کافی، ج 1، ص 539، ح 1]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ…» فرمود:

«فَیئ» اموالی است که مجاهدین برای به دست آوردن آن ها خونی نریخته و قتالی نکرده اند، و انفال نیز همین گونه است [و فیئ و انفال اختصاص به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دارد.](1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این آیه مخصوص به ما می باشد و درباره ی ما نازل شده است، و سهم خدا و سهم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای ماست، و ماییم أولوا القربی و مساکین، و مسکنت ما از رسول خدا همیشگی است، و ما «أبناء السبیل» هستیم و سبیل الله شناخته نمی شود مگر به وسیله ما، و همه فیئ برای ما می باشد.(2)

ص: 541


1- 846.. و فی التهذیب عن عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ قَالَ وَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ مَا کَانَ مِنَ الْأَرَضِینَ بَادَ أَهْلُهَا وَ فِی غَیْرِ ذَلِکَ الْأَنْفَالُ هُوَ لَنَا وَ قَالَ سُورَةُ الْأَنْفَالِ فِیهَا جَدْعُ الْأَنْفِ وَ قَالَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ وَ لکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلی مَنْ یَشاءُ وَ قَالَ الْفَیْ ءُ مَا کَانَ مِنْ أَمْوَالٍ لَمْ یَکُنْ فِیهَا هِرَاقَةُ دَمٍ أَوْ قَتْلٌ وَ الْأَنْفَالُ مِثْلُ ذَلِکَ هُوَ بِمَنْزِلَتِهِ. [تهذیب، ج 4، ص 133، ح 5]
2- 847.. و فی تأویل الآیات: حدثنا أحمد بن هوذة عن إسحاق بن إبراهیم عن عبد الله بن حماد عن عمرو بن أبی المقدام عن أبیه قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فقال أبو جعفر(علیه السلام) هذه الآیة فینا خاصة فما کان لله و للرسول فهو لنا و نحن ذو القربی و نحن المساکین لا تذهب مسکنتنا من رسول الله أبدا و نحن أبناء السبیل فلا یعرف سبیل الله إلّا بنا و الأمر کله لنا. [تأویل الآیات، ص 652]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ…» می فرماید:

خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را بر محبّت خود ادب نمود، و فرمود: «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ»(1)، و سپس [اموری را] به او تفویض و واگذار نمود، و فرمود: «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» و نیز فرمود: «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ.»(2) سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نیز آنچه به او تفویض شده بود را به علی(علیه السلام) تفویض کرد و او را امین دانست، و شما شیعیان ولایت او را پذیرفتید، و مردم ولایت او را انکار کردند.

تا این که فرمود:

به خدا سوگند، ما شما را به این خاطر دوست می داریم، که هر گاه ما سخن بگوییم شما نیز سخن بگویید و هر گاه ما ساکت باشیم شما سکوت کنید، و ما واسطه بین خدا و شما هستیم، و خداوند برای احدی در مخالفت با ما خیری قرار نداده است.(3)

ص: 542


1- 848.. سوره ی قلم، آیه ی 4.
2- 849.. سوره ی نساء، آیه ی 80.
3- 850.. و فی الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی زَاهِرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ النَّحْوِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ أَدَّبَ نَبِیَّهُ عَلَی مَحَبَّتِهِ فَقَالَ وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِ فَقَالَ؟عز؟ -- وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ قَالَ؟عز؟ -- مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَی عَلِیٍّ وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّکُمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اللَّهِ؟عز؟ مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ خَیْراً فِی خِلَافِ أَمْرِنَا. [کافی، ج 1، ص 265، ح 1]

مؤلّف گوید:

مسأله تفویض که در روایات در ذیل آیه «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ…» و آیه «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ» آمده محدود به موارد معیّنی است مانند برخی از احکام شرعی و اختیارات حکومتی، و به معنای کلّی نیست که یهود و برخی از منحرفین می گویند چرا که خداوند آنان را مذمّت نموده که می گفتند: «یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ» و می فرماید: «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ.»(1) روایات درباره ی ائمّه(علیهم السلام) نیز همین تفویض را بیان می نماید، و تفویض در خلقت و رزق و امثال آن را نفی می کند، و این موضوع در جای خود بیان خواهد شد و موارد تفویض در روایات بعضاً در پاورقی مشاهده می شود.(2)

ص: 543


1- 851.. سوره ی مائده، آیه ی 64.
2- 852.. -- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن یحیی بن أبی عمران، عن یونس، عن بکار بن بکر، عن موسی بن أشیم، قال: کنت عند أبی عبد الله(علیه السلام) فسأله رجل عن آیة من کتاب الله؟عز؟ فأخبره بها، ثم دخل علیه داخل فسأله عن تلک الآیة فأخبره بخلاف ما أخبر الأول، فدخلنی من ذلک ما شاء الله حتی کأن قلبی یشرح بالسکاکین، فقلت فی نفسی: ترکت أبا قتادة بالشام لا یخطئ بالواو و شبهه، و جئت إلی هذا یخطئ هذا الخطأ کله! فبینا أنا کذلک إذ دخل علیه آخر فسأله عن تلک الآیة فأخبره بخلاف ما أخبرنی و أخبر صاحبی، فسکنت نفسی فقلت: إن ذلک عنه تقیة، ثم التفت إلی و قال لی: «یا ابن أشیم، إن الله؟عز؟ فوض إلی سلیمان بن داود؟سهما؟، فقال: هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ، و فوض إلی نبیه(صلی الله علیه و آله)، فقال: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فما فوض إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقد فوضه إلینا». -- و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن الحجال، عن ثعلبة بن میمون، عن زرارة، قال: سمعت أبا جعفر و أبا عبد الله؟سهما؟ یقولان: «إن الله؟عز؟ فوض إلی نبیه(صلی الله علیه و آله) أمر خلقه لینظر کیف طاعتهم، ثم تلا هذه الآیة ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. -- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن عمر بن أذنیه، عن فضیل بن یسار، قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول لبعض أصحاب قیس الماصر: «إن الله؟عز؟ أدب نبیه فأحسن أدبه، فلما أکمل له الأدب قال: إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ، ثم فوض إلیه أمر الدین و الأمة لیسوس عباده، فقال؟عز؟: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا، و إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) کان مسددا موفقا مؤیدا بروح القدس، لا یزل و لا یخطئ فی شی ء مما یسوس به الخلق، فتأدب، بآداب الله، ثم إن الله؟عز؟ فرض الصلاة رکعتین رکعتین، عشر رکعات، فأضاف رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی الرکعتین رکعتین، و إلی المغرب رکعة، فصارت عدیل الفریضة، لا یجوز ترکهن إلّا فی سفر، و أفرد الرکعة فی المغرب فترکها قائمة فی السفر و الحضر، فأجاز الله؟عز؟ له ذلک کله، فصارت الفریضة سبع عشرة رکعة. ثم سن رسول الله(صلی الله علیه و آله) النوافل أربعا و ثلاثین رکعة مثلی الفریضة، فأجاز الله؟عز؟ له ذلک، و الفریضة و النافلة إحدی و خمسون رکعة، منها رکعتان بعد العتمة جالسا تعد برکعة مکان الوتر. و فرض الله؟عز؟ فی السنة صوم شهر رمضان، و سن رسول الله(صلی الله علیه و آله) صوم شعبان، و ثلاثة أیام فی کل شهر مثلی الفریضة، فأجاز الله؟عز؟ له ذلک. و حرم الله؟عز؟ الخمر بعینها، و حرم رسول الله(صلی الله علیه و آله) المسکر من کل شراب، فأجاز الله له ذلک. و عاف رسول الله(صلی الله علیه و آله) أشیاء و کرهها و لم ینه عنها نهی حرام و إنّما نهی عنها نهی إعافة و کراهة، ثم رخص فیها فصار الأخذ برخصة واجبا علی العباد کوجوب ما یأخذون بنهیه و عزائمه، و لم یرخص لهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) فیما نهاهم عنه نهی حرام، و لا فیما أمر به أمر فرض لازم، فکثیر المسکر من الأشربة نهاهم عنه نهی حرام لم یرخص فیه لأحد، و لم یرخص رسول الله(صلی الله علیه و آله) لأحد تقصیر الرکعتین اللتین ضمهما إلی ما فرض الله؟عز؟ بل ألزمهم ذلک إلزاما واجبا، لم یرخص لأحد فی شی ء من ذلک إلّا للمسافر، و لیس لأحد أن یرخص ما لم یرخصه رسول الله(صلی الله علیه و آله) فوافق أمر رسول الله(صلی الله علیه و آله) أمر الله؟عز؟، و نهیه نهی الله؟عز؟، و وجب علی العباد التسلیم له کالتسلیم لله تبارک و تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 336، ح 9-7]

ص: 544

امام باقر و امام صادق؟سهما؟ در تفسیر آیه «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا» می فرمایند:

خداوند تبارک و تعالی اموری را به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) تفویض و واگذار نمود، تا معلوم شود اطاعت مردم از آن حضرت چگونه خواهد بود.(1) امام باقر(علیه السلام) ضمن سخنان مفصّلی می فرماید:

چگونه می توان گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اختیاراتی نداشته در حالی که خداوند حلال و حرام را در اختیار او قرار داده و می فرماید: «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا.»(2)

ص: 545


1- 853.. أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولَانِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَوَّضَ إِلَی نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) أَمْرَ خَلْقِهِ لِیَنْظُرَ کَیْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ -- ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. [کافی، ج 1، ص 267، ح 5]
2- 854.. و فی تفسیر العیاشی: عن جابر الجعفی قال قرأت عند أبی جعفر(علیه السلام) قول الله «لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ ءٌ» قال: بلی و الله إن له من الأمر شیئا و شیئا و شیئا، و لیس حیث ذهبت و لکنی أخبرک أن الله تبارک و تعالی لما أمر نبیه(علیه السلام) أن یظهر ولایة علی فکر فی عداوة قومه له و معرفته بهم، و ذلک الذی فضله الله به علیهم فی جمیع خصاله، کان أول من آمن برسول الله(صلی الله علیه و آله) و بمن أرسله، و کان أنصر الناس لله و لرسوله، و أقتلهم لعدوهما و أشدهم بغضا لمن خالفهما، و فضل علمه الذی لم یساوه أحد، و مناقبه التی لا تحصی شرفا، فلما فکر النّبی(صلی الله علیه و آله) فی عداوة قومه له فی هذه الخصال، و حسدهم له علیها ضاق عن ذلک [صدره] فأخبر الله أنه لیس له من هذا الأمر شی ء إنّما الأمر فیه إلی الله أن یصیر علیا(علیه السلام) وصیه و ولی الأمر بعده، فهذا عنی الله، و کیف لا یکون له من الأمر شی ء و قد فوض الله إلیه أن جعل ما أحل فهو حلال، و ما حرم فهو حرام، قوله: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». [تفسیر عیاشی، ج 1، ص 197]

حضرت رضا(علیه السلام) نیز ضمن کلام مفصّلی می فرماید:

آنچه را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ترخیص نکرده تو ترخیص مکن، و بر خلاف امر آن حضرت به چیزی امر مکن مگر خوف و ضرورتی باشد، و چیزی را که رسول خدا حرام دانسته تو حلال مدان، و چیزی را که حلال دانسته تو حرام مدان، و امکان ندارد ما چنین کنیم، چرا که ما تابع رسول الله(صلی الله علیه و آله) هستیم، و او تابع امر الهی و تسلیم اوست، و خداوند می فرماید: «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا.»(1) «وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَ الْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(2) «وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَ الْإِیمَانَ…»، مفسرین می گویند:

این جمله یا عطف بر مهاجرین است و یا مبتداست و خبر آن، «یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ» می باشد و مقصود انصار می باشند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چیزی از «فَیئ» به آنان نداد -- جز دو نفر -- و تقسیم مهاجرین نمود به خاطر آنکه اموال شان در مکّه در دست مشرکین بود و با دست خالی به مدینه مهاجرت نموده بودند، و انصار به این امر راضی شدند، و آنان را بر خود مقدّم داشتند

ص: 546


1- 855.. فی عیون الاخبار عن الرّضا(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): لا ترخص فیما لم یرخص فیه رسول الله، و لا تأمر بخلاف ما أمر رسول الله الا لعلة خوف ضرورة، و ان تستحل ما حرم رسول الله أو تحرم ما استحله رسول الله(صلی الله علیه و آله) و سلم فلا یکون ذلک أبدا لأنا تابعون لرسول الله(صلی الله علیه و آله)، و رسول الله(صلی الله علیه و آله) و سلم تابع لأمر ربه؟عز؟ مسلم له، و قال الله؟عز؟: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا». [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 284، ح 45]
2- 856.. سوره ی حشر، آیه ی 9.

گرچه خود نیازمند بودند، از این رو خداوند آنان را ستود و فرمود: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» یعنی فقر و حاجت، و فرمود: «فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» و از این آیه استفاده می شود که ایثار یعنی مقدّم کردن نیازمندان دیگر بر خود، خصلت بسیار نیک و سبب رستگاری می باشد، و نیز از این آیه استفاده می شود که بخل و شحّ مورد مذمّت است، و اولیای خداوند از این خصلت به خدا پناه می برده اند که در روایات مشاهده می کنید.

مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی نقل نموده:

شخصی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «من گرسنه هستم» و آن حضرت کسی را به خانه های همسران خود فرستاد، و آنان گفتند: «چیزی جز آب نزد ما نیست» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اصحاب خود فرمود: چه کسی این گرسنه را سیر می کند؟ علی(علیه السلام) فرمود: یا رسول الله من او را سیر می کنم و سپس نزد فاطمه(علیها السلام) آمد و فرمود: ای دختر رسول خدا غذایی داری؟ فاطمه(علیها السلام) فرمود: نزد ما غذایی نیست مگر به اندازه ی قوت یک دختر بچه، ولکن ما میهمان را بر خود مقدّم می کنیم.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«ای دختر محمّد شما دختر را بخوابانید، و چراغ را خاموش کنید» و میهمان آن غذا را خورد و رفت و چون روز بعد امیرالمؤمنین(علیه السلام) نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد، و خبر آن میهمان را به آن حضرت داد خداوند این آیه را نازل نمود: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.»(1)

ص: 547


1- 857.. فی أمالی الطوسی: أخبرنا محمّد بن محمّد، قال أخبرنا أبو نصر محمّد بن الحسین المقری، قال حدثنا محمّد بن حسن بن سهل العطار، قال حدثنا أحمد بن عمر الدهقان، قال حدثنا محمّد بن کثیر مولی عمر بن عبد العزیز، قال حدثنا عاصم بن کلیب، عن أبیه، عن أبی هریرة، قال جاء رجل إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) فشکا إلیه الجوع، فبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی بیوت أزواجه فقلن ما عندنا إلّا الماء. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) من لهذا الرجل اللیلة فقال علی بن أبی طالب(علیه السلام) أنا له یا رسول الله، و أتی فاطمة(علیها السلام) فقال ما عندک، یا ابنة رسول الله فقالت ما عندنا إلّا قوت الصبیة لکنا نؤثر ضیفنا. فقال علی(علیه السلام) یا ابنة محمّد، نومی الصبیة، و أطفئی المصباح، فلما أصبح علی(علیه السلام) غدا علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأخبره الخبر، فلم یبرح حتی أنزل الله؟عز؟ «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». [امالی طوسی، ص 185]

جابر جعفی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده:

برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اموال و حلّه هایی آوردند، و آن حضرت آن ها را بین اصحاب خود تقسیم نمود، و حلّه و دیناری باقی نماند، و پس از آن یکی از مهاجرین فقیر وارد شد، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را دید، فرمود: «چه کسی سهم خود را به این مرد می دهد، و او را بر خود مقدّم می نماید؟» پس علی(علیه السلام) این سخن را شنید و فرمود: «سهم من برای او باشد» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را گرفت و به آن فقیر داد و فرمود: یا علی خداوند تو را سبّاق به خیر، و بسیار سخیّ قرار داد. و سپس فرمود: تو یعسوب مؤمنین هستی، و مال یعسوب ظالمان است، و ظالمان همان کسانی هستند که بر تو حسد می برند و به تو ظلم می کنند، و بعد از من حق تو را غصب خواهند نمود.(1)

ص: 548


1- 858.. و قال أیضا حدثنا محمّد بن أحمد بن ثابت عن القاسم بن إسماعیل عن محمّد بن سنان عن سماعة بن مهران عن جابر بن یزید عن أبی جعفر(علیه السلام) قال أوتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بمال و حلل و أصحابه حوله جلوس فقسمه علیهم حتی لم یبق منه حلة و لا دینار فلما فرغ منه جاء رجل من فقراء المهاجرین و کان غائبا فلما رآه رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال أیکم یعطی هذا نصیبه و یؤثره علی نفسه فسمعه علی(علیه السلام) فقال نصیبی فأعطاه إیاه فأخذه رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأعطاه الرجل ثم قال یا علی إن الله جعلک سباقا للخیر سخاء بنفسک عن المال أنت یعسوب المؤمنین و المال یعسوب الظلمة و الظلمة هم الذین یحسدونک و یبغون علیک و یمنعونک حقک بعدی. [تأویل الآیات، ص 654]

فضل بن ابی قرة گوید: شبی امام صادق(علیه السلام) از اوّل شب تا صبح طواف نمود و تنها می فرمود:

«اَللَّهُمَّ قِنِی شُحَّ نَفْسِی» پس من گفتم: فدای شما شوم، من جز این دعا، دعایی از شما نشنیدم؟ فرمود: چه چیزی سخت تر از این است؟ در حالی که خداوند می فرماید: «وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.»(1) «وَ الَّذِینَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَ لَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»(2) قبلاً ذیل آیه «لَا یَسْتَوِی مِنکُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُوْلَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً…»(3)، خطبه ای از امام حسن(علیه السلام) در جلسه معاویه نقل شد، و آن حضرت فرمود: با توجّه به آیه فوق همه مردم برای پدرم استغفار می کنند چرا که احدی در ایمان و اسلام، بر او سبقت نگرفته است، و او بر همه سابقین سبقت گرفته، و همان گونه که خداوند سابقین را بر متخلّفین و متأخّرین فضیلت داده، سابق بر سابقین را نیز بر سابقین فضیلت داده است.(4)

ص: 549


1- 859.. فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی أبی عن الفضل بن أبی قرة قال: رأیت أبا عبد الله(علیه السلام) یطوف من أول اللیل الی الصباح و هو یقول: اَللَّهُمَّ قنی شح نفسی فقلت: جعلت فداک ما سمعتک تدعو بغیر هذا الدعاء؟ قال: و ای شی ء أشد من النفس، ان الله یقول: «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 291، ح 68]
2- 860.. سوره ی حشر، آیه ی 10.
3- 861.. سوره ی حدید، آیه ی 10.
4- 862.. … قال (سبحانه) «وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» فالناس من جمیع الأمم یستغفرون له بسبقه إیاهم الإیمان بنبیه(صلی الله علیه و آله)، و ذلک أنه لم یسبقه إلی الإیمان أحد، و قد قال الله (تعالی) «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ» فهو سابق جمیع السابقین، فکما أن الله؟عز؟ فضل السابقین علی المتخلفین و المتأخرین، فکذلک فضل سابق السابقین علی السابقین …. [امالی طوسی، ص 563]

ابن عبّاس گوید:

خداوند در قرآن استغفار برای علی(علیه السلام) را بر هر مسلمانی واجب نموده است، چرا که او در ایمان به خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله)، بر همه امّت سبقت گرفته، و خداوند می فرماید: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ ….»(1) مرحوم طبرسی می گوید:

مراد از «وَ الَّذِینَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ» مهاجرین و انصارند، و ممکن است مراد از «مِن بَعْدِهِمْ» بعدیّت در فضل باشد، چرا که گاهی مراد از قبل و بعد، قبل و بعد، در فضیلت می باشد، مانند این که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «نحن الآخرون السابقون» یعنی آخرون در زمان و سابقون در فضیلت.(2)

ص: 550


1- 863.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا علی بن عبد الله عن إبراهیم بن محمّد عن یحیی بن صالح عن الحسین الأشقر عن عیسی بن راشد عن أبی بصیر عن عکرمة عن ابن عبّاس قال فرض الله الاستغفار لعلی(علیه السلام) فی القرآن علی کل مسلم و هو قوله تعالی رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ و هو سابق الأمة. [تأویل الآیات، ص 656]
2- 864.. و قال فی المجمع: قیل قوله «وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ» قولان (أحدهما) أنه رفع علی الابتداء و خبره «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ» إلی آخره لأن النّبی(صلی الله علیه و آله) لم یقسم لهم شیئا من الفی ء إلّا لرجلین أو لثلاثة علی اختلاف الروایة فیه (و الآخر) أنه فی موضع جر عطفا علی الفقراء المهاجرین و علی هذا فیکون قوله «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ» و ما بعده فی موضع نصب علی الحال ثم ثلث سبحانه بوصف التابعین فقال «وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ» یعنی من بعد المهاجرین و الأنصار و هم جمیع التابعین لهم إلی یوم القیامة عن الحسن و قیل هم کل من أسلم بعد انقطاع الهجرة و بعد إیمان الأنصار عن الأصم و أبی مسلم و الظاهر أن المراد و الذین خلفوهم و یجوز أن یکون المراد من بعدهم فی الفضل و قد یعبر بالقبل و البعد عن الفضل. [مجمع البیان، ج 9، ص 393]

مؤلّف گوید:

سیاق آیه قبل اقتضا می کند که فاعل «جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ» مسلمانان بعد از مهاجرین و انصار باشند، و الله العالم.

سوره ی حشر، آیات 11 تا 24

متن:

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ نافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ لا نُطیعُ فیکُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ 11 لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ 12 لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ 13 لا یُقاتِلُونَکُمْ جَمیعاً إِلاَّ فی قُریً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّی ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ 14 کَمَثَلِ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَریباً ذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ 15 کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَری ءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ 16 فَکانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِی النَّارِ خالِدَیْنِ فیها وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمینَ 17 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ 18 وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ 19 لا یَسْتَوی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ 20 لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ 21 هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ

ص: 551

عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ 22 هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ 23 هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 24 ¬Kj

لغات:

«غَد» در اصل «غَدْو» بوده و در قرآن با حذف واو آمده و لکن در شعر با واو نیز آمده است، و «تصدّع» به معنای تفرّق بعد از اتصال و التیام است، و «تفطّر» و «تصدّع» نیز به همین معناست، و صُداع در سر نیز به همین معناست، و «قدّوس» پاک معظّم و مطهّر از نقص است، و «مُهیمن» مُفَیعل از امانت است و همزه قلب به هاء شده و اصل آن مئیمن بوده است.

ترجمه:

آیا منافقان را ندیدی که پیوسته به برادران کفارشان از اهل کتاب می گفتند: «هر گاه شما را (از وطن) بیرون کنند، ما هم با شما بیرون خواهیم رفت و هرگز سخن هیچ کس را درباره شما اطاعت نخواهیم کرد و اگر با شما پیکار شود، یاریتان خواهیم نمود!» خداوند شهادت می دهد که آنها دروغگویانند! (11) اگر آنها را بیرون کنند با آنان بیرون نمی روند، و اگر با آنها پیکار شود یاریشان نخواهند کرد، و اگر یاریشان کنند پشت به میدان کرده فرار می کنند سپس کسی آنان را یاری نمی کند! (12) وحشت از شما در دلهای آنها بیش از ترس از خداست این به خاطر آن است که آنها گروهی نادانند! (13) آنها هرگز با شما بصورت گروهی نمی جنگند جز در

ص: 552

دژهای محکم یا از پشت دیوارها! پیکارشان در میان خودشان شدید است، (امّا در برابر شما ضعیف!) آنها را متّحد می پنداری، در حالی که دلهای شان پراکنده است این به خاطر آن است که آنها قومی هستند که تعقّل نمی کنند! (14) کار این گروه از یهود همانند کسانی است که کمی قبل از آنان بودند، طعم تلخ کار خود را چشیدند و برای آنها عذابی دردناک است! (15) کار آنها همچون شیطان است که به انسان گفت: «کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم)!» امّا هنگامی که کافر شد گفت: «من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم!» (16) سرانجام کارشان این شد که هر دو در آتش دوزخ خواهند بود، جاودانه در آن می مانند و این است کیفر ستمکاران! (17) ای کسانی که ایمان آورده اید از (مخالفت) خدا بپرهیزید و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است! (18) و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد، آنها فاسقانند. (19) هرگز دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند اصحاب بهشت رستگار و پیروزند! (20) اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم، می دیدی که در برابر آن خاشع می شود و از خوف خدا می شکافد! اینها مثالهایی است که برای مردم می زنیم، شاید در آن بیندیشید! (21) او خدایی است که معبودی جز او نیست، دانای آشکار و نهان است، و او رحمان و رحیم است! (22) و خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزّه است، به کسی یتم نمی کند، امنیّت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکست ناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح می کند، و شایسته عظمت است خداوند منزّه است از آنچه شریک برای او قرار می دهند!

ص: 553

(23) او خداوندی است خالق، آفریننده ای بی سابقه، و صورتگری (بی نظیر) برای او نامهای نیک است آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می گویند و او عزیز و حکیم است! (24)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«أَ لَمْ تر إِلَی الَّذِینَ نَافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ لَا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَ إِن قُوتِلْتُمْ لَنَنصُرَنَّکُمْ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ»(1) مؤلّف گوید:

تفسیر این آیه و آیات بعد از آن در اوّل این سوره گذشت، و مرحوم علی بن ابراهیم و مفسّرین دیگر گویند: این آیات درباره ی عبدالله بن اُبیّ منافق و یاران او نازل شد که به کافران اهل کتاب مانند قبیله بنی النضیر می گفتند: «اگر شما به جنگ با مسلمانان برخیزید؛ ما نیز با شما همراه می شویم، و با محمّد(صلی الله علیه و آله) و یاران او می جنگیم» و خداوند در این آیات شهادت می دهد که آنان دروغ می گفتند و به وعده ای که به یهود بنی النضیر دادند عمل نکردند، چنان که در اوّل این سوره گذشت، و خداوند مَثَل منافقین و بنی النضیر را مَثَل شیطان قرار داد که به انسان می گوید: کافر شو، و چون کافر می شود، به او می گوید: «من از تو بیزار هستم» چرا که می ترسد در عذاب با او شریک شود، در حالی که عاقبت و سرانجام هر دو آتش خواهد بود، و خداوند می فرماید: «فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَ ذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ».

ص: 554


1- 865.. سوره ی حشر، آیه ی 11.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»(1) مرحوم سیّد رضی در نهج البلاغة گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) همواره با صدای بلند به اصحاب خود می فرمود:

«تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیل، وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَی الدُّنْیَا…».

یعنی، خدا شما را رحمت کند، آماده ی سفر آخرت خود باشید، و علائق خود را در دنیا کم کنید، و اعمال صالحه و کارهای نیک که زاد و توشه آخرت شماست را برگیرید، چرا که جلوی راه شما گردنه های سخت و منازل وحشتناک و هولناکی است که شما چاره ای از عبور آن ها ندارید، و باید در آن منازل وقوف کنید، و بدانید که چنگال های مرگ به شما نزدیک شده است، و مثل این که شما در چنگال مرگ قرار گرفته اید، و مرگ چنگال های خود را در بدن های شما فرو برده است، و شما گرفتار او هستید… تا این که می فرماید:

«فَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْیَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَی»، [یعنی استعینوا بِزَادِ التَّقْوَی.](2)

ص: 555


1- 866.. سوره ی حشر، آیه ی 18.
2- 867.. قال أمیرالمؤمنین(علیه السلام) تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ [الْعَرْجَةَ] عَلَی الدُّنْیَا وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزَّادِ فَإِنَّ أَمَامَکُمْ عَقَبَةً کَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَیْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلَاحِظَ الْمَنِیَّةِ نَحْوَکُمْ [دَائِبَةٌ] دَانِیَةٌ وَ کَأَنَّکُمْ بِمَخَالِبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِیکُمْ وَ قَدْ دَهَمَتْکُمْ فِیهَا مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ [مُضْلِعَاتُ] مُعْضِلَاتُ الْمَحْذُورِ. فَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْیَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَی. [نهج البلاغه، کلمه 204]

و در کتاب کافی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که خداوند می فرماید:

در مقابل نعمت های من چه چیز از پیش فرستادی؟(1) «وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»(2) عبدالعزیز بن مسلم گوید: حضرت رضا(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

خداوند تبارک و تعالی فراموش نمی کند و شک نمی نماید، و فراموشی و شک مربوط به مخلوق خدا و آفریده ی اوست، مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید:

«وَ مَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا»(3)، آری خداوند نسبت به کسی که او را فراموش کند و لقای او را از یاد ببرد کیفر فراموشی می دهد، و کیفر فراموش کردن خداوند این است که خداوند آنان را از خود فراموشی می دهد، چنان که می فرماید:

«وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» و نیز می فرماید:

«فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاء یَوْمِهِمْ هَذَا»(4)، و مقصود از فراموش کردن لقای خداوند، آماده نشدن برای روز قیامت است.(5)

ص: 556


1- 868.. فی الکافی غیر واحد من أصحابنا عن احمد بن أبی عبد الله عن غیر واحد عن أبی جمیلة عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) و سلم: تصدقوا و لو بصاع من تمر، و لو ببعض صاع، و لو بقبضة، و لو ببعض قبضة، و لو بتمرة و لو بشق تمرة، فمن لم یجد فبکلمة طیبة فان أحدکم لاقی الله فیقال له: الم أفعل بک؟ الم افعل بک؟ الم أجعلک سمیعا بصیرا؟ الم أجعل لک مالا و ولدا؟ فیقول: بلی، فیقول الله تبارک و تعالی: فانظر ما قدمت لنفسک، قال: فینظر قدامه و خلفه و عن یمینه و عن شماله فلا یجد شیئا بقی به وجهه من النار. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 292، ح 70]
2- 869.. سوره ی حشر، آیه ی 19.
3- 870.. سوره ی مریم، آیه ی 64.
4- 871.. سوره ی اعراف، آیه ی 51.
5- 872.. العیون: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفُ بِعَلَّانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ عِمْرَانُ بْنُ مُوسَی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْقَاسِمِ الرَّقَّامِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَخِیهِ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَا یَنْسَی وَ لَا یَسْهُو وَ إِنَّمَا یَنْسَی وَ یَسْهُو الْمَخْلُوقُ الْمُحْدَثُ أَ لَا تَسْمَعُهُ؟عز؟ یَقُولُ وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا وَ إِنَّمَا یُجَازِی مَنْ نَسِیَهُ وَ نَسِیَ لِقَاءَ یَوْمِهِ بِأَنْ یُنْسِیَهُمْ أَنْفُسَهُمْ کَمَا قَالَ اللَّهُ؟عز؟ وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ وَ قَالَ تَعَالَی فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا أَیْ نَتْرُکُهُمْ کَمَا تَرَکُوا الِاسْتِعْدَادَ لِلِقَاءِ یَوْمِهِمْ هَذَا. [عیون، ج 1، ص 125، ح 18]

مؤلّف گوید:

در ذیل آیه: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی… إلی قوله: کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی»(1)، ابن عبّاس گوید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی…»، «یعنیْ مَنْ تَرَکَ وَلَایَةَ عَلِیٍّ أَعْمَاهُ اللَّهُ وَ أَصَمَّهُ عَنِ الْهُدَی».

ابوبصیر نیز گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی… یعنیْ وَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ» گفتم: معنای «وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی» چیست؟ فرمود: او در دنیا کوردل از ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بوده و در آخرت نیز اعمی البصیرة و نابینا و متحیّر خواهد بود، از این رو می گوید: «خدایا برای چه مرا نابینا محشور نمودی در حالی که من در دنیا چشم داشتم؟» و به او خطاب می رسد: همین گونه آیات ما بر تو نازل شد، و تو آن ها را فراموش نمودی؟! امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از آیات، ائمّه(علیهم السلام) هستند، و «وَ کَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی» یعنی امروز تو در

ص: 557


1- 873.. سوره ی طه، آیه ی 126.

آتش رها می شوی و کسی به تو اعتنا نمی کند، همان گونه که تو به ائمه(علیهم السلام) بی اعتنایی کردی و از آنان اطاعت نکردی!!(1) «لَا یَسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ»(2) در روایات فراوانی آمده که «أَصْحَابُ النَّارِ» دشمنان و مخالفین ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند که پیمان خود را در بیعت با او شکستند، و با او به جنگ برخاستند، و «أَصْحَابُ الْجَنَّةِ» کسانی هستند که دستور رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در مورد ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) اطاعت نمودند و به امامت و ولایت او بعد از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) اعتراف داشتند و پایدار بوده و خواهند بود.

ص: 558


1- 874.. فی المناقب عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) یعنی ولایة أمیر المؤمنین قلت وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی قال یعنی أعمی البصیرة فی الآخرة أعمی القلب فی الدنیا عن ولایة أمیر المؤمنین قال و هو متحیر فی الآخرة یقول لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا قال الآیات الأئمة فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی یعنی ترکتها و کذلک الیوم تترک فی النار کما ترکت الأئمة فلم تطع أمرهم و لم تسمع قولهم قال وَ کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقی کذلک نجزی من أشرک بولایة أمیر المؤمنین الخبر. [مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 97] و فی العیون: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ عِیسَی الْمُجَاوِرُ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ رَزِینٍ ابْنُ أَخِی دِعْبِلِ بْنِ عَلِیٍّ الْخُزَاعِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْإِمَامُ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ فَقَالَ(صلی الله علیه و آله) أَصْحَابُ الْجَنَّةِ مَنْ أَطَاعَنِی وَ سَلَّمَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) بَعْدِی وَ أَقَرَّ بِوَلَایَتِهِ وَ أَصْحَابُ النَّارِ مَنْ سَخِطَ الْوَلَایَةَ وَ نَقَضَ الْعَهْدَ وَ قَاتَلَهُ بَعْدِی. [عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 1، ص 280، ح 22]
2- 875.. سوره ی حشر، آیه ی 20.

مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی و مرحوم صدوق در عیون با سند خود از امیرالمؤمنین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که آن حضرت آیه فوق را تلاوت نمود و سپس فرمود:

«أَصْحَابُ الْجَنَّةِ» کسانی هستند که از من اطاعت کنند، و بعد از من تسلیم امر علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) باشند، و به ولایت او اقرار نمایند. گفته شد: «أَصْحَابُ النَّارِ» کیانند؟ فرمود:

کسانی هستند که از پذیرفتن ولایت او خشم دارند، و بیعت او را می شکنند، و پس از من با او جنگ خواهند نمود.(1)

ص: 559


1- 876.. قال فی الأمالی: و بهذا الإسناد، عن علی أمیر المؤمنین(علیه السلام) أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) تلا هذه الآیة «لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ» فقال أصحاب الجنة من أطاعنی، و سلم لعلی بن أبی طالب بعدی، و أقر بولایته. فقیل و أصحاب النار قال من سخط الولایة، و نقض العهد، و قاتله بعدی. [امالی طوسی، ص 363] صاحب (الأربعین) فی الحدیث التاسع و العشرین، قال: أخبرنی أبو علی محمّد بن محمّد المقرئ؟ره؟ بقراءتی علیه، قال: حدثنا السید أبو طالب یحیی بن الحسین بن هارون العلوی الحسینی أصلا، قال: حدثنا أبو أحمد محمّد بن علی؟ره؟، قال: حدثنا محمّد بن جعفر القمّی، قال: حدثنا أحمد بن أبی عبد الله البرقی، قال: حدثنا الحسن بن محبوب، عن صفوان بن یحیی، قال: قال جعفر بن محمّد(علیه السلام): «من اعتصم بالله تبارک و تعالی هدی، و من توکل علی الله؟عز؟ کفی، و من قنع بما رزقه الله اغنی، و من اتقی الله نجا، فاتقوا عباد الله ما استطعتم، و أطیعوا الله و سلموا الأمر لأهله تفلحوا، و اصبروا إن الله مع الصابرین وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ الآیة لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ، و هم شیعة علی(علیه السلام).

أمّ سلمه همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیه فوق را برای من خواند، و من به آن حضرت عرضه داشتم: یا رسول الله «أَصْحَابُ النَّارِ» کیانند؟ فرمود: آنان دشمنان علی و ذرّیه ی اویند، و کسانی هستند که [می خواهند] مقام او را پایین بیاورند. گفتم: یا رسول الله رستگاران و فائزون کیانند؟ فرمود: آنان فقط شیعیان علی(علیه السلام) می باشند.(1) خوارزمی از جابر نقل نموده که گوید:

ما خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودیم، ناگهان علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) وارد شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: حقاً برادر من بر شما وارد شد. سپس رو به کعبه نمود و دست خود را بر کعبه زد و فرمود: سوگند به خدایی که جان من در دست اوست، تنها این علیّ و شیعیان او رستگارانند….(2)

ص: 560


1- 877.. فی تفسیر البرهان: حدثنی بذلک أبی، عن أبیه، عن أم سلمة زوج النّبی(صلی الله علیه و آله): أنها قالت: أقرانی رسول الله(صلی الله علیه و آله) لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ، فقلت: یا رسول الله، من أصحاب النار؟ قال: مبغض علی و ذریته و منقصوهم. فقلت: یا رسول الله، فمن الفائزون منهم؟ قال: شیعة علی هم الفائزون». [تفسیر برهان، ج 5، ص 346]
2- 878.. و فیه روی هذا الحدیث موفق بن أحمد، و هو من أعیان علماء المخالفین فی کتاب (المناقب)، قال: أنبأنی سید الحفاظ أبو منصور بن شهردار بن شیرویه بن شهردار الدیلمی فیما کتب إلی من همدان، قال: أخبرنا عبدوس بن عبد الله بن عبدوس الهمدانی من کتابه، حدثنا أبو الحسین أحمد بن عبد البزاز ببغداد، حدثنا القاضی أبو عبد الله الحسین بن هارون بن محمّد الضبی، حدثنا أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن سعید الحافظ، أن محمّد بن أحمد القطوانی قال: حدثنا إبراهیم بن أنس الأنصاری، حدثنا إبراهیم بن جعفر بن عبد الله بن محمّد بن مسلمة، عن أبی الزبیر، عن جابر، قال: کنا عند النّبی(صلی الله علیه و آله) فأقبل علی بن أبی طالب(علیه السلام) فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «قد أتاکم أخی» ثم التفت إلی الکعبة فضربها بیده، و قال: «و الذی نفسی بیده، إن هذا و شیعته هم الفائزون»، و ذکر الحدیث إلی آخره. [تفسیر برهان، ج 5، ص 347]

«هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ * هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ * هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(1) مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

«قُدُّوسُ» به معنای برئ و منزّه از شوائب و خصلت های زشت و آفات موجب جهل است، و «سَلَامُ الْمُؤْمِنُ» یعنی خدایی که اولیای خود را از عذاب ایمن می دارد، و «مُهَیْمِنُ» یعنی شاهد [و حافظ و نگهبان]، و «خَالِقُ الْبَارِئُ» یعنی خدایی که همه چیز را از عدم به وجود می آورد و نیازی به نمونه و مادّه و ابزار و منبعی ندارد.(2) هشام بن حکم گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی اسماء الله و اشتقاق آن ها سؤال نمودم و گفتم: «اللَّهِ» در اصل چه بوده است؟ فرمود:

ای هشام! «اللَّه» مشتق از اِله است و اِله اقتضای مألوه بودن دارد، و اسم غیر از مسمّی است، و کسی که اسم را عبادت کند، و معنا را عبادت نکند، کافر شده،

ص: 561


1- 879.. سوره ی حشر، آیات 24-22.
2- 880.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ قال القدوس هو البری ء من شوائب الآفات الموجبات للجهل قوله: السَّلامُ الْمُؤْمِنُ قال: یؤمن أولیاءه من العذاب قوله الْمُهَیْمِنُ أی الشاهد قوله: هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ البارئ هو الذی یخلق الشی ء لا من شی ء لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 360]

و چیزی را که باید بپرستد نپرستیده است، و کسی که اسم و معنا را عبادت کند نیز کافر شده، و دو چیز را عبادت نموده است، و کسی که معنا را عبادت کند او موحّد است، و خدا را فقط عبادت نموده، آیا فهمیدی ای هشام؟ هشام گوید: گفتم: بیشتر توضیح بدهید. فرمود: برای خداوند، نود و نه اسم است، و اگر اسم همان مسمّا باشد باید هر کدام از اسم ها خدا باشد، در حالی که چنین نیست، و خداوند یک معناست و این اسماء بر او دلالت دارند.

سپس فرمود:

ای هشام، نان، اسم چیزی است که خورده می شود، و آب، اسم چیزی است که آشامیده می شود، و لباس، اسم چیزی است که پوشیده می شود، و آتش، اسم چیزی است که می سوزاند، آیا فهمیدی به گونه ای که بتوانی پاسخ دشمنان را بدهی؟ گفتم: آری. فرمود: خداوند تو را ثابت قدم و بهره مند نماید.

هشام گوید:

به خدا سوگند با شنیدن این سخنان احدی نتوانست مرا در توحید مغلوب نماید.(1)

ص: 562


1- 881.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ وَ اشْتِقَاقِهَا اللَّهُ مِمَّا هُوَ مُشْتَقٌّ قَالَ فَقَالَ لِی یَا هِشَامُ اللَّهُ مُشْتَقٌّ مِنْ إِلَهٍ وَ الْإِلَهُ یَقْتَضِی مَأْلُوهاً وَ الِاسْمُ غَیْرُ الْمُسَمَّی فَمَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَی فَقَدْ کَفَرَ وَ لَمْ یَعْبُدْ شَیْئاً وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَی فَقَدْ کَفَرَ وَ عَبَدَ اثْنَیْنِ وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَی دُونَ الِاسْمِ فَذَاکَ التَّوْحِیدُ أَ فَهِمْتَ یَا هِشَامُ قَالَ فَقُلْتُ زِدْنِی قَالَ إِنَّ لِلهِ تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ اسْماً فَلَوْ کَانَ الِاسْمُ هُوَ الْمُسَمَّی لَکَانَ کُلُّ اسْمٍ مِنْهَا إِلَهاً وَ لَکِنَّ اللَّهَ مَعْنًی یُدَلُّ عَلَیْهِ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ وَ کُلُّهَا غَیْرُهُ یَا هِشَامُ الْخُبْزُ اسْمٌ لِلْمَأْکُولِ وَ الْمَاءُ اسْمٌ لِلْمَشْرُوبِ وَ الثَّوْبُ اسْمٌ لِلْمَلْبُوسِ وَ النَّارُ اسْمٌ لِلْمُحْرِقِ أَ فَهِمْتَ یَا هِشَامُ فَهْماً تَدْفَعُ بِهِ وَ تُنَاضِلُ بِهِ أَعْدَاءَنَا وَ الْمُتَّخِذِینَ مَعَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ غَیْرَهُ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَقَالَ نَفَعَکَ اللَّهُ بِهِ وَ ثَبَّتَکَ یَا هِشَامُ قَالَ هِشَامٌ فَوَ اللَّهِ مَا قَهَرَنِی أَحَدٌ فِی التَّوْحِیدِ حَتَّی قُمْتُ مَقَامِی هَذَا. [کافی، ج 1، ص 87، ح 2]

مؤلّف گوید:

مرحوم صدوق در کتاب توحید، سه روایت درباره ی 99 اسم خداوند نقل نموده، و ظاهر این است که در روایت اوّل که از امیرالمؤمنین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده، «اللَّه و اِلاه» یک نام محسوب شده است، و «اللَّه» همان إلاه به معنای مألوه و معبود است و در دو روایت نام ها به 99 نرسیده است، و در روایت سوّم که از ابوهریره از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده «اِلاه» شماره نشده است ضمن این که 99 نام خداوند در سه حدیث بعضاً خلاف همدیگر است، و الله العالم، از این رو متن سه حدیث را در پاورقی مشاهده می کنید.(1)

ص: 563


1- 882.. -- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الصّادق جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ لِلهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ اسْماً مِائَةً إِلَّا وَاحِداً مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ هِیَ اللَّهُ الْإِلَهُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الْأَوَّلُ الْآخِرُ الْحَفِیُّ الرَّبُّ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الذَّارِئُ الرَّزَّاقُ الرَّقِیبُ الرَّءُوفُ الرَّائِی -- السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ السَّیِّدُ السُّبُّوحُ الشَّهِیدُ الصّادق الصَّانِعُ الطَّاهِرُ الْعَدْلُ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ الْغَنِیُّ الْغِیَاثُ الْفَاطِرُ الْفَرْدُ الْفَتَّاحُ الْفَالِقُ الْقَدِیمُ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ الْقَوِیُّ الْقَرِیبُ الْقَیُّومُ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ قَاضِی الْحَاجَاتِ الْمَجِیدُ الْمَوْلَی الْمَنَّانُ الْمُحِیطُ الْمُبِینُ الْمُقِیتُ الْمُصَوِّرُ الْکَرِیمُ الْکَبِیرُ الْکَافِی کَاشِفُ الضُّرِّ الْوَتْرُ النُّورُ الْوَهَّابُ النَّاصِرُ الْوَاسِعُ الْوَدُودُ الْهَادِی الْوَفِیُّ الْوَکِیلُ الْوَارِثُ الْبَرُّ الْبَاعِثُ التَّوَّابُ الْجَلِیلُ الْجَوَادُ الْخَبِیرُ الْخَالِقُ خَیْرُ النَّاصِرِینَ الدَّیَّانُ الشَّکُورُ الْعَظِیمُ اللَّطِیفُ الشَّافِی. [توحید صدوق، ص 194، ح 8] -- و فی التوحید: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَصْبَهَانِیُّ الْأَسْوَارِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مَکِّیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ سَعْدَوَیْهِ الْبَرْذَعِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْقُرَشِیُّ بِدِمَشْقَ وَ أَنَا أَسْمَعُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَامِرٍ مُوسَی بْنُ عَامِرٍ الْمُرِّیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْوَلِیدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا زُهَیْرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَی بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الْأَعْرَجِ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ إِنَّ لِلهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ اسْماً مِائَةً إِلَّا وَاحِداً إِنَّهُ وَتْرٌ یُحِبُّ الْوَتْرَ مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ فبلغنا أن غیر واحد من أهل العلم قال إن أولها یفتتح ب لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وحده لا شَرِیکَ لَهُ -- لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ بیده الخیر -- وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ-… لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ… لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی-… اللَّهُ الْواحِدُ… الصَّمَدُ… الْأَوَّلُ… الْآخِرُ… الظَّاهِرُ… الْباطِنُ… -- الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ… الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ… -- الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ-… اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ… السَّمِیعُ الْبَصِیرُ-… الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ البارئ المتعالی الجلیل الجمیل الْحَیُّ الْقَیُّومُ… الْقادِرُ… الْقاهِرُ-… الْحَکِیمُ القریب المجیب الْغَنِیُّ… الْوَهَّابُ-… الْوَدُودُ الشکور الماجد الأحد -- الْوَلِیُّ الرشید الْغَفُورُ… الْکَرِیمِ الحلیم -- التَّوَّابُ الرب الْمَجِیدُ… الْحَمِیدُ الوفی الشهید الْمُبِینُ البرهان الرءوف المبدئ المعید الباعث الوارث الْقَوِیُّ الشدید الضار النافع الوافی الحافظ الرافع القابض الباسط المعز المذل الرازق ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ القائم الْوَکِیلُ العادل الجامع المعطی المجتبی المحیی الممیت الکافی الهادی الأبد الصّادق النور القدیم الحق الفرد الوتر الواسع المحصی المقتدر المقدم المؤخر المنتقم البدیع. [توحید صدوق، ص 219، ح 11]

عبدالسلام هروی از حضرت رضا از پدرانش از امیرالمؤمنین(علیهم السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

برای خداوند تبارک و تعالی 99 اسم می باشد، و هر کس او را با این نام ها بخواند خداوند دعای او را مستجاب خواهد نمود، و هر کس آن ها را احصا نماید، داخل بهشت خواهد شد.

ص: 564

سپس مرحوم صدوق می فرماید:

معنای «مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّة» احاطه به معانی آن هاست، و شماره کردن آن ها نیست، و سپس شروع به معانی آن ها نموده است.(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که سلام می کنید، بلند و آشکار سلام کنید، تا کسی نگوید: من سلام کردم و پاسخی نشنیدم، سپس فرمود: علیّ(علیه السلام) می فرمود: خشم نکنید، تا به شما خشم نشود، تا این که فرمود: «سلام خود را بلند و آشکار کنید، و کلام خود را پاکیزه و شیرین نمایید، و شبانگاه که مردم در خوابند نماز بخوانید، تا با سلام [ملائکه] و سلامت داخل بهشت شوید». و سپس این آیه را تلاوت نمود، «السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ.»(2)

ص: 565


1- 883.. و فیه قال محمّد بن علی بن الحسین مؤلف هذا الکتاب معنی قول النّبی(صلی الله علیه و آله) إن لله تبارک و تعالی تسعة و تسعین اسما من أحصاها دخل الجنة؛ إحصاؤها هو الإحاطة بها و الوقوف علی معانیها و لیس معنی الإحصاء عدها و بالله التوفیق. اللَّهُ الإله و الله و الإله هو المستحق للعبادة و لا یحق العبادة إلّا له و تقول لم یزل إلها بمعنی أنه یحق له العبادة و لهذا لما ضل المشرکون فقدروا أن العبادة تجب للأصنام سموها آلهة و أصله الإلاهة و هی العبادة و یقال أصله الأله یقال أله الرجل یأله إلیه أی فزع إلیه من أمر نزل به و ألهه أی أجاره و مثاله من الکلام الإمام فاجتمعت همزتان فی کلمة کثر استعمالهم لها و استثقلوها فحذفوا الأصلیة لأنهم وجدوا فیما بقی دلالة علیها فاجتمعت لامان أولاهما ساکنة فأدغموها فی الأخری فصارت لاما مثقلة فی قولک الله…. [توحید، ص 195، ح 9]
2- 884.. فی الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِذَا سَلَّمَ أَحَدُکُمْ فَلْیَجْهَرْ بِسَلَامِهِ لَا یَقُولُ سَلَّمْتُ فَلَمْ یَرُدُّوا عَلَیَّ وَ لَعَلَّهُ یَکُونُ قَدْ سَلَّمَ وَ لَمْ یُسْمِعْهُمْ فَإِذَا رَدَّ أَحَدُکُمْ فَلْیَجْهَرْ بِرَدِّهِ وَ لَا یَقُولُ الْمُسَلِّمُ سَلَّمْتُ فَلَمْ یَرُدُّوا عَلَیَّ ثُمَّ قَالَ کَانَ عَلِیٌّ(علیه السلام) یَقُولُ لَا تَغْضَبُوا وَ لَا تُغْضِبُوا أَفْشُوا السَّلَامَ وَ أَطِیبُوا الْکَلَامَ وَ صَلُّوا بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ بِسَلَامٍ ثُمَّ تَلَا(علیه السلام) عَلَیْهِمْ قَوْلَ اللَّهِ؟عز؟ -- السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ. [کافی، ج 2، ص 645، ح 7]

سوره ی مُمتحنه

اشاره

سوره ی مُمتحنه(1) محلّ نزول: در مدینه منوّره نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی احزاب نازل شده است.

تعداد آیات: 13 آیه.

ثواب قرائت سوره ی مُمتحنه ابوحمزه ی ثمالی گوید: امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی ممتحنه را در نمازهای واجب و نافله های خود بخواند، خداوند قلب او را به ایمان می آزماید، و چشم او را نورانی می کند، و هرگز فقر و جنون سراغ او و فرزندان او نمی آید.(2)

ص: 566


1- 885.. این سوره سوره ی امتحان و سوره ی مودّت، نیز نامیده شده است.
2- 886.. و فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَاصِمٍ الْخَیَّاطِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْمُمْتَحِنَةِ فِی فَرَائِضِهِ وَ نَوَافِلِهِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ نَوَّرَ لَهُ بَصَرَهُ وَ لَا یُصِیبُهُ فَقْرٌ أَبَداً وَ لَا جُنُونٌ فِی بَدَنِهِ وَ لَا فِی وُلْدِهِ. [ثواب الأعمال، ص 118]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، ملائکه برای او درود و صلوات می فرستند، و استغفار می نمایند، و اگر در آن روز و یا در آن شب بمیرد شهید مرده، و مؤمنین در قیامت شفیعان او هستند….(1) از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که بیماری طحال داشته باشد و کار بر او سخت شده باشد، باید این سوره را بنویسد و بشوید و سه روز آب آن را بنوشد، و اگر چنین کند با اذن خداوند بیماری او برطرف خواهد شد.(2)

ص: 567


1- 887.. فی البرهان: -- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة صلت علیه الملائکة و استغفرت له، و إذا مات فی یوم أو لیلته مات شهیدا، و کان المؤمنون شفعاؤه یوم القیامة. و من کتبها و شربها ثلاثة أیام متوالیة لم یبق له طحال، و أمن من وجعه و زیادته، و تعلق الریاح مدة حیاته بإذن الله تعالی». -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها صلت علیه الملائکة و استغفروا له، و إن مات فی یومه أو لیلته مات شهیدا، و کان المؤمنون و المؤمنات شفعاؤه یوم القیامة». [تفسیر برهان، ج 5، ص 351، ح 2 و 3]
2- 888.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من بلی بالطحال و عسر علیه، یکتبها و یشربها ثلاثة أیام متوالیة، یزول عنه الطحال بإذن الله تعالی». [همان، ح 4]

سوره ی ممتحنه، آیات 1 تا 5

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فی سَبیلی وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتی تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ 1 إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ 2 لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ 3 قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهیمَ لِأَبیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ ما أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ ءٍ رَبَّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ 4 رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 5

ص: 568

لغات:

«تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ» یعنی تقضون إلیهم المودة بالمکاتبة بأنّ الرسول یرید غزوهم، و «إِن یَثْقَفُوکُمْ» یعنی یظفروا بکم، «وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ» ای تمنّوا ارتدادکم، و «رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا» یعنی لا تظفرهم بنا فیفتنونا ای یعذّبونا.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت می کنید، در حالی که آنها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شده اند و رسول اللَّه و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون می رانند اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده اید (پیوند دوستی با آنان برقرار نسازید!) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار می کنید در حالی که من به آنچه پنهان یا آشکار می سازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کاری کند، از راه راست گم راه شده است! (1) اگر آنها بر شما مسلّط شوند، دشمنانتان خواهند بود و دست و زبان خود را به بدی کردن نسبت به شما می گشایند، و دوست دارند شما به کفر بازگردید! (2) هرگز بستگان و فرزندانتان روز قیامت سودی به حالتان نخواهند داشت میان شما جدایی می افکند و خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست. (3) برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا می پرستید بیزاریم ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید! -- جز آن سخن ابراهیم که به پدرش [عمویش

ص: 569

آزر] گفت (و وعده داد) که برای تو آمرزش طلب می کنم، و در عین حال در برابر خداوند برای تو مالک چیزی نیستم (و اختیاری ندارم)! -- پروردگارا! ما بر تو توکّل کردیم و به سوی تو بازگشتیم، و همه فرجامها بسوی تو است! (4) پروردگارا! ما را مایه گم راهی کافران قرار مده، و ما را ببخش، ای پروردگار ما که تو عزیز و حکیمی!» (5)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِن کُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِی سَبِیلِی وَ ابْتِغَاء مَرْضَاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَیْتُمْ وَ مَا أَعْلَنتُمْ وَ مَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ …»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیات درباره ی حاطب بن ابی بلتعه نازل شده، و لفظ آیه عام است و معنا و محل نزول آن خاصّ است، و سبب نزول این آیات این است که حاطب بن ابی بلتعه در مکّه مسلمان شد، و با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدینه مهاجرت نمود، و عیالات او در مکّه ماندند.

از سویی مشرکین مکّه خوف داشتند که آن حضرت به جنگ با آنان برخیزد، از این رو از عیال حاطب خواستند که نامه ای به حاطب بنویسد و حاطب اخبار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را به آنان خبر بدهد، و حاطب در پاسخ آنان نوشت: «رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قصد جنگ با مشرکین را دارد» و نامه را به یک زن داد، و او آن را در گیسوان خود پنهان نمود، و به طرف مکّه حرکت کرد، و جبرئیل(علیه السلام) این خبر را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امیرالمؤمنین(علیه السلام) و زبیر

ص: 570


1- 889.. سوره ی ممتحنة، آیات 3-1.

بن عوّام را در طلب او فرستاد، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمود: نامه چه شد؟ او گفت: چیزی با من نیست. پس او را تفتیش کردند و چیزی نیافتند و زبیر گفت: «چیزی با او نیست» و امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و جبرئیل و خداوند، دروغ نگفته اند؛ و سپس به آن زن فرمود: «به خدا سوگند اگر نامه را ندهی گردن تو را می زنم، و سر تو را برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می برم» پس آن زن گفت: «از من دور شوید تا نامه را بیرون بیاورم» و نامه را از گیسوان خود خارج نمود، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن نامه را نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورد، و رسول خدا به حاطب فرمود: این نامه چیست؟ حاطب گفت: «یا رسول الله به خدا سوگند من منافق نشده ام، و تغییر و تبدیلی در اعتقاد من حاصل نشده، و من شهادت به یگانگی خداوند و رسالت شما می دهم، و لکن اهل و عیال من از مکّه نامه ای به من نوشتند که قریش با آنان رفتار خوبی داشته اند، و من خواستم با این عمل پاداشی به آنان داده باشم» و خداوند این آیات را بر رسول خود نازل نمود.(1)

ص: 571


1- 890.. فی تفسیر القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ نزلت فی حاطب بن أبی بلتعة، و لفظ الآیة عام و معناه خاص، و کان سبب ذلک أن حاطب بن أبی بلتعة کان قد أسلم و هاجر إلی المدینة و کان عیاله بمکة و کانت قریش تخاف أن یغزوهم رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فصاروا إلی عیال حاطب و سألوهم أن یکتبوا إلی حاطب یسألوه عن خبر محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هل یرید أن یغزو مکة فکتبوا إلی حاطب یسألون عن ذلک فکتب إلیهم حاطب أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) یرید ذلک، و دفع الکتاب إلی امرأة تسمی صفیة، فوضعته فی قرنها و مرت، فنزل جبرئیل(علیه السلام) علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأخبره بذلک فبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) أمیر المؤمنین(علیه السلام) و الزبیر بن العوام فی طلبها فلحقوها، فقال لها أمیر المؤمنین(علیه السلام): أین الکتاب فقالت: ما معی، ففتشوها فلم یجدوا معها شیئا، فقال الزبیر: ما نری معها شیئا فقال أمیر المؤمنین: و الله ما کذبنا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و لا کذب رسول الله(صلی الله علیه و آله) علی جبرئیل(علیه السلام) و لا کذب جبرئیل علی الله جل ثناؤه و الله لتظهرن لی الکتاب أو لأوردن رأسک إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقالت تنحیا حتی أخرجه فأخرجت الکتاب من قرنها فأخذه أمیر المؤمنین(علیه السلام) و جاء به إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا حاطب! ما هذا فقال حاطب و الله یا رسول الله ما نافقت و لا غیرت و لا بدلت و إنّی أشهد أن لا إله إلّا الله و أنک رسول الله(صلی الله علیه و آله) حقا و لکن أهلی و عیالی کتبوا إلی بحسن صنیع قریش إلیهم، فأحببت أن أجازی قریشا بحسن معاشرتهم فأنزل الله جل ثناؤه علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ إلی قوله لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 361]

مؤلّف گوید:

صاحب مجمع البیان شأن نزول آیات فوق را به گونه ی دیگری نقل نموده که در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ص: 572


1- 891.. و فی المجمع: نزلت فی حاطب بن أبی بلتعة و ذلک أن سارة مولاة أبی عمرو بن صیفی بن هشام أتت رسول الله(صلی الله علیه و آله) من مکة إلی المدینة بعد بدر بسنتین فقال لها رسول الله(صلی الله علیه و آله) أ مسلمة جئت قالت لا قال أ مهاجرة جئت قالت لا قال فما جاء بک قالت کنتم الأصل و العشیرة و الموالی و قد ذهب موالی و احتجت حاجة شدیدة فقدمت علیکم لتعطونی و تکسونی و تحملونی قال فأین أنت من شبان مکة و کانت مغنیة نائحة قالت ما طلب منی بعد وقعة بدر فحث رسول الله(صلی الله علیه و آله) علیها بنی عبد المطلب فکسوها و حملوها و أعطوها نفقة و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یتجهز لفتح مکة فأتاها حاطب بن أبی بلتعة و کتب معها کتابا إلی أهل مکة و أعطاها عشرة دنانیر عن ابن عبّاس و عشرة دراهم عن مقاتل بن حیان و کساها بردا علی أن توصل الکتاب إلی أهل مکة و کتب فی الکتاب: «من حاطب بن أبی بلتعة إلی أهل مکة أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) یریدکم فخذوا حذرکم» فخرجت سارة و نزل جبرائیل فأخبر النّبی(صلی الله علیه و آله) بما فعل فبعث رسول الله(صلی الله علیه و آله) علیا و عمارا و عمر و الزبیر و طلحة و المقداد بن الأسود و أبا مرثد و کانوا کلهم فرسانا و قال لهم انطلقوا حتی تأتوا روضة خاخ فإن بها ظعینة معها کتاب من حاطب إلی المشرکین فخذوه منها فخرجوا حتی أدرکوها فی ذلک المکان الذی ذکره رسول الله(صلی الله علیه و آله). فقالوا لها أین الکتاب فحلفت بالله ما معها من کتاب فنحوها و فتشوا متاعها فلم یجدوا معها کتابا فهموا بالرجوع فقال علی(علیه السلام) و الله ما کذبنا و لا کذبنا و سل سیفه و قال لها أخرجی الکتاب و إلّا و الله لأضربن عنقک فلما رأت الجد أخرجته من ذؤابتها قد أخبأته فی شعرها فرجعوا بالکتاب إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فأرسل إلی حاطب فأتاه فقال له هل تعرف الکتاب قال نعم قال فما حملک علی ما صنعت قال یا رسول الله و الله ما کفرت منذ أسلمت و لا غششتک منذ نصحتک و لا أحببتهم منذ فارقتهم و لکن لم یکن أحد من المهاجرین إلّا و له بمکة من یمنع عشیرته و کنت عریرا فیهم أی غریبا و کان أهلی بین ظهرانیهم فخشیت علی أهلی فأردت أن أتخذ عندهم یدا و قد علمت أن الله ینزل بهم بأسه و أن کتابی لا یغنی عنهم شیئا فصدقه رسول الله(صلی الله علیه و آله) و عذره فقام عمر بن الخطاب و قال دعنی یا رسول الله أضرب عنق هذا المنافق فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) و ما یدریک یا عمر لعل الله اطلع علی أهل بدر فغفر لهم فقال لهم اعملوا ما شئتم فقد غفرت لکم. [تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 404]

«رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

فرزندان آدم هر کدام مؤمن بودند، فقیر بودند و هر کدام کافر بودند غنیّ و بی نیاز بودند، تا این که ابراهیم(علیه السلام) آمد و گفت: «رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا» و خداوند پس از آن در بین مؤمنین و کفّار غنیّ و فقیر قرار داد.(2)

ص: 573


1- 892.. سوره ی ممتحنة، آیه ی 5.
2- 893.. و فی الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ سَهْلٍ وَ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبَّادٍ جَمِیعاً یَرْفَعَانِهِ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا کَانَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ مُؤْمِنٌ إِلَّا فَقِیراً وَ لَا کَافِرٌ إِلَّا غَنِیّاً حَتَّی جَاءَ إِبْرَاهِیمُ(علیه السلام) فَقَالَ -- رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا فَصَیَّرَ اللَّهُ فِی هَؤُلَاءِ أَمْوَالًا وَ حَاجَةً وَ فِی هَؤُلَاءِ أَمْوَالًا وَ حَاجَةً. [کافی، ج 2، ص 262، ح 10]

سوره ی ممتحنه، آیات 6 تا 13

متن:

لَقَدْ کانَ لَکُمْ فیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ 6 عَسَی اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ 7 لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ 8 إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ 9 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْیَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِکُمْ حُکْمُ اللَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ 10 وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْ ءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَی الْکُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذینَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ 11 یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلی أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ أَیْدیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصینَکَ فی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ 12 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ 13 ¬Kj

ص: 574

لغات:

«أُسْوَةً حَسَنَةً» یعنی قدوةً حسنةً، و تکرار، أسوة برای تأکید امر به تأسّی به ابراهیم(علیه السلام) می باشد، و «وَ لَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» یعنی لا تتمسّکوا و لا تعتمدوا بما یعتصم به من عقدٍ و سببٍ یعنی، به نکاح آنان تکیه نکنید چرا که با مسلمان شدن شما آن عقود باطل محسوب می شود، و «قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ» یعنی یئسوا من ثوابها لتکذیبهم النّبی(صلی الله علیه و آله) مع علمهم بصدقه من کتبهم.

ترجمه:

(آری) برای شما در زندگی آنها اسوه حسنه (و سرمشق نیکویی) بود، برای کسانی که امید به خدا و روز قیامت دارند و هر کس سرپیچی کند به خویشتن ضرر زده است، زیرا خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است! (6) امید است خدا میان شما و کسانی از مشرکین که با شما دشمنی کردند (از راه اسلام) پیوند محبّت برقرار کند خداوند تواناست و خداوند آمرزنده و مهربان است. (7) خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد. (8) تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی می کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد ظالم و ستمگر است! (9) ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که زنان باایمان بعنوان هجرت نزد شما آیند، آنها را آزمایش کنید -- خداوند به ایمانشان آگاهتر است -- هر گاه آنان را مؤمن یافتید، آنها را بسوی کفّار بازنگردانید نه آنها برای کفّار حلالند و نه کفّار برای آنها حلال و آنچه را همسران آنها (برای ازدواج با این زنان) پرداخته اند به آنان بپردازید و گناهی

ص: 575

بر شما نیست که با آنها ازدواج کنید هر گاه مَهرشان را به آنان بدهید و هرگز زنان کافر را در همسری خود نگه ندارید (و اگر کسی از زنان شما کافر شد و به بلاد کفر فرار کرد،) حق دارید مَهری را که پرداخته اید مطالبه کنید همان گونه که آنها حق دارند مهر زنانشان را که از آنان جدا شده اند) از شما مطالبه کنند این حکم خداوند است که در میان شما حکم می کند، و خداوند دانا و حکیم است! (10) و اگر بعضی از همسران شما از دستتان بروند (و به سوی کفار بازگردند) و شما در جنگی بر آنان پیروز شدید و غنایمی گرفتید، به کسانی که همسرانشان رفته اند، همانند مهری را که پرداخته اند بدهید و از (مخالفت) خداوندی که همه به او ایمان دارید بپرهیزید! (11) ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند، دزدی و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند و در هیچ کار شایسته ای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است! (12) ای کسانی که ایمان آورده اید! با قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستی نکنید آنان از آخرت مأیوسند همان گونه که کفار مدفون در قبرها مأیوس می باشند! (13)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«عَسَی اللَّهُ أَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(1) ابوالجارود گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

خداوند پیامبر خود و مؤمنین را، امر به بیزاری از قوم خود یعنی مشرکین مکّه نموده، تا زمانی که به کفر خود باقی باشند، چنان که در آیه «قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ

ص: 576


1- 894.. سوره ی ممتحنة، آیه ی 7.

فِی إِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاء مِنکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ…»(1)، خداوند ولایت و دوستی مؤمنین را با کفّار قطع نموده از این رو مؤمنین با آنان اعلان دشمنی و برائت نموده اند، و به مقتضای «عَسَی اللَّهُ أَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّةً» هنگامی که اهل مکّه مسلمان شدند، اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با آنان رفت و آمد نمودند، و مودّت و محبّت بین آنان حاصل شد، و مسلمانان با آن ها ازدواج کردند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با دختر ابوسفیان= أمّ حبیب ازدواج کرد، و خداوند فرمود: «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ.»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کفر در کتاب خدا پنج قسم است:… تا این که می فرماید: قِسم پنجم کفر برائت است، چنان که خداوند از قول ابراهیم(علیه السلام) می فرماید: «کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ» یعنی تبرّأنا منکم.(3)

ص: 577


1- 895.. سوره ی ممتحنة، آیه ی 4.
2- 896.. قال القمّی: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: عَسَی اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ فإن الله أمر نبیه(صلی الله علیه و آله) و المؤمنین بالبراءة من قومهم ما داموا کفارا فقال: قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إلی قوله وَ اللَّهُ قَدِیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ الآیة قطع الله؟عز؟ ولایة المؤمنین منهم و أظهروا لهم العداوة فقال عَسَی اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً فلما أسلم أهل مکة خالطهم أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) و ناکحوهم و تزوج رسول الله(صلی الله علیه و آله) أم حبیب بنت أبی سفیان بن حرب ثم قال «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ» إلی آخر الآیتین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 362]
3- 897.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنْ وُجُوهِ الْکُفْرِ فِی کِتَابِ اللَّهِ؟عز؟ إلی نبیه(صلی الله علیه و آله) أمر خلقه لینظر کیف طاعتهم، ثم تلا هذه الآیة ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. -- و عنه: عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن عمر بن أذنیه، عن فضیل بن یسار، قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول لبعض أصحاب قیس الماصر: «إن الله؟عز؟ أدب نبیه فأحسن أدبه، فلما أکمل له الأدب قال: إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ، ثم فوض إلیه أمر الدین و الأمة لیسوس عباده، فقال؟عز؟: ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا، و إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) کان مسددا موفقا مؤیدا بروح القدس، لا یزل و لا یخطئ فی شی ء مما یسوس به الخلق، فتأدب، بآداب الله، ثم إن الله؟عز؟ فرض الصلاة رکعتین رکعتین، عشر رکعات، فأضاف رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی الرکعتین رکعتین، و إلی المغرب رکعة، فصارت عدیل الفریضة، لا یجوز ترکهن إلّا فی سفر، و أفرد الرکعة فی المغرب فترکها قائمة فی السفر و الحضر، فأجاز الله؟عز؟ له ذلک کله، فصارت الفریضة سبع عشرة رکعة. ثم سن رسول الله(صلی الله علیه و آله) النوافل أربعا و ثلاثین رکعة مثلی الفریضة، فأجاز الله؟عز؟ له ذلک، و الفریضة و النافلة إحدی و خمسون رکعة، منها رکعتان بعد العتمة جالسا تعد برکعة مکان الوتر. و فرض الله؟عز؟ فی السنة صوم شهر رمضان، و سن رسول الله(صلی الله علیه و آله) صوم شعبان، و ثلاثة أیام فی کل شهر مثلی الفریضة، فأجاز الله؟عز؟ له ذلک. و حرم الله؟عز؟ الخمر بعینها، و حرم رسول الله(صلی الله علیه و آله) المسکر من کل شراب، فأجاز الله له ذلک. و عاف رسول الله(صلی الله علیه و آله) أشیاء و کرهها و لم ینه عنها نهی حرام و إنّما نهی عنها نهی إعافة و کراهة، ثم رخص فیها فصار الأخذ برخصة واجبا علی العباد کوجوب ما یأخذون بنهیه و عزائمه، و لم یرخص لهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) فیما نهاهم عنه نهی حرام، و لا فیما أمر به أمر فرض لازم، فکثیر المسکر من الأشربة نهاهم عنه نهی حرام لم یرخص فیه لأحد، و لم یرخص رسول الله(صلی الله علیه و آله) لأحد تقصیر الرکعتین اللتین ضمهما إلی ما فرض الله؟عز؟ بل ألزمهم ذلک إلزاما واجبا، لم یرخص لأحد فی شی ء من ذلک إلّا للمسافر، و لیس لأحد أن یرخص ما لم یرخصه رسول الله(صلی الله علیه و آله) فوافق أمر رسول الله(صلی الله علیه و آله) أمر الله؟عز؟، و نهیه نهی الله؟عز؟، و وجب علی العباد التسلیم له کالتسلیم لله تبارک و تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 336، ح 9-7]

ص: 578

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءکُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَ لَا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُم مَّا أَنفَقُوا…»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

هنگامی که یکی از زن های مشرکان به مسلمانان پناهنده می شود، باید او را امتحان نمایند و سوگند یاد کند، که هدف او تنها اسلام بوده، و به خاطر دشمنی با همسر خود، و یا ارتباط دوستی با یکی از مسلمانان نبوده است، و اگر سوگند یاد کند، اسلام او پذیرفته می شود، و نباید او را به مشرکین و کفّار باز گردانند، چرا که او پس از اسلام بر کفّار و مشرکین حلال نیست، و آنان نیز برای او حلال نخواهند بود، و لکن با هر مسلمانی خواست ازدواج کند، او باید مهریّه و صداق او را به همسر قبلی او که کافر است بازگرداند، و سپس با او ازدواج نماید، چنان که خداوند می فرماید: «…وَ لَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ أَن تَنکِحُوهُنَّ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ.»(2)

ص: 579


1- 898.. سوره ی ممتحنة، آیات 10 و 11.
2- 899.. قال علی بن إبراهیم فی قوله یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ قال: إذا لحقت امرأة من المشرکین بالمسلمین تمتحن بأن تحلف بالله أنه لم یحملها علی اللحوق بالمسلمین بغضها لزوجها الکافر و لا حبها لأحد من المسلمین و إنّما حملها علی ذلک الإسلام، و إذا حلفت علی ذلک قبل إسلامها. ثم قال الله؟عز؟: فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا یعنی یرد المسلم علی زوجها الکافر صداقها ثم یتزوجها المسلم و هو قوله: وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ إِذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 362]

مفاد آنچه گذشت را مرحوم کلینی در کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده است.(1) زرارة گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«نکاح و ازدواج با اهل کتاب صحیح نیست» گفتم: فدای شما شوم، حرمت آن در کجای قرآن آمده؟ فرمود: آیه «وَ لَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ.»(2) در روایت دیگری آمده که زراره گوید:

گفتم: معنای «وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ» چیست؟ فرمود: این آیه به وسیله آیه «وَ لَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» منسوخ شده است.(3) مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی در تفسیر «وَ اسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَ لْیَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذَلِکُمْ حُکْمُ اللَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» گوید:

هنگامی که زنی از مسلمانان به کفّار ملحق شود، بر آن کافر لازم است که صداق او را به شوهر مسلمانش بدهد، و اگر چنین نکرد، و مسلمانان

ص: 580


1- 900.. الکافی عن أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی الْحَنَّاطِ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ لِامْرَأَتِی أُخْتاً عَارِفَةً عَلَی رَأْیِنَا وَ لَیْسَ عَلَی رَأْیِنَا بِالْبَصْرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ فَأُزَوِّجُهَا مِمَّنْ لَا یَرَی رَأْیَهَا قَالَ لَا وَ لَا نِعْمَةَ [وَ لَا کَرَامَةَ] إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَ. [کافی، ج 5، ص 349، ح 6]
2- 901.. و فیه عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ لَا یَنْبَغِی نِکَاحُ أَهْلِ الْکِتَابِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ أَیْنَ تَحْرِیمُهُ قَالَ قَوْلُهُ وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ. [کافی، ج 5، ص 358، ح 7]
3- 902.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ فَقَالَ هَذِهِ مَنْسُوخَةٌ بِقَوْلِهِ وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ. [کافی، ج 5، ص 358، ح 8]

در جنگ با کفّار غنیمتی به دست آوردند، قبل از قسمت کردن آن غنائم باید صداق آن زن را از آن پرداخت کنند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ إِن فَاتَکُمْ شَیْءٌ مِّنْ أَزْوَاجِکُمْ إِلَی الْکُفَّارِ فَعَاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُم مِّثْلَ مَا أَنفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ».

سپس گوید:

سبب نزول این آیه این بوده که فاطمه دختر ابی امیّة بن مغیرة همسر عمر بن خطّاب با عمر به مدینه هجرت نکرد و در مکّه با مشرکین ماند، و معاویة بن ابی سفیان با او ازدواج کرد، و خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) امر نمود تا صداق این زن را از بیت المال به عمر بدهد.(1) «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَی أَن لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَ لَا یَسْرِقْنَ وَ لَا یَزْنِینَ وَ لَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَ لَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مکّه را فتح نمود مردان مکّه با آن حضرت بیعت نمودند، و سپس زن ها برای بیعت آمدند و این آیه نازل شد: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءکَ الْمُؤْمِنَاتُ…» و چون این آیه نازل شد، هند همسر ابوسفیان گفت:

ص: 581


1- 903.. قال القمّی؟ره؟: و أما قوله وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْ ءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ یقول و إن لحقن بالکفار الذین لا عهد بینکم و بینهم فأصبتم غنیمة فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ قال: و کان سبب نزول ذلک أن عمر بن الخطاب کانت عنده فاطمة بنت أبی أمیة بن المغیرة فکرهت الهجرة معه، و أقامت مع المشرکین فنکحها معاویة بن أبی سفیان فأمر الله رسوله أن یعطی عمر مثل صداقها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 363]
2- 904.. سوره ی ممتحنة، آیه ی 12.

«فرزندانمان را تربیت نمودیم و چون بزرگ شدند شما آنان را کشتید» و امّ حکیم دختر حارث بن هشام که همسر عکرمة بن ابی جهل بود گفت: یا رسول الله مقصود از معروف که خداوند امر نموده که ما نسبت به آن نافرمانی شما را نکنیم چیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «مقصود این است که [در حوادث و ناگواری ها] لطمه به صورت نزنید، و صورت نخراشید، و موهای خود را نکنید، و گریبان چاک نکنید، و لباس سیاه نپوشید، و صدای خود را به ویل و وای بلند نکنید» پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با این شرائط با آنان بیعت نمود، و أمّ حکیم گفت: یا رسول الله ما چگونه باید با شما بیعت کنیم؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «من با زن ها دست نمی دهم و مصافحه نمی کنم، و سپس دستور داد تا قدحی از آب آماده کردند، و دست خود را در آن آب فرو برد، و بیرون آورد، و فرمود: اکنون شما به عنوان بیعت با من دست های خود را در این آب فرو ببرید، و این بیعت شما خواهد بود.(1)

ص: 582


1- 905.. -- فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا فَتَحَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَکَّةَ بَایَعَ الرِّجَالَ ثُمَّ جَاءَ النِّسَاءُ یُبَایِعْنَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ؟عز؟ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلی أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنِینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ فَقَالَتْ هِنْدٌ أَمَّا الْوَلَدُ فَقَدْ رَبَّیْنَا صِغَاراً وَ قَتَلْتَهُمْ کِبَاراً وَ قَالَتْ أُمُّ حَکِیمٍ بِنْتُ الْحَارِثِ بْنِ هِشَامٍ وَ کَانَتْ عِنْدَ عِکْرِمَةَ بْنِ أَبِی جَهْلٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ الْمَعْرُوفُ الَّذِی أَمَرَنَا اللَّهُ أَنْ لَا نَعْصِیَنَّکَ فِیهِ قَالَ لَا تَلْطِمْنَ خَدّاً وَ لَا تَخْمِشْنَ وَجْهاً وَ لَا تَنْتِفْنَ شَعْراً وَ لَا تَشْقُقْنَ جَیْباً وَ لَا تُسَوِّدْنَ ثَوْباً وَ لَا تَدْعِینَ بِوَیْلٍ فَبَایَعَهُنَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلَی هَذَا فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ نُبَایِعُکَ قَالَ إِنَّنِی لَا أُصَافِحُ النِّسَاءَ فَدَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَأَدْخَلَ یَدَهُ ثُمَّ أَخْرَجَهَا فَقَالَ أَدْخِلْنَ أَیْدِیَکُنَّ فِی هَذَا الْمَاءِ فَهِیَ الْبَیْعَةُ بَابُ الدُّخُولِ عَلَی النِّسَاءِ. [کافی، ج 5، ص 527، ح 5] -- و فیه: قال أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَ تَدْرِی کَیْفَ بَایَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) النِّسَاءَ قُلْتُ اللَّهُ أَعْلَمُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ قَالَ جَمَعَهُنَّ حَوْلَهُ ثُمَّ دَعَا بِتَوْرِ بَرَامٍ فَصَبَّ فِیهِ نَضُوحاً ثُمَّ غَمَسَ یَدَهُ فِیهِ ثُمَّ قَالَ اسْمَعْنَ یَا هَؤُلَاءِ أُبَایِعُکُنَّ عَلَی أَنْ لَا تُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لَا تَسْرِقْنَ وَ لَا تَزْنِینَ وَ لَا تَقْتُلْنَ أَوْلَادَکُنَّ وَ لَا تَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ تَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیکُنَّ وَ أَرْجُلِکُنَّ وَ لَا تَعْصِینَ بُعُولَتَکُنَّ فِی مَعْرُوفٍ أَقْرَرْتُنَّ قُلْنَ نَعَمْ فَأَخْرَجَ یَدَهُ مِنَ التَّوْرِ ثُمَّ قَالَ لَهُنَّ اغْمِسْنَ أَیْدِیَکُنَّ فَفَعَلْنَ فَکَانَتْ یَدُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الطَّاهِرَةُ أَطْیَبَ مِنْ أَنْ یَمَسَّ بِهَا کَفَّ أُنْثَی لَیْسَتْ لَهُ بِمَحْرَمٍ. [کافی، ج 5، ص 526، ح 2]

و در روایات آمده که فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین(علیه السلام): «أوّل من بایعت و أَوَّلَ امْرَأَةٍ هَاجَرَتْ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ مَکَّةَ إِلَی الْمَدِینَةِ عَلَی قَدَمَیْهَا.»(1) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَمَا یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ»(2) روایت شده:

این آیه درباره ی برخی از فقرای مسلمانان نازل شد، که با یهودیان رفاقت می کردند تا از میوه های آنان بهره مند شوند.(3)

ص: 583


1- 906.. و فیه: عن عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ السَّیَّارِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ أُمَّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ کَانَتْ أَوَّلَ امْرَأَةٍ هَاجَرَتْ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ مَکَّةَ إِلَی الْمَدِینَةِ عَلَی قَدَمَیْهَا. [کافی، ج 1، ص 453، ح 2]
2- 907.. سوره ی ممتحنة، آیه ی 13.
3- 908.. قال الفیض فی قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ یعنی عامّة الکفّار أو الیهود إذ روی انّها نزلت فی بعض فقراء المسلمین کانوا یواصلون الیهود لیصیبوا من ثمارهم قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ لکفرهم بها او لعلمهم بأنّه لا حظّ لهم فیها لعنادهم الرسول المنعوت فی التوراة المؤیّد بالمعجزات کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ ان یبعثوا او یثابوا او ینالهم خیر منهم او کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ الذین ماتوا فعاینوا الآخرة. [تفسیر صافی، ج 5، ص 167]

و در تأویل الآیات از ابی الجارود زیاد بن منذر از شخصی نقل شده که گوید:

از علی(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: «چیز بسیار عجیبی بین جمادی و رجب واقع خواهد شد» پس مردی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین آن چیز بسیار عجیب چیست که شما همواره از آن تعجّب دارید؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: مادر به عزایت بنشیند! چه چیزی عجیب تر از این است که امواتی [زنده شوند و] همه دشمنان خدا و رسول و اهل بیت او را بکشند؟! و این معنا تأویل این آیه است که خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ…» و چون کشتار [مردم بیگناه] سخت شود شما خواهید گفت: «او [یعنی امام مهدی(علیه السلام)] مرده و هلاک شده و یا به کجا رفته؟!» این معنا نیز تأویل آیه دیگری از قرآن است که خداوند می فرماید:

«ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا.»(1)و(2)

ص: 584


1- 909.. سوره ی اسراء، آیه ی 6.
2- 910.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا علی بن عبد الله عن إبراهیم بن محمّد الثقفی قال سمعت محمّد بن صالح بن مسعود قال حدثنی أبو الجارود زیاد بن المنذر عمن سمع علیا(علیه السلام) یقول العجب کل العجب بین جمادی و رجب فقام رجل فقال یا أمیر المؤمنین ما هذا العجب الذی لا تزال تتعجب منه فقال ثکلتک أمک و أی عجب أعجب من أموات یضربون کل عدو لله و لرسوله و لأهل بیته و ذلک تأویل هذه الآیة یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ فإذا اشتد القتل قلتم مات أو هلک أو أی واد سلک و ذلک تأویل هذه الآیة ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً. [تأویل الآیات، ص 659]

سوره ی صف

اشاره

سوره ی صف(1) محلّ نزول: در مدینه منوّره نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی تغابُن نازل شده است.

تعداد آیات: 14 آیه.

ثواب قرائت سوره ی صف امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

هر کس همواره سوره ی صفّ را در نمازهای واجب و مستحب خود قرائت کند خداوند -- إن شاء الله -- او را در صفّ پیامبران و ملائکه قرار خواهد داد.(2) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی صفّ را قرائت کند، تا زنده است عیسی(علیه السلام) برای او درود و استغفار می نماید، و چون بمیرد، در آخرت رفیق و همنشین او خواهد بود،

ص: 585


1- 911.. این سوره را، سوره ی حواریّین و سوره ی عیسی(علیه السلام) نیز گویند.
2- 912.. فی ثواب الأعنال عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الصَّفِّ وَ أَدْمَنَ قِرَاءَتَهَا فِی فَرَائِضِهِ وَ نَوَافِلِهِ صَفَّهُ اللَّهُ مَعَ مَلَائِکَتِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ الْمُرْسَلِینَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [ثواب الأعمال، ص 118]

و کسی که همواره در سفر آن را قرائت کند، خداوند او را حفظ می کند، و آسیبی نمی بیند تا باز گردد.(1)

ص: 586


1- 913.. و فی البرهان: -- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) إنه قال: «من قرأ هذه السورة کان عیسی(علیه السلام) مصلیا علیه و مستغفرا له ما دام فی الدنیا، و إن مات کان رفیقه فی الآخرة. و من أدمن قراءتها فی سفره حفظه الله، و کفی طوارقه حتی یرجع». -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها کان عیسی(علیه السلام) یستغفر له ما دام فی الدنیا، و إن مات کان رفیقه فی الآخرة. و من أدمن قراءتها فی سفره حفظه الله و کفاه طوارقه حتی یرجع بالسلامة». [تفسیر برهان، ج 5، ص 361، ح 2 و 3]

سوره ی صف، آیات 1 تا 8

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 1 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ 2 کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ 3 إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ 4 وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ 5 وَ إِذْ قالَ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنی إِسْرائیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ 6 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُوَ یُدْعی إِلَی الْإِسْلامِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ 7 یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ 8 ¬Kj

ص: 587

لغات:

«مَقْت» به معنای بغض و کینه است، و «رَصّ» به معنای محکم کردن بناست، و «بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ» ساختمان محکم را گویند، و «رَصَصْتَ البناء» یعنی أحکمته، و اصل لغت از رصاص است، و به خاطر محکم بودن و اتّصال آن می باشد.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه تسبیح خدا می گویند و او شکست ناپذیر و حکیم است! (1) ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟! (2) نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید! (3) خداوند کسانی را دوست می دارد که در راه او پیکار می کنند گویی بنایی آهنین اند! (4) (به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قومش گفت: «ای قوم من! چرا مرا آزار می دهید با اینکه می دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟!» هنگامی که آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوب شان را منحرف ساخت و خدا فاسقان را هدایت نمی کند! (5) و (به یاد آورید) هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: «ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق کننده کتابی که قبل از من فرستاده شده [تورات] می باشم، و بشارت دهنده به رسولی که بعد از من می آید و نام او احمد است!» هنگامی که او [احمد] با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «این سحری است آشکار»! (6) چه کسی ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته در حالی که دعوت به اسلام می شود؟! خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی کند! (7) آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولی خدا نور خود را کامل می کند هر چند کافران خوش نداشته باشند! (8)

ص: 588

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

این آیه خطاب به اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد، که به آن حضرت وعده دادند که او را یاری کنند، و از دستور او تخلّف ننمایند، و پیمانی که درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) از آنان گرفته شد را نقض ننمایند، و خداوند می دانست که آنان به این پیمان و گفته خود عمل نخواهد نمود، از این رو فرمود: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ» و در ظاهر آنان را مؤمن نامید، گرچه ایمان و تصدیق پیدا نکرده بودند.(2) هشام بن سالم گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

وعده ی مؤمن با برادر خود، نذری است که کفّاره ای ندارد [و بخشوده نمی شود] پس کسی که با برادر خود خلف وعده کند، نخست با خدا خلف وعده نموده و متعرّض خشم او شده است، چنان که خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ.»(3)

ص: 589


1- 914.. سوره ی صفّ، آیات 2 و 3.
2- 915.. قال القمّی فی قوله تعالی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» مخاطبة لأصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) الذین وعدوه أن ینصروه و لا یخالفوا أمره و لا ینقضوا عهده فی أمیر المؤمنین(علیه السلام)، فعلم الله أنهم لا یوفون بما یقولون فقال: لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ الآیة، و قد سماهم الله مؤمنین بإقرارهم و إن لم یصدقوا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 365]
3- 916.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ عِدَةُ الْمُؤْمِنِ أَخَاهُ نَذْرٌ لَا کَفَّارَةَ لَهُ فَمَنْ أَخْلَفَ فَبِخُلْفِ اللَّهِ بَدَأَ وَ لِمَقْتِهِ تَعَرَّضَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ -- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ. [کافی، ج 2، ص 363، ح 1]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«وَ الْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ.»»(1) و نیز فرمود:

«کَانَ لِی فِیمَا مَضَی أَخٌ فِی اللَّهِ … وَ کَانَ یَفْعَلُ مَا یَقُولُ وَ لَا یَقُولَ مَا لَا یَفْعَلُ.»(2) «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ»(3) عبدالله بن عبّاس گوید:

این آیه درباره علیّ(علیه السلام) و حمزة و عبیدة بن حارث و سهل بن حنیف و حارث بن صَمَّة و ابودجانة انصاری نازل شده است.

ص: 590


1- 917.. قال علیّ(علیه السلام): الْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ [سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی] تَعَالَی کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ. [نهج البلاغه، نامه 53]
2- 918.. وَ قَالَ(علیه السلام): کَانَ لِی فِیمَا مَضَی أَخٌ فِی اللَّهِ وَ کَانَ [یُعَظِّمُهُ] یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یَشْتَهِی [یَتَشَهَّی] مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ [لَیْثٌ عَادٍ] وَ صِلُّ وَادٍ لَا یُدْلِی بِحُجَّةٍ حَتَّی یَأْتِیَ قَاضِیاً وَ کَانَ لَا یَلُومُ أَحَداً عَلَی مَا [لَا] یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّی یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ کَانَ لَا یَشْکُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ کَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ [مَا یَقُولُ] وَ لَا یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُ وَ کَانَ إِذَا [إِنْ] غُلِبَ عَلَی الْکَلَامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَی السُّکُوتِ وَ کَانَ عَلَی [أَنْ یَسْمَعَ] مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَی أَنْ یَتَکَلَّمَ وَ کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ [نَظَرَ] أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَی الْهَوَی [فَخَالَفَهُ] فَیُخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ. [نهج البلاغه، حکمت 289]
3- 919.. سوره ی صفّ، آیه ی 4.

و در سخن دیگری گوید:

درباره ی علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) و حمزة أسدالله و أسد رسوله و عبیدة بن حارث و مقداد بن اسود، نازل شده است.(1) و نیز گوید:

هنگامی که علی(علیه السلام) در صفّ جنگ و قتال قرار می گرفت مانند بنیان محکم بود از این رو خداوند او را ستایش نمود، و احدی مانند او با مشرکین جنگ نکرد.(2) «وَ إِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَد تَّعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ * وَ إِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی

ص: 591


1- 920.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا علی بن عبید و محمّد بن القاسم قالا جمیعا حدثنا حسین بن حکم عن حسن بن حسین عن حبان بن علی عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عبّاس فی قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ قال نزلت فی علی و حمزة و عبیدة بن الحارث(علیهم السلام) و سهل بن حنیف و الحارث بن الصمة و أبی دجانة رضی الله عنهم. و قال أیضا حدثنا الحسین بن محمّد عن حجاج بن یوسف عن بشر بن الحسین عن الزبیر بن عدی عن الضّحاک عن ابن عبّاس رضی الله عنه فی قوله؟عز؟ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ قال قلت له من هؤلاء قال علی بن أبی طالب و حمزة أسد الله و أسد رسوله و عبیدة بن الحارث و المقداد بن الأسود؟سهما؟. [تأویل الآیات، ص 660]
2- 921.. و قال أیضا حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن میسرة بن محمّد عن إبراهیم بن محمّد عن ابن فضیل عن حیان بن عبید الله عن الضّحاک بن مزاحم عن ابن عبّاس قال کان علی(علیه السلام) إذا صف إلی القتال کأنه بنیان مرصوص یتبع ما قال الله فیه فمدحه الله و ما قتل المشرکین کقتله أحد. [تأویل الآیات، ص 661]

إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ…» یعنی هنگامی که قوم موسی(علیه السلام) از راه موسی انحراف پیدا کردند، خداوند قلب های آنان را مبتلای به شک نمود.

سپس گوید:

برخی از یهودیان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: برای چه شما محمّد و احمد و بشیر و نذیر نامیده شده ای؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: امّا «محمّد» به خاطر این است که من در روی زمین محمود و ستوده هستم، و امّا «احمد» به خاطر این است که من در آسمان ستوده تر از روی زمین هستم، و امّا «بشیر» به خاطر این است که من کسانی که از خدا اطاعت می کنند را بشارت بهشت می دهم، و امّا «نذیر» به خاطر این است که من کسانی که معصیت خدا را می کنند را از آتش دوزخ می ترسانم.(2) ابوحمزه ی ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی فرمود:

هنگامی که تورات بر موسی(علیه السلام) نازل شد، در آن بشارت آمدن حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) بیان شده بود، و بین یوسف و موسی؟سهما؟ ده پیامبر آمدند، و وصیّ موسی یوشع بن نون؟سهما؟ بود، و او همان جوانی بود که -- هنگام

ص: 592


1- 922.. سوره ی صفّ، آیات 5 و 6.
2- 923.. و القمّی: قال و سأل بعض الیهود رسول الله(صلی الله علیه و آله) لم سمیت محمّدا و أحمد و بشیرا و نذیرا قال: أما محمّد فإنی فی الأرض محمود و أما أحمد فإنی فی السماء أحمد منه، و أما البشیر فأبشر من أطاع الله بالجنة و أما النذیر فأنذر من عصی الله بالنار. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 365]

جستجوی خضر همراه موسی(علیه السلام) بود، و پیامبران همواره بشارت آمدن حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را می دادند، تا این که خداوند حضرت عیسی بن مریم(علیه السلام) را فرستاد و او نیز بشارت آمدن حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را داد، چنان که خداوند می فرماید: «یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ الإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ»(1)، یعنی یهودیان و نصارا نام پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و اوصاف او را نزد خود در تورات و انجیل می یافتند، چنان که خداوند از قول حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید: «وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ» و موسی و عیسی؟سهما؟ بشارت آمدن حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را دادند، همان گونه که پیامبران(علیهم السلام)، بشارت آمدن او را به همدیگر می دادند. تا این که نبوّت و پیامبری به حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) منتهی شد.(2)

ص: 593


1- 924.. سوره ی اعراف، آیه ی 157.
2- 925.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَهِدَ إِلَی آدَمَ(علیه السلام) أَنْ لَا یَقْرَبَ هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَلَمَّا بَلَغَ الْوَقْتُ الَّذِی کَانَ فِی عِلْمِ اللَّهِ أَنْ یَأْکُلَ مِنْهَا نَسِیَ فَأَکَلَ مِنْهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً فَلَمَّا أَکَلَ آدَمُ(علیه السلام) مِنَ الشَّجَرَةِ أُهْبِطَ إِلَی الْأَرْضِ فَوُلِدَ لَهُ هَابِیلُ وَ أُخْتُهُ تَوْأَمٌ وَ وُلِدَ لَهُ قَابِیلُ وَ أُخْتُهُ تَوْأَمٌ ثُمَّ إِنَّ آدَمَ(علیه السلام) أَمَرَ هَابِیلَ وَ قَابِیلَ أَنْ یُقَرِّبَا قُرْبَاناً وَ کَانَ هَابِیلُ صَاحِبَ غَنَمٍ وَ کَانَ قَابِیلُ صَاحِبَ زَرْعٍ فَقَرَّبَ هَابِیلُ کَبْشاً مِنْ أَفَاضِلِ غَنَمِهِ وَ قَرَّبَ قَابِیلُ مِنْ زَرْعِهِ مَا لَمْ یُنَقَّ فَتُقُبِّلَ قُرْبَانُ هَابِیلَ وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ قُرْبَانُ قَابِیلَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ کَانَ الْقُرْبَانُ تَأْکُلُهُ النَّارُ فَعَمَدَ قَابِیلُ إِلَی النَّارِ فَبَنَی لَهَا بَیْتاً وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ بَنَی بُیُوتَ النَّارِ فَقَالَ لَأَعْبُدَنَّ هَذِهِ النَّارَ حَتَّی تَتَقَبَّلَ مِنِّی قُرْبَانِی ثُمَّ إِنَّ إِبْلِیسَ لَعَنَهُ اللَّهُ أَتَاهُ وَ هُوَ یَجْرِی مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ فِی الْعُرُوقِ فَقَالَ لَهُ یَا قَابِیلُ قَدْ تُقُبِّلَ قُرْبَانُ هَابِیلَ وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ قُرْبَانُکَ وَ إِنَّکَ إِنْ تَرَکْتَهُ یَکُونُ لَهُ عَقِبٌ یَفْتَخِرُونَ عَلَی عَقِبِکَ وَ یَقُولُونَ نَحْنُ أَبْنَاءُ الَّذِی تُقُبِّلَ قُرْبَانُهُ فَاقْتُلْهُ کَیْلَا یَکُونَ لَهُ عَقِبٌ یَفْتَخِرُونَ عَلَی عَقِبِکَ فَقَتَلَهُ فَلَمَّا رَجَعَ قَابِیلُ إِلَی آدَمَ(علیه السلام) قَالَ لَهُ یَا قَابِیلُ أَیْنَ هَابِیلُ فَقَالَ اطْلُبْهُ حَیْثُ قَرَّبْنَا الْقُرْبَانَ. فَانْطَلَقَ آدَمُ(علیه السلام) فَوَجَدَ هَابِیلَ قَتِیلًا فَقَالَ آدَمُ(علیه السلام) لُعِنْتِ مِنْ أَرْضٍ کَمَا قَبِلْتِ دَمَ هَابِیلَ وَ بَکَی آدَمُ(علیه السلام) عَلَی هَابِیلَ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ إِنَّ آدَمَ سَأَلَ رَبَّهُ وَلَداً فَوُلِدَ لَهُ غُلَامٌ فَسَمَّاهُ هِبَةَ اللَّهِ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ وَهَبَهُ لَهُ وَ أُخْتُهُ تَوْأَمٌ فَلَمَّا انْقَضَتْ نُبُوَّةُ آدَمَ(علیه السلام) وَ اسْتَکْمَلَ أَیَّامَهُ أَوْحَی اللَّهُ؟عز؟ إِلَیْهِ أَنْ یَا آدَمُ قَدِ انْقَضَتْ نُبُوَّتُکَ وَ اسْتَکْمَلْتَ أَیَّامَکَ فَاجْعَلِ الْعِلْمَ الَّذِی عِنْدَکَ وَ الْإِیمَانَ وَ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ فِی الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ عِنْدَ هِبَةِ اللَّهِ فَإِنِّی لَنْ أَقْطَعَ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ وَ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ آثَارَ النُّبُوَّةِ مِنَ الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ لَنْ أَدَعَ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِیهَا عَالِمٌ یُعْرَفُ بِهِ دِینِی وَ یُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِی وَ یَکُونُ نَجَاةً لِمَنْ یُولَدُ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ نُوحٍ وَ بَشَّرَ آدَمَ بِنُوحٍ(علیه السلام) فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَاعِثٌ نَبِیّاً اسْمُهُ نُوحٌ وَ إِنَّهُ یَدْعُو إِلَی اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ وَ یُکَذِّبُهُ قَوْمُهُ فَیُهْلِکُهُمُ اللَّهُ بِالطُّوفَانِ وَ کَانَ بَیْنَ آدَمَ وَ بَیْنَ نُوحٍ(علیه السلام) عَشَرَةُ آبَاءٍ أَنْبِیَاءُ وَ أَوْصِیَاءُ کُلُّهُمْ وَ أَوْصَی آدَمُ(علیه السلام) إِلَی هِبَةِ اللَّهِ أَنَّ مَنْ أَدْرَکَهُ مِنْکُمْ فَلْیُؤْمِنْ بِهِ وَ لْیَتَّبِعْهُ وَ لْیُصَدِّقْ بِهِ فَإِنَّهُ یَنْجُو مِنَ الْغَرَقِ. ثُمَّ إِنَّ آدَمَ(علیه السلام) مَرِضَ الْمَرْضَةَ الَّتِی مَاتَ فِیهَا فَأَرْسَلَ هِبَةَ اللَّهِ وَ قَالَ لَهُ إِنْ لَقِیتَ جَبْرَئِیلَ أَوْ مَنْ لَقِیتَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ یَا جَبْرَئِیلُ إِنَّ أَبِی یَسْتَهْدِیکَ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ یَا هِبَةَ اللَّهِ إِنَّ أَبَاکَ قَدْ قُبِضَ وَ إِنَّا نَزَلْنَا لِلصَّلَاةِ عَلَیْهِ فَارْجِعْ فَرَجَعَ فَوَجَدَ آدَمَ(علیه السلام) قَدْ قُبِضَ فَأَرَاهُ جَبْرَئِیلُ کَیْفَ یُغَسِّلُهُ فَغَسَّلَهُ حَتَّی إِذَا بَلَغَ الصَّلَاةَ عَلَیْهِ قَالَ هِبَةُ اللَّهِ یَا جَبْرَئِیلُ تَقَدَّمْ فَصَلِّ عَلَی آدَمَ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ أَمَرَنَا أَنْ نَسْجُدَ لِأَبِیکَ آدَمَ وَ هُوَ فِی الْجَنَّةِ فَلَیْسَ لَنَا أَنْ نَؤُمَّ شَیْئاً مِنْ وُلْدِهِ فَتَقَدَّمَ هِبَةُ اللَّهِ فَصَلَّی عَلَی أَبِیهِ وَ جَبْرَئِیلُ خَلْفَهُ وَ جُنُودُ الْمَلَائِکَةِ وَ کَبَّرَ عَلَیْهِ ثَلَاثِینَ تَکْبِیرَةً فَأَمَرَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) فَرَفَعَ خَمْساً وَ عِشْرِینَ تَکْبِیرَةً وَ السُّنَّةُ الْیَوْمَ فِینَا خَمْسُ تَکْبِیرَاتٍ وَ قَدْ کَانَ یُکَبَّرُ عَلَی أَهْلِ بَدْرٍ تِسْعاً وَ سَبْعاً ثُمَّ إِنَّ هِبَةَ اللَّهِ لَمَّا دَفَنَ أَبَاهُ أَتَاهُ قَابِیلُ فَقَالَ «یَا هِبَةَ اللَّهِ إِنِّی قَدْ رَأَیْتُ أَبِی آدَمَ قَدْ خَصَّکَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَمْ أُخَصَّ بِهِ أَنَا وَ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِی دَعَا بِهِ أَخُوکَ هَابِیلُ فَتُقُبِّلَ قُرْبَانُهُ وَ إِنَّمَا قَتَلْتُهُ لِکَیْلَا یَکُونَ لَهُ عَقِبٌ فَیَفْتَخِرُونَ عَلَی عَقِبِی فَیَقُولُونَ نَحْنُ أَبْنَاءُ الَّذِی تُقُبِّلَ قُرْبَانُهُ وَ أَنْتُمْ أَبْنَاءُ الَّذِی تُرِکَ قُرْبَانُهُ فَإِنَّکَ إِنْ أَظْهَرْتَ مِنَ الْعِلْمِ الَّذِی اخْتَصَّکَ بِهِ أَبُوکَ شَیْئاً قَتَلْتُکَ کَمَا قَتَلْتُ أَخَاکَ هَابِیلَ». فَلَبِثَ هِبَةُ اللَّهِ وَ الْعَقِبُ مِنْهُ مُسْتَخْفِینَ بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ الْإِیمَانِ وَ الِاسْمِ الْأَکْبَرِ وَ مِیرَاثِ النُّبُوَّةِ وَ آثَارِ عِلْمِ النُّبُوَّةِ حَتَّی بَعَثَ اللَّهُ نُوحاً(علیه السلام) وَ ظَهَرَتْ وَصِیَّةُ هِبَةِ اللَّهِ حِینَ نَظَرُوا فِی وَصِیَّةِ آدَمَ(علیه السلام) فَوَجَدُوا نُوحاً(علیه السلام) نَبِیّاً قَدْ بَشَّرَ بِهِ آدَمُ(علیه السلام) فَآمَنُوا بِهِ وَ اتَّبَعُوهُ وَ صَدَّقُوهُ وَ قَدْ کَانَ آدَمُ(علیه السلام) وَصَّی هِبَةَ اللَّهِ أَنْ یَتَعَاهَدَ هَذِهِ الْوَصِیَّةَ عِنْدَ رَأْسِ کُلِّ سَنَةٍ فَیَکُونَ یَوْمَ عِیدِهِمْ فَیَتَعَاهَدُونَ نُوحاً وَ زَمَانَهُ الَّذِی یَخْرُجُ فِیهِ وَ کَذَلِکَ جَاءَ فِی وَصِیَّةِ کُلِّ نَبِیٍّ حَتَّی بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) -- وَ إِنَّمَا عَرَفُوا نُوحاً بِالْعِلْمِ الَّذِی عِنْدَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ وَ کَانَ مَنْ بَیْنَ آدَمَ وَ نُوحٍ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُسْتَخْفِینَ وَ لِذَلِکَ خَفِیَ ذِکْرُهُمْ فِی الْقُرْآنِ فَلَمْ یُسَمَّوْا کَمَا سُمِّیَ مَنِ اسْتَعْلَنَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ یَعْنِی لَمْ أُسَمِّ الْمُسْتَخْفِینَ کَمَا سَمَّیْتُ الْمُسْتَعْلِنِینَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ(علیهم السلام). فَمَکَثَ نُوحٌ(علیه السلام) فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً لَمْ یُشَارِکْهُ فِی نُبُوَّتِهِ أَحَدٌ وَ لَکِنَّهُ قَدِمَ عَلَی قَوْمٍ مُکَذِّبِینَ لِلْأَنْبِیَاءِ(علیه السلام) الَّذِینَ کَانُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ آدَمَ(علیه السلام) وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ یَعْنِی مَنْ کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ آدَمَ(علیه السلام) إِلَی أَنِ انْتَهَی إِلَی قَوْلِهِ؟عز؟ -- وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ثُمَّ إِنَّ نُوحاً(علیه السلام) لَمَّا انْقَضَتْ نُبُوَّتُهُ وَ اسْتُکْمِلَتْ أَیَّامُهُ أَوْحَی اللَّهُ؟عز؟ إِلَیْهِ أَنْ یَا نُوحُ قَدْ قَضَیْتَ نُبُوَّتَکَ وَ اسْتَکْمَلْتَ أَیَّامَکَ فَاجْعَلِ الْعِلْمَ الَّذِی عِنْدَکَ وَ الْإِیمَانَ وَ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ فِی الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ فَإِنِّی لَنْ أَقْطَعَهَا کَمَا لَمْ أَقْطَعْهَا مِنْ بُیُوتَاتِ الْأَنْبِیَاءِ(علیه السلام) الَّتِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَ آدَمَ(علیه السلام) وَ لَنْ أَدَعَ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِیهَا عَالِمٌ یُعْرَفُ بِهِ دِینِی وَ تُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِی وَ یَکُونُ نَجَاةً لِمَنْ یُولَدُ فِیمَا بَیْنَ قَبْضِ النَّبِیِّ إِلَی خُرُوجِ النَّبِیِّ الْآخَرِ. وَ بَشَّرَ نُوحٌ سَاماً بِهُودٍ(علیه السلام) وَ کَانَ فِیمَا بَیْنَ نُوحٍ وَ هُودٍ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ(علیه السلام) وَ قَالَ نُوحٌ إِنَّ اللَّهَ بَاعِثٌ نَبِیّاً یُقَالُ لَهُ هُودٌ وَ إِنَّهُ یَدْعُو قَوْمَهُ إِلَی اللَّهِ؟عز؟ فَیُکَذِّبُونَهُ وَ اللَّهُ؟عز؟ مُهْلِکُهُمْ بِالرِّیحِ فَمَنْ أَدْرَکَهُ مِنْکُمْ فَلْیُؤْمِنْ بِهِ وَ لْیَتَّبِعْهُ فَإِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یُنْجِیهِ مِنْ عَذَابِ الرِّیحِ وَ أَمَرَ نُوحٌ(علیه السلام) ابْنَهُ سَاماً أَنْ یَتَعَاهَدَ هَذِهِ الْوَصِیَّةَ عِنْدَ رَأْسِ کُلِّ سَنَةٍ فَیَکُونَ یَوْمُئِذٍ عِیداً لَهُمْ فَیَتَعَاهَدُونَ فِیهِ مَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ الْإِیمَانِ وَ الِاسْمِ الْأَکْبَرِ وَ مَوَارِیثِ الْعِلْمِ وَ آثَارِ عِلْمِ النُّبُوَّةِ -- فَوَجَدُوا هُوداً نَبِیّاً(علیه السلام) وَ قَدْ بَشَّرَ بِهِ أَبُوهُمْ نُوحٌ(علیه السلام) فَآمَنُوا بِهِ وَ اتَّبَعُوهُ وَ صَدَّقُوهُ فَنَجَوْا مِنْ عَذَابِ الرِّیحِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً وَ قَوْلُهُ؟عز؟ کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ وَ قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ وَ قَوْلُهُ وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلًّا هَدَیْنا لِنَجْعَلَهَا فِی أَهْلِ بَیْتِهِ -- وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ لِنَجْعَلَهَا فِی أَهْلِ بَیْتِهِ فَآمَنَ الْعَقِبُ مِنْ ذُرِّیَّةِ الْأَنْبِیَاءِ(علیه السلام) مَنْ کَانَ قَبْلَ إِبْرَاهِیمَ لِإِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) وَ کَانَ بَیْنَ إِبْرَاهِیمَ وَ هُودٍ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ(علیهم السلام) وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ وَ قَوْلُهُ عَزَّ ذِکْرُهُ -- فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی وَ قَوْلُهُ؟عز؟ وَ إِبْراهِیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. فَجَرَی بَیْنَ کُلِّ نَبِیَّیْنِ عَشَرَةُ أَنْبِیَاءَ وَ تِسْعَةُ وَ ثَمَانِیَةُ أَنْبِیَاءَ کُلُّهُمْ أَنْبِیَاءُ وَ جَرَی لِکُلِّ نَبِیٍّ مَا جَرَی لِنُوحٍ(علیه السلام) وَ کَمَا جَرَی لآِدَمَ وَ هُودٍ وَ صَالِحٍ وَ شُعَیْبٍ وَ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) حَتَّی انْتَهَتْ إِلَی یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ(علیه السلام) ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ یُوسُفَ فِی أَسْبَاطِ إِخْوَتِهِ حَتَّی انْتَهَتْ إِلَی مُوسَی(علیه السلام) فَکَانَ بَیْنَ یُوسُفَ وَ بَیْنَ مُوسَی مِنَ الْأَنْبِیَاءِ(علیه السلام) فَأَرْسَلَ اللَّهُ مُوسَی وَ هَارُونَ(علیه السلام) إِلَی فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ ثُمَّ أَرْسَلَ الرُّسُلَ تَتْرا کُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها کَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ وَ کَانَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ تَقْتُلُ نَبِیّاً وَ اثْنَانِ قَائِمَانِ وَ یَقْتُلُونَ اثْنَیْنِ وَ أَرْبَعَةٌ قِیَامٌ حَتَّی أَنَّهُ کَانَ رُبَّمَا قَتَلُوا فِی الْیَوْمِ الْوَاحِدِ سَبْعِینَ نَبِیّاً وَ یَقُومُ سُوقُ قَتْلِهِمْ آخِرَ النَّهَارِ فَلَمَّا نَزَلَتِ التَّوْرَاةُ عَلَی مُوسَی(علیه السلام) بَشَّرَ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ کَانَ بَیْنَ یُوسُفَ وَ مُوسَی مِنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ کَانَ وَصِیُّ مُوسَی یُوشَعَ بْنَ نُونٍ(علیه السلام) وَ هُوَ فَتَاهُ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ؟عز؟ فِی کِتَابِهِ. فَلَمْ تَزَلِ الْأَنْبِیَاءُ تُبَشِّرُ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) حَتَّی بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ فَبَشَّرَ بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی -- یَجِدُونَهُ یَعْنِی الْیَهُودَ وَ النَّصَارَی -- مَکْتُوباً یَعْنِی صِفَةَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) عِنْدَهُمْ یَعْنِی فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ یُخْبِرُ عَنْ عِیسَی -- وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ وَ بَشَّرَ مُوسَی وَ عِیسَی بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) کَمَا بَشَّرَ الْأَنْبِیَاءُ(علیه السلام) بَعْضُهُمْ بِبَعْضٍ حَتَّی بَلَغَتْ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) فَلَمَّا قَضَی مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) نُبُوَّتَهُ وَ اسْتُکْمِلَتْ أَیَّامُهُ أَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ قَدْ قَضَیْتَ نُبُوَّتَکَ وَ اسْتَکْمَلْتَ أَیَّامَکَ فَاجْعَلِ الْعِلْمَ الَّذِی عِنْدَکَ وَ الْإِیمَانَ وَ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ فِی أَهْلِ بَیْتِکَ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِنِّی لَمْ أَقْطَعِ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ وَ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ مِنَ الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ کَمَا لَمْ أَقْطَعْهَا مِنْ بُیُوتَاتِ الْأَنْبِیَاءِ الَّذِینَ کَانُوا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ أَبِیکَ آدَمَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَجْعَلِ الْعِلْمَ جَهْلًا وَ لَمْ یَکِلْ أَمْرَهُ إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ لَا إِلَی مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَ لَا نَبِیٍّ مُرْسَلٍ وَ لَکِنَّهُ أَرْسَلَ رَسُولًا مِنْ مَلَائِکَتِهِ فَقَالَ لَهُ قُلْ کَذَا وَ کَذَا فَأَمَرَهُمْ بِمَا یُحِبُّ وَ نَهَاهُمْ عَمَّا یَکْرَهُ فَقَصَّ إِلَیْهِمْ أَمْرَ خَلْقِهِ بِعِلْمٍ فَعَلِمَ ذَلِکَ الْعِلْمَ وَ عَلَّمَ أَنْبِیَاءَهُ وَ أَصْفِیَاءَهُ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الذُّرِّیَّةِ الَّتِی بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ فَذَلِکَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً فَأَمَّا الْکِتَابُ فَهُوَ النُّبُوَّةُ وَ أَمَّا الْحِکْمَةُ فَهُمُ الْحُکَمَاءُ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مِنَ الصَّفْوَةِ وَ أَمَّا الْمُلْکُ الْعَظِیمُ فَهُمُ الْأَئِمَّةُ [الْهُدَاةُ] مِنَ الصَّفْوَةِ. وَ کُلُّ هَؤُلَاءِ مِنَ الذُّرِّیَّةِ الَّتِی بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ الْعُلَمَاءُ الَّذِینَ جَعَلَ اللَّهُ فِیهِمُ الْبَقِیَّةَ وَ فِیهِمُ الْعَاقِبَةَ وَ حِفْظَ الْمِیثَاقِ حَتَّی تَنْقَضِیَ الدُّنْیَا وَ الْعُلَمَاءَ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ اسْتِنْبَاطُ الْعِلْمِ وَ لِلْهُدَاةِ فَهَذَا شَأْنُ الْفُضَّلِ مِنَ الصَّفْوَةِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْحُکَمَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَی وَ الْخُلَفَاءِ الَّذِینَ هُمْ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ؟عز؟ وَ اسْتِنْبَاطِ عِلْمِ اللَّهِ وَ أَهْلُ آثَارِ عِلْمِ اللَّهِ مِنَ الذُّرِّیَّةِ الَّتِی بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ مِنَ الصَّفْوَةِ بَعْدَ الْأَنْبِیَاءِ(علیه السلام) مِنَ الْآبَاءِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الذُّرِّیَّةِ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ فَمَنِ اعْتَصَمَ بِالْفُضَّلِ انْتَهَی بِعِلْمِهِمْ وَ نَجَا بِنُصْرَتِهِمْ وَ مَنْ وَضَعَ وُلَاةَ أَمْرِ اللَّهِ؟عز؟ وَ أَهْلَ اسْتِنْبَاطِ عِلْمِهِ فِی غَیْرِ الصَّفْوَةِ مِنْ بُیُوتَاتِ الْأَنْبِیَاءِ(علیه السلام) فَقَدْ خَالَفَ أَمْرَ اللَّهِ؟عز؟ وَ جَعَلَ الْجُهَّالَ وُلَاةَ أَمْرِ اللَّهِ وَ الْمُتَکَلِّفِینَ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ؟عز؟ وَ زَعَمُوا أَنَّهُمْ أَهْلُ اسْتِنْبَاطِ عِلْمِ اللَّهِ فَقَدْ کَذَبُوا عَلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ رَغِبُوا عَنْ وَصِیِّهِ(علیه السلام) وَ طَاعَتِهِ وَ لَمْ یَضَعُوا فَضْلَ اللَّهِ حَیْثُ وَضَعَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَضَلُّوا وَ أَضَلُّوا أَتْبَاعَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ حُجَّةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّمَا الْحُجَّةُ فِی آلِ إِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) لِقَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ لَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً. فَالْحُجَّةُ الْأَنْبِیَاءُ(علیه السلام) وَ أَهْلُ بُیُوتَاتِ الْأَنْبِیَاءِ(علیه السلام) حَتَّی تَقُومَ السَّاعَةُ لِأَنَّ کِتَابَ اللَّهِ یَنْطِقُ بِذَلِکَ وَصِیَّةُ اللَّهِ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ الَّتِی وَضَعَهَا عَلَی النَّاسِ فَقَالَ؟عز؟ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ هِیَ بُیُوتَاتُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْحُکَمَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَی فَهَذَا بَیَانُ عُرْوَةِ الْإِیمَانِ الَّتِی نَجَا بِهَا مَنْ نَجَا قَبْلَکُمْ وَ بِهَا یَنْجُو مَنْ یَتَّبِعُ الْأَئِمَّةَ وَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ فِی کِتَابِهِ وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیی وَ عِیسی وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ وَ إِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلًّا فَضَّلْنا عَلَی الْعالَمِینَ وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ فَإِنَّهُ وَکَّلَ بِالْفُضَّلِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ -- وَ الْإِخْوَانِ وَ الذُّرِّیَّةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِنْ تَکْفُرْ بِهِ أُمَّتُکَ فَقَدْ وَکَّلْتُ أَهْلَ بَیْتِکَ بِالْإِیمَانِ الَّذِی أَرْسَلْتُکَ بِهِ فَلَا یَکْفُرُونَ بِهِ أَبَداً. وَ لَا أُضِیعُ الْإِیمَانَ الَّذِی أَرْسَلْتُکَ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ مِنْ بَعْدِکَ عُلَمَاءِ أُمَّتِکَ وَ وُلَاةِ أَمْرِی بَعْدَکَ وَ أَهْلِ اسْتِنْبَاطِ الْعِلْمِ الَّذِی لَیْسَ فِیهِ کَذِبٌ وَ لَا إِثْمٌ وَ لَا زُورٌ وَ لَا بَطَرٌ وَ لَا رِیَاءٌ فَهَذَا بَیَانُ مَا یَنْتَهِی إِلَیْهِ أَمْرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ طَهَّرَ -- أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّهِ(علیه السلام) وَ سَأَلَهُمْ أَجْرَ الْمَوَدَّةِ وَ أَجْرَی لَهُمُ الْوَلَایَةَ وَ جَعَلَهُمْ أَوْصِیَاءَهُ وَ أَحِبَّاءَهُ ثَابِتَةً بَعْدَهُ فِی أُمَّتِهِ فَاعْتَبِرُوا یَا أَیُّهَا النَّاسُ فِیمَا قُلْتُ حَیْثُ وَضَعَ اللَّهُ؟عز؟ وَلَایَتَهُ وَ طَاعَتَهُ وَ مَوَدَّتَهُ وَ اسْتِنْبَاطَ عِلْمِهِ وَ حُجَجَهُ فَإِیَّاهُ فَتَقَبَّلُوا وَ بِهِ فَاسْتَمْسِکُوا تَنْجُوا بِهِ وَ تَکُونُ لَکُمُ الْحُجَّةُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ طَرِیقُ رَبِّکُمْ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَا تَصِلُ وَلَایَةٌ إِلَی اللَّهِ؟عز؟ إِلَّا بِهِمْ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ کَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یُکْرِمَهُ وَ لَا یُعَذِّبَهُ وَ مَنْ یَأْتِ اللَّهَ؟عز؟ بِغَیْرِ مَا أَمَرَهُ کَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ؟عز؟ أَنْ یُذِلَّهُ وَ أَنْ یُعَذِّبَهُ. [کافی، ج 8، ص 117، ح 92]

ص: 594

ص: 595

ص: 596

ص: 597

محمّد بن قیس گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

نام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در صحف ابراهیم «ماحی» بوده است، و در تورات موسی «حادّ» بوده، و در انجیل عیسی «احمد» بوده، و در فرقان [یعنی قرآن] «محمّد» [(صلی الله علیه و آله)] می باشد.

ص: 598

گفته شد: معنای «ماحی» چیست؟ فرمود:

او محوکننده ی صورت بت ها و اَزلام و اَوثان و هر معبودی جز خداوند بوده است.

گفته شد: معنای «حادّ» چیست؟ فرمود:

او اهل ستیزه و دشمنی با دشمنان خدا و دین خدا بوده خواه قریب و خویش او بوده اند و یا بیگانه بوده اند.

گفته شد: معنای «احمد» چیست؟ فرمود:

خداوند او را در کتاب های آسمانی به خاطر افعال نیکش ستایش و تعریف نموده است.

گفته شد: معنای «محمّد» چیست؟ فرمود:

خدا و ملائکه و همه پیامبران و مرسلین و امّت های آنان او را ستایش می کنند، و بر او صلوات می فرستند.(1)

ص: 599


1- 926.. فی من لا یحضره الفقیه: و روی یونس بن عبد الرحمن عن عاصم بن حمید عن محمّد بن قیس عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر(علیه السلام) قال: ان اسم النّبی(صلی الله علیه و آله) و سلم فی صحف إبراهیم الماحی، و فی توراة موسی الحاد، و فی إنجیل عیسی احمد، و فی الفرقان محمّد، قیل: فما تأویل الماحی؟ فقال: الماحی صورة الأصنام و ماحی الأزلام و الأوثان و کل معبود دون الرحمن، قیل: فما تأویل الحاد؟ قال: یحاد من حاد الله و دینه قریبا کان أو بعیدا، قیل: فما تأویل احمد قال: حسن ثناء الله؟عز؟ فی الکتب بما حمد من أفعاله، قیل: فما تأویل محمّد؟ قال: ان الله و ملائکته و جمیع أنبیائه و رسله و جمیع أممهم یحمدونه و یصلون علیه. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 316، ح 23]

«یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ»(1) محمّد بن فضیل گوید: حضرت کاظم(علیه السلام) فرمود:

مقصود از این آیه این است که مخالفین می خواهند با دهان های خود نور ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را خاموش کنند، و خداوند می خواهد نور امامت [و ولایت او و فرزندانش] را به اتمام برساند، و مقصود از «نُورَ اللَّهِ» امام است، چنان که خداوند می فرماید: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا» و نور در این آیه امام است.

گفتم: مقصود از «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ» چیست؟ فرمود:

یعنی «هو الذی أمر رسوله محمّداً بالولایة لوصیّه» و ولایت دین حق است. گفتم: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» چیست؟ فرمود: یعنی «یُظْهِرُهُ عَلَی جَمِیعِ الْأَدْیَانِ عِنْدَ قِیَامِ الْقَائِمِ(علیه السلام)». سپس فرمود: «وَ اللَّهُ مُتِمُ نُورِهِ بِوَلَایَةِ الْقَائِمِ(علیه السلام) وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ لِوَلَایَةِ عَلِیٍّ» گفتم: آیا خداوند این آیه را این گونه نازل نموده است؟ فرمود: «آری، این تنزیل الهی است، و غیر آن تأویل است.»(2)

ص: 600


1- 927.. سوره ی صفّ، آیه ی 8.
2- 928.. فی الکافی عن: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ قَالَ یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ قَالَ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ لِقَوْلِهِ؟عز؟: فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا فَالنُّورُ هُوَ الْإِمَامُ قُلْتُ -- هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ قَالَ هُوَ الَّذِی أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَایَةِ لِوَصِیِّهِ وَ الْوَلَایَةُ هِیَ دِینُ الْحَقِّ قُلْتُ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ قَالَ یُظْهِرُهُ عَلَی جَمِیعِ الْأَدْیَانِ عِنْدَ قِیَامِ الْقَائِمِ قَالَ یَقُولُ اللَّهُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَایَةِ الْقَائِمِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ أَمَّا هَذَا الْحَرْفُ فَتَنْزِیلٌ وَ أَمَّا غَیْرُهُ فَتَأْوِیلٌ قُلْتُ -- ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَمَّی مَنْ لَمْ یَتَّبِعْ رَسُولَهُ فِی وَلَایَةِ وَصِیِّهِ مُنَافِقِینَ وَ جَعَلَ مَنْ جَحَدَ وَصِیَّهُ إِمَامَتَهُ کَمَنْ جَحَدَ مُحَمَّداً وَ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ بِوَلَایَةِ وَصِیِّکَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ لَکاذِبُونَ. اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ السَّبِیلُ هُوَ الْوَصِیُّ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا بِرِسَالَتِکَ وَ کَفَرُوا بِوَلَایَةِ وَصِیِّکَ فَطُبِعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ. قُلْتُ مَا مَعْنَی لَا یَفْقَهُونَ قَالَ یَقُولُ لَا یَعْقِلُونَ بِنُبُوَّتِکَ قُلْتُ وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ ارْجِعُوا إِلَی وَلَایَةِ عَلِیٍّ یَسْتَغْفِرْ لَکُمُ النَّبِیُّ مِنْ ذُنُوبِکُمْ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ قَالَ اللَّهُ -- وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ عَنْ وَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ عَلَیْهِ ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ مِنَ اللَّهِ بِمَعْرِفَتِهِ بِهِمْ فَقَالَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ یَقُولُ الظَّالِمِینَ لِوَصِیِّکَ قُلْتُ أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ أَهْدی أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ قَالَ إِنَّ اللَّهَ ضَرَبَ مَثَلَ مَنْ حَادَ عَنْ وَلَایَةِ عَلِیٍّ کَمَنْ یَمْشِی عَلَی وَجْهِهِ لَا یَهْتَدِی لِأَمْرِهِ وَ جَعَلَ مَنْ تَبِعَهُ سَوِیّاً عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام). قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ قَالَ یَعْنِی جَبْرَئِیلَ عَنِ اللَّهِ فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِیلًا ما تُؤْمِنُونَ قَالَ قَالُوا إِنَّ مُحَمَّداً کَذَّابٌ عَلَی رَبِّهِ وَ مَا أَمَرَهُ اللَّهُ بِهَذَا فِی عَلِیٍّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ بِذَلِکَ قُرْآناً فَقَالَ إِنَّ وَلَایَةَ عَلِیٍّ تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا مُحَمَّدٌ بَعْضَ الْأَقاوِیلِ. لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ فَقَالَ -- إِنَّ وَلَایَةَ عَلِیٍّ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ لِلْعَالَمِینَ وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ. وَ إِنَّ عَلِیّاً لَحَسْرَةٌ عَلَی الْکافِرِینَ. وَ إِنَّ وَلَایَتَهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ. فَسَبِّحْ یَا مُحَمَّدُ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ یَقُولُ اشْکُرْ رَبَّکَ الْعَظِیمَ الَّذِی أَعْطَاکَ هَذَا الْفَضْلَ قُلْتُ قَوْلُهُ لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدی آمَنَّا بِهِ قَالَ الْهُدَی الْوَلَایَةُ آمَنَّا بِمَوْلَانَا فَمَنْ آمَنَ بِوَلَایَةِ مَوْلَاهُ -- فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً قُلْتُ تَنْزِیلٌ قَالَ لَا تَأْوِیلٌ. قُلْتُ قَوْلُهُ لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) دَعَا النَّاسَ إِلَی وَلَایَةِ عَلِیٍّ فَاجْتَمَعَتْ إِلَیْهِ قُرَیْشٌ فَقَالُوا یَا مُحَمَّدُ أَعْفِنَا مِنْ هَذَا فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَذَا إِلَی اللَّهِ لَیْسَ إِلَیَّ فَاتَّهَمُوهُ وَ خَرَجُوا مِنْ عِنْدِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ قُلْ إِنِّی لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً. قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ فِی عَلِیٍّ قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ تَوْکِیداً -- وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قُلْتُ حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً یَعْنِی بِذَلِکَ الْقَائِمَ وَ أَنْصَارَهُ قُلْتُ وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ قَالَ یَقُولُونَ فِیکَ -- وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا. وَ ذَرْنِی یَا مُحَمَّدُ وَ الْمُکَذِّبِینَ بِوَصِیِّکَ أُولِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا. قُلْتُ إِنَّ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ قَالَ یَسْتَیْقِنُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ وَصِیَّهُ حَقٌّ قُلْتُ -- وَ یَزْدادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیماناً قَالَ وَ یَزْدَادُونَ بِوَلَایَةِ الْوَصِیِّ إِیمَاناً قُلْتُ وَ لا یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) قُلْتُ مَا هَذَا الِارْتِیَابُ قَالَ یَعْنِی بِذَلِکَ أَهْلَ الْکِتَابِ وَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ ذَکَرَ اللَّهُ فَقَالَ وَ لَا یَرْتَابُونَ فِی الْوَلَایَةِ قُلْتُ وَ ما هِیَ إِلَّا ذِکْری لِلْبَشَرِ قَالَ نَعَمْ وَلَایَةُ عَلِیٍّ(علیه السلام) قُلْتُ إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ قَالَ الْوَلَایَةُ قُلْتُ -- لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ قَالَ مَنْ تَقَدَّمَ إِلَی وَلَایَتِنَا أُخِّرَ عَنْ سَقَرَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنَّا تَقَدَّمَ إِلَی سَقَرَ إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ شِیعَتُنَا. قُلْتُ -- لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ قَالَ إِنَّا لَمْ نَتَوَلَّ وَصِیَّ مُحَمَّدٍ وَ الْأَوْصِیَاءَ مِنْ بَعْدِهِ وَ لَا یُصَلُّونَ عَلَیْهِمْ قُلْتُ -- فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ قَالَ عَنِ الْوَلَایَةِ مُعْرِضِینَ قُلْتُ کَلَّا إِنَّها تَذْکِرَةٌ قَالَ الْوَلَایَةُ قُلْتُ قَوْلُهُ یُوفُونَ بِالنَّذْرِ قَالَ یُوفُونَ لِلهِ بِالنَّذْرِ الَّذِی أَخَذَ عَلَیْهِمْ فِی الْمِیثَاقِ مِنْ وَلَایَتِنَا قُلْتُ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزِیلًا قَالَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) تَنْزِیلًا قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ ذَا تَأْوِیلٌ قُلْتُ إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ قَالَ الْوَلَایَةُ قُلْتُ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ قَالَ فِی وَلَایَتِنَا قَالَ وَ الظَّالِمِینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً أَ لَا تَرَی أَنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَعَزُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ یَظْلِمَ أَوْ یَنْسُبَ نَفْسَهُ إِلَی ظُلْمٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَهُ ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً عَلَی نَبِیِّهِ فَقَالَ -- وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ. قُلْتُ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ قَالَ یَقُولُ وَیْلٌ لِلْمُکَذِّبِینَ یَا مُحَمَّدُ بِمَا أَوْحَیْتُ إِلَیْکَ مِنْ وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ؟سهما؟ -- أَ لَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلِینَ. ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِینَ قَالَ الْأَوَّلِینَ الَّذِینَ کَذَّبُوا الرُّسُلَ فِی طَاعَةِ الْأَوْصِیَاءِ کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ قَالَ مَنْ أَجْرَمَ إِلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ رَکِبَ مِنْ وَصِیِّهِ مَا رَکِبَ قُلْتُ إِنَّ الْمُتَّقِینَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَ شِیعَتُنَا لَیْسَ عَلَی مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ غَیْرُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بُرَآءُ قُلْتُ یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ الْآیَةَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْمَأْذُونُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ الْقَائِلُونَ صَوَاباً قُلْتُ مَا تَقُولُونَ إِذَا تَکَلَّمْتُمْ قَالَ نُمَجِّدُ رَبَّنَا وَ نُصَلِّی عَلَی نَبِیِّنَا وَ نَشْفَعُ لِشِیعَتِنَا فَلَا یَرُدُّنَا رَبُّنَا قُلْتُ کَلَّا إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ قَالَ هُمُ الَّذِینَ فَجَرُوا فِی حَقِّ الْأَئِمَّةِ وَ اعْتَدَوْا عَلَیْهِمْ قُلْتُ ثُمَّ یُقَالُ -- هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ قَالَ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قُلْتُ تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ. [کافی، ج 1، ص 432، ح 91]

ص: 601

ص: 602

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بالای منبر فرمود:

خداوند به اهل زمین نظر نمود و من را [برای نبوّت] انتخاب نمود، و برای مرتبه دوّم نظر کرد، و علی را [برای امامت] انتخاب نمود، و او برادر و وزیر و وصیّ و خلیفه من در بین امّت و ولیّ هر مؤمنی بعد از من خواهد بود، و کسی که ولایت او را بپذیرد، ولایت خدا را پذیرفته است، و کسی که با او دشمنی کند، با خدا دشمنی کرده است، و کسی که او را دوست بدارد خدا او را دوست می دارد، و کسی که با او دشمنی و کینه داشته باشد، خداوند با او دشمنی خواهد داشت.

سپس فرمود:

به خدا سوگند علی را دوست نمی دارد مگر مؤمن، و دشمن نمی دارد مگر کافر، و او نور و رکن زمین است بعد از من و او کلمة التَقوی و عُروَة الوثقی می باشد. و سپس این آیه را رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تلاوت نمود: «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ» و «وَ یَأْبَی اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ»(1)، سپس فرمود: ای مردم باید حاضرین این سخنان را به غائبین برسانند. و سپس خدا را گواه گرفت و فرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ عَلَیْهِمْ». سپس فرمود: ای مردم خداوند برای

ص: 603


1- 929.. سوره ی توبه، آیه ی 32.

مرتبه سوّم به زمین نظر کرد، و بعد از من و علیّ بن ابیطالب یازده امام را انتخاب نمود، و آنان یکی پس از دیگری خواهند آمد، مانند ستارگان که هر ستاره ای غروب کند ستاره ی دیگری به جای آن طلوع خواهد کرد، و آنان هادیان و هداة مهدیّون اند، و کید و مکر مکرکنندگان آسیبی به آنان نمی رساند، و یاری نکردن مردم، آنان را خوار نمی کند، آنان حجّت های خداوند در روی زمین هستند، و گواهان بر خلق خدا می باشند، کسی که از آنان اطاعت کند، خدا را اطاعت نموده است، و کسی که نافرمانی آنان را بکند، خدا را نافرمانی نموده است، آنان با قرآنند، و قرآن با آنان می باشد، قرآن از آنان جدا نمی شود، و آنان نیز از قرآن جدا نمی شوند، تا در کنار حوض کوثر مرا ملاقات نمایند.(1)

ص: 604


1- 930.. فی تأویل الآیات: و فی المعنی ما رواه محمّد بن الحسین عن محمّد بن وهبان عن أحمد بن جعفر الصولی عن علی بن الحسین عن حمید بن الربیع عن هشیم بن بشیر عن أبی إسحاق الحارث بن عبد الله الحاسدی عن علی(علیه السلام) قال صعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) المنبر فقال إن الله نظر إلی أهل الأرض نظرة فاختارنی منهم ثم نظر ثانیة فاختار علیا أخی و وزیری و وارثی و وصیی و خلیفتی فی أمتی و ولی کل مؤمن بعدی من تولاه تولی الله و من عاداه عاد الله و من أحبه أحبه الله و من أبغضه أبغضه الله و الله لا یحبه إلّا مؤمن و لا یبغضه إلّا کافر و هو نور الأرض بعدی و رکنها و هو کلمة الله التقوی و العروة الوثقی ثم تلا رسول الله(صلی الله علیه و آله) یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ یا أیها الناس لیبلغ مقالتی هذه شاهدکم غائبکم اَللَّهُمَّ إنّی أشهدک علیهم أیها الناس و إن الله نظر ثالثة و اختار بعدی و بعد أخی علی بن أبی طالب أحد عشر إماما واحدا بعد واحد کلما هلک واحد قام واحد مثلهم کمثل نجوم السماء کلما غاب نجم طلع نجم هداه مهدیون لا یضرهم کید من کادهم و خذلهم هم حجة الله فی أرضه و شهداؤه علی خلقه من أطاعهم أطاع الله و من عصاهم عصی الله هم مع القرآن و القرآن معهم لا یفارقهم و لا یفارقونه حتی یردوا علی الحوض. [تأویل الآیات، ص 662]

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»(1) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند هنوز زمان تأویل این آیه نرسیده است. گفتم: فدای شما شوم زمان تأویل آن کی خواهد آمد؟ فرمود: هنگامی که حضرت قائم قیام نماید -- إن شاء الله -- و هنگامی که او قیام کند، هر کافر و مشرکی از قیام او کراهت دارد، چرا که هنگام قیام او، اگر کافر و یا مشرکی خود را در زیر سنگی پنهان کرده باشد، آن سنگ به یاوران آن حضرت می گوید: «ای مؤمن بیا که در پشت من کافر و مشرکی است، او را به قتل برسان» پس آن مؤمن می آید و آن کافر را می کشد.(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» مربوط به زمان رجعت است.(3)

ص: 605


1- 931.. سوره ی صفّ، آیه ی 9.
2- 932.. و قال محمّد بن العبّاس حدثنا أحمد بن هوذة عن إسحاق بن إبراهیم عن عبد الله بن حماد عن أبی بصیر قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ فی کتابه هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ فقال و الله ما نزل تأویلها بعد قلت جعلت فداک و متی ینزل تأویلها قال حین یقوم القائم إن شاء الله فإذا خرج القائم لم یبق کافر و لا مشرک إلّا کره خروجه حتی لو أن کافرا أو مشرکا فی بطن صخرة لقالت الصخرة یا مؤمن فی بطنی کافر أو مشرک فاقتله قال فیجیئه فیقتله. [تأویل الآیات، ص 663]
3- 933.. وَ قال العلّامة المجلسی: قَوْلَهُ «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» یُظْهِرُهُ اللَّهُ؟عز؟ فِی الرَّجْعَةِ. [بحار الانوار، ج 53، ص 64]

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

«وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» یعنی خداوند هنگام قیام قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) دین خود را بر همه ی ادیان غالب می نماید، به گونه ای که جز خداوند پرستش نمی شود، چنان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی قیام او فرموده است: «یَمْلَأُ الأرض قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.»(1) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ * یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَ أُخْرَی تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ»(2) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که آیه «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ» نازل شد، مردم گفتند: «اگر ما بدانیم این تجارت چیست به خاطر آن جان ها و مال ها و فرزندان خود را فدا خواهیم نمود؟» و خداوند در پاسخ آنان فرمود: «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنفُسِکُمْ… تا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَ أُخْرَی تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ» و «فَتْحٌ قَرِیبٌ»، قیام حضرت مهدی(علیه السلام)، و فتح مکّه است.(3)

ص: 606


1- 934.. و فی تفسیر القمّی: قوله یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ قال بالقائم من آل محمّد(علیه السلام) حتی إذا خرج یظهره الله علی الدین کله حتی لا یعبد غیر الله و هو قوله «یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 365]
2- 935.. سوره ی صفّ، آیات 13-10.
3- 936.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر فی قوله یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ فقالوا: لو نعلم ما هی لبذلنا فیها الأموال و الأنفس و الأولاد فقال الله: تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ إلی قوله ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ، وَ أُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ یعنی فی الدنیا بفتح القائم و أیضا قال فتح مکة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 365]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

من آن تجارت سودمند و نجات بخش از عذاب دردناک هستم، که خداوند در کتاب خود می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ.»(1) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

به راستی مبارزه ی علی با عمرو بن عبدودّ [در جنگ خندق] افضل از عمل امّت من تا قیامت است، و این است تجارت مربحة و منجیة از عذاب الیم، که خداوند می فرماید: «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ….»(2)

ص: 607


1- 937.. و قال فی تأویل الآیات: قوله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ. تأویله ما رواه الحسن بن أبی الحسن الدیلمی؟ره؟ عن رجاله بإسناد متصل إلی النوفلی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) أنا التجارة المربحة المنجیة من العذاب الألیم التی دل الله علیها فی کتابه فقال یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ. [تأویل الآیات، ص 664]
2- 938.. و فیه عن الشیخ الطوسی قدس الله روحه عن عبد الواحد بن الحسن عن محمّد بن محمّد الجوینی قال قرأت علی علی بن أحمد الواحدی حدیثا مرفوعا إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال لمبارزة علی لعمرو بن عبد ود أفضل من عمل أمتی إلی یوم القیامة. و هی التجارة المربحة المنجیة من العذاب الألیم یقول الله تعالی هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ فتکون حینئذ التجارة الرابحة المربحة هی مبارزته لعمرو و من هاهنا قال أنا التجارة المربحة أی أنا صاحب التجارة المربحة. [تأویل الآیات، ص 664]

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

مقصود از «وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ» قصری است در بهشت از لؤلؤ، که در آن هفتاد خانه از یاقوت سرخ است، و در هر خانه ای هفتاد اتاق از زمرّد سبز است، و در هر اتاقی هفتاد تخت است، و بر هر تختی هفتاد بستر با رنگ های مختلف است، و بر هر بستری زنی از حورالعین است، و در هر قصری هفتاد مائده و سفره ی طعام است، و در هر سفره طعامی هفتاد نوع از طعام است، و در هر اتاقی هفتاد دختر و پسر جوان است، و به مؤمن نیرویی داده می شود که در یک ساعت از همه این نعمت ها بهره مند خواهد شد.(1) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا کُونوا أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآَمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ کَفَرَت طَّائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آَمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «وَ کَفَرَت طَّائِفَةٌ» همان طایفه و گروهی است که شبیه عیسی(علیه السلام) را کشتند و او را به دار آویختند، و مقصود از «فَآَمَنَت طَّائِفَةٌ» گروهی هستند که شبیه

ص: 608


1- 939.. و فیه: مما ورد فی المساکن الطیبة ما رواه محمّد بن العبّاس؟ره؟ عن أحمد بن عبد الله الدقاق عن أیوب بن محمّد الوراق عن الحجاج بن محمّد عن الحسن بن جعفر عن الحسن قال سألت عمران بن الحصین و أبا هریرة عن تفسیر قوله تعالی وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ فقالا علی الخبیر سقطت سألنا عنها رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال قصر من لؤلؤ فی الجنة فی ذلک القصر سبعون دارا من یاقوتة حمراء فی کل دار سبعون بیتا من زمردة خضراء فی کل بیت سبعون سریرا علی کل سریر سبعون فراشا من کل لون علی کل فراش امرأة من الحور العین فی کل بیت سبعون مائدة علی کل مائدة سبعون لونا من الطعام و فی کل بیت سبعون وصیفا و وصیفة قال فیعطی الله المؤمن من القوة فی غداة واحدة أن یأتی علی ذلک کله. [تأویل الآیات، ص 665]
2- 940.. سوره ی صفّ، آیه ی 14.

عیسی(علیه السلام) را پذیرفتند تا کشته نشود، و گروه دیگری جنگ کردند و آنان را کشتند، و خداوند فرمود: «فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آَمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ.»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

حواریّین عیسی(علیه السلام) شیعیان او بودند، و شیعیان ما نیز حواریّین ما می باشند، و حواریّین عیسی نسبت به او، مطیع تر از حواریّین ما نسبت به ما نبوده اند، و حواریّین عیسی گفتند: «نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ» و به خدا سوگند عیسی(علیه السلام) را از دست یهود نجات ندادند، و برای نجات او با یهود جنگ نکردند، در حالی که به خدا سوگند شیعیان ما همواره بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ما را یاری نموده اند و در راه ما کشته شده اند، و به خاطر ما همواره در خوف و هراس به سر برده، و دشمنان ما آنان را سوزانده و شکنجه کرده و آواره نموده اند، خداوند از ناحیه ما به آنان جزای خیر بدهد، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی آنان می فرمود: «به خدا سوگند، اگر من با شمشیر به صورت دوستانمان بزنم، با ما دشمنی و کینه پیدا نمی کنند، و به خدا سوگند اگر مال فراوانی به دشمنان خود بدهم، علاقه و محبّتی به ما پیدا نخواهند نمود.(2)

ص: 609


1- 941.. القمّی فی قوله: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ إلی قوله فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ کَفَرَتْ طائِفَةٌ» قال: التی کفرت هی التی قتلت شبیه عیسی(علیه السلام) و صلبته و التی آمنت هی التی قبلت شبیه عیسی حتی لا یقتل فقتلت الطائفة التی قتلته و صلبته و هو قوله: فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِینَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 366]
2- 942.. فی روضة الکافی حدثنا ابن محبوب عن أبی یحیی کوکب الدم عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ان حواری عیسی صلی الله علیه کانوا شیعته، و ان شیعتنا حواریونا، و ما کان حواری عیسی بأطوع له من حوارینا لنا، و انما قال عیسی(علیه السلام): من أنصاری الی الله قال الحواریون نحن أنصار الله فلا و الله ما نصروه من الیهود، و لا قاتلوهم دونه، و شیعتنا و الله لم یزالوا منذ قبض الله عز ذکره و رسوله(صلی الله علیه و آله) و سلم ینصرونا و یقاتلون دوننا و یخوفون و یحرقون و یعذبون و یشردون فی البلاد، جزاهم الله عنا خیرا، و قد قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) و الله لو ضربت خیشوم محبینا بالسیف ما أبغضونا، و الله لو أدنیت الی مبغضینا و حثوت لهم من المال ما أحبونا. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 319، ح 36]

سوره ی جمعه

اشاره

محلّ نزول: در مدینه منوّره نازل شده است.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی صف نازل شده است.

تعداد آیات: 11 آیه.

ثواب قرائت سوره ی جمعه منصور بن حازم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

بر هر مؤمنی -- اگر از شیعیان ما باشد -- واجب است که در شب جمعه سوره ی جمعه و سوره اعلی را بخواند، و در نماز ظهر جمعه، سوره ی جمعه و سوره ی منافقین را بخواند، و اگر چنین کند، مانند این است که عمل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را انجام داده باشد، و پاداش او بر خدا بهشت خواهد بود.(1)

ص: 610


1- 943.. و فی ثواب الأعمال عَنِ الْحَسَنِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الْوَاجِبُ عَلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ إِذَا کَانَ لَنَا شِیعَةً أَنْ یَقْرَأَ فِی لَیْلَةِ الْجُمُعَةِ بِالْجُمُعَةِ وَ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی وَ فِی صَلَاةِ الظُّهْرِ بِالْجُمُعَةِ وَ الْمُنَافِقِینَ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَکَأَنَّمَا یَعْمَلُ کَعَمَلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ کَانَ جَزَاؤُهُ وَ ثَوَابُهُ عَلَی اللَّهِ الْجَنَّةَ. [ثواب الأعمال، ص 118]

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خداوند به خاطر سوره ی جمعه مؤمنین را اکرام می کند، از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوره ی جمعه را برای بشارت به مؤمنین سنّت قرار داد، و خداوند به وسیله سوره ی منافقین، منافقین را توبیخ و سرزنش نمود، از این رو سزاوار نیست سوره ی جمعه [و منافقین] ترک شود، و کسی که عمداً آن ها را ترک کند نماز او نماز نیست.(1) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی جمعه را قرائت کند، خداوند ده برابر جمعیّت نمازهای جمعه ی بلاد، به او پاداش می دهد، و کسی که این سوره را در هر شب و یا در هر روز بخواند، از آنچه می ترسد، در امان خواهد بود، و هر بلا و مکروهی از او دفع خواهد شد.(2) و فرمود:

کسی که همواره این سوره را قرائت کند، پاداش بزرگی خواهد داشت، و از آنچه می ترسیده ایمن خواهد شد، و هر بلا و مکروهی از او دفع می گردد.(3)

ص: 611


1- 944.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَکْرَمَ بِالْجُمُعَةِ الْمُؤْمِنِینَ فَسَنَّهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِشَارَةً لَهُمْ وَ الْمُنَافِقِینَ تَوْبِیخاً لِلْمُنَافِقِینَ وَ لَا یَنْبَغِی تَرْکُهَا فَمَنْ تَرَکَهَا مُتَعَمِّداً فَلَا صَلَاةَ لَهُ. [کافی، ج 3، ص 425]
2- 945.. و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة کتب الله له عشر حسنات بعدد من اجتمع فی الجمعة فی جمیع الأمصار، و من قرأها فی کل لیلة أو نهار، أمن مما یخاف و صرف عنه کل محذور». [تفسیر برهان، ج 5، ص 371، ح 3]
3- 946.. و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من أدمن قراءتها کان له أجر عظیم، و أمن مما یخاف و یحذر و صرف عنه کل محذور». [همان، ح 4]

سوره ی جمعه، آیات 1 تا 11

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ 1 هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ 2 وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 3 ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ 4 مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ 5 قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 6 وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ 7 قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 8 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ 9

ص: 612

فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ 10 وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقینَ 11 ¬Kj

لغات:

«أَسْفَار» جمع سِفْر، به معنای کتاب است، و اصل آن به معنای کشف است، و کتاب [یعنی مکتوب] کاشف از معناست، و سَفَرَ الرجل عمامته، إذا کشفها، و سَفَرتِ المرأة عن وجهها، إذا کشفت وجهها، و منه «الصُّبْح إِذَا أَسْفَرَ»، و «زَعَم» به معنای ظَنَّ و به معنای عَلِمَ آمده است، و «أولیاء» جمع ولیّ به معنای حقیق به نصرت است، و «اللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ» یعنی یولّیهم النصرة عند حاجتهم، و «تمنّی» به معنای آرزوی نبودن چیزی است که بوده، و یا آرزوی نبودن چیزی است که خواهد بود، و آن از جنس کلام است، و برای گذشته و آینده استعمال می شود، و «جُمْعَة و جُمُعة» دو لغت اند و جمع آن ها جُمَع و جُمُعات است، و جمعه را به این علّت جمعه گویند که خداوند در این روز از خلقت موجودات فارغ گردید، و همه مخلوقات جمع شدند، ابن سیرین گوید: انصار مدینه گفتند: یهودیان را روز شنبه روز اجتماع است، و نصارا را روز یکشنبه روز اجتماع است، و ما نیز باید روز اجتماعی داشته باشیم از این رو اسعد بن زرارة برای آنان خطبه ای خواند و روز جمعه را که یوم العروبة می گفتند روز اجتماع آنان قرار داد، و در آن روز گوسفندی برای آنان ذبح نمود، و صبحگاه از آن خوردند، چرا که جمعیّت آنان ناچیز بود، و خداوند سوره ی جمعه را نازل نمود، و این اوّلین جمعه ای بود که در اسلام پایه گذاری شد، و امّا اوّل جمعه ای که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با اصحاب خود نماز جمعه اقامه

ص: 613

نمود، هنگامی بود که از مکّه به مدینه هجرت نمود، و در محلّه ی قبا پیاده شد، و آن روز دوشنبه دوازدهم ربیع الأول بود، و آن حضرت روز دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه و پنجشنبه را در آنجا بود، و مسجد قبا را بنا کرد، و روز جمعه به طرف مدینه حرکت نمود، و در بین راه به قبیله بنی سالم بن عوف که رسید، وقت نماز جمعه بود، و در آنجا مسجدی برقرار شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نخستین نماز جمعه را در آن محل اقامه نمود، و این اوّلین نماز جمعه و اوّلین خطبه ای بود که آن حضرت در اسلام شروع نمود، و در خطبه خود فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْمَدُهُ وَ أَسْتَعِینُهُ وَ أَسْتَغْفِرُهُ وَ أَسْتَهْدِیهِ وَ أُومِنُ بِهِ وَ لَا أَکْفُرُهُ…».

و تمام خطبه در تفسیر مجمع البیان ذکر شده و خوب است ائمّه جمعه از آن استفاده کنند.(1)

ص: 614


1- 947.. الحمد لله أحمده و أستعینه و أستغفره و أستهدیه و أومن به و لا أکفره و أعادی من یکفره و أشهد أن لا إله إلّا الله وحده لا شریک له و أشهد أن محمّدا عبده و رسوله أرسله بالهدی و النور و الموعظة علی فترة من الرسل و قلة من العلم و ضلالة من الناس و انقطاع من الزمان و دنو من الساعة و قرب من الأجل من یطع الله و رسوله فقد رشد و من یعصهما فقد غوی و فرط و ضل ضلالا بعیدا أوصیکم بتقوی الله فإنه خیر ما أوصی به المسلم المسلم أن یحضه علی الآخرة و أن یأمره بتقوی الله فاحذروا ما حذرکم الله من نفسه و إن تقوی الله لمن عمل به علی وجل و مخافة من ربه عون صدق علی ما تبغون من أمر الآخرة و من یصلح الذی بینه و بین الله من أمره فی السر و العلانیة لا ینوی بذلک إلّا وجه الله یکن له ذکرا فی عاجل أمره و ذخرا فیما بعد الموت و حین یفتقر المرء إلی ما قدم. و ما کان من سوی ذلک یود لو أن بینه و بینه أمدا بعیدا و یحذرکم الله نفسه و الله رءوف بالعباد و الذی صدق قوله و نجز وعده لا خلف لذلک فإنه یقول ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ فاتقوا الله فی عاجل أمرکم و آجله فی السر و العلانیة فإنه من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له أجرا و من یتق الله فقد فاز فوزا عظیما و إن تقوی الله توقی مقته و توقی عقوبته و توقی سخطه و إن تقوی الله تبیض الوجوه و ترضی الرب و ترفع الدرجة خذوا بحظکم و لا تفرطوا فی جنب الله فقد علمکم الله کتابه و نهج لکم سبیله لیعلم الذین صدقوا و یعلم الکاذبین فأحسنوا کما أحسن الله إلیکم و عادوا أعداءه و جاهدوا فی سبیل الله حق جهاده هو اجتباکم و سماکم المسلمین لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینة و لا حول و لا قوة إلّا بالله فأکثروا ذکر الله و اعلموا لما بعد الیوم فإنه من یصلح ما بینه و بین الله یکفه الله ما بینه و بین الناس ذلک بأن الله یقضی علی الناس و لا یقضون علیه و یملک من الناس و لا یملکون منه الله أکبر و لا قوة إلّا بالله العلی العظیم. [تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 432]
ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همواره تسبیح خدا می گویند، خداوندی که مالک و حاکم است و از هر عیب و نقصی مبرا، و عزیز و حکیم است! (1) و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد هر چند پیش از آن در گم راهی آشکاری بودند! (2) و (همچنین) رسول است بر گروه دیگری که هنوز به آنها ملحق نشده اند و او عزیز و حکیم است! (3) این فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می بخشد و خداوند صاحب فضل عظیم است! (4) کسانی که مکلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا نکردند، مانند درازگوشی هستند که کتاب هایی حمل می کند، (آن را بر دوش می کشد اما چیزی از آن نمی فهمد)! گروهی که آیات خدا را انکار کردند مثال بدی دارند، و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کند! (5) بگو: «ای یهودیان! اگر گمان می کنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می گویید (تا

ص: 615

به لقای محبوبتان برسید)!» (6) ولی آنان هرگز تمنای مرگ نمی کنند بخاطر اعمالی که از پیش فرستاده اند و خداوند ظالمان را بخوبی می شناسد! (7) بگو: «این مرگی که از آن فرار می کنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد سپس به سوی کسی که دانای پنهان و آشکار است بازگردانده می شوید آن گاه شما را از آنچه انجام می دادید خبر می دهد!» (8) ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که برای نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوی ذکر خدا بشتابید و خرید و فروش را رها کنید که این برای شما بهتر است اگر می دانستید! (9) و هنگامی که نماز پایان گرفت (شما آزادید) در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبید، و خدا را بسیار یاد کنید شاید رستگار شوید! (10) هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده می شوند و به سوی آن می روند و تو را ایستاده به حال خود رها می کنند بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترین روزی دهندگان است. (11)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»(1) مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

«قُدُّوس» ذات مقدّس پروردگاری است که منزّه از آفات موجب جهل است.(2) امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید:

«وَ مَتَی عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزیز حَکِیمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ کُلَّهَا حِکْمَةٌ، وَ إِنْ کَانَ وَجْهُهَا غَیْرَ مُنْکَشِفٍ». یعنی هنگامی که ما دانستیم خداوند عزیز و حکیم است،

ص: 616


1- 948.. سوره ی جمعه، آیه ی 1.
2- 949.. قال القمّی: القدوس البری ء من الآفات الموجبات للجهل. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 366]

ایمان و تصدیق پیدا کردیم که همه کارهای او حکیمانه است، گرچه وجه حکمت آن ها آشکار نباشد.(1) مفسّر گرانقدر مرحوم آیة الله طیّب اصفهانی گوید:

تسبیح خداوند تنزیه اوست، از جمیع عیوب و نواقص، و این به معنای سلب مطلق احتیاج اوست اَزَلاً و اَبَداً، چرا که وجودش ذاتی است، و نیاز به موجد ندارد، و او ماهیّت ندارد که نیاز به موجد داشته باشد، و صفات او عین ذات اوست، بنابراین مُرَکّب نیاز به مُرَکِّب دارد، و او مُنزّه از ترکیب و اجزا و هیئت است، او نیاز به تصوّر و تصدیق و عزم و جزم و حرکت ندارد، و بالجمله کلمه ی «سبحان الله» شامل جمیع شئونات الهی می شود، به خلاف ممکن که عدم و نیست صرف بوده و سر تا پا نیازمند است… تا این که گوید: «الله أکبر» نیز چنین است، و در حدیث داریم که معنای آن «اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِ شَیْ ءٍ» نیست، بلکه معنای آن: «اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ» است.(2) «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ»(3) جعفر بن محمّد صوفی گوید:

به حضرت جواد(علیه السلام) گفتم: ای فرزند رسول خدا، معنای اُمّی بودن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چیست؟ فرمود: مخالفین ما چه می گویند؟ گفتم: آنان می گویند:

ص: 617


1- 950.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی عبد الله بن الفضل الهاشمی عن أبی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): و متی علمنا انه عزیز حکیم صدقنا بأن أفعاله کلها حکمة، و ان وجهها غیر منکشف. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 321، ح 13]
2- 951.. تفسیر اطیب البیان، ج 12، ص 508.
3- 952.. سوره ی جمعه، آیه ی 2.

«به این خاطر اُمّی نامیده شده که قدرت نوشتن نداشته است» حضرت جواد(علیه السلام) فرمود: دروغ می گویند، لعنت خدا بر آنان باد، چگونه ممکن است چنین باشد، در حالی که خداوند می فرماید: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ» سپس فرمود: «چگونه کسی که قدرت نوشتن ندارد تعلیم کتابت می کند؟» تا این که فرمود: به خدا سوگند او با هفتاد و دو زبان می خواند و می نوشت، امّی بودن او به خاطر این است که او اهل مکّه بوده و مکّه را خداوند «أُمَ الْقُری» نامیده و می فرماید: «وَ لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا.»(1)و(2) مؤلّف گوید:

در چندین روایت آمده که آن حضرت می خوانده و نمی نوشته است، و این به معنای عدم قدرت بر نوشتن نیست، چرا که نوعاً آن حضرت املا می نموده و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و کتّاب دیگر می نوشتند.(3)

ص: 618


1- 953.. سوره ی انعام، آیه ی 92.
2- 954.. فی العلل: أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصُّوفِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الرِّضَا(علیه السلام) فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَ النَّبِیُّ الْأُمِّیَّ فَقَالَ مَا یَقُولُ النَّاسُ قُلْتُ یَزْعُمُونَ أَنَّهُ إِنَّمَا سُمِّیَ الْأُمِّیَّ لِأَنَّهُ لَمْ یُحْسِنْ أَنْ یَکْتُبَ فَقَالَ(علیه السلام) کَذَبُوا عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ أَنَّی ذَلِکَ وَ اللَّهُ یَقُولُ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ فَکَیْفَ کَانَ یُعَلِّمُهُمْ مَا لَا یُحْسِنُ وَ اللَّهِ لَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقْرَأُ وَ یَکْتُبُ بِاثْنَتَیْنِ وَ سَبْعِینَ أَوْ قَالَ بِثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِینَ لِسَاناً وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْأُمِّیَّ لِأَنَّهُ کَانَ مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ وَ مَکَّةُ مِنْ أُمَّهَاتِ الْقُرَی وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها. [علل الشرایع، ج 1، ص 124، ح 1]
3- 955.. -- و فیه حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ کَانَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) یَقْرَأُ الْکِتَابَ وَ لَا یَکْتُبُ. -- أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ الصَّیْقَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ کَانَ مِمَّا مَنَّ اللَّهُ؟عز؟ بِهِ عَلَی نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ کَانَ أُمِّیّاً لَا یَکْتُبُ وَ یَقْرَأُ الْکِتَابَ. [علل الشرایع، ج 1، ص 126، ح 6 و 7]

سلیم بن قیس گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمود:

«نَحْنُ الَّذِینَ بَعَثَ اللَّهُ فِینَا رَسُولًا یَتْلُو عَلَیْنَا آیَاتِهِ وَ یُزَکِّینَا وَ یُعَلِّمُنَا الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَة.»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می خواند و می نوشت، و چیزی که نوشته نشده بود را نیز می خواند.(2) امام صادق(علیه السلام) درباره ی أمّیین مکّه فرمود:

آنان اهل نوشتن بودند، و لکن چون از طرف خداوند کتابی برای آنان نازل نشده بود، و خداوند پیامبری برای آنان نفرستاده بود، آنان را امّی می گفتند.(3)

ص: 619


1- 956.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن القاسم عن عبید بن کثیر عن حسین بن نصر بن مزاحم عن أبیه عن أبان بن أبی عیاش عن سلیم بن قیس عن علی(علیه السلام) قال نحن الذین بعث الله فینا رسولا یتلو علینا آیاته و یزکینا و یعلمنا الکتاب و الحکمة. [تأویل الآیات، ص 667]
2- 957.. قال فی بصائر الدرجات: حدثنا الحسن بن علی عن أحمد بن هلال عن خلف بن حماد عن عبد الرحمن بن الحجاج قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) إن النّبی(صلی الله علیه و آله) کان یقرأ و یکتب و یقرأ ما لم یکتب. [بصائرالدرجات، ص 227، ح 5]
3- 958.. قال القمّی: فحدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن معاویة بن عمار عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ» قال: کانوا یکتبون و لکن لم یکن معهم کتاب من عند الله و لا بعث إلیهم رسولا فنسبهم الله إلی الأمیین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 366]

«وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ * ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»(1) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

«وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ» کسانی هستند که در زمان های بعد از نزول آیه به اسلام می گروند.(2) و از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

آنان عجم ها هستند، که به لغت عربی تکلّم نمی کنند.(3) و روایت شده: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگامی که این آیه را قرائت نمود، گفته شد: «وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ…» کیانند؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست خود را بر شانه سلمان گذارد، و فرمود:

اگر ایمان در کُره ی ثریّا باشد مردانی از نژاد این سلمان به آن خواهند رسید.(4)

ص: 620


1- 959.. سوره ی جمعه، آیات 3 و 4.
2- 960.. و قوله: وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ قال دخلوا فی الإسلام بعدهم. [همان]
3- 961.. فی المجمع:«وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ» أی و یعلم آخرین من المؤمنین «لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ» و هم کل من بعد الصحابة إلی یوم القیامة فإن الله سبحانه بعث النّبی إلیهم و شریعته تلزمهم و إن لم یلحقوا بزمان الصحابة عن مجاهد و ابن زید و قیل هم الأعاجم و من لا یتکلم بلغة العرب فإن النّبی(صلی الله علیه و آله) مبعوث إلی من شاهده و إلی کل من بعدهم من العرب و العجم عن ابن عمر و سعید بن جبیر و روی ذلک عن أبی جعفر(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 10، ص 429]
4- 962.. -- فی تفسیر علی بن إبراهیم قوله: و آخرین منهم لما یلحقوا بهم قال: دخلوا الإسلام بعدهم. -- فی مجمع البیان «وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ» و هم کل من بعد الصحابة الی یوم القیامة الی قوله: و قیل: هم الأعاجم و من لا یتکلم بلغة العرب، فان النّبی(صلی الله علیه و آله) و سلم مبعوث الی من شاهده و الی من بعدهم من العجم و العرب، عن ابن عمر و سعید بن جبیر و روی ذلک عن أبی جعفر(علیه السلام). -- و روی ان النّبی(صلی الله علیه و آله) و سلم قرأ هذه الایة فقیل له: من هؤلاء؟ فوضع یده علی کتف سلمان و قال: لو کان الایمان فی الثریا لنالته رجال من هؤلاء. [رواها فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 323، ح 22-20]

محمّد بن ابی عمیر نقل نموده که فقرا نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: یا رسول الله اغنیاء با اموال خود صدقه می دهند، و حجّ می روند، و بنده آزاد می کنند، و ما را مالی نیست که چنین کارهایی را انجام بدهیم؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که یکصد مرتبه «ألله أکبر» بگوید افضل از آزاد کردن یک بنده است، و کسی که یکصد مرتبه «سبحان الله» بگوید، افضل از یکصد اسب است که با افسر و زین در راه خدا بدهد، و کسی که یکصد مرتبه «لا إله إلّا الله» بگوید، بیش از هر کسی در آن روز عبادت نموده، جز کسی که بیشتر از صد مرتبه «لا إله إلّا الله» گفته باشد. و چون این خبر به اغنیا رسید آنان نیز این اذکار را گفتند، و فقرا باز نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: اغنیا نیز چنین کردند؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء.»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

ملائکه آسمان چون به زمین توجّه می کنند و می بینند، یک نفر و یا دو نفر و

ص: 621


1- 963.. و فیه روی محمّد بن أبی عمیر عن هشام بن سالم یرفعه قال: جاء الفقراء الی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقالوا: یا رسول الله ان للأغنیاء ما یتصدقون و لیس لنا ما نتصدق؟ و لهم ما یحجون و لیس لنا ما نحج؟ و لهم ما یعتقون و لیس لنا ما نعتق؟ فقال: من کبر الله مأة مرة کان أفضل من عتق رقبة، و من سبح الله مأة مرة کان أفضل من مأة فرس فی سبیل الله بسرجها و بلجمها، و من هلل الله مأة مرة کان أفضل الناس عملا فی ذلک الیوم الا من زاد، فبلغ ذلک الأغنیاء فقالوه فرجع الفقراء الی النّبی(صلی الله علیه و آله) فقالوا: یا رسول الله قد بلغ ذلک الأغنیاء ما قلت فصنعوا، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 323]

یا سه نفر مشغول به ذکر فضائل آل محمّد(علیهم السلام) هستند به همدیگر می گویند: بنگرید این ها با جمعیّت ناچیز، و دشمنان فراوان، مشغول ذکر فضائل آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند؟! و گروه دیگری از ملائکه می گویند: «ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ.»(1) «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ * قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ»(2) مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند مَثَل بنی اسرائیل را [که به تورات عمل نکردند] مَثَل حمار و الاغی قرار داده که حامل کتاب هایی باشد که نمی داند در آن ها چیست و به آن ها عمل نمی کند.

[البتّه این تشبیه اختصاص به بنی اسرائیل ندارد -- اگر چه مورد نزول آیه آنان بوده اند -- و شامل هر امّتی که به کتاب آسمانی [آگاهی دارند و به آن] عمل نمی کنند نیز می شود].

سپس گوید:

علمای یهود که خود را اولیای خداوند می دانستند، باید آرزوی مرگ و ملاقات خداوند را می داشتند، چرا که در تورات آمده: اولیای خداوند آرزوی مرگ و ملاقات

ص: 622


1- 964.. فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن علی بن الحکم عن المستورد النخعی عمن رواه عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الملائکة الذین فی السماء لیطلعون الی الواحد و الاثنین و الثلاثة و هم یذکرون فضل آل محمّد قال: فیقول: أما ترون الی هؤلاء فی قلتهم و کثرة عدوهم یصفون فضل آل محمّد؟ فتقول الطائفة الاخری من الملائکة: «ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ». [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 324، ح 24]
2- 965.. سوره ی جمعه، آیات 5 و 6.

خدا را می کنند، [از این رو خداوند می فرماید: «إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ.»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر «زَعمی» در قرآن آمده به معنای کذب است، و «زعمتم» یعنی کذبتم.(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

به ابوذرّ گفته شد: برای چه ما از مرگ و مردن کراهت داریم؟ ابوذرّ گفت: به خاطر این که شما دنیا را آباد کرده اید، و آخرت را خراب نموده اید، از این رو خوش ندارید که از آبادی به خرابه بروید.(3)

ص: 623


1- 966.. و قال القمّی: «وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ» قال دخلوا فی الإسلام بعدهم، ثم ضرب مثلا فی بنی إسرائیل فقال: مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً قال: الحمار یحمل الکتب و لا یعلم ما فیها و لا یعمل بها کذلک بنو إسرائیل قد حملوا مثل الحمار لا یعلمون ما فیه و لا یعملون به قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ قال: إن فی التوراة مکتوب أولیاء الله یتمنون الموت ثم قال: قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 366]
2- 967.. البرهان عن الکافی: محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن علی بن الحکم، عن عبد الله ابن یحیی الکاهلی، عن محمّد بن مالک، عن عبد الأعلی مولی آل سام، قال: حدثنی أبو عبد الله(علیه السلام) بحدیث، فقلت له: جعلت فداک، زعمت لی الساعة کذا و کذا؟ فقال: «لا»، فعظم ذلک علی، فقلت: بلی و الله زعمت. فقال: «لا و الله ما زعمت». قال: فعظم ذلک علی، فقلت: و الله قد قلته. قال: «نعم، قد قلته، أما علمت أن کل زعم فی القرآن کذب؟». [تفسیر برهان، ج 5، ص 376، ح 4]
3- 968.. فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن بعض أصحابه عن الحسن بن علی بن ابی عثمان عن واصل عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: جاء رجل الی أبی ذر فقال: یا أبا ذر ما لنا نکره الموت؟ فقال: لأنکم عمرتم الدنیا و خربتم الاخرة فتکرهون أن تنقلوا من عمران الی خراب. [رواها فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 324، ح 26]

«قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَی عَالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید:

هر کسی از هر چه فرار کند به آن خواهد رسید، و مسیر هر نفسی به سوی اجل می باشد، و فرار از اجل همان رسیدن به اجل است.(2) امام صادق(علیه السلام) آیه فوق را قرائت نمود و فرمود:

سال ها شماره می شود، و سپس ماه ها شماره می شود، و سپس روزها شماره می شود، و سپس ساعت ها شماره می شود، و سپس نَفَس ها شماره می شود، و سپس این آیه را قرائت نمود: «فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ یَسْتَقْدِمُونَ.»(3)و(4) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ * فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَ إِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَیْهَا وَ تَرَکُوکَ قَائِمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ»(5)

ص: 624


1- 969.. سوره ی جمعه، آیه ی 8.
2- 970.. و قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) یا أیها الناس کل امرئ ملاق فی فراره ما منه یفر: و الأجل مساق النفس إلیه، و الهرب منه موافاته. [روی فی تفسیر القمّی، ج 2، ص 366]
3- 971.. سوره ی اعراف، آیه ی 34.
4- 972.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ إِلَی قَوْلِهِ تَعْمَلُونَ قَالَ تَعُدُّ السِّنِینَ ثُمَّ تَعُدُّ الشُّهُورَ ثُمَّ تَعُدُّ الْأَیَّامَ ثُمَّ تَعُدُّ السَّاعَاتِ ثُمَّ تَعُدُّ النَّفَسَ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ. [کافی، ج 3، ص 262، ح 44]
5- 973.. سوره ی جمعه، آیات 11-9.

جابر جعفی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ» یعنی به نماز جمعه بشتابید، چرا که جمعه مضیّق بر مسلمین است [و برای اعمال جمعه در مضیقه و تنگنا قرار دارند، چرا که اعمال جمعه فراوان و ساعات آن کم می باشد] و ثواب اعمال در روز جمعه به اندازه ی مضیقه آن است، و پاداش اعمال نیک و بد در روز جمعه دو چندان است.

تا این که فرمود:

به خدا سوگند به من خبر داده شده که: اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روز پنجشنبه خود را برای جمعه آماده می کرده اند، چرا که جمعه روز مضیّقی است برای مسلمین.(1) ابراهیم بن عیسای خزّاز گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ» فرمود:

نماز جمعه، روز جمعه است، و انتشار و پراکنده شدن [برای تلاش روزی] روز شنبه است.

و در سخن دیگری فرمود:

أفّ بر هر مسلمانی که بین هفته، خود را برای روز جمعه آماده نکند، تا از امر دین خود آگاه شود، و درباره ی دیانت خود سؤال کند.(2)

ص: 625


1- 974.. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللَّهِ قَالَ اعْمَلُوا وَ عَجِّلُوا فَإِنَّهُ یَوْمٌ مُضَیَّقٌ عَلَی الْمُسْلِمِینَ فِیهِ وَ ثَوَابُ أَعْمَالِ الْمُسْلِمِینَ فِیهِ عَلَی قَدْرِ مَا ضُیِّقَ عَلَیْهِمْ وَ الْحَسَنَةُ وَ السَّیِّئَةُ تُضَاعَفُ فِیهِ قَالَ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) وَ اللَّهِ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ أَصْحَابَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) کَانُوا یَتَجَهَّزُونَ لِلْجُمُعَةِ یَوْمَ الْخَمِیسِ لِأَنَّهُ یَوْمٌ مُضَیَّقٌ عَلَی الْمُسْلِمِینَ. [کافی، ج 3، ص 415، ح 10]
2- 975.. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُثْمَانَ الْخَزَّازِ أَنَّهُ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ قَالَ الصَّلَاةُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ الِانْتِشَارُ یَوْمَ السَّبْتِ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أُفٍّ لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ أَنْ لَا یُفَرِّغَ نَفْسَهُ فِی الْأُسْبُوعِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ لِأَمْرِ دِینِهِ فَیَسْأَلَ عَنْهُ. [خصال، ج 2، ص 393، ح 96]

ابوالجارود گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلَاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ» فرمود:

یعنی خود را برای نماز جمعه آماده کنید، و کارهای روز جمعه، عبارت از چند چیز است: 1. کوتاه نمودن شارب، 2. گرفتن موی زیر بغل، 3. کوتاه کردن ناخن، 4. غسل جمعه، 5. پوشیدن نظیف ترین لباس ها، 6. استعمال عطر. سپس فرمود: این ها همان سعی است، که خداوند می فرماید: «وَ مَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَ سَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ.»(1)و(2) امام باقر و امام صادق؟سهما؟ می فرمایند:

جمعه را به این خاطر جمعه گفتند که خداوند در این روز در میثاق از خلق خود برای محمّد و وصیّ و اهل بیت او(علیهم السلام) پیمان ولایت گرفت.(3)

ص: 626


1- 976.. سوره ی اسراء، آیه ی 19.
2- 977.. قال القمّی: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ قال: اسعوا أی امضوا، و یقال اسعوا اعملوا لها، و هو قص الشارب و نتف الإبط و تقلیم الأظفار و الغسل و لبس أفضل ثیابک و تطیب للجمعة فهو السعی، و یقول الله وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ، حدثنا جعفر بن أحمد قال حدثنا عبد الکریم بن عبد الرحیم عن محمّد بن علی عن محمّد بن الفضیل [أبی حمزة] عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 367]
3- 978.. فی الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ لَهُ رَجُلٌ کَیْفَ سُمِّیَتِ الْجُمُعَةُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ جَمَعَ فِیهَا خَلْقَهُ لِوَلَایَةِ مُحَمَّدٍ وَ وَصِیِّهِ فِی الْمِیثَاقِ فَسَمَّاهُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ لِجَمْعِهِ فِیهِ خَلْقَهُ. [کافی، ج 3، ص 415، ح 7]

جابر گوید:

یک قافله تجارتی از شام وارد مدینه شد، و اهل مدینه شروع به طبل زدن نمودند، و با حال خشنودی و خندان سراغ قافله رفتند، و من وارد مسجد شدم و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را مشغول خطبه نماز جمعه دیدم، و مردم از مسجد خارج شدند، در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ایستاده بود و تنها دوازده نفر با آن حضرت بودند و علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) یکی از آنان بود.(1) مرحوم علاّمه ابن شهر آشوب در مناقب از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

دحیه کلبی روز جمعه ای از شام با قافله وارد مدینه شد، و نزد احجار روغن بارهای خود را زمین گذارد و سپس شروع به طبل زدن نمود تا مردم را به آمدن خود آگاه سازد، و همه مردم پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را در حال خطبه رها نمودند و به طرف او رفتند، و نماز جمعه را ترک کردند، مگر علیّ بن ابی طالب و حسن و حسین و فاطمه؟سهما؟ و سلمان و ابوذرّ و مقداد و صهیب.

و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

خداوند در روز جمعه به مسجد من نظر نمود، و اگر این هشت نفر در مسجد

ص: 627


1- 979.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا عبد العزیز بن یحیی عن المغیرة بن محمّد عن عبد الغفار بن محمّد عن قیس بن الربیع عن حصین عن سالم بن أبی الجعد عن جابر بن عبد الله قال ورد المدینة عیر فیها تجارة من الشام فضرب أهل المدینة بالدفوف و فرحوا و ضجوا و دخلت و النّبی(صلی الله علیه و آله) علی المنبر یخطب یوم الجمعة فخرج الناس من المسجد و ترکوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) قائما و لم یبق معه فی المسجد إلّا اثنا عشر رجلا علی بن أبی طالب(علیه السلام) منهم. [تأویل الآیات، ص 668]

نمی بودند مدینه بر سر اهلش با آتش می سوخت و سنگ های عذاب بر آنان می بارید، همانند این که بر قوم لوط عذاب نازل شد، و خداوند درباره ی این هشت نفر فرمود: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ….»(1)و(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«انْفَضُّوا إِلَیْها» یعنی «انْصَرَفُوا إِلَیْهَا.»(3)

ص: 628


1- 980.. سوره ی نور، آیه ی 37.
2- 981.. فی المناقب عن تفسیر مجاهد و أبو یوسف یعقوب بن أبی سفیان قال ابن عبّاس فی قوله تعالی وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً إن دحیة الکلبی جاء یوم الجمعة من الشام بالمسیرة فنزل عند أحجار الزیت ثم ضرب بالطبول لیؤذن الناس بقدومه فانفض الناس إلیه إلّا علی و الحسن و الحسین و فاطمة(علیه السلام) و سلمان و أبو ذر و المقداد و صهیب و ترکوا النّبی قائما یخطب علی المنبر فقال النّبی(علیه السلام) لقد نظر الله یوم الجمعة إلی مسجدی فلو لا الفئة الذین جلسوا فی مسجدی لانضرمت المدینة علی أهلها نارا و حصبوا بالحجارة کقوم لوط و نزل فیهم رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ الآیة. [مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 146]
3- 982.. و فی المجمع: روی عن أبی عبد الله(علیه السلام) أنه قال انصرفوا إلیها. [مجمع البیان، ج 10، ص 436]

سوره ی منافقین

اشاره

محلّ نزول: مدینه منوّره.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی حج نازل شده است.

تعداد آیات: 11 آیه.

ثواب قرائت سوره ی منافقین در اوّل سوره ی جمعه گذشت که امام صادق(علیه السلام) فرمود:

واجب بر هر مؤمنی -- اگر از شیعیان ما باشد -- این است که در نماز شب جمعه سوره ی «جمعه» و سوره ی «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی» را بخواند، و در نماز ظهر روز جمعه، سوره ی جمعه و منافقین را بخواند، و اگر چنین کند، عمل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را انجام داده، و پاداش او بر خداوند بهشت خواهد بود.(1) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی منافقین را بخواند، از نفاق و شکّ در دین خود، ایمن خواهد

ص: 629


1- 983.. فی ثواب الأعنال عَنِ الْحَسَنِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الْوَاجِبُ عَلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ إِذَا کَانَ لَنَا شِیعَةً أَنْ یَقْرَأَ فِی لَیْلَةِ الْجُمُعَةِ بِالْجُمُعَةِ وَ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی وَ فِی صَلَاةِ الظُّهْرِ بِالْجُمُعَةِ وَ الْمُنَافِقِینَ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَکَأَنَّمَا یَعْمَلُ کَعَمَلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ کَانَ جَزَاؤُهُ وَ ثَوَابُهُ عَلَی اللَّهِ الْجَنَّةَ. [ثواب الأعمال، ص 118]

شد، و اگر این سوره را بر زخم ها و دمّل ها بخوانند، برطرف خواهد شد، و اگر بر دردهای درونی خوانده شود، ساکن خواهد گردید.

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بر چشم درد بخواند خداوند درد آن را سبک و برطرف می نماید، و اگر بر بیماری های درونی خوانده شود، ساکن و برطرف خواهد شد، با قدرت الهی.(1)

ص: 630


1- 984.. قال فی البرهان: -- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة بری ء من النفاق و الشک فی الدین، و إن قرئت علی الدمامیل أزالتها، و إن قرئت علی الأوجاع الباطنة سکنتها». -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأ هذه السورة بری ء من الشرک و النفاق فی الدین، و إن قرئت علی علیل أو علی وجیع شفاه الله تعالی». -- و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها علی الأرمد خفف الله عنه و أزاله، و من قرأها علی الأوجاع الباطنة سکنتها، و تزول بقدرة الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 383، ح 4-2]

سوره ی منافقین، آیات 1 تا 11

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُونَ 1 اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ 2 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ 3 وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ 4 وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ 5 سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ 6 هُمُ الَّذینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَفْقَهُونَ 7 یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَعْلَمُونَ 8 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا

ص: 631

لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ 9 وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنی إِلی أَجَلٍ قَریبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحینَ 10 وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ 11 ¬Kj

لغات:

«جُنَّة» سپر را گویند که برای دفع آزار دشمن به کار می رود، مانند سلاح که برای دفع جراحت به کار می رود، و «جَنَّة» به فتح به معنای باغ و بستان است، و «جِنَّة» با کسر به معنای جنون است، و «فِقه» به معنای فهم و علم است، و هر علمی را فقه گویند، و لکن در اصطلاح، فقه اختصاص به علم دین و شریعت دارد، و عالم آن را فقیه گویند، و «جِسم» هر چیز مدرک بالحسّ را گویند، و بعضی در تعریف جسم گفته اند: «هو الطویل العریض العمیق» و «اِنفضاض» به معنای تفرّق است، و «فَضَّ الکتاب» إذا فرّقه و نشره، و «اِلهاء» به معنای مشغول کردن و غافل نمودن دیگری است، و «کلّ شیءٍ یشغلک عن شیءٍ فقد ألهاک عنه.»

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر هنگامی که منافقان نزد تو آیند می گویند: «ما شهادت می دهیم که یقیناً تو رسول خدایی!» خداوند می داند که تو رسول او هستی، ولی خداوند شهادت می دهد که منافقان دروغگو هستند (و به گفته خود ایمان ندارند). (1) آنها سوگندهای شان را سپر ساخته اند تا مردم را از راه خدا باز دارند، و کارهای بسیار بدی انجام می دهند! (2)

ص: 632

این بخاطر آن است که نخست ایمان آوردند سپس کافر شدند از این رو بر دلهای آنان مهر نهاده شده، و حقیقت را درک نمی کنند! (3) هنگامی که آنها را می بینی، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می برد و اگر سخن بگویند، به سخنانشان گوش فرا می دهی اما گویی چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده اند! هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود می پندارند آنها دشمنان واقعی تو هستند، پس از آنان بر حذر باش! خداوند آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف می شوند؟! (4) هنگامی که به آنان گفته شود: «بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند!»، سرهای خود را (از روی استهزا و کبر و غرور) تکان می دهند و آنها را می بینی که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر می ورزند! (5) برای آنها تفاوت نمی کند، خواه استغفار برایشان کنی یا نکنی، هرگز خداوند آنان را نمی بخشد زیرا خداوند قوم فاسق را هدایت نمی کند! (6) آنها کسانی هستند که می گویند: «به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند!» (غافل از اینکه) خزاین آسمانها و زمین از آن خداست، ولی منافقان نمی فهمند! (7) آنها می گویند: «اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون می کنند!» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است ولی منافقان نمی دانند! (8) ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانی که چنین کنند، زیانکارانند! (9) از آنچه به شما روزی داده ایم انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد و بگوید: «پروردگارا! چرا (مرگ) مرا مدت کمی به تأخیر نینداختی تا (در راه خدا) صدقه دهم و از صالحان باشم؟!» (10) خداوند هرگز مرگ کسی را هنگامی که اجلش فرا رسد به تأخیر نمی اندازد، و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است. (11)

ص: 633

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِذَا جَاءکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ * اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ * ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُونَ»(1) محمّد بن فضیل گوید: حضرت رضا(علیه السلام) در تفسیر «ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» فرمود:

خداوند متعال کسانی که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) -- در مورد وصیّ او علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) -- پیروی نکردند را منافق نامیده است، و کسانی که خلافت و امامت وصیّ این پیامبر(صلی الله علیه و آله) را انکار کردند را، منکر نبوّت پیامبر خود قرار داده، از این رو در قرآن فرموده است:

ای محمّد! کسانی که درباره ی وصیّ تو نفاق پیدا کردند، چون نزد تو می آیند می گویند: «ما شهادت می دهیم که تو رسول خدا هستی» و خدا می داند که تو رسول او هستی، و گواهی و شهادت می دهد که منافقین [و منکرین ولایت علیّ(علیه السلام)] دروغ می گویند [و نبوّت تو را نیز نپذیرفته اند…] و آنان [در ظاهر] نخست به نبوّت تو ایمان آوردند، و در مورد ولایت وصیّ تو کافر شدند، از این رو خداوند بر دل های آنان مهر نفاق زد، و آنان نمی فهمند.

محمّد بن فضیل گوید: به حضرت کاظم(علیه السلام) گفتم: معنای «فَهُمْ لَا یَفْقَهُونَ» چیست؟ فرمود:

یعنی آنان نبوّت تو را تعقّل نکردند، و ندانستند. گفتم: معنای «تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ» چیست؟ فرمود: هنگامی که به آنان گفته می شود: به ولایت علیّ(علیه السلام) بازگردید، تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای شما از خداوند طلب

ص: 634


1- 985.. سوره ی منافقین، آیات 3-1.

آمرزش کند، سرهای خود را باز می گردانند، و از پذیرفتن ولایت علی(علیه السلام) تکبّر می نمایند، از این رو خداوند درباره ی آنان به پیامبر خود می فرماید: «سَوَاء عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ»، و مقصود خداوند از «إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» کسانی هستند که درباره ی وصیّ این پیامبر ظلم کردند.(1)

ص: 635


1- 986.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ قَالَ یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ قَالَ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ لِقَوْلِهِ؟عز؟ الَّذِینَ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا فَالنُّورُ هُوَ الْإِمَامُ قُلْتُ -- هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ قَالَ هُوَ الَّذِی أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَایَةِ لِوَصِیِّهِ وَ الْوَلَایَةُ هِیَ دِینُ الْحَقِّ قُلْتُ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ قَالَ یُظْهِرُهُ عَلَی جَمِیعِ الْأَدْیَانِ عِنْدَ قِیَامِ الْقَائِمِ قَالَ یَقُولُ اللَّهُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَایَةِ الْقَائِمِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ أَمَّا هَذَا الْحَرْفُ فَتَنْزِیلٌ وَ أَمَّا غَیْرُهُ فَتَأْوِیلٌ قُلْتُ -- ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَمَّی مَنْ لَمْ یَتَّبِعْ رَسُولَهُ فِی وَلَایَةِ وَصِیِّهِ مُنَافِقِینَ وَ جَعَلَ مَنْ جَحَدَ وَصِیَّهُ إِمَامَتَهُ کَمَنْ جَحَدَ مُحَمَّداً وَ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ بِوَلَایَةِ وَصِیِّکَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ لَکاذِبُونَ. اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ السَّبِیلُ هُوَ الْوَصِیُّ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا بِرِسَالَتِکَ وَ کَفَرُوا بِوَلَایَةِ وَصِیِّکَ فَطُبِعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ. قُلْتُ مَا مَعْنَی لَا یَفْقَهُونَ قَالَ یَقُولُ لَا یَعْقِلُونَ بِنُبُوَّتِکَ قُلْتُ وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ ارْجِعُوا إِلَی وَلَایَةِ عَلِیٍّ یَسْتَغْفِرْ لَکُمُ النَّبِیُّ مِنْ ذُنُوبِکُمْ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ قَالَ اللَّهُ -- وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ عَنْ وَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ عَلَیْهِ ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ مِنَ اللَّهِ بِمَعْرِفَتِهِ بِهِمْ فَقَالَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ یَقُولُ الظَّالِمِینَ لِوَصِیِّکَ قُلْتُ أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ أَهْدی أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ قَالَ إِنَّ اللَّهَ ضَرَبَ مَثَلَ مَنْ حَادَ عَنْ وَلَایَةِ عَلِیٍّ کَمَنْ یَمْشِی عَلَی وَجْهِهِ لَا یَهْتَدِی لِأَمْرِهِ وَ جَعَلَ مَنْ تَبِعَهُ سَوِیّاً عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام). قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ قَالَ یَعْنِی جَبْرَئِیلَ عَنِ اللَّهِ فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِیلًا ما تُؤْمِنُونَ قَالَ قَالُوا إِنَّ مُحَمَّداً کَذَّابٌ عَلَی رَبِّهِ وَ مَا أَمَرَهُ اللَّهُ بِهَذَا فِی عَلِیٍّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ بِذَلِکَ قُرْآناً فَقَالَ إِنَّ وَلَایَةَ عَلِیٍّ تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا مُحَمَّدٌ بَعْضَ الْأَقاوِیلِ. لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ فَقَالَ -- إِنَّ وَلَایَةَ عَلِیٍّ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ لِلْعَالَمِینَ وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ. وَ إِنَّ عَلِیّاً لَحَسْرَةٌ عَلَی الْکافِرِینَ. وَ إِنَّ وَلَایَتَهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ. فَسَبِّحْ یَا مُحَمَّدُ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ یَقُولُ اشْکُرْ رَبَّکَ الْعَظِیمَ الَّذِی أَعْطَاکَ هَذَا الْفَضْلَ قُلْتُ قَوْلُهُ لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدی آمَنَّا بِهِ قَالَ الْهُدَی الْوَلَایَةُ آمَنَّا بِمَوْلَانَا فَمَنْ آمَنَ بِوَلَایَةِ مَوْلَاهُ -- فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً قُلْتُ تَنْزِیلٌ قَالَ لَا تَأْوِیلٌ. قُلْتُ قَوْلُهُ لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) دَعَا النَّاسَ إِلَی وَلَایَةِ عَلِیٍّ فَاجْتَمَعَتْ إِلَیْهِ قُرَیْشٌ فَقَالُوا یَا مُحَمَّدُ أَعْفِنَا مِنْ هَذَا فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَذَا إِلَی اللَّهِ لَیْسَ إِلَیَّ فَاتَّهَمُوهُ وَ خَرَجُوا مِنْ عِنْدِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ قُلْ إِنِّی لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً. قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ فِی عَلِیٍّ قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ تَوْکِیداً -- وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قُلْتُ حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً یَعْنِی بِذَلِکَ الْقَائِمَ وَ أَنْصَارَهُ قُلْتُ وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ قَالَ یَقُولُونَ فِیکَ -- وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا. وَ ذَرْنِی یَا مُحَمَّدُ وَ الْمُکَذِّبِینَ بِوَصِیِّکَ أُولِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا قُلْتُ إِنَّ هَذَا تَنْزِیلٌ. قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ قَالَ یَسْتَیْقِنُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ وَصِیَّهُ حَقٌّ قُلْتُ -- وَ یَزْدادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیماناً قَالَ وَ یَزْدَادُونَ بِوَلَایَةِ الْوَصِیِّ إِیمَاناً قُلْتُ وَ لا یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) قُلْتُ مَا هَذَا الِارْتِیَابُ قَالَ یَعْنِی بِذَلِکَ أَهْلَ الْکِتَابِ وَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ ذَکَرَ اللَّهُ فَقَالَ وَ لَا یَرْتَابُونَ فِی الْوَلَایَةِ قُلْتُ وَ ما هِیَ إِلَّا ذِکْری لِلْبَشَرِ قَالَ نَعَمْ وَلَایَةُ عَلِیٍّ(علیه السلام) قُلْتُ إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ قَالَ الْوَلَایَةُ قُلْتُ -- لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ قَالَ مَنْ تَقَدَّمَ إِلَی وَلَایَتِنَا أُخِّرَ عَنْ سَقَرَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنَّا تَقَدَّمَ إِلَی سَقَرَ إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ شِیعَتُنَا قُلْتُ -- لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ قَالَ إِنَّا لَمْ نَتَوَلَّ وَصِیَّ مُحَمَّدٍ وَ الْأَوْصِیَاءَ مِنْ بَعْدِهِ وَ لَا یُصَلُّونَ عَلَیْهِمْ قُلْتُ -- فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ قَالَ عَنِ الْوَلَایَةِ مُعْرِضِینَ. قُلْتُ کَلَّا إِنَّها تَذْکِرَةٌ قَالَ الْوَلَایَةُ قُلْتُ قَوْلُهُ یُوفُونَ بِالنَّذْرِ قَالَ یُوفُونَ لِلهِ بِالنَّذْرِ الَّذِی أَخَذَ عَلَیْهِمْ فِی الْمِیثَاقِ مِنْ وَلَایَتِنَا قُلْتُ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزِیلًا قَالَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) تَنْزِیلًا قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ ذَا تَأْوِیلٌ قُلْتُ إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ قَالَ الْوَلَایَةُ قُلْتُ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ قَالَ فِی وَلَایَتِنَا قَالَ وَ الظَّالِمِینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً أَ لَا تَرَی أَنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَعَزُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ یَظْلِمَ أَوْ یَنْسُبَ نَفْسَهُ إِلَی ظُلْمٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَهُ ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً عَلَی نَبِیِّهِ فَقَالَ -- وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ. قُلْتُ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ قَالَ یَقُولُ وَیْلٌ لِلْمُکَذِّبِینَ یَا مُحَمَّدُ بِمَا أَوْحَیْتُ إِلَیْکَ مِنْ وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ؟سهما؟ -- أَ لَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلِینَ. ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِینَ قَالَ الْأَوَّلِینَ الَّذِینَ کَذَّبُوا الرُّسُلَ فِی طَاعَةِ الْأَوْصِیَاءِ کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ قَالَ مَنْ أَجْرَمَ إِلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ رَکِبَ مِنْ وَصِیِّهِ مَا رَکِبَ قُلْتُ إِنَّ الْمُتَّقِینَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَ شِیعَتُنَا لَیْسَ عَلَی مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ غَیْرُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بُرَآءُ قُلْتُ یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ الْآیَةَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْمَأْذُونُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ الْقَائِلُونَ صَوَاباً قُلْتُ مَا تَقُولُونَ إِذَا تَکَلَّمْتُمْ قَالَ نُمَجِّدُ رَبَّنَا وَ نُصَلِّی عَلَی نَبِیِّنَا وَ نَشْفَعُ لِشِیعَتِنَا فَلَا یَرُدُّنَا رَبُّنَا قُلْتُ کَلَّا إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ قَالَ هُمُ الَّذِینَ فَجَرُوا فِی حَقِّ الْأَئِمَّةِ وَ اعْتَدَوْا عَلَیْهِمْ قُلْتُ ثُمَّ یُقَالُ -- هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ قَالَ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قُلْتُ تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ. [کافی، ج 1، ص 432، ح 91]

ص: 636

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در شأن نزول آیات این سوره گوید:

این سوره در جنگ بنی المصطلق، در سال پنجم هجری، در منطقه قُدَید در مسیر شام نازل شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بازگشت از این جنگ در کنار چاهی که آب زیادی نداشت فرود آمد، و انس بن سیّار حلیف انصار، و جهجاه بن

ص: 637

سعید غفاری که اجیر عمر بن خطّاب بود بر سر آن چاه آمدند، و دلو ابن سیّار به دلو جهجاه آویزان شد، و هر کدام فریاد برآوردند، و جهجاه با دست خود به صورت ابن سیّار زد و خون جاری شد، و ابن سیّار از قبیله خزرج کمک خواست، و جهجاه از قریش کمک خواست، و مردم اسلحه به دست گرفتند، و نزدیک بود فتنه ای بپا شود، و عبدالله بن اُبیّ [منافق] که این صداها را شنید گفت: چه خبر شده؟ و چون قصّه را برای او گفتند، بسیار خشمگین شد و گفت: «من از اوّل کراهت داشتم که به این راه بیایم، و اکنون ذلیل شدم، و گمان ندارم که زنده باشم و در این راه ها [و این جنگ ها] شرکت نمایم و این ماجراها را بشنوم.» سپس رو به اصحاب خود [انصار] نمود و گفت: «مقصّر شمایید که مهاجرین را در خانه های خود جا دادید، و اموال خود را در اختیار آنان گذاردید، و جان های خود را فدای آنان کردید، تا زنان شما بی سرپرست شدند و بچه هایتان یتیم گردیدند!! و اگر آنان را، راه نمی دادید، عیال دیگران می شدند، و شما مبتلا نمی شدید.» سپس گفت: «اگر ما به مدینه بازگشتیم، عزیزان، ذلیلان را از مدینه خارج خواهند نمود» و در بین جمعیّت آنان زید بن ارقم که نوجوانی بود این سخنان را شنید و نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و آن حضرت در زیر درختی در وسط روز و هوای گرم با اصحاب خود از مهاجرین و انصار نشسته بود، و زید بن ارقم سخنان عبدالله اُبیّ [منافق] را به آن حضرت خبر داد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: شاید اشتباه فهمیده ای؟! زید گفت: نه به خدا اشتباه نکرده ام. فرمود: شاید بر او خشم داشته ای؟ زید گفت: نه به خدا خشم نداشتم. فرمود: شاید او با تو به مزاح سخن گفته است؟ زید گفت: نه به خدا چنین نبود.

پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به غلام خود شقران فرمود: مرکب من را آماده کن، و از آن محل

ص: 638

حرکت نمود، و حرکت آن حضرت سبب تعجّب مردم شد، و گفتند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در چنین وقتی حرکت نمی کرد؟! از این رو مردم نیز آماده حرکت شدند، و سعد بن عبادة بزرگ انصار خود را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رساند و گفت: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ» سعد بن عبادة گفت: یا رسول الله شما در چنین وقتی حرکت نمی کردید؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: مگر سخن صاحب خود عبدالله بن اُبیّ را نشنیدید؟ سعد گفت:

«ما صاحبی جز شما نداریم» پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «عبدالله بن ابیّ گفته اگر به مدینه باز گردد، عزیزان، ذلیلان را از مدینه خارج خواهند نمود» سعد گفت:

«یا رسول الله شما و اصحاب شما عزیزید و عبدالله و اصحاب او ذلیل اند».

پس در آن روز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [از ناراحتی] با کسی سخن نگفت، و قبیله خزرج نزد عبدالله اُبیّ آمدند و او را عزل و ملامت نمودند، و عبدالله سوگند یاد کرد که چنین چیزی را نگفته است. و چون به او گفتند: «برخیز تا برویم و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عذرخواهی بکنیم» روی خود را برگرداند و اظهار کراهت نمود، و چون شب فرا رسید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همه شب و همه روز را در حال سیر بود، و جز برای نماز پیاده نشد، و چون روز بعد فرا رسید و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اصحاب او خسته شده بودند، توقّف نمودند، و عبدالله بن أبیّ نزد آن حضرت آمد و سوگند یاد نمود که چنین سخنی را نگفته، و شهادت به یگانگی خداوند و رسالت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داد، و گفت: زید بن ارقم به او تهمت زده است، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [در ظاهر] از او پذیرفت، و قبیله خزرج زید را دشنام دادند و گفتند: تو بر بزرگ ما عبدالله بن اُبیّ دروغ بسته ای، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حرکت نمود زید در کنار آن حضرت می گفت: «خدایا تو می دانی که من بر عبدالله اُبیّ دروغ نبسته ام» و چیزی

ص: 639

نگذشت که حالت وحی بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عارض شد و نزدیک بود از سنگینی وحی شتر او بخوابد و چون وحی به پایان رسید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گوش زید را گرفت و فرمود: «ای جوان تو راست گفتی، و قلب تو حق را حفظ نمود، و خداوند درباره ی تو آیاتی از قرآن را نازل نمود» و چون در منزلی با اصحاب خود فرود آمدند، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوره ی منافقین را بر آنان قرائت نمود، و خداوند عبدالله بن اُبیّ منافق را مفتضح و رسوا کرد.(1)

ص: 640


1- 987.. قال القمّی: نزلت فی غزوة المریسع [المتسع] و هی غزوة بنی المصطلق فی سنة خمس من الهجرة، و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) خرج إلیها فلما رجع منها نزل علی بئر، و کان الماء قلیلا فیها و کان أنس بن سیار حلیف الأنصار، و کان جهجاه بن سعید الغفاری أجیرا لعمر بن الخطاب فاجتمعوا علی البئر فتعلق دلو ابن سیار بدلو جهجاه، فقال سیار دلوی و قال جهجاه دلوی، فضرب جهجاه یده علی وجه ابن سیار فسال منه الدم، فنادی سیار بالخزرج و نادی جهجاه بقریش و أخذ الناس السلاح و کاد أن تقع الفتنة فسمع عبد الله بن أبی النداء فقال: ما هذا فأخبروه بالخبر فغضب غضبا شدیدا ثم قال قد کنت کارها لهذا المسیر إنّی لأذل العرب، ما ظننت أنی أبقی إلی أن أسمع مثل هذا فلا یکن عندی تعییر، ثم أقبل علی أصحابه فقال: «هذا عملکم أنزلتموهم منازلکم و واسیتموهم بأموالکم و وقیتموهم بأنفسکم و أبرزتم نحورکم للقتل فأرمل نساءکم و أیتم صبیانکم و لو أخرجتموهم لکانوا عیالا علی غیرکم، ثم قال: لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ» و کان فی القوم زید بن أرقم و کان غلاما قد راهق و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی ظل شجرة فی وقت الهاجرة و عنده قوم من أصحابه من المهاجرین و الأنصار فجاء زید فأخبره بما قال عبد الله بن أبی، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لعلک وهمت یا غلام فقال: لا و الله ما وهمت فقال لعلک غضبت علیه قال لا ما غضبت علیه قال فلعله سفه علیک، فقال: لا و الله. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لشقران مولاه خرج فأخرج [أحدج فأحدج] راحلته و رکب، و تسامع الناس بذلک فقالوا ما کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) لیرحل فی مثل هذا الوقت فرحل الناس و لحقه سعد بن عبادة فقال: السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته! فقال و علیک السلام! فقال ما کنت لترحل فی هذا الوقت فقال أ و ما سمعت قولا قال صاحبکم، قالوا و أی صاحب لنا غیرک یا رسول الله قال عبد الله بن أبی زعم أنه إن رجع إلی المدینة لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ، فقال یا رسول الله! فأنت و أصحابک الأعز و هو و أصحابه الأذل، فسار رسول الله(صلی الله علیه و آله) یومه کله لا یکلمه أحد، فأقبلت الخزرج علی عبد الله بن أبی یعذلونه، فحلف عبد الله أنه لم یقل شیئا من ذلک، فقالوا فقم بنا إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) حتی نعتذر إلیه فلوی عنقه. فلما جن اللیل سار رسول الله(صلی الله علیه و آله) لیله کله و النهار فلم ینزلوا إلّا للصلاة فلما کان من الغد نزل رسول الله(صلی الله علیه و آله) و نزل أصحابه، و قد أمهدهم الأرض من السهر الذی أصابهم فجاء عبد الله بن أبی إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فحلف عبد الله أنه لم یقل ذلک و إنه لیشهد أنه لا إله إلّا الله و إنک لرسول الله و إن زیدا قد کذب علی، فقبل رسول الله(صلی الله علیه و آله) منه، و أقبلت الخزرج علی زید بن أرقم یشتمونه و یقولون له کذبت علی عبد الله سیدنا، فلما رحل رسول الله(صلی الله علیه و آله) کان زید معه یقول اَللَّهُمَّ إنک لتعلم أنی لم أکذب علی عبد الله بن أبی فما سار إلّا قلیلا حتی أخذ رسول الله(صلی الله علیه و آله) ما کان یأخذه من البرحاء عند نزول الوحی علیه فثقل حتی کادت ناقته أن تبرک من ثقل الوحی، فسری عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو یسکب العرق عن جبهته ثم أخذ بإذن زید بن أرقم فرفعه من الرحل ثم قال: یا غلام صدق قولک و وعی قلبک و أنزل الله فیما قلت قرآنا، فلما نزل جمع أصحابه و قرأ علیهم سورة المنافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ إلی قوله وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ ففضح الله عبد الله بن أبی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 368]

ابان بن عثمان گوید:

پس از نزول سوره ی منافقین، فرزند عبدالله بن اُبیّ نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «اگر شما می خواهید پدرم را بکشید، به من دستور بدهید تا سر او را برای شما بیاورم…» و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بلکه او تا مادام که با ما باشد ما به نیکی با او برخورد می کنیم.(1)

ص: 641


1- 988.. و فیه: حدثنا محمّد بن أحمد بن ثابت قال: حدثنا أحمد بن میثم عن الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبان بن عثمان قال سار رسول الله(صلی الله علیه و آله) یوما و لیلة و من الغد حتی ارتفع الضحی فنزل و نزل الناس فرموا بأنفسهم نیاما و إنّما أراد رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن یکف الناس عن الکلام قال: و إن ولد عبد الله بن أبی أتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال یا رسول الله إن کنت عزمت علی قتله فمرنی أکون أنا الذی أحمل إلیک رأسه فو الله لقد علمت الأوس و الخزرج أنی أبرهم ولدا بوالدی فإنی أخاف أن تأمر غیری فیقتله فلا تطیب نفسی أن أنظر إلی قاتل عبد الله، فأقتل مؤمنا بکافر فأدخل النار. فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): بل یحسن لک صحابته ما دام معنا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 370]

«وَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ * وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُم مُّسْتَکْبِرُونَ»(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «خُشُبٌ مُسَنَدّة» این است که منافقین گوش شنوا و تعقّل ندارند، و از هر صدایی هراس پیدا می کنند، و چون خداوند آنان را برای رسول خود توصیف نمود، و اعمال زشت آنان را نسبت به آن حضرت و قبائل دیگر بیان نمود، مردم به آنان گفتند: «وای بر شما، حال که مفتضح و رسوا شدید، بروید نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تا برای شما استغفار نماید» و آنان از روی تکبّر سرهای خود را برگرداندند، و نیازی به استغفار آن حضرت ندیدند، از این رو خداوند درباره ی آنان فرمود:

«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ.»(2)

ص: 642


1- 989.. سوره ی منافقین، آیات 4 و 5.
2- 990.. و فیه: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یقول لایسمعون و لا یعقلون قوله یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ یعنی کل صوت هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ فلما نعتهم الله لرسوله و عرفه مساءتهم إلیهم و إلی عشائرهم فقالوا لهم قد افتضحتم ویلکم! فأتوا نبی الله یستغفر لکم فلووا رءوسهم و زهدوا فی الاستغفار یقول الله: وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 372]

«سَوَاء عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ»(1) حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید: خداوند به رسول خود فرمود:

اگر هفتاد مرتبه برای منافقین استغفار کنی، هرگز خداوند آنان را نمی آمرزد «إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ»(2)، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یکصد مرتبه برای آنان استغفار نمود، تا بلکه خداوند آنان را بیامرزد، پس خداوند فرمود: «سَوَاء عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» و نیز فرمود: «وَ لاَ تُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَ لاَ تَقُمْ عَلَیَ قَبْرِهِ»(3)، و پس از آن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای آنان استغفار نکرد، و کنار قبر احدی از آنان نایستاد.(4) «یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ»(5) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند؟عز؟ همه امور مؤمن را به او واگذار نموده، و لکن اجازه نداد که خود را ذلیل نماید، چنان که می فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» از این رو مؤمن عزیز است، و ذلیل نمی باشد، سپس فرمود: مؤمن عزیزتر و سخت تر از کوه است، چرا که کوه ها با کلنگ ها ساییده می شوند، و از دین مؤمن چیزی کاسته نمی شود.(6)

ص: 643


1- 991.. سوره ی منافقین، آیه ی 6.
2- 992.. سوره ی توبة، آیه ی 80.
3- 993.. سوره ی توبة، آیه ی 84.
4- 994.. والعیّاشی عن العبّاس بن هلال عن أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال إن الله تعالی قال لمحمّد(صلی الله علیه و آله): «إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» فاستغفر لهم مائة مرة لیغفر لهم فأنزل الله «سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» و قال: «وَ لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ» فلم یستغفر لهم بعد ذلک و لم یقم علی قبر أحد منهم. [تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 100]
5- 995.. سوره ی منافقین، آیه ی 8.
6- 996.. و الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَحْمَسِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ فَوَّضَ إِلَی الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ کُلَّهَا وَ لَمْ یُفَوِّضْ إِلَیْهِ أَنْ یَکُونَ ذَلِیلًا أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ؟عز؟ یَقُولُ وَ لِلهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ فَالْمُؤْمِنُ یَکُونُ عَزِیزاً وَ لَا یَکُونُ ذَلِیلًا ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ إِنَّ الْجَبَلَ یُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعَاوِلِ وَ الْمُؤْمِنَ لَا یُسْتَقَلُّ مِنْ دِینِهِ شَیْ ءٌ. [کافی، ج 5، ص 63، ح 1]

و در سخن دیگری فرمود:

خداوند مؤمن را به خاطر ایمان و اسلام، عزیز نموده است.(1) امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

سزاوار نیست مؤمن خود را ذلیل نماید. گفته شد: چگونه مؤمن خود را ذلیل می نماید؟ فرمود: دست به کاری می زند که طاقت آن را ندارد.(2) به امام حسین(علیه السلام) گفته شد: شما دارای عظمت و بزرگی هستید؟ امام(علیه السلام) فرمود:

هرگز من چنین نیستم؛ چرا که کبریائی و عظمت خاصّ خداست، و لکن من دارای عزّت هستم، چنان که خداوند فرمود: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ.»(3)

ص: 644


1- 997.. و فیه: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ فَوَّضَ إِلَی الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ کُلَّهَا وَ لَمْ یُفَوِّضْ إِلَیْهِ أَنْ یُذِلَّ نَفْسَهُ أَ لَمْ تَسْمَعْ لِقَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ وَ لِلهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ فَالْمُؤْمِنُ یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ عَزِیزاً وَ لَا یَکُونَ ذَلِیلًا یُعِزُّهُ اللَّهُ بِالْإِیمَانِ وَ الْإِسْلَامِ. [کافی، ج 5، ص 63، ح 2]
2- 998.. و فیه: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ لَا یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یُذِلَّ نَفْسَهُ قِیلَ لَهُ وَ کَیْفَ یُذِلُّ نَفْسَهُ قَالَ یَتَعَرَّضُ لِمَا لَا یُطِیقُ. [کافی، ج 5، ص 63، ح 4]
3- 999.. و جاء فی تأویل وَ لِلهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ ما رواه محمّد بن العبّاس عن أبی الأزهر عن زبیر بن بکار عن بعض أصحابه قال قال رجل للحسن(علیه السلام) إن فیک کبرا فقال کلا الکبر لله وحده و لکن فی عزة قال الله؟عز؟ وَ لِلهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ. [تأویل الآیات، ص 670]

«وَ أَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُن مِّنَ الصَّالِحِینَ * وَ لَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاء أَجَلُهَا وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُن مِّنَ الصَّالِحِینَ» یعنی کسی که به حجّ نرفته است، هنگام مرگ می گوید: «مرا مهلت دهید تا به حجّ بروم و از صالحین شوم» و خداوند در پاسخ او می فرماید: «وَ لَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاء أَجَلُهَا وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ.»(2) تفسیر فوق از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.(3) ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «وَ لَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاء أَجَلُهَا» فرمود:

نزد خداوند کتاب هایی است که در آن ها چیزهایی موقوف و مشروط نوشته شده، و خداوند هر کدام را بخواهد مقدّم و یا مأخّر می کند، و چون شب قدر فرا می رسد، خداوند تقدیرات هر چیزی را تا سال آینده نازل می کند، و پس از آن تغییری حاصل نمی شود، چنان که خداوند می فرماید: «وَ لَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاء أَجَلُهَا» یعنی هنگامی که خداوند در شب قدر مقدّرات را نازل می نماید، و کتّاب آسمان ها می نویسند، تأخیری در آن واقع نخواهد شد.(4)

ص: 645


1- 1000.. سوره ی منافقین، آیات 10 و 11.
2- 1001.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِی إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ یعنی بقوله أصدق أی أحج وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ یعنی عند الموت فرد الله علیه فقال وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 370]
3- 1002.. و فی الفقیه: وَ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ قَالَ أَصَّدَّقَ مِنَ الصَّدَقَةِ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ أَیْ أَحُجَ. [فقیه، ج 2، ص 220، ح 2228]
4- 1003.. القمّی: أخبرنا أحمد بن إدریس قال: حدثنا أحمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن النضر بن سوید عن یحیی الحلبی عن هارون بن خارجة عن أبی بصیر عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قول الله وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها قال إن عند الله کتبا مرقومة یقدم منها ما یشاء و یؤخر ما یشاء فإذا کان لیلة القدر أنزل الله فیها کل شی ء یکون إلی لیلة مثلها فذلک قوله «وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها» إذا أنزله و کتبه کتاب السماوات و هو الذی لا یؤخره. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 370]

و در بعضی از روایات آمده که تارک حجّ و تارک زکات هنگام مرگ طلب بازگشت به دنیا می کند، و می گوید: «لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُن مِّنَ الصَّالِحِینَ» و در تفسیر آیه «رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ»(1)، امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هر صاحب مال و صاحب طلا و نقره ای که زکات یا خمس مال خود را ندهد خداوند او را در قیامت حبس می کند و….(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آیه «رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ» درباره ی مانع زکات و خمس نازل شده است.(3)

ص: 646


1- 1004.. سوره ی مؤمنون، آیهِ ی 99.
2- 1005.. و فیه: و حدثنی أبی عن خالد عن حماد عن حریز عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال ما من ذی مال ذهب و لا فضة یمنع زکاة ماله أو خمسة إلّا حبسه الله یوم القیامة بقاع قفر و سلط علیه سباعا تریده و تحید عنه [فیه] فإذا علم أنه لا محیص له أمکنه من یده فقضمها کما یقضم الفجل و ما من ذی مال إبل أو بقر أو غنم یمنع زکاة ماله إلّا حبسه الله یوم القیامة بقاع قفر ینطحه کل ذات قرن بقرنها و کل ذی ظلف بظلفها و ما من ذی مال نخل أو زرع أو کرم یمنع زکاة ماله إلّا طوقه الله إلی یوم القیامة و رفع أرضه إلی سبع أرضین یقلده [یقلبه] إیاه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 93]
3- 1006.. فإنها نزلت فی مانع الزکاة و الخمس. [همان]

سوره ی تغابن

اشاره

محلّ نزول: در مدینه منوّره نازل شده، و ابن عبّاس گوید: مکّی است مگر سه آیه ی آخر آن.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی تحریم نازل شده است.

تعداد آیات: 18 آیه.

ثواب قرائت سوره ی تغابن ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی تغابن را در نماز واجب خود قرائت کند، این سوره در قیامت شفیع او خواهد بود، و شاهد عدلی است نزد پروردگار و شهادت او پذیرفته است و این سوره از او جدا نمی شود، تا داخل بهشت گردد.(1) جابر گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

کسی که سوره های مسبّحات را قبل از خواب بخواند نمی میرد تا مهدی(علیه السلام) را درک کند، و اگر قبلاً بمیرد، در جوار پیامبر(صلی الله علیه و آله) خواهد بود.(2)

ص: 647


1- 1007.. فی ثواب الأعمال عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ التَّغَابُنِ فِی فَرِیضَةٍ کَانَتْ شَفِیعَةً لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ شَاهِدَ عَدْلٍ عِنْدَ مَنْ یُجِیزُ شَهَادَتَهَا ثُمَّ لَا یُفَارِقُهَا حَتَّی یَدْخُلَ الْجَنَّةَ. [ثواب الأعمال، ص 118]
2- 1008.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مِسْکِینٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ بَکْرٍ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ مَنْ قَرَأَ بِالْمُسَبَّحَاتِ کُلِّهَا قَبْلَ أَنْ یَنَامَ لَمْ یَمُتْ حَتَّی یُدْرِکَ الْقَائِمَ(علیه السلام) وَ إِنْ مَاتَ کَانَ فِی جِوَارِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله). [همان]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند مرگ فجأة و ناگهانی را از او دفع می کند، و اگر بر سلطانی وارد شود، خداوند او را از شرّ آن سلطان کفایت می کند.(1) و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که از سلطان، و یا غیر سلطان هراس داشته باشد، اگر این سوره را بخواند، خداوند او را از شرّ آن سلطان، و غیر سلطان کفایت خواهد نمود إن شاء الله.(2)

ص: 648


1- 1009.. و فی البرهان: و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة دفع الله عنه موت الفجأة، و من قرأها و دخل علی سلطان یخاف بأسه، کفاه الله شره». [تفسیر برهان، ج 5، ص 391، ح 3]
2- 1010.. و فیه: و قال الصّادق(علیه السلام): «من خاف من سلطان أو من أحد یدخل علیه، یقرأها، فإن الله یکفیه شره بإذن الله تعالی». [همان، ح 5]

سوره ی تغابن، آیات 1 تا 18

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 1 هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ 2 خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ 3 یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ 4 أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ 5 ذلِکَ بِأَنَّهُ کانَتْ تَأْتیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالُوا أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا فَکَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَی اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنِیٌّ حَمیدٌ 6 زَعَمَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا قُلْ بَلی وَ رَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیرٌ 7 فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذی أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ 8 یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ 9

ص: 649

وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ خالِدینَ فیها وَ بِئْسَ الْمَصیرُ 10 ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ 11 وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبینُ 12 اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 13 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ 14 إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ 15 فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطیعُوا وَ أَنْفِقُوا خَیْراً لِأَنْفُسِکُمْ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 16 إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلیمٌ 17 عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 18 ¬Kj

لغات:

«ذات الصدور» یعنی آنچه در سینه ها پنهان است، و «وبال أمرهم» یعنی عقوبة کفرهم فی الدنیا، و «بیّنات» به معنای معجزات است، و «و تولّوا» یعنی أعرضوا عن المعجزات، و «یوم الجمع» روزی است که خداوند اوّلین و آخرین را جمع می کند، و «یوم الجمع» از نام های قیامت است، و «یوم التغابن» نیز روز قیامت است که بهشتی ها جهنّمی ها را مغبون می کنند، و جایگاه آنان را تصاحب می نمایند، و عکس آن را غبن نمی گویند، و «فِتْنة» در آیه «إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ» به معنای اختبار و امتحان است، و «شحّ» بخل شدید را گویند، و «مفلحون» به معنای رستگاران است و متعدّی نیست چنان که «أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» نیز به معنای رستگار شدن است و متعدّی نیست.

ص: 650

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح می گویند مالکیت و حکومت از آن اوست و ستایش از آن او و او بر همه چیز تواناست! (1) او کسی است که شما را آفرید (و به شما آزادی و اختیار داد) گروهی از شما کافرید و گروهی مؤمن و خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست! (2) آسمانها و زمین را بحق آفرید و شما را (در عالم جنین) تصویر کرد، تصویری زیبا و دلپذیر و سرانجام (همه) بسوی اوست. (3) آنچه را در آسمانها و زمین است می داند، و از آنچه پنهان یا آشکار می کنید با خبر است و خداوند از آنچه در درون سینه هاست آگاه است. (4) آیا خبر کسانی که پیش از این کافر شدند به شما نرسیده است؟! (آری) آنها طعم کیفر گناهان بزرگ خود را چشیدند و عذاب دردناک برای آنهاست! (5) این بخاطر آن است که رسولان آنها (پیوسته) با دلایل روشن به سراغ شان می آمدند، ولی آنها (از روی کبر و غرور) گفتند: «آیا بشرهایی (مثل ما) می خواهند ما را هدایت کنند؟!» از این رو کافر شدند و روی برگرداندند و خداوند (از ایمان و طاعتشان) بی نیاز بود، و خدا غنی و شایسته ستایش است! (6) کافران پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد، بگو: «آری به پروردگارم سوگند که همه شما (در قیامت) برانگیخته خواهید شد، سپس آنچه را عمل می کردید به شما خبر داده می شود، و این برای خداوند آسان است!» (7) حال که چنین است، به خدا و رسول او و نوری که نازل کرده ایم ایمان بیاورید و بدانید خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است! (8) این در زمانی خواهد بود که همه شما را در روز اجتماع [روز رستاخیز] گردآوری می کند آن روز روز تغابن است (روز احساس خسارت و پشیمانی)! و هر کس به خدا ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، گناهان او را

ص: 651

می بخشد و او را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد می کند، جاودانه در آن می مانند و این پیروزی بزرگ است! (9) اما کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند اصحاب دوزخند، جاودانه در آن می مانند، و (سرانجام آنها) سرانجام بدی است! (10) هیچ مصیبتی رخ نمی دهد مگر به اذن خدا! و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت می کند و خدا به هر چیز داناست! (11) اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر را و اگر روی گردان شوید، رسول ما جز ابلاغ آشکار وظیفه ای ندارد! (12) خداوند کسی است که هیچ معبودی جز او نیست، و مؤمنان باید فقط بر او توکل کنند! (13) ای کسانی که ایمان آورده اید! بعضی از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها بر حذر باشید و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید، (خدا شما را می بخشد) چرا که خداوند بخشنده و مهربان است! (14) اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند و خداست که پاداش عظیم نزد اوست! (15) پس تا می توانید تقوای الهی پیشه کنید و گوش دهید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که برای شما بهتر است و کسانی که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگارانند! (16) اگر به خدا قرض الحسنه دهید، آن را برای شما مضاعف می سازد و شما را می بخشد و خداوند شکرکننده و بردبار است! (17) او دانای پنهان و آشکار است و او عزیز و حکیم است! (18)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنکُمْ کَافِرٌ وَ مِنکُم مُّؤْمِنٌ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند در عالم ذرّ یعنی در روزی که از مردم پیمان [ولایت ما را] گرفت، از ایمان

ص: 652


1- 1011.. سوره ی تغابن، آیه ی 2.

و کفر آنان نسبت به ولایت ما آگاه بود، در حالی که آنان در عالم ذرّ و صلب آدم بودند، از این رو فرمود: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنکُمْ کَافِرٌ وَ مِنکُم مُّؤْمِنٌ.»(1) و در تفسیر «وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَی رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»(2)، فرمود:

به خدا سوگند هر کس قبل از شما هلاک شد، و هر کس بعد از شما تا قیام حضرت قائم؟عج؟ هلاک می شود، به خاطر انکار ولایت ما و ترک حق ما می باشد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از دنیا نرفت تا این که حق ما را بر گردن مردم لازم نمود، «وَ اللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ.»(3)

ص: 653


1- 1012.. فی الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ؟سهما؟ -- عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ فَقَالَ عَرَفَ اللَّهُ إِیمَانَهُمْ بِوَلَایَتِنَا وَ کُفْرَهُمْ بِهَا یَوْمَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ فِی صُلْبِ آدَمَ(علیه السلام) وَ هُمْ ذَرٌّ. [کافی، ج 1، ص 413، ح 4]
2- 1013.. سوره ی تغابن، آیه ی 12.
3- 1014.. فی الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ فَقَالَ عَرَفَ اللَّهُ؟عز؟ إِیمَانَهُمْ بِمُوَالاتِنَا وَ کُفْرَهُمْ بِهَا یَوْمَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ وَ هُمْ ذَرٌّ فِی صُلْبِ آدَمَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ؟عز؟ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ وَ مَا هَلَکَ مَنْ هَلَکَ حَتَّی یَقُومَ قَائِمُنَا(علیه السلام) إِلَّا فِی تَرْکِ وَلَایَتِنَا وَ جُحُودِ حَقِّنَا وَ مَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی أَلْزَمَ رِقَابَ هَذِهِ الْأُمَّةِ حَقَّنَا وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. [کافی، ج 1، ص 426، ح 74]

مرحوم علی بن ابراهیم نیز روایت فوق را از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده و سپس گوید:

این آیه مخصوص به مؤمنین و کافرین است.(1) از این رو امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«حُبُّنَا إِیمَانٌ وَ بُغْضُنَا کُفْرٌ.»(2) و یا رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود: «حُبُ عَلِیٍ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ»(3).

ص: 654


1- 1015.. القمّی: حدثنا علی بن الحسین عن أحمد بن أبی عبد الله عن ابن محبوب عن الحسین بن نعیم الصحاف قال سألت الصّادق(علیه السلام) عن قوله: فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ، فقال عرف الله إیمانهم بولایتنا و کفرهم بترکها یوم أخذ علیهم المیثاق و هم فی عالم الذر و فی صلب آدم(علیه السلام). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 371]
2- 1016.. و فی نور الثّقلین علی عن محمّد بن عیسی عن یونس عن محمّد بن الفضیل قال قال أبو جعفر(علیه السلام) حبنا ایمان و بغضنا کفر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 339، ح 7]
3- 1017.. و فی الخصال حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْمُؤَدِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ الْأَصْبَهَانِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی الْعَبْسِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ السُّلَمِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَقِیلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ فِی عَلِیٍّ(علیه السلام) خِصَالًا لَوْ کَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِی جَمِیعِ النَّاسِ لَاکْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) عَلِیٌّ مِنِّی کَهَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) عَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) عَلِیٌّ مِنِّی کَنَفْسِی طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ مَعْصِیَتُهُ مَعْصِیَتِی وَ قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) حَرْبُ عَلِیٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِیٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) وَلِیُّ عَلِیٍّ وَلِیُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِیٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) عَلِیٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ وَ قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) حِزْبُ عَلِیٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّیْطَانِ وَ قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) عَلِیٌّ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) مَنْ فَارَقَ عَلِیّاً فَقَدْ فَارَقَنِی وَ مَنْ فَارَقَنِی فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ؟عز؟ وَ قَوْلُهُ(صلی الله علیه و آله) شِیعَةُ عَلِیٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. [خصال، ج 2، ص 496]

و فرمود:

«حُبُّ عَلِیٍّ(علیه السلام) حَسَنَةٌ لَا تُضِرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ وَ بُغْضُهُ سَیِّئَةٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة.»(1) و سیئّة اوّل گناه صغیره است، به دلیل «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ»(2). و آیه «الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ.»(3) در تفسیر علیّ بن ابراهیم از سوید سائی نقل شده که امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

مقصود از بیّنات در آیه «ذَلِکَ بِأَنَّهُ کَانَت تَّأْتِیهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ…» ائمّه(علیهم السلام) هستند.(4) «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»(5) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از نور در این آیه، امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(6) ابوخالد کابلی گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:

به خدا سوگند ای ابوخالد مقصود از نور: ائمّه ی آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند تا

ص: 655


1- 1018.. وَ فی البحار عَنْ مُعَاذٍ عَنْهُ(صلی الله علیه و آله) قَالَ حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ وَ بُغْضُهُ سَیِّئَةٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَةٌ. [بحارالأنوار، ج 39، ص 304]
2- 1019.. سوره ی نساء، آیه ی 31.
3- 1020.. سوره ی نجم، آیه ی 32.
4- 1021.. القمّی: أخبرنا أحمد بن إدریس قال: حدثنا أحمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن بعض أصحابه عن حمزة بن ربیع عن علی بن سوید الشیبانی قال سألت العبد الصالح(علیه السلام) عن قول الله؟عز؟ ذلِکَ بِأَنَّهُ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ قال البینات هم الأئمة(علیهم السلام). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 372]
5- 1022.. سوره ی تغابن، آیه ی 8.
6- 1023.. و فیه قال علی بن إبراهیم ثم حکی الله سبحانه قول الدهریة فقال زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا قُلْ بَلی وَ رَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا و النور أمیر المؤمنین(علیه السلام). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 371]

قیامت، و به خدا سوگند آنان «نور الله»اند که خداوند نازل نموده، و به خدا سوگند آنان «نور الله» در آسمان ها و زمین هستند.

سپس فرمود:

به خدا سوگند ای ابوخالد، نور امام در قلوب مؤمنین روشن تر از نور خورشید در وسط روز است، و به خدا سوگند ائمّه(علیهم السلام) قلوب مؤمنین را نورانی می کنند، و خداوند نور آنان را از هر کس بخواهد محجوب می نماید و قلوب آنان تاریک می شود. تا این که فرمود: به خدا سوگند ای اباخالد، هیچ بنده ای ما را دوست نمی دارد، و پذیرای ولایت ما نمی شود، تا خداوند قلب او را پاک کند، و خداوند قلب هیچ بنده ای را پاکیزه نمی کند، مگر آن که تسلیم ما بشود، و چون تسلیم ما شود، خداوند او را از عذاب سخت قیامت و حساب و فزع و وحشت آن روز بزرگ ایمن می دارد.(1) محمّد بن فضیل گوید: امام کاظم(علیه السلام) در تفسیر «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ» فرمود:

«یعنی یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ»

ص: 656


1- 1024.. و فی الکافی عن الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مِرْدَاسٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی وَ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا فَقَالَ یَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ -- الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَحْجُبُ اللَّهُ؟عز؟ نُورَهُمْ عَمَّنْ یَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَا یُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ یَتَوَلَّانَا حَتَّی یُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا یُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّی یُسَلِّمَ لَنَا وَ یَکُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا کَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِیدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ الْأَکْبَرِ. [کافی، ج 1، ص 194، ح 1]

گفتم: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» چه معنایی دارد؟ فرمود:

یعنی «وَ اللَّهُ مُتِمُ نُورِ الْإِمَامَةُ» و امامت همان نوری است که خداوند می فرماید: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا.»(1) «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِکَ یَوْمُ التَّغَابُنِ وَ مَن یُؤْمِن بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صَالِحًا یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»(2) حفص بن غیاث گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«یوم التلاق» روزی است که اهل آسمان و اهل زمین با همدیگر ملاقات می کنند، و «یوم التناد» روزی است که اهل دوزخ اهل بهشت را صدا می زنند و می گویند: «أَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ»(3)، و «یَوْمُ التَّغَابُنِ» روزی است که اهل بهشت اهل دوزخ را مغبون می کنند [و جایگاه های بهشتی آنان را وارث می شوند] و «یوم الحسرة» روزی است که مرگ را [به صورت گوسفندی می آورند و بین بهشت و دوزخ] ذبح می کنند. [و این برای دوزخیان بزرگ ترین حسرت، و برای بهشتیان بزرگ ترین شادی و مسرّت است.](4)

ص: 657


1- 1025.. و فیه عن أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ قَالَ یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ قَالَ یَقُولُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ وَ الْإِمَامَةُ هِیَ النُّورُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ؟عز؟ -- فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا قَالَ النُّورُ هُوَ الْإِمَامُ. [کافی، ج 1، ص 195، ح 6]
2- 1026.. سوره ی تغابن، آیه ی 9.
3- 1027.. سوره ی اعراف، آیه ی 50.
4- 1028.. و فی المعانی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ یَوْمَ التَّلاقِ یَوْمُ یَلْتَقِی أَهْلُ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ یَوْمَ التَّنادِ یَوْمُ یُنَادِی أَهْلُ النَّارِ أَهْلَ الْجَنَّةِ -- أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَ یَوْمُ التَّغابُنِ یَوْمُ یَغْبِنُ أَهْلُ الْجَنَّةِ أَهْلَ النَّارِ وَ یَوْمَ الْحَسْرَةِ یَوْمُ یُؤْتَی بِالْمَوْتِ فَیُذْبَحُ. [معانی الأخبار، ص 156، ح 1]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمود:

هیچ بنده ی مؤمنی داخل بهشت نمی شود جز آن که جایگاه او را در دوزخ به او نشان خواهند داد، که اگر اهل ایمان و عمل صالح نبود، در آنجا قرار می گرفت، تا شکر او فراوان شود، و هیچ بنده ای نیست که داخل دوزخ شود، جز آن که جایگاه او را در بهشت به او نشان خواهند داد، که اگر اهل ایمان و عمل صالح می بود در آنجا قرار می گرفت، تا حسرت او فراوان شود.(1) «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«یَهْدِ قَلْبَهُ» یعنی «یصدّق الله فی قلبه» و هدایت قلب سبب می شود که او خدا را در قلب خود تصدیق و باور نماید، و چون خداوند حق را برای او بیان می کند، و او راه هدایت را انتخاب می نماید خداوند بر هدایت او می افزاید، چنان که می فرماید: «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً.»(3)و(4) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

قلب بین سینه و حنجره در اضطراب و نوسان است، تا ایمان در آن قرار و ثبات

ص: 658


1- 1029.. و فی المجمع قد روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) فی تفسیر هذا قوله ما من عبد مؤمن یدخل الجنة إلّا أری مقعده من النار لو أساء لیزداد شکرا و ما من عبد یدخل النار إلّا أری مقعده من الجنة لو أحسن لیزداد حسرة. [مجمع البیان، ج 10، ص 450]
2- 1030.. سوره ی تغابن، آیه ی 11.
3- 1031.. سوره ی محمّد(صلی الله علیه و آله)، آیه ی 17.
4- 1032.. و القمّی: قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ أی یصدق الله فی قلبه فإذا بین الله له اختار الهدی و یزیده الله کما قال وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً و قوله نَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ أی حب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 372]

پیدا کند، و چون بر ایمان گره می خورد، آرامش و قرار پیدا می کند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ مَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ» یعنی «یسکن قلبه.»(1) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَ أَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِن تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(2) امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

این آیه درباره ی هجرت و مهاجرت مردم به سوی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، چرا که چون کسی می خواست [از مکّه به مدینه] هجرت کند، فرزندان و همسر او بر او می آویختند، و می گفتند: «تو را به خدا سوگند، ما را رها نکن که بعد از تو ضایع خواهیم شد» از این رو برخی از خانواده ی خود اطاعت می کردند، و در مکّه می ماندند، و هجرت نمی نمودند، و خداوند آنان را از اطاعت همسران و فرزندان بر حذر داشت، و فرمود: «إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَ أَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ…».

و برخی اطاعت از زن و فرزند خود نمی کردند، و آنان را رها می کردند و هجرت می نمودند، و می گفتند: «به خدا سوگند اگر شما با من همراه نشوید، و هجرت نکنید، و خداوند پس از این، بین من و شما در دار هجرت جمع نماید، هرگز من به شما سودی نخواهم رساند» و چون خداوند در دار هجرت بین آنان جمع نمود به پیامبر خود دستور داد تا بین آنان اصلاح برقرار کند، و فرمود: «وَ إِن تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.»(3)

ص: 659


1- 1033.. عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ الْقَلْبَ لَیَتَرَجَّجُ -- فِیمَا بَیْنَ الصَّدْرِ وَ الْحَنْجَرَةِ حَتَّی یُعْقَدَ عَلَی الْإِیمَانِ فَإِذَا عُقِدَ عَلَی الْإِیمَانِ قَرَّ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ. [کافی، ج 2، ص 421، ح 4]
2- 1034.. سوره ی تغابن، آیه ی 14.
3- 1035.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ و ذلک أن الرجل کان إذا أراد الهجرة إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) تعلق به ابنه و امرأته و قالوا ننشدک الله أن تذهب عنا و تدعنا فنضبع بعدک فمنهم من یطیع أهله فیقیم فحذرهم الله أبناءهم و نساءهم و نهاهم عن طاعتهم و منهم من یمضی و یذرهم و یقول أما و الله لئن لم تهاجروا معی ثم یجمع الله بینی و بینکم فی دار الهجرة لا أنفعکم بشی ء أبدا، فلما جمع الله بینه و بینهم أمره الله أن یوفی و یحسن و یصلهم فقال وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 372]

و به همین خاطر خداوند در آیه بعد می فرماید:

«إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ». و فتنه در این آیه به معنای ابتلا و امتحان و آزمایش است، و خداوند هر بنده ای را امتحان و آزمایش می نماید.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

هرگز نباید یکی از شما بگوید: «خدایا من به تو پناه می برم از فتنه» چرا که هر کسی باید امتحان شود، و لکن اگر می خواهد به خدا پناه ببرد باید بگوید: «خدایا من به تو پناه می برم از فتنه های گم راه کننده، از این رو خداوند می فرماید: «وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ.»(1) «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنفِقُوا خَیْرًا لِّأَنفُسِکُمْ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(2) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

آیه «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» ناسخ آیه «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَ تُقاتِهِ» می باشد.(3)

ص: 660


1- 1036.. فی نهج البلاغة و قال(علیه السلام): لا یقولن أحدکم: اَللَّهُمَّ انی أعوذ بک من الفتنة لأنه لیس أحد الا و هو مشتمل علی فتنة، و لکن من استعاذ فلیستعذ من مضلات الفتن، فان الله سبحانه یقول: وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 342، ح 21]
2- 1037.. سوره ی تغابن، آیه ی 16.
3- 1038.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ ناسخة لقوله اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ و قال فی قوله وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ قال یوق الشح إذا اختار النفقة فی طاعة الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 372]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر آیه «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَ تُقاتِهِ» فرمود:

تنها ما به یاد خدا بوده و او را فراموش نکرده ایم، و تنها ما شاکر او بوده و کفران او را ننموده ایم، و تنها ما از او اطاعت کرده و نافرمانی او را ننموده ایم، و چون این آیه نازل شد اصحاب گفتند: «ما طاقت عمل به این آیه را نداریم» و خداوند فرمود: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ ….»(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ» این است که مال خود را در اطاعت خدا مصرف نماید [و بخل نورزد تا رستگار شود.](2) فضل بن ابی قرة گوید: امام صادق(علیه السلام) را دیدم که از اوّل شب تا صبح طواف می کرد و همواره می گفت:

«اَللَّهُمَّ قِنِی شُحَ نَفْسِی» یعنی خدایا مرا از بخل حفظ فرما. پس من گفتم: فدای شما شوم، من جز این دعا از شما دعای دیگری نشنیدم؟! فرمود: چه

ص: 661


1- 1039.. تفسیر وکیع حدثنا سفیان بن مرة الهمدانی عن عبد خیر قال سألت علی بن أبی طالب عن قوله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ قال و الله ما عمل بهذا غیر أهل بیت رسول الله نحن ذکرنا الله فلا ننساه و نحن شکرناه فلا نکفره و نحن أطعناه فلا نعصیه فلما أنزلت هذه الآیة قالت الصحابة لا نطیق ذلک فأنزل الله فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ قال وکیع یعنی ما أطقتم ثم قال وَ اسْمَعُوا ما تؤمرون وَ أَطِیعُوا یعنی أطیعوا الله و رسوله و أهل بیته فیما یأمرونکم به. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 177]
2- 1040.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ ناسخة لقوله اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ و قال فی قوله وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ قال یوق الشح إذا اختار النفقة فی طاعة الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 372]

چیز بدتر از بخل است، در حالی که خداوند می فرماید: «وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؟»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنگامی که شنید که گوینده ای می گوید:

«بخیل بهتر [و معذورتر] از ظالم است» فرمود: دروغ گفتی، ظالم بسا توبه و استغفار می کند، و ظلم خود را اصلاح می نماید، و لکن بخیل از دادن زکات و صدقه و صله رحم و میهمان نوازی و انفاق در راه خدا و راه های خیر، خودداری می کند، و بر بخیل حرام است که داخل بهشت شود.(2) و فرمود:

هنگامی که خداوند در بنده ای حاجتی نبیند [و شایسته لطف او نباشد] او را مبتلای به بخل می کند.(3) امام صادق(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به بنی سلمه فرمود:

ص: 662


1- 1041.. قال و حدثنی أبی عن الفضل بن أبی قرة [مرة] قال رأیت أبا عبد الله(علیه السلام) یطوف من أول اللیل إلی الصباح و هو یقول: اَللَّهُمَّ قنی شح نفسی، فقلت جعلت فداک ما سمعتک تدعو بغیر هذا الدعاء، قال و أی شی ء أشد من شح النفس إن الله یقول وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 372]
2- 1042.. فی الکافی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ سَمِعَ رَجُلًا یَقُولُ إِنَّ الشَّحِیحَ أَغْدَرُ مِنَ الظَّالِمِ فَقَالَ لَهُ کَذَبْتَ إِنَّ الظَّالِمَ قَدْ یَتُوبُ وَ یَسْتَغْفِرُ وَ یَرُدُّ الظُّلَامَةَ عَلَی أَهْلِهَا وَ الشَّحِیحُ إِذَا شَحَّ مَنَعَ الزَّکَاةَ وَ الصَّدَقَةَ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ قِرَی الضَّیْفِ وَ النَّفَقَةَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أَبْوَابَ الْبِرِّ وَ حَرَامٌ عَلَی الْجَنَّةِ أَنْ یَدْخُلَهَا شَحِیحٌ. [کافی، ج 4، ص 44، ح 1]
3- 1043.. و فیه عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) إِذَا لَمْ یَکُنْ لِلهِ فِی عَبْدٍ حَاجَةٌ ابْتَلَاهُ بِالْبُخْلِ. [همان، ح 2]

سیّد و آقای شما کیست؟ گفتند: یا رسول الله آقا و بزرگ ما بخیل است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چه دردی بدتر از بخل است؟! سپس فرمود: آقای شما همان «أَبْیَض الْجَسَدِ» = براء بن معرور است.(1) فضیل بن عیاض گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

آیا می دانی شحیح کیست؟ گفتم: شحیح همان بخیل است. فرمود: او بدتر از بخیل است، چرا که بخیل نسبت به آنچه در دست اوست بخل می ورزد، ولکن شحیح نسبت به آنچه در دست او و در دست مردم است بخل می ورزد، تا جایی که هر چه در دست مردم می بیند دوست می دارد -- که از حلال یا حرام -- مال او باشد، و سیر نمی شود، و قانع نمی گردد به آنچه خداوند روزی او کرده است.(2)

ص: 663


1- 1044.. و فیه أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِبَنِی سَلِمَةَ یَا بَنِی سَلِمَةَ مَنْ سَیِّدُکُمْ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ سَیِّدُنَا رَجُلٌ فِیهِ بُخْلٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَیُّ دَاءٍ أَدْوَی مِنَ الْبُخْلِ ثُمَ قَالَ بَلْ سَیِّدُکُمْ الْأَبْیَضُ الْجَسَدِ الْبَرَاءُ بْنُ مَعْرُورٍ. [همان، ح 3]
2- 1045.. فی المعانی: أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ عِیَاضٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَ تَدْرِی مَنِ الشَّحِیحُ فَقُلْتُ هُوَ الْبَخِیلُ فَقَالَ الشَّحِیحُ أَشَدُّ مِنَ الْبَخِیلِ إِنَّ الْبَخِیلَ یَبْخَلُ بِمَا فِی یَدَیْهِ وَ إِنَّ الشَّحِیحَ یَشُحُّ بِمَا فِی أَیْدِی النَّاسِ وَ عَلَی مَا فِی یَدَیْهِ حَتَّی لَا یَرَی فِی أَیْدِی النَّاسِ شَیْئاً إِلَّا تَمَنَّی أَنْ یَکُونَ لَهُ بِالْحِلِّ وَ الْحَرَامِ وَ لَا یَشْبَعُ وَ لَا یَقْنَعُ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ تَعَالَی. [معانی الأخبار، ص 245، ح 1]

سوره ی طلاق

اشاره

سوره ی طلاق(1) محلّ نزول: مدینه منوّره.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی انسان (هل اَتٰی) نازل شده است.

تعداد آیات: 12 آیه و یا 11 آیه.

ثواب قرائت سوره ی طلاق ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی طلاق و تحریم را در نماز واجب خود بخواند، خداوند او را از خوف و اندوه قیامت مصون می دارد، و از دوزخ نجات می یابد، و اگر این دو سوره را تلاوت نماید، و بر آن ها مواظبت کند خداوند او را داخل بهشت می کند چرا که این دو سوره اختصاص به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دارد.(2)

ص: 664


1- 1046.. این سوره را «سورة النساء القُصری» نیز گویند.
2- 1047.. فی ثواب الأعمال: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الطَّلَاقِ وَ التَّحْرِیمِ فِی فَرِیضَةٍ أَعَاذَهُ اللَّهُ مِنْ أَنْ یَکُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِمَّنْ یَخَافُ أَوْ یَحْزَنُ وَ عُوفِیَ مِنَ النَّارِ وَ أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِتِلَاوَتِهِ إِیَّاهُمَا وَ مُحَافَظَتِهِ عَلَیْهِمَا لِأَنَّهُمَا لِلنَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله). [ثواب الأعمال، ص 119]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی طلاق را بخواند، خداوند توفیق توبه نصوح به او می دهد….(1)

ص: 665


1- 1048.. و فی البرهان: -- و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله توبة نصوحا، و إذا کتبت و غسلت و رش ماؤها فی منزل لم یسکن فیه أبدا، و إن سکن لم یزل فیه الشر إلی حیث یجلی». -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من أدمن قراءتها أعطاه الله توبة نصوحا، و إذا کتبت و غسلت و رش ماؤها فی منزل لم یسکن و لم ینزل فیه حتی تخرج منه». -- و قال الصّادق(علیه السلام): «إذا کتبت و رش بمائها فی موضع لم یأمن من البغضاء، و إذا رش بمائها فی موضع مسکون وقع القتال فی ذلک الموضع و کان الفراق». [تفسیر برهان، ج 5، ص 403، ح 4-2]

سوره ی طلاق، آیات 1 تا 12

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْری لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً 1 فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً 2 وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً 3 وَ اللاَّئی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحیضِ مِنْ نِسائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئی لَمْ یَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً 4 ذلِکَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً 5 أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ وَ إِنْ کُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّی یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ

ص: 666

أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْری 6 لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً 7 وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدیداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُکْراً 8 فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ کانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً 9 أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدیداً فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً 10 رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً 11 اللَّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عِلْماً 12 ¬Kj

لغات:

«فَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ» یعنی زنای آشکار و یا مقصود آزار به خانواده زوج است که در روایات اهل بیت(علیهم السلام)(1) وارد شده، و «بَلَغْنَ أَجَلَهُنَ» یعنی قاربن آخر عدّتهنّ، و «بمعروفٍ» یعنی بطریق جمیل لا بإضرار، و «اِرتبتم» یعنی شککتم فی وصولهنّ حدّ الیأس، و «مِن وُجدِکم» یعنی وُسعکم و طاقتکم، و «و إن تعاسرتم» یعنی و إن تضایقتم، و «عَتَت عن أمر ربّها» یعنی عَصَت و تعدّت عن أمر ربّها.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر ای پیامبر! هر زمان خواستید زنان را طلاق دهید، در زمان عدّه، آنها را طلاق گویید

ص: 667


1- 1049.. مجمع البیان، ج3، ص 47؛ جامع البیان، ج4، ص 410.

[زمانی که از عادت ماهانه پاک شده و با همسرشان نزدیکی نکرده باشند]، و حساب عدّه را نگه دارید و از خدایی که پروردگار شماست بپرهیزید نه شما آنها را از خانه های شان بیرون کنید و نه آنها (در دوران عدّه) بیرون روند، مگر آنکه کار زشت آشکاری انجام دهند این حدود خداست، و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده تو نمی دانی شاید خداوند بعد از این، وضع تازه (و وسیله اصلاحی) فراهم کند! (1) و چون عده آنها سرآمد، آنها را بطرز شایسته ای نگه دارید یا بطرز شایسته ای از آنان جدا شوید و دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید و شهادت را برای خدا برپا دارید این چیزی است که مؤمنان به خدا و روز قیامت به آن اندرز داده می شوند! و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند، (2) و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می کند خداوند فرمان خود را به انجام می رساند و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است! (3) و از زنانتان، آنان که از عادت ماهانه مأیوسند، اگر در وضع آنها (از نظر بارداری) شک کنید، عده آنان سه ماه است، و همچنین آنها که عادت ماهانه ندیده اند و عده زنان باردار این است که بار خود را بر زمین بگذارند و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند کار را بر او آسان می سازد! (4) این فرمان خداست که بر شما نازل کرده و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند گناهانش را می بخشد و پاداش او را بزرگ می دارد! (5) آنها [زنان مطلّقه] را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست سکونت دهید و به آنها زیان نرسانید تا کار را بر آنان تنگ کنید (و مجبور به ترک منزل شوند) و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازید تا وضع حمل کنند و اگر برای شما (فرزند را) شیر می دهند، پاداش آنها را بپردازید و (درباره فرزندان، کار را) با مشاوره شایسته انجام دهید و اگر به توافق نرسیدید، آن دیگری شیردادن آن بچه را بر عهده می گیرد. (6) آنان که امکانات وسیعی دارند، باید از امکانات

ص: 668

وسیع خود انفاق کنند و آنها که تنگدستند، از آنچه که خدا به آنها داده انفاق نمایند خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانایی که به او داده تکلیف نمی کند خداوند بزودی بعد از سختیها آسانی قرار می دهد! (7) چه بسیار شهرها و آبادیها که اهل آن از فرمان خدا و رسولانش سرپیچی کردند و ما بشدّت به حساب شان رسیدیم و به مجازات کم نظیری گرفتار ساختیم! (8) آنها آثار سوء کار خود را چشیدند و عاقبت کارشان خسران بود! (9) خداوند عذاب سختی برای آنها فراهم ساخته پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید ای خردمندانی که ایمان آورده اید! (زیرا) خداوند چیزی که مایه تذکّر است بر شما نازل کرده (10) رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت می کند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، از تاریکیها بسوی نور خارج سازد! و هر کس به خدا ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهایی از بهشت وارد سازد که از زیر (درختانش) نهرها جاری است، جاودانه در آن می مانند، و خداوند روزی نیکویی برای او قرار داده است! (11) خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می آید تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست و اینکه علم او به همه چیز احاطه دارد! (12)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لَاتُخْرِجُوهُنَّ مِن بُیُوتِهِنَّ وَ لَا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِکَ أَمْرًا»(1) زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هر طلاقی -- جز طلاق سنّت و طلاق عدّه -- باطل است. زراره گوید: گفتم: طلاق

ص: 669


1- 1050.. سوره ی طلاق، آیه ی 1.

سنّت و طلاق عِدِّه چیست؟ فرمود: طلاق سنّت این است که زن از آلودگی حیض پاک شده باشد، و بدون انجام زناشویی با حضور دو شاهد عادل او را طلاق بدهند، و صبر کنند تا همین گونه دو حیض دیگر ببیند، و در آن صورت از شوهر خود جدا خواهد شد، و شوهر او مانند دیگران اگر او راضی شود با او مجدّداً ازدواج نماید، و در مدّت عدّه ی سه حیض، نفقه و مسکن او به عهده ی همسرش می باشد و در مدّت عدّه اگر هر کدام بمیرند از دیگری ارث می برند.

و امّا طلاق عِدِّة که خداوند می فرماید:

«فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ» این است که مرد منتظر باشد تا همسر او حیض شود و پاک گردد، و بدون جماع او را طلاق بدهد، و دو شاهد عادل هنگام طلاق حاضر باشند، و سپس رجوع کند و با همسر خود جماع کند و دو شاهد برای رجوع خود حاضر نماید و با همسر خود باشد، تا باز حیض شود و پاک شود، و بدون جماع او را طلاق بدهد و شاهد بگیرد و سپس قبل از حیض شدن باز به او مراجعه کند، و شاهد بگیرد، و با او جماع کند، و باز با او باشد تا حیض سوّم را ببیند، و چون از حیض سوّم خارج شود بدون جماع، باز او را طلاق بدهد و شاهد بگیرد، و اگر چنین کند، آن زن از او جدا می شود و برای او حلال نمی شود تا با مرد دیگری ازدواج نماید.

گفته شد: اگر این زن آلودگی حیض نداشته باشد، چه باید کرد؟ فرمود: باید به دستور طلاق سّنت، او را طلاق بدهد.(1)

ص: 670


1- 1051.. فی الکافی عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ کُلُّ طَلَاقٍ لَا یَکُونُ عَلَی السُّنَّةِ أَوْ طَلَاقٍ عَلَی الْعِدَّةِ فَلَیْسَ بِشَیْ ءٍ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَسِّرْ لِی طَلَاقَ السُّنَّةِ وَ طَلَاقَ الْعِدَّةِ فَقَالَ أَمَّا طَلَاقُ السُّنَّةِ فَإِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ یُطَلِّقَ امْرَأَتَهُ فَلْیَنْتَظِرْ بِهَا حَتَّی تَطْمَثَ وَ تَطْهُرَ فَإِذَا خَرَجَتْ مِنْ طَمْثِهَا طَلَّقَهَا تَطْلِیقَةً مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ وَ یُشْهِدُ شَاهِدَیْنِ عَلَی ذَلِکَ ثُمَّ یَدَعُهَا حَتَّی تَطْمَثَ طَمْثَتَیْنِ فَتَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا بِثَلَاثِ حِیَضٍ وَ قَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ یَکُونُ خَاطِباً مِنَ الْخُطَّابِ إِنْ شَاءَتْ تَزَوَّجَتْهُ وَ إِنْ شَاءَتْ لَمْ تَتَزَوَّجْهُ وَ عَلَیْهِ نَفَقَتُهَا وَ السُّکْنَی مَا دَامَتْ فِی عِدَّتِهَا وَ هُمَا یَتَوَارَثَانِ حَتَّی تَنْقَضِیَ الْعِدَّةُ. قَالَ وَ أَمَّا طَلَاقُ الْعِدَّةِ الَّذِی قَالَ اللَّهُ؟عز؟ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ فَإِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ مِنْکُمْ أَنْ یُطَلِّقَ امْرَأَتَهُ طَلَاقَ الْعِدَّةِ فَلْیَنْتَظِرْ بِهَا حَتَّی تَحِیضَ وَ تَخْرُجَ مِنْ حَیْضِهَا ثُمَّ یُطَلِّقُهَا تَطْلِیقَةً مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ وَ یُشْهِدُ شَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ وَ یُرَاجِعُهَا مِنْ یَوْمِهِ ذَلِکَ إِنْ أَحَبَّ أَوْ بَعْدَ ذَلِکَ بِأَیَّامٍ أَوْ قَبْلَ أَنْ تَحِیضَ وَ یُشْهِدُ عَلَی رَجْعَتِهَا وَ یُوَاقِعُهَا وَ یَکُونُ مَعَهَا حَتَّی تَحِیضَ فَإِذَا حَاضَتْ وَ خَرَجَتْ مِنْ حَیْضِهَا طَلَّقَهَا تَطْلِیقَةً أُخْرَی مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ وَ یُشْهِدُ عَلَی ذَلِکَ ثُمَّ یُرَاجِعُهَا أَیْضاً مَتَی شَاءَ قَبْلَ أَنْ تَحِیضَ وَ یُشْهِدُ عَلَی رَجْعَتِهَا وَ یُوَاقِعُهَا وَ تَکُونُ مَعَهُ إِلَی أَنْ تَحِیضَ الْحَیْضَةَ الثَّالِثَةَ فَإِذَا خَرَجَتْ مِنْ حَیْضَتِهَا الثَّالِثَةِ طَلَّقَهَا التَّطْلِیقَةَ الثَّالِثَةَ بِغَیْرِ جِمَاعٍ وَ یُشْهِدُ عَلَی ذَلِکَ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ وَ لَا تَحِلُّ لَهُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ قِیلَ لَهُ فَإِنْ کَانَتْ مِمَّنْ لَا تَحِیضُ فَقَالَ مِثْلُ هَذِهِ تُطَلَّقُ طَلَاقَ السُّنَّةِ. [کافی، ج 6، ص 65، ح 2]

عبدالله بن جعفر حمیری از صفوان نقل کرده که گوید: مردی به امام صادق(علیه السلام) گفت: من همسر خود را در یک مجلس سه طلاقه نمودم؟ و امام(علیه السلام) به او فرمود:

طلاق تو خاصیّتی نداشته و باطل بوده است، مگر کتاب خدا را قرائت نکرده ای که می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ…» و سپس می فرماید: «لَا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِکَ أَمْرًا»؟ امام صادق(علیه السلام) سپس فرمود:

هر عملی که بر خلاف کتاب خدا و سنّت رسول او(صلی الله علیه و آله) باشد باید به کتاب خدا و سنّت رسول او(صلی الله علیه و آله) بازگردد. [وگرنه ارزشی ندارد و باطل است.](1)

ص: 671


1- 1052.. فی الکافی: قال صفوان و سمعته یقول و جاء رجل فسأله فقال إنّی طلقت امرأتی ثلاثا فی مجلس فقال لیس بشی ء ثم قال أ ما تقرأ کتاب الله تعالی یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ ثم قال لا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً ثم قال کلما خالف کتاب الله و السنة فهو یرد إلی کتاب الله و السنة. [قرب الأسناد، ص 30]

مؤلّف گوید:

مسأله طلاق و اقسام و احکام آن، در کتب فقهیّه بیان شده مراجعه شود.

و در تفسیر «لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِکَ أَمْرًا» امام صادق(علیه السلام) فرمود:

زن مطلّقه [که در زمان عدّه در خانه شوهر است] باید سرمه بکشد، و خضاب کند، و بهترین لباس و زینت را انجام بدهد، تا شاید همسر او هوس نماید، و از طلاق خود در عدّه مراجعه نماید.(1) «فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِّنکُمْ وَ أَقِیمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَن کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا»(2) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

یعنی هنگامی که عدّه ی زن های مطلّقه به پایان می رسد، یا شوهر آنان در طلاق خود مراجعه می کنند، و به زندگی با آنان ادامه می دهند، و یا جدا می شوند و آنان را به اندازه توان خود از مال خویش بهره مند می نمایند، چنان که خداوند می فرماید: «عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدْرُهُ.»(3)

ص: 672


1- 1053.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الْمُطَلَّقَةُ تَکْتَحِلُ وَ تَخْتَضِبُ وَ تَطَیَّبُ وَ تَلْبَسُ مَا شَاءَتْ مِنَ الثِّیَابِ لِأَنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً لَعَلَّهَا أَنْ تَقَعَ فِی نَفْسِهِ فَیُرَاجِعَهَا. [کافی، ج 6، ص 92، ح 14]
2- 1054.. سوره ی طلاق، آیات 2 و 3.
3- 1055.. القمّی: قوله: فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ یعنی إذا انقضت عدتها إما أن یراجعها «2» و إما أن یفارقها یطلقها و یمتعها عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 374]

و در تفسیر «وَ أَقِیمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ» راجع به کتمان شهادت، و تضییع حق، و وجوب اقامه ی شهادت برای احقاق حق، روایتی در کافی از جابر از امام باقر(علیه السلام) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که در پاورقی مشاهده می شود.(1) و در تفسیر «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از این آیه ضعفای از شیعیان ما هستند، که مالی ندارند، تا بتوانند نزد ما بیایند، و سخنان ما را بشنوند و از علم ما استفاده کنند، و گروه دیگری که صاحب مال هستند، با صرف مال و تحمّل مشقّت نزد ما می آیند و احادیث ما را یاد می گیرند، و برای آن گروه فقیر نقل می کنند، و فقیران به سخنان ما عمل می نمایند، و آن گروه ثروتمند، سخنان ما را ضایع می کنند، و به آن ها عمل نمی کنند، و خداوند درباره ی آن گروه فقیر می فرماید: «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ.»(2)

ص: 673


1- 1056.. فی الکافی عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ کَتَمَ شَهَادَةً أَوْ شَهِدَ بِهَا لِیُهْدِرَ لَهَا بِهَا دَمَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ لِیَزْوِیَ مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَتَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لِوَجْهِهِ ظُلْمَةٌ مَدَّ الْبَصَرِ وَ فِی وَجْهِهِ کُدُوحٌ تَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ مَنْ شَهِدَ شَهَادَةَ حَقٍّ لِیُحْیِیَ بِهَا حَقَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَتَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لِوَجْهِهِ نُورٌ مَدَّ الْبَصَرِ تَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَ لَا تَرَی أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ وَ أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ. [کافی، ج 7، ص 380، ح 1]
2- 1057.. و فیه عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْکُنَاسِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا مَنْ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ عَزَّ ذِکْرُهُ -- وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ قَالَ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ مِنْ شِیعَتِنَا ضُعَفَاءُ لَیْسَ عِنْدَهُمْ مَا یَتَحَمَّلُونَ بِهِ إِلَیْنَا فَیَسْمَعُونَ حَدِیثَنَا وَ یَقْتَبِسُونَ مِنْ عِلْمِنَا فَیَرْحَلُ قَوْمٌ فَوْقَهُمْ وَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ یُتْعِبُونَ أَبْدَانَهُمْ حَتَّی یَدْخُلُوا عَلَیْنَا فَیَسْمَعُوا حَدِیثَنَا فَیَنْقُلُونَهُ إِلَیْهِمْ فَیَعِیهِ هَؤُلَاءِ وَ تُضَیِّعُهُ هَؤُلَاءِ فَأُولَئِکَ الَّذِینَ یَجْعَلُ اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ لَهُمْ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُونَ وَ فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ قَالَ الَّذِینَ یَغْشَوْنَ الْإِمَامَ إِلَی قَوْلِهِ؟عز؟ -- لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ قَالَ لَا یَنْفَعُهُمْ وَ لَا یُغْنِیهِمْ لَا یَنْفَعُهُمُ الدُّخُولُ وَ لَا یُغْنِیهِمُ الْقُعُودُ. [کافی، ج 8، ص 178، ح 201]

معاویة بن وهب گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سه چیز به او داده شده باشد، از سه چیز محروم نخواهد بود: 1. کسی که توفیق دعا به او داده شده از اجابت محروم نیست، 2. کسی که توفیق شکر به او داده شده، از زیاده و افزونی نعمت محروم نمی باشد، 3. کسی که توفیق توکّل به او داده شده، از کفایت و حمایت خداوند برخوردار می باشد.

سپس فرمود:

آیا قرآن خوانده ای که خداوند می فرماید: «وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» و می فرماید: «لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ»(1)، و می فرماید: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ.»(2)و(3) علی بن عبدالعزیز گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

عمر بن مسلم چه می کند؟ گفتم: «فدای شما شوم او تجارت را رها کرده و مشغول به عبادت شده است» فرمود: وای بر او! آیا نمی داند که تارک تجارت و کاسبی،

ص: 674


1- 1058.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 7.
2- 1059.. سوره ی غافر، آیه ی 60.
3- 1060.. فی الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ یَحْیَی بْنِ الْمُبَارَکِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ أُعْطِیَ ثَلَاثاً لَمْ یُمْنَعْ ثَلَاثاً مَنْ أُعْطِیَ الدُّعَاءَ أُعْطِیَ الْإِجَابَةَ وَ مَنْ أُعْطِیَ الشُّکْرَ أُعْطِیَ الزِّیَادَةَ وَ مَنْ أُعْطِیَ التَّوَکُّلَ أُعْطِیَ الْکِفَایَةَ ثُمَّ قَالَ أَ تَلَوْتَ کِتَابَ اللَّهِ؟عز؟ -- وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ وَ قَالَ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ قَالَ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ. [کافی، ج 2، ص 65، ح 6]

دعایش مستجاب نمی شود؟ سپس فرمود: گروهی از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چون آیه «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» نازل شد، مغازه های خود را بستند و به عبادت مشغول شدند، و گفتند: «خداوند ما را کفایت می کند» و چون به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خبر رسید، آنان را خواست و فرمود:

برای چه دست از کار و تلاش کشیدید؟ گفتند: «یا رسول الله! خداوند ضامن روزی ما شد، و ما دست از کاسبی و تلاش کشیدیم و مشغول عبادت شدیم» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: بر شما باد به کسب و تلاش، چرا که هر کس دست از کار بکشد، دعای او مستجاب نخواهد شد.(1) علیّ بن سوید گوید: از حضرت رضا(علیه السلام) درباره ی آیه «وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» سؤال کردم و آن حضرت فرمود:

توکّل درجاتی دارد، و یکی از درجات آن این است که تو در همه امور خود اعتماد به خداوند داشته باشی، و بدانی که آنچه او برای تو مقدّر می کند خیر و فضل اوست، و بدانی که فقط حکم او درباره ی تو نافذ است، و به این خاطر بر او توکّل کنی، و امور خود را به او واگذاری، و تنها به او در همه امور خود اطمینان و اعتماد داشته باشی.(2)

ص: 675


1- 1061.. و فیه عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ هَارُونَ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَا فَعَلَ عُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَقْبَلَ عَلَی الْعِبَادَةِ وَ تَرَکَ التِّجَارَةَ فَقَالَ وَیْحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِکَ الطَّلَبِ لَا یُسْتَجَابُ لَهُ إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا نَزَلَتْ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ أَغْلَقُوا الْأَبْوَابَ وَ أَقْبَلُوا عَلَی الْعِبَادَةِ وَ قَالُوا قَدْ کُفِینَا فَبَلَغَ ذَلِکَ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) فَأَرْسَلَ إِلَیْهِمْ فَقَالَ مَا حَمَلَکُمْ عَلَی مَا صَنَعْتُمْ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ تُکُفِّلَ لَنَا بِأَرْزَاقِنَا فَأَقْبَلْنَا عَلَی الْعِبَادَةِ فَقَالَ إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ عَلَیْکُمْ بِالطَّلَبِ. [کافی، ج 5، ص 84، ح 5]
2- 1062.. و عن علی بن سوید عن أبی الحسن الأول(علیه السلام) قال سألته عن قول الله وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ فقال التوکل علی الله درجات فمنها أن تثق به فی أمورک کلها فما فعل بک کنت عنه راضیا تعلم أنه لم یؤتک إلّا خیرا و فضلا و تعلم أن الحکم فی ذلک له فتوکلت علی الله بتفویض ذلک إلیه و وثقت به فیها و فی غیرها. [کتاب التمحیص، ص 62، ح 140]

«وَ اللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِن نِّسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللَّائِی لَمْ یَحِضْنَ وَ أُوْلَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا»(1) صاحب مجمع البیان گوید:

«إِنِ ارْتَبْتُمْ» یعنی اگر شک دارید که حیض نشدن آنان به خاطر پیری است و یا به علّت دیگر است، عدّه ی آنان سه ماه است، و این زن ها کسانی هستند که امثال آنان حیض می شوند، چرا که اگر در سنّ زن هایی باشند که حیض نمی شوند، ارتیاب و شکّی درباره ی آنان نیست، و این همان چیزی است که از ائمّه ما(علیهم السلام) روایت شده است.(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

طلاق زن باردار یک طلاق است [و آن طلاق سنّت است] و مدّت آن وضع حمل اوست، و آن اقرب الأجلین است. [یعنی یا سه ماه و یا وضع حمل.](3) «أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنتُم مِّن وُجْدِکُمْ وَ لَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ وَ إِن کُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّی یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُم

ص: 676


1- 1063.. سوره ی طلاقن آیه ی 4.
2- 1064.. و فی المجمع «إِنِ ارْتَبْتُمْ» فلا تدرون لکبر ارتفع حیضهن أم لعارض ثلاثة أشهر و هن اللواتی أمثالهن یحضن لأنهن لو کن فی سن من لا تحیض لم یکن للارتیاب معنی و هذا هو المروی عن أئمتنا(علیهم السلام). [مجمع البیان، ج 10، ص 463]
3- 1065.. و عن الکافی عن علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابی عزیز عن حماد عن الحلبی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: طلاق الحبلی واحدة و أجلها أن تضع حملها و هو أقرب الأجلین. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 360، ح 69]

بِمَعْرُوفٍ وَ إِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَی *لِیُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که مرد، زن باردار خود را طلاق می دهد، باید نفقه و مخارج او را در مدّت بارداری بدهد، تا وضع حمل کند، و چون وضع حمل نمود، باید اجرت شیر دادن او به بچّه را نیز بدهد، و به او زیان نرساند، جز آن که دایه ای بیابد که قیمت کمتری می گیرد، و اگر مادر بچه به همان اندازه راضی شود، او به شیر دادن به فرزند خود سزاواتر است، تا وقتی که او را از شیر باز دارد.(2) امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ لَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ» فرمود:

نباید کسی که همسر خود را طلاق می دهد بر او سخت گیری کند، تا ناچار شود و قبل از تمام شدن عدّه از خانه او خارج شود، چرا که خداوند از این عمل نهی نموده است.(3)

ص: 677


1- 1066.. سوره ی طلاق، آیات 6 و 7.
2- 1067.. و فیه عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ وَ هِیَ حُبْلَی أَنْفَقَ عَلَیْهَا حَتَّی تَضَعَ حَمْلَهَا فَإِذَا وَضَعَتْهُ أَعْطَاهَا أَجْرَهَا وَ لَا یُضَارَّهَا إِلَّا أَنْ یَجِدَ مَنْ هُوَ أَرْخَصُ أَجْراً مِنْهَا فَإِنْ هِیَ رَضِیَتْ بِذَلِکَ الْأَجْرِ فَهِیَ أَحَقُّ بِابْنِهَا حَتَّی تَفْطِمَهُ. [کافی، ج 6، ص 103، ح 2]
3- 1068.. و فیه عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَا یُضَارَّ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ إِذَا طَلَّقَهَا فَیُضَیِّقَ عَلَیْهَا حَتَّی تَنْتَقِلَ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا فَإِنَّ اللَّهَ؟عز؟ قَدْ نَهَی عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مِثْلَهُ. [کافی، ج 6، ص 123، ح 1]

و در تفسیر «وَ مَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا» فرمود:

اگر مرد همسر خود را از جهت خوراک به گونه ای تأمین کند که ناتوان نشود و لباس کافی نیز برای او تهیّه کند [و مسکن مناسبی در اختیار او بگذارد] به وظیفه خود عمل کرده، وگرنه بین آنان جدایی خواهد افتاد.(1) «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْرًا * رَّسُولًا یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ مَن یُؤْمِن بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صَالِحًا یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا»(2) حضرت رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون فرمود:

مقصود از «ذِکر» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و ما اهل ذکر هستیم، و این یک چیز روشن و معلومی است در کتاب خدا، چنان که در سوره ی طلاق می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْرًا * رَّسُولًا یَتْلُو عَلَیْکُمْ….»(3)

ص: 678


1- 1069.. القمّی: أخبرنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن النضر بن سوید عن عاصم بن حمید عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله؟عز؟ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ قال إذا أنفق الرجل علی امرأته ما یقیم ظهرها مع الکسوة و إلّا فرق بینهما. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 375]
2- 1070.. سوره ی طلاق، آیات 10 و 11.
3- 1071.. و فی العیون: وَ أَمَّا التَّاسِعَةُ فَنَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ؟عز؟ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ فَنَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ فَاسْأَلُونَا إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ فَقَالَتِ الْعُلَمَاءُ إِنَّمَا عَنَی اللَّهُ بِذَلِکَ الْیَهُودَ وَ النَّصَارَی فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) سُبْحَانَ اللَّهِ وَ هَلْ یَجُوزُ ذَلِکَ إِذاً یَدْعُونَّا إِلَی دِینِهِمْ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ أَفْضَلُ مِنْ دِینِ الْإِسْلَامِ فَقَالَ الْمَأْمُونُ فَهَلْ عِنْدَکَ فِی ذَلِکَ شَرْحٌ بِخِلَافِ مَا قَالُوهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ نَعَمْ الذِّکْرُ رَسُولُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَهْلُهُ وَ ذَلِکَ بَیِّنٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ؟عز؟ حَیْثُ یَقُولُ فِی سُورَةِ الطَّلَاقِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ فَالذِّکْرُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ أَهْلُهُ فَهَذِهِ التَّاسِعَةُ. [عیون، ج 1، ص 239، ح 1]

مؤلّف گوید:

این معنا در سوره ی نحل نیز در ذیل آیه ی «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»(1)، گذشت.

«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا»(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

این آیه دلیل بر این است که زیر هر آسمانی زمینی وجود دارد.(3) حسین بن خالد گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: معنای «وَ السَّمَاء ذَاتِ الْحُبُکِ» چیست؟ فرمود:

هر آسمانی بالای زمینی است، گفتم: هر آسمانی بالای زمینی است، در حالی که خداوند می فرماید: «رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا»(4)، فرمود: «سبحان الله»! مگر خداوند نمی گوید: «بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا»؟ گفتم: آری. فرمود: پس عمد و ستونی هست، و لکن شما نمی بینید.

گفتم: فدای شما شوم روشن بفرمایید؟ پس آن حضرت کف دست چپ خود را باز کرد و کف دست راست خود را بر روی آن گذارد، و فرمود:

این گونه هر آسمانی بالای زمین است، و باز بالای زمین دوّم آسمانی است، تا هفت آسمان، و عرش خداوند بالای آسمان هفتم است، چنان که می فرماید:

«الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَ» سپس فرمود:

ص: 679


1- 1072.. سوره ی نحل، آیه ی 43.
2- 1073.. سوره ی طلاق، آیه ی 12.
3- 1074.. القمّی: قوله اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ دلیل علی أن تحت کل سماء أرض. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 375]
4- 1075.. سوره ی رعد، آیه ی 2.

و صاحبان امر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اوصیای بعد از او روی زمین قائم هستند، و امر الهی از فوق سماوات بر آنان نازل می شود.

گفتم: آیا زیر پای ما یک زمین است یا چند زمین؟ فرمود: یک زمین است، و آن شش زمین دیگر فوق ما می باشند.(1) عامر طائی گوید: پدرم از علیّ بن موسی الرّضا(علیه السلام) از پدرانش از امام حسین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مردی از اهل شام به پدرم علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) در مسجد کوفه گفت: یا امیرالمؤمنین، من از شما سؤالاتی دارم؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: برای فهمیدن سؤال کن نه برای امتحان و آزمایش. پس مردم به او خیره شدند، و او به پدرم

ص: 680


1- 1076.. القمّی: قال فإنه حدثنی أبی عن الحسین بن خالد عن أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) قال قلت له: أخبرنی عن قول الله وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ، فقال هی: محبوکة إلی الأرض و شبک بین أصابعه. فقلت: کیف تکون محبوکة إلی الأرض و الله یقول رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها فقال: سبحان الله! أ لیس الله یقول بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها فقلت بلی فقال ثم عمد و لکن لا ترونها قلت کیف ذلک جعلنی الله فداک فبسط کفه الیسری ثم وضع الیمنی علیها فقال: هذه أرض الدنیا و السماء الدنیا علیها فوقها قبة و الأرض الثانیة فوق السماء الدنیا و السماء الثانیة فوقها قبة و الأرض الثالثة فوق السماء الثانیة و السماء الثالثة فوقها قبة و الأرض الرابعة فوق السماء الثالثة و السماء الرابعة فوقها قبة و الأرض الخامسة فوق السماء الرابعة و السماء الخامسة فوقها قبة و الأرض السادسة فوق السماء الخامسة و السماء السادسة فوقها قبة و الأرض السابعة فوق السماء السادسة و السماء السابعة فوقها قبة و عرش الرحمن تبارک الله فوق السماء السابعة و هو قول الله «الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ». فأما صاحب الأمر فهو رسول الله(صلی الله علیه و آله) و الوصی بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) قائم هو علی وجه الأرض فإنما یتنزل الأمر إلیه من فوق السماء من بین السماوات و الأرضین قلت: فما تحتنا إلّا أرض واحدة فقال: ما تحتنا إلّا أرض واحدة و إن الست لهن فوقنا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 328]

گفت: نخستین چیزی که خداوند آفرید چه بود؟ فرمود: نور بود. مرد شامی گفت:

آسمان ها از چه آفریده شدند؟ فرمود: از بخار آب. مرد شامی گفت: زمین از چه آفریده شد؟ فرمود: از کف روی آب. مرد شامی گفت: کوه ها از چه آفریده شدند؟ فرمود: از امواج دریاها. مرد شامی گفت: برای چه مکّه را اُمّ القری نامیدند؟ فرمود: به خاطر این که زمین از زیر آن گسترش پیدا کرد.

سپس گفت:

آسمان دنیا از چه چیز به وجود آمد؟ فرمود: از موج مکفوف. مرد شامی گفت: طول و عرض خورشید و ماه چقدر است؟ فرمود: نُهصد فرسخ در نهصد فرسخ است.

مرد شامی گفت: طول ستاره کوکب و عرض آن چقدر است؟ فرمود: دوازده فرسخ در دوازده فرسخ است. مرد شامی گفت: رنگ آسمان ها و نام های آن ها چیست؟ فرمود: نام آسمان دنیا «رفیع» است، و آن از آب و دود است، و نام آسمان دوّم «قیدوم» است، و آن به رنگ مس می باشد، و نام آسمان سوّم «ماروم» است، و رنگ آن رنگ شَبَه است، و نام آسمان چهارم «ارفلون» است، و رنگ آن مانند رنگ نقره است، و نام آسمان پنجم «هیعون» است، و رنگ آن رنگ طلاست، و نام آسمان ششم «عروس» است، و آن از یاقوت سبز است، و نام آسمان هفتم «عجماء» است، و آن از درّ سفید است….(1)

ص: 681


1- 1077.. فی العیون: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَصْرِیُّ بِإِیلَاقَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَبَلَةَ الْوَاعِظُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرٍ الطَّائِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) بِالْکُوفَةِ فِی الْجَامِعِ إِذْ قَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أَسْأَلُکَ عَنْ أَشْیَاءَ فَقَالَ سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً فَأَحْدَقَ النَّاسُ بِأَبْصَارِهِمْ.فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ أَوَّلِ مَا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَی فَقَالَ(علیه السلام) خَلَقَ النُّورَ قَالَ فَمِمَّ خُلِقَتِ السَّمَاوَاتُ قَالَ(علیه السلام) مِنْ بُخَارِ الْمَاءِ قَالَ فَمِمَّ خُلِقَتِ الْأَرْضُ قَالَ(علیه السلام) مِنْ زَبَدِ الْمَاءِ قَالَ فَمِمَّ خُلِقَتِ الْجِبَالُ قَالَ مِنَ الْأَمْوَاجِ قَالَ فَلِمَ سُمِّیَتْ مَکَّةُ أُمَّ الْقُرَی قَالَ(علیه السلام) لِأَنَّ الْأَرْضَ دُحِیَتْ مِنْ تَحْتِهَا وَ سَأَلَهُ عَنِ السَّمَاءِ الدُّنْیَا مِمَّا هِیَ قَالَ(علیه السلام) مِنْ مَوْجٍ مَکْفُوفٍ وَ سَأَلَهُ عَنْ طُولِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ عَرْضِهِمَا قَالَ تِسْعُمِائَةِ فَرْسَخٍ فِی تِسْعِمِائَةِ فَرْسَخٍ وَ سَأَلَهُ کَمْ طُولُ الْکَوْکَبِ وَ عَرْضُهُ قَالَ اثْنَا عَشَرَ فَرْسَخاً فِی مِثْلِهَا وَ سَأَلَهُ عَنْ أَلْوَانِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ أَسْمَائِهَا فَقَالَ لَهُ اسْمُ أسماء [السَّمَاءِ] الدُّنْیَا رَفِیعٌ وَ هِیَ مِنْ مَاءٍ وَ دُخَانٍ وَ اسْمُ السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ فَیْدُومٌ وَ هِیَ عَلَی لَوْنِ النُّحَاسِ وَ السَّمَاءُ الثَّالِثَةُ اسْمُهَا الْمَارُومُ وَ هِیَ عَلَی لَوْنِ الشَّبَهِ وَ السَّمَاءُ الرَّابِعَةُ اسْمُهَا أرفلون وَ هِیَ عَلَی لَوْنِ الْفِضَّةِ وَ السَّمَاءُ الْخَامِسَةُ اسْمُهَا هیعون وَ هِیَ عَلَی لَوْنِ الذَّهَبِ وَ السَّمَاءُ السَّادِسَةُ اسْمُهَا عَرُوسٌ وَ هِیَ یَاقُوتَةٌ خَضْرَاءُ وَ السَّمَاءُ السَّابِعَةُ اسْمُهَا عَجْمَاءُ وَ هِیَ دُرَّةٌ بَیْضَاءُ. وَ سَأَلَهُ عَنِ الثَّوْرِ مَا بَالُهُ غَاضٌّ طَرْفَهُ لَمْ یَرْفَعْ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ(علیه السلام) حَیَاءً مِنَ اللَّهِ؟عز؟ لَمَّا عَبَدَ قَوْمُ مُوسَی الْعِجْلَ نَکَسَ رَأْسَهُ وَ سَأَلَهُ عَنْ مَنْ جَمَعَ بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ فَقَالَ(علیه السلام) یَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ جَمَعَ بَیْنَ حبار وَ رَاحِیلَ فَحُرِّمَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُنْزِلَ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ وَ سَأَلَهُ عَنِ الْمَدِّ وَ الْجَزْرِ مَا هُمَا فَقَالَ مَلَکٌ مِنْ مَلَائِکَةِ اللَّهِ؟عز؟ مُوَکَّلٌ بِالْبِحَارِ یُقَالُ لَهُ رُومَانُ فَإِذَا وَضَعَ قَدَمَیْهِ فِی الْبَحْرِ فَاضَ فَإِذَا أَخْرَجَهُمَا غَاضَ وَ سَأَلَهُ عَنِ اسْمِ أَبِی الْجِنِّ فَقَالَ شُومَانُ وَ هُوَ الَّذِی خُلِقَ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ وَ سَأَلَهُ هَلْ بَعَثَ اللَّهُ؟عز؟ نَبِیّاً إِلَی الْجِنِّ فَقَالَ(علیه السلام) نَعَمْ بَعَثَ إِلَیْهِمْ نَبِیّاً یُقَالُ لَهُ یُوسُفُ فَدَعَاهُمْ إِلَی اللَّهِ؟عز؟ فَقَتَلُوهُ. وَ سَأَلَهُ عَنِ اسْمِ إِبْلِیسَ مَا کَانَ فِی السَّمَاءِ قَالَ کَانَ اسْمُهُ الْحَارِثُ وَ سَأَلَهُ لِمَ سُمِّیَ آدَمُ آدَمَ قَالَ(علیه السلام) لِأَنَّهُ خُلِقَ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ وَ سَأَلَهُ لِمَ صَارَتِ الْمِیرَاثُ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَقَالَ(علیه السلام) مِنْ قِبَلِ السُّنْبُلَةِ کَانَتْ عَلَیْهَا ثَلَاثُ حَبَّاتٍ فَبَادَرَتْ إِلَیْهَا حَوَّاءُ فَأَکَلَتْ مِنْهَا حَبَّةً وَ أَطْعَمَتْ آدَمَ حَبَّتَیْنِ فَمِنْ ذَلِکَ وُرِّثَ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ وَ سَأَلَهُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ؟عز؟ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مَخْتُوناً فَقَالَ(علیه السلام) خَلَقَ اللَّهُ؟عز؟ آدَمَ مَخْتُوناً وَ وُلِدَ شَیْثٌ مَخْتُوناً وَ إِدْرِیسُ وَ نُوحٌ وَ سَامُ بْنُ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ دَاوُدُ وَ سُلَیْمَانُ وَ لُوطٌ وَ إِسْمَاعِیلُ وَ مُوسَی وَ عِیسَی(علیه السلام) وَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) وَ سَأَلَهُ کَمْ کَانَ عُمُرُ آدَمَ(علیه السلام) فَقَالَ تِسْعُمِائَةِ سَنَةٍ وَ ثَلَاثِینَ سَنَةً وَ سَأَلَهُ عَنْ أَوَّلِ مَنْ قَالَ الشِّعْرَ فَقَالَ آدَمُ(علیه السلام) قَالَ وَ مَا کَانَ شِعْرُهُ قَالَ(علیه السلام) لَمَّا أُنْزِلَ إِلَی الْأَرْضِ مِنَ السَّمَاءِ فَرَأَی تُرْبَتَهَا وَ سِعَتَهَا وَ هَوَاهَا وَ قَتَلَ قَابِیلُ هَابِیلَ قَالَ آدَمُ(علیه السلام). [عیون، ج 1، ص 240، ح 1]

ص: 682

یکی از اصحاب امام باقر(علیه السلام) گوید: امام از خود شروع به سخن نمود و فرمود:

آگاه باشید که ذوالقرنین از بین سحاب ذلول [آرام] و سحاب سخت، ذلول را انتخاب نمود، و برای صاحب شما سحاب سخت ذخیره شده است. گفتم:

سحاب سخت و صعب چیست؟ فرمود: آن سحابی است که در آن رعد و برق و صاعقه باشد، و صاحب شما [یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)] بر آن سوار خواهد شد و بین آسمان های هفت گانه سیر خواهد نمود، و پنج آسمان را آباد، و دو آسمان را خراب خواهد دید.(1) و در روایت دیگری ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

علی (صلوات الله علیه) مالک ما فوق زمین و مالک زیر زمین شد، و ابر آرام و ابر سخت بر او عرضه گردید، و او ابر سخت را انتخاب نمود، و در ابر سخت قدرت و ملکوت ما تحت الأرض است، و در ابر آرام قدرت و ملکوت ما فوق الأرض است، و علی(علیه السلام) ابر سخت را انتخاب نمود، و آن ابر او را به هفت زمین سیر داد، و آن حضرت سه زمین را خراب یافت و چهار زمین را آباد یافت.(2)

ص: 683


1- 1078.. فی بصائر الدرجات أحمد بن محمّد عن علی بن سنان عن عبد الرحیم قال: ابتدأنی ابو جعفر(علیه السلام) فقال: اما ان ذا القرنین فقد خیر السحاب و اختار الذلول، و ذخر لصاحبکم الصعب، قلت: و ما الصعب؟ قال: ما کان من سحاب فیه رعد و برق و صاعقة فصاحبکم یرکبه اما انه سیرکب السحاب و یرقی فی الأسباب أسباب السماوات السبع، خمس عوامر و ثنتان خراب. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 366، ح 92]
2- 1079.. أحمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن عثمان بن عیسی عن سماعة بن مهران أو غیره عن أبی بصیر عن أبی جعفر(علیه السلام) انه قال: انّ علیّا صلوات الله علیه ملک ما فوق الأرض و ما تحتها، فعرضت له السحابتان الصعب و الذلول فاختار الصعب فکان فی الصعب ملک ما تحت الأرض، و فی الذلول ملک ما فوق الأرض. و اختار الصعب علی الذلول، فدارت به سبع أرضین فوجد ثلاثا خرابا و أربعا عوامر. [همان، ح 93]

سوره ی تحریم

اشاره

محلّ نزول: مدینه منوّره.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی حجرات نازل شده است.

تعداد آیات: 12 آیه.

ثواب قرائت سوره ی تحریم بخشی از ثواب قرائت این سوره در ابتدای سوره طلاق بیان شد.

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی تحریم را قرائت کند، خداوند توفیق توبه نصوح به او می دهد، و اگر این سوره را بر عقرب گزیده، بخوانند، خداوند او را شفا می دهد و سمّ در او اثر نمی کند، و اگر این سوره را بنویسند و بشویند، و آب آن را بر مصروعی بپاشند، بهبود یابد، و شیطان او آتش گیرد.

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بر مریضی بخواند، آرامش یابد، و اگر مبتلای به لرزه باشد تسکین یابد، و اگر مبتلای به صرع باشد به هوش آید، و اگر کسی که به بی خوابی افتاده بخواند، به خواب رود، و اگر بسیار مقروض باشد، چیزی از قرض های او باقی نماند، و قرض های او ادا شود.(1)

ص: 684


1- 1080.. -- البرهان: و من (خواص القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأها أعطاه الله توبة نصوحا، و من قرأها علی ملسوع شفاه الله و لم یمش السم فیه، و إن کتبت و رش ماؤها علی مصروع احترق شیطانه». -- و فیه: و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها أعطاه الله توبة نصوحا، و من قرأها علی ملسوع شفاه الله تعالی، و إن کتبت و محیت بالماء و رش ماؤها علی مصروع زال عنه ذلک الألم». -- و فیه: و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها علی المریض سکنته، و من قرأها علی الرجفان بردته، و من قرأها علی المصروع تفیقه، و من قرأها علی السهران تنومه، و إن أدمن فی قراءتها من کان علیه دین کثیر لم یبق شی ء بإذن الله تعالی». [تفسیر برهان، ج 5، ص 417، ح 3-1]

سوره ی تحریم، آیات 1 تا 12

متن:

ص: 685

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ 1 قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ وَ اللَّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ 2 وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هذا قالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلیمُ الْخَبیرُ 3 إِنْ تَتُوبا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْریلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهیرٌ 4 عَسی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَیِّباتٍ وَ أَبْکاراً 5 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ 6 یا أَیُّهَا الَّذینَ کَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 7 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ

ص: 686

تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 8 یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ 9 ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلینَ 10 وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ 11 وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتینَ 12 ¬Kj

لغات:

«حرام» به معنای کار قبیح و ممنوع است که در اسلام از آن نهی شده، و نقیض آن، حلال به معنای کاری است که ممنوعیّت و نهیی از آن نشده است، و «اِبْتغاء» به معنای طلب است، و «بَغْی» طلب استعلای بدون حقّ است، و تَحِلَّة و تحلیل مصدر «حَلَّلَت له کذا» می باشد، و «تحلّة الیمین» یعنی کاری که کفّاره قسم شود، و قسم باز و حلال گردد، و «یمین» به معنای حَلْف و قسم است، و جمع آن أیمان است، و «اِسْرار» اِلقاء معنا به دیگری به صورت پنهانی است، و «تَظاهُرْ» به معنای تعاون است، و «ظهیر» به معنای معین است، و اصل آن از «ظَهْر» به معنای پشت می باشد، و «سائح» به معنای جاری است، و عرب آب جاری را سائح گوید و بالمناسبه کسی که روی زمین سیر می نماید و شهرها را طی می کند را نیز سائح گویند، و «ثَیِّب» زنی را گویند که بعد از سلب بکارت از نزد شوهر خود بازگردد، و «بِکْر» و باکره، زنی را گویند که بکارت او باقی باشد.

ص: 687

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده بخاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام می کنی؟! و خداوند آمرزنده و رحیم است. (1) خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته و خداوند مولای شماست و او دانا و حکیم است. (2) (به خاطر بیاورید) هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود هنگامی که پیامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: «چه کسی تو را از این راز آگاه ساخت؟» فرمود:

«خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت!» (3) اگر شما (همسران پیامبر) از کار خود توبه کنید (به نفع شماست، زیرا) دلهایتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهید، (کاری از پیش نخواهید برد) زیرا خداوند یاور اوست و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند. (4) امید است که اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد، همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، هجرت کننده، زنانی غیر باکره و باکره! (5) ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آنچه را فرمان داده شده اند (به طور کامل) اجرا می نمایند! (6) ای کسانی که کافر شده اید امروز عذرخواهی نکنید، چرا که تنها به اعمالتان جزا داده می شوید! (7) ای کسانی که ایمان آورده اید بسوی خدا توبه کنید، توبه ای خالص امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در

ص: 688

باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد کند، در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمی کند این در حالی است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راست شان در حرکت است، و می گویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانایی!» (8) ای پیامبر! با کفّار و منافقین پیکار کن و بر آنان سخت بگیر! جایگاه شان جهنّم است، و بد فرجامی است! (9) خداوند برای کسانی که کافر شده اند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حال شان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد می شوند!» (10) و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه ای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!» (11) و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دمیدیم او کلمات پروردگار و کتاب هایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود! (12)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ * قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ وَ اللَّهُ مَوْلَاکُمْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ * وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَی بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَکَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ»(1) مؤلّف گوید:

خلاصه ماجرای جدایی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از برخی از همسران خود -- مطابق

ص: 689


1- 1081.. سوره ی تحریم، آیات 3-1.

روایات -- این است که آن حضرت هر روزی نزد یکی از همسران خود بود، و در روزی که نوبت حفصه دختر عمر بود، حفصه اجازه گرفت تا برای کاری نزد پدر خود برود، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ماریه قبطیّة را -- که سلطان روم به رسم هدیه تملیک او کرده بود -- خواست و نزد او رفت، و حفصه چون آمد اعتراض نمود که این روز، روز من بود؟! و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای جلوگیری از نزاع، برای حفصه سوگند یاد نمود که از این پس نزد قبطیّه نخواهم رفت، و بر حفصه شرط نمود که این خبر را منتشر نکند، ولکن حفصه این قصّه را به عایشه و دیگران خبر داد، و خداوند فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ» چرا که ماریه مملوکه ی آن حضرت بود و بر او حلال بود، و بر آن حضرت رعایت نوبت نیز لازم نبود، و در این قصّه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گناهی مرتکب نشده بود، بلکه از یک حلالی به خاطر ملاحظه از افشای اسرار، خود را ممنوع نموده بود، و از جمله «قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ» ظاهر می شود که آن حضرت برای حفصه سوگند یاد نموده بود که از آن پس نزد ماریه قبطیّه نرود، و خداوند فرمود: سوگند خود را با کفّاره منحل کن، و کفّاره ی قسم سه چیز است چنان که خداوند می فرماید: «فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ»(1)، و آن حضرت ده فقیر را اطعام نمود، و در برخی از اخبار آمده که بنده ای را در راه خدا آزاد نمود.

محمّد بن قیس گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوگند یاد نمود و کفاره ی آن را ادا کرد. گفتم: چه چیزی را

ص: 690


1- 1082.. سوره ی مائده، آیه ی 89.

کفّاره قرار داد؟ فرمود: ده فقیر را اطعام نمود، یعنی به هر کدام یک مدّ طعام داد. گفتم: اگر کسی بتواند لباس بدهد چه باید بکند؟ فرمود: باید به هر کدام از ده نفر فقیر لباسی بدهد که ساتر عورات آنان باشد.(1) «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَی بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَکَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ * إِن تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَ إِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ…»(2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

سبب نزول آیات فوق این بوده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در یکی از اطاق های همسران خود بود، و ماریه ی قبطیّه به آن حضرت خدمت می کرد، و یک روز در اطاق حفصه بود و حفصه سراغ کاری رفت، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با ماریه همبستر شد، و چون حفصه فهمید خشم کرد و به آن حضرت گفت: یا رسول الله! آیا در روز من و خانه من و روی بستر من؟ پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حیا نمود و فرمود:

«بس کن و پنهان دار، و من پس از این، ماریه قبطیّه را بر خود حرام کردم و هرگز با او همبستر نخواهم شد، و من به جای این کار، سرّی را به تو می گویم، و اگر آشکار کنی لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر تو باد.» حفصه گفت: آشکار نخواهم نمود، آن سرّ چیست؟ فرمود: بعد از من ابوبکر خلافت را

ص: 691


1- 1083.. فی الکافی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ اللَّهُ؟عز؟ لِنَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ فَجَعَلَهَا یَمِیناً وَ کَفَّرَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قُلْتُ بِمَا کَفَّرَ قَالَ أَطْعَمَ عَشَرَةَ مَسَاکِینَ لِکُلِّ مِسْکِینٍ مُدٌّ قُلْنَا فَمَا حَدُّ الْکِسْوَةِ قَالَ ثَوْبٌ یُوَارِی بِهِ عَوْرَتَهُ. [کافی، ج 7، ص 452، ح 4]
2- 1084.. سوره ی تحریم، آیات 3 و 4.

به دست می گیرد و بعد از او پدر تو عمر. حفصه گفت: این خبر را از کجا دانستی؟ فرمود: خدا به من خبر داد. پس حفصه سرّ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را آشکار نمود، و همان روز به عایشه خبر داد و عایشه به ابوبکر خبر داد و ابوبکر به عمر خبر داد و گفت: اگر باور نمی کنی، از حفصه سؤال کن، و عمر نزد حفصه آمد و گفت: خبری که عایشه از قول تو داده چیست؟ پس حفصه انکار کرد و گفت: من چیزی به او نگفته ام. تا این که عمر اصرار نمود و حفصه گفت:

آری رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین فرمود. پس آن چهار نفر تصمیم گرفتند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را مسموم نمایند، و جبرئیل این سوره را بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورد که خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ …» و «وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ» یعنی خداوند پیامبر خود را نسبت به این خبر و توطئه کشتن آن حضرت آگاه نمود، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حفصه فرمود: برای چه خبری که من به تو دادم را به دیگران گفتی و سرّ من را آشکار نمودی؟!(1)

ص: 692


1- 1085.. قال علی بن إبراهیم کان سبب نزولها أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) کان فی بعض بیوت نسائه و کانت ماریة القبطیة تکون معه تخدمه و کان ذات یوم فی بیت حفصة فذهبت حفصة فی حاجة لها فتناول رسول الله ماریة، فعلمت حفصة بذلک فغضبت و أقبلت علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قالت یا رسول الله هذا فی یومی و فی داری و علی فراشی فاستحیا رسول الله منها، فقال کفی فقد حرمت ماریة علی نفسی و لا أطؤها بعد هذا أبدا و أنا أفضی إلیک سرا فإن أنت أخبرت به فعلیک لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ فقالت نعم ما هو فقال إن أبا بکر یلی الخلافة بعدی ثم من بعده أبوک فقالت من أخبرک بهذا قال الله أخبرنی فأخبرت حفصة عائشة من یومها ذلک و أخبرت عائشة أبا بکر فجاء أبو بکر إلی عمر فقال له إن عائشة أخبرتنی عن حفصة بشی ء و لا أثق بقولها فاسأل أنت حفصة، فجاء عمر إلی حفصة، فقال لها ما هذا الذی أخبرت عنک عائشة، فأنکرت ذلک قالت ما قلت لها من ذلک شیئا، فقال لها عمر إن کان هذا حقا فأخبرینا حتی نتقدم فیه، فقالت نعم قد قال رسول الله ذلک فاجتمع… علی أن یسموا رسول الله فنزل جبرئیل علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) بهذه السورة یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ إلی قوله تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ یعنی قد أباح الله لک أن تکفر عن یمینک وَ اللَّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلی بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ أی أخبرت به وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ یعنی أظهر الله نبیه علی ما أخبرت به و ما هموا به عَرَّفَ بَعْضَهُ أی أخبرها و قال لم أخبرت بما أخبرتک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 375]

سپس علی بن ابراهیم گوید:

«وَ أَعْرَضَ عَن بَعْضٍ» یعنی به آنان نگفت که شما تصمیم قتل من را نمودید. تا این که گوید: و مقصود از «صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و سپس خداوند حفصه را خطاب نموده و می فرماید: «عَسَی رَبُّهُ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِّنکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَ أَبْکَارًا.»(1) و در کتاب های اهل تسنّن آمده که ابومالک از ابن عبّاس نقل نموده، و ابوبکر حضرمی از امام باقر(علیه السلام)، و ثعلبی با سند خود از موسی بن جعفر(علیه السلام) و از اسماء بنت عمیس نقل نموده اند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

مقصود از «صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(2)

ص: 693


1- 1086.. و فیه: و قوله وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ قال لم یخبرهم بما علم مما هموا به قالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هذا قالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ إِنْ تَتُوبا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام) وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ یعنی لأمیر المؤمنین(علیه السلام). ثم خاطبها فقال: عَسی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَیِّباتٍ وَ أَبْکاراً عرض عائشة لأنه لم یتزوج ببکر غیر عائشة. [همان]
2- 1087.. و فی المناقب السری عن أبی مالک عن ابن عبّاس و أبو بکر الحضرمی عن أبی جعفر(علیه السلام) و الثعلبی بالإسناد عن موسی بن جعفر(علیه السلام) و عن أسماء بنت عمیس عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال و صالح المؤمنین علی بن أبی طالب زید بن علی و الناصر للحق و صالح المؤمنین علی بن أبی طالب رواه أبو نعیم الأصفهانی بالإسناد عن أسماء بنت عمیس ابن عبّاس عن النّبی أن علیا باب الهدی بعدی و الداعی إلی ربی و هو صالح المؤمنین. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 77]

و از طریق مخالفین نیز از ابن عبّاس نقل شده که گوید:

«وَ إِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ» درباره ی عایشه و حفصه نازل شد، و «فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ» درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، و «وَ صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ» فقط درباره ی علی(علیه السلام) نازل شد.

و در کتاب مختصر وسیط الواحدی از ابن عبّاس نقل شده که گوید:

مدّتی بود که ما می خواستم از عمر سؤال کنم، و من پس از دو سال در «مَرِّ ظهران» او را دیدم که می خواست قضای حاجت کند، و چون بازگشت من رفتم و بر روی دست او آب ریختم و گفتم: یا امیرالمؤمنین، آن دو زنی که خداوند می فرماید: «وَ إِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ…» کدام بودند که بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تظاهر و دشمنی پیدا کردند؟ عمر گفت: آن ها عایشه و حفصه بودند.(1)

ص: 694


1- 1088.. -- البرهان و من طریق المخالفین أیضا، عن ابن عبّاس، قوله: وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ نزلت فی عائشة و حفصة فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ نزلت فی رسول الله(صلی الله علیه و آله) وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ نزلت فی علی خاصة. -- و فیه: و من (مختصر وسیط الواحدی) للشهرزوری: عن ابن عبّاس، قال: أردت أن أسأل عمر بن الخطاب، فمکثت سنتین، فلما کنا بمر الظهران و ذهب لیقضی حاجته، فجاء و قد قضی حاجته، فذهبت أصب علیه من الماء، فقلت: یا أمیر المؤمنین، من المرأتان اللتان تظاهرتا علی رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ قال: عائشة و حفصة. [تفسیر برهان، ج 5، ص 422، ح 17 و 18]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ»(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خطاب «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» اختصاص به مؤمنان خالص ندارد، بلکه شامل منافقان و گم راهان و هر کس که در ظاهر مسلمان شده باشد می شود.(2) امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید:

هنگامی که این آیه نازل شد، یکی از مسلمانان گریان شد و گفت: من از حفظ خود عاجز هستم، چگونه می توانم دیگران را حفظ کنم؟ [تا گرفتار عذاب نشوند] پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: همان اندازه که آنان را از گناه نهی کنی، مانند این که خود را نهی می کنی، کافی خواهد بود.(3)

ص: 695


1- 1089.. سوره ی تحریم، آیه ی 6.
2- 1090.. و فی الکافی أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ إِبْلِیسَ أَ کَانَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَمْ کَانَ یَلِی شَیْئاً مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ فَقَالَ لَمْ یَکُنْ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ لَمْ یَکُنْ یَلِی شَیْئاً مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ وَ لَا کَرَامَةَ فَأَتَیْتُ الطَّیَّارَ فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا سَمِعْتُ فَأَنْکَرَهُ وَ قَالَ وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ اللَّهُ؟عز؟ یَقُولُ -- وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ فَدَخَلَ عَلَیْهِ الطَّیَّارُ فَسَأَلَهُ وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ رَأَیْتَ قَوْلَهُ؟عز؟ -- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا فِی غَیْرِ مَکَانٍ مِنْ مُخَاطَبَةِ الْمُؤْمِنِینَ أَ یَدْخُلُ فِی هَذَا الْمُنَافِقُونَ قَالَ نَعَمْ یَدْخُلُ فِی هَذَا الْمُنَافِقُونَ وَ الضُّلَّالُ وَ کُلُّ مَنْ أَقَرَّ بِالدَّعْوَةِ الظَّاهِرَةِ. [کافی، ج 8، ص 274، ح 413]
3- 1091.. و فیه: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی مَوْلَی آلِ سَامٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً جَلَسَ رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ یَبْکِی وَ قَالَ أَنَا عَجَزْتُ عَنْ نَفْسِی کُلِّفْتُ أَهْلِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَسْبُکَ أَنْ تَأْمُرَهُمْ بِمَا تَأْمُرُ بِهِ نَفْسَکَ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا تَنْهَی عَنْهُ نَفْسَکَ. [کافی، ج 5، ص 62، ح 3]

سلیمان بن خالد گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مرا خانواده ای است که سخن من را می پذیرند، آیا آنان را دعوت به ولایت شما بکنم؟ فرمود:

آری، خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ….»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

من همراه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودم و به کوهی برخورد کردیم که اشک از آن جاری بود، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: برای چه گریه می کنی؟ پس آن کوه گفت: «یا رسول الله! عیسی(علیه السلام) بر من عبور کرد، و مردم را از آتشی که گیرانه آن مردم، و کوه ها هستند ترساند و من می ترسم گیرانه آتش دوزخ باشم» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «هراس مکن آن کوه، کوه کبریت است» پس کوه آرام گرفت.(2)

ص: 696


1- 1092.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ لِی أَهْلَ بَیْتٍ وَ هُمْ یَسْمَعُونَ مِنِّی أَ فَأَدْعُوهُمْ إِلَی هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ -- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ. [کافی، ج 2، ص 211، ح 1]
2- 1093.. الإحتجاج عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) قال: وَ لَقَدْ مَرَرْنَا مَعَهُ بِجَبَلٍ وَ إِذَا الدُّمُوعُ تَخْرُجُ مِنْ بَعْضِهِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) مَا یُبْکِیکَ یَا جَبَلُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَانَ الْمَسِیحُ مَرَّ بِی وَ هُوَ یُخَوِّفُ النَّاسَ مِنْ نَارٍ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ -- وَ أَنَا أَخَافُ أَنْ أَکُونَ مِنْ تِلْکَ الْحِجَارَةِ قَالَ لَهُ لَا تَخَفْ تِلْکَ الْحِجَارَةُ الْکِبْرِیتُ فَقَرَّ الْجَبَلُ وَ سَکَنَ وَ هَدَأَ وَ أَجَابَ لِقَوْلِهِ(صلی الله علیه و آله). [احتجاج، ج 1، ص 220]

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَی رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(1) ابوالصباح کنانی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

توبه نصوح این است که توبه کننده هرگز به آن گناه بازنگردد.(2) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

توبه نصوح این است که گنهکار هرگز به آن گناه باز نگردد. پس من گفتم: کدامیک از ما بعد از توبه، به گناه باز نمی گردد؟ فرمود: ای ابوبصیر خداوند از بندگان خود، آن گروه را دوست می دارد، که همواره مورد امتحان قرار بگیرند و فراوان توبه کنند.(3) معاویة بن وهب گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

هنگامی که بنده توبه نصوح می کند، خداوند او را دوست می دارد، و در دنیا و آخرت آبروی او را حفظ می نماید. گفتم: چگونه آبروی او را حفظ می کند؟

ص: 697


1- 1094.. سوره ی تحریم، آیه ی 8.
2- 1095.. فی الکافی عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ -- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً قَالَ یَتُوبُ الْعَبْدُ مِنَ الذَّنْبِ ثُمَّ لَا یَعُودُ فِیهِ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَیْلِ سَأَلْتُ عَنْهَا أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) فَقَالَ یَتُوبُ مِنَ الذَّنْبِ ثُمَّ لَا یَعُودُ فِیهِ وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی الْمُفَتَّنُونَ التَّوَّابُونَ. [کافی، ج 2، ص 432، ح 3]
3- 1096.. و فیه عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً قَالَ هُوَ الذَّنْبُ الَّذِی لَا یَعُودُ فِیهِ أَبَداً قُلْتُ وَ أَیُّنَا لَمْ یَعُدْ فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ الْمُفَتَّنَ التَّوَّابَ. [کافی، ج 2، ص 432، ح 4]

فرمود: آن دو ملک حافظ اعمال را نسبت به آنچه در نامه او نوشته اند فراموشی می دهد، و به اعضای بدن او می گوید: گناهان او را مستور نمایید، و به زمین می گوید: گناهانی که او روی تو انجام داده است را کتمان کن» از این رو هنگامی که خدا را ملاقات می کند، کسی بر او شهادت به گناه نمی دهد.(1) احمد بن هلال گوید: از حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) راجع به توبه نصوح سؤال کردم، و آن حضرت در پاسخ من نوشت:

توبه نصوح این است که باطن توبه کننده مانند ظاهر او باشد، بلکه بهتر از ظاهر او باشد.(2) و روایت شده که توبه نصوح این است که بنده از گناهی توبه کند، و نیّت او این باشد که هرگز آن گناه را انجام ندهد.(3)

ص: 698


1- 1097.. و فیه عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ إِذَا تَابَ الْعَبْدُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ یَسْتُرُ عَلَیْهِ قَالَ یُنْسِی مَلَکَیْهِ مَا کَتَبَا عَلَیْهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ یُوحِی إِلَی جَوَارِحِهِ اکْتُمِی عَلَیْهِ ذُنُوبَهُ وَ یُوحِی إِلَی بِقَاعِ الْأَرْضِ اکْتُمِی مَا کَانَ یَعْمَلُ عَلَیْکِ مِنَ الذُّنُوبِ فَیَلْقَی اللَّهَ حِینَ یَلْقَاهُ وَ لَیْسَ شَیْ ءٌ یَشْهَدُ عَلَیْهِ بِشَیْ ءٍ مِنَ الذُّنُوبِ. [کافی، ج 2، ص 430، ح 1]
2- 1098.. فی المعانی: أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْأَخِیرَ(علیه السلام) عَنِ التَّوْبَةِ النَّصُوحِ مَا هِیَ فَکَتَبَ(علیه السلام) أَنْ یَکُونَ الْبَاطِنُ کَالظَّاهِرِ وَ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ. [معانی الأخبار، ص 174، ح 1]
3- 1099.. و فیه: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الْیَقْطِینِیُّ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ التَّوْبَةُ النَّصُوحُ أَنْ یَکُونَ بَاطِنُ الرَّجُلِ کَظَاهِرِهِ وَ أَفْضَلَ وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ التَّوْبَةَ النَّصُوحَ هُوَ أَنْ یَتُوبَ الرَّجُلُ مِنْ ذَنْبٍ وَ یَنْوِیَ أَنْ لَا یَعُودَ إِلَیْهِ أَبَداً. [معانی الأخبار، ص 174، ح 3]

و از امام کاظم(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

توبه نصوح این است که بنده توبه کند، و پس از آن به گناه خود باز نگردد، و محبوب ترین بندگان خدا، بنده ی باتقوا و تائب است.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «یَسْعَی نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِم» ائمّه(علیهم السلام) هستند که نور آنان در مقابل و در طرف راست آنان می تابد، تا داخل بهشت شوند.(2)

ص: 699


1- 1100.. القمّی: قال الحسین وحدثنی محمّد بن الفضیل عن أبی الحسن(علیه السلام) فی قوله یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً قال ع: یتوب العبد ثم لا یرجع فیه و إن أحب عباد الله إلی الله المتقی التائب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 377]
2- 1101.. عن کافی عن عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی -- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فَاطِمَةُ(علیه السلام) فِیها مِصْباحٌ الْحَسَنُ -- الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الْحُسَیْنُ -- الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ فَاطِمَةُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ بَیْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْیَا -- یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ إِبْرَاهِیمُ؟سهما؟ -- زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ لَا یَهُودِیَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِیَّةٍ -- یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ یَکَادُ الْعِلْمُ یَنْفَجِرُ بِهَا -- وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ -- یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ یَهْدِی اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ یَشَاءُ -- وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ قُلْتُ أَوْ کَظُلُماتٍ قَالَ الْأَوَّلُ وَ صَاحِبُهُ -- یَغْشاهُ مَوْجٌ الثَّالِثُ -- مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ ظُلُمَاتٌ الثَّانِی -- بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ مُعَاوِیَةُ (لَعَنَهُ اللَّهُ) وَ فِتَنُ بَنِی أُمَیَّةَ -- إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ الْمُؤْمِنُ فِی ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ -- لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ؟سهما؟ -- فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ -- یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَسْعَی بَیْنَ یَدَیِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِأَیْمَانِهِمْ حَتَّی یُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ. [کافی، ج 1، ص 195، ح 5]

جابر گوید:

روزی من خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودم ناگهان آن حضرت روی مبارک به علی(علیه السلام) نمود و فرمود: یا ابالحسن آیا می خواهی به تو بشارت بدهم؟ علی(علیه السلام) فرمود: آری یا رسول الله. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اکنون جبرئیل از ناحیه خداوند به من خبر می دهد که خداوند به شیعیان و دوستان تو هفت خصلت عطا نموده است:

-- ارفاق و راحتی، هنگام مرگ، 2. انیس نیکو، هنگام وحشت، 3. نور، هنگام ظلمت و تاریکی، 4. امنیّت، هنگام فزع و وحشت، 5. عدل و قسط هنگام میزان، 6. جواز بر صراط، 7. دخول در بهشت قبل از مردم دیگر.» سپس فرمود: «نُورُهُم یَسْعَی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِم.»(1) «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»(2) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با کفّار جنگ نمود، و علی(علیه السلام) با منافقین جنگ کرد،

ص: 700


1- 1102.. فی الخصال: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَمَّارُ بْنُ الْحُسَیْنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصْمَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِیُّ بِمَکَّةَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ اللَّیْثِ الرَّازِیُّ عَنْ شَیْبَانَ بْنِ فَرُّوخٍ الْأُبُلِّیِّ عَنْ هَمَّامِ بْنِ یَحْیَی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَقِیلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ کُنْتُ ذَاتَ یَوْمٍ عِنْدَ النَّبِیِّ إِذْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فَقَالَ أَ لَا أُبَشِّرُکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ هَذَا جَبْرَئِیلُ یُخْبِرُنِی عَنِ اللَّهِ؟ج؟ أَنَّهُ قَدْ أَعْطَی شِیعَتَکَ وَ مُحِبِّیکَ سَبْعَ خِصَالٍ الرِّفْقَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْأُنْسَ عِنْدَ الْوَحْشَةِ وَ النُّورَ عِنْدَ الظُّلْمَةِ وَ الْأَمْنَ عِنْدَ الْفَزَعِ وَ الْقِسْطَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَ الْجَوَازَ عَلَی الصِّرَاطِ وَ دُخُولَ الْجَنَّةِ قَبْلَ النَّاسِ نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ. [خصال، ج 2، ص 402، ح 112]
2- 1103.. سوره ی تحریم، آیه ی 9.

همانند جنگ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با کفّار.(1) ابن عبّاس گوید: هنگامی که آیه فوق نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«من با کفّار و منافقین جنگ خواهم نمود» و جبرئیل(علیه السلام) آمد و گفت: تو یا علی جنگ خواهید کرد. [یعنی تو با کفّار جنگ خواهی کرد و علی(علیه السلام) با منافقین جنگ خواهد نمود.](2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با هیچ منافقی جنگ نکرد و با آنان الفت داشت، و علی(علیه السلام) نیز با منافقین جنگ نمود.

مؤلّف گوید:

تفسیر این آیه در سوره توبه گذشت.(3)

ص: 701


1- 1104.. القمّی: أخبرنی الحسین بن محمّد عن المعلی بن محمّد عن أحمد بن محمّد بن عبد الله عن یعقوب بن یزید [زید] عن سلیمان الکاتب عن بعض أصحابه عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ قال هکذا نزلت فجاهد رسول الله(صلی الله علیه و آله) الکفار و جاهد علی(علیه السلام) المنافقین فجاهد علی(علیه السلام) جهاد رسول الله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 377]
2- 1105.. فی الأمالی: أخبرنا جماعة، عن أبی المفضل، قال حدثنا محمّد بن الحسین بن حفص الخثعمی، قال حدثنا إسماعیل بن إسحاق الراشدی، قال حدثنا حسین بن الحسن الفزاری، قال حدثنا یحیی بن سلمة بن کهیل، عن أبیه، عن مجاهد، عن ابن عبّاس، قال لما نزلت «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ» قال النّبی(صلی الله علیه و آله) لأجاهدن العمالقة یعنی الکفار و المنافقین فأتاه جبرئیل(علیه السلام) و قال أنت أو علی. [امالی طوسی، ص 502]
3- 1106.. فی المجمع عن الصّادق(علیه السلام) انّه قرأ جاهِدِ الْکُفَّارَ بالمنافقین قال انّ رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) لم یقاتل منافقاً قطّ انّما کان یتألّفهم. [رواه فی تفسیر صافی، ج 5، ص 197]

«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَ اِمْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ * وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ * وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَ کَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ»(1) امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَ اِمْرَأَةَ لُوطٍ…» مَثَلی است که خداوند برای عایشه و حفصه زده، چرا که آنان نیز مانند همسر نوح و همسر لوط اقدام به آزار و افشای سرّ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمودند.(2)

و درباره ی آیه ی «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ…» فرمود:

این آیه مَثَلی است که خداوند برای رقیّه دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) زده، که عثمان با او ازدواج نموده، و او را آزار و شکنجه کرد، و مقصود از «وَ نَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ» عثمان و عمل اوست، و مقصود از «وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» بنی امیّة است.(3)

ص: 702


1- 1107.. سوره ی تحریم، آیات 12-10.
2- 1108.. و فیه و قوله تعالی ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ. قال أبو علی الطبرسی؟ره؟ هذا مثل ضربه الله سبحانه لأزواج النّبی(صلی الله علیه و آله) اللواتی أفشین سره حثا لهن علی التوبة و الطاعة و بیانا لهن إن مصاحبة الرسول(صلی الله علیه و آله) و مماسته مع مخالفته و إفشاء سره لا ینفعهن ذلک. و یؤیده ما روی عن أبی عبد الله(علیه السلام) أنه قال قوله تعالی ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ الآیة مثل ضربه الله سبحانه لعائشة و حفصة إذ تظاهرتا علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أفشیا سره. [تأویل الآیات، ص 675]
3- 1109.. و فی تأویل الآیات جاء فی روایة محمّد بن علی عن علی بن الحکم عن سیف بن عمیرة عن داود بن فرقد عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ الآیة أنه قال هذا مثل ضربه الله لرقیة بنت رسول الله(صلی الله علیه و آله) التی تزوجها عثمان بن عفان قال و قوله وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ یعنی من الثالث و عمله و قوله وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ یعنی به بنی أمیة. [تأویل الآیات، ص 676]

و درباره ی «وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا» فرمود:

این مَثَلی است که خداوند برای فاطمه دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) زده.(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَ اِمْرَأَةَ لُوطٍ … فَخَانَتَاهُمَا» سخنانی دارد که در پاورقی مشاهده می شود.(2)

ص: 703


1- 1110.. و فیه: و لما تم القول علی المثل المضروب للذین آمنوا قال سبحانه و تعالی وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتِینَ. تأویله بالإسناد المتقدم عن أبی عبد الله(علیه السلام) أنه قال وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها هذا مثل ضربه الله لفاطمة(علیه السلام) و قال إن فاطمة أحصنت فرجها فحرم الله ذریتها علی النار و یؤیده ما رواه محمّد بن العبّاس عن أحمد بن القاسم عن أحمد بن محمّد السیاری عن بعض أصحابه عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله؟عز؟ وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها قال هذا مثل ضربه الله لفاطمة بنت رسول الله(صلی الله علیه و آله)لی الله علیه و علی أهل بیته و سلم تسلیما. [همان]
2- 1111.. قال علی بن إبراهیم فی قوله ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا ثم ضرب الله فیهما مثلا فقال: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فقال و الله ما عنی بقوله فَخانَتاهُما إلّا الفاحشة و لیقیمن الحد علی فلانة فیما أتت فی طریق و کان فلان یحبها فلما أرادت أن تخرج إلی… قال لها فلان لا یحل لک أن تخرجی من غیر محرم فزوجت نفسها من فلان قوله وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إلی قوله وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها قال لم ینظر إلیها فَنَفَخْنا فِیهِ مِنْ رُوحِنا أی روح مخلوقة وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتِینَ أی من الداعین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 377]
یادآوری ها:

مولّف گوید:

یادآوری می شود که جز در جلد اوّل، در بقیّه ی مجلّدات از ترجمه ی آیة الله مکارم شیرازی زید عزّه استفاده شده است. ضمناً لغات نیز جز در جلد اوّل -- که از لغت نامه های گوناگونی استفاده گردیده -- در بقیّه ی مجلّدات تنها از تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی رضوان الله تعالی علیه استفاده شده است؛ جز مواردی که لغتی را آن مرحوم معنا نکرده بوده و نگارنده از جاهای دیگری مانند بحارالانوار و تفسیر صافی و تفسیر شبّر و غیره استفاده کرده اند. همچنین به لغت نامه های معروف، به خاطر شبهه ی عدم اعتبار شرعی آن ها مراجعه نکردیم.

(والله العالم)

پایان جلد هشتم تفسیر اهل البیت علیهم السلام

ص: 704

جلد 9

مشخصات کتاب

سرشناسه:حسینی بهارانچی، سید محمد، 1323 -

عنوان و نام پديدآور:تفسیر اهل البیت علیهم السلام/ تالیف سیدمحمد حسینی بهارانچی.

مشخصات نشر:قم: انتشارات مطیع، 1393 -

مشخصات ظاهری:9ج.

شابک:280000 ريال: ج.1 978-600-7107-24-9 : ؛ ج.3 978-600-7107-56-0 : ؛ ج.4 978-600-7107-51-5 : ؛ 500000 ریال: ج.5 978-600-7107-83-6 : ؛ ج.6 978-600-9900-04-6 : ؛ ج.7 978-600-9900-08-4 : ؛ 1200000 ﷼: ج.8 978-600-9900-09-1 : ؛ ج.9 978-600-990014-5 :

يادداشت:ج. 4 و 6 - 8 (چاپ اول: 1397) (فیپا).

يادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1397).

يادداشت:ج.8 (چاپ اول: 1399)

يادداشت:ج.9 (چاپ اول: 1398) (فیپا).

یادداشت:کتابنامه.

مندرجات:ج.1. سوره مبارکه حمد و بقره.- ج.4. سوره های مبارکه یونس- هود - یوسف - رعد - ابراهیم - حجر- نحل و اسراء.- ج.5. سوره های مبارکه کهف - مریم سلام الله علیها- طه - انبیاء - حج - مومنون و نور.- ج.6. سوره های فرقان - شعراء - نمل - قصص - عنکبوت - روم - لقمان - سجده - احزاب و سبأ.- ج.7. سوره های فاطر - یس - صافات - ص - زمر - غافر - فصلت - شوری - زخرف - دخان - جاثیه -احقاف.- ج.8. سوره های مبارکه محمد صلی الله علیه و آله - فتح - حجرات - ق- ذاریات - طور- نجم - قمر - الرحمن- واقعه - حدید - مجادله - حشر - ممتحنه - صف - جمعه - منافقین - تغابن - طلاق - تحریم

موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14

Qur'an -- Shiite hermeneutics -- 20th century

رده بندی کنگره:BP98/ح3ت7 1393

رده بندی دیویی:297/179

شماره کتابشناسی ملی:4922990

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

تفسیر اهل البیت علیهم السلام

(جلد9)

سوره های مبارکه ملک، قلم، الحاقّه ،معارج ،نوح ،جن ، مُزمّل ، مدثر، قیامت ،انسان مُرسلات ،نبا ،نازعات، عبس ، تکویر، انفطار، مُطفّفین ،انشقاق ، بُروج ،طارق، اعلی غاشیه ،فجر ، بلد ،شمس، لیل ،والضُحی ،انشراح، تین ،علق ، قدر، بیّنه ،زلزال ،عادیات قارعه، تکاثُر ،عصر ،همزه، فیل، قریش ،ماعون ، کوثر،کافرون ،نصر، مسد ،توحید ،فلق ناس

تالیف خادم اهل البیت علیهم السلام

سیّد محمّد (سیّد قاسم) حسینی بهارانچی

ص: 4

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین وصلواته الدآئمّة علی خاتم النّبییّن و علی اله الائمّة المیامین و الاوصیآء المرضیّین، سیّما الامام المنتظر و الحجّة الثّانی عشر روحی و ارواح العالمین لتراب مقدّمه الفدآء، سمیّ المصطفی و کنیّ المرتضی، الّذی یملاء الله به الارض قسطًا وعدلًا، کما ملئت ظلمًا و جورًا، و لعنة الله الدآئمّة علی اعدآئهم و مخالفیهم و منکری فضآئلهم و امامتهم اجمعین الی یوم الدّین.

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

سوره ی مُلک

سوره ی ملک، آیات 1 تا 30...17

سوره ی قلم

سوره ی قلم، آیات 1 تا 33...47

سوره ی قلم، آیات 34 تا 52... 65

سوره ی الحاقّة

سوره ی الحاقّة، آیات 1 تا 52... 79

سوره ی معارج

سوره ی معارج، آیات 1 تا 44... 107

سوره ی نوح

سوره ی نوح، آیات 1 تا 28... 127

ص: 7

سوره ی جِن

سوره ی جنّ، آیات 1 تا 28... 143

سوره ی مزمّل

سوره ی مزمّل، آیات 1 تا 20... 165

سوره ی مدّثر

سوره ی مدّثر، آیات 1 تا 56... 179

سوره ی قیامت

سوره ی قیامت، آیات 1 تا 40... 201

سوره ی انسان

سوره ی انسان، آیات 1 تا 4... 217

سوره ی انسان، آیات 5 تا 13... 229

سوره ی انسان، آیات 14 تا 31... 234

سوره ی مرسلات

سوره ی مرسلات، آیات 1 تا 50... 247

سوره ی نبأ

سوره ی نبأ، آیات 1 تا 40... 261

سوره ی نازعات

سوره ی نازعات، آیات 1 تا 46... 283

ص: 8

سوره ی عبس

سوره ی عَبَس، آیات 1 تا 42... 305

سوره ی تکویر

سوره ی تکویر، آیات 1 تا 29... 321

سوره ی انفطار

سوره ی انفطار، آیات 1 تا 19... 339

سوره ی مطفّفین

سوره ی مطفّفین، آیات 1 تا 36... 349

سوره ی انشقاق

سوره ی انشقاق، آیات 1 تا 25... 367

سوره ی بروج

سوره ی بروج، آیات 1 تا 22... 383

سوره ی طارق

سوره ی طارق، آیات 1 تا 17... 399

سوره ی اعلی

سوره ی اعلی، آیات 1 تا 19... 411

سوره ی غاشیه

سوره ی غاشیه، آیات 1 تا 26... 425

ص: 9

سوره ی فجر

سوره ی فجر، آیات 1 تا 30... 441

سوره ی بلد

سوره ی بلد، آیات 1 تا 20... 465

سوره ی شمس

سوره ی شمس، آیات 1 تا 15... 479

سوره ی لیل

سوره ی لیل، آیات 1 تا 21... 489

سوره ی و الضُّحٰی

سوره ی ضحی، آیات 1 تا 11... 499

سوره ی انشراح

سوره ی انشراح، آیات 1 تا 8... 508

سوره ی تین

سوره ی تین، آیات 1 تا 8... 515

سوره ی علق

سوره ی علق، آیات 1 تا 19... 521

سوره ی قدر

سوره ی قدر، آیات 1 تا 5... 531

ص: 10

سوره ی بیّنة

سوره ی بیّنة، آیات 1 تا 8... 547

سوره ی زلزال

سوره ی زلزال، آیات 1 تا 8... 557

سوره ی عادیات

سوره ی عادیات، آیات 1 تا 11... 567

سوره ی قارعه

سوره ی قارعة، آیات 1 تا 11... 579

سوره ی تکاثر

سوره ی تکاثر، آیات 1 تا 8... 589

سوره ی عصر

سوره ی والعصر، آیات 1 تا 3... 599

سوره ی هُمَزَه

سوره ی همزة، آیات 1 تا 9... 605

سوره ی فیل

سوره ی فیل، آیات 1 تا 5... 613

سوره ی قریش

سوره ی قریش، آیات 1 تا 4... 625

ص: 11

سوره ی ماعون

سوره ی ماعون، آیات 1 تا 7... 631

سوره ی کوثر

سوره ی کوثر، آیات 1 تا 3... 637

سوره ی کافرون

سوره ی کافرون، آیات 1 تا 6... 649

سوره ی نصر

سوره ی نصر، آیات 1 تا 3... 655

سوره ی مسد

سوره ی مسدّ، آیات 1 تا 5... 665

سوره ی توحید

سوره ی توحید، آیات 1 تا 5... 677

سوره ی فلق

سوره ی فلق، آیات 1 تا 5... 685

سوره ی ناس

سوره ی ناس، آیات 1 تا 6... 699

ص: 12

سوره ی مُلک

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.ترتیب نزول: بعد از سوره ی طور نازل شده؛ و مُنجیه و واقیة نامیده شده است؛ چرا که صاحبش را از عذاب قبر نجات می دهد.

تعداد آیات: 30 آیه.

ثواب قرائت سوره ی مُلک

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ملک را در نماز عشا بخواند، تا صبح در امان خدا باشد، و در قیامت نیز در امان خداوند خواهد بود تا داخل بهشت شود.(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

سوره ی ملک مانع از عذاب قبر است، و نام آن در تورات سوره ی ملک است، و کسی که آن را در شب بخواند، خیر او فراوان و نفس او پاک و از غافلین شمرده نمی شود، و من آن را بعد از نماز عشا در حال نشسته می خوانم، و پدرم آن را در روز و شب می خواند، و کسی که آن را [همواره] بخواند چون ناکر

ص: 13


1- 1.. و فی ثواب الأعمال عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ فِی الْمَکْتُوبَةِ قَبْلَ أَنْ یَنَامَ لَمْ یَزَلْ فِی أَمَانِ اللَّهِ حَتَّی یُصْبِحَ وَ فِی أَمَانِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّی یَدْخُلَ الْجَنَّةَ. [ثواب الأعمال، ص 119]

ونکیر از طرف پایین قبر وارد بر او می شوند، پاهای او می گوید: راهی برای شما نیست، چرا که این بنده بر روی من می ایستاد و هر صبح و شام مرا قرائت می نمود، و اگر از ناحیه وسط وارد شوند، جوف او می گوید: راهی برای شما نیست چرا که این بنده هر روز و هر شب مرا حفظ می نمود، و اگر از ناحیه ی زبان وارد شوند، زبان می گوید: راهی برای شما نیست، چرا که این بنده در هر روز و در هر شب به وسیله من این سوره را می خواند.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

هر کس این سوره را بخواند، از عذاب قبر نجات یابد، و پاداش احیای شب قدر به او داده خواهد شد، و کسی که آن را حفظ کند، انیس قبر او خواهد بود، و او را از عذاب قبر نجات می دهد، تا قیامت بر پا شود، و در قیامت نیز نزد خداوند از او شفاعت می کند، و تقرّب به او پیدا می نماید، تا در حال امن بدون وحشت داخل بهشت شود.

ص: 14


1- 2.. فی الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ سَدِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سُورَةُ الْمُلْکِ هِیَ الْمَانِعَةُ تَمْنَعُ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ هِیَ مَکْتُوبَةٌ فِی التَّوْرَاةِ سُورَةَ الْمُلْکِ وَ مَنْ قَرَأَهَا فِی لَیْلَتِهِ فَقَدْ أَکْثَرَ وَ أَطَابَ وَ لَمْ یُکْتَبْ بِهَا مِنَ الْغَافِلِینَ وَ إِنِّی لَأَرْکَعُ بِهَا بَعْدَ عِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ أَنَا جَالِسٌ وَ إِنَّ وَالِدِی(علیه السلام) کَانَ یَقْرَأُهَا فِی یَوْمِهِ وَ لَیْلَتِهِ وَ مَنْ قَرَأَهَا إِذَا دَخَلَ عَلَیْهِ فِی قَبْرِهِ نَاکِرٌ وَ نَکِیرٌ مِنْ قِبَلِ رِجْلَیْهِ قَالَتْ رِجْلَاهُ لَهُمَا لَیْسَ لَکُمَا إِلَی مَا قِبَلِی سَبِیلٌ قَدْ کَانَ هَذَا الْعَبْدُ یَقُومُ عَلَیَّ فَیَقْرَأُ سُورَةَ الْمُلْکِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَتِهِ وَ إِذَا أَتَیَاهُ مِنْ قِبَلِ جَوْفِهِ قَالَ لَهُمَا لَیْسَ لَکُمَا إِلَی مَا قِبَلِی سَبِیلٌ قَدْ کَانَ هَذَا الْعَبْدُ أَوْعَانِی -- سُورَةَ الْمُلْکِ وَ إِذَا أَتَیَاهُ مِنْ قِبَلِ لِسَانِهِ قَالَ لَهُمَا لَیْسَ لَکُمَا إِلَی مَا قِبَلِی سَبِیلٌ قَدْ کَانَ هَذَا الْعَبْدُ یَقْرَأُ بِی فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ سُورَةَ الْمُلْکِ. [کافی، ج 2، ص 633، ح 26]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را نزد مرده ای قرائت کند، خداوند به او تخفیف می دهد، و اگر این سوره قرائت شود، و به اموات هدیّه داده شود، به اذن خداوند مانند برق به آنان می رسد.(1)

ص: 15


1- 3.. -- و فی البرهان: و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة، و هی المنجیة من عذاب القبر، أعطی من الأجر کمن أحیا لیلة القدر، و من حفظها کانت أنیسه فی قبره، تدفع عنه کل نازلة تهم به فی قبره من العذاب، و تحرسه إلی یوم بعثه، و تشفع له عند ربها و تقربه حتی یدخل الجنّة آمنا من وحشته و وحدته فی قبره». -- و فیه: و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها علی میت خفف الله عنه ما هو فیه، و إذا قرئت و أهدیت إلی الموتی أسرعت إلیهم کالبرق الخاطف بإذن الله تعالی».[تفسیر برهان، ج 5، ص 433]

ص: 16

سوره ی ملک، آیات 1 تا 30

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ 1 الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُورُ 2 الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَری فی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَری مِنْ فُطُورٍ 3 ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسیرٌ 4 وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطینِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعیرِ 5 وَ لِلَّذینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ 6 إِذا أُلْقُوا فیها سَمِعُوا لَها شَهیقاً وَ هِیَ تَفُورُ 7 تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ کُلَّما أُلْقِیَ فیها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذیرٌ 8 قالُوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فی ضَلالٍ کَبیرٍ 9 وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ 10 فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعیرِ 11 إِنَّ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبیرٌ 12 وَ أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ

ص: 17

الصُّدُورِ 13 أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ 14 هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ 15 أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذا هِیَ تَمُورُ 16 أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذیرِ 17 وَ لَقَدْ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ 18 أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ وَ یَقْبِضْنَ ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ بَصیرٌ 19 أَمَّنْ هذَا الَّذی هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ یَنْصُرُکُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ إِنِ الْکافِرُونَ إِلاَّ فی غُرُورٍ 20 أَمَّنْ هذَا الَّذی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ 21 أَ فَمَنْ یَمْشی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ أَهْدی أَمَّنْ یَمْشی سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ 22 قُلْ هُوَ الَّذی أَنْشَأَکُمْ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ 23 قُلْ هُوَ الَّذی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ 24 وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ 25 قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبینٌ 26 فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سیئَتْ وُجُوهُ الَّذینَ کَفَرُوا وَ قیلَ هذَا الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ 27 قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ اللَّهُ وَ مَنْ مَعِیَ أَوْ رَحِمَنا فَمَنْ یُجیرُ الْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ

28 قُلْ هُوَ الرَّحْمنُ آمَنَّا بِهِ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فی ضَلالٍ مُبینٍ 29

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ 30

لغات:

«تبارک»اصل آن از برکت به معنای ثبوت خیر و نُمُوّ چیزی است، و «طباق» مصدرطوبقت طباقاً به معنای چیزی بر روی چیز دیگری قرار گرفتن است، و امکان دارد جمع طَبَق باشد، مانند جَمَل و جِمال، و «تفاوت»به معنای اختلاف و اضطراب است، و«فُطور»به معنای شُقوق و صُدوع، از فَطر به معنای شَقّ و جدا شدن و دو نیم شدن است، و «خاسِئ»یعنی ذلیل و صاغر، و یا به معنای بعید و دور از انتظار است، از این رو به

ص: 18

سگ گفته می شود: اِخَسأ، و «حسیر»به معنای ناتوان و از کار افتاده است، و«حسیر»شتر از پا در آمده و غیر قابل سیر است، و «سعیر»آتش شعله ور را گویند، و «أعتدنا»در اصل أعددنا بوده، و دال تبدیل به تاء شده، و به معنای هَیَّأنا می باشد، و «شهیق»صدای نَفَس گیر را گویند، مانند صدای جان دادن، و هنگامی که شعله آتش شدید می شود این صدا از آن شنیده می شود، کأنّه طالب وقود است، و بعضی گفته اند: شهیق در سینه است، و زفیر درحلق است، و «فَور»ارتفاع به غلیان است، و «فارت القِدر و فار التنّور»یعنی ارتفع بالغلیان، و منه الفوّارة، لإرتفاعها بالماء ارتفاع الغلیان، و سحیق»به معنای بعید است، و أسحقهم الله یعنی أبعدهم من الخیر، و «لطیف» درباره ی خداوند به معنای رأفت و رحمت و رفق است، و «ذلول»مرکب رام را گویند، و «مناکب زمین»جاهای بلند آن را گویند، و «نشور»حیات بعد از مرگ را گویند، و «أنشره الله»یعنی أحیاه بعد موته، و «حاصب»سنگی است که با آن نشانه می گیرند، و حَصَبه بالحِصاة إذا رماه بها، «و کببته فأکبّ إذا القاه علی وجهه»، و «نَزَفتِ البئر» ای ذَهَب ماؤها، و «زُلفة»به معنای قربت و نزدیکی است، و «ساءه الأمر»ای غمّه و أحزنه، و «ماء غور»یعنی ماء غائر و فرو رفته،و «مَعین»مأخوذ از عین است، مانند مبیع که مأخوذ از بیع است، یعنی آب چشمه گوارا.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

پربرکت و زوال ناپذیر است کسی که حکومت جهان هستی به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست. (1) آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید، و او شکست ناپذیر و بخشنده است. (2) همان کسی که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضادّ و عیبی نمی بینی! بار دیگر نگاه کن، آیا هیچ شکاف و خللی مشاهده می کنی؟!

ص: 19

(3) بار دیگر (به عالم هستی) نگاه کن، سرانجام چشمانت (در جستجوی خلل و نقصان ناکام مانده) به سوی تو باز می گردد در حالی که خسته و ناتوان است! (4) ما آسمان پایین (نزدیک) را با چراغهای فروزانی زینت بخشیدیم، و آنها [شهابها] را تیرهایی برای شیاطین قرار دادیم، و برای آنان عذاب آتش فروزان فراهم ساختیم! (5) و برای کسانی که به پروردگارشان کافر شدند عذاب جهنّم است، و بد فرجامی است! (6) هنگامی که در آن افکنده شوند صدای وحشتناکی از آن می شنوند، و این در حالی است که پیوسته می جوشد! (7) نزدیک است (دوزخ) از شدّت غضب پاره پاره شود هر زمان که گروهی در آن افکنده می شوند، نگهبانان دوزخ از آنها می پرسند:«مگر بیم دهنده الهی به سراغ شما نیامد؟!»(8) می گویند: «آری، بیم دهنده به سراغ ما آمد، ولی ما او را تکذیب کردیم و گفتیم:خداوند هرگز چیزی نازل نکرده، و شما در گم راهی بزرگی هستید!»(9) و می گویند:«اگرما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»(10) اینجاست که به گناه خود اعتراف می کنند دور باشند دوزخیان از رحمت خدا! (11) (امّا) کسانی که از پروردگارشان در نهان می ترسند، مسلّماً آمرزش و پاداش بزرگی دارند! (12) گفتار خود را پنهان کنید یا آشکار(تفاوتی نمی کند)، او به آنچه در سینه هاست آگاه است! (13) آیا آن کسی که موجودات را آفریده از حال آنها آگاه نیست؟! در حالی که او (از اسرار دقیق) با خبر و آگاه است! (14) او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، بر شانه های آن راه بروید و از روزیهای خداوند بخورید و بازگشت و اجتماع همه به سوی اوست! (15) آیا خود را از عذاب کسی که حاکم بر آسمان است در امان می دانید که دستور دهد زمین بشکافد و شما را فرو برد و به لرزش خود ادامه دهد؟! (16) یا خود را از عذاب خداوند آسمان در امان می دانید که تندبادی پر از سنگریزه بر شما فرستد؟! و بزودی خواهید دانست

ص: 20

تهدیدهای من چگونه است! (17) کسانی که پیش از آنان بودند (آیات الهی را) تکذیب کردند، امّا (ببین) مجازات من چگونه بود! (18) آیا به پرندگانی که بالای سرشان است، و گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می کنند، نگاه نکردند؟! جز خداوند رحمان کسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی دارد، چرا که او به هر چیز بیناست! (19) آیا این کسی که لشکر شماست می تواند شما را در برابر خداوند یاری دهد؟ ولی کافران تنها گرفتار فریبند! (20) یا آن کسی که شما را روزی می دهد، اگر روزیش را بازدارد (چه کسی می تواند نیاز شما را تأمین کند)؟! ولی آنها در سرکشی و فرار از حقیقت لجاجت می ورزند! (21) آیا کسی که به رو افتاده حرکت می کند به هدایت نزدیکتر است یا کسی که راست قامت در صراط مستقیم گام برمی دارد؟! (22) بگو: «او کسی است که شما را آفرید و برای شما گوش و چشم و قلب قرار داد امّا کمتر سپاسگزاری می کنید!» (23) بگو: «او کسی است که شما را در زمین آفرید و به سوی او محشور می شوید!»(24) آنها می گویند: «اگر راست می گویید این وعده قیامت چه زمانی است؟!»(25) بگو: «علم آن تنها نزد خداست و من فقط بیم دهنده آشکاری هستم!» (26) هنگامی که آن (وعده الهی) را از نزدیک می بینند، صورت کافران زشت و سیاه می گردد، و به آنها گفته می شود: «این همان چیزی است که تقاضای آن را داشتید»! (27) بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند مرا و تمام کسانی را که با من هستند هلاک کند، یا مورد ترحّم قرار دهد، چه کسی کافران را از عذاب دردناک پناه می دهد؟!» (28) بگو: «او خداوند رحمان است، ما به او ایمان آورده و بر او توکّل کرده ایم و بزودی می دانید چه کسی در گم راهی آشکار است!»(29) بگو: «به من خبر دهید اگر آبهای (سرزمین) شما در زمین فرو رود، چه کسی می تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!»(30)

ص: 21

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ * الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ»یعنی «قدّر الموت و الحیاة، و معناه: قَدَّرَ الْحَیَاةَ ثُمَّ الْمَوْتَ،)لِیَبْلُوَکُمْ) أَیْ یَخْتَبِرُکُمْ بِالْأَمْرِ وَ النَّهْیِ (أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا.)»(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:حیات و مرگ دو مخلوق خداوند هستند، و چون مرگ بیاید و داخل بدن انسان شود، به هر چه برخورد نماید حیات از آن خارج می شود.(3)

مؤلّف گوید:

از این روایت استفاده می شود که حیات و موت دو امر وجودی هستند، و مرگ عدم الحیات نیست.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»به معنای عمل فراوان نیست، بلکه به معنای عمل بهتر و درست تر است، و درستی عمل این است که عمل کننده از خدا بترسد، و نیّت صادق و نیکویی داشته باشد. سپس فرمود: «کوشش برای خالص شدن

ص: 22


1- 4.. سوره ی ملک، آیات 1 و 2.
2- 5.. الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ قال: قدرهما و معناه قدر الحیاة ثمّ الموت لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا أی یختبرکم بالأمر و النهی أیکم أحسن عملا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 378]
3- 6.. عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ الْحَیَاةُ وَ الْمَوْتُ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ الْمَوْتُ فَدَخَلَ فِی الْإِنْسَانِ لَمْ یَدْخُلْ فِی شَیْ ءٍ إِلَّا وَ قَدْ خَرَجَتْ مِنْهُ الْحَیَاةُ. [کافی، ج 3، ص 259، ح 34]

عمل، سخت تر از خود عمل می باشد، و شما باید آگاه باشید که عمل خالص آن عملی است که تو نخواهی به خاطر آن کسی تو را ستایش نماید، و هدف تو تنها ستایش خداوند باشد، و نیّت افضل از عمل است، بلکه عمل همان نیّت است.»

سپس امام(علیه السلام) این آیه را قرائت نمود «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَی سَبِیلاً»(1)، و فرمود:

شاکله به معنای نیّت است.(2)

به امام صادق(علیه السلام) گفته شد: مرگ را برای ما توصیف بفرمایید؟ امام(علیه السلام) فرمود:

«مرگ برای مؤمن مانند بهترین عطری است که به مشام او برسد، و از آن لذّت ببرد، و همه رنج ها و دردها از او برطرف شود، و برای کافر مانند نیش زدن افعی ها و عقرب ها و سخت تر از آن می باشد».

گفته شد: «مردم می گویند: مرگ سخت تر از این است که بدن انسان را با ارّه ببرند، و یا با مقراض بچینند، و یا با سنگ بکوبند، و یا زیر سنگ آسیاب لِه کنند؟».

امام(علیه السلام) فرمود:

برای برخی از کفّار و فجّار چنین است، چنان که شما کسانی را این چنین می بینید، و عذاب آخرت سخت تر از این است.

ص: 23


1- 7.. سوره ی اسراء، آیه ی 84.
2- 8.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا قَالَ لَیْسَ یَعْنِی أَکْثَرَ عَمَلًا وَ لَکِنْ أَصْوَبَکُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْیَةُ اللَّهِ وَ النِّیَّةُ الصّادقةُ وَ الْحَسَنَةُ ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَی الْعَمَلِ حَتَّی یَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِی لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ(عزوجل) وَ النِّیَّةُ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ أَلَا وَ إِنَّ النِّیَّةَ هِیَ الْعَمَلُ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ(عزوجل) -- قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ یَعْنِی عَلَی نِیَّتِهِ. [کافی، ج 2، ص 16، ح 4]

گفته شد: ما بسا می بینیم که کافر در حالی که می خندد و سخن می گوید، مانند این که چراغی خاموش شود، از دنیا می رود، و در بین مؤمنین و کفّار نیز بعضی را چنین می بینیم و بعضی را می بینیم که به سختی جان می دهند؟ امام(علیه السلام) فرمود:

راحتی مؤمن در حال جان دادن به خاطر شروع پاداش اوست، و سختی جان دادن او برای پاک شدن او از گناهان است تا چون وارد بر خدای خود می شود نظیف و مستحق ثواب ابد باشد، و راحتی کافر در حال مرگ جبران کارهای نیک اوست، تا در آخرت جز عذاب چیزی برای او نباشد، و سختی جان دادن او شروع عذاب او می باشد، چرا که خداوند به احدی ظلم نمی کند و او عادلی است که حق کسی را ضایع نمی نماید.(1)

ص: 24


1- 9.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی الحسن بن علی الناصری عن أبیه عن محمّد بن علی عن أبیه الرّضا عن أبیه موسی بن جعفر(علیهم السلام) قال: قیل للصادق(علیه السلام) صف لنا الموت، قال: للمؤمن کأطیب ریح یشمه فینعس لطیبه و ینقطع التعب و الا لم کله عنه، و للکافر کلسع الأفاعی و لذع العقارب أو أشد، قیل: فان قوما یقولون انه أصعب من نشر بالمناشیر و قرض بالمقاریض و رضخ بالأحجار و تدویر قطب الارحیة فی الا حداق؟ قال: کذلک علی بعض الکافرین و الفاجرین بالله(عزوجل)، الا ترون منهم من یعاین تلک الشدائد فذلکم الذی هو أشد من هذا الا ان من عذاب الاخرة فانه أشد من عذاب الدّنیا، قیل: فما بالنا نری کافرا یسهل علیه النزع فینطفی و هو یحدث و یضحک و یتکلم، و فی المؤمنین أیضا من یکون کذلک، و فی المؤمنین و الکافرین من یقاسی عند سکرة الموت هذه الشدائد؟ فقال: ما کان من راحة للمؤمن هناک فهو عاجل ثوابه، و ما کان من شدیدة فتمحیصه من ذنوبه لیرد الاخرة نقیا نظیفا مستحقا للثواب الا بد لا مانع له دونه. و ما کان من سهولة هناک علی الکافر فلیوف أجر حسناته فی الدّنیا لیرد الاخرة و لیس له الا ما یوجب علیه العذاب، و ما کان من شدة علی الکافر هناک فهو ابتداء عذاب الله بعد حسناته، ذلکم بأن الله عدل لا یجوز. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 379، ح 9]

«الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَی مِن فُطُورٍ * ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَ هُوَ حَسِیرٌ * وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَ جَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّیَاطِینِ وَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِیرِ…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر«طِبَاقًا»گوید:

بعضها طَبَق لبعضٍ، و در تفسیر«مِن تَفَاوُتٍ»گوید: یعنی من فسادٍ، و در تفسیر «فُطُورٍ»گوید: یعنی من عیبٍ، و در تفسیر «خَاسِأً وَ هُوَ حَسِیرٌ»گوید: یعنی یقصر و ینقطع، و در تفسیر «فِی ضَلالٍ کَبِیرٍ»گوید: یعنی فی عذابٍ شدید.(2)

برخی از مفسّرین گویند:

طبقات آسمان ها هر کدام دارای خصوصیّات و محلّ برخی از ملائکه هستند، و در طبقه چهارم بیت المعمور است، و در طبقه هفتم سدرة المنتهی و جنّة المأوی است، و فوق آن ها کرسی است که بر جمیع طبقات احاطه دارد، و فوق کرسیّ عرش اعظم است، و فوق عرش را «لا یعلمه أحد إِلَّا اللَّهُ، لَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ …».

و در تفسیر آیه پنج این سوره «وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَ جَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّیَاطِینِ…»و آیه «إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ * وَ حِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ»(3)، و در روایات -- همان گونه که گذشت -- آمده که شیاطین قبل از حضرت عیسی(علیه السلام)

ص: 25


1- 10.. سوره ی ملک، آیات 5-3.
2- 11.. القمّی فی قوله تعالی: «الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً»قال بعضها طبق لبعض ما تَری فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ قال یعنی من فساد فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَری مِنْ فُطُورٍ أی من عیب ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ قال انظر فی ملکوت السّماوات و الأرض یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ أی یقصر و هو حسیر أی منقطع. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 378]
3- 12.. سوره ی صافّات، آیات 6 و 7.

به آسمان ها می رفتند، و از ملائکه اموری را می گرفتند و به کاهنان -- که اجنّه را احضار می کردند -- خبر می دادند، و آن ها به مردم می گفتند، و بهره هایی می بردند، و چون حضرت عیسی(علیه السلام) متولّد شد، شیاطین از آسمان چهارم و بعد از آن ممنوع گردیدند، و در شب ولادت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) از همه آسمان ها ممنوع گردیدند، و کهانت از بین رفت، و شیاطین نزدیک آسمان دنیا می رفتند و استراق سمع می کردند، یعنی از ملائکه مطالبی را می دزدیدند، و خداوند ستاره هایی را مانند تیر شهاب، بر آنان می فرستاد، و آنان را می سوزانید، چنان که خداوند می فرماید:

«وَ لَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَ زَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ * وَ حَفِظْنَاهَا مِن کُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ * إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ»(1). و می فرماید: «إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ * وَ حِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ» تا این که می فرماید: «إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ»(2)، و از قول اجنّه می فرماید: «وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَ شُهُبًا * وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا.»(3)

«وَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ * إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقًا وَ هِیَ تَفُورُ * تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ کُلَّمَا أُلْقِیَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ * قَالُوا بَلَی قَدْ جَاءنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شَیْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ کَبِیرٍ»(4)

ابوبصیر گوید: شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: برای چه خداوند پیامبران و مرسلین را برای [هدایت] مردم فرستاد؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود:

برای این که مردم حجّت و عذری در مقابل خداوند نداشته باشند، و نگویند:

ص: 26


1- 13.. سوره ی حجر، آیات 18-16.
2- 14.. سوره ی صافات، آیات 10-6.
3- 15.. سوره ی جنّ، آیات 8 و 9.
4- 16.. سوره ی ملک، آیات 9-6.

«ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ»بلکه خداوند بر آنان حجّت داشته باشد، و آنان اعتراف کنند که پیامبران خدا را تکذیب کرده اند، چنان که خداوند از خازنین و مأمورین جهنّم این معنا را حکایت می نماید، و مأمورین جهنّم به اهل جهنّم می گویند: «أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ» و اهل جهنّم می گویند: «قَالُوا بَلَی قَدْ جَاءنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شَیْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ کَبِیرٍ.»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درخطبه غدیر پس از آن که نام علیّ و اولاد او(علیهم السلام) را بیان کرد فرمود:

آگاه باشید که دشمنان آنان کسانی هستند که در جهنّم صدای شهیق و زفیر و فوران آن را می شنوند، و هر گروهی از آنان که وارد جهنّم می شوند گروه دیگرشان را لعنت می کنند.(2)

ص: 27


1- 17.. فی اعلل: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ عَنْ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لِأَیِّ شَیْ ءٍ بَعَثَ اللَّهُ الْأَنْبِیَاءَ وَ الرُّسُلَ إِلَی النَّاسِ فَقَالَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ مِنْ بَعْدِ الرُّسُلِ وَ لِئَلَّا یَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ وَ لِیَکُونَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَ لَا تَسْمَعُ اللَّهَ(عزوجل) یَقُولُ حِکَایَةً عَنْ خَزَنَةِ جَهَنَّمَ وَ احْتِجَاجِهِمْ عَلَی أَهْلِ النَّارِ بِالْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ قالُوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ کَبِیرٍ. [علل الشّرایع، ج 1، ص 120، ح 4]
2- 18.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ باسناده الی الامام محمّد بن علی الباقر علیهما السّلام عن النّبی(صلی الله علیه و آله) حدیث طویل و فیه خطبة الغدیر و فیها قال(صلی الله علیه و آله) بعد ان ذکر علینا و أولاده(علیهم السلام): الا ان أعدائهم الذین یسمعون لجهنّم شهیقا و هی تفور، و لها زفیر کلما دخلت امة لعنت أختها. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 381، ح 16]

«وَ قَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ * فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقًا لِّأَصْحَابِ السَّعِیرِ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

آنان شنیدند و تعقّل کردند، و لکن اطاعت نکردند، و به وظیفه خود عمل ننمودند، و دلیل بر این که شنیدند و تعقّل کردند و نپذیرفتند این است که خداوند می فرماید: «فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقًا لِّأَصْحَابِ السَّعِیرِ.»(2)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ»می فرماید:

آنان می گویند: اگر خداوند ما را عذاب کند، هرگز ظلمی به ما نکرده است، از این رو مالک دوزخ در پاسخ آنان گوید: «فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقًا لِّأَصْحَابِ السَّعِیرِ.»(3)

ص: 28


1- 19.. سوره ی ملک، آیات 10 و 11.
2- 20.. القمّی: و قوله لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ قال قد سمعوا و عقلوا و لکنهم لم یطیعوا و لم یقبلوا و الدلیل علی أنهم قد سمعوا و عقلوا و لم یقبلوا قول الله سبحانه: «فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقًا لِّأَصْحَابِ السَّعِیرِ».[تفسیر قمّی، ج 2، ص 378]
3- 21.. فینادی مالک یا أهل الضلال و الاستکبار و النعمة فی دار الدّنیا کیف تجدون مس سقر قال فیقولون قد أنضجت قلوبنا و أکلت لحومنا و حطمت عظامنا فلیس لنا مستغیث و لا لنا معین قال فیقول مالک و عزة ربی لا أزیدکم إلّا عذابا فیقولون إن عذبنا ربنا لم یظلمنا شیئا قال فیقول مالک فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِیرِ یعنی بعدا لأصحاب السعیر ثمّ یغضب الجبار فیقول یا مالک سعر سعر فیغضب مالک فیبعث علیهم سحابة سوداء تظل أهل النار کلهم ثمّ ینادیهم فیسمعها أولهم و آخرهم و أفضلهم و أدناهم فیقول ما ذا تریدون إن أمطرکم فیقولون الماء البارد وا عطشاه وا طول هواناه فیمطرهم حجارة و کلالیبا و خطاطیفا و غسلینا و دیدانا من نار فینضج وجوههم و جباههم و یعمی أبصارهم و یحطم عظامهم فعند ذلک ینادون وا ثبوراه. [اختصاص مفید، ص 364]

صاحب مجمع البیان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که در تفسیر آیه فوق فرمود:

بسا شخصی اهل جهاد و نماز و روزه و امر به معروف و نهی از منکر می باشد و لکن پاداش او در قیامت به اندازه عقل اوست.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که عاقل باشد، دین دارد، و کسی که دین داشته باشد، داخل بهشت می شود.(2)

«إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ»(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خطبه غدیر پس از بردن نام علی و اولاد او(علیهم السلام) فرمود:

دوستانشان کسانی هستند که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ.»(4)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

سلیمان بن داود(علیه السلام) گفت: خداوند چیزهایی که به مردم داده بود به ما داد، و چیزهایی را، به آنان نداده بود، و به ما داد، و دانشی که به مردم داده بود را

ص: 29


1- 22.. فی المجمع: فی الحدیث عن ابن عمر أن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال إن الرجل لیکون من أهل الجهاد و من أهل الصلاة و الصیام و ممن یأمر بالمعروف و ینهی عن المنکر و ما یجزی یوم القیامة إلّا علی قدر عقله. [مجمع البیان، ج 10، ص 487]
2- 23.. و فی نور الثّقلین: و باسناده الی اسحق بن عمار قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): من کان عاقلا کان له دین، و من کان له دین دخل الجنّة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 382، ح 24]
3- 24.. سوره ی ملک، آیه ی 12.
4- 25.. فی تفسیر نور الثّقلین: فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ متصل بآخر ما نقلنا عنه سابقا أعنی «فِی ضَلالٍ کَبِیرٍ»الا ان أولیاءهم الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 382، ح 25]

به ما داد، و دانشی که به آنان نداده بود را نیز به ما داد، و ما در آن ها چیزی بهتر از چهار چیز را نیافتیم،

ترس از خداوند، در پنهانی و آشکار، 2. اقتصاد در حال غنا [و فقر]، 3. سخن حق در حال خشنودی و غضب، 4. تضرّع به درگاه خداوند متعال در همه حالات.(1)

«وَ أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ * أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»(2)

حضرت رضا(علیه السلام) می فرماید:

خداوند که عالم نامیده می شود به معنای حادث بودن علم او، و کمک گرفتن از ابزار علم نیست [چرا که علم او مسبوق به جهل نیست] و او مانند علما و دانشمندان نیست، که قبلاً جاهل بوده اند، و سپس عالم شده اند، و خداوند را به این معنا عالم می گویند که او نسبت به هیچ چیزی جاهل نیست، بنابراین نام عالم گرچه مشترک بین خالق و مخلوق است، امّا معنای آن متفاوت است، «لطیف»نیز به معنای لاغری و کوچکی نیست بلکه لطیف درباره ی خداوند به معنای نافذ در اشیاء و غیرقابل ادراک بودن می باشد، و خداوند منزّه از این است که با حسّ و تحدید و توصیف درک شود، و این صفت نیز لفظاً مشترک بین خالق و مخلوق است، و در معنا

ص: 30


1- 26.. فی کتاب الخصال عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قال سلیمان بن داود علیهما السلام : أوتینا ما اوتی النّاس و ما لم یؤتوا، و علمنا ما یعلم النّاس و ما لم یعلموا، فلم نجد شیئا أفضل من خشیة الله فی المغیب و المشهد، و القصد فی الغنی و (الفقر ظ) و کلمة الحق فی الرّضا و الغضب، و التضرع الی الله تعالی علی کل حال. [المصدر عن الخصال]
2- 27.. سوره ی ملک، آیات 13 و 14.

متفاوت است، و امّا «خبیر»نیز به معنای آگاه و دانایی است که چیزی بر او پوشیده نیست، و به همه چیز احاطه دارد، و به معنای دقّت و ملاحظه و بررسی نیست، چرا که خداوند نیاز به این ابزارها ندارد، وگرنه باید از پیش جاهل بوده باشد، و سپس خبیر و دانا شده باشد، در حالی که خداوند از ازل خبیر بوده است، و این صفت نیز لفظاً مشترک بین خالق و مخلوق است و در معنا متفاوت است.(1)

ص: 31


1- 28.. فی التوحید: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ اعْلَمْ عَلَّمَکَ اللَّهُ الْخَیْرَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدِیمٌ وَ الْقِدَمُ صِفَةٌ دَلَّتِ الْعَاقِلَ عَلَی أَنَّهُ لَا شَیْ ءَ قَبْلَهُ وَ لَا شَیْ ءَ مَعَهُ فِی دَیْمُومِیَّتِهِ فَقَدْ بَانَ لَنَا بِإِقْرَارِ الْعَامَّةِ مَعَ مُعْجِزَةِ الصِّفَةِ أَنَّهُ لَا شَیْ ءَ قَبْلَ اللَّهِ وَ لَا شَیْ ءَ مَعَ اللَّهِ فِی بَقَائِهِ وَ بَطَلَ قَوْلُ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ کَانَ قَبْلَهُ أَوْ کَانَ مَعَهُ شَیْ ءٌ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَوْ کَانَ مَعَهُ شَیْ ءٌ فِی بَقَائِهِ لَمْ یَجُزْ أَنْ یَکُونَ خَالِقاً لَهُ لِأَنَّهُ لَمْ یَزَلْ مَعَهُ فَکَیْفَ یَکُونُ خَالِقاً لِمَنْ لَمْ یَزَلْ مَعَهُ وَ لَوْ کَانَ قَبْلَهُ شَیْ ءٌ کَانَ الْأَوَّلُ ذَلِکَ الشَّیْ ءَ لَا هَذَا وَ کَانَ الْأَوَّلُ أَوْلَی بِأَنْ یَکُونَ خَالِقاً لِلْأَوَّلِ الثَّانِی. ثُمَّ وَصَفَ نَفْسَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِأَسْمَاءٍ دَعَا الْخَلْقَ إِذْ خَلَقَهُمْ وَ تَعَبَّدَهُمْ وَ ابْتَلَاهُمْ إِلَی أَنْ یَدْعُوهُ بِهَا فَسَمَّی نَفْسَهُ سَمِیعاً بَصِیراً قَادِراً قَائِماً ظَاهِراً بَاطِناً لَطِیفاً خَبِیراً قَوِیّاً عَزِیزاً حَکِیماً عَلِیماً وَ مَا أَشْبَهَ هَذِهِ الْأَسْمَاءَ فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ مِنْ أَسْمَائِهِ الْغَالُونَ الْمُکَذِّبُونَ وَ قَدْ سَمِعُونَا نُحَدِّثُ عَنِ اللَّهِ أَنَّهُ لَا شَیْ ءَ مِثْلُهُ وَ لَا شَیْ ءَ مِنَ الْخَلْقِ فِی حَالِهِ قَالُوا: «أَخْبِرُونَا إِذْ زَعَمْتُمْ أَنَّهُ لَا مِثْلَ لِلهِ وَ لَا شِبْهَ لَهُ کَیْفَ شَارَکْتُمُوهُ فِی أَسْمَائِهِ الْحُسْنَی فَتَسَمَّیْتُمْ بِجَمِیعِهَا -- فَإِنَّ فِی ذَلِکَ دَلِیلًا عَلَی أَنَّکُمْ مِثْلُهُ فِی حَالاتِهِ کُلِّهَا أَوْ فِی بَعْضِهَا دُونَ بَعْضٍ إِذْ جَمَعَتْکُمُ الْأَسْمَاءُ الطَّیِّبَةُ». قِیلَ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَلْزَمَ الْعِبَادَ أَسْمَاءً مِنْ أَسْمَائِهِ عَلَی اخْتِلَافِ الْمَعَانِی وَ ذَلِکَ کَمَا یَجْمَعُ الِاسْمُ الْوَاحِدُ مَعْنَیَیْنِ مُخْتَلِفَیْنِ وَ الدَّلِیلُ عَلَی ذَلِکَ قَوْلُ النَّاسِ الْجَائِزُ عِنْدَهُمُ الشَّائِعُ وَ هُوَ الَّذِی خَاطَبَ اللَّهُ بِهِ الْخَلْقَ وَ کَلَّمَهُمْ بِمَا یَعْقِلُونَ لِیَکُونَ عَلَیْهِمْ حُجَّةً فِی تَضْیِیعِ مَا ضَیَّعُوا وَ قَدْ یُقَالُ لِلرَّجُلِ کَلْبٌ وَ حِمَارٌ وَ ثَوْرٌ وَ سُکَّرَةٌ وَ عَلْقَمَةٌ وَ أَسَدٌ وَ کُلُّ ذَلِکَ عَلَی خِلَافِهِ وَ حَالاتِهِ لَمْ تَقَعِ الْأَسَامِی عَلَی مَعَانِیهَا الَّتِی کَانَتْ بُنِیَتْ عَلَیْهَا لِأَنَّ الْإِنْسَانَ لَیْسَ بِأَسَدٍ وَ لَا کَلْبٍ فَافْهَمْ ذَلِکَ رَحِمَکَ اللَّهُ وَ إِنَّمَا نُسَمِّی اللَّهَ بِالْعَالِمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ حَادِثٍ عَلِمَ بِهِ الْأَشْیَاءَ وَ اسْتَعَانَ بِهِ عَلَی حِفْظِ مَا یَسْتَقْبِلُ مِنْ أَمْرِهِ وَ الرَّوِیَّةِ فِیمَا یَخْلُقُ مِنْ خَلْقِهِ وَ بِعَیْنِهِ مَا مَضَی مِمَّا أَفْنَی مِنْ خَلْقِهِ مِمَّا لَوْ لَمْ یَحْضُرْهُ ذَلِکَ الْعِلْمُ وَ یُعِنْهُ کَانَ جَاهِلًا ضَعِیفاً کَمَا أَنَّا رَأَیْنَا عُلَمَاءَ الْخَلْقِ إِنَّمَا سُمُّوا بِالْعِلْمِ لِعِلْمٍ حَادِثٍ إِذْ کَانُوا قَبْلَهُ جَهَلَةً وَ رُبَّمَا فَارَقَهُمُ الْعِلْمُ بِالْأَشْیَاءِ فَصَارُوا إِلَی الْجَهْلِ. وَ إِنَّمَا سُمِّیَ اللَّهُ عَالِماً لِأَنَّهُ لَا یَجْهَلُ شَیْئاً فَقَدْ جَمَعَ الْخَالِقَ وَ الْمَخْلُوقَ اسْمُ الْعِلْمِ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی عَلَی مَا رَأَیْتَ وَ سُمِّیَ رَبُّنَا سَمِیعاً لَا بِجُزْءٍ فِیهِ یَسْمَعُ بِهِ الصَّوْتَ وَ لَا یُبْصِرُ بِهِ کَمَا أَنَّ جُزْءَنَا الَّذِی نَسْمَعُ بِهِ لَا نَقْوَی عَلَی النَّظَرِ بِهِ وَ لَکِنَّهُ أَخْبَرَ أَنَّهُ لَا یَخْفَی عَلَیْهِ الْأَصْوَاتُ لَیْسَ عَلَی حَدِّ مَا سُمِّینَا نَحْنُ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ بِالسَّمِیعِ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ هَکَذَا الْبَصَرُ لَا بِجُزْءٍ بِهِ أَبْصَرَ کَمَا أَنَّا نُبْصِرُ بِجُزْءٍ مِنَّا لَا نَنْتَفِعُ بِهِ فِی غَیْرِهِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ لَا یَجْهَلُ شَخْصاً مَنْظُوراً إِلَیْهِ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ هُوَ قَائِمٌ لَیْسَ عَلَی مَعْنَی انْتِصَابٍ وَ قِیَامٍ عَلَی سَاقٍ فِی کَبَدٍ کَمَا قَامَتِ الْأَشْیَاءُ وَ لَکِنْ أَخْبَرَ أَنَّهُ قَائِمٌ یُخْبِرُ أَنَّهُ حَافِظٌ کَقَوْلِکَ الرَّجُلُ الْقَائِمُ بِأَمْرِنَا فُلَانٌ وَ هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ الْقَائِمُ أَیْضاً فِی کَلَامِ النَّاسِ الْبَاقِی وَ الْقَائِمُ أَیْضاً یُخْبِرُ عَنِ الْکِفَایَةِ کَقَوْلِکَ لِلرَّجُلِ قُمْ بِأَمْرِ فُلَانٍ أَیِ اکْفِهِ وَ الْقَائِمُ مِنَّا قَائِمٌ عَلَی سَاقٍ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ لَمْ یَجْمَعْنَا الْمَعْنَی -- وَ أَمَّا اللَّطِیفُ فَلَیْسَ عَلَی قِلَّةٍ وَ قَضَافَةٍ وَ صِغَرٍ وَ لَکِنْ ذَلِکَ عَلَی النَّفَاذِ فِی الْأَشْیَاءِ وَ الِامْتِنَاعِ مِنْ أَنْ یُدْرَکَ کَقَوْلِکَ لَطُفَ عَنِّی هَذَا الْأَمْرُ وَ لَطُفَ فُلَانٌ فِی مَذْهَبِهِ وَ قَوْلِهِ یُخْبِرُکَ أَنَّهُ غَمَضَ فَبَهَرَ الْعَقْلُ وَ فَاتَ الطَّلَبُ وَ عَادَ مُتَعَمِّقاً مُتَلَطِّفاً لَا یُدْرِکُهُ الْوَهْمُ. فَهَکَذَا لَطُفَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَنْ أَنْ یُدْرَکَ بِحَدٍّ أَوْ یُحَدَّ بِوَصْفٍ وَ اللَّطَافَةُ مِنَّا الصِّغَرُ وَ الْقِلَّةُ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی -- وَ أَمَّا الْخَبِیرُ فَالَّذِی لَا یَعْزُبُ عَنْهُ شَیْ ءٌ وَ لَا یَفُوتُهُ شَیْ ءٌ لَیْسَ لِلتَّجْرِبَةِ وَ لَا لِلِاعْتِبَارِ بِالْأَشْیَاءِ فَیُفِیدَهُ التَّجْرِبَةُ وَ الِاعْتِبَارُ عِلْماً لَوْ لَا هُمَا مَا عُلِمَ لِأَنَّ مَنْ کَانَ کَذَلِکَ کَانَ جَاهِلًا وَ اللَّهُ لَمْ یَزَلْ خَبِیراً بِمَا یَخْلُقُ وَ الْخَبِیرُ مِنَ النَّاسِ الْمُسْتَخْبِرُ عَنْ جَهْلِ الْمُتَعَلِّمِ وَ قَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ أَمَّا الظَّاهِرُ فَلَیْسَ مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ عَلَا الْأَشْیَاءَ بِرُکُوبٍ فَوْقَهَا وَ قُعُودٍ عَلَیْهَا وَ تَسَنُّمٍ لِذُرَاهَا وَ لَکِنْ ذَلِکَ لِقَهْرِهِ وَ لِغَلَبَتِهِ الْأَشْیَاءَ وَ لِقُدْرَتِهِ عَلَیْهَا کَقَوْلِ الرَّجُلِ ظَهَرْتُ عَلَی أَعْدَائِی وَ أَظْهَرَنِیَ اللَّهُ عَلَی خَصْمِی یُخْبِرُ عَنِ الْفَلْجِ وَ الْغَلَبَةِ فَهَکَذَا ظُهُورُ اللَّهِ عَلَی الْأَعْدَاءِ وَ وَجْهٌ آخَرُ أَنَّهُ الظَّاهِرُ لِمَنْ أَرَادَهُ لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْ ءٌ وَ أَنَّهُ مُدَبِّرٌ لِکُلِّ مَا بَرَأَ فَأَیُّ ظَاهِرٍ أَظْهَرُ وَ أَوْضَحُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی وَ إِنَّکَ لَا تَعْدَمُ صُنْعَهُ حَیْثُمَا تَوَجَّهْتَ وَ فِیکَ مِنْ آثَارِهِ مَا یُغْنِیکَ وَ الظَّاهِرُ مِنَّا الْبَارِزُ بِنَفْسِهِ وَ الْمَعْلُومُ بِحَدِّهِ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ لَمْ یَجْمَعْنَا الْمَعْنَی وَ أَمَّا الْبَاطِنُ فَلَیْسَ عَلَی مَعْنَی الِاسْتِبْطَانِ لِلْأَشْیَاءِ بِأَنْ یَغُورَ فِیهَا وَ لَکِنْ ذَلِکَ مِنْهُ عَلَی اسْتِبْطَانِهِ لِلْأَشْیَاءِ عِلْماً وَ حِفْظاً وَ تَدْبِیراً کَقَوْلِ الْقَائِلِ أَبْطَنْتُهُ یَعْنِی خَبَّرْتُهُ وَ عَلِمْتُ مَکْتُومَ سِرِّهِ وَ الْبَاطِنُ مِنَّا بِمَعْنَی الْغَائِرِ فِی الشَّیْ ءِ الْمُسْتَتِرِ بِهِ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی. وَ أَمَّا الْقَاهِرُ فَإِنَّهُ لَیْسَ عَلَی مَعْنَی عِلَاجٍ وَ نَصْبٍ وَ احْتِیَالٍ وَ مُدَارَاةٍ وَ مَکْرٍ کَمَا یَقْهَرُ الْعِبَادُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَالْمَقْهُورُ مِنْهُمْ یَعُودُ قَاهِراً وَ الْقَاهِرُ یَعُودُ مَقْهُوراً وَ لَکِنْ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی أَنَّ جَمِیعَ مَا خَلَقَ مُلْتَبِسٌ بِهِ الذُّلُّ لِفَاعِلِهِ وَ قِلَّةُ الِامْتِنَاعِ لِمَا أَرَادَ بِهِ لَمْ یَخْرُجْ مِنْهُ طَرْفَةَ عَیْنٍ غَیْرَ أَنَّهُ یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ وَ الْقَاهِرُ مِنَّا عَلَی مَا ذَکَرْتُهُ وَ وَصَفْتُ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ هَکَذَا جَمِیعُ الْأَسْمَاءِ وَ إِنْ کُنَّا لَمْ نُسَمِّهَا کُلَّهَا فَقَدْ یُکْتَفَی لِلِاعْتِبَارِ بِمَا أَلْقَیْنَا إِلَیْکَ وَ اللَّهُ عَوْنُنَا وَ عَوْنُکَ فِی إِرْشَادِنَا وَ تَوْفِیقِنَا.[توحید صدوق، ص 186، ح 2]

ص: 32

مؤلّف گوید:

مضمون روایت فوق را مرحوم صدوق در کتاب توحید از حضرت کاظم(علیه السلام) نیزنقل نموده که در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ص: 33


1- 29.. و فیه أیضاً: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُخْتَارِ الْهَمْدَانِیِّ عَنِ الْفَتْحِ بْنِ یَزِیدَ الْجُرْجَانِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ. وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ مُنْشِئُ الْأَشْیَاءِ وَ مُجَسِّمُ الْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ الصُّوَرِ لَوْ کَانَ کَمَا یَقُولُونَ لَمْ یُعْرَفِ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِ وَ لَا الْمُنْشِئُ مِنَ الْمُنْشَإِ لَکِنَّهُ الْمُنْشِئُ فَرْقٌ بَیْنَ مَنْ جَسَّمَهُ وَ صَوَّرَهُ وَ أَنْشَأَهُ وَ بَیْنَهُ إِذْ کَانَ لَا یُشْبِهُهُ شَیْ ءٌ وَ لَا یُشْبِهُ هُوَ شَیْئاً. قُلْتُ أَجَلْ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ لَکِنَّکَ قُلْتَ الْأَحَدُ الصَّمَدُ وَ قُلْتَ لَا یُشْبِهُ هُوَ شَیْئاً وَ اللَّهُ وَاحِدٌ وَ الْإِنْسَانُ وَاحِدٌ لَیْسَ قَدْ تَشَابَهَتِ الْوَحْدَانِیَّةُ قَالَ یَا فَتْحُ أَحَلْتَ ثَبَّتَکَ اللَّهُ إِنَّمَا التَّشْبِیهُ فِی الْمَعَانِی فَأَمَّا فِی الْأَسْمَاءِ فَهِیَ وَاحِدَةٌ وَ هِیَ دَلَالَةٌ عَلَی الْمُسَمَّی وَ ذَلِکَ أَنَّ الْإِنْسَانَ وَ إِنْ قِیلَ وَاحِدٌ فَإِنَّمَا یُخْبَرُ أَنَّهُ جُثَّةٌ وَاحِدَةٌ وَ لَیْسَ بِاثْنَیْنِ فَالْإِنْسَانُ نَفْسُهُ لَیْسَ بِوَاحِدٍ لِأَنَّ أَعْضَاءَهُ مُخْتَلِفَةٌ وَ أَلْوَانَهُ مُخْتَلِفَةٌ غَیْرُ وَاحِدَةٍ وَ هُوَ أَجْزَاءٌ مُجَزَّأَةٌ لَیْسَتْ بِسَوَاءٍ دَمُهُ غَیْرُ لَحْمِهِ وَ لَحْمُهُ غَیْرُ دَمِهِ وَ عَصَبُهُ غَیْرُ عُرُوقِهِ وَ شَعْرُهُ غَیْرُ بَشَرِهِ وَ سَوَادُهُ غَیْرُ بَیَاضِهِ وَ کَذَلِکَ سَائِرُ الْخَلْقِ فَالْإِنْسَانُ وَاحِدٌ فِی الِاسْمِ لَا وَاحِدٌ فِی الْمَعْنَی وَ اللَّهُ؟ج هُوَ وَاحِدٌ فِی الْمَعْنَی لَا وَاحِدَ غَیْرُهُ لَا اخْتِلَافَ فِیهِ وَ لَا تَفَاوُتَ وَ لَا زِیَادَةَ وَ لَا نُقْصَانَ فَأَمَّا الْإِنْسَانُ الْمَخْلُوقُ الْمَصْنُوعُ الْمُؤَلَّفُ مِنْ أَجْزَاءٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ جَوَاهِرَ شَتَّی غَیْرُ أَنَّهُ بِالاجْتِمَاعِ شَیْ ءٌ وَاحِدٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَرَّجْتَ عَنِّی فَرَّجَ اللَّهُ عَنْکَ فَقَوْلُکَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ فَسِّرْهُ لِی کَمَا فَسَّرْتَ الْوَاحِدَ فَإِنِّی أَعْلَمُ أَنَّ لُطْفَهُ عَلَی خِلَافِ لُطْفِ خَلْقِهِ لِلْفَصْلِ غَیْرَ أَنِّی أُحِبُّ أَنْ تَشْرَحَ ذَلِکَ لِی. فَقَالَ یَا فَتْحُ إِنَّمَا قُلْنَا اللَّطِیفُ لِلْخَلْقِ اللَّطِیفِ وَ لِعِلْمِهِ بِالشَّیْ ءِ اللَّطِیفِ أَ وَ لَا تَرَی وَفَّقَکَ اللَّهُ وَ ثَبَّتَکَ إِلَی أَثَرِ صُنْعِهِ فِی النَّبَاتِ اللَّطِیفِ وَ غَیْرِ اللَّطِیفِ وَ فِی الْخَلْقِ اللَّطِیفِ مِنَ الْحَیَوَانِ الصِّغَارِ مِنَ الْبَعُوضِ وَ الْجِرْجِسِ وَ مَا هُوَ أَصْغَرُ مِنْهُمَا مِمَّا لَا یَکَادُ تَسْتَبِینُهُ الْعُیُونُ بَلْ لَا یَکَادُ یُسْتَبَانُ لِصِغَرِهِ الذَّکَرُ مِنَ الْأُنْثَی وَ الْحَدَثُ الْمَوْلُودُ مِنَ الْقَدِیمِ فَلَمَّا رَأَیْنَا صِغَرَ ذَلِکَ فِی لُطْفِهِ وَ اهْتِدَاءَهُ لِلسِّفَادِ وَ الْهَرَبِ مِنَ الْمَوْتِ وَ الْجَمْعِ لِمَا یُصْلِحُهُ مِمَّا فِی لُجَجِ الْبِحَارِ وَ مَا فِی لِحَاءِ الْأَشْجَارِ وَ الْمَفَاوِزِ وَ الْقِفَارِ وَ فَهْمَ بَعْضِهَا عَنْ بَعْضٍ مَنْطِقَهَا وَ مَا یَفْهَمُ بِهِ أَوْلَادُهَا عَنْهَا وَ نَقْلَهَا الْغِذَاءَ إِلَیْهَا ثُمَّ تَأْلِیفَ أَلْوَانِهَا حُمْرَةٍ مَعَ صُفْرَةٍ وَ بَیَاضٍ مَعَ حُمْرَةٍ وَ مَا لَا تَکَادُ عُیُونُنَا تَسْتَبِینُهُ بِتَمَامِ خَلْقِهَا وَ لَا تَرَاهُ عُیُونُنَا وَ لَا تَلْمِسُهُ أَیْدِینَا عَلِمْنَا أَنَّ خَالِقَ هَذَا الْخَلْقِ لَطِیفٌ لَطُفَ فِی خَلْقِ مَا سَمَّیْنَاهُ بِلَا عِلَاجٍ وَ لَا أَدَاةٍ وَ لَا آلَةٍ وَ أَنَّ صَانِعَ کُلِّ شَیْ ءٍ فَمِنْ شَیْ ءٍ صَنَعَ وَ اللَّهُ الْخَالِقُ اللَّطِیفُ الْجَلِیلُ خَلَقَ وَ صَنَعَ لَا مِنْ شَیْ ءٍ. [توحید صدوق، ص 185، ح 1]

«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ»(1)

این آیه راهنمای به توحید و خداشناسی است، و در قرآن از این گونه آیات فراوان است چنان که در سوره «یس»می فرماید: «وَ ذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَ مِنْهَا یَأْکُلُونَ

ص: 34


1- 30.. سوره ی ملک، آیه ی 15.

*وَ لَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَ مَشَارِبُ أَ فَلَا یَشْکُرُونَ»(1)، و در آیه دیگری می فرماید: «خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً…»(2)، و یا می فرماید: «سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْضِ»(3)، یعنی او خداوندی است که زمین را برای شما رام و مطابق نیاز شما آفریده تا در اطراف آن سیر کنید و از رزق خداوند بخورید و [بدانید که] به سوی او باز خواهید گشت. و در سوره ی یس می فرماید: ما چهار پاها را برای آنان رام و ذلیل قرار دادیم تا از برخی سواری بگیرند، و از گوشت برخی بخورند، و از شیر آنان بنوشند، و بهره های دیگری نیز برای آنان در این چهارپایان هست، آیا نباید شاکر خدای خود باشند؟! و در آیه دیگری می فرماید: ما آنچه در روی زمین است، را برای شما انسان ها آفریدیم، و آن ها را مسخّر و آماده بهره برداری آنان قرار دادیم. توضیح این گونه آیات را امام صادق(علیه السلام) در حدیث مفضّل بیان نموده، و مطالعه آن برای خوانندگان بسیار سودمند است، و ما متن حدیث مفضّل و خلاصه ترجمه آن را در کتاب «راه خداشناسی»بیان نموده ایم. علاقه مندان می توانند به آن کتاب مراجعه فرمایند.

«أَ فَمَن یَمْشِی مُکِبًّا عَلَی وَجْهِهِ أَهْدَی أَمَّن یَمْشِی سَوِیًّا عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»(4)

محمّد بن فضیل گوید: حضرت رضا(علیه السلام) در تفسیر آیه فرمود:

خداوند منحرفین از ولایت علی(علیه السلام) را، تشبیه به کسی نموده که بر صورت خود راه می رود، و به جایی راه پیدا نمی کند، و پیروان او را تشبیه به کسی نموده که بر صراط مستقیم حرکت می نمایند، و صراط مستقیم، شخص امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(5)

ص: 35


1- 31.. سوره ی یس، آیات 72 و 73.
2- 32.. سوره ی بقره، آیهِ ی 29.
3- 33.. سوره ی حج، آیه ی 65.
4- 34.. سوره ی ملک، آیه ی 22.
5- 35.. فی الکافی: قال محمّد بن فضیل: قلت للإمام الرّضا(علیه السلام): «قُلْتُ أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ أَهْدی أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» قَالَ إِنَّ اللَّهَ ضَرَبَ مَثَلَ مَنْ حَادَ عَنْ وَلَایَةِ عَلِیٍّ کَمَنْ یَمْشِی عَلَی وَجْهِهِ لَا یَهْتَدِی لِأَمْرِهِ وَ جَعَلَ مَنْ تَبِعَهُ سَوِیّاً عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام). [کافی، ج 1، ص 433، ح 91]

فضیل بن یسار گوید: امام باقر(علیه السلام) این آیه را تلاوت نمود، و به مردم نگاه کرد، و فرمود:

به خدا سوگند، صراط مستقیم علی و امامان بعد از او(علیهم السلام) هستند.(1)

فضیل نیز گوید: با امام باقر(علیه السلام) وارد مسجدالحرام شدیم و آن حضرت در حالی که بر من تکیه نموده بود -- و ما مقابل باب بنی شیبه بودیم -- نگاهی به مردم کرد و فرمود:

«ای فضیل، همین گونه مردم جاهلیّت طواف می کردند، و حقّی را نمی شناختند، و دینی را اعتقاد نداشتند»سپس فرمود: «ای فضیل بنگر آنان را که چگونه بر صورت های خود راه می روند، خدا آنان را لعنت کند، آنان مسخ شده اند [و مانند حیوانات] با صورت بر زمین راه می روند»سپس این آیه را تلاوت نمود: «أَ فَمَن یَمْشِی مُکِبًّا عَلَی وَجْهِهِ…» و فرمود: به خدا سوگند صراط مستقیم علی(علیه السلام) و اوصیای او(علیهم السلام)اند. و سپس این آیه را تلاوت نمود: «فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هَذَا الَّذِی کُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ»(2)، یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام).

تا این که فرمود:

ای فضیل، مردم تا قیامت کسی را با لقب «امیرالمؤمنین»یاد نمی کنند مگر آن که او مفتری و کذّاب خواهد بود. تا این که فرمود: به خدا سوگند جز شما کسی حاجی [و زائر بیت الله] نخواهد بود، و خداوند جز شما را نخواهد آمرزید، و از جز شما عملی را نخواهد پذیرفت، و شمایید اهل این آیه: «إِن

ص: 36


1- 36.. فی تأویل الآیات عن الباقر(علیه السلام) قال: یعنی و الله علیا(علیه السلام) و الأوصیاء من ولده.[تأویل الآیات، 679]
2- 37.. سوره ی ملک، آیه ی 27.

تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُم مُّدْخَلاً کَرِیمًا»(1)، تا این که فرمود: ای فضیل آیا راضی نمی شوید، که نماز را بر پا بدارید، و زکات خود را بپردازید، و زبان هایتان را حفظ کنید، و داخل بهشت شوید؟ و سپس این آیه را تلاوت نمود: «أَ لَمْ تر إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّواْ أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَ آتُواْ الزَّکَاةَ»(2)، سپس فرمود: به خدا سوگند شمایید اهل این آیه.(3)

«فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هَذَا الَّذِی کُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ»(4)

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

این آیه درباره امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اصحاب او -- که خیانت کردند -- نازل شد، و آنان در قیامت، امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در بهترین وضعیّت می بینند،

ص: 37


1- 38.. سوره ی نساء، آیه ی 31.
2- 39.. سوره ی نساء، آیه ی 77.
3- 40.. فی الکافی: عَنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَیْلِ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) -- الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُتَّکِئٌ عَلَیَّ فَنَظَرَ إِلَی النَّاسِ وَ نَحْنُ عَلَی بَابِ بَنِی شَیْبَةَ فَقَالَ یَا فُضَیْلُ هَکَذَا کَانَ یَطُوفُونَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ لَا یَعْرِفُونَ حَقّاً وَ لَا یَدِینُونَ دِیناً یَا فُضَیْلُ انْظُرْ إِلَیْهِمْ مُکِبِّینَ عَلَی وُجُوهِهِمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ مِنْ خَلْقٍ مَسْخُورٍ بِهِمْ مُکِبِّینَ عَلَی وُجُوهِهِمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ -- أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ أَهْدی أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ یَعْنِی وَ اللَّهِ عَلِیّاً(علیه السلام) وَ الْأَوْصِیَاءَ(علیه السلام) ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ -- فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) یَا فُضَیْلُ لَمْ یَتَسَمَّ بِهَذَا الِاسْمِ غَیْرُ عَلِیٍّ(علیه السلام) إِلَّا مُفْتَرٍ کَذَّابٌ إِلَی یَوْمِ الْبَأْسِ هَذَا أَمَا وَ اللَّهِ یَا فُضَیْلُ مَا لِلهِ عَزَّ ذِکْرُهُ حَاجٌّ غَیْرَکُمْ وَ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا لَکُمْ وَ لَا یَتَقَبَّلُ إِلَّا مِنْکُمْ وَ إِنَّکُمْ لَأَهْلُ هَذِهِ الْآیَةِ -- إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً یَا فُضَیْلُ أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنْ تُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَ تُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَ تَکُفُّوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ ثُمَّ قَرَأَ أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ هَذِهِ الْآیَةِ.[کافی، ج 8، ص 288، ح 434]
4- 41.. سوره ی ملک، آیه ی 27.

و صورت های آنان سیاه می شود، و به آنان گفته خواهد شد: این آقا همان کسی است که شما نام او را بر خود نهادید و خود را امیرالمؤمنین نامیدید.(1)

مرحوم طبرسی گوید: ابوالقاسم حسکانی [صاحب کتاب «شواهد التنزیل»]ازاعمش نقل نموده که گوید:

هنگامی که [مخالفین] علی(علیه السلام) را نزد خداوند، در آن منزلت بالا می بینند، صورت های آنان که کافر به او شدند، سیاه می شود [و انگشت به دهن می گزند.](2) علّامه ابن شهر آشوب از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل نموده که فرمودند:

آیه فوق درباره ی علی(علیه السلام) نازل شد، و کافران چون علی(علیه السلام) را در قیامت می بینند -- که منزلت والایی دارد -- صورت های شان سیاه می شود، و انگشتان خود را به دهان می گزند، به خاطر این که ولایت او را در دنیا نادیده گرفتند.(3)

ص: 38


1- 42.. و فیه عن الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ سَهْلٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِی السَّفَاتِجِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ قَالَ هَذِهِ نَزَلَتْ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَصْحَابِهِ الَّذِینَ عَمِلُوا مَا عَمِلُوا یَرَوْنَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فِی أَغْبَطِ الْأَمَاکِنِ لَهُمْ فَیُسِی ءُ وُجُوهَهُمْ وَ یُقَالُ لَهُمْ -- هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ الَّذِی انْتَحَلْتُمِ اسْمَهُ. [کافی، ج 1، ص 425، ح 68]
2- 43.. و فی المجمع: روی الحاکم أبو القاسم الحسکانی بالأسانید الصحیحة عن الأعمش قال لما رأوا لعلی بن أبی طالب(علیه السلام) عند الله من الزلفی سیئت وجوه الذین کفروا و عن أبی جعفر(علیه السلام) فلما رأوا مکان علی(علیه السلام) من النّبی(صلی الله علیه و آله) سیئت وجوه الذین کفروا یعنی الذین کذبوا بفضله. [مجمع البیان، ج 10، ص 494]
3- 44.. و فی المناقب عن الباقر و الصّادق(علیه السلام) فی قوله فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً نزلت فی علی و ذلک لما رأوا علیا یوم القیامة اسودت وجوه الذین کفروا لما رأوا منزلته و مکانه من الله أکلوا أکفهم علی ما فرطوا فی ولایة علی. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 213]

«قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ اللَّهُ وَ مَن مَّعِیَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن یُجِیرُ الْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ»(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» فرمود:

خداوند به رسول خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: بگو: ای جماعت منکرین و مکذّبین [ولایت امیرالمؤمنین و ائمّه معصومین(علیهم السلام)] من رسالت خود را نسبت به شما درباره ی ولایت علی و امامان بعد از او(علیهم السلام) انجام دادم، و زود است که شما بدانید چه کسی در ضلالت و گم راهی می باشد.(2) ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) [در تاویل این آیه] فرمود:

این آیه را تغییر و تحریف نموده اند، چرا که خداوند هرگز حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و مؤمنین اطراف او را -- که بهترین فرزندان آدم(علیه السلام) هستند -- هلاک نخواهد نمود، و آیه ای که خداوند نازل نموده این گونه است: «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَکُم اللَّهُ جَمِیعًا أَوْ رَحِمَنَا فَمَنْ یُجِیرُ الْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ.»(3)

ص: 39


1- 45.. سوره ی ملک، آیات 28 و 29.
2- 46.. و فی الکافی عن الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ یَا مَعْشَرَ الْمُکَذِّبِینَ حَیْثُ أَنْبَأْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) وَ الْأَئِمَّةِ(علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ مَنْ هُوَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ کَذَا أُنْزِلَتْ وَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَقَالَ إِنْ تَلْوُوا الْأَمْرَ وَ تُعْرِضُوا عَمَّا أُمِرْتُمْ بِهِ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً وَ فِی قَوْلِهِ فَلَنُذِیقَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِتَرْکِهِمْ وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) عَذاباً شَدِیداً فِی الدُّنْیَا وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ. [کافی، ج 1، ص 421، ح 45]
3- 47.. و فی تأویل الآیات روی علی بن أسباط عن علی بن أبی حمزة عن أبی بصیر قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ اللَّهُ وَ مَنْ مَعِیَ أَوْ رَحِمَنا قال هذه الآیة مما غیروا و حرفوا ما کان الله لیهلک محمّدا(صلی الله علیه و آله) و لا من کان معه من المؤمنین و هو خیرولد آدم و لکن قال(عزوجل) قل أ رأیتم إن أهلککم الله جمیعا و رحمنا فمن یجیر الکافرین من عذاب ألیم. و یؤیده ما روی عن محمّد البرقی یرفعه عن عبد الرّحمن بن سلام الأشل قال قیل لأبی عبد الله(علیه السلام) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ اللَّهُ وَ مَنْ مَعِیَ أَوْ رَحِمَنا قال ما أنزل الله هکذا و ما کان الله لیهلک نبیه(صلی الله علیه و آله) و من معه و لکن أنزلها قل أ رأیتم إن أهلککم الله و من معکم و نجانی و من معی فمن یجیر الکافرین من عذاب ألیم. [تأویل الآیات، ص 682]

«قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاء مَّعِینٍ»(1)

عمّار گوید:

در بعضی از جنگ ها، من خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودم، و علی(علیه السلام) اصحاب اَلوِیَة [یعنی گروه های مخالف] را به قتل رساند و آنان را متفّرق کرد، و درآن جنگ [یعنی جنگ احزاب] عمرو بن عبدالله جُمَحی و شیبة بن نافع را نیز کشت، پس من گفتم: یا رسول الله! علی در راه خدا به حق جهاد نمود، و حقّ جهاد را ادا کرد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: او از من است، و من از او هستم، و او وارث علم من، و قاضی دَین من، و وفاکننده ی به وعده های من، و خلیفه و جانشین من است، و اگر او نبود مؤمنان خالص، بعد از من شناخته نمی شدند، جنگ او جنگ من، و صلح او صلح من است، و صلح من صلح خداست، او پدر دو سبط من، و پدر ائمّه بعد از من است، و مهدیّ این امّت از فرزندان اوست.

پس من گفتم: یا رسول الله پدر و مادرم فدای شما باد، مهدیّ کیست؟ فرمود: ای عمّار خداوند متعال به من وعده داده که از صلب حسین نُه امام خارج کند، و نهمین آنان غایب خواهد شد، چنان که خداوند می فرماید:

ص: 40


1- 48.. سوره ی ملک، آیه ی 30.

«قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاء مَّعِینٍ»و او ماء معین است، و غیبت طولانی خواهد داشت، و در زمان غیبت او گروهی بر امامت او باقی می مانند، و گروهی باز می گردند، و او در آخر الزمان قیام می کند، و زمین را پر از عدل و داد می نماید، پس از آن که پر از ظلم و جور شده باشد، او با تأویل قرآن می جنگد، همان گونه که من با تنزیل قرآن جنگ کردم، او سَمِیّ و همنام من، و از همه مردم به من شبیه تر می باشد.

سپس فرمود:

ای عمّار زود است که بعد از من فتنه ای رخ بدهد، و تو هنگام فتنه از علیّ(علیه السلام) پیروی کن، و از او جدا مشو، چرا که او با حقّ است، و حق با اوست، و زود است که تو در لشگر علی(علیه السلام) با ناکثین و قاسطین جنگ کنی، و تو را آن گروه ستمکار خواهند کشت.

عمّار گفت: یا رسول الله مگر این نیست که جنگ من -- همراه علی(علیه السلام) -- با رضایت خدا و رضایت شماست؟ فرمود: آری، و آخرین توشه تو از دنیا شربت شیری خواهد بود….(1)

ص: 41


1- 49.. فی کفایة الأثر: أخبرنا محمّد بن عبد الله بن المطلب الشیبانی قال حدثنا محمّد بن الحسین بن حفص الخثعمی الکوفی قال حدثنا عباد بن یعقوب قال حدثنا علی بن هاشم عن محمّد بن عبد الله عن أبی عبیدة بن محمّد بن عمار عن أبیه عن جده عمار قال کنت مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی بعض غزواته و قتل علی(علیه السلام) أصحاب الألویة و فرق جمعهم و قتل عمرو بن عبد الله الجمحمی و قتل شیبة بن نافع أتیت رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقلت له یا رسول الله(صلی الله علیه و آله)لی الله علیک إن علیا قد جاهد فی الله حق جهاده. فقال لأنه منی و أنا منه وارث علمی و قاضی دینی و منجز وعدی و الخلیفة بعدی و لولاه لم یعرف المؤمن المحض حربه حربی و حربی حرب الله و سلمه سلمی و سلمی سلم الله إلّا أنه أبو سبطی و الأئمة من صلبه یخرج الله تعالی الأئمة الراشدین و منهم مهدی هذه الأمة فقلت بأبی أنت و أمی یا رسول الله ما هذا المهدی قال یا عمار إن الله تبارک و تعالی عهد إلی أنه یخرج من صلب الحسین تسعة و التاسع من ولده یغیب عنهم و ذلک قوله(عزوجل) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ یکون له غیبة طویلة یرجع عنها قوم و یثبت علیها آخرون فإذا کان فی آخر الزمان یخرج فیملأ الدّنیا قسطا و عدلا و یقاتل علی التأویل کما قاتلت علی التنزیل و هو سمی و أشبه النّاس بی. یا عمار ستکون بعدی فتنة فإذا کان ذلک فاتبع علیا و حزبه فإنه مع الحق و الحق معه یا عمار إنک ستقاتل بعدی مع علی صنفین الناکثین و القاسطین ثمّ تقتلک الفئة الباغیة قلت یا رسول الله أ لیس ذلک علی رضا الله و رضاک قال نعم علی رضا الله و رضای و یکون آخر زادک من الدّنیا شربة من لبن تشربه فلما کان یوم صفین خرج عمار بن یاسر إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام) فقال له یا أخا رسول الله أ تأذن لی فی القتال قال مهلا رحمک الله فلما کان بعد ساعة أعاد علیه الکلام فأجابه بمثله فأعاد علیه ثالثا فبکی أمیر المؤمنین [علیا](علیه السلام) فنظر إلیه عمار فقال یا أمیر المؤمنین إنه الیوم الذی وصفه لی رسول الله(صلی الله علیه و آله). فنزل أمیر المؤمنین(علیه السلام) عن بغلته و عانق عمارا و ودعه ثمّ قال یا أبا الیقظان جزاک الله عن الله و عن نبیک خیرا فنعم الأخ کنت و نعم الصاحب کنت ثمّ بکی(علیه السلام) و بکی عمار ثمّ قال و الله یا أمیر المؤمنین ما تبعتک إلّا ببصیرة فإنی سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول یوم خیبر یا عمار ستکون بعدی فتنة فإذا کان ذلک فاتبع علیا و حزبه فإنه مع الحق و الحق معه و ستقاتل الناکثین و القاسطین فجزاک الله یا أمیر المؤمنین(علیه السلام)ن الإسلام أفضل الجزاء فلقد أدیت و أبلغت و نصحت ثمّ رکب و رکب أمیر المؤمنین(علیه السلام) ثمّ برز إلی القتال ثمّ دعا بشربة من ماء فقیل له ما معنا ماء فقام إلیه رجل من الأنصار فأسقاه شربة من لبن فشربه ثمّ قال هکذا عهد إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن یکون آخر زادی من الدّنیا شربة من اللبن ثمّ حمل علی القوم فقتل ثمانیة عشر نفسا فخرج إلیه رجلان من أهل الشام فطعناه فقتل؟ره؟ فلما کان فی اللیل طاف أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی القتلی فوجد عمار ملقی بین القتلی فجعل رأسه علی فخذه ثم بکی(علیه السلام) و أنشأ یقول یا موت کم هذا التفرق عنوة فلست تبقی للخلیل خلیل أراک نصیرا بالذین أحبهم کأنک تمضی نحوهم بدلیل [کفایة الأثر، ص 120]

ص: 42

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

تأویل آیه فوق این است که «إِذَا فَقَدْتُمْ إِمَامَکُمْ فَلَمْ تَرَوْهُ، فَمَا ذَا تَصْنَعُونَ؟».

یعنی اگر امام خود را نیافتید چه خواهید کرد؟(1)

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

«إِذَا غَابَ عَنْکُمْ إِمَامُکُمْ فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِإِمَامٍ جَدِیدٍ.»(2)

فضّالة بن ایّوب گوید: حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «مَاؤُکُمْ غَوْرًا»ائمّه(علیهم السلام) هستند، و ائمّه أبواب الله اند بین خدا و بین خلق او، و ماء معین علم امام(علیه السلام) است.(3)

ص: 43


1- 50.. و فی کمال الدین: حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُوسَی بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ الْبَجَلِیِّ وَ أَبِی قَتَادَةَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ مَا تَأْوِیلُ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ فَقَالَ إِذَا فَقَدْتُمْ إِمَامَکُمْ فَلَمْ تَرَوْهُ فَمَا ذَا تَصْنَعُونَ. [کمال الدین، ج 2، ص 360، ح 3]
2- 51.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُوسَی بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْبَجَلِیِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ قَالَ إِذَا غَابَ عَنْکُمْ إِمَامُکُمْ فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِإِمَامٍ جَدِیدٍ.[کافی، ج 1، ص 339، ح 14]
3- 52.. و القمّی: حدثنا محمّد بن جعفر قال حدثنا محمّد بن أحمد عن القاسم بن محمّد [علا] قال حدثنا إسماعیل بن علی الفزاری عن محمّد بن جمهور عن فضالة بن أیوب قال سئل الرّضا(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ، فقال ع: ماؤکم أبوابکم أی الأئمة(علیه السلام) و الأئمة أبواب الله بینه و بین خلقه فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ یعنی بعلم الإمام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 379]

مؤلّف گوید:

مضمون روایات فوق در چندین روایت دیگر وارد شده مراجعه شود.(1)

ص: 44


1- 53.. -- فی البرهان عن محمّد بن إبراهیم النعمانی، قال: أخبرنا محمّد بن همام رحمه الله علیه، قال: حدثنا أحمد بن بندار، قال: حدثنا أحمد بن هلال، عن موسی بن القاسم بن معاویة بن وهب البجلی، عن علی بن جعفر، عن أخیه موسی بن جعفرعلیهماالسلام، قال: قلت له: ما تأویل هذه الآیة قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ؟ فقال: «إن فقدتم إمامکم فلم تروه، فما ذا تصنعون؟». -- و فیه عن محمّد بن العبّاس: عن أحمد بن القاسم، عن أحمد بن محمّد بن سیار، عن محمّد بن خالد، عن النضر بن سوید، عن یحیی الحلبی، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، فی قوله(عزوجل): قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ، قال: «إن غاب إمامکم، فمن یأتیکم بإمام جدید؟». -- و فیه: و عنه: بإسناده، عن علی بن جعفر، عن أخیه موسی بن جعفرعلیهما السلام، قال: قلت له:ما تأویل هذه الآیة قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ؟ فقال: «تأویله:إن فقدتم إمامکم، فمن یأتیکم بإمام جدید».[تفسیر برهان، ج 5، ص 449، ح 8-5]

سوره ی قلم

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه، جز آیات 17 تا 33 و 48 تا 50 در مدینه منوّره.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی علق.

تعداد آیات: 52 آیه.

ثواب قرائت سوره ی قلم

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره «قلم»را در نماز واجب و یا مستحب قرائت کند، خداوند(عزوجل) او را تا ابد از فقر ایمن می دارد، و پس از مرگ او را از فشار قبر نجات می دهد.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند پاداش صاحبان عقل را به او می دهد، و اگر این سوره نوشته شود، و بر دندان مضروب آویزان شود، در همان ساعت درد آن ساکت شود.

ص: 45


1- 54.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ الصَّائِغِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَنْ قَرَأَ سُورَةَ ن وَ الْقَلَمِ فِی فَرِیضَةٍ أَوْ نَافِلَةٍ آمَنَهُ اللَّهُ(عزوجل) مِنْ أَنْ یُصِیبَهُ فَقْرٌ أَبَداً وَ أَعَاذَهُ اللَّهُ إِذَا مَاتَ مِنْ ضَمَّةِ الْقَبْرِ. [ثوب الأعمال، ص 119]

امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود:

اگر نوشته شود، و بر کسی که دندان او درد دارد آویخته شود، درد آن با اذن الهی ساکت خواهد شد.(1)

ص: 46


1- 55.. فی البرهان: -- و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله): أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله کثواب الذین أجل الله أحلامهم، و إن کتبت و علقت علی الضرس المضروب سکن ألمه من ساعته». -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من کتبها و علقها علیه أو علی من به وجع الضرس سکن من ساعته بإذن الله تعالی». -- و قال الصّادق(علیه السلام): «إذا کتبت و علقت علی صاحب الضرس سکن بإذن الله تعالی».[تفسیر برهان، ج 5، ص 451، ح 4-2]

سوره ی قلم، آیات 1 تا 33

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ 1 ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ 2 وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ 3 وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ 4 فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ 5 بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ 6 إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ 7 فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبینَ 8 وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ 9 وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَهینٍ 10 هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمیمٍ 11 مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثیمٍ 12 عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ 13 أَنْ کانَ ذا مالٍ وَ بَنینَ 14 إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ 15 سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُومِ 16 إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحینَ 17 وَ لا یَسْتَثْنُونَ 18 فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ 19 فَأَصْبَحَتْ کَالصَّریمِ 20 فَتَنادَوْا مُصْبِحینَ 21 أَنِ اغْدُوا عَلی حَرْثِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صارِمینَ 22 فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ یَتَخافَتُونَ 23 أَنْ لا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُمْ مِسْکینٌ 24 وَ غَدَوْا عَلی حَرْدٍ قادِرینَ 25 فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ 26 بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ 27 قالَ

ص: 47

أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ 28 قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا کُنَّا ظالِمینَ 29 فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَلاوَمُونَ 30 قالُوا یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا طاغینَ 31 عَسی رَبُّنا أَنْ یُبْدِلَنا خَیْراً مِنْها إِنَّا إِلی رَبِّنا راغِبُونَ 32 کَذلِکَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ 33

لغات:

«یَسْطُرُونَ»از سَطْر به معنای کتابت است، و «مَمْنُونٍ»به معنای مقطوع است، و «مَنَّهُ السَیر»إذا قطعه، و «مَنین»به معنای ضعیف است، و «خُلُق»به معنای روش و عادت است، و «خُلُق کریم»به معنای صبر بر حقّ، و تدبیر امور است، بر مقتضای عقل، و «مفتون»مبتلای به تخیّل است، مانند مجنون کما یقال: «فُتِنَ فلان بفلانة» یعنی فلانی مفتون فلان زن شد، و اصل فِتنَة به معنای ابتلا و امتحان است، و «مَهین» به معنای ضعیف و ذلیل است، و مهانت به معنای ذلّت است، و «هَمّاز»کسی را گویند که به ناحق از مردم بدگویی می کند، و اصل لغت به معنای دفع با شدّت است، و «نمیم» سخن چین است، و «عُتُلّ»جفاکار غلیظ است، و «عَتَلَهُ یَعتِلُه»إذا زَعزَعَه بِغلِظَةٍ و جَفاءٍ، و «زنیم»کسی را گویند که منسوب به قومی است، و لکن از آنان نیست، و «وَسم»علامت گذاردن و داغ کردن است، و «خُرطوم»بینی را گویند، و خرطوم فیل بینی و آلت شامّه اوست، و «صَرْم و جُذاذ»در نخل، به منزله ی حصاد در زرع است، و «صَریم»شب تاریک تیره است، و به روز نیز صریم گویند، و از اضداد می باشد، و «طائِف»به وارد در شب گویند، و «حَرْد»به معنای منع است، و بعضی گفته اند: به معنای قصد است، و یا به معنای غَضَب و حَنَق است.

ص: 48

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ن، سوگند به قلم و آنچه مینویسند، (1) که به نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی، (2) و برای تو پاداشی عظیم و همیشگی است! (3) و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری! (4) و بزودی تو می بینی و آنان نیز می بینند، (5) که کدام یک از شما مجنونند! (6) پروردگارت بهتر از هر کس می داند چه کسی از راه او گم راه شده، و هدایت یافتگان را نیز بهتر می شناسد! (7) حال که چنین است از تکذیب کنندگان اطاعت مکن! (8) آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشی توأم با انحراف از مسیر حق)! (9) و از کسی که بسیار سوگند یاد می کند و پست است اطاعت مکن، (10) کسی که بسیار عیبجوست و به سخن چینی آمد و شد می کند، (11) و بسیار مانع کار خیر، و متجاوز و گناهکار است (12) علاوه بر اینها کینه توز و پرخور و خشن و بدنام است! (13) مبادا بخاطر اینکه صاحب مال و فرزندان فراوان است (از او پیروی کنی)! (14) هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود می گوید: «اینها افسانه های خرافی پیشینیان است!»(15) (ولی) ما بزودی بر بینی او علامت و داغ ننگ می نهیم! (16) ما آنها را آزمودیم، همان گونه که «صاحبان باغ»را آزمایش کردیم، هنگامی که سوگند یاد کردند که میوه های باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچینند. (17) و هیچ از آن استثنا نکنند (18) امّا عذابی فراگیر (شب هنگام) بر (تمام) باغ آنها فرود آمد در حالی که همه در خواب بودند، (19) و آن باغ سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانی شد! (20) صبحگاهان یکدیگر را صدا زدند، (21) که بسوی کشتزار و باغ خود حرکت کنید اگر قصد چیدن میوه ها را دارید! (22) آنها حرکت کردند در حالی که آهسته

ص: 49

با هم می گفتند:»(23)«مواظب باشید امروز حتی یک فقیر وارد بر شما نشود!» (24) (آری) آنها صبحگاهان تصمیم داشتند که با قدرت از مستمندان جلوگیری کنند. (25) هنگامی که (وارد باغ شدند و) آن را دیدند گفتند: «حقّاً»ما گم راهیم! (26) (آری، همه چیز از دست ما رفته) بلکه ما محرومیم!»(27) یکی از آنها که از همه عاقلتر بود گفت: «آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمی گویید؟! (28) گفتند: «منزّه است پروردگار ما، مسلّماً ما ظالم بودیم!»(29) سپس رو به یکدیگر کرده به ملامت هم پرداختند، (30) (و فریادشان بلند شد) گفتند: «وای بر ما که طغیانگر بودیم! (31) امیدواریم پروردگارمان (ما را ببخشد و) بهتر از آن به جای آن به ما بدهد، چرا که ما به او علاقه مندیم!»(32) این گونه است عذاب (خداوند در دنیا)، و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است اگر می دانستند! (33)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ * مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ * وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْرًا غَیْرَ مَمْنُونٍ»(1)

مرحوم صدوق در کتاب معانی الأخبار از سفیان بن سعید ثوری نقل نموده که گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر حروف مقطّعه قرآن فرمود:

و امّا «نون»نهری است در بهشت، و خداوند به او فرمود: جماد باش، و او جماد شد، و سپس به او فرمود: مداد شو و مداد گردید، و به قلم فرمود: بنویس، و قلم حوادث گذشته و آینده را تا قیامت در لوح محفوظ نوشت، و مداد و قلم و لوح از نور بود.

سفیان گوید: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، لوح و قلم و مداد را برای من بیان فرمایید.

ص: 50


1- 56.. سوره ی قلم، آیات 3-1.

امام(علیه السلام) فرمود:

«نون»مَلَکی است که حقایق را تحویل به قلم می دهد، و قلم نیز ملکی است، و حقایق را تحویل لوح می دهد، و لوح نیز ملکی است، و حقایق را تحویل اسرافیل می دهد، و اسرافیل تحویل به میکائیل می دهد، و میکائیل تحویل به جبرائیل می دهد، و جبرائیل تحویل به پیامبران (صلوات الله علیهم) می دهد. سپس فرمود: ای سفیان برخیز که ما تو را در امان نمی بینیم.(1)

ص: 51


1- 57.. فی المعانی: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الزَّنْجَانِیُّ فِیمَا کَتَبَ إِلَیَّ عَلَی یَدَیْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْبَغْدَادِیِّ الْوَرَّاقِ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاذُ بْنُ الْمُثَنَّی الْعَنْبَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَسْمَاءَ قَالَ حَدَّثَنَا جُوَیْرِیَةُ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السَّعِیدِ الثَّوْرِیِّ قَالَ قُلْتُ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) الم وَ المص وَ الر وَ المر وَ کهیعص وَ طه وَ طس وَ طسم وَ یس وَ ص وَ حم وَ حم عسق وَ ق وَ ن قَالَ(علیه السلام) أَمَّا الم فِی أَوَّلِ الْبَقَرَةِ فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الْمَلِکُ وَ أَمَّا الم فِی أَوَّلِ آلِ عِمْرَانَ فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الْمَجِیدُ وَ المص فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الْمُقْتَدِرُ الصّادق وَ الر فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الرَّءُوفُ وَ المر فَمَعْنَاهُ أَنَا اللَّهُ الْمُحْیِی الْمُمِیتُ الرَّازِقُ وَ کهیعص فَمَعْنَاهُ أَنَا الْکَافِی الْهَادِی الْوَلِیُّ الْعَالِمُ الصّادق الْوَعْدِ. وَ أَمَّا طه فَاسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ مَعْنَاهُ یَا طَالِبَ الْحَقِّ الْهَادِی إِلَیْهِ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی بَلْ لِتَسْعَدَ بِهِ وَ أَمَّا طس فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ وَ أَمَّا طسم فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ الْمُبْدِئُ الْمُعِیدُ وَ أَمَّا یس فَاسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ مَعْنَاهُ یَا أَیُّهَا السَّامِعُ لِلْوَحْیِ -- وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ. عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ أَمَّا ص فَعَیْنٌ تَنْبُعُ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ وَ هِیَ الَّتِی تَوَضَّأَ مِنْهَا النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِهِ وَ یَدْخُلُهَا جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) کُلَّ یَوْمٍ دَخْلَةً فَیَغْتَمِسُ فِیهَا ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْهَا فَیَنْفُضُ أَجْنِحَتَهُ فَلَیْسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْ أَجْنِحَتِهِ إِلَّا خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مِنْهَا مَلَکاً یُسَبِّحُ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُهُ وَ یُکَبِّرُهُ وَ یُحَمِّدُهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ أَمَّا حم فَمَعْنَاهُ الْحَمِیدُ الْمَجِیدُ وَ أَمَّا حم عسق فَمَعْنَاهُ الْحَلِیمُ الْمُثِیبُ الْعَالِمُ السَّمِیعُ الْقَادِرُ الْقَوِیُّ وَ أَمَّا ق فَهُوَ الْجَبَلُ الْمُحِیطُ بِالْأَرْضِ وَ خُضْرَةُ السَّمَاءِ مِنْهُ وَ بِهِ یُمْسِکُ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا. وَ أَمَّا ن فَهُوَ نَهَرٌ فِی الْجَنَّةِ قَالَ اللَّهُ(عزوجل) اجْمُدْ فَجَمُدَ فَصَارَ مِدَاداً ثُمَّ قَالَ(عزوجل) لِلْقَلَمِ اکْتُبْ فَسَطَرَ الْقَلَمُ فِی اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَالْمِدَادُ مِدَادٌ مِنْ نُورٍ وَ الْقَلَمُ قَلَمٌ مِنْ نُورٍ وَ اللَّوْحُ لَوْحٌ مِنْ نُورٍ وَ قَالَ سُفْیَانُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بَیِّنْ لِی أَمْرَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ وَ الْمِدَادِ فَضْلَ بَیَانٍ وَ عَلِّمْنِی مِمَّا عَلَّمَکَ اللَّهُ فَقَالَ یَا ابْنَ سَعِیدٍ لَوْ لَا أَنَّکَ أَهْلٌ لِلْجَوَابِ مَا أَجَبْتُکَ فَنُونٌ مَلَکٌ یُؤَدِّی إِلَی الْقَلَمِ وَ هُوَ مَلَکٌ وَ الْقَلَمُ یُؤَدِّی إِلَی اللَّوْحِ وَ هُوَ مَلَکٌ وَ اللَّوْحُ یُؤَدِّی إِلَی إِسْرَافِیلَ وَ إِسْرَافِیلُ یُؤَدِّی إِلَی مِیکَائِیلَ وَ مِیکَائِیلُ یُؤَدِّی إِلَی جَبْرَئِیلَ وَ جَبْرَئِیلُ یُؤَدِّی إِلَی الْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ، قَالَ ثُمَّ قَالَ لِی قُمْ یَا سُفْیَانُ فَلَا آمَنُ عَلَیْکَ. [معانی الأخبار، ص 22، ح 1]

مؤلّف گوید:

مضمون روایت فوق در روایات فراوان دیگری آمده است، علاقه مندان می توانند به تفسیر برهان(1)، و تفسیر قمی(2)مراجعه کنند.

محمّد بن فضیل گوید: امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

«ن»نام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و «قلم»نام امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(3)

و در آخر سوره «طه»از امام صادق(علیه السلام) نقل شد که فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در قرآن ده اسم دارد.

ص: 52


1- 58.. تفسیر برهان، ج 8، ص 84.
2- 59.. تفسیر قمّی، ج 2، ص 366.
3- 60.. فی تأویل الآیات: قوله تعالی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ. تأویله أن الله سبحانه و تعالی أقسم بنون و القلم و نون اسم للنبی و القلم اسم لعلی ص لما رواه الحسن بن أبی الحسن الدیلمی عن رجاله بإسناده یرفعه إلی محمّد بن الفضیل عن أبی الحسن موسی(علیه السلام) قال سألته عن قول الله(عزوجل) ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ فالنون اسم لرسول الله و القلم اسم لأمیر المؤمنین صلوات الله علیهما و علی ذریتهما. [تأویل الآیات، ص 685]

مؤلّف گوید:

روایت فوق در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ابن عبّاس گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با خدیجه نماز می خواندند که علی(علیه السلام) وارد شد و گفت: ما هذا یا محمّد؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: این دین خداست، و تو باید ایمان بیاوری و آن را تصدیق بکنی پس علی(علیه السلام) ایمان آورد، و با خدیجه همواره به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اقتدا می کردند و نماز می خواندند، و چون اهل مکّه نماز آنان را دیدند گفتند: محمّد(صلی الله علیه و آله) جنون پیدا کرده است، و خداوند در پاسخ آنان فرمود: «ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ * مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ.»(2)

ص: 53


1- 61.. فی بصائر الدرجات: حدثنا إبراهیم بن هاشم عن أعمش بن عیسی عن حماد الطیافی عن الکلبی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قال لی کم لمحمّد اسم فی القرآن قال قلت اسمان أو ثلاث فقال یا کلبی له عشرة أسماء وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ و لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً و طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی و یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ و ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ و ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ و یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ و یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ و قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولًا فالذکر اسم من أسماء محمّد(صلی الله علیه و آله) و نحن أهل الذکر فاسأل یا کلبی عما بدا لک قال فأنسیت و الله القرآن کله فما حفظت منه حرفا أسأله عنه. [بصائرالدرجات، ص 512]
2- 62.. القمّی قوله إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ أی لا نمن علیک فیما نعطیک من عظیم الثواب قوله فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ بأیکم تفتنون هکذا نزلت فی بنی أمیة بِأَیِّکُمُ أی حبتر و زفر و علی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 380]

«وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

«خُلُقٍ عَظِیمٍ»اسلام است، و روایت شده که «خُلُقٍ عَظِیمٍ»دین عظیم است.(2)

بحر سقّاء گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

حُسن خُلق، برخورد ملایم و آسان است، سپس فرمود: ای بحر می خواهی حدیثی که برای یکی از اهل مدینه رخ داد را به تو خبر بدهم؟ گفتم: آری. فرمود: روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مسجد مدینه نشسته بود، ناگهان زنی از انصار آمد، و لباس آن حضرت را کشید و چیزی نگفت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز چیزی نفرمود، تا این که سه مرتبه این عمل را انجام داد، و آن حضرت در مرتبه چهارم برخاست و آن زن مقداری از لباس او را جدا کرد و بازگشت، پس انصار او را ملامت کردند و گفتند: خدا تو را مؤاخذه کند، تو سه مرتبه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را محبوس نمودی و چیزی به او نگفتی و او نیز به تو چیزی نفرمود، مگر چه کاری با او داشتی؟! آن زن گفت:ما را مریضی است، و خانواده من مرا فرستاده اند تا مقداری از لباس پیامبر(صلی الله علیه و آله) را بگیرم و برای آنان ببرم، و چون من خواستم از لباس او چیزی را بگیرم او برخاست و من حیا کردم که چیزی از لباس او را جدا کنم، و نخواستم به آن حضرت بگویم چیزی از لباس خود را به من بده، و اکنون چیزی از لباس او را جدا کردم و گرفتم.(3)

ص: 54


1- 63.. سوره ی قلم، آیه ی 4.
2- 64.. فی المعانی: أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ قَالَ هُوَ الْإِسْلَامُ وَ رُوِیَ أَنَّ الْخُلُقَ الْعَظِیمَ هُوَ الدِّینُ الْعَظِیمُ. [معانی الأخبار، ص 188، ح 1]
3- 65.. فی الکافی عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَحْرٍ السَّقَّاءِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَا بَحْرُ حُسْنُ الْخُلُقِ یُسْرٌ ثُمَّ قَالَ أَ لَا أُخْبِرُکَ بِحَدِیثٍ مَا هُوَ فِی یَدَیْ أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ قُلْتُ بَلَی قَالَ بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذَاتَ یَوْمٍ جَالِسٌ فِی الْمَسْجِدِ إِذْ جَاءَتْ جَارِیَةٌ لِبَعْضِ الْأَنْصَارِ وَ هُوَ قَائِمٌ فَأَخَذَتْ بِطَرَفِ ثَوْبِهِ فَقَامَ لَهَا النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) فَلَمْ تَقُلْ شَیْئاً وَ لَمْ یَقُلْ لَهَا النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) شَیْئاً حَتَّی فَعَلَتْ ذَلِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَامَ لَهَا النَّبِیُّ فِی الرَّابِعَةِ وَ هِیَ خَلْفَهُ فَأَخَذَتْ هُدْبَةً مِنْ ثَوْبِهِ ثُمَّ رَجَعَتْ فَقَالَ لَهَا النَّاسُ فَعَلَ اللَّهُ بِکِ وَ فَعَلَ حَبَسْتِ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَا تَقُولِینَ لَهُ شَیْئاً وَ لَا هُوَ یَقُولُ لَکِ شَیْئاً مَا کَانَتْ حَاجَتُکِ إِلَیْهِ قَالَتْ إِنَّ لَنَا مَرِیضاً فَأَرْسَلَنِی أَهْلِی لآِخُذَ هُدْبَةً مِنْ ثَوْبِهِ لِیَسْتَشْفِیَ بِهَا فَلَمَّا أَرَدْتُ أَخْذَهَا رَآنِی فَقَامَ فَاسْتَحْیَیْتُ مِنْهُ أَنْ آخُذَهَا وَ هُوَ یَرَانِی وَ أَکْرَهُ أَنْ أَسْتَأْمِرَهُ فِی أَخْذِهَا فَأَخَذْتُهَا. [کافی، ج 2، ص 102، ح 15]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

بهترین شما کسانی هستند که اخلاق آنان نیکوتر، و هم نشینی با آن ها آسان است، و با مردم اُلفت دارند، و مردم نیز با آنان اُلفت دارند، و مردم را در داخل خانه های خود راه می دهند.(1)

شیخ ورّام رحمه الله علیه روایت نموده:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با بعضی از اصحاب خود در حرکت بود که مردی از اعراب بادیه نشین لباس او را به شدّت کشید، تا حدّی که لباس گردن آن حضرت را فشار داد و سپس گفت: ای محمّد! از مال خدا که نزد خود داری به من ببخش»پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خندید و دستور داد تا به او احسان کنند! و نیز هنگامی که قریش او را آزار و مضروب نمودند فرمود:

«اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ»یعنی «خدایا از قوم من بگذر، چرا که آنان

ص: 55


1- 66.. و فیه عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَبِیبٍ الْخَثْعَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَفَاضِلُکُمْ أَحْسَنُکُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَکْنَافاً الَّذِینَ یَأْلَفُونَ وَ یُؤْلَفُونَ وَ تُوَطَّأُ رِحَالُهُمْ. [کافی، ج 2، ص 102، ح 16]

نادان هستند.»و با این اخلاق بود که خداوند درباره ی او فرمود: «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ.»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند گروهی را برای قضای حوائج مردم آفریده که ستایش و احترام به مردم را افتخار خود می دانند، و خداوند اخلاق نیک را دوست می دارد، و مقصود خداوند از خطاب: «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ»سخاوت و حسن خلق است.(2)

مؤلّف گوید:

روایت درباره ی حسن خلق فراوان است به چند روایت در پاورقی اشاره می شود.(3)

ص: 56


1- 67.. فی تنبیه الخواطر قال: فَقَدْ رُوِیَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کَانَ یَمْشِی وَ مَعَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَأَدْرَکَهُ أَعْرَابِیٌّ فَجَذَبَهُ جَذْباً شَدِیداً وَ کَانَ عَلَیْهِ بُرْدٌ نَجْرَانِیٌّ غَلِیظُ الْحَاشِیَةِ فَأَثَّرَتِ الْحَاشِیَةُ فِی عُنُقِهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ شِدَّةِ جَذْبِهِ ثُمَّ قَالَ یَا مُحَمَّدُ هَبْ لِی مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی عِنْدَکَ فَالْتَفَتَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَضَحِکَ وَ أَمَرَ بِإِعْطَائِهِ وَ لَمَّا أَکْثَرَتْ قُرَیْشٌ أَذَاهُ وَ ضَرْبَهُ قَالَ اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ فَلِذَلِکَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ. [تنبیه الخواطر، ج 1، ص 99]
2- 68.. و فی أمالی الطوسی و بهذا الإسناد، عن أبی قتادة، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال إن لله(عزوجل) وجوها خلقهم من خلقه و أرضه لقضاء حوائج إخوانهم، یرون الحمد مجدا، و الله(عزوجل) یحب مکارم الأخلاق، و کان فیما خاطب الله (تعالی) به نبیه(علیه السلام)، أن قال له یا محمّد «إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ».قال السخاء، و حسن الخلق. [امالی طوسی، ص 302]
3- 69.. -- بَعْضُ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: یَا مُفَضَّلُ لَا یُفْلِحُ مَنْ لَا یَعْقِلُ وَ لَا یَعْقِلُ مَنْ لَا یَعْلَمُ وَ سَوْفَ یَنْجُبُ مَنْ یَفْهَمُ وَ یَظْفَرُ مَنْ یَحْلُمُ وَ الْعِلْمُ جُنَّةٌ وَ الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ وَ الْفَهْمُ مَجْدٌ وَ الْجُودُ نُجْحٌ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ وَ الْحَزْمُ مَسَاءَةُ الظَّنِّ وَ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ الْحِکْمَةِ نِعْمَةُ الْعَالِمِ وَ الْجَاهِلُ شَقِیٌّ بَیْنَهُمَا وَ اللَّهُ وَلِیُّ مَنْ عَرَفَهُ وَ عَدُوُّ مَنْ تَکَلَّفَهُ وَ الْعَاقِلُ غَفُورٌ وَ الْجَاهِلُ خَتُورٌ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُکْرَمَ فَلِنْ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُهَانَ فَاخْشُنْ وَ مَنْ کَرُمَ أَصْلُهُ لَانَ قَلْبُهُ وَ مَنْ خَشُنَ عُنْصُرُهُ غَلُظَ کَبِدُهُ وَ مَنْ فَرَّطَ تَوَرَّطَ وَ مَنْ خَافَ الْعَاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فِیمَا لَا یَعْلَمُ وَ مَنْ هَجَمَ عَلَی أَمْرٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ جَدَعَ أَنْفَ نَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ یَعْلَمْ لَمْ یَفْهَمْ وَ مَنْ لَمْ یَفْهَمْ لَمْ یَسْلَمْ وَ مَنْ لَمْ یَسْلَمْ لَمْ یُکْرَمْ وَ مَنْ لَمْ یُکْرَمْ یُهْضَمْ وَ مَنْ یُهْضَمْ کَانَ أَلْوَمَ وَ مَنْ کَانَ کَذَلِکَ کَانَ أَحْرَی أَنْ یَنْدَمَ. [کافی، ج 1، ص 26، ح 29] -- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ یَسَارٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ یُوسُفَ قَالَ أَخْبَرَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ کَیْسَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنَا مَوْلَاکَ -- عَبْدُ اللَّهِ بْنُ کَیْسَانَ قَالَ أَمَّا النَّسَبُ فَأَعْرِفُهُ وَ أَمَّا أَنْتَ فَلَسْتُ أَعْرِفُکَ قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّی وُلِدْتُ بِالْجَبَلِ وَ نَشَأْتُ فِی أَرْضِ فَارِسَ وَ إِنَّنِی أُخَالِطُ النَّاسَ فِی التِّجَارَاتِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ فَأُخَالِطُ الرَّجُلَ فَأَرَی لَهُ حُسْنَ السَّمْتِ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ کَثْرَةَ أَمَانَةٍ ثُمَّ أُفَتِّشُهُ فَأَتَبَیَّنُهُ عَنْ عَدَاوَتِکُمْ وَ أُخَالِطُ الرَّجُلَ فَأَرَی مِنْهُ سُوءَ الْخُلُقِ وَ قِلَّةَ أَمَانَةٍ وَ زَعَارَّةً ثُمَّ أُفَتِّشُهُ فَأَتَبَیَّنُهُ عَنْ وَلَایَتِکُمْ فَکَیْفَ یَکُونُ ذَلِکَ فَقَالَ لِی أَ مَا عَلِمْتَ یَا ابْنَ کَیْسَانَ أَنَّ اللَّهَ(عزوجل) أَخَذَ طِینَةً مِنَ الْجَنَّةِ وَ طِینَةً مِنَ النَّارِ فَخَلَطَهُمَا جَمِیعاً ثُمَّ نَزَعَ هَذِهِ مِنْ هَذِهِ وَ هَذِهِ مِنْ هَذِهِ فَمَا رَأَیْتَ مِنْ أُولَئِکَ مِنَ الْأَمَانَةِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ حُسْنِ السَّمْتِ فَمِمَّا مَسَّتْهُمْ مِنْ طِینَةِ الْجَنَّةِ وَ هُمْ یَعُودُونَ إِلَی مَا خُلِقُوا مِنْهُ وَ مَا رَأَیْتَ مِنْ هَؤُلَاءِ مِنْ قِلَّةِ الْأَمَانَةِ وَ سُوءِ الْخُلُقِ وَ الزَّعَارَّةِ فَمِمَّا مَسَّتْهُمْ مِنْ طِینَةِ النَّارِ وَ هُمْ یَعُودُونَ إِلَی مَا خُلِقُوا مِنْهُ.[کافی، ج 2، ص 4، ح 5] -- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ(عزوجل) ارْتَضَی لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِیناً فَأَحْسِنُوا صُحْبَتَهُ بِالسَّخَاءِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ. [کافی، ج 2، ص 56، ح 4] -- الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ قَالَ: أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَمَلَ إِسْلَامُهُ وَ لَوْ کَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَی قَدَمِهِ خَطَایَا لَمْ تَنْقُصْهُ الصِّدْقُ وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الشُّکْرُ. [کافی، ج 2، ص 56، ح 6] 1. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ أَکْمَلَ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً. 2. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَا یُوضَعُ فِی مِیزَانِ امْرِئٍ -- یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ. 3. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَمَلَ إِیمَانُهُ وَ إِنْ کَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَی قَدَمِهِ ذُنُوباً لَمْ یَنْقُصْهُ ذَلِکَ قَالَ وَ هُوَ الصِّدْقُ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ. 4. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَنْبَسَةَ الْعَابِدِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَا یَقْدَمُ الْمُؤْمِنُ عَلَی اللَّهِ(عزوجل) بِعَمَلٍ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ أَنْ یَسَعَ النَّاسَ بِخُلُقِهِ. 5. أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ ذَرِیحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ صَاحِبَ الْخُلُقِ الْحَسَنِ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ. 6. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَکْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِیَ الْجَنَّةَ تَقْوَی اللَّهِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ. 7. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حُسَیْنٍ الْأَحْمَسِیِّ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ الْخُلُقَ الْحَسَنَ یَمِیثُ الْخَطِیئَةَ کَمَا تَمِیثُ الشَّمْسُ الْجَلِیدَ. 8. عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: الْبِرُّ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ یَعْمُرَانِ الدِّیَارَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْأَعْمَارِ. 9. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ قَالَ حَدَّثَنِی یَحْیَی بْنُ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَی بَعْضِ أَنْبِیَائِهِ(علیه السلام) الْخُلُقُ الْحَسَنُ یَمِیثُ الْخَطِیئَةَ کَمَا تَمِیثُ الشَّمْسُ الْجَلِیدَ. [کافی، ج 2، ص 99، ح 9-1]

ص: 57

«فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ * بِأَییِّکُمُ الْمَفْتُونُ * إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ * فَلَا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ * وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ * وَ لَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ * هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِیمٍ * مَنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ * عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِکَ زَنِیمٍ»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هیچ مؤمنی نیست مگر آن که محبّت خالص من در قلب اوست، و هر کس

ص: 58


1- 70.. سوره ی قلم، آیات 13-5.

با محبّت خالص، مرا دوست بدارد، محبّت خالص تو نیز در قلب او خواهد بود، و دروغ می گوید کسی که بگوید: مرا دوست می دارد و دشمن تو باشد. پس دو نفر از منافقین گفتند: «رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فریفته این جوان شده است»و خداوند آیات «فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ * بِأَییِّکُمُ الْمَفْتُونُ…»را نازل نمود.

چنان که آیات «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ * وَ لَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ…»درباره ی آن دو نازل شده است.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم نیز گوید:

آیات فوق درباره ی حَبتَر و زُفَر [یعنی اوّلی و دوّمی نازل شده] است.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

عمر به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: شنیده ام شما آیه «فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ * بِأَییِّکُمُ الْمَفْتُونُ»را درباره ی من و ابوبکر و عثمان تأویل نموده اید؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: می خواهی بگویم درباره ی بنی امیّه چه آیه ای نازل شده است؟ سپس فرمود: آیه «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی القُرْآنِ»(3)، درباره ی آنان نازل شده است.»

ص: 59


1- 71.. فی المحاسن: عنه عن أبیه عمن حدثه عن جابر قال قال أبو جعفر(علیه السلام) قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) ما من مؤمن إلّا و قد خلص ودی إلی قلبه و ما خلص ودی إلی قلب أحد إلّا و قد خلص ود علی إلی قلبه کذب یا علی من زعم أنه یحبنی و یبغضک قال فقال رجلان من المنافقین لقد فتن رسول الله(صلی الله علیه و آله) بهذا الغلام فأنزل الله تبارک و تعالی فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ قال نزلت فیهما إلی آخر الآیة.[محاسن برقی، ج 1، ص 151، ح 71]
2- 72.. القمّی: قوله إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ أی لا نمن علیک فیما نعطیک من عظیم الثواب قوله فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ بأیکم تفتنون هکذا نزلت فی بنی أمیة بِأَیِّکُمُ أی حبتر و زفر و علی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 380]
3- 73.. سوره ی اسراء، آیه ی 60.

پس عمر گفت: دروغ می گویی؛ بنی امیّه بهتر از تو هستند و به خویشان خود بیشتر صله می کنند.(1)

محمّد بن مسلم گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: «عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِکَ زَنِیمٍ»چه معنایی دارد؟ فرمود:

«عُتُلٍّ»به معنای: عظیم الفکر است، و «زَنِیمٍ»:«الْمُسْتَهْتِرُ بِکُفْرِهِ»می باشد.(2)

یعنی کسی که در اثر کفر اولیای خدا را استهزاء می کند.

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

زنیم کسی است که اصل و ریشه ای ندارد.(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) به عمر فرمود:

آیه «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِن تَوَلَّیْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ»(4)، درباره ی بنی امیّه نازل شده است»

و عمر گفت: «دروغ می گویی بنی امیّه بهتر از شمایند و به خویشان خود بیشتر احسان می کنند، و لکن تو دست از دشمنی با بنی تیم و بنی عدّی و بنی امیّه بر نمی داری.»(5)

ص: 60


1- 74.. و القمّی: و قال الصّادق(علیه السلام) لقی فلان أمیر المؤمنین(علیه السلام) فقال یا علی بلغنی أنک تتأول هذه الآیة فی و فی صاحبی «فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ»قال: أمیر المؤمنین(علیه السلام) أ فلا أخبرک یا أبا فلان! ما نزل فی بنی أمیة «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ»قال: کذبت یا علی! بنو أمیة خیر منک و أوصل للرحم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 380]
2- 75.. فی المعانی: أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِیمٍ قَالَ الْعُتُلُّ الْعَظِیمُ الْکُفْرِ وَ الزَّنِیمُ الْمُسْتَهْتِرُ بِکُفْرِهِ. [معنای الأخبار، ص 149، ح 1]
3- 76.. قیل هو الذی لا أصل له عن علی(علیه السلام). [مجمع البیان، ج 10، ص 502]
4- 77.. سوره ی محمّد، آیه ی 22.
5- 78.. فی الکافی: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْمَکِّیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ عُمَرَ لَقِیَ عَلِیّاً(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ أَنْتَ الَّذِی تَقْرَأُ هَذِهِ الْآیَةَ -- بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ وَ تُعَرِّضُ بِی وَ بِصَاحِبِی قَالَ فَقَالَ لَهُ أَ فَلَا أُخْبِرُکَ بِآیَةٍ نَزَلَتْ فِی بَنِی أُمَیَّةَ -- فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ فَقَالَ کَذَبْتَ بَنُو أُمَیَّةَ أَوْصَلُ لِلرَّحِمِ مِنْکَ وَ لَکِنَّکَ أَبَیْتَ إِلَّا عَدَاوَةً لِبَنِی تَیْمٍ وَ بَنِی عَدِیٍّ وَ بَنِی أُمَیَّةَ.[کافی، ج 8، ص 103، ح 76]

«عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِکَ زَنِیمٍ * أَن کَانَ ذَا مَالٍ وَ بَنِینَ * إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ * سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُومِ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِ آیَاتُنَا»کنایه از دومی است که آیات خداوند را اکاذیب و اسطوره و بافته های پیشینیان می دانست، و «سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُومِ»مربوط به رجعت است و چون امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دشمنان او به دنیا باز می گردند آن حضرت آنان را داغ می گذارد، همان گونه که مردم چهارپایان را بر بینی و لب های آنان داغ می گذارند.(2)

«إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ * وَ لَا یَسْتَثْنُونَ * فَطَافَ عَلَیْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّکَ وَ هُمْ نَائِمُونَ * فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ * فَتَنَادَوا مُصْبِحِینَ * … کَذَلِکَ الْعَذَابُ وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»(3)

فضیل گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«بسا مؤمن گناهی می کند، و آن گناه جلوی رزق او را می گیرد»و سپس آیه فوق را قرائت نمود.(4)

ص: 61


1- 79.. سوره ی قلم، آیات 16-13.
2- 80.. القمّی: قوله: إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قال: کنی عن فلان قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ أی أکاذیب الأولین سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُومِ قال فی الرجعة إذا رجع أمیر المؤمنین(علیه السلام) و رجع أعداؤه فیسمهم بمیسم معه کما توسم البهائم علی الخرطوم و الأنف و الشفتین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 381]
3- 81.. سوره ی قلم، آیات 33-17.
4- 82.. فی الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُدْرَأُ عَنْهُ الرِّزْقُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ -- إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِینَ وَ لا یَسْتَثْنُونَ فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ. [کافی، ج 2، ص 271، ح 12]

ابوالجارود نیز گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ»فرمود:

اهل مکّه مبتلای به گرسنگی شدند، همانند صاحبان آن باغستان دنیایی که در یمن بود، و به آن رضوان می گفتند، و فاصله آن تا صنعاء نُه میل بود.

سپس علیّ بن ابراهیم گوید:

مقصود از «فَطَافَ عَلَیْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّکَ وَ هُمْ نَائِمُونَ»عذاب الهی است، و مقصود از «إِنَّا لَضَالُّونَ»این است که آنان راه را گم کرده بودند، و مقصود از «لَوْلَا تُسَبِّحُونَ»، «ألا تستغفرون؟»است، یعنی برای چه استغفار نمی کنید.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

به ابن عبّاس گفته شد: برخی گمان می کنند که بنده گناه می کند و از رزق خود محروم می شود؟ ابن عبّاس گفت: سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست، این معنا در قرآن از خورشید وسط روز روشن تر است، چنان که خداوند در سوره «ن وَ الْقَلَمِ»بیان نموده و قصّه آن این است که پیرمردی باغستانی داشت، و میوه ها و ثمرات خود را به خانه نمی آورد، تا این که حقوق همه ی صاحبان حق را بپردازد، و چون از دنیا رفت فرزندان او که پنج پسر جوان بودند در سال بعد از فوت پدر، میوه های فراوانی از آن باغستان به

ص: 62


1- 83.. القمّی: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ یقول علی دین عظیم إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إن أهل مکة ابتلوا بالجوع کما ابتلی أصحاب الجنّة و هی الجنّة التی کانت فی الدّنیا و کانت فی الیمن یقال لها الرضوان علی تسعة أمیال من صنعاء. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 382]

دست آوردند، و چون چنین دیدند به همدیگر گفتند: «پدر ما پیرمرد بود، و عقل و خرد خود را از دست داده و خرفت شده بود، بیائید تا پیمان ببندیم و چیزی در این سال به فقرا ندهیم تا بی نیاز شویم، و اموال ما فراوان شود، و در سال های آینده به روش پدر خود عمل کنیم»پس چهار نفر آنان از این کار راضی شدند و یک نفر خشمگین شد، و او همان کسی است که خداوند درباره ی او می فرماید: «قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُل لَّکُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ».

سؤال کننده گفت: آیا مقصود از «أَوْسَطُهُمْ»اوسط در سنّ است؟ ابن عبّاس گفت:

او از جهت سنّ کوچک تر از بقیّه بود، و از عقل بزرگ تر از دیگران بود، و «أوسط القوم»خیرالقوم است، و دلیل آن این است که امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) اصغر امت هاست، و بهترین آنان است، چنان که خداوند می فرماید: «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا»(1)، پس عاقل ترین آنان به برادران دیگر خود گفت: «از خدا بترسید، و به روش پدر خود پایدار باشید، تا سالم بمانید و بهره ی بیشتری ببرید»و برادران دیگر به شدّت او را مضروب نمودند، و چون دانست که می خواهند او را بکشند، با کراهت در جلسه مشورتی آنان شرکت نمود، و آنان به منازل خود بازگشتند، و سوگند یاد نمودند، که روز بعد میوه های خود را بچینند، و «إن شاء الله»نگفتند، و خداوند به این خاطر از رزقی که در اختیار داشتند، آنان را ممنوع نمود و فرمود:

«إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ * وَ لَا یَسْتَثْنُونَ * فَطَافَ عَلَیْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّکَ وَ هُمْ نَائِمُونَ * فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ»و آن میوه ها در آن شب درحالی که آنان در خواب بودند آتش گرفت، و چون صبح فرا

ص: 63


1- 84.. سوره ی بقره، آیه ی 143.

رسید، به همدیگر گفتند: «بیائید برویم و میوه ها را بچینیم، و آرام باشید تا فقرا وارد نشوند»و نمی دانستند که خداوند با آنان چه کرده است؟ و چون عذاب خدا را مشاهده کردند و دیدند که همه آن ها سوخته است، به همدیگر گفتند: ما گم راه و محروم شدیم، و خداوند به خاطر گناهی که کردند آنان را محروم نمود، و ظلمی به آن ها نکرد، و آن برادر دانا گفت: آیا من به شما نگفتم: که از نیّت بد خود استغفار کنید؟ و آنان گفتند: «سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ»و سپس همدیگر را ملامت نمودند و گفتند: «وای بر ما که طغیان کردیم، و امید داریم که خداوند بهتر از آن را به ما عطا نماید»و خداوند در پاسخ آنان فرمود: «کَذَلِکَ الْعَذَابُ وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ.»(1)

ص: 64


1- 85.. القمّی: ما حدثنی أبی عن إسحاق بن الهیثم عن علی بن الحسین العبدی عن سلیمان الأعمش عن سعید بن جبیر عن ابن عبّاس أنه قیل له إن قوما من هذه الأمة یزعمون أن العبد قد یذنب فیحرم به الرّزق، فقال ابن عبّاس: فو الذی لا إله غیره لهذا أنور فی کتاب الله من الشّمس الضاحیة ذکره الله فی سورة ن و القلم إنه کان شیخ کانت له جنة و کان لا یدخل بیته ثمرة منها و لا إلی منزله حتی یعطی کل ذی حق حقه، فلما قبض الشیخ و ورثه بنوه و کان له خمسة من البنین فحملت جنتهم فی تلک السنة التی هلک فیها أبوهم حملا لم یکن حملته قبل ذلک فراحوا الفتیة إلی جنتهم بعد صلاة العصر، فأشرفوا علی ثمرة و رزق فاضل لم یعاینوا مثله فی حیاة أبیهم فلما نظروا إلی الفضل طغوا و بغوا و قال بعضهم لبعض إن أبانا کان شیخا کبیرا قد ذهب عقله و خرف فهلموا نتعاهد و نتعاقد فیما بیننا أن لا نعطی أحدا من فقراء المسلمین فی عامنا هذا شیئا حتی نستغنی و تکثر أموالنا ثمّ نستأنف الصنعة فیما یستقبل من السنین المقبلة، فرضی بذلک منهم أربعة و سخط الخامس و هو الذی قال الله تعالی: «قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ». فقال الرجل: یا ابن عبّاس کان أوسطهم فی السن فقال: لا بل کان أصغر القوم سنا و کان أکبرهم عقلا و أوسط القوم خیر القوم، و الدلیل علیه فی القرآن إنکم یا أمة محمّد أصغر الأمم و خیر الأمم قال الله: «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً» فقال لهم أوسطهم اتقوا الله و کونوا علی منهاج أبیکم تسلموا و تغنموا، فبطشوا به فضربوه ضربا مبرحا فلما أیقن الأخ أنهم یریدون قتله دخل معهم فی مشورتهم کارها لأمرهم غیر طائع فراحوا إلی منازلهم ثمّ حلفوا بالله أن یصرموه إذا أصبحوا و لم یقولوا إن شاء الله، فابتلاهم الله بذلک الذنب و حال بینهم و بین ذلک الرّزق الذی کانوا أشرفوا علیه فأخبر عنهم فی الکتاب فقال: إِنَّا بَلَوْناهُمْ إلی قوله فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ قال کالمحترق، فقال الرجل: یا ابن عبّاس ما الصریم قال: اللیل المظلم ثمّ قال: لا ضوء له و لا نور فلما أصبح القوم فَتَنادَوْا مُصْبِحِینَ أَنِ اغْدُوا عَلی حَرْثِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صارِمِینَ قال: فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ یَتَخافَتُونَ قال الرجل و ما التخافت یا ابن عبّاس قال: یتسارون بعضهم بعضا لکی لا یسمع أحد غیرهم فقالوا لا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُمْ مِسْکِینٌ وَ غَدَوْا عَلی حَرْدٍ قادِرِینَ و فی أنفسهم أن یصرموها و لا یعلمون ما قد حل بهم من سطوات الله و نقمته فَلَمَّا رَأَوْها و عاینوا ما قد حل بهم قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ فحرمهم الله ذلک الرّزق بذنب کان منهم و لم یظلمهم شیئا ف قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَلاوَمُونَ قال: یلومون أنفسهم فیما عزموا علیه قالُوا یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا طاغِینَ عَسی رَبُّنا أَنْ یُبْدِلَنا خَیْراً مِنْها إِنَّا إِلی رَبِّنا راغِبُونَ فقال الله: کَذلِکَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 381]

سوره ی قلم، آیات 34 تا 52

متن:

إِنَّ لِلْمُتَّقینَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعیمِ 34 أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمینَ کَالْمُجْرِمینَ 35 ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ 36أَمْ لَکُمْ کِتابٌ فیهِ تَدْرُسُونَ 37 إِنَّ لَکُمْ فیهِ لَما تَخَیَّرُونَ 38 أَمْ لَکُمْ أَیْمانٌ عَلَیْنا بالِغَةٌ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ إِنَّ لَکُمْ لَما تَحْکُمُونَ 39 سَلْهُمْ أَیُّهُمْ بِذلِکَ زَعیمٌ 40 أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ فَلْیَأْتُوا بِشُرَکائِهِمْ إِنْ کانُوا صادِقینَ 41 یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلا یَسْتَطیعُونَ 42 خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ کانُوا یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ 43 فَذَرْنی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا

ص: 65

یَعْلَمُونَ 44 وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ 45 أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ 46 أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ 47 فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادی وَ هُوَ مَکْظُومٌ 48 لَوْ لا أَنْ تَدارَکَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ 49 فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحینَ 50 وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ 51 وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ 52

لغات:

«زعیم و کفیل و ضمین و قبیل» نظائرند، و «ساقْ»مشترک بین ساقِ انسان و ساقِ شجر است و هر گیاه صاحب ساق اگر ساق آن در تابستان و زمستان باقی باشد، به آن شجر گویند، و اگر در زمستان ساقی از آن باقی نماند گیاه است، و «قَامَتِ الْحَرْبُ عَلَی سَاقٍ، و کشفت عن ساق»کنایه است و مقصود شدّت و سختی می باشد، و «مُغْرَمَون» یعنی مُلزَمُون به دَیْن و بدهکاری، و اصل لغت به معنای لزوم است، و «إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا»یعنی لازماً ملحّاً، و «مُثْقَلَ»کسی است که بار سنگینی از دَیْن و غیر آن به دوش اوست، مانند مُثْقَل به دَیْن، و مُثْقل به عیال، و مُثْقل به حقوقی که به گردن اوست، و «مکظوم»محبوس از تصرّف در امور است، و «کَظَمَ غَیْظَه»یعنی خشم خود را فرو برد، و«عَراء»زمین عاری از گناه است.

ترجمه:

مسلّماً برای پرهیزگاران نزد پروردگارشان باغهای پر نعمت بهشت است! (34) آیا مؤمنان را همچون مجرمان قرار می دهیم؟! (35) شما را چه می شود؟! چگونه داوری می کنید؟! (36) آیا کتابی دارید که از آن درس می خوانید…(37) که آنچه را شما انتخاب

ص: 66

می کنید از آن شماست؟! (38) یا اینکه عهد و پیمان مؤکّد و مستمرّی تا روز قیامت بر ما دارید که هر چه را حکم کنید برای شما باشد؟! (39) از آنها بپرس کدام یک از آنان چنین چیزی را تضمین می کند؟! (40) یا اینکه معبودانی دارند که آنها را شریک خدا قرار داده اند (و برای آنان شفاعت می کنند)؟! اگر راست می گویند معبودان خود را بیاورند! (41) (به خاطر بیاورید) روزی را که ساق پاها (از وحشت) برهنه می گردد و دعوت به سجود می شوند، امّا نمی توانند (سجود کنند). (42) این در حالی است که چشم های شان (از شدّت شرمساری) به زیر افتاده، و ذلّت و خواری وجودشان را فراگرفته آنها پیش از این دعوت به سجود می شدند در حالی که سالم بودند (ولی امروز دیگر توانایی آن را ندارند)! (43) اکنون مرا با آنها که این سخن را تکذیب می کنند واگذار! ما آنان را از آنجا که نمی دانند به تدریج به سوی عذاب پیش می بریم. (44) و به آنها مهلت (بازگشت) می دهم چرا که نقشه های من محکم و دقیق است! (45) یا اینکه تو از آنها مُزدی می طلبی که پرداختش برای آنها سنگین است؟! (46) یا اسرار غیب نزد آنهاست و آن را می نویسند (و به یکدیگر می دهند)؟! (47) اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهی [یونس] مباش (که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولی شد) در آن زمان که با نهایت اندوه خدا را خواند. (48) و اگر رحمت خدا به یاریش نیامده بود، (از شکم ماهی) بیرون افکنده می شد در حالی که نکوهیده بود! (49) ولی پروردگارش او را برگزید و از صالحان قرار داد! (50) نزدیک است کافران هنگامی که آیات قرآن را می شنوند با چشم زخم خود تو را از بین ببرند، و می گویند: «او دیوانه است!»(51) در حالی که این (قرآن) جز مایه بیداری برای جهانیان نیست! (52)

ص: 67

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ * مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ * أَمْ لَکُمْ کِتَابٌ فِیهِ تَدْرُسُونَ * إِنَّ لَکُمْ فِیهِ لَمَا تَخَیَّرُونَ * أَمْ لَکُمْ أَیْمَانٌ عَلَیْنَا بَالِغَةٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِنَّ لَکُمْ لَمَا تَحْکُمُونَ * سَلْهُم أَیُّهُم بِذَلِکَ زَعِیمٌ * أَمْ لَهُمْ شُرَکَاء فَلْیَأْتُوا بِشُرَکَائِهِمْ إِن کَانُوا صَادِقِینَ»(1)

این آیات در مذمّت از غاصبین خلاقت نازل شده است که می گفتند: «اگر آنچه محمّد(صلی الله علیه و آله) و اصحاب او می گویند صحیح باشد و ما در قیامت مبعوث بشویم، آنان بر ما فضیلت نخواهند داشت، بلکه حال ما بهتر از آنان خواهد بود، همان گونه که در دنیا حال ما بهتر از آن ها می باشد» و خداوند در پاسخ آنان می فرماید:

«أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ * مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ….»(2)

«یَوْمَ یُکْشَفُ عَن سَاقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ * خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ کَانُوا یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سَالِمُونَ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

زعیم به معنای ضامن و کفیل است، و «یَوْمَ یُکْشَفُ عَن سَاقٍ»یعنی «یُکْشَفُ عَنِ الْأُمُورِ الَّتِی خَفِیَتْ -- وَ مَا غَصَبُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ»«وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُود»یعنی آنان را امر به سجده می کنند، و نمی توانند سجده کنند، و مقصود از سجده ضوع در مقابل امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و در آن وقت گردن های آنان مانند شاخ های گاو وحشی می شود و نمی توانند سجده و خضوع نمایند، و این عقوبت و کیفر آنان است، چرا که در دنیا درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام)

ص: 68


1- 86.. سوره ی قلم، آیات 41-35.
2- 87.. فی الصافی: أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ انکار لقولهم ان صحّ انّا نبعث کما یزعم محمّد(صلی الله علیه و آله) و من معه لم یفضلونا بل نکون احسن حالًا منهم کما نحن علیه فی الدّنیا. [تفسیر صافی، ج 5، ص 213]
3- 88.. سوره ی قلم، آیات 42 و 43.

از خدای خود اطاعت نکردند، در حالی که سالم بودند، و خداوند آنان را به ولایت و طاعت از آن حضرت دعوت نمود، و می توانستند از او اطاعت نمایند، و ولایت او را بپذیرند.(1) امام صادق(علیه السلام) درتفسیر آیه «یَوْمَ یُکْشَفُ عَن سَاقٍ»فرمود:

«تَبَارَکَ الْجَبَّارُ»سپس اشاره به ساق پای خود نمود و آن را از لباس عریان کرد و فرمود: در آن روز مخالفین ما مغلوب و وحشت زده و ذلیل و جان به لب می شوند [و چون آنان را امر به سجود و خضوع و اطاعت از ما می کنند قدرت خضوع پیدا نمی نمایند، چرا که در دنیا دعوت به خضوع و اطاعت از ما شدند، و سالم بودند، و از ما اطاعت نکردند.](2)

ص: 69


1- 89.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله سَلْهُمْ أَیُّهُمْ بِذلِکَ زَعِیمٌ أی کفیل قوله یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ قال: یوم یکشف عن الأمور التی خفیت و ما غصبوا آل محمّد حقهم و یدعون إلی السجود قال یکشف لأمیر المؤمنین(علیه السلام) فتصیر أعناقهم مثل صیاصی البقر یعنی قرونه فَلا یَسْتَطِیعُونَ أن یسجدوا و هی عقوبة لأنهم لم یطیعوا الله فی الدّنیا فی أمره و هو قوله: وَ قَدْ کانُوا یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ قال إلی ولایته فی الدّنیا و هم یستطیعون. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 382]
2- 90.. فی التوحید: أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ(عزوجل) یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ قَالَ تَبَارَکَ الْجَبَّارُ ثُمَّ أَشَارَ إِلَی سَاقِهِ فَکَشَفَ عَنْهَا الْإِزَارَ قَالَ وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلا یَسْتَطِیعُونَ قَالَ أُفْحِمَ الْقَوْمُ وَ دَخَلَتْهُمُ الْهَیْبَةُ وَ شَخَصَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ -- خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ کانُوا یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ.[توحید صدوق، ص 154، ح 2]

حمزة بن محمّد طیّار گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی آیه «وَ قَدْ کَانُوا یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سَالِمُونَ»سؤال نمودم و آن حضرت فرمود:

«وَ هُمْ سَالِمُونَ»به معنای: «مستطیعون»است، و آنان در دنیا استطاعت و قدرت انجام واجبات و ترک محرّمات را داشته اند، و خداوند به همین وسیله آنان را امتحان نموده است، سپس فرمود: هیچ کدام از واجبات و محرّمات نیست مگر آن که خداوند در آن ها ابتلا و امتحان و قضای خود را قرار داده است. [از این رو نباید به هیچ واجب و حرامی بی اعتنایی شود، چرا که ممکن است همان سبب هلاکت انسان بشود.](1)

مؤلّف گوید:

در برخی از روایات آمده که هیچ عمل نیک و عمل ناپسندی را کوچک نشمارید، چرا که بسا خداوند از عمل نیک بنده ی خود خشنود می شود، و به او خطاب می کند: من تو را بخشیدم، پس از این هر چه می خواهی بکن، و یا از عمل زشت و گناه او خشمگین می شود، و به او خطاب می کند: پس از این هر چه می خواهی بکن من تو را نخواهم بخشید.(2)

ص: 70


1- 91.. و فیه حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّیَّارِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- وَ قَدْ کانُوا یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ قَالَ مُسْتَطِیعُونَ یَسْتَطِیعُونَ الْأَخْذَ بِمَا أُمِرُوا بِهِ وَ التَّرْکَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ بِذَلِکَ ابْتُلُوا ثُمَّ قَالَ لَیْسَ شَیْ ءٌ مِمَّا أُمِرُوا بِهِ وَ نُهُوا عَنْهُ إِلَّا وَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی(عزوجل) فِیهِ ابْتِلَاءٌ وَ قَضَاءٌ. [توحید صدوق، ص 349، ح 9]
2- 92.. فی الکافی: عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ هَمَّ بِسَیِّئَةٍ فَلَا یَعْمَلْهَا فَإِنَّهُ رُبَّمَا عَمِلَ الْعَبْدُ السَّیِّئَةَ فَیَرَاهُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَیَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا أَغْفِرُ لَکَ بَعْدَ ذَلِکَ أَبَداً. [کافی، ج 2، ص 272، ح 17]

«فَذَرْنِی وَ مَن یُکَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ * وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ * أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ * أَمْ عِندَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ * فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَی وَ هُوَ مَکْظُومٌ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند هنگامی که به بنده ی خود اراده ی خیر و خوبی داشته باشد، اگر آن بنده گناهی را انجام بدهد، برای او نقمت و گرفتاری به وجود می آورد تا به یاد توبه و استغفار بیفتد، و اگر به بنده ای اراده ی خیر نداشته باشد، و گناهی را انجام بدهد، نعمت های خود را بر او می افزاید تا توبه و استغفار را فراموش کند و به گناه خود ادامه دهد، چنان که می فرماید: «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ»یعنی ما به سبب نعمت ها آنان را به تدریج از راهی که نمی دانند گرفتار عذاب خواهیم نمود.

مؤلّف گوید:

در سوره اعراف روایاتی به این معنا گذشت ملاحظه شود.

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

آیه «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ»تحذیر و پرهیز دادن از معصیت است، و خداوند سپس به پیامبر خود می فرماید: تو باید برای انجام حکم خدا صابر باشی، و مانند صاحب حوت یعنی یونس(علیه السلام) نباشی که بی صبری نمود، و خشمگین شد، و به قوم خود نفرین کرد.(2)

ص: 71


1- 93.. سوره ی قلم، آیات 48-44.
2- 94.. القمّی: قوله سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ قال تجدیدا لهم عند المعاصی ثمّ قال لنبیه(صلی الله علیه و آله) فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ یعنی یونس(علیه السلام) لما دعا علی قومه ثمّ ذهب مغاضبا لله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 383]

سپس گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«إِذْ نادی وَ هُوَ مَکْظُومٌ یعنیْ مَغْمُوم.»(1)

«لَوْلَا أَن تَدَارَکَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاء وَ هُوَ مَذْمُومٌ * فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِینَ»(2)

ابوعبیدة حذّاء گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

ما در بعضی از نوشته های امیرالمؤمنین(علیه السلام) یافتیم که می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از قول جبرئیل فرمود: خداوند یونس را مبعوث به قوم خود نمود و او سی سال داشت و مردی تندخو و کم صبر بود، و نمی توانست با قوم خود مدارا کند، و از حمل بار نبوّت ناتوان بود، و سی و سه سال مردم را دعوت به ایمان به خدا و تصدیق به نبوّت و پیروی خود نمود، و جز دو نفر به او ایمان نیاوردند، و نام یکی از آنان روبیل و نام دیگری تنوخا بود، و روبیل از اهل بیت علم و نبوّت و حکمت بود، و از قدیم با یونس هم نشین بود، و تنوخا مردی مستضعف و عابد و زاهد بود…

مؤلّف گوید:

تمام روایت در سوره ی یونس گذشت ملاحظه شود.

«وَ إِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ * وَ مَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از نعمت در آیه قبل از این رحمت است، و «عَراء»جایی است که سقفی ندارد. سپس گوید: هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام)

ص: 72


1- 95.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: إِذْ نادی وَ هُوَ مَکْظُومٌ أی مغموم. [همان]
2- 96.. سوره ی قلم، آیات 49 و 50.
3- 97.. سوره ی قلم، آیات 51 و 52.

را به مردم خبر داد، آنان [یعنی منافقین] گفتند: او دیوانه است، و خداوند فرمود: امیرالمؤمنین جز ذکر برای عالمین نیست.(1)

حسّان جمّال گوید: امام صادق(علیه السلام) را از مدینه تا مکّه بردم، و چون به مسجد غدیر رسیدیم، آن حضرت نگاهی به سمت چپ کوه نمود و فرمود:

اینجا محلّ ایستادن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ مَوْلَاهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».سپس به سمت دیگر کوه نگاه نمود و فرمود:

اینجا خیمه ابوبکر و عمر و سالم غلام ابی حذیفه و ابی عبیدة جرّاح بود و هنگامی که آنان دیدند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست خود را بالا نموده [و علی(علیه السلام) را روی دست خود گرفته، گفتند: «ببینید چگونه چشمان او دور می گردد، و مانند چشمان مجنون می باشد؟»پس جبرئیل نازل شد و آیات فوق را نازل نمود.

سپس امام صادق(علیه السلام) به حسّان جمّال فرمود:

اگر جز تو کسی دیگر بود، من این حدیث را برای او نمی گفتم.(2)

ص: 73


1- 98.. القمّی: قال: لما أخبرهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) بفضل أمیر المؤمنین(علیه السلام) قالوا هو مجنون فقال الله سبحانه وَ ما هُوَ یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام) إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 383]
2- 99.. فی التهذیب عن مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ حَسَّانَ الْجَمَّالِ قَالَ حَمَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مِنَ الْمَدِینَةِ إِلَی مَکَّةَ قَالَ فَلَمَّا انْتَهَیْنَا إِلَی مَسْجِدِ الْغَدِیرِ نَظَرَ فِی مَیْسَرَةِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ ذَاکَ مَوْضِعُ قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) حَیْثُ قَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثُمَّ نَظَرَ فِی الْجَانِبِ الْآخَرِ فَقَالَ هَذَا مَوْضِعُ فُسْطَاطِ أَبِی فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ سَالِمٍ مَوْلَی أَبِی حُذَیْفَةَ وَ أَبِی عُبَیْدَةَ بْنِ الْجَرَّاحِ فَلَمَّا أَنْ رَأَوْهُ رَافِعاً یَدَهُ قَالَ بَعْضُهُمْ انْظُرُوا إِلَی عَیْنَیْهِ تَدُورَانِ کَأَنَّهُمَا عَیْنَا مَجْنُونٍ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) بِهَذِهِ الْآیَةِ -- وَ إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ ثُمَّ قَالَ یَا حَسَّانُ لَوْ لَا أَنَّکَ جَمَّالِی لَمَا حَدَّثْتُکَ بِهَذَا الْحَدِیثِ. [تهذیب الأحکام، ج 3، ص 263، ح 66]

مؤلّف گوید:

حدیث فوق را صاحب تأویل الآیات نیز با سند خود از حسین جمّال از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده است.(1)

جابر گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر خم دست علی(علیه السلام) را گرفت [و او را به خلافت خود منصوب کرد] ابلیس در بین لشکر خود فریادی زد و فرزندان او از دریا و خشکی جمع شدند و گفتند: مولای ما تو را چه می شود؟ ابلیس گفت: این پیامبر کاری کرد که تا ابد کسی معصیت نخواهد نمود، فرزندان او گفتند: تو توانستی آدم را فریب بدهی آنان را نیز فریب بده، و چون منافقین گفتند: «إنّه یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی»و یکی از آن دو منافق به دیگری گفت: آیا نمی بینی چشمان او مانند دیوانه دور می گردد، باز ابلیس فریادی زد و فرزندان او جمع شدند، و او گفت: به یاد دارید که من آدم را فریب دادم؟ گفتند:

ص: 74


1- 100.. قال محمّد بن العبّاس رحمه الله علیه حدثنا الحسین بن أحمد المالکی عن محمّد بن عیسی عن یونس بن عبد الرّحمن عن عبد الله بن سنان عن الحسین الجمال قال حملت أبا عبد الله(علیه السلام) من المدینة إلی مکة فلما بلغ غدیر خم نظر إلی و قال هذا موضع قدم رسول الله(صلی الله علیه و آله) حین أخذ بید علی و قال من کنت مولاه فعلی مولاه و کان عن یمین الفسطاط أربعة نفر من قریش سماهم لی فلما نظروا إلیه و قد رفع یده حتی بان بیاض إبطیه قالوا انظروا إلی عینیه قد انقلبتا کأنهما عینا مجنون فأتاه جبرائیل فقال اقرأ وَ إِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ و الذکر علی بن أبی طالب(علیه السلام) فقلت الحمد لله الذی أسمعنی هذا منک فقال لو لا أنک جمال لما حدثتک بهذا لأنک لا تصدق إذا رویت عنی. [تأویل الآیات، ص 688]

آری. ابلیس گفت: آدم تنها نقض عهد نمود و کافر شد، و این ها نقض عهد کردند و به پیامبر خود کافر شدند، و از دین خارج گردیدند….(1)

مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید:

مفسّرین در معنای «لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ»چیزهایی گفته اند که بازگشت همه آن ها تأثیر چشم است و همه آنان گفته اند: مراد از این آیه تأثیر چشم است. سپس گوید: اسماء بنت عمیس گوید: به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتم: یا رسول الله فرزندان جعفر گرفتار چشم بد هستند، آیا من دعای تعویذ و چشم زخم را برای آنان بنویسم؟ فرمود: آری بنویس. سپس فرمود: اگر چیزی جلوی قَدَر را بگیرد آن چشم بد است.(2)

ص: 75


1- 101.. فی روضة الکافی عن محمّد بن یحیی عن أحمد بن سلیمان، عن عبد الله بن محمّد الهمدانی عن مسمع بن الحجاج عن صباح المزنی عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: لما أخذ رسول الله(صلی الله علیه و آله) بید علی یوم الغدیر صرخ إبلیس فی جنوده صرخة فلم یبق منهم فی بر و لا بحر الا أتاه فقالوا: یا سیدهم و مولاهم ماذا دهاک؟ فما سمعنا لک صرخة أوحش من صرختک هذه؟ فقال لهم: قد فعل هذا النّبی فعلا ان تم لم یعص الله أبدا فقالوا: یا سیدهم أنت کنت لآدم؟ فلما قال المنافقون: انه ینطق عن الهوی و قال أحدهما لصاحبه: اما تری عینیه تدوران فی رأسه کأنه مجنون؟ -- یعنون رسول الله؟صل؟ -- صرخ إبلیس صرخة یطرف فجمع أولیائه فقال: أما علمتم انی کنت لادم من قبل؟ قالوا: نعم قال: آدم نقض العهد و لم یکفر بالرب و هؤلاء نقضوا العهد و کفروا بالرسول. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 399، ح 64]
2- 102.. فی مجمع البیان «لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ»ای لیزهقونک ای لیقتلونک و یهلکونک عن ابن عبّاس و کان یقرءها کذلک و قیل لیصرعونک عن الکلبی، و قیل یصیبونک بأعینهم عن السدی و الکل یرجع فی المعنی الی الاصابة فی العین، و المفسّرون کلهم علی انه المراد فی الایة، و أنکر الجبائی ذلک و قال: ان اصابة العین لا تصح، قال علی بن عیسی الرمانی: و هذا الذی ذکره غیر صحیح لأنه غیر ممتنع أن یکون الله تعالی اجری العادة بصحة ذلک لضرب من المصلحة، و علیه إجماع المفسّرین، و جوزه العقلاء فلا مانع منه، و جاء فی الخبر ان أسماء بنت عمیس قالت: یا رسول الله ان بنی جعفر تصیبهم العین فاسترقی لهم؟ قال: نعم لو کان شی ء یسبق القدر لسبقه العین. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 400، ح 65]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حسن و حسین علیهما السلام را این گونه تعویذ نمود «أُعِیذُکُمَا بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ وَ أَسْمَائِهِ الْحُسْنَی کُلِّهَا عَامَّةً مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّةٍ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»و سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روی مبارک به ما نمود و فرمود: این گونه نیز ابراهیم(علیه السلام) اسماعیل و اسحاق را تعویذ نمود.(1)

ص: 76


1- 103.. فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن بعض أصحابه عن القداح عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قال أمیر المؤمنین: رقی النّبی(صلی الله علیه و آله) حسنا و حسینا فقال: أعیذکما بکلمات الله التامة و أسمائه الحسنی کلّها عامة من شر السامة و الهامة، و من شر کل عین لامة و من شر حاسد إذا حسد، ثمّ التفت النّبی(صلی الله علیه و آله) إلینا فقال: هکذا کان یعوذ إبراهیم إسماعیل و إسحاق(علیهم السلام). [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 400، ح 66]

سوره ی الحاقّة

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی مُلک.

تعداد آیات: 52 آیه.

ثواب قرائت سوره ی الحاقّة

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

فراوان سوره ی «الحاقّة»را بخوانید، چرا که قرائت آن در نمازهای واجب و مستحبّ از ایمان به خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله) است، و این سوره درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و معاویه نازل شده است، و کسی که این سوره را قرائت کند، ایمان او سالم است، تا خدای(عزوجل) را ملاقات نماید.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند حساب او را آسان خواهد نمود، و کسی که آن را بنویسد، و همراه زن بارداری قرار بدهد، فرزند او به اذن الهی

ص: 77


1- 104.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مِسْکِینٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ أَکْثِرُوا مِنْ قِرَاءَةِ الْحَاقَّةِ فَإِنَّ قِرَاءَتَهَا فِی الْفَرَائِضِ وَ النَّوَافِلِ مِنَ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِأَنَّهَا إِنَّمَا نَزَلَتْ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ مُعَاوِیَةَ وَ لَمْ یُسْلَبْ قَارِیهَا دِینَهُ حَتَّی یَلْقَی اللَّهَ(عزوجل). [ثواب الأعمال، ص 119]

محفوظ خواهد شد، و اگر آن را بنویسند، و بشویند، و آب آن را به بچّه شیرخواری بدهند، آن بچّه دارای حافظه و هوش فراوانی خواهد شد.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امام صادق(علیه السلام) نیز مضمون حدیث فوق نقل شده که در پاورقی مشاهده می شود.(2)

ص: 78


1- 105.. البرهان: و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة حاسبه الله حسابا یسیرا، و من کتبها و علقها علی امرأة، حامل حفظ ما فی بطنها بإذن الله تعالی، و إن کتبت و غسلت و سقی ماؤها طفلا یرضع اللبن قبل کمال فطامه، خرج ذکیا حافظا».[تفسیر برهان، ج 5، ص 367، ح 2]
2- 106.. و فیه: -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها حاسبه الله حسابا یسیرا، و من کتبها و علقها علی امرأة حامل حفظ ما فی بطنها بإذن الله تعالی، و إن کتبت و غسلت و شرب ماءها طفل یرضع اللبن خرج ذکیا حافظا لکل ما یسمعه». -- و قال الصّادق(علیه السلام): «إذا کتبت و علقت علی حامل حفظت الجنین، و إذا سقی منها الولد ذکاه و سلمه الله تعالی، و نشأ أحسن نشوء بإذن الله تعالی».[تفسیر برهان، ج 5، ص 367، ح 3 و 4]

سوره ی الحاقّة، آیات 1 تا 52

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَاقَّةُ 1 مَا الْحَاقَّةُ 2 وَ ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّةُ 3 کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ 4 فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَةِ 5 وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِریحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ 6 سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُوماً فَتَرَی الْقَوْمَ فیها صَرْعی کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَةٍ 7 فَهَلْ تَری لَهُمْ مِنْ باقِیَةٍ 8 وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِکاتُ بِالْخاطِئَةِ 9 فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِیَةً 10 إِنَّا لَمَّا طَغَی الْماءُ حَمَلْناکُمْ فِی الْجارِیَةِ 11 لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَةً وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ 12 فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَةٌ واحِدَةٌ 13 وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَةً 14 فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ 15 وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ واهِیَةٌ 16 وَ الْمَلَکُ عَلی أَرْجائِها وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ 17 یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفی مِنْکُمْ خافِیَةٌ 18 فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ 19 إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ 20 فَهُوَ فی عیشَةٍ راضِیَةٍ 21 فی جَنَّةٍ عالِیَةٍ 22 قُطُوفُها دانِیَةٌ 23 کُلُوا

ص: 79

وَ اشْرَبُوا هَنیئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخالِیَةِ 24 وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ 25 وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ 26 یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَةَ 27 ما أَغْنی عَنِّی مالِیَهْ 28 هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ 29خُذُوهُ فَغُلُّوهُ 30 ثُمَّ الْجَحیمَ صَلُّوهُ 31 ثُمَّ فی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ 32 إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظیمِ 33 وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ 34 فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هاهُنا حَمیمٌ 35 وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلینٍ 36 لا یَأْکُلُهُ إِلاَّ الْخاطِؤُنَ 37 فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ 38وَ ما لا تُبْصِرُونَ 39 إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریمٍ 40 وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلیلاً ما تُؤْمِنُونَ 41 وَ لا بِقَوْلِ کاهِنٍ قَلیلاً ما تَذَکَّرُونَ 42 تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ 43 وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ 44 لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ 45ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ 46 فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزینَ 47 وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقینَ 48 وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبینَ 49 وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَی الْکافِرینَ 50 وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقینِ 51 فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظیمِ 52

لغات:

«الْحَاقَّةُ»ای الواجبة، من حَقَّ یحقّ حقّاً فهو حاقّ، و «حَقَّة و حاقَّة»به یک معناست، و «حاقّة»از نام های قیامت است چرا که وقوع آن حقّ و واجب و مسلّم است، و «وَ مَا أَدْرَاکَ»یعنی و ما أعلمک، و «أدرَیتَهُ»یعنی أعلمته، و «طاغیة»مصدر است مانند عافیة و از طغیان می باشد، و «صَرصَر»باد شدید و با صدا می باشد، و «حُسُوم» به معنای متوالی و پی در پی بودن است، و بعضی گفته اند: «حُسوم»به معنای قطع است، مانند فقطع دابرالقوم، و «خاویة»به معنای خالیة یعنی چیزی که داخل آن تهی است، و «جاریة»به معنای کشتی در جریان است، و به معنای دختر جوان نیز می باشد، و «واعیة»به معنای نگهدارنده ی علم، و یا چیز دیگر است،

ص: 80

و «اُذُن واعیة»یعنی گوش نگهدارنده علم، و «فَدُکّتا دکّةً»یعنی کُسِرتا کسرةً واحدةً، و «وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ»یعنی قامت القیامة، و «هاؤم»جمع امر است به منزله ی هاکم، و واحد آن «هاءَ یا رجل»و تثنیه آن «هاؤما یا رجلان»و جمع آن «هاؤم یا رجال»است، و برای زن گفته می شود: «هاءِ، و هاؤما، و هاؤن»و این لغت اهل حجاز است، و معنای آن «خُذْ»می باشد یعنی بگیر و تَناوَل، و «راضیة»به معنای مرضیّة است، و «قُطوف»میوه ای است که چیده می شود، و «قاضیة»به معنای ماضیة و فاصِله ی بالإماتة است، و قضی فلان إذا مات، و «تصلیة»ملازم شدن با آتش است، و «اصطلاء» نشستن کنار آتش است، و «جحیم»آتش بزرگ است، و «سِلسِلة»به معنای زنجیر است، و «ذَرع»مقدار ذراع است، و«غِسلین»چرکی است که از بدن دوزخیان خارج می شود، و «وَتین»رگ قلب است که اگر قطع شود، انسان از دنیا می رود.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

(روز رستاخیز) روزی است که مسلّماً واقع می شود! (1) چه روز واقع شدنی! (2) و تو چه می دانی آن روز واقع شدنی چیست؟! (3) قوم «ثمود»و «عاد»عذاب کوبنده الهی را انکار کردند (و نتیجه شومش را دیدند)! (4) امّا قوم «ثمود»با عذابی سرکش هلاک شدند! (5) و امّا قوم «عاد»با تندبادی طغیانگر و سرد و پرصدا به هلاکت رسیدند، (6) (خداوند) این تندباد بنیان کن را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنها مسلّط ساخت، (و اگر آنجا بودی) می دیدی که آن قوم همچون تنه های پوسیده و تو خالی درختان نخل در میان این تند باد روی زمین افتاده و هلاک شده اند! (7) آیا کسی از آنها را باقی می بینی؟! (8) و فرعون و کسانی که پیش از او بودند و همچنین اهل شهرهای زیر و رو شده [قوم لوط] مرتکب گناهان بزرگ شدند، (9)

ص: 81

و با فرستاده پروردگارشان مخالفت کردند و خداوند (نیز) آنها را به عذاب شدیدی گرفتار ساخت! (10) و هنگامی که آب طغیان کرد، ما شما را سوار بر کشتی کردیم، (11) تا آن را وسیله تذکّری برای شما قرار دهیم و گوشهای شنوا آن را دریابد و بفهمد. (12) به محض اینکه یک بار در «صور»دمیده شود، (13) و زمین و کوه ها از جا برداشته شوند و یکباره در هم کوبیده و متلاشی گردند، (14) در آن روز «واقعه عظیم»روی می دهد، (15) و آسمان از هم می شکافد و سست می گردد و فرومی ریزد! (16) فرشتگان در اطراف آسمان قرار می گیرند (و برای انجام مأموریتها آماده می شوند) و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل می کنند! (17) در آن روز همگی به پیشگاه خدا عرضه می شوید و چیزی از کارهای شما پنهان نمی ماند! (18) پس کسی که نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از شدّت شادی و مباهات) فریاد می زند که: «(ای اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید! (19) من یقین داشتم که (قیامتی در کار است و) به حساب اعمالم می رسم!»(20) او در یک زندگی (کاملًا) رضایتبخش قرار خواهد داشت، (21) در بهشتی عالی، (22) که میوه هایش در دسترس است! (23) (و به آنان گفته می شود:) بخورید و بیاشامید گوارا در برابر اعمالی که در ایّام گذشته انجام دادید! (24) امّا کسی که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند می گوید: «ای کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمی دادند. (25) و نمی دانستم حساب من چیست! (26) ای کاش مرگم فرا می رسید! (27) مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد، (28) قدرت من نیز از دست رفت!»(29) او را بگیرید و دربند و زنجیرش کنید! (30) سپس او را در دوزخ بیفکنید! (31) بعد او را به زنجیری که هفتاد ذراع است ببندید (32) چرا که او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمی آورد، (33) و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمی نمود (34) از این رو امروز

ص: 82

هم در اینجا یار مهربانی ندارد، (35) و نه طعامی، جز از چرک و خون! (36) غذایی که جز خطاکاران آن را نمی خورند! (37) سوگند به آنچه می بینید، (38) و آنچه نمی بینید، (39) که این قرآن گفتار رسول بزرگواری است، (40) و گفته شاعری نیست، امّا کمتر ایمان می آورید! (41) و نه گفته کاهنی، هر چند کمتر متذکّر می شوید! (42) کلامی است که از سوی پروردگار عالمیان نازل شده است! (43) اگر او سخنی دروغ بر ما می بست، (44) ما او را با قدرت می گرفتیم، (45) سپس رگ قلبش را قطع می کردیم، (46) و هیچ کس از شما نمی توانست از (مجازات) او مانع شود! (47) و آن مسلّماً تذکری برای پرهیزگاران است! (48) و ما می دانیم که بعضی از شما (آن را) تکذیب می کنید! (49) و آن مایه حسرت کافران است! (50) و آن یقین خالص است! (51) حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی! (52)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«الْحَاقَّةُ * مَا الْحَاقَّةُ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْحَاقَّةُ * کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عَادٌ بِالْقَارِعَةِ * فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَةِ * وَ أَمَّا عَادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیَةٍ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«الْحَاقَّةُ»یعنی الحذر من العذاب، و دلیل این معنا این است که خداوند درباره ی آل فرعون می فرماید: «وَ حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ»(2)، و «کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عَادٌ بِالْقَارِعَةِ»یعنی «قَرَعَهُمْ بِالْعَذَاب»، و «رِیح صَرْصَر»یعنی ریح باردة، و «عَاتِیَةٍ»یعنی باد سرکش و آن بادی است که از مقدار مأموریّت خود تجاوز می کند، تا این که او را مهار می کنند.(3)

ص: 83


1- 107.. سوره ی الحاقّة، آیات 6-1.
2- 108.. سوره ی غافر، آیه ی 45.
3- 109.. القمّی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ وَ ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّةُ»قال الحاقة الحذر لنزول العذاب و الدلیل علی ذلک قوله: «وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ قال: قرعهم بالعذاب، قوله: فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَةِ وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ أی باردة عاتِیَةٍ قال خرجت أکثر مما أمرت به. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 383]

امام باقر(علیه السلام) ضمن حدیثی می فرماید:

و امّا «رِیح عَقِیم»باد عذاب است و هیچ نخلی و گیاهی را باردار نمی کند، و آن بادی است که از زیر هفت زمین خارج می شود، و چنین بادی فقط برای عذاب قوم عاد خارج شد. هنگامی که خداوند بر آنان غضب نمود، و به خُزّان و مأمورین دستور داده شد، که به اندازه دهنه انگشتر او را بفرستند، و لکن آن باد طغیان نمود، و از غیظ خود به مقدار سوراخ بینی گاو خارج شد، و خزّان به درگاه خداوند ضجّه زدند و گفتند:

خدایا او از امر ما تمرّد کرد و ما ترس آن داریم که بی گناهان و کسانی که بلاد تو را آباد می کنند را نیز هلاک کند، و خداوند جبرئیل(علیه السلام) را فرستاد و او با بال خود او را به محل خویش بازگرداند و به او فرمود: «اخْرُجِی عَلَی مَا أُمِرْتِ بِهِ»پس آن باد طبق دستور جبرائیل(علیه السلام) خارج شد، و قوم عاد و کسانی که اطراف آنان بودند را هلاک نمود.(1)

ص: 84


1- 110.. فی الکافی عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ لِلَّهِ(عزوجل) رِیَاحَ رَحْمَةٍ وَ رِیَاحَ عَذَابٍ فَإِنْ شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ الْعَذَابَ مِنَ الرِّیَاحِ رَحْمَةً فَعَلَ قَالَ وَ لَنْ یَجْعَلَ الرَّحْمَةَ مِنَ الرِّیحِ عَذَاباً قَالَ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمْ یَرْحَمْ قَوْماً قَطُّ أَطَاعُوهُ وَ کَانَتْ طَاعَتُهُمْ إِیَّاهُ وَبَالًا عَلَیْهِمْ إِلَّا مِنْ بَعْدِ تَحَوُّلِهِمْ عَنْ طَاعَتِهِ قَالَ کَذَلِکَ فَعَلَ بِقَوْمِ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا رَحِمَهُمُ اللَّهُ بَعْدَ مَا کَانَ قَدَّرَ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ وَ قَضَاهُ ثُمَّ تَدَارَکَهُمْ بِرَحْمَتِهِ فَجَعَلَ الْعَذَابَ الْمُقَدَّرَ عَلَیْهِمْ رَحْمَةً فَصَرَفَهُ عَنْهُمْ وَ قَدْ أَنْزَلَهُ عَلَیْهِمْ وَ غَشِیَهُمْ وَ ذَلِکَ لَمَّا آمَنُوا -- بِهِ وَ تَضَرَّعُوا إِلَیْهِ قَالَ وَ أَمَّا الرِّیحُ الْعَقِیمُ فَإِنَّهَا رِیحُ عَذَابٍ لَا تُلْقِحُ شَیْئاً مِنَ الْأَرْحَامِ وَ لَا شَیْئاً مِنَ النَّبَاتِ وَ هِیَ رِیحٌ تَخْرُجُ مِنْ تَحْتِ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا خَرَجَتْ مِنْهَا رِیحٌ قَطُّ إِلَّا عَلَی قَوْمِ عَادٍ حِینَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَأَمَرَ الْخُزَّانَ أَنْ یُخْرِجُوا مِنْهَا عَلَی مِقْدَارِ سَعَةِ الْخَاتَمِ قَالَ فَعَتَتْ عَلَی الْخُزَّانِ فَخَرَجَ مِنْهَا عَلَی مِقْدَارِ مَنْخِرِ الثَّوْرِ تَغَیُّظاً مِنْهَا عَلَی قَوْمِ عَادٍ قَالَ فَضَجَّ الْخُزَّانُ إِلَی اللَّهِ(عزوجل) مِنْ ذَلِکَ فَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّهَا قَدْ عَتَتْ عَنْ أَمْرِنَا إِنَّا نَخَافُ أَنْ تُهْلِکَ مَنْ لَمْ یَعْصِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ عُمَّارِ بِلَادِکَ قَالَ فَبَعَثَ اللَّهُ(عزوجل) إِلَیْهَا جَبْرَئِیلَ(علیه السلام) فَاسْتَقْبَلَهَا بِجَنَاحَیْهِ فَرَدَّهَا إِلَی مَوْضِعِهَا وَ قَالَ لَهَا اخْرُجِی عَلَی مَا أُمِرْتِ بِهِ قَالَ فَخَرَجَتْ عَلَی مَا أُمِرَتْ بِهِ وَ أَهْلَکَتْ قَوْمَ عَادٍ وَ مَنْ کَانَ بِحَضْرَتِهِمْ. [کافی، ج 8، ص 92، ح 64]

«سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَ ثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومًا فَتَرَی الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَی کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

برج قمر منحوس به زحل است به خاطر هفت شب و هشت روز قوم عاد که در آن هلاک شدند.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

روز چهارشنبه روز نحس مستمر است، چرا که اوّل و آخر هفت شب و هشت روز هلاکت قوم عاد روز چهارشنبه بوده است، چنان که خداوند می فرماید: «سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَ ثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومًا.»(3)

ص: 85


1- 111.. سوره ی الحاقّة، آیه ی 7.
2- 112.. فی العلل: و قوله سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُوماً قال کان القمر منحوسا بزحل سبع لیال و ثمانیة أیام حتی هلکوا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 383]
3- 113.. وَ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الْأَرْبِعَاءُ یَوْمُ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ لِأَنَّهُ أَوَّلُ یَوْمٍ وَ آخِرُ یَوْمٍ مِنَ الْأَیَّامِ الَّتِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُوماً. [علل الشّرایع، ج 2، ص 381، ح 2]

«وَ جَاء فِرْعَوْنُ وَ مَن قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِکَاتُ بِالْخَاطِئَةِ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از«مُؤْتَفِکَاتُ»بصره است، و مقصود از «خَاطِئَةِ»فلانه است.(2)

حمران بن اعین گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

مقصود از فرعون در آیه فوق سومی است، و مقصود از«وَ مَن قَبْلَهُ»دو نفر اوّل هستند، و مقصود از «مُؤْتَفِکَاتُ»اهل بصره می باشند، و مقصود از «خَاطِئَةِ» حُمَیراء است، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی اهل بصره فرمود: «یَا أَهْلَ الْمُؤْتَفِکَةِ ائْتَفَکَتْ بِأَهْلِهَا ثَلَاثاً وَ عَلَی اللَّهِ تَمَامَ الرَّابِعَة»سپس گوید: «ائْتَفَکَتْ بِأَهْلِهَا»یعنی «خَسَفت بهم.»(3)

ص: 86


1- 114.. سوره ی الحاقّة، آیه ی 9.
2- 115.. القمّی: و قوله وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِکاتُ بِالْخاطِئَةِ المؤتفکات البصرة و الخاطئة فلان. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 383]
3- 116.. فی تأویل الآیات قوله تعالی وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِکاتُ بِالْخاطِئَةِ. تأویله ما رواه محمّد البرقی عن سیف بن عمیرة عن أخیه عن منصور بن حازم عن حمران قال سمعت أبا جعفر(علیه السلام) یقرأ وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِکاتُ بِالْخاطِئَةِ قال وَ جاءَ فِرْعَوْنُ یعنی الثالث وَ مَنْ قَبْلَهُ الأولین وَ الْمُؤْتَفِکاتُ أهل البصرة بِالْخاطِئَةِ الحمیراء و بالإسناد عن أبی عبد الله(علیه السلام) مثله قال وَ جاءَ فِرْعَوْنُ یعنی الثالث وَ مَنْ قَبْلَهُ یعنی الأولین وَ الْمُؤْتَفِکاتُ بِالْخاطِئَةِ یعنی عائشة. فمعنی قوله وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِکاتُ بِالْخاطِئَةِ أی المخطئة فی أقوالها و أفعالها و کل خطإ وقع فإنه منسوب إلیها و کیف جاءوا بها بمعنی أنهم وثبوها و سنوا إلیها الخلاف لمولاها و وزر ذلک علیهم و فعل من تابعها إلی یوم القیامة و قوله وَ الْمُؤْتَفِکاتُ أهل البصرة فقد جاء فی کلام أمیر المؤمنین(علیه السلام) لأهل البصرة یا أهل المؤتفکة ائتفکت بأهلها ثلاثا و علی الله تمام الرابعة و معنی ائتفکت بأهلها أی خسفت بهم. [تأویل الآیات، ص 689]

مؤلّف گوید:

در ذیل آیه «وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوَی»(1)، روایتی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) گذشت. و درسوره ی نجم گذشت که «مُؤْتَفِکَاتُ»در معنای دیگر، روستاهای قوم لوط بوده و مراد از «خَاطِئَةِ»عمل زشت قوم لوط بوده است، از این رو خداوند به دنبال آیه «وَ الْمُؤْتَفِکَاتُ بِالْخَاطِئَةِ» می فرماید: «فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِیَةً»یعنی أخذةً زائدةً فی الشدّة لزیادة أعمالهم فی القبح، و عن الباقر(علیه السلام): «وَ الرَّابِیَةُ الَّتِی رْابَتْ عَلَی مَا صَنَعُوا.»(2)

«إِنَّا لَمَّا طَغَی الْمَاء حَمَلْنَاکُمْ فِی الْجَارِیَةِ * لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَةً وَ تَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ»(3)

مقصود از طغیان آب، طغیان آب در طوفان نوح است، و مقصود از «حَمَلْنَاکُمْ فِی الْجَارِیَةِ»حمل پدران شماست که داخل کشتی شدند و شما در اصلاب آنان بودید، و «لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَةً»یعنی ما نجات مؤمنین به نوح(علیه السلام) و هلاکت کافرین یعنی فرعونیان را برای شما عبرت و تذکّر قرار دادیم، و این عبرت و تذکّر را گوش [های] نگاه دارنده حفظ می کند، و هر گوشی عبرت و تذکّر پیدا نمی کند، و «أُذُنٌ وَاعِیَةٌ» اختصاص به معصومین(علیهم السلام) دارد، که سهو و اشتباه و جهل در آنان راه ندارد.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«أُذُنٌ وَاعِیَةٌ»امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و اوست که آنچه از طرف خدا نازل شد، و حوادث گذشته و آینده را در حافظه خود حفظ نمود.(4)

ص: 87


1- 117.. سوره ی نجم، آیه ی 53.
2- 118.. الصافی: فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فعصت کلّ امّة رسولها فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِیَةً زائدة فی الشدّة زیادة أعمالهم فی القبح. القمّی عن الباقر(علیه السلام) و الرابیة التی رابت علی ما صنعوا.[تفسیر صافی، ج 5، ص 218]
3- 119.. سوره ی الحاقّة، آیات 11 و 12.
4- 120.. فی بصائر الدرجات: حدثنا أحمد بن محمّد عن موسی عن الحسن بن موسی عن علی بن حسان عن عبد الرّحمن بن کثیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله تعالی وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ قال وعت أذن أمیر المؤمنین ما کان و ما یکون. [بصائرالدرجات، ص 567]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

مقصود از«أُذُنٌ وَاعِیَةٌ»اذن تو است یا علی.(1)

و نیز فرمود:

من از خداوند خواستم که «أُذُنٌ وَاعِیَةٌ»أذن علی(علیه السلام) باشد، و به من گفته شد: این خواسته انجام پذیرفت.

مکحول راوی حدیث گوید: علی(علیه السلام) می فرمود:

من چیزی را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشنیدم مگر آن که حفظ کردم و فراموش ننمودم.(2)

ص: 88


1- 121.. فی الکافی أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَحْیَی بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هِیَ أُذُنُکَ یَا عَلِیُ. [کافی، ج 1، ص 423، ح 57]
2- 122.. و فیه و قوله تعالی وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ. تأویله أورد فیه محمّد بن العبّاس ثلاثین حدیثا عن الخاص و العام فمما اخترناه -- و فیه: ما رواه عن محمّد بن سهل القطان عن أحمد بن عمرو الدهقان عن محمّد بن کثیر عن الحارث بن حصیرة عن أبی داود عن أبی بریدة قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) إنّی سألت الله ربی أن یجعل لعلی أذنا واعیة فقیل لی قد فعل ذلک به -- و منها ما رواه عن محمّد بن جریر الطبری عن عبد الله بن أحمد المروزی عن یحیی بن صالح عن علی بن الحوشب الفزاری عن مکحول فی قوله(عزوجل) وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) سألت الله أن یجعلها أذن علی قال و کان علی(علیه السلام) یقول ما سمعت من رسول الله(صلی الله علیه و آله) شیئا إلّا و قد حفظته و لم أنسه. [تأویل الآیات، ص 690]

مؤلّف گوید:

روایات درباره ی این که «أُذُنٌ وَاعِیَةٌ»امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، از شیعه و سنّی فراوان است و در تفسیر برهان و غیره نقل شده، مراجعه شود.(1)

«فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ * وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةً وَاحِدَةً * فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ * وَ انشَقَّتِ السَّمَاء فَهِیَ یَوْمَئِذٍ وَاهِیَةٌ * وَ الْمَلَکُ عَلَی أَرْجَائِهَا وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

زمین و کوه ها بر سر همدیگر می ریزد و یک باره نابود و باطل می گردند.(3)

مرحوم مفید در ارشاد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

صیحه واحده ای بر مردم زده می شود، و در اثر آن هر مرده ای از قبر خارج می شود، و هر زنده ای می میرد -- مگر آنچه خدا بخواهد -- و سپس [بعد از پانصد سال] صیحه ی دیگری زده می شود، و هر کس مرده زنده خواهد شد، و همه آنان در صف قرار می گیرند، و آسمان شکافته می شود، و زمین دگرگون می گردد، و کوه ها فرو می ریزد، و آتش دوزخ مانند کوه ها، شعله ور می گردد و….(4)

ص: 89


1- 123.. تفسیر برهان، ج 5، ص 470.
2- 124.. سوره ی الحاقّة، آیات 17-13.
3- 125.. القمّی: و قوله وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ قال وقعت فدک بعضها علی بعض.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 384]
4- 126.. فی إرشاد المفید عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: ان النّاس یصاح بهم صیحة واحدة فلا یبقی میت الا نشر، و لا حی الا مات الا ما شاء الله، ثمّ یصاحب بهم صیحة اخری فینشر من مات، و یصفون جمیعا و ینشق السماء و تهد الأرض و تخر الجبال و تزفر النار بمثل الجبال شررا. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 403، ح 19]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

حمله عرش هشت نفر هستند، چهار نفر از اوّلین، و چهار نفر از آخرین، و چهار نفر از اوّلین: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی(علیهم السلام) هستند، و چهار نفر از آخرین: محمّد و علیّ و حسن و حسین(علیهم السلام)اند.(1)

و در تفسیر آیه «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ»(2)روایاتی در این باره گذشت.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

عرش به معنای علم است، و حمله عرش هشت نفر هستند، چهار نفر آنان از ما هستند، و چهار نفر دیگر کسانی هستند که خدا می داند.(3)

و در سخن دیگری فرمود:

حمله عرش هشت نفر هستند، و یکی از آنان به صورت فرزندان آدم است، و او برای فرزندان آدم درخواست روزی می کند، و دیگری به صورت خروس است، و برای پرندگان درخواست روزی می نماید، و سومی به صورت شیر است، و برای درّندگان درخواست روزی می کند، و چهارمی به صورت گاو است، و برای چهارپایان درخواست روزی می نماید، و گاو از وقتی که

ص: 90


1- 127.. القمّی حملة العرش ثمانیة أربعة من الأولین و أربعة من الآخرین فأما الأربعة من الأولین فنوح و إبراهیم و موسی و عیسی، و الأربعة من الآخرین محمّد و علی و الحسن و الحسین ع، و معنی یحملون العرش یعنی العلم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 384]
2- 128.. سوره ی غافر، آیه ی 7.
3- 129.. الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ الْعَرْشُ الْعِلْمُ ثَمَانِیَةٌ أَرْبَعَةٌ مِنَّا وَ أَرْبَعَةٌ مِمَّنْ شَاءَ اللَّهُ. [کافی، ج 1، ص 132، ح 6]

بنی اسرائیل گوساله پرست شدند، سر به زیر شده است، و چون قیامت بر پا شود حمله عرش هشت نفر می شوند.(1)

مرحوم صدوق در کتاب اعتقادات خود گوید:

و امّا عرش به معنای علم است، و حاملین آن چهار نفر از اوّلین و چهار نفر از آخرین می باشند، و چهار نفر از اوّلین: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی(علیهم السلام)اند، و چهارنفر ازآخرین: محمّد و علیّ و حسن و حسین (صلوات الله علیهم أجمعین) می باشند. سپس گوید: این معنا از روایات صحیح روشن می باشد، مانند روایت علی بن ابراهیم قمّی و روایات دیگری همانند آن.(2)

«یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَی مِنکُمْ خَافِیَةٌ * فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا کِتَابِیهْ * إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیهْ * فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیَةٍ * فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ * قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ * کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ»(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

آیه «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ…»درباره ی علی(علیه السلام) نازل شد، و درباره ی اهل

ص: 91


1- 130.. فی الخصال: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ مُرْسَلًا قَالَ قَالَ الصّادق(علیه السلام) إِنَّ حَمَلَةَ الْعَرْشِ ثَمَانِیَةٌ أَحَدُهُمْ عَلَی صُورَةِ ابْنِ آدَمَ یَسْتَرْزِقُ اللَّهَ لِوُلْدِ آدَمَ وَ الثَّانِی عَلَی صُوَرَةِ الدِّیکِ یَسْتَرْزِقُ اللَّهَ لِلطَّیْرِ وَ الثَّالِثُ عَلَی صُورَةِ الْأَسَدِ یَسْتَرْزِقُ اللَّهَ لِلسِّبَاعِ وَ الرَّابِعُ عَلَی صُورَةِ الثَّوْرِ یَسْتَرْزِقُ اللَّهَ لِلْبَهَائِمِ وَ نَکَسَ الثَّوْرُ رَأْسَهُ مُنْذُ عَبَدَ بَنُو إِسْرَائِیلَ الْعِجْلَ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ صَارُوا ثَمَانِیَةً.[خصال، ج 2، ص 407، ح 5]
2- 131.. القمّی حملة العرش ثمانیة أربعة من الأولین و أربعة من الآخرین فأما الأربعة من الأولین فنوح و إبراهیم و موسی و عیسی، و الأربعة من الآخرین محمّد و علی و الحسن و الحسین ع، و معنی یحملون العرش یعنی العلم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 384]
3- 132.. سوره ی الحاقة، آیات 24-18.

ایمان نیز جاری خواهد بود.(1)

و از طریق مخالفین نیز ابن مردویه با سند خود از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

این آیه درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نازل شد.(2)

عمّار یاسر گوید: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود:

دو ملک حافظِ اعمالِ علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) بر جمیع حافظین اعمال افتخار می کنند، که حافظ اعمال آن حضرت هستند، و از او عملی که موجب خشم خداوند شود، بالا نبرده اند.(3)

ابن مغازلی شافعی نیز با سند خود حدیث فوق را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده است.(4)

ص: 92


1- 133.. تأویل الآیات و قال محمّد بن العبّاس حدثنا محمّد بن الحسین عن جعفر بن عبد الله المحمّدی عن کثیر بن عیاش عن أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ إلی آخر الکلام نزلت فی علی(علیه السلام) و جرت لأهل الإیمان مثلا. [تأویل الآیات، ص 692]
2- 134.. تأویله ما نقله ابن مردویه عن رجاله عن ابن عبّاس رضی الله عنه قال فی قوله(عزوجل) فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ إلی قوله الْخالِیَةِ هو علی بن أبی طالب(علیه السلام). [همان]
3- 135.. فی العلل: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ الْقُرَشِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْفَضْلِ قَالَ حَدَّثَنَا مَنْصُورُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَهْزِیَارَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْعَوْفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَکَمِ الْبَرَاجِمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا شَرِیکُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی وَقَّاصٍ الْعَامِرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ إِنَّ حَافِظَیْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ لَیَفْتَخِرَانِ عَلَی جَمِیعِ الْحَفَظَةِ لِکَیْنُونَتِهِمَا مَعَ عَلِیٍّ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمَا لَمْ یَصْعَدَا إِلَی اللَّهِ تَعَالَی بِشَیْ ءٍ مِنْهُ یُسْخِطُ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی.[علل الشّرایع، ج 1، ص 8، ح 5]
4- 136.. فی المناقب: أخبرنا أبو علیّ عبد الکریم بن محمّد بن عبد الرّحمن الشروطیّ إملاء من کتابه، حدّثنا القاضی أبو الفرج أحمد بن علیّ بن جعفر بن محمّد الخیوطیّ، حدّثنا علیّ بن عبد اللّه بن مبشّر عن أبی الأشعث أحمد بن المقدام العجلیّ، عن حمّاد بن زید، عن عمرو بن دینار، عن جابر، قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إنّ ملکی علیّ بن أبی طالب لیفتخران علی سائر الأملاک، لکونهما مع علیّ، لأنّهما لم یصعدا إلی اللّه منه قطّ بشی ء یسخطه. [مناقب ابن مغازلی، ص 145، ح 167]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

روز قیامت همه مردم را با امام شان که در عصر او از دنیا رفته اند، صدا می زنند، و اگر آن امام کسی را تأیید کند، نامه عمل او را به دست راست او می دهند، چنان که خداوند می فرماید: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ»(1)، و هر کس را امام تأیید نکند، از اصحاب شمال خواهد بود، چنان که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «وَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ * وَ ظِلٍّ مِّن یَحْمُومٍ….»(2)و(3)

و در سخن دیگری می فرماید:

حساب هر امّتی را امام زمان آن امّت می نماید، و ائمّه(علیهم السلام) از صورت های مردم، دوستان و دشمنان خود را می شناسند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ عَلَی

ص: 93


1- 137.. سوره ی اسراء، آیه ی 71.
2- 138.. سوره ی واقعة، آیات 43-41.
3- 139.. العیاشی عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) أنه إذا کان یوم القیامة یدعی کل بإمامه الذی مات فی عصره، فإن أثبته أعطی کتابه بیمینه، لقوله «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ»و الیمین إثبات الإمام لأنه کتاب یقرؤه إن الله یقول: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ»إلی آخر الآیة، و الکتاب الإمام، فمن نبذه وراء ظهره کان کما قال «فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ»و من أنکره کان من أصحاب الشمال الذین قال الله: «ما أَصْحابُ الشِّمالِ فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ» إلی آخر الآیة. [تفسیر عیاشی، ج 2، ص 302، ح 115]

الأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیمَاهُمْ»(1)، و آنان ائمّه(علیهم السلام)اند که نامه های دوستان خود را به دست راست آنان می دهند، و آنان بدون حساب به طرف بهشت می روند، و نامه های دشمنان خود را به دست چپ آنان می دهند، و آنان نیز بدون حساب به طرف دوزخ می روند، و چون دوستان ائمّه(علیهم السلام) در نامه های خود نظر می کنند می گویند: «هَاؤُمُ اقْرَؤُوا کِتَابِیهْ * إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیهْ * فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیَةٍ».[أَیْ مَرْضِیَّةٍ فَوُضِعَ الْفَاعِلُ مَکَانَ الْمَفْعُولِ.](2) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ»«یعنی مَدْلِیَّةٌ یَنَالُهَا الْقَاعِدُ وَ الْقَائِمُ.»(3)

و درتفسیر «کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخَالِیَةِ»امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«الأیّام الخالیة: أیّام الصوم فی الدّنیا.»(4)

ص: 94


1- 140.. سوره ی اعراف، آیه ی 46.
2- 141.. القمّی: فإنه قال الصّادق(علیه السلام) کل أمة یحاسبها إمام زمانها و یعرف الأئمة أولیاءهم و أعداءهم بسیماهم و هو قوله تعالی: «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ» و هم الأئمة «یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ»فیعطون أولیاءهم کتابهم بیمینهم فیمرون إلی الجنّة بلا حساب و یعطون أعداءهم کتابهم بشمالهم فیمرون إلی النار بلا حساب فإذا نظر أولیاؤهم فی کتابهم یقولون لإخوانهم هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ أی مرضیة فوضع الفاعل مکان المفعول. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 384]
3- 142.. و فیه: و قوله: قُطُوفُها دانِیَةٌ یقول مدلیة ینالها القائم و القاعد. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 385]
4- 143.. البرهان: محمّد بن الحسن الشیبانی فی (نهج البیان)، قال: جاء فی أخبارنا عن الصّادق(علیه السلام)، قال: «الأیام الخالیة: أیام الصوم فی الدّنیا».[تفسیر برهان، ج 5، ص 477، ح 1]

«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیهْ * وَ لَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیهْ * یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ * مَا أَغْنَی عَنِّی مَالِیهْ * هَلَکَ عَنِّی سُلْطَانِیهْ * خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیات درباره ی معاویه نازل شده است، و او در قیامت خواهد گفت: «ای کاش این نامه را به من نداده بودند، و من از حساب خود آگاه نمی شدم، و بعد از مرگ مبعوث نمی گردیدم [و یا این حالت برای من رخ نمی داد] چرا که جمع مال برای من سودی نداشت، و حجّت من [و سلطنت من] از دستم رفت! پس گفته می شود: او را بگیرید، و با زنجیر و غلّ [آتشین] بکشید و به دوزخ ببرید، و با زنجیری که هفتاد ذراع است او را ببندید. سپس گوید: سلسله هفتاد ذراعی در باطن قرآن، همان جبّاران هفتادگانه اند.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

صاحب سِلسِله در آیه «فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا…»معاویه است، و او فرعون این امّت می باشد.(3)

ص: 95


1- 144.. سوره ی الحاقّة، آیات 32-25.
2- 145.. القمّی: قوله: وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ قال نزلت فی معاویة فَیَقُولُ: یا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَةَ یعنی الموت ما أَغْنی عَنِّی مالِیَهْ یعنی ماله الذی جمعه هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ أی حجته فیقال خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ أی أسکنوه ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ قال معنی السلسلة السبعین ذراعا فی الباطن هم الجبابرة السبعون. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 384]
3- 146.. الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ مُعَاوِیَةَ أَوَّلُ مَنْ عَلَّقَ عَلَی بَابِهِ مِصْرَاعَیْنِ بِمَکَّةَ فَمَنَعَ حَاجَّ بَیْتِ اللَّهِ مَا قَالَ اللَّهُ(عزوجل) -- سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ وَ کَانَ النَّاسُ إِذَا قَدِمُوا مَکَّةَ نَزَلَ الْبَادِی عَلَی الْحَاضِرِ حَتَّی یَقْضِیَ حَجَّهُ وَ کَانَ مُعَاوِیَةُ صَاحِبَ السِّلْسِلَةِ الَّتِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ کَانَ فِرْعَوْنَ هَذِهِ الْأُمَّةِ. [کافی، ج 4، ص 243، ح 1]

مرحوم ابن طاوس در کتاب «الدروع الواقیة»از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روایت نموده که فرمود:

اگر ذراعی از آن سلسله که خداوند در کتاب خود فرموده است را بر کوه های دنیا قرار بدهند، همه آن ها ذوب می شود.(1)

صاحب تفسیر برهان روایتی را از امام باقر(علیه السلام) درباره ی نامه عمل کافر و عذاب او نقل نموده که در پاورقی مشاهده می شود.(2)

ص: 96


1- 147.. البرهان ابن طاوس فی (الدروع الواقیة): فی حدیث عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: «و لو أن ذراعا من السلسلة التی ذکرها الله فی کتابه وضع علی جمیع جبال الدّنیا لذابت عن آخرها».[تفسیر برهان، ج 5، ص 478، ح 3]
2- 148.. و فیه: (کتاب صفة الجنّة و النار): عن سعید بن جناح، قال: حدثنی عوف بن عبد الله الأزدی، عن جابر ابن یزید الجعفی، عن أبی جعفر(علیه السلام)، فی حدیث طویل یذکر فیه صفة الکافر یوم القیامة، قال: «ثم تجی ء صحیفته تطیر من خلف ظهره، فتقع فی شماله، ثمّ یأتیه ملک فیثقب صدره إلی ظهره، ثمّ یقلب شماله إلی خلف ظهره. ثمّ یقال له: اقرأ کتابک. قال فیقول: کیف أقرأ و جهنّم أمامی؟ قال: فیقول الله: دق عنقه، و اکسر صلبه، و شد ناصیته، إلی قدمیه، ثمّ یقول: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ. قال: فیبتدره لتعظیم قول الله سبعون ألف ملک غلاظ شداد، فمنهم من ینتف لحیته، و منهم من یعض لحمه، و منهم من یحطم عظامه، قال: فیقول: أما ترحمونی؟ قال: فیقولون: یا شقی، کیف نرحمک و لا یرحمک أرحم الراحمین! أ فیؤذیک هذا؟ قال: فیقول: نعم، أشد الأذی. قال: فیقولون: یا شقی، و کیف لو طرحناک فی النار؟ قال: فیدفعه الملک فی صدره دفعة فیهوی سبعین ألف عام، قال: فیقولون: یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا «الأحزاب 33: 66»قال: فیقرن معه حجر [عن یمینه]، و شیطان عن یساره، حجر کبریت من نار یشتعل فی وجهه. و یخلق الله له سبعین جلدا، کل جلد غلظه أربعون ذراعا، [بذراع الملک الذی یعذبه، و] بین الجلد إلی الجلد [أربعون ذراعا، و بین الجلد إلی الجلد] حیات و عقارب من نار، و دیدان من نار، رأسه مثل الجبل العظیم، و فخذاه مثل جبل ورقان -- و هو جبل بالمدینة -- مشفره أطول من مشفر الفیل، فیسحبه سحبا، و أذناه عضوضان بینهما سرادق من نار تشتعل، قد أطلعت النار من دبره علی فؤاده، فلا یبلغ دوین بنیانها حتی یبدل له سبعون سلسلة، للسلسلة سبعون ذراعا، ما بین الذراع إلی الذراع حلق، عدد قطر المطر، لو وضعت حلقة منها علی جبال الأرض لأذابتها».[همان، ح 3]

«إِنَّهُ کَانَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ * وَ لَا یَحُضُّ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ * فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هَاهُنَا حَمِیمٌ * وَ لَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ * لَا یَأْکُلُهُ إِلَّا الْخَاطِؤُونَ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از آیات فوق غاصبین حقوق آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند، و آنان در قیامت حامی ندارند -- که از آنان حمایت کند -- و طعامی برای آنان نیست مگر از غِسلین یعنی عرق کفّار.(2)

بشیر نبّال گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

پدرم بر بغله ای سوار بود و من پشت او قرار داشتم و بغله فرار کرد، و من پیرمردی را دیدم که زنجیری به گردن او بود، و مردی همراه او می رفت. پس آن پیرمرد به پدرم گفت: «ای علی بن الحسین به من آب بده»و مردی که به دنبال او بود گفت: آب به او مده، خدا او را سیراب نکند، و آن پیرمرد معاویه بود.(3)

ص: 97


1- 149.. سوره ی الحاقّة، آیات 37-33.
2- 150.. القمِّی: و قوله إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکِینِ حقوق آل محمّد التی غصبوها قال الله فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هاهُنا حَمِیمٌ أی قرابة. وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ قال عرق الکفار. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 384]
3- 151.. فی بصائر الدرجات علی عن العبّاس بن عامر عن أبان عن بشیر النبال عن ابی جعفر(علیه السلام) انه قال کنت خلف ابی و هو علی بغلة فنفرت بغلته فاذا شیخ فی عنقه سلسلة و رجل یتبعه، فقال: یا علی بن الحسین اسقنی، فقال الرجل: لا تسقه لا سقاه الله و کان الشیخ م(علیه السلام) و ی ه. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 409، ح 46]

عبدالملک قمّی از برادر خود -- ادریس -- نقل کرده که گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

هنگامی که من با پدرم به طرف مکّه می رفتیم و پدرم از جلو حرکت می کرد چون به ضَجنان رسیدیم، ناگاه من مردی را دیدم که زنجیر به گردن او انداخته بودند، و او را می کشیدند، پس او رو به من کرد و گفت: مرا سیراب کن و پدرم فریاد کرد، و فرمود: آب به او مده، خدا او را سیراب نکند. پس من مردی را دیدم که زنجیر او را کشید، و او را در پایین ترین جای دوزخ انداخت.(1) علیّ بن مغیره گوید: امام باقر(علیه السلام) در وادی ضَجنان پیاده شد، و سه مرتبه فرمود:خدا تو را نیامرزد. سپس فرمود: آیا می دانید برای چه این جمله را گفتم؟ اهل قافله گفتند: برای چه فرمودید، فدای شما شویم؟ فرمود: «معاویه را با زنجیر می کشیدند و می بردند، و او زبان خود را بیرون آورده بود، و از من درخواست می کرد که برای او استغفار نمایم.»سپس فرمود: در اینجا گودالی است از گودال های جهنّم.(2)

ص: 98


1- 152.. القمّی عن الحجال عن الحسن بن الحسین عن ابن سنان عن عبد الملک القمّی عن إدریس أخیه قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول: بینا أنا و ابی متوجهان الی مکة و أبی قد تقدمنی فی موضع یقال له ضجنان، إذ جاء رجل فی عنقه سلسلة یجرها، فقال لی: اسقنی قال: فصاح بی ابی لا تسقه لا سقاه الله، و رجل یتبعه حتی جذب سلسلة جذبه و طرحه فی أسفل درک من النار. [همان، ح 47]
2- 153.. و فیه عن أحمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن إبراهیم بن أبی البلاد عن علی بن المغیرة قال: نزل أبو جعفر(علیه السلام) بوادی ضجنان فقال ثلاث مرات: لا غفر الله لک، ثمّ قال لأصحابه: أ تدرون لم قلت ما قلت؟ قالوا: لم قلت جعلنا الله فداک؟ قال: مر معاویة یجر سلسلة قد ادلی لسانه یسألنی ان استغفر له و انه لیقال: ان هذا واد من اودیة جهنّم. [همان، ح 48]

«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ * وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلًا مَا تُؤْمِنُونَ * وَ لَا بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ * تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ * وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ * فَمَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ * وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ * وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ * وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَی الْکَافِرِینَ * وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ * فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ»(1)

محمّد بن فضیل گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: مقصود از «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ»کیست؟ فرمود:

مقصود سخن جبرئیل است درباره ی ولایت علی(علیه السلام). گفتم: مقصود از «وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلًا مَا تُؤْمِنُونَ»چیست؟ فرمود: منافقین می گفتند: «محمّد به خدای خود دروغ می بندد، و خداوند چنین چیزی را درباره ی علی نگفته است».و خداوند در این باره آیاتی نازل نمود، و فرمود: ولایت علی(علیه السلام) «تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ» است، و اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) چیزی را از پیش خود به ما نسبت بدهد، ما با دست قدرت خود او را می گیریم، و رگ حیات او را قطع می کنیم، و ولایت علی(علیه السلام) تذکره و بیدار باشی است برای مؤمنین با تقوی، و ما می دانیم که برخی از شما ولایت او را تکذیب می کنید، و در نهایت علی(علیه السلام) سبب حسرت کافرین خواهد بود، و ولایت او حق و یقینی مسلّم است، پس ای محمّد خدای بزرگ را تسبیح و شکرگزاری کن که چنین فضیلتی را به تو عطا نموده است.

مؤلّف گوید:

حدیث فوق در پاورقی به طور کامل مشاهده می شود(2)و در تفسیر سوره ی

ص: 99


1- 154.. سوره ی الحاقّة، آیات 52-40.
2- 155.. عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ قَالَ یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ قَالَ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ لِقَوْلِهِ(عزوجل) الَّذِینَ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا فَالنُّورُ هُوَ الْإِمَامُ قُلْتُ -- هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ قَالَ هُوَ الَّذِی أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَایَةِ لِوَصِیِّهِ وَ الْوَلَایَةُ هِیَ دِینُ الْحَقِّ قُلْتُ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ قَالَ یُظْهِرُهُ عَلَی جَمِیعِ الْأَدْیَانِ عِنْدَ قِیَامِ الْقَائِمِ قَالَ یَقُولُ اللَّهُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَایَةِ الْقَائِمِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ أَمَّا هَذَا الْحَرْفُ فَتَنْزِیلٌ وَ أَمَّا غَیْرُهُ فَتَأْوِیلٌ قُلْتُ -- ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا. قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَمَّی مَنْ لَمْ یَتَّبِعْ رَسُولَهُ فِی وَلَایَةِ وَصِیِّهِ مُنَافِقِینَ وَ جَعَلَ مَنْ جَحَدَ وَصِیَّهُ إِمَامَتَهُ کَمَنْ جَحَدَ مُحَمَّداً وَ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ بِوَلَایَةِ وَصِیِّکَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ لَکاذِبُونَ. اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ السَّبِیلُ هُوَ الْوَصِیُّ إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا بِرِسَالَتِکَ وَ کَفَرُوا بِوَلَایَةِ وَصِیِّکَ فَطُبِعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ قُلْتُ مَا مَعْنَی لَا یَفْقَهُونَ قَالَ یَقُولُ لَا یَعْقِلُونَ بِنُبُوَّتِکَ قُلْتُ وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ ارْجِعُوا إِلَی وَلَایَةِ عَلِیٍّ یَسْتَغْفِرْ لَکُمُ النَّبِیُّ مِنْ ذُنُوبِکُمْ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ قَالَ اللَّهُ -- وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ عَنْ وَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ عَلَیْهِ ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ مِنَ اللَّهِ بِمَعْرِفَتِهِ بِهِمْ فَقَالَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ یَقُولُ الظَّالِمِینَ لِوَصِیِّکَ. قُلْتُ أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ أَهْدی أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ قَالَ إِنَّ اللَّهَ ضَرَبَ مَثَلَ مَنْ حَادَ عَنْ وَلَایَةِ عَلِیٍّ کَمَنْ یَمْشِی عَلَی وَجْهِهِ لَا یَهْتَدِی لِأَمْرِهِ وَ جَعَلَ مَنْ تَبِعَهُ سَوِیّاً عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ قَالَ یَعْنِی جَبْرَئِیلَ عَنِ اللَّهِ فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِیلًا ما تُؤْمِنُونَ قَالَ قَالُوا إِنَّ مُحَمَّداً کَذَّابٌ عَلَی رَبِّهِ وَ مَا أَمَرَهُ اللَّهُ بِهَذَا فِی عَلِیٍّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ بِذَلِکَ قُرْآناً فَقَالَ إِنَّ وَلَایَةَ عَلِیٍّ تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ. وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا مُحَمَّدٌ بَعْضَ الْأَقاوِیلِ. لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ فَقَالَ -- إِنَّ وَلَایَةَ عَلِیٍّ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ لِلْعَالَمِینَ وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ. وَ إِنَّ عَلِیّاً لَحَسْرَةٌ عَلَی الْکافِرِینَ. وَ إِنَّ وَلَایَتَهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ. فَسَبِّحْ یَا مُحَمَّدُ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ یَقُولُ اشْکُرْ رَبَّکَ الْعَظِیمَ الَّذِی أَعْطَاکَ هَذَا الْفَضْلَ قُلْتُ قَوْلُهُ لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدی آمَنَّا بِهِ قَالَ الْهُدَی الْوَلَایَةُ آمَنَّا بِمَوْلَانَا فَمَنْ آمَنَ بِوَلَایَةِ مَوْلَاهُ -- فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً قُلْتُ تَنْزِیلٌ قَالَ لَا تَأْوِیلٌ. قُلْتُ قَوْلُهُ لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) دَعَا النَّاسَ إِلَی وَلَایَةِ عَلِیٍّ فَاجْتَمَعَتْ إِلَیْهِ قُرَیْشٌ فَقَالُوا یَا مُحَمَّدُ أَعْفِنَا مِنْ هَذَا فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَذَا إِلَی اللَّهِ لَیْسَ إِلَیَّ فَاتَّهَمُوهُ وَ خَرَجُوا مِنْ عِنْدِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ قُلْ إِنِّی لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً. قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ فِی عَلِیٍّ قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ تَوْکِیداً -- وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قُلْتُ حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً یَعْنِی بِذَلِکَ الْقَائِمَ وَ أَنْصَارَهُ قُلْتُ وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ قَالَ یَقُولُونَ فِیکَ -- وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا. وَ ذَرْنِی یَا مُحَمَّدُ وَ الْمُکَذِّبِینَ بِوَصِیِّکَ أُولِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا قُلْتُ إِنَّ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ قَالَ یَسْتَیْقِنُونَ أَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ وَصِیَّهُ حَقٌّ قُلْتُ -- وَ یَزْدادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیماناً قَالَ وَ یَزْدَادُونَ بِوَلَایَةِ الْوَصِیِّ إِیمَاناً قُلْتُ وَ لا یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) قُلْتُ مَا هَذَا الِارْتِیَابُ قَالَ یَعْنِی بِذَلِکَ أَهْلَ الْکِتَابِ وَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ ذَکَرَ اللَّهُ فَقَالَ وَ لَا یَرْتَابُونَ فِی الْوَلَایَةِ. قُلْتُ وَ ما هِیَ إِلَّا ذِکْری لِلْبَشَرِ قَالَ نَعَمْ وَلَایَةُ عَلِیٍّ(علیه السلام) قُلْتُ إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ قَالَ الْوَلَایَةُ قُلْتُ -- لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ قَالَ مَنْ تَقَدَّمَ إِلَی وَلَایَتِنَا أُخِّرَ عَنْ سَقَرَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنَّا تَقَدَّمَ إِلَی سَقَرَ إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ شِیعَتُنَا قُلْتُ -- لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ قَالَ إِنَّا لَمْ نَتَوَلَّ وَصِیَّ مُحَمَّدٍ وَ الْأَوْصِیَاءَ مِنْ بَعْدِهِ وَ لَا یُصَلُّونَ عَلَیْهِمْ قُلْتُ -- فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ قَالَ عَنِ الْوَلَایَةِ مُعْرِضِینَ قُلْتُ کَلَّا إِنَّها تَذْکِرَةٌ قَالَ الْوَلَایَةُ قُلْتُ قَوْلُهُ یُوفُونَ بِالنَّذْرِ قَالَ یُوفُونَ لِلهِ بِالنَّذْرِ الَّذِی أَخَذَ عَلَیْهِمْ فِی الْمِیثَاقِ مِنْ وَلَایَتِنَا قُلْتُ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزِیلًا قَالَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) تَنْزِیلًا قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ ذَا تَأْوِیلٌ قُلْتُ إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ قَالَ الْوَلَایَةُ قُلْتُ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ قَالَ فِی وَلَایَتِنَا قَالَ وَ الظَّالِمِینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً أَ لَا تَرَی أَنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَعَزُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ یَظْلِمَ أَوْ یَنْسُبَ نَفْسَهُ إِلَی ظُلْمٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَهُ ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً عَلَی نَبِیِّهِ فَقَالَ -- وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ. قُلْتُ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ قَالَ یَقُولُ وَیْلٌ لِلْمُکَذِّبِینَ یَا مُحَمَّدُ بِمَا أَوْحَیْتُ إِلَیْکَ مِنْ وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ؟سهما؟ -- أَ لَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلِینَ. ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِینَ قَالَ الْأَوَّلِینَ الَّذِینَ کَذَّبُوا الرُّسُلَ فِی طَاعَةِ الْأَوْصِیَاءِ کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ قَالَ مَنْ أَجْرَمَ إِلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ رَکِبَ مِنْ وَصِیِّهِ مَا رَکِبَ قُلْتُ إِنَّ الْمُتَّقِینَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَ شِیعَتُنَا لَیْسَ عَلَی مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ غَیْرُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بُرَآءُ قُلْتُ یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ الْآیَةَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْمَأْذُونُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ الْقَائِلُونَ صَوَاباً قُلْتُ مَا تَقُولُونَ إِذَا تَکَلَّمْتُمْ قَالَ نُمَجِّدُ رَبَّنَا وَ نُصَلِّی عَلَی نَبِیِّنَا وَ نَشْفَعُ لِشِیعَتِنَا فَلَا یَرُدُّنَا رَبُّنَا قُلْتُ کَلَّا إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ قَالَ هُمُ الَّذِینَ فَجَرُوا فِی حَقِّ الْأَئِمَّةِ وَ اعْتَدَوْا عَلَیْهِمْ قُلْتُ ثُمَّ یُقَالُ -- هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ قَالَ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قُلْتُ تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ. [کافی، ج 1، ص 432، ح 91]

ص: 100

ص: 101

منافقین نیز گذشت.

معاویة بن عمّار گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ مَوْلَاهُ»عَدَویّ یعنی ابوبکر گفت: «نه، به خدا چنین دستوری خداوند به او نداده، و این چیزی است که از پیش خود در آورده است»و خداوند در پاسخ او فرمود: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ …تا وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَی الْکافِرِینَ»یعنی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یا علیّ(علیه السلام) حسرت بر کافرین است، و «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ»یعنی ولایت علی(علیه السلام) حق و مسلمّ است.(1)

زید بن جهم گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست علی(علیه السلام) را گرفت و او را به عنوان ولیّ مؤمنین

ص: 102


1- 156.. فی المناقب عن معاویة بن عمار عن الصّادق(علیه السلام) فی خبر لما قال النّبی(صلی الله علیه و آله) من کنت مولاه فعلی مولاه قال العدوی و لا و الله ما أمره بهذا و ما هو إلّا شی ء یتقوله فأنزل الله تعالی وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ إلی قوله عَلَی الْکافِرِینَ یعنی محمّدا وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ یعنی به علیا. [مناقب، ج 3، ص 37]

[و امیرالمؤمنین] معرّفی نمود، آن دو نفر گفتند: «به خدا سوگند این از طرف خدا نیست، بلکه او هدفی جز تشریف و تفضیل پسر عمّ خود را ندارد»از این رو خداوند فرمود: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ…».

سپس فرمود:

مقصود از«وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ»اوّلی و دومی هستند، و مقصود از «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ»علی(علیه السلام) می باشد.(1)

ص: 103


1- 157.. فی تفسیر العیاشی عن زید بن الجهم عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قال لی: لما أخذ رسول الله(صلی الله علیه و آله) بید علی(علیه السلام) فأظهر ولایته قالا جمیعا: و الله ما هذا من تلقاء الله و لا هذا الا شی ء أراد أن یشرف به ابن عمه، فأنزل الله علیه: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِینَ وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ»فلاناً و فلاناً «وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَی الْکافِرِینَ»یعنی علیّاً «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ»یعنی علیا «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ».[تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 410]

ص: 104

سوره ی معارج

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی الحاقّة.

تعداد آیات: 44 آیه.

ثواب قرائت سوره ی معارج

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

فراوان سوره ی معارج را بخوانید تا خداوند متعال در قیامت از گناهان شما سؤال نکند، و شما را در بهشت در کنار حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) قرار بدهد إن شاء الله.(1)

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، از مؤمنانی خواهد بود که دعوت نوح(علیه السلام) را درک کردند، و اگر اسیر و زندانی در قید، این سوره را بخواند، خداوند فرج و گشایشی برای او قرار می دهد، و محفوظ خواهد ماند، تا به محلّ خود بازگردد.(2)

ص: 105


1- 158.. فی ثواب الأعمال: عن الصّادق(علیه السلام) قال: مَن أَکْثَرَ قِرَاءَتَهَا لَمْ یَسْأَلْهُ اللَّهُ تَعَالَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنْ ذَنْبٍ عَمِلَهُ وَ أَسْکَنَهُ الْجَنَّةَ مَعَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [ثواب الأعمال، ص 120]
2- 159.. البرهان: و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: «من قرأ هذه السورة کان من المؤمنین الذین أدرکتهم دعوة نوح(علیه السلام)، و من قرأها و کان مأسورا أو مسجونا مقیدا فرج الله عنه، و حفظه حتی یرجع».[تفسیر برهان، ج 5، ص 481، ح 2]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که در شب، این سوره را بخواند، از جنابت و احتلام در امان خواهد بود و تا صبح از خطر ایمن خواهد شد، به اذن پروردگار.(1)

ص: 106


1- 160.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها لیلا أمن من الجنابة و الاحتلام، و أمن فی تمام لیله إلی أن یصبح بإذن الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی معارج، آیات 1 تا 44

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ 1 لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ 2 مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ 3 تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَةٍ 4 فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً 5 إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً 6 وَ نَراهُ قَریباً 7 یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ 8 وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ 9 وَ لا یَسْئَلُ حَمیمٌ حَمیماً 10 یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنیهِ 11 وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخیهِ 12 وَ فَصیلَتِهِ الَّتی تُؤْویهِ 13 وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ثُمَّ یُنْجیهِ 14 کَلاَّ إِنَّها لَظی 15 نَزَّاعَةً لِلشَّوی 16 تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّی 17 وَ جَمَعَ فَأَوْعی 18 إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً 19 إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً 20 وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً 21 إِلاَّ الْمُصَلِّینَ 22 الَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ 23 وَ الَّذینَ فی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ 24 لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ 25 وَ الَّذینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ 26 وَ الَّذینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ 27 إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ 28 وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ 29 إِلاَّ عَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ

ص: 107

أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومینَ 30 فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ 31 وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ 32 وَ الَّذینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ 33 وَ الَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ 34 أُولئِکَ فی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ 35 فَما لِ الَّذینَ کَفَرُوا قِبَلَکَ مُهْطِعینَ 36 عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزینَ 37 أَ یَطْمَعُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُدْخَلَ جَنَّةَ نَعیمٍ 38 کَلاَّ إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِمَّا یَعْلَمُونَ 39 فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ 40 عَلی أَنْ نُبَدِّلَ خَیْراً مِنْهُمْ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ 41 فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذی یُوعَدُونَ 42 یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً کَأَنَّهُمْ إِلی نُصُبٍ یُوفِضُونَ 43 خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذی کانُوا یُوعَدُونَ 44

لغات:

«معارج»به معنای مَصاعِد است، و مفرد آن مَصْعَد به معنای آلت صعود و بالا رفتن است، و مقصود درجاتی است که به وسیله آن ها کلام طیّب و عمل صالح بالا می رود، و مؤمنان در آن ها عروج و سلوک می کنند، و «مُهْل»رُوی و مِس گداخته را گویند، و «عِهْن»پشم منفوش و زده شده را گویند، و«حمیم»خویش نزدیک را گویند، و «مودّة» شدّة المحبّة، و مرادف تمنّی و محبّت است، چنان که گفته می شود: «وَدِدْتُ الشئ» یعنی تمنّیته، و «وَدِدْتَه»یعنی أحببته، و «اِفتدِاء»جبران ضرر است با بدل دادن، و «فصیلة»به معنای جدا شده و منقطعة است مانند جدا شدن از قبیلة و عشیرة و مادر، و «لَظی»یکی از نام های جهنّم و به معنای شعله ور بودن آتش است، و «نَزّاعة» مبالغه ی در نَزْع و قلع است، و آن اقتلاع با شدّت می باشد، و «شَوی»پوست سر را گویند، و «هَلوع»شدید الحرص و شدید الجزع را گویند، و «اِشفاق»رقّت قلب است از تحمّل امور خطرناک، و اگر قلب سخت و قَسِیّ شود،

ص: 108

اشفاق پیدا نمی کند، و «عادّون»جمع عادی به معنای خارج از حقّ و خارج از حدّ است، و «عَدی فلان»إذا اعتدی و عَدی فی مشیه إذا أسرع، و «عادِی»ظالم مسرع در ظلم است، و «مهطعین»یعنی مسرعین، و «عِزین»جمع عِزّة: یعنی فِرَقاً شتّی، و قال ابوهریرة: خرج النّبیّ(صلی الله علیه و آله) علی أصحابه و هم حَلَقٌ حَلَقٌ متفرّقون، فقال: مالی أراکم عِزین، و «اَجداث»به معنای قبور است، و مفرد آن جَدَث می باشد، و جَدَث و جَدَف به یک معناست، و «یوفِضُون»یعنی یُسرعون، و الی الداعی یبادرون، و «نُصُب»صَنَم و بتی بوده که آن را می پرستیده اند.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

تقاضاکننده ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد! (1) این عذاب مخصوص کافران است، و هیچ کس نمی تواند آن را دفع کند، (2) از سوی خداوند ذی المعارج [خداوندی که فرشتگانش بر آسمانها صعود و عروج می کنند]! (3) فرشتگان و روح [فرشته مقرّب خداوند] بسوی او عروج می کنند در آن روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است! (4) پس صبر جمیل پیشه کن، (5) زیرا آنها آن روز را دور می بینند، (6) و ما آن را نزدیک می بینیم! (7) همان روز که آسمان همچون فلز گداخته می شود، (8) و کوه ها مانند پشم رنگین متلاشی خواهد بود، (9) و هیچ دوست صمیمی سراغ دوستش را نمی گیرد! (10) آنها را نشانشان می دهند (ولی هر کس گرفتار کار خویشتن است)، چنان است که گنهکار دوست می دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند، (11) و همسر و برادرش را، (12) و قبیله اش را که همیشه از او حمایت می کرد، (13) و همه مردم روی زمین را تا مایه نجاتش گردند (14) امّا هرگز چنین نیست (که با اینها بتوان نجات یافت، آری) شعله های سوزان آتش است، (15)

ص: 109

دست و پا و پوست سر را می کند و می برد! (16) و کسانی را که به فرمان خدا پشت کردند صدا می زند، (17) و (همچنین آنها که) اموال را جمع و ذخیره کردند! (18) به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است، (19) هنگامی که بدی به او رسد بیتابی می کند، (20) و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران می شود (و بخل می ورزد)، (21) مگر نمازگزاران، (22) آنها که نمازها را پیوسته بجا می آورند، (23) و آنها که در اموال شان حق معلومی است…(24) برای تقاضاکننده و محروم، (25) و آنها که به روز جزا ایمان دارند، (26) و آنها که از عذاب پروردگارشان بیمناکند، (27) چرا که هیچ کس از عذاب پروردگارش در امان نیست، (28) و آنها که دامان خویش را (از بی عفّتی) حفظ می کنند، (29) جز با همسران و کنیزان (که در حکم همسرند آمیزش ندارند)، چرا که در بهره گیری از اینها مورد سرزنش نخواهند بود! (30) و هر کس جز اینها را طلب کند، متجاوز است! (31) و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت می کنند، (32) و آنها که با ادای شهادت شان قیام می نمایند، (33) و آنها که بر نماز مواظبت دارند، (34) آنان در باغهای بهشتی (پذیرایی و) گرامی داشته می شوند. (35) این کافران را چه می شود که با سرعت نزد تو می آیند…(36) از راست و چپ، گروه گروه (و آرزوی بهشت دارند)! (37) آیا هر یک از آنها (با این اعمال زشتش) طمع دارد که او را در بهشت پر نعمت الهی وارد کنند؟! (38) هرگز چنین نیست ما آنها را از آنچه خودشان می دانند آفریده ایم! (39) سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها که ما قادریم…(40) که جای آنان را به کسانی بدهیم که از آنها بهترند و ما هرگز مغلوب نخواهیم شد! (41) آنان را به حال خود واگذار تا در باطل خود فروروند و بازی کنند تا زمانی که روز موعود خود را ملاقات نمایند! (42) همان روز که از قبرها بسرعت خارج می شوند، گویی به سوی بتها می دوند…(43) در حالی که

ص: 110

چشم های شان از شرم و وحشت به زیر افتاده، و پرده ای از ذلّت و خواری آنها را پوشانده است! این همان روزی است که به آنها وعده داده می شد! (44)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ»(1)

مؤلّف گوید:

از روایات ذیل آیه فوق، ظاهر می شود که محلّ نزول این آیه، مخاصمه منافقین با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فضائل بی شمار آن حضرت بوده است و ما طبق عادت خود روایات وارده را متناً و ترجمةً بیان می کنیم، و خواننده خود باید بفهمد و می فهمد.

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید: از امام باقر(علیه السلام) در معنای آیه فوق سؤال شد، و آن حضرت فرمود:

مقصود از «بِعَذَابٍ وَاقِعٍ»آتشی است که، ملکی آن را از مغرب سوق می دهد، تا به خانه بنی سعد همّام نزدیک مسجدشان می رسد، و همه خانه های بنی امیّه و اهل آن ها را می سوزاند، و هر خانه ای را که خاندان محمّد (صلوات الله علیهم أجمعین) طالب خونخواهی از اهل آن باشند را نیز می سوزاند، و این همان مهدیّ آل محمّدعجل الله تعالی فرجه الشریف است [که به دست او از آنان انتقام گرفته خواهد شد.](2)

ص: 111


1- 161.. سوره ی معارج، آیات 3-1.
2- 162.. قال سئل أبو جعفر(علیه السلام) عن معنی هذا، فقال: نار تخرج من المغرب و ملک یسوقها من خلفها حتی تأتی دار بنی سعد بن همام عند مسجدهم فلا تدع دارا لبنی أمیة إلّا أحرقتها و أهلها و لا تدع دارا فیها وتر لآل محمّد إلّا أحرقتها، و ذلک المهدی ع، و فی حدیث آخر لما اصطفت الخیلان یوم بدر رفع أبو جهل یده و قال: اَللَّهُمَّ إنه قطعنا الرحم و آتانا بما لا نعرفه فأجئه بالعذاب، فأنزل الله سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 385]

ابوبصیر گوید: [امام صادق(علیه السلام) فرمود:]

روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رسید، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «تو به عیسی بن مریم شباهت داری، و اگر نبود که من می ترسم گروهی از امّت من درباره ی تو چیزی را بگویند، که نصارا درباره ی عیسی بن مریم گفتند [و او را خدا پنداشتند] امروز درباره ی تو سخنی را می گفتم، که مردم خاک زیر قدم تو را برای برکت برگیرند»پس آن دو اعرابی [یعنی ابوبکر و عمر] و مغیرة بن شعبة و تعدادی از قریش که با آنان بودند گفتند: «او کسی را پیدا نکرد که پسر عم خود را به او تشبیه کند، مگر عیسی بن مریم را؟!»

پس این آیه نازل شد: «وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ * وَ قَالُوا أَ آلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ * وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنکُم»یَعْنِی مِنْ بَنِی هَاشِمٍ، «مَلائِکَةً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ»(1)، و با شنیدن این آیات، حارث بن عمرو فهری گفت:

«اَللَّهُمَّ إِن کَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاء أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»یعنی، «خدایا اگر آنچه محمّد(صلی الله علیه و آله) می گوید حقّی است از طرف تو -- و باید بنی هاشم وارث هِرقُل ها و پادشاهان باشند -- پس تو یا سنگی از آسمان بر ما ببار، و یا عذاب دردناکی بر ما نازل کن»و خداوند در پاسخ او به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) فرمود:«وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»یعنی، تا تو در بین مردم هستی، و تا آنان استغفار می کنند، خداوند عذابی نخواهد فرستاد. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این آیه را بر حارث بن عمرو فهری خواند و فرمود:

ص: 112


1- 163.. سوره ی زخرف، آیات 60-57.

یا توبه کن و یا از نزد من خارج شو»حارث گفت: «ای محمّد تو باید برای سایر قریش نیز حقّی از سلطنت قرار بدهی، در حالی که بنی هاشم بر عرب و عجم عزّت پیدا کرده اند؟»رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «این در اختیار من نیست، و مربوط به خداوند می باشد»حارث گفت: ای محمّد قلب من مایل به توبه نیست، و لکن از نزد تو می روم. پس مرکب خود را طلب کرد، و سوار بر آن شد، و چون به انتهای مدینه رسید، سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد، و این آیه بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد: «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِّلْکَافِرینَ بِوِلایةِ عَلِیٍّ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ».(1) ابوبصیر گوید:

گفتم: فدای شما شوم ما این آیه را این چنین قرائت نمی کنیم؟ فرمود: به خدا سوگند این آیه همین گونه توسّط جبرئیل بر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شده، و در مصحف فاطمه(علیها السلام) نیز ثبت گردیده است. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به منافقینی که در اطراف او بودند فرمود: بروید رفیق خود حارث بن عمرو فهری را بنگرید که عذابی بر سر او فرود آمد، چنان که خداوند می فرماید: «وَ اسْتَفْتَحُواْ وَ خَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ.»(2)و(3)

ص: 113


1- 164.. امام صادق(علیه السلام) در تاویل آیه، این گونه فرموده است.
2- 165.. سوره ی ابراهیم، آیه ی 15.
3- 166.. الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذَاتَ یَوْمٍ جَالِساً إِذْ أَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ فِیکَ شَبَهاً مِنْ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَی فِی عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ فِیکَ قَوْلًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ یَلْتَمِسُونَ بِذَلِکَ الْبَرَکَةَ قَالَ فَغَضِبَ الْأَعْرَابِیَّانِ وَ الْمُغِیرَةُ بْنُ شُعْبَةَ وَ عِدَّةٌ مِنْ قُرَیْشٍ مَعَهُمْ فَقَالُوا مَا رَضِیَ أَنْ یَضْرِبَ لِابْنِ عَمِّهِ مَثَلًا إِلَّا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ -- وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرائِیلَ وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ یَعْنِی مِنْ بَنِی هَاشِمٍ -- مَلائِکَةً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ قَالَ فَغَضِبَ الْحَارِثُ بْنُ عَمْرٍو الْفِهْرِیُّ فَقَالَ اَللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ أَنَّ بَنِی هَاشِمٍ یَتَوَارَثُونَ هِرَقْلًا بَعْدَ هِرَقْلٍ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ. فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ مَقَالَةَ الْحَارِثِ وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ -- وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ عَمْرٍو إِمَّا تُبْتَ وَ إِمَّا رَحَلْتَ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ بَلْ تَجْعَلُ لِسَائِرِ قُرَیْشٍ شَیْئاً مِمَّا فِی یَدَیْکَ فَقَدْ ذَهَبَتْ بَنُو هَاشِمٍ بِمَکْرُمَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) لَیْسَ ذَلِکَ إِلَیَّ ذَلِکَ إِلَی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ قَلْبِی مَا یُتَابِعُنِی عَلَی التَّوْبَةِ وَ لَکِنْ أَرْحَلُ عَنْکَ فَدَعَا بِرَاحِلَتِهِ فَرَکِبَهَا فَلَمَّا صَارَ بِظَهْرِ الْمَدِینَةِ أَتَتْهُ جَنْدَلَةٌ فَرَضَخَتْ هَامَتَهُ ثُمَّ أَتَی الْوَحْیُ إِلَی النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا لَا نَقْرَؤُهَا هَکَذَا فَقَالَ هَکَذَا وَ اللَّهِ نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِیلُ عَلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ هَکَذَا هُوَ وَ اللَّهِ مُثْبَتٌ فِی مُصْحَفِ فَاطِمَةَ(علیه السلام) فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِمَنْ حَوْلَهُ مِنَ الْمُنَافِقِینَ انْطَلِقُوا إِلَی صَاحِبِکُمْ فَقَدْ أَتَاهُ مَا اسْتَفْتَحَ بِهِ قَالَ اللَّهُ(عزوجل) -- وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ. [کافی، ج 8، ص 57، ح 18]

و درتأویل الآیات و تفسیر ثعلبی از امام صادق(علیه السلام) از پدرانش نقل شده که فرمود:

هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر خم، مردم را جمع نمود، و دست علی(علیه السلام) را گرفت و بالا برد و فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ مَوْلَاهُ» این سخن در بلاد منتشر شد و به گوش حارث بن نعمان فهری رسید، و او بر شتر خود سوار شد و به ابطح نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد، و گفت: ای محمّد تو ما را به یگانگی خدا و رسالت خود و نماز و روزه و حجّ دعوت نمودی و ما پذیرفتیم، تا این که قانع نشدی و دست پسر عمّ خود را گرفتی و بالا بردی و او را بر ما فضیلت دادی و گفتی: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ مَوْلَاهُ»آیا این سخن را از پیش خود گفتی و یا از طرف خدا بود؟

ص: 114

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«سوگند به خدایی که پروردگاری جز او نیست، این امر خدا بود»پس حارث برگشت و گفت: «خدایا اگر آنچه محمّد می گوید حق است، تو سنگی از آسمان بفرست و یا عذاب دردناکی بر ما نازل کن؟»و هنوز به شتر خود نرسیده بود که خداوند سنگی بر سر او زد و از پایین او خارج شد و او را هلاک نمود، و خداوند این آیه را نازل کرد: «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ….»(1)

مؤلّف گوید:

روایات به این مضامین در ذیل آیات فوق فراوان بود، و ما به همین اندازه بسنده نمودیم، طالبین می توانند به تفسیر برهان و نورالثّقلین و غیره مراجعه فرمایند.

ص: 115


1- 167.. فی تفسیر ثعلبی: حدّثنی أبی عن جعفر بن محمّد عن آبائه، فقال: لما کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) بغدیر خم، نادی بالنّاس فاجتمعوا، فأخذ بید علیّ رضی الله علیه فقال: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه». فشاع ذلک و طار فی البلاد، فبلغ ذلک الحرث بن النعمان القهری فأتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) علی ناقة له حتّی أتی الأبطح، فنزل عن ناقته و أناخها و عقلها، ثمّ أتی النّبیّ(صلی الله علیه و آله) و هو فی ملأ من أصحابه فقال: یا محمّد أمرتنا عن الله أن نشهد أن لا إله إلّا الله و أنّک رسول الله فقبلناه منک، و أمرتنا أن نصلّی خمسا فقبلناه منک، و أمرتنا بالزکاة فقبلنا، و أمرتنا بالحجّ فقبلنا، و أمرتنا أن نصوم شهرا فقبلنا، ثمّ لم ترض بهذا حتّی رفعت بضبعی ابن عمّک ففضلته علینا و قلت: من کنت مولاه فعلی مولاه، فهذا شی ء منک أم من الله تعالی؟ فقال: «و الّذی لا إله إلّا هو هذا من الله» فولّی الحرث بن النعمان یرید راحلته و هو یقول: اَللَّهُمَّ إن کان ما یقوله حقا فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ، أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ، فما وصل إلیها حتّی رماه الله بحجر فسقط علی هامته و خرج من دبره فقتله، و أنزل الله سبحانه: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ. [تفسیر ثعلبی، ج 10، ص 35]

«تَعْرُجُ الْمَلَائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ * فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا * إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا * وَ نَرَاهُ قَرِیبًا»(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

قیامت پنجاه موقف و ایستگاه دارد، و مقدار هر موقفی هزار سال است. سپس این آیه را تلاوت نمود: «فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ»، [مِمَّا تَعُدُّونَ.](2) و در سخن دیگری فرمود:

قبل از آنکه در قیامت حساب اعمال شما را بکنند، خود حساب اعمال خود را بکنید، چرا که در قیامت پنجاه موقف هست، و هر موقفی به اندازه ی هزار سال شما می باشد. و سپس این آیه را تلاوت نمود: «فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ.»(3)

ابوسعید خُدری گوید:

به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفته شد: روز قیامت چه قدر طولانی و زیاد است که خداوند می فرماید: «فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ»؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

سوگند به خدایی که جان محمّد در دست اوست، آن روز برای مؤمن کم تر از

ص: 116


1- 168.. سوره ی معارج، آیات 7-4.
2- 169.. فی روضة الکافی باسناده الی حفص بن غیاث قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام) فی حدیث طویل: قال فان للقیامة خمسین موقفا کل موقف مقداره ألف سنة ثمّ تلا: فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ مما تعدون. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 413، ح 10]
3- 170.. فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی أبی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): الا فحاسبوا أنفسکم قبل ان تحاسبوا، فان فی القیامة خمسین موقفا کل موقف مثل ألف سنة مما تعدون، ثمّ تلا هذه الایة: «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ».[همان، ص 413، ح 11]

خواندن یک نماز واجب خواهد بود که در دنیا می خواند.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر جز خداوند کسی ولیّ حساب قیامت می بود، پنجاه هزار سال حساب مردم طول می کشید، و خداوند سبحان در کمتر از یک ساعت از آن فارغ می شود.(2) «یَوْمَ تَکُونُ السَّمَاء کَالْمُهْلِ * وَ تَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ * وَ لَا یَسْأَلُ حَمِیمٌ حَمِیمًا * یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ * وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ * وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْویهِ * وَ مَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ یُنجِیهِ * کَلَّا إِنَّهَا لَظَی * نَزَّاعَةً لِّلشَّوَی * تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّی * وَ جَمَعَ فَأَوْعَی * إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«یَوْمَ تَکُونُ السَّمَاء کَالْمُهْلِ»یعنی آسمان در روز قیامت مانند مس و روی گداخته ذوب می شود، و هیچ حمیم و خویش نزدیکی، به فریاد انسان نمی رسد.(4)

سپس گوید: در روایت ابی الجارود آمده که امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«یُبَصَّرُونَهُمْ»یعنی خداوند همه چیز را به آنان معرّفی می کند، از این رو آنان از همدیگر سؤالی نمی کنند، و در آن روز مجرم و گنهکار دوست می دارد که

ص: 117


1- 171.. فی مجمع البیان «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ»و روی أبو سعید الخدری قال: قیل لرسول الله(صلی الله علیه و آله): ما أطول هذا الیوم؟ فقال: و الذی نفس محمّد بیده انه لیخف علی المؤمن حتی یکون أخف علیه من صلوة مکتوبة یصلیها فی الدّنیا. [همان، ص 415، ح 15]
2- 172.. و روی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: لو ولی الحساب غیر الله لمکثوا فیه خمسین ألف سنة من قبل أن یفرغوا، و الله سبحانه یفرغ من ذلک فی ساعة. [همان، ص 15، ح 16]
3- 173.. سوره ی معارجن آیات 21-8.
4- 174.. القمّی: و قال علی بن إبراهیم فی قوله: فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ قال: فی یوم القیامة خمسون موقفا کل موقف ألف سنة قوله: یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ قال: الرصاص الذائب و النحاس کذلک تذوب السماء. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 386]

فرزندان و همسر و برادر و مادر او و همه ی اهل زمین گرفتار عذاب شوند، و او نجات پیدا کند.(1)

و خداوند می فرماید:

هرگز کسی به جای دیگری عذاب نخواهد شد، و آتش بر مجرمان و گنهکاران، زبانه می کشد و چشم مجرم را بیرون می آورد، و صورت او را سیاه می کند، و هر کس از حق روی گردانده است را صدا می زند، و در خود جای می دهد، و مال اندوزان -- که اموال خود را نگهداری کردند، و در راه خدا ندادند -- را به سوی خود می خواند، و در دوزخ جای می دهد، آری انسان، حریص به دنیاست، اگر فقیر شود ناله می کند، و اگر بی نیاز شود، چیزی در راه خدا نمی دهد، مگر نمازگزاران که بر نمازها[ی واجب] و نوافل و مستحبات خود پایدارند.(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

خداوند با جمله «إِلَّا الْمُصَلِّین»نمازگزاران را به خاطر نماز که بهترین اعمال آنان است، جدا نموده، و از عذاب و آتش دور دانسته و می فرماید: «الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ»یعنی آنان چون چیزی از نوافل و نمازهای مستحبی را بر خود

ص: 118


1- 175.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله یُبَصَّرُونَهُمْ یقول: یعرفونهم ثمّ لا یتساءلون قوله یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ و هی أمه التی ولدته. [همان]
2- 176.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله کَلَّا إِنَّها لَظی قال: تلتهب علیهم النار قوله: نَزَّاعَةً لِلشَّوی قال تنزع عینیه و تسود وجهه تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّی قال: تجره إلیها قوله وَ جَمَعَ فَأَوْعی أی جمع مالا و دفنه و وعاه و لم ینفقه فی سبیل الله و قوله إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً أی حریصا إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً قال: الشر هو الفقر و الفاقة وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً قال الغناء و السعة، و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) قال ثمّ استثنی فقال إِلَّا الْمُصَلِّینَ فوصفهم بأحسن أعمالهم الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 386]

لازم دانستند، به آن ادامه می دهند.(1)

فضیل گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ»(2)، نمازهای واجب است، و مقصود از «الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ»نمازهای مستحبّی و نافله است.(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: پدرم از پدرانش از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نمود که فرمود:

بدون عذر نباید نافله در وقت فریضه خوانده شود، بلکه اگر امکان داشت باید قضای آن انجام بگیرد، چنان که خداوند می فرماید: «الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ»یعنی آنان نوافلی که در شب نخوانده اند را در روز قضا می کنند، و نوافلی که در روز نخوانده اند را در شب قضا می کنند، سپس فرمود: نباید نافله در وقت فریضه خوانده شود، بلکه باید اوّل نماز واجب خوانده شود و سپس هر چه می خواهد نافله بخواند.(4)

«وَ الَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ * لِّلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»(5)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند(عزوجل) در مال اغنیا چیزی مانند زکات را واجب نموده که به خاطر پرداخت

ص: 119


1- 177.. یقول إذا فرض علی نفسه شیئا من النوافل دام علیه. [همان]
2- 178.. سوره ی مؤمنون، آیه ی 9.
3- 179.. الکافی: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ حَرِیزٍ عَنِ الْفُضَیْلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ قَالَ هِیَ الْفَرِیضَةُ قُلْتُ الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ قَالَ هِیَ النَّافِلَةُ. [کافی، ج 3، ص 269، ح 12]
4- 180.. الخصال لَا یُصَلِّی الرَّجُلُ نَافِلَةً فِی وَقْتِ فَرِیضَةٍ إِلَّا مِنْ عُذْرٍ وَ لَکِنْ یَقْضِی بَعْدَ ذَلِکَ إِذَا أَمْکَنَهُ الْقَضَاءُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الَّذِینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ یَعْنِی الَّذِینَ یَقْضُونَ مَا فَاتَهُمْ مِنَ اللَّیْلِ بِالنَّهَارِ وَ مَا فَاتَهُمْ مِنَ النَّهَارِ بِاللَّیْلِ لَا تُقْضَی النَّافِلَةُ فِی وَقْتِ فَرِیضَةٍ ابْدَأْ بِالْفَرِیضَةِ ثُمَّ صَلِّ مَا بَدَا لَکَ. [خصال صدوق، ص 628، ح 10]
5- 181.. سوره ی معارج، آیات 24 و 25.

آن ستایش نمی شوند، چرا که با پرداخت آن، مسلمان به حساب می آیند، و خون آنان مصون می شود، و لکن در اموال اغنیا غیر از زکات، خداوند حقوق دیگری واجب نموده و فرموده است: «وَ الَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ»و حق معلوم غیر از زکات است، و آن چیزی است که هر مسلمانی به اندازه ی طاقت خود در مال خویش واجب می نماید، و آن را روزانه و یا در هر هفته و هر ماهی به فقرا می پردازد.(1)اسماعیل بن جابر گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: آیا آیه فوق مربوط به غیر زکات است؟ فرمود:

این آیه مربوط به کسی است که خداوند مال و ثروتی به او داده، و او از مال خود، هزار و دو هزار و سه هزار و کم تر و بیشتر در راه خدا می دهد، و با مال خود صله رحم می کند، و بارِ یک بار افتاده ای را به دوش می گیرد.(2)

ص: 120


1- 182.. الکافی: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ اللَّهَ(عزوجل) فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ فَرِیضَةً لَا یُحْمَدُونَ إِلَّا بِأَدَائِهَا وَ هِیَ الزَّکَاةُ بِهَا حَقَنُوا دِمَاءَهُمْ وَ بِهَا سُمُّوا مُسْلِمِینَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ(عزوجل) فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ حُقُوقاً غَیْرَ الزَّکَاةِ فَقَالَ(عزوجل) وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ فَالْحَقُّ الْمَعْلُومُ مِنْ غَیْرِ الزَّکَاةِ وَ هُوَ شَیْ ءٌ یَفْرِضُهُ الرَّجُلُ عَلَی نَفْسِهِ فِی مَالِهِ یَجِبُ عَلَیْهِ أَنْ یَفْرِضَهُ عَلَی قَدْرِ طَاقَتِهِ وَ سَعَةِ مَالِهِ فَیُؤَدِّی الَّذِی فَرَضَ عَلَی نَفْسِهِ إِنْ شَاءَ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ إِنْ شَاءَ فِی کُلِّ جُمْعَةٍ وَ إِنْ شَاءَ فِی کُلِّ شَهْرٍ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ(عزوجل) أَیْضاً -- أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ هَذَا غَیْرُ الزَّکَاةِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ(عزوجل) أَیْضاً -- یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ الْمَاعُونَ أَیْضاً وَ هُوَ الْقَرْضُ یُقْرِضُهُ وَ الْمَتَاعُ یُعِیرُهُ وَ الْمَعْرُوفُ یَصْنَعُهُ وَ مِمَّا فَرَضَ اللَّهُ(عزوجل) أَیْضاً فِی الْمَالِ مِنْ غَیْرِ الزَّکَاةِ قَوْلُهُ(عزوجل) الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ مَنْ أَدَّی مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَقَدْ قَضَی مَا عَلَیْهِ وَ أَدَّی شُکْرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی مَالِهِ إِذَا هُوَ حَمِدَهُ عَلَی مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِیهِ مِمَّا فَضَّلَهُ بِهِ مِنَ السَّعَةِ عَلَی غَیْرِهِ وَ لِمَا وَفَّقَهُ لِأَدَاءِ مَا فَرَضَ اللَّهُ(عزوجل) عَلَیْهِ وَ أَعَانَهُ عَلَیْهِ. [کافی، ج 3، ص 498، ح 8]
2- 183.. و فیه عن عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ. لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ أَ هُوَ سِوَی الزَّکَاةِ فَقَالَ هُوَ الرَّجُلُ یُؤْتِیهِ اللَّهُ الثَّرْوَةَ مِنَ الْمَالِ فَیُخْرِجُ مِنْهُ الْأَلْفَ وَ الْأَلْفَیْنِ وَ الثَّلَاثَةَ الْآلَافِ وَ الْأَقَلَّ وَ الْأَکْثَرَ فَیَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ وَ یَحْمِلُ بِهِ الْکَلَّ عَنْ قَوْمِهِ.[کافی، ج 3، ص 499، ح 10]

صفوان جمال گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

محروم صاحب شغل و حرفه ای است که عقل او عیبی ندارد، و لکن درآمد او برای او کافی نیست.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

«الْمَحْرُومُ الْمُحَارَفُ الَّذِی قَدْ حُرِمَ کَدَّ یَدِهِ فِی الشِّرَاءِ وَ الْبَیْعِ»(2).

عیسی بن داود از امام کاظم از پدرش امام صادق علیهما السلام نقل نموده که فرمود:

شخصی از پدرم امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه فوق سؤال نمود، و پدرم به او فرمود:خوب حفظ کن و دقّت کن چگونه نقل می کنی؟ همانا سائل و محروم شأن بزرگی دارند، امّا سائل، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که حق خود را -- درباره ی اهل بیت خویش -- از خدای متعال سؤال می کند، و محروم کسی است، که از خمس محروم شده است و او امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامان بعد از او (صلوات الله علیهم أجمعین) می باشند، آیا خوب دقّت کردی، و آنچه را گفتم فهمیدی؟ سائل و محروم آن گونه که مردم می گویند نیست.(3)

ص: 121


1- 184.. و فیه: وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُمَا قَالا الْمَحْرُومُ الرَّجُلُ الَّذِی لَیْسَ بِعَقْلِهِ بَأْسٌ وَ لَمْ یُبْسَطْ لَهُ فِی الرِّزْقِ وَ هُوَ مُحَارَفٌ. [کافی، ج 3، ص 500، ح 12]
2- 185.. و فیه: وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ(عزوجل) لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ قَالَ الْمَحْرُومُ الْمُحَارَفُ الَّذِی قَدْ حُرِمَ کَدَّ یَدِهِ فِی الشِّرَاءِ وَ الْبَیْعِ. [همان]
3- 186.. فی تأویل الآیات: و قوله تعالی وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ. تأویله ظاهر و باطن فالظاهر ظاهر و أما الباطن فهو ما رواه محمّد بن العبّاس عن محمّد بن أبی بکر عن محمّد بن إسماعیل عن عیسی بن داود عن أبی الحسن موسی بن جعفر عن أبیه(علیه السلام) أن رجلا سأل أباه محمّد بن علی(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل) وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ فقال له أبی احفظ یا هذا و انظر کیف تروی عنی أن السائل و المحروم شأنهما عظیم أما السائل فهو رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی مسألة الله لهم حقه و المحروم هو من أحرم الخمس أمیر المؤمنین(علیه السلام)لی بن أبی طالب و ذریته الأئمة(علیهم السلام) هل سمعت و فهمت لیس هو کما تقول النّاس. [تأویل الآیات، ص 699]

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ»می فرماید:

مقصود تصدیق به خروج و قیام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد.(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ»فرمود:

یعنی مُتعَةَ حَلالٍ، اما تو جز با زن عفیفه متعه مکن، و خود را در اختیار کسی که -- برای دراهم خود -- او را امین نمی دانی قرار مده.(2)

«فَمَا لِلَّذِینَ کَفَرُوا قِبَلَکَ مُهْطِعِینَ * عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ عِزِینَ * أَ یَطْمَعُ کُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن یُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِیمٍ * کَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا یَعْلَمُونَ * فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ

ص: 122


1- 187.. الکافی: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ(عزوجل) -- قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ قَالَ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) -- وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ قَالَ عِنْدَ خُرُوجِ الْقَائِمِ(علیه السلام) وَ فِی قَوْلِهِ(عزوجل) -- وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ قَالَ اخْتَلَفُوا کَمَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ فِی الْکِتَابِ وَ سَیَخْتَلِفُونَ فِی الْکِتَابِ الَّذِی مَعَ الْقَائِمِ الَّذِی یَأْتِیهِمْ بِهِ حَتَّی یُنْکِرُهُ نَاسٌ کَثِیرٌ فَیُقَدِّمُهُمْ فَیَضْرِبُ أَعْنَاقَهُمْ وَ أَمَّا قَوْلُهُ(عزوجل) -- وَ لَوْ لا کَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ قَالَ لَوْ لَا مَا تَقَدَّمَ فِیهِمْ مِنَ اللَّهِ(عزوجل) مَا أَبْقَی الْقَائِمُ(علیه السلام) مِنْهُمْ وَاحِداً وَ فِی قَوْلِهِ(عزوجل) -- وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ قَالَ بِخُرُوجِ الْقَائِمِ(علیه السلام) وَ قَوْلِهِ(عزوجل) -- وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ قَالَ یَعْنُونَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) وَ فِی قَوْلِهِ(عزوجل) -- وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ(علیه السلام) ذَهَبَتْ دَوْلَةُ الْبَاطِلِ. [کافی، ج 8، ص 287، ح 432]
2- 188.. و فیه: وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَی عَنْ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِی سَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْهَا یَعْنِی الْمُتْعَةَ فَقَالَ لِی حَلَالٌ فَلَا تَتَزَوَّجْ إِلَّا عَفِیفَةً إِنَّ اللَّهَ(عزوجل) یَقُولُ وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ فَلَا تَضَعْ فَرْجَکَ حَیْثُ لَا تَأْمَنُ عَلَی دِرْهَمِکَ. [کافی، ج 5، ص 453]

وَ الْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ * عَلَی أَن نُّبَدِّلَ خَیْرًا مِّنْهُمْ وَ مَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«مُهْطِعِینَ»یعنی اذلّاء، و «عِزِینَ»یعنی قعود، و «خَلَقْنَاهُم مِّمَّا یَعْلَمُونَ»یعنی نطفه و علقه، و «مَشَارِقِ»مشارق زمستان و مشارق تابستان است، و «مَغَارِبِ»مغارب زمستان و مغارب تابستان است، و «فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ»سوگند است، و جواب آن «إِنَّا لَقَادِرُونَ * عَلَی أَن نُّبَدِّلَ خَیْرًا مِّنْهُمْ» می باشد.(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر «رَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ»فرمود:

برای خورشید 360 مشرق و 360 مغرب است، و هر روزی یک مشرق و یک مغرب دارد.(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «مَشَارِقِ»پیامبرانند، و مقصود از «مَغَارِبِ»أوصیااند. (صلوات الله علیهم أجمعین.)(4)

ص: 123


1- 189.. سوره ی معارج، آیات 41-36.
2- 190.. القمّی: قوله مُهْطِعِینَ أی أذلاء قوله عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِینَ أی قعود قوله کَلَّا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِمَّا یَعْلَمُونَ قال من نطفة ثمّ من علقة قوله فَلا أُقْسِمُ أی أقسم بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ قال مشارق الشتاء و مغارب الصیف و مغارب الشتاء و مشارق الصیف و هو قسم و جوابه إِنَّا لَقادِرُونَ عَلی أَنْ نُبَدِّلَ خَیْراً مِنْهُمْ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 386]
3- 191.. فی المعانی: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ یَرْفَعُهُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ قَالَ لَهَا ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ مَشْرِقاً وَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ مَغْرِباً فَیَوْمُهَا الَّذِی تُشْرِقُ فِیهِ لَا تَعُودُ فِیهِ إِلَّا مِنْ قَابِلٍ وَ یَوْمُهَا الَّذِی تَغْرُبُ فِیهِ لَا تَعُودُ فِیهِ إِلَّا مِنْ قَابِلٍ. [معانی الأخبار، ص 221، ح 1]
4- 192.. فی تأویل الآیات: و قوله تعالی فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ…. تأویله روی محمّد بن خالد البرقی بإسناده یرفعه عن محمّد بن سلیمان عن أبیه عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ قال المشارق الأنبیاء و المغارب الأوصیاء(علیهم السلام). [تأویل الآیات، ص 700]

«یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا کَأَنَّهُمْ إِلَی نُصُبٍ یُوفِضُونَ * خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کَانُوا یُوعَدُونَ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«أَجْدَاثِ»قبور است، و مقصود از «إِلَی نُصُبٍ یُوفِضُونَ»حرکت به طرف منادی قیامت است، و «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»یعنی «تصیبهم ذلّة.»(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«ذَلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کَانُوا یُوعَدُونَ»روز خروج قائم آل محمّد(علیهم السلام) است.(3)

ص: 124


1- 193.. سوره ی معارج، آیات 43 و 44.
2- 194.. القمّی: قوله یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً قال من القبور کَأَنَّهُمْ إِلی نُصُبٍ یُوفِضُونَ قال إلی الداعی ینادون قوله تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ قال تصیبهم ذلة ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 387]
3- 195.. و فیه: و قوله تعالی یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً کَأَنَّهُمْ إِلی نُصُبٍ یُوفِضُونَ خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ. تأویله ما روی مرفوعا بالإسناد عن سلیمان بن خالد عن ابن سماعة عن عبد الله بن القاسم عن یحیی بن میسر عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ قال یعنی یوم خروج القائم عجل الله فرجه الشریف. [تأویل الآیات، ص 701]

سوره ی نوح

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی نحل.

تعداد آیات: 28 آیه.

ثواب قرائت سوره ی نوح

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که ایمان به خدا دارد و کتاب خدا را قرائت می کند، نباید از قرائت سوره ی نوح خودداری نماید، و هر بنده ای که آن را با صبر و نیّت خالص در نماز واجب، و یا نماز مستحب قرائت کند، خداوند او را در مساکن نیکان و ابرار ساکن خواهد نمود، و از کرامت خود، سه باغستان بهشتی دیگر -- جز باغستان بهشتی خویش -- و دویست حوراء و چهار هزار همسر دیگر به او عطا خواهد کرد، إن شاء الله.(1)

ص: 125


1- 196.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یَقْرَأُ کِتَابَهُ لَا یَدَعُ قِرَاءَةَ سُورَةِ إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ فَأَیُّ عَبْدٍ قَرَأَهَا مُحْتَسِباً صَابِراً فِی فَرِیضَةٍ أَوْ نَافِلَةٍ أَسْکَنَهُ اللَّهُ تَعَالَی مَسَاکِنَ الْأَبْرَارِ وَ أَعْطَاهُ ثَلَاثَ جِنَانٍ مَعَ جَنَّتِهِ کَرَامَةً مِنَ اللَّهِ وَ زَوَّجَهُ مِائَتَیْ حَوْرَاءَ وَ أَرْبَعَةَ آلَافِ ثَیِّبٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [ثواب الأعمال، ص 120]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، و حاجتی طلب نماید خداوند قضای حاجت او را آسان خواهد نمود.(1) و امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که همواره این سوره را در شب و یا در روز بخواند، از دنیا نمی رود تا جایگاه خود را در بهشت ببیند، و اگر هنگام درخواست حاجت، این سوره را بخواند، به اذن خداوند حاجت او برآورده خواهد شد.(2)

ص: 126


1- 197.. و من (خواصّ القرآن): قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها و طلب حاجة سهل الله قضائها».[تفسیر برهان، ج 5، ص 495، ح 2]
2- 198.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من أدمن قراءتها لیلا أو نهارا لم یمت حتی یری مقعده فی الجنّة، و إذا قرئت فی وقت طلب حاجة قضیت بإذن الله تعالی».[همان، ح 3]

سوره ی نوح، آیات 1 تا 28

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ 1 قالَ یا قَوْمِ إِنِّی لَکُمْ نَذیرٌ مُبینٌ 2 أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطیعُونِ 3 یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرْکُمْ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا یُؤَخَّرُ لَوْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ 4 قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمی لَیْلاً وَ نَهاراً 5 فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائی إِلاَّ فِراراً 6 وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً 7 ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهاراً 8 ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً 9 فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً 10 یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً 11 وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً 12 ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً 13 وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً 14 أَ لَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً 15 وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فیهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً 16 وَ اللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً 17 ثُمَّ یُعیدُکُمْ فیها وَ یُخْرِجُکُمْ إِخْراجاً 18 وَ اللَّهُ جَعَلَ

ص: 127

لَکُمُ الْأَرْضَ بِساطاً 19 لِتَسْلُکُوا مِنْها سُبُلاً فِجاجاً 20 قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنی وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَساراً 21 وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّاراً 22 وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً 23 وَ قَدْ أَضَلُّوا کَثیراً وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلاَّ ضَلالاً 24 مِمَّا خَطیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً 25 وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّاراً 26 إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً 27 رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلاَّ تَباراً 28

لغات:

«اِستغشاء»به معنای طلب تغشّی یعنی لباس بر سر کشیدن است، و «إصرار»اقامه و پایداری برانجام چیزی را گویند، و «مِدرار»ریزش فراوان باران را گویند، و «اِمداد»کمک پیوسته را گویند، و «اَموال»جمع مال به معنای نعمت است، و«وَقار»به معنای ثابت ماندن و حلم و بردباری است، و «ترجون»از«رَجاء»می باشد و در اینجا به معنای خوف است، و «سُبُلاً فِجاجاً»یعنی سُبُلاً متّسعةً متفرّقةً، و مفرد آن «فجّ» است، و یا فجّ راه بین دو کوه است، و «سُواع»نام بت است، مانند وَدّ، و یَغوث، و یَعوق، و نَسر، و «کُبّار»مبالغه در کبیر است، مانند: عجیب و عُجّاب، و حَسَن و حُسّان و روایت شده که مردی از اعراب چون شنید رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می خواند: «وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّاراً»گفت: «ما أفصح ربّک یا محمّد!»و «دَیّار»فَیْعال از دَوَران، مانند: قَیّام که اصل آن قَیوام است می باشد، و «ما بالدار دَیّار»یعنی ما بها أحد یدور فی الأرض، و «تَبار»به معنای خَسار و زیان است.

ص: 128

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و گفتیم: «قوم خود را انذار کن پیش از آنکه عذاب دردناک به سراغ شان آید!»(1) گفت: «ای قوم! من برای شما بیم دهنده آشکاری هستم، (2) که خدا را پرستش کنید و از مخالفت او بپرهیزید و مرا اطاعت نمایید! (3) اگر چنین کنید، خدا گناهانتان را می آمرزد و تا زمان معیّنی شما را عمر می دهد زیرا هنگامی که اجل الهی فرا رسد، تأخیری نخواهد داشت اگر می دانستید!»(4) (نوح) گفت: «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (بسوی تو) دعوت کردم، (5) امّا دعوت من چیزی جز فرار از حقّ بر آنان نیفزود! (6) و من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزی، انگشتان خویش را در گوشهای شان قرار داده و لباسهای شان را بر خود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدّت استکبار کردند! (7) سپس من آنها را با صدای بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت کردم، (8) سپس آشکارا و نهان (حقیقت توحید و ایمان را) برای آنان بیان داشتم! (9) به آنها گفتم: «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است…(10) تا بارانهای پربرکت آسمان را پی در پی بر شما فرستد، (11) و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد! (12) چرا شما برای خدا عظمت قائل نیستید؟! (13) در حالی که شما را در مراحل مختلف آفرید (تا از نطفه به انسان کامل رسیدید)! (14) آیا نمی دانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکی بالای دیگری آفریده است، (15) و ماه را در میان آسمانها مایه روشنایی، و خورشید را چراغ فروزانی قرار داده است؟! (16) و خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید،(17) سپس شما را به همان زمین

ص: 129

بازمی گرداند، و بار دیگر شما را خارج می سازد! (18) و خداوند زمین را برای شما فرش گسترده ای قرار داد…(19) تا از راههای وسیع و دره های آن بگذرید (و به هر جا می خواهید بروید)!»(20) نوح (بعد از نومیدی از هدایت آنان) گفت: «پروردگارا! آنها نافرمانی من کردند و از کسانی پیروی نمودند که اموال و فرزندانشان چیزی جز زیانکاری بر آنها نیفزوده است! (21) و (این رهبران گم راه) مکر عظیمی به کار بردند…(22) و گفتند:دست از خدایان و بتهای خود برندارید (به خصوص) بتهای «وَد»، «سواع»، «یغوث»، «یعوق»و «نسر»را رها نکنید! (23) و آنها گروه بسیاری را گم راه کردند! خداوندا، ظالمان را جز ضلالت میفزا!»(24) (آری، سرانجام) همگی بخاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد گشتند، و جز خدا یاورانی برای خود نیافتند! (25) نوح گفت: «پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روی زمین باقی مگذار! (26) چرا که اگر آنها را باقی بگذاری، بندگانت را گم راه می کنند و جز نسلی فاجر و کافر به وجود نمی آورند! (27) پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند، و جمیع مردان و زنان باایمان را بیامرز و ظالمان را جز هلاکت میفزا!»(28)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَی قَوْمِهِ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَکَ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»(1)قصّه حضرت نوح(علیه السلام) با قوم خود، در سوره هود و غیر آن گذشت، ملاحظه شود.

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

«اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ»،«أی اسْتَتَرُوا بِهَا»یعنی لباس بر سر کشیدند تا سخنان نوح(علیه السلام) را نشنوند، و از او پیروی نکنند، و «وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً»یعنیْ

ص: 130


1- 199.. سوره ی نوح، آیه ی 1.

عَزَمُوا عَلَی أَنْ لَا یَسْمَعُوا شَیْئاً من کلام نوح، و «ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً»یعنیْ دَعَوْتُهُمْ سِراً وَ عَلَانِیَةً.(1)

«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا * یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَارًا»(2)ابرش کلبی که فرزندی از او پیدا نمی شد گوید: به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: چیزی به من تعلیم کن تا خداوند فرزندی به من عطا کند. امام(علیه السلام) فرمود:

در هر روز و یا در هر شب یکصد مرتبه استغفار کن تا خداوند به تو فرزند عطا کند، چرا که او می فرماید: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا * یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ….»(3)

سعید بن یسار گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: من فرزندی پیدا نمی کنم؟ فرمود:

یکصد مرتبه در سحر استغفار کن، و اگر فراموش کردی، آن را جبران کن.(4)

ص: 131


1- 200.. فی تفسیر القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ و قد کتبنا خبر نوح قوله وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ قال: استتروا بها وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً أی عزموا علی أن لا یسمعوا شیئا قوله ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً قال دعوتهم سرا و علانیة.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 387]
2- 201.. سوره ی نوح، آیات 12-10.
3- 202.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ شَکَا الْأَبْرَشُ الْکَلْبِیُّ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ لَا یُولَدُ لَهُ فَقَالَ لَهُ عَلِّمْنِی شَیْئاً قَالَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ أَوْ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً إِلَی قَوْلِهِ وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ. [کافی، ج 6، ص 8، ح 4]
4- 203.. و فیه: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَا یُولَدُ لِی فَقَالَ اسْتَغْفِرْ رَبَّکَ فِی السَّحَرِ مِائَةَ مَرَّةٍ فَإِنْ نَسِیتَهُ فَاقْضِهِ. [کافی، ج 6، ص 9، ح 6]

و در روایتی آمده که امام باقر(علیه السلام) به دربان و حاجب هشام بن ملک دستوری داد و او دارای فرزند شد، وبه دیگران نیز تعلیم نمود، و آنان نیز دارای فرزندشدند.(1)

«مَّا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا * وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَارًا * أَ لَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا * وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُورًا وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا * وَ اللَّهُ أَنبَتَکُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا * ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیهَا وَ یُخْرِجُکُمْ إِخْرَاجًا * وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا * لِتَسْلُکُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا * قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَ اتَّبَعُوا مَن لَّمْ یَزِدْهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا * وَ مَکَرُوا مَکْرًا کُبَّارًا»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید: امام باقر(علیه السلام) در روایت ابی الجارود فرمود:

«لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا»یعنی «لَا تَخَافُونَ لِلَّهِ عَظَمَة»، یعنی برای چه شما از عظمت خداوند نمی ترسید؟(3)

ص: 132


1- 204.. فی الکافی عن الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّیَّارِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ شَیْخٍ مَدَنِیٍّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّهُ وَفَدَ إِلَی هِشَامِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ فَأَبْطَأَ عَلَیْهِ الْإِذْنُ حَتَّی اغْتَمَّ وَ کَانَ لَهُ حَاجِبٌ کَثِیرُ الدُّنْیَا وَ لَا یُولَدُ لَهُ فَدَنَا مِنْهُ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ هَلْ لَکَ أَنْ تُوصِلَنِی إِلَی هِشَامٍ وَ أُعَلِّمَکَ دُعَاءً یُولَدُ لَکَ قَالَ نَعَمْ فَأَوْصَلَهُ إِلَی هِشَامٍ وَ قَضَی لَهُ جَمِیعَ حَوَائِجِهِ قَالَ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ لَهُ الْحَاجِبُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الدُّعَاءَ الَّذِی قُلْتَ لِی قَالَ لَهُ نَعَمْ قُلْ فِی کُلِّ یَوْمٍ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیْتَ سُبْحَانَ اللَّهِ سَبْعِینَ مَرَّةً وَ تَسْتَغْفِرُ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ تُسَبِّحُ تِسْعَ مَرَّاتٍ وَ تَخْتِمُ الْعَاشِرَةَ بِالِاسْتِغْفَارِ ثُمَ تَقُولُ قَوْلَ اللَّهِ(عزوجل) اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً. یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً. وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً فَقَالَهَا الْحَاجِبُ فَرُزِقَ ذُرِّیَّةً کَثِیرَةً وَ کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ یَصِلُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَالَ سُلَیْمَانُ فَقُلْتُهَا وَ قَدْ تَزَوَّجْتُ ابْنَةَ عَمٍّ لِی فَأَبْطَأَ عَلَیَّ الْوَلَدُ مِنْهَا وَ عَلَّمْتُهَا أَهْلِی فَرُزِقْتُ وَلَداً وَ زَعَمَتِ الْمَرْأَةُ أَنَّهَا مَتَی تَشَاءُ أَنْ تَحْمِلَ حَمَلَتْ إِذَا قَالَتْهَا وَ عَلَّمْتُهَا غَیْرَ وَاحِدٍ مِنَ الْهَاشِمِیِّینَ مِمَّنْ لَمْ یَکُنْ یُولَدُ لَهُمْ فَوُلِدَ لَهُمْ وُلْدٌ کَثِیرٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ. [کافی، ج 6، ص 8، ح 5]
2- 205.. سوره ی نوح، آیات 22-13.
3- 206.. القمّی: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله لا تَرْجُونَ لِلهِ وَقاراً قال لا تخافون لله عظمة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 387]

سپس مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَارًا»یعنی «عَلَی اخْتِلَافِ الْأَهْوَاءِ وَ الْإِرَادَاتِ وَ الْمَشِیَّات»، و «وَ اللَّهُ أَنبَتَکُم مِّنَ الْأَرْضِ»یعنی «علی وجه الأرض نَباتاً»، «وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلَّا خَساراً»یعنی آنان پیروی از اغنیا و ثروت مندان نمودند، و «وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّاراً» یعنی کبیراً.»(1)

ابوالجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

«سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا»یعنی «بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ».

و در نهج البلاغة از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

از نشانه عای اقتدار و جبروت و قدرت الهی و ظرافت خلقت و صنع او این است که آب دریای زاخر که بسیار طولانی و دارای صدای شدیدی است را متراکم و خشک و جامد قرار داده و از آن آسمان ها را خلق نموده و آن ها را هفت طبقه قرار داده است، و به امر خود آن ها را برقرار نموده، و هر کدام را از دیگری جدا نگهداشته است!!(2)

ص: 133


1- 207.. قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً قال علی اختلاف الأهواء و الإرادات و المشیات قوله وَ اللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً أی علی الأرض نباتا قوله رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلَّا خَساراً قال اتبعوا الأغنیاء وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّاراً أی کبیرا. [همان]
2- 208.. -- و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: سبع سماوات طباقا یقول: بعضها فوق بعض. -- فی نهج البلاغة و کان من اقتدار جبروته و بدیع لطائف صنعته ان جعل ماء البحر الزاخر المتراکم المتقاصف یبسا جامدا، ثمّ فطر منه اطباقا، ففتقها سبع سماوات بعد ارتتاقها، فاستمسک بأمره و قامت علی حده. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 425]

«وَ قَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لَا سُوَاعًا وَ لَا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْرًا * وَ قَدْ أَضَلُّوا کَثِیرًا وَ لَا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا ضَلَالًا * مِمَّا خَطِیئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ یَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا * وَ قَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا * إِنَّکَ إِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَ لَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

قبل از نوح، مسلمانان مؤمنی در بین مردم می زیستند و مردم به آنان علاقه خاصّی داشتند، و چون از دنیا رفتند، مردم به خاطر آنان غمگین شدند، از این رو ابلیس برای آنان مجسّمه ها و شبیه هایی ساخت، تا با آن ها انس بگیرند، و چون انس گرفتند و زمستان رسید آن ها را داخل خانه های خود بردند، و چون قرنی گذشت، شیطان آمد و به آنان گفت: «پدران شما این ها را می پرستیدند»از این رو مردم آن ها را پرستش کردند، و جمعیّت فراوانی این گونه گم راه شدند، و هر چه حضرت نوح(علیه السلام) آنان را از عمل شرک دور باش داد نپذیرفتند، تا در حق آنان نفرین کرد و خداوند آن ها را هلاک نمود.(2)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ قَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لَا سُوَاعًا وَ لَا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْرًا»فرمود:

آنان مردم خداپرست و مؤمنی بودند، و چون مردند مردم برای آنان شیون کردند و غمگین شدند، و ابلیس ملعون آمد و به آنان گفت: «من برای شما

ص: 134


1- 209.. سوره ی نوحن آیات 27-23.
2- 210.. القمّی: قال: کان قوم مؤمنین قبل نوح فماتوا فحزن علیهم النّاس فجاء إبلیس فاتخذ لهم صورهم لیأنسوا بها فأنسوا بها فلما جاءهم الشتاء أدخلوها البیوت، فمضی ذلک القرن و جاء القرن الآخر فجاءهم إبلیس فقال لهم إن هؤلاء آلهة کانوا آباؤکم یعبدونها فعبدوهم و ضل منهم بشر کثیر فدعا علیهم نوح حتی أهلکهم الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 387]

بت هایی به صورت آنان می سازم، تا شما با آن ها انس بگیرید و خدا را عبادت کنید».

پس برای آنان بت هایی به صورت مردگانشان آماده کرد، و آنان به آن صورت ها نگاه می کردند و خدا را عبادت می نمودند، و چون فصل زمستان و سرما و باران رسید، آن مجسّمه ها را به اطاق های خود بردند، و این گونه بودند تا قرنی گذشت و آن ها از دنیا رحلت نمودند، و فرزندانشان به جای آن ها قرار گرفتند [و شیطان آنان را فریب داد] و آنان گفتند: «پدران ما این ها را می پرستیده اند»از این رو به جای پرستش خداوند آن بت ها را پرستش کردند [و به سخنان نوح(علیه السلام) توجّه نکردند] و گفتند: «وَ قَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لَا سُوَاعًا وَ….»(1)

مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

نوح(علیه السلام) نهصد و پنجاه سال مردم را به خدا [پرستی] دعوت نمود، و مردم او را مسخره و استهزاء نمودند، و چون چنین دید، به آنان نفرین کرد و گفت: «رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا * إِنَّکَ إِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ

ص: 135


1- 211.. فی العلل: أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی حَمَّادُ بْنُ عِیسَی عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ السِّجِسْتَانِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً قَالَ کَانُوا یَعْبُدُونَ اللَّهَ(عزوجل) فَمَاتُوا فَضَجَّ قَوْمُهُمْ وَ شَقَّ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ فَجَاءَهُمْ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَقَالَ لَهُمْ أَتَّخِذُ لَکُمْ أَصْنَاماً عَلَی صُوَرِهِمْ فَتَنْظُرُونَ إِلَیْهِمْ وَ تَأْنِسُونَ بِهِمْ وَ تَعْبُدُونَ اللَّهَ فَأَعَدَّ لَهُمْ أَصْنَاماً عَلَی مِثَالِهِمْ فَکَانُوا یَعْبُدُونَ اللَّهَ(عزوجل) وَ یَنْظُرُونَ إِلَی تِلْکَ الْأَصْنَامِ فَلَمَّا جَاءَهُمُ الشِّتَاءُ وَ الْأَمْطَارُ أَدْخَلُوا الْأَصْنَامَ الْبُیُوتَ فَلَمْ یَزَالُوا یَعْبُدُونَ اللَّهَ(عزوجل) حَتَّی هَلَکَ ذَلِکَ الْقَرْنُ وَ نَشَأَ أَوْلَادُهُمْ فَقَالُوا إِنَّ آبَاءَنَا کَانُوا یَعْبُدُونَ هَؤُلَاءِ فَعَبَدُوهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ(عزوجل) فَذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً الْآیَةَ. [علل الشّرایع، ج 1، ص 3، باب 2، ح 1]

وَ لَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا»و خداوند به نوح فرمود: «آن کشتی را به سرعت بسازد و آن را وسیع قرار دهد»و نوح در مسجد کوفه آن کشتی را با دست خود ساخت، و چوب های آن را از راه دور آورد.

مفضّل گوید:

دراین وقت امام صادق(علیه السلام) برای نماز ظهر و عصر سخن خویش را قطع نمود و پس از نماز از مسجد خارج گردید و به سمت چپ به بازار عطّارها اشاره نمود و فرمود: دراینجا بت های قوم نوح به نام های:«یَغوث و یَعوق و نَسر»قرارداشت.(1)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

مشرکین قریش، بت هایی که اطراف کعبه قرار داده بودند را با مُشک و عَنبَر معطر می کردند، و بت «یغوث»را مقابل درب کعبه، و بت «یعوق»را سمت راست کعبه، و بت «نَسر»را سمت چپ کعبه قرار داده بودند، و چون وارد مسجد می شدند، درمقابل بت «یغوث»سجده می کردند، و خم نمی شدند، و سپس به طرف «یعوق»دور می زدند تا به «نَسر»می رسیدند و در آن محلّ می گفتند:

ص: 136


1- 212.. فی الکافی عن الصّادق(علیه السلام) قَالَ وَ لَبِثَ نُوحٌ(علیه السلام) فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً یَدْعُوهُمْ إِلَی اللَّهِ(عزوجل) فَیَهْزَءُونَ بِهِ وَ یَسْخَرُونَ مِنْهُ فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ مِنْهُمْ دَعَا عَلَیْهِمْ فَقَالَ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلَّا فاجِراً کَفَّاراً فَأَوْحَی اللَّهُ(عزوجل) إِلَی نُوحٍ أَنِ اصْنَعْ سَفِینَةً وَ أَوْسِعْهَا وَ عَجِّلْ عَمَلَهَا فَعَمِلَ نُوحٌ سَفِینَةً فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ بِیَدِهِ فَأَتَی بِالْخَشَبِ مِنْ بُعْدٍ حَتَّی فَرَغَ مِنْهَا قَالَ الْمُفَضَّلُ ثُمَّ انْقَطَعَ حَدِیثُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَقَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَصَلَّی الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ ثُمَّ انْصَرَفَ مِنَ الْمَسْجِدِ فَالْتَفَتَ عَنْ یَسَارِهِ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی مَوْضِعِ دَارِ الدَّارِیِّینَ وَ هُوَ مَوْضِعُ دَارِ ابْنِ حَکِیمٍ وَ ذَاکَ فُرَاتٌ الْیَوْمَ فَقَالَ لِی یَا مُفَضَّلُ وَ هَاهُنَا نُصِبَتْ أَصْنَامُ قَوْمِ نُوحٍ(علیه السلام) -- یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً. [کافی، ج 8، ص 280، ح 421]

«لَبَّیْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لَاشَرِیکَ لَکَ إِلَّا شَرِیکٌ هُوَ لَکَ تَمْلِکُهُ وَ مَا مَلَکَ»و خداوند مگس سبزی را که دارای چهار بال بود می فرستاد و او چیزی از مشک و عنبر را در بت ها باقی نمی گذارد، از این رو خداوند این آیه را نازل نمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ.»(1)و(2)

صالح بن میثم گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: نوح از کجا دانست که قوم او ایمان نخواهند آورد، و به آنان نفرین کرد و گفت: «لا یَلِدُوا إِلَّا فاجِراً کَفَّاراً»؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مگر نشنیدی که خداوند به او فرمود: «أَنَّهُ لَن یُؤْمِنَ مِن قَوْمِکَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ.»(3)و(4)

ص: 137


1- 213.. سوره ی حج، آیه ی 73.
2- 214.. فی الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُشَانِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْأَشَلِّ بَیَّاعِ الْأَنْمَاطِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ کَانَتْ قُرَیْشٌ تُلَطِّخُ الْأَصْنَامَ الَّتِی کَانَتْ حَوْلَ الْکَعْبَةِ بِالْمِسْکِ وَ الْعَنْبَرِ وَ کَانَ یَغُوثُ قِبَالَ الْبَابِ وَ کَانَ یَعُوقُ عَنْ یَمِینِ الْکَعْبَةِ وَ کَانَ نَسْرٌ عَنْ یَسَارِهَا وَ کَانُوا إِذَا دَخَلُوا خَرُّوا سُجَّداً لِیَغُوثَ وَ لَا یَنْحَنُونَ ثُمَّ یَسْتَدِیرُونَ بِحِیَالِهِمْ إِلَی یَعُوقَ ثُمَّ یَسْتَدِیرُونَ بِحِیَالِهِمْ إِلَی نَسْرٍ ثُمَّ یُلَبُّونَ فَیَقُولُونَ -- لَبَّیْکَ اَللَّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لَاشَرِیکَ لَکَ إِلَّا شَرِیکٌ هُوَ لَکَ تَمْلِکُهُ وَ مَا مَلَکَ قَالَ فَبَعَثَ اللَّهُ ذُبَاباً أَخْضَرَ لَهُ أَرْبَعَةُ أَجْنِحَةٍ فَلَمْ یَبْقَ مِنْ ذَلِکَ الْمِسْکِ وَ الْعَنْبَرِ شَیْئاً إِلَّا أَکَلَهُ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی -- یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ. [کافی، ج 4، ص 542، ح 11]
3- 215.. سوره ی هود، آیه ی 36.
4- 216.. القمّی: حدثنا أحمد بن محمّد بن موسی قال حدثنا محمّد بن حماد عن علی بن إسماعیل التیمی عن فضیل الرسام [التوسان] عن صالح بن میثم قال قلت لأبی جعفر(علیه السلام) ما کان علم نوح حین دعا قومه إنهم لا یلدون إلّا فاجرا کفارا فقال: أ ما سمعت قول الله لنوح أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 377]

«رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ لَا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا تَبَارًا»(1)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه قبل می فرماید:

هنگامی که نوح نفرین کرد، و قوم او هلاک شدند، ابلیس نزد او آمد و گفت: «تو بر من حقّی داری، و من می خواهم حق تو را جبران کنم»نوح(علیه السلام) گفت: به خدا سوگند من خشم دارم از این که بر تو حقّی داشته باشم، آن حق چیست؟ ابلیس گفت: تو بر امّت خود نفرین نمودی، و خداوند آنان را غرق نمود، و من از گم راه کردن آنان آسوده شدم، تا هنگامی که خداوند انسان های دیگری را خلق کند، و من آنان را گم راه نمایم. نوح گفت: اکنون تو چه پاداشی می خواهی به من بدهی؟ ابلیس گفت: در سه جا، به یاد من باش، 1. هنگام غضب، 2. هنگامی که بین دو نفر حکم می کنی، 3. هنگامی که در کنار زن نامحرمی باشی و جز تو و او کسی کنار شما نباشد.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«مَنْ دَخَلَ بَیْتِی مؤمناً»، یعنی مؤمن اهل ولایت، و کسی که داخل در

ص: 138


1- 217.. سوره ی نوح، آیه ی 28.
2- 218.. فی کتاب الخصال عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: لما دعا نوح(علیه السلام) ربه(عزوجل) علی قومه أتاه إبلیس فقال له: یا نوح ان لک عندی یدا أرید أن أکافیک علیها، فقال نوح: و الله انی لیبغض الی ان یکون لی عندک ید فما هی؟ قال: بلی دعوت الله علی قومک فأغرقهم فلم یبق لی أحد أغویه، فأنا مستریح حتی ینشأو قرن آخر فأغویهم، قال له: فما الذی ترید ان تکافئنی به؟ قال له: اذکرنی فی ثلاث مواطن فانی أقرب ما أکون من العبد إذا کان فی إحداهن: اذکرنی عند غضبک، و اذکرنی إذا حکمت بین اثنین، و اذکرنی إذا کنت مع امرأة جالسا لیس معکما أحد. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 429، ح 32]

ولایت [آل محمّد (صلوات الله علیهم أجمعین)] شود، داخل در خانه های پیامبران(علیهم السلام) شده است….(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

حضرت ابراهیم(علیه السلام) به مؤمنین و مؤمنات و گنهکاران آنان از زمان خود [تا قیامت] دعا کرد و برای آنان از خداوند رضوان الهی را طلب نمود، و آن مرد دعای او را آمین گفت. سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود: از این رو دعای ابراهیم(علیه السلام) برای گنهکاران از شیعیان ما تا قیامت خواهد بود….(2)

مؤلّف گوید:

آیه فوق مقاله حضرت نوح(علیه السلام) است، و او از خداوند برای خود و پدر و مادر و مؤمنین و مؤمنات تا قیامت طلب مغفرت و آمرزش نموده است، و شاید «وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً»برای استثنای همسر و فرزند او بوده است، و همان گونه که بارها گفته شده، سؤال پیامبران خدا نسبت به آمرزش، منافاتی با عصمت آنان ندارد، چرا که بنده به هر درجه ای از ایمان و عمل صالح و عصمت برسد، باید خود را در پیشگاه خداوند که ولیّ نعمت اوست،

ص: 139


1- 219.. فی أصول الکافی عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن ابن فضال عن المفضل بن صالح عن محمّد بن علی الحلبی عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً یعنی الولایة من دخل فی الولایة دخل فی بیت الأنبیاء(علیهم السلام). [همان، ح 33]
2- 220.. فی روضة الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن الحسن بن محبوب عن مالک بن عطیة عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر(علیه السلام) ان إبراهیم دعا للمؤمنین و المؤمنات و المذنبین من یومه ذلک [الی یوم القیامة] بالمغفرة و الرّضا عنهم، قال: و أمن الرجل علی دعائه: قال أبو جعفر(علیه السلام): فدعوة إبراهیم(علیه السلام) بالغة للمذنبین من شیعتنا الی یوم القیامة. [همان، ح 34]

و نعمت او قابل شماره نیست، مقصّر بداند، همان گونه که افضل پیامبران می فرماید: «مَا عَرَفْنَاکَ حَقَ مَعْرِفَتِک، وَ مَا عَبَدْنَاکَ حَقَ عِبَادَتِکَ».

ازسویی ترک أولی برای آنان گناه محسوب می شود، و ترک اولی به معنای ترک اصلح است نه به معنای فعل منکر و مکروه باشد، و ثالثاً گناه پیامبران همان گونه که در اوّل سوره فتح گذشت: «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ»انتظارات و نسبت هایی است که مردم به آنان می دادند و آنان را مقصّر و یا مجنون و ساحر و کذّاب و مفتری می دانستند، و بخشش خداوند این است که این نسبت ها -- از نظر مردم -- از آن ها برداشته شود، یا با ایمان آوردن مردم و یا با هلاکت آن ها، پیامبران آسوده شوند، بنابراین پیامبران بسا از نظر مردم گناه کارند، نه از نظر خداوند، چرا که پدران پیامبران تا حضرت آدم یا مؤمن و صالح و یا پیامبران و اوصیای آنان بوده اند، و نسب پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) تا آدم(علیه السلام) پنجاه و یک واسطه دارد، و هفده نفر آنان پیامبران، و هفده نفر دیگر آنان اوصیا و هفده نفر دیگر آنان صلحا بوده اند.

ص: 140

سوره ی جِن

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی اعراف.

تعداد آیات: 28 آیه.

ثواب قرائت سوره ی جِن

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که فراوان سوره ی جنّ را بخواند، در زندگی خود از چشم بد اجنّه و سحر و جادو و مکر و حیله آن ها در امان خواهد بود، و در قیامت نیز هم نشین پیامبر(صلی الله علیه و آله) می باشد، و می گوید: خدایا من جز آن حضرت را نمی خواهم و از کنار او جای دیگر نمی روم.(1) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند خداوند به عدد هر جنّی و شیطانی که حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را تصدیق و یا تکذیب نموده باشد، پاداش آزاد نمودن بنده به او

ص: 141


1- 221.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ أَکْثَرَ قِرَاءَةَ قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ لَمْ یُصِبْهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا شَیْ ءٌ مِنْ أَعْیُنِ الْجِنِّ وَ لَا نَفْثِهِمْ وَ لَا سِحْرِهِمْ وَ لَا مِنْ کَیْدِهِمْ وَ کَانَ مَعَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَیَقُولُ یَا رَبِّ لَا أُرِیدُ بِهِ بَدَلًا وَ لَا أُرِیدُ أَنْ أَبْغِیَ عَنْهُ حِوَلًا.[ثواب الأعمال، ص 120]

می دهد، و از شرّ جنّ در امان خواهد بود.(1)

و فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، پاداش بزرگی دارد، و از شرّ جنّ در امان خواهد بود.(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

قرائت سوره ی جنّ، اجنّه را فراری می دهد، و اگر کسی این سوره را بخواند و نزد سلطان جائری برود، از شرّ او در امان خواهد بود، و اگر در غل و زنجیر باشد، خداوند نجات او را آسان می کند، و کسی که همواره آن را بخواند و در تنگنا باشد، با اذن خداوند باب نجات او گشوده می شود و خداوند او را از تنگنا نجات می دهد.(3)

ص: 142


1- 222.. البرهان: و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان له من الأجر بعدد کل جنی و شیطان صدق بمحمّد(صلی الله علیه و آله) أو کذب به عتق رقبة، و أمن من الجن».[تفسیر برهان، ج 5، ص 505، ح 2]
2- 223.. و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها کان له أجر عظیم، و أمن علی نفسه من الجن».[همان، ح 3]
3- 224.. و قال الصّادق(علیه السلام): «قراءتها تهرب الجان من الموضع، و من قرأها و هو قاصد إلی سلطان جائر أمن منه، و من قرأها و هو مغلغل سهل الله علیه خروجه، و من أدمن فی قرائتها و هو فی ضیق فتح الله له باب الفرج بإذن الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی جنّ، آیات 1 تا 28

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً 1 یَهْدی إِلَی الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنا أَحَداً 2 وَ أَنَّهُ تَعالی جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً 3 وَ أَنَّهُ کانَ یَقُولُ سَفیهُنا عَلَی اللَّهِ شَطَطاً 4 وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَی اللَّهِ کَذِباً 5 وَ أَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً 6 وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا کَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً 7 وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدیداً وَ شُهُباً 8 وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً 9 وَ أَنَّا لا نَدْری أَ شَرٌّ أُریدَ بِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً 10 وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِکَ کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً 11 وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِی الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً 12 وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدی آمَنَّا بِهِ فَمَنْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً 13 وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً 14 وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً

ص: 143

15وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً 16 لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً 17 وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً 18 وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً 19 قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً 20 قُلْ إِنِّی لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً 21 قُلْ إِنِّی لَنْ یُجیرَنی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً 22 إِلاَّ بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أَبَداً 23 حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً 24 قُلْ إِنْ أَدْری أَ قَریبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَداً 25 عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً 26 إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً 27 لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَ أَحْصی کُلَّ شَیْ ءٍ عَدَداً 28

لغات:

«الجَدّ»القطع و العَظَمة العالیة لإنقطاع کلّ عظمةٍ عنها لعلوّها علیه، و یقال لأب الأب الجدّ لعلوّ أبوّته، و قد یکون الجَدّ بمعنی الحظّ، و الجِدّ بالکسر خلاف الهَزل، و«رَهَق» یعنی لحاق و منه لحوق الإثم، و الغلام المراهق و هو الذی لحق حال الرجال، و «صالح»عامل به صلاح خویش است، مانند مصلح که عامل به صلاح دیگران است، از این رو خداوند توصیف به صالح نمی شود، و لکن توصیف به مصلح می شود، و «طَرائق»جمع طریقة به معنای راه مستمرّ و مرتّب است، و «قِدَد»جمع قِدّة به معنای راه مستمر و مستقیم است، و «رَهَق»اسراف در امور و ظلم است، و «قاسِط»به معنای جائر، و «مُقسِط»به معنای عادل است، و نظیر آن «تَرِب»به معنای فقیر، و «مُترِب»به معنای غنیّ است، و اصل آن از تراب می باشد، و تَرِب بدون مال است، به گونه ای که به خاک چسبیده است، و مُترِب دارای مال فراوان است، به عدد تراب، و

ص: 144

قاسِط به معنای عادل عن الحق است، و مُقسِط به معنای عادل إلی الحق است، و «تَحَرّی»کوشش در رسیدن به حقّ است، و اصل آن توجّه و طلب چیزی است، و «ماء غَدَق»ماء کثیر را گویند، و «غَدَقَ المکانُ»یعنی کثر الماء فیه، و «صَعَد»به معنای غلیظ و سخت است، و «صَعود»گردنه ی سخت و دشوار را گویند، و «کانوا علیه لِبَداً»یعنی یزدحمون علیه حِرصاً منهم علی استماع القرآن، و «مُلتَحداً»یعنی مُتحّرِفاً و مُلتجأً و مَلجأً، و «رَصَد»جمع راصد به معنای حافظ است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

بگو: به من وحی شده است که جمعی از جنّ به سخنانم گوش فرا داده اند، سپس گفته اند: «ما قرآن عجیبی شنیده ایم…(1) که به راه راست هدایت می کند، پس ما به آن ایمان آورده ایم و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرار نمی دهیم! (2) و اینکه بلند است مقام با عظمت پروردگار ما، و او هرگز برای خود همسر و فرزندی انتخاب نکرده است! (3) و اینکه سفیه ما (ابلیس) درباره خداوند سخنان ناروا می گفت! (4) و اینکه ما گمان می کردیم که انس و جنّ هرگز بر خدا دروغ نمی بندند! (5) و اینکه مردانی از بشر به مردانی از جنّ پناه می بردند، و آنها سبب افزایش گم راهی و طغیانشان می شدند! (6) و اینکه آنها گمان کردند -- همان گونه که شما گمان می کردید -- که خداوند هرگز کسی را (به نبوّت) مبعوث نمی کند! (7) و اینکه ما آسمان را جستجو کردیم و همه را پر از محافظان قویّ و تیرهای شهاب یافتیم! (8) و اینکه ما پیش از این به استراق سمع در آسمانها می نشستیم امّا اکنون هر کس بخواهد استراق سمع کند، شهابی را در کمین خود می یابد! (9) و اینکه (با این اوضاع) ما نمی دانیم آیا اراده شرّی درباره اهل زمین شده یا پروردگارشان خواسته است آنان را هدایت کند؟!

ص: 145

(10) و اینکه در میان ما، افرادی صالح و افرادی غیر صالحند و ما گروه های متفاوتی هستیم! (11) و اینکه ما یقین داریم هرگز نمی توانیم بر اراده خداوند در زمین غالب شویم و نمی توانیم از (پنجه قدرت) او بگریزیم! (12) و اینکه ما هنگامی که هدایت قرآن را شنیدیم به آن ایمان آوردیم و هر کس به پروردگارش ایمان بیاورد، نه از نقصان می ترسد و نه از ظلم! (13) و اینکه گروهی از ما مسلمان و گروهی ظالمند هر کس اسلام را اختیار کند راه راست را برگزیده است، (14) و امّا ظالمان آتشگیره و هیزم دوزخند! (15) و اینکه اگر آنها [جنّ و انس] در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سیراب شان می کنیم! (16) هدف این است که ما آنها را با این نعمت فراوان بیازماییم و هر کس از یاد پروردگارش روی گرداند، او را به عذاب شدید و فزاینده ای گرفتار می سازد! (17) و اینکه مساجد از آن خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید! (18) و اینکه هنگامی که بنده خدا [محمّد(صلی الله علیه و آله)] به عبادت برمی خاست و او را می خواند، گروهی پیرامون او بشدّت ازدحام می کردند!»(19) بگو: «من تنها پروردگارم را می خوانم و هیچ کس را شریک او قرار نمی دهم!»(20) بگو: «من مالک زیان و هدایتی برای شما نیستم!»(21) بگو: «(اگر من نیز بر خلاف فرمانش رفتار کنم) هیچ کس مرا در برابر او حمایت نمی کند و پناهگاهی جز او نمی یابم (22) تنها وظیفه من ابلاغ از سوی خدا و رساندن رسالات اوست و هر کس نافرمانی خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن می مانند! (23) (این کار شکنی کفّار هم چنان ادامه می یابد) تا آنچه را به آنها وعده داده شده ببینند آن گاه می دانند چه کسی یاورش ضعیفتر و جمعیّتش کمتر است! (24) بگو: «من نمی دانم آنچه به شما وعده داده شده نزدیک است یا پروردگارم زمانی برای آن قرار می دهد؟! (25) دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد،

ص: 146

(26) مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می دهد…(27) تا بداند پیامبرانش رسالتهای پروردگارشان را ابلاغ کرده اند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصار کرده است!»(28)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَن نُّشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَدًا * وَ أَنَّهُ تَعَالَی جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَدًا * وَ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ سَفِیهُنَا عَلَی اللَّهِ شَطَطًا»(1)

مؤلّف گوید:

از آیات و روایات معصومین(علیهم السلام) استفاده می شود که اجنّه مانند انسان ها مخاطب و مکلّف به توحید و تعبّد و انجام وظائف ادیان الهی هستند، و مانند انسان ها، کافر و مؤمن و عابد و فاسق می باشند و خلقت آنان قبل از خلقت انسان بوده جز آن که دیده نمی شوند و به اشکال گوناگونی ظاهر می شوند و مانند انسان ها زن و مرد و توالد و تناسل دارند و کارهای سختی را انجام می دهند که انسان ها قادر بر آن ها نیستند چنان که از قصّه تسخیر جنّ برای سلیمان و قصّه ملکه سبا ظاهر می شود، و از روایات نیز استفاده می شود که آنان همان گونه که خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و ایمان آوردند و آیاتی از قرآن را گرفتند و برای قوم خود بردند، همواره خدمت ائمّه(علیهم السلام) نیز می آمده اند و کسب علم می نموده و احکام و دستورات دینی را از آنان اخذ می کرده اند و برخی از آنان نماینده امام(علیه السلام) بوده و سؤالات اجنّه را به امام منتقل و پاسخ امام(علیه السلام) را به قوم خود منتقل می کرده اند، و خداوند در آیاتی

ص: 147


1- 225.. سوره ی جنّ، آیات 4-1.

از این سوره و سور دیگر قرآن به مطالب فوق اشاره نموده است، مانند: «وَ الْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ»(1)، و «أُوْلَئِکَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ»(2)، و «وَ أَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ»(3)، و «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»(4)، و «إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ.»(5)

و امّا روایات درباره ی اجنّه فراوان است و به برخی از آن ها اشاره می شود.

سعد اسکاف گوید:

با امام باقر(علیه السلام) کاری داشتم و هر چه خواستم وارد بر آن حضرت شوم فرمود:

«عجله مکن»، تا این که پشت در ماندم و خورشید بر سر من می تابید، و به دنبال سایه دیواری بودم که دیدم گروهی مانند ملخ های زرد با لباس های مخصوص، در حالی که عبادت آنان را ضعیف نموده بود و بسیار زیبا بودند، داخل بر امام(علیه السلام) شدند و پس از خارج شدنِ آنان من داخل شدم و امام(علیه السلام) فرمود: «من تو را معطّل کردم»پس من گفتم: به خدا سوگند از دیدن این قوم، و زیبایی آنان زحمت خود را فراموش نمودم! امام(علیه السلام) فرمود: آنان که دیدی برادران دینی تو از اجنّه بودند. گفتم: آیا اجنّه نزد شما می آیند؟ فرمود: آری آنان همواره نزد ما می آیند و از معالم دین و حلال و حرام آن سؤال می کنند.(6)

ص: 148


1- 226.. سوره ی حجر، آیه ی 27.
2- 227.. سوره ی احقاف، آیه ی 18.
3- 228.. سوره ی جنّ، آیه ی 6.
4- 229.. سوره ی الذاریات، آیه ی 56.
5- 230.. سوره ی اعراف، آیه ی 27.
6- 231.. فی أصول الکافی بعض أصحابنا عن محمّد بن علی عن یحیی بن مساور عن سعد الإسکاف قال: أتیت أبا جعفر(علیه السلام) فی بعض ما أتیته فجعل یقول: لا تعجل حتی حمیت الشّمس علی و جعلت اتتبع الأفیاء، فما لبثت ان خرج علی قوم کأنهم الجراد الصفر علیهم البتوت قد انتهکتم العبادة قال: فو الله لأنسانی ما کنت فیه من حسن هیئة القوم، فلما دخلت علیه قال لی: أرانی قد شققت علیک قلت: و الله لقد أنسانی ما کنت فیه قوم مروا بی لم أر قوما أحسن هیئة منهم فی زی رجل واحد، کان ألوانهم الجراد الصفر، قد انتهکتم العبادة؟ فقال: یا سعد رأیتهم؟ قلت: نعم، قال: أولئک إخوانک من الجن قال. فقلت: یأتونک؟ قال: نعم یأتونا یسألونا عن معالم دینهم و حلالهم و حرامهم. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 431، ح 6]

ابن جبل گوید: ما دربِ خانه امام صادق(علیه السلام) بودیم و دیدیم گروهی به شکل هندوانه وارد شدند و امام(علیه السلام) فرمود:

این ها برادران دینی شما از اجنّه هستند.(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

ما از اجنّه پیروانی داریم، همانند این که از انسان ها پیروانی داریم، و هر گاه اراده کاری را بکنیم آنان را برای انجام آن کار می فرستیم.(2)

ص: 149


1- 232.. و فیه عن الکافی عن علی بن محمّد عن سهل بن زیاد عن علی بن حسان عن إبراهیم بن إسماعیل عن ابن جبل عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: کنا ببابه فخرج علینا قوم أشباه الزط علیهم»أزر و أکسیة. فسألنا أبا عبد الله(علیه السلام) عنهم فقال: هؤلاء إخوانکم من الجن. [همان، ح 7]
2- 233.. فی الکافی عن محمّد بن یحیی عن محمّد بن الحسین عن إبراهیم بن أبی البلاد عن سدیر الصیرفی قال: وصانی ابو جعفر(علیه السلام) بحوائج له بالمدینة فخرجت فبینما أنا بین فج الروحاء علی راحلتی إذا إنسان یلوی بثوبه قال: فملت الیه و ظننت انه عطشان، فناولته الاداوة فقال لی: لا حاجة لی بها و ناولنی کتابا طینه رطب، قال: فلما نظرت الی الخاتم إذا خاتم أبی جعفر(علیه السلام) فقلت: متی عهدک بصاحب الکتاب قال: الساعة و إذا فی الکتاب أشیاء یأمرنی بها ثمّ التفت فاذا لیس عندی أحد، قال ثمّ قدم ابو جعفر(علیه السلام) فلقیته فقلت: جعلت فداک رجل أتانی بکتابک و طینه رطب؟ فقال: یا سدیر ان لنا خدما من الجن فاذا أردنا السرعة بعثناهم. و فی روایة اخری قال: ان لنا أتباعا من الجن کما لنا اتباعا من الانس. فاذا أردنا امرا بعثناهم. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 432، ح 9]

حکیمه خاتون دختر موسی بن جعفرعلیهما السلام گوید:

حضرت رضا(علیه السلام) را دیدم که مقابل بیت حَطَب یعنی انبار هیزم ایستاده بود و با کسی سخن می گفت و من او را نمی دیدم پس گفتم: مولای من، با چه کسی سخن می گویی؟ فرمود: «عامر بن زهرانی [از اجنّه] از من سؤالاتی دارد و از برادران خود به من شکوه می کند»پس من گفتم: من دوست دارم سخن او را بشنوم. فرمود: «اگر سخن او را بشنوی یک سال تب خواهی کرد»گفتم: ای مولای من! دوست می دارم بشنوم، فرمود: بیا بشنو، پس من صدایی مانند صفیر شنیدم و همان وقت تب کردم و تا یک سال تب داشتم.(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مسجد کوفه بالای منبر سخن می گفت ناگهان اژدهایی از یکی از درهای مسجد وارد شد، و مردم دویدند، تا او را بکشند، امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «با او کاری نداشته باشید»پس آن اژدها نزد منبر آمد و بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) سلام کرد و آن حضرت اشاره نمود که صبر کن تا از خطبه فارغ شوم، و چون از خطبه فارغ شد به او فرمود: تو کیستی؟ او گفت: «من عُمر بن عثمان خلیفه شما بین جنیّان هستم»پس من گفتم:

ص: 150


1- 234.. و فیه عن علی بن محمّد و محمّد بن الحسن عن سهل بن زیاد عمن ذکره عن محمّد ابن جحرش قال: حدثتنی حکیمة بنت موسی قال: رأیت الرّضا(علیه السلام) واقفا علی باب بیت الحطب و هو یناجی و لست اری أحدا فقلت: سیّدی لمن تناجی؟ فقال: هذا عامر الزهرانی أتانی یسألنی و یشکوا لی فقلت: یا سیّدی أحب أن أسمع کلامه. فقال لی: انک ان سمعت به حممت سنة، فقلت: یا سیّدی أحب أن أسمعه فقال لی: استمعی فاستمعت فسمعت شبه الصفیر و رکبتنی الحمی فحممت سنة. [همان، ح 10]

فدای شما شوم آیا او همواره نزد شما می آید، و بر خود واجب می داند که نزد شما بیاید؟ فرمود: آری.(1)

امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) به برخی از [علمای] یهود فرمود: شیاطین -- از اجنّه -- کافر بودند و در خدمت سلیمان قرار گرفتند، در حالی که آنان نسبت به پیامبر ما حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) ایمان داشتند و در خدمت او بودند، و نه نفر از اشراف جنّ نزد او آمدند، و یکی از آنان از قبیله نصیبین بود و هشت نفر دیگر از قبیله بنی عمرو بن عامر -- به نام احجّه -- بودند، به نام های: شَضات، مَضات، هملکان، مرزبان، مازبان، نضات، هاصب، هاضب، و عمرو بودند، و این ها همان کسانی هستند که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ….»(2)

ص: 151


1- 235.. فی تفسیر نور الثّقلین عن أیوب عن عمرو بن شمر عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: بینا أمیر -- المؤمنین(علیه السلام) علی المنبر إذ أقبل ثعبان من ناحیة باب من أبواب المسجد، فهم النّاس أن یقتلوه فأرسل أمیر المؤمنین(علیه السلام) ان کفوا فکفوا و أقبل الثعبان ینساب حتی انتهی الی المنبر، فتطاول فسلم علی أمیر المؤمنین(علیه السلام) فأشار أمیر المؤمنین الیه: ان یقف حتی یفرغ من خطبته، و لما فرغ من خطبته أقبل علیه فقال: من أنت؟ قال: أنا عمر بن عثمان خلیفتک علی الجن، فقلت له: جعلت فداک فیأتیک عمرو و ذاک الواجب علیه؟ قال: نعم. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 433، ح 11]
2- 236.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمه الله علیه روی عن موسی بن جعفر عن أبیه عن آبائه عن الحسین بن علی(علیهم السلام) ان علیا(علیه السلام) قال لبعض الیهود: ان الشیاطین سخرت لسلیمان و هی مقیمة علی کفرها و قد سخرت لنبوة محمّد(صلی الله علیه و آله) الشیاطین بالایمان فأقبل الیه من الجن التسعة من أشرافهم و أحد من جن نصیبین و الثمان من بنی عمرو بن عامر من الاحجة منهم شضاة و مضاة و الهملکان و المرزبان و المازمان و نضاة و هاصب و هاضب و عمرو و هم الذین یقول الله تبارک و تعالی اسمه فیهم «وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ»و هم التسعة «یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ».أقول و ستسمع لهذا تتمة فی محله قریبا إنشاء الله تعالی.[همان، ص 435، ح 18]

«وَ أَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا»(1)

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

[قبل از ولادت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)]»اَجنّه نزد برخی از انسان ها [ی کاهن] می آمدند و آنان به اجنّه پناه می بردند، و اجنّه بر گم راهی و خسران آنان می افزودند، مانند این که شخصی نزد کاهنی که با اجنّه ارتباط داشت می رفت و به او می گفت: به شیطان خود بگو: فلانی به تو پناهنده شده است.

[برای حلّ مشکلات خود.](2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی نیز مفاد حدیث فوق را در تفسیر این آیه بیان نموده است.

«وَ أَنَّا لَا نَدْرِی أَ شَرٌّ أُرِیدَ بِمَن فِی الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا * وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذَلِکَ کُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا * وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن نُّعجِزَ اللَّهَ فِی الْأَرْضِ وَ لَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا * وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَی آمَنَّا بِهِ فَمَن یُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا یَخَافُ بَخْسًا وَ لَا رَهَقًا»(3)

حسن بن زیاد گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که در تفسیر «وَ أَنَّا لَا نَدْرِی أَ شَرٌّ أُرِیدَ بِمَن فِی الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا»فرمود:

به خدا سوگند، خداوند بر مردمی که با معاویه بیعت کردند و امام حسن(علیه السلام) را رها نمودند، اراده ی خیر نخواهد داشت، بلکه به آنان اراده ی شرّ و کیفر دارد.

ص: 152


1- 237.. سوره ی جنّ، آیه ی 6.
2- 238.. القمّی: و عنه عن أحمد بن الحسین عن ابن فضال عن أبان عن زرارة قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله: أَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً قال: الرجل ینطلق إلی الکاهن الذی کان یوحی إلیه الشیطان فیقول قل لشیطانک إن فلانا فقد عاذ بک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 389]
3- 239.. سوره ی جنّ، آیات 13-10.

سپس علی بن ابراهیم رحمه الله علیه گوید: مقصود از «بَخس»در آیه «فَمَن یُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا یَخَافُ بَخْسًا وَ لَا رَهَقًا»نقصان است، و مقصود از «رَهَق»عذاب است.(1)

محمّد بن فضیل گوید: امام کاظم(علیه السلام) درتفسیر «وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَی آمَنَّا بِهِ» فرمود:

مقصود از«الهدی»ولایت [امیرالمؤمنین(علیه السلام)] است، و اجنّه می گویند: ما ایمان به مولای خود آوردیم و هر کس به ولایت مولای خود ایمان داشته باشد، هراسی از نقصان و عذاب ندارد. سپس فرمود: این تأویل آیه است.

محمّد بن فضیل گوید: گفتم: معنای «لَا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لَا رَشَدًا»؟ چیست؟ فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را دعوت به ولایت علی(علیه السلام) نمود و قریش گرد او جمع شده و گفتند: «ای محمّد! ما را از این کار معاف بدار»، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «این از ناحیه خداوند است، و از ناحیه من نیست».پس قریش آن حضرت را متّهم نموده و رفتند؛ و خداوند این آیه را نازل کرد: «قُلْ إِنِّی لَا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لَا رَشَدًا * قُلْ إِنِّی لَن یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا * إِلَّا بَلَاغًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِسَالَاتِهِ فی علیِّ» گفتم: آیا این تنزیل است؟ فرمود: آری. پس فرمود: خداوند برای تأکید این مسأله فرمود: «وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ؟س؟ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَدا»گفتم: مقصود از «حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرًا وَ أَقَلُّ عَدَدًا»چیست؟ حضرت فرمود: مقصود قائم؟عج؟ و یاران او هستند.(2)

ص: 153


1- 240.. و فیه: حدثنا محمّد بن جعفر قال حدثنا محمّد بن عیسی عن زیاد عن الحسن بن علی بن فضال عن ابن بکیر عن الحسین بن زیاد قال سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول فی قوله وَ أَنَّا لا نَدْرِی أَ شَرٌّ أُرِیدَ بِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً فقال لا بل و الله شر أرید بهم حین بایعوا معاویة و ترکوا الحسن بن علی علیهما السلام. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 391]
2- 241.. فی الکافی: قُلْتُ قَوْلُهُ لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدی آمَنَّا بِهِ قَالَ الْهُدَی الْوَلَایَةُ آمَنَّا بِمَوْلَانَا فَمَنْ آمَنَ بِوَلَایَةِ مَوْلَاهُ -- فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً قُلْتُ تَنْزِیلٌ قَالَ لَا تَأْوِیلٌ قُلْتُ قَوْلُهُ لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) دَعَا النَّاسَ إِلَی وَلَایَةِ عَلِیٍّ فَاجْتَمَعَتْ إِلَیْهِ قُرَیْشٌ فَقَالُوا یَا مُحَمَّدُ أَعْفِنَا مِنْ هَذَا فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) هَذَا إِلَی اللَّهِ لَیْسَ إِلَیَّ فَاتَّهَمُوهُ وَ خَرَجُوا مِنْ عِنْدِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ قُلْ إِنِّی لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً. قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ فِی عَلِیٍّ قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ تَوْکِیداً -- وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قُلْتُ حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً یَعْنِی بِذَلِکَ الْقَائِمَ وَ أَنْصَارَهُ. [کافی، ج 1، ص 433، ح 91]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از«کُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا»مذاهب مختلفه است.(1)

«وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِکَ تَحَرَّوْا رَشَدًا * وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا * وَ أَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَّاء غَدَقًا * لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ مَن یُعْرِضْ عَن ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذَابًا صَعَدًا…»(2) مرحوم کلینی در کافی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در تفسیر «وَ أَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ…»فرمود:

یعنی «اگر آنان بر ولایت علیّ بن ابی طالب امیرالمؤمنین و اوصیای آن حضرت استقامت می کردند، و اطاعت آنان را نسبت به امر و نهی شان می پذیرفتند، ما قلوب آنان را از ایمان سیراب می نمودیم»، و مقصود از طریقت ولایت علیّ بن ابی طالب و اوصیای او(علیهم السلام) می باشد.(3)

ص: 154


1- 242.. القمّی: و قوله: کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً أی علی مذاهب مختلفة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 389]
2- 243.. سوره ی جنّ، آیات 19-14.
3- 244.. فی الکافی عن أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً قَالَ یَعْنِی لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَی وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهِ(علیه السلام) وَ قَبِلُوا طَاعَتَهُمْ فِی أَمْرِهِمْ وَ نَهْیِهِمْ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً یَقُولُ لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِیمَانَ وَ الطَّرِیقَةُ هِیَ الْإِیمَانُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ الْأَوْصِیَاءِ.[کافی، ج 1، ص 220، ح 1]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق می فرماید:

یعنی اگر در اظلّه و هنگام اخذ میثاق از ذریّه آدم نسبت به ولایت علیّ بن ابی طالب و اوصیای آن حضرت(علیهم السلام)، آنان استقامت و اعتراف بر آن پیدا کرده بودند [در دنیا نیز ولایت آنان را می پذیرفتند و] ما آنان را از آب زلال و گوارای ایمان سیراب می نمودیم.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

«لَأَذَقْنَاهُمْ عِلْماً کَثِیراً یَتَعَلَّمُونَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام)، قال الراوی: قُلْتُ: «لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ»؟ قَالَ: إِنَّمَا هَؤُلَاءِ یَفْتِنُهُمْ فِیهِ یَعْنِی الْمُنَافِقِین»(2).[یفتنهم الله فی ولایة علیٍّ(علیه السلام)] «وَ أَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کَادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدًا *…لِیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَ أَحْصَی کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا»(3)

ص: 155


1- 245.. و فی تأویل الآیات: قال محمّد بن العبّاس حدثنا أحمد بن هوذة الباهلی عن إبراهیم بن إسحاق عن عبد الله بن حماد عن سماعة قال سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول فی قول الله(عزوجل) وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ قال یعنی استقاموا علی الولایة فی الأصل عند الأظلة حین أخذ الله المیثاق علی ذریة آدم لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً یعنی لکنا أسقیناهم من الماء الفرات العذب. [تأویل الآیات، ج 2، ص 703، ح 1]
2- 246.. و فیه: و یؤیده ما رواه أیضا عن أحمد بن القاسم عن أحمد بن محمّد عن محمّد بن خالد عن محمّد بن علی عن محمّد بن مسلم عن برید العجلی قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل) وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ قال یعنی علی الولایة لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً قال لأذقناهم علما کثیرا یتعلمونه من الأئمة(علیه السلام) قلت قوله لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ قال إنّما هؤلاء یفتنهم فیه یعنی المنافقین. [همان، ح 3]
3- 247.. سوره ی جنّ، آیات 28-19.

مرحوم علی بن ابراهیم با سند خود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِکَ تَحَرَّوْا رَشَدًا»فرمود:

مقصود کسانی هستند که به ولایت ما اقرار نمودند. و در تفسیر «وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا»فرمود: مقصود معاویه و اصحاب اویند. و در تفسیر «وَ أَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ»فرمود: مقصود از طریقت ولایت علیّ(علیه السلام) است. و در تفسیر «لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ»فرمود: مقصود کشته شدن امام حسین(علیه السلام) است. و درتفسیر «وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا»فرمود: یعنی احدی را جز آل محمّد امام ندانید.

و درتفسیر «وَ أَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ»فرمود: یعنی هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به پا خاست و مردم را به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) دعوت نمود و «کَادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدًا»یعنی نزدیک بود قریش [و منافقین] به دشمنی و جنگ با او برخیزند. و در تفسیر«قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّی»فرمود: «قُلْ إِنَّما أَدْعُوا أمر رَبِّی»یعنی بگو:

من به دستور پروردگار خود، شما را دعوت به ولایت علی(علیه السلام) می کنم، و من مالک پذیرفتن و نپذیرفتن شما نیستم، و اگر امر او را کتمان کنم «لَن یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا»یعنی اگر امر ولایت علی(علیه السلام) را کتمان کنم پناهگاهی ندارم و احدی در مقابل خداوند مرا از عذاب او پناه نمی دهد. و در تفسیر «إِلَّا بَلَاغًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِسَالَاتِهِ وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا» فرمود: یعنی کسی که خدا و رسول او(صلی الله علیه و آله) را، در مورد ولایت علی(علیه السلام) معصیت و نافرمانی کند، تا ابد در آتش دوزخ خواهد ماند.

سپس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

یا علی تو قسیم النار هستی، و تو به آتش دستور می دهی و می گویی این سهم من است و این سهم تو است. و چون گفتند: تا کی به ما وعده خطر مخالفت با

ص: 156

علی و عذاب جهنّم را می دهی؟! خداوند این آیه را نازل نمود «حَتَّی إِذَا رَأَوْا مَا یُوعَدُونَ»، «یَعْنِی الْمَوْتَ وَ الْقِیَامَةِ (فَسَیَعْلَمُونَ) یَعْنِی فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ مُعَاوِیَةَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ وَ أَصْحَابَ الضَّغَائِنِ مِنْ قُرَیْشٍ….»(1)

«وَ مَن یُعْرِضْ عَن ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذَابًا صَعَدًا»(2) ابن عبّاس گوید:

مقصود از «وَ مَن یُعْرِضْ عَن ذِکْرِ رَبِّهِ»ولایت علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) است، و مقصود از «تَحَرَّوْا رَشَدًا»طلب حق است، و مقصود از«قَاسِطُونَ»منحرفین از طریق حق اند.(3)

ص: 157


1- 248.. القمّی: حدثنا محمّد بن همام قال: حدثنا جعفر بن محمّد بن مالک قال: حدثنا جعفر بن عبد الله قال: حدثنا محمّد بن عمر عن عباد بن صهیب عن جعفر بن محمّد عن أبیه(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل) فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً الذین أقروا بولایتنا فأولئک تحروا رشدا أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً معاویة و أصحابه وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً الطریقة الولایة لعلی(علیه السلام) لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ قتل الحسین(علیه السلام) فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً أی الأحد مع آل محمّد و لا تتخذوا من غیرهم ولیا وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ یعنی محمّدا(صلی الله علیه و آله) یدعوهم إلی ولایة علی(علیه السلام) کادُوا قریش یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً أی یتعادون علیه قال قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی قال: إنّما أمرنی ربی، لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً إن تولیتم عن ولایته قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ إن کتمت ما أمرت به وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً یعنی مأوی إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ أبلغکم ما أمرنی الله به من ولایة علی بن أبی طالب(علیه السلام) وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فی ولایة علی(علیه السلام) فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قال النّبی(صلی الله علیه و آله) یا علی أنت قسیم النار تقول هذا لی و هذا لک قالت قریش فمتی یکون ما تعدنا یا محمّد من أمر علی و النار فأنزل الله حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ یعنی الموت و القیامة فَسَیَعْلَمُونَ یعنی فلانا و فلانا و فلانا و معاویة و عمرو بن العاص و أصحاب الضغائن من قریش. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 389]
2- 249.. سوره ی جنّ، آیه ی 17.
3- 250.. و عنه عن جعفر قال: حدثنی أحمد بن محمّد بن أحمد المدائنی قال: حدثنی هارون بن مسلم عن الحسین بن علوان عن علی بن عزاب عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عبّاس فی قوله وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ قال ذکر ربه ولایة علی بن أبی طالب و قوله فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً أی طلبوا الحق أَمَّا الْقاسِطُونَ الآیة، قال القاسط الحائد عن الطریق.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 390]

جابر جفعی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ مَن یُعْرِضْ عَن ذِکْرِ رَبِّهِ…»اعراض از علی(علیه السلام) است، و «یَسْلُکْهُ عَذَابًا صَعَدًا»یعنی «أَشَدِّ الْعَذابِ.»(1)

«وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا»(2) مؤلّف گوید:

درتعدادی از روایات از امام باقر و امام صادق و امام کاظم و امام رضا(علیهم السلام) آمده که مقصود از مساجد در این آیه ائمّه اهل البیت و اوصیای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند.

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید: از پدرم شنیدم که می فرمود:

مساجد همان اوصیا و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) هستند که یکی پس از دیگری امام خواهند بود، و شما نباید به طرف دیگران بروید [و رهبری طاغوت ها را بپذیرید] و اگر چنین کنید، مانند این است که برای خداوند، شریک قرار داده باشید، و آیه این چنین نازل شده: «فَلا تَدْعُوا إِلَی غَیْرِهِمْ فَتَکُونُوا کَمَنْ دَعَا مَعَ اللَّهِ أَحَداً.»(3)

ص: 158


1- 251.. قال محمّد بن العبّاس رحمه الله علیه حدثنا علی بن عبد الله بالإسناد المتقدم عن جابر قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل) وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً قال من أعرض عن علی یسلکه العذاب الصعد و هو أشد العذاب. [تأویل الآیات، ص 704]
2- 252.. سوره ی جنّ، آیه ی 18.
3- 253.. و فی تأویل الآیات: ما رواه أیضا عن محمّد بن أبی بکر عن محمّد بن إسماعیل عن عیسی بن داود النجار عن الإمام موسی بن جعفر(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً قال سمعت أبی جعفر بن محمّد(علیه السلام) یقول هم الأوصیاء الأئمة منا واحد فواحد فَلا تَدْعُوا إلی غیرهم فتکونوا کمن دعا مَعَ اللَّهِ أَحَداً هکذا نزلت.[تأویل الآیات، ص 705]

حضرت جواد(علیه السلام) در پاسخ معتصم عبّاسی [که سؤال کرده بود: دست دزد را ازکجا باید قطع نمود] فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«سجده باید بر هفت عضو بدن باشد: صورت، کف دست ها، دو سر زانوها و انگشت های پاها، و خداوند فرموده است: «وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ»و مقصود از مساجد: اعضای هفت گانه سجده است. سپس فرمود: آنچه مخصوص به خداوند است در سرقت قطع نخواهد شد، و تنها انگشتان سارق، از بُن قطع می شود و کف دست برای سجده باقی می ماند.(1)

ص: 159


1- 254.. و فی تفسیر العیّاشی عن زرقان صاحب ابن أبی داود و صدیقه بشدة قال رجع ابن أبی داود ذات یوم من عند المعتصم و هو مغتم، فقلت له فی ذلک، فقال: وددت الیوم أنی قدمت منذ عشرین سنة، قال: قلت له و لم ذاک قال: لما کان من هذا الأسود أبا جعفر محمّد بن علی بن موسی الیوم بین یدی أمیر المؤمنین المعتصم قال: قلت له: و کیف کان ذلک قال: إن سارقا أقر علی نفسه بالسرقة و سأل الخلیفة تطهیره بإقامة الحد علیه، فجمع لذلک الفقهاء فی مجلسه و قد أحضر محمّد بن علی ع، فسألنا عن القطع فی أی موضع یجب أن یقطع قال: فقلت من الکرسوع قال: و ما الحجة فی ذلک قال: قلت: لأن الید هی الأصابع و الکف إلی الکرسوع، لقول الله فی التیمم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ» و اتفق معی علی ذلک قوم. و قال آخرون: بل یجب القطع من المرفق، قال: و ما الدلیل علی ذلک قالوا لأن الله لما قال: «وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ»فی الغسل دل ذلک علی أن حد الید هو المرفق قال: فالتفت إلی محمّد بن علی(علیه السلام) فقال ما تقول فی هذا یا با جعفر فقال قد تکلم القوم فیه یا أمیر المؤمنین، قال دعنی مما تکلموا به أی شی ء عندک قال اعفنی عن هذا یا أمیر المؤمنین قال: أقسمت علیک بالله لما أخبرت بما عندک فیه فقال أما إذا أقسمت علی بالله إنّی أقول إنهم أخطئوا فیه السنة فإن القطع یجب أن یکون من مفصل أصول الأصابع فیترک الکف قال: و ما الحجة فی ذلک قال: قول رسول الله(علیه السلام) السجود علی سبعة أعضاء الوجه و الیدین و الرکبتین و الرجلین، فإذا قطعت یده من الکرسوع أو المرفق لم یبق له ید یسجد علیها، و قال الله تبارک و تعالی: «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ»یعنی به هذه الأعضاء السبعة التی یسجد علیها «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»، و ما کان لله لم یقطع قال: فأعجب المعتصم ذلک و أمر بقطع ید السارق من مفصل الأصابع دون الکف قال ابن أبی داود: قامت قیامتی و تمنیت أنی لم أک حیا قال زرقان: إن ابن أبی داود قال: صرت إلی المعتصم بعد ثالثة، فقلت: إن نصیحة أمیر المؤمنین(علیه السلام)لی واجبة و أنا أکلمه بما أعلم أنی أدخل به النار قال: و ما هو قلت: إذا جمع أمیر المؤمنین من مجلسه فقهاء رعیته و علماءهم لأمر واقع من أمور الدین، فسألهم عن الحکم فیه فأخبروه بما عندهم من الحکم فی ذلک، و قد حضر المجلس أهل بیته و قواده و وزرائه و کتابه، و قد تسامع النّاس بذلک من وراء بابه، ثمّ یترک أقاویلهم کلهم لقول رجل یقول شطر هذه الأمة بإمامته، و یدعون أنه أولی منه بمقامه، ثمّ یحکم بحکمه دون حکم الفقهاء قال: فتغیر لونه و انتبه لما نبهته له و قال: جزاک الله عن نصیحتک خیرا، قال: فأمر یوم الرابع فلانا من کتاب وزرائه بأن یدعوه إلی منزله فدعاه فأبی أن یجیبه، و قال: قد علمت أنی لا أحضر مجالسکم، فقال: إنّی إنّما أدعوک إلی الطعام و أحب أن تطأ ثیابی و تدخل منزلی فأتبرک بذلک و قد أحب فلان بن فلان من وزراء الخلیفة لقائک فصار إلیه، فلما أطعم منها أحس السم فدعا بدابته فسأله رب المنزل أن یقیم، قال: خروجی من دارک خیر لک، فلم یزل یومه ذلک و لیلة فی خلفه حتی قبض. [تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 319، ح 109]

«عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَ أَحْصَی کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا»(1)

ص: 160


1- 255.. سوره ی جنّ، آیات 28-26.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن سخن مفصّلی فرمود:

مقصود از «مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ»رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و جانشینان او(علیهم السلام) از برگزیدگان خدا هستند و خداوند درباره ی آنان فرموده است: «فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ»و آنان کسانی هستند که خداوند نام شان را پس از نام خود و نام رسول خود قرار داده و اطاعت از آنان را بر مردم واجب نموده، همانند این که اطاعت از خود را بر آنان واجب کرده است.(1)

محمّد بن فضل هاشمی گوید: حضرت رضا(علیه السلام) نگاهی به ابن هذاب نمود و فرمود:

اگر من به تو خبر بدهم که در این روزها تو مبتلای به خون خویشان خود خواهی شد، تصدیق می کنی که من عالم به غیب هستم؟ ابن هذاب گفت: «خیر، چرا که جز خداوند کسی عالم به غیب نیست»حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: آیا خداوند نمی فرماید: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ»؟ و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزد خداوند مرتضیو مرضیّ می باشد، و ما وارثان او هستیم و خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را بر آنچه می خواسته آگاه نموده و غیب را به او آموخته است، و او نیز ما را به اسرار گذشته و آینده تا قیامت آگاه نموده است….(2)

ص: 161


1- 256.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل و فیه و ألزمهم الحجة بأن خاطبهم خطابا یدل علی انفراده و توحیده، و بأن لهم أولیاء تجری أفعالهم و أحکامهم مجری فعله، و عرف الخلق اقتدارهم علی علم الغیب بقوله: عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ قال السائل: من هؤلاء الحجج؟ قال: هم رسول الله(صلی الله علیه و آله) و من حل محله من أصفیاء الله الذین قال: «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» الذین قرنهم الله بنفسه و برسوله، و فرض علی العباد من طاعتهم، مثل الذی فرض علیهم منها لنفسه. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 444، ح 59]
2- 257.. فی الخرائج و الجرائح روی محمّد بن الفضل الهاشمی عن الرّضا(علیه السلام) نظر الی ابن هذاب فقال: ان انا أخبرتک انک ستبتلی فی هذه الأیام بدم ذی رحم لک لکنت مصدقا لی؟ قال: لا فان الغیب لا یعلمه الا الله تعالی، قال(علیه السلام): أو لیس انه یقول: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ» فرسول الله(صلی الله علیه و آله) عند الله مرتضی، و نحن ورثة ذلک الرسول الذی اطلعه الله علی ما یشاء من غیبه، فعلمنا ما کان و ما یکون الی یوم القیامة. [همان، ح 60]

و از طریق مخالفین نیز ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گوید:

روایت شده که برخی از اصحاب ابوجعفر محمّد بن علیّ الباقر(علیه السلام) درباره ی آیه فوق از آن حضرت سؤال نمودند و ابوجعفر به آنان فرموده است: خداوند ملائکه را موکّل پیامبران نموده تا اعمال آنان را احصا کنند…

و مَلَک بزرگی را از کودکی بر پیامبر اسلام حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) موکّل نموده تا او را به خیرات و مکارم اخلاق ارشاد کند، و از شرور و مساوی اخلاق باز دارد، و این همان ملکی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را صدا می زد و می گفت: «السّلام علیکم یا محمّد یا رسول الله»و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در آن وقت جوان بود و هنوز به درجه رسالت نرسیده بود و گمان می کرد این صدا از سنگ و از زمین است، و چون تأمّل می کرد چیزی را نمی دید.(1)

ص: 162


1- 258.. و من طریق المخالفین: ما ذکره ابن أبی الحدید فی (شرح نهج البلاغة)، قال: روی أن بعض أصحاب أبی جعفر محمّد بن علی الباقر(علیه السلام) سأله عن قول الله(عزوجل): إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً فقال(علیه السلام): «یوکل الله بأنبیائه ملائکة یحصون أعمالهم و یؤدون إلیه بتبلیغهم الرسالة، و وکل بمحمّد(صلی الله علیه و آله) ملکا عظیما منذ فصل عن الرّضاع یرشده إلی الخیرات و مکارم الأخلاق، و یصده عن الشر و مساوئ الأخلاق، و هو الذی کان ینادیه: السّلام علیکم یا محمّد یا رسول الله، و هو شاب لم یبلغ درجة الرسالة بعد، فیظن أن ذلک من الحجر و الأرض، فیتأمل فلا یری شیئا». [رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 515، ح 19]

سوره ی مزمّل

اشاره

محلّ نزول: مکّه معظّمه، جز آیات 10، 11 و 20 در مدینه منوّره.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی قلم.

تعداد آیات: 20 آیه.

ثواب قرائت سوره ی مزمّل

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که سوره ی مزمّل را در نماز عشا و یا در آخر شب قرائت کند، سوره ی مزمّل و شب و روز، در قیامت برای او شهادت می دهند، و خداوند حیات طیبّه ای به او می دهد، و مرگ او را نیز مرگ طیّبه ای قرار می دهد.(1) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند به عدد جنّ و شیاطین، پاداش آزاد کردن غلامان را به او می دهد که در راه خدا آزاد نموده باشد، و سختی های دنیا و آخرت را از او برطرف می کند، و کسی که همواره آن را قرائت کند، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را در

ص: 163


1- 259.. ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْمُزَّمِّلِ فِی الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ أَوْ فِی آخِرِ اللَّیْلِ کَانَ لَهُ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ شَاهِدَیْنِ مَعَ سُورَةِ الْمُزَّمِّلِ وَ أَحْیَاهُ اللَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَ أَمَاتَهُ مِیتَةً طَیِّبَةً. [ثواب الأعمال، ص 150]

خواب می بیند و هر چه می خواهد از او طلب می کند.(1)

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

…کسی که در شب جمعه یکصد مرتبه این سوره را بخواند، خداوند یکصد گناه او را می آمرزد، و یکصد حسنه برای او می نویسد، و هر حسنه ده پاداش خواهد داشت، چنان که می فرماید: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا.»(2)

ص: 164


1- 260.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان له من الأجر کمن أعتق رقابا فی سبیل الله بعدد الجن و الشیاطین، و رفع الله عنه العسر فی الدّنیا و الآخرة، و من أدمن قراءتها و رأی النّبی(صلی الله علیه و آله) فی المنام فلیطلب منه ما یشتهی فؤاده».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 515، ح 2]
2- 261.. فی البرهان: و قال الصّادق(علیه السلام): «من أدمن فی قراءتها و رأی النّبی و سأله ما یرید أعطاه الله کل ما یریده من الخیر، و من قرأها فی لیلة الجمعة مائة مرة غفر الله له مائة ذنب، و کتب له مائة حسنة بعشر أمثالها، کما قال الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی مزمّل، آیات 1 تا 20

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ 1 قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً 2 نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً 3 أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً 4 إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً 5 إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً 6 إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلاً 7 وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتیلاً 8 رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکیلاً 9 وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمیلاً 10 وَ ذَرْنی وَ الْمُکَذِّبینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلیلاً 11 إِنَّ لَدَیْنا أَنْکالاً وَ جَحیماً 12 وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلیماً 13 یَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ کانَتِ الْجِبالُ کَثیباً مَهیلاً 14 إِنَّا أَرْسَلْنا إِلَیْکُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَیْکُمْ کَما أَرْسَلْنا إِلی فِرْعَوْنَ رَسُولاً 15 فَعَصی فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبیلاً 16 فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إِنْ کَفَرْتُمْ یَوْماً یَجْعَلُ الْوِلْدانَ شیباً 17 السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ کانَ وَعْدُهُ مَفْعُولاً 18 إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلی رَبِّهِ سَبیلاً 19 إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنی مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذینَ مَعَکَ

ص: 165

وَ اللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضی وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ 20

لغات:

«مُزَّمِّل»مُتُزَّمِل بوده و تاء در زاء ادغام شده، چرا که زاء قریبة المخرج با تاء است، و مزمّل به معنای در لباس خود پیچیده است، و هر چیز پیچیده ی در چیزی را مزمّل گویند، و «ثُلُث»جزئی از سه می باشد، و «رُبُع»جزئی از چهار است، و «ترتیل»ترتیب حروف با تثبّت است، و «حَدْر»سرعت در بیان حروف است، و هر دو نیکوست، و در اینجا ترتیل مورد ترغیب است، و «اَقْوَم»به معنای أخلص استقامة است، و «سَبْح» به معنای تقلّب و رفت و آمد است، و «سَبْخ»به معنای سکون است، از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «الحُمَّی مِنْ فَیْحِ جَهَنَّمَ فَسَبِّخُوها بِالمَاءِ»ای اَسکِنوها، و «تَبَتُّلْ»انقطاع إلی الله(عزوجل) و اخلاص العبادة است، و «بَتَول»انقطاع به عبادت است، و «یَذَرَ و یَدَعَ»به معنای ترک یترک است، و ماضی ندارد، و «اَنکال»به معنای قیود است، و «غُصّة»ترددّ و ماندن لقمه در حلق است، و «کثیب»رمل مجتمع و فراوان است، و «وَبیل»به معنای ثقیل است، و «وابل»باران فراوان است، و «وَبال»چیزی است که بر نفس سنگین است، و «وَبیل»به معنای غلیظ می باشد.

ص: 166

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ای جامه به خود پیچیده! (1) شب را، جز کمی، بپاخیز! (2) نیمی از شب را، یا کمی از آن کم کن، (3) یا بر نصف آن بیفزا، و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان (4) چرا که ما بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد! (5) مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامت تر است! (6) و تو در روز تلاش مستمر و طولانی خواهی داشت! (7) و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند! (8) همان پروردگار شرق و غرب که معبودی جز او نیست، او را نگاهبان و وکیل خود انتخاب کن، (9) و در برابر آنچه (دشمنان) می گویند شکیبا باش و بطرزی شایسته از آنان دوری گزین! (10) و مرا با تکذیب کنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را کمی مهلت ده، (11) که نزد ما غل و زنجیرها و (آتش) دوزخ است، (12) و غذایی گلوگیر، و عذابی دردناک، (13) در آن روز که زمین و کوه ها سخت به لرزه درمی آید، و کوه ها (چنان درهم کوبیده می شود که) به شکل توده هایی از شن نرم درمی آید! (14) ما پیامبری به سوی شما فرستادیم که گواه بر شماست، همان گونه که به سوی فرعون رسولی فرستادیم! (15) (ولی) فرعون به مخالفت و نافرمانی آن رسول برخاست، و ما او را سخت مجازات کردیم! (16) شما (نیز) اگر کافر شوید، چگونه خود را (از عذاب الهی) بر کنار می دارید؟! در آن روز که کودکان را پیر می کند، (17) و آسمان از هم شکافته می شود، و وعده او شدنی و حتمی است. (18) این هشدار و تذکّری است، پس هر کس بخواهد راهی به سوی پروردگارش برمی گزیند! (19) پروردگارت می داند که تو و گروهی از آنها که با تو هستند نزدیک دو سوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا می خیزند خداوند شب و روز را اندازه گیری می کند او می داند که شما نمی توانید مقدار آن را (به دقّت) اندازه گیری کنید (برای عبادت کردن)، پس شما را بخشید اکنون آنچه برای

ص: 167

شما میسّر است قرآن بخوانید او می داند بزودی گروهی از شما بیمار می شوند، و گروهی دیگر برای به دست آوردن فضل الهی (و کسب روزی) به سفر می روند، و گروهی دیگر در راه خدا جهاد می کنند (و از تلاوت قرآن بازمی مانند)، پس به اندازه ای که برای شما ممکن است از آن تلاوت کنید و نماز را بر پا دارید و زکات بپردازید و به خدا «قرض الحسنه»دهید [در راه او انفاق نمایید] و (بدانید) آنچه را از کارهای نیک برای خود از پیش می فرستید نزد خدا به بهترین وجه و بزرگترین پاداش خواهید یافت و از خدا آمرزش بطلبید که خداوند آمرزنده و مهربان است! (20)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا * نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا»(1)

درابتدای سوره ی «طه»از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که مزمّل یکی از نام های رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است.

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره لباس خود را بر بدن خویش می پیچید و می خوابید از این رو خداوند به او خطاب کرد: «یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا….»(2)

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را امر کرد که در تمام شب برای نماز به پا خیزد، جز برخی از شب ها که [به خاطر مشکلی] اصلاً نماز شب نمی خواند.(3)

ص: 168


1- 262.. سوره ی مزمّل، آیات 3-1.
2- 263.. القمّی" قال: هو النّبی(صلی الله علیه و آله) کان یتزمل بثوبه و ینام، فقال الله: یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 392]
3- 264.. تهذیب الأحکام: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا قَالَ أَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ یُصَلِّیَ کُلَّ لَیْلَةٍ إِلَّا أَنْ یَأْتِیَ عَلَیْهِ لَیْلَةٌ مِنَ اللَّیَالِی لَا یُصَلِّی فِیهَا شَیْئاً. [تهذیب، ج 2، ص 335، ح 236]

در مجمع البیان نقل شده که نصف، بدل از قلیل است، و مؤیّد آن روایتی است که امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از قلیل نصف است و «أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا»یعنی انقص من النصف قلیلاً أو زد علی النصف قلیلاً.(1)

«أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا * إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«بَیِّنْهُ تِبْیَاناً وَ لَا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ وَ لَا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الرَّمْلِ وَ لَکِنْ أَفْزِعُوا قُلُوبَکُمُ الْقَاسِیَةَ، وَ لَا یَکُنْ هَمُ أَحَدِکُمْ آخِرَ السُّورَةِ».یعنی قرآن را با بیان روشن و ملایم بخوان نه مانند شعر با سرعت، و نه مانند نثر که کلمات آن همانند رمل پراکنده باشد، و لکن به گونه ای بخوان که دل های قساوت زده را بیدار کند، و نباید همّت قاری تمام کردن سوره باشد [بلکه باید بکوشید تا از قرآن بهره مند شوید.](3)

ص: 169


1- 265.. فی مجمع البیان و قیل: ان نصفه بدل من القلیل، فیکون بیاتا للمستثنی و یؤید هذا القول ما روی عن الصّادق(علیه السلام) قال: القلیل، النصف، أو انقص من القلیل قلیلا، أو زد علی القلیل قلیلا. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 446، ح 6]
2- 266.. سوره ی مزمّل، آیات 4 و 5.
3- 267.. فی أصول الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن علی بن معبد عن واصل بن سلیمان عن عبد الله بن سلیمان قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا قال: قال: أمیر المؤمنین(علیه السلام): بینه بیانا و لا تهذه هذ الشعر و لا تنثره نثر الرمل و لکن أفزعوا قلوبکم القاسیة، و لا یکن هم أحدکم آخر السورة. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 446، ح 7]

علیّ بن ابی حمزه گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

قرآن نباید با سرعت قرائت شود، بلکه باید با ترتیل خوانده شود، و هنگامی که تو به آیه ای رسیدی که ذکر بهشت و نعمت های بهشتی در آن آمده، باید توقّف کنی، و از خداوند درخواست بهشت نمایی، و اگر به آیه ای برخورد کردی که نام دوزخ و آتش در آن برده شده است باید توقّف کنی و به خدا پناه ببری از آتش دوزخ.(1)

«إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا * إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْءًا وَ أَقْوَمُ قِیلًا * إِنَّ لَکَ فِی اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا * وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا * رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا * وَ اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا»(2)

امام باقر و امام صادق علیهما السلام درباره ی علّت نزول این سوره می فرمایند:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اصحاب او تمام شب را به عبادت مشغول می شدند، تا این که قدم های آنان از کثرت قیام متورّم شده بود و این برای آنان سخت بود، و این سوره نازل شد و خداوند به رسول خود و اصحاب او تخفیف داد.(3)

ص: 170


1- 268.. و فیه: عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن بعض أصحابنا عن علی بن أبی حمزة قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): ان القرآن لا یقرء هذرمة و لکن یرتل ترتیلا، فاذا مررت بآیة فیها ذکر الجنّة فقف عندها و اسأل الله(عزوجل) الجنّة، و إذا مررت بآیة فیها ذکر النار فقف عندها و تعوذ بالله من النار. [همان، ح 8]
2- 269.. سوره ی مزمّل، آیات 10-5.
3- 270.. فی (نهج البیان) للشیبانی، قال: روی عن أبی جعفر و أبی عبد الله علیهما السلام: «أن السبب فی نزول هذه السورة أن النّبی(صلی الله علیه و آله) کان یقوم هو و أصحابه اللیل کله للصلاة حتی تورمت أقدامهم من کثرة قیامهم، فشق ذلک علیه و علیهم، فنزلت السورة بالتخفیف عنه و عنهم فی قوله تعالی: وَ اللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ أی لن تطیقوه».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 520، ح 1]

محمّد بن فضیل گوید:

امام کاظم(علیه السلام) آیه فوق را این گونه قرائت نمود: «وَ اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ فیک وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا * وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ بوصیّک أُولِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا» گفتم: آیا این تنزیل قرآن است؟ فرمود: آری.(1)

امام باقر(علیه السلام) درتفسیر «وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ»فرمود:

این وعید و تهدید خداوند(عزوجل) نسبت به تکذیب کنندگان ولایت علیّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(2)

ابن عبّاس گوید:

مقصود از «وَ طَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِینَ مَعَکَ»علی(علیه السلام) و ابوذرّ هستند.(3)

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

به اهل قرآن در قیامت گفته می شود: قرآن بخوان و به درجات عالی خود بالا بُرو، و همان گونه که در دنیا قرآن را با ترتیل می خوانده ای، قرآن را بخوان، و درجه تو آخرین آیاتی است که قرائت می کنی، و در تفسیر «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا»فرمود: یعنی نزدیک است ما بر تو و امّت تو سخن سنگینی را القا کنیم.(4)

ص: 171


1- 271.. فی الکافی: وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ قَالَ یَقُولُونَ فِیکَ -- وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا. وَ ذَرْنِی یَا مُحَمَّدُ وَ الْمُکَذِّبِینَ بِوَصِیِّکَ أُولِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا قُلْتُ إِنَّ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ. [کافی، ج 1، ص 434، ح 91]
2- 272.. فی المناقب عن أبان بن عثمان عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ الآیة قال هو وعید توعد الله(عزوجل) به من کذب بولایة علی أمیر المؤمنین. [مناقب، ج 3، ص 203]
3- 273.. فی المجمع: و روی الحاکم أبو القاسم إبراهیم الحسکانی بإسناده عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عبّاس فی قوله «وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ»قال علی و أبو ذر.[مجمع البیان، ج 10، ص 575]
4- 274.. فی تفسیر نور الثّقلین: و عن عبد الله بن عمر قال: رسول الله؟صل؟: یقال لصاحب القرآن: اقرأ و أرق، و رتل کما کنت ترتل فی الدّنیا، فان منزلتک عن آخر درجة تقرأها إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا ای سنوحی إلیک قولا یثقل علیک و علی أمتک الی قوله و قیل: قولا ثقیلا نزوله، فانه(صلی الله علیه و آله) کان یتغیر حاله عند نزوله و یعرق و إذا کان راکبا تبرک راحلته و لا تستطیع المشی. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 447، ح 11]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْءًا وَ أَقْوَمُ قِیلًا»فرمود:

مقصود قیام لیل و جدا شدن از بستر برای نماز شب، و ایستادن در پیشگاه خداوند است، و باید هدفی جز خداوند در آن نباشد.(1)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «إِنَّ لَکَ فِی اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا»فرمود:

یعنی «فَرَاغاً طَوِیلًا لِنَوْمِکَ وَ حَاجَتِکَ».

و درتفسیر «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا»فرمود:

یعنی «أَخْلِص النِّیَّةَ إخلاصاً».

و در تفسیر علیّ بن ابراهیم آمده یعنی «رَفْعُ الْیَدَیْنِ وَ تَحْرِیکُ السَّبَّابَتَیْنِ.»(2)

حفص بن غیاث گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

ای حفص! در این دنیا هر کس صبر کند، مدّت آن کوتاه است، و هر کس جزع و بی صبری کند نیز مدّت آن کوتاه است. سپس فرمود: بر تو باد که در جمیع

ص: 172


1- 275.. فی کتاب علل الشرائع: أبی رضی الله عنه قال: حدثنا علی بن إبراهیم عن أبیه عن محمّد بن أبی عمیر عن هشام بن سالم عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل): «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلًا» قال: یعنی بقوله: «وَ أَقْوَمُ قِیلًا» قیام اللیل عن فراشه بین یدی الله(عزوجل) لا یرید به غیره. [همان، ص 448، ح 17]
2- 276.. فی تفسیر علی بن إبراهیم و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلًا یقول: فراغا طویلا لنومک و حاجتک، قوله: و تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا یقول: أخلص النیة إخلاصا و فیه قوله: «وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا»قال: رفع الیدین و تحریک السبابتین. [همان، ص 449، ح 20]

امور خود صابر باشی، چرا که خداوند حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را مبعوث به رسالت نمود، و او را امر به صبر و رفق و مدارا نمود، و فرمود: «وَ اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا * وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ»و آن حضرت صبر نمود، تا این که نسبت جنون و سحر و کذّاب بودن و مفتری و…به او دادند….(1)

«إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَی مِن ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِینَ مَعَکَ وَ اللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَیَکُونُ مِنکُم مَّرْضَی …وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آیه فوق عمل نمود و اصحاب خود را نیز به آن بشارت داد و لکن بر آنان سخت آمد، از این رو خداوند فرمود: «عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ»چرا که مردی برای نماز شب به پا می خاست و نمی دانست نصف شب کی می شود؟ و کی دو ثلث از شب تمام می شود؟ از این رو تا صبح عبادت می کرد، از ترس آن که نتواند مقدار لازم را عبادت کند، پس خداوند فرمود: «إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ…»تا «عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ»یعنی «خداوند می داند که

ص: 173


1- 277.. علی بن إبراهیم عن أبیه و علی بن محمّد القاسانی جمیعا عن القاسم بن محمّد الاصبهانی عن سلیمان بن داود المنقری عن حفص بن غیاث قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): یا حفص ان من صبر صبر قلیلا، و ان من جزع جزع قلیلا، ثمّ قال: علیک بالصبر فی جمیع أمورک، فان الله(عزوجل) بعث محمّدا فأمره بالصبر و الرفق، فقال: «وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ»فصبر حتی نالوه بالعظائم و رموه بها.[رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 450، ح 29]
2- 278.. سوره ی مزمّل، آیه ی 20.

شما مقدار نصف و دو ثلث شب را ندانستید و تمام شب را عبادت کردید»، از این رو آیات فوق، با آیه «فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ»نسخ شد.

سپس امام باقر(علیه السلام) فرمود:

بدانید که هیچ پیامبری مبعوث به رسالت نشد، مگر آن که اهل نماز شب بود، و هیچ پیامبری مأمور به نماز شب در اوّل شب نشد.(1)

«فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

سه چیز در قیامت در پیشگاه خداوند شکوه می کنند: مسجدی که همسایگان آن در آن نماز نخوانند، عالمی که در محلّی باشد، و مردم مسائل دین خود را از او سؤال نکنند، و قرآنی که غبار بر آن بنشیند و قرائت نشود.(3)

سماعه گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا» فرمود:

مقصود از این آیه زکات نیست.(4)

ص: 174


1- 279.. فی تفسیر علی بن إبراهیم و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنی مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ ففعل النّبی(صلی الله علیه و آله) ذلک و بشر النّاس به فاشتد ذلک علیهم و علم أن لن تحصوه و کان الرجل یقوم و لا یدری متی ینتصف اللیل و متی یکون الثلثان، و کان الرجل یقوم حتی یصبح مخافة ان لا یحفظه فأنزل الله ان ربّک یعلم انک تقوم الی قوله: «عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ» یقول: متی یکون النصف و الثلث نسخت هذه الایة فاقرأوا ما تیسر من القرآن و اعلموا انه لم یأت نبی قط إلّا خلا بصلوة اللیل، و لا جاء نبی قط بصلاة اللیل فی أول اللیل. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 451، ح 35]
2- 280.. سوره ی مزمّل، آیه ی 20.
3- 281.. فی کتاب الخصال عن ابن فضال عمن ذکره عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال ثلاثة یشکون الی الله تعالی الی قوله: و مصحف معلق قد وقع علیه الغبار لا یقرء فیه. [همان، ص 451، ح 37]
4- 282.. فی تفسیر علی بن إبراهیم أخبرنا الحسن بن علی عن أبیه عن الحسین ابن سعید عن زرعة عن سماعة قال: سألته عن قول الله: وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً قال: هو غیر الزکاة. [همان، ص 452، ح 38]

مرحوم صدوق می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) درحدیث أربعماة می فرماید:

«أَکْثِرُوا الِاسْتِغْفَارَ تَجْلِبُوا الرِّزْقَ وَ قَدِّمُوا مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ عَمَلِ الْخَیْرِ تَجِدُوهُ غَداً.»(1)

یعنی فراوان استغفار کنید، تا رزق شما به دست آید، و هر چه می توانید از عمل خیر پیش فرستید، تا در قیامت آن را بیابید.

ص: 175


1- 283.. فی کتاب الخصال فیما علم أمیر المؤمنین(علیه السلام) أصحابه من الاربعمأة باب مما یصلح للمسلم فی دینه و دنیاه: أکثروا الاستغفار تجلبوا الرّزق، و قدموا ما استطعتم من عمل الخیر تجدوه غدا. [همان، ح 39]

ص: 176

سوره ی مدّثر

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی مزمّل.

تعداد آیات: 56 آیه.

ثواب قرائت سوره ی مدّثر

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

کسی که سوره ی مدّثر را در نماز واجب خود قرائت کند، بر خداوند حقّ است که او را در درجه حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و هم نشین او قرار بدهد، و در دنیا هرگز گرفتار شقاوت نشود إن شاء الله تعالی.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند خداوند ده برابر تصدیق کنندگان و تکذیب کنندگان حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را به او پاداش می دهد، و کسی که همواره آن را

ص: 177


1- 284.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَاصِمٍ الْخَیَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ فِی الْفَرِیضَةِ سُورَةَ الْمُدَّثِّرِ کَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ(عزوجل) أَنْ یَجْعَلَهُ مَعَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فِی دَرَجَتِهِ وَ لَا یُدْرِکُهُ فِی حَیَاةِ الدُّنْیَا شَقَاءٌ أَبَداً إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [ثواب الأعمال، ص 120]

قرائت کند، و در پایان، از خداوند بخواهد که حافظ قرآن باشد، از دنیا نخواهد رفت، تا خداوند قلب او را بگشاید، و حافظ قرآن شود.(1)

ص: 178


1- 285.. -- و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطی من الأجر بعدد من صدق بمحمّد(صلی الله علیه و آله) و بعدد من کذب به عشر مرات، و من أدمن فی قراءتها و سأل الله فی آخرها حفظ القرآن، لم یمت حتی یشرح الله قلبه و یحفظه». -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من أدمن قراءتها کان له أجر عظیم، و من طلب من الله حفظ کل سور القرآن، لم یمت حتی حفظه». -- و قال الصّادق(علیه السلام): «من أدمن فی قراءتها، و سأل الله فی آخرها حفظه، لم یمت حتی یحفظه، و لو سأله أکثر من ذلک قضاه الله تعالی له».[رواها فی تفسیر برهان، ج 5، ص 521، ح 4-2]

سوره ی مدّثر، آیات 1 تا 56

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ 1 قُمْ فَأَنْذِرْ 2 وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ 3 وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ 4 وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ 5 وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ 6 وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ 7 فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ 8 فَذلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسیرٌ 9 عَلَی الْکافِرینَ غَیْرُ یَسیرٍ 10 ذَرْنی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحیداً 11 وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً 12 وَ بَنینَ شُهُوداً 13 وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهیداً 14 ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزیدَ 15 کَلاَّ إِنَّهُ کانَ لِآیاتِنا عَنیداً 16 سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً 17 إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ 18 فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ 19 ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ 20 ثُمَّ نَظَرَ 21 ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ 22 ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ 23 فَقالَ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ یُؤْثَرُ 24 إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ 25 سَأُصْلیهِ سَقَرَ 26 وَ ما أَدْراکَ ما سَقَرُ 27 لا تُبْقی وَ لا تَذَرُ 28 لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ 29 عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ 30 وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِکَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ یَزْدادَ الَّذینَ آمَنُوا إیماناً وَ لا یَرْتابَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِیَقُولَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ

ص: 179

بِهذا مَثَلاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْری لِلْبَشَرِ 31 کَلاَّ وَ الْقَمَرِ 32 وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ 33 وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ 34 إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ 35 نَذیراً لِلْبَشَرِ 36 لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ 37 کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ 38 إِلاَّ أَصْحابَ الْیَمینِ 39 فی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ 40 عَنِ الْمُجْرِمینَ 41 ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ 42 قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ 43 وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ 44 وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ 45 وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ 46 حَتَّی أَتانَا الْیَقینُ 47 فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعینَ 48 فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضینَ 49 کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ 50 فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ 51 بَلْ یُریدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتی صُحُفاً مُنَشَّرَةً 52 کَلاَّ بَلْ لا یَخافُونَ الْآخِرَةَ 53 کَلاَّ إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ 54 فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ 55 وَ ما یَذْکُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوی وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ 56

لغات:

«مُدَّثِّرُ»متدثّر بوده بر وزن متفعّل، مانند «مزّمل»که متزمّل بوده و تاء حذف شده است، و مدّثّر به معنای متغطّی بالثیاب عند النوم است، و «تکبیر»وصف اکبر و نقیض تصغیر است، و «طهارت»به معنای نظافت است، و نظافت عدم نجاست و آلودگی است، و در این آیه به معنای عدم الوَسَخ است، و «ناقور»فاعول از نَقْر است، و آن آلت تصویت و دمیدن است، و «یسیر»به معنای قلیل الکلفة یعنی آسان است، و «یَسار»نیز به همین معناست و کثرت مال را یَسار گویند، به خاطر عدم کلفت در انفاق، و از این قبیل است «تیسیر امور»یعنی آسانی امور، و تمهید و توطئه و تذلیل و تسهیل نظائراند، و «عنید»کسی است که از روی دشمنی جدایی پیدا کرده است، و معاندة به معنای منافرة و مضادّة است، و «اِرهاق»تعجیز با عنف است، و «صَعود»عقبه سخت و کؤود است، و

ص: 180

«عَبَسَ یَعْبَسُ عَبُوساً»درهم کشیدن صورت است، و عبوس و تکلیح و تقطیب نظائراند، و ضدّ آن ها طلاقة و بشاشة است، و «بُسْر و بُسور»شروع تکرّه و صورت گرفتگی است، و «اِصلاء»الزام و رساندن به آتش است، چنان که گفته می شود: أصلیته فاصطلی، و «سَقَر»یکی از نام های جهنّم است، و سقرته الشّمس سَقْراً إذا ألَمَّتْ دِماغَه، و «تلویح»تغییر رنگ است به سرخی، و «لوّاحة للبَشَر»یعنی آتش پوست صورت های آنان را زشت می کند، و «حُمُر»جمع حمار است، و «قَسْوَرة»شیر را گویند، و برخی «قَسْوَرة»را به معناه رُماة و تیراندازها دانسته اند.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ای جامه خواب به خود پیچیده (و در بستر آرمیده)! (1) برخیز و انذار کن (و عالمیان را بیم ده)، (2) و پروردگارت را بزرگ بشمار، (3) و لباست را پاک کن، (4) و از پلیدی دوری کن، (5) و منّت مگذار و فزونی مطلب، (6) و بخاطر پروردگارت شکیبایی کن! (7) هنگامی که در «صور»دمیده شود، (8) آن روز، روز سختی است، (9) و برای کافران آسان نیست! (10) مرا با کسی که او را خود به تنهایی آفریده ام واگذار! (11) همان کسی که برای او مال گسترده ای قرار دادم، (12) و فرزندانی که همواره نزد او (و در خدمت او) هستند، (13) و وسایل زندگی را از هر نظر برای وی فراهم ساختم! (14) باز هم طمع دارد که بر او بیفزایم! (15) هرگز چنین نخواهد شد چرا که او نسبت به آیات ما دشمنی می ورزد! (16) و بزودی او را مجبور می کنم که از قلّه زندگی بالا رود (سپس او را به زیر می افکنم)! (17) او (برای مبارزه با قرآن) اندیشه کرد و مطلب را آماده ساخت! (18) مرگ بر او باد! چگونه (برای مبارزه با حق) مطلب را آماده کرد! (19) باز هم مرگ بر او، چگونه مطلب (و نقشه شیطانی خود را) آماده نمود!

ص: 181

(20) سپس نگاهی افکند، (21) بعد چهره درهم کشید و عجولانه دست به کار شد (22) سپس پشت (به حقّ) کرد و تکبّر ورزید، (23) و سرانجام گفت: «این (قرآن) چیزی جز افسون و سحری همچون سحرهای پیشینیان نیست! (24) این فقط سخن انسان است (نه گفتار خدا)!»(25) (امّا) بزودی او را وارد سَقَر [دوزخ] می کنم! (26) و تو نمی دانی «سقر»چیست! (27) (آتشی است که) نه چیزی را باقی می گذارد و نه چیزی را رها می سازد! (28) پوست تن را بکلّی دگرگون می کند! (29) نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده اند! (30) مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم، و تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران معیّن نکردیم تا اهل کتاب [یهود و نصاری] یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقّانیّت این کتاب آسمانی) تردید به خود راه ندهند، و بیماردلان و کافران بگویند: «خدا از این توصیف چه منظوری دارد؟!»(آری) این گونه خداوند هر کس را بخواهد گم راه می سازد و هر کس را بخواهد هدایت می کند! و لشکریان پروردگارت را جز او کسی نمی داند، و این جز هشدار و تذکّری برای انسانها نیست! (31) اینچنین نیست که آنها تصوّر می کنند سوگند به ماه، (32) و به شب، هنگامی که (دامن برچیند و) پشت کند، (33) و به صبح هنگامی که چهره بگشاید، (34) که آن (حوادث هولناک قیامت) از مسائل مهم است! (35) هشدار و انذاری است برای همه انسانها، (36) برای کسانی از شما که می خواهند پیش افتند یا عقب بمانند [بسوی هدایت و نیکی پیش روند یا نروند]! (37) (آری) هر کس در گرو اعمال خویش است، (38) مگر «اصحاب یمین»(که نامه اعمال شان را به نشانه ایمان و تقوایشان به دست راست شان می دهند)! (39) آنها در باغهای بهشتند، و سؤال می کنند…(40) از مجرمان: (41) چه چیز شما

ص: 182

را به دوزخ وارد ساخت؟!»(42) می گویند: «ما از نمازگزاران نبودیم، (43) و اطعام مستمند نمی کردیم، (44) و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم، (45) و همواره روز جزا را انکار می کردیم، (46) تا زمانی که مرگ ما فرا رسید!»(47) از این رو شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنها سودی نمی بخشد. (48) چرا آنها از تذکّر روی گردانند؟! (49) گویی گورخرانی رمیده اند، (50) که از (مقابل) شیری فرار کرده اند! (51) بلکه هر کدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانه ای (از سوی خدا) برای او فرستاده شود! (52) چنین نیست که آنان می گویند، بلکه آنها از آخرت نمی ترسند! (53) چنین نیست که آنها می گویند، آن (قرآن) یک تذکّر و یادآوری است! (54) هر کس بخواهد از آن پند می گیرد (55) و هیچ کس پند نمی گیرد مگر اینکه خدا بخواهد او اهل تقوا و اهل آمرزش است! (56)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ * وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ * وَ ثِیَابَکَ فَطَهِّرْ * وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَ لَا تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ * وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«مُدَّثِّرُ»از نام های ده گانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در قرآن است.(2)

ص: 183


1- 286.. سوره ی مدّثر، آیات 7-1.
2- 287.. بصائر الدرجات: حدثنا إبراهیم بن هاشم عن أعمش بن عیسی عن حماد الطیافی عن الکلبی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قال لی کم لمحمّد اسم فی القرآن قال قلت اسمان أو ثلاث فقال یا کلبی له عشرة أسماء وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ و لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً و طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی و یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ و ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ و ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ و یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ و یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ و قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولًا فالذکر اسم من أسماء محمّد(صلی الله علیه و آله) و نحن أهل الذکر فاسأل یا کلبی عما بدا لک قال فأنسیت و الله القرآن کله فما حفظت منه حرفا أسأله عنه.[بصائرالدرجات، ص 512]

مؤلّف گوید:

حدیث فوق به طور کامل در ابتدای سوره طه گذشت.

در تعدادی از روایات آمده که مقصود از «قُمْ فَأَنذِرْ»قیام پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در رجعت است.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از«قُمْ فَأَنذِرْ»قیام و انذار حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) در رجعت است، و مقصود از«إِنَّهَا لَإِحْدَی الْکُبَرِ * نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ»نیز حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و نذیر بودن او در رجعت برای کلّ بشر است، مانند این که آیه «إِنّا أَرْسَلْنَاکَ کَافَّةً لِّلنَّاسِ»مربوط به رجعت است.(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمود:

«مُدَّثِّر»مربوط به هنگام رجعت است. پس مردی گفت: آیا آنان قبل از قیامت زنده خواهند شد، و سپس خواهند مرد؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آری به خدا سوگند کفر مردم بعد از رجعت، بیشتر و سخت تر از کفر آنان قبل از رجعت است.(2)

ص: 184


1- 288.. منتخب البصائر سَعْدٌ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَسْرُوقٍ عَنِ الْمُنَخَّلِ بْنِ جَمِیلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ یَعْنِی بِذَلِکَ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ قِیَامَهُ فِی الرَّجْعَةِ یُنْذِرُ فِیهَا وَ قَوْلِهِ إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ نَذِیراً یَعْنِی مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) نَذِیراً لِلْبَشَرِ فِی الرَّجْعَةِ وَ فِی قَوْلِهِ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ کَافَّةً لِلنَّاسِ فِی الرَّجْعَةِ. [رواه فی بحار الانوار، ج 53، ص 42، ح 10]
2- 289.. منتخب البصائر بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ کَانَ یَقُولُ إِنَّ الْمُدَّثِّرَ هُوَ کَائِنٌ عِنْدَ الرَّجْعَةِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ حَیَاةٌ قَبْلَ الْقِیَامَةِ ثُمَّ مَوْتٌ قَالَ فَقَالَ لَهُ عِنْدَ ذَلِکَ نَعَمْ وَ اللَّهِ لَکَفْرَةٌ مِنَ الْکُفْرِ بَعْدَ الرَّجْعَةِ أَشَدُّ مِنْ کَفَرَاتٍ قَبْلَهَا. [همان، ح 11]

مرحوم علی بن ابراهیم در معنای آیه فوق گوید:

«مُدَّثِّرُ»متدثّر بِثوبه می باشد، و مقصود از«قُمْ فَأَنذِرْ»قیام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و انذار او در رجعت است، و مقصود از «وَ ثِیَابَکَ فَطَهِّرْ»تطهیر به معنای تشمیر و کوتاه کردن، و به خود پیچیدن [و پاکیزه کردن] است. سپس گوید: امام(علیه السلام) فرمود: شیعیان ما اهل پاکی و تطهیر هستند.(1)

مرحوم کلینی در کافی از امام صادق(علیه السلام) درباره ی لباس امیرالمؤمنین(علیه السلام)، روایتی را نقل نموده که امام صادق(علیه السلام) در پایان آن می فرماید:

اگر امروز کسی این گونه لباس بپوشد، مردم می گویند: او مرائی و یا دیوانه است، و لکن لباس قائم ما این چنین خواهد بود.(2)

ص: 185


1- 290.. علی بن إبراهیم: فی معنی الآیة، قال: یرید رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فالمدثر یعنی المتدثر بثوبه قُمْ فَأَنْذِرْ قال: هو قیامه فی الرجعة ینذر فیها، قوله: وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ، قال: تطهیرها تشمیرها، أی قصرها، و قال: شیعتنا یطهرون. [رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 523، ح 4]
2- 291.. فی الکافی: الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ عَلِیّاً ع کَانَ عِنْدَکُمْ فَأَتَی بَنِی دِیوَانٍ وَ اشْتَرَی ثَلَاثَةَ أَثْوَابٍ بِدِینَارٍ الْقَمِیصَ إِلَی فَوْقِ الْکَعْبِ وَ الْإِزَارَ إِلَی نِصْفِ السَّاقِ وَ الرِّدَاءَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ إِلَی ثَدْیَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ إِلَی أَلْیَتَیْهِ ثُمَّ رَفَعَ یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ فَلَمْ یَزَلْ یَحْمَدُ اللَّهَ عَلَی مَا کَسَاهُ حَتَّی دَخَلَ مَنْزِلَهُ ثُمَّ قَالَ هَذَا اللِّبَاسُ الَّذِی یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِینَ أَنْ یَلْبَسُوهُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ لَکِنْ لَا یَقْدِرُونَ أَنْ یَلْبَسُوا هَذَا الْیَوْمَ وَ لَوْ فَعَلْنَاهُ لَقَالُوا مَجْنُونٌ وَ لَقَالُوا مُرَاءٍ وَ اللَّهُ تَعَالَی یَقُولُ وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ قَالَ وَ ثِیَابَکَ ارْفَعْهَا وَ لَا تَجُرَّهَا وَ إِذَا قَامَ قَائِمُنَا کَانَ هَذَا اللِّبَاسَ. [کافی، ج 6، ص 455، ح 2]

امام باقر(علیه السلام) در روایتی به فرزند خود امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«یا بنیّ، ألا تطهّر قمیصک»؟ و اصحاب گفتند: «مگر قمیص او چه آلودگی داشت» امام باقر(علیه السلام) فرمود: قمیص او بلند بود، و من او را امر کردم که قمیص خود را کوتاه کند، چرا که خداوند می فرماید: «وَ ثِیَابَکَ فَطَهِّرْ.»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»رُجز به معنای خبیث است.(2)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ لَا تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ»فرمود:

«لَا تَسْتَکْثِرْ مَا عَمِلْتَ مِنْ خَیْرٍ لِلَّهِ.»(3)

و در روایت ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) آمده:

«لَا تُعْطِی الْعَطِیَّةَ تَلْتَمِسُ أَکْثَرَ مِنْهَا»(4).یعنی احسان و هدیه ای نکن که بخواهی بیش ازآن را به دست آوری.

ص: 186


1- 292.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ سَلَمَةَ بَیَّاعِ الْقَلَانِسِ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَا بُنَیَّ أَ لَا تُطَهِّرُ قَمِیصَکَ فَذَهَبَ فَظَنَنَّا أَنَّ ثَوْبَهُ قَدْ أَصَابَهُ شَیْ ءٌ فَرَجَعَ فَقَالَ إِنَّهُ هَکَذَا فَقُلْنَا جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاکَ مَا لِقَمِیصِهِ قَالَ کَانَ قَمِیصُهُ طَوِیلًا وَ أَمَرْتُهُ أَنْ یُقَصِّرَ إِنَّ اللَّهَ(عزوجل) یَقُولُ وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ. [همان، ص 457، ح 10]
2- 293.. قوله وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ الرجز الخبیث. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 393]
3- 294.. وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ قَالَ لَا تَسْتَکْثِرْ مَا عَمِلْتَ مِنْ خَیْرٍ لِلَّهِ.[کافی، ج 2، ص 362، ح 1]
4- 295.. و فی روایة أبی الجارود یقول لا تعطی العطیة تلتمس أکثر منها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 393]

«فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ * فَذَلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ * عَلَی الْکَافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ»(1)

نَقْر در ناقور یعنی دمیدن در صور، مانند «فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ».

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

از ما اهل بیت امامی خواهد بود «مُظَفَّر و مستتر»یعنی پیروز و پنهان، و چون خداوند بخواهد امر او را آشکار نماید، در قلب او نکته و اثری قرار می دهد و او به امر خدای متعال قیام خواهد نمود.(2)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

ناقور ندای آسمانی است و نداکننده می گوید: «أَلَا إِنَّ وَلِیَّکُمْ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ الْقَائِمَ بِالْحَقِّ»، و نداکننده جبرئیل(علیه السلام) است، و او در سه ساعت از آن روز این ندا را می کند، و آن روز بر کافران روز سختی خواهد بود، و مقصود از کافران در این آیه مرجئه و اهل جبر و منکر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هستند، که به نعمت خدا و ولایت علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) کافر شدند.(3)

ص: 187


1- 296.. سوره ی مدّثر، آیات 10-8.
2- 297.. فی الکافی: أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ قَالَ إِنَّ مِنَّا إِمَاماً مُظَفَّراً مُسْتَتِراً فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ ذِکْرُهُ إِظْهَارَ أَمْرِهِ نَکَتَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَةً فَظَهَرَ فَقَامَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی. [کافی، ج 1، ص 343، ح 30]
3- 298.. تأویل الآیات: و روی عمرو بن شمر عن جابر بن یزید عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قوله(عزوجل) فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ قال الناقور هو النداء من السماء ألا إن ولیکم فلان بن فلان القائم بالحق ینادی به جبرئیل فی ثلاث ساعات من ذلک الیوم فَذلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ عَلَی الْکافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ یعنی بالکافرین المرجئة الذین کفروا بنعمة الله و بولایة علی بن أبی طالب علیهما السلام.[تأویل الآیات، ص 708]

«ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا * وَ جَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا * وَ بَنِینَ شُهُودًا * وَ مَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِیدًا * ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ * کَلَّا إِنَّهُ کَانَ لِآیَاتِنَا عَنِیدًا * سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا *إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ * فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ *… فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ * إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ …»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیات درباره ی ولید بن مغیره نازل شد، و او پیرمردی کبیر و مجرّب و از دُهات و سیاستمداران عرب، و استهزا کنندگان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود، و هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرآن می خواند، قریش جمع می شدند و به ولید بن مغیره می گفتند:آنچه محمّد می خواند چیست؟ آیا شعر است، و یا کهانت است، و یا خطبه است؟ و ولید گفت: «مرا رها کنید تا سخن او را بشنوم»پس نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «ای محمّد مقداری از شعر خود را برای من بخوان».

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«این ها کلام خداست و شعر نیست و خداوند سخنانی که برای ملائکه و پیامبران و مرسلین خود دوست می داشته، برای من فرستاده است»ولید گفت: مقداری از آن ها را برای من بخوان، پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوره ی سجده را برای او خواند، تا رسید به آیه «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُکُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ»پس بدن ولید لرزید، و موهای او سیخ شد و به خانه خود بازگشت و نزدیک قریش نرفت، و قریش نزد ابوجهل رفتند، و گفتند: ولید دین محمّد را پذیرفته است، مگر نمی بینی نزد ما نمی آید؟ پس ابوجهل نزد ولید رفت و گفت: «ای عمو تو ما را رسوا و سر به زیر کردی، و ما دشمن به شاد شدیم از این که تو آیین محمّد را پذیرفتی!»

ص: 188


1- 299.. سوره ی مدّثر، آیات 31-11.

ولید گفت: «من آیین او را نپذیرفته ام، ولکن سخن سختی از او شنیدم که انسان را به لرزه در می آورد»ابوجهل گفت: آیا سخنان او خطابه است؟ گفت: خیر، چرا که خطابه کلام پیوسته است، و کلام او پراکنده است و با همدیگر شباهت ندارد! ابوجهل گفت: آیا شعر است؟ ولید گفت: من اشعار عرب را از کوتاه و بلند آن دیده ام و کلام او شعر نیست. ابوجهل گفت: پس کلام او چیست؟ ولید گفت: مرا رها کن تا درباره ی آن فکر کنم.

و چون روز بعد فرا رسید به او گفتند: نظر تو چیست؟ ولید گفت: «بگویید: سحر است، چرا که قلوب مردم را تسخیر نموده است»و آیات فوق نازل شد: «ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا»و خداوند ولید را به این خاطر «وحید»نامیده که می گفت: «پرده کعبه باید یک سال به دست من باشد، و یک سال به دست بقیّه مردم»از سویی او مال فراوان و باغستان های زیادی داشت، و دارای ده فرزند و ده غلام بود، و نزد هر غلامی هزار دینار قرار داده بود، تا با آن ها تجارت نماید، و او تنها کسی بود که در آن زمان دارای قنطار بود، و گفته شده که قنطار پوست گاو است که پر از طلا باشد…

سپس مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

و امّا صَعود در آیه «سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا»کوهی است در وسط جهنّم از مسّ گداخته.(1)

ص: 189


1- 300.. القمّی: و قال علی بن إبراهیم فی قوله فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ إلی قوله ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً فإنها نزلت فی الولید بن المغیرة و کان شیخا کبیرا مجربا من دهاة العرب، و کان من المستهزءین برسول الله(صلی الله علیه و آله)، و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقعد فی الحجرة و یقرأ القرآن فاجتمعت قریش إلی الولید بن المغیرة، فقالوا: یا أبا عبد الشّمس ما هذا الذی یقول محمّد أ شعر هو أم کهانة أم خطب! فقال دعونی أسمع کلامه، فدنا من رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: یا محمّد أنشدنی من شعرک، قال: ما هو شعر و لکنه کلام الله الذی ارتضاه لملائکته و أنبیائه، فقال: اتل علی منه شیئا، فقرأ رسول الله(صلی الله علیه و آله) حم السجدة فلما بلغ قوله فَإِنْ أَعْرَضُوا یا محمّد أعنی قریشا فَقُلْ لهم أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ، قال: فاقشعر الولید و قامت کل شعرة فی رأسه و لحیته و مر إلی بیته و لم یرجع إلی قریش من ذلک، فمشوا إلی أبی جهل فقالوا: یا أبا الحکم أن أبا عبد الشّمس صبا إلی دین محمّد أ ما تراه لم یرجع إلینا، فغدا أبو جهل فقال له: یا عم نکست رءوسنا و فضحتنا و أشمت بنا عدونا و صبوت إلی دین محمّد، فقال ما صبوت إلی دینه و لکنی سمعت منه کلاما صعبا تقشعر منه الجلود، فقال له أبو جهل: أ خطب هو قال: لا أن الخطب کلام متصل و هذا کلام منثور و لا یشبه بعضه بعضا قال أ فشعر هو قال لا، أما إنّی قد سمعت أشعار العرب بسیطها و مدیدها و رملها و رجزها و ما هو بشعر قال فما هو قال دعنی أفکر فیه فلما کان من الغد قالوا یا أبا عبد شمس ما تقول فیما قلناه قال: قولوا هو سحر فإنه أخذ بقلوب النّاس، فأنزل الله علی رسوله فی ذلک «ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً»و إنّما سمی وحیدا لأنه قال لقریش أنا أتوحد بکسوة البیت سنة و علیکم فی جماعتکم سنة، و کان له مال کثیر و حدائق و کان له عشر بنین بمکة و کان له عشرة عبید عند کل عبد ألف دینار یتجر بها و تلک القنطار فی ذلک الزمان و یقال إن القنطار جلد ثور مملو ذهبا، فأنزل الله ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ إلی قوله صَعُوداً قال: جبل یسمی صعودا.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 393]

مرحوم علی بن ابراهیم سپس آیات فوق را تا آیه 31 توضیح می دهد، و در توضیح «عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ»گوید:

مقصود این است که مأمورین عذاب جهنّم نوزده نفر از ملائکه هستند و مردم را عذاب و شکنجه می دهند تا این که گوید: هر یک از دوزخیان را نوزده ملک مأمور به عذاب اویند.(1)

ص: 190


1- 301.. و فیه: ثُمَّ نَظَرَ ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ قال عبس وجهه، و بسر قال ألقی شدقه ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ إلی قوله ما سَقَرُ واد فی النار لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ أی لا تبقیه و لا تذره لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ قال تلوح علیه فتحرقه، عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ قال ملائکة یعذبونهم و هو قوله وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلَّا مَلائِکَةً و هم ملائکة فی النار یعذبون النّاس وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا قال لکل رجل تسعة عشر من الملائکة یعذبونهم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 394]

سپس مرحوم علی بن ابراهیم از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا»نقل نموده که می فرماید:

وحید ولد الزّنا می باشد و او زُفَر است، و «مَالًا مَّمْدُودًا»یعنی «أجلاً ممدوداً إلی مدةٍ، «وَ بَنِینَ شُهُوداً»یاران اویند که شهادت دادند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده: «ما پیامبران ارثی به جای نمی گذاریم و هر چه از ما بماند صدقه و مربوط به همه مسلمانان می باشد»تا این که گوید: مقصود از«إِنَّهُ کَانَ لِآیَاتِنَا عَنِیدًا»ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که آنان سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله) را درباره ی او انکار کردند، و مقصود از «إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ»فکر او درباره ی دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت به ولایت است، و «قَدَّر»به معنای تصمیم این است که اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) از دنیا برود، آنان بیعت خود را درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر هم بزنند و هرگز نگذارند خلافت به دست ایشان برسد.

سپس گوید:

و «فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ثُمَ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ»نفرین و وعده ی عذاب بعد از عذاب است، و عذاب اوّل به دست مهدی؟عج؟ خواهد بود، و عذاب دوم در قیامت می باشد، و «ثمّ نظر و عَبَسَ و بَسَر»نگاه او به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) است با روی گرفته و عبوس به خاطر دستوری که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی بیعت با علی به آنان داد، و مقصود از «ثُمَ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ» این است که زُفَر گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را درباره ی علی سحر نمود، و سخنان او از طرف خداوند نیست، بلکه سخن بشر می باشد و «سأصلیه سَقَر» تا انتهای آیه درباره ی زُفَر نازل شده است….(1)

ص: 191


1- 302.. قال حدثنا أبو العبّاس قال حدثنا یحیی بن زکریا عن علی بن حسان عن عمه عبد الرّحمن بن کثیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً قال الوحید ولد الزّنا و هو زفر وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً قال أجلا إلی مدة وَ بَنِینَ شُهُوداً قال أصحابه الذین شهدوا أن رسول الله لا یورث وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً ملکه الذی ملکه مهده له ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ کَلَّا إِنَّهُ کانَ لِآیاتِنا عَنِیداً قال لولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام) جاحدا عاندا لرسول الله(صلی الله علیه و آله) فیها سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ فکر فیما أمر به من الولایة و قدر إن مضی رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن لا یسلم لأمیر المؤمنین(علیه السلام) البیعة التی بایعه علی عهد رسول الله(صلی الله علیه و آله) فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ قال عذاب بعد عذاب یعذبه القائم؟عج؟ ثُمَّ نَظَرَ إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین(علیه السلام) ف عَبَسَ وَ بَسَرَ مما أمر به ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ، قال: زفر إن النّبی(صلی الله علیه و آله) سحر النّاس بعلی(علیه السلام) إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ أی لیس هو وحیا من الله(عزوجل) سَأُصْلِیهِ سَقَرَ إلی آخر الآیة فیه نزلت. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 395]

«کَلَّا وَ الْقَمَرِ * وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ * وَ الصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ * إِنَّهَا لَإِحْدَی الْکُبَرِ * نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ * لِمَن شَاء مِنکُمْ أَن یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ»(1)

امام کاظم(علیه السلام) در روایت محمّد بن فضیل می فرماید:

مقصود از «وَ ما هِیَ إِلَّا ذِکْری لِلْبَشَرِ»ولایت علیّ(علیه السلام) است، و مقصود از «إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ»نیز ولایت آن حضرت است.(2)

ص: 192


1- 303.. سوره ی مدّثر، آیات 37-32.
2- 304.. فی تفسیر نور الثّقلین: علی بن محمّد عن بعض أصحابنا عن ابن محبوب عن محمّد بن الفضیل عن ابی الحسن الماضی(علیه السلام) قال: قلت «لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ»قال: یستیقنون ان الله و رسوله و وصیه حق، قلت: «وَ یَزْدادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیماناً»قال: یزدادون لولایة الوصی ایمانا، قلت: «وَ لا یَرْتابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ»قال: بولایة علی قلت ما هذا الارتیاب؟ قال: یعنی بذلک أهل الکتاب و المؤمنین الذین ذکر الله فقال له: و لا یرتابون فی الولایة قلت: «وَ ما هِیَ إِلَّا ذِکْری لِلْبَشَرِ»قال: نعم ولایة علی، قلت: إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ قال: الولایة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 457، ح 21]

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «إِنَّهَا لَإِحْدَی الْکُبَرِ * نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ»فاطمه(علیها السلام) است.(1) مؤلّف گوید:

خداوند در آیات فوق سخنان قریش و منافقین را درباره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به شدّت ردّ نموده و با سوگند، به ماه و شب و صبح می فرماید: آنچه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی علی(علیه السلام) می فرماید، حق و مسلّم است و او مجنون و کاهن و شاعر و کذّاب و ساحر نیست.

در ذیل روایت محمّد بن فضیل یاد شده آمده که او به امام کاظم(علیه السلام) می گوید:

معنای «لِمَن شَاء مِنکُمْ أَن یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ»چیست؟ و امام(علیه السلام) می فرماید: «مَنْ تَقَدَّمَ إِلَی وَلَایَتِنَا أُخِّرَ عَنْ سَقَرَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنَّا تَقَدَّمَ إِلَی سَقَرَ»یعنی کسی که ولایت ما را بپذیرد، از عذاب سقر دور می شود، و کسی که از ولایت ما اعراض کند، به طرف عذاب سقر می رود.(2)

«إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ * فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ * وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ * وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ * وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتَّی أَتَانَا الْیَقِینُ»(3)

در ذیل روایت محمّد بن فضیل از امام کاظم(علیه السلام) گذشت که فرمود:

به خدا سوگند مقصود از «أَصْحَابَ الْیَمِینِ»شیعیان ما هستند.

ص: 193


1- 305.. فی تفسیر علی بن إبراهیم باسناده الی أبی حمزة عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: «إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ نَذِیراً لِلْبَشَرِ»قال: یعنی فاطمة(علیها السلام). [همان، ص 458، ح 22]
2- 306.. أقول: فی الأصول متصل بآخر ما نقلنا قریبا اعنی قوله: قال الولایة قلت لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ قال: من تقدم الی ولایتنا أخر عن سقر، و من تأخر عنا تقدم الی سقر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 458، ح 22]
3- 307.. سوره ی مدّثر، آیات 47-39.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«یمین»امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و اصحاب یمین شیعیان آن حضرت می باشند، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در قیامت به دشمنان آل محمّد می گوید: «مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ؟»و آنان می گویند: «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»«أی لَمْ نَکُنْ مِنْ أَتْبَاعِ الْأَئِمَّةِ.»(1)

محمّد بن فضیل گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: مقصود از «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» چیست؟ فرمود:

یعنی ما ولایت وصیّ محمّد و اوصیای بعد از او را نپذیرفتیم، و درود و صلوات بر آنان نفرستادیم.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

همواره از نماز مراقبت کنید، و فراوان نماز بخوانید، و با نماز به خدای خود تقرّب بجویید، چرا که خداوند نماز را بر مؤمنین واجب نموده است، آیا شما پاسخ دوزخیان را نشنیده اید که چون به آنان گفته می شود: چه چیز شما را در عذاب سَقَر قرار داد؟ می گویند: ما اهل نماز نبودیم؟!(3)

ص: 194


1- 308.. فی تفسیر علی بن إبراهیم و قال علی بن إبراهیم فی قوله: کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ قال: الیمین أمیر المؤمنین(علیه السلام) و أصحابه شیعته، فیقول لأعداء آل محمّد، ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ فیقولون: لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ای لم نکن من اتباع الائمة.[رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 458، ح 24]
2- 309.. فی أصول الکافی علی بن محمّد عن بعض أصحابنا عن ابن محبوب عن محمّد بن الفضیل عن أبی الحسن الماضی(علیه السلام) قال: قلت: «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» قال: انا لم نتول وصی محمّد و الأوصیاء من بعده و لا یصلون علیهم. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 458، ح 25]
3- 310.. فی نهج البلاغة تعاهدوا الصلوة و حافظوا علیها و استکثروا منها و تقربوا بها فانها کانت علی المؤمنین کتابا موقوتا، الا تسمعون الی جواب أهل النار حین سئلوا «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ».[رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 459، ح 28]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«مقصود از «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ»مربوط به حقوق آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است نسبت به خمس ذوی القربی و یتامی و مساکین و ابن السبیل آنان»و در تفسیر «فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ»گوید: اگر جمیع پیامبران مرسل و ملائکه مقرّب خدا درباره ی ناصبی و دشمنی آل محمّد (صلوات الله علیهم أجمعین)، شفاعت نمایند، شفاعت آنان پذیرفته نخواهد شد.(1)

«فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ * فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ * کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ * فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ * بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن یُؤْتَی صُحُفًا مُّنَشَّرَةً»(2)

از امام حسن(علیه السلام) نقل شده که می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

روز قیامت یکی از اهل بهشت گوید: «خدایا بنده تو فلانی، در دنیا شربت آبی به من نوشاند، پس تو مرا شفیع او قرار ده»و خداوند می فرماید: «او را از آتش نجات ده» پس آن مؤمن -- در دوزخ -- او را پیدا می کند، و از آتش نجاتش می دهد.(3)

ص: 195


1- 311.. فی تفسیر علی بن إبراهیم: وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ قال: حقوق آل محمّد من الخمس لذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل، و هم آل محمّد صلوات الله علیه، و قوله: فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ قال: لو ان کل نبی مرسل و کل ملک مقرب شفعوا فی ناصب آل محمّد ما شفعوا فیه. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 459، ح 29]
2- 312.. سوره ی مدّثر، آیات 52-48.
3- 313.. عن الحسن عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: یقول الرجل من أهل الجنّة یوم القیامة: ای رب عبدک فلان سقانی شربة من ماء فی الدّنیا فشفعنی فیه، فیقول: اذهب فأخرجه من النار فیذهب فیتجسس فی النار حتی یخرجه منها. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 459، ح 30]

و نیز فرمود:

خداوند به خاطر شفاعت یکی از امّت من، بیش از جمعیّت قبیله ی مُضَر را داخل بهشت می نماید.(1)

محمّد بن فضیل گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: مقصود از «فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ»چیست؟ فرمود:

مقصود اعراض از ولایت [امیرالمؤمنین(علیه السلام)] است.(2)

مرحوم شیخ مفید در کتاب ارشاد از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

ای مردم [کوفه] من شما را امر به جهاد و جنگ [با معاویه و یاران او] نمودم و شما آماده جنگ نشدید، و شما را صدا زدم و پاسخ مرا ندادید، و از شما خیرخواهی کردم، و شما از من نپذیرفتید، بنابراین، بودن شما برای من، نبود است، چرا که به شما درس حکمت می دهم، و شما از من روی می گردانید، و شما را موعظه بالغه می کنم و شما از من فرار می کنید، مانند این که اُلاغ ها از شیر فرار می کنند.(3)

ص: 196


1- 314.. و قال(علیه السلام): ان من أمتی من سیدخل الله الجنّة بشفاعته أکثر من مضر. [همان، ص 460، ح 31]
2- 315.. -- فی أصول الکافی علی بن محمّد عن بعض أصحابنا عن ابن محبوب عن محمّد بن الفضیل عن أبی الحسن الماضی(علیه السلام) قال: قلت: فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ قال عن الولایة معرضین. -- فی تفسیر علی بن إبراهیم ثمّ قال: فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ قال: عما یذکر لهم من موالاة أمیر المؤمنین(علیه السلام). [همان، ح 32 و 33]
3- 316.. فی إرشاد المفید؟ره؟ من کلام لأمیر المؤمنین(علیه السلام) ایها النّاس انی استنفرتکم بجهاد هؤلاء القوم فلم تنفروا، و أسمعتکم فلم تجیبوا، و نصحت لکم فلم تقبلوا، شهود کالغیب اتلو علیکم الحکمة فتعرضون عنها، و أعظکم بالموعظة البالغة فتنفرون منها کأنکم حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 460، ح 34]

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن یُؤْتَی صُحُفًا مُّنَشَّرَةً» می فرماید:

هنگامی که قریش و منافقین به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: «ما شنیده ایم که اگر یکی از بنی اسرائیل گناهی می کرده، چون از خواب بیدار می شده آن گناه و کفّاره ی آن بر روی کاغذی کنار سر او دیده می شده است».پس جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت: «آیا قوم تو می خواهند سنّت بنی اسرائیل درباره ی آنان جاری شود؟ اگر چنین چیزی را مایل هستید ما درباره ی آنان انجام می دهیم، و عقوبت بنی اسرائیل را بر آن ها وارد می کنیم؟»پس مردم فهمیدند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از چنین چیزی برای قوم خود کراهت دارد.(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «هُوَ أَهْلُ التَّقْوَی وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ»فرمود: خداوند می فرماید:

من اهل و شایسته آنم که از من هراس شود، و بنده ی من شریک برای من قرار ندهد، و اگر او شریک برای من قرار ندهد او را داخل بهشت می نمایم.»(2)

ص: 197


1- 317.. القمّی: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتی صُحُفاً مُنَشَّرَةً و ذلک أنهم قالوا یا محمّد قد بلغنا أن الرجل من بنی إسرائیل کان یذنب الذنب فیصبح و ذنبه مکتوب عند رأسه و کفارته فنزل جبرئیل(علیه السلام) علی النّبی(صلی الله علیه و آله) و قال یسألک قومک سنة بنی إسرائیل فی الذنوب فإن شاءوا فعلنا ذلک بهم و أخذناهم بما کنا نأخذ به بنی إسرائیل فزعموا أن رسول الله کره ذلک لقومه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 396]
2- 318.. -- فی کتاب التوحید باسناده الی أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل) «هُوَ أَهْلُ التَّقْوی وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ»قال: قال الله تبارک و تعالی: أنا أهل ان اتقی و لا یشرک عبدی شیئا، و انا أهل ان لم یشرک بی عبدی شیئا أن أدخله الجنّة. -- و قال(علیه السلام): ان الله تبارک و تعالی اقسم بعزته و جلاله ان لا یعذب أهل توحیده بالنار. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 460، ح 38 و 39]

ص: 198

سوره ی قیامت

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی قارعه.

تعداد آیات: 40 آیه.

ثواب قرائت سوره ی قیامت

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

کسی که همواره سوره ی قیامت را بخواند و به آن عمل کند، خداوند او را در زیباترین صورت از قبر خارج می کند، و با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهد بود و آن حضرت به او بشارت می دهد، و در صورت او می خندد، تا از میزان و صراط بگذرد.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، من و جبرئیل در روز قیامت شهادت می دهیم که او یقین به قیامت داشته است، و هنگامی که از قبر خارج می شود صورت او در مقابل خلایق سفید و نورانی است، و نور او مقابلش در حرکت است، و کسی که

ص: 199


1- 319.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ لا أُقْسِمُ وَ کَانَ یَعْمَلُ بِهَا بَعَثَهُ اللَّهُ(عزوجل) مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ قَبْرِهِ فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ یُبَشِّرُهُ وَ یَضْحَکُ فِی وَجْهِهِ حَتَّی یَجُوزَ عَلَی الصِّرَاطِ وَ الْمِیزَانِ.[ثواب الأعمال، ص 121]

همواره آن را قرائت نماید، وسعت رزق و صیانت نفس پیدا می کند، و محبوب مردم می شود.(1)

و فرمود:

کسی که همواره این سوره را بخواند، من و جبرئیل در قیامت شهادت می دهیم که او مؤمن به قیامت بوده است.(2) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

قرائت این سوره سبب خشوع و عفاف و صیانت [در دین] می شود، و کسی که آن را قرائت کند، از هیچ سلطانی هراس پیدا نمی کند، و در شب و در روز، با اذن خداوند محفوظ خواهد ماند.(3)

ص: 200


1- 320.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة شهدت له أنا و جبرئیل یوم القیامة أنه کان موقنا بیوم القیامة، و خرج من قبره و وجهه مسفر عن وجوه الخلائق، یسعی نوره بین یدیه، و إدمان قراءتها یجلب الرّزق و الصیانة و یحبب إلی النّاس».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 533، ح 2]
2- 321.. و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من أدمن قراءتها شهدت أنا و جبرئیل یوم القیامة أنه کان مؤمنا بیوم القیامة».[همان، ح 3]
3- 322.. و قال الصّادق(علیه السلام): «قراءتها تخشع و تجلب العفاف و الصیانة، و من قرأها لم یخف من سلطان، و حفظ فی لیله -- إذا قرأها -- و نهاره بإذن الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی قیامت، آیات 1 تا 40

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ 1 وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ 2 أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ 3 بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ 4 بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ 5 یَسْئَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ 6 فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ 7 وَ خَسَفَ الْقَمَرُ 8 وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ 9 یَقُولُ الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ 10 کَلاَّ لا وَزَرَ 11 إِلی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ 12 یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ 13 بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصیرَةٌ 14 وَ لَوْ أَلْقی مَعاذیرَهُ 15 لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ 16 إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ 17 فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ 18 ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ 19 کَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ 20 وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ 21 وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ 22 إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ 23 وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ 24 تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ 25 کَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِیَ 26 وَ قیلَ مَنْ راقٍ 27 وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ 28 وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ 29 إِلی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ 30 فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّی 31 وَ لکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّی 32 ثُمَّ ذَهَبَ إِلی أَهْلِهِ یَتَمَطَّی 33 أَوْلی

ص: 201

لَکَ فَأَوْلی 34 ثُمَّ أَوْلی لَکَ فَأَوْلی 35 أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدیً 36 أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی 37 ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّی 38 فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی 39 أَ لَیْسَ ذلِکَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی 40

لغات:

«لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ»لا زائدة أو انکار لمن أنکر البعث، و «اللَّوَّامَة»أی کثیرة اللُؤم التی تلوم الإنسان و إن اجتهدت فی الطاعة، و «بَرِقَ البَصَر»ای تحیّر فَزَعاً، و «وَ خَسَفَ الْقَمَرُ»ای ذَهَبَ ضَوئه، و «المَفَرُّ»محل الفرار، و «لَا وَزَرَ»ای لا ملجأ، و «المستقرّ»محل القرار، و «العَجَلة»طلب عمل الشئ قبل وقته، و نقیضه الإبطاء، و «السُرعَة»عمل الشیئ فی أوّل وقته و ضدّه الأناة، و «قرآن»به معنای ضمّ و جمع، و مصدر است مانند رُجحان، و «بیان»اظهار معنا برای نفس است، و نقیض آن اخفاء و اغماض است، و «نَضرة»به معنای بهجت و شادی و خرّمی است، و «طلاقة»ضدّ عبوس است، و «باسِرَة»جمع بُسور به معنای طلاقت وجه و خرّمی است، و «نَظَر» به معنای نگاه است و به معنای انتظار نیز آمده است، و «ناظرة»ای منتظرة، و به معنای فکر نیز آمده، مانند نظرت فی هذه المسألة ای تفکّرت فیها و «مناظرة»به معنای مقابله است، و «فاقِرَة»به معنای کاسرة است، و در فارسی گفته می شود پشت من شکست، و «تراقی»جمع ترقوة به معنای مقدّم حَلق از بالای سینه است، و «راقی» طالب شفا است، و «تمطّی»تمدّد بدن از کسالت است، و «أَوْلَی لَکَ»کلمه ی وعید و تهدید است، و «سُدی»به معنای مهمل است، و «عَلَقَة»قطعه ی خون است.

ص: 202

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوگند به روز قیامت، (1) و سوگند به (نفس لوّامه و) و جدان بیدار و ملامتگر (که رستاخیز حقّ است)! (2) آیا انسان می پندارد که هرگز استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد؟! (3) آری قادریم که (حتّی خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم! (4) (انسان شک در معاد ندارد) بلکه او می خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) درتمام عمر گناه کند! (5) (از این رو) می پرسد: «قیامت کی خواهد بود»!(6)(بگو:) در آن هنگام که چشم ها از شدّت وحشت به گردش درآید، (7) و ماه بی نور گردد، (8) و خورشید و ماه یک جا جمع شوند، (9) آن روز انسان می گوید: «راه فرار کجاست؟!» (10) هرگز چنین نیست، راه فرار و پناهگاهی وجود ندارد! (11) آن روز قرارگاه نهایی تنها بسوی پروردگار تو است (12) و در آن روز انسان را از تمام کارهایی که از پیش یا پس فرستاده آگاه می کنند! (13) بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است، (14) هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد! (15) زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن [قرآن] حرکت مده، (16) چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست! (17) پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن! (18) سپس بیان و (توضیح) آن (نیز) بر عهده ماست! (19) چنین نیست که شما می پندارید (و دلایل معاد را کافی نمی دانید) بلکه شما دنیای زودگذر را دوست دارید (و هوسرانی بی قید و شرط را)! (20) و آخرت را رها می کنید! (21) (آری) در آن روز صورتهایی شاداب و مسرور است، (22) و به پروردگارش می نگرد! (23) و در آن روز صورتهایی عبوس و در هم کشیده است، (24) زیرا می داند عذابی در پیش دارد که پشت را در هم می شکند! (25) چنین نیست (که انسان می پندارد!

ص: 203

او ایمان نمی آورد) تا موقعی که جان به گلوگاهش رسد، (26) و گفته شود: «آیا کسی هست که (این بیمار را از مرگ) نجات دهد؟!»(27) و به جدایی از دنیا یقین پیدا کند، (28) و ساق پاها (از سختی جان دادن) به هم بپیچد! (29) (آری) در آن روز مسیر همه بسوی (دادگاه) پروردگارت خواهد بود! (30) (در آن روز گفته می شود:) او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند، (31) بلکه تکذیب کرد و روی گردان شد، (32) سپس بسوی خانواده خود بازگشت در حالی که متکبّرانه قدم برمی داشت! (33) (با این اعمال) عذاب الهی برای تو شایسته تر است، شایسته تر! (34) سپس عذاب الهی برای تو شایسته تر است، شایسته تر! (35) آیا انسان گمان می کند بی هدف رها می شود؟! (36) آیا او نطفه ای از منی که در رحم ریخته می شود نبود؟! (37) سپس بصورت خون بسته در آمد، و خداوند او را آفرید و موزون ساخت، (38) و از او دو زوج مرد و زن آفرید! (39) آیا چنین کسی قادر نیست که مردگان را زنده کند؟! (40)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ * وَ لَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ * أَ یَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ * بَلَی قَادِرِینَ عَلَی أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ * بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ»ای یکذّبه.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ»یعنی «یُقَدِّمُ الذَّنْبَ وَ یُؤَخِّرُ التَّوْبَةَ وَ یَقُولُ سَوْفَ أَتُوبُ».یعنی

ص: 204


1- 323.. سوره ی قیامت، آیات 5-1.
2- 324.. القمّی: عن محمّد بن خالد البرقی عن خلف بن حماد عن الحلبی قال سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقرأ بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أِمامَهُ أی یکذبه. [تاویل الایات، ص 716]

گناه را انجام می دهد، و توبه را به تأخیر می اندازد، و می گوید: درآینده، توبه خواهم نمود.(1)

برخی از اصحاب، از ائمّه(علیهم السلام) نقل کرده اند که می فرماید:

«بل یرید أن یفجر و یکید أمیر المؤمنین(علیه السلام)»، یعنی بلکه اراده کرده تا فجور کند و با امیرالمؤمنین(علیه السلام) مکر و حیله نماید.(2)

«یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ * فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ * وَ خَسَفَ الْقَمَرُ * وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ * یَقُولُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ * کَلَّا لَا وَزَرَ * إِلَی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ * یُنَبَّأُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ * بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ * وَ لَوْ أَلْقَی مَعَاذِیرَهُ»(3)

در کتاب غیبت شیخ طوسی رحمه الله علیه از علیّ بن مهزیار نقل شده که ضمن حدیث مفصّلی راجع به ملاقات او با حضرت بقیّة الله(علیه السلام) گوید:

از آن حضرت سؤال کردم: مولای من فرج شما کی خواهد بود؟ فرمود: «هنگامی که بین شما و بین کعبه مانع شوند، و خورشید و ماه جمع شود، و ستارگان در اطراف خورشید و ماه بگردند.»گفتم: ای فرزند رسول خدا آن در چه زمانی است؟ فرمود: در سال فلان و فلان «دَابَّةُ الْأَرْضِ»[یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)] از بین صفا و مروه خارج می شود، و با او عصای موسی و خاتم سلیمان است، و مردم را به طرف محشر سوق می دهد.(4)

ص: 205


1- 325.. قوله بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ قال یقدم الذنب و یؤخر التوبة و یقول سوف أتوب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 396]
2- 326.. و فی تأویل الآیات: و قال بعض أصحابنا عنهم(علیه السلام) إن قوله(عزوجل) یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أِمامَهُ قال یرید أن یفجر أمیر المؤمنین(علیه السلام) یعنی یکیده. [تاویل الایات، ص 716]
3- 327.. سوره ی قیامت، آیات 15-6.
4- 328.. فی کتاب الغیبة لشیخ الطائفة قدس سره باسناده الی علی بن مهزیار حدیث طویل یذکر فیه دخوله علی القائم عجل الله فرجه الشریف و سؤاله إیاه. و فیه: فقلت یا سیّدی متی یکون هذا الأمر؟ فقال: إذا حیل بینکم و بین سبیل الکعبة و اجتمع الشّمس و القمر، و استدار بهما الکواکب و النجوم -- فقلت: متی یا ابن رسول الله؟ فقال لی: فی سنة کذا و کذا تخرج دابة الأرض من بین الصفا و المروة، معه عصی موسی و خاتم سلیمان یسوق النّاس الی المحشر.[رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 461، ح 4]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

«کَلَّا لَا وَزَرَ»یعنی لا ملجأ، و «یُنَبَّأُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»یعنی «بِمَا قَدَّمَ مِنْ خَیْرٍ وَ شَرٍّ -- وَ مَا أَخَّرَ…»یعنی در روز قیامت انسان ملجأ و پناهگاهی ندارد، و از خیر و یا شرّی که پیش فرستاده آگاه خواهد شد، و سنّت ها و روش هایی که در دنیا برقرار نموده، اگر گناه و شرّ باشد، همانند کیفر کسانی که به آن ها عمل می کنند، او را کیفر خواهند نمود، و از کیفر گناه کنندگان چیزی کاسته نمی شود، و اگر سنّت هایی که پایه گذاری کرده نیکو باشد، پاداش عمل کنندگان به آن ها را دارد، و چیزی از پاداش عمل کنندگان کم نمی شود.(1)

امام صادق(علیه السلام) درتفسیر «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ * وَ لَوْ أَلْقَی مَعَاذِیرَهُ» فرمود:

چگونه انسان می تواند با عملی به خداوند تقرّب بجوید در حالی که خداوند حقیقت آن را در وجود او نمی بیند؟! سپس فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرمود: هر کس چیزی را در باطن خود نهفته باشد، خداوند، ردا و لباس آن را بر اندام

ص: 206


1- 329.. القمّی: وقوله کَلَّا لا وَزَرَ أی لا ملجأ قوله یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ قال: یخبر بما قدم و أخر …فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ بما قدم من خیر و شر و ما أخر مما سن من سنة لیستن بها من بعده فإن کان شرا کان علیه مثل وزرهم و لا ینقص من وزرهم شی ء، و إن کان خیرا کان له مثل أجورهم و لا ینقص من أجورهم شی ء. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 397]

او می پوشاند، و اگر باطن او نیکو باشد، لباس نیکی به او پوشانده می شود، و اگر باطن او پلید و شرّ باشد لباس پلیدی و شرّ به او پوشانده می شود.(1)

مرحوم کلینی در کافی پس از نقل روایت فوق دو روایت دیگر به همین مضمون نقل نموده که امام صادق(علیه السلام) در آن ها همین معنا را با تمسّک به آیه فوق بیان نموده است.(2)

مؤلّف گوید:

در روایات به آیه فوق درباره ی کسی که مال یتیم را برای مصلحت یتیم می خورد، و بیماری که تکلیف روزه ندارد، و خوابی که سبب بطلان وضو می شود نیز تمسّک شده است.(3)

ص: 207


1- 330.. فی الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ إِنِّی لَأَتَعَشَّی مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِذْ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ -- بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَ لَوْ أَلْقی مَعاذِیرَهُ یَا أَبَا حَفْصٍ مَا یَصْنَعُ الْإِنْسَانُ أَنْ یَتَقَرَّبَ إِلَی اللَّهِ(عزوجل) بِخِلَافِ مَا یَعْلَمُ اللَّهُ تَعَالَی -- إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کَانَ یَقُولُ مَنْ أَسَرَّ سَرِیرَةً رَدَّاهُ اللَّهُ رِدَاءَهَا إِنْ خَیْراً فَخَیْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ.[کافی، ج 2، ص 294، ح 6]
2- 331.. و فیه: -- أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ فَضْلٍ أَبِی الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَا یَصْنَعُ أَحَدُکُمْ أَنْ یُظْهِرَ حَسَناً وَ یُسِرَّ سَیِّئاً أَ لَیْسَ یَرْجِعُ إِلَی نَفْسِهِ فَیَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ لَیْسَ کَذَلِکَ وَ اللَّهُ(عزوجل) یَقُولُ -- بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ إِنَّ السَّرِیرَةَ إِذَا صَحَّتْ قَوِیَتِ الْعَلَانِیَةُ. -- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ إِنِّی لَأَتَعَشَّی مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِذْ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ -- بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَ لَوْ أَلْقی مَعاذِیرَهُ یَا أَبَا حَفْصٍ مَا یَصْنَعُ الْإِنْسَانُ أَنْ یَعْتَذِرَ إِلَی النَّاسِ بِخِلَافِ مَا یَعْلَمُ اللَّهُ مِنْهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کَانَ یَقُولُ مَنْ أَسَرَّ سَرِیرَةً أَلْبَسَهُ اللَّهُ رِدَاءَهَا إِنْ خَیْراً فَخَیْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ. [کافی، ج 2، ص 295، ح 11 و 15]
3- 332.. -- و فیه: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ قَالَ کَتَبْتُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَسْأَلُهُ مَا حَدُّ الْمَرَضِ الَّذِی یُفْطِرُ فِیهِ صَاحِبُهُ وَ الْمَرَضِ الَّذِی یَدَعُ صَاحِبُهُ الصَّلَاةَ قَائِماً قَالَ بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَ قَالَ ذَاکَ إِلَیْهِ هُوَ أَعْلَمُ بِنَفْسِهِ.[کافی، ج 4، ص 118، ح 2] -- و فیه: مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْخَفْقَةِ وَ الْخَفْقَتَیْنِ فَقَالَ مَا أَدْرِی مَا الْخَفْقَةُ وَ الْخَفْقَتَانِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ -- بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ إِنَّ عَلِیّاً(علیه السلام) کَانَ یَقُولُ مَنْ وَجَدَ طَعْمَ النَّوْمِ قَائِماً أَوْ قَاعِداً فَقَدْ وَجَبَ عَلَیْهِ الْوُضُوءُ.[کافی، ج 3، ص 37، ح 15]

«إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ * کَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ * وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ * وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»(1)

عبدالله بن عبّاس در تفسیر «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ»گوید:

هنگامی که بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرآن و وحی نازل می شد، آن حضرت قبل از تمام کردن جبرئیل به خاطر علاقه ای که به وحی و قرآن داشت زبان خود را به خواندن وحی حرکت می داد، از ترس آن که فراموش نماید، و خداوند او را از این عمل نهی نمود.(2)

و در روایت سعید بن جبیر آمده که گوید:

نزول وحی و حفظ آن بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سخت بود، از این رو قبل از فراغ جبرئیل از القای وحی، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) زبان خود را به قرائت آیات حرکت می داد، و خداوند به او فرمود: «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ»یعنی لا تعجّل بالوحی أو بالقرآن و لا تقرأه قبل قراءة جبرئیل.(3)

ص: 208


1- 333.. سوره ی قیامتن آیات 23-17.
2- 334.. فی تفسیر نور الثّقلین: لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ قال ابن عبّاس کان النّبی(صلی الله علیه و آله) إذا نزل علیه القرآن عجل بتحریک لسانه لحبه إیاه و حرصه علی أخذه و ضبطه مخافة ان ینساه فنهاه الله عن ذلک. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 464، ح 14]
3- 335.. و فی روایة سعید بن جبیر عنه انه(علیه السلام) کان یعالج من التنزیل شدة، و کان یشتد علیه حفظه فکان یحرک لسانه و شفتیه قبل فراغ جبرئیل من قراءة الوحی فقال سبحانه: «لا تُحَرِّکْ بِهِ»ای بالوحی أو بالقرآن «لِسانَکَ»یعنی القرائة. [همان، ح 15]

هاشم صیداوی گوید: امام صادق(علیه السلام) [در تفسیر«وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»]به من فرمود:

ای هاشم پدرم -- که افضل از من بود -- از جدّم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نمود که فرمود: «بر هیچ کدام از فقرای مؤمن تبعه ای نخواهد بود»گفتم: فدای شما شوم تبعه چیست؟ فرمود: پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز، و سه روز، روزه گرفتن در هرماه»سپس فرمود: هنگامی که فقرای شیعه با صورت های نورانی -- مانند ماه شب چهارده -- در قیامت حاضر می شوند، به هر کدام آنان گفته می شود: درخواست کن تا به تو عطا شود، و او می گوید: «از خدای خود مسئلت دارم که به چهره ی حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نگاه کنم»پس خداوند به اهل بهشت اجازه می دهد تا آن حضرت را زیارت کنند، و برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) منبری از نور نصب می شود که دارای هزار پله است، و فاصله بین پله ها به اندازه ی یک جهش اسب است، و حضرت محمّد و امیرالمؤمنین (علیهما الصلاة و السّلام) بر بالای آن می روند، و اطراف آن منبر شیعیان آل محمّد (صلوات الله علیهم أجمعین) قرار می گیرند، و خداوند به آنان نظر رحمت می فرماید چنان که خداوند در آیه «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» به این معنا اشاره می فرماید.

تا این که می فرماید:

سپس از ناحیه ی خداوند نوری بر آنان می تابد، و چون یکی از آنان باز می گردند، حورالعین قدرت نگاه به چهره او را ندارند. سپس امام صادق(علیه السلام)

ص: 209

به هاشم صیداوی فرمود: ای هاشم! «لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلْ الْعَامِلُونَ»(1)، یعنی برای رسیدن به چنین جایی، باید عمل کنندگان بکوشند.(2)

ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا مؤمنان در قیامت خدای خود را می بینند؟ فرمود:

«آری، بلکه قبل از قیامت نیز او را می بینند»گفتم: در کجا او را می بینند؟ فرمود:

هنگامی که خداوند به آنان می گوید: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی»سپس امام(علیه السلام) ساکت شد، و باز فرمود: مؤمنین در دنیا قبل از قیامت او را خواهند دید، مگر تو اَلان او را نمی بینی؟ گفتم: فدای شما شوم آیا این حدیث را از قول شما به مردم بگویم؟ فرمود: نه، چرا که اگر این حدیث را بگویی، مردم نادان آن را انکار می کنند و می گویند «این تشبیه و کفر است»در حالی که این رؤیت با قلب است و

ص: 210


1- 336.. سوره ی صافّات، آیه ی 61.
2- 337.. فی تأویل الآیات: و قوله تعالی وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ. تأویله ما رواه محمّد بن العبّاس عن أحمد بن هوذة عن إبراهیم بن إسحاق عن عبد الله بن حماد عن هاشم الصیداوی قال قال لی أبو عبد الله(علیه السلام) یا هاشم حدثنی أبی و هو خیر منی عن جدی عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) أنه قال ما من رجل من فقراء شیعتنا إلّا و لیس علیه تبعة قلت جعلت فداک و ما التبعة قال من الإحدی و الخمسین رکعة و من صوم ثلاثة أیام من الشهر فإذا کان یوم القیامة خرجوا من قبورهم و وجوههم مثل القمر لیلة البدر فیقال للرجل منهم سل تعط فیقول أسأل ربی النظر إلی وجه محمّد(صلی الله علیه و آله) قال فیأذن الله(عزوجل) لأهل الجنّة أن یزوروا محمّدا(صلی الله علیه و آله) قال فینصب لرسول الله(صلی الله علیه و آله) منبر علی درنوک من درانیک الجنّة له ألف مرقاة بین المرقاة إلی المرقاة رکضه الفرس فیصعد محمّد و أمیر المؤمنین(علیه السلام) فقال فیحف ذلک المنبر شیعة آل محمّد(علیهم السلام) فینظر الله إلیهم و هو قوله وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ قال فیلقی علیهم من النور حتی أن أحدهم إذا رجع لم تقدر الحور أن تملأ بصرها منه قال ثمّ قال أبو عبد الله(علیه السلام) یا هاشم لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ. [تأویل الآیات، ص 716]

رؤیت با قلب مانند رؤیت و دیدن با چشم نیست، و خداوند منزّه از چیزی است که اهل تشبیه می گویند «تَعَالَی اللَّهُ عَمَّا یَصِفُهُ الْمُشَبِّهُونَ وَ الْمُلْحِدُونَ.»(1)

«وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ * تَظُنُّ أَن یُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ * کَلَّا إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِیَ * وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ * وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ * وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ * إِلَی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ»ای ذلیلة، و «تَظُنُّ أَن یُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ»، [أی داهیة تکسر الفِقَارَ] و«کَلَّا إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِیَ»یعنی هنگامی که نفس به گلو می رسد، به او گفته می شود:

«من یرقیک؟»یعنی چه کسی تو را شفا می دهد، و«وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ»یعنی در آن وقت یقین پیدا می کند که از دنیا خارج خواهد شد، و «وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ»یعنی التفّت الدّنیا بالأخرة. «إِلَی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ»یعنی «یُسَاقُونَ إِلَی اللَّه.»(3)

ص: 211


1- 338.. فی التوحید: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّهِ(عزوجل) هَلْ یَرَاهُ الْمُؤْمِنُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ قَالَ نَعَمْ وَ قَدْ رَأَوْهُ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَقُلْتُ مَتَی قَالَ حِینَ قَالَ لَهُمْ -- أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ لَیَرَوْنَهُ فِی الدُّنْیَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ أَ لَسْتَ تَرَاهُ فِی وَقْتِکَ هَذَا قَالَ أَبُو بَصِیرٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأُحَدِّثُ بِهَذَا عَنْکَ فَقَالَ لَا فَإِنَّکَ إِذَا حَدَّثْتَ بِهِ فَأَنْکَرَهُ مُنْکِرٌ جَاهِلٌ بِمَعْنَی مَا تَقُولُهُ ثُمَّ قَدَّرَ أَنَّ ذَلِکَ تَشْبِیهٌ کَفَرَ وَ لَیْسَتِ الرُّؤْیَةُ بِالْقَلْبِ کَالرُّؤْیَةِ بِالْعَیْنِ تَعَالَی اللَّهُ عَمَّا یَصِفُهُ الْمُشَبِّهُونَ وَ الْمُلْحِدُونَ.[توحید صدوق، ص 117، ح 20]
2- 339.. سوره ی قیامت، آیات 30-24.
3- 340.. القمّی: وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ أی ذلیلة قوله کَلَّا إِذا بَلَغَتِ التَّراقِیَ قال النفس إذا بلغت الترقوة وَ قِیلَ مَنْ راقٍ قال یقال له من یرقیک قوله وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ علم أنه الفراق وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ قال: التفت الدّنیا بالآخرة إِلی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ قال: یساقون إلی الله.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 397]

مؤلّف گوید:

آنچه مرحوم علی بن ابراهیم بیان نموده در روایت جابر و محمّد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است.(1)

مرحوم طبرسی از براء بن عازب نقل کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هنگام نزول «أَ لَیْسَ ذلِکَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی»فرمود:

«سُبْحَانَکَ اَللَّهُمَّ وَ بَلَی»سپس گوید: «وَ هُوَ الْمَرْوِیُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ؟سهما؟.»(2)

ص: 212


1- 341.. -- الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ قِیلَ مَنْ راقٍ وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ قَالَ فَإِنَّ ذَلِکَ ابْنُ آدَمَ إِذَا حَلَّ بِهِ الْمَوْتُ قَالَ هَلْ مِنْ طَبِیبٍ إِنَّهُ الْفِرَاقُ أَیْقَنَ بِمُفَارَقَةِ الْأَحِبَّةِ قَالَ وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ الْتَفَّتِ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ ثُمَّ إِلی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ قَالَ الْمَصِیرُ إِلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ. [کافی، ج 3، ص 259، ح 32] -- الأمالی للصدوق: حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْهَیْثَمُ بْنُ أَبِی مَسْرُوقٍ النَّهْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) وَ قِیلَ مَنْ راقٍ قَالَ ذَاکَ قَوْلُ ابْنِ آدَمَ إِذَا حَضَرَهُ الْمَوْتُ قَالَ هَلْ مِنْ طَبِیبٍ هَلْ مِنْ رَاقٍ قَالَ وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ یَعْنِی فِرَاقَ الْأَهْلِ وَ الْأَحِبَّةِ عِنْدَ ذَلِکَ قَالَ وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ قَالَ الْتَفَّتِ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ قَالَ إِلی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ إِلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ یَوْمَئِذٍ الْمَصِیرُ. [أمالی الصدوق، ص 307، ح 1]
2- 342.. فی المجمع: جاء فی الحدیث عن البراء بن عازب قال لما نزلت هذه الآیة «أَ لَیْسَ ذلِکَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی»قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) سبحانک اَللَّهُمَّ و بلی و هو المروی عن أبی جعفر و أبی عبد الله علیهما السلام. [مجمع البیان، ج 10، ص 607]

«فَلَا صَدَّقَ وَ لَا صَلَّی * وَ لَکِن کَذَّبَ وَ تَوَلَّی * ثُمَّ ذَهَبَ إِلَی أَهْلِهِ یَتَمَطَّی * أَوْلَی لَکَ فَأَوْلَی * ثُمَّ أَوْلَی لَکَ فَأَوْلَی * أَ یَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدًی * أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِّن مَّنِیٍّ یُمْنَی * ثُمَّ کَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّی * فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنثَی * أَ لَیْسَ ذَلِکَ بِقَادِرٍ عَلَی أَن یُحْیِیَ الْمَوْتَی»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

سبب نزول آیات فوق این بوده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردم را در غدیر خم دعوت نمود تا با علی(علیه السلام) بیعت نمایند و چون برخی از منافقین فهمیدند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می خواهد چنین کاری را انجام بدهد، از غدیر بازگشتند، و معاویه بر مغیرة بن شعبة و ابوموسی اشعری تکیه نمود و به طرف خانواده خود بازگشت و گفت: «به خدا سوگند ما هرگز ولایت علی(علیه السلام) را نمی پذیریم، و سخن محمّد(صلی الله علیه و آله) را تصدیق نخواهیم کرد».

و آیات فوق نازل شد، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بالای منبر رفت و خواست که از آنان برائت بجوید خداوند این آیات را نازل نمود: «لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ»(2)، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سکوت کرد، و نامی از آنان نبرد.(3)

ص: 213


1- 343.. سوره ی قیامت، آیات 40-31.
2- 344.. سوره ی قیامت، آیه ی 16.
3- 345.. القمّی: قوله فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّی فإنه کان سبب نزولها أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) دعا إلی بیعة علی یوم غدیر خم فلما بلغ النّاس و أخبرهم فی علی ما أراد الله أن یخبر، رجعوا النّاس، فاتکأ معاویة علی المغیرة بن شعبة و أبی موسی الأشعری ثمّ أقبل یتمطی نحو أهله و یقول ما نقر لعلی بالولایة [بالخلافة] أبدا و لا نصدق محمّدا مقالته فیه فأنزل الله جل ذکره فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّی وَ لکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّی ثُمَّ ذَهَبَ إِلی أَهْلِهِ یَتَمَطَّی أَوْلی لَکَ فَأَوْلی عبد الفاسق [وعید الفاسق] فصعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) المنبر و هو یرید البراءة منه فأنزل الله لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ فسکت رسول الله(صلی الله علیه و آله) و لم یسمه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 397]

حضرت جواد(علیه السلام) در تفسیر «أَوْلَی لَکَ فَأَوْلَی * ثُمَّ أَوْلَی لَکَ فَأَوْلَی»فرمود:

«یقول الله تبارک و تعالی: بعداً لک من خیر الدّنیا، بعداً لک من خیر الآخرة.»(1)

مرحوم قمّی در تفسیر «أَ یَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدًی»گوید:

یعنی، «لَا یُحَاسَبَ وَ لَا یُعَذَّبَ وَ لَا یُسْأَلَ عَنْ شَیْ ءٍ».سپس گوید: «أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِّن مَّنِیٍّ یُمْنَی * ثُمَّ کَانَ عَلَقَةً…»ردّ کسانی است که منکر قیامت و بازگشت به عالم حساب هستند.(2)

ص: 214


1- 346.. العیون: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ قَالَ سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ(عزوجل) أَوْلی لَکَ فَأَوْلی ثُمَّ أَوْلی لَکَ فَأَوْلی قَالَ یَقُولُ اللَّهُ(عزوجل) بُعْداً لَکَ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا بُعْداً وَ بُعْداً لَکَ مِنْ خَیْرِ الْآخِرَةِ. [عیون اخبار رضا(علیه السلام)، ج 2، ص 54، ح 205]
2- 347.. القمّی: قوله أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدیً قال لا یحاسب و لا یعذب و لا یسأل عن شی ء ثمّ قال أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی قال: إذا نکح أمناه ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّی فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی إلی قوله أَ لَیْسَ ذلِکَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی رد علی من أنکر البعث و النشور. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 397]

سوره ی انسان

اشاره

به این سوره «دهر»و «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ»نیز گفته می شود.

محلّ نزول: مدینه منوّره، جز آیه 24«فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ کَفُورًا» و بعضی گفته اند: «کلّاً مکّی می باشد»؛ و این با نزول سوره درباره ی حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) که در مدینه به دنیا آمده اند، سازگار نیست.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی الرّحمن.

تعداد آیات: 31 آیه.

ثواب قرائت سوره ی انسان

مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که سوره ی «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ»را در هر صبح پنجشنبه بخواند، خداوند هشتصد نفر از حورالعین باکره و چهار هزار غیر باکره را به او تزویج می نماید، و در قیامت هم نشین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهد بود.(1)

ص: 215


1- 348.. ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُبَیْرٍ الْعَزْرَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ فِی کُلِّ غَدَاةِ خَمِیسٍ زَوَّجَهُ اللَّهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ ثَمَانَمِائَةِ عَذْرَاءَ وَ أَرْبَعَ آلَافِ ثَیِّبٍ وَ حَوْرَاءَ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ وَ کَانَ مَعَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله). [ثواب الأعمال، ص 121]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، پاداش او بر خداوند بهشت و حریر است، و کسی که همواره آن را قرائت کند، نَفْس او قویّ می شود، و کسی که آن را بنویسد و آب آن را بنوشد، دل و بدن او از بیماری دور می شود.(1)

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که می فرماید:

قرائت سوره ی «انسان»نفس را قویّ و عَصَب را محکم می نماید، [و قدرت اعصاب را افزون می کند] و نگرانی را از بین می برد، و اگر درخواندن آن ضعیف باشد، آن را بنویسد و بشوید و آب آن را بنوشد، تا ضعف نفس او به اذن الهی برطرف گردد.(2)

ص: 216


1- 349.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان جزاؤه علی الله جنة و حریرا، و من أدمن قراءتها قویت نفسه الضعیفة، و من کتبها و شرب ماءها نفعت وجع الفؤاد، و صح جسمه، و برأ من مرضه».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 543، ح 2]
2- 350.. و قال الصّادق(علیه السلام): «قراءتها تقوی النفس و تشد [العصب، و تسکن القلق] و إن ضعف فی قراءتها، کتبت و محیت و شرب [ماؤها]، منعت من [ضعف] النفس و یزول عنه بإذن الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی انسان، آیات 1 تا 4

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً 1 إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً 2 إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً 3 إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعیراً 4

لغات:

«دَهر»حرکت شب و روز است، و جمع آن «اَدهُر و دُهور»می باشد، و اصل «نطفة»به معنای آب قلیل است، و به معنای آب کثیر نیز استعمال می شود، امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی خوارج می فرماید: «مصارعهم دون النُطفَة»و مقصود آن حضرت نهروان است، و جمع آن نِطاف و نُطُف می باشد و «مَشّجتَ هذا بهذا»ای خَلَّطته فهو ممشوج و مشیج و الجمع أمشاج، و «أبرار»جمع بارّ و بَرّ است، مانند انصار و ناصر، و «کَأس»به معنای اِناء و ظرفی است که در آن شراب باشد.

ص: 217

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟! (1) ما انسان را از نطفه مختلطی آفریدیم، و او را می آزماییم (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم! (2) ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس! (3) ما برای کافران، زنجیرها و غلها و شعله های سوزان آتش آماده کرده ایم! (4)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا»فرمود:

«کَانَ مُقَدَّراً غَیْرَ مَذْکُورٍ».و در تفسیر آیه «أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً»فرمود: «لَا مُقَدَّراً وَ لَا مُکَوَّناً.»(2)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

«کَانَ شَیْئاً وَ لَمْ یَکُنْ مَذْکُوراً»، راوی گوید: گفتم: خداوند در آیه «أَ وَ لَا یَذْکُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئًا»(3)؟ فرمود: «[کان] و لم یکن شیئاً فی کتابٍ و لا علمٍ.»(4)

ص: 218


1- 351.. سوره ی انسان، آیه ی 1.
2- 352.. فی الکافی عن أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مَالِکٍ الْجُهَنِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً قَالَ فَقَالَ لَا مُقَدَّراً وَ لَا مُکَوَّناً قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ -- هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً فَقَالَ کَانَ مُقَدَّراً غَیْرَ مَذْکُورٍ. [کافی، ج 1، ص 147، ح 5]
3- 353.. سوره ی مریم، آیه ی 67.
4- 354.. و فی المحاسن: عنه عن أبیه عن إسماعیل بن إبراهیم و محمّد بن أبی عمیر عن عبد الله بن بکیر عن زرارة عن حمران قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل) هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً فقال کان شیئا و لم یکن مذکورا قلت فقوله أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً قال لم یکن شیئا فی کتاب و لا علم.[محاسن، ج 1، ص 243، ح 234]

و در سخن دیگری فرمود:

«کَانَ شَیْئاً وَ لَمْ یَکُنْ مَذْکُوراً.»(1)

و در سخن دیگری فرمود:

«کان شیئاً مقدوراً و لم یکن مکوّناً.»(2)

مرحوم ابن شهر آشوب گوید:

در تفسیر اهل البیت(علیهم السلام) آمده که مقصود از انسان در آیه فوق علی(علیه السلام) است، سپس گوید: دلیل بر این معنا این است که آدم از نطفه خلق نشده است.(3)

ابن ابی عمیر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا»فرمود:

«إِمَّا آخِذٌ فَشَاکِرٌ وَ إِمَّا تَارِکٌ فَکَافِرٌ.»(4)

ص: 219


1- 355.. روی العیاشی بإسناده عن عبد الله بن بکیر عن زرارة قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قوله «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً»قال کان شیئا و لم یکن مذکورا. [رواه فی مجمع البیان، ج 10، ص 614]
2- 356.. عن حمران بن أعین قال سألت عنه فقال کان شیئا مقدورا و لم یکن مکونا. [همان]
3- 357.. فی مناقب آل ابی طالب: جاء فی تفسیر أهل البیت(علیه السلام) أن قوله هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ یعنی به علیا و تقدیر الکلام ما أتی علی الإنسان زمان من الدهر إلّا و کان فیه شیئا مذکورا و کیف لم یکن مذکورا و إن اسمه مکتوب علی ساق العرش و علی باب الجنّة و الدلیل علی هذا القول قوله إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ و معلوم أن آدم لم یخلق من النطفة. [مناقب، ج 3، ص 103]
4- 358.. القمّی: أخبرنا أحمد بن إدریس قال حدثنا أحمد بن محمّد عن ابن أبی عمیر قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً قال: إما آخذ فشاکر و إما تارک فکافر. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 398]

و در سخن دیگری فرمود:

«أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ»یعنی آب مرد و زن که به همدیگر مخلوط می شوند.(1)

شأن نزول سوره ی (هَلْ أَتَی)

مؤلّف گوید:

قصّه نذر امیرالمؤمنین(علیه السلام) و نزول سوره ی «هَلْ أَتَی»معروف است، و در کتب شیعه و اهل تسنّن با اسناد معتبر و مختلفی نقل شده، و شکّی نیست که این سوره درباره ی علیّ(علیه السلام) و اهل بیت او(علیهم السلام) نازل شده است، از این رو نیازی به نقل همه روایات این قصّه نیست، و تنها به برخی از آن ها اکتفا می شود.

در کتاب امالی صدوق و کتاب تأویل الآیات، و تفسیر مجمع البیان و ثعلبی و واحدی و قشیری و…از امام باقر(علیه السلام) و ابن عبّاس و ابن مسعود و ابن جبیر و اصبغ بن نباته نقل شده:

امام حسن و امام حسین علیهما السلام که کودکان صغیری بودند مریض شدند، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با دو نفر از اصحاب خود به عیادت آنان آمدند و یکی از آنان به علیّ(علیه السلام) گفت: ای کاش شما برای شفای این ها نذری می کردید؟

پس علیّ و فاطمه [و فضّه و حسن و حسین](علیهم السلام) نذر کردند که اگر حسن و حسین علیهما السلام بهبود یافتند سه روز به شکرانه آن روزه بگیرند، و چون بهبود یافتند، آنان به نذر خود وفا نمودند، و شروع به روزه کردند، در حالی که طعام و غذایی نداشتند، پس علیّ(علیه السلام) نزد همسایه خود شمعون یهودی که کار

ص: 220


1- 359.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ قال ماء الرجل و ماء المرأة اختلطا جمیعا. [همان]

او پشم بافی بود رفت و فرمود: آیا مقداری از پشم به من می دهی که دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن ها را ریسندگی کند و در عوض سه صاع جو به ما بدهی؟ شمعون گفت: آری. پس علیّ(علیه السلام) پشم ها و سه صاع جو را نزد فاطمه(علیها السلام) آورد و او پذیرفت و یک ثلث از پشم ها را ریسندگی کرد، و سپس یک صاع از جو را برداشت و آسیاب نمود و خمیر کرد و پنج قرص نان از آن طبخ کرد، و علیّ(علیه السلام) نماز مغرب را با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواند و به منزل آمد و سفره ی غذا آماده شد، و اوّلین لقمه ای که علیّ(علیه السلام) برداشت تا در دهان بگذارد، ناگهان مسکینی به درب خانه آمد و گفت: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ أَنَا مِسْکِینٌ مِنْ مَسَاکِینِ الْمُسْلِمِینَ أَطْعِمُونِی أَطْعَمَکُمُ اللَّهُ مِنْ مَوَائِدِ الْجَنَّةِ»پس علیّ(علیه السلام) لقمه را زمین گذارد و به فاطمه(علیها السلام) فرمود:

فَاطِمُ ذَاتَ الْوُدِّ وَ الْیَقِینِ*** یَا بِنْتَ خَیْرِ النَّاسِ أَجْمَعِینَ

أَ مَا تَرَیْنَ الْبَائِسَ الْمِسْکِینَ*** قَدْ جَاءَ بِالْبَابِ لَهُ حَنِینٌ

یَشْکُو إِلَی اللَّهِ وَ یَسْتَکِینُ *** یَشْکُو إِلَیْنَا جَائِعٌ حَزِینٌ

کُلُّ امْرِئٍ بِکَسْبِهِ رَهِینٌ *** مَنْ یَفْعَلِ الْخَیْرَ یَقِفْ سَمِین

پس حضرت فاطمه(علیها السلام) در پاسخ علیّ(علیه السلام) فرمود:

أَمْرُکَ سمع یَا ابْنَ الْعَمِّ و طَاعَةٌ *** مَا بِیَ مِنْ لُؤْمٍ وَ لَا وضَاعَة…

و سپس قرصه های نان را از سفره برداشت و به مسکین داد و آن شب را گرسنه گذراندند و چیزی جز آب نخوردند، و روز بعد را روزه گرفتند، و باز حضرت فاطمه(علیها السلام) یک سوّم دیگر از پشم ها را رسیندگی نمود، و یک صاع دیگر از جو را آسیاب نمود، و خمیر کرد، و پنج قرصه ی نان طبخ نمود و امیرالمؤمنین(علیه السلام) نماز مغرب را با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواند، و به منزل بازگشت، و چون سفره

ص: 221

گسترده شد و آن پنج نفر نشستند و اوّلین لقمه را امیرالمؤمنین(علیه السلام) برداشت، ناگهان یتیمی از یتیمان مدینه دَقّ الباب نمود و گفت: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ أَنَا یَتِیمٌ مِنْ یَتَامَی الْمُسْلِمِینَ أَطْعِمُونِی ممّا تأکلون أَطْعَمَکُمُ اللَّهُ مِنْ مَوَائِدِ الْجَنَّةِ»پس علیّ(علیه السلام) لقمه را زمین گذارد و فرمود:

فَاطِمُ بِنْتَ السَّیِّدِ الْکَرِیمِ*** بِنْتَ نَبِیٍّ لَیْسَ بِالزَّنِیم…

و فاطمه(علیها السلام) در پاسخ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

فَسَوْفَ أُعْطِیهِ وَ لَا أُبَالِی **** وَ أُوثِرُ اللَّهَ عَلَی عِیَالِی…

و سپس قرصه های نان را برگرفت و همگی گرسنه خوابیدند و با آب افطار کردند و روز سوّم را روزه گرفتند، و حضرت فاطمه(علیها السلام) ثلث باقی مانده ی پشم ها را ریسندگی نمود، و ثلث باقی مانده ی جو را آسیاب و خمیر نمود و پنج قرص نان طبخ و هنگام افطار آماده کرد، و علی(علیه السلام) پس از نماز مغرب به خانه آمد و سفره طعام گسترده شد، و اوّلین لقمه ای که علی(علیه السلام) برداشت، تا به دهان گذارد، ناگهان اسیری از اسرای مشرکین دقّ الباب کرد و گفت: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ …» یعنی سلام بر شما ای اهل بیت محمّد آیا ما را اسیر می کنید و در بند قرار می دهید و به ما غذا نمی دهید؟!»پس علیّ(علیه السلام) لقمه را از زمین گذارد و فرمود:

فَاطِمُ یا بِنْتَ النَّبِیِّ الْأَحْمَدِ *** بِنْتَ نَبِیٍّ سَیِّدٍ مُسَدَّد…

و فاطمه(علیها السلام) در پاسخ فرمود:

لَمْ یَبْقَ مِمَّا کَانَ غَیْرُ صَاعٍ*** قَدْ دَبِرَتْ کَفِّی مَعَ الذِّرَاع…

و سپس هر چه در سفره بود را به اسیر دادند و گرسنه خوابیدند و چون صبح شد غذایی برای خوردن نداشتند، و علیّ(علیه السلام) حسن و حسین علیهما السلام

ص: 222

را نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورد و آنان مانند جوجه از گرسنگی می لرزیدند و چون چشم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به آنان افتاد، فرمود: یا اباالحسن برای من سخت است آنچه به شما می بینم، باید برویم نزد فاطمه(علیها السلام) پس با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزد فاطمه(علیها السلام) آمدند و فاطمه در محراب عبادت بود و شکم او از گرسنگی به پشت چسبیده بود، و چشم های او در حدقه فرو رفته بود، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فاطمه(علیها السلام) را مشاهده نمود، او را در آغوش گرفت و فرمود: «وا غوثاه آیا شما سه روز گرسنه بوده اید؟!»پس جبرئیل نازل شد و گفت: بگیر این سوره را و گوارا باشد این سوره درباره ی اهل بیت تو.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: این سوره چیست؟ جبرئیل گفت: «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا…»إلی قوله: «إِنَّ هَذَا کَانَ لَکُمْ جَزَاء وَکَانَ سَعْیُکُم مَّشْکُورًا.»(1)

راوی حدیث حسن بن مهران گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد خانه فاطمه(علیها السلام) شد، و چون حال آنان را دید، خود را بر روی آنان انداخت و گریان شد، و فرمود: «آیا شما سه روز گرسنه بوده اید، و من از شما غافل بوداه ام؟»پس جبرئیل(علیه السلام) این آیات را آورد: «إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا * عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا»

سپس فرمود:

این چشمه در خانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و از آن به خانه های پیامبران و مؤمنین جاری می شود. «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ»یعنی علیّ و فاطمه و حسن و حسین و فضّه خادمه ی آنان، و «وَ یَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا»یعنی عابساً کلوحاً،

ص: 223


1- 360.. سوره ی دهر، آیه ی 22.

و«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ»یعنی علی حبّهم و شهوتهم للطعام و إیثارهم له، و درباره ی «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء وَ لَا شُکُورًا»

فرمود:

به خدا سوگند آنان چنین سخنی را به زبان نیاوردند، بلکه در باطن خود چنین گفتند، و خداوند از باطن آنان خبر داده است، و «لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء»یعنی ما اراده ی پاداش از شما نداریم، و «وَ لَا شُکُورًا»یعنی ما از شما تشکر و ثناگوئی نمی خواهیم، و لکن برای خدا و طلب ثواب به شما اطعام نمودیم «فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُورًا»یعنی [آنان گفتند: ما از روز سخت قیامت می ترسیم] و خداوند آنان را از شرّ آن روز حفظ نمود، و با شادی و قلوب مسرور خدای خود را ملاقات نمودند، «لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَ لَا زَمْهَرِیرًا»یعنی اهل بهشت دربهشت گرمی خورشید و زمهریر و سرمای سخت را نمی بینند.

ابن عبّاس گوید:

اهل بهشت ناگهان می بینند نوری مانند خورشید بهشت را روشن نمود از این رو می گویند: پروردگارا تو در کتاب خود فرمودی: «لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَ لَا زَمْهَرِیرًا»؟! پس خداوند جبرئیل را می فرستد و او می گوید: این نور خورشید نیست، و لکن علی و فاطمه علیهما السلام خندیدند، و از خنده ی آنان بهشت نورانی شد.(1)

ص: 224


1- 361.. فی الأنالی للصدوق علیه الرحمة: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا قَالَ حَدَّثَنَا شُعَیْبُ بْنُ وَاقِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ بَهْرَامَ عَنْ لَیْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا مَسْلَمَةُ بْنُ خَالِدٍ عَنِ الصّادق جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ(عزوجل) یُوفُونَ بِالنَّذْرِ قَالَ مَرِضَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ(علیه السلام) وَ هُمَا صَبِیَّانِ صَغِیرَانِ فَعَادَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ مَعَهُ رَجُلَانِ فَقَالَ أَحَدُهُمَا یَا أَبَا الْحَسَنِ لَوْ نَذَرْتَ فِی ابْنَیْکَ نَذْراً إِنِ اللَّهُ عَافَاهُمَا فَقَالَ أَصُومُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ شُکْراً لِلَّهِ(عزوجل) وَ کَذَلِکَ قَالَتْ فَاطِمَةُ(علیه السلام) وَ قَالَ الصَّبِیَّانِ وَ نَحْنُ أَیْضاً نَصُومُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ وَ کَذَلِکَ قَالَتْ جَارِیَتُهُمْ فِضَّةُ فَأَلْبَسَهُمَا اللَّهُ عَافِیَةً فَأَصْبَحُوا صِیَاماً وَ لَیْسَ عِنْدَهُمْ طَعَامٌ فَانْطَلَقَ عَلِیٌّ(علیه السلام) إِلَی جَارٍ لَهُ مِنَ الْیَهُودِ یُقَالُ لَهُ شَمْعُونُ یُعَالِجُ الصُّوفَ فَقَالَ هَلْ لَکَ أَنْ تُعْطِیَنِی جِزَّةً مِنْ صُوفٍ تَغْزِلُهَا لَکَ ابْنَةُ مُحَمَّدٍ بِثَلَاثَةِ أَصْوُعٍ مِنْ شَعِیرٍ قَالَ نَعَمْ فَأَعْطَاهُ فَجَاءَ بِالصُّوفِ وَ الشَّعِیرِ وَ أَخْبَرَ فَاطِمَةَ(علیه السلام) فَقَبِلَتْ وَ أَطَاعَتْ ثُمَّ عَمَدَتْ فَغَزَلَتْ ثُلُثَ الصُّوفِ ثُمَّ أَخَذَتْ صَاعاً مِنَ الشَّعِیرِ فَطَحَنَتْهُ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرَاصٍ لِکُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّی عَلِیٌّ(علیه السلام) مَعَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) الْمَغْرِبَ ثُمَّ أَتَی مَنْزِلَهُ فَوُضِعَ الْخِوَانُ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ کَسَرَهَا عَلِیٌّ(علیه السلام) إِذَا مِسْکِینٌ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ أَنَا مِسْکِینٌ مِنْ مَسَاکِینِ الْمُسْلِمِینَ أَطْعِمُونِی مِمَّا تَأْکُلُونَ أَطْعَمَکُمُ اللَّهُ عَلَی مَوَائِدِ الْجَنَّةِ فَوَضَعَ اللُّقْمَةَ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ- فَاطِمُ ذَاتَ الْمَجْدِ وَ الْیَقِینِ یَا بِنْتَ خَیْرِ النَّاسِ أَجْمَعِینَ أَ مَا تَرَیْنَ الْبَائِسَ الْمِسْکِینَ جَاءَ إِلَی الْبَابِ لَهُ حَنِینٌ یَشْکُو إِلَی اللَّهِ وَ یَسْتَکِینُ یَشْکُو إِلَیْنَا جَائِعاً حَزِینٌ کُلُّ امْرِئٍ بِکَسْبِهِ رَهِینٌ مَنْ یَفْعَلِ الْخَیْرَ یَقِفْ سَمِینٌ مَوْعِدُهُ فِی جَنَّةٍ رَهِینٌ حَرَّمَهَا اللَّهُ عَلَی الضَّنِینِ وَ صَاحِبُ الْبُخْلِ یَقِفُ حَزِینٌ تَهْوِی بِهِ النَّارُ إِلَی سِجِّینٍ شَرَابُهُ الْحَمِیمُ وَ الْغِسْلِینُ فَأَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ(علیه السلام) تَقُولُ- أَمْرُکَ سَمْعٌ یَا ابْنَ عَمِّ وَ طَاعَةٌ مَا بِیَ مِنْ لُؤْمٍ وَ لَا وَضَاعَةٌ [وَ لَا ضَرَاعَةٌ] غُذِّیتُ بِاللُّبِّ وَ بِالْبَرَاعَةِ أَرْجُو إِذَا أُشْبِعْتُ مِنْ مَجَاعَةٍ أَنْ أَلْحَقَ الْأَخْیَارَ وَ الْجَمَاعَةَ وَ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ فِی شَفَاعَةٍ وَ عَمَدَتْ إِلَی مَا کَانَ عَلَی الْخِوَانِ فَدَفَعَتْهُ إِلَی الْمِسْکِینِ وَ بَاتُوا جِیَاعاً وَ أَصْبَحُوا صِیَاماً لَمْ یَذُوقُوا إِلَّا الْمَاءَ الْقَرَاحَ ثُمَّ عَمَدَتْ إِلَی الثُّلُثِ الثَّانِی مِنَ الصُّوفِ فَغَزَلَتْهُ ثُمَّ أَخَذَتْ صَاعاً مِنَ الشَّعِیرِ فَطَحَنَتْهُ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرِصَةٍ لِکُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّی عَلِیٌّ(علیه السلام) الْمَغْرِبَ مَعَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ أَتَی مَنْزِلَهُ فَلَمَّا وُضِعَ الْخِوَانُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ کَسَرَهَا عَلِیٌّ(علیه السلام) إِذَا یَتِیمٌ مِنْ یَتَامَی الْمُسْلِمِینَ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ أَنَا یَتِیمٌ مِنْ یَتَامَی الْمُسْلِمِینَ أَطْعِمُونِی مِمَّا تَأْکُلُونَ أَطْعَمَکُمُ اللَّهُ عَلَی مَوَائِدِ الْجَنَّةِ فَوَضَعَ عَلِیٌّ(علیه السلام) اللُّقْمَةَ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ- فَاطِمُ بِنْتَ السَّیِّدِ الْکَرِیمِ بِنْتَ نَبِیٍّ لَیْسَ بِالزَّنِیمِ قَدْ جَاءَنَا اللَّهُ بِذَا الْیَتِیمِ مَنْ یَرْحَمِ الْیَوْمَ فَهُوَ رَحِیمٌ مَوْعِدُهُ فِی جَنَّةِ النَّعِیمِ حَرَّمَهَا اللَّهُ عَلَی اللَّئِیمِ وَ صَاحِبُ الْبُخْلِ یَقِفُ ذَمِیمٌ تَهْوِی بِهِ النَّارُ إِلَی الْجَحِیمِ شَرَابُهَا الصَّدِیدُ وَ الْحَمِیمُ فَأَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ(علیه السلام) وَ هِیَ تَقُولُ- فَسَوْفَ أُعْطِیهِ وَ لَا أُبَالِی وَ أُوثِرُ اللَّهَ عَلَی عِیَالِی أَمْسَوْا جِیَاعاً وَ هُمْ أَشْبَالِی أَصْغَرُهُمَا یُقْتَلُ فِی الْقِتَالِ بِکَرْبَلَاءَ یُقْتَلُ بِاغْتِیالٍ لِقَاتِلِیهِ الْوَیْلُ مَعَ وَبَالٍ یَهْوِی فِی النَّارِ إِلَی سَفَالٍ کُبُولُهُ زَادَتْ عَلَی الْأَکْبَال ثُمَّ عَمَدَتْ فَأَعْطَتْهُ جَمِیعَ مَا عَلَی الْخِوَانِ وَ بَاتُوا جِیَاعاً لَمْ یَذُوقُوا إِلَّا الْمَاءَ الْقَرَاحَ وَ أَصْبَحُوا صِیَاماً وَ عَمَدَتْ فَاطِمَةُ(علیه السلام) فَغَزَلَتِ الثُّلُثَ الْبَاقِیَ مِنَ الصُّوفِ وَ طَحَنَتِ الصَّاعَ الْبَاقِیَ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرَاصٍ لِکُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّی عَلِیٌّ(علیه السلام) الْمَغْرِبَ مَعَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ أَتَی مَنْزِلَهُ فَقَرَّبَ إِلَیْهِ الْخِوَانَ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ کَسَرَهَا عَلِیٌّ(علیه السلام) إِذَا أَسِیرٌ مِنْ أُسَرَاءِ الْمُشْرِکِینَ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ تَأْسِرُونَنَا وَ تَشُدُّونَنَا وَ لَا تُطْعِمُونَنَا فَوَضَعَ عَلِیٌّ(علیه السلام) اللُّقْمَةَ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ- فَاطِمُ یَا بِنْتَ النَّبِیِّ أَحْمَدَ بِنْتَ النَّبِیِّ سَیِّدٍ مُسَوَّدٍ قَدْ جَاءَکِ الْأَسِیرُ لَیْسَ یَهْتَدِی مُکَبَّلًا فِی غُلِّهِ مُقَیَّدٌ یَشْکُو إِلَیْنَا الْجُوعَ قَدْ تَقَدَّدَ مَنْ یُطْعِمِ الْیَوْمَ یَجِدْهُ فِی غَدٍ عِنْدَ الْعَلِیِّ الْوَاحِدِ الْمُوَحَّدِ مَا یَزْرَعُ الزَّارِعُ سَوْفَ یَحْصُدُ فَأَعْطِی [فأعطنه] وَ لَا تَجْعَلِیهِ یَنْکَدُ فَأَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ(علیه السلام) وَ هِیَ تَقُولُ- لَمْ یَبْقَ مِمَّا کَانَ غَیْرُ صَاعٍ قَدْ دَبِرَتْ کَفِّی مَعَ الذِّرَاعِ شِبْلَایَ وَ اللَّهِ هُمَا جِیَاعٌ یَا رَبِّ لَا تَتْرُکْهُمَا ضَیَاعٌ أَبُوهُمَا لِلْخَیْرِ ذُو اصْطِنَاعٍ عَبْلُ الذِّرَاعَیْنِ طَوِیلُ الْبَاعِ وَ مَا عَلَی رَأْسِیَ مِنْ قِنَاعٍ إِلَّا عَبَا نَسَجْتُهَا بِصَاعٍ وَ عَمَدُوا إِلَی مَا کَانَ عَلَی الْخِوَانِ فَأَتَوْهُ وَ بَاتُوا جِیَاعاً وَ أَصْبَحُوا مُفْطِرِینَ وَ لَیْسَ عِنْدَهُمْ شَیْ ءٌ قَالَ شُعَیْبٌ فِی حَدِیثِهِ وَ أَقْبَلَ عَلِیٌّ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) نَحْوَ رَسُولِ اللَّهِ وَ هُمَا یَرْتَعِشَانِ کَالْفِرَاخِ مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ فَلَمَّا بَصُرَ بِهِمُ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ شَدَّ مَا یَسُوؤُنِی مَا أَرَی بِکُمْ انْطَلِقْ إِلَی ابْنَتِی فَاطِمَةَ فَانْطَلَقُوا إِلَیْهَا وَ هِیَ فِی مِحْرَابِهَا قَدْ لَصِقَ بَطْنُهَا بِظَهْرِهَا مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ وَ غَارَتْ عَیْنَاهَا فَلَمَّا رَآهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ضَمَّهَا إِلَیْهِ وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ بِاللَّهِ أَنْتُمْ مُنْذُ ثَلَاثٍ فِیمَا أَرَی فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ خُذْ مَا هَیَّأَ اللَّهُ لَکَ فِی أَهْلِ بَیْتِکَ قَالَ وَ مَا آخُذُ یَا جَبْرَئِیلُ قَالَ هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ حَتَّی إِذَا بَلَغَ -- إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ مِهْرَانَ فِی حَدِیثِهِ فَوَثَبَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) حَتَّی دَخَلَ مَنْزِلَ فَاطِمَةَ(علیه السلام) فَرَأَی مَا بِهِمْ فَجَمَعَهُمْ ثُمَّ انْکَبَ عَلَیْهِمْ یَبْکِی وَ یَقُولُ أَنْتُمْ مُنْذُ ثَلَاثِ أَیَّامٍ فِیمَا أَرَی وَ أَنَا غَافِلٌ عَنْکُمْ فَهَبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ بِهَذِهِ الْآیَاتِ -- إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً. عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً قَالَ:هِیَ عَیْنٌ فِی دَارِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) یُفَجَّرُ إِلَی دُورِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُؤْمِنِینَ -- یُوفُونَ بِالنَّذْرِ یَعْنِی عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ جَارِیَتَهُمْ -- وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً یَقُولُونَ عَابِساً کَلُوحاً -- وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ یَقُولُ عَلَی شَهْوَتِهِمْ لِلطَّعَامِ وَ إِیثَارِهِمْ لَهُ مِسْکِیناً مِنْ مَسَاکِینِ الْمُسْلِمِینَ وَ یَتِیماً مِنْ یَتَامَی الْمُسْلِمِینَ وَ أَسِیراً مِنْ أُسَارَی الْمُشْرِکِینَ وَ یَقُولُ إِذَا أَطْعَمُوهُمْ -- إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً قَالَ وَ اللَّهِ مَا قَالُوا هَذَا لَهُمْ وَ لَکِنَّهُمْ أَضْمَرُوهُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَأَخْبَرَ اللَّهُ بِإِضْمَارِهِمْ یَقُولُونَ لَا نُرِیدُ جَزَاءً تُکَافُونَنَا بِهِ وَ لَا شُکُوراً تُثْنُونَ عَلَیْنَا بِهِ وَ لَکِنَّا إِنَّمَا أَطْعَمْنَاکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ وَ طَلَبِ ثَوَابِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ -- فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً فِی الْوُجُوهِ وَ سُرُوراً فِی الْقُلُوبِ -- وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً یَسْکُنُونَهَا -- وَ حَرِیراً یَفْتَرِشُونَهُ وَ یَلْبَسُونَهُ -- مُتَّکِئِینَ فِیها عَلَی الْأَرائِکِ وَ الْأَرِیکَةُ السَّرِیرُ عَلَیْهِ الْحَجَلَةُ -- لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَبَیْنَا أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ إِذْ رَأَوْا مِثْلَ الشَّمْسِ قَدْ أَشْرَقَتْ لَهَا الْجِنَانُ فَیَقُولُ أَهْلُ الْجَنَّةِ یَا رَبِّ إِنَّکَ قُلْتَ فِی کِتَابِکَ لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً فَیُرْسِلُ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ إِلَیْهِمْ جَبْرَئِیلَ فَیَقُولُ لَیْسَ هَذِهِ بِشَمْسٍ وَ لَکِنَّ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ ضَحِکَا فَأَشْرَقَتِ الْجِنَانُ مِنْ نُورِ ضَحِکِهِمَا وَ نَزَلَتْ هَلْ أَتی فِیهِمْ إِلَی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً [امالی صدوق، ص 256، ح 11]

ص: 225

ص: 226

ص: 227

مؤلّف گوید:

روایت فوق را محمّد بن عبّاس رحمه الله علیه نیز در تأویل الآیات با مختصر اختلاف نقل نموده است.(1)

ص: 228


1- 362.. قال محمّد بن العبّاس رحمه الله علیه حدثنا محمّد بن أحمد الکاتب عن الحسن بن بهرام عن عثمان بن أبی شیبة عن وکیع عن المسعودی عن عمرو بن مرة عن عبد الله بن الحارث المکتب عن أبی کثیر الزبیری عن عبد الله بن العبّاس رضی الله عنه قال مرض الحسن و الحسین فنذر علی و فاطمة(علیه السلام) و الجاریة نذرا إن برءا صاموا ثلاثة أیام شکرا لله فبرءا فوافوا بالنذر و صاموا فلما کان أول یوم قامت الجاریة و جرشت شعیرا لها فخبزت منه خمسة أقراص لکل واحد منهم قرص فلما کان وقت الفطور جاءت الجاریة بالمائدة فوضعتها بین أیدیهم فلما مدوا أیدیهم لیأکلوا و إذا مسکین بالباب و هو یقول یا أهل بیت محمّد مسکین من آل فلان بالباب فقال علی(علیه السلام) لا تأکلوا و آثروا المسکین فلما کان الیوم الثّانی فعلت الجاریة کما فعلت فی الیوم الأول فلما وضعت المائدة بین أیدیهم لیأکلوا فإذا یتیم بالباب و هو یقول یا أهل بیت النبوة و معدن الرسالة یتیم آل فلان بالباب فقال علی(علیه السلام) لا تأکلوا شیئا و أطعموه الیتیم قال ففعلوا فلما کان الیوم الثالث و فعلت الجاریة کما فعلت فی الیومین جاءت الجاریة بالمائدة فوضعتها فلما مدوا أیدیهم لیأکلوا و إذا شیخ کبیر یصیح بالباب یا أهل بیت محمّد تأسرونا و لا تطعمونا؟ قال فبکی علی(علیه السلام) بکاء شدیدا و قال یا بنت محمّد إنّی أحب أن یراک الله و قد آثرت هذا الأسیر علی نفسک و أشبالک فقالت سبحان الله ما أعجب ما نحن فیه معک أ لا ترجع إلی الله فی هؤلاء الصبیة الذین صنعت بهم ما صنعت و هؤلاء إلی متی یصبرون صبرنا فقال لها علی(علیه السلام) فالله یصبرک و یصبرهم و یأجرنا إن شاء الله و به نستعین و علیه نتوکل و هو حسبنا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ اَللَّهُمَّ بدلنا بما فاتنا من طعامنا هذا ما هو خیر منه و اشکر لنا صبرنا و لا تنسه لنا إنک رحیم کریم فأعطوه الطعام و بکر إلیهم النّبی(صلی الله علیه و آله) فی الیوم الرابع فقال ما کان من خبرکم فی أیامکم هذه فأخبرته فاطمة(علیه السلام) بما کان فحمد الله و شکره و أثنی علیه و ضحک إلیهم و قال خذوا هنأکم الله و بارک لکم و بارک علیکم قد هبط علی جبرئیل من عند ربی و هو یقرأ علیکم السّلام و قد شکر ما کان منکم و أعطی فاطمة سؤلها و أجاب دعوتها و تلا علیهم إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً إلی قوله إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً:قال و ضحک النّبی(صلی الله علیه و آله) و قال إن الله قد أعطاکم نعیما لا ینفد و قرة عین أبد الآبدین هنیئا لک یا بنت النّبی بالقرب من الرّحمن یسکنکم معه فی دار الجلال و الجمال و یکسوکم من السندس و الإستبرق و الأرجوان و یسقیکم الرحیق المختوم من الولدان فأنتم أقرب الخلق من الرّحمن تأمنون إذا فزع النّاس و تفرحون إذا حزن النّاس و تسعدون إذا شقی النّاس فأنتم فی روح و ریحان و فی جوار الرب العزیز الجبار هو راض عنکم غیر غضبان قد أمنتم العقاب و رضیتم الثواب تسألون فتعطون فتتحفون فترضون فتشفعون فتشفعون طوبی لمن کان معکم و طوبی لمن أعزکم إذا خذلکم النّاس و أعانکم إذا جفاکم النّاس و آواکم إذا طردکم النّاس و نصرکم إذا قتلکم النّاس الویل لکم من أمتی و الویل لأمتی من الله ثمّ قبل فاطمة و بکی و قبل جبهة علی و بکی و ضم الحسن و الحسین إلی صدره و بکی و قال الله خلیفتی علیکم فی المحیا و الممات و أستودعکم الله و هو خیر مستودع حفظ الله من حفظکم و وصل الله من وصلکم و أعان الله من أعانکم و خذل الله من خذلکم و أخافکم أنا لکم سلف و أنتم عن قلیل بی لاحقون و المصیر إلی الله و الوقوف بین یدی الله و الحساب علی الله لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی. [تأویل الآیات، ص 725]

سوره ی انسان، آیات 5 تا 13

متن:

إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً 5 عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیراً 6 یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً 7 وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً 8 إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً

ص: 229

وَ لا شُکُوراً 9 إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَریراً 10 فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً 11 وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَریراً 12 مُتَّکِئینَ فیها عَلَی الْأَرائِکِ لا یَرَوْنَ فیها شَمْساً وَ لا زَمْهَریراً 13

لغات:

«أوفی بالعَقد»و «وَفی به»به یک معناست، و «نَذر»قرار داد کار خیری را گویند که انسان بر خود لازم می نماید، و «قَمطَریر»به معنای شدید در شرّ است، و «یوم قمطریر»روز سخت را گویند، و «مُستَطیر»به معنای منتشر است، و «وقایة»به معنای حفظ و منع از اذیّت است، و «نَضرة»رنگ های زیباست، و «نَبت ناضر و نضیر»گیاه زیبا و خُرّم است، و «سرور»اعتقاد به وصول به منافع آینده است، و «أرائک»جمع أریکة به معنای حجله، و به معنای متکّائی است که به آن تکیه می شود، و «زَمهَریر»سرمای سخت است، و «زنجبیل»گیاه طیّب الطعم است، و اگر با عسل مخلوط شود سبب قوّت و رشد انسان است و آفات را از بدن دور می کند، و «سَلسَبیل»نوشابه لذیذ و سهل است، و «وِلدان»جمع ولید به معنای غلمان است، و «سُندُس»دیباج رقیق و فاخر است، و «استبرق»دیباج غلیظ است که برق می زند.

ترجمه:

به یقین ابرار (و نیکان) از جامی می نوشند که با عطر خوشی آمیخته است، (5) از چشمه ای که بندگان خاص خدا از آن می نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جاری می سازند! (6) آنها به نذر خود وفا می کنند، و از روزی که شرّ و عذابش گسترده است می ترسند، (7) و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم»و «اسیر»می دهند! (8) (و می گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام می کنیم، و هیچ پاداش

ص: 230

و سپاسی از شما نمی خواهیم! (9) ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که عبوس و سخت است! (10) (بخاطر این عقیده و عمل) خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه می دارد و آنها را می پذیرد در حالی که غرق شادی و سرورند! (11) و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهای حریر بهشتی را به آنها پاداش می دهد! (12) این در حالی است که در بهشت بر تختهای زیبا تکیه کرده اند، نه آفتاب را در آنجا می بینند و نه سرما را! (13)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا * وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء وَ لَا شُکُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا…»(1) امیرالمؤمنین(علیه السلام) در احتجات خود با ابوبکر فرمود:

من تو را به خدا سوگند می دهم، آیا من صاحب آیه «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا»بودم یا تو بودی؟ ابوبکر گفت: بلکه تو بودی.(2)

در کتاب کافی از محمّد بن فضیل از امام کاظم(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«یُوفُونَ بِالنَّذْرِ الَّذِی أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ مِنْ وَلَایَتِنَا»یعنی آنان به نذری وفا کردند که در میثاق از آنان پیمان گرفته شده بود، و آن پیمان ولایت ما بود.(3)

ص: 231


1- 363.. سوره ی انسان، آیات 13-7.
2- 364.. فی کتاب الخصال فی احتجاج علی(علیه السلام) علی أبی بکر قال: أنشدک بالله أنا صاحب الایة «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً»أم أنت؟ قال: بل أنت. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 477، ح 25]
3- 365.. علی بن محمّد عن بعض أصحابنا عن ابن محبوب عن محمّد بن الفضیل عن أبی الحسن الماضی(علیه السلام) قال: قلت قوله: «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ»قال: یوفون بالنذر الذی أخذ علیهم فی المیثاق من ولایتنا. [همان، ح 27؛ کافی]

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

سزاوار است انسان بر اهل و عیال خود توسعه بدهد تا آنان آرزوی مرگ او را نکنند و سپس این آیه را تلاوت نمود «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا» سپس فرمود: عیال اسیر انسان است، و سزاوار است هنگامی که خداوند نعمت بیشتری به انسان می دهد، به عیالات خود توسعه بدهد، تا این که فرمود: «خداوند به فلانی نعمت عطا نمود، و او به عیالات خود توسعه نداد، و نزد فلان شخص گذارد، و او بُرد و باز نگرداند»راوی حدیث معمّر بن خلّاد گوید: آن شخص در مجلس حاضر بود.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«خَیْرُکُمْ مَنْ أَطْعَمَ الطَّعَامَ وَ أَفْشَی السَّلَامَ وَ صَلَّی وَ النَّاسُ نِیَامٌ»یعنی بهترین شما کسانی هستند که به مردم اطعام نمایند، و با صدای بلند سلام کنند، و هنگامی که مردم در خوابند نماز بخوانند.(2)

ص: 232


1- 366.. محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن معمر بن خلاد عن أبی الحسن(علیه السلام) قال: ینبغی للرجل ان یوسع علی عیاله لئلا یتمنوا موته، و تلا هذه الایة «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً»قال: الأسیر عیال: الرجل ینبغی للرجل إذا زید فی النعمة ان یزید أسرائه فی السعة علیهم، ثمّ قال: ان فلانا أنعم الله علیه بنعمة فمنعها أسراء و جعلها عند فلان فذهب بها قال معمر: و کان فلان حاضرا. [همان، ص 478، ح 30؛ کافی]
2- 367.. فی کتاب الخصال عن المنکدر باسناده قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): خیرکم من أطعم الطعام و أفشی السّلام و صلی و النّاس نیام. [همان، ح 31]

معمّر بن خلّاد گوید: به حضرت رضا(علیه السلام) گفتم: معنای «عَلَی حُبِّهِ» حب الله است و یا حبّ الطعام است؟ فرمود:

حبّ الطعام است.(1)

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ…»زکات نیست.(2)

ص: 233


1- 368.. عنه عن أبیه عن معمر بن خلاد عن أبی الحسن الرّضا(علیه السلام) فی قول الله وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً قال قلت حب الله أو حب الطعام قال حب الطعام.[محاسن، ج 2، ص 397، ح 71]
2- 369.. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ مَعَنَا بَعْضُ أَصْحَابِ الْأَمْوَالِ فَذَکَرُوا الزَّکَاةَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ الزَّکَاةَ لَیْسَ یُحْمَدُ بِهَا صَاحِبُهَا وَ إِنَّمَا هُوَ شَیْ ءٌ ظَاهِرٌ إِنَّمَا حَقَنَ بِهَا دَمَهُ وَ سُمِّیَ بِهَا مُسْلِماً وَ لَوْ لَمْ یُؤَدِّهَا لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ فِی أَمْوَالِکُمْ غَیْرَ الزَّکَاةِ فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ وَ مَا عَلَیْنَا فِی أَمْوَالِنَا غَیْرُ الزَّکَاةِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ(عزوجل) یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ. لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ قَالَ قُلْتُ مَا ذَا الْحَقُّ الْمَعْلُومُ الَّذِی عَلَیْنَا قَالَ هُوَ الشَّیْ ءُ یَعْمَلُهُ الرَّجُلُ فِی مَالِهِ یُعْطِیهِ فِی الْیَوْمِ أَوْ فِی الْجُمْعَةِ أَوْ فِی الشَّهْرِ قَلَّ أَوْ کَثُرَ غَیْرَ أَنَّهُ یَدُومُ عَلَیْهِ وَ قَوْلَهُ(عزوجل) وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ قَالَ هُوَ الْقَرْضُ یُقْرِضُهُ وَ الْمَعْرُوفُ یَصْطَنِعُهُ وَ مَتَاعُ الْبَیْتِ یُعِیرُهُ وَ مِنْهُ الزَّکَاةُ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ لَنَا جِیرَاناً إِذَا أَعَرْنَاهُمْ مَتَاعاً کَسَرُوهُ وَ أَفْسَدُوهُ فَعَلَیْنَا جُنَاحٌ إِنْ نَمْنَعْهُمْ فَقَالَ لَا لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ إِنْ تَمْنَعُوهُمْ إِذَا کَانُوا کَذَلِکَ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً قَالَ لَیْسَ مِنَ الزَّکَاةِ قُلْتُ قَوْلُهُ(عزوجل) الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً قَالَ لَیْسَ مِنَ الزَّکَاةِ قَالَ فَقُلْتُ قَوْلُهُ(عزوجل) -- إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ قَالَ لَیْسَ مِنَ الزَّکَاةِ وَ صِلَتُکَ قَرَابَتَکَ لَیْسَ مِنَ الزَّکَاةِ. [رواه فی الکافی، ج 3، ص 499، ح 9]

سوره ی انسان، آیات 14 تا 31

متن:

وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلیلاً 14 وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَکْوابٍ کانَتْ قَواریرَا 15 قَواریرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدیراً 16 وَ یُسْقَوْنَ فیها کَأْساً کانَ مِزاجُها زَنْجَبیلاً 17 عَیْناً فیها تُسَمَّی سَلْسَبیلاً 18 وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً 19 وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعیماً وَ مُلْکاً کَبیراً 20 عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً 21 إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً 22 إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزیلاً 23 فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً 24 وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصیلاً 25 وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَویلاً 26 إِنَّ هؤُلاءِ یُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ یَذَرُونَ وَراءَهُمْ یَوْماً ثَقیلاً 27 نَحْنُ خَلَقْناهُمْ وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْدیلاً 28 إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلی رَبِّهِ سَبیلاً 29 وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً 30 یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیماً 31

لغات:

«دانیةً»یعنی قریبةً، و «ذُلِّلت قُطوفها»یعنی سُخّرت ثمارها و قُرّبت منهم، و «أکواب» ظرف های بزرگ است که دسته ای ندارد، و «قَواریرَ من فِضَّةٍ»یعنی ظرف هایی که در شفّافی مانند شیشه و در نرمی مانند نقره می باشد، و «قَدّروها تقدیراً»یعنی صُنعت لهم علی قدر مرادهم و اشتهائهم، و «مزاجها زنجبیلاً»یعنی شرابهم مخلوط بزنجبیل للذّة کما هو عادة العرب، و «سَلْسَبیل»شراب سهل لذیذ معروف است، و «ولدان»جمع ولید به

ص: 234

معنی الغلمان است، و «سندس»الدیباج الرقیق الفاخر، و «استبرق»دیباج غلیظ درخشنده است، و «اَسْر»به معنای شدّ است، و قَتَبٌ مأسور: یعنی مشدود، و منه الأسیر لأنّه یؤخذ و یُشدّ، و خُذْ بأسره ای بشدّه قبل أن یحلّ، ثمّ صار بکثرة الاستعمال بمعنی جمیعه.

ترجمه:

و در حالی است که سایه های درختان بهشتی بر آنها فرو افتاده و چیدن میوه هایش بسیار آسان است! (14) و در گرداگرد آنها ظرفهایی سیمین و قدحهایی بلورین می گردانند (پر از بهترین غذاها و نوشیدنی ها)، (15) ظرفهای بلورینی از نقره، که آنها را به اندازه مناسب آماده کرده اند! (16) و در آنجا از جامهایی سیراب می شوند که لبریز از شراب طهوری آمیخته با زنجبیل است، (17) از چشمه ای در بهشت که نامش سلسبیل است! (18) و بر گردشان (برای پذیرایی) نوجوانانی جاودانی می گردند که هر گاه آنها را ببینی گمان می کنی مروارید پراکنده اند! (19) و هنگامی که آنجا را ببینی نعمتها و ملک عظیمی را می بینی! (20) بر اندام آنها [بهشتیان] لباسهایی است از حریر نازک سبز رنگ، و از دیبای ضخیم، و با دستبندهایی از نقره آراسته اند، و پروردگارشان شراب طهور به آنان می نوشاند! (21) این پاداش شماست، و سعی و تلاش شما مورد قدردانی است! (22) مسلّماً ما قرآن را بر تو نازل کردیم! (23) پس در (تبلیغ و اجرای) حکم پروردگارت شکیبا (و با استقامت) باش، و از هیچ گنهکار یا کافری از آنان اطاعت مکن! (24) و نام پروردگارت را هر صبح و شام به یاد آور! (25) و در شبانگاه برای او سجده کن، و مقداری طولانی از شب، او را تسبیح گوی! (26) آنها زندگی زودگذر دنیا را دوست دارند، در حالی که روز سختی را پشت سر خود رها می کنند! (27) ما آنها را آفریدیم و پیوندهای وجودشان را محکم کردیم، و هر زمان بخواهیم جای آنان را به گروه دیگری می دهیم! (28) این یک تذکر و یادآوری است، و هر کس بخواهد (با استفاده از

ص: 235

آن) راهی به سوی پروردگارش برمی گزیند! (29) و شما هیچ چیز را نمی خواهید مگر اینکه خدا بخواهد، خداوند دانا و حکیم بوده و هست! (30) و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) در رحمت (وسیع) خود وارد می کند، و برای ظالمان عذاب دردناکی آماده ساخته است! (31)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ دَانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلَالُهَا وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلًا»(1) امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در معنای آیه فوق فرمود:

تذلیل به معنای نزدیک بودن میوه ها به آنان است، و مؤمن از هر نوع میوه ی بهشتی مایل باشد، نزدیک دهان اوست، و او بر سریر و متکّای خود تکیه نموده است، و انواع میوه ها به او می گویند: ای ولیّ خدا از من بخور قبل از آن که از میوه های دیگر بخوری.(2)

«وَ یُطَافُ عَلَیْهِم بِآنِیَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَ أَکْوَابٍ کَانَتْ قَوَارِیرَا * قَوَارِیرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِیرًا»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

اکواب کوزه های بزرگی است که دسته ندارد.

ص: 236


1- 370.. سوره ی انسان، آیه ی 14.
2- 371.. فی روضة الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن محبوب عن محمّد بن إسحاق المدنی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) سئل عن قول الله(عزوجل): وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلًا من قربها منهم یتناول المؤمن من النوع الذی یشتهیه من الثمار فیه و هو متکئ و ان الأنواع من الفاکهة لیقلن لولی الله یا ولی الله کلنی قبل ان تأکل هذه قبلی.[تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 481، ح 47]
3- 372.. سوره ی انسان، آیات 15 و 16.

و در تفسیر قمّی و مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

نقره ی بهشتی مانند بلور و شیشه است.(1)

«وَ یُسْقَوْنَ فِیهَا کَأْسًا کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلًا * عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّی سَلْسَبِیلًا»(2)

در کتاب خصال از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

خداوند به من پنج چیز عطا نمود، و به علی(علیه السلام) نیز پنج چیز عطا کرد: به من کوثر عطا نمود و به علی سلسبیل عطا کرد….(3)

مرحوم صدوق در کتاب علل نقل نموده که مردی از یهود به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: نخستین چیزی که اهل بهشت می خورند چیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

اوّل چیزی که می خورند جگر حوت یعنی ماهی بزرگ است. مرد یهودی گفت: پس از آن چه نوشابه ای خواهند نوشید؟ فرمود: نوشابه سلسبیل. مرد یهودی گفت: راست گفتی.(4)

ص: 237


1- 373.. فی المجمع عن الصّادق(علیه السلام) و القمّی قال ینفذ البصر فی فضّة الجنّة کما ینفذ فی الزّجاج و قرئ قواریراً بالتنوین فیهما و فی الأولی خاصّة و قَدَّرُوها تَقْدِیراً قیل ای قدّروها فی أنفسهم فجاءت مقادیرها و اشکالها کما تمنّوها او قدّروها بأعمالهم الصالحة فجاءت علی حسبها او قدّر الطائفون بها شرابها علی قدر اشتهاهم.[رواه فی تفسیر الصافی، ج 5، ص 263]
2- 374.. سوره ی انسان، آیات 17 و 18.
3- 375.. فی الخصال عن النّبیّ(صلی الله علیه و آله) اعطانی اللَّه خمساً و اعطی علیّاً خمساً اعطانی الکوثر و أعطاه السلسبیل. [همان، ص 264]
4- 376.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی عبد الله بن مرة عن ثوبان قال یهودی للنبی صلی الله علیه وآله وسلم: فما أول ما یأکل أهل الجنّة إذا دخلوها؟ قال: کبد الحوت قال: فما شرابهم علی أثر ذلک؟ قال: السلسبیل قال: صدقت. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 481، ح 50]

«وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا * وَ إِذَا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیمًا وَ مُلْکًا کَبِیرًا»(1)

عبّاس بن یزید گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مقصود از«مُلْک کَبِیر»چیست که خداوند آن را بزرگ دانسته است؟ فرمود:

هنگامی که خداوند اهل بهشت را داخل بهشت می کند، ملکی را نزد ولیّی از اولیای خود می فرستد، و حاجبین و دربانان به او می گویند: «باید توقّف کنی تا برای تو اجازه بگیریم»از این رو فرستاده خداوند، بدون اذن و اجازه نمی تواند وارد بر ولیّ خدا شود، و این معنای ملک کبیر است.(2)

و در کافی و تفسیر قمّی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

هنگامی که مؤمن داخل باغستان های بهشتی و غرفه های آن می شود -- چنان که خداوند می فرماید: «وَ إِذَا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیمًا وَ مُلْکًا کَبِیرًا»-- از ناحیه خداوند کرامت و نعمت و ملک عظیمی خواهد داشت، و ملائکه از ناحیه خداوند، بر او وارد می شوند، و باید با اذن و اجازه ی او وارد شوند و این معنای ملک عظیم است. و تمام حدیث در سوره رعد و فاطر و زمر گذشت.(3)

ص: 238


1- 377.. سوره ی انسان 19 و 20.
2- 378.. فی کتاب معانی الاخبار أبی رحمه الله علیه قال: حدثنا سعد بن عبد الله عن الحسن بن موسی الخشاب عن یزید بن إسحاق عن عبّاس بن یزید قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) -- و کنت عنده ذات یوم: -- أخبرنی عن قول الله(عزوجل): وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً ما هذا الملک الذی کبر الله(عزوجل) حتی سماه کبیرا؟ قال: إذا ادخل الله أهل الجنّة الجنّة أرسل رسولا الی ولی من أولیائه فیجد الحجبة علی بابه، فتقول له: قف حتی نستأذن لک فما یصل الیه رسول ربه الا بإذن، فهو قوله(عزوجل): «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً».[همان، ح 52]
3- 379.. فی الکافی و القمّی عن الباقر(علیه السلام) فی حدیث یصف فیه حال المؤمن إذا دخل الجنان و الغرف انه قال فی هذه الآیة یعنی بذلک ولیّ اللَّه و ما هو من الکرامة و النعیم و الملک العظیم و انّ الملائکة من رسل اللَّه لیستأذنون علیه فلا یدخلون علیه الّا باذنه فذلک الملک العظیم و قد مضی تمام الحدیث فی الرعد و الفاطر و الزمر. [تفسیر صافی، ج 5، ص 264]

«عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»(1)

ابوالدرداء گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همواره مردم را متذکّر می نمود، تا این که روزی نام بهشت و نعمت های بهشتی را یادآور شد و یادی از بهشت و حوریان بهشتی کرد، و در آن روز یکی از اعراب بادیه نشین آنجا بود، و چون سخنان آن حضرت را شنید برآشفت و گفت: یا رسول الله آیا در بهشت شنیدنی های لذّت بخش نیز وجود دارد؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری در بهشت نهری وجود دارد، که در دو طرف آن دخترانِ بکر و سفیدرویی قرار دارند، و با صداهای زیبا که احدی نشنیده آوازه خوانی می کنند، و این افضل نعمت های بهشتی می باشد.(2) درتفسیر قمّی از ابوبصیر نقل شده که گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم، ای فرزند رسول خدا، مرا تشویق و امیدوار کنید؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ای ابامحمّد! کم ترین درجه نعمت های بهشتی این است که بوی بهشت از فاصله مسافت هزار سال دنیا به اهل بهشت می رسد…

مؤلّف گوید:

حدیث فوق مفصّل است و در پاورقی مشاهده می شود.(3)

ص: 239


1- 380.. سوره ی انسان، آیه ی 21.
2- 381.. و عن أبی الدرداء قال: کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یذکر النّاس فذکر الجنّة و ما فیها من الأزواج و النعیم و فی القوم أعرابی فجثا لرکبتیه و قال: یا رسول الله هل فی الجنّة من سماع؟ قال: نعم، یا أعرابی، ان فی الجنّة نهرا حافتاه الأبکار من کل بیضاء یتغنین بأصوات لم تسمع الخلائق بمثلها قط، فذلک أفضل نعیم الجنّة. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 484، ح 55]
3- 382.. فی الکافی: حدثنی أبی عن ابن أبی عمیر عن أبی بصیر قال قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) جعلت فداک یا ابن رسول الله شوقنی فقال یا أبا محمّد إن من أدنی نعیم الجنّة یوجد ریحها من مسیرة ألف عام من مسافة الدّنیا و إن أدنی أهل الجنّة منزلا لو نزل به أهل الثّقلین الجن و الإنس لوسعهم طعاما و شرابا و لا ینقص مما عنده شی ء و إن أیسر أهل الجنّة منزلة من یدخل الجنّة فیرفع له ثلاث حدائق فإذا دخل أدناهن رأی فیها من الأزواج و الخدم و الأنهار و الأثمار ما شاء الله مما یملأ عینه قرة و قلبه مسرة فإذا شکر الله و حمده قیل له ارفع رأسک إلی الحدیقة الثّانیة ففیها ما لیس فی الأخری فیقول یا رب أعطنی هذه فیقول الله تعالی إن أعطیتک إیاها سألتنی غیرها فیقول رب هذه هذه فإذا هو دخلها شکر الله و حمده قال فیقال: افتحوا له باب الجنّة و یقال له ارفع رأسک فإذا قد فتح له باب من الخلد و یری أضعاف ما کان فیما قبل فیقول عند تضاعف مسراته رب لک الحمد الذی لا یحصی إذ مننت علی بالجنان و نجیتنی من النّیران قال أبو بصیر فبکیت قلت له جعلت فداک زدنی قال یا أبا محمّد إن فی الجنّة نهرا فی حافته جوار نابتات إذا مر المؤمن بجاریة أعجبته قلعها و أنبت الله مکانها أخری قلت جعلت فداک زدنی قال المؤمن یزوج ثمانمائة عذراء و أربعة آلاف ثیب و زوجتین من الحور العین قلت جعلت فداک ثمانمائة عذراء قال: نعم ما یفرش [یفترش یفترس] فیهن شیئا إلّا وجدها کذلک قلت جعلت فداک من أی شی ء خلقن الحور العین قال: من تربة الجنّة النورانیة و یری مخ ساقیها من وراء سبعین حلة کبدها مرآته و کبده مرآتها، قلت جعلت فداک أ لهن کلام یکلمن به أهل الجنّة قال نعم کلام یتکلمن به لم یسمع الخلائق بمثله، قلت ما هو قال یقلن نحن الخالدات فلا نموت و نحن الناعمات فلا نبؤس و نحن المقیمات فلا نظعن و نحن الراضیات فلا نسخط طوبی لمن خلق لنا و طوبی لمن خلقنا له نحن اللواتی لو أن قرن إحدانا علق فی جو السماء لأغشی نوره الأبصار. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 81]

ابو امامۀ باهلی گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هیچ بنده ای داخل بهشت نمی شود مگر آنکه دو نفر از حورالعین بالای سر او و دو نفر دیگر پایین پای او می نشینند، و با زیباترین صوت که تاکنون جنّ

ص: 240

و انس نشنیده اند برای او آوازه خوانی می کنند، و سخن آنان حمد و ستایش و تقدیس خداوند است و با مزمار شیطانی نیست.(1) امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی در پاسخ کسی که گفت: چگونه نعمت های بهشتی برای اهل بهشت گوارا خواهد بود، در حالی که می بینند نزدیکان آنان به بهشت نیامده اند، و به دوزخ رفته اند، و در آن معذّب می باشند؟! امام(علیه السلام) فرمود:

اهل علم [یعنی پیامبر خدا و اهل بیت او(علیهم السلام)] گفته اند: «آنان فراموش می کنند» و برخی فرموده اند: انتظار آمدن آنان را به بهشت دارند، و امیدوارند که در اعراف بین بهشت و دوزخ باشند.(2)

امام صادق(علیه السلام) درتفسیر «عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ»فرمود:

«تَعْلُوهُمُ الثِّیَابُ فَیَلْبَسُونَهَا»یعنی لباس سندس سبز بالای سر آنان قرار می گیرد و می پوشند.(3)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا به امیرالمؤمنین (صلوات الله علیهما) فرمود:

بر درب بهشت درختی است که هر برگی از آن بر سر هزار نفر سایه می افکند،

ص: 241


1- 383.. عن ابی أمامة الباهلی ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: ما من عبد یدخل الجنّة الا و یجلس عند رأسه و عند رجلیه ثنتان من الحور العین یغنیانه بأحسن صوت سمعه الانس و الجن، و لیس بمزمار الشیطان و لکن بتحمید الله و تقدیسه. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 484، ح 56]
2- 384.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمه الله علیه عن أبی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل و فیه قال السائل: فکیف یتنعم أهل الجنّة بما فیها من النعیم و ما منهم أحد الا و قد افتقد ابنه أو أباه أو حمیمه أو امه، فاذا افتقدوهم فی الجنّة لم یشکوا فی مصیرهم الی النار فیما یصنع بالنعیم من یعلم أن حمیمه فی النار یعذب؟ قال(علیه السلام): ان أهل العلم قالوا: انهم ینسون ذکرهم و قال بعضهم انتظروا قدومهم و رجوا أن یکونوا بین الجنّة و النار فی أصحاب الأعراف. [همان، ح 58]
3- 385.. فی مجمع البیان: عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ و روی عن الصّادق(علیه السلام) فی معناه تعلوهم الثیاب فیلبسونها. [همان، ح 59]

و در سمت راست آن درخت، چشمه «مُطّهِرة و مُزکیّة»است و چون اهل بهشت شربتی از آن می نوشند، خداوند قلوب آنان را از حسد پاک می کند، و موهای بدن های شان برطرف می شود، و این معنای «وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا»می باشد، و سپس در چشمه ی سمت چپ آن درخت غسل می کنند و آن چشمه ی حیات است که پس از آن مرگی برای آنان نخواهد بود….(1)

«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنزِیلًا»(2)

امام کاظم(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از تنزیل در این آیه ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. راوی حدیث محمّد بن فضیل گوید: گفتم: آیا این تنزیل است؟ فرمود: نه این تأویل است.(3)

ص: 242


1- 386.. فی روضة الکافی علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن محبوب عن محمّد بن إسحاق المدنی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: ان رسول الله(صلی الله علیه و آله) سئل عن قول الله(عزوجل): «یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً»فقال: یا علی ان الوفد لا یکونون الا رکبانا، أولئک رجال اتقوا الله فأحبهم الله عز ذکره، و اختصهم و رضی أعمالهم فسماهم المتقین، ثمّ قال له: یا علی اما و الذی فلق الحبة و بری ء النسمة انهم لیخرجون من قبورهم و ان الملائکة لتستقبلهم بنوق من نوق العز، علیها رحائل الذهب مکللة بالدر و الیاقوت، و جلائلها الإستبرق و السندس و خطمها جذل الأرجوان تطیر بهم الی المحشر مع کل رجل منهم ألف ملک من قدامه و عن یمینه و عن شماله یزفونهم زفا حتی ینتهوا بهم الی باب الجنّة الأعظم، و علی باب الجنّة شجرة ان الورقة منها لیستظل تحتها ألف رجل من النّاس، و عن یمین الشجرة عین مطهرة مزکیة، قال: فیسقون منها شربة فیطهر الله بها قلوبهم من الحسد، و یسقط عن أبشارهم الشعر و ذلک قول الله(عزوجل): وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً من تلک العین المطهرة قال: ثمّ یصرفون الی عین اخری عن یسار الشجرة فیغتسلون فیها و هی عین الحیاة فلا یموتون أبدا. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 485، ح 60]
2- 387.. سوره ی انسان، آیه ی 23.
3- 388.. فی الکافی: …قُلْتُ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزِیلًا قَالَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ(علیه السلام) تَنْزِیلًا قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ ذَا تَأْوِیلٌ….[کافی، ج 1، ص 435، ح 91]

مرحوم فیض گوید:

تنزیل نزول تدریجی و به صورت متفرّق است مانند این آیه و آیات دیگر و اِنزال، نزول دفعی است مانند «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»و «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَکَةٍ».

«إِنَّ هَذِهِ تَذْکِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلًا * وَ مَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا * یُدْخِلُ مَن یَشَاء فِی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمِینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»(1)

مرحوم کلینی با سند خود از محمّد بن فضیل از امام کاظم(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از«إِنَّ هَذِهِ تَذْکِرَةٌ»ولایت [امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم السلام)] است. گفتم: مقصود از «یُدْخِلُ مَن یَشَاء فِی رَحْمَتِهِ»چیست؟ فرمود: خداوند هر کس را بخواهد داخل رحمت خود [یعنی ولایت ما] می نماید.(2)

حضرت هادی(علیه السلام) در تفسیر «وَ مَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ»فرمود:

خداوند تبارک و تعالی قلوب ائمّه(علیهم السلام) را محلّ اراده ی خود قرار داده است، از این رو هر چه را خدا بخواهد، آنان می خواهند.(3)

محمّد بن فضیل گوید: امام کاظم(علیه السلام) در تفسیر «وَ الظَّالِمِینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»فرمود:

آیا نمی بینی که خداوند می فرماید: «وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»(4)، سپس فرمود: خداوند منزّه از آن است که به کسی ظلم کند، و یا

ص: 243


1- 389.. سوره ی انسان، آیات 31-29.
2- 390..…قُلْتُ إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ قَالَ الْوَلَایَةُ قُلْتُ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ قَالَ فِی وَلَایَتِنَا ….[همان]
3- 391.. البصائر: حدثنا بعض أصحابنا عن أحمد بن محمّد السیاری قال حدثنی غیر واحد من أصحابنا قال خرج عن أبی الحسن الثالث(علیه السلام) أنه قال إن الله جعل قلوب الأئمة موردا لإرادته فإذا شاء الله شیئا شاءوه و هو قول الله وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ. [بصائرالدرجات، ص 517، ح 47]
4- 392.. سوره ی بقره، آیه ی 57.

به خود، نسبت مظلومیّت بدهد، و لکن او ما را در کلام خود داخل نموده، و ظلم به ما را ظلم به خود دانسته و ولایت ما را نیز ولایت خود دانسته است، از این رو فرموده است: «وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ وَ لَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»(1)، گفتم: آیا این تنزیل است؟ فرمود: آری.(2)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «یُدْخِلُ مَن یَشَاء فِی رَحْمَتِهِ»فرمود:

«الرَّحْمَةُ عَلِیُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام).»(3)

ص: 244


1- 393.. سوره ی نحل، آیه ی 118.
2- 394.. الکافی: …قَالَ وَ الظَّالِمِینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً أَ لَا تَرَی أَنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَعَزُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ یَظْلِمَ أَوْ یَنْسُبَ نَفْسَهُ إِلَی ظُلْمٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَایَتَنَا وَلَایَتَهُ ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً عَلَی نَبِیِّهِ فَقَالَ -- وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ قُلْتُ هَذَا تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ ….[کافی، ج 1، ص 435]
3- 395.. الباقر(علیه السلام) یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ الرحمة علی بن أبی طالب. [مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 99]

سوره ی مرسلات

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه، جز آیه 48 در مدینه منوّره.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی هُمَزَه.

تعداد آیات: 50 آیه.

ثواب قرائت سوره ی مرسلات

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که سوره ی «مرسلات»را قرائت کند، خداوند او را با حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) آشنا خواهد نمود.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، شرک به خدا پیدا نمی کند، و اگر این سوره را بخواند و در محکمه ای نزد قاضی برود، خداوند او را بر دشمن خود پیروز خواهد نمود.(2)

ص: 245


1- 396.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَمْرٍو الرُّمَّانِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ قَرَأَ عَمَّ یَتَساءَلُونَ لَمْ تَخْرُجْ سَنَتُهُ إِذَا کَانَ یُدْمِنُهَا کُلَّ یَوْمٍ حَتَّی یَزُورَ بَیْتَ اللَّهِ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ مَنْ قَرَأَ وَ النَّازِعَاتِ لَمْ یَمُتْ إِلَّا رَیَّاناً وَ لَمْ یَبْعَثْهُ اللَّهُ إِلَّا رَیَّاناً وَ لَمْ یُدْخِلْهُ الْجَنَّةَ إِلَّا رَیَّاناً. [ثواب الأعمال، ص 121]
2- 397.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة، کتب أنه لیس من المشرکین بالله، و من قرأها فی محاکمة بینه و بین أحد قواه الله علی خصمه و ظفر به».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 557، ح 2]

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را در محکمه ای بخواند، بر قاضی غالب خواهد شد، و اگر این سوره نوشته شود، و با آب پیاز شسته شود، و کسی آن را بنوشد، بیماری شکم او -- با اذن خداوند -- برطرف خواهد شد.(1)

ص: 246


1- 398.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها فی حکومة قوی علی من یحاکمه، و إذا کتبت و محیت بماء البصل، ثمّ شربه من به وجع فی بطنه، زال عنه بإذن الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی مرسلات، آیات 1 تا 50

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً 1 فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً 2 وَ النَّاشِراتِ نَشْراً 3 فَالْفارِقاتِ فَرْقاً 4 فَالْمُلْقِیاتِ ذِکْراً 5 عُذْراً أَوْ نُذْراً 6 إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ 7 فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ 8 وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ 9 وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ 10 وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ 11 لِأَیِّ یَوْمٍ أُجِّلَتْ 12 لِیَوْمِ الْفَصْلِ 13 وَ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الْفَصْلِ 14 وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ 15 أَ لَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلینَ 16 ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرینَ 17 کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمینَ 18 وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ 19 أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهینٍ 20 فَجَعَلْناهُ فی قَرارٍ مَکینٍ 21 إِلی قَدَرٍ مَعْلُومٍ 22 فَقَدَرْنا فَنِعْمَ الْقادِرُونَ 23 وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ 24 أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً 25 أَحْیاءً وَ أَمْواتاً 26 وَ جَعَلْنا فیها رَواسِیَ شامِخاتٍ وَ أَسْقَیْناکُمْ ماءً فُراتاً 27 وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ 28 انْطَلِقُوا إِلی ما کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ 29 انْطَلِقُوا إِلی ظِلٍّ ذی ثَلاثِ شُعَبٍ 30 لا ظَلیلٍ وَ لا یُغْنی مِنَ اللَّهَبِ 31 إِنَّها تَرْمی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ 32 کَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ 33 وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ 34

ص: 247

هذا یَوْمُ لا یَنْطِقُونَ 35 وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ 36 وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ 37 هذا یَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناکُمْ وَ الْأَوَّلینَ 38 فَإِنْ کانَ لَکُمْ کَیْدٌ فَکیدُونِ 39 وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ 40 إِنَّ الْمُتَّقینَ فی ظِلالٍ وَ عُیُونٍ 41 وَ فَواکِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ 42 کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 43 إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ 44 وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ 45 کُلُوا وَ تَمَتَّعُوا قَلیلاً إِنَّکُمْ مُجْرِمُونَ 46 وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ 47 وَ إِذا قیلَ لَهُمُ ارْکَعُوا لا یَرْکَعُونَ 48 وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ 49 فَبِأَیِّ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ 50

لغات:

«قرار مکین»مکانی را گویند که برای مدّت طولانی می توان در آن اقامت نمود، و «قَدَرِ معلوم»مدّت زمانی است که زیاده و نقصان در آن پیدا نمی شود، و «قَدَرْ»مصدر قَدَرَ یَقدِرُ قدْراً و قَدَراً می باشد، و «کِفاة»از «کَفَتِ الشئ یکفته کَفتاً و کِفاتاً»ای ضمّه، و منه الحدیث اِکفتوا صبیانکم ای ضمّوهم إلی أنفسکم، و قیل کفاتاً ای أوعیةً، و «الرّواسی»الجبال الثوابت، و «الشامخات»العالیات، و «شَمَخَ بأَنفِه»إذا رفعه کبراً، و «ماء فرات، و زلال، و عَذب، و نمیر»کلّه من العُذوبة و الطیّب، ابن عبّاس گوید: نهرهای اصلی و شیرین دنیا چهار نهر است: «جِیْحان»که از آن دجله جدا می شود و «سِیْحان»یعنی نهر بلخ و «فرات»یعنی نهر کوفه، و «نیل»یعنی نهر مصر.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوگند به فرشتگانی که پی در پی فرستاده می شوند، (1) و آنها که همچون تند باد حرکت می کنند، (2) و سوگند به آنها که (ابرها را) می گسترانند، (3) و آنها که جدا

ص: 248

می کنند، (4) و سوگند به آنها که آیات بیدارگر (الهی) را (به انبیا) القا می نمایند، (5) برای اتمام حجّت یا برای انذار، (6) که آنچه به شما (درباره قیامت) وعده داده می شود، یقیناً واقع شدنی است! (7) در آن هنگام که ستارگان محو و تاریک شوند، (8) و (کرات) آسمان از هم بشکافند، (9) و در آن زمان که کوه ها از جا کنده شوند، (10) و در آن هنگام که برای پیامبران (بمنظور ادای شهادت) تعیین وقت شود! (11) (این امر) برای چه روزی به تأخیر افتاده؟ (12) برای روز جدایی (حق از باطل)! (13) تو چه می دانی روز جدایی چیست! (14) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (15) آیا ما اقوام (مجرم) نخستین را هلاک نکردیم؟! (16) سپس دیگر (مجرمان) را به دنبال آنها می فرستیم! (17) (آری) این گونه با مجرمان رفتار می کنیم! (18) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (19) آیا شما را از آبی پست و ناچیز نیافریدیم، (20) سپس آن را در قرارگاهی محفوظ و آماده قرار دادیم، (21) تا مدّتی معیّن؟! (22) ما قدرت بر این کار داشتیم، پس ما قدرتمند خوبی هستیم (و امر معاد برای ما آسان است)! (23) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (24) آیا زمین را مرکز اجتماع انسانها قرار ندادیم، (25) هم در حال حیات شان و هم مرگشان؟! (26) و در آن کوه های استوار و بلندی قرار دادیم، و آبی گوارا به شما نوشاندیم! (27) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (28) (در آن روز به آنها گفته می شود:) بی درنگ، به سوی همان چیزی که پیوسته آن را تکذیب می کردید بروید! (29) بروید به سوی سایه سه شاخه (دودهای خفقان بار و آتش زا)! (30) سایه ای که نه آرامبخش است و نه از شعله های آتش جلوگیری می کند! (31) شراره هایی از خود پرتاب می کند مانند یک کاخ! (32) گویی (در سرعت و کثرت) همچون شتران زردرنگی هستند (که به هر سو پراکنده می شوند)! (33) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (34) امروز روزی است

ص: 249

که سخن نمی گویند (و قادر بر دفاع از خویشتن نیستند)، (35) و به آنها اجازه داده نمی شود که عذرخواهی کنند! (36) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (37) (و به آنها گفته می شود:) امروز همان روز جدایی (حق از باطل) است که شما و پیشینیان را در آن جمع کرده ایم! (38) اگر چاره ای در برابر من (برای فرار از چنگال مجازات) دارید انجام دهید! (39) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (40) (در آن روز) پرهیزگاران در سایه های (درختان بهشتی) و در میان چشمه ها قرار دارند، (41) و میوه هایی از آنچه مایل باشند! (42) بخورید و بنوشید گوارا، اینها در برابر اعمالی است که انجام می دادید! (43) ما این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم! (44) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (45) (و به مجرمان بگو:) بخورید و بهره گیرید در این مدت کم (از زندگی دنیا، ولی بدانید عذاب الهی در انتظار شماست) چرا که شما مجرمید! (46) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (47) و هنگامی که به آنها گفته شود رکوع کنید رکوع نمی کنند! (48) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (49) (و اگر آنها به این قرآن ایمان نمی آورند) پس به کدام سخن بعد از آن ایمان می آورند؟! (50)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ الْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا * فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا * وَ النَّاشِرَاتِ نَشْرًا * فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا * فَالْمُلْقِیَاتِ ذِکْرًا * عُذْرًا أَوْ نُذْرًا * إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ»(1)

خداوند در این آیات برای حقانیّت قیامت، به پنج چیز سوگند یاد نموده است، و در جواب سوگندها با کلمه «إنّما»و لام تأکید فرموده است:

«إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ».یعنی حقّاً آنچه به شما وعده داده شده واقع خواهد شد.

ص: 250


1- 399.. سوره ی مرسلات، آیات 7-1.

مرحوم علّامه طبرسی در مجمع البیان گوید:

مقصود از «مرسلات»بادهای پیاپی مانند یال اسب می باشد و عرفاً منصوب به حالیّت است، مانند: جاؤ إلیه عرفاً ای متتابعین، و ممکن است مقصود، ملائکه ای باشند که حامل دستورات معروف و امر و نهی -- از ناحیه ی خداوند -- باشند و در این صورت «عرفاً»مفعول له خواهد بود، و ممکن است مقصود پیامبران باشند، که حامل دستورات معروف از طرف خداوند هستند.

و مقصود از «فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا»شاید بادهای شدید باشد، و مقصود از«وَ النَّاشِرَاتِ نَشْرًا»بادهایی باشد که ابرها را منتشر می کند، و به دنبال آن باران می بارد، و ممکن است مراد ملائکه ای باشند، که کتاب های آسمانی را منتشر می نمایند، و به پیامبران می رسانند، و یا بادهایی باشد که خداوند برای نزول رحمت خود -- قبل از باران -- می فرستد، و مقصود از «فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا»یعنی ملائکه ای که بین حق و باطل، و حلال و حرام فرق می گذارند، و یا آیاتی که فارق بین حق و باطل است، و مقصود از «فَالْمُلْقِیَاتِ ذِکْرًا»ملائکه ای باشند که ذکر خدا یعنی آیات الهی را به پیامبران می رسانند، و آنان به امّت های خود القا می کنند، و «عُذْرًا أَوْ نُذْرًا»یعنی إعذاراً من الله و إنذاراً إلی خلقه.

مؤلّف گوید:

تفاسیر فوق از مفسّرین است، و مستند روایی صریح ندارد و الله العالم.

«فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ * وَ إِذَا السَّمَاء فُرِجَتْ * وَ إِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ * وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ * لِأَیِّ یَوْمٍ أُجِّلَتْ * لِیَوْمِ الْفَصْلِ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الْفَصْلِ * وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ …»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ»یعنی هنگامی که ستاره ها ساقط می شوند و نور آن ها

ص: 251


1- 400.. سوره ی مرسلات، آیات 19-8.

از بین می رود. سپس گوید: در روایت ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «طَمْسِ نُجوم»، از بین رفتن نور ستارگان است، و مقصود از «إِلَی قَدَرٍ مَّعْلُومٍ»منتهای عمر آن هاست.

سپس گوید:

مقصود از «وَ إِذَا السَّمَاء فُرِجَتْ»شکافته شدن آسمان است، و مقصود از «وَ إِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ»کنده شدن کوه هاست، و مقصود از «وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ»این است که پیامبران در زمان های مختلفی مبعوث به رسالت و پیامبری شدند.(1)

«أَ لَمْ نَخْلُقکُّم مِّن مَّاء مَّهِینٍ … أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا * أَحْیَاء وَ أَمْوَاتًا»(2)

مرحوم قمّی سپس در تفسیر «وَ إِذَا السَّمَاء فُرِجَتْ»گوید:

یعنی هنگامی که آسمان شکاف بردارد، و دو نیم شود، «وَ إِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ»یعنی هنگامی که کوه ها از جا کنده شود، «وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ»یعنی هنگامی که پیامبران در اوقات مختلف مبعوث شوند.(3)

مرحوم علیّ بن ابراهیم سپس گوید:

«لِأَیِّ یَوْمٍ أُجِّلَتْ»یعنی أخّرت، «أَ لَمْ نَخْلُقکُّم مِّن مَّاء مَّهِینٍ»، یعنی من ماءٍ مُنِتنٍ، «فَجَعَلْنَاهُ فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ»یعنی فی الرحم، و در تفسیر «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا * أَحْیَاءً وَ أَمْوَاتًا»گوید: «کِفات به معنای مساکن است»سپس گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنگام بازگشت از جنگ صفّین نزد قبرستان آمد و فرمود:

ص: 252


1- 401.. القمّی: قوله فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ قال: یذهب نورها و تسقط وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ قال: تنفرج و تنشق وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ أی تقلع وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ قال بعثت فی أوقات مختلفة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 400]
2- 402.. سوره ی مرسلات، آیات 26-20.
3- 403.. همان.

این قبرها کفات و مساکن اموات است، و سپس به خانه های کوفه نگاه کرد و فرمود: و این ها کفات زنده هاست، و سپس آیه فوق را قرائت نمود.(1)

حمّاد بن عیسی گوید: امام صادق(علیه السلام) نگاهی به قبرها کرد و فرمود:

«ای حمّاد این ها کفات اموات است»و سپس نگاهی به خانه های مردم نمود و فرمود: این ها کفات زنده هاست و این آیه را تلاوت نمود:

«أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا * أَحْیَاءً وَ أَمْوَاتًا.»(2)

«وَ جَعَلْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ شَامِخَاتٍ وَ أَسْقَیْنَاکُم مَّاء فُرَاتًا * وَیْلٌ یوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ * انطَلِقُوا إِلَی مَا کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ * انطَلِقُوا إِلَی ظِلٍّ ذِی ثَلَاثِ شُعَبٍ * لَا ظَلِیلٍ وَ لَا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ *إِنَّهَا تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ * کَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ * وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «رَوَاسِیَ شَامِخَاتٍ»کوه های بلند و مرتفع است، و «مَّاءً فُرَاتًا»یعنی آب شیرین، و هر آب شیرینی را فرات گویند، و مقصود از «انطَلِقُوا إِلَی ظِلٍّ ذِی ثَلَاثِ شُعَبٍ»سه شعبه از آتش است، و مقصود از «إِنَّهَا تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ»

ص: 253


1- 404.. و فیه: لِأَیِّ یَوْمٍ أُجِّلَتْ قال: أخرت لِیَوْمِ الْفَصْلِ قوله أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ قال: منتن فَجَعَلْناهُ فِی قَرارٍ مَکِینٍ قال فی الرحم قوله أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً أَحْیاءً وَ أَمْواتاً قال الکفات المساکن. و قال نظر أمیر المؤمنین(علیه السلام) فی رجوعه من صفین إلی المقابر فقال: هذه کفات الأموات أی مساکنهم ثمّ نظر إلی بیوت الکوفة فقال: هذه کفات الأحیاء ثمّ تلا قوله: أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً أَحْیاءً وَ أَمْواتاً. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 400]
2- 405.. فی معانی الأخبار: حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ نَظَرَ إِلَی الْمَقَابِرِ فَقَالَ یَا حَمَّادُ هَذِهِ کِفَاتُ الْأَمْوَاتِ وَ نَظَرَ إِلَی الْبُیُوتِ فَقَالَ هَذِهِ کِفَاتُ الْأَحْیَاءِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةِ أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً. أَحْیاءً وَ أَمْواتاً وَ رُوِیَ أَنَّهُ دَفْنُ الشَّعْرِ وَ الظُّفُرِ.[معانی الأخبار، ص 342، ح 1]
3- 406.. سوره ی مرسلات، آیات 34-27.

شرر بلند آتش است که مانند قصر و کوه زبانه می کشد، و «کَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ» ای سود، یعنی شعله های آتش دوزخ مانند شترهای صُفر -- یعنی سیاه -- است. [چرا که شترهای سیاه مایل به زرد می باشند.](1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

به ما رسیده -- و خدا داناتر است -- که چون اهل دوزخ به دوزخ رهسپار می شوند، به آنان گفته می شود: «داخل شوید در سایه ای که دارای سه شعبه از دخان آتش است» و آنان گمان می کنند که مقصود بهشت است، سپس فوج فوج در وسط روز داخل آتش می شوند، و اهل بهشت نیز در وسط روز به طرف بهشت، و لذّت ها و تحف بهشتی می روند، و به منازل خود در بهشت می رسند.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که مردم از شدّت عطش، به مأمورین دوزخ پناه می برند، به آنان گفته می شود: «بروید نزد کسی که او را تکذیب می کردید»یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)،

ص: 254


1- 407.. القمّی: وَ جَعَلْنا فِیها رَواسِیَ شامِخاتٍ قال: جبال مرتفعة وَ أَسْقَیْناکُمْ ماءً فُراتاً أی عذبا و کل عذب من الماء فهو الفرات قوله: انْطَلِقُوا إِلی ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ قال فیه ثلاث شعب من النار إِنَّها تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ قال: شرر النار مثل القصور و الجبال کَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ أی سود. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 400]
2- 408.. فی الصافی: و عن الباقر(علیه السلام) قال بلغنا و اللَّه اعلم انّه إذا استوی اهل النّار الی النّار لینطلق بهم قبل ان یدخلوا النّار فیقال لهم ادخلوا إِلی ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ من دخان النّار فیحسبون انّها الجنّة ثمّ یدخلون النّار افواجاً و ذلک نصف النهار و اقبل اهل الجنّة فیما اشتهوا من التحف حتّی یعطوا منازلهم فی الجنّة نصف النّهار.[تفسیر صافی، ج 5، ص 270]

و چون نزد او می روند، او به آنان می گوید: «انطَلِقُوا إِلَی ظِلٍّ ذِی ثَلَاثِ شُعَبٍ * لَا ظَلِیلٍ وَ لَا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ»و یعنی من اللهب، العطش.(1)

«هَذَا یَوْمُ لَا یَنطِقُونَ * وَ لَا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ»(2)

حمّاد بن عثمان گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که در تفسیر «وَ لَا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ»فرمود:

خداوند اَجلّ و اَعدل و اَعظم از این است که بنده ی او عذری داشته باشد، و خداوند مانع از بیان عذر او شود بلکه بنده در آن وقت زمین گیر شده است و عذری برای گفتن ندارد.(3)

مؤلّف گوید:

در بعضی از آیات نیز آمده که اهل دوزخ در قیامت و دوزخ سخن می گویند و قبلاً گذشت که امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: علّت این اختلاف، اختلاف [افراد و] مواقف قیامت است، که در برخی از مواقف اجازه سخن دارند و در برخی دیگر ندارند.

ص: 255


1- 409.. فی تأویل الآیات: و قوله تعالی انْطَلِقُوا إِلی ما کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ انْطَلِقُوا إِلی ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ لا ظَلِیلٍ وَ لا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ. تأویله ما رواه الشیخ أبو جعفر الطوسی رحمه الله علیه عن أحمد بن یونس عن أحمد بن سیار عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال إذا لاذ النّاس من العطش قیل لهم انْطَلِقُوا إِلی ما کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ یعنی إلی أمیر المؤمنین قال فإذا أتوه قال لهم انْطَلِقُوا إِلی ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ لا ظَلِیلٍ وَ لا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ یعنی من لهب العطش.[تأویل الآیات، ص 730]
2- 410.. سوره ی مرسلات، آیات 35 و 36.
3- 411.. فی الکافی: عَنْهُ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ فَقَالَ اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعْدَلُ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یَکُونَ لِعَبْدِهِ عُذْرٌ لَا یَدَعُهُ یَعْتَذِرُ بِهِ وَ لَکِنَّهُ فُلِجَ فَلَمْ یَکُنْ لَهُ عُذْرٌ. [کافی، ج 8، ص 178، ح 200]

«إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ظِلَالٍ وَ عُیُونٍ * وَ فَوَاکِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ * کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ * إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ * وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ * کُلُوا وَ تَمَتَّعُوا قَلِیلًا إِنَّکُم مُّجْرِمُونَ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «ظِلَالٍ»نوری است که از نور خورشید نورانی تر است، و در تفسیر «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ ارْکَعُوا لَا یَرْکَعُونَ»گوید: هنگامی که به آنان [یعنی منافقین] گفته می شود: ولایت امام را بپذیرید نمی پذیرند، از این رو خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ»یعنی بعد از نپذیرفتن ولایت امام، به چه چیزی ایمان می آورند؟ [که از آنان پذیرفته شود؟.](2)

ابوحمزه ی ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ ارْکَعُوا لَا یَرْکَعُونَ»فرمود:

این آیه در بطن قرآن چنین است: «وَ إِذَا قِیلَ لِلنُّصَّابِ تَوَلَّوْا عَلِیّاً لَا یَفْعَلُونَ»یعنی هنگامی که به ناصبی ها و دشمنان امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفته می شود: ولایت علی(علیه السلام) را بپذیرید، نمی پذیرند.(3)

ابن شهر آشوب از مجاهد و ابن عبّاس نقل کرده که گویند:

مقصود از متّقین و پرهیزکنندگان از ذنوب در آیه فوق، علیّ بن ابی طالب و

ص: 256


1- 412.. سوره ی مرسلات، آیات 46-41.
2- 413.. القمّی: قوله: إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ظِلالٍ وَ عُیُونٍ قال: ظلال من نور أنور من الشّمس قوله: وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ ارْکَعُوا لا یَرْکَعُونَ قال: إذا قیل لهم تولوا الإمام لم یتولوه، ثمّ قال لنبیه(صلی الله علیه و آله) فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بعد هذا الذی أحدثک به یُؤْمِنُونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 400]
3- 414.. فی تأویل الآیات: و روی الحسن بن علی الوشاء عن محمّد بن الفضیل عن أبی حمزة الثمالی قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قوله(عزوجل) وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ ارْکَعُوا لا یَرْکَعُونَ قال هی فی بطن القرآن و إذا قیل للنصاب تولوا علیا لا یفعلون. [تأویل الآیات، ص 732]

حسن و حسین(علیهم السلام) هستند، و آنان در سایه ی درختی و خیامی از لؤلؤ خواهند بود، و طول هر خیمه ای مسیر یک فرسخ در یک فرسخ است…و در تفسیر «إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ»گوید: مقصود، اطاعت کنندگان از خداوند، یعنی اهل بیت محمّد(صلی الله علیه و آله) می باشند، و آنان در بهشت خواهند بود.(1)

ص: 257


1- 415.. فی المناقب: تفسیر أبی یوسف یعقوب بن سفیان عن مجاهد و ابن عبّاس إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ظِلالٍ وَ عُیُونٍ من اتقی الذنوب علی بن أبی طالب و الحسن و الحسین فی ظلال من الشجر و الخیام من اللؤلؤ طول کل خیمة مسیرة فرسخ فی فرسخ ثمّ ساق الحدیث إلی قوله إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ المطیعین لله أهل بیت محمّد فی الجنّة.[مناقب، ج 2، ص 94]

ص: 258

سوره ی نبأ

اشاره

به این سوره «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ»نیز می گویند.

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی معارج.

تعداد آیات: 40 یا 41 آیه.

ثواب قرائت سوره ی نبأ

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که سوره ی «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ»را هر روز قرائت کند، سال بر او نمی گذرد تا خانه خدا، و بیت الله الحرام را زیارت نماید، إن شاء الله تعالی.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند و حفظ نماید، حسابی در قیامت برای او نخواهد بود، مگر به مقدار سوره ی مکتوبة تا داخل بهشت شود، و کسی که

ص: 259


1- 416.. ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَمْرٍو الرُّمَّانِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ قَرَأَ عَمَّ یَتَساءَلُونَ لَمْ تَخْرُجْ سَنَتُهُ إِذَا کَانَ یُدْمِنُهَا کُلَّ یَوْمٍ حَتَّی یَزُورَ بَیْتَ اللَّهِ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ مَنْ قَرَأَ وَ النَّازِعَاتِ لَمْ یَمُتْ إِلَّا رَیَّاناً وَ لَمْ یَبْعَثْهُ اللَّهُ إِلَّا رَیَّاناً وَ لَمْ یُدْخِلْهُ الْجَنَّةَ إِلَّا رَیَّاناً. [ثواب الأعمال، ص 121]

آن را بنویسد و با خود داشته باشد، شپش به او نزدیک نمی شود، و نیرو و قوّت بزرگی بر او افزوده می شود.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را، برای شب بیداری بخواند، بیدار خواهد شد، و اگر مسافری که در شب می خواهد مسافرت کند بخواند، با اذن خداوند از هر راهزنی محفوظ می ماند.(2)

ص: 260


1- 417.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة و حفظها، لم یکن حسابه یوم القیامة إلّا بمقدار سورة مکتوبة، حتی یدخل الجنّة، و من کتبها و علقها علیه لم یقربه قمل، و زادت فیه قوة عظیمة».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 563، ح 2]
2- 418.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها لمن أراد السهر سهر، و قرائتها لمن هو مسافر باللیل تحفظه من کل طارق بإذن الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی نبأ، آیات 1 تا 40

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

عَمَّ یَتَساءَلُونَ 1 عَنِ النَّبَإِ الْعَظیمِ 2 الَّذی هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ 3 کَلاَّ سَیَعْلَمُونَ 4 ثُمَّ کَلاَّ سَیَعْلَمُونَ 5 أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً 6 وَ الْجِبالَ أَوْتاداً 7 وَ خَلَقْناکُمْ أَزْواجاً 8 وَ جَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتاً 9 وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً 10 وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً 11 وَ بَنَیْنا فَوْقَکُمْ سَبْعاً شِداداً 12 وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً 13 وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً 14 لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً 15 وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً 16 إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کانَ میقاتاً 17 یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً 18 وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ أَبْواباً 19 وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً 20 إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً 21 لِلطَّاغینَ مَآباً 22 لابِثینَ فیها أَحْقاباً 23 لا یَذُوقُونَ فیها بَرْداً وَ لا شَراباً 24 إِلاَّ حَمیماً وَ غَسَّاقاً 25 جَزاءً وِفاقاً 26 إِنَّهُمْ کانُوا لا یَرْجُونَ حِساباً 27 وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا کِذَّاباً 28 وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ کِتاباً 29 فَذُوقُوا فَلَنْ نَزیدَکُمْ إِلاَّ عَذاباً 30 إِنَّ لِلْمُتَّقینَ مَفازاً 31 حَدائِقَ وَ أَعْناباً 32 وَ کَواعِبَ أَتْراباً 33 وَ کَأْساً دِهاقاً

ص: 261

34لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا کِذَّاباً 35 جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً 36 رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا الرَّحْمنِ لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطاباً 37 یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً 38 ذلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلی رَبِّهِ مَآباً 39 إِنَّا أَنْذَرْناکُمْ عَذاباً قَریباً یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی کُنْتُ تُراباً 40

لغات:

«نَبَأ»به معنای خبر از چیز عظیم الشأن است، مانند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیر المؤمنین(علیه السلام) و قیامت، و «مِهاد»به معنای وِطاء است، و مَهَّدَ الشئ تمهیداً ای وَطّأه توطیةً، و «وَتَد»به معنای مسمار و میخ است، جز آن که اغلظ از آن است، و «سُبات»قطع عمل برای استراحت است، و سَبَتَ أنفه إذا قطعه، و «یوم السبت»یوم قطع عمل بوده است در شریعت موسی(علیه السلام)، و «وهّاج»به معنای وقّاد است و آن به معنای چیزی است که مشتمل بر نور عظیم باشد، و «معصرات»ابرهای باردار به باران است، کأنّه یحمل الماء و تعصره الریاح و ترسله، کإرسال الماء بعصر الثوب، و «ثَجّاج»بارش شدید باران است کما یقال: ثَجَّ الدمُ یثجّ ثَجوجاً، و فی الحدیث: «أَفْضَلُ الْحَجِ الْعَجُ وَ الثَّجُ»و عجّ، رفع صوت با گفتن لبیّک است، و ثجّ ریختن خون قربانی است، و «ألفاف»به معنای اخلاط است که یدور بعضها علی بعض، و مفرد آن لَفّ و لفیف است، و «جنّات ألفاف»باغستان های دارای درخت های در هم پیچیده است، و «میقات»انتهای زمان تعیین شده است، و اصل آن از وقت است، مانند میعاد که از وعد، و مقدار که از قدر است، و «مرصاد»کمین گاه است، و هو المکان الذی یُرصَد فیه العدّو، و «اَحقاب»جمع حَقْب به معنای دهر طویل است، و بعضی گفته اند: مفرد آن حَقَب با فتح قاف است، و مفرد

ص: 262

حَقَبْ حَقْبة است، و «حدائق»جمع حدیقة باغستانی است که اطراف آن دیوار باشد، و أحدق القوم بفلان ای طافوا و أحاطوا به، و «اَعناب»جمع عِنَب به معنای انگور قبل ازخشکیدن است و پس از خشکیدن، به آن زبیب گویند، و «کواعب»جمع کاعب جاریه و دختر جوان را گویند، و «اَتْراب»جمع تَرْب به معنای صاحبان لذّت است، و هُنَّ لِداتٌ علی سِنٍّ واحدٍ و «دِهاق»کاسه پر از آب و غیره را گویند، و «عَطاءً حِساباً»ای کثیراً کافیاً.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

آنها از چه چیز از یکدیگر سؤال می کنند؟! (1) از خبر بزرگ و پراهمیّت (رستاخیز)! (2) همان خبری که پیوسته در آن اختلاف دارند! (3) چنین نیست که آنها فکر می کنند، و بزودی می فهمند! (4) باز هم چنین نیست که آنها می پندارند، و بزودی می فهمند (که قیامت حق است)! (5) آیا زمین را محل آرامش (شما) قرار ندادیم؟! (6) و کوه ها را میخهای زمین؟! (7) و شما را بصورت زوجها آفریدیم! (8) و خواب شما را مایه آرامشتان قرار دادیم، (9) و شب را پوششی (برای شما)، (10) و روز را وسیله ای برای زندگی و معاش! (11) و بر فراز شما هفت (آسمان) محکم بنا کردیم! (12) و چراغی روشن و حرارت بخش آفریدیم! (13) و از ابرهای باران زا آبی فراوان نازل کردیم، (14) تا بوسیله آن دانه و گیاه بسیار برویانیم، (15) و باغهایی پردرخت! (16) (آری) روز جدایی، میعاد همگان است! (17) روزی که در «صور» دمیده می شود و شما فوج فوج (به محشر) می آیید! (18) و آسمان گشوده می شود و بصورت درهای متعددی درمی آید! (19) و کوه ها به حرکت درمی آید و بصورت سرابی می شود! (20) مسلّماً (در آن روز) جهنّم کمینگاهی است بزرگ، (21) و محل بازگشتی برای طغیانگران! (22) مدّتهای طولانی در آن می مانند! (23) در آنجا نه چیز خنکی می چشند و نه نوشیدنی گوارایی، (24) جز

ص: 263

آبی سوزان و مایعی از چرک و خون! (25) این مجازاتی است موافق و مناسب (اعمالشان)! (26) چرا که آنها هیچ امیدی به حساب نداشتند، (27) و آیات ما را بکلی تکذیب کردند! (28) و ما همه چیز را شمارش و ثبت کرده ایم! (29) پس بچشید که چیزی جز عذاب بر شما نمی افزاییم! (30) مسلّماً برای پرهیزگاران نجات و پیروزی بزرگی است: (31) باغهایی سرسبز، و انواع انگورها، (32) و حوریانی بسیار جوان و هم سن و سال، (33) و جامهایی لبریز و پیاپی (از شراب طهور)! (34) در آنجا نه سخن لغو و بیهوده ای می شنوند و نه دروغی! (35) این کیفری است از سوی پروردگارت و عطیه ای است کافی! (36) همان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است، پروردگار رحمان! و (در آن روز) هیچ کس حق ندارد بی اجازه او سخنی بگوید (یا شفاعتی کند)! (37) روزی که «روح»و «ملائکه»در یک صف می ایستند و هیچ یک، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمی گویند، و (آن گاه که می گویند) درست می گویند! (38) آن روز حق است هر کس بخواهد راهی به سوی پروردگارش برمی گزیند! (39) و ما شما را از عذاب نزدیکی بیم دادیم! این عذاب در روزی خواهد بود که انسان آنچه را از قبل با دستهای خود فرستاده می بیند، و کافر می گوید: «ای کاش خاک بودم (و گرفتار عذاب نمی شدم)!»(40)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ * الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ * کَلَّا سَیَعْلَمُونَ * ثُمَّ کَلَّا سَیَعْلَمُونَ»(1)

ابوحمزه ثمالی گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم شیعیان از تفسیر این آیه سؤال می کنند؟ فرمود:

این در اختیار من است اگر بخواهم به آنان خبر می دهم و اگر نخواهم خبر نمی دهم.

ص: 264


1- 419.. سوره ی نبأ، آیات 5-1.

سپس فرمود: لکن تو را از تفسیر این آیه خبر می دهم. گفتم: مقصود از «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ» چیست؟ فرمود: این آیه مربوط به امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و او می فرمود: «خداوند(عزوجل) آیه ای بزرگتر از من ندارد، و نبأ و خبر بزرگی، اعظم از من نیست.»(1)

و در ذیل روایت دیگری فرمود:

ولایت من بر امّت های پیشین واجب شد و آنان نپذیرفتند.(2)

عبدالله بن کثیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«النَّبَإِ الْعَظِیمِ»ولایت است، گفتم: مقصود از «هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِ»چیست؟

فرمود: مقصود ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(3)

ص: 265


1- 420.. فی الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ أَوْ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ الشِّیعَةَ یَسْأَلُونَکَ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَةِ -- عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ قَالَ ذَلِکَ إِلَیَّ إِنْ شِئْتُ أَخْبَرْتُهُمْ وَ إِنْ شِئْتُ لَمْ أُخْبِرْهُمْ ثُمَّ قَالَ لَکِنِّی أُخْبِرُکَ بِتَفْسِیرِهَا قُلْتُ عَمَّ یَتَساءَلُونَ قَالَ فَقَالَ هِیَ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَقُولُ مَا لِلَّهِ(عزوجل) آیَةٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی وَ لَا لِلهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّی. [کافی، ج 1، ص 207، ح 3]
2- 421.. فی بصائر الدرجات: حدثنا أحمد بن محمّد عن ابن أبی عمیر و غیره عن محمّد بن الفضیل عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قلت جعلت فداک إن الشیعة یسألونک عن تفسیر هذه الآیة عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ قال فقال ذلک التی إن شئت أخبرتهم و إن شئت لم أخبرهم قال فقال لکنی أخبرک بتفسیرها قال فقلت عم یتساءلون قال فقال هی فی أمیر المؤمنین(علیه السلام) قال کان أمیر المؤمنین یقول ما لله آیة أکبر منی و لا لله من نبأ عظیم أعظم منی و لقد عرضت ولایتی علی الأمم الماضیة فأبت أن تقبلها قال قلت له قل هو نبأ عظیم أنتم عنه معرضون قال هو و الله أمیر المؤمنین(علیه السلام).[بصائرالدرجات، ص 76، ح 3]
3- 422.. فی الکافی: الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ قَالَ النَّبَأُ الْعَظِیمُ الْوَلَایَةُ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ -- هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلهِ الْحَقِّ قَالَ وَلَایَةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام). [کافی، ج 1، ص 418، ح 34]

امام حسین(علیه السلام) می فرماید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود:

یا علیّ! تو حجت خدا، و باب الله، و طریق إلی الله، و نبأ عظیم، و صراط مستقیم، و مَثَل أعلی هستی. و فرمود: یا علی! تو امام مسلمین، و امیرالمؤمنین، و خیرالوصیّین، و سیّدالصدّیقین، و فاروق أعظم، و صدّیق أکبر هستی. و فرمود: یا علی! تو خلیفه و قاضی دین من، و انجام دهنده ی وعده های من هستی. و فرمود: یا علی! تو پس از من مظلوم خواهی شد، و مردم از تو دوری خواهند کرد، و تو را کنار خواهند گذارد، و من خدا را و شاهدان از امّت خویش را گواه می گیرم که حزب تو حزب من است، و حزب من حزب خداست، و حزب دشمنان تو حزب شیطان است.(1)

ص: 266


1- 423.. فی العیون: حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) بِقُمَّ فِی رَجَبٍ سَنَةَ تِسْعٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ یَاسِرٍ الْخَادِمِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِعَلِیٍّ(علیه السلام) یَا عَلِیُّ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَنْتَ بَابُ اللَّهِ وَ أَنْتَ الطَّرِیقُ إِلَی اللَّهِ وَ أَنْتَ النَّبَأُ الْعَظِیمُ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ وَ أَنْتَ الْمَثَلُ الْأَعْلَی یَا عَلِیُّ أَنْتَ إِمَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ خَیْرُ الْوَصِیِّینَ وَ سَیِّدُ الصِّدِّیقِینَ یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ وَ أَنْتَ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ یَا عَلِیُّ أَنْتَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی وَ أَنْتَ قَاضِی دَیْنِی وَ أَنْتَ مُنْجِزُ عِدَاتِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْمَظْلُومُ بَعْدِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْمُفَارِقُ بَعْدِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْمَحْجُورُ بَعْدِی أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَی وَ مَنْ حَضَرَ مِنْ أُمَّتِی أَنَّ حِزْبَکَ حِزْبِی وَ حِزْبِی حِزْبُ اللَّهِ وَ أَنَّ حِزْبَ أَعْدَائِکِ حِزْبُ الشَّیْطَانِ.[عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 2، ص 6، ح 13]

و از طریق مخالفین نیز محمّد بن مؤمن شیرازی در کتاب «المستخرج من تفاسیر الإثنی عشر»در تفسیر «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ * الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ»از سدیّ نقل نموده که گوید:

صخر بن حرب نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: ای محمّد! خلافت بعد از شما برای ما می باشد و یا برای دیگران؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای صخر خلافت بعد از من برای کسی خواهد بود که برای من به منزله ی هارون است نسبت به موسی. و خداوند فرمود: «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ»و کسانی که از این نبإ بزرگ صحبت می کنند، برخی ولایت و خلافت او را تصدیق نموده اند، و برخی آن را تکذیب کرده اند، و خداوند در ردّ آنان می فرماید: «کَلَّا سَیَعْلَمُونَ»یعنی زود است هنگامی که در قبر از ولایت او سؤال می شوند به آن اقرار نمایند، و احدی در شرق و غرب عالم نیست، جز آنکه هنگام مرگ، منکر و نکیر از او نسبت به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) سؤال خواهند نمود، چرا که منکر و نکیر به میّت می گویند: «مَنْ رَبُّکَ؟ وَ مَا دِینُکَ؟ وَ مَنْ نَبِیُّکَ؟ وَ مَنْ إِمَامُکَ؟»(1)

ص: 267


1- 424.. و من طریق المخالفین: ما رواه الحافظ محمّد بن مؤمن الشیرازی فی کتابه المستخرج من تفاسیر الاثنی عشر، فی تفسیر قوله تعالی: عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ یرفعه إلی السدی، قال: أقبل صخر بن حرب حتی جلس إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقال: یا محمّد، هذا الأمر من بعدک لنا أم لمن؟ قال: «یا صخر، الإمرة من بعدی لمن هو منی بمنزلة هارون من موسی» فأنزل الله: عَمَّ یَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ منهم المصدق بولایته و خلافته، و منهم المکذب بها، ثمّ قال: کَلَّا و هو رد علیهم سَیَعْلَمُونَ سیعرفون خلافته إذ یسألون عنها فی قبورهم، فلا یبقی یومئذ أحد فی شرق الأرض و لا غربها، و لا فی بر و لا بحر، إلّا و منکر و نکیر یسألانه عن ولایة أمیر المؤمنین و خلافته بعد الموت، یقولان للمیت: من ربّک؟ و ما دینک؟ و من نبیک؟ و من إمامک؟.[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 566، ح 8]

صاحب مناقب آل ابی طالب از «صاحب النَخَب»از علقمه نقل نموده که گوید:

در جنگ صفّین مردی از لشکر شام بیرون آمد، و در حالی که مسلح بود و قرآنی بالای سلاح خود قرار داده بود، این آیه را تلاوت می کرد «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» پس من خواستم به جنگ او بروم و علی(علیه السلام) فرمود: جای خود باش، و خود به جنگ او رفت، و به او فرمود: آیا تو معنای «عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ * الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ» را می دانی؟ او گفت: نمی دانم. پس علی(علیه السلام) به او فرمود:

به خدا سوگند من همان نبأ عظیمی هستم که شما درباره ی او اختلاف کرده اید، و در ولایت او نزاع می کنید، و پس از بیعت و قبول ولایت من بیعت شکنی کردید، و از ولایت من روگردان شدید، و به این خاطر خود را هلاک نمودید، پس از آن که به وسیله شمشیر من نجات یافتید، و شما در روز غدیر به ولایت من آگاه شدید، و روز قیامت باز از آن آگاه خواهید شد. و سپس شمشیر خود را بالا برد و سر و دست او را جدا نمود.(1)

اصبغ بن نباته گوید: علیّ(علیه السلام) فرمود:

«به خدا سوگند آن نبأ عظیمی که مردم در آن اختلاف دارند من هستم،و

ص: 268


1- 425.. و روی علقمة أنه خرج یوم صفین رجل من عسکر الشام و علیه سلاح و مصحف فوقه و هو یقول عَمَّ یَتَساءَلُونَ فأردت البراز فقال(علیه السلام) مکانک و خرج بنفسه و قال أ تعرف النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون قال لا قال و الله إنّی أنا النبأ العظیم الذی فی اختلفتم و علی ولایتی تنازعتم و عن ولایتی رجعتم بعد ما قبلتم و ببغیکم هلکتم بعد ما بسیفی نجوتم و یوم غدیر قد علمتم و یوم القیامة تعلمون ما علمتم ثمّ علاه بسیفه فرمی رأسه و یده ثمّ قال أبی الله إلّا أن صفین دارنا و دارکم ما لاح فی الأفق کوکب و حتی تموتوا أو نموت و ما لنا و ما لکم عن حومة الحرب مهرب. [مناقب، ج 3، ص 79]

زود است بدانند و خواهند دانست که من بین بهشت و دوزخ می ایستم و به آتش می گویم: این از من است و این از تو است. [یعنی این ولیّ من و اهل نجات است و این دشمن من و اهل دوزخ است.](1)

«أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا * وَ الْجِبَالَ أَوْتَادًا * وَ خَلَقْنَاکُمْ أَزْوَاجًا * وَ جَعَلْنَا نَوْمَکُمْ سُبَاتًا * وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِبَاسًا»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

خداوند زمین را گهواره زندگی انسان قرار داده، و کوه ها را برای برقراری زمین به منزله ی میخ هایی قرار داده تا زمین اضطراب پیدا نکند، و شب را همانند لباس قرار داده که بر روز پوشیده می شود [و مردم آرامش و استراحت پیدا می کنند.](3)

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سؤال شد: لیل را برای چه لیل گویند؟ فرمود:

به خاطر این که شب مردها را در کنار زن ها قرار می دهد، و شب سبب الفت زن با مرد و لباسی برای آنان خواهد بود، چنان که می فرماید: «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً * وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً»و سؤال کننده -- یزید بن سلام -- گفت: راست گفتید.(4)

ص: 269


1- 426.. و فی المناقب: فی روایة الأصبغ و الله إنّی أنا النبأ العظیم الذی هم مختلفون کلا سیعلمون حین أقف بین الجنّة و النار فأقول هذا لی و هذا لک الخبر. [مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 80]
2- 427.. سوره ی نبأ، آیات 10-6.
3- 428.. القمّی: و قوله أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً قال یمهد فیها الإنسان مهدا وَ الْجِبالَ أَوْتاداً أی أوتاد الأرض وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً قال یلبس علی النهار. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 401]
4- 429.. فی العلل: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ یَحْیَی بْنِ ضُرَیْسٍ الْبَجَلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ عُمَارَةُ السَّکُونِیُّ السُّرْیَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَاصِمٍ بِقَزْوِینَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هَارُونَ الْکَرْخِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ بْنِ سَلَّامِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مَوْلَی رَسُولِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ یَزِیدَ قَالَ حَدَّثَنِی یَزِیدُ بْنُ سَلَّامٍ أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لَهُ لِمَ سُمِّیَ الْفُرْقَانُ فُرْقَاناً قَالَ لِأَنَّهُ مُتَفَرِّقُ الْآیَاتِ وَ السُّوَرِ أُنْزِلَتْ فِی غَیْرِ الْأَلْوَاحِ وَ غَیْرُهُ مِنَ الصُّحُفِ وَ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِیلُ وَ الزَّبُورُ نَزَلَتْ کُلُّهَا جُمْلَةً فِی الْأَلْوَاحِ وَ الْوَرَقِ قَالَ فَمَا بَالُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ لَا یَسْتَوِیَانِ فِی الضَّوْءِ وَ النُّورِ قَالَ لَمَّا خَلَقَهُمَا اللَّهُ(عزوجل) أَطَاعَا وَ لَمْ یَعْصِیَا شَیْئاً فَأَمَرَ اللَّهُ تَعَالَی جَبْرَئِیلَ(علیه السلام) أَنْ یَمْحُوَ ضَوْءَ الْقَمَرِ فَمَحَاهُ فَأَثَّرَ الْمَحْوُ فِی الْقَمَرِ خُطُوطاً سَوْدَاءَ وَ لَوْ أَنَّ الْقَمَرَ تُرِکَ عَلَی حَالِهِ بِمَنْزِلَةِ الشَّمْسِ وَ لَمْ یُمْحَ لَمَا عُرِفَ اللَّیْلُ مِنَ النَّهَارِ وَ لَا النَّهَارُ مِنَ اللَّیْلِ وَ لَا عَلِمَ الصَّائِمُ کَمْ یَصُومُ وَ لَا عَرَفَ النَّاسُ عَدَدَ السِّنِینَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ(عزوجل) وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ قَالَ: صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی لِمَ سُمِّیَ اللَّیْلُ لَیْلًا قَالَ لِأَنَّهُ یُلَایِلُ الرِّجَالَ مِنَ النِّسَاءِ جَعَلَهُ اللَّهُ(عزوجل) أُلْفَةً وَ لِبَاساً وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَمَا بَالُ النُّجُومِ تَسْتَبِینُ صِغَاراً وَ کِبَاراً وَ مِقْدَارُهَا سَوَاءٌ قَالَ لِأَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ السَّمَاءِ الدُّنْیَا بَحْراً یَضْرِبُ الرِّیحُ أَمْوَاجَهَا فَلِذَلِکَ تَسْتَبِینُ صِغَاراً وَ کِبَاراً وَ مِقْدَارُ النُّجُومِ کُلُّهَا سَوَاءٌ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الدُّنْیَا لِمَ سُمِّیَتِ الدُّنْیَا قَالَ الدُّنْیَا دَنِیَّةٌ خُلِقَتْ مِنْ دُونِ الْآخِرَةِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مَعَ الْآخِرَةِ لَمْ یَفْنَ أَهْلُهَا کَمَا لَا یَفْنَی أَهْلُ الْآخِرَةِ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْقِیَامَةِ لِمَ سُمِّیَتِ الْقِیَامَةَ قَالَ لِأَنَّ فِیهَا قِیَامَ الْخَلْقِ لِلْحِسَابِ قَالَ فَأَخْبِرْنِی لِمَ سُمِّیَتِ الْآخِرَةُ آخِرَةً قَالَ لِأَنَّهَا مُتَأَخِّرَةٌ تَجِی ءُ مِنْ بَعْدِ الدُّنْیَا لَا تُوصَفُ سنیها [سِنِینُهَا] وَ لَا تُحْصَی أَیَّامُهَا وَ لَا یَمُوتُ سُکَّانُهَا قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِی عَنْ أَوَّلِ یَوْمٍ خَلَقَ اللَّهُ(عزوجل) قَالَ یَوْمُ الْأَحَدِ قَالَ وَ لِمَ سُمِّیَ یَوْمَ الْأَحَدِ قَالَ لِأَنَّهُ وَاحِدٌ مَحْدُودٌ قَالَ فَالْإِثْنَیْنِ قَالَ هُوَ الْیَوْمُ الثَّانِی مِنَ الدُّنْیَا قَالَ وَ الثَّلَاثَاءُ قَالَ الثَّالِثُ مِنَ الدُّنْیَا قَالَ فَالْأَرْبِعَاءُ قَالَ الْیَوْمُ الرَّابِعُ مِنَ الدُّنْیَا قَالَ فَالْخَمِیسُ قَالَ هُوَ یَوْمٌ خَامِسٌ مِنَ الدُّنْیَا وَ هُوَ یَوْمٌ أَنِیسٌ لُعِنَ فِیهِ إِبْلِیسُ وَ رُفِعَ فِیهِ إِدْرِیسُ قَالَ فَالْجُمُعَةُ وَ هُوَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ وَ هُوَ شَاهِدٌ وَ مَشْهُودٌ قَالَ فَالسَّبْتُ قَالَ یَوْمٌ مَسْبُوتٌ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ(عزوجل) فِی الْقُرْآنِ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ فَمِنَ الْأَحَدِ إِلَی یَوْمِ الْجُمُعَةِ سِتَّةُ أَیَّامٍ وَ السَّبْتُ مُعَطَّلٌ قَالَ صَدَقْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِی عَنْ آدَمَ لِمَ سُمِّیَ آدَمَ قَالَ لِأَنَّهُ خُلِقَ مِنْ طِینِ الْأَرْضِ وَ أَدِیمِهَا قَالَ فَآدَمُ خُلِقَ مِنْ طِینٍ کُلِّهِ أَوْ طِینٍ وَاحِدٍ قَالَ بَلْ مِنَ الطِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ خُلِقَ مِنْ طِینٍ وَاحِدٍ لَمَا عَرَفَ النَّاسُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ کَانُوا عَلَی صُورَةٍ وَاحِدَةٍ قَالَ:فَلَهُمْ فِی الدُّنْیَا مَثَلٌ قَالَ التُّرَابُ فِیهِ أَبْیَضُ وَ فِیهِ أَخْضَرُ وَ فِیهِ أَشْقَرُ وَ فِیهِ أَغْبَرُ وَ فِیهِ أَحْمَرُ وَ فِیهِ أَزْرَقُ وَ فِیهِ عَذْبٌ وَ فِیهِ مِلْحٌ وَ فِیهِ خَشِنٌ وَ فِیهِ لَیِّنٌ وَ فِیهِ أَصْهَبُ فَلِذَلِکَ صَارَ النَّاسُ فِیهِمْ لَیِّنٌ وَ فِیهِمْ خَشِنٌ وَ فِیهِمْ أَبْیَضُ وَ فِیهِمْ أَصْفَرُ وَ أَحْمَرُ وَ أَصْهَبُ وَ أَسْوَدُ عَلَی أَلْوَانِ التُّرَابِ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ آدَمَ خُلِقَ مِنْ حَوَّاءَ أَمْ خُلِقَتْ حَوَّاءُ مِنْ آدَمَ قَالَ بَلْ حَوَّاءُ خُلِقَتْ مِنْ آدَمَ وَ لَوْ کَانَ آدَمُ خُلِقَ مِنْ حَوَّاءَ لَکَانَ الطَّلَاقُ بِیَدِ النِّسَاءِ وَ لَمْ یَکُنْ بِیَدِ الرِّجَالِ قَالَ فَمِنْ کُلِّهِ خُلِقَتْ أَمْ مِنْ بَعْضِهِ قَالَ بَلْ مِنْ بَعْضِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ کُلِّهِ لَجَازَ الْقِصَاصُ فِی النِّسَاءِ کَمَا یَجُوزُ فِی الرِّجَالِ قَالَ فَمِنْ ظَاهِرِهِ أَوْ بَاطِنِهِ قَالَ بَلْ مِنْ بَاطِنِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ ظَاهِرِهِ لَانْکَشَفْنَ النِّسَاءُ کَمَا یَنْکَشِفُ الرِّجَالُ فَلِذَلِکَ صَارَتِ النِّسَاءُ مُسْتَتِرَاتٍ قَالَ فَمِنْ یَمِینِهِ أَوْ شِمَالِهِ قَالَ بَلْ مِنْ شِمَالِهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مِنْ یَمِینِهِ لَکَانَ لِلْأُنْثَی کَحَظِّ الذَّکَرِ مِنَ الْمِیرَاثِ فَلِذَلِکَ صَارَ لِلْأُنْثَی سَهْمٌ وَ لِلذَّکَرِ سَهْمَانِ وَ شَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ مِثْلَ شَهَادَةِ رَجُلٍ وَاحِدَةٍ قَالَ فَمِنْ أَیْنَ خُلِقَتْ قَالَ مِنَ الطِّینَةِ الَّتِی فَضَلَتْ مِنْ ضِلْعِهِ الْأَیْسَرِ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْوَادِی الْمُقَدَّسِ لِمَ سُمِّیَ الْمُقَدَّسَ قَالَ لِأَنَّهُ قُدِّسَتْ فِیهِ الْأَرْوَاحُ وَ اصْطُفِیَتْ فِیهِ الْمَلَائِکَةُ وَ کَلَّمَ اللَّهُ(عزوجل) مُوسی تَکْلِیماً قَالَ فَلِمَ سُمِّیَتِ الْجَنَّةُ جَنَّةً قَالَ لِأَنَّهَا جَنِینَةٌ خِیَرَةٌ نَقِیَّةٌ وَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ مَرْضِیَّةٌ. [علل الشّرایع، ج 2، ص 470، ح 33]

ص: 270

أقول: لایله ملایلةً: استأجره للیلةٍ.

«وَ جَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا * وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا * لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَبَاتًا * وَ جَنَّاتٍ أَلْفَافًا»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «سِرَاجًا وَهَّاجًا»خورشید نوردهنده است.(2)

عاصم بن حُمید گوید: من با امام صادق(علیه السلام) درباره ی روایتی که در موضوع رؤیت خداوند نقل کرده اند، مذاکره نمودم و آن حضرت فرمود:

خورشید یک جزئی از هفتاد جزء نور کرسیّ می باشد، و کرسیّ جزئی از هفتاد

ص: 271


1- 430.. سوره ی نبأ، آیات 16-13.
2- 431.. القمّی: وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً قال الشّمس المضیئة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 401]

جزء نور عرش می باشد، و عرش جزئی از هفتاد جزء نور حجاب می باشد، و حجاب جزئی از هفتاد جزء نور سَتْر می باشد، و اگر راست می گویند هنگامی که ابر وجود ندارد چشمان خود را از نور خورشید پر کنند؟(1) مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از«وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ»ابرها می باشد [که آب ها را در خود جمع می کنند] و «ثجّاجاً»یعنی ریزش پیاپی باران، و «وَ جَنَّاتٍ أَلْفَافًا»یعنی باغستان های دارای درختان درهم پیچیده.(2) و از امیرالمؤمنین و امام صادق علیهما السلام نقل شده که در آیه «ثُمَّ یَأْتِی مِن بَعْدِ ذَلِکَ عَامٌ فِیهِ یُغَاثُ النَّاسُ وَ فِیهِ یَعْصِرُونَ»فرموده اند:

باید «یُعْصَرُونَ»خوانده شده با ضمّ یاء و فتح صاد، چنان که خداوند می فرماید:

«وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا»و معنای «فِیهِ یُعْصَرُونَ»یُمطَرون است. یعنی بعد از سال های مجاعة و قحطی خداوند باران برای آنان فرستاد.(3)

ص: 272


1- 432.. فی الکافی: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ ذَاکَرْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِیمَا یَرْوُونَ مِنَ الرُّؤْیَةِ فَقَالَ الشَّمْسُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْکُرْسِیِّ وَ الْکُرْسِیُّ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْعَرْشِ وَ الْعَرْشُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْحِجَابِ وَ الْحِجَابُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنْ نُورِ السِّتْرِ فَإِنْ کَانُوا صَادِقِینَ فَلْیَمْلَئُوا أَعْیُنَهُمْ مِنَ الشَّمْسِ لَیْسَ دُونَهَا سَحَابٌ. [کافی، ج 1، ص 98]
2- 433.. القمّی: وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ قال من السحاب ماءً ثَجَّاجاً قال صبا علی صب وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً قال بساتین ملتفة الشجر. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 401]
3- 434.. و فیه: و قال أبو عبد الله(علیه السلام) قرأ رجل علی أمیر المؤمنین(علیه السلام) ثُمَّ یَأْتِی مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عامٌ فِیهِ یُغاثُ النَّاسُ وَ فِیهِ یَعْصِرُونَ قال ویحک أی شی ء یعصرون أ یعصرون الخمر قال الرجل یا أمیر المؤمنین کیف أقرؤها قال إنّما نزلت «عام فیه یغاث النّاس و فیه یعصرون»أی یمطرون بعد سنین المجاعة و الدلیل علی ذلک قوله «وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً».[تفسیر قمّی، ج 1، ص 346]

«یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا»(1) مرحوم صدوق در جامع الأخبار از عبدالله بن مسعود نقل نموده که گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

در قیامت پنجاه موقف و ایستگاه هست، و هر موقفی هزار سال خواهد بود، و نخستین موقف هنگامی است که انسان از قبر خارج می شود، و مردم هزار سال پا برهنه و عریان و گرسنه و تشنه می مانند، و کسی که مؤمن به پروردگار خود باشد، و ایمان به بهشت و دوزخ و قیامت و حساب داشته باشد، و پیامبر خدا و آنچه از طرف او آورده است را تصدیق نموده باشد، از گرسنگی و تشنگی نجات خواهد یافت، و خداوند به این معنا اشاره نموده و می فرماید: «فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا»یعنی مردم فوج فوج از قبرها خارج می شوند، و هر امتی با امام خود در موقف قیامت حاضر می گردد.(2)

مرحوم صدوق در کتاب جامع الأخبار از معاذ بن جبل نقل نموده که گوید:

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی قیامت سؤال نمودم، و آن حضرت فرمود: «ای معاذ سؤال از چیز بزرگی کردی»سپس فرمود: ده گروه از امّت من هنگامی که در قیامت

ص: 273


1- 435.. سوره ی نبأ، آیه ی 18.
2- 436.. و فی جامع الأخبار: عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَقَالَ إِنَّ فِی الْقِیَامَةِ لَخَمْسِینَ مَوْقِفاً کُلُّ مَوْقِفٍ أَلْفُ سَنَةٍ فَأَوَّلُ مَوْقِفٍ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ -- جَلَسُوا أَلْفَ سَنَةٍ عُرْیَاناً حُفَاةً جِیَاعاً عِطَاشاً فَمَنْ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ مُؤْمِناً بِرَبِّهِ مُؤْمِناً بِجَنَّتِهِ وَ نَارِهِ وَ مُؤْمِناً بِالْبَعْثِ وَ الْحِسَابِ وَ الْقِیَامَةِ مُقِرّاً بِاللَّهِ مُصَدِّقاً بِنَبِیِّهِ -- وَ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ(عزوجل) نَجَا مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فَتَأْتُونَ أَفْواجاً مِنَ الْقُبُورِ إِلَی الْمَوْقِفِ أُمَماً کُلُّ أُمَّةٍ مَعَ إِمَامِهِمْ وَ قِیلَ جَمَاعَةً مُخْتَلِفَةً. [جامع الأخبار، ص 176]

محشور می شوند، برخی به صورت بوزینه اند، و برخی به صورت خوک، و برخی به صورت های خود می باشند و پاهای آنان به طرف بالا می باشد، و با صورت راه می روند، و برخی کورند، و برخی کر و گنگ اند، و برخی زبان های خود را می جوند، و زبان های شان روی سینه ها قرار دارد، و از آن ها چرک خارج می شود، و اهل محشر آنان را قَذِر و نجس می دانند، و برخی دست ها و پاهای شان قطع شده، و برخی بر شاخه های آتشین به دار آویخته شده اند، و برخی از مردار بدبوتر هستند، و برخی جُبّه هایی از آتش گداخته بر تن دارند.

سپس فرمود:

آنان که به صورت میمون و بوزینه هستند، [سخن چین ها و] سرکشان و مستکبران از مردم اند، و آنان که به صورت خوک ها هستند، اهل مال حرام اند، و آنان که وارونه و بر صورت های شان قرار دارند، رباخوارها هستند، و آنان که کورند، کسانی هستند که به ناحق حکم می کنند، و آنان که کر و گنگ می باشند، کسانی اند که اهل عجب و خودپسندی می باشند، و آنان که زبان های خود را می جوند، علما و قضاتی هستند که اعمال شان مخالف با گفتار آنان است، و آنان که دست و پاهای شان قطع شده کسانی می باشند که به همسایگان خود آزارمی رسانند، و آنان که بر دارهایی از آتش قرار گرفته اند کسانی هستند که برای مردم نزد سلطان جور سعایت می نمایند، و آنان که بدبوتر از مردار هستند کسانی اند که به دنبال شهوت رانی می روند، و حق خدا را از مال شان نمی پردازند، و آنان که جبّه هایی از آتش می پوشند، اهل تکبّر و فخر می باشند.(1)

ص: 274


1- 437.. فی جامع الأخبار: وَ عَنْ مُعَاذٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ یَا مُعَاذُ سَأَلْتَ عَنْ أَمْرٍ عَظِیمٍ مِنَ الْأُمُورِ ثُمَّ أَرْسَلَ عَیْنَیْهِ وَ قَالَ یُحْشَرُ عَشَرَةُ أَصْنَافٍ مِنْ أُمَّتِی بَعْضُهُمْ عَلَی صُورَةِ الْقِرَدَةِ وَ بَعْضُهُمْ عَلَی صُورَةِ الْخِنْزِیرِ وَ بَعْضُهُمْ عَلَی وُجُوهِهِمْ مُنَکَّسُونَ أَرْجُلُهُمْ فَوْقَ رُءُوسِهِمْ یُسْحَبُونَ عَلَیْهَا وَ بَعْضُهُمْ عُمْیاً [عُمْیٌ] وَ بَعْضُهُمْ صُمّاً [صُمٌ] وَ بُکْماً [بُکْمٌ] وَ بَعْضُهُمْ یَمْضَغُونَ أَلْسِنَتَهُمْ فَهِیَ مدلات [مُدْلَاةٌ] عَلَی صُدُورِهِمْ یَسِیلُ الْقَیْحُ یَتَقَذَّرُهُمْ أَهْلُ الْجَمْعِ وَ بَعْضُهُمْ مُصَلَّبُونَ عَلَی جُذُوعٍ مِنَ النَّارِ وَ بَعْضُهُمْ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِیفَةِ وَ بَعْضُهُمْ مُلْبَسُونَ جِبَاباً سَائِغَةً مِنْ قَطِرَانٍ لَازِقَةٍ بِجُلُودِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ عَلَی صُورَةِ الْقِرَدَةِ فَالْقَتَّابُ مِنَ النَّاسِ وَ أَمَّا الَّذِینَ عَلَی صُورَةِ الْخَنَازِیرِ فَأَهْلُ السُّحْتِ وَ أَمَّا الْمُنَکَّسُونَ عَلَی وُجُوهِهِمْ فَآکِلَةُ الرِّبَا وَ أَمَّا الْعُمْیُ فَالَّذِینَ یَجُورُونَ فِی الْحُکْمِ وَ أَمَّا الصُّمُّ وَ الْبُکْمُ فَالْمُعْجَبُونَ بِأَعْمَالِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ قُطِّعَتْ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ فَهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْجِیرَانَ وَ أَمَّا الْمُصَلَّبُونَ عَلَی جُذُوعٍ مِنْ نَارٍ فَالسُّعَاةُ بِالنَّاسِ لِسُلْطَانٍ وَ أَمَّا الَّذِینَ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِیَفِ فَالَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ مَنَعُوا حَقَّ اللَّهِ فِی أَمْوَالِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ یُلْبَسُونَ الْجِبَابَ -- أَهْلُ الْکِبْرِ وَ الْفُجُورِ وَ الْبُخَلَاءُ. [جامع الأخبار، ص 176]

«وَ فُتِحَتِ السَّمَاء فَکَانَتْ أَبْوَابًا * وَ سُیِّرَتِ الْجِبَالُ فَکَانَتْ سَرَابًا * إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادًا * لِلْطَّاغِینَ مَآبًا * لَابِثِینَ فِیهَا أَحْقَابًا»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «وَ فُتِحَتِ السَّمَاء…»گشوده شدن درهای بهشت است، و مقصود از«وَ سُیِّرَتِ الْجِبَالُ فَکَانَتْ سَرَابًا»این است که کوه ها حرکت خواهند نمود [و ریز ریز خواهند شد] و زمین مانند سرابی که در بیابان دیده می شود -- و به آن آب نما می گویند -- صاف خواهد بود، سپس گوید: احقاب جمع حُقب به معنای سال است و حقب هشتاد سال است و سال 360 روز است، و هر روز آن به اندازه ی هزار سال دنیای شماست.(2)

ص: 275


1- 438.. سوره ی نبأ، آیات 23-19.
2- 439.. القمّی: وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ أَبْواباً قال تفتح أبواب الجنان وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً قال: تسیر الجبال مثل السراب الذی یلمع فی المفازة قوله إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصاداً قال قائمة لِلطَّاغِینَ مَآباً أی منزلا لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً قال: الأحقاب السنین و الحقب ثمانون سنة و السنة ثلاثمائة و ستون یوما و الیوم کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 401]

حُمران بن اعین گوید: امام صادق(علیه السلام) درتفسیر «لَابِثِینَ فِیهَا أَحْقَابًا…» فرمود:

این آیه درباره ی کسانی است که از آتش دوزخ خارج نخواهند شد.(1)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری می فرماید:

اَحقاب هشت حُقب است، و حُقب هشتاد سال است، و سال 360 روز است، و هر روز آن مانند هزار سال دنیاست.(2)

«لَّا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَ لَا شَرَابًا * إِلَّا حَمِیمًا وَ غَسَّاقًا * جَزَاء وِفَاقًا * إِنَّهُمْ کَانُوا لَا یَرْجُونَ حِسَابًا * وَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا کِذَّابًا * وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ کِتَابًا * فَذُوقُوا فَلَن نَّزِیدَکُمْ إِلَّا عَذَابًا»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «بَرْدًا»خواب است [یعنی اهل دوزخ خوابی نخواهند داشت و نوشیدنی آنان جز آب جوشان و چرک و کثافاتی که از اهل دوزخ خارج می شود نخواهد بود، و خداوند درآیه 19 و 20 سوره حج می فرماید: «یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ * یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ» و در آیه 57 و 58 سوره ص می فرماید: «هَذَا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَ غَسَّاقٌ * وَ آخَرُ مِن شَکْلِهِ أَزْوَاجٌ».

ص: 276


1- 440.. أخبرنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن النضر بن سوید عن درست بن أبی منصور عن الأحول عن حمران بن أعین قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً لا یَذُوقُونَ فِیها بَرْداً وَ لا شَراباً إِلَّا حَمِیماً وَ غَسَّاقاً قال: هذه فی الذین لا یخرجون من النار. [همان، ص 402]
2- 441.. فی المعانی: أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُقْبَةَ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً قَالَ الْأَحْقَابُ ثَمَانِیَةُ أَحْقَابٍ وَ الْحُقْبَةُ ثَمَانُونَ سَنَةً وَ السَّنَةُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ یَوْماً وَ الْیَوْمُ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ. [معانی الأخبار، ص 220، ح 1]
3- 442.. سوره ی نبأ، آیات 30-24.

آری در جهنّم مشروبی جز حمیم و غسّاق وجود ندارد، و حرارت جهنّم به قدری شدید است که اگر لباسی از اهل دوزخ را در میان زمین و آسمان دنیا نگاه دارند، همه اهل زمین هلاک خواهند شد، و خوراک آنان زقّوم است، چنان که خداوند می فرماید:

«إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ * طَعَامُ الْأَثِیمِ * کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ * کَغَلْیِ الْحَمِیمِ.»(1)

«إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا * حَدَائِقَ وَ أَعْنَابًا * وَ کَوَاعِبَ أَتْرَابًا * وَ کَأْسًا دِهَاقًا * لَّا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَ لَا کِذَّابًا * جَزَاء مِّن رَّبِّکَ عَطَاء حِسَابًا * رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا الرحْمَنِ لَا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطَابًا»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«مَفَازًا»از فوز و رستگاری و رسیدن به کرامت های الهی است یعنی إنّهم یفوزون، «وَ کَوَاعِبَ أَتْرَابًا»ای الفتیات النواهِد، یعنی دختران نار پستان، «ای النسنوة اللاتی کعب ثدیهنّ و أشرف.»(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن حدیث مفصلی در تفسیر «جَزَاء مِّن رَّبِّکَ عَطَاءً حِسَابًا»فرمود:

…هنگامی که قیامت بر پا می شود، حسنات متّقین محاسبه می شود، و خداوند به خاطر هر حسنه ای هفتصد برابر به آنان پاداش می دهد. سپس فرمود: این است معنای آیه «فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ.»(4)

ص: 277


1- 443.. سوره ی دخان، آیات 46-43.
2- 444.. سوره ی نبأ، آیات 37-31.
3- 445.. القمّی: و قوله إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً قال یفوزون قوله وَ کَواعِبَ أَتْراباً قال جوار أتراب لأهل الجنّة، و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً، قال فهی الکرامات و قوله وَ کَواعِبَ أَتْراباً، أی الفتیات الناهدات. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 402]
4- 446.. فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی أمیر المؤمنین حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام): حتی إذا کان یوم القیامة حسب لهم ثمّ أعطاهم بکل واحدة عشر أمثالها الی سبعمائة ضعف، قال الله(عزوجل): «جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً»و قال: «فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ».[رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 495، ح 30]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ کَأْسًا دِهَاقًا»یعنی ظرف های سرریز [از شراب بهشتی.](1)

«یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَائِکَةُ صَفًّا لَّا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ وَ قَالَ صَوَابًا»(2)

محمّد بن فضیل گوید: امام کاظم(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمود:

«به خدا سوگند ما در قیامت مأذون به سخن هستیم، و ما هستیم، قائلون به صواب» گفتم: در آن وقت چه سخنی می گویید؟ فرمود: حمد و ستایش خدا را می کنیم، و بر پیامبران صلوات و درود می فرستیم، و از شیعیان خود شفاعت می کنیم، و خداوند سخن ما را ردّ نمی کند.(3) مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

روح ملکی است اعظم از جبرئیل و میکائیل، و او همواره با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه(علیهم السلام) بوده و خواهد بود.(4)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که قیامت برقرار می شود، و خداوند اوّلین و آخرین را جمع می کند،

ص: 278


1- 447.. القمّی: و قال علی بن إبراهیم فی قوله کَأْساً دِهاقاً أی ممتلیة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 402]
2- 448.. سوره ی نبأ، آیه ی 38.
3- 449.. قُلْتُ یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ الْآیَةَ قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْمَأْذُونُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ الْقَائِلُونَ صَوَاباً قُلْتُ مَا تَقُولُونَ إِذَا تَکَلَّمْتُمْ قَالَ نُمَجِّدُ رَبَّنَا وَ نُصَلِّی عَلَی نَبِیِّنَا وَ نَشْفَعُ لِشِیعَتِنَا فَلَا یَرُدُّنَا رَبُّنَا. [کافی، ج 1، ص 435، ح 91]
4- 450.. القمّی فی قوله تعالی: «یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ»قال الروح ملک أعظم من جبرئیل و میکائیل و کان مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو مع الأئمة(علیهم السلام).[تفسیر قمّی، ج 2، ص 402]

«لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»را از یاد همه خلایق می برد، جز آنان که به ولایت علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) اقرار نموده باشند، و این معنای آیه «یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ…»می باشد.(1)

مؤلّف گوید:

معنای «روح»در آیه «وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»(2)، و در آیه «وَ کَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا»(3)، گذشت.

«إِنَّا أَنذَرْنَاکُمْ عَذَابًا قَرِیبًا یَوْمَ یَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَ یَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا»(4)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا»یعنی ترابیّاً علویّاً. سپس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امیرالمؤمنین(علیه السلام) را ابوتراب نامید.(5)

عبایة بن ربعی گوید:

به عبدالله بن عبّاس گفتم: برای چه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) علی(علیه السلام) را ابوتراب نامید؟ ابن عبّاس گفت: به خاطر این که علیّ(علیه السلام) صاحب زمین، و حجّت خدا بر اهل زمین بود، و به واسطه او زمین باقی خواهد ماند، و آرامش زمین نیز به خاطر او می باشد، و من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: چون

ص: 279


1- 451.. تأویل الآیات: و روی أیضا عن أحمد بن هوذة عن إبراهیم بن إسحاق عن عبد الله بن حماد عن أبی خالد القماط عن أبی عبد الله عن أبیه(علیه السلام) قال قال إذا کان یوم القیامة و جمع الله الخلائق من الأولین و الآخرین فی صعید واحد خلع قول لا إله إلّا الله من جمیع الخلائق إلّا من أقر بولایة علی(علیه السلام) و هو قوله تعالی یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً. [تأویل الآیات، ص 735]
2- 452.. سوره ی اسراء، آیه ی 85.
3- 453.. سوره ی شوری، آیات 52 و 53.
4- 454.. سوره ی نبأ، آیه ی 40.
5- 455.. القمّی: و قال وْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً قال ترابیا أی علویا، و قال: إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال المکنی أمیر المؤمنین أبو تراب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 402]

قیامت بر پا شود و کافر ببیند، خداوند تبارک و تعالی برای شیعیان علی(علیه السلام) ثواب ها و منزلت ها و کرامت هایی قرار داده، خواهد گفت: «یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا» یعنی «ای کاش من از شیعیان علی(علیه السلام) می بودم»و این معنای قول خداوند است که می فرماید: «وَ یَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا.»(1)

ص: 280


1- 456.. فی العلل: حدثنی به أحمد بن الحسن القطان قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ الْعَبْدِیُّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَبَایَةَ بْنِ رِبْعِیٍّ قَالَ قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ لِمَ کَنَّی رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً(علیه السلام) أَبَا تُرَابٍ قَالَ لِأَنَّهُ صَاحِبُ الْأَرْضِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی أَهْلِهَا بَعْدَهُ وَ بِهِ بَقَاؤُهَا وَ إِلَیْهِ سُکُونُهَا وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ إِنَّهُ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وَ رَأَی الْکَافِرُ مَا أَعَدَّ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِشِیعَةِ عَلِیٍّ مِنَ الثَّوَابِ وَ الزُّلْفَی وَ الْکَرَامَةِ قَالَ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَاباً یَعْنِی مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ(عزوجل) وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً.[علل الشّرایع، ج 1، ص 156، ح 3]

سوره ی نازعات

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی نبأ.

تعداد آیات: 46 آیه به نظر قرّاء کوفه، و 45 آیه به نظر بقیّه ی قرّاء.

ثواب قرائت سوره ی نازعات

مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که سوره ی نازعات را قرائت کند، نمی میرد مگر آن که سیراب خواهد بود، و در قیامت مبعوث نمی گردد مگر آن که سیراب خواهد بود، و داخل بهشت نمی شود مگر آن که سیراب خواهد بود.(1)

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، از عذاب الهی ایمن خواهد شد، و خداوند او را از نوشابه های بهشتی سیراب خواهد نمود، و کسی که این سوره را

ص: 281


1- 457.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَمْرٍو الرُّمَّانِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ قَرَأَ عَمَّ یَتَساءَلُونَ لَمْ تَخْرُجْ سَنَتُهُ إِذَا کَانَ یُدْمِنُهَا کُلَّ یَوْمٍ حَتَّی یَزُورَ بَیْتَ اللَّهِ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ مَنْ قَرَأَ وَ النَّازِعَاتِ لَمْ یَمُتْ إِلَّا رَیَّاناً وَ لَمْ یَبْعَثْهُ اللَّهُ إِلَّا رَیَّاناً وَ لَمْ یُدْخِلْهُ الْجَنَّةَ إِلَّا رَیَّاناً. [ثواب الأعمال، ص 121]

هنگام مواجه شدن با دشمنان بخواند، دشمن ها از او دور می شوند، و سالم می ماند، و به او آسیبی نمی رسانند.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که این سوره را هنگام مواجه شدن با دشمن ها بخواند، دشمنان او را نمی بینند، و از او دور می شوند، و کسی که این سوره را هنگام داخل شدن بر کسی که از او می ترسد بخواند، با اذن خداوند نجات می یابد و ایمن خواهد بود.(2)

ص: 282


1- 458.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة أمن من عذاب الله تعالی، و سقاه الله من برد الشراب یوم القیامة، و من قرأها عند مواجهة أعدائه انحرفوا عنه و سلم منهم و لم یضروه».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 573، ح 2]
2- 459.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها و هو مواجه أعداءه لم یبصروه، و انحرفوا عنه، و من قرأها و هو داخل علی أحد یخافه نجا منه و أمن بإذن الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی نازعات، آیات 1 تا 46

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً 1 وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً 2 وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً 3 فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً 4 فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً 5 یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ 6 تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ 7 قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَةٌ 8 أَبْصارُها خاشِعَةٌ 9 یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحافِرَةِ 10 أَ إِذا کُنَّا عِظاماً نَخِرَةً 11 قالُوا تِلْکَ إِذاً کَرَّةٌ خاسِرَةٌ 12 فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ 13 فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ 14 هَلْ أَتاکَ حَدیثُ مُوسی 15 إِذْ ناداهُ رَبُّهُ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُویً 16 اذْهَبْ إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی 17 فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلی أَنْ تَزَکَّی 18 وَ أَهْدِیَکَ إِلی رَبِّکَ فَتَخْشی 19 فَأَراهُ الْآیَةَ الْکُبْری 20 فَکَذَّبَ وَ عَصی 21 ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْعی 22 فَحَشَرَ فَنادی 23 فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی 24 فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولی 25 إِنَّ فی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشی 26 أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها 27 رَفَعَ سَمْکَها فَسَوَّاها 28 وَ أَغْطَشَ لَیْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها 29 وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها 30 أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها 31 وَ الْجِبالَ أَرْساها 32 مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ 33 فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّةُ الْکُبْری 34 یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ

ص: 283

ما سَعی 35 وَ بُرِّزَتِ الْجَحیمُ لِمَنْ یَری 36 فَأَمَّا مَنْ طَغی 37 وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا 38 فَإِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمَأْوی 39 وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی 40 فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی 41 یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها 42 فیمَ أَنْتَ مِنْ ذِکْراها 43 إِلی رَبِّکَ مُنْتَهاها 44 إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشاها 45 کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ عَشِیَّةً أَوْ ضُحاها 46

لغات:

«غَرْق»به معنای اغراق و شدّت در نَزْع روح کافر است، و غَرْق اسم است و به جای مصدر قرار گرفته است، و أغرق فی النزع أی بالغ فیه، و «نَشْط»نیز به معنای نزع روح مؤمن است با نشاط و راحتی، چرا که ملائکه ارواح کفّار را با شدّت و سختی می گیرند، و ارواح مؤمنین را با راحتی و نشاط قبض می کنند، یعنی تسلّونها سَلّاً رفیقاً ثمّ یَدَعونها حتّی یستریح، و نَشَطَ الوحش من بلد إلی بلد إذا خرج بنشاط، و «رَجْف» حرکت چیزی است، از زیر چیز دیگر با اضطراب، و «رَجْفة»به معنای زَلزَلَة عظیمه است، و «اَرجفوا النّاس»ای اَزْعَجوهم بإضطراب، و کلّ شئٍ تبع شیئاً فقد رَدِفه، و «قلب واجف»یعنی قلب مضطرب، و «أَوجَفَ فی السیر»یعنی أَسرع فیه، و «حافرة» به معنای محفورة است، مانند ماء دافق که به معنای مدفوق است، و یا حافرة به معنای زمین محفوره است، و «ساهرة»سطح زمین است، و عرب زمین فلاة را أرض ساهرة گوید، و «سَمْک»مقابل عمق است و به معنای ارتفاع می باشد، و «مسموکات» سماوات است، به خاطر علوّ و ارتفاع آن ها، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: یا داعم المسموکات، و «تسویة» جعل أحد الشیئین علی مقدار الآخر است، و «غَطْش» به معنای ظلمت است، و «أَغْطَشَه الله أی أظلمه»، و «دَحْو»به معنای بسط است، و یوم دحو الأرض یعنی یوم بسطها، و «طامّة»یعنی عالیة غالبة، و هذا أطمّ من هذا ای أعلی منه، و تُسمّی الداهیة التی لا یستطاع دفعها طامّة.

ص: 284

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوگند به فرشتگانی که (جان مجرمان را بشدّت از بدنهایشان) برمی کشند، (1) و فرشتگانی که (روح مؤمنان) را با مدارا و نشاط جدا می سازند، (2) و سوگند به فرشتگانی که (در اجرای فرمان الهی) با سرعت حرکت می کنند، (3) و سپس بر یکدیگر سبقت می گیرند، (4) و آنها که امور را تدبیر می کنند! (5) آن روز که زلزله های وحشتناک همه چیز را به لرزه درمی آورد، (6) و بدنبال آن، حادثه دومین [صیحه عظیم محشر] رخ می دهد، (7) دلهایی در آن روز سخت مضطرب است، (8) و چشم های آنان از شدّت ترس فروافتاده است! (9) (ولی امروز) می گویند: «آیا ما به زندگی مجدّد بازمی گردیم؟! (10) آیا هنگامی که استخوانهای پوسیده ای شدیم (ممکن است زنده شویم)؟!»(11) می گویند: «اگر قیامتی در کار باشد، بازگشتی است زیانبار!» (12) ولی (بدانید) این بازگشت تنها با یک صیحه عظیم است! (13) ناگهان همگی بر عرصه زمین ظاهر می گردند! (14) آیا داستان موسی به تو رسیده است؟! (15) در آن هنگام که پروردگارش او را در سرزمین مقدّس «طوی»ندا داد (و گفت): (16) به سوی فرعون برو که طغیان کرده است! (17) و به او بگو: «آیا می خواهی پاکیزه شوی؟! (18) و من تو را به سوی پروردگارت هدایت کنم تا از او بترسی (و گناه نکنی)؟!»(19) سپس موسی بزرگترین معجزه را به او نشان داد! (20) امّا او تکذیب و عصیان کرد! (21) سپس پشت کرد و پیوسته (برای محو آیین حق) تلاش نمود! (22) و ساحران را جمع کرد و مردم را دعوت نمود، (23) و گفت: «من پروردگار برتر شما هستم!»(24) از این رو خداوند او را به عذاب آخرت و دنیا گرفتار ساخت! (25) در این عبرتی است برای کسی که (از خدا) بترسد! (26) آیا آفرینش شما (بعد از مرگ) مشکل تر است یا آفرینش آسمان که خداوند

ص: 285

آن را بنا نهاد؟! (27) سقف آن را برافراشت و آن را منظّم ساخت، (28) و شبش را تاریک و روزش را آشکار نمود! (29) و زمین را بعد از آن گسترش داد، (30) از آن آب و چراگاهش را بیرون آورد، (31) و کوه ها را ثابت و محکم نمود! (32) همه اینها برای بهره گیری شما و چهارپایانتان است! (33) هنگامی که آن حادثه بزرگ رخ دهد، (34) در آن روز انسان به یاد کوششهایش می افتد، (35) و جهنّم برای هر بیننده ای آشکار می گردد، (36) امّا آن کسی که طغیان کرده، (37) و زندگی دنیا را مقدّم داشته، (38) مسلّماً دوزخ جایگاه اوست! (39) و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی بازدارد، (40) قطعاً بهشت جایگاه اوست! (41) و از تو درباره قیامت می پرسند که در چه زمانی واقع می شود؟! (42) تو را با یادآوری این سخن چه کار؟! (43) نهایت آن به سوی پروردگار تو است (و هیچ کس جز خدا از زمانش آگاه نیست)! (44) کار تو فقط بیم دادن کسانی است که از آن می ترسند! (45) آنها در آن روز که قیام قیامت را می بینند چنین احساس می کنند که گویی توقّفشان (در دنیا و برزخ) جز شامگاهی یا صبح آن بیشتر نبوده است! (46)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ النَّازِعَاتِ غَرْقًا * وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطًا * وَ السَّابِحَاتِ سَبْحًا * فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا * فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا * یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»(1)

مرحوم طبرسی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «وَ النَّازِعَاتِ غَرْقًا * وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطًا»فرمود:

مقصود از نازعات ملائکه ای هستند که ارواح کفّار را با شدّت تمام -- همانند تیری که با شدّت از کمان خارج می شود -- از بدن های آنان خارج می کنند.

ص: 286


1- 460.. سوره ی نازعات، آیات 7-1.

و درباره ی «وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطًا»فرمود:

«ناشطات»، ملائکه ای هستند که ارواح کفّار را از بین پوست و ناخن، با سختی خارج می کنند».سپس مرحوم طبرسی گوید: نَشْط به معنای جَذْب است و نَشَطُّ الدلوَ: نَزَعْتُها.(1)

در کتاب عدّة الداعی نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مُعاذ بن جبل فرمود:

«مردم را [با گفتار و زبان و غیبت و آزار] پاره پاره مکن، و اگر چنین کنی سگ های دوزخ تو را پاره می کنند».

ص: 287


1- 461.. فی المجمع: «وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً»اختلف فی معناها علی وجوه (أحدها) أنه یعنی الملائکة الذین ینزعون أرواح الکفار عن أبدانهم بالشدة کما یغرق النازع فی القوس فیبلغ بها غایة المدی و روی ذلک عن علی (علیه السلام) و مقاتل و سعید بن جبیر و قال مسروق هی الملائکة تنزع نفوس بنی آدم و قیل هو الموت ینزع النفوس عن مجاهد و روی ذلک عن الصّادق(علیه السلام) (و ثانیها) أنها النجوم تنزع من أفق إلی أفق أی تطلع و تغیب عن الحسن و قتادة و أبی عبیدة و الأخفش و الجبائی قال أبو عبیدة تنزع من مطالعها و تغرق فی مغاربها (و ثالثها) النازعات القسی تنزع بالسهم و الناشطات الأزهاق عن عطاء و عکرمة و علی هذا فالقسم بفاعلها و هم الغزاة المجاهدون فی سبیل الله «وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً»فی معناها أقوال:(أحدها) ما ذکرناه (و ثانیها) أنها الملائکة تنشط أرواح الکفار بین الجلد و الأظفار حتی تخرجها من أجوافهم بالکرب و الغم عن علی(علیه السلام) و النشط الجذب یقال نشطت الدلو نشطا نزعته (و ثالثها) أنها الملائکة تنشط أنفس المؤمنین فتقبضها کما تنشط العقال من ید البعیر إذا حل عنها عن ابن عبّاس و حکی الفراء هذا القول ثمّ قال و الذی سمعت من العرب أن یقولوا کأنما أنشط من عقال و نشطت الحبل ربطته و أنشطته حللته (و رابعها) أنها أنفس المؤمنین عند الموت تنشط للخروج و ذلک أنه ما من مؤمن یحضره الموت إلّا عرضت علیه الجنّة قبل أن یموت فیری موضعه فیها و أزواجه من الحور العین فنفسه تنشط أن تخرج عن ابن عبّاس أیضا (و خامسها) أنها النجوم تنشط من أفق إلی أفق أی تذهب یقال حمار ناشط عن قتادة و الأخفش و الجبائی. [مجمع البیان، ج 10، ص 651]

سپس فرمود:

آیا می دانی «وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطًا»یعنی چه؟ آری آنان سگ های آتش هستند که گوشت و استخوان اهل دوزخ را پاره می کنند.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از«وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطًا»کفّار هستند که دردنیا اهل نشاط هستند، و مقصود از «وَ السَّابِحَاتِ سَبْحًا»مؤمنانی هستند که خدا را تسبیح می کنند.(2)

ابوالجارود گوید: امام باقر(علیه السلام) درتفسیر«فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا»فرمود:

ارواح مؤمنین هستند که به بهشت سبقت می گیرند، و ارواح کفّار هستند که همانند دنیا به طرف آتش سبقت می گیرند.(3)

مرحوم صدوق در عیون از موسی بن جعفرعلیهما السلام نقل نموده که فرمود:

گروهی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) در شب مهتابی به آن حضرت گفتند: «ای فرزند رسول خدا چقدر رنگ آسمان و نور این ستارگان زیباست؟»

امام صادق(علیه السلام) به آنان فرمود: شما این گونه سخن می گویید در حالی که

ص: 288


1- 462.. فی عدّة الداعی: …وَ لَا تُمَزِّقِ النَّاسَ فَتُمَزِّقَکَ کِلَابُ أَهْلِ النَّارِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً أَ فَتَدْرِی مَا النَّاشِطَاتُ إِنَّهُ کِلَابُ أَهْلِ النَّارِ تَنْشِطُ اللَّحْمَ وَ الْعَظْمَ قُلْتُ وَ مَنْ یُطِیقُ هَذِهِ الْخِصَالَ قَالَ یَا مُعَاذُ إِنَّهُ یَسِیرٌ عَلَی مَنْ یَسَّرَهُ اللَّهُ تَعَالَی عَلَیْهِ قَالَ وَ مَا رَأَیْتُ مُعَاذاً یُکْثِرُ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ کَمَا یُکْثِرُ تِلَاوَةَ هَذَا الْحَدِیثِ. [عدّة الداعی، ص 244]
2- 463.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً قال نزع الروح وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً قال: الکفار ینشطون فی الدّنیا وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً قال المؤمنون الذین یسبحون الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 402]
3- 464.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً یعنی أرواح المؤمنین تسبق أرواحهم إلی الجنّة بمثل الدّنیا و أرواح الکافرین إلی النار بمثل ذلک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 403]

مدبّرات چهارگانه: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت(علیهم السلام) چون به زمین نگاه می کنند، و شما را می بینند که نورتان در روی زمین زیباتر از انوار کواکب است می گویند: چه زیباست انوار این مؤمنان؟!(1)

سلیمان بن خالد گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»فرمود:

مقصود از«راجفه»حسین بن علی (صلوات الله علیهما) می باشد، و مقصود از «رادفه»علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) است، و نخستین کسی که در رجعت سر از خاک بیرون می آورد حضرت حسین بن علیّ علیهما السلام با هفتاد و پنج هزار نفر از یاران اوست، و این معنای سخن خداوند است که می فرماید: «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ * یَوْمَ لَا یَنفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ.»(2)و(3)

ص: 289


1- 465.. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ کَانَ قَوْمٌ مِنْ خَوَاصِّ الصّادق(علیه السلام) جُلُوساً بِحَضْرَتِهِ فِی لَیْلَةٍ مُقْمِرَةٍ مضحیة [مُصْحِیَةٍ] فَقَالُوا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا أَحْسَنَ أَدِیمَ هَذِهِ السَّمَاءِ وَ أَنْوَارَ هَذِهِ النُّجُومِ وَ الْکَوَاکِبِ فَقَالَ الصّادق(علیه السلام) إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ هَذَا وَ إِنَّ الْمُدَبِّرَاتِ الْأَرْبَعَةَ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ وَ مَلَکَ الْمَوْتِ(علیه السلام) یَنْظُرُونَ إِلَی الْأَرْضِ فَیَرَوْنَکُمْ وَ إِخْوَانَکُمْ فِی أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ نُورُکُمْ إِلَی السَّمَاوَاتِ وَ إِلَیْهِمْ أَحْسَنُ مِنْ أَنْوَارِ هَذِهِ الْکَوَاکِبِ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ کَمَا تَقُولُونَ مَا أَحْسَنَ أَنْوَارَ هَؤُلَاءِ الْمُؤْمِنِینَ.[عیون، ج 2، ص 2، ح 2]
2- 466.. سوره ی مؤمن، آیات 51 و 52.
3- 467.. قال محمّد بن العبّاس رحمه الله علیه حدثنا جعفر بن محمّد بن مالک عن القاسم بن إسماعیل عن علی بن خالد العاقولی عن عبد الکریم بن عمرو الخثعمی عن سلیمان بن خالد قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) قوله(عزوجل) یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ قال الراجفة الحسین بن علی(علیه السلام) و الرادفة علی بن أبی طالب(علیه السلام) و أول من ینفض عن رأسه التراب الحسین بن علی فی خمسة و سبعین ألفا و هو قوله(عزوجل) إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ.[تأویل الآیات، ص 737]

مرحوم علّامه ابن شهر آشوب از حضرت رضا(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»فرمود:

هنگامی که زمین به لرزه در می آید به دنبال آن «دَابَّةُ الْأَرْضِ»[یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)] از قبر خارج می شود [و رجعت شروع می گردد] و در تفسیر «أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ»(1)، نیز فرمود: «دَابَّةُ الْأَرْضِ»امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) است.(2)

مؤلّف گوید:

روایات درباره ی رجعت در سوره ی نمل(3) و … گذشت.

«قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ * أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ * یَقُولُونَ أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحَافِرَةِ * أَئِذَا کُنَّا عِظَامًا نَّخِرَةً * قَالُوا تِلْکَ إِذًا کَرَّةٌ خَاسِرَةٌ * فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ * فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ»(4)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

آیات فوق پاسخ کفّار قریش است که می گفتند: «آیا ما پس از مردن باز زنده می شویم [و از قبرها خارج خواهیم شد؟] و از روی استهزا می گفتند: «تِلْکَ إِذًا کَرَّةٌ خَاسِرَةٌ» یعنی «آیا پس از پوسیده شدن استخوان ها ما باز زنده می شویم؟ اگر چنین چیزی باشد ما بازگشت زیانباری خواهیم داشت؟!»و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ * فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ»یعنی بازگشت شما جز با یک صیحه نخواهد بود، و ناگهان در قیامت حاضر می شوید.

ص: 290


1- 468.. سوره ی نمل، آیه ی 82.
2- 469.. قال الرّضا(علیه السلام) فی قوله تعالی تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ قال زلزلة الأرض فاتبعتها خروج الدابة و قال(علیه السلام) أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ قال علی. [مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 102]
3- 470.. سوره ی نمل، آیه ی 82.
4- 471.. سوره ی نازعات، آیات 14-8.

سپس مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ»نفخه دوم صور اسرافیل است که مردم به وسیله آن یک باره در صحرای قیامت سر از قبرها بیرون می آورند [و می گویند: «مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا» و به آنان گفته می شود: «هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ»و «سَّاهِرَةِ» موضعی است در شام نزدیک بیت المقدس.(1) جابر جعفی از امام باقر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

بازگشت مبارک و نافع -- در قیامت -- تنها برای ولایت پذیران، و پیروان من، و پیروان علیّ و اوصیای بعد از او(علیهم السلام) می باشد، و خداوند با ولایت ما آنان را داخل بهشت خواهد نمود و آنان هم نشین من و علیّ و اوصیای بعد از او خواهند بود، و «کَرَّةٌ خَاسِرَةٌ» و بازگشت زیانبار، برای دشمنان من، و متخلّفین از امر من، و دشمنان علی و اوصیای بعد از او می باشد و خداوند به همین علّت آنان را داخل آتش می کند، و در اسفل سافلین دوزخ جای می دهد.(2)

ص: 291


1- 472.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ قال تنشق الأرض بأهلها و الرادفة الصیحة قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَةٌ أی خائفة أَبْصارُها خاشِعَةٌ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحافِرَةِ قال قالت قریش أ نرجع بعد الموت أَ إِذا کُنَّا عِظاماً نَخِرَةً أی بالیة تِلْکَ إِذاً کَرَّةٌ خاسِرَةٌ قال قالوا هذا علی حد الاستهزاء قال الله فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ قال الزجرة النفخة الثّانیة فی الصور و الساهرة موضع بالشام عند بیت المقدس.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 403]
2- 473.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا أبو عبد الله محمّد بن أحمد عن القاسم بن إسماعیل عن محمّد بن سنان عن سماعة بن مهران عن جابر بن یزید عن أبی جعفر(علیه السلام) قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) الکرة المبارکة النافعة لأهلها یوم الحساب ولایتی و اتباع أمری و ولایة علی و الأوصیاء من بعده و اتباع أمرهم یدخلهم الله الجنّة بها و معی و مع علی وصیی و الأوصیاء من بعده و الکرة الخاسرة عداوتی و ترک أمری و عداوة علی و الأوصیاء من بعده یدخلهم الله بها النار فی أسفل السافلین.[تأویل الآیات، ص 737]

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحَافِرَةِ»می فرماید:

مقصود: بازگشت و خلقت مجدّد برای قیامت است، و«ساهرة»زمین [قیامت] است، و آنان هنگامی که در قبرها صدای زَجرة و نفخه را می شنوند یک باره بر روی زمین قرار می گیرند.(1)

«هَلْ أتَاکَ حَدِیثُ مُوسَی * إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی * اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی * فَقُلْ هَل لَّکَ إِلَی أَن تَزَکَّی * وَ أَهْدِیَکَ إِلَی رَبِّکَ فَتَخْشَی * فَأَرَاهُ الْآیَةَ الْکُبْرَی *…»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

فرعون اوّل به مردم گفت: «ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی»و سپس گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»و خداوند عقوبت و نکال سخن اوّل و سخن دوم را بر او وارد نمود و او را هلاک کرد و فرمود: «فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَی»و نکال، عقوبت و کیفر است.(3) مرحوم صدوق در کتاب خصال از زرارة از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند پس از گفتن فرعون: «ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی»چهل سال به

ص: 292


1- 474.. القمّی: و أما قوله: فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ، و الساهرة الأرض کانوا فی القبور فلما سمعوا الزجرة خرجوا من قبورهم فاستووا علی الأرض. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 403]
2- 475.. سوره ی نازعات، آیات 26-15.
3- 476.. فی تفسیر علی بن إبراهیم و قال علی بن إبراهیم فی قوله: فحشر فنادی یعنی فرعون فَنادی فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکالَ الاخرة و الاولی و النکال العقوبة، و الاخرة هو قوله: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» و الاولی قوله: «ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی» فأهلکه الله بهذین القولین. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 500، ح 20]

او مهلت داد، و چون گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»عقوبت و کیفر سخن اوّل و سخن دوم را بر او وارد نمود، و بین وعده خداوند به موسی و هارون علیهما السلام که فرمود: «قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُکُمَا»تا هلاکت فرعون، چهل سال به طول انجامید.

سپس فرمود:

جبرئیل(علیه السلام) با خدای خود درباره ی فرعون مجادله ی سختی نمود و گفت: خدایا او را مهلت می دهی تا بگوید: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»؟ پس خداوند فرمود: این سخن تو و امثال تو است [که ترس از فوت دارید، و لکن من ترسی ندارم که نتوانم عقوبت کنم.](1)

مرحوم سیّد بن طاووس در کتاب سعدالسعود از ابن عبّاس نقل کرده که جبرئیل به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت:

ای محمّد! ای کاش مرا می دیدی در آن هنگام که فرعون اقرار به توحید کرد و گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ»و من به خاطر خشمی که بر او داشتم او را در آب و گل فرو بردم تا نتواند توبه کند، و توبه او پذیرفته شود؟!»رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای جبرئیل برای چه

ص: 293


1- 477.. -- فی کتاب الخصال عن زرارة عن أبی جعفر(علیه السلام) قال املی الله لفرعون ما بین الکلمتین أربعین سنة ثمّ أخذه الله نکال الاخرة و الاولی، فکان بین أن قال الله تعالی لموسی و هارون:«قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما»و بین أن عرفه الاجابة أربعین سنة، ثمّ قال: قال جبرئیل(علیه السلام): نازلت ربی فی فرعون منازلة شدیدة، فقلت: یا رب تدعه و قد قال أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی؟ فقال: انما یقول هذا عبد مثلک. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 500، ح 20] -- عن رجل من أصحاب أبی عبد الله(علیه السلام) قال: سمعته یقول: ان أشد النّاس عذابا یوم القیامة سبعة نفر أولهم ابن آدم الذی قتل أخاه الی قوله: و فرعون الذی قال: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»الحدیث. [همان، ح 21 و 22]

خشم تو بر او شدید شد؟ جبرئیل گفت: به خاطر سخن او که گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» و سپس به مردم گفت: «این که می بینید دریا خشکیده به خاطر ترس از من خشکیده است»و مردم او را تصدیق کردند، از این رو خداوند می فرماید: «وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ مَا هَدَی»و سخن اوّل او این بود که گفت: «ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی» و بین این دو سخن چهل سال فاصله شد.(1)

«أَ أَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا * رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا * وَ أَغْطَشَ لَیْلَهَا وَ أَخْرَجَ ضُحَاهَا * وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا * أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَ مَرْعَاهَا * وَ الْجِبَالَ أَرْسَاهَا * مَتَاعًا لَّکُمْ وَ لِأَنْعَامِکُمْ»(2)

محمّد بن عطیّة گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیات فوق به مردی از اهل شام فرمود:

خالق قبل از مخلوق وجود داشته …بنابراین خداوند قبل آن که چیزی را خلق کند، وجود داشته، و اگر وجود او از اوّل همراه با خلق چیز دیگری می بود، تقدّم بر مخلوق نمی داشت، «وَ لَکِنَّهُ کَانَ إِذْ لَا شَیْ ءَ غَیْرُهُ …»تا این که فرمود: خداوند نَسَب و اصل هر چیزی را آب قرار داد، و آب را منسوب به چیز دیگری نکرد، و سپس

ص: 294


1- 478.. فی کتاب سعد السعود لابن طاوس؟ره؟ نقلا عن تفسیر الکلبی محمّد عن الکلبی عن ابی صالح عن ابن عبّاس أن جبرئیل قال لرسول الله(صلی الله علیه و آله): یا محمّد لو رأیتنی و فرعون یدعو بکلمة الإخلاص «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ»و انا ارسه فی الماء و الطین لشدة غضبی علیه مخالفة ان یتوب فیتوب الله(عزوجل) علیه؟ قال رسول الله: ما کان شدة غضبک علیه یا جبرئیل؟ قال: لقوله أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی و هی کلمته الاخری منهما قالها حین انتهی الی البحر و کلمته الاولی «ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی»فکان بین الاولی و الاخرة أربعون سنة و انما قال ذلک لقومه «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»حین انتهی الی البحر فرآه قد یبست فیه الطریق فقال لقومه: ترون البحر قد یبس من فرقی فصدقوه لما رأوا و ذلک قوله(عزوجل): «وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدی».[تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 500، ح 25]
2- 479.. سوره ی نازعات، آیات 33-27.

باد را از آب خلق نمود و او را بر آب مسلّط کرد، و باد آب را شکافت و از آن کف تولید شد، و از کف زمین تولید شد، و سپس آتش را از آب آفرید، و آتش آب را شکافت و از آن دود و دخان -- به اندازه ای که خدا می خواست -- پراکنده شد، و خداوند از دخان آسمانی صاف و بدون روزنه آفرید چنان که می فرماید: «السَّمَاء بَنَاهَا * رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا * وَ أَغْطَشَ لَیْلَهَا وَ أَخْرَجَ ضُحَاهَا»و این در حالی بود که هنوز خورشید و ماه و ستاره و ابری وجود نداشت، و سپس خداوند آسمان را بالای زمین قرار داد و خلقت آسمان و زمین را برقرار نمود، و آسمان را قبل از پهناور شدن زمین بالای زمین قرار داد و سپس زمین را پهناور نمود چنان که می فرماید:

«وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا»یعنی بَسَطها….(1)

ص: 295


1- 480.. فی روضة الکافی محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن محمّد بن داود عن محمّد بن عطیة عن ابی جعفر(علیه السلام) انه قال لرجل من أهل الشام: و کان الخالق قبل المخلوق، و لو کان أول ما خلق من خلقه الشی ء من الشی ء إذا لم یکن له انقطاع أبدا، و لم یزل الله إذا و معه شی ء و لیس هو یتقدمه، و لکنه کان إذ لا شی ء غیره، و خلق الشی ء الذی جمیع الأشیاء منه فجعل نسب کل شی ء الی الماء و لم یجعل الماء نسبا یضاف الیه، و خلق الریح من الماء، ثمّ سلط الریح علی الماء فشققت الریح متن الماء حتی ثار من الماء زبد علی قدر ما شاء ان یثور، فخلق من ذلک الزبد أرضا بیضاء نقیة لیس فیها صدع و لا ثقب و لا صعود و لا هبوط و لا شجرة ثمّ طواها فوضعها فوق الماء، ثمّ خلق الله النار من الماء فشققت النار متن الماء حتی ثار من الماء دخان علی قدر ما شاء الله أن یثور، فخلق من ذلک الدخان سماء صافیة نقیة لیس فیها صدع و لا ثقب، و ذلک قوله: أَمِ السَّماءُ بَناها رَفَعَ سَمْکَها فَسَوَّاها وَ أَغْطَشَ لَیْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها قال: و لا شمس و لا قمر و لا نجوم و لا سحاب، ثمّ طواها فوضعها فوق الأرض، ثمّ نسب الخلقتین فرفع السماء قبل دحو الأرض فذلک قوله عز ذکره: وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها یقول بسطها. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 501، ح 26]

در نهج البلاغة نیز از امیرالمؤمنین(علیه السلام) کلامی درباره ی خلقت آسمان های هفت گانه نقل شده و آن حضرت می فرماید:

«جَعَلَ سُفْلَاهُنَ مَوْجاً مَکْفُوفاً وَ عُلْیَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْکاً مَرْفُوعاً».

ابوحمزه ی ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

…خداوند بیت عتیق -- یعنی کعبه -- را قبل از خلقت زمین آفرید، و سپس زمین را از زیر کعبه پهناور نمود.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

خداوند متعال زمین را زیر کعبه تا منا منبسط نمود، و سپس از منا تا عرفات گسترش داد، بنابراین زمین از عرفات است، و عرفات از منا می باشد، و منا از کعبه است.(2)

مؤلّف گوید:

روایات زیادی درباره ی خلقت زمین و آسمان و کعبه و …وارد شده، و باید به مصادر فوق مراجعه شود.

«فَإِذَا جَاءتِ الطَّامَّةُ الْکُبْرَی * یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ مَا سَعَی * وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَن یَرَی»(3)

«طَّامَّةُ الْکُبْرَی»از اسماء قیامت است، و طامّة به معنای داهیة و حادثه مصیبت باری است که فوق همه حوادث مصیبت بار است. [التی تطمّ و تعلو علی سائر الدّواهی].

و دراحادیث آمده که «طَّامَّةُ الْکُبْرَی»هنگام خروج «دَابَّةُ الْأَرْضِ»یعنی امیرمومنان(علیه السلام)

ص: 296


1- 481.. فی نهج البلاغة کلام طویل یذکر فیه(علیه السلام) ابتداء خلق السّماوات السبع و فیه قال(علیه السلام): جعل سفلاهن موجا مکفوفا و علیاهن سقفا محفوظا و سمکا مرفوعا. [همان، ح 28]
2- 482.. علی بن محمّد عن سهل بن زیاد عن منصور بن العبّاس عن صالح اللفائفی عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: ان الله تعالی دحا الأرض من تحت الکعبة الی منی، ثمّ دحاها من منی الی عرفات، ثمّ دحاها من عرفات الی منی، فالأرض من عرفات، و عرفات من منی، و منی من الکعبة. [همان، ص 509، ح 29]
3- 483.. سوره ی نازعات، آیات 36-34.

در رجعت است، و این تأویل آیه است، و ظاهر آن مربوط به قیامت است، و هنگامی که قیامت بر پا می شود، هر انسانی متذکر اعمال خود می گردد، و اعمال خود را -- که فراموش کرده بوده -- در نامه و صحیفه خویش مشاهده می نماید.

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

«یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ مَا سَعَی»یعنی انسان در روز قیامت همه اعمالی که در دنیا انجام داده است را به یاد می آورد، و «وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَن یَرَی»یعنی دوزخ برای اهل خود حاضر و ظاهر می شود. [و در آن روز راه نجات و فراری نخواهد بود.](1)

«فَأَمَّا مَن طَغَی * وَ آثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا *فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَی * وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَی»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر «فَأَمَّا مَن طَغَی * وَ آثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا»فرمود:

«أی ضَلَ عَلَی عَمْدٍ بِلَا حُجَّةٍ»یعنی کسی که از روی عمد بدون حجّت و دلیل، به گم راهی روی آورد، و دنیا را بر آخرت مقدّم بدارد، دوزخ جایگاه او خواهد بود.(3)

ص: 297


1- 484.. القمّی: قوله یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ ما سَعی قال یذکر ما عمله کله وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَری قال:أحضرت. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 403]
2- 485.. سوره ی نازعاتن آیات 41-37.
3- 486.. فی الکافی عن امیر المؤمنین(علیه السلام) قَالَ وَ النِّفَاقُ عَلَی أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَی الْهَوَی وَ الْهُوَیْنَا وَ الْحَفِیظَةِ وَ الطَّمَعِ فَالْهَوَی عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی الْبَغْیِ وَ الْعُدْوَانِ وَ الشَّهْوَةِ وَ الطُّغْیَانِ -- فَمَنْ بَغَی کَثُرَتْ غَوَائِلُهُ وَ تُخُلِّیَ مِنْهُ وَ قُصِرَ عَلَیْهِ وَ مَنِ اعْتَدَی لَمْ یُؤْمَنْ بَوَائِقُهُ وَ لَمْ یَسْلَمْ قَلْبُهُ وَ لَمْ یَمْلِکْ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ لَمْ یَعْذِلْ نَفْسَهُ فِی الشَّهَوَاتِ خَاضَ فِی الْخَبِیثَاتِ وَ مَنْ طَغَی ضَلَّ عَلَی عَمْدٍ بِلَا حُجَّةٍ وَ الْهُوَیْنَا عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی الْغِرَّةِ وَ الْأَمَلِ وَ الْهَیْبَةِ وَ الْمُمَاطَلَةِ وَ ذَلِکَ بِأَنَّ الْهَیْبَةَ تَرُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ الْمُمَاطَلَةَ تُفَرِّطُ فِی الْعَمَلِ حَتَّی یَقْدَمَ عَلَیْهِ الْأَجَلُ وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ عَلِمَ الْإِنْسَانُ حَسَبَ مَا هُوَ فِیهِ وَ لَوْ عَلِمَ حَسَبَ مَا هُوَ فِیهِ مَاتَ خُفَاتاً مِنَ الْهَوْلِ وَ الْوَجَلِ وَ الْغِرَّةَ تَقْصُرُ بِالْمَرْءِ عَنِ الْعَمَلِ وَ الْحَفِیظَةُ عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَی الْکِبْرِ وَ الْفَخْرِ وَ الْحَمِیَّةِ وَ الْعَصَبِیَّةِ فَمَنِ اسْتَکْبَرَ أَدْبَرَ عَنِ الْحَقِّ وَ مَنْ فَخَرَ فَجَرَ وَ مَنْ حَمِیَ أَصَرَّ عَلَی الذُّنُوبِ وَ مَنْ أَخَذَتْهُ الْعَصَبِیَّةُ جَارَ فَبِئْسَ الْأَمْرُ أَمْرٌ بَیْنَ إِدْبَارٍ وَ فُجُورٍ وَ إِصْرَارٍ وَ جَوْرٍ عَلَی الصِّرَاطِ وَ الطَّمَعُ عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ الْفَرَحِ وَ الْمَرَحِ وَ اللَّجَاجَةِ وَ التَّکَاثُرِ فَالْفَرَحُ مَکْرُوهٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْمَرَحُ خُیَلَاءُ وَ اللَّجَاجَةُ بَلَاءٌ لِمَنِ اضْطَرَّتْهُ إِلَی حَمْلِ الْآثَامِ وَ التَّکَاثُرُ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ شُغُلٌ وَ اسْتِبْدَالُ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ -- فَذَلِکَ النِّفَاقُ وَ دَعَائِمُهُ وَ شُعَبُهُ وَ اللَّهُ قَاهِرٌ فَوْقَ عِبادِهِ * تَعَالَی ذِکْرُهُ وَ جَلَّ وَجْهُهُ وَ أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ وَ انْبَسَطَتْ یَدَاهُ وَ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ رَحْمَتُهُ وَ ظَهَرَ أَمْرُهُ وَ أَشْرَقَ نُورُهُ وَ فَاضَتْ بَرَکَتُهُ وَ اسْتَضَاءَتْ حِکْمَتُهُ وَ هَیْمَنَ کِتَابُهُ وَ فَلَجَتْ حُجَّتُهُ وَ خَلَصَ دِینُهُ وَ اسْتَظْهَرَ سُلْطَانُهُ وَ حَقَّتْ کَلِمَتُهُ وَ أَقْسَطَتْ مَوَازِینُهُ وَ بَلَّغَتْ رُسُلُهُ فَجَعَلَ السَّیِّئَةَ ذَنْباً وَ الذَّنْبَ فِتْنَةً وَ الْفِتْنَةَ دَنَساً وَ جَعَلَ الْحُسْنَی عُتْبَی وَ الْعُتْبَی تَوْبَةً وَ التَّوْبَةَ طَهُوراً فَمَنْ تَابَ اهْتَدَی وَ مَنِ افْتُتِنَ غَوَی مَا لَمْ یَتُبْ إِلَی اللَّهِ وَ یَعْتَرِفْ بِذَنْبِهِ وَ لَا یَهْلِکُ عَلَی اللَّهِ إِلَّا هَالِکٌ اللَّهَ اللَّهَ فَمَا أَوْسَعَ مَا لَدَیْهِ مِنَ التَّوْبَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْبُشْرَی وَ الْحِلْمِ الْعَظِیمِ وَ مَا أَنْکَلَ مَا عِنْدَهُ مِنَ الْأَنْکَالِ وَ الْجَحِیمِ وَ الْبَطْشِ الشَّدِیدِ فَمَنْ ظَفِرَ بِطَاعَتِهِ اجْتَلَبَ کَرَامَتَهُ وَ مَنْ دَخَلَ فِی مَعْصِیَتِهِ ذَاقَ وَبَالَ نَقِمَتِهِ وَ عَمَّا قَلِیلٍ لَیُصْبِحُنَّ نادِمِینَ. [کافی، ج 2، ص 393]

مؤلّف گوید:

مقدّم کردن دنیا بر آخرت به این است که در مطامع دنیا فرو رود، و آماده برای آخرت نشود، و اهل عبادت و تهذیب و اصلاح اخلاق و ادای حقوق واجب نباشد.

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر «وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ…»گوید:

خوف از مقام [و عظمت] پروردگار اینست که بنده قدرت معصیت خدا را داشته باشد، و معصیت برای او آماده شده باشد، و از ترس عقوبت خداوند، معصیت را ترک کند، و نفس خود را سرکوب نماید، و خداوند جایگاه چنین بنده ای را بهشت قرار خواهد داد.(1)

ص: 298


1- 487.. القمّی: قوله وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی قال: هوی العبد إذا وقف علی معصیة الله و قدر علیها ثمّ ترکها مخافة الله و نهی النفس عنها فمکافاته الجنّة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 403]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ»(1)، فرمود:

هر کس بداند که در محضرخداست و خداوند او را می بیند، و سخن او را می شنود، و عمل نیک و بد او را می بیند، و به این خاطر از اعمال زشت و گناه دوری کند، او از کسانی خواهد بود که «خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی.»(2)

ابوحمزه ی ثمالی از امام سجّاد(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مردی با اهل خود سوار کشتی شد و کشتی شکست و همه آنان غرق شدند، جز همسر او که بر تخته ای قرار گرفت و نجات یافت، و داخل جزیره ای شد، و در آن جزیره مرد راهزنی بود که حرمت های خدا را حفظ نمی کرد، و چون آن زن را دید گفت: تو جنّی هستی یا انسی؟ و چون گفت: انسی هستم، او را مهلت نداد، و خواست تا به او تجاوز کند، و آن زن به خود لرزید، و به آسمان اشاره کرد و گفت: «من از خدا می ترسم».

مرد راهزن گفت: «به خدا سوگند، من سزاوارترم که از خدا بترسم»پس برخاست، و به خانه خود رفت و تائب شد، و در مراجعت به راهبی برخورد نمود، و چون هوا بسیار گرم بود، راهب به او گفت: «ای جوان دعا کن تا خداوند ابری را امر کند بر سر ما سایه افکند؟»جوان راهزن گفت: «من در خود خیری نمی بینم که بتوانم سؤالی از خدای خود نمایم»راهب گفت: پس من دعا می کنم و تو آمین بگو؟

ص: 299


1- 488.. سوره ی الرّحمن، آیه ی 46.
2- 489.. و فی الکافی: عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ یَرَاهُ وَ یَسْمَعُ مَا یَقُولُ وَ یَعْلَمُ مَا یَعْمَلُهُ مِنْ خَیْرٍ أَوْ شَرٍّ فَیَحْجُزُهُ ذَلِکَ عَنِ الْقَبِیحِ مِنَ الْأَعْمَالِ فَذَلِکَ الَّذِی خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی. [کافی، ج 2، ص 70، ح 10]

جوان گفت: مانعی نیست. پس راهب دعا کرد و آن جوان آمین گفت، و چیزی نگذشت که ابری بر سر آنان سایه افکند، و این بود تا راه آنان جدا شد، و چون راهب دید ابر بالای سر آن جوان راهزن حرکت می کند گفت: تو بهتر از من هستی، چرا که دعای تو مستجاب شده، و دعای من مستجاب نشده است، اکنون بگو قصّه تو چیست؟ و چون جوان راهزن قصّه خود را بیان کرد، راهب گفت: خداوند به خاطر خوفی که از خدا پیدا کرده ای، گذشته های تو را بخشیده است، پس مواظب آینده خود باش.(1)

ص: 300


1- 490.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْمُکَارِی عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ؟سهما؟ [قَالَ] قَالَ إِنَّ رَجُلًا رَکِبَ الْبَحْرَ بِأَهْلِهِ فَکُسِرَ بِهِمْ فَلَمْ یَنْجُ مِمَّنْ کَانَ فِی السَّفِینَةِ إِلَّا امْرَأَةُ الرَّجُلِ فَإِنَّهَا نَجَتْ عَلَی لَوْحٍ مِنْ أَلْوَاحِ السَّفِینَةِ حَتَّی أَلْجَأَتْ عَلَی جَزِیرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ وَ کَانَ فِی تِلْکَ الْجَزِیرَةِ رَجُلٌ یَقْطَعُ الطَّرِیقَ وَ لَمْ یَدَعْ لِلهِ حُرْمَةً إِلَّا انْتَهَکَهَا فَلَمْ یَعْلَمْ إِلَّا وَ الْمَرْأَةُ قَائِمَةٌ عَلَی رَأْسِهِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیْهَا فَقَالَ إِنْسِیَّةٌ أَمْ جِنِّیَّةٌ فَقَالَتْ إِنْسِیَّةٌ فَلَمْ یُکَلِّمْهَا کَلِمَةً حَتَّی جَلَسَ مِنْهَا مَجْلِسَ الرَّجُلِ مِنْ أَهْلِهِ فَلَمَّا أَنْ هَمَّ بِهَا اضْطَرَبَتْ فَقَالَ لَهَا مَا لَکِ تَضْطَرِبِینَ فَقَالَتْ أَفْرَقُ مِنْ هَذَا وَ أَوْمَأَتْ بِیَدِهَا إِلَی السَّمَاءِ قَالَ فَصَنَعْتِ مِنْ هَذَا شَیْئاً قَالَتْ لَا وَ عِزَّتِهِ قَالَ فَأَنْتِ تَفْرَقِینَ مِنْهُ هَذَا الْفَرَقَ وَ لَمْ تَصْنَعِی مِنْ هَذَا شَیْئاً وَ إِنَّمَا أَسْتَکْرِهُکِ اسْتِکْرَاهاً فَأَنَا وَ اللَّهِ أَوْلَی بِهَذَا الْفَرَقِ وَ الْخَوْفِ وَ أَحَقُّ مِنْکِ قَالَ: فَقَامَ وَ لَمْ یُحْدِثْ شَیْئاً وَ رَجَعَ إِلَی أَهْلِهِ وَ لَیْسَتْ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا التَّوْبَةُ وَ الْمُرَاجَعَةُ فَبَیْنَا هُوَ یَمْشِی إِذْ صَادَفَهُ رَاهِبٌ یَمْشِی فِی الطَّرِیقِ فَحَمِیَتْ عَلَیْهِمَا الشَّمْسُ فَقَالَ الرَّاهِبُ لِلشَّابِّ ادْعُ اللَّهَ یُظِلَّنَا بِغَمَامَةٍ فَقَدْ حَمِیَتْ عَلَیْنَا الشَّمْسُ فَقَالَ الشَّابُّ مَا أَعْلَمُ أَنَّ لِی عِنْدَ رَبِّی حَسَنَةً فَأَتَجَاسَرَ عَلَی أَنْ أَسْأَلَهُ شَیْئاً قَالَ فَأَدْعُو أَنَا وَ تُؤَمِّنُ أَنْتَ قَالَ نَعَمْ فَأَقْبَلَ الرَّاهِبُ یَدْعُو وَ الشَّابُّ یُؤَمِّنُ فَمَا کَانَ بِأَسْرَعَ مِنْ أَنْ أَظَلَّتْهُمَا غَمَامَةٌ فَمَشَیَا تَحْتَهَا مَلِیّاً مِنَ النَّهَارِ ثُمَّ تَفَرَّقَتِ الْجَادَّةُ جَادَّتَیْنِ فَأَخَذَ الشَّابُّ فِی وَاحِدَةٍ وَ أَخَذَ الرَّاهِبُ فِی وَاحِدَةٍ فَإِذَا السَّحَابَةُ مَعَ الشَّابِّ فَقَالَ الرَّاهِبُ أَنْتَ خَیْرٌ مِنِّی لَکَ اسْتُجِیبَ وَ لَمْ یُسْتَجَبْ لِی فَأَخْبِرْنِی مَا قِصَّتُکَ فَأَخْبَرَهُ بِخَبَرِ الْمَرْأَةِ فَقَالَ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَی حَیْثُ دَخَلَکَ الْخَوْفُ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ فِیمَا تَسْتَقْبِلُ. [کافی، ج 2، ص 69، ح 8]

ابن عبّاس گوید:

مقصود از «فَأَمَّا مَن طَغَی * وَ آثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا»علقمة بن حارث بن عبدالدار است، و مقصود از «وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی»علیّ(علیه السلام) و پیروان او عموماً می باشد.(1)

«یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا * فِیمَ أَنتَ مِن ذِکْرَاهَا * إِلَی رَبِّکَ مُنتَهَاهَا * إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ مَن یَخْشَاهَا * کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«أَیَّانَ مُرْسَاهَا»یعنی متی تقوم؟ و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «إِلَی رَبِّکَ مُنتَهَاهَا»یعنی علمها عندالله، و «إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا»یعنی عشیّة یوم أو بعض یومٍ، و هذا کقوله تعالی: «إِلَّا سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ.»(3)

ص: 301


1- 491.. سفیان بن عیینة عن الزهری عن مجاهد عن ابن عبّاس فَأَمَّا مَنْ طَغی وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا هو علقمة بن الحارث بن عبد الدار وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ علی بن أبی طالب خاف فانتهی عن المعصیة و نهی عن الهوی نفسه فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی خاصا لعلی و من کان علی منهاجه هکذا عاما. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 94]
2- 492.. سوره ی نازعات، آیات 46-42.
3- 493.. قَوْلُهُ «وَ أَمَّا مَنْ»«خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی»قَالَ: هَوَی الْعَبْدِ إِذَا وَقَفَ عَلَی مَعْصِیَةِ اللَّهِ وَ قَدَرَ عَلَیْهَا ثُمَّ تَرَکَهَا مَخَافَةَ اللَّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنْهَا فَمُکَافَاتُهُ الْجَنَّةُ قَوْلُهُ «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها»قَالَ: مَتَی تَقُومُ قَالَ اللَّهُ: «إِلی رَبِّکَ مُنْتَهاها»أَیْ عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ قَوْلُهُ: «کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحاها»قالَ: بَعْضُ یَوْمٍ. [تفسیر القمّی، ج 2، ص 403]

در عدّه ای از روایات از طریق اهل تسنّن آمده که ابن عبّاس گوید:

مشرکین مکّه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به صورت استهزاء سؤال می کردند: آیا قیامت در چه تاریخی بر پا می شود؟ و این آیه نازل شد.

و عایشه گوید: همواره از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره ی قیامت سؤال می کردند، تا این که خداوند فرمود: «فِیمَ أَنتَ مِن ذِکْرَاهَا * إِلَی رَبِّکَ مُنتَهَاهَا»و از آن پس سؤال نکردند.(1)

در برخی از روایات اهل سنّت آمده که اعراب چون نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می آمدند، از آن حضرت درباره ی قیامت سؤال می کردند، و آن بزرگوار نگاهی به جوان ترین اهل مجلس خود می کرد، و می فرمود: اگر این جوان به اندازه ی قرنی زنده باشد، قیامت بر پا می شود».این روایت را صاحب درّالمنثور از عایشه نقل کرده است، در حالی که علم ساعت و قیامت مخصوص خداوند است، و جز او کسی از آن آگاه نیست و در آیاتی از قرآن بالصراحة آمده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مأمور است بگوید: من دانشی نسبت به آن ندارم.(2)

ص: 302


1- 494.. و فی الدر المنثور، أخرج ابن أبی حاتم و ابن مردویه بسند ضعیف عن ابن عبّاس قال": إن مشرکی مکة سألوا النّبی(صلی الله علیه و آله) فقالوا: متی تقوم الساعة استهزاء منهم -- فنزلت «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها»الآیات. [تفسیر المیزان، ج 20، ص 198]
2- 495.. و فی بعض الروایات: کانت الأعراب إذا قدموا علی النّبی(صلی الله علیه و آله) -- سألوه عن الساعة -- فینظر إلی أحدث إنسان فیهم فیقول: إن یعش هذا قرنا قامت علیکم ساعتکم: رواها فی الدر المنثور، عن ابن مردویه عن عائشة. و هی من التوقیت الذی یجل عنه ساحة النّبی(صلی الله علیه و آله) و قد أوحی إلیه فی کثیر من السور القرآنیة سیما المکیة أن علم الساعة یختص به تعالی لا یعلمه إلّا هو و أمر أن یجیب من سأله عن وقتها بنفی العلم به عن نفسه. [تفسیر المیزان، ج 20، ص 198]

سوره ی عبس

اشاره

به این سوره «سَفَره»نیز گفته شده است.

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی نجم.

تعداد آیات: 40 یا 41 و یا 42 آیه به نظر حجازی و بصری و شامی.

ثواب قرائت سوره ی عبس

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که سوره ی «عَبَسَ وَ تَوَلَّی»و سوره ی «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ»را قرائت نماید، در تحت جناح الله بهشت، و سایه رحمت و کرامت الهی در بهشت خواهد بود، و این عطاها، بر خداوند بزرگ نیست إن شاء الله.(1)

و در کتاب خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، هنگامی که برای قیامت از قبر خارج می شود، شاد و خندان خواهد بود، و کسی که آن را روی پوست آهویی بنویسد و با خود داشته باشد، به هر سو رود، جز خیر و خوبی نمی بیند.

ص: 303


1- 496.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ عَبَسَ وَ تَوَلَّی وَ إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ کَانَ تَحْتَ جَنَاحِ اللَّهِ مِنَ الْجِنَانِ وَ فِی ظِلِّ اللَّهِ وَ کَرَامَتِهِ فِی جِنَانِهِ وَ لَا یَعْظُمُ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [ثواب الأعمال، ص 121]

و در همان کتاب از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

اگر مسافری این سوره را در بین راه بخواند، در آن سفر آسیبی نمی بیند.(1)

ص: 304


1- 497.. -- ابن بابویه: بإسناده، عن معاویة بن وهب، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «من قرأ عبس و تولی، و إذا الشّمس کورت، کان تحت جناح الله من الجنان، و فی ظل الله و کرامته، و فی جناته، و لم یعظم ذلک علی الله إن شاء الله». -- و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة خرج من قبره یوم القیامة ضاحکا مستبشرا، و من کتبها فی رق غزال و علقها لم یر إلّا خیرا أینما توجه». -- و قال الصّادق(علیه السلام): «إذا قرأها المسافر فی طریقه یکفی ما یلیه فی طریقه فی ذلک السفر».[رواها فی تفسیر برهان، ج 5، ص 581، ح 1 و 2 و 4]

سوره ی عَبَس، آیات 1 تا 42

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ عَبَسَ وَ تَوَلَّی 1 أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی 2 وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّی 3 أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْری 4 أَمَّا مَنِ اسْتَغْنی 5 فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّی 6 وَ ما عَلَیْکَ أَلاَّ یَزَّکَّی 7 وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعی 8 وَ هُوَ یَخْشی 9 فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّی 10 کَلاَّ إِنَّها تَذْکِرَةٌ 11 فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ 12 فی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ 13 مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ 14 بِأَیْدی سَفَرَةٍ 15 کِرامٍ بَرَرَةٍ 16 قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ 17 مِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ 18 مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ 19 ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ 20 ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ 21 ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ 22 کَلاَّ لَمَّا یَقْضِ ما أَمَرَهُ 23 فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ 24 أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا 25 ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا 26 فَأَنْبَتْنا فیها حَبًّا 27 وَ عِنَباً وَ قَضْباً 28 وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلاً 29 وَ حَدائِقَ غُلْباً 30 وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا 31 مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ 32 فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ 33 یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ 34 وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ 35 وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ 36 لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنیهِ 37 وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ 38

ص: 305

ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ 39 وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ 40 تَرْهَقُها قَتَرَةٌ 41 أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ 42

لغات:

«تَصَدّی»از تَصَدِّی، تَعَرّض و توجّه به چیزی را گویند، و «صُحُف»جمع صحیفه به معنای کتاب است، و عرب هر مکتوبی را کتاب و رَقّْ و صحیفه گوید، و «سَفَرة» کاتبین اسفار حکمت را گویند، و مفرد آن سافر است، و مفرد اَسفار سِفْر است، واصل لغتِ «سَفَر»به معنای کشف است، و سَفَرتِ المرأة إذا کَشَفَتْ عن وجهها، و «بَرَرَة»جمع بارّ، فاعل از بِرّ است، و «بِرّ»کار مفید را گویند که جلب محبّت می کند، و«بُرّ»که به معنای گندم است، به خاطر نفع فراوان آن است، و «أَقْبَرَه»یعنی جعل له قبراً للدفن، و «قابر»کسی را گویند که با دست خود میّت را دفن می کند، و «إنشار»به معنای احیای بعد از موت است، و «قَضْب»به معنای رَطْب، و به معنای چیدن بعد از چیدن است، و «حَدائق غُلباً»یعنی باغستان های پر از درخت، و «فاکهةً و أبّاً»اَبّ به معنای مرتع و چراگاه و علفزار است، و مرحوم قمّی گوید: «أبّ»گیاهی است برای چهارپایان، از این رو خداوند می فرماید: «مَتَاعًا لَّکُمْ وَ لِأَنْعَامِکُمْ»و «صاخَّة»همان نفخه دوّمِ در صور است، و به این علّت به آن صاخّة گویند که مردم به خاطر آن ضجّه و فریاد می کنند.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر چهره در هم کشید و روی برتافت…(1) از اینکه نابینایی به سراغ او آمده بود! (2)

ص: 306

تو چه می دانی شاید او پاکی و تقوا پیشه کند، (3) یا متذکّر گردد و این تذکّر به حال او مفید باشد! (4) امّا آن کس که توانگر است، (5) تو به او روی می آوری، (6) در حالی که اگر او خود را پاک نسازد، چیزی بر تو نیست! (7) امّا کسی که به سراغ تو می آید و کوشش می کند، (8) و از خدا ترسان است، (9) تو از او غافل می شوی! (10) هرگز چنین نیست که آنها می پندارند این (قرآن) تذکّر و یادآوری است، (11) و هر کس بخواهد از آن پند می گیرد! (12) در الواح پرارزشی ثبت است، (13) الواحی والا قدر و پاکیزه، (14) به دست سفیرانی است (15) والا مقام و فرمانبردار و نیکوکار! (16) مرگ بر این انسان، چقدر کافر و ناسپاس است! (17) (خداوند) او را از چه چیز آفریده است؟! (18) او را از نطفه ناچیزی آفرید، سپس اندازه گیری کرد و موزون ساخت، (19) سپس راه را برای او آسان کرد، (20) بعد او را میراند و در قبر پنهان نمود، (21) سپس هر گاه بخواهد او را زنده می کند! (22) چنین نیست که او می پندارد او هنوز آنچه را (خدا) فرمان داده، اطاعت نکرده است! (23) انسان باید به غذای خویش (و آفرینش آن) بنگرد! (24) ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم، (25) سپس زمین را از هم شکافتیم، (26) و در آن دانه های فراوانی رویاندیم، (27) و انگور و سبزی بسیار، (28) و زیتون و نخل فراوان، (29) و باغهای پردرخت، (30) و میوه و چراگاه، (31) تا وسیله ای برای بهره گیری شما و چهارپایانتان باشد! (32) هنگامی که آن صدای مهیب [صیحه رستاخیز] بیاید، (کافران در اندوه عمیقی فرومی روند)! (33) در آن روز که انسان از برادر خود می گریزد، (34) و از مادر و پدرش، (35) و زن و فرزندانش (36) در آن روز هر کدام از آنها وضعی دارد که او را کاملًا به خود مشغول می سازد! (37) چهره هایی در آن روز گشاده و نورانی است، (38) خندان و مسرور است (39) و صورتهایی در آن روز غبارآلود است، (40) و دود تاریکی آنها را پوشانده است، (41) آنان همان کافران فاجرند! (42)

ص: 307

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«عَبَسَ وَ تَوَلَّی * أَن جَاءهُ الْأَعْمَی * وَ مَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّی * أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّکْرَی * أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَی * فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّی * وَ مَا عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّی * وَ أَمَّا مَن جَاءکَ یَسْعَی * وَ هُوَ یَخْشَی * فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّی»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این آیات درباره ی عثمان و عبدالله بن أمّ مکتوم نازل شده و عبدالله ابن امّ مکتوم مؤذّن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و نابینا بود، و چون نزد رسول خدا آمد آن حضرت به او احترام نمود، و او را بر اصحاب خود -- که عثمان بین آنان بود -- مقدّم کرد و عثمان رو ترش نمود و از او رو گرداند، و خداوند آیات فوق را نازل نمود و فرمود: «ابن امّ مکتوم طاهر و پاک و نیکو سیرت است، و از تذکّرات پیامبر(صلی الله علیه و آله) پند می گیرد»و سپس خداوند به عثمان خطاب و طعنه زده و می فرماید: «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَی * فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّی»یعنی ای رسول من! هنگامی که غنیّ و ثروت مندی نزد تو می آید تو -- به خاطر هدایت او -- از آن نابینای نیکو سیرت غافل می مانی؟! و باکی نداری که آن غنیّ و ثروت مند پاک سیرت و یا بدسیرت باشد!(2)

ص: 308


1- 498.. سوره ی عبس، آیات 10-1.
2- 499.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ عَبَسَ وَ تَوَلَّی أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی قال: نزلت فی عثکن [یعنی عثمان] و ابن أم مکتوم و کان ابن أم مکتوم مؤذنا لرسول الله(صلی الله علیه و آله) و کان أعمی، و جاء إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و عنده أصحابه و عثکن عنده، فقدمه رسول الله(صلی الله علیه و آله) علیه فعبس وجهه و تولی عنه فأنزل الله عَبَسَ وَ تَوَلَّی یعنی عثکن أَنْ جاءَهُ الْأَعْمی وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّی أی یکون طاهرا أزکی أَوْ یَذَّکَّرُ قال یذکره رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثمّ خاطب عثکن فقال: أَمَّا مَنِ اسْتَغْنی فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّی قال أنت إذا جاءک غنی تتصدی له و ترفعه وَ ما عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّی أی لا تبالی زکیا کان أو غیر زکی إذا کان غنی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 404]

مرحوم طبرسی نیز از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

این آیات درباره ی مردی از بنی امیّه [یعنی عثمان] نازل شد، او نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بود، و چون عبدالله بن امّ مکتوم نابینا وارد شد از او اظهار تنفّر کرد، و روی خود را گرداند، و صورت درهم کشید، و لباس خویش را جمع کرد، و خداوند این قصّه را در آیات فوق بیان نموده و رفتار عثمان را ناپسند و زشت دانسته است.(1)

مرحوم طبرسی سپس از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بعد از قصّه فوق هر گاه عبدالله بن امّ مکتوم را می دید می فرمود: «مرحباً مرحباً، به خدا سوگند از این پس هرگز خداوند مرا درباره ی تو عتاب نخواهد نمود»و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از آن فراوان به او لطف می نمود، تا جایی که او شرمنده می شد و از پذیرفتن لطف آن حضرت امتناع می کرد.(2)

قصّه فوق در مجمع البیان به شکل دیگری نیز نقل شده و در این نقل مخاطبین رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از سران مشرکین بوده اند مانند: عتبة بن ربیعه، و ابوجهل بن هشام، و عبّاس بن عبدالمطلب، و ابیّ و امیّة فرزندان خلف و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را دعوت به اسلام می نمود و امید داشت که مسلمان شوند و دراین هنگام عبدالله بن امّ مکتوم

ص: 309


1- 500.. المجمع: قد روی عن الصّادق(علیه السلام) أنها نزلت فی رجل من بنی أمیة کان عند النّبی(صلی الله علیه و آله) فجاء ابن أم مکتوم فلما رآه تقذر منه و جمع نفسه و عبس و أعرض بوجهه عنه فحکی الله سبحانه ذلک و أنکره علیه. [مجمع البیان، ج 10، ص 664]
2- 501.. و فیه: روی عن الصّادق(علیه السلام) أنه قال کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) إذا رأی عبد الله بن أم مکتوم قال مرحبا مرحبا لا و الله لا یعاتبنی الله فیک أبدا و کان یصنع به من اللطف حتی کان یکف عن النّبی(صلی الله علیه و آله) مما یفعل به. [همان]

نابینا آمد و گفت: «یَا رَسُولَ اللَّهِ أقربنی وعَلِّمْنِی مِمَّا عَلَّمَکَ اللَّهُ»و سخن خود را تکرار کرد و نمی دانست که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با سران قریش سخن می گوید….(1)

مؤلّف گوید:

نقل مرحوم طبرسی با اخلاق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سازگار نیست و سخن مرحوم سید مرتضی علم الهدی رضوان الله علیه متین به نظر می رسد.

ص: 310


1- 502.. فی مجمع البیان قیل نزلت الایة فی عبد الله بن أم مکتوم و هو عبد الله بن شریح بن مالک بن ربیعة الفهری من بنی عامر بن لوی. و ذلک انه أتی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو یناجی عتبة بن ربیعة و أبا جهل بن هشام و العبّاس بن عبد المطلب و أبیا و امیة إبنی خلف یدعوهم الی الله و یرجو إسلامهم، فقال: یا رسول الله اقربنی و علمنی مما علمک الله، فجعل ینادیه و کرر النداء و لا یدری انه مشتغل مقبل علی غیره، حتی ظهرت الکراهیة فی وجه رسول الله؟صل؟ لقطعه کلامه. و قال فی نفسه: یقول هؤلاء الصنادید انما اتباعه العمیان و العبید فأعرض و أقبل علی القوم یکلمهم، فنزلت الآیات و کان رسول الله صلی الله علیه وآله إذا رآه قال: مرحبا بمن عاتبنی فیه ربی، و یقول: هل لک من حاجة؟ و استخلفه علی المدینة مرتین فی غزوتین، قال انس بن مالک: فرأیته یوم القادسیة و علیه درع و معه رایة سوداء. و روی عن الصّادق(علیه السلام) قال: کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) إذا رای أم مکتوم قال: مرحبا لا و الله لا یعاتبنی الله فیک أبدا و کان یصنع من اللطف حتی کان یکف عن النّبی؟صل؟ مما یفعل به، قال المرتضی علم الهدی قدس سره: لیس فی ظاهر الایة دلالة علی توجهها الی النّبی(صلی الله علیه و آله) بل هی خبر محض لم یصرح به المخبر عنه، و فیها ما یدل علی ان المعنی بها غیره، لان العبوس لیس من صفات النّبی(صلی الله علیه و آله) مع الأعداء المتبائنین فضلا عن المؤمنین المسترشدین ثمّ الوصف بأنه یتصدی للأغنیاء و یتلهی عن الفقراء لا یشبه أخلاقه الکریمة، و یؤید هذا القول قوله سبحانه فی وصفه(علیه السلام): «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ»و قوله: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»و الظاهر أن قوله: عبس و تولی المراد به غیره و روی عن الصّادق(علیه السلام) انها نزلت فی رجل من بنی امیة کان عند النّبی(صلی الله علیه و آله)، فجائه ابن أم مکتوم فلما رآه تقذر منه و عبس و جمع نفسه و أعرض بوجهه عنه، فحکی الله سبحانه ذلک و أنکره علیه. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 509، ح 4]

«کَلَّا إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ * فَمَن شَاء ذَکَرَهُ * فِی صُحُفٍ مُّکَرَّمَةٍ * مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ * بِأَیْدِی سَفَرَةٍ * کِرَامٍ بَرَرَةٍ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «تَذْکِرَةٌ»قرآن است، و مقصود از«مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ»عندالله است، و مقصود از«بِأَیْدِی سَفَرَةٍ * کِرَامٍ بَرَرَةٍ»ائمه(علیهم السلام) هستند.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«بِأَیْدِی سَفَرَةٍ * کِرَامٍ بَرَرَةٍ»ائمه اهل البیت(علیهم السلام)اند.(3) برید عجلی گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «صُحُفًا مُّطَهَّرَةً * فِیهَا کُتُبٌ قَیِّمَةٌ»(4)، فرمود:

مقصود حدیث [های] ما می باشد که در صحف مطهّرة از کذب است.(5) «قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَکْفَرَهُ * مِنْ أَیِّ شَیْءٍ خَلَقَهُ * مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ * ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ * ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ * ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ * کَلَّا لَمَّا یَقْضِ مَا أَمَرَهُ»(6)

مرحوم علی بن ابراهیم از ابواسامه نقل کرده که گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر

ص: 311


1- 503.. سوره ی عبس، 16-11.
2- 504.. القمّی: قوله کَلَّا إِنَّها تَذْکِرَةٌ قال القرآن فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ مَرْفُوعَةٍ قال: عند الله مُطَهَّرَةٍ بِأَیْدِی سَفَرَةٍ قال بأیدی الأئمة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 405]
3- 505.. فی تأویل الآیات: ما رواه محمّد بن العبّاس؟ره؟ عن الحسین بن أحمد المالکی عن محمّد بن عیسی عن یونس عن خلف بن حماد عن أبی أیوب الحذاء عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله تعالی بِأَیْدِی سَفَرَةٍ کِرامٍ بَرَرَةٍ قال هم الأئمة(علیهم السلام). [تأویل الآیات، ص 739]
4- 506.. سوره ی بینّة، آیات 2 و 3.
5- 507.. فی بصائر الدرجات: حدثنا الحجال عن صالح عن الحسن بن محبوب عن مالک بن عطیة عن برید العجلی قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله تعالی صُحُفاً مُطَهَّرَةً فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ قال هو حدیثنا فی صحف مطهرة من الکذب. [بصائرالدرجات، ص 516، ح 41]
6- 508.. سوره ی عبس، آیات 23-17.

«قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَکْفَرَهُ»فرمود:

این آیه درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نازل شد و خداوند می فرماید: چه چیز سبب کفر او بود که شما او را کشتید، و سپس خداوند خلقت با عظمت او را یاد نموده و او را ازطینت پیامبران آفریده و خلقت او را از خیر مقدّر نموده است، «ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ» یعنی سپس راه هدایت را برای او میّسر نموده، «ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ»و پس از آن او را از دنیا خارج نموده، «ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ»یعنی و سپس آن گونه که می خواهد او را برای رجعت زنده می کند، «کَلَّا لَمَّا یَقْضِ مَا أَمَرَهُ»یعنی در رجعت او به آنچه خداوند امر می کند عمل خواهد نمود [و انتقام خون خود و خون فرزندان خود را خواهد گرفت.](1)

روایت فوق با مختصر اختلاف عبارت، در تأویل الآیات نیز نقل شده که در پاورقی مشاهده می شود.(2)

ص: 312


1- 509.. القمّی: أخبرنا أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد عن ابن أبی نصر [أبی بصیر] عن جمیل بن دراج عن أبی أسامة عن أبی جعفر(علیه السلام) قال سألته عن قول الله «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ»قال: نعم نزلت فی أمیر المؤمنین(علیه السلام) ما أَکْفَرَهُ، یعنی بقتلکم إیاه ثمّ نسب أمیر المؤمنین(علیه السلام) فنسب خلقه و ما أکرمه الله به فقال: مِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ یقول من طینة الأنبیاء خلقه فَقَدَّرَهُ للخیر ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ یعنی سبیل الهدی ثُمَّ أَماتَهُ میتة الأنبیاء ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ قلت ما قوله: ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ قال: یمکث بعد قتله فی الرجعة فیقضی ما أمره. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 405]
2- 510.. و فی تأویل الآیات: و قوله تعالی قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ مِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ کَلَّا لَمَّا یَقْضِ ما أَمَرَهُ. تأویله ظاهر و باطن فالظاهر ظاهر و أما الباطن فهو ما رواه محمّد بن العبّاس؟ره؟ عن أحمد بن إدریس عن أحمد بن محمّد بن عیسی عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر عن جمیل بن دراج عن أبی أسامة عن أبی جعفر(علیه السلام) قال سألته عن قول الله(عزوجل) کَلَّا لَمَّا یَقْضِ ما أَمَرَهُ قلت له جعلت فداک متی ینبغی له أن یقضیه قال نعم نزلت فی أمیر المؤمنین فقوله قُتِلَ الْإِنْسانُ یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام) ما أَکْفَرَهُ یعنی قاتله بقتله إیاه ثمّ نسب أمیر المؤمنین فنسب خلقه و ما أکرمه الله به فقال مِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ مِنْ نُطْفَةٍ الأنبیاء خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ للخیر ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ یعنی سبیل الهدی ثُمَّ أَماتَهُ میتة الأنبیاء ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ قلت ما معنی قوله إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ قال یمکث بعد قتله ما شاء الله ثمّ یبعثه الله و ذلک قوله إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ و قوله لَمَّا یَقْضِ ما أَمَرَهُ فی حیاته بعد قتله فی الرجعة. و فی هذا التأویل صرح بالرجعة و قال علی بن إبراهیم فی تفسیره قوله(عزوجل) قُتِلَ الْإِنْسانُ یعنی به أمیر المؤمنین(علیه السلام) ما أَکْفَرَهُ یعنی قاتله حتی قتله و معنی قوله قُتِلَ أنه قد سبق فی علمه تعالی بأنه یقتل و إخباره بالفعل الماضی عن المستقبل یدل علی صحة وقوعه و أنه قد وقع کما أخبر عن أهل الجنّة و النار بقوله وَ نادی أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ و لله الحمد و المنة. [تأویل الآیات، ص 740]

مؤلّف گوید:

آنچه گفته شد باطن و تأویل آیات فوق است و ظاهر آن ها همان چیزی است که در ترجمه گذشت و مفسّرین نیز همان ظاهر آیات را توضیح داده اند و عجیب این است که نوعاً اشاره ای به باطن و تأویل آیات فوق نشده است.

«فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ * أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا * ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا * فَأَنبَتْنَا فِیهَا حَبًّا * وَ عِنَبًا وَ قَضْبًا * وَ زَیْتُونًا وَ نَخْلًا * وَ حَدَائِقَ غُلْبًا * وَ فَاکِهَةً وَ أَبًّا * مَّتَاعًا لَّکُمْ وَ لِأَنْعَامِکُمْ»(1)

مرحوم کلینی از زید شحّام نقل نموده که گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مقصود از طعام در آیه «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ»چیست؟ فرمود:

مقصود این است که بنگرد علم و دانش خود را از چه کسی می گیرد.(2)

ص: 313


1- 511.. سوره ی عبس، آیات 32-24.
2- 512.. قی الکافی عن عِدَّة مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ عَمَّنْ یَأْخُذُهُ. [کافی، ج 1، ص 49، ح 8]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از«قَضْبًا»در آیه «وَ عِنَبًا وَ قَضْبًا»قَتّْ است و آن علف تازه ای است که خداوند برای چهارپایان خلق نموده است، و «وَ فَاکِهَةً وَ أَبًّا»، «اَبّ»به معنای علف خشکیده برای چهارپایان است، و «وَ حَدَائِقَ غُلْبًا»یعنی باغستان های پر از درخت های درهم پیچیده.(1)

مرحوم شیخ مفید در کتاب ارشاد گوید:

روایت شده که از ابابکر درباره ی آیه «وَ فَاکِهَةً وَ أَبًّا»سؤال شد و او اطلاعی از معنای «أبّاً»نداشت و گفت: «أَیُ سَمَاءٍ تُظِلُّنِی وَ أَیُّ أَرْضٍ تُقِلُّنِی أَمْ کَیْفَ أَصْنَعُ إِنْ قُلْتُ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی بِمَا لَا أَعْلَمُ أَمَّا الْفَاکِهَةُ فَنَعْرِفُهَا وَ أَمَّا الأَبُّ فَاللَّهُ أَعْلَمُ بِهِ»و چون این خبر به امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسید فرمود: «یَا سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ الْأَبَّ هُوَ الْکَلَاءُ وَ الْمَرْعَی وَ إِنَّ قَوْلَهُ عَزَّ اسْمُهُ وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا اعْتِدَادٌ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ بِإِنْعَامِهِ عَلَی خَلْقِهِ فِیمَا غَذَّاهُمْ بِهِ وَخَلَقَهُ لَهُمْ وَ لِأَنْعَامِهِمْ مِمَّا تَحْیَا بِهِ أَنْفُسُهُمْ وَتَقُومُ بِهِ أَجْسَادُهُم.»(2)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

فاکهة یکصد و بیست نوع است، و آقای همه آن ها انار است.(3)

ص: 314


1- 513.. القمّی: فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا إلی قوله وَ قَضْباً قال: القضب القت وَ حَدائِقَ غُلْباً أی بساتین ملتفة مجتمعة وَ فاکِهَةً وَ أَبًّا قال الأب الحشیش للبهائم.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 406]
2- 514.. ارشاد، ص 107.
3- 515.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ الْفَاکِهَةُ مِائَةٌ وَ عِشْرُونَ لَوْناً سَیِّدُهَا الرُّمَّانُ. [کافی، ج 6، ص 352، ح 2]

«فَإِذَا جَاءتِ الصَّاخَّةُ * یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ * وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ * لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«صاخّة»نیز همانند «طامّة»از نام های قیامت است.(2)

ظاهر آیات فوق همان گونه که در برخی از روایات آمده این است که در قیامت انسان های مجرم از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندان فرار می کنند، و فرار آنان به این خاطر است که می ترسند یکی از افراد یاد شده بیاید، و از خداوند درخواست حکومت کند و بگوید خدایا حق مرا از این کسی که به من ظلم نموده بگیر. و در روایت صحیحی مرحوم صدوق در عیون الأخبار از امام حسین(علیه السلام) نقل کرده که فرمود: مردی از اهل شام در مسجد جامع کوفه به امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت: معنای آیه فوق چیست؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

در قیامت قابیل از هابیل فرار می کند، و موسی از مادر خود فرار می کند، و ابراهیم از پدر خود فرار می کند، و لوط از همسر خود فرار می کند، و نوح از فرزند خود کنعان فرار می کند.(3) روشن است که در روایت اوّل مجرمین هستند که از ترس عقوبت فرار می کنند

ص: 315


1- 516.. سوره ی عبس، آیات 37-33.
2- 517.. القمّی: قوله مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ أی القیامة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 406]
3- 518.. العیون: … فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنَا عَنْ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ مَنْ هُمْ فَقَالَ(علیه السلام) قَابِیلُ یَفِرُّ مِنْ هَابِیلَ وَ الَّذِی یَفِرُّ مِنْ أُمِّهِ مُوسَی وَ الَّذِی یَفِرُّ مِنْ أَبِیهِ إِبْرَاهِیمُ یَعْنِی الْأَبَ الْمُرَبِّیَ لَا الْوَالِدَ وَ الَّذِی یَفِرُّ مِنْ صَاحِبَتِهِ لُوطٌ وَ الَّذِی یَفِرُّ مِنِ ابْنِهِ نُوحٌ یَفِرُّ مِنِ ابْنِهِ کَنْعَانَ ….[عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 1، ص 245، ح 1]

و در روایت دوم خوبان هستند که به خاطر تنفّر، از برادر، و مادر و پدر، و همسر و فرزندان خود فرار می کنند.

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«شَأْنٌ یُغْنِیهِ»یعنی شغل یشغله عن غیره.(1)

مرحوم صاحب برهان از کتاب «بستان الواعظین»نقل نموده که برخی از خانواده ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از آن حضرت سؤال کردند: آیا در قیامت انسان دوست و حمیم خود را یاد می کند؟ فرمود:

در سه موطن احدی دیگری را یاد نمی کند:

هنگام میزان اعمال، تا ببیند میزان او سبک است یا سنگین است، هنگام رسیدن به صراط تا ببیند آیا می تواند عبور کند یا نمی تواند، هنگام گرفتن نامه اعمال، تا ببیند نامه او را به دست راستش می دهند یا به دست چپش می دهند.

و در این سه موقف احدی از دوست و خویش و قریب و صدیق و فرزند و پدر و مادر خود یاد نمی کند، چنان که خداوند می فرماید: «لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ»چرا که او از شدّت آنچه از وحشت های بزرگ قیامت می بیند به خود مشغول می باشد، و از دیگران غافل خواهد بود.

از خداوند می خواهیم که با رحمت و لطف و مهربانی، سختی های قیامت را بر ما آسان قرار بدهد.(2)

ص: 316


1- 519.. القمّی: قوله لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ قال: شغل یشتغل به عن غیره. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 406]
2- 520.. فی البرهان عن (بستان الواعظین): عن رسول الله(صلی الله علیه و آله)، أنه قال له بعض أهله، یا رسول الله، هل یذکر الرجل یوم القیامة حمیمه؟ فقال(صلی الله علیه و آله): «ثلاثة مواطن لا یذکر أحد أحدا: عند المیزان حتی ینظر أ یثقل میزانه أم یخف، و عند الصراط حتی ینظر أ یجوزه أم لا، و عند الصحف حتی ینظر بیمینه یأخذ الصحف أم بشماله، فهذه ثلاثة مواطن لا یذکر فیها أحد حمیمه و لا حبیبه و لا قریبه و لا صدیقه و لا بنیه و لا والدیه، و ذلک قول الله تعالی: لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ، مشغول بنفسه عن غیره من شدة ما یری من الأهوال العظام، نسأل الله تعالی أن یسهلها لنا برحمته، و یهونها علینا برأفته و لطفه».[تفسیر برهان، ج 5، ص 586، ح 3]

«وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ * ضَاحِکَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ * وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَةٌ * تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ * أُوْلَئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند -- پس ازآیات گذشته -- در این آیات کسانی را یاد نموده که ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را پذیرفته اند و از دشمنان او بیزار می باشند، و در روز قیامت با صورت های نورانی و شاد و خندان وارد محشر می شوند، و می فرماید: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ * ضَاحِکَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ»و سپس دشمنان آل پیامبر(صلی الله علیه و آله) را یاد نموده و می فرماید: «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَةٌ * تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ»و «قترة»یعنی در قیامت صورت هایی غبارآلود و سیاه و تاریک است، و آنان کسانی هستند که اهل کفر و فجور بوده اند و در آن روز فقیر و از خیر و ثواب بی بهره اند.(2)

سپس مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَةٌ * تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ»این است که صورت ها [ی

ص: 317


1- 521.. سوره ی عبس، آیات 42-38.
2- 522.. القمّی: ثمّ ذکر(عزوجل) الذین تولوا أمیر المؤمنین(علیه السلام) و تبرءوا من أعدائه فقال وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ ثمّ ذکر أعداء آل محمّد وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ أی فقر من الخیر و الثواب أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 406]

منکرین ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)] سیاه است و غبار جهنّم بر آن ها نشسته است، و آنان کافران فاجر و منکر [ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)] هستند.(1)

مؤلّف گوید:

فرق بین فاسق و فاجر این است که فاسق اهل گناهان کبیره و یا اصرار بر صغائر است، و مقابل آن عادل است که از این دو چیز پرهیز می نماید، و فاجر کسی است که در گناه بی پروا است، و پرده ی شریعت و دیانت را پاره کرده، و متجاهر به فسق و گناه است، بنابراین فاجر پست تر از فاسق است.

ص: 318


1- 523.. و فیه: قوله وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ یرید «مسودة»تَرْهَقُها قَتَرَةٌ یرید قتار جهنّم أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ أی الکافر الجاحد. [همان]

سوره ی تکویر

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی مسد.

تعداد آیات: 29 آیه.

ثواب قرائت سوره ی تکویر

برخی از روایاتِ فضیلتِ این سوره در ابتدای سوره ی «عَبَس»گذشت.

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند او را از رسوایی قیامت حفظ خواهد نمود، و چون در قیامت نامه ی او گشوده می شود، خداوند بر گناهان او پرده می افکند، و با امن و امان به پیامبر نگاه می کند، و کسی که این سوره را بر مبتلای به چشم درد و آسیب دیده از ناحیه چشم بخواند، با اذن الهی چشم او بهبود خواهد یافت.(1)

ص: 319


1- 524.. البرهان: روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعاذه الله من الفضیحة یوم القیامة حین تنشر صحیفته، و ینظر إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) و هو آمن، و من قرأها علی أرمد العین أو مطروفها أبرأها بإذن الله(عزوجل)».[تفسیر برهان، ج 5، ص 589، ح 1]

و از آن حضرت نیز نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را برای شخصی که مبتلای به چشم درد است بنویسد [و همراه او قرار دهد] با اذن خداوند بیماری او شفا خواهد یافت.(1)

ص: 320


1- 525.. و فیه: و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها أعاذه الله من الفضیحة یوم القیامة، یوم تنشر صحیفته، و من کتبها لعین رمداء أو مطروفة برئت بإذن الله تعالی».[همان، ح 2]

سوره ی تکویر، آیات 1 تا 29

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ 1 وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ 2 وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ 3 وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ 4 وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ 5 وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ 6 وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ 7 وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ 8 بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ 9 وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ 10 وَ إِذَا السَّماءُ کُشِطَتْ 11 وَ إِذَا الْجَحیمُ سُعِّرَتْ 12 وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ 13 عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ 14 فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ 15 الْجَوارِ الْکُنَّسِ 16 وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ 17 وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ 18 إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریمٍ 19 ذی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکینٍ 20 مُطاعٍ ثَمَّ أَمینٍ 21 وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ 22 وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبینِ 23 وَ ما هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنینٍ 24 وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَیْطانٍ رَجیمٍ 25 فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ 26 إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ 27 لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقیمَ 28 وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ 29

ص: 321

لغات:

«تکویر»به معنای پیچیدن چیزی به صورت استداره است، مانند پیچیدن عمّامه، و «نعوذ بالله من الحور بعد الکور»یعنی من النقصان بعد الزیادة، و «اِنکِدار»به معنای وارونه کردن چیزی است، و «عِشار»جمع عَشْراء، شتر ماده حامله به حمل ده ماهه را گویند، و مدّت حمل شتر دوازده ماه است، و «وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ»یعنی صارت البحار مملوّةً من النار، و «تَنُّور مَسْجور»تنّور مملوّ از آتش را گویند، و «مَوْؤدة»از وَأَدَ یَئِدُ وَأْداً می باشد، و عرب گیاهان را از خوف گرسنگی زیر خاک پنهان می کرده، چنان که دختران خود را از خوف فقر و تنگدستی زیر خاک زنده به گور می کرده، و قیس بن عاصم تمیمی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «إنّی وَ أَدْتُ ثمانی بناتٍ فی الجاهلیّة»یعنی من در جاهلیّت هشت دختر را زیر خاک زنده به گور کردم، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: باید به جای هر کدام یک بنده در راه خدا آزاد کنی، و «کَشْط»کندن چیزی با شدّت است، و «تَسْعیر»شعله ور کردن آتش است، و «خُنَّس»جمع خانِس به معنای مستور و پنهان بودن است، و کُنَّس نیز به همین معناست و مقصود، ستاره هایی است که در شب ظاهر می شوند، و در روز پنهان هستند، و «عَسْعَسَ اللیل»یعنی هنگامی که شب فرا می رسد، و عالم را تاریک می کند، و به معنای اِدبار نیز آمده است، بنابراین از اضداد خواهد بود، چرا که به معنای اقبال و ادبار آمده است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود، (1) و در آن هنگام که ستارگان بی فروغ شوند، (2) و در آن هنگام که کوه ها به حرکت درآیند، (3) و در آن هنگام که با ارزش ترین اموال به دست فراموشی سپرده شود، (4) و در آن هنگام که وحوش جمع شوند، (5)

ص: 322

و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند، (6) و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد، (7) و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود: (8) به کدامین گناه کشته شدند؟! (9) و در آن هنگام که نامه های اعمال گشوده شود، (10) و در آن هنگام که پرده از روی آسمان برگرفته شود، (11) و در آن هنگام که دوزخ شعله ور گردد، (12) و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود، (13) (آری در آن هنگام) هر کس می داند چه چیزی را آماده کرده است! (14) سوگند به ستارگانی که بازمی گردند، (15) حرکت می کنند و از دیده ها پنهان می شوند، (16) و قسم به شب، هنگامی که پشت کند و به آخر رسد، (17) و به صبح، هنگامی که تنفّس کند، (18) که این (قرآن) کلام فرستاده بزرگواری است [جبرئیل امین] (19) که صاحب قدرت است و نزد (خداوند) صاحب عرش، مقام والایی دارد! (20) در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امین است! (21) و مصاحب شما [پیامبر] دیوانه نیست! (22) او (جبرئیل) را در افق روشن دیده است! (23) و او نسبت به آنچه از طریق وحی دریافت داشته بخل ندارد! (24) این (قرآن) گفته شیطان رجیم نیست! (25) پس به کجا می روید؟! (26) این قرآن چیزی جز تذکّری برای جهانیان نیست، (27) برای کسی از شما که بخواهد راه مستقیم در پیش گیرد! (28) و شما اراده نمی کنید مگر اینکه خداوند -- پروردگار جهانیان -- اراده کند و بخواهد! (29)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ * وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ * وَ إِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ * وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ * وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ * وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ * وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ»(1)

در مجمع البیان نقل شده که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفته شد: یا رسول الله «أَسْرَعَ إِلَیْکَ الشَّیْبُ»؟ و آن حضرت فرمود:

ص: 323


1- 526.. سوره ی تکویر، آیات 7-1.

سوره هود و واقعه و مرسلات و عمّ یتساءلون و إذا الشّمس کوّرت، مرا پیر کردند.(1)

ابوذرّ غفاری رحمه الله علیه گوید: من دست رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را گرفته بودم، و با همدیگر راه می رفتیم و به خورشید نگاه می کردیم تا غروب نمود، پس من گفتم: یا رسول الله خورشید بعد از غروب کجا می رود؟ فرمود:

هر روز به آسمان می رود، تا به آسمان هفتم می رسد، و در زیر عرش در پیشگاه خداوند سجده می کند و ملائکه موکّل به او نیز سجده می کنند، سپس خورشید می گوید: پروردگارا آیا امر می کنی، از مغرب طلوع کنم و یا از مشرق طلوع نمایم؟ از این رو خداوند می فرماید: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»(2)، و مقصود این است که نظم موجود، صنع پروردگار عزیز، و علیم می باشد.

تا این که فرمود:

سپس جبرئیل(علیه السلام) حُلّه ای از نور عرش به اندازه ی ساعات روز -- در تابستان و زمستان و بین آن دو از بهار و پائیز -- بر خورشید می پوشاند، همانند این که شما لباس خود را می پوشید و سپس او را می آورد، و در مطلع و محلّ طلوعش قرار می دهد، و من می بینم [که در پایان] سه شب خورشید محبوس می گردد، و لباسی بر او پوشیده نمی شود، و مأمور می گردد تا از مغرب طلوع کند، چنان که خداوند می فرماید: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ * وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ».

تا این که فرمود:

و ماه نیز در هر شبانه روز همین گونه خواهد بود، و در آسمان هفتم زیر عرش سجده می کند و جبرئیل با حُلّه ای از نور کرسی او را می پوشاند، چنان که

ص: 324


1- 527.. فی المجمع: روی أبو بکر قال قلت لرسول الله(صلی الله علیه و آله) یا رسول الله أسرع إلیک الشیب قال شیبتنی هود و الواقعة و المرسلات و عم یتساءلون و إذا الشّمس کورت. [مجمع البیان، ج 10، ص 670]
2- 528.. سوره ی یس، آیه ی 38.

خداوند می فرماید: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَ الْقَمَرَ نُورًا»(1)، ابوذرّرحمه الله علیه گوید: سپس با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز مغرب راخواندیم.(2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ»یعنی هنگامی که خورشید سیاه و تاریک شود، «وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ»یعنی هنگامی که ستاره ها کَدِر و بدون نور شوند، «وَ إِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ» یعنی هنگامی که کوه ها سیر کنند و حرکت نمایند، «وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ»یعنی هنگامی که شترها معطّل بمانند و کسی نباشد شیر آن ها را

ص: 325


1- 529.. سوره ی یونس، آیه ی 5.
2- 530.. فی التوحید: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ عَنْ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِیِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ الْبَلْخِیُّ عَنْ مُقَاتِلِ بْنِ حَیَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی ذَرٍّ عَنْ أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ کُنْتُ آخِذاً بِیَدِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ نَتَمَاشَی جَمِیعاً فَمَا زِلْنَا نَنْظُرُ إِلَی الشَّمْسِ حَتَّی غَابَتْ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَیْنَ تَغِیبُ قَالَ فِی السَّمَاءِ ثُمَّ تُرْفَعُ مِنْ سَمَاءٍ إِلَی سَمَاءٍ حَتَّی تُرْفَعَ إِلَی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا حَتَّی تَکُونَ تَحْتَ الْعَرْشِ فَتَخِرَّ سَاجِدَةً فَتَسْجُدُ مَعَهَا الْمَلَائِکَةُ الْمُوَکَّلُونَ بِهَا ثُمَّ تَقُولُ یَا رَبِّ مِنْ أَیْنَ تَأْمُرُنِی أَنْ أَطْلُعَ أَ مِنْ مَغْرِبِی أَمْ مِنْ مَطْلِعِی فَذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی -- وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ یَعْنِی بِذَلِکَ صُنْعَ الرَّبِّ الْعَزِیزِ فِی مُلْکِهِ الْعَلِیمِ بِخَلْقِهِ قَالَ فَیَأْتِیهَا جَبْرَئِیلُ بِحُلَّةِ ضَوْءٍ مِنْ نُورِ الْعَرْشِ عَلَی مَقَادِیرِ سَاعَاتِ النَّهَارِ فِی طُولِهِ فِی الصَّیْفِ أَوْ قِصَرِهِ فِی الشِّتَاءِ أَوْ مَا بَیْنَ ذَلِکَ فِی الْخَرِیفِ وَ الرَّبِیعِ قَالَ فَتَلْبَسُ تِلْکَ الْحُلَّةَ کَمَا یَلْبَسُ أَحَدُکُمْ ثِیَابَهُ ثُمَّ تَنْطَلِقُ بِهَا فِی جَوِّ السَّمَاءِ حَتَّی تَطْلُعَ مِنْ مَطْلِعِهَا. قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) فَکَأَنِّی بِهَا قَدْ حُبِسَتْ مِقْدَارَ ثَلَاثِ لَیَالٍ ثُمَّ لَا تُکْسَی ضَوْءاً وَ تُؤْمَرُ أَنْ تَطْلُعَ مِنْ مَغْرِبِهَا فَذَلِکَ قَوْلُهُ(عزوجل) إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ. وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ وَ الْقَمَرُ کَذَلِکَ مِنْ مَطْلِعِهِ وَ مَجْرَاهُ فِی أُفُقِ السَّمَاءِ وَ مَغْرِبِهِ وَ ارْتِفَاعِهِ إِلَی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ یَسْجُدُ تَحْتَ الْعَرْشِ ثُمَّ یَأْتِیهِ جَبْرَئِیلُ بِالْحُلَّةِ مِنْ نُورِ الْکُرْسِیِّ فَذَلِکَ قَوْلُهُ(عزوجل) -- جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً قَالَ أَبُو ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ ثُمَّ اعْتَزَلْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَصَلَّیْنَا الْمَغْرِبَ. [توحید صدوق، ص 280، ح 7]

بدوشد، چرا که مردم بمیرند و کسی نیست آن ها را بدوشد، «وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ»یعنی هنگامی که دریاهای اطراف زمین تبدیل به آتش شوند، «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ»یعنی هنگامی که نفوس مؤمنه با حورالعین تزویج نمایند.(1)

و در روایت ابوالجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ»فرمود:امّا اهل بهشت با خیرات حسان [یعنی حوریان بهشتی] تزویج می کنند، و امّا اهل دوزخ با شیاطین مقرون می شوند، چرا که کافران و منافقان همتای شیاطین می باشند.(2)

ابن عبّاس گوید:

خداوند هر مؤمنی را هنگام گذشتن از صراط و رسیدن به درب بهشت، به چهار زن دنیایی و هفتاد زن از حورالعین بهشتی تزویج می نماید، جز علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) که همسر او تنها فاطمه(علیها السلام) است، و همسر دیگری از زنان دنیایی در بهشت ندارد، آری برای او از حوریان بهشتی هفتاد هزار حوری خواهد بود و برای هر حوری هفتاد هزار خادم می باشد.(3)

ص: 326


1- 531.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ قال: تصیر سوداء مظلمة وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ قال یذهب ضوؤها وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ قال: تسیر کما قال: تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ قوله وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ قال الإبل تتعطل إذا مات الخلق فلا یکون من یحلبها و قوله وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ قال: تتحول البحار التی حول الدّنیا کلّها نیرانا وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ قال: من الحور العین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 407]
2- 532.. و فیه: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ قال: أما أهل الجنّة فزوجوا الخیرات الحسان و أما أهل النار فمع کل إنسان منهم شیطان یعنی قرنت نفوس الکافرین و المنافقین بالشیاطین فهم قرناؤهم.[همان]
3- 533.. فی المناقب: سفیان الثوری عن الأعمش عن أبی صالح فی قوله وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ قال ما من مؤمن یوم القیامة إلّا إذا قطع الصراط زوجه الله علی باب الجنّة بأربع نسوة من نساء الدّنیا و سبعین ألف حوریة من حور الجنّة إلّا علی بن أبی طالب فإنه زوج البتول فاطمة فی الدّنیا و هو زوجها فی الآخرة فی الجنّة لیست له زوجة فی الجنّة غیرها من نساء الدّنیا لکن له فی الجنان سبعون ألف حوراء لکل حوراء سبعون ألف خادم. [مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 324]

«وَ إِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

اعراب جاهلی به خاطر غیرت جاهلانه، دختران خود را زنده به گور می کردند، و چون روز قیامت فرا رسد، آن دختر سؤال می کند، به چه گناهی کشته شده است؟!(2)

مرحوم طبرسی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل نموده که در تفسیر آیه فوق می فرمایند:

«مَوَدَّة»صحیح است، و مَوؤدة صحیح نیست، و آیه، «وَ إِذَا الْمَوَدَّةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ»نازل شده است، و مَوَدّة با فتح میم و واو و دال است.

ابن عبّاس نیز گوید:

مقصود، سؤال از مودّت ذی القربی می باشد، و قاطع مودّت ذی القربی مورد سؤال واقع می شود، و به او گفته خواهد شد: به چه گناهی با ذی القربی قطع مودّت کردی؟!(3)

ص: 327


1- 534.. سوره ی تکویر، آیات 8 و 9.
2- 535.. القمّی: و قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ قال کانت العرب یقتلون البنات للغیرة، فإذا کان یوم القیامة سئلت الموءودة بأی ذنب قتلت و قطعت.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 407]
3- 536.. فی المجمع: و من قرأ قتلت بالتشدید فالمراد به تکرار الفعل لأن المراد بالموءودة هنا الجنس فإرادة التکرار جائزة و أما من قرأ المودة بفتح المیم و الواو فالمراد بذلک الرحم و القرابة و أنه یسأل قاطعها عن سبب قطعها و روی عن ابن عبّاس أنه قال هو من قتل فی مودتنا أهل البیت(علیهم السلام) و عن أبی جعفر(علیه السلام) قال یعنی قرابة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و من قتل فی جهاد و فی روایة أخری قال هو من قتل فی مودتنا و ولایتنا. [مجمع البیان، ج 10، ص 672]

امام صادق(علیه السلام) ضمن حدیثی فرمود:

مقصود از آیه «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی»(1)، و آیه «وَ إِذَا الْمَوَدَّةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ»این است که از مودّتی که نسبت به ذی القربی و خویشان پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر شما واجب شد، و شما منزلت و مقام آنان را دانستید، سؤال خواهد شد که به چه گناهی شما آنان را کشتید؟ در حالی که مودّت و محبّت آنان بر شما واجب بود؟!(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید: جابر از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «وَ إِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ»سؤال نموده، و آن حضرت فرموده است:

مقصود کسانی هستند که به خاطر محبّت ما کشته می شوند، و دلیل آن آیه مودّت می باشد که خداوند می فرماید: «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی.»(3)

مؤلّف گوید:

درروایات فراوانی «مَوْؤُودَةُ»مَوَدَّة قرائت شده، و مقصود مودّت اهل بیت(علیهم السلام) است؛ و در برخی آمده که مقصود کسانی از شیعیان ما هستند که به خاطر محبّت ما کشته شده اند؛ و در برخی آمده که از شهادت حسین(علیه السلام) سؤال می شود.(4)

ص: 328


1- 537.. سوره ی شوری، آیه ی 23.
2- 538.. فی الکافی: … فَقَالَ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ثُمَّ قَالَ وَ إِذَا الْمَوَدَّةَ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ یَقُولُ أَسْأَلُکُمْ عَنِ الْمَوَدَّةِ الَّتِی أَنْزَلْتُ عَلَیْکُمْ فَضْلَهَا مَوَدَّةِ الْقُرْبَی بِأَیِّ ذَنْبٍ قَتَلْتُمُوهُمْ ….[کافی، ج 1، ص 295، ح 3]
3- 539.. القمّی: أخبرنا أحمد بن إدریس قال: حدثنا أحمد بن محمّد عن علی بن الحکم عن أیمن بن محرز عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ قال: من قتل فی مودتنا و الدلیل علی ذلک قوله لرسوله: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 407]
4- 540.. -- و عنه، قال: حدثنا علی بن عبد الله، عن إبراهیم بن محمّد، عن إسماعیل بن یسار، عن علی بن جعفر الحضرمی، عن جابر الجعفی، قال: سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل) وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ، قال: «من قتل فی مودتنا سئل قاتله عن قتله». -- و فیه: و عنه، عن محمّد بن همام، عن عبد الله بن جعفر، عن محمّد بن عبد الحمید، عن أبی جمیلة، عن جابر، عن أبی جعفر(علیه السلام)، أنه قال: وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ، قال: «من قتل فی مودتنا». -- البرهان: و عنه: عن علی بن عبد الله، عن إبراهیم بن محمّد الثقفی، عن الحسن بن الحسین الأنصاری، عن عمرو بن ثابت، عن علی بن القاسم، قال: سألت أبا جعفر(علیه السلام)، عن قوله تعالی: وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ، قال: «شیعة آل محمّد تسأل: بأی ذنب قتلت؟». -- و عن محمّد بن جمهور، عن محمّد بن سنان، عن إسماعیل بن جابر، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: قلت: قوله(عزوجل): وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ، قال: «[یعنی] الحسین(علیه السلام)».[تفسیر برهان، ج 5، ص 593، ح 10-7]

و از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

آیه این چنین است: «و إذا الْمَوَدَةُ سألَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ»با فتح سین و لام.(1)

«وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ * وَ إِذَا السَّمَاء کُشِطَتْ * وَ إِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ * وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

یعنی هنگامی که در قیامت نامه اعمال باز و منتشر شود، و هنگامی که آسمان باطل و نابود شود…«عَلِمَتْ نَفْسٌ….»(3)

ص: 329


1- 541.. فی مجمع البیان و روی عن أبی جعفر و أبی عبد الله؟سهما؟ وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بفتح المیم و الواو و روی عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ».[تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 514، ح 8]
2- 542.. سوره ی تکویر، آیات 13-10.
3- 543.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ قال صحف الأعمال و قوله وَ إِذَا السَّماءُ کُشِطَتْ قال أبطلت. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 407]

سپس مرحوم علیّ بن ابراهیم از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

مقصود از«وَ إِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ»شعله ور شدن دوزخ برای کافران است، و «جحیم» درکلام عرب آتش بزرگ و فراوان را گویند، به دلیل آیه «قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَانًا فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ»(1)، و مقصود آنان آتش عظیمه بوده است. و «وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ»یعنی «قرّبت الأولیاء الله من المتّقین.»(2)

در احتجاج ضمن حدیث مفصّلی از سلیم بن قیس هلالی از سلمان نقل شده که سلمان گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) به عمر بن خطّاب فرمود:

«وای بر تو ای پسر خطّاب! ای کاش می دانستی که از کجا خارج شدی، و در کجا وارد شدی، و چه جنایتی را بر خود و رفیق خود [ابابکر] وارد کردی؟»و ابوبکر با شنیدن این سخنان به عمر گفت: «ای عمر حال که او بیعت کرد و ما از شرّ او در امان شدیم و از خطر کشتن و غائله او آسوده شدیم، او را رها کن تا هر چه می خواهد بگوید»پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«من چیزی جز یک کلمه به شما نمی گویم، و آن این است که به شما چهار نفر یعنی سلمان و زبیر و اباذرّ و مقداد می گویم، و شما را به خدا سوگند می دهم آیا شما از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشنیدید که می فرمود: «تابوتی در آتش دوزخ هست که در آن دوازده نفر قرار دارند، شش نفر از اوّلین و شش نفر از

ص: 330


1- 544.. سوره ی صافّات، آیه ی 97.
2- 545.. القمّی: حدثنا سعید بن محمّد قال حدثنا بکر بن سهل عن عبد الغنی بن سعید عن موسی بن عبد الرّحمن عن ابن جریح عن عطا عن ابن عبّاس فی قوله وَ إِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ یرید أوقدت للکافرین و الجحیم النار الأعلی من جهنّم و الجحیم فی کلام العرب ما عظم من النار کقوله(عزوجل): ابْنُوا لَهُ بُنْیاناً فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ، یرید النار العظیمة وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ یرید قربت لأولیاء الله من المتقین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 408]

آخرین، و آن تابوتِ آتشین در ته چاهی است در جهنّم و بر آن قفلی زده شده و بر درب آن چاه سنگی است، و هر گاه خداوند بخواهد دوزخ را شعله ور کند، آن سنگ را از درِ آن چاه کنار می زند، و در آن حال جهنّم از حرارت آن چاه به خدا پناه می برد»پس ما درباره ی آن دوازده نفر از آن حضرت سؤال کردیم و شما حاضر بودید، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آن شش نفر از اوّلین:فرزند آدم است که برادر خود را کشت، و فرعون بزرگ است، و سوّم کسی است که با ابراهیم درباره ی خدا محاجّه نمود [یعنی نمرود] و دو نفر از بنی اسرائیل هستند که کتاب خدا را تغییر دادند و سنّت پیامبر خود را دگرگون کردند، یکی از آنان یهود را گم راه کرد و دیگری نصارا را گم راه نمود، و ششمین آنان ابلیس است، و آن شش نفر از آخرین دجّال است و این پنج نفری که اصحاب صحیفه می باشند و با همدیگر عقد و پیمان بستند بر دشمنی با تو -- ای برادر من -- و آنان پس از من بر تو چیره می شوند» و سپس نام یکایک آنان را برد، پس سلمان گفت: راست گفتی یا علیّ ما شهادت می دهیم که این سخنان را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدیم.(1)

ص: 331


1- 546.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ و فی روایة سلیم بن قیس الهلالی عن سلمان الفارسی و ذکر حدیثا طویلا و فیه قال علی(علیه السلام): ویلک یا ابن الخطاب لو تدری مما خرجت و فیما دخلت و ما ذا جنیت علی نفسک و علی صاحبک؟ فقال أبو بکر: یا عمر اما إذا بایع و أمنا شره و فتکه و غائلته فدعه یقول ما یشاء فقال علی(علیه السلام) لست بقائل غیر شی ء واحد. أذکرکم بالله أیها الاربعة یعنینی و الزبیر و أبا ذر و المقداد: أسمعتم رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول: ان تابوتا من نار فیه اثنا عشر رجلا، ستة من الأولین و ستة من الآخرین، فی جب فی قعر جهنّم فی تابوت مقفل، علی ذلک الجب صخرة إذا أراد الله أن یسعر جهنّم کشف تلک الصخرة عن ذلک الجب فاستعاذت جهنّم من وهج «1» ذلک الجب فسألناه عنهم و أنتم شهود فقال(صلی الله علیه و آله): اما الأولین فابن آدم الذی قتل أخاه، و فرعون الفراعنة، و الذی حاج إبراهیم فی ربه، و رجلان من بنی إسرائیل بدلا کتابهم و غیرا سنتهم، اما أحدهما فهود الیهود، و الاخر نصر النصاری، و إبلیس سادسهم، و الدجال فی الآخرین و هؤلاء الخمسة أصحاب الصحیفة الذین تعاهدوا و تعاقدوا علی عداوتک یا أخی و تظاهروا علیک بعدی، هذا و هذا و هذا حتی عدهم و سماهم؟ فقال سلمان: فقلنا صدقت نشهد انا سمعنا ذلک من رسول الله؟صل؟. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 516، ح 15]

سلیم بن قیس کوفی نیز نقل نموده که امیرالمؤمنین(علیه السلام) به زبیر -- که ادّعا می کرد سعید بن نفیل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیده است که ده نفر از این امّت اهل بهشت هستند -- فرمود:

به خدا سوگند برخی از این ده نفر که نام بردی، در تابوتی در قعر چاهی در دوزخ که اسفل درک جهنّم است جای دارند و بر درب آن چاه سنگی است که هر گاه خداوند بخواهد جهنّم را شعله ور کند آن سنگ را کنار می زند … و من این را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم….(1)

«فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوَارِ الْکُنَّسِ * وَ اللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ * وَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ * إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ *ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ *مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ *وَ مَا صَاحِبُکُمبِمَجْنُونٍ…»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوَارِ الْکُنَّسِ»، «لا»برای تأکید است، و برای نفی قسم، نیست، و خداوند سوگند یاد نموده به «خُنّس»که نام ستارگان است، و آن ها درافلاک خود جاری هستند، و در روز زیر نور خوشید پنهان می باشند، و در شب ظاهر می شوند.(3)

ص: 332


1- 547.. و عن سلیم بن قیس الهلالی قال: قال أمیر المؤمنین(علیه السلام) للزبیر و قد ادعی ان سعید بن عمرو بن نفیل سمع رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول فی العشرة: انهم من أهل الجنّة: و الله ان بعض من سمیته لفی تابوت فی شعب فی جب فی أسفل درک من جهنّم علی ذلک الجب صخرة إذا أراد الله ان یسعر جهنّم رفع تلک الصخرة، سمعت ذلک من رسول الله صلی الله علیه وآله. [همان، ج 16]
2- 548.. سوره ی تکویر، آیات 29-15.
3- 549.. القمّی: و قال علی بن إبراهیم فی قوله فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ و هو اسم النجوم الْجَوارِ الْکُنَّسِ قال النجوم تکنس بالنهار فلا تبین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 408]

و درتأویل آیه فوق روایاتی نقل شده، و در برخی از آن ها آمده، که امّ هانی به امام باقر(علیه السلام) می گوید: معنای «فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ»چیست؟ و آن حضرت می فرماید:

ای امّ هانی مقصود امامی است که خود را از مردم پنهان می کند، و شروع آن در سال دویست و شصت خواهد بود، و سپس مانند شهاب واقد در شب ظلمانی ظاهر خواهد شد، و اگر تو آن زمان را درک کنی چشمت روشن می شود.(1)

اصبغ بن نباته گوید:

ابن کوّای ناصبی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی آیه «فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوَارِ الْکُنَّسِ»سؤال نمود، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او فرمود: «خداوند به چیزی از خلق خود سوگند یاد نمی کند، و مقصود از «خُنّس»این است که گروهی از این مردم علوم پیامبران(علیهم السلام) را پنهان نمودند، و مردم را به غیر محبّت آنان دعوت کردند، و«خَنَسوا»به معنای سَتَروا می باشد»ابن کوّاء گفت: معنای «الْجَوَارِ الْکُنَّسِ»چیست؟ فرمود: «مقصود ملائکه ای هستند که علوم را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می رساندند [و در رفت و آمد بودند] و آن حضرت آن علوم را در پنهانی به اوصیای خود تعلیم نمود، و از مردم پنهان داشت»ابن کوّاء گفت: مقصود از«وَ اللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ»چیست؟ فرمود: مقصود سوگند به شب تاریک است، و این مَثَلی که

ص: 333


1- 550.. الغیبة: أَخْبَرَنَا سَلَامَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أُسَیْدِ بْنِ ثَعْلَبَةَ عَنْ أُمِّ هَانِئٍ قَالَتْ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ(علیه السلام) مَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ فَقَالَ یَا أُمَّ هَانِئٍ إِمَامٌ یَخْنِسُ نَفْسَهُ حَتَّی یَنْقَطِعَ عَنِ النَّاسِ عِلْمُهُ سَنَةَ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ ثُمَّ یَبْدُو کَالشِّهَابِ الْوَاقِدِ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ فَإِنْ أَدْرَکْتِ ذَلِکِ الزَّمَانَ قَرَّتْ عَیْنُکِ. [غیبت نعمانی، ص 149]

خداوند برای مدّعیان ولایت زده و آنان خود را صاحب ولایت دانستند، و از پذیرفتن ولایت والیان امر از ناحیه خداوند امتناع ورزیدند، ابن کوّاء گفت:مقصود از «وَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ»چیست؟ فرمود: مقصود اوصیای پیامبر(صلی الله علیه و آله) هستند که علوم شان نورانی تر و روشن تر از نور صبح است.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ»جواب قسم های گذشته است، و رسول کریم جبرائیل است که این آیات را بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آورده و او صاحب قدرت بزرگ است و در پیشگاه صاحب عرش دارای منزلت عظیمه و مطاع همه ملائکه و امین وحی الهی می باشد، و این چیزی است که خداوند پیامبر خود را به آن فضیلت داده، و هیچ پیامبر دیگری را چنین فضیلتی نداده است.(2)

ص: 334


1- 551.. تأویل الآیات: و قوله تعالی فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکُنَّسِ وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ. تأویله قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا عبد الله بن العلاء عن محمّد بن الحسن بن شمون عن عثمان بن أبی شیبة عن الحسین بن عبد الله الأرجانی عن سعد بن طریف عن الأصبغ بن نباته عن علی(علیه السلام) قال سأله ابن الکواء عن قوله(عزوجل) فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ فقال إن الله لا یقسم بشی ء من خلقه فأما قوله الخنس فإنه ذکر قوما خنسوا علم الأوصیاء و دعوا النّاس إلی غیر مودتهم و معنی خنسوا ستروا فقال له و الْجَوارِ الْکُنَّسِ قال یعنی الملائکة جرت بالقلم إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فکنسه عنه الأوصیاء من أهل بیته لا یعلمه أحد غیرهم و معنی کنسه رفعه و تواری به فقال وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ قال یعنی ظلمة اللیل و هذا ضربه الله مثلا لمن ادعی الولایة لنفسه و عدل عن ولاة الأمر قال فقوله وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ قال یعنی بذلک الأوصیاء یقول إن علمهم أنور و أبین من الصبح إذا تنفس. [تأویل الآیات، ص 743]
2- 552.. القمّی: و هذا کله قسم و جوابه إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ یعنی ذا منزلة عظیمة عند الله مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ فهذا ما فضل الله به نبیه و لم یعط أحدا من الأنبیاء مثله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 408]

سپس مرحوم علی بن ابراهیم با سند خود از ابوبصیر نقل نموده که گوید:

امام صادق(علیه السلام) درتفسیر«ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ»فرمود: مقصود جبرئیل است. گفتم: «مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ»کیست؟ فرمود: مقصود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که از ناحیه خداوند برای مردم مطاع می باشد، و در قیامت نیز امین شمرده می شود، گفتم: مقصود از «وَ مَا صَاحِبُکُم بِمَجْنُونٍ»کیست؟ فرمود: مقصود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و او در نصب امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای خلافت خود، مجنون نبوده است [چنان که منافقین او را مجنون دانستند] ابو بصیر گوید: گفتم:مقصود از «وَ مَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»کیست؟ فرمود: یعنی خدای تبارک و تعالی نسبت به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) از بیان غیب و اسرار عالم بخیل نیست، گفتم: مقصود از«وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ»چیست؟ فرمود: یعنی سخن کاهنان قریش صحیح نیست که می گفتند: «این آیات سخنان شیاطین است»چرا که شیاطین با قریش ارتباط داشتند از این رو خداوند پس از آن می فرماید:«وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ».

گفتم: مقصود از«فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ»چیست؟ فرمود: یعنی برای چه ازولایت علی(علیه السلام) فرار می کنید؟ او جز ذکری [و تنبّهی] برای عالمین نیست، و خداوند در میثاق پیمان ولایت او را از جمیع عالمین گرفته است، گفتم: معنای «لِمَن شَاء مِنکُمْ أَن یَسْتَقِیمَ»چیست؟ فرمود: مقصود استقامت در اطاعت از علی(علیه السلام) و ائمّه بعد از او(علیهم السلام) است، گفتم: «وَ مَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ؟»فرمود: مقصود این است که مشیّت و اراده -- در عالم وجود -- مربوط به خداوند است و در اختیار مردم نیست.(1)

ص: 335


1- 553.. القمّی: حدثنا جعفر بن أحمد [محمّد] قال حدثنا عبد الله [عبید الله] بن موسی عن الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ قال: یعنی جبرئیل قلت قوله مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ قال یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) هو المطاع عند ربه الأمین یوم القیامة قلت قوله وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ قال یعنی النّبی(صلی الله علیه و آله) ما هو بمجنون فی نصبه أمیر المؤمنین(علیه السلام)لما للنّاس قلت قوله وَ ما هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ قال ما هو تبارک و تعالی علی نبیه بغیبه بضنین علیه قلت قوله وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَیْطانٍ رَجِیمٍ قال:یعنی الکهنة الذین کانوا فی قریش فنسب کلامهم إلی کلام الشیاطین الذین کانوا معهم یتکلمون علی ألسنتهم فقال وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَیْطانٍ رَجِیمٍ مثل أولئک قلت قوله فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ قال أین تذهبون فی علی یعنی ولایته أین تفرون منها إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ لمن أخذ الله میثاقه علی ولایته قلت قوله لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ قال: فی طاعة علی(علیه السلام) و الأئمة(علیه السلام) من بعده قلت قوله: وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ قال لأن المشیة إلیه تبارک و تعالی لا إلی النّاس. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 408]

حضرت کاظم(علیه السلام) در تفسیر«وَ مَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» فرمود:

خداوند(عزوجل) قلوب ائمّه(علیهم السلام) را مورد اراده ی خود قرار داده، و هنگامی که خداوند اراده کند، آنان نیز اراده می کنند.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) نیز فرمود:

خداوند تبارک و تعالی قلوب ائمّه(علیهم السلام) را مورد اراده ی خود قرار داده است، و هر گاه او چیزی را اراده کند، آنان نیز اراده می کنند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ مَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ.»(2)

ص: 336


1- 554.. و فیه: حدثنا محمّد بن جعفر قال حدثنا محمّد بن أحمد عن أحمد بن محمّد السیاری عن فلان عن أبی الحسن(علیه السلام) قال إن الله جعل قلوب الأئمة موردا لإرادته فإذا شاء الله شیئا شاءوه و هو قوله وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ. [همان، ص 409]
2- 555.. و فیه: سعد بن عبد الله: عن أحمد بن محمّد السیاری، قال: حدثنی غیر واحد من أصحابنا، عن أبی الحسن الثالث، قال: «إن الله تبارک و تعالی جعل قلوب الأئمة(علیهم السلام) موارد لإرادته، و إذا شاء شیئا شاءوه، و هو قوله تعالی: وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ».[تفسیر برهان، ج 5، ص 598]

سوره ی انفطار

اشاره

به این سوره «انفطرت»نیز گفته می شود.

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی نازعات.

تعداد آیات: 19 آیه.

ثواب قرائت سوره ی انفطار

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره انفطار و انشقاق را نصب عین خود قرار بدهد و در نماز واجب و مستحبّ خود بخواند، حاجبی و حاجزی بین او و خداوند نخواهد بود، و همواره خداوند به او نظر رحمت می کند، و چشم او منتظر رحمت الهی است، تا خداوند از حساب خلایق در قیامت فارغ شود.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره انفطار را بخواند، هنگام باز شدن نامه اعمال، خداوند او را رسوا

ص: 337


1- 556.. ثواب الأعمال: ثواب قراءة إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ و إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ مَنْ قَرَأَ هَاتَیْنِ السُّورَتَیْنِ وَ جَعَلَهُمَا نُصْبَ عَیْنِهِ فِی صَلَاةِ الْفَرِیضَةِ وَ النَّافِلَةِ لَمْ یَحْجُبْهُ اللَّهُ مِنْ حَاجَةٍ وَ لَمْ یَحْجُزْهُ مِنَ اللَّهِ حَاجِزٌ وَ لَمْ یَزَلْ یَنْظُرُ إِلَیْهِ حَتَّی یَفْرُغَ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ. [ثواب الأعمال، ص 121]

نمی کند، و عورت او را می پوشاند، و حال او را در قیامت اصلاح می کند، و اگر در زندان زیرغل و زنجیر باشد، و این سوره را بر خود بیاویزد، خداوند نجات او را آسان و از آنچه می ترسد خلاصش می کند، و با اذن خداوند حال او در دنیا اصلاح خواهد شد.(1)

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی انفطار را هنگام نزول باران بخواند، خداوند به اندازه یِ هر قطره ای از باران او را می آمرزد، و اگر بر چشم [ضعیف] خوانده شود، قوّت نگاه آن بیشتر خواهد شد، و با اذن و قدرت الهی درد چشم و ضعف بینائی او برطرف می شود.(2)

ص: 338


1- 557.. البرهان: و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعاذه الله تعالی أن یفضحه حین تنشر صحیفته، و ستر عورته، و أصلح له شأنه یوم القیامة، و من قرأها و هو مسجون أو مقید و علقها علیه، سهل الله خروجه، و خلصه مما هو فیه و مما یخافه أو یخاف علیه، و أصلح حاله عاجلا بإذن الله تعالی».[تفسیر برهان، ج 5، ص 599، ح 2]
2- 558.. و فیه: و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها عند نزول الغیث، غفر الله له بکل قطرة تقطر، و قراءتها علی العین یقوی نظرها، و یزول الرمد و الغشاوة بقدرة الله تعالی».[همان، ص 600، ح 4]

سوره ی انفطار، آیات 1 تا 19

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ 1 وَ إِذَا الْکَواکِبُ انْتَثَرَتْ 2 وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ 3 وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ 4 عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ 5 یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ 6 الَّذی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ 7 فی أَیِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ 8 کَلاَّ بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ 9 وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ 10 کِراماً کاتِبینَ 11 یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ 12 إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی نَعیمٍ 13 وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفی جَحیمٍ 14 یَصْلَوْنَها یَوْمَ الدِّینِ 15 وَ ما هُمْ عَنْها بِغائِبینَ 16 وَ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ 17 ثُمَّ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ 18 یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ 19

لغات:

«انفطار و انشقاق و انصداع»نظائراند، و «انتثار»پخش شدن چیزی در اطراف

ص: 339

است، و «تفجیر»جریان دادن آب است با کثرت و فشار، و فجور نیز از همین معناست، چرا که صاحب آن با زیادی گناه انفجار پیدا می کند، و فجر نیز به معنای انفجار افق است، و «بُعثرتِ الحوضُ»اذا جعلت أسفله أعلاه، و بَعْثرة و بُحْثرة به یک معناست، و «غُرور»به معنای فریب خوردن و فریب دادن است، و «غرّه غروراً، و اغترّه اغتراراً»یعنی جعله مغروراً بما لا حقیقته له.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

آن زمان که آسمان [کرات آسمانی] از هم شکافته شود، (1) و آن زمان که ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند، (2) و آن زمان که دریاها به هم پیوسته شود، (3) و آن زمان که قبرها زیر و رو گردد (و مردگان خارج شوند)، (4) (در آن زمان) هر کس می داند آنچه را از پیش فرستاده و آنچه را برای بعد گذاشته است. (5) ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟! (6) همان خدایی که تو را آفرید و سامان داد و منظّم ساخت، (7) و در هر صورتی که خواست تو را ترکیب نمود. (8) (آری) آن گونه که شما می پندارید نیست بلکه شما روز جزا را منکرید! (9) و بی شک نگاهبانانی بر شما گمارده شده…(10) والا مقام و نویسنده (اعمال نیک و بد شما)، (11) که می دانند شما چه می کنید! (12) به یقین نیکان در نعمتی فراوانند. (13) و بدکاران در دوزخند، (14) روز جزا وارد آن می شوند و می سوزند، (15) و آنان هرگز از آن غایب و دور نیستند! (16) تو چه می دانی روز جزا چیست؟! (17) باز چه می دانی روز جزا چیست؟! (18) روزی است که هیچ کس قادر بر انجام کاری به سود دیگری نیست، و همه امور در آن روز از آن خداست! (19)

ص: 340

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ * وَ إِذَا الْکَوَاکِبُ انتَثَرَتْ * وَ إِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ * وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ * عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ * یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ * الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ * فِی أَیِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَکَّبَکَ»(1) مرحوم قمّی گوید:

«وَ إِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ»یعنی هنگامی که دریاها تبدیل به آتش شود، و «وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ»یعنی هنگامی که قبرها باز شود، و مردم از آن ها خارج گردند، و «عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ»یعنی در آن هنگام هر کسی می داند که چه اعمال خوب و بدی را پیش فرستاده است، سپس گوید: «فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ»یعنی «لَیْسَ فِیکَ اعْوَجَاجٌ.»(2)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «فِی أَیِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَکَّبَکَ»فرمود:

«لَوْ شَاءَ رَکَّبَکَ عَلَی غَیْرِ هَذِهِ الصُّورَةِ.»(3) امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنگام تلاوت «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ»فرمود:

ای انسان چه چیز تو را بر نافرمانی خدای خود جرئ و مغرور نمود؟ و چه چیز تو را راغب به هلاک نمودن خویش کرد؟

ص: 341


1- 559.. سوره ی انفطار، آیات 8-1.
2- 560.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ وَ إِذَا الْکَواکِبُ انْتَثَرَتْ وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ قال تتحول نیرانا وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ قال تنشق فیخرج النّاس منها عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ أی ما عملت من خیر و شر ثمّ خاطب النّاس یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ أی لیس فیک اعوجاج فِی أَیِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ قال: لو شاء رکبک علی غیر هذه الصورة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 409]
3- 561.. المجمع: قال الصّادق(علیه السلام) لو شاء رکبک علی غیر هذه الصورة. [مجمع البیان، ج 10، ص 683]

آیا از بیماری [غفلت] بهبود نمی یابی؟ و یا از خواب غفلت بیدار نمی شوی؟ آیا همان گونه که به دیگری ترحّم می کنی به خویش ترحّم نمی نمایی؟ تو بسا بر کسی که از حرارت خورشید رنج می برد سایه بر او می افکنی، و یا بیماری را می بینی و از ترّحم بر او گریه می کنی! پس چگونه است صبر تو در آن عالم بر بیماری خویش؟ و چگونه است بدن تو بر مصیبت آن عالم؟ و چگونه است گریه تو بر مصیبت خویش؟ در حالی که جان تو نزد تو عزیزتر از هر جانی است؟ و چگونه خطر نقمت و عذاب آن عالم تو را بیدار نمی کند؟ در حالی که تو غوطه ور در معصیت خدا شده ای، و از امهال و استدراج و سطوت الهی نمی ترسی؟!(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

وقتی نطفه در رحم مستقر می شود، خدا تمام نَسَب هایی که بین او تا آدم(علیه السلام) بوده را احضار می نماید، و به شکل هر کدام از آنان که مشیّت او باشد، او را خلق می کند، چنان که می فرماید: «فِی أَیِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَکَّبَکَ.»(2)

ص: 342


1- 562.. فی نهج البلاغة من کلامه(علیه السلام) قال عند تلاوته «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» ادحض مسئول حجة و أقطع مغتر معذرة لقد أبرح جهالة بنفسه إیاه یا ایها الإنسان ما جرأک علی ذنبک و ما غرک بربک، و ما آنسک بهلکة نفسک، اما من دائک بلول أم لیس من نومتک یقظة؟ أما ترحم من نفسک ما ترحم من غیرک فلربما تری الضاحی من حر الشّمس فتظله أو تری المبتلی بألم یمض جسده فتبکی رحمة له فما صبرک علی دائک، و جلدک علی مصابک، و عزاک عن البکاء علی نفسک و هی أعز الا نفس علیک، و کیف لا یوقظک خوف بیات نقمة، و قد تورطت بمعاصیه مدارج سطواته. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 521]
2- 563.. فی مجمع البیان و روی عن الرّضا عن آبائه عن النّبی(صلی الله علیه و آله) انه قال لرجل ما ولد لک؟ قال: یا رسول الله و ما عسی أن یولد لی اما غلام و اما جاریة، قال: فمن یشبه؟ قال: یشبه امه أو أباه، فقال(صلی الله علیه و آله). لا تقل هکذا ان النطفة إذا استقرت فی الرحم أحضر الله کل نسب بینها و بین آدم، اما قرأت هذه الایة «فِی أَیِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ»؟ ای فیما بینک و بین آدم. [همان]

امام حسن(علیه السلام) در تفسیر «فِی أَیِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَکَّبَکَ»می فرماید:

خداوند(عزوجل) علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) را در پشت ابوطالب به صورت محمّد(صلی الله علیه و آله) قرار داد، از این رو علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) از همه مردم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شبیه تر بود، و حسین بن علی علیهما السلام از همه مردم به فاطمه(علیها السلام) شبیه تر بود، و من از همه مردم به خدیجه کبرا شبیه تر هستم.(1)

«کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ * وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ * کِرَامًا کَاتِبِینَ * یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ * إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ * وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ * یَصْلَوْنَهَا یَوْمَ الدِّینِ * وَ مَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِینَ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ * ثُمَّ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ * یَوْمَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَیْئًا وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»(2)

مرحوم قمّی گوید:

مقصود از تکذیب دین، تکذیب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ»دو ملک حافظ اعمال انسانند، که اعمال خوب و بد انسان را می نویسند، و خداوند برای تعظیم و اهمیّت روز قیامت می فرماید: «وَ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ»یعنی ای محمّد تو چه می دانی که روز قیامت چگونه خواهد بود؟ آن روز، روزی است که احدی نمی تواند برای کسی کاری بکند و تمام قدرت و اختیار به دست خداوند است!(3)

ص: 343


1- 564.. فی کتاب المناقب لابن شهر آشوب الشیرازی فی کتابه باسناده الی الحسن بن علی بن أبی طالب علیهم السلام قال فی قوله: «فِی أَیِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ»قال: صور الله(عزوجل) علی بن أبی طالب علیه السلام فی ظهر أبی طالب علی صورة محمّد، فکان علی بن أبی طالب أشبه النّاس برسول الله(صلی الله علیه و آله)، و کان الحسین بن علی أشبه النّاس بفاطمة و کنت أشبه النّاس بخدیجة الکبری. [همان، ص 522، ح 11]
2- 565.. سوره ی انفطار، آیات 19-9.
3- 566.. القمّی: کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ قال: برسول الله(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین(علیه السلام) وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ قال الملکان الموکلان بالإنسان کِراماً کاتِبِینَ یکتبون الحسنات و السیئات إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ إلی قوله یَصْلَوْنَها یَوْمَ الدِّینِ یوم المجازاة ثمّ قال تعظیما لیوم القیامة وَ ما أَدْراکَ یا محمّد ما یَوْمُ الدِّینِ ثُمَّ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 409]

سپس مرحوم قمّی با سند خود از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

مقصود از «والْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ»مُلک و قدرت و سلطان و عزّت و جبروت و جمال و بهاء و هیبت است که مخصوص خداوند «لَاشَرِیکَ لَهُ»می باشد.(1)

مرحوم طبرسی از جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»فرمود:

«إِنَ الْأَمْرَ یَوْمَئِذٍ وَ الْیَوْمَ کُلَّهُ لِلَّهِ»یعنی اختیار و حکومت در تمام روز قیامت به دست خداوند است.

سپس فرمود:

ای جابر! در قیامت حکّام ساقط می شوند و حاکمی جز خدا باقی نمی ماند.(2)

ابوحمزه ی ثمالی گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ * وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ»فرمود:

ابرار ما هستیم، و فجّار دشمنان ما می باشند.(3)

ص: 344


1- 567.. و فیه: حدثنا سعید بن محمّد قال حدثنا بکر بن سهل عن عبد الغنی بن سعید عن موسی بن عبد الرّحمن عن مقاتل بن سلیمان عن الضّحاک عن ابن عبّاس فی قوله: وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلهِ قال: یرید الملک و القدرة و السلطان و العزة و الجبروت و الجمال و البهاء و الهیبة و الإلهیة لله وحده لا شریک له. [همان، ص 410]
2- 568.. فی المجمع: «وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»وحده أی الحکم له فی الجزاء و الثواب و العفو و الانتقام و روی عمرو بن شمر عن جابر عن أبی جعفر (علیه السلام) أنه قال إن الأمر یومئذ و الیوم کله لله یا جابر إذا کان یوم القیامة بادت الحکام فلم یبق حاکم إلّا الله. [مجمع البیان، ج 10، ص 683]
3- 569.. فی تأویل الآیات: قال محمّد بن العبّاس حدثنا جعفر بن محمّد بن مالک عن محمّد بن الحسین عن محمّد بن علی عن محمّد بن الفضیل عن أبی حمزة عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ قال الأبرار نحن هم و الفجار هم عدونا. [تأویل الآیات، ص 746]

صاحب تأویل الآیات گوید: مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر خود گوید:

آیه «عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ»درباره ی عمر بن خطّاب نازل شده است، و او در قیامت خواهد دانست که توشه ی پیش فرستاده ی او، ولایت ابوبکر و ولایت غاصبانه خود اوست بر مردم، و توشه ای که برای او پس از مرگ فرستاده می شود، ولایت غاصبانه دیگرانی است که پس از او بر مردم حاکم شدند.

و در تفسیر «بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ»گوید:

مقصود تکذیب ولایت [اهل البیت(علیهم السلام)] است، بنابراین مقصود از «دین» ولایت [اهل البیت(علیهم السلام)] می باشد.(1)

در احتجاج طبرسی ضمن حدیث مفصّلی نقل شده که شخصی به امام صادق(علیه السلام) گفت: چه نیازی به دو ملک حافظ اعمال هست؟ در حالی که خداوند عالم السرّ و الخفیّات است؟ امام(علیه السلام) فرمود:

خداوند آن دو ملک را به اطاعت خود گرفته، و آنان را شهود بندگان خویش قرار داده است، تا بیشتر بر طاعت او مواظبت کنند، و از معصیت او دوری نمایند، و چه بسا بنده ای به خاطر آنان دست از گناه بر می دارد، و می گوید: «پروردگارم مرا می بیند، و آن دو ملک بر علیه من شهادت خواهند داد از سویی خداوند از لطف و رأفت خود آنان را مأمور کرده تا شیاطین را از بندگان خود دور کنند، و حیوانات

ص: 345


1- 570.. فی تأویل الآیات: قوله تعالی عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ. ذکره علی بن إبراهیم؟ره؟ فی تفسیره أنها نزلت فی الثّانی یعنی ما قَدَّمَتْ من ولایة أبی فلان و من ولایة نفسه وَ ما أَخَّرَتْ من ولایة الأمیر من بعده و ذکر أیضا قال و قوله(عزوجل) بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ أی بالولایة فالدین هو الولایة. [تأویل الآیات، ص 746]

گزنده ی زمین، و آفات زیاد دیگری را نیز که مردم نمی بینند با اذن الهی از آنان برطرف نمایند، تا امر خداوند(عزوجل) فرا رسد.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست خود را بر شانه عموی خود عبّاس گذارده بود، ناگهان امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با او معانقه نمود و بین دو چشم او را بوسه زد، پس عبّاس بر علیّ(علیه السلام) سلام کرد و آن حضرت به آرامی پاسخ او را داد، و عبّاس خشمگین شد و گفت: یا رسول الله ببین علی از کبر و فخر خود، دست بر نمی دارد! و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: عمو درباره ی علی چنین مگو، چرا که اکنون جبرئیل به من گفت: من، الساعة دو ملک مأمور بر اعمال علی را ملاقات نمودم و آنان گفتند: ما از روز ولادت علی تا امروز گناهی بر او ننوشته ایم.(2)

ص: 346


1- 571.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ عن أبی عبد الله(علیه السلام) حدیث طویل و فیه یقول السائل:فما علة الملکین الموکلین بعباده یکتبون ما علیهم و لهم، و الله عالم السر و ما هو أخفی؟ قال: استعبدهم بذلک و جعلهم شهودا علی خلقه لیکون العباد لملازمتهم إیاهم أشد علی طاعة الله مواظبة و عن معصیته أشد انقباضا، و کم من عبد یهم بمعصیة فذکر مکانهما فارعوی و کف، فیقول: ربی یرانی و حفظنی علی بذلک تشهد، و ان الله برأفته و لطفه وکلهم بعباده یذبون عنهم مردة الشیاطین و هوام الأرض و آفات کثیرة من حیث لا یرون بإذن الله الی ان یجی ء امر الله(عزوجل). [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 522، ح 14]
2- 572.. فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی ابی عن النضر بن سوید عن محمّد بن قیس عن ابن سنان عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: اقبل رسول الله صلی الله علیه وآله یوما واضعا یده علی کتف العبّاس فاستقبله أمیر المؤمنین صلوات الله علیه فعانقه رسول الله(صلی الله علیه و آله) و قبل بین عینیه ثمّ سلم العبّاس علی علی فرد علیه ردا خفیا فغضب العبّاس فقال: یا رسول الله لا یدع علی زهوه فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): لا تقل ذلک فی علی فانی لقیت جبرئیل آنفا فقال: لقینی الملکان الموکلان بعلی الساعة فقالا: ما کتبا علیه ذنبا منذ یوم ولد إلی هذا الیوم. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 522]

سوره ی مطفّفین

اشاره

به این سوره «تطفیف»نیز گفته اند.

محلّ نزول: مکّه مکرّمه، و بعضی گفته اند: 8 آیه آخر آن در مدینه منوّره.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی عنکبوت. آخرین سوره ای است که در مکّه نازل شد.

تعداد آیات: 36 آیه.

ثواب قرائت سوره ی مطفّفین

مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که در نماز واجب خود این سوره را بخواند، خداوند در روز قیامت او را از آتش دوزخ در امان خواهد نمود، آتش دوزخ او را نخواهد دید، و او نیز آتش دوزخ را نخواهد دید، و بر جسر جهنّم عبور نخواهد کرد و حسابی در قیامت نخواهد داشت.(1) و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند خداوند در قیامت او را از ظرف های مهرشده ی بهشتی سیراب خواهد کرد، و اگر برای حفظ مخزن و انباری خوانده شود،

ص: 347


1- 573.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ فِی الْفَرِیضَةِ وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ أَعْطَاهُ اللَّهُ الْأَمْنَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ النَّارِ وَ لَمْ تَرَهُ وَ لَا یَرَاهَا وَ لَمْ یَمُرَّ عَلَی جِسْرِ جَهَنَّمَ وَ لَا یُحَاسَبُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. [ثواب الأعمال، ص 122]

خداوند آن را از هر آفتی حفظ خواهد نمود.(1)

وازامام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

سوره ی «مطفّفین»بر چیزی خوانده نمی شود مگر آن که با اذن خداوند از حشرات و گزندگان زمین محفوظ خواهد ماند.(2)

ص: 348


1- 574.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة سقاه الله تعالی من الرحیق المختوم یوم القیامة، و إن قرئت علی مخزن حفظه الله من کل آفة».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 603، ح 2]
2- 575.. و فیه و قال الصّادق(علیه السلام): «لم تقرأ قط علی شی ء إلّا و حفظ و وقی من حشرات الأرض بإذن الله تعالی».[تفسیر برهان، ج 5، ص 603، ح 4]

سوره ی مطفّفین، آیات 1 تا 36

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ 1 الَّذینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ 2 وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ 3 أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ 4 لِیَوْمٍ عَظیمٍ 5 یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ 6 کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفی سِجِّینٍ 7 وَ ما أَدْراکَ ما سِجِّینٌ 8 کِتابٌ مَرْقُومٌ 9 وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ 10 الَّذینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ 11 وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاَّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثیمٍ 12 إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ 13 کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ 14 کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ 15 ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحیمِ 16 ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ 17 کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفی عِلِّیِّینَ 18 وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ 19 کِتابٌ مَرْقُومٌ 20 یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ 21 إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی نَعیمٍ 22 عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ 23 تَعْرِفُ فی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعیمِ 24 یُسْقَوْنَ مِنْ رَحیقٍ مَخْتُومٍ 25 خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ 26 وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنیمٍ 27 عَیْناً

ص: 349

یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ 28 إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ 29 وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ 30 وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلی أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهینَ 31 وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ 32 وَ ما أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حافِظینَ 33 فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ 34 عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ 35 هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ ما کانُوا یَفْعَلُونَ 36

لغات:

«تطفیف»به معنای کم فروشی و نقص در مکیال و میزان است، و«طَفیف»چیز کم را گویند، و «اکتیال»شغل کیّالی است، مانند «اتّزان»که شغل ترازوداری است، و «أَخْسَرْتَ المیزان و خَسِرْتَه»أی نقصت فی الوزن، و «سِجّین»فِعّیل از سِجْن است، و بعضی گفته اند: «سجّین»زندان ابدی را گویند، و «مَرقوم»نوشته ای است که حاوی دستور باشد، و «رَیْن»به معنای غلبه است، و «ران علی قلبه»یعنی غلب علیه، و «ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون»یعنی أثّر علی قلوبهم ما کانوا یعملونه من أعمال السوء، و «عِلّیُون»علوّ مضاعف است، و آن مراتب عالیة جلالت است، و «أَرائِک»جمع أَریکة به معنای تخت است که بهشتیان بر آن می نشینند، و اهل دوزخ را می بینند که در میان آتش می سوزند، و خوراک آنان حمیم و غسّاق و زقّوم است، و «تَنافُس»تسابق دو نفر بر چیز نفیس است، و «مَزْج»مخلوط کردن مایعی به مایع دیگر است، و «تسنیم»چشمه ای است که از بالا به پایین جاری است، و «تَغامُزْ»اشاره ی با چشم است، ازباب استهزا و یا طلب عیب، و «فاکهون»به معنای لاهون است، و «فکاهة»به معنای مزاح است، و«ثواب»در لغت به معنای رجوع است، و ثاب علیه عقله إذا رجع.

ص: 350

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

وای بر کم فروشان! (1) آنان که وقتی برای خود پیمانه می کنند، حق خود را بطور کامل می گیرند (2) امّا هنگامی که می خواهند برای دیگران پیمانه یا وزن کنند، کم می گذارند! (3) آیا آنها گمان نمی کنند که برانگیخته می شوند، (4) در روزی بزرگ (5) روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان می ایستند. (6) چنین نیست که آنها (درباره قیامت) می پندارند، به یقین نامه اعمال بدکاران در «سجّین» است! (7) تو چه می دانی «سجّین»چیست؟ (8) نامه ای است رقم زده شده و سرنوشتی است حتمی! (9) وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! (10) همانها که روز جزا را انکار می کنند. (11) تنها کسی آن را انکار می کند که متجاوز و گنهکار است! (12) (همان کسی که) وقتی آیات ما بر او خوانده می شود می گوید: «این افسانه های پیشینیان است!»(13) چنین نیست که آنها می پندارند، بلکه اعمال شان چون زنگاری بردلهای شان نشسته است! (14) چنین نیست که می پندارند، بلکه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند! (15) سپس آنها به یقین وارد دوزخ می شوند! (16) بعد به آنها گفته می شود: «این همان چیزی است که آن را انکار می کردید!»(17) چنان نیست که آنها (درباره معاد) می پندارند، بلکه نامه اعمال نیکان در«علیّین»است! (18) و تو چه می دانی «علیّین»چیست! (19) نامه ای است رقم خورده و سرنوشتی است قطعی، (20) که مقربان شاهد آنند! (21) مسلّماً نیکان در انواع نعمت اند: (22) بر تختهای زیبای بهشتی تکیه کرده و (به زیباییهای بهشت) می نگرند! (23) در چهره های شان طراوت و نشاط نعمت را می بینی و می شناسی! (24) آنها از شراب (طهور) زلال دست نخورده و سربسته ای سیراب می شوند! (25) مهری که بر

ص: 351

آن نهاده شده از مشک است و در این نعمتهای بهشتی راغبان باید بر یکدیگر پیشی گیرند! (26) این شراب (طهور) آمیخته با «تسنیم»است، (27) همان چشمه ای که مقرّبان از آن می نوشند. (28) بدکاران (در دنیا) پیوسته به مؤمنان می خندیدند، (29) و هنگامی که از کنارشان می گذشتند آنان را با اشاره تمسخر می کردند، (30) و چون به سوی خانواده خود بازمی گشتند مسرور و خندان بودند، (31) و هنگامی که آنها را می دیدند می گفتند: «اینها گم راهانند!»(32) در حالی که هرگز مأمور مراقبت و متکفّل آنان [مؤمنان] نبودند! (33) ولی امروز مؤمنان به کفار می خندند، (34) در حالی که بر تختهای آراسته بهشتی نشسته و (به سرنوشت شوم آنها) می نگرند! (35) آیا (با این حال) کافران پاداش اعمال خود را گرفتند؟! (36)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ * الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُواْ عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ * وَ إِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ * أَلَا یَظُنُّ أُولَئِکَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ * لِیَوْمٍ عَظِیمٍ * یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: ابوجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

این آیه هنگامی نازل شد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد مدینه شد، و مردم مدینه در آن زمان بیش از همه در کیل و میزان خیانت می کردند، و با آمدن آن حضرت به مدینه کیل و وزن خود را نیکو انجام دادند، و امّا «ویل»:چاهی است در جهنّم، و خدا بهتر می داند که آن چیست.(2)

ص: 352


1- 576.. سوره ی مطفّفین، آیات 6-1.
2- 577.. القمّی: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) قال نزلت علی نبی الله(صلی الله علیه و آله) حین قدم المدینة و هم یومئذ أسوأ النّاس کیلا فأحسنوا الکیل و أما الویل فبلغنا و الله أعلم أنها بئر فی جهنّم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 410]

مرحوم علی بن ابراهیم سپس با سند خود از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

آیه فوق مربوط به کسانی است که چون می خریدند کامل و با کیل راجح تحویل می گرفتند، و چون می فروختند ناقص می داند و این عادت شان بود و [چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مدینه آمد] از این عمل دوری کردند.(1)

و درتأویل الآیات از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از«وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ»کسانی هستند -- ای محمّد -- که خمس تو را -- ای محمّد -- کامل نمی دهند، و هنگام تقسیم غنائم جنگی حق خود را کامل می گیرند، و مقصود از«وَ إِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ»این است که چون خمس آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را از آنان سؤال می کنند، کامل پرداخت نمی نمایند، و مقصود از «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ» تکذیب وصیّ پیامبر(صلی الله علیه و آله) است، و مقصود از «إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ»این است که حضرت مهدی قائم عجل الله فرجه الشریف را تکذیب می کنند و می گویند: ما شما را نمی شناسیم، و شما ازفرزندان فاطمه(علیها السلام) نیستی، همان گونه که مشرکین به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می گفتند: شما آن پیامبر موعود نمی باشی.(2)

ص: 353


1- 578.. و فیه: حدثنا سعید بن محمّد قال حدثنا بکر بن سهل عن عبد الغنی بن سعید عن موسی بن عبد الرّحمن عن ابن جریح عن عطا عن ابن عبّاس فی قوله: الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ قال کانوا إذا اشتروا یستوفون بکیل راجح و إذا باعوا یبخسوا المکیال والمیزان و کان هذا فیهم و انتهوا. [همان]
2- 579.. فی تأویل الآیات: قوله تعالی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ. تأویله ما رواه أحمد بن إبراهیم بن عباد بإسناده إلی عبد الله بن بکیر یرفعه إلی أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ یعنی المنافقین [الناقصین] لخمسک یا محمّد الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ أی إذا صاروا إلی حقوقهم من الغنائم یستوفون وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ أی إذا سألوهم خمس آل محمّد نقصوهم. و قوله تعالی وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ بوصیک یا محمّد. و قوله تعالی إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ. قال یعنی تکذیبه بالقائم عجل الله تعالی فرجه الشریف إذ یقول له لسنا نعرفک و لست من ولد فاطمة(علیه السلام) کما قال المشرکون لمحمّد(صلی الله علیه و آله). [تأویل الآیات، ص 747]

مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «أَلَا یَظُنُّ أُولَئِکَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ * لِیَوْمٍ عَظِیمٍ»فرمود:

«أی ألیس یوقنون انهم مبعوثون؟»یعنی آیا آنان یقین ندارند که در قیامت مبعوث خواهند شد [و خداوند از آنان مؤاخذه خواهد نمود؟](1)

امام باقر(علیه السلام) درباره ی ناقص دادن وزن و کیل [و کم فروشی] فرمود:

خداوند درباره ی کم فروشی فرموده است: «وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ»و برای هر کس خداوند تعبیر به «ویل»نموده او را کافر شمرده است، چنان که می فرماید: «فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ.»(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن کلام مفصّلی فرمود:

مظنّه و گمان دو گونه است: مظنّه به معنای یقین و مظنّه به معنای شکّ،

ص: 354


1- 580.. فی الإحتجاج: وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظِیمٍ أَیْ لَیْسَ یُوقِنُونَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ وَ اللِّقَاءُ عِنْدَ الْمُؤْمِنِ الْبَعْثُ وَ عِنْدَ الْکَافِرِ الْمُعَایَنَةُ وَ النَّظَرُ وَ قَدْ یَکُونُ بَعْضُ ظَنِّ الْکَافِرِ یَقِیناً. [احتجاج، ج 1، ص 250]
2- 581.. فی أصول الکافی عن علی بن إبراهیم عن محمّد عن بعض أصحابنا عن آدم بن إسحاق عن عبد الرزاق بن مهران، عن الحسین بن میمون عن محمّد بن سالم عن ابی جعفر(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه: و انزل فی الکیل «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ»و لم یجعل الویل لأحد حتی یسمیه کافرا، قال الله(عزوجل): «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ».[رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 527، ح 4]

و مظنّه اگر درباره ی معاد باشد به معنای یقین است، و اگر درباره ی دنیا باشد به معنای شکّ است.(1)

و فرمود:

مظنّه در آیه «وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا»و آیه «إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیهْ»به معنای یقین است، و در آیه «وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا»-- درباره ی منافقین -- به معنای شکّ است. و در آیه فوق نیز به معنای یقین است.(2)

«کَلَّا إِنَّ کِتَابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا سِجِّینٌ * کِتَابٌ مَّرْقُومٌ * وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ * الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ * وَ مَا یُکَذِّبُ بِهِ إِلَّا کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ * إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ * کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ * کَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ * ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِیمِ * ثُمَّ یُقَالُ هَذَا الَّذِی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ»(3)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از«کِتَابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ»عذابی است که خداوند در سجّین برای فجّار نوشته است، و ملائکه مقرّب خداوند اعمال فجّار را در آن کتاب نوشته اند، و بر آن شهادت خواهند داد.(4)

ص: 355


1- 582.. و فیه أیضا عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه(علیه السلام) و اما قوله: «وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها»یعنی تیقنوا انهم دخلوها و کذلک قوله «إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ»و اما قوله للمنافقین «وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا»فهو ظن شک و لیس ظن یقین و الظن ظنان ظن شک و ظن یقین فما کان من أمر المعاد من الظن فهو ظن یقین، و ما کان من أمر الدّنیا فهو علی الشک. [همان، ص 528، ح 6]
2- 583.. همان.
3- 584.. سوره ی مطّففین، آیات 17-7.
4- 585.. القمّی: کَلَّا إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ قال ما کتب الله لهم من العذاب لفی سجین. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 410]

سپس مرحوم علی بن ابراهیم گوید: در روایت ابوالجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

«سِجّین»طبقه هفتم پایین زمین است، و «علیّون»آسمان هفتم است.(1)

تا این که گوید: از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از«فُجّار»فلان و فلان است، و نیز مقصود از «الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ» اوّلی و دوّمی است، و مقصود از «مُعْتَدٍ أَثِیمٍ»و «قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ»نیزآنان هستند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را تکذیب می کردند و مقصود از«إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِیمِ»و«کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ»نیز آنان و پیروانشان می باشند، و مقصود از «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ…»تا «عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ»رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و ائمّه بعد از آنان(علیهم السلام) می باشند. و مقصود از «إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا»اوّلی و دوّمی و پیروان شان هستند، که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و مؤمنین می خندیدند و آنان را استهزا می کردند، و آیات بعد از این ها نیز تا آخر سوره درباره آنان خواهد بود.(2)

ص: 356


1- 586.. و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) قال السجین الأرض السابعة و علیون السماء السابعة. [همان]
2- 587.. القمّی: حدثنا أبو القاسم الحسینی قال حدثنا فرات بن إبراهیم عن محمّد بن إبراهیم عن محمّد بن الحسین بن إبراهیم عن علوان بن محمّد قال حدثنا محمّد بن معروف عن السندی عن الکلبی عن جعفر بن محمّد(علیه السلام) فی قوله کَلَّا إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ قال هو فلان و فلان وَ ما أَدْراکَ ما سِجِّینٌ إلی قوله الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ زریق و حبتر وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلَّا کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ و هما زریق و حبتر کانا یکذبان رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی قوله إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِیمِ هما ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ یعنی هما و من تبعهما کَلَّا إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ إلی قوله عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ و هم رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین و فاطمة و الحسن و الحسین و الأئمة(علیه السلام) إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا زریق و حبتر و من تبعهما کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ برسول الله(صلی الله علیه و آله) إلی آخر السورة فیهما.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 410]

محمّد بن فضیل گوید: امام کاظم(علیه السلام) در تفسیر«هَذَا الَّذِی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ» فرمود:

یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام). گفتم: آیا این گونه این آیه نازل شده است؟ فرمود: آری.(1) ابوحمزه ی ثمالی گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

خداوند(عزوجل) ما را از اعلی علیّین آفرید، و قلوب شیعیان ما را نیز از گِل ما آفرید، و بدن های آنان را از مراتب پایین تر آفرید، و به همین علّت قلوب آنان مایل به ما می باشد، سپس این آیه را تلاوت نمود «کَلَّا إِنَّ کِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُّونَ * کِتَابٌ مَّرْقُومٌ * یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ».

سپس فرمود:

و دشمنان ما را از سجّین آفرید، و قلوب پیروانشان را از گِل آنان آفرید، و بدن های شان را از غیر آن ها آفرید، از این رو قلوب پیروانشان به آنان متمایل است، سپس این آیات را تلاوت نمود «کَلَّا إِنَّ کِتَابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا سِجِّینٌ * کِتَابٌ مَّرْقُومٌ * وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ.»(2)

ص: 357


1- 588.. فی الکافی عن فضیل عن الکاظم(علیه السلام): قُلْتُ کَلَّا إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ قَالَ هُمُ الَّذِینَ فَجَرُوا فِی حَقِّ الْأَئِمَّةِ وَ اعْتَدَوْا عَلَیْهِمْ قُلْتُ ثُمَّ یُقَالُ -- هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ قَالَ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قُلْتُ تَنْزِیلٌ قَالَ نَعَمْ. [کافی، ج 1، ص 435، ح 91]
2- 589.. فی الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی وَ غَیْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَلَفٍ عَنْ أَبِی نَهْشَلٍ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ خَلَقَنَا مِنْ أَعْلَی عِلِّیِّینَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِیعَتِنَا مِمَّا خَلَقَنَا مِنْهُ وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِکَ وَ قُلُوبُهُمْ تَهْوِی إِلَیْنَا لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقْنَا مِنْهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ کَلَّا إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ کِتابٌ مَرْقُومٌ یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ وَ خَلَقَ عَدُوَّنَا مِنْ سِجِّینٍ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِیعَتِهِمْ مِمَّا خَلَقَهُمْ مِنْهُ وَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِکَ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوِی إِلَیْهِمْ لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِمَّا خُلِقُوا مِنْهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ -- کَلَّا إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ وَ ما أَدْراکَ ما سِجِّینٌ کِتابٌ مَرْقُومٌ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ. [کافی، ج 2، ص 4، ح 4]

«کَلَّا إِنَّ کِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیِّینَ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُّونَ * کِتَابٌ مَّرْقُومٌ * یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ * إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ * عَلَی الْأَرَائِکِ یَنظُرُونَ * تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ * یُسْقَوْنَ مِن رَّحِیقٍ مَّخْتُومٍ * خِتَامُهُ مِسْکٌ …»(1)

حارث همدانی گوید:

داخل بر امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) شدم و او در حال سجده گریه می کرد، تا این که صدای گریه او بلند شد، و ما گفتیم: یا امیرالمؤمنین گریه شما ما را بی تاب و بیمار کرد و ما تا کنون چنین حالتی از شما ندیده بودیم؟! فرمود: من در حال سجده دعا می کردم و از خدای خود طلب خیر می نمودم، که خواب چشم مرا گرفت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدم و او به من فرمود:

«یا ابالحسن جدایی تو از من طولانی شد، و من مشتاق دیدار تو هستم، و خداوند وعده ای که درباره ی تو به من داده بود را محقّق نمود»گفتم: یا رسول الله وعده خداوند به شما درباره من چه بود؟ فرمود: «خداوند به من وعده داده بود که تو و همسر و فرزندان تو را با من در درجات اعلی علیّین قرار بدهد»پس من گفتم: پدر و مادرم فدای شما باد یا رسول الله! شیعیان ما چگونه خواهند بود؟ فرمود: شیعیان ما با ما هستند و قصرهای آنان مقابل قصرهای ما می باشد، و منازل شان مقابل منازل ما خواهد بود.

گفتم: یا رسول الله! وضع شیعیان ما در دنیا چگونه خواهد بود؟ فرمود: آنان در امن و عافیت می باشند. گفتم: هنگام مرگ چه لطفی به آنان خواهد شد؟

ص: 358


1- 590.. سوره ی مطّففین، آیات 28-18.

فرمود: به آنان اختیار داده می شود، و ملک الموت مأمور به اطاعت از آنان خواهد بود، و هر گونه که دوست داشته باشند از دنیا می روند، و شیعیان ما به اندازه ی علاقه ای که به ما دارند مورد احسان قرار می گیرند. گفتم: آیا حدّی برای آنان معلوم نیست؟ فرمود: آری، آن که بیش از همه ما را دوست می دارد، مرگ او مانند آشامیدن آب گوارا و خنک، در فصل تابستان خواهد بود، که قلب را شاد می کند، و بقیّه آنان مانند کسی که در بستر خود به خواب می رود از دنیا می روند، و لحظه مرگ برای آنان شادترین لحظه زندگی آنان می باشد.(1)

ص: 359


1- 591.. فی تأویل الآیات: هو ما رواه أبو طاهر المقلد بن غالب؟ره؟ عن رجاله بإسناد متصل إلی علی بن شعبة الوالی عن الحارث الهمدانی قال دخلت علی أمیر المؤمنین(علیه السلام)لی بن أبی طالب(علیه السلام) و هو ساجد یبکی حتی علا نحیبه و ارتفع صوته بالبکاء فقلنا یا أمیر المؤمنین لقد أمرضنا بکاک و أمضنا و أشجانا و ما رأیناک قد فعلت مثل هذا الفعل قط فقال کنت ساجدا أدعو ربی بدعاء الخیر فی سجدتی فغلبتنی عینی فرأیت رؤیا هالتنی و أفظعتنی رأیت رسول الله(صلی الله علیه و آله) قائما و هو یقول یا أبا الحسن طالت غیبتک عنی و قد اشتقت إلی رؤیتک و قد أنجز لی ربی ما وعدنی فیک فقلت یا رسول الله و ما الذی أنجز لک فی قال أنجز لی فیک و فی زوجتک و ابنیک و ذریتک فی الدرجات العلی فی علیین و قلت بأبی أنت و أمی یا رسول الله فشیعتنا قال شیعتنا معنا و قصورهم بحذا قصورنا و منازلهم مقابل منازلنا فقلت یا رسول الله فما لشیعتنا فی الدّنیا قال الأمن و العافیة قلت فما لهم عند الموت قال یحکم الرجل فی نفسه و یؤمر ملک الموت بطاعته و أی موتة شاء ماتها و إن شیعتنا لیموتون علی قدر حبهم لنا قلت فما لذلک حد یعرف قال بلی إن أشد شیعتنا لنا حبا یکون خروج نفسه کشرب أحدکم فی الیوم الصائف الماء البارد الذی ینتفع منه القلب و إن سائرهم لیموت کما یغط أحدکم علی فراشه کأقر ما کانت عینه بموته. [تأویل الآیات، ص 751]

مرحوم علی بن ابراهیم با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که از خوردن شراب دوری کند، اگر چه برای خدا نباشد، و برای صیانت و سلامت خویش باشد، خداوند او را از ظرف های مهرشده ی بهشتی سیراب خواهد نمود.

سپس مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ فِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ»یعنی مؤمنین باید برای رسیدن به ثواب های یاد شده سبقت بگیرند، و «تسنیم»مصدر «سَنَّمه»به معنای رَفَعه می باشد، چرا که شراب تسنیم بالاترین شراب بهشتی است، و اشرف شراب اهل بهشت -- که از بالا به طرف آنان می آید -- تسنیم می باشد، و آن چشمه ای است که مقرّبین از آن می نوشند، و مقرّبین آل محمّد(صلی الله علیه و آله) می باشند، چنان که خداوند می فرماید:

«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»(1)، و آنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و خدیجة و علیّ بن ابیطالب و ذریّه آنان هستند، که به آنان ملحق خواهند شد، چنان که خداوند می فرماید: «أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ»(2)، و مقرّبون فقط از چشمه ی تسنیم می نوشند، و سایر مؤمنین از نوشابه های ممزوج به تسنیم می نوشند.(3)

ص: 360


1- 592.. سوره ی واقعة، آیات 10 و 11.
2- 593.. سوره ی طور، آیه ی 21.
3- 594.. القمّی: و قال أبو عبد الله(علیه السلام) «من ترک الخمر لغیر الله سقاه الله من الرحیق المختوم»، قال یا ابن رسول الله من ترک الخمر لغیر الله؟ قال: نعم و الله صیانة لنفسه وَ فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ قال: فیما ذکرنا من الثواب الذی یطلبه المؤمن وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِیمٍ و هو مصدر سنمه إذا رفعه، لأنه أرفع شراب أهل الجنّة، أو لأنه یأتیهم من فوق، قال: أشرف شراب أهل الجنّة یأتیهم فی عالی تسنیم و هی عین یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ، و المقربون آل محمّد(صلی الله علیه و آله) یقول الله: السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ رسول الله(صلی الله علیه و آله) و خدیجة و علی بن أبی طالب و ذریاتهم تلحق بهم، یقول الله: ألحقنا بهم ذریاتهم، و المقربون یشربون من تسنیم بحتا صرفا و سائر المؤمنین ممزوجا. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 410]

جابر بن عبدالله انصاری گوید:

من خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بودم، و علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) وارد شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را نزد خود خواند، و با عبای خود صورت او را پاک نمود، و فرمود: یا اباالحسن آیا می خواهی بشارتی را که جبرائیل به من داده به تو بدهم؟ علی(علیه السلام) فرمود:«آری یا رسول الله»رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: در بهشت چشمه ای است که به آن تسنیم می گویند، و از آن دو نهر جاری می شود و اگر کشتی های دنیا در آن ها قرار بگیرند می توانند حرکت کنند، و در کنار نهر تسنیم درخت هایی است که شاخه های آن ها از مروارید و مرجان تازه است، و علف آن ها از زعفران است، و در کناره های آن ها صندلی هایی از جنس نور وجود دارد، و بر آن ها کسانی نشسته اند که بر پیشانی آنان نوشته شده: اینان مؤمنان و دوستداران علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) هستند.(1)

«إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کَانُواْ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ * وَ إِذَا مَرُّواْ بِهِمْ یَتَغَامَزُونَ * وَ إِذَا انقَلَبُواْ إِلَی أَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَکِهِینَ * وَ إِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاء لَضَالُّونَ * وَ مَا أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ حَافِظِینَ * فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُواْ مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ * عَلَی الْأَرَائِکِ یَنظُرُونَ * هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ مَا کَانُوا یَفْعَلُونَ»(2)

ص: 361


1- 595.. مأة منقبة لأمیر المؤمنین(علیه السلام): أخبرنا سهل بن أحمد الطرائقی و محمّد بن عبد الله الکوفی؟رضهما؟ قالا حدثنا محمّد بن جریر الطبری قال حدثنی خلف بن خلیفة قال حدثنی یزید بن هارون قال حدثنی محمّد بن إبراهیم بن إبراهیم بن مبشر عن جابر بن عبد الله الأنصاری قال کنت عند النّبی(صلی الله علیه و آله) جالسا إذ أقبل علی بن أبی طالب(علیه السلام) فأدناه و مسح وجهه ببردته و قال یا أبا الحسن أ لا أبشرک بما بشرنی به جبرئیل(علیه السلام) قال بلی یا رسول الله قال إن فی الجنّة عینا یقال لها تسنیم یخرج منها نهران لو أن بهما سفن الدّنیا بحرت و علی شاطئ التسنیم أشجار قضبانها من اللؤلؤ و المرجان الرطب و حشیشها من الزعفران علی حافتیهما کراسی من نور علیها أناس جلوس مکتوب علی جباههم بالنور هؤلاء المؤمنون هؤلاء محبو علی بن أبی طالب(علیه السلام). [مأة منقبة، ص 55، ح 29]
2- 596.. سوره ی مطّففین، آیات 36-29.

امام صادق(علیه السلام) در شأن نزول آیه «إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کَانُواْ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ»فرمود:

این آیات درباره ی علی(علیه السلام) و گروهی از منافقین و بنی امیّه نازل شد که آن حضرت را استهزا می نمودند.(1)

ابن عبّاس گوید:

حارث بن قیس و گروهی که با او بودند هر گاه به علی(علیه السلام) برخورد می کردند می گفتند: این همان کسی است که محمّد(صلی الله علیه و آله) او را از بین اهل بیت خود انتخاب نموده است، و سپس استهزا می کردند، و می خندیدند، و چون قیامت بر پا شود، بین دوزخ و بهشت دری باز خواهد شد، و علی(علیه السلام) که در آن روز روی تخت ها تکیه نموده، به آنان می فرماید: «به این سو بیایید»و چون می آیند، آن در به روی آنان بسته می شود، و آن حضرت آنان را استهزا می کند و می خندد، چنان که خداوند می فرماید: «فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُواْ مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ * عَلَی الْأَرَائِکِ یَنظُرُونَ….»(2)

ص: 362


1- 597.. فی تأویل الآیات: و قال أیضا حدثنا محمّد بن عیسی عن یونس عن عبد الرّحمن بن سالم عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ إلی آخر السورة نزلت فی علی(علیه السلام) و فی الذین استهزءوا به من بنی أمیة و ذلک أن علیا(علیه السلام) مر علی قوم من بنی أمیة و المنافقین فسخروا منه. [تأویل الآیات، ص 755]
2- 598.. و فیه: و قال أیضا حدثنا علی بن عبد الله عن إبراهیم بن محمّد الثقفی عن الحکم بن سلیمان عن محمّد بن کثیر عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عبّاس فی قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ قال ذاک هو الحارث بن قیس و أناس معه کانوا إذا مر بهم علی(علیه السلام) قالوا انظروا إلی هذا الذی اصطفاه محمّد و اختاره من بین أهل بیته فکانوا یسخرون و یضحکون فإذا کان یوم القیامة فتح بین الجنّة و النار باب فعلی(علیه السلام) یومئذ علی الأرائک متکئ و یقول لهم هلم لکم فإذا جاءوا سد بینهم الباب فهو کذلک یسخر منهم و یضحک و هو قوله تعالی فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ ما کانُوا یَفْعَلُونَ. [همان]

ابوحمزه ثمالی گوید: امام سجّاد(علیه السلام) فرمود:

چون قیامت بر پا شود، دو تخت از بهشت خارج می گردد، و در کنار دوزخ قرار می گیرد، و سپس علی(علیه السلام) می آید، و بر روی آن ها می نشیند، و چون می نشیند می خندد، و چون می خندد دوزخ زیرورو می شود، و آن دو نفر خارج می گردند و مقابل علی(علیه السلام) قرار می گیرند، و می گویند: ای امیرالمؤمنین، و ای وصیّ رسول خدا، آیا به ما رحم نمی کنی؟ و آیا نزد خدای خود از ما شفاعت نمی نمایی؟ پس آن حضرت به آنان می خندد و از جای خود بلند می شود، و آن دو تخت به بهشت برده می شوند، و آن دو نفر به جای خود باز می گردند، و این است معنای آیات فوق که خداوند می فرماید: «فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُواْ مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ * عَلَی الْأَرَائِکِ یَنظُرُونَ * هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ مَا کَانُوا یَفْعَلُونَ.»(1)

مؤلّف گوید:

درجلد اوّل این تفسیر در تفسیرآیه «اللّهُ یَسْتَهْزِیءُ بِهِمْ وَ َمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ»(2)، حدیثی از امام عسکری(علیه السلام) در این معنا گذشت.

ص: 363


1- 599.. و فی تأویل الآیات: و أحسن ما قیل فی هذا التأویل ما رواه أیضا عن محمّد بن القاسم عن أبیه بإسناده عن أبی حمزة الثمالی عن علی بن الحسین(علیه السلام) قال إذا کان یوم القیامة أخرجت أریکتان من الجنّة فبسطتا علی شفیر جهنّم ثمّ یجی ء علی(علیه السلام) حتی یقعد علیهما فإذا قعد ضحک و إذا ضحک انقلبت جهنّم فصار عالیها سافلها ثمّ یخرجان فیوقفان بین یدیه فیقولان یا أمیر المؤمنین یا وصی رسول الله أ لا ترحمنا أ لا تشفع لنا عند ربّک قال فیضحک منهما ثمّ یقوم فیدخل الأریکتان و یعادان إلی موضعهما فذلک قوله(عزوجل) فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ ما کانُوا یَفْعَلُونَ.[همان، ص 756]
2- 600.. سوره ی بقره، آیه ی 15.

ص: 364

سوره ی انشقاق

اشاره

به این سوره «انشقّت»نیز می گویند.

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی انفطار.

تعداد آیات: 23 یا 25 آیه.

ثواب قرائت سوره ی انشقاق

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند متعال او را از این که نامه عمل او از پشت سر به او داده شود، مصون می دارد، و اگر این سوره نوشته شود، و همراه زنی که زایمان او سخت شده قرار بگیرد، و یا بر او خوانده شود، در همان ساعت وضع حمل خواهد نمود.(1)

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

اگر این سوره نوشته شود و همراه زن بارداری که از وضع حمل خود رنج می برد قرار بگیرد، وضع حمل خواهد نمود، و باید زود آن را از زن جدا کنند، تا همه آنچه

ص: 365


1- 601.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعاذه الله تعالی أن یعطی کتابه من وراء ظهره، و إن کتبت و علقت علی المتعسرة بولدها، أو قرئت علیها، وضعت من ساعتها».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 615، ح 1]

در شکم اوست خارج نشود، و اگر این سوره را به دام آویزان کنند، از بلا محفوظ بماند، و اگر بر دیوار منزلی نوشته شود، آن منزل از حشرات ایمن خواهد شد.(1) و در ابتدای سوره انفطار نیز روایتی در فضیلت این سوره گذشت.

ص: 366


1- 602.. و فیه: و قال الصّادق(علیه السلام): «إذا علقت علی المطلوقة وضعت، و یحرص الواضع لها أن ینزعها عن المطلوقة سریعا لئلا یخرج جمیع ما فی بطنها، و تعلیقها علی الدابة یحفظها عن الآفات، و إذا کتبت علی حائط المنزل أمن من جمیع الهوام».[همان، ح 3]

سوره ی انشقاق، آیات 1 تا 25

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ 1 وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ 2 وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ 3 وَ أَلْقَتْ ما فیها وَ تَخَلَّتْ 4 وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ 5 یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ 6 فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ 7 فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً 8 وَ یَنْقَلِبُ إِلی أَهْلِهِ مَسْرُوراً 9 وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ 10 فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً 11 وَ یَصْلی سَعیراً 12 إِنَّهُ کانَ فی أَهْلِهِ مَسْرُوراً 13 إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ 14 بَلی إِنَّ رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصیراً 15 فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ 16 وَ اللَّیْلِ وَ ما وَسَقَ 17 وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ 18 لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ 19 فَما لَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ 20 وَ إِذا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لا یَسْجُدُونَ 21 بَلِ الَّذینَ کَفَرُوا یُکَذِّبُونَ 22 وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یُوعُونَ 23 فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ 24 إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ 25

ص: 367

لغات:

«انشقاق»افتراق و شکافته شدن غیرقابل التیام است، و هر انشقاقی افتراق است و هر افتراقی اِنشقاق نیست، و «اِذْن»به معنای استماع است، و اَذِنَ لک یعنی اِستَمَع لک، و «حَوْر»به معنای رجوع و از حارَ یَحورُ به معنای رَجَع یَرْجِعُ می باشد، و کَلَّمتُه فما حار جواباً یعنی ما ردّ جواباً، و «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْحَوْرِ بَعْدَ الْکَوْرِ»یعنی من الرجوع إلی النقصان بعد الزیادة و التمام، و «حَوَّره»إذا رَدَّه إلی البیاض، و «شَفَق»حُمره و سرخی آسمان است بین نماز مغرب و عشا، و اصل شَفَق به معنای رقّت است، و «و أَشفَقَ علی کذا»إذا رَقَّ علیه و خاف هلاکه، و ثوب شَفَق: ثوب رقیق را گویند، و شَفَق همان حمْره ی رقیقه بعد از غروب خورشید است، و «وَسَق»به معنای جمع است، و «وَسَقُتُه»إذا جمعتُه، و طعام موسوق یعنی طعام مجموع، و «وَسَق»نیز به طعام فراوان مجتمع گویند که وزن یا کیل می شود، و مقدار آن شصت صاع یعنی 180 کیلو می باشد، و «اِتِّساق»به معنای اجتماع است، و اصل «طَبَق»به معنال حال است، و «لَتَرْکَبُنَ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ»یعنی حالاً بعد حالٍ.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

در آن هنگام که آسمان [کرات آسمانی] شکافته شود، (1) و تسلیم فرمان پروردگارش شود -- و سزاوار است چنین باشد -- (2) و در آن هنگام که زمین گسترده شود، (3) و آنچه در درون دارد بیرون افکنده و خالی شود، (4) و تسلیم فرمان پروردگارش گردد -- و شایسته است که چنین باشد -- (5) ای انسان! تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کرد! (6) پس کسی که نامه اعمالش به دست راستش داده شود، (7) بزودی حساب آسانی برای او می شود،

ص: 368

(8) و خوشحال به اهل و خانواده اش بازمی گردد. (9) و امّا کسی که نامه اعمالش به پشت سرش داده شود، (10) بزودی فریاد می زند وای بر من که هلاک شدم! (11) و در شعله های سوزان آتش می سوزد. (12) چرا که او ر میان خانواده اش پیوسته (از کفر و گناه خود) مسرور بود! (13) او گمان می کرد هرگز بازگشت نمی کند! (14) آری، پروردگارش نسبت به او بینا بود (و اعمالش را برای حساب ثبت کرد)! (15) سوگند به شفق، (16) و سوگند به شب و آنچه را جمع آوری می کند، (17) و سوگند به ماه آن گاه که بَدر کامل می شود، (18) که همه شما پیوسته از حالی به حال دیگر منتقل می شوید (تا به کمال برسید). (19) پس چرا آنان ایمان نمی آورند؟! (20) و هنگامی که قرآن بر آنها خوانده می شود سجده نمی کنند؟! (21) بلکه کافران پیوسته آیات الهی را انکار می کنند! (22) و خداوند آنچه را در دل پنهان می دارند بخوبی می داند! (23) پس آنها را به عذابی دردناک بشارت ده! (24) مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، که برای آنان پاداشی است قطع نشدنی! (25)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ * وَ أَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَ حُقَّتْ * وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ * وَ أَلْقَتْ مَا فِیهَا وَ تَخَلَّتْ * وَ أَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَ حُقَّتْ * یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ * فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ…»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«أَذِنَتْ لِرَبِّهَا»یعنی أطاعت رَبَّها، و «حُقَّتْ»یعنی «وَ حَقَ لَهَا أَنْ تُطِیعَ رَبَّهَا»، و«وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ وَ أَلْقَتْ ما فِیها وَ تَخَلَّتْ»یعنی هنگامی که زمین کشیده و پاره می شود و مردم را از درون خود بیرون می ریزد، و زمین از مردم خالی می شود،

ص: 369


1- 603.. سوره ی انشقاق، آیات 9-1.

و«یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ»[یعنی إنّک ساعٍ إلیه سَعیاً کدوحاً إلی لقاء جزائه] «فملاقیه»تقدّم خیراً أو شرّاً، یعنی ای انسان تو با سرعت زحمت به طرف پروردگار خود می روی پس ببین با اعمال خیر می روی یا با اعمال شرّ؟ با هر عملی بروی بر پروردگار خویش وارد می شوی.(1)

سپس گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ»فرمود:

مقصود: ابوسلمة عبد الله بن عبدالأسود بن هلال مخزومی از بنی مخزوم است، و مقصود از «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ»برادر او، اسود بن عبدالأسود بن هلال مخزومی می باشد، که در جنگ بدر به دست حمزه ی سیّدالشهدا کشته شد، و «فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُورًا»یعنی یدعوا الویل، «إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یَحُورَ»ای ظنّ أن لن یرجع بعد ما یموت.(2)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

سه خصلت در هر کس باشد خداوند در قیامت حساب آسان و یسیر و سبکی از او خواهد گرفت، و با رحمت خود او را به بهشت خواهد برد. گفته

ص: 370


1- 604.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ قال: یوم القیامة وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ أی أطاعت ربها و حقت و حق لها أن تطیع ربها وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ وَ أَلْقَتْ ما فِیها وَ تَخَلَّتْ قال تمد الأرض فتنشق فیخرج النّاس منها وَ تَخَلَّتْ أی تخلت من النّاس یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً یعنی تقدم خیرا أو شرا فَمُلاقِیهِ ما قدم من خیر و شر.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 412]
2- 605.. و فیه: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فهو أبو سلمة عبد الله بن عبد الأسود بن هلال المخزومی و هو من بنی مخزوم وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ فهو الأسود بن عبد الأسود بن هلال المخزومی قتله حمزة بن عبد المطلب یوم بدر. قوله فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً الثبور الویل إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ بَلی یقول ظن أن لن یرجع بعد ما یموت. [همان]

شد: یا رسول الله آن سه خصلت چیست؟ فرمود: عطا کنی به کسی که تو را محروم نموده، و صله رحم کنی با کسی که با تو قطع رحم نموده، و عفو کنی از کسی که به تو ظلم نموده است.(1)

در کتاب احتجاج ضمن حدیث مفصّلی امیرالمؤمنین(علیه السلام) احوال قیامت را بیان می نماید و می فرماید:

«مردم در آن روز دارای طبقات و منازلی هستند: برخی حساب آسانی از آنان گرفته می شود و شادمان به اهل خود [در بهشت] باز می گردند، و برخی بدون حساب داخل بهشت می شوند، چرا که لباس دنیا را به خود نگرفته اند، و حساب در آن روز مربوط به کسانی است که به دنیا آمیخته شده اند، و برخی از آنان بر کوچک ترین اعمال خود [مانند نخ وسط هسته خرما] مؤاخذه می شوند،و به عذاب سعیر دوزخ خواهندرفت!!»(2)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

خداوند درقیامت به اندازه ی عقول مردم،ازآنان حساب رسی و مؤاخذه می نماید.(3)

ص: 371


1- 606.. و فی حدیث آخر: ثلاث من کن فیه حاسبه الله حسابا یسیرا و أدخله الجنّة برحمته، قالوا: و ما هی یا رسول الله؟ قال: تعطی من حرمک، و تصل من قطعک، و تعفو عمن ظلمک. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 537، ح 12]
2- 607.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی قدس سره عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) حدیث طویل یذکر فیه أحوال القیامة و فیه یقول: و النّاس یومئذ علی طبقات و منازل، فمنهم من یحاسب حسابا وَ یَنْقَلِبُ إِلی أَهْلِهِ مَسْرُوراً و منهم الذین یدخلون الجنّة بغیر حساب، لأنهم لم یلبسوا من امر الدّنیا بشی ء، و انما الحساب هناک علی من تلبس بها هاهنا و منهم من یحاسب علی النقیر و القطمیر و یصیر الی عذاب السعیر. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 537، ح 8]
3- 608.. فی محاسن البرقی عن الحسن بن علی بن یقطین عن محمّد بن سنان عن أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: انما یداق الله العباد فی الحساب یوم القیامة علی قدر ما آتاهم من العقول فی الدّنیا. [همان، ح 13]

و روایت شده که حساب یسیر، پذیرفته شدن حسنات، و عفو از سیّئات است، و کسی که در حساب از او سخت گیری شود، عذاب خواهد شد.(1)

سدیر صیرفی گوید: امام صادق(علیه السلام) ضمن کلام مفصّلی فرمود:

هنگامی که خداوند مؤمن را از قبر خارج می کند، مثالی مقابل او قرار می گیرد، و به هر خطر و سختی برخورد می کند، آن مثال به او می گوید: هراس مکن و به او نسبت به کرامت الهی بشارت می دهد، و چون در پیشگاه خداوند و مقابل حساب قرار می گیرد، خداوند حساب آسانی از او می گیرد، و دستور می دهد تا او را داخل بهشت کنند، و در آن حال آن مثال مقابل او قرار دارد، و مؤمن به او می گوید: خدا تو را رحمت کند که از هنگام خروج از قبر همواره به من بشارت به سرور و کرامت الهی را دادی تا من به آن رسیدم، تو کیستی؟ و آن مثال می گوید: من همان شادی و سروری هستم که تو در دنیا بر برادر مؤمن خود وارد کردی، و خداوند مرا از آن عمل تو آفرید، تا تو را مسرور نمایم و بشارت بدهم.(2)

ص: 372


1- 609.. فی جوامع الجامع: حسابا یسیرا ای سهلا مهینا لا تناقش فیه و روی أن الحساب الیسیر هو الاثابة علی الحسنات و التجاوز عن السیئات و من نوقش الحساب عذب. [همان، ح 14]
2- 610.. فی أصول الکافی محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد بن عیسی عن الحسن بن محبوب عن سدیر الصیرفی قال قال أبو عبد الله(علیه السلام): فی حدیث طویل: إذا بعث الله(عزوجل) المؤمن من قبره خرج معه مثال یقدمه امامه، کلما رأی المؤمن هو لا من أهوال یوم القیامة قال له المثال: لا تفزع و لا تحزن و أبشر بالسرور و الکرامة من الله جل و عز، حتی یقف بین یدی الله جل و عز فیحاسبه حسابا یسیرا، و یأمر به الی الجنّة و المثال امامه، فیقول له المؤمن: رحمک الله نعم الخارج خرجت معی من قبری و ما زلت تبشرنی بالسرور و الکرامة من ربی حتی رأیت ذلک، فیقول: من أنت؟ فیقول: انا السرور الذی کنت أدخلته علی أخیک المؤمن فی الدّنیا، خلقنی الله جل و عز منه لا بشرک انتهی.[رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 537، ح 15]

«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُورًا * وَ یَصْلَی سَعِیرًا * إِنَّهُ کَانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورًا * إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یَحُورَ * بَلَی إِنَّ رَبَّهُ کَانَ بِهِ بَصِیرًا»(1)

«فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُورًا»یعنی آن که نامه اش از پشت سر داده می شود، فریاد ثُبور و هلاکت می کند.

مرحوم قمّی گوید:

«ثبور»به معنای ویل است. و در روایات آمده که ویل به معنای چاهی است در جهنّم، و «وَ یَصْلَی سَعِیرًا»وعید به رسیدن به آتش سعیر و شعله ور و سوزان است، «أَعَاذَنَا اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ رَزَقَنَا مُرَافَقَةَ الْأَبْرَارِ».چنین کسی به فکر آخرت و وعده های خداوند نیست، و سرگرم به اهل و مال و جاه است، و گمان می کند که پس از مرگ، بازگشتی به قیامت برای او نخواهد بود، و خداوند درباره ی او می فرماید: «بَلَی إِنَّ رَبَّهُ کَانَ بِهِ بَصِیرًا»یعنی آری اگر او از قیامت غافل است، خداوند از او غافل نخواهد بود، و به اعمال او آگاه است، و او را به کیفر خود خواهد رساند.

برخی از مفسّرین گویند:

در این آیه تعبیر به «وراء ظهره»شده و در آیه دیگر تعبیر به «بشماله»شده است، و وجه جمع این است که صورتش را به عقب برگردانند، و دست چپ او را در بدن او فرو ببرند و از عقب سر نامه را به دست چپ او بدهند، و این مربوط به کسی است که یک عمل صالح در نامه او نباشد، و ایمان به قیامت نیز نداشته باشد، و چنین کسی نامه اش سیاه و غرق گناه است، و

ص: 373


1- 611.. سوره ی انشقاق، آیات 15-10.

ضجّه و فریاد او به خاطر عذاب بلند خواهد بود، و خداوند در آیات دیگری نسبت به او می فرماید: «وَ وُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَ لَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا»(1)، و در آیه دیگری می فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیهْ * وَ لَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِیهْ * یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ»(2)، سپس گوید:

و«وَ یَصْلَی سَعِیرًا»سعیر آتش شعله ور است، چنان که می فرماید: «وَ إِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ»(3)، و می فرماید: «وَ کَفَی بِجَهَنَّمَ سَعِیرًا»(4)، و «وَ یَصْلی سَعِیراً»یعنی کافر پرتاب می شود در آتش و به شعله های آتش می رسد، و شعله آتش او را به بالا پرتاب می کند و گمان می کند که از آتش بیرون می افتد و لکن با عمود آتشین بر سر او می زنند و تا قعر جهنّم فرو می رود، چنان که خداوند می فرماید: «وَ لَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ * کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا»(5)، و یا می فرماید: «وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُوا فِیهَا.»(6)و(7)

مؤلّف گوید:

ازآیه «إِنَّهُ کَانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورًا»استفاده می شود که اهل دنیا و کسانی که از وعده های خداوند و عذاب دوزخ هراس ندارند، در دنیا شاد، و دل به دنیا بسته اند، از این رو در آخرت گرفتار اندوه و عذاب خواهند بود، و لکن مؤمنین که ایمان به خدا و قیامت دارند همواره از قیامت و مواقف آن در هراسند و از آتش دوزخ به خدا پناه می برند، و دل به دنیا نبسته اند، و به همین علّت در قیامت هراسی

ص: 374


1- 612.. سوره ی کهف، آیه ی 49.
2- 613.. سوره ی الحاقة، آیات 27-25.
3- 614.. سوره ی تکویر، آیه ی 12.
4- 615.. سوره ی نساء، آیه ی 55.
5- 616.. سوره ی حج، آیه ی 21 و 22.
6- 617.. سوره ی سجدة، آیه ی 20.
7- 618.. تفسیر اطیب البیان.

ندارند و شاد و مسرور می باشند و این معنای حدیث معروفی است که اولیای خدا فرموده اند: «مَرَارَةُ الدُّنْیَا حَلَاوَةُ الْآخِرَةِ وَ حَلَاوَةُ الدُّنْیَا مَرَارَةُ الْآخِرَة»(1) یعنی شیرینی دنیا تلخی آخرت است، و تلخی دنیا شیرینی آخرت می باشد.

«فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ * وَ اللَّیْلِ وَ مَا وَسَقَ * وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ * لَتَرْکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

خداوند به «شَفَق»یعنی سرخی بعد از غروب خورشید، و به شب و به ماه سوگند یاد نموده، و جواب این قَسَم ها آیه ی «لَتَرْکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ»می باشد، یعنی سوگند به شَفَق و سوگند به شب و آنچه را جمع می کند، و سوگند به ماه در آن هنگام که کامل می شود، همانا شما امّت، همانند امّت های پیشین خواهید بود و همانند آنان عمل خواهید نمود.

سپس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

شما مردم با همان روش ها، و سنّت های امّت های پیشین عمل خواهید کرد بدون کم و کاست، و به روش و طریقه آنان -- وجب به وجب و ذراع به ذراع -- عمل خواهید نمود، حتّی اگر یکی از امّت های پیشین داخل خانه سوسماری رفته باشد، شما نیز داخل خانه سوسمار خواهید شد» اصحاب گفتند: آیا مقصود شما از امّت های پیشین یهود و نصارا می باشند؟ فرمود: جز آن ها چه کسانی را می توانم اراده کرده باشم؟! سپس فرمود: شما دستگیره های اسلام را یکی پس از دیگری خواهید شکست، و نخست دستگیره ای که از دین خود می شکنید، امامت [بعد از من] است، و آخرین دستگیره ای که می شکنید نماز است.(3)

ص: 375


1- 619.. بحار الانوار، ج 70، ص 131.
2- 620.. سوره ی انشقاق، آیات 19-16.
3- 621.. القمّی: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لترکبن سنة من کان قبلکم حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة و لا تخطئون طریقتهم شبر بشبر و ذراع بذراع و باع بباع حتی أن لو کان من قبلکم دخل جحر ضب لدخلتموه قالوا الیهود و النصاری تعنی یا رسول الله قال: فمن أعنی لینقض عری الإسلام عروة عروة فیکون أول ما تنقضون من دینکم الإمامة [الأمانة] و آخره الصلاة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 413]

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

جبرئیل(علیه السلام) نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و دست او را گرفت و به بقیع برد و کنار قبری ایستاد و صاحب آن قبر را صدا زد و گفت: «با اذن خداوند برخیز»پس مردی نورانی در حالی که خاک ها را از صورت خود برطرف می کرد، از قبر خارج شد و گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ»پس جبرئیل به او گفت: با اذن خدا به قبر خود بازگرد. سپس نزد قبر دیگری رفت و صاحب آن را صدا زد و گفت: «با اذن خدا به پا خیز»پس مرد سیاه چهره ای خارج شد، در حالی که می گفت: «وَا حَسْرَتَاهْ وَا ثُبُورَاهْ»پس جبرئیل به او گفت: با اذن خداوند به جای خود بازگرد.

سپس جبرئیل گفت:

ای محمّد! این گونه مردم در قیامت از قبرها خارج می شوند، و مؤمنین این گونه سخن می گویند، و غیرمؤمنین آن گونه که دیدی سخن می گویند.(1)

ص: 376


1- 622.. فی الکافی: إبراهیم بن أبی البلاد عن بعض أصحابنا عن أبی عبد الله عن أبیه(علیه السلام) قال أتی جبرئیل(علیه السلام) إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) فأخذ بیده فأخرجه إلی البقیع فانتهی إلی قبر فصوت بصاحبه فقال قم بإذن الله قال فخرج منه رجل مبیض الوجه یمسح التراب عن وجهه و هو یقول الحمد لله و الله أکبر فقال جبرئیل عد بإذن الله ثمّ انتهی به إلی قبر آخر فصوت بصاحبه و قال له قم بإذن الله فخرج منه رجل مسود الوجه و هو یقول وا حسرتاه وا ثبوراه ثمّ قال له جبرئیل عد إلی ما کنت بإذن الله ثمّ قال یا محمّد هکذا یحشرون یوم القیامة المؤمنون یقولون هذا القول و هؤلاء یقولون ما تری. [کتاب الزهد، ص 94، ح 253]

زراره گوید: امام باقر(علیه السلام) درباره ی آیه «لَتَرْکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ»فرمود:

ای زراره آیا این امّت بعد از پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) در موردِ خلافت، فلان و فلان و فلان، همین گونه عمل نکرد؟! [و آیا از وصیّ پیامبر خود اطاعتنمود؟!](1)

یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

خداوند تبارک و تعالی هنگامی که می خواهد حساب بنده ی مؤمن خود را انجام بدهد، نامه او را به دست راستش می دهد، و بدون آن که احدی اطلاع پیدا کند به بنده ی خود می گوید: بنده ی من آیا چنین و چنان نکردی و فلان عمل و فلان عمل را انجام ندادی؟ پس بنده ی گنهکار می گوید: «پروردگارا چنین است که می فرمایی من چنین کارهایی را انجام دادم»پس خداوند می فرماید: «آن ها را بر تو بخشیدم، و به جای آن ها برای تو حسنات قرار دادم»و چون نامه آن گنهکار را اهل محشر می بینند، می گویند: آیا این بنده را یک گناه در دنیا نبوده است؟! و این معنای سخن خداوند است می فرماید: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ * فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا * وَ یَنقَلِبُ إِلَی أَهْلِهِ مَسْرُورًا».

راوی حدیث گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: مقصود از اهل کیانند؟ فرمود:

خویشان مؤمن او در بهشت هستند، سپس فرمود: و اگر خداوند به بنده ای اراده ی خیر و خوبی نداشته باشد، حساب او را مقابل چشم خلائق انجام می دهد، و او را رسوا می کند، و نامه عملش را به دست چپ او می دهد، چنان که می فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُورًا * وَ یَصْلَی سَعِیرًا * إِنَّهُ کَانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورًا» گفتم: مقصود از اهل او کیانند؟

ص: 377


1- 623.. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ قَالَ یَا زُرَارَةُ أَ وَ لَمْ تَرْکَبْ هَذِهِ الْأُمَّةُ بَعْدَ نَبِیِّهَا طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ فِی أَمْرِ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ. [کافی، ج 1، ص 415، ح 17]

فرمود: مقصود اهل او در دنیا هستند. گفتم: معنای «إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یَحُورَ» چیست؟ فرمود: «ظَنَ أَنَّهُ لَنْ یَرْجِعَ».یعنی او گمان می کرد که هرگز بازگشتی [به قیامت] نخواهد داشت.(1)

سدیر صیرفی از پدر خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

«مدّت غیبت قائم ما طولانی خواهد شد» گفتم: برای چه ای فرزند رسول خدا؟ فرمود: خداوند می خواهد سنّت های پیامبران(علیهم السلام) را نسبت به غیبت هایی که داشته اند درباره ی او جاری نماید، و چاره ای نیست جز آن که باید به اندازه ی غیبت های آنان او غائب باشد، چنان که خداوند می فرماید: «لَتَرْکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ»، «أَیْ عَلَی سُنَنِ مَنْ کَانَ قَبْلَکُم.»(2)

ص: 378


1- 624.. کتاب الزهد: القاسم بن محمّد عن علی قال سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول إن الله تبارک و تعالی إذا أراد أن یحاسب المؤمن أعطاه کتابه بیمینه و حاسبه فیما بینه و بینه فیقول عبدی فعلت کذا و کذا و عملت کذا و کذا فیقول نعم یا رب قد فعلت ذلک فیقول قد غفرتها لک و أبدلتها حسنات فیقول النّاس سبحان الله أ ما کان لهذا العبد سیئة واحدة و هو قول الله(عزوجل) فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً وَ یَنْقَلِبُ إِلی أَهْلِهِ مَسْرُوراً قلت أی أهل قال أهله فی الدّنیا هم أهله فی الجنّة إن کانوا مؤمنین قال و إذا أراد بعبد شرا حاسبه علی رءوس النّاس و بکته و أعطاه کتابه بشماله و هو قول الله(عزوجل) وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً وَ یَصْلی سَعِیراً إِنَّهُ کانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُوراً قلت أی أهل قال أهله فی الدّنیا قلت قوله إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ قال ظن أنه لن یرجع.[کتاب الزهد، ص 92، ح 246]
2- 625.. فی کمال الدین: حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِیُّ السَّمَرْقَنْدِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ وَ حَیْدَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمَرْقَنْدِیُّ جَمِیعاً قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَبْرَئِیلُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّیْرَفِیُّ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَیْبَةً یَطُولُ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ(عزوجل) أَبَی إِلَّا أَنْ تَجْرِیَ فِیهِ سُنَنُ الْأَنْبِیَاءِ(علیه السلام) فِی غَیْبَاتِهِمْ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ یَا سَدِیرُ مِنِ اسْتِیفَاءِ مَدَدِ غَیْبَاتِهِمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ أَیْ سَنَنَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ. [کمال الدین، ج 2، ص 480، ح 6]

در تفسیربرهان از ابن عبّاس در تفسیر «لَتَرْکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ»نقل شده که گوید:

این خطاب تنها مربوط به پیامبر(صلی الله علیه و آله) است، یعنی ای رسول من تو در شب معراج از آسمانی به آسمان دیگر بالا رفتی. سپس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من در شب معراج که به خدای خود -- به اندازه ی «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی»

-- نزدیک شدم، پروردگارم به من فرمود: «یا محمّد السّلام علیک منی، اقرأ منّی علیّ بن أبی طالب السّلام و قل له فإنی أحبّه و أحبّ من یحبّه…»یعنی ای محمّد سلام من بر تو باد و تو، سلام من را به علیّ بن ابی طالب برسان و به او بگو: من او را دوست می دارم، و هر کس او را دوست بدارد، من او را نیز دوست می دارم، ای محمّد! من به خاطر علاقه ای که به علیّ بن ابی طالب دارم، برای او نامی از نام های خود را برگزیدم، من علیّ عظیم هستم و او علیّ می باشد، و من محمود هستم و تو محمّد هستی، ای محمّد، اگر بنده ای نهصد و پنجاه سال عبادت کند -- و این را چهار مرتبه تکرار نمود و سپس فرمود: -- هنگامی که مرا ملاقات می کند برای او یک حسنه از حسنات علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) خواهد بود. سپس فرمود: «فَمَا لَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ»یعنی برای چه منافقین این فضیلت را برای علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) تصدیق نمی کنند.(1)

ص: 379


1- 626.. ابن شهر آشوب: عن أبی یوسف یعقوب بن سفیان، و أبی عبد الله القاسم بن سلام فی تفسیرهما، بالإسناد عن الأعمش، عن مسلم بن البطین، عن ابن جبیر، عن ابن عبّاس، فی قوله تعالی: لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ أی لتصعدن لیلة المعراج من سماء إلی سماء. ثم قال النّبی(صلی الله علیه و آله): «لما کانت لیلة المعراج کنت من ربی قاب قوسین أو أدنی، فقال لی ربی: یا محمّد، السّلام علیک منی، أقرئ منی علی بن أبی طالب السّلام، و قل له: فإنی أحبه و أحب من یحبه، یا محمّد من حبی لعلی بن أبی طالب اشتققت له اسما من أسمائی، فأنا العلی العظیم و هو علی، و أنا المحمود و أنت محمّد. یا محمّد، لو عبدنی عبد ألف سنة، إلّا خمسین عاما -- قال ذلک أربع مرات -- لقینی یوم القیامة و له عندی حسنة من حسنات علی بن أبی طالب(علیه السلام)» قال الله تعالی: فَما لَهُمْ یعنی المنافقین لا یُؤْمِنُونَ یعنی لا یصدقون بهذه الفضیلة لعلی بن أبی طالب(علیه السلام). [رواه فی تفسیر برهان، ج 8، ص 248، ح 11]

مرحوم طبرسی در احتجاج از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که درتفسیر«لَتَرْکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ»فرمود:

«أَیْ لَتَسْلُکُنَ سَبِیلَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ مِنَ الْأُمَمِ فِی الْغَدْرِ بِالْأَوْصِیَاءِ بَعْدَ الْأَنْبِیَاءِ».یعنی ای امّت پیامبر آخرالزمان، شما نیز همانند امّت های پیشین -- که به اوصیای بعد از پیامبران خیانت نمودند -- به وصیّ پیامبر خود خیانت خواهید نمود.(1)

ص: 380


1- 627.. فی ثواب الأعمال: وَ مِثْلِ قَوْلِهِ لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ أَیْ لَتَسْلُکُنَّ سَبِیلَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ مِنَ الْأُمَمِ فِی الْغَدْرِ بِالْأَوْصِیَاءِ بَعْدَ الْأَنْبِیَاءِ. [احتجاج، ج 1، ص 248]

سوره ی بروج

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی شمس.

تعداد آیات: 22 آیه.

ثواب قرائت سوره ی بروج

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی «وَ السَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ»را که سوره پیامبران است، در نماز واجب خود بخواند با پیامبران و مرسلین و صالحین محشور خواهد شد.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، خداوند به اندازه ی ده برابر عدد جمعیّت نماز روز جمعه و جمعیّت عرفه به او پاداش می دهد، و خواننده ی این سوره از خطرها و سختی ها نجات می یابد.(2)

ص: 381


1- 628.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمُقْرِی عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ فِی فَرَائِضِهِ فَإِنَّهَا سُورَةُ النَّبِیِّینَ کَانَ مَحْشَرُهُ وَ مَوْقِفُهُ مَعَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الصَّالِحِینَ. [ثواب الأعمال، ص 122]
2- 629.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله من الأجر بعدد کل من اجتمع فی جمعة و کل من اجتمع یوم عرفة عشر حسنات، و قراءتها تنجی من المخاوف و الشدائد».[تفسیر برهان، ج 5، ص 621، ح 2]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر این سوره را بنویسند، و بر بچّه ای که از شیر مادر جدا می شود بیاویزند، جدا شدن از شیر برای او آسان خواهد شد، و کسی که این سوره را هنگام رفتن در بستر خواب بخواند تا صبح در امان خدا خواهد بود.(1)

ص: 382


1- 630.. و قال الصّادق(علیه السلام): «ما علقت علی مفطوم إلّا سهل الله فطامه، و من قرأها علی فراشه کان فی أمان الله إلی أن یصبح».[همان، ح 4]

سوره ی بروج، آیات 1 تا 22

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ 1 وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ 2 وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ 3 قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ 4 النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ 5 إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ 6 وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُودٌ 7 وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ 8 الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهیدٌ 9 إِنَّ الَّذینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَریقِ 10 إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبیرُ 11 إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدیدٌ 12 إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَ یُعیدُ 13 وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ 14 ذُو الْعَرْشِ الْمَجیدُ 15 فَعَّالٌ لِما یُریدُ 16 هَلْ أَتاکَ حَدیثُ الْجُنُودِ 17 فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ 18 بَلِ الَّذینَ کَفَرُوا فی تَکْذیبٍ 19 وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحیطٌ 20 بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجیدٌ 21 فی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ 22

ص: 383

لغات:

«اُخدود»به معنای گودال بزرگ داخل زمین است، و در معجزات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که آن حضرت درختی را صدا زد، و آن درخت شروع به آمدن کرد و «خدّ الأرض»یعنی زمین را شکافت و نزد او آمد، و «خَدَّ لحمه»إذا صار فیه طرائق کالشقوق، و«وَقُود»وسیله روشن کردن آتش است، و «وُقُود»به معنای ایقاد است، و فتنت الشئ أحرقته، و «فَتین»سنگ سیاه را گویند، که به وسیله آن آتش روشن می کنند و اصل فتنه به معنای امتحان است و به معنای عذاب نیز استعمال شده است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سوگند به آسمان که دارای برجهای بسیار است، (1) و سوگند به آن روز موعود، (2) و سوگند به «شاهد»و«مشهود»![«شاهد»:پیامبر و گواهان اعمال، و«مشهود»:اعمال امّت است] (3) مرگ بر شکنجه گران صاحب گودال (آتش)، (4) آتشی عظیم و شعله ور! (5) هنگامی که در کنار آن نشسته بودند، (6) و آنچه را با مؤمنان انجام می دادند (با خونسردی و قساوت) تماشا می کردند! (7) آنها هیچ ایرادی بر مؤمنان نداشتند جز اینکه به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده بودند (8) همان کسی که حکومت آسمانها و زمین از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است! (9) کسانی که مردان و زنان باایمان را شکنجه دادند سپس توبه نکردند، برای آنها عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان است! (10) و برای کسانی که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند، باغهایی از بهشت است که نهرها زیر درختانش جاری است و این نجات و پیروزی بزرگ است! (11) گرفتن قهرآمیز و مجازات پروردگارت

ص: 384

به یقین بسیار شدید است! (12) اوست که آفرینش را آغاز می کند و بازمی گرداند، (13) و او آمرزنده و دوستدار (مؤمنان) است، (14) صاحب عرش و دارای مجد و عظمت است، (15) و آنچه را می خواهد انجام می دهد! (16) آیا داستان لشکرها به تو رسیده است، (17) لشکریان فرعون و ثمود؟! (18) ولی کافران پیوسته در تکذیب حقند، (19) و خداوند به همه آنها احاطه دارد! (20) (این آیات، سحر و دروغ نیست،) بلکه قرآن با عظمت است…(21) که در لوح محفوظ جای دارد! (22)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ السَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ»(1)

مرحوم شیخ مفید در کتاب اختصاص با سند خود از اصبغ بن نباته نقل نموده که گوید: از ابن عبّاس شنیدم که می گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

ذکر خدای(عزوجل) عبادت است، و ذکر من نیز عبادت است، و ذکر علیّ نیز عبادت است، و ذکر ائمّة از فرزندان او نیز عبادت است.

و سوگند به خدایی که مرا به نبوّت مبعوث نمود، و بهترین خلق خود قرار داد، وصیّ من افضل از همه اوصیاست، و او حجّت خدا بر بندگان او می باشد، و او خلیفه خدا در بین آنان است، و ائمّة هداة، و راهنمایان مردم بعد از من، فرزندان او هستند، و به خاطر آنان خداوند عذاب را از اهل زمین دور می کند، و آسمان را با اذن خود از فرود آمدن بر زمین نگه می دارد، و کوه ها را از ریختن بر سر آنان حفظ می کند، و باران را از آسمان جاری می نماید، و گیاهان را می رویاند.

سپس فرمود:

«ائمّة از فرزندان علیّ(علیهم السلام) حقّاً اولیای خدا، و جانشینان صادق او در روی

ص: 385


1- 631.. سوره ی بروج، آیه ی 1.

زمین هستند، و عدد آنان همانند عدد ماه های سال دوازده عدد می باشد، مانند عدد نقبای موسی بن عمران(علیه السلام)».

سپس آیه «وَ السَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ»را تلاوت نمود و فرمود:

ای پسر عبّاس آیا تو فکر می کنی که خداوند در این آیه، به آسمان صاحب بروج سوگند یاد نموده؟ ابن عبّاس گوید: گفتم: یا رسول الله پس معنای آیه چیست؟ فرمود: مقصود خداوند از آسمان من هستم، و مقصود از بروج امامان بعد از من می باشند، که اوّل آنان علیّ(علیه السلام) است و آخر آنان مهدی(علیه السلام) خواهد بود.(1)

«وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ * وَ شَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ»(2)

مؤلّف گوید:

همان گونه که تاکنون مشاهده نموده ایم، آیات قرآن ظاهری دارد و تأویلات

ص: 386


1- 632.. فی الأختصاص: عنه قال حدثنا محمّد بن موسی بن المتوکل عن محمّد بن أبی عبد الله الکوفی عن موسی بن عمران عن عمه الحسین بن یزید عن علی بن سالم عن أبیه عن سالم بن دینار عن سعد بن طریف عن الأصبغ بن نباتة قال سمعت ابن عبّاس یقول قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) ذکر الله(عزوجل) عبادة و ذکری عبادة و ذکر علی عبادة و ذکر الأئمة من ولده عبادة و الذی بعثنی بالنبوة و جعلنی خیر البریة إن وصیی لأفضل الأوصیاء و إنه لحجة الله علی عباده و خلیفته علی خلقه و من ولده الأئمة الهداة بعدی بهم یحبس الله العذاب عن أهل الأرض و بهم یمسک السماء أن تقع علی الأرض إلّا بإذنه و بهم یمسک الجبال أن تمید بهم و بهم یسقی خلقه الغیث و بهم یخرج النبات أولئک أولیاء الله حقا و خلفائی صدقا عدتهم عدة الشهور و هی اثنا عشر شهرا و عدتهم عدة نقباء موسی بن عمران ثمّ تلا(علیه السلام) هذه الآیة وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ ثمّ قال أ تقدر یا ابن عبّاس إن الله یقسم بالسماء ذات البروج و یعنی به السماء و بروجها قلت یا رسول الله فما ذاک قال أما السماء فأنا و أما البروج فالأئمة بعدی أولهم علی و آخرهم المهدی صلوات الله علیهم أجمعین. [اختصاص شیخ مفید، ص 223]
2- 633.. سوره ی بروج، آیات 2 و 3.

و بطونی دارد که از فکر مردم دور است، و بر خلاف سیاق کلام آنان می باشد، و بارها گفته ایم که به همین خاطر فرموده اند: هیچ چیزی مانند تفسیر قرآن از عقل مردم دورتر نیست، از این رو باید در آیات مجمل و متشابه به سخنان صاحبان وحی توجّه نمود، و کسی از پیش خود چیزی نگوید، «و الله المسدّد و به نستعین».

در آیه فوق نیز «یوم موعود، و شاهد، و مشهود»در روایات تفسیرهای گوناگونی دارد:

شاهد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، و مشهود امیرالمؤمنین(علیه السلام). «کما عن الصّادق(علیه السلام)».(1)

شاهد روز جمعه و مشهود روز عرفه و موعود روز قیامت «کما عن الصّادق(علیه السلام)».(2)

شاهد روز عرفه، «کما عن الصّادق(علیه السلام)».(3)

شاهد روز عرفه و مشهود روز قیامت، لقوله تعالی: «ذَلِکَ یَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَ ذَلِکَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ»(4)، «کما عن الباقر(علیه السلام).»(5)

ص: 387


1- 634.. فی الکافی عن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام). [کافی، ج 1، ص 425، ح 69]
2- 635.. حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَی بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ الشَّاهِدُ یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ الْمَشْهُودُ یَوْمُ عَرَفَةَ وَ الْمَوْعُودُ یَوْمُ الْقِیَامَةِ.[معانی الأخبار، ص 299، ح 3]
3- 636.. و فیه: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ قَالَ الشَّاهِدُ یَوْمُ عَرَفَةَ. [همان، ح 4]
4- 637.. سوره ی هود، آیه ی 203.
5- 638.. و فیه: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَاشِمٍ عَمَّنْ رَوَی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَأَلَهُ الْأَبْرَشُ الْکَلْبِیُّ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) مَا قِیلَ لَکَ فَقَالَ قَالُوا الشَّاهِدُ یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ الْمَشْهُودُ یَوْمُ عَرَفَةَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) لَیْسَ کَمَا قِیلَ لَکَ الشَّاهِدُ یَوْمُ عَرَفَةَ وَ الْمَشْهُودُ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَ مَا تَقْرَأُ الْقُرْآنَ قَالَ اللَّهُ(عزوجل) -- ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ. [همان، ح 5]

«قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ * النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ * إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ * وَ هُمْ عَلَی مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ * وَ مَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»(1)

مؤلّف گوید:

سخن درباره ی اصحاب اخدود فراوان گفته شده است، و برخی از آن ها به افسانه نزدیک تر است، و برخی نیز مستند صحیحی ندارد و نمی توان آن ها را تفسیر آیات فوق قرار داد، جز روایتی که مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین نقل نموده است و ما به این روایت اکتفا می کنیم.

مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین ضمن حدیث مفصّلی از ابورافع از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

مهرویة بن بُخت نَصَّر پادشاه، شانزده سال و بیست روز حکومت کرد، و چون به حکومت رسید، دنیال پیغمبر را گرفت، و چاه بزرگی آماده نمود و دانیال(علیه السلام) و یاران او را از مؤمنین در آن چاه انداخت و بر آنان آتش فرو ریخت، و چون دید آتش به آنان آزار نمی رساند، آنان را در چاهی که در آن شیرها و درّندگان بودند، قرار داد و آنچه می توانست به آنان شکنجه نمود، تا این که خداوند آنان را نجات داد و در قرآن می فرماید: «قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ * النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ.»(2)

ص: 388


1- 639.. سوره ی بروج، آیات 8-4.
2- 640.. فی إکمال الدین: حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْقُرَشِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِیرَافِعٍ عَنْ أَبِیهِ أَبِی رَافِعٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ جَبْرَئِیلَ(علیه السلام) نَزَلَ عَلَیَّ بِکِتَابٍ فِیهِ خَبَرُ الْمُلُوکِ مُلُوکِ الْأَرْضِ قَبْلِی وَ خَبَرُ مَنْ بُعِثَ قَبْلِی مِنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ هُوَ حَدِیثٌ طَوِیلٌ أَخَذْنَا مِنْهُ مَوْضِعَ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ قَالَ لَمَّا مَلَکَ أَشَجُّ بْنُ أَشْجَانَ وَ کَانَ یُسَمَّی الْکَیِّسَ وَ کَانَ قَدْ مَلَکَ مِائَتَیْنِ وَ سِتّاً وَ سِتِّینَ سَنَةً فَفِی سَنَةِ إِحْدَی وَ خَمْسِینَ مِنْ مُلْکِهِ بَعَثَ اللَّهُ(عزوجل) عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ(علیه السلام) وَ اسْتَوْدَعَهُ النُّورَ وَ الْعِلْمَ وَ الْحِکْمَةَ وَ جَمِیعَ عُلُومِ الْأَنْبِیَاءِ قَبْلَهُ وَ زَادَهُ الْإِنْجِیلَ وَ بَعَثَهُ إِلَی بَیْتِ الْمَقْدِسِ إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ یَدْعُوهُمْ إِلَی کِتَابِهِ وَ حِکْمَتِهِ وَ إِلَی الْإِیمَانِ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَأَبَی أَکْثَرُهُمْ إِلَّا طُغْیَاناً وَ کُفْراً فَلَمَّا لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ دَعَا رَبَّهُ وَ عَزَمَ عَلَیْهِ فَمَسَخَ مِنْهُمْ شَیَاطِینَ لِیُرِیَهُمْ آیَةً فَیَعْتَبِرُوا فَلَمْ یَزِدْهُمْ ذَلِکَ إِلَّا طُغْیَاناً وَ کُفْراً فَأَتَی بَیْتَ الْمَقْدِسِ فَمَکَثَ یَدْعُوهُمْ وَ یُرَغِّبُهُمْ فِیمَا عِنْدَ اللَّهِ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِینَ سَنَةً حَتَّی طَلَبَتْهُ الْیَهُودُ وَ ادَّعَتْ أَنَّهَا عَذَّبَتْهُ وَ دَفَنَتْهُ فِی الْأَرْضِ حَیّاً وَ ادَّعَی بَعْضُهُمْ أَنَّهُمْ قَتَلُوهُ وَ صَلَبُوهُ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَجْعَلَ لَهُمْ سُلْطَاناً عَلَیْهِ وَ إِنَّمَا شُبِّهَ لَهُمْ وَ مَا قَدَرُوا عَلَی عَذَابِهِ وَ دَفْنِهِ وَ لَا عَلَی قَتْلِهِ وَ صَلْبِهِ لِقَوْلِهِ(عزوجل): «إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا»فَلَمْ یَقْدِرُوا عَلَی قَتْلِهِ وَ صَلْبِهِ لِأَنَّهُمْ لَوْ قَدَرُوا عَلَی ذَلِکَ کَانَ تَکْذِیباً لِقَوْلِهِ تَعَالَی: «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ»بَعْدَ أَنْ تَوَفَّاهُ(علیه السلام) فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ یَرْفَعَهُ أَوْحَی إِلَیْهِ أَنْ یَسْتَوْدِعَ نُورَ اللَّهِ وَ حِکْمَتَهُ وَ عِلْمَ کِتَابِهِ شَمْعُونَ بْنَ حَمُّونَ الصَّفَا خَلِیفَتَهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ فَفَعَلَ ذَلِکَ فَلَمْ یَزَلْ شَمْعُونُ یَقُومُ بِأَمْرِ اللَّهِ(عزوجل) وَ یَحْتَذِی بِجَمِیعِ مَقَالِ عِیسَی(علیه السلام) فِی قَوْمِهِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ یُجَاهِدُ الْکُفَّارَ فَمَنْ أَطَاعَهُ وَ آمَنَ بِهِ وَ بِمَا جَاءَ بِهِ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ جَحَدَهُ وَ عَصَاهُ کَانَ کَافِراً حَتَّی اسْتَخْلَصَ رَبُّنَا تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ بَعَثَ فِی عِبَادِهِ نَبِیّاً مِنَ الصَّالِحِینَ وَ هُوَ یَحْیَی بْنُ زَکَرِیَّا ثُمَّ قُبِضَ شَمْعُونُ وَ مَلَکَ عِنْدَ ذَلِکَ أَرْدَشِیرُ بْنُ بَابَکَانَ أَرْبَعَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ عَشَرَةَ أَشْهُرٍ وَ فِی ثَمَانِیَ سِنِینَ مِنْ مُلْکِهِ قَتَلَتِ الْیَهُودُ یَحْیَی بْنَ زَکَرِیَّا(علیه السلام) فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ(عزوجل) أَنْ یَقْبِضَهُ أَوْحَی إِلَیْهِ أَنْ یَجْعَلَ الْوَصِیَّةَ فِی وُلْدِ شَمْعُونَ وَ یَأْمُرَ الْحَوَارِیِّینَ وَ أَصْحَابَ عِیسَی بِالْقِیَامِ مَعَهُ فَفَعَلَ ذَلِکَ وَ عِنْدَهَا مَلَکَ سَابُورُ بْنُ أَرْدَشِیرَ ثَلَاثِینَ سَنَةً حَتَّی قَتَلَهُ اللَّهُ وَ عِلْمُ اللَّهِ وَ نُورُهُ وَ تَفْصِیلُ حِکْمَتِهِ فِی ذُرِّیَّةِ یَعْقُوبَ بْنِ شَمْعُونَ وَ مَعَهُ الْحَوَارِیُّونَ مِنْ أَصْحَابِ عِیسَی(علیه السلام) وَ عِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ بُخْتَ نَصَّرُ مِائَةَ سَنَةٍ وَ سَبْعاً وَ ثَمَانِینَ سَنَةً وَ قَتَلَ مِنَ الْیَهُودِ سَبْعِینَ أَلْفَ مُقَاتِلٍ عَلَی دَمِ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا وَ خَرَّبَ بَیْتَ الْمَقْدِسِ وَ تَفَرَّقَتِ الْیَهُودُ فِی الْبُلْدَانِ وَ فِی سَبْعٍ وَ أَرْبَعِینَ سَنَةً مِنْ مُلْکِهِ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ جَلَّ الْعُزَیْرَ نَبِیّاً إِلَی أَهْلِ الْقُرَی الَّتِی أَمَاتَ اللَّهُ(عزوجل) أَهْلَهَا ثُمَّ بَعَثَهُمْ لَهُ وَ کَانُوا مِنْ قُرًی شَتَّی فَهَرَبُوا فَرَقاً مِنَ الْمَوْتِ فَنَزَلُوا فِی جِوَارِ عُزَیْرٍ وَ کَانُوا مُؤْمِنِینَ وَ کَانَ عُزَیْرٌ یَخْتَلِفُ إِلَیْهِمْ وَ یَسْمَعُ کَلَامَهُمْ وَ إِیمَانَهُمْ وَ أَحَبَّهُمْ عَلَی ذَلِکَ وَ وَاخَاهُمْ عَلَیْهِ فَغَابَ عَنْهُمْ یَوْماً وَاحِداً ثُمَّ أَتَاهُمْ فَوَجَدَهُمْ صَرْعَی مَوْتَی فَحَزِنَ عَلَیْهِمْ وَ قالَ:أَنَّی یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها تَعَجُّباً مِنْهُ حَیْثُ أَصَابَهُمْ وَ قَدْ مَاتُوا أَجْمَعِینَ فِی یَوْمٍ وَاحِدٍ فَأَمَاتَهُ اللَّهُ(عزوجل) عِنْدَ ذَلِکَ مِائَةَ عَامٍ فَلَبِثَ فِیهِمْ مِائَةَ سَنَةٍ ثُمَّ بَعَثَهُ اللَّهُ وَ إِیَّاهُمْ وَ کَانُوا مِائَةَ أَلْفِ مُقَاتِلٍ ثُمَّ قَتَلَهُمُ اللَّهُ أَجْمَعِینَ لَمْ یُفْلِتْ مِنْهُمْ أَحَدٌ عَلَی یَدَیْ بُخْتَ نَصَّرَ وَ مَلَکَ بَعْدَهُ مهرقیه [مَهْرَوَیْهِ] بْنُ بُخْتَ نَصَّرَ سِتَّ عَشْرَةَ سَنَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً وَ أَخَذَ عِنْدَ ذَلِکَ دَانِیَالَ وَ حَفَرَ لَهُ جُبّاً فِی الْأَرْضِ وَ طَرَحَ فِیهِ دَانِیَالَ(علیه السلام) وَ أَصْحَابَهُ وَ شِیعَتَهُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَأَلْقَی عَلَیْهِمُ النِّیرَانَ فَلَمَّا رَأَی أَنَّ النَّارَ لَیْسَتْ تَقْرَبُهُمْ وَ لَا تُحْرِقُهُمْ اسْتَوْدَعَهُمُ الْجُبَّ وَ فِیهِ الْأُسُدُ وَ السِّبَاعُ وَ عَذَّبَهُمْ بِکُلِّ لَوْنٍ مِنَ الْعَذَابِ حَتَّی خَلَّصَهُمُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ مِنْهُ وَ هُمُ الَّذِینَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ الْعَزِیزِ فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّ قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَقْبِضَ دَانِیَالَ أَمَرَهُ أَنْ یَسْتَوْدِعَ نُورَ اللَّهِ وَ حِکْمَتَهُ مکیخا بْنَ دَانِیَالَ فَفَعَلَ وَ عِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ هُرْمُزُ ثَلَاثاً وَ سِتِّینَ سَنَةً وَ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ أَرْبَعَةَ أَیَّامٍ وَ مَلَکَ بَعْدَهُ بَهْرَامُ سِتّاً وَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ مکیخا بْنُ دَانِیَالَ وَ أَصْحَابُهُ الْمُؤْمِنُونَ وَ شِیعَتُهُ الصِّدِّیقُونَ غَیْرَ أَنَّهُمْ لَا یَسْتَطِیعُونَ أَنْ یُظْهِرُوا الْإِیمَانَ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ وَ لَا أَنْ یَنْطِقُوا بِهِ وَ عِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ بَهْرَامُ بْنُ بَهْرَامَ سَبْعَ سِنِینَ وَ فِی زَمَانِهِ انْقَطَعَتِ الرُّسُلُ فَکَانَتِ الْفَتْرَةُ وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ مکیخا بْنُ دَانِیَالَ وَ أَصْحَابُهُ الْمُؤْمِنُونَ. فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ(عزوجل) أَنْ یَقْبِضَهُ أَوْحَی إِلَیْهِ فِی مَنَامِهِ أَنْ یَسْتَوْدِعَ نُورَ اللَّهِ وَ حِکْمَتَهُ ابْنَهُ أنشو بْنَ مکیخا وَ کَانَتِ الْفَتْرَةُ بَیْنَ عِیسَی وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) أَرْبَعَمِائَةٍ وَ ثَمَانِینَ سَنَةً وَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ ذُرِّیَّةُ أنشو بْنِ مکیخا یَرِثُ ذَلِکَ مِنْهُمْ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ مِمَّنْ یَخْتَارُهُ الْجَبَّارُ(عزوجل) فَعِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ سَابُورُ بْنُ هُرْمُزَ اثْنَتَیْنِ وَ سَبْعِینَ سَنَةً وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ عَقَدَ التَّاجَ وَ لَبِسَهُ وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ(عزوجل) یَوْمَئِذٍ أنشو بْنُ مکیخا وَ مَلَکَ بَعْدَ ذَلِکَ أَرْدَشِیرُ أَخُو سَابُورَ سَنَتَیْنِ وَ فِی زَمَانِهِ بَعَثَ اللَّهُ الْفِتْیَةَ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ دسیخا بْنُ أنشو بْنِ مکیخا وَ مَلَکَ بَعْدَهُ یَزْدَجَرْدُ بْنُ سَابُورَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ خَمْسَةَ أَشْهُرٍ وَ تِسْعَةَ عَشَرَ یَوْماً وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ دسیخا(علیه السلام) فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ(عزوجل) أَنْ یَقْبِضَ دسیخا أَوْحَی إِلَیْهِ فِی مَنَامِهِ أَنْ یَسْتَوْدِعَ عِلْمَ اللَّهِ وَ نُورَهُ وَ تَفْصِیلَ حِکْمَتِهِ نسطورسَ بْنَ دسیخا فَفَعَلَ فَعِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ بَهْرَامُ جُورَ سِتّاً وَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ نسطورس بْنُ دسیخا وَ عِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ یَزْدَجَرْدُ بْنُ بَهْرَامَ ثَمَانِیَ وَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ وَ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ نسطورس بْنُ دسیخا وَ عِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ فَیْرُوزُ بْنُ یَزْدَجَرْدَ بْنِ بَهْرَامَ سَبْعاً وَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ نسطورس بْنُ دسیخا وَ أَصْحَابُهُ الْمُؤْمِنُون. فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ(عزوجل) أَنْ یَقْبِضَهُ إِلَیْهِ أَوْحَی إِلَیْهِ فِی مَنَامِهِ أَنْ یَسْتَوْدِعَ عِلْمَ اللَّهِ وَ نُورَهُ وَ حِکْمَتَهُ وَ کُتُبَهُ مرعیدا وَ عِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ بلاش بْنُ فَیْرُوزَ أَرْبَعَ سِنِینَ وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ(عزوجل) مرعیدا وَ مَلَکَ بَعْدَهُ قُبَادُ بْنُ فَیْرُوزَ ثَلَاثاً وَ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ مَلَکَ بَعْدَهُ جَامَاسْفُ أَخُو قُبَادَ سِتّاً وَ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ مرعیدا وَ عِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ کِسْرَی بْنُ قُبَادَ سِتّاً وَ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ ثَمَانِیَةَ أَشْهُرٍ وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ مرعیدا(علیه السلام) وَ أَصْحَابُهُ وَ شِیعَتُهُ الْمُؤْمِنُونَ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ(عزوجل) أَنْ یَقْبِضَ مرعیدا أَوْحَی إِلَیْهِ فِی مَنَامِهِ أَنْ یَسْتَوْدِعَ نُورَ اللَّهِ وَ حِکْمَتَهُ بَحِیرَی الرَّاهِبَ فَفَعَلَ فَعِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ هُرْمُزُ بْنُ کِسْرَی ثَمَانِیَ وَ ثَلَاثِینَ سَنَةً وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ بَحِیرَی وَ أَصْحَابُهُ الْمُؤْمِنُونَ وَ شِیعَتُهُ الصِّدِّیقُونَ. وَ عِنْدَ ذَلِکَ مَلَکَ کِسْرَی بْنُ هُرْمُزَ أَبَرْوِیزُ وَ وَلِیَ أَمْرَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ فِی الْأَرْضِ بَحِیرَی حَتَّی إِذَا طَالَتِ الْمُدَّةُ وَ انْقَطَعَ الْوَحْیُ وَ اسْتُخِفَّ بِالنِّعَمِ وَ اسْتُوجِبَ الْغِیَرُ وَ دُرِسَ الدِّینُ وَ تُرِکَتِ الصَّلَاةُ وَ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ کَثُرَتِ الْفِرَقُ وَ صَارَ النَّاسُ فِی حَیْرَةٍ وَ ظُلْمَةٍ وَ أَدْیَانٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ أُمُورٍ مُتَشَتِّتَةٍ وَ سُبُلٍ مُلْتَبِسَةٍ وَ مَضَتْ تِلْکَ الْقُرُونُ کُلُّهَا فَمَضَی صَدْرٌ مِنْهَا عَلَی مِنْهَاجِ نَبِیِّهَا(علیه السلام) وَ بَدَّلَ آخَرُونَ نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْراً وَ طَاعَتَهُ عُدْوَاناً فَعِنْدَ ذَلِکَ اسْتَخْلَصَ اللَّهُ(عزوجل) لِنُبُوَّتِهِ وَ رِسَالَتِهِ مِنَ الشَّجَرَةِ الْمُشَرَّفَةِ الطَّیِّبَةِ وَ الْجُرْثُومَةِ الْمُثْمِرَةِ الَّتِی اصْطَفَاهَا اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ فِی سَابِقِ عِلْمِهِ وَ نَافِذِ قَوْلِهِ قَبْلَ ابْتِدَاءِ خَلْقِهِ وَ جَعَلَهَا مُنْتَهَی خِیَرَتِهِ وَ غَایَةَ صَفْوَتِهِ وَ مَعْدِنَ خَاصَّتِهِ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) اخْتَصَّهُ بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفَاهُ بِالرِّسَالَةِ وَ أَظْهَرَ بِدِینِهِ الْحَقَّ لِیَفْصِلَ بَیْنَ عِبَادِ اللَّهِ الْقَضَاءَ وَ یُعْطِیَ فِی الْحَقِّ جَزِیلَ الْعَطَاءِ وَ یُحَارِبَ أَعْدَاءَ رَبِّ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ وَ جَمَعَ عِنْدَ ذَلِکَ رَبُّنَا تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) عِلْمَ الْمَاضِینَ وَ زَادَهُ مِنْ عِنْدِهِ الْقُرْآنَ الْحَکِیمَ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ فِیهِ خَبَرُ الْمَاضِینَ وَ عِلْمُ الْبَاقِینَ. [کمال الدین، ج 1، ص 224، ح 20]

ص: 389

ص: 390

ص: 391

صاحب کتاب محاسن نیز روایتی را از جابر جعفی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

خداوند پیامبری از بین اهل حبشه برای مردم مبعوث نمود، و آن پیامبر با یاران خود به جنگ با اهل حبشه برخاستند، و یاران آن پیامبر کشته و اسیر شدند، و مردم گودالی را از آتش آماده کردند و گفتند: «هر کس بر دین این پیامبر باشد، باید داخل این آتش شود، و آنان به خاطر دین خود داخل آتش رفتند [و آتش به آنان آسیبی نرساند] پس زنی که فرزند یک ماهه ای در آغوش داشت، خواست تسلیم شود، و داخل آتش نرود، ولکن فرزند به مادر خود گفت: «داخل آتش شو»و آن زن داخل آتش گردید [و آسیبی ندید] و آن ها معروف شدند به اصحاب اُخدود.(1) «إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذَابُ الْحَرِیقِ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

این آیه نیز مربوط به اصحاب اخدود -- یعنی کسانی که مؤمنین را شکنجه

ص: 392


1- 641.. فی محاسن البرقی عنه عن أبیه عن هارون بن الجهم عن مفضل بن صالح عن جابر الجعفی عن ابی جعفر(علیه السلام) قال: بعث الله نبیا حبشیا الی قومه فقاتلهم فقتل أصحابه و أسروا و خدوا لهم أخدودا من نار، ثمّ نادوا: من کان من أهل ملتنا فلیعتزل، و من کان علی دین هذا النّبی فلیقتحم النار، فجعلوا یقتحمون النار، و أتت امرأة معها صبی لها فهابت النار، فقال لها صبیها: اقتحمی، قال: فاقتحمت النار و هم أصحاب الأخدود. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 544، ح 24]
2- 642.. سوره ی بروج، آیه ی 10.

می کردند -- می باشد، و«فتنوهم»یعنی أحرقوهم، و خداوند برای چنین کسانی

-- اگر توبه نکنند عذاب جهنّم و عذاب حریق و سوزانی قرار داده است.(1)

مرحوم طبرسی از عیّاشی از جابر از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

علیّ(علیه السلام) به اُسقف نصارای نجران فرمود: اصحاب اخدود کیانند؟ و أسقف پاسخ درستی نداد، از این رو علیّ(علیه السلام) فرمود: «آنچه گفتی صحیح نیست و من به تو خبر می دهم از حال آنان».سپس فرمود: خداوند پیامبری از اهل حبشه معبوث نمود، و مردم حبشه او را تکذیب نمودند، و آن پیامبر با اصحاب خود با اهل حبشه جنگید، و مردم حبشه اصحاب او را کشتند و او را با بقیّه اصحابش اسیر کردند، و محلّی را پر از آتش نمودند، و مردم را جمع کردند و گفتند: هر کس بر دین ما می باشد در یک طرف قرار بگیرد، و هر کس بر دین این پیامبر است باید خود را در آتش بیفکند، و همراه پیامبر خود بسوزد، پس اصحاب آن پیامبر با سرعت خود را در آتش انداختند تا این که زنی آمد و بچّه یک ماهه در آغوش داشت و چون خواست به طرف آتش برود بر فرزند خود هراس کرد، و آن فرزند به زبان آمد و گفت: ای مادر مترس و مرا با خود در آتش بیفکن، و به خدا سوگند این کار در راه خدا ناچیز است پس آن زن با فرزند خود در آتش پرید، و این فرزند یکی از فرزندانی بود که در گهواره سخن گفت.(2)

ص: 393


1- 643.. القمّی: قوله إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ أی أحرقوهم ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِیقِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 414]
2- 644.. المجمع: روی العیاشی بإسناده عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) قال أرسل علی(علیه السلام) إلی أسقف نجران یسأله عن أصحاب الأخدود فأخبره بشی ء فقال(علیه السلام) لیس کما ذکرت و لکن سأخبرک عنهم إن الله بعث رجلا حبشیا نبیا و هم حبشة فکذبوه فقاتلهم فقتلوا أصحابه و أسروه و أسروا أصحابه ثمّ بنوا له حیرا ثمّ ملأوه نارا ثمّ جمعوا النّاس فقالوا من کان علی دیننا و أمرنا فلیعتزل و من کان علی دین هؤلاء فلیرم نفسه فی النار معه فجعل أصحابه یتهافتون فی النار فجاءت امرأة معها صبی لها ابن شهر فلما هجمت علی النار هابت و رقت علی ابنها فناداها الصبی لا تهابی و ارمی بی و بنفسک فی النار فإن هذا و الله فی الله قلیل فرمت بنفسها فی النار و صبیها و کان ممن تکلم فی المهد. [مجمع البیان، ج 10، ص 706]

مرحوم طبرسی نیز با همان سند از میثم تمّار نقل نموده که گوید:

از امیرالمؤمنین(علیه السلام) شنیدم…و سپس قصّه اصحاب اخدود را بیان می کند و می گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در پایان فرمود: آنان ده نفر بودند که در آتش رفتند، و در این بازار -- کوفه -- نیز ده نفر از این امّت چنین خواهند شد.(1)

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ * إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ * إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَ یُعِیدُ * وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ»(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ…»امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شیعیان اویند.(3)

مرحوم علی بن ابراهیم با سند خود از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

مقصود از«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا»کسانی هستند که به خدا ایمان آورده، و وعده های او را تصدیق نموده اند، و یگانگی او را پذیرفته اند، و می گویند: «لا إله إلّا الله»و مقصود

ص: 394


1- 645.. و فیه: بإسناده عن میثم التمار قال سمعت أمیر المؤمنین(علیه السلام) و ذکر أصحاب الأخدود فقال کانوا عشرة و علی مثالهم عشرة یقتلون فی هذا السوق. [همان]
2- 646.. سوره ی بروج، آیات 14-11.
3- 647.. فی تآویل الآیات: و قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ. تأویله ما رواه محمّد بن العبّاس عن الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس عن مقاتل عن عبد الله بن بکیر عن صباح الأزرق قال سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول فی قول الله(عزوجل) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ هو أمیر المؤمنین و شیعته. [تأویل الآیات، ص 758]

از«جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»نعمت هایی است که نه چشمی دیده، و نه گوشی شنیده است، و مقصود از «ذَلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ»فوز به بهشت و ایمن شدن از عقاب است، و بَطْش شدید خداوند مربوط به جبّاران و ستمکاران و کافران است، چنان که در سوره هود آیه 102 می فرماید: «إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ.»(1)

و در تفسیر «لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ»گوید: لوح محفوظ دو طرف دارد، یک طرف آن یمین عرش است، و طرف دیگر آن پیشانی اسرافیل است، و چون وحی نازل می شود، لوح بر پیشانی اسرافیل می زند، و او در لوح نگاه می کند، و آنچه در لوح نوشته شده است را به جبرئیل وحی می کند.(2)

ص: 395


1- 648.. القمّی: حدثنا سعد بن محمّد قال: حدثنا بکر بن سهل قال: حدثنا عبد الغنی بن سعید قال: أنبأنا موسی بن عبد الرّحمن عن ابن جریح عن عطا عن ابن عبّاس إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا یرید صدقوا و آمنوا بالله(عزوجل) و وحدوه یرید لا إله إلّا الله وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یرید ما لا عین رأت و لا أذن سمعت ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ یرید فازوا بالجنّة و أمنوا العقاب إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ یا محمّد لَشَدِیدٌ إذا أخذ الجبابرة و الظلمة من الکفار کقوله فی سورة هود إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَ یُعِیدُ یرید الخلق ثمّ أماتهم ثمّ یعیدهم بعد الموت أیضا وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ یرید لأولیائه و أهل طاعته الودود کما یود أحدکم أخاه و صاحبه بالبشری و المحبة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 414]
2- 649.. و فیه: و قال علی بن إبراهیم فی قوله بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ قال اللوح المحفوظ له طرفان طرف علی یمین العرش و طرف علی جبهة إسرافیل، فإذا تکلم الرب جل ذکره بالوحی ضرب اللوح جبین إسرافیل فینظر فی اللوح فیوحی بما فی اللوح إلی جبرئیل(علیه السلام). [همان]

ص: 396

سوره ی طارق

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی بلد.

تعداد آیات: 17 آیه.

ثواب قرائت سوره ی طارق

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که در نمازهای واجب خود سوره ی طارق را بخواند، برای او در قیامت نزد خداوند آبرو و منزلتی خواهد بود، و در بهشت از رفقا و اصحاب مؤمنین خواهد بود.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، خداوند برای او به عدد کلّ ستارگان آسمان ده حسنه می نویسد، و اگر آن را بنویسند و بشویند و با آب آن جراحت ها را بشویند، ورم نمی کند، و اگر برای حفظ چیزی بخوانند، آن چیز و صاحب آن محفوظ خواهند بود.(2)

ص: 397


1- 650.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ کَانَتْ قِرَاءَتُهُ فِی فَرَائِضِهِ بِ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ کَانَتْ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ جَاهٌ وَ مَنْزِلَةٌ وَ کَانَ مِنْ رُفَقَاءِ النَّبِیِّینَ وَ أَصْحَابِهِمْ فِی الْجَنَّةِ. [ثواب الأعمال، ص 122]
2- 651.. روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة کتب الله له عشر حسنات بعدد کل نجم فی السماء، و من کتبها و غسلها بالماء، و غسل بها الجراح لم ترم، و إن قرئت علی شی ء حرسته و أمن صاحبه علیه».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 629، ح 2]

ص: 398

سوره ی طارق، آیات 1 تا 17

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ 1 وَ ما أَدْراکَ مَا الطَّارِقُ 2 النَّجْمُ الثَّاقِبُ 3 إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ 4 فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ 5 خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ 6 یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ 7 إِنَّهُ عَلی رَجْعِهِ لَقادِرٌ 8 یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ 9 فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ 10 وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ 11 وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ 12 إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ 13 وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ 14 إِنَّهُمْ یَکیدُونَ کَیْداً 15 وَ أَکیدُ کَیْداً 16 فَمَهِّلِ الْکافِرینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً 17

لغات:

«طَرَقَنی فلانٌ»یعنی فلانی شبانگاه بر من وارد شد، و اصل «طَرْق»دَقّ و کوبیدن در است، و مِطْرَقَة آلت کوبیدن است، و «طارق»کسی است که شبانگاه می آید و نیاز به کوبیدن در دارد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نهی نمود از این که کسی شبانگاه وارد بر خانواده ی خود شود، تا این که نظافت نماید و موهای عانه خود را برطرف کند، و سر خود را

ص: 399

شانه کرده باشد، و «نجْم»به معنای کوکب و ستاره است که طلوع نموده باشد، و «النَّجْمُ الثَّاقِبُ»یعنی ستاره نورانی، و «دَفْق»ریختن آب با شدّت است، و آبی که به وسیله آن تولید فرزند می شود با شدّت و دفق است، و بعضی گفته اند: ماء دافق یعنی ماء مدفوق، مانند سِرِّ کاتِم که به معنای سِرِّ مکتوم است، و «عیشةٍ راضیةٍ»به معنای عیشةٍ مرضیّةٍ است، و «تَرائِب»اطراف سینه را گویند، و مفرد آن تریبة است، و «رَجْع»در اصل ازرجوع است، و «سَمَاء ذَاتِ الرَّجْعِ»یعنی آسمانی که به واسطه بادها، باران فراوانی از آن می بارد، لأنّه یجئ و یرجع و یتکرّر، و «صَدْع»به معنای شقّ است، و «صَدْعُ الأرض»انشقاق آن به خاطر گیاه و اقسام زرع و اشجار است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

سوگند به آسمان و کوبنده شب! (1) و تو نمی دانی کوبنده شب چیست! (2) همان ستاره درخ شان و شکافنده تاریکیهاست! (3) (به این آیت بزرگ الهی سوگند) که هر کس مراقب و محافظی دارد! (4) انسان باید بنگرد که از چه چیز آفریده شده است! (5) از یک آب جهنده آفریده شده است، (6) آبی که از میان پشت و سینه ها خارج می شود! (7) مسلّماً او [خدایی که انسان را از چنین چیز پستی آفرید] می تواند او را بازگرداند! (8) در آن روز که اسرار نهان (انسان) آشکار می شود، (9) و برای او هیچ نیرو و یاوری نیست! (10) سوگند به آسمان پرباران، (11) و سوگند به زمین پرشکاف (که گیاهان از آن سر برمی آورند)، (12) که این (قرآن) سخنی است که حقّ را از باطل جدا می کند، (13) و هرگز شوخی نیست! (14) آنها پیوسته حیله می کنند، (15) و من هم در برابر آنها چاره می کنم! (16) حال که چنین است کافران را (فقط) اندکی مهلت ده (تا سزای اعمال شان را ببینند)! (17)

ص: 400

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ السَّمَاء وَ الطَّارِقِ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ * النَّجْمُ الثَّاقِبُ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم با سند خود از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «وَ السَّمَاء وَ الطَّارِقِ»فرمود:

مقصود از «سماء»در این آیه امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «طارق» که از ناحیه خداوند بر ائمّه(علیهم السلام) وارد می شود و حوادث هر شب و روز را می آورد، روحی است که همواره با آنان است، و آنان را تأیید و تسدید می نماید، و مقصود از «النَّجْمُ الثَّاقِبُ»رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد.(2)

سپس مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

مقصود از «إِن کُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ»ملائکه هستند، و مقصود از«مَّاء دَافِقٍ» نطفه مرد است که با فشار و قدرت خارج می شود، چنان که خداوند می فرماید:

«یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرَائِبِ»و صلب، پشت مرد است، و ترائب، استخوان های سینه زن است، و مقصود از«إِنَّهُ عَلَی رَجْعِهِ لَقَادِرٌ»این است که خداوند همان گونه که انسان را از نطفه مرد و زن آفریده، می تواند او را به دنیا بیاورد، و پس از مرگ نیز برای قیامت خلقت جدید و تازه ای برای او قرار بدهد، و«وَ السَّمَاء ذَاتِ الرَّجْعِ»یعنی ذات المطر، و «وَ الْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ»یعنی ذات

ص: 401


1- 652.. سوره ی طارق، آیات 3-1.
2- 653.. القمّی: حدثنا جعفر بن أحمد عن عبد الله بن موسی عن الحسین بن علی عن ابن أبی حمزة عن أبیه عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ» قال قال السماء فی هذا الموضع أمیر المؤمنین(علیه السلام) و الطارق الذی یطرق الأئمة(علیه السلام) من عند ربهم مما یحدث باللیل و النهار و هو الروح الذی مع الأئمة(علیه السلام) یسددهم قلت و النَّجْمُ الثَّاقِبُ قال: ذاک رسول الله(صلی الله علیه و آله). [تفسیر قمّی، ج 2، ص 415]

النبات، و این ها سوگندهای خداوند است، و جواب این سوگندها «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ»می باشد، یعنی سوگند به آسمان ذاتِ البروج، و زمین ذاتِ الصَدع، که این قرآن قول فصل یعنی قول مؤثّر و قاطع است…و «أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا»یعنی دعهم قلیلاً.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم سپس گوید:

مقصود از «إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا * وَ أَکِیدُ کَیْدًا»این است که منافقین نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و علیّ(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) کید نمودند، و خداوند به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای محمّد! آنان کید کردند، و من نیز نسبت به آنان کید می نمایم [و آنان را به خاطر کیدشان عذاب می کنم] پس تو، به آنان مهلت کمی بده، تا خداوند حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف را مبعوث نماید، و او برای خدا از جبّاران و طاغوت های قریش و بنی امیّه و سایر مردم انتقام بگیرد.(2)

ص: 402


1- 654.. القمّی: قال علی بن إبراهیم فی قوله: فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ قال: النطفة التی تخرج بقوة یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ قال:الصلب الرجل و الترائب المرأة و هی صدرها إِنَّهُ عَلی رَجْعِهِ لَقادِرٌ کما خلقه من نطفة یقدر أن یرده إلی الدّنیا و إلی القیامة یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ قال یکشف عنها وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ قال:ذات المطر وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ أی ذات النبات و هو قسم و جوابه إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ یعنی ماض، أی قاطع وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ أی لیس بالسخریة إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً أی یحتالون الحیل وَ أَکِیدُ کَیْداً فهو من الله العذاب فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً قال: دعهم قلیلا. [همان]
2- 655.. حدثنا جعفر بن أحمد عن عبید الله بن موسی عن الحسن بن علی عن ابن أبی حمزة عن أبی بصیر فی قوله فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ قال ما له قوة یقوی بها علی خالقه و لا ناصر من الله ینصره إن أراد به سوءا قلت: إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً قال: کادوا رسول الله(صلی الله علیه و آله) و کادوا علیا(علیه السلام) و کادوا فاطمة(علیه السلام) فقال الله: یا محمّد إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً وَ أَکِیدُ کَیْداً فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ یا محمّد أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً لوقت بعث القائم؟عج؟ فینتقم لی من الجبارین و الطواغیت من قریش و بنی أمیة و سائر النّاس. [همان، ص 416]

ضحّاک بن مزاحم گوید: از علیّ(علیه السلام) سؤال شد: «طارق»چیست؟ فرمود:

او بهترین ستاره ی آسمان است، و مردم آن را نمی شناسند، و به این علّت آن را طارق گویند که نور او آسمان ها را یکایک می شکافد تا به آسمان هفتم می رسد، و سپس باز می گردد، و در جای خود قرار می گیرد.(1)

«فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ * یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرَائِبِ * إِنَّهُ عَلَی رَجْعِهِ لَقَادِرٌ * یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ * فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَ لَا نَاصِرٍ»(2)

درکتاب احتجاج از امام عسکری(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

عبدالله بن صوریا به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: ای محمّد بگو بدانم: آیا فرزند از پدر به وجود می آید یا از مادر؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «استخوان ها و عَصَب ها و عروق از پدر است، و گوشت و خون و مو از مادر است» عبدالله گفت: راست گفتی ای محمّد. سپس گفت: برای چه برخی از فرزندان، شبیه به اعمام هستند، و شباهتی به اخوال خود ندارند؟ و یا شبیه به اخوال هستند، و شباهتی به اعمام ندارند؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «آب هر کدام از پدر و مادر بر دیگری سبقت بگیرد، و غالب شود، شباهت فرزند به او خواهد بود»عبدالله گفت: راست گفتی ای محمّد….(3)

ص: 403


1- 656.. فی العلل: أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ حَرِیزٍ عَنِ الضّحاک بْنِ مُزَاحِمٍ قَالَ سُئِلَ عَلِیٌّ(علیه السلام) عَنِ الطَّارِقِ قَالَ هُوَ أَحْسَنُ نَجْمٍ فِی السَّمَاءِ وَ لَیْسَ تَعْرِفُهُ النَّاسُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الطَّارِقَ لِأَنَّهُ یَطْرُقُ نُورُهُ سَمَاءً سَمَاءً إِلَی سَبْعِ سَمَاوَاتٍ ثُمَّ یَطْرُقُ رَاجِعاً حَتَّی یَرْجِعَ إِلَی مَکَانِهِ.[علل الشّرایع، ج 2، ص 577، ح 1]
2- 657.. سوره ی طارق، آیات 10-5.
3- 658.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی؟ره؟ قال ابو محمّد الحسن العسکری(علیه السلام) سأل عبد الله بن صور یا رسول الله فقال: أخبرنی یا محمّد الولد یکون من الرجل أو المرأة؟ فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): اما العظام و العصب و العروق فمن الرجل و اما اللحم و الدم و الشعر فمن المرأة، قال: صدقت یا محمّد، ثمّ قال: فما بال الولد یشبه أعمامه لیس فیه من شبه أخواله شی ء، و یشبه أخواله، و لیس فیه من شبه أعمامه شی ء فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): أیهما علمائه ماء صاحبه کان الشبه له فقال: صدقت یا محمّد. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 550، ح 6]

و در همان کتاب از ثوبان نقل شده:

مردی از یهود به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: آیا اجازه می دهی من از شما سؤالی بکنم که جز پیامبر نمی تواند پاسخ آن را بدهد؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: سؤال تو چیست؟ مرد یهودی گفت: علّت شباهت فرزند به پدر، و یا مادر چیست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: آب مرد سفید و غلیظ است، و آب زن زرد و رقیق است، و اگر آب مرد غالب بر آب زن شود با اذن خداوند، فرزند پسر خواهد شد و به پدر خود شباهت دارد، و اگر آب زن غالب بر آب مرد شود با اذن خداوند، فرزند دختر خواهد بود و به مادر خود شباهت دارد….(1)

از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

نطفه مرد و نطفه زن در رحم مخلوط می شوند و هر کدام بیشتر بود، فرزند به او شبیه می شود، بنابراین اگر نطفه زن بیشتر بود، فرزند به خالوی خود شباهت پیدا می کند، و اگر نطفه مرد بیشتر بود، فرزند به عموهای خود شباهت پیدا می کند.

ص: 404


1- 659.. و فیه: و عن ثوبان قال: ان یهودیا قال لرسول الله(صلی الله علیه و آله): أ فلا اسألک عن شی ء لا یعلمه الا نبی؟ قال: و ما هو؟ قال: عن شبه الولد بأبیه و امه، قال: ماء الرجل أبیض غلیظ و ماء المرأة أصفر رقیق، فاذا علا ماء الرجل ماء المرأة کان الولد ذکرا بإذن الله(عزوجل): و من قبل ذلک یکون الشبه، و إذا علا ماء المرأة ماء الرجل خرج الولد أنثی بإذن الله(عزوجل)، و من قبل ذلک یکون الشبه. [همان، ح 7]

سپس فرمود:

تا چهل روز نطفه در رحم حرکت دارد، و کسی که بخواهد دعا کند، تا فرزند او پسر و یا دختر باشد، باید در این چهل روز دعا کند، و پس از آن خداوند ملک ارحام را می فرستد، و آن ملک نطفه را در محضر خداوند می برد، و می گوید: خدایا او پسر باشد یا دختر؟ و خداوند به او آنچه اراده نموده است را وحی می کند، و آن ملک می نویسد.(1)

دربرخی از روایات آمده که اگر مرد با قلب و عروق و بدن آرام با همسر خود آمیزش کند، نطفه نیز آرام و ثابت خواهد بود، و فرزند شبیه به پدر و یا مادر می شود، وگرنه نطفه با عرق اعمام و یا اخوال برخورد می کند، و فرزند شبیه به اعمام و یا اخوال می شود….(2)

ص: 405


1- 660.. فی تفسر نور الثّقلین: و باسناده الی محمّد بن عبد الله بن زرارة عن علی بن عبد الله عن أبیه عن جده عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) قال: تعتلج النطفتان فی الرحم فأیتهما کانت أکثر جاءت تشبهها فان کانت نطفة المرأة أکثر جاءت تشبه أخواله، و ان کانت نطفة الرجل أکثر جاءت تشبه أعمامه، و قال: تجول النطفة فی الرجل أربعین یوما فمن أراد أن یدعو الله(عزوجل) ففی تلک الأربعین قبل ان یخلق، ثمّ یبعث الله(عزوجل) ملک الأرحام فیأخذها فیصعد بها الی الله(عزوجل)، فیقف ما شاء الله فیقول: یا الهی أ ذکر أم أنثی؟ فیوحی الله(عزوجل) ما یشاء و یکتب الملک. [همان، ص 551، ح 9]
2- 661.. و فیه: و باسناده الی داود بن القاسم الجعفری عن ابی جعفر الثّانی عن الحسن بن علی(علیهم السلام) انه قال مجیبا للخضر بأمر أمیر المؤمنین و قد سأل أمیر المؤمنین(علیه السلام) عن مسائل: و اما ما ذکرت من امر الرجل یشبه أعمامه و أخواله فان الرجل إذا أتی اهله بقلب ساکن و عروق هادئة و بدن غیر مضطرب أسکنت تلک النطفة فی تلک الرحم، فخرج الولد یشبه أباه و امه و ان هو أتاها بقلب غیر ساکن و عروق غیر هادئة و بدن مضطرب اضطربت تلک النطفة فی جوف تلک الرحم، فوقعت علی عرق من عروق الأعمام أشبه الولد أعمامه، فان وقعت علی عرق من عروق الأخوال أشبه الولد أخواله. [همان، ح 10]

معاذ بن جبل گوید: به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتم: مقصود از سرائری که خداوند به خاطر آن ها بندگان خود را در قیامت مبتلا می کند چیست؟ فرمود:

سرائر شما اعمال شماست، مانند نماز و روزه و زکات و وضو و غسل جنابت و هر عمل واجب دیگری، چرا که همه اعمال سرائر خفیّة است، پس اگر کسی به دروغ بگوید: نماز خواندم و یا وضو گرفتم، و نماز نخوانده باشد، و وضو نگرفته باشد، باطن و اسرار او فاش می شود، و این معنای: «یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ»است.(1)

مرحوم شیخ در مصباح گوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روز عید غدیر، خطبه ای خواند، و فرمود:

«إِنَّ هَذَا یَوْمٌ عَظِیمُ الشَّأْنِ…»تا این که فرمود: «وَ یَوْمُ کَمَالِ الدِّینِ…وَ هَذَا یَوْمُ إِبْلَاءِ السَّرَائِرِ».یعنی این روز، روز بزرگ و عظیم الشأنی است، و این روز، روز کمال دین و روز اِبلاء سرائر و آشکار شدن باطن هاست.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیر «فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَ لَا نَاصِرٍ»گوید: ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

یعنی کافر و منافق در قیامت قدرتی ندارند که به طرف خالق خود بروند،

ص: 406


1- 662.. فی تفسیر نور الثّقلین: و عن معاذ بن جبل قال: سألت رسول الله(صلی الله علیه و آله) ما هذه السرائر التی ابتلی الله بها العباد فی الاخرة؟ فقال: سرائرکم هی أعمالکم من الصلوة و الصیام و الزکاة و الوضوء و الغسل من الجنابة، و کل مفروض، لان الأعمال کلّها سرائر خفیة فان شاء الرجل قال: صلیت و لم یصل، و ان شاء قال: توضأت و لم یتوضأ، فذلک قوله: «یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ».[همان، ص 552، ح 15]
2- 663.. فی مصباح شیخ الطائفة قدس سره خطبة لأمیر المؤمنین(علیه السلام) خطب بها یوم الغدیر و فیها یقول: ان هذا یوم عظیم الشأن الی قوله: و یوم کمال الدین هذا یوم إبلاء السرائر. [همان، ح 16]

و از سوی او نیز ناصر و یاوری ندارند که آنان را یاری نماید، اگر خداوند عذاب آنان را اراده کرده باشد.(1) «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ * وَ مَا هُوَ بِالْهَزْلِ * إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا * وَ أَکِیدُ کَیْدًا * فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا»(2)

عن الصّادق(علیه السلام) قال:

«یَعْنِی أَنَّ الْقُرْآنَ یَفْصِلُ بَیْنَ الْحَقِ وَ الْبَاطِلِ بِالْبَیَانِ عَنْ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا»(3).یعنی قول فصل بودن قرآن این است که قرآن با بیان روشن، حق و باطل را مشخّص می نماید، (و هزل و بیهوده ای در آن وجود ندارد].

اقول:

و قد مضی معنا کیدهم و کید الله إیّاهم، و قال القمّی فی قوله سبحانه: «أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا»: ای دعهم قلیلاً یعنی دَعهُم زَمَناً قلیلاً فإنّا نجازیهم فی الرجعة و فی البرزخ و القیامة فإنِّ کیدهم کید الشیطان و کان کید الشیطان ضعیفاً، و الله الغالب علی ما یرید، و هو بکلّ شیءٍ علیم، و علی کلّ شیءٍ قدیر، وَ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.

ص: 407


1- 664.. فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنا جعفر بن أحمد بن عبید الله بن موسی عن الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبی بصیر فی قوله: فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ قال: فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ یهوی بها علی خالقه، و لا ناصر من الله ینصره ان أراد به سوءا وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ قال: ذات المطر وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ ای ذات النبات. [همان، ح 17]
2- 665.. سوره ی طارق، آیات 17-13.
3- 666.. فی مجمع البیان: إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ یعنی ان القرآن یفصل بین الحق و الباطل بالبیان عن کل واحد منهما و روی ذلک عن الصّادق(علیه السلام). [رواه عن المجمع همان، ص 553، ح 18]

ص: 408

سوره ی اعلی

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی تکویر.

تعداد آیات: 19 آیه.

ثواب قرائت سوره ی اعلی

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را در نمازهای واجب و یا مستحبّ بخواند، روز قیامت به او گفته می شود: از هر دری می خواهی وارد بهشت شو.(1)

ابوخمیصة گوید:

بیست شب پشت سر علی(علیه السلام) نماز خواندم، و آن حضرت تنها این سوره را قرائت نمود و فرمود: اگر شما برکات این سوره را می دانستید، هر روز بیست مرتبه آن را قرائت می کردید، و کسی که این سوره را قرائت کند، مانند آن است که صحف موسی و ابراهیم را قرائت کرده باشد.(2)

ص: 409


1- 667.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی فِی فَرِیضَةٍ أَوْ نَافِلَةٍ قِیلَ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ادْخُلِ الْجَنَّةَ مِنْ أَیِّ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ شِئْتَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [ثواب الأعمال، ص 122]
2- 668.. روی العیاشی بإسناده عن أبی حمیصة عن علی(علیه السلام) قال صلیت خلفه عشرین لیلة فلیس یقرأ إلّا سبح اسم ربّک و قال لو یعلمون ما فیها لقرأها الرجل کل یوم عشرین مرة و إن من قرأها فکأنما قرأ صحف موسی و إبراهیم الذی وفی. [رواه فی مجمع البیان، ج 10، ص 717]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند به عدد هر حرفی که بر ابراهیم و موسی و محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شده، به او اجر و پاداش خواهد داد، و اگر این سوره را بر گوشی که بیمار است بخوانند بهبود یابد، و اگر بر صاحب بواسیر بخوانند سریعاً شفا یابد.

و فرمود:

اگر این سوره را بر گوش ها و گردن بیمار بخوانند بهبود یابند، و اگر بر صاحب بواسیر بخوانند، و یا آن را بنویسند و همراه او باشد، سریعاً شفا یابد.(1)

ص: 410


1- 669.. فی البرهان: -- و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله من الأجر بعدد کل حرف أنزل علی إبراهیم و موسی و محمّد(صلی الله علیه و آله)، و إذا قرئت علی الأذن الوجعة زال ذلک عنها، و إن قرئت علی البواسیر قلعتهن و بری ء صاحبهن سریعا». -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها علی الأذنین و الرقبة الوجیعة زال ذلک عنها، و تقرأ علی البواسیر، و إن کتبت لها یبرأ صاحبها سریعا».[تفسیر برهان، ج 5، ص 633، ح 3 و 4]

سوره ی اعلی، آیات 1 تا 19

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی 1 الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی 2 وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَی 3 وَالَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَی 4 فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَی 5 سَنُقْرِئُکَ فَلَا تَنْسَی 6 إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا یَخْفَی 7 وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَی 8 فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَی 9 سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشَی 10 وَیَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَی 11 الَّذِی یَصْلَی النَّارَ الْکُبْرَی 12 ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَی 13 قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی 14 وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی 15 بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا 16 وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی 17 إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَی 18 صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی 19

لغات:

«أعلی»نظیر أکبر است در اسماء الله و معنای آن: عالی به سلطان و قدرت است، و همه مخلوق داخل در سلطان او هستند، و نسبت به خداوند «أعلی»مکانی نیست، و

ص: 411

«غُثاء»به معنای کف و خار و خاشاکی است که از سیل به اطراف ریخته می شود، و «أحوی»به معنای اسود و سیاهی می باشد، و «حَوَّه»به معنای سیاهی است، و«قاری»به معنای تالی و تلاوت کننده است، واصل لغت به معنای جمع است، چرا که قاری حروف را کنار همدیگر جمع می کند، و «نسیان»وسهو به معنای فراموشی است، ونقیض نِسیان ذِکر است، و نسیان فراموشی چیزهایی است که ذکر آن ها عادةً ضروری می باشد.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

نام پروردگار والای خود را به پاکی بستای (1) همان که آفرید و هماهنگی بخشید (2) و آنکه اندازه گیری کرد و راه نمود (3) و آنکه چمنزار را برآورد (4) و پس [از چندی] آن را خاشاکی تیره گون گردانید (5) ما بزودی [آیات خود را به وسیله سروش غیبی] بر تو خواهیم خواند تا فراموش نکنی (6) جز آنچه خدا خواهد که او آشکار و آنچه را که نهان است می داند (7) و برای تو آسانترین [راه] را فراهم می گردانیم (8) پس پند ده اگر پند سود بخشد (9) آن کس که ترسد بزودی عبرت گیرد (10) و نگون بخت خود را از آن دور می دارد (11) همان کس که در آتشی بزرگ در آید (12) آنگاه نه در آن می میرد و نه زندگانی می یابد (13) رستگار آن کس که خود را پاک گردانید (14) و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد (15) لیکن [شما] زندگی دنیا را بر می گزینید (16) با آنکه [جهان] آخرت نیکوتر و پایدارتر است (17) قطعا در صحیفه های گذشته این [معنی] هست (18) صحیفه های ابراهیم و موسی (19)

ص: 412

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی * الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی * وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدَی * وَ الَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَی * فَجَعَلَهُ غُثَاء أَحْوَی»(1) عُقبة بن عامر جُهَمی گوید: هنگامی که آیه «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ»(2)، نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

این را در رکوع خود قرار بدهید، و هنگامی که آیه «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی» نازل شد فرمود: این را در سجود خود قرار بدهید.(3)

مرحوم علیّ بن ابراهیم گوید:

مقصود از«قَدَّرَ فَهَدَی»این است که خداوند موجودات را با تقدیر و اندازه معیّنی آفریده، و هر که را بخواهد نسبت به آن ها هدایت می نماید، و«سَنُقْرِؤُکَ فَلَا تَنسَی»یعنی نعلّمک، [الحقایق و الأسرارو الأحکام]، «فَلَا تَنسَی»، «إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ»چرا که او ایمن از نسیان لغوی به معنای ترک نیست، و آن که هرگز فراموش نمی کند خداست.(4)

ص: 413


1- 670.. سوره ی اعلی، آیات 5-1.
2- 671.. سوره ی واقعة، آیه ی 74.
3- 672.. فی تهذیب الأحکام: عَنْهُ عَنْ یُوسُفَ بْنِ الْحَارِثِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ أَیُّوبَ الْغَافِقِیِّ عَنْ عَمِّهِ إِیَاسِ بْنِ عَامِرٍ الْغَافِقِیِّ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ الْجُهَنِیِّ أَنَّهُ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اجْعَلُوهَا فِی رُکُوعِکُمْ فَلَمَّا نَزَلَتْ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اجْعَلُوهَا فِی سُجُودِکُمْ. [تهذیب، ج 2، ص 313]
4- 673.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی قال: قل سبحان ربی الأعلی الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدی قال: قدر الأشیاء بالتقدیر الأول ثمّ هدی إلیها من یشاء قوله:وَ الَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعی قال: أی النبات فَجَعَلَهُ بعد إخراجه غُثاءً أَحْوی قال: یصیر هشیما بعد بلوغه و یسود سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی أی نعلمک فلا تنسی ثمّ استثنی فقال: إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ لأنه لا یؤمن النسیان اللغوی و هو الترک لأن الذی لا ینسی هو الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 416]

«سَنُقْرِؤُکَ فَلَا تَنسَی *إِلَّا مَا شَاء اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَوَ مَا یَخْفَی *وَ نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَی»(1)

سعد بن ظریف گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: نظر شما درباره ی کسی که دانش و علمی را از شما بگیرد و فراموش کند چیست؟ فرمود:

چیزی بر او نیست، و حجّت بر کسی است که حدیثی را از ما بشنود و انکار نماید، و یا حدیث ما به او برسد، و به آن ایمان نیاورد و کافر شود، و امّا نسیان برای شما مؤاخذه ای ندارد، و نخستین سوره ای که بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد سوره ی «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی»بود و آن حضرت این سوره را فراموش نمود، و مؤاخذه و حجّتی بر او نبود، و خداوند نسیان او را امضا نمود و سپس به او فرمود: «سَنُقْرِؤُکَ فَلَا تَنسَی»[و از آن پس چیزی را فراموش نکرد.](2)

«قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّی * وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی»(3)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّی»زکات فطره است و باید قبل از نماز عید پرداخت کند. و مقصود از «وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی»نمازعید فطر و قربان است.(4)

ص: 414


1- 674.. سوره ی اعلی، آیات 8-6.
2- 675.. فی البرهان: سعد بن عبد الله: عن أحمد بن محمّد بن عیسی، و محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب و غیرهما، عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر، عن هشام بن سالم، عن سعد بن طریف الخفاف، قال: قلت لأبی جعفر(علیه السلام): ما تقول فیمن أخذ عنکم علما فنسیه؟ قال: «لا حجة علیه، إنّما الحجة علیه، إنّما الحجة علی من سمع منا حدیثا فأنکره، أو بلغه فلم یؤمن به و کفر، و أما النسیان فهو موضوع عنکم، إن أول سورة نزلت علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی، فنسیها، فلا یلزمه حجة فی نسیانه، و لکن الله تبارک و تعالی أمضی له ذلک، ثمّ قال: سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی».[تفسیر برهان، ج 5، ص 636، ح 5]
3- 676.. سوره ی اعلی، آیات 14 و 15.
4- 677.. القمّی: قوله: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی قال زکاة الفطرة فإذا أخرجها قبل صلاة العید وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی قال صلاة الفطر و الأضحی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 417]

سپس مرحوم قمّی با سند خود از اصبغ بن نباته نقل نموده که گوید:

از امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی»سؤال نمودم و آن حضرت فرمود: دو هزار سال قبل از آن که خداوند آسمان ها و زمین ها را خلق کند، بر ساق عرش نوشته شده بود: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ -- وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ -- فَاشْهَدُوا بِهِمَا وَ أَنَّ عَلِیّاً وَصِیُّ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله).»(1)

عبیدالله بن عبدالله دهقان گوید:

وارد بر حضرت رضا(علیه السلام) شدم و آن حضرت به من فرمود: معنای قول خداوند: «وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی»چیست؟ گفتم: یعنی هر گاه پروردگار خود را یاد می کند، باید برخیزد و نماز بخواند. فرمود: این تکلیف سختی خواهد بود! گفتم: فدای شما شوم معنای این آیه چیست؟ فرمود: معنای این آیه این است که هر گاه کسی نام پروردگار خود را ببرد، باید بر محمّد و آل او [صلوات الله علیهم اجمعین] صلوات بفرستد.(2)

ص: 415


1- 678.. و فیه: أخبرنا الحسین بن محمّد [عن معلی بن محمّد] عن بسطام بن مرة عن إسحاق بن حسان عن الهیثم بن واقد عن علی بن الحسین العبدی عن سعد الإسکافی عن الأصبغ أنه سأل أمیر المؤمنین(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل): سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی، فقال: مکتوب علی قائمة العرش قبل أن یخلق الله السّماوات و الأرضین بألفی عام «لا إله إلّا الله وحده لا شریک له و أن محمّدا عبده و رسوله فاشهدوا بهما و أن علیا وصی محمّد(صلی الله علیه و آله). [همان]
2- 679.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الرَّیَّانِ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) فَقَالَ لِی مَا مَعْنَی قَوْلِهِ -- وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی قُلْتُ کُلَّمَا ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ قَامَ فَصَلَّی فَقَالَ لِی لَقَدْ کَلَّفَ اللَّهُ(عزوجل) هَذَا شَطَطاً فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَکَیْفَ هُوَ فَقَالَ کُلَّمَا ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ صَلَّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ. [کافی، ج 2، ص 494، ح 18]

مرحوم قمّی گوید:

آیه فوق می فرماید: قبل از نماز عید فطر، زکات فطره را بدهد، و سپس ذکر خدا و تکبیرات را بگوید، و پس از آن نماز عید فطر و قربان را بخواند.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

از تمامیّت روزه ماه رمضان پرداخت زکات فطره است، همانند صلوات بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که از تمامیّت نماز است، و کسی که زکات فطرة را عمداً ندهد، روزه ی او روزه نیست، و نیز کسی که نماز بخواند و عمداً صلوات بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نفرستد، نماز او نماز نیست.

سپس فرمود:

خداوند زکات فطرة را قبل از نماز ذکر نموده، و فرموده است: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّی * وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی.»(2)

«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقَی * إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَی * صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی»(3)

درحدیثی آمده که «مَنْ أَحَبَ آخِرَتَهُ أَضَرَّ بِدُنْیَاهُ، و مَنْ أَحَبَ دُنْیَاهُ أَضَرَّ بِآخِرَتِه»

ص: 416


1- 680.. القمّی: قوله: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی قال زکاة الفطرة فإذا أخرجها قبل صلاة العید وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی قال صلاة الفطر و الأضح. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 417]
2- 681.. فی تهذیب الأحکام عن ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ مِنْ تَمَامِ الصَّوْمِ إِعْطَاءُ الزَّکَاةِ کَالصَّلَاةِ عَلَی النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ وَ مَنْ صَامَ وَ لَمْ یُؤَدِّهَا فَلَا صَوْمَ لَهُ إِذَا تَرَکَهَا مُتَعَمِّداً وَ مَنْ صَلَّی وَ لَمْ یُصَلِّ عَلَی النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ تَرَکَ ذَلِکَ مُتَعَمِّداً فَلَا صَلَاةَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی بَدَأَ بِهَا قَبْلَ الصَّلَاةِ فَقَالَ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی. [تهذیب الأحکام، ج 2، ص 159، ح 83]
3- 682.. سوره ی اعلی، آیات 19-16.

یعنی کسی که آخرت خود را دوست می دارد باید به دنیای خود آسیب وارد کند، و کسی که دنیای خود را دوست می دارد باید به آخرت خویش آسیب وارد کند.(1)

مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) در تفسیر«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا»فرمود:

مقصود پذیرفتن ولایت غاصبین خلافت است و در بعضی از نسخ آمده: پذیرفتن ولایت شَبْوة است و شبوة به معنای عقرب است و مرحوم فیض می فرماید: کأنّه جائر تشبیه به عقرب شده است، و در برخی از نسخ «ولایتهم»آمده است.

و مقصود از«وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقَی»،ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، سپس می فرماید:

«إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَی * صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی.»(2)

مسلم بن عبدالله گوید: از امام سجّاد(علیه السلام) سؤال شد: چه عملی نزد خداوند افضل ازهمه اعمال است؟ امام(علیه السلام) فرمود:

هیچ عملی بعد از معرفت به خدای(عزوجل) و معرفت به رسول او(صلی الله علیه و آله) افضل از بغض دنیا نیست، و برای دنیا و معاصی و گناهان شعبه ها و اقسامی است، و نخستین چیزی که به وسیله آن معصیت خدا انجام گرفت تکبّر ابلیس بود که بر آدم سجده نکرد و تکبّر نمود و از کافران شد، و سپس حرص به دنیاست و آن معصیت آدم و حوّاعلیهما السلام بود هنگامی که خداوند به آنان فرمود: «کُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ»یعنی «از نعمت های

ص: 417


1- 683.. فی مجمع البیان: بل تؤثرون الحیوة الدّنیا و الاخرة خیر و أبقی و فی الحدیث من أحب آخرته أضر بدنیاه، و من أحب دنیاه أضر بآخرته. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 556]
2- 684.. فی أصول الکافی الحسین بن محمّد عن معلی بن محمّد عن عبد الله بن إدریس عن محمّد بن سنان عن المفضل بن عمر قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا» قال: ولایة شبویة «وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقی»ولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام) إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی. [همان، ح 23]

بهشتی هر گونه می خواهید بخورید، و از این درخت نخورید، که از ظالمین خواهید بود»و آنان [از حرص] آنچه نیازی به آن نداشتند را خوردند، و تا قیامت این حرص در ذریّه آنان ماند، از این رو بیشتر چیزهایی که مردم به دنبال آن ها هستند، نیازی به آن ها ندارند، و پس از آن حَسَد گناه فرزند آدم است، به خاطر این که قابیل برادر خود هابیل را به همین علّت کشت، و به دنبال این ها هفت خصلت است [که مایه ی خسران انسان می باشد] مانند: حبّ نساء و حبّ دنیا و حبّ ریاست و حبّ راحت طلبی و حبّ کلام و حبّ بلندپروازی و حبّ ثروت، و همه آن ها در کلمه حبّ دنیا قرار گرفت، از این رو پیامبران خدا و علما [یعنی اوصیا] با توجّه به این خصلت ها گفتند: «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ»، و دنیا، دو گونه است، 1. دنیاطلبی برای رسیدن به آخرت، [و این دنیای ممدوح است]، 2. دنیاطلبی برای دنیا با آرزوهای بی ارزش و امیدهای کاذب که آن را دنیای ملعون و مذموم گویند.(1)

ص: 418


1- 685.. فی نور الثّقلین: و باسناده الی مسلم بن عبد الله قال: سئل علی بن الحسین؟سهما؟ای الأعمال أفضل عند الله؟ قال: ما من عمل بعد معرفة الله(عزوجل) و معرفة رسول الله(صلی الله علیه و آله) أفضل من بغض الدّنیا، فان لذلک شعبا کثیرة و للمعاصی شعب، فأول ما عصی الله به الکبر معصیة إبلیس حین أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ، ثمّ الحرص و هی معصیة آدم و حواعلیهما السلام حین قال الله(عزوجل) لهما: «کلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ»فأخذا ما لا حاجة بهما الیه، فدخل ذلک علی ذریتهما الی یوم القیامة، و ذلک ان أکثر ما یطلب ابن آدم ما لا حاجة به الیه، ثمّ الحسد و هی معصیة ابن آدم حیث حسد أخاه فقتله، فتشعب من ذلک حب النساء و حب الدّنیا و حب الریاسة و حب الراحة و حب الکلام و حب العلو و الثروة، فصرن سبع خصال فاجتمعن کلهن فی حب الدّنیا، فقالت الأنبیاء و العلماء بعد معرفة ذلک: حب الدّنیا رأس کل خطیئة، و الدّنیا دنیائان دنیا بلاغ و دنیا ملعونة و أمل لا یدرک و رجاء لا ینال. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 557]

محمّد بن فضیل گوید: امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

ولایت علیّ(علیه السلام) در جمیع صحف و کتب پیامبران نوشته شده است، و هرگز خداوند پیامبری را مبعوث نکرد، مگر با اعتقاد به رسالت و نبوّت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و وصایت علیّ(علیه السلام).(1)

ابوبصیر گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر«وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا»(2)، فرمود:

ای ابا محمّد! صحفی که خداوند می فرماید: «صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی»نزد ما می باشد. گفتم: فدای شما شوم صُحُف همان الواح است؟ فرمود: آری.(3)

مرحوم صدوق در کتاب امالی روایت مفصّلی را از ابوذرّ نقل کرده که گوید:

در مسجد مدینه وارد بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شدم و او را تنها دیدم، و فرصت را غنیمت شمردم، و خدمت آن حضرت رفتم، و آن حضرت فرمود: «ای اباذرّ مسجد حقّ تحیّت دارد»گفتم: تحیّت آن چیست؟ فرمود: دو رکعت نماز است. گفتم: یا رسول الله شما مرا به نماز امر کردید، نماز چیست؟ فرمود:

ص: 419


1- 686.. فی الکافی عن مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ وَلَایَةُ عَلِیٍّ(علیه السلام) مَکْتُوبَةٌ فِی جَمِیعِ صُحُفِ الْأَنْبِیَاءِ وَ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ وَصِیِّهِ عَلِیٍّ(علیه السلام). [کافی، ج 1، ص 437، ح 6]
2- 687.. سوره ی حشر، آیه ی 7.
3- 688.. فی تأویل الآیات: و روی حمید بن زیاد عن الحسن بن محمّد بن سماعة عن ابن رباط عن ابن مسکان عن أبی بصیر عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل) وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا قال یا أبا محمّد إن عندنا الصحف التی قال الله سبحانه صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی قال قلت جعلت فداک و إن الصحف هی الألواح قال نعم. [تأویل الآیات، ص 760]

نماز بهترین عبادت و بهترین موضوع است، هر کسی می خواهد، فراوان بخواند، و هر کس می خواهد، کمتر بخواند.

گفتم: یا رسول الله! چه عملی نزد خداوند محبوب تر است؟ فرمود: ایمان به خدا، و جهاد در راه خدا. گفتم: «فَأَیُ اللَّیْلِ أَفْضَلُ؟»فرمود: نیمه شب قسمت آخر آن. گفتم: کدام نماز افضل است؟ فرمود: نماز با طول قنوت. گفتم: کدام صدقه افضل است؟ فرمود: صدقه فقیر به فقیر در پنهانی. گفتم: روزه چیست؟ فرمود:….(1)

ص: 420


1- 689.. فی الخصال: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَسْوَارِیُّ الْمُذَکِّرُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو یُوسُفَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ السِّجْزِیُّ الْمُذَکِّرُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عُمَرُ بْنُ حَفْصٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو مُحَمَّدٍ عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَسَدٍ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ أَبُو عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ سَعِیدٍ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی ابْنُ جَرِیحٍ عَنْ عَطَاءٍ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ عُمَیْرٍ اللَّیْثِیِّ عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ جَالِسٌ فِی الْمَسْجِدِ وَحْدَهُ فَاغْتَنَمْتُ خَلْوَتَهُ فَقَالَ لِی یَا أَبَا ذَرٍّ لِلْمَسْجِدِ تَحِیَّةٌ قُلْتُ وَ مَا تَحِیَّتُهُ قَالَ رَکْعَتَانِ تَرْکَعُهُمَا فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّکَ أَمَرْتَنِی بِالصَّلَاةِ فَمَا الصَّلَاةُ قَالَ خَیْرُ مَوْضُوعٍ فَمَنْ شَاءَ أَقَلَّ وَ مَنْ شَاءَ أَکْثَرَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَیُّ الْأَعْمَالِ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ(عزوجل) فَقَالَ إِیمَانٌ بِاللَّهِ وَ جِهَادٌ فِی سَبِیلِهِ قُلْتُ فَأَیُّ وَقْتِ اللَّیْلِ أَفْضَلُ قَالَ جَوْفُ اللَّیْلِ الْغَابِرُ قُلْتُ فَأَیُ الصَّلَاةِ أَفْضَلُ قَالَ طُولُ الْقُنُوتِ قُلْتُ وَ أَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ قَالَ جُهْدٌ مِنْ مُقِلٍّ إِلَی فَقِیرٍ ذِی سِنٍّ قُلْتُ مَا الصَّوْمُ قَالَ فَرْضٌ مَجْزِیٌّ وَ عِنْدَ اللَّهِ أَضْعَافٌ کَثِیرَةٌ قُلْتُ فَأَیُّ الرِّقَابِ أَفْضَلُ قَالَ أَغْلَاهَا ثَمَناً وَ أَنْفَسُهَا عِنْدَ أَهْلِهَا قُلْتُ فَأَیُّ الْجِهَادِ أَفْضَلُ قَالَ مَنْ عُقِرَ جَوَادُهُ وَ أُهْرِیقَ دَمُهُ قُلْتُ فَأَیُّ آیَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَیْکَ أَعْظَمُ قَالَ آیَةُ الْکُرْسِیِّ. ثُمَّ قَالَ: یَا أَبَا ذَرٍّ مَا السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ فِی الْکُرْسِیِّ إِلَّا کَحَلْقَةٍ مُلْقَاةٍ فِی أَرْضِ فَلَاةٍ وَ فَضْلُ الْعَرْشِ عَلَی الْکُرْسِیِّ کَفَضْلِ الْفَلَاةِ عَلَی تِلْکَ الْحَلْقَةِ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ جَمَّاءَ غَفِیرَاءَ قُلْتُ مَنْ کَانَ أَوَّلَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ آدَمُ قُلْتُ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلًا قَالَ نَعَمْ خَلَقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ثُمَّ قَالَ(صلی الله علیه و آله) یَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعَةٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُرْیَانِیُّونَ آدَمُ وَ شَیْثٌ وَ أُخْنُوخُ وَ هُوَ إِدْرِیسُ(علیه السلام) وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ نُوحٌ(علیه السلام) وَ أَرْبَعَةٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مِنَ الْعَرَبِ هُودٌ وَ صَالِحٌ وَ شُعَیْبٌ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ وَ أَوَّلُ نَبِیٍّ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مُوسَی وَ آخِرُهُمْ عِیسَی وَ سِتُّمِائَةِ نَبِیٍّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتَابٍ قَالَ مِائَةَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَةَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی شَیْثٍ خَمْسِینَ صَحِیفَةً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَةً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَةً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ. قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا کَانَتْ صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ قَالَ کَانَتْ أَمْثَالًا کُلُّهَا وَ کَانَ فِیهَا أَیُّهَا الْمَلِکُ الْمُبْتَلَی الْمَغْرُورُ إِنِّی لَمْ أَبْعَثْکَ لِتَجْمَعَ الدُّنْیَا بَعْضَهَا إِلَی بَعْضٍ وَ لَکِنْ بَعَثْتُکَ لِتَرُدَّ عَنِّی دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَإِنِّی لَا أَرُدُّهَا وَ إِنْ کَانَتْ مِنْ کَافِرٍ وَ عَلَی الْعَاقِلِ مَا لَمْ یَکُنْ مَغْلُوباً عَلَی عَقْلِهِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَاتٌ سَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ(عزوجل) وَ سَاعَةٌ یُحَاسِبُ نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ یَتَفَکَّرُ فِیمَا صَنَعَ اللَّهُ(عزوجل) إِلَیْهِ وَ سَاعَةٌ یَخْلُو فِیهَا بِحَظِّ نَفْسِهِ مِنَ الْحَلَالِ فَإِنَّ هَذِهِ السَّاعَةَ عَوْنٌ لِتِلْکَ السَّاعَاتِ وَ اسْتِجْمَامٌ لِلْقُلُوبِ وَ تَوْزِیعٌ لَهَا وَ عَلَی الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ بَصِیراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَی شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ فَإِنَّ مَنْ حَسَبَ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا فِیمَا یَعْنِیهِ وَ عَلَی الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ طَالِباً لِثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ أَوْ تَلَذُّذٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا کَانَتْ صُحُفُ مُوسَی. قَالَ کَانَتْ عِبْرَانِیَّةً کُلُّهَا وَ فِیهَا عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ کَیْفَ یَفْرَحُ وَ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالنَّارِ لِمَ یَضْحَکُ وَ لِمَنْ یَرَی الدُّنْیَا وَ تَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا لِمَ یَطْمَئِنُّ إِلَیْهَا وَ لِمَنْ یُؤْمِنُ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یَنْصَبُ وَ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْحِسَابِ لِمَ لَا یَعْمَلُ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ فِی أَیْدِینَا مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ شَیْ ءٌ مِمَّا کَانَ فِی صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ اقْرَأْ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقی إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی. قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتَقْوَی اللَّهِ فَإِنَّهُ رَأْسُ الْأَمْرِ کُلِّهِ قُلْتُ زِدْنِی قَالَ عَلَیْکَ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ ذِکْرِ اللَّهِ کَثِیراً فَإِنَّهُ ذِکْرٌ لَکَ فِی السَّمَاءِ وَ نُورٌ لَکَ فِی الْأَرْضِ قُلْتُ زِدْنِی قَالَ عَلَیْکَ بِطُولِ الصَّمْتِ فَإِنَّهُ مَطْرَدَةٌ لِلشَّیَاطِینِ وَ عَوْنٌ لَکَ عَلَی أَمْرِ دِینِکَ قُلْتُ زِدْنِی قَالَ إِیَّاکَ وَ کَثْرَةَ الضِّحْکِ فَإِنَّهُ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْوَجْهِ. قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ زِدْنِی قَالَ انْظُرْ إِلَی مَنْ هُوَ تَحْتَکَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ هُوَ فَوْقَکَ فَإِنَّهُ أَجْدَرُ أَنْ لَا تَزْدَرِیَ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ زِدْنِی قَالَ صِلْ قَرَابَتَکَ وَ إِنْ قَطَعُوکَ قُلْتُ زِدْنِی قَالَ أَحِبَّ الْمَسَاکِینَ وَ مُجَالَسَتَهُمْ قُلْتُ زِدْنِی قَالَ قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ کَانَ مُرّاً قُلْتُ زِدْنِی قَالَ لَا تَخَفْ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ قُلْتُ زِدْنِی قَالَ لِیَحْجُزْکَ عَنِ النَّاسِ مَا تَعْلَمُ مِنْ نَفْسِکَ وَ لَا تَجِدْ عَلَیْهِمْ فِیمَا تَأْتِی مِثْلَهُ ثُمَّ قَالَ کَفَی بِالْمَرْءِ عَیْباً أَنْ یَکُونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ یَعْرِفُ مِنَ النَّاسِ مَا یَجْهَلُ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَسْتَحْیِی لَهُمْ مِمَّا هُوَ فِیهِ وَ یُؤْذِی جَلِیسَهُ بِمَا لَا یَعْنِیهِ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) لَا عَقْلَ کَالتَّدْبِیرِ وَ لَا وَرَعَ کَالْکَفِّ وَ لَا حَسَبَ کَحُسْنِ الْخَلْقِ. [خصال، ج 2، ص 523، ح 13]

ص: 421

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

در شب جمعه سوره ی جمعه و سوره ی اعلی را بخوانید.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حدیث اربعمأة فرمود:

هنگامی که مسبّحات را قرائت می کنید بگویید: «سُبْحَانَ اللَّهِ الْأَعْلَی.»(2)

حضرت رضا(علیه السلام) هر گاه این سوره را می خواند، آهسته می فرمود:

«سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَی.»(3)

ص: 422


1- 690.. فی الکافی محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد و محمّد بن الحسین عن عثمان بن عیسی عن سماعة عن ابی بصیر قال: قال ابو عبد الله(علیه السلام): اقرء فی لیلة الجمعة بالجمعة، و سبح اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 554، ح 10]
2- 691.. فی کتاب الخصال فیما علم أمیر المؤمنین(علیه السلام) أصحابه من الاربعمأة باب مما یصلح للمسلم فی دینه و دنیاه: إذا قرأتم من المسبحات الاخیرة فقولوا: سبحان الله الأعلی. [همان، ح 12]
3- 692.. فی عیون الاخبار فی باب ذکر الأخلاق الرّضا(علیه السلام) و وصف عبادته، فاذا قرء سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی قال سرا: سبحان ربی الأعلی. [همان، ح 11]

سوره ی غاشیه

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی ذاریات.

تعداد آیات: 26 آیه.

ثواب قرائت سوره ی غاشیه

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که همواره این سوره را در نمازهای واجب و مستحبّ خود بخواند، خداوند در دنیا و آخرت او را در رحمت خود فرو می برد، و در قیامت او را از عذاب آتش ایمن می دارد.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند خداوند حساب او را آسان می نماید، و اگر بر مولودی خوانده شود او را آرام و ساکت می نماید.(2)

ص: 423


1- 693.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی الْمِعْزَی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ فِی فَرِیضَةٍ أَوْ نَافِلَةٍ غَشَّاهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ آتَاهُ اللَّهُ الْأَمْنَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ عَذَابِ النَّارِ. [ثواب الأعمال، ص 122]
2- 694.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة حاسبه الله حسابا یسیرا، و من قرأها علی مولود بشرا و غیره صارخ أو شارد، سکنته و هدأته».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 641، ح 2]

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بر دندانی که درد می کند بخواند، با اذن خداوند متعال آرام می گیرد، و کسی که آن را بر غذایی بخواند، از ضرر آن ایمن می شود، و خداوند سلامت روزی او می کند.(1)

ص: 424


1- 695.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها علی ضرس یؤلم و یضرب سکن بإذن الله تعالی، و من قرأها علی ما یأکله أمن ما فیه و رزقه الله السّلامة فیه».[همان، ح 4]

سوره ی غاشیه، آیات 1 تا 26

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

هَلْ أَتاکَ حَدیثُ الْغاشِیَةِ 1 وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ 2 عامِلَةٌ ناصِبَةٌ 3 تَصْلی ناراً حامِیَةً 4 تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ 5 لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَریعٍ 6 لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنی مِنْ جُوعٍ 7 وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ 8 لِسَعْیِها راضِیَةٌ 9 فی جَنَّةٍ عالِیَةٍ 10 لا تَسْمَعُ فیها لاغِیَةً 11 فیها عَیْنٌ جارِیَةٌ 12 فیها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ 13 وَ أَکْوابٌ مَوْضُوعَةٌ 14 وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ 15 وَ زَرابِیُّ مَبْثُوثَةٌ 16 أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ 17 وَ إِلَی السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ 18 وَ إِلَی الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ 19 وَ إِلَی الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ 20 فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ 21 لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ 22 إِلاَّ مَنْ تَوَلَّی وَ کَفَرَ 23 فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَکْبَرَ 24 إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ 25 ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ 26

ص: 425

لغات:

«غَاشِیَةِ»به معنای پوشاننده ی کامل است، و «غَشیَهُ یَغْشاه غِشْیاناً، و أغْشاه غیره» إذا جعله یغشی، و غشاه بمعناه، و «نَصَبَ الرجل یَنصِبُ نَصْباً فهو نَصْب و ناصب: إذا تعب فی العمل، و«آنیة»منتهای حرارت و شدّت آن را گویند، و «ضریع»گیاهی است که شتر می خورد و آن مضرّ است و نفعی در آن نیست، و ضریع از مضارعة به معنای مشابهة است، و گیاه ضریع شباهت به گیاه مفید دارد و لکن مضرّ است، و«ناعمة»یعنی المنعّمة فی انواع اللذّات الموجبة للسرور، و «فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ»یعنی المرتفعة القصور و الدرجات، و«لَّا تَسْمَعُ فِیهَا لَاغِیَةً»یعنی الکلمة الساقطة التی لا فائدة فیها، و «سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ»السررجمع سریر و هو مجلس السرور، و «وَ أَکْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ»یعنی أباریق و ظروف للشرب مملوّة من شراب الجنّة علی حافات العیون الجاریة لیس لها خراطیم و لا عُریً، و «نَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ»ای الوسائد یتّصل بعضها ببعضٍ، و «زَرَابِیُّ مَبْثُوثَةٌ»یعنی البُسُط الفاخرة، «مبثوثة»یعنی المبسوطة المنشورة، و «مُصَیطر»المتسلّط علی غیره بالقهر، و تَصَیْطَرَ فلان علی فلانٍ إذا تسلّط علیه.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

آیا داستان غاشیه [روز قیامت که حوادث وحشتناکش همه را می پوشاند] به تو رسیده است؟! (1) چهره هایی در آن روز خاشع و ذلّت بارند، (2) آنها که پیوسته عمل کرده و خسته شده اند (و نتیجه ای عایدشان نشده است)، (3) و در آتش سوزان وارد می گردند (4) از چشمه ای بسیار داغ به آنان می نوشانند (5) غذایی جز از ضَریع [خار خشک تلخ و بدبو] ندارند (6) غذایی که نه آنها را فربه می کند و نه از گرسنگی می رهاند! (7) چهره هایی در آن روز شاداب و با طراوتند، (8) و از سعی و

ص: 426

تلاش خود خشنودند، (9) در بهشتی عالی جای دارند، (10) که در آن هیچ سخن لغو و بیهوده ای نمی شنوند! (11) در آن چشمه ای جاری است، (12) در آن تختهای زیبای بلندی است، (13) و قدحهایی (که در کنار این چشمه) نهاده، (14) و بالشها و پشتیهای صف داده شده، (15) و فرشهای فاخر گسترده! (16) آیا آنان به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده است؟! (17) و به آسمان نگاه نمی کنند که چگونه برافراشته شده؟! (18) و به کوه ها که چگونه در جای خود نصب گردیده! (19) و به زمین که چگونه گسترده و هموار گشته است؟! (20) پس تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهنده ای! (21) تو سلطه گر بر آنان نیستی که (بر ایمان) مجبورشان کنی، (22) مگر کسی که پشت کند و کافر شود، (23) که خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات می کند! (24) به یقین بازگشت (همه) آنان به سوی ماست، (25) و مسلّماً حساب شان (نیز) با ماست! (26)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مؤلّف گوید:

ظاهر آیات این سوره همانند سور مکی دیگر مربوط به قیامت و حوادث خطرناک آن است و بطون و تأویلات آن چیزهایی است که در روایات بیان شده است.

«هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ * وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ * عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ * تَصْلَی نَارًا حَامِیَةً * تُسْقَی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ * لَّیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٍ * لَا یُسْمِنُ وَ لَا یُغْنِی مِن جُوعٍ»(1)

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر «هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ»، فرمود:

شمشیر قائم؟عج؟ آنان را فرا می گیرد.و«وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ»، یعنی «خَاضِعَةٌ

ص: 427


1- 696.. سوره ی غاشیة، آیات 7-1.

لَا تُطِیقُ الِامْتِنَاعَ»راوی گوید: گفتم: «عامِلَةٌ»چه معنایی دارد؟ فرمود: یعنی آنان به غیر ما «أَنْزَلَ اللَّهُ»عمل نموده اند؛ گفتم: «ناصِبَةٌ»چه معنایی دارد؟ فرمود:

آنان غیرازوالیان امر[و منصوبین از ناحیه ی خداوند] را برای خلافت منصوب نمودند؛ گفتم: «تَصْلَی نَارًا حَامِیَةً»چه معنایی دارد؟ فرمود: آنان در دنیا به آتش جنگ قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) و در آخرت به آتش دوزخ می رسند.(1)

و در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده که در تفسیر «غَاشِیَةِ»فرمود:

آنان با امام غشّ و خیانت می کنند.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ»فرمود:

ناصبی [و دشمن اهل بیت] هر چه در عبادت بکوشد، در نهایت مشمول این آیه خواهد بود که خداوند می فرماید: «عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ * تَصْلَی نَارًا حَامِیَةً»….(3)

ص: 428


1- 697.. فی روضة الکافی عن محمّد عن أبیه عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قلت: هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ قال: یغشاهم القائم بالسیف، قال: قلت: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ قال: خاضعة لا تطیق الامتناع، قال: قلت: عاملة قال: عملت بغیر ما انزل الله قال: قلت ناصبة قال: نصبت غیر ولاة الأمر قال: قلت: تَصْلی ناراً حامِیَةً قال: تصلی نارا الحرب فی الدّنیا علی عهد القائم و فی الاخرة نار جهنّم. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 563، ح 3]
2- 698.. علی بن إبراهیم عن علی بن الحسین عن محمّد بن الکناسی قال: حدثنا من رفعه الی أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل) «هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ»قال: الذین یغشون الامام.[همان، ح 4]
3- 699.. علی بن إبراهیم عن ابن أبی عمیر عن عمرو بن أبی المقدام قال سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول: قال أبی قال أمیر المؤمنین(علیه السلام): کل ناصب و ان تعبد و اجتهد منسوب الی هذه الایة: «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلی ناراً حامِیَةً».[همان، ح 6]

ابوحمزه ثمالی گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

همه مخالفین شما گرچه اهل عبادت و جهاد و کوشش باشند منسوب به این آیات می باشند….(1)

در کتاب علل الشّرایع از ابواسحاق لیثی ضمن حدیث مفصّلی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که ابواسحاق به آن حضرت می گوید:

من دشمنان شما را دیده ام که اهل نماز و روزه و زکات و حج و عمره و جهاد و اعمال خیر و صله رحم و رعایت حقوق برادران دینی و مواسات با آنان هستند، و از گناهانی مانند شراب خواری و زنا و لواط و سایر اعمال زشت پرهیز می نمایند، گرچه در اعتقادات خود -- نسبت به ولایت غاصبین -- پابرجا هستند، و اگر بین مشرق و مغرب را پر از طلا و نقره کنند و به آنان بدهند دست از محبّت طاغوت ها بر نمی دارند، و ولایت شما را نمی پذیرند، و اگر شما با شمشیر بر صورت آنان بزنی از باطل خود دست بر نمی دارند، و اگر منقبت و فضیلتی از شما بشنوند، صورت در هم می کشند، و رنگ صورت شان تغییر می کند، و کراهت و بغض آنان از صورت های شان ظاهر است!! ابواسحاق گوید: امام(علیه السلام) با شنیدن این سخنان تبسّم نمود و فرمود:

ای ابراهیم به همین علّت خداوند می فرماید: «عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ * تَصْلَی نَارًا حَامِیَةً * تُسْقَی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ»، و خداوند اهل نصب و عداوت ما را اهل

ص: 429


1- 700.. فی تفسیر علی بن إبراهیم حدیثنا جعفر بن احمد قال: حدثنا عبد الکریم بن عبد الرحیم قال: حدثنا محمّد بن علی عن محمّد بن الفضیل عن ابی حمزة: قال سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول: کل من خالفکم و ان تعبد و اجتهد منسوب الی هذه الایة: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلی ناراً حامِیَةً».[همان، ح 8]

هلاکت دانسته است، و درباره ی آنان نیز می فرماید: «وَ قَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا.»(1)و(2)

ابن عبّاس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

ضریع طعامی است در آتش شبیه به شاخه تیغ که از صبر تلخ تر، و از جیفه بدبوتر، و از آتش گرم تر است.(3)

ابوبصیر گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: «ای فرزند رسول خدا مرا بترسانید، چرا که قلب من قساوت پیدا کرده است»امام(علیه السلام) فرمود:

ای ابا محمّد آماده ی حیات طولانی قیامت باش همانا روزی جبرئیل نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و صورت او گرفته بود، در حالی که قبلاً که می آمد با

ص: 430


1- 701.. سوره ی فرقان، آیه ی 23.
2- 702.. فی کتاب علل الشرائع باسناده الی ابی إسحاق اللیثی عن الباقر(علیه السلام) حدیث طویل یقول فیه ابو إسحاق بعد ان قال: و أجد من أعدائکم و من ناصبیکم من یکثر من الصلوة و من الصیام و یخرج الزکاة و یتابع بین الحج و العمرة و یحض علی الجهاد و یأثر علی البر و علی صلة الأرحام و یقضی حقوق إخوانه و یواسیهم من ماله و یتجنب شرب الخمر و الزّنا و اللواط و سایر الفواحش؟ و ان ناصب علی ما هو علیه مما و صفته من أفعالهم لو اعطی ما بین المشرق و المغرب ذهبا و فضة ان یزول عن محبة الطواغیت و موالاتهم الی موالاتکم ما فعل و لا زال، و لو ضربت خیاشیمه بالسیوف فیهم و لو فعل فیهم ما ارتدع و لا رجع، و إذا سمع أحدهم منقبة لکم و فضلا اشمأز من ذلک و تغیر لونه و رای کراهة ذلک فی وجهه بغضا لکم و محبة لهم، قال: فتبسم الباقر(علیه السلام) ثمّ قال: یا إبراهیم هاهنا هلکت «العاملة الناصبة تَصْلی ناراً حامِیَةً تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ»و من ذلک قال(عزوجل): «وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً».[رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 564، ح 9]
3- 703.. عن الضّحاک عن ابن عبّاس قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) الضریع شی ء یکون فی النار یشبه الشوک أمر من الصبر و أنتن من الجیفة و أشد حرا من النار سماه الله الضریع.[مجمع البیان، ج 10، ص 726]

صورت باز و متبسّم بود. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: ای جبرئیل برای چه امروز با صورت گرفته آمده ای؟

جبرئیل گفت:

ای محمّد! خداوند دستور داد و هزار سال در آتش دمیدند، تا سفید شد، و هزار سال دمیدند، تا سرخ شد، و هزار سال دمیدند، تا سیاه شد، و اکنون سیاه و تاریک است، و اگر قطره ای از ضریع آن در آب های دنیا قرار بگیرد، اهل زمین از بوی بد آن می میرند….(1)

«وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ * لِسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ * فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ * لَّا تَسْمَعُ فِیهَا لَاغِیَةً * فِیهَا عَیْنٌ جَارِیَةٌ * فِیهَا سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ * وَ أَکْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ * وَ نَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ * وَ زَرَابِیُّ مَبْثُوثَةٌ»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید: خداوند پس ذکر دشمنان امیرالمؤمنین(علیه السلام) پیروان آن حضرت را یاد نموده و می فرماید:

«وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ…»یعنی متنعّمة ذات بهجة «لِسَعْیِها راضِیَةٌ»أی یرضی

ص: 431


1- 704.. فی تفسیر علی بن إبراهیم حدثنی أبی عن محمّد بن أبی عمیر عن ابی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال: قلت له: یا ابن رسول الله خوفنی فان قلبی قد قسا، فقال: یا با محمّد استعد للحیاة الطویلة فان جبرئیل جاء الی رسول الله؟صل؟ و هو قاطب و قد کان قبل ذلک یجی ء و هو متبسم، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا جبرئیل جئتنی الیوم قاطبا؟ فقال یا محمّد قد وضعت منافخ النار، فقال: و ما منافخ النار یا جبرئیل فقال: یا محمّد ان الله(عزوجل) امر بالنار فنفخ علیها الف عام حتی ابیضت، ثمّ نفخ علیها الف عام حتی احمرت، ثمّ نفخ علیها الف عام حتی اسودت، فهی سوداء مظلمة، لو ان قطرة من الضریع قطرت فی شراب أهل الدّنیا لمات أهلها من نتنها. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 565، ح 15]
2- 705.. سوره ی غاشیةن آیات 16-8.

الله بما سعوا فیه، یعنی خداوند از اعمال آنان خشنود است، «لَّا تَسْمَعُ فِیهَا لَاغِیَةً»یعنی آنان در بهشت حرف بیهوده و زشت و دروغ نمی شوند.(1)

سپس از ابن عبّاس نقل نموده:

«سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ»تخت های بلندی است که الواح آن ها از طلای مزیّن به زبرجد، و درّ و یاقوت است، و در زیر آن ها نهرهایی جاری است، «وَ أَکْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ»یعنی ظرف های بلند و اباریق بدون دستگیره برای آنان آماده است، «وَ نَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ»یعنی فرش ها و بالش های زیبا آماده است، و «وَ زَرَابِیُّ مَبْثُوثَةٌ»و زرابیّ نمونه دنیایی ندارد، و هر چه خداوند در بهشت آفریده مثال و نمونه دنیایی دارد جز «زرابی»که حقیقت آن معلوم نیست.(2)

و بعضی گفته اند: نمارق متکّاها، و زرابیّ فرش های مبسوطه است، و الله العالم.

«و فی المجمع عَنْ عَاصِمِ بْنِ ضَمْرَةَ عَنْ عَلِیٍّ(علیه السلام) أَنَّهُ ذَکَرَ أَهْلَ الْجَنَّةِ فَقَالَ: یَجِیئُونَ فَیَدْخُلُونَ، فَإِذَا أَسَاسُ بُیُوتِهِمْ مِنْ جَنْدَلِ اللُّؤْلُؤِ وَ سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ وَ أَکْوابٌ مَوْضُوعَةٌ وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ وَ زَرابِیُّ مَبْثُوثَةٌ وَ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ قَدَّرَهَا لَهُمْ لَالْتَمَعَتْ أَبْصَارُهُمْ بِمَا یَرَوْن وَ یُعَانِقُونَ الْأَزْوَاجَ وَ یَقْعُدُونَ عَلَی السُّرُرِ وَ یَقُولُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا.»(3)

ص: 432


1- 706.. القمّی: ثمّ ذکر أتباع أمیر المؤمنین(علیه السلام) فقال وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ لِسَعْیِها راضِیَةٌ ترضی بما سعوا فیه فِی جَنَّةٍ عالِیَةٍ لا تَسْمَعُ فِیها لاغِیَةً قال: الهزل و الکذب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 418]
2- 707.. و فیه: حدثنا سعید بن محمّد عن موسی بن عبد الرّحمن عن ابن جریح عن عطا عن ابن عبّاس فی قوله فِیها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ ألواحها من ذهب مکللة بالزبرجد و الدر و الیاقوت تجری من تحتها الأنهار وَ أَکْوابٌ مَوْضُوعَةٌ یرید الأباریق التی لیس لها آذان. و قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ قال البسط و الوسائد وَ زَرابِیُّ مَبْثُوثَةٌ قال کل شی ء خلقه الله فی الجنّة له مثال فی الدّنیا إلّا الزرابی فإنه لا یدری ما هی. [همان]
3- 708.. و فی المجمع عن عاصم بن ضمرة عن علی(علیه السلام) أنه ذکر أهل الجنّة فقال یجیئون فیدخلون فإذا أسس بیوتهم من جندل اللؤلؤ و سرر مرفوعة و أکواب موضوعة و نمارق مصفوفة و زرابی مبثوثة و لو لا أن الله تعالی قدرها لهم لالتمعت أبصارهم بما یرون و یعانقون الأزواج و یعقدون علی السرر و یقولون الحمد لله الذی هدانا لهذا. [مجمع البیان، ج 10، ص 727]

یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام) اهل بهشت را یاد نمود و فرمود:

آنان چون داخل بهشت می شوند اساس بیوت و خانه های آنان از لؤلؤ است. و برتختهای بلند بهشتی قرار می گیرند، و اگر خداوند این نعمتها را برای آنان آماده نکرده بود با دیدن آنها چشم های شان [از حسرت] خیره می شد، آری در کنارشان ظرفهایی از نوشیدنی های بهشت قرار دارد، و بر فرشها و بالش های بهشتی تکیه می زنند و بر تخت های بهشتی با همسران خود معانقه می کنند و می گویند: ستایش خدایی را که ما را برای رسیدن به این نعمت ها هدایت نمود.

«أَ فَلَا یَنظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ * وَ إِلَی السَّمَاء کَیْفَ رُفِعَتْ * وَ إِلَی الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ * وَ إِلَی الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

«مقصود از «ابل»همه چهارپایان است و خداوند [پس از ذکر نعمت های بهشتی و تعجّب کفّار از آن ها] می فرماید: آیا شما به خلقت شتر [و حیوانات دیگر] و عجائب خلقت او نمی نگرید، و آیا به خلقت آسمان نمی نگرید، که چگونه [بدون ستون در بالای سر شما] آفریده شده؟ و آیا به کوه ها نمی نگرید، که چگونه [برای برقراری زمین مانند میخ هایی] نصب شده است؟ و آیا به زمین نمی نگرید که چگونه [برای بهره برداری مردم] مسطح و پهناور شده است؟ و آیا جز خداوند احدی قدرت دارد که بتواند این کوه ها را نصب، و زمین را مسطح و …نماید؟».

از این رو خداوند پس از ذکر نعمت های گذشته می فرماید:

«فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ»یعنی ای محمّد تو آنان را موعظه کن، چرا که تو مذکّر و

ص: 433


1- 709.. سوره ی غاشیة، آیات 20-17.

واعظ هستی، «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ»یعنی تو حافظ و کاتب اعمال آنان نیستی [و سلطه ای بر آنان نداری.](1)

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «إِلَّا مَن تَوَلَّی وَ کَفَرَ»می فرماید:

مقصود این است که نصیحت تو نسبت به کسانی که نصیحت پذیر نیستند، و تو را تصدیق نکرده اند، و ربوبیّت مرا انکار نموده و کافر به نعمت های من هستند تأثیری [جز اتمام حجّت] ندارد، و خداوند آنان را به عذاب اکبر معذّب خواهد نمود.(2)

«إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ»(3)

در روایت کافی و عیون و تأویل الآیات با سندهای مختلف از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام) نقل شده که فرموده اند:

هنگامی که قیامت بر پا می شود، خداوند حساب شیعیان ما را به ما می سپارد، و کسی که مظلمه ی او، بین او و خدا باشد، ما از خداوند درخواست می کنیم و خداوند ما را اجابت می کند و از او می گذرد، و اگر مظلمه او، بین او و مردم

ص: 434


1- 710.. القمّی: قوله أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ یرید الأنعام قوله وَ إِلَی السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ وَ إِلَی الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ وَ إِلَی الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ یقول الله(عزوجل) أ یقدر أحد أن یخلق مثل الإبل و یرفع مثل السماء و ینصب مثل الجبال و یسطح مثل الأرض غیری أو یفعل مثل هذا الفعل أحد سوای قوله فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ أی فعظ یا محمّد إنّما أنت واعظ. قال علی بن إبراهیم فی قوله لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ قال لست بحافظ و لا کاتب علیهم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 418]
2- 711.. و فیه: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله إِلَّا مَنْ تَوَلَّی وَ کَفَرَ یرید من لم یتعظ و لم یصدقک و جحد ربوبیتی و کفر نعمتی فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَکْبَرَ یرید الغلیظ الشدید الدائم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 418]
3- 712.. سوره ی غاشیة، آیات 25 و 26.

باشد، ما از آنان درخواست می کنیم و آنان به خاطر ما می بخشند، و کسی که مظلمه ی او بین او و بین ما باشد، ما سزاوارتر به گذشت و عفو هستیم.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که خداوند در قیامت، مردم را در یک سرزمین جمع می کند، از شیعیان و پیروان ما تجلیل می نماید، و به خاطر ما، از آنان در حساب سخت گیری نمی کند، و ما می گوییم: اینان شیعیان ما هستند؟ و خداوند می فرماید: من حساب آنان را به شما واگذار کردم و شما را شفیع آنان قرار دادم، و گناهکارانشان را بخشیدم، و شما آنان را بدون حساب داخل بهشت نمایید.(2)

ص: 435


1- 713.. -- العیون: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ أَحْمَدُ بْنُ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَیْهَقِیُّ بِفَیْدَ بَعْدَ مُنْصَرَفِی مِنْ حَجِّ بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ فِی سَنَةِ أَرْبَعٍ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ الْمَدَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْرَوَیْهِ الْقَزْوِینِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی دَاوُدُ بْنُ سُلَیْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا(علیه السلام) عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وُلِّینَا حِسَابَ شِیعَتِنَا فَمَنْ کَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ(عزوجل) حَکَمْنَا فِیهَا فَأَجَابَنَا وَ مَنْ کَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ اسْتَوْهَبْنَاهَا فَوُهِبَتْ لَنَا وَ مَنْ کَانَتْ مَظْلِمَتُهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَنَا کُنَّا أَحَقَّ مِمَّنْ عَفَی وَ صَفَحَ. [عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 2، ص 57، ح 213] -- فی الکافی عن سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ کُنْتُ قَاعِداً مَعَ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ(علیه السلام) وَ النَّاسُ فِی الطَّوَافِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ فَقَالَ یَا سَمَاعَةُ إِلَیْنَا إِیَابُ هَذَا الْخَلْقِ وَ عَلَیْنَا حِسَابُهُمْ فَمَا کَانَ لَهُمْ مِنْ ذَنْبٍ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ اللَّهِ(عزوجل) حَتَمْنَا عَلَی اللَّهِ فِی تَرْکِهِ لَنَا فَأَجَابَنَا إِلَی ذَلِکَ وَ مَا کَانَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ النَّاسِ اسْتَوْهَبْنَاهُ مِنْهُمْ وَ أَجَابُوا إِلَی ذَلِکَ وَ عَوَّضَهُمُ اللَّهُ(عزوجل). [کافی، ج 8، ص 162، ح 167]
2- 714.. فی تأویل الآیات: و روی عن الصّادق(علیه السلام) فی قوله إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ قال إذا حشر الله النّاس فی صعید واحد أجل الله أشیاعنا أن یناقشهم فی الحساب فنقول إلهنا هؤلاء شیعتنا فیقول الله تعالی قد جعلت أمرهم إلیکم و قد شفعتکم فیهم و غفرت لمسیئهم أدخلوهم الجنّة بغیر حساب. [تأویل الآیات، ص 763]

موسی بن عبدالله نخعی گوید: به امام هادی(علیه السلام) گفتم: به من زیارت بلیغ و کاملی را تعلیم دهید که چون بخواهم یکی از شما را زیارت کنم آن را قرائت نمایم، و آن حضرت زیارت جامعه را برای همه ائمّه(علیهم السلام) بیان فرمود، و در فرازی از آن فرمود:

«فَالرَّاغِبُ عَنْکُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَکُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِی حَقِّکُمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فِیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مِیرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَکُمْ وَ إِیَابُ الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَیْکُمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَکُمْ.»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

حساب هر امّتی را امام زمان آن امّت انجام می دهد، و ائمّه(علیهم السلام)، دوستان و دشمنان خود را از سیمای آنان می شناسند، چنان که خداوند می فرماید: «وَ عَلَی

ص: 436


1- 715.. فی تهذیب الأحکام: رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ بَابَوَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَی وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ الْکَاتِبُ قَالَا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّخَعِیُّ قَالَ قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) عَلِّمْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِیغاً کَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْکُمْ فَقَالَ إِذَا صِرْتَ إِلَی الْبَابِ فَقِفْ وَ اشْهَدِ الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَنْتَ عَلَی غُسْلٍ فَإِذَا دَخَلْتَ فَقِفْ وَ قُلِ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ ثَلَاثِینَ مَرَّةً ثُمَّ امْشِ قَلِیلًا وَ عَلَیْکَ السَّکِینَةَ وَ الْوَقَارَ وَ قَارِبْ بَیْنَ خُطَاکَ ثُمَّ قِفْ وَ کَبِّرِ اللَّهَ(عزوجل) ثَلَاثِینَ مَرَّةً ثُمَّ ادْنُ مِنَ الْقَبْرِ وَ کَبِّرِ اللَّهَ أَرْبَعِینَ تَکْبِیرَةً تَمَامَ الْمِائَةِ تَکْبِیرَةٍ ثُمَّ قُلِ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ … فَالرَّاغِبُ عَنْکُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَکُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِی حَقِّکُمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فِیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مَثْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ وَ مِیرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَکُمْ وَ إِیَابُ الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَیْکُمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَکُمْ ….[تهذیب، ج 6، ص 97، ح 177]

الأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیمَاهُمْ»(1) و رجال اعراف ائمّه(علیهم السلام)اند، پس نامه های دوستان اهل بیت(علیهم السلام) به دست راست شان داده می شود، و آنان بدون حساب از صراط می گذرند و داخل بهشت می شوند، و نامه های دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) به دست چپ آنان داده می شود، و آنان بدون حساب داخل آتش می شوند، و چون دوستان اهل بیت(علیهم السلام) در نامه های خود می نگرند، می گویند:

«هَاؤُمُ اقْرَؤُوا کِتَابِیهْ * إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیهْ * فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیَةٍ.»(2)و(3)

ص: 437


1- 716.. سوره ی اعراف، آیه ی 46.
2- 717.. سوره ی الحاقة، آیات 21-19.
3- 718.. القمّی: فإنه قال الصّادق(علیه السلام) کل أمة یحاسبها إمام زمانها و یعرف الأئمة أولیاءهم و أعداءهم بسیماهم و هو قوله تعالی: «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ»و هم الأئمة «یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ»فیعطون أولیاءهم کتابهم بیمینهم فیمرون إلی الجنّة بلا حساب و یعطون أعداءهم کتابهم بشمالهم فیمرون إلی النار بلا حساب فإذا نظر أولیاؤهم فی کتابهم یقولون لإخوانهم هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 384]

ص: 438

سوره ی فجر

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی لیل.

تعداد آیات: 30 آیه.

ثواب قرائت سوره ی فجر

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

سوره ی فجر را در نمازهای واجب و مستحبّ خود بخوانید، چرا که این سوره، سوره ی امام حسین(علیه السلام) است، و کسی که آن را قرائت کند، در قیامت در بهشت با امام حسین(علیه السلام) و در درجه او خواهد بود، و خداوند عزیز و حکیم است.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که همواره این سوره را بخواند، خداوند در قیامت برای او نوری قرار می دهد، و کسی که آن را بنویسد و همراه همسر خود قرار بدهد، خداوند فرزند مبارکی روزی او خواهد نمود.(2)

ص: 439


1- 719.. ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ صَنْدَلٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ اقْرَءُوا سُورَةَ الْفَجْرِ فِی فَرَائِضِکُمْ وَ نَوَافِلِکُمْ فَإِنَّهَا سُورَةٌ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(علیه السلام) مَنْ قَرَأَهَا کَانَ مَعَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی دَرَجَتِهِ مِنَ الْجَنَّةِ -- إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ. [ثواب الأعمال، ص 123]
2- 720.. البرهان: و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من أدمن قراءتها جعل الله له نورا یوم القیامة، و من کتبها و علقها علی زوجته رزقه الله ولدا مبارکا».[تفسیر برهان، ج 5، ص 649، ح 3]

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را هنگام طلوع فجر بخواند، تا طلوع فجر روز آینده ایمن خواهد بود، و کسی که آن را بنویسد و بر کمر خود بیاویزد و با همسر خویش مجامعت کند، خداوند فرزندی روزی او نماید، که چشم او روشن شود، و سبب شادی او گردد.(1)

در کتاب تأویل الآیات در پایان روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

این سوره مخصوص به حسین بن علیّ علیهما السلام و شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شیعیان آل محمّد(علیهم السلام) می باشد و در خصوص آنان نازل شده است، و هر کس همواره آن را بخواند، با امام حسین(علیه السلام) در درجه ی او در بهشت خواهد بود، و خداوند عزیز و حکیم است.(2)

ص: 440


1- 721.. و فیه: و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها عند طلوع الفجر أمن من کل شی ء إلی طلوع الفجر فی الیوم الثّانی، و من کتبها و علقها علی وسطه ثمّ جامع زوجته یرزقها الله تعالی ولدا تقر به عینه و یفرح به».[همان، ح 4]
2- 722.. فی تأویل الآیات: و روی عن الحسن بن محبوب بإسناده عن صندل عن داود بن فرقد قال قال أبو عبد الله(علیه السلام) اقرءوا سورة الفجر فی فرائضکم و نوافلکم فإنها سورة الحسین بن علی و ارغبوا فیها رحمکم الله فقال له أبو أسامة و کان حاضر المجلس کیف صارت هذه السورة للحسین خاصة فقال أ لا تسمع إلی قوله تعالی یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی إنّما یعنی الحسین بن علی(علیه السلام) فهو ذو النفس المطمئنة الراضیة المرضیة و أصحابه من آل محمّد(صلی الله علیه و آله) الراضون عن الله یوم القیامة و هو راض عنهم و هذه السورة فی الحسین بن علی و شیعته و شیعة آل محمّد خاصة من أدمن قراءة الفجر کان مع الحسین فی درجته فی الجنّة إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ. [تأویل الآیات، ص 769]

سوره ی فجر، آیات 1 تا 30

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَ الْفَجْرِ 1 وَ لَیالٍ عَشْرٍ 2 وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ 3 وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ 4 هَلْ فی ذلِکَ قَسَمٌ لِذی حِجْرٍ 5 أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ 6 إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ 7 الَّتی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ 8 وَ ثَمُودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ 9 وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ 10 الَّذینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ 11 فَأَکْثَرُوا فیهَا الْفَسادَ 12 فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ 13 إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ 14 فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ 15 وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ 16 کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ 17 وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ 18 وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا 19 وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا 20 کَلاَّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا 21 وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا 22 وَ جی ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّی لَهُ الذِّکْری 23 یَقُولُ یا لَیْتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی 24 فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ 25 وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ 26 یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ 27 ارْجِعی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً 28 فَادْخُلی فی عِبادی 29 وَ ادْخُلی جَنَّتی 30

ص: 441

لغات:

«فَجْرِ»، شکاف عمود صبح، و یا سفیدی صبح را گویند، و آن نشانه تمام شدن شب و شروع روز است، و فجر دو فجر است: فجر طولی و آن فجر کاذب است، و فجر افقی، و آن فجر صادق، و نشانه شروع روز و وقت نماز صبح و حرمت خوردن و آشامیدن برای روزه دار است، و «حِجْر»به معنای عقل است، و اصل حَجْر به معنای منع است، و محجور از تصرّف در مال خود، به معنای ممنوع از تصرّف است، و «عِماد» مفرد عَمَد به معنای قوّت و شرف است، و «فلان رفیع العماد»یعنی او رفیع الشرف است، و «سوط»اسم عذاب است، و «مرصاد»به معنای طریق و کمین گاه است، و «رَصَدَهُ یَرْصُدُهُ رَصَداً» إذا راعی ما یکون منه لیقابله بما یقتضیه، و «أَکْلًا لَّمًّا» از لَمّ به معنای جمع است، و لَمَمتُ ما علی الخَوان و ألمّه لَمّاً إذا أکلته اجمع، و «حُبًّا جَمًّا»یعنی حبّاً کثیراً عظیماً، و «جَمَّة الماء»مُعظَمُهُ، و جَمّ الماء فی الحوض: اذا اجتمع و کثر، و «دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا»دکّ به معنای حطّ و پایین آوردن مرتفع، و منبسط نمودن آن است، و «اندکّ سنام البعیر إذا انفرش فی ظهره، و منه، الناقة الدکّاء:

إذا کان ظهرها مستویاً، و «وثاق»به معنای شدّ است و «أوثقته»یعنی شددته.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان به سپیده دم سوگند، (1) و به شبهای دهگانه، (2) و به زوج و فرد، (3) و به شب، هنگامی که (به سوی روشنایی روز) حرکت می کند سوگند (که پروردگارت در کمین ظالمان است)! (4) آیا در آنچه گفته شد، سوگند مهمّی برای صاحبان خرد نیست؟! (5) آیا ندیدی پروردگارت با قوم «عاد»چه کرد؟! (6) و با آن شهر«ارَم»با عظمت، (7) همان شهری که مانندش در شهرها آفریده نشده بود! (8) و قوم «ثمود»که صخره های عظیم

ص: 442

را از (کنار) درّه می بریدند (و از آن خانه و کاخ می ساختند)! (9) و فرعونی که قدرتمند و شکنجه گر بود، (10) همان اقوامی که در شهرها طغیان کردند، (11) و فساد فراوان در آنها به بار آوردند (12) به همین سبب خداوند تازیانه عذاب را بر آنان فرو ریخت! (13) به یقین پروردگار تو در کمینگاه (ستمگران) است! (14) امّا انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام می کند و نعمت می بخشد (مغرور می شود و) می گوید: «پروردگارم مرا گرامی داشته است!»(15) و امّا هنگامی که برای امتحان، روزیش را بر او تنگ می گیرد (مأیوس می شود و) می گوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است!»(16) چنان نیست که شما می پندارید شما یتیمان را گرامی نمی دارید، (17) و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمی کنید، (18) و میراث را (از راه مشروع و نامشروع) جمع کرده می خورید، (19) و مال و ثروت را بسیار دوست دارید (و بخاطر آن گناهان زیادی مرتکب می شوید)! (20) چنان نیست که آنها می پندارند! در آن هنگام که زمین سخت در هم کوبیده شود، (21) و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند، (22) و در آن روز جهنّم را حاضر می کنند (آری) در آن روز انسان متذکّر می شود امّا این تذکّر چه سودی برای او دارد؟! (23) می گوید:«ای کاش برای (این) زندگیم چیزی از پیش فرستاده بودم!»(24) در آن روز هیچ کس همانند او [خدا] عذاب نمی کند، (25) و هیچ کس همچون او کسی را به بند نمی کشد! (26) تو ای روح آرام یافته! (27) به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، (28) پس در سلک بندگانم درآی، (29) و در بهشتم وارد شو! (30)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ الْفَجْرِ * وَ لَیَالٍ عَشْرٍ * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ * وَ اللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ * هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِّذِی حِجْرٍ»(1)

تردیدی نیست که این گونه سوگندها دلیل اهمیّت مُقسَمٌ بِه و مُقسَمٌ له می باشد

ص: 443


1- 723.. سوره ی فجر، آیات 5-1.

و خداوند در این آیات به فجر نهار که انفجار صبح هر روز است، و به شفع و وَتر یعنی به جفت و فرد عدد، و یا موجودات، و به شب های ده گانه [که ده شب اوّل ماه ذی الحجّه است]، و به جریان شب نیز، سوگند یاد نموده و سوگند به شب، یا به جنس شب است، چنان که در آیه «وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ»آمده، و یا سوگند به شب خاصّی می باشد، که در روایات مصادیقی برای آن نقل شده است، و بین این سوگندها و جواب آن ها، جمله معترضه آمده و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خطاب شده: «أَ لَمْ تر کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ * إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ»و این تنبیه به اهل کفر و باطل است تا عذاب خداوند را نسبت به امّت های گذشته به یاد بیاورند، در حالی آن ها عمرهای طولانی داشتند، و قوی تر از کفّار زمان این پیامبر(صلی الله علیه و آله) بوده اند، و خداوند آنان را هلاک نموده است، و جواب سوگندها «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ»است.

و عجیب این است که برخی از مفسّرین توجّه به روایاتی که در معنای «فَجْرِ»و «لَیَالٍ عَشْرٍ»و «شفع»و «وتر»آمده نکرده اند، و این معانی را تفسیر به رأی و بی اعتبار دانسته اند، و ما روایات یاد شده را به طور اختصار بیان می کنیم، چرا که مفسّر واقعیِ آیات مجمل و متشابه را، روایات می دانیم و از فکر خود در فهم آن ها استفاده نمی کنیم.

جابرجعفی ازامام صادق(علیه السلام) نقل نموده که می فرماید:

مقصود از«وَ الْفَجْرِ»قائم آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، ومقصود از«وَ لَیَالٍ عَشْرٍ»، ده امام می باشد، وآنان از امام حسن مجتبی تا امام حسن عسکری(علیهم السلام) می باشند، و مقصود از«وَ الشَّفْعِ»، امیرالمؤمنین(علیه السلام) و فاطمه علیهما السلام اند، و مقصود از«الْوَتْرِ»، خدای وحده لا شریک له می باشد، و مقصود از «وَ اللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ»دولت «حِبتَر»[یعنی اوّلی] است که تا زمان دولت حضرت قائم عجل الله فرجه الشریف جریان دارد.(1)

ص: 444


1- 724.. تأویل الآیات: فهو ما روی بالإسناد مرفوعا عن عمرو بن شمر عن جابر بن یزید الجعفی عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال قوله(عزوجل) وَ الْفَجْرِ و الفجر هو القائم؟عج؟ و اللیالی العشر الأئمة(علیه السلام) من الحسن إلی الحسن و الشَّفْعِ أمیر المؤمنین و فاطمة(علیه السلام) و الْوَتْرِ هو الله وحده لا شریک له وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ هی دولة حبتر فهی تسری إلی قیام القائم؟عج؟. [تأویل الآیات، ص 766]

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«وَ الْفَجْرِ»بدون واو است، و مقصود از «الْفَجْرِ وَ لَیَالٍ عَشْرٍ»ده روز اوّل ذی الحجّة است، و مقصود از شفع آن دو رکعت نماز شب است، و مقصود از «وَتر»آن یک رکعت آخر نماز شب است.(1)

و در روایتی آمده:

«الشَّفْع»، حسن و حسین هستند، و «الْوَتْرِ»امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(2)

و ازامام صادق(علیه السلام) نقل شده:

که شفع محمّد و علی علیهما السلام اند، و «وتر»خدای متعال است.(3)

مرحوم طبرسی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده:

«شفع»روز نحر و قربانی است، و «وَتر»روز عرفه است.(4)

ص: 445


1- 725.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ الْفَجْرِ قال: لیس فیها واو إنّما هو الفجر وَ لَیالٍ عَشْرٍ قال:عشر ذی الحجة وَ الشَّفْعِ قال الشفع رکعتان وَ الْوَتْرِ رکعة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 419]
2- 726.. و فی حدیث آخر قال الشفع الحسن و الحسین و الوتر أمیر المؤمنین(علیه السلام) ثمّ قال هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ یقول الذی له عقل وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ قال هی لیلة جمع. [همان]
3- 727.. الشیبانی فی (نهج البیان)، قال: روی عن الصّادق جعفر بن محمّد؟سهما؟: «أن الشفع محمّد و علی، و الوتر الله تعالی».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 650، ح 5]
4- 728.. و فیه: الطبرسی، قال: الشفع یوم النحر، و الوتر [یوم] عرفة، قال: و هی روایة جابر، عن النّبی(صلی الله علیه و آله). قال: و الوجه فیه أن یوم النحر یشفع بیوم نفر بعده، و ینفرد یوم عرفة، [و قیل: الشفع یوم الترویة، و الوتر یوم عرفة] و روی ذلک عن أبی جعفر و أبی عبد الله؟سهما؟».[همان، ص 651، ح 6]

«أَ لَمْ تر کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ * إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ * الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ * وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ * وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ * الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ * فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ * فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«عاد»که به هلاکت رسید، خداوند قوم او را نیز با «رِیحٍ صَرْصَرٍ»هلاک نمود و در تفسیر «وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ»گوید: آنان در کوه ها حُفره و جَوبه هایی باز می کردند [و در آن ها پنهان می شدند] و درتفسیر«وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ»گوید: مقصود اوتاد و میخ هایی است که فرعون می خواست به وسیله آن ها خود را به آسمان برساند.(2)

مرحوم صدوق در علل الشّرایع با سند خود از ابان احمر نقل نموده که گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: برای چه فرعون را «ذِی الْأَوْتَادِ»گویند؟ فرمود:

به خاطر این که چون می خواست کسی را شکنجه کند، او را با صورت روی زمین می خواباند و دست ها و پاهای او را با میخ در زمین می کوبید، و بعضی را روی تخته وسیعی می خواباند، و دست ها و پاهای او را با میخ در آن تخته می کوبید، و او را رها می کرد تا بمیرد، و به این علّت او را خداوند «ذِا الْأَوْتَادِ»نامیده است.(3)

ص: 446


1- 729.. سوره ی الفجر، آیات 13-6.
2- 730.. القمّی: قال علی بن إبراهیم ثمّ قال لنبیه ص: أَ لَمْ تَرَ أی أ لم تعلم کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ ثمّ مات عاد و أهلکه الله و قومه بالریح الصرصر و قوله وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ حفروا الجویة فی الجبال وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ عمل الأوتاد التی أراد أن یصعد بها إلی السماء. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 419]
3- 731.. فی العلل: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ الرَّازِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ لِأَیِّ شَیْ ءٍ سُمِّیَ ذَا الْأَوْتَادِ قَالَ لِأَنَّهُ کَانَ إِذَا عَذَّبَ رَجُلًا بَسَطَهُ عَلَی الْأَرْضِ عَلَی وَجْهِهِ وَ مَدَّ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ فَأَوْتَدَهَا بِأَرْبَعَةِ أَوْتَادٍ فِی الْأَرْضِ وَ رُبَّمَا بَسَطَهُ عَلَی خَشَبٍ مُنْبَسِطٍ فَوَتَّدَ رِجْلَیْهِ وَ یَدَیْهِ بِأَرْبَعَةِ أَوْتَادٍ ثُمَّ تَرَکَهُ عَلَی حَالِهِ حَتَّی یَمُوتَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ(عزوجل) فِرْعَوْنَ ذَا الْأَوْتَادِ لِذَلِکَ. [علل الشّرایع، ج 1، ص 69، ح 1]

مرحوم طبرسی در مجمع البیان گوید:

قوم عاد همان قوم هود هستند، و در معنای «إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ»اختلاف است و برخی گویند: اِرَم اسم قبیله ای بوده است، و عاد نام دو قبیله بوده و عاد اوّل که خداوند می فرماید: «وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عَادًا الْأُولَی»عاد ارم بوده است، و برخی گفته اند: او جدّ عاد بوده یعنی عاد بن عوص بن ارم بن سالم بن نوح، و بعضی گفته اند: اِرَم نام شهری بوده است، و برخی گفته اند: ارم لقب عاد بوده است، و «ذَاتِ الْعِمَادِ»یعنی «ذات الأبنیة العظام المرتفعة…».

مؤلّف گوید:

آنچه گفته شد نظرات مفسّرین اهل سنّت است، و دلیلی برای اثبات آن ها نیست.

سپس مرحوم طبرسی قصّه مفصّلی را، راجع به «إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ»نقل نموده که برای عبرت در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ص: 447


1- 732.. فی المجمع: …ثمّ اعترض بین القسم و جوابه بقوله «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ»و هذا خطاب للنبی(صلی الله علیه و آله) و تنبیه للکفار علی ما فعله سبحانه بالأمم السالفة لما کفرت بالله و بأنبیائه و کانت أطول أعمارا و أشد قوة و عاد قوم هود و اختلفوا فی إرم علی أقوال (أحدها) أنه اسم لقبیلة قال أبو عبیدة هما عادان فالأولی هی إرم و هی التی قال الله تعالی فیهم وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولی و قیل هو جد عاد و هو عاد بن عوص بن إرم بن سام بن نوح عن محمّد بن إسحاق و قیل هو سام بن نوح نسب عاد إلیه عن الکلبی و قیل إرم قبیلة من قوم عاد کان فیهم الملک و کانوا بمهرة و کان عاد أباهم عن مقاتل و قتادة (و ثانیها) أن إرم اسم بلد ثمّ قیل هو دمشق عن ابن سعید المقری و سعید بن المسیب و عکرمة و قیل هو مدینة الإسکندریة عن محمّد بن کعب القرظی و قیل هو مدینة بناها شداد بن عاد فلما أتمها و أراد أن یدخلها أهلکه الله بصیحة نزلت من السماء. (و ثالثها) أنه لیس بقبیلة و لا بلد بل هو لقب لعاد و کان عاد یعرف به عن الجبائی و روی عن الحسن أنه قرأ بعاد إرم علی الإضافة و قیل هو اسم آخر لعاد و کان له اسمان و من جعله بلدا فالتقدیر فی الآیة بعاد صاحب إرم و قوله «ذاتِ الْعِمادِ»یعنی أنهم کانوا أهل عمد سیارة فی الربیع فإذا هاج النبت رجعوا إلی منازلهم عن ابن عبّاس فی روایة عطاء و الکلبی عن قتادة و قیل معناه ذات الطول و الشدة عن ابن عبّاس و مجاهد من قول العرب رجل معمد للطویل و رجل طویل العماد أی القامة ثمّ وصفهم سبحانه فقال «الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ»أی لم یخلق فی البلاد مثل تلک القبیلة فی الطول و القوة و عظم الأجسام و هم الذین قالوا من أشد منا قوة و روی أن الرجل منهم کان یأتی بالصخرة فیحملها علی الحی فیهلکهم و قیل ذات العماد أی ذات الأبنیة العظام المرتفعة عن الحسن و قال ابن زید ذات العماد فی أحکام البنیان التی لم یخلق مثلها أی مثل أبنیتها فی البلاد. [قصة إرم ذات العماد] قال وهب بن منبه خرج عبد الله بن قلابة فی طلب إبل له شردت فبینا هو فی صحاری عدن إذ هو قد وقع فی مدینة فی تلک الفلوات علیها حصن و حول الحصن قصور کثیرة و أعلام طوال فلما دنا منها ظن أن فیها أحدا یسأله عن إبله فنزل عن دابته و عقلها و سل سیفه و دخل من باب الحصن فلما دخل الحصن فإذا هو ببابین عظیمین لم یر أعظم منهما و البابان مرصعان بالیاقوت الأبیض و الأحمر فلما رأی ذلک دهش ففتح أحد البابین فإذا هو بمدینة لم یر أحد مثلها و إذا هو قصور کل قصر فوقه غرف و فوق الغرف غرف مبنیة بالذهب و الفضة و اللؤلؤ و الیاقوت و مصاریع تلک الغرف مثل مصراع المدینة یقابل بعضها بعضا مفروشة کلها باللآلئ و بنادق من مسک و زعفران فلما رأی الرجل ما رأی و لم یر فیها أحدا هاله ذلک ثم نظر إلی الأزقة فإذا هو بشجر فی کل زقاق منها قد أثمرت تلک الأشجار و تحت الأشجار أنهار مطردة یجری ماؤها من قنوات من فضة کل قناة أشد بیاضا من الشّمس. فقال الرجل و الذی بعث محمّدا(صلی الله علیه و آله) بالحق ما خلق الله مثل هذه فی الدّنیا و إن هذه هی الجنّة التی وصفها الله تعالی فی کتابه فحمل معه من لؤلؤها و من بنادق المسک و الزعفران و لم یستطع أن یقلع من زبرجدها و من یاقوتها شیئا و خرج و رجع إلی الیمن فأظهر ما کان معه و علم النّاس أمره فلم یزل ینمو أمره حتی بلغ معاویة خبره فأرسل فی طلبه حتی قدم علیه فقص علیه القصة فأرسل معاویة إلی کعب الأحبار فلما أتاه قال یا أبا إسحاق هل فی الدّنیا مدینة من ذهب و فضة قال نعم أخبرک بها و بمن بناها إنّما بناها شداد بن عاد فأما المدینة فارم ذات العماد التی وصفها الله تعالی فی کتابه و هی التی لم یخلق مثلها فی البلاد قال معاویة فحدثنی حدیثها فقال إن عادا الأولی لیس بعاد قوم هود و إنّما هود و قوم هود ولد ذلک و کاد عاد له ابنان شداد و شدید فهلک عاد فبقیا و ملکا فقهرا البلاد و أخذاها عنوة. ثم هلک شدید و بقی شداد فملک وحده و دانت له ملوک الأرض فدعته نفسه إلی بناء مثل الجنّة عتوا علی الله سبحانه فأمر بصنعة تلک المدینة إرم ذات العماد و أمر علی صنعتها مائة قهرمان مع کل قهرمان ألف من الأعوان و کتب إلی کل ملک فی الدّنیا أن یجمع له ما فی بلاده من الجواهر و کان هؤلاء القهارمة أقاموا فی بنیانها مدة طویلة فلما فرغوا منها جعلوا علیها حصنا و حول الحصن ألف قصر ثمّ سار الملک إلیها فی جنده و وزرائه فلما کان منها علی مسیرة یوم و لیلة بعث الله(عزوجل) علیه و علی من معه صیحة من السماء فأهلکتهم جمیعا و لم یبق منهم أحدا و سیدخلها فی زمانک رجل من المسلمین أحمر أشقر قصیر علی حاجبه خال و علی عنقه خال یخرج فی طلب إبل له فی تلک الصحاری و الرجل عند معاویة فالتفت کعب إلیه و قال هذا و الله ذلک الرجل.[مجمع البیان، ج 10، ص 737]

ص: 448

«إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ * فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ * وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ * کَلَّا بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ * وَ لَا تَحَاضُّونَ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ * وَ تَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا * وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا»(1)

مرحوم کلینی در کافی با سند خود از جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که می فرماید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

روح الأمین جبرائیل به من خبر داد: خدایی که پروردگاری جز او نیست هنگامی

ص: 449


1- 733.. سوره ی فجرن آیات 20-14.

که خلایق در قیامت از اوّلین و آخرین به پا می ایستند، جهنّم را می آورد در حالی که جهنّم هزار افسار دارد، و هر افساری به دست یکصد هزار از ملائکه غلاظ و شداد است، و جهنّم صدای مهیب و شدیدی دارد، و هر چیزی را در هم می کوبد، و زفیر و شهیقی دارد، که اگر خداوند قبل از حساب به او اجازه می داد، همه اهل محشر را هلاک می نمود، و رشته ای از آن خلایق را احاطه می کند، و در آن هنگام هر بنده ای از بندگان خدا و هر ملکی و هر پیامبری می گوید:

«یَا رَبِ نَفْسِی نَفْسِی»و تو می گویی: «یَا رَبِّ أُمَّتِی أُمَّتِی»سپس صراط بر روی جهنّم نصب می شود، و آن باریک تر از مو و بُرّنده تر از شمشیر است، و بر آن سه عقبه و گردنه قرار دارد، گردنه اوّل، گردنه ی امانت و رحم است، و گردنه دوم گردنه ی نماز است، و گردنه سوّم گردنه عدل ربّ العالمین است که پروردگاری جز او نیست، و سپس مردم مکلّف می شوند تا از صراط عبور کنند، و امانت و رحم آنان را متوقّف می کنند، و اگر از گردنه امانت و رحم نجات یابند، نماز آنان را متوقّف می کند، و اگر از آن نجات یابند، عدل ربّ العالمین آنان را متوقّف می کند، چنان که می فرماید:

«إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ»و در این حال مردم احوال مختلفی بر روی صراط دارند: برخی آویزانند و نصف بدنشان در آتش است و نصف دیگر آن ها خارج آتش است، و ملائکه در اطراف صراط می گویند: «ای خدای حلیم، و ای خدای کریم، عفو کن، و بگذر، و به فضل خود عمل کن، و سالم بدار»، در حالی که مردم مانند ملخ ها در آتش ریخته می شوند، و هنگامی که با رحمت خدا یکی از آنان نجات می یابد، نگاهی به صراط می کند، و می گوید: ستایش خدای را که با فضل و احسان خود بعد از ناامیدی مرا از تو نجات داد.(1)

ص: 450


1- 734.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) أَخْبَرَنِی الرُّوحُ الْأَمِینُ أَنَّ اللَّهَ لَاإِلَهَ غَیْرُهُ إِذَا وَقَفَ الْخَلَائِقَ وَ جَمَعَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ أُتِیَ بِجَهَنَّمَ تُقَادُ بِأَلْفِ زِمَامٍ أَخَذَ بِکُلِّ زِمَامٍ مِائَةُ أَلْفِ مَلَکٍ مِنَ الْغِلَاظِ الشِّدَادِ وَ لَهَا هَدَّةٌ وَ تَحَطُّمٌ وَ زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ وَ إِنَّهَا لَتَزْفِرُ الزَّفْرَةَ فَلَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ(عزوجل) أَخَّرَهَا إِلَی الْحِسَابِ لَأَهْلَکَتِ الْجَمِیعَ ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْهَا عُنُقٌ یُحِیطُ بِالْخَلَائِقِ الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ فَمَا خَلَقَ اللَّهُ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ مَلَکٍ وَ لَا نَبِیٍّ إِلَّا وَ یُنَادِی یَا رَبِّ نَفْسِی نَفْسِی وَ أَنْتَ تَقُولُ یَا رَبِّ أُمَّتِی أُمَّتِی ثُمَّ یُوضَعُ عَلَیْهَا صِرَاطٌ أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ أَحَدُّ مِنَ السَّیْفِ عَلَیْهِ ثَلَاثُ قَنَاطِرَ الْأُولَی عَلَیْهَا الْأَمَانَةُ وَ الرَّحْمَةُ وَ الثَّانِیَةُ عَلَیْهَا الصَّلَاةُ وَ الثَّالِثَةُ عَلَیْهَا رَبُّ الْعَالَمِینَ لَاإِلَهَ غَیْرُهُ فَیُکَلَّفُونَ الْمَمَرَّ عَلَیْهَا فَتَحْبِسُهُمُ الرَّحْمَةُ وَ الْأَمَانَةُ فَإِنْ نَجَوْا مِنْهَا حَبَسَتْهُمُ الصَّلَاةُ فَإِنْ نَجَوْا مِنْهَا کَانَ الْمُنْتَهَی إِلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ وَ النَّاسُ عَلَی الصِّرَاطِ فَمُتَعَلِّقٌ تَزِلُّ قَدَمُهُ وَ تَثْبُتُ قَدَمُهُ وَ الْمَلَائِکَةُ حَوْلَهَا یُنَادُونَ یَا کَرِیمُ یَا حَلِیمُ اعْفُ وَ اصْفَحْ وَ عُدْ بِفَضْلِکَ وَ سَلِّمْ وَ النَّاسُ یَتَهَافَتُونَ فِیهَا کَالْفَرَاشِ فَإِذَا نَجَا نَاجٍ بِرَحْمَةِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی نَظَرَ إِلَیْهَا فَقَالَ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی نَجَّانِی مِنْکِ بَعْدَ یَأْسٍ بِفَضْلِهِ وَ مَنِّهِ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ. [کافی، ج 8، ص 312، ح 486]

امام صادق(علیه السلام) در تفسیر«إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ»فرمود:

مرصاد گردنه ای است بر روی صراط که هیچ بنده ای با داشتن مظلمه نمی تواند از آن عبور کند.(1)

روایت فوق را با اختلاف مختصری مرحوم صدوق نیز در امالی نقل نموده است، چنان که مرحوم علی بن ابراهیم قمّی نیز در تفسیر خود نقل نموده است.(2)

ص: 451


1- 735.. و فیه: عَنْهُ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ غَالِبِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ قَالَ قَنْطَرَةٌ عَلَی الصِّرَاطِ لَا یَجُوزُهَا عَبْدٌ بِمَظْلِمَةٍ. [کافی، ج 2، ص 331، ح 2]
2- 736.. -- فی الأمالی: حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ -- وَ جِی ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ سُئِلَ عَنْ ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ أَخْبَرَنِی الرُّوحُ الْأَمِینُ أَنَّ اللَّهَ لَاإِلَهَ غَیْرُهُ إِذَا جَمَعَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ أُتِیَ بِجَهَنَّمَ تُقَادُ بِأَلْفِ زِمَامٍ أَخَذَ بِکُلِّ زِمَامٍ مِائَةُ أَلْفِ مَلَکٍ مِنَ الْغِلَاظِ الشِّدَادِ لَهَا وَهْدَةٌ تَغِیظُ وَ زَفِیرٌ وَ إِنَّهَا لَتَزْفِرُ الزَّفْرَةَ فَلَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ(عزوجل) أَخَّرَهُمْ إِلَی الْحِسَابِ لَأَهْلَکَتِ الْجَمْعَ ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْهَا عُنُقٌ یُحِیطُ بِالْخَلَائِقِ الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ فَمَا خَلَقَ اللَّهُ(عزوجل) عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ مَلَکاً وَ لَا نَبِیّاً إِلَّا نَادَی رَبِّ نَفْسِی نَفْسِی وَ أَنْتَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ تُنَادِی أُمَّتِی أُمَّتِی ثُمَّ یُوضَعُ عَلَیْهَا صِرَاطٌ أَدَقُّ مِنْ حَدِّ السَّیْفِ عَلَیْهِ ثَلَاثُ قَنَاطِرَ أَمَّا وَاحِدَةٌ فَعَلَیْهَا الْأَمَانَةُ وَ الرَّحِمُ وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَعَلَیْهَا الصَّلَاةُ وَ أَمَّا الْأُخْرَی فَعَلَیْهَا عَدْلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ لَاإِلَهَ غَیْرُهُ فَیُکَلَّفُونَ الْمَمَرَّ عَلَیْهِ فَتَحْبِسُهُمُ الرَّحِمُ وَ الْأَمَانَةُ فَإِنْ نَجَوْا مِنْهَا حَبَسَتْهُمُ الصَّلَاةُ فَإِنْ نَجَوْا مِنْهَا کَانَ الْمُنْتَهَی إِلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ وَ النَّاسُ عَلَی الصِّرَاطِ فَمُتَعَلِّقٌ وَ قَدَمٌ تَزِلُّ وَ قَدَمٌ تَسْتَمْسِکُ وَ الْمَلَائِکَةُ حَوْلَهُمْ یُنَادُونَ یَا حَلِیمُ اغْفِرْ وَ اصْفَحْ وَ عُدْ بِفَضْلِکَ وَ سَلِّمْ سَلِّمْ وَ النَّاسُ یَتَهَافَتُونَ فِیهَا کَالْفَرَاشِ فَإِذَا نَجَا نَاجٍ بِرَحْمَةِ اللَّهِ(عزوجل) نَظَرَ إِلَیْهَا فَقَالَ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی نَجَّانِی مِنْکِ بَعْدَ إِیَاسٍ بِمَنِّهِ وَ فَضْلِهِ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ. [امالی صدوق، ص 148، ح 3] -- القمّی: قال حدثنی أبی عن عمرو بن عثمان عن [جابر عن] أبی جعفر(علیه السلام) قال لما نزلت هذه الآیة سئل رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقال بذلک أخبرنی الروح الأمین أن الله لا إله غیره إذا أبرز الخلائق و جمع الأولین و الآخرین أتی بجهنّم تقاد بألف زمام مع کل زمام مائة ألف ملک من الغلاظ الشداد، لها هدة و غضب و زفیر و شهیق و إنها لتزفر الزفرة فلولا أن الله أخرهم للحساب لأهلکت الجمیع. ثمّ یخرج منها عنق فیحیط بالخلائق البر منهم و الفاجر فما خلق الله عبدا من عباد الله ملکا و لا نبیا إلّا ینادی نفسی نفسی و أنت یا نبی الله تنادی أمتی أمتی ثمّ یوضع علیها الصراط أدق من حد السیف، علیها ثلاث قناطر فأما واحدة فعلیها الأمانة و الرحم، و الثّانیة فعلیها الصلاة، و أما الثالثة فعلیها عدل ربّ العالمین لا إله غیره فیکلفون بالممر علیها فیحبسهم الرحم و الأمانة فإن نجوا منهما حبستهم الصلاة فإن نجوا منها کان المنتهی إلی رب العاملین و هو قوله إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ، و النّاس علی الصراط فمتعلق بید و تزول قدم و مستمسک بقدم و الملائکة حولها ینادون یا حلیم اعف و اصفح و عد بفضلک و سلم و سلم، و النّاس یتهافتون فی النار کالفراش فیها فإذا نجا ناج برحمة الله مر بها فقال الحمد لله و بنعمته تتم الصالحات و تزکو الحسنات و الحمد لله الذی نجانی منک بعد الیأس بمنه و فضله إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 421]

ص: 452

«وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ وَ أَنَّی لَهُ الذِّکْرَی * یَقُولُ یَا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیَاتِی * فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ * وَ لَا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ»(1)

ابوسعید خُدری و سلمان فارسی گویند:

هنگامی که آیه فوق نازل شد، چهره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تغییر نمود، و این حالت را اصحاب مشاهده نمودند، و سخت نگران شدند، پس برخی از اصحاب نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمدند و گفتند: یا علی، ما از چهره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یافتیم که حادثه تلخی برآن حضرت رخ داده است؟ ازاین رو امیرالمؤمنین(علیه السلام) نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد، و آن حضرت را به سینه گرفت و بین شانه های او را بوسه زد و گفت: یا نبیّ الله پدر و مادرم فدای شما باد، مگر امروز چه حادثه ای برای شما رخ داده است؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

جبرئیل آمد و آیه «وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ»را برای من خواند، و من گفتم: جهنّم را چگونه می آورند؟ او گفت: در آن روز جهنّم هفتاد هزار زمام و افسار دارد، و هر زمامی به دست هفتاد هزار ملک می باشد، و در دست هر ملکی پتک آهنین است، و آنان جهنّم را با زمام ها و زنجیرها می کشند و مهار می کنند، و جهنّم را پایه های غلاظ و شدادی است، و هر پایه ای از آن مسیر هزار سال، از سال های دنیاست، و جهنّم سی هزار سر دارد، و در هر سری سی هزار دهان وجود دارد، و در هر دهانی سی هزار نیش وجود دارد، و هر نیشی از آن سی هزار برابر کوه احد می باشد، و هر دهانی از او دو لب دارد، و هر لبی به اندازه ی

ص: 453


1- 737.. سوره ی فجر، آیات 26-23.

طبقات دنیاست، و زنجیری دارد که هفتاد هزار ملک آن را می کشند، و هر ملکی قدرت دارد، که آسمان و زمین و آنچه در آن هاست را ببلعد.

و در این هنگام جهنّم از ترس خداوند ناله و جزعی می کند، و به ملائکه می گوید: ای ملائکه شما را به خدا سوگند! آیا شما می دانید خداوند از خلقت من چه اراده ای کرده است؟ و آیا من گناهی کرده ام که مستحقّ عذاب الهی شده باشم؟ و ملائکه می گویند: «ما اطلاعی نداریم ای جهنّم»پس جهنّم از ترس خداوند فریادی می زند، و اضطراب و لرزه ای پیدا می کند، که اگر او را رها کنند، اهل محشر را می سوزاند، و از ناحیه ی خداوند ندا می رسد: «آرام باش ای جهنّم باکی بر تو نیست، و من نخواسته ام که تو را عذاب نمایم، ولکن من تو را برای عذاب و کیفر دادن به کسانی خلق کردم که ربوبیّت مرا انکار می کنند، و روزی مرا می خورند و عبادت غیر مرا انجام می دهند، و نعمت های من را انکار می کنند، و معبودی جز من را بر می گزینند»پس جهنّم می گوید: خدایا به من اجازه سجده و ثناگویی می دهی؟ و خداوند به او اجازه می دهد، و جهنّم در پیشگاه ربّ العالمین سجده می کند، و سپس سربلند می نماید و خدای ربّ العالمین را تسبیح و ثناگویی می کند.(1)

ص: 454


1- 738.. (تحفة الإخوان): بحذف الاسناد، عن أبی سعید الخدری، و سلمان الفارسی، قال: لما نزلت هذه الآیة تغیر وجه رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و عرف ذلک من وجهه حتی اشتد علی الصحابة و عظم علیهم ما رأوا من حاله، فانطلق بعضهم إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام)لی بن أبی طالب(علیه السلام)، فقالوا: یا علی، لقد حدث أمر رأیناه فی وجه رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ قال: فأتی علی(علیه السلام) فاحتضنه من خلفه و قبل ما بین عاتقیه، ثمّ قال: یا نبی الله، بأبی [أنت] و أمی، ما الذی حدث عندک الیوم؟». قال: «جاء جبرئیل، فأقرأنی وَ جِی ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ. فقلت: و کیف یجاء بها؟ قال: یؤمر بجهنّم فتقاد بسبعین ألف زمام، لکل زمام سبعون ألف ملک، فی ید کل ملک مقرعة من حدید، فیقودونها بأزمتها و سلاسلها، و لها قوائم غلاظ شداد، کل قائمة مسیرة ألف سنة من سنین الدّنیا، و لها ثلاثون ألف رأس، فی کل رأس ثلاثون ألف فم، فی کل فم ثلاثون ألف ناب، کل ناب مثل جبل أحد ثلاثون ألف مرة، کل فم له شفتان، کل واحدة مثل أطباق الدّنیا، فی کل شفة سلسلة یقودها سبعون ألف ملک، کل ملک لو أمره الله أن یلتقم الدّنیا کلّها و السّماوات کلّها و ما فیهن و ما بینهن، لهان ذلک علیه. فعند ذلک تفزع جهنّم و تجزع و تقاد علی خوف، کل ذلک خوفا من الله تعالی، ثمّ تقول: أقسمت علیکم یا ملائکة ربی، هل تدرون ما یرید الله أن یفعل بی، و هل أذنبت ذنبا حتی استوجبت منه العذاب؟ فیقولون کلهم: لا علم لنا یا جهنّم. قال: فتقف و تشهق و تعلق و تضطرب، و تشرد شردة لو ترکت لأحرقت الجمع، کل ذلک خوفا و فزعا من الله تعالی، فیأتی النداء من قبل الله تعالی: مهلا مهلا یا جهنّم، لا بأس علیک، ما خلقتک لشی ء أعذبک به، و لکنی خلقتک عذابا و نقمة علی من جحدنی، و أکل رزقی، و عبد غیری، و أنکر نعمتی، و اتخذ إلها من دونی. فتقول: یا سیدی، أ تأذن لی فی السجود [و الثّناء علیک]؟ فیقول الله: افعلی یا جهنّم، فتسجد لله ربّ العالمین، ثمّ ترفع رأسها بالتّسبیح و الثّناء لله ربّ العالمین».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 653، ح 5]

«فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ * وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ * کَلَّا بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ * وَ لَا تَحَاضُّونَ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ * وَ تَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا * وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ»امتحان خداوند است به وسیله نعمت، و چون خداوند به بنده خود، نعمت دهد گوید: «پروردگارم مرا اکرام نموده است»و هنگامی

ص: 455


1- 739.. سوره ی فجر، آیات 20-15.

که او را امتحان کند، و روزی او را تنگ نماید، و فقیر شود، گوید: پروردگارم به من اهانت نموده است!!»(1)

حضرت رضا(علیه السلام) در تفسیر «وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ»، فرمود:

«أَیْ ضَیَّقَ عَلَیْهِ وَ قَتَرَ».یعنی زندگی را بر او تنگ و سخت می کند [تا او را امتحان نماید.](2)

مرحوم علی بن ابراهیم درتفسیر «کَلَّا بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ * وَ لَا تَحَاضُّونَ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ»گوید:

یعنی برای چه شما مردم را دعوت به اطعام و کمک به فقیر نمی کنید؟

سپس گوید:

مقصود خداوند از این آیه کسانی هستند که حق آل محمّد(علیهم السلام) را غصب نمودند، و اموال یتیمان و فقرا و در راه مانده های آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را خوردند. [و خمس که حق آنان بود را از آنان منع کردند].

و درتفسیر«وَ تَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا * وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا»گوید:

یعنی شما غاصبین حق آل محمّد(صلی الله علیه و آله) یک جا و به تنهایی میراث [رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] را خوردید، و اموال مربوط به آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را -- به خاطر علاقه به دنیا -- برای خود گنج نمودید، و درراه خدا انفاق نکردید.(3)

ص: 456


1- 740.. قوله فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ أی امتحنه بالنعمة فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ أی امتحنه فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أی أفقره فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 420]
2- 741.. العیون: … قَوْلَ اللَّهِ(عزوجل) وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أَیْ ضَیَّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ وَ لَوْ ظَنَّ أَنَّ اللَّهَ لَا یَقْدِرُ عَلَیْهِ لَکَانَ قَدْ کَفَرَ ….[عیون، ج 1، ص 193، ح 1]
3- 742.. القمّی: و قال الله کَلَّا بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْکِینِ أی لا تدعوهم و هم الذین غصبوا آل محمّد حقهم و أکلوا أموال الیتامی و فقراءهم و أبناء سبیلهم ثمّ قال وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلًا لَمًّا أی وحدکم وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا تکنزونه و لا تنفقونه فی سبیل الله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 420]

مؤلّف گوید:

آنچه گفته شد، مصداق بارز آیات و یا تأویل آیات فوق است، و منافاتی با اطلاق آن ها ندارد، که شامل همه مال اندوزان و دنیاطلبان بخیل و مانعین از ادای حقوق واجب مالی شود، و الله العالم.

و در برخی از روایات آمده که سخت ترین امتحانی که خداوند از مردم می گیرد، امتحان در مال است.

«کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا * وَ جَاء رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا»(1)

مرحوم قمّی گوید: از ابوالجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر آیه فوق فرمود:

مقصود از«إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ»زلزلة قیامت است، و ابن عبّاس گوید: «دُکَّتِ الْأَرْضُ»، یعنی «فُتَّت فَتّاً»یعنی هنگامی که زمین از هم گسیخته شود و متلاشی گردد.(2)

داود بن سلیمان از حضرت رضا از پدرانش از امیرالمؤمنین(علیهم السلام) نقل نموده که فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

آیا می دانید تفسیر«کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا»چیست؟ سپس فرمود: چون قیامت برپا شود جهنّم را با هفتاد هزار زمام، که به دست هفتاد هزار ملک است، می آورند، و اگر خداوند او را مهار و حبس نمی نمود، یک باره آسمان ها و زمین را آتش می زد.(3)

ص: 457


1- 743.. سوره ی فجر، آیات 21 و 22.
2- 744.. و فیه: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله کَلَّا إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا قال هی الزلزلة، قال ابن عبّاس فتت فتا. [همان]
3- 745.. فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی داود بن سلیمان قال: حدثنی علی بن موسی عن أبیه عن جعفر عن علی بن الحسین عن أبیه عن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): هل تدرون ما تفسیر هذه الایة: «کَلَّا إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا»قال: إذا کان یوم القیامة تقاد جهنّم بسبعین الف زمام بید سبعین الف ملک فتشرد شردة لو لا ان الله تعالی حبسها لأحرقت السموات و الأرض. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 573، ح 19]

حضرت رضا(علیه السلام) در تفسیر«وَ جَاء رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا»فرمود:

خداوند منزّه از این است که به آمدن، و بازگردیدن، توصیف شود، او متعالی از وصف انتقال، از مکانی به مکان دیگر است، و مقصود از«جَاء رَبُّکَ»، «جاء أمرربّکّ»می باشد….(1)

و در کتاب احتجاج نیز از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که به همین معنا در تفسیر آیه فوق و آیه «هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِیهُمُ الْمَلآئِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ»و آیه ی «إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی»و آیه ی «وَ أَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ»و آیه ی «إِن کَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ»اشاره شده است و می فرماید:

در این آیات تأویل غیر تنزیل است، و کلام خداوند شباهت به کلام بشر ندارد، و آیه ی «إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی»، توجّه به خداوند و عبادت و اجتهاد ابراهیم(علیه السلام) است، چنان که «وَ أَنزَلَ لَکُم مِّنْ الْأَنْعَامِ»و «وَ أَنزَلْنَا الْحَدِیدَ»به معنای خلقت و آفریدن آن هاست، و «أَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ»به معنای أوّل الجاهدین یعنی اوّلین جدیّت کننده ی در عبادت است، بنابراین تأویل این آیات خلاف ظاهر آن هاست.(2)

ص: 458


1- 746.. فی عیون الاخبار فی باب ما جاء عن الرّضا(علیه السلام) من الاخبار فی التوحید باسناده الی علی بن الحسین عن علی بن فضال عن أبیه قال: سألت الرّضا(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل) وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا فقال: ان الله سبحانه لا یوصف بالمجی ء و الذهاب، تعالی عن الانتقال انما یعنی بذلک «و جاء امر ربّک».[همان، ح 20]
2- 747.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمه الله سره عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) و اما قوله: «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا»و قوله: «هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ»فذلک کله حق و لیست له جثة جل ذکره کجثة خلقه و انه رب کل شی ء و رب شی ء من کتاب الله(عزوجل) یکون تأویله علی غیر تنزیله، و لا یشبه تأویل کلام البشر و لا فعل البشر، و سأنبئک بمثال لذلک تکتفی إنشاء الله و هو حکایة الله(عزوجل) عن إبراهیم(علیه السلام) حیث قال: «إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی»فذهابه الی ربه توجیهه الیه و عبادته و اجتهاده، الا تری ان تأویله غیر تنزیله؟ و قال: «أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ»و قال: «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ»فانزاله ذلک خلقه و کذلک قوله: «إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ»ای الجاهدین فالتأویل فی هذا القول باطنه مضاد لظاهره. [همان، ح 21]

«فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ * وَ لَا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ * یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ»دوّمی می باشد.(2) معروف بن خَرَّبوذ گوید:

امام باقر(علیه السلام) به من فرمود: آیا تو تأویل آیه «فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ»را می دانی؟ گفتم: نمی دانم. فرمود: مقصود دوّمی است؛ و خداوند احدی را در قیامت مانند او عذاب نمی کند.(3)

ص: 459


1- 748.. سوره ی فجر، آیات 30-25.
2- 749.. القمّی: قوله فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ قال هو فلان. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 421]
3- 750.. تأویل الآیات: جاء فی تفسیر علی بن إبراهیم رحمه الله سره أن الإنسان یعنی به فلانی. و یؤیده ما روی عن عمرو بن أذینه عن معروف بن خربوذ قال قال لی أبو جعفر(علیه السلام) یا ابن خربوذ أ تدری ما تأویل هذه الآیة فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ؟ قلت: لا. قال، ذاک الثّانی لا یعذب الله یوم القیامة عذابه أحدا. [تأویل الآیات، ص 768]

سلمان فارسی گوید:

عمر بن خطّاب [بعد از جریان سقیفه] به من گفت: «تو هر چه می خواهی بگو، خلافت را خداوند از این خاندان -- که شما آنان را ارباب خود گرفته بودید -- عزل نمود»پس من به او گفتم: من گواهی می دهم که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که در تفسیر آیه «فَیَوْمَئِذٍ لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ»فرمود: مقصود از این آیه تنها تو هستی ای عمر»پس عمر به من گفت: «ساکت باش ای غلام و ای ناپاک»پس علی(علیه السلام) به من فرمود: ساکت باش ای سلمان و من ساکت شدم، و به خدا سوگند اگر علی(علیه السلام) مرا امر به سکوت نکرده بود، آنچه از ناحیه ی خداوند درباره ی او و رفیقش نازل شده بود را به او می گفتم، و چون عمر دید سلمان به امر علی(علیه السلام) سکوت نمود گفت: تو مطیع و تسلیم او هستی!(1)

مرحوم قمّی در تفسیر «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً» گوید:

هنگامی که وفات مؤمن فرا می رسد، منادی ازطرف خداوند ندا می کند: «ای نَّفْسُ مُطْمَئِنَّةُ»به ولایت علیّ(علیه السلام) به سوی خدای خود بازگرد، همانا تو -- به خاطر ثواب [ولایت علیّ(علیه السلام)] -- مرضیّ خدا هستی و در بین بندگان من

ص: 460


1- 751.. فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمه الله سره و فی روایة سلیم بن قیس الهلالی عن سلمان الفارسی و نقل کلاما طویلا و فیه قال: قال لی عمر بن الخطاب: قل ما شئت ألیس قد عزلها الله(عزوجل) عن أهل هذا البیت الذین قد اتخذتموهم أربابا قال قلت فانی اشهد انی سمعت رسول الله؟صل؟ یقول: و قد سألته عن هذه الایة فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ فقال: انک أنت هو، فقال اسکت اسکت الله نامتک ایها العبد یا ابن اللخناء فقال لی علی(علیه السلام): اسکت یا سلمان فسکت، و و الله لو لا انه أمرنی بالسکوت لأخبرته بکل شی ء نزل فیه و فی صاحبه، فلما رأی ذلک عمر انه قد سکت قال: انک له مطیع مسلم. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 576، ح 25]

وارد بهشت شو»و در آن حال با شنیدن این ندا مؤمن همّتی جز ملحق شدن به اولیای خدا را ندارد.

سپس گوید: ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از «نَّفْسُ مُطْمَئِنَّةُ»حسین بن علیّ علیهما السلام است.(1)

و در کافی از سدیر صیرفی نقل شده که گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم ای فرزند رسول خدا آیا مؤمن از قبض روح شدن کراهت دارد؟ فرمود:

نه والله، چرا که هنگام آمدن ملک الموت برای قبض روح او، جزع و ناله ای می کند، و ملک الموت به او می گوید: ای ولیّ خدا جزع مکن، سوگند به خدایی که محمّد(صلی الله علیه و آله) را مبعوث به رسالت نمود، من از پدر مهربان به تو مهربان تر هستم سپس گوید:

«چشمان خود را باز کن»و چون باز می کند جمال رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و ائمّه(علیهم السلام) را می بیند و ملک الموت به او می گوید: این ها رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و ائمّه(علیهم السلام) هستند و رفقای تو خواهند بود»پس چشمان خود را باز می کند، و نداکننده ای از ناحیه خداوند به او می گوید: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ إِلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ -- ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً بِالْوَلَایَةِ مَرْضِیَّةً بِالثَّوَابِ فَادْخُلِی فِی عِبادِی یَعْنِی مُحَمَّداً

ص: 461


1- 752.. قوله: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً قال: إذا حضر المؤمن الوفاة نادی مناد من عند الله: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی بولایة علی مرضیة بالثواب فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی فلا یکون له همة الا اللحوق بالنداء. حدثنا جعفر بن أحمد قال: حدثنا عبد الله بن موسی عن الحسن ابن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن أبی بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً»الایة یعنی الحسین بن علی علیهما السلام. [همان، ح 28]

وَ أَهْلَ بَیْتِهِ وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»و در آن وقت هیچ چیزی نزد او محبوب تر از جدا شدن روح از بدن، و ملحق شدن به آن منادی نیست.(1)

مؤلّف گوید:

نظیر روایت فوق در محاسن نیز از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.(2)

ص: 462


1- 753.. فی الکافی عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن محمّد بن سلیمان عن أبیه عن سدیر الصیرفی قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): جعلت فداک یا ابن رسول الله هل یکره المؤمن علی قبض روحه؟ قال: لا و الله انه إذا أتاه ملک الموت لیقبض روحه جزع عند ذلک فیقول ملک الموت: یا ولی الله لا تجزع فو الذی بعث محمّدا لأنا أبر بک و أشفق علیک من والد رحیم لو حضرک، افتح عینیک فانظر قال: و یمثل له رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین و فاطمة و الحسن و الحسین و الائمة من ذریتهم(علیهم السلام) فیقال له: هذا رسول الله و أمیر المؤمنین و فاطمة و الحسن و الحسین و الائمة(علیهم السلام) رفقاؤک، قال: فیفتح عینیه فینظر فینادی روحه مناد من قبل رب العزة فیقول: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ الی محمّد و أهل بیته، ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً بالولایة مرضیة بالثواب، فَادْخُلِی فِی عِبادِی یعنی محمّدا و أهل بیته، و ادخلی جنتی، فما من شی ء أحب الیه من استدلال [من استلال] روحه و اللحوق بالمنادی. [همان، ص 577، ح 28]
2- 754.. فی محاسن البرقی عنه عن محمّد بن علی عن محمّد بن أسلم عن الخطاب الکوفی و مصعب الکوفی عن ابی عبد الله(علیه السلام) انه قال لسدیر: و الذی بعث محمّدا بالنبوة و عجل روحه الجنّة ما بین أحدکم و بین ان یغتبط و یری السرور أو تبین له الندامة الا ان یعاین ما قال الله(عزوجل) فی کتابه: «عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ»و أتاه ملک الموت بقبض روحه فینادی روحه فتخرج من جسده، فاما المؤمن فلا یحس بخروجها، و ذلک قول الله تبارک و تعالی: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»ثمّ قال: ذلک لمن کان ورعا مواسیا لإخوانه و صولا لهم، و ان کان غیر ورع و لا وصول لإخوانه قیل له: ما منعک عن الورع و المواساة لإخوانک أنت ممن اتخذ المحبة بلسانه و لم یصدق ذلک بفعله، و إذا لقی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین(علیه السلام) لقیهما معرضین مغضبین فی وجهه، غیر شافعین له قال سدیر من جدع [الله] انفه قال ابو عبد الله(علیه السلام): فهو ذلک. [همان، ح 29]

سوره ی بلد

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی ق.

تعداد آیات: 20 آیه.

ثواب قرائت سوره ی بلد

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که قرائت او در نماز واجب «لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ»باشد، در دنیا معروف خواهد بود، و از صالحین است، و در آخرت نیز معروف خواهد بود و در پیشگاه خداوند دارای منزلت و مکانی است، و در روز قیامت از رفقای پیامبران و شهدا و صالحین خواهد بود.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند در قیامت او را از غضب خود ایمن می دارد، و او را از عقبه و گردنه سخت قیامت نجات خواهد داد، و کسی که

ص: 463


1- 755.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ کَانَ قِرَاءَتُهُ فِی فَرِیضَةٍ لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ کَانَ فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفاً أَنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ وَ کَانَ فِی الْآخِرَةِ مَعْرُوفاً أَنَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَکَاناً وَ کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ رُفَقَاءِ النَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ. [ثواب الأعمال، ص 123]

این سوره را بنویسد و بر طفل و یا مولودی بیاویزد، بیماری اطفال پیدا نخواهند نمود.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر این سوره را بنویسند، و همراه طفل قرار بدهند، آن طفل ایمن از نقص خواهد شد، و اگر آن را بشویند، و آب آن را در بینی طفل قرار دهند، از بیماری تنفّسی ایمن خواهد شد، و به خوبی رشد خواهد نمود.(2)

ص: 464


1- 756.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله تعالی الأمان من غضبه یوم القیامة، و نجاه من صعود العقبة الکؤود، و من کتبها و علقها علی الطفل، أو ما یولد، أمن علیه من کل ما یعرض للأطفال».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 659، ح 2]
2- 757.. و فیه: و قال الصّادق(علیه السلام): «إذا علقت علی الطفل أمن من النقص، و إذا سعط من مائها أیضا بری ء مما یؤلم الخیاشم، و نشأ نشوءا صالحا».[همان، ح 4]

سوره ی بلد، آیات 1 تا 20

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ 1 وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ 2 وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ 3 لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ 4 أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ 5 یَقُولُ أَهْلَکْتُ مالاً لُبَداً 6 أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ 7 أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ 8 وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ 9 وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ 10 فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ 11 وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ 12 فَکُّ رَقَبَةٍ 13 أَوْ إِطْعامٌ فی یَوْمٍ ذی مَسْغَبَةٍ 14 یَتیماً ذا مَقْرَبَةٍ 15 أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَةٍ 16 ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ 17 أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ 18 وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ 19 عَلَیْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ 20

لغات:

«حِلّ»به معنای حالّ و ساکن است، و «حَلّ»به معنای حلال است، و رجل

ص: 465

حَلَّ و حلال یعنی مُحِلّ، و «کَبَدْ»به معنای شدّت و سختی کار است، و تکَبَّد اللبن: إذا غلظ و اشتدّ، و «کَبِدْ»نیز خون غلیظ است، و «لُبَد»چیز فراوان را گویند، و آن از «تَلَّبَد الشئ»به معنای متراکم شدن چیزی بر چیز دیگر است، و «نَجْد»به معنای علوّ است و هر محل بلندی را نجد گویند و جمع آن نُجود است، و «اِقتحام»دخول با شدّت و سختی است، و طریق سخت و تنگ را عقبه گویند، و انفاق در راه خیر، به خاطر سختی آن تشبیه به عقبة شده است، و «فکّ رقبة»یعنی آزاد کردن غلام مملوک، مانند باز کردن قید و غلّ از اسیر، و«مَسْغَبَة»به معنای مجاعة و قحطی می باشد، و «مَقْرَبة»به معنای قرابت و خویشی است، و «مَتْرَبة»به معنای حاجت شدید است، و تَرَبَ الرجل: إذا افتقر، و مقصود از خاک نشینی فقر است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

قسم به این شهر مقدّس [مکّه]، (1) شهری که تو در آن ساکنی، (2) و قسم به پدر و فرزندش [ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل ذبیح]، (3) که ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگی او پر از رنجهاست)! (4) آیا او گمان می کند که هیچ کس نمی تواند بر او دست یابد؟! (5) می گوید: «مال زیادی را (در کارهای خیر) نابود کرده ام!»(6) آیا (انسان) گمان می کند هیچ کس او را ندیده (که عمل خیری انجام نداده) است؟! (7) آیا برای او دو چشم قرار ندادیم، (8) و یک زبان و دو لب؟!(9) و او را به راه خیر و شرّ هدایت کردیم! (10) ولی او از آن گردنه مهمّ نگذشت!(11) و تو نمی دانی آن گردنه چیست! (12) آزادکردن برده ای، (13) یا غذا دادن در روز گرسنگی…(14) یتیمی از خویشاوندان، (15) یا مستمندی خاک نشین را، (16) سپس از کسانی باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به شکیبایی و رحمت توصیه می کنند! (17) آنها «اصحاب

ص: 466

الیمین»اند (که نامه اعمال شان را به دست راست شان می دهند)! (18) و کسانی که آیات ما را انکار کرده اند افرادی شومند (که نامه اعمال شان به دست چپ شان داده می شود). (19) بر آنها آتشی است فروبسته (که راه فراری از آن نیست)! (20)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مؤلّف گوید:

کلّ این سوره درباره ی یک موضوع است و خلاصه آن این است که خداوند در این سوره به شهر مکّه سوگند یاد نموده، به خاطر وجود مبارک رسول او(صلی الله علیه و آله) که در این شهر متولّد شده و بیش از پنجاه سال در آن ساکن بوده است، و نیز به والد و ولد سوگند یاد نموده، و مراد آدم و اولاد او از پیامبران و اوصیا می باشند، و یا وجود مبارک پیامبر اسلام و امامان بعد از او صلوات الله علیهم می باشند، و جواب این سوگندها این است که می فرماید: ما انسان را در رنج و مشقّت آفریدیم، آیا او گمان می کند کسی بر او قدرت ندارد؟ و می گوید:

«من مال فراوانی را [برای جلوگیری از اسلام] تباه کردم»او گمان می کند، کسی او را نمی بیند؟! آیا ما برای او دو چشم، و زبان، و دو لب، قرار ندادیم؟ و راه خیر و شرّ را به او نیاموختیم؟ [در حالی که] برای شکر نعمت های ما] از آن عقبه و گردنه سخت عبور نکرد -- و تو ای رسول من چه می دانی آن عقبه چیست؟ -- آن عقبه آزاد کردن انسان گرفتار، و یا اطعام گرسنگان در روزگار قحطی، و یا غذا دادن به یتیم قریب، و یا فقیر خاک نشین است، [و اگر چنین می کرد] او از افراد با ایمان و اهل تواصی به صبر و تواصی به ترّحم می بود و چنین کسانی اصحاب میمنة [و نجات در قیامت] می باشند،

ص: 467

و آنان که به آیات ما کافر شدند اصحاب مشمئه [و اهل دوزخ] خواهند بود و آتش آنان را احاطه خواهد نمود.

و مقصود از بَلَد، وَ وَالِد و وَلَد و انسانِ در کَبَد، و نَجْدَین، و عَقَبَه، و اصحاب میمنة، و اصحاب مشئمة، از روایات آینده روشن می شود.

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از «بَلَد»شهر مکّه است، و قریش حلال نمی دانستند که احدی در این شهر ظلم کند، و لکن ظلم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را حلال دانستند، سپس گوید: مقصود از «وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ»آدم(علیه السلام) و فرزندان او از پیامبران و اوصیا می باشند، و مال «لُبَد»به معنای مال انبوه است.(1)

و در روایت ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

فاعل «أَهْلَکْتُ مَالًا لُّبَدًا»عمرو بن عبدوُدّ می باشد، که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جنگ خندق، اسلام را بر او عرضه نمود، و او گفت: «چه شد اموالی که من برای جلوگیری از شما مصرف کردم»و او مال فراوانی را برای جلوگیری از اسلام و راه خدا صرف کرده بود، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) او را کشت.(2)

ص: 468


1- 758.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ و البلد مکة وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ قال کانت قریش لا یستحلون أن یظلموا أحدا فی هذا البلد و یستحلون ظلمک فیه وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ قال آدم و ما ولد من الأنبیاء و الأوصیاء لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ أی منتصبا و لم یخلق مثله شی ء یَقُولُ أَهْلَکْتُ مالًا لُبَداً قال اللبد المجتمع. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 422]
2- 759.. و فیه: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: یَقُولُ أَهْلَکْتُ مالًا لُبَداً قال: هو عمرو بن عبد ود حین عرض علیه علی بن أبی طالب الإسلام یوم الخندق و قال: فأین ما أنفقت فیکم مالا لبدا و کان أنفق مالا فی الصد عن سبیل الله فقتله علی(علیه السلام). [همان]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«آیه «لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ»نظیر«فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ»است که اهل جاهلیّت به مواقع نجوم و ستارگان سوگند می خوردند، و خداوند فرمود:

«لَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ»و خداوند این گونه امر کسی که چنین سوگندی یاد کند را بزرگ شمرده است».

سپس امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

اهل جاهلیّت ماه محرّم و ماه رجب را بزرگ می شمردند و به آن ها سوگند یاد نمی کردند، و متعرّض کسانی که در این ماه ها در مکّه رفت و آمد می کردند نمی شدند، گرچه پدران آنان را کشته بودند، و نیز متعرّض حیواناتی که از حرم خارج می شدند، نمی گردیدند، از این رو خداوند فرمود: «لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَ أَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ»و لکن از جهالت شان کشتن پیامبر(صلی الله علیه و آله) را حلال می دانستند، و روزهای ماه های حرام را نیز بزرگ می شمردند و به آن ها سوگند یاد می کردند، و به سوگند خویش وفا می نمودند!!(1)

ص: 469


1- 760.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ قَالَ کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یَحْلِفُونَ بِهَا فَقَالَ اللَّهُ(عزوجل) فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ قَالَ عَظُمَ أَمْرُ مَنْ یَحْلِفُ بِهَا قَالَ وَ کَانَتِ الْجَاهِلِیَّةُ یُعَظِّمُونَ الْمُحَرَّمَ وَ لَا یُقْسِمُونَ بِهِ وَ لَا بِشَهْرِ رَجَبٍ وَ لَا یَعْرِضُونَ فِیهِمَا لِمَنْ کَانَ فِیهِمَا ذَاهِباً أَوْ جَائِیاً وَ إِنْ کَانَ قَدْ قَتَلَ أَبَاهُ وَ لَا لِشَیْ ءٍ یَخْرُجُ مِنَ الْحَرَمِ دَابَّةً أَوْ شَاةً أَوْ بَعِیراً أَوْ غَیْرَ ذَلِکَ فَقَالَ اللَّهُ(عزوجل) لِنَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ قَالَ فَبَلَغَ مِنْ جَهْلِهِمْ أَنَّهُمُ اسْتَحَلُّوا قَتْلَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ عَظَّمُوا أَیَّامَ الشَّهْرِ حَیْثُ یُقْسِمُونَ بِهِ فَیَفُونَ. [کافی، ج 7، ص 450، ح 4]

امام صادق(علیه السلام) نیز در تفسیر «وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ»فرمود:

مقصود امیرالمؤمنین و فرزندان او یعنی ائمّه(علیهم السلام) هستند.(1)

و در تفسیر «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ»فرمود:

فرزند آدم در شکم مادر، [منتصب و مستقیم است و] در زحمت و سختی قرار دارد، و فرزندان حیوانات در شکم مادر، سرهای شان نزد نشیمنگاه شان می باشد، و دست های شان مقابل آنان است.(2)

مرحوم قمّی با سند خود از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که آن حضرت در تفسیر «أَ یَحْسَبُ أَن لَّن یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ»فرمود:

مقصود نَعثَل یعنی عثمان است که دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) را کشت و گفت: «أَهْلَکْتُ مَالًا لُّبَدًا»و مال لُبَد یعنی مالی که او رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را با آن در جیش عُسرة تجهیز نمود، و به خیال فاسد خود، گمان می کرد، کسی او را نمی بیند از این رو خداوند می فرماید: «أَ یَحْسَبُ أَن لَّمْ یَرَهُ أَحَدٌ»و مقصود از «أَ لَمْ نَجْعَل لَّهُ عَیْنَیْنِ»رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و مقصود از «وَ لِسَانًا» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «وَ شَفَتَیْنِ»حسن و حسین علیهما السلام اند، و مقصود از «وَ هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ»

ص: 470


1- 761.. و فیه عن الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَفَعَهُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی -- لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ. وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ. وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَا وَلَدَ مِنَ الْأَئِمَّةِ(علیهم السلام). [کافی، ج 1، ص 414، ح 11]
2- 762.. و فی العلل حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّا نَرَی الدَّوَابَّ فِی بُطُونِ أَیْدِیهَا الرُّقْعَتَیْنِ مِثْلَ الْکَیِّ فَمِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ ذَلِکَ فَقَالَ ذَلِکَ مَوْضِعُ مَنْخِرَیْهِ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ ابْنُ آدَمَ مُنْتَصِبٌ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ وَ مَا سِوَی ابْنِ آدَمَ فَرَأْسُهُ فِی دُبُرِهِ وَ یَدَاهُ بَیْنَ یَدَیْهِ. [علل الشّرایع، ج 2، ص 495، ح 1]

هدایت به ولایت حسن و حسین علیهما السلام است و «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ»یعنی ما أعلمک ما العقبة، و هر چه درقرآن «مَا أَدْرَاکَ»هست، به معنای ما أعلمک می باشد، و مقصود از«یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ»رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و «مقربة»خویشان و قرابات اویند، و مقصود از «مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَةٍ»امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و او مُترب به علم است.(1) و از امام صادق(علیه السلام) روایتی درباره ی انفاق عثمان در جیش العسرة، و ازدواج او با رقیّه دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که در پاورقی مشاهده می شود.(2)

ص: 471


1- 763.. القمّی: أخبرنا أحمد بن إدریس قال: حدثنا أحمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن إسماعیل بن عباد عن الحسین بن أبی یعقوب عن بعض أصحابه عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ یعنی یقتل فی قتله بنت النّبی(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ أَهْلَکْتُ مالًا لُبَداً یعنی الذی جهز به النّبی(صلی الله علیه و آله) فی جیش العشیرة [العشرة] أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ قال: فساد کان فی نفسه أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) وَ لِساناً یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام) وَ شَفَتَیْنِ یعنی الحسن و الحسین(علیه السلام) وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ إلی ولایتهما فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ یقول: ما أعلمک و کل شی ء فی القرآن ما أَدْراکَ فهو ما أعلمک و یَتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ یعنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و المقربة قرباه أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَةٍ یعنی أمیر المؤمنین(علیه السلام) متربا بالعلم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 423]
2- 764.. رواه فی تفسیر البرهان عن الحسین بن حمدان الخصیبی، قال: حدثنی أبو بکر أحمد بن عبد الله، عن أبیه عبد الله بن محمّد الأهوازی -- و کان عالما بأخبار أهل البیت(علیهم السلام) -- قال: حدثنی محمّد بن سنان الزهری، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «کان السبب فی تزویج رقیة من عثمان أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) نادی فی أصحابه: من جهز جیش العسرة و حفر بئر رومة و أنفق علیهما من ماله، ضمنت له علی الله بیتا فی الجنّة، فأنفق عثمان علی الجیش و البئر، فصار له البیت فی الجنّة، فقال عثمان بن عفان: [أنا] أنفق علیهما من مالی، و تضمن لی البیت فی الجنّة؟ فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): أنفق -- یا عثمان -- علیهما، و أنا الضامن [لک] علی الله بیتا فی الجنّة، فأنفق عثمان علی الجیش و البئر، فصار له البیت فی ضمان رسول الله(صلی الله علیه و آله) فألقی فی قلب عثمان أن یخطب رقیة، فخطبها من رسول الله، فقال: إن رقیة تقول لا تزوجک نفسها إلّا بتسلیم البیت الذی ضمنته لک [عند الله(عزوجل)] فی الجنّة إلیها بصداقها، و إنّی أبرأ من ضمانی لک البیت فی الجنّة. فقال عثمان: أفعل، یا رسول الله. فزوجها إیاه، و أشهد فی الوقت أنه(صلی الله علیه و آله) قد بری ء من ضمان البیت لعثمان، و أن البیت لرقیة دونه، لا رجعة لعثمان علی رسول الله فی البیت، عاشت رقیة أو ماتت، ثمّ إن رقیة توفیت قبل أن تجتمع و عثمان».[تفسیر برهان، ج 5، ص 663، ح 14]

«أَ لَمْ نَجْعَل لَّهُ عَیْنَیْنِ * وَ لِسَانًا وَ شَفَتَیْنِ * وَ هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ * فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ * فَکُّ رَقَبَةٍ *…»(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «نَّجْدَیْنِ»نَجد خیر و نَجد شرّ است.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

یعنی، ما راه خیر و شرّ را برای او بیان نمودیم.(3)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

اقتحام در عقبه و «فَکُّ رَقَبَةٍ»، پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(4)

ص: 472


1- 765.. سوره ی بلد، آیات 20-8.
2- 766.. فی الکافی عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ قَالَ نَجْدَ الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ. [کافی، ج 1، ص 163، ح 4]
3- 767.. القمّی: و قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ قال: بینا له طریق الخیر و الشر.[تفسیر قمی، ص 423]
4- 768.. فی الکافی عن الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ یُونُسَ قَالَ أَخْبَرَنِی مَنْ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِهِ(عزوجل) -- فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ. وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ. فَکُّ رَقَبَةٍ یَعْنِی بِقَوْلِهِ -- فَکُّ رَقَبَةٍ وَلَایَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَإِنَّ ذَلِکَ فَکُّ رَقَبَةٍ.[کافی، ج 1،ص 422، ح 49]

معمّر بن خلّاد گوید:

عادت حضرت رضا(علیه السلام) این بود که هنگام غذا خوردن ظرفی را در کنار سفره می گذاشت، و از بهترین طعامی که برای او می آوردند، مقداری را در آن ظرف می ریخت و می فرمود: «این ها را برای فقرا ببرید»و سپس این آیه را تلاوت می نمود:

«فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»و می فرمود: خداوند می دانسته، که هر انسانی قدرت بنده آزاد نمودن ندارد، از این رو برای آن ها راهی برای بهشت باز کرده است.(1)

یکی از اصحاب حضرت رضا(علیه السلام) گوید:

من به آن حضرت عرض کردم: من دو فرزند از دست داده ام و یک فرزند کوچکی دارم؟! امام(علیه السلام) فرمود: «برای او صدقه بده»و چون خواستم مرخّص شوم فرمود: آن بچّه را نیز امر کن تا با دست خود چیزی را گرچه کم باشد صدقه بدهد، چرا که هر عملی ولو کم باشد، اگر با نیّت صادق انجام شود، بزرگ است، و خداوند می فرماید: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»(2)، و می فرماید: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ * فَکُّ رَقَبَةٍ…»و خداوند می دانسته هر کسی قدرت بنده آزاد کردن ندارد، از این رو اطعام یتیم و مسکین را نیز مانند آن قرار داده است.(3)

ص: 473


1- 769.. و فیه عن أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ کَانَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) إِذَا أَکَلَ أُتِیَ بِصَحْفَةٍ فَتُوضَعُ بِقُرْبِ مَائِدَتِهِ فَیَعْمِدُ إِلَی أَطْیَبِ الطَّعَامِ مِمَّا یُؤْتَی بِهِ فَیَأْخُذُ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ شَیْئاً فَیَضَعُ فِی تِلْکَ الصَّحْفَةِ ثُمَّ یَأْمُرُ بِهَا لِلْمَسَاکِینِ ثُمَّ یَتْلُو هَذِهِ الْآیَةَ -- فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ثُمَّ یَقُولُ عَلِمَ اللَّهُ(عزوجل) أَنَّهُ لَیْسَ کُلُّ إِنْسَانٍ یَقْدِرُ عَلَی عِتْقِ رَقَبَةٍ فَجَعَلَ لَهُمُ السَّبِیلَ إِلَی الْجَنَّةِ.[کافی، ج 4، ص 52، ح 12]
2- 770.. سوره ی زلزال، آیات 7 و 8.
3- 771.. فی الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ أَخْبَرْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) أَنِّی أُصِبْتُ بِابْنَیْنِ وَ بَقِیَ لِی بُنَیٌّ صَغِیرٌ فَقَالَ تَصَدَّقْ عَنْهُ ثُمَّ قَالَ حِینَ حَضَرَ قِیَامِی مُرِ الصَّبِیَّ فَلْیَتَصَدَّقْ بِیَدِهِ بِالْکِسْرَةِ وَ الْقَبْضَةِ وَ الشَّیْ ءِ وَ إِنْ قَلَّ فَإِنَّ کُلَّ شَیْ ءٍ یُرَادُ بِهِ اللَّهُ وَ إِنْ قَلَّ بَعْدَ أَنْ تَصْدُقَ النِّیَّةُ فِیهِ عَظِیمٌ إِنَّ اللَّهَ(عزوجل) یَقُولُ -- فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ وَ قَالَ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ فَکُّ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ یَتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَةٍ عَلِمَ اللَّهُ(عزوجل) أَنَّ کُلَّ أَحَدٍ لَا یَقْدِرُ عَلَی فَکِّ رَقَبَةٍ فَجَعَلَ إِطْعَامَ الْیَتِیمِ وَ الْمِسْکِینِ مِثْلَ ذَلِکَ تَصَدَّقْ عَنْهُ. [کافی، ج 4، ص 4، ح 10]

ابان بن تغلب گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: معنای «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»چیست؟ فرمود:

«کسی را که خداوند به خاطر ولایت ما گرامی بدارد، از عقبه می گذرد، و مائیم آن عقبه ای که هر کس از آن عبور کند [و آن را پذیرفته باشد] نجات خواهد یافت»پس من سکوت نمودم، و آن حضرت فرمود: آیا برای تو سخنی بگویم که بهتر از دنیا و آنچه در دنیا هست باشد؟ گفتم: آری فدای شما شوم. فرمود: خداوند می فرماید: «فَکُّ رَقَبَةٍ» سپس فرمود: همه مردم عبیدالناراند جز تو و اصحاب تو، چرا که خداوند شما را به خاطر ولایت ما اهل بیت از آتش آزاد نموده است.(1)

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی نقل شده که مقصود از «عقبة»ولایت محمّد و آل محمّد(علیهم السلام) است.

ص: 474


1- 772.. و فیه عن عَلِیّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَوْلُهُ -- فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ فَقَالَ مَنْ أَکْرَمَهُ اللَّهُ بِوَلَایَتِنَا فَقَدْ جَازَ الْعَقَبَةَ وَ نَحْنُ تِلْکَ الْعَقَبَةُ الَّتِی مَنِ اقْتَحَمَهَا نَجَا قَالَ فَسَکَتَ فَقَالَ لِی فَهَلَّا أُفِیدُکَ حَرْفاً خَیْرٌ لَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا قُلْتُ بَلَی جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ قَوْلُهُ فَکُّ رَقَبَةٍ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ کُلُّهُمْ عَبِیدُ النَّارِ غَیْرَکَ وَ أَصْحَابِکَ فَإِنَّ اللَّهَ فَکَّ رِقَابَکُمْ مِنَ النَّارِ بِوَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ. [کافی، ج 1، ص 430، ح 88]

مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب از انس بن مالک نقل کرده که گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تفسیر «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»فرمود:

بالای صراط عقبه ی سختی است که طول آن سه هزار سال است: هزار سال در حال هبوط و فرود است، و هزار سال در حال عبور از خاشاک ها و تیغ ها و عقرب ها و مارهاست، و هزار سال در حال صعود و بالا رفتن است، و من نخستین کسی هستم که از این عقبه می گذرم، و بعد از من علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) است…و پس از سخنانی فرمود: تنها محمّد و اهل بیت او(علیهم السلام) بدون مشقّت از آن می گذرند.(1)

مرحوم طبرسی در تفسیر «أَ لَمْ نَجْعَل لَّهُ عَیْنَیْنِ * وَ لِسَانًا وَ شَفَتَیْنِ»روایتی را ازرسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که خداوند می فرماید:

ای فرزند آدم اگر زبان تو خواست تو را بر سخن حرامی وا بدارد، من برای دهان تو دو در قرار دادم، و تو باید این دو در را بر او ببندی، و اگر چشم تو خواست تا تو را بر دیدن حرامی وا بدارد، من دو در برای آن قرار دادم و تو باید این دو در را بر روی آن ببندی، و اگر فرج تو خواست تا تو را بر کار حرامی وا بدارد، من دو در بر آن قرار دادم و تو باید این دو در را بر روی او ببندی.(2)

ص: 475


1- 773.. فی المناقب عن محمّد بن الصباح الزعفرانی عن المزنی عن الشافعی عن مالک عن حمید عن أنس قال رسول الله فی قوله تعالی فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ إن فوق الصراط عقبة کئودا طولها ثلاثة آلاف عام ألف عام هبوط و ألف عام شوک و حسک و عقارب و حیات و ألف عام صعودا أنا أول من یقطع تلک العقبة و ثانی من یقطع تلک العقبة علی بن أبی طالب و قال بعد کلام لا یقطعها فی غیر مشقة إلّا محمّد و أهل بیته الخبر. [مناقب، ج 2، ص 155]
2- 774.. فی المجمع: روی عبد الحمید المدائنی عن أبی حازم أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال إن الله تعالی یقول یا ابن آدم إن نازعک لسانک فیما حرمت علیک فقد أعنتک علیه بطبقتین فأطبق و إن نازعک بصرک إلی بعض ما حرمت علیک فقد أعنتک علیه بطبقتین فأطبق و إن نازعک فرجک إلی ما حرمت علیک فقد أعنتک علیه بطبقتین فأطبق.[تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 748]

«أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ * وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ * عَلَیْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ»اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام)اند، و «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا» مخالفین امیرالمؤمنین(علیه السلام) می باشند و «أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ»دشمنان آل محمّد(علیهم السلام)اند، و «عَلَیْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ»نیز همانانند، و آتش آنان را احاطه خواهد نمود.(2)

مرحوم علی بن ابراهیم از ابن عبّاس نقل نموده که در تفسیر «وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» گوید:یعنی همدیگر را سفارش به انجام واجبات الهی می کنند، و در تفسیر «وَ تَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»گوید: بین خود اهل ترحّم و احسان هستند [و دیگران را نیز امر به ترحّم می نمایند]، و این دو عمل جز از مؤمن [یعنی شیعه امیرالمؤمنین(علیه السلام)] پذیرفته نمی شود.(3)

ص: 476


1- 775.. سوره ی بلد، آیات 20-18.
2- 776.. القمّی: قوله: أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ قال: أصحاب أمیر المؤمنین وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا قال:الذین خالفوا أمیر المؤمنین(علیه السلام) هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ و قال المشأمة أعداء آل محمّد(علیهم السلام) عَلَیْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ أی مطبقة. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 423]
3- 777.. حدثنا سعید بن محمّد قال: حدثنا بکر بن سهل عن عبد الغنی عن موسی بن عبد الرّحمن عن ابن جریح عن عطا عن ابن عبّاس فی قوله وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ علی فرائض الله(عزوجل) وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ فیما بینهم و لا یقبل هذا إلّا من مؤمن. همان]

سوره ی شمس

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی قدر.

تعداد آیات: 15 آیه.

ثواب قرائت سوره ی شمس

معاویة بن عمّار گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که فراوان سوره ی «شمس»و سوره ی «لیل»و سوره ی «والضحی»و سوره ی «اِنشراح»را در روز و شب خود بخواند، چیزی در اطراف او نخواهد بود، مگر آن که در قیامت برای او شهادت می دهد، حتّی موی او و پوست بدن او و گوشت و خون و عروق و عصب و استخوان های او، و آنچه در روی زمین با او هستند نیز، برای او شهادت می دهند، و خداوند متعال به آنان می فرماید: من شهادت شما را درباره ی بنده ی خود قبول کردم و اجازه دادم، او را به بهشت من ببرید، تا او هر کجای آن را می خواهد انتخاب کند، و بدون منّت هر چه را می خواهد به او عطا کنید، و رحمت و فضل من برای او گوارا باد.(1)

ص: 477


1- 778.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ أَکْثَرَ قِرَاءَةَ وَ الشَّمْسِ وَ وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی وَ وَ الضُّحی وَ أَ لَمْ نَشْرَحْ فِی یَوْمٍ أَوْ لَیْلَةٍ لَمْ یَبْقَ شَیْ ءٌ بِحَضْرَتِهِ إِلَّا شَهِدَ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّی شَعْرُهُ وَ بَشَرُهُ وَ لَحْمُهُ وَ دَمُهُ وَ عُرُوقُهُ وَ عَصَبُهُ وَ عِظَامُهُ وَ جَمِیعُ مَا أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنْهُ وَ یَقُولُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَبِلْتُ شَهَادَتَکُمْ لِعَبْدِی وَ أَجَزْتُهَا لَهُ انْطَلِقُوا بِهِ إِلَی جِنَانِی حَتَّی یَتَخَیَّرَ مِنْهَا حَیْثُ مَا أَحَبَّ فَأَعْطُوهُ إِیَّاهَا مِنْ غَیْرِ مَنٍّ وَ لَکِنْ رَحْمَةً مِنِّی وَ فَضْلًا عَلَیْهِ وَ هَنِیئاً لِعَبْدِی. [ثواب الأعمال، ص 123]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی «وَ الشَّمْسِ»را قرائت کند، مانند این است که به اندازه آنچه خورشید و ماه بر آن می تابد، تصدّق نموده باشد، و کسی که کم توفیق باشد باید این سوره را همواره بخواند، تا، به هر سو می رود خداوند به او توفیق بدهد، و قرائت آن سبب زیادی حافظه، و مقبولیّت و رفعت نزد همه مردم خواهد بود.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مستحبّ است کسی که قلیل الرّزق و کم توفیق، و کثیر الخُسران و حسرت است، بر این سوره مداومت کند، و کسی که آن را بنویسد، و آب آن را بنوشد، زلزله قیامت از او برطرف می شود.(2)

ص: 478


1- 779.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة، فکأنما تصدق علی من طلعت علیه الشّمس و القمر، و من کان قلیل التوفیق فلیدمن قراءتها، فیوفقه الله تعالی أینما یتوجه، و فیها زیادة حفظ و قبول عند جمیع النّاس و رفعة».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 669، ح 2]
2- 780.. و فیه: و قال الصّادق(علیه السلام): «یستحب لمن یکون قلیل الرّزق و التوفیق کثیر الخسران و الحسرات أن یدمن فی قراءتها، یصیب فیها زیادة و توفیقا، و من شرب ماءها أسکن عنه الرجف بإذن الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی شمس، آیات 1 تا 15

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها 1 وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها 2 وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها 3 وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها 4 وَ السَّماءِ وَ ما بَناها 5 وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها 6 وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها 7 فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها 8 قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها 9 وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها 10 کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها 11 إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها 12 فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْیاها 13 فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها 14 وَ لا یَخافُ عُقْباها 15

لغات:

«ضُحَاهَا»ضُحَی الشّمس، یعنی، صدر وقت طلوعها، و ضُحی النهار، یعنی، صدر وقت شروعه، و «أَضحی یفعل کذا»إذا فعله فی وقت الضحی، و «ضَحی بکبش»إذا ذبحه فی وقت الضحی من أیّام الأضحی، و منه سمّی یوم العید -- أعنی

ص: 479

العاشر من ذی الحجَّة -- یوم الأضحی، و «الطَحْو و الدَحْو»بمعنی الإنبساط، و اصل الطَحْو البَسْط الواسع، و منه یوم دَحوِالأرض یعنی انبساطه من تحت الکعبة، و دسا یدسو نقیض زکی یزکو، و «الطَغوی و الطغیان»مجاوزة الحدّ فی الفساد، و إن قُرئ بضمّ الطاء فهو مصدر کالرُجعی و الحُسنی، و «السُقیا»الحظّ من الماء و النصیب منه، و «العَقْر» قطع اللحم بما یسیل الدم، و «العَقْر»نقص شیءٍ من أصل بنیة الحیوان، و «الدَمْدَمَة» هلاک باستئصال است و «دَمْدَمَهُ»ای عذّبه عذاباً تامّاً.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

به خورشید و گسترش نور آن سوگند، (1) و به ماه هنگامی که بعد از آن درآید، (2) و به روز هنگامی که صفحه زمین را روشن سازد، (3) و به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند، (4) و قسم به آسمان و کسی که آسمان را بنا کرده، (5) و به زمین و کسی که آن را گسترانیده، (6) و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را (آفریده و) منظّم ساخته، (7) سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است، (8) که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده (9) و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است! (10) قوم «ثمود»بر اثر طغیان، (پیامبرشان را) تکذیب کردند، (11) آن گاه که شقی ترین آنها بپاخاست، (12) و فرستاده الهی [صالح] به آنان گفت: «ناقه خدا [همان شتری که معجزه الهی بود] را با آبشخورش واگذارید (و مزاحم آن نشوید)!»(13) ولی آنها او را تکذیب و ناقه را پی کردند (و به هلاکت رساندند) از این رو پروردگارشان آنها (و سرزمینشان) را بخاطر گناهانشان در هم کوبید و با خاک یکسان و صاف کرد! (14) و او هرگز از فرجام این کار [مجازات ستمگران] بیم ندارد! (15)

ص: 480

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا *وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا * وَ النَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا *وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا…»(1)

مرحوم طبرسی گوید:

«واوِ «وَ الشَّمْسِ»برای قسم است، و واوهای دیگر عاطفه است»و ظاهر این است که کلیّه واوها برای قسم باشد و الله العالم.

ظاهر آیات فوق این است که خداوند یازده مرتبه سوگند یاد نموده و سپس فرموده است:

ما به انسان راه فجور و تقوا را آموختیم، و رستگار کسی خواهد بود که نفس خویش را پاک کند [و یا خداوند نفس او را پاک نماید]، و زیانکار کسی است که آن را آمیخته به ظلم و فساد نماید، و البتّه معلوم است که خداوند بدون دلیل این سوگندها را یاد ننموده، و چیزی برای انسان مهم تر از صفای باطن نیست، و اگر باطن او آلوده شود، و گناه قلب و صفحه دل او را سیاه کند، طبق سخن معصوم(علیه السلام) «لَا یَرْجِعُ إِلَی خَیْرٍ أَبَداً» و روایات درباره ی پاکی قلب، و قلب سلیم و صفای باطن و صداقت و حسن نیّت فراوان است، چنان که درباره قلب قاسی، و شقاوت باطن، و سوء نیّت، و سوء اخلاق نیز فراوان است، و خداوند در آیات فراوانی نور و ظلمت و شقاوت و سعادت و قساوت و صفای باطن و حسن ظنّ و سوء ظنّ و حسن نیّت و سوء نیّت و…را مقابل همدیگر قرار داده، و در این آیات نیز فلاح و رستگاری را نتیجه تذکیه نفس و صفای باطن قرار داده، و خسران و خیبه و هلاکت را نتیجه آلودگی نفس

ص: 481


1- 781.. سوره ی شمس، آیات 10-1.

و شقاوت باطن معرّفی نموده، و پی کردن ناقه صالح را نتیجه شقاوت دانسته است و شخصیّتی مانند رسول الله(صلی الله علیه و آله) را درمرتبه اعلای از نورانیّت دانسته و می فرماید:

«ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی»و دیگری را اشقای از همه امّت و یا أشقی الأوّلین و الآخرین نام برده است، و گروهی را به پاکی و طهارت یاد نموده و می فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»و گروهی را ناپاک و نجس دانسته و می فرماید: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ»و گروهی را شجره ی طیّبه دانسته، و گروهی را شجره ی خبیثه نام برده، و کتاب خود را هادی پاکان و صاحبان صدق و سالکان سبیل رشاد دانسته، و ناپاکان و اهل نفاق و ضلالت را از هدایت خود محروم نموده، و می فرماید:«إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ) و یا می فرماید: (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا»و می فرماید: «أُوْلَئِکَ عَلَی هُدًی مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»و نسبت به منافقین می فرماید: «فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً».آنچه بیان شد مربوط به ظاهر آیات فوق بود، و در تأویل آن ها نیز روایاتی نقل شده که ملاحظه می فرمایید:

مرحوم کلینی در کتاب کافی با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا»فرمود:

مقصود از شمس، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، چرا که خداوند دین خود را به واسطه او برای مردم روشن نموده است، و مقصود از«وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا» امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و او تالی و همتای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد، و خداوند علم و دانش را به طور کامل در او قرار داده است، و مقصود از«وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا»پیشوایان جور و سمتگران اند، که با استبداد، خود را در جایگاه

ص: 482

آل پیامبر(صلی الله علیه و آله) قرار دادند، و در جایگاهی نشستند که حقّ آل محمّد(صلی الله علیه و آله) بود، و در دین خدا غِشّ و خیانت نمودند، و با ظلم و جور بر مردم حکومت کردند، و خداوند عمل آنان را حکایت نموده و می فرماید: «وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا» و مقصود از«وَ النَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا»امامان از ذریّه ی فاطمه(علیها السلام) هستند که با بیان و پاسخ های خود دین خدا را برای مردم روشن می نمایند.(1) مؤلّف گوید:

روایت فوق در تفسیر قمّی و تأویل الآیات و تفسیر برهان نیز نقل شده است، و مرحوم شرف الدین نجفی در کتاب تأویل الآیات از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود: مقصود از«شمس»امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «ضُحاها»قیام حضرت مهدی(علیه السلام) می باشد، و مقصود از «وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا»حسن و حسین(علیهم السلام) هستند، و مقصود از «وَ النَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا»قیام قائم؟عج؟ است، و مقصود از «وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا»حِبتَر و دولت اوست که حقّ بر او پوشیده شده است.

و امّا مقصود از«وَ السَّمَاء وَ مَا بَنَاهَا»شیعیان محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستند، و مقصود از«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا»مؤمن مستوری است که بر آیین حق می باشد، و مقصود از

ص: 483


1- 782.. فی الکافی عن جَمَاعَة عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها قَالَ الشَّمْسُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِهِ أَوْضَحَ اللَّهُ(عزوجل) لِلنَّاسِ دِینَهُمْ قَالَ قُلْتُ الْقَمَرِ إِذا تَلاها قَالَ ذَاکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) تَلَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ نَفَثَهُ بِالْعِلْمِ نَفْثاً قَالَ قُلْتُ وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها قَالَ ذَاکَ أَئِمَّةُ الْجَوْرِ الَّذِینَ اسْتَبَدُّوا بِالْأَمْرِ دُونَ آلِ الرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله) وَ جَلَسُوا مَجْلِساً کَانَ آلُ الرَّسُولِ أَوْلَی بِهِ مِنْهُمْ فَغَشُوا دِینَ اللَّهِ بِالظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ فَحَکَی اللَّهُ فِعْلَهُمْ فَقَالَ وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها قَالَ قُلْتُ وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها قَالَ ذَلِکَ الْإِمَامُ مِنْ ذُرِّیَّةِ فَاطِمَةَ(علیه السلام) یُسْأَلُ عَنْ دِینِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَیُجَلِّیهِ لِمَنْ سَأَلَهُ فَحَکَی اللَّهُ(عزوجل) قَوْلَهُ فَقَالَ وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها. [کافی، ج 8، ص 50، ح 12]

«فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا»معرفت به حق و باطل است، و مقصود از «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا»این است که هر نفسی را خداوند پاک کند رستگار خواهد بود، و «وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا»یعنی من دسّاها الله….(1)

ابن شهر آشوب در مناقب از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا»فرمود:

سوگند به خدایی که جان من به دست قدرت اوست، این محاسن من، به خون سرم خضاب خواهد شد.(2)

ص: 484


1- 783.. و فی تأویل الآیات: فهو ما رواه علی بن محمّد عن أبی جمیلة عن الحلبی و رواه أیضا علی بن الحکم عن أبان بن عثمان عن الفضل أبی العبّاس عن أبی عبد الله(علیه السلام) أنه قال وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها الشّمس أمیر المؤمنین و ضحاها قیام القائم لأن الله سبحانه قال وَ أَنْ یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًی وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها الحسن و الحسین وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها هو قیام القائم وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها حبتر و دولته قد غشا علیه الحق و أما قوله وَ السَّماءِ وَ ما بَناها قال هو محمّد(علیه السلام) هو السماء الذی یسمو إلیه الخلق فی العلم و قوله وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها قال الأرض الشیعة وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها قال هو المؤمن المستور و هو علی الحق و قوله فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قال عرفه الحق من الباطل فذلک قوله وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها قال قد أفلحت نفس زکاها الله وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها الله و قوله کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها قال ثمود رهط من الشیعة فإن الله سبحانه یقول وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ فهو السیف إذا قام القائم و قوله تعالی فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ هو النّبی(صلی الله علیه و آله) ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْیاها قال الناقة الإمام الذی فهم عن الله و فهم عن رسوله وَ سُقْیاها أی عنده مستقی العلم فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها قال فی الرجعة وَ لا یَخافُ عُقْباها قال لا یخاف من مثلها إذا رجع. [تأویل الآیات، ص 776]
2- 784.. و فی المناقب: أبو بکر مردویه فی فضائل أمیر المؤمنین و أبو بکر الشیرازی فی نزول القرآن أنه قال سعید بن المسیب کان علی یقرأ إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها قال فو الذی نفسی بیده لتخضبن هذه من هذا و أشار إلی لحیته و رأسه. [مناقب، ج 3، ص 309]

و از طریق مخالفین نیز ثعلبی با سند خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که به علی(علیه السلام) فرمود:

یا علیّ! «أَشْقَی الْأَوَّلِینَ»، پی کننده ی ناقه صالح است، و «أَشْقَی الْآخِرِینَ»قاتل تو می باشد.

و در روایتی فرمود:

«مَنْ یَخْضِبُ هَذِهِ مِنْ هَذَا.»(1)

ابن عبّاس گوید:

عبدالرّحمن بن ملجم از فرزندان قدّار، پی کننده ی ناقه صالح است، و قصّه آنان یکی است، چرا که قدّار به خاطر عشق به زنی به نام «رُباب»ناقه صالح را پی کرد، و ابن ملجم نیز به خاطر عشق به قطام امیرالمؤمنین(علیه السلام) را کشت!(2)

ص: 485


1- 785.. الثعلبی: عن الضّحاک بن مزاحم قال: قال رسول الله(علیه السلام): «یا علیّ أ تدری من أشقی الأوّلین؟»قال: قلت: الله و رسوله أعلم. قال: «عاقر الناقة».قال: «أ تدری من أشقی الآخرین؟»قال: الله و رسوله أعلم. قال: «قاتلک».[تفسیر ثعلبی، ج 4، ص 258]
2- 786.. فی المناقب: قال ابن عبّاس کان من ولد قدار عاقر ناقة صالح و قصتهما واحدة لأن قدار عشق امرأة یقال لها رباب کما عشق ابن ملجم قطاما سمع ابن ملجم و هو یقول لأضربن علیا بسیفی هذا فذهبوا به إلیه(علیه السلام) فقال ما اسمک قال عبد الرّحمن بن ملجم قال نشدتک بالله عن شی ء تخبرنی قال نعم قال هل مر علیک شیخ یتوکأ علی عصاه و أنت فی الباب فشقک بعصاه ثمّ قال بؤسا لک لشقی من عاقر ناقة ثمود قال نعم قال هل کان الصبیان یسمونک ابن راعیة الکلاب و أنت تلعب معهم قال نعم قال هل أخبرتک أمک أنها حملت بک و هی طامث قال نعم قال فبایع فبایع ثمّ قال خلوا سبیله و روی أنه جاءه لیبایعه فرده مرتین أو ثلاثا فبایعه و توثق منه إلّا یغدر و لا ینکث فقال و الله ما رأیتک تفعل هذا بغیری فقال یا غزوان احمله علی الأشقر فأرکبه فتمثل أمیر المؤمنین(علیه السلام) أرید حیاته و یرید قتلی غدیرک من خلیلک من مراد امض یا ابن ملجم فو الله ما أری تفی بما قلت و فی روایة و الذی نفسی بیده لتخضبن هذه من هذا. [مناقب، ج 3، ص 309]

و درحدیثی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت به ابن ملجم فرمود:

آیا مادرت به تو خبر نداد که حمل تو در حال حیض بوده است؟ ابن ملجم گفت: آری. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: بیعت کن، و او بیعت نمود و آن حضرت فرمود: او را رها کنید. در حالی که از او شنیده بود که می گفت: با این شمشیرم ضربتی بر علی خواهم زد.(1)

ص: 486


1- 787.. همان.

سوره ی لیل

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی اعلی.

تعداد آیات: 21 آیه.

ثواب قرائت سوره ی لیل

در ابتدای سوره ی شمس ثواب قرائت این سوره نیز گذشت.

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی لیل را قرائت کند، خداوند به قدری به او می دهد تا راضی شود، و سختی ها را از او برطرف می کند، و کارها را بر او آسان می نماید، و از فضل خود او را بی نیاز می نماید، و کسی که قبل از خوابیدن پانزده مرتبه این سوره را بخواند، در خواب جز خیر و آنچه دوست می دارد نمی بیند، و کسی که آن را در نماز عشا بخواند، مانند آن است که ربع قرآن را خوانده باشد، و نماز او نیز قبول خواهد شد.(1)

ص: 487


1- 788.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله تعالی حتی یرضی، و أزال عنه العسر، و یسر له الیسر، و أغناه من فضله، و من قرأها قبل أن ینام خمس عشرة مرة، لم یر فی منامه إلّا ما یحب من الخیر، و لا یری فی منامه سوءا، و من صلی بها فی العشاء الآخرة کأنما صلی بربع القرآن، و قبلت صلاته».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 675، ح 1]

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که پانزده مرتبه این سوره را بخواند، مکروهی نخواهد دید، و خواب او به خیر و خوبی می گذرد، و خداوند او را ایمن خواهد کرد، و اگر این سوره در گوش کسی که غشوه و صرعی به او عارض شده خوانده شود، در همان ساعت افاقه می یابد.(1)

ص: 488


1- 789.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها خمس عشرة مرة، لم یر ما یکره، و نام بخیر، و آمنه الله تعالی، و من قرأها فی أذن مغشی علیه أو مصروع، أفاق من ساعته».[همان، ح 3]

سوره ی لیل، آیات 1 تا 21

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی 1 وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی 2 وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی 3 إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّی 4 فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی 5 وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی 6 فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری 7 وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی 8 وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی 9 فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری 10 وَ ما یُغْنی عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی 11 إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی 12 وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولی 13 فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّی 14 لا یَصْلاها إِلاَّ الْأَشْقَی 15 الَّذی کَذَّبَ وَ تَوَلَّی 16 وَ سَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَی 17 الَّذی یُؤْتی مالَهُ یَتَزَکَّی 18 وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزی 19 إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلی 20 وَ لَسَوْفَ یَرْضی 21

لغات:

«شَتَّی»به معنای دو چیز متفرّق و با فاصله است، و «شتّان ما بینهما»یعنی فاصله بین این دو چیز زیاد است، مانند فاصله بین زمین تا ستاره ی ثریّا، و «تشتّت»به معنای تفرّق است، و «یُسْری»مؤنث أیْسَر است، و «عُسْری»مؤنّث أعْسَر است، و مادّه ی آن ها عُسْر

ص: 489

و یُسْر است، و «تلظِّی»التهاب و شعله ور شدن شدید آتش است، و تَلَظَّی، تتلّظَی بوده و یکی از تاءها تخفیفاً حذف شده است، و «تَجَنُّب»به معنای جدا شدن است، و تَجَنَّبَ عن فلانٍ ای صار فی جانبٍ آخر عنه.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

قسم به شب در آن هنگام که (جهان را) بپوشاند، (1) و قسم به روز هنگامی که تجلّی کند، (2) و قسم به آن کس که جنس مذکّر و مؤنّث را آفرید، (3) که سعی و تلاش شما مختلف است: (4) امّا آن کس که (در راه خدا) انفاق کند و پرهیزگاری پیش گیرد، (5) و جزای نیک را تصدیق کند، (6) ما او را در مسیر آسانی قرار می دهیم! (7) امّا کسی که بخل ورزد و (از این راه) بی نیازی طلبد، (8) و پاداش نیک را انکار کند، (9) بزودی او را در مسیر دشواری قرار می دهیم (10) و در آن هنگام که (در جهنّم) سقوط می کند، اموالش به حال او سودی نخواهد داشت! (11) به یقین هدایت کردن بر ماست، (12) و آخرت و دنیا از آن ماست، (13) و من شما را از آتشی که زبانه می کشد بیم می دهم، (14) کسی جز بدبخت ترین مردم وارد آن نمی شود (15) همان کس که (آیات خدا را) تکذیب کرد و به آن پشت نمود! (16) و بزودی با تقواترین مردم از آن دور داشته می شود، (17) همان کس که مال خود را (در راه خدا) می بخشد تا پاک شود. (18) و هیچ کس را نزد او حق نعمتی نیست تا بخواهد (به این وسیله) او را جزا دهد، (19) بلکه تنها هدفش جلب رضای پروردگار بزرگ اوست (20) و بزودی راضی و خشنود می شود! (21)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی *وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّی * وَ مَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنثَی *إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّی»(1)

ص: 490


1- 790.. سوره ی لیل، آیات 4-1.

محمّد بن سالم گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفتم: معنای «وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی»و «وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَی»چیست؟ فرمود:

این سوگندها و امثال آن ها، سوگند به مخلوقات خداوند است، و خداوند حق دارد که بر مخلوق خود سوگند یاد کند، و لکن مخلوق حق ندارد جز به نام خداوند سوگند نماید.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

پاسخ سوگندهای فوق «إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّی»می باشد، و مقصود این است که کوشش ها و هدف های مردم مختلف است، برخی در راه خیر و عبادت خدا کوشش دارند، و برخی در راه شرّ و گناه کوشش می کنند.(2)

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) درتفسیر «وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی»فرمود:

«مقصود از لیل در این آیه دومی می باشد، چرا که او امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در سیطره ی دولت خود قرار داد، و نور او را پوشاند، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مدّت دولت او صبر نمود تا دولت او منقضی شد»سپس فرمود: مقصود از «وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّی»قائم ما اهل بیت(علیه السلام) است و چون قیام کند، دولت او غالب بر دولت باطل خواهد بود، و قرآن مَثَل هایی برای مردم زده است و مخاطب او پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)

ص: 491


1- 791.. الکافی عن عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَوْلُ اللَّهِ(عزوجل) وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی وَ النَّجْمِ إِذا هَوی وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ فَقَالَ إِنَّ لِلَّهِ(عزوجل) أَنْ یُقْسِمَ مِنْ خَلْقِهِ بِمَا شَاءَ وَ لَیْسَ لِخَلْقِهِ أَنْ یُقْسِمُوا إِلَّا بِهِ. [کافی، ج 7، ص 449، ح 1]
2- 792.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی قال: حین یغشی النهار و هو قسم وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی إذا أضاء و أبرق وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی و إنّما یعنی و الذی خلق الذکر و الأنثی و جواب القسم إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّی قال منکم من یسعی فی الخیر و منکم من یسعی فی الشر.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 425]

و ما هستیم، و جز ما کسی از مَثَل های قرآن آگاهی ندارد.(1)

«فَأَمَّا مَن أَعْطَی وَ اتَّقَی * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی * وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَی * وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی * وَ مَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّی»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر آیات فوق گوید:

این آیات درباره ی مردی از انصار مدینه نازل شد که درخت خرمایی داشت در خانه مرد دیگری از انصار، و همواره سر زده و بدون اجازه به درخت خرمای خود سر می زد، و مرد صاحب خانه از او نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شکایت نمود، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به صاحب درخت فرمود: درخت خرمای خود را با درخت خرمایی در بهشت با من معاوضه کن؟ و او گفت: «چنین نمی کنم»و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:آن را به من در مقابل باغستانی در بهشت بفروش؟ و او گفت: «چنین نمی کنم»و رفت، پس مردی به نام ابوالدحداح [که در آن جلسه حاضر بود] نزد صاحب درخت آمد و آن درخت را از او خریداری نمود، و نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت:«یا رسول الله درخت را از من بگیر و آن باغستان بهشتی را که می خواستی به او بدهی و نپذیرفت به من بده؟»رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «لَکَ فِی الْجَنَّةِ حَدَائِقُ وَ حَدَائِقُ»و خداوند این آیات را نازل نمود.

ص: 492


1- 793.. و فیه: أخبرنا أحمد بن إدریس قال: حدثنا محمّد بن عبد الجبار عن ابن أبی عمیر عن حماد بن عثمان عن محمّد بن مسلم قال سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل) وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی قال اللیل فی هذا الموضع فلان غشی أمیر المؤمنین فی دولته التی جرت له علیه و أمیر المؤمنین(علیه السلام) یصبر فی دولتهم حتی تنقضی، قال: وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی قال النهار هو القائم؟عج؟ منا أهل البیت، إذا قام غلب دولته الباطل و القرآن ضرب فیه الأمثال للنّاس و خاطب الله نبیه به و نحن، فلیس یعلمه غیرنا. [همان]
2- 794.. سوره ی لیل، آیات 11-5.

بنابراین مقصود از «فَأَمَّا مَن أَعْطَی وَ اتَّقَی * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَی»ابوالدحداح است که خداوند به او وعده ی یُسر [و بهشت] داده، و مقصود از «وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَی * وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنَی…»تا آخر آیات، آن مرد صاحب درخت [خرما] است که بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بخل ورزید [و خداوند به او وعده ی عذاب داد، و فرمود: «فَأَنذَرْتُکُمْ نَارًا تَلَظَّی…»چنان که آیه «سَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَی»نیز درباره ابوالدحداح می باشد.(1)

و در روایات دیگر آمده که آن شخص بخیل سَمُرَة بن جُندَب بوده که در قصّه کربلا جزء لشگر عمر سعد ملعون بود.

صاحب قرب الأسناد نیز قصّه فوق را از حضرت رضا(علیه السلام) نقل نموده است.(2)

ص: 493


1- 795.. و قال علی بن إبراهیم فی قوله تعالی فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری قال: نزلت فی رجل من الأنصار کانت له نخلة فی دار رجل آخر و کان یدخل علیه بغیر إذن فشکا ذلک إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لصاحب النخلة بعنی نخلتک هذه بنخلة فی الجنّة فقال لا أفعل فقال: فبعها بحدیقة فی الجنّة فقال: لا أفعل و انصرف فمضی إلیه ابن [أبی] الدحداح و اشتراها منه و أتی ابن الدحداح إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) و قال:یا رسول الله خذها و اجعل لی فی الجنّة الحدیقة التی قلت لهذا فلم یقبلها، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لک فی الجنّة حدائق و حدائق فأنزل فی ذلک: فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی یعنی ابن الدحداح. [همان]
2- 796.. و فی قرب الإسناد: قال سمعت الرّضا(علیه السلام) یقول فی تفسیر وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی قال إن رجلا من الأنصار کان لرجل فی حائطه نخلة و کان یضر به فشکا ذلک إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فدعاه فقال أعطنی نخلة بنخلة فی الجنّة فأبی فبلغ ذلک رجلا من الأنصار یکنی أبا الدحداح فجاء إلی صاحب النخلة فقال بعنی نخلتک بحائطی فباعه فجاء إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال یا رسول الله قد اشتریت نخلة فلان بحائطی قال فقال له رسول الله(صلی الله علیه و آله) فلک بدلها نخلة فی الجنّة فأنزل الله تبارک و تعالی علی نبیه(صلی الله علیه و آله) وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّی فَأَمَّا مَنْ أَعْطی یعنی النخلة وَ اتَّقی وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی بوعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری وَ ما یُغْنِی عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی قال إن الله یهدی من یشاء و یضل من یشاء فقلت له أصلحک الله إن قوما من أصحابنا یزعمون أن المعرفة مکتسبة و أنهم إذا نظروا من وجه النظر أدرکوا فأنکر ذلک فقال ما لهؤلاء القوم لا یکتسبون الخیر لأنفسهم لیس أحد من النّاس إلّا و هو یحب أن یکون خیرا ممن هو خیر منه هؤلاء بنی هاشم موضعهم موضعهم و قرابتهم قرابتهم و هم أحق بهذا الأمر منکم أ فترون أنهم لا ینظرون لأنفسهم و قد عرفتم و لم یعرفوا قال أبو جعفر(علیه السلام) لو استطاع النّاس لأحبونا. [قرب الأسناد، ص 156]

مرحوم علی بن ابراهیم با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «فَأَنذَرْتُکُمْ نَارًا تَلَظَّی»فرمود:

درجهنّم بیابانی است از آتش که جز آن مرد اَشقی -- که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را درباره ی ولایت علی(علیه السلام) تکذیب نمود -- در آن قرار ندارد. سپس فرمود: آتش را درجات و طبقاتی است، و آتش این وادی مخصوص دشمنان اهل البیت(علیهم السلام) است.(1)

سعد بن ظریف گوید: امام باقر(علیه السلام) در تفسیر «فَأَمَّا مَن أَعْطَی وَ اتَّقَی * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَی»فرمود:

«خداوند متعال پاداش یک کار نیک را، ده برابر تا یکصد هزار برابر و بیش از آن می دهد»و در تفسیر «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی»فرمود: مقصود این است که «لَا یُرِیدُ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ إِلَّا یَسَّرَهُ اللَّهُ لَهُ»و درتفسیر «وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَی»فرمود: یعنی «بَخِلَ بِمَا آتَاهُ اللَّهُ(عزوجل)»و در تفسیر «وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنَی»فرمود: یعنی «کَذَّبَ بِأَنَّ اللَّهَ یُعْطِی بِالْوَاحِدَةِ عَشَرَةً إِلَی مِائَةِ أَلْفٍ فَمَا زَادَ»و در تفسیر «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری»،

ص: 494


1- 797.. القمّی: حدثنا محمّد بن جعفر قال: حدثنا یحیی بن زکریا عن علی بن حسان عن عبد الرّحمن بن کثیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّی لا یَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَی الَّذِی کَذَّبَ وَ تَوَلَّی قال: فی جهنّم واد فیه نار لا یصلاها إلّا الأشقی [أی فلان] الذی کذب رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی علی(علیه السلام) و تولی عن ولایته ثمّ قال(علیه السلام) النّیران بعضها دون بعض فما کان من نار هذا الوادی فللنصاب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 426]

فرمود: یعنی «لَا یُرِیدُ شَیْئاً مِنَ الشَّرِّ إِلَّا یَسَّرَهُ لَهُ»و در تفسیر «وَ ما یُغْنِی عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی»فرمود: به خدا سوگند مقصود این نیست که او از کوهی پرت می شود، و یا در چاهی فرود می آید، و یا از دیواری سقوط می کند، بلکه مقصود این است که در جهنّم سقوط می نماید.(1) زُرِیس کناسی گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مردی برخورد نمود که در باغ خود مشغول درختکاری بود، پس نزد او ایستاد و فرمود: آیا می خواهی من تو را بر غرس درختی راهنمایی کنم، که اصل آن ثابت تر، و میوه آن سریع تر، و پاکیزه تر، و باقی و دائم باشد؟ آن مرد گفت:آری، یا رسول الله مرا راهنمایی کنید؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر صبح و شام بگو:«سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ»و اگر این ذکر را بگویی، با هر تسبیحی که می کنی، خداوند ده درخت در بهشت به تو می دهد که دارای انواع میوه ها باشد، و برای تو از باقیات و صالحات خواهد بود».

پس آن مرد گفت: «یا رسول الله، من شما را گواه می گیرم که این باغ من صدقه مقبوضه باشد برای فقرای مسلمین»و خداوند آیات فوق را درباره ی او نازل نمود.(2)

ص: 495


1- 798.. فی الکافی عن عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) -- فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی بِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُعْطِی بِالْوَاحِدَةِ عَشَرَةً إِلَی مِائَةِ أَلْفٍ فَمَا زَادَ -- فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری قَالَ لَا یُرِیدُ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ إِلَّا یَسَّرَهُ اللَّهُ لَهُ -- وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی قَالَ بَخِلَ بِمَا آتَاهُ اللَّهُ(عزوجل) -- وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی بِأَنَّ اللَّهَ یُعْطِی بِالْوَاحِدَةِ عَشَرَةً إِلَی مِائَةِ أَلْفٍ فَمَا زَادَ -- فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری قَالَ لَا یُرِیدُ شَیْئاً مِنَ الشَّرِّ إِلَّا یَسَّرَهُ لَهُ -- وَ ما یُغْنِی عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا هُوَ تَرَدَّی فِی بِئْرٍ وَ لَا مِنْ جَبَلٍ وَ لَا مِنْ حَائِطٍ وَ لَکِنْ تَرَدَّی فِی نَارِ جَهَنَّمَ. [کافی، ج 4، ص 46، ح 5]
2- 799.. و فی الکافی عن مُحَمَّد بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) بِرَجُلٍ یَغْرِسُ غَرْساً فِی حَائِطٍ لَهُ فَوَقَفَ لَهُ وَ قَالَ أَ لَا أَدُلُّکَ عَلَی غَرْسٍ أَثْبَتَ أَصْلًا وَ أَسْرَعَ إِینَاعاً وَ أَطْیَبَ ثَمَراً وَ أَبْقَی قَالَ بَلَی فَدُلَّنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیْتَ فَقُلْ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ فَإِنَّ لَکَ إِنْ قُلْتَهُ بِکُلِّ تَسْبِیحَةٍ عَشْرَ شَجَرَاتٍ فِی الْجَنَّةِ مِنْ أَنْوَاعِ الْفَاکِهَةِ وَ هُنَّ مِنَ الْبَاقِیَاتِ الصَّالِحَاتِ قَالَ فَقَالَ الرَّجُلُ فَإِنِّی أُشْهِدُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَّ حَائِطِی هَذَا صَدَقَةٌ مَقْبُوضَةٌ عَلَی فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِینَ أَهْلِ الصَّدَقَةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ(عزوجل) آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ -- فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری. [کافی، ج 2، ص 506، ح 4]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مقصود از «و أَمَّا مَن أَعْطَی»خمس آل محمّد(صلی الله علیه و آله) است، و مقصود از«وَ اتَّقَی»پرهیز از قبول ولایت طاغوت هاست، و مقصود از «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَی»تصدیق به ولایت اهل البیت(علیهم السلام) است، و مقصود از «وَ أَمَّا مَن بَخِلَ»بخل در ادای خمس است، و «وَ اسْتَغْنَی»استغنای به رأی خود در مقابل رأی اولیای خداوند است، و «وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنَی»تکذیب به ولایت است، و «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی»، و «لِلْعُسْرَی»[به معنای این است که هر کس طالب خیر و یا طالب شرّ بود، خداوند وسیله خیر و شر را برای او فراهم می نماید، و مقصود از «سَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَی»پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و پیروان اویند، و مقصود از «الَّذِی یُؤْتِی مالَهُ یَتَزَکَّی امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و «وَ مَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَی»رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که احدی حقّی به او ندارد، و نعمت او بر همه خلق جاری می باشد. (صلوات الله علیه و آله.)(1)

ص: 496


1- 800.. و فی تأویل الآیات: و روی أحمد بن القاسم عن أحمد بن محمّد بن خالد عن أیمن بن محرز عن سماعة عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) أنه قال فَأَمَّا مَنْ أَعْطی الخمس وَ اتَّقی ولایة الطواغیت وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی بالولایة فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری فلا یرید شیئا من الخیر إلّا تیسر له وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ بالخمس وَ اسْتَغْنی برأیه عن أولیاء الله وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی بالولایة فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری فلا یرید شیئا من الشر إلّا تیسر له و أما قوله وَ سَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَی قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) و من اتبعه و الَّذِی یُؤْتِی مالَهُ یَتَزَکَّی قال ذاک أمیر المؤمنین(علیه السلام) و هو قوله تعالی وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ و قوله وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزی فهو رسول الله(صلی الله علیه و آله) الذی لیس لأحد عنده نعمة تجزی و نعمته جاریة علی جمیع الخلق. [تأویل الآیات، ص 782]

سوره ی و الضُّحٰی

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی فجر.

تعداد آیات: 11 آیه.

ثواب قرائت سوره ی و الضُّحٰی

برخی از فضائل این سوره در ابتدای سوره ی «وَ الشَّمْسِ»گذشت.

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، شفاعت محمّد(صلی الله علیه و آله) در قیامت برای او واجب می شود، و ده برابر هر سائل و یتیم خداوند به او پاداش می دهد، و اگر این سوره را بر نام گم شده ای بنویسند، او سالم به محلّ خود باز خواهد گشت، و کسی که چیزی را در جایی فراموش کند و جا گذارد، و چون به یاد می آورد، این سوره را بخواند، خداوند آن چیز را برای او حفظ خواهد نمود تا او برگردد و بردارد.(1)

ص: 497


1- 801.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة، وجبت له شفاعة محمّد(صلی الله علیه و آله) یوم القیامة، و کتب له من الحسنات بعدد کل سائل و یتیم عشر مرات، و إن کتبها علی اسم غائب ضال رجع إلی أصحابه سالما، و من نسی فی موضع شیئا ثمّ ذکره و قرأها، حفظه الله إلی أن یأخذه». [رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 681، ح 1]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که در شب و یا روز فراوان سوره های: «و الشّمس»و «و اللیل»و «و الضّحی»و «أ لم نشرح»را بخواند هر چه اطراف او باشد، در قیامت برای او شهادت می دهند حتّی مو، و پوست، و گوشت و خون، و عروق، و عَصَب، و استخوان های او نیز برای او شهادت خواهند داد.(1)

ص: 498


1- 802.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من أکثر قراءة (و الشّمس)، (و اللیل)، (و الضحی) و (ألم نشرح) فی یوم أو لیلة، لم یبق شی ء بحضرته إلّا شهد له یوم القیامة، حتی شعره و بشره و لحمه و دمه و عروقه و عصبه و عظامه».[همان، ح 3]

سوره ی ضحی، آیات 1 تا 11

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَ الضُّحی 1 وَ اللَّیْلِ إِذا سَجی 2 ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی 3 وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی 4 وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی 5 أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوی 6 وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدی 7 وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنی 8 فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ 9 وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ 10 وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ 11

لغات:

«وَ اللَّیْلِ إِذَا سَجَی»سَجْو به معنای سکون است، و «سَجی یَسْجو»إذا هَدَأَ و سَکَن، و بحر ساج یعنی دریای ساکن، و «و ما قلی»از قَلْی به معنای بُغض است، و «نَهَره و اِنْتَهَرَه»به معنای فریاد زدن بر سر سائل و میهمان است، و «و ما قلی»به معنای و ما قلاک است، و«فآوی»نیز به معنای فآواک است.

ص: 499

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

قسم به روز در آن هنگام که آفتاب برآید، (1) و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد، (2) که خدا هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است! (3) و مسلّماً آخرت برای تو از دنیا بهتر است! (4) و بزودی پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی! (5) آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟! (6) و تو را گم شده یافت و هدایت کرد، (7) و تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود، (8) حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن، (9) و سؤال کننده را از خود مران، (10) و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن! (11)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«وَ الضُّحَی * وَ اللَّیْلِ إِذَا سَجَی * مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَی * وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الْأُولَی * وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی»(1) مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«ضُحی»وقت بالا آمدن خورشید، و «سَجی»تیرگی شب، و «وَ مَا قَلَی»یعنی «لم یبغضک»و به معنای عنایت و تفضّل خداوند بر رسول(صلی الله علیه و آله) می باشد.(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی»یعنی «یُعْطِیکَ مِنَ الْجَنَّةِ فَتَرْضَی.»(3)

ص: 500


1- 803.. سوره ی والضّحی، آیات 5-1.
2- 804.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ الضُّحی قال: الضحی إذا ارتفعت الشّمس وَ اللَّیْلِ إِذا سَجی قال: إذا أظلم و قوله ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی أی لم یبغضک یصف فضله علیه.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 427]
3- 805.. و فیه: حدثنا جعفر بن أحمد قال: حدثنا عبد الله بن موسی عن الحسن بن علی بن حمزة عن أبیه عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی قال یعنی الکرة هی الآخرة للنبی(صلی الله علیه و آله) قلت قوله وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی قال: یعطیک من الجنّة فترضی. [همان]

جابر بن عبدالله گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد بر فاطمه(علیها السلام) شد، و او مشغول آسیاب گندم بود و چادری از پوست شتر بر او بود، و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را دید، گریه کرد و فرمود: «ای فاطمه سختی و تلخی دنیا را برای رسیدن به نعمت های آخرت بپذیر»پس این آیه نازل شد «وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الْأُولَی * وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی.»(1)

و از طریق مخالفین نیز ثعلبی در تفسیر خود از امام صادق(علیه السلام)، و در تفسیر «قُشَیْری»نیز از جابر انصاری نقل شده که گویند:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فاطمه(علیها السلام) را دید که کسایی از پوست شتر بر اوست و با دست خود مشغول آسیاب نمودن گندم است، و فرزند خود را نیز شیر می دهد، پس گریان شد، و فرمود: «دخترم، تلخی دنیا را با شیرینی آخرت معاوضه کن»فاطمه(علیها السلام) فرمود: «یَا رَسُولَ اللَّهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی نَعْمَائِهِ وَ الشُّکْرُ لِلَّهِ عَلَی آلَائِهِ».پس این آیه نازل شد: «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی.»(2)

ص: 501


1- 806.. فی تأویل الآیات: و روی أیضا عن محمّد بن أحمد بن الحکم عن محمّد بن یونس عن حماد بن عیسی عن الصّادق جعفر بن محمّد عن أبیه(علیه السلام) عن جابر بن عبد الله قال دخل رسول الله(صلی الله علیه و آله) علی فاطمة(علیه السلام) و هی تطحن بالرحی و علیها کساء من أجلة الإبل فلما نظر إلیها بکی فقال لها یا فاطمة تعجلی مرارة الدّنیا لنعیم الآخرة غدا فأنزل الله علیه وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی. [تأویل الآیات، ص 783]
2- 807.. تفسیر الثعلبی عن جعفر بن محمّد(علیه السلام) و تفسیر القشیری عن جابر الأنصاری أنه رأی النّبی(صلی الله علیه و آله) فاطمة و علیها کساء من أجلة الإبل و هی تطحن بیدیها و ترضع ولدها فدمعت عینا رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال یا بنتاه تعجلی مرارة الدّنیا بحلاوة الآخرة فقالت یا رسول الله الحمد لله علی نعمائه و الشکر لله علی آلائه فأنزل الله وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی. [رواه فی مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 342]

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: در روایت ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که درتفسیر«مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَی»فرمود:

نزول جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از نزول اوّلین سوره قرآن یعنی سوره ی «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ»به تأخیر افتاد و خدیجه گفت: شاید پروردگارت تو را ترک نموده که چیزی بر تو نازل نمی کند؟ پس این آیه نازل شد: «مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَی.»(1)

و درجوامع الجامع روایت شده که روزهایی، وحی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قطع شد، و مشرکین گفتند: «خداوند محمّد را ترک نموده، و او مبغوض خدا قرار گرفته است»پس این سوره نازل شد.(2)

صاحب مجمع البیان گوید:

برخی گفته اند: مسلمانان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: یا رسول الله برای چه وحی بر شما نازل نمی شود؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چگونه وحی برمن نازل شود، در حالی که شما بندهای انگشتان خود را نمی شوئید و ناخن های خود را نمی گیرید؟! و چون این سوره نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جبرئیل فرمود: تو نیامدی تا من مشتاق دیدار تو شوم؟ جبرئیل(علیه السلام) گفت: من بیشتر مشتاق شما بودم و لکن من عبد مأمور هستم، و جز با اذن پروردگارم فرود نمی آیم.(3)

ص: 502


1- 808.. القمّی: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله: ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی و ذلک أن جبرئیل أبطأ عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أنه کانت أول سورة نزلت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ثمّ أبطأ علیه، فقالت خدیجة لعل ربّک قد ترکک فلا یرسل إلیک فأنزل الله تبارک و تعالی:ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 428]
2- 809.. فی جوامع الجامع و روی ان الوحی کان قد احتبس عنه أیاما فقال المشرکون ان محمّدا ودعه ربه و قلاه فنزلت. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 594، ح 8]
3- 810.. فی مجمع البیان و قیل ان المسلمین قالوا ما ینزل علیک الوحی یا رسول الله؟ فقال: و کیف ینزل علی الوحی و أنتم لا تتقون براجمکم و لا تقلمون أظفارکم، و لما نزلت السورة قال النّبی؟صل؟ لجبرئیل(علیه السلام): ما جئت حتی اشتقت إلیک؟ فقال جبرئیل(علیه السلام): و انا کنت أشد إلیک شوقا و لکنی عبد مأمور وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ. [همان، ح 7]

«أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی * وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَی * وَ وَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَی * فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ * وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ * وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»(1)

حضرت رضا(علیه السلام) در پاسخ مأمون که سؤال از عصمت پیامبران نموده بود در تفسیر آیات فوق فرمود:

«أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی»«یقول الله تبارک و تعالی: أ لم یجدک وحیداً فآوی إلیک النّاس. وَ (وَجَدَکَ ضَالًّا) یعنی عند قومک، (فَهَدی) یعنی هداهم إلی معرفتک، وَ (وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغْنی) یعنی: أغناک بأن جعل دعاءک مستجابا».

پس مأمون گفت: «بارک الله فیک یا بن رسول الله.»(2)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی»، یعنی «الْیَتِیمُ الَّذِی لَا مِثْلَ لَهُ، وَ لِذَلِکَ سُمِّیَتِ الدُّرَّةُ: الْیَتِیمَةَ، لِأَنَّهُ لَا مِثْلَ لَهَا، وَ (وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغْنی) یعنی بِالْوَحْیِ، فَلَا تَسْأَلُ عَنْ شَیْ ءٍ إلّا نُبِّئنَه، (وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدی) یعنی، وَجَدَکَ ضَالًّا فِی قَوْمٍ لَا یَعْرِفُونَ فَضْلَ نُبُوَّتِکَ فَهَدَاهُمُ اللَّهُ بِکَ». و (فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ) یعنیْ لَا تَظْلِمْ، و الخطاب لِلنَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ الْمَعْنَی لِلنَّاسِ، (وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ) یعنیْ لَا تَردّ، (وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث)».یعنی آنچه خداوند بر تو نازل نموده و تو را به آن امر کرده، مانند نماز و زکات و روزه و حجّ و ولایت، و آنچه تو را به آن فضیلت و برتری داده است را برای مردم بازگو کن.(3)

ص: 503


1- 811.. سوره ی الضحی، آیات 11-6.
2- 812.. فی العیون: وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ(عزوجل) لِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوی یَقُولُ أَ لَمْ یَجِدْکَ وَحِیداً فَآوَی إِلَیْکَ النَّاسَ وَ وَجَدَکَ ضَالًّا یَعْنِی عِنْدَ قَوْمِکَ فَهَدی أَیْ هَدَاهُمْ إِلَی مَعْرِفَتِکَ وَ وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغْنی یَقُولُ أَغْنَاکَ بِأَنْ جَعَلَ دُعَاءَکَ مُسْتَجَاباً قَالَ الْمَأْمُونُ بَارَکَ اللَّهُ فِیکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ. [عیون، ج 1، ص 199، ح 1]
3- 813.. القمّی: قال علی بن إبراهیم ثمّ قال: أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوی، قال: الیتیم الذی لا مثل له و لذلک سمیت الدرة الیتیمة لأنه لا مثل لها وَ وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغْنی بالوحی فلا تسأل عن شی ء أحدا وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدی قال: وجدک فی قوم لا یعرفون فضل نبوتک فهداهم الله بک فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ أی لا تظلم و المخاطبة للنبی و المعنی للنّاس وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ أی لا تطرد. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 427]

به امام حسین(علیه السلام) گفته شد: مقصود از «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»چیست؟ فرمود:

خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را امر نموده تا آنچه از دین خود به او انعام نموده است را برای مردم بازگو کند.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم با سند خود از زرارة از امام باقر یا امام صادق؟سهما؟ نقل نموده که در تفسیر «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی»فرمود:

یعنی «فَآوَی إِلَیْکَ النَّاسَ»؛ و در تفسیر «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَی» فرمود: یعنیْ «هَدَی إِلَیْکَ قَوْماً لَا یَعْرِفُونَکَ حَتَّی عَرَفُوکَ»و در تفسیر «وَ وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغْنی»فرمود: یعنیْ وَجَدَکَ تَعُولُ أَقْوَاماً فَأَغْنَاهُمْ بِعِلْمِکَ.»(2)

صاحب کتاب تأویل الآیات با سند خود از زید بن علی(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی»گوید:

خشنودی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به این است که خداوند اهل بیت و شیعیان آنان را داخل بهشت نماید، و چگونه می شود جز این باشد، در حالی که بهشت برای

ص: 504


1- 814.. المحاسن: عنه عن الوشاء عن عاصم بن حمید عن عمر بن أبی نصر قال حدثنی رجل من أهل البصرة قال رأیت الحسین بن علی(علیه السلام) و عبد الله بن عمر یطوفان بالبیت فسألت ابن عمر فقلت قول الله وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ قال أمره أن یحدث بما أنعم الله علیه ثمّ إنّی قلت للحسین بنعلی؟سهما؟. [محاسن، ص 218، ح 115]
2- 815.. القمّی: حدثنا علی بن الحسین عن أحمد بن أبی عبد الله عن أبیه عن خالد بن یزید عن أبی الهیثم الواسطی عن زرارة عن أحدهما(علیه السلام) فی قول الله: أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوی فآوی إلیک النّاس وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدی أی هدی إلیک قوما لا یعرفونک حتی عرفوک وَ وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغْنی أی وجدک تعول أقواما فأغناهم بعلمک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 427]

آنان خلق شده و آتش برای دشمنانشان خلق شده است، پس لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر دشمنان آنان باد.(1)

پس از بازگشت از جنگ نهروان به امیرالمؤمنین(علیه السلام) خبر رسید که «معاویه از او بدگویی می کند، و اصحاب او را می کشد، از این رو خطبه ی مفصّلی خواند و فرمود:

اگر آیه «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»نبود من این سخنان را نمی گفتم. سپس نعمت های خداوند را بر خود و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یاد نمود و فرمود: «اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی نِعْمَتِکَ الَّتِی لَا تُحْصِی….»(2)

ص: 505


1- 816.. فی تأویل الآیات: و روی أیضا عن أحمد بن محمّد النوفلی عن أحمد بن محمّد الکاتب عن عیسی بن مهران بإسناده إلی زید بن علی(علیه السلام) فی قول الله(عزوجل) وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی قال إن رضا رسول الله(صلی الله علیه و آله) إدخال أهل بیته و شیعتهم الجنّة. و کیف لا و إنّما خلقت الجنّة لهم و النار لأعدائهم فعلی أعدائهم لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ.[تأویل الآیات، ص 784]
2- 817.. فی کتاب معانی الاخبار باسناده الی عمرو بن شمر عن جابر الجعفی عن أبی جعفر محمّد بن علی علیهما السلام قال: خطب أمیر المؤمنین(علیه السلام) بالکوفة منصرفه من النهروان و بلغه ان معاویة یسبه و یعیبه و یقتل أصحابه، فقام خطیبا فحمد الله و أثنی علیه و صلّی علی رسول الله؟صل؟ و ذکر ما أنعم الله علی نبیه و علیه، ثمّ قال لو لا آیة من کتاب الله ما ذکرت ما أنا ذاکر فی مقامی هذا، یقول الله(عزوجل): «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»اَللَّهُمَّ لک الحمد علی نعمتک التی لا تحصی، و فضلک الذی لا ینسی، یا ایها النّاس انه بلغنی ما بلغنی و انی أرانی قد اقترب أجلی، و کأنی بکم و قد جهلتم أمری و انی تارک فیکم ما ترکه رسول الله(صلی الله علیه و آله) کتاب الله و عترتی، و هی عترة الهادی الی النجاة خاتم الأنبیاء و سید النجباء و النّبی المصطفی. یا ایها النّاس لعلکم لا تسمعون قائلا یقول مثل قولی بعدی الا مفتر، أنا أخو رسول الله و ابن عمه و سیف نقمته و عماد نصرته و بأسه و شدته، انا رحی جهنّم الدائرة و أضراسها الطاحنة انا موتم البنین و البنات، انا قابض الأرواح و بأس الله الذی لا یرده عن القوم المجرمین، انا مجدل الابطال و قاتل الفرسان و مبیر من کفر بالرّحمن، و صهر خیر الأنام، انا سید الأوصیاء و وصی خیر الأنبیاء، انا باب مدینة العلم و خازن علم رسول الله و وارثه، و انا زوج البتول سیدة نساء العالمین فاطمة التقیة الزکیة البرة المهدیة حبیبة حبیب الله و خیر بناته و سلالته، و ریحانة رسول الله سبطاه خیر الأسباط، و ولدای خیر الأولاد، هل أحد ینکر ما أقول؟ این مسلموا أهل الکتاب، انا رسمی فی الإنجیل الیا و فی التوریة «بریی»و فی الزبور «اری»و عند الهند «کبکر»و عند الروم «بطریسا»و عند الفرس «جبتر»و عند الترک «بثیر»و عند الزنج «حیتر»و عند الکهنة «بویئ»و عند الحبشة «بثریک»و عند أمی «حیدرة»و عند ظئری «میمون»و عند العرب «علی»و عند الأرمن «فریق»و عند أبی «ظهیر»الا و انی مخصوص فی القرآن بأسماء احذروا ان تغلبوا علیها فتضلوا فی دینکم، یقول الله(عزوجل): «ان الله مع الصّادقین»انا ذلک الصّادق و انا المؤذن فی الدّنیا و الاخرة قال الله(عزوجل): «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ»انا ذلک المؤذن و قال: «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»و انا ذلک الأذان، و انا المحسن یقول الله(عزوجل) «إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»و انا ذو القلب یقول الله(عزوجل): «إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ»و انا الذاکر یقول الله(عزوجل) «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ»و نحن أصحاب الأعراف أنا و عمی و أخی و ابن عمی، و اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی لا یلج النار لنا محب، و لا یدخل الجنّة لنا مبغض، یقول الله(عزوجل): «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ»و انا الصهر یقول الله(عزوجل) «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً»و انا الاذن الواعیة یقول الله(عزوجل): «وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ»و انا السلم لرسول الله؟صل؟ یقول الله(عزوجل) «وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ»و من ولدی مهدی هذه الامة الا و قد جعلت حجتکم، ببغضی یعرف المنافقون، و بمحبتی امتحن الله المؤمنین، هذا عهد النّبی الأمی الی انه لا یحبک الا مؤمن، و لا یبغضک الا منافق، و انا صاحب لواء رسول الله؟صل؟ فی الدّنیا و الاخرة، و رسول الله فرطی و أنا فرط شیعتی و الله لا عطش محبی و لا خاف ولیی، انا ولی المؤمنین و الله ولیی، حسب محبی أن یحبوا ما أحب الله، و حسب مبغضی ان یبغضوا ما أحب الله، الا و انه بلغنی ان معاویة سبنی و لعننی، اَللَّهُمَّ اشدد وطأتک علیه و انزل اللعنة علی المستحق آمین ربّ العالمین، برب اسمعیل و باعث إبراهیم، انک حمید مجید، ثمّ نزل عن أعوادها فما عاد إلیها حتی قتله ابن ملجم لعنه الله. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 598، ح 34]

ص: 506

سوره ی انشراح

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی و الضّحی.

تعداد آیات: 8 آیه.

ثواب قرائت سوره ی انشراح

فضیلت این سوره در ابتدای سوره «و الشّمس»گذشت.

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند به او یقین و عافیت عطا خواهد نمود، و کسی که این سوره را برای درد سینه بخواند، و بنویسد، خداوند او را شفا می دهد.

و نیز فرمود:

کسی که این سوره را در ظرفی بنویسد، و از آب آن بنوشد، اگر حبس البول داشته باشد، خداوند او را شفا می دهد، و خارج شدن بول او را آسان می نماید.

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را برای درد سینه و دل بخواند، با اذن خداوند بیماری او ساکن، و آرام خواهد شد، و آب آن برای رفع سرماخوردگی نافع است إن شاء الله تعالی.(1)

ص: 507


1- 818.. -- و من (خواصّ القرآن): قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها أعطاه الله الیقین و العافیة، و من قرأها علی ألم فی الصدر، و کتبها له، شفاه الله». -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من کتبها فی إناء و شربها، و کان حصر البول، شفاه الله و سهل الله إخراجه». -- و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها علی الصدر تنفع من ضره، و علی الفؤاد تسکنه بإذن الله، و ماؤها ینفع لمن به البرد بإذن الله تعالی».[رواها فی تفسیر برهان، ج 5، ص 687]

سوره ی انشراح، آیات 1 تا 8

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ 1 وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ 2 الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ 3 وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ 4 فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً 5 إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً 6 فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ 7 وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ 8

لغات:

«شَرْح»به معنای باز کردن، و توسعه ادراک است، و به معنای سرور و وسعت قلب و

ص: 508

باز شدن آن نیز می باشد، و ضدّ آن «همّ»به معنای ضیق قلب است، و «وِزْر»در لغت به معنای ثِقل و سنگینی است، و «وزیر»را به خاطر سنگینی کار او وزیر گویند، و گناهان را «اَوزار»گویند، به خاطر سنگینی عقوبت آن ها، و «اَنقاض»نیز به معنای اثقال است که کمر صاحب خود را می شکند، و «نَقْض و هَدْم»مترادفند، و نَقْض مَذْهب، ابطال و شکستن آن است، و «نَصْب»تَعَبْ و سختی را گویند، و «اَنْصَبَه الهمّ»أی جعله فی تعبٍ و شدّةٍ.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، (1) و بار سنگین تو را از تو برنداشتیم؟! (2) همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می کرد! (3) و آوازه تو را بلند ساختیم! (4) به یقین با (هر) سختی آسانی است! (5) (آری) مسلّماً با (هر) سختی آسانی است، (6) پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ شوی به مهم دیگری پرداز، (7) و به سوی پروردگارت توجّه کن! (8)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ…»

درروایات زیادی نقل شده که معصومین(علیهم السلام) می فرمایند:

شرح صدر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «فَرَغْتَ»فراغت از وظیفه نبوّت و یا حجّةالوداع و یا ادای واجبات است، و مقصود از «فَانْصَب»نصب امیرالمؤمنین(علیه السلام) به ولایت بر امّت است، و «وَ إِلَی رَبِّکَ فَارْغَبْ»نیز رغبت به تعیین ولایت برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از«وَ رَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ»قرار گرفتن نام آن حضرت بعد از نام خداوند است، چنان که

ص: 509

در شهادتین نام پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) همواره بعد از نام خداوند برده می شود.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»شرح صدر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به خاطر علی(علیه السلام) است؛ چرا که خداوند به رسول خود فرمود: علی(علیه السلام) را وصیّ خود قرار ده.

و در تفسیر«فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ»فرمود:

خداوند(عزوجل) پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را امر به نماز و زکات و روزه و حج نموده و به او فرمود:

پس از انجام این واجبات علی(علیه السلام) را به جای خود منصوب نماید.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

«فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ»یعنی، «إِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ عَلَمَکَ وَ أَعْلِنْ وَصِیَّکَ فَأَعْلِمْهُمْ فَضْلَهُ عَلَانِیَةً فَقَالَ؟ص؟ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.»(2)

ص: 510


1- 819.. فی تأویل الآیات: قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن همام عن عبد الله بن جعفر عن الحسن بن موسی عن علی بن حسان عن عبد الرّحمن عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد(علیه السلام) قال قال سبحانه و تعالی أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ بعلی وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ…فَإِذا فَرَغْتَ من نبوتک فَانْصِبْ علیا وصیا وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ فی ذلک و قال أیضا حدثنا محمّد بن همام بإسناده عن إبراهیم بن هاشم عن ابن أبی عمیر عن المهلبی عن سلیمان قال قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) قوله تعالی أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ قال بعلی فاجعله وصیا قلت و قوله فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ قال إن الله(عزوجل) أمره بالصلاة و الزکاة و الصوم و الحج ثم أمره إذا فعل ذلک أن ینصب علیا وصیه. [تأویل الآیات، ص 785]
2- 820.. فی الکافی: …فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ -- فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ یَقُولُ إِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ عَلَمَکَ وَ أَعْلِنْ وَصِیَّکَ فَأَعْلِمْهُمْ فَضْلَهُ عَلَانِیَةً فَقَالَ(صلی الله علیه و آله) مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قَالَ لَأَبْعَثَنَّ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَیْسَ بِفَرَّارٍ یُعَرِّضُ بِمَنْ رَجَعَ یُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَ یُجَبِّنُونَهُ وَ قَالَ(صلی الله علیه و آله) عَلِیٌّ سَیِّدُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَالَ عَلِیٌّ عَمُودُ الدِّینِ ….[کافی، ج 1، ص 294، ح 3]

مقداد بن اسود گوید: ما در کنار پیامبر بودیم؛ و او پرده کعبه را گرفت و فرمود:

«اَللَّهُمَّ اعْضُدْنِی وَ اشْدُدْ أَزْرِی وَ اشْرَحْ صَدْرِی وَ ارْفَعْ ذِکْرِی»پس جبرئیل(علیه السلام) بر او نازل شد، و گفت: ای محمّد بگو: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»، ای محمّد! وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ، الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ بِعَلِیٍّ صِهْرِکَ»پس رسول خدا آن ها را قرائت نمود و عبدالله بن مسعود ثبت کرد، و عثمان قسمت آخر را حذف نمود.[یعنی جمله «بِعَلِیٍّ صِهْرِکَ»را برداشت.](1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم در تفسیر این سوره گوید:

«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»؛ یعنی «بِعَلِیٍّ فَجَعَلْنَاهُ وَصِیَّکَ حِینَ فُتِحَت مَکَّةُ وَ دَخَلَتْ قُرَیْشٌ فِی الْإِسْلَامِ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ وَ یَسَّرَهُ (وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ) قَالَ بِعَلِیٍّ الْحَرْبَ (الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ) أَیْ أثَقْلَ ظَهْرَکَ (وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ) قَالَ: تُذْکَرُ إِذَا ذُکِرْتُ، وَ هُوَ قَوْلُ النَّاسِ: أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»، سپس گوید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»یعنی پس از سختی هایی که می بینی، آسایش و آسانی برای تو خواهد بود، و«فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»یعنی هنگامی که از حجّة الوداع فارغ شدی علی را به خلافت از خود نصب کن، «وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَب.»(2)

ص: 511


1- 821.. فی البرهان: البرسی: بالإسناد، یرفعه إلی المقداد بن الأسود الکندی (رضی الله عنه)، قال: کنا مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو متعلق بأستار الکعبة، و یقول: «اَللَّهُمَّ اعضدنی، و اشدد أزری، و اشرح لی صدری، و ارفع ذکری» فنزل علیه جبرئیل(علیه السلام)، و قال: اقرأ یا محمّد أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ یا محمّد وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ بعلی صهرک. قال: فقرأها النّبی(صلی الله علیه و آله). و أثبتها ابن مسعود، و انتقصها عثمان. [تفسیر برهان، ج 5، ص 689، ح 10]
2- 822.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ قال بعلی فجعلناه وصیک قال: و حین فتح مکة و دخلت قریش فی الإسلام شرح الله صدره و یسره وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ قال بعلی الحرب الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ أی أثقل ظهرک وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ قال تذکر إذا ذکرت و هو قول النّاس: أشهد أن لا إله إلّا الله و أشهد أن محمّدا رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثمّ قال إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً قال ما کنت فیه من العسر أتاک الیسر فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ قال إذا فرغت من حجة الوداع فانصب أمیر المؤمنین(علیه السلام)لی بن أبی طالب(علیه السلام) وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 428]

مسعدة بن صدقة گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: پدرم در تفسیر «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ * وَ إِلَی رَبِّکَ فَارْغَبْ»می فرمود:

یعنی هنگام تمام شدن نماز، قبل از سلام، در حال نشسته دعا برای دنیا و آخرت خود بکن، و چون از دعا فارغ شدی از خدای خود بخواه تا از تو قبول فرماید.(1)

ص: 512


1- 823.. البرهان: عبد الله بن جعفر الحمیری: عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن صدقة، قال: سمعت جعفرا [یقول: «کان أبی؟رض؟] یقول فی قوله تبارک و تعالی: فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ: فإذا قضیت الصلاة قبل أن تسلم و أنت جالس، فانصب فی الدعاء من أمرالدّنیا و الآخرة، و إذا فرغت من الدعاء فارغب إلی الله تبارک و تعالی [أن یتقبلها منک]».[تفسیر برهان، ج 5، ص 690، ح 14]

سوره ی تین

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی بروج.

تعداد آیات: 8 آیه.

ثواب قرائت سوره ی تین

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی «و التّین»را در نمازهای واجب و مستحبّ خود بخواند، خداوند از بهشت به قدری به او می دهد تا راضی شود إن شاء الله.(1)

و در کتاب خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، خداوند پاداش بی حساب به او دهد، و مثل این می ماند که محمّد(صلی الله علیه و آله) را با غم و اندوه ملاقات کند و خداوند اندوه او را برطرف نماید، و اگر این سوره را بر طعامی بخوانند، خداوند خطر آن طعام را برطرف کند، گرچه سمّ قاتل در آن باشد، بلکه خداوند در آن طعام شفا قرار خواهد داد.(2)

ص: 513


1- 824.. فی ثوال الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ شُعَیْبٍ الْعَقَرْقُوفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ وَ التِّینِ فِی فَرَائِضِهِ وَ نَوَافِلِهِ أُعْطِیَ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ یَرْضَی إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[ثواب الأعمال، ص 123]
2- 825.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة کتب الله له من الأجر ما لا یحصی، و کأنما تلقی محمّدا(صلی الله علیه و آله) و هو مغتم ففرج الله عنه، و إذا قرئت علی ما یحضر من الطعام، صرف الله عنه بأس ذلک الطعام، و لو کان فیه سما قاتلا، و کان فیه الشفاء».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 691، ح 2]

و ازامام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

اگر این سوره را بنویسند و بر طعامی بخوانند، خداوند خطر آن طعام را برطرف خواهد نمود، و با قدرت الهی سبب شفا خواهد بود.(1)

ص: 514


1- 826.. و قال الصّادق(علیه السلام): «إذا کتبت و قرئت علی شی ء من الطعام، صرف الله عنه ما یضره، و کان فیه الشفاء بقدرة الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی تین، آیات 1 تا 8

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ 1 وَ طُورِ سینینَ 2 وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمینِ 3 لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ 4 ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ 5 إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ 6 فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ 7 أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمینَ 8

لغات:

«تَقْوِیمٍ»تنظیم و تصییر چیزی است، بر نظام صحیح و حکیمانه، چنان که گفته می شود: قَوَّمه فاستقام.

ابن عبّاس گوید:

تین همان انجیر است که خورده می شود، و زیتون نیز همان دانه هایی است که از آن ها روغن گرفته می شود، و سوگند به این دو چیز، به خاطر برکات و آثار فراوان

ص: 515

آن هاست، و ابوذرّ از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود: اگر بگویم میوه ای از بهشت نازل شده، همین انجیر می باشد چرا که میوه های بهشت هسته ندارد، و شما از آن بخورید، چرا که بواسیر را قطع می کند و برای بدن نافع است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

قسم به انجیر و زیتون [یا: قسم به سرزمین شام و بیت المقدّس]، (1) و سوگند به «طور سینین»، (2) و قسم به این شهر امن [مکّه]، (3) که ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم، (4) سپس او را به پایین ترین مرحله بازگرداندیم، (5) مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند که برای آنها پاداشی تمام نشدنی است! (6) پس چه چیز سبب می شود که بعد از این همه (دلایل روشن) روز جزا را انکار کنی؟! (7) آیا خداوند بهترین حکم کنندگان نیست؟! (8)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم صدوق با سند خود از امام کاظم(علیه السلام) از پدرانش از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

خداوند تبارک و تعالی از بین شهرها، چهار شهر را برگزید، و فرمود: «وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ * وَ طُورِ سِینِینَ * وَ هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ»و مقصود از «تین»مدینه است، و مقصود از«زیتون»بیت المقدس است، و مقصود از «طُورِ سِینِینَ»کوفه است، و مقصود از «الْبَلَدِ الْأَمِینِ»مکّه است.(1)

ص: 516


1- 827.. فی المعانی: حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عُثْمَانَ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اخْتَارَ مِنَ الْبُلْدَانِ أَرْبَعَةً فَقَالَ(عزوجل) وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ. وَ طُورِ سِینِینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ -- التِّینِ الْمَدِینَةُ وَ الزَّیْتُونِ بَیْتُ الْمَقْدِسِ وَ طُورِ سِینِینَ الْکُوفَةُ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ مَکَّةُ. [معانی الأخبار، ص 364، ح 1]

جمیل بن درّاج گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

تین و زیتون، حسن و حسین علیهما السلام اند.(1)

و از آن حضرت نیز نقل شده که فرمود:

تین و زیتون: حسن و حسین علیهما السلام ، و «طُورِ سِینِینَ»:علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) است. ابوالربیع گوید: گفتم: مقصود از «فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ» چیست؟ فرمود: دین ولایت علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) است.(2)

محمّد بن فضیل گوید: به امام ابی الحسن الرّضا(علیه السلام) عرض کردم: مقصود از«تین و زیتون»چیست؟فرمود:

حسن و حسین؟سهما؟ می باشند. گفتم: مقصود از «طُورِ سِینِین»چیست؟ فرمود:

«طورسیناء»صحیح است، و مقصود امیرالمؤمنین(علیه السلام) می باشد. گفتم:

مقصود از«وَ هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ»چیست؟ فرمود: مقصود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که مردم اگر از او اطاعت کنند از آتش دوزخ ایمن می شوند. گفتم: مقصود از «لَقَدْ خَلَقْنَا

ص: 517


1- 828.. فی تأویل الآیات: قال محمّد بن العبّاس رحمه الله سره حدثنا محمّد بن همام عن عبد الله بن العلاء عن محمّد بن شمون عن عبد الله بن عبد الرّحمن الأصم عن البطل عن جمیل بن دراج قال سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول قوله تعالی وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ التین الحسن و الزیتون الحسین؟سهما؟. [تاویل الایات، ص 787]
2- 829.. قال أیضا حدثنا الحسین بن أحمد عن محمّد بن عیسی عن یونس عن یحیی الحلبی عن بدر بن الولید عن أبی الربیع الشامی عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله تعالی وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ وَ طُورِ سِینِینَ قال التین و الزیتون الحسن و الحسین وَ طُورِ سِینِینَ علی بن أبی طالب(علیه السلام) قال قوله فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ قال الدین ولایة علی بن أبی طالب(علیه السلام). [همان]

الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»چیست؟ فرمود: مقصود ابوفضیل [یعنی ابوبکر] است که خداوند در میثاق از او برای خود پیمان ربوبیّت، و برای حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) پیمان نبوّت، و برای اوصیای آن حضرت از او پیمان ولایت گرفت، و او اقرار نمود و گفت: «نَعم»و پیمان خود را شکست، از این رو خداوند فرمود: «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ»یعنی ما او را در آن دَرَکِ اسفل جهنّم قرار دادیم، به خاطر ظلمی که به آل محمّد(صلی الله علیه و آله) نمود.

گفتم: معنای «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»چیست؟ فرمود:

«به خدا سوگند مقصود امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شیعیان اویند»گفتم: معنای «فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ»چیست؟ فرمود: آرام باش آرام باش، و این چنین قرائت نکن که کافر خواهی شد، چرا که به خدا سوگند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به اندازه ی «طرفة العین»خدا را تکذیب نکرد. گفتم: چگونه قرائت کنم؟ فرمود: بگو: «فَمَن یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ»و مقصود از«دین»امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(1)

ص: 518


1- 830.. فی تآویل الآیات: و أحسن ما قیل فی هذا التأویل ما رواه محمّد بن العبّاس عن محمّد بن القاسم عن محمّد بن زید عن إبراهیم بن محمّد بن سعد عن محمّد بن فضیل قال قلت لأبی الحسن الرّضا(علیه السلام) أخبرنی عن قول الله(عزوجل) وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ إلی آخر السورة فقال التین و الزیتون الحسن و الحسین قلت وَ طُورِ سِینِینَ قال لیس هو طور سینین و لکنه و طور سیناء قال فقلت و طور سیناء فقال نعم هو أمیر المؤمنین قلت وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ قال هو رسول الله(صلی الله علیه و آله) آمن النّاس به من النار إذا أطاعوه قلت لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ قال ذاک أبو فضیل حین أخذ الله میثاقه له بالربوبیة و لمحمّد بالنبوة و لأوصیائه بالولایة فأقر و قال نعم أ لا تری أنه قال ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ یعنی الدرک الأسفل حین نکص و فعل بآل محمّد ما فعل قال قلت إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قال و الله هو أمیر المؤمنین و شیعته فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ قال قلت فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ قال مهلا مهلا لا تقل هکذا هذا هو الکفر بالله لا و الله ما کذب رسول الله بالله طرفة عین قال قلت فکیف هی قال فمن یکذبک بعد بالدین و الدین أمیر المؤمنین أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ. [همان، ص 788]

سوره ی علق

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: این سوره اوّلین سوره ای است که از طرف خداوند نازل شده است.

تعداد آیات: 19 آیه.

ثواب قرائت سوره ی علق

سلیمان بن خالد گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که در روز و یا در شب این سوره را بخواند، اگر درآن روز و یا آن شب از دنیا برود، شهید از دنیا رفته، و خداوند در قیامت او را شهید محشور می کند، و مانند کسی خواهد بود که در رکاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با کفّار -- برای خدا -- جنگ کرده باشد.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، خداوند پاداش کسی را به او می دهد که جزء مفصّلات قرآن را خوانده باشد، و پاداش جهاد در راه خدا را نیز خواهد داشت،

ص: 519


1- 831.. فی ثواب الأعمال: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ فِی یَوْمِهِ أَوْ لَیْلَتِهِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ ثُمَّ مَاتَ فِی یَوْمِهِ أَوْ لَیْلَتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ بَعَثَهُ اللَّهُ شَهِیداً وَ أَحْیَاهُ شَهِیداً وَ کَانَ کَمَنْ ضَرَبَ بِسَیْفِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله). [ثواب الأعمال، ص 124]

و اگر کسی در دریا سیر کند و این سوره را بخواند، خداوند او را ازغرق شدن ایمن خواهد نمود.

و فرمود:

کسی که این سوره را برای حفظ مخزن مالی خود بخواند، خداوند هر آفت و سارقی را از آن دور خواهد نمود، تا صاحب مخزن مال خود را از آن مخزن بردارد.(1)

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که در حال سفر این سوره را بخواند، شرّی به او نمی رسد، و اگر بر روی دریا باشد و این سوره را بخواند -- با قدرت خدا -- سالم خواهد ماند.(2)

ص: 520


1- 832.. -- و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة، کتب الله له من الأجر کمثل ثواب من قرأ جزء المفصل، و کأجر من شهر سیفه فی سبیل الله تعالی، و من قرأها و هو راکب البحر سلمه الله تعالی من الغرق». -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها علی باب مخزن، سلمه الله تعالی من کل آفة و سارق إلی أن یخرج ما فیه مالکه».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 695، ح 2 و 3]
2- 833.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها و هو متوجه فی سفره کفی شره، و من قرأها و هو راکب البحر سلم من ألمه بقدرة الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی علق، آیات 1 تا 19

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ 1 خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ 2 اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ 3 الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ 4 عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ 5 کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی 6 أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی 7 إِنَّ إِلی رَبِّکَ الرُّجْعی 8 أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهی 9 عَبْداً إِذا صَلَّی 10 أَ رَأَیْتَ إِنْ کانَ عَلَی الْهُدی 11 أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوی 12 أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّی 13 أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری 14 کَلاَّ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَةِ 15 ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ 16 فَلْیَدْعُ نادِیَهُ 17 سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ 18 کَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ 19

لغات:

«عَلَق»جمع عَلَقَة، قطعه خون بسته مرطوبی را گویند، که به سبب رطوبت خود، به هر چه برخورد کند جذب آن می شود، و اگر خشک شود به آن علقه گفته نمی شود،

ص: 521

و عَلَق نوعی از کرم سیاه را گویند، که به آن زالو گفته می شود، و «رُجعَی و رجوع و مرجع»به یک معناست، و «سَفْع»جذب شدید را گویند، و سَفَعْتَ بالشئ إذا اقَبَضْتَه و جَذَبْته جَذْباً شدیداً، و «ناصیة»موهای جلوی سر را گویند، و «نادِی»مجلس و محل گفتگو می باشد، و «زَبانیة»جمع زبینة است، و آن از «زَبْن»به معنای دفع است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید، (1) همان کس که انسان را از خون بسته ای خلق کرد! (2) بخوان که پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است، (3) همان کسی که بوسیله قلم تعلیم نمود، (4) و به انسان آنچه را نمی دانست یاد داد! (5) چنین نیست (که شما می پندارید) به یقین انسان طغیان می کند، (6) از اینکه خود را بی نیاز ببیند! (7) و به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است! (8) به من خبر ده آیا کسی که نهی می کند، (9) بنده ای را به هنگامی که نماز می خواند (آیا مستحق عذاب الهی نیست)؟! (10) به من خبر ده اگر این بنده به راه هدایت باشد، (11) یا مردم را به تقوا فرمان دهد (آیا نهی کردن او سزاوار است)؟! (12) به من خبر ده اگر (این طغیانگر) حق را انکار کند و به آن پشت نماید (آیا مستحق مجازات الهی نیست)؟! (13) آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می بیند؟! (14) چنان نیست که او خیال می کند، اگر دست از کار خود برندارد، ناصیه اش [موی پیش سرش] را گرفته (و به سوی عذاب می کشانیم)، (15) همان ناصیه دروغگوی خطاکار را! (16) سپس هر که را می خواهد صدا بزند (تا یاریش کند)! (17) ما هم بزودی مأموران دوزخ را صدا می زنیم (تا او را به دوزخ افکنند)! (18) چنان نیست (که آن طغیانگر می پندارد) هرگز او را اطاعت مکن، و سجده نما و (به خدا) تقرّب جوی! (19)

ص: 522

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»(1)

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

جبرئیل بر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت: «ای محمّد، بخوان»؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل گفت: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ»، «أی خَلَقَ نُورَکَ الْأَقْدَمَ قَبْلَ الْأَشْیَاءِ».یعنی بخوان با نام پروردگارت که نور تو را قبل از اشیای دیگر آفرید، «خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ»، «یَعْنِی خَلَقَکَ مِنْ نُطْفَةٍ وَ شَقَّ مِنْکَ عَلِیّاً».یعنی آن خدایی را بخوان که تو را از نطفه خلق کرد، و تو و علیّ را از یک نطفه آفرید.

«اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»، یَعْنِی «عَلَّمَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام)».

«عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ»یَعْنِی «عَلَّمَ عَلِیّاً مِنَ الْکِتَابَةِ لَکَ مَا لَمْ یَعْلَمْ قَبْلَ ذَلِکَ».یعنی آن خدایی که انسانی مانند علی را قبل از این برای تو کتابت آموخت.(2)

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی در تفسیر این سوره گوید:

«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ»یعنی بخوان «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»خدایی که [همه چیز را]

ص: 523


1- 834.. سوره ی عَلق، آیات 5-1.
2- 835.. القمّی: حدثنا أحمد بن محمّد الشیبانی قال: حدثنا محمّد بن أحمد قال: حدثنا إسحاق بن محمّد قال: حدثنا محمّد بن علی قال: حدثنا عثمان بن یوسف عن عبد الله بن کیسان عن أبی جعفر(علیه السلام) قال نزل جبرئیل علی محمّد(صلی الله علیه و آله) فقال: یا محمّد اقرأ قال و ما أقرأ قال اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ یعنی خلق نورک الأقدم قبل الأشیاء خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ یعنی خلقک من نطفة [علقة] و شق منک علیا اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ یعنی علم علی بن أبی طالب عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ یعنی علم علیا ما لم یعلم قبل ذلک. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 430]

آفرید، و انسان را از عَلَق و خون بسته آفرید، بخوان پروردگار اکرم را که به انسان کتابت یاد داد، تا امور دنیا از مشرق و مغرب را سامان دهد؛ و در تفسیر«کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَی * أَن رَّآهُ اسْتَغْنَی»گوید: انسان هنگامی که بی نیاز شود، کفران و طغیان می کند، و منکر وعده های خداوند می شود، از این رو خداوند می فرماید:

«إِنَّ إِلَی رَبِّکَ الرُّجْعَی»یعنی بازگشت تو [و همه مردم] به خدا خواهد بود.

سپس گوید:

مقصود از «أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَی * عَبْدًا إِذَا صَلَّی»ولید بن مغیره است که مردم را از نماز و از اطاعت از خدا و رسول او نهی می کرد، و خداوند درباره ی او می فرماید: «أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَی * عَبْدًا إِذَا صَلَّی»و سپس خداوند او را تهدید به عذاب نموده و می فرماید: «أَ رَأَیْتَ إِن کَذَّبَ وَ تَوَلَّی * أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی *کَلَّا لَئِن لَّمْ یَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیَةِ»یعنی ای رسول من آیا او که تو را تکذیب نمود، و خود از حق اعراض کرد، نمی داند که خداوند او را می بیند؟! آری اگر او دست از تکذیب خود بر ندارد ما ناصیه و پیشانی او را خواهیم گرفت، و او را در آتش خواهیم انداخت، پس او هم نشینان خود را [برای کشتن رسول ما] دعوت کند، ما نیز آتش زبانیه را صدا می زنیم و برای او آماده می کنیم.

سپس گوید:

هنگامی که حضرت ابوطالب از دنیا رفت، ابوجهل و ولید بن مغیرة -- لعنة الله علیهما -- به مردم گفتند: «بیایید محمّد(صلی الله علیه و آله) را بکشید، چرا که یاور او ابوطالب مرده است»و خداوند در پاسخ آنان می فرماید: «فَلْیَدْعُ نَادِیَه * سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ»و در تفسیر«کَلَّا لَا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ»گوید: یعنی هرگز مردم از ابوجهل و ولید اطاعت نخواهند نمود، چرا که شخصی مانند: مُطْعِم

ص: 524

بن عدّی بن نوفل بن عبد مناف به او یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پناه داده است و احدی جرئت مخالفت با او را ندارد.(1)

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

نزدیک ترین حالت بنده به خداوند وقتی است که او در حال سجده باشد، چرا که خداوند می فرماید: «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ.»(2) از ابن عبّاس نقل شده که گوید:

نخستین وحیی که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شد، در خواب بود، و خواب او مانند سفیدی صبح بود و چون به سنّ چهل سال رسید، و با خدیجه ازدواج نمود، روزی بالای کوه حِرا رفت، و جبرئیل او را صدا زد، و خود را به او نشان نداد، و

ص: 525


1- 836.. قال علی بن إبراهیم فی قوله: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ قال: اقرأ باسم الرّحمن الرحیم، الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، قال من دم، اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، قال علم الإنسان الکتابة التی بها تتم أمور الدّنیا فی مشارق الأرض و مغاربها ثمّ قال: کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی قال: إن الإنسان إذا استغنی یکفر و یطغی و ینکر إِنَّ إِلی رَبِّکَ الرُّجْعی قوله أَ رَأَیْتَ الَّذِی یَنْهی عَبْداً إِذا صَلَّی کان الولید بن المغیرة ینهی النّاس عن الصلاة و أن یطاع الله و رسوله فقال أَ رَأَیْتَ الَّذِی یَنْهی عَبْداً إِذا صَلَّی قال الله تعالی: أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّی أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری ثمّ قال کَلَّا لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَةِ أی لنأخذنه بالناصیة فنلقیه فی النار قوله فَلْیَدْعُ نادِیَهُ قال لما مات أبو طالب(علیه السلام) فنادی أبو جهل و الولید علیهما لعائن الله هلموا فاقتلوا محمّدا فقد مات الذی کان ناصره فقال الله فَلْیَدْعُ نادِیَهُ سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ قال کما دعا إلی قتل محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) نحن أیضا ندعو الزبانیة ثمّ قال کَلَّا لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ أی لا یطیعون لما دعاهم إلیه لأن رسول الله(صلی الله علیه و آله) أجاره مطعم بن عدی بن نوفل بن عبد مناف و لم یجسر علیه أحد. [همان]
2- 837.. فی الکافی عن عَلِیّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا یَقُولُ أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ(عزوجل) وَ هُوَ سَاجِدٌ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ(عزوجل) -- وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ. [کافی، ج 3، ص 264، ح 3]

آن حضرت بیهوش شد، و مشرکین قریش او را نزد خدیجه آوردند، و گفتند: تو با دیوانه ای ازدواج نموده ای!

پس خدیجه دوید و او را به سینه گرفت، و سر او را در دامن خود قرار داد، و بین دو چشمان او را بوسه زد و گفت: «من با پیامبر مرسلی ازدواج نموده ام»و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به هوش آمد خدیجه گفت: یا رسول الله پدر و مادرم فدای شما باد، شما را چه شده است؟! رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «چیزی جز خیر رخ نداده است، و من صدایی را شنیدم و وحشت نمودم و گمان می کنم که صدای جبرئیل بوده باشد»پس خدیجه شاد شد، و گفت: فردا نیز به آن مکان بازگرد. و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «چنین خواهم کرد»و چون روز بعد به کوه حِرا رفت جبرئیل را در بهترین صورت و خوش بوترین رائحه دید، و جبرئیل به او گفت:

ای محمّد! پروردگارت تو را سلام رساند، و او تو را مخصوص به کرامت و تحیّت خود نموده، و می فرماید: «تو رسول و فرستاده ی من هستی، برای [هدایت] جنّ و انس، پس آنان را به عبادت من دعوت کن، و به آنان امر کن تا بگویند: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌ وَلِیُ اللَّهِ»سپس جبرئیل بال خود را بر زمین زد، و چشمه آبی ظاهر شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از آن نوشید، و وضو گرفت، و سپس جبرئیل این سوره را به او تعلیم نمود، و به آسمان رفت.

و چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از کوه حِرا پایین آمد، به هر سنگ و کلوخ و درختی برخورد نمود، بر او سلام کردند و گفتند: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ»سپس نزد خدیجه آمد، و چون این خبرها را به او داد خدیجه به خاطر نبوّت و سلامت و زنده ماندن آن حضرت شاد شد.(1)

ص: 526


1- 838.. فی البرهان: عمر بن إبراهیم الأوسی: قال ابن عبّاس: إن أول ما ابتدئ به رسول الله(صلی الله علیه و آله) من الوحی الرؤیا الصالحة فی النوم، و کان لا یری رؤیا إلّا جاءت کفلق الصبح و لما تزوج بخدیجة (رضی الله عنها)، و کمل له من العمر أربعون سنة، قال: فخرج ذات یوم إلی جبل حراء، فهتف به جبرئیل و لم یبد له، فغشی علیه، فحملوه مشرکو قریش إلیها، و قالوا: یا خدیجة، تزوجت بمجنون! فوثبت خدیجة من السریر، و ضمته إلی صدرها، و وضعت رأسه فی حجرها، و قبلت بین عینیه، و قالت: تزوجت نبیا مرسلا. فلما أفاق قالت: بأبی و أمی یا رسول الله، ما الذی أصابک؟ قال: «ما أصابنی غیر الخیر، و لکنی سمعت صوتا أفزعنی، و أظنه جبرئیل» فاستبشرت ثمّ قالت: إذا کان غداة غد فارجع إلی الموضع الذی رأیته، فیه بالأمس، قال: «نعم».فخرج(صلی الله علیه و آله)، و إذا هو بجبرئیل فی أحسن صورة و أطیب رائحة، فقال: یا محمّد، ربّک یقرئک السّلام و یخصک بالتحیة و الإکرام، و یقول لک: أنت رسولی إلی الثّقلین، فادعهم إلی عبادتی، و أن یقولوا: لا إله إلّا الله، محمّد رسول الله، علی ولی الله، فضرب بجناحه الأرض، فنبعت عین ماء فشرب(صلی الله علیه و آله) منها، و توضأ، و علمه اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ إلی آخرها، و عرج جبرئیل إلی السماء، و خرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) من حراء فما مر بحجر و لا مدر و لا شجر إلّا و ناداه، السّلام علیک یا رسول الله، فأتی خدیجة و هی بانتظاره، و أخبرها بذلک، ففرحت به و بسلامته و بقائه.[تفسیر برهان، ج 5، ص 696، ح 2]

ابن عبّاس گوید:

ابوجهل نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد، و آن حضرت او را از خود دور نمود، و ابوجهل گفت: «آیا مرا از خود دور می کنی ای محمّد؟ در حالی که به خدا سوگند تو می دانی احدی مانند من حامی و طرفدار ندارد»و خداوند در پاسخ او فرمود: «فَلْیَدْعُ نَادِیَه * سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ».

مرحوم صدوق گوید:

روایت شده که در سجده ی عزائم باید گفته شود: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقّاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً لَا مُسْتَنْکِفاً

ص: 527

وَ لَا مُسْتَکْبِراً بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ خَائِفٌ مُسْتَجِیرٌ».سپس سر از سجده بردارد و تکبیر بگوید.(1)

ص: 528


1- 839.. فی نور الثّقلین: فیمن لا یحضره الفقیه قال الصّادق(علیه السلام): أقرب ما یکون العبد الی الله و هو ساجد قال الله(عزوجل) «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ».و قد روی انه یقول فی سجدة العزائم لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله ایمانا و تصدیقا، لا اله الا الله عبودیة و رقا سجدت لک یا رب تعبدا و رقا، لا مستنکفا و لا مستنکرا بل انا عبد ذلیل خائف مستجیر، ثمّ یرفع رأسه ثمّ یکبر. [تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 611، ح 18]

سوره ی قدر

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی عَبَس.

تعداد آیات: 5 آیه.

ثواب قرائت سوره ی قدر

مرحوم صدوق از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که سوره ی قدر را با صدای بلند بخواند مانند کسی خواهد بود که شمشیر خود را برای جهاد در راه خدا بیرون آورده باشد، و کسی که این سوره را آهسته در پنهانی قرائت کند، مانند کسی خواهد بود که در راه خدا در خون خود غلطیده باشد، و کسی که ده مرتبه آن را بخواند هزار گناه از او بخشیده خواهد شد.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را در یکی از نمازهای واجب خود بخواند، منادی خداوند به او می گوید: خداوند گناهان گذشته تو را بخشید، پس عمل خود را از سر بگیر.(2)

ص: 529


1- 840.. فی الکافی عن مُحَمَّد بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ یَجْهَرُ بِهَا صَوْتَهُ کَانَ کَالشَّاهِرِ سَیْفَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَنْ قَرَأَهَا سِرّاً کَانَ کَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَنْ قَرَأَهَا عَشْرَ مَرَّاتٍ غُفِرَتْ لَهُ عَلَی نَحْوِ أَلْفِ ذَنْبٍ مِنْ ذُنُوبِهِ. [کافی، ج 2، ص 621، ح 6]
2- 841.. فی القرهان عن ابن بابویه: بإسناده، عن الحسین بن أبی العلاء، عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: «من قرأ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ فی فریضة من فرائض الله نادی مناد: یا عبد الله، غفر الله لک ما مضی فاستأنف العمل».[تفسیر برهان، ج 5، ص 699، ح 3]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، پاداش روزه ی ماه رمضان را خواهد داشت، و اگر در شب قدر بخواند، پاداش جهاد در راه خدا را دارد، و کسی که این سوره را بر درب انبار و مخزنی بخواند، خداوند آن مخزن را از هر آفتی حفظ خواهد نمود تا صاحب آن بیاید و مال خود را از آن بردارد.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، در قیامت رفیق او «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»خواهد بود….(2)

ص: 530


1- 842.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة، کان له من الأجر کمن صام شهر رمضان، و إن وافق لیلة القدر، کان له ثواب کثواب من قاتل فی سبیل الله، و من قرأها علی باب مخزن سلمه الله تعالی من کل آفة و سوء إلی أن یخرج صاحبه ما فیه».[همان، ص 700، ح 4]
2- 843.. و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها کان له یوم القیامة خیر البریة رفیقا و صاحبا، و إن کتبت فی إناء جدید، و نظر فیه صاحب اللقوة شفاه الله تعالی».[همان، ح 5]

سوره ی قدر، آیات 1 تا 5

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ 1 وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ 2 لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ 3 تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ 4 سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ 5

لغات:

«قَدْر»به معنای اندازه بودن چیزی با چیز دیگر است، و «قَدَّرَ اللّه هذا الامر»إذا جعله مقدار ما تدعوا إلیه الحکمة، و «شهر»به معنای ماه است، و ماه شرعی از هلال تا هلال است، و آن سی روز و یا بیست و نه روز می باشد، و ماه ها را در عربی شهر گویند به خاطر شهرت و آشکار شدن آن ها به وسیله هلال، و ماه های غیر شرعی یعنی ماه های شمسی سی روز است، [و بسا سی و یک روز است] و

ص: 531

«لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ»یعنی خیرٌ من ألف شهر لا لیلة قدرٍ فیه، و«سَلَامٌ هِیَ» مبتدا و خبر است، و مبتدا «هِیَ»می باشد، یعنی لیلة القدر سلام حتّی یطلع الفجر.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل کردیم! (1) و تو چه می دانی شب قدر چیست؟! (2) شب قدر بهتر از هزار ماه است! (3) فرشتگان و «روح»در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می شوند. (4) شبی است سرشار از سلامت (و برکت و رحمت) تا طلوع سپیده! (5)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

«إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ».

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از روح جبرئیل نیست، چرا که جبرئیل از ملائکه است، و روح مخلوقی است اعظم از ملائکه، و خداوند می فرماید: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَ الرُّوحُ.»(1)

مرحوم علیّ بن ابراهیم در تفسیر این سوره گوید:

مقصود از «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»قرآن است که یکباره در شب قدر به بیت المعمور نازل شده است، و در مدّت 23 سال تدریجاً بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل

ص: 532


1- 844.. فی بصائر الدرجات: حدثنا أحمد بن الحسین عن المختار بن زیاد عن أبی جعفر محمّد بن سلیمان عن أبیه عن أبی بصیر قال کنت مع أبی عبد الله(علیه السلام) فذکر شیئا من أمر الإمام إذا ولد قال و استوجب زیادة الروح فی لیلة القدر فقلت جعلت فداک أ لیس الروح جبرئیل قال جبرئیل من الملائکة و الروح خلق أعظم من الملائکة أ لیس الله یقول تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ. [بصائرالدرجات، ص 464، ح 4]

شده است، و شب قدر شبی است که خداوند در آن آجال و عمرها و ارزاق، و هر حادثه ای مانند مرگ و حیات و خشک سالی و فراوانی و هر خیر و شرّی را تعیین و تقدیر می نماید، چنان که می فرماید: «فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ»(1)، از این سال تا سال آینده و یا می فرماید: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا»و در آن شب ملائکه و روح القُدُس بر امام زمان نازل می شوند، و آنچه در این سال نوشته شده است را تحویل او می دهند.

و درتفسیر«لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ»گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خواب دید که بوزینه ها بالای منبر او می روند، و این سبب اندوه او شد، و خداوند فرمود: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ»یعنی شب قدر بهترازهزار ماهی است که بنی امیّه در آن حکومت کنند و شب قدری در آن نباشد. و «سَلَامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ»یعنی شب قدر ظرف تحیّتی از ملائکه است به امام تا طلوع فجر.

سپس گوید: به امام باقر(علیه السلام) گفته شد: آیا شما شب قدر را می شناسید؟

امام(علیه السلام) فرمود:

چگونه ما شب قدر را نمی شناسیم، در حالی که ملائکه در آن شب اطراف ما می گردند.(2)

ص: 533


1- 845.. سوره ی دخان، آیه ی 4.
2- 846.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ فهو القرآن أنزل إلی البیت المعمور فی لیلة القدر جملة واحدة، و علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی طول ثلاث و عشرین سنة وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ و معنی لیلة القدر أن الله یقدر فیها الآجال و الأرزاق و کل أمر یحدث من موت أو حیاة أو خصب أو جدب أو خیر أو شر کما قال الله فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ إلی سنة قوله تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها قال تنزل الملائکة و روح القدس علی إمام الزمان و یدفعون إلیه ما قد کتبوه من هذه الأمور قوله لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ قال: رأی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی نومه کأن قرودا تصعد منبره فغمه ذلک فأنزل الله «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»تملکه بنو أمیة لیس فیها لیلة قدر«3»قوله: مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ قال: تحیة یحیا بها الإمام إلی أن یطلع الفجر قیل لأبی جعفر(علیه السلام) تعرفون لیلة القدر فقال و کیف لا نعرف لیلة القدر و الملائکة یطوفون بنا فیها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 431]

و در کافی از زرارة نقل شده که گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

تقدیر در شب نوزدهم ماه رمضان است، و ابرام در شب بیست و یکم، و امضاء در شب بیست و سوّم است.(1)

و حسّان بن مهران گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی شب قدر سؤال کردم و آن حضرت فرمود:

آن را در شب بیست و یکم، و یا شب بیست و سوّم دریاب.(2)

و از آن حضرت نیز نقل شده که فرمود:

عبادت و عمل شایسته در شب قدر بهتر از عمل در هزار ماه است که در آن ها شب قدری نباشد.(3)

ص: 534


1- 847.. الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) التَّقْدِیرُ فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ الْإِبْرَامُ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ الْإِمْضَاءُ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ. [کافی، ج 4، ص 159، ح 9]
2- 848.. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ حَسَّانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ فَقَالَ الْتَمِسْهَا فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ أَوْ لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ. [همان، ج 4، ص 156، ح 1]
3- 849.. فی الکافی عن عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالُوا قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِنَا قَالَ وَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا سَعِیداً السَّمَّانَ کَیْفَ یَکُونُ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ قَالَ الْعَمَلُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِی أَلْفِ شَهْرٍ لَیْسَ فِیهَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ.[کافی، ج 4، ص 157، ح 4]

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

تورات در شب ششم ماه رمضان نازل شد، و انجیل در شب دوازدهم، و زبور در شب هیجدهم، و قرآن در شب قدر نازل شد.(1)

و درسخن دیگری فرمود:

شب قدر اوّل سال و آخر سال است.(2)

ابوذرّ؟ره؟ گوید: به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتم: آیا شب قدر مخصوص به زمان پیامبران است؟ و پس از آنان شب قدری نیست؟ فرمود:

شب قدر تا قیامت خواهد بود.(3)

امام صادق(علیه السلام) درباره ی نماز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در شب معراج فرمود:

خداوند در شب معراج به پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) وحی نمود: ای محمّد درباره ی نسب و شأن خدای خود بخوان: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ»و این سوره را در رکعت اوّل قرائت نمود، و در

ص: 535


1- 850.. و فیه: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ نَزَلَتِ التَّوْرَاةُ فِی سِتٍّ مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ نَزَلَ الْإِنْجِیلُ فِی اثْنَتَیْ عَشْرَةَ لَیْلَةً مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ نَزَلَ الزَّبُورُ فِی لَیْلَةِ ثَمَانِیَ عَشَرَةَ مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ نَزَلَ الْقُرْآنُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ.[کافی، ج 4، ص 157، ح 5]
2- 851.. و فیه: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ رِفَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَیْلَةُ الْقَدْرِ هِیَ أَوَّلُ السَّنَةِ وَ هِیَ آخِرُهَا. [کافی، ج 4، ص 160، ح 11]
3- 852.. و فی تأویل الآیات: روی عن أبی ذر رضی الله عنه أنه قال قلت یا رسول الله لیلة القدر شی ء یکون علی عهد الأنبیاء ینزل فیها علیهم الأمر فإذا مضوا رفعت قال لا بل هی إلی یوم القیامة.[تأویل الآیات، ص 792]

رکعت دوم پس از حمد به او وحی شد: سوره ی «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ»را بخوان، چرا که این سوره نسب و شأن تو و اهل بیت تو است تا قیامت.(1)

ص: 536


1- 853.. فی الکافی عن عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ مَا تَرْوِی هَذِهِ النَّاصِبَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فِیمَا ذَا فَقَالَ فِی أَذَانِهِمْ وَ رُکُوعِهِمْ وَ سُجُودِهِمْ فَقُلْتُ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ أُبَیَّ بْنَ کَعْبٍ رَآهُ فِی النَّوْمِ فَقَالَ کَذَبُوا فَإِنَّ دِینَ اللَّهِ(عزوجل) أَعَزُّ مِنْ أَنْ یُرَی فِی النَّوْمِ قَالَ فَقَالَ لَهُ سَدِیرٌ الصَّیْرَفِیُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَحْدِثْ لَنَا مِنْ ذَلِکَ ذِکْراً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ(عزوجل) لَمَّا عَرَجَ بِنَبِیِّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَی سَمَاوَاتِهِ السَّبْعِ أَمَّا أُولَاهُنَّ فَبَارَکَ عَلَیْهِ وَ الثَّانِیَةَ عَلَّمَهُ فَرْضَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ مَحْمِلًا مِنْ نُورٍ فِیهِ أَرْبَعُونَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ النُّورِ کَانَتْ مُحْدِقَةً بِعَرْشِ اللَّهِ تَغْشَی أَبْصَارَ النَّاظِرِینَ أَمَّا وَاحِدٌ مِنْهَا فَأَصْفَرُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ اصْفَرَّتِ الصُّفْرَةُ وَ وَاحِدٌ مِنْهَا أَحْمَرُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ احْمَرَّتِ الْحُمْرَةُ وَ وَاحِدٌ مِنْهَا أَبْیَضُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ ابْیَضَّ الْبَیَاضُ وَ الْبَاقِی عَلَی سَائِرِ عَدَدِ الْخَلْقِ مِنَ النُّورِ وَ الْأَلْوَانِ فِی ذَلِکَ الْمَحْمِلِ حَلَقٌ وَ سَلَاسِلُ مِنْ فِضَّةٍ ثُمَّ عَرَجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ فَنَفَرَتِ الْمَلَائِکَةُ إِلَی أَطْرَافِ السَّمَاءِ وَ خَرَّتْ سُجَّداً وَ قَالَتْ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ مَا أَشْبَهَ هَذَا النُّورَ بِنُورِ رَبِّنَا فَقَالَ جَبْرَئِیلُ ع: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ ثُمَّ فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ اجْتَمَعَتِ الْمَلَائِکَةُ فَسَلَّمَتْ عَلَی النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) أَفْوَاجاً وَ قَالَتْ یَا مُحَمَّدُ کَیْفَ أَخُوکَ إِذَا نَزَلْتَ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) أَ فَتَعْرِفُونَهُ قَالُوا وَ کَیْفَ لَا نَعْرِفُهُ وَ قَدْ أُخِذَ مِیثَاقُکَ وَ مِیثَاقُهُ مِنَّا وَ مِیثَاقُ شِیعَتِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ عَلَیْنَا وَ إِنَّا لَنَتَصَفَّحُ وُجُوهَ شِیعَتِهِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ خَمْساً یَعْنُونَ فِی کُلِّ وَقْتِ صَلَاةٍ وَ إِنَّا لَنُصَلِّی عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِ قَالَ ثُمَّ زَادَنِی رَبِّی أَرْبَعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ النُّورِ لَا یُشْبِهُ النُّورَ الْأَوَّلَ وَ زَادَنِی حَلَقاً وَ سَلَاسِلَ وَ عَرَجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ فَلَمَّا قَرِبْتُ مِنْ بَابِ السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ نَفَرَتِ الْمَلَائِکَةُ إِلَی أَطْرَافِ السَّمَاءِ وَ خَرَّتْ سُجَّداً وَ قَالَتْ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ مَا أَشْبَهَ هَذَا النُّورَ بِنُورِ رَبِّنَا فَقَالَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَاجْتَمَعَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ قَالَتْ یَا جَبْرَئِیلُ مَنْ هَذَا مَعَکَ قَالَ هَذَا مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله) قَالُوا وَ قَدْ بُعِثَ قَالَ نَعَمْ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) فَخَرَجُوا إِلَیَّ شِبْهَ الْمَعَانِیقِ فَسَلَّمُوا عَلَیَّ وَ قَالُوا أَقْرِئْ أَخَاکَ السَّلَامَ قُلْتُ أَ تَعْرِفُونَهُ قَالُوا وَ کَیْفَ لَا نَعْرِفُهُ وَ قَدْ أُخِذَ مِیثَاقُکَ وَ مِیثَاقُهُ وَ مِیثَاقُ شِیعَتِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ عَلَیْنَا وَ إِنَّا لَنَتَصَفَّحُ وُجُوهَ شِیعَتِهِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ خَمْساًیَعْنُونَ فِی کُلِّ وَقْتِ صَلَاةٍ قَالَ ثُمَّ زَادَنِی رَبِّی أَرْبَعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ النُّورِ لَا تُشْبِهُ الْأَنْوَارَ الْأُولَی ثُمَّ عَرَجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الثَّالِثَةِ فَنَفَرَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ خَرَّتْ سُجَّداً وَ قَالَتْ: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ مَا هَذَا النُّورُ الَّذِی یُشْبِهُ نُورَ رَبِّنَا فَقَالَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَاجْتَمَعَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ قَالَتْ مَرْحَباً بِالْأَوَّلِ وَ مَرْحَباً بِالْآخِرِ وَ مَرْحَباً بِالْحَاشِرِ وَ مَرْحَباً بِالنَّاشِرِ -- مُحَمَّدٌ خَیْرُ النَّبِیِّینَ وَ عَلِیٌّ خَیْرُ الْوَصِیِّینَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله) ثُمَّ سَلَّمُوا عَلَیَّ وَ سَأَلُونِی عَنْ أَخِی قُلْتُ هُوَ فِی الْأَرْضِ أَ فَتَعْرِفُونَهُ قَالُوا وَ کَیْفَ لَا نَعْرِفُهُ وَ قَدْ نَحُجُّ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ کُلَّ سَنَةٍ وَ عَلَیْهِ رَقٌّ أَبْیَضُ فِیهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ وَ اسْمُ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ(علیه السلام) وَ شِیعَتِهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ إِنَّا لَنُبَارِکُ عَلَیْهِمْ کُلَّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ خَمْساً یَعْنُونَ فِی وَقْتِ کُلِّ صَلَاةٍ وَ یَمْسَحُونَ رُءُوسَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ قَالَ ثُمَّ زَادَنِی رَبِّی أَرْبَعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ النُّورِ لَا تُشْبِهُ تِلْکَ الْأَنْوَارَ الْأُولَی ثُمَّ عَرَجَ بِی حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ فَلَمْ تَقُلِ الْمَلَائِکَةُ شَیْئاً وَ سَمِعْتُ دَوِیّاً کَأَنَّهُ فِی الصُّدُورِ فَاجْتَمَعَتِ الْمَلَائِکَةُ فَفُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ خَرَجَتْ إِلَیَّ شِبْهَ الْمَعَانِیقِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ ع: حَیَّ عَلَی الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَی الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَی الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَی الْفَلَاحِ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ صَوْتَانِ مَقْرُونَانِ مَعْرُوفَانِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ هِیَ لِشِیعَتِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ اجْتَمَعَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ قَالَتْ کَیْفَ تَرَکْتَ أَخَاکَ فَقُلْتُ لَهُمْ وَ تَعْرِفُونَهُ قَالُوا نَعْرِفُهُ وَ شِیعَتَهُ وَ هُمْ نُورٌ حَوْلَ عَرْشِ اللَّهِ وَ إِنَّ فِی الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ لَرَقّاً مِنْ نُورٍ فِیهِ کِتَابٌ مِنْ نُورٍ فِیهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ وَ شِیعَتِهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا یَزِیدُ فِیهِمْ رَجُلٌ وَ لَا یَنْقُصُ مِنْهُمْ رَجُلٌ وَ إِنَّهُ لَمِیثَاقُنَا وَ إِنَّهُ لَیُقْرَأُ عَلَیْنَا کُلَّ یَوْمِ جُمُعَةٍ ثُمَّ قِیلَ لِی ارْفَعْ رَأْسَکَ یَا مُحَمَّدُ فَرَفَعْتُ رَأْسِی فَإِذَا أَطْبَاقُ السَّمَاءِ قَدْ خُرِقَتْ وَ الْحُجُبُ قَدْ رُفِعَتْ ثُمَّ قَالَ لِی طَأْطِئْ رَأْسَکَ انْظُرْ مَا تَرَی فَطَأْطَأْتُ رَأْسِی فَنَظَرْتُ إِلَی بَیْتٍ مِثْلِ بَیْتِکُمْ هَذَا وَ حَرَمٍ مِثْلِ حَرَمِ هَذَا الْبَیْتِ لَوْ أَلْقَیْتُ شَیْئاً مِنْ یَدِی لَمْ یَقَعْ إِلَّا عَلَیْهِ فَقِیلَ لِی: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذَا الْحَرَمُ وَ أَنْتَ الْحَرَامُ وَ لِکُلِّ مِثْلٍ مِثَالٌ ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیَّ یَا مُحَمَّدُ ادْنُ مِنْ صَادٍ فَاغْسِلْ مَسَاجِدَکَ وَ طَهِّرْهَا وَ صَلِّ لِرَبِّکَ فَدَنَا رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مِنْ صَادٍ وَ هُوَ مَاءٌ یَسِیلُ مِنْ سَاقِ الْعَرْشِ الْأَیْمَنِ فَتَلَقَّی رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمَاءَ بِیَدِهِ الْیُمْنَی فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ صَارَ الْوُضُوءُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ(عزوجل) إِلَیْهِ أَنِ اغْسِلْ وَجْهَکَ فَإِنَّکَ تَنْظُرُ إِلَی عَظَمَتِی ثُمَّ اغْسِلْ ذِرَاعَیْکَ الْیُمْنَی وَ الْیُسْرَی فَإِنَّکَ تَلَقَّی بِیَدِکَ کَلَامِی ثُمَّ امْسَحْ رَأْسَکَ بِفَضْلِ مَا بَقِیَ فِی یَدَیْکَ مِنَ الْمَاءِ وَ رِجْلَیْکَ إِلَی کَعْبَیْکَ فَإِنِّی أُبَارِکُ عَلَیْکَ وَ أُوطِئُکَ مَوْطِئاً لَمْ یَطَأْهُ أَحَدٌ غَیْرُکَ فَهَذَا عِلَّةُ الْأَذَانِ وَ الْوُضُوءِ ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ(عزوجل) إِلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ اسْتَقْبِلِ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ وَ کَبِّرْنِی عَلَی عَدَدِ حُجُبِی فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ صَارَ التَّکْبِیرُ سَبْعاً لِأَنَّ الْحُجُبَ سَبْعٌ فَافْتَتِحْ عِنْدَ انْقِطَاعِ الْحُجُبِ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ صَارَ الِافْتِتَاحُ سُنَّةً وَ الْحُجُبُ مُتَطَابِقَةٌ بَیْنَهُنَّ بِحَارُ النُّورِ وَ ذَلِکَ النُّورُ الَّذِی أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ صَارَ الِافْتِتَاحُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لِافْتِتَاحِ الْحُجُبِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَصَارَ التَّکْبِیرُ سَبْعاً وَ الِافْتِتَاحُ ثَلَاثاً فَلَمَّا فَرَغَ مِنَ التَّکْبِیرِ وَ الِافْتِتَاحِ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ سَمِّ بِاسْمِی فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ جُعِلَ -- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فِی أَوَّلِ السُّورَةِ ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنِ احْمَدْنِی فَلَمَّا قَالَ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ قَالَ النَّبِیُّ فِی نَفْسِهِ شُکْراً فَأَوْحَی اللَّهُ(عزوجل) إِلَیْهِ قَطَعْتَ حَمْدِی فَسَمِّ بِاسْمِی فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ جُعِلَ فِی الْحَمْدِ -- الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مَرَّتَیْنِ فَلَمَّا بَلَغَ وَ لَا الضَّالِّینَ قَالَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله): الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* شُکْراً -- فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ قَطَعْتَ ذِکْرِی فَسَمِّ بِاسْمِی فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ جُعِلَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* فِی أَوَّلِ السُّورَةِ ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ(عزوجل) إِلَیْهِ اقْرَأْ یَا مُحَمَّدُ نِسْبَةَ رَبِّکَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی -- قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. اللَّهُ الصَّمَدُ. لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ. وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ ثُمَّ أَمْسَکَ عَنْهُ الْوَحْیَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ -- لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ. وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ ثُمَّ أَمْسَکَ عَنْهُ الْوَحْیَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کَذَلِکَ اللَّهُ کَذَلِکَ اللَّهُ رَبُّنَا فَلَمَّا قَالَ ذَلِکَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ ارْکَعْ لِرَبِّکَ یَا مُحَمَّدُ فَرَکَعَ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ وَ هُوَ رَاکِعٌ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ فَفَعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثاً ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنِ ارْفَعْ رَأْسَکَ یَا مُحَمَّدُ فَفَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَامَ مُنْتَصِباً فَأَوْحَی اللَّهُ(عزوجل) إِلَیْهِ أَنِ اسْجُدْ لِرَبِّکَ یَا مُحَمَّدُ فَخَرَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) سَاجِداً فَأَوْحَی اللَّهُ(عزوجل) إِلَیْهِ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَی فَفَعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثاً ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ اسْتَوِ جَالِساً یَا مُحَمَّدُ فَفَعَلَ فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ سُجُودِهِ وَ اسْتَوَی جَالِساً نَظَرَ إِلَی عَظَمَتِهِ تَجَلَّتْ لَهُ فَخَرَّ سَاجِداً مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِهِ لَا لِأَمْرٍ أُمِرَ بِهِ فَسَبَّحَ أَیْضاً ثَلَاثاً فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ انْتَصِبْ قَائِماً فَفَعَلَ فَلَمْ یَرَ مَا کَانَ رَأَی مِنَ الْعَظَمَةِ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ صَارَتِ الصَّلَاةُ رَکْعَةً وَ سَجْدَتَیْنِ ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ(عزوجل) إِلَیْهِ اقْرَأْ بِالْحَمْدِ لِلهِ فَقَرَأَهَا مِثْلَ مَا قَرَأَ أَوَّلًا ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ(عزوجل) إِلَیْهِ اقْرَأْ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فَإِنَّهَا نِسْبَتُکَ وَ نِسْبَةُ أَهْلِ بَیْتِکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ فَعَلَ فِی الرُّکُوعِ مِثْلَ مَا فَعَلَ فِی الْمَرَّةِ الْأُولَی ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَةً وَاحِدَةً فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ تَجَلَّتْ لَهُ الْعَظَمَةُ فَخَرَّ سَاجِداً مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِهِ لَا لِأَمْرٍ أُمِرَ بِهِ فَسَبَّحَ أَیْضاً ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ ارْفَعْ رَأْسَکَ یَا مُحَمَّدُ ثَبَّتَکَ رَبُّکَ فَلَمَّا ذَهَبَ لِیَقُومَ قِیلَ یَا مُحَمَّدُ اجْلِسْ فَجَلَسَ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ: یَا مُحَمَّدُ إِذَا مَا أَنْعَمْتُ عَلَیْکَ فَسَمِّ بِاسْمِی فَأُلْهِمَ أَنْ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی کُلُّهَا لِلهِ ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ صَلِّ عَلَی نَفْسِکَ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِکَ فَقَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیَّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِی وَ قَدْ فَعَلَ ثُمَّ الْتَفَتَ فَإِذَا بِصُفُوفٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ النَّبِیِّینَ فَقِیلَ یَا مُحَمَّدُ سَلِّمْ عَلَیْهِمْ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّ السَّلَامَ وَ التَّحِیَّةَ وَ الرَّحْمَةَ وَ الْبَرَکَاتِ أَنْتَ وَ ذُرِّیَّتُکَ ثُمَّ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنْ لَا یَلْتَفِتَ یَسَاراً وَ أَوَّلُ آیَةٍ سَمِعَهَا بَعْدَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ آیَةُ أَصْحَابِ الْیَمِینِ وَ أَصْحَابِ الشِّمَالِ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَانَ السَّلَامُ وَاحِدَةً تُجَاهَ الْقِبْلَةِ وَ مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَانَ التَّکْبِیرُ فِی السُّجُودِ شُکْراً وَ قَوْلُهُ سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ لِأَنَّ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) سَمِعَ ضَجَّةَ الْمَلَائِکَةِ بِالتَّسْبِیحِ وَ التَّحْمِیدِ وَ التَّهْلِیلِ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ قَالَ سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ وَ مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ صَارَتِ الرَّکْعَتَانِ الْأُولَیَانِ کُلَّمَا أَحْدَثَ فِیهِمَا حَدَثاً کَانَ عَلَی صَاحِبِهِمَا إِعَادَتُهُمَا فَهَذَا الْفَرْضُ الْأَوَّلُ فِی صَلَاةِ الزَّوَالِ یَعْنِی صَلَاةَ الظُّهْرِ. [کافی، ج 3، ص 485، ح 1]

ص: 537

ص: 538

مرحوم شیخ طوسی از عبدالله بن عَجلان نقل نموده که گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

خانه علیّ و فاطمه علیهما السلام جزء حجره و خانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و سقف خانه آنان عرش ربّ العالمین است، و در قعر خانه آنان روزنه ای به عرش باز است و معراج وحی، و ملائکه هر صبح و شام و هر ساعت و هر لحظه ای با وحی الهی بر آنان نازل می شوند، و ملائکه از خانه آنان قطع نمی شوند، گروهی نازل می شوند، و گروهی به آسمان صعود می کنند.

و خداوند -- تبارک و تعالی -- برای ابراهیم درهای آسمان ها را گشود، تا او عرش را دید، و برای این کار خدا قدرت چشم او را زیاد کرد، و خداوند نیز بر قوّت چشم

ص: 539

حضرت محمّد و علیّ و فاطمه و حسین و حسین (صلوات الله علیهم) افزود، و آنان نیز عرش را دیدند، و برای خانه های خود سقفی جز عرش نیافتند، از این رو خانه آنان مسقّف به عرش خدای رحمان و محل رفت و آمد ملائکه و روح است، و ملائکه همواره گروهی در نزول و گروهی در صعودند، سپس فرمود: و هر خانه ای از خانه های ما امامان، محلّ رفت و آمد ملائکه است، چرا که خداوند می فرماید: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ…»سپس فرمود: «بکُلِّ أَمْرٍ»صحیح است. گفتم: آیا این تنزیل است؟ فرمود: آری.(1)

صاحب تفسیر برهان دو حدیث مفصّل دیگر درباره ی اسرار شب قدر نقل نموده که در پاورقی مشاهده می شود.(2)

ص: 540


1- 854.. الشیخ أبو جعفر الطوسی؟ره؟ عن رجاله عن عبد الله بن عجلان السکونی قال سمعت أبا جعفر(علیه السلام) یقول بیت علی و فاطمة من حجرة رسول الله(صلی الله علیه و آله) و سقف بیتهم عرش رب العالمین و فی قعر بیوتهم فرجة مکشوطة إلی العرش معراج الوحی و الملائکة تنزل علیهم بالوحی صباحا و مساء و فی کل ساعة و طرفة عین و الملائکة لا ینقطع فوجهم فوج ینزل و فوج یصعد و إن الله تبارک و تعالی کشط لإبراهیم(علیه السلام) عن السّماوات حتی أبصر العرش و زاد الله فی قوة ناظره و إن الله زاد فی قوة ناظر محمّد و علی و فاطمة و الحسن و الحسین(علیه السلام) و کانوا یبصرون العرش و لا یجدون لبیوتهم سقفا غیر العرش فبیوتهم مسقفة بعرش الرّحمن و معارج معراج الملائکة و الروح فوج بعد فوج بلا انقطاع لهم و ما من بیت من بیوت الأئمة منا إلّا و فیه معراج الملائکة لقول الله(عزوجل) تنزل الملائکة و الروح فیها بإذن ربهم بکل أمر سلام قال قلت مِنْ کُلِّ أَمْرٍ قال بکل أمر قلت هذا التنزیل قال نعم. [رواه فی تأویل الآیات، ص 792]
2- 855.. -- فی البرهان: و عن أبی جعفر(علیه السلام)، قال: «لقد خلق الله جل ذکره لیلة القدر أول ما خلق الدّنیا، ولقد خلق فیها أول نبی یکون، و أول وصی یکون، و لقد قضی أن یکون فی کل سنة لیلة یهبط فیها بتفسیر الأمور إلی مثلها من السنة المقبلة، من جحد ذلک فقد رد علی الله(عزوجل) علمه، لأنه لا یقوم الأنبیاء و الرسل و المحدثون إلّا أن تکون علیهم حجة بما یأتیهم فی تلک اللیلة مع الحجة التی یأتیهم بها جبرئیل(علیه السلام)». قلت: و المحدثون أیضا یأتیهم جبرئیل أو غیره من الملائکة(علیهم السلام)؟ قال: «أما الأنبیاء و الرسل (صلی الله علیهم) فلا شک، و لا بد لمن سواهم من أول یوم خلقت فی الأرض إلی آخر فناء الدّنیا أن یکون علی ظهر الأرض حجة ینزل ذلک فی تلک اللیلة إلی من أحب من عباده، و ایم الله لقد نزل الروح و الملائکة بالأمر فی لیلة القدر علی آدم، و ایم الله ما مات آدم إلّا و له وصی، و کل من بعد آدم من الأنبیاء قد أتاه الأمر فیها، و وضع لوصیه من بعده، و ایم الله إن کان النّبی لیؤمر فیما یأتیه من الأمر فی تلک اللیلة من آدم إلی محمّد(صلی الله علیه و آله) أن أوص إلی فلان، و لقد قال الله(عزوجل) فی کتابه لولاة الأمر من بعد محمّد(صلی الله علیه و آله) خاصة: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ إلی قوله تعالی: فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ. یقول: أستخلفکم لعلمی و دینی و عبادتی بعد نبیکم، کما استخلف وصاة آدم من بعده حتی یبعث النّبی الذی یلیه یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً یقول: یعبدوننی بإیمان لا نبی بعد محمّد(صلی الله علیه و آله)، فمن قال غیر ذلک فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ فقد مکن ولاة الأمر بعد محمّد(صلی الله علیه و آله) بالعلم، و نحن هم، فاسألونا فإن صدقناکم فأقروا، و ما أنتم بفاعلین، أما علمنا فظاهر، و أما إبان أجلنا الذی یظهر فیه الدین منا حتی لا یکون بین النّاس اختلاف، فإن له أجلا من ممر اللیالی و الأیام، إذا أتی ظهر، و کان الأمر واحدا. و ایم الله، لقد قضی الأمر أن لا یکون بین المؤمنین اختلاف، و لذلک جعلهم شهداء علی النّاس لیشهد محمّد(صلی الله علیه و آله) علینا، و لنشهد علی شیعتنا، و لتشهد شیعتنا علی النّاس، أبی الله(عزوجل) أن یکون فی حکمه اختلاف أو بین أهل علمه تناقض».ثمّ قال أبو جعفر(علیه السلام): «فضل إیمان المؤمن بجملة إِنَّا أَنْزَلْناهُ و تفسیرها، علی من لیس مثله فی الإیمان بها، کفضل الإنسان علی البهائم، و إن الله(عزوجل) لیدفع بالمؤمنین بها عن الجاحدین لها فی الدّنیا لکمال عذاب الآخرة لمن علم أنه لا یتوب منهم ما یدفع بالمجاهدین عن القاعدین، و لا أعلم أن فی هذا الزمان جهادا إلّا الحج و العمرة و الجوار».[تفسیر برهان، ج 5، ص 707، ح 8] -- و فیه: قال: و قال رجل لأبی جعفر(علیه السلام): یا بن رسول الله، لا تغضب علی. قال: «لماذا؟».قال:لما أرید أن أسألک عنه. قال: «قل».قال: و لا تغضب. قال: «و لا أغضب».قال: أ رأیت قولک فی لیلة القدر، تنزل الملائکة و الروح فیها إلی الأوصیاء، یأتونهم بأمر لم یکن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قد علمه، [أو یأتونهم بأمر کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یعلمه] و قد علمت أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) مات و لیس من علمه شی ء إلّا وعلی(علیه السلام) له واع؟ قال أبو جعفر(علیه السلام): «ما لی و ما لک أیها الرجل، و من أدخلک علی»؟ قال: أدخلنی علیک القضاء لطلب الدین، قال: «فافهم ما أقول لک:إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) لما أسری به لم یهبط حتی أعلمه الله جل ذکره علم ما قد کان و ما سیکون، و کان کثیر من علمه ذلک جملا یأتی تفسیرها فی لیلة القدر، و کذلک کان علی بن أبی طالب(علیه السلام) قد علم جمل العلم، و یأتی تفسیره فی لیالی القدر، کما کان مع رسول الله(صلی الله علیه و آله)».قال السائل: أو ما کان فی الجمل تفسیره؟ قال: «بلی، و لکنه إنّما یأتی بالأمر من الله تبارک و تعالی فی لیالی القدر إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) و إلی الأوصیاء: افعل کذا و کذا، لأمر قد کانوا علموه، أمروا کیف یعملون فیه».قلت: فسرلی هذا؟ قال: «لم یمت رسول الله(صلی الله علیه و آله) إلّا حافظا لجملة العلم و تفسیره». قلت: فالذی کان یأتیه فی لیالی القدر، علم ما هو؟ قال: «الأمر و الیسر فیما کان قد علم». قال السائل: فما یحدث لهم فی لیالی القدر علم سوی ما علموا؟ قال: «هذا مما أمروا بکتمانه، و لا یعلم تفسیر ما سألت عنه إلّا الله(عزوجل)».قال السائل: فهل یعلم الأوصیاء ما لا یعلم الأنبیاء؟ قال: «لا، و کیف یعلم وصی غیر علم ما اوصی إلیه؟».قال السائل: فهل یسعنا أن نقول: إن أحدا من الوصاة یعلم ما لا یعلم الآخر؟ قال: «لا، لم یمت نبی إلّا و علمه فی جوف وصیه، و إنّما تنزل الملائکة و الروح فی لیلة القدر بالحکم الذی یحکم به بین العباد». قال السائل: و ما کانوا علموا ذلک الحکم؟ قال: «بلی، قد علموه، و لکنهم لا یستطیعون إمضاء شی ء منه حتی یؤمروا فی لیالی القدر کیف یصنعون إلی السنة المقبلة».قال السائل: یا أبا جعفر، لا أستطیع إنکار هذا؟ قال أبو جعفر(علیه السلام): «من أنکره فلیس منا».قال السائل: یا أبا جعفر، أ رأیت النّبی(صلی الله علیه و آله) هل کان یأتیه فی لیالی القدر شی ء لم یکن علمه؟ قال: «لا یحل لک أن تسأل عن هذا، أما علم ما کان و ما یکون؟ فلیس یموت نبی و لا وصی إلّا و الوصی الذی بعده یعلمه، أما هذا العلم الذی تسأل عنه، فإن الله(عزوجل) أبی أن یطلع الأوصیاء علیه إلّا أنفسهم».قال السائل: یا بن رسول الله، کیف أعرف أن لیلة القدر تکون فی کل سنة؟ قال: «إذا أتی شهر رمضان فأقرأ سورة الدخان فی کل لیلة مائة مرة، فإذا أتت لیلة ثلاث و عشرین فإنک ناظر إلی تصدیق الذی سألت عنه».[همان، ص 708، ح 9]

ص: 541

ص: 542

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

ای جماعت شیعه! با سوره «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»با مخالفین خود بحث کنید، تا پیروز شوید، به خدا سوگند این سوره حجّت خداوند تبارک و تعالی می باشد، بعد از رسول او(صلی الله علیه و آله)، و آن آقای دین شما، و نهایت علم ما است، و با سوره حم نیز با آنان مخاصمه کنید، چرا که این سوره نیز مربوط به والیان امر بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، و خداوند می فرماید: «وَ إِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِیهَا نَذِیرٌ.»(1)و(2)

ص: 543


1- 856.. سوره ی فاطر، آیه ی 24.
2- 857.. و فیه: و عن أبی جعفر(علیه السلام)، قال: «یا معشر الشیعة، خاصموا بسورة إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ تفلجوا، فو الله إنها لحجة الله تبارک و تعالی علی الخلق بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله)، و إنها لسیدة دینکم، و إنها لغایة علمنا. یا معشر الشیعة، خاصموا ب حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ «الدخان 44: 1. 3»فإنها لولاة الأمر خاصة بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله). یا معشر الشیعة، یقول الله تبارک و تعالی: وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ «فاطر 35: 24»».قیل: یا أبا جعفر، نذیرها محمّد(صلی الله علیه و آله)؟ فقال: «صدقت، فهل کان نذیر و هو حی من البعثة فی أقطار الأرض؟». فقال السائل: لا، قال أبو جعفر(علیه السلام): «أ رأیت بعثه، ألیس نذیره؟ کما أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی بعثه من الله(عزوجل) نذیر».فقال: بلی. قال: «فکذلک لم یمت محمّد إلّا و له بعیث نذیر». قال: «فإن قلت: لا، فقد ضیع رسول الله(صلی الله علیه و آله) من فی أصلاب الرجال من أمته».قال: و ما یکفیهم القرآن؟ قال: «بلی، إن وجدوا له مفسّرا».قال: و ما فسره رسول الله(صلی الله علیه و آله)؟ قال: «بلی، قد فسره لرجل واحد، و فسر للأمة شأن ذلک الرجل، و هو علی بن أبی طالب(علیه السلام)».قال السائل: یا أبا جعفر، کان هذا أمر خاص، لا یحتمله العامة؟ قال: «أبی الله أن یعبد إلّا سرا حتی یأتی إبان أجله الذی یظهر فیه دینه، کما أنه کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) مع خدیجة(علیها السلام) مستترا حتی امر بالإعلان».قال السائل: فینبغی لصاحب هذا الدین أن یکتم؟ قال: «أو ما کتم علی بن أبی طالب(علیه السلام) یوم أسلم مع رسول الله(صلی الله علیه و آله) حتی ظهر أمره؟».قال: بلی. قال: «فکذلک أمرنا حتی یبلغ الکتاب أجله».[تفسیر برهان، ج 5، ص 706، ح 7]

ص: 544

سوره ی بیّنة

اشاره

محلّ نزول: مدینه منوّره، و بعضی گفته اند: در مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی طلاق.

تعداد آیات: 8 آیه، و اهل بصره 9 آیه دانسته اند،

و مورد اختلاف «مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»است.

ثواب قرائت سوره ی بیّنة

مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که سوره ی «بیّنة»را بخواند، از مشرکین بیزار خواهد بود، و داخل دین محمّد(صلی الله علیه و آله) می شود، و خداوند(عزوجل) او را در قیامت مؤمن مبعوث می کند، و حساب او را آسان قرار می دهد.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، روز قیامت با «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»یعنی علی(علیه السلام) هم نشین خواهد بود، و اگر در ظرف جدیدی نوشته شود، و شخصی که بیماری «لَقوَة» دارد

ص: 545


1- 858.. فی ثواب الأعمال: أَبِی ره عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ لَمْ یَکُنْ کَانَ بَرِیئاً مِنَ الشِّرْکِ وَ أُدْخِلَ فِی دِینِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ بَعَثَهُ اللَّهُ(عزوجل) مُؤْمِناً وَ حَاسَبَهُ. [ثواب الأعمال، ص 124]

در آن نظر کند، بهبودی خواهد یافت.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد، و همراه خود داشته باشد، یرقان او برطرف می شود، و اگر نوشته شود، و آب آن را کسی بنوشد که سفیدی چشم و پیسی داشته باشد، خداوند او را عافیت دهد، و اگر آب آن را به زن های باردار بدهند، برای آنان نافع می باشد، و از سموم طعام سالم می مانند، و اگر برای وَرَم های بدن نوشته شود، با قدرت الهی ورم ها برطرف خواهد شد.(2)

ص: 546


1- 859.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان یوم القیامة مع خیر البریة رفیقا و صاحبا، و هو علی(علیه السلام)، و إن کتبت فی إناء جدید و نظر فیها صاحب اللقوة بعینیه بری ء منها».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 717، ح 2]
2- 860.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها و علقها علیه، و کان فیه یرقان، زال عنه، و إذا علقت علی بیاض بالعین، و البرص، و شرب ماؤها، دفعه الله عنه، و إن شربت ماءها الحوامل نفعتها، وسلمتها من سموم الطعام، و إذا کتبت علی جمیع الأورام أزالتها بقدرة الله تعالی». [همان، ح 4]

سوره ی بیّنة، آیات 1 تا 8

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

لَمْ یَکُنِ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّی تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ 1 رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً 2 فیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ 3 وَ ما تَفَرَّقَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ 4 وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دینُ الْقَیِّمَةِ 5 إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ 6 إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ 7 جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ 8

لغات:

«اِنفکاک»اِنفصال بعد از شدّت اتّصال است، و بیشتر در منفی استعمال

ص: 547

می شود، مانند: ما زال تقول ما انفکّ من هذا الأمر، و «بیّنة»به معنای دلیل و حجّتی است که حق را از باطل جدا می سازد، و اصل آن از بینونة و فصل چیزی از چیز دیگر است، و هر برهان و دلالتی را بیّنه گویند، و «قَیِّمة»چیز مستمرّ در جهت صواب است، و «حنیف» چیز مایل به صواب و حقّ است، و «حَنیفیّة»شریعت مایل به حقّ است، و بعضی گفته اند: «قیّمة»از استقامة است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

کافران از اهل کتاب و مشرکان (می گفتند:) دست از آیین خود برنمی دارند تا دلیل روشنی برای آنها بیاید، (1) پیامبری از سوی خدا (بیاید) که صحیفه های پاکی را (بر آنها) بخواند، (2) و در آن نوشته های صحیح و پرارزشی باشد! (ولی هنگامی که آمد ایمان نیاوردند، مانند اهل کتاب). (3) اهل کتاب (نیز در دین خدا) اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه دلیل روشن برای آنان آمد! (4) و به آنها دستوری داده نشده بود جز اینکه خدا را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص کنند و از شرک به توحید بازگردند، نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند و این است آیین مستقیم و پایدار! (5) کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخند، جاودانه در آن می مانند آنها بدترین مخلوقاتند! (6) (امّا) کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات (خدا) یند! (7) پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهای بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جاری است همیشه در آن می مانند! (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند و این (مقام والا) برای کسی است که از پروردگارش بترسد! (8)

ص: 548

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

مقصود از«مشرکین»قریش [یعنی بت پرستان مکّه] است، و مفاد آیه این است که اهل کتاب و مشرکین مکّه در کفر خود باقی بودند، تا بیّنه یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد. و اهل کتاب قبل از آمدن بیّنه [یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] اختلاف و تفرّقی نداشتند، ولکن هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرآن را آورد، با او مخالفت نمودند، و اختلاف پیدا کردند، و مرتد و کافر شدند و از امیرالمؤمنین(علیه السلام) عصیان کردند، و خداوند آنان را بدترین مردم و «شَرُّ الْبَرِیَّةِ»نامید.

سپس گوید:

آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» درباره ی آل پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد.(1)

ص: 549


1- 861.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ یعنی قریشا: مُنْفَکِّینَ قال: هم فی کفرهم حَتَّی تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) قال البینة محمّد رسول الله و قال علی بن إبراهیم فی قوله وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ قال لما جاءهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) بالقرآن خالفوه و تفرقوا بعده. حُنَفاءَ قال طاهرین وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ أی دین قیم قوله إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ فِی نارِ جَهَنَّمَ خالِدِینَ قال أنزل الله علیهم القرآن فارتدوا فکفروا و عصوا أمیر المؤمنین(علیه السلام) أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ قوله إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ قال نزلت فی آل محمّد(صلی الله علیه و آله) حدثنا سعید بن محمّد قال: حدثنا بکر بن سهل قال: حدثنا عبد الغنی بن سعید عن موسی بن عبد الرّحمن عن مقاتل بن سلیمان عن الضّحاک عن مزاحم عن ابن عبّاس فی قوله: أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ، یرید به خیر الخلق. جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یصفه الواصفون رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ یرید رضی أعمالهم وَ رَضُوا عَنْهُ رضوا بثواب الله ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ یرید من خاف ربه و تناهی عن معاصی الله تعالی. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 432]

مؤلّف گوید:

آنچه مرحوم قمی؟رضوت؟ فرموده ظاهر آیات است، و لکن باطن آیات این سوره درباره ی دشمنان خاندان نبوّت و دوستان آنان می باشد، و روایات، صریح در این معناست و تعبیر خداوند به «کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ الْمُشْرِکِینَ»و «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»برای حفظ آیات از ردّ و اسقاط است، همان گونه که فراوان در قرآن دیده می شود، از این رو مؤلّف اعتقاد دارد که تفسیر آیات قرآن بدون مراجعه به احادیث، صحیح نخواهد بود، اکنون به روایات مربوط به این سوره توجّه می کنیم.

یزید بن شراحیل کاتب علیّ(علیه السلام) گوید: از آن حضرت شنیدم که می فرمود:

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) -- در حالی که سر او روی سینه من بود، و عایشه نزد گوش من آمده بود تا سخن آن حضرت را بشنود -- به من فرمود: ای برادر من، آیا سخن خداوند را نشنیدی که می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»؟ همانا مقصود از«خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»تو و شیعیان تو می باشید، و وعده گاه من و شما حوض کوثر است، و چون امّت ها در قیامت جمع می شوند، ملائکه شما را صدا می زنند و می گویند: «غُرّاً مُحَجَّلِینَ شِبَاعاً مَرْوِیِّین.»(1)

ص: 550


1- 862.. و جاء فی تأویل أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ أحادیث منها ما رواه محمّد بن العبّاس؟ره؟ عن أحمد بن الهیثم عن الحسن بن عبد الواحد عن حسن بن حسین عن یحیی بن مساور عن إسماعیل بن زیاد عن إبراهیم بن مهاجر عن یزید بن شراحیل کاتب علی(علیه السلام) قال سمعت علیا(علیه السلام) یقول حدثنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أنا مسنده إلی صدری و عائشة عن أذنی فأصغت عائشة لتسمع ما یقول فقال أی أخی أ لم تسمع قول الله(عزوجل) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ أنت و شیعتک و موعدی و موعدکم الحوض إذا جیئت الأمم تدعون غرا محجلین شباعا مرویین. [تأویل الآیات، ص 801]

ابوحمزه گوید: امام باقر(علیه السلام) از جابر بن عبدالله انصاری نقل نمود که گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بیماری آخر عمر شریف خود به فاطمه(علیها السلام) فرمود: ای فرزندم، پدر و مادرم فدای تو باد، کسی را سراغ علی(علیه السلام) بفرست تا نزد من بیاید. پس فاطمه(علیها السلام) فرزند خود امام حسن(علیه السلام) را فرمود: تا پدر خود را خبرکند، و چون امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شد، فاطمه(علیها السلام) نزد پدر خود بود، و می فرمود: «و اکرباه لکربک یا أبتاه»و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«بعد از این روز، مصیبت و کربی بر پدر تو نیست»سپس فرمود: ای فاطمه، برای پیامبر نباید گریبان پاره گردد، و صورت خراشیده شود، و صدای به ویل بلند شود، و لکن ای فاطمه تو باید مانند پدرت نسبت به فرزند خود ابراهیم بگویی: چشم می گرید، و قلب به درد می آید و ما چیزی که سبب خشم خدا شود را نمی گوییم…

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود:

«نزدیک من بیا، و گوش خود را نزدیک دهان من قرار ده»و سپس فرمود: یا علی آیا این آیه را نشنیده ای که خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آری یا رسول الله، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: مقصود از این آیه تو و شیعیان تو هستید، که در قیامت با صورت های نورانی -- بدون تشنگی و گرسنگی -- وارد می شوید. سپس فرمود: آیا آیه «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ الْمُشْرِکِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أُوْلَئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ»را شنیده ای؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: آری یا رسول الله.

ص: 551

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: مقصود از این آیه دشمنان تو و دشمنان شیعیان تو هستند، و آنان روز قیامت با صورت های سیاه و تشنه وارد محشر می شوند، و از اشقیا و معذّبین و کفّار و مناقین می باشند!(1) مؤلّف گوید:

روایات فراوان و صحیحی در کتاب های ما و اهل تسنّن به این معنا وارد شده است، تا جایی که جابر می گوید: بعد از نزول آیه فوق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «علیّ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»و اصحاب آن حضرت هنگام ورود علی(علیه السلام) می گفتند: «جَاءَ خَیْرٌ الْبَرِیَّةِ.»(2)

ص: 552


1- 863.. و فیه: عن أحمد بن محمّد الوراق عن أحمد بن إبراهیم عن الحسن بن أبی عبد الله عن مصعب بن سلام عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر(علیه السلام) عن جابر بن عبد الله رضی الله عنه قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی مرضه الذی قبض فیه لفاطمة(علیه السلام) یا بنیة بأبی أنت و أمی أرسلی إلی بعلک فادعیه إلی فقالت فاطمة للحسن(علیه السلام) انطلق إلی أبیک فقل له إن جدی یدعوک فانطلق إلیه الحسن فدعاه فأقبل إلیه أمیر المؤمنین(علیه السلام) حتی دخل علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و فاطمة عنده و هی تقول وا کرباه لکربک یا أبتاه فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) لا کرب علی أبیک بعد الیوم یا فاطمة إن النّبی لا یشق علیه الجیب و لا یخمش علیه الوجه و لا یدعی علیه بالویل و لکن قولی کما قال أبوک علی إبراهیم تدمع العین و قد یوجع القلب و لا نقول ما یسخط الرب و إنا بک یا إبراهیم لمحزونون و لو عاش إبراهیم لکان نبیا ثمّ قال یا علی ادن منی فدنا منه فقال أدخل أذنک فی فمی ففعل فقال یا أخی أ لم تسمع قول الله(عزوجل) فی کتابه إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ قال بلی یا رسول الله قال هم أنت و شیعتک تجیئون غرا محجلین شباعا مرویین أ لم تسمع قول الله(عزوجل) فی کتابه إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ فِی نارِ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ قال بلی یا رسول الله قال هم أعداؤک و شیعتهم یجیئون یوم القیامة مسودة وجوههم ظماء مظمئین أشقیاء معذبین کفارا منافقین ذاک لک و لشیعتک و هذا لعدوک و شیعتهم. [تأویل الآیات، ص 802]
2- 864.. فی المناقب عن الأعمش عن عطیة عن الخدری و روی الخطیب عن جابر أنه لما نزلت هذه الآیة قال النّبی(صلی الله علیه و آله) علی خیر البریة و فی روایة جابر کان أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) إذ أقبل علی قالوا جاء خیر البریة. [مناقب، ج 3، ص 69]

و در حدیث جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»فرمود:

«هُمْ شِیعَتُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.»(1)

و از مقاتل بن سلیمان از ضحّاک از ابن عبّاس نقل شده که گوید:

آیه «هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»درباره ی علیّ(علیه السلام) و اهل بیت او(علیهم السلام) نازل شد.(2)

مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی با سند خود از یعقوب بن میثم تمّار -- غلام حضرت زین العابدین(علیه السلام) -- نقل نموده که گوید:

خدمت امام باقر(علیه السلام) رسیدم، و گفتم: فدای شما شوم من در کتاب های پدرم میثم یافتم که علی(علیه السلام) به پدرم فرموده است: «دوستان آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را دوست بدار، گرچه فاسق و زانی باشند، و دشمنان آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را دشمن بدار، گرچه بسیار اهل نماز و روزه باشند، چرا که من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» را خواند و روی مبارک خود را به من نمود، و فرمود: «به خدا سوگند «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» تو و شیعیان تو هستند یا علی، و میعاد تو و آنان فردای قیامت حوض کوثر است، و آنان با صورت های

ص: 553


1- 865.. فی المحاسن: عنه عن یعقوب بن یزید عن بعض الکوفیین عن عنبسة عن جابر عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قول الله تعالی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ قال هم شیعتنا أهل البیت. [محاسن، ص 171، ح 140]
2- 866.. و فیه عن مقاتل بن سلیمان عن الضّحاک عن ابن عبّاس فی قوله «هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»قال نزلت فی علی(علیه السلام) و أهل بیته. [رواه فی مجمع البیان، ج 10، ص 795]

سفید و نورانی و تاجی از نور، وارد محشر می شوند»امام باقر(علیه السلام) به یعقوب بن میثم فرمود: آنچه گفتی در کتاب علی(علیه السلام) نزد ما موجود است.(1)

ص: 554


1- 867.. فی الأمالی: قرئ علی أبی القاسم علی بن شبل بن أسد الوکیل، و أنا أسمع، فی منزله ببغداد فی الربض بباب المحول، فی صفر سنة عشر و أربعمائة، حدثنا ظفر بن حمدون بن أحمد بن شداد البادرائی أبو منصور ببادرایا، فی شهر ربیع الآخر من سنة سبع و أربعین و ثلاثمائة، قال حدثنا إبراهیم بن إسحاق النهاوندی الأحمری، فی منزله بفارسفان من رستاق الأسفیدهان من کورة نهاوند، فی شهر رمضان من سنة خمس و تسعین و مائتین، قال حدثنا عبد الله بن حماد الأنصاری، عن عمرو بن شمر، عن یعقوب بن میثم التمار مولی علی بن الحسین علیهما السلام قال دخلت علی أبی جعفر(علیه السلام) فقلت له جعلت فداک یا ابن رسول الله، إنّی وجدت فی کتب أبی أن علیا(علیه السلام) قال لأبی میثم أحبب حبیب آل محمّد و إن کان فاسقا زانیا، و ابغض مبغض آل محمّد و إن کان صواما قواما، فإنی سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو یقول «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»ثمّ التفت إلی و قال هم و الله أنت و شیعتک یا علی، و میعادک و میعادهم الحوض غدا، غرا محجلین، مکتحلین متوجین. فقال أبو جعفر هکذا هو عیانا فی کتاب علی(علیه السلام). [امالی طوسی، ص 405]

سوره ی زلزال

اشاره

محلّ نزول: مدینه منوّره از ابن عبّاس، و مکّه مکرّمه از ضحّاک و عطاء.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی نساء.

تعداد آیات: 8 آیه به اعتقاد اهل کوفه و مدینه، و 9 آیه به اعتقاد دیگران و محلّ اختلاف «أشتاتاً»می باشد.

ثواب قرائت سوره ی زلزال

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

از قرائت سوره ی زلزال ملالت پیدا نکنید، چرا که هر کس در نمازهای مستحبّی خود این سوره را قرائت کند، خداوند او را گرفتار زلزله نمی کند، و از زلزله و صاعقه و آفات دیگر ایمن خواهد بود، تا از دنیا برود، و هنگام مرگ ملک کریمی از ناحیه خداوند بالای سر او می آید، و به ملک الموت می گوید: به ولیّ خدا ارفاق کن، چرا که او همواره مرا یاد می کرد، و این سوره را می خواند، و سوره ی زلزال نیز این سخن را به ملک الموت می گوید.

و ملک الموت می گوید:

خداوند به من امر نموده که من از او اطاعت کنم، و روح او را قبض نکنم، تا او اجازه قبض روح را به من بدهد، و همواره ملک الموت نزد او خواهد ماند، تا اجازه ی قبض روح را از او بگیرد، و چون هنگام قبض روح او می شود، پرده ها از مقابل چشم او برداشته می شود، و منازل خود را در بهشت می بیند، و با نرمی و راحتی روح

ص: 555

او قبض می شود، و هفتاد هزار ملک روح او را تا بهشت تشییع می کنند.(1)

و در ذیل سخن دیگری فرمود:

خداوند به قاری این سوره می فرماید: ای بنده ی من، بهشت را برای تو مباح کردم.

در هر کجای آن که می خواهی ساکن شو، «لَا مَمْنُوعاً وَ لَا مَدْفُوعاً.»(2)

و در سخن دیگری فرمود:

کسی که این سوره را بنویسد و همراه خود قرار دهد، و یا آن را بخواند و نزد سلطانی که از او می ترسد برود، از شرّ او نجات خواهد یافت….(3)

ص: 556


1- 868.. فی الکافی عن عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ أَبِیهِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ لَا تَمَلُّوا مِنْ قِرَاءَةِ -- إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها فَإِنَّهُ مَنْ کَانَتْ قِرَاءَتُهُ بِهَا فِی نَوَافِلِهِ لَمْ یُصِبْهُ اللَّهُ(عزوجل) بِزَلْزَلَةٍ أَبَداً وَ لَمْ یَمُتْ بِهَا وَ لَا بِصَاعِقَةٍ وَ لَا بِآفَةٍ مِنْ آفَاتِ الدُّنْیَا حَتَّی یَمُوتَ وَ إِذَا مَاتَ نَزَلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ کَرِیمٌ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ فَیَقْعُدُ عِنْدَ رَأْسِهِ فَیَقُولُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ ارْفُقْ بِوَلِیِّ اللَّهِ فَإِنَّهُ کَانَ کَثِیراً مَا یَذْکُرُنِی وَ یَذْکُرُ تِلَاوَةَ هَذِهِ السُّورَةِ وَ تَقُولُ لَهُ السُّورَةُ مِثْلَ ذَلِکَ وَ یَقُولُ مَلَکُ الْمَوْتِ قَدْ أَمَرَنِی رَبِّی أَنْ أَسْمَعَ لَهُ وَ أُطِیعَ وَ لَا أُخْرِجَ رُوحَهُ حَتَّی یَأْمُرَنِی بِذَلِکَ فَإِذَا أَمَرَنِی أَخْرَجْتُ رُوحَهُ وَ لَا یَزَالُ مَلَکُ الْمَوْتِ عِنْدَهُ حَتَّی یَأْمُرَهُ بِقَبْضِ رُوحِهِ وَ إِذَا کُشِفَ لَهُ الْغِطَاءُ فَیَرَی مَنَازِلَهُ فِی الْجَنَّةِ فَیُخْرِجُ رُوحَهُ مِنْ أَلْیَنِ مَا یَکُونُ مِنَ الْعِلَاجِ ثُمَّ یُشَیِّعُ رُوحَهُ إِلَی الْجَنَّةِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَبْتَدِرُونَ بِهَا إِلَی الْجَنَّةِ. [کافی، ج 2، ص 627، ح 24]
2- 869.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَا تَمَلُّوا مِنْ قِرَاءَةِ إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ فَإِنَّ مَنْ کَانَتْ قِرَاءَتَهُ فِی نَوَافِلِهِ لَمْ یُصِبْهُ اللَّهُ(عزوجل) بِزَلْزَلَةٍ أَبَداً وَ لَمْ یَمُتْ بِهَا وَ لَا بِصَاعِقَةٍ وَ لَا بِآفَةٍ مِنْ آفَاتِ الدُّنْیَا فَإِذَا مَاتَ أُمِرَ بِهِ إِلَی الْجَنَّةِ فَیَقُولُ اللَّهُ(عزوجل) عَبْدِی أَبَحْتُکَ جَنَّتِی فَاسْکُنْ مِنْهَا حَیْثُ شِئْتَ وَ هَوِیتَ لَا مَمْنُوعاً وَ لَا مَدْفُوعاً.[ثواب الأعمال، ص 124]
3- 870.. فی البرهان: و قال الصّادق(علیه السلام): «من کتبها و علقها علیه أو قرأها و هو داخل علی سلطان یخاف منه، نجا مما یخاف منه و یحذر، و إذا کتبت علی طشت جدید لم یستعمل و نظر فیه صاحب القوة أزیل وجعه بإذن الله تعالی بعد ثلاث أو أقل».[تفسیر برهان، ج 5، ص 726]

سوره ی زلزال، آیات 1 تا 8

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها 1 وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها 2 وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها 3 یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها 4 بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحی لَها 5 یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ 6 فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ 7 وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ 8

لغات:

«زَلْزَلة»شدّت حرکت را گویند، و «زِلْزال»بلیّه سخت، از شدّت حرکت را گویند، و جمع این دو «زلازل»است، و آن از «زَلَّ الشی ءُ عن مَکَانِه»به معنای از جا کنده شدن است، و زیادی حروف سبب شدّت معنا شده است، مانند: صَرْ، و صَرْصَرْ، و زِلزال با کسر زاء مصدر است، و با فتح آن اسم مصدر است، و زَلْزَلَتْ و رَجَفَتْ و رَجَّتْ مترادف اند، و«اَثْقال»جمع ثِقلْ است، و اموات را خداوند تشبیه به بار

ص: 557

سنگین نموده است، مانند حَمْل وَلَد در شکم که ثِقْل نامیده شده است، قال الله سبحانه: «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ»، و «أوحی، و وَحی»به یک معناست، و «أَوْحی لَها»یعنی ألهمها و عرّفها بأن تُحدِّث أخبارها، و «وحی و إیحاء»القاء معنا در خفا و پنهانی است، و «یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً»یعنی یخرجون من القبور متفرّقین: اهل الایمان علی حدةٍ و أهل کلّ دینٍ علی حدةٍ.

أقول: و لا ینافی هذا، الحبط و التکفیر، لأنّ الحبط و التکفیر أیضاً ممّا یراه الإنسان من عمله، لأنّ اقتضاء بعض أعمال الخیر التکفیر و اقتضاء بعض أعمال الشرّ الحبط، و الله العالم.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

هنگامی که زمین شدیداً به لرزه درآید، (1) و بارهای سنگینش را خارج سازد! (2) و انسان گوید: «زمین را چه می شود (که این گونه می لرزد)؟!»(3) در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو می کند (4) چرا که پروردگارت به او وحی کرده است! (5) و در آن روز مردم بصورت گروه های پراکنده (از قبرها) خارج می شوند تا اعمال شان به آنها نشان داده شود! (6) پس هر کس هموزن ذرّه ای کار خیر انجام دهد آن را می بیند!(7) و هر کس هموزن ذرّه ای کار بد کرده آن را می بیند! (8)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

ظاهر آیات این است که مقصود از «انسان»در آیه «وَ قَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا»جنس انسان باشد، و لکن روایات زیادی نقل شده که مقصود علیّ(علیه السلام) است، و اوست که به زلزله های دنیا و زلزله ی قیامت می گوید: آرام باش، و زمین به امر الهی از او

ص: 558

اطاعت می کند، چنان که یکی از اصحاب آن حضرت به نام تمیم بن حُذَیْم گوید:

ما هنگام رفتن به بصره [در جنگ جمل] با علیّ(علیه السلام) بودیم، و چون در جایی پیاده شدیم، ناگهان زمین اضطراب پیدا کرد، و لرزید، و علیّ(علیه السلام) دست خود را بر زمین زد و فرمود: تو را چه می شود؟ و سپس روی مبارک به ما نمود و فرمود: اگر این، زلزله ی قیامت هم می بود -- که خداوند در کتاب خود فرموده: «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا…»-- از من اطاعت می نمود، ولکن این زلزله ی قیامت نیست.(1)

و از حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) نقل شده که می فرماید:

در زمان خلافت ابوبکر زلزله ای رخ داد و مردم به ابوبکر و عمر پناه بردند، در حالی که آنان به علیّ(علیه السلام) پناهنده شده بودند، پس مردم درب خانه علی(علیه السلام) جمع شدند، و آن حضرت بدون اضطراب از خانه خارج شد، و مردم به دنبال او حرکت کردند، تا در جای بلندی نشست و مردم گرد او جمع شدند، و دیوارهای مدینه را دیدند که در حرکت و لرزش بود، و علی(علیه السلام) به آنان فرمود: مثل این که از این زلزله وحشت کرده اید؟ گفتند: آری تا کنون ما مثل آن را ندیده ایم، پس آن حضرت لب های خود را حرکت داد، و با دست خود بر زمین زد، و فرمود: «مَا لَکَ اسْکُنِی»پس زمین آرام گرفت و مردم تعجّب نمودند، بیش از آنچه از زلزله تعجّب نموده بودند، پس علی(علیه السلام) فرمود: آیا از کار من تعجّب کردید؟ گفتند: آری.

ص: 559


1- 871.. فی العلل: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ یَحْیَی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ جَابِرٍ حَدَّثَنِی تَمِیمُ بْنُ جَذِیمٍ قَالَ کُنَّا مَعَ عَلِیٍّ(علیه السلام) حَیْثُ تَوَجَّهْنَا إِلَی الْبَصْرَةِ قَالَ فَبَیْنَمَا نَحْنُ نُزُولٌ إِذَا اضْطَرَبَتِ الْأَرْضُ فَضَرَبَهَا عَلِیٌّ(علیه السلام) بِیَدِهِ ثُمَّ قَالَ لَهَا مَا لَکِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ لَنَا أَمَا إِنَّهَا لَوْ کَانَتِ الزَّلْزَلَةُ الَّتِی ذَکَرَهَا اللَّهُ(عزوجل) فِی کِتَابِهِ لَأَجَابَتْنِی وَ لَکِنَّهَا لَیْسَتْ بِتِلْکَ. [علل الشّرایع، ج 2، ص 555، ح 5]

فرمود: من همان انسانی هستم که خداوند درباره ی او می فرماید: «وَ قَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا»یعنی هنگامی که زمین برای حادثه قیامت می لرزد، و آن انسان به زمین می گوید: «تو را چه می شود، آرام بگیر؟»پس زمین خبرهای خود را برای من بیان می کند، چنان که خداوند می فرماید: «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا.»(1)

مؤلّف گوید:

مضمون روایات فوق را صاحب تأویل الآیات با اسناد مختلف نقل نموده است.(2)

ص: 560


1- 872.. و فیه: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ رَوْحِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ رَفَعَهُ عَنْ فَاطِمَةَ(علیه السلام) قَالَتْ أَصَابَ النَّاسَ زَلْزَلَةٌ عَلَی عَهْدِ أَبِی بَکْرٍ فَفَزِعَ النَّاسُ إِلَی أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ فَوَجَدُوهُمَا قَدْ خَرَجَا فَزِعَیْنِ إِلَی عَلِیٍّ(علیه السلام) فَتَبِعَهُمَا النَّاسُ إِلَی أَنِ انْتَهَوْا إِلَی بَابِ عَلِیٍّ(علیه السلام) فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ عَلِیٌّ(علیه السلام) غَیْرَ مُکْتَرِثٍ لِمَا هُمْ فِیهِ فَمَضَی وَ اتَّبَعَهُ النَّاسُ حَتَّی انْتَهَی إِلَی تَلْعَةٍ فَقَعَدَ عَلَیْهَا وَ قَعَدُوا حَوْلَهُ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ إِلَی حِیطَانِ الْمَدِینَةِ تَرْتَجُّ جَائِیَةً وَ ذَاهِبَةً فَقَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ(علیه السلام) کَأَنَّکُمْ قَدْ هَالَکُمْ مَا تَرَوْنَ قَالُوا وَ کَیْفَ لَا یَهُولُنَا وَ لَمْ نَرَ مِثْلَهَا قَطُّ قَالَتْ فَحَرَّکَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ ضَرَبَ الْأَرْضَ بِیَدِهِ ثُمَّ قَالَ مَا لَکِ اسْکُنِی فَسَکَنَتْ فَعَجِبُوا مِنْ ذَلِکَ أَکْثَرَ مِنْ تَعَجُّبِهِمْ أَوَّلًا حَیْثُ خَرَجَ إِلَیْهِمْ قَالَ لَهُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ عَجِبْتُمْ مِنْ صَنْعَتِی قَالُوا نَعَمْ قَالَ أَنَا الرَّجُلُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها فَأَنَا الْإِنْسَانُ الَّذِی یَقُولُ لَهَا مَا لَکِ یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها إِیَّایَ تُحَدِّثُ. [علل الشّرایع، ج 2، ص 556، ح 8]
2- 873.. فی تأویل الآیات: جاء فی معنی تأویلها أحادیث یظهر منها فضل أمیر المؤمنین(علیه السلام) و أنه هو الإنسان الذی یکلم الأرض إذا زلزلت -- فمنها ما رواه محمّد بن العبّاس؟ره؟ عن أحمد بن هوذة عن إبراهیم بن إسحاق عن عبد الله بن حماد عن الصباح المزنی عن الأصبغ بن نباته قال خرجنا مع علی(علیه السلام) و هو یطوف فی السوق فیأمرهم بوفاء الکیل و الوزن حتی إذا انتهی إلی باب القصررکض الأرض برجله فتزلزلت فقال هی هی الآن ما لک اسکنی أما و الله إنّی الإنسان الذی تنبئه الأرض بأخبارها أو رجل منی -- و روی أیضا عن علی بن عبد الله بن أسد عن إبراهیم بن محمّد الثقفی عن عبید الله بن سلیمان النخعی عن محمّد بن الخراسانی عن فضیل بن زبیر قال إن أمیر المؤمنین(علیه السلام) لی بن أبی طالب(علیه السلام) کان جالسا فی الرحبة فتزلزلت الأرض فضربها علی(علیه السلام) بیده ثمّ قال لها قری إنه ما هو قیام و لو کان ذلک لأخبرتنی و إنّی أنا الذی تحدثه الأرض أخبارها ثمّ قرأه إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحی لَها أ ما ترون أنها تحدث عن ربها -- و روی محمّد بن هارون العکبری بإسناده إلی هارون بن خارجة حدیثا یرفعه إلی سیدة النساء فاطمة الزهراء(علیه السلام) قالت أصاب النّاس زلزلة علی عهد أبی بکر و عمر ففزع النّاس إلیهما فوجدوهما قد خرجا فزعین إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام)لی(علیه السلام) فتبعهما النّاس حتی انتهوا إلی باب علی(علیه السلام) فخرج إلیهم غیر مکترث لما هم فیه ثمّ مضی و اتبعه النّاس حتی انتهوا إلی تلعة فقعد علیها و قعدوا حوله و هم ینظرون إلی حیطان المدینة ترتج جائیة و ذاهبة فقال لهم(علیه السلام) کأنکم قد هالکم ما ترون قالوا و کیف لا یهولنا و لم نر مثلها زلزلة قال فحرک شفتیه ثمّ ضرب الأرض بیده و قال ما لک اسکنی فسکنت فتعجبوا من ذلک أکثر من تعجبهم أولا حین خرج إلیهم فقال لهم کأنکم قد تعجبتم من صنعی قالوا نعم قال أنا الإنسان الذی قال الله(عزوجل) فی کتابه إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها فأنا الإنسان الذی أقول لها ما لک یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها لإیای تحدث أخبارها. -- و یؤیده ما ذکره أبو علی الحسن بن محمّد بن جمهور العمی قال حدثنی الحسن بن عبد الرحیم التمار قال انصرفت من مجلس بعض الفقهاء فمررت علی سلمان الشاذکونی فقال لی من أین جئت فقلت جئت من مجلس فلان یعنی واضع کتاب الواحدة فقال لی ما ذا قوله فیه قلت شی ء من فضائل أمیر المؤمنین(علیه السلام)لی بن أبی طالب(علیه السلام) فقال و الله لأحدثنک بفضیلة حدثنی بها قرشی عن قرشی إلی أن بلغ ستة نفر منهم ثمّ قال رجفت قبور البقیع علی عهد عمر بن الخطاب فضج أهل المدینة من ذلک فخرج عمر و أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) یدعون لتسکن الرجفة فما زالت تزید إلی أن تعدی ذلک إلی حیطان المدینة و عزم أهلها علی الخروج عنها فعند ذلک قال عمر: علیّ بأبی الحسن علی بن أبی طالب(علیه السلام) فحضر فقال یا أبا الحسن أ لا تری إلی قبور البقیع و رجفها حتی تعدی ذلک إلی حیطان المدینة و قد هم أهلها بالرحلة عنها فقال علی(علیه السلام) علی بمائة رجل من أصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) البدریین فاختار من المائة عشرة فجعلهم خلفه و جعل التسعین من ورائهم و لم یبق بالمدینة سوی هؤلاء إلّا حضر حتی لم یبق بالمدینة ثیب و لا عاتق إلّا خرجت ثمّ دعا بأبی ذر و سلمان و مقداد و عمار فقال لهم کونوا بین یدی حتی توسط البقیع و النّاس محدقون به فضرب الأرض برجله ثمّ قال ما لک ما لک ثلاثا فسکنت فقال صدق الله و صدق رسوله لقد أنبأنی بهذا الخبر و هذا الیوم و هذه الساعة و باجتماع النّاس له أن الله(عزوجل) یقول فی کتابه إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها أما لو کانت هی هی لقالت ما لها و أخرجت لی أثقالها ثمّ انصرف و انصرفت النّاس معه و قد سکنت الرجفة. [تأویل الآیات، ص 805]

ص: 561

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

مقصود از «أَثْقَالَهَا»مردم هستند که زمین آنان را از شکم خود بیرون می ریزد، و مقصود از «وَ قَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا»امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، و مقصود از «یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا»این است که، مردم از مؤمن و کافر و منافق یک باره از قبرها خارج می شوند، تا اعمالی که در دنیا انجام داده اند را ببینند، و آیه «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»ردّ اعتقاد به جبر است، چرا که اهل جبر می گویند: کارها منسوب به خداوند است، و انسان مجبور است، و هر کاری انجام داده در حقیقت خدا انجام داده و او انجام نداده است.(1)

ص: 562


1- 874.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها قال من النّاس وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها قال ذلک أمیر المؤمنین(علیه السلام) یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها إلی قوله أَشْتاتاً قال یحیون أشتاتا مؤمنین و کافرین و منافقین لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ قال یقفوا علی ما فعلوه ثمّ قال فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ و هو رد علی المجبرة الذین یزعمون أنه لا فعل لهم. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 433]

و در روایت ابی الجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ»فرمود:

اگر اهل آتش باشد، و ذرّة المثقالی کار خوب انجام داده باشد، روز قیامت آن کار را می بیند، و حسرت می خورد که ای کاش آن کار را برای خدا انجام داده بود؟! و در تفسیر«وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»فرمود: اگر کسی که اهل بهشت است ذرّة المثقالی کار بد انجام داده باشد، در قیامت آن را می بیند، و خداوند از او می گذرد.(1) مرحوم کلینی در کتاب کافی با سند خود از مسمع بن عبدالملک از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

بسا بنده، بر یکی از گناهان خود یکصد سال محبوس می ماند، و به همسران خود در بهشت می نگرد که آنان در نعمت به سر می برند.(2)

و در روضه کافی کلامی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره ی موعظه و زهد در دنیا نقل شده که می فرماید:

ای فرزند آدم، بدان که بعد از این عالم مصیبت ها بزرگتر، و رسوایی ها و سختی ها، دردآورتر از این دنیا خواهد بود، چرا که در آن روز لغزش و خطای کسی جبران نمی شود، و کسی فدای دیگری نخواهد شد، و از کسی معذرت پذیرفته نیست،

ص: 563


1- 875.. و فیه: و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام) فی قوله فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ یقول إن کان من أهل النار و کان قد عمل فی الدّنیا مثقال ذرة خیرا یره یوم القیامة حسرة أنه کان عمله لغیر الله، وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ یقول إذا کان من أهل الجنّة رأی ذلک الشر یوم القیامة ثمّ غفر الله تعالی له. [همان]
2- 876.. فی أصول الکافی باسناده الی مسمع بن عبد الملک عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ان العبد لیحبس علی ذنب من ذنوبه مأة عام، و انه لینظر الی أزواجه فی الجنّة یتنعمن. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 651، ح 20]

و راه توبه مسدود است، و در آن روز گناهان کیفر داده می شود، و از مؤمنین هر کس مثقال ذرّة عمل خیری انجام داده باشد، آن را می یابد، و اگر مثقال ذرّة عمل شرّی انجام داده باشد، نیز آن را می یابد.(1)

و در روایتی نقل شده که شخصی این سوره را شنید و گفت:

همین برای من بس می باشد و نیازی به شنیدن آیات دیگر قرآن ندارم.(2)

عبدالله بن مسعود گوید:

«أحکم آیةٍ فی القرآن فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَه…»و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این سوره را سوره ی جامعه می نامید.(3)

ص: 564


1- 877.. فی روضة الکافی کلام لعلی(علیه السلام) فی الوعظ و الزهد فی الدّنیا یقول فیه(علیه السلام): و اعلم یا بن آدم ان وراء هذا أعظم و أفظع و أوجع للقلوب یوم القیامة، یوم لا تقال فیه عثرة، و لا یؤخذ من أحد فدیة، و لا تقبل من أحد معذرة، و لا لأحد فیه مستقبل توبة، لیس الا الجزاء بالسیئات، فمن کان من المؤمنین عمل فی هذه الدّنیا مثقال ذرة من خیر وجده، و من کان من المؤمنین عمل فی هذه الدّنیا مثقال ذرة من شر وجده. [همان، ج 5، ص 650، ح 17]
2- 878.. و عن ابی عثمان المازنی عن أبی عبیدة قال قدم صعصعة بن ناجیة جد الفرزدق علی رسول الله؟صل؟ فی وفد بنی تمیم فقال: بأبی أنت [و أمی] یا رسول الله أوصنی قال: أوصیک بأمک و أبیک و دابتک قال: زدنی یا رسول الله قال: احفظ ما بین لحییک و رجلیک، ثم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): ما شی ء بلغنی عنک فعلته؟ فقال: یا رسول الله رأیت النّاس یموجون علی غیر وجه و لم أدر أین الصواب غیر أنی علمت انهم لیسوا علیه فرأیتهم یئدون بناتهم فعرفت ان الله(عزوجل) لم یأمرهم بذلک فلم أترکهم یئدون و فدیت ما قدرت. و فی روایة اخری انه سمع: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»فقال: حسبی ما أبالی ان اسمع من القرآن غیر هذا. [همان، ح 15]
3- 879.. و قال عبد الله بن مسعود: أحکم آیة فی القرآن «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» الی آخر السورة، و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) یسمیها الجامعة. [همان، ح 16]

سوره ی عادیات

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه، و بعضی آن را مدنی دانسته اند.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی عصر.

تعداد آیات: 11 آیه.

ثواب قرائت سوره ی عادیات

سلیمان بن خالد گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که همواره سوره ی عادیات را بخواند، خداوند در قیامت او را با امیرالمؤمنین(علیه السلام) محشور می نماید، و از رفقای او، و در پناه او، خواهد بود.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، پاداش قرائت کلّ قرآن به او داده می شود، و کسی که همواره آن را بخواند، و دَیْنی به عهده ی او باشد، خداوند سریعاً به او کمک می نماید تا دَیْن او ادا شود، گرچه دَیْن او سنگین باشد.(2)

ص: 565


1- 880.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الموفی [الْمُؤْمِنِ] عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْعَادِیَاتِ وَ أَدْمَنَ قِرَاءَتَهَا بَعَثَهُ اللَّهُ(عزوجل) مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) یَوْمَ الْقِیَامَةِ خَاصَّةً وَ کَانَ فِی حَجْرِهِ وَ رُفَقَائِهِ. [ثواب الأعمال، ص 124]
2- 881.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطی من الأجر کمن قرأ القرآن، و من أدمن قراءتها و علیه دین أعانه الله علی قضائه سریعا، کائنا ما کان». [رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 731، ح 2]

و نیز فرمود:

کسی که نماز عشا را با این سوره بخواند، پاداش قرائت نصف قرآن را خواهد داشت، و کسی که همواره آن را قرائت کند، و دَیْنی به عهده ی او باشد، خداوند سریعاً به او کمک می کند تا دین او ادا شود.(1)

واز امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

کسی که خائف از چیزی باشد، و این سوره را بخواند، ایمن خواهد شد، و اگر انسانِ گرسنه و یا تشنه ای این سوره را بخواند، گرسنگی و تشنگی او ساکن می شود، و اگر بدهکار، بر قرائت این سوره مداومت کند، دین او با اذن خداوند ادا خواهد شد.(2)

ص: 566


1- 882.. و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من صلی بها العشاء الآخرة عدل ثوابها نصف القرآن، و من أدمن قراءتها و علیه دین أعانه الله تعالی علی قضائه سریعا».[همان، ح 3]
2- 883.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها للخائف أمن من الخوف، و قراءتها للجائع یسکن جوعه، و العط شان یسکن عطشه، فإذا قرأها و أدمن قراءتها المدیون أدی الله عنه دینه بإذن الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی عادیات، آیات 1 تا 11

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً 1 فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً 2 فَالْمُغیراتِ صُبْحاً 3 فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً 4 فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً 5 إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ 6 وَ إِنَّهُ عَلی ذلِکَ لَشَهیدٌ 7 وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ 8 أَ فَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ 9 وَ حُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ 10 إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌ 11

لغات:

«ضَبْح»حَمْحَمِة اسب است هنگام دویدن، و یا شدّت نَفَس او می باشد هنگام دویدن، و «فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا»از «أَوری یُوری إیراءً»است، و آن این است که آن سنگ مخصوص را به سنگ دیگر بزنند تا آتشی از آن ایجاد شود، و آن را نار حباحب گویند به خاطر ضعف آن، و مقصود آتشی است که در اثر برخورد سمّ

ص: 567

اسب های رزمندگان به زمین، ایجاد می شود، و این کنایه از اهمّیت و ارزش جهاد در راه خدا می باشد، و «نَقْع»به معنای غباری است که انسان در آن غوطه ور شود مانند غوطه ور شدن در آب، و «کَنُود»به معنای کفور است، و زمین کنود زمینی است که چیزی در آن نمی روید، و اصل معنای کنود، منع حق و منع خیر است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالی که نفس زنان به پیش می رفتند، (1) و سوگند به افروزندگان جَرَقِّه آتش (در برخورد سمهای شان با سنگهای بیابان)، (2) و سوگند به هجوم آوران سپیده دم (3) که گرد و غبار را به هر سو پراکندند، (4) و (ناگهان) در میان دشمن ظاهر شدند، (5) که انسان در برابر نعمتهای پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است (6) و او خود (نیز) بر این معنی گواه است! (7) و او علاقه شدید به مال دارد! (8) آیا نمی داند که در آن روز تمام کسانی که در قبرها هستند برانگیخته می شوند، (9) و آنچه در درون سینه هاست آشکار می گردد، (10) در آن روز پروردگارشان از آنها کاملًا با خبر است! (11)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

شأن نزول این سوره مربوط به جنگ با اهل وادی یابس است، و تفصیل آن در روایت ابی بصیر از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر قمّی و تفاسیر روایی دیگر نقل شده است، و ما نیز در کتاب «آیات الفضائل»و «فضائل علی(علیه السلام) در قرآن»در ذیل این سوره نقل نموده ایم و خلاصه آن این است که اهل وادی یابس، عهد و پیمان بستند، تا با لشگر ده هزار نفری خود، پیامبر خدا و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بکشند، و

ص: 568

جبرئیل اهداف آنان را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خبر داد، و آن حضرت لشگری با چهار هزار نفر آماده نمود و ابوبکر را فرمانده ی آنان قرار داد، و ابوبکر با لشگر اسلام حرکت کرد، و چون جمعیّت اهل وادی یابس را دید وحشت کرد و گفت: «ما توان مقابله با آنان را نداریم، تا بازگردیم، و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کسب تکلیف نماییم»و مسلمانان به او گفتند: تو از دستور پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) تخلّف کردی، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز به او فرمود:

«به خدا سوگند تو امر مرا عصیان نمودی»و سپس عمر را برای فرماندهی تعیین نمود، و او نیز وحشت کرد و با دیدن جمعیّت دشمن قلب او تُهی شد، و بازگشت، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به او فرمود: تو خدا را در عرش، و مرا روی زمین عصیان کردی و به رأی خویش عمل کردی -- «قَبَّحَ اللَّهُ رَأْیَکَ»-.

سپس فرمود:

«جبرئیل مرا امر نموده که علیّ بن ابیطالب(علیه السلام) را برای فرماندهی این لشگر بفرستیم، و به من خبر داده که او با کمک الهی پیروز خواهد شد»و سپس علیّ(علیه السلام) را با توصیه های لازم اعزام نمود، و علیّ(علیه السلام) با مهاجرین و انصار حرکت کرد و بر خلاف ابوبکر و عمر، دستور داد تا نیروهای اسلام با سرعت حرکت کنند، و به آنان فرمود: «هراس نکنید، چرا که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من نوید پیروزی داده است»از این رو مردم مطمئن شدند، و با سرعت خود را به دشمن رساندند، و اهل وادی یابس از نزول لشگر اسلام با رهبری علیّ(علیه السلام) آگاه شدند، و با دویست نفر مسلّح نزدیک به مسلمانان شدند، و علیّ(علیه السلام) نیز با گروهی مقابل آنان آمد و آنان گفتند: شما کیستید، و چه می گویید؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«من علیّ بن ابی طالب پسر عمّ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و برادر او هستم، و او مرا نزد شما فرستاده تا شما را دعوت به «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» بکنم و اگر

ص: 569

بپذیرید در نفع و ضرر همانند مسلمانان دیگر باشید»و آنان گفتند: «هدف ما تو هستی و ما سخنان تو را شنیدیم، و با آن موافق نخواهیم بود، و تو باید خود را برای سخت ترین جنگ آماده کنی، و بدان که ما با تو جنگ خواهیم نمود، و قرار جنگ بین ما و تو صبح فردا می باشد».

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جواب آنان فرمود:

«وای بر شما آیا به خاطر زیادی جمعیّت خود مرا تهدید می کنید؟ همانا من با کمک خداوند، و ملائکه و مسلمانان با شما جنگ خواهم نمود، «وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».پس آنان به مراکز خود بازگشتند، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز به لشگر خود بازگشت، و چون تاریکی شب عالم را فرا گرفت به اصحاب خود فرمود: مرکب های خود را آماده کنند، و غذای کافی به آنان بدهند، و چون طلوع فجر رسید، نماز صبح را با اصحاب خود اقامه نمود، و دستور حمله را صادر کرد، و دشمن غافل گیر شد، و اسب ها آنان را پایمال کردند و لشگر اسلام مقاتلین آنان را کشتند و زنان و فرزندان آنان را اسیر کردند، و اموال شان را به غنیمت گرفتند، و خانه های آنان را خراب کردند، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) با اسیران و غنائم به طرف مدینه بازگشت، و جبرئیل این خبر را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خبر فتح و پیروزی علیّ(علیه السلام) را به مردم ابلاغ نمود، و بالای منبر خطبه ای خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: از مسلمانان در این جنگ تنها دو نفر کشته شده اند و سپس با جمیع اهل مدینه به استقبال علی(علیه السلام) آمد و در سه میلی مدینه به او رسید، و علیّ(علیه السلام) با دیدن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از مرکب خود پیاده شد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) او را در آغوش گرفت، و بین دو چشمان او را بوسه زد، و علیّ(علیه السلام) با غنائم زیاد و اسیران وارد مدینه شد.

ص: 570

امام صادق(علیه السلام) در پایان این قصّه می فرماید:

مسلمانان هرگز در جنگ ها به این اندازه غنیمت به دست نیاورده بودند، جز جنگ خیبر که در خیبر نیز همین اندازه غنیمت به دست آوردند و چون این جنگ به پایان رسید، خداوند فرمود: «وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحًا»و مقصود از «عَادِیَاتِ»اسب هایی هستند که با سرعت مردم را زیر پاهای خود بردند، و «ضَبح»صیحه و صدای آنان است…

ابوبصیر گوید:

گفتم: معنای «إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»چیست؟ فرمود: کنود به معنای کفور است.

گفتم: معنای «وَ إِنَّهُ عَلَی ذَلِکَ لَشَهِیدٌ»چیست؟ فرمود: مقصود آن دو نفر هستند که هر دو با اهل وادی یابس برخورد نمودند، و به خاطر حبّ دنیا و زنده ماندن، از مقابله با دشمن، خودداری کردند. گفتم: مقصود از «أَ فَلَا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ * وَ حُصِّلَ مَا فِی الصُّدُورِ * إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّخَبِیرٌ»چیست؟ فرمود: «این دو آیه درباره ی آن دو نفر می باشد، که در باطن خود نیّت های سوئی داشتند، و طبق آن عمل می کردند، و خداوند از حال آنان خبر داده است، سپس فرمود: و این است قصّه اهل وادی یابس و تفسیر سوره ی عادیات.(1)

ص: 571


1- 884.. القمّی: حدثنا جعفر بن أحمد عن عبد الله بن موسی قال: حدثنا الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً، قال هذه السورة نزلت فی أهل وادی الیابس قال قلت و ما کان حالهم و قصتهم قال إن أهل وادی الیابس اجتمعوا اثنی عشر ألف فارس و تعاقدوا و تعاهدوا و تواثقوا علی أن لا یتخلف رجل عن رجل و لا یخذل أحد أحدا و لا یفر رجل عن صاحبه حتی یموتوا کلهم علی حلف واحد أو یقتلوا محمّدا(صلی الله علیه و آله) و علی بن أبی طالب ع، فنزل جبرئیل(علیه السلام) علی محمّد(صلی الله علیه و آله) و أخبره بقصتهم و ما تعاقدوا علیه و تواثقوا و أمره أن یبعث فلانا إلیهم فی أربعة آلاف فارس من المهاجرین و الأنصار،فصعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) المنبر فحمد الله و أثنی علیه ثمّ قال: «یا معشر المهاجرین و الأنصار إن جبرئیل أخبرنی أن أهل وادی الیابس اثنی عشر ألف فارس قد استعدوا و تعاقدوا و تعاهدوا أن لا یغدر رجل بصاحبه و لا یفر عنه و لا یخذله حتی یقتلونی و أخی علی بن أبی طالب و قد أمرنی أن أسیر إلیهم فلانا فی أربعة آلاف فارس فخذوا فی أمرکم و استعدوا لعدوکم و انهضوا إلیهم علی اسم الله و برکته یوم الإثنین إن شاء الله تعالی»فأخذ المسلمون عدتهم و تهیئوا و أمر رسول الله(صلی الله علیه و آله) فلانا بأمره و کان فیما أمره به أنه إذا رآهم أن یعرض علیهم الإسلام فإن تابعوه و إلّا واقعهم فیقتل مقاتلیهم و یسبی ذراریهم و یستبیح أموالهم و یخرب ضیاعهم و دیارهم، فمضی فلان و من معه من المهاجرین و الأنصار فی أحسن عدة و أحسن هیئة یسیر بهم سیرا رفیقا حتی انتهوا إلی أهل وادی الیابس، فلما بلغ القوم نزول القوم علیهم و نزل فلان و أصحابه قریبا منهم، خرج إلیهم من أهل وادی الیابس مائتا رجل مدججین بالسلاح، فلما صادفوهم قالوا لهم: من أنتم و من أین أقبلتم و أین تریدون لیخرج إلینا صاحبکم حتی نکلمه. فخرج إلیهم فلان فی نفر من أصحابه المسلمین فقال لهم: أنا فلان صاحب رسول الله، قالوا ما أقدمک علینا قال أمرنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن أعرض علیکم الإسلام فإن تدخلوا فیما دخل فیه المسلمون لکم ما لهم و علیکم ما علیهم و إلّا فالحرب بیننا و بینکم، قالوا: له أما و اللات و العزی لو لا رحم بیننا و قرابة قریبة لقتلناک و جمیع أصحابک قتلة تکون حدیثا لمن یکون بعدکم فارجع أنت و من معک و اربحوا العافیة فإنا إنّما نرید صاحبکم بعینه و أخاه علی بن أبی طالب علیهما السلام. فقال فلان لأصحابه: یا قوم! القوم أکثر منکم أضعافا و أعد منکم و قد نأت دارکم عن إخوانکم من المسلمین فارجعوا نعلم رسول الله(صلی الله علیه و آله) بحال القوم، فقالوا له جمیعا خالفت یا فلان قول رسول الله(صلی الله علیه و آله) و ما أمرک به فاتق الله و واقع القوم و لا تخالف رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقال إنّی أعلم ما لا تعلمون الشاهد یری ما لا یری الغائب فانصرف و انصرف النّاس أجمعون، فأخبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) بمقالة القوم و ما رد علیهم فلان فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله): یا فلان خالفت أمری و لم تفعل ما أمرتک و کنت لی و الله عاصیا فیما أمرتک فقام النّبی(صلی الله علیه و آله) و صعد المنبر فحمد الله و أثنی علیه ثمّ قال: یا معشر المسلمین إنّی أمرت فلانا أن یسیر إلی أهل وادی الیابس و أن یعرض علیهم الإسلام و یدعوهم إلی اللهفإن أجابوه و إلّا واقعهم و أنه سار إلیهم و خرج إلیه منهم مائتا رجل فإذا سمع کلامهم و ما استقبلوه به انتفخ صدره و دخله الرعب منهم و ترک قولی و لم یطع أمری، و إن جبرئیل أمرنی عن الله أن أبعث إلیهم فلانا مکانه فی أصحابه فی أربعة آلاف فارس فسر یا فلانا علی اسم الله و لا تعمل کما عمل أخوک فإنه قد عصی الله و عصانی و أمره بما أمر به الأول فخرج و خرج معه المهاجرون و الأنصار الذین کانوا مع الأول یقتصد بهم فی سیرهم حتی شارف القوم و کان قریبا منهم بحیث یراهم و یرونه، و خرج إلیهم مائتا رجل فقالوا له و لأصحابه مثل مقالتهم للأول فانصرف و انصرف النّاس معه و کاد أن یطیر قلبه مما رأی من عدة القوم و جمعهم و رجع یهرب منهم. فنزل جبرئیل(علیه السلام) فأخبر محمّدا(صلی الله علیه و آله) بما صنع هذا و أنه قد انصرف و انصرف المسلمون معه فصعد النّبی(صلی الله علیه و آله) المنبر فحمد الله و أثنی علیه و أخبر بما صنع هذا و ما کان منه و أنه قد انصرف و انصرف المسلمون معه مخالفا لأمری عاصیا لقولی، فقدم علیه فأخبره مثل ما أخبره به صاحبه فقال له یا فلان عصیت الله فی عرشه و عصیتنی و خالفت قولی و عملت برأیک ألا قبح الله رأیک و أن جبرئیل(علیه السلام) قد أمرنی أن أبعث علی بن أبی طالب فی هؤلاء المسلمین و أخبرنی أن الله یفتح علیه و علی أصحابه، فدعا علیا(علیه السلام) و أوصاه بما أوصی به الأول و الثّانی و أصحابه الأربعة آلاف فارس و أخبره أن الله سیفتح علیه و علی أصحابه. فخرج علی(علیه السلام) و معه المهاجرون و الأنصار فسار بهم سیرا غیر سیر فلان و فلان و ذلک أنه أعنف بهم فی السیر حتی خافوا أن ینقطعوا من التعب و تحفی دوابهم فقال لهم: لا تخافوا فإن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قد أمرنی بأمر و أخبرنی أن الله سیفتح علی و علیکم فأبشروا فإنکم علی خیر، و إلی خیر فطابت نفوسهم و قلوبهم و ساروا علی ذلک السیر و التعب حتی إذا کانوا قریبا منهم حیث یرونهم و یراهم أمر أصحابه أن ینزلوا و سمع أهل وادی الیابس بقدوم علی بن أبی طالب و أصحابه فخرجوا إلیه منهم مائتا رجل شاکین بالسلاح، فلما رآهم علی(علیه السلام) خرج إلیهم فی نفر من أصحابه فقالوا لهم من أنتم و من أین أنتم و من أین أقبلتم و أین تریدون قال: أنا علی بن أبی طالب ابن عم رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أخوه و رسوله إلیکم، أدعوکم إلی شهادة أن لا إله إلّا الله و أن محمّدا رسول الله و لکم إن آمنتم ما للمسلمین و علیکم ما علیهم من خیر و شر، فقالوا له إیاک أردنا و أنت طلبتنا قد سمعنا مقالتک و ما عرضت علینا هذا ما لا یوافقنا فخذ حذرک و استعد للحرب العوان و اعلم أنا قاتلوک و قاتلوا أصحابک و الموعد فیما بیننا و بینک غدا ضحوة، و قد أعذرنا فیما بیننا و بینکم. فقال لهم علی(علیه السلام) ویلکم! تهددونی بکثرتکم و جمعکم! فأنا أستعین بالله و ملائکته و المسلمین علیکم و لا حول و لا قوة إلّا بالله العلی العظیم، فانصرفوا إلی مراکزهم و انصرف علی(علیه السلام) إلی مرکزه فلما جنه اللیل أمر أصحابه أن یحسنوا إلی دوابهم و یقضموا و یسرجوا. فلما انشق عمود الصبح صلی بالنّاس بغلس ثمّ أغار علیهم بأصحابه فلم یعلموا حتی وطئتهم الخیل فیما أدرک آخر أصحابه حتی قتل مقاتلیهم و سبی ذراریهم و استباح أموالهم و خرب دیارهم و أقبل بالأساری و الأموال معه و نزل جبرئیل(علیه السلام) فأخبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) بما فتح الله بعلی(علیه السلام) و جماعة المسلمین، فصعد رسول الله(صلی الله علیه و آله) المنبر فحمد الله و أثنی علیه و أخبر النّاس بما فتح الله علی المسلمین و أعلمهم أنه لم یصب منهم إلّا رجلین و نزل فخرج یستقبل علیا فی جمیع أهل المدینة من المسلمین حتی لقیه علی ثلاثة أمیال من المدینة، فلما رآه علی(علیه السلام) مقبلا نزل عن دابته و نزل النّبی(صلی الله علیه و آله) حتی التزمه و قبل ما بین عینیه، فنزل جماعة المسملین إلی علی(علیه السلام) حیث نزل رسول الله(صلی الله علیه و آله) و أقبل بالغنیمة و الأساری و ما رزقهم الله به من أهل وادی الیابس، ثمّ قال جعفر بن محمّد(علیه السلام) ما غنم المسلمون مثلها قط إلّا أن یکون من خیبر فإنها مثل ذلک و أنزل الله تبارک و تعالی فی ذلک الیوم هذه السورة وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً یعنی بالعادیات الخیل تعدو بالرجال، و الضبح صیحتها فی أعنتها و لجمها «فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً فَالْمُغِیراتِ صُبْحاً»فقد أخبرتک أنها أغارت علیهم صبحا قلت قوله: «فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً»قال: الخیل یأثرن بالوادی نقعا «فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً»قلت قوله «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»قال لکفور«وَ إِنَّهُ عَلی ذلِکَ لَشَهِیدٌ»قال یعنیهما جمیعا قد شهدا جمیعا وادی الیابس و کانا لحب الحیاة لحریصین قلت قوله: «أَ فَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ وَ حُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ»قال: نزلت الآیتان فیهما خاصة کانا یضمران ضمیر السوء و یعملان به، فأخبر الله خبرهما و فعالهما فهذه قصة أهل وادی الیابس و تفسیر العادیات. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 434]

ص: 572

ص: 573

ص: 574

این قصّه با اختلاف جزیی در سایر روایات نقل شده که در پاورقی مشاهده می کنید.(1)

ص: 575


1- 885.. -- فی تأویل الآیات: محمّد بن العبّاس رحمه الله سره عن محمّد بن الحسین عن أحمد بن محمّد عن أبان بن عثمان عن عمر بن دینار عن أبان بن تغلب عن أبی جعفر(علیه السلام) قال إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) أقرع بین أهل الصفة فبعث منهم ثمانین رجلا إلی بنی سلیم و أمر علیهم أبا بکر فسار إلیهم فلقیهم قریبا من الحرة و کانت أرضهم أشبة کثیرة الحجارة و الشجر ببطن الوادی و المنحدر إلیهم صعب فهزموه و قتلوا من أصحابه مقتلة عظیمة فلما قدموا علی النّبی(صلی الله علیه و آله) عقد لعمر بن الخطاب و بعثه فکمن له بنو سلیم بین الحجارة و تحت الشجرة فلما ذهب لیهبط خرجوا علیه لیلا فهزموه حتی بلغ جنده سیف البحر فرجع عمر منه منهزما فقام عمرو بن العاص إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال أنا لهم یا رسول الله ابعثنی إلیهم فقال له خذ فی شأنک فخرج إلیهم فهزموه و قتل من أصحابه ما شاء الله و مکث رسول الله(صلی الله علیه و آله) أیاما یدعو علیهم ثمّ أرسل بلالا و قال ایتنی ببردی النجرانی و قبای الخطیة ثمّ دعا علیا(علیه السلام) فعقد له ثمّ قال أرسلته کرارا غیر فرار ثمّ قال اَللَّهُمَّ إن کنت تعلم أنی رسولک فاحفظنی فیه و افعل به و افعل فقال له من ذلک ما شاء الله قال أبو جعفر(علیه السلام) و کأنی أنظر إلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) شیع علیا(علیه السلام) عن مسجد الأحزاب و علی(علیه السلام) علی فرس أشقر مهلوب و هو یوصیه قال: فسار فتوجه نحو العراق حتی ظنوا أنه یرید بهم غیر ذلک الوجه فسار بهم حتی استقبل الوادی من فمه و جعل یسیر اللیل و یکمن النهار حتی إذا دنا من القوم أمر أصحابه أن یطعموا الخیل و أوقفهم مکانا و قال لا تبرحوا مکانکم ثمّ سار أمامهم فلما رأی عمرو بن العاص ما صنع و ظهر آیة الفتح قال لأبی بکر إن هذا شاب حدث و أنا أعلم بهذه البلاد منه و هاهنا عدو هو أشد علینا من بنی سلیم الضباع و الذئاب فإن خرجت علینا نفرت بنا و خشیت أن تقطعنا فکلمه یخلی عنا نعلو الوادی قال فانطلق فکلمه و أطال و لم یجبه حرفا فرجع إلیهم فقال لا و الله ما أجاب إلی حرفا فقال عمرو بن العاص لعمر بن الخطاب انطلق إلیه لعلک أقوی علیه من أبی بکر قال فانطلق عمر فصنع به ما صنع بأبی بکر فرجع فأخبرهم أنه لم یجبه حرفا فقال أبو بکر لا و الله لا نزول من مکاننا أمرنا رسول الله(صلی الله علیه و آله) أن نسمع لعلی و نطیع قال فلما أحس علی(علیه السلام) بالفجر أغار علیهم فأمکنه الله من دیارهم فنزلت وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً فَالْمُغِیراتِ صُبْحاً فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً قال فخرج رسول الله(صلی الله علیه و آله) و هو یقول صبح علی و الله جمع القوم ثمّ صلی و قرأ بها فلما کان الیوم الثالث قدم علی(علیه السلام) المدینة و قد قتل من القوم عشرین و مائة فارس و سبی مائة و عشرین ناهدا. [تأویل الآیات، ص 811] -- الأمالی عن إبراهیم بن إسحاق الأحمری، قال حدثنا محمّد بن ثابت و أبو المغراء العجلی، قال حدثنا الحلبی، قال سألت أبا عبد الله(علیه السلام) عن قول الله(عزوجل) «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً».قال وجه رسول الله(صلی الله علیه و آله) عمر بن الخطاب فی سریة، فرجع منهزما یجبن أصحابه و یجبنونه أصحابه، فلما انتهی إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) قال لعلی(علیه السلام) أنت صاحب القوم، فتهیأ أنت و من تریده من فرسان المهاجرین و الأنصار، فوجهه رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال له اکمن النهار و سر اللیل و لا تفارقک العین. قال فانتهی علی(علیه السلام) إلی ما أمره به رسول الله(صلی الله علیه و آله) فسار إلیهم، فلما کان عند وجه الصبح أغار علیهم، فأنزل الله علی نبیه(صلی الله علیه و آله) «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً»إلی آخرها. [امالی طوسی، ص 407]

از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که در تفسیر «إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ» فرمود:

مقصود از کنود: کفور به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.(1)

مؤلّف گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بسیاری از جنگ ها به امر الهی افرادی مانند ابوبکر و عمر و عثمان و عمرو بن عاص را فرماندهی می داد تا نفاق آنان برای مردم آشکار شود، و مردم به عدم کفایت شان پی ببرند.

ص: 576


1- 886.. فی تأویل الآیات: و روی ابن أورمة عن علی بن حسان عن عبد الرّحمن بن کثیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ قال کفور بولایة أمیر المؤمنین. [تأویل الآیات، ص 813]

سوره ی قارعه

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی قریش.

تعداد آیات: 11 آیه.

ثواب قرائت سوره ی قارعه

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

کسی که همواره سوره ی قارعه را بخواند خداوند او را از فتنه ی دجّال، و ایمان آوردن به او، و حرارت دوزخ، ایمن خواهد داشت إن شاء الله تعالی.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند در قیامت میزان او را از حسنات سنگین خواهد نمود، و کسی که آن را بنویسد و همراه کسی قرار دهد که فقر و سختی به او فشار آورده، خداوند برای او گشایش فراهم می نماید.(2)

ص: 577


1- 887.. بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَیْنِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ وَ أَکْثَرَ مِنْ قِرَاءَةِ الْقَارِعَةِ آمَنَهُ اللَّهُ(عزوجل) مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ أَنْ یُؤْمِنَ بِهِ وَ مِنْ فَیْحِ جَهَنَّمَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [ثواب الأعمال، ص 125]
2- 888.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة ثقل الله میزانه من الحسنات یوم القیامة، و من کتبها و علقها علی محارف معسر من أهله و خدمه، فتح الله علی یدیه و رزقه».[تفسیر برهان، ج 5، ص 739، ح 2]

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

اگر این سوره را بنویسند، و کسی که بی کار و معطّل مانده، و متاع او کساد پیدا کرده، همراه خود داشته باشد، خداوند متاع او را به فروش می رساند، و اگر همواره این سوره را قرائت کند نیز همین اثررا خواهد داشت به اذن خدای متعال.(1)

ص: 578


1- 889.. و قال الصّادق(علیه السلام): «إذا علقت علی من تعطل و کسدت سلعته، رزقه الله تعالی نفاق سلعته، و کذا کل من أدمن فی قراءتها فعلت به ذلک بإذن الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی قارعة، آیات 1 تا 11

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْقارِعَةُ 1 مَا الْقارِعَةُ 2 وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَةُ 3 یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ 4 وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ 5 فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ 6 فَهُوَ فی عیشَةٍ راضِیَةٍ 7 وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ 8 فَأُمُّهُ هاوِیَةٌ 9 وَ ما أَدْراکَ ما هِیَهْ 10 نارٌ حامِیَةٌ 11

لغات:

«قَارِعَةُ»بلیّه و مصیبتی است که از ترس آن قلب ها از جا کنده می شود، و «قَرْع» به معنای ضرب شدید است، و «مِقْرَعة»آلت کوبیدن است، و تَقَارَعَ القوم فی القتال، إذا تضاربوا بالسیوف، و «قَوارِعُ الدَهْر»دواهی و سختی های روزگار است، و «فَراش» ملخ های در هم پیچیده است که به آن غوغاء الجراد گویند، و «مبثوث»به معنای

ص: 579

متفّرق و پراکنده است، و بَثّ به معنای تفریق است، و «عِهْن»به معنای پشم دارای الوان است، و «منفوش»به معنای حلّاجی شده است، و «عِیشَةٍ رَّاضِیَةٍ»یعنی مرضیّة أو ذات رضیً، و«هَاوِیَةٌ»از نام های جهنّم است، و به معنای گودال و یا چاهی است که قعر آن دانسته نمی شود.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

آن حادثه کوبنده، (1) و چه حادثه کوبنده ای! (2) و تو چه می دانی که حادثه کوبنده چیست؟! (آن حادثه همان حادثه ی روز قیامت است!) (3) روزی که مردم مانند ملخ ها و پروانه های پراکنده خواهند بود، (4) و کوه ها مانند پشم رنگین و حلّاجی شده می گردد! (5) امّا کسی که (در آن روز) ترازوهای اعمالش سنگین است، (6) در یک زندگی خشنودکننده ای خواهد بود! (7) و امّا کسی که ترازوهایش سبک است، (8) پناهگاهش «هاویه»[دوزخ] است! (9) و تو چه می دانی «هاویه»چیست؟! (10) آتشی است سوزان! (11)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

قارعة از نام های قیامت است، و آن اشاره به تعظیم و تهویل و وحشت از قیامت می باشد، و تکرار قارعة، و جمله «وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْقَارِعَةُ»مزید بر شدّت و عظمت آن روز است، و کفّارو منافقین و گنهکاران از حادثه قیامت سخت وحشت و هراس پیدا می کنند، چنان که خداوند می فرماید: در آن روز «تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَی النَّاسَ سُکَارَی وَ مَا هُم بِسُکَارَی وَ لَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ

ص: 580

شَدِیدٌ»(1)، و یا می فرماید: «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا *…وَ قَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا)(2)، (کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا *…وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنسَانُ وَ أَنَّی لَهُ الذِّکْرَی»(3)، و اساساً سوره های مکّی اکثراً به خاطر ایمان نیاوردن مشرکین به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و آزارهای فراوانی که به آن حضرت کردند، با لحن تند و وعید عذاب و وحشت از قیامت شروع شده است، مانند سوره های قیامت و غاشیة و انشقاق و انفطار و تکویر و نازعات و نبأ و مرسلات و معارج و الحاقّه، «أَعَاذَنَا اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ رَزَقَنَا مُرَافَقَةَ الْأَبْرَارِ بمحمّدٍ و آله الأطهار علیهم صلوات الله الملک الکریم الغفّار».

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

تکرار قارعة به خاطر هَول و فزع و وحشت مردم از حادثه کوبنده قیامت است، و «فَرَاشِ الْمَبْثُوثِ»به معنای ملخ های پراکنده است، و «عِهْنِ مَنفُوشِ» پشم حلّاجی شده است، و«ثِقْلِ مَوَازِین»سنگینی حسنات و اعمال نیک است، و «خِفَّت مَوَازِین»نیز به خاطر خالی بودن آن ها از حسنات و اعمال نیک است، و «أُمُّهُ هَاوِیَة»اشاره به این است که اهل دوزخ را از سر در جهنّم می اندازند، و «هَاوِیَة»همان آتش سوزان است.(4)

ص: 581


1- 890.. سوره ی حج، آیه ی 2.
2- 891.. سوره ی زلزال، آیات 3-1.
3- 892.. سوره ی فجر، آیات 23-21.
4- 893.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَةُ یرددها الله لهولها و فزع النّاس بها یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ قال العهن الصوف فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ بالحسنات فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ قال: من الحسنات فَأُمُّهُ هاوِیَةٌ قال: أم رأسه یقلب فی النار علی رأسه.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 440]

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام فرمود:

در میزان اعمال مردم چیزی سنگین تر از صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) نیست، و بسا اعمال برخی از مردم را در میزان می گذارند و سبک می باشد و چون صلوات بر آن حضرت را بر آن می افزایند سنگین می شود.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

تسبیح خداوند نصف میزان است، و حمد خداوند میزان را پر می کند، و گفتن:

«ألله أکبر»بین آسمان و زمین را پر [از حسنات] می نماید.(2)

حضرت رضا(علیه السلام) از پدر خود از جدّ خود امام صادق(علیهم السلام) نقل نموده که فرمود:

آیه «فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ * فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیَةٍ»درباره ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) نازل شده است، و آیه «وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ * فَأُمُّهُ هَاوِیَةٌ»درباره ی آن سه نفر نازل شده است.(3)

ص: 582


1- 894.. فی الکافی عن عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا(علیه السلام) قَالَ مَا فِی الْمِیزَانِ شَیْ ءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَتُوضَعُ أَعْمَالُهُ فِی الْمِیزَانِ فَتَمِیلُ بِهِ فَیُخْرِجُ ص الصَّلَاةَ عَلَیْهِ فَیَضَعُهَا فِی مِیزَانِهِ فَیَرْجَحُ بِهِ. [کافی، ج 2، ص 494، ح 15]
2- 895.. فی الکافی عن عَلِیّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) التَّسْبِیحُ نِصْفُ الْمِیزَانِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ یَمْلَأُ الْمِیزَانَ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ یَمْلَأُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ. [کافی، ج 2، ص 506، ح 3]
3- 896.. فی تأویل الآیات: قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا الحسن بن علی بن زکریا بن عاصم الیمنی عن الهیثم بن عبد الرّحمن قال حدثنا أبو الحسن علی بن موسی بن جعفر عن أبیه عن جده(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ. قال نزلت فی علی بن أبی طالب(علیهم السلام). وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُمُّهُ هاوِیَةٌ قال نزلت فی 3 یعنی الثلاثة. [تأویل الآیات، ص 814]

مرحوم صدوق با سند خود از سهل حلوانی نقل نموده که گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

حضرت عیسی(علیه السلام) با حواریّین در سیاحت خود به قریه ای برخورد کرد که اهل آن مرده بودند، و اجسادشان در خانه ها و راه ها مانده بود، از این رو فرمود: این ها با سخط و خشم الهی مرده اند، وگرنه اجساد خود را دفن می کردند. اصحاب او یعنی حواریّین گفتند: ما دوست می داریم قصّه آن ها را بدانیم؟ پس به عیسی(علیه السلام) گفته شد: «یا روح الله آنان را صدا بزن»و عیسی(علیه السلام) به آنان فرمود:

«ای اهل قریه»و یکی از آنان پاسخ داد: «لبیّک یا روح الله».حضرت عیسی(علیه السلام) فرمود: احوال و قصّه شما چگونه است؟ گوینده ی لبیّک گفت: ما در عافیت بودیم و یک باره در هاویه دوزخ قرار گرفتیم. عیسی(علیه السلام) فرمود: هاویه چیست؟ او گفت: هاویه دریاهایی از آتش است که در آن ها کوه هایی از آتش قرار دارد.

عیسی(علیه السلام) فرمود:

برای چه شما گرفتار این عذاب شدید؟ او گفت: به خاطر حبّ دنیا و عبادت و اطاعت از طاغوت ها. عیسی(علیه السلام) فرمود: حبّ دنیای شما چگونه بود؟ او گفت: مانند حبّ صبیّ به مادر خود -- که چون مادر به طرف او بیاید شاد می شود و اگر از او دور شود محزون می گردد. عیسی(علیه السلام) فرمود: عبادت و اطاعت شما از طاغوت ها چگونه بود؟ او گفت: آنان هر دستوری به ما می دادند، ما از آنان اطاعت می کردیم.

عیسی(علیه السلام) فرمود:

چه شد که از بین آنان تو پاسخ مرا دادی؟ او گفت: به خاطر این که دیگران با لجامی از آتش که در دهانشان بود، و ملائکه غلاظ و شداد بر آنان گماشته شده بودند، قدرت پاسخ نداشتند، و من از آنان نبودم و از طاغوت ها اطاعت نمی کردم،

ص: 583

و لکن بین آنان بودم [و از آنان بیزاری نجسته بودم] و چون عذاب آمد مرا نیز گرفت و الآن من بر شاخه درختی آویزانم و می ترسم که در عذاب سقوط کنم.

پس حضرت عیسی(علیه السلام) به اصحاب خود فرمود:

خوابیدن بر مزبله ها، و خوردن پاره ی نان جوین، با سلامت دین، بهتر از این عذاب ها می باشد.(1)

مؤلّف گوید:

نظیر حدیث فوق را مرحوم کلینی نیز در کافی،(2) نقل نموده است.

ص: 584


1- 897.. فی العلل: أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ صَالِحِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَخِیهِ سَهْلٍ الْحُلْوَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ بَیْنَا عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ(علیه السلام) فِی سِیَاحَتِهِ إِذْ مَرَّ بِقَرْیَةٍ فَوَجَدَ أَهْلَهَا مَوْتَی فِی الطَّرِیقِ وَ الدُّورِ قَالَ فَقَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ مَاتُوا بِسَخْطَةٍ وَ لَوْ مَاتُوا بِغَیْرِهَا تَدَافَنُوا قَالَ فَقَالَ أَصْحَابُهُ وَدِدْنَا أَنَّا عَرَفْنَا قِصَّتَهُمْ فَقِیلَ لَهُ نَادِهِمْ یَا رُوحَ اللَّهِ قَالَ فَقَالَ یَا أَهْلَ الْقَرْیَةِ فَأَجَابَهُ مُجِیبٌ مِنْهُمْ لَبَّیْکَ یَا رُوحَ اللَّهِ قَالَ مَا حَالُکُمْ وَ مَا قِصَّتُکُمْ قَالَ أَصْبَحْنَا فِی عَافِیَةٍ وَ بِتْنَا فِی الْهَاوِیَةِ قَالَ فَقَالَ وَ مَا الْهَاوِیَةُ قَالَ بِحَارٌ مِنْ نَارٍ فِیهَا جِبَالٌ مِنْ نَارٍ قَالَ وَ مَا بَلَغَ بِکُمْ مَا أَرَی قَالَ حُبُّ الدُّنْیَا وَ عِبَادَةُ الطَّاغُوتِ قَالَ وَ مَا بَلَغَ مِنْ حُبِّکُمْ لِلدُّنْیَا قَالَ حُبَّ الصَّبِیِّ لِأُمِّهِ إِذَا أَقْبَلَتْ فَرِحَ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ حَزِنَ قَالَ وَ مَا بَلَغَ مِنْ عِبَادَتِکُمُ الطَّاغُوتَ قَالَ کَانُوا إِذَا أَمَرُوا أَطَعْنَاهُمْ قَالَ فَکَیْفَ أَجَبْتَنِی أَنْتَ مِنْ بَیْنِهِمْ قَالَ لِأَنَّهُمْ مُلْجَمُونَ بِلُجُمٍ مِنْ نَارٍ عَلَیْهِمْ مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ وَ إِنِّی کُنْتُ فِیهِمْ وَ لَمْ أَکُنْ مِنْهُمْ فَلَمَّا أَصَابَهُمُ الْعَذَابُ أَصَابَنِی مَعَهُمْ فَأَنَا مُعَلَّقٌ بِشَجَرَةٍ أَخَافُ أُکَبْکَبُ فِی النَّارِ قَالَ فَقَالَ عِیسَی(علیه السلام) لِأَصْحَابِهِ النَّوْمُ عَلَی الْمَزَابِلِ وَ أَکْلُ خُبْزِ الشَّعِیرِ کَثِیرٌ مَعَ سَلَامَةِ الدِّینِ. [علل الشّرایع، ج 2، ص 466، ح 21]
2- 898.. فی الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ مُهَاجِرٍ الْأَسَدِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَرَّ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ(علیه السلام) عَلَی قَرْیَةٍ قَدْ مَاتَ أَهْلُهَا وَ طَیْرُهَا وَ دَوَابُّهَا فَقَالَ أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ یَمُوتُوا إِلَّا بِسَخْطَةٍ وَ لَوْ مَاتُوا مُتَفَرِّقِینَ لَتَدَافَنُوا فَقَالَ الْحَوَارِیُّونَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ کَلِمَتَهُ ادْعُ اللَّهَ أَنْ یُحْیِیَهُمْ لَنَا فَیُخْبِرُونَا مَا کَانَتْ أَعْمَالُهُمْ فَنَجْتَنِبَهَا فَدَعَا عِیسَی(علیه السلام) رَبَّهُ فَنُودِیَ مِنَ الْجَوِّ أَنْ نَادِهِمْ فَقَامَ عِیسَی(علیه السلام) بِاللَّیْلِ عَلَی شَرَفٍ مِنَ الْأَرْضِ فَقَالَ یَا أَهْلَ هَذِهِ الْقَرْیَةِ فَأَجَابَهُ مِنْهُمْ مُجِیبٌ لَبَّیْکَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ کَلِمَتَهُ فَقَالَ وَیْحَکُمْ مَا کَانَتْ أَعْمَالُکُمْ قَالَ عِبَادَةُ الطَّاغُوتِ وَ حُبُّ الدُّنْیَا مَعَ خَوْفٍ قَلِیلٍ وَ أَمَلٍ بَعِیدٍ وَ غَفْلَةٍ فِی لَهْوٍ وَ لَعِبٍ فَقَالَ کَیْفَ کَانَ حُبُّکُمْ لِلدُّنْیَا قَالَ کَحُبِّ الصَّبِیِّ لِأُمِّهِ إِذَا أَقْبَلَتْ عَلَیْنَا فَرِحْنَا وَ سُرِرْنَا وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنَّا بَکَیْنَا وَ حَزِنَّا قَالَ کَیْفَ کَانَتْ عِبَادَتُکُمْ لِلطَّاغُوتِ قَالَ الطَّاعَةُ لِأَهْلِ الْمَعَاصِی قَالَ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِکُمْ قَالَ بِتْنَا لَیْلَةً فِی عَافِیَةٍ وَ أَصْبَحْنَا فِی الْهَاوِیَةِ فَقَالَ وَ مَا الْهَاوِیَةُ فَقَالَ سِجِّینٌ قَالَ وَ مَا سِجِّینٌ قَالَ جِبَالٌ مِنْ جَمْرٍ تُوقَدُ عَلَیْنَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ قَالَ فَمَا قُلْتُمْ وَ مَا قِیلَ لَکُمْ قَالَ قُلْنَا رُدَّنَا إِلَی الدُّنْیَا فَنَزْهَدَ فِیهَا قِیلَ لَنَا کَذَبْتُمْ قَالَ وَیْحَکَ کَیْفَ لَمْ یُکَلِّمْنِی غَیْرُکَ مِنْ بَیْنِهِمْ قَالَ یَا رُوحَ اللَّهِ إِنَّهُمْ مُلْجَمُونَ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ بِأَیْدِی مَلَائِکَةٍ غِلَاظٍ شِدَادٍ وَ إِنِّی کُنْتُ فِیهِمْ وَ لَمْ أَکُنْ مِنْهُمْ فَلَمَّا نَزَلَ الْعَذَابُ عَمَّنِی مَعَهُمْ فَأَنَا مُعَلَّقٌ بِشَعْرَةٍ عَلَی شَفِیرِ جَهَنَّمَ لَا أَدْرِی أُکَبْکَبُ فِیهَا أَمْ أَنْجُو مِنْهَا فَالْتَفَتَ عِیسَی ع إِلَی الْحَوَارِیِّینَ فَقَالَ یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ أَکْلُ الْخُبْزِ الْیَابِسِ بِالْمِلْحِ الْجَرِیشِ وَ النَّوْمُ عَلَی الْمَزَابِلِ خَیْرٌ کَثِیرٌ مَعَ عَافِیَةِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ. [کافی، ج 2، ص 318، ح 11]

ص: 585

ص: 586

سوره ی تکاثر

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی کوثر.

تعداد آیات: 8 آیه.

ثواب قرائت سوره ی تکاثر

مرحوم کلینی از امام صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

کسی که هنگام خواب سوره ی تکاثر را بخواند، از فتنه ی قبر محفوظ می ماند.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که سوره ی تکاثر را در نماز واجب بخواند، خداوند پاداش صد شهید را برای او می نویسد، و اگر در نماز نافله بخواند، خداوند پاداش پنجاه شهید را به او می دهد، و اگر در نماز واجب بخواند چهل صفّ از ملائکه به او اقتدا خواهند نمود.(2)

ص: 587


1- 899.. و فیه: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ قَرَأَ أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ عِنْدَ النَّوْمِ وُقِیَ فِتْنَةَ الْقَبْرِ. [کافی، ج 2، ص 623، ح 14]
2- 900.. فی ثواب الأعمال: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ سَعِیدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ فِی فَرِیضَةٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ أَجْرِ مِائَةِ شَهِیدٍ وَ مَنْ قَرَأَهَا فِی نَافِلَةٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ خَمْسِینَ شَهِیداً وَ صَلَّی مَعَهُ فِی فَرِیضَتِهِ أَرْبَعُونَ صَفّاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. [ثواب الأعمال، ص 125]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند حساب نعمت های دنیا را از او طلب نمی کند، و کسی که این سوره را هنگام باران بخواند، خداوند گناهان او را هنگام فراغت از این سوره می آمرزد.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

هنگامی که قاری این سوره را می خواند، در ملکوت آسمان ها شکرگزار خدا خوانده می شود.(2)

ص: 588


1- 901.. فی البرهان: و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة لم یحاسبه الله بالنعم التی أنعم الله بها علیه فی الدّنیا، و من قرأها عند نزول المطر غفر الله ذنوبه وقت فراغه».[تفسیر برهان، ج 5، ص 743، ح 3]
2- 902.. (بستان الواعظین): عن زینب بنت جحش، عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «إذا قرأ القارئ أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ یدعی فی ملکوت السّماوات: مؤدی الشکر لله».[همان، ص 744، ح 5]

سوره ی تکاثر، آیات 1 تا 8

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ 1 حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ 2 کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ 3 ثُمَّ کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ 4 کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ 5 لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ 6 ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ 7 ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ 8

لغات:

«تَّکَاثُر»مباهات با همدیگر به کثرت در مال و یا فرزندان و اهل قبیله است، و «مقابر» جمع مقبرة محلّ قبر را گویند، و «کلاّ»ردع و انکار شدید است و تکرار آن مبالغه در انکار است، و «ألهاکم، یعنی شغلکم عن التفکّر فی أمور الآخرة»و «نعیم»یا مطلق نعمت هاست و الف و لام برای جنس است، و یا نعمت خاصّی می باشد،

ص: 589

و الف و لام برای عهد است، و در روایات اهل البیت(علیهم السلام) آمده که مقصود، نعمت ولایت محمّد و آل محمّد (صلوات الله علیهم أجمعین) است و الله العالم.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است. (1) تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید (و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید)! (2) چنین نیست که می پندارید، (آری) بزودی خواهید دانست! (3) باز چنان نیست که شما می پندارید بزودی خواهید دانست! (4) چنان نیست که شما خیال می کنید، اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید (افزون طلبی شما را از خدا غافل نمی کرد)! (5) قطعاً شما جهنّم را خواهید دید! (6) سپس (با ورود در آن) آن را به عین الیقین خواهید دید. (7) سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهایی که داشته اید بازپرسی خواهید شد! (8)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ»معاینة است.(1)

عبدالله بن نجیح یمانی گوید:

«کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ»یکی در رجعت است و دیگری در قیامت است.(2)

ص: 590


1- 903.. فی المحاسن: عنه عن أبیه عن محمّد بن أبی عمیر عن هشام بن سالم عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قول الله لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ قال المعاینة. [محاسن، ج 1، ص 247، ح 250]
2- 904.. فی تأویل الآیات: فی تفسیر أهل البیت(علیه السلام) قال حدثنا بعض أصحابنا عن محمّد بن علی عن عمرو بن عبد الله عن عبد الله بن نجیح الیمانی قال قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) قوله(عزوجل) کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ قال یعنی مرة فی الکرة و مرة أخری یوم القیامة. [تأویل الآیات، ص 815]

ابن عبّاس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ»را قرائت نمود و فرمود:

مقصود تکاثر در اموال است و آن جمع کردن مال از غیر راه حق، و ندادن حقوق [واجب]، و اندوختن آن است، و «حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ»یعنی «حَتَّی دَخَلْتُمْ قُبُورَکُمْ»، و «کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ یعنی لَوْ قَدْ خَرَجْتُمْ مِنْ قُبُورِکُمْ إِلَی مَحْشَرِکُمْ، و«کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ»هنگامی است که صراط را بر روی جهنّم نصب می کنند، و«ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»»سؤال از پنج چیز است:

1. شکم های سیر، 2. آب های گوارا، 3. شیرینی خواب، 4. مساکن ملایم، 5. سلامت بدن ها.(1)

سپس صاحب روضة الواعظین گوید:

در اخبار ما آمده که مقصود از«نعیم»، وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب(علیه السلام) است.(2) مؤلّف گوید:

در روایات فراوانی از ائمّه اهل البیت(علیهم السلام) نقل شده که مقصود از «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ

ص: 591


1- 905.. فی روضة الواعظین: قال ابن عبّاس قرأ رسول الله(صلی الله علیه و آله) أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ ثمّ قال تکاثر الأموال جمعها من غیر حقها و منعها من حقها و سدها فی الأوعیة حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ حتی دخلتم قبورکم کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ لو قد خرجتم من قبورکم إلی محشرکم کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ قال و ذلک حین یؤتی بالصراط فینصب بین جسری جهنّم ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ قال عن خمس عن شبع البطون و بارد الشراب و لذة النوم فظلال المساکن و اعتدال الخلق. [روضة الواعظین، ج 2، ص 493]
2- 906.. و روی فی أخبارنا أن النعیم ولایة علی بن أبی طالب؟سهما؟. [همان]

یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»سؤال از نعمت ولایت محمّد و آل محمّد(علیهم السلام) است و ما به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

امام صادق(علیه السلام) در ذیل آیه فوق می فرماید:

مقصود از نعیم ما هستیم، و مقصود از «وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا»نیز ما هستیم، و ما حبل الله و ریسمان ارتباط مردم با خداوند می باشیم.(1)

مرحوم صدوق در کتاب عیون از ابراهیم بن عبّاس صولی کاتب اهواز -- در سال 227.

نقل کرده که گوید:

روزی ما خدمت حضرت علیّ بن موسی الرّضا(علیه السلام) بودیم و آن حضرت فرمود: «در دنیا نعمت حقیقی وجود ندارد»پس برخی از فقهای حاضر در مجلس آیه «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»را خواند و گفت: مگر مقصود از این «نعیم»آب سرد و گوارا نیست؟ حضرت رضا(علیه السلام) با صدای بلند به او فرمود: شما این آیه را این گونه تفسیر می کنید، و برای نعیم مثال هایی می زنید، و گروهی از شما می گویید: مقصود آب سرد و گواراست، و گروهی می گویید طعام طیّب است و گروهی می گویید: خواب گواراست!!

سپس فرمود:

پدرم از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که چون این اقوال در تفسیر «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»نزد او گفته شد خشم نمود و فرمود: خداوند متعال از آنچه بر مردم تفضّل نموده سؤال نمی کند، و برآنان منّت نمی گذارد، چرا که این عمل

ص: 592


1- 907.. فی الأمالی: أخبرنا أبو عمر، قال حدثنا أحمد، قال حدثنا جعفر بن علی بن نجیح الکندی، قال حدثنا حسن بن حسین، قال حدثنا أبو حفص الصائغ، قال أبو العبّاس هو عمر بن راشد، أبو سلیمان عن جعفر بن محمّد؟سهما؟ فی قوله «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»قال نحن من النعیم. و فی قوله «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً» قال نحن الحبل. [امالی طوسی، ص 272]

بین مخلوق قبیح و زشت است، و چگونه می توان به خالق چیزی را نسبت داد که او آن چیز را بین مردم قبیح دانسته است؟! و لکن مقصود از«نعیم»در این آیه محبّت ما اهل البیت و پذیرفتن ولایت ما می باشد، که خداوند بعد از توحید و نبوّت از آن سؤال خواهد نمود، چرا که بنده، هنگامی که به این نعمت پای بند باشد، خداوند او را به نعمت های دائم بهشتی می رساند.

تا این که فرمود:

پدرم از پدران خود از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علی نخستین چیزی که بعد از مرگ از بنده ی خدا سؤال می شود: شهادت به «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، و ولایت تو بر مؤمنین»است آن گونه که خداوند دستور داده و من نیز برای تو قرار داده ام و کسی که در دنیا اقرار به ولایت تو کرده باشد، و معتقد به آن باشد، به نعمت ابدی بهشت خواهد رسید….(1)

ص: 593


1- 908.. فی العیون: حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ أَبُو عَلِیٍّ الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَیْهَقِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَکْوَانَ الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بِسِیرَافَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ ثَمَانِینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبَّاسٍ الصَّوْلِیُّ الْکَاتِبُ بِالْأَهْوَازِ سَنَةَ سَبْعٍ وَ عِشْرِینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ کُنَّا یَوْماً بَیْنَ یَدَیْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی(علیه السلام) فَقَالَ لِی لَیْسَ فِی الدُّنْیَا نَعِیمٌ حَقِیقِیٌّ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْفُقَهَاءِ مِمَّنْ یَحْضُرُهُ فَیَقُولُ اللَّهُ(عزوجل) ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ أَ مَا هَذَا النَّعِیمُ فِی الدُّنْیَا وَ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(علیه السلام) وَ عَلَا صَوْتُهُ کَذَا فَسَّرْتُمُوهُ أَنْتُمْ وَ جَعَلْتُمُوهُ عَلَی ضُرُوبٍ فَقَالَتْ طَائِفَةٌ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ وَ قَالَ غَیْرُهُمْ هُوَ الطَّعَامُ الطَّیِّبُ وَ قَالَ آخَرُونَ هُوَ النَّوْمُ الطَّیِّبُ قَالَ الرِّضَا(علیه السلام) وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصّادق(علیه السلام) أَنَّ أَقْوَالَکُمْ هَذِهِ ذُکِرَتْ عِنْدَهُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ فَغَضِبَ(علیه السلام) وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ(عزوجل) لَا یَسْأَلُ عِبَادَهُ عَمَّا تَفَضَّلَ عَلَیْهِمْ بِهِ وَ لَا یَمُنُّ بِذَلِکَ عَلَیْهِمْ وَ الِامْتِنَانُ بِالْإِنْعَامِ مُسْتَقْبَحٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ فَکَیْفَ یُضَافُ إِلَی الْخَالِقِ(عزوجل) مَا لَا یَرْضَی الْمَخْلُوقُ بِهِ وَ لَکِنَّ النَّعِیمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ مُوَالاتُنَا یَسْأَلُ اللَّهُ عِبَادَهُ عَنْهُ بَعْدَ التَّوْحِیدِ وَ النُّبُوَّةِ لِأَنَّ الْعَبْدَ إِذَا وَفَی بِذَلِکَ أَدَّاهُ إِلَی نَعِیمِ الْجَنَّةِ الَّذِی لَا یَزُولُ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی بِذَلِکَ أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): یَا عَلِیُّ إِنَّ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ بَعْدَ مَوْتِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ أَنَّکَ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ جَعَلْتُهُ لَکَ فَمَنْ أَقَرَّ بِذَلِکَ وَ کَانَ یَعْتَقِدُهُ صَارَ إِلَی النَّعِیمِ الَّذِی لَا زَوَالَ لَهُ فَقَالَ لِی أَبُو ذَکْوَانَ بَعْدَ أَنْ حَدَّثَنِی بِهَذَا الْحَدِیثِ مُبْتَدِیاً مِنْ غَیْرِ سُؤَالٍ أُحَدِّثُکَ بِهَذَا مِنْ جِهَاتٍ مِنْهَا لِقَصْدِکَ لِی مِنَ الْبَصْرَةِ وَ مِنْهَا أَنَّ عَمَّکَ أَفَادَنِیهِ وَ مِنْهَا أَنِّی کُنْتُ مَشْغُولًا بِاللُّغَةِ وَ الْأَشْعَارِ وَ لَا أُعَوِّلُ عَلَی غَیْرِهِمَا فَرَأَیْتُ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) فِی النَّوْمِ وَ النَّاسُ یُسَلِّمُونَ عَلَیْهِ وَ یُجِیبُهُمْ فَسَلَّمْتُ فَمَا رَدَّ عَلَیَّ فَقُلْتُ أَ مَا أَنَا مِنْ أُمَّتِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِی بَلَی وَ لَکِنْ حَدِّثِ النَّاسَ بِحَدِیثِ النَّعِیمِ الَّذِی سَمِعْتَهُ مِنْ إِبْرَاهِیمَ قَالَ الصَّوْلِیُّ وَ هَذَا حَدِیثٌ قَدْ رَوَاهُ النَّاسُ عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) إِلَّا أَنَّهُ لَیْسَ فِیهِ ذِکْرُ النَّعِیمِ وَ الْآیَةِ وَ تَفْسِیرِهَا إِنَّمَا رَوَوْا أَنَّ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الشَّهَادَةُ وَ النُّبُوَّةُ وَ مُوَالاةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ؟سهما؟. [عیون اخبار الرّضا(علیه السلام)، ج 2، ص 129، ح 8]

مرحوم شیخ مفید از محمّد بن سائب کلبی نقل نموده که گوید:

امام صادق(علیه السلام) هنگامی که به عراق آمد و وارد حیره شد، ابوحنیفه نزد او آمد، و مسائلی را از آن حضرت سؤال نمود و یکی از سؤالات او این بود که گفت: پدر و مادرم فدای شما باد، امر به معروف چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود: ای ابوحنیفه معروف بین اهل آسمان، همان معروف بین اهل زمین است، و آن امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) است.

ابوحنیفه گفت: فدای شما شوم منکر چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:

منکر آن دو نفری هستند که درباره ی حقّ علی(علیه السلام) ظلم کردند، و حق او را غصب نمودند، و مردم را بر شانه او سوار کردند. ابوحنیفه گفت: چه می گویید؟ آیا کسی را در حال معصیت خدا می بینید و او را نهی می کنید؟

ص: 594

امام(علیه السلام) فرمود: این آن امر به معروف و نهی از منکر نیست، بلکه این خیری است که خداوند آن را مقدّم بر چیزهای دیگر نموده است.

ابوحنیفه گفت: فدای شما شوم معنای «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:

ای ابوحنیفه تو درباره ی این آیه چه می گویی؟ ابوحنیفه گفت: مقصود از نعیم که از آن سؤال خواهد شد، امنیّت در راه ها و سلامت بدن، و قوتِ حاضر زندگی می باشد. امام(علیه السلام) فرمود: «ای ابوحنیفه اگر خداوند در قیامت تو را نگه بدارد، و از یکایک غذاها و آب هایی که خورده ای سؤال کند، معطّل خواهی شد، و کار تو طولانی می شود»ابوحنیفه گفت:

فدای شما شوم پس مقصود از نعیم چیست؟ فرمود:

«نعیم»ما هستیم و خداوند مردم را به وسیله ما از گم راهی و از کوری باطن و جهالت، بینایی می دهد. ابوحنیفه گفت: فدای شما شوم چگونه است که قرآن همیشه جدید و تازه است؟! امام(علیه السلام) فرمود: به خاطر این که قرآن برای زمان معیّنی نازل نشده است که روزگار آن را کهنه کند، و اگر چنین می بود، قرآن فانی می شد، قبل از آن که عالم فانی شود.(1)

ص: 595


1- 909.. فی البرهان: روی الشیخ المفید: بإسناده إلی محمّد بن السائب الکلبی، قال: لما قدم الصّادق(علیه السلام) العراق نزل الحیرة، فدخل علیه أبو حنیفة و سأله عن مسائل، و کان مما سأله أن قال له: جعلت فداک، ما الأمر بالمعروف؟ فقال(علیه السلام): «المعروف -- یا أبا حنیفة -- المعروف فی أهل السماء، المعروف فی أهل الأرض، و ذاک أمیر المؤمنین(علیه السلام)لی بن أبی طالب(علیه السلام)».قال: جعلت فداک، فما المنکر؟ قال: «اللذان ظلماه حقه، و ابتزاه أمره، و حملا النّاس علی کتفه». قال: ألا ما هو أن تری الرجل علی معاصی الله فتنهاه عنها؟ فقال أبو عبد الله(علیه السلام): «لیس ذاک أمرا بالمعروف، و لا نهیا عن المنکر إنّما ذاک خیر قدمه». قال أبو حنیفة: أخبرنی -- جعلت فداک -- عن قول الله(عزوجل): ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ، قال: «فما عندک یا أبا حنیفة؟»قال: الأمن فی السرب، و صحة البدن، و القوت الحاضر. فقال: «یا أبا حنیفة، لئن وقفک الله و أوقفک یوم القیامة حتی یسألک عن [کل] أکلة أکلتها و شربة شربتها لیطولن وقوفک»، قال: فما النعیم جعلت فداک؟ قال: «النعیم نحن الذین أنقذ [الله] النّاس بنا من الضلالة و بصرهم بنا من العمی، و علمهم بنا من الجهل». قال: جعلت فداک، فکیف کان القرآن جدیدا أبدا؟ قال: «لأنه لم یجعل لزمان دون زمان فتخلقه الأیام، و لو کان کذلک لفنی القرآن قبل فناء العالم».[تفسیر برهان، ج 5، ص 749، ح 17]

ص: 596

سوره ی عصر

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی انشراح.

تعداد آیات: 3 آیه.

ثواب قرائت سوره ی عصر

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که سوره «و العصر»را درنمازهای نافله خود بخواند خداوند در قیامت او را با صورت نورانی و خندان وبا چشمی روشن محشورمی نماید تا وارد بهشت شود.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، خداوند برای او ده حسنه می نویسد، و او را عاقبت به خیر می نماید، و از اصحاب حق [یعنی امیرالمؤمنین(علیه السلام)] خواهد بود، و اگر برای حفظ آنچه زیر زمین پنهان شده و یا در مخزنی قرار گرفته، خوانده شود،

ص: 597


1- 910.. و فی ثواب الأعمال: أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ وَ الْعَصْرِ فِی نَوَافِلِهِ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُشْرِقاً وَجْهُهُ ضَاحِکاً سِنُّهُ قَرِیرَةً عَیْنُهُ حَتَّی یَدْخُلَ الْجَنَّةَ. [ثواب الأعمال، ص 125]

خداوند آن را حفظ می نماید، تا صاحب آن بیاید و مال خود را بردارد.(1)

و ازامام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

اگر این سوره برای حفظ دفینه ای خوانده شود، با اذن الهی آن دفینه محفوظ می ماند، و خداوند حارسی برای حفظ آن قرار می دهد، تا زمانی که صاحب دفینه بیاید و مال خود را بردارد.(2)

ص: 598


1- 911.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة کتب الله له عشر حسنات، و ختم له بخیر، و کان من أصحاب الحق، و إن قرئت علی ما یدفن تحت الأرض أو یخزن، حفظه الله إلی أن یخرجه صاحبه».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 751، ح 2]
2- 912.. و قال الصّادق(علیه السلام): «إذا قرئت علی ما یدفن حفظ بإذن الله، و وکل به من یحرسه إلی أن یخرجه صاحبه».[همان، ح 4]

سوره ی والعصر، آیات 1 تا 3

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَ الْعَصْرِ 1 إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ 2 إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ 3

لغات:

«وَ الْعَصْرِ»عَصْر در اصل به معنای فشار دادن لباس و امثال آن برای بیرون آمدن آب از آن است، و به معنای آخر روز نیز آمده، و «عَصْران»به معنای صبح و عصر، و به معنای شب و روز استعمال شده است مانند شمسین و قمرین و تَعاقَبَ العصران یعنی تَعاقَبَ اللیل و النهار.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

به عصر سوگند، (1) که انسانها همه در زیانند (2) مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و یکدیگر را به حق و شکیبایی و استقامت توصیه نموده اند! (3)

ص: 599

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین با سند خود از مفضّل نقل نموده که گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره ی این سوره سؤال نمودم و آن حضرت فرمود:

مقصود از عصر، عصر قیام قائم ما؟عج؟ است، و مقصود از«إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ» دشمنان ما هستند، و مقصود از «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا»ایمان به آیات ما می باشد، و مقصود از «وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»مواسات و کمک به برادران دینی است، و مقصود از«وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ»تواصی به امامت است، و مقصود از «وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»صبر در سختی و عسرت است.(1) محمّد بن عبّاس صاحب تأویل الآیات نیز با سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

در این سوره خداوند همه انسان ها را در خسران و زیانکاری دانسته، و اهل صفوه و برگزیدگان از خلق خود را استثناء کرده و می فرماید: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا»و مقصود از«آمَنُوا»ایمان به ولایت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است، و مقصود از«وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»انجام واجبات است، و مقصود از«وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ»تواصی به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامان بعد از او می باشد، و مقصود

ص: 600


1- 913.. و فی کمال الدین: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْقَاضِی وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ شَاذَوَیْهِ الْمُؤَدِّبُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ الدَّقَّاقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ الصّادق جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ قَالَ(علیه السلام) الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ الْقَائِمِ(علیه السلام) إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ یَعْنِی أَعْدَاءَنَا إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا یَعْنِی بِآیَاتِنَا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَعْنِی بِمُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ یَعْنِی بِالْإِمَامَةِ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ یَعْنِی فِی الْفَتْرَةِ. [کمال الدین، ج 2، ص 656، ح 1]

از«وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»این است که آنان فرزندان و ذریّه ی خود را به ولایت اهل البیت(علیهم السلام) و صبر بر آن سفارش می کنند.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی نیز روایت فوق را با سند دیگری از عبدالرّحمن بن کثیر از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده است، و در پایان آن گوید:

«وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ»قسم به عصراست، و جواب قسم «إنّ الإنسان لخاسر»است، و امام صادق(علیه السلام) «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ» قرائت نموده یعنی انسان در خسران و زیان است تا آخر دهر، مگر آنان که أهل ایمان و اعمال صالحه باشند،و همدیگررا به حقّ و صبرسفارش نمایند، واهل تقوا و صبر باشند.(2)

ص: 601


1- 914.. قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا محمّد بن القاسم بن سلمة عن جعفر بن عبد الله المحمّدی عن أبی صالح الحسن بن إسماعیل عن عمران بن عبد الله المشرقانی عن عبد الله بن عبید عن محمّد بن علی عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ قال استثنی الله سبحانه أهل صفوته من خلقه حیث قال إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا بولایة أمیر المؤمنین(علیه السلام) وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أی أدوا الفرائض وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ أی بالولایة وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ أی وصوا ذراریهم و من خلفوا من بعدهم بها و بالصبر علیها. [تأویل الآیات، ص 818]
2- 915.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ قال: هو قسم و جوابه «إِنَّ الْإِنْسانَ»و قرأ أبو عبد الله(علیه السلام) وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ و أنه فیه إلی آخر الدهر إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و أتمروا بالتقوی و أتمروا بالصبر. حدثنا محمّد بن جعفر قال: حدثنا یحیی بن زکریا عن علی بن حسان عن عبد الرّحمن بن کثیر عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ فقال: استثنی أهل صفوته من خلقه حیث قال: إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا بولایة علی أمیر المؤمنین(علیه السلام) و تَواصَوْا بِالْحَقِّ ذریاتهم و من خلفوا بالولایة و تواصوا بها و صبروا علیها. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 441]

ص: 602

سوره ی هُمَزَه

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی قیامت.

تعداد آیات: 9 آیه.

ثواب قرائت سوره ی هُمَزَه

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را در نمازهای واجب خود بخواند، خداوند فقر را از او دور می کند، و روزی او را می رساند، و مرگ بد را نیز از او برطرف می نماید.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، خداوند به عدد کسانی که به حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) و اصحاب او استهزاء نموده اند، به او پاداش می دهد، و اگر برای بیماری چشم خوانده شود نافع خواهد بود.(2)

ص: 603


1- 916.. فی ثواب الأعمال: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ فِی فَرَائِضِهِ أَبْعَدَ اللَّهُ عَنْهُ الْفَقْرَ وَ جَلَبَ عَلَیْهِ الرِّزْقَ وَ یَدْفَعُ عَنْهُ مِیتَةَ السَّوْءِ. [ثواب الأعمال، ص 126]
2- 917.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة کان له من الأجر بعدد من استهزأ بمحمّد و أصحابه، و إن قرئت علی العین نفعتها».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 755، ح 2]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر این سوره را برای شفای انسان چشم خورده بخوانند با قدرت الهی چشم بد از او برطرف خواهد شد.(1)

ص: 604


1- 918.. و قال الصّادق(علیه السلام): «إذا قرئت علی من به عین، زالت عنه العین بقدرة الله تعالی».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 755، ح 4]

سوره ی همزة، آیات 1 تا 9

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ 1 الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ 2 یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ 3 کَلاَّ لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ 4 وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَةُ 5 نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ 6 الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ 7 إِنَّها عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ 8 فی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ 9

لغات:

«هُمَزَة»کسی را گویند که فراوان بدون حق به دیگران توهین و طعن و بی احترامی نماید، و اصل «هَمْز»به معنای کسر است، و بدگویی کننده با عمل خود دیگری را می شکند، و «لَمْز»نیز به معنای عیب گوئی است، و هُمَزَة و لُمَزَة به یک معناست، و بعضی گفته اند: «هَمْز»عیب گویی از پشت سر می باشد، و لَمْز عیب گویی مقابل رو می باشد، و بعضی گفته اند: هَمْز آزار دیگران با بدگویی است، و لَمْز بدگویی با از بین بردن شخصیّت است، با اشاره چشم و سر، و لمّاز و همّاز مبالغه در هَمْز و لَمْز است.

ص: 605

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

وای بر هر عیبجوی مسخره کننده ای! (1) همان کس که مال فراوانی جمع آوری و شماره کرده (بی آنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند)! (2) او گمان می کند که اموالش او را جاودانه می سازد! (3) چنین نیست که می پندارد بزودی در «حُطَمه» [آتشی خردکننده] پرتاب می شود! (4) و تو چه می دانی «حُطمه»چیست؟! (5) آتش برافروخته الهی است، (6) آتشی که از دلها سرمی زند! (7) این آتش بر آنها فروبسته شده، (8) و آنان در ستونهای کشیده و طولانی بسته شده اند! (9)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مقصود از «وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ»کسانی هستند که نسبت به حق آل محمّد(صلی الله علیه و آله) بدگویی کردند، و از آنان عیب جویی نمودند، و در مقام و مجلسی که حق آنان نبود و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) به آن سزاوارتر بودند نشستند.(1)

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

کفّار و مشرکین در دوزخ، اهل توحید را سرزنش می کنند و می گویند: «ما از توحید و موحّد بودن شما اثری برای شما ندیدیم، و اکنون ما و شما یکسان هستیم»

ص: 606


1- 919.. فی تأویل الآیات: قال محمّد بن العبّاس؟ره؟ حدثنا أحمد بن محمّد النوفلی عن محمّد بن عبد الله بن مهران عن محمّد بن خالد البرقی عن محمّد بن سلیمان الدیلمی عن أبیه سلیمان قال قلت لأبی عبد الله(علیه السلام) ما معنی قوله(عزوجل) وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ قال الذین همزوا آل محمّد حقهم و لمزوهم و جلسوا مجلسا کان آل محمّد أحق به منهم.[تأویل الآیات، ص 819]

از این رو خداوند این سخنان را ناشایسته می داند و به ملائکه می فرماید: برای اهل توحید شفاعت کنید و آنان برای کسانی که خداوند می خواهد شفاعت می کنند، سپس خداوند به پیامبران می فرماید: شما نیز شفاعت کنید، و آنان شفاعت می کنند، و پس از آن به مؤمنان می فرماید: شما نیز شفاعت کنید، و آنان نیز برای هر کس خدا بخواهد شفاعت می کنند، تا این که خداوند می فرماید:

«من أرحم الراحمین هستم، همگی با رحمت من از دوزخ خارج شوید»، پس اهل توحید مانند ملخ ها [ی درهم پیچیده] از دوزخ خارج می گردند.

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

سپس درهای دوزخ به روی کفّار و منافقین بسته خواهد شد، و به خدا سوگند این برای آنان خلود در دوزخ خواهد بود.(1)

درکتاب اختصاص شیخ مفید؟ره؟ از کتاب «صفة الجنّة و النّار»از جابر جعفی از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که ضمن حدیث مفصّلی فرمود:

سپس به هر شاخه ای از درخت زقّوم هفتاد نفر آویزان می شوند به گونه ای که نه آن شاخه خم می شود و نه می شکند و آتش از عقب و پایین آنان وارد می شود تا به دل ها و قلب های شان می رسد، و دل های آنان از تشنگی جمع می شود، و پرواز

ص: 607


1- 920.. روی العیاشی بإسناده عن محمّد بن النعمان الأحول عن حمران بن أعین عن أبی جعفر (علیه السلام) قال أن الکفار و المشرکین یعیرون أهل التوحید فی النار و یقولون ما نری توحیدکم أغنی عنکم شیئا و ما نحن و أنتم إلّا سواء قال فیأنف لهم الرب تعالی فیقول للملائکة اشفعوا فیشفعون لمن شاء الله ثمّ یقول للنبیین اشفعوا فیشفعون لمن شاء الله ثمّ یقول للمؤمنین اشفعوا فیشفعون لمن شاء الله و یقول الله أنا أرحم الراحمین أخرجوا برحمتی کما یخرج الفراش قال ثمّ قال أبو جعفر(علیه السلام) ثمّ مدت العمد و أوصدت علیهم و کان و الله الخلود. [رواه فی مجمع البیان، ج 10، ص 820]

می کند، و پوست های شان می سوزد، و چربی ها و شحوم شان آب می شود، و خداوند حَیِّ قَیّوم به آنان غضب می نماید، و به مالک دوزخ می فرماید: به آنان بگو: بچشید این عذاب را و هرگز جز عذاب بر شما افزوده نمی شود. سپس خداوند می فرماید:

«ای مالک! سَعِّر سَعِّر، چرا که خشم و غضب من بر کسی که مرا در عرش دشنام می دهد و حق مرا سبک می شمارد شدید است، و من مَلِک جبّار هستم»پس مالک می گوید: ای اهل ضلالت و گم راهی و ای اهل استکبار و ای اهل نعمات دنیا! چگونه یافتید آتش سَقَر را؟ و آنان می گویند: «آتش، قلوب ما را سوخته، و گوشت های ما را خورده، و استخوان های ما را خرد کرده، و ما را فریادرس و یاوری نیست.

پس مالک دوزخ می گوید: «به عزّت پروردگارم سوگند، من جز عذاب بر شما نمی افزایم»و آنان می گویند: «اگر پروردگار ما، عذاب بر ما وارد کند، به ما ظلم نکرده است»پس مالک می گوید: «فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقًا لِّأَصْحَابِ السَّعِیرِ»(1)، «یَعْنِی بُعْداً لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ، ثُمَّ یَغْضِبُ الْجَبَّارُ فَیَقُولُ: یَا مَالِکُ سَعِّرْ سَعِّر…أَعَاذَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ مِنَ النَّارِ وَ رَزَقَنَا وَ إِیَّاکُمْ مُرَافَقَةَ الْأَبْرَارِ.»(2)

ص: 608


1- 921.. سوره ی ملک، آیه ی 11.
2- 922.. فی الإختصاص: …ثمّ تعلق علی کل غصن من الزقوم سبعون ألف رجل ما ینحنی و لا ینکسر فتدخل النار أدبارهم فتطلع علی الأفئدة تقلص الشفاه و تطیر الجنان و تنضج الجلود و تذوب الشحوم و یغضب الحی القیوم فیقول یا مالک قل لهم ذوقوا فلن نزیدکم إلّا عذابا یا مالک سعر سعر قد اشتد غضبی علی من شتمنی علی عرشی و استخف بحقی و أنا الملک الجبار فینادی مالک یا أهل الضلال و الاستکبار و النعمة فی دار الدّنیا کیف تجدون مس سقر قال فیقولون قد أنضجت قلوبنا و أکلت لحومنا و حطمت عظامنا فلیس لنا مستغیث و لا لنا معین قال فیقول مالک و عزة ربی لا أزیدکم إلّا عذابا فیقولون إن عذبنا ربنا لم یظلمنا شیئا قال فیقول مالک فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِیرِ یعنی بعدا لأصحاب السعیر ثمّ یغضب الجبار فیقول یا مالک سعر سعر فیغضب مالک …. [الإختصاص، ص 364]

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

مال جمع نمی شود مگر به خاطر پنج چیز:

1 -- بخل شدید، 2 -- آرزوی طویل، 3 -- حرص غالب، 4 -- قطع رحم، 5 -- مقدّم کردن دنیا بر آخرت.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر پاداش ها و حساب حق است، جمع مال برای چیست؟ و اگر خداوند انفاق را جایگزین می کند، بخل برای چیست…؟(2)

ص: 609


1- 923.. فی الخصال: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ بُطَّةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا(علیه السلام) یَقُولُ لَا یَجْتَمِعُ الْمَالُ إِلَّا بِخِصَالٍ خَمْسٍ بِبُخْلٍ شَدِیدٍ وَ أَمَلٍ طَوِیلٍ وَ حِرْصٍ غَالِبٍ وَ قَطِیعَةِ الرَّحِمِ وَ إِیثَارِ الدُّنْیَا عَلَی الْآخِرَةِ. [خصال، ج 1، ص 282، ح 29]
2- 924.. فی التوحید: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الصُّهْبَانِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ زِیَادٍ الْأَزْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبَانٌ الْأَحْمَرُ عَنِ الصّادق جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) أَنَّهُ جَاءَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی عِظْنِی مَوْعِظَةً فَقَالَ(علیه السلام) إِنْ کَانَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ تَکَفَّلَ بِالرِّزْقِ فَاهْتِمَامُکَ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَ الرِّزْقُ مَقْسُوماً فَالْحِرْصُ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَ الْحِسَابُ حَقّاً فَالْجَمْعُ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَ الْخَلَفُ مِنَ اللَّهِ(عزوجل) حَقّاً فَالْبُخْلُ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَتِ الْعُقُوبَةُ مِنَ اللَّهِ(عزوجل) النَّارَ فَالْمَعْصِیَةُ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَ الْمَوْتُ حَقّاً فَالْفَرَحُ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَ الْعَرْضُ عَلَی اللَّهِ(عزوجل) حَقّاً فَالْمَکْرُ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَ الشَّیْطَانُ عَدُوّاً فَالْغَفْلَةُ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَ الْمَمَرُّ عَلَی الصِّرَاطِ حَقّاً فَالْعُجْبُ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَ کُلُّ شَیْ ءٍ بِقَضَاءٍ وَ قَدَرٍ فَالْحُزْنُ لِمَا ذَا وَ إِنْ کَانَتِ الدُّنْیَا فَانِیَةً فَالطُّمَأْنِینَةُ إِلَیْهَا لِمَا ذَا. [توحید صدوق، ص 376]

مؤلّف گوید:

حقّاً روایت «ذکر الْمَوْت عبادة»و روایت «کَفَی بِالْمَوْتِ وَاعِظاً»باید همواره در گوش ما باشد، وگرنه از عالم آخرت غافل خواهیم بود.

ص: 610

سوره ی فیل

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی کافرون.

تعداد آیات: 5 آیه.

ثواب قرائت سوره ی فیل

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که در نمازهای واجب خود سوره ی فیل را بخواند هر زمین و کلوخ و کوهی در قیامت برای او شهادت می دهد که او از نمازگزاران است، و منادی خداوند می گوید: شما در شهادت خود بر بنده ی من صادق هستید، و من شهادت شما را نسبت به او پذیرفتم، او را داخل بهشت کنید، و حسابی از او نخواهید، چرا که من او را دوست می دارم و عمل او را نیز دوست می دارم.(1)

واز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

ص: 611


1- 925.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ فِی فَرَائِضِهِ أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ شَهِدَ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کُلُّ سَهْلٍ وَ جَبَلٍ وَ مَدَرٍ بِأَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُصَلِّینَ وَ یُنَادِی لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُنَادٍ صَدَقْتُمْ عَلَی عَبْدِی قَبِلْتُ شَهَادَتَکُمْ لَهُ وَ عَلَیْهِ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ وَ لَا تُحَاسِبُوهُ فَإِنَّهُ مِمَّنْ أُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ عَمَلَهُ. [ثواب الأعمال، ص 126]

کسی که این سوره را بخواند، خداوند او را از عذاب خویش معاف می دارد، و در دنیا مسخ نمی شود….(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اگر این سوره بر سپاهی قرائت شود، بدون شکّ سپاه مقابل آن شکست می خورد، و قرائت این سوره بدون شکّ مایه قوّت قلب است.(2)

ص: 612


1- 926.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعاذه الله من العذاب، و المسخ فی الدّنیا، و إن قرئت علی الرماح التی تصادم کسرت ما تصادمه».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 759، ح 2]
2- 927.. و قال الصّادق(علیه السلام): «ما قرئت علی مصاف إلّا و انصرع المصاف الثّانی المقابل للقارئ لها، و ما کان قراءتها إلّا قوة للقلب».[همان، ح 4]

سوره ی فیل، آیات 1 تا 5

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیلِ 1 أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی تَضْلیلٍ 2 وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابیلَ 3 تَرْمیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ 4 فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ 5

لغات:

«أَبَابِیلَ»جماعت های متفرّق و گروه گروه را گویند، و آن جمعی است بدون مفرد، و بعضی گفته اند: مفرد آن إِبول و یا اَبابِلَة است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

آیا ندیدی پروردگارت با فیل سواران [لشکر ابرهه که برای نابودی کعبه آمده

ص: 613

بودند] چه کرد؟! (1) آیا نقشه آنها را در ضلالت و تباهی قرار نداد؟! (2) و بر سر آنها پرندگانی را گروه گروه فرستاد، (3) که با سنگهای کوچکی آنان را هدف قرار می دادند (4) و سرانجام (خداوند) آنها را همچون کاه خورده شده (و متلاشی) قرار داد! (5)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

این سوره درباره ی لشکر حبشه [و پادشاه آنان ابرهه] نازل شده، و لشکر حبشه همراه خود فیلی را آورده بودند، تا کعبه را خراب کنند، و چون فیلِ خود را نزدیک مسجد آوردند، حضرت عبدالمطّلب به او گفت: آیا می دانی تو را برای چه به این جا آوردهاند؟ پس فیل با سر خود اشاره کرد که نمیدانم، عبدالمطّلب به او فرمود:

تو را برای خراب کردن خانه خدا آورده اند، آیا چنین کاری را خواهی کرد؟ پس فیل با سر خود اشاره نمود که چنین کاری را نخواهم کرد. و هر چه لشکر حبشه کوشیدند تا فیل را داخل مسجد نمایند فیل داخل مسجد نشد. از این رو با شمشیر به او حمله کردند و او را قطعه قطعه نمودند، و خداوند پرندگان ابابیل را فرستاد، تا با سنگ های سجّیل بر سر آنان بکوبند، و هر پرنده ای در منقار و پاهای او سه سنگ بود، و این سنگ ها را بر سر اصحاب فیل ریختند، و از عقب آنان خارج شد، و آنان را هلاک کرد، چنان که خداوند می فرماید: «فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَّأْکُولٍ»و عصف کاه است، و کاه مأکول آن مقداری است که از کاه باقی می ماند.

ص: 614

سپس امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«این حیوانِ جُدَریّ [که در فارسی پی سُرِه به آن گفته می شود] از جنس همان ابابیل است که لشکر ابرهه را هلاک نمودند.»(1)

مؤلّف گوید:

قصّه اصحاب فیل در چند روایت نقل شده و کامل ترین آنها روایت شیخ طوسی در امالی می باشد، و ما به آن اکتفا می کنیم.

عبدالله بن سِنان از امام صادق از پدر خود از جدّ خود امام سجّاد(علیهم السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که پادشاه حبشه - ابرهة بن صباح - قصد خراب کردن کعبه را نمود، لشکر او به طرف مکّه آمدند و اموال مردم را غارت نمودند، و شترهای حضرت عبدالمطّلب بن هاشم را نیز غارت کردند تا این که حضرت عبدالمطّلب نزد ابرهه آمد و اجازه ملاقات خواست، و ابرهه در زیر قبّه ی دیباج بر تختی نشسته بود، و عبدالمطّلب بر او سلام کرد و ابرهه پاسخ داد، و چون جمال و زیبایی او را دید گفت: آیا پدران شما نیز دارای چنین جمال و نوری بودهاند؟ عبدالمطّلب فرمود: آری همه ی پدران من دارای جمال و نور و بهاء بودهاند.

ابرهه گفت: حقّاً شما از جهت فخر و شرافت بر پادشاهان شرافت پیدا کردهاید، و سزاوار است که تو سیّد و آقای این مردم باشی، سپس او را در کنار خود قرار داد، و به نگهبان فیل اعظم - که فیلی بزرگ و سفید و دارای دو ناب مرصّع به انواع درّ و جواهر بود و پادشاه در مقابل ملوک دیگر به آن افتخار

ص: 615


1- 928.. القمّی: قال الصّادق(علیه السلام) و أهل الجدری من ذلک أصابهم الذی أصابهم فی زمانهم جدری. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 444]

میکرد -- دستور داد تا آن فیل را مقابل عبدالمطّلب قرار دهد، و چون فیل مقابل آن حضرت قرار گرفت سجده نمود، در حالی که مقابل ابرهه سجده نمی کرد و خداوند زبان او را باز نمود و با زبان عربی به عبدالمطّلب سلام کرد، و ابرهه تعجّب کرد، وآن را سحر دانست و دستور داد فیل را به جای خود بردند، و سپس به عبدالمطّلب گفت:

«خواسته شما چیست؟ همانا من سخاوت و کرم و فضل شما را شنیده بودم و اکنون از شما جمال و جلال و هیئتی را میبینم که باید به حاجت و خواسته شما توجّه کنم، پس هر چه میخواهید از من طلب کنید»و فکر میکرد که عبدالمطّلب می گوید: از تخریب کعبه صرف نظر کن، ولکن عبدالمطّلب گفت: «لشکر تو شتران مرا گرفتهاند، به آنان بگو آنها را به من باز گردانند».

پس ابرهه خشمگین شد و گفت: از چشم من افتادی، چرا که من برای تخریب خانه کرامت و عزّت شما - که همه ساله به زیارت آن می آیید - آمده ام، و تو از من مطالبه شتران خود را می کنی؟! عبدالمطّلب فرمود:من صاحب این خانه نیستم، بلکه صاحب شتران خود هستم، و این خانه را صاحبی است که او بهتر میتواند از خانه خود دفاع کند. پس ابرهه گفت: شتران او را بازگردانید، و عبدالمطّلب با شتران خود به مکّه بازگشت و ابرهه نیز با لشکر و فیل اعظم خود به طرف مکّه حرکت نمود و فیل را هر چه کردند داخل حرم نشد، و عبدالمطّلب به غلامان خود گفت: فرزندم را بگویید بیاید و چون عبّاس را آوردند گفت: مقصودم این نبود، پس ابوطالب را آوردند و گفت: این نیز مقصود من نبود، فرزندم عبدالله را بیاورید، و چون عبدالله - پدر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد، عبدالمطّلب به او فرمود:

ص: 616

بالای کوه ابوقبیس میروی و در سمت بحر نگاه میکنی و برای من خبر می آوری.

پس عبدالله بالای کوه رفت و دید ابابیل مثل سیل به طرف کعبه می آیند و چون به کعبه رسیدند هفت دور طواف کردند، و سپس مقابل صفا و مروه هفت مرتبه سعی نمودند، و عبدالله پایین آمد و این خبر را به پدر خود رساند، و عبدالمطّلب فرمود: فرزندم ببین پس از آن به کجا رفتند؟ عبدالله گفت: به طرف لشکر ابرهه [در وادی مُحسِّر] رفتند. پس عبدالمطّلب بین مردم مکّه آمد و گفت: به طرف لشکر ابرهه بروید و غنائم خود را بگیرید، چرا که لشکر ابرهه هلاک شدند، و هر پرندهای از آن ابابیل سه ریگ در پاها و منقار خود داشت و با هر ریگی یک نفر را هلاک می نمود، و چون همه لشکر ابرهه هلاک شدند ابابیل باز گشتند، و چنین چیزی را اهل مکّه ندیده بودند، و پس از آن نیز ندیدند، و عبدالمطّلب نزد کعبه آمد و پرده کعبه را گرفت و گفت:

یَا حَابِسَ الْفِیلِ بِذِی الْمُغَمَّسِ *** حَبَسْتَهُ کَأَنَّهُ مُکَرْکَس…

مرحوم کلینی نیز قصّه فوق را با مختصر اختلاف عبارات، از ابان بن تغلب از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده، و در پاورقی مشاهده می شود.(1)

ص: 617


1- 929.. فی الکافی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَمَّا أَنْ وَجَّهَ صَاحِبُ الْحَبَشَةِ بِالْخَیْلِ وَ مَعَهُمُ الْفِیلُ لِیَهْدِمَ الْبَیْتَ مَرُّوا بِإِبِلٍ لِعَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَسَاقُوهَا فَبَلَغَ ذَلِکَ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ فَأَتَی صَاحِبَ الْحَبَشَةِ فَدَخَلَ الْآذِنُ فَقَالَ هَذَا عَبْدُ الْمُطَّلِبِ بْنُ هَاشِمٍ قَالَ وَ مَا یَشَاءُ قَالَ التَّرْجُمَانُ جَاءَ فِی إِبِلٍ لَهُ سَاقُوهَا یَسْأَلُکَ رَدَّهَا فَقَالَ مَلِکُ الْحَبَشَةِ لِأَصْحَابِهِ هَذَا رَئِیسُ قَوْمٍ وَ زَعِیمُهُمْ جِئْتُ إِلَی بَیْتِهِ الَّذِی یَعْبُدُهُ لِأَهْدِمَهُ وَ هُوَ یَسْأَلُنِی إِطْلَاقَ إِبِلِهِ أَمَا لَوْ سَأَلَنِیَ الْإِمْسَاکَ عَنْ هَدْمِهِ لَفَعَلْتُ رُدُّوا عَلَیْهِ إِبِلَهُ فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ لِتَرْجُمَانِهِ مَا قَالَ لَکَ الْمَلِکُ فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ أَنَا رَبُّ الْإِبِلِ وَ لِهَذَا الْبَیْتِ رَبٌّ یَمْنَعُهُ فَرُدَّتْ إِلَیْهِ إِبِلُهُ وَ انْصَرَفَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ نَحْوَ مَنْزِلِهِ فَمَرَّ بِالْفِیلِ فِی مُنْصَرَفِهِ فَقَالَ لِلْفِیلِ یَا مَحْمُودُ فَحَرَّکَ الْفِیلُ رَأْسَهُ فَقَالَ لَهُ أَ تَدْرِی لِمَ جَاءُوا بِکَ؟ فَقَالَ الْفِیلُ بِرَأْسِهِ لَا فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ جَاءُوا بِکَ لِتَهْدِمَ بَیْتَ رَبِّکَ أَ فَتُرَاکَ فَاعِلَ ذَلِکَ فَقَالَ بِرَأْسِهِ لَا فَانْصَرَفَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ إِلَی مَنْزِلِهِ فَلَمَّا أَصْبَحُوا غَدَوْا بِهِ لِدُخُولِ الْحَرَمِ فَأَبَی وَ امْتَنَعَ عَلَیْهِمْ فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ لِبَعْضِ مَوَالِیهِ عِنْدَ ذَلِکَ اعْلُ الْجَبَلَ فَانْظُرْ تَرَی شَیْئاً فَقَالَ أَرَی سَوَاداً مِنْ قِبَلِ الْبَحْرِ فَقَالَ لَهُ یُصِیبُهُ بَصَرُکَ أَجْمَعَ فَقَالَ لَهُ لَا وَ لَأَوْشَکَ أَنْ یُصِیبَ فَلَمَّا أَنْ قَرُبَ قَالَ هُوَ طَیْرٌ کَثِیرٌ وَ لَا أَعْرِفُهُ یَحْمِلُ کُلُّ طَیْرٍ فِی مِنْقَارِهِ حَصَاةً مِثْلَ حَصَاةِ الْخَذْفِ أَوْ دُونَ حَصَاةِ الْخَذْفِ فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ وَ رَبِّ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ مَا تُرِیدُ إِلَّا الْقَوْمَ حَتَّی لَمَّا صَارُوا فَوْقَ رُءُوسِهِمْ أَجْمَعَ أَلْقَتِ الْحَصَاةَ فَوَقَعَتْ کُلُّ حَصَاةٍ عَلَی هَامَةِ رَجُلٍ فَخَرَجَتْ مِنْ دُبُرِهِ فَقَتَلَتْهُ فَمَا انْفَلَتَ مِنْهُمْ إِلَّا رَجُلٌ وَاحِدٌ یُخْبِرُ النَّاسَ فَلَمَّا أَنْ أَخْبَرَهُمْ أَلْقَتْ عَلَیْهِ حَصَاةً فَقَتَلَتْهُ. [کافی، ج 1، ص 447، ح 25]

روایات قصّه فوق را مرحوم علّامه بحرانی نیز در تفسیر برهان نقل نموده است.(1)

ص: 618


1- فی البرهان: -- محمّد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن ابن أبی عمیر، عن محمّد بن حمران، عن أبان بن تغلب، قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام): «لما أتی صاحب الحبشة بالخیل و معهم الفیل لیهدم البیت مروا بإبل لعبد المطلب فساقوها، فبلغ ذلک عبد المطلب، فأتی صاحب الحبشة، فدخل الآذن، فقال: هذا عبد المطلب بن هاشم، قال: و ما یشاء؟ قال الترجمان: جاء فی إبل له ساقوها یسألک ردها، فقال ملک الحبشة لأصحابه: هذا رئیس قوم و زعیمهم! جئت إلی بیته الذی یعبده لأهدمه و هو یسألنی إطلاق إبله! أما لو سألنی الإمساک عن هدمه لفعلت، ردوا علیه إبله. فقال عبد المطلب لترجمانه: ما قال الملک؟ فأخبره، فقال عبد المطلب: أنا رب الإبل، و لهذا البیت رب یمنعه، فردت علیه إبله، و انصرف عبد المطلب نحو منزله، فمر بالفیل فی منصرفه، فقال للفیل: یا محمود، فحرک الفیل رأسه. فقال له: أ تدری لم جاءوا بک؟ فقال الفیل برأسه: لا، فقال عبد المطلب: جاءوا بک لتهدم بیت ربّک، أ فتراک فاعل ذلک؟ فقال برأسه: لا. فانصرف عبد المطلب إلی منزله، فلما أصبحوا غدوا به لدخول الحرم، فأبی و امتنع علیهم، فقال عبد المطلب لبعض موالیه عند ذلک: اعل الجبل، فانظر تری شیئا؟ فقال: أری سوادا من قبل البحر، فقال له: یصیبه بصرک أجمع؟ فقال له: لا، و أوشک أن یصیب، فلما أن قرب قال: هو طیر کثیر و لا أعرفه، یحمل کل طیر فی منقاره حصاة مثل حصاة الحذف أو دون حصاة الحذف. فقال عبد المطلب: و رب عبد المطلب ما ترید إلّا القوم، حتی لما صارت فوق رؤوسهم أجمع ألقت الحصاة، فوقعت کل حصاة علی هامة رجل، فخرجت من دبره فقتلته، فما انفلت منهم إلّا رجل واحد یخبر النّاس، فلما أن أخبرهم ألقت علیه حصاة فقتلته». -- و عنه: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن ابن أبی عمیر، عن محمّد بن حمران، و هشام بن سالم، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «لما أقبل صاحب الحبشة بالفیل یرید هدم الکعبة، مروا بإبل لعبد المطلب فاستاقوها، فتوجه عبد المطلب إلی صاحبهم یسأله رد إبله علیه، فاستأذن علیه فأذن له، و قیل له: إن هذا شریف قریش -- أو عظیم قریش -- و هو رجل له عقل و مروءة، فأکرمه و أدناه، ثمّ قال لترجمانه: سله: ما حاجتک؟ فقال له: إن أصحابک مروا بإبل [لی] فاستاقوها فأحببت أن تردها علی. قال: فتعجب من سؤاله إیاه رد الإبل. و قال: هذا الذی زعمتم أنه عظیم قریش و ذکرتم عقله، یدع أن یسألنی أن انصرف عن بیته الذی یعبده، أما لو سألنی أن أنصرف عن هذا لانصرفت له عنه، فأخبره الترجمان بمقالة الملک، فقال له عبد المطلب: إن لذلک البیت ربا یمنعه، و إنّما سألتک رد إبلی لحاجتی إلیها، فأمر بردها علیه. فمضی عبد المطلب حتی لقی الفیل علی طرف الحرم، فقال له: محمود، فحرک رأسه، فقال: أ تدری لم جی ء بک؟ فقال برأسه: لا، فقال: جاءوا بک لتهدم بیت ربّک أ فتفعل؟ فقال برأسه: لا، قال: فانصرف عنه عبد المطلب، و جاءوا بالفیل لیدخل الحرم، فلما انتهی إلی طرف الحرم امتنع من الدخول فضربوه فامتنع من الدخول، فأداروا به نواحی الحرم کلّها، کل ذلک یمتنع علیهم، فلم یدخل، فبعث الله علیهم الطیر کالخطاطیف، فی مناقیرها حجر کالعدسة أو نحوها، ثمّ تحاذی برأس الرجل ثمّ ترسلها علی رأسه فتخرج من دبره، حتی لم یبق منهم إلّا رجل هرب فجعل یحدث النّاس بما رأی إذ طلع علیه طائر منها فرفع رأسه، فقال: هذا الطیر منها، و جاء الطیر حتی حاذی برأسه، ثمّ ألقاها علیه فخرجت من دبره فمات». -- و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن جمیل بن صالح، عن أبی مریم، عن أبی جعفر(علیه السلام)، قال: سألته عن قول الله(عزوجل): وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ تَرْمِیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ قال: «کان طیر ساف، جاءهم من قبل البحر، رؤوسها کأمثال رؤوس السباع، و أظفارها کأظفار السباع من الطیر، مع کل طیر ثلاثة أحجار: فی رجلیه حجران، و فی منقاره حجر، فجعلت ترمیهم بها حتی جدرت أجسادهم فقتلتهم بها، و ما کان قبل ذلک رئی شی ء من الجدری، و لا رأوا من ذلک الطیر قبل ذلک الیوم و لا بعده؟».قال: «و من أفلت منهم یومئذ انطلق، حتی إذا بلغوا حضرموت، و هو واد دون الیمن، أرسل [الله] علیهم سیلا فغرقهم أجمعین». قال: «و ما رئی فی ذلک الوادی ماء [قط] قبل ذلک الیوم بخمسة عشر سنة»قال: «فلذلک سمی حضرموت حین ماتوا فیه». -- الشیخ فی (أمالیه)، قال: أخبرنا أبو عبد الله محمّد بن محمّد -- یعنی المفید -- قال: حدثنا أبو الحسن علی بن بلال المهلبی، قال: حدثنا عبد الواحد بن عبد الله بن یونس الربعی، قال: حدثنا الحسین بن محمّد ابن عامر، قال: حدثنا المعلی بن محمّد البصری، قال: حدثنا محمّد بن جمهور العمی، قال: حدثنا جعفر بن بشیر، قال: حدثنا سلیمان بن سماعة، عن عبد الله بن القاسم، عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن جده(علیهم السلام)، قال: «لما قصد أبرهة بن الصباح ملک الحبشة لیهدم البیت، تسرعت الحبشة، فأغاروا علیها، فأخذوا سرحا لعبد المطلب بن هاشم، فجاء عبد المطلب إلی الملک، فاستأذن علیه، فأذن له و هو فی قبة دیباج علی سریر له، فسلم علیه، فرد أبرهة السّلام، و جعل ینظر فی وجهه، فراقه حسنه و جماله و هیئته. فقال له: هل کان فی آبائک مثل هذا النور الذی أراه لک و الجمال؟ قال: نعم أیها الملک، کل آبائی کان لهم هذا الجمال و النور و البهاء فقال له أبرهة: لقد فقتم [الملوک] فخرا و شرفا، و یحق لک أن تکون سید قومک. ثمّ أجلسه معه علی سریره، و قال لسائس فیله الأعظم -- و کان فیلا أبیض عظیم الخلق، له نابان مرصعان بأنواع الدر و الجواهر، و کان الملک یباهی به ملوک الأرض -- ائتنی به، فجاء به سائسه، و قد زین بکل زینة حسنة، فحین قابل وجه عبد المطلب سجد له، و لم یکن یسجد لملکه، و أطلق الله لسانه بالعربیة، فسلم علی عبد المطلب، فلما رأی الملک ذلک ارتاع له و ظنه سحرا، فقال: ردوا الفیل إلی مکانه. ثمّ قال لعبد المطلب: فیم جئت؟ فقد بلغنی سخاؤک و کرمک و فضلک، و رأیت من هیئتک و جمالک و جلالک ما یقتضی أن أنظر فی حاجتک، فسلنی ما شئت. و هو یری أن یسأله فی الرجوع عن مکة، فقال له عبد المطلب: إن أصحابک غدوا علی سرح لی فذهبوا به، فمرهم برده علی. قال: فتغیظ الحبشی من ذلک، و قال لعبد المطلب: لقد سقطت من عینی، جئتنی تسألنی فی سرحک، و أنا قد جئت لهدم شرفک و شرف قومک، و مکرمتکم التی تتمیزون بها من کل جیل، و هو البیت الذی یحج إلیه من کل صقع فی الأرض، فترکت مسألتی فی ذلک و سألتنی فی سرحک. فقال له عبد المطلب: لست برب البیت الذی قصدت لهدمه، و أنا رب سرحی الذی أخذه أصحابک، فجئت أسألک فیما أنا ربه، و للبیت رب هو أمنع له من الخلق کلهم، و أولی [به] منهم. فقال الملک: ردوا إلیه سرحه، فردوه إلیه و انصرف إلی مکة، و أتبعه الملک بالفیل الأعظم مع الجیش لهدم البیت، فکانوا إذا حملوه علی دخول الحرم أناخ، و إذا ترکوه رجع مهرولا، فقال عبد المطلب لغلمانه: ادعوا لی ابنی، فجی ء بالعبّاس، فقال: لیس هذا أرید، ادعوا لی ابنی، فجی ء بأبی طالب، فقال: لیس هذا أرید، ادعوا لی ابنی، فجی ء بعبد الله أبی النّبی(صلی الله علیه و آله)، فلما أقبل إلیه، قال: اذهب یا بنی حتی تصعد أبا قبیس، ثمّ اضرب ببصرک ناحیة البحر، فانظر أی شی ء یجی ء من هناک، و خبرنی به. قال: فصعد عبد الله أبا قبیس، فما لبث أن جاء طیر أبابیل مثل السیل و اللیل، فسقط علی أبی قبیس، ثمّ صار إلی البیت، فطاف [به] سبعا، ثمّ صار إلی الصفا و المروة فطاف بهما سبعا، فجاء عبد الله إلی أبیه فأخبره الخبر، فقال: انظر یا بنی ما یکون من أمرها بعد فأخبرنی به، فنظرها فإذا هی قد أخذت نحو عسکر الحبشة فأخبر عبد المطلب بذلک، فخرج عبد المطلب و هو یقول: یا أهل مکة، اخرجوا إلی العسکر فخذوا غنائمکم. قال: فأتوا العسکر، و هم أمثال الخشب النخرة، و لیس من الطیر إلّا ما معه ثلاثة أحجار، فی منقاره و رجلیه، یقتل بکل حصاة منها واحدا من القوم، فلما أتوا علی جمیعهم انصرف الطیر، و لم یر قبل ذلک و لا بعده فلما هلک القوم بأجمعهم جاء عبد المطلب إلی البیت فتعلق بأستاره، و قال:یا حابس الفیل بذی المغمس حبسته کأنه مکوکس فی مجلس تزهق فیه الأنفس فانصرف و هو یقول فی فرار قریش و جزعهم من الحبشة: طارت قریش إذ رأت خمیسا فظلت فردا لا أری أنیسا و لا أحس منهم حسیسا إلّا أخا لی ماجدا نفیسا مسودا فی أهله رئیسا». -- علی بن إبراهیم، فی معنی السورة، قال: نزلت فی الحبشة حین جاءوا بالفیل لیهدموا به الکعبة، فلما أدنوه من باب المسجد، قال له عبد المطلب: أ تدری أین یؤم بک؟ فقال برأسه: لا، قال: أتوا بک لتهدم کعبة الله، أ تفعل ذلک؟ فقال برأسه: لا، فجهدت به الحبشة لیدخل المسجد فأبی، فحملوا علیه بالسیوف و قطعوه وَ أَرْسَلَ الله عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ. قال: بعضها علی أثر بعض، تَرْمِیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ قال: کان مع کل طیر ثلاثة أحجار: حجر فی منقاره، و حجران فی رجلیه، و کانت ترفرف علی رؤوسهم، و ترمی أدمغتهم، فیدخل الحجر فی دماغ الرجل منهم، و یخرج من دبره، و تنقض أبدانهم، فکانوا کما قال الله: فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ قال: العصف: التبن، و المأکول: هو الذی یبقی من فضله. قال الصّادق(علیه السلام): «و هذا الجدری من ذلک الذی أصابهم فی زمانهم». [تفسیر برهان، ج 5، ص 760، ح 5-1]

ص: 619

ص: 620

ص: 621

ص: 622

سوره ی قریش

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی تین.

تعداد آیات: 4 آیه.

ثواب قرائت سوره ی قریش

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که اکثر اوقات سوره ی قریش را بخواند خداوند او را بر مرکبهای بهشتی سوار می کند، و در قیامت محشور می شود، تا بر سر سفرهها و موائد نور قراربگیرد.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، خداوند پاداش طواف کعبه و اعتکاف در مسجد الحرام را به او می دهد، و اگر این سوره را بر طعامی بخوانند که از ضرر آن هراس دارند، آن طعام شفا خواهد بود، و هرگز آسیبی نمی رساند.(2)

ص: 623


1- 931.. فی ثواب الأعمال: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی الْمِعْزَی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ أَکْثَرَ قِرَاءَةَ لِإِیلافِ قُرَیْشٍ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی مَرْکَبٍ مِنْ مَرَاکِبِ الْجَنَّةِ حَتَّی یَقْعُدَ عَلَی مَوَائِدِ النُّورِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. [ثواب الأمال، ص 126]
2- 932.. فی البرهان: و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله من الأجر کمن طاف حول الکعبة و اعتکف فی المسجد الحرام، و إذا قرئت علی طعام یخاف منه کان فیه الشفاء، و لم یؤذ آکله أبدا».[تفسیر برهان، ج 5، ص 765، ح 2]

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

اگر این سوره را بر طعامی بخوانند که از ضرر آن هراس دارند، برای هر دردی شفا خواهد بود، و اگر بر آبی خوانده شود و آن آب را بر کسی بپاشند، که قلب او بیمار است، و سبب آن را نمیداند، خداوند بیماری او را برطرف خواهد نمود.(1)

ص: 624


1- 933.. و قال الصّادق(علیه السلام): «إذا قرئت علی طعام یخاف منه کان شفاء من کل داء، و إذا قرأتها علی ماء ثمّ رش الماء علی من أشغل قلبه بالمرض و لا یدری ما سببه یصرفه الله عنه».[تفسیر برهان، ج 5، ص 765، ح 4]

سوره ی قریش، آیات 1 تا 4

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

لِإیلافِ قُرَیْشٍ 1 إیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ 2 فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ 3 الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ 4

لغات:

«إیلاف»ایجاب و ایجاد الفت با حسن تدبیر و تلطّف است، و ألِفَ یَأْلِفُ إلفاً و آلفه یؤلفه إیلافاً، إذا جعله یألف، بنابراین ایلاف نقیض ایحاش است، و نظیر آن ایناس می باشد، و إلْفُ الشئ ملازمته معه و السکون الیه، و «رَحْلَة»حالت سیر بر روی راحلة یعنی شتر قوّی می باشد، و «رَحْل»متاع سفر را گویند، و «اِرتحال»به دوش گرفتن بار برای سیر در سفر است.

ص: 625

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان (کیفر لشکر فیل سواران) بخاطر این بود که قریش (به این سرزمین مقدس) الفت گیرند (و زمینه ظهور پیامبر فراهم شود)! (1) الفت آنها در سفرهای زمستانه و تابستانه است (و بخاطر این الفت به آن سفرها باز می گردند)! (2) پس (بشکرانه این نعمت بزرگ) باید پروردگار این خانه را عبادت کنند، (3) همان پروردگاری که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت. (4)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علّی بن ابراهیم قمّی گوید:

این سوره درباره ی قریش مکّه نازل شد، چرا که معاش و درآمد آنان از رَحلِه و سفر به یمن در زمستان، و سفر به شام در تابستان تأمین میشد، و آنان خشکبار خود را مانند فلفل و غیره از مکّه به شام می بردند، و به جای آنها لباس و آرد و حبوبات می خریدند، و در مسیر راه با مردم دیگر الفت پیدا می کردند، و در هر رحله و سفری یکی از رؤسای قریش را با خود می بردند، و معاش آنان از این طریق تأمین می شد.

و چون خداوند پیامبر خود حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) را در مکّه مبعوث به رسالت نمود، نیازی به سفر به یمن و شام پیدا نکردند، چرا که مردم از اطراف - به خاطر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و زیارت کعبه و حجّ خانه خدا- به مکّه می آمدند، و مسائل اقتصادی آنان تأمین میشد، از این رو خداوند می فرماید: «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ * الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ»یعنی اکنون باید پروردگار این کعبه را عبادت کنند که آنان را اطعام نمود و از گرسنگی نجات یافتند، و نیازی به رفتن به

ص: 626

شام پیدا نکردند، و «آمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ»یعنی خدایی که آنان را از خطر طریق و رفتن به یمن و شام ایمن نمود.(1)

ص: 627


1- 934.. القمّی قال: نزلت فی قریش لأنه کان معاشهم من الرحلتین رحلة فی الشتاء إلی الیمن و رحلة فی الصیف إلی الشام و کانوا یحملون من مکة الأدم و اللباس و ما یقع من ناحیة البحر من الفلفل و غیره فیشترون بالشام الثیاب و الدرمک و الحبوب و کانوا یتألفون فی طریقهم و یثبتون فی الخروج فی کل خرجة رئیسا من رؤساء قریش و کان معاشهم من ذلک فلما بعث الله نبیه(صلی الله علیه و آله) استغنوا عن ذلک لأن النّاس وفدوا علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و حجوا إلی البیت، فقال الله: فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ فلا یحتاجون أن یذهبوا إلی الشام وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ یعنی خوف الطریق. [تفسیر قمّی، ج2، ص 444]

ص: 628

سوره ی ماعون

اشاره

محلّ نزول: 3 آیه اوّل مکّه مکرّمه، و بقیّه مدینه منوّره.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی تکاثر.

تعداد آیات: 7 آیه.

ثواب قرائت سوره ی ماعون

مرحوم صدوق در کتاب ثواب الأعمال از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که سوره ی ماعون را در نمازهای واجب و مستحبّ خود بخواند، از کسانی خواهد بود که خداوند نماز و روزه او را قبول می کند، و حسابی در قیامت برای او قرار نمی دهد.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بعد از نماز عشا بخواند خداوند او را می آمرزد، و تا نماز صبح او را حفظ می نماید.(2)

ص: 629


1- 935.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ أَ رَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فِی فَرَائِضِهِ وَ نَوَافِلِهِ کَانَ فِیمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صَلَاتَهُ وَ صِیَامَهُ وَ لَمْ یُحَاسِبْهُ بِمَا کَانَ مِنْهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا. [ثواب الأعمال، ص 126]
2- 936.. فی البرهان: و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها بعد عشاء الآخرة غفر الله له و حفظه إلی صلاة الصبح».[تفسیر برهان، ج 5، ص 767،ح3]

و از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بعد از نماز عصر بخواند، در امان و حفظ خداوند خواهد بود، و تا این ساعت از روز دوم نیز محفوظ می ماند.(1)

ص: 630


1- 937.. و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها بعد صلاة العصر کان فی أمان الله و حفظه إلی وقتها فی الیوم الثّانی».[تفسیر برهان، ج 5، ص 767،ح4]

سوره ی ماعون، آیات 1 تا 7

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ 1 فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ 2 وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ 3 فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ 4 الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ 5 الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ 6 وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ 7

لغات:

«یَدُعُّ الْیَتِیم»دَعْ به معنای: دفع با شدّت است، چنان که «دَعْدَعَة»حرکت دادن مکیال است برای این که کاملاً پر شود، و «دَعْدَعَة»به معنای زجر نیز آمده است، و «حَضّْ»و حَثّ و تحریص، به یک معناست،و«ماعون»هر چیزی است که در آن منفعت باشد، و اصل لغت به معنای قلّت است، و مَعْن به معنای قلیل القیمة است که در آن منفعت باشد، و مَعَنَ الوادی، إذا جَرَت میاهه قلیلاً قلیلاً.

ص: 631

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

آیا تو کسی که روز جزا را پیوسته انکار می کند را دیدی؟ (1) او همان کسی است که یتیم را با خشونت می راند، (2) و (دیگران را) به اطعام مسکین تشویق نمی کند! (3) پس وای بر نمازگزارانی که…(4) در نماز خود سهل انگاری می کنند، (5) همان کسانی که ریا کاری می کنند، (6) و دیگران را از وسایل ضروری زندگی منع می نمایند! (7)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

حضرت رضا(علیه السلام) از پدر خود از جدّ خود امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

مقصود از«یُکَذِّبُ بِالدِّینِ»تکذیب ولایت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است.(1)

مرحوم علّی بن ابراهیم گوید:

«أَ رَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ»درباره ابوجهل و کفّار قریش نازل شد، و دفع یتیم و عدم رغبت به اطعام مسکین مربوط به آنان است، و آیه «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ *الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»یعنی آنان که نماز خود را ترک می نمایند، چرا که هر انسانی در نماز خود سهو و شک پیدا می کند.

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

مقصود از سهو تأخیر نماز از اوّل وقت بدون عذر است.

ص: 632


1- 938.. قال محمّد بن العبّاس حدثنا الحسن بن علی بن زکریا بن عاصم عن الهیثم عن عبد الله الرمادی قال حدثنا علی بن موسی بن جعفر عن أبیه عن جده(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) أَ رَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ قال بولایة أمیر المؤمنین علی(علیه السلام). و روی محمّد بن جمهور عن عبد الرّحمن بن کثیر عن أبی جمیلة عن أبی أسامة عن أبی عبد الله(علیه السلام) فی قوله(عزوجل) أَ رَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ قال بالولایة. [تأویل الآیات، ص 820]

سپس گوید:

و «ماعون»، عبارت از عاریه دادن چراغ و گیرانه آتش و خمیر مایه و امثال اینها از آلاتی که مردم به همدیگر نیاز پیدا می کنند می باشد، و درروایتی آمده که مقصود خمس و زکات [و قرض و صدقه] است.(1)

مرحوم کلینی در کافی از محمّد بن فضیل نقل نموده که گوید: از عبد صالح موسی بن جعفر؟سهما؟ درباره ی «عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»سؤال کردم و آن حضرت فرمود:

مقصود ضایع کردن نماز است.(2)

ابو بصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) درتفسیر«وَ یَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ»فرمود:

ماعون قرض و هر کار خیر دیگری است، مانند لوازم خانه که عاریه داده می شود، و زکات نیز از ماعون است. گفتم: ما همسایگانی داریم که چون عاریه به آنان می دهیم، آن را می شکنند و فاسد می کنند، آیا مانعی دارد که به آنان عاریه ندهیم؟ فرمود: مانعی نیست که به آنان عاریه ندهید.(3)

ص: 633


1- 939.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَ رَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ قال: نزلت فی أبی جهل و کفار قریش فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ أی یدفعه عن حقه وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکِینِ أی لا یرغب فی إطعام المسکین ثمّ قال: فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ قال: عنی به التارکین لأن کل إنسان یسهو فی الصلاة. قال أبو عبد الله(علیه السلام) تأخیر الصلاة عن أول وقتها لغیر عذر الَّذِینَ هُمْ یُراؤُنَ فیما یفعلون وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ مثل السراج و النار و الخمیر و أشباه ذلک مما یحتاج إلیه النّاس و فی روایة أخری الخمس و الزکاة. [تفسیر قمّی، ج2، ص 444]
2- 940.. فی الکافی عن مُحَمَّد بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ قَالَ سَأَلْتُ عَبْداً صَالِحاً(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ(عزوجل) الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ قَالَ هُوَ التَّضْیِیعُ. [کافی، ج 3، ص 268، ح 5]
3- 941.. فی الکافی عن عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) وَ مَعَنَا بَعْضُ أَصْحَابِ الْأَمْوَالِ فَذَکَرُوا الزَّکَاةَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِنَّ الزَّکَاةَ لَیْسَ یُحْمَدُ بِهَا صَاحِبُهَا وَ إِنَّمَا هُوَ شَیْ ءٌ ظَاهِرٌ إِنَّمَا حَقَنَ بِهَا دَمَهُ وَ سُمِّیَ بِهَا مُسْلِماً وَ لَوْ لَمْ یُؤَدِّهَا لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ فِی أَمْوَالِکُمْ غَیْرَ الزَّکَاةِ فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ وَ مَا عَلَیْنَا فِی أَمْوَالِنَا غَیْرُ الزَّکَاةِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ(عزوجل) یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ. لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ قَالَ قُلْتُ مَا ذَا الْحَقُّ الْمَعْلُومُ الَّذِی عَلَیْنَا قَالَ هُوَ الشَّیْ ءُ یَعْمَلُهُ الرَّجُلُ فِی مَالِهِ یُعْطِیهِ فِی الْیَوْمِ أَوْ فِی الْجُمْعَةِ أَوْ فِی الشَّهْرِ قَلَّ أَوْ کَثُرَ غَیْرَ أَنَّهُ یَدُومُ عَلَیْهِ وَ قَوْلَهُ(عزوجل) وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ قَالَ هُوَ الْقَرْضُ یُقْرِضُهُ وَ الْمَعْرُوفُ یَصْطَنِعُهُ وَ مَتَاعُ الْبَیْتِ یُعِیرُهُ وَ مِنْهُ الزَّکَاةُ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ لَنَا جِیرَاناً إِذَا أَعَرْنَاهُمْ مَتَاعاً کَسَرُوهُ وَ أَفْسَدُوهُ فَعَلَیْنَا جُنَاحٌ إِنْ نَمْنَعْهُمْ فَقَالَ لَا لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ إِنْ تَمْنَعُوهُمْ إِذَا کَانُوا کَذَلِکَ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً قَالَ لَیْسَ مِنَ الزَّکَاةِ قُلْتُ قَوْلُهُ(عزوجل) الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً قَالَ لَیْسَ مِنَ الزَّکَاةِ قَالَ فَقُلْتُ قَوْلُهُ(عزوجل) -- إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ قَالَ لَیْسَ مِنَ الزَّکَاةِ وَ صِلَتُکَ قَرَابَتَکَ لَیْسَ مِنَ الزَّکَاةِ. [کافی، ج 3، ص 499، ح 9]

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هیچ عملی نزد خداوند محبوب تر از نماز نیست، پس نباید چیزی از امور دنیا، شما را از نماز باز بدارد، چرا که خداوند(عزوجل) اقوامی را مذمّت نموده و می فرماید: «الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»؛ یَعْنِی «أَنَّهُمْ غَافِلُونَ اسْتَهَانُوا بِأَوْقَاتِهَا.»(1)

مؤلّف گوید:

روایت درباره ی نماز و زکات و کارهای خیر فراوان است و ما آنها را در کتاب واجبات اسلام بیان نمودهایم مراجعه شود.

ص: 634


1- 942.. فی الخصال: … لَیْسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ(عزوجل) مِنَ الصَّلَاةِ فَلَا یَشْغَلَنَّکُمْ عَنْ أَوْقَاتِهَا شَیْ ءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا فَإِنَّ اللَّهَ(عزوجل) ذَمَّ أَقْوَاماً فَقَالَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ یَعْنِی أَنَّهُمْ غَافِلُونَ اسْتَهَانُوا بِأَوْقَاتِهَا ….[خصال، ج 2، ص 621، ح 10]

سوره ی کوثر

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی عادیات.

تعداد آیات: 3 آیه.

ثواب قرائت سوره ی کوثر

ابوبصیر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که در نمازهای واجب و مستحب خود سوره ی کوثر را بخواند، خداوند در روز قیامت او را از کوثر سیراب خواهد نمود، و محدّث او خواهد بود نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در کنار شجره ی طوبی.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را بخواند، خداوند او را از نَهر کوثر و از هر نهر دیگر بهشتی سیراب می نماید، و به عدد هر قربانی که مردم در روز عید قربان می کنند، ده حسنه به او داده می شود، و کسی که این سوره را در شب جمعه یکصد مرتبه بخواند، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را با چشم خود در خواب خواهد دید، و کسی نمی تواند به صورت پیامبر

ص: 635


1- 943.. فی ثواب العمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ کَانَ قِرَاءَتُهُ إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فِی فَرَائِضِهِ وَ نَوَافِلِهِ سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الْکَوْثَرِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ کَانَ مُحَدَّثُهُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فِی أَصْلِ طُوبَی. [ثواب الأعمال، ص 126]

خدا(صلی الله علیه و آله) در خواب متمثّل شود.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که این سوره را در سحر شب جمعه یکصد مرتبه بعد از نماز شب بخواند، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را - با اذن خداوند متعال - در خواب خواهد دید.(2)

ص: 636


1- 944.. و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة سقاه الله تعالی من نهر الکوثر، و من کل نهر فی الجنّة و کتب له عشر حسنات بعدد کل من قرب قربانا من النّاس یوم النحر، و من قرأها لیلة الجمعة مائة مرة رأی النّبی(صلی الله علیه و آله) فی منامه رأی العین، لا یتمثل بغیره من النّاس إلّا کما یراه».[رواه فی تفسیر برهان، ج 5، ص 771، ح 2]
2- 945.. و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها سقاه الله من نهر الکوثر و من کل نهر فی الجنّة، و من قرأها لیلة الجمعة مائة مرة مکملة رأی النّبی(صلی الله علیه و آله) فی منامه بإذن الله تعالی».[همان، ح 4]

سوره ی کوثر، آیات 1 تا 3

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ 1 فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ 2 إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ 3

لغات:

«کَوْثَرَ»فَوْعَلَ از کثرت به معنای شأنیّت کثرت است، و کوثر [در این آیه] خیر کثیر است. و «إِعْطاء»دو قسم است، 1- اعطاء تملیک، 2- اعطاء غیر تملیک، و اعطاء کوثر اعطاء تملیک است، مانند اعطاء اجرت که سبب تملیک می شود، و «شانِئ»به معنای مبغض و دشمن کینه توز است، و «اَبْتَر»از حمار به معنای دم بریده است. و در حدیث زیاد بن ابیه آمده: «إنّه خَطَبَ خُطْبَةً البَتْراء»و خطبه ی بتراء خطبهای است که در آن حمد الهی و صلوات بر پیامبر و آل او نباشد، مانند صلوات بَتْراء و اَبْتَر که در آن صلوات بر آل محمّد(صلی الله علیه و آله) نباشد؛ و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: «لَا تُصَلُّوا عَلَیَّ صَلَاةَ البتراء.»

ص: 637

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

ما به تو کوثر [خیر و برکت فراوان] عطا کردیم! (1) پس برای پروردگارت نماز بخوان [و دستهای خود را هنگام تکبیر محاذی گوش ها قرار ده] و قربانی کن! (2) (و بدان که) دشمن تو -- قطعاً -- بریده نسل و بی عقب است! (3)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علّی بن ابراهیم قمّی گوید:

کوثر نهری است در بهشت و خداوند آن را عوض ابراهیم به رسول خود عطا نموده است. سپس گوید: روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) داخل مسجد شد، و دو نفر از منافقین:عمرو بن عاص و حِکَم بن ابی العاص حاضر بودند، پس عمرو بن عاص به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت: «یا أبا الأبتر» و این را به این خاطر گفت که در جاهلیّت کسی که فرزند پسری نداشت را اَبتَر می گفتند، سپس عمرو بن عاص گفت: «إنّی لأ شنأ محمّداً ای أُبغضه».و این سوره را خداوند نازل نمود «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ…»یعنی مبغض و دشمن تو -- عمرو بن عاص -- اَبتَر است و دین و نَسَبی ندارد.(1)

مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی از ابن عبّاس نقل کرده که گوید:

هنگامی که این سوره بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) به

ص: 638


1- 946.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ قال: الکوثر نهر فی الجنّة أعطی الله محمّدا عوضا عن ابنه إبراهیم، قال: دخل رسول الله(صلی الله علیه و آله) المسجد و فیه عمرو بن العاص و الحکم بن أبی العاص قال عمرو: یا أبا الأبتر و کان الرجل فی الجاهلیة إذا لم یکن له ولد سمی أبتر، ثمّ قال عمرو: إنّی لأشنأ محمّد ا أی أبغضه فأنزل الله علی رسوله(صلی الله علیه و آله) إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ إلی قوله إِنَّ شانِئَکَ أی مبغضک عمرو بن العاص هُوَ الْأَبْتَرُ یعنی لا دین له و لا نسب. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 445]

آن حضرت گفت: یا رسول الله مقصود از این کوثر چیست، برای ما توصیف کنید؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «یا علی کوثر نهری است که زیر عرش الهی جاری می شود، و آب آن سفیدتر از شیر، و شیرین تر از عسل، و نرم تر از کف می باشد، و ریگهای کف آن زَبَرجَد و یاقوت و مرجان است، و گیاه آن زعفران و خاک آن مُشک اَذْفر، و قواعد آن زیر عرش خدای(عزوجل) می باشد».

سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست خود را بر پهلوی امیرالمؤمنین(علیه السلام) زد و فرمود:

«یا علّی این نهر مخصوص به من و تو و دوستان تو بعد از من می باشد.»(1)

مرحوم شیخ طوسی در امالی از ابن عبّاس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

«خداوند پنج چیز به من عطا نمود، و پنج چیز به علی: به من جوامع کلام، و به علی جوامع علم عطا کرد، و مرا پیامبر خود قرار داد، و علی را وصیّ من قرار داد، و به من کوثر عطا نمود و به علی سلسبیل عطا کرد، و به من وحی عطا نمود، و به علی الهام عطا کرد، و مرا به معراج برد، و برای علی درهای آسمان را گشود و حجابها از مقابل چشم او برداشته شد، تا در معراج مرا دید و من نیز او را دیدم».

ص: 639


1- 947.. فی الأمالی: قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ بِلَالٍ الْمُهَلَّبِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْبَغْدَادِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّلْتِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو کُدَیْنَةَ عَنْ عَطَاءٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ لَمَّا نَزَلَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ قَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) مَا هُوَ الْکَوْثَرُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَهَرٌ أَکْرَمَنِیَ اللَّهُ بِهِ قَالَ عَلِیٌّ(علیه السلام) إِنَّ هَذَا النَّهَرَ شَرِیفٌ فَانْعَتْهُ لَنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ یَا عَلِیُّ الْکَوْثَرُ نَهَرٌ یَجْرِی تَحْتَ عَرْشِ اللَّهِ(عزوجل) مَاؤُهُ أَشَدُّ بَیَاضاً مِنَ اللَّبَنِ -- وَ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ وَ أَلْیَنُ مِنَ الزُّبْدِ حَصَاؤُهُ الزَّبَرْجَدُ وَ الْیَاقُوتُ وَ الْمَرْجَانُ -- حَشِیشُهُ الزَّعْفَرَانُ تُرَابُهُ الْمِسْکُ الْأَذْفَرُ قَوَاعِدُهُ تَحْتَ عَرْشِ اللَّهِ(عزوجل) -- ثُمَّ ضَرَبَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) یَدَهُ عَلَی جَنْبِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ هَذَا النَّهَرَ لِی وَ لَکَ وَ لِمُحِبِّیکَ مِنْ بَعْدِی. [امالی مفید، ص 294، ح 5]

ابن عبّاس گوید: سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گریان شد، و من گفتم: پدر و مادرم فدای شما باد یا رسول الله برای چه گریان شدید؟ فرمود:

ای ابن عبّاس! نخستین سخنی که خداوند در معراج به من فرمود این بود که فرمود: «ای محمّد به پایین نگاه کن»و چون نگاه کردم دیدم حجابها کنار رفته، و درهای آسمانها باز شده، و علی را دیدم که به طرف من نظر می کند، و من با او گفت و گو نمودم، و پروردگار(عزوجل) نیز با من سخن گفت».

ابن عبّاس گوید: گفتم: یا رسول الله پروردگارت با تو چه گفت؟ فرمود:

او به من فرمود: ای محمّد! «من علیّ را وزیر و خلیفه و وصیّی بعد از تو قرار دادم اکنون این خبر را به او برسان، او سخن تو را میشنود».پس من همان گونه که در پیشگاه پروردگار خود بودم این خبر را به علیّ دادم، و علیّ به من گفت:

«من پذیرفتم و اطاعت کردم»پس خداوند به ملائکه دستور داد تا به علیّ سلام کنند، و ملائکه به علی سلام کردند، و علی به آنان پاسخ داد، و ملائکه را دیدم که به خاطر او به همدیگر بشارت میدادند، و من به هر گروه از ملائکه برخورد کردم به من بشارت دادند و گفتند: «ای محمّد سوگند به خدایی که تو را به حق به پیامبری مبعوث نموده، همه ملائکه از این که خداوند پسر عمّ تو را خلیفه تو قرار داده مسرور و شادمان هستند».و حَمَله ی عرش را دیدم که سرهای خود را به طرف زمین فرود آورده بودند، پس من گفتم: «ای جبرئیل برای چه حَمَله ی عرش سرهای خود را به طرف زمین فرود آوردهاند؟»جبرئیل گفت: «ای محمّد احدی از ملائکه نیست مگر آن که با شادی به چهره ی علی بن ابی طالب نگاه می کند، و حَمَله ی عرش نیز الساعة از خداوند اجازه گرفتند، و خداوند به آنان اجازه داد تا به چهره ی علی بن ابی طالب نگاه

ص: 640

کنند، و چون من به زمین حبوط کردم و این خبر را به علی دادم، علی نیز این

خبر را به من داد، و من فهمیدم که علی از اسرار آسمانها آگاه بوده است.»ابن عبّاس گوید: سپس من گفتم: «یا رسول الله مرا موعظه کن»فرمود:

«بر تو باد به دوستی و محبّت علی بن ابی طالب، سوگند به آن خدایی که مرا به حق به پیامبری مبعوث نمود، خداوند از هیچ بندهای هیچ عبادت و عمل نیکی را نمیپذیرد، تا از او نسبت به محبّت علیّ بن ابی طالب(علیه السلام) سؤال نماید، گر چه او داناتر به آن خواهد بود، پس هر کس با ولایت علیّ خدا را ملاقات کند خداوند اعمال او را قبول خواهد نمود، و اگر دارای ولایت او نباشد، سؤال دیگری از او نمی کند و دستور می دهد تا او را به دوزخ ببرند….»(1)

ص: 641


1- 948.. فی الأمالی: أخبرنا محمّد بن محمّد، قال أخبرنی أبو الحسن أحمد بن محمّد بن الحسن، قال حدثنی أبی، عن سعید بن عبد الله بن موسی، قال حدثنا محمّد بن عبد الرّحمن العرزمی، قال حدثنی المعلی بن هلال، عن الکلبی، عن أبی صالح، عن عبد الله بن العبّاس، قال سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله) یقول أعطانی الله (تبارک و تعالی) خمسا، و أعطی علیا خمسا أعطانی جوامع الکلم، و أعطی علیا جوامع العلم، و جعلنی نبیا و جعله وصیا، و أعطانی الکوثر، و أعطاه السلسبیل، و أعطانی الوحی، و أعطاه الإلهام، و أسری بی إلیه، و فتح له أبواب السماء و الحجب حتی نظر إلی فنظرت إلیه. قال ثمّ بکی رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فقلت له ما یبکیک فداک أمی و أبی فقال یا ابن عبّاس، إن أول ما کلمنی به أن قال یا محمّد انظر تحتک، فنظرت إلی الحجب قد انخرقت، و إلی أبواب السماء قد فتحت، و نظرت إلی علی و هو رافع رأسه إلی، فکلمنی و کلمته، و کلمنی ربی(عزوجل). فقلت یا رسول الله، بم کلمک ربّک قال: قال لی: یا محمّد، إنّی جعلت علیا وصیک و وزیرک و خلیفتک من بعدک فأعلمه، فها هو یسمع کلامک، فأعلمته و أنا بین یدی ربی(عزوجل)، فقال لی قد قبلت و أطعت. فأمر الله الملائکة أن تسلم علیه، ففعلت، فرد(علیهم السلام)، و رأیت الملائکة یتباشرون به، و ما مررت بملائکة من ملائکة السماء إلّا هنئونی و قالوا یا محمّد، و الذی بعثک بالحق، لقد دخل السرور علی جمیع الملائکة باستخلاف الله(عزوجل) لک ابن عمک. و رأیت حملة العرش قد نکسوا رءوسهم إلی الأرض، فقلت یا جبرئیل، لم نکس حملة العرش رءوسهم فقال یا محمّد، ما من ملک من الملائکة إلّا و قد نظر إلی وجه علی بن أبی طالب استبشارا به ما خلا حملة العرش، فإنهم استأذنوا الله(عزوجل) فی هذه الساعة، فأذن لهم أن ینظروا إلی علی بن أبی طالب فنظروا إلیه، فلما هبطت جعلت أخبره بذلک و هو یخبرنی به، فعلمت أنی لم أطأ موطئا إلّا و قد کشف لعلی عنه حتی نظر إلیه. قال ابن عبّاس فقلت یا رسول الله، أوصنی. فقال علیک بمودة علی بن أبی طالب، و الذی بعثنی بالحق نبیا، لا یقبل الله من عبد حسنة حتی یسأله عن حب علی بن أبی طالب(علیه السلام) و هو تعالی أعلم، فإن جاء بولایته قبل عمله علی ما کان منه، و إن لم یأت بولایته لم یسأله عن شی ء، ثمّ أمر به إلی النار. یا ابن عبّاس، و الذی بعثنی بالحق نبیا، إن النار لأشد غضبا علی مبغض علی منها علی من زعم أن لله ولدا. یا ابن عبّاس، لو أن الملائکة المقربین و الأنبیاء المرسلین اجتمعوا علی بغض علی، و لن یفعلوا، لعذبهم الله بالنار. قلت: یا رسول الله، و هل یبغضه أحد قال یا ابن عبّاس نعم، یبغضه قوم یذکرون أنهم من أمتی، لم یجعل الله لهم فی الإسلام نصیبا. یا ابن عبّاس، إن من علامة بغضهم تفضیلهم من هو دونه علیه، و الذی بعثنی بالحق نبیا، ما بعث الله نبیا أکرم علیه منی، و لا وصیا أکرم علیه من وصیی علی. قال ابن عبّاس فلم أزل له کما أمرنی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و وصانی بمودته، و إنه لأکبر عملی عندی. قال ابن عبّاس فلما مضی من الزمان ما مضی، و حضرت رسول الله(صلی الله علیه و آله) الوفاة حضرته، فقلت له فداک أبی و أمی یا رسول الله، قد دنا أجلک، فما تأمرنی فقال یا ابن عبّاس، خالف من خالف علیا، و لا تکونن لهم ظهیرا، و لا ولیا. قلت یا رسول الله، فلم لا تأمر النّاس بترک مخالفته قال فبکی(علیه السلام) حتی أغمی علیه، ثم قال یا ابن عبّاس، قد سبق فیهم علم ربی، و الذی بعثنی بالحق نبیا لا یخرج أحد ممن خالفه من الدّنیا و أنکر حقه حتی یغیر الله ما به من نعمة. یا ابن عبّاس، إذا أردت أن تلقی الله و هو عنک راض، فاسلک طریقة علی بن أبی طالب، و مل معه حیث مال، و ارض به إماما، و عاد من عاداه، و وال من والاه. یا ابن عبّاس، احذر أن یدخلک شک فیه، فإن الشک فی علی کفر بالله (تعالی). [امالی طوسی، ص 105]

ص: 642

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

جوامع الکلمه قرآن است.(1)

مرحوم طبرسی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که در تفسیر «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»فرمود:

یعنی دو دست خود را [هنگام تکبیرة الإحرام] محاذی صورت خود قرار ده.(2) امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که این سوره نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جبرئیل فرمود: مقصود از«وَ انْحَرْ»چیست؟ جبرئیل گفت: مقصود خداوند ذبح قربانی نیست بلکه خداوند تو را امر نموده که هنگام تکبیرة الإحرام و هنگام رفتن به رکوع و سر از رکوع برداشتن و هنگام رفتن به سجده و سر از سجده برداشتن، دستهای خود را تا محاذی صورت بالا ببری، و نماز ما و نمار ملائکه در آسمانهای

ص: 643


1- 949.. و فیه: أخبرنا جماعة، عن أبی المفضل، قال حدثنا محمّد بن محمّد بن سلیمان الباغندی، قال حدثنی عبد السّلام بن عبد الحمید إمام حران، قال حدثنا موسی بن أعین، قال أبو المفضل و حدثنی نصر بن الجهم أبو القاسم المفید بأردبیل، قال حدثنا محمّد بن مسلم بن زرارة، قال حدثنا محمّد بن موسی بن أعین، قال حدثنی أبی، عن عطاء بن السائب، عن أبی جعفر محمّد بن علی بن الحسین، عن أبیه، عن جده، عن علی بن أبی طالب (صلوات الله علیه)، عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، قال أعطیت خمسا لم یعطهن نبی کان قبلی أرسلت إلی الأبیض و الأسود و الأحمر، و جعلت لی الأرض طهورا و مسجدا، و نصرت بالرعب، و أحلت لی الغنائم و لم تحل لأحد أو قال لنبی قبلی، و أعطیت جوامع الکلم. قال عطاء فسألت أبا جعفر، قلت و ما جوامع الکلم قال القرآن. قال أبو المفضل هذا حدیث حران، و لم یحدث به من هذا الطریق إلّا موسی ابن أعین الحرانی. [امالی طوسی، ص 484]
2- 950.. و فی المجمع: عن عمر بن یزید قال سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول فی قوله «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»هو رفع یدیک حذاء وجهک. [مجمع البیان،ج 10، ص 837]

هفت گانه چنین است، و هر چیزی را زینتی است و زینت نماز به بالا بردن دستها هنگام تکبیر است.(1)

مرحوم صدوق در کتاب خصال ضمن حدیثی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

«بدترین اوّلین و آخرین دوازده نفر هستند، شش نفر از اوّلین اند، و شش نفر از آخرین و از شش نفر آخرین یکی ابتر می باشد و او عمرو بن العاص است.»(2)

ص: 644


1- 951.. و فیه: روی عن مقاتل بن حیان عن الأصبغ بن نباتة عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) قال لما نزلت هذه السورة قال النّبی(صلی الله علیه و آله) لجبریل(علیه السلام) ما هذه النحیرة التی أمرنی بها ربی قال لیست بنحیرة و لکنه یأمرک إذا تحرمت للصلاة أن ترفع یدیک إذا کبرت و إذا رکعت و إذا رفعت رأسک من الرکوع و إذا سجدت فإنه صلاتنا و صلاة الملائکة فی السّماوات السبع فإن لکل شی ء زینة و إن زینة الصلاة رفع الأیدی عند کل تکبیرة. [مجمع البیان، ج 10، ص 837]
2- 952.. فی الخصال: حدثنا محمّد بن الحسن بن سعید الهاشمی الکوفی بالکوفة قال حدثنا فرات بن إبراهیم بن فرات الکوفی قال حدثنی عبید بن کثیر قال حدثنا یحیی بن الحسن و عباد بن یعقوب و محمّد بن الجنید قالوا حدثنا أبو عبد الرّحمن المسعودی قال حدثنی الحارث بن حصیرة عن الصخر بن الحکم الفزاری عن حیان بن الحارث الأزدی عن الربیع بن جمیل الضبی عن مالک بن ضمرة الرؤاسی قال لما سیر أبو ذر؟ره؟ اجتمع هو و علی بن أبی طالب(علیه السلام) و المقداد بن الأسود و عمار بن یاسر و حذیفة بن الیمان و عبد الله بن مسعود فقال أبو ذر؟ره؟ حدثوا حدیثا نذکر به رسول الله(صلی الله علیه و آله) و نشهد له و ندعو له و نصدقه بالتوحید فقال علی(علیه السلام) ما هذا زمان حدیثی قالوا صدقت فقال حدثنا یا حذیفة فقال لقد علمتم أنی سألت المعضلات و خبرتهن لم أسأل عن غیرها قال حدثنا یا ابن مسعود؟ قال لقد علمتم أنی قرأت القرآن لم أسأل عن غیره و لکن أنتم أصحاب الأحادیث قالوا صدقت قال حدثنا یا مقداد قال لقد علمتم أنی إنّما کنت صاحب السیف لا أسأل عن غیره و لکن أنتم أصحاب الأحادیث قالوا صدقت فقال حدثنا یا عمار قال قد علمتم أنی رجل نسی إلّا أن أذکر فأذکر فقال أبو ذر رحمة الله علیه أنا أحدثکم بحدیث قد سمعتموه و من سمعه منکم قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) أ لستم تشهدون أن لا إله إلّا الله و أن محمّدا رسول الله و أن الساعة آتیة لا ریب فیها و أن الله یبعث من فی القبور و أن البعث حق و أن الجنّة حق و النار حق قالوا نشهد قال و أنا معکم من الشاهدین ثمّ قال أ لستم تشهدون أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال شر الأولین و الآخرین اثنا عشر ستة من الأولین و ستة من الآخرین ثمّ سمی الستة من الأولین ابن آدم الذی قتل أخاه و فرعون و هامان و قارون و السامری و الدجال اسمه فی الأولین و یخرج فی الآخرین و أما الستة من الآخرین فالعجل و هو نعثل و فرعون و هو معاویة و هامان هذه الأمة و هو زیاد و قارونها و هو سعید و السامری و هو أبو موسی عبد الله بن قیس لأنه قال کما قال سامری قوم موسی لا مساس أی لا قتال و الأبتر و هو عمرو بن العاص أ فتشهدون علی ذلک؟ قالوا: نعم قال و أنا علی ذلک من الشاهدین ثمّ قال أ لستم تشهدون أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال إن أمتی ترد علی الحوض علی خمس رایات أولها رایة العجل فأقوم فآخذ بیده فإذا أخذت بیده اسود وجهه و رجفت قدماه و خفقت أحشاؤه و من فعل فعله یتبعه فأقول بما ذا خلفتمونی فی الثّقلین من بعدی فیقولون کذبنا الأکبر و مزقناه و اضطهدنا الأصغر و أخذنا حقه فأقول اسلکوا ذات الشمال فینصرفون ظمأ مظمئین قد اسودت وجوههم لا یطعمون منه قطرة ثمّ ترد علی رایة فرعون أمتی و هم أکثر النّاس و منهم المبهرجون قیل یا رسول الله و ما المبهرجون بهرجوا الطریق قال(صلی الله علیه و آله) لا و لکن بهرجوا دینهم و هم الذین یغضبون للدنیا و لها یرضون فأقوم فآخذ بید صاحبهم فإذا أخذت بیده اسود وجهه و رجفت قدماه و خفقت أحشاؤه و من فعل فعله یتبعه فأقول بما خلفتمونی فی الثّقلین بعدی فیقولون کذبنا الأکبر و مزقناه و قاتلنا الأصغر فقتلناه فأقول اسلکوا سبیل أصحابکم فینصرفون ظمأ مظمئین مسودة وجوههم لا یطعمون منه قطرة. قال ثمّ ترد علی رایة هامان أمتی فأقوم فآخذ بیده فإذا أخذت بیده اسود وجهه و رجفت قدماه و خفقت أحشاؤه و من فعل فعله یتبعه فأقول بما ذا خلفتمونی فی الثّقلین بعدی فیقولون کذبنا الأکبر و مزقناه و خذلنا الأصغر و عصیناه فأقول اسلکوا سبیل أصحابکم فینصرفون ظمأ مظمئین مسودة وجوههم لا یطعمون منه قطرة ثمّ ترد علی رایة عبد الله بن قیس و هو إمام خمسین ألف من أمتی فأقوم فآخذ بیده فإذا أخذت بیده اسود وجهه و رجفت قدماه و خفقت أحشاؤه و من فعل فعله یتبعه فأقول بما خلفتمونی فی الثّقلین بعدی فیقولون کذبنا الأکبر و عصیناه و خذلنا الأصغر و عدلنا عنه فأقول اسلکوا سبیل أصحابکم فینصرفون ظمأ مظمئین مسودة وجوههم لا یطعمون منه قطرة ثمّ ترد علی المخدج برایته فآخذ بیده فإذا أخذت بیده اسود وجهه و رجفت قدماه و خفقت أحشاؤه و من فعل فعله یتبعه فأقول بما خلفتمونی فی الثّقلین بعدی فیقولون کذبنا الأکبر و عصیناه و قاتلنا الأصغر و قتلناه فأقول اسلکوا سبیل أصحابکم فینصرفون ظمأ مظمئین مسودة وجوههم لا یطعمون منه قطرة ثمّ ترد علی رایة أمیر المؤمنین و إمام المتقین و قائد الغر المحجلین فأقوم فآخذ بیده فإذا أخذت بیده ابیض وجهه و وجوه أصحابه فأقول بما خلفتمونی فی الثّقلین من بعدی قال فیقولون اتبعنا الأکبر و صدقناه و وازرنا الأصغر و نصرناه و قاتلنا معه فأقول ردوا رواء مرویین فیشربون شربة لا یظمئون بعدها أبدا وجه إمامهم کالشّمس الطالعة و وجوه أصحابه کالقمر لیلة البدر و کأضواء نجم فی السماء. ثم قال أ لستم تشهدون علی ذلک قالوا نعم قال و أنا علی ذلک من الشاهدین قال یحیی و قال عباد اشهدوا علی بهذا عند الله(عزوجل) أن أبا عبد الرّحمن حدثنا بهذا و قال أبو عبد الرّحمن اشهدوا علی بهذا عند الله(عزوجل) أن الحارث بن حصیرة حدثنی بهذا و قال الحارث اشهدوا علی بهذا عند الله(عزوجل) أن صخر بن الحکم حدثنی بهذا و قال صخر بن الحکم اشهدوا علی هذا عند الله(عزوجل) أن حیان حدثنی بهذا و قال حیان اشهدوا علی بهذا عند الله(عزوجل) أن الربیع بن جمیل حدثنی بهذا و قال الربیع اشهدوا علی بهذا عند الله(عزوجل) أن مالک بن ضمرة حدثنی بهذا و قال مالک بن ضمرة اشهدوا علی بهذا عند الله(عزوجل) أن أبا ذر الغفاری حدثنی بهذا و قال أبو ذر مثل ذلک و قال قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) حدثنی به جبرئیل عن الله تبارک و تعالی. [خصال، ج 2، ص 457، ح 2]

ص: 645

ص: 646

سوره ی کافرون

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی ماعون.

تعداد آیات: 6 آیه.

ثواب قرائت سوره ی کافرون

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

قرائت «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»پاداش ثلث قرآن را دارد، و قرائت «قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ» پاداش ربع قرآن را دارد.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که هنگام رفتن در بستر خواب سوره ی «قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ»و سوره ی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»را بخواند خداوند برائت از شرک را برای او می نویسد.(2)

ص: 647


1- 953.. فی الکافی: أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ کَانَ أَبِی(صلی الله علیه و آله) یَقُولُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُلُثُ الْقُرْآنِ وَ قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ رُبُعُ الْقُرْآنِ. [کافی، ج 2، ص 621، ح 7]
2- 954.. و فیه: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ مَنْ قَرَأَ إِذَا أَوَی إِلَی فِرَاشِهِ -- قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ کَتَبَ اللَّهُ(عزوجل) لَهُ بَرَاءَةً مِنَ الشِّرْکِ. [کافی، ج 2، ص 626، ح 23]

و نیز فرمود:

کسی که این دو سوره را در یکی از نمازهای واجب خود بخواند، خداوند او و پدر و مادر و فرزندان او را میآمرزد، و اگر شقیّ باشد نام او را از دیوان اشقیا محو می نماید و در دیوان سعدا ثبت می کند، و حیات او را سعادت، و مرگ و حشر او را شهادت قرار می دهد.

هشام بن سالم گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هنگامی که گفتی: «لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ»بگو: «وَ لَکِنِّی أَعْبُدُ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ دِینِی»، و هنگامی که از قرائت این سوره فارغ میشوی سه مرتبه بگو: «دِینِیَ الْإِسْلَام.»(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

«کسی که این سوره را بخواند از آزار شیطان دور می شود، و خداوند او را از وحشت قیامت نجات می دهد، و کسی که هنگام خواب آن را بخواند، خواب بد نمی بیند، و محفوظ میماند، پس شما این سوره را به فرزندان خود یاد بدهید»(2).

و کسی که هنگام طلوع آفتاب ده مرتبه آن را بخواند و دعا کند، خداوند دعای او را مستجاب می نماید اگر خواسته او معصیت نباشد.

ص: 648


1- 955.. و فی المجمع: عن هشام بن سالم عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال إذا قلت «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»فقل و لکنی أعبد الله مخلصا له دینی فإذا فرغت منها فقل دینی الإسلام ثلاث مرات. [مجمع البیان، ج 10، ص 839]
2- 956.. و فیه: و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها تباعدت عنه مؤذیة الشیطان، و نجاه الله من فزع یوم القیامة، و من قرأها عند النوم لم یعرض له شی ء فی منامه و کان محروسا، فعلموها أولادکم، و من قرأها عند طلوع الشّمس عشر مرات، و دعا الله، استجاب له ما لم یکن فی معصیة».[مجمع البیان، ج 5، ص 780، ح 7]

سوره ی کافرون، آیات 1 تا 6

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ 1 لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ 2 وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ 3 وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ 4 وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ 5 لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ 6

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان بگو: ای کافران! (1) آنچه را شما می پرستید من نمی پرستم! (2) و نه شما آنچه را من می پرستم می پرستید، (3) و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده اید می پرستم، (4) و نه شما آنچه را که من می پرستم پرستش می کنید (5) (حال که چنین است) آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم! (6)

ص: 649

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید: پدرم از محمّد بن ابی عمیر نقل نموده که گوید: ابو شاکر دیصانی ملحد به ابوجعفر احول درباره ی سوره ی «قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ…» گفت: آیا متکلّم حکیم چنین سخنی را میگوید، و سخن خود را این گونه تکرار می کند؟! و ابوجعفر احول پاسخی نداشت تا در مدینه خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و درباره ی سؤال ابو شاکر سؤال نمود و امام(علیه السلام) فرمود:

آنان گفتند: «تو یک سال خدایان ما را پرستش کن، و ما نیز یک سال خدای تو را پرستش می نماییم».و خداوند پاسخ آنان را همانند سخن خودشان داد، و در مقابل «تَعْبُدُ آلِهَتَنَا سَنَةً»فرمود: «قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ * لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ»و در مقابل «نَعْبُدُ إِلَهَکَ سَنَةً» فرمود: «وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ»و در مقابل سخن تکراری آنان که گفتند: «تَعْبُدُ آلِهَتَنَا سَنَةً»فرمود: «وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ».و در مقابل سخن آنان که گفتند: «نَعْبُدُ إِلَهَکَ سَنَةً»فرمود: «وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ *لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ»و با شنیدن این پاسخ از امام(علیه السلام)، ابوجعفر احول از مدینه به کوفه آمد، و پاسخ امام(علیه السلام) را به ابو شاکر داد، و ابو شاکر گفت: تو این پاسخ را از حجاز آوردهای. سپس ابن ابی عمیر گفت: امام صادق(علیه السلام) پس از قرائت این سوره سه مرتبه میفرمود: «دِینِیَ الْإِسْلَام.»(1)

ص: 650


1- 957.. القمّی: قال: حدثنی أبی عن محمّد بن أبی عمیر قال سأل أبو شاکر أبا جعفر الأحول عن قول الله تعالی: قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ فهل یتکلم الحکیم بمثل هذا القول و یکرره مرة بعد مرة فلم یکن عند أبی جعفر الأحول فی ذلک جواب، فدخل المدینة فسأل أبا عبد الله(علیه السلام) عن ذلک فقال کان سبب نزولها و تکرارها أن قریشا قالت لرسول الله(صلی الله علیه و آله) تعبد آلهتنا سنة و نعبد إلهک سنة، و تعبد آلهتنا سنة و نعبد إلهک سنة فأجابهم الله بمثل ما قالوا فقال فیما قالوا تعبد آلهتنا سنة قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ و فیما قالوا نعبد إلهک سنة وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ و فیما قالوا تعبد آلهتنا سنة وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ و فیما قالوا نعبد إلهک سنة وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ قال فرجع أبو جعفر الأحول إلی أبی شاکر فأخبره بذلک فقال أبو شاکر: هذا ما حمله الإبل من الحجاز، و کان أبو عبد الله(علیه السلام) إذا فرغ من قراءتها یقول: «دینی الإسلام ثلاثا. [تفسیر قمّی، ج2، ص 445]

مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی از سعید بن مینا از گروهی از اصحاب خود نقل نموده که بزرگان قریش مانند: عتبة بن ربیعة، و امیّة بن خلف، و ولید بن مغیرة، و عاص بن سعید نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: «ای محمّد! بیا با ما توافق کن، که ما خدای تو را بپرستیم و تو نیز بتهای ما را بپرستی، تا در عبادت با همدیگر شریک باشیم، پس اگر آنچه ما به آن اعتقاد داریم حق است تو نیز بهره ی خود را از آن بردهای، و اگر آنچه تو اعتقاد داری حق است ما نیز بهره ی خود را از آن بردهایم». و خداوند در پاسخ آنان این سوره را نازل نمود: «قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ….»(1)

مؤلّف گوید:

روایات فراوانی با اسناد صحیح از ائمه اهل البیت(علیهم السلام) درباره ی ثواب قرائت و کیفیّت خواندن این سوره نقل شده است طالبین به کتاب های کافی و ثواب الأعمال و فقیه و تفسیر نورالثّقلین و غیره مراجعه فرمایند.

ص: 651


1- 958.. فی أمالی شیخ الطائفة قدس سره باسناده الی سعید بن مینا عن غیر واحد من أصحابه ان نفرا من قریش اعترض لرسول الله(صلی الله علیه و آله): عتبته بن ربیعة و امیة بن خلف و الولید بن المغیرة و العاص بن سعید فقالوا: یا محمّد هلم فلنعبد ما تعبد فتعبد ما نعبد فنشرک نحن و أنت فی الأمر، فان یکن الذی نحن علیه الحق فقد أخذت بحظک منه، و ان یکن الذی أنت علیه الحق فقد أخذنا بحظنا منه فأنزل الله تبارک و تعالی قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ الی آخر السورة. [رواه فی تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 688، ح 19]

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از جبیر بن مُطِعم نقل نموده که گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود:

آیا دوست میداری که چون مسافرت میکنی، حال تو بهتر از دیگران باشد، و زاد و توشه تو نیز بیشتر باشد؟ گفتم: «آری یا رسول الله پدر و مادرم فدای شما باد».

فرمود: پنج سوره ی آخر قرآن: «قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ»و «إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» و«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»و «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»و«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»را بخوان.

جبیر بن مطعم گوید:

من مال فراوانی نداشتم و پس از خواندن این سورهها با هر گروهی مسافرت کردم زاد و توشه من بهتر و بیشتر از آنان بود.(1)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

هر سورهای را می توان رها کرد و سوره ی دیگری به جای آن خواند مگر سوره ی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»و سوره ی «قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ»را.(2)

ص: 652


1- 959.. و عن جبیر بن مطعم قال: قال لی رسول الله(صلی الله علیه و آله): أ تحب یا جبیر إذا خرجت فی سفر أن تکون من أمثل أصحابک هیئة و أکثرهم زادا؟ قلت: نعم بأبی أنت و أمی یا رسول الله، قال: فاقرأ هذه السور الخمس: «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ، و إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ، و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ. و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»و افتتح قراءتک ببسم الله الرّحمن الرحیم قال جبیر: و کنت غیر کثیر المال، و کنت اخرج مع من شاء الله ان اخرج فأکون أکثرهم همة، و أقلهم زادا حتی ارجع من سفری ذلک. [همان، ص 686، ح 4]
2- 960.. الحسین بن محمّد عن عبد الله بن عامر عن علی بن مهزیار عن فضالة بن أیوب عن الحسین بن عثمان عن عمرو بن أبی نصر قال: قلت لأبی عبد الله(علیه السلام): الرجل یقوم فی الصلوة فیرید أن یقرأ سورة فیقرأ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ فقال: یرجع من کل سورة الا من قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ. [همان، ص 687، ح 15]

سوره ی نصر

اشاره

محلّ نزول: در سال حجّة الوداع در مِنا نازل شد.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی توبه.

تعداد آیات: 3 آیه.

ثواب قرائت سوره ی نصر

این سوره بعد از فتح مکّه نازل شد، و ماجرای «عمرة القضاء»و فتح مکّه در ابتدای سوره ی فتح و در کتب تاریخ ثبت شده است.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

کسی که سوره ی «إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ»را در نماز واجب و یا در نماز مستحب بخواند، خداوند او را بر همه دشمنانش پیروز می نماید، و چون در قیامت حاضر می شود، نامهای خداوند از جوف قبر به او داده است و در آن امان از آتش دوزخ و زفیر جهنّم می باشد، و بر هر چیزی می گذرد، به او بشارت می دهد، و به هر خیری او را خبر می دهد، تا داخل بهشت شود، و در دنیا نیز وسیله هر خیری که آرزو نداشته و به قلب او خطور نکرده است، برای او فراهم می شود.(1)

ص: 653


1- 961.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ کَرَّامٍ الْخَثْعَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ فِی نَافِلَةٍ أَوْ فَرِیضَةٍ نَصَرَهُ اللَّهُ عَلَی جَمِیعِ أَعْدَائِهِ وَ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَعَهُ کِتَابٌ یَنْطِقُ قَدْ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ جَوْفِ قَبْرِهِ فِیهِ أَمَانٌ مِنْ جِسْرِ جَهَنَّمَ وَ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ زَفِیرِ جَهَنَّمَ فَلَا یَمُرُّ عَلَی شَیْ ءٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا بَشَّرَهُ وَ أَخْبَرَهُ بِکُلِّ خَیْرٍ حَتَّی یَدْخُلَ الْجَنَّةَ وَ یُفْتَحُ لَهُ فِی الدُّنْیَا مِنْ أَسْبَابِ الْخَیْرِ مَا لَمْ یَتَمَنَّ وَ لَمْ یَخْطُرْ عَلَی قَلْبِهِ. [ثواب الأعمال، ص 127]

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را در نماز خود بخواند، نماز او به بهترین وجه قبول می شود.

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: کسی که این سوره را هنگام خواندن هر نماز، هفت مرتبه بخواند، نماز او به بهترین وجه قبول می شود.(1)

ص: 654


1- 962.. البرهان: -- و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها فی صلاته، قبلت بأحسن قبول». -- و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها عند کل صلاة سبع مرات، قبلت منه الصلاة أحسن قبول».[تفسیر برهان، ج 5، ص 783، ح 3 و 4]

سوره ی نصر، آیات 1 تا 3

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ 1 وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً 2 فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً 3

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرارسید، (1) و تو دیدی مردم گروه گروه وارد دین خدا می شوند، (2) پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه پذیر است!(3)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم طبرسی گوید:

مفعول «جَاء»محذوف است،و تقدیرآن، «إِذَا جَاءک نَصْرُ اللَّهِ»می باشد، و

ص: 655

جواب «إِذَا»نیز محذوف است و تقدیر آن «إذا جاء نصر الله حَضَر أجلک»می باشد، و بعضی گفته اند: جواب «إِذَا»«فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا»می باشد، و «أَفْوَاجًا»منصوب بر حالیّت است.(1)

مؤلّف گوید:

مقصود از فتح، فتح مکّه می باشد که بدون خون ریزی حاصل شد و احسن فتوح بود.

مرحوم شیخ طوسی در امالی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که سوره ی «إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ»نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: یا علی نصرت خدا و پیروزی فرا رسیده است، و چون دیدی مردم فوج فوج داخل دین خدا می شوند، پروردگار خود را تسبیح کن و از او طلب مغفرت نما که او بسیار توبه پذیر است.

سپس فرمود:

«یا علی! خداوند متعال جهاد را بعد از من در زمان فتنه بر مؤمنین واجب نموده است، همان گونه که جهاد با مشرکین را در زمان من بر آنان واجب نمود» پس من گفتم: یا رسول الله آن فتنه ای که خداوند جهاد را به خاطر آن بر ما واجب نموده چیست؟ فرمود:

«فتنه گروهی است که شهادت به «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّه»می دهند، و مخالف سنّت من هستند، و در دین من طعن و انحراف وارد می کنند.»گفتم: من بر چه اساسی با آنان جنگ کنم، در حالی که شهادت به «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّه»میدهند؟ فرمود: «براساس بدعت هایی که در دین خدا

ص: 656


1- 963.. فی المجمع: مفعول جاء محذوف و التقدیر إذا جاءک نصر الله و جواب إذا محذوف و التقدیر إذا جاء نصر الله حضر أجلک و قیل جوابه الفاء فی قوله فسبح و أفواجا منصوب علی الحال.[مجمع البیان، ج 10، ص 843]

وارد می کنند، و از من جدا می شوند، و امرمرا اطاعت نمی کنند، و ریختن خون عترت من را حلال می دانند».

گفتم: «یا رسول الله! شما به من وعده ی شهادت دادید، اکنون از خدا بخواهید که زودتر شهادت را برای من فراهم کند»رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«آری من به تو وعده ی شهادت دادم، آیا صبر تو چگونه خواهد بود، هنگامی که این محاسن تو، به خون سرت خضاب شود؟»و با دست خود اشاره به سر و محاسن من نمود.

گفتم: یا رسول الله، اگر شهادت نصیب من بشود جای صبر نیست بلکه جای بشارت و شکر است. فرمود:

«آری، خود را آماده ی خصومت و جنگ با امّت من بکن»گفتم: یا رسول الله! مرا به راه پیروزی [و سعادت] راهنمایی کن. فرمود: هنگامی که دیدی مردم از مسیر عدل و هدایت، به مسیر باطل و گم راهی رفتند، با آنان جنگ کن، چرا که هدایت از ناحیه ی خداوند است، و گم راهی و ضلالت از ناحیه ی شیطان است.

سپس فرمود:

«یا علی! هدایت، پیروی امر خدا و دوری از هوا و رأی باطل است، و من اکنون می بینم که گروهی از این امّت قرآن را تأویل می کنند، و داخل در شبهات می شوند، و خوردن شراب و نبیذ را حلال می دانند، و زکات را خسارت میپندارند، و حرام را به اسم هدیه حلال می دانند».گفتم: یا رسول الله! برای چه چنین می کنند، آیا آنان اهل فتنه اند و یا از دین خارج شده اند؟ فرمود: آنان اهل فتنه هستند و در فتنه خود کور و متحیّراند، تا زمانی که قانون عدالت آنان را فرا گیرد.

ص: 657

گفتم: یا رسول الله آیا عدل از ناحیه ما می باشد و یا از ناحیه غیر ما؟ فرمود:

«بلکه از ناحیه ما می باشد، و خداوند به واسطه ما فتح و شروع نموده و به واسطه ما ختم خواهد نمود، و به واسطه ما بعد از برطرف شدن شرک، بین مردم الفت ایجاد می نماید، و بعد از فتنه، به واسطه ما قلوب مردم الفت پیدا می کند».پس من گفتم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا وَهَبَ لَنَا مِنْ فَضْلِه.»(1)

ص: 658


1- 964.. فی الأمالی: أخبرنا محمّد بن محمّد، قال أخبرنی أبو الحسن علی بن بلال المهلبی، قال حدثنا أبو العبّاس أحمد بن الحسن البغدادی، قال حدثنا الحسین بن عمر المقرئ، عن علی بن الأزهر، عن علی بن صالح المکی، عن محمّد بن عمر بن علی، عن أبیه، عن جده(علیه السلام) قال لما نزلت علی النّبی(صلی الله علیه و آله) «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» فقال لی یا علی، لقد جاء نصر الله و الفتح، فإذا رأیت النّاس یدخلون فی دین الله أفواجا فسبح بحمد ربّک و استغفره إنه کان توابا. یا علی، إن الله (تعالی) قد کتب علی المؤمنین الجهاد فی الفتنة من بعدی، کما کتب علیهم جهاد المشرکین معی. فقلت یا رسول الله، و ما الفتنة التی کتب علینا فیها الجهاد؟ قال فتنة قوم یشهدون أن لا إله إلّا الله و أنی رسول الله، و هم مخالفون لسنتی و طاعنون فی دینی. فقلت فعلی م نقاتلهم یا رسول الله، و هم یشهدون أن لا إله إلّا الله و أنک رسول الله فقال علی إحداثهم فی دینهم، و فراقهم لأمری، و استحلالهم دماء عترتی. قال فقلت یا رسول الله، إنک کنت وعدتنی الشهادة فسل الله تعجیلها لی. فقال أجل قد کنت وعدتک الشهادة، فکیف صبرک إذا خضبت هذه من هذا و أومی إلی رأسی و لحیتی. فقلت یا رسول الله، أما إذا بینت لی ما بینت فلیس هذا بموطن صبر، لکنه موطن بشری و شکر. فقال أجل فأعد للخصومة فإنک تخاصم أمتی. قلت یا رسول الله، أرشدنی الفلج. قال إذا رأیت قومک قد عدلوا عن الهدی إلی الضلال فخاصمهم، فإن الهدی من الله و الضلال من الشیطان، یا علی، إن الهدی هو اتباع أمرالله دون الهوی و الرأی، و کأنک بقوم قد تأولوا القرآن و أخذوا بالشبهات فاستحلوا الخمروالنّبیذ و البخس بالزکاة و السحت بالهدیة. فقلت فلما هم إذا فعلوا ذلک، أ هم أهل فتنة أو أهل ردة فقال هم أهل فتنة یعمهون فیها إلی أن یدرکهم العدل. فقلت یا رسول الله، العدل منا أم من غیرنا فقال بل منا، بنا فتح الله و بنا یختم، و بنا ألف الله بین القلوب بعد الشرک، و بنا یؤلف بین القلوب بعد الفتنة. فقلت الحمد لله علی ما وهب لنا من فضله. [امالی طوسی، ص 65]

مرحوم علّامه ابن شهر آشوب از ابن عبّاس نقل کرده که گوید: هنگامی که آیه «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُم مَّیِّتُونَ»(1)نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«ای کاش می دانستم مرگ من چه زمانی خواهد بود»پس سوره نصر نازل شد، و بعد ازنزول این سوره، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بین تکبیر و قرائت سکوت می نمود و می فرمود: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمده، اسْتَغْفِرْهُ وَ أتوب إلیه»و چون علّت آن را سؤال کردند، فرمود: «ای مردم آگاه باشید که مرگ من فرا رسیده است» پس گریه شدیدی نمود، تا این که به آن حضرت گفته شد: «یا رسول الله آیا برای مرگ گریه می کنی، در حالی که خداوند گناهان گذشته و آینده ی تو را بخشیده است؟»

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«آیا «هول مُطَّلَع»و تنگی قبر، و تاریکی لحد، و قیامت، و وحشت های آن، در پیش نیست؟»ابن عبّاس سپس گوید: پس از نزول این سوره تنها یک سال رسول خدا(صلی الله علیه و آله) زنده بود.(2)

ص: 659


1- 965.. سوره ی زمر، آیه ی 30.
2- 966.. فی المناقب: ابن عبّاس و السدی لما نزل قوله تعالی إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ قال رسول الله لیتنی أعلم متی یکون ذلک فنزلت سورة النصر فکان یسکت بین التکبیر و القراءة بعد نزولها فیقول سبحان الله و بحمده أستغفر الله و أتوب إلیه فقیل له فی ذلک فقال أما إن نفسی نعیت إلی ثمّ بکی بکاء شدیدا فقیل یا رسول الله أ و تبکی من الموت و قد غفر الله لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخر قال فأین هول المطلع و أین ضیقة القبر و ظلمة اللحد و أین القیامة و الأهوال فعاش بعد نزول هذه السورة عاما. [مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 234]

مرحوم علی بن ابراهیم در معنای این سوره گوید:

این سوره در منی در سال حجّة الوداع نازل شد، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از نزول این سوره فرمود: «خبر مرگ من رسیده است».و سپس داخل مسجد خیف شد، و مردم گرد او جمع شدند و فرمود: خدا یاری کند کسی را که سخن مرا بشنود، و حفظ نماید، و به دیگران ابلاغ کند، و چه بسا حامل فقهی که فقیه نباشد، و چه بسا حامل فقهی که برای افقه از خود بیان فقه می کند، سه چیز است که قلب مسلمان نباید در آن خیانت کند، 1- اخلاص عمل برای خدا، 2- خیرخواهی برای ائمّه مسلمین، 3- شرکت در جماعات مسلمین، چرا که دعوت ائمّه مسلمین شامل همه مسلمانان می شود.

سپس فرمود:

«أَیُّهَا النَّاسُ، إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثّقلین مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا: کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی»یعنی ای مردم من دو چیز بزرگ را بین شما باقی می گذارم، و تا وقتی که شما به آن ها تمسّک کنید [و از آن ها پیروی نمایید] هرگز لغزش و گم راهی پیدا نمی کنید، و آن دو چیز کتاب خدا و عترت و اهل بیت من می باشد، و خداوند لطیف و خبیر به من خبر داده که این دو چیز از همدیگر جدا نخواهند شد، تا در قیامت نزد حوض کوثر مرا ملاقات نمایند، سپس فرمود: «قرآن و عترت من، مانند دو انگشت سبّابه من هستند، نه مانند سبّابه و انگشت وسطی که با همدیگر تفاوت دارند.»و سپس دو انگشت سبّابه خود را کنار همدیگر قرار داد.(1)

ص: 660


1- 967.. القمّی: قال نزلت بمنی فی حجة الوداع إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ فلما نزلت قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) نعیت إلی نفسی فجاء إلی مسجد الخیف فجمع النّاس ثمّ قال: نصر الله امرأ سمع مقالتی فوعاها و بلغها من لم یسمعها فرب حامل فقه غیر فقیه و رب حامل فقه إلی من هو أفقه منه، ثلاث لا یغل علیه قلب امرئ مسلم أخلص العمل لله و النصیحة لأئمة المسلمین و اللزوم لجماعتهم فإن دعوتهم محیطة من ورائهم، أیها النّاس! إنّی تارک فیکم ثقلین ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا و لن تزلوا، کتاب الله و عترتی أهل بیتی، فإنه قد نبأنی اللطیف الخبیر أنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض، کإصبعی هاتین جمع بین سبابتیه و لا أقول کهاتین و جمع بین سبابته و الوسطی فیفضل هذه علی هذه.[تفسیر قمّی، ج 2، ص 446]

امّ سلمه گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) [پس از نزول سوره نصر] در پایان عمر خود در حالت قیام و قعود و رفت و آمد می فرمود:

«سبحان الله و بحمده، و أستغفر الله و أتوب إلیه»و چون از علّت آن سؤال کردیم فرمود: من مأمور به گفتن این ها هستم، و سپس این سوره را قرائت نمود.(1)

ص: 661


1- 968.. فی المجمع: عن أم سلمة قالت: کان رسول الله(صلی الله علیه و آله) بالآخرة لا یقوم و لا یقعد و لا یجی ء و لا یذهب إلّا قال سبحان الله و بحمده أستغفر الله و أتوب إلیه فسألناه عن ذلک فقال(صلی الله علیه و آله) إنّی أمرت بها ثمّ قرأ إذا جاء نصر الله و الفتح. [مجمع البیان، ج 10، ص 844]

ص: 662

سوره ی مسد

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی فاتحة الکتاب.

تعداد آیات: 5 آیه.

ثواب قرائت سوره ی مسد

مرحوم صدوق در ثواب الأعمال از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که سوره ی «تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ»را قرائت می کنید، به ابولهب لعن و نفرین بفرستید، چرا که او از مکذّبین پیامبر(صلی الله علیه و آله) و آیین او بوده است، و پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و دین او را تکذیب می کرده است.(1)

و از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند بین او و بین ابولهب را جمع نخواهد نمود، و کسی که این سوره را برای بیماری های داخلی بخواند، با اذن خداوند متعال بیماری او ساکت و آرام می شود، و کسی که این سوره را هنگام خواب بخواند، خداوند او را حفظ خواهد نمود.(2)

ص: 663


1- 969.. فی ثواب الأعمال: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ شَجَرَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِذَا قَرَأْتُمْ تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ فَادْعُوا عَلَی أَبِی لَهَبٍ فَإِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِالنَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) وَ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ(عزوجل). [ثواب الأعمال، ص 127]
2- 970.. فی البرهان: و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله)، أنه قال: «من قرأ هذه السورة لم یجمع الله بینه و بین أبی لهب، و من قرأها علی الأمغاص التی فی البطن سکنت بإذن الله تعالی، و من قرأها عند نومه حفظه الله».[تفسیر برهان، ج 5، ص 787،ح 2]

روایت فوق با اختلاف عبارت از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.(1)

ص: 664


1- 971.. و فیه: و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها علی المغص سکنه الله و أزاله، و من قرأها فی فراشه کان فی حفظ الله و أمانه».[همان، ج 3]

سوره ی مسدّ، آیات 1 تا 5

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ 1 ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ 2 سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ 3 وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ 4 فی جیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ 5

لغات:

«التَبّ و التباب»الخسران المؤدّی إلی الهلاک، و «المَسَدّ»الحبل من اللیف و جمعه أمساد.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

بریده باد هر دو دست ابو لهب (و مرگ بر او باد)! (1) هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودی نبخشید! (2) و بزودی وارد آتشی شعله ور و پرلهیب

ص: 665

می شود (3) و (نیز) همسرش [وارد آتش می شود]، در حالی که هیزم کش (دوزخ) است، (4) و در گردنش طنابی است از لیف خرما! (5)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

«تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ»یعنی خَسِرَت یداه [و نفسه] چرا که او با قریش در دارالندوه جمع شدند و ابولهب با قریش برای کشتن حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) بیعت نمود [و خداوند هلاکت و خسران را برای او تعیین کرد] و چون مال فراوانی داشت خداوند پس از تقدیر هلاکت او فرمود: «مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا کَسَبَ»یعنی عمل ابولهب و مال فراوان او نتوانست او را از عذاب الهی نجات بدهد، «سَیَصْلَی نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ»یعنی زود است که ابولهب وارد آتش شعله ور شود و بسوزد، «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»یعنی همسر او امّ جمیل دختر صخر نیز گرفتار عذاب و آتش خواهد شد، چرا که او نیز از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سخن چینی می کرد، و سخنان آن حضرت را به کفّار منتقل می نمود، و «حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»به او می گفتند، چرا که هیزم ها را آتش می زد و بر سر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می ریخت، «فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ» یعنی به گردن او طنابی از آتش خواهد بود.

سپس گوید:

نام ابولهب عبدمُناف بود و مُناف نام بتی بوده که آن را می پرستیده اند و خداوند کنیه او را ابولَهَب قرار داد. [چرا که مستحّق عذاب شعله ور دوزخ بود.](1)

ص: 666


1- 972.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ قال: أی خسرت، لما اجتمع مع قریش فی دار الندوة و بایعهم علی قتل محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله) و کان کثیر المال فقال الله: ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ علیه فتحرقه وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ قال: کانت أم جمیل بنت صخر، و کانت تنم علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و تنقل أحادیثه إلی الکفار، حَمَّالَةَ الْحَطَبِ أی احتطبت علی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فِی جِیدِها أی فی عنقها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ أی من نار، و کان اسم أبی لهب عبد مناف فکناه الله لأن منافا صنم یعبدونه. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 448]

مرحوم کلینی از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

هنگامی که قریش [در دارالندوة] تصمیم کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را گرفتند به همدیگر گفتند: با عموی او ابولهب چه کنیم؟ پس همسر او امّ جمیل گفت:«من شما را نسبت به او تأمین می کنم، و در آن روز او را در خانه نگاه می دارم»پس مشرکین آماده کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شدند، و در آن حال ابولهب و امّ جمیل در خانه خود بودند، پس ابوطالب [برادر ابولهب] به فرزند خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «نزد عموی خود ابولهب می روی و به او می گویی: برادرت ابوطالب می گوید: کسی که عموی او بزرگ قوم است، هرگز ذلیل نخواهد بود»پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) درب خانه ابولهب آمد، و چون در را کوبید، در به روی او باز نشد و طبق دستور پدر خود، در را شکست و داخل شد، و ابولهب چون او را دید گفت: ای فرزند برادر چه حاجتی داری؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «پدرم می گوید:کسی که عموی او بزرگ قوم است، ذلیل نخواهد بود»ابولهب گفت: پدرت راست گفته اکنون تو چه می گویی؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «آیا فرزند برادرت کشته می شود، و تو مشغول خوردن و آشامیدن هستی؟»

پس ابولهب از جای خود حرکت کرد، و شمشیر خود را گرفت و امّ جمیل به او آویخت و ابولهب بر صورت او زد، و امّ جمیل نابینا شد، و با کوری از دنیا رفت و سپس ابولهب خارج شد و چون قریش خشم او را دیدند، گفتند: تو را چه می شود؟ ابولهب گفت: «من درباره ی برادر زاده خود با شما بیعت کردم،

ص: 667

و شما می خواهید او را بکشید؟! سوگند به لات و عزّی من در فکر مسلمان شدن هستم، و اگر مسلمان شوم شما خواهید دید که من با شما چه خواهم نمود»پس قریش از او عذرخواهی کردند، و ابولهب بازگشت.(1)

جابر جعفی از امام باقر(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

دریکی از شب ها رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوره ی «تبّت»را در نماز خود خواند؛ و مردم به اُمّ جمیل گفتند: محمّد به تو و همسر تو توهین می کند، پس امّ جمیل به سراغ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و آن حضرت با ابوبکر نشسته بود، و چون

ص: 668


1- 973.. فی الکافی عن مُحَمَّد بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ لَمَّا أَرَادَتْ قُرَیْشٌ قَتْلَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) قَالَتْ کَیْفَ لَنَا بِأَبِی لَهَبٍ فَقَالَتْ أُمُّ جَمِیلٍ أَنَا أَکْفِیکُمُوهُ أَنَا أَقُولُ لَهُ إِنِّی أُحِبُّ أَنْ تَقْعُدَ الْیَوْمَ فِی الْبَیْتِ نَصْطَبِحُ فَلَمَّا أَنْ کَانَ مِنَ الْغَدِ وَ تَهَیَّأَ الْمُشْرِکُونَ لِلنَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) قَعَدَ أَبُو لَهَبٍ وَ امْرَأَتُهُ یَشْرَبَانِ فَدَعَا أَبُو طَالِبٍ عَلِیّاً(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ یَا بُنَیَّ اذْهَبْ إِلَی عَمِّکَ أَبِی لَهَبٍ فَاسْتَفْتِحْ عَلَیْهِ فَإِنْ فُتِحَ لَکَ فَادْخُلْ وَ إِنْ لَمْ یُفْتَحْ لَکَ فَتَحَامَلْ عَلَی الْبَابِ وَ اکْسِرْهُ وَ ادْخُلْ عَلَیْهِ فَإِذَا دَخَلْتَ عَلَیْهِ فَقُلْ لَهُ یَقُولُ لَکَ أَبِی إِنَّ امْرَأً عَمُّهُ عَیْنُهُ فِی الْقَوْمِ فَلَیْسَ بِذَلِیلٍ قَالَ فَذَهَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَوَجَدَ الْبَابَ مُغْلَقاً فَاسْتَفْتَحَ فَلَمْ یُفْتَحْ لَهُ فَتَحَامَلَ عَلَی الْبَابِ وَ کَسَرَهُ وَ دَخَلَ فَلَمَّا رَآهُ أَبُو لَهَبٍ قَالَ لَهُ مَا لَکَ یَا ابْنَ أَخِی فَقَالَ لَهُ إِنَّ أَبِی یَقُولُ لَکَ إِنَّ امْرَأً عَمُّهُ عَیْنُهُ فِی الْقَوْمِ لَیْسَ بِذَلِیلٍ فَقَالَ لَهُ صَدَقَ أَبُوکَ فَمَا ذَلِکَ یَا ابْنَ أَخِی فَقَالَ لَهُ یُقْتَلُ ابْنُ أَخِیکَ وَ أَنْتَ تَأْکُلُ وَ تَشْرَبُ فَوَثَبَ وَ أَخَذَ سَیْفَهُ فَتَعَلَّقَتْ بِهِ أُمُّ جَمِیلٍ فَرَفَعَ یَدَهُ وَ لَطَمَ وَجْهَهَا لَطْمَةً فَفَقَأَ عَیْنَهَا فَمَاتَتْ وَ هِیَ عَوْرَاءُ وَ خَرَجَ أَبُو لَهَبٍ وَ مَعَهُ السَّیْفُ فَلَمَّا رَأَتْهُ قُرَیْشٌ عَرَفَتِ الْغَضَبَ فِی وَجْهِهِ فَقَالَتْ مَا لَکَ یَا أَبَا لَهَبٍ فَقَالَ أُبَایِعُکُمْ عَلَی ابْنِ أَخِی ثُمَّ تُرِیدُونَ قَتْلَهُ وَ اللَّاتِ وَ الْعُزَّی لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ أُسْلِمَ ثُمَّ تَنْظُرُونَ مَا أَصْنَعُ فَاعْتَذَرُوا إِلَیْهِ وَ رَجَعَ. [کافی، ج 8، ص 276، ح 418]

ابوبکر اُمّ جمیل را دید و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خبر داد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: او مرا نمی بیند و خداوند بین آن حضرت و اُمّ جمیل حجابی قرار داد.(1) مرحوم ابن شهر آشوب با سند خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

«من به طور خاصّ برای هدایت اهل بیت خود مبعوث شدم، و پس از آن برای هدایت همه مردم مبعوث گردیدم.»سپس گوید: پس از سه سال - طبق نقل طبری در تاریخ و نقل خرکوشی در تفسیر و نقل محمّد بن اسحاق در کتاب خود از ابن عبّاس و ابن جبیر- هنگامی که آیه «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»نازل شد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بنی هاشم را - که در آن زمان چهل نفر بودند- جمع نمود، و به علیّ(علیه السلام) فرمود: برای آنان یک ران گوسفند و یک صاع از طعام طبخ نماید، و قدحی از شیر نیز آماده شد، و آنان ده نفر ده نفر، سر سفره آمدند، و همگی از آن غذا خوردند و سیر شدند، در حالی که غذای برخی از آنان یک برّه و مکیالی از شیر بود، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با این عمل نشانه ی روشنی از معجزه را برای آنان آشکار نمود.»

ص: 669


1- 974.. فی البرهان: سعد بن عبد الله: عن علی بن إسماعیل بن عیسی، و محمّد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن یزید، عن أبی جعفر(علیه السلام)، قال: «صلی رسول الله(صلی الله علیه و آله) لیلة فقرأ: تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ فقیل لأم جمیل امرأة أبی لهب: إن محمّدا لم یزل البارحة یهتف بک و بزوجک فی صلاته، فخرجت تطلبه و هی تقول: لئن رایته لاسمعنه، و جعلت تقول: من أحس لی محمّدا؟ فانتهت إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) و أبو بکر جالس معه إلی جنب حائط، فقال أبو بکر: یا رسول الله، لو تنحیت، هذه أم جمیل و أنا خائف أن تسمعک ما تکرهه. فقال: إنها لم ترنی و لن ترانی. فجاءت حتی قامت علیهما، فقالت: یا أبا بکر، رأیت محمّدا؟ فقال: لا. فمضت».قال أبو جعفر(علیه السلام): «ضرب بینهما حجاب أصفر».[تفسیر برهان، ج 5، ص 789، ح 3؛ مختصر بصائرالدرجات، ص 9]

سپس گوید:

و در روایت براء بن عازب و ابن عبّاس آمده که ابولهب هنگامی که این معجزه را دید گفت: «این مرد شما را سحر نمود».سپس گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: من مبعوث به همه ی انسان های سیاه و سفید و سرخ شده ام و خداوند مرا امر نموده تا خویشان نزدیک خود را انذار و بیدار باش بدهم، و البتّه قدرت به دست خداوند است، جز این که من به شما می گویم بگویید: «لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».و ابولهب گفت: «آیا بر این کار ما را دعوت کردی؟»و سپس متفرق شدند و این سوره نازل شد.

سپس گوید:

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باز آنان را به ضیافت دعوت نمود، و به آنان فرمود: ای فرزندان عبدالمطّلب! از من اطاعت کنید، تا پادشاهان و حکامّ روی زمین شوید، و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث به رسالت نکرده، مگر آن که برای او وصیّ و جانشینی که برادر و وزیر او باشد قرار داده است، پس کدامیک از شما می خواهید برادر و وصیّ و وزیر و وارث و قاضی دین من باشید؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید: کسی پاسخ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نداد، و من که کوچک تر از بقیّه بودم گفتم: یا رسول الله من آماده ام، و آن حضرت پذیرفت و فرمود: «تو وصیّ و خلیفه من هستی.» پس مردم متفرّق شدند. و به ابوطالب گفتند: باید از فرزند خود اطاعت کنی، چرا که او امیر تو قرار گرفت.(1)

ص: 670


1- 975.. البرهان عن -- ابن شهر آشوب: قال النّبی(صلی الله علیه و آله): «بعثت إلی أهل بیتی خاصة، و إلی النّاس عامة».و قد کان بعد مبعثه بثلاث سنین علی ما ذکره الطبری فی (تاریخه) و الخرگوشی فی (تفسیره)، و محمّد بن إسحاق فی (کتابه) عن أبی مالک، عن ابن عبّاس، و عن ابن جبیر: أنه لما نزل قوله وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ، جمع رسول الله(صلی الله علیه و آله) بنی هاشم، و هم یومئذ أربعون رجلا، و أمر علیا أن ینضج رجل شاة و یخبز لهم صاعا من طعام، و جاء بعس من لبن، ثمّ جعل یدخلهم إلیه عشرة عشرة حتی شبعوا، و إن منهم لمن یأکل الجذعة و یشرب الفرق، و أراهم بذلک الآیة الباهرة. -- و فی روایة البراء بن عازب و ابن عبّاس: أنه بدرهم أبو لهب، فقال: هذا ما سحرکم به الرجل. ثمّ قال لهم النّبی(صلی الله علیه و آله): «إنی بعثت إلی الأسود و الأبیض و الأحمر، إن الله أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین، و إنّی لا أملک لکم من الله شیئا إلّا أن تقولوا: لا إله إلّا الله».فقال أبو لهب: أ لهذا دعوتنا! ثمّ تفرقوا عنه، فنزلت تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ، ثمّ دعاهم دعوة أخری، و أطعمهم و سقاهم، ثمّ قال لهم: «یا بنی عبد المطلب، أطیعونی تکونوا ملوک الأرض و حکامها، و ما بعث الله نبیا إلّا جعل له وصیا، أخا و وزیرا، فأیکم یکون أخی، و وزیری، و وصیی، و وارثی، و قاضی دینی؟». -- و فی روایة الطبری، و القاضی أبی الحسن الجرجانی، عن ابن جبیر و ابن عبّاس: «فأیکم یؤازرنی علی هذا الأمر علی أن یکون أخی و وصیی و خلیفتی فیکم؟». فأحجم القوم. -- و فی روایة أبی بکر الشیرازی، عن مقاتل، عن الضّحاک، عن ابن عبّاس، و فی (مسند العشرة) و (فضائل الصحابة): عن أحمد، بإسناده، عن ربیعة بن ناجد، عن علی(علیه السلام): «فأیکم یبایعنی علی أن یکون أخی و صاحبی؟».فلم یقم إلیه أحد، و کان علی أصغر القوم، یقول: «أنا».فقال فی الثالثة: «أجل».و ضرب بیده علی یدی أمیر المؤمنین. -- و فی (تفسیر الخرگوشی): عن ابن عبّاس، و ابن جبیر، و أبی مالک، و فی (تفسیر الثعلبی):عن البراء بن عازب: فقال علی، و هو أصغر القوم: «أنا یا رسول الله».فقال: «أنت».فلذلک کان وصیه. قالوا: فقام القوم، و هم یقولون لأبی طالب: أطع ابنک فقد أمر علیک! -- و فی (تاریخ الطبری) و (صفوة الجرجانی): فأحجم القوم، فقال علی(علیه السلام): «أنا یا نبی الله أکون وزیرک علیه».فأخذ برقبته، ثمّ قال: «هذا أخی، و وصیی، و خلیفتی فیکم، فاسمعوا له و أطیعوا».قال: فقام القوم یضحکون و یقولون لأبی طالب: قد أمرک أن تسمع لابنک و تطیع. -- و فی روایة الحارث بن نوفل، و أبی رافع، و عباد بن عبد الله الأسدی، عن علی(علیه السلام): «فقلت: أنا یا رسول الله. قال: أنت، و أدنانی إلیه، و تفل فی فی، فقاموا یتضاحکون و یقولون: بئس ما حبا ابن عمه إذ اتبعه و صدقه». -- (تاریخ الطبری): عن ربیعة بن ناجد: أن رجلا قال لعلی(علیه السلام): یا أمیر المؤمنین، بم ورثت ابن عمک دون عمک؟ فقال(علیه السلام) -- بعد کلام ذکر فیه حدیث الدعوة-: «فلم یقم إلیه أحد، فقمت إلیه، و کنت من أصغرالقوم، -- قال-: فقال: اجلس، ثمّ قال [ذلک] ثلاث مرات، کل ذلک أقوم إلیه فیقول لی: اجلس، حتی کان فی الثالثة، ضرب بیده علی یدی، قال: فبذلک ورثت ابن عمی دون عمی». -- و فی حدیث أبی رافع: «أنه قال أبو بکر للعبّاس: أنشدک الله، تعلم أن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قد جمعکم و قال: «یا بنی عبد المطلب، إنه لم یبعث الله نبیا إلّا جعل له من أهله وزیرا و أخا و وصیا و خلیفة فی أهله، فمن یقم منکم یبایعنی علی أن یکون أخی، و وزیری، و وارثی، و وصیی، و خلیفتی فی أهلی».فبایعه علی(علیه السلام) علی ما شرط له. و إذا صحت هذه الجملة وجبت إمامته بعد النّبی(صلی الله علیه و آله) بلا فصل. [تفسیر برهان، ج 5، ص 789، ح 12-4]

ص: 671

ص: 672

سوره ی توحید

اشاره

به این سوره «اخلاص»و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»نیز گفته می شود.

محلّ نزول: مکّه معظّمه، و برخی گفته اند در مدینه منوّره.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی ناس.

تعداد آیات: 4 و یا 5 آیه.

ثواب قرائت سوره ی توحید

مؤلّف گوید:

روایات در فضیلت این سوره فراوان است، و هیچ سوره ای به این اندازه روایت درباره ی فضیلت و ثواب قرائت آن نقل نشده است. و ما به برخی از روایات اکتفا می کنیم و طالبین می توانند به کتاب کافی(1)و به تفسیر برهان(2)مراجعه نمایند.

مرحوم کلینی با سند خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود:

کسی که هنگام خواب یک صد مرتبه سوره ی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»را بخواند، خداوند گناه پنجاه سال او را می آمرزد.(3)

ص: 673


1- 976.. کافی، ج 2، ص 619.
2- 977.. تفسیر برهان، ج 5، ص 793، ح 29-4.
3- 978.. فی الکافی عن مُحَمَّد بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ عَنْ جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مِائَةَ مَرَّةٍ حِینَ یَأْخُذُ مَضْجَعَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَ خَمْسِینَ سَنَةً. [کافی، ج 2، ص 620، ح 4]

وازامام صادق(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کسی که در شبانه روز یک مرتبه سوره ی توحید را در نمازهای پنجگانه خود نخواهد به او گفته می شود: ای بنده ی خدا تو از نماز گذاران نیستی.(1)

و نیز فرمود:

کسی به خدا و قیامت ایمان داشته باشد، نباید «قُلْ هُوَ اللَّهُ»را بعد از نماز های واجب خود ترک کند، و کسی که این سوره را قرائت کند، خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او فراهم می کند، و او و پدر و مادر و فرزندان او را می آمرزد.(2)

و نیز امام صادق(علیه السلام) از جدّ خود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل نموده که آن حضرت پس از نماز بر بدن سعد بن مُعاذ فرمود:

هفتاد هراز از ملائکه که جبرئیل نیز بین آنان بود بر او نماز خواندند و من از جبرئیل(علیه السلام) پرسیدم برای چه شما بر او نماز خواندید؟ و او گفت: به خاطر این که او همواره در حال قیام و قعود و سواره و پیاده و رفتن و آمدن، سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ»را می خواند.(3)

ص: 674


1- 979.. و فیه: أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ مَضَی بِهِ یَوْمٌ وَاحِدٌ فَصَلَّی فِیهِ بِخَمْسِ صَلَوَاتٍ وَ لَمْ یَقْرَأْ فِیهَا بِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قِیلَ لَهُ یَا عَبْدَ اللَّهِ لَسْتَ مِنَ الْمُصَلِّینَ. [کافی، ج 2، ص 622، ح 10]
2- 980.. و فی الکافی: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یَدَعْ أَنْ یَقْرَأَ فِی دُبُرِ الْفَرِیضَةِ -- بِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَإِنَّهُ مَنْ قَرَأَهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ غَفَرَ لَهُ وَ لِوَالِدَیْهِ وَ مَا وَلَدَا. [همان، ح 11]
3- 981.. و فیه عن عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) صَلَّی عَلَی سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ فَقَالَ لَقَدْ وَافَی مِنَ الْمَلَائِکَةِ سَبْعُونَ أَلْفاً وَ فِیهِمْ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) یُصَلُّونَ عَلَیْهِ فَقُلْتُ لَهُ یَا جَبْرَئِیلُ بِمَا یَسْتَحِقُّ صَلَاتَکُمْ عَلَیْهِ فَقَالَ بِقِرَاءَتِهِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قَائِماً وَ قَاعِداً وَ رَاکِباً وَ مَاشِیاً وَ ذَاهِباً وَ جَائِیاً. [همان، ح 13]

مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود:

ای مفضّل با «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»و با «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»خود را از شرّ همه مردم در امان قرار ده، و این سوره را به طرف راست و چپ و جلو و عقب و بالا و پایین بخوان، و هنگامی که بر سلطان ظالم و جائری وارد می شوی و او را می بینی، سه مرتبه این سوره را بخوان و دست چپ خود را گره کن و آزاد مکن تا از نزد او خارج شوی.(1)

علی بن راشد گوید: به امام کاظم(علیه السلام) گفتم: فدای شما شوم، شما به محمّد بن فرج بهترین سوره ای که در نمازهای واجب خوانده می شود را تعلیم نمودی، و برای او نوشتی که سوره «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ»و سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»را بخواند، در حالی که سینه ی من از خواندن این دو سوره در نماز صبح تنگ می شود؟ امام(علیه السلام) فرمود:

نباید سینه تو تنگ شود، به خدا سوگند فضیلت در خواندن این دو سوره است.(2)

صفوان جمّال گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

ص: 675


1- 982.. و فیه عن عِدَّة مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ إِدْرِیسَ الْحَارِثِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَا مُفَضَّلُ احْتَجِزْ مِنَ النَّاسِ کُلِّهِمْ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ -- وَ بِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اقْرَأْهَا عَنْ یَمِینِکَ وَ عَنْ شِمَالِکَ وَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْکَ وَ مِنْ خَلْفِکَ وَ مِنْ فَوْقِکَ وَ مِنْ تَحْتِکَ فَإِذَا دَخَلْتَ عَلَی سُلْطَانٍ جَائِرٍ فَاقْرَأْهَا حِینَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اعْقِدْ بِیَدِکَ الْیُسْرَی ثُمَّ لَا تُفَارِقْهَا حَتَّی تَخْرُجَ مِنْ عِنْدِهِ. [همان، ص 624، ح 20]
2- 983.. و فی الکافی عن عَلِیّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبْدُوسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَاوِیَةَ عَنْ أَبِی عَلِیِّ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّکَ کَتَبْتَ إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ تُعَلِّمُهُ أَنَّ أَفْضَلَ مَا تَقْرَأُ فِی الْفَرَائِضِ بِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ إِنَّ صَدْرِی لَیَضِیقُ بِقِرَاءَتِهِمَا فِی الْفَجْرِ فَقَالَ(علیه السلام) لَا یَضِیقَنَّ صَدْرُکَ بِهِمَا فَإِنَّ الْفَضْلَ وَ اللَّهِ فِیهِمَا. [کافی، ج 3، ص 315، ح 19]

اَوّابین همه نمازهای خود را با «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»می خوانند.(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که هنگام خارج شدن از منزل ده مرتبه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»را بخواند، در امان خدا خواهد بود تا به منزل خود باز گردد.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

کسی که هنگام خواب سوره ی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»را بخواند خداوند گناهان پنجاه سال او را می آمرزد.(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

کسی که یک مرتبه سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»را بخواند مانند این است که ثلث قرآن و ثلث تورات و ثلث انجیل و ثلث زبور را خوانده باشد.(4)

ص: 676


1- 984.. أَبُو دَاوُدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ صَلَاةُ الْأَوَّابِینَ الْخَمْسُونَ کُلُّهَا بِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. [همان، ص 314، ح 13]
2- 985.. و فیه عن عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ حِینَ یَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ لَمْ یَزَلْ فِی حِفْظِ اللَّهِ(عزوجل) وَ کِلَاءَتِهِ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَی مَنْزِلِهِ. [کافی، ج 2، ص 542، ح 8]
3- 986.. و فی التوحید: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مِائَةَ مَرَّةٍ حِینَ یَأْخُذُ مَضْجَعَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ(عزوجل) ذُنُوبَ خَمْسِینَ سَنَةً. [توحید صدوق، ص 94، ح 12]
4- 987.. و فیه: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مَرَّةً وَاحِدَةً فَکَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ وَ ثُلُثَ التَّوْرَاةِ وَ ثُلُثَ الْإِنْجِیلِ وَ ثُلُثَ الزَّبُورِ. [توحید صدوق، ص 95، ح 15]

سوره ی توحید، آیات 1 تا 5

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ 1 اللَّهُ الصَّمَدُ 2 لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ 3 وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ 4

لغات:

«أَحَد»در اصل وَحَد بوده، و واو قلب به همزه شده است، مانند أناة که در اصل وَناة بوده، و اَحَد دو معنا دارد، 1- أحَد اسمی، 2- أَحَد وصفی، و أَحَد اسمی مانند «أحد و عشرون»که مقصود واحد عددی است، مانند واحد و اثنان و ثلاثه، و واحد وصفی مانند قول شاعر که می گوید: «فَقَدْ رَجَعوا کَحَیٍّ واحِدینا»، وجمع «أَحَد»را أُحدان گفته اند، مانند سَلَق و سَلقان، و«واحد»اگر مطلق باشد اسمی خواهد بود، و اگر قبل از آن موصوفی باشد، وصفی خواهد بود مانند هذا الرجل انسان واحد، و هنگامی که خداوند توصیف به واحد می شود معنای آن این است که او مختصّ

ص: 677

به صفاتی است که احدی در آن شریک نیست، مانند این که گفته شود: «إنّه تعالی قادر عالم حیّ موجود»، و«صَمَد»به معنای «السیّد المعظّم الذی یُصمَد إلیه للحوائج أی یُقصَد للحوائج»است، و«کُفْو و کُفْئ و کفاء»به معنای مِثل و نظیر است.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

بگو: خداوند، یکتا و یگانه است (1) خداوندی است که همه نیازمندان قصد او می کنند (2) او (هرگز) نزاده ی کسی است، و نه زاده ای دارد، (3) و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده و نخواهد بود! (4)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم طبرسی در احتجاج از امام عسکری(علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

یهودیانِ دشمن خدا، هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به پیامبری رسید، عبدالله بن صوریا را با خود آوردند، و سؤالاتی از آن حضرت نمودند، تا این که عبدالله بن صوریا گفت: پروردگار تو چگونه است؟ و چون این سوره نازل شد، ابن صوریا گفت: راست گفتی.(1)

ص: 678


1- 988.. فی الکافی: -- …فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ رَبِّکَ مَا هُوَ؟ فَنَزَلَتْ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ إِلَی آخِرِهَا فَقَالَ ابْنُ صُورِیَا صَدَقْتَ ….[احتجاج، ج 1، ص 44] -- أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ الْیَهُودَ سَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَقَالُوا انْسِبْ لَنَا رَبَّکَ فَلَبِثَ ثَلَاثاً لَا یُجِیبُهُمْ ثُمَّ نَزَلَتْ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ إِلَی آخِرِهَا. [کافی، ج 1، ص 91، ح 1]

حمّاد بن عمرو نصیبی گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: معنای «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» چیست؟ فرمود:

این سوره شناسنامه و نَسَب خداوند است برای مخلوق خود، و معنای آن این است که خداوند اَحَد و صَمَد و ازلیّ است، و معنای صمدیّ بودن این است که بر خداوند سایه [و نگهدارنده] ای نیست که او را نگاه دارد، بلکه خداوند همه چیز را نگه می دارد، و اوست عارف به مجهول و معروف، و او یگانه ای است، که نه خلق او در اوست، و نه او در خلق خود می باشد، و او نه با حواسّ درک می شود، و نه با جسم لمس می شود، و نه چشم ها او را درک می کند، دور و نزدیک برای او یکسان است، او چون عصیان شود می بخشد، و چون اطاعت شود شاکر است، نه زمین او را در بر دارد، و نه آسمان او را احاطه نموده است، بلکه او با قدرت خود حامل همه چیز است، او ابدِیّ و ازلیّ است، او نه فراموش می کند، و نه کار بیهوده انجام می دهد، و نه اهل بازی و نه اهل غلط و اشتباه است، و نه برای اراده ی او فصل و فاصله ای است، و فصل او جزا و پاداش اوست، و امر او واقع و انجام شده است [و اراده ی او انجام مراد اوست] او را فرزندی نیست که وارث او باشد، و او موروث فرزند خویش گردد، او زائیده کسی نیست که با کسی شریک شود، [و در یک کلمه] او مثل و مانندی ندارد.(1)

ص: 679


1- 989.. فی الکافی عن مُحَمَّد بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو النَّصِیبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَقَالَ نِسْبَةُ اللَّهِ إِلَی خَلْقِهِ أَحَداً صَمَداً أَزَلِیّاً صَمَدِیّاً لَا ظِلَّ لَهُ یُمْسِکُهُ وَ هُوَ یُمْسِکُ الْأَشْیَاءَ بِأَظِلَّتِهَا عَارِفٌ بِالْمَجْهُولِ مَعْرُوفٌ عِنْدَ کُلِّ جَاهِلٍ فَرْدَانِیّاً لَا خَلْقُهُ فِیهِ وَ لَا هُوَ فِی خَلْقِهِ غَیْرُ مَحْسُوسٍ وَ لَا مَجْسُوسٍ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ عَلَا فَقَرُبَ وَ دَنَا فَبَعُدَ وَ عُصِیَ فَغَفَرَ وَ أُطِیعَ فَشَکَرَ لَا تَحْوِیهِ أَرْضُهُ وَ لَا تُقِلُّهُ سَمَاوَاتُهُ حَامِلُ الْأَشْیَاءِ بِقُدْرَتِهِ دَیْمُومِیٌّ أَزَلِیٌّ لَا یَنْسَی وَ لَا یَلْهُو وَ لَا یَغْلَطُ وَ لَا یَلْعَبُ وَ لَا لِإِرَادَتِهِ فَصْلٌ وَ فَصْلُهُ جَزَاءٌ وَ أَمْرُهُ وَاقِعٌ لَمْ یَلِدْ فَیُورَثَ وَ لَمْ یُولَدْ فَیُشَارَکَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ. [کافی، ج 1، ص 91، ح 2]

حضرت رضا(علیه السلام) فرمود:

هرکس سوره ی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»را بخواند و ایمان به آن داشته باشد عارف به توحید و یگانگی خداوند شده است. راوی گوید: چگونه باید این سوره را بخوانیم؟ فرمود: «همان گونه که مردم می خوانند»و سپس فرمود: دو مرتبه در پایان این سوره بگو: «کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی.»(1)

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی با سند خود از ابن عبّاس نقل نموده که گوید:

قریش در مکّه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفتند: «خدای خود را برای ما توصیف کن تا ما او را بشناسیم و پرستش کنیم»و خداوند سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»را برپیامبرخود(صلی الله علیه و آله) نازل نمود.

سپس گوید:

معنای «هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»این است که خداوند کیفیّت و ابعاض و اجزایی ندارد، و عدد در او راه پیدا نمی کند، و زیاده و نقصانی در او نیست، و معنای «اللَّهُ الصَّمَد»این است که بزرگواری و عظمت به او منتهی می شود، و او مصمود و مقصود اهل آسمان ها و زمین است، و آنان حوائج خود را از او طلب می کنند، او نه فرزندی مانند عُزَیز دارد که یهود (لعنهم الله) می گویند و نه مسیح فرزند اوست که نصارا می گویند، و نه خورشید و ماه و ستارگان فرزندان اویند که مشرکین عرب می گویند، و نه زاییده کسی است که در رحم و یا در صلب

ص: 680


1- 990.. و فیه عن مُحَمَّد بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی قَالَ سَأَلْتُ الرِّضَا(علیه السلام) عَنِ التَّوْحِیدِ فَقَالَ کُلُّ مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ آمَنَ بِهَا فَقَدْ عَرَفَ التَّوْحِیدَ قُلْتُ کَیْفَ یَقْرَأُهَا قَالَ کَمَا یَقْرَأُهَا النَّاسُ وَ زَادَ فِیهِ کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی. [همان، ح 4]

او قرار گرفته باشد، و نه از چیزی آفریده شده است «وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ»

یعنی برای او شبیه و مثل و عِدْل و همتایی نیست، و نه احدی از مخلوقات -- که بر سر سفره ی نعمت او هستند -- پاداشی به او می دهند.(1)

دراحتجاج از ابوهاشم داود بن قاسم جعفری نقل شده که گوید: به امام جواد(علیه السلام) گفتم: معنای «اَحَد»در«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»چیست؟ فرمود:

اَحَد آن خدایی است که همه مردم بر وحدانیّت و یگانگی او متّفق اند، مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ؟»(2)یعنی ای رسول من! اگر از آنان سؤال کنی، آفریدگار آسمان ها و زمین و تسخیرکننده خورشید و ماه کیست؟ آنان با اعتقاد قاطع خواهند گفت: «خداوند خالق آن هاست».و با این اعتراف باز می گویند: خدا را شریک و صاحبی است!(3)

ص: 681


1- 991.. القمّی: حدثنا أبو الحسن قال حدثنا الحسن بن علی بن حماد بن مهران، قال: حدثنا محمّد بن خالد بن إبراهیم السعدی قال: حدثنی أبان بن عبد الله قال: حدثنی یحیی بن آدم عن الفزاری عن حریز عن الضّحاک عن ابن عبّاس، قال قالت قریش للنبی(صلی الله علیه و آله) بمکة صف لنا ربّک لنعرفه فنعبده، فأنزل الله تبارک و تعالی علی النّبی(صلی الله علیه و آله) قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، یعنی غیر مبعض و لا مجزی و لا مکیف، و لا یقع علیه اسم العدد و لا الزیادة و لا النقصان، اللَّهُ الصَّمَدُ الذی قد انتهی إلیه السؤدد و الذی یصمد أهل السّماوات و الأرض بحوائجهم إلیه، لَمْ یَلِدْ منه عزیر کما قالت الیهود علیهم لعائن الله و سخطه و لا المسیح کما قالت النصاری علیهم سخط الله، و لا الشّمس و القمر و لا النجوم کما قالت المجوس علیهم لعائن الله و سخطه و لا الملائکة کما قالت کفار قریش لعنهم الله وَ لَمْ یُولَدْ لم یسکن الأصلاب و لم تضمه الأرحام لا من شی ء کان و لا من شی ء خلق ما [مما] کان، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ، یقول لیس له شبیه و لا مثل و لا عدل و لا یکافیه أحد من خلقه بما أنعم علیه من فضله. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 448]
2- 992.. سوره ی عنکبوت، آیه ی 61.
3- 993.. و فی الإحتجاج: رَوَی أَبُو دَاوُدَ بْنُ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیُّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی(علیه السلام) قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مَا مَعْنَی الْأَحَدِ؟ قَالَ الْمُجْمَعُ عَلَیْهِ بِالْوَحْدَانِیَّةِ أَ مَا سَمِعْتَهُ یَقُولُ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ثُمَّ یَقُولُونَ بَعْدَ ذَلِکَ لَهُ شَرِیکٌ وَ صَاحِبَةٌ فَقُلْتُ قَوْلُهُ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ قَالَ یَا أَبَا هَاشِمٍ أَوْهَامُ الْقُلُوبِ أَدَقُّ مِنْ أَبْصَارِ الْعُیُونِ أَنْتَ قَدْ تُدْرِکُ بِوَهْمِکَ السِّنْدَ وَ الْهِنْدَ وَ الْبُلْدَانَ الَّتِی لَمْ تَدْخُلْهَا -- وَ لَمْ تُدْرِکْ بِبَصَرِکَ ذَلِکَ فَأَوْهَامُ الْقُلُوبِ لَا تُدْرِکُهُ فَکَیْفَ تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ-؟ وَ سُئِلَ(علیه السلام) أَ یَجُوزُ أَنْ یُقَالَ لِلهِ إِنَّهُ شَیْ ءٌ-؟ فَقَالَ نَعَمْ تُخْرِجُهُ مِنَ الْحَدَّیْنِ حَدِّ الْإِبْطَالِ وَ حَدِّ التَّشْبِیهِ. [احتجاج، ج 2، ص 441]

مؤلّف گوید:

روایات درباره ی توحید فراوان است، خوانندگان محترم به کتاب کافی و توحید صدوق و تفسیر برهان و نورالثّقلین و غیره مراجعه فرمایند، ما نیز بخشی از آن ها را در کتاب «راه خداشناسی»بیان نموده ایم.

ص: 682

سوره ی فلق

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه، و اکثر قرّاء آن را مدنی می دانند.

ترتیب نزول: بعد از سوره ی فیل.

تعداد آیات: 5 آیه.

ثواب قرائت سوره ی فلق

سلیمان جعفری گوید: از امام کاظم(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

هر کس دردوران جوانی مقیّد باشد که هر شب سوره ی فلق و سوره ی ناس را سه مرتبه بخواند و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد»را یک صد مرتبه و اگر نتوانست پنجاه مرتبه بخواند قطعاً خداوند(عزوجل) اختلال حواس، و بیماری های دیگر جوانان، و بیماری عطش و فساد معده را از او برطرف می نماید، و همواره خون او در جریان خواهد بود تا به پیری برسد، و اگر بر این عمل ادامه دهد تاآخر عمر محفوظ می ماند.(1)

ص: 683


1- 994.. فی الکافی: عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ بَکْرٍ عَنْ صَالِحٍ عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ مَا مِنْ أَحَدٍ فِی حَدِّ الصِّبَا یَتَعَهَّدُ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ قِرَاءَةَ -- قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ وَ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ کُلَّ وَاحِدَةٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مِائَةَ مَرَّةٍ فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَخَمْسِینَ إِلَّا صَرَفَ اللَّهُ(عزوجل) عَنْهُ کُلَّ لَمَمٍ أَوْ عَرَضٍ مِنْ أَعْرَاضِ الصِّبْیَانِ -- وَ الْعُطَاشَ وَ فَسَادَ الْمَعِدَةِ وَ بُدُورَ الدَّمِ أَبَداً مَا تُعُوهِدَ بِهَذَا حَتَّی یَبْلُغَهُ الشَّیْبُ فَإِنْ تَعَهَّدَ نَفْسَهُ بِذَلِکَ أَوْ تُعُوهِدَ کَانَ مَحْفُوظاً إِلَی یَوْمِ یَقْبِضُ اللَّهُ(عزوجل) نَفْسَهُ. [کافی، ج 2، ص 623، ح 17]

امام کاظم(علیه السلام) فرمود:

درنماز وتر، معوذّتین و توحید را بخوان.(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود:

کسی که در نماز وَتْر دو سوره ی معوّذتین یعنی فَلَق و ناس و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»را بخواند، به او گفته می شود: ای بنده ی خدا بشارت باد تو را که خداوند نماز وَتر تو را قبول نمود.(2)

ص: 684


1- 995.. و فی التهذیب: وَ عَنْهُ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ سَأَلْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ عَنِ الْقِرَاءَةِ فِی الْوَتْرِ وَ قُلْتُ إِنَّ بَعْضاً رَوَی -- قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ فِی الثَّلَاثِ وَ بَعْضاً رَوَی فِی الْأُولَیَیْنِ -- الْمُعَوِّذَتَیْنِ وَ فِی الثَّالِثَةِ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ فَقَالَ اعْمَلْ بِالْمُعَوِّذَتَیْنِ وَ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ. [تهذیب الأحکام، ج 2، ص 127، ح 483]
2- 996.. و فی ثواب الأعمال: أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ أَوْتَرَ بِالْمُعَوِّذَتَیْنِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قِیلَ لَهُ یَا عَبْدَ اللَّهِ أَبْشِرْ فَقَدْ قَبِلَ اللَّهُ وَتْرَکَ. [ثواب الأعمال، ص 129]

سوره ی فلق، آیات 1 تا 5

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ 1 مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ 2 وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ 3 وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ 4 وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ 5

لغات:

«فَلَق»در اصل به معنای شکاف وسیع است، چنان که گفته می شود: «فَلَقَ رَأسَهُ بالسَیفِ»و آن از«فَلَقَهُ یَفْلِقُهُ فَلْقاً»است، وبه همین معناست «أَبْیَنَ مِنْ فَلَقِ الصُّبْحِ» و «فَرْقِ الصُّبْحِ»، و «غاسِقْ»در لغت به معنای هاجم به ضرر است، و در این آیه به همین معناست، چرا که در شب درّندگان از بیشه ها و گزندگان از مکان های خود بیرون می آیند و آسیب می رسانند، و «غَسَقَتِ الْقُرْحَةُ»، اذا جری صدیدها، و «غسّاق» صدید و چرک و خونابه اهل آتش است، چرا که با عذاب و آتش، صدید از

ص: 685

بدن آنان جاری می شود، و «غَسَقَتْ عینه»ای سال دمعها، و«وُقوب»به معنای دخول است، و فعل آن «وَقَبَ یَقِبُ»می باشد بر وزن ضرب یضرب و «حاسِد»کسی است که آرزوی زوال نعمت از دیگران دارد، گر چه به او باز نگردد، از این رو حَسَد مذموم است، و غبطة ممدوح است، و غِبْطِه این است که مانند آن نعمت را از خداوند برای خود طلب کند و خواهان زوال نعمت از دیگری نباشد.

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

بگو: پناه می برم به پروردگار سپیده صبح، (1) از شرّ تمام آنچه آفریده است (2) و از شرّ هر موجود شرور هنگامی که شبانه وارد می شود (3) و از شرّ آنها که با افسون در گره ها می دمند (و هر تصمیمی را سست می کنند) (4) و از شرّ هر حسودی هنگامی که حسد می ورزد! (5)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

جبرئیل(علیه السلام) نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: «یا محمّد» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: لبّیک یا أخی جبرئیل. جبرئیل گفت: «مردی از یهود -- یعنی لبید بن اعصم -- شما را سحر کرده، و سحر خود را در فلان چاه قرار داده، و شما باید مطمئن ترین مردم نزد خود -- که عدیل و همتای تو می باشد -- را بفرستی تا آن سحر را از آن چاه خارج کند»پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: «نزد چاه ذَروان می روی و سحر را خارج می کنی و می آوری».

ص: 686

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

من نزد آن چاه رفتم و داخل چاه شدم و آب چاه به خاطر سحر او مانند حنّاء شده بود، پس با عجله به پایین چاه رفتم و چیزی را نیافتم. و همراهان من گفتند: «بالا بیا چیزی در چاه نیست»پس من گفتم: نه به خدا، دروغ نمی گویم و دروغ به من گفته نشده است، و یقین من مانند یقین شما نیست، و سپس با دقّت بیشتر جستجو کردم تا حُقّه ای را یافتم و نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آوردم و آن حضرت به من فرمود: آن را باز کن و چون باز کردم تکّه ای از لیف درخت خرما و رشته ای با بیست و یک گره در آن وجود داشت، و جبرئیل(علیه السلام) در همان روز دو سوره ی مُعَوَّذَتَیْن (یعنی فلق و ناس) را بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل نمود، و پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: «این دو سوره را بر این رشته بخوان»پس من با هر آیه ای که خواندم گره ای از آن باز شد، تا این که تمامی گره ها باز شد، و خداوند این گونه سحر را باز نمود و پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را در سلامت قرار داد.(1)

ص: 687


1- 997.. فی البرهان: الحسین بن بسطام، فی کتاب (طب الأئمة(علیهم السلام)): عن محمّد بن جعفر البرسی، قال: حدثنا محمّد بن یحیی الأرمنی، قال: حدثنا محمّد بن سنان، قال: حدثنا المفضل بن عمر، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «قال أمیر المؤمنین(علیه السلام): إن جبرئیل(علیه السلام) أتی النّبی(صلی الله علیه و آله) و قال: یا محمّد، قال: لبیک یا أخی جبرئیل. قال: إن فلانا الیهودی قد سحرک، و جعل السحر فی بئر بنی فلان، فابعث إلیه -- یعنی إلی البئر -- أوثق النّاس عندک و أعظمهم فی عینیک، و هو عدیل نفسک حتی یأتیک بالسحر، قال: فبعث النّبی(صلی الله علیه و آله) علی بن أبی طالب(علیه السلام) و قال: انطلق إلی بئر ذروان فإن فیها سحرا سحرنی به لبید بن أعصم الیهودی فأتنی به. قال علی(علیه السلام): فانطلقت فی حاجة رسول الله(صلی الله علیه و آله)، فهبطت فی البئر، فإذا ماء البئر قد صار کأنه ماء الحناء من السحر، فطلبته مستعجلا حتی انتهیت إلی أسفل القلیب فلم أظفر به، فقال الذین معی: ما فیه شی ء فاصعد. فقلت: لا و الله ما کذبت و لا کذبت، و ما یقینی به مثل یقینکم -- یعنی بقول رسول الله(صلی الله علیه و آله) -- قال: ثمّ طلبت طلبا بلطف، فاستخرجت حقا، فأتیت به النّبی(صلی الله علیه و آله)، فقال: افتحه، ففتحته فإذا فی الحق قطعة کرب النخل، فی جوفه وتر علیه إحدی و عشرون عقدة، و کان جبرئیل(علیه السلام) أنزل یومئذ المعوذتین علی النّبی(صلی الله علیه و آله)، فقال النّبی(صلی الله علیه و آله): یا علی، اقرأهما علی الوتر، فجعل علی(علیه السلام) کلما قرأ آیة انحلت عقدة حتی فرغ منها، و کشف الله(عزوجل) عن نبیه ما سحر به، و عافاه». [تفسیر برهان، ج 5، ص 813، ح 1]

مؤلّف گوید:

قصّه فوق را مرحوم طبرسی نیز در مجمع البیان از عایشه و ابن عبّاس نقل نموده و سپس گوید: «این قصّه قابل قبول نیست، چرا که دراین قصّه پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) مسحور توصیف شده و عقل او زایل گردیده است، و خداوند چنین چیزی را برای پیامبر خود نپذیرفته و می فرماید: «وَ قَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا * انظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا»(1) و امکان دارد که آن یهودی و یا دختران او برای انجام این کار کوشیده باشند و لکن کاری از آنان ساخته نشده بوده، چرا که خداوند پیامبر خود(صلی الله علیه و آله) را از کار آنان - همان گونه که در روایت آمده - آگاه نموده است، و این دلالت بر صدق و حقانیّت او داشته است، و اگر یهود قدرت می داشتند، آن حضرت و یاران او را می کشتند، چرا که عداوت و دشمنی سختی با آن حضرت داشتند. والله العالم.(2)

ص: 688


1- 998.. سوره ی فرقان،آیات 8 و 9.
2- 999.. فی المجمع: قالوا أن لبید بن أعصم الیهود سحر رسول الله(صلی الله علیه و آله) ثمّ دس ذلک فی بئر لبنی زریق فمرض رسول الله(صلی الله علیه و آله) فبینا هو نائم إذا أتاه ملکان فقعد أحدهما عند رأسه و الآخر عند رجلیه فأخبراه بذلک و أنه فی بئر دروان فی جف طلعة تحت راعوفة و الجف قشر الطلع و الراعوفة حجر فی أسفل البئر یقوم علیها الماتح فانتبه رسول الله(صلی الله علیه و آله) و بعث علیا (علیه السلام) و الزبیر و عمار فنزحوا ماء تلک البئر ثمّ رفعوا الصخرة و أخرجوا الجف فإذا فیه مشاطة رأس و أسنان من مشطة و إذا فیه معقد فی إحدی عشرة عقدة مغروزة بالأبر فنزلت هاتان السورتان فجعل کلما یقرأ آیة انحلت عقدة و وجد رسول الله(صلی الله علیه و آله) خفة فقام فکأنما أنشط من عقال و جعل جبرائیل(علیه السلام) یقول باسم الله أرقیک من شر کل شی ء یؤذیک من حاسد و عین الله تعالی یشفیک و رووا ذلک عن عائشة و ابن عبّاس و هذا لا یجوز لأن من وصف بأنه مسحور فکأنه قد خبل عقله و قد أبی الله سبحانه ذلک فی قوله «وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً» أنظر کیف ضربوا لک الأمثال فضلوا و لکن یمکن أن یکون الیهودی أو بناته علی ما روی اجتهدوا فی ذلک فلم یقدروا علیه و أطلع الله نبیه(صلی الله علیه و آله) علی ما فعلوه من التمویه حتی استخرج و کان ذلک دلالة علی صدقه و کیف یجوز أن یکون المرض من فعلهم و لو قدروا علی ذلک لقتلوه و قتلوا کثیرا من المؤمنین مع شدة عداوتهم له. [مجمع البیان، ج 10، ص 865]

مؤلّف گوید:

سخن مرحوم طبرسی را نمی توان پذیرفت، چرا که یهود انواع آزارها را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رساندند و خداوند پیامبر خود را از شرّ آنان نجات داد، و الله العالم.

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِن شَرِّ مَا خَلَقَ»(1) معاویه بن وهب گوید: شخصی خدمت امام صادق(علیه السلام) این آیه را قرائت نمود و گفت: «فَلَق»چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود:

فَلَق شکافیست در دوزخ که در آن هفتاد هزار خانه است، و در هر خانه ای هفتاد هزار اطاق است، و در هر اتاقی هفتاد هزار مار افعی هست و در جوف هر ماری هفتاد هزار مادّه ی سمّ است، و اهل آتش باید از این ها عبور کنند.(2)

ص: 689


1- 1000.. سوره ی فلق، آیات 1 و 2.
2- 1001.. أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَقَرَأَ رَجُلٌ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ فَقَالَ الرَّجُلُ وَ مَا الْفَلَقُ قَالَ صَدْعٌ فِی النَّارِ فِیهِ سَبْعُونَ أَلْفَ دَارٍ فِی کُلِّ دَارٍ سَبْعُونَ أَلْفَ بَیْتٍ فِی کُلِّ بَیْتٍ سَبْعُونَ أَلْفَ أَسْوَدَ فِی جَوْفِ کُلِّ أَسْوَدَ سَبْعُونَ أَلْفَ جَرَّةِ سَمٍّ لَا بُدَّ لِأَهْلِ النَّارِ أَنْ یَمُرُّوا عَلَیْهَا. [معانی الأخبار، ص 227، ح 1]

در کتاب عقاب الأعمال از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:

سخت ترین عذاب در روز قیامت برای هفت نفر می باشد، اوّل قابیل است که برادر خود را کشت، و سپس نمرود است که با ابراهیم(علیه السلام) درباره ی خداوند احتجاج نمود، و دو نفر از بنی اسرائیل هستند که یکی از آنان قوم موسی(علیه السلام) را گم راه کرد، و دیگری قوم عیسی(علیه السلام) را گم راه نمود، و پنجمی فرعون است که ادّعای خدایی کرد و گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی»و دو نفر از این امّت هستند که یکی از آنان بدتر از دیگری است و در تابوتی از قواریر در زیر فلق در دریایی از آتش قرار دارد.(1)

مرحوم علی بن ابراهیم گوید:

«فَلَق»چاهیست در جهنّم که اهل جهنّم از شدّت حرارت آن به خدا پناه می برند، و فلق از خداوند خواست تا به او اجازه نفس کشیدن بدهد، و چون به او اجازه داده شد، و تنفّس نمود، جهنّم را آتش زد.

سپس گوید:

و در این چاه صندوقی از آتش قرار دارد که اهل آن چاه از شدّت حرارت آن به خدا پناه می برند، و در آن صندوق تابوتی است، و در آن تابوت شش نفر از اوّلین و شش نفر از آخرین قرار دارند، و شش نفر از اوّلین: فرزند آدم است

ص: 690


1- 1002.. فی عقاب الأعمال: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ قَالَ حَدَّثَنِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَسَبْعَةُ نَفَرٍ أَوَّلُهُمُ ابْنُ آدَمَ الَّذِی قَتَلَ أَخَاهُ وَ نُمْرُودُ الَّذِی حَاجَّ إِبْراهِیمَ فِی رَبِّهِ وَ اثْنَانِ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ هَوَّدَا قَوْمَهُمَا وَ نَصَّرَاهُمَا وَ فِرْعَوْنُ الَّذِی قَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی وَ اثْنَانِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدُهُمَا شَرُّهُمَا فِی تَابُوتٍ مِنْ قَوَارِیرَ تَحْتَ الْفَلَقِ فِی بِحَارٍ مِنْ نَارٍ. [عقاب الأعمال، ص 214]

که برادر خود را کشت، و نمرود است که ابراهیم را در آتش انداخت، و فرعون زمان موسی(علیه السلام) است، و سامری است که گوساله را ساخت [و مردم را گم راه کرد] و کسی که یهود را گم راه نمود، و کسی که نصارا را گم راه کرد، و امّا آن شش نفر از آخرین: اوّلی و دومی و سومی و چهارمی هستند، و رئیس خوارج، و ابن ملجم است. سپس در تفسیر «وَ مِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ» گوید: کسی که در آن چاه انداخته می شود، داخل آن تابوت خواهد شد.(1)

«وَ مِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ * وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ»(2)

در ابتدای این سوره قصّه ی سحر لبید بن اعصم یهودی نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گذشت و در روایتی از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد آیا «مُعَوَّذَتَین»از قرآن است؟ و امام(علیه السلام) فرمود:

آری از قرآن است. سؤال کننده گفت: در مصحف ابن مسعود از قران شمرده نشده است؟ امام(علیه السلام) فرمود: ابن مسعود خطا کرده و این دو سوره از قرآن است. سؤال کننده گفت: آیا آن ها را در نماز واجب بخوانم؟ فرمود: آری.

ص: 691


1- 1003.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ قال: الفلق جب فی جهنّم یتعوذ أهل النار من شدة حره فسأل الله أن یأذن له أن یتنفس، فأذن له فتنفس فأحرق جهنّم قال: و فی ذلک الجب صندوق من نار یتعوذ أهل الجب من حر ذلک الصندوق، و هو التابوت و فی ذلک التابوت ستة من الأولین و ستة من الآخرین فأما الستة التی من الأولین، فابن آدم الذی قتل أخاه، و نمرود إبراهیم الذی ألقی إبراهیم فی النار، و فرعون موسی، و السامری الذی اتخذ العجل، و الذی هود الیهود، و الذی نصر النصاری، و أما الستة التی من الآخرین فهو الأول و الثّانی و الثّالث و الرابع و صاحب الخوارج و ابن ملجم لعنهم الله وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ قال: الذی یلقی فی الجب فیه یقب [یغیب فیه]. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 449]
2- 1004.. سوره ی فلق، آیات 4 و 5.

سپس فرمود:

آیا می دانی این دو سوره درباره ی چه چیزی نازل شده است؟ تا این که فرمود: لبید بن اعصم یهودی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را سحر نمود. ابوبصیر گفت: مگر او با سحر خود چه آسیبی می توانست به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برساند؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: آری با سحر او، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فکر می کرد که در حال زناشویی می باشد و چنین نبود، و یا می خواست از دری داخل شود و آن را نمی دید تا با دست خود لمس کند. سپس فرمود: سحر اثر واقعی دارد، و تأثیر آن تنها بر چشم و فرج می باشد، از این رو جبرئیل(علیه السلام) آمد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از سحر لبید بن اعصم آگاه نمود و آن حضرت علی(علیه السلام) را فرستاد و سحر او را ابطال نمود. چنان که از تفسیر برهان و مجمع البیان گذشت.(1)

مؤلّف گوید:

معنای سحر و آثار آن و مذمّت از سحر و ساحر در سوره یونس(2)گذشت و موسی(علیه السلام) به سحره فرمود: «مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللّهَ لاَ یُصْلِحُ

ص: 692


1- 1005.. البرهان: و عن أبی عبد الله الصّادق(علیه السلام) أنه سئل عن المعوذتین أ هما من القرآن فقال الصّادق(علیه السلام) نعم هما من القرآن فقال الرجل إنهما لیستا من القرآن فی قراءة ابن مسعود و لا فی مصحفه فقال أبو عبد الله(علیه السلام) أخطأ ابن مسعود أو قال کذب ابن مسعود هما من القرآن قال الرجل فأقرأ بهما یا ابن رسول الله فی المکتوبة قال نعم و هل تدری ما معنی المعوذتین و فی أی شی ء نزلتا إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) سحره لبید بن أعصم الیهودی فقال أبو بصیر لأبی عبد الله(علیه السلام) و ما کاد أو عسی أن یبلغ من سحره قال أبو عبد الله الصّادق(علیه السلام) بلی کان النّبی(صلی الله علیه و آله) یری أنه بجامع و لیس بجامع و کان یرید الباب و لا یبصره حتی یلمسه بیده و السحر حق و ما یسلط السحر إلّا علی العین و الفرج فأتاه جبرئیل(علیه السلام) فأخبره بذلک فدعا علیا(علیه السلام) و بعثه لیستخرج ذلک من بئر ذروان و ذکر الحدیث بطوله إلی آخره. [طبّ الأئمّه(علیهم السلام)، ص 114]
2- 1006.. سوره ی یونس، آیات 81 و 82.

عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ»و امّا حَسَد و چشم بد زدن نیز آثار عجیبی دارد و از شرّ آن نیز باید به خداوند پناه بُرد، و مرحوم علامه بحرانی در تفسیر برهان روایاتی درباره ی حسد و آثار آن نقل نموده که به برخی از آن ها اکتفا می شود.

محمّد بن مسلم گوید: امام باقر(علیه السلام) فرمود:

بسا انسان شتاب زده به کاری دست می زند و کافر می شود، و حسد ایمان را می خورد همان گونه که آتش هیزم را می خورد و نابود می کند.(1)

داود رقّی گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

از خدا بترسید و به همدیگر حسد نورزید، همانا عیسی بن مریم(علیه السلام) از دستورات دینش سیاحت در بلاد بود و در برخی از سفرها مردی به نام قصیر همراه او بود، و او همواره ملازم با عیسی(علیه السلام) بود، و چون عیسی به دریا برخورد نمود، با صحّت یقین خود «بسم الله»گفت و بر روی آب حرکت کرد، و آن مرد قصیر نیز چون چنین دید «بسم الله»گفت و بر روی آب حرکت کرد و به عیسی ملحق شد و سپس عجب پیدا کرد، و با خود گفت: «من با عیسی فرقی ندارم، او از روی آب حرکت نمود و من نیز حرکت کردم»و چون عُجب پیدا کرد، یکباره در آب فرو رفت و به عیسی(علیه السلام) پناهنده شد، و عیسی(علیه السلام) او را نجات داد، و به او فرمود: چه گفتی ای قصیر؟ قصیر گفت: چنین فکری در من رخ داد و عجب پیدا کردم.

حضرت عیسی(علیه السلام) فرمود:

حدّ خود را گم کردی و خود را در غیر محلی که خدا برای تو قرار داده است قرار دادی، از این رو خداوند به تو خشم نمود، واکنون باید توبه کنی، و چون

ص: 693


1- 1007.. فی الکافی عن مُحَمَّد بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) إِنَّ الرَّجُلَ لَیَأْتِی بِأَیِّ بَادِرَةٍ فَیَکْفُرُ وَ إِنَّ الْحَسَدَ لَیَأْکُلُ الْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ. [کافی، ج 2، ص 306، ح 1]

توبه نمود، به مرتبه پیشین خود بازگشت، پس شما نیز از خدا بترسید و نسبت به همدیگر حَسَد پیدا نکنید.(1)

امام صادق(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود:

آفت دین حَسَد و عُجب و فَخر است.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

خداوند(عزوجل) به موسی بن عمران فرمود: «یَا ابْنَ عِمْرَانَ لَا تَحْسُدَنَ النَّاسَ عَلَی مَا آتَیْتُهُمْ مِنْ فَضْلِی، وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی ذَلِکَ…»یعنی ای فرزند عمران! نسبت به نعمت هایی که من به مردم تفضّل نموده ام حَسَد پیدا مکن، و چشم به آنان مدوز، چرا که حاسد به خاطر نعمت های من خشم می کند و می خواهد

ص: 694


1- 1008.. و فیه: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا یَحْسُدْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً إِنَّ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ کَانَ مِنْ شَرَائِعِهِ السَّیْحُ فِی الْبِلَادِ فَخَرَجَ فِی بَعْضِ سَیْحِهِ وَ مَعَهُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ قَصِیرٌ وَ کَانَ کَثِیرَ اللُّزُومِ لِعِیسَی(علیه السلام) فَلَمَّا انْتَهَی عِیسَی إِلَی الْبَحْرِ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ بِصِحَّةِ یَقِینٍ مِنْهُ فَمَشَی عَلَی ظَهْرِ الْمَاءِ فَقَالَ الرَّجُلُ الْقَصِیرُ حِینَ نَظَرَ إِلَی عِیسَی(علیه السلام) جَازَهُ بِسْمِ اللَّهِ بِصِحَّةِ یَقِینٍ مِنْهُ فَمَشَی عَلَی الْمَاءِ وَ لَحِقَ بِعِیسَی(علیه السلام) فَدَخَلَهُ الْعُجْبُ بِنَفْسِهِ فَقَالَ هَذَا عِیسَی رُوحُ اللَّهِ یَمْشِی عَلَی الْمَاءِ وَ أَنَا أَمْشِی عَلَی الْمَاءِ فَمَا فَضْلُهُ عَلَیَّ قَالَ فَرُمِسَ فِی الْمَاءِ فَاسْتَغَاثَ بِعِیسَی فَتَنَاوَلَهُ مِنَ الْمَاءِ فَأَخْرَجَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ مَا قُلْتَ یَا قَصِیرُ قَالَ قُلْتُ هَذَا رُوحُ اللَّهِ یَمْشِی عَلَی الْمَاءِ وَ أَنَا أَمْشِی عَلَی الْمَاءِ فَدَخَلَنِی مِنْ ذَلِکَ عُجْبٌ فَقَالَ لَهُ عِیسَی لَقَدْ وَضَعْتَ نَفْسَکَ فِی غَیْرِ الْمَوْضِعِ الَّذِی وَضَعَکَ اللَّهُ فِیهِ فَمَقَتَکَ اللَّهُ عَلَی مَا قُلْتَ فَتُبْ إِلَی اللَّهِ(عزوجل) مِمَّا قُلْتَ قَالَ فَتَابَ الرَّجُلُ وَ عَادَ إِلَی مَرْتَبَتِهِ الَّتِی وَضَعَهُ اللَّهُ فِیهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا یَحْسُدَنَّ بَعْضُکُمْ بَعْضاً. [همان، ح 3]
2- 1009.. و فیه عن عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) آفَةُ الدِّینِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ. [همان، ص 307، ح 5]

از نعمت هایی که من بین بندگان خود تقسیم نموده ام جلوگیری کند، و کسی که اهل حسد باشد، با من ارتباطی ندارد و من نیز از او بیزار هستم.(1) امام صادق(علیه السلام) فرمود:

مؤمن اهل غبطه است و اهل حسد نیست، و منافق اهل حسد است و اهل غبطه نیست.(2)

ص: 695


1- 1010.. و فیه عن یُونُس عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَالَ اللَّهُ(عزوجل) لِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ(علیه السلام) یَا ابْنَ عِمْرَانَ لَا تَحْسُدَنَّ النَّاسَ عَلَی مَا آتَیْتُهُمْ مِنْ فَضْلِی وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی ذَلِکَ وَ لَا تُتْبِعْهُ نَفْسَکَ فَإِنَّ الْحَاسِدَ سَاخِطٌ لِنِعَمِی صَادٌّ لِقَسْمِیَ الَّذِی قَسَمْتُ بَیْنَ عِبَادِی وَ مَنْ یَکُ کَذَلِکَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَ لَیْسَ مِنِّی. [همان، ح 6]
2- 1011.. و فیه عن عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ عِیَاضٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ وَ لَا یَحْسُدُ وَ الْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لَا یَغْبِطُ. [همان، ح 7]

ص: 696

سوره ی ناس

اشاره

محلّ نزول: مکّه مکرّمه .

ترتیب نزول: بعد از سوره ی فلق.

تعداد آیات: 6 آیه.

ثواب قرائت سوره ی ناس

فضیلت و ثواب قرائت سوره ی ناس در ذیل سوره ی فلق بیان شد.

و در کتاب خواصّ القرآن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

کسی که سوره ی ناس را برای بهبود هر بیماری بخواند، با اذن خداوند متعال آن بیماری ساکن می شود، و این سوره برای قرائت کننده شفا خواهد بود.(1)

و در سخن دیگری فرمود:

کسی که این سوره را هنگام خواب بخواند، در پناه خدا خواهد بود تا صبح شود، و این سوره شفای هر درد و بیماری و آفتی است، و برای قاری شفا خواهد بود.(2)

ص: 697


1- 1012.. البرهان: و من (خواصّ القرآن): روی عن النّبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة علی ألم سکن بإذن الله تعالی، و هی شفاء لمن قرأها».[تفسیر برهان، ج 5، ص 817، ح 1]
2- 1013.. و فیه: و قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قرأها عند النوم کان فی حرز الله تعالی حتی یصبح، و هی عوذة من کل ألم و وجع و آفة، و هی شفاء لمن قرأها».[همان، ح 2]

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

هر کس این سوره را در همه شب ها در منزل خود بخواند، ایمن از آزار جنّ و وسواس خواهد بود، و کسی که این سوره را بنویسد و بر اطفال کوچک بیاویزد، همه آنان با اذن خداوند از شرّ اجنّه محفوظ می مانند.(1)

ص: 698


1- 1014.. و فیه: و قال الصّادق(علیه السلام): «من قرأها فی منزله کل لیلة، أمن من الجن و الوسواس، و من کتبها و علقها علی الأطفال الصغار حفظوا من الجان بإذن الله تعالی».[همان، ح 3]

سوره ی ناس، آیات 1 تا 6

متن:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ 1 مَلِکِ النَّاسِ 2 إِلهِ النَّاسِ 3 مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ 4 الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ 5 مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ 6

لغات:

«وَسْوَاس»حدیث نفس است با صوت خفیّ، و اصل آن به معنای صوت خفیّ است، و «وَسْوَسَة»بر وزن همهمه است، و «موسوس»کسی را گویند که مراره ی او غالب شده باشد، و «خَنوس»به معنای پنهان شدن بعد ازظهور است، و «خَنَّاس»مبالغه ی در خنوس و پنهان شدن است، و«ناس»در اصل أناس بوده، و همزه که حرف اصلی آن بوده تخفیفاً حذف شده است، به دلیل أِنس و أُناس و أناسیّ.

ص: 699

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده مهربان

بگو: پناه می برم به پروردگار مردم، (1) به مالک و حاکم مردم، (2) به (خدا و) معبود مردم، (3) از شرّ وسوسه گر پنهانکار، (4) که در درون سینه انسانها وسوسه می کند، (5) خواه از جنّ باشد یا از انسان! (6)

تفسیر اهل البیت(علیهم السلام):

مرحوم علی بن ابراهیم قمّی گوید:

وسواس و خنّاس از اسم های شیطان است که در سینه های مردم وسوسه می کند، و آنان را از خیر مأیوس می نماید، و به آنان وعده فقر می دهد، و مردم را وادار به معاصی و اعمال زشت و فواحش می کند، چنان که خداوند می فرماید: «الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء….»(1)و(2)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

برای هر قلبی دو گوش هست، بر یکی از آن ها ملک مرشدی، و بر دیگری شیطان فتنه گری همراه می باشد، و مَلَک او را امر به عمل خیر می کند، و شیطان او را از خیر باز می دارد، و از مردم نیز همانند شیطان جنّی شیطانی او را را امر به گناهان می کند [و خیرخواهی نیز او را به راه خیر دعوت می نماید.](3)

ص: 700


1- 1015.. سوره ی بقره، آیه ی 268.
2- 1016.. القمّی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ و إنّما هو أعوذ برب النّاس مَلِکِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ اسم الشیطان الذی هو فی صدور النّاس یوسوس فیها و یؤیسهم من الخیر و یعدهم الفقر و یحملهم علی المعاصی و الفواحش و هو قول الله(عزوجل) الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ. [تفسیر قمّی، ج 2، ص 450]
3- 1017.. و فیه: و قال الصّادق(علیه السلام) ما من قلب إلّا و له أذنان علی أحدهما ملک مرشد و علی الآخر شیطان مغتر هذا یأمره و هذا یزجره و کذلک من النّاس شیطان یحمل النّاس علی المعاصی کما یحمل الشیطان من الجن. [همان]

مرحوم علیّ بن ابراهیم قمّی از ابن عبّاس نقل کرده که گوید:

مقصود از «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ»شیطان ملعون است که چون فرزند آدم بر خلاف خواسته خداوند به دنیا توجّه می کند، او با خرطوم خود که مانند خنزیر است بر قلب او مسلّط می شود، و او را وسوسه می نماید، و هنگامی که به یاد خدا می افتد، شیطان باز می گردد و دور می شود، و همواره شیطان این آمد و رفت را در قلب مؤمن دارد، از این رو خداوند در توصیف شیطان می فرماید: «الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ» سپس خداوند خبر می دهد که این شیطان وسواس، هم از جنّ است و هم از انس، لذا می فرماید: «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ.»(1)

مؤلّف گوید:

یاد خداوند، و ذکر الله بهترین حالات مؤمن است، از این رو خداوند نماز را در شبانه روز پیاپی در پنج وقت واجب نموده تا بنده ی او از یاد خدای خود غافل نشود، و شیطان بر او مسلّط نگردد، و درباره ی نماز می فرماید: «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی»و «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنکَرِ»و«وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ».

نکته دیگر این است که ما نوعاً شیطان را شیطان جنّی فکر می کنیم، در حالی که

ص: 701


1- 1018.. و فیه: حدثنا سعید بن محمّد قال: حدثنا بکر بن سهل عن عبد الغنی بن سعید الثقفی عن موسی بن عبد الرّحمن عن مقاتل بن سلیمان عن الضّحاک بن مزاحم عن ابن عبّاس فی قوله مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ یرید الشیطان لعنه الله علی قلب ابن آدم، له خرطوم مثل خرطوم الخنزیر یوسوس لابن آدم إذا أقبل علی الدّنیا و ما لا یحب الله فإذا ذکر الله(عزوجل) انخنس یرید رجع، قال الله: الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ثمّ أخبر أنه من الجن و الإنس فقال(عزوجل) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ یرید من الجن و الإنس. [همان]

خداوند می فرماید: «الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ، مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»و در حدیثی از امام کاظم(علیه السلام) نقل شده که می فرماید:

«اخْتَرِ الْمَجَالِسَ عَلَی عَیْنِکَ، فَإِنْ رَأَیْتَ قَوْماً یَذْکُرُونَ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ فَاجْلِسْ مَعَهُمْ، … وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یُظِلَّهُمْ بِرَحْمَتِهِ فَیَعُمَّکَ مَعَهُمْ وَ إِذَا رَأَیْتَ قَوْماً لَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ(عزوجل)فَلَا تَجْلِسْ مَعَهُمْ، وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یُظِلَّهُمْ بِعُقُوبَةٍ فَیَعُمَّکَ مَعَهُمْ.»(1)

مرحوم علّامه بحرانی در تفسیر برهان روایاتی را درباره ی این دو سوره ی آخر قرآن نقل نموده که این دو سوره از قرآن است و عبدالله بن مسعود که آن ها را از قرآن ندانسته و در مصحف خود نیاورده خطا کرده است، از این رو برخی از آن روایات در پاورقی مشاهده می شود.(2)

ص: 702


1- 1019.. علل الشرائع ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنِ ابْنِ مَرَّارٍ عَنْ یُونُسَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ یَا بُنَیَّ اخْتَرِ الْمَجَالِسَ عَلَی عَیْنِکَ فَإِنْ رَأَیْتَ قَوْماً یَذْکُرُونَ اللَّهَ(عزوجل) فَاجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنَّکَ إِنْ تَکُ عَالِماً یَنْفَعْکَ عِلْمُکَ وَ یَزِیدُوکَ عِلْماً وَ إِنْ کُنْتَ جَاهِلًا عَلَّمُوکَ وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یُظِلَّهُمْ بِرَحْمَةٍ فَتَعُمَّکَ مَعَهُمْ وَ إِذَا رَأَیْتَ قَوْماً لَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ فَلَا تَجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنَّکَ إِنْ تَکُ عَالِماً لَا یَنْفَعْکَ عِلْمُکَ وَ إِنْ تَکُ جَاهِلًا یَزِیدُوکَ جَهْلًا وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یُظِلَّهُمْ بِعُقُوبَةٍ فَتَعُمَّکَ مَعَهُمْ. [رواه فی بحارالانوار، ج 1، ص 201]
2- البرهان: -- محمّد بن یعقوب: عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن علی بن الحکم، عن سیف ابن عمیرة، عن داود بن فرقد، عن صابر مولی بسام، قال: أمنا أبو عبد الله(علیه السلام) فی صلاة المغرب فقرأ المعوذتین، ثمّ قال: «هما من القرآن». -- و عنه: عن محمّد بن یحیی، عن محمّد بن الحسین، عن ابن أبی نجران عن صفوان الجمال، قال: صلی بنا أبو عبد الله(علیه السلام) المغرب، فقرأ بالمعوذتین فی الرکعتین. -- علی بن إبراهیم، قال: حدثنی أبی، عن بکر بن محمّد، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «کان سبب نزول المعوذتین أنه وعک رسول الله(صلی الله علیه و آله) فنزل علیه جبرئیل(علیه السلام) بهاتین السورتین فعوذه بهما». -- و عنه: عن علی بن الحسین، عن أحمد بن أبی عبد الله، عن علی بن الحکم، عن سیف بن عمیرة، عن أبی بکر الحضرمی، قال: قلت لأبی جعفر(علیه السلام): إن ابن مسعود کان یمحو المعوذتین من المصحف، فقال(علیه السلام): «کان أبی یقول: إنّما فعل ذلک ابن مسعود برأیه، و هما من القرآن». -- الطبرسی، قال: فی حدیث أبی: من قرأ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ فکأنما قرأ جمیع الکتب التی أنزلها الله علی الأنبیاء. -- و عن عقبة بن عامر، قال: قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «أنزلت علی آیات لم ینزل مثلهن: المعوذتان».أورده مسلم فی (الصحیح). -- و عنه: عن النّبی(صلی الله علیه و آله) قال: «یا عقبة، ألا أعلمک سورتین هما أفضل القرآن؟».قلت: بلی یا رسول الله، فعلمنی المعوذتین، ثمّ قرأ بهما فی صلاة الغداة، و قال: «اقرأهما کلما قمت و نمت». -- و عن أبی عبیدة الحذاء، عن أبی جعفر(علیه السلام)، قال: «من أوتر بالمعوذتین و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قیل له: یا عبد الله، أبشر، فقد قبل الله و ترک». -- و عن الفضیل بن یسار، قال: سمعت أبا جعفر(علیه السلام) یقول: «إن رسول الله(صلی الله علیه و آله) اشتکی شکوة شدیدة، و وجع وجعا شدیدا، فأتاه جبرئیل و میکائیل؟سهما؟، فقعد جبرئیل عند رأسه و میکائیل عند رجلیه، فعوذة جبرئیل ب قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ و عوذة میکائیل ب قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ». -- و عن أبی خدیجة، عن أبی عبد الله(علیه السلام)، قال: «جاء جبرئیل إلی النّبی(صلی الله علیه و آله) و هو شاک، فرقاه بالمعوذتین و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و قال: بسم الله أرقیک، و الله یشفیک من کل داء یؤذیک، خذها فلتهنئک». -- و عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: «إذا قرأت قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ فقل فی نفسک: أعوذ برب الفلق، و إذا قرأت قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ قل فی نفسک: أعوذ برب النّاس». [رواها فی تفسیر برهان، ج 5، ص 819، ح 11-2]

ص: 703

یادآوری ها:

مولّف گوید:

یادآوری می شود که جز در جلد اوّل، در بقیّه ی مجلّدات از ترجمه ی آیة الله مکارم شیرازی زید عزّه استفاده شده است. ضمناً لغات نیز جز در جلد اوّل -- که از لغت نامه های گوناگونی استفاده گردیده -- در بقیّه ی مجلّدات تنها از تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی رضوان الله تعالی علیه استفاده شده است؛ جز مواردی که لغتی را آن مرحوم معنا نکرده بوده و نگارنده از جاهای دیگری مانند بحارالانوار و تفسیر صافی و تفسیر شبّر و غیره استفاده کرده اند. همچنین به لغت نامه های معروف، به خاطر شبهه ی عدم اعتبار شرعی آن ها مراجعه نکردیم.

(والله العالم)

٭ ٭ ٭

با لطف خداوند در روز نیمه ی شعبان سال 1436 قمری، روز ولادت حضرت بقیّة الله امام زمان؟عج؟ مطابق با 13 خرداد 1394 شمسی، جلد نُهم تفسیر اهل البیت(علیهم السلام) به اتمام رسید.

«وَ لِلهِ ٱلْحَمْدُ أَوَّلًا وَ ٰاخِرًا، وَ صَلَّی ٱللهُ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ ٰالِهِ ٱلطّٰاهِرٖینَ»

پایان جلد نهم تفسیر اهل البیت علیهم السلام

ص: 704

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109